علم مفاهيم شناسي در قرآن جلد بيست و هفتم - حرف م

مشخصات كتاب

سرشناسه:رسول ملكيان اصفهاني،1344

عنوان و نام پديدآور:علم مفاهيم شناسي در قرآن جلد بيست و هفتم - حرف م/ رسول ملكيان اصفهاني

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1394.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه و رايانه

تلفن همراه مولف : 09131140140

موضوع: علم - مفاهيم قرآني

رده بندي كنگره : BP65/4/آ5

رده بندي ديويي : 372/21 د577آ1390

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

علم مفاهیم شناسی قرآن

1-قرآن کتاب خداست که برای هدایت ناس وبشروانسان و مسلمان و مومنین و متقین نازل شده است ؛ و ازمعجزات جاویدان محسوب می شود ؛ چه انسانهای مومن و خدا جوئی که با معرفت و عمل به این کتاب آسمانی به سعادت رسیدند و چه دانشمندان بزرگی که درطول بیش از چهارده قرآن برای فهم و نشر معارف این کتاب کریم عمرخود را گذاشته اند. هرزمانی که ازاین کتاب می گذرد تازه هائی ازمعارف این کتاب الهی کشف می گردد و این جریان همچنان ادامه دارد. درپرتو این تلاشهای شایسته علومی زیادی ازمعارف و علوم قرآنی برای ما به یادگارباقی مانده است . که ازمهمترین آن می توان از تفسیرقرآن نام برد. این علم براساس مقدماتی ازعلوم است مثل مفردات قرآن.

شاید بتوان گفت علم مفاهیم شناسی قرآن حد واسط بین معنی کلمه (علم مفردات) و (علم تفسیر قرآن) است. علم مفاهیم شناسی قرآن یک علم جدیدی است که نه می توان علم مفردات قرآن آن را دانست زیرا فراترازآن است و نه می توان آن را علم تفسیرنامید زیرا اساسا با آن متفاوت است.

تفسير به معناى «دانش تفسير»، يعنى علمى كه داراى اركان مشهور علم (موضوع، مسائل، مبادى تصورى و تصديقى) است و تفسير داراى موضوع،

تعريف،هدف، فايده، پيش انگاره ها (مبانى و مبادى) و ... است. ازاين رو، تفسير از علوم مرتبط با قرآن به شمار مى آيد كه بيش از هزار سال عمر دارد.

علم تفسير به دانشى گفته مى شود كه انسان را با معانى و مقاصد آيات قرآن و منابع، مبانى، روش ها، معيارها و قواعد آن آشنا مى سازد.

به عبارت ديگر، دانش تفسير از چند بخش اساسى تشكيل مى شود: 1) مبانى تفسير؛ 2) قواعد تفسير؛ 3) منابع تفسير؛ 4) شرايط مفسر؛ 5) سنجه هاى فهم تفسير و معيارهاى تفسير معتبر؛ 6) روش هاى تفسيرى؛ 7) گرايش ها (مكاتب) تفسيرى.

موضوع علم تفسير: آيات قرآن (سخنان الهى كه در قالب وحى قرآنى بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نازل شده است).

هدف دانش تفسير: كسب توان استنباط صحيح از آيات قرآن.

فايده علم تفسير: فهم مراد استعمالى (معانى آيات) و مراد جدّى خدا (مقاصد آيات).

2-اگرمفاهیم قرآن خوب تبیین و توصیف شودمقدمه تفسیرخواهد شد و تفسیر قرآن از غنای بیشتری برخوردار خواهد شد. این دانش که مربوط به مجموعه دانشهای نوین زبانشناسی است می باشد . زبانشناسی بیشتر ناظر به کلام انسانی است که دردورهای مختلف شامل کلام های مقدس(کتابهای آسمانی) نیز شده است . زبان شناسی شامل: زبان شناسی نظری؛ آواشناسی ؛ واج شناسی ؛ واژه شناسی ؛ ساخت واژه ؛ نحو ؛ معناشناسی ؛ معناشناسی واژگانی ؛ معناشناسی آماری ؛ معناشناسی ساختاری ؛ سبک شناسی ؛ تجویز و توصیف ؛ کاربردشناسی ؛ زبانشناسی کاربردی ؛ اکتساب زبان ؛ زبان شناسی روان شناختی ؛ زبان شناسی جامعه شناختی ؛ زبان شناسی شناختی ؛ جامعه شناسی زبان ؛ زبان شناسی محاسباتی؛ زبان شناسی توصیفی ؛ زبان شناسی تاریخی ؛ زبان شناسی تطبیقی ؛ رده شناسی زبان ؛ دستور گشتاری ؛ریشه شناسی. و همچنین توجه به نظریات

هرمنوتیک ومتودولوژی می تواند تاثیرات خوبی درمباحث شناخت قرآن داشته باشد وفضاهای جدید تحقیقات قرآنی ایجاد نماید.

3-اگر تفسیرما از پیشرفت مناسبی برخوردار نیست دلیل عمده آن این است که روی مقدمات تفسیر کارهای اصلی صورت نگرفته است . این مسئله برای هرکس که باتفسیرقرآن آشنا باشد بدیهی است. برای روشن شدن زوایای پنهان و آشکارقرآن بیش از ده هزارکتاب نوشته شده است ولی می توان به جرات گفت مسلمانان و بشرهنوزبه صورت کامل ازاین ذخیره الهی بهره لازم را نبرده است و استخراجات لازم راازاین گنج الهی نکرده است.

4-بعضی آیات قرآن قرنها از نظر تفسیری هیچ پیشرفتی نداشته است .و مثل آن است که تفاسیر از روی هم بازنویسی کرده اند و اگر حرف تازه ای هم زده شده است بیشتر جنبه فرقه ای و گرایشی داشته که اکثرا به تاویل آیات و یا بهتر بگوئیم تفسیر به رای شده است.چگونه می توان یک آیه و یا یک سوره را خوب تفسیرکرد در صورتی که زوایای آشکار و پنهان کلمات خوب کالبد شکافی نشده باشد. برای آشکارشدن این مدعی تفاسیرقرآن را براساس قرون طبقه بندی کرده و سیرپیشرفت معانی و مفاهیم و تفاسیرآیات را درآن براساس استاندارهای علمی و روش های نوین بررسی کنید.

5-متاسفانه در زمان معاصر که به این مسئله مهم یعنی مفاهیم آیات کمی توجه شده است بعضی آن را با شرح لغت اشتباه گرفته اند وکتابهائی به همین نام تالیف شده است واسم کتاب خود را مفا هیم قرآن گذاشته اند و حال آنکه اصلا به مفاهیم نپرداخته اند و یک مقداربیشتر از حد معمول از ترجمه لغت فرارفته اند و دراین

زمینه مراکز قرآنی وعلمی را نیز به اشتباه انداخته اند.

6-علم مفردات یا واژه شناسی در قرآن دانشی است که در باره تک واژ ه های قرآنی از نظر ریشه اشتقاق لغوی و دلالت آن بر معنای مطلوب مناسب و نوع کاربرد آن در قران بحث می کند بدین منظور که هرگاه شخصی معنای واژه های قرآنی را نمی داند با مراجعه به کتابهای لغوی مانند مفردات راغب می تواند معنا و ریشه موارد اشتقاقی و نوع کاربرد آن را بشناسد . و حال آنکه علم مفاهیم شناسی قرآن درباره یک واژه و معنای آن درتمام حالات علمی و ادبی درقرآن بحث می کند با این توضیح تفاوت عمده و عمیق علم مفردات با علم مفاهیم تا حدودی روشن شد.

علم مفردات شاخه های فراوانی دارد که به بعضی از آنها اشاره می شود:

الف- دانش غریب القرآن

ب-معرب القرآن که در آن در مورد واژه هائی که از زبانهای دیگر به زبان قرآن وارد شده و به صورت عربی در آمده بحث می کند.

ج- اعراب القرآن در خصوص چگونکی اعراب الفاظ قرآن بحث می کند

د-مجازات قرآن انواع مجازهای به کار رفته در قرآن در این شاخه بحث می شود.

ه- وجوه و نظائر در قرآن

و بعضی دیگر از موضوعات علوم قرآن که بنوعی با مفردات قرآن سرو کار دارد.

دانشمندا ن بزرگی به تبیین واژه های قرآنی پرداخته اند و برخی از آنها کتابهائی را نیز تدوین نموده اند که تفصیل آنها در کتابهای رجال مانند : معجم الادباء ، تاریخ بغداد، فهرست ابن ندیم، اعلام زرکلی و .....آمده است.

برای آگاهی از این کتابها می توانید به

مجله بینات شماره هفت و نه مراجعه کنید که بیش از سیصد جلد کتاب معرفی شده است.

7- مفاهیم قرآن به معنای تحقیق کامل و جامع در باره بنیان آشکارو نهان یک لغت است؛ وبررسی سابقه و شرح آن در کل مجموعه آیات قرآن است. و همچنین تمام کاربردهای علمی و ادبی آن را بررسی کردن است. واین تقریبا یک علم کاملا جدید درباره قرآن است. زیرا باید نقش یک مفهوم را در تمام قرآن درقالب یک کلمه و ارتباطات آن مشخص کرد.تحقیق درباره مفاهیم شناسی قرآن کارساده ای نیست وافراد باید صاحب تخصص های گوناگونی باشند. و بصورت گروهی کارکنند . مفهوم شناسی قرآن بعد ازآشنائی علوم ادبی و منطقی وفلسفی و عرفانی و تاریخی وفقهی و غیره برای محققین حاصل می شود. تازه این بررسی نقش یک کلمه و مفهوم درقرآن است ؛ حال آنکه اگرما خواستیم نقش مفهوم یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه و یا یک سوره را نسبت به یک جمله و یا چند جمله و یا یک آیه ویا یک سوره دیگربررسی کنیم ؛ ببینید چه نیروی انسانی دانشمند و چه سرمایه مالی هنگفت و چه تکنولوژی(ابررایانه) و امکانات نرم افزاری و علمی و سخت افزاری نیاز است. ولی به هرحال کاری است که باید درآینده نزدیک انشاء الله بشود.

8-قران را می توان مثل قطعات متنوع هندسی (Magnets game) فرض کرد که به بی نهایت اشکال قابل تصوراست اگرشما به یک آجردریک ساختمان بسیاربزرگ و چند هکتاری توجه کنید و نقش این آجردرکل مجموعه را بررسی کنید یک تصورمفهومی بدست آورده اید که جایگاه ومعنای آن

را درمنظومه این ساختمان به شما نشان می دهد و تصور بود ونبود آن دراین منظومه به کل آن می تواند کمک کند و یا آسیب برساند. پس باید درنظرداشت هریک ازکلمات قرآن مفهومی دربردارد که باتمام کلمات و جملات قرآن ارتباط دارد ارتباطی که درطول تاریخ تفسیرقرآن کشف نشده است . و ازاین مبنا استنتاجات بسیاری می توان استخراج کرد که درلابلای بعضی از تفاسیرآمده است.

9-البته شاید بتوان گفت مفاهیم قرآن یک رشته جدید در علوم و معارف قرآن است و مربوط به دوران معاصر است زیراکه بسیاری از علوم در حدود نیم قرن جدید تحولات جدی بخود گرفته اند. با استفاده ازابزارو امکانات جدید بویژه رایانه وبرنامه ریزی برای آن می توان به این علم دسترسی پیدا کرد. این علم بصورت رسمی هنوزوارد حوزه و دانشگاه نشده است و مطالب آن بصورت گسیخته درضمن مطالب دیگربیان می شود. هراستادی با توجه به شناخت نسبی خود از آن بحث می کند وبسیاری آن را بعنوان یک علم قرآنی نه می شناسند و نه قبول دارند. اینجانب بعد ازحدود سی سال آشنائی با علوم دینی و اسلامی وقرآنی و بعد تمرکزبرروی این موضوع (علم مفاهیم شناسی قرآن) وکشف آن در تفسیرشریف راهنما به این امرخطیرنائل شدم و خداوند رحیم افق نوردیدن آن را بمن نشان داد. و این چیزی بود که بصورت متفاوت در بعضی مکتوبات قرآنی با آن برخورد می کردم که خود داستانهای زیبا و دلنشینی دارد. خیلی دوست داشتم با قرآن مانوس باشم و روزانه چندین نوبت تلاوت داشته باشم ولی بعضی از مواقع یک کلمه و یا یک جمله قرآن و

نقش آن درکل قرآن فکرودل من را بخودش مشغول می کرد و ساعتها و روزها وقت مرا می گرفت و رهایم نمی کرد ؛ نمی توانستم از آن مفهوم کلمه و جمله و آیه دلم را جدا بکنم ؛ هرلحظه و زمانی که می گذشت رخ جدیدی از آن برایم کشف می شد ولی همیشه دوست داشتم یک راهی پیدا کنم که آن را به صورت علمی درمعرض دیگران قراردهم ؛ ولی عظمت کارونداشتن ابزار و امکانات لازم من را از آن باز می داشت تا اینکه این توفیق نسبی برایم حاصل شد. و برای همین همیشه درحیرتم که قلب مقدس اشرف و اکرم واعظم انبیاء یعنی حضرت محمد مصطفی (ص) چگونه این حجم با عظمت معنوی را درسینه مبارکشان داشتند و آن را حمل می کردنند. آری این کلمات و آیات الهی است که بی نهایت بارقابل استناد و استدلال و فیض جاری است و هنرنمائی می کند.کاری که ازعهده هیچ مجموعه و دستگاه علمی برنمی آید. کاریکه من انجام داده ام کاری است که اصل زحمت آن را دانشمندان اسلامی درتفسیرقیم راهنما انجام داد ه اند و من فقط آن را دیده و استخراج و تالیف کرد ه ام ؛ هرچند که قبل ازمن به این صورت کسی انجام نداده است.

10-ازخوبیهای علم دردوران جدید این است که آنچه را درتصورذهن و یا کشف دل و یا توهم و یا خیال بود امروز می توان بصورت علم درآورد و به معرض نمایش و عموم گذاشت . شما نگاه کنید در زمان ما مسائلی حتی مثل طی الارض و روی آب راه رفتن ونامرئی شدن

و صدها نمونه از این دست به صورت علمی دسته بندی و طبقه بندی شده است. چه برسد به علومی که ازقواعد و ضوابط مثل تفسیرقرآن برخورداراست.

11- بسیاری ازتفاسیر که دردوران قدیم نوشته شده است درمحدوده علم آموزی ودانش یک فرد و بسته به نوع کتابهای تفسیری و امکاناتی که دراختیارداشته و گرایش و هدفی که داشته است.درصورتیکه درزمان معاصرباید ازنوشتن تکراری و بیهوده این تفاسیرخوداری کرد و زیرنظرمجموعه ای ازاساتید ، تفسیرهمه جانبه نوشت.وحوزهای پژوهشی عظیمی به این امرمهم اختصاص یابد. امید است درآینده حوزه های علمی بزرگ و دانشگاههای بزرگ قرآنی درراستای آموزش و پژوهش های قرآنی بیش ازآن چیزی که امروزوجود دارد تاسیس شود.

12- داشتن روش هدفمند و اصولی و رعایت آن درطول نگارش تفاسیرازنکات مهمی است که مفسرین باید رعایت کنند. زیرا مفسرین بزرگ قرآن بعضی ازموارد یک مفهوم را دریک جای قرآن به یک معنا گرفته اند و درجاهای دیگرقرآن از آن عدول کرده اند مثل آن است که یک جا در قرآن ما کلمه( صلوهَ) را به این شکل و درجاهای دیگرقرآن بصورت (صلاهَ) بنویسیم. اگرما توانستیم به معنای واقعی و مفهوم (روح) یا (امر) یا (امام) و ....درقرآن برسیم باید بااین ملاک واحد درکل قرآن به تحقیق بپردازیم.

13-اگرخواستیم عظمت قرآن را درنظربگیریم باید اینطورتصورکرد که تمام عالم هستی دو بارتکرار شده است یکباربصورت عینی درعالم خارج و یکباربصورت مکتوب به صورت قرآن و اگرگفته عرفاء را به آن اضافه کنیم به این صورت استکه وجود انسان قرآنی (کامل) دو چهره دارد یکی به صورت عینی یعنی جهان خارج و دیگری بصورت مکتوب یعنی قرآن.

14-قرآن كريم در آيه ى بيست

و يكم سوره ى حجر به سرچشمه و منبع موجودات و نزول معيّن آنها اشاره كرده، مى فرمايد:

( وَ إِن مِّن شَىْ ءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَآئِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ)

و هيچ چيزى نيست جز آن كه منابعش نزد ماست؛ و [لى] جز به اندازه معيّن آن را فرو نمى فرستيم.

«خزائن» در اصل به معناى حفظ و نگه دارى چيزى است و در اصطلاح به معناى محلى است كه افراد، اموالشان را در آن گردآورى و حفظ مى كنند.

اين مفهوم در مورد انسان ها صادق است كه قدرت محدود دارند و نمى توانند در هر عصرى همه چيز را فراهم كنند، اما در مورد خدا تصور نمى شود.

پس خزاين الهى، يا به معناى «مقدورات الهى» است؛ يعنى همه چيز در منبع قدرت الهى جمع است و هر وقت بخواهد هر مقدار كه لازم باشد ايجاد مى كند و يا به معناى مجموعه ى امورى است كه در عالم هستى و جهانِ ماده وجود دارند؛ مثل عناصر و اسباب، كه در اين مجموعه همه چيز فراوان است، اما هر موجود خاص آن به صورت محدود ايجاد مى شود.

قرآن خداوند نیز ازهمین سنخ است که متصل به دریای بی کرانه وجود خداوند است و هروقت خداوند بخواهد مقداری از معنای آن را برای ما ایجاد می کند . و چهره کامل آن درزمان حکومت حضرت ولی عصر(عج) ظهور می کند. انشاء الله.

15- قرآن كريم در آيه ى چهل و يكم سوره ى بقره با اشاره به رابطه ى قرآن با كتب آسمانى پيشين، چهار فرمان در مورد پاس داشت قرآن مى دهد و مى فرمايد:

( وَآمِنُوْا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ)

و به

آنچه فرو فرستادم (/ قرآن) ايمان آوريد، در حالى كه مؤيد چيزى است كه با شماست. و نخستين انكار كننده آن نباشيد؛ و بهاى اندك را با آيات من مبادله نكنيد؛ و تنها (از عذاب) من (خودتان) را حفظ كنيد.

خداوند می فرماید قرآن را ارزان نفروشید قدروقیمت وعظمت آن را دریابید و برای رسیدن به آن بهای لازم را بپردازید. هرآیه قرآن مثل عروسی بلند مرتبه ای است که تا بهای آن پرداخته نشود رخ نمی نماید بعضی ازموارد این بهاء به قیمت جان و حقیقت انسان است . کسانیکه خادم قرآن هستند باید همیشه این را مد نظرداشته باشند.

عروس حضرت قرآن نقاب آن گه براندازدكه دارالملك ايمان را مجرد يابد از غوغا

(سنائی)

-

16- دراین قسمت برای اینکه وظیفه ما نسبت به قرآن مشخص شود سخن رهبرعظیم الشان انقلاب اسلامی دردنیای معاصرحضرت امام خمینی(ره) را می آورم: (جلد بیستم صحیفه امام خمینی(ره)- صفحه 91 تا 93- پيام به مردم زائران بيت الله الحرام به مناسبت ايام حج "مهجوريت حج ابراهيمي "):

(از انس با قرآن كريم ، اين صحيفه الهي و كتاب هدايت ، غفلت نورزند كه مسلمانان هر چه دارند و خواهند داشت در طول تاريخ گذشته و آينده ازبركات سرشار اين كتاب مقدس است . و از همين فرصت از تمامي علماي اعلام و فرزندان قرآن و دانشمندان ارجمند تقاضا دارم كه از كتاب مقدسي كه تبيان كل شي ءاست و صادر از مقام جمع الهي به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابيده است ، غفلت نفرمايند. اين كتاب آسماني - الهي كه صورت عيني و كتبي جميع اسما و صفات و آيات

وبينات است و از مقامات غيبي آن دست ما كوتاه است و جز وجود اقدس جامع من خوطب به از اسرار آن كسي آگاه نيست و به بركت آن ذات مقدس و به تعليم او خلص اولياي عظام دريافت آن نموده اند و به بركت مجاهدات و رياضتهاي قلبيه ، خلص اهل معرفت به پرتوي از آن به قدر استعداد و مراتب سير بهره مند شده اند و اكنون صورت كتبي آن ،كه به لسان وحي بعد از نزول از مراحل و مراتب ، بي كم و كاست و بدون يك حرف كم وزياد به دست ما افتاده است ، خداي نخواسته مباد كه مهجور شود و گر چه ابعاد مختلفه آن و در هر بعد مراحل و مراتب آن از دسترس بشر عادي دور است لكن به اندازه علم ومعرفت و استعدادهاي اهل معرفت و تحقيق در رشته هاي مختلف ، به بيانها و زبانهاي متفاوت نزديك به فهم از اين خزينه لايتناهاي عرفان الهي و بحر مواج كشف محمدي -صلي الله عليه و آله و سلم - بهره هايي بردارند و به ديگران بدهند و اهل فلسفه و برهان بابررسي رموزي كه خاص اين كتاب الهي است و با اشارات از آن مسائل عميق گذشته ،براهين فلسفه الهي را كشف و حل كرده ، در دسترس اهلش قرار دهند. و وارستگان صاحب آداب قلبي و مراقبات باطني رشحه و جرعه اي از آنچه قلب عوالم از "ادبني ربي " دريافت فرموده ، براي تشنگان اين كوثر به هديه آورند و آنان را مودب به آداب الله تا حد ميسور نمايند. و متقيان تشنه

هدايت بارقه اي از آنچه به نور تقوا از اين سرچشمه جوشان هدي للمتقين هدايت يافته اند، براي عاشقان سوخته هدايت الله به ارمغان آورند. و بالاخره هر طايفه اي از علماي اعلام و دانشمندان معظم به بعدي از ابعاد الهي اين كتاب مقدس دامن به كمر زده و قلم به دست گرفته و آرزوي عاشقان قرآن رابرآورند و در ابعاد سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي ، نظامي ، فرهنگي و جنگ و صلح قرآن وقت صرف فرمايند تا معلوم شود اين كتاب سرچشمه همه چيز است ؛ از عرفان و فلسفه تاادب و سياست ، تا بيخبران نگويند عرفان و فلسفه بافته ها و تخيلاتي بيش نيست ورياضت و سير و سلوك كار درويشان قلندر است ، يا اسلام به سياست و حكومت و اداره كشور چه كار دارد كه اين كار سلاطين و روساي جمهور و اهل دنياست . يا اسلام دين صلح و سازش است و حتي از جنگ و جدال با ستمكاران بري است . و به سر قرآن آن آورند كه كليساي جاهل و سياستمداران بازيگر به سر دين مسيح عظيم الشان آوردند.

هان اي حوزه هاي علميه و دانشگاههاي اهل تحقيق ! بپاخيزيد و قرآن كريم را ازشرجاهلان متنسك و عالمان متهتك كه از روي علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته ومي تازند، نجات دهيد. و اينجانب از روي جد، نه تعارف معمولي ، مي گويم از عمر به بادرفته خود در راه اشتباه و جهالت تاسف دارم . و شما اي فرزندان برومند اسلام ! حوزه ها ودانشگاهها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسيار

مختلف آن بيدار كنيد. تدريس قرآن در هر رشته اي از آن را محط نظر و مقصد اعلاي خود قرار دهيد. مبادا خداي ناخواسته در آخر عمر كه ضعف پيري بر شما هجوم كرد از كرده ها پشيمان و تاسف برايام جواني بخوريد همچون نويسنده .

بايد بدانيم حكمت آنكه اين كتاب جاويد ابدي كه براي راهنمايي بشر به هر رنگ و مليت و در هر قطب و قطر، تا قيام ساعت نازل گرديده است ، آن است كه مسائل مهم حياتي را چه در معنويات و چه در نظام ملكي زنده نگه دارد و بفهماند كه مسائل اين كتاب براي يك عصر و يك ناحيه نيست . )

17- منطق شيوه ي تفكر صحيح را مي آموزد حال اگر كسي بخواهد انديشه ها و تفكرات خود را به ديگري منتقل كند. يعني بخواهد از آنچه در ذهن خودش مي گذرد ديگري را آگاه سازد ناچار از سخن استفاده مي كند، يعني الفاظ را براي افاده ي مقصود خود به كار مي برد.

مردم عادي چنين مي پندارند كه انسان نخست مي انديشند سپس انديشه هاي خود را در قالب الفاظ بر زبان مي آورد. اما با كمي دقت نظر معلوم مي شود كه اساساً تفكر بدون استعمال الفاظ امكان پذير نيست. حتي وقتي كه آدمي لب را از سخن فروبسته و به انديشه فرورفته باشد، باز در واقع با يك سلسله الفاظ مخيّل به تفكر مي پردازد و به قول حكما، گويي با خود «حديث نفس» يا نجوا مي كند، به همين جهت است كه تفكر و تعقل را نطق باطن مي نامند (در مقابل

نطق ظاهر كه با الفاظ مسموع انجام مي يابد) پرورش ذهني و فكري آدمي و از قوه به فعل درآوردن استعدادهاي معرفتي او جز به كار بردن لفظ امكان پذير نيست. پس زبان اولاً توأم و همراه با انديشه هاي دروني آدمي است. ثانياً موجب انتقال دانش و فرهنگ و تمدن به ديگران است و آموزش و پرورش بدون استعانت از آن امكانپذير نيست. همين نياز مبرم آدمي به زبان موجب شده است كه به وضع الفاظ بپردازد و در برابر هر معنايي لفظي را كه نمايانگر آن معني باشد قرار دهد.

چنانكه معلوم است هر لفظ مسموع صوتي است كه در هوا پخش مي شود و به سرعت محو مي گردد. يعني علامتي است فرار و ناپايدار كه عمرآن لحظه اي بيش نيست و فقط هنگام رويارويي با ديگران بكار مي رود. اما آدمي مايل است افكار و انديشه ها و خواسته هاي خود را به مكانهاي دور دست و به آيندگان و كساني كه با او روياروي نيستند نيز برساند. به همين جهت به وضع الفاظ بسنده نكرده و يك سلسله علايم ديگر نيز وضع كرده كه همان خط يا علايم مكتوب يا الفباست. علايمي به مراتب پايدارتر و ثابت تر از الفاظ، اين علائم مكتوب را نشان و دال بر الفاظ قرار داده است.

بنابراين علايم مكتوب يا خط يا وجود كتبي دلالت بر حفظ، يعني اصوات معين ، دارد. به عبارت مختصرتر وجود كتبي دال بر وجود لفظي است ، همانطور كه وجود لفظي دال بر معناي ذهني است و معناي ذهني دال بر شيء خارجي.

وجود كتبي (علايم كتبي يا خطي ) –

وجود لفظي ( علايم ملفوظ يعني اصواتي كه با اتكاء به مخارج حروف از دهان خارج مي شود) – وجود ذهني (معني ذهني يا صورت ذهني) – وجود عيني (وجود خارجي يا شي خارجي)

به عبارت موجزتر شيء داراي چهار نحوه وجود است. وجود عيني و وجود ذهني و وجود لفظي و وجود كتبي . از آنجا كه نقش الفاظ در تفكرات آدمي تا اين درجه است. منطق دانان در آغاز منطق مبحثي را نيز به الفاظ اختصاص مي دهند و البته بحث آنها از الفاظ بحثي است بسيار كلي به نحوي كه كم و بيش شامل همه زبانها مي شود. بر خلاف بحث علماي دستورزبان كه اختصاص بزباني معين دارد.(علم منطق – رشته های نظری و علوم انسانی و معارف اسلامی)

براین اساس وجود لفظی و کتبی را اعتباری و وجود ذهنی و عینی را حقیقی می دانند.

اگربراین مبنا به قرآن رانگاه کنیم؛ فعالیتهای علمی و قرآنی ما ازچهارحالت خارج نیست:

الف-وجود لفظی قرآن که شامل روخوانی ؛ روان خوانی ؛ تندخوانی؛ صوت ولحن؛ علم تجوید ؛ انواع قرائات قرآنی؛ حفظ ظاهری قرآن؛و تمام فعالیتهائی که دراین حوزه لفظی قرآن می شود.

ب-وجود کتبی قرآن که شامل انواع رسم الخط ونوشتن قرآن ؛ چاپ قرآن؛ تمام کارهای هنری مربوط به قرآن.

ج-وجود ذهنی قرآن یعنی آنچه درذهن مردم مسلمان یا جامعه بشری یا مفسرومحقق قرآن وجود داردو بر روی آن تدبرو تفکرمی کند و آن را نشر وارائه می دهد.و شامل تمام تفاسیر و معارف و علوم قرآنی می شود.

د-وجود عینی قرآن که به دوصورت جلوه می کند یا بصورت فردی که دریک انسان قرآنی درخارج مصداق پیدا می

کند و حقیقی ترین آن امام معصوم است که واقعیت قرآن و مظهرعینی کامل قرآن درعالم خارج است و قرآن ناطق است و درزمان ما حضرت امام ولی عصر(عج) می باشد ویا بصورت جمعی تجلی و ظهورپیدا می کند که جامعه اسلامی و قرآنی و حکومت اسلامی مهدویت است که انشاء الله درآینده ما شاهد و عامل آن خواهیم بود.

به هرحال هرکس که عالم وخادم قرآن باشد بصورت حصرعقلی ازیکی ازاین چهارقسم خارج نیست ؛ و کسیکه درحوزه علم مفاهیم شناسی قرآن فعالیت و تحقیق و مطالعه می کند دربخش سوم (وجود ذهنی) جایگاه می یابد ووقتی درعرصه نشرمکتوب می پردازد درجایگاه دوم (وجود کتبی) فعال است.

اگربخواهیم توضیح مفصل دهیم که علم مفاهیم قرآن شناسی چیست ؟ باید کتابهای مستقلی تالیف گردد ؛ که امیدواریم این مهم درآینده نزدیک انجام گیرد.

17-ما در اینجا براساس امکانات و ابزار و نرم افزارهای علمی بیش ازهزارتا از کلمات قرآن را مفهوم شناسی وبراساس حروف الفبا استخراج کرده ایم ؛ باشد که انشا ء الله در آینده این علم( مفهوم شناسی قرآنی) توسعه لازم را بنماید. از بین تفاسیرتفسیرراهنما را ملاک قرارداده ایم که نسبت به تمام تفسیرهای قرآن بعضی ازاستاندارهای لازم را دارد که می توانید ویژگیهای آن را درمقدمه آن تفسیرشایسته و مهم بخوانید. باید توجه داشت که بعضی ازکلمات مشترک لفظی و بعضی ازآنها مشترک معنوی می باشند ؛ وتعدادی ازکلمات نیز عربی وفارسی می باشد ؛ برای همین کسی که می خواهد مفهومی را بررسی کند لازم است یکدورفهرست کلمات را بررسی کند. . این مجموعه کتاب مفاهیم شناسی قرآن بیشتربرای محققین و پژوهشگران قرآنی

و کسانیکه می خواهند پایان نامه حوزوی و دانشگاهی تالیف کنند ویا علاقه به مباحث عمیق قرآنی هستند می باشد.

حوزه علمیه اصفهان

رسول ملکیان اصفهانی

حضرت محمد (ص) ازديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{محمد(ص)}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 34 - 8

8 _ پيامبر اكرم ( ص ) از ابراهيم ( ع ) و ابراهيم ( ع ) از پيامبر ( ص ) و دين و سنّت پيامبر ( ص ) همان دين و سنّت ابراهيم ( ع )

ذريّة بعضها من بعض

رسول اللّه (ص): . .. لأنّى من ابراهيم و ابراهيم منّى، دينه دينى و سنّته سنّتى و انا افضل منه، و فضلى من فضله و فضله من فضلى و تصديق قولى قول ربى {ذرية بعضها من بعض}.

_______________________________

محاسن برقى، ج 1، ص 152 ; ح 74 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 169، ح 33.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 60 - 7

7 _ پيامبر اكرم ( ص ) در معرض ترديد *

فلا تكن من الممترين

پيامبر (ص) به لحاظ بشر بودن در معرض اين حالتهاست; ولى خداوند با بيان حقايق، زمينه ترديد را در آن حضرت از بين مى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 6،7

6 _ سزاوارترين مردم به انتساب و پيوند دينى به حضرت ابراهيم ( ع ) ، پيامبر ( ص ) و مؤمنانند ; نه يهود و نصارا .

ما كان ابرهيم يهودياً و لا نصرانياً . .. انّ اولى الناس بابرهيم لَلّذين اتّبعوه

7 _ پيامبر اكرم

( ص ) و مؤمنان به او ، همانند حضرت ابراهيم ، موحد و حنيف و تسليم محض خداوند

و لكن كان حنيفاً مسلماً . .. انّ اولى الناس ... و هذا النّبى و الّذين امنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 70 - 1

1 _ كفر آگاهانه عالمان اهل كتاب به آيات خداوند ( قرآن و پيامبر ( ص ) ) و توبيخ آنان از سوى خداوند

يا اهل الكتاب لم تكفرون بايات اللّه و انتم تشهدون

با توجّه به آيات قبل و بعد كه درباره محاجّه، كتمان و درآميختن حق به باطل است، استفاده مى شود كه مقصود از اهل كتاب، عالمان آنان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 9،10

9 _ توصيه علماى يهود به يكديگر ، بر مخفى كردن ادلّه رسالت پيامبر اسلام *

و لا تؤمنوا . .. ان يؤتى احد مثل ما اوتيتم

احتمالا مراد از {ما اوتيتم}، دلايل رسالت پيامبر (ص) است.

10 _ علماى يهود ، منكر توان مسلمانان در احتجاج بر نبوّت پيامبر اسلام ( ص )

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم . .. او يجاجّوكم عند ربّكم

بنابراينكه {او يحاجّوكم}، كه عطف به {ان يؤتى} است، مفعول له براى {لا تؤمنوا} باشد; به تقدير {لا} يعنى: لان لا يحاجّوكم عند ربّكم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 82 - 2

2 _ كسانى كه به پيامبر ( ص ) ايمان نياورند و يا حضرتش را يارى نكنند ، فاسق هستند .

لتؤمننّ به و

لتنصرنّه . .. فمن تولّى بعد ذلك فاولئك هم الفاسقون

در صورتى كه مراد از {رسول} در آيه قبل، پيامبر اكرم (ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 83 - 1،5

1 _ انحراف اهل كتاب از دين خدا ( ايمان به پيامبر اكرم ( ص ) و يارى آن حضرت )

افغير دين اللّه يبغون

با توجه به آيات قبل كه درباره اهل كتاب بوده است; اين آيه اشاره به آنان دارد.

5 _ ايمان به پيامبر اكرم ( ص ) و يارى كردن آن حضرت ، دين خداست .

ثم جاءكم رسول . .. افغير دين اللّه يبغون

بنابراينكه مراد از {رسول} در دو آيه قبل، پيامبر اكرم (ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 7

7 _ پيشنهاد پيامبر ( ص ) به يهوديان براى ارائه شاهدى از تورات ، بر صدق ادعاى خويش در تحريم برخى خوردنيها

قل فاْتوا بالتورية فاتلوها ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 99 - 10

10 _ آگاهى كامل عالمان اهل كتاب ، به حقانيّت پيامبر اسلام ( ص )

قل يا اهل الكتاب لم تصدّون . .. و انتم شهداء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 101 - 1

1 _ گمراهى و كفر ( ارتداد ) مؤمنان ، على رغم تلاوت آيات الهى بر آنان و حضور پيامبر ( ص ) در ميانشان ، مايه شگفتى است .

و كيف تكفرون و انتم تتلى

عليكم ايات اللّه و فيكم رسوله

مراد از استفهام، تعجّب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 103 - 33

33 _ پيامبر ( ص ) ، نجات بخش مسلمين ، از پرتگاه آتش

و كنتم على شفا حفرة من النار فانقذكم منها

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: فبرسول اللّه (ص) و اللّه انقذوا.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 194، ح 126 ; تفسير برهان، ج 1، ص 307، ح 4.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 121 - 1،12

1 _ خروج پيامبر ( ص ) در صبحگاهان از ميان خانواده خويش ، براى برپا نمودن پايگاه هاى جنگى براى مؤمنان ، در مصاف با دشمنان

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

12 _ شركت پيامبر ( ص ) در جنگ احد ، به عنوان فرماندهى عمليات نظامى

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

امام صادق (ع): سبب نزول هذه الآية ان قريشا خرجت من مكّة تريد حرب رسول اللّه (ص) فخرج يبغى موضعاً للقتال.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 110 ; نورالثقلين، ج 1، ص 384، ح 336.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 124 - 1،2

1 _ وعده پيامبر ( ص ) به مؤمنان پيكارگر بدر و يا رزمندگان احد ، به امداد الهى با فرستادن سه هزار فرشته

اذ تقول للمؤمنين الن يكفيكم ان يمدّكم ربّكم بثلثة الاف من الملئكة منزلين

برخى مفسران {اذ تقول} را بدل از {اذ همّت} گرفته اند و عقيده دارند كه وعده امداد با

ملائكه، درباره جنگ احد است. برخى ديگر {اذ تقول} را متعلق به {و لقد نصركم اللّه ببدر} گرفته اند و اين وعده را، در جنگ بدر دانسته اند.

2 _ تقويت روحيه پيكارگران بدر و اُحد ، ز سوى پيامبر ( ص )

اذ تقول للمؤمنين الن يكفيكم ان يمدّكم ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 132 - 1،2

1 _ نيل به رحمت الهى ، در گرو اطاعت از خدا و رسول ( ص )

و اطيعوا اللّه و الرّسول لعلّكم ترحمون

2 _ وجوب تبعيّت از فرامين رسول خدا ( رهبران الهى )

و اطيعوا اللّه و الرّسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 133 - 6،10،15،18

6 _ نيل به آمرزش الهى و بهشت تقواپيشگان ، برانگيزنده اهل ايمان به اطاعت از خدا و رسول ( ص )

يا ايّها الّذين امنوا . .. و اطيعوا اللّه و الرّسول ... سارعوا الى مغفرة من ربّك

جمله {سارعوا الى . .. }، بعد از امر به اطاعت از خدا و رسول(ص)، براى ايجاد انگيزه و نيز تشويق مؤمنان به پيروى از خدا و پيامبرش است.

10 _ آمرزش گناهان و درآمدن به بهشت ، در گرو اطاعت از خدا و رسول ( ص )

و اطيعوا اللّه و الرّسول . .. سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة

آمرزش گناهان، فعل خدا و در اختيار اوست. بنابراين مراد از شتاب به سوى مغفرت، انجام اعمالى است كه موجبات آمرزش الهى را فراهم مى سازد، كه به قرينه عطف شدن {سارعوا} بر {اطيعوا اللّه و الرسول}، همان

پيروى از خدا و پيامبرش است.

15 _ اطاعت خدا و رسول ( ص ) ، جلب رحمت الهى و آمرزش گناهان ، مراحلى در طول هم براى ورود به بهشت متّقين

و اطيعوا اللّه و الرّسول لعلّكم ترحمون. و سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة عرضها

18 _ نيل به تقوا ، در گرو اطاعت از خدا و رسول ( ص ) و فراهم آوردن زمينه آمرزش گناهان

و اطيعوا اللّه و الرّسول . .. و سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة ... اعدّت للمتّ

معناى اينكه به سوى بهشت متّقيان بشتابيد، اين است كه از زمره متّقيان شويد و مخاطبين اين دعوت كسانى هستند كه به اطاعت از خدا و رسول (ص) و فراهم ساختن موجبات آمرزش، فراخوانده شدند. بنابراين از زمره اهل تقوا شدن به اين است كه از خدا و رسول او پيروى كرده و كارى كنند كه گناهشان آمرزيده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 138 - 9

9 _ بيان احكام الهى ( لزوم پرهيز از رباخوارى ، پيروى از خدا و رسول و . . . ) ، روشنگر مردم و پندى براى تقواپيشگان و هدايت كننده آنان

يا ايّها الّذين امنوا . .. هذا بيان للنّاس و هدىً و موعظة للمتّقين

برخى برآنند كه {هذا}، اشاره به كليه مسائل و معارفى است كه در آيات 130 تا 137 تبيين شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 5

5 _ تشويق مسلمانان از سوى خداوند براى همگامى با پيامبر اسلام ( ص )

در جهاد و سرزنش آنان كه در برابر دشمنان دين ، ضعف و زبونى به خود راه دهند .

و كايّن من نبىّ قاتل معه ربيّون كثير فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل اللّه

از اهداف يادآورىِ سلحشورى پيشينيان، تشويق مؤمنان به همگامى با پيامبر اسلام (ص) است. و نيز سرزنش كسانى است كه در جنگ اُحُد، سستى كرده و از خود ضعف و زبونى نشان دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 7،10،16،21

7 _ سستى ، اختلاف در كار جنگ و سرپيچى از فرمان پيامبر ( ص ) ، از عوامل شكست مسلمانان در پيكار احد

حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم

10 _ سستى ، تفرقه و سرپيچى برخى پيكارگران احد از فرمان پيامبر ( ص ) ، پس از پيروزى ابتدايى بر دشمنان

حتّى اذا فشلتم . .. من بعد ما اريكم ما تحبّون

گر چه ظاهر خطاب در {فشلتم و تنازعتم . .. و عصيتم} به تمامى مسلمانان در جنگ احد است، ولى به قرينه تقسيم آنان در دنباله آيه به دو گروه دنياطلب و آخرت طلب، معلوم مى شود مراد از مخاطبين {فشلتم ... }، گروهى از مسلمانان بوده اند و نه همه آنان.

16 _ دنياطلبى برخى از پيكارگران احد ، موجب سستى ، اختلاف و سرپيچى از فرمان پيامبر ( ص ) و شكست در آن كارزار

حتّى اذا فشلتم و . .. منكم من يريد الدّنيا

به نظر مى رسد جمله {منكم من يريد الدّنيا}، دليل {اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم} باشد.

21 _ پايدارى در نبرد ، وحدت و

پيروى از تعاليم پيامبر ( ص ) ، نشانگر آخرت خواهى مؤمنان مجاهد

حتّى اذا فشلتم . .. منكم من يريد الاخرة

بنابر اينكه دنياطلبى (منكم من يريد الدّنيا)، دليل {اذا فشلتم . .. } باشد، صفات مقابل اينها ويژگى آخرت جويان خواهد بود; يعنى آخرت خواهان در نبرد نه سستى خواهند كرد و نه ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 9،11،12،16،17،18،21،22

9 _ تلاش پيامبر ( ص ) براى جلوگيرى از گريز مسلمانان در نبرد احد ، و بى اعتنايى آنان در پذيرش دعوت او

و لا تلون على احد و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

جمله {و الرّسول يدعوكم . .. }، حاليه است ; يعنى در حالى كه پيامبر (ص) شما را فرامى خواند مى گريختيد و به هيچ كس (حتى پيامبر (ص)) توجهى نداشتيد.

11 _ بى اعتنايى به دعوت پيامبر ( ص ) در پيكار احد ، موجب شكست مسلمانان در آن كارزار

ثمّ صرفكم . .. و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {صرفكم} باشد، آيه مزبور در مقام بيان علتهاى شكست احد است. بنابراين جمله {و لا تلون على احد و الرّسول ... }، كه حاكى از دعوت پيامبر (ص) و بى اعتنايى به اوست، نيز بيانگر علتى براى شكست خواهد بود.

12 _ گريز مسلمانان از كارزار احد و فاصله گرفتن آنان از رسول خدا ( ص )

و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

كلمه {فى اخريكم} بيان حالت پيامبر (ص) به هنگام دعوت است. يعنى پيامبر (ص) آنگاه كه شما را دعوت مى كرد، در آخر شما قرار داشت و اين حاكى از

دور شدن مسلمانان از اطراف پيامبر (ص) است.

16 _ اندوه و پشيمانى مسلمانان به خاطر بى اعتنايى به دستورات پيامبر ( ص ) در كارزار احد

فاثابكم غمّا بغمّ

با توجه به توضيح برداشت شماره 14.

17 _ تبديل اندوه از دادن غنائم به اندوه تمرد از فرمان پيامبر ( ص ) ، موهبتى الهى به رزمندگان احد

فاثابكم غمّا بغمّ

كلمه {اثابكم} دلالت بر اين معنا دارد كه اين تبديل و جايگزينى لطف و موهبتى از جانب خداوند بوده است.

18 _ پشيمانى مسلمانان به جهت تخلف از دستورات پيامبر ( ص ) در كارزار احد ، نتيجه عفو الهى از گناه آنان

و لقد عفا عنكم . .. فاثابكم غمّا بغمّ

عطف {اثابكم} بر {عفا عنكم} به وسيله {فاء}، دلالت بر ترتب و رابطه عليّت بين آن دو جمله دارد.

21 _ هجوم پى در پى غم ها و حسرت ها به مسلمانان در كارزار احد ، نتيجه مخالفت آنان با پيامبر خدا ( ص )

اذ تصعدون . .. فاثابكم غمّا بغمّ

برخى از مفسران برآنند كه {باء} در {بغمّ} الصاقيّه است و مراد، غمهاى فراوانى است كه يكى پس از ديگرى در آن نبرد به مسلمانان وارد مى شد و همه آنها پيامد فرار از جنگ و مخالفت با دستور پيامبر (ص) بود. در برداشت فوق {اثابكم} به معناى مجازات گرفته شده نه پاداش.

22 _ هجوم اندوه هاى ناشى از نافرمانى رسول خدا ( ص ) و عدم موفقيّت در كارزار احد ، برخاسته از اراده الهى براى به فراموشى سپردن اندوه از دست دادن غنائم و جراحات وارده بر ايشان

فاثابكم غمّا بغمّ لكيلا تحزنوا على مافاتكم و لا ما اصابكم

بنابر اينكه

{لكيلا} متعلق به {اثابكم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 21،22،23

21 _ برخورد منافقانه خودمحوران و دنياطلبان مسلمان با رسول خدا ( ص )

و طائفة قد اهمّتهم انفسهم . .. يخفون فى انفسهم ما لايبدون لك

22 _ انكار حقانيّت رسول خدا ( ص ) و نادرست پنداشتن وعده هاى الهى به پيروزى ، چيزى است كه خودگزينان شركت كننده در نبرد احد از رسول خدا پنهان مى داشتند .

و طائفة . .. يخفون فى انفسهم ما لايبدون لك

23 _ ترس مسلمانان خودگزين و دنياطلبِ احد از افشاى موضع جاهلانه و شرك آميزشان در برابر رسول خدا ( ص )

و طائفة قد اهمّتهم انفسهم . .. يخفون فى انفسهم ما لايبدون لك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 14

14 _ پيامبر ( ص ) موظّف به گذشت از حقوق خويش بر مردم و طلب آمرزش براى آنان نسبت به حقوق الهى

فاعف عنهم و استغفر لهم

از اينكه پيامبر (ص) از يكسو مأمور به گذشت از مردم و از سوى ديگر مأمور به طلب مغفرت براى آنان از خدا مى شود، مى توان به دست آورد كه مراد از {فاعف}، گذشت از حقوق خود پيامبر (ص) و مراد از {فاستغفر}، طلب مغفرت در مورد حقوق خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 165 - 7

7 _ مسلمانان ، به دليل نافرمانى از پيامبر ( ص ) و فرار از صحنه نبرد ، عامل شكست و

مصيبت هاى پيكار احد

اولمّا اصابتكم مصيبة . .. قل هو من عند انفسكم

با توجّه به آيات قبل، همانند آيه 152 (اذ تحسّونهم باذنه حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم)، معلوم مى شود كه نافرمانى و . .. از جمله عوامل شكست آنان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 1،4،11،16،21

1 _ پاداش بزرگ الهى براى آنان كه على رغم تحمّل جراحت هاى نبرد پيشين ، دعوت خدا و رسولش را براى نبردى ديگر اجابت كردند .

الّذين استجابوا لِلّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح . .. اجر عظيم

چون آيات پيشين و نيز آيات بعد درباره نبرد و جهاد است، معلوم مى شود كه فرمان اجابت شده (استجابوا)، فرمان جنگ و مبارزه بوده است.

4 _ پاداش بزرگ الهى براى اجابت كنندگان دعوت خدا و رسول ( ص ) به نبردى ديگر در عين تحمّل جراحات نبرد احد ، مشروط به احسان و تقواى آنان است .

الّذين استجابوا . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظيم

مفسران برآنند كه نبرد پيشين كه مسلمانان در آن جراحتها ديدند، همان نبرد احد است. به دليل وقوع اين آيه پس از بيان نبرد احد و اينكه سخن از قرح به ميان آورده است ; چنانچه درباره نبرد احد نيز فرموده بود: {ان يمسسكم قرح}.

11 _ ارزش والاى ثبات بر ايمان و پذيرش دعوت خدا و رسول ( ص ) ، پس از تحمّل شدائد و مشكلات

انّ اللّه لا يضيع اجر المؤمنين. الّذين استجابوا للّه و الرسول من بعد ما اصابهم ا

16 _ اطاعت از دستورات

خداوند و پيامبر ( ص ) ، على رغم تحمّل سختى ها و شدائد ، از مصاديق احسان و تقوا

الّذين استجابوا للّه . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظيم

در برداشت فوق، {من} در {منهم}، بيانيّه گرفته شده، يعنى محسنان و تقواپيشگان همان اجابت كنندگان دعوت پيامبرند و براى آنان پاداشى بزرگ است.

21 _ پاداش بزرگ اميرالمؤمنين ( ع ) به خاطر احسان و تقوا و اجابت خدا و پيامبر ( ص ) پس از مجروح شدن در جنگ احد

الّذين استجابوا للّه و الرّسول . .. اجر عظيم

امام صادق (ع): انّ رسول اللّه بعث عليّاً فى عشرة {استجابوا للّه و الرّسول من بعد ما اصابهم القرح} الى {اجر عظيم}. انّما نزلت فى اميرالمؤمنين (ع).

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 206، ح 153 ; تفسير برهان، ج 1، ص 326، ح 4.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 1،13

1 _ پاسخگويان به دعوت خدا و پيامبر ( ص ) پس از نبرد احد براى جهاد ، كسانى بودند كه از شايعه حمله دشمن نترسيدند و ايمانشان افزون گرديد .

الّذين استجابوا للّه . .. الّذين قال لهم النّاس ... فزادهم ايمانا

13 _ دستيابى به صفت توكّل و اعتماد كامل به كفايت خداوند ، در گرو اطاعت از خدا و رسول ، پيشه ساختن صبر و تقوا و نيكوكارى است .

الّذين استجابوا للّه . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا ... و قالوا حسبنا اللّه و

به نظر مى رسد صفات ياد شده در آيه قبل، رهنمودى باشد براى رسيدن آدمى به مقامى كه خداوند را وكيل خود

دانسته و به كفايت او مطمئن گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 174 - 10،14

10 _ اجابت دعوت خداوند و پيامبر ( ص ) براى شركت در جنگ ، موجب جلب رضايت الهى

الّذين استجابوا للّه و الرّسول . .. و اتّبعوا رضوان اللّه

14 _ ايمان به خدا و پيامبر ( ص ) و اطاعت از آنان ، صبر و جهاد ، تقوا و احسان و توكّل ، موجب رضايت كامل الهى و برخوردارى از فضل بزرگ وى

المؤمنين. الّذين استجابوا ... و اتّبعوا رضوان اللّه و اللّه ذو فضل عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 176 - 8

8 _ مقابله با پيامبر ( ص ) و جبهه حقّ ، به منزله مقابله با خداوند است .

انّهم لن يضرّوا اللّه شيئاً

مستند نمودن نفى ضرر به خداوند، با وجود اينكه مراد، نفى ضرر از دين و پيامبر (ص) و مسلمانان است، اشاره به اين معنا دارد كه مقابله با دين و پيامبر (ص)، به منزله مقابله با خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 26

26 _ استحقاق اجر عظيم الهى ، در گرو ايمان به خدا و رسول و پرهيز از مخالفت با آنان

و ان تؤمنوا و تتّقوا فلكم اجر عظيم

چون كلمه {اجر}، ظهور در پاداش استحقاقى دارد، در برداشت فوق، كلمه استحقاق آورده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 2،5،16،21،22،23

2 _ در

آتش سوختن قربانى پيامبر ( ص ) ، شرط يهود براى ايمان به آن حضرت

الّذين قالوا انّ اللّه . .. حتّى ياتينا بقربان تاكله النّار

{قربان} به معناى هر چيزى است كه انسان به وسيله آن به خداوند تقرب جويد و قربانِ امّتهاى گذشته، گاو، گوسفند و شترى بود كه براى تقرّب به خدا ذبح مى شد (تاج العروس).

5 _ مبارزات يهود عليه اسلام و پيامبر ( ص ) ، به نام دين و ديندارى

انّ اللّه عهد الينا الّا نؤمن لرسول حتّى ياتينا بقربان

چون يهود مدعى بودند با ايمان نياوردن به پيامبر (ص)، به عهد الهى وفادار بوده و از دستورات خداوند پيروى كرده اند.

16 _ برخورد منافقانه يهود ، با پيامبر ( ص )

الّذين قالوا انّ اللّه عهد الينا الّا نؤمن لرسول . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقي

جمله {فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين}، بيانگر اين است كه يهود، على رغم ادعاى ايمان در صورت مشاهده معجزه قصد ايمان آوردن، نداشتند.

21 _ بهانه جويى يهود براى گريز از ايمان به پيامبر ( ص )

الّذين قالوا . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

جمله {فلم قتلتموهم . .. }، مى رساند كه پيشنهاد آنان براى ايمان آوردن، بهانه اى بيش نبوده است.

22 _ دروغ بودن ادعاى يهود در مورد ايمان به پيامبر ( ص ) ، در صورت مشاهده معجزه درخواستى خود ( سوختن قربانى در آتشى از غيب )

قل قد جاءكم . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

23 _ تكذيب عهد خداوند با يهود در مورد ايمان نياوردن به پيامبر ( ص ) ، جز با ارائه قربانى كه آتشى از غيب آن را بسوزاند .

انّ

اللّه عهد الينا الّا نؤمن . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

اگر ادعاى يهود صحيح بود، بايد پيامبر (ص) خواسته آنان را عملى مى كرد، و نيز نبايد از عهد، به {الّذى قلتم} (آنچه را گفتيد) تعبير مى كرد ; بلكه مى فرمود: بالعهد الّذى عهد اللّه عليكم. چون اگر ادعاى آنان حقيقت داشت، عهدى بود الهى ; نه گفتار آنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 187 - 6

6 _ وجود حقايقى درباره اسلام و پيامبر ( ص ) در كتب آسمانى گذشته *

و اذ اخذ اللّه ميثاق الّذين اوتوا الكتب لتبيّننّه للنّاس و لا تكتمونه

از موارد مهمّى كه مى توانست سودى را براى عالمان اهل كتاب تضمين كند (و اشتروا به ثمناً . .. )، كتمان حقانيّت پيامبر (ص) و اسلام است، چرا كه هستى خويش را در كتمان آن مى ديدند.

آبرومندى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 4 - 8

8 - شخصيت رسول اكرم ( ص ) ، زيبنده نيك نامى و آبرومندى بود .

و رفعنا لك ذكرك

در برداشت ياد شده، {لام} در {لك} براى تعليل فرض شده و بيانگر آن است كه پيامبر(ص)، خود علتى كافى براى آوازه بلند و شايسته رفعت ذكر است.

آثار احترام به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 3 - 1

1 _ نرمش در گفتار و رعايت ادب در محضر رسول خدا ( ص ) ، نشانه توفيق يافتگان در آزمون تقوا

إنّ الذين يغضّون . .. أول_ئك الذين

امتحن اللّه قلوبهم للتقوى

آثار احترام محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 6

6 - رعايت حرمت پيامبر ( ص ) ، داراى خير و منفعت براى خود مؤمنان

و لو أنّهم صبروا . .. لكان خيرًا لهم

آثار اذيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 57 - 3،4،6

3 - آزار دادن پيامبر ( ص ) ، درپى دارنده محروميت از رحمت خداوند است .

إنّ الذين يؤذون اللّه و رسوله لعنهم اللّه فى الدنيا و الأخرة

{لعن} در لغت، به معناى {طرد و دور كردن از روى غضب و ناراحتى} است. لعن خدا در دنيا، به معناى بريده شدن از قبول رحمت الهى است (مفردات راغب).

4 - كسانى كه وارد منزل پيامبر ( ص ) شوند و اقامت خود را در حدّ آزاردهندگى آن حضرت ادامه دهند ، مورد لعن خدايند .

و لامستئنسين لحديث إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ . .. إنّ الذين يؤذون ... و رسوله لعن

6 - مذاكره كنندگان بى پرده و رو در رو با همسران پيامبر _ كه موجب آزار دادن رسول خدا ( ص ) است _ مشمول لعن خداوندند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب. .. و ما كان لكم أن تؤذوا رسول اللّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 19

19 - خداوند ، مسلمانانِ صدراسلام را به عواقب و پيامد هاى آزاررسانى به پيامبراكرم ( ص ) هشدار داد .

و إذ قال موسى لقومه . .. و اللّه لايهدى

القوم الف_سقين

با توجه به اين كه خطاب در اين آيات، متوجه مسلمانان است; به نظر مى رسد يادآورى داستان موسى(ع) و اذيت هاى بنى اسرائيل نسبت به آن حضرت و پيامدهاى ناگوار آن، هشدارى به مسلمانان است.

آثار استغفار محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 2

2 _ تأثير استغفار پيامبر ( ص ) براى مسلمانان

استغفر لهم أو لاتستغفر لهم

از اينكه خداوند در خصوص منافقان، از استغفار پيامبر (ص) نفى اثر كرده، برداشت مى شود كه در موارد ديگر تأثير داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 9

9 _ استغفار پيامبر ( ص ) و مؤمنان براى غير مشركان ، داراى تأثير است .

ما كان للنبى و الذين ءامنوا أن يستغفروا للمشركين

نهى الهى از استغفار براى مشركان، خود نشانه تأثير اصل استغفار است ; چه اينكه اگراستغفار تأثيرى نداشت، نهى بى مورد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 19

19 - دعا و استغفار پيامبر ( ص ) براى مردم ، در جلب غفران و رحمت الهى براى آنان و مورد عفو و آمرزش قرار گرفتن ايشان

و استغفر لهم اللّه إنّ اللّه غفور رحيم

از توصيه خداوند به پيامبر(ص) كه براى مردم طلب مغفرت كند به دست مى آيد كه دعا و استغفار آن حضرت در آمرزش آنان نقش ويژه دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 20

20 - تأثير استغفار پيامبر ( ص )

براى امت ، در برخوردارى آنان از غفران الهى

و استغفر لهنّ اللّه إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 6

6 - تأثير استغفار و شفاعت پيامبر ( ص ) ، در آمرزش گناهان مردم

تعالوا يستغفر لكم رسول اللّه

در اين آيه به منافقان پيشنهاد مى شود اگر توبه كنيد، پيامبر(ص) برايتان استغفار خواهد كرد. از اين مطلب معلوم مى شود، استغفار آن حضرت براى ديگران تأثير داشته است و گرنه پيشنهاد ياد شده بى معنا خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 6 - 1

1 - استغفار براى منافقان ; حتى اگر استغفاركننده براى آنان پيامبراكرم ( ص ) باشد اثربخش نيست .

سواء عليهم أستغفرت لهم أم لم تستغفر لهم

آثار استماع سخنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 17 - 2

2- دلدادگان به وحى و سخنان رسول ( ص ) ، برخوردار از عنايت ويژه خداوند در ره يابى به حق

و منهم من يستمع إليك . .. و الذين اهتدوا زادهم هدًى

{والذين اهتدوا} معرف چهره هايى است كه برخلاف هواپرستان و قلب هاى مهر شده، با استماع سخنان پيامبر(ص) و پيام قرآن، بر هدايتشان افزوده مى شود.

آثار استهزاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 12

12 - اهانت به پيامبر ( ص ) و استهزاى او موجب كفر است .

لاتقولوا رعنا . .. و للكفرين عذاب أليم

آثار اطاعت از محمد(ص)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 16 - 8

8 _ رفع كينه و دشمنى اهل كتاب با يكديگر در گرو پيروى از پيامبر ( ص ) و جلب رضوان الهى

فاغرينا بينهم العداوة و البغضاء . .. يهدى به اللّه من اتبع رضونه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 92 - 6

6 _ دورى جستن از پليدى ها ( شراب ، قمار ، مظاهر شرك ) نشانگر اطاعت از خدا و رسول ( ص )

انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلم . .. و اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 6،7

6 _ منحرفان ، ناتوان از گمراه سازى مسلمانانى كه به تعاليم قرآن پايبند بوده و از دستورات پيامبر ( ص ) پيروى كنند .

لايضركم من ضل إذا اهتديتم

برداشت فوق بر اين اساس است كه حرف {لا} در {لايضركم} نافيه باشد.

7 _ پايبندى به تعاليم قرآن و پيروى از دستورات پيامبر ( ص ) ، مايه هدايت آدمى است .

عليكم انفسكم . .. إذا اهتديتم

مراد از هدايت يافتن در جمله {اذا اهتديتم} به قرينه آيه قبل، پذيرش تعاليم قرآن و دستورات پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 21،22

21 _ نيل به هدايت در گرو ايمان به خدا ، پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) و پيروى از آن حضرت است .

فامنوا باللّه و رسوله . .. و اتبعوه لعلكم تهتدون

22 _ شناخت راه رستگارى

و دستيابى به آن ، در گرو ايمان به پيامبر ( ص ) و پيروى از اوست .

فامنوا باللّه و رسوله . .. و اتبعوه لعلكم تهتدون

متعلق {تهتدون}، به قرينه {أولئك هم المفلحون} در آيه قبل، رستگارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 64 - 3،4

3 _ پشتيبانى خداوند از اهل ايمان مشروط به پيروى آنان از پيامبر ( ص ) و دستورات اوست .

حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

توصيف {من} موصوله با جمله {اتبعك} اشاره به شرط پشتيبانى خدا از مدعيان ايمان دارد.

4 _ مؤمنان پيرو پيامبر ( ص ) داراى نقشى مؤثرو بسزا براى پيشبرد رسالت پيامبر ( ص )

حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

برداشت فوق بر اين اساس است كه {من اتبعك} عطف بر {اللّه} باشد ; يعنى خدا و مؤمنان فرمانبر براى تو كافى هستند. بر اين مبنا نقش مؤثر مؤمنان براى پيشبرد اسلام به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 15

15 - تبعيت از پيامبر ( ص ) دليل برخوردار شدن از هدايت الهى است .

إلا لنعلم من يتبع الرسول . .. و إن كانت لكبيرة إلا على الذين هدى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 21

21 _ امر به معروف ، نهى از منكر ، اقامه نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از خدا و رسولش ، عامل جلب رحمت ويژه الهى

يأمرون بالمعروف . .. أولئك سيرحمهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 18

18 _ پيروى از پيامبر ( ص ) و حركت در راه خدا ، به دنبال دارنده سختى ها و مرارتها

ما كان . .. أن يتخلفوا عن رسول اللّه ... ذلك بأنهم لا يصيبهم ظمأ و لا نصب و لا م

شمرده شدن سختيها و رنجها در آيه و ترغيب مؤمنان به تحمل آنها، بيانگر اين حقيقت است كه حركت در راه دين دربردارنده رنج و زحمت مى باشد و ايمان واقعى، مستلزم تحمل آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 11

11 - اطاعت از خدا و رسول او و پذيرش داورىِ متكى بر احكام الهى ، موجب رستگارى و پيروزى است .

إنّما كان قول المؤمنين إذا دعوا . .. ليحكم بينهم أن يقولوا سمعنا و أطعنا و أُول_

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 52 - 2،4

2 - فرمان برى از خدا و رسول او و خدا ترسى و تقواپيشگى ، از عوامل ظفرمندى و كاميابى است .

و من يطع اللّه و رسوله و يخش اللّه و يتقه فأُول_ئك هم الفائزون

4 - اطاعت از خدا و رسول او ، خدا ترسى و تقواپيشگى ، از نشانه هاى ايمان واقعى و اوصاف مؤمنان راستين

إنّما كان قول المؤمنين إذا دعوا . .. أن يقولوا سمعنا و أطعنا ... و من يطع اللّه

برداشت فوق، از ارتباط ميان اين آيه و آيه پيشين _ كه درصدد بيان اوصاف مؤمنان راستين است _ به دست مى آيد.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 10

10 - سوگند مؤكد به خدا ، نشانگر ايمان نيست ; بلكه فرمان برى نيكو از خدا و رسول او ، علامت ايمان است .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم . .. قل لاتقسموا طاعة معروفة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 7

7 - اطاعت و فرمان برى از پيامبراسلام ( ص ) ، موجب هدايت و نيل به سعادت و كمال مطلوب است .

أطيعوا الرسول . .. فإن تولّوا فإنّما عليه ما حمّل

مقصود از هدايت در آيه شريفه، راه يابى و هدايت عمومى نيست; زيرا چنين هدايتى بدون اطاعت انسان ها نيز توسط پيامبران حاصل بود; بلكه مقصود، ايصال به مطلوب و دست يافتن به كمال و سعادت است كه بدون عمل به مقتضيات دين حاصل نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 56 - 6،7،8

6 - مؤمنان نيكوكار در سايه برپايى نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از پيامبر ( ص ) مشمول رحمت خدا هستند .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت. .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

7 - برپايى نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، مايه جلب رحمت خدا است .

و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة و أطيعوا الرسول لعلّكم ترحمون

8 - اميد به برخوردارى از رحمت خدا در پرتو اقامه نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از پيامبر ( ص ) اميدى به جا و شايسته

و أقيموا الصلوة و

ءاتوا الزكوة و أطيعوا الرسول لعلّكم ترحمون

از اين كه خداوند پس از توصيه مؤمنان به اقامه نماز، پرداخت زكات و فرمان برى از پيامبر(ص)، آنان را به رحمت خويش اميدوار ساخته است به دست مى آيد كه اميد داشتن به رحمت خدا، پس از عمل به توصيه هاى الهى، اميدى به جا و شايسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 88 - 14

14 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { كلّ شىء هالك إلاّ وجهه } قال من أتى اللّه بما أمر به من طاعة محمد ( ص ) و الأئمة من بعده _ صلوات عليهم _ فهو الوجه الذى لايهلك . . . ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ كه فرموده: {كلّ شىء هالك إلاّ وجهه} روايت شده كه فرمود: كسى كه به پيشگاه خدا بياورد آنچه را كه به آن امر شده است; از اطاعت محمد(ص) و ائمه بعد از وى _ درود خدا بر آنان باد _ پس اين وجهى است [كه دارنده آن] هلاك نمى شود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 31 - 1،2،5

1 - خداوند ، به همسران پيامبر ، در صورت اطاعت خاضعانه آنان از خدا و پيامبر ( ص ) و انجام عمل صالح ، وعده پاداش دوچندان داده است .

و من يقنت منكنّ للّه و رسوله و تعمل ص_لحًا نؤتها أجرها مرّتين

{قنوت} (مصدر {يقنت}) به معناى {اطاعت خاضعانه} است (مفردات راغب).

2 - مهيّا شدن روزى كريمانه از جانب خداوند براى همسران پيامبر

در صورت اطاعت خاضعانه آنان از خدا و پيامبر ( ص ) و انجام دادن عمل صالح است .

و من يقنت منكنّ للّه و رسوله و تعمل ص_لحًا . .. و أعتدنا لها رزقًا كريمًا

5 - امتياز همسران پيامبر ، به اطاعت خاضعانه از خدا و پيامبر ( ص ) و انجام دادن عمل صالح است .

و من يقنت منكنّ للّه و رسوله و تعمل ص_لحًا نؤتها أجرها مرّتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 66 - 7

7 - اطاعت از خداوند و رسول او ، نجات بخش آدمى از آتش جهنم است .

يوم تقلّب وجوههم فى النار يقولون ي_ليتنا أطعنا اللّه و أطعنا الرسولا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 71 - 6

6 - هر كس از خدا و پيامبر خدا ( ص ) ، اطاعت كند ، به رستگارى عظيمى نايل خواهد شد .

و من يطع اللّه و رسوله فقد فاز فوزًا عظيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 13

13 - پيروى از دستورات وحى و رهنمود هاى پيامبر ( ص ) ، هيچگاه به خسران و گمراهى انسان نخواهد انجاميد .

و إنّك لتهدى إلى صرط مستقيم

از تأكيد خداوند بر نقش هدايت گرى پيامبر(ص)، اين نكته استفاده مى شود كه تعاليم وحى هيچ گاه به خسران و گمراهى انسان منتهى نخواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 5،7،10

5 - اطاعت از رسول خدا ، عين اطاعت

از خدا است .

و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّ_ت

از عطف رسول به {اللّه} _ بدون تكرار فعل {يطع} _ مطلب بالا قابل برداشت است.

7 - روح تسليم و اطاعت از خدا و رسول او ، ملاك اصلى ورود به بهشت

و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

موضوع قرار گرفتن اطاعت به جاى هر عنوان ديگرى، مى تواند اشاره به مطلب بالا باشد.

10 - افراد ناتوان از جهاد ، همانند مجاهدان ، برخوردار از بهشت در صورت داشتن روح اطاعت در برابر خدا و رسول او

ليس على الأعمى حرج . .. و من يطع اللّه و رسوله جنّ_ت

برداشت بالا بنا بر اين نكته است كه {من يطع. ..} جواب سؤال مقدر باشد، زيرا پس از رفع حكم جهاد از افراد ناتوان، ممكن است سؤال شود كه: چرا اين گروه از فيض جهاد محروم اند؟ خداوند در جواب مى فرمايد: آنان نيز اگر مطيع باشند، همانند مجاهدان، از پاداش الهى برخوردار خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 8،23

8 - صلاح و سعادت مؤمنان ، در پرتو پيروى از پيامبر ( ص ) ( رهبرى الهى )

لو يطيعكم فى كثير من الأمر لعنتّم

مفهوم آيه شريفه ايمن ماندن جامعه از مشقت ها و صدمات در صورت عدم تحميل آراى شخصى بر پيامبر(ص) است و امنيت جامعه مايه صلاح و سعادت آن است.

23 - اطاعت محض از رسول خدا ( ص ) ، نمود ايمان و موضع گيرى در برابر آن حضرت نمود كفر است . *

لو يطيعكم . .. لعنتّم و

ل_كنّ اللّه حبّب إليكم الإيم_ن ... و كرّه إليكم الكفر

صدر آيه; درباره اطاعت از رسول خدا و تحميل نكردن رأى بر آن حضرت است; ولى ادامه آن درباره ايمان و كفر است; از اين بيان انطباق ايمان بر اطاعت و تطبيق كفر بر تحميل رأى بر پيامبر(ص) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 14 - 11،12،18

11 - تضمين قطعى پاداش اعمال ، در صورت سر نهادن به اطاعت خدا و رسول

و إن تطيعوا اللّه و رسوله لايلتكم من أعم_لكم شيئًا

12 - ضايع نشدن كمترين تلاش انسان مؤمن ، در پرتو اطاعت از خدا و رسول

و إن تطيعوا اللّه و رسوله لايلتكم من أعم_لكم شيئًا

18 - اطاعت از خدا و رسول او و قرار گرفتن انسان در مسير اصلى حق ، زمينه بخشش لغزش هاى وى

و إن تطيعوا اللّه و رسوله . .. إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 6

6 - دستيابى به دو بهره كافى از رحمت الهى ، وعده خدا به مؤمنانى است كه تقواپيشه كنند و از پيامبراكرم ( ص ) پيروى كامل نمايند .

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا . .. يؤتكم كفلين من رحمته

{كفل} (مفرد {كفلين}) به معناى حظ و بهره اى است كه كفايت مى كند (مفردات راغب). گفتنى است كه {يؤتكم...} جواب براى شرط مقدر مى باشد و تقدير آن چنين است: {إن تتّقوا و تؤمنوا برسوله يؤتكم كفلين من رحمته} (اگر تقوا پيشه كنيد و از رسول او تبعيت كامل نماييد، از رحمت خود به

شما دو بهره كافى خواهد داد).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 5 - 7

7 - پيروى و تبعيت از پيامبر ( ص ) ( رهبرى الهى ) ، پيروى از خداوند است . *

ما قطعتم من لينة . .. فبإذن اللّه

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مسلمانان در هر قدم، برنامه خويش را از آيات قرآن و وحى به صورت مستقيم دريافت نمى كرده و صرفاً مطيع پيامبر(ص) بوده اند و خداوند، اذن پيامبر را اذن خود معرفى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 15

15 - اطاعت بى چون و چرا از برنامه هاى پيامبر ( ص ) ، نمودى از تقواى الهى

و ما ءاتيكم الرسول فخذوه . .. و اتّقوا اللّه

از ارتباط {اتقوا اللّه} با {ما آتاكم. ..} مطلب ياد شده استفاده مى شود.

آثار اعراض از اوامر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 12

12 - ترك دستورات قرآن و پيامبر ( ص ) ، موجب تباهى و خسران است .

و من يكفر به فأولئك هم الخسرون

چنانچه مراد از تلاوت در جمله {يتلونه} پيروى كردن باشد، مى توان گفت: مراد از كفر در {و من يكفر}، به قرينه مقابله، ترك دستورات قرآن - كه از آن به {كفر عملى} تعبير مى كنيم - باشد.

آثار اعراض از سيره محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 27 - 3،4

3 _ ستم

گران ، در روز رستاخيز ، از نپيمودن راه پيامبر ( ص ) و دورى از روش او ، به شدت پشيمان و متأسف خواهند بود .

الظالم . .. يقول ي_ليتنى اتّخذت مع الرسول سبيلاً

4 _ نپيمودن راه پيامبر ( ص ) و دورى از روش او ، مايه تأسف و ندامت در قيامت

يقول ي_ليتنى اتّخذت مع الرسول سبيلاً

آثار اعراض از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 14 - 1

1- توبيخ مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر روى گردانى از پيامبراكرم ( ص ) ، به رغم دلايل آشكار آن حضرت

و قد جاءهم رسول مبين . ثمّ تولّوا عنه و قالوا معلّم مجنون

آثار افترا به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 33

33 _ تعلق اراده الهى به عذاب و ضلالت آدمى ، پيامد كفرورزى ، تحريفگرى ، دروغپردازى عليه پيامبر ( ص ) و پيروى از تحريفگران دين

الذين يسرعون فى الكفر . .. و من يرد اللّه فتنته فلن تملك له من اللّه شيئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 5

5 - هتك حرمت پيامبر ( ص ) و افترا به حريم آن حضرت ، گناهى بزرگ در پيشگاه خداوند و در پى دارنده فرجامى ناگوار

إذ تلقّونه بألسنتكم . .. و تحسبونه هيّنًا و هو عند اللّه عظيم

آثار انتساب به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 30 - 5

5 - انتساب

به پيامبر ( ص ) ، نه تنها موجب تخفيف كيفر گناهكار نمى شود ، بلكه باعث تشديد آن هم مى گردد .

من يأت منكنّ بف_حشة مبيّنة يض_عف لها العذاب ضعفين و كان ذلك على اللّه يسيرًا

احتمال دارد ذكر {و كان ذلك على اللّه يسيراً} براى دفع يك توهّم باشد. آن توهّم اين است: {موقعيت همسران پيامبر، به دليل انتساب شان به آن حضرت، مانع از چنين عذابى مى شود}. خداوند براى دفع اين توهم پاسخ داده است كه {چنين نيست و آن عذاب براى خداوند سهل و آسان است}.

آثار انذارهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 15

15 - هشدار پيامبر ( ص ) به مردم از عذاب الهى ، در راستاى نفع رسانى به آنان است .

إن هو إلاّ نذير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 18 - 7

7 - انذار ها و اخطار هاى پيامبر ( ص ) ، تنها در خداترسان و بر پادارندگان نماز مؤثر بوده است .

إنّما تنذر الذين يخشون ربّهم بالغيب و أقاموا الصلوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 11 - 1

1 - انذار ها و اخطار هاى پيامبر ( ص ) ، تنها در افرادى كه آماده پذيرش بودند و مى خواستند از پيروان قرآن و اهل خشيت باشند ، مؤثر بود .

إنّما تنذر من اتّبع الذكر و خشى الرحم_ن

در آيات گذشته، سخن از گروهى بود كه هرگز آمادگى پذيرش ايمان و سخن حق را نداشتند; ولى در

اين آيه شريفه از گروه ديگرى ياد مى كند كه در نقطه مقابل گروه اول قرار دارند كه آماده پذيرش كلام حق (قرآن) بوده و از خداى رحمان مى ترسند. گفتنى است مقصود از {ذكر} _ طبق نظر بيش تر مفسران _ قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 70 - 4

4 - تأثير انذار ها و اخطار هاى قرآن و پيامبر ( ص ) تنها در دل هاى مستعد ، زنده و هوشمند

لينذر من كان حيًّا

از اين كه خداوند فرمود: قرآن و پيامبر(ص) انسان هاى زنده را انذار خواهد كرد، مى توان استفاده كرد كه قرآن و كلام پيامبر(ص) تنها در انسان هاى آماده و مستعد براى فهم و دريافت حقايق، مؤثر خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 7 - 3

3 - دعوت پيامبراسلام و هشدار به مردم ، مشكلات و سختى هاى فراوانى براى آن حضرت در پى داشت .

قم فأنذر . .. و لربّك فاصبر

آثار اوامر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 10

10 _ فرمان پيامبر ( ص ) به سجده كردن مشركان صدراسلام براى خداى رحمان ، موجب نفرت فزون تر آنان از سجده و دورى آنها از راه حق و حقيقت گرديد .

اسجدوا للرحم_ن قالوا و ما الرحم_ن أنسجد لما تأمرنا و زادهم نفورًا

در برداشت فوق، فاعل {زاد} امر به سجده دانسته شد.

آثار اهانت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره -

2 - 104 - 12

12 - اهانت به پيامبر ( ص ) و استهزاى او موجب كفر است .

لاتقولوا رعنا . .. و للكفرين عذاب أليم

آثار ايمان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 24 - 7

7 - رهايى از آتش دوزخ ، در گرو ايمان به قرآن و تصديق رسالت پيامبر ( ص ) است .

فإن لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقوا النار

برداشت فوق با توجه به توضيح برداشت قبل، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 11

11 - منفعت و سود واقعى انسان ها ، در گرو ايمان به قرآن و پيامبر ( ص ) است .

و من يكفر به فأولئك هم الخسرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 123 - 3

3 - ايمان به قرآن و پيامبر ( ص ) و پرهيز از كفر ورزى به آنها ، وسيله محافظت در برابر مخاطرات و عذاب هاى روز قيامت است .

أولئك يؤمنون به و من يكفر به . .. و اتقوا يوماً

فرمان به گرفتن وقايه (وسيله محافظت)، پس از ترغيب به ايمان (أولئك يؤمنون به) و هشدار از كفرورزى (و من يكفر . ..) مى رساند كه: وقايه انسان در روز قيامت، ايمان به قرآن و پيامبر(ص) و پرهيز از كفرورزى به آن دو است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 153 - 2

2 - ايمان به رسالت پيامبر ( ص ) ، در

پى دارنده مشكلات و ناملايماتى براى ايمان آورندگان

يأيها الذين ءامنوا استعينوا بالصبر و الصلوة

توصيه به صبر و نماز و استعانت از آنها، پس از بيان رسالت پيامبر و مخاطب قرار دادن مؤمنان، اين نكته را به مخاطبان القا مى كند كه ايمان به سالت پيامبر، مستلزم مشكلات و ناملايماتى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 24

24 _ رستگارى همگان ، حتى يهود و نصارا ، در گرو ايمان به پيامبر ( ص ) ، دفاع از او در مقابل دشمنان و تقويت وى در پيشبرد رسالت است .

فالذين ءامنوا و عزّروه و نصروه . .. أولئك هم المفلحون

{تعزير} به معناى يارى كردن با شمشير است. بنابراين {الذين ... عزّروه} كسانى هستند كه از پيامبر در مقابل هجوم دشمنان دفاع مى كنند. {نصر} به معناى مطلق يارى كردن است، ولى چون {نصروه} در مقابل {عزّروه} قرار گرفته، مراد از آن يارى دادن در غير مسائل دفاعى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 54 - 4

4 _ ارزش اعمال در پيشگاه خدا ، مشروط به ايمان به او و رسالت پيامبر ( ص )

و ما منعهم أن تقبل منهم نفقتهم إلا أنهم كفروا باللّه و برسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 3 - 5،7،12

5_ پرستش خدا ، بيزارى از شرك ، پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) و استغفار از گناهان ، مقدمه هايى لازم براى حركت به سوى خدا و تقرب به درگاه او

ألاّ تعبدوا إلاّ

الله . .. و أن استغفروا ربكم ثم توبوا إليه

ظاهر اين است كه {توبوا إليه} عطف به همه جمله هاى سابق {ألاّ تعبدوا. ..}، {إننى لكم منه ...} و {أن استغفروا ...} است.

7_ يكتاپرستى ، پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) ، استغفار از شرك و گناه و حركت به سوى خدا ، موجب جلب عنايت خدا و دستيابى به معيشتى نيكو در دنياست .

ألاّ تعبدوا إلاّ الله . .. و أن استغفروا ربكم ثم توبوا إليه يمتعكم مت_عًا حسنًا

12_ برخوردار شدن از پاداش هاى الهى در آخرت ، منوط به يكتاپرستى ، پرهيز از شرك ، پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) و استغفار از گناهان است .

ألاّ تعبدوا إلاّ الله . .. يؤت كل ذى فضل فضله

استفاده برداشت فوق از آيه ، بر اساس اين احتمال است كه: جمله {يؤت . ..} بيانگر پاداش اخروى باشد. وجود {إلى أجل} در جمله قبل و نبود آن در اين جمله ، مى تواند مؤيد اين احتمال باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 5

5- ايمان به پيامبر اسلام و قرآن ، شرط ثمربخشى عقيده به خداوند و عمل صالح

و الذين ءامنوا . .. و ءامنوا بما نزّل على محمّد

از تكرار {آمنوا. ..} استفاده مى شود كه {آمنوا} _ در {الذين آمنوا} _ به معناى اعتقاد به خداى يگانه است; چه اين كه در {آمنوا بما...} به معناى ايمان به قرآن و رسالت پيامبر(ص) است. از قرين آمدن ايمان و عمل صالح، اعتقاد به پيامبر(ص) و قرآن، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 7 - 3،14

3 - كارساز بودن ايمان به خدا ، در گرو ايمان آوردن به رسول او ( حضرت محمد ( ص ) ) است .

ءامنوا باللّه و رسوله

14 - انفاق ، در صورتى پيش خداوند ارزش دارد كه از شخص مؤمنِ به خدا و پيامبر ( ص ) انجام بگيرد .

فالذين ءامنوا منكم و أنفقوا لهم أجر كبير

قيد {منكم} بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 7

7 - رعايت تقواى الهى و ايمان راستين به پيامبراكرم ( ص ) ( تبعيت كامل از آن حضرت ) ، موجب دسيابى انسان به رحمت گسترده الهى ; هم در دنيا و هم در آخرت

اتّقوا اللّه و ءامنوا برسوله يؤتكم كفلين من رحمته

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مقصود از دو بهره (كفلين) يكى بهره دنيوى و ديگرى بهره اخروى باشد. ذكر اين نكته ضرورى است كه اضافه در {رحمته} تشريفيّه و بيانگر آن است كه رحمتى كه مؤمنان راستين در دنيا و آخرت از آن بهره مند مى شوند، رحمتى ويژه و گسترده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 11 - 7

7 - ايمان استوار به خدا و رسول او و جهاد در راه خدا ، رهايى بخش انسان از عذاب دردناك الهى

تنجيكم من عذاب أليم . تؤمنون باللّه و رسوله و تج_هدون فى سبيل اللّه

آثار بعثت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6

- 115 - 7

7 _ اتمام دين، با بعثت پيامبر(ص) جلوه اى از ربوبيت خداوند است.

و تمت كلمت ربك صدقا و عدلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 17 - 6

6- { عن موسى بن جعفر ( ع ) : . . . ان الجنّ كانوا يسترقون السمع قبل مبعثه فمنعت فى أوان رسالته بالرجوم . . . ;

از امام موسى بن جعفر روايت شده است: جنيان قبل از بعثت رسول خدا(ص) استراق سمع مى كردند (اخبار آسمانها را گوش مى دادند) و در اوايل رسالت آن حضرت، به وسيله پرتاب سنگهاى ستارگان، از آن ممنوع شدند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 29 - 1

1 - بعثت پيامبراكرم ( ص ) و ظهور امت جديد و بالنده اسلام ، خط بطلانى بر پندار باطل اهل كتاب بود .

يأيها الذين ءامنوا . .. ءامنوا برسوله ... لئلاّيعلم أهل الكت_ب ألاّيقدرون على شى

كلمه {لا} در {لئلاّيعلم} زايد است; يعنى، تا اهل كتاب بدانند كه هيچ بخشى از فضل خداوند در حوزه اختيار آنان قرار ندارد.

آثار بى احترامى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 2 - 7،8،11

7 _ امكان حبط اعمال مؤمنان ، با عدم رعايت حرمت پيامبر ( ص )

لاترفعوا . .. و لاتجهروا له بالقول ... أن تحبط أعم_لكم

8 _ بى حرمتى به پيامبر ( ص ) ، باعث حبط اعمال انسان ، بدون توجه و آگاهى وى

لاترفعوا أصوتكم . .. و لاتجهروا له بالقول ... أن تحبط

أعم_لكم

11 _ بى احترامى به پيامبر ( ص ) و رهبرى الهى ، داراى آثار ويرانگر و فراتر از درك و تحليل خود انسان *

لاترفعوا أصوتكم . .. و لاتجهروا له بالقول ... أن تحبط أعم_لكم و أنتم لاتشعرون

برداشت بالا بدان احتمال است كه {و أنتم لاتشعرون} نظر به اصل تأثير داشته باشد; يعنى، شما درك نمى كنيد كه بى احترامى به پيامبر(ص) تا چه ميزان تأثير منفى دارد.

آثار بيعت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 14

14 - آرامش درونى ، و پيروزى صلح حديبيه و فتح خيبر ، نتيجه بيعت مهم مؤمنان با پيامبر ( ص )

إذ يبايعونك تحت الشجرة . .. فأنزل السكينة عليهم و أث_بهم فتحًا قريبًا

عبارت {فتحاً قريباً} ممكن است اشاره به {فتحاً مبيناً} (صلح حديبيه) و يا فتح خيبر داشته باشد; چه اين كه هر دو فتح با فاصله اى نه چندان دور، صورت گرفته و اطلاق فتح قريب بر هر دو ممكن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 2

2 - پيوستن به صف مؤمنان در صدراسلام ، مستلزم بيعت با پيامبر ( ص )

ي_أيّها النبىّ إذا جاءك المؤمن_ت يبايعنك

آثار بيعت زنان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 18

18 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، در دعا براى زنان بيعت كننده با آن حضرت و آمرزش خواهى براى آنان

و استغفر لهنّ اللّه

آثار پاكى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 222 - 4

4 - پاكى حريم پيامبراكرم ( ص ) از هر انحرافى ، گواه تأثيرناپذيرى او از شياطين

و ما تنزّلت به الشي_طين . .. تنزّل على كلّ أفّاك أثيم

آثار پيروزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 1

1 _ پيروزى و موفقيت هاى پيامبر ( ص ) و اسلام ، براى متخلفان از جنگ ( منافقان ) اندوه بار بود .

إن تصبك حسنة تسؤهم

آثار پيروى از آل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 19

19- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : من تولّى آل محمّد . . . فهو من آل محمّد . . . لا انه من القوم بأعيانهم و إنما هو منهم بتولّيه إليهم و اتباعه إيّاهم و كذلك . . . قول إبراهيم : { فمن تبعنى فإنه منّى . . . } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: كسى كه آل محمد را ولّى خود قرار دهد . .. پس او از آل محمد است ... نه آنكه در حقيقت از قوم آل محمد شود; بلكه او از آل محمد است، به خاطر آنكه آنان را ولّى خود برگزيده است و از آنان تبعيت مى كند و چنين است ... سخن ابراهيم(ع): {فمن تبعنى فإنه منّى ...}.

آثار پيروى از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 22

22 - { عن زين العابدين (

ع ) إنّه اجتمعت قريش إلى أبى طالب و رسول اللّه عنده . . . و قالت و اللّه لو سمعت به_ذا فارس و الروم لأختطفتنا من أرضنا و لقلعت الكعبة حجراً حجراً ، فنزل { و قالوا إن نتّبع الهدى معك } . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده: همانا قريش نزد ابى طالب جمع شدند، در حالى كه رسول خدا(ص) نزد وى بود. .. و گفتند به خدا سوگند اگر اين پيروى از محمد(ص) را اهل فارس و روم بشنوند، ما را از سرزمينمان مى ربايند و كعبه را سنگ به سنگ از جا خواهند كند پس اين آيه نازل شد: {و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا}...}.

آثار تبعيد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 14 - 10

10- مشركان مكه ، سرخوش از بيرون راندن پيامبر ( ص ) از سرزمين خويش

قريتك الّتى أخرجتك . .. زيّن له سوء عمله

مورد {سوء عمله} در آيه شريفه، همان اخراج پيامبر(ص) از سرزمين مكه است.

آثار تبليغ عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 1

1 _ تبليغات سوء و سخنان نارواى مشركان عليه رسالت پيامبر ( ص ) ، به درجه اى بود كه باعث اندوه و رنجش خاطر مبارك آن حضرت مى شد .

و لا يحزنك قولهم

آثار تبليغ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 1

1 _ اعتراف مشركان ، به تأثير تلاش هدايت گرانه پيامبر ( ص ) تا

مرز متزلزل شدن پايه هاى عقايد شرك آلودشان

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 22 - 8

8 - كارساز نبودن تبليغ و هدايت گرى هاى پيامبر ( ص ) ، در برخى از كافران و مشركان صدراسلام

و ما أنت بمسمع من فى القبور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 6 - 3

3 - احساس خطر سران كفر و شرك ، از دعوت پيامبراسلام به توحيد و نفى شرك و نفوذ آن حضرت در ميان توده ها

و اصبروا على ءالهتكم

فراخواندن مردم به پراكنده شدن از اطراف رسول خدا(ص) و پايدارى بر آيين شرك، گوياى برداشت ياد شده است.

آثار تحميل عقيده به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 7

7 - تحميل آرا و تمايلات سطحى مردم ، به رهبرى الهى ( پيامبر ( ص ) ) ، مايه مشقت و زيان حتمى خود آنان

لو يطيعكم فى كثير من الأمر لعنتّم

آثار ترس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 26

26 _ ترس پيامبر اكرم ( ص ) از عذاب قيامت ، عامل بازدارنده او از هر نافرمانى و گناه

إنى أخاف إن عصيت ربى عذاب يوم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 13 - 3

3 - خوف و هراس پيامبر ( ص ) از عذاب بزرگ الهى ، بازدارنده آن حضرت از هرگونه

عصيان و نافرمانى بود .

إنّى أخاف إن عصيت ربّى عذاب يوم عظيم

آثار تسليم به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 52 - 3

3 - تسليم حكم پيامبر بودن و پذيرش داورى بر مبناى تعاليم دين ، نشانه خدا ترسى ، تقواپيشگى و مطيع خدا و رسول بودن است .

إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم أن يقولوا سمعنا و أطعنا . .. و من يطع الل

برداشت ياد شده، از ارتباط ميان دو آيه فوق استفاده گرديده است.

آثار تعاليم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 70 - 6

6 - تعاليم قرآن و رهنمود هاى پيامبر اسلام ( ص ) ، مايه حيات واقعى انسان ها است .

لينذر من كان حيًّا

آثار تكامل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 2

2- رشد و كمال پيامبر ( ص ) در پرتو ربوبيت الهى ، مقتضى دعوت ديگران به راه خداست .

ادع إلى سبيل ربّك

واژه {ربّ} _ كه در لغت به معناى تربيت است (مفردات راغب) _ مى تواند اشاره به اين جهت داشته باشد كه: بهرهورى پيامبر(ص) از ربوبيت خدا، مقتضى آن است كه آن حضرت ديگران را نيز از ربوبيت خدا بهره مند سازد.

آثار تكذيب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 7

7 - يهوديان ، در صورت انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، براى هميشه به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أفتطمعون أن

يؤمنوا لكم . .. من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 42 - 5

5 _ انكار رسالت پيامبر اسلام ( ص ) ، موجب سرافكندگى و شرمسارى در قيامت

يومئذ يودّ الذين كفروا و عصوا الرسول لو تسوّى بهم الارض

{الرسول} مى تواند از باب تنازع، مفعول {كفروا} نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 54 - 1

1 _ كفر منافقان به خدا و انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، عامل بى ارزش گشتن انفاق هاى آنان و پذيرفته نشدن آن در پيشگاه خداوند

و ما منعهم أن تقبل منهم نفقتهم إلا أنهم كفروا باللّه و برسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 54 - 5

5 _ پافشارى بر شرك ، تكذيب پيامبر ( ص ) و انكار قرآن ، ظلم بوده و در پى دارنده عذاب است .

و إن كذبوك . .. أثم إذا ما وقع ءامنتم به ... و لو أن لكل نفس ظلمت ما فى الأرض لا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 16

16_ تكذيب پيامبر ( ص ) به خاطر بشر بودنش ، نشانه بى خردى و دليل بى اطلاعى از تاريخ بشر ، پيامبران پيشين و سنّت الهى است .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم من أهل القرى . .. أفلاتعقلون

لحن جمله {و ما أرسلنا . ..} گوياى اين است كه آن جمله در پاسخ اين توهّم ايراد

شده كه: فرستاده خدا نمى تواند فردى از افراد بشر باشد ; بلكه بايد از فرشتگان و مانند آنها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 113 - 10

10- مبتلا شدن مكيان به عذاب ، پس از تكذيب پيامبراكرم ( ص )

قرية كانت ءامنة . .. و لقد جاءهم رسول منهم فكذّبوه فأخذهم العذاب

برداشت فوق، بنابراين نكته است كه مراد از قريه ياد شده در آيه قبل، {مكه} باشد و ضماير {جائهم} و {فأخذهم} به مكيان برگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 5

5 _ ستمگرى ، باطل گرايى و دروغ پردازى ، از نتايج و اثرات كفر به خدا و انكار رسالت پيامبر ( ص )

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك . .. فقد جاءو ظلمًا و زورًا

{زور} به معناى سخن باطل و دروغ است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 25 - 3

3 - اندوه پيامبر ( ص ) ، به خاطر تكذيب شدنش از سوى كافران و مشركان لجوج صدراسلام

و إن يكذّبوك فقد كذّب الذين من قبلهم جاءتهم رسلهم

از آهنگ آيه شريفه، به دست مى آيد كه پيامبر(ص) به خاطر تكذيب شدنش اندهگين بود. از اين رو برخى از مفسران جواب شرط (إن يكذّبوك) را محذوف دانسته اند; يعنى، {إن يكذّبوك فلاتحزن و اصبر إذ قد كذّب الذين من قبلهم}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 4

4 - انكار رسالت پيامبراسلام (

ص ) ، موجب عذاب دوزخ

فإنّهم يومئذ فى العذاب . .. و يقولون ... لشاعر مجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 2 - 7

7- ترديد در حقانيت انذار ها و هشدار هاى پيامبر ( ص ) ، نشأت يافته از ناباورى ، به اساس رسالت

بل عجبوا أن جاءهم منذر منهم فقال الك_فرون ه_ذا شىء عجيب

در صورتى كه {ه_ذا} به مسأله معاد و محتواى انذارهاى پيامبر(ص) اشاره باشد، تفريع {قال الكافرون} بر {عجبوا. ..}، مى رساند كه تشكيك در پيام، فرع بر تشكيك در اصل رسالت است و در آن جا كه اصل رسالت محرز باشد، مجالى براى ترديد در پيام نخواهد بود.

آثار تلاوت قرآن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 51 - 2

2 - تلاوت آيات قرآن از سوى پيامبر ( ص ) ، خشم و كينه كافران را به شدت برمى انگيخت .

و إن يكاد الذين كفروا ليزلقونك بأبص_رهم لمّا سمعوا الذكر

آثار توطئه عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 42 - 4

4 - مكر و توطئه كافران عليه دين و پيامبر ( ص ) ، شكست پذير و گريبانگير خود آنان

فالذين كفروا هم المكيدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 18 - 3

3 - انديشه و طراحى عليه قرآن و پيامبر ( ص ) ، از موجبات عذاب سخت و طاقت فرسا

سأُرهقه صعودًا . إنّه فكّر و قدّر

آثار توكل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 9

9 - توكل و اتكال پيامبراسلام ( ص ) بر خداوند ، سبب اعتماد به نفس و پشت گرمى آن حضرت در مبارزه با دشمنان و نيل به اهداف رسالت

قل حسبى اللّه عليه يتوكّل المتوكّلون . قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسو

يادآورى توكل و اتكال بر خداوند (در آيه قبل) پيش از اعلام موضع قاطع خود به دشمنان، مى تواند گوياى برداشت بالا باشد.

آثار تهمت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 3

3- مخالفت و عنادورزى كافران با پيامبر ( ص ) ، با تمثيل و توصيف هاى ناروا ، در پى دارنده گمراهى علاج ناپذير براى آنان

كيف ضربوا لك الأمثال فضلّوا فلايستطيعون سبيلاً

برداشت فوق بنابراين است كه مراد از {سبيلاً} راه هدايت باشد.

آثار ثبات قدم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 1

1- پيامبر ( ص ) از ترفند هاى لغزش آفرين مشركان و كمترين تمايل به آنان ، در پرتو ثبات قدم اعطا شده به او از جانب خداوند ، در امان بود .

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 6

6- حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) ، منوط به پايدارى او در طريق وحى

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً. إذًا لأذقن_ك ضعف الحيوة و ضعف

آثار جنگ با محمد(ص)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 9

9 _ شركت در جنگ بدر عليه پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، مانع پذيرش ايمان شركت كنندگان نبود .

إن يعلم اللّه فى قلوبكم خيرا يؤتكم خيرا مما أخذ منكم و يغفر لكم

آثار حيات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 46 - 3

3 - زنده ماندن پيامبر ( ص ) پس از ادعاى نبوت ، دليل صدق رسالت و درستى ادعاى آن حضرت است .

و لو تقوّل علينا . .. لقطعنا منه بالوتين

خداوند، مجازات مرگ را براى پيامبر(ص) در صورت دروغ بستن بر خدا مقرر فرمود. اين مطلب مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه زندگانى آن حضرت پس از ادعاى نبوت، گواه صدق ادعاى ايشان است.

آثار حياى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 20

20 - حياى پيامبر ( ص ) ، او را از اخراج ميهمانان اش باز مى داشت .

فإذا طعمتم فانتشروا و لامستئنسين لحديث إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ فيستحيى منكم

جمله {فيستحيى منكم} تعليل براى محذوفى است كه سياق بر آن دلالت مى كند و آن محذوف، چيزى مانند {اخراج} است.

آثار خويشاوندى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 12

12 _ خويشاوندى با پيامبر ( ص ) مانع از عذاب و دوزخى شدن فرد مشرك نيست .

ما كان للنبى . .. أن يستغفروا للمشركين و لو كانوا أولى قربى ... أنهم أصحب الجحيم

آثار

خيانت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 27 - 7

7 _ پيامد هاى شوم خيانت به خدا و رسول و زشتى خيانت آدمى به امانت هاى جامعه ، امرى روشن و بى نياز از برهان

لاتخونوا اللّه . .. و أنتم تعلمون

در اينكه مفعول {تعلمون} چيست، نظرهاى مختلفى ايراد شده كه از جمله آنهاست، زشتى خيانت، پيامدهاى شوم آن و حرمت آن از ديدگاه عقل و شرع.

آثار دشمنى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 13 - 6

6 _ ستيزه جويان با خدا و رسول در معرض گرفتار شدن به عقوبت هاى شديد دنيوى

ذلك . .. و من يشاقق اللّه و رسوله فإن اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 12،14

12_ كفرورزى مردم عصر بعثت و مخالفتشان با پيامبر ( ص ) و قرآن ، عامل روى آوردن مصيبت هاى سخت و كوبنده بر آنان

و لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة أو تحلّ قريبًا من دارهم

برداشت فوق با توجه به حرف {باء} در {بما صنعوا} _ كه به معناى سببيت است _ استفاده مى شود. مراد از {ما صنعوا} به قرينه آيات گذشته ، انكار قرآن، مخالفت با رسالت پيامبر(ص) و مانند آن مى باشد.

14_ آنان كه با قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) به مبارزه مى پردازند ، در خطر گرفتار شدن به عذاب هاى دنيوى اند .

و لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 4

4 _ گمراهىِ گريز ناپذير سران كفر و شرك ، پيامد برخورد هاى عناد آلود و بهانه جويانه آنان با قرآن و پيامبر ( ص )

إن ه_ذا إلاّ إفك. .. و قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

{فاء} در {فضلّوا} براى سببيت و در {فلايستطيعون} تفسيريه است; يعنى، برخوردهاى عناد آلود كافران با پيامبر(ص) سبب گمراهى آنان بود و اين گمراهى، موجب نيافتن راهى براى گريز از آن گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 1

1- كافران ، با كفر و حق ستيزى و مخالفتشان با پيامبر ( ص ) ، ناتوان از رسانيدن كمترين زيان به خداوند

إنّ الذين كفروا و . .. لن يضرّوا اللّه شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 1

1 - دشمنى ورزيدن با خدا و پيامبر او و مخالفت و نافرمانى با آنان ، نشانه حقارت و پستى است .

إنّ الذين يحادّون . .. أُول_ئك فى الأذلّين

{محاده} (مصدر {يحادّون} در معانى دشمنى و مخالفت (نافرمانى) به كار مى رود. {ذلت} (مبدأ اشتقاق {أذلّين})، در مقابل عزت و به معناى حقارت و پستى است. گفتنى است جلمه {اُول_ئك فى الأذلّين}، مى تواند در بيان ماهيت و شخصيت دشمنان خدا و رسول او باشد و نيز مى تواند ناظر به فرجام و عاقبت مخالفت با خدا و پيامبر(ص) _ كه شكست و ذلت است _ باشد. برداشت بالا بر پايه احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 4 - 1،2

1 - مخالفت و عنادورزى يهود بنى نضير با خدا و پيامبر ( ص ) ، عامل تبعيد آنان

هو الذى أخرج الذين كفروا . .. ذلك بأن_ّهم شاق_ّوا اللّه و رسوله

2 - مجازات اخروى بنى نضير ، معلول ستيزه جويى آنان با خدا و رسول او

و لهم فى الأخرة عذاب النار . ذلك بأنّهم شاقّوا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 5 - 9

9 - جبهه گيرى در برابر خدا و پيامبر و حاكميت دين ، از نمود هاى بارز فسق

ذلك بأنّهم شاقّوا اللّه و رسوله . .. و ليخزى الف_سقين

از تطبيق عنوان {فاسق} بر كسانى كه در برابر خدا و پيامبر(ص) جبهه گيرى كردند (شاقّوا اللّه و رسوله)، مطلب بالا برداشت مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 1

1 _ جبهه گيرى در برابر خدا و رسول ( ص ) و خصومت با آنان ، مستلزم خلود در آتش دوزخ است .

من يحادد اللّه و رسوله فان له نار جهنم خلداً فيها

آثار دعاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 9،12

9 _ دعا و درود پيامبر ( ص ) داراى تأثير و ارزشى والا در بينش الهى

و يتخذ ما ينفق قربت عند اللّه و صلوت الرسول

از اينكه خداوند اين قصد و نيت مؤمنان را به عنوان كارى ارزشمند ياد كرده است، مى توان مطلب فوق را به دست آورد.

12 _ دعاى

پيامبر ( ص ) مايه تقرب انسان به خدا و زمينه ساز جلب رحمت و غفران الهى

و صلوت الرسول ألا إنها قربة . .. غفور رحيم

با توجه به اينكه ضمير {إنها} مى تواند به {صلوات} بازگردد، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 14

14 _ دعاى پيامبر ( ص ) و حاكم اسلامى براى زكات دهندگان ، مايه آرامش روحى آنان است .

و صل عليهم إن صلوتك سكن لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 19

19 - دعا و استغفار پيامبر ( ص ) براى مردم ، در جلب غفران و رحمت الهى براى آنان و مورد عفو و آمرزش قرار گرفتن ايشان

و استغفر لهم اللّه إنّ اللّه غفور رحيم

از توصيه خداوند به پيامبر(ص) كه براى مردم طلب مغفرت كند به دست مى آيد كه دعا و استغفار آن حضرت در آمرزش آنان نقش ويژه دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 21

21 - دعاى شخص پيامبر ( ص ) براى مؤمنان ، داراى ارزش و تأثيرى ويژه نزد خداوند

و استغفر لهنّ اللّه

از اين كه پيامبر(ص)، موظف به استغفار براى امت شده است _ نه خود آنان _ استفاده مى شود كه دعاى پيامبر(ص)، در پيشگاه الهى ارج و تأثير ويژه اى دارد.

آثار دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 7 - 3

3 - دعوت پيامبراسلام و هشدار به مردم

، مشكلات و سختى هاى فراوانى براى آن حضرت در پى داشت .

قم فأنذر . .. و لربّك فاصبر

آثار دعوتهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، به خاطر دعوت مؤمنان به مودت اهل بيت ، در معرض اتهام كذب از سوى عناصر سست ايمان *

أم يقولون افترى على اللّه كذبًا

چنانچه مخاطب در {لا أسئلكم} مسلمانان باشند، از ارتباط {أم يقولون} با آيه شريفه، مى توان استفاده كرد كه فاعل {يقولون} عناصر سست ايمان هستند و نه مشركان.

آثار رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 5

5 _ آمدن پيامبر ( ص ) ، همراه با هدايت ( قرآن ) و دين حق ( اسلام ) در راستاى تكميل نور الهى و تحقق اراده خداست .

و يأبى اللّه إلا أن يتم نوره . .. هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دين الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 4

4 _ رسالت پيامبر ( ص ) از جانب خداوند ، مستلزم اطاعت بى چون و چرا از آن حضرت

فرح المخلفون بمقعدهم خلف رسول اللّه

از به كارگيرى عنوان {رسول اللّه} استفاده مى شود كه اين حيثيت (رسالت خدا) مستلزم اطاعت از پيامبر (ص) است به نحوى كه تخلف از آن، آتش دوزخ را در پى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 107 - 5

5- تحقق حكومت جهانى صالحان ،

در پرتو دين اسلام و رسالت پيامبراكرم ( ص ) است .

و لقد كتبنا فى الزبور . .. و ما أرسلن_ك إلاّ رحمة للع_لمين

با توجه به ارتباط دو آيه _ كه در آيه اوّلى حكومت جهانى و در اين آيه رسالت جهانى پيامبر(ص) را مطرح مى كند _ برداشت ياد شده قابل استفاده است.

آثار رؤياى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 8،10

8 _ پيامبر ( ص ) در صورتى كه كافران بدر را در رؤياى خويش لشكرى بزرگ مى ديد ، مسلمانان در تصميم بر نبرد سست شده و بر سر آن اختلاف مى كردند .

و لو أريكهم كثيرا لفشلتم و لتنزعتم فى الأمر

{فى الأمر} متعلق به {لتنزعتم} و نيز {فشلتم} است و {ال} در آن عهديه و اشاره به جنگ بدر است.

10 _ رؤياى پيامبر ( ص ) ( اندك ديدن نفرات سپاه كفر ) عامل وحدت كلمه مسلمانان در ضرورت پيكار با سپاه كفر و حضور رشيدانه آنان در جنگ بدر

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا و لو أريكهم كثيرا لفشلتم و لتنزعتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 3

3- نقش مهم رؤياى پيامبر ( ص ) ، در حركت آن حضرت به سوى مكه و حديبيه

الرءيا بالحقّ لتدخلنّ المسجد الحرام

با توجه به اين كه آيات پيشين در مورد مسائل حديبيه بود; از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه حركت پيامبر(ص) در سفر منتهى به حديبيه، مسبوق به رؤيايى بود كه خداوند به آن حضرت نمايانده بود.

آثار سازش محمد(ص)

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 9 - 2

2 - اعلام آمادگى كافران تكذيب گر ، به سازش كردن و نرمش نشان دادن با پيامبر ( ص ) ، در صورت سازش و نرمش نمودن آن حضرت با آنان

ودّوا لوتدهن فيدهنون

آثار سازشكارى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73 - 11

11- كافران ، در صورت عقب نشينى پيامبر ( ص ) از مواضع اصولى خويش ( تعاليم وحى شده بر آن حضرت ) قطعاً با او طرح دوستى صميمانه اى مى ريختند .

و إن كادوا ليفتنونك . .. و إذًا لاَتّخذوك خليلاً

آثار سخنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 17 - 4

4- تأثير دوگانه قرآن و سخنان پيامبر ( ص ) ، بر هدايت پذيران و هواپرستان

يستمع إليك . .. طبع اللّه على قلوبهم واتّبعوا أهواءهم . و الذين اهتدوا زادهم هدً

با توجه به پيوستگى اين آيه با آيه قبل چنين استفاده مى شود كه سخنان پيامبر(ص) و پيام وحى در درون هواپرستان مرده دل جاى نمى گيرد و مى گويند: {ماذا قال. ..} ولى در دل حق پذيران تأثير كرده و بر هدايت و تقواى آنان مى افزايد.

آثار سلامت عقل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 6

6 - سلامت عقلانى پيامبر ( ص ) ، ضامن دريافت صحيح قرآن از فرشته وحى و مصونيت مرحله دريافت از خطا و تحريف

و ما صاحبكم بمجنون

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 23 - 3

3 - عقل سالم پيامبر ( ص ) و مشهود بودن جبرئيل براى آن حضرت در فضايى روشن ، تضمين كننده دريافت صحيح قرآن از فرشته وحى

و ما صاحبكم بمجنون . و لقد رءاه بالأُفق المبين

آثار شرح صدر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 13

13 _ سعه صدر پيامبر ( ص ) در گوش دادن به سخنان مردم ، مايه رحمت براى مؤمنان

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم . .. و رحمة للذين ءامنوا منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 3

3 - شرح صدر پيامبر ( ص ) ، فراهم سازنده زمينه لازم براى اجراى برنامه هاى سنگين رسالت و انجام دادن تكاليف دشوار

ألم نشرح . .. و وضعنا عنك وزرك

آثار شفاعت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 6

6 - تأثير استغفار و شفاعت پيامبر ( ص ) ، در آمرزش گناهان مردم

تعالوا يستغفر لكم رسول اللّه

در اين آيه به منافقان پيشنهاد مى شود اگر توبه كنيد، پيامبر(ص) برايتان استغفار خواهد كرد. از اين مطلب معلوم مى شود، استغفار آن حضرت براى ديگران تأثير داشته است و گرنه پيشنهاد ياد شده بى معنا خواهد بود.

آثار شك در حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 4

4 - شك و ترديد نسبت به

حقانيت اسلام و پيامبر ( ص ) در عين آگاهى از آن ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان

أم ارتابوا

آثار صبر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 22

22 - نيل پيامبر ( ص ) به مقام رضا ، درگرو صبر ، تسبيح و حمد مداوم پروردگار

فاصبر . .. و سبّح ... لعلّك ترضى

آثار عبادات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 1 - 7

7- نقش عبادت و عبوديت پيامبر ( ص ) ، در نايل شدن آن حضرت به مقام رسالت و نزول قرآن برايشان

أنزل على عبده الكت_ب

وصف و ياد كردن از پيامبر(ص) به عنوان {بندى خداوند} در بيان نازل كردن قرآن بر او، مى تواند اين معنا را برساند كه: {بنده خدا} بودن و او را بندگى و عبادت كردن، از زمينه هاى مهم براى تحمّل رسالت و دريافت وحى است.

آثار عبوديت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 18

18- عبوديت پيامبر ( ص ) ، رمز شايستگى آن حضرت براى مشاهده آيات مهم الهى

أسرى بعبده . .. لنريه من ءاي_تنا

توصيف پيامبر(ص) به {عبده} از ميان ساير اوصاف، مى تواند بيانگر نقش اين صفت در انتخاب آن حضرت براى معراج باشد; يعنى، چون پيامبر(ص) عبد خاص خدا بود، اين شايستگى را پيدا كرد كه براى ديدن آيات خاص خداوند، به معراج برود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 1 - 7

7- نقش عبادت

و عبوديت پيامبر ( ص ) ، در نايل شدن آن حضرت به مقام رسالت و نزول قرآن برايشان

أنزل على عبده الكت_ب

وصف و ياد كردن از پيامبر(ص) به عنوان {بندى خداوند} در بيان نازل كردن قرآن بر او، مى تواند اين معنا را برساند كه: {بنده خدا} بودن و او را بندگى و عبادت كردن، از زمينه هاى مهم براى تحمّل رسالت و دريافت وحى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 9 - 4

4 - نقش عبوديت حضرت محمد ( ص ) ، در دستيابى آن حضرت به مقام نبوت و دريافت پيام وحى از جانب خداوند

هو الذى ينزّل على عبده

تعبير {عبده} درباره پيامبر(ص) _ به جاى هر تعبير ديگر _ مى تواند حاكى از مطلب ياد شده باشد.

آثار عصيان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 92 - 3،10

3 _ پيامد هاى شوم نافرمانى خدا و رسول ، سزاوار بيم و هراس

و اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول و احذروا

متعلق {واحذروا} به قرينه صدر آيه مى تواند مخالفت با خدا و رسول باشد.

10 _ نافرمانى خدا و رسول داراى پيامدهايى شوم و شيطانى ( دشمنى و كينه توزى و بازماندن از نماز و ياد خدا )

انما يريد الشيطن . .. فان توليتم فاعلموا انما على رسولنا البلغ المبين

مراد از رويگردانى در جمله {فان توليتم} _ به قرينه آيه پيشين _ ناديده گرفتن حرمت خمر و قمار است يعنى اگر نهى خداوند از ميگسارى و قمار را ناديده گرفتيد و شيطان شما را به كينه و عداوت

با يكديگر كشانيد جز خود كسى را ملامت نكنيد زيرا آن عواقب شوم بازتاب نافرمانيهاى شماست و پيامبر(ص) در وظيفه خود كوتاهى نكرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 12

12 _ نفاق و تخلف از فرمان پيامبر ( ص ) ، كفر به خدا و رسول خداست .

فرح المخلفون . .. إنهم كفروا باللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 47 - 8

8 - كسانى كه از خدا و رسول او ، روى برتابند و از فرمان هايشان سرپيچى كنند ، مؤمن نيستند .

و يقولون ءامنّا باللّه . .. ثمّ يتولّى فريق منهم من بعد ذلك و ما أُول_ئك بالمؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 10،16

10 - مبتلا شدن به فتنه و بلا و يا عذاب دردناك الهى ، پيامد سرپيچى از فرمان هاى رسول خدا است .

فليحذر الذين يخالفون عن أمره أن تصيبهم فتنة أو يصيبهم عذاب أليم

16 - { عن عبدالأعلى قال : سألت أباعبداللّه عن قول اللّه عزّوجلّ { فليحذر الذين يخالفون عن أمره أن تصيبهم فتنة أو يصيبهم عذاب أليم } قال : فتنة فى دينه أو جراحة لايأجره اللّه عليها ;

عبدالاعلى مى گويد: از امام صادق(ع) از معناى قول خداى _ عزّوجل _ {. ..أن تصيبهم فتنة أو يصيبهم عذاب أليم} پرسيدم؟ حضرت فرمود: مراد فتنه در دين است يا جراحتى [در بدن] كه خدا در برابر آن اجرى به او نمى دهد}.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 10

10- تخلف از فرمان خدا و رسول او ، داراى تأثير در حبط اعمال گذشته انسان

أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول و لا تبطلوا أعم_لكم

از ارتباط {أطيعوا اللّه . ..} با {لاتبطلوا أعمالكم}، استفاده مى شود كه عدم اطاعت موجب بطلان و حبط اعمال گذشته انسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 34 - 5

5- اطاعت نداشتن از خدا و رسول او ، منتهى به عنادورزى با دين و محروميت ابدى از غفران الهى *

ي_أيّها الذين ءامنوا أطيعوا اللّه و . .. إنّ الذين كفروا و ... فلن يغفر اللّه له

از ارتباط {أطيعوا اللّه و. ..} با {إنّ الذين كفروا و...}، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 13 - 2

2 - تخلف از دعوت پيامبر ( ص ) به بهانه هاى واهى ، در حكم كفر به خداو رسول او *

سيقول لك المخلّفون . .. و من لم يؤمن ... فإنّا أعتدنا للك_فرين سعيرًا

روى سخن آيه شريفه، مى تواند متوجه به باديه نشينانى باشد كه از دعوت پيامبر(ص) تخلّف كردند و اشتغال به اموال و خانواده را بهانه قرار دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 23

23 - اطاعت محض از رسول خدا ( ص ) ، نمود ايمان و موضع گيرى در برابر آن حضرت نمود كفر است . *

لو يطيعكم . .. لعنتّم و ل_كنّ اللّه حبّب إليكم الإيم_ن ... و

كرّه إليكم الكفر

صدر آيه; درباره اطاعت از رسول خدا و تحميل نكردن رأى بر آن حضرت است; ولى ادامه آن درباره ايمان و كفر است; از اين بيان انطباق ايمان بر اطاعت و تطبيق كفر بر تحميل رأى بر پيامبر(ص) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 5 - 3

3 - مخالفت با خدا و پيامبر ( ص ) ، در پى دارنده ذلت و خوارى است .

إنّ الذين يحادّون اللّه و رسوله كبتوا

{محادة} (مصدر {يحادّون}) به معناى مخالفت كردن و دشمنى ورزيدن است (مصباح المنير). {كبت} (مصدر {كبتوا}) نيز به معناى ذليل و خوار گردانيده شدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 1

1 - دشمنى ورزيدن با خدا و پيامبر او و مخالفت و نافرمانى با آنان ، نشانه حقارت و پستى است .

إنّ الذين يحادّون . .. أُول_ئك فى الأذلّين

{محاده} (مصدر {يحادّون} در معانى دشمنى و مخالفت (نافرمانى) به كار مى رود. {ذلت} (مبدأ اشتقاق {أذلّين})، در مقابل عزت و به معناى حقارت و پستى است. گفتنى است جلمه {اُول_ئك فى الأذلّين}، مى تواند در بيان ماهيت و شخصيت دشمنان خدا و رسول او باشد و نيز مى تواند ناظر به فرجام و عاقبت مخالفت با خدا و پيامبر(ص) _ كه شكست و ذلت است _ باشد. برداشت بالا بر پايه احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 6

6 - نافرمانى از خدا و رسول او ، موجب ابتلا به

آتش دوزخ

و من يعص اللّه و رسوله فإنّ له نار جهنّم

آثار علاقه به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 6

6 _ محبت عميق به خدا و رسول ، برانگيزنده انسان به اطاعت از آنان

قل إن كان ءاباؤكم . .. أحب إليكم من اللّه و رسوله

آثار عهدشكنى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 8

8 - نتايج ناگوار پيمان شكنى با پيامبر ( ص ) و رهبرى الهى ، تنها متوجه خود انسان است .

فمن نكث فإنّما ينكث على نفسه

آثار قبول قضاوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 48 - 6

6 - پذيرش داورى پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، نشانه ايمان راستين به خدا و رسول او و فرمان برى از ايشان و التزام عملى به دين است .

و يقولون ءامنّا باللّه و بالرسول و أطعنا ثمّ يتولّى . .. و ما أُول_ئك بالمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 52 - 3

3 - تسليم حكم پيامبر بودن و پذيرش داورى بر مبناى تعاليم دين ، نشانه خدا ترسى ، تقواپيشگى و مطيع خدا و رسول بودن است .

إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم أن يقولوا سمعنا و أطعنا . .. و من يطع الل

برداشت ياد شده، از ارتباط ميان دو آيه فوق استفاده گرديده است.

آثار كفر به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1

- بقره - 2 - 89 - 12،14

12 - خداوند ، يهوديان كافر به پيامبر ( ص ) و قرآن را از رحمت خويش به دور و آنان را مورد لعنت قرار داده است .

فلعنة اللّه على الكفرين

14 - جواز لعنت و نفرين بر آنانى كه از سر عناد و لجاجت ، به پيامبر ( ص ) و قرآن كافر مى شوند .

فلعنة اللّه على الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 16

16 - يهوديان ، بر اثر انكار رسالت پيامبر و كفر به قرآن ، خشم خداوند را بر خويش هموار ساختند .

أن يكفروا بما أنزل اللّه بغياً أن ينزل اللّه . .. فباء و بغضب على غضب

{باءوا} به معناى {بازگشتند} است. حرف {باء} در {بغضب} باى مصاحبت يا ملابست مى باشد; يعنى، يهوديان از آن مبادله (فروختن خويش به كفر) باز آمدند، در حالى كه غضب الهى را به همراه داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 10

10 - كافران به قرآن و پيامبر ( ص ) خسارت ديدگان واقعى و تباه كنندگان خويش هستند .

و من يكفر به فأولئك هم الخسرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 5،7،8

5 _ كافران به خدا و پيامبر ( ص ) ، محروم از آمرزش الهى .

فلن يغفر اللّه لهم ذلك بأنهم كفروا باللّه و رسوله

7 _ كفر منافقان به خدا و رسول او ، مانع آمرزش آنان

فلن يغفر اللّه لهم ذلك بأنهم كفروا باللّه و

رسوله

8 _ كفر به خدا و رسول او ، فسق و كافران ، مردمانى فاسقند .

ذلك بأنهم كفروا باللّه و رسوله و اللّه لايهدى القوم الفسقين

آثار كمال عقل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 4

4 - مشاهده كمال عقلانى پيامبر ( ص ) از سوى معاشران آن حضرت ، دليلى كافى بر مردود بودن ادعاى جنون درباره او است .

و ما صاحبكم بمجنون

عنوان {صاحبكم} گوياى مردود بودن اتهام جنون است; زيرا مصاحبت روز مرّه كسانى كه به پيامبر(ص) تهمت جنون مى زدند، با آن حضرت، مايه شناخت وضعيت فكرى آن بزرگوار بوده و دستاويزى براى نسبت جنون باقى نمى گذارد.

آثار گمراهى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 4

4- گمراهى مشركان مخالف پيامبر ( ص ) در مكه ، به حدى بود كه آنان زمينه هدايت را از دست داده بودند .

فضلّوا فلايستطيعون سبيلاً

{فلايستطيعون} تفريع بر {ضلّوا} است و مراد از آن، بسته شدن تمامى راههاى هدايت براى آنان است.

آثار لطف به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 10

10 - مصون ماندن امت پيامبر ( ص ) از نابودى و كيفر دنيوى ، در پرتو عنايت ربوبى خداوند به آن حضرت است . *

و لولا كلمة سبقت من ربّك لقضى بينهم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه ضمير {هم} در {بينهم}، مربوط به كفار عصر بعثت باشد و نه قوم موسى. و از آن جا كه خداوند در

موارد امهال، تعبير به {ربّك} نموده است _ كه نشانه عنايت ويژه خداوند به پيامبر(ص) مى باشد _ مطلب بالا به دست مى آيد.

آثار مبارزه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 8

8- كفر و ستيزه جويى با دين و پيامبر ( ص ) ، از عوامل حبط عمل و نابودى اعمال نيك انسان

إنّ الذين كفروا و . .. و سيحبط أعم_لهم

آثار مخالفت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 12

12 _ ر ها شدن در ورطه ولايت و حكومت گمراهان ، پيامد مخالفت با رسول خدا ( ص )

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين نوله ما تولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 13 - 8

8 - مخالفت با دعوت توحيدى پيامبر ( ص ) ، موجب استحقاق كيفر دنيوى

فإن أعرضوا فقل أنذرتكم ص_عقة مثل ص_عقة عاد و ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 4 - 4

4 - مخالفت با برنامه هاى پيامبر ( ص ) و حاكميت اسلام ، مخالفت با خداوند است .

شاقّوا اللّه و رسوله و من يشاقّ اللّه

با توجه به اين كه در جمله دوم آيه شريفه فقط مخالفت با خدا مطرح شده، استفاده مى شود كه مخالفت با رسول نيز، مخالفت با خدا است.

آثار مرگ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 -

3

3 - پندار مشركان عصر بعثت ، خاموش شدن فروغ دين و آيين نبوى ، با رحلت پيامبر ( ص )

فإمّا نذهبنّ بك فإنّا منهم منتقمون

آيه شريفه، گويا در پاسخ توهم مشركان است كه مى پنداشتند با رحلت پيامبر(ص)، تمامى مسائل خاتمه خواهد يافت.

آثار معاشرت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 4

4 - مشاهده كمال عقلانى پيامبر ( ص ) از سوى معاشران آن حضرت ، دليلى كافى بر مردود بودن ادعاى جنون درباره او است .

و ما صاحبكم بمجنون

عنوان {صاحبكم} گوياى مردود بودن اتهام جنون است; زيرا مصاحبت روز مرّه كسانى كه به پيامبر(ص) تهمت جنون مى زدند، با آن حضرت، مايه شناخت وضعيت فكرى آن بزرگوار بوده و دستاويزى براى نسبت جنون باقى نمى گذارد.

آثار مكر عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 42 - 4

4 - مكر و توطئه كافران عليه دين و پيامبر ( ص ) ، شكست پذير و گريبانگير خود آنان

فالذين كفروا هم المكيدون

آثار منت بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 17 - 6

6 - منت نهادن بر پيامبر ( ص ) ، به منزله منت نهادن بر خداوند است .

يمنّون عليك . .. بل اللّه يمنّ عليكم

اعراب، بر پيامبر(ص) منت مى نهادند; ولى خداوند پاسخ آنان را به گونه اى داده است كه گويى آنان بر او منت نهاده اند.

آثار موضعگيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء

- 26 - 217 - 2

2 - موضع گيرى پيامبر ( ص ) در قبال كفرورزى و عصيان خويشاوندان ، داراى پى آمد هاى دشوار و نگران كننده

و أنذر عشيرتك . .. فإن عصوك فقل إنّى برىءٌ ... و توكّل على العزيزالرحيم

دستور {توكّل على اللّه} پس از {فقل إنّى برىءٌ ممّا تعملون} بيانگر مطلب ياد شده است.

آثار مهربانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 5

5 _ اشتياق شديد پيامبر ( ص ) به هدايت مردم ، نشأت يافته از رحمت و رأفت آن حضرت بود ، نه معلول نياز او به آنان .

حريص عليكم . .. فإن تولوا فقل حسبى اللّه ... عليه توكلت

در آيه قبل سخن از اشتياق شديد پيامبر(ص) به ميان آمد و خداوند براى نفى پندار غلط گمراهان _ كه ممكن بود تلاش پيامبر (ص) را ناشى از احتياج به مردم تلقى كنند _ در اين آيه مى فرمايد: روى گردانى گمراهان، زيانى به پيامبر(ص) نمى رساند، چه اينكه او متكى به خداست.

آثار نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 - 2

2 - بعثت پيامبر ( ص ) براى مشركان _ به رغم سوگند مؤكد آنان بر ايمان و پذيرش _ موجب گردنكشى بيشتر و حيله گرى عليه اسلام گرديد .

فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا. .. و مكر السّيّىِ

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه {استكباراً} بدل براى {نفوراً} باشد; يعنى، {ما زادهم إلاّ استكباراً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

جاثيه - 45 - 18 - 4،5

4 - نويد خداوند به امت اسلامى در برخوردارى از حكومت ، اقتصاد شكوفا و شرافت ، در پرتو تعاليم قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) *

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل . .. ثمّ جعلن_ك على شريعة من الأمر

واژه {الأمر} در اين آيه همانند واژه {الأمر} در آيه قبل مى تواند نظر به كتاب، حكومت، نبوت، رزق پاكيزه و فضيلت اجتماعى داشته باشد. در اين صورت تعبير {جعلناك على شريعة من الأمر}، نويد به بهره مندى پيامبر(ص) و امتش از آن مواهب خواهد بود.

5 - بعثت پيامبراكرم ( ص ) ، در ادامه تبيين حقايق و زدايش اختلافات ديرين دينى *

فما اختلفوا إلاّ من بعد . .. ثمّ جعلن_ك على شريعة من الأمر

طرح رسالت پيامبر(ص) (جعلناك على شريعة) در پى يادكرد اختلاف بنى اسرائيل، مى تواند پيامدار اين معنا باشد كه: پيدايش و گسترش آن اختلاف ها، مقتضى آمدن رسول جديد و به منظور تبيين حقايق و پايان بخشيدن به تفرقه ها بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 18 - 7،8

7- بعثت پيامبر خاتم ( ص ) و نزول قرآن ، از نشانه هاى تحقق حتمى قيامت *

فقد جاء أشراطها

به قرينه آيات پيشين و به ميان آمدن نام پيامبر(ص) و استماع كلمات وحى از آن حضرت (من يستمع إليك. ..)، احتمال دارد مراد از شرايط قيامت، آمدن پيامبرخاتم(ص) و قرآن باشد.

8- برپايى قيامت و نظام كيفر و پاداش منوط به آمدن پيامبر و قوانين روشنگر *

فقد جاء أشراطها

اگر اين احتمال را بپذيريم كه مراد از {أشراط}، بعثت پيامبر(ص)

و نزول قرآن است و در صورتى كه {أشراط} را شرط بدانيم _ و نه صرفاً نشانه _ از آيه شريفه استفاده مى شود كه آمدن پيامبر و قرآن، شرط كيفر و پاداش است; زيرا تا اتمام حجت نشود، مجازات معنا ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 5

5- ولايت پيامبر ( ص ) بر مردم ، نشأت يافته از منصب رسالت الهى آن حضرت

أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

وصف {الرسول}، مى تواند مشعر به عليت باشد; يعنى، رسالت پيامبر(ص)، ولايت بر خلق را براى او به ارمغان آورده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 3 - 6

6 - بعثت پيامبر ( ص ) همراه با قرآن ، تحقّق بخش پيش شرط اهل كتاب و مشركان براى ترك آيين خويش

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة . رسول ... فيها كتب قيّمة

برداشت ياد شده، براساس يكى از احتمالاتى است كه درباره نخستين آيه بيان شد. در آن احتمال، آيه شريفه، بيانگر ادّعاى كافران دانسته شده بود.

آثار وجودى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 4

4 _ وجود پيامبر ( ص ) در ميان مجاهدان بدر ، مانع نزول عذاب بر آنان شد .

لو لا كتب من اللّه سبق لمسكم فيما أخذتم

از احتمالاتى كه درباره {كتب من اللّه . .. } گفته شده، حقيقتى است كه در آيه 33 همين سوره آمده است (ما كان اللّه ليعذبهم و أنت فيهم. يعنى خداوند مردم را تا زمانى

كه تو در ميان آنها هستى عذاب نخواهد كرد.)

آثار وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 8

8 - افزايش معرفت و ايمان پيامبر ( ص ) در نتيجه نزول وحى

ما كنت تدرى ما الكت_ب و لا الإيم_ن

پيامبر(ص) پيش از وحى از معارف توحيدى مطلع بود و به آن ايمان داشت . از اين نكته استفاده مى شود كه نزول وحى بر ايمان و معرفت آن حضرت افزوده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 1 - 3

3 - { قال جابر : . . .حدّثنا رسولَ اللّه ( ص ) قال : جاورتُ بحِراء ، فلمّا قضيتُ جوارى فنُوديتُ فنظرتُ عن يمينى فلم أَرَ شيئاً و نظرتُ عن شمالى فلم أر شيئاً و نظرت خَلْفى فلم أر شيئاً ، فرفعتُ رأسى فإذا المَلَك الذى جاءنى بحراء جالس على كرسىّ بين السماء و الأرض فجثثتُ منه رُعباً فرجعتُ فقلت : دَثِّرونى فدَثَّرونى فنزلتُ { يا أيّها المدّثّر . . . } ;

جابر گويد: . .. رسول خدا(ص) براى ما حديث نمود، كه مجاور {حراء} بودم. پس چون مجاورت من پايان يافت، به من ندا داده شد و من [از پى ندا] به طرف راست خود نگاه كردم، چيزى را نديدم; به طرف چپ خود نگاه كردم، چيزى را نديدم; به پشت سر خود نگاه كردم، چيزى را نديدم. پس سر خود را بالا كردم، ديدم فرشته اى كه در {حراء} نزد من آمد، بين آسمان و زمين بر كرسى نشسته است، از رعب او از

جاى جستم و [به خانه] برگشتم و گفتم: مرا بپوشانيد. پس مرا پوشاندند كه آيه {يا أيّها المدّثّر...} نازل شد}.

آثار ولايت آل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 19

19- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : من تولّى آل محمّد . . . فهو من آل محمّد . . . لا انه من القوم بأعيانهم و إنما هو منهم بتولّيه إليهم و اتباعه إيّاهم و كذلك . . . قول إبراهيم : { فمن تبعنى فإنه منّى . . . } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: كسى كه آل محمد را ولّى خود قرار دهد . .. پس او از آل محمد است ... نه آنكه در حقيقت از قوم آل محمد شود; بلكه او از آل محمد است، به خاطر آنكه آنان را ولّى خود برگزيده است و از آنان تبعيت مى كند و چنين است ... سخن ابراهيم(ع): {فمن تبعنى فإنه منّى ...}.

آثار هتك آبروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 5

5 - هتك حرمت پيامبر ( ص ) و افترا به حريم آن حضرت ، گناهى بزرگ در پيشگاه خداوند و در پى دارنده فرجامى ناگوار

إذ تلقّونه بألسنتكم . .. و تحسبونه هيّنًا و هو عند اللّه عظيم

آثار هجرت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 17

17 _ نقش مهم هجرت پيامبر ( ص ) ، در فروشكستن صولت و شعار كفر

و اعتلا يافتن كلمة اللّه

فقد نصره اللّه إذ أخرجه . .. و جعل كلمة الذين كفروا السفلى و كلمة اللّه هى العلي

آثار هدايتگرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 17

17- دل و انديشه برخى از انسان ها ، حتى در برابر هدايت گرى شخص پيامبر ( ص ) نفوذناپذير است .

و إن تدعهم إلى الهدى فلن يهتدوا إذًا أبدًا

آثار همنشينى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 49

49- ايمان و عمل صالحِ خود انسان ، ملاك اصلى رستگارى و نه صرف مصاحبت با پيامبر ( ص )

و الذين معه . .. وعد اللّه الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت منهم مغفرة و أجرًا عظيم

چنانچه ضمير {منهم} به {الذين معه} بازگردد; از آيه شريفه استفاده مى شود كه همراهان و مصاحبان پيامبر(ص)، نه براساس مصاحبت; بلكه بر ملاك ايمان و عمل، از مغفرت و پاداش بهره خواهند برد.

آداب تكلم با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 2،3،9

2 - خداوند ، اهل ايمان را از به كارگيرى كلمه { راعنا } در خطاب به پيامبر ( ص ) بر حذر داشت .

يأيها الذين ءامنوا لاتقولوا رعنا

3 - به كارگيرى { انظرنا } به جاى { راعنا } فرمان خداوند به اهل ايمان در خطابشان به پيامبر ( ص ) ( براى درخواست مهلت )

لاتقولوا رعنا و قولوا انظرنا

{انظرنا} به معناى ما را مهلت ده، است. (مجمع البيان)

9 - ضرورت گوش سپارى به

سخنان پيامبر ( ص ) و رعايت سكوت به هنگام سخن گفتن آن حضرت

لاتقولوا رعنا و قولوا انظرنا و اسمعوا

{سمع} (شنيدن) مى تواند به معناى گوش دادن باشد و نيز مى تواند به معناى فرمانبردارى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

آداب حضور در خانه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 15

15 - ميهمانان پيامبر ( ص ) پس از صرف غذا ، نبايد به انتظار گفت وگو با اهل خانه آن حضرت ، مجلس را طولانى مى كردند .

فانتشروا و لامستئنسين لحديث

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه سرگرم شدن به گفت وگو، مربوط به اهل خانه باشد و نه گفت وگو با هم. لازم به ذكر است كه فراز {و إذا سألتموهنّ...} مؤيد اين برداشت است.

آداب گفتگو با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 4،14

4 - مسلمانان صدراسلام به نگه دارى حرمت پيامبر ( ص ) در گفتارشان موظف و از صدا زدن آن حضرت ، همچون صدا زدن ديگر مردمان ، ممنوع بودند .

لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه اضافه {دعا} به {الرسول} اضافه مصدر به مفعول باشد; يعنى، دعوت و صدا زدن شما پيامبر(ص) را. .. .

14 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضاً } يقول : لاتقولوا : يا محمّد ( ص ) و لا يا أباالقاسم ل_كن قولوا يا نبى اللّه و يا رسول اللّه .

. . ;

از امام باقر(ع) درباره قول خدا {لاتجعلوا دعاء الرسول كدعاء بعضكم بعضاً} روايت شده است كه [رسول خدا(ص)] را با اسم و كنيه نخوانيد و نگوييد {يا محمد}، {يا أباالقاسم} ولكن [با احترام ]بگوييد: {يا نبى اللّه} و {يا رسول اللّه} . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 2 - 1،4

1 _ نهى الهى ، از سخن گفتن مؤمنان با پيامبر ( ص ) با صدايى فراتر از صداى آن حضرت

ي_أيّها الذين ءامنوا لاترفعوا أصوتكم فوق صوت النبىّ

4 _ نهى الهى از درشت گويى و بى پروا سخن گفتن ، در محضر پيامبر ( ص )

و لاتجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 1

1 _ ادب معاشرت در ملاقات پيامبر ( ص ) ، مقتضى صدا نزدن آن حضرت و انتظار كشيدن و شكيبا بودن تا خروج ايشان از خانه

و لو أنّهم صبروا حتّى تخرج إليهم لكان خيرًا لهم

آداب گفتگو با همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 34

34 - مؤمنان ، در صورتى كه مى خواستند با همسران پيامبر گفت وگو كنند ، بايد از پشت پرده گفت وگو مى كرند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب

بنابراين كه سؤال، در آيه كنايه از سخن گفتن و چيزى پرسيدن باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

آداب ملاقات با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 -

5 - 1،2

1 _ ادب معاشرت در ملاقات پيامبر ( ص ) ، مقتضى صدا نزدن آن حضرت و انتظار كشيدن و شكيبا بودن تا خروج ايشان از خانه

و لو أنّهم صبروا حتّى تخرج إليهم لكان خيرًا لهم

2 - بى انضباطى و وقت نشناسى برخى از مسلمانان ، براى ملاقات پيامبر ( ص )

و لو أنّهم صبروا حتّى تخرج إليهم لكان خيرًا لهم

آداب مهمانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 6،10،11،12،14،15،24

6 - مؤمنان ، در صورتى كه وارد خانه پيامبر ( ص ) شدند ، نبايد منتظر صرف غذا در آنجا باشند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتدخلوا بيوت النبىّ إلاّ أن يؤذن لكم إلى طعام غير ن_ظرين إ

{إناء} در لغت به معناى {وقت و ساعت} است (مفردات راغب). مراد از {غير ناظرين إناه} منتظر بودن براى فرارسيدن وقت غذا است.

10 - مؤمنان ، موظف بودند پس از صرف غذا در ميهمانى پيامبر ( ص ) ، از خانه آن حضرت پراكنده شوند .

فإذا طعمتم فانتشروا

11 - مؤمنان ، نبايد ميهمانى در خانه پيامبر ( ص ) را طولانى مى كردند و به گفتوگو و مذاكره مى پرداختند .

فإذا طعمتم فانتشروا . .. و لامستئنسين لحديث

12 - حضور در ميهمانى پيامبر ( ص ) آداب ويژه اى داشت كه بايد مؤمنان آن را رعايت مى كردند .

إلى طعام غير نظرين إنيه . .. إذا دعيتم فادخلوا فإذا طعمتم فانتشروا و لامستئنسين

14 - فلسفه فرمان به زود پراكنده شدن از ميهمانى پيامبر ( ص ) ، رفع زحمت و اذيت از آن حضرت است .

و لامستئنسين

لحديث إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ

بنابراين كه مشاراليه {ذلكم} همين جمله {و لامستئنسين لحديث} باشد، نكته بالا، قابل استفاده است.

15 - ميهمانان پيامبر ( ص ) پس از صرف غذا ، نبايد به انتظار گفت وگو با اهل خانه آن حضرت ، مجلس را طولانى مى كردند .

فانتشروا و لامستئنسين لحديث

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه سرگرم شدن به گفت وگو، مربوط به اهل خانه باشد و نه گفت وگو با هم. لازم به ذكر است كه فراز {و إذا سألتموهنّ...} مؤيد اين برداشت است.

24 - فرمان به خروج از خانه پيامبر ( ص ) پس از صرف غذا ، سخن و فرمان حق است .

فإذا طعمتم فانتشروا و لامستئنسين لحديث إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ فيستحيى منكم و ا

آداب ورود به خانه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 3

3 - خانه هاى پيامبر ( ص ) _ از جهت وارد شدن در آنها _ همانند خانه هاى ساير مردم نيست و آداب خاصى دارد .

لاتدخلوا بيوت النبىّ إلاّ أن يؤذن لكم

آرامش قلب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 3

3_ آرامش خاطر پيامبر ( ص ) و استوارى دل و قلب او ، هدف از بيان سرگذشت انبيا براى آن حضرت

و كلاًّ نقصّ عليك من أنباء الرسل ما نثبت به فؤادك

{تثبيت} (مصدر نثبت) به معناى مستقر كردن و استوار ساختن است و {فؤاد} به معناى قلب مى باشد. استوار ساختن قلب، به ايجاد يقين و طمأنينه در آن و رفع اضطراب

و ترديد از آن است. عبارت {و ما نثبت ...} بدل براى {كُلاً} مى باشد و دلالت مى كند كه آن قسمتى از سرگذشت پيامبران بيان مى شود كه ايجاد يقين و اطمينان كند.

آرامش محمد(ص) در غار ثور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 12

12 _ نصرت خداوند به پيامبر ( ص ) ، به وسيله آرامش بخشيدن به آن حضرت ( در غار ) و نيز تأييد او با سپاه غيبى ( فرشتگان )

فقد نصره اللّه . .. فأنزل اللّه سكينته عليه و أيّده بجنود لم تروها

آرزوهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 1 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، خواهان تداوم نسل خويش و در آرزوى داشتن ذريّه بود .

إنّا أعطين_ك الكوثر

لحن بشارت آميز آيه شريفه، بيانگر اشتياق پيامبر(ص) به داشتن فرزند است.

آرزوى شكست محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 51 - 3

3 - كافران ، در آرزوى نابودى و شكست پيامبر ( ص ) به سر مى بردند .

الذين كفروا ليزلقونك بأبص_رهم لمّا سمعوا الذكر

آرزوى شكست محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 51 - 3

3 - كافران ، در آرزوى نابودى و شكست پيامبر ( ص ) به سر مى بردند .

الذين كفروا ليزلقونك بأبص_رهم لمّا سمعوا الذكر

آرزوى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 1 - 3

3 - پيامبر

( ص ) ، مشتاق آزادسازى و فتح مكه و در انتظار نصرت و امداد هاى الهى

إذا جاء نصر اللّه و الفتح

مفسران، اين سوره را ناظر به فتح مكه مى دانند. مژده پيشاپيش آن به رسول اكرم(ص)، نشانگر اشتياق آن حضرت به تحقق آن است.

آرزوى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 1

1 - گمراهان و مخالفان پيامبر ( ص ) ، در آرزوى فقدان و رحلت آن حضرت

فإمّا نذهبنّ بك

آيه شريفه گويا درصدد پاسخ گويى به نكته اى مقدر است; يعنى، كافران و منكران در آرزوى فقدان پيامبر(ص) بودند; با اين گمان كه با درگذشت آن حضرت، آنان قادر به پيشبرد اهداف خويش خواهند بود.

آرزوى مرگ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 1

1 - گمراهان و مخالفان پيامبر ( ص ) ، در آرزوى فقدان و رحلت آن حضرت

فإمّا نذهبنّ بك

آيه شريفه گويا درصدد پاسخ گويى به نكته اى مقدر است; يعنى، كافران و منكران در آرزوى فقدان پيامبر(ص) بودند; با اين گمان كه با درگذشت آن حضرت، آنان قادر به پيشبرد اهداف خويش خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 30 - 3

3 - كافران ، آرزومند مرگ پيامبر ( ص ) يا حادثه اى ناگوار كه آن حضرت را زمين گير كرده و از دعوت باز دارد .

أم يقولون . .. نتربّص به ريب المنون

{تربّص} (مصدر {نتربص}) به معناى انتظار كشيدن و {ريب} به معناى حادثه است. {منون} در

معناى روزگار و مرگ بد، به كار مى رود. بنابراين {ريب المنون} يا به معناى حوادث روزگار است و يا به معناى حادثه مرگ.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 28 - 3

3 - كافران ، در آرزوى مرگ پيامبر ( ص ) و مؤمنان و شكست اسلام به سر مى بردند .

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه و من معى

مفسران (صاحب مجمع البيان، تفسير كبير و. ..) نوشته اند: اين آيه و آيات مشابه آن (مانند آيه 30 سوره {طور} و آيه 12 سوره {فتح})، اشاره به اين حقيقت تاريخى دارد كه كافران و مشركان، پيوسته در آرزوى مرگ پيامبر(ص) و مؤمنان و در نتيجه شكست كامل اسلام، به سر مى بردند.

آرزوى نابودى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 51 - 3

3 - كافران ، در آرزوى نابودى و شكست پيامبر ( ص ) به سر مى بردند .

الذين كفروا ليزلقونك بأبص_رهم لمّا سمعوا الذكر

آرزوى نابودى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 51 - 3

3 - كافران ، در آرزوى نابودى و شكست پيامبر ( ص ) به سر مى بردند .

الذين كفروا ليزلقونك بأبص_رهم لمّا سمعوا الذكر

آزادى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 20

20 _ جلوگيرى نكردن از ستيز دشمنان با پيامبر(ص) از مظاهر ربوبيت الهى و موجب رشد و تربيت است.

و لو شاء ربك ما فعلوه

آستغفار محمد(ص)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 106 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور استغفار به درگاه خداوند

و استغفر اللّه

آسيب پذيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 12

12 - امكان آسيب پذيرى روحى پيامبر ( ص ) در برابر تبليغات و اذيت هاى كافران

و لايستخفّنّك الذين لايوقنون

آغاز دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 2 - 2

2 - انذار و اخطار به مردم ، رسالت اصلى پيامبر ( ص ) و نقطه آغازين دعوت آن حضرت

قم فأنذر

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه اين سوره، از سوره هايى است كه در مراحل اوليه رسالت پيامبراسلام(ص) نازل شده است.

آگاهى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 6

6 _ اطلاع يافتن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از وجود منافقان ، در پرتو وحى

و ممن حولكم . .. نحن نعلمهم

آگاهى مسيحيان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 12

12 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه فرمود : { هذه الآية نزلت فى اليهود و النصارى يقول اللّه تبارك و تعالى { الذين آتيناهم الكتاب } يعنى التوراة و الأنجيل - يعرفونه - يعنى رسول اللّه كما يعرفون أبناءهم لان اللّه عز و جل قد أنزل عليهم فى التوراة و الزبور و الأنجيل صفة محمد و صفة اصحابه و

مبعثه و هجرته . . . ;

آيه فوق، درباره يهود و نصارا نازل شده است و آنان كسانى بودند كه تورات و انجيل به آنان داده شده بود و رسول خدا(ص) را مانند فرزندان خود مى شناختند; چون خداوند در تورات، زبور و انجيل صفات رسول خدا و اصحابش و بعثت و هجرت آن حضرت را نازل كرده بود . .. }.

آگاهى يهود به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 12

12 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه فرمود : { هذه الآية نزلت فى اليهود و النصارى يقول اللّه تبارك و تعالى { الذين آتيناهم الكتاب } يعنى التوراة و الأنجيل - يعرفونه - يعنى رسول اللّه كما يعرفون أبناءهم لان اللّه عز و جل قد أنزل عليهم فى التوراة و الزبور و الأنجيل صفة محمد و صفة اصحابه و مبعثه و هجرته . . . ;

آيه فوق، درباره يهود و نصارا نازل شده است و آنان كسانى بودند كه تورات و انجيل به آنان داده شده بود و رسول خدا(ص) را مانند فرزندان خود مى شناختند; چون خداوند در تورات، زبور و انجيل صفات رسول خدا و اصحابش و بعثت و هجرت آن حضرت را نازل كرده بود . .. }.

آمرزش تكذيب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 25 - 5

5 - تمامى گناهان ، حتى گناه كفر ، تكذيب پيامبر و تهمت و افترا بر او ، قابل بخشايش خداوند است .

أم يقولون افترى . ..

يقبل التوبة عن عباده و يعفواْ عن السيّئات

از واژه {السيئات} _ كه جمع محلى به الف و لام است _ و نيز از ارتباط اين آيه با آيه قبل _ كه سخن از تهمت افتراى پيامبر(ص) بر خدا از سوى مشركان بود _ مطلب بالا استفاده مى شود.

آمرزش تهمت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 25 - 5

5 - تمامى گناهان ، حتى گناه كفر ، تكذيب پيامبر و تهمت و افترا بر او ، قابل بخشايش خداوند است .

أم يقولون افترى . .. يقبل التوبة عن عباده و يعفواْ عن السيّئات

از واژه {السيئات} _ كه جمع محلى به الف و لام است _ و نيز از ارتباط اين آيه با آيه قبل _ كه سخن از تهمت افتراى پيامبر(ص) بر خدا از سوى مشركان بود _ مطلب بالا استفاده مى شود.

آمرزش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 10

10 - پيامبر ( ص ) بهره مند از غفران و رحمت خداوند

ي_أيّها النبىّ . .. و اللّه غفور رحيم

آميزش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 21

21 - { عن الحلبى عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سألته عن قول اللّه عزّوجلّ . . . ترجى من تشاء منهنّ و تؤوى إليك من تشاء } قال : من آوى فقد نكح و من أرجى فلم ينكح . . . ;

حلبى از امام صادق(ع) درباره اين سخن خداوند عزّوجلّ: {ترجى من

تشاء منهنّ و تؤوى إليك من تشاء} پرسيد. آن حضرت فرمود: هر كدام را كه نزد خود نگه داشت، با او آميزش كرد و هر كدام را كه تأخير انداخت با وى آميزش نكرد...}.

آينده دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 3 - 3

3 - خداوند ، كسى را كه با زخم زبان خود به پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را نسل بريده خواند ، داراى آينده اى خالى از هرگونه خوبى و ياد نيك معرفى كرد .

إنّ شانئك هو الأبتر

آنچه پدر عمروعاص از كلمه {أبتر} اراده كرده بود، قطع شدن ذكر خير پيامبر(ص) بر اثر قطع نسل بود. ضمير فصل در {هو الأبتر} نشانگر حصر اضافى است و بيان مى دارد كه {متروك شدن ذكر خير}، اختصاص به خود او دارد; نه پيامبر(ص). گفتنى است كه قطع شدن ذكر خير لزوماً به معناى نداشتن فرزند نيست; زيرا فرزندانى كه مايه ذكر خير پدر نشوند، او را از {أبتر} بودن بيرون نمى آورند.

آينده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 6 - 6

6 - خداوند ، با يادآورى الطاف خود در دوران كودكى پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را به عطا هاى آينده خويش اطمينان بخشيد .

و لسوف يعطيك . .. ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 3 - 1

1 - يكى از دشمنان پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را نسل بريده و آينده او را خالى از

ذكر خير خواند .

إنّ شانئك هو الأبتر

{شانئك}; يعنى، كسى كه با تو بغض و دشمنى دارد (تاج العروس). بيشتر مفسران، او را پدر عَمروعاص دانسته اند كه پس از فوت پسران پيامبر(ص)، آن حضرت را {ابتر} خواند. {أبتر} به معناى كسى است كه از او به خير و نيكى ياد نشود. {بَتْر} (ريشه {أبتر}) در بريدن دُم به كار مى رود و به همين جهت شخصى را كه نسل او قطع شده است، {ابتر} گويند (مفردات); زيرا نسلى كه نام نيك او را زنده نگه دارد، وجود ندارد.

ابزار تبليغ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 45 - 8

8 - قرآن ، محور اساسى تبليغ و رسالت پيامبر ( ص )

فذكّر بالقرءان

ابعاد شخصيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 215 - 3

3 - انذارگرى و رحمت گسترى ، دو بعد شخصيت الهى و پيامبرى حضرت محمد ( ص )

و أنذر عشيرتك . .. و اخفض جناحك

ابلاغ تعاليم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 34 - 9

9 - همسران پيامبر ، وظيفه دار ابلاغ آموخته هاى خود در منزل پيامبر ( ص ) ، به مردم بودند .

و اذكرن ما يتلى فى بيوتكنّ

{ذكر} (مصدر {اذكرن}) به دو معنا آمده است: يكى، به خاطر سپردن و به خاطر داشتن است، كه از آن، به ذكر قلبى تعبير مى شود و ديگرى، به زبان آوردن است (مفردات راغب). احتمال كه دارد مراد از {اذكرن} معناى دوم بوده و مفيد

برداشت ياد شده باشد.

ابلاغ رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 6

6_ خداوند از اينكه پيامبر ( ص ) وظيفه خويش ( ابلاغ رسالت ) را به تحقق تهديد هاى اعلام شده وابسته بداند ، برحذر داشت .

و إن مَّا نرينّك بعض الذى نعدهم. .. فإنما عليك البل_غ

ابلاغ قرآن به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 19 - 2،3،4،5

2 - خداوند براى ابلاغ قرآن ، فرستاده اى را به سوى پيامبر ( ص ) گسيل داشت .

إنّه لقول رسول

ضمير {إنّه} _ به قرينه سياق آيات _ به قرآن برمى گردد. مراد از {رسول} _ به قرينه مقابله اين آيه با جمله {و ما هو بقول شيطان} در آيات بعد _ مأمور ابلاغ قرآن به پيامبر(ص) است كه در بعضى از سوره ها، جبرئيل عهده دار اين وظيفه معرفى شده است.

3 - فرستاده خداوند براى ابلاغ قرآن به پيامبر ( ص ) ، واجد تمام كمالاتى است كه براى پيام رسان ضرورى است .

رسول كريم

هر چيز كه در زمينه مربوط به خود، والا مرتبه باشد با وصف {كَرَم} توصيف مى شود. (مفردات راغب)

4 - جبرئيل ، داراى ويژگى ها و رفتارى پسنديده و فرستاده اى بزرگوار براى ابلاغ قرآن

رسول كريم

{كرم} واژه اى است كه در مورد زيبايى هاى والا و كارهاى پسنديده كاربرد دارد. (مفردات راغب)

5 - خداوند ، در تأكيد بر مأموريت جبرئيل در ابلاغ قرآن به پيامبر ( ص ) ، به ستارگان و شب و سپيده دم سوگند ياد كرده است

.

فلاأُقسم بالخنّس . .. و الّيل ... و الصبح ... إنّه لقول رسول كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 20 - 2

2 - جبرئيل ، به دور از هرگونه نقص و ناتوانى در ابلاغ پيام خداوند به پيامبر ( ص )

ذى قوّة

مراد از {قوّة} ممكن است نيروى لازم براى انجام رسالت باشد. در اين صورت به معناى فراموش كار نبودن و توانمندى جبرئيل بر دريافت كامل قرآن و حفاظت از آن، تا مرحله رساندن به پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 21 - 2،5،7

2 - جبرئيل در ابلاغ قرآن به پيامبر ( ص ) ، تنها نبود و مأمورانى فرمان پذير در اختيار داشت .

لقول رسول . .. مطاع

5 - جبرئيل در ابلاغ قرآن به پيامبر ( ص ) ، امانت دارى قابل اعتماد و به دور از هرگونه دخل و تصرف در آن بود .

إنّه لقول رسول . .. أمين

7 - توجّه به شرافت جبرئيل و نيرومندى ، منزلت الهى ، فرمان روايى بى چون و چرا و امانت دارى او ، زمينه ساز باور به سلامت قرآن در مرحله نزول و ابلاغ به پيامبر ( ص )

إنّه لقول رسول كريم . ذى قوّة عند ذى العرش مكين . مطاع ثَمّ أمين

ابلاغ وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 24 - 2

2 - جبرئيل كسى جز پيامبر ( ص ) را بر آيات قرآن آگاه نمى ساخت .

و ما هو على الغيب بضنين

كلمه {الغيب}

_ به قرينه {هو} _ دلالت مى كند كه فرشته وحى آنچه را مى آورْد، به غير پيامبر(ص) ابلاغ نمى كرد.

اتاقهاى خانه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 4 - 3

3 _ خانه پيامبر ( ص ) ، داراى حجره هاى متعدد *

إنّ الذين ينادونك من وراء الحجرت

برداشت بالا بدان احتمال است كه مراد از {الحجرات} اتاق هايى بوده كه در اطراف مسجد، به پيامبر(ص) اختصاص داشته است و برخى از درون مسجد با صداى بلند آن حضرت را مى خواندند.

اتحاد مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 4

4 - پيامبر ( ص ) در آغاز بعثت ، مخالفانى متشكل و متحد با يكديگر داشت .

فليدع ناديه

اتمام حجت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 2

2- پيامبراسلام ( ص ) ، پيام الهى را به همه مردم رساند و حجت را بر يكايك آنان تمام كرد .

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 51 - 6

6 - انذار هاى روشن پيامبر ( ص ) ، اتمام حجت بر خلق و سدّ كننده راه هر گونه عذر و بهانه

إنّى لكم منه نذير مبين . و لاتجعلوا مع اللّه ... إنّى لكم منه نذير مبين$

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 54 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف به اتمام

حجت بر كافران ، و نه مجبور ساختن آنان به پذيرش دين

فتولّ عنهم

{فاء} مى رساند كه علت سلب مسؤوليت از پيامبر(ص) اين است كه بر كافران حجت تمام گشته و آنان از سر طغيان كفر مىورزند و نه به خاطر نادانى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 45 - 3

3 - وظيفه پيامبر ( ص ) ، اتمام حجت بر كافران لجوج و حق ناپذير است ; و نه پافشارى بر هدايت آنان .

فذكّر . .. فذرهم

در آيات پيشين، پيامبر(ص) موظف به تذكر و تبليغ شد; ولى پس از بيان حقايق، فرمان {فذرهم} پايان وظيفه تبليغ را به آن حضرت اعلام مى دارد.

اتمام نعمت بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 5

5 - صلح حديبيه ، اتمام نعمت خداوند بر پيامبر ( ص )

ليغفر لك اللّه . .. و يتمّ نعمته عليك

{يتمّ نعمته} بيانگر پيامد و نتيجه مستقيم صلح حديبيه است.

اجابت استغفار محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 25

25 - غفران و رحمت الهى ، پشتوانه اجابت دعاى پيامبر ( ص ) و آمرزش خواهى آن حضرت براى امت

و استغفر لهنّ اللّه إنّ اللّه غفور رحيم

اجابت دعاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 19

19 _ دعاى پيامبر ( ص ) در حق مؤمنان ، مورد استجابت خداوند و داراى تأثير قطعى است .

صل عليهم . .. و اللّه سميع عليم

ياد شدن

صفت {سميع عليم} پس از {صل عليهم} اشاره به مستجاب شدن دعاى پيامبر (ص) است; زيرا ارزش و اهميت شنيدن به ترتيب اثر دادن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 4

4- خداوند ، خواسته هاى پيامبر ( ص ) را در مورد عذاب مشركان اجابت مى كند .

فلاتعجل عليهم

اگر تعجيل پيامبر(ص) تأثير حتمى نمى داشت، از آن نهى نمى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 25

25 - غفران و رحمت الهى ، پشتوانه اجابت دعاى پيامبر ( ص ) و آمرزش خواهى آن حضرت براى امت

و استغفر لهنّ اللّه إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 8 - 6

6 - { قال الرضا ( ع ) : . . . قد قال اللّه عزّوجلّ لنبيّه محمد ( ص ) . . . { و وجدك عائلاً فأغنى } يقول : أغناك بأن جعل دعائك مستجاباً ;

امام رضا(ع) فرمود: . .. خدا به پيامبرش محمد(ص) فرمود: ... {و وجدك عائلاً فأغنى} مى فرمايد: خدا تو را بى نياز كرد، به اين كه دعايت را مستجاب قرار داد}.

اجابت دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 1،4

1 _ تنها كسانى به دعوت خدا و رسول او پاسخ مى دهند كه به سخنان پيامبر(ص) گوش فرادهند و آن را دريابند.

إنما يستجيب الذين يسمعون

4 _ اجابت كنندگان دعوت پيامبر(ص) و مؤمنان به او، زندگانند.

إنما

يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه

اجابت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 2

2 - خداوند ، در صورت درخواست پيامبر ( ص ) از او ، بى درنگ كافران را عذاب كرده و خواسته آن حضرت را اجابت مى كرد .

فمهّل الك_فرين

چنانچه بر خواسته پيامبر(ص) اثرى مترتب نمى شد، فرمان به مهلت دادن لغو مى نمود.

اجازه از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 2

2 - مؤمنان ، تنها با اجازه ، مجاز به وارد شدن در خانه پيامبر ( ص ) هستند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتدخلوا بيوت النبىّ إلاّ أن يؤذن لكم

اجازه ورود به خانه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 7،16

7 - اذن ورود به خانه پيامبراكرم ( ص ) به هر صورتى به دست آيد كافى است .

لاتدخلوا بيوت النبىّ إلاّ أن يؤذن لكم

مجهول آورده شدن فعل {يُؤذن} مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه لازم نيست اذن، از سوى خود آن حضرت و با لفظ خاصى باشد، لذا چنان چه تحصيل رضايت به هر نحو شد، اذن تلقى مى شود و ورود به خانه، جايز مى گردد.

16 - وارد شدن بدون اجازه به خانه پيامبر ( ص ) و به انتظار غذا نشستن بدون دعوت قبلى ، موجب اذيت آن حضرت بود و بايد از آن پرهيز مى شد .

لاتدخلوا بيوت النبىّ إلاّ أن يؤذن لكم إلى طعام غير نظرين إنيه و ل_كن إذا

دعيتم ف

برداشت بالا بنابراين احتمال است كه مشاراليه {ذلكم} نهى {لاتدخلوا} و {غير ناظرين} باشد.

اجتناب از اذيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 22،36

22 - مؤمنان ، با توجه به حياى پيامبر ( ص ) خود ، بايد به گونه اى عمل مى كردند كه موجبات آزار آن حضرت را فراهم نمى آوردند .

إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ فيستحيى منكم

36 - هيچ مؤمنى حق نداشت پيامبر ( ص ) را آزار و اذيت كند .

إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ . .. و ما كان لكم أن تؤذوا رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 69 - 10

10 - حضور در زمره مؤمنان ، مقتضى پرهيز از آزار و اذيت پيامبرخدا ( ص ) بود .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى

ندا به {يا أيّها الذين آمنوا} مى تواند به منظور تشويق مخاطبان براى عدم اذيت پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 70 - 2،3،5

2 - پرهيز از اذيت و آزار پيامبرخدا ( ص ) ، از مصاديق تقوا است .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى. .. اتّقوا اللّه

بنابراين كه فرمان به تقوا، پس از نهى از اذيت، فرمان به عام پس از ذكر خاص باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

3 - تقوا و ترس از خدا ، مانع ايذاء و اذيت پيامبرخدا ( ص ) است .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى . .. اتّقوا اللّه

احتمال دارد كه ذكر {اتّقوا

اللّه} پس از نهى از آزار پيامبر(ص)، به خاطر اين باشد كه تقوا و ترس از خدا، باعث مى شود كه نهى {لاتكونوا. ..} جامه عمل بپوشد.

5 - اجتناب از اتهام به پيامبر ( ص ) و اداى سخنى آزار دهنده بر آن حضرت ، استوارگويى است .

لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى فبرّأه اللّه . .. و قولوا قولاً سديدًا

اجتناب از استهزاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 7

7 - ضرورت پرهيز از سخنى كه گوياى اهانت به پيامبر ( ص ) و استهزاى او باشد .

لاتقولوا رعنا و قولوا انظرنا

اجتناب از اهانت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 7

7 - ضرورت پرهيز از سخنى كه گوياى اهانت به پيامبر ( ص ) و استهزاى او باشد .

لاتقولوا رعنا و قولوا انظرنا

اجتناب از تكذيب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 45 - 5

5 - توصيه شدن مشركان صدراسلام مبنى بر اين كه با مطالعه در سرنوشت اقوام و ستمگران هلاك شده كذشته و مشاهده آثار به جا مانده از شهر ها و بلاد خراب شده آنان ، درس عبرت بگيرند و از مخالفت و مبارزه با پيامبر ( ص ) دست بردارند .

فكأين من قرية . .. و قصر مشيد

اجتناب از تهمت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 70 - 5

5 - اجتناب از اتهام به پيامبر ( ص )

و اداى سخنى آزار دهنده بر آن حضرت ، استوارگويى است .

لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى فبرّأه اللّه . .. و قولوا قولاً سديدًا

اجتناب از مبارزه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 45 - 5

5 - توصيه شدن مشركان صدراسلام مبنى بر اين كه با مطالعه در سرنوشت اقوام و ستمگران هلاك شده كذشته و مشاهده آثار به جا مانده از شهر ها و بلاد خراب شده آنان ، درس عبرت بگيرند و از مخالفت و مبارزه با پيامبر ( ص ) دست بردارند .

فكأين من قرية . .. و قصر مشيد

اجتهاد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 13

13 - اعمال اجتهاد و مصلحت انديشى در حل و فصل امور اجتماعى ، از اختيارات پيامبر ( ص ) و رهبران جامعه اسلامى است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع . .. فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم

اجداد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 107 - 3

3 - { على بن الحسن بن على بن الفضال عن أبيه قال : سألت أباالحسن على بن موسى الرضا ( ع ) عن معنى قول النبىّ ( ص ) : أنا ابن الذبيحين قال : يعنى اسماعيل بن ابراهيم . . . فلمّا عزم على ذبحه فداه اللّه بذبح عظيم ، بكبش أملح . . . و كان يرتع قبل ذلك فى رياض الجنّة أربعين عاماً و ما خرج من رحم أنثى . .

. ;

على بن حسن بن على بن فضال از پدرش نقل مى كند كه از امام رضا(ع) از سخن رسول خدا(ص) كه فرمود: {من فرزند دو ذبيح هستم} پرسيدم، فرمود: [يكى از آن دو ]اسماعيل فرزند ابراهيم است . .. چون ابراهيم تصميم به قربانى كردن اسماعيل گرفت، خداوند قربانى بزرگى را جايگزين اسماعيل كرد. آن قربانى قوچى به رنگ سياه آميخته با سفيدى (جو گندمى)... كه چهل سال قبل از آن در باغ هاى بهشت به چرا مشغول بود و از مادرى زاييده نشده بود...}.

اجرت تبليغ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 90 - 8

8 _ پيامبر(ص) موظف به اعلام مزد نخواستن از مردم در قبال تبليغ رسالت و انجام مسؤوليت خويش است.

قل لاأسئلكم عليه أجرا

احاطه علمى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 5

5- مردم عصر بعثت ، معتقد به توانايى علمى پيامبر ( ص ) در پاسخ گويى به مسائل اسرارآميز و ناشناخته اى چون روح

يسئلونك عن الروح

احاطه محمد(ص) بر قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 4

4 _ احاطه كامل پيامبر اكرم(ص) به محتواى قرآن *

إنى على بينة من ربى

{على} حرف استعلاست و به كارگيرى آن در {على بينة} اشاره به اين است كه پيامبر بر بينه خويش (قرآن) احاطه و اشراف كامل دارد.

احتجاج تدريجى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 8

8 - پيامبر ( ص )

براى اثبات حقانيت توحيد و بطلان شرك ، از روش مدارا و تدريج استفاده مى كرد .

قل من يرزقكم . .. و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل ... لاتسئلون عمّا أجرمنا

احتجاج در باره محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 139 - 8

8 - اخلاص مسلمانان و باور توحيدى آنان ، دليل ناروا بودن محاجه اهل كتاب با مسلمانان درباره خداوند و انتخاب پيامبر ( ص ) از ميان آنان

أتحاجوننا فى اللّه . .. و نحن له مخلصون

احتجاج محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 3

3 _ رد پندار باطل نصارا در مورد حضرت عيسى ( ع ) ، با اقامه برهان از سوى پيامبر ( ص )

انّ مَثَل عيسى . .. فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 10،14

10 _ احتجاج و استدلال پيامبر ( ص ) با يهود ، به تعليم خداوند

قل قد جآءكم رسل من قبلى بالبيّنات و بالّذى قلتم فلم قتلتموهم

14 _ احتجاج پيامبر ( ص ) با يهود بر اساس تاريخ گذشته آنان

قل قد جآءكم رسل من قبلى . .. فلم قتلتموهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) مأمور محاجه با مسيحيان مدعى الوهيت مسيح

الذين قالوا إنّ اللّه . .. قل فمن يملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 1

1 _ خداوند روش احتجاج و بحث با مشركان را به پيامبر(ص) ارائه كرده است.

قل لمن ما فى السموت و الأرض . .. ليجمعنكم إلى يوم القيمة

فرمان خداوند به پيامبر(ص) (قل)، بيانگر لزوم استفاده پيامبر(ص) از اين روش خاص در مواجهه با منكران معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 3

3 _ پيامبر(ص)، مأمور احتجاج با كافران درباره توحيد ربوبى

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 6،25

6 _ پيامبر(ص)، مأمور به احتجاج و بحث با مشركان با طرح سؤال و پاسخ

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه

25 _ احتجاجهاى متعدد پيامبر(ص) با مشركان تحت هدايت خداوند

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه . .. قل لا أشهد قل ... و إننى برىء مما تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 46 - 1

1 _ پيامبر(ص)، مأمور احتجاج با مشركان و بيدار ساختن فطرت توحيدى آنان

قل أرءيتم . .. من إله غير اللّه يأتيكم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 12

12 _ پيامبر(ص) مأمور احتجاج با مشركان و رد انديشه هاى غلط آنان

قل هل عندكم من علم فتخرجوه لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 13 - 6

6_ خداوند ، چگونگى استدلال عليه مشركان و ادعا

هاى نارواى آنان را به پيامبر ( ص ) تعليم مى داد .

أم يقولون افتري_ه قل فأتوا

برداشت فوق ، از كلمه {قل} كه خطاب به پيامبر است ، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 4

4_ خداوند ، تعليم دهنده پيامبر ( ص ) در چگونه استدلال كردن بر رسالت خويش و چگونه احتجاج كردن با كافران

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 1

1 - ارائه شيوه احتجاج با مشركان ، از سوى خدا به پيامبر ( ص )

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم الّيل سرمدًا . .. من إل_ه غير اللّه ... أفلاتسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 40 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور محاجه و گفتوگو با مشركان ، درباره عقايد و معبودهايشان

قل أرءيتم شركاءكم الذين تدعون من دون اللّه أرونى ماذا خلقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 79 - 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به شبهات كافران و منكران معاد با استدلال و برهان

قال من يحىِ العظ_م و هى رميم . قل يحييها الذى أنشأها أوّل مرّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 43 - 5

5 - مأموريت پيامبر ( ص ) ، براى احتجاج با مشركان و اثبات ناتوانى مطلق معبود ها و پوچى آيين شرك

قل أَوَلو كانوا

لايملكون شيئًا و لايعقلون

برداشت ياد شده از تصريح به ابلاغ حقيقت ياد شده (قل) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 28 - 1،2

1 - ارائه شيوه احتجاج با كافران و مشركان ، از سوى خداوند به پيامبر ( ص )

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه

2 - طرح پرسش هاى تنبّه بخش و بيداركننده ، شيوه ارائه شده از سوى خداوند به پيامبر ( ص ) در محاجّه با كافران و مشركان

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه و من معى أو رحمنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 30 - 1

1 - ارائه شيوه احتجاج با كافران و مشركان ، از سوى خداوند به پيامبر ( ص )

قل أرءيتم إن أصبح ماؤكم غورًا

احتجاج محمد(ص) با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 24

24 _ پيامبر(ص) موظف به ترك مباحثه و احتجاج با يهود، بيش از مقدار بيان شده در اين آيات بوده است.

قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

آيه مورد بحث خود در مقام احتجاج با يهود است و جمله ذيل آيه (ثم ذرهم)، دستور به ترك احتجاج مى دهد. مقتضاى جمع بين اين دو فراز، آن است كه احتجاج بايد در حد مذكور باشد و بيش از آن نبايد به آن پرداخته شود.

احترام به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 8

8 - پاسداشت حرمت پيامبر ( ص ) بر همه لازم است .

ي_أيّها الذين ءامنوا

صلّوا عليه و سلّموا تسليمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 42 - 4

4 - تأخير خداوند در انتقام گرفتن از حق گريزان ، مهلتى به ايشان و احترامى به وجود پيامبر ( ص )

فإمّا نذهبنّ بك . .. فإنّا عليهم مقتدرون

از آيه قبل استفاده شد كه اگر پيامبر رحلت كند، خداوند از مخالفان حق ستيز او انتقام خواهد گرفت. مفهوم اين سخن آن است كه حضور پيامبر(ص) مانع تسريع در انتقام است; ولى اين مانع، قطعى نيست و خداوند مى تواند حتى در زمان حضور پيامبر(ص)، مخالفان دين را مجازات كند.

احترام محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 14

14 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضاً } يقول : لاتقولوا : يا محمّد ( ص ) و لا يا أباالقاسم ل_كن قولوا يا نبى اللّه و يا رسول اللّه . . . ;

از امام باقر(ع) درباره قول خدا {لاتجعلوا دعاء الرسول كدعاء بعضكم بعضاً} روايت شده است كه [رسول خدا(ص)] را با اسم و كنيه نخوانيد و نگوييد {يا محمد}، {يا أباالقاسم} ولكن [با احترام ]بگوييد: {يا نبى اللّه} و {يا رسول اللّه} . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 51 - 7

7 _ پيامبراسلام ( ص ) ، شخصيتى بزرگ و مورد تجليل و بزرگداشت خداوند

و لو شئنا لبعثنا فى كلّ قرية نذيرًا

از ديدگاه بيشتر مفسران، انتخاب پيامبراسلام(ص) به عنوان پيامبر خاتم، نوعى تجليل

و بزرگداشت خداوند نسبت به ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 2 - 2،5

2 _ مؤمنان ، موظف به رعايت ادب و احترام در محضر پيامبر ( ص )

لاترفعوا أصوتكم فوق صوت النبىّ و لاتجهروا له بالقول

5 _ پيامبر ( ص ) ، داراى حرمتى ويژه و برتر از ديگران

و لاتجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض

احترام همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 6

6 - رعايت احترام همسران پيامبر ( ص ) بر مؤمنان ، لازم است .

و أزوجه أُمّه_تهم

به منزله مادر معرفى شدن همسران پيامبر(ص) در آيه، به قرينه آيه پنجاه و سه _ كه در آن، ازدواج با همسران پيامبر(ص) حرام شده است _ همان حرمت ازدواج است. اين كه از حرمت ازدواج با آنان، از چنين تعبيرى استفاده شده است، به خاطر يادآورى حرمت ويژه اى همانند مادران، براى همسران پيامبر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 10

10 - جايگاه همسرى پيامبر ، جايگاهى ويژه است و حرمت و احكام خاصى دارد .

لاجناح عليهنّ فى . .. و لانسائهنّ

احساس مسؤوليت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 107 - 6

6 _ احساس مسؤوليت شديد پيامبر(ص) در مورد هدايت مردم به توحيد

و ما جعلنك عليهم حفيظا

احسان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 13

13 _ احسان به پيامبر (

ص ) ، توجيه نارواى منافقان براى عدم ارجاع داورى به وى

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 17 - 2

2 _ هيچ موجودى توان جلوگيرى از خيرى را كه خداوند به پيامبر(ص) برساند، ندارد.

و إن يمسسك اللّه بخير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 3 - 5

5 - القاى وحى بر پيامبر ( ص ) و توانمند ساختن او بر قرائت قرآن ، احسان و كرم خداوند به آن حضرت است .

اقرأ و ربّك الأكرم

احسان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 3

3 - پيامبراكرم ( ص ) به زيدبن حارثه ، انعام و احسان كرده بود .

و إذ تقول للذى . .. و أنعمت عليه

احسان همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 29 - 5،8

5 - همسران پيامبر ، علاوه بر دورى از متاع هاى دنيا و انتخاب زيستن با پيامبر ( ص ) ، بايد كردار نيكو را نيز پيشه مى كردند .

إن كنتنّ تردن اللّه و رسوله . .. فإنّ اللّه أعدّ للمحسن_ت منكنّ أجرًا

8 - خداوند ، خود براى همسران نيكوكار پيامبر ( ص ) كه آن حضرت را بر دنيا ترجيح بدهند ، پيشاپيش پاداشى عظيم فراهم كرده است .

فإنّ اللّه أعدّ للمحسن_ت منكنّ أجرًا عظيمًا

احكام حكومتى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 18

18 _

اطاعت از دستورات رسول خدا _ در فرمان هاى حكومتى و . . . _ همانند اطاعت از خدا لازم است .

و يطيعون اللّه و رسوله

جدا آمدن اطاعت رسول از اطاعت خدا، مشعر به متفاوت بودن مواد و موضوعات مورد دستور است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، داراى رهنمود ها و فرمان هايى ( اوامر حكومتى ) جدا از رهنمود ها و فرمان هاى خداوند در قرآن

قل أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

تكرار امر {أطيعوا} و جدا آمدن آن براى پيامبر(ص)، حاكى از آن است كه پيامبراسلام (ص) جدا از آنچه كه خدا در قرآن فرموده بود، رهنمودها و فرمان هايى داشت كه از آنها در اين برداشت به {اوامر حكومتى} تعبير شده است كه اصطلاحى جديد و مناسب مى باشد; زيرا اگر فرمان ها و رهنمودهاى آن حضرت، همان باشد كه خداوند در قرآن فرموده بود، تكرار {أطيعوا} لغو به نظر مى رسيد.

احكام خاص محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 5

5 - غنايم به دست آمده بدون جنگ و نبرد ( فىء ) ، ويژه پيامبر ( ص ) و خارج از قلمرو مالكيت شخصى مسلمانان است .

و ما أفاء اللّه على رسوله منهم

مفهوم اختصاص يافتن غنايم به دست آمده بدون جنگ و نبرد به پيامبر(ص)، اين است كه ساير مسلمانان، ابتدا مالكيت شخصى نسبت به آن ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 1

1

- { فىء } غنيمتى قرار داده شده از سوى خداوند در اختيار پيامبر ( ص ) ، براى مصارف ششگانه

ما أفاء اللّه على رسوله من أهل القرى فللّه و للرسول

احكام نجوا با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 12 - 4

4 - خداوند ، بر هر مسلمانى كه خواستار نجوا و گفتوگوى محرمانه با پيامبراكرم ( ص ) بود ، واجب كرد كه پيش از آن صدقه اى بپردازد .

ي_أيّها الذين ءامنوا إذا ن_جيتم الرسول فقدّموا بين يدى نجويكم صدقة

احكام همسرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 40

40 - جايگاه همسرى پيامبر ، جايگاهى ويژه است و حرمت و احكام خاصى دارد .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. و لا أن تنكحوا أزوجه من بعده أ

اختصاصات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 6

6 _ انفال به تمامى از آن خدا و رسول اوست .

قل الأنفال للّه و الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 2،18

2- نماز شب ، تكليفى واجب بر پيامبر ( ص ) علاوه بر ساير واجبات

و من الّيل فتهجّد به نافلة لك

با توجه به معناى لغوى {نافلة} كه به معناى زيادت بر واجب است; (مفردات راغب) و نيز لام اختصاص {لك} نكته ياد شده قابل استفاده است.

18- { عن عمارالساباطى قال : كنّا جلوساً عند أبى عبدالله ( ع ) بمنى فقال له

رجل : ما تقول فى النوافل ؟ فقال : فريضة قال : ففزعنا و فزع الرجل ، فقال : أبوعبدالله ( ع ) : إنما أعنى صلاة الليل على رسول الله ( ص ) ان الله يقول : { و من الليل فتهجّد نافلة لك } ;

عمار ساباطى گويد: در منى نزد امام صادق(ع) نشسته بوديم، شخصى به حضرت گفت: در باره نافله ها چه مى گوييد؟ حضرت فرمود: واجب هستند. راوى گويد: ما و آن مرد سؤال كننده برآشفتيم، پس حضرت فرمود: منظور من نماز شب است كه بر رسول خدا واجب بود. همانا خداوند مى فرمايد: و من الليل فتهجد به نافلة لك}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 5

5 - همسران پيامبر ( ص ) ، در حكم مادر مؤمنان اند .

و أزوجه أُمّه_تهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 20،21،24،25،31،34

20 - در صورتى كه زنى مؤمن ، خود را ، بدون صداق بر پيامبر ( ص ) هبه مى كرد ، او براى آن حضرت حلال و مباح بود .

إنّا أحللنا لك . .. و امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبىّ

21 - هبه كردن زنى ، خود را براى همسرى پيامبر ( ص ) ، حكمى ويژه آن حضرت است و هيچ مؤمنى ، مشمول آن نمى شود .

و امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبىّ . .. خالصة لك من دون المؤمنين

24 - زوجيت زنى براى پيامبر ( ص ) با غير صيغه عقد رايج ، يعنى با صيغه هبه نيز

تحقق پيدا مى كند .

و امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبىّ

آيه، درصدد شمارش زنانى است كه مى توانند به همسرى پيامبر(ص) درآيند. از اين مطلب استفاده مى شود كه مورد {امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها} غير از آن زنانى است كه آن حضرت، از طريق عقد ازدواج با آنان ازدواج مى كند. {أحللنا} و نيز {إن أراد النبىّ أن يستنكحها} قرينه اند بر اين كه اين مورد با صيغه {وهبت نفسى لك} تحقق مى يابد و نياز به صيغه عقد رايج نيست.

25 - آنچه كه درباره ازدواج هاى پيامبر ( ص ) مقدر شده بود ، براى مؤمنان مصلحت نيست .

خالصة لك من دون المؤمنين قد علمنا ما فرضنا عليهم فى أزوجهم

جمله {قد علمنا. ..} يا معترضه و يا حال سببى براى {المؤمنين} است. برداشت بالا، براساس احتمال دوم است. بنابراين، مفاد آنچه درباره مؤمنان آمده چنين مى شود: {حكم هبه زن جهت ازدواج، ويژه پيامبر(ص) است، نه مؤمنان; چه اين كه ما مى دانيم آنچه را كه براى آنان درباره همسران شان و يا همسرگزينى شان، تعيين كرديم، شايسته است و آنچه مربوط به پيامبر(ص) است به مصلحت آنها نيست}.

31 - اختصاص احكام ويژه اى براى ازدواج پيامبر ( ص ) ، به منظور رفع مشقت و حرج از آن حضرت است .

إنّا أحللنا لك أزوجك . .. و ما ملكت يمينك ... لكيلا يكون عليك حرج

34 - تشريع احكامى اختصاصى براى پيامبر ( ص ) به منظور رفع حرج از آن حضرت ، برخاسته از آمرزندگى و رحمت خداوند است .

لكيلا يكون عليك حرج و كان اللّه غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 1

1 - پيامبر ( ص ) اختيار دارد زنانى كه خود را به او هبه كرده اند ، قبول و يا رد كند .

و امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبىّ . .. ترجى من تشاء منهنّ و تئوى إليك من تشاء

{ترجى} از {رجى} و {رجا} با همزه و بدون آن، يك معنا دارد و آن {تأخير انداختن} است (العين). اين واژه، كنايه از {ترك كردن همسر} است. لازم به ذكر است كه مرجع ضمير در {منهنّ} مى تواند {أزواج} و يا {امرأة مؤمنة...} باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 1،2،3،10

1 - بر پيامبر ( ص ) روا و جايز نيست كه غير از موارد تعيين شده ، همسرى انتخاب كند .

لايحلّ لك النساء من بعد

{بعد} ضد {قبل} است (مفردات راغب) و در آيه، معناى {غير} مى دهد. مضاف اليه آن به قرينه معلوم بودن، محذوف است. معناى عبارت چنين است: {غير از زن هايى كه گفته شد، زنان ديگرى براى تو حلال نيست}.

2 - پيامبر ( ص ) مجاز نبود كه همسران خود را طلاق داده و ديگرانى را جايگزين آنان كند .

لايحلّ لك . .. و لا أن تبدّل بهنّ من أزوج

3 - حق انتخاب همسر براى پيامبر ( ص ) ، محدود بوده و او ، حق ندارد از آن حدّ بگذرد ، هرچند آنان براى آن حضرت خوشايند باشند .

لايحلّ لك النساء من بعد . .. و لو أعجبك حسنهنّ

10 - بر پيامبر

( ص ) غير از همسران تعيين شده ، تنها كنيز ، حلال و مباح بود .

لايحلّ لك النساء من بعد . .. إلاّ ما ملكت يمينك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 2 - 1،2،6

1 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، به شب زنده دارى جز اندكى از شب

قم الّيل إلاّ قليلاً

{إلاّ قليلاً} استثنا از {ليل} است و مقصود از آن، استثنا از اجزاى يك شب و يا استثنا از ليالى (شب ها) است. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

2 - رخصت يافتن پيامبر ( ص ) ، به ترك شب زنده دارى در اندكى از شب ها از سوى خداوند

قم الّيل إلاّ قليلاً

در صورتى كه {إلاّ قليلاً} استثنا از شب باشد _ نه اجزاى آن _ مفاد آيه چنين مى شود: پيامبر(ص) اجازه دارد به خاطر بروز برخى از موانع (همچون جنگ، بيمارى، سفر و. ..) نماز شب را ترك كند.

6 - { عن محمد بن مسلم عن أبى جعفر ( ع ) قال : سألتُه عن قول اللّه : { قم الليل إلاّ قليلاً } قال : أمره اللّه أن يصلّى كلَّ ليلة إلاّ أن يأتى عليه ليلةٌ فى الليالى لايصلى فيها شيئاً ;

محمدبن مسلم گويد: از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند: {قم الليل إلاّ قليلاً} سؤال كردم، فرمود: خداوند به او (رسول اللّه) دستور داده كه هر شب نماز [شب ]بخواند; مگر اين كه شبى از شب ها بيايد كه در آن نتواند نمازى بخواند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73

- 3 - 1

1 - مجاز بودن پيامبر ( ص ) ، در عبادت و شب زنده دارى به اكتفا نمودن به نيمى از شب

قم الّيل . .. نصفه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 2 - 2

2 - تكليف پيامبر ( ص ) درباره محرّمات شهر مكه ، با ديگر مردم يكسان نبود .

و أنت حلّ به_ذا البلد

{حِلٌّ} و {حَلالٌ}، به يك معنا است و به مردى كه از احرام بيرون آمده و يا از حرم خارج شده باشد، {حَلال} و {مُحِلّ} گفته مى شود(مفردات راغب). بر اين مبنا {حِلّ} بودن پيامبر(ص); يعنى، آنچه درباره مكه بر ديگران تحريم شده، براى آن حضرت مباح است. در اين معنا جمله {و أنت حلّ}، مستأنفه خواهد بود. مشهور گفته اند: محرمات مكه براى حضرت رسول(ص)، تنها در {لحظه اى از روز فتح مكه} مباح شد و در غير آن زمان با ديگران يكسان بوده است.

اختلاف درباره محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 12،13،14

12 - اختلاف يهود درباره رسالت پيامبراكرم ( ص ) ، اختلافى مغرضانه و جاه طلبانه *

و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر فما اختلفوا إلاّ من بعد ما جاءهم العلم . .. إنّ ربّك

برداشت بالا بدان احتمال است كه {الأمر} نظر به رسالت پيامبراكرم(ص) داشته باشد. در اين صورت اختلاف بنى اسرائيل نيز مربوط به همين مسأله مى شود.

13 - تهديد يهود از سوى خداوند ، به خاطر اختلاف هاى مغرضانه و جاه طلبانه آنان در امر رسالت پيامبراكرم ( ص ) *

بيّن_ت من الأمر

. .. إنّ ربّك يقضى بينهم يوم القي_مة فيما كانوا فيه يختلفون

14 - اختلاف يهود درباره رسالت پيامبراكرم ( ص ) اختلافى ريشه دار و ديرپا *

و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر . .. فيما كانوا فيه يختلفون

در صورتى كه {الأمر} اشاره به رسالت پيامبراكرم(ص) داشته باشد; اختلاف مستمرى كه از {كانوا فيه يختلفون} استفاده مى شود، ريشه دار بودن اختلافات آنان را درباره رسالت پيامبراكرم(ص) مى رساند.

اختلاف كافران مكه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 28 - 9

9 - كافران مكه ، در انتظار وقوع روزى براى حل و فصل شدن اختلاف شان با پيامبر ( ص ) بودند . *

و يقولون متى ه_ذا الفتح

احتمال دارد مراد از {الفتح} فصل و قضا ميان كافران و پيامبر(ص) باشد. در اين صورت، {يوم الفتح}، روزى خواهد بود كه چنين ايده اى، جامه عمل بپوشد.

اختلاف محمد(ص) با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 10

10- شركورزى و انحراف از توحيد ، محور و اساس اختلاف پيامبر ( ص ) با مشركان و كافران

ق_ل ربّ . .. على ماتصفون

اختلاف محمد(ص) با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 10

10- شركورزى و انحراف از توحيد ، محور و اساس اختلاف پيامبر ( ص ) با مشركان و كافران

ق_ل ربّ . .. على ماتصفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 84 - 3

3 - توحيد و يكتاپرستى ، محور اصلى

اختلاف پيامبر ( ص ) با مشركان

قل إن كان للرحم_ن ولد . .. فذرهم يخوضوا ... و هو الذى فى السماء إل_ه و فى الأرض

آيات پيشين به ضميمه تكرار واژه {إل_ه}، نشانگر آن است كه سخن اصلى پيامبر(ص) در برابر مشركان، تأكيد بر توحيد و يكتا پرستى بوده است.

اختلاف مشركان مكه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 35 - 2

2- مسأله معاد ، از محور هاى اختلاف مشركان مكه با پيامبر ( ص )

إنّ ه_ؤلاء ليقولون . إن هى إلاّ موتتنا الأُولى

اختيار همسران محمد(ص) در زندگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 2،7

2 - پيامبر ( ص ) طبق فرمان خداوند ، همسران خود را مخير كرد كه يا دنيا و امكانات اش را انتخاب كنند و از پيامبر جدا شوند و يا آن حضرت را برگزينند و چنين خواسته هايى نداشته باشند .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا و زينتها فتعالين أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحً

7 - صرف انتخاب دنيا از سوى همسران پيامبر ( ص ) _ با مخير بودن آنان به انتخاب يكى از دو امرِ دنيا و پيامبر ( ص ) _ براى طلاق كافى نبود ، بلكه آن حضرت ، بايد درباره آنان تصميمى هم اتخاذ مى كرد .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا. .. فتعالين أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحًا جمي

تصريح به {تسريح} نشان مى دهد كه صرف انتخاب دنيا از سوى همسران پيامبر براى طلاق كافى نبوده است.

اختيار همسران محمد(ص) در طلاق

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 2،5،7،12

2 - پيامبر ( ص ) طبق فرمان خداوند ، همسران خود را مخير كرد كه يا دنيا و امكانات اش را انتخاب كنند و از پيامبر جدا شوند و يا آن حضرت را برگزينند و چنين خواسته هايى نداشته باشند .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا و زينتها فتعالين أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحً

5 - پيامبر ( ص ) طبق فرمان خداوند ، موظف بود كه در صورت انتخاب طلاق از سوى همسران اش ، به آنها متاعى پرداخت كرده و با رويى خوش آنان را طلاق دهد .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا . .. أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحًا جميلاً

{سراح} در لغت، به معناى {رها كردن} است (مفردات راغب).

7 - صرف انتخاب دنيا از سوى همسران پيامبر ( ص ) _ با مخير بودن آنان به انتخاب يكى از دو امرِ دنيا و پيامبر ( ص ) _ براى طلاق كافى نبود ، بلكه آن حضرت ، بايد درباره آنان تصميمى هم اتخاذ مى كرد .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا. .. فتعالين أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحًا جمي

تصريح به {تسريح} نشان مى دهد كه صرف انتخاب دنيا از سوى همسران پيامبر براى طلاق كافى نبوده است.

12 - { عيص بن قاسم عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سألته عن رجل خيّر إمرأته فاختارت نفسها بانت منه ؟ قال : لا ، إنّما ه_ذا شىء كان لرسول اللّه ( ص ) خاصة ، أُمر بذلك ففعل و لو اخترْنَ أنفسهنّ لطلّقهنّ و هو قول اللّه عزّوجلّ :

{ قل لأزواجك إن كنتنّ تردن الحياة الدنيا و زينتها فتعالين أُمتّعكنّ و أُسرّحكنّ سراحاً جميلاً } ;

عيص بن قاسم گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: اگر مردى اختيار را به همسر خود بدهد كه نزد او بماند يا از او جدا شود و زن، جدايى را انتخاب كند، آيا (بدون اجراى طلاق) زن از او جدا مى شود؟ فرمود: نه. اين حكم، مخصوص رسول اللّه(ص) بود. وى مأمور شد تا همسران خود را مخير سازد و اگر همسرانِ ايشان خود را اختيار مى كردند (و نه ماندن نزد رسول خدا را) پيغمبر(ص) آنان را رها مى كرد. آن، اين سخن خدا است كه مى فرمايد: قل لأزواجك...}.

اختيارات تكوينى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 10

10 _ پيامبر ( ص ) ، داراى اختيار تكوينى در انجام مسؤوليت هاى الهى خويش

و إن لم تفعل فما بلغت رسالته

جمله {و ان لم تفعل} مى رساند كه پيامبر(ص) تكويناً مجبور به ابلاغ رسالت نبوده و توان آن ترك آن را داشته است.

اختيارات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 11

11 _ پيامبر ( ص ) ، از جانب خداوند ، اختيار دار داورى در ميان يهوديان و يا خوددارى از آن

فان جاءوك فاحكم بينهم او اعرض عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 1،11

1 _ پيامبر(ص)، مأمور بيان محدوده وظايف و اختيارات خويش براى مردم

قل . .. إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

11 _ پيامبر(ص)، تنها

در محدوده تعيين شده در وحى الهى مجاز به ارائه معجزات است.

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

جمله {إن أتبع إلا ما يوحى}، به تناسب موضوع مورد بحث، تعيين محدوده اى براى ارائه معجزات مى تواند باشد. يعنى من فرشته و مالك خزاين نيستم، فقط تابع وحى الهى هستم و هر جا و به هر صورت كه لازم و بجا باشد، معجزه ارائه مى نمايم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 58 - 3،4

3 _ تصميم بر الغا و اعلان بى اعتبارى معاهدات امضا شده با كافران ، در اختيار پيامبر ( ص ) و رهبران جامعه اسلامى است .

فانبذ إليهم على سواء

4 _ بررسى و تشخيص شواهد و نشانه هاى خيانتكارى كافران ، وظيفه اى بر عهده پيامبر ( ص ) و رهبران جامعه اسلامى

و إما تخافن من قوم خيانة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 61 - 5

5 _ پذيرش صلح و متاركه جنگ در حيطه قدرت و مسؤوليت پيامبر ( ص ) و رهبرى است .

و إن جنحوا للسلم فاجنح لها

برداشت فوق با توجه به اينكه پيامبر(ص) مورد خطاب {فاجنح} قرار گرفته است، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 4

4 _ فرماندهى جنگ و نيرو هاى رزمنده ، از مسؤوليت هاى پيامبر ( ص )

و منهم من يقول ائذن لى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 -

5

5 _ سياست گذارى امور مالى و اقتصادى جامعه اسلامى ( تقسيم صدقات ، نظارت بر آن و . . . ) از شؤون پيامبر اسلام ( ص )

و منهم من يلمزك فى الصدقت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 59 - 4

4 _ حق تصميم گيرى در نحوه تقسيم و صرف بيت المال با پيامبر ( ص ) بود .

ما ءاتيهم اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 17

17 _ نقش پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى در عفو گروهى از منافقان بر اساس مصالح و كيفر گروهى ديگر

إن نعف . .. نعذب

با توجه به اينكه مراد از عفو و عذاب، مى تواند بخشش و كيفر دنيوى باشد، و نيز با الغاى خصوصيت و تعميم دادن صدور حكم عفو و مجازات به رهبر جامعه اسلامى مطلب فوق را مى توان استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 12

12 _ شركت و عدم شركت مسلمانان در جنگ ، منوط به اذن پيامبر ( ص ) بود .

فاستئذنوك

استيذان منافقان، نشان دهنده اين است كه: آنان به عنوان فردى از جامعه اسلامى، شركت خود را در جنگهاى آينده، منوط به اجازه پيامبر (ص) مى دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 11

11 - پذيرش و يا رد درخواست مردم مبنى بر پرداختن به امور زندگى شخصى ، به جاى همكارى در حل و

فصل امور اجتماعى ، از اختيارات و وظايف پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى و به تشخيص اينان است .

فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 38 - 1،4

1 - پيامبر ( ص ) ، در انجام دادن هر چه كه خداوند براى او مباح و روا دانسته ، هيچ منعى ندارد .

ما كان على النبىّ من حرج فيما فرض اللّه له

{حَرَج} به معناى {تنگنايى و در مضيقه بودن}، و {فرض} به معناى {مقرّر شده و معين شده} است (مفردات راغب).

4 - آزادى عمل داشتن پيامبر ( ص ) در اعمالى كه انجام دادن اش براى او روا و مباح بوده ، سنتّى خداوندى است .

ما كان على النبىّ من حرج فيما فرض اللّه له سنّة اللّه فى الذين خلوا من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 1،2،3،4،5،6،7،8،9،13،14

1 - پيامبر ( ص ) اختيار دارد زنانى كه خود را به او هبه كرده اند ، قبول و يا رد كند .

و امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبىّ . .. ترجى من تشاء منهنّ و تئوى إليك من تشاء

{ترجى} از {رجى} و {رجا} با همزه و بدون آن، يك معنا دارد و آن {تأخير انداختن} است (العين). اين واژه، كنايه از {ترك كردن همسر} است. لازم به ذكر است كه مرجع ضمير در {منهنّ} مى تواند {أزواج} و يا {امرأة مؤمنة...} باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

2 - پيامبر ( ص ) ، مجاز است هر يك

از زنان خود را طلاق دهد و يا به زندگى با آنان ادامه دهد .

ترجى من تشاء منهنّ و تئوى إليك من تشاء

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مرجع ضمير در {منهنّ} واژه {أزواج} در آيه پيش باشد. {ترجى} (به تأخير بيندازى) و {تئوى} (مكانْ بدهى) كنايه از طلاق و نگهدارى است.

3 - پيامبر ( ص ) اختيار دارد كه در تماس با همسرانش ، به اختيار خود ، برخى را مقدم بدارد و برخى ديگر را به تأخير بيندازد .

ترجى من تشاء منهنّ و تئوى إليك من تشاء

احتمال دارد كه مراد از {حق اختيار تأخير و تقديم} _ چنان كه برخى از مفسران نيز گفته اند _ {حق همبسترى} باشد.

4 - واگذارى حق تصميم و اختيار درباره همبسترى با همسران ، به خود پيامبر ( ص ) به خاطر رفع مشقت از آن حضرت است .

لكيلا يكون عليك حرج . .. ترجى من تشاء منهنّ

5 - پيامبر ( ص ) مجاز است كه پس از ردّ زنانى كه خود را به آن حضرت هبه كرده اند ، آنان را برگرداند .

و من ابتغيت ممّن عزلت فلاجناح عليك

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مفعول محذوف {عزلت} آن زنانى باشد كه خود را به پيامبر(ص) هبه كرده اند و آن حضرت، طبق اختيارى كه داشته، آنان را قبول نكرده است.

6 - پيامبر ( ص ) ، مجاز است هر كدام از زنان خود را كه مطلّقه كرده ، مجدداً به همسرى درآورد .

ترجى من تشاء منهنّ . .. و من ابتغيت ممّن عزلت

بنابراين كه مفعول محذوف {عزلت} زنانى باشد كه پيامبر(ص) طبق اختيارات خود آنان را

طلاق داده، نكته بالا، قابل استفاده است.

7 - بر پيامبر ( ص ) روا و جايز است كه تصميم خود را درباره به تأخير انداختن همبسترى با يكى از همسران خود ، تغيير داده و آن را مقدم بدارد .

ترجى من تشاء منهنّ . .. و من ابتغيت ممّن عزلت فلاجناح عليك

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مراد از {ترجى} و {تؤوى} تقديم و تأخير در همبسترى با يكى از همسران باشد. بنابراين مراد از {من عزلت} آن كسى خواهد بود كه فعلاً از او كناره گيرى شده است. و به عبارتى، همبسترى با او به تأخير افتاده است.

8 - واگذارشدن طلاق هر يك از همسران و يا عدم آن ، به پيامبر ( ص ) به منظور رفع نگرانى از همسران آن حضرت است .

ترجى من تشاء منهنّ . .. ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ

{تقرّ} از ريشه {قرّ} به معناى {سردى}، و {قرّة العين} كنايه از سرور و خوشحالى است (مفردات راغب). لازم به ذكر است كه برداشت بالا، بنابراين است كه مشاراليه {ذلك} عبارت {ترجى من تشاء ... و تؤوى إليك من تشاء} باشد.

9 - واگذار شدن تقديم و تأخير همخوابگى با همسران ، به تصميم پيامبر ( ص ) به منظور فراهم آوردن رضايت آنان است .

ترجى من تشاء منهنّ . .. ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين

13 - خدايى بودن حق تصميم گيرى پيامبر ( ص ) درباره همخوابگى با همسران ، مايه شادمانى آنان و موجب رفع نگرانى شان است .

ترجى من تشاء منهنّ . .. ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين

بما ءاتيتهنّ

احتمال دارد كه مشارٌاليه {ذلك} اصلِ حكمى باشد كه آن حضرت، با آن، حقّ پيدا كرد تا مجاز به چنان رفتارى با همسران خود باشد. در اين صورت، رضايت و رفع نگرانى از آنان، باز مى گردد به اين كه آنان، چون به حكم خداوند تن در مى دهند، و آنچه از پيامبر(ص) مى رسد تابع حكم خدا است از آنان راضى اند.

14 - مُجاز بودن پيامبر ( ص ) به بازگرداندن زنى كه او را مطلّقه كرده ، حكمى است كه مايه شادمانى همسران آن حضرت و موجب رفع اندوه از آنان مى شود .

و من ابتغيت ممّن عزلت فلاجناح عليك ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ

بنابراين اين كه مشارٌاليه {ذلك} مفادِ فراز {مَن ابتغيت ممَّن عزلت. ..} باشد، نكته بالا قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 10،20

10 - پيامبر ( ص ) صاحب اختيار مصرف فىء در موارد تعيين شده از جانب خدا

و ما ءاتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا

از تعبير {و ما آتاكم. ..} استفاده مى شود كه {فىء} نخست در اختيار پيامبر قرار مى گيرد و او است كه بر اساس موازين عطا مى كند و يا دريغ مى دارد.

20 - { عن فضيل بن يسار ، قال : سمعت أباعبداللّه ( ع ) يقول : . . .ان اللّه عزّوجلّ أدّب نبيّه . . . ثمّ فوّض إليه أمر الدين و الاُمّة ليسوس عباده فقال عزّوجلّ : { ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا . . . } ;

فضيل بن يسار گويد:

از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: خداوند عزّوجلّ، رسول خود را به صفات نيك آراست. .. سپس امر دين و امت را به او واگذار كرد تا سياست اداره امور امت را بر عهده گيرد. پس خداى عزّوجلّ فرمود: ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 2 - 2

2 - رخصت يافتن پيامبر ( ص ) ، به ترك شب زنده دارى در اندكى از شب ها از سوى خداوند

قم الّيل إلاّ قليلاً

در صورتى كه {إلاّ قليلاً} استثنا از شب باشد _ نه اجزاى آن _ مفاد آيه چنين مى شود: پيامبر(ص) اجازه دارد به خاطر بروز برخى از موانع (همچون جنگ، بيمارى، سفر و. ..) نماز شب را ترك كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 3 - 2

2 - مجاز بودن پيامبر ( ص ) ، در عبادت و شب زنده دارى به كاستن از نيمى از شب به مقدار كمى

قم الّيل . .. نصفه أو انقص منه قليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 4 - 1،2

1 - مجاز بودن پيامبر ( ص ) ، در افزودن بر عبادت و شب زنده دارى خود بيش از نيمى از شب

قم الّيل . .. نصفه ... أو زِدْ عليه

2 - مخيّر بودن پيامبر ( ص ) ، در تعيين ميزان عبادت و شب زنده دارى خود ، از نيمى از شب و يا كمى كمتر يا بيشتر از آن

قم الّيل . ..

نصفه أو انقص منه قليلاً . أو زِدْ عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 23 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، به الزام مخالفان بر ايمان_ در صورت بى اعتنايى و كفر ورزيدن آنان _ مجاز است .

لست عليهم بمصيطر . إلاّ من تولّى و كفر

حرف {إلاّ}، ممكن است براى استثناى حقيقى از ضمير {عليهم} باشد.

اخراج محمد(ص) از مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 6

6 _ مشركان ، در راستاى خاموش كردن آواى توحيد ، تصميم گرفته بودند پيامبر اكرم ( ص ) را از مكه اخراج كنند .

و همّوا بإخراج الرسول

اخلاص محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 162 - 1،2،5،6،9

1 _ نماز خواندن پيامبر(ص)، عبادت كردنش و انجام امور زندگانى و مرگش تنها براى خدا بود.

إن صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله

{محيا} و {ممات} مصدر ميمى و به معناى زنده ماندن و مردن است. چون زنده ماندن و مردن در اختيار انسان نيست تا آن را براى خدا قرار دهد، مى توان گفت مقصود از آن چگونه زندگى كردن و چگونه مردن است و يا مراد انجام امور مربوط به زندگى و مرگ است.

2 _ پيامبر(ص) برخوردار از اخلاصى تام و همه جانبه

إن صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العلمين

5 _ اخلاص كامل (انجام همه امور تنها براى خدا)، آيين پيامبر(ص) است.

دينا قيما . .. قل إن صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب

العلمين

6 _ پيامبر(ص) مى بايست اخلاص خويش را در همه امور به مردم اعلام كند.

قل إن صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله

9 _ ايمان پيامبر(ص) به ربوبيت خدا بر تمام هستى، علت اخلاص كامل و همه جانبه او

إن صلاتى و نسكى . .. لله رب العلمين

توصيف {الله} به {رب العالمين} دليل برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 5

5_ پيامبر ( ص ) بر عقيده توحيدى خويش و نفى شرك و نيز لزوم فراخوانى مردم به توحيد و مبارزه با شرك ، از دليل و حجّتى روشن برخوردار بود .

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله على بصيرة أنا و من اتبعنى

{بصيرة} به معناى حجت و دليل روشن است (لسان العرب). آيات قبل و نيز آيه مورد بحث، بيانگر متعلق {بصيرة} است كه در برداشت، برخى از آنها آورده شد. قابل ذكر است كه در تركيب اين فراز چند نظر ابراز شده است. از جمله اينكه {على بصيرة} خبر براى {أنا} و {من اتبعنى} عطف بر {أنا} است ; يعنى: {أنا و من اتبعنى على بصيرة}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 57 - 5

5 _ خلوص و نداشتن هيچ چشم داشتى در انجام رسالت ، از ويژگى هاى پيامبراسلام ( ص )

ما أسئلكم عليه من أجر إلاّ من شاء أن يتّخذ إلى ربّه سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 86 - 6،10

6 - اجتناب پيامبر ( ص ) از تكلف و ظاهرسازى در مسير

رسالت خويش

و ما أنا من المتكلّفين

{تكليف} (ريشه {متكلّفين}) به معناى تصنع و ظاهرسازى و تعهد به انجام كارى است كه شخص شايستگى انجام آن را ندارد.

10 - نداشتن چشمداشت مادى از مردم در امر رسالت و بى تكلف و تصنع بودن پيامبراسلام ( ص ) ، نشانه حقانيت آن حضرت است .

قل ما أسئلكم عليه من أجر و ما أنا من المتكلّفين

از آيه بعد كه قرآن را تنها مايه ذكر براى جهانيان معرفى مى كند (إن هو إلاّ ذكر للعالمين)، استفاده مى شود كه آيه مورد بحث _ با طرح مسأله نداشتن چشم داشت مادى و بى تكلف بودن پيامبر اسلام(ص) _ درصدد اثبات رسالت و راستى آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 2 - 6

6 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر عبادت و فرمان برى خالصانه آن حضرت

فاعبد اللّه مخلصًا له الدين

واژه {دين} در معانى جزا، عادت، ملت، اسلام، عبادت و طاعت، به كار مى رود (قاموس المحيط); ولى در اين جا _ با توجه به اين كه مخاطبان آيات مورد بحث، مشركان مى باشند و نيز در اين آيات واژه عبادت به كار رفته _ ممكن است به معناى عبادت و طاعت استعمال شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 11 - 2

2 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر عبادت و فرمان برى خالصانه او

أُمرت أن أعبد اللّه مخلصًا له الدين

واژه {دين} در چند معنا (جزا، عادت، ملت، اسلام، عبادت و طاعت) به

كار مى رود (قاموس المحيط); ولى در اين جا _ با توجه به اين كه مخاطبان آيات مورد بحث مشركان هستند و نيز در اين آيه واژه عبادت به كار رفته است _ ممكن است به معناى عبادت و طاعت استعمال شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 14 - 2

2 - عبادت خالصانه خدا ، تكليفى الهى برعهده پيامبر ( ص )

قل اللّه أعبد مخلصًا له دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 2

2 - اخلاص در نماز و انجام دادن آن تنها به جهت فرمان خدا ، وظيفه اى برعهده پيامبر ( ص )

فصلّ لربّك

اخلاق محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 69 - 3،4

3 - شخصيت ارزشى و اخلاقى پيامبر ( ص ) ، خود گواه صداقت آن حضرت بود .

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

4 - سرزنش كافران از سوى خداوند ، به خاطر انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، على رغم آگاهى آنان از شخصيت ارزشى و اخلاقى ( صداقت ، امانت و . . . ) آن حضرت

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

ادراك محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 24 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، پيشتاز در درك معارف دينى و داراى نقش الگويى در آن

ألم تر كيف ضرب الله مثلاً كلمة طيّبة كشجرة طيّبة

استفهام {ألم تر} تقريرى است. يعنى تو مى بينى ... از اينكه

خداوند، به جاى عموم مردم پيامبر(ص) را مورد خطاب قرار داده است مى تواند به اين نكته اشاره داشته باشد كه وقتى پيامبر(ص) در مثالهاى خداوند دقت مى كند، مردم بايد آن حضرت را سرمشق خود قرار دهند.

ادراكات شهودى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 12 - 4

4 - استمرار و پيوستگى مشاهدات قلبى پيامبر ( ص )

ما كذب الفؤاد مارأى . أفتم_رونه على مايرى

تغيير سياق از ماضى (رأى) به مضارع (يرى) مى تواند اشاره به استمرار و پيوستگى مشاهدات بر قلب پيامبر(ص) داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 17 - 1،2،3

1 - ديده دل پيامبر ( ص ) ، عارى از هر گونه خطا و انحراف

و لقد رءاه نزلة أُخرى . .. ما زاغ البصر و ماطغى

2 - ره نيافتن هيچ گونه خطا و انحراف در مشاهدات قلبى پيامبر ( ص ) ، در ديدن جبرئيل در { سدرة المنتهى }

ما زاغ البصر و ماطغى

مراد از {البصر} در آيه شريفه _ به قرينه {ماكذب الفؤاد ما رأى} _ ديده دل است; و نه چشم سر.

3 - { عن رسول اللّه ( فى وصف معراج ) و كان توفيقاً من ربّى أن غمضت عينى فكلّ بصرى و غشى عن النظر ، فجعلت أبصر بقلبى كما أبصر بعينى بل أبعد و أبلغ ، فذلك قوله تعالى { ما زاغ البصر و ماطغى لقد رأى من آيات ربّه الكبرى } و إنّما كنت أبصر مثل خيط الابر نوراً بينى و بين ربّى . . . ;

از رسول

خدا(ص) روايت شده [كه در توصيف معراج خود فرمود:] توفيقى از پروردگارم بود كه چشمم را ببندم. ديده ام ناتوان و از نگاه پوشيده شد، در آن حال با قلب خود بسان چشم; بلكه بهتر و دورتر را مى ديدم و اين سخن خدا است، كه مى فرمايد: {ما زاغ البصر و ما طغى . لقد رأى...} و من نورى مانند نخ سوزن، بين خود و خدا مى ديدم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 18 - 3

3 - مشاهده آثار بزرگ ربوبى خداوند ، آخرين دستاورد پيامبر ( ص ) در كنار { سدرة المنتهى }

لقد رأى من ءاي_ت ربّه الكبرى

ادعاهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 4،5

4 _ پيامبر(ص) مدعى آگاهى خويش بر غيب نيست.

و لا أعلم الغيب

5 _ پيامبر(ص) هيچگاه ادعاى فرشته بودن نكرد.

و لا أقول لكم إنى ملك

ادعاى اطاعت از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 47 - 2

2 - منافقان صدراسلام ، مدعى اطاعت و فرمان برى از خدا و رسول بودند .

و يقولون ءامنّا باللّه و بالرسول و أطعنا

ادعاى ايمان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 47 - 1،5

1 - منافقان صدراسلام ، مدعى ايمان به خدا و رسول بودند .

و يقولون ءامنّا باللّه و بالرسول

به گفته مفسران، آيه شريفه و چند آيه بعد، درباره منافقان است و اين را موضوعات طرح شده در اين آيات و آهنگ

و شأن نزول آنها، تأييد مى كند.

5 - دسته اى از منافقان صدراسلام ، على رغم اظهارات أكيدشان مبنى بر فرمان برى ايمان داشتن به خدا و رسول او ، از ايشان روى برتافته و نافرمانى كردند .

و يقولون ءامنّا باللّه . .. ثمّ يتولّى فريق منهم من بعد ذلك

ادعاى تأثيرپذيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 14 - 4

4- مشركان مكه ، مدعى تأثيرپذيرى پيامبر ( ص ) از عوامل مرموز

و قالوا معلّم مجنون

واژه مجنون ممكن است به معناى جن زده و متأثر از عوامل مرموز و ناپيدا باشد.

ادعاى ذلت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 5

5 - سردمدار منافقين ( عبداللّه بن أُبىّ ) ، خود را عزيز و پيروزمند و پيامبر ( ص ) را ذليل و شكست خورده مى پنداشت .

ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ

ادعاى شكست محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 5

5 - سردمدار منافقين ( عبداللّه بن أُبىّ ) ، خود را عزيز و پيروزمند و پيامبر ( ص ) را ذليل و شكست خورده مى پنداشت .

ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ

ادعاى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 3

3 - منكران دعوت پيامبر ( ص ) ، مدعى وجود حجابى نفوذناپذير ميان آنان و رسول اكرم ( ص )

و قالوا . .. و من بيننا و بينك حجاب

ادعاى ناهيان از نماز محمد(ص)

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 1

1 - نهى كننده پيامبر ( ص ) از نماز ، مدعى نفوذ كلام در بين هم نشينان خويش

فليدع ناديه

كلمه {نداء} تعبيرى ديگر از مجالست است و مجلس را {نادى} و {مُنتدى} مى گويند (مفردات راغب). و همانگونه كه گاه مراد از {قرية}، اهل قريه است، در آيه شريفه نيز مراد، اهل مجلس است.

اذن به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 6

6 _ اجازه خداوند به پيامبر ( ص ) در مورد گرفتن صدقه ( زكات ) از جهاد گريزانى كه به گناه خويش معترف بودند .

و ءاخرون اعترفوا بذنوبهم . .. خذ من أمولهم صدقة

برداشت فوق با توجه به شأن نزول آيه است كه برخى از متخلفان از جنگ تبوك، نادم شدند و در قبال خطاى خويش، پيشنهاد كردند كه تمام اموالشان را به عنوان صدقه بپردازند.

اذيت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 19

19 _ يهوديان تحريفگر _ به پندار خير و صلاح خويش _ در صدد آزار رساندن به پيامبر ( ص ) و ضربه زدن به اسلام بودند .

من الذين هادوا . .. لكان خيراً لهم و اقوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 7

7 _ معرفى پيامبر ( ص ) به عنوان عامل شرور ، از روش هاى ايذايى و تبليغى منافقان و يهود عليه آن حضرت

ان تصبهم سيّئة يقولوا هذه

من عندك

برخى از مفسران با توجّه به شأن نزول آيه گفته اند كه مقصود از ضمير {تصبهم}، منافقين و يهوديان هستند كه حوادثى چون قحطى و خشكسالى را به پيامبر (ص) منتسب مى كردند و از اين راه عليه او تبليغ مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 1،3،17

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، مورد آزار و اذيت مستمر برخى از منافقان

و منهم الذين يؤذون النبى

{من} در {منهم} براى تبعيض و فعل مضارع {يؤذون} مفيد استمرار است ; يعنى، برخى از منافقان پيوسته پيامبر اكرم (ص) را مورد اذيت قرار داده و باعث رنجش خاطر آن حضرت مى شدند.

3 _ معرفى پيامبر ( ص ) ، به عنوان فردى ساده و خوش باور نمونه اى از اذيت هاى منافقان نسبت به آن حضرت

الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

{اُذُن} به كسى گفته مى شود كه به هر سخنى گوش فرا دهد و زود باور كند ; يعنى، ساده و خوش باور باشد. گفتنى است كه برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {يقولون هو أذن} براى بيان مورد و نمونه اى باشد كه منافقان، پيامبر(ص) را به آن متهم كرده و باعث رنجش خاطر آن حضرت مى شدند.

17 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه ضمن يك خطبه طولانى فرمود : { سمونى اذناً و زعموا انّى كذلك لكثرة ملازمته [ على ( ع ) ] اياى و اقبالى عليه حتى انزل اللّه عز و جل فى ذلك قرآناً { و مهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو

اذن . . . } ;

اذيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 33 - 3

3 _ پيامبر اكرم(ص) مورد تكذيب و زخم زبان و آزار كافران بود.

قد نعلم إنه ليحزنك الذى يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 3

3 _ آزار پيامبر ( ص ) و عيب جويى از آن حضرت ، موضع گيرى خصمانه در برابر خداست .

و منهم الذين يؤذون النبى . .. من يحادد اللّه و رسوله

برداشت فوق بدان جهت است كه خداوند، پس از بيان كارهاى نادرست منافقان، از همه كارهاى آنان با جمله {يحادد اللّه و رسوله} ياد كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 85 - 13

13- پيامبر ( ص ) در مكه تحت فشار و اذيت و آزار مخالفان خود بود .

فاصفح الصفح الجميل

توصيه خداوند به گذشت به دليل وجود اذيت و آزار است كه آيه 95 همين سوره (إنا كفيناك المستهزءين) مؤيد اين حقيقت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 86 - 4

4- دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) در برابر اذيت و آزار دشمنان و مشكلات رسالت

فاصفح . .. إن ربّك هو الخلّ_ق العليم

آمدن {ربك} به جاى {الله} و نيز تذكر به علم و آگاهى خداوند پس از توصيه به گذشت از دشمنان، مى تواند گوياى حقيقت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 94 - 4

4- پيامبر

( ص ) به اعراض و بى اعتنايى نسبت به اذيت ، آزار و كارشكنى مشركان و دشمنان و پايدارى در دعوت خويش مأمور شد .

فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين

مراد از {اعراض از مشركان} كناره گيرى دز آنان نيست، چون با فراز نخست آيه (فاصدع بما تؤمر) - كه فرمان به اظهار علنى دعوت مى دهد _ سازگار نيست; بلكه چون پيامبر(ص) در مكه مورد آزار و كارشكنى بسيار دشمنان و مشركان بودند، مقصود همان است كه در برداشت فوق آمده است. گفتنى است آيه بعد (إنا كفيناك المستهزءين) نيز مؤيد اين حقيقت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 4،6

4- پيامبر ( ص ) در نيمه نخست رسالت ( دوران مكه ) مورد تمسخر مشركان و مواجه با مخالفت ها و آزار شديد روحى آنان بود .

و أعرض عن المشركين. إنا كفين_ك المستهزءين

6- پيامبر ( ص ) نسبت به دشمنى ، آزار روحى و تمسخر مشركان و كافران در صورت علنى و آشكارا نمودن دعوت خويش ، نگران بود .

فاصدع بما تؤمر . .. إنا كفين_ك المستهزءين

جمله {إنا كفيناك المستهزءين} احتمال دارد پاسخى باشد در برابر نگرانيهاى پيامبر(ص) كه ممكن بود پس از فرمان آشكار كردن دعوت خود و اعراض از مشركان (فاصدع بما تؤمر . .. و أعرض عن المشركين) بروز كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 97 - 2،4

2- دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر تبليغات سوء و استهزاى$ آزار دهنده مشركان

المستهزءين . .. فسوف يعلمون . و

لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

آزار دهنده مشركان

4- پيامبر اسلام ( ص ) از تبليغات سوء و استهزاى آزار دهنده مشركان و دشمنان اسلام ، اندوهگين و آزرده بود .

المستهزءين . .. و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 45 - 4

4- كافران ، پيامبر ( ص ) را به هنگام تلاوت آيات قرآن بر مردم ، مورد آزار و اذيت قرار مى دادند و براى آن حضرت ايجاد مزاحمت مى كردند .

و إذا قرأت القرءان

طبق شأن نزولهايى كه وارد شده است (مجمع البيان، ذيل آيه) و نيز ظاهر آيه {جعلنا بينك و بين الذين} جعل حجاب به خاطر اين بود كه كافران نشنوند تا پيامبر(ص) را اذيت نمايند و براى آن حضرت، مزاحمت ايجاد كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 1

1 - كافران ، پيامبر ( ص ) را با گفته هاى خويش ، مورد آزار و فشار روحى قرار مى دادند .

فاصبر على مايقولون

توصيه خدا به پيامبر(ص) مبنى بر صبر در برابر گفته هاى كافران، حكايت از آزردگى آن حضرت در برابر گفته هاى آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 9

9- اتكا و اتكال پيامبر ( ص ) به پروردگار بخشنده در برابر تهديد ها ، رجزخوانى ها و نسبت هاى نارواى مشركان و كافران حق ستيز

و ربّنا الرحم_ن المستعان على ماتصفون

مقصود از توصيف در {ماتصفون}، ممكن است دوچيز باشد: 1_ تهديدهايى كه مشركان

و كافران داشته اند و خود را پيروز و مسلمانان را شكست خورده مى شمردند. 2_ نسبت هاى ناروايى كه به پيامبر(ص) و قرآن مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 12

12 - امكان آسيب پذيرى روحى پيامبر ( ص ) در برابر تبليغات و اذيت هاى كافران

و لايستخفّنّك الذين لايوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 6

6 - يادآورى رسالت دشوار موسى ( ع ) تسلى بخش پيامبر ( ص ) در برابر آزار مشركان بود .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فلاتكن فى مرية من لقائه

احتمال دارد مرجع ضمير در {لقائه} آزار و اذيتى باشد كه از فحواى كلام، به دليل طرح رسالت موسى(ع)، برمى آيد. در اين صورت، آيه درصدد دلدارى و تسلى دادن به پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 4

4 - كافران و منافقان ، پيامبر ( ص ) را مورد آزار و اذيت قرار مى دادند .

و دَعْ أذيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 57 - 1،2،5

1 - آزاردهندگان و اذيت كنندگان خدا و پيامبر ( ص ) ، مشمول لعن خدا در دنيا و آخرتند .

إنّ الذين يؤذون اللّه و رسوله لعنهم اللّه فى الدنيا و الأخرة

2 - آزار دادن و اذيت كردن پيامبر ( ص ) ، همسان آزار و اذيت خدا است .

إنّ الذين يؤذون اللّه و رسوله لعنهم اللّه فى الدنيا و الأخرة

از اين

كه براى آزار دهندگان و اذيت كنندگان خدا و پيامبر يك كيفر قرار داده شده، فهميده مى شود كه آزار پيامبر(ص)، در رديف اذيت خدا است.

5 - منافقان و كافران آزاردهنده رسول خدا ( ص ) ، مورد لعن خدايند .

و لاتطع الك_فرين و المن_فقين و دَعْ أذيهم . .. إنّ الذين يؤذون ... و رسوله لعنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 69 - 6

6 - مسلمانان ، مجاز نيستند كه همانند قوم موسى بوده و پيامبر ( ص ) را مورد آزار و اذيت قرار دهند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 7

7 - تسلى و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر آزار وارعاب دشمنان

أليس اللّه بكاف عبده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 3

3 - تسلى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر موضع گيرى خصمانه و سخنان آزاردهنده مشركان

ما يقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل من قبلك

از اين كه خداوند با پيامبر از تبليغات سوء مخالفان دين عليه پيامبرانشان، سخن مى گويد مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 7 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مشكلات رسالت و آزار هاى دشمنان

فاصبر . .. إنّهم يرونه بعيدًا . و نريه قريبًا

آيه شريفه، در مقام دلدارى به پيامبر(ص) است كه اگر كافران

قيامت و عذاب آن را بعيد مى شمرند; ولى ما آن را ممكن و قريب الوقوع مى دانيم و به حساب آنان، خواهيم رسيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 1 - 2

2 - نزول وحى بر پيامبر ( ص ) ، به هنگام دل آزردگى و تألّمات روحى آن حضرت ، در راستاى رسالت

ي_أيّها المزّمّل

برداشت ياد شده از مجموع آنچه مفسران درباره شأن نزول اين آيات ذكر كرده اند، استفاده مى شود; مثلاً پيامبر(ص) به وقت دريافت اولين وحى، احساس ناراحتى كرده، به حضرت خديجه فرمود: مرا جامه اى بپوشان و يا آن حضرت به وقت شنيدن تهمت كهانت، جنون و سحر درباره خود، احساس ناراحتى كرده به استراحت پرداخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 3 - 5

5 - آداب و رسوم عصر جاهلى براى پيامبر ( ص ) ، كوبنده ، آزاردهنده و كمرشكن بود .

الذى أنقض ظهرك

در آيه قبل، براى {وزر}، مصاديقى احتمالى ذكر شد كه از جمله آنها، آداب و رسوم دوران جاهليت بود. اين احتمالات، گرچه شاهدى قوى ندارد; ولى ممكن است هدف از مطلق آوردن كلمه {وزر}، تعميم آن به تمام مصاديق احتمالى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 3

3 - مخالفان پيامبر ( ص ) ، آسيب رسانى به او را برخود ، دشوار و در گرو اقدام جمعى مى دانستند .

فليدع ناديه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 4 - 5،11

5

- همسر ابولهب ، هنگام هيزم كشى به آزار پيامبر ( ص ) مى پرداخت .

حمّالة الحطب

نصب {حمّالة الحطب} يا به دليل حال بودن است و يا وصفى است كه از وصف بودن قطع شده و با فعل {اَذُمّ} _ كه محذوف است _ منصوب شده است. در صورت اول، مربوط به آخرت و هنگام ورود همسر ابولهب به آتش جهنم خواهد بود كه تجسمى از كار او در دنيا است. برداشت ياد شده در هر دو مبنا، قابل استفاده و ناظر به شأن نزول آيه است كه مى گويد: {همسر ابولهب با ريختن هيزم و خار در راه پيامبر(ص)، آن حضرت را آزار مى داد}.

11 - افزايش عذابِ ابولهب ، با آزاررسانى همسر او به پيامبر ( ص )

سيصلى نارًا . .. و امرأته حمّالة الحطب

ذكر هيزم كش بودن همسر ابولهب در آخرت _ پس از بيان ورود ابولهب به دوزخ _ بيانگر آن است كه عذاب ابولهب به دست عزيزترين افرادش، افزايش يافته و همسر او هيزم آتش او را فراهم مى سازد. تأثير رفتار همسر ابولهب در افزايش عذاب او، از آنجا است كه وى كردار همسر خود را مى پسنديد و با آنكه مى توانست مانع او شود، او را از آن كار باز نمى داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 4 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، در معرض خطر از سوى جادوگران و كسانى كه با دميدن در گره هايى مخصوص ، درصدد آزار دادن آن حضرت بودند .

و من شرّ النفّ_ث_ت فى العقد

اذيتهاى دشمنان محمد(ص)

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 1

1- پيامبر ( ص ) تحت حمايت ويژه خداوند در برابر استهزا ، آزار و اذيت مشركان و دشمنان

إنا كفين_ك المستهزءين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 7 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مشكلات رسالت و آزار هاى دشمنان

فاصبر . .. إنّهم يرونه بعيدًا . و نريه قريبًا

آيه شريفه، در مقام دلدارى به پيامبر(ص) است كه اگر كافران قيامت و عذاب آن را بعيد مى شمرند; ولى ما آن را ممكن و قريب الوقوع مى دانيم و به حساب آنان، خواهيم رسيد.

اذيتهاى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 85 - 13

13- پيامبر ( ص ) در مكه تحت فشار و اذيت و آزار مخالفان خود بود .

فاصفح الصفح الجميل

توصيه خداوند به گذشت به دليل وجود اذيت و آزار است كه آيه 95 همين سوره (إنا كفيناك المستهزءين) مؤيد اين حقيقت است.

اذيتهاى مشركان و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 94 - 4

4- پيامبر ( ص ) به اعراض و بى اعتنايى نسبت به اذيت ، آزار و كارشكنى مشركان و دشمنان و پايدارى در دعوت خويش مأمور شد .

فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين

مراد از {اعراض از مشركان} كناره گيرى دز آنان نيست، چون با فراز نخست آيه (فاصدع بما تؤمر) - كه فرمان به اظهار علنى دعوت مى دهد _ سازگار

نيست; بلكه چون پيامبر(ص) در مكه مورد آزار و كارشكنى بسيار دشمنان و مشركان بودند، مقصود همان است كه در برداشت فوق آمده است. گفتنى است آيه بعد (إنا كفيناك المستهزءين) نيز مؤيد اين حقيقت است.

ارائه آيات خدا به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 14،15،18،23،25

14- بردن پيامبر ( ص ) از مسجدالحرام به مسجدالاقصى در يك شب ، براى نشان دادن برخى از آيات مهم الهى به آن حضرت بود .

أسرى بعبده . .. لنريه من ءاي_تنا

15- معراج پيامبر ( ص ) به منظور نماياندن گوشه اى از آيات مهم الهى به آن حضرت

أسرى بعبده . .. لنريه من ءاي_تنا

در آيه فوق هدف از بردن پيامبر(ص) به معراج، نشان دادن گوشه اى از آيات خداوندى ذكر شده و اين نشانگر آن است كه اين آيات تاكنون بر ايشان و ديگران مخفى و ناشناخته مانده بود و طبعاً بايد از آيات مهم و ويژه الهى باشد.

18- عبوديت پيامبر ( ص ) ، رمز شايستگى آن حضرت براى مشاهده آيات مهم الهى

أسرى بعبده . .. لنريه من ءاي_تنا

توصيف پيامبر(ص) به {عبده} از ميان ساير اوصاف، مى تواند بيانگر نقش اين صفت در انتخاب آن حضرت براى معراج باشد; يعنى، چون پيامبر(ص) عبد خاص خدا بود، اين شايستگى را پيدا كرد كه براى ديدن آيات خاص خداوند، به معراج برود.

23- { أبى الربيع قال : . . . تلا أبوجعفر ( ع ) ه_ذه الأية { سبحان الذى أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجدالأقصى الذى باركناً حوله لنريه من آياتنا } فكان من الأيات

التى أراها الله تبارك و تعالى محمداً ( ص ) حيث أسرى به إلى بيت المقدس ان حشر الله عزّ ذكره الأولين و الأخرين من النّبييّن و المرسلين . . . ;

ابى الربيع گويد:. .. امام باقر(ع) اين آيه را {سبحان الذى أسرى ... آياتنا} تلاوت كرد [و فرمود]: از آياتى كه خداوند _ تبارك و تعالى _ به حضرت محمد(ص) هنگامى كه او را به بيت المقدس برده بود نشان داد، آن بود كه خداوند _ عزّ ذكره _ تمام انبيا و رسولان از اولين و آخرين آنان را (در آن جا) جمع كرد...}.

25- { عن جعفربن محمد ( ع ) قال : أتى رجل أميرالمؤمنين ( ع ) . . . فقال له على ( ع ) : . . . إن الله عزّوجلّ يقول فى كتابه { سبحان الذى أسرى بعبده . . . لنريه من آياتنا } فكان من آيات الله عزّوجلّ التى أراها محمداً ( ص ) انه أتاه جبرئيل ( ع ) فاحتمله من مكة فوافى به بيت المقدس فى ساعة من الليل ثمّ أتاه بالبراق فرفعه إلى السماء ثمّ إلى البيت امعمور . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: مردى خدمت[حضرت]اميرالمؤمنين(ع) رسيد . .. حضرت به او فرمود: ... خداى عزّوجلّ در كتاب خود مى فرمايد: {سبحان الذى أسرى بعبده ... لنريه من آياتنا} يكى از آياتى كه خداى عزّوجلّ به[حضرت]محمد(ص) نشان داد، اين بود كه جبرئيل به نزد آن حضرت آمد و او را از مكه حمل كرده و در پاسى از شب به بيت المقدس رساند. سپس بُراق را براى آن حضرت

آورد و او را به سمت آسمان و سپس به بيت المعمور برد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 18 - 1،3،4

1 - پيامبر ( ص ) ، شاهد آيات و نشانه هاى برتر الهى در كنار { سدرة المنتهى }

لقد رأى من ءاي_ت ربّه الكبرى

3 - مشاهده آثار بزرگ ربوبى خداوند ، آخرين دستاورد پيامبر ( ص ) در كنار { سدرة المنتهى }

لقد رأى من ءاي_ت ربّه الكبرى

4 - پيامبر ( ص ) ، با عظمت وجودى ، تنها شاهد برخى از آيات الهى در { سدرة المنتهى }

لقد رأى من ءاي_ت ربّه الكبرى

با توجه به آمدن {من} تبعيضيه، مطلب بالا استفاده مى شود.

ارائه ملكوت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 22

22- { عن ثابت بن دينار قال : سألت زين العابدين ( ع ) : . . . عن الله . . . فلم أسرى بنبيّه محمد ( ص ) إلى السّماء ؟ قال : ليريه ملكوت السّماوات و ما فيها من عجائب صنعه و بدايع خلقه . . . ;

ثابت بن دينار گويد: از امام سجاد(ع) پرسيدم: . .. چرا خداوند پيامبرش محمد(ص) را به آسمانها برد؟ حضرت فرمود: براى اينكه ملكوت آسمانها و عجايب و پديده هاى خلقت خود را _ كه در آسمانهاست _ به او نشان دهد...}.

ارتباط محمد(ص) با مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 1

1 _ تماس مستقيم و بىواسطه پيامبر ( ص )

با مردم در ابلاغ پيام خدا ( آيات قرآن ) به آنان

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا . .. ائت بقرءان غير هذا

از جمله {ائت بقرآن غير هذا} استفاده مى شود كه پيامبر اكرم(ص) در ميان مردم بود و با آنان تماس مستقيم داشت و خود، آيات الهى را بر آنان تلاوت مى فرمود.

ارزش ايمان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 11

11 - ايمان به پيامبر ( ص ) حتى در ديدگاه اهل كتاب ارزشمند بوده و كمال محسوب مى شده است .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

برانگيخته شدن حسد در انسان به هنگامى است كه محسود را برخوردار از نعمتى مادى يا كمالات انسانى ببيند. بنابراين در نظر اهل كتاب - كه بر ايمان مسلمانان به پيامبر(ص) رشك مى بردند - بايد ايمان، نعمت و كمالى ارجمند مى بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 5

5 - ايمان به خداوند و پيامبر ( ص ) ، ارزشى والاتر و محبوب تر از پيوند هاى خويشاوندى و نسبى ( همچون پدرى ، فرزندى ، بردارى و . . . )

لاتجد قومًا . .. يوادّون ... و لو كانوا ءاباءهم ... أو عشيرتهم

ارزش دعاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 9

9 _ دعا و درود پيامبر ( ص ) داراى تأثير و ارزشى والا در بينش الهى

و يتخذ ما ينفق قربت عند اللّه و صلوت الرسول

از

اينكه خداوند اين قصد و نيت مؤمنان را به عنوان كارى ارزشمند ياد كرده است، مى توان مطلب فوق را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 19 - 9

9- دعاى پيامبر ( ص ) براى مؤمنان و وساطت آن حضرت ، داراى ارزش و اعتبار نزد خداوند

و استغفر لذنبك و للمؤمنين و المؤمن_ت

از اين كه خداوند به پيامبر(ص) فرمان داده است كه براى اهل ايمان دعا كند; استفاده مى شود كه دعاى پيامبر(ص) براى امت داراى تأثيرى بسزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 21

21 - دعاى شخص پيامبر ( ص ) براى مؤمنان ، داراى ارزش و تأثيرى ويژه نزد خداوند

و استغفر لهنّ اللّه

از اين كه پيامبر(ص)، موظف به استغفار براى امت شده است _ نه خود آنان _ استفاده مى شود كه دعاى پيامبر(ص)، در پيشگاه الهى ارج و تأثير ويژه اى دارد.

ارزش عبوديت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 10

10- عبوديت پيامبر ( ص ) نزد خداوند ، صفتى بس مهم و ارزشمند براى او

أسرى بعبده ليلاً من المسجد الحرام

آوردن صفت {عبده} از ميان ساير اوصاف پيامبر(ص) مى تواند بدان جهت باشد كه اين صفت بسيار ارزشمند و والاست.

ارزش همرزمى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 9

9 _ همرزمى با پيامبر ( ص ) و رهبر الهى ، داراى ارزشى والا

لن تخرجوا معى أبداً و

لن تقتلوا معى عدواً

با توجه به اينكه آيه در مقام نكوهش و طرد منافقان است و اين نكوهش و طرد را با محروم شمردن آنان از جهاد در ركاب پيامبر (ص) بيان داشته است، برداشت فوق به دست مى آيد.

ازدحام در اطراف محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 4،6

4 - ازدحام كافران و مشركان در اطراف پيامبر ( ص ) ، براى مشاهده عبادت و نماز آن حضرت

كادوا يكونون عليه لبدًا

مفسران و اهل لغت، {لِبَد} را به ازدحام معنا كرده و درباره مرجع ضمير فاعلى {كادوا} و {يكونون} دو نظر ارائه داده اند. برخى آن را مشركان و كافران مكه و برخى ديگر آن را مؤمنان جن دانسته اند كه براى استماع قرآن كريم در اطراف پيامبر(ص) ازدحام مى كردند. برداشت ياد شده، مبتنى بر نظر نخست است.

6 - ازدحام جن در اطراف پيامبر ( ص ) ، براى مشاهده عبادت و نماز آن حضرت

كادوا يكونون عليه لبدًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه ضماير {كادوا يكونون} به جن بازگردد.

ازدواج مجدد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 6،14

6 - پيامبر ( ص ) ، مجاز است هر كدام از زنان خود را كه مطلّقه كرده ، مجدداً به همسرى درآورد .

ترجى من تشاء منهنّ . .. و من ابتغيت ممّن عزلت

بنابراين كه مفعول محذوف {عزلت} زنانى باشد كه پيامبر(ص) طبق اختيارات خود آنان را طلاق داده، نكته بالا، قابل استفاده است.

14 - مُجاز بودن پيامبر ( ص ) به

بازگرداندن زنى كه او را مطلّقه كرده ، حكمى است كه مايه شادمانى همسران آن حضرت و موجب رفع اندوه از آنان مى شود .

و من ابتغيت ممّن عزلت فلاجناح عليك ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ

بنابراين اين كه مشارٌاليه {ذلك} مفادِ فراز {مَن ابتغيت ممَّن عزلت. ..} باشد، نكته بالا قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 2،9

2 - پيامبر ( ص ) مجاز نبود كه همسران خود را طلاق داده و ديگرانى را جايگزين آنان كند .

لايحلّ لك . .. و لا أن تبدّل بهنّ من أزوج

9 - مجاز نبودن پيامبر ( ص ) به طلاق همسران خود و جايگزين كردن ديگران به جاى آنان ، به خاطر جلب رضايت همسران و اطمينان بخشى به آنان است .

ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ . .. لايحلّ ... و لا أن تبدّل بهنّ من أزوج

ازدواج محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 18،19،20،31

18 - پيامبر ( ص ) با زينب ، مطلَّقه زيد ، پس از جدا شدن او از زيد ازدواج كرد .

فلمّا قضى زيد منها وطرًا زوّجن_كها

19 - ازدواج پيامبر ( ص ) با زينب ، مطلَّقه زيد به امر خداوند بود .

فلمّا قضى زيد منها وطرًا زوّجن_كها

20 - پيامبر ( ص ) ، تصميم و رغبت براى ازدواج با زينب ، مطلَّقه زيد ، نداشت و آن ازدواج ، تنها براى اجراى فرمان خداوند بود .

و إذ تقول للذى أنعم اللّه عليه . .. أمسك عليك زوجك ...فلمّا قضى زيد

منها وطرًا ز

توصيه پيامبر(ص) به زيد، مبنى بر ادامه زندگى با زينب، حاكى از اين است كه پيامبر(ص)، در تلاش بود تا آن دو، به زندگى خود ادامه دهند و پس از طلاق هم، نگران پيامدهاى احتمالى ازدواج اش با زينب بوده است. از فعل {زوّجناكها} استفاده مى شود كه چنين امرى، به خواست و فرمان خداوند بوده است.

31 - رخداد مطلَّقه شدن زينب و ازدواج اش با پيامبر ( ص ) از جمله حوادثى است كه براساس خواست خداوند ، تحقق پيدا كرده است .

فلمّا قضى زيد منها وطرًا زوّجنكها . .. و كان أمر اللّه مفعولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 38 - 9،10

9 - صدور فرمان ازدواج پيامبر ( ص ) با زينب ، مطلَّقه پسرخوانده اش ، امرى حساب شده بوده است .

زوّجنكها . .. ما كان على النبىّ من حرج فيما فرض اللّه له ... و كان أمر اللّه قدر

10 - { عن الرضا ( ع ) ( فى قصّة زيدبن حارثة مع إمرأته ) : إنّ زيدبن حارثة طلّقها و اعتدت منه فزوّجها اللّه تعالى من نبيّه ( ص ) و أنزل بذلك قرآناً فقال عزّوجلّ : { فلمّا قضى زيد منها وطراً زوّجناكها . . . } ثمّ علم عزّوجلّ أنّ المنافقين سيعيّبونه بتزويجها فأنزل { ما كان على النبىّ من حرج فيما فرض اللّه له . . . } ;

از امام رضا(ع) (در داستان زيدبن حارثه با همسرش) روايت شده كه زيدبن حارثه، همسرش را طلاق داد. پس از اين كه عدّه او تمام شد، خدا، او را

به ازدواج پيامبر درآورد و در اين باره، آيه اى نازل كرد و فرمود: {فلمّا قضى زيد...}. خدا مى دانست كه منافقان، به خاطر ازدواج او با همسر مطلّقه زيد، به عيب گويى از او خواهند پرداخت، از اين رو، اين آيه را نازل كرد: ما كان على النبىّ من حرج...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 1،15،16،17،18،22،24،25

1 - زنانى كه به ازدواج پيامبر ( ص ) درآمده اند و آن حضرت ، مهريه آنان را پرداخته ( و يا برعهده گرفته ) بر او حلال اند .

ي_أيّها النبىّ إنّا أحللنا لك أزوجك الّ_تى ءاتيت أجورهنّ

15 - ازدواج پيامبر ( ص ) با دختر عمو هاى خود كه مهاجرت كرده بودند ، جايز و روا بود .

إنّا أحللنا لك . .. و بنات عمّك ... الّ_تى هاجرن معك

قيد {اللاتى هاجرن معك} قيد احترازى است و غير مهاجرها را از حكم بيرون مى كند.

16 - ازدواج پيامبر ( ص ) با دخترعمه هايش كه مهاجرت كرده بودند روا بود .

إنّا أحللنا لك . .. و بنات عمّ_ك

17 - ازدواج حضرت رسول ( ص ) با دختر دايى هايش كه مهاجرت كرده بودند ، روا بود .

إنّا أحللنا لك . .. و بنات خالك

18 - ازدواج حضرت رسول ( ص ) با دختر خاله هايش كه مهاجرت كرده بودند ، روا بود .

إنّا أحللنا لك . .. بنات خ_ل_تك

22 - مباح و حلال شدن زنى كه خود را بر پيامبر ( ص ) هبه كرده ، در صورتى است كه آن حضرت ، او را بپذيرد .

و

امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبىّ إن أراد النبىّ أن يستنكحها

24 - زوجيت زنى براى پيامبر ( ص ) با غير صيغه عقد رايج ، يعنى با صيغه هبه نيز تحقق پيدا مى كند .

و امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبىّ

آيه، درصدد شمارش زنانى است كه مى توانند به همسرى پيامبر(ص) درآيند. از اين مطلب استفاده مى شود كه مورد {امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها} غير از آن زنانى است كه آن حضرت، از طريق عقد ازدواج با آنان ازدواج مى كند. {أحللنا} و نيز {إن أراد النبىّ أن يستنكحها} قرينه اند بر اين كه اين مورد با صيغه {وهبت نفسى لك} تحقق مى يابد و نياز به صيغه عقد رايج نيست.

25 - آنچه كه درباره ازدواج هاى پيامبر ( ص ) مقدر شده بود ، براى مؤمنان مصلحت نيست .

خالصة لك من دون المؤمنين قد علمنا ما فرضنا عليهم فى أزوجهم

جمله {قد علمنا. ..} يا معترضه و يا حال سببى براى {المؤمنين} است. برداشت بالا، براساس احتمال دوم است. بنابراين، مفاد آنچه درباره مؤمنان آمده چنين مى شود: {حكم هبه زن جهت ازدواج، ويژه پيامبر(ص) است، نه مؤمنان; چه اين كه ما مى دانيم آنچه را كه براى آنان درباره همسران شان و يا همسرگزينى شان، تعيين كرديم، شايسته است و آنچه مربوط به پيامبر(ص) است به مصلحت آنها نيست}.

ازدواج محمد(ص) با مطلقه فرزندخوانده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 27

27 - فلسفه ازدواج پيامبر ( ص ) با مطلَّقه پسرخوانده خويش ، شكستن سنّتى جاهلى و هموار كردن راه براى ديگران بود

.

زوّجن_كها لكى لايكون على المؤمنين حرج فى أزوج أدعيائهم

ازدواج موقت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 5 - 13

13 - { و قال الصادق ( ع ) : إنّى لأكره للرجل أن يموتَ و قد بقيتْ عليه خَلَّةٌ من خِلال رسول اللّه ( ص ) لم يأتها ، فقلتُ له : فهل تمتّع رسولُ اللّه ( ص ) ؟ قال : نعم و قرأ ه_ذه الآية { و إذ أسرّ النبىّ إلى بعض أزواجه حديثاً . . . ثيّبات و أبكاراً } ;

(1)بنابر قولى رسول خدا(ص) ماريه را آزاد كرد و با او ازدواج موقت نمود. و اشاره حديث به اين جريان است.

ازدياد پاداش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 3 - 2

2 - پاداش پيامبر ( ص ) در پيشگاه خداوند ، بى پايان و روزافزون

و إنّ لك لأجرًا غير ممنون

{غير ممنون}، اگر از {منّ} (قطع) مشتق باشد، به معناى بى انقطاع و روز افزون و اگر از {منّت} گرفته شده باشد، به معناى بى منت و بدون به رخ كشيدن خواهد بود. گفتنى است كه برداشت بالا مبتنى بر معناى نخست است.

ازدياد علم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 22

22 - علم پيامبر ( ص ) در برابر علم خداوند محدوديت داشت و قابل افزايش بود .

و قل ربّ زدنى علمًا

ازدياد نسل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 1 - 3

3

- گسترش نسل پيامبر ( ص ) ، از خبر هاى غيبى قرآن

إنّا أعطين_ك الكوثر

ازدياد هدايت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 24 - 19

19- پيامبر ( ص ) ، انسانى تكامل پذير و برخوردار از استعدادِ رسيدن به هدايتى افزون تر است .

و قل عسى أن يهدين ربّى لأقرب من ه_ذا رشدًا

استعاذه به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 5 - 8

8 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به پناه خواستن و امداد طلبيدن از او ، در برابر آثار حسادت مردم فرمان داد .

قل أعوذ بربّ الفلق . .. و من شرّ حاسد إذا حسد

استعاذه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 1 - 1،6

1 - خداوند ، به پيامبر ( ص ) فرمان داد كه خود را در پناه او قرار دهد .

قل أعوذ بربّ الفلق

6 - خداوند ، آموزنده الفاظ استعاذه به پيامبر ( ص )

قل أعوذ بربّ الفلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 1 - 1

1 - خداوند ، به پيامبر ( ص ) فرمان داد كه خود را در پناه او قرار دهد .

قل أعوذ بربّ الناس

استغفار محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 12،13،14

12 _ گذشت از خطاكاران ، و طلب آمرزش براى ايشان و مشورت در امور اجتماعى ، وظيفه پيامبر ( ص ) نسبت

به مسلمانان

فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر

13 _ گذشت از خطاى مردم و طلب آمرزش براى آنان و نيز مشورت با مسلمانان در مسائل اجتماعى ، نمودى از مهربانى و خُلق خوش پيامبر ( ص )

و لو كنت فظّا غليظ القلب . .. فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر

تفريع جمله {فاعف عنهم و . .. } بر جمله هاى پيشين، كه بيانگر خُلق خوش پيامبر (ص) است، در حقيقت اشاره به مصاديق و نمونه هايى از خوى نيكوى پيامبر (ص) دارد. گفتنى است كه امر به عفو و ... به معناى ادامه دادن آن است.

14 _ پيامبر ( ص ) موظّف به گذشت از حقوق خويش بر مردم و طلب آمرزش براى آنان نسبت به حقوق الهى

فاعف عنهم و استغفر لهم

از اينكه پيامبر (ص) از يكسو مأمور به گذشت از مردم و از سوى ديگر مأمور به طلب مغفرت براى آنان از خدا مى شود، مى توان به دست آورد كه مراد از {فاعف}، گذشت از حقوق خود پيامبر (ص) و مراد از {فاستغفر}، طلب مغفرت در مورد حقوق خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 10،13

10 _ شرط گذشت از گناه نقض كنندگان حاكميّت پيامبر ( ص ) ، استغفار پيامبر ( ص ) براى آنهاست .

و لو انّهم اذ ظلموا . .. و استغفر لهم الرّسول ... لوجدوا اللّه توّاباً

13 _ نقش استغفار پيامبر ( ص ) در پذيرش توبه خطاكاران از سوى خداوند

فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه توّاباً رحيماً

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 1

1 _ اعلام قطعيت عذاب الهى براى منافقان استهزاگر و عدم تأثير استغفار مكرر ( هفتاد بار ) پيامبر ( ص ) براى آنان

و لهم عذاب أليم. استغفر لهم أو لاتستغفر لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 6

6 _ حضور پيامبر ( ص ) بر مزار مؤمنان و دعا و استغفار آن حضرت براى آنان

و لاتصل . .. و لاتقم على قبره

از اينكه خداوند حضور پيامبر (ص) را بر سر قبر منافقان نهى كرده است، استفاده مى شود كه روش آن حضرت حضور يافتن بر مزار مسلمانان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 9

9 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) به استغفار از گناه خويش

و استغفر لذنبك

پيامبراسلام(ص)، از نظر تمامى فرقه هاى مسلمين _ به ويژه شيعه _ داراى مقام عصمت و پاك از هر گونه گناه و نيز منزّه از خطا در بيان و ارائه وحى و شريعت الهى است. بر اين اساس مفسران عقيده دارند كه مقصود از گناه مورد اشاره اين آيه، ترك اولى و عملى است كه نسبت به مقام شامخ آن حضرت گناه محسوب مى شود; هر چند نسبت به ديگر انسان هاى خداپرست، گناه به شمار نمى آيد. چنان كه گفته اند: { حسنات الأبرار، سيئات المقربين}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 19 - 5،8

5- دستور استغفار از گناه به پيامبر (

ص )

و استغفر لذنبك

8- دستور خداوند به پيامبر ( ص ) ، در آمرزش خواهى براى تمامى مردان و زنان با ايمان

و استغفر . .. للمؤمنين و المؤمن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 9

9 - متخلفان از سفر حديبيه ، معترف به گناه خويش و متقاضى عفو و استغفار پيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب . .. فاستغفر لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 18

18 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، در دعا براى زنان بيعت كننده با آن حضرت و آمرزش خواهى براى آنان

و استغفر لهنّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، براى گناهكاران طلب آمرزش مى كرد .

يستغفر لكم رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 11،12

11 - پيامبر ( ص ) ، مأمور مغفرت خواهى و درخواست عفو خداوند ، از كوتاهى در تسبيح و حمد او و تقاضاى توجّه و عنايت مجدّد او به آن حضرت

و استغفره

استغفارى كه در اين سوره به آن امر شده است _ به قرينه تعليق بر نصرت و فتح و عطف بر تسبيح و حمد _ استغفار ويژه اى است. اين استغفار، در ارتباط با حمد و تسبيح، به معناى درخواست عفو از كاستى هاى آن و در ارتباط با {توّاباً}، به معناى درخواست رجوع مجدّد و مكرر خداوند و

تقاضاى عنايت هاى تازه به تازه او است.

12 - پيامبر ( ص ) در ادامه حيات خويش ، نيازمند مغفرت الهى و ملزم به طلب آن از خداوند بود .

و استغفره

استغفار پيامبر(ص) _ با آن كه معصوم است _ ممكن است به معناى درخواست ادامه يافتن مغفرت الهى باشد و مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه پيامبر(ص)، گرچه بالاترين درجه عبادت را داشت; ولى همواره آن را در برابر عظمت خداوند، ناچيز ديده و با احساس شرمندگى به درگاه خداوند از او پوزش مى طلبيد برداشت ياد شده ناظر به احتمال نخست است.

استقامت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 8

8_ خداوند ، فراخوان پيامبر ( ص ) به صبر و شكيبايى در امر رسالت و مقاومت در برابر مشركان و آزار هاى آنان

فاصبر

بيان سرگذشت نوح(ع) و سپس دعوت كردن پيامبر(ص) به صبر و مقاومت ، گوياى اين است كه: مصداق مورد نظر براى {صبر} تحمل مشكلات و مشقتهاى تبليغ رسالت و مقاومت در برابر آزارها و كارشكنيهاى مخالفان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 1،2،3،4

1_ خداوند ، پيامبر ( ص ) را به استقامت و پايدارى بر توحيد و پرستش خدا ، فرمان داد .

فاستقم كما أُمرت

متعلق {استقم} ذكر نشده تا حكايت از عموم داشته باشد; ولى از آن جا كه بحث آيات پيشين درباره توحيد و پرستش خدا بود ، در برداشت فوق از آنها نام برده شد.

2_ مؤمنان همراه پيامبر ( ص ) به استقامت و پايدارى بر

توحيد و پرستش خدا موظّف بودند .

فاستقم . .. و من تاب معك

{من تاب} عطف بر ضمير مستتر در {فاستقم} است; يعنى: {وليستقم من تاب معك}.

3_ استقامت در ابلاغ دين و گسترش توحيد ، وظيفه پيامبر ( ص ) و مؤمنان به اوست .

فاستقم كما أُمرت و من تاب معك

جمله {تو و پيروانت پايدارى و استقامت كنيد} مى تواند به اين معنا باشد: بر توحيد و احكام دين پايبند و ثابت قدم بمانيد; مبادا سختيها و مشكلات شما را از مسير حق منحرف سازد. و نيز مى تواند گوياى اين باشد: در ابلاغ توحيد و دين پايدارى كنيد و از دعوت ملول و خسته نشويد. برداشت فوق ناظر به معناى دوم است.

4_ پيامبر ( ص ) در چگونگى پايدارى و استقامت ، بايد بر اساس امر و فرمان خدا عمل مى كرد .

فاستقم كما أُمرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 3،4

3_ پيامبر ( ص ) و مؤمنان به آن حضرت ، موظف به پايدارى بر مواضع خويش ( ابلاغ رسالت الهى و مبارزه با شرك و فساد )

إنا ع_ملون

4_ پيامبر ( ص ) از ناحيه خداوند مأمور بود تا پايدارى خود و مؤمنان و ايستادگى بر مواضعشان را به كافران تأكيد كند .

و قل للذين لا يؤمنون . .. إنا ع_ملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 94 - 4

4- پيامبر ( ص ) به اعراض و بى اعتنايى نسبت به اذيت ، آزار و كارشكنى مشركان و دشمنان و پايدارى در دعوت خويش مأمور شد

.

فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين

مراد از {اعراض از مشركان} كناره گيرى دز آنان نيست، چون با فراز نخست آيه (فاصدع بما تؤمر) - كه فرمان به اظهار علنى دعوت مى دهد _ سازگار نيست; بلكه چون پيامبر(ص) در مكه مورد آزار و كارشكنى بسيار دشمنان و مشركان بودند، مقصود همان است كه در برداشت فوق آمده است. گفتنى است آيه بعد (إنا كفيناك المستهزءين) نيز مؤيد اين حقيقت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 9

9 - پيامبر ( ص ) تسليم محض در برابر پروردگار و تأثيرناپذير از خصومت هاى مشركان

و أُمرت أن أكون من المسلمين

با توجه به اين كه در آيات پيشين (از آيه 59 به بعد)، خصومت ها و حق ناپذيرى هاى كافران مطرح بوده، در پى آمدن جمله {و أُمرت أن أكون من المسليمن} مى رساند كه: اى پيامبر! تو تسليم محض در برابر خدا باش و به گفتار ناهنجار كافران بها مده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 11 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام موضع سازش ناپذير عقيدتى و توحيدى خود به مردم

قل إنّى أُمرت أن أعبد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 4،7،8

4 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پايدارى بر مواضع خود و استمرار رسالت خويش

قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

7 - تأثير نپذيرفتن پيامبراسلام ( ص ) در ادامه رسالت خود ، از تهديد ها و ارعاب

دشمنان

و يخوّفونك . .. قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

اعلام موضع قاطع پيامبر(ص) به دشمنانى كه او را تهديد كرده و مورد ارعاب قرار مى دادند، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

8 - پيامبراسلام ( ص ) موضع قاطع و سازش ناپذيرى خود را _ حتى در صورت تنها ماندن _ به دشنان اعلام كرد و آنان را از اميد بستن به سازش و تسليم مأيوس ساخت .

قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، از جانب خداوند مأمور تمسك به پيام وحى و پايدارى در راه دعوت به آن

فاستمسك بالذى أُوحى إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 1

1- پيامبراكرم ( ص ) ، مأمور به استقامت و پايدارى همچون رسولان اولواالعزم

فاصبر كما صبر أولوا العزم من الرسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 7 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به صبر و پايدارى در انجام دادن رسالت خويش

و لربّك فاصبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 6

6 - تحمّل آداب و رسوم دوران جاهليت ، بر پيامبر ( ص ) سنگين و دشوار بود .

وزرك

{وزر}، مطلق است و قابليت دارد كه بر مصاديقى گوناگون _ از جمله {سنت هاى سخت دوران جاهليت} _ تطبيق يابد. هم چنين مى تواند ناظر به تمام مصاديقى

باشد كه به ذهن خطور مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 3 - 2،3،4

2 - پيامبر ( ص ) ، در انجام دادن مسؤوليت هاى سنگين رسالت خويش ، حد نهايى طاقت خويش را به كار گرفت .

الذى أنقض ظهرك

3 - تلاش طاقت فرساى پيامبر ( ص ) ، در انجام دادن رسالت هاى الهى ، آن حضرت را بى رمق ساخته ، توان او را به تحليل برده بود .

الذى أنقض ظهرك

4 - مهجور ماندن پيامبر ( ص ) و رسالت هاى او در بين مردم ، تاب و توان را از آن حضرت ربوده بود .

الذى أنقض ظهرك

برداشت ياد شده، ناظر به اين احتمال است كه مراد از {وزر} (در آيه قبل)، نقطه مقابل رفعت ذكر (در آيه بعد) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 3 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مصمم به پايدارى بر عبادت خداوند

أعبد

فعل هاى {أعبد} در اين آيه و {عبدتم} در آيه بعد، عِدل يكديگر قرار گرفته است. ماضى آوردن فعل، در مورد عبادت مشركان و مضارع آوردن آن درباره عبادت پيامبر(ص)، بيانگر استمرار عبادت آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 5 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مصمم به پايدارى بر عبادت خداوند

أعبد

برداشت ياد شده، از تقابل {أعبد} و {عبدتم} استفاده شده است.

استقلال مالى همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 33 -

11

11 - همسران پيامبر ، از استقلال مالى برخوردار بودند .

و ءاتين الزكوة

دستور به پرداخت زكات، وقتى روا و عاقلانه است كه مكلف، مالى براى پرداخت داشته باشد و يا چنين زمينه اى در او باشد. بنابراين، از فرمان به پرداخت زكات، مى توان استفاده كرد كه همسران پيامبر، از چنين موقعيتى برخوردار بوده اند.

استماع سخنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 9

9 - ضرورت گوش سپارى به سخنان پيامبر ( ص ) و رعايت سكوت به هنگام سخن گفتن آن حضرت

لاتقولوا رعنا و قولوا انظرنا و اسمعوا

{سمع} (شنيدن) مى تواند به معناى گوش دادن باشد و نيز مى تواند به معناى فرمانبردارى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 1،2

1 _ تنها كسانى به دعوت خدا و رسول او پاسخ مى دهند كه به سخنان پيامبر(ص) گوش فرادهند و آن را دريابند.

إنما يستجيب الذين يسمعون

2 _ لزوم گوش فرادادن به سخن پيامبر(ص) و درك آن، براى هدايت يافتن

إنما يستجيب الذين يسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 16 - 1

1- حضور برخى از كافران ، در مجلس پيامبر ( ص ) ، براى استماع وحى و سخنان آن حضرت

و منهم من يستمع إليك

ضمير {منهم} به كافران بازمى گردد كه در آيات پيشين نامشان به ميان آمده است (والذين كفروا يتمتّعون).

استمداد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46

- 12

12 - پيامبر ( ص ) ، براى حل اختلاف خود با مشركان حق گريز ، از خداوند كمك خواسته و او را به داورى طلبيد .

أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

جمله {أنت تحكم. ..} براى انشاى دعا است كه در قالب جمله خبرى آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 19 - 7

7- پيامبر ( ص ) مأمور درخواست كمك از خداوند ، براى زدايش سختى ها و پيامد هاى سنگين رسالت *

و استغفر لذنبك

برداشت بالا بنابر اين نكته است كه واژه {استغفر} در معناى طلب ايجاد مصونيت و {ذنب} در معناى پيامدها، به كار رفته باشد; يعنى، رسالت پيامبر(ص) سختى هايى را براى خود آن حضرت و مؤمنان واقعى (از قبيل هجرت، جهاد و. ..) به دنبال داشته و حضرت براى كاهش اين دشوارى ها، بايد از خداوند استمداد كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 11

11 - پيامبر ( ص ) ، مأمور مغفرت خواهى و درخواست عفو خداوند ، از كوتاهى در تسبيح و حمد او و تقاضاى توجّه و عنايت مجدّد او به آن حضرت

و استغفره

استغفارى كه در اين سوره به آن امر شده است _ به قرينه تعليق بر نصرت و فتح و عطف بر تسبيح و حمد _ استغفار ويژه اى است. اين استغفار، در ارتباط با حمد و تسبيح، به معناى درخواست عفو از كاستى هاى آن و در ارتباط با {توّاباً}، به معناى درخواست رجوع مجدّد و مكرر خداوند و تقاضاى عنايت هاى

تازه به تازه او است.

استمرار وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 4 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، وحى را به گونه اى مستمر و مداوم دريافت مى كرد .

و ما ينطق عن الهوى . إن هو إلاّ وحى يوحى

فعل مضارع {يوحى} دال بر استمرار است.

استهزاگران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 9

9 _ استهزاى منافقان نسبت به اسلام و پيامبر ( ص )

يحذر المنفقون . .. قل استهزءوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 2

2 _ پذيرفته نشدن عذر منافقان استهزاكننده به اسلام و پيامبر ( ص )

كنتم تستهزءون. لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 9

9 _ منافقان استهزاكننده خدا ، پيامبر ( ص ) و آيات الهى ، مورد استهزاى خداوند

قل أباللّه و ءايته و رسوله كنتم تستهزءون . .. وعد اللّه المنفقين ... نار جهنم خل

به كار رفتن كلمه {وعد} به جاى وعيد و نيز تعبير {هى حسبهم} افاده نوعى استهزا دارد كه مى تواند پاسخ مناسبى به استهزاى منافقان نسبت به خدا و . .. باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 8 - 4

4_ كفرپيشگان ، تأخير عذاب را نشانه بى پايه بودن تهديد هاى پيامبر دانسته و آنها را به استهزا مى گيرند .

ل_ئن أخّرنا . .. ليقولنّ ما

يحبسه

استفهام در جمله {ما يحبسه} به قرينه {ماكانوا به يستهزءون} به داعى استهزا و تمسخر ايراد شده است. بنابراين {ليقولنّ ...;}; يعنى ، از سر استهزا و تمسخر مى پرسند: چه چيز مانع نزول آن عذاب و تحقق تهديدها شده است؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 13 - 8

8- خداوند ، تسلّى بخش پيامبر ( ص ) در برابر برخورد هاى تمسخرآميز كافران مكه

و ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون. كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين . لايؤمن

آيات قبل، درباره برخورد عنادآلود كفار مكه با نبوت پيامبراكرم(ص) بود. اينكه در اين آيه ها، برخورد مردمان پيشين با انبياى الهى را توضيح مى دهد، احتمالاً به جهت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 7

7- { عن أبان بن عثمان الأحمر رفعه قال : المستهزئون برسول الله ( ص ) خمسة ، الوليدبن المغيرة المخزوى و العاص بن وائل السهمى و الأسود بن عبديغوث زهرى و الأسود بن مطلّب و الحارث بن الطُلاطلة الثقفى ;

در مرفوعه ابان بن عثمان احمر آمده است كه [معصوم(ع)] فرمود: استهزا كنندگان به رسول خدا(ص) پنج نفر بودند:B1_ وليد بن مغيرة مخزومى، 2_ عاص بن وائل سهمى،3_ اسود بن عبديغوث زهرى، 4_ اسود بن مطلّب، 5_ حارث بن طلاطلة الثقفى}.

استهزاهاى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 1،5

1- پيامبر ( ص ) تحت حمايت ويژه خداوند در برابر استهزا ، آزار و اذيت مشركان و دشمنان

إنا كفين_ك

المستهزءين

5- استهزا و تمسخر از روش هاى دشمنان و مخالفان عليه پيامبر ( ص )

إنا كفين_ك المستهزءين

توصيف مشركان و مخالفان پيامبر(ص) به {استهزاگران} نشان دهنده اين نكته است كه آنان همواره از اين روش، براى مبارزه با آن حضرت استفاده مى كردند.

استهزاهاى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 5

5- استهزا و تمسخر از روش هاى دشمنان و مخالفان عليه پيامبر ( ص )

إنا كفين_ك المستهزءين

توصيف مشركان و مخالفان پيامبر(ص) به {استهزاگران} نشان دهنده اين نكته است كه آنان همواره از اين روش، براى مبارزه با آن حضرت استفاده مى كردند.

استهزاى انذارهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 56 - 11

11- تمسخر و استهزاى آيات الهى و انذار هاى پيامبر ( ص ) از روش هاى جدال باطل بوده است .

و يج_دل الذين كفروا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ واتخذوا ءاي_تى و ما أُنذروا هزوًا

استهزاى تهديدهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 8 - 4

4_ كفرپيشگان ، تأخير عذاب را نشانه بى پايه بودن تهديد هاى پيامبر دانسته و آنها را به استهزا مى گيرند .

ل_ئن أخّرنا . .. ليقولنّ ما يحبسه

استفهام در جمله {ما يحبسه} به قرينه {ماكانوا به يستهزءون} به داعى استهزا و تمسخر ايراد شده است. بنابراين {ليقولنّ ...;}; يعنى ، از سر استهزا و تمسخر مى پرسند: چه چيز مانع نزول آن عذاب و تحقق تهديدها شده است؟

استهزاى سخنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- محمد - 47 - 16 - 3

3- استهزاى كافران نسبت به وحى و سخنان پيامبر ( ص ) ، در پى خارج شدن از محضر آن حضرت

حتّى إذا خرجوا من عندك قالوا . .. ماذا قال ءانفًا

پرسش {ماذا قال آنفاً} از روى توهين و استهزا بوده است.

استهزاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 1

1 - كلمه { راعنا } دستاويز يهوديان براى اهانت به پيامبر ( ص ) و استهزاى آن حضرت

لاتقولوا رعنا و قولوا انظرنا

مسلمانان در ضمن سخن گفتن پيامبر(ص) گاهى از آن حضرت تقاضا مى كردند كه مهلت دهد تا سخنان پيشين وى را درك كنند. براى درخواست مهلت، كلمه {راعنا} (فرصتمان ده) را به كار مى بردند. يهوديان با اندك تحريفى در اين كلمه، معنايى ناروا از آن قصد كردند و در خطاب به پيامبر (ص) به كار مى بردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 10،14،22،23

10 _ استهزاى يهود نسبت به پيامبر ( ص ) و اسلام

من الذين هادوا . .. يقولون سمعنا و عصينا واسمع غير مسمع و راعنا ليّاً بالسنتهم

14 _ به كارگيرى كلمات دو پهلو و چند معنى ، شيوه برخى از يهوديان براى استهزاى پيامبر ( ص ) و طعن بر اسلام

واسمع غير مسمع . .. راعنا ليّاً بالسنتهم و طعناً فى الدين

كلمه {مسمع}، از مصدر اسماع، داراى دو معناى متضاد است: يكى شنيدن و فهميدن و ديگرى دشنام دادن و ناسزا گفتن. و جمله راعنا با اندكى انحراف زبان مى تواند معناى {چوبان

ما} را به ذهن شنونده القا كند.

22 _ تحريفگرى ، استهزا و طعن يهود نسبت به اسلام و پيامبر ( ص ) ، نمودى از كفر آنان

من الذين هادوا يحرّفون . .. سمعنا و عصينا ... لعنهم اللّه بكفرهم

23 _ تحريفگرى ، استهزا و طعن به اسلام و پيامبر ( ص ) ، نمودى از كفر

يحرّفون الكلم . .. لعنهم اللّه بكفرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 10 - 5

5 _ استهزاى كفار نسبت به پيامبر اكرم(ص)، با درخواست نزول كتاب ملموس و مشاهده فرشتگان

و لو نزلنا عليك كتبا فى قرطاس فلمسوه . .. و لقد استهزىء برسل من قبلك

يادآورى استهزا شدن انبياى گذشته براى تسلى پيامبر(ص)، پس از بيان بهانه جوييها و توقّعات بيجاى كافران چنين مى نمايد كه همين بهانه جوييها، از مصاديق استهزاگرى كافران در مورد رسولان الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 6 - 1

1- خطاب استهزاگرانه و بى ادبانه كافران مكه به پيامبر ( ص ) به هنگام سخن گفتن با آن حضرت

و قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر

از اينكه كفار، در مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) به جاى خطاب مستقيم با اسم و عنوان، با عنوان موصول و غايب آن حضرت را صدا مى زدند و نيز از اينكه به او نسبتى مى دادند كه خود آن را قبول نداشتند، حاكى از نكته فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 11 - 3

3- خداوند ، تسلى بخش پيامبر ( ص ) در

برابر برخورد هاى تمسخرآميز كافران مكه

و قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر إنك لمجنون . .. و ما يأتيهم من رسول إلاّ كان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 1،4،5

1- پيامبر ( ص ) تحت حمايت ويژه خداوند در برابر استهزا ، آزار و اذيت مشركان و دشمنان

إنا كفين_ك المستهزءين

4- پيامبر ( ص ) در نيمه نخست رسالت ( دوران مكه ) مورد تمسخر مشركان و مواجه با مخالفت ها و آزار شديد روحى آنان بود .

و أعرض عن المشركين. إنا كفين_ك المستهزءين

5- استهزا و تمسخر از روش هاى دشمنان و مخالفان عليه پيامبر ( ص )

إنا كفين_ك المستهزءين

توصيف مشركان و مخالفان پيامبر(ص) به {استهزاگران} نشان دهنده اين نكته است كه آنان همواره از اين روش، براى مبارزه با آن حضرت استفاده مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 97 - 1،2،3،4

1- خداوند آگاهى خود را از دلتنگى و اندوه پيامبر ( ص ) از تبليغات سوء$ و استهزا هاى مشركان ، به آن حضرت اعلان فرمود .

إنا كفين_ك المستهزءين . .. و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

و استهزاهاى مشركان، به آن حضرت اعلان فرمود.

2- دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر تبليغات سوء و استهزاى$ آزار دهنده مشركان

المستهزءين . .. فسوف يعلمون . و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

آزار دهنده مشركان

3- تبليغات سوء و استهزاى آزار دهنده ، حربه هميشگى مشركان و كافران عليه اسلام و پيامبر ( ص )

المستهزءين . .. و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما

يقولون

فعل مضارع {يقولون} بر استمرار و هميشگى بودن گفتار و تبليغات مشركان و دشمنان دلالت دارد.

4- پيامبر اسلام ( ص ) از تبليغات سوء و استهزاى آزار دهنده مشركان و دشمنان اسلام ، اندوهگين و آزرده بود .

المستهزءين . .. و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 1،2

1- كافران و مشركان مكه ، به هنگام رو به رو شدن با پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را مورد تمسخر و استهزا قرار مى دادند .

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

2- تمسخر و استهزا ، تنها شيوه برخورد مشركان و كافران مكه با شخص پيامبر ( ص ) بود .

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

حرف نفى {إن} و حرف استثنا {إلاّ} پس از آن _ كه بر قصر دلالت مى كند _ و نيز آمدن {هزواً} به صورت مصدر، همگى بيانگر استمرار و شدت در كار استهزا و تمسخر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 41 - 4

4- تسلى دادن خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر استهزاى كافران

و لقد استهزئَ برسل من قبلك

خداوند در آيات پيشين، موضوع استهزاى كافران به پيامبر(ص) را مطرح كرد و در اين آيه، مسخره شدن پيامبران گذشته را يادآور شد. اين يادآورى مى تواند به منظور دلدارى و پشت گرمى به آن حضرت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 41 - 1،3

1 _ مشركان ، همواره به هنگام

مشاهده پيامبر ( ص ) او را به مسخره مى گرفتند .

و إذا رأوك إن يتّخذونك إلاّ هزوًا

3 _ تمسخر و تحقير ، شيوه دايمى مشركان براى مبارزه با پيامبر ( ص )

و إذا رأوك إن يتّخذونك إلاّ هزوًا أه_ذا الذى بعث اللّه رسولاً

برداشت فوق، با توجه به وجود ادات حصر، استثنا، شرط و جزا در آيه شريفه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 4

4 - مشركان مكه ، با درخواست تحقق معجزه از سوى پيامبر ( ص ) در صدد تمسخر او بودند .

و قالوا لولا أنزل عليه

تعبير {و قالوا لولا أنزل عليه آيات من ربّه} به جاى {لولا يأتينا} ويا {لولا أنزل علينا}، مى تواند براى استهزا و مسخره كردن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 63 - 5

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، با طرح پرسش هايى از امور غيبى ، مانند { زمان وقوع قيامت } ، در صدد استهزاى پيامبر ( ص ) بودند .

لئن لم ينته المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض . .. يسئلك الناس عن الساعة

بنابراين كه {ال} در {الناس} عهد ذكرى باشد و به منافقان و بيماردلان در آيه شصت برگردد، نكته بالا، قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 7 - 1

1 - استهزاى پيامبر ( ص ) از سوى كافران ، به خاطر تبليغ آن حضرت از معاد

و قال الذين كفروا

تعبير {رجل ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق} قرينه است بر اين كه استفهام

در اين آيه، براى استهزا و تمسخر است و حقيقى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 12 - 4

4 - تمسخر و استهزا ، از شيوه هاى برخورد مشركان با تعاليم قرآن و پيامبراسلام ( ص )

بل عجبت و يسخرون

از مضارع آمدن فعل {يسخرون} _ كه دلالت بر استمرار كار تمسخر دارد _ ، مى توان برداشت ياد شده را استفاده كرد. گفتنى است كه تكرار اين فعل در دو آيه بعد (و إذا رأوا ءاية ... يستسخرون) مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 17 - 2،3

2 - استهزا ، گفتار مغرضانه و تبليغات سوء عليه اسلام و پيامبر ( ص ) ، كار هميشگى و روش سران كفر و شرك

اصبر على ما يقولون

آمدن فعل {يقولون} به صورت فعل مضارع، دلالت بر استمرار اين گفتار دارد.

3 - استهزا و تبليغات سوء و مغرضانه سران كفر و شرك عليه اسلام ، بسيار شديد و موجب دل آزردگى پيامبر ( ص ) بود .

اصبر على ما يقولون

از اين كه پيامبر(ص) به صبر و شكيبايى توصيه شده است _ با آن كه آن حضرت شخصيتى بزرگ و داراى سعه صدر بود _ مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 7 - 4

4 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در برابر تمسخر و استهزاى مشركان

و كم أرسلنا . .. و ما يأتيهم من نبىّ إلاّ كانوا به يستهزءون

خداوند با

بيان شيوه هميشگى كافران در برابر انبيا، در حقيفت پيامبراكرم(ص) را مورد تفقد و دلجويى قرار داد تا آن حضرت از مخالفت و حركت هاى تمسخرآميز منكران رسالت، نگران نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 1 - 4

4 - يكى از عناصر كافر صدراسلام ( نضربن حارث ) ، از سر استهزا خواست عذابى كه پيامبر ( ص ) از آن سخن مى گويد ، بر وى نازل شود .

سأل سائل بعذاب واقع

به گفته مفسران سائل در اين آيه، شخصى به نام {نضربن حارث} است. (مجمع البيان و تفاسير ديگر)

استيذان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 5

5 - اجازه خواستن از پيامبر ( ص ) و رهبر امت اسلامى براى ترك حضور در امور اجتماعى و حل و فصل مسائل عمومى ، از اوصاف مؤمنان راستين است .

إنّ الذين يستئذنونك أُول_ئك الذين يؤمنون باللّه و رسوله

اسراء محمد(ص) از مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 2،3،17

2- خداوند ، پيامبر ( ص ) را در يك شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى سير داد .

أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجد الأقصا

{السُرى} در لغت به معناى سير و حركت شبانه است.

3- سير دادن پيامبر ( ص ) در يك شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى ، نشانه قدرتمندى خداوند و مبرّا بودنش از هر ضعف و كاستى است .

سبح_ن الذى أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجدالأقصا

17- سير پيامبر ( ص ) در يك

شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى ، از جمله آيات مهم الهى براى پيامبر ( ص ) بود .

سبح_ن الذى أسرى . .. لنريه من ءاي_تنا

اسراء محمد(ص) به بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 24،26

24- { عن ابى عبدالله جعفربن محمدالصادق ( ع ) قال : لما أسرى برسول الله ( ص ) إلى بيت المقدس حمله جبرائيل على البراق فاتيا بيت المقدس و عرض إليه محاريب الأنبياء و صلى بها و رده . . . ;

جبرئيل، آن حضرت را بر بُراق سوار كرد و هر دو به بيت المقدس آمدند و جبرئيل محرابهاى انبيا را به او نشان داد و پيامبر(ص) در آن جا نماز خواند و سپس آن حضرت را باز گرداند. ..}.

26- { روى عن على ( ع ) : انه لمّا كان بعد ثلاث سنين من مبعثه صلى الله عليه و آله و سلّم أسرى به إلى بيت المقدس و عرج به منه إلى السّماء ليلة المعراج . . . ;

از حضرت على(ع) روايت شده است: پس از گذشت سه سال از بعثت رسول خدا(ص) آن حضرت در شب معراج به بيت المقدس و از آن جا به آسمان برده شد. ..}.

اسراء محمد(ص) به مسجد الاقصى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 2،3،17،24

2- خداوند ، پيامبر ( ص ) را در يك شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى سير داد .

أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجد الأقصا

{السُرى} در لغت به معناى سير و حركت شبانه است.

3- سير دادن

پيامبر ( ص ) در يك شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى ، نشانه قدرتمندى خداوند و مبرّا بودنش از هر ضعف و كاستى است .

سبح_ن الذى أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجدالأقصا

17- سير پيامبر ( ص ) در يك شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى ، از جمله آيات مهم الهى براى پيامبر ( ص ) بود .

سبح_ن الذى أسرى . .. لنريه من ءاي_تنا

24- { عن ابى عبدالله جعفربن محمدالصادق ( ع ) قال : لما أسرى برسول الله ( ص ) إلى بيت المقدس حمله جبرائيل على البراق فاتيا بيت المقدس و عرض إليه محاريب الأنبياء و صلى بها و رده . . . ;

جبرئيل، آن حضرت را بر بُراق سوار كرد و هر دو به بيت المقدس آمدند و جبرئيل محرابهاى انبيا را به او نشان داد و پيامبر(ص) در آن جا نماز خواند و سپس آن حضرت را باز گرداند. ..}.

اسلام محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 20،21،24

20 _ پيامبر اكرم(ص)، اولين مسلمان در ميان امت خويش

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

اول مى تواند به معناى {اوليت زمانى} و اسلام به معناى مصطلح آن باشد.

21 _ پيامبر(ص)، اولين مسلمان در جهان

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

جمله {أول من أسلم} مطلق و بيانگر اين است كه اسلام پيامبر(ص) بر اسلام ديگران مقدم بوده است.

24 _ پيامبر(ص)، مأمور به حراست و حفاظت كامل از ايمان و اسلام خويش در برابر خطر شرك

قل إنى أمرت . .. و لا تكونن من المشركين

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 12 - 1،2،3

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام مواضع عقيدتى خود و پيش گامى اش در پذيرش اسلام

قل . .. و أُمرت لأن أكون أوّل المسلمين

2 - پيامبر ( ص ) ، به پيش گام شدن در پذيرش اسلام ، به عنوان نخستين مسلمان ، مأمور و موظف شد .

و أُمرت لأن أكون أوّل المسلمين

3 - پيامبر ( ص ) ، نخستين مسلمان بود .

أُمرت لأن أكون أوّل المسلمين

اشتغالات روزانه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 8 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، موظّف بود تا در زندگى خود ، خدامحورى و بريدن از غير او را با تلاش گسترده روزانه همراه سازد .

إنّ لك فى النهار سبحًا طويلاً . .. و تبتّل إليه تبتيلاً

اشراف در مجلس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 12 - 4

4 - اشراف حاضر در مجلس پيامبر ( ص ) در ماجراى ابن ام مكتوم ، بر اثر بى رغبتى خود ، از آموختن و به خاطر سپردن معارف قرآن محروم بودند .

فمن شاء ذكره

اشراف صدر اسلام و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 21 - 9

9 _ رويارويى قشر هاى مرفه و اشراف عصر بعثت با پيامبر ( ص ) و توطئه و نيرنگ آنان در برابر معجزه آن حضرت ( قرآن كريم )

و إذا أذقنا الناس رحمة من بعد ضراء مسّتهم إذا لهم مكر فى

ءاياتنا

اصحاب يمين بعد از بعثت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 40 - 1

1 - اصحاب اليمين ، متشكل از دسته اى از مردمان جوامع پس از بعثت

و ثلّة من الأخرين

اصحاب يمين و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 91 - 3،4

3 - پيامبراكرم ( ص ) ، در خير و سلامتى از ناحيه اصحاب اليمين در جهان آخرت

فسل_م لك من أصح_ب اليمين

4 - اصحاب اليمين ، بر پيامبر ( ص ) درود و سلام مى فرستند .

فسل_م لك من أصح_ب اليمين

برخى از مفسران {سلام} را به معناى تحيت و {لام} را به معناى {على} گرفته اند; يعنى، {فسلام عليك من أصحاب اليمين}.

اصلاح طلبى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 32

32 - تلاش پيامبر ( ص ) ، در راه ايجاد زندگى مسالمت آميز ميان مسلمانان و اهل كتاب *

قل ءامنت . .. لا حجّة بيننا و بينكم

بنابراين كه مخاطب پيامبر(ص) اهل كتاب بوده و {لاحجّة بيننا و بينكم} كنايه از نفى خصومت و دشمنى باشد، مطلب بالا قابل برداشت است.

اصول دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 8

8 _ مبارزه و جهاد فرهنگى با كفر و شرك ، هدف كلى قرآن و محور اصلى دعوت پيامبراسلام ( ص )

و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

اصول گرايى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 -

73 - 4

4- تلاش هاى كافران براى ترغيب پيامبر ( ص ) به عقب نشينى و يا عدول از مواضع اصولى خويش ، ناكام ماند و شكست خورد .

و إن كادوا ليفتنونك

تعبير {نزديك بود تو را به فتنه اندازند} حكايت مى كند كه آنان، موفق به اين كار نشدند و شكست خوردند.

اضرار به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 17 - 1

1 _ اگر خداوند آسيبى به پيامبر(ص) برساند، هيچ موجودى توان برطرف ساختن آن را ندارد.

و إن يمسسك اللّه بضر . .. فهو على كل شىء قدير

اضطراب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 5

5 - پيامبر ( ص ) با اضطراب و نگرانى چشم به راه نزول عذاب از جانب خداوند بر مشركان و كافران بود .

فإمّا نرينّك بعض الذى نعدهم أو نتوفّينّك فإلينا يرجعون

آيه شريفه، در مقام دلدارى به پيامبراسلام(ص) است و اين، از وجود نوعى نگرانى و ناراحتى در آن حضرت حكايت مى كند.

اطاعت از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 13 - 2،3،4،9

2 _ اطاعت از خدا و رسولش ، عامل دخول و جاودانگى در بهشت

و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّات . .. خالدين فيها

3 _ اطاعت از پيامبر ( ص ) ، اطاعت از خداست .

تلك حدود اللّه و من يطع اللّه و رسوله

اضافه شدن {رسول} به ضميرى كه به {اللّه} برمى گردد، بيانگر اين است كه اطاعت از رسول به اين جهت لازم شده كه

رسول خدا و پيام رسان اوست و در حقيقت اطاعت او، اطاعت خداوند است.

4 _ عمل به احكام ارث ، اطاعت از خدا و رسول و عامل دخول در بهشت است .

يوصيكم اللّه فى اولادكم . .. و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّات

از موارد مورد نظر براى {من يطع . .. }، رعايت احكام و قوانين ارث است.

9 _ رعايت حدود الهى ( احكام و قوانين ارث و . . . ) و اطاعت از خدا و رسول ( ص ) ، رستگارى بزرگ

تلك حدود اللّه و من يطع اللّه و رسوله . .. و ذلك الفوز العظيم

{ذلك} مى تواند اشاره باشد به اطاعت خدا و رسول كه از موارد آن رعايت احكام و قوانين ارث و حدود الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 42 - 7

7 _ لزوم تبعيت از اوامر حكومتى پيامبر ( ص ) .

و عصوا الرسول

در صورتى نافرمانى از رسول خدا مصداق پيدا مى كند كه آن حضرت غير از دستوراتى كه از جانب خدا ابلاغ مى كند خود نيز داراى اوامرى باشد كه از آنها به اوامر حكومتى تعبير مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 16،17

16 _ خير و صلاح يهود در گوش سپردن به گفته هاى پيامبر ( ص ) و فرمانبردارى از آن حضرت

و لو انهم قالوا سمعنا و اطعنا . .. لكان خيراً لهم

17 _ گوش سپردن به سخنان پيامبر ( ص ) و اطاعت از او ، مايه سعادت و قوام انسانها

و

لو انهم قالوا سمعنا و اطعنا . .. لكان خيراً لهم و اقوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 1،2،4،9،11،13،20،27،29

1 _ مؤمنان ، موظّف به اطاعت از خدا و رسول و اولواالامر

يا ايّها الّذين امنوا اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول و اولى الامر منكم

2 _ اطاعت از پيامبر ( ص ) و اولواالأمر ، در طول اطاعت از خداوند

اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول و اولى الامر منكم

4 _ لزوم اطاعت از اوامر حكومتى پيامبر ( ص ) و اولواالامر ( حكمرانان و واليان )

اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول و اولى الامر منكم

9 _ اداى امانت ( واگذارى مقام به اهل آن ) و تحقق عدالت ، در پرتو اطاعت از خدا ، رسول و اولواالامر است .

انّ اللّه يأمركم ان تؤدّوا الامانات الى اهلها و اذا حكمتم بين النّاس ان تحكموا ب

گويا اين آيه، اشاره به چگونگى تحقق فرمانهاى مطرح شده در آيه قبل است.

11 _ تحقق اطاعت كامل از خدا و رسول ، در گرو مراجعه به آنها به هنگام اختلافات و كشمكشها

اطيعوا اللّه . .. فان تنازعتم فى شىء

13 _ اطاعت همگان از خدا و رسول ، تضمين كننده وحدت جامعه ايمانى

اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول . .. فردّوه الى اللّه و الرّسول

20 _ اطاعت از خدا و رسول و اولواالامر ، نشانه ايمان واقعى به خدا و روز قيامت است .

اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول و اولى الامر . .. ان كنتم تؤمنون باللّه و اليوم ال

بنابر اينكه جمله {ان كنتم}، شرط براى جمله {اطيعوا اللّه} نيز باشد.

27 _ اطاعت از خدا

و رسول و اولواالامر ( تبعيّت از قرآن و سنّت ) ، امرى پسنديده و داراى بهترين فرجام

اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول و اولى الامر . .. ذلك خير و احسن تاويلا

بنابر اينكه {ذلك} اشاره به {اطيعوا اللّه . .. } نيز باشد.

29 _ سعادت دنيا و آخرت ، در گرو اطاعت از خدا و رسول و مراجعه به آنها در حل كشمكشها *

اطيعوا اللّه . .. ذلك خير و احسن تاويلا

بدان احتمال كه جمله {ذلك خير} مربوط به دنيا و جمله {احسن تاويلا} مربوط به آخرت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 4،8

4 _ اطاعت از پيامبر ( ص ) ، در طول اطاعت از خداوند است .

و ما ارسلنا من رسول الّا ليطاع باذن اللّه

8 _ گذشت از گناه نقض حاكميّت پيامبر ( ص ) ، در گرو پذيرفتن حاكميّت كامل آن حضرت است .

يريدون ان يتحاكموا . .. و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤك فاستغفروا اللّه

مراجعه منافقان به طاغوت، نقض حاكميّت پيامبر (ص)، و جمله {جاؤك . .. }، كنايه از پذيرفتن حاكميّت پيامبر است ; چون ظاهراً صرف آمدن نزد رسول خدا، موضوعيّت ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 69 - 3،6،10،12

3 _ اطاعت رسول خدا ( ص ) ، همان اطاعت خداست .

و من يطع اللّه و الرّسول

6 _ پيروان خدا و رسول ( ص ) ، از همنشينان بهشتى پيامبران ، صدّيقان ، شاهدان و صالحان خواهند بود .

و من يطع اللّه . .. فاولئك مع الذين انعم

اللّه عليهم من النبيّين ... و الصّالحين

چون مصاحبت و همنشينى با پيامبران براى همه پيروان آنان در دنيا تحقق نمى يابد، بنابراين زمان آن، آخرت و مكانش بهشت است.

10 _ مقام پيروان ، صديقين ، شاهدان و صالحان بالاتر از مقام اطاعت كنندگان از خدا و رسول ( ص )

و من يطع اللّه و الرّسول فاولئك . .. الصالحين

12 _ پيامبران ، صديقين ، شاهدان و صالحان ، رفيقان و همنشينانى نيكو براى پيروان خدا و رسول ( ص )

و من يطع اللّه و الرّسول . .. و حسن اولئك رفيقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 70 - 2

2 _ معاشرت و همنشينى با پيامبران ، صديقان ، شاهدان و صالحان ، تفضّلى الهى براى اطاعت كنندگان از خدا و رسول ( ص )

فاولئك مع الّذين . .. ذلك الفضل من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 71 - 6

6 _ آمادگى نظامى و حركت براى جهاد ، نشانه اطاعت كامل از خدا و رسول ( ص )

و من يطع اللّه و الرّسول . .. يا ايّها الّذين امنوا خذوا حذركم فانفروا

ذكر مسأله جهاد پس از بيان لزوم اطاعت از خدا و رسول (ص)، اشاره به اهمّ موارد اطاعت از خدا و رسول (ص) دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 80 - 1،4،6

1 _ اطاعت از پيامبر ( ص ) ، اطاعت از خداست .

من يطع الرّسول فقد اطاع اللّه

4 _ لزوم پيروى و اطاعت از اوامر حكومتى

پيامبر ( ص )

من يطع الرّسول فقد اطاع اللّه

مراد از اطاعتِ دستورات پيامبر (ص)، اطاعت از اوامرى نيست كه آن حضرت از جانب خدا ابلاغ مى كند ; چون در اين مورد بديهى است كه اطاعت رسول، اطاعت خداست و لازم به تذكر نيست. بنابراين مقصود از آن، اوامرى است كه از جانب خود رسول خدا صادر مى شود.

6 _ اطاعت از پيامبر ( ص ) ، در طول اطاعت از خداوند

من يطع الرّسول فقد اطاع اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 1

1 _ اظهار اطاعت كامل در پيشگاه رسول خدا و چاره انديشى براى مخالفت با وى در جلسات سرى ، شيوه گروهى از مسلمانان صدر اسلام

و يقولون طاعة فاذا برزوا من عندك بيّت طائفة منهم غير الذى تقول

{طاعة} خبر براى مبتداى محذوف مى باشد ; يعنى {امرنا طاعة} (كار ما اطاعت از توست). فعل مضارع {يقولون} و {يبيتون} دلالت بر استمرار دارد و حاكى از شيوه آنهاست. {يبيّتون}، از مصدر {تبييت}، به معناى تدبير امور است {غير الذى تقول} به معناى مخالفت امر پيامبر (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 3

3 _ پيروى كامل از رسول خدا ( ص ) ، نشانه ايمان

و من يشاقق الرسول من بعد ما تبيّن له الهدى و يتبع غير سبيل المؤمنين

بنابر اينكه جمله {يتبع . ..} تفسيرى براى مضمون جمله {و من يشاقق ...} باشد، معلوم مى شود كه راه و روش اهل ايمان هيچگاه مخالفت كردن با رسول خدا نيست ; بنابراين، مؤمن

كسى است كه همواره از رسول خدا پيروى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 7 - 7

7 _ پيمان مؤمنان با پيامبر ( ص ) ، بر اطاعت كامل از وى

اذكروا . .. ميثقه الذى و اثقكم به اذ قلتم سمعنا و اطعنا

برخى برآنند كه مراد از {ميثاق} در اين آيه، به قرينه دو جمله {سمعنا و اطعنا}، پيمانهايى است كه رسول خدا(ص) به هنگام بيعت عقبه و بيعت رضوان و . .. از مؤمنان گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 6

6 _ اطاعت از خدا و رسول و مؤمنان واجد شرايط ، محور تشكل حزب اللّه

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا فان حزب اللّه هم الغلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 92 - 1،2،7

1 _ اهل ايمان وظيفه دار اطاعت از خداوند و رسول او

و اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول

2 _ اطاعت خدا و رسول او و پرهيز از نافرمانى ايشان ، لازمه ايمان

يايها الذين ءامنوا . .. و اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول

مخاطب قرار دادن مسلمانان با عنوان {الذين ءامنوا} براى رساندن اين معنى است كه ايمان به خدا و رسول مستلزم اطاعت و پيروى از آنان است.

7 _ فلاح و رستگارى پيامد اطاعت خدا و رسول ( ص )

فاجتنبوه لعلكم تفلحون . .. و اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 104 - 1،2،4

1 _ فراخوانى خداوند

كفرپيشگان را به پيروى از قرآن و رسول خدا ( ص )

و إذا قيل لهم تعالوا إلى ما أنزل اللّه و إلى الرسول

2 _ ارزش و تعالى انسان در سايه پيروى از قرآن و رسول خدا ( ص ) است .

و إذا قيل لهم تعالوا

به كارگيرى كلمه {تعالوا} كه از ريشه {علو} به معناى بالا است مى تواند اشاره به اين باشد كه تعالى واقعى انسان با گرايش به دستورات خدا و رسول او امكان پذير است.

4 _ پيروى از قرآن و رسول خدا عامل رهايى از افكار و انديشه هاى خرافى

ما جعل اللّه من بحيرة . .. تعالوا إلى ما أنزل اللّه و إلى الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 2

2 _ پاسدارى از ايمان با پيروى از تعاليم قرآن و دستورات پيامبر ( ص ) ، توصيه و فرمان خداوند به مسلمانان

تعالوا إلى ما أنزل اللّه و إلى الرسول . .. يايها الذين ءامنوا عليكم انفسكم

مراد از فرمان به مراقبت از ايمان _ به قرينه آيه قبل _ همان روى آوردن به قرآن و تعاليم پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 3،10

3 _ پيروى از رسول اكرم ( ص ) ، نمود ايمان به آيات الهى است .

الذين هم بايتنا يؤمنون. الذين يتبعون الرسول

10 _ ايمان به رسول اكرم ( ص ) و پيروى از او وظيفه اى الهى بر عهده يهود و نصارا و ثبت شده در تورات و انجيل

الذين يتبعون الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى

التورية و الإنجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 20

20 _ همگان ، حتى يهود و نصارا ، بايد از پيامبر اسلام تبعيت كنند .

و اتبعوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 12،13

12 _ لزوم اطاعت از تمامى دستورات خدا و رسول وى

و أطيعوا اللّه و رسوله

13 _ اطاعت از خدا و رسول او ، تلاش براى رفع اختلافات جامعه ايمانى و رعايت تقوا ، لازمه ايمان به خدا و رسول اوست .

فاتقوا اللّه و أصلحوا . .. و أطيعوا اللّه و رسوله إن كنتم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 20 - 1،2،4

1 _ اهل ايمان وظيفه دار اطاعت از خدا و رسول و پرهيز از نافرمانى آن حضرت

يأيها الذين ءامنوا أطيعوا اللّه و رسوله و لا تولوا عنه

2 _ فرمان هاى خدا و رسولش داراى هويتى واحد ، و پيروى از خداوند در گرو پيروى از رسول اوست .

أطيعوا اللّه و رسوله و لا تولوا عنه

چون جمله {و لاتولوا عنه} (از رسول خدا و فرمانهاى او اعراض نكنيد)، توضيح و تأكيدى براى جمله {أطيعوا اللّه و رسوله} است و در اين جمله تنها اعراض از پيامبر(ص) مطرح شده، دو نكته استفاده مى شود: يكى اينكه فرمانهاى خدا و رسول او داراى هويت واحد است ; دوم اينكه اطاعت از خداوند در گرو اطاعت از رسول اوست.

4 _ حمايت و نصرت الهى از آن مؤمنانى است كه همواره مطيع خدا و رسول او باشند و

از دستورات وى تخلف نكنند . *

و أن اللّه مع المؤمنين . .. أطيعوا اللّه و رسوله و لاتولوا عنه

آيه مورد بحث مى تواند بيانگر كلمه {المؤمنين} در آيه قبل باشد. يعنى آن وعده حمايت (أن اللّه مع المؤمنين)، مخصوص مؤمنانى است كه از دستورات خدا و رسول او سرپيچى نكنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 1،6

1 _ اطاعت از فرمان هاى خدا و رسول به هنگام رويارويى با دشمنان ، وظيفه اى ضرورى بر عهده مسلمانان

و أطيعوا اللّه و رسوله

6 _ اطاعت از خدا و رسول در پى دارنده وحدت و عظمت جامعه اسلامى

و أطيعوا اللّه . .. و لاتنزعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم

برحذر داشتن اهل ايمان از نزاع و اختلاف، پس از فراخوانى آنان به اطاعت از خدا و رسول مى تواند اشاره به اين معنا داشته باشد كه تنها راه براى دور ماندن از نزاعها و اختلافات، پيروى كردن از خدا و رسول اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 64 - 8

8 _ پيروى از پيامبر ( ص ) و عمل به دستورات او نشان برخوردارى آدمى از ايمانى راستين

و من اتبعك من المؤمنين

حرف {من} در {من المؤمنين} مى تواند بيانيه باشد و مى تواند براى تبعيض باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است. در اين صورت مراد از {المؤمنين} مؤمنان راستين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 10

10 - پذيرش فرمان هاى پيامبر ( ص ) وظيفه اى بر

عهده اهل ايمان

يأيها الذين ءامنوا . .. اسمعوا

برداشت فوق بر اين اساس است كه {سمع} به معناى اطاعت كردن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 16

16 - لزوم تبعيت از پيامبر ( ص ) و تسليم شدن در برابر احكام الهى

ما جعلنا القبلة . .. إلا لنعلم من يتبع الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 31 - 1،5،10،18،20

1 _ پيامبر ( ص ) مأمور فراخوانى دوستداران خدا به پيروى از خويش

قل ان كنتم تحبون اللّه فاتبعونى

5 _ لزوم پيروى از پيامبر ( ص )

قل ان كنتم تحبون اللّه فاتبعونى

10 _ پيروى از پيامبر اسلام ( ص ) ، عامل جلب محبّت خداوند و آمرزش همه گناهان

فاتّبعونى يحببكم اللّه و يغفر لكم ذنوبكم

جمع مضاف در {ذنوبكم}، افاده عموم مى كند.

18 _ تشويق خداوند به تبعيّت و تصديق و قبول دعوت پيامبر اكرم ( ص )

قل ان كنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى

امير المؤمنين (ع): . .. فقال تبارك و تعالى فى التحريض على اتباعه و الترغيب فى تصديقه و القبول لدعوته {قل ان كنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى}.

_______________________________

كافى، ج 8، ص 26، ح 4 ; نورالثقلين، ج 1، ص 326، ح 87.

20 _ تبعيّت از پيامبر ( ص ) ، در نيكوكارى ، تقوا ، تواضع و خضوع ، موجب جلب محبّت خداوند

قل ان كنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى يحببكم اللّه

رسول خدا (ص) درباره آيه فوق فرمود: على البرّ و التقوى و التواضع و ذلّة النّفس.

_______________________________

الدرّ المنثور، ج 2، ص 178.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

2 - آل عمران - 3 - 32 - 1،2،3،4،8

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت مردم ، به اطاعت از خدا و رسول

قل اطيعوا اللّه و الرسول

2 _ لزوم اطاعت از خدا و رسول

قل اطيعوا اللّه و الرسول

3 _ پيامبر ( ص ) ، داراى دستورات و اوامرى غير از آنچه در وحى و قرآن آمده است .

قل اطيعوا اللّه و الرسول

اگر پيامبر (ص) دستور و امرى غير از آنچه در قرآن آمده، نداشت; الزام به اطاعت از رسول بى معنا بود.

4 _ اطاعت از پيامبر ( ص ) ، اطاعت از خداست .

قل اطيعوا اللّه و الرسول

8 _ تنها فرمانبرانِ امر خدا و رسول ، محبوب خدايند .

اطيعوا اللّه و الرسول فان تولّوا فانّ اللّه لا يحب الكافرين

حصر، از مقابله فرمانبران و كافران و محروم نمودن كافران از محبّت خدا، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 33 - 6

6 _ يادآورى امتياز و برترى انبياى گذشته ، عامل تسهيل پذيرش اطاعت از پيامبر ( ص ) *

اطيعوا اللّه و الرسول . .. انّ اللّه اصطفى

پس از امر به اطاعت از پيامبر (ص)، امتياز انبياى گذشته را يادآور مى شود تا بفهماند كه امّتهاى گذشته نيز مأمور به اطاعت بودند; باشد كه از اين طريق، اطاعت از پيامبر(ص)، آسان گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 132 - 1،3،5،6

1 _ نيل به رحمت الهى ، در گرو اطاعت از خدا و رسول ( ص )

و اطيعوا اللّه و الرّسول لعلّكم ترحمون

3

_ پيروى از خدا و رسول ( ص ) ، موجب مصون ماندن از آتش دوزخ

و اتّقوا النّار . .. و اطيعوا اللّه و الرّسول لعلّكم ترحمون

جمله {اطيعوا اللّه . .. }، پس از بيان عاقبت كفر (گرفتار آمدن به آتش)، براى راهنمايى انسان به خلاصى از چنين عاقبتى است.

5 _ اميد برخوردارى از رحمت الهى ، برانگيزاننده مردم براى پيروى خدا و رسول ( ص )

و اطيعوا اللّه و الرّسول لعلّكم ترحمون

6 _ نتيجه پيروى از خدا و رسول ( ص ) ، به خود انسان برمى گردد ، نه به خدا و رسول ( ص )

و اطيعوا اللّه و الرّسول لعلّكم ترحمون

چون برخوردارى خود انسانها از رحمت الهى (ترحمون)، هدف و غايت اطاعت خدا و رسول قرار داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 133 - 6،10،15،18

6 _ نيل به آمرزش الهى و بهشت تقواپيشگان ، برانگيزنده اهل ايمان به اطاعت از خدا و رسول ( ص )

يا ايّها الّذين امنوا . .. و اطيعوا اللّه و الرّسول ... سارعوا الى مغفرة من ربّك

جمله {سارعوا الى . .. }، بعد از امر به اطاعت از خدا و رسول(ص)، براى ايجاد انگيزه و نيز تشويق مؤمنان به پيروى از خدا و پيامبرش است.

10 _ آمرزش گناهان و درآمدن به بهشت ، در گرو اطاعت از خدا و رسول ( ص )

و اطيعوا اللّه و الرّسول . .. سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة

آمرزش گناهان، فعل خدا و در اختيار اوست. بنابراين مراد از شتاب به سوى مغفرت، انجام اعمالى است كه موجبات

آمرزش الهى را فراهم مى سازد، كه به قرينه عطف شدن {سارعوا} بر {اطيعوا اللّه و الرسول}، همان پيروى از خدا و پيامبرش است.

15 _ اطاعت خدا و رسول ( ص ) ، جلب رحمت الهى و آمرزش گناهان ، مراحلى در طول هم براى ورود به بهشت متّقين

و اطيعوا اللّه و الرّسول لعلّكم ترحمون. و سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة عرضها

18 _ نيل به تقوا ، در گرو اطاعت از خدا و رسول ( ص ) و فراهم آوردن زمينه آمرزش گناهان

و اطيعوا اللّه و الرّسول . .. و سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة ... اعدّت للمتّ

معناى اينكه به سوى بهشت متّقيان بشتابيد، اين است كه از زمره متّقيان شويد و مخاطبين اين دعوت كسانى هستند كه به اطاعت از خدا و رسول (ص) و فراهم ساختن موجبات آمرزش، فراخوانده شدند. بنابراين از زمره اهل تقوا شدن به اين است كه از خدا و رسول او پيروى كرده و كارى كنند كه گناهشان آمرزيده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 138 - 9

9 _ بيان احكام الهى ( لزوم پرهيز از رباخوارى ، پيروى از خدا و رسول و . . . ) ، روشنگر مردم و پندى براى تقواپيشگان و هدايت كننده آنان

يا ايّها الّذين امنوا . .. هذا بيان للنّاس و هدىً و موعظة للمتّقين

برخى برآنند كه {هذا}، اشاره به كليه مسائل و معارفى است كه در آيات 130 تا 137 تبيين شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3

- 152 - 7،21

7 _ سستى ، اختلاف در كار جنگ و سرپيچى از فرمان پيامبر ( ص ) ، از عوامل شكست مسلمانان در پيكار احد

حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم

21 _ پايدارى در نبرد ، وحدت و پيروى از تعاليم پيامبر ( ص ) ، نشانگر آخرت خواهى مؤمنان مجاهد

حتّى اذا فشلتم . .. منكم من يريد الاخرة

بنابر اينكه دنياطلبى (منكم من يريد الدّنيا)، دليل {اذا فشلتم . .. } باشد، صفات مقابل اينها ويژگى آخرت جويان خواهد بود; يعنى آخرت خواهان در نبرد نه سستى خواهند كرد و نه ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 1،4،11،16،21

1 _ پاداش بزرگ الهى براى آنان كه على رغم تحمّل جراحت هاى نبرد پيشين ، دعوت خدا و رسولش را براى نبردى ديگر اجابت كردند .

الّذين استجابوا لِلّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح . .. اجر عظيم

چون آيات پيشين و نيز آيات بعد درباره نبرد و جهاد است، معلوم مى شود كه فرمان اجابت شده (استجابوا)، فرمان جنگ و مبارزه بوده است.

4 _ پاداش بزرگ الهى براى اجابت كنندگان دعوت خدا و رسول ( ص ) به نبردى ديگر در عين تحمّل جراحات نبرد احد ، مشروط به احسان و تقواى آنان است .

الّذين استجابوا . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظيم

مفسران برآنند كه نبرد پيشين كه مسلمانان در آن جراحتها ديدند، همان نبرد احد است. به دليل وقوع اين آيه پس از بيان نبرد احد و اينكه سخن از قرح به ميان آورده است ; چنانچه

درباره نبرد احد نيز فرموده بود: {ان يمسسكم قرح}.

11 _ ارزش والاى ثبات بر ايمان و پذيرش دعوت خدا و رسول ( ص ) ، پس از تحمّل شدائد و مشكلات

انّ اللّه لا يضيع اجر المؤمنين. الّذين استجابوا للّه و الرسول من بعد ما اصابهم ا

16 _ اطاعت از دستورات خداوند و پيامبر ( ص ) ، على رغم تحمّل سختى ها و شدائد ، از مصاديق احسان و تقوا

الّذين استجابوا للّه . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظيم

در برداشت فوق، {من} در {منهم}، بيانيّه گرفته شده، يعنى محسنان و تقواپيشگان همان اجابت كنندگان دعوت پيامبرند و براى آنان پاداشى بزرگ است.

21 _ پاداش بزرگ اميرالمؤمنين ( ع ) به خاطر احسان و تقوا و اجابت خدا و پيامبر ( ص ) پس از مجروح شدن در جنگ احد

الّذين استجابوا للّه و الرّسول . .. اجر عظيم

امام صادق (ع): انّ رسول اللّه بعث عليّاً فى عشرة {استجابوا للّه و الرّسول من بعد ما اصابهم القرح} الى {اجر عظيم}. انّما نزلت فى اميرالمؤمنين (ع).

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 206، ح 153 ; تفسير برهان، ج 1، ص 326، ح 4.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 1،13

1 _ پاسخگويان به دعوت خدا و پيامبر ( ص ) پس از نبرد احد براى جهاد ، كسانى بودند كه از شايعه حمله دشمن نترسيدند و ايمانشان افزون گرديد .

الّذين استجابوا للّه . .. الّذين قال لهم النّاس ... فزادهم ايمانا

13 _ دستيابى به صفت توكّل و اعتماد كامل به كفايت خداوند ، در گرو اطاعت

از خدا و رسول ، پيشه ساختن صبر و تقوا و نيكوكارى است .

الّذين استجابوا للّه . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا ... و قالوا حسبنا اللّه و

به نظر مى رسد صفات ياد شده در آيه قبل، رهنمودى باشد براى رسيدن آدمى به مقامى كه خداوند را وكيل خود دانسته و به كفايت او مطمئن گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 174 - 3،10،14

3 _ اجابت مؤمنان به دعوت پيامبر ( ص ) براى شركت در غزوه حمراء الاسد يا بدر صغرا

الّذين استجابوا للّه و الرّسول . .. فانقلبوا بنعمة من اللّه و فضل

10 _ اجابت دعوت خداوند و پيامبر ( ص ) براى شركت در جنگ ، موجب جلب رضايت الهى

الّذين استجابوا للّه و الرّسول . .. و اتّبعوا رضوان اللّه

14 _ ايمان به خدا و پيامبر ( ص ) و اطاعت از آنان ، صبر و جهاد ، تقوا و احسان و توكّل ، موجب رضايت كامل الهى و برخوردارى از فضل بزرگ وى

المؤمنين. الّذين استجابوا ... و اتّبعوا رضوان اللّه و اللّه ذو فضل عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 26

26 _ استحقاق اجر عظيم الهى ، در گرو ايمان به خدا و رسول و پرهيز از مخالفت با آنان

و ان تؤمنوا و تتّقوا فلكم اجر عظيم

چون كلمه {اجر}، ظهور در پاداش استحقاقى دارد، در برداشت فوق، كلمه استحقاق آورده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 10،17

10

_ اقامه نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از خدا و رسول ، از نشانه هاى بارز مؤمنان

و المؤمنون و المؤمنت . .. و يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة

17 _ مؤمنان راستين ، فرمانبران خدا و رسول از روى ميل و رغبت و نه از روى اكراه و بى ميلى

و يطيعون اللّه و رسوله

واژه {اطاعة} (مصدر يطيعون) به معناى فرمانبردارى از روى رغبت و ميل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 15

15 _ دفاع از جان پيامبر ( ص ) و تحمل سختى در راه اطاعت از آن حضرت ، حركت در راه خدا و عمل صالح است .

و لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه ذلك بأنهم لا يصيبهم ظمأ و . .. فى سبيل اللّه ... إلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 47 - 3،4

3 - اصرار و تأكيد منافقان صدراسلام ، بر صداقت خويش در ايمان به خدا و رسول و فرمان برى از ايشان

و يقولون ءامنّا باللّه و بالرسول و أطعنا

مدن فعل مضارع (يقولون) _ كه دال بر استمرار است _ و نيز تكرار {با} در {باللّه} و {بالرسول} و تصريح بر فرمان برى و اطاعت، همگى حاكى از اصرار و تأكيد فراوان منافقان بر صحت ادعا خويش است.

4 - اطاعت و فرمان برى از خدا و رسولش ، لازمه جداناپذير ايمان راستين و شرط دين دارى است .

و يقولون ءامنّا باللّه و بالرسول و أطعنا

تأكيد و اصرار منافقان بر اطاعت و فرمان برى از خدا و رسول او، پس از اظهار ايمان،

حاكى از اين است كه اطاعت و فرمان برى از خداوند و پيامبر(ص) در كنار ايمان، امرى مسلم و پذيرفته شده ميان همگان بود. از اين رو منافقان براى پوشاندن ماهيت پليد خود، مسأله اطاعت و فرمان برى خود را به صراحت اظهار مى داشتند. گفتنى است ذيل آيه _ كه آنان را مؤمن ندانسته است (و ما أُول_ئك بالمؤمنين) _ مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 8

8 - اطاعت و فرمان برى مؤمنان از خدا و رسول او ، آگاهانه و هوشمندانه است .

إنّما كان قول المؤمنين إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم أن يقولوا سمعنا و

برداشت فوق از تقدم {سمعنا} بر {أطعنا} قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 12

12 - جهاد ، مصداق فرمان برى شايسته از خدا و رسول او است .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ قل لاتقسموا طاعة معروفة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 33 - 12،14

12 - اطاعت از خدا و پيامبر او ، از جمله وظيفه هاى دينى همسران پيامبر بود .

و أطعن اللّه و رسوله

14 - پيامبر ( ص ) داراى اوامر و فرمان هايى واجب الاتباع ، غير از فرمان هاى خداوند است .

و أطعن اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 36 - 1،2،5

1 - هيچ مرد و زن مؤمنى حق ندارد كه در برابر

فرمان خداوند و پيامبرش ، تصميم ديگرى بگيرد .

و ما كان لمؤمن و لامؤمنة إذا قضى اللّه و رسوله أمرًا أن يكون لهم الخيرة من أمرهم

2 - پيامبر ( ص ) غير از اوامر و نواهى خداوند ، داراى اوامر و نواهى ولايىِ لازم الاتباع است .

و ما كان لمؤمن و لامؤمنة إذا قضى اللّه و رسوله أمرًا أن يكون لهم الخيرة من أمرهم

5 - مقتضاى ايمان ، تسليم بودن در برابر فرمان هاى خداوند و پيامبر ( ص ) است .

و ما كان لمؤمن و لامؤمنة إذا قضى اللّه و رسوله أمرًا أن يكون لهم الخيرة

ذكر {مؤمن} و {مؤمنة} به عنوان وصف، چه بسا در صدد توجه دادن به اين نكته است كه ايمان مؤمنان، بايد در تسليم بودن، نقش داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 11

11 - مؤمنان ، بايد در مقابل فرمان هاى پيامبر ( ص ) تسليم و منقاد باشند .

و سلّموا تسليمًا

بنابراين احتمال كه {سلّموا} به معناى {انقياد و تسليم بودن} باشد، نكته بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 66 - 9،12

9 - اطاعت از پيامبر خدا ( ص ) به همراه اطاعت از خدا ، كارساز است .

ي_ليتنا أطعنا اللّه و أطعنا الرسولا

12 - پيامبر ( ص ) غير از ابلاغ فرمان هاى خداوند به مردم ، خود نيز فرمان هاى لازم الاطاعه دارد .

ي_ليتنا أطعنا اللّه و أطعنا الرسولا

جدا ذكر شدن اطاعت از رسول خدا(ص)، از اطاعت خدا، حكايت مى كند كه آن حضرت،

فرمان هايى غير از فرمان هاى خداوند دارد، وگرنه، اطاعت از آن حضرت معنا نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 61 - 9

9 - پيروى راستين از پيامبران پيشين ، تجلّى يافته در تبعيت از پيامبراكرم ( ص )

و لقد أرسلنا موسى . .. و لمّا ضرب ابن مريم ... و اتّبعون ه_ذا صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 1،6

1- همه مؤمنان ، موظف به اطاعت از خدا و رسول او

ي_أيّها الذين ءامنوا أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

6- فرمان هاى صادر شده از شخص پيامبر ( ص ) ، همانند فرمان هاى وحى واجب الاتباع است . *

أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

فرمان به اطاعت رسول(ص)، پس از فرمان به اطاعت از خدا _ بدون هيچ قيد و تمايز _ بيانگر معناى يادشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 3

3 - وجود پيامبر ( ص ) به عنوان فرستاده خدا در ميان امت ، مقتضى تبعيت مردم از آن حضرت و نه تحميل آراى عمومى بر ايشان

و اعلموا أنّ فيكم رسول اللّه لو يطيعكم . .. لعنتّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 14 - 13،16

13 - اطاعت كامل از خدا و رسول او ، نمود ره يافت ايمان در قلب

و لمّا يدخل الإيم_ن فى قلوبكم و إن تطيعوا اللّه و رسوله لايلتكم من أعم_لكم شيئًا

با توجه به ارتباط {إن تطيعوا. ..} با جمله قبلى _

كه در زمينه ايمان قلبى بود _ مطلب بالا استفاده مى شود.

16 - اطاعت از خدا و رسول او ، امرى متلازم و تفكيك ناپذير

و إن تطيعوا اللّه و رسوله لايلتكم من أعم_لكم شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 13 - 9

9 - اطاعت از خدا و رسول اكرم ( ص ) و اجتناب از نافرمانى آنان ، فرمان الهى به مسلمين

و أطيعوا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 14

14 - اطاعت از پيامبر ( ص ) در تمامى رهنمود هاى آن حضرت ، از لوازم ايمان

و لايعصينك فى معروف

از اين كه بيعت با پيامبر(ص) و سرآغاز ايمان آوردن _ علاوه بر اصلاح عقيده _ عمل به اطاعت از آن حضرت مشروط شده است، مطلب بالا قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 12 - 1

1 - اطاعت از خدا و رسول او ، توصيه الهى به مؤمنان

و أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

اطعام محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 8

8 - پيامبر ( ص ) ، به مؤمنان اطعام مى كرد و براى آنان ، ميهمانى ترتيب مى داد .

و ل_كن إذا دعيتم فادخلوا فإذا طعمتم فانتشروا

اطمينان به شكست محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 44 - 2

2 - احساس اطمينان مشركان صدراسلام نسبت به پيروزى جمع متحد خويش بر پيامبر

( ص ) و مؤمنان

أم يقولون نحن جميع منتصر

اطمينان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 9 - 6

6- خداوند ، در برابر مخالفت ها و توطئه هاى كافران عليه قرآن ، به پيامبر ( ص ) اطمينان داد كه خود حفاظت و پاسدارى از آن را عهده دار است .

و قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر . .. لو ما تأتينا بالملئكة ... إنا نحن نزّلن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 70 - 7

7 - اطمينان بخشى خداوند به پيامبر ( ص ) نسبت به عدم تأثير و كارايى توطئه هاى كافران عليه رسالت وى

و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 12

12 - همسران پيامبر ، به موضع و تصميم عادلانه آن حضرت درباره تأخير و تقديم همخوابگى با هر يك از آنان ، اطمينان خاطر داشتند .

ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين بما ءاتيتهنّ كلّهنّ

از اين كه خداوند، در فلسفه واگذارى اختيار تصميم گيرى در همخوابگى با همسران و يا رد و قبول زنانى كه خود را به آن حضرت هبه مى كنند، به پيامبر(ص) گفته است: {چنين حقّى، به خاطر جلب رضايت همسران است} حكايت مى كند كه آنان، پيامبر(ص) را در تصميم و موضع گيرى اش در قبال آنان، عادل مى دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 6 - 6،6

6 - خداوند ، با

يادآورى الطاف خود در دوران كودكى پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را به عطا هاى آينده خويش اطمينان بخشيد .

و لسوف يعطيك . .. ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

6 - خداوند ، با يادآورى الطاف خود در دوران كودكى پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را به عطا هاى آينده خويش اطمينان بخشيد .

و لسوف يعطيك . .. ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

اطمينان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 10

10 _ اعتماد و اطمينان پيامبر ( ص ) به نصرت الهى نسبت به او و فرد همراهش ( ابوبكر ) در خلاصى از توطئه كافران مكه

لاتحزن إن اللّه معنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 31 - 3

3 - اطمينان بخشى خداوند به پيامبر ( ص ) ، نسبت به رشد دعوت آن حضرت و به خاموشى گراييدن نداى كفر

قل تربّصوا فإنّى معكم من المتربّصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 5 - 6

6 - توجه به وابستگى تمام معلومات انسان به خداوند ، مايه اطمينان پيامبر ( ص ) به امداد الهى در توانا ساختن او بر دريافت و قرائت قرآن

اقرأ . .. علّم الإنس_ن ما لم يعلم

اطمينان همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 12

12 - همسران پيامبر ، به موضع و تصميم عادلانه آن حضرت درباره تأخير و تقديم همخوابگى با هر يك از آنان ، اطمينان خاطر داشتند .

ذلك أدنى

أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين بما ءاتيتهنّ كلّهنّ

از اين كه خداوند، در فلسفه واگذارى اختيار تصميم گيرى در همخوابگى با همسران و يا رد و قبول زنانى كه خود را به آن حضرت هبه مى كنند، به پيامبر(ص) گفته است: {چنين حقّى، به خاطر جلب رضايت همسران است} حكايت مى كند كه آنان، پيامبر(ص) را در تصميم و موضع گيرى اش در قبال آنان، عادل مى دانسته اند.

اظهار عقيده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 1 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور مخاطب ساختن كافران و ابلاغ آشكار مواضع خويش

قل ي_أيّها الك_فرون

اعتراض به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 133 - 1

1- منكران اعجاز قرآن ، پيامبر ( ص ) را به خاطر ارائه نكردن معجزات اقتراحى و پيشنهادى آنان ، مورد انتقاد قرار مى دادند .

و قالوا لولا يأتينا ب__َاية من ربّه

اعراض از اوامر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 24 - 3

3 _ انسان هاى رويگردان از تعليمات و رهنمود هاى خدا و رسول ، محروم از حيات واقعى انسانى

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا للّه و للرسول إذا دعاكم لما يحييكم

اعراض از تعاليم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 170 - 5

5 - تكيه بر آداب و رسوم گذشتگان و اصرار بر رعايت آنها ، از عوامل نپذيرفتن دعوت پيامبر ( ص ) و پيروى نكردن از قرآن و

احكام دين

قالوا بل نتبع ما ألفينا عليه ءاباءنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 104 - 7

7 _ تصور رشد رسانى و بهروزى در پيروى از سنت اجدادى عامل رويگردانى از احكام قرآن و تعاليم پيامبر ( ص )

إذا قيل لهم تعالوا . .. قالوا حسبنا ما وجدناعليه ءاباءنا

اعراض از دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 23 - 1

1 - روى گردانى كامل وليدبن مغيره ، از آيات الهى و دعوت پيامبراسلام ( ص )

ثمّ أدبر و استكبر

{إدبار} (مصدر {أدبر}) به معناى پشت كردن است و مقصود از آن اعراض و روى گردانى كامل است.

اعراض از سيره محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 27 - 5

5 _ نپيمودن راه پيامبر ( ص ) و دورى از روش آن حضرت ، ظلم است .

الظالم . .. يقول ي_ليتنى اتّخذت مع الرسول سبيلاً

برداشت فوق، از آن جا است كه افرادى كه راه پيامبر(ص) را نپيمودند، ظالم معرفى شده اند.

اعراض از قضاوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 14،19،26

14 _ رويگردانى از حكم و داورى پيامبر ( ص ) ، زمينه ساز گرفتارى به عذاب دنيوى

فان تولوا فاعلم انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

برخى كلمه {بعض} را قرينه بر اين دانسته اند كه مراد از عذاب، عذابهاى دنيوى است، زيرا تهديد به عذابهاى آخرت نمى تواند اختصاص به برخى از گناهان داشته باشد.

19 _ رويگردانى از حكم

و داورى پيامبر ( ص ) ، نتيجه پيروى از هواى نفس

و إن احكم بينهم بما أنزل اللّه و لاتتبع اهواءهم . .. فان تولوا

26 _ فاسقان ، رويگردان از احكام الهى و بى اعتنا به داورى هاى پيامبر ( ص )

فان تولوا . .. و إن كثيراً من الناس لفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 48 - 1،3

1 - دسته اى از منافقان صدراسلام ، هنگام فراخوانده شدن براى داورى رسول خدا ( ص ) ميان آنان ، از پذيرش آن خوددارى مى كردند .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون

3 - نپذيرفتن داورى پيامبر ( ص ) ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان است .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 49 - 2

2 - انديشه سودجويانه منافقان ، مانع از مراجعه آنان به پيامبر ( ص ) براى داورى به حق ميان آنان بود .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون . و إن يكن لهم الح

از اين كه منافقان داورى پيامبر(ص) را قبول نمى كردند و تنها در صورتى به آن تن مى دادند كه اين داورى به نفع آنان بود، مى توان به دست آورد كه عدم پذيرش آنان در آغاز و قبول آنان به وقت سودمند دانستن آن براى خويش، ناشى از انديشه سودجويانه آنان بود.

اعراض از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

2 - آل عمران - 3 - 32 - 6

6 _ رويگردانان از اطاعت خدا و رسول ، كافر و محروم از محبّت خدايند .

قل اطيعوا اللّه و الرسول فان تولّوا فانّ اللّه لا يحب الكافرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 61 - 6

6 _ توبيخ منافقان به جهت رويگردانى آنان از حاكميت قضايى پيامبر ( ص )

رايت المنافقين يصدّون عنك صدوداً

در برداشت فوق {يصدّون} فعل لازم گرفته شده است ; بر اين مبنا {صدّ} به معنى اعراض خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 6

6 _ نيات پليد و پنهان منافقان ، در مراجعه به طاغوت و اعراض از پيامبر ( سنّت )

ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً. اولئك الّذين يعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 8 - 2

2 _ گريز كفرپيشگان بهانه جو از ايمان به پيامبر(ص)، با درخواست معجزاتى غيرعملى

و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ينظرون

حرف {لو} غالباً در مواردى به كار گرفته مى شود كه شرط، امرى غير عملى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 3

3 _ گريز كفرپيشگان بهانه جو از ايمان به پيامبر(ص)، با درخواست معجزاتى غيرعملى

و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 26 - 5

5 _ فاصله گرفتن از قرآن و پيامبر(ص) و بازداشتن مردم از

گرايش به آنها، سقوط و هلاكت است.

و هم ينهون عنه و ينئون عنه و إن يهلكون إلا أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 82 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، در قبال روى گردانى كافران از دعوت آن حضرت پس از تبيين آيات الهى بر آنان ، مسؤوليتى نداشت .

فإن تولّوا فإنما عليك البل_غ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 6 - 1

1 - رفتن سران شرك و كفر از حضور پيامبر ( ص ) و تحريك ديگران به پراكنده شدن از اطراف آن حضرت

و انطلق الملأ منهم أن امشوا

{انطلاق} به معناى انصراف و رفتن و {ملأ} به معناى سران و دانه درشتان جامعه است. {أن} در {أن امشوا} تفسيرى و متضمن معناى قول است; يعنى، {انطلقوا و قالوا امشوا...}. مفسران گفته اند: آيه شريفه درباره كسانى نازل شده كه در مجلس ابوطالب و با حضور پيامبراسلام شركت داشتند; ولى پس از دعوت پيامبر(ص) به يگانه پرستى، آن مجلس را ترك كردند و ديگران را به پراكنده شدن از اطراف آن حضرت تحريك نمودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 8

8 - ناديده گرفتن دعوت و دستور پيامبر ( ص ) ، مخالفت با خدا و نيازمند استغفار است .

سيقول لك المخلّفون . .. فاستغفر لنا

اعراب، از اجابت دعوت پپامبر(ص) كوتاهى كردند; ولى از آن حضرت درخواست كردند كه براى ايشان نزد خداوند استغفار كند; زيرا تلقى آنان از اجابت نكردن دعوت پيامبر(ص) اين بود كه

در حقيقت با خدا، مخالفت كرده اند و قرآن نيز اين بينش را رد نكرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 1

1 - توطئه منافقان ، به منظور پراكندن اصحاب و ياران نزديك پيامبر ( ص ) ، از اطراف آن حضرت

هم الذين يقولون لاتنفقوا على من عند رسول اللّه حتّى ينفضّوا

اعراض محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 54 - 3

3 - سرزنش نشدن پيامبر ( ص ) ، بر روى گردانى از كافران لجوج

فتولّ عنهم فما أنت بملوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 10

10 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّ اللّه أدّب نبيَّه حتّى إذا أقامه على ما أراد قال له : { و أمر بالعُرْف و أعرض عن الجاهلين } فلمّا فعل ذلك له رسول اللّه ( ص ) زكّاه اللّه ، فقال : { إنّك لعلى خلق عظيم . . . } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: خداوند پيامبر خود (محمّد(ص)) را تربيت كرد تا آن گاه كه او را بر آنچه اراده كرده بود پابرجا داشت، به او فرمود: (و أمر بالعرف و أعرض عن الجاهلين) چون رسول خدا آن فرمان را براى او انجام داد، خداوند او را به پاكى ستود و فرمود: (إنّك لعلى خلق عظيم)}.

اعراض مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 6

6_ مشركان و منكران

روز قيامت و كافران به پيامبر ( ص ) و قرآن ، روى گردانان از دعوت الهى اند .

والذين لم يستجيبوا له

آيات گذشته شاهد بر اين است كه مقصود از {الذين لم يستجيبوا له} مشركان و منكران رسالت پيامبر(ص) و ناباوران به قيامت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 51 - 2

2 - روى گردانى كافران مخالف پيامبر ( ص ) ، از سخن بيداربخش و پندآموز قرآن ، همراه با ترس و نگرانى از آينده خويش بود .

فرّت من قسورة

از تشبيه اعراض كافران از قرآن، به فرار گورخران از شير ژيان _ كه همراه با ترس و اضطراب شديد است _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

اعطاء سوره حمد به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 87 - 1

1- { سوره حمد } از عطاياى خداوند بر پيامبر ( ص )

و لقد ءاتينك سبعًا من المثانى

نوع مفسّران بر آنند كه مراد از {سبعاً} سوره حمد است كه هفت آيه دارد و {المثانى} (جمع مثنى) صفت براى قرآن كريم است; چنان كه در سوره {زمر} (آيه 23) اين كلمه به عنوان صفت قرآن ذكر شده است. گفتنى است: روايات نيز مؤيد همين مطلب است.

اعطاء قرآن به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 87 - 3

3- خداوند ، اعطا كننده قرآن به پيامبر ( ص )

و لقد ءاتينك . .. القرءان العظيم

اعلام بشربودن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف

- 18 - 110 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، مأمور يادآورى و تأكيد بر جنبه بشرى خود در قبال تصوّرات بى جا و نامعقول از وى است .

قل إنّما أنا بشر مثلكم

{إنّما} دال بر حصر است. قصر اضافى در {قل إنّما أنا بشر} قصر موصوف بر صفت است; يعنى، پيامبر(ص) بشر است، نه موجودى ماوراى آن. اين نوع قصر، در موقعيّتى ابراز مى گردد كه مخاطب، تصوّرات ديگرى درباره متكلم دارد و متكلم، درصدد منقلب كردن آن ها است.

اعلام تبرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 7

7_ اعلام بيزارى پيامبر ( ص ) از شركورزى مشركان مكه و گناهان آنان

و أنا برىءٌ مما تجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 7

7_ پيامبر ( ص ) از ناحيه خداوند فرمان داشت ، يكتاپرستى خويش و گريزش از شرك را اعلام كند .

قل إنما أُمرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 2 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ تباين معبود خود با معبود هاى مشركان و تصريح به ناهماهنگى كامل ، بين شرك و توحيد

قل . .. لا أعبد ما تعبدون

اعلام توحيد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 7

7_ پيامبر ( ص ) از ناحيه خداوند فرمان داشت ، يكتاپرستى خويش و گريزش از شرك را اعلام كند .

قل إنما أُمرت

اعلام عقيده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 14 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلان موضع عقيدتى و توحيدى خود به مردم

قل اللّه أعبد مخلصًا له دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام صريح مواضع عقيدتى خويش و تسليم ناپذير بودنش ، در برابر دشمنان و عقايد باطل و شرك آلود

و أُمرت أن أُسلم لربّ الع_لمين

تصريح پيامبر(ص) به تسليم محض بودن خود در برابر خداوند، مى تواند پاسخى به فشارها و تهديدهاى دشمنان و مشركان عليه ايشان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 16

16 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به اعلان و ابراز باور ها و عقايد مشترك خود با اهل كتاب

قل ءامنت بما أنزل اللّه من كت_ب

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مخاطب پيامبر(ص) اهل كتاب باشند.

افترا به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 161 - 5

5 _ گمان باطل برخى از مسلمانان صدر اسلام مبنى بر خيانت پيامبر ( ص ) در غنايم جنگى

و ما كان لنبىّ ان يغلّ

در برخى از شأن نزولهاىِ مربوط به آيه آمده كه غنيمتى از غنايم جنگى بدر مفقود شد و عدّه اى چنين پنداشتند كه پيامبر (ص) آن را تصاحب كرده است. (مجمع البيان، ذيل آيه.) و از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمود: ... الم ينسبوا نبيّنا محمّداً (ص) ... الم ينسبوه يوم بدر

الى انّه اخذ لنفسه من المغنم قطيفة حمراء حتّى اظهره اللّه عزّ و جلّ على القطيفة و برء نبيّه من الخيانة و انزل بذالك فى كتابه {و ما كان لنبىّ ان يغلّ ... }.

_______________________________

امالى صدوق، ص 92، مجلس 22، ح 3 ; تفسير برهان، ج 1، ص 324، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 162 - 9،12

9 _ نسبت خيانت به پيامبر ( ص ) ، زمينه ساز خشم و غضب الهى

ما كان لنبىّ ان يغلّ . .. كمن بآء بسخط من اللّه

جمله {كمن بآء بسخط} مى تواند اشاره به كسانى باشد كه به ساحت پاك پيامبر (ص) چنين اتهاماتى را وارد كردند ; چنانچه در آيه قبل بدان اشاره شد.

12 _ دوزخ ، جايگاه شوم ترك كنندگان جهاد ، خيانتكاران و آنانكه پيامبر ( ص ) را متّهم به خيانتكارى مى كنند .

انّ الّذين تولّوا منكم . .. و ما كان لنبىّ ان يغلّ ... كمن بآء بسخط من اللّه و م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 10

10 _ نسبت دادن خوبى ها به خدا و بدى ها به پيامبر ( ص ) ( ثنويت ) ، نشانه دورى كامل از درك دقيق معارف الهى

فمال هؤلاء القوم لا يكادون يفقهون حديثا

مراد از {حديثا} به مناسبت مورد، معارف الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 16

16 _ يهوديان و منافقان ، تنها به انگيزه دروغ بستن بر پيامبر ( ص ) ،

رغبت به شنيدن سخنان او داشتند .

سمعون للكذب

برداشت فوق بر اين مبناست كه {للكذب} مفعول له براى {سمعون} باشد و به قرينه {لم يأتوك}، منظور شنيدن سخنان پيامبر(ص) است. يعنى سخنان تو را مى شنوند تا بر تو دروغ ببندند و شايعه سازى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 203 - 5

5 _ مشركان آيات قرآن را مجموعه اى ساخته شده و گزينش شده به دست پيامبر ( ص ) قلمداد مى كردند .

لو لا اجتبيتها

{اجتباء} (مصدر اجتبيت) به معناى جمع آورى كردن با گزينش و انتخاب است. (مفردات راغب). مشركان با نسبت دادن {اجتباء} به پيامبر(ص) (اجتبيت) اين معنا را القا مى كردند كه او مطالب قرآن را از اين سو و آن سو جمع آورى و گزينش مى كند و به مردم ارائه مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 8

8 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، قرآن را ساخته و پرداخته ذهن حضرت محمد ( ص ) مى پنداشتند .

قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا أو بدّله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 17 - 7

7 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، قرآن را ساخته ذهن پيامبر ( ص ) دانسته و آن حضرت را فردى مفترى ( كسى كه بر خدا دروغ مى بندد ) مى خواندند .

قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا أو بدّله . .. قل ... فمن أظلم ممن ا

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 48 - 2

2 _ مشركان وعده عذاب استيصال را ، به دليل نامعلوم بودن زمان وقوع آن ، دروغ و ادعاى بى اساس پيامبر ( ص ) و مؤمنان مى پنداشتند .

و يقولون متى هذا الوعد إن كنتم صدقين

با توجه به اينكه استفهام در جمله {متى هذا الوعد} براى ريشخند و استهزاست، برداشت فوق از آن استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 13 - 1

1_ مشركان عصر بعثت ، قرآن را دروغهايى ساخته و پرداخته دست پيامبر ( ص ) قلمداد مى كردند .

أم يقولون افتري_ه

{إفتراه} به معناى دروغ بافتن است. ضمير فاعلى در {إفتراه} به پيامبر(ص) برمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 3 - 2

2 - مشركان ، قرآن را ساخته و پرداخته پيامبر ( ص ) مى دانستند .

أم يقولون افتري_ه

{فرى} ريشه {افترا} به آن دروغى گفته مى شود كه خود شخص آن را بسازد (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 14

14 - مشركان ، پيامبر ( ص ) را افترازننده به خدا مى دانستند .

إلاّ إفك مفترًى

{إفك}; يعنى، بازداشته شدن چيزى از وضعيتى كه شايسته است در آن وضعيت باشد. و در دروغ استعمال مى شود (مفردات راغب). آوردن {مفترًى} به عنوان صفت {إفك}، مى تواند به اين منظور باشد كه آنان قرآن را دروغى مى دانستند كه به خدا نسبت داده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 60 - 8

8 - { عن خيثمة قال : سمعت أباعبداللّه ( ع ) يقول من حدث عنّا بحديث فنحن سائلوه عنه يوماً فإن صدق علينا فإنّما يصدق على اللّه و على رسوله و إن كذب علينا فإنّما يكذب على اللّه و على رسوله لأنّا إذا حدّثنا لانقول قال فلان ، و قال فلان إنّما نقول قال اللّه وقال رسوله ثمّ تلا ه_ذه الأية ، { و يوم القيامة ترى الذين كذبوا على اللّه } . . . ;

خيثمه مى گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى فرمود: هر كس حديثى را از ما روايت كند، ما روزى از او بازخواست مى كنيم. اگر حديث را همان گونه كه ما گفته ايم. نقل كند، در حقيقت نقل صحيحى از خدا و رسولش كرده است. اگر دروغ به ما نسبت دهد، او به خدا و رسول نسبت دروغ داده است; زيرا ما وقتى حديثى مى گوييم، نمى گوييم: فلانى گفته است; بلكه مى گوييم خدا و رسولش فرموده اند. سپس آيه {و يوم القيامة ترى الذين كذبوا على اللّه...} را تلاوت فرمود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 1

1 - نسبت كذب و افترا به پيامبر ( ص ) ، از ديگر موضع گيرى هاى منكران ، در قبال وحى قرآنى

اللّه الذى أنزل الكت_ب بالحقّ . .. أم يقولون افترى على اللّه كذبًا

ارتباط اين آيه با آيات 17 و 18 مى تواند توجيه گر واژه {أم} باشد; يعنى، منكران قرآن گاهى با انكار معاد مى خواهند وحى

را انكار كنند و زمانى هم با نسبت كذب به پيامبر درصدد انكار حقانيت قرآن مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 15 - 8

8_ مشركان عصر بعثت به خاطر دنيا طلبى و تجمل گرايى ، قرآن را نپذيرفته و آن را ساخته دست پيامبر ( ص ) قلمداد مى كردند .

أم يقولون افتري_ه . .. من كان يريد الحي_وة الدنيا و زينتها

بيان پيامدهاى دنياخواهى و تجمل گرايى، پس از دعوت به توحيد و اقامه برهانى روشن براى آن، اشاره به ريشه هاى اصرار مشركان به كفرورزى دارد; يعنى، اينكه مشركان با وجود دليلى روشن بر حقانيت قرآن، حقايق مطرح شده در آن را نمى پذيرند به دليل دنياخواهى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 1

1_ مشركان عصر بعثت ، قرآن را ساخته و پرداخته پيامبر ( ص ) مى پنداشتند .

أم يقولون افتري_ه

در اينكه مقصود از ضمير در {يقولون} چه كسانى هستند، دو نظر ابراز شده است: برخى برآنند كه مقصود، مشركان عصر پيامبر(ص) هستند و گروهى ديگر از مفسران، مراد از آن را كفرپيشگان قوم نوح مى دانند. برداشت فوق براساس نظر اول است. گفتنى است كه براين اساس، مخاطب كلمه {قل} پيامبر(ص) و ضمير مفعولى در {إفتراه} به قرآن و يا خصوص داستان نوح(ع) باز مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 1،7،9

1- كافران ، مدعى منتسب نبودن قرآن به مبدأ وحى و انتساب دروغين آن از سوى پيامبر (

ص ) به خداوند

أم يقولون افتري_ه

7- كفرورزى و نسبت هاىِ نارواى مشركان به ساحت وحى و پيامبر ( ص ) ، مورد علم و آگاهى خداوند

قل . .. هو أعلم بما تفيضون فيه

9- پيامبر ( ص ) در مقام تنزيه خويش از اتهام افترا ، اميدوار و متكى به داورى خداوند

قل إن افتريته . .. كفى به شهيدًا بينى و بينكم

افتراهاى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 1

1 - نسبت كذب و افترا به پيامبر ( ص ) ، از ديگر موضع گيرى هاى منكران ، در قبال وحى قرآنى

اللّه الذى أنزل الكت_ب بالحقّ . .. أم يقولون افترى على اللّه كذبًا

ارتباط اين آيه با آيات 17 و 18 مى تواند توجيه گر واژه {أم} باشد; يعنى، منكران قرآن گاهى با انكار معاد مى خواهند وحى را انكار كنند و زمانى هم با نسبت كذب به پيامبر درصدد انكار حقانيت قرآن مى باشند.

افراط در مخالفت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 5 - 1

1 - افراط و زياده روى مردم عصر بعثت در مخالفت با پيامبر ( ص ) ، مانع لطف خدا در فرستادن وحى نبود .

أفنضرب عنكم الذكر صفحًا أن كنتم قومًا مسرفين

با توجه به مقام آيه _ كه مسأله وحى را مطرح مى كند _ مراد از {اسراف}، افراط و زياده روى در مخالفت با وحى خواهد بود.

افشاگرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 1

1 _

پيامبر ( ص ) ، مأمور افشاى سوابق ننگين اهل كتاب با توجه دادن آنان به گذشته شوم همكيشانشان

قل هل انبئكم بشرّ من ذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 17

17 _ وحى الهى ، كمك كننده پيامبر ( ص ) در افشاى چهره منافقانه و خيانت بار بانيان مسجد ضرار

و الذين اتخذوا مسجداً . .. و اللّه يشهد إنهم لكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 3 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مأمور افشاى سرسختى مشركان در ترك پرستش خداوند ; حتى در فرض محال تن دادن پيامبر ( ص ) به پرستش معبود هاى آنان

و لا أنتم ع_بدون ما أعبد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 5 - 3

3 - تصريح به آمادگى نداشتن مشركان براى پذيرش توحيد در هيچ زمان و تأكيد بر واهى بودن پيشنهاد سازش از سوى آنان ، وظيفه اى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

قل . .. و لا أنتم ع_بدون ما أعبد

آيات آغاز سوره _ كه تسامح طرفين را در زمان آينده منتفى دانست _ با مفهوم خود، تكليف زمان حال را نيز روشن كرده است. در اين حال، وضعيت زمان حال به صراحت در اين آيه، بيان شد تا موضع گيرى ها شفاف باشد.

افشاگرى همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 4

4 - دو همسر پيامبر ( ص ) ، به خاطر افشاكردن راز

آن حضرت ، به انحراف قلبى از مسير حق دچار شده بودند .

فقد صغت قلوبكما

افشاى توطئه عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 103 - 1

1- إخبار و پرده بردارى خداوند از توطئه هاى مخفيانه كافران و مشركان عليه حقانيت پيامبر ( ص ) و قرآن

و لقد نعلم أنهم يقولون إنما يعلّمه بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 7

7 - خداوند ، توطئه بدخواهان و منافقان عليه پيامبر ( ص ) ( ماجراى افك ) را افشا كرد .

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم لاتحسبوه شرًّا لكم بل هو خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 3 - 12

12 - عنايت ويژه خداوند به پيامبر ( ص ) ، با آگاه كردن ايشان از امور پنهانى عليه آن حضرت

و أظهره اللّه عليه . .. قال نبّأنى العليم الخبير

افشاى راز محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 3 - 2،3،7،8،9

2 - يكى از همسران پيامبر ( ص ) ( حفصه ) ، سخن محرمانه و سرّى آن حضرت را [ براى عايشه ] فاش ساخت .

و إذ أسرّ النبىّ إلى بعض أزوجه حديثًا فلمّا نبّأت به

مفسران، براساس شأن نزول ها، ماجراى نقل شده در آيه شريفه را مربوط به حفصه و عايشه دانسته اند.

3 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از افشا شدن رازش بهوسيله همسرش باخبر ساخت .

فلمّا نبّأت به و أظهره اللّه عليه

{إظهار}

(مصدر {أظهر}) به معناى مطلع ساختن و باخبر كردن است; يعنى، خداوند، پيامبر(ص) را نسبت به افشاى سرّش، باخبر ساخت.

7 - پرسش همسر پيامبر ( ص ) ( حفصه ) ، از آن حضرت درباره منبع اطلاع ايشان از افشا شدن رازش

فلمّا نبّأها به قالت من أنباك ه_ذا

8 - پيامبر ( ص ) ، در پاسخ به پرسش همسرش ( حفصه ) ، خداى دانا و آگاه را منبع آگاهى خويش از افشا شدن رازش معرفى كرد .

قال نبّأنى العليم الخبير

9 - هيچ كس ، جز خداوند ، از افشا شدن راز پيامبر ( ص ) از سوى همسرش ( حفصه ) آگاه نبود .

قالت من أنباك ه_ذا قال نبّأنى العليم الخبير

از اين كه پيامبر(ص) آگاهى خود را از ناحيه خداوند دانسته است، مى توان به مطلب ياد شده پى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 2،9

2 - گناه كارى همسران پيامبر ( ص ) ( حفصه و عايشه ) ، به خاطر افشاى راز آن حضرت

إن تتوبا إلى اللّه

توصيه به توبه، نشانگر ارتكاب گناه است.

9 - افشاى سخنان محرمانه و راز پيامبر ( ص ) ، از سوى برخى از همسرانش ، نوعى توطئه و همدستى عليه آن حضرت بود .

و إن تظ_هرا عليه

مطلب ياد شده، از تعبير {إن تظاهرا عليه} (اگر عليه پيامبر(ص) هم پشتى كنيد)، استفاده مى شود. گفتنى است {تظاهر} (مصدر {تظاهرا}) به معناى تعاون و هم پشتى است.

افشاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 12

12 - خداوند

، پنهان كارى پيامبر ( ص ) را درباره فرمان الهى به ازدواج آن حضرت با همسر مطلَّقه زيد ، بر ملا ساخت .

و تخفى فى نفسك ما اللّه مبديه

اقامت طولانى در خانه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 57 - 4

4 - كسانى كه وارد منزل پيامبر ( ص ) شوند و اقامت خود را در حدّ آزاردهندگى آن حضرت ادامه دهند ، مورد لعن خدايند .

و لامستئنسين لحديث إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ . .. إنّ الذين يؤذون ... و رسوله لعن

اقرار به حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 1

1 - عوام ، يهود در حضور مسلمانان به حقانيت پيامبر اسلام ( ص ) و انطباق نشانه هاى پيامبر موعود ، بر آن حضرت اعتراف مى كردند .

و إذا لقوا الذين ءامنوا قالوا ءامنا . .. قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

جمله {أتحدثونهم . ..; چرا حقايقى كه خدا در اختيار شما نهاده به مسلمانان باز مى گوييد؟} دلالت بر اين دارد كه مراد از {آمنا} بيان ويژگيهاى پيامبر موعود در تورات و تطبيق آن با رسول اكرم(ص) است. بنابراين {آمنا}; يعنى، ما تصديق مى كنيم كه محمد(ص) همان پيامبر موعود است و ويژگيهاى بيان شده بر او تطبيق مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 12

12 _ { عن ابى جعفر ( ع ) فى قول اللّه { ليظهره على الدين كله . . . } يكون ان

لا يبقى أحد إلا أقرّ بمحمد ( ص ) ;

از امام باقر (ع) درباره قول خدا {ليظهره على الدين كله . .. } روايت شده: [زمانى] خواهد بود هيچ كس باقى نمى ماند مگر اينكه به حضرت محمد (ص) اقرار مى كند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 10

10 - اذعان درونى كافران صدراسلام ، به حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) و قرآن

بل جاءهم بالحقّ و أكثرهم للحقّ ك_رهون

عبارت {أكثرهم للحقّ كارهون}; يعنى، بيشتر آنان حقيقت را خوش ندارند. بنابراين انكار رسالت پيامبر(ص) و آسمانى بودن قرآن، نه از آن رو است كه آنان به حقانيت آن دو يقين ندارند; بلكه بدان جهت بود كه آن دو حق است و آنها از حق خوششان نمى آيد.

اقرار به درستى وعده هاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 4

4 - بر زبان آوردن راستى و درستى وعده هاى خداوند و پيامبرش ، امر پسنديده اى است .

ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله و صدق اللّه و رسوله

از اين كه خداوند، سخن مؤمنان را درباره راستى وعده خدا و پيامبرش، بيان مى كند، در حالى كه عقيده به راستى آن، امرى درونى است و نياز به اظهار ندارد، پسنديده بودن اظهار اعتقاد به راستى وعده خدا و پيامبرش قابل استفاده است.

اقرار به نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 3،5

3 - منافقان در هر بار ملاقات با رسول اكرم ( ص ) ،

اظهار ايمان كرده و به رسالت الهى آن حضرت شهادت أكيد مى دادند .

إذا جاءك المن_فقون قالوا نشهد إنّك لرسول اللّه

5 - شهادت صريح و أكيد به رسالت پيامبر ( ص ) در حضور آن حضرت ، از شگرد هاى منافقان براى پنهان نگه داشتن چهره نفاق خود از آن حضرت

إذا جاءك المن_فقون قالوا نشهد إنّك لرسول اللّه

اقرار محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، آگاه و معترف به وابسته بودن تحولات تاريخ انسان ها به خداوند

ألم تر كيف فعل ربّك بعاد

استفهام در {ألم تر} تقريرى و مفيد اثبات است; يعنى، {رأيت} (ديدى و دانستى كه . ..).

اقرار مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 103 - 5

5- اعتراف ضمنى مخالفان پيامبر ( ص ) به اينكه هيچ يك از عرب ها قدرت ارائه مطالبى مانند قرآن را ندارند .

و لقد نعلم أنهم يقولون إنما يعلّمه بشر لسان الذى يلحدون إليه أعجمىّ

با توجه به اينكه آنان قرآن را آموزه افراد عجمى دانسته و مى گفتند: پيامبر(ص) نزد آنان اين مطالب را فرا گرفته است، روشن مى شود كه آنان مطالب قرآن را بسى فراتر از آنچه در توان خودشان هست، مى دانستند.

التجاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 93 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور التجا به خداوند براى ايمن ماندن از عذاب دامنگير ظالمان

قل ربّ إمّا ترينّى ما يوعدون

{إمّا} مركب از {إن} شرطيه

و {ماى} زايده و {ما} در {ما يوعدون} كنايه از عذاب است. جواب شرط نيز در آيه بعد آمده است: {ربّ فلاتجعلنى فى القوم الظالمين; پروردگارا! پس مرا در جمع ظالمان قرار مده}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 88 - 3

3 - التجاى پيامبر ( ص ) به پروردگار خويش ، در مشكلات ابلاغ رسالت

و قيله ي_ربّ إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون

الگو بودن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 21 - 1،2،4،5،6

1 - پيامبراسلام ( ص ) قطعاً ، الگويى خوب و شايسته براى مؤمنان بود .

لقد كان لكم فى رسول اللّه أُسوة حسنة

{لام} و {قد} دلالت بر قطعيت و حتميت مى كنند.

2 - پيامبراكرم ( ص ) ، الگو و اسوه اى شايسته ، براى مؤمنان در جهاد است .

لقد كان لكم فى رسول اللّه أُسوة حسنة

به قرينه آيات قبل و بعد كه درباره غزوه احزاب است و نيز برخورد منافقان با جهاد و مسلمانان، به احتمال قوى توصيه به الگوگيرى از پيامبر(ص) مربوط به جهاد است.

4 - پيامبر ( ص ) الگويى شايسته و مناسب ، براى اميدواران به خدا و عالم آخرت است .

لقد كان لكم فى رسول اللّه أُسوة حسنة لمن كان يرجوا اللّه و اليوم الأخر

{لمن كان يرجوا. ..} بدل از ضمير خطاب در {لكم} است.

5 - استفاده از پيامبر ( ص ) به عنوان الگو ، تنها براى افراد خاص ميسّر است .

لقد كان لكم فى رسول اللّه أُسوة . .. لمن كان يرجوا اللّه

6 - پيامبر ( ص ) ،

الگويى خوب و شايسته ، براى كسانى است كه خداوند را فراوان ياد مى كنند .

لقد كان لكم فى رسول اللّه أُسوة . .. لمن كان يرجوا اللّه ... و ذكر اللّه كثيرًا

الگوگيرى از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 16

16 - لزوم تبعيت از پيامبر ( ص ) و تسليم شدن در برابر احكام الهى

ما جعلنا القبلة . .. إلا لنعلم من يتبع الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 24 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، پيشتاز در درك معارف دينى و داراى نقش الگويى در آن

ألم تر كيف ضرب الله مثلاً كلمة طيّبة كشجرة طيّبة

استفهام {ألم تر} تقريرى است. يعنى تو مى بينى ... از اينكه خداوند، به جاى عموم مردم پيامبر(ص) را مورد خطاب قرار داده است مى تواند به اين نكته اشاره داشته باشد كه وقتى پيامبر(ص) در مثالهاى خداوند دقت مى كند، مردم بايد آن حضرت را سرمشق خود قرار دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 3

3_ پيامبر ( ص ) بايد الگوى مردمان در اقامه نماز باشد .

و أقم الصلوة

مفسران برآنند كه مراد از نماز در آيه مورد بحث، نمازهاى يوميه است و اين نمازها بر همگان واجب است. بنابراين مخاطب قراردادن پيامبر(ص) در بيان لزوم اقامه نماز، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 19 - 6

6- پيامبر ( ص )

، الگو و داراى نقش پيشتاز در درك معارف عالم آفرينش

ألم تر أن الله خلق السموت و الأرض بالحقّ

خطاب {ألم تر} اگرچه خطابى عام براى همه انسانهاست، اما مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) مى تواند رهنمودى باشد به اين نكته كه آن حضرت در درك واقعيات عالم پيشتاز است و ديگران بايد آن حضرت را سرمشق خود قرار دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 4

4 - شب زنده دارى گروهى از مؤمنان به تأسّى از پيامبر ( ص ) ، نزديك به دوسوم از شب يا نصف آن و يا يك سوم آن

تقوم أدنى من ثلثى اليل . .. و طائفة من الذين معك

الگوى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 10

10 - هجرت پيامبر ( ص ) و مسلمانان و موضع گيرى آنان در برابر مشركان ، حركتى ابراهيمى

قد كانت لكم أسوة حسنة فى إبرهيم و الذين معه

با توجه به آيات پيشين _ كه درباره هجرت و موضع گيرى بايسته مسلمانان در برابر مشركان است _ طرح {اسوه} بودن ابراهيم(ع) پس از اين آيات و توصيه ها، مطلب بالا را مى فهماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 5 - 14

14 - { عن أبى جعفر ( ع ) . . .انّ اللّه أمر نبيّه ( ص ) و المؤمنين بالبرائة من قومهم ماداموا كفّاراً فقال : { قد كانت لكم اُسوة حسنة فى إبراهيم و الذين معه إذ قالوا لقومهم إنّا برآؤا منكم و

ممّا تعبدون . . . } ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: خداوند به رسول خود و مؤمنان امر فرموده تا از قوم خود، مادامى كه در حال كفر هستند، برائت جويند [آن جا كه] مى فرمايد: {براى شما در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند الگوى خوبى است; زيرا آنان به قوم خود گفتند: إنّا برآؤا منكم و ممّا تعبدون}.

الهام به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 10

10 _ قرآن و حكمت فرو فرستاده شده بر رسول خدا ( ص ) و الهامات مستقيم به او ، رحمت و فضل عظيم الهى بر آن حضرت

و لولا فضل اللّه عليك و رحمته . .. و كان فضل اللّه عليك عظيماً

ظاهراً كتاب و حكمت و علوم پيامبر(ص) كه در جمله {و انزل اللّه عليك . ..} آمده، مصداقى از فضل و رحمت خاص خداوند است كه در جمله {لولا فضل اللّه ...} بيان شده است.

امامت جمعه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 3

3 - اقامه نماز جمعه ، در صدراسلام و به امامت حضرت رسول اكرم ( ص )

و إذا رأوا تج_رة . .. و تركوك قائمًا

امانتدارى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 161 - 3

3 _ امانتدارى پيامبر ( ص ) در جمع آورى و تقسيم غنايم

و ما كان لنبىّ ان يغلّ

در شأن نزول آيه آمده كه تيراندازان گماشته شده بر تپه احد، سنگر خويش را به اين

پندار رها كردند كه پيامبر (ص)، غنايم را بين همه رزمندگان تقسيم نخواهد كرد و هر كس هر چه به دست آورد، از آن او خواهد شد. (مجمع البيان، ذيل آيه).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 69 - 4

4 - سرزنش كافران از سوى خداوند ، به خاطر انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، على رغم آگاهى آنان از شخصيت ارزشى و اخلاقى ( صداقت ، امانت و . . . ) آن حضرت

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 15

15 - پيامبر ( ص ) ، امانت دار پيام الهى است .

يتلوا

فعل {يتلوا} (از ريشه {تلو})، بيانگر آن است كه خوانده هاى پيامبر(ص)، در حقيقت اعاده بى كم و كاست و پى گيرى كلمه به كلمه همان معارفى است كه دريافت كرده است.

امت هاى قبل از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 45 - 2

2 - پيدايش نسل هاى بسيار از زمان نزول تورات تا عصر پيامبر

و ما كنت بجانب الغربىّ إذ قضينا إلى موسى الأمر . .. و ل_كنّا أنشأنا قرونًا

امتحان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 94 - 17

17 _ نزديك شدن شكار هاى وحشى به پيامبر ( ص ) و مؤمنان در عمره حديبيه جهت آزمايش آنان

ليبلونكم اللّه بشىء من الصيد تناله ايديكم و رماحكم

امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: حشرت لرسول(ص) فى عمرة

الحديبية الوحوش حتى نالتها ايديهم و رماحهم.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 396، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 671، ح 357.

امداد به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 34 - 7

7 _ نويد خداوند به يارى پيامبر اكرم(ص) در صورت پايدارى و مقاومت

و لقد كذبت رسل من قبلك فصبروا . .. حتى أتهم نصرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 62 - 2،4،6

2 _ خداوند ، پشتيبانى كافى براى يارى پيامبر ( ص ) از نيرنگ كافران

فإن حسبك اللّه

4 _ پيامبر ( ص ) همواره از امداد هاى خاص خداوند برخوردار بود .

هو الذى أيدك بنصره

6 _ خداوند ، گرايش دهنده مؤمنان به يارى پيامبر ( ص )

أيدك بنصره و بالمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 1،2،4،15

1 _ نصرت خداوند به پيامبر ( ص ) در سخت ترين شرايط هجرت ، نشان قدرت و بى نيازى خدا از نصرت ديگران براى تحقق اراده خويش است .

و اللّه على كل شىء قدير. إلا تنصروه فقد نصره اللّه إذ أخرجه الذين كفروا

2 _ تهييج مسلمانان ، از سوى خداوند براى جهاد و يارى رساندن پيامبر ( ص )

إلا تنصروه فقد نصره اللّه

4 _ تضمين پيروزى پيامبر ( ص ) ( در جنگ تبوك ) از سوى خداوند ، على رغم احتمال كوتاهى ديگران در يارى رساندن به آن حضرت

إلا تنصروه فقد نصره اللّه

15 _ نصرت هاى خاص الهى به پيامبر ( ص ) ، عامل فرو شكستن شعار و

صولت كافران و اعتلا يافتن كلمة اللّه ( شعار توحيد )

فقد نصره اللّه . .. و جعل كلمة الذين كفروا السفلى و كلمة اللّه هى العليا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 17

17 _ وحى الهى ، كمك كننده پيامبر ( ص ) در افشاى چهره منافقانه و خيانت بار بانيان مسجد ضرار

و الذين اتخذوا مسجداً . .. و اللّه يشهد إنهم لكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 10

10_ پيامبر ( ص ) همواره از حمايت و يارى خداوند برخوردار بود .

و ل_ئن اتبعت . .. مالك من الله من ولىّ و لا واق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 45 - 10

10- خداوند ، پيامبر ( ص ) را به هنگام ابلاغ وحى ، مورد امداد غيبى خويش قرار مى داد .

و إذا قرأت القرءان جعلنا بينك . .. حجابًا مستورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 2

2 - وعده نصرت خدا به پيامبر ( ص ) حتمى و تخلف ناپذير است .

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

متعلق وعده، در اين آيه، به قرينه دعوت خداوند از پيامبر(ص) براى صبر پيشه كردن در برابر مخالفت هاى كافران، مى تواند نصرت خدا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 2

2 - وعده خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر يارى كردن او و پيروز شدن

آن حضرت در مبارزه با كافران حق ستيز

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 12

12 - وصول فيض و امداد الهى ، نخست به پيامبر ( ص ) و سپس به مؤمنان و امت آن حضرت *

فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

تقدم {على رسوله} بر {على المؤمنين}، مى تواند بيانگر مطلب بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 10

10 - هجرت مسلمانان از مكه به مدينه ، مايه يارى رساندن به خدا و پيامبر ( ص )

الذين أُخرجوا من دي_رهم . .. و ينصرون اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 8 - 4

4 - تسبيح خداوند ، زمينه ساز امداد هاى ويژه خداوند به پيامبر ( ص ) و فراهم آورنده تسهيلات براى عمل كردن آن حضرت به تكليف الهى خويش

سبّح . .. و نيسّرك لليسرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 6 - 4

4 - خداوند ، از آغاز يتيمى پيامبر ( ص ) ، هيچ گاه آن حضرت را بدون سرپرست نگذاشته بود .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

{إيواء} (مصدر {آوى}); يعنى، منزل دادن، ساكن كردن، جمع آورى و ضميمه ساختن چيزى به چيز ديگر (برگرفته از قاموس و مقاييس اللغة). در آيه شريفه به معناى قرار دادن شخص در كنار ديگرى و در آوردن او از حالت بى جايى و بى پناهى است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 7 - 5

5 - خداوند ، با يادآورى امداد ويژه خويش براى آشنا شدن پيامبر ( ص ) با معارف دين ، بر دور بودن آن حضرت از قهر و خشم خود تأكيد كرد .

ما ودّعك ربّك و ما قلى . .. و وجدك ضالاًّ فهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 2

2 - خداوند با امداد هاى ويژه به پيامبر ( ص ) او را به انجام دادن رسالت هاى الهى و اجراى برنامه هاى سنگين اسلام ، موفّق ساخت .

و وضعنا عنك وزرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 6

6 - فراهم آمدن تسهيلات براى رفع مشكلات پيامبر ( ص ) ، امداد ويژه خداوند به آن حضرت

فإنّ مع العسر يسرًا

حرف {ال} در {العسر}، مى تواند براى عهد يا جانشين مضاف اليه باشد; يعنى، {عسرك}. در اين صورت {العسر}، اشاره به سختى هايى دارد كه براى پيامبر(ص) پيش آمده بود.

امداد غيبى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 12

12 _ نصرت خداوند به پيامبر ( ص ) ، به وسيله آرامش بخشيدن به آن حضرت ( در غار ) و نيز تأييد او با سپاه غيبى ( فرشتگان )

فقد نصره اللّه . .. فأنزل اللّه سكينته عليه و أيّده بجنود لم تروها

امر به معروف محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 -

10

10 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّ اللّه أدّب نبيَّه حتّى إذا أقامه على ما أراد قال له : { و أمر بالعُرْف و أعرض عن الجاهلين } فلمّا فعل ذلك له رسول اللّه ( ص ) زكّاه اللّه ، فقال : { إنّك لعلى خلق عظيم . . . } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: خداوند پيامبر خود (محمّد(ص)) را تربيت كرد تا آن گاه كه او را بر آنچه اراده كرده بود پابرجا داشت، به او فرمود: (و أمر بالعرف و أعرض عن الجاهلين) چون رسول خدا آن فرمان را براى او انجام داد، خداوند او را به پاكى ستود و فرمود: (إنّك لعلى خلق عظيم)}.

امكان انعطاف پذيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73 - 10

10- امكان تأثيرپذيرى پيامبر ( ص ) از توطئه و ترفند هاى دشمنان

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك لتفترى علينا غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 6

6- امكان تأثيرپذيرى پيامبر ( ص ) از توطئه و ترفند هاى دشمنان

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً

امكان باغ براى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 10 - 3

3 _ خداوند ، تونا بر مهيّا ساختن باغ هايى با نهر هاى روان براى پيامبر ( ص ) به مراتب بهتر از آنچه كه مشركان توقع آن را براى پيامبر ( ص ) داشتند .

أو تكون له

جنّة يأكل منها . .. تبارك الذى إن شاء جعل لك خيرًا من ذلك جنّ_ت تجرى

امكان كاخ براى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 10 - 5

5 _ خداوند ، توانا بر مهيّا ساختن قصرهايى با عظمت براى پيامبر ( ص ) به مراتب بهتر از آنچه كه مشركان توقع آن را براى پيامبر ( ص ) داشتند .

تبارك الذى إن شاء . .. يجعل لك قصورًا

امكانات معنوى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 9 - 2

2 - فراگرفتن قرآن و حفظ آن و دارا بودن تسهيلات خدا دادى ، پيامبر ( ص ) را از شرايط لازم براى ارشاد مردم برخوردار ساخته بود .

سنقرئك فلاتنسى . .. و نيسّرك لليسرى . فذكّر

حرف {فاء}، فرمان ارشاد و تذكر را بر آيات پيشين تفريع كرده است. در آن آيات، از توانمندى پيامبر(ص) بر قرائت، حفظ و پى گيرى آسان تعاليم قرآن سخن به ميان آمده بود. بنابراين وجود آن ويژگى ها، مقدمه لازم براى اقدام به تذكر است.

اموال ذوى القرباى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 5

5 _ خمس غنايم جنگ و ديگر درآمد ها از آنِ خدا و پيامبر ( ص ) و خويشان اوست .

فأن للّه خمسه و للرسول و لذى القربى

{ذى القربى} به معناى خويش است و چون خويشى يك معناى اضافى است با قراين كلامى روشن مى شود كه خويشان چه كسى مراد است. در اينجا مراد از {ذى القربى}

به دليل كلمه {الرسول}، خويشان پيامبر(ص) هستند. در حقيقت {ال} در {القربى} جانشين مضاف إليه است ; يعنى: للرسول و لذى قرباه.

اموال محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 5

5 _ خمس غنايم جنگ و ديگر درآمد ها از آنِ خدا و پيامبر ( ص ) و خويشان اوست .

فأن للّه خمسه و للرسول و لذى القربى

{ذى القربى} به معناى خويش است و چون خويشى يك معناى اضافى است با قراين كلامى روشن مى شود كه خويشان چه كسى مراد است. در اينجا مراد از {ذى القربى} به دليل كلمه {الرسول}، خويشان پيامبر(ص) هستند. در حقيقت {ال} در {القربى} جانشين مضاف إليه است ; يعنى: للرسول و لذى قرباه.

امهال محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور فرصت دادن به كافران عصر بعثت و پرهيز از نفرين و درخواست عذاب سريع براى آنان

فمهّل الك_فرين أمهلهم رويدًا

{مَهِّل} و {أمهِل} به يك معنا است; گرچه برخى گفته اند: {مَهِّل} فرمان به مهلت لحظه به لحظه و تدريجى است و {أمهل} فرمان به يك مهلت. تكرار فرمان با دو لفظ متفاوت _ به گونه اى كه دو فرمان مستقل به نظر آيد _ تأكيد بيشترى به همراه دارد. كلمه {رويداً} ممكن است، تصغير {رَوْد} (مهلت دادن) باشد; يعنى، مهلت كوتاه و نيز مى تواند اسم فعل و به معناى {أمهل} باشد كه براى سومين بار فرمان مهلت را تكرار كرده است.

امى بودن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 6،11

6 _ پيامبر اسلام ( ص ) فرستاده اى از جانب خدا كه هرگز نوشتن را آموزش نديد .

الرسول النبى الأمّى

{امّى} به كسى گفته مى شود كه نوشتن را نياموخته است. برخى از اهل لغت نخواندن كتاب را نيز در معناى امى ذكر كرده اند.

11 _ امى بودن پيامبر ( ص ) ( درس نخواندن و خط ننوشتن ) نشانه حقانيت رسالت او و علامتى پيشاروى اهل كتاب براى شناسايى او به پيامبرى و رسالت

الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم

جمله {يجدونه . .. } راهنماى اين معناست كه صفات ذكر شده در آيه، نشانهايى است كه خداوند براى اهل كتاب بيان داشته تا به وسيله آنها پيامبر موعود را شناسايى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 16،17

16 _ حضرت محمد ( ص ) ، پيامبرى از جانب خدا و داراى مقام رسالت ، بدون آنكه درسى خوانده و يا خطى نوشته باشد .

فامنوا باللّه و رسوله النّبىّ لامّى

17 _ امى بودن ( درس نخواندن و خط ننوشتن ) پيامبر ، نشان صداقت وى در ادعاى رسالت

فامنوا باللّه و رسوله النّبىّ لامّى

بر اساس اين احتمال كه توصيف پيامبر(ص) به امى بودن به منظور استدلال بر حقانيت او ايراد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 48 - 1،5

1 - پيامبراكرم ( ص ) ، پيش از نزول قرآن ، پيشينه خواندن و نوشتن نداشت .

و ما كنت تتلوا من قبله من كت_ب و لاتخطّه

بيمينك

5 - امى بودن پيامبر ( ص ) ، دليلى غير قابل انكار ، بر آسمانى بودن قرآن كريم است .

و ما كنت تتلوا من قبله . .. إذًا لاَرتاب المبطلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 7

7 - پيامبراكرم ( ص ) ، پيش از نزول وحى با كتاب هاى آسمانى و مفاهيم قرآن هيچ آشنا نبود .

ما كنت تدرى ما الكت_ب و لا الإيم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 2 - 3،5

3 - حضرت محمد ( ص ) ، مردى از تبار عرب بود و همانند ايشان سواد خواندن و نوشتن نداشت .

بعث فى الأُمّيّن رسولاً منهم

5 - برانگيخته شدن رسول اكرم ( ص ) از ميان غير اهل كتاب ، براى هدايت خلق از سوى خداوند ، جلوه اى از عزّت و حكمت خداوند

العزيز الحكيم . هو الذى بعث فى الأُمّيّن رسولاً منهم

كلمه {اُمّيين} در قرآن، در مقابل اهل كتاب نيز به كار رفته است. برداشت بالا بر پايه اين احتمال است.

اميدوارى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 9

9- پيامبر ( ص ) در مقام تنزيه خويش از اتهام افترا ، اميدوار و متكى به داورى خداوند

قل إن افتريته . .. كفى به شهيدًا بينى و بينكم

انابه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 10 - 10

10 - توكل بر خداوند و انابه ( رجوع در تمامى امور ) به او ،

از خصلت هاى بارز پيامبر ( ص )

اللّه ربّى عليه توكّلت و إليه أنيب

انبياى قبل از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 42 - 1

1 _ خداوند قبل از پيامبر(ص) نيز رسولانى را براى هدايت امّتها برانگيخته بود.

و لقد أرسلنا إلى أمم من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 1

1_ خداوند پيش از پيامبر ( ص ) ، رسولان متعددى را مبعوث كرد كه هر كدام داراى سرگذشتى مهم و داستانى پربار بودند .

و كلاًّ نقصّ عليك من أنباء الرسل

تعدد رسولان ، از كلمه {رسل} _ كه جمع رسول است _ استفاده مى شود و سرگذشت مهم و پربار ، از كلمه {أنباء} _ كه به معناى خبرهاى بزرگ و پرفايده است _ استفاده مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 1

1_ پيامبران متعددى پيش از رسول اكرم ( ص ) به رسالت مبعوث شدند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 32 - 1

1_ پيامبران متعددى پيش از پيامبر اسلام به رسالت مبعوث شدند .

و لقد استهزىء برسل من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 1

1_ پيامبران متعددى پيش از پيامبر اكرم ( ص ) ، به رسالت مبعوث شدند .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر

- 15 - 10 - 1

1- خداوند ، قبل از پيامبر اسلام ( ص ) ، پيامبرانى را در ميان امت هاى پيشين مبعوث كرده بود .

و لقد أرسلنا من قبلك فى شيع الأولين

{شيع} جمع شيعه و در لغت به معناى گروهى است كه پيرو مذهب و يا شخصى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 4

4- پيامبران متعددى قبل از پيامبراكرم ( ص ) به رسالت مبعوث شده اند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 1،2

1- سوگند خداوند به خويش ، مبنى بر ارسال پيامبرانى به سوى امت هاى مختلف ، پيش از ظهور اسلام

تالله لقد أرسلنا إلى أُمم من قبلك

2- خداوند قبل از پيامبر ( ص ) ، انبيايى را به سوى امتهايى گسيل داشت .

تالله لقد أرسلنا إلى أُمم من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 25 - 1

1- رسولانى چند قبل از پيامبراسلام ( ص ) ، به رسالت برانگيخته بوده اند .

و ما أرسلنا من قبلك من رسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 41 - 1

1- بشر ، بهره مند از وجود پيامبران صاحب رسالت ، قبل از رسول خاتم ( ص )

و لقد استهزئَ برسل من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 47 - 4

4 - قبل از پيامبر اسلام ، پيامبران ديگرى از سوى

خداوند ، برانگيخته شده اند .

و لقد أرسلنا من قبلك رسلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 78 - 1

1 - خداوند ، پيش از بعثت پيامبراسلام ( ص ) ، رسولانى بسيار فرستاده است .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك

تنكير {رسلاً} براى بيان تكثير است.

انبياى قبل از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 25 - 1

1- رسولانى چند قبل از پيامبراسلام ( ص ) ، به رسالت برانگيخته بوده اند .

و ما أرسلنا من قبلك من رسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 42 - 1

1 _ خداوند قبل از پيامبر(ص) نيز رسولانى را براى هدايت امّتها برانگيخته بود.

و لقد أرسلنا إلى أمم من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 1

1_ خداوند پيش از پيامبر ( ص ) ، رسولان متعددى را مبعوث كرد كه هر كدام داراى سرگذشتى مهم و داستانى پربار بودند .

و كلاًّ نقصّ عليك من أنباء الرسل

تعدد رسولان ، از كلمه {رسل} _ كه جمع رسول است _ استفاده مى شود و سرگذشت مهم و پربار ، از كلمه {أنباء} _ كه به معناى خبرهاى بزرگ و پرفايده است _ استفاده مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 1

1_ پيامبران متعددى پيش از رسول اكرم ( ص ) به رسالت مبعوث شدند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 32 - 1

1_ پيامبران متعددى پيش از پيامبر اسلام به رسالت مبعوث شدند .

و لقد استهزىء برسل من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 1

1_ پيامبران متعددى پيش از پيامبر اكرم ( ص ) ، به رسالت مبعوث شدند .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 10 - 1

1- خداوند ، قبل از پيامبر اسلام ( ص ) ، پيامبرانى را در ميان امت هاى پيشين مبعوث كرده بود .

و لقد أرسلنا من قبلك فى شيع الأولين

{شيع} جمع شيعه و در لغت به معناى گروهى است كه پيرو مذهب و يا شخصى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 4

4- پيامبران متعددى قبل از پيامبراكرم ( ص ) به رسالت مبعوث شده اند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 1،2

1- سوگند خداوند به خويش ، مبنى بر ارسال پيامبرانى به سوى امت هاى مختلف ، پيش از ظهور اسلام

تالله لقد أرسلنا إلى أُمم من قبلك

2- خداوند قبل از پيامبر ( ص ) ، انبيايى را به سوى امتهايى گسيل داشت .

تالله لقد أرسلنا إلى أُمم من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 41 - 1

1- بشر ، بهره مند از وجود پيامبران صاحب رسالت

، قبل از رسول خاتم ( ص )

و لقد استهزئَ برسل من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 47 - 4

4 - قبل از پيامبر اسلام ، پيامبران ديگرى از سوى خداوند ، برانگيخته شده اند .

و لقد أرسلنا من قبلك رسلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 78 - 1

1 - خداوند ، پيش از بعثت پيامبراسلام ( ص ) ، رسولانى بسيار فرستاده است .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك

تنكير {رسلاً} براى بيان تكثير است.

انتظار محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 1 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مشتاق آزادسازى و فتح مكه و در انتظار نصرت و امداد هاى الهى

إذا جاء نصر اللّه و الفتح

مفسران، اين سوره را ناظر به فتح مكه مى دانند. مژده پيشاپيش آن به رسول اكرم(ص)، نشانگر اشتياق آن حضرت به تحقق آن است.

انتظار مرگ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 34 - 3،3

3- مشركان ، در انتظار نابودى شريعت پيامبر ( ص ) با مرگ وى بودند .

أفإيْن متّ فهم الخ_لدون

از لحن آيه استفاده مى شود كه مشركان و مخالفان پيامبراسلام(ص) در انتظار مرگ او و يا در صدد كشتن ايشان بودند; چنان كه در برخى از سوره هاى مكى قرآن به اين مسأله تصريح شده است (أم يقولون شاعر نتربص به ريب المنون).

3- مشركان ، در انتظار نابودى شريعت پيامبر ( ص ) با مرگ وى بودند

.

أفإيْن متّ فهم الخ_لدون

از لحن آيه استفاده مى شود كه مشركان و مخالفان پيامبراسلام(ص) در انتظار مرگ او و يا در صدد كشتن ايشان بودند; چنان كه در برخى از سوره هاى مكى قرآن به اين مسأله تصريح شده است (أم يقولون شاعر نتربص به ريب المنون).

انتظارات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 7

7_ پيامبر ( ص ) در انتظار سر رسيدن تهديد ها و وعيد هاى ابلاغ شده به منكران رسالت بود .

و إن مَّا نرينّك بعض الذى نعدهم . .. فإنما عليك البل_غ

انتقام از دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 12 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مورد عنايت ويژه خداوند در روز رستاخيز و انتقام گيرنده از دشمنان آن حضرت

إلى ربّك يومئذ المستقرّ

اضافه {ربّ} به ضمير مخاطب (پيامبر(ص)) مى تواند اشاره به حقيقت ياد شده باشد.

اندوه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 19،20

19 _ اندوه پيامبر ( ص ) از عصيان و نافرمانى مسلمانان و فرارشان از كارزار احد

فاثابكم غمّا بغمّ

برخى برآنند كه مراد از {غمّ} (غمّ دوّم)، غم و اندوهى است كه مسلمانان در آن كارزار به خاطر عصيان از دستور پيامبر (ص) و به شكست كشاندن لشگر اسلام بر دل پيامبر (ص) گذاشتند.

20 _ اندوه مسلمانان از شكست و از دست دادن غنائم و مبتلا شدن به مصيبت ها در كارزار احد ، تاوان اندوهى كه بر دل رسول خدا ( ص

) گذاردند .

فاثابكم غمّا بغمّ

بنابر اينكه {اثاب} به معناى مجازات باشد نه پاداش، و مراد از {غمّا}، اندوه مسلمانان به خاطر از دست دادن غنائم و مراد از {بغمّ}، غمى باشد كه بر رسول خدا (ص) وارد كردند. و {باء} در {بغمّ} به معناى سببيّت گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 176 - 1،2،4

1 _ علاقه وافر پيامبر ( ص ) به هدايت يافتن مردم و اندوه و تأسف عميق وى از شتاب برخى از مردم در كفر

و لا يحزنك الّذين يسارعون فى الكفر

2 _ توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر اندوهگين نشدن از شتاب برخى مردم در كفر

و لا يحزنك الّذين يسارعون فى الكفر

4 _ نگرانى پيامبر ( ص ) از آسيب يافتن دين خدا به واسطه تلاش هاى كفرآميز

و لا يحزنك الّذين يسارعون فى الكفر

از اينكه خداوند در مقام دلدارى مى فرمايد: انّهم لن يضروا اللّه شيئاً (آنان با كفرشان به خدا ضررى نمى رسانند)، معلوم مى شود كه سبب ناراحتى پيامبر (ص)، احتمال آسيب رسانى كافران به دين خدا بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 184 - 2

2 _ اندوه پيامبر ( ص ) به جهت تكذيب آن حضرت از سوى يهود *

فان كذّبوك فقد كذّب رسل من قبلك

لحن آيه حكايت از اندوه پيامبر (ص) نسبت به تكذيبش دارد، و برخى جواب شرط را محذوف دانسته اند و چنين گفته اند: ان كذّبوك فلا تحزن. از اين رو، جمله {فقد كذّب} را علّت {لا تحزن} گرفته

اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 166 - 3

3 _ خداوند تسلى بخش پيامبر ( ص ) براى زدودن آزردگى وى از انكار اهل كتاب

فلايؤمنون الا قليلا . .. لكن اللّه يشهد بما أنزل إليك

شهادت خداوند به حقانيت قرآن همراه با استدراك پس از بيان انكار رسالت پيامبر(ص) از سوى اكثريت اهل كتاب، به منظور تسلى دادن به آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 2،14،17

2 _ خداوند ، بر حذر دارنده پيامبر خويش ( ص ) از تأسف و اندوه بر كفرورزى مردمان

يأيها الرسول لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر

14 _ دروغ پذيرى برخى منافقان و يهوديان و پيروى آنان از عالمان تحريفگر ، فلسفه نهى خداوند از تأسف پيامبر ( ص ) بر كفرورزى آنان

لايحزنك الذين يسرعون . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

{سمعون} خبر براى ضمير محذوفى است كه به {الذين قالوا} و {الذين هادوا} بر مى گردد (هم سماعون) و اين جمله، بيانگر علت نهى خداوند از تأسف بر كفر منافقان و يهوديان است.

17 _ شايعه سازى برخى از منافقان و يهوديان و جاسوسى آنان براى تحريفگران يهود ، فلسفه بازداشتن پيامبر ( ص ) از اندوه بر كفرورزى آنان

لايحزنك الذين يسرعون . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 11

11 _ احساس خطر پيامبر ( ص ) از ناحيه برخى مردم جهت انجام رسالت ويژه خويش ( ابلاغ ولايت على ( ع ) )

بلغ ما

أنزل . .. و اللّه يعصمك من الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 68 - 23

23 _ پرهيز از اندوه و تأسف بر كفرپيشگى كافران و سرنوشت شوم آنان ، توصيه خداوند به پيامبر خويش

فلاتأس على القوم الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 33 - 2

2 _ تسلى خداوند به پيامبر(ص) در برابر انكار منكران با يادآورى آگاهى خداوند به ياوه هاى كافران و اندوه پيامبر(ص)

قد نعلم إنه ليحزنك الذى يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 97 - 4

4- پيامبر اسلام ( ص ) از تبليغات سوء و استهزاى آزار دهنده مشركان و دشمنان اسلام ، اندوهگين و آزرده بود .

المستهزءين . .. و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 6 - 4،8

4- پيامبر ( ص ) به جهت سرنوشت و پايان بد كافران ، در رنج و تأسّفى عميق بود .

فلعلّك ب_خع نفسك على ءاث_رهم إن لم يؤمنوابه_ذا الحديث أسفًا

مراد از {آثار} مى تواند عاقبت و نتيجه اى باشد كه بر ايمان نياوردن به قرآن (إن لم يؤمنوا بهذا الحديث) مترتّب مى شود. بر اين اساس {باخع نفسك عن اثرهم} يعنى: اى[پيامبر!] خود را به خاطر آثار ناشايستى كه كفر آنان در پى دارد، در رنج و مشقّتى كشنده، قرار مى دهى.

8- اندوهناك بودن پيامبر ( ص ) بر حال كافران ، در پيشگاه خداوند ، حالتى ستوده و فراتر از حدّ

انتظار است .

فلعلّك ب_خع نفسك على ءاث_رهم إن لم يؤمنوا به_ذا الحديث أسفًا

آيه شريف، گرچه پيامبر(ص) را از اين كه به سبب اندوه، خود را به هلاكت و مشقّت بيندازد، برحذر داشته است، ولى با عنايتى لطيف، از آن، تقدير كرده است; زيرا، اصل تأسّف خوردن را مذموم ندانسته، بلكه مرحله اى از آن را غير لازم شمرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 3 - 1

1 - نگرانى و اندوه شديد پيامبر ( ص ) به خاطر عدم گرايش كافران به ايمان

لعلّك ب_خع نفسك ألاّيكونوا مؤمنين

واژه {لعلّ} در مواردى كه انتظار وقوع امر ناخوشايندى مى رود به معناى اشفاق و بيم داشتن است و {بَخْع} (مصدر {باخع}) نيز به معناى تباه ساختن و از بين بردن مى باشد. بنابراين {لعلّك باخع نفسك}; يعنى، بيم آن مى رود كه تو جان خويش را تباه سازى. از اين رو معلوم مى شود كه پيامبر(ص) از اين كه كافران ايمان نمى آوردند، چنان اندوهگين مى شد كه ترس آن مى رفت كه جان خويش را از دست بدهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 70 - 1،5

1 - حزن و اندوه پيامبر ( ص ) بر حال كافران ، على رغم مكر و توطئه آنان عليه آن حضرت

و لاتحزن عليهم و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون

5 - دلتنگى پيامبر ( ص ) از توطئه هاى دشمنان عليه رسالت آن حضرت

و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 23

- 5،11

5 - كفر كافران ، بى ارزش تر از آن است كه پيامبر ( ص ) خود را به آن مشغول و اندوه ناك كند .

و من كفر فلايحزنك كفره

11 - پيامبر ( ص ) از برخى رخداد ها متأثّر و غمگين مى شده است .

و من كفر فلايحزنك كفره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 13،14

13 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر حسرت و اندوه نداشتن بر گمراهى كافران

فلاتذهب نفسك عليهم حسرت

14 - حسرت و اندوه شديد و همه جانبه پيامبر ( ص ) ، بر انحراف و گمراهى مردم كافر

فلاتذهب نفسك عليهم حسرت

آمدن {حسرات} به صورت جمع به جاى {حسرت}، بر كثرت و چند جانبه بودن آن دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 76 - 2،3

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، در برابر سخنان ناروا و تهمت هاى غم انگيز مخالفان دعوتش ، مورد تسلّى خاطر و دلجويى خداوند قرار گرفت .

فلايحزنك قولهم

3 - پيامبراسلام ( ص ) ، با سخنان ناروا و تهمت هاى غم انگيز دشمنانِ رسالتش روبه رو بود .

فلايحزنك قولهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 15 - 1

1 - ناراحتى پيامبر ( ص ) ، از مشركان و تهديد آنان به سرنوشت شوم و عذاب الهى

قل اللّه أعبد . .. فاعبدوا ما شئتم من دونه

امر {فاعبدوا ما شئتم من دونه} براى تهديد و نشانگر شدت غضب و ناراحتى پيامبر(ص) از كافران و

مشركان است.

انذار استهزاگران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 96 - 3

3- مشركان استهزاگر پيامبر ( ص ) ، به كيفر شديدى تهديد شدند .

المستهزءين. الذين يجعلون مع الله إل_هًا ءاخر فسوف يعلمون

جمله {فسوف يعلمون} (به زودى خواهند دانست) در مقام تهديد است.

انذار تاركان همكارى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 7

7 - هشدار خداوند ، به كسانى كه براى شانه خالى كردن از مسؤوليت حل و فصل مسائل اجتماعى و حضور در كنار پيامبر ( ص ) ، پناه جويانه و پنهانى گريختند .

قد يعلم اللّه الذين يتسلّلون منكم لواذًا

انذار خويشاوندان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 214 - 1

1 - مأموريت پيامبر ( ص ) براى انذار و اخطار بستگان نزديك خويش از عواقب شركورزى و مخالفت با خدا

فلاتدع مع اللّه . .. و أنذر عشيرتك الأقربين

انذار دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 1،12

1- خداوند ، توطئه گران عليه پيامبر ( ص ) را به فرو بردن در زمين ، تهديد كرد .

أفأمن الذين مكروا السيّئات أن يخسف الله بهم الأرض

مراد از {الذين مكروا} به قرينه آيات پيش _ كه درباره مشركان و سنگ اندازيهاى آنان عليه پيامبر(ص) و قرآن بود _ كسانى اند كه سد راه پيامبر(ص) مى شدند.

12- تهديد شدن مشركان توطئه كننده عليه پيامبر ( ص ) به عذابى غير مترقبه و غير قابل

پيش بينى

أفأمن الذين مكروا السيّئات . .. أو يأتيهم العذاب من حيث لايشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 46 - 1،3

1- توطئه كنندگان بر ضد پيامبر ( ص ) ، به گرفتار شدن در عذاب هلاكت بار به هنگام تلاش هاى روزانه ، تهديد شدند .

أفأمن الذين مكروا السيّئات . .. أو يأخذهم فى تقلّبهم

{أخذ} (گرفتن) كنايه از هلاكت است و {تقلّب} (تصرف) مى تواند كنايه از هرگونه تلاش، رفت و آمد و فعاليت باشد.

3- هشدار خداوند به توطئه گران عليه پيامبر ( ص ) ، به اينكه در هنگام توطئه ، عذابى هلاكت بار آنان را خواهد گرفت .

أفأمن الذين مكروا السيّئات . .. أو يأخذهم فى تقلّبهم

برداشت فوق بر اين احتمال است كه مراد از {تقلّبهم} تلاش مشركان و توطئه گران براى اجراى مقاصد خويش عليه پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 47 - 1،3،7

1- توطئه گران عليه پيامبر ( ص ) ، به هلاكت در حال وحشت و هراس تهديد شدند .

أفأمن الذين مكروا السيّئات . .. أو يأخذهم على تخوّف

{أخذ} (گرفتن) كنايه از هلاكت و {على تخوّف} حال براى مفعول {يأخذ} است. {تخوّف} ممكن است از ريشه {خوف} به معناى ترس باشد.

3- توطئه كنندگان عليه پيامبر ( ص ) به هلاكت تدريجى تهديد شدند .

أفأمن الذين مكروا السيّئات . .. أو يأخذهم على تخوّف

{تخوّف} در لغت به معناى {تنقص} كه نقصان در اموال و تعداد نفوس انسانها بر اثر مرگ و مير باشد، آمده است. بنابراين مراد از {تخوّف} اين است كه:

تعدادى به هلاكت مى رسند و سپس نوبت به گروه بعدى مى رسد و اين حكايت از تدريجى بودن هلاكت دارد.

7- تهديد توطئه گران عليه پيامبر ( ص ) ، جلوه رأفت و رحمت خداوند به مؤمنان است .

أفأمن الذين مكروا السيّئات أن يخسف الله بهم . .. أو يأتيهم العذاب ... فإن ربّكم

برداشت فوق، بر اين اساس است كه عبارت {فإن ربّكم لرءوف رحيم} خطاب به مؤمنان باشد و ذكر آن پس از تهديدهاى گوناگون عليه توطئه گران، مى تواند مشعر به نكته فوق باشد.

انذار محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73 - 2،7

2- هشدار الهى به پيامبر ( ص ) براى برحذر بودن از وسوسه ها و توطئه هاى مشركان جهت لغزش آن حضرت

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك

7- هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) به اجتناب از افترا و دروغ بستن بر او ، بر اثر توطئه و ترفند دشمنان

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك لتفترى علينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 1،8

1- هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر اينكه در صورت لغزش از مواضع اصولى خويش ، دچار كيفر دو چندان دنيوى و اخروى خواهد شد .

إذًا لأذقن_ك ضعف الحيوة و ضعف الممات

8- هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر اينكه در صورت مبتلا شدن به كيفر الهى ، هيچ يار و مددكارى براى نجات خويش نخواهد داشت .

لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً . .. ثمّ لاتجد لك علينا

نصيرًا

انذار مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 77 - 10

10 _ تهديد شدن تكذيب كنندگان دعوت خدا و رسول او ، به عذاب و كيفر از سوى خداوند

قل مايعبؤا بكم ربّى . .. فقد كذّبتم فسوف يكون لزامًا

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مقام تهديد كافران و مشركان است; همان طور كه آيات گذشته در تشويق مؤمنان و بندگان خالص خدا بود.

انذارهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 6 - 1،4،5

1 - انذار هاى پيامبر ( ص ) در منكرانِ قرآن و كافران به آن ، بى تأثير بود .

إن الذين كفروا سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم

{انذار} (مصدر انذرت) به معناى خبر دادن و مطلع ساختن از چيزى است كه بايد از آن ترسيد و دورى كرد.

4 - انذار از روش هاى تبليغى _ هدايتى پيامبر ( ص )

ءأنذرتهم أم لم تنذرهم

5 - برخى از مردم عصر پيامبر ( ص ) در مرحله اى از كفر بودند كه انذار هاى پيامبر ( ص ) در آنان تأثيرى نمى بخشيد .

إن الذين كفروا سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لايؤمنون

برخى برآنند كه مراد از {الذين كفروا} گروهى از كفرپيشگان مكه است; يعنى آيه شريفه بيان يك قضيه خارجيه است و حكايت از آن ندارد كه در كافر زمينه ايمان نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 7 - 4

4 - مؤثر نبودن انذار هاى پيامبر ( ص ) در كافرانِ

منكرِ قرآن ، ناشى از مسدود بودن ابزار درك و فهم ايشان است .

سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لايؤمنون. ختم اللّه على قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 119 - 8

8 - بشارت و انذار شيوه پيامبر ( ص ) در هدايت مردم

إنا أرسلنك بالحق بشيراً و نذيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 14

14 _ پيامبر(ص)، وظيفه دار انذار مردم در تمامى تاريخ

و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذركم به و من بلغ

جمله {من بلغ} عطف بر ضمير خطاب {انذركم} است. لذا معنى آيه چنين مى شود: {لانذر من بلغ}. و چون فاعل {انذر} پيامبر(ص) است، بنابراين وظيفه آن حضرت مستمر و جارى در تاريخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 51 - 1

1 _ انذار مردم با وحى و قرآن، از وظايف پيامبر(ص)

و أنذر به الذين يخافون

ضمير {به الذين} به {ما يوحى} برمى گردد و مراد از {ما يوحى} مطلق وحى و قرآن بزرگترين و كاملترين مصداق آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 1

1 _ پيامبر(ص) مأمور توجه دادن تكذيب كنندگان وحى به رحمت واسعه خداوند و بيم دادن آنان از عذاب حتمى اوست.

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 2 - 7

7 _ وظيفه پيامبر(ص) در برابر قرآن انذار و تذكر

است، نه اجبار مردم به هدايت

لتنذر به ذكرى للمؤمنين

برداشت فوق بر اين مبناست كه جمله {فلايكن . ..} تفريع بر {لتنذر ...} باشد. يعنى قرآن تنها براى انذار و تذكر نازل شده است، بنابراين جايى براى نگرانى از اعراض مشركان وجود ندارد. زيرا اجبار آنان بر هدايت از اهداف نزول قرآن نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 184 - 8

8 _ انذار مردم و بيم دادن ايشان از فرجام هاى شوم ، وظيفه پيامبر ( ص ) و از شؤون وى

إن هو إلا نذير مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 16

16 _ انذار مردم و آگاه ساختن آنان از عاقبت شوم كفرپيشگان ، از وظايف اساسى پيامبر ( ص )

إن أنا إلا نذير

لام در {لقوم} هم مى تواند {لام} تقويت باشد و هم مى تواند {لام} انتفاع گرفته شود. بر اساس احتمال اول {قوم} مفعول براى {نذير و بشير} خواهد بود و مفاد آيه اين است كه پيامبر(ص) مؤمنان را انذار خواهد كرد و به آنان بشارت خواهد داد. و بر اساس دومين احتمال مفعول {نذير و بشير} همه مردم هستند و {لقوم يؤمنون} بيان مى دارد كه تنها مؤمنان از انذارها و بشارتها بهره مند مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 6

6 _ بيم دادن به عامه مردمان ( انذار ) و مژده دادن به اهل ايمان ( بشارت ) رسالتى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

أن أنذر الناس و بشّر

الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 5

5_ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار انذار مشركان و ترساندن آنان از فرجامى شوم

ألاّ تعبدوا إلاّ الله إننى لكم منه نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 10

10_ وظيفه پيامبر ( ص ) انذار مردم و ابلاغ احكام و معارف دين است نه پاسخ گويى به درخواست هاى نابه جاى آنان

إنما أنت نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 7 - 6،10

6_ وظيفه پيامبر ( ص ) هشدار دادن مردم به عذاب هاى الهى و راهنمايى آنان به طريق درست است .

إنما أنت منذر

10_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قول الله عزوجل : { إنما أنت منذر و لكل قوم هاد } فقال : رسول الله ( ص ) المنذر و لكل زمان منّا هاد يهديهم إلى ما جاء به نبى الله ( ص ) ثم الهداة من بعده علىّ ثم الأوصياء واحد بعد واحد ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداى عزوجل: {إنما أنت منذر و لكل قوم هاد} روايت شده است كه فرمود: {منذر} رسول خدا(ص) است و براى هر زمانى هدايت كننده اى از ماست كه مردم را به سوى آنچه پيغمبر خدا آورده است هدايت مى كند و هدايت كنندگان بعد از رسول خدا، على(ع) و سپس اوصياى او يكى بعد از ديگرى هستند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 44 - 1

1-

پيامبر ( ص ) مأمور انذار و ترساندن مردم از عذاب استيصال

و أنذر الناس يوم يأتيهم العذاب . .. ربّنا أخّرنا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مقصود از {العذاب}، عذاب دنيوى (استيصال) باشد. درخواست مهلت براى اجابت دعوت رسولان (أخّرنا ... و نتّبع الرسل) مؤيد آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 50 - 1

1- پيامبر ( ص ) وظيفه دار باخبر ساختن بندگان از عذاب دردناك خداوند

و أن عذابى هو العذاب الأليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 89 - 1

1- پيامبر ( ص ) مأمور اعلان قلمرو مسؤوليت خويش ( انذار ) براى مردم

و قل إنى أنا النذير المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 3

3- تهديد پيامبر ( ص ) به مشركان مكه ، در امكان نزول عذاب با سقوط قطعاتى از آسمان بر سر آنان

أو تسقط السّماء كما زعمت علينا كسفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 100 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، مأمور تذكر و هشدار به انسان ها نسبت به خصلت هاى نفسانى نارواى آنان

قل لو أنتم تملكون خزائن رحمة ربّى إذًا لأمسكتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 105 - 5،6

5- مسؤوليت پيامبر ( ص ) ، تنها بشارت و انذار مردمان بود .

و ما أرسلن_ك إلاّ مبشّرًا و نذيرًا

6- حقايق قرآنى ، اساس رسالت پيامبر ( ص ) و بشارت ها

و انذار هاى آن حضرت

و بالحقّ أنزلنه و بالحقّ نزل و ما أرسلن_ك إلاّ مبشّرًا و نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 2 - 6

6- { انذار } و { تبشير } از جمله وظايف و شؤون پيامبر ( ص ) است .

أنزل على عبده . .. لينذر ... و يبشّر المؤمنين

برداشت بالا، بر اين اساس است كه ضمير در {ينذر} و {يبشّر} به {عبده} بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 4 - 3

3- بيم دادن كسانى كه خدا را داراى فرزند مى پندارند ، از رسالت هاى قرآن و پيامبر ( ص ) است .

و ينذر الذين قالوا اتخذ اللّه ولدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 1،11

1- پيامبراكرم ( ص ) مأمور انذار و هشدار دادن به مردم در مورد حوادث حسرت آفرين قيامت

و أنذرهم يوم الحسرة

ضمير {هم} در {أنذرهم} شامل همه مردم مى شود. از اضافه شدن {يوم} به {الحسرة} معلوم مى شود كه در آن روز همگان برگذشته خويش تأسف مى خورند، به طورى كه آن روز {روز حسرت} ناميده شده است.

11- انذار غافلان و منكران قيامت و بيم دادن آنان از زمينه هاى حسرت در آن از وظايف پيامبر ( ص ) است .

و أنذرهم يوم الحسرة . .. و هم فى غفلة و هم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 97 - 6

6- بشارت به پرهيزگاران و انذار دشمنان متعصب و سرسخت

دين ، از اهداف قرآن و رسالت پيامبر ( ص )

لتبشّر به المتّقين و تنذر به قومًا لدًّا

{لدّ} جمع {ألدّ} است و {قوماً لدّاً}; يعنى، مردمى در اوج سرسختى و لجاجت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 135 - 2

2- بيم دادن كافران از خطر هلاكت با عذابى از جانب خداوند ، از وظايف پيامبر ( ص )

و لو أنّا أهلكن_هم بعذاب . .. قل كلّ متربّص فتربّصوا فستعلمون

{تربص} به معناى {انتظار} است (مصباح). فرمان {قل} به پيامبر(ص)، بيانگر وظيفه داشتن آن حضرت در ابلاغ اين نكته به كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 1،7،10،11

1- هشدار و انذار عمومى به مشركان لجوج و روى گردانان از توحيد ، از وظايف پيامبراكرم ( ص )

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

{إيذان} به معناى {اعلام} است و نوعاً در جايى استعمال مى شود كه اين اعلام همراه با نوعى تحذير و هشدار باشد; يعنى، در معناى {انذار} به كار مى رود.

7- انذار پيامبر ( ص ) ، جلوه اى از رحمت گسترده الهى بر جهانيان

و ما أرسلن_ك إلاّ رحمة . .. فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

10- پيامبر ( ص ) ، مشركان و كافران حق ناپذير را به عذاب الهى تهديد كرد .

إن أدرى أقريب أم بعيد ما توعدون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {ماتوعدون}، عذاب الهى در دنيا و يا آخرت باشد.

11- پيامبر ( ص ) ، پيروزى اسلام را به مشركان و كافران حق ناپذير يادآور شد و شكستشان را به

آنان هشدار داد .

و إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {ماتوعدون} پيروزى اسلام و شكست جبهه شرك و كفر باشد. گفتنى است كه جمله {أنّ الأرض يرثها عبادى الصالحون} در آيه 105 مؤيد همين ديدگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 49 - 3،7

3 - آگاه ساختن مردم از عواقب شرك و ترساندن آنان از پيامد هاى اخروى آن ، اساس رسالت پيامبر ( ص ) را تشكيل مى داد .

قل ي_أيّها الناس

7 - وظيفه پيامبر ( ص ) ، تنها هشدار دادن است نه اجبار كردن مردم به ايمان .

إنّما أنا لكم نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 68 - 5

5 - هشدار به فرجام شوم كفرپيشگى و مبارزه با توحيد و يكتاپرستى ، رسالت الهى پيامبر ( ص )

و إن ج_دلوك فقل اللّه أعلم بما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 72 - 8

8 - تهديد شدن مشركان كينه توز به آتش دوزخ ، از سوى پيامبر ( ص ) و به دستور خداوند

قل أفأنبّئكم بشرّ من ذلكم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 1 - 11

11 _ انذار و اخطار به همه انسان ها در تمام گيتى ، از اهداف قرآن و پيامبراسلام ( ص )

نزّل الفرقان على عبده ليكون للع_لمين نذيرًا

ضمير در {ليكون} ممكن است به دو چيز بازگردد: 1_ {فرقان} 2_ {عبده} (پيامبر اسلام).

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 5،6

5 _ نزول فرشته اى براى همراهى با پيامبر ( ص ) جهت انذار مردمان ، انتظار بى جاى كافران

و قالوا . .. لولا أُنزل إليه ملك فيكون معه نذيرًا

6 _ نزول فرشته اى بر پيامبر ( ص ) براى همراهى با او در انذار مردمان ، شرط پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) و درستى آن از نظر كافران بود .

لولا أُنزل إليه ملك فيكون معه نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 56 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) در مرحله نخست و نيمه اول رسالت خود ، هدفى جز بشارت و اخطار به مردمان نداشت .

و ما أرسلن_ك إلاّ مبشّرًا و نذيرًا

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته است: 1_ از نظر تاريخى ترديدى نيست كه بعثت پيامبر(ص)، داراى دو مرحله كاملاً متمايز و گوناگون بود كه مرحله نخست در مكه و مرحله دوم در مدينه قرار داشت. 2_ تمامى آياتى كه از بشارت و انذار پيامبر(ص) در قالب نفى و استثنا سخن به ميان آورده است (از جمله آيه مورد بحث)، همگى در مكه نازل گشته است كه به مرحله نخست آن حضرت مربوط مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 194 - 4

4 - انذار و اخطار ، مهم ترين مسؤوليت پيامبراكرم ( ص )

نزل . .. على قلبك لتكون من المنذرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 -

215 - 3

3 - انذارگرى و رحمت گسترى ، دو بعد شخصيت الهى و پيامبرى حضرت محمد ( ص )

و أنذر عشيرتك . .. و اخفض جناحك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 71 - 6

6 - همراهى مؤمنان با پيامبر ( ص ) در تبليغ دين و انذار كافران

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

از اين كه كافران، در درخواست خود مؤمنان را مورد خطاب قرار داده اند، استفاده مى شود كه پيروان پيامبر(ص) نيز در تبليغ دين و دفاع از آن، شركت گسترده داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 92 - 8،10

8 - انذارگرى و هشداردهى ، موضع پيامبر ( ص ) در برابر گمراهان حق ناپذير

و من ضلّ فقل إنّما أنا من المنذرين

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف به تداوم بخشيدن انذارگرى خود نسبت به گمراهان و دست برنداشتن از تبليغ

و من ضلّ فقل إنّما أنا من المنذرين

تعبير {فقل إنّما. ..} مى رساند كه پيامبر(ص) در مرحله نخست، با تلاوت آيات در مقام هدايت توده ها است و در صورت مخالفت عده اى، وظيفه او پايان يافته نيست; بلكه او در موضع انذارگرى هم چنان بايد باقى بماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 5

5 - انذار مردم از هدف هاى اساسى بعثت پيامبر ( ص )

لتنذر قومًا ما أتيهم من نذير من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 8

8

- وظيفه پيامبر ( ص ) ، تنها ، انذار و بيم دهى به مردم بود .

قل . .. و إنّما أنا نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 3 - 8

8 - پيامبر ( ص ) ، از جانب خداوند ، مأمور به انذار مردم بود .

هو الحقّ من ربّك لتنذر قومًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 45 - 3

3 - نقش و مسؤوليت پيامبر ( ص ) بشارت دادن و هشدار دادن به مردم است .

أرسلنك . .. مبشّرًا و نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 28 - 2،6

2 - مأموريت پيامبر ( ص ) از جانب خداوند ، بشارت و انذار است .

و ما أرسلن_ك إلاّ. ..بشيرًا و نذيرًا

6 - بيشتر مشركان ، از آنچه پيامبر ( ص ) به آن بشارت مى دهد و يا هشدار مى دهد ، بى خبراند .

بشيرًا و نذيرًا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

متعلق {لايعلمون} محذوف است و احتمال دارد به قرينه ذكر بشارت و انذار در آيه، همين دو باشد. گفتنى است احتمال دارد {ال} در {الناس} عهد بوده و مراد از {الناس} مشركانى باشند كه از آغاز سوره تا اين جا از آنان سخن گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 14

14 - هشدار دادن به مردم از عذاب شديد الهى ، محور اساسى رسالت پيامبر ( ص )

إن هو إلاّ نذير لكم بين يدى عذاب

شديد

قصر در {إن هو إلاّ نذير} از نوع قصر اضافى و در رابطه با مسأله اتهام جنون به پيامبر(ص) است; يعنى، پيامبر(ص) آن گونه نيست كه شما معرفى مى كنيد; بلكه او تنها يك انذارگر است و هدفى جز اين ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 23 - 1

1 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) در برابر مشركان و كافران لجوج و حق ناپذير در صدراسلام ، تنها انذار و هشدار بود .

و ما أنت بمسمع من فى القبور . إن أنت إلاّ نذير

حصر در اين آيه _ با توجه به آيات پيشين _ از نوع حصر اضافى و در ارتباط با كافران و مشركان لجوج است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 24 - 5

5 - بشارت و انذار ، شيوه پيامبر ( ص ) در هدايت مردم

إنّا أرسلن_ك بالحقّ بشيرًا و نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 6 - 1،2،10

1 - پيامبراسلام ، وظيفه دار انذار و اخطار به مردم برپايه تعاليم قرآن

تنزيل العزيز الرحيم . لتنذر قومًا

2 - تعاليم قرآن ، مبنا و پايه تبليغ و انذار پيامبراسلام ( ص )

تنزيل العزيز الرحيم . لتنذر قومًا

{لام} در {لتنذر} براى تعليل و متعلق به {تنزيل. ..} است. بر اين اساس نزول قرآن، براى اخطار به مردم از سوى پيامبر(ص) بوده است و اين كتاب، پايه و اساس دعوت آن حضرت بود.

10 - { عن أبى بصير عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . قال :

و سألته عن قول اللّه { لتنذر قوماً ما أُنذر آباؤهم فهم غافلون } قال : لتنذر القوم الذين أنت فيهم كما أنذر آباؤهم فهم غافلون عن اللّه و عن رسوله و عن وعيده . . . ;

ابوبصير گويد: از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند: {لتنذر قوماً ما أنذر آباؤهم فهم غافلون} سؤال كردم، فرمود: مقصود اين است: تا انذار كنى گروهى را كه در ميان آن ها هستى، همان گونه كه پدرانشان انذار شدند كه اينان از خدا و از رسول او و از وعيدهاى خدا غافل اند. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 10 - 1،5

1 - بيشتر سران شرك و كفر در صدراسلام ، به گونه اى بودند كه انذار و اخطارِ پيامبر ( ص ) در آنان كارساز نبوده و ايمان نمى آوردند .

لقد حقّ القول على أكثرهم . .. و سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لايؤمنون

5 - انذار و اخطار ، از روش هاى تبليغى _ هدايتى پيامبر ( ص )

و سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 11 - 13

13 - انذار و بشارت ، از روش هاى تبليغى _ هدايتى پيامبراسلام ( ص )

إنّما تنذر من اتّبع الذكر . .. فبشّره بمغفرة و أجر كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 70 - 2

2 - انذار و اخطار به انسان ها ، از اهداف رسالت پيامبراسلام ( ص )

و ما علّمن_ه الشعر و ما ينبغى له .

.. لينذر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 4 - 4

4 - انذار و اخطار ، در قلمرو رسالت پيامبراسلام ( ص )

منذر منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 65 - 2

2 - انذار و اخطار به مردمان ، رسالت و تكليف پيامبراسلام ( ص )

إنّما أنا منذر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 70 - 3،5

3 - انذار و اخطار به مردمان ، رسالت و تكليف پيامبراسلام ( ص )

إنّما أنا نذير

5 - بر دوش داشتن رسالت انذار و اخطارگرى ، فلسفه نزول وحى بر پيامبر ( ص )

إن يوحى إلىّ إلاّأنّما أنا نذير

برداشت ياد شده از آن جا است كه {أنّما. ..} به تقدير لام تعليل است; يعنى، {إن يوحى إلىّ إلاّ لأنّما أنا نذير...} (به من وحى نمى شود، مگر به خاطر اين كه من نذير و اخطاركننده هستم).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 1،4

1 - پيامبر ( ص ) مأمور انذار و اخطار به مردم درباره روز قيامت

و أنذرهم يوم الأزفة

4 - پيامبر ( ص ) ، مأمور انذار و اخطار مردم از لحظه فرا رسيدن مرگ و قريب الوقوع بودن آن براى همگان

و أنذرهم يوم الأزفة

برخى از مفسران {يوم الآزفة} را روز فرا رسيدن مرگ دانسته اند; زيرا آنچه نزديك به انسان و قريب الوقوع است، لحظه مرگ او است. هم چنين تعبير {إذ القلوب لدى الحناجر...} درباره لحظه مرگ انسان ها، مناسب تر

از لحظه فرا رسيدن قيامت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 13 - 1

1 - پيامبر ( ص ) مأمور بيم دادن به كسانى كه آيات روشن توحيد و ربوبيت خداوند را نپذيرفته ، از آن اعراض مى كنند .

فإن أعرضوا فقل أنذرتكم

آيات پيشين _ كه بيانگر دلايل توحيد و ربوبيت يگانه خداوند بود _ قرينه بر اين است كه متعلق {أعرضوا} دلايل روشن توحيد و ربوبيت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 8 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، فرستاده الهى براى گواهى بر خلق و بشارت و انذار آنان

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا و مبشّرًا و نذيرًا

2 - گواه بودن بر اعمال خلق و تبشير و انذار آنان ، از وظايف مهم پيامبر اسلام

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا مبشّرًا و نذيرًا

اهميت وظايف ياد شده، از تخصيص يافتن به ذكر استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 3 - 3،6

3_ معاد ، از مهم ترين انذار هاى پيامبر ( ص ) براى آدميان

جاءهم منذر . .. أءذا متنا ... ذلك رجع بعيد

از ارتباط {أءذا متنا} _ كه در مورد قيامت است _ با تعبير {منذر} در آيه قبل، استفاده مى شود كه يكى از محورهاى عمده انذارهاى پيامبر(ص) مسأله معاد بوده است.

6_ معاد مورد انذار پيامبر ( ص ) ، معادى جسمانى و نه صرفاً روحانى

جاءهم منذر . .. أءذا متنا و كنّا ترابًا ذلك رجع بعيد

گفتنى است كه اشكال كافران در زمينه معاد جسمانى بوده

و پذيرش گرد آمدن دوباره اجزاى بدن بر ايشان دشوار بوده است. اين نشان مى دهد كه آنان، از انذار پيامبر(ص)، معاد جسمانى را فهميده اند. آيه شريفه هم اصل فهم ايشان را رد نكرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 50 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، اخطار دهنده اى از جانب خداوند به آدميان

إنّى لكم منه نذير

مراد از {منه} اخطار از جانب خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 51 - 4،6

4 - پيامبر ( ص ) ، انذارگر و بيم دهنده آدميان از عواقب شوم شرك

و لاتجعلوا مع اللّه . .. إنّى لكم منه نذير

6 - انذار هاى روشن پيامبر ( ص ) ، اتمام حجت بر خلق و سدّ كننده راه هر گونه عذر و بهانه

إنّى لكم منه نذير مبين . و لاتجعلوا مع اللّه ... إنّى لكم منه نذير مبين$

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 55 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ادامه دادن تذكر و هشدار ، در عين اصرار نورزيدن بر هدايت حق ستيزان

فتولّ عنهم . .. و ذكّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 56 - 1

1 - قرآن و پيامبر ( ص ) ، بيم دهنده اى از زمره بيم دهندگان گذشته تاريخ

ه_ذا نذير من النذر الأُولى

{ه_ذا} هم مى تواند به پيامبر(ص) و هم به قرآن اشاره داشته باشد. در برداشت بالا، هر دو احتمال

رعايت شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 6

6 - همراهى مؤمنان با پيامبر ( ص ) ، در تبليغ دين و انذار كافران

إن كنتم ص_دقين

از اين كه در درخواست كافران، مؤمنان مورد خطاب قرار گرفته اند، استفاده مى شود كه پيروان پيامبراسلام(ص) نيز در تبليغ دين و دفاع از آن، شركت گسترده اى داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 26 - 4،5

4 - انذار و اخطار به مردمان ، در قلمرو رسالت پيامبراسلام ( ص )

و إنّما أنا نذير

5 - پيامبر ( ص ) ، تنها عهده دار انذار مردمان ، درباره برپايى قيامت بود ، نه مشخص ساختن زمان دقيق آن .

قل إنّما العلم عند اللّه و إنّما أنا نذير

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه حصر در {إنّما أنا نذير} حصر اضافى بوده و نسبت به علم به زمان برپايى قيامت سنجيده شده است; يعنى، من تنها انذارگر به وقوع قيامت هستم، نه بيش از آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 45 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) ، هشدار دهنده و انذار كننده مردم درباره رخداد هاى قيامت

إنّماأنت منذر من يخشيها

3 - تنها كسانى هشدار ها و انذار هاى پيامبر ( ص ) را مى پذيرند كه داراى زمينه خشيت و هراس از گرفتارى هاى قيامت باشند .

إنّماأنت منذر من يخشيها

انذار پيامبر(ص)، همگانى است و به طايفه خاصى نظر ندارد; اختصاص آن به {من يخشاها}، ناظر به

تأثيرپذيرى آنان و سود نبردن ديگران است.

انعطاف ناپذيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 2،3

2 _ پيامبر اكرم ( ص ) دستور يافت پايبندى و انعطاف پذيرى خود را در طرد شرك و دعوت به توحيد ، صريح و بى پرده براى مشركان اعلان نمايد .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى فلا أعبد الذين تعبدون من دون اللّه

3 _ مشركان نسبت به پايدارى و انعطاف پذيرى پيامبر ( ص ) در طرد آيين شرك و دعوت به توحيد ، ترديد داشتند .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى

با توجه به اينكه روى سخن با مشركانى است كه از گرويدن به توحيد امتناع مى كردند، قهراً امتناع آنان يا به خاطر اين است كه هنوز ماهيت و حقيقت توحيد براى آنان روشن نشده بود و يا اينكه هنوز اميدوار بودند كه پيامبر (ص) دست از روش خود بردارد و به كيش آنان در آيد. برداشت فوق بنابر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 105 - 2،5

2 _ پيامبر اكرم ( ص ) دستور يافت انعطاف ناپذيرى خود را نسبت به آيين شرك به عنوان فرمانى صريح از جانب خداوند ، به مشركان ابلاغ كند .

قل يأيها الناس . .. و أمرت أن أكون من المؤمنين. و أن أقم وجهك للدين حنيفاً و لات

5 _ خداوند ، پيامبر اكرم ( ص ) را از انعطاف پذيرى در برابر آيين شرك ، نهى أكيد فرمود .

و أن أقم وجهك للدين

حنيفاً و لاتكونن من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 9

9 - پيامبر ( ص ) تسليم محض در برابر پروردگار و تأثيرناپذير از خصومت هاى مشركان

و أُمرت أن أكون من المسلمين

با توجه به اين كه در آيات پيشين (از آيه 59 به بعد)، خصومت ها و حق ناپذيرى هاى كافران مطرح بوده، در پى آمدن جمله {و أُمرت أن أكون من المسليمن} مى رساند كه: اى پيامبر! تو تسليم محض در برابر خدا باش و به گفتار ناهنجار كافران بها مده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام صريح مواضع عقيدتى خويش و تسليم ناپذير بودنش ، در برابر دشمنان و عقايد باطل و شرك آلود

و أُمرت أن أُسلم لربّ الع_لمين

تصريح پيامبر(ص) به تسليم محض بودن خود در برابر خداوند، مى تواند پاسخى به فشارها و تهديدهاى دشمنان و مشركان عليه ايشان باشد.

انفاق محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 29 - 12

12- { عن أبى عبدالله ( ع ) : . . . علم الله عزّوجلّ نبيه كيف ينفق ، و ذلك انه كانت عنده أوقية من الذهب ، فكره أن يبيت عنده فتصدق بها فأصبح و ليس عنده شىء و جاءه من يسأله فلم يكن عنده ما يعطيه ، فلامه السائل و أغتم هو حيث لم يكن عنده ما يعطيه و كان رحيماً رقيقاً فأدّب الله تعالى نبيه ( ص ) بأمره فقال :

{ و لاتجعل يدك مغلولة إلى عنقك و لاتبسط ها كلّ البسط فتقعد ملوماً محسوراً } يقول : إن الناس قد يسألونك و لايعذرونك فإذا أعطيت جميع ما عندك من المال كنت قد حسرت من المال . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود:. .. خداوند عزّوجلّ; پيامبرش را آموخت تا چگونه انفاق كند و اين چنين بود كه مقدارى طلا نزد حضرت بود. پس خوش نداشت كه تا صبح نزد خويش نگه دارد، پس انفاق كرد و صبحگاهان در نزد او چيزى باقى نماند. شخصى نزد ايشان آمد و چيزى را درخواست كرد و نزد او چيزى نبود تا به او دهد. پس آن شخص حضرت را ملامت كرد و پيامبر(ص) هم به جهت اينكه چيزى نداشت تا بدو بدهد غمگين شد و آن حضرت بسيار مهربان و رقيق القلب بود. پس خداوند تعالى _ پيامبرش را با فرمانى آموخت و فرمود: {و لاتجعل يدك مغلولة إلى عنقك و لاتبسطها كلّ البسط فتقعد ملوماً محسوراً}[;يعنى، خداوند]مى فرمايد: همانا مردم از تو درخواست مى كنند و عذرى را از تو نمى پذيرند، پس اگر همه دارايى ات را ببخشى، در تنگنا قرار مى گيرى}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 10 - 4

4 - خداوند ، با يادآورى دوران فقر پيامبر ( ص ) و امداد هاى خويش به آن حضرت ، او را بر انفاق به مستمندان فرمان داد .

و وجدك عائلاً فأغنى . .. و أمّا السائل فلاتنهر

انقياد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران

- 3 - 20 - 2

2 _ تسليم كامل پيامبر ( ص ) و پيروانش ، در برابر خداوند

فقل اسلمت وجهى للّه و من اتّبعن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 15،22

15 _ پيامبر(ص)، موظف به پيشگامى در تسليم به درگاه خداوند

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

22 _ پيامبر(ص) بايد در بالاترين مرتبه تسليم در برابر خداوند باشد.

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

اگر اولويت مطرح شده در آيه از نظر رتبه و درجه تسليم باشد، پيامبر(ص) مأمور به كسب پيشتازى در مقام تسليم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 22

22 _ عن الرضا(ع) . .. ان رسول اللّه(ص) لم يكن ليحرم ما أحل اللّه و لا ليحلل ما حرم اللّه و لاليغير فرائض اللّه و احكامه كان فى ذلك كله متبعا مسلما مؤديا عن اللّه و ذلك قول اللّه عز و جل: {إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ} ... .

امام رضا(ع) فرمود: . .. رسول خدا(ص) هيچگاه در صدد حرام نمودن حلال خدا و حلال نمودن حرام خدا و تغيير دادن واجبات و احكام الهى نبود، بلكه در تمام اينها پيرو، تسليم و بيان كننده از جانب خداوند بود. و اين است، معناى سخن خداوند: {إن أتبع إلا ما يوحى إلى} ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 6

6 _ پيامبر(ص) خود معتقد به محتواى پيام خويش و همواره پايبند به آن بود.

و أن هذا صرطى مستقيماً

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 163 - 5،6

5 _ پيامبر(ص) داراى مقام تسليم و پذيرنده فرمانهاى خدا

و بذلك أمرت و أنا أول المسلمين

{اسلام}، مصدر {المسلمين}، به معناى تسليم شدن و متعلق {المسلمين} به دليل جمله قبل فرمانهاى خداوند است. بنابراين {انا أول المسلمين} يعنى من اول كسى هستم كه تسليم دستورهاى خدا شده ام.

6 _ جايگاه پيامبر(ص) در مقام تسليم، جايگاهى برتر از همه تسليم شدگان در برابر خدا

و أنا أول المسلمين

اول بودن گاهى به اعتبار زمان است و گاهى به اعتبار رتبه و مقام. به نظر مى رسد در جمله {أنا أول المسلمين} دومين معنا مراد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 2

2 _ فرمان خداوند و تقدير او ، عامل حركت پيامبر ( ص ) به سوى جنگ بدر

أخرجك ربك من بيتك بالحق

اسناد {أخرجك} به {ربك} مى رساند كه حركت پيامبر(ص) به فرمان و تقدير الهى بوده است، نه تصميمى از جانب خود آن حضرت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 9،10

9 - پيامبر ( ص ) تسليم محض در برابر پروردگار و تأثيرناپذير از خصومت هاى مشركان

و أُمرت أن أكون من المسلمين

با توجه به اين كه در آيات پيشين (از آيه 59 به بعد)، خصومت ها و حق ناپذيرى هاى كافران مطرح بوده، در پى آمدن جمله {و أُمرت أن أكون من المسليمن} مى رساند كه: اى پيامبر! تو تسليم محض در برابر خدا باش و به گفتار ناهنجار كافران بها مده.

10 - پيامبر

( ص ) همانند همه مردم ، مكلف به پرستش خداى يگانه و تسليم شدن در برابر او

أُمرت أن أعبد ربّ ه_ذه . .. و أُمرت أن أكون من المسلمين

آمدن {أُمرت. ..} به صورت متكلم وحده، مى تواند از آن جهت باشد كه بفهماند پيامبر(ص) نيز _ با همه مقامات معنوى _ مكلف به عبادت و تسليم است و تعالى معنوى، سبب برداشته شدن تكليف نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، موظف به تسليم همه جانبه در برابر پروردگار جهان

و أُمرت أن أُسلم لربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 33 - 5

5 - هدايت گرى ، عمل صالح و روحيه تسليم در برابر خداوند ، از برجسته ترين ويژگى هاى پيامبر ( ص )

و من أحسن قولاً . .. إنّنى من المسلمين

بنابراين كه آيه مربوط به پيامبر(ص) باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

انقياد همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 31 - 1،2،5،6

1 - خداوند ، به همسران پيامبر ، در صورت اطاعت خاضعانه آنان از خدا و پيامبر ( ص ) و انجام عمل صالح ، وعده پاداش دوچندان داده است .

و من يقنت منكنّ للّه و رسوله و تعمل ص_لحًا نؤتها أجرها مرّتين

{قنوت} (مصدر {يقنت}) به معناى {اطاعت خاضعانه} است (مفردات راغب).

2 - مهيّا شدن روزى كريمانه از جانب خداوند براى همسران پيامبر در صورت اطاعت خاضعانه آنان از خدا و پيامبر ( ص

) و انجام دادن عمل صالح است .

و من يقنت منكنّ للّه و رسوله و تعمل ص_لحًا . .. و أعتدنا لها رزقًا كريمًا

5 - امتياز همسران پيامبر ، به اطاعت خاضعانه از خدا و پيامبر ( ص ) و انجام دادن عمل صالح است .

و من يقنت منكنّ للّه و رسوله و تعمل ص_لحًا نؤتها أجرها مرّتين

6 - برخوردارى همسران پيامبر از پاداش مضاعف الهى ، منوط به تداوم اطاعت و انجام دادن عمل صالح از سوى آنها است .

و من يقنت منكنّ . .. و تعمل ص_لحًا نؤتها أجرها مرّتين

فعل مضارع {يقنت} و {تعمل} استمرار را مى رساند.

انكار رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 13

13 _ پندار غلط جاودانگى پيامبر ( ص ) ، موجب ارتداد و واپسگرايى برخى از مبارزان احد ، و انكار رسالت آن حضرت پس از شايعه قتل ايشان

افاين مات او قتل انقلبتم على اعقابكم

مفسران در شأن نزول آيه گفته اند: آنگاه كه خبر قتل پيامبر(ص) در بين مردم شايع شد، برخى از مسلمانان اظهار داشتند كه اگر محمّد(ص) پيامبر بود، كشته نمى شد. (مجمع البيان، ذيل آيه.)

انگيزه مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 8

8 - حق ستيزى ، انگيزه اصلى بيشتر كافران منكر قرآن و پيامبر ( ص ) بود ، نه ناشناخته بودن حقانيت آن دو براى آنها .

أم يقولون به جنّة . .. و أكثرهم للحقّ ك_رهون

اوامر خدا به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

19 - مدثر - 74 - 2 - 1

1 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر قيام براى انجام رسالت و دعوت مردم به اسلام

قم

اوامر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 32 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، داراى دستورات و اوامرى غير از آنچه در وحى و قرآن آمده است .

قل اطيعوا اللّه و الرسول

اگر پيامبر (ص) دستور و امرى غير از آنچه در قرآن آمده، نداشت; الزام به اطاعت از رسول بى معنا بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 92 - 4

4 _ فرمان هاى رسول خدا ( ص ) هماهنگ با فرمان هاى الهى

و اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 12

12 _ لزوم اطاعت از تمامى دستورات خدا و رسول وى

و أطيعوا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 20 - 2،3،6

2 _ فرمان هاى خدا و رسولش داراى هويتى واحد ، و پيروى از خداوند در گرو پيروى از رسول اوست .

أطيعوا اللّه و رسوله و لا تولوا عنه

چون جمله {و لاتولوا عنه} (از رسول خدا و فرمانهاى او اعراض نكنيد)، توضيح و تأكيدى براى جمله {أطيعوا اللّه و رسوله} است و در اين جمله تنها اعراض از پيامبر(ص) مطرح شده، دو نكته استفاده مى شود: يكى اينكه فرمانهاى خدا و رسول او داراى هويت واحد است ; دوم اينكه

اطاعت از خداوند در گرو اطاعت از رسول اوست.

3 _ مؤمنان در معرض تخلف از دستورات خدا و رسول و نيازمند هشدار

يأيها الذين ءامنوا . .. و لا تولوا عنه

6 _ ناديده گرفتن فرمان هاى خدا و رسول پس از دريافت آن ، امرى ناپسند و به دور از خرد

و لاتولوا عنه و أنتم تسمعون

مراد از شنيدن، به قرينه آيه بعد، فهميدن و اذعان كردن است و جمله حاليه {و أنتم تسمعون} به منزله بيان دليلى بر لزوم اطاعت و پرهيز از رويگردانى است. يعنى شما خود دستورات خدا و رسول او را مى شنويد و بدان باور داريد، پس چگونه مى توانيد از آن اعراض كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 24 - 2

2 _ دين و تعليمات و رهنمود هاى خدا و پيامبر ( ص ) ، مايه حيات واقعى انسان

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا للّه و للرسول إذا دعاكم لما يحييكم

مراد از {ما} در {لما يحييكم}، تمامى تعليمات و معارف و رهنمودهاى خدا و رسول اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 25 - 5

5 _ تخلف از دستورات حياتبخش و زيربنايى خدا و رسول ، مايه بروز فتنه هايى فراگير و نزول عذابى شديد بر تمامى جامعه ايمانى

إذا دعاكم لما يحييكم . .. و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصة

از مصاديق مورد نظر براى ستمكارى (ظلموا)، به قرينه آيه قبل، تخلف از دستورات حياتبخش و زيربنايى خدا و رسول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 -

90 - 4

4 _ مؤمنان واقعى ، حافظان حرمت احكام دينى و اجتماعى صادر شده از سوى پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى

و جاء المعذّرون . .. ليؤذن لهم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {معذّرون} به معناى كسانى باشد كه داراى عذر موجه بوده و با اين وصف سر خود ترك جهاد نكرده اند ; بلكه نزد پيامبر(ص) آمدند و عذر خويش را عرضه كردند تا رسماً اجازه دريافت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 2،3

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، داراى رهنمود ها و فرمان هايى ( اوامر حكومتى ) جدا از رهنمود ها و فرمان هاى خداوند در قرآن

قل أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

تكرار امر {أطيعوا} و جدا آمدن آن براى پيامبر(ص)، حاكى از آن است كه پيامبراسلام (ص) جدا از آنچه كه خدا در قرآن فرموده بود، رهنمودها و فرمان هايى داشت كه از آنها در اين برداشت به {اوامر حكومتى} تعبير شده است كه اصطلاحى جديد و مناسب مى باشد; زيرا اگر فرمان ها و رهنمودهاى آن حضرت، همان باشد كه خداوند در قرآن فرموده بود، تكرار {أطيعوا} لغو به نظر مى رسيد.

3 - رهنمود ها و فرمان هاى پيامبراسلام ( ص ) ، هماهنگ با رهنمود ها و فرمان هاى الهى در قرآن

قل أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

فرمان خداوند به اطاعت از پيامبر(ص) _ به صورت مستقل و جداگانه _ نشان دهنده اين حقيقت است كه رهنمودها و فرمان هاى آن حضرت، با آنچه كه خدا فرموده بود، هماهنگ مى باشد; زيرا معقول نيست كه خداوند

بر ضد كلام خود فرمان دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 7

7 _ مشركان صدراسلام ، به دليل اين كه پيامبر ( ص ) آنان را به سجده در برابر خداى رحمان فرمان داد ، از سجده امتناع كردند .

قالوا و ما الرحم_ن أنسجد لما تأمرنا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {ما} در {لما تأمرنا} مصدريه و {لام} تعليليه باشد; يعنى، آيا به خاطر فرمان تو ما سجده كنيم؟ هرگز چنين نخواهيم كرد! گفتنى است همزه در {أنسجد} استفهاميه و براى انكار و امتناع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 33 - 14

14 - پيامبر ( ص ) داراى اوامر و فرمان هايى واجب الاتباع ، غير از فرمان هاى خداوند است .

و أطعن اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 36 - 2،7

2 - پيامبر ( ص ) غير از اوامر و نواهى خداوند ، داراى اوامر و نواهى ولايىِ لازم الاتباع است .

و ما كان لمؤمن و لامؤمنة إذا قضى اللّه و رسوله أمرًا أن يكون لهم الخيرة من أمرهم

7 - تمرّد از فرمان هاى ولايى پيامبر ( ص ) ، در حد تمرّد از فرمان هاى خداوند است .

و من يعص اللّه و رسوله فقد ضلّ ضل_لاً مبينًا

اين كه نتيجه تمرّد از خدا و پيامبر(ص) يكى شمرده شده است، نشان مى دهد كه تمرّد از فرمان رسول اللّه در حدّ نافرمانى از خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 66 - 12

12 - پيامبر ( ص ) غير از ابلاغ فرمان هاى خداوند به مردم ، خود نيز فرمان هاى لازم الاطاعه دارد .

ي_ليتنا أطعنا اللّه و أطعنا الرسولا

جدا ذكر شدن اطاعت از رسول خدا(ص)، از اطاعت خدا، حكايت مى كند كه آن حضرت، فرمان هايى غير از فرمان هاى خداوند دارد، وگرنه، اطاعت از آن حضرت معنا نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 12 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، داراى رهنمودهايى افزون بر وحى و رهنمود هاى خداوند در قرآن

و أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

تكرار كلمه {أطيعوا} و جدا آمدن آن براى پيامبر(ص)، مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 9

9 - پيامبر ( ص ) ، داراى رهنمود ها و دستوراتى جدا از فرمان هاى خداوند

و من يعص اللّه و رسوله

با توجه به آمدن نام پيامبر(ص) در كنار نام خداوند، مطلب ياد شده استفاده مى شود; زيرا اگر پيامبر(ص) دستورى مستقل نداشت و فرمان هاى آن حضرت همان فرمان هاى خداوند (كه در قرآن آمده است) بود; آمدن نام پيامبر با نام خداوند لغو مى بود.

اولويت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 2

2 - ولايت پيامبر ( ص ) بر مؤمنان ، از ولايت خود آنان بر امورشان ، برتر است .

النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 17

17 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، سزاوارترين و شايسته ترين انسان ها براى برخوردارى از روح تقوا

و ألزمهم كلمة التقوى و كانوا أحقّ بها و أهلها

اولين رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 3 - 2

2 - به بزرگى ياد كردن خداوند و اظهار توحيد ربوبى او ، از نخستين برنامه هاى رسالت پيامبر ( ص )

و ربّك فكبّر

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه مقصود از {فكبر} به بزرگى ياد كردن خداوند در ميان مردم باشد; مثلاً بگويد: اللّه أكبر و. .. .

اولين مؤمنان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 6

6- محرومان ، نخستين گروندگان به قرآن و پيامبر ( ص )

و قال الذين كفروا . .. لو كان خيرًا ما سبقونا إليه

از لحن تحقيرآميز {ماسبقونا} استفاده مى شود كه كافران، از طبقه اشراف و توده مؤمنان، از طبقات محروم و پايين جامعه بودند.

اهانت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 1،12

1 - كلمه { راعنا } دستاويز يهوديان براى اهانت به پيامبر ( ص ) و استهزاى آن حضرت

لاتقولوا رعنا و قولوا انظرنا

مسلمانان در ضمن سخن گفتن پيامبر(ص) گاهى از آن حضرت تقاضا مى كردند كه مهلت دهد تا سخنان پيشين وى را درك كنند. براى درخواست مهلت، كلمه {راعنا} (فرصتمان ده) را به كار مى بردند. يهوديان با اندك تحريفى در اين كلمه،

معنايى ناروا از آن قصد كردند و در خطاب به پيامبر (ص) به كار مى بردند.

12 - اهانت به پيامبر ( ص ) و استهزاى او موجب كفر است .

لاتقولوا رعنا . .. و للكفرين عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 8،9

8 _ توهين و نفرين برخى از يهوديان به پيامبر ( ص ) در ضمن سخن با آن حضرت

من الذين هادوا . .. واسمع غير مسمع

{غير مسمع} در برداشت فوق به معناى انشايى آن گرفته شده است. و مفهوم آن چنين است: خدا تو را كر و ناشنوا قرار دهد. و يا: خدا تو را نفهم گرداند.

9 _ اهانت برخى يهوديان به پيامبر ( ص ) ، با تغيير لحن خويش در تلفظ كلمه { راعنا } به { راعينا }

راعنا ليّاً بالسنتهم

{راعنا} به معنى توجه به ما كن و {راعينا} به معنى چوپان ماست. و يهوديان كلمه {راعنا} را به گونه اى تلفظ مى كردند كه معناى {راعنيا} براى شنونده تداعى مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 5

5 - منافقان ، به هنگام وارد شدن بر پيامبراكرم ( ص ) ، از روى اهانت به جاى تحيتى كه خداوند به آن فرمان داده بود ، تحيت ديگرى به آن حضرت مى گفتند .

و إذا جاءوك حيّوك بما لم يحيّك به اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 3

3 - به كارگيرى تعبيرات جسارت آميز عليه پيامبر ( ص )

در محاورات منافقان

ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ

مقصود رئيس منافقان از {أعزّ} خودش و از {أذلّ} رسول خدا(ص) است. اين تعبير حكايت از آن دارد كه منافقان، در جمع خود و در محاورات ميان خويش، نسبت به پيامبراكرم(ص) تعبيرهاى گستاخانه و جسارت آميزى داشتند.

اهتمام محمد(ص) به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 61 - 3

3 _ تلاوت آيات قرآن ، از كار هاى مهم و هميشگى پيامبر اكرم ( ص ) بوده است .

و ما تتلوا منه من قرءان

از ذكر تلاوت قرآن _ در حالى كه جمله {ما تكون فى شأن} آن را شامل مى شود _ برداشت فوق استفاده مى گردد.

اهداف تبليغ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 90 - 14

14 _ هدف پيامبر(ص) از ابلاغ پيامهاى الهى تذكر دادن به جهانيان است.

إن هو إلا ذكرى للعلمين

مرجع ضمير {هو}، به قرينه جمله {قل لاأسئلكم عليه أجرا}، ابلاغ رسالت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 25 - 7

7 - پيامبر ( ص ) در صدد تحميل عقيده خود به ديگران نبود ; بلكه در صدد القاى آن از راه تصحيح انديشه بود .

قل من يرزقكم . .. قل اللّه

اهداف رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 70 - 2

2 - انذار و اخطار به انسان ها ، از اهداف رسالت پيامبراسلام ( ص )

و ما علّمن_ه الشعر و ما ينبغى له . .. لينذر

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 2

2 - رفع اختلافات دينى و زدودن شك و ترديد درباره حقايق آن ، از اهداف رسالت پيامبراكرم ( ص )

و ما تفرّقوا . .. لفى شك منه مريب . فلذلك فادع

{ذلك} مى تواند اشاره به شك و ترديدهايى باشد كه از تفرقه افكنى هاى پيشينيان اهل كتاب، دامنگير آنان شده بود (و إنّ الذين أورثوا الكتاب لفى شك منه مريب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 12 - 5

5 - سخت گيرى بر كافران ، مقتضاى ربوبيت خداوند و در جهت پيشبرد اهداف رسالت پيامبر ( ص ) است .

ربّك

اهداف محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 149 - 5

5 - تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله ، پرتوى از ربوبيت خدا بر پيامبر ( ص ) و در جهت پيشبرد اهداف وى بود .

و إنه للحق من ربك

اضافه {رب} (تربيت كننده و مدبر) به ضمير {ك} كه خطاب به پيامبر است، مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه: تغيير قبله در جهت تدبير امور پيامبر; يعنى، اهداف رسالت، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 7،8،9

7 - تلاوت آيات الهى بر مردم و پاكسازى آنان از آلودگى ها ( شرك و . . . ) از وظايف پيامبر ( ص ) و از اهداف رسالت اوست .

يتلوا عليكم ءايتنا و يزكيكم

8 - تعليم حقايق و معارف قرآن و آموزش حكمت به مردم ، از

وظايف پيامبر ( ص ) و از هدف هاى رسالت اوست .

و يعلمكم الكتب و الحكمة

9 - آموزش علوم و حقايقى كه بشر از دستيابى به آنها ناتوان است ، از اهداف و برنامه هاى پيامبر ( ص ) مى باشد .

و يعلمكم ما لم تكونوا تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 16 - 3،6

3 _ قرآن و پيامبر ( ص ) ، داراى حقيقتى واحد و هدفى يكسان ( هدايت بشر )

يهدى به اللّه من اتبع رضونه سبل السلم

ارجاع ضمير مفرد {به} به قرآن و پيامبر(ص) بيانگر اين معناست كه آنها داراى يك حقيقت هستند و در هدايتگرى يك چيز به شمار مى آيند.

6 _ رسيدن به راه هاى سلامت و امنيت ، از اهداف رسالت پيامبر ( ص )

قد جاءكم رسولنا . .. يهدى به اللّه من اتبع رضونه سبل السلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 7

7 _ تبيين حقايق و معارف كتمان شده به دست يهود و نصارا ، از اهداف رسالت پيامبر ( ص )

قد جاءكم رسولنا يبين

بنابر اينكه مفعول حذف شده از {يبين}، به قرينه آيه پانزدهم، حقايقى باشد كه علماى اهل كتاب آنها را مخفى مى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 12

12 _ پيامبر اكرم ( ص ) در دعوت مردم به پذيرش كتاب الهى ، در پى جلب منفعت براى خود يا دفع ضرر از خويش نبود .

فمن اهتدى فإنما يهتدى لنفسه و من ضل فإنما

يضل عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 8

8- حضرت موسى ( ع ) ، داراى هدفى مشترك با پيامبراسلام ( ص ) در نجات مردم از ظلمت ها و هدايت آنان به سوى نور

كت_ب أنزلن_ه إليك لتخرج الناس من الظلم_ت . .. لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن أخرج قو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 97 - 6

6- بشارت به پرهيزگاران و انذار دشمنان متعصب و سرسخت دين ، از اهداف قرآن و رسالت پيامبر ( ص )

لتبشّر به المتّقين و تنذر به قومًا لدًّا

{لدّ} جمع {ألدّ} است و {قوماً لدّاً}; يعنى، مردمى در اوج سرسختى و لجاجت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 8

8- تساوى انسان ها در اهداف تبليغى پيامبر ( ص )

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 8

8 _ انذار و اخطار به مردمان ، از اهداف مهم و محورى رسالت پيامبر ( ص )

لولا أُنزل إليه ملك فيكون معه نذيرًا

اين كه كافران تنها مسأله انذار را به عنوان هدف و محور رسالت پيامبر(ص) و فرشتگان يادآور شدند، مى تواند حاكى از حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 57 - 7

7 _ هدايت و راه يابى انسان به خدا ، تنها هدف و آرمان پيامبر ( ص ) در انجام رسالتش

قل ما أسئلكم عليه من

أجر إلاّ من شاء أن يتّخذ إلى ربّه سبيلاً

قرار گرفتن هدايت مردمان به عنوان تنها مزد پيامبر(ص)، در حالى كه رسالت آن حضرت همراه تلاش بسيار و تحمل مشكلات فراوان بوده است، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 5

5 - مشركان ، پيامبراكرم ( ص ) را شخصى معمولى مى دانستند كه هدفش بازداشتن مردم از دين و آيين پدرانشان بود .

قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعبد ءاباؤكم

تعبير از پيامبر(ص) به {رجل} _ آن هم به صورت نكره _ حاكى از نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 31

31 - رعايت عدالت ميان گروه هاى مختلف اهل كتاب ، برنامه الهى پيامبر ( ص )

و أُمرت لأعدل بينكم

برداشت ياد شده بر اين پايه است كه مخاطبان پيامبر(ص) اهل كتاب باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 7 - 4

4 - هدايت انسان ها به راه خداوند ، اساس دعوت دين و محور تلاش پيامبراسلام ( ص )

إنّ ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله و هو أعلم بالمهتدين

اهل كتاب و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 3،4،5

3 - اهل كتاب در انطباق ويژگى هاى پيامبر موعود بر پيامبر اسلام ، هيچ ترديدى نداشتند .

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم

4 - گروهى از اهل كتاب على رغم شناخت حقيقت (

پيامبرى رسول اكرم ) آن را كتمان مى كردند .

و إن فريقاً منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون

5 - برخى از اهل كتاب به انطباق ويژگى هاى پيامبر موعود بر رسول اكرم ( ص ) اعتراف كرده و آن را كتمان نمى كردند .

و إن فريقاً منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون

برداشت فوق از مفهوم جمله {إن فريقاً . ..} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 54 - 9

9 _ بى نتيجه بودن حسادت اهل كتاب ( يهود ) نسبت به تفضّلات الهى به پيامبر ( ص )

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله فقد اتينا ال ابرهيم

{فقد آتينا} به اين معناست كه همان گونه كه حسدورزان به آل ابراهيم طرفى نبستند و به آنان ضررى نرساندند، حسودان به پيامبر (ص) نيز نتيجه اى نخواهند برد و ضررى را متوجّه آن حضرت نخواهند كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 1،3

1 _ نزول كتاب و نوشته اى از آسمان بر اهل كتاب ، خواسته گزاف و بى جاى آنان از پيامبر ( ص )

يسئلك أهل الكتب أن تنزل عليهم كتباً من السماء

3 _ عناد ، لجاجت و بهانه جويى ، ريشه درخواست هاى بى جاى اهل كتاب از حضرت محمد ( ص ) و موسى ( ع )

فقد سألوا موسى أكبر من ذلك . .. فأخذتهم الصعقة بظلمهم

لحن مذمت آميز آيه در بيان خواستهاى اهل كتاب، مى رساند كه آنان نه به خاطر حق جويى بلكه از سر بهانه جويى و عنادورزى

چنين تقاضاهايى را مطرح مى كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 166 - 3

3 _ خداوند تسلى بخش پيامبر ( ص ) براى زدودن آزردگى وى از انكار اهل كتاب

فلايؤمنون الا قليلا . .. لكن اللّه يشهد بما أنزل إليك

شهادت خداوند به حقانيت قرآن همراه با استدراك پس از بيان انكار رسالت پيامبر(ص) از سوى اكثريت اهل كتاب، به منظور تسلى دادن به آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 2

2 _ اهل كتاب قبل از بعثت پيامبر ( ص ) در انتظار رسالت آن حضرت

يأيها الناس قد جاءكم الرسول

{قد} در {قد جاءكم} كه به معناى توقع است و نيز {ال} در {الرسول} كه براى عهد ذهنى است، مى رساند كه مخاطبان در انتظار بعثت پيامبر(ص) بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 2

2 _ اهل كتاب ( يهود و نصارا ) در انتظار بعثت پيامبر ( ص ) *

ياهل الكتب قد جاءكم رسولنا

كلمه {قد} مى تواند بيانگر انتظار حصول فعلى باشد كه بر سر آن آمده است. نظير {قد قامت الصلوة}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 13

13 _ تلاش موذيانه و فريبكارانه اهل كتاب ( يهود ) ، براى بازداشتن پيامبر ( ص ) از حكم و داورى بر اساس قرآن

و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما أنزل اللّه إليك

چون {يفتنوك} به {عن} متعدى شده است علاوه بر بازداشتن و گمراه

ساختن، معناى خدعه و نيرنگ نيز در آن اشراب شده است ; يعنى مبادا تو را با نيرنگ از احكام الهى بازدارند و گمراه سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 61 - 1

1 _ گروهى از اهل كتاب در حضور پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، به دروغ مدعى ايمان به خدا ، قرآن و ديگر كتب آسمانى

و إذا جاءوكم قالوا ءامنا . .. و اللّه اعلم بما كانوا يكتمون

با توجه به آيه 57، 58 كه اهل كتاب را استهزا كننده اسلام و نماز معرفى كرده بود، معلوم مى شود تنها گروهى از آنان نزد مسلمانان، خود را اهل ايمان قلمداد مى كردند. گفتنى است كه مراد از {ءامنا} به قرينه آيه 59 ايمان به خدا، قرآن و ديگر كتب آسمانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 1،5،6،10،12،13

1 _ اهل كتاب، پيامبر اكرم(ص) را، همچون فرزندان خويش، مى شناختند.

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم

مرجع ضمير {يعرفونه}، به قرينه آيه قبل (أوحى إلىّ . .. ) پيامبر اكرم(ص) است.

5 _ كفر اهل كتاب به پيامبر(ص) و اسلام، بهانه مشركان صدر اسلام براى گريز از ايمان

لتشهدون أن مع اللّه ءالهة أخرى . .. الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه

روى اصلى سخن در اين آيه با مشركان و علل ايمان نياوردن آنان است. مطرح كردن اهل كتاب مى تواند براى پاسخگويى به سؤالى باشد كه براى مشركان مطرح بوده و آن اينكه اگر پيامبر(ص) حق است، چرا اهل كتاب _ كه آنان نيز دين آسمانى دارند _ به

او ايمان نياورده اند.

6 _ عناد و لجاجت اهل كتاب در مخالفت با پيامبر(ص)، در عين آگاهى كامل از حقانيت آن حضرت

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم . .. فهم لا يؤمنون

10 _ ايمان نياوردن اهل كتاب به پيامبر(ص)، ناشى از تباه كردن جانهايشان است.

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه . .. الذين خسروا أنفسهم فهم لا يؤمنون

12 _ كتمان كنندگان حقانيت پيامبر(ص) از اهل كتاب، ايمان نخواهند آورد.

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه . .. فهم لا يؤمنون

13 _ عن أبى عبداللّه(ع) قال: هذه الآية نزلت فى اليهود و النصارى يقول اللّه تبارك و تعالى: {الذين آتيناهم الكتاب _ يعنى التوراة و الإنجيل _ يعرفونه _ يعنى رسول اللّه(ص) . .. لأن اللّه عز و جل قد أنزل عليهم فى التوراة و الإنجيل و الزبور صفة محمّد(ص) ... و مبعثه ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 11

11 _ ايمان نياوردن اهل كتاب به پيامبر(ص) و مخالفت آنان با حضرت، امرى شبهه افكن در دلهاى مردم بوده است.

و الذين ءاتينهم الكتب يعلمون أنه منزل من ربك بالحق فلا تكونن من الممترين

ظاهراً آيه شريفه در مقام رفع ترديدى است كه از ناحيه ايمان نياوردن اهل كتاب در دلهاى برخى ايجاد مى گشت. با اين بيان كه آنان حقانيت قرآن را مى دانند، ولى به جهت ديگرى آن را انكار مى كنند، پس مسلمانان نبايد به سبب ايمان نياوردن آنان به خود شك راه دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 11

11 _ امى بودن پيامبر ( ص

) ( درس نخواندن و خط ننوشتن ) نشانه حقانيت رسالت او و علامتى پيشاروى اهل كتاب براى شناسايى او به پيامبرى و رسالت

الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم

جمله {يجدونه . .. } راهنماى اين معناست كه صفات ذكر شده در آيه، نشانهايى است كه خداوند براى اهل كتاب بيان داشته تا به وسيله آنها پيامبر موعود را شناسايى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 4 - 8

8 - پيامبر ( ص ) و قرآن ، در ادعاى واهى و نادرست اهل كتاب و مشركان ، مصداق { بيّنه } نبوده و برهان درخواستى آنان را تأمين نمى كردند .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة ... و ما تفرّق الذين أُوتوا الكت_ب إلاّ

اين آيه، تسلاّى خاطرى است براى پيامبر(ص) در برابر كافرانى كه حتى پس از مشاهده آن حضرت و قرآن، هنوز خود را منتظر {بيّنه} قلمداد مى كردند و بيان مى كند كه در گذشته نيز كافران همين رويه را داشتند و آمدن بينه براى آنان اثرى نداشت.

اهل كتاب و نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 1

1 - اطمينان اهل كتاب به نبوت پيامبر ( ص ) همانند اطمينان آنان به فرزندى پسرانشان بود .

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم

ظاهر اين است كه مراد از ضمير مفعولى در {يعرفونه} پيامبر(ص) مى باشد; گرچه اين احتمال نيز وجود دارد كه آن ضمير به تغيير قبله باز گردد. از آن جا كه {مشبه به} فرزندان مى باشد، اين احتمال قوى

به نظر نمى رسد; زيرا تشبيه شناخت قبله به شناخت فرزندان، تناسب چندانى ندارد.

اهل مكه و دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 15

15 _ مردم مكه در واكنش به دعوت پيامبر ( ص ) دو دسته بودند : مؤمن و كافر .

أن أنذر الناس و بشّر الذين ءامنوا . .. قال الكفرون

اهل مكه و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 2 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، شخصيتى آشنا و شناخته شده براى مردم مكه

ما ضلّ صاحبكم

خطاب در {ما ضلّ صاحبكم} متوجه مردم مكه است و {صاحب} از ريشه {صحبت} (ملازم و همدم بودن) مشتق است. بنابراين {صاحبكم}; يعنى، كسى كه با شما همدم است و در ميان شما زندگى مى كند و شما از تمام حالات و رفتار او آگاهى داريد.

اهميت احترام محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 4

4 - مسلمانان صدراسلام به نگه دارى حرمت پيامبر ( ص ) در گفتارشان موظف و از صدا زدن آن حضرت ، همچون صدا زدن ديگر مردمان ، ممنوع بودند .

لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه اضافه {دعا} به {الرسول} اضافه مصدر به مفعول باشد; يعنى، دعوت و صدا زدن شما پيامبر(ص) را. .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 17

17 - خداوند ، به پيامبر ( ص ) و

حفظ حريم و حرمت او ، عنايت ويژه داشت .

لاتدخلوا بيوت النبىّ . .. فإذا طعمتم فانتشروا ... إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 9 - 6،7

6 - خداوند ، خواهان تلاش مؤمنان در تحكيم پايه هاى دين و گرامى داشت رسول او

لتؤمنوا باللّه و رسوله و تعزّروه و توقّروه و تسبّحوه

7 - لزوم نصرت پيامبر و راه او و تعظيم و گراميداشت ياد وى *

و تعزّروه و توقّروه

ضمير {تعزّروه} و {توقّروه} ممكن است به {رسول} برگردد; نه به {اللّه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 3 - 3

3 _ مؤمنان ، مورد تشويق خداوند به رعايت حرمت محضر پيامبر ( ص ) در عالى ترين سطح

إنّ الذين يغضّون أصوتهم عند رسول اللّه أول_ئك الذين امتحن اللّه قلوبهم للتقوى

از اين كه در آيه شريفه، موضوع فروهشتن صدا و نرمش در گفتار مطرح شده است; به طريق اولى لزوم رعايت ادب در حركات، رفتار و محتواى سخن استفاده مى شود و توصيه به فروهشتن صدا نظير {و لاتقل لهما أفّ} مى باشد كه مراتب بالاتر را از باب اولويت شامل مى شود.

اهميت استقامت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 44 - 8

8 - پايبندى و استقامت پيامبر ( ص ) و مسلمانان در مسير وحى ، از مسائل مهم مورد سؤال در قيامت

فاستمسك بالذى أُوحى إليك . .. و سوف تسئلون

اهميت استيذان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 -

نور - 24 - 62 - 4

4 - مؤمنان راستين ، به هنگام حضور در كنار پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى ، براى حل و فصل امور مهم اجتماعى ، بدون اذن خواستن به دنبال كار ديگرى نمى رفتند .

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر لم يذهبوا حتّ

اهميت اطاعت از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 23

23 _ ايمان به خدا و پيامبر ( ص ) ، بدون پيروى از فرمان هاى آن حضرت هدايت آفرين نبوده و موجب رستگارى نخواهد شد .

فامنوا باللّه و رسوله . .. و اتبعوه لعلكم تهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 18

18 _ اطاعت از دستورات رسول خدا _ در فرمان هاى حكومتى و . . . _ همانند اطاعت از خدا لازم است .

و يطيعون اللّه و رسوله

جدا آمدن اطاعت رسول از اطاعت خدا، مشعر به متفاوت بودن مواد و موضوعات مورد دستور است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 5

5 _ لزوم اطاعت و پيروى از رهنمود هاى پيامبر ( ص ) و عمل بر طبق موازين شرع ، در سخت ترين شرايط

لقد تاب اللّه على النبى . .. اتبعوه فى ساعة العسرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 56 - 4

4 - مؤمنان ، وظيفه دار اطاعت و فرمان برى همه جانبه از فرمان هاى

رسول خدا

وعد اللّه الذين ءامنوا. .. و أطيعوا الرسول

حذف متعلق {أطيعوا} دليل اطلاق آن است; يعنى، اطاعت از رسول(ص) شامل تمامى اوامر و نواهى او مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 215 - 2

2 - تبلور ايمان به خدا ، در پيروى از پيامبر ( ص )

لمن اتبعك من المؤمنين

تعبير {لمن اتبعك من المؤمنين} به جاى {و اخفض جناحك للمؤمنين}، بيانگر اين نكته است كه ملاك ايمان به خدا، پيروى از پيامبر(ص) است و كسى كه حاضر به تبعيت از پيامبر نباشد، از زمره مؤمنان به شمار نمى آيد; هر چند كه در عقيده يكتاپرست باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 33 - 13

13 - اطاعت از پيامبرخدا ( ص ) داراى اهميتى در حدّ اطاعت از خداوند است .

و أطعن اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 71 - 7

7 - اطاعت از پيامبر خدا ( ص ) ، در حدّ اطاعت از خداوند ، كارساز و با اهميت است .

و من يطع اللّه و رسوله فقد فاز

عطف {رسول} به {اللّه} و آوردن يك فعل براى آن، حكايت از كارسازى اطاعت از پيامبر(ص) در حدّ اطاعت از خدا مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 61 - 8

8 - جوامع بشرى ، موظف به پيروى از دستورات الهى و تعاليم پيامبر ( ص )

و اتّبعون ه_ذا صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - حجرات - 49 - 1 - 5

5 _ فرمان پيامبر ( ص ) ، همانند فرمان خداوند ، لازم الاتّباع است .

لاتقدّموا بين يدى اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 3،5

3 - تقواپيشگى ، در صورتى ارزشمند است كه با پيروى كامل از دستورات ، سيره و سلوك پيامبراكرم ( ص ) همراه باشد .

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا اللّه و ءامنوا برسوله

برخى از مفسران، مقصود از {آمنوا برسوله} را، تبعيت تام و اطاعت كامل از پيامبراكرم(ص) دانسته اند; به دليل آن كه خطاب در آن متوجه كسانى است كه به خدا و رسول او ايمان دارند. بر اين اساس، عطف {آمنوا برسوله} بر {اتّقوا اللّه} بيانگر برداشت ياد شده است.

5 - پيشه كردن تقواى الهى و پيروى تام از دستورات ، سيره و سلوك پيامبراكرم ( ص ) ، نشانه ايمان راستين و كامل

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا اللّه و ءامنوا برسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 13 - 10،12

10 - اقامه نماز ، پرداخت زكات و فرمانبردارى از خدا و پيامبراكرم ( ص ) ، اركان عملى اسلام

فأقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة و أطيعوا اللّه و رسوله

12 - مسلمانان ، بايد بر اقامه نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از خدا و رسول او ، پايبند بوده و از سهل انگارى درباره آنها كيداً پرهيز نمايند .

فأقيموا الصلوة . .. و أطيعوا اللّه و رسوله

ارتباط صدر و ذيل آيه شريفه، بيانگر اين حقيقت است كه خداوند، هر چند درباره مسأله صدقه

نجوا از كسانى كه نسبت به آن كوتاهى نمودند، سخت گيرى نكرد; لكن نسبت به اقامه نماز، پرداخت زكات و . .. هرگز تسامح نمى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 13

13 - ضرورت پيروى بى چون و چرا ، از پيامبر ( ص )

و ما ءاتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا

اهميت امداد به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 9 - 7

7 - لزوم نصرت پيامبر و راه او و تعظيم و گراميداشت ياد وى *

و تعزّروه و توقّروه

ضمير {تعزّروه} و {توقّروه} ممكن است به {رسول} برگردد; نه به {اللّه}.

اهميت اوامر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 6

6- فرمان هاى صادر شده از شخص پيامبر ( ص ) ، همانند فرمان هاى وحى واجب الاتباع است . *

أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

فرمان به اطاعت رسول(ص)، پس از فرمان به اطاعت از خدا _ بدون هيچ قيد و تمايز _ بيانگر معناى يادشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 1 - 5

5 _ فرمان پيامبر ( ص ) ، همانند فرمان خداوند ، لازم الاتّباع است .

لاتقدّموا بين يدى اللّه و رسوله

اهميت ايمان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 58 - 7

7 _ { عن ابى حمزة عن ابى جعفر ( ع ) قال : قلت : { قل بفضل

اللّه و برحمته فبذلك فليفرحوا هو خير مما يجمعون } فقال : الاقرار بنبوة محمد ( ص ) و الايتمام باميرالمؤمنين ( ع ) هو خير مما يجمع هؤلاء فى دنياهم ;

از ابوحمزه نقل شده كه گفت: [در حضور امام باقر (ع) اين آيه را تلاوت كردم ] { قل بفضل اللّه . ..} امام فرمود: اقرار به نبوت محمد (ص) و اقتدا به اميرالمؤمنين (ع) بهتر است از چيزهايى كه اينان در دنياى خود جمع مى كنند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 2

2_ موحّدان و مؤمنان به پيامبر ( ص ) و باورداران به قيامت ، اجابت كنندگان دعوت الهى اند .

للذين استجابوا لربهم الحسنى

آيات گذشته بيانگر اين است كه مراد از {الذين استجابوا} موحدان و مؤمنان به پيامبر(ص) و باورداران به قيامت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 1

1 - توصيه مؤمنان ، از سوى خداوند به رعايت تقواى الهى و پايدار ماندن بر ايمان به پيامبراكرم ( ص )

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا اللّه و ءامنوا برسوله

امر {آمنوا برسوله} _ با توجه به اين كه خطاب در آن متوجه كسانى است كه به پيامبراكرم(ص) ايمان دارند _ امر به تحصيل ايمان نيست; بلكه توصيه است به اين كه بر آن ايمان باقى بمانند و آن را از دست ندهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 5

5 - ايمان به خداوند و پيامبر ( ص ) ، ارزشى والاتر و محبوب

تر از پيوند هاى خويشاوندى و نسبى ( همچون پدرى ، فرزندى ، بردارى و . . . )

لاتجد قومًا . .. يوادّون ... و لو كانوا ءاباءهم ... أو عشيرتهم

اهميت بعثت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 5

5 - نعمت هاى داده شده به انسان ها از ناحيه خدا بدون بعثت پيامبر ( ص ) ، نعمتى كامل نبود .

و لأتم نعمتى عليكم و لعلكم تهتدون. كما أرسلنا فيكم رسولا

برداشت فوق با توجه به توضيح برداشت قبل، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 152 - 6

6 - رسالت پيامبر ( ص ) و تغيير قبله ، دو نعمتى شايسته و بايسته شكرگزارى به درگاه خدا

فولوا وجوهكم شطره . .. كما أرسلنا فيكم رسولا ... واشكروا لى

شكر، در برابر نعمت است و مصداق مورد نظر براى نعمت - به قرينه آيات قبل - نعمت رسالت و تغيير قبله مى باشد.

اهميت حضور محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 2

2 - تذكر خداوند به مؤمنان ، درباره اهميت حضور پيامبر ( ص ) در ميان آنان

و اعلموا أنّ فيكم رسول اللّه

اهميت دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 1،2

1 - فراخوانى پيامبر ( ص ) را ، نبايد همسنگ با فراخوانى ديگران دانست .

لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه اضافه {دعا} به

{الرسول} اضافه مصدر به فاعلش باشد; يعنى، دعوت پيامبر(ص) شما را. .. .

2 - اجابت دعوت پيامبر ( ص ) ، امرى لازم و فراخوانى او ، برتر از هر فراخوانى ديگر

لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضًا

اهميت دفاع از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 24

24 _ رستگارى همگان ، حتى يهود و نصارا ، در گرو ايمان به پيامبر ( ص ) ، دفاع از او در مقابل دشمنان و تقويت وى در پيشبرد رسالت است .

فالذين ءامنوا و عزّروه و نصروه . .. أولئك هم المفلحون

{تعزير} به معناى يارى كردن با شمشير است. بنابراين {الذين ... عزّروه} كسانى هستند كه از پيامبر در مقابل هجوم دشمنان دفاع مى كنند. {نصر} به معناى مطلق يارى كردن است، ولى چون {نصروه} در مقابل {عزّروه} قرار گرفته، مراد از آن يارى دادن در غير مسائل دفاعى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 2،4

2 - مسلمانان ، موظف بودند با توطئه { افك } به عنوان بهتانى بزرگ عليه پيامبر ( ص ) و حريم آن حضرت ، مقابله كنند .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

4 - مسلمانان ، موظف اند در برابر شايعه ها و تهمت هاى بى اساس عليه پيامبر ( ص ) و حريم آن حضرت ، واكنشى صريح و منفى نشان دهند و به مقابله جدى با آنها برخيزند .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. ه_ذا بهت_ن عظيم

اهميت رسالت محمد(ص)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 67 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ عظمت رسالت خويش و موضوع قيامت و توحيد الهى به مردم

قل هو نبؤا عظيم

اهميت رضايت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 8

8 _ لزوم جلب رضايت خدا و پيامبر ( ص ) و ترجيح دادن آن بر رضايت ديگران

و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه

از واژه {أحق}، ضرورت و لزوم استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 5 - 6

6 - دنيا ، فاقد زمينه مناسب براى بهره بردن پيامبر ( ص ) از عطا هاى ويژه الهى و رسيدن آن حضرت به خرسندى كامل

و للأخرة خير لك من الأُولى . و لسوف يعطيك ربّك فترضى

اهميت سيره محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 27 - 6

6 _ راه و روش پيامبر ( ص ) ، تنها راه و روش صحيح براى بشر و جز آن ، بيراهه خواهد بود .

يقول ي_ليتنى اتّخذت مع الرسول سبيلاً

ندامت و تأسف شديد ظالمان از نپيمودن راه پيامبر(ص)، حكايت مى كند كه تنها راه پيامبر(ص) راهى است صحيح كه در آن پشيمانى و تأسف نيست و همه راه ها جز راه او، بيراهه است.

اهميت شخصيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 4 - 1

1 - عبادت معبود هاى مشركان ، در شأن پيامبر ( ص

) نبوده و آن حضرت هرگز به آن تن نمى داد .

و لا أنا عابد ما عبدتم

تعبير {و لا أنا عابد} و نيز { و لا أنتم عابدون} (در آيه بعد) بيانگر اهليت و شأنيت است. مفاد دو آيه اين است كه: نه من اهل آن عبادتم و نه شما اهل اين عبادتيد. وجود اسم فاعل در اين آيه و فعل مضارع و {لا}ى نافيه در آيه دوم _ كه مفادى نظير اين آيه داشت _ بيانگر تفاوت زمان مورد نظر از آنها است; يعنى، {لا أعبد} نظر به مستقبل و {لا أنا عابد} نظر به زمان حال دارد. در نتيجه مشركان، بايد از حال و آينده پيامبر(ص) قطع اميد كنند.

اهميت صلوات بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 15 - 12

12 - عن عبيداللّه بن عبداللّه الدهقان قال : دخلت على أبى الحسن الرضا ( ع ) فقال لى : ما معنى قوله : { وذكر اسم ربّه فصلّى } فقلت : كلّما ذكر اسم ربّه قام فصلّى ، فقال لى : لقد كلّف اللّه عزّوجلّ ه_ذا شططاً فقلت : جعلت فداك فكيف هو ؟ فقال : كلّما ذكر ربّه صلّى على محمد و آله ;

از عبيداللّه بن عبداللّه دهقان روايت شده كه گفت: خدمت امام رضا(ع) رسيدم، پس امام از معناى سخن خداوند {و ذكر اسم ربّه فصلّى} از من سؤال نمود، عرض كردم: يعنى هر زمان كه ياد پروردگارش را نمود، بايستد و نماز گزارد. امام به من فرمود: در اين صورت، خداى عزّوجلّ تكليف شاقّى نموده [و اين از خداوند به

دور است.] عرض كردم: فدايت شوم پس [معناى] آن چگونه است؟ فرمود: هر زمان نام پروردگارش را برد، بر محمّد(ص) و آل او صلوات بفرستد}.

اهميت عبوديت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 10

10- عبوديت پيامبر ( ص ) نزد خداوند ، صفتى بس مهم و ارزشمند براى او

أسرى بعبده ليلاً من المسجد الحرام

آوردن صفت {عبده} از ميان ساير اوصاف پيامبر(ص) مى تواند بدان جهت باشد كه اين صفت بسيار ارزشمند و والاست.

اهميت علاقه به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 2،5،8

2 _ محبت پدر ، فرزند ، برادر ، همسر و خويشاوندان نبايد محبت خدا و رسول و جهاد در راه خدا را تحت الشعاع قرار دهد .

قل إن كان ءاباؤكم و أبناؤكم . .. أحب إليكم من اللّه و رسوله و جهاد فى سبيله

5 _ ترجيح محبت خويشاوندان و امكانات مادى بر محبت خدا و پيامبر ( ص ) و جهاد ، فسق و انحراف است .

قل إن كان ءاباؤكم . .. أحب إليكم ... و اللّه لايهدى القوم الفسقين

8 _ ترجيح محبت خدا و رسول و جهاد بر علايق خويشاوندى و تعلقات مادى ، نشانه مؤمنان راستين

يأيها الذين ءامنوا . .. قل إن كان ءاباؤكم ... و جهاد فى سبيله

اهميت قبول دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 3

3 - پاسخ به فراخوانى پيامبر ( ص ) براى حضور در كنار او ، جهت حل و فصل

مسائل اجتماعى و مشاوره و كنكاش در آنها ، امرى لازم و برتر از هر كارى

و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبوا حتّى يستئذنوه . .. لاتجعلوا دعاء الرسول ب

مقصود از فراخوانى پيامبر(ص) _ با توجه به آيه پيش كه درباره فراخوانى آن حضرت براى امر جامع و عمومى بود _ مى تواند فراخوانى براى حل و فصل امور اجتماعى و مشاوره پيرامون آنها باشد.

اهميت مشاوره با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 3

3 - پاسخ به فراخوانى پيامبر ( ص ) براى حضور در كنار او ، جهت حل و فصل مسائل اجتماعى و مشاوره و كنكاش در آنها ، امرى لازم و برتر از هر كارى

و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبوا حتّى يستئذنوه . .. لاتجعلوا دعاء الرسول ب

مقصود از فراخوانى پيامبر(ص) _ با توجه به آيه پيش كه درباره فراخوانى آن حضرت براى امر جامع و عمومى بود _ مى تواند فراخوانى براى حل و فصل امور اجتماعى و مشاوره پيرامون آنها باشد.

اهميت نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 8

8_ رسالت پيامبر ( ص ) ، از پيام هاى متقن ، روشن و اساسىِ قرآن

كت_ب أُحكمت ءاي_ته ثم فصلت . .. إننى لكم منه نذير و بشير

جمله {إننى لكم منه . ..} نيز همانند {لاتعبدوا ...} تفسير {كتاب اُحكمت ...} مى باشد; يعنى ، از پيامهاى اين كتاب ، رسالت و نبوت پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

8 - هود - 11 - 66 - 14

14_ قدرت شكست ناپذير خداوند ، پشتوانه پيشبرد هدف هاى رسالت و تدبير امور نبوّت رسول خداست .

إن ربك هو القوىُّ العزيز

اهميت نقش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 2

2 - وجود پيامبر در جامعه ، مهلتى به گمراهان براى حق شنوى و مايه تأخير انتقام الهى از ايشان

فإمّا نذهبنّ بك فإنّا منهم منتقمون

اهميت همسر براى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 5 - 4

4 - داشتن همسر ، امرى لازم براى پيامبر ( ص )

أن يبدّله أزوجًا خيرًا منكنّ

از تهديد خداوند به جايگزين كردن زنانى ديگر _ نه صرف طلاق _ به جاى همسران رسول خدا، مطلب ياد دشده قابل استفاده است.

ايثار محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 6 - 3

3- پيامبر ( ص ) ، از جان فشانى براى ابلاغ رسالت هاى الهى و پيگيرى دعوت مكرّر كسانى كه از او گريزان بودند ، دريغ نمىورزيد .

فلعلّك ب_خع نفسك على ءاث_رهم إن لم يؤمنوا

{آثار}، يعنى {نشانه هاى باقى مانده از هر چيز}. مفاد جمله {لعلّك باخع ... على اثارهم} اين است كه: تو اى پيامبر! اعراض كنندگان را پيگيرى مى كنى و به منظور رساندن خويش به آنان و ابلاغ دعوت هاى الهى به ايشان، خود را به هلاكت مى افكنى.

ايجاد ترس در محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 8

8 -

ترسانيدن و به هراس افكندن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از ضربات دشمنان ، از روش هاى مبارزاتى مشركان و كافران

و يخوّفونك بالذين من دونه

ايمان به تعاليم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 4 - 3

3 - لزوم ايمان به همه معارف و احكام نازل شده بر پيامبر ( ص ) و انبياى پيشين

و الذين يؤمنون بما انزل إليك و ما انزل من قبلك

ايمان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 2

2 - صداقت توده هاى مردم در ايمان به پيامبر ( ص ) و آيين اسلام

ءامنوا كما ءامن الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 24 - 5

5 - خداوند ، از منكران قرآن خواسته است تا در صورت عجز از آوردن همانند براى قرآن ، به قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ايمان آورند .

فإن لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقوا النار

مراد از لزوم دورى از آتش دوزخ پرهيز از موجبات آن است و موجبات آتش - به قرينه موضوع بحث در اين دو آيه (حقانيت قرآن و پيامبر (ص)) - انكار قرآن و رسالت پيامبر (ص) مى باشد. بنابراين {فاتقوا النار}; يعنى: فاتقوا الكفر بالقرآن و الرسول لتتقوا النار.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 11

11 - عده بسيار اندكى از يهوديان ، معارف اسلام را باور كرده ، به پيامبر ( ص ) ايمان مى آوردند . *

فقليلا ما

يؤمنون

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه {قليلا} حال براى فاعل {يؤمنون} باشد; يعنى: {فما يؤمنون منهم إلا نفر قليل; پس ايمان نمى آورند از يهود مگر افرادى معدود}. (اقتباس از مجمع البيان)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 101 - 11

11 - ايمان به پيامبر اسلام از عهد هاى خداوند با اهل كتاب

أو كلما عهدوا عهداً . .. و لما جاءهم رسول ... نبذ فريق

بيان انكار رسالت پيامبر(ص) و ناديده گرفتن حقايق ذكر شده در تورات - پس از ياد كردن از عهدهاى يهود با خدا و نقض آنها - اشاره به برداشت فوق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 103 - 4

4 - يهوديان در صورت ايمان به پيامبر ( ص ) و قرآن و پرهيز از گناهان ( سحر ، بى اعتنايى به كتاب هاى آسمانى و . . . ) از پاداش هاى الهى بهره مند مى شدند .

و لو أنهم ءامنوا و اتقوا لمثوبة من عنداللّه خير

مراد از ضمير در {أنهم} به قرينه آيه 99 و 101 يهوديان كافر به پيامبر و قرآن است. قابل ذكر است كه جمله {لمثوبة ...} جانشين جواب شرط است و آن جواب جمله اى همانند {لأثيبوا} (همانا پاداش داده مى شدند) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 4

4 - تورات و انجيل ، حاوى بشارت به آمدن قرآن و پيامبر ( ص ) و بيانگر ضرورت ايمان به آن دو است .

الذين ءاتينهم الكتب يتلونه

حق تلاوته أولئك يؤمنون به

چون خواندن تورات و انجيل و پيروى از آن دو، مايه ايمان آوردن به قرآن و پيامبر(ص) مى شود، به دست مى آيد كه: آن دو كتاب، بشارت به آمدن قرآن و پيامبر(ص) و لزوم ايمان آوردن به آنها مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 81 - 9،24

9 _ ايمان به پيامبر اسلام ( ص ) و يارى كردن او ، ميثاقى الهى از انبياى گذشته و پيروان آنان

ثم جاءكم رسول مصدق لما معكم

بنابراين كه آيه، خطاب به اهل كتاب و مراد از {رسول}، پيامبر اكرم (ص) باشد.

24 _ پيامبران الهى متعهد به معرفى پيامبر اسلام ( ص ) و بعثت و اوصاف او و فرمان به تصديق آن حضرت

و اذ اخذ اللّه ميثاق النّبيّن

اميرالمؤمنين (ع): انّ اللّه تعالى أخذ الميثاق على الانبياء قبل نبيّنا ان يخبروا اممهم بمبعثه و نعمته و يبشروهم به و يأمروهم بتصديقه.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 784 ; نورالثقلين، ج 1، ص 359، ح 215.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 83 - 1،5

1 _ انحراف اهل كتاب از دين خدا ( ايمان به پيامبر اكرم ( ص ) و يارى آن حضرت )

افغير دين اللّه يبغون

با توجه به آيات قبل كه درباره اهل كتاب بوده است; اين آيه اشاره به آنان دارد.

5 _ ايمان به پيامبر اكرم ( ص ) و يارى كردن آن حضرت ، دين خداست .

ثم جاءكم رسول . .. افغير دين اللّه يبغون

بنابراينكه مراد از {رسول} در دو آيه قبل،

پيامبر اكرم (ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 174 - 14

14 _ ايمان به خدا و پيامبر ( ص ) و اطاعت از آنان ، صبر و جهاد ، تقوا و احسان و توكّل ، موجب رضايت كامل الهى و برخوردارى از فضل بزرگ وى

المؤمنين. الّذين استجابوا ... و اتّبعوا رضوان اللّه و اللّه ذو فضل عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 26

26 _ استحقاق اجر عظيم الهى ، در گرو ايمان به خدا و رسول و پرهيز از مخالفت با آنان

و ان تؤمنوا و تتّقوا فلكم اجر عظيم

چون كلمه {اجر}، ظهور در پاداش استحقاقى دارد، در برداشت فوق، كلمه استحقاق آورده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 2،21،22،23

2 _ در آتش سوختن قربانى پيامبر ( ص ) ، شرط يهود براى ايمان به آن حضرت

الّذين قالوا انّ اللّه . .. حتّى ياتينا بقربان تاكله النّار

{قربان} به معناى هر چيزى است كه انسان به وسيله آن به خداوند تقرب جويد و قربانِ امّتهاى گذشته، گاو، گوسفند و شترى بود كه براى تقرّب به خدا ذبح مى شد (تاج العروس).

21 _ بهانه جويى يهود براى گريز از ايمان به پيامبر ( ص )

الّذين قالوا . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

جمله {فلم قتلتموهم . .. }، مى رساند كه پيشنهاد آنان براى ايمان آوردن، بهانه اى بيش نبوده است.

22 _ دروغ بودن ادعاى يهود در مورد ايمان به پيامبر (

ص ) ، در صورت مشاهده معجزه درخواستى خود ( سوختن قربانى در آتشى از غيب )

قل قد جاءكم . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

23 _ تكذيب عهد خداوند با يهود در مورد ايمان نياوردن به پيامبر ( ص ) ، جز با ارائه قربانى كه آتشى از غيب آن را بسوزاند .

انّ اللّه عهد الينا الّا نؤمن . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

اگر ادعاى يهود صحيح بود، بايد پيامبر (ص) خواسته آنان را عملى مى كرد، و نيز نبايد از عهد، به {الّذى قلتم} (آنچه را گفتيد) تعبير مى كرد ; بلكه مى فرمود: بالعهد الّذى عهد اللّه عليكم. چون اگر ادعاى آنان حقيقت داشت، عهدى بود الهى ; نه گفتار آنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 28

28 _ گرفتارى يهود به لعنت الهى ، موجب دورى آنان از ايمان به پيامبر ( ص ) و اسلام

لعنهم اللّه بكفرهم فلا يؤمنون الّا قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 55 - 1،2

1 _ ايمان برخى از اهل كتاب ( يهود ) به پيامبر اسلام ( ص )

فمنهم من امن به و منهم

بدان احتمال كه مراد از {النّاس} در آيه قبل پيامبر (ص) باشد و ضمير {به} به آن ارجاع شود.

2 _ ايمان برخى از اهل كتاب ( يهود ) به پيامبران خاندان ابراهيم

فقد اتينا ال ابرهيم . .. فمنهم من امن به

بنابر اينكه ضمير در {به} به مجموعه كتاب، حكمت و ملك عظيم برگردانده شود. يعنى: {فمهنم من آمن بما اتينا ال ابراهيم}.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 136 - 1

1 _ ضرورت ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) ، قرآن و ديگر كتب آسمانى

يأيها الذين ءامنوا ءامنوا باللّه و رسوله . .. و الكتب الذى أنزل من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 16

16 _ ايمان به خدا و قيامت ، مستلزم ايمان به پيامبر ( ص ) ، قرآن و ديگر كتب آسمانى

يؤمنون بما أنزل إليك و ما أنزل من قبلك . .. و المؤمنون باللّه و اليوم الاخر

كلمه {المؤمنون باللّه} عطف بر {الراسخون} است و در نتيجه {يؤمنون بما انزل . ..} خبر براى {المؤمنون باللّه} نيز مى باشد. گفتنى است كه لازمه ايمان به قرآن، ايمان به پيامبر(ص) است و لذا در برداشت فوق ايمان به پيامبر(ص) نيز آورده شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 163 - 8

8 _ ايمان به ديگر پيامبران الهى ، مستلزم ايمان به پيامبر اكرم ( ص ) است .

إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح و النبين

خداوند با ذكر اين نكته كه از نظر وحى بين پيامبر اسلام و ديگر پيامبران فرقى نيست، به آنانكه مدعى ايمان به پيامبرانند گوشزد مى كند كه اگر به نبوت آنها ايمان داريد به پيامبر اسلام نيز ايمان آوريد و اگر او را انكار مى كنيد در حقيقت پيامبران ديگر را نيز انكار كرده ايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 164 -

8

8 _ ايمان واقعى به موسى ( ع ) در پى دارنده ايمان به پيامبر ( ص ) است .

أوحينا إليك كما . .. كلم اللّه موسى تكليماً

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {كلم اللّه . ..} عطف بر {اوحينا الى نوح} در آيه قبل باشد. يعنى همانگونه به تو اى پيامبر وحى كرديم كه با موسى سخن گفتيم و چون روى سخن با كسانى است كه اعتراف به پيامبرى موسى(ع) دارند آنان با توجه به اين مشابهت بايد اعتراف به پيامبرى رسول اكرم(ص) نيز داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 167 - 6

6 _ ايمان به پيامبر ( ص ) و قرآن ، راه خداست .

إنّ الذين كفروا و صدوا عن سبيل اللّه

با توجه به اينكه متعلق {كفروا} قرآن و پيامبر(ص) است، مى توان گفت مراد از {سبيل اللّه} ايمان به پيامبر(ص) و قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 7

7 _ ايمان به پيامبر اكرم ( ص ) و قرآن موجب خير و سعادت بشريت

يأيها الناس قد جاءكم الرسول بالحق . .. فامنوا خيراً لكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {خيراً} خبر براى فعل محذوف {يكن} باشد و تقدير كلام چنين است {فامنوا ان تؤمنوا يكن خيراً لكم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 1

1 _ دعوت خداوند از اهل كتاب براى پذيرش اسلام و ايمان به پيامبر ( ص )

ياهل الكتب قد جاءكم رسولنا

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 16 - 19

19 _ دستيابى اهل كتاب به راه هاى سلامت و رهايى آنان از گمراهى ها و قرار گرفتن آنان در صراط مستقيم ، در گرو ايمان به قرآن و پيامبر ( ص )

ياهل الكتب قد جاءكم رسولنا . .. يهديهم إلى صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 1

1 _ دعوت خداوند از تمامى اهل كتاب براى ايمان به پيامبر ( ص ) و پذيرش اسلام

ياهل الكتب قد جاءكم رسولنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 65 - 1،3،7

1 _ وعده حتمى خداوند به آمرزش تمامى گناهان گذشته اهل كتاب در صورت ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) ، همه كتب آسمانى و پرهيز از گناهان

و لو ان أهل الكتب ءامنوا و اتقوا لكفرنا عنهم سيئاتهم

با توجه به آيه 59 (هل تنقمون منا الا ان ءامنا باللّه و ما انزل الينا و ما انزل من قبل) و نيز آيه 61 (و اذا جاءوكم قالوا ءامنا)، معلوم مى شود مراد از ايمان در {ءامنوا} ايمان به خدا، قرآن، همه كتب آسمانى و ايمان به پيامبر اكرم(ص) است.

3 _ ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) و كتب آسمانى و دامن گرفتن از گناه ، موجب آمرزش گناهان گذشته آدمى

و لو ان أهل الكتب ءامنوا و اتقوا لكفرنا عنهم سيئاتهم

متعلق {واتقوا} به قرينه {سيئاتهم} گناهان است، و مراد از {سيئاتهم} در {لكفرنا عنهم سيئاتهم} گناهان پيش از ايمان است.

7 _ تأكيد خداوند

بر وارد ساختن اهل كتاب به بهشت پر نعمت در صورت ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) و تمامى كتب آسمانى و رعايت تقوا

و لو ان أهل الكتب . .. لادخلنهم جنت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 - 3،4،5

3 _ بنى اسرائيل در صورت ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) و قرآن خود را به ولايت و دوستى كافران آلوده نمى ساختند .

و لو كانوا يؤمنون باللّه و النبى و ما أنزل إليه ما اتخذوهم أولياء

4 _ ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) و قرآن ناسازگار با گزينش كافران براى دوستى و ولايت

و لو كانوا يؤمنون باللّه و النبى و ما أنزل إليه ما اتخذوهم أولياء

5 _ ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) و كتب آسمانى راه رسيدن به استقلال و رهايى از يوغ بندگى كافران

و لو كانوا يؤمنون . .. ما اتخذوهم أولياء

برداشت فوق بر اين مبناست كه ولى به معناى سرپرست باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 7

7 _ ايمان مسيحيان به پيامبر ( ص ) و تأثر شديد آنان به هنگام شنيدن قرآن ، نشانه تواضع آنان در برابر حق

و انهم لايستكبرون. و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ... مما عرفوا من الحق

جمله {و اذا سمعوا . ..} كه حكايت از اعتراف آنان به حقانيت قرآن و پيامبر(ص) دارد مى تواند به عنوان دليل و شاهدى بر جمله {انهم لايستكبرون} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 -

مائده - 5 - 84 - 7

7 _ ايمان به خدا ، قرآن و پيامبر ( ص ) زمينه عروج به درجه صالحان

و ما لنا لانؤمن باللّه وما جاءنا من الحق . .. يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين

جمله {و نطمع . ..} مى رساند كه حتى پس از اعتراف به خداى يگانه نمى توان به همنشينى باصالحان يقين داشت بلكه ايمان مذكور تنها مى تواند زمينه ساز نيل به درجه صالحان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 2،4،10،11

2 _ ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) و قرآن عامل ورود به بهشت جاويدان

فاثبهم اللّه بما قالوا جنت

4 _ ضرورت اقرار زبانى به توحيد ، رسالت پيامبر ( ص ) و حقانيت قرآن پس از باور به آن

فاثبهم اللّه بما قالوا

10 _ مسيحيان فروتن و مؤمن به خدا ، قرآن و پيامبر ( ص ) در زمره محسنان اند .

و انهم لايستكبرون . .. و ذلك جزاء المحسنين

11 _ ايمان به خدا ، قرآن و پيامبر ( ص ) و پرهيز از استكبار و نيكوكارى مايه رسيدن به مقام محسنين است .

و انهم لايستكبرون . .. و ذلك جزاء المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 8 - 2

2 _ گريز كفرپيشگان بهانه جو از ايمان به پيامبر(ص)، با درخواست معجزاتى غيرعملى

و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ينظرون

حرف {لو} غالباً در مواردى به كار گرفته مى شود كه شرط، امرى غير عملى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام

- 6 - 9 - 3

3 _ گريز كفرپيشگان بهانه جو از ايمان به پيامبر(ص)، با درخواست معجزاتى غيرعملى

و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 12

12 _ مؤمنان با ايمان خويش به پيامبر(ص) و آيين الهى سپاسگزار نعمت هدايت هستند.

أهؤلاء منّ اللّه عليهم . .. أليس اللّه بأعلم بالشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 5

5 _ ايمان به رسالت پيامبر(ص) و آيات خداوند منوط به برخوردارى انسان از قلب وبينش سالم است.

و نقلب أفئدتهم . .. كما لم يؤمنوا به أول مرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 124 - 1،2

1 _ مجرمان سردمدار مكه از ايمان به رسالت پيامبر(ص) و آيات خدا به بهانه هاى واهى سر باز مى زدند.

أكبر مجرميها . .. قالوا لن نؤمن

2 _ درخواست رسالت و دريافت وحى، شرط بى جاى سردمداران مجرم براى ايمان آوردن به پيامبر(ص)

و إذا جاءتهم ءاية قالوا لن نؤمن حتى نؤتى مثل ما أوتى رسل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 10

10 _ ايمان به رسول اكرم ( ص ) و پيروى از او وظيفه اى الهى بر عهده يهود و نصارا و ثبت شده در تورات و انجيل

الذين يتبعون الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 15،21،22،23

15 _ همه

انسان ها ، حتى يهود و نصارا ، بايد به خدا و پيامبر او ايمان آورند .

قل يأيها الناس . .. فامنوا باللّه و رسوله

مصداق مورد نظر براى {الناس}، به قرينه آيات گذشته و نيز آيه قبل كه بيان داشت اوصاف پيامبر در تورات و انجيل ثبت شده، يهود و نصارا است. بنابراين يهود و نصارا از مخاطبان {فامنوا ... } هستند.

21 _ نيل به هدايت در گرو ايمان به خدا ، پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) و پيروى از آن حضرت است .

فامنوا باللّه و رسوله . .. و اتبعوه لعلكم تهتدون

22 _ شناخت راه رستگارى و دستيابى به آن ، در گرو ايمان به پيامبر ( ص ) و پيروى از اوست .

فامنوا باللّه و رسوله . .. و اتبعوه لعلكم تهتدون

متعلق {تهتدون}، به قرينه {أولئك هم المفلحون} در آيه قبل، رستگارى است.

23 _ ايمان به خدا و پيامبر ( ص ) ، بدون پيروى از فرمان هاى آن حضرت هدايت آفرين نبوده و موجب رستگارى نخواهد شد .

فامنوا باللّه و رسوله . .. و اتبعوه لعلكم تهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 13

13 _ اطاعت از خدا و رسول او ، تلاش براى رفع اختلافات جامعه ايمانى و رعايت تقوا ، لازمه ايمان به خدا و رسول اوست .

فاتقوا اللّه و أصلحوا . .. و أطيعوا اللّه و رسوله إن كنتم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 119 - 3

3 _ ايمان به خداوند و پيامبر ( ص ) ، مستلزم

رعايت تقواى الهى است .

يأيها الذين ءامنوا اتقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 7

7_ نازل شدن گنج و مال فراوان بر پيامبر ( ص ) ، از پيشنهاد ها و معجزه هاى درخواستى مشركان براى باور كردن حقانيت رسالت آن حضرت

أن يقولوا لولا أُنزل عليه كنز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 27 - 6

6_ گرايش داشتن آدمى به خدا زمينه ساز مشيّت الهى به هدايت وى و رهنمون ساختنش به پذيرش توحيد و رسالت پيامبر ( ص )

إن الله يضل من يشاء و يهدى إليه من أناب

{انابة} (مصدر أناب) به معناى روى آوردن و بازگشتن است كه به قرينه {إليه} منظور از آن ، روى آوردن و بازگشت به خداست و از آن جا كه اين وصف پيش از هدايت يافتن مطرح شده است ، مراد از آن گرايش داشتن به خدا و گريزان نبودن از اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 28 - 6

6_ { عن أبى عبدالله _ عليه السلام _ فى قوله تعالى : { الذين آمنوا و تطمئنّ قلوبهم بذكر الله ألا بذكر الله تطمئنّ القلوب } قال : قال رسول الله ( ص ) لعلى بن ابى طالب ( ع ) : تدرى فى من نزلت ؟ . . . فى من صدّق لى و آمن بى و أحبّك و عترتك من بعدك و سلّم الأمر لك و للأئمّة من بعدك ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه درباره سخن

خدا: {الذين آمنوا و تطمئنّ قلوبهم . ..} فرمود: رسول خدا(ص) به على بن ابى طالب(ع) فرمود: آيا مى دانى [اين آيه] درباره چه كسى نازل شده؟ ... درباره كسى نازل شده كه مرا تصديق كند و به من ايمان بياورد و تو و عترت تو را كه بعد از تو هستند، دوست بدارد و امر [ولايت] را به تو و ائمه(ع) بعد از تو تسليم كند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 47 - 3

3 - اصرار و تأكيد منافقان صدراسلام ، بر صداقت خويش در ايمان به خدا و رسول و فرمان برى از ايشان

و يقولون ءامنّا باللّه و بالرسول و أطعنا

مدن فعل مضارع (يقولون) _ كه دال بر استمرار است _ و نيز تكرار {با} در {باللّه} و {بالرسول} و تصريح بر فرمان برى و اطاعت، همگى حاكى از اصرار و تأكيد فراوان منافقان بر صحت ادعا خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 1

1 - ايمان به خدا و رسول او ، دو ركن ايمان و از اوصاف مؤمنان راستين است .

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله

حصر در {إنّما المؤمنون. ..} اضافى و از باب قصر موصوف بر صفت است و براساس آنچه كه در شأن نزول آن آمده آيه شريفه، در ارتباط با منافقان نازل شده است. بر اين اساس پيام آيه چنين خواهد بود: {ايمان حقيقى، داراى دو ركن اساسى است: ايمان به خدا و ايمان به رسول او، و مؤمنان راستين داراى چنين اوصافى اند}.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 48 - 5

5 - نزول دفعى قرآن همانند تورات ، شرط پيشنهادى كافران براى قبول رسالت پيامبر ( ص )

فلمّا جاءهم الحقّ من عندنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 52 - 2

2 - اظهار ايمان مشركان به پيامبر ( ص ) ، با مشاهده نزول عذاب بر آنان

و لو ترى إذ فزعوا . .. قالوا ءامنّا به

مرجع ضمير {به}، به قرينه {ما بصاحبكم من جِنّة} در آيه 46، مى تواند پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 53 - 2

2 - مشركان ، در دنيا به پيامبر ( ص ) كافر بودند ; ولى در قيامت به آن حضرت اظهار ايمان مى كنند .

و لو ترى إذ فزعوا . .. و قالوا ءامنّا به ... و قد كفروا به من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 6

6- محرومان ، نخستين گروندگان به قرآن و پيامبر ( ص )

و قال الذين كفروا . .. لو كان خيرًا ما سبقونا إليه

از لحن تحقيرآميز {ماسبقونا} استفاده مى شود كه كافران، از طبقه اشراف و توده مؤمنان، از طبقات محروم و پايين جامعه بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 1

1- دعوت جنيان ايمان آورده به قرآن ، از قوم خود براى گرويدن به پيامبر ( ص )

ي_قومنا أجيبوا داعى اللّه

مراد از {داعى اللّه} پيامبر(ص) است كه مردم را

به سوى خدا دعوت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 9 - 1،2

1 - ايمان به خدا و رسول او ، يارى دين و تعظيم و تقديس پيوسته ذات الهى ، هدف عالى و نهايى رسالت پيامبراكرم ( ص )

إنّا أرسلن_ك . .. لتؤمنوا باللّه و رسوله و تعزّروه و توقّروه و تسبّحوه بكرة و أص

2 - ايمان به خدا و رسول او ، پيوسته به يكديگر و تفكيك ناپذير

لتؤمنوا باللّه و رسوله

از عطف {رسول} بر {اللّه} و تكرار نشدن فعل {تؤمنوا}، مطلب بالا قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 15 - 1،3

1 - مؤمنان واقعى ، داراى ايمان به خدا و رسول او و بدور از هرگونه شك و ترديد

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله ثمّ لم يرتابوا

3 - ايمان به خدا و پيامبر ( ص ) ، ملازم با يكديگر و تفكيك ناپذير

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 7 - 1

1 - ايمان آوردن به خدا و پيامبر او ، توصيه الهى به عموم مردمان

ءامنوا باللّه و رسوله

در اين كه خطاب در {آمنوا} متوجه چه كسانى است، سه احتمال وجود دارد: الف) خطاب متوجه كافران است; ب) خطاب متوجه مؤمنان است; ج) خطاب متوجه عموم مؤمنان و كافران است. برداشت ياد شده بر پايه احتمال سوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 4 - 6

6 - ادا

كردن كفّاره ظهار ، نشانه ايمان راستين ظهاركننده به خدا و پيامبر ( ص ) است .

ذلك لتؤمنوا باللّه و رسوله

{ذلك} اشاره به حكم ظهار و تعيين كفّاره آن است; يعنى، اين حكم بدان علت وضع شده تا شما به خدا و رسول او ايمان بياوريد. بنابراين كسى كه خود را به دادن كفّاره پايبند مى كند، بدين معنا است كه وى به خدا و رسول او ايمان راستين دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 11 - 2،6

2 - مؤمنان ، بايد بر ايمان خويش به خدا و رسول او پايدار باشند .

ي_أيّها الذين ءامنوا. .. تؤمنون باللّه و رسوله

فعل مضارع {تؤمنون} افاده استمرار مى كند و بيانگر آن است كه ايمان هاى مقطعى و متزلزل، فاقد ارزش است.

6 - ايمان پايدار به خدا و پيامبر ( ص ) و جهاد پيوسته و مستمر در راه خدا ، تجارتى بس سودمند و بزرگ

هل أدلّكم على تج_رة . .. تؤمنون باللّه و رسوله و تج_هدون فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 1

1 - دستيابى به مغفرت الهى و بوستان هاى بهشت ، ره آورد پايدارى بر ايمان به خدا و رسول و جهاد با مال و جان در راه خدا است .

تؤمنون باللّه . .. و تج_هدون ... يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 8 - 2،3،7،8

2 - توصيه خداوند به كافران و منكران قيامت به ايمان به خدا ،

پيامبر اسلام و قرآن

ف_امنوا باللّه و رسوله و النور الذى أنزلنا

بيشتر مفسّران مقصود از {نور} در اين آيه را قرآن كريم مى دانند.

3 - ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) و قرآن ، سه ركن اصلى عقايد اسلامى

ف_امنوا باللّه و رسوله و النور الذى أنزلنا

7 - ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) و قرآن ، مستلزم عمل و رفتار متناسب با آن است .

ف_امنوا باللّه . .. و اللّه بما تعملون خبير

يادآورى آگاهى خداوند از رفتار انسان ها _ پس از توصيه به ايمان _ مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

8 - ايمان به خدا ، پيامبر ( ص ) و قرآن ، تأثيرگذار در رفتار و كردار آدمى

ف_امنوا باللّه . .. واللّه بما تعملون خبير

از ارتباط ميان توصيه به ايمان و يادآورى موضوع آگاهى خداوند از رفتارهاى انسان ها، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

ايمان به نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 5

5 _ رؤيت پروردگار ، شرط ديگر مشركان و منكران معاد براى ايمان آوردن به خداى يكتا و پذيرش نبوت پيامبر ( ص )

و قال الذين لايرجون لقاءنا . .. أو نرى ربّنا

ايمان به وعده هاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 3

3 - مسلمانان مدينه ، به وعده هاى خداوند و پيامبرش ، ايمان راسخ داشتند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل -

92 - 5 - 5

5 - { قال البزنطى : . . . و سمعت الرضا ( ع ) يقول فى تفسير { و الّيل إذا يغشى } قال : إنّ رجلاً من الأنصار كان لرجل فى حائطه نخلة و كان يُضِرّ به فشكا ذلك إلى رسول اللّه ( ص ) فدعاه فقال : اعطنى نخلتك بنخلة فى الجنّة فأبى فبلغ ذلك رجلاً من الأنصار يكنّى أبا الدحداح فجاء إلى صاحب النخلة فقال : بعنى نخلتك بحائطى فباعه فجاء إلى رسول اللّه ( ص ) فقال : يا رسول اللّه قد اشتريت نخلة فلان بحائطى ، قال : فقال رسول اللّه ( ص ) فلك بدل ها نخلة فى الجنّة فأنزل اللّه تبارك و تعالى على نبيّه ( ص ) { . . .فأمّا من أعطى } يعنى النخلة { و اتّقى و صدّق بالحسنى } بوعد رسول اللّه ( ص ) . . . ;

بزنطى گفت: از امام رضا(ع) شنيدم كه در تفسير {و الّيل إذا يغشى} سخن مى گفت و فرمود: در باغِ مردى از انصار درخت خرمايى متعلق به شخص ديگرى بود و آن شخص [به هنگام استفاده از درخت] به مرد انصارى زيان مى رساند. مرد انصارى از اين عمل به رسول خدا(ص) شكايت كرد; رسول خدا(ص) صاحب درخت را فراخواند و به او فرمود: درخت خرمايت را در ازاى يك اصله درخت خرما در بهشت، به من واگذاركن و آن مرد امتناع كرد. پس اين خبر به مردى از انصار رسيد كه كنيه او {ابودحداح} بود. وى نزد صاحب آن درخت رفت و گفت: آن درخت خرمايت را در ازاى

باغ من به من بفروش، او هم فروخت. آن گاه ابودحداح نزد رسول خدا(ص) آمد و عرض كرد: درخت خرماى فلانى را در عوض باغ خود خريدم، رسول خدا(ص) به او فرمود: تو به جاى آن درخت، درختى را در بهشت مالك هستى. پس خداى تبارك و تعالى بر پيامبرش [اين آيه را] نازل فرمود: {فأمّا من أعطى} مقصود [بخشيدن ]درخت خرما است {و اتّقى و صدّق بالحسنى} مقصود [تصديق ]وعده رسول خدا است}.

ايمان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 9

9 - اصبغ بن نباته از على ( ع ) روايت كرده كه آن حضرت درباره آيه { الحق من ربك . . . } فرمود : { . . . الحق من ربك ( انك الرسول إليهم ) فلاتكونن من الممترين . . . ;

. .. تو رسول به سوى آنان هستى، پس هيچ گونه شكى در آن نداشته باش ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 285 - 1،5،7،9،12

1 _ ايمان پيامبر ( ص ) به آنچه از جانب پروردگارش بر وى نازل شده بود .

امن الرّسول بما انزل اليه من ربّه

5 _ تفاوت و برترى ايمان پيامبر ( ص ) نسبت به ساير مؤمنين *

امن الرّسول بما انزل اليه من ربّه و المؤمنون كلّ امن

با اينكه ايمان رسول اللّه (ص) مى توانست در جمله {و المؤمنون كلّ . .. } تبيين شود و از ذكر او به صورت جداگانه خوددارى شود، ولى براى اشاره به برترى و ويژگى ايمان آن حضرت،

او را جداگانه ذكر كرد.

7 _ ايمان پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، به خدا ، ملائكه ، كتب آسمانى و پيامبران الهى

امن الرّسول . .. و المؤمنون كلّ امن باللّه و ملئكته و كتبه و رسله

كلمه {كلّ} علاوه بر مؤمنان، شامل پيامبر (ص) نيز مى شود. يعنى پيامبر (ص) و مؤمنان، همگى ايمان به خدا و ... دارند.

9 _ ايمان پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، به فرد فرد انبيا و انكار نكردن هيچ يك از آنان

لا نفرّق بين احد من رسله

12 _ ايمان پيامبر ( ص ) به همه انبياى گذشته و كتب آسمانى

كلّ امن . .. لا نفرّق بين احد من رسله

بنابراينكه كلمه {كل} علاوه بر اينكه شامل همه مؤمنان است، شامل پيامبر (ص) نيز باشد. در نتيجه جمله {لا نفرّق ... } مقول قول پيامبر (ص) نيز هست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 6

6 _ پيامبر(ص) خود معتقد به محتواى پيام خويش و همواره پايبند به آن بود.

و أن هذا صرطى مستقيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 162 - 9

9 _ ايمان پيامبر(ص) به ربوبيت خدا بر تمام هستى، علت اخلاص كامل و همه جانبه او

إن صلاتى و نسكى . .. لله رب العلمين

توصيف {الله} به {رب العالمين} دليل برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 18

18 _ پيامبر ( ص ) در حيات خويش به خداوند و تمامى سخنان او ايمان داشت .

رسوله . .. الذى

يؤمن باللّه و كلمته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 10

10 _ پيامبر ( ص ) گر چه به همه سخنان از تمامى طيف ها ، گوش فرامى داد ; ولى در مرحله تصديق و پذيرش ، تنها سخنان خدا و مؤمنان را باور داشت .

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم يؤمن باللّه و يؤمن للمؤمنين

برداشت فوق بر اين اساس است كه اضافه {أذن} به {خير} اضافه حقيقيه باشد ; بدين معنا كه پيامبر(ص) تنها شنواى سخنان نيك است و به هر سخنى ترتيب اثر نمى دهد، بلكه تنها سخنان خدا (وحى) و سخنانِ مؤمنان راستين را باور مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 55 - 11

11- { عن رسول الله ( ع ) قال : إنى كنت أوّل من أقرّ بربّى جلّ جلاله و أوّل من أجاب حيث أخذ الله ميثاق النبيين . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمود: من اولين كسى بودم كه اقرار به پروردگارم _ جلّ جلاله _ كردم و اولين پاسخ دهنده بودم آن گاه كه خداوند از پيامبران پيمان مى گرفت. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 33 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، آورنده كتاب آسمانى قرآن و دين الهى و تصديق كننده و مؤمن به آن بود .

و الذى جاء بالصدق و صدّق به

در اين كه {الذى} در دو جمله { جاء بالصدق و صدّق به} چيست، چند احتمال وجود

دارد: 1_ مقصود در هر دو جمله يك شخص و آن پيامبراسلام(ص) است. 2_ مراد پيامبران الهى مى باشد و {الذى} _ هرچند به صيغه مفرد است _ ولى به قرينه اين كه با صيغه جمع (أُول_ئك هم المتّقون) بدان اشاره گشته، از آن جنس اراده شده است. 3_ مقصود از {الذى} در جمله دوم (و صدّق به) بر مبناى احتمال نخست، پيروان پيامبراسلام(ص) و بر مبناى احتمال دوم، پيروان پيامبران الهى است. گفتنى است برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 13

13 - پيامبر ( ص ) ، مكلف به اعلام ايمان خويش به تمامى كتاب هاى آسمانى

و قل ءامنت بما أنزل اللّه من كت_ب

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه منظور از {كتاب} در جمله {ءامنت بما أنزل اللّه من كتاب} همه كتاب هاى نازل شده از سوى خداوند (تورات، انجيل و قرآن) باشد. گفتنى است كه تنوين {كتاب} _ كه براى تنويع است _ مطلب بالا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 11 - 4،7

4 - وحى و مشاهدات پيامبر ( ص ) ، مورد تصديق قلبى آن حضرت

ما كذب الفؤاد مارأى

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {مارأى} اشاره به وحى و معارف ديگرى نيز باشد كه آيات پيشين، از آن حكايت مى كند.

7 - { محمدبن الفضيل قال : سألت أباالحسن ( ع ) هل رأى رسول اللّه ( ص ) ربّه عزّوجلّ ؟ فقال : نعم بقلبه رآه ،

أما سمعت اللّه عزّوجلّ يقول : { ما كذب الفؤاد ما رأى } أى لم يره بالبصر و ل_كن رأه بالفؤاد ;

محمدبن فضيل گويد: از امام رضا(ع) سؤال نمودم: آيا رسول خدا(ص) پروردگار عزّوجلّ را ديده است؟ آن حضرت فرمود: آرى با قلب خود ديده; آيا نشنيده اى [سخن ]خداى عزّوجلّ را كه مى فرمايد: {ما كذب الفؤاد ما رأى}. آن حضرت با چشم سر خدا را نديد; بلكه با ديده دل او را ديد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 29 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام مواضع عقيدتى خويش و معرفى آن به مردم ; همچون ايمان به خداوند رحمان و توكل بر او در زندگى

قل هو الرحم_ن ءامنّا به و عليه توكّلنا

باديه نشينان مدينه و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 1

1 _ تخلف از فرمان رسول خدا ( ص ) براى اهل مدينه و باديه نشينان اطراف آن _ كه نزديك ترين مردم به آن حضرتند _ سزاوار نيست .

ما كان لأهل المدينة . .. أن يتخلفوا عن رسول اللّه

بازگشت محمد(ص) به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 4،5

4 - اقدام خداوند به دلدارى دادن به پيامبر ( ص ) ، اعلام حمايت از وى و تضمين بازگشت مجدد آن حضرت به مكه

إنّ الذى فرض عليك القرءان لرادّك إلى معاد

كلمه {معاد} اسم مكان و به معناى بازگشت گاه است و بر محل سكونت افراد

(خانه، دِه و شهر) اطلاق مى شود; زيرا انسان هر كجا كه برود سرانجام به آن محل بازمى گردد. در آيه مراد از {معاد} شهر پيامبر (مكه) است. درباره شأن نزول اين آيه گفته اند: هنگامى كه پيامبر(ص) به قصد هجرت از مكه خارج شد و به محلى به نام جحفه رسيد دلش هواى مكه كرد و از اين كه زادگاه خود و پدرانش و حرم جدش حضرت ابراهيم(ع) را به ناچار ترك مى كند، سخت ناراحت شد. در اين حال آيه بالا نازل گرديد و خداوند او را دلدارى داد و حمايت قطعى خود را از آن حضرت اعلام كرد و وعده فرمود كه او را بار ديگر به مكه باز خواهد گرداند.

5 - نويد خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر دگرگون ساختن وضع مكه و غلبه دادن توحيد و ايمان بر شرك و كفر ( به هنگام بازگرداندن مجدد وى به آن شهر )

لرادّك إلى معاد

{معاد} در آيه، نكره موصوفه است كه صفت آن حذف شده و تقدير آن چنين است: {لرادُّك إلى معاد غير ما هو الآن; ترا به شهرى بازمى گرداند كه وضع آن غير از وضعى باشد كه الآن دارد}. بنابراين تعبير ياد شده به بازگشت فاتحانه پيامبر(ص) به مكه و دگرگون شدن اوضاع آن شهر با ورود آن حضرت اشاره دارد.

باغهاى اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 10 - 6

6 _ وعده خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر اعطاى باغ هايى با نهر هاى روان و قصر ها در قيامت

إن شاء جعل لك خيرًا

من ذلك جنّ_ت . .. و يجعل لك قصورًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه آيه شريفه، ناظر به جهان آخرت باشد كه در اين صورت، اعطاى باغ ها و قصرها به پيامبر(ص)، وعده خداوند به آن حضرت خواهد بود.

بدنامى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 3 - 3،5،6

3 - خداوند ، كسى را كه با زخم زبان خود به پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را نسل بريده خواند ، داراى آينده اى خالى از هرگونه خوبى و ياد نيك معرفى كرد .

إنّ شانئك هو الأبتر

آنچه پدر عمروعاص از كلمه {أبتر} اراده كرده بود، قطع شدن ذكر خير پيامبر(ص) بر اثر قطع نسل بود. ضمير فصل در {هو الأبتر} نشانگر حصر اضافى است و بيان مى دارد كه {متروك شدن ذكر خير}، اختصاص به خود او دارد; نه پيامبر(ص). گفتنى است كه قطع شدن ذكر خير لزوماً به معناى نداشتن فرزند نيست; زيرا فرزندانى كه مايه ذكر خير پدر نشوند، او را از {أبتر} بودن بيرون نمى آورند.

5 - گسترش آوازه پيامبر ( ص ) و بقاى نام نيك براى او و مهجور ماندن نام دشمنان دين در تاريخ ، بشارت خداوند به آن حضرت و از خبر هاى غيبى قرآن

إنّ شانئك هو الأبتر

6 - دشمنان پيامبر ( ص ) ، محروم از خوش نامى و نام جاودان

إنّ شانئك هو الأبتر

اين آيه، گرچه براساس شأن نزول، ناظر به موردى خاص است; ولى بيان آن كلى و فراگير است.

بدنمايانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان -

25 - 33 - 1،2،3

1 _ كافران ، با استفاده از مثل هاى باطل و ترسيم غير واقعى چهره پيامبر ( ص ) به مبارزه عليه اسلام برخاسته بودند .

الذين كفروا . .. و لايأتونك بمثل

{مَثَل} هم به معناى {حجت} و {حديث} (سخنانى در باره اثبات چيزى) و هم به معناى {صفت} (توصيف چيزى) آمده است (قاموس المحيط). مقصود از آن در آيه شريفه، مجموعه سخنانى است كه كافران در توصيف پيامبر(ص) و به منظور خدشه داركردن چهره منور آن حضرت مى گفتند كه در آيات فوق از آنها ياد شده است. گفتنى است قيد باطل بودن مثل ها، از قرينه مقابله جمله {لايأتونك بمثل} و جمله {إلاّ جئناك بالحقّ} استفاده شده است.

2 _ خداوند در برابر هر يك از مثل هاى باطل و توصيف هاى غير واقعى كافران عليه پيامبر ( ص ) ، سخن حق و موضع درست را به آن حضرت مى آموخت .

و لايأتونك بمثل إلاّ جئن_ك بالحقّ

3 _ خداوند ، در برابر مثل هاى باطل و توصيف هاى غير واقعى كافران عليه پيامبر ( ص ) ، بهترين راه كشف حقيقت و تفسير جريان حق و باطل را به آن حضرت ارائه مى كرد .

و لايأتونك بمثل إلاّ جئن_ك بالحقّ و أحسن تفسيرًا

برترى زندگى اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 5 - 5

5 - عطا هاى رضايت بخش خداوند در آخرت ، دليل برترى زندگى اخروى پيامبر ( ص ) بر دنياى آن حضرت است .

و للأخرة خير لك من الأُولى . و لسوف يعطيك ربّك فترضى

برترى محمد(ص)

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 7 - 6

6 - پيامبر اسلام ( ص ) چهره اى ممتاز و برتر از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى ( ع ) است .

و إذا أخذنا . .. و منك و من نوح ... و عيسى ابن مريم

ذكر پيامبر(ص) پيش از نام چهار پيامبرى كه قبل از آن حضرت بوده اند، در حالى كه نام هر يك، به ترتيب تاريخى آورده شده اند، نكته ياد شده را مى رساند.

برترى همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 31 - 5

5 - امتياز همسران پيامبر ، به اطاعت خاضعانه از خدا و پيامبر ( ص ) و انجام دادن عمل صالح است .

و من يقنت منكنّ للّه و رسوله و تعمل ص_لحًا نؤتها أجرها مرّتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 32 - 1

1 - همسران پيامبر در صورت رعايت تقوا ، با ساير زنان ، داراى موقعيتى يك سان نيستند .

ي_نساء النبىّ لستنّ كأحد من النساء إن اتّقيتنّ

بركت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 13

13 _ خداوند به بركت وجود پيامبر ( ص ) مسلمانان را در جنگ بدر يارى كرد و آنان را به پيروزى رسانيد .

و ما أنزلنا على عبدنا

با توجه به اينكه آيات 9 تا 12 همين سوره امدادهاى الهى را شامل همه پيكارگران بدر دانست و اين آيه پيامبر(ص) را محط نزول امدادها شمرد، معلوم

مى شود وجود پيامبر(ص) در نزول امدادها دخالت فراوانى داشته است.

برگزيدگى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 163 - 1

1 _ خداوند به حضرت محمد ( ص ) وحى كرد و وى را به پيامبرى برانگيخت .

إنّا أوحينا إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 2

2_ رسول اكرم ( ص ) و ساير پيامبران ، از ناحيه خداوند به رسالت برانگيخته شدند .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 55 - 8

8- پيامبر ( ص ) ، از زمره انبياى برتر و برگزيده خداوند است .

و لقد فضّلنا بعض النبيّن على بعض

ذكر {و لقد فضّلنا بعض . ..} پس از ذكر برخوردهاى مشركان با پيامبر(ص) و سؤالهاى آنان احتمال دارد پاسخ سؤال مقدرى باشد و يا جواب اشكالى باشد كه مشركان درباره شخصيت پيامبر(ص) مطرح مى كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 11

11 - پيامبر ( ص ) ، بنده برگزيده خدا و بهره مند از هدايت ويژه قرآن

و ل_كن جعلن_ه نورًا نهدى به من نشاء من عبادنا

با توجه به لفظ {ل_كن} _ كه براى استدراك جمله قبل (ما كنت تدرى ما الكتاب و لا الإيمان) است _ مى توان گفت كه عبارت {من نشاء من عبادنا} گر چه عام است; ولى پيامبراكرم(ص) از مصاديق بارز آن مى باشد. به ويژه كه در قسمت پايانى آيه شريفه آن حضرت را

هدايتگر ديگر مردمان به راه حقيقت معرفى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 2 - 5

5 - برانگيخته شدن رسول اكرم ( ص ) از ميان غير اهل كتاب ، براى هدايت خلق از سوى خداوند ، جلوه اى از عزّت و حكمت خداوند

العزيز الحكيم . هو الذى بعث فى الأُمّيّن رسولاً منهم

كلمه {اُمّيين} در قرآن، در مقابل اهل كتاب نيز به كار رفته است. برداشت بالا بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 4 - 1،3

1 - بعثت پيامبراكرم ( ص ) و برگزيده شدن آن حضرت از جانب خداوند به نبوت و رسالت ، فضل الهى به ايشان

ذلك فضل اللّه

در مشاراليه {ذلك} چند احتمال وجود دارد برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {ذلك} اشاره به بعثت پيامبراكرم(ص) داشته باشد.

3 - امتنان و فضل الهى به امت محمد ( ص ) ، به خاطر برگزيدن آن حضرت از ميان آنها و قرار دادن ايشان به عنوان راهنما و نجات بخش آنان از ضلالت و گمراهى

هو الذى بعث . .. و إن كانوا ... فى ضل_ل مبين ... ذلك فضل اللّه

بزرگوارى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 3

3 - واكنش پيامبر ( ص ) ، در برابر تهمت ها و افترا هاى مخالفان ، با خلق و خوى والا و بزرگوارانه بود .

ما أنت بنعمة ربّك بمجنون . .. و إنّك لعلى خلق عظيم

آيه شريفه، مى تواند ناظر به كيفيت

برخورد پيامبر(ص) با افتراى جنون از سوى دشمنان آن حضرت باشد كه در دو آيه پيش ياد شده است.

بشارت اخروى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 4 - 2

2 - خداوند ، با نويد آخرتى بهتر از دنيا براى پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را به تداوم عنايت هاى خويش و نبود هيچ بغض و نفرتى نسبت به او ، مطمئن ساخت .

ما ودّعك . .. و للأخرة خير لك من الأُولى

بشارت بازگشت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 5

5 - نويد خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر دگرگون ساختن وضع مكه و غلبه دادن توحيد و ايمان بر شرك و كفر ( به هنگام بازگرداندن مجدد وى به آن شهر )

لرادّك إلى معاد

{معاد} در آيه، نكره موصوفه است كه صفت آن حذف شده و تقدير آن چنين است: {لرادُّك إلى معاد غير ما هو الآن; ترا به شهرى بازمى گرداند كه وضع آن غير از وضعى باشد كه الآن دارد}. بنابراين تعبير ياد شده به بازگشت فاتحانه پيامبر(ص) به مكه و دگرگون شدن اوضاع آن شهر با ورود آن حضرت اشاره دارد.

بشارت بعثت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 101 - 4،6

4 - تورات در بردارنده بشارت به بعثت محمد ( ص )

و لما جاءهم رسول . .. نبذ فريق من الذين أوتوا الكتب كتب اللّه وراء ظهورهم

جمله {نبذ فريق} جواب شرط (لما جاءهم) است. ترتب دور

افكندن تورات بر آمدن پيامبر(ص) اشاره به اين حقيقت دارد كه: اين كتاب، بشارت به آمدن پيامبر(ص) داشته و ويژگيهاى آن حضرت را بر شمرده است.

6 - عالمان اهل كتاب ، پس از بعثت پيامبر ( ص ) بشارت هاى تورات را درباره پيامبر موعود نديده انگاشته و بدان ها اعتنايى نكردند .

و لما جاءهم رسول . .. نبذ فريق من الذين أوتوا الكتب كتب اللّه وراء ظهورهم

به نظر مى رسد مراد از {فريق} در جمله فوق، عالمان يهود باشد; زيرا آنان متصدى بيان معارف و احكام تورات بودند. جمله {كأنهم لايعلمون} (گويا ]بدانها [عالم نبودند) مؤيد اين معناست.

بشارت به بيعت كنندگان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 19 - 1

1 - نويد الهى به بيعت كنندگان در حديبيه ، در زمينه دستيابى آنان به غنايمى فراوان

يبايعونك . .. و مغانم كثيرة يأخذونها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 1

1 - بشارت خدا به مسلمانان حاضر در حديبيه ، مبنى بر برخوردارى آنان از غنايم فراوان در آينده

وعدكم اللّه مغانم كثيرة تأخذونها

بشارت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 5

5 - دفع شر يهوديان و نصرانيان از جامعه اسلامى ، وعده و نويد خداوند به پيامبر ( ص )

فإنما هم فى شقاق فسيكفيكهم اللّه و هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 6

6 - خداوند ، پيامبر ( ص )

را به تغيير قبله و جايگزينى آن با قبله اى كه فراهم كننده خشنودى او بود ، نويد داد .

فلنولينك قبلة ترضيها

{نولية} (مصدر نولى) به معناى گردانيدن است. بنابراين {فلنولينك ...}; يعنى، تو را به قبله اى كه مايه خشنوديت است، مى گردانيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 11

11 _ خداوند تسلى دهنده پيامبر(ص) با بشارت به پديدار شدن مؤمنانى پايدار، على رغم كفر مشركان مكه

فإن يكفر بها هؤلاء فقد و كلنا بها قوما ليسوا بها بكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 10

10 _ شكست كافران عصر بعثت و حاكميت دين اسلام بر سرزمين آنان ، نويد خداوند به پيامبر ( ص )

و تمت كلمت ربك

هدف از مخاطب قرار دادن پيامبر (ربك) در بيان پيروزى مستضعفان بنى اسرائيل و نابودى مستكبران، مژده پيروزى اسلام و مسلمانان و نابودى كفر و كفرپيشگان مستكبر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 3

3 _ خداوند پيش از وقوع نبرد ، تسلط مسلمانان بر يهوديان را بر پيامبر ( ص ) بشارت داد .

فإما تثقفنهم فى الحرب

برداشت فوق مبتنى بر مطالبى است كه در توضيح برداشت قبل آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 4،10

4_ بيان سرگذشت هاى مهم تاريخ بشر براى پيامبر ( ص ) ، از نويد هاى خداوند به آن حضرت

تلك من أنباء الغيب نوحيها إليك

برداشت فوق ، مبتنى براين احتمال است كه

ضمير در {نوحيها} به {أنباء الغيب} برگردد. فعل {نوحى} به صورت مضارع مؤيد اين احتمال است.

10_ غلبه ايمان بر كفر و موفقيت پيامبر ( ص ) در انجام رسالت ، از نويد ها و بشارت هاى خداوند به آن حضرت

فاصبر إن الع_قبة للمتقين

بيان پيروزى اهل ايمان و از ميان رفتن كفرپيشگان در شرح داستان نوح(ع) مى رساند كه مصداق مورد نظر براى {العاقبة} (فرجام نيك ) پيروزى ايمان بر كفر است و از آن جا كه خطاب متوجه پيامبر(ص) است، جمله فوق ناظر به پيروزى اسلام بر كفر و موفقيت پيامبر(ص) در انجام رسالت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 122 - 3

3_ خداوند ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان را به فرجامى نيكو بشارت داد .

و قل . .. إنا منتظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 2

2- نويد خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر دفع شرّ استهزا كنندگان آن حضرت و قرآن

إنا كفين_ك المستهزءين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 96 - 5

5- نويد خداوند به پيامبر ( ص ) از پيشبرد اهداف و موفقيت آن حضرت در$ رسالت خويش به گونه اى كه مشركان و دشمنان آن را لمس كرده و نظاره كنند .

إنا كفين_ك المستهزءين . الذين يجعلون مع الله إل_هًا ءاخر فسوف يعلمون

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مفعول {يعلمون} موفقيت پيامبر(ص) در رسالت خويش باشد كه با بطلان و شكست راه مشركان و دشمنان همراه است.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 7

7- بشارت خداوند به پيامبر ( ص ) براى رسيدن به مقامى پسنديده و ارجمند در پرتو تهجّد و شب زنده دارى

فتهجّد . .. عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 5

5 - نويد خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر دگرگون ساختن وضع مكه و غلبه دادن توحيد و ايمان بر شرك و كفر ( به هنگام بازگرداندن مجدد وى به آن شهر )

لرادّك إلى معاد

{معاد} در آيه، نكره موصوفه است كه صفت آن حذف شده و تقدير آن چنين است: {لرادُّك إلى معاد غير ما هو الآن; ترا به شهرى بازمى گرداند كه وضع آن غير از وضعى باشد كه الآن دارد}. بنابراين تعبير ياد شده به بازگشت فاتحانه پيامبر(ص) به مكه و دگرگون شدن اوضاع آن شهر با ورود آن حضرت اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 33 - 7

7- بيان هلاكت فرعونيان و نجات بنى اسرائيل از سوى خداوند ، پيامدار تهديد براى مشركان و نويدى براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

و لقد نجّينا بنى إسرءيل . .. بل_ؤا مبين

با توجه به اين كه آيات گذشته، در زمينه رويارويى مشركان و مؤمنان بود; طرح سرگذشت فرعونيان و بنى اسرائيل، پيامدار مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 10

10- نويد الهى به پيامبر ( ص )

در شرايط سخت رسالت ، درباره جهانى شدن پيام و قوانين مكتب آن حضرت

هو الذى أرسل رسوله بالهدى . .. ليظهره

با توجه به اين كه آيه شريفه در شرايطى بر پيامبر(ص) نازل شده كه مشركان مكه، مانع ورود مسلمانان به مسجد الحرام بودند; برداشت بالا قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 7

7 - نويد خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر شكست قريب الوقوع تكذيب كنندگان و بدگويان

و مهّلهم قليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 5

5 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به حافظ قرآن شدن بشارت داده و به آن حضرت اطمينان داد كه هرگز آن را فراموش نخواهد كرد .

فلاتنسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 2 - 1،2

1 - وارد شدن فوج فوج مردم به دين اسلام ، نويد خداوند به پيامبر ( ص )

و رأيت الناس يدخلون فى دين اللّه أفواجًا

2 - خداوند ، به پيامبر ( ص ) بشارت داد كه فتح مكه را درك خواهد كرد و استقبال قبايل عرب را از اسلام ، به چشم خود خواهد ديد .

و رأيت الناس يدخلون فى دين اللّه أفواجًا

بشارت پيروزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 18 - 11

11- نويد فتح و پيروزى به پيامبر ( ص ) و مؤمنان و تهديد مشركان ، به شكست و نابودى از جانب خداوند

بل نقذف بالحقّ. .. و

لكم الويل ممّا تصفون

از لحن و آهنگ آيه شريفه _ با توجه به اين كه پيامبر(ص) و اهل حق درگير با مشركان حق ستيز بوده اند _ استفاده مى شود كه اين آيه در صدد دادن بشارت پيروزى، به پيامبر(ص) و مؤمنان است. هم چنين تهديد و اخطار به مشركان به شكست و نابودى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 173 - 5

5 - بشارت و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در خصوص پيروزى نهايى آنان بر كافران و مشركان

و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين . .. و إنّ جندنا لهم الغ_لبون

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيات شريفه _ كه در شرايط دوران مكه نازل شده است _ در صدد دلدارى به پيامبر(ص) و ايمان آورندگان به آن حضرت و نيز بشارت پيروزى به آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 5 - 1

1 - بشارت به پيروزى پيامبراسلام ( ص ) بر كافران

فستبصر

آيه شريفه، بشارت و تهديد است; بشارت پيروزى پيامبراسلام (فستبصر) و تهديد كافران به شكست و نابودى (و يبصرون).

بشارت شكست بدگويان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 7

7 - نويد خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر شكست قريب الوقوع تكذيب كنندگان و بدگويان

و مهّلهم قليلاً

بشارت شكست مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 7

7 - نويد خداوند به پيامبر

( ص ) ، مبنى بر شكست قريب الوقوع تكذيب كنندگان و بدگويان

و مهّلهم قليلاً

بشارت فاطمه(س) به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 1 - 4

4 - خداوند ، بشارت دهنده پيامبر ( ص ) به كوثر بودن فاطمه ( س ) و فراوانى نسل آن حضرت از طريق او

إنّا أعطين_ك الكوثر

تاريخ قطعى زندگانى پيامبر(ص) _ كه از او پسرى نماند _ گواه بر آن است كه تنها مصداق كوثر، فاطمه(س) است.

بشارت كثرت نسل به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 1 - 2

2 - برخوردارى از نسلى گسترده ، بشارت خداوند به پيامبر ( ص )

إنّا أعطين_ك الكوثر

براساس شأن نزول اين سوره، سخن از عطاى كوثر به پيامبر(ص)، در پاسخ كسى است كه آن حضرت را از تداوم نسل محروم دانسته بود. بنابراين جمله {إنّا أعطيناك الكوثر}، بشارتى است كه لفظ ماضى در آن، بر تحقق حتمى كوثر در آينده و عطاى نسلى فراوان به پيامبر(ص) دلالت دارد.

بشارت نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 6،13

6 - بشارت مردم به بعثت پيامبراسلام در آينده ، از سرفصل هاى مهم پيام و دعوت عيسى ( ع )

و مبشّرًا برسول يأتى من بعدى اسمه أحمد

ذكر موضوع بشارت به رسالت پيامبراكرم(ص) در دعوت عيسى(ع)، نشان از جايگاه مهم آن در برنامه حضرت عيسى(ع) دارد.

13 - بنى اسرائيل ، به رغم در دست داشتن بشارت عيسى ( ع ) ، در برابر رسول اكرم ( ص

) موضع گيرى كرده و رسالت آن حضرت را نپذيرفتند .

و مبشّرًا برسول يأتى من بعدى اسمه . .. فلمّا جاءهم بالبيّن_ت قالوا ه_ذا سحر مبين

بشارت نصرت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 3 - 2

2 - نويد الهى ، به يارى دادن پيامبر خويش ، به گونه اى شگرف و شكست ناپذير

و ينصرك اللّه نصرًا عزيزًا

{ينصر} چنان كه از عطف آن بر {يغفر} برمى آيد ممكن است نتيجه اى باشد كه خداوند، به تحقّق آن در آينده نويد داده است; يعنى، صلح حديبيه خود گامى است در جهت پيروزى; ولى فتح نهايى و بدون شكست (فتح مكه) در پيش است و در آينده تحقق خواهد يافت.

بشارتهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 119 - 8

8 - بشارت و انذار شيوه پيامبر ( ص ) در هدايت مردم

إنا أرسلنك بالحق بشيراً و نذيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 17

17 _ بشارت دادن به مردم و آگاه ساختن آنان از فرجام مبارك اهل ايمان ، از وظايف اساسى پيامبر ( ص )

إن أنا إلا نذير و بشير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 18

18 _ مؤمنان راستين ، شايسته دريافت بشارت خدا و رسولش

التّئبون العبدون . .. و بشّر المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 6،14

6 _ بيم دادن به عامه مردمان ( انذار

) و مژده دادن به اهل ايمان ( بشارت ) رسالتى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

أن أنذر الناس و بشّر الذين ءامنوا

14 _ برخوردارى از جايگاه بلند و حسن سابقه در پيشگاه پروردگار ، بشارت پيامبر ( ص ) به مؤمنان

و بشّر الذين ءامنوا أن لهم قدم صدق عند ربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 6

6_ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار مژده دادن به موحدان و بشارت دادن آنان به عاقبتى خوش

ألاّ تعبدوا إلاّ الله إننى لكم منه . .. بشير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 105 - 5،6

5- مسؤوليت پيامبر ( ص ) ، تنها بشارت و انذار مردمان بود .

و ما أرسلن_ك إلاّ مبشّرًا و نذيرًا

6- حقايق قرآنى ، اساس رسالت پيامبر ( ص ) و بشارت ها و انذار هاى آن حضرت

و بالحقّ أنزلنه و بالحقّ نزل و ما أرسلن_ك إلاّ مبشّرًا و نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 2 - 6

6- { انذار } و { تبشير } از جمله وظايف و شؤون پيامبر ( ص ) است .

أنزل على عبده . .. لينذر ... و يبشّر المؤمنين

برداشت بالا، بر اين اساس است كه ضمير در {ينذر} و {يبشّر} به {عبده} بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 97 - 6

6- بشارت به پرهيزگاران و انذار دشمنان متعصب و سرسخت دين ، از اهداف قرآن و رسالت پيامبر ( ص

)

لتبشّر به المتّقين و تنذر به قومًا لدًّا

{لدّ} جمع {ألدّ} است و {قوماً لدّاً}; يعنى، مردمى در اوج سرسختى و لجاجت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 56 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) در مرحله نخست و نيمه اول رسالت خود ، هدفى جز بشارت و اخطار به مردمان نداشت .

و ما أرسلن_ك إلاّ مبشّرًا و نذيرًا

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته است: 1_ از نظر تاريخى ترديدى نيست كه بعثت پيامبر(ص)، داراى دو مرحله كاملاً متمايز و گوناگون بود كه مرحله نخست در مكه و مرحله دوم در مدينه قرار داشت. 2_ تمامى آياتى كه از بشارت و انذار پيامبر(ص) در قالب نفى و استثنا سخن به ميان آورده است (از جمله آيه مورد بحث)، همگى در مكه نازل گشته است كه به مرحله نخست آن حضرت مربوط مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 45 - 3

3 - نقش و مسؤوليت پيامبر ( ص ) بشارت دادن و هشدار دادن به مردم است .

أرسلنك . .. مبشّرًا و نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 28 - 2،6

2 - مأموريت پيامبر ( ص ) از جانب خداوند ، بشارت و انذار است .

و ما أرسلن_ك إلاّ. ..بشيرًا و نذيرًا

6 - بيشتر مشركان ، از آنچه پيامبر ( ص ) به آن بشارت مى دهد و يا هشدار مى دهد ، بى خبراند .

بشيرًا و نذيرًا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

متعلق {لايعلمون} محذوف است و

احتمال دارد به قرينه ذكر بشارت و انذار در آيه، همين دو باشد. گفتنى است احتمال دارد {ال} در {الناس} عهد بوده و مراد از {الناس} مشركانى باشند كه از آغاز سوره تا اين جا از آنان سخن گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 24 - 5

5 - بشارت و انذار ، شيوه پيامبر ( ص ) در هدايت مردم

إنّا أرسلن_ك بالحقّ بشيرًا و نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 11 - 11

11 - پيامبر ( ص ) مأمور بشارت دادن پيروان قرآن و خداترسان به مغفرت و اجر ارزشمند و پرب هاى الهى

من اتّبع الذكر و خشى الرحم_ن بالغيب فبشّره بمغفرة و أجر كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 8 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، فرستاده الهى براى گواهى بر خلق و بشارت و انذار آنان

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا و مبشّرًا و نذيرًا

2 - گواه بودن بر اعمال خلق و تبشير و انذار آنان ، از وظايف مهم پيامبر اسلام

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا مبشّرًا و نذيرًا

اهميت وظايف ياد شده، از تخصيص يافتن به ذكر استفاده مى شود.

بشر بودن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 2

2 - محمد ( ص ) ، رسولى برانگيخته شده از ميان مردم و از جنس آنها

كما أرسلنا فيكم رسولا منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 2

2

_ پيامبر ( ص ) از ميان خود انسان ها و داراى خصلت هاى طبيعى يك انسان

رسول من أنفسكم

تعبير {من أنفسكم} به جاى {منكم} مى تواند اشاره به اين جهت باشد كه نه تنها پيامبر(ص) از ميان شماست ; بلكه او برخوردار از نفس و روح انسانى همانند ديگران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 16،18

16_ تكذيب پيامبر ( ص ) به خاطر بشر بودنش ، نشانه بى خردى و دليل بى اطلاعى از تاريخ بشر ، پيامبران پيشين و سنّت الهى است .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم من أهل القرى . .. أفلاتعقلون

لحن جمله {و ما أرسلنا . ..} گوياى اين است كه آن جمله در پاسخ اين توهّم ايراد شده كه: فرستاده خدا نمى تواند فردى از افراد بشر باشد ; بلكه بايد از فرشتگان و مانند آنها باشد.

18_ آنان كه نبوّت پيامبر ( ص ) را به خاطر بشر بودنش انكار مى كنند ، سزاوار ملامتند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً . .. أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 3،4

3_ برخوردارى پيامبر ( ص ) از همسر و فرزند ( داشتن زندگانى عادى و بشرى ) مورد طعن و ايراد مخالفان آن حضرت بود .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزوجًا و ذريّة

لحن آيه شريفه گوياى اين است كه حقايق مطرح شده در آن، پاسخ به اشكالها و ايرادهاى مطرح شده از ناحيه مردم عصر بعثت است. جمله {و لقد أرسلنا

...} اشاره به اين معنا دارد كه مردم آن عصر، بعثت بشر را از ناحيه خدا پذيرا نبودند و جمله {جعلنا ...} گوياى آن است كه آنان زندگانى عادى و داشتن زن و فرزند را براى پيامبر(ص) نمى پسنديدند و جمله {ما كان ...} بيانگر پندار آنان درباره لزوم توانايى پيامبر(ص) بر ارائه هر نوع معجزه است.

4_ پيامبران پيشين نيز همانند پيامبر اكرم ( ص ) داراى همسر و فرزند بودند .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزوجًا و ذريّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 14

14- پيامبر ( ص ) ، انسانى همانند ديگر انسان ها و امتياز و ويژگى او تنها به رسالت و پيامبرى است .

قل سبحان ربّى هل كنت إلاّ بشرًا رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 3

3- تنها دستاويز مشركان مكه براى ايمان نياوردن به پيامبر اسلام ( ص ) ، بشر بودن آن حضرت بود .

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 3

3- حضرت محمد ( ص ) ، من هاى وحى و نبوت ، بشرى عادى است .

إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 9،11

9- بشر بودن پيامبر ( ص ) محتواى نجواى توطئه آميز مشركان و دستاويز آنان عليه اسلام و قرآن

و أسرّوا النجوى الذين ظلموا هل ه_ذا إلاّبشر مثلكم

11- پيامبر ( ص )

حضورى مستقيم و ملموس در ميان مردم داشت و مانند آنان زندگى مى كرد .

هل ه_ذا إلاّبشر مثلكم

{مثلكم} صفت براى {بشر} است. توصيف پيامبر(ص) به مثل شما بودن (علاوه بر بشر بودن) مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 2

2 _ پيامبر ( ص ) همچون ديگر انسان ها ، نيازمند به غذا و مناسبات اقتصادى با مردم

مالِ ه_ذا الرسول يأكل الطعام و يمشى فى الأسواق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، حالت بشرى داشت و در برابر امورى مانند خوشايندى ها ، تأثيرپذير بود .

و لو أعجبك حسنهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 4 - 3،5

3 - انسان بودن پيامبر ( ص ) و برخاستن ايشان از ميان توده هاى مردم ، مانع ايمان آوردن كافران صدراسلام بود .

و عجبوا أن جاءهم منذر منهم و قال الك_فرون ه_ذا س_حر كذّاب

5 - پيامبراسلام ( ص ) ، برخوردار از ويژگى هاى آدمى همچون ديگر انسان ها و برخاسته از ميان توده هاى مردم

و عجبوا أن جاءهم منذر منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 1

1 - برگزيده شدن پيامبراسلام ( ص ) از ميان توده هاى عرب براى پيامبرى ، امرى غيرمنطقى و ناممكن در نظر كافران و مشركان

أءنزل عليه الذكر من بيننا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 -

فصلت - 41 - 6 - 2،3

2 - پيامبر ( ص ) ، بشرى همانند ديگران

قل إنّما أنا بشر مثلكم

3 - ارتباط وحيانى با خداوند ، تنها فرق و امتياز پيامبر ( ص ) با ديگران است .

قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 2 - 5

5- چشم پوشى كافران ، از عظمت خدشه ناپذير قرآن و تمسك آنان به بشر بودن پيامبر ( ص ) ، براى انكار رسالت آن حضرت

و القرءان المجيد . بل عجبوا أن جاءهم منذر منهم فقال الك_فرون ه_ذا شىء عجيب

از ارتباط اين آيه با آيه قبل _ كه سوگند به ارجمندى قرآن بود _ مى توان استفاده كرد كه خداوند قبل از هر چيز، عظمت خدشه ناپذير آيات قرآن را به كافران يادآور شده و ايشان را به سبب تمسك به مسائل بى ارزش، ملامت كرده است.

بصيرت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 17

17 _ پيامبر(ص)، بينا و راه يافته، و مشركان، كور و گمراه هستند. *

فمن ءامن . .. والذين كذبوا ... قل هل يستوى الأعمى و البصير

ظاهراً مراد از {البصير}، پيامبر(ص)، مراد از {الأعمى}، مشركان هستند. و چون موضوع آيه، ايمان به پيامبر است، گويا آيه در صدد بيان فلسفه لزوم ايمان به آن حضرت است. يعنى از آنجا كه پيامبر(ص) بصير است، ديگران بايد از او تبعيت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 11

11_ پيامبر ( ص ) داراى

بصيرتى الهى بر حقانيت قرآن و برخوردار از شاهدى ربانى بر الهى بودن آن و آگاه به حقايق تورات

أفمن كان على بيّنة من ربه . .. و من قبله كت_ب موسى

برخى از مفسران برآنند كه مصداق بارز و مورد نظر براى {من كان على بيّنة} پيامبر(ص) است. اين گروه جمله {فلاتك ...} را مؤيد اين نظر شمرده اند.

بعثت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 13

13 - يهوديان ، معترض به خداوند به خاطر گزينش رسول اكرم ( ص ) به پيامبرى و نازل كردن وحى بر آن حضرت

بغياً أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

از اينكه قرآن در بيان ريشه حسادت يهود (أن ينزل . ..) به دو چيز اشاره كرده است (پيامبرى رسول اكرم (ص) و اينكه خدا اين مقام را به او عطا كرده) مى توان چنين نتيجه گرفت كه يهوديان علاوه بر حسادتشان بر رسول اكرم(ص) به خداوند نيز به سبب اعطاى اين مقام، معترض بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 101 - 1،5

1 - محمد ( ص ) ، رسولى مبعوث شده از جانب خداوند

و لما جاءهم رسول من عنداللّه

ظاهر اين است كه مراد از {رسول} پيامبر اسلام باشد. قابل ذكر است كه برخى از مفسران بر آنند كه مقصود حضرت عيسى(ع) است.

5 - بعثت پيامبر ( ص ) ، دليل و گواهى بر راستى و درستى تورات و آسمانى بودن آن

مصدق لما معهم

توضيح برداشت فوق در آيه 41، 91 و 97 از همين سوره بيان شد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 152 - 5

5 - بعثت پيامبر ( ص ) و تغيير قبله ، نمونه اى از توجه و ياد خدا از بندگان خويش *

و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره . .. كما أرسلنا فيكم رسولا ... فاذكرونى أذكركم

برداشت فوق احتمال ديگرى است كه مى توان از تفريع جمله {فاذكرونى . ..} بر بعثت پيامبر و تغيير قبله، استفاده كرد; يعنى: فاذكرونى أذكركم كما ذكرتكم بارسال الرسول و تحويل القبلة.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 - 1،3،12،15

1 _ بعثت پيامبر ( ص ) ، نعمتى بزرگ براى مؤمنان

لقد منّ اللّه على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا

فعل {منّ} از مصدر {منّة} به معناى نعمت بزرگ است.

3 _ رسيدن به مقام رضاى الهى ، رهايى از دوزخ و نيل به درجات عالى ، در پرتو بعثت پيامبر ( ص ) و ايمان به اوست .

افمن اتّبع رضوان اللّه . .. هم درجات عند اللّه ... لقد منّ اللّه على المؤمنين اذ

با توجّه به آيه قبل كه سخن از نيل به درجات و رضاى الهى بود، گويا در اين آيه راه وصول به آن را بيان مى كند.

12 _ گمراهى آشكار مردم ، پيش از بعثت پيامبر ( ص )

و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

15 _ يادآورى وضعيّت نابهنجار ( گمراهى آشكار ) مردم پيش از بعثت ، برانگيزنده توجّه و قدردانى از نعمت بزرگ رسالت پيامبر ( ص )

لقد منّ اللّه . .. و ان كانوا من قبل لفى ضلال

مبين

جمله {ان كانوا . .. } به منزله دليل است براى بزرگى نعمتِ رسالت. يعنى روشن است كه پيش از بعثت پيامبر (ص) در چه منجلابى از گمراهى و ضلالت فرو رفته بوديد و اين پيامبر (ص) و تعاليم قرآنى بود كه شما را هدايت كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 2،5،16

2 _ اهل كتاب قبل از بعثت پيامبر ( ص ) در انتظار رسالت آن حضرت

يأيها الناس قد جاءكم الرسول

{قد} در {قد جاءكم} كه به معناى توقع است و نيز {ال} در {الرسول} كه براى عهد ذهنى است، مى رساند كه مخاطبان در انتظار بعثت پيامبر(ص) بودند.

5 _ بعثت پيامبر ( ص ) و نزول قرآن پرتويى از ربوبيت الهى

قد جاءكم الرسول بالحق من ربكم

16 _ بعثت پيامبر ( ص ) و نزول قرآن برخاسته از علم و حكمت خداوند

يأيها الناس قد جاءكم الرسول بالحق من ربكم . .. و كان اللّه عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 174 - 1،2

1 _ پيامبر ( ص ) فرستاده اى از جانب خداوند براى تمامى انسانها

يأيها الناس قد جاءكم برهن من ربكم

2 _ بعثت پيامبر ( ص ) پرتوى از ربوبيت خداوند نسبت به مردمان

يأيها الناس قد جاءكم برهن من ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 2،9

2 _ اهل كتاب ( يهود و نصارا ) در انتظار بعثت پيامبر ( ص ) *

ياهل الكتب قد جاءكم رسولنا

كلمه {قد} مى تواند بيانگر انتظار حصول فعلى

باشد كه بر سر آن آمده است. نظير {قد قامت الصلوة}.

9 _ بعثت پيامبر ( ص ) ، اتمام حجت خداوند بر اهل كتاب

ان تقولوا ما جاءنا من بشير و لانذير فقد جاءكم بشير و نذير

{ان تقولوا} به تقدير {لام} تعليل و {لا} نافيه است ; يعنى لئلا تقولوا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 7

7 _ بعثت پيامبر ( ص ) از بشارت ها و اخبار غيبى تورات و انجيل

الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 1 - 8

8 - بعثت پيامبر خاتم ( ص ) ، نشانى از نزديكى رخداد قيامت

اقتربت الساعة و انشقّ القمر

{شق القمر} از معجزات ويژه پيامبراكرم(ص) است. در حقيقت خداوند، معجزه آن حضرت را _ كه حاكى از حقانيت رسالت پيامبر(ص) و تحقق عصر خاتميت است _ نشان نزديكى قيامت معرفى كرده است.

بنى اسرائيل و قتل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 14

14 _ تلاش مستمر بنى اسرائيل براى كشتن پيامبر اسلام ( ص )

فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون

فعل مضارع {يقتلون} مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

بنى اسرائيل و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 - 1

1 _ بسيارى از بنى اسرائيل به پيامبر ( ص ) و قرآن ايمان نياوردند و اعتقاد راسخى به خداوند نداشتند .

و لو كانوا يؤمنون باللّه و النبى و ما أنزل

إليه

برداشت فوق بنابر اين احتمال است كه مراد از {النبى} پيامبر اسلام(ص) باشد، در اين صورت {ما انزل اليه} قرآن خواهد بود قابل ذكر است كه بر اين مبنا عدم ايمان نسبت به خداوند ايمان واقعى و نسبت به پيامبر و قرآن ايمان واقعى و ظاهرى است. زيرا بنى اسرائيل ايمان به خداوند را اظهار مى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 11

11 - ارائه نشانه هاى روشن درباره قرآن و اسلام و پيامبراكرم ( ص ) ، از سوى خداوند به بنى اسرائيل

و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {الأمر} اشاره به مسأله حقانيت دين اسلام و رسالت پيامبراكرم(ص) باشد; كه آيات پيشين اساساً درباره آن بود و در آيات بعد نيز مورد توجه قرار گرفته است.

بهانه جويى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 9

9- درخواست معجزه ، همانند معجزات پيامبران پيشين ، از بهانه هاى مشركان براى نپذيرفتن رسالت پيامبر ( ص ) بود .

و أسرّواالنجوى الذين ظلموا . .. فليأتنا ب_اية كما أُرسل الأوّلون

بى احترامى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 2 - 6

6 _ بلند سخن گفتن و مشاجره برخى از مسلمانان ، با يكديگر در برابر پيامبر ( ص ) *

لاترفعوا أصوتكم . .. و لاتجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض

برداشت بالا با استفاده از شأن نزول است كه نشان مى دهد، برخى از افراد در محضر پيامبر(ص) به مشاجره برخاسته

و آيه شريفه در رد عمل آنان نازل شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 4 - 1

1 _ اقدام برخى افراد به صدا زدن پيامبر ( ص ) ، از وراى اتاق ها با لحنى بى ادبانه

إنّ الذين ينادونك . .. أكثرهم لايعقلون

بى احترامى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 2 - 3،7

3 - مردم مكه ، حرمت پيامبر ( ص ) را پاس نداشته ، به ساحت آن حضرت اسائه ادب مى كردند .

و أنت حلّ به_ذا البلد

{حِلّ} نقطه مقابل {حرمت} است; اطلاق آن بر امور حلال، از باب توصيف به مصدر است(مصباح). حلال شمرده شدن پيامبر(ص)، به اين معنا است كه آن حضرت را از حقوق اجتماعى خود در مكه محروم كرده و او را همسان ديگر ساكنان مكه، گرامى نمى داشتند.

7 - { عن ابراهيم بن ابى يحيى قال : سئل أبوعبداللّه ( ع ) عن قول اللّه تعالى { لااُقسم به_ذا البلد و أنت حلّ به_ذا البلد } قال إنّ قريشاً كانوا يُحرّمون البلد . . . فاستحلّوا من نبىّ اللّه ( ص ) الشتم و التكذيب فقال : لا أُقسم به_ذا البلد و أنت حلّ به_ذا البلد { إنّهم عظّموا البلد و استحلّوا ما حرّم اللّه تعالى ;

از ابراهيم بن ابى يحيى روايت شده كه گفت: از امام صادق(ع) از سخن خداى تعالى {لا اُقسم به_ذا البلد . و أنت حلّ به_ذا البلد} سؤال شد، امام فرمود: قريش احترام شهر [مكه] را نگه مى داشتند ... ولى ناسزاگويى و

تكذيب پيامبرخدا(ص) را حلال شمردند[و حرمت مكه را درباره ايشان رعايت نكردند]. پس خدا فرمود: {لا اُقسم به_ذا البلد. و أنت حلّ به_ذا البلد} آنان براى اين شهر عظمت قائل شدند، ولى حرام خداى تعالى را حلال شمردند}.

بى اعتنايى به تهديدهاى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، هرگز به ترك نماز بر اثر نهى و تهديد مخالفان مجاز نبود .

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... فليدع ناديه ... كلاّ لاتطعه و اسجد

بى اعتنايى به حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 3

3 - توبيخ مشركان از سوى خداوند ، به خاطر ناديده گرفتن دلايل حقانيت قرآن و پيامبر ( ص )

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

بى اعتنايى به دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 3

3 _ كسانى كه آيات الهى و دعوت پيامبر(ص) را ناشنيده مى انگارند، مردگانى متحركند.

إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه

به كار رفتن كلمه {الموتى} در برابر {الذين يسمعون} حاكى از آن است كه آن دسته كه در برابر دعوت پيامبر(ص) به گونه اى رفتار مى كنند كه گويا اصلاً چيزى نشنيده اند، مرده دلانى هستند كه كلمه {الموتى} در خور آنان است.

بى اعتنايى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 6 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، دعوت برخى كافران

را به ترك شرك و بت پرستى ، بى ثمر دانست و آنها را به حال خود ر ها ساخت .

لكم دينكم

بى اعتنايى محمد(ص) به دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 3

3- حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) در برابر دشمنان ، پشتوانه آن حضرت در آشكارا و علنى كردن دعوت خويش و بى اعتنايى به مشركان و دشمنان

فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين . إنا كفين_ك المستهزءين

جمله {إنا كفيناك . ..} به منزله تعليل براى جمله {فاصدع بماتؤمر ...} است; يعنى، چون ما از تو حمايت مى كنيم، پس به آنچه مأمور شدى عمل كن و از مشركان اعراض نما.

بى اعتنايى محمد(ص) به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 3

3- حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) در برابر دشمنان ، پشتوانه آن حضرت در آشكارا و علنى كردن دعوت خويش و بى اعتنايى به مشركان و دشمنان

فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين . إنا كفين_ك المستهزءين

جمله {إنا كفيناك . ..} به منزله تعليل براى جمله {فاصدع بماتؤمر ...} است; يعنى، چون ما از تو حمايت مى كنيم، پس به آنچه مأمور شدى عمل كن و از مشركان اعراض نما.

بى ايمانى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 5

5_ غرور و خودپسندى مردمان ، از ريشه هاى ايمان نياوردن آنان به پيامبر ( ص ) و قرآن *

و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين

آيه

مورد بحث مى تواند به عنوان يكى از نتايج نقل داستان يوسف و برادرانش مطرح باشد و در آن داستان بيان شد كه يكى از علل برخورد برادران يوسف با وى غرور و خودبرتربينى آنان بود (و نحن عصبة) بنابراين {ما أكثر الناس} پس از نقل آن داستان اشاره به اين معنا دارد كه از علل ايمان نياوردن مردم مكه به پيامبر(ص) غرور و خودبرتربينى ايشان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 104 - 2

2_ كافران هيچ عذر و بهانه اى براى ايمان نياوردن به قرآن و پيامبر ( ص ) نداشتند .

و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين. و ما تسئلهم عليه من أجر

آيه 102 عهده دار اثبات حقانيّت قرآن در رسالت پيامبر(ص) بود و آيه 103 اشاره به اين معنا داشت كه قرآن و تعاليم وحى به واسطه پيامبر(ص) به مردم ابلاغ شد. آيه مورد بحث بيانگر اين است كه هيچ هزينه اى از آنان مطالبه نشد ; يعنى، راه هر عذر و بهانه اى براى ايمان نياوردن كافران مسدود بود.

بى تأثيرى تلاش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 2

2_ علاقه شديد پيامبر ( ص ) به ايمان آوردن مردم و تلاش وافر او بى تأثير در اكثر آنان

و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين

{حرص} به معناى علاقه شديد به چيزى و تلاش براى دستيابى به آن است.

بى تأثيرى توطئه عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 70 -

7

7 - اطمينان بخشى خداوند به پيامبر ( ص ) نسبت به عدم تأثير و كارايى توطئه هاى كافران عليه رسالت وى

و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون

بى تأثيرى تهديدهاى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 5

5 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به مصونيت در برابر تهديد هاى مخالفان و اقدام هاى گروهى آنان ، مطمئن ساخت .

فليدع ناديه

بى رغبتى محمد(ص) به زينب بنت جحش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 20

20 - پيامبر ( ص ) ، تصميم و رغبت براى ازدواج با زينب ، مطلَّقه زيد ، نداشت و آن ازدواج ، تنها براى اجراى فرمان خداوند بود .

و إذ تقول للذى أنعم اللّه عليه . .. أمسك عليك زوجك ...فلمّا قضى زيد منها وطرًا ز

توصيه پيامبر(ص) به زيد، مبنى بر ادامه زندگى با زينب، حاكى از اين است كه پيامبر(ص)، در تلاش بود تا آن دو، به زندگى خود ادامه دهند و پس از طلاق هم، نگران پيامدهاى احتمالى ازدواج اش با زينب بوده است. از فعل {زوّجناكها} استفاده مى شود كه چنين امرى، به خواست و فرمان خداوند بوده است.

بى عقلى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 52 - 3

3 - درخواست نامه هاى سرگشاده و جداگانه براى خود ، جلوه نابخردى و سبك مغزى كافران مخالف پيامبر ( ص )

فما لهم عن التذكرة معرضين . .. بل يريد كلّ امرىء منهم أن يوتى

صحفًا منشّرة

بى مبالاتى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 10 - 7

7 - بى مبالاتى در سوگند ياد كردن و فرومايگى ، از ويژگى هاى كافران تكذيب كننده رسالت پيامبراسلام ( ص )

فلاتطع المكذّبين . .. حلاّف مهين

صفت {حلاّف مهين} و ديگر اوصافى كه در آيات بعد ذكر مى شود، مربوط به كافرانى است كه رسالت پيامبراسلام(ص) را تكذيب مى كردند.

بى منطقى تكذيب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 7 - 1

1 - تكذيب پيامبر ( ص ) ، در تعاليم دينى و حقايق روز جزا ، توجيه ناپذير و شگفت آور است .

فما يكذّبك بعد بالدين

{ما} براى استفهام تعجّبى است. اين كلمه گرچه براى غيرعاقل به كار مى رود; ولى در آيه شريفه بر تكذيب كنندگان اطلاق شده است تا نشانگر بى خردى آنان باشد. خطاب در اين آيه، متوجّه پيامبر(ص) است و كلمه {دين}، به معناى شريعت و يا جزا است. مفاد آيه شريفه، اين است كه بعد از آنچه در مورد تقسيم مردم به دو گروه گفته شد; چه كسى تو را اى پيامبر(ص) به جهت دينى كه آوردى و يا كيفر و پاداش روز جزا كه بيان داشتى، تكذيب مى كند؟! آيا نبايد دينى باشد تا مردم را جزء گروه اول (الذين آمنوا و عملوا الصالحات) سازد؟ و آيا نبايد كيفر و پاداشى باشد، تا هر گروه سزاى كار خود را ببيند.

بى منطقى توطئه گران عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور -

24 - 13 - 5

5 - توطئه گران عليه خاندان پيامبر ( ص ) ( در قضيه افك ) ، از اقامه حتى يك شاهد هم ناتوان بودند .

فإذ لم يأتوا بالشهداء

{ال} در {الشهداء} عهد ذكرى است كه اشاره به {أربعة شهداء} دارد نفى {الشهداء} به وسيله {لم} در (لم يأتوا) بيانگر اين نكته است كه آنان هيچ شاهدى بر ادعاى خود نداشتند.

بى منطقى تهمت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 32 - 1

1 - تهمت ها و ادعا هاى كافران عليه پيامبر ( ص ) ، به دور از عقل و منطق

أم تأمرهم أحل_مهم به_ذا

{أم} در {أم تأمرهم} منقطعه و جمله _ به تقدير استفهام _ استفهام انكارى است. {احلام} معادل عقول است; يعنى، {أم تأمرهم عقولهم}. مقصود اين است كه ايشان تحت تأثير عقل عليه پيامبر(ص) موضع گيرى نمى كنند; بلكه طغيان و سركشى است كه آنان را به اين كار وامى دارد.

بى منطقى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 42 - 3

3 - كافران مخالف پيامبراسلام ( ص ) ، گروهى باطل گرا ، بى هدف و سرگرم به بازى هاى زندگى بودند .

فذرهم يخوضوا و يلعبوا

بى منطقى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 9

9 - كفر مخالفان پيامبر ( ص ) در مكه ، براساس لجاجت و عناد بوده است ، نه منطق و برهان

و لئن جئتهم بأية ليقولنّ الذين كفروا إن أنتم إلاّ مبطلون

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 49 - 2

2 - كافران پندناپذير و مخالف پيامبر ( ص ) ، هيچ دليل و عذر قابل قبولى ، براى روى گردانى از دين و پند هاى قرآن نداشتند .

فما لهم عن التذكرة معرضين

از مفاد {فمالهم} (چيست آنان را)، استفاده مى شود كه مقصود، نبودن هيچ دليل و عذرى براى كفر و انكار كافران نسبت به قرآن پندآفرين است.

بى منطقى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 7

7 - رفاه زدگان كفرپيشه عصر بعثت ، فاقد كمترين عذر قابل پذيرش در انكار رسالت پيامبر ( ص )

حتّى اذا أخذنا مترفيهم . .. أفلم يدّبّروا القول ... بل جاءهم بالحقّ

بى نظيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، برخوردار از سجيّه و خلق و خوى والا و بى مانند

و إنّك لعلى خلق عظيم

{خُلُق} از نظر تمامى اهل لغت، به معناى {سجيّه} (خلق و خوى) است و توصيف آن به {عظيم}، نشانگر كمال و بى مانندى اين صفت است; زيرا هيچ پيامبرى به چنين صفتى توصيف نشده است.

بى نيازى حاضران در مجلس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 5 - 1

1 - برخى از حاضران مجلس پيامبر ( ص ) در ماجراى ابن ام مكتوم ، خود را از پند و اندرز هاى الهى بى نياز مى ديدند و از فرجام خود نگرانى

نداشتند .

أمّا من استغنى

به قرينه {جاءك} و {يخشى} _ در آيات بعد _ مراد از جمله {استغنى}، احساس بى نيازى نسبت به حضور در مجلس وعظ و ارشاد و نيز بى خطر ديدن عاقبت خويش است.

بى ياورى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 86 - 8

8- پيامبر ( ص ) ، فاقد ياور و مدافع براى خويش ، در مقابل مشيت و تصميم خدا

ثمّ لاتجد لك به علينا وكيلاً

بيعت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 5

5 - قدرت خداوند ، حاكم بر بيعت كنندگان با پيامبر ( ص )

إنّ الذين يبايعونك . .. يد اللّه فوق أيديهم

بنابراين كه {يد} كنايه از قدرت باشد، جمله {يداللّه فوق أيديهم} پيام هشدارى است به اين كه: اى بيعت كنندگان! از شكستن بيعت ها بپرهيزيد كه با قدرت خداوند، مواجه خواهيد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 4

4 - بيعت ويژه مؤمنان با پيامبر ( ص ) ، در جريان حديبيه ، باعث غفران لغزش هاى گذشته آنان نزد خداوند *

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك تحت الشجرة

تعبير {رضى اللّه عن المؤمنين} _ به جاى تعبير {رضى عن بيعتكم} _ اين برداشت را افاده مى كند كه خود مؤمنان _ علاوه بر عملشان _ مورد رضايت الهى قرار گرفتند.

بيعت زنان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 1،27

1 - فرمان خداوند به

پيامبر ( ص ) ، در پذيرش بيعت زنان گرويده به ايمان و پايبند به لوازم آن

ي_أيّها النبىّ إذا جاءك . .. فبايعهنّ

27 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : لمّا فتح رسول اللّه مكة بايع الرجال ثمّ جاء النساء يبايعنه فأنزل اللّه عزّوجلّ { يا أيّها النبىّ إذا جائك المؤمنات يبايعنك . . . فبايعهنّ } . . . فقالت اُمّ حكيم : . . . يا رسول اللّه كيف نبايعك ؟ قال : إنّى لا اُصافح النساء فدعا بقدح من ماء فأدخل يده ثمّ أخرج ها فقال اُدخلن أيديكنّ فى ه_ذه الماء فهى البيعة ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: هنگامى كه رسول خدا(ص) مكه را فتح كرد، مردان با آن حضرت بيعت كردند. سپس زنان آمدند تا بيعت كنند. خداى عزّوجلّ اين آيه را نازل فرمود (يا أيّها النبىّ إذا جائك المؤمنات... فبايعهنّ) ... زنى به نام اُمّ حكيم گفت: ...اى رسول خدا! چگونه بيعت كنيم؟ حضرت فرمود: من با زنان مصافحه نمى كنم و قدحى از آب خواست و دست خود را در آب فرو برد و بيرون آورد و فرمود: دست هاى خود را در اين آب فرو بريد و همين بيعت است}.

بيعت مسلمانان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 3

3 - بيعت مجدد مسلمانان با پيامبر ( ص ) ، در شرايط بحرانى قبل از صلح حديبيه

إنّ الذين يبايعونك إنّما يبايعون اللّه

از قرينه هاى موجود در آيه شريفه، استفاده مى شود كه بيعت مورد نظر، بيعت خاصى بوده است و از تعبير {فمن

نكث. ..} بحرانى بودن آن شرايط استفاده مى شود و شأن نزول نيز مؤيد اين ديدگاه است.

بيماردلان مدينه و وعده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 9

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

بيماردلى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 5

5 - مخالفان پيامبر ( ص ) در صدراسلام ، مردمانى بودند بيمار دل ، قسى القلب و ستم پيشه .

ليجعل ما يلقى الشيط_ن . .. و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

بينات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 1،2،3

1 _ دعوت پيامبر(ص) و اصول و مبانى و برنامه هاى آن متكى بر حجت و دليل روشن است.

قل إنى على بينة من ربى

در آيات گذشته از توحيد و روش برخورد و . .. سخن به ميان آمده و لذا جمله {إنى على بينة} به منزله پشتوانه و تأييدى براى كليه موارد ذكر شده است.

2 _ اعطاى بينات (دلايل روشن) به پيامبر(ص)، پرتويى از ربوبيت خداوند

قل إنى على بينة من ربى

3 _ قرآن، بينه و دليل روشن پيامبر(ص) و گواه حقانيت او

قل إنى على بينة من ربى و كذبتم به

بسيارى از مفسران گفته اند كه مراد از بينه و

مرجع ضمير {كذبتم به} قرآن است. مفرد آمدن كلمه {بينة} و مذكر آمدن ضمير {به} اين احتمال را تقويت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 133 - 10

10 - قرآن ، معجزه پيامبر ( ص ) و دليل روشن بر اثبات نبوت آن حضرت

أوَلم تأتهم بيّنة ما فى الصحف الأُولى

بيان; يعنى، وضوح و انكشاف (مصباح). بنابراين {بيّنة} به چيزى گفته مى شود كه واضح باشد. ضمير مذكر _ كه از كلمه {من قبله} (در آيه بعد) به اين كلمه بازمى گردد _ دلالت مى كند كه از آن برهان و دليل اراده شده است (كشاف).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 12

12 - رسالت پيامبراسلام ( ص ) ، همراه با معجزات و دلايل روشن

يأتى من بعدى اسمه أحمد فلمّا جاءهم بالبيّن_ت

درباره مرجع ضمير در {جاء} دو احتمال وجود دارد. 1_ ضمير مزبور به عيسى(ع) بازمى گردد. برداشت هاى پيشين براساس اين احتمال است. 2_ ضميربه كلمه {أحمد}(ص) بازمى گردد. برداشت بالا و نيز برداشت هاى بعدى بر اين احتمال استوار است.

بينش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 5

5 _ جهاد پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، نشأت يافته از درك صحيح و بينش عميق آنان نسبت به ارزش جهاد

فهم لايفقهون. لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا

با توجه به فراز پيش (رضوا . .. فهم لايفقهون) مقصود اين است كه منافقان چون نمى فهمند، از جهاد مى گريزند و لكن

مؤمنان، به بركت درك عميقى كه دارند، به سوى عرصه هاى كارزار پيش مى تازند.

بينش مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 3

3 - مشركان و مخالفان پيامبر ( ص ) ، معتقد به اقتدار و متكى به نيرومندى خود

أن كنتم قومًا مسرفين . .. فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

از يادآورى هلاكت اقوامى نيرومندتر از مردم مكه، استفاده مى شود كه مكيان، به قدرت خويش مغرور بوده و آن را غير قابل زوال مى پنداشتند.

بينش مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 133 - 2

2- منكران رسالت پيامبر ( ص ) ، با ناديده گرفتن معجزه قرآن ، آن حضرت را فاقد هرگونه معجزه معرفى مى كردند .

و قالوا لولا يأتينا ب__َاية من ربّه أوَلم تأتهم بيّنة

پاداش احترام محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 3 - 6

6 _ غفران الهى و پاداش عظيم او ، در انتظار رعايت كنندگان ادب و احترام محضر پيامبر ( ص )

لهم مغفرة و أجر عظيم

پاداش اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 6

6 _ وعده پاداش كامل اخروى به پيامبر ( ص ) ، در برابر ابلاغ رسالت و تحمّل رنج هاى آن

فان كذّبوك . .. و انّما توفّون اجوركم يوم القيمة

از مصاديق مورد نظر براى {و انّما توفّون اجوركم}، به قرينه آيه قبل، كه در مقام تسلى و دلدارى پيامبر (ص) بود، پاداش كامل

پيامبر (ص) در برابر ابلاغ رسالت است.

پاداش اطاعت از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 15

15 _ بهشت جاودان ، بوستان هاى پوشيده از درخت ، خانه هاى دلپذير و خشنودى خدا ، پاداش الهى به مؤمنان در برابر امر به معروف و نهى از منكر ، اقامه نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از خدا و رسول ( ص )

و المؤمنون و المؤمنت . .. يأمرون بالمعروف ... و يطيعون اللّه و رسوله ... وعد الل

پاداش ايمان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 3

3 - بهشت و نعمت هاى آن ، پاداش كسانى است كه به قرآن و پيامبر ( ص ) ايمان آورده و اعمال صالح انجام دهند .

و بشر الذين ءامنوا . .. أن لهم جنت تجرى من تحت الأنهر

متعلق {آمنوا} به دليل آيات قبل، قرآن و پيامبر(ص) است.

پاداش بيعت كنندگان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 13

13 - صلح حديبيه و پيروزى هاى پس از آن ، پاداش الهى به مؤمنان حاضر در بيعت رضوان

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك . .. و أث_بهم فتحًا قريبًا

بنابراين كه مراد از {فتحاً قريباً} _ به قرينه سياق آيات _ صلح حديبيه باشد، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

پاداش پيروان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 82 - 1

1 - مؤمنان به پيامبر (

ص ) ، كه داراى اعمال صالح باشند ، اهل بهشت بوده و در آن جاودان خواهند بود .

و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت أولئك أصحب الجنة هم فيها خلدون

مراد از ايمان در آيه مورد بحث - به قرينه آيه 75 (أفتطمعون أن يؤمنوا لكم) - ايمان به پيامبر(ص) و اسلام است.

پاداش رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 7

7 - جايگاه رفيع پيامبر ( ص ) در سراى آخرت ، پاداش رسالت او از جانب خداوند

إنّ الذى فرض عليك القرءان لرادّك إلى معاد

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {معاد} جايگاه اخروى پيامبر(ص) باشد. بنابراين مفاد آيه چنين مى شود: آن كسى كه اين بار سنگين رسالت را بر دوش تو نهاد، قطعاً پاداشى به تو در قبال آن خواهد داد كه در وصف نگنجد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 46 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، هيچ اجر و پاداشى از كافران در قبال رسالت خويش درخواست نكرد .

أم تسئلهم أجرًا

پاداش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 10

10 - محبت مؤمنان نسبت به اهل بيت ، پاداشى تعيين شده از جانب خداوند براى پيامبر ( ص )

قل لا أسئلكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 3 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از پاداش الهى

و إنّ لك لأجرًا

پاداش همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 29 - 1،2،8

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بود كه به همسران خود بگويد در صورتى كه آنان ، خداخواهى و آخرت طلبى را پيشه كنند ، خداوند آنان را پاداشى عظيم خواهد داد .

قل لأزوجك . .. و إن كنتنّ تردن اللّه و رسوله و الدار الأخرة فإنّ اللّه أعدّ للمح

2 - برخوردارى همسران پيامبر از پاداش عظيم خداوند ، مشروط به خداخواهى و در پى پيامبر ( ص ) بودن و آخرت طلبى و نيكوكار بودنشان

و إن كنتنّ تردن اللّه و رسوله و الدار الأخرة فإنّ اللّه أعدّ للمحسن_ت منكنّ أجرً

8 - خداوند ، خود براى همسران نيكوكار پيامبر ( ص ) كه آن حضرت را بر دنيا ترجيح بدهند ، پيشاپيش پاداشى عظيم فراهم كرده است .

فإنّ اللّه أعدّ للمحسن_ت منكنّ أجرًا عظيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 30 - 7

7 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : أجرها مرّتين و العذاب ضعفين كلّ ه_ذا فى الأخرة حيث يكون الأجر يكون العذاب . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: پاداش دو برابر براى زنان پيغمبر، و عذاب دو برابر، هر دو در آخرت است. عذاب، در همان جا است كه پاداش هست}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 31 - 1،6،7

1 - خداوند ، به همسران پيامبر ، در صورت اطاعت خاضعانه آنان از خدا و پيامبر ( ص ) و انجام عمل صالح ، وعده پاداش

دوچندان داده است .

و من يقنت منكنّ للّه و رسوله و تعمل ص_لحًا نؤتها أجرها مرّتين

{قنوت} (مصدر {يقنت}) به معناى {اطاعت خاضعانه} است (مفردات راغب).

6 - برخوردارى همسران پيامبر از پاداش مضاعف الهى ، منوط به تداوم اطاعت و انجام دادن عمل صالح از سوى آنها است .

و من يقنت منكنّ . .. و تعمل ص_لحًا نؤتها أجرها مرّتين

فعل مضارع {يقنت} و {تعمل} استمرار را مى رساند.

7 - اعطاى پاداش مضاعف به همسران پيامبر در قبال عمل صالح شان ، نمودى از رحمت خداوند است .

و من يقنت منكنّ . .. نؤتها ... و أعتدنا لها رزقًا كريمًا

اين كه خداوند، به هنگام هشدار به همسران پيامبر در آيه پيش، براى عذاب، عذاب كننده اى را نياورده و تنها فرمود: {بر خداوند، چنين امرى آسان است} و در اين آيه، با فعل هاى {نؤتها} و {أعتدنا} دخالت مستقيم خود را بيان كرده، مى توان نكته بالا را به دست آورد لازم به ذكر است كه التفات از غيبت (يضاعف لها العذاب و كان ذلك على اللّه يسيراً) به خطاب ({نؤتها} و {أعتدنا}) مى تواند مؤيد نكته ياد شده باشد.

پاسدارى از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 7،15

7 _ حفظ جان پيامبر ( ص ) ، وظيفه همه مؤمنان و مقدم بر حفظ جان خودشان

و لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه

15 _ دفاع از جان پيامبر ( ص ) و تحمل سختى در راه اطاعت از آن حضرت ، حركت در راه خدا و عمل صالح است .

و لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه ذلك بأنهم لا

يصيبهم ظمأ و . .. فى سبيل اللّه ... إلا

پدرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 20

20- { و قال الصادق ( ع ) : قوله تعالى { و بالوالدين إحساناً } قال : الوالد محمد ( ص ) و على ( ع ) ;

امام صادق(ع) درباره سخن خداوند متعال {و بالوالدين إحساناً} فرمود: مراد از پدر، محمد(ص) و على(ع) است}.

پذيرش دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 24 - 1،4،13،15

1 _ اهل ايمان وظيفه دار اجابت و پذيرش دعوت خدا و رسول او هستند .

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا للّه و للرسول إذا دعاكم

4 _ ايمان واقعى مستلزم اجابت دعوت خدا و رسول

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا للّه و للرسول

مخاطب قرار دادن مسلمانان با وصف ايمان و سپس فرمان به اجابت خدا و پيامبر(ص) مى تواند ناظر به برداشت فوق باشد.

13 _ توجه به علم كامل خداوند بر انديشه ها ، زمينه ساز اجابت دعوت خدا و رسول و پرهيز از نفاق و دورويى

لاتكونوا كالذين قالوا سمعنا و هم لايسمعون . .. و اعلموا أن اللّه يحول

15 _ توجه انسان ها به حشر قهرى ايشان به پيشگاه الهى ، زمينه ساز گرايش آنان به اجابت دعوت خدا و رسول

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا . .. و أنه إليه تحشرون

هدف از بيان حشر آدميان به سوى خداوند پس از {استجيبوا . .. }، ايجاد زمينه براى اجابت دعوت خدا و رسول است.

پرسش از استقامت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

زخرف - 43 - 44 - 8

8 - پايبندى و استقامت پيامبر ( ص ) و مسلمانان در مسير وحى ، از مسائل مهم مورد سؤال در قيامت

فاستمسك بالذى أُوحى إليك . .. و سوف تسئلون

پرسش از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 108 - 3

3 - نسخ اديان و نيز نسخ برخى از آيات و احكام قرآن ، برانگيزنده مسلمانان به طرح پرسشهايى نا به جا از پيامبر ( ص )

أم تريدون أن تسئلوا رسولكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {أن تسئلوا} به معناى پرسش كردن باشد. از آن جا كه لحن آيه گوياى مذمت است، از آن پرسشها به پرسشهاى نا به جا تعبير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 13

13 - يهود و نصارا ترغيب كننده مسلمانان به پرسش ها و درخواست هاى نابه جا از پيامبر ( ص )

أم تريدون أن تسئلوا . .. ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 186 - 1

1 - پرسش مسلمانان از پيامبر درباره نزديك يا دور بودن خدا ، نسبت به بندگان

و إذا سألك عبادى عنى فإنى قريب

جمله {فإنى قريب} بيانگر اين است كه پرسش مطرح شده در آيه، درباره دورى و نزديكى خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 1

1 - پرسش مكرر مردم از پيامبر ( ص ) درباره چگونگى شكل گيرى هلال هاى متفاوت ماه

يسئلونك

عن الأهلة

به كارگيرى فعل مضارع {يسئلون} حكايت از تكرار سؤال دارد و آوردن آن با صيغه جمع، دلالت بر تعدد سؤال كنندگان مى كند. {أهلة} جمع هلال است و مقصود از آن هلالهاى ماه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 215 - 1،2

1 _ پرسش مردم از پيامبر ( ص ) درباره انفاق

يسئلونك ماذا ينفقون

2 _ پرسش هاى مردم از پيامبر ( ص ) ، زمينه اى براى نزول آيات و بيان احكام

يسئلونك ماذا ينفقون قل ما انفقتم من خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 1،2

1 _ پُرسش مردم از پيامبر ( ص ) ، درباره جنگ و خونريزى در ماه هاى حرام

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه

2 _ پرسش هاى مردم از پيامبر ( ص ) ، زمينه اى براى نزول آيات و بيان احكام

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 219 - 1،2،14

1 _ پرسش مردم از پيامبر ( ص ) ، درباره شراب و قمار

يسئلونك عن الخمر و الميسر

2 _ پرسش هاى مردم از پيامبر ( ص ) ، زمينه اى براى نزول آيات و بيان احكام

يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما . .. و يسئلونك ماذا ينفقون قل العفو

14 _ سؤال مردم از پيامبر ( ص ) درباره انفاق و مقدار آن

يسئلونك ماذا ينفقون قل العفو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 -

1،2

1 _ پرسش مردم از پيامبر ( ص ) درباره ايتام

و يسئلونك عن اليتامى

2 _ سؤال هاى مردم از پيامبر ( ص ) ، زمينه اى براى نزول آيات و بيان احكام

و يسئلونك عن اليتامى قل اصلاح لهم خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 1،2

1 _ پرسش مردم از پيامبر ( ص ) درباره حيض

و يسئلونك عن المحيض

2 _ سؤال هاى مردم از پيامبر ( ص ) ، زمينه اى براى نزول آيات و بيان احكام

و يسئلونك عن المحيض قل هو اذىً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 1،30

1 _ پرسش و استفتاى مكرر مردم از پيامبر ( ص ) در مورد مسائلى مربوط به زنان

و يستفتونك فى النساء

فعل مضارع {يستفتونك}، دلالت بر استمرار پرسش دارد.

30 _ نظر خواهى و استفتاى مردم از پيامبر ( ص ) درباره مقدار ارث زنان

و يستفتونك فى النساء

امام باقر(ع) در مورد {و يستفتونك فى النساء} در آيه فوق فرمود: فان نبى اللّه(ص) سئل عن النساء ما لهن من الميراث؟. .. .

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 154; نورالثقلين، ج 1، ص 556، ح 594.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 176 - 1

1 _ پرسش و استفتاء مكرر مردم از پيامبر ( ص ) درباره ارث كلاله

يستفتونك قل اللّه يفتيكم فى الكللة

{كلاله} يا به ميتى گفته مى شود كه نه فرزند دارد و نه پدر و يا به وارثانى گفته مى شود كه پدر و مادر و فرزند ميت نيستند. فعل

مضارع يا صيغه جمع، دلالت بر تكرار سؤال و تعدد سؤال كنندگان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 1،9

1 _ پرسش مكرر مردم از پيامبر ( ص ) ، درباره خوردنيهايى كه بر آنان حلال است .

يسئلونك ماذا احل لهم قل احل لكم الطيبت

فرازهاى بعدى آيه همانند {فكلوا}، نشان مى دهد كه سؤال درباره خوردنيهاى حلال بوده است.

9 _ سؤال مردم از پيامبر ( ص ) ، زمينه اى براى نزول و بيان احكام خداوند

يسئلونك ماذا احل لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 187 - 1،12

1 _ پرسش از زمان فرارسيدن قيامت ، سؤال مكرر مردم از پيامبر ( ص )

يسئلونك عن الساعة أيان مرسيها

{مرسى} مصدر ميمى و يا اسم زمان از {ارساء} (مستقر كردن) است. {أيان} كلمه اى است براى پرسش از زمان و به معناى چه وقت. به كارگيرى فعل مضارع (يسئلون) حكايت از تكرار سؤال دارد.

12 _ مردم عصر بعثت به گمان آگاهى پيامبر ( ص ) از زمان تحقق قيامت ، با سؤال هاى مكرر خواهان افشاى آن بودند .

يسئلونك كأنك حفى عنها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 1

1 _ تعيين مالك انفال و بيان چگونگى تقسيم آن ، پرسش مكرر مسلمانان از پيامبر ( ص )

يسئلونك عن الأنفال

از جمله {قل الأنفال للّه و الرسول} كه تعيين كننده مالك انفال است و در پاسخ مسلمانان ايراد شده، معلوم مى شود كه پرسش آنان درباره مالك انفال و طبعاً از چگونگى

تقسيم آن بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 7 - 3

3_ پرسش مردم از پيامبر ( ص ) درباره سرگذشت يوسف ( ع )

لقد كان فى يوسف و إخوته ءاي_ت للسائلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 1

1- پرسش مردم از پيامبر ( ص ) درباره حقيقت روح

و يسئلونك عن الروح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 83 - 1،4

1- مردم زمان پيامبر ( ص ) از آن حضرت ، درباره ذوالقرنين ، پرسش هايى را مطرح ساخته بودند .

و يسئلونك عن ذى القرنين

{قرن} به معناى {شاخ} است. گفته اند وجه تسميه {ذوالقرنين} آن بوده كه وى، دو رشته گيسوان بافته، همانند دو شاخ داشته و يا اين كه بر كلاه او دو شاخ قرار داشته است. البته {قرن} به معناى مدّت زمانى متمادى كه مردم در آن زيست مى كنند نيز آمده و لذا برخى نيز وجه تسميه را دوران طولانى حاكميت ذوالقرنين دانسته اند.

4- پرسشش هاى مردم از پيامبر ( ص ) ، زمينه نزول برخى آيات و تبيين مطالبى براى مردم بود .

و يسئلونك عن ذى القرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 105 - 3،6

3 - تعدادى از مردم صدراسلام در باره سرنوشت كوه ها در هنگامه رستاخيز ، از پيامبر ( ص ) توضيح مى خواستند .

و يس__َلونك عن الجبال

6 - پرسش هاى مردم از پيامبر ( ص ) ، زمينه ساز نزول برخى

آيات و تبيين مطالبى براى آنان

و يس__َلونك عن الجبال فقل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 65 - 7

7 - پرسش كافران از پيامبر ( ص ) ، درباره لحظه برپايى قيامت

قل لايعلم . .. الغيب إلاّ اللّه و ما يشعرون أيّان يبعثون

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه عبارت {قل. ..} در جواب پرسش كسانى باشد كه نسبت به وقوع قيامت شك داشته اند; زيرا ضماير در آيه بعد به اين دسته از كافران بازمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 63 - 1،3

1 - سؤال هاى پى در پى مردم ، از پيامبر ( ص ) درباره وقت وقوع قيامت

يسئلك الناس عن الساعة . .. لعلّ الساعة تكون قريبًا

{قريباً} قرينه است بر اين كه پرسش مردم از قيامت، درباره زمان وقوع آن بوده است.

3 - پيامبر ( ص ) ، مورد مراجعه مردم براى شنيدن پاسخ پرسش هاى عقيدتى شان بود .

يسئلك الناس عن الساعة

فعل مضارع {يسألك} دلالت بر استمرار و تكرار مراجعه را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 1

1 - پرسش مداوم مشركان از پيامبر ( ص ) و مؤمنان درباره زمان وقوع قيامت

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

مضارع آورده شدن {يقولون} دلالت بر استمرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 3 - 7

7 - پرسش همسر پيامبر ( ص ) ( حفصه ) ، از آن حضرت درباره منبع اطلاع

ايشان از افشا شدن رازش

فلمّا نبّأها به قالت من أنباك ه_ذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 42 - 1

1 - پرسش از زمان فرا رسيدن قيامت ، سؤال مكرر مردم از پيامبر ( ص )

يسئلونك عن الساعة أيّان مرسيها

كلمه {مرسى}، به صورت هاى مصدر ميمى، اسم زمان، اسم مكان و اسم مفعول كاربرد دارد(مفردات راغب). اين كلمه در آيه شريفه _ به قرينه {أيّان} كه سؤال از زمان است _ مصدر ميمى مى باشد. در اين صورت {مرسى} به معناى وقوع و استقرار خواهد بود. مكرر بودن سؤال، از فعل مضارع {يسئلونك} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 8 - 7

7 - { عن خدامة بنت وَهْب قالت : سئل رسول اللّه ( ص ) عن العزل فقال : ذك الوأد الخفى و هو { الموءودة } ;

خدامه بنت وَهْب گويد: از رسول خدا(ص) درباره مسأله {عزل} (جلوگيرى از ريختن منى در رحم) سؤال شد; فرمود: اين عمل يك نوع {وأد} خفى است و اين منى كه بيرون رحم ريخته شده، همان {موءودة} است [{وأد}; يعنى، زنده به گور كردن و {موءودة} به معناى زنده به گور شده است]}.

پرسش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 1

1 _ پيامبر(ص)، مأمور به سؤال از مشركان درباره اينكه برترين گواهى كه مى تواند حقانيت او را تأييد كند كيست؟

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك

- 67 - 28 - 2

2 - طرح پرسش هاى تنبّه بخش و بيداركننده ، شيوه ارائه شده از سوى خداوند به پيامبر ( ص ) در محاجّه با كافران و مشركان

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه و من معى أو رحمنا

پرسش محمد(ص) از يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 5

5 _ توجه دادن يهوديان به فرجام شوم مخالفت با فرمان هاى الهى ، هدف از پرسش پيامبر ( ص ) از يهوديان درباره مردم ايله

و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر

پشيمانى مكذّبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 27 - 4

4 _ تكذيب كنندگان پيامبر(ص) و قرآن در قيامت بر كفرورزيهاى خويش در دنيا تأسف مى خورند.

يليتنا نرد و لا نكذب بأيت ربنا و نكون من المؤمنين

پناهجويى تاركان همكارى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 7

7 - هشدار خداوند ، به كسانى كه براى شانه خالى كردن از مسؤوليت حل و فصل مسائل اجتماعى و حضور در كنار پيامبر ( ص ) ، پناه جويانه و پنهانى گريختند .

قد يعلم اللّه الذين يتسلّلون منكم لواذًا

پنهان كارى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 11،12،33

11 - پيامبر ( ص ) ، از ترس مردم ، حقايقى را درباره مطلَّقه زيد ، پنهان مى كرد .

و تخفى فى نفسك ما اللّه مبديه و تخشى الناس

به قرينه ذيل آيه (فلمّا قضى

زيد منها وطراً زوّجناكها) احتمال قوى اين است كه آنچه پيامبر(ص) مخفى مى كرده، فرمان خداوند به ازدواج با زينب، مطلَّقه زيد، بوده است.

12 - خداوند ، پنهان كارى پيامبر ( ص ) را درباره فرمان الهى به ازدواج آن حضرت با همسر مطلَّقه زيد ، بر ملا ساخت .

و تخفى فى نفسك ما اللّه مبديه

33 - { عن الرضا ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { و تخفى فى نفسك ما اللّه مبديه و تخشى الناس } : إنّ اللّه عزّوجلّ عرف نبيّه أسماء أزواجه . . . و إحديهنّ من سمّى له زينب بنت جحش و هى يومئذ تحت زيد بن حارثة فأخفى إسمها فى نفسه و لم يبده لكيلا يقول أحد من المنافقين : إنّه قال فى إمرأة فى بيت رجل أنّ ها إحدى أزواجه . . . و خشى قول المنافقين . . . ;

از امام رضا(ع) درباره اين سخن خداى عزّوجلّ: {و تخفى فى نفسك ما اللّه مبديه} روايت شده كه خداى عزّوجلّ به پيغمبر خود نام هاى همسران اش را اعلام كرده بود و يكى از آنان، كسى بود كه براى پيغمبر، به نام زينب بنت جحش معرفى شده بود و زينب، در آن زمان همسر زيد بن حارثه بود. پس پيغمبر، نام او را مخفى مى داشت و آن را اظهار نمى كرد تا از منافقان كسى نگويد: پيغمبر درباره زنى كه در خانه ديگرى است، گفته است كه وى، يكى از همسران او است! ... رسول خدا، از گفته منافقان مى ترسيد...}.

پيروان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره -

2 - 143 - 23

23 - تنها هدايت يافتگان و پيروان واقعى پيامبر ، تغيير قبله را پذيرفته و آن را امرى دشوار نمى شمردند .

و إن كانت لكبيرة إلا على الذين هدى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 20 - 2

2 _ تسليم كامل پيامبر ( ص ) و پيروانش ، در برابر خداوند

فقل اسلمت وجهى للّه و من اتّبعن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 31 - 2،13

2 _ دوستداران راستين خداوند ، پيروان پيامبر ( ص ) هستند .

قل ان كنتم تحبون اللّه فاتبعونى

13 _ محبّت و غفران الهى ، بشارتى به پيروان پيامبر ( ص )

فاتّبعونى يحببكم اللّه و يغفر لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 64 - 12

12 _ پيامبر اكرم ( ص ) و پيروانش ، تسليم در برابر خداوند هستند .

فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 8

8 _ عظمت و جلالت مقام پيامبر ( ص ) و مؤمنانِ به او نزد خداوند

و هذا النّبى و الذين امنوا

از اختصاص به ذكر پيامبر (ص) و مؤمنان با آنكه {للذين اتبعوه} شامل آنان نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 69 - 2

2 _ يأس اهل كتاب از گمراه ساختن مؤمنانِ به پيامبر ( ص ) *

لو يضلّونكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

2 - آل عمران - 3 - 84 - 1،14

1 _ فرمان الهى به پيامبر اسلام ( ص ) ، مبنى بر اظهار ايمان خود و امّتش به خداوند و به آنچه بر او و انبياى پيشين نازل شده است .

قل امنا باللّه و ما اُنزل علينا . .. و ما اوتى موسى و عيسى و النّبيّون

14 _ تسليم همه جانبه پيامبر ( ص ) و پيروانش در برابر خداوند

و نحن له مسلمون

از حذف متعلق تسليم، عموميّت آن استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 2

2 _ پندار باطل برخى از پيروان پيامبر اسلام ( ص ) نسبت به فناناپذيرى آن حضرت

و ما محمّد الّا رسول قد خلت من قبله الرّسل افاين مات او قتل

گويا تذكر خداوند به اينكه محمّد (ص)، سمتى جز پيامبرى ندارد و پيامبرانى پيش از او بودند و از دنيا رفتند، در ردّ چنين پندارى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 17

17 _ نهراسيدن از كثرت دشمن و توكّل بر خدا در رويارويى با آنان ، از نشانه هاى مؤمنان پيرو خدا و رسول ( ص )

الّذين استجابوا للّه و الرّسول . .. و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 4

4 _ اجابت كنندگان دعوت پيامبر(ص) و مؤمنان به او، زندگانند.

إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام -

6 - 159 - 2

2 _ كسانى كه تنها بخشى از دين را پذيرفته اند، از امت پيامبر(ص) محسوب نخواهند شد.

إن الذين فرقوا دينهم . .. لست منهم فى شىء

{منهم} خبر براى {لست} است، {من} در جمله هايى مانند {ليس منى} و {انه منى} و . .. به معناى اتصال و ارتباط است. بنابراين {لست منهم} يعنى تو ارتباط با آنان ندارى و در نتيجه آنان نيز با تو به عنوان پيامبر(ص) ارتباطى ندارند و اين به معناى خروج از امت محمد(ص) و دين اسلام است.

پيروان محمد(ص) در غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 119 - 10

10 _ پيروان واقعى پيامبر اكرم ( ص ) در لحظات سخت جنگ تبوك ، از صادقان بودند .

الذين اتبعوه فى ساعة العسرة . .. و كونوا مع الصدقين

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات قبل _ كه در زمينه ثبات قدم برخى از مؤمنان در شدايد جنگ تبوك و لغزش گروهى ديگر بود و خداوند متخلفان را در پى توبه شان بخشيد _ اكنون به ايشان رهنمود مى دهد كه شما نيز همانند مؤمنان، استوار و تزلزل ناپذير باشيد.

پيروزى بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 7

7 - اميدوارى كافران مكه ، به پيروزى خود بر پيامبر ( ص ) از طريق ايجاد هياهو و فضاى ناآرام

و قال الذين كفروا لاتسمعوا . .. و الغوا فيه لعلّكم تغلبون

پيروزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 -

17 - 2

2 _ حركت هاى پيروزى آفرين پيامبر ( ص ) در جنگ بدر در حقيقت فعل الهى بود .

فلم تقتلوهم و لكن اللّه قتلهم و ما رميت

{رمى} به معناى پرتاب كردن است و در اينجا مى تواند كنايه از تمامى حركتهايى باشد كه پيامبر(ص) در جنگ بدر انجام داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 17 - 13

13 _ وعده پيروزى به پيامبر ( ص ) در برابر موج توطئه ها و تكذيب هاى شركورزان عصر بعثت

أو كذب بأيته إنه لا يفلح المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 9

9 _ دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) در برابر مشكلات رسالت و دادن وعده پيروزى به آن حضرت

و اصبر حتى يحكم اللّه و هو خير الحكمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 1 - 1،2،8

1- امتنان خدا بر پيامبر ( ص ) ، به خاطر فتحى بزرگ و نمايان

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا

2- صلح حديبيه ، فتحى بزرگ و موهبتى الهى براى پيامبر ( ص )

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا

بنابراين كه مراد از {فتحاً} صلح حديبيه باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

8 - { قال الرضا ( ع ) . . . فلمّا فتح اللّه عزّوجلّ على نبيّه مكة قال له يا محمّد ( ص ) { إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا } . . . ;

امام رضا(ع) فرمود: . .. آن هنگام كه خداوند مكه را براى پيامبرش فتح نمود، به آن حضرت فرمود:

اى محمّد! {إنّا فتحنا لك فتحاً مبيناً}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 6

6- محمد ( ص ) ، داراى رسالت جهانى و پيروز بر همه مكاتب و اديان

ليظهره على الدين كلّه . .. محمّد رسول اللّه

از اين كه خداوند، پس از وعده به غلبه اسلام بر تمامى اديان نام شخص پيامبر(ص) را مطرح ساخته است; مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 31 - 3

3 - اطمينان بخشى خداوند به پيامبر ( ص ) ، نسبت به رشد دعوت آن حضرت و به خاموشى گراييدن نداى كفر

قل تربّصوا فإنّى معكم من المتربّصين

پيروى محمد(ص) از دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، تابع رهنمود هاى الهى و عمل كننده به آن

إن نتّبع الهدى معك

پيروى محمد(ص) از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73 - 8

8- پيامبر ( ص ) ، موظف به حركت دقيق بر اساس وحى الهى و پرهيز از هر عملى مغاير با آن

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك لتفترى علينا غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 2 - 1،5

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود از تعاليمى كه از ناحيه خداوند بر او وحى مى شد ، تبعيت كند .

و اتّبع ما يوحى إليك من ربّك

5 - پيامبر (

ص ) موظف بود تا جهت گيرى هاى رسالى خويش را بر اساس تعاليم وحى قرار دهد .

ي_أيّها النبىّ . .. و لاتطع الك_فرين ... و اتّبع ما يوحى إليك من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 9

9- پيامبراكرم ( ص ) ، تنها متكى به وحى و پيرو رهنمود هاى خداوند

إن أتّبع إلاّ ما يوحى إلىّ

پيشگامى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 15،16

15 _ پيامبر(ص)، موظف به پيشگامى در تسليم به درگاه خداوند

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

16 _ پيامبر(ص)، مأمور به اظهار موضع اعتقادى خويش و پيشگامى در اسلام

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 6

6 _ حضور پيامبر ( ص ) در صحنه هاى نبرد پيشاپيش مؤمنان و در كنار آنان

جهدوا مع رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 2

2 _ پيشتازى پيامبر ( ص ) در جهاد با مال و جان

لكن الرسول . .. جهدوا بأمولهم و أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى ، بايد در موضع گيرى عليه جريان هاى باطل ( نفاق ) پيشگام باشد .

لا تقم فيه أبداً

مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر(ص) در اين آيه ظاهراً به خاطر موقعيتى است كه آن حضرت داشتند (موقعيت

رهبرى).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 19 - 6

6- پيامبر ( ص ) ، الگو و داراى نقش پيشتاز در درك معارف عالم آفرينش

ألم تر أن الله خلق السموت و الأرض بالحقّ

خطاب {ألم تر} اگرچه خطابى عام براى همه انسانهاست، اما مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) مى تواند رهنمودى باشد به اين نكته كه آن حضرت در درك واقعيات عالم پيشتاز است و ديگران بايد آن حضرت را سرمشق خود قرار دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 24 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، پيشتاز در درك معارف دينى و داراى نقش الگويى در آن

ألم تر كيف ضرب الله مثلاً كلمة طيّبة كشجرة طيّبة

استفهام {ألم تر} تقريرى است. يعنى تو مى بينى ... از اينكه خداوند، به جاى عموم مردم پيامبر(ص) را مورد خطاب قرار داده است مى تواند به اين نكته اشاره داشته باشد كه وقتى پيامبر(ص) در مثالهاى خداوند دقت مى كند، مردم بايد آن حضرت را سرمشق خود قرار دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 8

8 - پيامبر ( ص ) ، پيش گام فهمِ معارف عميق عالَم است .

ألم تر أنّ اللّه يولج الّيل فى النهار

خطاب {ألم تر} اگر چه به پيامبر(ص) است، اما به قرينه {بما تعملون} حكم اختصاص به او ندارد. مخاطب قرار دادن آن حضرت، مى تواند به خاطر نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 31 -

2

2 - پيامبر ( ص ) ، پيش گام فهمِ معارف عميق عالم است .

ألم تر أنّ الفلك تجرى

خطاب {ألم تر} اگرچه به پيامبر(ص) است، اما به قرينه {ليريكم} حكم اختصاص به آن حضرت ندارد. مخاطب قرار دادن او، مى تواند به خاطر يادآورى نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 12 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام مواضع عقيدتى خود و پيش گامى اش در پذيرش اسلام

قل . .. و أُمرت لأن أكون أوّل المسلمين

2 - پيامبر ( ص ) ، به پيش گام شدن در پذيرش اسلام ، به عنوان نخستين مسلمان ، مأمور و موظف شد .

و أُمرت لأن أكون أوّل المسلمين

پيشگويى نجات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 4 - 5

5 - قرآنْ پيشاپيش ، رهايى پيامبر ( ص ) را از روى گردانى و خشم خداوند تا پايان عمر آن حضرت ، خبر داده است .

و للأخرة خير لك من الأُولى

مراد از {آخرت} و {اُولى} چه دنيا و آخرت باشد و چه آغاز و فرجام زندگانى دنيوى پيامبر(ص) _ چنانچه برخى از مفسران احتمال داده اند _ آيه شريفه سلامت كامل پيامبر(ص) را، از هرگونه انحراف كه به خشم خداوند بينجامد، پيشگويى كرده است.

پيشگوييهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 11

11- پيامبر ( ص ) ، پيروزى اسلام را به مشركان و كافران حق ناپذير يادآور شد و شكستشان را به آنان هشدار

داد .

و إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {ماتوعدون} پيروزى اسلام و شكست جبهه شرك و كفر باشد. گفتنى است كه جمله {أنّ الأرض يرثها عبادى الصالحون} در آيه 105 مؤيد همين ديدگاه است.

پيشنهاد بت پرستى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 1 - 5

5 - { سأل [ الأحول ] أباعبداللّه ( ع ) عن ذلك فقال : كان سبب نزولها و تكرارها أنّ قريشاً قالت لرسول اللّه تَعْبد آلهتنا سنة و نعبد إل_هك سنة و تعبد آلهتنا سنة و نعبد إل_هك سنة فأجابهم اللّه بمثل ما قالوا ;

[ابوجعفر احول] از امام صادق(ع) درباره سبب تكرار آيات [در سوره كافرون] پرسيد; امام فرمود: سبب نزول آن آيه ها و تكرار آن، اين بود كه قريش به رسول خدا(ص) گفتند: يك سال تو خدايان ما را عبادت كن و يك سال ما خداى تو را عبادت مى كنيم. [دوباره ]تو يك سال خدايان ما را عبادت كن و ما يك سال خداى تو را عبادت مى كنيم. خداوند نيز به آنان مانند سخنشان جواب داد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 3 - 1،6

1 - برخى از كافرانِ عصر بعثت ، مدعى آمادگى براى عبادت خداوند ، در صورت اظهار آمادگى پيامبر ( ص ) براى عبادت معبود هاى آنان

و لا أنتم ع_بدون ما أعبد

خبر دادن پيامبر(ص) از سر سختى كافران _ پس از نفى كوتاه آمدن خود _ بيانگر آن است كه كافران در صورت سازش

پيامبر(ص) خود را براى عبادت خداوند آماده مى خواندند.

6 - كافران ، خود را در اقدام به خداپرستى _ در صورت سازش پيامبر ( ص ) با آنان _ پيش قدم معرفى كرده و زمان پيوستن پيامبر ( ص ) به آنان را ، پس از مرحله پيوستن خود به پيامبر ( ص ) قرار داده بودند .

لا أعبد ما تعبدون . و لا أنتم ع_بدون ما أعبد

در آيه قبل، پيامبر(ص) عبادت آينده خود از معبودهاى مشركان را منتفى دانست; ولى در اين آيه، عبادت كنونى مشركان از خداوند را نفى كرد. مى توان گفت: اختلاف دو تعبير _ كه از فعلى بودن آيه قبل و اسمى بودن اين آيه استفاده مى شود _ ناظر به ترتيبى است كه مشركان براى توافق با پيامبر(ص)، پيشنهاد كرده بودند. آنان گفته بودند: يك سال ما بنده خداى تو مى شويم; مشروط به اين كه سال بعد تو خدايان ما را پذيرا باشى.

پيشنهاد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 49 - 9،10

9 - پيشنهاد آوردن كتابى هدايتگرتر از قرآن و تورات ، به كافران حق ستيز از سوى پيامبر ( ص ) و به فرمان خداوند

قل فأتوا بكت_ب . .. هو أهدى منهما

10 - تعهد پيامبر ( ص ) به پيروى از كتابى برتر از قرآن و تورات ، در صورت ارائه آن از سوى كافران

قل فأتوا بكت_ب . .. أتّبعه

عبارت {أتّبعه} جواب براى شرط محذوف است; يعنى، {إن تأتوا بكتاب أهدى منها أتّبعه; اگر كتابى هدايتگر بياوريد، من از آن پيروى خواهم كرد}.

تأثيرپذيرى محمد(ص)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، حالت بشرى داشت و در برابر امورى مانند خوشايندى ها ، تأثيرپذير بود .

و لو أعجبك حسنهنّ

تأييد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 12

12 _ نصرت خداوند به پيامبر ( ص ) ، به وسيله آرامش بخشيدن به آن حضرت ( در غار ) و نيز تأييد او با سپاه غيبى ( فرشتگان )

فقد نصره اللّه . .. فأنزل اللّه سكينته عليه و أيّده بجنود لم تروها

تاريخ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 11

11 - يهوديان ، به خاطر نزول وحى بر پيامبر ( ص ) و رسالت آن حضرت ، بر او حسادت مىورزيدند .

بغياً أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

عبارت {أن ينزل اللّه . ..} به تقدير {لام} بيانگر علت و منشأ حسادت است و حاصل معناى {أن يكفروا ... من عباده} چنين است: يهوديان به خاطر حسادتشان بر پيامبر(ص)، به قرآن كافر شدند و منشأ حسادتشان اين بود كه خدا محمد(ص) - كه از نژاد عرب بود - به پيامبرى برگزيد و به آن حضرت وحى فرستاد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 0

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) در برهه اى از زمان ، در

انتظار و اشتياق فرمانى از جانب خدا براى تغيير قبله بود .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء فلنولينك قبلة

تفريع جمله {فلنولينك . ..} بر جمله {قد نرى} مى رساند كه: چشم دوختن پيامبر به اطراف و اكناف آسمان به خاطر انتظار فرمان تغيير قبله بوده است.

2 - پيامبر ( ص ) به هنگام انتظار وحى روى به سوى آسمان داشت و به هر طرف آن چشم مى دوخت .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء

{تقلب} به معناى: چرخيدن و حركت كردن از سويى به سوى ديگر است. چرخش صورت در آسمان به معناى نگاه كردن به اين سو و آن سوى آسمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 5

5 - برخى از اهل كتاب به انطباق ويژگى هاى پيامبر موعود بر رسول اكرم ( ص ) اعتراف كرده و آن را كتمان نمى كردند .

و إن فريقاً منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون

برداشت فوق از مفهوم جمله {إن فريقاً . ..} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 1

1 - محمد ( ص ) ، فرستاده اى از جانب خداوند

كما أرسلنا فيكم رسولا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 28

28 _ عن أبىّ بن كعب قال: أتى رسول اللّه(ص) بأسارى فقال لهم: هل دعيتم إلى الإسلام؟ قالوا: لا. فخلى سبيلهم، ثم قرأ {و أوحى إلىّ هذا القرآن لأنذركم به و من بلغ} ثم قال: خلوا سبيلهم حتى يأتوا مأمنهم من أجل أنهم لم

يدعوا.

أبى بن كعب گويد: اسيرانى را نزد رسول خدا(ص) آوردند، حضرت به آنان فرمود: آيا تاكنون به اسلام دعوت شده ايد؟ گفتند نه، پس آنان را آزاد كرد و آيه {و أوحى إلىّ . .. } را تلاوت كرد. و سپس فرمود: آنان را آزاد كنيد تا به جايگاه امن خويش بروند، زيرا ايشان هنوز به اسلام دعوت نشده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 5

5 _ حضور مؤمنانى در اطراف پيامبر(ص) كه هر بامداد و شامگاه به درگاه خداوند نيايش خالصانه داشتند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ يريدون وجهه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 9

9 _ منكران رسالت پيامبر(ص) اصرار داشتند كه آن حضرت معجزه دلخواه آنان را سريعاً ارائه كند.

ما عندى ما تستعجلون به

همان گونه كه در آيات همين سوره، مانند آيه 8، 37 مطرح شده، از خواسته هاى منكران، نزول معجزاتى ويژه بوده است. لذا ممكن است مراد از {ما تستعجلون} همين گونه درخواستها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 58 - 1

1 _ اگر نزول عذاب در اختيار پيامبر(ص) بود، كار آن حضرت با مشركان زمان خود سريعاً فيصله مى يافت.

قل لو أن عندى ما تستعجلون به لقضى الأمر بينى و بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 184 - 3،4

3 _ خداوند با يادآورى همنشينى پيامبر ( ص ) با مردم ، مشركان را به بطلان پندارشان (

مجنون بودن پيامبر ) رهنمون ساخت .

أو لم يتفكروا ما بصاحبهم من جنة

به كارگيرى كلمه {صاحب} و اضافه آن به ضمير (صاحبهم، يعنى همنشينشان) اشاره به حقيقتى دارد كه تفكر در آن كافى در بطلان ادعاى مشركان است. يعنى او همواره همنشين آنان بود و اگر اثرى از جنون در او وجود داشت، آشكار مى گشت.

4 _ مردم عصر بعثت هيچ نشانى كه حاكى از كمترين جنون در پيامبر باشد ، سراغ نداشتند .

ما بصاحبهم من جنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 30 - 3

3 _ محبوس ساختن يا كشتن و يا تبعيد پيامبر ( ص ) ، از جمله توطئه هاى كافران مكه عليه آن حضرت

ليثبتوك او يقتلوك او يخرجوك و يمكرون

جمله {و يمكرون} بيانگر اين است كه كافران علاوه بر تصميم داشتن به قتل پيامبر(ص) و . .. برنامه هاى ديگرى نيز عليه پيامبر(ص) در نظر داشته اند. لذا در برداشت فوق از آن به {از جمله} تعبير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 3،5،6،7،9

3 _ خروج پيامبر ( ص ) از مكه و اقدام آن حضرت به هجرت ، امرى ناخواسته و تحت فشار كافران بود .

إذ أخرجه الذين كفروا

بديهى است كه خروج پيامبر (ص) از مكه، به اراده خود آن حضرت صورت گرفت ولى از آن جهت كه تحت فشار و جوّ ارعاب بود، خداوند اخراج را به كافران نسبت داده است.

5 _ موفقيت پيامبر ( ص ) در خروج از مكه و خلاصى از توطئه كافران ، مرهون نصرت

خاص خداوند بود .

نصره اللّه إذ أخرجه الذين كفروا

6 _ همسفرىِ تنها يك نفر با پيامبر ( ص ) ، هنگام خروج از مكه به سوى غار ثور

إذ أخرجه الذين كفروا ثانى اثنين إذ هما فى الغار

{ال} در {الغار} براى عهد است و اشاره به غار ثور دارد.

7 _ پيامبر ( ص ) ، در دوره پيش از هجرت ، كم ياور بود .

إذ أخرجه الذين كفروا ثانى اثنين

9 _ نگرانى فردِ همراه پيامبر ( ص ) ( ابوبكر ) به هنگام هجرت از مكه به مدينه و دلدارى رسول خدا ( ص ) به وى

إذ يقول لصحبه لاتحزن إن اللّه معنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 1

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، مورد آزار و اذيت مستمر برخى از منافقان

و منهم الذين يؤذون النبى

{من} در {منهم} براى تبعيض و فعل مضارع {يؤذون} مفيد استمرار است ; يعنى، برخى از منافقان پيوسته پيامبر اكرم (ص) را مورد اذيت قرار داده و باعث رنجش خاطر آن حضرت مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 2،5

2- خداوند ، پيامبر ( ص ) را در يك شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى سير داد .

أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجد الأقصا

{السُرى} در لغت به معناى سير و حركت شبانه است.

5- معراج پيامبر ( ص ) در يك شب انجام گرفت .

أسرى بعبده ليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 5

5- پيامبر ( ص )

، در انجام رسالت خويش ، با شديدترين و سنگين ترين ترفند ها و توطئه ها از سوى كافران و مشركان رو به رو شد .

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم

از اينكه شخصيت بزرگى چون پيامبر(ص) نزديك بود در برخى مواضع خويش، به سازش كشيده شود و نيز يادآورى اين نكته كه اگر خدا به كمك او نمى آمد، چنين حادثه اى رخ مى نمود، حكايت از حقيقت ياد شده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 76 - 1،7

1- توطئه و تلاش تحريك آميز مشركان عليه پيامبر ( ص ) ، به منظور فراهم آوردن زمينه تبعيد آن حضرت از مكه

و إن كادوا ليستفزّونك من الأرض ليخرجوك

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مرجع ضمير {كادوا} و {يستفزّوا} _ به قرينه آيات قبل _ مشركان مكه و {ال} در {الأرض} عهد و مراد از آن سرزمين مكه باشد. گفتنى است كه {فزّ} ريشه {يستفزّون} به معناى حركت دادن است.

7- توطئه مشركان براى اخراج پيامبر ( ص ) از مكه ، عقيم ماند و به ثمر نرسيد .

و إن كادوا ليستفزّونك من الأرض ليخرجوك منها و إذًا لايلبثون خل_فك إلاّ قليلاً

از تعبير {و إن كادوا ليستفزّونك} (نزديك بود تو را اخراج كنند) به دست مى آيد كه آنان، نتوانستند هدف خويش را در اخراج پيامبر(ص) از مكه عملى سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 1

1 - جنون ، يكى از نسبت هاى نارواى كافران و رفاه زدگان به ساحت پيامبراكرم ( ص )

أم يقولون

به جنّة

{به جنّة};يعنى، {او گرفتار نوعى جنون است و اين اتهام ديگرى بود كه از سوى كافران و مترفان، به پيامبر(ص) زده مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 18

18 - پيامبر ( ص ) با زينب ، مطلَّقه زيد ، پس از جدا شدن او از زيد ازدواج كرد .

فلمّا قضى زيد منها وطرًا زوّجن_كها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 4

4 - كافران و منافقان ، پيامبر ( ص ) را مورد آزار و اذيت قرار مى دادند .

و دَعْ أذيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، ساليان درازى در ميان مردم زندگى مى كرد و آنان آن حضرت را به عقل و درايت مى شناختند .

ثمّ تتفكّروا ما بصاحبكم من جِنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، در نيمه نخست رسالت خود با انواع مشكلات و موانع روبه رو بود .

فاصبر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مكه نازل شده است و توصيه خداوند به صبر، بيانگر وجود مشكلات بسيار مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 4،8،11

4 - پيامبر ( ص ) ، در نيمه دوم بعثت ( در مدينه ) داراى چند همسر بود .

مرضات أزوجك

برداشت ياد شده،

از آن جا است كه سوره ياد شده در مدينه (در نيمه دوم بعثت) پيامبر(ص) نازل شده است و اين آيات اشاره به ماجرايى دارد كه در آن دوران رخ داده است.

8 - پيامبر ( ص ) ، از ناحيه برخى از همسران خود ، تحت فشار و در تنگنا قرار گرفته بود .

لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك تبتغى مرضات أزوجك

همان گونه كه در شأن نزول اين آيه آمده است، پيامبر(ص) به خاطر اعتراض برخى از همسرانش، سوگند ياد كرد كه از عسل استفاده نكند و اين نشان مى دهد كه آن حضرت از ناحيه آنان، تحت فشار قرار گرفته بود.

11 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله تعالى : { يا أيّها النبىّ لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك } قال : إطّلعَتْ عائشةُ و حفصة على النبىّ و هو مع مارية فقال النبىّ ( ص ) : و اللّه ما أقربُها ، فأمره اللّهُ أن يكفّرَ [ عن ] يمينه ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند تعالى: {يا أيّها النبىّ لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك} روايت شده كه فرمود: عايشه و حفصه بر رسول خدا(ص) ظاهر شدند در حالى كه آن حضرت با ماريه بود. پس فرمود: به خدا سوگند با او نزديك نمى شوم. پس خداوند او را امر كرد تا براى سوگند خود كفّاره دهد [و حلال خدا را با قسم بر خود حرام نكند]}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 1،2

1 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر شكستن سوگند خود

درباره محروم شدن از عملى مباح و حلال ، براى جلب رضايت همسران خود

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

2 - سوگند پيامبر ( ص ) ، بر محروم كردن خود از عملى مباح و حلال ، به خاطر جلب رضايت برخى از همسران

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 3 - 2،3،4

2 - يكى از همسران پيامبر ( ص ) ( حفصه ) ، سخن محرمانه و سرّى آن حضرت را [ براى عايشه ] فاش ساخت .

و إذ أسرّ النبىّ إلى بعض أزوجه حديثًا فلمّا نبّأت به

مفسران، براساس شأن نزول ها، ماجراى نقل شده در آيه شريفه را مربوط به حفصه و عايشه دانسته اند.

3 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از افشا شدن رازش بهوسيله همسرش باخبر ساخت .

فلمّا نبّأت به و أظهره اللّه عليه

{إظهار} (مصدر {أظهر}) به معناى مطلع ساختن و باخبر كردن است; يعنى، خداوند، پيامبر(ص) را نسبت به افشاى سرّش، باخبر ساخت.

4 - پيامبر ( ص ) ، تنها قسمتى از ماجراى افشا شدن رازش را ، به همسر افشاگر خود فهماند و از بخشى ديگر چشم پوشيد .

عرّف بعضه و أعرض عن بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، در مرحله نخست رسالت خويش مورد تكذيب قرار گرفت .

ذرنى و المكذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 6 - 2،4،5،7،9

2 - يتيمى پيامبر ( ص ) ، او را

به داشتن سرپرست نيازمند كرده بود .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

حرف {فاء} براى عطف مسبب بر سبب است و دلالت دارد كه آنچه پيامبر(ص) را نيازمند سرپرست كرده بود، يتيمى آن حضرت بوده است.

4 - خداوند ، از آغاز يتيمى پيامبر ( ص ) ، هيچ گاه آن حضرت را بدون سرپرست نگذاشته بود .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

{إيواء} (مصدر {آوى}); يعنى، منزل دادن، ساكن كردن، جمع آورى و ضميمه ساختن چيزى به چيز ديگر (برگرفته از قاموس و مقاييس اللغة). در آيه شريفه به معناى قرار دادن شخص در كنار ديگرى و در آوردن او از حالت بى جايى و بى پناهى است.

5 - فراهم آوردن سرپرست براى پيامبر ( ص ) و برطرف ساختن دغدغه يتيمى از خاطر او ، نشانه دور بودن آن حضرت از قهر و خشم خداوند

ما ودّعك ربّك و ما قلى . .. ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

7 - پيامبر ( ص ) از خردسالى ، در پناه خداوند و برخوردار از مراقبت مخصوص او بود .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

فعل {آوى} _ كه مطلق است _ ممكن است به معناى {آواك إلى نفسه} و بيانگر مراقبت مستقيم خداوند، از پيامبر(ص) باشد.

9 - خداوند ، با سوق دادن مردم به سوى پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را از تنهايى و غربت در آورد . *

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

فعل {آوى} _ كه مطلق است _ مى تواند به معناى {آوى إليك الناس} باشد. در اين صورت يتيم به معناى {وحيد} خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 7 - 1،3

1 - پيامبر (

ص ) ، پيش از دريافت هدايت هاى الهى ، از شريعت اسلام و احكام قرآن بى خبر بود .

و وجدك ضالاًّ فهدى

ضلالت دو گونه است: 1. تحيّر در علوم نظرى مانند توحيد; 2. سرگردانى در علوم عملى نظير احكام شرعى (مفردات راغب). درباره پيامبر(ص) به قرينه آيه {ما ضلّ صاحبكم...} (النجم/2) _ كه ضلالت را از آن حضرت منتفى مى داند _ مراد دومين نوع است; يعنى، پيامبر(ص) آنچه را بعد از بعثت با نزول قرآن پى برد، پيش از بعثت نمى دانست.

3 - هدايت يافتن پيامبر ( ص ) به شريعت اسلام ، پس از ناآگاهى از آن ، نعمتى بزرگ از جانب خداوند

و وجدك ضالاًّ فهدى

آيه شريفه در مقام امتنان بر پيامبر(ص) و برشمردن يكى از نعمت هاى بزرگ خداوند است و به همين جهت، نمى توان آن را مربوط به گم شدن آن حضرت در نزد حليمه، يا عبدالمطلب و يا ابوطالب دانست آنگونه كه برخى احتمال داده اند; زيرا اين امور نه ويژه پيامبر(ص) بوده و نه اهميتى فوق العاده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 8 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، در برهه اى از عمر خويش ، تنگدست بود .

و وجدك عائلاً فأغنى

فعل {عال} از مصدر {عول}; يعنى، كفالت كرد و قيّم شد (مصباح) و از مصدر {عَيْلَة}; يعنى، فقير شد (مفردات راغب). در آيه شريفه، مراد دومين معنا است; زيرا معناى اول (خداوند تو را عائله مند يافت)، با آنچه از تاريخ زندگانى پيامبر(ص) رسيده است، تطبيق نمى كند.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 10 - 4

4 - خداوند ، با يادآورى دوران فقر پيامبر ( ص ) و امداد هاى خويش به آن حضرت ، او را بر انفاق به مستمندان فرمان داد .

و وجدك عائلاً فأغنى . .. و أمّا السائل فلاتنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 4،5،6

4 - ناشناخته ماندن رسالت پيامبر ( ص ) در آغاز بعثت ، مايه سيطره افكندن اندوهى سنگين بر آن حضرت

وزرك

مراد از {وزر} _ با توجّه به آيه {و رفعنا لك ذكرك} _ مى تواند نقطه مقابل {بلند آوازه بودن} باشد; يعنى، ناشناخته ماندن رسول اكرم(ص)، سبب شده بود كه رسالت ها و تعاليم او مهجور مانده و غمى سنگين براى آن حضرت به وجود آيد. تناسب دو فعل {وضعنا} (فرونهاديم) و {رفعنا} (بالابرديم)، مؤيد اين احتمال است.

5 - خداوند ، برطرف سازنده حزن پيامبر ( ص ) از مهجور ماندن رسالت خويش

و وضعنا عنك وزرك

6 - تحمّل آداب و رسوم دوران جاهليت ، بر پيامبر ( ص ) سنگين و دشوار بود .

وزرك

{وزر}، مطلق است و قابليت دارد كه بر مصاديقى گوناگون _ از جمله {سنت هاى سخت دوران جاهليت} _ تطبيق يابد. هم چنين مى تواند ناظر به تمام مصاديقى باشد كه به ذهن خطور مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 3 - 3،4

3 - تلاش طاقت فرساى پيامبر ( ص ) ، در انجام دادن رسالت هاى الهى ، آن حضرت را بى رمق ساخته ، توان او

را به تحليل برده بود .

الذى أنقض ظهرك

4 - مهجور ماندن پيامبر ( ص ) و رسالت هاى او در بين مردم ، تاب و توان را از آن حضرت ربوده بود .

الذى أنقض ظهرك

برداشت ياد شده، ناظر به اين احتمال است كه مراد از {وزر} (در آيه قبل)، نقطه مقابل رفعت ذكر (در آيه بعد) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 2،3،4،5

2 - پيامبر ( ص ) ، مورد تهديد مخالفان به اقدامى سازمان يافته عليه او ، در صورت ادامه دادن به اداى نماز

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... فليدع ناديه

امر در {فليدع}، تعجيزى و بيانگر آن است كه دعوت از هم نشينان، براى شخص مخالف نماز سودى ندارد. اين سخن، نشانگر وجود چنين تهديدى از سوى مخالفان است.

3 - مخالفان پيامبر ( ص ) ، آسيب رسانى به او را برخود ، دشوار و در گرو اقدام جمعى مى دانستند .

فليدع ناديه

4 - پيامبر ( ص ) در آغاز بعثت ، مخالفانى متشكل و متحد با يكديگر داشت .

فليدع ناديه

5 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به مصونيت در برابر تهديد هاى مخالفان و اقدام هاى گروهى آنان ، مطمئن ساخت .

فليدع ناديه

تاريخ معراج محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 26

26- { روى عن على ( ع ) : انه لمّا كان بعد ثلاث سنين من مبعثه صلى الله عليه و آله و سلّم أسرى به إلى بيت المقدس و عرج به منه إلى السّماء ليلة المعراج

. . . ;

از حضرت على(ع) روايت شده است: پس از گذشت سه سال از بعثت رسول خدا(ص) آن حضرت در شب معراج به بيت المقدس و از آن جا به آسمان برده شد. ..}.

تاريخ نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 7

7 - رسول اكرم ( ص ) ، تنها پيامبر مبعوث شده بعد از عيسى ( ع )

و مبشّرًا برسول يأتى من بعدى اسمه أحمد

تازگى تعاليم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 7 - 1،3

1 - سران كفر و شرك ، پيام توحيدى پيامبراسلام را ، سخنى نو ظهور و بى سابقه مى دانستند .

أجعل الألهة إل_هًا وحدًا . .. ما سمعنا به_ذا فى الملّة الأخرة

3 - سران شرك و كفر ، نوپيدايى و بى سابقه بودن پيام توحيدى پيامبراسلام را در تاريخ اديان گذشته ، بهانه اى بر مخالفت خود قرار داده بودند .

ما سمعنا به_ذا فى الملّة

تبرى از دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 16 - 6

6 _ دوستى با خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان و تبرّى از دشمنان آنان ، از نشانه هاى ايمان راستين

و لم يتخذوا من دون اللّه و لا رسوله و لا المؤمنين وليجة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 6،12،14،16

6 - تبرّى از دشمنان خدا و پيامبر ( ص ) ، از نشانه هاى ايمان راستين

لاتجد قومًا . .. أو

عشيرتهم

12 - تبرّى جستن از دشمنان خدا و پيامبر ( ص ) ، نشانه ايمان محكم و استوار است .

لاتجد قومًا . .. أُول_ئك كتب فى قلوبهم الإيم_ن

14 - تبرّى جستن از دشمنان خدا و پيامبر ( ص ) ، نشانه مؤيد بودن انسان به روحى از جانب خداوند

أُول_ئك . .. و أيّدهم بروح منه

16 - دشمنى ورزيدن با دشمنان خدا و رسول او و تبرّى جستن از آنان ، نشانه ايمان زنده و پويا است .

أُول_ئك . .. أيّدهم بروح منه

تبرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 3،8

3 _ دهم ذيحجه سال نهم هجرت ، روز ابلاغ پيام برائت خدا و پيامبر ( ص ) به عموم مردم حاضر در مراسم حج

و أذن من اللّه و رسوله إلى الناس يوم الحج الأكبر

بر اساس نظر مفسران، سال نهم هجرت، سال اعلام برائت است و بر پايه رواياتى كه از ائمه معصومين (ع) رسيده است، روز حج اكبر، دهم ذيحجه است.

8 _ توصيه خداوند به عموم مشركان مبنى بر ر ها كردن شرك و گرويدن به توحيد و اسلام در پى ابلاغ پيام برائت خدا و رسول به آنان

و أذن من اللّه . .. فإن تبتم فهو خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 41 - 4

4 _ پيامبر اكرم ( ص ) از اعمال و كردار مشركان و مشركان از اعمال و كردار پيامبر ( ص ) ، ناراحت و بيزار بودند .

أنتم بريئون مما أعمل و أنا برىء ممّا تعملون

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 4

4 - توجّه به خدادادى بودن شرح صدر ، مايه اطمينان پيامبر ( ص ) به دورى اش از قهر و خشم خداوند

ما ودّعك ربّك و ما قلى . .. ألم نشرح لك صدرك

هدف از استفهام در {ألم نشرح. ..} _ كه براى تقرير است _ با توجّه به ارتباط آن با محتواى سوره قبل، توجّه دادن پيامبر(ص) به نعمت هايى است كه نشان محبوب بودن او نزد خداوند است تا نگرانى هاى احتمالى آن حضرت از ميان برود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 8

8 - توجّه به عنايت هاى خداوند در رفع مشكلات رسالت ، مايه اطمينان پيامبر ( ص ) به دورى اش از قهر و خشم خداوند

ما ودّعك ربّك و ما قلى . .. و وضعنا عنك وزرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 2 - 2

2 - قاطعيت در اعلان جدايى از مشركان و نفى ارتباط با برنامه هاى عبادى آنان ، وظيفه اى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

قل . .. لا أعبد ما تعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 4 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، گذشته زندگى خود را از آلودگى به شرك مبرّا خواند .

و لا أنا عابد ما عبدتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 6 - 1

1 - دين كافران براى پيامبر (

ص ) ، غير قابل پذيرش بود .

لكم دينكم

درباره مفاد اين آيه سه بيان وجود دارد: 1. من دين شما را نخواهم پذيرفت و شما هم دين من را نمى پذيريد; بنابراين، سازش من و شما امكانپذير نيست و درگيرى تبليغاتى ادامه خواهد يافت (برداشت هاى يكم تا چهارم، ناظر به اين معنا است); 2. شما به راه خود برويد و من هم به راه خود مى روم، نه شما به من كارى داشته باشيد و نه من به شما كارى دارم (برداشت هاى پنجم و ششم، ناظر به اين مفاد است); 3. دين شما لايق خود شما است و دين من شايسته خود من است; نه شما زيبنده دين من هستيد و نه دين شما زيبنده من است (برداشت هاى هفتم و هشتم، اين معنا را مى رساند).

تبرى محمد(ص) از ظاهرسازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 86 - 10

10 - نداشتن چشمداشت مادى از مردم در امر رسالت و بى تكلف و تصنع بودن پيامبراسلام ( ص ) ، نشانه حقانيت آن حضرت است .

قل ما أسئلكم عليه من أجر و ما أنا من المتكلّفين

از آيه بعد كه قرآن را تنها مايه ذكر براى جهانيان معرفى مى كند (إن هو إلاّ ذكر للعالمين)، استفاده مى شود كه آيه مورد بحث _ با طرح مسأله نداشتن چشم داشت مادى و بى تكلف بودن پيامبر اسلام(ص) _ درصدد اثبات رسالت و راستى آن حضرت است.

تبعيت محمد(ص) از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 106 - 1

1

_ پيامبر(ص) مأمور پيروى از وحى است.

اتبع ما أوحى اليك من ربك

تبعيت از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) ، داراى مقام ولايت و مؤمنان موظف به پيروى بى چون و چرا از آن حضرت

ما كان . .. أن يتخلفوا عن رسول اللّه

تبعيت محمد(ص) از انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 90 - 2

2 _ اقتدا به رهنمودهاى انبياى گذشته وظيفه پيامبر(ص) است.

أولئك الذين هدى الله فبهديهم اقتده

تبعيت محمد(ص) از مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 10

10 - انتظار بيجاى برخى از مسلمانان ، در تبعيت پيامبر ( ص ) از آراى آنان ، در موارد بسيار *

لو يطيعكم فى كثير من الأمر لعنتّم

هشدار و تذكر الهى، مى نماياند كه چنين زمينه اى در جامعه صدر اسلام وجود داشته است.

تبعيت محمد(ص) از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 203 - 7

7 _ پيامر ( ص ) تابع وحى و همواره پيرو دستور هاى خداوند بود .

قل إنما أتبع ما يوحى إلىّ من ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 14

14 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، امين وحى و پيرو بى چون و چراى فرمان هاى الهى

إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس -

10 - 109 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) مأمور بود از آنچه كه به او وحى مى شد ، تبعيت كند .

و اتبع ما يوحى إليك

تبعيد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 37

37 _ تبعيد و بيرون راندن اهل مسجدالحرام ( پيامبر ( ص ) و مؤمنان ) ، از سوى مشركان مكه

و المسجد الحرام و اخراج اهله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 77 - 4

4- بسيارى از رسولان الهى ، چونان پيامبر ( ص ) ، با توطئه و كارشكنى و تهديد به تبعيد و اخراج از وطن خويش ، رو به رو بودند .

و إن كادوا ليستفزّونك . .. سنّة من قد أرسلنا قبلك من رسلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 1

1- تبعيدكنندگان پيامبر ( ص ) از شهر مكه ، مورد تهديد خداوند به هلاكت و نابودى

و كأيّن من قرية هى أشدّ قوّة من قريتك . .. أهلكن_هم

با اين كه خروج پيامبر(ص)، از مكه و هجرت ايشان به سوى مدينه ظاهراً به انتخاب خود حضرت صورت گرفته بود; ولى شرايط سختى كه مشركان براى آن حضرت پديد آورده بودند، منتهى به تصميم هجرت شد. ازاين رو خداوند خروج آن حضرت را به منزله تبعيد شمرده و فعل را به صورت متعدى به همه مشركان مكه نسبت داده است.

تبليغ خصوصى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 24

24

- { روى عن الباقر ( ع ) فى قوله تعالى : { و أمر أهلك بالصلاة و اصطبر عليها } قال : أمر اللّه نبيّه أن يخص أهل بيته و أهله دون الناس ليعلم الناس أنّ لأهله منزلة عنداللّه ليست لغيرهم فأمرهم مع الناس عامّة ثمّ أمرهم خاصة ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه در باره سخن خدا{و أمر أهلك بالصلاة. ..} فرمود: خدا به پيامبر خود امر كرده كه خانواده و خاندان خود را جداى از مردم [در امر به نماز ]اختصاص دهد تا مردم بدانند كه براى اهل پيامبر(ص) منزلتى در نزد خداوند است كه براى غير آنان نيست، پس خدا [يك بار]اهل پيامبر(ص) را با جمع مردم فرمان داده است. سپس آنان را به طور خاص مورد امر قرار داده است}.

تبليغ دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 118 - 7

7 _ ترديد افكنى درباره حليت حيوانى كه با نام خدا ذبح شده باشد، از محورهاى تبليغاتى عليه اسلام و پيامبر(ص) در مكه بوده است.

و إن تطع أكثر من فى الأرض . .. فكلوا مما ذكر اسم الله عليه

تبليغ عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 97 - 1،3،4

1- خداوند آگاهى خود را از دلتنگى و اندوه پيامبر ( ص ) از تبليغات سوء$ و استهزا هاى مشركان ، به آن حضرت اعلان فرمود .

إنا كفين_ك المستهزءين . .. و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

و استهزاهاى مشركان، به آن حضرت اعلان فرمود.

3- تبليغات سوء و استهزاى آزار دهنده ،

حربه هميشگى مشركان و كافران عليه اسلام و پيامبر ( ص )

المستهزءين . .. و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

فعل مضارع {يقولون} بر استمرار و هميشگى بودن گفتار و تبليغات مشركان و دشمنان دلالت دارد.

4- پيامبر اسلام ( ص ) از تبليغات سوء و استهزاى آزار دهنده مشركان و دشمنان اسلام ، اندوهگين و آزرده بود .

المستهزءين . .. و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 2

2 - كافران ، با مطرح ساختن تأخير عذاب و نازل نشدن آن ، پيامبر ( ص ) را در فشار روحى و تبليغاتى قرار مى دادند .

فاصبر على مايقولون

مراد از {مايقولون} _ به قرينه آيه قبل _ سخنانى است كه كافران از سر استهزا در رابطه با عدم نزول عذاب و ديگر وعده هاى پيامبر(ص) ابراز مى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 1

1 - پيامبر ( ص ) به صبر در برابر تبليغات سوء كافران ، موظف بود .

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

متعلق صبر، محذوف است كه به قرينه {و لئن جئتهم بأية ليقولنّ الذين كفروا. ..} مى تواند بر خوردهاى ايذايى و تبليغاتى سوء كافران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 5

5 - اقدام مشركان مكه به جنگ تبليغاتى عليه پيامبر ( ص ) ، به دليل ناتوانى از مقابله منطقى با آن حضرت

و لمّا جاءهم الحقّ قالوا ه_ذا سحر

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 10 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، در دوره نخست رسالت خويش ، با گفته هاى نابجا و تبليغات سوء دشمنان روبه رو بود .

و اصبر على ما يقولون

تبليغ مجانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 104 - 1

1_ پيامبر ( ص ) كمترين مزدى براى ابلاغ قرآن و تعاليم وحى درخواست نمى كرد .

و ما تسئلهم عليه من أجر

{سؤال} و مشتقات آن هرگاه بدون حرف {عن} متعدى شوند _ چنان چه در آيه شريفه اين گونه است _ به معناى مطالبه و درخواست خواهند بود. كلمه {أجر} نكره و پس از نفى واقع شده و لذا دلالت بر عموم دارد و كمترين مزد را نيز شامل مى شود. {من} زايده نيز اين معنا را تأكيد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 57 - 1،5

1 _ پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام كردن نداشتن هيچ چشمداشت و درخواست مزدى از مردم ، در قبال انجام رسالت خويش

قل ما أسئلكم عليه من أجر

5 _ خلوص و نداشتن هيچ چشم داشتى در انجام رسالت ، از ويژگى هاى پيامبراسلام ( ص )

ما أسئلكم عليه من أجر إلاّ من شاء أن يتّخذ إلى ربّه سبيلاً

تبليغ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 1

1 - بشارت اهل ايمان به بهشت با توصيف و بيان نعمت هاى آن از وظايف تبليغى پيامبر ( ص )

و بشر

الذين ءامنوا . .. و هم فيها خلدون

{أنّ لهم . ..} به تقدير حرف {باء}، متعلق به {بشّر} است; يعنى: {بشّر الذين آمنوا بأنّ لهم ...}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 84 - 4

4 _ مسؤوليّت پيامبر ( ص ) ، تبليغ و ارشاد مردم است ، نه وادار كردن آنان به عمل .

لا تكلّف الّا نفسك و حرّض المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 51 - 4

4 _ پيامبر(ص)، مأمور به سرمايه گذارى بيشتر تبليغى براى بيمناكان از حشر و قيامت

و أنذر به الذين يخافون أن يحشروا إلى ربهم

با اينكه انبيا بايد همه مردم را انذار دهند، ولى معرفى يك دسته براى انذار بيانگر عنايت بيشتر به آنان در امر تبليغ و انذار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 65 - 2

2 _ يادآور شدن قدرت اختصاصى خداوند بر فرستادن انواع عذاب بر مشركان و كافران، از وظايف تبليغى پيامبر(ص)

قل هو القادر على أن يبعث عليكم عذابا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 184 - 7

7 _ پيامبر ( ص ) به گونه اى صريح و آشكار خطر تكذيب آيات را براى كفرپيشگان بيان مى كرد .

إن هو إلا نذير مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 124 - 4

4 _ ابلاغ بى درنگ آيات الهى از سوى پيامبر ( ص ) پس از نزول آن

و إذا ما أنزلت . ..

فمنهم من يقول

برداشت فوق بدين احتمال است كه {فاء} در {فمنهم} نشانه عدم تراخى ميان نزول سوره و اطلاع و استهزاى منافقان بوده و لازمه اين عدم تراخى، سرعت ابلاغ آيات از سوى پيامبر(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 1،12

1 _ تماس مستقيم و بىواسطه پيامبر ( ص ) با مردم در ابلاغ پيام خدا ( آيات قرآن ) به آنان

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا . .. ائت بقرءان غير هذا

از جمله {ائت بقرآن غير هذا} استفاده مى شود كه پيامبر اكرم(ص) در ميان مردم بود و با آنان تماس مستقيم داشت و خود، آيات الهى را بر آنان تلاوت مى فرمود.

12 _ قرآن پيام خدا ، و پيامبر ( ص ) مأمور ابلاغِ بى كم و كاست آن ، به مردم

قل ما يكون لى أن أبدّله من تلقاءِى نفسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 2،3

2 _ حضرت محمد ( ص ) فرستاده خدا بوده و آيات قرآن را به دستور او بر مردم مى خواند .

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم

3 _ ارتباط بىواسطه و مستقيم پيامبر ( ص ) با مردم ، در ابلاغ پيام خدا ( قرآن ) به آنان

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 1،2

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) دستور يافت مبانى و پايه هاى دين خود را براى مشركان ، صريح و بى پرده بيان كند

و هرگونه ابهام و ترديدى را كاملا بزدايد .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى فلا أعبد الذين تعبدون من دون اللّه

2 _ پيامبر اكرم ( ص ) دستور يافت پايبندى و انعطاف پذيرى خود را در طرد شرك و دعوت به توحيد ، صريح و بى پرده براى مشركان اعلان نمايد .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى فلا أعبد الذين تعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 10

10_ وظيفه پيامبر ( ص ) انذار مردم و ابلاغ احكام و معارف دين است نه پاسخ گويى به درخواست هاى نابه جاى آنان

إنما أنت نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 4

4_ پيامبر ( ص ) وظيفه دار اعلام صريح مواضع عقيدتى برنامه رسالت خويش

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله . .. و ما أنا من المشركين

برداشت فوق از كلمه {قل} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 5

5_ وظيفه پيامبر ( ص ) ابلاغ انذار ها و تهديدهاست نه تحقق بخشيدن به آنها

فإنما عليك البل_غ

حصر در جمله {إنما عليك البلاغ} (وظيفه تو فقط ابلاغ است) حصرى اضافى و نسبى است و در قياس با مفاد {إن مَّا نرينّك . ..} مى باشد ; يعنى ، تحقق يافتن و يا نيافتن تهديدها برعهده تو نيست ، آنچه وظيفه توست ابلاغ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 94

- 1

1- پيامبر ( ص ) به ابلاغ رسالت و مأموريت الهى خويش به صورت آشكارا ، صريح و بى پرده ، مأمور گرديد .

فاصدع بما تؤمر

{صدع} در لغت به معناى سخن گفتن به صورت آشكار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 82 - 2،3

2- وظيفه پيامبر ( ص ) ، تنها ابلاغ پيام الهى به انسان ها بود و نه اجبار مردمان به پذيرش آن پيام .

فإنما عليك البل_غ المبين

حصر در آيه فوق (فإنما عليك . ..) حصر اضافى بوده و نسبت به اجبار و اكراه سنجيده شده است.

3- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار به كارگيرى مفاهيم روشن و صريح در تبليغ دين

فإنما عليك البل_غ المبين

{بلاغ} به معناى تبليغ و رساندن پيام است. توصيف آن به {المبين} (آشكار و روشنگر) بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به ابلاغ رهنمود خداوند به مشركان ، در اثبات توحيد و نفى شرك

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 6 - 3

3- پيامبر ( ص ) ، از جان فشانى براى ابلاغ رسالت هاى الهى و پيگيرى دعوت مكرّر كسانى كه از او گريزان بودند ، دريغ نمىورزيد .

فلعلّك ب_خع نفسك على ءاث_رهم إن لم يؤمنوا

{آثار}، يعنى {نشانه هاى باقى مانده از هر چيز}. مفاد جمله {لعلّك باخع ... على اثارهم} اين است كه: تو

اى پيامبر! اعراض كنندگان را پيگيرى مى كنى و به منظور رساندن خويش به آنان و ابلاغ دعوت هاى الهى به ايشان، خود را به هلاكت مى افكنى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 6

6- پيامبر ( ص ) موظّف به رساندن پيام حقِّ الهى به مردم است و نه مسئول ايمان و كفر آنان .

و قل الحقّ من ربّكم فمن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 105 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، واسطه بيان و ابلاغ معارف الهى به مردم

و يس__َلونك . .. فقل ينسفها ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 108 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت مردم به توحيد و اعلان مواضع خويش به آنان

قل إنّما يوحى إلىّ أنّما إل_هكم إل_ه وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 2،8

2- پيامبراسلام ( ص ) ، پيام الهى را به همه مردم رساند و حجت را بر يكايك آنان تمام كرد .

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

8- تساوى انسان ها در اهداف تبليغى پيامبر ( ص )

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 8

8 - ابلاغ پيام هاى الهى به صورت روشن و آشكار ، وظيفه رسول خدا ( ص )

و ما على الرسول إلاّ البل_غ المبين

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 3 - 3

3 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) ، رساندن پيام روشن الهى به خلق بود ، نه تلاشِ طاقت فرسا براى هدايت آنان .

تلك ءاي_ت الكتب المبين . لعلّك ب_خع نفسك ألاّيكونوا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 214 - 4

4 - راه نداشتن كمترين سازش در دعوت تبليغى پيامبر ( ص ) ; حتى نسبت به كسان و خويشاوندان آن حضرت

و أنذر عشيرتك الأقربين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 71 - 6

6 - همراهى مؤمنان با پيامبر ( ص ) در تبليغ دين و انذار كافران

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

از اين كه كافران، در درخواست خود مؤمنان را مورد خطاب قرار داده اند، استفاده مى شود كه پيروان پيامبر(ص) نيز در تبليغ دين و دفاع از آن، شركت گسترده داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 80 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، نگران كوتاهى خويش در تبليغ و رساندن پيام وحى به همگان

إنّك لاتسمع الموتى . .. إذا ولّوا مدبرين

احتمال مى رود كه اين آيه از آن جهت آمده باشد كه پيامبر(ص) نگران ايفاى رسالت خويش بوده است. خداوند براى رفع اين نگرانى، مى فرمايد: صداى تو رسا و تلاش تو كافى است; ولى آنان مرده و ناشنوايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 92 - 2،10

2 - پيامبر ( ص

) ، مأمور ابلاغ پيام وحى و نه مسؤول هدايت ناپذيرى گمراهان

و أن أتلوا القرءان فمن اهتدى فإنّما يهتدى لنفسه

از بخش دوم آيه (فمن اهتدى. ..) استفاده مى شود كه بخش اول (و أن أتلوا القرآن...) زمينه چينى براى تعيين محدوده وظايف پيامبر(ص) و متوجه بودن مسؤوليت حق ناپذيرى به خود انسان هااست.

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف به تداوم بخشيدن انذارگرى خود نسبت به گمراهان و دست برنداشتن از تبليغ

و من ضلّ فقل إنّما أنا من المنذرين

تعبير {فقل إنّما. ..} مى رساند كه پيامبر(ص) در مرحله نخست، با تلاوت آيات در مقام هدايت توده ها است و در صورت مخالفت عده اى، وظيفه او پايان يافته نيست; بلكه او در موضع انذارگرى هم چنان بايد باقى بماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 3

3 - تلاوت آيات قرآن براى مردم و ابلاغ پيام آن به ايشان ، وظيفه اى الهى برعهده پيامبر ( ص )

إنّ الذى فرض عليك القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 87 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ابلاغ بى درنگ آيات الهى بر مردم به محض دريافت آن

و لايصدّنّك عن ءاي_ت اللّه بعد إذ أُنزلت إليك

قيد {بعد إذ أُنزلت إليك} به معناى {بعد وقت الإنزال} است; يعنى، همين كه نزول آيات بر تو پايان يافت، بى هيچ تأخير بايد آن را به مردم ابلاغ كنى و مبادا كافران تو را از اين كار بازدارند و باعث تأخير در تلاوت آن شوند.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 18 - 7

7 - پيامبر ، تنها ، موظّف به ابلاغِ روشن و بى ابهامِ پيام خداوند است .

و ما على الرسول إلاّ البل_غ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 42 - 2

2 - پيامبر ( ص ) مأمور ابلاغِ پيام خداوند به مشركان مكه

قل سيروا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 1

1 - پيامبراكرم ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام خداوند به مردم

قل لن ينفعكم الفرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 17 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام خداوند به مردم بود .

قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام هاى خداوند است .

ي_أيّها النبىّ قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 63 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار ابلاغ پيام خداوند به مردم است .

يسئلك . .. قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 7 - 1

1 - استهزاى پيامبر ( ص ) از سوى كافران ، به خاطر تبليغ آن حضرت از معاد

و قال الذين كفروا

تعبير {رجل ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق} قرينه است بر اين كه استفهام در اين آيه، براى استهزا و تمسخر است و

حقيقى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 6 - 2

2 - تعاليم قرآن ، مبنا و پايه تبليغ و انذار پيامبراسلام ( ص )

تنزيل العزيز الرحيم . لتنذر قومًا

{لام} در {لتنذر} براى تعليل و متعلق به {تنزيل. ..} است. بر اين اساس نزول قرآن، براى اخطار به مردم از سوى پيامبر(ص) بوده است و اين كتاب، پايه و اساس دعوت آن حضرت بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 65 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور به ابلاغ رسالت و تكليف خود به مردم و رفع اتهام از خويش

قل إنّما أنا منذر

حصر {إنّما أنا. ..} از نوع حصر اضافى است و نسبت به افتراهاى مشركان عليه پيامبراسلام(ص) سنجيده شده است. آنان حضرت رسول(ص) را به ساحر، شاعر و يا مجنون بودن متهم مى كردند. خداوند نيز در پاسخ آنان فرمود: او تنها منذر و اخطارگر الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 70 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به ابلاغ چگونگى آگاه شدنش از ملأ اعلى ( عالم فرشتگان ) و منشأ اطلاعات و اخبارش درباره آدم ( ع ) ، فرشتگان و . . .

ما كان لى من علم بالملأ الأعلى . .. إن يوحى إلىّ

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور به ابلاغ رسالت و تكليف خود به مردم و رفع اتهام از خويش

إن يوحى إلىّ إلاّ أنّما أنا نذير مبين

حصر در {إنّما أنا نذير. ..} از نوع حصر

اضافى است و نسبت به افتراهاى مشركان عليه پيامبراسلام(ص) سنجيده شده است. آنان، ايشان را به شاعر، ساحر، دروغگو و مجنون بودن متهم مى كردند. خداوند نيز در پاسخ آنان فرمود: او تنها يك منذر و اخطارگر الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 41 - 17

17 - مسؤوليت پيامبراسلام ( ص ) ، تنها رساندن و ابلاغ پيام خداوند به مردم است ; نه اجبار آنان به پذيرش آن .

إنّا أنزلنا عليك الكت_ب للناس . .. و ما أنت عليهم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام صريح مواضع عقيدتى خويش و تسليم ناپذير بودنش ، در برابر دشمنان و عقايد باطل و شرك آلود

و أُمرت أن أُسلم لربّ الع_لمين

تصريح پيامبر(ص) به تسليم محض بودن خود در برابر خداوند، مى تواند پاسخى به فشارها و تهديدهاى دشمنان و مشركان عليه ايشان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، فقط تبليغ كننده پيام وحى بود ; نه مجازات كننده مشركان و تحقق بخشنده به انذار ها .

و قالوا . .. فاعمل إنّنا ع_ملون . قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

يكى از احتمال ها در تفسير {فاعمل}، اين است كه مشركان، به پيامبر(ص) اعلام كردند كه او مى تواند به وعيدهاى خود جامه عمل بپوشاند; ولى خداوند در مقابل آنان اعلام مى دارد كه كار پيامبر، تبليغ رسالت است; نه

مجازات مشركان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 6 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، تنها مسؤول تبليغ و ارشاد مردم است ; نه پاسخگوى عملكرد آنان .

و ما أنت عليهم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 14

14 - استمرار و گسترش دعوت پيامبر ( ص ) و آموزه هاى قرآن ، با توجه به سنت خداوند بر محو باطل ، نشان دهنده حقانيت اسلام و قرآن است .

أم يقولون افترى على اللّه . .. و يمح اللّه الب_طل و يحقّ الحقّ بكلم_ته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 1

1 - وظيفه پيامبر ( ص ) ، تنها ابلاغ رسالت الهى است ; نه ممانعت قاهرانه از كفر و حق گريزى مردم

فإن أعرضوا فما أرسلن_ك عليهم حفيظًا إن عليك إلاّ البل_غ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 9

9 - روشنى بيان و صراحت كامل پيامبر ( ص ) ، در تبليغ آيين توحيدى

و رسول مبين

در صورتى كه {مبين} به معناى روشنگر باشد، وضوح و صراحت بيان پيامبر(ص) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 5

5 - پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، موظف به ابلاغ پيام وحى و عمل به رسالت خود و نگرانى نداشتن نسبت به عكس العمل و فرجام مخالفان

فإمّا نذهبنّ بك . .. فاستمسك بالذى أُوحى إليك

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 3 - 2

2 - عصمت پيامبر ( ص ) ، در گفتار و رهنمود هاى خويش

و ما ينطق عن الهوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 12 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، در برابر كافران دين گريز ، تكليفى جز ابلاغ پيام الهى نداشت .

فإن تولّيتم فإنّما على رسولنا البل_غ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 6

6 - همراهى مؤمنان با پيامبر ( ص ) ، در تبليغ دين و انذار كافران

إن كنتم ص_دقين

از اين كه در درخواست كافران، مؤمنان مورد خطاب قرار گرفته اند، استفاده مى شود كه پيروان پيامبراسلام(ص) نيز در تبليغ دين و دفاع از آن، شركت گسترده اى داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 28 - 1

1 - ابلاغ كامل و قطعى پيام هاى الهى به مردم از سوى پيامبر ( ص ) ، فلسفه گماردن نگهبانان بر آن حضرت از جانب خداوند

فإنّه يسلك من بين يديه . .. ليعلم أن قد أبلغوا رس_ل_ت ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 24 - 1

1 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر صبر و شكيبايى در برابر حكم پروردگار ( تبليغ قرآن و اجراى تعاليم آن )

فاصبر لحكم ربّك

مقصود از حكم پروردگار _ به قرينه آيه پيش _ تبليغ قرآن و اجراى تعاليم آن

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 2 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، در سال هاى نخست رسالت ، معاد و حوادث جهان آخرت را به مردم مكه ابلاغ كرده بود .

عن النبأ العظيم

اطلاق {نبأ} بر معاد، گوياى اين حقيقت است كه حوادث آن، براى مردم گزارش شده بود و از نازل شدن اين سوره در مكه، دانسته مى شود كه خبر معاد، در نخستين سال هاى رسالت ابلاغ شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 24 - 1،3،5

1 - پيامبر ( ص ) ، در ابلاغ پيام الهى و آموختن قرآن به مردم ، بخل نمىورزيد .

و ما هو على الغيب بضنين

مراد از {الغيب}، معارف قرآن است كه فرشته وحى براى پيامبر(ص) مى آورد و ديگران به آن، جز از طريق پيامبر(ص) دست رسى نداشتند. كلمه {ضنين} از ريشه {ضِنَّة} (بخلورزى به چيزى ارزشمند) گرفته شده است. (مفردات راغب)

3 - پيامبر ( ص ) ، معارف غيبى را در انحصار خود قرار نمى داد و از آموختن آن به دارندگان شرايط ، امتناع نمىورزيد .

و ما هو على الغيب بضنين

5 - بخيل نبودن و امتناع نورزيدن پيامبر ( ص ) از ابلاغ تمام آيات قرآن به مردم ، ضامن مخفى نماندن هيچ آيه اى از آن است .

و ما هو على الغيب بضنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، تا زمانى موظف به ابلاغ قرآن به مخالفان

است كه آنان ، راه هاى آگاهى به آن را بر خود نبسته اند .

فذكّر . .. سيذّكّر من يخشى و يتجنّبها الأشقى

منافع تذكر _ كه در اين دو آيه بيان شده است _ يكى پندپذيرى اهل خشيت و ديگرى بروز عكس العمل اهل شقاوت است. از آن جا كه واكنش شقاوتمندان، اعراض بوده و تذكر مجدد به آنان سودى ندارد، تكليف {فذكّر} نيز ساقط مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 1

1 - رسالت الهى و دعوت مردم به دين ، وظيفه اى سنگين بر دوش پيامبر ( ص )

و وضعنا عنك وزرك

{وزر}; يعنى، سنگينى و {وزير}، به معناى كسى است كه وظايف سنگين فرمانروايش را برعهده مى گيرد (مفردات). مصداق مورد نظر از {وزر} _ به قرينه شرح صدر كه در آيه قبل آمده بود _ تكاليف دشوار و رسالت سنگينى بود كه در صورت فقدان امدادهاى ويژه خداوند، تحمّل آن بر پيامبر(ص) سخت بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 7 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، دعوت كننده مردم به دين و هشداردهنده آنان ، به روز جزا است .

فما يكذّبك بعد بالدين

برداشت ياد شده، بر دو پيش فرض استوار است: 1. مخاطب آيه شريفه پيامبر(ص) باشد; 2. كلمه {دين} در هر دو معناى {شريعت} و {جزا} استعمال شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 12 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، اهل تقوا و توصيه كننده ديگران به

آن

أو أمر بالتّقوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 3 - 3

3 - وجود معارف استوار و قوام بخش در قرآن ، نشانِ تمام بودن حجت بر كافران با ابلاغ آن از سوى پيامبر ( ص ) است .

حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه ... فيها كتب قيّمة

تبليغات سوء دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 10 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، در دوره نخست رسالت خويش ، با گفته هاى نابجا و تبليغات سوء دشمنان روبه رو بود .

و اصبر على ما يقولون

تبيين حقايق بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 8

8_ مطالب مطرح شده در سوره هود و بيان سرگذشت پيامبران در آن ، موجب بروز و ظهور حق براى پيامبر ( ص )

و جاءك فى ه_ذه الحق

تبيين قصه انبيا بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 45 - 6

6 - اقدام الهى به بيان معارف ، شرايع و سرگذشت پيامبران ، از طريق وحى كردن قرآن به پيامبر ( ص )

و ل_كنّا أنشأنا قرونًا فتطاول عليهم العمر

تبيين قلمرو رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 45 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، مأمور بيان قلمرو رسالت و وظيفه اصلى خويش براى مردم

قل إنّما أُنذركم بالوحى

تحريك احساسات عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 6

6- خدا ، مبدأ آغازين حركت انسان ها است .

و إلينا ترجعون

برداشت ياد شده از واژه {رجوع} استفاده مى شود; زيرا براى هر رجوع و بازگشتى، نقطه آغازين خواهد بود.

تحريم حلال محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 11

11 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله تعالى : { يا أيّها النبىّ لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك } قال : إطّلعَتْ عائشةُ و حفصة على النبىّ و هو مع مارية فقال النبىّ ( ص ) : و اللّه ما أقربُها ، فأمره اللّهُ أن يكفّرَ [ عن ] يمينه ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند تعالى: {يا أيّها النبىّ لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك} روايت شده كه فرمود: عايشه و حفصه بر رسول خدا(ص) ظاهر شدند در حالى كه آن حضرت با ماريه بود. پس فرمود: به خدا سوگند با او نزديك نمى شوم. پس خداوند او را امر كرد تا براى سوگند خود كفّاره دهد [و حلال خدا را با قسم بر خود حرام نكند]}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 1،2

1 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر شكستن سوگند خود درباره محروم شدن از عملى مباح و حلال ، براى جلب رضايت همسران خود

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

2 - سوگند پيامبر ( ص ) ، بر محروم كردن خود از عملى مباح و حلال ، به خاطر جلب رضايت برخى از همسران

قد فرض

اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

تحقير محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 5

5- پيامبر ( ص ) ، مورد تحقير مداوم كافران مكه قرار مى گرفت .

و إذا رءاك . .. أه_ذا الذى يذكر ءالهتكم

همزه استفهاميه در {أه_ذا. ..} براى تعجب است و اسم اشاره {ه_ذا} _ به قرينه استهزا _ در تحقير استعمال گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 41 - 2،3

2 _ مشركان همواره ، به هنگام مشاهده پيامبر ( ص ) ، ايشان را تحقير مى كردند .

و إذا رأوك . .. أه_ذا الذى بعث اللّه رسولاً

اسم اشاره {ه_ذا} در تحقير استعمال شده است.

3 _ تمسخر و تحقير ، شيوه دايمى مشركان براى مبارزه با پيامبر ( ص )

و إذا رأوك إن يتّخذونك إلاّ هزوًا أه_ذا الذى بعث اللّه رسولاً

برداشت فوق، با توجه به وجود ادات حصر، استثنا، شرط و جزا در آيه شريفه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 10

10 - كافران مكه ، درصدد تحقير و خوار ساختن پيامبر ( ص ) بودند .

و لايستخفّنّك الذين لايوقنون

دعوت از پيامبر(ص) به صبر در برابر كافران و نيز توصيه به مراقبت از خود كه مبادا كافران آن حضرت را خفيف و خوار كنند، مى تواند بازگو كننده وضعيّت رفتارى كافران درباره پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 7 - 4

4 - رفتار كافران با شخصيت پيامبر ( ص ) ، برخوردى

تحقيرآميز و در حد شخصيتى فاقد شهرت و موقعيت

هل ندلّكم على رجل ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق

ذكر نكردن شخصيت حقوقى پيامبر(ص) به عنوان رسول خدا و يا نگفتن نام آن حضرت و آوردن عنوانى نكره، حكايت از موضوع ياد شده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 10

10 - مشركان ، در صدد تحقير شخصيت پيامبر ( ص ) در ميان مردم بودند .

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل

آوردن اسم اشاره {ه_ذا} و نكره بودن {رجل} _ كه تنوين آن براى تحقير است _ دلالت بر نكته ياد شده مى كند.

تحميل عقيده به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 4،5

4 - اقدام نكوهيده برخى از مسلمانان ، به تحميل آراى شخصى خود بر پيامبر ( ص ) *

لو يطيعكم فى كثير من الأمر لعنتّم

برداشت بالا بدان احتمال است كه نكوهش مستفاد از آيه، نظر به جريان هايى داشته باشد كه قبلاً صورت گرفته بود.

5 - تلاش برخى از مسلمانان ، براى واداشتن پيامبر ( ص ) به پذيرش خبر { وليد } *

و اعلموا أنّ فيكم رسول اللّه لو يطيعكم . .. لعنتّم

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل و بنابر اين كه مراد از فاسق در آيه قبل وليد بن عقبه باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

تحيت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 5،6،7

5 - منافقان ، به هنگام وارد شدن

بر پيامبراكرم ( ص ) ، از روى اهانت به جاى تحيتى كه خداوند به آن فرمان داده بود ، تحيت ديگرى به آن حضرت مى گفتند .

و إذا جاءوك حيّوك بما لم يحيّك به اللّه

6 - تحيت بر پيامبراكرم ( ص ) ، تعيين شده از جانب خداوند

و إذا جاءوك حيّوك بما لم يحيّك به اللّه

7 - مؤمنان ، بايد بر پيامبراكرم ( ص ) به همان تحيتى كه خدا به آن حضرت گفته است ، تحيت بگويند .

و إذا جاءوك حيّوك بما لم يحيّك به اللّه

تحير مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 4

4_ تكذيب كنندگان حق _ قرآن ، پيامبر و معاد _ گرفتار سردرگمى و پريشان گويى

بل كذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم و هم فى أمر مريج

يكى از نمودهاى پريشان گويى تكذيب گران معاد اين است كه مى گويند چون بدن انسان در خاك متلاشى مى شود پس چگونه مى تواند از خاك دوباره برآيد; اين در حالى است كه خود مى دانند انسان براى نخستين بار نيز از همين خاك برآمده است.

تداوم رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 15

15 _ محمّد(ص) خاتم پيامبران و رسالتش جهانشمول و فراگير تا نهايت تاريخ است.

و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذركم به و من بلغ

جهانشمولى رسالت پيامبر(ص) و خاتميت آن از عموم {من بلغ} كه شامل تمامى افراد در همه عصرها مى شود، استفاده شده است.

تداوم علم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح

- 48 - 8 - 5

5- پيامبر ( ص ) ، حتى پس از رحلت خود ، داراى آگاهى و قدرت نظارت بر عملكرد امت خويش

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا

اگر منظور از {شاهداً} شهادت بر اعمال همه امت در صحنه قيامت باشد، مطلب بالا استفاده مى شود; زيرا كه شهادت بدون آگاهى و نظارت فاقد اعتبار است.

تداوم مبارزه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 21 - 2

2 - مبارزه كافران با قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، با انديشه اى مستمر و حساب شده بود .

إنّه فكّر و قدّر . .. ثمّ نظر

تداوم معجزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 2 - 4

4 - پيامبراكرم ( ص ) ، داراى معجزاتى متعدد و مستمر

و إن يروا ءاية يعرضوا و يقولوا سحر مستمرّ

از اين كه كافران، بر استمرار كارهاى خارق العاده پيامبر(ص) انگشت مى نهادند، استفاده مى شود كه جلوه هاى اعجازى پيامبر(ص)، مقطعى نبود; بلكه پايا و مستمر بوده است; گاه با {شق القمر} و زمانى با آيات جديد قرآن.

تداوم نسل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 3 - 2

2 - تداوم نسل پيامبر ( ص ) از طريق فاطمه ( س ) ، پوچى پندار دشمنان آن حضرت را در مورد قطع نسل او بر ملا ساخت .

إنّا أعطين_ك الكوثر . .. إنّ شانئك هو الأبتر

تداوم نظارت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 -

8 - 5

5- پيامبر ( ص ) ، حتى پس از رحلت خود ، داراى آگاهى و قدرت نظارت بر عملكرد امت خويش

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا

اگر منظور از {شاهداً} شهادت بر اعمال همه امت در صحنه قيامت باشد، مطلب بالا استفاده مى شود; زيرا كه شهادت بدون آگاهى و نظارت فاقد اعتبار است.

تداوم وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 3 - 1

1 - خداوند ، هرگز ارتباط خود را با پيامبر ( ص ) قطع نكرده و به آن حضرت بى اعتنا نبود .

ما ودّعك ربّك

{توديع} _ كه در بدرقه مسافر و ترك كردن او متعارف شده است - در اين آيه به معناى ترك است (مفردات). فعل هاى {ما ودّع} و {ما قلى}، براساس شأن نزول هايى كه براى اين سوره ذكر كرده اند، به مقطع خاصى از عمر پيامبر(ص) نظر دارد كه نزول وحى در آن مقطع متوقف شده بود; ولى به قرينه آيات بعد _ كه از آخرت آن حضرت و نيز دوران خردسالى او سخن گفته است _ تمام حالات و زمان هاى وجود مبارك پيامبر(ص) مراد است.

تذكر به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 15 - 2

2 - خداوند ، با بيان پافشارى كافران عصر بعثت بر كفر و انكار معاد ، انتظار ايمان آوردن آنان را بى فايده خواند و توطئه گرى آنها را به پيامبر ( ص ) گوشزد كرد .

إنّهم يكيدون كيدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 -

99 - 4

4 - قرآن ، عطيه بزرگ الهى به پيامبر ( ص ) و مايه تذكر و بيدارباش است .

و قد ءاتين_ك من لدنّا ذكرًا

نكره بودن {ذكراً} دلالت بر عظمت آن دارد و مراد از {ذكر} به قرينه {من أعرض عنه} (درآيه بعد) قرآن است.

تذكر خوشنامى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 4 - 6

6 - خداوند ، با توجه دادن پيامبر ( ص ) به نعمت خوش نامى ، آن را عطاى ويژه خويش به آن حضرت خواند .

و رفعنا لك ذكرك

تذكر رؤياى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 2

2- حقيقتى كه پيامبر ( ص ) از جانب خداوند در خواب ديد و نيز شجره ملعونه در قرآن ، شايسته ياد و يادآورى است .

و إذ قلنا لك . .. و الشجرة الملعونة فى القرءان

پيش از حرف {إذ}، {اذكر} در تقدير است و از اين فرمان به دست مى آيد كه آنچه خداوند به پيامبر(ص) يادآورى كرده، شايسته تذكر و يادآورى است.

تذكرات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 1

1- پيامبر ( ص ) سرگذشت قوم نوح ، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان را به مردم يادآورى كرد .

ألم يأتكم نبؤا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ألم يأتكم} ادامه كلام پيامبر(ص)است كه خداوند به آن حضرت فرمود: {أنزلناه إليك . .. و إذ

قال موسى}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ادامه دادن هشدار ها و تذكر هاى خويش ، بدون نگرانى از اتهام هاى كافران

فذكّر

از ذيل آيه شريفه استفاده مى شود كه پيامبر(ص)، نبايست به اتهام هاى مشركان بينديشد; بلكه وظيفه آن حضرت ادامه دادن به تبليغ خويش است.

تربيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 2 - 6

6- بنده نوازى و مهرورزى خداوند ، مايه برخوردارى پيامبر ( ص ) از تربيت ها و الطاف او است .

ذكر رحمت ربّك عبده

اين كه خداوند، رحمت بر بنده اش زكريا را با تعبير {ربّك} _ خطاب به پيامبر(ص) _ بيان كرد، اشاره به اين نكته دارد كه او در راستاى تربيت آن حضرت نيز از رحمت بر بنده خود دريغ نخواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 3 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، تحت توجّه ويژه و تربيت خداوند بود .

من ربّك

{ربّ} در اصل، به معناى {تربيت} است (مفردات راغب). اضافه شدن {ربّ} به عنوان صفت خداوند به ضمير مخاطب (كَ) _ كه مراد از آن، پيامبر(ص) است _ مى تواند مفيد نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 2 - 4

4 - نزول وحى بر پيامبر ( ص ) ، براى پرورش و تنظيم جهت گيرى صحيح او بود .

و لاتطع الك_فرين . .. و اتّبع

ما يوحى إليك من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 10

10 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّ اللّه أدّب نبيَّه حتّى إذا أقامه على ما أراد قال له : { و أمر بالعُرْف و أعرض عن الجاهلين } فلمّا فعل ذلك له رسول اللّه ( ص ) زكّاه اللّه ، فقال : { إنّك لعلى خلق عظيم . . . } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: خداوند پيامبر خود (محمّد(ص)) را تربيت كرد تا آن گاه كه او را بر آنچه اراده كرده بود پابرجا داشت، به او فرمود: (و أمر بالعرف و أعرض عن الجاهلين) چون رسول خدا آن فرمان را براى او انجام داد، خداوند او را به پاكى ستود و فرمود: (إنّك لعلى خلق عظيم)}.

ترس دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 47 - 1

1- توطئه گران عليه پيامبر ( ص ) ، به هلاكت در حال وحشت و هراس تهديد شدند .

أفأمن الذين مكروا السيّئات . .. أو يأخذهم على تخوّف

{أخذ} (گرفتن) كنايه از هلاكت و {على تخوّف} حال براى مفعول {يأخذ} است. {تخوّف} ممكن است از ريشه {خوف} به معناى ترس باشد.

ترس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 15 - 1،2

1 _ ترس پيامبر(ص) از عذاب خداوند

قل إنى أخاف إن عصيت ربى عذاب يوم عظيم

2 _ پيامبر(ص)، مأمور به اظهار ترس خويش از عذاب در صورت نافرمانى از پروردگار

قل إنى أخاف

إن عصيت ربى عذاب يوم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 11،14،33

11 - پيامبر ( ص ) ، از ترس مردم ، حقايقى را درباره مطلَّقه زيد ، پنهان مى كرد .

و تخفى فى نفسك ما اللّه مبديه و تخشى الناس

به قرينه ذيل آيه (فلمّا قضى زيد منها وطراً زوّجناكها) احتمال قوى اين است كه آنچه پيامبر(ص) مخفى مى كرده، فرمان خداوند به ازدواج با زينب، مطلَّقه زيد، بوده است.

14 - شايسته است كه پيامبر ( ص ) ، تنها از خداوند بترسد .

و اللّه أحقّ أن تخشيه

33 - { عن الرضا ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { و تخفى فى نفسك ما اللّه مبديه و تخشى الناس } : إنّ اللّه عزّوجلّ عرف نبيّه أسماء أزواجه . . . و إحديهنّ من سمّى له زينب بنت جحش و هى يومئذ تحت زيد بن حارثة فأخفى إسمها فى نفسه و لم يبده لكيلا يقول أحد من المنافقين : إنّه قال فى إمرأة فى بيت رجل أنّ ها إحدى أزواجه . . . و خشى قول المنافقين . . . ;

از امام رضا(ع) درباره اين سخن خداى عزّوجلّ: {و تخفى فى نفسك ما اللّه مبديه} روايت شده كه خداى عزّوجلّ به پيغمبر خود نام هاى همسران اش را اعلام كرده بود و يكى از آنان، كسى بود كه براى پيغمبر، به نام زينب بنت جحش معرفى شده بود و زينب، در آن زمان همسر زيد بن حارثه بود. پس پيغمبر، نام او را مخفى مى داشت و آن را اظهار نمى كرد تا

از منافقان كسى نگويد: پيغمبر درباره زنى كه در خانه ديگرى است، گفته است كه وى، يكى از همسران او است! ... رسول خدا، از گفته منافقان مى ترسيد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 39 - 6

6 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را ، براى هراس راه ندادن به خود در راه انجام دادن رسالت اش ، دلدارى داده است .

الذين يبلّغون رس_ل_ت اللّه و يخشونه و لايخشون أحدًا

ذكر اين آيه در لابه لاى آياتى كه در آن از پيامبر(ص) و برخوردهاى ديگران با آن حضرت و در تنگنا قرار گرفتن اش سخن مى گويد، مى تواند اشعار به اين نكته داشته باشد كه {اى رسول خدا! با توجه به سنت رفتارى پيامبران پيشين، عمل كن و هراسى به خود راه نده}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 13 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام هراس داشتن خود از پيامد هاى ناگوار اخروى عصيان و نافرمانى خدا به مردم

قل إنّى أخاف إن عصيت ربّى عذاب يوم عظيم

2 - پيامبر ( ص ) در خوف و هراس از عذاب قيامت ، در صورت عصيان و نافرمانى كردن

إنّى أخاف إن عصيت ربّى عذاب يوم عظيم

ترس محمد(ص) از عذاب اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 26

26 _ ترس پيامبر اكرم ( ص ) از عذاب قيامت ، عامل بازدارنده او از هر نافرمانى و گناه

إنى أخاف إن عصيت ربى عذاب يوم عظيم

ترس

مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 51 - 2

2 - روى گردانى كافران مخالف پيامبر ( ص ) ، از سخن بيداربخش و پندآموز قرآن ، همراه با ترس و نگرانى از آينده خويش بود .

فرّت من قسورة

از تشبيه اعراض كافران از قرآن، به فرار گورخران از شير ژيان _ كه همراه با ترس و اضطراب شديد است _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

ترك فرياد با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 1

1 _ ادب معاشرت در ملاقات پيامبر ( ص ) ، مقتضى صدا نزدن آن حضرت و انتظار كشيدن و شكيبا بودن تا خروج ايشان از خانه

و لو أنّهم صبروا حتّى تخرج إليهم لكان خيرًا لهم

ترك مبارزه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 4

4 _ خير و صلاح انسان ها در پرهيز از ستيزه جويى با خدا و رسول او

و إن تنتهوا فهو خير لكم

ترك مخالفت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 13

13 - عدم مخالفت با رهنمود هاى ارزشى پيامبر ( ص ) ، از جمله مواد بيعت زنان با آن حضرت

و لايعصينك فى معروف

ترك نجوا با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 13 - 4،15

4 - نكوهش مسلمانان از سوى خداوند ، به خاطر صرف نظر كردن از ملاقات هاى محرمانه با

پيامبراكرم ( ص ) و امتناع ورزيدن از پرداخت صدقه نجوا

ءأشفقتم أن تقدّموا بين يدى نجويكم صدق_ت

15 - { عن على ( ع ) إنّه قال : بى خفف اللّه عن ه_ذه الاُمّة لأنّ اللّه امتحن الصحابة به_ذه الآية فتقاعسوا عن مناجاة الرسول ( ص ) . . . و كان معى دينار فتصدّقت به فكنت أنا سبب التوبة من اللّه على المسلمين حين عملت بالآية و لو لم يعمل بها أحد لنزل العذاب لإمتناع الكلّ من العمل بها ;

از حضرت على(ع) روايت شده كه فرمود: خدا به وسيله من [كيفر سنگينى] اين امت را سبك كرد; زيرا خداوند صحابه را با آيه {قدّموا بين يدى نجواكم صدقات} امتحان كرد. آنان از نجوا كردن با رسول خدا(ص) خوددارى كردند ...و با من دينارى بود كه آن را [قبل از نجوا ]صدقه دادم. پس من سبب گذشت خداوند از مسلمين شدم; آن گاه كه به اين آيه عمل كردم و اگر هيچ كس به آن عمل نمى كرد، عذاب نازل مى شد; زيرا همه از عمل به آن امتناع كرده بودند}.

ترك نماز جمعه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 1،2

1 - مسلمانان صدراسلام ، با مشاهده بساط داد و ستد و يا لهو و سرگرمى ، جذب آن مى شدند و مصلاّ را ترك و پيامبر ( ص ) را در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه ، ر ها مى كردند .

و إذا رأوا تج_رة أو لهوًا انفضّوا إليها و تركوك قائمًا

2 - نكوهش مسلمانان صدراسلام از سوى خداوند ، به خاطر ترك

مصلاّ براى داد و ستد و يا تماشاى لهو و ر ها كردن پيامبر ( ص ) در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه

و إذا رأوا تج_رة أو لهوًا انفضّوا إليها و تركوك قائمًا

ترور شخصيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 51 - 7

7 - ترور شخصيت ( همچون پيامبر ( ص ) ) ، از ترفند هاى كافران براى مبارزه با تعاليم اسلام و قرآن

لمّا سمعوا الذكر و يقولون إنّه لمجنون

اين كه كافران، به جاى مبارزه با تعاليم قرآن، پيامبر(ص) را متهم به جنون كردند; بيانگر اين نكته است كه آنان درصدد بودند با اين كار، به هدف خود (نابودى دين) نائل شوند.

تسبيح محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 22

22 - نيل پيامبر ( ص ) به مقام رضا ، درگرو صبر ، تسبيح و حمد مداوم پروردگار

فاصبر . .. و سبّح ... لعلّك ترضى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 52 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، موظّف به تسبيح خدا و اعلام مبرّا بودن او از هر عيب و نقص

فسبّح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 26 - 4

4 - فرمان الهى به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر شب زنده دارى و تسبيح خداوند در بيشتر اوقات شب

و سبّحه ليلاً طويلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 1 - 10

10 - تسبيح

پيامبر ( ص ) ، مايه رشد و تعالى او است .

ربّك

تسليم به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 65 - 11

11 _ تسليم همه جانبه در برابر پيامبر ( ص ) و احكام قضايى آن حضرت ، از علايم ايمان

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك . .. و يسلّموا تسليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 66 - 12

12 _ ارجاع داورى به پيامبر ، خشنودى از حكم وى و تسليم كامل در برابر ايشان ، سعادت و ثبات ايمان را در پى خواهد داشت .

فلا و ربّك . .. و لو انّهم فعلوا ما يوعظون به لكان خيراً لهم و اشدّ تثبيتاً

بنابر اينكه {ما يوعظون} مطالب بيان شده در آيه قبل باشد و نه قتل و هجرت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 68 - 2

2 _ ارجاع داورى به پيامبر ( ص ) و رضايت از حكم وى و تسليم او بودن ، از عوامل هدايت و دستيابى به صراط مستقيم است .

حتى يحكّموك . .. و لو انّهم فعلوا ما يوعظون به ... و لهديناهم صراطا مستقيما

بنابر اينكه مراد از {ما يوعظون به . .. }، همان مسائلى باشد كه در آيه 65 مطرح شده است; يعنى پذيرش حاكميت پيامبر (ص) و...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 1 - 11

11 _ لزوم تسليم روحى و درونى انسان ، در برابر حكم خدا و رسول *

إنّ

اللّه سميع عليم

برداشت بالا بدان احتمال است كه وصف {عليم} پس از وصف {سميع} بيانگر اين جهت باشد كه اگر مؤمنان، رأى عجولانه خود را اظهار كنند، خداوند {سميع} است و اگر در دل نسبت به حكم خدا و رسول او موضعى مخالف داشته باشند، خداوند {عليم} است. بنابراين حتى در درون نيز، بايد منقاد حكم الهى باشند.

تسليم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 64 - 12

12 _ پيامبر اكرم ( ص ) و پيروانش ، تسليم در برابر خداوند هستند .

فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون

تسهيل سختى براى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 5

5 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به تداوم همراه بودن سختى ها با آسانى ها ، مطمئن ساخت .

فإنّ مع العسر يسرًا

آيه شريفه با بيان قانون كلّى {همراه بودن سختى ها با آسانى ها} _ پس از ذكر نمونه هايى از آن در زندگى پيامبر(ص) _ آن حضرت را به كلى بودن و استمرار اين وضعيت، نويد مى دهد.

تشبيه رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 2

2_ پيامبر ( ص ) در رسالت و تلقّى وحى همانند پيامبران امت هاى پيشين و برخورد امتش با وى همسان برخورد امت هاى پيشين با پيامبران خويش

كذلك أرسلن_ك فى أُمّة قد خلت من قبلها أمم لتتلوا عليهم الذى أوحينا إليك

تشبيه در جمله {كذلك أرسلناك . ..} مقتضى مشبه، مشبه به و وجه شبه مى باشد. گفته شده

مشبّه {ارسال پيامبر در امت خويش}، مشبه به {ارسال پيامبران در امتهاى گذشته} و وجه شبه {حقايقى است كه از آيات قبل و نيز آيه مورد بحث مى توان استفاده كرد}. از آن حقايق است نفس رسالت، تلقى وحى، وظيفه پيامبرى، هدف ارسال (لتتلوا عليهم ...)، برخورد امتها، سرنوشت ايشان، سنت خداوند در امر هدايت و اضلال مردم پس از ارسال پيامبران (قل إن الله يضل من يشاء و يهدى إليه من أناب) و ... .

تشبيه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 46 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، به منزله چراغى فروزان ( براى هدايت ) است .

و سراجًا منيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 33

33- تشبيه پيامبراسلام و ياران آن حضرت در انجيل ، به زراعتى شكوفا ، پرحاصل و شگفت انگيز

و مثلهم فى الإنجيل كزرع أخرج شط_ه ف_ازره

{كزرع. ..} خبر براى {مثلهم فى الإنجيل} است.

تشبيهات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 13 - 1

1 - پيامبر ( ص ) مأمور تشبيه كردن وضعيت فرهنگى و دينى مردم مكه ، به وضعيت مردمى همانند آنان در طول تاريخ

و اضرب لهم مثلاً أصح_ب القرية

{مَثَل} گاهى در معناى شبيه و مانند به كار مى رود كه در اين صورت معناى آيه چنين خواهد بود: اى پيامبر! براى وضعيت مردم مكه، شبيه و مانندى از تاريخ (اصحاب قريه) بياور. و گاهى به معناى خبر است; يعنى، اى پيامبر! براى مردم مكه خبر و

داستان اصحاب قريه را نقل كن تا مردم از اين داستان عبرت گيرند. گفتنى است برداشت ياد شده براساس معناى نخست است.

تشديد كيفر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 1

1- هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر اينكه در صورت لغزش از مواضع اصولى خويش ، دچار كيفر دو چندان دنيوى و اخروى خواهد شد .

إذًا لأذقن_ك ضعف الحيوة و ضعف الممات

تشويق محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 184 - 4

4 _ ترغيب پيامبر ( ص ) از سوى خداوند به پايدارى در انجام رسالت ، على رغم تكذيب و مخالفت مردم

فان كذّبوك فقد كذّب رسل من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 34 - 5

5 _ ترغيب و دعوت پيامبر(ص) و مؤمنان از جانب خداوند به صبر و پايدارى در برابر مخالفان

و لقد كذبت رسل من قبلك فصبروا . .. حتى أتهم نصرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 9

9_ از هدف هاى بيان سرگذشت نوح ( ع ) در قرآن ، ترغيب پيامبر ( ص ) و اهل ايمان به صبر و مقاومت است .

تلك من أنباء الغيب نوحيها إليك . .. فاصبر إن الع_قبة للمتقين

خداوند، با تفريع جمله {إصبر. ..} به وسيله حرف {فاء} بر نقل داستان نوح(ع) ، به اين نكته اشاره مى كند كه: مقصود از شرح ماجراى حضرت نوح (ع) ، قصه سرايى نيست; بلكه

هدف از آن ، هدايت و تربيت مخاطبان قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 31 - 5

5 _ تشويق پيامبر ( ص ) و مؤمنان از سوى خدا ، به صبر و پايدارى در برابر دشمنان تبه كارشان همچون انبياى گذشته

و كذلك جعلنا لكلّ نبىّ عدوًّا من المجرمين و كفى بربّك هاديًا و نصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 7 - 7

7 - ذكر نمونه مشابه در پيمان گرفتن از انبياى پيشين ، براى پيامبر ( ص ) ، به منظور ترغيب آن حضرت ، به انجام رسالت خويش بود .

و إذا أخذنا من النبيّن ميث_قهم و منك و من نوح. .. و أخذنا منهم ميث_قًا غليظًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 18

18 - تشويق پيامبر ( ص ) از سوى خداوند به فراهم آوردن زمينه هاى رضايت همه همسرانش با وجود داشتن حق هرگونه تصميم و اختيار درباره آنان

ترجى من تشاء . .. ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين بما ... و اللّه يعل

ذكر فلسفه حكمى كه به پيامبر(ص) داده شده، مى تواند رهنمودى باشد به آن حضرت كه تلاش كند با وجود حق تصميم داشتن درباره همخوابگى با همسران اش، آنان را راضى نگهدارد. لازم به ذكر است كه فراز {واللّه يعلم...} پس از بيان نكته ياد شده مى تواند به برداشت بالا، اشاره داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35

- 4 - 5

5 - ترغيب پيامبر ( ص ) از سوى خداوند به صبر و پايدارى در انجام رسالت خويش ، به رغم تكذيب و مخالفت كافران و مشركان

و إن يكذّبوك فقد كذّبت رسل من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 25 - 5

5 - ترغيب پيامبر ( ص ) از سوى خداوند به صبر و پايدارى در انجام رسالت خويش ، به رغم تكذيب و مخالفت كافران و مشركان

و إن يكذّبوك فقد كذّب الذين من قبلهم جاءتهم رسلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 21 - 1

1 - تشويق پيامبر ( ص ) از سوى خداوند ، به مطالعه در ماجراى گروه متخاصم و شاكى در نزد داوود ( ع )

و هل أتي_ك نبؤا الخصم

استفهام در {هل أتاك. ..} براى تحريض و تشويق مخاطب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 10 - 6

6 - خداوند ، با بيان هدايت هاى خويش به پيامبر ( ص ) و رهانيدن آن حضرت از ناآگاهى ها ، او را به آموختن دانسته هاى خود به جويندگان آن تشويق كرد .

و وجدك ضالاًّ فهدى . .. و أمّا السائل فلاتنهر

تشويق همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 5 - 5

5 - تشويق و ترغيب همسران خطاكار پيامبراكرم ( ص ) از سوى خداوند ، به توبه و هماهنگ كردن خود با شرايط و برنامه هاى زندگى آن حضرت

إن تتوبا إلى اللّه

. .. عسى ربّه إن طلّقكنّ أن يبدّله أزوجًا خيرًا منكنّ

هشدار به طلاق و جايگزينى همسران ديگر _ پس از توصيه به توبه _ در حقيقت نوعى تشويق و ترغيب همسران خطاكار پيامبر(ص) به توبه و اصلاح رفتار خويش است.

تصديق محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 130 - 5

5 - توحيد ربوبى و افعالى و تسليم بودن در برابر خدا و تصديق رسالت پيامبر اكرم ( ص ) و كتاب آن حضرت ( قرآن ) ، از اصول آيين ابراهيم است .

وابعث فيهم رسولا . .. و من يرغب عن ملة إبرهيم

آيه مورد بحث انسانها را به گزينش آيين ابراهيم دعوت مى كند و آيه هاى گذشته، اشاره به اصول اين آيين دارد. جمله {ربنا تقبل ...} بيانگر اين است كه: ابراهيم(ع) به توحيد ربوبى و افعالى و ... معتقد بود.

تصديق نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 1

1- كافران مكه ، از پيامبر ( ص ) خواستار آوردن فرشتگان براى تصديق نبوت آن حضرت بودند .

قالوا . .. لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

{لو ما} مانند {هلا} و {لولا} براى تحضيض است.

تضرع محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 8 - 1،5

1 - حاجت خواستن از خداوند و تضرّع به درگاه او ، تكليف و توصيه اى الهى به رسول اكرم ( ص )

و إلى ربّك فارغب

{رغب إليه}; يعنى، در دعا خالصانه كوشيد و يا اظهار فروتنى كرد و حاجت خواست.

(برگرفته از قاموس)

5 - ابتهال و تضرّع پيامبر ( ص ) به درگاه خداوند ، پاسخى به نعمت هاى ويژه او به آن حضرت بود .

ألم نشرح . .. و وضعنا ... و رفعنا ... و إلى ربّك فارغب

تعاليم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 9

9 - آموزش علوم و حقايقى كه بشر از دستيابى به آنها ناتوان است ، از اهداف و برنامه هاى پيامبر ( ص ) مى باشد .

و يعلمكم ما لم تكونوا تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 12

12 _ معارف نازل شده بر پيامبر ( ص ) ، موجب افزايش طغيانگرى و كفرورزى بسيارى از يهوديان

و ليزيدن كثيراً منهم ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 2

2 - پرستش پروردگار يگانه و تسليم محض در برابر او ، پيام و هدف استوار و تغييرناپذير پيامبر ( ص )

إنّما أُمرت أن أعبد ربّ ه_ذه البلدة . .. أن أكون من المسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 7 - 6

6 - سخن گفتن پيامبر ( ص ) از بازآفرينى انسان ها در قيامت

رجل ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد

تعبير روياى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 4

4 _ ضعف و ناتوانى سپاه كفر در جنگ بدر ، تأويل

و تعبير رؤياى پيامبر ( ص ) ( كم ديدن نفرات دشمن )

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا

از منابع تاريخى مربوط به جنگ بدر و نيز اينكه هر فرماندهى پيش از اقدام به جنگ همواره در تلاش براى آگاهى به كم و كيف لشكر مقابل است، به دست مى آيد كه پيامبر(ص) و ديگر مسلمانان از تعداد تقريبى نفرات دشمن آگاه بودند. بنابراين رؤياى پيامبر(ص) حاكى از سستى و ضعف نيروى دشمن بوده است، نه بيانگر تعداد آنان.

تعجب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 2

2 _ شگفتى پيامبر ( ص ) از سخنان فريبنده برخى مردم

و من الناس من يعجبك قوله فى الحيوة الدنيا

با توجه به توضيح فيش قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 7

7 _ تعجب پيامبر ( ص ) نسبت به برخوردارى منافقان از امكانات مادى

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم

ممكن است نهى در آيه متوجه شخص پيامبر(ص) باشد و يا متوجه همه كسانى كه صلاحيت دارند مخاطب خداوند قرار گيرند، برداشت فوق مبتنى بر احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 6

6 _ تعجب پيامبر ( ص ) نسبت به برخوردارى منافقان از امكانات مادى و مفاخر اجتماعى

و لاتصل . .. و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه خطاب در {لاتعجبك} به شخص پيامبر اكرم (ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 86

- 1

1 - دريافت كتاب آسمانى و برعهده گرفتن رسالت الهى ، خارج از گمان پيامبر ( ص ) بود .

و ما كنت ترجوا أن يلقى إليك الكت_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 12 - 1،6

1 - تعجب پيامبر ( ص ) از مواضع انكارآميز مشركان نسبت به معاد و يگانگى خداوند ; على رغم مشاهده عظمت آفرينش و قدرت خداوند در جهان

إنّ إل_هكم لوحد . .. فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا... بل عجبت

به قرينه آيات پيشين به دست مى آيد كه آنچه موجب شگفتى پيامبر(ص) گرديده بود، انكار توحيد ربوبى و معاد از سوى مشركان _ به رغم مشاهده آيات الهى در طبيعت و عظمت آفرينش _ بود.

6 - { عن ابن جريح _ رضى اللّه عنه _ فى قوله { بل عجبت } قال النبى ( ص ) : عجبت بالقرآن حين أنزل و يسخر منه ضلال بنى آدم ;

از ابن جريح درباره قول خدا {بل عجبت} روايت شده كه رسول خدا(ص) فرمود: هنگام نزول قرآن تعجب مى كردم كه گمراهان بنى آدم آن را مسخره مى كنند}.

تعدد اتاقهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 4

4 - پيامبر ( ص ) خانه هاى ( اتاق ) متعددى داشته است .

لاتدخلوا بيوت النبىّ

تعدد معجزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 2 - 4

4 - پيامبراكرم ( ص ) ، داراى معجزاتى متعدد و مستمر

و إن يروا ءاية يعرضوا و يقولوا سحر مستمرّ

از اين كه

كافران، بر استمرار كارهاى خارق العاده پيامبر(ص) انگشت مى نهادند، استفاده مى شود كه جلوه هاى اعجازى پيامبر(ص)، مقطعى نبود; بلكه پايا و مستمر بوده است; گاه با {شق القمر} و زمانى با آيات جديد قرآن.

تعقل در روش مبارزه دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 1،2

1 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را به انديشه و تحليل در چگونگى و شيوه هاى مخالفت و مبارزه سران كفر و شرك با قرآن و رسالت آن حضرت ، فراخواند

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل

2 _ ضرورت انديشه در چگونگى و شيوه هاى مخالفت و مبارزه سران كفر و شرك با قرآن و پيامبراسلام ( ص ) و تحليل عميق آن براى رهبران جامعه اسلامى

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل

تعقل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، ساليان درازى در ميان مردم زندگى مى كرد و آنان آن حضرت را به عقل و درايت مى شناختند .

ثمّ تتفكّروا ما بصاحبكم من جِنّة

تعلم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 34 - 1

1 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر ( ص ) از جانب خداوند

قل هل من شركائكم . .. قل اللّه يبدؤا الخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 35 - 1

1 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

قل هل

من شركائكم من يهدى إلى الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 2

2 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

أم يقولون افتريه قل فأتوا بسورة مثله

تعليم استعاذه به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 1 - 5

5 - خداوند ، آموزنده الفاظ استعاذه به پيامبر ( ص )

قل

تعليم به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 26 - 1

1 _ تعليم نيايش و ستايش از جانب پروردگار به پيامبر ( ص )

قل اللّهم مالك الملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 97 - 1

1 - استعاذه ( پناه بردن ) به خدا از وسوسه هاى شيطان ، از رهنمود هاى الهى به پيامبر ( ص )

و قل ربّ أعوذ بك من همزت الشي_طين

{عوذ} (مصدر {أعوذ}) به معناى پناه بردن و {همزة} (مفرد {همزات}) به معناى وسوسه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 98 - 1

1 - استعاذه ( پناه بردن ) به خدا از روى آوردن و حضور شياطين ، دعاى تعليمى از سوى خدا به پيامبر ( ص )

و قل أعوذ بك من همزت الشي_طين . و أعوذ بك ربّ أن يحضرون

تعليم توحيد به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 1 - 1

1 - خداوند ، آموزنده توحيد به

پيامبر ( ص )

قل هو اللّه أحد

تعليم دعا به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 80 - 1

1- تعليم خواستنى ها و گونه نيايش و دعا ، از سوى خداوند به پيامبر ( ص )

و قل ربّ أدخلنى مدخل صدق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 118 - 1

1 - تعليم روش دعا و نيايش به پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

و قل ربّ . .. خير الرحمين

تعليم روش پاسخ به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 83 - 3

3- خداوند ، شيوه پاسخ گويى به پرسش هاى مردم را به پيامبر ( ص ) تعليم داده است .

و يسئلونك . .. قل سأتلوا عليكم

تعليم قرآن به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 6 - 2

2 - روى آوردن جبرئيل به سوى پيامبر ( ص ) ، جهت تعليم قرآن به آن حضرت

علّمه شديد القوى . .. فاستوى

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه متعلق {استوى} حذف شده و تقدير آن {فاستوى إليه} مى باشد (آهنگ پيامبر كرد).

تعليم قرآن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 9 - 2

2 - فراگرفتن قرآن و حفظ آن و دارا بودن تسهيلات خدا دادى ، پيامبر ( ص ) را از شرايط لازم براى ارشاد مردم برخوردار ساخته بود .

سنقرئك فلاتنسى . .. و نيسّرك لليسرى . فذكّر

حرف {فاء}،

فرمان ارشاد و تذكر را بر آيات پيشين تفريع كرده است. در آن آيات، از توانمندى پيامبر(ص) بر قرائت، حفظ و پى گيرى آسان تعاليم قرآن سخن به ميان آمده بود. بنابراين وجود آن ويژگى ها، مقدمه لازم براى اقدام به تذكر است.

تعليم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 7

7 - خداوند ، پاسخ معترضان تغيير قبله را - پيش از عنوان كردن آن - به پيامبر ( ص ) تعليم داد .

سيقول . .. قل للّه المشرق و المغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 1

1 _ خداوند روش احتجاج و بحث با مشركان را به پيامبر(ص) ارائه كرده است.

قل لمن ما فى السموت و الأرض . .. ليجمعنكم إلى يوم القيمة

فرمان خداوند به پيامبر(ص) (قل)، بيانگر لزوم استفاده پيامبر(ص) از اين روش خاص در مواجهه با منكران معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 1

1 - تعليم نيايش و ستايش از جانب پروردگار به پيامبر ( ص )

قل اللّهمّ

كلمه {اللّهمّ} در زبان عرب، اختصاصاً براى نداى خداوند به وقت دعا به كارمى رود; يعنى، يا اللّه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 16 - 1

1 - تعليم ادب دريافت وحى به پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

لاتحرّك به لسانك لتعجل به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 3 - 3

3 - پيامبر (

ص ) ، در شناخت ويژگى هاى قيامت ، نيازمند تعليم الهى است .

و ما أدريك ما القارعة

خطاب در آيه شريفه گرچه متوجه شخص پيامبر(ص) نيست; ولى چون آن حضرت خطاب را دريافت كرده است، او نيز از زمره مخاطبان خواهد بود.

تعهد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 49 - 10

10 - تعهد پيامبر ( ص ) به پيروى از كتابى برتر از قرآن و تورات ، در صورت ارائه آن از سوى كافران

قل فأتوا بكت_ب . .. أتّبعه

عبارت {أتّبعه} جواب براى شرط محذوف است; يعنى، {إن تأتوا بكتاب أهدى منها أتّبعه; اگر كتابى هدايتگر بياوريد، من از آن پيروى خواهم كرد}.

تعيين مسؤوليت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 10

10 _ تنها وحى الهى تعيين كننده وظايف و شأن پيامبر(ص) است.

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

تغذيه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 2

2 _ پيامبر ( ص ) همچون ديگر انسان ها ، نيازمند به غذا و مناسبات اقتصادى با مردم

مالِ ه_ذا الرسول يأكل الطعام و يمشى فى الأسواق

تفضل به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 10

10 _ نزول قرآن بر اساس حق، جلوه ربوبيت الهى نسبت به پيامبر(ص) است.

أنه منزل من ربك بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 87 - 4

4-

پيامبراكرم ( ص ) ، مورد فضل و رحمت عظيم و گسترده الهى

إن فضله كان عليك كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 1 - 1،5

1 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از خوبى هاى فراوان برخوردار ساخت .

إنّا أعطين_ك الكوثر

بر حروف اصلى {كوثر} (كاف، ثاء و راء)، حرف {واو} اضافه شد تا بر افزون بودن وصف كثرت دلالت كند; اين كلمه نام نهرى در بهشت نيز مى باشد (مقاييس اللغة). به مردى كه سرور و داراى خير فراوان باشد {كوثر} گفته مى شود (صحاح) و در معناى آن، عدد فراوان نيز گفته شده است. (مصباح)

5 - حضرت فاطمه ( س ) ، خير فراوان و عطاى خداوند به پيامبر ( ص )

إنّا أعطين_ك الكوثر

هر چند در شأن نزول ها و روايات سخنى از تطبيق {كوثر} بر {فاطمه}(س)، به ميان نيامده است; ولى از آخرين آيه استفاده مى شود كه نتيجه عطاى {كوثر}، {ابتر} (نسل بريده) نماندن پيامبر(ص) است. بنابراين فاطمه(س) كه نسل پيامبر(ص) از او است، مصداق {كوثر} خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 6

6 - مقام ربوبى خداوند ، جلوه گر در اعطاى فاطمه ( س ) به پيامبر ( ص )

إنّا أعطين_ك الكوثر . فصلّ لربّك

تفضل خدا به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 8

8 - پيامبر ( ص ) از بندگان خدا ، و بهره مند از فضل و بخشش خاص او

أن ينزل اللّه من فضله على

من يشاء من عباده

تفضل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 13

13 _ توطئه هاى منافقان عليه اسلام و پيامبر ( ص ) ، انتقام جويى آنان از مسلمانان دست يافته به امكانات مادى ، در پرتو تفضلات خدا و رسول

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {أغناهم} به مسلمانان برگردد.

تقرب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 22

22 _ مقام والاى پيامبر ( ص ) در پيشگاه خداوند

و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه توّاباً رحيماً

از اينكه خداوند پذيرش توبه بندگان را مشروط به استغفار رسول براى آنان كرده، مقام والاى او نزد خداوند معلوم مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 65 - 4

4 _ مقام والاى پيامبر ( ص ) ، در پيشگاه خداوند

فلا و ربّك

اضافه {ربّ} به ضمير خطاب، اضافه تشريفيّه است و حكايت از مقام والاى مخاطب دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 69 - 2

2 _ عظمت مقام رسول اللّه ( ص ) در پيشگاه خداوند

و من يطع اللّه و الرّسول

قرار گرفتن اطاعت از پيامبر (ص) در رديف اطاعت از خداوند، حكايت از عظمت آن بزرگوار در پيشگاه او دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 33 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) داراى منزلتى عظيم و كرامتى والا

در پيشگاه خداوند

و ما كان اللّه ليعذبهم و أنت فيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 87 - 5

5- جايگاه ويژه و رفيع پيامبر ( ص ) نزد خداوند

إن فضله كان عليك كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، بنده برجسته و مقرب خداوند

أليس اللّه بكاف عبده

برداشت ياد شده از اضافه {عبد} به ضمير اسم جلاله _ كه از نوع اضافه تشريفى است _ استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 8 - 2

2 - نزديك و نزديك تر شدن پيامبر ( ص ) ، به مبدأ وحى در افق اعلى براى دريافت قرآن

و هو بالأُفق الأعلى . ثمّ دنا فتدلّى

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه ضمير فاعلى به پيامبر(ص) بازمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 9 - 2،3

2 - راهيابى پيامبر ( ص ) به نهايت نزديكى و عالى ترين مرتبه تقرب به خداوند

فكان قاب قوسين أو أدنى

در صورتى كه ضماير غايب در آيات پيشين، مربوط به پيامبر(ص) باشد، مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است كه تعبير {قاب قوسين} كنايه از شدت نزديكى و تقرب آن حضرت، به خداوند به هنگام دريافت وحى است.

3 - { عن ثابت بن دينار ، قال : سألت زين العابدين على بن الحسين بن على بن أبى طالب . . . قلت فقول اللّه عزّوجلّ { ثمّ دنا فتدلّى فكان

قاب قوسين أو أدنى } قال : ذاك رسول اللّه ( ص ) دنا من حجب النور فرأى ملكوت السّماوات ثمّ تدلّى فنظر من تحته إلى ملكوت العرش حتّى ظنّ أنّه فى القرب من الأرض كقاب قوسين أو أدنى ;

ثابت بن دينار گويد: از امام سجاد(ع) از سخن خداوند عزّوجلّ {ثمّ دنا فتدلّى فكان قوب قوسين أو أدنى} سؤال كردم، حضرت فرمود: آن رسول خدا است كه به حجاب هاى نور نزديك شد. پس باطن آسمان ها را مشاهده نمود و از زير آن به باطن عرش نظر افكند تا آن كه گمان نمود در نزديكى به زمين فاصله دو كمان يا نزديك تر را دارد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 10 - 3،4

3 - تقرب فزاينده پيامبر ( ص ) به خداوند ، زمينه قابليت آن حضرت براى دريافت مفاهيم عالى وحى *

ثمّ دنا . .. فأوحى إلى عبده ما أوحى

در صورتى كه ضماير آيات پيشين (هو . .. دنا...) به پيامبر(ص) بازگردد، از ترتب {فأوحى...} بر {دنافتدلّى} مطلب بالا استفاده مى شود.

4 - { عبوديت } ، عالى ترين عنوان پيامبر ( ص ) ، در اوج تقرب به خداوند

ثمّ دنا فتدلّى . .. فأوحى إلى عبده ما أوحى

به كار رفتن وصف {عبد} براى پيامبر(ص) _ در پى ترسيم جايگاه قرب آن حضرت _ بيانگر مطلب ياد شده است.

تقواى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 33 - 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) مظهر تقواپيشگى

و الذى جاء بالصدق و صدّق . .. أُول_ئك هم

المتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 17

17 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، سزاوارترين و شايسته ترين انسان ها براى برخوردارى از روح تقوا

و ألزمهم كلمة التقوى و كانوا أحقّ بها و أهلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 12 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، اهل تقوا و توصيه كننده ديگران به آن

أو أمر بالتّقوى

تقواى همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 32 - 1

1 - همسران پيامبر در صورت رعايت تقوا ، با ساير زنان ، داراى موقعيتى يك سان نيستند .

ي_نساء النبىّ لستنّ كأحد من النساء إن اتّقيتنّ

تقويت روحيه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 55 - 7

7 _ تقويت روحى پيامبر اسلام ( رهبران و مبلغان دين ) ، با يادآورى مخالفت برخى از مردم در برابر دعوت انبياى گذشته *

فمنهم من امن به و منهم من صدّ عنه

بيان موضگيريهاى متفاوت مردمان در برابر پيامبران (ايمان و كفر) مى تواند براى دلدارى آن حضرت باشد كه پيامبران گذشته نيز با چنين مردمى روبرو بودند و همچنان مقاومت مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 11 - 4

4- پيامبراكرم ( ص ) نيز همچون ساير انبيا ، نيازمند تقويت روحيه و دلدارى در برابر مشكلات و ناملايمات برخاسته از تبليغ و رسالت الهى خويش

قالوا . .. إنك لمجنون ... و

لقد أرسلنا من قبلك فى شيع الأولين. و ما يأتيهم من رس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 7

7- دلدارى و تقويت روحيه پيامبر ( ص ) و مؤمنان و تهديد مشركان ، از جانب خداوند

ثمّ صدقن_هم الوعد . .. و أهلكنا المسرفين

ذكر وعده خداوند به پيروزى همه پيامبران و مؤمنان و نابودى دشمنان آنان، مى تواند به منظور نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 7

7 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را براى حفظ اقتدار روحى خويش و راه ندادن هيچ گونه اضطرابى به خود ، در برابر تبليغات كافران ، فرمان داده است .

إن أنتم إلاّ مبطلون. .. فاصبر... و لايستخفّنّك الذين لايوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 4

4 - تقويت روحيه پيامبر ( ص ) از سوى خداوند ، در برابر اقدامات توطئه آميز مشركان

فإنّا مبرمون

تكاليف محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 149 - 2

2 - پيامبر ( ص ) موظّف شد در هر مكان ، اعمال مشروط به قبله را به سوى مسجدالحرام انجام دهد .

و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 15 - 7

7 _ پيامبر(ص)، همانند ديگر مردم، مكلف به اوامر و نواهى الهى است.

قل إنى أخاف إن عصيت ربى عذاب يوم عظيم

تكامل محمد(ص)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 24 - 11،19

11- پيامبر ( ص ) ، از رشد و هدايت الهى برخوردار است .

و قل عسى أن يهدين ربّى لأقرب من ه_ذا رشدًا

{رَشَد} نقطه مقابل {غىّ} (گمراهى) است و هر جا هدايت استعمال داشته باشد، رشد نيز استعمال دارد (مفردات راغب).

19- پيامبر ( ص ) ، انسانى تكامل پذير و برخوردار از استعدادِ رسيدن به هدايتى افزون تر است .

و قل عسى أن يهدين ربّى لأقرب من ه_ذا رشدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 23

23 - پيامبر ( ص ) نيز در زندگى خويش از تكامل معنوى برخوردار بود .

فاصبر . .. لعلّك ترضى

تكبر مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 3

3 - مشركان و مخالفان پيامبر ( ص ) ، معتقد به اقتدار و متكى به نيرومندى خود

أن كنتم قومًا مسرفين . .. فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

از يادآورى هلاكت اقوامى نيرومندتر از مردم مكه، استفاده مى شود كه مكيان، به قدرت خويش مغرور بوده و آن را غير قابل زوال مى پنداشتند.

تكبر مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 52 - 2

2 - كافران مخالف پيامبر ( ص ) ، مردمى مغرور و خودخواه بودند .

بل يريد كلّ امرىء منهم أن يوتى صحفًا منشّرة

اين كه كافران براى هر يك از خودشان، در انتظار ارسال نامه اى جداگانه از سوى خدا بودند، نشانه غرور و خودخواهى آنان است.

تكذيب

دعوتهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 77 - 7

7 _ دعوت خدا و رسول او ، مورد تكذيب مردم در نيمه نخست بعثت پيامبراسلام ( ص ) قرار گرفت .

قل مايعبؤا بكم ربّى لولا دعاؤكم فقد كذّبتم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، در مكه نازل گرديده است كه نيمه نخست رسالت پيامبراسلام(ص) در آن قرار داشت. بنابراين خطاب {كذّبتم} به مردم همين دوره از رسالت خواهد بود.

تكذيب شايعه عليه خانواده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 2

2 - مؤمنان صدراسلام ، وظيفه دار تكذيب شايعه هاى بى اساس بدخواهان عليه پيامبر ( ص ) و خانواده آن حضرت

لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا و قالوا ه_ذا إفك مبين

تكذيب شايعه عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 2

2 - مؤمنان صدراسلام ، وظيفه دار تكذيب شايعه هاى بى اساس بدخواهان عليه پيامبر ( ص ) و خانواده آن حضرت

لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا و قالوا ه_ذا إفك مبين

تكذيب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 8

8 - انكار قرآن و دلايل رسالت پيامبر ( ص ) ، نشانه فسق و انحراف انكار كننده است .

و ما يكفر بها إلا الفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 184 - 1،2،3،4

1

_ تكذيب پيامبر ( ص ) از سوى يهود

فان كذّبوك

2 _ اندوه پيامبر ( ص ) به جهت تكذيب آن حضرت از سوى يهود *

فان كذّبوك فقد كذّب رسل من قبلك

لحن آيه حكايت از اندوه پيامبر (ص) نسبت به تكذيبش دارد، و برخى جواب شرط را محذوف دانسته اند و چنين گفته اند: ان كذّبوك فلا تحزن. از اين رو، جمله {فقد كذّب} را علّت {لا تحزن} گرفته اند.

3 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) به جهت تكذيب آن حضرت از سوى يهود

فان كذّبوك فقد كذّب رسل من قبلك

4 _ ترغيب پيامبر ( ص ) از سوى خداوند به پايدارى در انجام رسالت ، على رغم تكذيب و مخالفت مردم

فان كذّبوك فقد كذّب رسل من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 42 - 11

11 _ شرمسارى و پشيمانى كافران در قيامت ، از كتمان حقانيت رسالت پيامبر ( ص )

و عصوا الرسول . .. و لا يكتمون اللّه حديثاً

مصداق مورد نظر از كتمان حديث در آيه شريفه، به دليل {كفروا و عصوا الرسول}، كتمان حقّانيّت پيامبر (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 137 - 3

3 _ يهود ، مرتدانى كه با انكار عيسى ( ع ) كافر شدند و با انكار حضرت محمد ( ص ) ، بر كفر خويش افزودند .

لم يكن اللّه ليغفر لهم و لاليهديهم سبيلا

در شأن نزول آمده كه مقصود آيه، يهوديان هستند كه به حضرت موسى(ع) ايمان آوردند و سپس با گوساله پرستى كافر شدند و پس از مراجعه

ى آن حضرت(ع) از طور، دوباره مؤمن شدند. تا آنگاه كه به حضرت عيسى(ع) كفر ورزيدند و با انكار رسول اللّه(ص)، بر كفر خويش افزودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 151 - 6

6 _ اهل كتاب در صورت انكار پيامبر ( ص ) و يا هر يك از رسولان الهى ، به عذابى خوار كننده گرفتار خواهند شد .

أولئك هم الكفرون حقّاً و أعتدنا للكفرين عذاباً مهيناً

به گفته مفسران، مصداق مورد نظر براى {للكفرين}، يهود و نصارا هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 167 - 2

2 _ اهل كتاب به دليل كفرشان به قرآن و انكار رسالت پيامبر ( ص ) و بازدارى مردمان از پيوستن به اسلام ، منحرفانى سخت گمراه

إنّ الذين كفروا و صدوا عن سبيل اللّه قد ضلوا ضللا بعيداً

از مصاديق مورد نظر براى {الذين كفروا . ..} به قرينه آيات پيشين (153 به بعد) آن گروه از اهل كتاب هستند كه رسالت پيامبر(ص) را نپذيرفتند و قرآن را وحى الهى ندانستند ; و مراد از {سبيل اللّه} به دليل آيات گذشته دين اسلام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 2

2 _ انكار قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) با وجود آگاهى به حقانيت آن ، كفر به خداوند است .

و ما لنا لانؤمن باللّه وما جاءنا من الحق

چنانچه ايمان واقعى به خداوند در گرو ايمان به قرآن و رسالت پيامبر(ص) نباشد معنا ندارد كه مسيحيان و دانشمندان آنان با آنانكه به

ايمان خداوند داشتند پس از اختيار اسلام بگويند: {ما لنا لانؤمن باللّه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 8

8 _ مشركان به هنگام حضور در نزد پيامبر(ص)، از سر لجاج و انكار به مجادله درباره قرآن و رسالت آن حضرت مى پرداختند.

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 33 - 3،5،8

3 _ پيامبر اكرم(ص) مورد تكذيب و زخم زبان و آزار كافران بود.

قد نعلم إنه ليحزنك الذى يقولون

5 _ انكار آيات الهى هدف اصلى كافران از تكذيب پيامبر اكرم(ص)

فإنهم لا يكذبكونك و لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون

8 _ پيامبر(ص)، آيت الهى و تكذيب رسالت وى انكار آيات خداوند و ستم است.

فإنهم لا يكذبكونك و لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 34 - 1،2

1 _ گروهى از پيامبران پيشين، همچون پيامبر اكرم(ص)، مورد تكذيب مخالفان خود بودند.

و لقد كذبت رسل من قبلك

2 _ تكذيب پيامبر اكرم(ص)، تكرار تاريخ مبارزه با انبياى الهى است.

و لقد كذبت رسل من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 3

3 _ تبليغات و جوسازى مشركان براى تكذيب رسالت پيامبر(ص)

و قالوا لو لا نزل عليه ءاية من ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 10

10 _ انكار حقانيت رسالت پيامبر(ص)، كفر به همه انبيا و كتب آسمانى است. *

فإن يكفر بها هؤلاء فقد و كلنا

{هؤلاء}

اشاره به كفر مردم مكه است. با توجه به اينكه در اين آيات سخن آنها، كه دال بر كفر به انبياى گذشته باشد، نقل نشده، به نظر مى رسد كه كفر آنها به انبياى پيشين تابع كفر آنان به پيامبر باشد. چون همه انبيا مورد تصديق اسلام و قرآن و پيامبرند، كفر به پيامبر كفر به همه انبيا قلمداد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 124 - 5

5 _ استهزاى رسالت و رسولان الهى از سوى سردمداران مجرم براى انكار رسالت پيامبر(ص)

و إذا جاءتهم ءاية قالوا لن نؤمن حتى نؤتى مثل ما أوتى رسل الله

درخواست نزول وحى و مقام رسالت از جانب سردمداران مجرم ممكن است تنها از سر استهزا باشد، نه اينكه واقعاً خواهان آن باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 2،3

2 _ پيامبر(ص) بايد در انتظار تكذيب از جانب مشركان و آماده رويارويى با آنها باشد.

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة

جمله {إن كذبوك} خطاب به پيامبر(ص) و پيش بينى وقوع تكذيب در برابر آن حضرت است. {قل ربكم} و {و لا يرد ... } ارائه راه حل براى مقابله با اين تكذيب است.

3 _ تكذيب نمودن پيامبر(ص) تكذيب كردن خداوند است.

و إنا لصدقون. فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 9

9 _ انكار آسمانى بودن قرآن و رسالت حضرت محمد ( ص ) على رغم آگاهى به زندگى و شخصيت پيش از بعثت او ،

نشانه بى خردى است .

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم . .. فقد لبثت فيكم عمراً من قبله أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 3

3_ انكار رسالت پيامبر ( ص ) كفر است .

و يقول الذين كفروا لست مرسلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 18 - 5

5 - هشدار خداوند ، به كافران مكه ، به جهت تكذيب كردن پيامبر ( ص )

و إن تكذّبوا فقد كذّب أمم من قبلكم

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه جواب شرط {إن تكذّبوا} محذوف بوده و چيزى از قبيل {فاستعدوا للعذاب} باشد; يعنى، اگر تكذيب مى كنيد، آماده عذاب باشيد!

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 53 - 2

2 - مشركان ، در دنيا به پيامبر ( ص ) كافر بودند ; ولى در قيامت به آن حضرت اظهار ايمان مى كنند .

و لو ترى إذ فزعوا . .. و قالوا ءامنّا به ... و قد كفروا به من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 3

3 - تكذيب پيامبران ، داراى پيشينه اى طولانى در تاريخ و نه پديده اى جديد در عصر پيامبر اسلام ( ص )

كذّبت قبلهم قوم نوح و الأحزاب من بعدهم

يادآورى تكذيب انبياى پيشين از سوى مردم، از زمان حضرت نوح(ع) و بعد از آن، مى تواند بيانگر مطلب يادشده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41

- 28 - 9

9 - انكار و برخورد عنادآميز با قرآن و پيامبر ( ص ) ، شيوه مستمر كافران مكه

كانوا بأي_تنا يجحدون

فعل {كان} هرگاه بر مضارع داخل شود افاده استمرار مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 2

2- مشركان مكه ، معتقد به وجود خداوند و در تلاش براى انكار رسالت پيامبراكرم ( ص )

أم يقولون افتري_ه

اتهام افترا و كذب به پيامبر(ص) در زمينه آيات از سوى كافران، نمايانگر اين حقيقت است كه آنان، در بخشى از ادعاها و جوسازى هاى خويش، بر وجود خداوند صحه گذاشته بودند; ليكن رسالت پيامبر(ص) و آيات وحى را انكار مى نمودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 12 - 2

2_ دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) در برابر تكذيب ، حق ناپذيرى و عناد كافران

كذّبت قبلهم قوم نوح و أصح_ب الرسّ و ثمود

يادآورى روحيه حق ستيز بسيارى از امت ها در طول تاريخ در برابر پيام رسولان الهى، مى تواند از آن جهت باشد كه پيامبر(ص) در برابر تكذيب كافران، احساس نگرانى نداشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 8 - 1

1 - كافران ، در انكار پيامبر و قرآن ، گرفتار آشفته گويى و تناقض بودند .

إنّكم لفى قول مختلف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، در مرحله نخست رسالت خويش مورد تكذيب قرار گرفت .

ذرنى و المكذّبين

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 23 - 5

5 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر تكذيب و مخالفت هاى كافران

إنّا نحن نزّلنا عليك القرءان تنزيلاً

بنا به گفته مفسران، اين آيه، درصدد دلدارى به پيامبر(ص) است; ضمن آن كه توصيه خداوند به صبر و استقامت در آيه بعد، مى تواند در تأييد همين مطلب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 13 - 2

2 - شخص بازدارنده پيامبر ( ص ) از نماز ، رهنمود هاى آن حضرت را دروغ پنداشته و از پذيرش آن روى گردان بود .

أرءيت الذى ينهى . .. أرءيت إن كذّب و تولّى

جمله {كذّب و تولّى}، مربوط به {الذى ينهى} و توصيف كسى است كه پيامبر(ص) را از نماز نهى مى كرد. بسيارى از مفسران، وى را ابوجهل دانسته اند. متعلق {كذّب} _ به قرينه {كان على الهدى. أو أمر بالتّقوى} _ هدايت هاى ارائه شده از جانب پيامبر(ص) و فرمان هاى تقواساز او است.

تكذيب معجزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 4

4 _ انكار معجزه بودن معجزات ارائه شده از جانب پيامبر(ص)، از بهانه هاى منكران رسالت

لئن جاءتهم ءاية ليؤمننّ بها

ترديدى نيست كه پيامبر(ص) معجزاتى را به مردم ارائه مى كرد، ولى مشركان با درخواست نزول آيات گويا در صدد انكار آن معجزات بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 133 - 2،4

2- منكران رسالت پيامبر ( ص ) ، با

ناديده گرفتن معجزه قرآن ، آن حضرت را فاقد هرگونه معجزه معرفى مى كردند .

و قالوا لولا يأتينا ب__َاية من ربّه أوَلم تأتهم بيّنة

4 - انكار معجزات پيامبر ( ص ) و دلايلِ روشن رسالت او ، موجب آزردگى و رنج آن حضرت بود .

فاصبر على ما يقولون . .. و قالوا لولا يأتينا ب__َاية

تكذيب نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 150 - 5

5 _ اهل كتاب با انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، در حقيقت به خدا و تمامى پيامبران و پيامبر خويش كافرند .

إنّ الذين يكفرون . .. و يقولون نؤمن ببعض و نكفر ببعض ... أولئك هم الكفرون

بنا به گفته مفسران و به دليل آيات بعد، مراد از {الذين يكفرون . ..}، اهل كتاب هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 164 - 2

2 _ انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، انكار رسالت ديگر پيامبران الهى است . *

أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح . .. و رسلا قد قصصنهم عليك

برداشت فوق با توجه به توضيح برداشت قبل استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 167 - 3

3 _ انكار رسالت پيامبر ( ص ) و كفر به قرآن و بازداشتن ديگران از راه خدا ، گمراهى عميق است .

إنّ الذين كفروا و صدوا عن سبيل اللّه قد ضلوا ضللا بعيداً

متعلق {كفروا} _ به قرينه آيات قبل _ قرآن و پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4

- نساء - 4 - 168 - 2

2 _ انكار رسالت پيامبر ( ص ) و كفر به قرآن و بازداشتن ديگران از راه خدا ، موجب محروميت از هدايت و آمرزش الهى

إنّ الذين كفروا و ظلموا لم يكن اللّه ليغفر لهم و لاليهديهم طريقاً

با توجه به آيات قبل مراد از {كفر}، كفر به پيامبر(ص) و قرآن است و مراد از ظلم، بازداشتن ديگران از راه خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 169 - 6

6 _ كفر به قرآن و انكار رسالت پيامبر ( ص ) و بازدارى مردمان از پيوستن به اسلام ، مايه خلود در جهنم

إنّ الذين كفروا و ظلموا . .. خلدين فيها ابداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 69 - 1

1 - انكار رسالت پيامبر ( ص ) از سوى كافران و رفاه زدگان

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

همان طورى كه در ذيل آيه قبل آمده، اين بخش از آيات، در ردّ اتهاماتى است از سوى كافران نسبت به قرآن و پيامبر(ص) وارد مى شد. خداوند با ارائه دلايل گوناگون، همه آنها را بى اساس خوانده و تهمت زنندگان را سخت مورد سرزنش قرار داده است. آيه فوق نيز، ظاهراً مربوط به تكذيب پيامبر(ص) و نسبت دروغ گويى به ساحت آن حضرت مى باشد.

تكذيب وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 1

1 _ كافران ، منكر نزول وحى بر پيامبر ( ص ) بودند و قرآن را دروغ و

ساخته و پرداخته او مى دانستند .

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه

تكذيب وعده هاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 3

3 - مشركان ، وعده پيامبر ( ص ) را درباره وقوع قيامت و معاد درست نمى دانستند .

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

تكرار تلاوت قرآن بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 14

14 - تكرار قرائت قرآن بر پيامبر ( ص ) از سوى خداوند ، مايه فراموش نشدن آن بود . *

سنقرئك فلاتنسى

حرف {سين} _ كه براى استقبال است _ اگر بر فعلى درآيد كه در زمان تكلم نيز در حال انجام گرفتن است، دلالت بر تداوم فعل خواهد كرد و چون آيه {سنقرئك . ..}، خود نيز مصداق قرائت قرآن است; بنابراين حرف {سين} بر استمرار قرائت در آينده دلالت مى كند و حرف {فاء} در {فلاتنسى}، فراموش نكردن قرآن را بر استمرار قرائت آن تفريع كرده است.

تكرار توطئه عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 10

10 - همسران خطاكار پيامبر ( ص ) ( حفصه و عايشه ) ، در معرض تكرار خطا و خيانت عليه آن حضرت بودند .

و إن تظ_هرا عليه

از تعبير {إن تظاهرا عليه} (اگر عليه پيامبر هم پشتى كنيد)، استفاده مى شود كه حفصه و عايشه، در معرض تكرار چنين خطاهايى بودند.

تكرار خيانت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 -

تحريم - 66 - 4 - 10

10 - همسران خطاكار پيامبر ( ص ) ( حفصه و عايشه ) ، در معرض تكرار خطا و خيانت عليه آن حضرت بودند .

و إن تظ_هرا عليه

از تعبير {إن تظاهرا عليه} (اگر عليه پيامبر هم پشتى كنيد)، استفاده مى شود كه حفصه و عايشه، در معرض تكرار چنين خطاهايى بودند.

تكريم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 11

11 - مقام پيامبر ( ص ) از سوى خداوند ، بزرگ داشته شده است .

فلاتكن فى مرية من لقائه

در صورتى كه مراد از {لقائه} رسيدن كتاب و وحى به پيامبر(ص) باشد، آوردن {لقاء} به جاى كلمه اى مثل {إيتاء} و امثال آن، حكايت از بزرگداشت و تعظيم پيامبراكرم(ص) مى كند.

تكلّم خدا با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 162 - 4

4 _ عبادت خالصانه و انجام همه امور براى خدا، از رهنمودهاى خداوند به پيامبر(ص)

إننى هدينى ربى . .. إن صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله

{محيا و ممات} مى تواند كنايه از همه امور باشد.

تكليف دختران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 1،7

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف است به همسران و دختران خود و همسران مؤمنان ، آموزش دهد كه خود را بپوشانند .

ي_أيّها النبىّ قل لأزوجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

{يدنين} از ريشه {دنا} به معناى {قرب و نزديكى} است. {جلاييب} جمع {جلباب} به معناى پيراهن و

يا روسرى است (مفردات راغب). متعدى شدن {يدنين} به {على} چه بسا، متضمن معناى فروانداختن و به گونه اى از بالا به سمت پايين انداختن و پوشاندن باشد.

7 - همسران و دختران رسول خدا ، در حفظ حجاب و پوشش خود ، بر ديگران برتر و مقدم بودند .

قل لأزوجك و بناتك و . .. يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

ذكر {أزواجك و بناتك} در بيان حكم حجاب و نيز مقدم آوردن آنها بر {نساء المؤمنين} مى تواند اشعار به تقدم آنها در رعايت حكم حجاب داشته باشد.

تكليف محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 1،2،4

1 _ نهى شدن پيامبر ( ص ) براى هميشه ، از نمازگزاردن بر جنازه منافقان و دعا كردن براى آنها بعد از جنگ تبوك

و لاتصل على أحد منهم مات أبداً

2 _ ممنوع نبودن پيامبر ( ص ) از نمازگزاردن بر جنازه منافقان و حضور يافتن بر قبر آنها ، تا قبل از جنگ تبوك

و لاتصل على أحد منهم مات

با توجه به سياق آيات، كه پس از جنگ تبوك نازل شده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

4 _ ممنوع شدن پيامبر ( ص ) از حضور يافتن بر سر قبر منافقان و دعا و استغفار براى آنان

و لاتقم على قبره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 1،3

1 _ فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر گرفتن صدقه ( زكات ) از اموال مردم

خذ من أمولهم صدقة

3 _ پيامبر ( ص ) و حاكم اسلامى ، موظف به گرفتن

صدقه ( ماليات شرعى ) از مردم و منتظر نماندن براى اقدام خود مردم به پرداخت آن

خذ من أمولهم صدقة

به كارگيرى امر {خذ} (بگير) _ به جاى مثلا {تقبل} _ حكايت از آن دارد كه حاكم اسلامى نبايد در انتظار پرداخت صدقه باشد; بلكه بايد خود اقدام به أخذ آن كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) مورد نهى مؤكد الهى از حضور يافتن و اقامه نماز در مسجد ضرار

لا تقم فيه أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، حق استغفار كردن براى مشركان را ندارند .

ما كان للنبى و الذين ءامنوا أن يستغفروا للمشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 105 - 5

5 _ خداوند ، پيامبر اكرم ( ص ) را از انعطاف پذيرى در برابر آيين شرك ، نهى أكيد فرمود .

و أن أقم وجهك للدين حنيفاً و لاتكونن من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 106 - 1

1 _ خداوند ، پيامبر اكرم ( ص ) را از نيايش به درگاه هر چيزى غير خودش بر حذر داشته است .

و لاتدع من دون اللّه ما لاينفعك و لايضرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) مأمور بود از آنچه كه به او وحى مى

شد ، تبعيت كند .

و اتبع ما يوحى إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 1

1_ خداوند ، پيامبر ( ص ) را به استقامت و پايدارى بر توحيد و پرستش خدا ، فرمان داد .

فاستقم كما أُمرت

متعلق {استقم} ذكر نشده تا حكايت از عموم داشته باشد; ولى از آن جا كه بحث آيات پيشين درباره توحيد و پرستش خدا بود ، در برداشت فوق از آنها نام برده شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 6،7

6_ پيامبر ( ص ) از ناحيه خداوند فرمان داشت كه تنها او را بپرستد و براى او شريكى قائل نباشد .

قل إنما أُمرت أن أعبد الله و لا أشرك به

7_ پيامبر ( ص ) از ناحيه خداوند فرمان داشت ، يكتاپرستى خويش و گريزش از شرك را اعلام كند .

قل إنما أُمرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 1،2

1- خداوند ، پيامبر ( ص ) را از هرگونه چشم دوختن و مجذوب شدن به امكانات دنيوى كافران برحذر داشت .

لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

{مدّ} به معناى زياده و طولانى كردن است و هر گاه در رابطه با چشم و نظر به كار رود، به معناى چشم دوختن، خيره شدن و مجذوب شدن است.

2- پيامبر ( ص ) وظيفه دار متمركز كردن تمامى توجه خويش به كافران براى هدايت آنان بدون توجه به امكانات فراوان دنيوى آنها

لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

براى آيه فوق

احتمالاتى ذكر شده است و برداشت فوق بر اين احتمال است كه مراد از {لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزواجاً} اين باشد كه: به ذهنت خطور نكند كه چرا كافران دشمن خدا از امكانات دنيوى زيادى برخوردار هستند؟ و با اين فكر خود را به آن امكانات مشغول بكنى و از هدف اصلى باز بمانى; بلكه توجه خود را معطوف به خود آنان كن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 89 - 1

1- پيامبر ( ص ) مأمور اعلان قلمرو مسؤوليت خويش ( انذار ) براى مردم

و قل إنى أنا النذير المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 94 - 1

1- پيامبر ( ص ) به ابلاغ رسالت و مأموريت الهى خويش به صورت آشكارا ، صريح و بى پرده ، مأمور گرديد .

فاصدع بما تؤمر

{صدع} در لغت به معناى سخن گفتن به صورت آشكار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 99 - 1

1- دستور خداوند به پيامبر ( ص ) به عبادت پروردگار تا پايان عمر

و اعبد ربّك حتى يأتيك اليقين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مقصود از {يقين}، مرگ باشد; چنان كه در آيه 47 از سوره {مدثر} از مرگ به {يقين} تعبير شده است. گفتنى است تعبير {آمدن} (يأتى) به جاى {تحصيل يقين} مى تواند مؤيد همين مطلب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73 - 6،8

6- پيامبر ( ص ) ، در هيچ شرايطى مجاز

نيست غير از وحى ، سخنى را به خداوند نسبت دهد .

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك لتفترى علينا غيره

8- پيامبر ( ص ) ، موظف به حركت دقيق بر اساس وحى الهى و پرهيز از هر عملى مغاير با آن

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك لتفترى علينا غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 78 - 1

1- فرمان الهى به پيامبر ( ص ) براى اقامه نمازهايى ، از هنگام زوال خورشيد تا نيمه شب و نيز در سپيده صبح

أقم الصلوة لدلوك الشمس إلى غسق الّيل و قرءان الفجر

{دلوك} به معناى رفتن خورشيد به سوى غروب، {غسق} به معناى شدت ظلمت است (مفردات راغب). با توجه به معناهاى لغوى، برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {لدلوك الشمس} زوال خورشيد و {غسق الليل} نيمه شب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 1،2

1- فرمان الهى به پيامبر ( ص ) در مورد بيدار شدن در بخشى از شب ، براى اقامه نافله شب

و من الّيل فتهجّد به نافلة لك

2- نماز شب ، تكليفى واجب بر پيامبر ( ص ) علاوه بر ساير واجبات

و من الّيل فتهجّد به نافلة لك

با توجه به معناى لغوى {نافلة} كه به معناى زيادت بر واجب است; (مفردات راغب) و نيز لام اختصاص {لك} نكته ياد شده قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 80 - 3،5،13

3- فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) براى

دعا و نيايش همراه با نماز و نوافل

أقم الصلوة . .. فتهجّد به نافلة لك ... و قل ربّ أدخلنى مدخل صدق

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه عبارت {و قل رب} عطف به {فتهجّد. ..} بوده و ذكر خاص بعد از عام بيانگر يكى از اعمال باشد كه شايسته است در تهجّد و نماز شب انجام گردد.

5- پيامبر ( ص ) ، موظف به درخواست از خداوند براى توفيق انجام هر عملى از آغاز تا فرجام ، بر اساس نيتى خالص و آميخته با صدق و راستى

و قل ربّ أدخلنى مدخل صدق و أخرجنى مخرج صدق

13- پيامبر ( ص ) ، مأمور به دعا و نيايش به درگاه خدا ، براى كسب قدرت و توان در انجام پيروزمندانه رسالت خويش

و قل ربّ . .. و اجعل لى من لدنك سلط_نًا نصيرًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {سلطان} _ آن گونه كه برخى از مفسران گفته اند _ به معناى نيروى قوى و برتر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 110 - 12،13

12- پيامبر ( ص ) ، موظف به رعايت اعتدال در قراءت نماز و پرهيز از آواز بلند يا با صداى بسيار آهسته

و لاتجهر بصلاتك و لاتخافت بها

13- پيامبر ( ص ) ، موظف به رعايت جهر در برخى نماز ها و اخفات در بعضى ديگر

و لاتجهر بصلاتك و لاتخافت بها و ابتغ بين ذلك سبيلاً

بنابر اينكه مراد آيه اين باشد كه همه نمازهايت را به جهر و يا همه را به اخفات نخوان و مراد از {و ابتغ.

..} اين باشد كه برخى را به جهر و بعضى را به اخفات بخوان، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به ستايش خدا و منحصر دانستن همه ستايش ها به ذات يكتاى او

و قل الحمد لله

الف و لام {الحمد} براى استغراق (شمول و فراگيرى) و لام {لله} براى اختصاص است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 13

13- مسكوت گذاردن تعداد اصحاب كهف و احاله علم آن به خداوند ، تكليفى الهى برعهده پيامبر ( ص ) و براى رشد و تربيت او است .

قل ربّى أعلم بعدتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 16

16- خداوند ، پيامبر ( ص ) را از ترك همنشينى با خداجويان تهيدست و عطف توجه از آنان به طبقه اشراف ، برحذر داشت .

و اصبر نفسك . .. و لاتعد عيناك عنهم

نهى در {لاتعد عيناك} گرچه متوجه چشمان است (چشمان ات از آن گروه نگذرد) ولى مراد، نهى پيامبر(ص) از برگرداندن نظر و توجه خود از تهيدستان به ثروت مندان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 5

5- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار پرستش خداوند و صبر و تحمل در راه عبادت او

فاعبده واصطبر لعب_دته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 6،7

6 - پيامبر (

ص ) و مؤمنان ، موظف به تسبيح و حمد پروردگار ، پيش از طلوع و غروب خورشيد

و سبّح بحمد ربّك قبل طلوع الشمس و قبل غروبها

{باء} در {بحمد ربّك} يا براى مصاحبت است و يا استعانت. در هر صورت، فرمان به حمد و تسبيح با هم است. خطاب {سبّح} گرچه مربوط به پيامبر(ص) مى باشد، ولى آيات بعد، قرينه اى بر منحصر نبودن اين تكاليف به آن حضرت است.

7 - تسبيح و حمد پروردگار در برخى از اوقات شب و در دو طرف روز ، از وظايف پيامبر ( ص ) و مؤمنان

و من ءانآىِ الّيل فسبّح و أطراف النهار

{آناء} به معناى {ساعات و اوقات} است و {من} معناى تبعيض دارد. بنابراين {من آناء الليل}; يعنى، پاره هايى از شب را به تسبيح و تحميد بگذران. {بحمد ربّك} در صدر آيه، قرينه براين است كه اين تسبيح نيز بايد با حمد همراه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 131 - 2

2 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از توجه به سرمايه هاى چشمگير كافران و اشتياق بهره گيرى از آن ، برحذر داشت .

و لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

{مدّالعين} (چشم كشيدن)، برداشتن نگاه از چيزى و متوجه ساختن و كشاندن آن به سوى چيز ديگر است و به قرينه آياتى ديگر (نظير {لاتعد عيناك عنهم} كهف/ 28) مرادِ آيه، معطوف ساختن توجه از تهيدستان به سوى ثروتمندان است. برخى احتمال داده اند كه مراد از كشاندن، ادامه دادن است و آيه ناظر به نگاهِ سير و عميق مى باشد.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 1،3،24

1 - فرمان دادن و فراخوانى خانواده و خويشاوندان به نماز ، از جمله وظايف الهى پيامبر ( ص )

وأمر أهلك بالصلوة

اهل هر شخصى، عشيره و خويشاوندان او هستند و نيز به كسانى كه وابستگى بيشترى به شخص داشته باشند {أهل} گفته مى شود (لسان العرب) و چون سوره {طه} در مكه نازل شده است، بستگان آن حضرت در مكه (على(ع)، خديجه(س) و. ..) مورد نظر هستند.

3 - مداومت و مراقبت پى گير بر اقامه نماز ، از جمله مسؤوليت هاى پيامبر ( ص )

وأمر أهلك بالصلوة واصطبر عليها

{إصطبار}; يعنى، با تمام توان صبر را برخود تحميل كردن (مفردات راغب).

24 - { روى عن الباقر ( ع ) فى قوله تعالى : { و أمر أهلك بالصلاة و اصطبر عليها } قال : أمر اللّه نبيّه أن يخص أهل بيته و أهله دون الناس ليعلم الناس أنّ لأهله منزلة عنداللّه ليست لغيرهم فأمرهم مع الناس عامّة ثمّ أمرهم خاصة ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه در باره سخن خدا{و أمر أهلك بالصلاة. ..} فرمود: خدا به پيامبر خود امر كرده كه خانواده و خاندان خود را جداى از مردم [در امر به نماز ]اختصاص دهد تا مردم بدانند كه براى اهل پيامبر(ص) منزلتى در نزد خداوند است كه براى غير آنان نيست، پس خدا [يك بار]اهل پيامبر(ص) را با جمع مردم فرمان داده است. سپس آنان را به طور خاص مورد امر قرار داده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 93

- 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور التجا به خداوند براى ايمن ماندن از عذاب دامنگير ظالمان

قل ربّ إمّا ترينّى ما يوعدون

{إمّا} مركب از {إن} شرطيه و {ماى} زايده و {ما} در {ما يوعدون} كنايه از عذاب است. جواب شرط نيز در آيه بعد آمده است: {ربّ فلاتجعلنى فى القوم الظالمين; پروردگارا! پس مرا در جمع ظالمان قرار مده}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 48 - 5

5 - قضاوت ميان مردم ، از مسؤوليت ها و منصب هاى پيامبر ( ص ) بود .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 6

6 - قضاوت ميان مردم ، از مسؤوليت ها و منصب هاى پيامبر ( ص ) بود .

إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 59 - 1

1 - به جا آوردن سپاس و ستايش خدا ، به خاطر بقاى خط رسالت و اضمحلال جبهه كفر و فرستادن سلام و درود بر رسولان او ، رهنمود الهى به پيامبراسلام ( ص )

قل الحمد للّه و سل_م على عباده الذين اصطفى

با توجه به اين كه در آيات پيشين نام چند تن از پيامبران (موسى، داوود، سليمان، صالح و لوط) و ياد تلاش ها و مبارزات آنان و پيروزى نهايى حق و اضمحلال كافران به ميان آمده است، آيه ياد شده مى تواند ختامى بر آن مجموعه يادها باشد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 79 - 11

11 - همه انسان ها حتى پيامبر ( ص ) ، موظف به توكل بر خدا در ايفاى وظايف خويش

فتوكّل على اللّه إنّك على الحقّ المبين

گرچه مخاطب آيه رسول اكرم(ص) است، اما با توجه به اين كه مورد، مخصص نيست، مى توان گفت كه پيامبر(ص) از آن جهت كه فرد اعلاى امت مى باشد، مخاطب قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 10

10 - پيامبر ( ص ) همانند همه مردم ، مكلف به پرستش خداى يگانه و تسليم شدن در برابر او

أُمرت أن أعبد ربّ ه_ذه . .. و أُمرت أن أكون من المسلمين

آمدن {أُمرت. ..} به صورت متكلم وحده، مى تواند از آن جهت باشد كه بفهماند پيامبر(ص) نيز _ با همه مقامات معنوى _ مكلف به عبادت و تسليم است و تعالى معنوى، سبب برداشته شدن تكليف نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 92 - 3

3 - پيامبر ( ص ) موظف به پيروى دقيق از قرآن *

إنّما أُمرت أن أعبد ربّ ه_ذه البلدة . .. و أن أتلوا القرءان

واژه {أتلوا} مى تواند از مصدر {تُلُوّ} (تبعيت و پيروى) مشتق شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 1

1 - پيامبر ( ص ) پيش از هر كس ، موظف به پيروى از قرآن و عمل كردن به دستورات آن بود .

إنّ الذى فرض عليك القرءان

{فَرْض} (مصدر {فَرَضَ}) به

معناى واجب كردن است. بنابراين {فرض عليك القرآن}; يعنى، {قرآن را بر تو واجب فرمود}. واجب شدن قرآن بر پيامبر(ص) مى تواند به اين معنا باشد كه عمل كردن به دستورات آن نخست بر خود آن حضرت واجب مى باشد و سپس بر ديگران. هم چنين مى تواند به اين معنا باشد كه پيامبر(ص) وظيفه دارد قرآن را بر مردم تلاوت كند و پيام آن را به مردم ابلاغ نمايد. برداشت فوق بر پايه احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 38 - 5

5 - پيامبراكرم ( ص ) در انجام دادن برخى از كار هاى مباح و روا ، در تنگنا بوده و شرايط مناسب اجتماعى براى او ، فراهم نبوده است .

ما كان على النبىّ من حرج فيما فرض اللّه له

صدور چنين حكمى، از جانب خداوند درباره پيامبر(ص) حكايت مى كند كه آن حضرت، در انجام دادن برخى از امور، مانند ازدواج با مطلَّقه پسرخوانده اش، در شرايط سختى قرار داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 47 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ نداشتن هيچ چشمداشت مادى از مردم ، در قبال رسالتش

قل ما سألتكم من أجر فهو لكم

اين تعبير كه پيامبر(ص) فرمود: هر پاداشى از شما طلب كردم مال خودتان باشد، تعبيرى است كنايى و اشاره دارد به اين كه از شما انتظار هيچ مزدى ندارم و نمى خواهم.

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود تا خاطر مردم را آسوده كند كه رسالتش را در قبال

مال و جاه انجام نمى دهد .

قل ما سألتكم من أجر فهو لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 174 - 3

3 - پيامبر ( ص ) و ياران ايشان ، مأمور به صبر و شكيبايى در برابر آزار ها و كارشكنى هاى مشركان و كافران معاند

فتولّ عنهم حتّى حين

توصيه به اعراض و بى اعتنايى، در شرايطى كه پيامبر(ص) و ياران آن حضرت، مورد آزار و شكنجه دشمنان كافر قرار داشتند، در حقيقت توصيه به صبر و شكيبايى بيشتر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 175 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به صبر و انتظار در خصوص شكست كافران معاند و عذاب شدن آنان

فتولّ عنهم . .. و أبصرهم

توصيه به نظاره كردن بر احوال كافران معاند _ پس از توصيه به بى اعتنايى به آنان (فتولّ عنهم . ..) _ در حقيقت سفارش به صبر و انتظار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 178 - 3

3 - پيامبراسلام ( ص ) و ياران ايشان ، مأمور به صبر و شكيبايى در برابر آزار ها و كارشكنى هاى مشركان و كافران معاند

و تولّ عنهم حتّى حين

توصيه به اعراض و بى اعتنايى در شرايطى كه پيامبر(ص) و يارانش مورد آزار و شكنجه دشمنان كافر قرار داشتند، در حقيقت توصيه به صبر و شكيبايى بيشتر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 179 - 1،3

1 - پيامبراسلام ( ص )

مأمور به نظاره و دقت در سرانجام شوم و احوال مشركان و كافران معاند

و أبصر

مفعول فعل {أبصر} _ به قرينه آيه مشابه (175) _ ضمير {هم} است.

3 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور به صبر و انتظار در خصوص شكست كافران معاند و عذاب شدن آنان

و تولّ عنهم . .. و أبصر

توصيه به نظاره كردن بر احوال كافران معاند، پس از سفارش به بى اعتنايى به آنان (و تولّ عنهم) در حقيقت، توصيه به صبر و انتظار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 17 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور به صبر و شكيبايى در برابر استهزا ، گفتار مغرضانه و تبليغات سوء سران كفر و شرك

اصبر على ما يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 65 - 1،2،5

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور به ابلاغ رسالت و تكليف خود به مردم و رفع اتهام از خويش

قل إنّما أنا منذر

حصر {إنّما أنا. ..} از نوع حصر اضافى است و نسبت به افتراهاى مشركان عليه پيامبراسلام(ص) سنجيده شده است. آنان حضرت رسول(ص) را به ساحر، شاعر و يا مجنون بودن متهم مى كردند. خداوند نيز در پاسخ آنان فرمود: او تنها منذر و اخطارگر الهى است.

2 - انذار و اخطار به مردمان ، رسالت و تكليف پيامبراسلام ( ص )

إنّما أنا منذر

5 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور اعلام صريح مواضع عقيدتى خود به مردم

قل . .. ما من إل_ه إلاّ اللّه الوحد القهّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

15 - ص - 38 - 67 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ عظمت رسالت خويش و موضوع قيامت و توحيد الهى به مردم

قل هو نبؤا عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 70 - 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور به ابلاغ رسالت و تكليف خود به مردم و رفع اتهام از خويش

إن يوحى إلىّ إلاّ أنّما أنا نذير مبين

حصر در {إنّما أنا نذير. ..} از نوع حصر اضافى است و نسبت به افتراهاى مشركان عليه پيامبراسلام(ص) سنجيده شده است. آنان، ايشان را به شاعر، ساحر، دروغگو و مجنون بودن متهم مى كردند. خداوند نيز در پاسخ آنان فرمود: او تنها يك منذر و اخطارگر الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 86 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام اين كه هيچ چشم داشت مادى و درخواست مزدى از مردم ندارد .

قل ما أسئلكم عليه من أجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 11 - 2

2 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر عبادت و فرمان برى خالصانه او

أُمرت أن أعبد اللّه مخلصًا له الدين

واژه {دين} در چند معنا (جزا، عادت، ملت، اسلام، عبادت و طاعت) به كار مى رود (قاموس المحيط); ولى در اين جا _ با توجه به اين كه مخاطبان آيات مورد بحث مشركان هستند و نيز در اين آيه واژه عبادت به كار رفته است _ ممكن است به معناى

عبادت و طاعت استعمال شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 12 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، به پيش گام شدن در پذيرش اسلام ، به عنوان نخستين مسلمان ، مأمور و موظف شد .

و أُمرت لأن أكون أوّل المسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 13 - 5

5 - تساوى پيامبر ( ص ) با ديگر مردمان در برابر قانون الهى و در پيشگاه عدل خداوند در قيامت

إنّى أخاف إن عصيت ربّى عذاب يوم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 14 - 2

2 - عبادت خالصانه خدا ، تكليفى الهى برعهده پيامبر ( ص )

قل اللّه أعبد مخلصًا له دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ستايش پروردگار و نيايش به درگاه او

قل اللّهمّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به صبر و شكيبايى در برابر مشكلات رسالت

فاصبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 1،6

1 _ پيامبر ( ص ) ، از آغاز دريافت دلايل و برهان هاى الهى ، از عبادت غيرخدا نهى شده بود .

قل إنّى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه لمّا جاءنى البيّن_ت

6 - پيامبر ( ص ) ، موظف به تسليم

همه جانبه در برابر پروردگار جهان

و أُمرت أن أُسلم لربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 3،7،13،21

3 - پيامبر ( ص ) مكلف به استقامت و پايدارى دربرابر مشكلات و دشوارى هاى دعوت

فادع و استقم

7 - تسليم نشدن در برابر فشارِ خواسته ها و تمايلات گوناگون مخالفان فرمان خداوند به پيامبر ( ص )

فادع و استقم كما أمرت و لاتتّبع أهواءهم

13 - پيامبر ( ص ) ، مكلف به اعلام ايمان خويش به تمامى كتاب هاى آسمانى

و قل ءامنت بما أنزل اللّه من كت_ب

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه منظور از {كتاب} در جمله {ءامنت بما أنزل اللّه من كتاب} همه كتاب هاى نازل شده از سوى خداوند (تورات، انجيل و قرآن) باشد. گفتنى است كه تنوين {كتاب} _ كه براى تنويع است _ مطلب بالا را تأييد مى كند.

21 - تفاوت نگذاشتن بين طبقات مختلف اجتماعى در مقام تبليغ و هدايت و اجراى شريعت ، از وظايف پيامبر ( ص )

و أُمرت لأعدل بينكم

بنابراين كه {أمرت لأعدل بينكم} مربوط به نحوه اجراى دعوت و اقامه دين به وسيله پيامبر(ص) باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، از جانب خداوند مأمور تمسك به پيام وحى و پايدارى در راه دعوت به آن

فاستمسك بالذى أُوحى إليك

2 - خداوند ، حامى و نگاهبان پيام وحى ، و پيامبر ( ص ) موظف به انجام وظيفه ابلاغ

فإنّا منهم منتقمون . .. فإنّا

عليهم مقتدرون . فاستمسك بالذى أُوحى إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 19 - 7،8

7- پيامبر ( ص ) مأمور درخواست كمك از خداوند ، براى زدايش سختى ها و پيامد هاى سنگين رسالت *

و استغفر لذنبك

برداشت بالا بنابر اين نكته است كه واژه {استغفر} در معناى طلب ايجاد مصونيت و {ذنب} در معناى پيامدها، به كار رفته باشد; يعنى، رسالت پيامبر(ص) سختى هايى را براى خود آن حضرت و مؤمنان واقعى (از قبيل هجرت، جهاد و. ..) به دنبال داشته و حضرت براى كاهش اين دشوارى ها، بايد از خداوند استمداد كند.

8- دستور خداوند به پيامبر ( ص ) ، در آمرزش خواهى براى تمامى مردان و زنان با ايمان

و استغفر . .. للمؤمنين و المؤمن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 17 - 3

3 - پيامبر ( ص ) مأمور عدم پذيرش منت مسلمانان در مورد اسلام آوردنشان

يمنّون عليك . .. قل لا تمنّوا علىّ إسل_مكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 39 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور تسبيح و ستايش پروردگار ، قبل از طلوع خورشيد و قبل از غروب آن

و سب_ّح بحمد رب_ّك قبل طلوع الشمس و قبل الغروب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 40 - 1،4

1 - پيامبر ( ص ) موظّف به عبادت و تسبيح پروردگار در بخشى از شب

و من الّيل فسبّحه

4 - پيامبر ( ص ) ، موظّف به

ادامه تسبيح پروردگار در پى هر سجده ( نماز )

فسبّحه و أدب_ر السجود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 1،9،12

1 - فرمان پايدارى و شكيبايى از سوى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در راستاى تبليغ دين

و اصبر لحكم ربّك

مراد از {لحكم ربّك} مى تواند حكم رسالت و تبليغ دين باشد. در اين صورت پيامبر(ص) مأمور شده است تا در برابر اذيت و آزار تكذيب كنندگان، صبر پيشه كند و تحمل خويش را از دست ندهد.

9 - پيامبر ( ص ) ، مأمور تسبيح و حمد پروردگار ، هم زمان با آغاز هر تلاش

و سبّح بحمد ربّك حين تقوم

درباره {حين تقوم} چندين احتمال از سوى مفسران مطرح شده است. به نظر مى رسد ارتباط {و سبح} با {و اصبر لحكم ربّك} مى تواند قرينه باشد بر اين كه مراد، هنگام برخاستن پيامبر(ص) براى انجام تبليغ و رسالت است.

12 - دستور اقامه نماز ظهر به پيامبر ( ص ) *

و سبّح بحمد ربّك حين تقوم

برداشت بالا بدان احتمال است كه {سبّح بحمد. ..}، نماد نماز و {حين تقوم} نظر به برخاستن از خواب نيمروز باشد كه بر زوال شمس و هنگام نماز ظهر، منطبق مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 49 - 1،2،4

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به تسبيح پروردگار ، در بخشى از شب ( سحرگاهان )

و من الّيل فسبّحه

{من} در {من الّيل} تبعيضيه است; يعنى، بخشى از شب (سحرگاهان).

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف به تسبيح خداوند در

بين الطلوعين

و إدب_ر النجوم

مراد از {إدبار النجوم}، (زمان عقب نشينى ستارگان) وقتى است كه فجر طلوع مى كند; زيرا با طلوع فجر، كم كم ستارگان پنهان مى شوند و چنين به نظر مى رسد كه آنها عقب نشينى مى كنند. در نقطه مقابل آن غروب آفتاب است كه به نظر مى رسد ستارگان كم كم به پيش مى آيند و خود را نشان مى دهند.

4- دستور نماز مغرب ، عشا و صبح ، به پيامبر ( ص ) *

و من الّيل فسبّحه و إدب_ر النجوم

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {من الّيل}، نظر به نماز مغرب و عشا و {إدبار النجوم} نظر به نماز صبح داشته باشد، چه اين كه {حين تقوم} در آيه شريفه قبل مى تواند نظر به نماز نيمروز داشته باشد. بر اين اساس نمازهاى پنجگانه در اين دو آيه، مورد اشاره قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 29 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مكلف به اعراض از مشركان دنيامحور و خداگريز

فأعرض عن من تولّى عن ذكرنا و لم يرد إلاّ الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 74 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور تسبيح گفتن خداوند و مبرّا اعلام كردن ساحت او از هر نقص و كاستى

فسبّح باسم ربّك العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 96 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور تسبيح گفتن خداوند و مبرّا اعلام كردن ساحت او

از هر عيب و نقص

فسبّح باسم ربّك العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 5 - 14

14 - { عن أبى جعفر ( ع ) . . .انّ اللّه أمر نبيّه ( ص ) و المؤمنين بالبرائة من قومهم ماداموا كفّاراً فقال : { قد كانت لكم اُسوة حسنة فى إبراهيم و الذين معه إذ قالوا لقومهم إنّا برآؤا منكم و ممّا تعبدون . . . } ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: خداوند به رسول خود و مؤمنان امر فرموده تا از قوم خود، مادامى كه در حال كفر هستند، برائت جويند [آن جا كه] مى فرمايد: {براى شما در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند الگوى خوبى است; زيرا آنان به قوم خود گفتند: إنّا برآؤا منكم و ممّا تعبدون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 1

1 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، در پذيرش بيعت زنان گرويده به ايمان و پايبند به لوازم آن

ي_أيّها النبىّ إذا جاءك . .. فبايعهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، به جهاد با كافران و منافقان فرمان يافت .

ي_أيّها النبىّ ج_هد الكفّار و المن_فقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 9 - 3

3 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر سازش نكردن با كافران تكذيب گر و نپذيرفتن هرگونه پيشنهاد سازش

فلاتطع المكذّبين . ودّوا

لوتدهن فيدهنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 48 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور صبر و شكيبايى در برابر فرمان هاى الهى

فاصبر لحكم ربّك

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور صبر و شكيبايى در مدت مهلت يافتن كافران تكذيب گر و به تأخير افتادن نصرت و پيروزى مسلمانان بر آنان

و أُملى لهم . .. فاصبر لحكم ربّك

به گفته مفسران، آيه شريفه اشاره به مسأله مهلت يافتن مشركان است كه در آيه پيش ذكر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 20 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بيان علنى مواضع اعتقادى خويش براى همگان

قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 4 - 3،5

3 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر قرائت قرآن با تأنّى و به صورت شمرده شمرده در عبادت و شب زنده دارى

قم الّيل . .. و رتّل القرءان ترتيلاً

{ترتيل} در قرائت و سخن، به معناى آهسته آهسته و درست و بدون شتاب خواندن است (برگرفته از صحاح، مفردات راغب و مصباح المنير).

5 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر قرائت قرآن با تأنّى و شمرده شمرده در نماز هاى نيمه شب

قم الّيل . .. و رتّل القرءان ترتيلاً

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه چون آيه به دنبال توصيه به نماز شب آمده است، اشاره دارد به قرائت قرآن در حين نماز; زيرا قرائت قرآن از اركان نماز است.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 8 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، موظّف بود تا در زندگى خود ، خدامحورى و بريدن از غير او را با تلاش گسترده روزانه همراه سازد .

إنّ لك فى النهار سبحًا طويلاً . .. و تبتّل إليه تبتيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 10 - 5

5 - پيامبر ( ص ) در مرحله نخست بعثت ( در مكه ) ، از هرگونه تعرّض به دشمنان بدگو ( پاسخ گفتن به بدگويى هاى آنان و مقابله به مثل ) منع شد .

و اهجرهم هجرًا جميلاً

آيه بعد (ذرنى و المكذّبين. ..) شاهد اين است كه اين {هجر}، به معناى عدم تعرض و مقابله به مثل نكردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 3 - 1

1 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر بزرگ شمردن او در دل و جان خويش

و ربّك فكبّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 7 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به صبر و پايدارى در انجام دادن رسالت خويش

و لربّك فاصبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 26 - 1،4،7

1 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر سجده براى او در پاسى از شب

و من الّيل فاسجد له

{من} در {من الليل}، براى تبعيض است; يعنى، بخشى از شب.

4 - فرمان

الهى به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر شب زنده دارى و تسبيح خداوند در بيشتر اوقات شب

و سبّحه ليلاً طويلاً

7 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر گزاردن نماز شب

و سبّحه ليلاً طويلاً

يكى از معانى {تسبيح}، نماز است (قاموس المحيط و لسان العرب). بر اين اساس مقصود از آن در اين آيه، ممكن است نماز شب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 27 - 10

10 - دنياگرايى و آخرت گريزى گنه پيشگان و كافران ، فلسفه منع شدن پيامبر ( ص ) از پيروى از آنان

و لاتطع منهم ءاثمًا أو كفورًا . .. إنّ ه_ؤلاء يحبّون العاجلة و يذرون وراءهم يومً

برداشت ياد شده، با توجّه به اين نكته است كه آيه شريفه، در مقام تعليل براى منع از اطاعت از گنه پيشگان و كافران (و لاتطع منهم آثماً أو كفوراً) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 1 - 1

1 - تسبيح خداوند و دور نگه داشتن نام هاى او از اوصاف ناروا ، وظيفه اى الهى برعهده پيامبر ( ص )

سبّح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 10 - 4

4 - خداوند ، با يادآورى دوران فقر پيامبر ( ص ) و امداد هاى خويش به آن حضرت ، او را بر انفاق به مستمندان فرمان داد .

و وجدك عائلاً فأغنى . .. و أمّا السائل فلاتنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 8 - 1

1

- حاجت خواستن از خداوند و تضرّع به درگاه او ، تكليف و توصيه اى الهى به رسول اكرم ( ص )

و إلى ربّك فارغب

{رغب إليه}; يعنى، در دعا خالصانه كوشيد و يا اظهار فروتنى كرد و حاجت خواست. (برگرفته از قاموس)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 3،4،8،13

3 - پيامبر ( ص ) ، هرگز به ترك نماز بر اثر نهى و تهديد مخالفان مجاز نبود .

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... فليدع ناديه ... كلاّ لاتطعه و اسجد

4 - خداوند ، برحذردارنده پيامبر ( ص ) از ترتيب اثر دادن به تهديد هاى تكذيب كنندگان دين و هراس از آرايش نيروى آنان

فليدع ناديه . .. كلاّ لاتطعه

8 - سجده به درگاه خداوند ، وظيفه اى الهى برعهده پيامبر ( ص )

و اسجد

13 - تلاش براى تقرّب به درگاه خداوند ، وظيفه اى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

و اقترب

{اقتراب} از باب افتعال است كه بر تكلّف و اجتهاد دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 1،2

1 - نماز ، از تكاليف الهى براى پيامبر ( ص )

فصلّ

2 - اخلاص در نماز و انجام دادن آن تنها به جهت فرمان خدا ، وظيفه اى برعهده پيامبر ( ص )

فصلّ لربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 11

11 - پيامبر ( ص ) ، مأمور مغفرت خواهى و درخواست عفو خداوند ، از كوتاهى در تسبيح و حمد او و تقاضاى توجّه و

عنايت مجدّد او به آن حضرت

و استغفره

استغفارى كه در اين سوره به آن امر شده است _ به قرينه تعليق بر نصرت و فتح و عطف بر تسبيح و حمد _ استغفار ويژه اى است. اين استغفار، در ارتباط با حمد و تسبيح، به معناى درخواست عفو از كاستى هاى آن و در ارتباط با {توّاباً}، به معناى درخواست رجوع مجدّد و مكرر خداوند و تقاضاى عنايت هاى تازه به تازه او است.

تكليف همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 29 - 5

5 - همسران پيامبر ، علاوه بر دورى از متاع هاى دنيا و انتخاب زيستن با پيامبر ( ص ) ، بايد كردار نيكو را نيز پيشه مى كردند .

إن كنتنّ تردن اللّه و رسوله . .. فإنّ اللّه أعدّ للمحسن_ت منكنّ أجرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 32 - 12،13،14

12 - همسران پيامبر ، به سخن گفتن با مردان نامحرم ، در صورت رعايت موازين تعيين شده ، مجاز بودند .

فلاتخضعن بالقول . .. و قلن قولاً معروفًا

13 - همسران پيامبر ، به سخن گفتن با لحنى مناسب و به دور از هرگونه طمع انگيزى نامحرمان موظف بودند .

و قلن قولاً معروفًا

مراد از {قولاً معروفاً} به قرينه {فلاتخضعن} مى تواند سخن گفتن به گونه اى باشد كه طمع بيماردلى را برانگيزاند.

14 - همسران پيامبر ، به بر زبان جارى ساختن سخنانى درخور شأن شان و به دور از هرگونه خواسته و يا سخن بيهوده ، موظف بودند .

و قلن قولاً معروفًا

احتمال دارد كه

مراد از {قول معروف} به قرينه {إن كنتنّ تردن الحياة الدنيا} خواسته ها و سخنانى باشد كه در شأن همسرى پيامبر نبوده و پرهيز از سخن گفتن باطل و پوچ باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 33 - 1،3،8،9،12

1 - همسران پيامبر ، به ملازم بودن در خانه هاى خود ، موظف بودند .

ي_نساء النبىّ . .. و قرن فى بيوتكنّ

{قرن} از مصدر {قرار} است كه به معناى {قرار گرفتن و ثبات يافتن} است.

3 - فرمان خداوند به همسران پيامبر ، براى پرهيز از خودنمايى و خودآرايى هاى دوران جاهليت

و لاتبرّجن تبرّج الج_هليّة الأُولى

{تبرّج} از مصدر {بَرَج} به معناى {فراخى و زيبايى چشم} و يا از {بُرج} به معناى {قصر} است. كاربرد آن درباره خودنمايى، از باب تشبيه بوده و به معناى نشان دادن زيبايى ها و محاسن است (مفردات راغب). گفتنى است كه در كلام، دو مضاف، مقدر است و آن، {نساء أيّام} است. در واقع عبارت چنين است: {لاتبرّجن تبرّج نساء أيّام الجاهلية...}.

8 - خداوند ، همسران پيامبر را با فرمانى ويژه ، به اداى كامل نماز موظف كرد .

و أقمن الصلوة

9 - همسران پيامبر ، وظيفه دار اداى وظيفه مالى خود و پرداخت زكات بودند .

و ءاتين الزكوة

12 - اطاعت از خدا و پيامبر او ، از جمله وظيفه هاى دينى همسران پيامبر بود .

و أطعن اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 34 - 1،2،9

1 - همسران پيامبر ، مكلف بودند كه هر آنچه در خانه هايشان ، از آيات خداوند و

حكمت تلاوت مى شود يادآورى كنند و به ياد داشته باشند .

ي_نساء النبىّ . .. و اذكرن ما يتلى فى بيوتكنّ من ءاي_ت اللّه و الحكمة

2 - همسران پيامبر ، به توجه كامل و به ياد سپردن كلمات و گفتار هاى پيامبر ( ص ) موظف بودند .

و اذكرن ما يتلى فى بيوتكنّ من ءاي_ت اللّه و الحكمة

مراد از {آيات اللّه} به قرينه {يُتلى} آيات قرآن است و {الحكمة} _ چنان كه مفسران نيز گفته اند _ كلمات و سخنان پيامبر(ص) است.

9 - همسران پيامبر ، وظيفه دار ابلاغ آموخته هاى خود در منزل پيامبر ( ص ) ، به مردم بودند .

و اذكرن ما يتلى فى بيوتكنّ

{ذكر} (مصدر {اذكرن}) به دو معنا آمده است: يكى، به خاطر سپردن و به خاطر داشتن است، كه از آن، به ذكر قلبى تعبير مى شود و ديگرى، به زبان آوردن است (مفردات راغب). احتمال كه دارد مراد از {اذكرن} معناى دوم بوده و مفيد برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 3،4،5،9،10،11،12،18

3 - همسران پيامبر ، مجاز نيستند كه با زن هاى كافر ، بدون پوشش و حجاب به گفتوگو بپردازند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ ...

4 - بر همسران پيامبر ، روا و جايز است كه با زنان خويشان خود ، بدون داشتن حجاب روبه رو شوند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب. .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ ... و

بنابر اين احتمال كه مراد از {نسائهنّ} زنان خويشان همسران پيامبر باشد، نكته

بالا قابل استفاده است.

5 - همسران رسول اللّه ، مى توانند بدون داشتن حجاب با بردگان خود روبه رو شده و با آنان سخن بگويند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب. .. لاجناح عليهنّ فى ... و لا ما مل

9 - همسران پيامبر ، موظف به رعايت پوشش و حجاب مناسب بودند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب. .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ ... و

10 - جايگاه همسرى پيامبر ، جايگاهى ويژه است و حرمت و احكام خاصى دارد .

لاجناح عليهنّ فى . .. و لانسائهنّ

11 - همسران پيامبر ، وظيفه داشتند كه تقواى الهى را رعايت كنند .

و اتّقين اللّه

12 - دستور هاى صادر شده درباره حجاب همسران پيامبر ، تقواپيشگى است .

لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ . .. و اتّقين اللّه

احتمال دارد كه {اتّقين اللّه} دستور عام بعد از ذكر خاص باشد. در اين صورت، استفاده مى شود كه فرمان به رعايت حجاب، از مصداق هاى تقوا است.

18 - هشدار خداوند ، به همسران رسول خدا ، درباره رعايت فرمان هاى داده شده به آنان

لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ . .. و اتّقين اللّه إنّ اللّه كان على كلّ شىء شهيدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 1،7

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف است به همسران و دختران خود و همسران مؤمنان ، آموزش دهد كه خود را بپوشانند .

ي_أيّها النبىّ قل لأزوجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

{يدنين} از ريشه {دنا} به معناى {قرب و نزديكى} است. {جلاييب} جمع {جلباب} به معناى پيراهن و يا

روسرى است (مفردات راغب). متعدى شدن {يدنين} به {على} چه بسا، متضمن معناى فروانداختن و به گونه اى از بالا به سمت پايين انداختن و پوشاندن باشد.

7 - همسران و دختران رسول خدا ، در حفظ حجاب و پوشش خود ، بر ديگران برتر و مقدم بودند .

قل لأزوجك و بناتك و . .. يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

ذكر {أزواجك و بناتك} در بيان حكم حجاب و نيز مقدم آوردن آنها بر {نساء المؤمنين} مى تواند اشعار به تقدم آنها در رعايت حكم حجاب داشته باشد.

تلاش براى انعطاف پذيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73 - 1

1- تلاش پيگير مشركان ، براى به انعطاف كشاندن پيامبر ( ص ) در بخشى از مواضع رسالتى خويش

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك

{فتن} در اصل به معناى داخل كردن طلا در آتش به منظور به دست آوردن خالصى آن است. اين واژه به معناى افتادن شخص در بلا و سختى استعمال شده است. بنابراين، معناى عبارت چنين مى شود: آنان نزديك بود تو را به وضعيتى مبتلا كنند تا از آنچه براى ات وحى مى شود تو را باز دارند.

تلاش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 3

3_ ايمان نياوردن اكثر مردم ، ريشه در حق ناپذيرى آنان دارد ، نه قصورى از جانب پيامبر ( ص ) در تبليغ و نه ناتمام بودن برهان بر حقانيّت قرآن

ذلك من أنباء الغيب . .. و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين

آيه قبل بيان داشت كه

حقانيّت قرآن و الهى بودن آن امرى روشن است و جمله {و لو حرصت} مى رساند كه پيامبر(ص) در ابلاغ دين تلاشى پى گير داشت. اين دو حقيقت بيانگر آن است كه حجت بر مردم تمام است و ايمان نياوردن آنان، نشانه حق ناپذيرى ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 3 - 2

2- پيامبر ( ص ) براى هدايت كافران ، تلاش وسيعى داشت .

ذرهم يأكلوا و يتمتّعوا

اينكه خداوند، به پيامبر(ص) دستور مى دهد كه {آنان را به حال خود رها كن} حكايت از آن دارد كه آن حضرت، تلاش گسترده و وسيعى براى نجات آنان از كفر انجام داده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 6 - 3

3- پيامبر ( ص ) ، از جان فشانى براى ابلاغ رسالت هاى الهى و پيگيرى دعوت مكرّر كسانى كه از او گريزان بودند ، دريغ نمىورزيد .

فلعلّك ب_خع نفسك على ءاث_رهم إن لم يؤمنوا

{آثار}، يعنى {نشانه هاى باقى مانده از هر چيز}. مفاد جمله {لعلّك باخع ... على اثارهم} اين است كه: تو اى پيامبر! اعراض كنندگان را پيگيرى مى كنى و به منظور رساندن خويش به آنان و ابلاغ دعوت هاى الهى به ايشان، خود را به هلاكت مى افكنى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 2 - 3

3- تلاش و جديت پيامبر ( ص ) براى ايفاى رسالت خويش ، تلاشى طاقت فرسا و سنگين بود .

ما أنزّلنا عليك القران لتشقى

{شقاوة} به معناى شدت و دشوارى است

(قاموس المحيط) توصيه خداوند به پيامبر(ص) به سختى نكشيدن و خود را به زحمت نينداختن، نشان از تلاش طاقت فرساى پيامبر(ص) در جهت هدايت مردم دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 19 - 4

4 - علاقه شديد و كوشش فراوان پيامبر به هدايت و نجات مردمان گمراه از عذاب و بدبختى

أفأنت تنقذ من فى النار

از آهنگ آيه شريفه، استفاده مى شود كه پيامبر(ص) تلاشى فراوان براى هدايت مردم كافر و لجوج مكه داشتند. اين آيه درصدد بيان اين حقيقت به آن حضرت است كه اين كافران مردمى حق گريزاند و بيش از اين خود را به رنج و سختى مينداز.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 32

32 - تلاش پيامبر ( ص ) ، در راه ايجاد زندگى مسالمت آميز ميان مسلمانان و اهل كتاب *

قل ءامنت . .. لا حجّة بيننا و بينكم

بنابراين كه مخاطب پيامبر(ص) اهل كتاب بوده و {لاحجّة بيننا و بينكم} كنايه از نفى خصومت و دشمنى باشد، مطلب بالا قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 5 - 6

6 - تلاش پيگير و مستمر پيامبر ( ص ) ، براى متوجه ساختن مردم به مسأله معاد

إنّما توعدون لصادق

فعل مضارع {توعدون} _ كه مفيد استمرار است _ نشان مى دهد كه مسأله قيامت، يكى از مسائل مهم است و پيامبر(ص) به صورت پيوسته مردم را به آن تذكر مى داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى -

87 - 6 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، نگران فراموش كردن آيات قرآن و در تلاش براى حفظ آن

سنقرئك فلاتنسى

اطمينان بخشيدن به پيامبر(ص) كه قرآن را فراموش نخواهد كرد نشانگر نگرانى آن حضرت از خطر فراموشى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 7 - 5

5 - توجّه به امداد هاى ويژه خداوند ، برانگيزاننده پيامبر ( ص ) به استفاده از فرصت هاى فراغت ، براى سخت كوش بودن در عبادت و دعا

ألم نشرح . .. و وضعنا ... و رفعنا ... فإذا فرغت فانصب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 13

13 - تلاش براى تقرّب به درگاه خداوند ، وظيفه اى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

و اقترب

{اقتراب} از باب افتعال است كه بر تكلّف و اجتهاد دلالت دارد.

تلاش مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 103 - 6

6- كوشش مخالفان پيامبر ( ص ) بر غير الهى جلوه دادن قرآن كريم

يقولون إنما يعلّمه بشر

تلاشهاى تبليغى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 2

2 - تلاش پى گير پيامبر ( ص ) براى گرايش دادن يهود و نصارا به اسلام

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى

تلاوت آيات خدا در خانه همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 34 - 8

8 - در خانه هاى همسران پيامبر ، آيات خدا و

حكمت ، تلاوت مى شده است .

و اذكرن ما يتلى فى بيوتكنّ من ءاي_ت اللّه و الحكمة

تلاوت حكمت در خانه همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 34 - 8

8 - در خانه هاى همسران پيامبر ، آيات خدا و حكمت ، تلاوت مى شده است .

و اذكرن ما يتلى فى بيوتكنّ من ءاي_ت اللّه و الحكمة

تلاوت قرآن بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 69 - 8

8 - قرآن ، كتاب قرائت شده بر پيامبر ( ص )

و قرءان

{قرآن} مصدر {قرأ} است كه مانند {رجحان} و {كفران} بر اسم مفعول اطلاق شده است; يعنى، {الكلام المقروء}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 77 - 2

2 - قرآن ، كتابى خوانده شده بر پيامبر ( ص )

إنّه لقرءان كريم

{قرآن}، مصدر به معناى مفعول است; يعنى، {إنّه لمقروء}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 17 - 1

1 - تأليف و تنظيم كلمات قرآن و خواندن آن بر پيامبر ( ص ) ، تضمين شده از سوى خداوند

إنّ علينا جمعه و قرءانه

{جمع} در لغت به معناى تأليف است و مقصود از آن در اين آيه تأليف و تنظيم كلمات قرآن مى باشد. واژه {قرآن} نيز معناى مصدرى دارد; يعنى، خواندن. بنابراين {إنّ علينا جمعه و قرآنه}; يعنى، {بى ترديد تأليف و تنظيم كلمات قرآن و خواندن آن بر تو [اى پيامبر] بر عهده ما است}.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 21 - 2

2 - آيات قرآن ، بر پيامبر ( ص ) خوانده شده است و ساخته و پرداخته آن حضرت نيست .

بل هو قرءان

كلمه {قرآن}، هرگاه با حرف {ال} ذكر شود، عَلَم است و آن گاه كه نكره باشد، مصدر و به معناى مفعول (مقروء) مى باشد. مراد از وصف {مقروء} (قرائت شده)، اين است كه پيامبر(ص)، آن آيات را دريافت كرده است; نه اين كه به دروغ آن را ساخته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 4

4 - وحى و نزول قرآن ، به صورت قرائت آن بر پيامبر ( ص ) و جارى ساختن آن بر زبان او بوده است .

سنقرئك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 7 - 8

8 - قرائت كامل قرآن بر پيامبر ( ص ) و بقاى آن در حافظه آن حضرت ، نويدى متكى بر علم خداوند

سنقرئك فلاتنسى . .. إنّه يعلم الجهر و ما يخفى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 9

9 - ثبت آيات قرآن ، در صحيفه ها و ورق ها ، برنامه اى پيش بينى شده از جانب خداوند و القا شده به رسول اكرم ( ص )

يتلوا صحفًا مطهّرة

تعبير {صحف} (جمع {صحيفه}; يعنى، چيزى كه در آن مى نويسند)، اشاره به آينده قرآن و مكتوب شدن آن دارد. اسناد {يتلوا} به {صحفاً} _ با آن كه پيامبر(ص) آيات الهى را از روى صحيفه هاى موجود

تلاوت نمى كرد _ به اعتبار مكتوب شدن پيام ها، پس از تلاوت آن است.

تلاوت قرآن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 61 - 3

3 _ تلاوت آيات قرآن ، از كار هاى مهم و هميشگى پيامبر اكرم ( ص ) بوده است .

و ما تتلوا منه من قرءان

از ذكر تلاوت قرآن _ در حالى كه جمله {ما تكون فى شأن} آن را شامل مى شود _ برداشت فوق استفاده مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 45 - 1،2،3،4

1- خداوند ، به هنگام قراءت قرآن توسط پيامبر ( ص ) ، ميان آن حضرت و كافران ، حجابى نامرئى قرار داد .

و إذا قرأت القرءان . .. حجابًا مستورًا

برداشت فوق، مبتنى بر معناى مستور _ به همان صيغه مفعولى يعنى پوشيده شده _ است و در آيه به تناسب موضوع، مراد پوشيده شدن از حواس بينندگان (كافران) است.

2- قراءت قرآن و تلاوت وحى بر مردم ، از وظايف پيامبر ( ص )

و إذا قرأت القرءان

از اينكه خداوند براى پاسدارى از پيامبر(ص)، بين وى و كافران به هنگام تلاوت قرآن حجابى نامريى قرار داده است; مى تواند به خاطر اين باشد كه آن حضرت موظف بوده است كه قرآن را براى مردم تلاوت كند اما چون با تلاوت قرآن، مورد آزار و اذيت قرار مى گرفت خداوند با جعل حجاب، او را از آزار آنان محافظت كرد.

3- تلاوت قرآن كريم توسط پيامبر ( ص ) در ميان مردم

و إذا قرأت القرءان جعلنا بينك . .. حجابًا

مستورًا

4- كافران ، پيامبر ( ص ) را به هنگام تلاوت آيات قرآن بر مردم ، مورد آزار و اذيت قرار مى دادند و براى آن حضرت ايجاد مزاحمت مى كردند .

و إذا قرأت القرءان

طبق شأن نزولهايى كه وارد شده است (مجمع البيان، ذيل آيه) و نيز ظاهر آيه {جعلنا بينك و بين الذين} جعل حجاب به خاطر اين بود كه كافران نشنوند تا پيامبر(ص) را اذيت نمايند و براى آن حضرت، مزاحمت ايجاد كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 106 - 3

3- مأموريت پيامبر ( ص ) به قراءت بخش هاى قرآن بر مردم به آرامى و با تأنّى

و قرءانًا فرقن_ه لتقرأه على الناس على مكث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 10،12

10 - پيامبر ( ص ) ، آيات قرآن را پيش از پايان يافتن وحى آن ، به زبان جارى مى ساخت و در تلاوت آن تعجيل داشت . *

و لاتعجل بالقرءان من قبل أن يقضى إليك وحيه

12 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به شتاب نكردن در تلاوت آيات قرآن ، پيش از پايان يافتن وحى آن ، توصيه كرد .

و لاتعجل بالقرءان من قبل أن يقضى إليك وحيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 92 - 1

1 - تلاوت قرآن ، رسالت و وظيفه تغييرناپذير پيامبر ( ص ) براى هدايت خلق

إنّما أُمرت أن . .. و أن أتلوا القرءان فمن اهتدى

در اين آيه تلاوت آيات قرآن به مردم، به عنوان

يگانه مسؤوليت پيامبر(ص) مورد تأكيد قرار گرفته است. از جمله {فمن اهتدى...} نيز استفاده مى شود كه هدف از تلاوت آيات آن، هدايت خلق بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 1،3

1- روى آورى گروهى از جنيان به تدبير الهى ، براى استماع قرآن از پيامبر ( ص )

و إذ صرفنا إليك نفرًا من الجنّ يستمعون القرءان

3- گروه جنيان ، مجذوب پيام وحى با استماع آن از زبان پيامبر ( ص )

و إذ صرفنا إليك . .. فلمّا حضروه قالوا أنصتوا

تعبير {أنصتوا} و فراخواندن به سكوت، نشانگر اشتياق آنان به استفاده هرچه بيشتر از قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، تلاوت گر آيات الهى ( قرآن ) براى مردم

رسولاً يتلوا عليكم ءاي_ت اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 51 - 5

5 - اتهام جنون به پيامبر ( ص ) ، به هنگام شنيدن قرآن از سوى كافران

لمّا سمعوا الذكر و يقولون إنّه لمجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 36 - 1

1 - تجمّع سريع و شتابزده كافران در اطراف پيامبر ( ص ) ، به هنگام تلاوت وحى براى مردم

فمالِ الذين كفروا قبلك مهطعين

{اهطاع} (مصدر {مهطعين}) به معناى گردن كشيدن و به سرعت راه رفتن و نيز به معناى گردن كشيدن براى خبر گرفتن آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن

- 72 - 1 - 1

1 - گروهى از جن ( سه تا هفت نفر يا سه تا ده نفر ) ، به قرائت قرآن پيامبر ( ص ) گوش فرامى دادند .

قل أُوحى إلىّ أنّه استمع نفر من الجنّ

واژه {نفر} به گروهى متشكل از سه تا ده نفر و بنابر نقلى سه تا هفت نفر از مردان اطلاق مى شود. (مصباح المنير)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 4 - 3

3 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر قرائت قرآن با تأنّى و به صورت شمرده شمرده در عبادت و شب زنده دارى

قم الّيل . .. و رتّل القرءان ترتيلاً

{ترتيل} در قرائت و سخن، به معناى آهسته آهسته و درست و بدون شتاب خواندن است (برگرفته از صحاح، مفردات راغب و مصباح المنير).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 1

1 - تمجيد خداوند از پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت به خاطر شب زنده دارى و قرائت قرآن

إنّ ربّك يعلم أنّك تقوم . .. و طائفة من الذين معك

مطلب ياد شده از تذكر به علم خداوند، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 16 - 2

2 - منع شدن پيامبر ( ص ) ، از شتابورزى در خواندن آيات وحى ، پيش از پايان يافتن وحى آن

لاتحرّك به لسانك لتعجل به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 17 - 2

2 - گردآورى

قرآن در سينه پيامبر ( ص ) و توانايى آن حضرت بر قرائت آن ، تضمين شده از سوى خداوند

إنّ علينا جمعه و قرءانه

يكى از احتمالات ياد شده در تفسير آيه شريفه، اين است كه مقصود از{جمعه}، گردآورى قرآن در سينه پيامبر(ص) است; به گونه اى كه آن حضرت به خاطر سپارد و فراموش نكند و مقصود از {قرآنه} تثبيت قرائت قرآن بر زبان ايشان است; به گونه اى كه هرگاه خواسته باشد بتواند آن را قرائت كند (مانند آيه 6 از سوره {اعلى} {سنقرئك فلاتنسى}).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 18 - 2

2 - سفارش خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر قرائت آيات نازل شده قرآن ، پس از پايان دريافت كامل آنها

فإذا قرأن_ه فاتّبع قرءانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 1،2،3،7،9،12

1 - آگاهى پيامبر ( ص ) بر وحى و زبان گشودن آن حضرت به قرائت قرآن ، وابسته به خواست خداوند و در گرو عنايت ويژه او بود .

سنقرئك

2 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به آموختن قرآن و جارى ساختن آن بر زبان او وعده داد .

سنقرئك

{إقراء}; يعنى، ديگرى را قارى ساختن و حرف {سين} در {سنقرئك} براى تأكيد وعده است. بنابراين مفاد آيه شريفه، اين است كه وحى همچنان ادامه يافته، زبان تو در حال و آينده به قرائت آن توانمند خواهد بود.

3 - توانمند ساختن پيامبر ( ص ) بر قرائت قرآن و فراموش نكردن آن ، از جلوه هاى ربوبيت خداوند بر آن

حضرت است .

سنقرئك فلاتنسى

7 - دريافت قرائت قرآن از جانب خداوند ، مصون سازنده پيامبر ( ص ) از فراموش كردن آن

سنقرئك فلاتنسى

حرف {فاء}، جمله {فلاتنسى} را بر {سنقرئك} تفريع كرده است.

9 - تسبيح خداوند ، زمينه ساز شايستگى پيامبر ( ص ) براى دريافت قرآن و حفظ آن

سبّح اسم ربّك . .. سنقرئك فلاتنسى

12 - خداوند پيامبر ( ص ) را به داشتن حافظه اى نيرومند و فراموش نكردن آنچه خوانده است ، وعده داد .

سنقرئك فلاتنسى

حذف مفعول از فعل هاى {نقرء} و {لاتنسى}، ممكن است براى افاده عموم باشد; يعنى، تو را بر قرائت توانا مى سازيم و تو خوانده هاى خويش را، از ياد نخواهى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 1 - 1،3،11

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور دريافت قرآن و قرائت آن

اقرأ

{قرائت}، ممكن است به تلفّظ يا مرور در ذهن انجام گيرد و در آيه شريفه _ به اين دليل كه پيش از آن چيزى نازل نشده بود تا پيامبر(ص) مأمور به قرائت آن شود _ مراد دريافت و قرائت آياتى است كه بعد از فرمان {اقرء} نازل مى شود. اين فرمان، شامل قرائت كلمه {اقرء} نيز مى باشد; نظير آن كه گفته شود: {آنچه را مى گويم، گوش كن} كه شامل همين جمله نيز مى گردد.

3 - پيامبر ( ص ) ، مأمور آغاز قرائت قرآن ، با نام خداوند

اقرأ باسم ربّك

حرف {باء} در {باسم}، به حال محذوفى نظير {مبتدءاً} يا {مفتتحاً} تعلق دارد.

11 - الزام پيامبر ( ص ) به قرائت قرآن در آغاز رسالت ، مايه

رشد و تعالى آن حضرت و از جلوه هاى ربوبيت خداوند بود .

اقرأ باسم ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 3 - 1

1 - خداوند ، با تأكيد بر فرمان خويش ، پيامبر ( ص ) را به دريافت و قرائت قرآن در آغاز رسالتش فرا خواند .

اقرأ . .. اقرأ

فرمان {اقرأ}، تكرار و تأكيد فرمانى است كه در آغاز سوره آمده بود و مفعول محذوف آن نيز _ به قرينه سياق كلام _ مطالبى است كه بعد از آن فرمان، وحى خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 4 - 5

5 - توجه به وابستگى تمام آموخته ها به خداوند ، مايه اطمينان پيامبر ( ص ) به توانايى بر عمل به وظيفه دريافت و قرائت قرآن

اقرأ . .. الذى علّم بالقلم

با توجّه به {امّى} و بى سواد بودن پيامبر(ص) تا زمان بعثت، خداوند پس از فرمان دادن آن حضرت به قراءت، خود را معلم تمام اهل قلم معرفى كرده است تا آن حضرت را به امدادهاى خويش اميدوار سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 5 - 6

6 - توجه به وابستگى تمام معلومات انسان به خداوند ، مايه اطمينان پيامبر ( ص ) به امداد الهى در توانا ساختن او بر دريافت و قرائت قرآن

اقرأ . .. علّم الإنس_ن ما لم يعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 10،13،16

10 - پيامبر ( ص ) ، قرآن

را از صحيفه هايى مكتوب و پيراسته از هر باطل ، دريافت و بر مردم تلاوت مى كرد .

رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

در برداشت ياد شده، مراد از {صحفاً مطهّرة}، قرآنِ مكتوب پيش از مرحله نزول بر پيامبر(ص) دانسته شده است. قرآن در آن مرحله _ براساس بعضى از آيات _ در اختيار فرشتگانى بزرگوار بوده است.

13 - پيامبر ( ص ) ، داراى رسالتى بزرگ از جانب خداوند و حامل پيامى مكتوب و خالى از انحراف و عهده دار بازخوانى آن بر مردم

رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

نكره آمدن {رسول}، بر عظمت پيامبر(ص) و رسالت آن حضرت دلالت دارد.

16 - تلاوتِ قرآن بر مردم ، رسالتى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

توصيف پيامبر(ص) به تلاوت كننده قرآن _ پس از تطبيق عنوان {رسول} بر آن حضرت _ بيانگر آن است كه تلاوت قرآن، بخشى از رسالت او است.

تمرد از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 12

12 _ سستى و هراس در هنگامه هاى دشوار ( همانند جنگ ) و تصميم به نافرمانى از پيامبر ( ص ) ، به تنهايى ، موجب خروج از ولايت و حمايت الهى نيست .

اذ همّت . .. و اللّه وليّهما

جمله {و اللّه وليّهما}، در عين اعتراض به گروههايى كه قصد انحراف از جنگ و نافرمانى از رسول خدا (ص) را داشتند، بيانگر اين است كه اين تصميمشان، باعث نشد كه ولايت الهى از آنان منقطع شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران

- 3 - 132 - 4

4 _ رباخوارى ، عصيان و طغيان بر خدا و رسول ( ص ) است .

لا تأكلوا الرّبوآ . .. و اطيعوا اللّه و الرّسول

تناقض گويى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 4

4_ تكذيب كنندگان حق _ قرآن ، پيامبر و معاد _ گرفتار سردرگمى و پريشان گويى

بل كذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم و هم فى أمر مريج

يكى از نمودهاى پريشان گويى تكذيب گران معاد اين است كه مى گويند چون بدن انسان در خاك متلاشى مى شود پس چگونه مى تواند از خاك دوباره برآيد; اين در حالى است كه خود مى دانند انسان براى نخستين بار نيز از همين خاك برآمده است.

تنزيه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 13

13_ پيامبر ( ص ) هرگز در زمره مشركان نبود .

و ما أنا من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 9

9- پيامبر ( ص ) ، داراى علمى مبرّا از فراموشى و نسيان *

و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للناس

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {الذكر} به قرينه {ما نزّل إليهم} علم باشد و {ذكر} در لغت بودن چيزى در قلب (صورت علمى) است. از اينكه از علم اعطا شده به پيامبر(ص) تعبير به ذكر گرديده، احتمال دارد به خاطر اين باشد كه در آن غفلت و فراموشى راه نداشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل

- 16 - 105 - 5

5- ساحت پيامبر ( ص ) ، منزه از افترا بستن به خداست .

إنما يفترى الكذب الذين لايؤمنون بأي_ت الله

برداشت فوق، به خاطر اين است كه آيه در جواب كسانى آمده كه پيامبر(ص) را مفترى شمرده اند. خداوند نيز در ردّ آنان مى فرمايد: {افترا زاييده كفر است و از پيامبرى كه به آيات الهى مؤمن است، افترا صادر نمى شود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 4

4 - محتواى رسالت پيامبر ( ص ) ، پيام ها و رهنمودهايى بود سراسر حق و مبرا از هر سخن ياوه و نادرست

بل جاءهم بالحقّ

عبارت {جاءهم بالحقّ}; يعنى، حق را براى آنان آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 9

9 - خدا و رسول او ، در داورى و حكمشان به احدى ، حتى منافقان ، ستم روا نمى دارند .

أم يخافون أن يحيف اللّه عليهم و رسوله بل أُول_ئك هم الظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 222 - 4

4 - پاكى حريم پيامبراكرم ( ص ) از هر انحرافى ، گواه تأثيرناپذيرى او از شياطين

و ما تنزّلت به الشي_طين . .. تنزّل على كلّ أفّاك أثيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 224 - 1،3

1 - صلاح و پاكى پيروان پيامبر ، نشانگر مبرا بودن آن حضرت از شاعرى و خيال پردازى

و الشعراء يتّبعهم الغاون

با توجه به اين كه اين بخش از آيات آخر

سوره، در مقام دفع اتهامات كافران به ساحت پيامبر(ص) و قرآن مى باشد; از اين آيه استفاده مى شود كه مشركان، آن حضرت را متهم به شاعرى و خيال پردازى مى كردند و قرآن را ساخته وهم و خيال وى مى دانستند. خداوند در ردّ اين اتهام فرموده است: شاعران داراى پيروان و هوادارانى گمراه و فاسدند و از آن جا كه گمراهى و غوايت در پيروان و هواداران پيامبر(ص) وجود ندارد; پس نه پيامبر(ص) شاعر است و نه پيام هاى او از مقوله شعر.

3 - حقيقت قرآن مبرّا از شعر ، و ساحت پيامبر ( ص ) منزه از شاعرى و خيال پردازى

و الشعراء يتّبعهم الغاون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 69 - 1،5

1 - خداوند ، هيچ گونه شعرى به پيامبر اسلام ( ص ) نياموخت .

و ما علّمن_ه الشعر

5 - پيراسته بودن مقام پيامبر ( ص ) ، از مقولات شعرى و تخيلات شاعرانه

و ما علّمن_ه الشعر و ماينبغى له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 37 - 5

5 - ساحت مقدس پيامبر اسلام ( ص ) ، منزه از جنون و سخنان ايشان پيراسته از شعرسرايى

و يقولون . .. لشاعر مجنون . بل جاء بالحقّ و صدّق المرسلين

برداشت ياد شده از آن جا است كه {بل} براى اضراب ابطالى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 9

9- پيامبر ( ص ) در مقام تنزيه خويش از اتهام افترا ، اميدوار و متكى به داورى

خداوند

قل إن افتريته . .. كفى به شهيدًا بينى و بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 13

13 - ساحت پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، مبرّا از لجاجت ، خشم و تعصب جاهلى

إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة حميّة الج_هليّة فأنزل اللّه سكينته

از مقابله رسول و مؤمنان با كافران متعصبِ جهالت پيشه، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 2 - 1،2،5

1 - پيامبر ( ص ) ، مبرّا از گمراهى و عقايد باطل

ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

{ضلال} (مصدر {ضلّ}) به معناى منحرف شدن از راهى است كه انسان را به مقصود مى رساند و {غىّ} (مصدر {غوى}) بر نادانى اى اطلاق مى شود كه برخاسته از رأى فاسد و عقيده باطل باشد.

2 - شهادت خداوند بر گمراه نبودن پيامبر ( ص ) و مبرّا بودن آن حضرت از جهل و رأى فاسد

و النجم . .. ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

5 - حضور هميشگى پيامبر ( ص ) در ميان مردم ، گواه روشنى براى آنان بر مبرّا بودن ساحت آن حضرت از گمراهى و فسادرأى

ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

آوردن وصف {صاحب} (همدم، همنشين) براى پيامبر(ص) و اضافه آن به {كم}، پيامدار اين معنا است كه رسول اكرم(ص) هميشه با شما بوده و اين حضور خود گواهى است بر پاكى و درستى آن حضرت در طول عمرشان.

تنزيه همسر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 -

12

12 - كسانى كه در صدراسلام در ماجراى { افك } ( تهمت زنا ) مورد اتهام قرار گرفتند ، افرادى پاكدامن و منزه از اين تهمت و آلودگى بودند .

للخبيثين . .. للطيّبين ... أُول_ئك مبرّءون ممّا يقولون

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه آيه شريفه مربوط به ماجراى {افك} باشد.

تواضع محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 2

2 _ پيامبر(ص) موظف به فروتنى در برابر مؤمنان و ابراز مهر و محبت به آنان

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

پيشى گرفتن در سلام از جانب پيامبر(ص) تنها به عنوان يك وظيفه خاص و محدود مطرح نشده است، بلكه اين موضوع به عنوان جلوه اى از تواضع و اخلاق متعالى مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 12

12- پيامبراسلام ( ص ) وظيفه دار برخورد فروتنانه ( خفض جناح ) با مؤمنان

واخفض جناحك للمؤمنين

{خفض جناح} (بال گشودن) كنايه از فروتنى و تواضع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 215 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظّف به فروتنى و گسترانيدن بال هاى لطف و محبت براى پيروان مؤمن خويش

و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين

تواناييهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 16

16 - مرحله به پايان رسيدن جريان خورشيد و ماه ، قابل مشاهده و رؤيت براى پيامبر ( ص ) بود . *

ألم تر أنّ

اللّه . .. و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى إلى أجل مسمًّى

برداشت بالا، مبتنى بر اين نكته است كه خطاب {ألم تر} اختصاص به پيامبر(ص) داشته باشد و {كلّ يجرى. ..} حال براى {الشمس و القمر} باشد.

توبه از بى احترامى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 9

9 - نويد خداوند به باز بودن راه توبه ، براى آنان كه ناآگاهانه حرمت پيامبر ( ص ) را آن گونه كه بايسته بود ، رعايت نكرده اند .

و اللّه غفور رحيم

توحيد پيروان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 6

6_ پيروان پيامبر ( ص ) مردمانى موحّد و بهره مند از دليل و حجّت بر عقيده توحيدى خويش

على بصيرة أنا و من اتبعنى

توحيد عبادى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 162 - 1

1 _ نماز خواندن پيامبر(ص)، عبادت كردنش و انجام امور زندگانى و مرگش تنها براى خدا بود.

إن صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله

{محيا} و {ممات} مصدر ميمى و به معناى زنده ماندن و مردن است. چون زنده ماندن و مردن در اختيار انسان نيست تا آن را براى خدا قرار دهد، مى توان گفت مقصود از آن چگونه زندگى كردن و چگونه مردن است و يا مراد انجام امور مربوط به زندگى و مرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 6،7

6_ پيامبر ( ص ) از ناحيه

خداوند فرمان داشت كه تنها او را بپرستد و براى او شريكى قائل نباشد .

قل إنما أُمرت أن أعبد الله و لا أشرك به

7_ پيامبر ( ص ) از ناحيه خداوند فرمان داشت ، يكتاپرستى خويش و گريزش از شرك را اعلام كند .

قل إنما أُمرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 10

10 - پيامبر ( ص ) همانند همه مردم ، مكلف به پرستش خداى يگانه و تسليم شدن در برابر او

أُمرت أن أعبد ربّ ه_ذه . .. و أُمرت أن أكون من المسلمين

آمدن {أُمرت. ..} به صورت متكلم وحده، مى تواند از آن جهت باشد كه بفهماند پيامبر(ص) نيز _ با همه مقامات معنوى _ مكلف به عبادت و تسليم است و تعالى معنوى، سبب برداشته شدن تكليف نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 7 - 4

4 - سران كفر و شرك ، كلام توحيدى و يكتاپرستى رسول خدا را ، سخنى دروغ و ساختگى مى پنداشتند .

إن ه_ذا إلاّ اختل_ق

مقصود از واژه {اختلاق} _ هنگامى كه در وصف كلامى آورده شود _ سخن ساختگى و دروغى است كه سابقه نداشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 2 - 6

6 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر عبادت و فرمان برى خالصانه آن حضرت

فاعبد اللّه مخلصًا له الدين

واژه {دين} در معانى جزا، عادت، ملت، اسلام، عبادت و طاعت، به كار مى رود (قاموس المحيط); ولى در اين جا _ با

توجه به اين كه مخاطبان آيات مورد بحث، مشركان مى باشند و نيز در اين آيات واژه عبادت به كار رفته _ ممكن است به معناى عبادت و طاعت استعمال شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 14 - 2

2 - عبادت خالصانه خدا ، تكليفى الهى برعهده پيامبر ( ص )

قل اللّه أعبد مخلصًا له دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) ، از آغاز دريافت دلايل و برهان هاى الهى ، از عبادت غيرخدا نهى شده بود .

قل إنّى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه لمّا جاءنى البيّن_ت

توحيد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 163 - 3

3 _ پيامبر(ص) به يگانه پرستى، اخلاص در عبادت و ايمان به يكتايى خدا در ربوبيت مأمور بود.

إن صلاتى . .. لله رب العلمين. لا شريك له و بذلك أمرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 13

13_ پيامبر ( ص ) هرگز در زمره مشركان نبود .

و ما أنا من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 14

14_ توحيد پيامبر ( ص ) در توكل بر خدا

عليه توكلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 11 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام موضع سازش ناپذير عقيدتى و توحيدى خود

به مردم

قل إنّى أُمرت أن أعبد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 14 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلان موضع عقيدتى و توحيدى خود به مردم

قل اللّه أعبد مخلصًا له دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 81 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، در عقيده توحيدى خويش تنها متكى به دليل و برهان قاطع بود .

قل إن كان للرحم_ن ولد فأنا أوّل الع_بدين

پيام آيه شريفه به مشركان اين است كه اگر پيامبر(ص)، سخن از توحيد به ميان مى آورد، هيچ دليلى جز واقع گرايى ندارد; زيرا آن حضرت در عمل نشان داده است كه در ميدان عبادت و پرستش، سخت كوش و بى نظير است و شخصى مانند ايشان نمى تواند از عبادت حق روى برتابد. بنابراين اگر شرك را نمى پذيرد، تنها دليلش اين است كه واقعيتى براى آن نمى بيند.

توصيه به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 13

13 _ توصيه خداوند به دعا كردن پيامبر ( ص ) و گيرندگان زكات ، براى زكات دهنده ، به هنگام دريافت آن

خذ من أمولهم . .. و صل عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 1

1 _ رهنمود الهى به پيامبر ( ص ) ، در اتكاى آن حضرت بر خداوند يكتا و اندوهگين نبودن بر حق ناپذيرى و روى گردانى منافقان

فإن تولوا فقل حسبى اللّه . .. عليه

توكلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 105 - 1

1 _ توجه همه جانبه به دين يكتاپرستى ، بدون اندكى انحراف و تمايل به ساير اديان ، توصيه أكيد خداوند به پيامبر ( ص )

و أن أقم وجهك للدين حنيفاً

برداشت فوق با توجه به دو نكته است: 1_ الف و لام {الدين} براى عهد ذكرى و به قرينه جمله {إن كنتم فى شك من دينى . ..} به دين توحيدى و يكتاپرستى اشاره دارد. 2_ {حنيف} به معناى مستقيم است كه لازمه آن اعتدال و عدم انحراف به چپ و راست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 123 - 6

6_ پرستش خداوند و توكل بر او ، از توصيه هاى الهى به پيامبر ( ص )

فاعبده و توكل عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 9

9- توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) بر اندوهگين نشدن و خودخورى نكردن براى كافران و مشركان

لاتمدّنّ عينيك . .. و لاتحزن عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 98 - 1،2

1- توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) به تسبيح همراه با حمد و ستايش خداوند .

فسبّح بحمد ربّك و كن من الس_جدين

{باء} در {بحمده} براى مصاحبت است; يعنى، تسبيح بايد با حمد و ستايش پروردگار قرين و همراه باشد.

2- توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) به استمداد از ياد پروردگار و عبادت و نماز در مشكلات و ناراحتى هاى برخاسته از

رسالت خويش و مخالفت هاى دشمنان

و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون . فسبّح بحمد ربّك و كن من الس_جدين

برداشت فوق از {فاء} در {فسبّح} _ كه براى تفريع اين جمله به آيه قبل است _ استفاده گرديده است; بدين معنا كه توصيه خداوند به تسبيح و تحميد. .. پس از اعلام آگاهى او از دلتنگى و اندوه پيامبر(ص) بيانگر تأثير اين عبادات در رفع اندوه و نگرانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 99 - 4

4- توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) به عبادت پروردگار تا نيل به مرتبه يقين

و اعبد ربّك حتى يأتيك اليقين

برداشت فوق بر اين اساس كه واژه {يقين} در همان معناى لغوى و اصطلاحى خود به كار رفته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 24 - 12

12- درخواست كوتاه ترين راه رشد و هدايت و اظهار اميدوارى به نيل به آن ، فرمان و توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) است .

و قل عسى أن يهدين ربّى لأقرب من ه_ذا رشدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 27 - 8

8- بها ندادن به آراى ديگران در سرگذشت اصحاب كهف ، رهنمود خداوند به پيامبرش ( ص ) بود .

قل اللّه أعلم بما لبثوا . .. واتل ما أُحى إليك من كتاب ربّك

نكته ياد شده، بدان احتمال است كه رهنمود الهى به تلاوت آيات وحى، در بردارنده اين مفهوم باشد كه سخن غير وحى، از اتقان كافى برخوردار نيست و در جريانى

تاريخى، مانند جريان اصحاب كهف، مطمئن ترين منبع، وحى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 5

5- پايدارى بر همدلى و همزيستى با مؤمنان مخلص تهيدست ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) بود .

و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 9

9- عبادت و پايدارى بر آن ، توصيه فرشتگان به پيامبر ( ص )

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك . .. فاعبده واصطبر لعب_دته

آيه مورد بحث بر حسب ظاهر، در ادامه سخنان فرشتگان با پيامبر(ص) در آيه پيش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 2

2- خداوند ، پيامبر ( ص ) را به شتاب نداشتن براى عذاب كافران لجوج ، توصيه كرده است .

فلاتعجل عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 12،17

12 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به شتاب نكردن در تلاوت آيات قرآن ، پيش از پايان يافتن وحى آن ، توصيه كرد .

و لاتعجل بالقرءان من قبل أن يقضى إليك وحيه

17 - دعا براى زيادتى علم ، از توصيه هاى خداوند به پيامبر ( ص )

و قل ربّ زدنى علمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 3

3 - صبر در برابر گفته ها و فشار هاى تبليغاتى و روانى كافران ، فرمان و توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

فاصبر على

مايقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 7

7 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اين كه از حق ستيزان بيماردل و قسى القلب قطع اميد كند و به ايمان آوردن آنان دل نبندد .

و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 55 - 2

2 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اين كه از كفرپيشگان حق ستيز قطع اميد كند و به ايمان آوردن آنان دل نبندد .

حتّى تأتيهم الساعة بغتة

اخبار خداوند به اين كه مخالفان پيامبر(ص)، هرگز به قرآن ايمان نخواهند آورد، مى تواند متضمن توصيه اى باشد به پيامبر(ص) مبنى بر اين كه آنان را در كفر بى ايمانى شان رها كند و اميدى به گرويدن آنان به اسلام و قرآن نداشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 68 - 6

6 - اظهار رفق و مدارات با كفران ستيزه جو ، توصيه خدا به پيامبر ( ص )

و إن ج_دلوك فقل اللّه أعلم بما تعملون

جمله {اللّه أعلم بما تعملون}، تهديدى است همراه با اظهار نرمى و مدارات.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 96 - 4

4 - صبر در برابر بدرفتارى هاى مشركان و وانهادن كيفر آنان به خدا ، توصيه اى الهى به پيامبر ( ص ) در مقطع پيش از هجرت

ادفع بالتى هى أحسن السيّئة نحن أعلم بما يصفون

برداشت فوق، با توجه به

مكّى بودن سوره مؤمنون است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 15

15 - دعا و طلب مغفرت براى آنانى كه به منظور رسيدگى به امور مهم زندگى شخصى ، اذن ترك حضور در حل و فصل مسائل اجتماعى داده شده است ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم و استغفر لهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 8

8 _ توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) به تسبيح و تنزيه همراه با حمد و ستايش خداوند

و سبّح بحمده

{باء} در {بحمده} براى مصاحبت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 215 - 7

7 - توصيه الهى به پيامبر ( ص ) مبنى بر گسترانيدن بال هاى مهر و عطوفت براى كسان و خويشاوندان مؤمن خويش

و أنذر عشيرتك الأقربين . و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين

تقدير {من المؤمنين} به قرينه آيه پيش، مى تواند {من المؤمنين من عشيرتك} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 217 - 1

1 - رهنمود الهى به پيامبر ( ص ) ، در توكل بر خداوند براى انجام وظايف دشوار خويش

فإن عصوك فقل إنّى برىءٌ ممّا تعملون . و توكّل على العزيز الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 59 - 1

1 - به جا آوردن سپاس و ستايش خدا ، به خاطر بقاى خط رسالت و اضمحلال

جبهه كفر و فرستادن سلام و درود بر رسولان او ، رهنمود الهى به پيامبراسلام ( ص )

قل الحمد للّه و سل_م على عباده الذين اصطفى

با توجه به اين كه در آيات پيشين نام چند تن از پيامبران (موسى، داوود، سليمان، صالح و لوط) و ياد تلاش ها و مبارزات آنان و پيروزى نهايى حق و اضمحلال كافران به ميان آمده است، آيه ياد شده مى تواند ختامى بر آن مجموعه يادها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 78 - 5

5 - وانهادن امر كافران حق ستيز به خداوند ، رهنمودى الهى به پيامبر ( ص )

و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون. .. إنّ ربّك يقضى بينهم بحكمه

با توجه به اين كه آيات اين بخش در ارتباط با هم است، تذكر خداوند به قضاوت نهايى خويش درباره كافران، مى تواند در مقام توضيح و تعليل براى آيه {و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون} باشد. آيات بعد نيز مؤيد همين معنا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 79 - 1

1 - توكل كردن به خدا و بيم نداشتن از حق ستيزى كافران ، رهنمود خدا به پيامبر ( ص )

إنّ ربّك يقضى بينهم بحكمه . .. فتوكّل على اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 4

4 - پرداختن به حمد و ستايش خدا ، توصيه الهى به پيامبر ( ص )

و قل الحمدللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 86

- 8

8 - پرهيز از حمايت و پشتيبانى كافران توصيه أكيد خدا به پيامبر ( ص )

فلاتكوننّ ظهيرًا للك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 87 - 8

8 - تشكيل جبهه توحيد ، جدا ساختن خويش از صف مشركان و پرهيز از درآميختن با آنان ، سفارش ديگر خداوند به پيامبر ( ص )

و ادع إلى ربّك و لاتكوننّ من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 88 - 3

3 - دعا و نيايش به درگاه خداوند ، از توصيه هاى او به پيامبر ( ص )

و لاتدع مع اللّه إل_هًا ءاخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 25 - 5

5 - سفارش خداوند به پيامبر ( ص ) ، براى رعايت ادب در مناظره با مشركان

لاتسئلون عمّا أجرمنا و لانسئل عمّا تعملون

آوردن تعبير {أجرمنا} براى خود و {تعملون} براى مشركان، ناظر به رعايت ادب از جانب پيامبر(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 13

13 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر حسرت و اندوه نداشتن بر گمراهى كافران

فلاتذهب نفسك عليهم حسرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 76 - 1

1 - محزون و غمگين نشدن از سخنان ناروا و تهمت هاى غم انگيز دشمنان ، توصيه خداوند به پيامبراسلام ( ص )

فلايحزنك قولهم

مقصود از {قولهم} (سخنان مشركان) به قرينه آيات گذشته (آيه 69) _ كه درباره

شاعر دانستن پيامبر(ص) بود _ تهمت هاى غم انگيزى از قبيل شاعر بودن است كه به پيامبراسلام(ص) نسبت مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 73 - 1

1 - نگريستن به فرجام كافرانِ انذار شده از سوى رسولان پيشين ، توصيه خداوند به پيامبر اسلام ( ص )

فانظر كيف كان ع_قبة المنذرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 93 - 7

7 - رهنمود خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، مبنى بر زمينه سازى براى از بين بردن مظاهر شرك و شكستن بت ها

فراغ عليهم ضربًا باليمين

يادآورى داستان بت شكنى ابراهيم(ع) و چگونگى مبارزه آن حضرت با مظاهر شرك در مكه (نيمه نخست بعثت)، مى تواند به منظور درس آموزى و ارائه روش مبارزه با شرك و بت پرستى براى پيامبر(ص) و مؤمنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 17 - 4

4 - توصيه خداوند به پيامبراسلام مبنى بر يادآورى سرگذشت داوود پيامبر ، در دوران سخت رسالت خود

واذكر عبدنا داود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 31 - 2

2 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر يادآورى ماجراى سان ديدن سليمان ( ع ) ازاسب هاى خود

إذ عرض عليه بالعشىّ الص_فن_ت الجياد

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {إذ} متعلق به فعل محذوف (همچون {اُذكر}) بوده و مخاطب اين فعل هم پيامبراسلام(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- ص - 38 - 41 - 1

1 - يادآورى سرگذشت ايوب ( ع ) ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و اذكر عبدنا أيّوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 1

1 - يادآورى سرگذشت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و اذكر عب_دنا إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 48 - 1

1 - يادآورى سرگذشت اسماعيل ، اليسع و ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و اذكر إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 2 - 6

6 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر عبادت و فرمان برى خالصانه آن حضرت

فاعبد اللّه مخلصًا له الدين

واژه {دين} در معانى جزا، عادت، ملت، اسلام، عبادت و طاعت، به كار مى رود (قاموس المحيط); ولى در اين جا _ با توجه به اين كه مخاطبان آيات مورد بحث، مشركان مى باشند و نيز در اين آيات واژه عبادت به كار رفته _ ممكن است به معناى عبادت و طاعت استعمال شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 66 - 1،5

1 - توصيه خداوند به همه پيامبران و رسول اكرم ( ص ) ، مبنى بر اختصاص دادن پرستش به او

و لقد أُوحى إليك و إلى الذين من قبلك . .. بل اللّه

فاعبد

تقديم مفعول (اللّه) بر فعل (فاعبد)، مفيد اختصاص است.

5 - توصيه خداوند به پيامبران و رسول اكرم ( ص ) ، درباره شكر و سپاس گزارى او

و كن من الش_كرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 3،9،12

3 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر تأسى كردن از پيامبران گذشته در صبر و شكيبايى در برابر مشكلات رسالت

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا فى الحيوة الدنيا . .. فاصبر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه جمله {فاصبر. ..} تفريع بر جمله {إن_ّا لننصر رسلنا...} است.

9 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) به استغفار از گناه خويش

و استغفر لذنبك

پيامبراسلام(ص)، از نظر تمامى فرقه هاى مسلمين _ به ويژه شيعه _ داراى مقام عصمت و پاك از هر گونه گناه و نيز منزّه از خطا در بيان و ارائه وحى و شريعت الهى است. بر اين اساس مفسران عقيده دارند كه مقصود از گناه مورد اشاره اين آيه، ترك اولى و عملى است كه نسبت به مقام شامخ آن حضرت گناه محسوب مى شود; هر چند نسبت به ديگر انسان هاى خداپرست، گناه به شمار نمى آيد. چنان كه گفته اند: { حسنات الأبرار، سيئات المقربين}.

12 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر تسبيح همراه با حمد خدا در هر صبح و شام

و سبّح بحمد ربّك بالعشىّ و الإبك_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 10

10 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى

بر پناه بردن به او ، در برابر كارشكنى ها و دشمنى هاى كافران و مشركان

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. فاستعذ باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 1

1 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به صبر در برابر مخالفت هاى كافران حق ناپذير و تداوم رسالت خويش فرا خواند .

فاصبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 34 - 2

2 - برخورد نيك و شايسته در برابر رفتار هاى زشت و ناپسند دشمنان ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و لاتستوى الحسنة و لا السيّئة ادفع بالتى هى أحسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 4

4 - استقامت و پايدارى ، توصيه مكرر خداوند به پيامبر ( ص )

و استقم كما أمرت

ماضى بودن فعل {أمرت} حاكى از آن است كه پيامبر(ص) پيش از اين هم امر به استقامت شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 39 - 1

1 - دعوت پيامبر ( ص ) از سوى خداوند ، به صبر در برابر گفتار نارواى كافران

فاصبر على ما يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 41 - 1

1 - رهنمود خداوند به پيامبر ( ص ) ، در اميد بستن به قيامت براى جزاى كافران لجوج

فاصبر . .. و استمع يوم يناد المناد

آيات پيشين در زمينه مواجهه نارواى كافران با پيامبر(ص) و لزوم شكيبايى آن

حضرت در برابر آنان بود. اكنون در اين آيه، خداوند به پيامبر(ص) مى فرمايد: گوش به زنگ منادى حق براى رستاخيز باش; كنايه از اين كه آن روز كافران، مجازات واقعى خود را خواهند ديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 45 - 10

10 - رهنمود خداوند به پيامبر ( ص ) ، در به كار بستن تلاش خويش براى بيدارى دل هاى مستعد و آماده

فذكّر بالقرءان من يخاف وعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 31 - 1

1 - رهنمود خداوند به پيامبر ( ص ) ، در مقابله عليه تبليغات كافران

أم يقولون . .. قل تربّصوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 45 - 1

1 - رهنمود الهى به پيامبر ( ص ) ، در وانهادن كفرپيشگان لجوج به خود و اصرار نورزيدن در هدايت آنان

فذرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 12

12 - خطاپوشى از لغزش هاى كوچك خطاكاران ، رهنمود الهى به پيامبر ( ص ) و مبلغان دينى

الذين يجتنبون . .. إلاّ اللّمم إنّ ربّك وسع المغفرة

واژه {إنّ ربّك} مى تواند تعريض به اين باشد كه پيامبر(ص) و رهبران الهى نيز بايد اين شيوه را برگزينند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 6 - 1

1 - روى گردانى از كافران لجوج و بها ندادن به ايشان ، رهنمود الهى به پيامبر ( ص )

فتولّ عنهم

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 18

18 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، در دعا براى زنان بيعت كننده با آن حضرت و آمرزش خواهى براى آنان

و استغفر لهنّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 6 - 1

1 - رهنمود الهى به پيامبر ( ص ) ، در احتجاج با يهوديان

قل ي_أيّها الذين هادوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 1

1 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر شكستن سوگند خود درباره محروم شدن از عملى مباح و حلال ، براى جلب رضايت همسران خود

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 8 - 1

1 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، بر ايستادگى و انعطاف ناپذيرى در برابر خواسته هاى تكذيب گران

فلاتطع المكذّبين

مقصود از اطاعت در اين آيه _ به قرينه آيه بعد (ودّوا لوتدهن. ..) _ اجابت خواسته كافران است; نه فرمانبرى از آنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 5 - 2

2 - صبر در برابر موضع گيرى هاى تكذيب گرانه و استهزاآميز شرك پيشگان صدراسلام ، توصيه خداوند به پيامبراكرم ( ص )

سأل سائل بعذاب واقع . .. فاصبر صبرًا جميلاً

توصيه به صبر _ پس از بيان بعضى از گفته ها و درخواست هاى كافران _ مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 8 - 1،4

1 - ذكر و ياد كردن نام پروردگار ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و اذكر اسم ربّك

4 - توجّه كامل به پروردگار و انقطاع از غير او ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و تبتّل إليه تبتيلاً

{تبتّل} و {تبتيل} به معناى انقطاع از دنيا و ماسوى اللّه و توجّه به خداوند است (تاج العروس و قاموس المحيط).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 9 - 5

5 - كارساز دانستن و وكيل قرار دادن خدا در زندگى ، توصيه او به پيامبر ( ص )

فاتّخذه وكيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 10 - 1،4

1 - سعه صدر ، صبر و خويشتن دارى در برابر سخنان ناشايست ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و اصبر على ما يقولون

4 - دورى گزيدن شايسته از مخالفان بدگو و بى اعتنايى مناسب به آنان ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و اهجرهم هجرًا جميلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 6

6 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) در آغاز رسالت ، مبنى بر دادن مهلتى اندك به تكذيب گران و بدگويان دين ستيز

و اصبر على ما يقولون . .. و ذرنى و المكذّبين ... و مهّلهم قليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 4 - 1،2،5،6،7

1 - پاكيزگى لباس و نظافت شخصى ، از

نخستين توصيه هاى خداوند به پيامبر ( ص )

و ثيابك فطهّر

2 - پاكدامنى و طهارت نفس از هر گونه آلودگى ها و گناهان ، از توصيه هاى نخستين خداوند به پيامبر ( ص )

و ثيابك فطهّر

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه طهارت لباس، كنايه از طهارت نفس و روح و جان باشد (مانند پاكدامنى، پاكدلى و. ..).

5 - { عن رجل من أهل اليمامة . . . قال : قال لى أبوالحسن : إنّ اللّه تعالى قال لنبيّه { و ثيابك فطهّر } و كانت ثِيابُه طاهرةً و إنّما أَمَرَه بالتَّشْمير ;

از مردى از اهل يمامه روايت شده . .. كه گفت: امام كاظم(ع) به من فرمود: خداى تعالى به پيغمبر خود فرموده است: {و ثيابك فطهّر}، در حالى كه جامه هاى وى پاك بوده است. همانا او را به بالا زدن جامه ها امر كرده است}.

6 - { قال أبوعبداللّه ( ع ) . . . و اللّه تعالى يقول : { و ثيابك فطهّر } قال : و ثيابك ارفعها و لاتجرّها . . . ;

امام صادق(ع) فرمود: . .. خداى تعالى مى فرمايد: {و ثيابك فطهّر} [يعنى ]مى فرمايد: جامه هاى خود را بالا بزن و بر روى زمين مكشان...}.

7 - { قيل معناه و ثيابك فقصّر . . . و روى ذلك عن أبى عبداللّه ( ع ) ;

گفته شده كه معناى آن (و ثيابك فطهّر) اين است كه جامه هاى خود را كوتاه كن و اين معنا از امام صادق(ع) روايت شده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 -

5 - 1

1 - پرهيز از هرگونه پليدى و آلودگى ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و الرجز فاهجر

{رجز} (مرادف {رجس}) به معناى پليدى و آلودگى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 6 - 1،2

1 - پرهيز از منّت نهادن در انفاق و بخشش ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و لاتمنن

2 - بسيار نشمردن و زياد نديدن عطايا و خدمات خود ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

تستكثر

عبارت {تستكثر}، حال براى ضمير {لاتمنن} است; يعنى، عطا مكن در حالى كه آن را زياد مى بينى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 16 - 3

3 - رعايت سكوت كامل در هنگام دريافت وحى تا پايان يافتن آن ، توصيه الهى به پيامبر ( ص )

لاتحرّك به لسانك لتعجل به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 18 - 1،2

1 - رعايت سكوت كامل در هنگام نزول و دريافت وحى تا پايان آن ، توصيه الهى به پيامبر ( ص )

فإذا قرأن_ه فاتّبع قرءانه

2 - سفارش خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر قرائت آيات نازل شده قرآن ، پس از پايان دريافت كامل آنها

فإذا قرأن_ه فاتّبع قرءانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 25 - 1،2،6

1 - ذكر نام پروردگار و ياد او در سپيده دم و پسين گاه ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و اذكر اسم ربّك بكرة و أصيلاً

{بكرة}، هم به فاصله ميان نماز

صبح و طلوع خورشيد گفته مى شود (لسان العرب) و هم به آغاز روز (مفردات راغب). {اصيلاً} به فاصله ميان عصر و مغرب گفته مى شود (صحاح اللغة) و نيز به معناى آخر روز آمده است (العين). {ذكر} هم دو نوع است: ذكر با قلب و ذكر با زبان. (مفردات راغب)

2 - توصيه الهى به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر استمرار ذكر و ياد خدا در همه احوال

و اذكر اسم ربّك بكرة و أصيلاً

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ذكر خدا در سپيده دم و پسين گاه، ممكن است اشاره به استمرار آن داشته باشد.

6 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اقامه نماز در سپيده دم و پسين گاه

و اذكر اسم ربّك بكرة و أصيلاً

مقصود از ذكر در اين آيه _ بنابر نظر مفسران _ ممكن است نماز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 26 - 2

2 - اقامه نماز در پاره اى از شب ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و من الّيل فاسجد له

مقصود از {سجده} _ چنان كه مفسران گفته اند _ ممكن است نماز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 9 - 1،2

1 - پرهيز از تحميل خواسته هاى خود بر يتيمان ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

فأمّا اليتيم فلاتقهر

{قَهْر} به معناى مسلط شدن است. خداوند را {قاهر} مى گويند; زيرا خلق را مقهور تسلط و قدرت خويش ساخته و آنان را بر وفق آنچه اراده اش تعلق گرفته

_ چه دلخواه آنان باشد و چه از آن اكراه داشته باشند _ متحوّل ساخته است. (تاج العروس)

2 - خداوند ، با گوشزد كردن يتيمى پيامبر ( ص ) و مراقبت هاى خويش از آن حضرت ، او را به پرهيز از سلطه بر يتيمان فراخواند .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى . .. فأمّا اليتيم فلاتقهر

حرف {فاء}، اين آيه را بر جمله مناسب آن در آيات پيشين، تفريع كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 11 - 1،5

1 - بازگو كردن نعمت هاى خدادادى و مستور نداشتن آنها از مردم ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و أمّا بنعمة ربّك فحدّث

5 - خداوند ، خواهان بازگو شدن تحوّلات خوشايند زندگى پيامبر ( ص ) و مراحل رهايى آن حضرت از رنج يتيمى و ناآگاهى و فقر

ألم يجدك يتيمًا . .. ضالاًّ ... عائلاً ... و أمّا بنعمة ربّك فحدّث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 3 - 1

1 - خداوند ، با تأكيد بر فرمان خويش ، پيامبر ( ص ) را به دريافت و قرائت قرآن در آغاز رسالتش فرا خواند .

اقرأ . .. اقرأ

فرمان {اقرأ}، تكرار و تأكيد فرمانى است كه در آغاز سوره آمده بود و مفعول محذوف آن نيز _ به قرينه سياق كلام _ مطالبى است كه بعد از آن فرمان، وحى خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 2،10،13

2 - تسبيح و حمد خداوند و استغفار به درگاه او ، پس

از مشاهده امداد هاى الهى و گرايش وسيع مردم ، به دين ، فرمان و توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

إذا جاء نصر اللّه و الفتح . و رأيت الناس يدخلون فى دين اللّه أفواجًا . فسبّح بحم

10 - درخواست مصونيت از عذاب الهى ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و استغفره

غفران و آمرزش از جانب خداوند، اين است كه بنده را از رسيدن عذاب، به او باز دارد (بصائر فيروزآبادى). بر اين اساس استغفار پيامبر(ص)، به معناى درخواست رهايى از عذاب است. اطمينان آن حضرت به عصمت خويش، نمى تواند مانع درخواست رهايى از عذاب باشد; زيرا مقام عصمت، دستاورد همين درخواستِ مصونيت و نظاير آن است.

13 - احساس قصور در پيشگاه خداوند و عذرخواهى از او ، هنگام پيروزى و استقبال عمومى از دين و در اوج قدرت ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) و شيوه اى مطلوب براى زمامداران و مبلّغان

إذا جاء نصر اللّه و الفتح . .. و استغفره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 2 - 4

4 - استعاذه به خداوند براى مصون ساختن خويش در برابر خطر تمامى مخلوقات ، توصيه او به پيامبر ( ص )

قل أعوذ . .. من شرّ ما خلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 3 - 1

1 - پناه بردن به خداوند از شرور شبانه ، به ويژه زمان تاريكى مطلق آن ، توصيه الهى به پيامبر ( ص )

قل أعوذ . .. و من شرّ غاسق إذا وقب

{غَسَق}; يعنى، آغاز تاريكى شب

(صحاح) و {وقوب} (مصدر {وقب})، به معناى داخل شدن در همه چيز است (لسان العرب). مراد از {غاسق إذا وقب}، شب است; زمانى كه در همه چيز وارد شده و آن را تاريك سازد (لسان العرب به نقل از فراء). كلمه {غاسق} با فعل {غَسَقَ} (جريان يافت)، از يك ريشه و نشانگر پخش شدن شب بر موجودات است. اسناد شرّ به شب به جهت مناسب تر بودن آن از روز، براى جريان شرور است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 4 - 5

5 - پناه بردن به خداوند از شرّ جادوگران ، توصيه اى الهى به پيامبر ( ص )

قل أعوذ . .. و من شرّ النفّ_ث_ت فى العقد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 5 - 8

8 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به پناه خواستن و امداد طلبيدن از او ، در برابر آثار حسادت مردم فرمان داد .

قل أعوذ بربّ الفلق . .. و من شرّ حاسد إذا حسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 2

2 - پناه بردن به خداوند و توجه به ربوبيت ، فرمان روايى و الوهيت او ، فرمانى الهى به پيامبر ( ص ) ، براى محفوظ ماندن آن حضرت از وسوسه هاى دشمن

قل أعوذ بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس . من شرّ الوسواس الخنّاس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 5

5 - پناه بردن به

خداوند از خطر وسوسه جن و انس ، توصيه اى الهى به پيامبر ( ص )

قل أعوذ . .. من الجنّة و الناس

توصيه به همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 1

1 - توصيه خداوند به دو همسر خطاكار پيامبر ( ص ) ( حفصه و عايشه ) ، به توبه و دست برداشتن از خطاكارى

إن تتوبا إلى اللّه

جواب شرط {إن تتوبا إلى اللّه}، محذوف و تقدير آن چنين است: {فهو خير لكما}. اين جمله در حقيقت، تشويق و توصيه به توبه و تكرار نكردن اشتباهات گذشته است.

توصيه دعا به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 7 - 1

1 - بهره بردن از ساعات فراغت و به زحمت افكندن خويش در آن فرصت ها براى دعا ، فرمان خداوند به پيامبر ( ص )

فإذا فرغت فانصب

از آن جا كه متعلق {إذا فرغت} ذكر نشده است، مفاد آن را مى توان بر هرگونه فراغتى _ از جمله فراغت از {نماز} يا {فرائض} يا {امور دنيايى} _ تطبيق داد. {نَصَبَ} (ماضى {انصَبْ); يعنى، به رنج و تعب افكند (مصباح). به قرينه آيه بعد، مراد از آن، اشتغال به تضرّع و دعا به درگاه خداوند است.

توصيه نحر شتر به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 8

8 - قربانى كردن شتر و قصد انجام دادن فرمان الهى ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

وانحر

قيد {لربّك} درباره {صلّ}، قرينه بر وجود چنين قيدى براى {انحر}

نيز مى باشد. {نحر}; يعنى، مقدارى از سينه كه جاى گلوبند است و از جمله معانى كه براى فعل {انحر}، بيان كرده اند، فرمان به كشتن شتر قربانى است. (مفردات)

توصيه هاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 1،32

1 - پيامبر ( ص ) به زيدبن حارثه ، براى ادامه زندگى با همسرش و طلاق ندادن وى ، سفارش كرد .

و إذ تقول للذى أنعم اللّه عليه . .. أمسك عليك زوجك

طبق شأن نزول، اين آيه درباره زيد بن حارثه و تصميم اش براى طلاق همسر خود، زينب است. لازم به ذكر است كه تعديه فعل {أمسك} با {على} متضمن معناى حبس و نگهدارى است.

32 - { عن أبى جعفر ( ع ) . . .انّ رسول اللّه خطب على زيدبن حارثه ، زينب بنت جحش . . . فزوّجها إيّاه فمكثت عند زيد ماشاء اللّه ، ثمّ إنّهما تشاجرا فى شىء إلى رسول اللّه . . . فقال زيد : يا رسول اللّه ! تأذن لى فى طلاقها فإنّ فيها كبراً و إنّها لتؤذينى بلسانها ، فقال رسول اللّه ( ص ) : اتّق اللّه و أمسك عليك زوجك . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه رسول خدا(ص)، زينب دختر جحش را براى زيد خواستگارى كرد . .. و او را به عقد وى در آورد. سپس مدتى را كه خدا مقدر كرده بود، زينب، پيش زيد بود. آن گاه ميان زيد و زينب، مشاجره اى رخ داد و هر دو پيش رسول خدا، شكوه بردند. زيد گفت: اى رسول خدا!

آيا اجازه مى دهى او را طلاق بدهم. به خاطر اين كه او متكبر است و با زبانش مرا اذيت مى كند؟ رسول خدا فرمود: از خدا بترس و همسرت را نگه دار...}.

توطئه اخراج محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 1

1 - منافقان ، در جنگ { بنى المصطلق } سوگند ياد كردند پس از بازگشت به مدينه ، پيامبر ( ص ) را از آن شهر اخراج كنند .

يقولون لئن رجعنا إلى المدينة ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ

{لام} در {لئن رجعنا} توطئه براى قسم و {ليخرجنّ الأعزّ. ..} جواب قسم است. طبق نظر مفسران، سخن ياد شده را رئيس منافقان (عبداللّه بن أُبىّ) در غزوه بنى المصطلق گفته بود.

توطئه بدبينى عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 47 - 9،10

9- كافران از طريق اعلام سحرشدگى پيامبر ( ص ) در صدد ايجاد بدبينى در پيروان ، نسبت به آن حضرت بودند .

إذ يقول الظ_لمون إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مخاطب {إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحوراً} مؤمنين باشد و كافران با تهمت {مسحور} به پيامبر(ص) _ كه بر شخص خارج شده از حد اعتدال بر اثر سحرزدگى اطلاق مى شود _ مى خواستند در آنان نسبت به آن حضرت، بدبينى ايجاد كنند.

10- كافران ، همواره در صدد ايجاد بدبينى به پيامبر ( ص ) در بين خود بودند تا به وسيله آن ، كسى به آن حضرت تمايل پيدا نكند .

إذ يقول الظ_لمون إن تتّبعون إلاّ رجلاً

مسحورًا

نكته ياد شده بر اين اساس كه مخاطب فعل {تتّبعون} كافران باشد كه به همديگر مى گفته اند و آوردن فعل مضارع {يقول} براى بيان تلاش همواره آنان است.

توطئه براندازى حكومت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 2

2 - منافقان ، درصدد براندازى حكومت پيامبر ( ص )

يقولون لئن رجعنا إلى المدينة ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ

توطئه تبعيد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 30 - 3

3 _ محبوس ساختن يا كشتن و يا تبعيد پيامبر ( ص ) ، از جمله توطئه هاى كافران مكه عليه آن حضرت

ليثبتوك او يقتلوك او يخرجوك و يمكرون

جمله {و يمكرون} بيانگر اين است كه كافران علاوه بر تصميم داشتن به قتل پيامبر(ص) و . .. برنامه هاى ديگرى نيز عليه پيامبر(ص) در نظر داشته اند. لذا در برداشت فوق از آن به {از جمله} تعبير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 76 - 1،7

1- توطئه و تلاش تحريك آميز مشركان عليه پيامبر ( ص ) ، به منظور فراهم آوردن زمينه تبعيد آن حضرت از مكه

و إن كادوا ليستفزّونك من الأرض ليخرجوك

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مرجع ضمير {كادوا} و {يستفزّوا} _ به قرينه آيات قبل _ مشركان مكه و {ال} در {الأرض} عهد و مراد از آن سرزمين مكه باشد. گفتنى است كه {فزّ} ريشه {يستفزّون} به معناى حركت دادن است.

7- توطئه مشركان براى اخراج پيامبر ( ص ) از مكه ، عقيم ماند

و به ثمر نرسيد .

و إن كادوا ليستفزّونك من الأرض ليخرجوك منها و إذًا لايلبثون خل_فك إلاّ قليلاً

از تعبير {و إن كادوا ليستفزّونك} (نزديك بود تو را اخراج كنند) به دست مى آيد كه آنان، نتوانستند هدف خويش را در اخراج پيامبر(ص) از مكه عملى سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 3

3- همدلى مشركان مكه ، در خالى ساختن سرزمين مكه ، از وجود پيامبر ( ص ) *

قريتك الّتى أخرجتك

نسبت دادن {إخراج} به قريه، مى تواند از آن جهت باشد كه همه مردم شهر و يا بيشتر آنان، بر اخراج پيامبر(ص) مصمم و همدل بوده اند.

توطئه حبس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 30 - 3

3 _ محبوس ساختن يا كشتن و يا تبعيد پيامبر ( ص ) ، از جمله توطئه هاى كافران مكه عليه آن حضرت

ليثبتوك او يقتلوك او يخرجوك و يمكرون

جمله {و يمكرون} بيانگر اين است كه كافران علاوه بر تصميم داشتن به قتل پيامبر(ص) و . .. برنامه هاى ديگرى نيز عليه پيامبر(ص) در نظر داشته اند. لذا در برداشت فوق از آن به {از جمله} تعبير شده است.

توطئه دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 8،9

8- قدرت خداوند ، فوق مكر و توطئه طراحان و توطئه گران عليه پيامبر ( ص )

أفأمن الذين مكروا السيّئات أن يخسف الله بهم الأرض

9- ايجاد شبهه در ذهن مردم درباره خدا ، معاد و پيامبر ( ص ) ، از

راه كار هاى بسيار زشت مشركان جهت بازداشتن پيامبر ( ص ) از هدف خويش

قالوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و أقسموا بالله ... لايبعث الله من

اين برداشت بنابر صفت بودن {سيئات} براى مصدر محذوفى كه مفعول مطلق فعل {مكروا} بوده، مى باشد. بنابراين مراد از مكرهاى بد و سوء همين نكته هايى است كه از سوى مشركان در باره خدا، معاد و پيامبر(ص) گفته مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 1

1- مأموريت پيامبر ( ص ) از جانب خداوند براى نگرشى كنجكاوانه و دقيق به اتهامات و شگرد هاى تبليغى مشركان و دشمنان خويش

انظر كيف ضربوا لك الأمثال

جمله {ضربوا لك الأمثال} در زبان عرب به معناى {شبهوك بالأشياء} استعمال مى شود; يعنى، تو را به چيزهايى تشبيه مى كنند و مراد از آن _ به قرينه آيه قبل _ نسبت دادن صفات ناپسند چون: مجنون، مسحور و . .. به پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 76 - 6

6 - پيامبراسلام ( ص ) ، با توطئه هاى پنهانى دشمنانِ رسالتش روبه رو بود .

نعلم ما يسرّون و ما يعلنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 10

10 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر پناه بردن به او ، در برابر كارشكنى ها و دشمنى هاى كافران و مشركان

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. فاستعذ باللّه

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 3 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، مورد تهديد دسيسه ها و نيرنگ هاى فوق سرّى دشمن

قل . .. و من شرّ غاسق إذا وقب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مورد هجوم وسوسه هاى پى گير دشمنانى بود كه مقاصد سوء خود را پوشيده نگه مى داشتند .

من شرّ الوسواس الخنّاس

{وسوسه} به معناى تصورات پست است (مفردات). به شرّى كه به قلب خطور كند و نيز به آنچه خيرى در آن نباشد، {وسواس} گفته مى شود (مصباح). كلمه {وسواس} اسم مصدر {وسوسة} است و براى مبالغه بر شخص وسوسه كننده اطلاق شده است; يعنى، او به قدرى وسوسه گر است كه گويا خود مصداق {وسوسه كردن} يا {تفكر پليد} است. {خنّاس} _ كه صيغه مبالغه و يا بيانگر نسبت است _ از ريشه {خُنوس} (گرفته خاطر شدن و نهان ساختن خويش {لسان العرب}) و به معناى {بسيار نهانكار} يا {اهل نهانكارى} مى باشد.

توطئه عليه خانواده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 2

2 - هم دستى و تشكل تنى چند از منافقان عصر بعثت ، براى تهمت زنى و شايعه سازى عليه خانواده پيامبر ( ص )

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

بيشتر مفسران بر اين باورند كه گروه بهتان زننده (عصبة منكم) از منافقان بودند.

توطئه عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 31 -

3،6

3 _ اظهار آگاهى كافران از محتواى قرآن و غير مهم جلوه دادن آن ، از حيله هاى آنان عليه پيامبر ( ص )

و يمكرون . .. قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا إن هذا إلا أسطير

جمله {ان هذا . .. } دلالت مى كند بر اينكه مقصود از {مثل هذا} همانندى در محتواى قرآن بوده است.

6 _ بى تأثيرى آيات الهى در قلب توطئه گران عليه پيامبر ( ص ) و قرآن

و إذا تتلى عليهم ءايتنا قالوا . .. إن هذا إلا أسطير الأولين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 7،8،13

7 _ تلاش پنهانى منافقان و اهتمام آنان در توطئه عليه پيامبر ( ص ) و اسلام

و هموا بما لم ينالوا

8 _ شكست منافقان در توطئه عليه اسلام و پيامبر ( ص ) و عدم دستيابى آنان به هدف هاى شومشان

و هموا بما لم ينالوا

13 _ توطئه هاى منافقان عليه اسلام و پيامبر ( ص ) ، انتقام جويى آنان از مسلمانان دست يافته به امكانات مادى ، در پرتو تفضلات خدا و رسول

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {أغناهم} به مسلمانان برگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 21 - 9

9 _ رويارويى قشر هاى مرفه و اشراف عصر بعثت با پيامبر ( ص ) و توطئه و نيرنگ آنان در برابر معجزه آن حضرت ( قرآن كريم )

و إذا أذقنا الناس رحمة من بعد ضراء مسّتهم إذا لهم مكر

فى ءاياتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 97 - 3

3- تبليغات سوء و استهزاى آزار دهنده ، حربه هميشگى مشركان و كافران عليه اسلام و پيامبر ( ص )

المستهزءين . .. و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

فعل مضارع {يقولون} بر استمرار و هميشگى بودن گفتار و تبليغات مشركان و دشمنان دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 47 - 2

2- خداوند ، از نجوا ها و سخنان سرّى كافران عليه پيامبر ( ص ) آگاه است$ .

نحن أعلم . .. و إذ هم نحوى

.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73 - 2،3،4

2- هشدار الهى به پيامبر ( ص ) براى برحذر بودن از وسوسه ها و توطئه هاى مشركان جهت لغزش آن حضرت

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك

3- روى آوردن مشركان به ترفند هاى فريبنده براى واداشتن پيامبر ( ص ) به اتخاذ روش هاى غير الهى

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مراد از {الذى أوحينا إليك} روشها و دستوراتى است كه پيامبر(ص) موظف بود طبق آنها عمل كند.

4- تلاش هاى كافران براى ترغيب پيامبر ( ص ) به عقب نشينى و يا عدول از مواضع اصولى خويش ، ناكام ماند و شكست خورد .

و إن كادوا ليفتنونك

تعبير {نزديك بود تو را به فتنه اندازند} حكايت مى كند كه آنان، موفق به اين كار نشدند و شكست خوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 5

5- پيامبر ( ص ) ، در انجام رسالت خويش ، با شديدترين و سنگين ترين ترفند ها و توطئه ها از سوى كافران و مشركان رو به رو شد .

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم

از اينكه شخصيت بزرگى چون پيامبر(ص) نزديك بود در برخى مواضع خويش، به سازش كشيده شود و نيز يادآورى اين نكته كه اگر خدا به كمك او نمى آمد، چنين حادثه اى رخ مى نمود، حكايت از حقيقت ياد شده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 76 - 1

1- توطئه و تلاش تحريك آميز مشركان عليه پيامبر ( ص ) ، به منظور فراهم آوردن زمينه تبعيد آن حضرت از مكه

و إن كادوا ليستفزّونك من الأرض ليخرجوك

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مرجع ضمير {كادوا} و {يستفزّوا} _ به قرينه آيات قبل _ مشركان مكه و {ال} در {الأرض} عهد و مراد از آن سرزمين مكه باشد. گفتنى است كه {فزّ} ريشه {يستفزّون} به معناى حركت دادن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 77 - 4،7

4- بسيارى از رسولان الهى ، چونان پيامبر ( ص ) ، با توطئه و كارشكنى و تهديد به تبعيد و اخراج از وطن خويش ، رو به رو بودند .

و إن كادوا ليستفزّونك . .. سنّة من قد أرسلنا قبلك من رسلنا

7- دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در قبال توطئه ها و تلاش هاى مشركان

و إن كادوا ليستفزّونك من الأرض ليخرجوك

منها و إذًا لايلبثون خل_فك إلاّ قليلاً. س

تذكر به سنت حتمى الهى بر هلاكت متجاوزان به حقوق انبيا، پس از طرح توطئه هاى مشركان مكه، مى تواند به منظور ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 4،6،7

4- برپايى جلسات سرّى و گفتوگو هاى مشورتى ، از سوى مشركان ستمگر عليه پيامبر ( ص )

و أسرّوا النجوى الذين ظلموا

6- مشركانِ ستم پيشه ، داراى حركت هاى جمعى و متشكل عليه دعوت پيامبر ( ص )

و أسرّوا النجوى الذين ظلموا

{أسرّوا} (از مصدر {اسرار}); يعنى، پنهان مى داشتند و {نجوى} به معناى گفتوگوهاى پنهانى و مفعول براى {أسرّوا} است. بنابراين نجواكردن، دليل بر حركت جمعى و متشكل است و پنهان داشتن آن بيانگر سعى و تلاش بر دور ماندن اين حركت از انظار ديگران (مسلمانان) است.

7- توطئه چينى گروهى خاص از مشركان ستم پيشه عليه پيامبر ( ص ) و دعوت او

و أسرّوا النجوى الذين ظلموا

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه {الذين ظلموا} قيد احترازى باشد; يعنى، آن دسته از مشركانى كه ستم پيشه اند و خوى تجاوزگرى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 4 - 4

4- هشدار خداوند به مشركان ستم پيشه در باره توطئه هاى پنهانى و گفت وگو هاى محرمانه آنان عليه پيامبر ( ص ) و اسلام

أسرّوا النجوى الذين ظلموا . .. قال ربّى يعلم القول فى السماء والأرض

تذكر به مشركان نجواگر و توطئه كننده، مبنى بر آگاهى خداوند از هر نوع سخنى در آسمان و زمين، هشدارى است به آنان در

باره سرانجام شومِ توطئه هايشان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 1

1- خواب آشفته دانستن قرآن ، از تبليغات سوء مشركان ستم پيشه عليه پيامبر ( ص )

بل قالوا أضغ_ث أحل_م

{أضغاث} (جمع {ضغث}) به معناى دسته ها و مختلط ها و {أحلام} (جمع {حلم}) به معناى خواب ها است. اين تعبير (أضغاث أحلام) به خواب هاى آشفته و پراكنده اطلاق مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 110 - 5

5- كافران لجوج و مشركان حق ناپذير ، داراى توطئه ها و نقشه هاى نهانى عليه پيامبر ( ص )

فإن تولّوا . .. و يعلم ماتكتمون

ذكر {ماتكتمون} (آن چه را پوشيده مى داريد) مى تواند اشاره به توطئه هاى مخفيانه كافران و مشركان داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 51 - 1

1 - تلاش پى گير مشركان عصر بعثت ، عليه آيات الهى ( قرآن ) و ناكام ساختن پيامبر ( ص ) در دعوت خويش

و الذين سعوا فى ءاي_تنا معجزين أولئك أصح_ب الجحيم

{سعى} (مصدر {سعوا}) به معناى تلاش كردن است و {فى آياتنا} به تقدير {فى ابطال آياتنا} مى باشد. {معاجزة} (مصدر {معاجزين}) اگر از {عَجُز} (دنباله) مشتق شده باشد به معناى سبقت گرفتن از چيزى و پشت سرگذاشتن آن است و اگر از {عَجْز} (ناتوانى) مشتق شده باشد، به معناى ناتوان كردن مى باشد. در هر صورت {معاجزين} حال براى فاعل {سعوا} است و مفعول آن محذوف مى باشد و تقدير آن مى تواند {معاجزينا}

و يا {معاجزين رسولنا} باشد. {جحيم} نيز به معناى آتش بر افروخته و شعلهور است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 1،3

1 - هم دستى و تشكل تنى چند از مردمان عصر بعثت ، براى تهمت زنى و شايعه سازى عليه پيامبر ( ص ) و برخى از مؤمنان

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

{عصبة} در لغت به معناى گروهى متشكل و پشتيبان هم است كه از ده نفر تا چهل نفر باشند. آمدن فعل {مجىء} به صورت جمع نيز، مؤيد اين است كه تهمت زنندگان به شكل دسته جمعى، به كار تهمت و شايعه سازى مى پرداختند. گفتنى است آيه شريفه _ براساس تاريخ و شأن نزول آن _ در باره خانواده پيامبر(ص) نازل شده است كه مورد اتهام تنى چند از بدخواهان قرار گرفته بودند.

3 - منافقان در عصر بعثت ، داراى جمعيتى هم دست و متشكل براى توطئه عليه پيامبر ( ص ) و اسلام

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 51 - 6

6 - هشدار خداوند به اشرار قريش در قبال توطئه عليه پيامبر ( ص )

فانظر كيف كان ع_قبة مكرهم أنّا دمّرن_هم

با توجه به اين كه سوره نمل در مكه نازل شده، مى توان گفت كه آيه فوق از يك سو پيام دار حمايت خداوند از پيامبر(ص) و تقويت روحيه مؤمنان است و از سوى ديگر هشدارى به سران مشرك مكه است كه از سرنوشت ثموديان عبرت بگيرند و از توطئه عليه پيامبر(ص) دست بردارند و يا به

فكر توطئه عليه او نيفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 69 - 5

5 - توطئه ها و كينهورزى هاى پنهان و آشكار مشركان عليه پيامبر ( ص )

و ربّك يعلم ما تكنّ صدورهم و ما يعلنون

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه درباره انواع بهانه جويى هاى كافران مى باشد _ مى توان گفت كه مراد آيه بيان مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 1 - 6

6 - كافران و منافقان ، در صدد بودند تا پيامبر ( ص ) را از اهداف خود باز دارند و كارى كنند تا آن حضرت ، خواسته هايشان را قبول كند .

و لاتطع الك_فرين و المن_فقين

دستور صريح به پيامبر(ص) مبنى بر اطاعت نكردن از كافران و منافقان و تأكيد بر آن در آيه بعد، اين نكته را مى رساند كه گروه هاى ياد شده، در صدد بودند تا نظر آن حضرت را به سوى خود جلب كنند. لازم به ذكر است كه قضيه اى كه درباره سبب نزول آيه وارد شده، برداشت بالا را تقويت مى كند. سبب نزول آيه، اين است كه سران مشركان از پيامبر(ص) خواستند تا او شفيع بودن بت ها را بپذيرد و اعلام كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 9

9 - مشركان ، در صدد تحريك هم فكران خود براى رودررويى با پيامبر ( ص ) و تعاليم آن حضرت

إذا تتلى عليهم ءاي_تنا. .. قالوا ... يريد

أن يصدّكم عمّا كان يعبد ءاباؤكم

آوردن ضميرهاى خطاب {كم} مى تواند براى ايجاد هيجان و ولع در مخاطبان باشد; تا آنان با توجه به اين كه آنچه مورد تعرض قرار گرفته آيين پدرانشان است، بيشتر به حركت درآيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 76 - 6

6 - پيامبراسلام ( ص ) ، با توطئه هاى پنهانى دشمنانِ رسالتش روبه رو بود .

نعلم ما يسرّون و ما يعلنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 6 - 1

1 - رفتن سران شرك و كفر از حضور پيامبر ( ص ) و تحريك ديگران به پراكنده شدن از اطراف آن حضرت

و انطلق الملأ منهم أن امشوا

{انطلاق} به معناى انصراف و رفتن و {ملأ} به معناى سران و دانه درشتان جامعه است. {أن} در {أن امشوا} تفسيرى و متضمن معناى قول است; يعنى، {انطلقوا و قالوا امشوا...}. مفسران گفته اند: آيه شريفه درباره كسانى نازل شده كه در مجلس ابوطالب و با حضور پيامبراسلام شركت داشتند; ولى پس از دعوت پيامبر(ص) به يگانه پرستى، آن مجلس را ترك كردند و ديگران را به پراكنده شدن از اطراف آن حضرت تحريك نمودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 11 - 3

3 - سران كفر و شرك ، گروهى متشكل ، همسو و متحد در برابر پيامبراسلام ( ص )

جند ما هنالك مهزوم من الأحزاب

برداشت ياد شده، از تعبير {جند} و {أحزاب} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 -

غافر - 40 - 5 - 13

13 - دلدارى خداوند به پيامبراسلام ( ص ) در برابر تكذيب ، ستيزه جويى و توطئه كافران

فلايغررك تقلّبهم فى البل_د . كذّبت قبلهم قوم نوح ... فأخذتهم فكيف كان عقاب

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه در اين آيات با ذكر داستان انبياى گذشته، در صدد دلدارى به پيامبر اسلام(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 1،6

1 - توطئه هاى پى درپى و جدى مشركان ، نسبت به پيامبر ( ص ) و تصميم قطعى آنان براى انكار حق

أم أبرموا أمرًا

{إبرام} (مصدر {أبرموا}) در اصل به معناى تابيدن و محكم كردن است و در اين جا مراد از آن _ به قرينه شأن نزول و آيه بعد _ تصميم جدى مشركان بر توطئه چينى عليه پيامبر(ص) مى باشد.

6 - تهديد مشركان مكه از سوى خداوند ، در برابر توطئه چينى آنان عليه پيامبر ( ص )

أم أبرموا أمرًا فإنّا مبرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 80 - 5

5 - توطئه هاى مخفيانه مشركان مكه ، عليه پيامبراكرم ( ص )

أم يحسبون أنّا لانسمع سرّهم و نجويهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 16 - 4،5

4- حضور كافران ، در مجلس پيامبر ( ص ) ، حضورى صورى با اهدافى توطئه آميز *

و منهم من يستمع . .. قالوا للذين أوتوا العلم ماذا قال ءانفًا

خداوند در اين آيه، حالت پرسشگرى كافران (ماذا قال آنفاً) را مورد سرزنش و

توبيخ قرار داده است. اين توبيخ، از آن جهت بوده است كه در پرسش آنان، نوعى توطئه و سعى در سست كردن ايمان ديگران، نهفته بود.

5- افشاى حركت هاى مرموز كافران و منافقان ، از سوى خداوند براى پيامبر ( ص )

و منهم من يستمع إليك حتّى إذا خرجوا من عندك

خطاب آيه شريفه به پيامبر(ص) است و ضمير {منهم} ممكن است به كافران بازگردد كه در آيات پيشين ياد شده اند و نيز ممكن است باتوجه به محتواى آيه _ كه نوعى حركت نفاق آميز را بيان داشته _ به منافقان بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 42 - 3

3 - افشاگرى خداوند ، در مورد اهداف خائنانه و توطئه گرانه مشركان عليه جان پيامبر ( ص )

نتربص به ريب المنون . .. أم يريدون كيدًا

طبق گفته مفسران، ممكن است عبارت {يريدون . ..} نظر به توطئه {دارالندوه} داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 1،6

1 - توطئه منافقان ، به منظور پراكندن اصحاب و ياران نزديك پيامبر ( ص ) ، از اطراف آن حضرت

هم الذين يقولون لاتنفقوا على من عند رسول اللّه حتّى ينفضّوا

6 - اقدام الهى براى خنثى كردن توطئه اقتصادى منافقان ، عليه پيامبر ( ص ) و اصحاب آن حضرت

هم الذين يقولون لاتنفقوا على من عند رسول اللّه حتّى ينفضّوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 9،15،16

9 - افشاى سخنان محرمانه و راز پيامبر ( ص ) ، از سوى

برخى از همسرانش ، نوعى توطئه و همدستى عليه آن حضرت بود .

و إن تظ_هرا عليه

مطلب ياد شده، از تعبير {إن تظاهرا عليه} (اگر عليه پيامبر(ص) هم پشتى كنيد)، استفاده مى شود. گفتنى است {تظاهر} (مصدر {تظاهرا}) به معناى تعاون و هم پشتى است.

15 - پيامبر ( ص ) ، در برابر ضديت و خيانت برخى از همسرانش ، مورد حمايت و پشتيبانى خداوند ، جبرائيل ، صالح مؤمنان ( على ( ع ) ) و فرشتگان قرار داشت .

و إن تظ_هرا عليه فإنّ اللّه هو موليه . .. و المل_ئكة بعد ذلك ظهير

16 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر خيانت ها و توطئه ها عليه ايشان

و إن تظ_هرا عليه فإنّ اللّه هو موليه . .. و المل_ئكة بعد ذلك ظهير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 21 - 1

1 - انديشه عميق و مستمر وليدبن مغيره ، عليه قرآن و رسالت پيامبر ( ص )

ثمّ نظر

{ثمّ} در {ثمّ نظر} يا براى تراخى زمانى است و يا رتبى. در هر دو صورت بيانگر نظر و انديشه عميق و مستمر كافرانى است كه پيش از اين، به فكر و حسابگرى عليه دين مشغول بودند (إنّه فكّر و قدّر و...).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 22 - 2

2 - چاره انديشى عجولانه و شتاب آلودِ وليدبن مغيره ، عليه قرآن و پيامبر ( ص )

إنّه فكّر و قدّر . .. ثمّ نظر . ثمّ عبس و بسر

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - فلق - 113 - 3 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، مورد تهديد دسيسه ها و نيرنگ هاى فوق سرّى دشمن

قل . .. و من شرّ غاسق إذا وقب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مورد هجوم وسوسه هاى پى گير دشمنانى بود كه مقاصد سوء خود را پوشيده نگه مى داشتند .

من شرّ الوسواس الخنّاس

{وسوسه} به معناى تصورات پست است (مفردات). به شرّى كه به قلب خطور كند و نيز به آنچه خيرى در آن نباشد، {وسواس} گفته مى شود (مصباح). كلمه {وسواس} اسم مصدر {وسوسة} است و براى مبالغه بر شخص وسوسه كننده اطلاق شده است; يعنى، او به قدرى وسوسه گر است كه گويا خود مصداق {وسوسه كردن} يا {تفكر پليد} است. {خنّاس} _ كه صيغه مبالغه و يا بيانگر نسبت است _ از ريشه {خُنوس} (گرفته خاطر شدن و نهان ساختن خويش {لسان العرب}) و به معناى {بسيار نهانكار} يا {اهل نهانكارى} مى باشد.

توطئه قتل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 14

14 _ يهود ، در صدد قتل پيامبر اسلام ( ص ) *

و قتلهم الانبيآء بغير حقّ

برداشت فوق، توجيهى است براى نسبت دادن قتل انبيا به يهود زمان پيامبر (ص). يعنى از اينكه كشتن پيامبران به آنان نسبت داده شده، معلوم مى گردد كه آنان در صدد قتل پيامبرند ; چرا كه وى به منزله همه پيامبران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - انفال - 8 - 30 - 3

3 _ محبوس ساختن يا كشتن و يا تبعيد پيامبر ( ص ) ، از جمله توطئه هاى كافران مكه عليه آن حضرت

ليثبتوك او يقتلوك او يخرجوك و يمكرون

جمله {و يمكرون} بيانگر اين است كه كافران علاوه بر تصميم داشتن به قتل پيامبر(ص) و . .. برنامه هاى ديگرى نيز عليه پيامبر(ص) در نظر داشته اند. لذا در برداشت فوق از آن به {از جمله} تعبير شده است.

توطئه همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 9،15

9 - افشاى سخنان محرمانه و راز پيامبر ( ص ) ، از سوى برخى از همسرانش ، نوعى توطئه و همدستى عليه آن حضرت بود .

و إن تظ_هرا عليه

مطلب ياد شده، از تعبير {إن تظاهرا عليه} (اگر عليه پيامبر(ص) هم پشتى كنيد)، استفاده مى شود. گفتنى است {تظاهر} (مصدر {تظاهرا}) به معناى تعاون و هم پشتى است.

15 - پيامبر ( ص ) ، در برابر ضديت و خيانت برخى از همسرانش ، مورد حمايت و پشتيبانى خداوند ، جبرائيل ، صالح مؤمنان ( على ( ع ) ) و فرشتگان قرار داشت .

و إن تظ_هرا عليه فإنّ اللّه هو موليه . .. و المل_ئكة بعد ذلك ظهير

توقع بيجا از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 10،16

10 - انتظار بيجاى برخى از مسلمانان ، در تبعيت پيامبر ( ص ) از آراى آنان ، در موارد بسيار *

لو يطيعكم فى كثير من الأمر لعنتّم

هشدار و تذكر الهى، مى

نماياند كه چنين زمينه اى در جامعه صدر اسلام وجود داشته است.

16 - حركت مؤمنان راستين در طريق ايمان و اطاعت از پيامبر ( ص ) ، براساس عشق و محبت به دين و نه تحميل و تحكّم

و ل_كنّ اللّه حبّب إليكم الإيم_ن و زيّنه فى قلوبكم

از اين كه خداوند در باز داشتن مؤمنان از تحميل آراى شخصى بر پيامبر(ص)، به {حبّب إليكم الإيمان} تكيه كرده است; استفاده مى شود كه نيرو و جاذبه محبت، اصلى ترين و نيرومندترين محرك مؤمنان براى حركت به سمت ايمان و اطاعت از رسول اللّه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 43 - 3

3 - پرسش كنندگان از پيامبر ( ص ) ، نبايد انتظار شنيدن پاسخ تمام پرسش هاى خود را داشته باشند .

فيم أنت من ذكريها

جمله {فيم أنت. ..}، خطاب به پيامبر(ص) است; ولى به قرينه {إنّما أنت منذر} (در جملات بعد) بيانگر اين نكته است كه مردم بايد تنها معارفى را از پيامبر(ص) بخواهند كه در حيطه وظيفه و مسؤوليت آن حضرت قرار دارد.

توقّعات بيجا از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 35 - 16

16 _ جهل، ريشه بسيارى از انحرافات و توقّعات نابجا از پيامبر(ص) بوده است.

و إن كان كبر عليك . .. فلا تكونن من الجهلين

در آيات گذشته موضوع درخواست برخى كافران در مورد نزول قرطاس و نزول ملك مطرح شده بود. اين آيه گويا در مقام پاسخى ديگر به كسانى است كه چنين خواسته هايى را مطرح و يا از آن پشتيبانى مى كنند.

در پايان آيه درخواست كنندگان معجزات ويژه از جاهلان قلمداد شده اند.

توقّعات خويشاوندان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 74 - 7

7 _ خويشاوندان مشرك پيامبر توقع داشتند كه پيامبر(ص) به جهت خويشى آنان را به توحيد فرا نخواند. *

و إذ قال إبرهيم لأبيه ءازر

موظف شدن پيامبر(ص) به ياد نمودن گفتگوى ابراهيم(ع) با آزر شايد بدان جهت باشد كه در خويشاوندان پيامبر(ص) اين انگيزه كه آن حضرت از دعوت آنان به توحيد باز ايستد وجود داشته است.

توكل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 123 - 6

6_ پرستش خداوند و توكل بر او ، از توصيه هاى الهى به پيامبر ( ص )

فاعبده و توكل عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 14

14_ توحيد پيامبر ( ص ) در توكل بر خدا

عليه توكلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 9

9- اتكا و اتكال پيامبر ( ص ) به پروردگار بخشنده در برابر تهديد ها ، رجزخوانى ها و نسبت هاى نارواى مشركان و كافران حق ستيز

و ربّنا الرحم_ن المستعان على ماتصفون

مقصود از توصيف در {ماتصفون}، ممكن است دوچيز باشد: 1_ تهديدهايى كه مشركان و كافران داشته اند و خود را پيروز و مسلمانان را شكست خورده مى شمردند. 2_ نسبت هاى ناروايى كه به پيامبر(ص) و قرآن مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 1

1

_ پيامبر ( ص ) ، مأمور توكل بر خداوند در انجام رسالت خويش و در برابر مخالفت هاى كافران

و توكّل على الحىّ الذى لايموت

توصيه به توكل، چون پس از آيات مربوط به موضوع قلمرو رسالت پيامبر(ص) و موضوع مخالفت هاى كافران مطرح شد (و كان الكافر على ربّه ظهيراً) حاكى است كه اين توصيه، در رابطه با آن دو موضوع مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 79 - 1،11

1 - توكل كردن به خدا و بيم نداشتن از حق ستيزى كافران ، رهنمود خدا به پيامبر ( ص )

إنّ ربّك يقضى بينهم بحكمه . .. فتوكّل على اللّه

11 - همه انسان ها حتى پيامبر ( ص ) ، موظف به توكل بر خدا در ايفاى وظايف خويش

فتوكّل على اللّه إنّك على الحقّ المبين

گرچه مخاطب آيه رسول اكرم(ص) است، اما با توجه به اين كه مورد، مخصص نيست، مى توان گفت كه پيامبر(ص) از آن جهت كه فرد اعلاى امت مى باشد، مخاطب قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 3 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، بر توكل و اعتماد به خداوند ، موظف بود .

و توكّل على اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 8،10

8 - پيامبر ( ص ) در برابر آزار و اذيت منافقان و كافران ، بايد به خدا توكل كند .

و دَعْ أذيهم و توكّل على اللّه

10 - پيامبر ( ص ) ، وظيفه داشت تا در

انجام دادن رسالت خويش بر خداوند توكل كند .

ي_أيّها النبىّ إنّا أرسلن_ك . .. و توكّل على اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 10 - 10

10 - توكل بر خداوند و انابه ( رجوع در تمامى امور ) به او ، از خصلت هاى بارز پيامبر ( ص )

اللّه ربّى عليه توكّلت و إليه أنيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 29 - 1،4

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام مواضع عقيدتى خويش و معرفى آن به مردم ; همچون ايمان به خداوند رحمان و توكل بر او در زندگى

قل هو الرحم_ن ءامنّا به و عليه توكّلنا

4 - توكل و اتكال پيامبر ( ص ) در زندگى ، تنها به خدا بود .

و عليه توكّلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 9 - 5

5 - كارساز دانستن و وكيل قرار دادن خدا در زندگى ، توصيه او به پيامبر ( ص )

فاتّخذه وكيلاً

توهم انعطاف پذيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 2 - 4

4 - مشركان ، گرفتار توهّم هماهنگى دين پيامبر ( ص ) با عقايد شرك آلود آنان

لا أعبد ما تعبدون

سوره {كافرون}، بيانگر اعلان مواضع قطعى پيامبر(ص) در برابر معبودهاى مشركان است. گويا آنان در آغاز رسالت، گمان مى كردند كه دين پيامبر(ص) تباينى با آيين آنان ندارد و معبود آن حضرت از سنخ معبودان ايشان است. پيامبر(ص) در اين سوره، با صراحت از تباين

دو دين سخن مى گويد و خود را پرستشگر معبودى معرفى مى كند كه از سنخ معبودهاى مشركان نيست.

تهجد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 1،7

1- فرمان الهى به پيامبر ( ص ) در مورد بيدار شدن در بخشى از شب ، براى اقامه نافله شب

و من الّيل فتهجّد به نافلة لك

7- بشارت خداوند به پيامبر ( ص ) براى رسيدن به مقامى پسنديده و ارجمند در پرتو تهجّد و شب زنده دارى

فتهجّد . .. عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 218 - 2

2 - راز و نياز با خدا در خلوت شب ، سيره دائمى پيامبر ( ص )

الذى يريك حين تقوم

مطلب ياد شده با توجه به تعبير فعل مضارع {يرى} و {تقوم} _ كه مفيد استمرار است _ به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 1

1 - تمجيد خداوند از پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت به خاطر شب زنده دارى و قرائت قرآن

إنّ ربّك يعلم أنّك تقوم . .. و طائفة من الذين معك

مطلب ياد شده از تذكر به علم خداوند، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 26 - 4

4 - فرمان الهى به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر شب زنده دارى و تسبيح خداوند در بيشتر اوقات شب

و سبّحه ليلاً طويلاً

تهديد استهزاگران محمد(ص)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 41 - 11

11- استهزاكنندگان پيامبر ( ص ) ، به عذاب الهى تهديد شدند .

و لقد استهزئَ برسل من قبلك فحاق بالذين سخروا منهم ما كانوا به يستهزءون

با توجه به اين كه در آيات پيشين، سخن از استهزاى كافران نسبت به پيامبراكرم(ص) در ميان بوده; از يادآورى ابتلاى مسخره كنندگان پيامبران به عذاب، چنين استفاده مى شود كه اين فرجام در پيش روى استهزاكنندگان پيامبر(ص) نيز هست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 63 - 13

13 - استهزاگران پيامبر ( ص ) ، از طريق طرح پرسش هايى از امور غيبى ، از سوى خداوند تهديد شدند .

يسئلك الناس عن الساعة . .. و ما يدريك لعلّ الساعة تكون قريبًا

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه طرح پرسش، به منظور استهزا و مسخره كردن پيامبر(ص) بوده است. بنابراين، {لعلّ الساعة...} با توجه به تكرار اسم ظاهر به جاى ضمير، مى تواند براى تهديد مسخره كنندگان باشد.

تهديد دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 13 - 4

4 - خداوند ، تهديدكننده مخالفان پيامبر ( ص ) به عذابى نظير كيفر امت هاى پيشين ( عاد ، ثمود و فرعون )

ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 14 - 9

9 - تهديد مخالفان پيامبر ( ص ) و سركوب آنان از سوى خداوند ، جلوه ربوبيت او بر پيامبر ( ص ) و در راستاى تدبير امور رسالت آن حضرت است

.

ربّك

فعل {رَبَّ}، زمانى به كار مى رود كه شخص اداره كارى را به دست گيرد و به تدبير آن برخيزد (مصباح). بر اين اساس كلمه {ربّ}، به معناى مدبّر است و اضافه آن به ضميرى كه خطاب به رسول اكرم(ص) مى باشد، بيانگر تأثير كار خداوند در شؤون پيامبرى آن حضرت است.

تهديد مانعان از نماز محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 15 - 5

5 - خداوند ، مخالفان پيامبر ( ص ) را در صورت تداوم بر مخالفت با نماز ، هدايت و تقوا ، به مؤاخذه اى سخت تهديد كرد .

لئن لم ينته لنسفعًا بالناصية

تهديد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 9،11

9_ خداوند پيامبر ( ص ) را در صورت پيروى از آراى يهود و نصارا به محروم كردن از يارى و حفاظت خويش تهديد كرد .

ل_ئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من الله من ولىّ ولاواق

{ولىّ} به معناى ياور و {واق} اسم فاعل از {وقاية} به معناى نگهدارنده است. {من الله} مى تواند متعلق به محذوف و حال براى {ولىّ} و {واق} باشد. بر اين مبنا جمله {مالك ...} چنين معنا مى شود: براى تو از جانب خداوند هيچ ياور و نگه دارنده اى نخواهد بود ; يعنى، امدادهاى خداوند به تو نخواهد رسيد.

11_ خداوند پيامبر ( ص ) را در صورت پيروى از آراى يهود و نصارا به عقوبتهايى از جانب خويش تهديد كرد .

ل_ئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من الله من ولىّ ولاواق

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته

است كه {من الله} متعلق به {ولىّ} و {واق} باشد. بر اين مبنا {ولىّ و واق} متضمن معناى {منع} است و جمله {مالك ...} چنين معنا مى شود: براى تو ياور و نگه دارنده اى كه تو را از [عذاب] خدا باز دارد، وجود نخواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 77 - 4

4- بسيارى از رسولان الهى ، چونان پيامبر ( ص ) ، با توطئه و كارشكنى و تهديد به تبعيد و اخراج از وطن خويش ، رو به رو بودند .

و إن كادوا ليستفزّونك . .. سنّة من قد أرسلنا قبلك من رسلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 64 - 1

1 - درخواست تهديدآميز و آمرانه مشركان از پيامبراسلام ( ص ) به عبادت معبودهايى جز اللّه

قل أفغير اللّه تأمرونّى أعبد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 7

7 - تهديد مشركان عصر بعثت ، به موضع گيرى در برابر عملكرد و تبليغ پيامبر ( ص )

فاعمل إنّنا ع_ملون

بنابه گفته مفسّران تركيب {فاعمل إنّنا عاملون} نوعى تهديد را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مورد تهديد مخالفان به اقدامى سازمان يافته عليه او ، در صورت ادامه دادن به اداى نماز

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... فليدع ناديه

امر در {فليدع}، تعجيزى و بيانگر آن است كه دعوت از هم نشينان، براى شخص مخالف نماز سودى ندارد.

اين سخن، نشانگر وجود چنين تهديدى از سوى مخالفان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 3 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، مورد تهديد دسيسه ها و نيرنگ هاى فوق سرّى دشمن

قل . .. و من شرّ غاسق إذا وقب

تهديد مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 66 - 9

9_ خداوند ، مخالفان پيامبر ( ص ) را به عذابى ذلت آور و خواركننده تهديد كرد .

و من خزى يومئذ إن ربك هو القوىُّ العزيز

مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) در جمله {إن ربك . ..} پس از بيان نزول عذاب به كفرپيشگان قوم ثمود ، تعريضى است به مخالفان پيامبر(ص) كه آنان نيز در خطر گرفتار شدن به عذاب الهى اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 15 - 5

5 - خداوند ، مخالفان پيامبر ( ص ) را در صورت تداوم بر مخالفت با نماز ، هدايت و تقوا ، به مؤاخذه اى سخت تهديد كرد .

لئن لم ينته لنسفعًا بالناصية

تهديد مفتريان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 8

8- افترا زنندگان به پيامبر ( ص ) ، مورد تهديد از سوى خداوند

قل . .. هو أعلم بما تفيضون

مخاطب {تفيضون} كافرانى اند كه آيات روشن قرآن را مورد انكار قرار داده و نسبت سحر به آن داده اند. خداوند با موظّف كردن پيامبر(ص) به ابلاغ اين حقيقت كه احوال مشركان، در حيطه علم و

آگاهى خداوند قرار دارد; در حقيقت ايشان را تهديد به عذاب كرده است.

تهديد مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 47 - 12

12 _ خداوند ، تكذيب كنندگان پيامبر اكرم ( ص ) را به عذاب استيصال تهديد فرمود .

فإذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط و هم لايظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 48 - 1

1 _ خداوند ، تكذيب كنندگان پيامبر اكرم ( ص ) را به عذاب استيصال تهديد كرده بود .

و يقولون متى هذا الوعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 13

13_ خداوند ، مشركان عصر بعثت و منكران رسالت پيامبر ( ص ) را به عذاب و كيفر تهديد كرد .

فما أغنت عنهم ءالهتهم . .. لما جاء أمر ربك

خطاب كردن به پيامبر(ص) (لما جاء أمر ربك) و (ذلك من أنباء القرى نقصه عليك) در بيان نتيجه گيرى از سرگذشت اقوام پيشين، حاوى اين نكته است كه: مشركان عصر پيامبر نيز در خطر گرفتار شدن به آن گونه عذابها بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 1

1_ خداوند منكران رسالت پيامبر ( ص ) را همواره به عذاب هاى دنيوى تهديد مى كرد .

و إن مَّا نرينّك بعض الذى نعدهم

تحقق بخشيدن برخى از عذابهاى موعود در حيات پيامبر(ص) _ كه مفاد {نرينّك بعض الذى نعدهم أو نتوفينّك} است _ حاكى از آن است كه مراد از وعيدها (نعدهم) عذابهاى دنيوى است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 4

4_ خداوند كفرپيشگان و منكران رسالت پيامبر ( ص ) را به هلاك ساختن آنان و از ميان بردنشان تهديد كرد .

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 52 - 3

3 - كافران منكر نبوت پيامبر ( ص ) و منكر آيات الهى قرآن ، مورد تهديد خداوندند .

و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت ... أَوَلم يكف

اعلام كفايت گواهى خداوند ميان منكران و پيامبر(ص) مى تواند تهديدى براى كافران منكر قرآن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 25 - 10

10 - منكران نبوت پيامبراكرم ( ص ) ، از سوى خداوند تهديد شده اند .

إنّ ربّك هو يفصل بينهم يوم القي_مة

به قرينه خطاب {ربّك} احتمال دارد مرجع ضمير در {بينهم} مشركان و كافرانى باشند كه نبوت پيامبر(ص) را قبول نداشتند و خداوند، با اين بيان درصدد تهديد آنها است.

تهديد همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 5 - 1

1 - تهديد شدن همسران خطاكار پيامبراكرم ( ص ) از سوى خداوند به طلاق ، در صورت ادامه راه خطاى خويش و ترك توبه

عسى ربّه إن طلّقكنّ أن يبدّله أزوجًا خيرًا منكنّ

از لحن آيه شريفه استفاده مى شود كه اين آيه در مقام تهديد و هشدار است تا بلكه موجب بيدارى و تنبّه همسران رسول خدا شود; نه اين

كه پيامبر(ص) تصميم بر طلاق آنان داشت. گفتنى است اقدام نكردن پيامبر(ص) به طلاق همسرانش، مؤيد همين مطلب است.

تهديدهاى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 7

7 - تأثير نپذيرفتن پيامبراسلام ( ص ) در ادامه رسالت خود ، از تهديد ها و ارعاب دشمنان

و يخوّفونك . .. قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

اعلام موضع قاطع پيامبر(ص) به دشمنانى كه او را تهديد كرده و مورد ارعاب قرار مى دادند، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 3 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، مورد تهديد دسيسه ها و نيرنگ هاى فوق سرّى دشمن

قل . .. و من شرّ غاسق إذا وقب

تهديدهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور موضع گيرى در برابر منافقان و تهديد ايشان به افشاى اسرارشان

يحذر المنفقون . .. قل استهزءوا إن اللّه مخرج ما تحذرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 1

1_ پيامبر ( ص ) از سر تهديد و هشدار از كفرپيشگان لجوج خواست تا همچنان بر مواضع ناصوابشان پافشارى كنند .

و قل للذين لايؤمنون اعملوا على مكانتكم إنا ع_ملون

{اعملوا} امرى است كه به داعى تهديد و هشدار ايراد شده است و {مكانة} به معناى توان و قدرت و نيز به معناى مكان و جهت آمده است. بر اساس

معناى نخست {اعملوا ...}; يعنى، هر اندازه توان داريد عمل كنيد و كوتاهى نكنيد و بر اساس دومين معنا; يعنى، بر همان جهت و موضعى كه اتخاذ كرده ايد عمل كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 4

4- پيامبر ( ص ) ، مشركان و كافران لجوج و حق ناپذير را به جنگ و جهاد تهديد كرد .

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

برداشت ياد شده بر اساس يكى از احتمالاتى است كه ميان مفسران در باره اين آيه مطرح است و آن اين كه جمله {آذنتكم على سواء} تهديد به جنگ و هشدار به جهاد است. مانند آيه {فانبذ إليهم على سواء} (انفال (8) آيه 58).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 53 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، كافرانِ منكر آيات الهى را ، به عذاب ، تهديد كرده بود .

و يستعجلونك بالعذاب

{ال} در {العذاب} مى تواند عهد باشد و اشاره به عذابى باشد كه پيامبر(ص) به آن وعده داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 54 - 2

2 - پيامبر ( ص ) كافران منكر آيات الهى را ، تهديد به عذاب كرده بود .

يستعجلونك بالعذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) از سر تهديد و هشدار ، از كفرپيشگان لجوج خواست تا همچنان بر مواضع نادرستشان پافشارى كنند .

قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم

آهنگ آيه شريفه، آهنگى تهديدآميز

و هشدار دهنده است.

2 - هشدار و تهديد ، از وظايف پيامبراسلام ( ص ) در برخورد با كافران لجوج و حق ناپذير

قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 40 - 1،2،4

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، كافران و مشركان لجوج را به عذابى خواركننده در دنيا هشدار داد .

فسوف تعلمون . من يأتيه عذاب يخزيه

مفسران بر اين عقيده اند كه مقصود از عذاب خواركننده، به قرينه ذيل آيه _ كه از عذاب دائمى (اخروى) سخن مى گويد _ عذاب دنيايى است.

2 - پيامبر ( ص ) كافران و مشركان معاند را به مقابله فرا خواند و به شكست ذلت بار ( چون شكست روز بدر ) تهديد كرد .

من يأتيه عذاب يخزيه

بيشتر مفسران بر اين ديدگاه اند كه مقصود از عذاب خواركننده در دنيا، شكست كافران و مشركان معاند در جنگ ها (همچون جنگ بدر) است.

4 - پيامبر ( ص ) كافران و مشركان معاند را به عذاب فراگير و دائمى دوزخ تهديد كرد .

و يحلّ عليه عذاب مقيم

{على} براى استيلا و تمكن است و مى رساند كه عذاب الهى دشمنان رسول خدا، فراگير و گسترده است.

تهديدهاى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مورد تهديد مخالفان به اقدامى سازمان يافته عليه او ، در صورت ادامه دادن به اداى نماز

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... فليدع ناديه

امر در {فليدع}، تعجيزى و بيانگر آن است كه دعوت از

هم نشينان، براى شخص مخالف نماز سودى ندارد. اين سخن، نشانگر وجود چنين تهديدى از سوى مخالفان است.

تهمت اخلالگرى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، از نگاه مشركان ، فردى گنه كار و برهم زننده نظم اجتماعى شرك

ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر

{ذنبك} به معناى اتهام ها و گناهانى است كه مشركان، براى پيامبر(ص) برمى شمردند; زيرا با بعثت آن حضرت، حرمت بت ها درهم ريخت، نظم جاهلى جامعه شرك _ با ايمان آوردن طبقات مختلف اجتماعى _ بر هم خورد و اين همه امورى بود كه از نظر مشركان، جرم و گناه پيامبر(ص) تلقى مى شد.

تهمت افترا به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 105 - 1

1- مخالفان پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را در استناد قرآن به خداوند دروغگو و مفترى مى دانستند .

يقولون إنما يعلّمه بشر . .. إنما يفترى الكذب الذين لايؤمنون بأي_ت الله

تهمت افتراگويى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 8 - 1

1 - كافران ، اظهارات پيامبر ( ص ) را درباره تجديد حيات انسان ها پس از مرگ ، افتراى او بر خدا مى دانستند .

و قال الذين كفروا هل ندلّكم على رجل ينبّئكم . .. أفترى على اللّه كذبًا

تهمت امداد به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 2

2

_ كافران ، مدعى مدد رسانى جمعى از مردم غير مسلمان به پيامبر ( ص ) در ساختن و پرداختن قرآن

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه و أعانه عليه قوم ءاخرون

طبق نظر مفسران، مقصود از {قوم آخرون} مردم غير مسلمان همچون يهود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 5 - 5

5 _ كافران مدعى بودند كه گروهى با استنتاخ از افسانه هاى پيشينيان و املاى آن بر پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را در ساختن قرآن كمك مى كنند .

و أعانه عليه قوم ءاخرون . .. و قالوا أس_طيرالأوّلين اكتتبها فهى تملى عليه بكرة و

تهمت املاى قرآن به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 5 - 4

4 _ كافران ، مدعى بودند كه قرآن همان افسانه هاى پيشينيان است كه گروهى در هر صبح و شام و به صورت مخفيانه ، بر پيامبر ( ص ) ديكته كرده و مى خوانند .

و قالوا أس_طيرالأوّلين اكتتبها فهى تملى عليه بكرة و أصيلاً

مراد از صبح و شام، مى تواند وقت هايى باشد كه مردم در منظر و مراى نيستند و به طور معمول، كسى كه مى خواهد متن مقدسى را بسارد، آن را به صورت پنهانى انجام مى دهد تا كسى خبردار نشود.

تهمت بخل به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 26 - 3

3 - تصور وحى نبودن قرآن و تراوش آن از مغزى مجنون و يا شيطانى مطرود و پندار بخلورزى پيامبر

( ص ) در بيان حقايق ، كژانديشى و گم كردن راه حقيقت است .

فأين تذهبون

ممكن است استفهام در آيه شريفه، ناظر به توهّماتى باشد كه مخالفان درباره قرآن و شخص پيامبر(ص) داشتند. در اين صورت پرسش آيه اين است كه: فكر شما به كجا مى رود و چه مى پنداريد؟! قرآن غير آنچه گفته شد، نيست.

تهمت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 2

2 - يهوديان ، پيامبر ( ص ) را به نداشتن دليل و برهانى روشن بر حقانيت رسالتش متهم مى كردند .

و لقد أنزلنا إليك ءايت بينت

معمولا بيان جمله با تأكيد حكايت از آن دارد كه مخاطبان، مضمون آن جمله را مورد ترديد قرار داده يا انكار مى كنند و از آن جا كه جمله {و لقد أنزلنا . ..} با حرف لام - كه حاكى از قسم مقدر است - و نيز با حرف {قد} تأكيد شده معلوم مى شود كه يهوديان مخاطب آيه، مضمون جمله فوق را مورد ترديد و يا انكار قرار مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 6،7

6 _ بى اعتنايى و پشت گوش انداختن گفته هاى يهود ، اتهام آن به پيامبر ( ص )

من الذين هادوا . .. يقولون ... واسمع غير مسمع

بر اين مبنا كه {غير مسمع} اخبار باشد، نه نفرين. و جمله {اسمع غير مسمع} بدين معناست: اى پيامبر سخنان ما را بشنو، اگر چه تاكنون نسبت به گفته ها و سخنان ما ناشنوا بودى و اعتنايى بدانها نداشتى.

7

_ درك ننمودن گفته هاى يهود ، تهمت آنان به پيامبر ( ص )

واسمع غير مسمع

برداشت فوق بر اين مبناست كه شنيدن به معناى درك كردن باشد. يعنى درك كن و بفهم آنچه را ما مى گوييم ; اگر چه تاكنون سخنان ما را درك نكردى و نفهميدى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 4

4 _ اتهام سحر، وسيله اى براى مبارزه كافران با رسالت پيامبر(ص) و آيات الهى

لقال الذين كفروا إن هذا إلا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 105 - 3

3 _ فراگيرى قرآن از ديگران، اتهام كافران به پيامبر(ص)

و ليقولوا درست

لام در {ليقولوا} به معنى عاقبت است. يعنى نهايت سخن منكران در برابر تصريف آيات آن است كه مى گفتند پيامبر(ص) قرآن را از ديگران آموخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 8

8 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، قرآن را ساخته و پرداخته ذهن حضرت محمد ( ص ) مى پنداشتند .

قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا أو بدّله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 47 - 11

11- استفاده از تهمت و شخصيت شكنى ، از روش هاى مبارزه كافران با پيامبر ( ص ) و تعاليم او

إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 5

5- كافران ، على رغم به كار بردن شگرد ها و

اتهام هاى مختلف براى جلوگيرى از گسترش پيام پيامبر ( ص ) ، هرگز موفق به آن نشدند .

انظر كيف ضربوا لك الأمثال فضلّوا فلايستطيعون سبيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مقصود از {ناتوانى كافران از راه يابى} نيافتن چاره و راهى براى مسدود كردن پيام آن حضرت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 1،3

1- خواب آشفته دانستن قرآن ، از تبليغات سوء مشركان ستم پيشه عليه پيامبر ( ص )

بل قالوا أضغ_ث أحل_م

{أضغاث} (جمع {ضغث}) به معناى دسته ها و مختلط ها و {أحلام} (جمع {حلم}) به معناى خواب ها است. اين تعبير (أضغاث أحلام) به خواب هاى آشفته و پراكنده اطلاق مى شود.

3- ساخته و پرداخته بودن قرآن از جانب پيامبر ( ص ) ، از تهمت هاى مشركانِ ستم پيشه به آن حضرت

بل افتريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 1

1 - هم دستى و تشكل تنى چند از مردمان عصر بعثت ، براى تهمت زنى و شايعه سازى عليه پيامبر ( ص ) و برخى از مؤمنان

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

{عصبة} در لغت به معناى گروهى متشكل و پشتيبان هم است كه از ده نفر تا چهل نفر باشند. آمدن فعل {مجىء} به صورت جمع نيز، مؤيد اين است كه تهمت زنندگان به شكل دسته جمعى، به كار تهمت و شايعه سازى مى پرداختند. گفتنى است آيه شريفه _ براساس تاريخ و شأن نزول آن _ در باره خانواده پيامبر(ص) نازل شده است كه مورد اتهام تنى

چند از بدخواهان قرار گرفته بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 3،4

3 - ماجراى { افك } ، بهتان بزرگى عليه { حريم } پيامبر ( ص ) بود .

ه_ذا بهت_ن عظيم

4 - مسلمانان ، موظف اند در برابر شايعه ها و تهمت هاى بى اساس عليه پيامبر ( ص ) و حريم آن حضرت ، واكنشى صريح و منفى نشان دهند و به مقابله جدى با آنها برخيزند .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. ه_ذا بهت_ن عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 1،3،6

1 _ كافران ، منكر نزول وحى بر پيامبر ( ص ) بودند و قرآن را دروغ و ساخته و پرداخته او مى دانستند .

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه

3 _ تهمت و افترا ، ابزار و شيوه هاى مبارزه كافران عليه پيامبر ( ص ) و قرآن

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه و أعانه عليه قوم ءاخرون

6 _ تهمت و افترا زدن كافران به گناهى كه تنها خود مرتكب آن بودند ، از شيوه هاى آنان در مبارزه ، عليه پيامبراسلام ( ص )

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه . .. فقد جاءو ظلمًا و زورًا

برداشت ياد شده از آن جا استفاده مى شود كه كافران، پيامبراسلام(ص) را متهم به دروغ گويى مى كردند; در حالى كه خود، دروغ پرداز بودند و به دروغ و به ناحق، قرآن را ساخته و پرداخته آن حضرت مى شمردند.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 5 - 2

2 _ كفرپيشگان بر اين داعيه بودند كه پيامبر ( ص ) براى ساختن قرآن ، از برخى از اشخاص درخواست استنساخ از اسطوره هاى پيشينيان را كرده است .

و قالوا أس_طيرالأوّلين اكتتبها

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه فعل {اكتتبها} در معناى حقيقى خود (نوشتن و نسخه بردارى پيامبراسلام) استعمال نشده باشد; زيرا به گواه تاريخ پيامبر(ص) آشنا به نوشتن نبوده است. بنابراين مقصود از آن، درخواست نوشتن از ديگران است; چنان كه نوشته هاى بزرگان را ديگران مى نويسند، ولى به آنان نسبت مى دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 7

7 _ سران كفر و شرك ، سازندگان تهمت و افترا بر پيامبر ( ص ) و تخريب گران افكار عمومى جامعه صدراسلام بودند .

و قال الظ_لمون إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

از جمله {إن تتّبعون إلاّ. ..; پيروى نمى كنيد مگر...} استفاده مى شود كه دو گروه در جامعه بودند: 1_ گويندگان اين سخن، 2_ مخاطبان و پيروان. و به قرينه صفت {الظالمون} مى توان گفت كه: {گويندگان از سران كفر و شرك بودند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 7

7 _ استفاده از شيوه هاى بهانه جويانه و دروغ عليه قرآن و پيامبر ( ص ) ، شيوه اى ناموفق و ناكام

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك . .. أس_طيرالأوّلين ... رجلاً مسحورًا... فضلّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء -

26 - 210 - 2

2 - اتهام مشركان به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر دريافت قرآن از شياطين

و ما تنزّلت به الشي_طين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 8 - 7

7 - دفاع خداوند از پيامبر ( ص ) ، به خاطر اتهامى كه كافران به آن حضرت نسبت داده بودند .

أفترى على اللّه كذبًا أم به جنّة بل

{بل} براى اضراب و رد ترديدى است كه كافران درباره حضرت رسول(ص) مطرح كردند; يعنى، آنچه كافران مى گويند، هيچ كدام درست نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 76 - 1،2،3

1 - محزون و غمگين نشدن از سخنان ناروا و تهمت هاى غم انگيز دشمنان ، توصيه خداوند به پيامبراسلام ( ص )

فلايحزنك قولهم

مقصود از {قولهم} (سخنان مشركان) به قرينه آيات گذشته (آيه 69) _ كه درباره شاعر دانستن پيامبر(ص) بود _ تهمت هاى غم انگيزى از قبيل شاعر بودن است كه به پيامبراسلام(ص) نسبت مى دادند.

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، در برابر سخنان ناروا و تهمت هاى غم انگيز مخالفان دعوتش ، مورد تسلّى خاطر و دلجويى خداوند قرار گرفت .

فلايحزنك قولهم

3 - پيامبراسلام ( ص ) ، با سخنان ناروا و تهمت هاى غم انگيز دشمنانِ رسالتش روبه رو بود .

فلايحزنك قولهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 3

3- نسبت افترا به پيامبر ( ص ) ، از شيوه هاى كافران در مبارزه با آن حضرت

قال الذين كفروا . .. ه_ذا سحر مبين .

أم يقولون افتري_ه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 52 - 3

3 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ستيزى و اتهام هاى نارواى كافران

كذلك ما أتى . .. إلاّ قالوا ساحر أو مجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 6 - 4

4 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر تهمت ها و افترا هاى كافران مخالف

فستبصر و يبصرون . بأييّكم المفتون

تهمت به همسر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 2

2 - هم دستى و تشكل تنى چند از منافقان عصر بعثت ، براى تهمت زنى و شايعه سازى عليه خانواده پيامبر ( ص )

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

بيشتر مفسران بر اين باورند كه گروه بهتان زننده (عصبة منكم) از منافقان بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 10

10 - قذف يكى از همسران پيامبر ( ص ) ، { افك } و بهتانى آشكار بود .

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. لولا إذ سمعتموه ... و قالوا ه_ذا إفك مبين

تهمت تعلم به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 103 - 2،3

2- كافران و مشركان ، قرآن را در ميان مردم خود ، آموزه هاى فرد عجمى به پيامبر ( ص ) معرفى مى كردند .

و لقد نعلم أنهم يقولون إنما يعلّمه بشر . .. أعجمىّ

عجمى دانستن

قرآن، از پاسخ خداوند كه فرمود: {لسان الذى يلحدون إليه أعجمىّ . ..} به دست مى آيد.

3- آموختن قرآن از بشر ، يكى از تهمت هاى كافران و مشركان به پيامبراسلام ( ص ) بود .

و لقد نعلم أنهم يقولون إنما يعلّمه بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 14 - 2

2- اتهام مشركان مكه به پيامبر ( ص ) ، درباره الهى نبودن سخنان آن حضرت و دريافت و آموزش مطالب از ديگران

و قالوا معلّم

تهمت جادو به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 16

16 _ اتهام سحر و افسونگرى ، از حربه هاى تبليغاتى كفرپيشگان مكه عليه قرآن و پيامبر ( ص )

قال الكفرون إن هذا لسحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 12

12- نسبت نارواى سحر به قرآن و جادوگرى به پيامبر ( ص ) از سوى مشركان ستم پيشه

أفتأتون السحر و أنتم تبصرون

تهمت جادوزدگى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 47 - 6،7،9

6- متهم كردن پيامبر ( ص ) به سحرشدگى ، نمودى از مستورى قلب كافران و ناتوانى آنان از درك حقايق است .

و جعلنا فى قلوبهم أكنّة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرًا و . .. إذ يقول الظ_لمون إن

7- نسبت دهندگان سحرزدگى به پيامبر ( ص ) ، مردمانى ستمكارند .

إذ يقول الظ_لمون إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

9- كافران از طريق اعلام سحرشدگى پيامبر ( ص )

در صدد ايجاد بدبينى در پيروان ، نسبت به آن حضرت بودند .

إذ يقول الظ_لمون إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مخاطب {إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحوراً} مؤمنين باشد و كافران با تهمت {مسحور} به پيامبر(ص) _ كه بر شخص خارج شده از حد اعتدال بر اثر سحرزدگى اطلاق مى شود _ مى خواستند در آنان نسبت به آن حضرت، بدبينى ايجاد كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 9

9- ناتوانى مشركان از درك حقانيت معاد ، عامل متهم ساختن پيامبر ( ص ) از سوى آنان به سحرزدگى *

إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا . .. و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا ... أءنَّا لمبعوثون

احتمال دارد كه شنيدن سخنان غير قابل درك از پيامبر(ص) عامل نسبت دادن جنون و سحرزدگى به آن حضرت از سوى مشركان بوده است و از جمله آن سخنان، تبليغ پيامبر(ص) در مورد معاد جسمانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 6،9،12

6 _ سحر زدگى ، اتهام ظالمانه مشركان به پيامبر ( ص )

و قال الظ_لمون إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

9 _ هرگونه اتهام ناروا به پيامبر ( ص ) ( همچون سحر زدگى و . . . ) ظلم است و اتهام زنندگان ظالم اند .

و قال الظ_لمون إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

12 _ تهمت سحر زدگى ، آخرين توجيه و حربه سران كفر و شرك عليه پيامبر ( ص )

و قال الظ_لمون إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

سران كفر و شرك، به ترتيب چند

تهمت و افترا را عليه پيامبر(ص) مطرح كردند كه اولين آن، تهمت دروغ گويى به آن حضرت و خدشه در اصالت وحى بود. آخرين آن نيز تهمت سحرزدگى به ايشان بود. در تاريخ آمده است كه گويندگان اين سخن عتبة بن ربيعه، ابوسفيان و ... بوده اند كه از سران شرك و كفر به شمار مى آمدند. بنابراين آنچه در تاريخ آمده، مؤيد ديگرى براى برداشت ياد شده است.

تهمت جادوگرى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 7 - 12

12_ كفرپيشگان ، قيامت را امرى گزاف و طرح آن را از سوى پيامبر ( ص ) چون سحر ، نيرنگى روشن قلمداد مى كردند .

إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

{ه_ذا} به گفتار پيامبر(ص) مبنى بر زنده شدن مردگان و برپايى قيامت اشاره دارد. اطلاق {سحر} بر اين گفتار و ادعا، از باب تشبيه است و وجه شبه آن بطلان و نيرنگ مى باشد; يعنى، اين سخن ظاهرى فريبنده و باطنى پوچ و بى اساس دارد و در بطلان و نيرنگ بازى، همانند سحر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 15 - 5

5- كافران مكه ، پيامبر ( ص ) را متهم به سحر مى كردند .

بل نحن قوم مسحورون

در آيه فوق، هر چند به {سحر كننده} تصريح نشده، ولى تناسب حكم و موضوع و نيز آيه هاى ديگرى كه به اين موضوع تصريح كرده است، مقصود پيامبراسلام(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 15،17

15- سحر

بودن قرآن و ساحر بودن پيامبر ( ص ) ، دليل واهى و بهانه ديگر مشركان ستم پيشه براى ايمان نياوردنشان

أفتأتون السحر و أنتم تبصرون

مشركان براى ردّ ادعاى نبوت پيامبر(ص)، دو دليل واهى و بهانه جويانه مى آوردند: 1_ بشر بودن آن حضرت (هل ه_ذا إلاّ بشر مثلكم)، 2_ ساحر بودن ايشان (أفتأتون السحر).

17- تكذيب پيامبر ( ص ) و نسبت هاى ناروا ( جادوگرى و . . . ) به او ظلم است .

و أسرّوا النجوى الذين ظلموا هل ه_ذا إلاّبشر. .. أفتأتون السحر و أنتم تبصرون

جمله {هل ه_ذا إلاّ بشر. .. أفتأتون السحر...} بدل براى {النجوى} است; يعنى، محتواى نجواى ستمگران اين بود كه نسبت سحر به پيامبر(ص) مى دادند. با توصيف اين افراد به {ظالمان}، نشانگر اين است كه نسبت ناروا به پيامبر(ص)، مصداق بارز ظلم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 48 - 10

10 - موضع گيرى خصمانه كافران صدراسلام عليه پيامبر ( ص ) و موسى ( ع ) و متهم ساختن آنان به ساحرى

قالوا سحران تظ_هرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 4 - 6،7

6 - كافران ، پيامبراسلام ( ص ) را ساحر و بسيار دروغگو مى دانستند .

و قال الك_فرون ه_ذا س_حر كذّاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 52 - 5

5 - اتهام سحر يا جنون ، از سوى كافران به پيامبراكرم ( ص )

كذلك ما أتى . .. إلاّ قالوا ساحر أو مجنون

ضمير {من قبلهم} به كافران عصر پيامبر(ص) بازمى

گردد; يعنى، اگر اينان تو را به سحر و جنون متهم مى كنند، مطلب تازه اى نيست ; زيرا پيشينيان نيز، همين شيوه را داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 2 - 3

3 - اتهام سحر و جادوگرى به پيامبر ( ص ) ، از سوى كافران با مشاهده هر معجزه

و إن يروا ءاية يعرضوا و يقولوا سحر مستمرّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 14،15

14 - بنى اسرائيل ، معجزات و دلايل روشن رسول اكرم ( ص ) را سحرى آشكار خواندند .

فلمّا جاءهم بالبيّن_ت قالوا ه_ذا سحر مبين

15 - متهم كردن رسول اكرم ( ص ) به سحر و ساحرى ، از حربه هاى تبليغاتى بنى اسرائيل عليه آن حضرت

فلمّا جاءهم بالبيّن_ت قالوا ه_ذا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 7 - 2،7

2 - سحر خواندن معجزات پيامبر ( ص ) ، افترا بر خداوند است .

فلمّا جاءهم بالبيّن_ت قالوا ه_ذا سحر . .. و من أظلم ممّن افترى على اللّه الكذب

7 - كسانى كه از پذيرش دعوت پيامبر ( ص ) خوددارى ورزيده و آن حضرت را با داشتن معجزات و دلايل روشن ، به سحر و ساحرى متهم كردند ، افترازنندگان به خدا و از ستمكارترين مردم اند .

فلمّا جاءهم بالبيّن_ت . .. و من أظلم ممّن افترى على اللّه الكذب

تهمت جنون به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 184 -

1،2،3

1 _ كفرپيشگان عصر بعثت ، پيامبر ( ص ) را به سبب دعوت به توحيد و معاد ، فردى مجنون مى پنداشتند .

أو لم يتفكروا ما بصاحبهم من جنة

{جنة} به معناى ديوانگى است. به دليل آيات بعد كه مسأله قيامت و توحيد مطرح شده است، مى توان گفت اين دو مسأله در بين معارف الهى بيشترين نقش را در متهم كردن پيامبر(ص) به جنون داشته است.

2 _ خداوند كفرپيشگان را به تفكر در ادعاى ناصوابشان ( مجنون پنداشتن پيامبر ) فراخواند .

أو لم يتفكروا ما بصاحبهم من جنة

3 _ خداوند با يادآورى همنشينى پيامبر ( ص ) با مردم ، مشركان را به بطلان پندارشان ( مجنون بودن پيامبر ) رهنمون ساخت .

أو لم يتفكروا ما بصاحبهم من جنة

به كارگيرى كلمه {صاحب} و اضافه آن به ضمير (صاحبهم، يعنى همنشينشان) اشاره به حقيقتى دارد كه تفكر در آن كافى در بطلان ادعاى مشركان است. يعنى او همواره همنشين آنان بود و اگر اثرى از جنون در او وجود داشت، آشكار مى گشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 6 - 3

3- كافران مكه ، پيامبر ( ص ) را به خاطر ادعاى نزول وحى بر خود ، فردى مجنون و ديوانه مى دانستند .

و قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر إنك لمجنون

شواهد تاريخى گواهند كه قبل از ادعاى نبوت پيامبر(ص) آنان چنين تهمتى را به آن حضرت نسبت نمى دادند، پس اين تهمت به خاطر نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 1،2،3

1

- جنون ، يكى از نسبت هاى نارواى كافران و رفاه زدگان به ساحت پيامبراكرم ( ص )

أم يقولون به جنّة

{به جنّة};يعنى، {او گرفتار نوعى جنون است و اين اتهام ديگرى بود كه از سوى كافران و مترفان، به پيامبر(ص) زده مى شد.

2 - شخصيت ، منش و گويش خردمندانه پيامبر ( ص ) گواهى روشن بر مبرا بودن آن حضرت از اتهام كافران ( جنون )

أم لم يعرفوا رسولهم . .. أم يقولون به جنّة

3 - توبيخ كافران از سوى خداوند ، به خاطر نسبت دادن جنون به پيامبر ( ص ) ، على رغم آشنايى كاملشان با شخصيت خردمند آن حضرت

أم لم يعرفوا رسولهم . .. أم يقولون به جنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 8 - 5

5 - كافران ، پيامبر ( ص ) را به خاطر اظهار امكان بازآفرينى انسان ها در قيامت ، متهم به جنون مى كردند .

و قال الذين كفروا هل ندلّكم على رجل . .. أم به جنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 6،8

6 - دعوت پيامبر ( ص ) از مردم مكه براى انديشيدن درباره جنون نسبت داده شده به آن حضرت

ثمّ تتفكّروا ما بصاحبكم من جِنّة

مراد از {صاحب}، به قرينه {هو} در عبارت بعدى، پيامبر(ص) است.

8 - نسبت جنون به پيامبر ( ص ) از سوى مردم مكه ، ناشى از بى انديشگى بوده است .

ثمّ تتفكّروا ما بصاحبكم من جِنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 -

53 - 7

7 - نسبت دادن جنون به پيامبر ( ص ) از سوى مشركان ، حدس و گمان و به دور از علم و آگاهى بود .

أفترى على اللّه أم به جِنّة . .. ما بصاحبكم من جِنّة ... و قد كفروا به من قبل و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 1،2

1 - اتهام جنون و شاعر بودن به پيامبر ( ص ) ، شيوه مشركان و كافران در برابر پيامبر ( ص )

و يقولون أئنّا لتاركوا ءالهتنا لشاعر مجنون

آمدن فعل {يقولون} به صيغه مضارع، حكايت از استمرار اين سخن دارد.

2 - مشركان ، دليل نپذيرفتن دعوت پيامبراسلام را ، مجنون و شاعر بودن آن حضرت معرفى مى كردند .

و يقولون أئنّا لتاركوا ءالهتنا لشاعر مجنون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه لام در {لشاعر} براى تعليل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 14 - 3

3- اتهام جنون به پيامبر ( ص ) از سوى مشركان مكه

ثمّ تولّوا عنه و قالوا معلّم مجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 52 - 5

5 - اتهام سحر يا جنون ، از سوى كافران به پيامبراكرم ( ص )

كذلك ما أتى . .. إلاّ قالوا ساحر أو مجنون

ضمير {من قبلهم} به كافران عصر پيامبر(ص) بازمى گردد; يعنى، اگر اينان تو را به سحر و جنون متهم مى كنند، مطلب تازه اى نيست ; زيرا پيشينيان نيز، همين شيوه را داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 7

7 - اتهام كهانت و جنون به پيامبر ( ص ) ، از سوى كافران

فما أنت بنعمت ربّك بكاهن و لامجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 51 - 5،8

5 - اتهام جنون به پيامبر ( ص ) ، به هنگام شنيدن قرآن از سوى كافران

لمّا سمعوا الذكر و يقولون إنّه لمجنون

8 - كافران ، قرآن را نشانه جنون پيامبر ( ص ) مى دانستند .

لمّا سمعوا الذكر و يقولون إنّه لمجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 1،7

1 - برخى از مردم عصر بعثت ، پيامبر ( ص ) را ديوانه شمرده و او را به تدوين قرآن براساس اختلالات عقلى ، متهم مى كردند .

و ما صاحبكم بمجنون

7 - جنون آميز خواندن رفتار و گفتار پيامبر ( ص ) ، از شيوه هاى مبارزه مخالفان با آن حضرت در صدراسلام

و ما صاحبكم بمجنون

تهمت جهل به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 2 - 4

4 - اتهام گمراهى و جهل به پيامبر ( ص ) از سوى مشركان

ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

آيه شريفه در رد اين ديدگاه مشركان است كه پيامبر(ص) را متهم به گمراهى و جهل مى كردند.

تهمت خوش باورى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 3،17

3 _ معرفى پيامبر ( ص ) ، به عنوان فردى ساده و خوش

باور نمونه اى از اذيت هاى منافقان نسبت به آن حضرت

الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

{اُذُن} به كسى گفته مى شود كه به هر سخنى گوش فرا دهد و زود باور كند ; يعنى، ساده و خوش باور باشد. گفتنى است كه برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {يقولون هو أذن} براى بيان مورد و نمونه اى باشد كه منافقان، پيامبر(ص) را به آن متهم كرده و باعث رنجش خاطر آن حضرت مى شدند.

17 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه ضمن يك خطبه طولانى فرمود : { سمونى اذناً و زعموا انّى كذلك لكثرة ملازمته [ على ( ع ) ] اياى و اقبالى عليه حتى انزل اللّه عز و جل فى ذلك قرآناً { و مهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن . . . } ;

تهمت خيال پردازى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 224 - 4

4 - اتهام مشركان به پيامبر ( ص ) مبنى بر ابداع قرآن با وهم و خيال خويش

و الشعراء يتّبعهم الغاون

تهمت دروغگويى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 2

2_ مشركان مكه ، سرگذشت نوح و قوم او را ، داستانى ساختگى و بافته پيامبر ( ص ) مى پنداشتند .

و لقد أرسلنا نوحًا . .. أم يقولون افتري_ه

برداشت فوق ، براين اساس است كه ضمير مفعولى در {إفتراه} به داستان نوح(ع) و قوم او كه در آيات پيشين آمده ، باز گردد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 101 - 1،2

1- متهم شدن پيامبر ( ص ) به دروغ گويى از سوى مشركان ، با رخ دادن نسخ و تبديل پيامى به پيام ديگر در برخى از آيات قرآن

و إذا بدّلنا ءاية مكان ءاية . .. قالوا إنما أنت مفتر

2- نسخ و تغيير برخى از پيام هاى الهى ، دستاويزى براى مشركان در مبارزه با پيامبر ( ص ) و متهم كردن او به دروغ گويى

و إذا بدّلنا ءاية مكان ءاية . .. قالوا إنما أنت مفتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 105 - 1

1- مخالفان پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را در استناد قرآن به خداوند دروغگو و مفترى مى دانستند .

يقولون إنما يعلّمه بشر . .. إنما يفترى الكذب الذين لايؤمنون بأي_ت الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 5

5- كافران دين ستيز مكه ، پيامبراسلام و مؤمنان را در باره وعده هاى الهى دروغگو مى پنداشتند .

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 42 - 1

1 - مشركان صدراسلام ، رسالت پيامبر ( ص ) را انكار و او را به دروغ گويى متهم مى كردند .

و إن يكذّبوك فقد كذّبت قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 3 - 3

3 - از سوى مشركان ، به پيامبر ( ص ) اتهام دروغ پردازى زده

مى شد .

أم يقولون افتري_ه بل هو الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 8 - 1

1 - كافران ، اظهارات پيامبر ( ص ) را درباره تجديد حيات انسان ها پس از مرگ ، افتراى او بر خدا مى دانستند .

و قال الذين كفروا هل ندلّكم على رجل ينبّئكم . .. أفترى على اللّه كذبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 4 - 1

1 - مشركان صدراسلام ، رسالت پيامبر ( ص ) را انكار نموده و او را به دروغ گويى متهم كردند .

و إن يكذّبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 25 - 1

1 - مشركان صدراسلام ، رسالت پيامبر ( ص ) را انكار نموده و آن حضرت را به دروغ گويى متهم مى كردند .

و إن يكذّبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 4 - 6،7

6 - كافران ، پيامبراسلام ( ص ) را ساحر و بسيار دروغگو مى دانستند .

و قال الك_فرون ه_ذا س_حر كذّاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 7 - 4

4 - سران كفر و شرك ، كلام توحيدى و يكتاپرستى رسول خدا را ، سخنى دروغ و ساختگى مى پنداشتند .

إن ه_ذا إلاّ اختل_ق

مقصود از واژه {اختلاق} _ هنگامى كه در وصف كلامى آورده شود _ سخن ساختگى و دروغى است كه سابقه نداشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 -

شورى - 42 - 24 - 1،2

1 - نسبت كذب و افترا به پيامبر ( ص ) ، از ديگر موضع گيرى هاى منكران ، در قبال وحى قرآنى

اللّه الذى أنزل الكت_ب بالحقّ . .. أم يقولون افترى على اللّه كذبًا

ارتباط اين آيه با آيات 17 و 18 مى تواند توجيه گر واژه {أم} باشد; يعنى، منكران قرآن گاهى با انكار معاد مى خواهند وحى را انكار كنند و زمانى هم با نسبت كذب به پيامبر درصدد انكار حقانيت قرآن مى باشند.

2 - پيامبر ( ص ) ، به خاطر دعوت مؤمنان به مودت اهل بيت ، در معرض اتهام كذب از سوى عناصر سست ايمان *

أم يقولون افترى على اللّه كذبًا

چنانچه مخاطب در {لا أسئلكم} مسلمانان باشند، از ارتباط {أم يقولون} با آيه شريفه، مى توان استفاده كرد كه فاعل {يقولون} عناصر سست ايمان هستند و نه مشركان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 33 - 1

1 - اتهام كافران به پيامبر ( ص ) ، در ابداع قرآن از نزد خود و نسبت دادن آن به خداوند

أم يقولون تقوّله

{تقوّل}; يعنى، به دروغ چيزى را به كسى نسبت دادن (المصباح المنير). مقصود كافران اين است كه قرآن، كلام خداوند نيست و پيامبر(ص) به دروغ آن را به او نسبت مى دهد.

تهمت رياست طلبى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 6 - 6

6 - سران شرك و كفر ، هدف و انگيزه پيامبراسلام ( ص ) از دعوت به يكتاپرستى را ، دستيابى به رياست و

آقايى بر دينداران مى دانستند .

أجعل الألهة إل_هًا وحدًا . .. إنّ ه_ذا لشىء يراد

برداشت ياد شده، براساس اين ديدگاه است كه {ه_ذا} اشاره به يكتاپرستى و نفى آيين شرك (مضمون دعوت پيامبراسلام) باشد و مقصود از {شىء يراد} سيادت و آقايى بر مردم باشد كه در نگاه سران كفر، هدف و آرزوى پيامبراسلام بود; زيرا با يكى شدن پرستش ها، قهراً آن حضرت رهبرى امت يكتاپرست را به عهده مى گرفت.

تهمت شاعرى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 4

4- نسبت نارواى شعر و شاعرى به قرآن و پيامبر ( ص ) ، از سوى مشركانِ ستم پيشه

بل هو شاعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 224 - 3

3 - حقيقت قرآن مبرّا از شعر ، و ساحت پيامبر ( ص ) منزه از شاعرى و خيال پردازى

و الشعراء يتّبعهم الغاون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 1،2

1 - اتهام جنون و شاعر بودن به پيامبر ( ص ) ، شيوه مشركان و كافران در برابر پيامبر ( ص )

و يقولون أئنّا لتاركوا ءالهتنا لشاعر مجنون

آمدن فعل {يقولون} به صيغه مضارع، حكايت از استمرار اين سخن دارد.

2 - مشركان ، دليل نپذيرفتن دعوت پيامبراسلام را ، مجنون و شاعر بودن آن حضرت معرفى مى كردند .

و يقولون أئنّا لتاركوا ءالهتنا لشاعر مجنون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه لام در {لشاعر} براى تعليل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

18 - طور - 52 - 30 - 1

1 - نسبت دادن پيامبر ( ص ) ، به شعر و شاعرى از جمله اتهام هاى مكرر كافران

أم يقولون شاعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 41 - 4

4 - اتهام شعر به قرآن و شاعرى به پيامبر ( ص ) ، از سوى كافران و مشركان در آغاز رسالت

و ما هو بقول شاعر

تهمت كتمان حقايق به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 26 - 3

3 - تصور وحى نبودن قرآن و تراوش آن از مغزى مجنون و يا شيطانى مطرود و پندار بخلورزى پيامبر ( ص ) در بيان حقايق ، كژانديشى و گم كردن راه حقيقت است .

فأين تذهبون

ممكن است استفهام در آيه شريفه، ناظر به توهّماتى باشد كه مخالفان درباره قرآن و شخص پيامبر(ص) داشتند. در اين صورت پرسش آيه اين است كه: فكر شما به كجا مى رود و چه مى پنداريد؟! قرآن غير آنچه گفته شد، نيست.

تهمت كهانت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 7

7 - اتهام كهانت و جنون به پيامبر ( ص ) ، از سوى كافران

فما أنت بنعمت ربّك بكاهن و لامجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 42 - 4

4 - اتهام كهانت به قرآن و كاهنى به پپامبراسلام ( ص ) ، از سوى كافران و مشركان

و لا بقول كاهن

تهمت گمراهى به محمد(ص)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 2 - 4

4 - اتهام گمراهى و جهل به پيامبر ( ص ) از سوى مشركان

ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

آيه شريفه در رد اين ديدگاه مشركان است كه پيامبر(ص) را متهم به گمراهى و جهل مى كردند.

تهمت گناه به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، از نگاه مشركان ، فردى گنه كار و برهم زننده نظم اجتماعى شرك

ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر

{ذنبك} به معناى اتهام ها و گناهانى است كه مشركان، براى پيامبر(ص) برمى شمردند; زيرا با بعثت آن حضرت، حرمت بت ها درهم ريخت، نظم جاهلى جامعه شرك _ با ايمان آوردن طبقات مختلف اجتماعى _ بر هم خورد و اين همه امورى بود كه از نظر مشركان، جرم و گناه پيامبر(ص) تلقى مى شد.

تهمت ياوه گويى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 11

11 - اتهام ياوه سرايى ، حربه كافران عليه پيامبر ( ص ) و مؤمنان بود .

ليقولنّ الذين كفروا إن أنتم إلاّ مبطلون

باطل، در اصل، به معناى {بى ثبات و بى ريشه} است. گاهى، درباره كسى به كار برده مى شود كه مطلبى عارى از حقيقت بگويد (مفردات راغب).

تهمتهاى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 105 - 1

1- مخالفان پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را در استناد قرآن

به خداوند دروغگو و مفترى مى دانستند .

يقولون إنما يعلّمه بشر . .. إنما يفترى الكذب الذين لايؤمنون بأي_ت الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 7

7 - جنون آميز خواندن رفتار و گفتار پيامبر ( ص ) ، از شيوه هاى مبارزه مخالفان با آن حضرت در صدراسلام

و ما صاحبكم بمجنون

ثبات قدم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 135 - 2

2 _ پيامبر(ص) مأمور اعلام به ثبات و قاطعيت عملى بر آيين خود در برابر كفار

قل يقوم اعملوا على مكانتكم إنى عامل فسوف تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 6

6 - استوارى پيامبر ( ص ) بر آيينى عظيم *

إنّك لعلى خلق عظيم

برخى از اهل لغت، براى {خلق} _ افزون بر معناى {سجيه} _ معناى آيين نيز ياد كرده اند (قاموس المحيط و تاج العروس). برداشت ياد شده مبتنى بر اين معنا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 11 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، بر طريق هدايت استوار و ثابت قدم بود .

إن كان على الهدى

جمله {كان على الهدى}، مربوط به كلمه {عبداً} در آيه قبل است كه در شأن نزول هاى متعدد بر شخص پيامبر(ص) تطبيق يافته است. حرف {على} در {على الهدى} نيز بر استقرار و استوار بودن دلالت دارد.

ثروتمندى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 24 -

6

6 - دشمنان و مخالفان رسالت پيامبر ( ص ) ، از صاحبان زر و زور بودند .

فسيعلمون من أضعف ناصرًا و أقلّ عددًا

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه _ طبق آيات گوناگون، كافران همواره مال و منال خود را به رخ مسلمانان مى كشيدند و به همين جهت خود را در برابر جبهه اسلام پيروز مى پنداشتند; از اين رو آيه مورد بحث، درصدد بيان كارساز نبودن تلاش اين گروه قدرت مند و صاحب زر و زور است.

جاودانگى معجزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 4

4 _ قرآن ، معجزه جاودان حضرت محمد ( ص ) و گواه صدق نبوت آن حضرت

أم يقولون افتريه قل فأتوا بسورة مثله

جاهلان و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 - 9

9 - پيامبراكرم ( ص ) ، تحت فشار از سوى عناصر نابخرد براى پذيرش طرح ها و پيشنهاد هاى جاهلانه آنان

و لاتتّبع أهواء الذين لايعلمون

با توجه به تبعيت بى چون و چراى پيامبر(ص) از وحى، نهى {لاتتّبع} تعبيرى كنايى براى بازداشتن ديگر مؤمنان خواهد بود و يا اين كه فشارهاى ناآگاهان جدى بوده و خداوند به پيامبر در اين باره هشدار داده است برداشت ياد شده ناظر به دومين احتمال است.

جايگزينى همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 5 - 2

2 - جايگزينى همسرانى شايسته تر براى پيامبر ( ص ) ، در صورت عزم آن حضرت به طلاق زنان

خطاكار خويش

عسى ربّه إن طلّقكنّ أن يبدّله أزوجًا خيرًا منكنّ

جبرئيل و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 20 - 2

2 - جبرئيل ، به دور از هرگونه نقص و ناتوانى در ابلاغ پيام خداوند به پيامبر ( ص )

ذى قوّة

مراد از {قوّة} ممكن است نيروى لازم براى انجام رسالت باشد. در اين صورت به معناى فراموش كار نبودن و توانمندى جبرئيل بر دريافت كامل قرآن و حفاظت از آن، تا مرحله رساندن به پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 24 - 2

2 - جبرئيل كسى جز پيامبر ( ص ) را بر آيات قرآن آگاه نمى ساخت .

و ما هو على الغيب بضنين

كلمه {الغيب} _ به قرينه {هو} _ دلالت مى كند كه فرشته وحى آنچه را مى آورْد، به غير پيامبر(ص) ابلاغ نمى كرد.

جذابيت سخن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 6

6 - گيرايى و جذابيت شديد سخنان پيامبر اسلام و دعوت او براى مردم

و يقولون أئنّا لتاركوا ءالهتنا لشاعر

شاعر دانستن پيامبراسلام(ص)، گوياى جذابيت سخنان آن حضرت است.

جرم تكذيب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 5

5 - انكار رسالت پيامبر اسلام ( ص ) ، بزرگ ترين جرم

كذلك نفعل بالمجرمين . .. و يقولون ... لشاعر مجنون

دوزخى شدن مشركان و كافران، به خاطر انكار رسالت پيامبر(ص) و مجرم شمرده شدن آنان، بيانگر مطلب ياد شده است.

جرم عصيان از محمد(ص)

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 6

6 _ تخلف از جهاد و فرمان رسول خدا ( ص ) و اخلال در بسيج و تجهيز سپاه اسلام ، جرمى است بزرگ .

خلف رسول اللّه . .. قالوا لاتنفروا ... قل نار جهنم ... جزاء بما كانوا يكسبون

جلب دعاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 13

13 _ انجام عمل به انگيزه جلب دعاى پيامبر ( ص ) عملى در راستاى تقرب به خداوند است نه عملى شرك آلود .

و صلوت الرسول ألا إنها قربة

از اينكه خداوند، تلاش مؤمنانى را كه در جهت جلب دعاى رسول مورد تأييد قرار داده و آن را وسيله تقرب به خود شمرده است، دانسته مى شود كه اين كار، عملى شرك آلود نيست.

جلب رضايت همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 5

5 - جلب رضايت همسران ، مورد اهتمام پيامبر ( ص )

لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك تبتغى مرضات أزوجك

جن و عبادت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 6

6 - ازدحام جن در اطراف پيامبر ( ص ) ، براى مشاهده عبادت و نماز آن حضرت

كادوا يكونون عليه لبدًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه ضماير {كادوا يكونون} به جن بازگردد.

جن و نماز محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 6

6 -

ازدحام جن در اطراف پيامبر ( ص ) ، براى مشاهده عبادت و نماز آن حضرت

كادوا يكونون عليه لبدًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه ضماير {كادوا يكونون} به جن بازگردد.

جنگ با دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 1

1 _ تشويق و تشجيع مسلمانان صدر اسلام به جنگ با مشركان پيمان شكن و توطئه گر عليه پيامبر ( ص )

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم و همّوا بإخراج الرسول

جنگ با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 4،6،8،9،15،18،19،20

4 _ گناه محاربه با پيامبر ( ص ) ، همسان با گناه محاربه با خدا .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله

6 _ فسادگرى در زمين ، گناهى برابر با گناه محاربه با خدا و رسول *

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً

جزاى مساوى براى محاربان و مفسدان، حكايت از برابرى گناه آنان دارد. گفتنى است كه برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مفسدان، عنوانى مستقل از محاربان نسبت به كيفرهاى چهارگانه باشد.

8 _ تلاش براى فساد و تباهى جامعه ايمانى ، ستيزه جويى با خدا و رسول ( ص ) است .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً

برداشت فوق بر اين مبناست كه {واو} در {و يسعون} تفسيريه باشد. يعنى فسادگرى در جامعه ايمانى، مصداقى از محاربه با خدا و رسول است.

9 _ محاربان با خدا و رسول ( ص ) به دليل فسادگرى در زمين محكوم به كيفرى سنگين

انما

جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً ان يقتلوا

بنابر اينكه {يسعون فى الارض} عطف تفسيرى براى {الذين يحاربون} باشد، مى توان گفت داعى بر تفسير محاربان به فسادگران در زمين، بيان علت كيفرى است كه براى آنان ذكر شده است.

15 _ عذاب بزرگ اخروى پيامد و كيفر ستيزه جويى با خدا و رسول ( ص ) و فسادگرى در زمين

و لهم فى الاخرة عذاب عظيم

18 _ هشدار خداوند به يهود نسبت به فرجام شوم ستيزه جويى با پيامبر ( ص ) و فسادانگيزى در زمين

من اجل ذلك كتبنا على بنى اسرءيل . .. انما جزؤا الذين يحاربون

چون در آيه پيش روى سخن با بنى اسرائيل بود، اين آيه مى تواند تعريض به اهداف و اعمال آنان در برابر پيامبر(ص) داشته باشد.

19 _ گرفتن مال مردم به زور ، همراه با زدن آنان _ در كشور اسلامى ، _ محاربه با خدا و رسول است .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه

از امام صادق(ع) درباره كسانى كه در كشور اسلامى با زدن مردم به غارت اموالشان بپردازند، روايت شده: هولاء من اهل هذه الاية {انما جزؤا الذين . .. }

_______________________________

كافى، ج 7، ص 245، ح 2; تفسير برهان، ج 1، ص 465، ح 3.

20 _ سلاح بر گرفتن و ايجاد ناامنى در راه ها _ همراه با قتل ، _ محاربه با خدا و رسول و كيفر آن اعدام است .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. ان يقتلوا

از امام جواد(ع) روايت شده كه در پاسخ از سؤال حكم فسادگرانى كه راه بر مردم بسته اند فرمود: . .. و ان كانوا اخافوا السبيل

و قتلوا النفس امر بقتلهم ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 315، ح 91; تفسير برهان، ج 1، ص 467، ح 16.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 6

6 _ خداوند فراخوان محاربان و مفسدان به دست شستن از فسادگرى و ستيزه جويى با خدا و رسول ( ص )

الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 11

11 _ كفرپيشگان اگر ايمان آورند ، حتى در صورتى كه عليه پيامبر ( ص ) جنگيده باشند ، مشمول رحمت و مغفرت الهى خواهند شد .

إن يعلم اللّه . .. يغفر لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 279 - 2،3

2 _ رباخواران در موضع جنگ با خداوند و پيامبر ( ص )

فان لم تفعلوا فأذنوا بحرب من اللّه و رسوله

3 _ رباخواران ، محاربان با خداوند و رسول ( ص )

فان لم تفعلوا فأذنوا بحرب من اللّه و رسوله

جوسازى عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 2

2 _ جوسازى و تبليغات سوء منافقان ، عليه پيامبر ( ص )

و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 7 - 3

3_ تبليغات سوء كفرپيشگان و جوسازى هاى آنان عليه پيامبر ( ص )

لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- رعد - 13 - 27 - 3

3_ تبليغات سوء كفرپيشگان عصر بعثت و جوسازى هاى آنان عليه پيامبر ( ص )

و يقول الذين كفروا لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 7

7 - اميدوارى كافران مكه ، به پيروزى خود بر پيامبر ( ص ) از طريق ايجاد هياهو و فضاى ناآرام

و قال الذين كفروا لاتسمعوا . .. و الغوا فيه لعلّكم تغلبون

جهاد مالى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 1،2

1 _ پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، جهادگران با مال و جان خويش ( على رغم ذلت پذيرى و جهادگريزى منافقان )

لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا بأمولهم و أنفسهم

2 _ پيشتازى پيامبر ( ص ) در جهاد با مال و جان

لكن الرسول . .. جهدوا بأمولهم و أنفسهم

جهاد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 121 - 1،5

1 _ خروج پيامبر ( ص ) در صبحگاهان از ميان خانواده خويش ، براى برپا نمودن پايگاه هاى جنگى براى مؤمنان ، در مصاف با دشمنان

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

5 _ آگاهى پيامبر ( ص ) به فنون نظامى و قدرت مديريّت ايشان در عمليات مسلّحانه عليه دشمنان دين

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 13

13 _ حضور و مقاومت رسول

خدا ( ص ) در رويارويى با مشركان قريش ، تا آخرين لحظات كارزار احد

و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 9

9 _ خروج پيامبر ( ص ) از مدينه براى مقابله با مشركان در دامنه احد ، حركتى حق ، همانند خروج وى براى جنگ بدر *

كما أخرجك ربك من بيتك بالحق

برخى برآنند كه {كما . .. } متعلق به {يجدلونك ... } در آيه بعد است و آن آيه اشاره به قضاياى پيش از نبرد احد دارد. بر اين اساس {كما أخرجك ... } چنين معنا مى شود: گروهى از مسلمانان درباره حركت به سوى احد، كه حركتى حق بود، به جدال با پيامبر(ص) پرداختند و آن را مصلحت نمى پنداشتند ; همان گونه كه از حركت به سوى بدر، كه حركتى حق بود، نيز كراهت داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 6

6 _ حضور پيامبر ( ص ) در صحنه هاى نبرد پيشاپيش مؤمنان و در كنار آنان

جهدوا مع رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 1،2

1 _ پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، جهادگران با مال و جان خويش ( على رغم ذلت پذيرى و جهادگريزى منافقان )

لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا بأمولهم و أنفسهم

2 _ پيشتازى پيامبر ( ص ) در جهاد با مال و جان

لكن الرسول . .. جهدوا بأمولهم و أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، به جهاد با كافران و منافقان فرمان يافت .

ي_أيّها النبىّ ج_هد الكفّار و المن_فقين

جهان شمولى رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 3

3 _ رسالت پيامبر ( ص ) رسالتى جهانى و براى همه مردمان

يأيها الناس قد جاءكم الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 48 - 11

11 _ گستره دين اسلام و حكومت و ولايت پيامبر ( ص ) ، فراگير پيروان ديگر اديان آسمانى

فاحكم بينهم بما أنزل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 4

4 _ گستره حكومت پيامبر ( ص ) و ديانت اسلام فراگير همه مردمان و پيروان ديگر اديان آسمانى

و إن احكم بينهم بما أنزل اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير {بينهم} به قرينه آيات گذشته به اهل كتاب (يهوديان و مسيحيان) برگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 68 - 20

20 _ اهل كتاب در حيطه دعوت و رسالت پيامبر ( ص )

ياهل الكتب . .. فلاتأس على القوم الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 14،15

14 _ پيامبر(ص)، وظيفه دار انذار مردم در تمامى تاريخ

و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذركم به و من بلغ

جمله {من بلغ} عطف بر ضمير خطاب {انذركم} است. لذا معنى آيه چنين مى شود: {لانذر من بلغ}. و

چون فاعل {انذر} پيامبر(ص) است، بنابراين وظيفه آن حضرت مستمر و جارى در تاريخ است.

15 _ محمّد(ص) خاتم پيامبران و رسالتش جهانشمول و فراگير تا نهايت تاريخ است.

و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذركم به و من بلغ

جهانشمولى رسالت پيامبر(ص) و خاتميت آن از عموم {من بلغ} كه شامل تمامى افراد در همه عصرها مى شود، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 90 - 14،17

14 _ هدف پيامبر(ص) از ابلاغ پيامهاى الهى تذكر دادن به جهانيان است.

إن هو إلا ذكرى للعلمين

مرجع ضمير {هو}، به قرينه جمله {قل لاأسئلكم عليه أجرا}، ابلاغ رسالت است.

17 _ رسالت پيامبر(ص) براى همه جهانيان است.

إن هو إلا ذكرى للعلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 1،3،7،12

1 _ حضرت محمد ( ص ) ، فرستاده اى جانب خداوند براى همه انسانها

قل يايها الناس إنى رسول اللّه إليكم جميعا

3 _ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار ابلاغ پيام خويش به همه جهانيان و تبيين فراگيرى رسالتش بر همگان

قل يايها الناس إنى رسول اللّه إليكم جميعا

7 _ توجه به حاكميت مطلق خدا بر هستى ، از ميان برنده هر گونه ترديد نسبت به رسالت جهان شمول پيامبر ( ص )

إنى رسول اللّه إليكم جميعا الذى له ملك السموت و الأرض

بيان حاكميت خدا بر هستى، پس از طرح مسأله رسالت پيامبر و جهان شمول بودن آن، در حقيقت استدلالى بر امكان آن رسالت است.

12 _ رسالت پيامبر ( ص ) و شمول آن نسبت به همگان ، پرتويى از فرمانروايى خدا بر هستى

و نبود خدايى جز او

إنى رسول اللّه . .. الذى له ملك السموت و الأرض لا إله إلا هو

تصريح به اينكه پيامبر(ص) فرستاده خداست (رسول اللّه) و سپس توصيف خداوند به فرمانروايى بر هستى، بيانگر اين است كه رسالت پيامبر مقتضاى اوصافى است كه در آيه مورد بحث براى خداوند ذكر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 9

9 _ رسالت پيامبر ( ص ) رسالتى عام و جهانى است .

أن أنذر الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 7

7- قرآن ، كتابى است جهانى و پيامبر ( ص ) براى همه انسان ها مبعوث شده است .

لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور

كلمه {الناس} دلالت بر عموم مردم مى كند و هيچ قيدى در كلام نيست تا {الناس} را مقيّد به گروه خاصّى نمايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 44 - 2

2- فراگيرى و جهان شمولى رسالت پيامبراسلام ( ص )

و أنذر الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 107 - 4

4- اسلام و رسالت پيامبر ( ص ) ، جهانى و براى همه انسان ها و نه اختصاص يافته به گروهى خاص است .

و ما أرسلن_ك إلاّ رحمة للع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 51 - 4،5

4 _ رسالت پيامبراسلام ( ص ) ، رسالتى جهانى و مكتب اسلام ، مكتبى جاودانه

و لو شئنا لبعثنا فى كلّ

قرية نذيرًا

5 _ پيامبراسلام ( ص ) ، برخوردار از توانايى ها و شايستگى هاى لازم براى ابلاغ رسالت جهانى خويش

و لو شئنا لبعثنا فى كلّ قرية نذيرًا

اكتفا به رسالت پيامبراسلام(ص) به جاى پيامبران متعدد براى هر منطقه اى، مى تواند حاكى از توان مندى و قابليت بسيار آن حضرت براى ايفاى نقش جهانى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 28 - 1،4

1 - رسالت پيامبر ( ص ) ، براى همه مردم بوده و جهانى است .

و ما أرسلن_ك إلاّ كافّة للناس

{كافّة} حال براى ضمير مفعولى {أرسلنا} و يا حال براى ناس است (طبق قول كسانى كه تقدم حال بر ذوالحال را جايز مى دانند).

4 - بشتر مردم ، از رسالت جهانى پيامبر ( ص ) بى خبراند .

و ما أرسلن_ك إلاّ كافّة للناس . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

متعلق {لايعلمون} تعيين نشده است; ولى به قرينه اين كه سخن از رسالت جهانى پيامبر(ص) مى باشد، متعلق {لايعلمون} مى تواند همان رسالت جهانى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 6

6 - رسالت پيامبر اسلام ، جهانى بوده و اختصاص به مردم مكه ندارد .

أوحينا إليك . .. لتنذر أُمّ القرى و من حولها

مراد از {من حولها}، مى تواند تمامى انسان هاى روى زمين باشد و اين تعبير نشانگر آن است كه خداوند، مكه را به عنوان مركز به حساب آورده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 9

9- اسلام ، دين جهانى و

رسالت پيامبراكرم ( ص ) ، رسالتى همگانى است .

أرسل رسوله . .. ليظهره على الدين كلّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 6

6- محمد ( ص ) ، داراى رسالت جهانى و پيروز بر همه مكاتب و اديان

ليظهره على الدين كلّه . .. محمّد رسول اللّه

از اين كه خداوند، پس از وعده به غلبه اسلام بر تمامى اديان نام شخص پيامبر(ص) را مطرح ساخته است; مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 3 - 5،6،7،8

5 - رسالت پيامبر ( ص ) ، منحصر به مردم زمان او نبوده است و او مبعوث براى همه نسل ها و عصر ها است .

هو الذى بعث فى الأُمّيّن . .. و ءاخرين منهم لمّا يلحقوا بهم

در صورتى كه {آخرين} عطف بر {اُمّيين} باشد، مطلب بالا قابل استفاده است.

6 - پيامبراكرم ( ص ) ، معلم تمامى انسان ها در همه عصر ها و همه نسل ها

و يعلّمهم الكت_ب و الحكمة و . .. و ءاخرين منهم

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه {آخرين} عطف بر {هم} در {يعلّمهم الكتاب} باشد.

7 - هدف بعثت پيامبر ( ص ) تعليم كتاب و حكمت به همه انسان هاى عصر خود و نسل هاى بعد است .

و يعلّمهم الكت_ب . .. و ءاخرين منهم

8 - { [ فى المجمع ] فى قوله تعالى { و آخرين منهم . . . } قال : هم الأعاجم و من لايتكلّم بلغة العرب فإنّ النبىّ ( ص ) مبعوث إلى من شاهده

و إلى من بعدهم من العرب و العجم . . . روى ذلك عن أبى جعفر ( ع ) ;

در مجمع البيان در توضيح آيه {و آخرين منهم لمّا يلحقوا بهم} آمده است: آنان عجم ها و كسانى اند كه با لغت عرب سخن نمى گويند; زيرا پيامبراسلام(ص) مبعوث شده براى كسانى كه او را ديده اند و تمامى كسانى كه بعد از آنان _ از عرب و غير عرب _ مى آيند و اين مطلب از امام باقر(ع) روايت شده است}.

جهل مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 101 - 7

7- بيشتر منكران و تكذيب كنندگان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، به حقيقت نسخ و حكمت آن جاهل بودند .

و إذا بدّلنا ءاية . .. أكثرهم لايعلمون

چشم پوشى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 3 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، تنها قسمتى از ماجراى افشا شدن رازش را ، به همسر افشاگر خود فهماند و از بخشى ديگر چشم پوشيد .

عرّف بعضه و أعرض عن بعض

چند همسرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 7

7 - پيامبر ( ص ) همسران متعددى داشته است .

و أزوجه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 3

3 - پيامبر ( ص ) در يك زمان ، چندين همسر داشته است .

قل لأزوجك

{أزواج} جمع {زوج} است و بر سه و بيش از

آن دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، همسران متعددى داشته است .

أزوجك الّ_تى ءاتيت أجورهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، در نيمه دوم بعثت ( در مدينه ) داراى چند همسر بود .

مرضات أزوجك

برداشت ياد شده، از آن جا است كه سوره ياد شده در مدينه (در نيمه دوم بعثت) پيامبر(ص) نازل شده است و اين آيات اشاره به ماجرايى دارد كه در آن دوران رخ داده است.

حافظه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 12

12 - خداوند پيامبر ( ص ) را به داشتن حافظه اى نيرومند و فراموش نكردن آنچه خوانده است ، وعده داد .

سنقرئك فلاتنسى

حذف مفعول از فعل هاى {نقرء} و {لاتنسى}، ممكن است براى افاده عموم باشد; يعنى، تو را بر قرائت توانا مى سازيم و تو خوانده هاى خويش را، از ياد نخواهى برد.

حاكميت محمد(ص) در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 9

9 - پيامبراكرم ( ص ) در مدينه ، حاكميت مقتدرانه داشت .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم

حامى بيعت كنندگان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 7

7 - خداوند ، حامى و يارى دهنده بيعت كنندگان با پيامبر ( ص )

و رهبران الهى

إنّ الذين يبايعونك . .. يد اللّه فوق أيديهم

برداشت بالا بر اين اساس است كه تعبير {يد اللّه. ..} در مقام تأييد و تشويق و دلجويى باشد; يعنى، اى بيعت كنندگان با پيامبر! شما با خدا بيعت كرده ايد و از حمايت او برخوردار خواهيد بود.

حامى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 66 - 14

14_ قدرت شكست ناپذير خداوند ، پشتوانه پيشبرد هدف هاى رسالت و تدبير امور نبوّت رسول خداست .

إن ربك هو القوىُّ العزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 10

10_ پيامبر ( ص ) همواره از حمايت و يارى خداوند برخوردار بود .

و ل_ئن اتبعت . .. مالك من الله من ولىّ و لا واق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 1،3

1- پيامبر ( ص ) تحت حمايت ويژه خداوند در برابر استهزا ، آزار و اذيت مشركان و دشمنان

إنا كفين_ك المستهزءين

3- حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) در برابر دشمنان ، پشتوانه آن حضرت در آشكارا و علنى كردن دعوت خويش و بى اعتنايى به مشركان و دشمنان

فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين . إنا كفين_ك المستهزءين

جمله {إنا كفيناك . ..} به منزله تعليل براى جمله {فاصدع بماتؤمر ...} است; يعنى، چون ما از تو حمايت مى كنيم، پس به آنچه مأمور شدى عمل كن و از مشركان اعراض نما.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 6

6-

حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) ، منوط به پايدارى او در طريق وحى

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً. إذًا لأذقن_ك ضعف الحيوة و ضعف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 75 - 7

7 - اعلام حمايت و پشتيبانى همه جانبه خداوند از پيامبر ( ص )

اللّه يصطفى . .. إنّ اللّه سميع بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 7

7 _ خداوند ، مدافع حريم شخصيت پيامبر ( ص ) در مقابل برخورد هاى ظالمانه و مزوّرانه كافران

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك . .. فقد جاءو ظلمًا و زورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 33 - 7

7 _ خداوند ، همواره حامى پيامبر ( ص ) در برابر بهانه تراشى ها و سخنان شبهه آلود و باطل كفار و دشمنان

و لايأتونك بمثل إلاّ جئن_ك بالحقّ و أحسن تفسيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 9 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، تحت تربيت خاص و حمايت ويژه خداوند

و إنّ ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 68 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت ويژه پروردگار در قبال عنادورزى هاى مشركان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

ذكر آيه {إنّ ربّك. ..} پس از بيان ماجراى موسى و فرعون، داراى اين پيام است

كه: اى پيامبر! همان گونه كه خداوند، موسى(ع) را تحت حمايت گرفت و فرعونيان را از ميان برداشت، تو را نيز تحت حمايت ويژه خود قرار داده و دشمنانت را سركوب خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 104 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت ويژه پروردگار در برابر كافران حق ستيز

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

با توجه به تعريض آيه قبل در باره حق ناپذير بودن بيشتر مشركان صدراسلام، آيه ياد شده پيامبر(ص) را بدين گونه مورد خطاب قرار مى دهد كه: اى پيامبر! تو از اين بابت نگران نباش; زيرا در حمايت ويژه ما هستى و ما با قدرت قاهر و شكست ناپذير خود دشمنانت را سركوب خواهيم كرد; چنان كه دشمنان ابراهيم را ناكام كرديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 122 - 1

1 - پيامبر ( ص ) برخوردار از حمايت و لطف ويژه خدا در قبال عنادورزى هاى مخالفان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

با توجه به اين كه آيه پيش به حق ناپذيرى اكثريت مشركان صدر اسلام اشاره دارد، در اين آيه پيامبر مورد خطاب قرار گرفته كه: اى پيامبر! تو از اين بابت نگران نباش; زيرا در حمايت ويژه ما هستى و ما با قدرت قاهر و شكست ناپذير خود، دشمنانت را سركوب خواهيم كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 140 - 1

1 - پيامبر (

ص ) ، برخوردار از حمايت و لطف ويژه خدا در قبال عنادورزى هاى مخالفان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

با توجه به تعريض آيه قبل به حق ناپذير بودن اكثريت مشركان صدراسلام، اين آيه پيامبر(ص) را مورد خطاب قرار داده و مى فرمايد: اى پيامبر! تو از اين بابت نگران نباش; زيرا ما با قدرت قاهر و شكست ناپذير خود، دشمنانت را سركوب خواهيم كرد. (چنان كه دشمنان هود(ع) را سركوب كرديم).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 159 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت ها و الطاف ويژه خداوند در قبال عنادورزى هاى مشركان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

با توجه به بيان سرگذشت صالح(ع) و ثموديان و فرجام هلاكت بار آنان در آيات پيشين و تعريض آيه قبل به حق ناپذيرى اكثريت مشركان صدر اسلام، در اين آيه خطاب را متوجه پيامبر(ص) نموده و مى فرمايد: اى پيامبر! تو از اين بابت نگران نباش; زيرا ما با قدرت قاهر و شكست ناپذير خود، دشمنانت را سركوب خواهيم كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 175 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت ها و الطاف ويژه خداوند در قبال عنادورزى هاى مخالفان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

با توجه به تعريض آيه قبل به حق ناپذير بودن اكثريت شرك پيشگان صدراسلام، در اين آيه پيامبر را مخصوص به خطاب قرار داده; مى

فرمايد: اى پيامبر! تو از اين بابت نگران نباش، زيرا ما همان گونه كه لوط(ع) را مورد حمايت قرار داديم و قوم فاسدش را از ميان برداشتيم، تو را نيز در حمايت خويش قرار خواهيم داد و با قدرت قاهر و شكست ناپذير خود، دشمنانت را سركوب خواهيم كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 191 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت و لطف ويژه خداوند در قبال عنادورزى هاى مشركان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

ذكر آيه {إنّ ربّك. ..} پس از بيان ماجراى شعيب(ع) و مردم ايكه،اين پيام را دارد كه اى پيامبر! همان گونه كه خداوند، شعيب(ع) را تحت حمايت خود قرار داد و مردم ايكه را از ميان برداشت; تو را نيز در حمايت ويژه خود قرار خواهد داد و دشمنانت را سركوب خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 221 - 3

3 - دفاع خداوند از حريم پاكِ وحى و پيامبر ( ص )

هل أءنبّئكم على من تنزّل الشي_طين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 51 - 7

7 - حمايت خدا از پيامبر ( ص ) در قبال توطئه اشرار قومش عليه او

فانظر كيف كان ع_قبة مكرهم أنّا دمّرن_هم

مقصود از آيه ياد شده اين است كه: اى پيامبر! ناكامى مفسدان پيشين را مشاهده كن و اطمينان داشته باش كه دشمنان تو نيز فرجامى جز آن نخواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 4

4 - اقدام خداوند به دلدارى دادن به پيامبر ( ص ) ، اعلام حمايت از وى و تضمين بازگشت مجدد آن حضرت به مكه

إنّ الذى فرض عليك القرءان لرادّك إلى معاد

كلمه {معاد} اسم مكان و به معناى بازگشت گاه است و بر محل سكونت افراد (خانه، دِه و شهر) اطلاق مى شود; زيرا انسان هر كجا كه برود سرانجام به آن محل بازمى گردد. در آيه مراد از {معاد} شهر پيامبر (مكه) است. درباره شأن نزول اين آيه گفته اند: هنگامى كه پيامبر(ص) به قصد هجرت از مكه خارج شد و به محلى به نام جحفه رسيد دلش هواى مكه كرد و از اين كه زادگاه خود و پدرانش و حرم جدش حضرت ابراهيم(ع) را به ناچار ترك مى كند، سخت ناراحت شد. در اين حال آيه بالا نازل گرديد و خداوند او را دلدارى داد و حمايت قطعى خود را از آن حضرت اعلام كرد و وعده فرمود كه او را بار ديگر به مكه باز خواهد گرداند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 12

12 - پيامبر ( ص ) ، مورد توجه ويژه خداوند بوده است .

و لئن جاء نصر من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 11

11 - خداوند ، بهترين و شايسته ترين مدافع و حامى پيامبر ( ص ) و مؤمنان در برابر تهديد و ارعاب دشمنان

و يخوّفونك بالذين من دونه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16

- زمر - 39 - 38 - 15،17

15 - خداوند ، كفايت كننده امور پيامبر ( ص ) و مواضع او در برابر دشمنان

قل حسبى اللّه

{حَسْبُ} به معناى {كفايت} است. مقصود از كفايت خداوند _ كه به فرمان اعلام به مردم (قل) همراه شده _ اعلام حمايت خداوند از پيامبر(ص) و دفع شرّ و توطئه دشمنان از آن حضرت است.

17 - تضمين خداوند نسبت به حمايت از پيامبر ( ص ) ، در برابر تهديد ها و ارعاب دشمنان

و يخوّفونك . .. قل حسبى اللّه

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، مى تواند ناظر به دو آيه پيش باشد كه در آنها مسأله تهديد و ارعاب مشركان به پيامبر(ص) مطرح شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 3

3 - حمايت هاى جدى و مكرر خداوند از پيامبر ( ص ) و اسلام ، در برابر سرسختى و حق ستيزى دشمنان

أم أبرموا أمرًا فإنّا مبرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 1

1- حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) ، با ارائه رهنمود به آن حضرت در قبال تشكيك كافران

أم يقولون افتريه . .. قل ما كنت بدعًا من الرسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 12

12- حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) ، در قبال عداوتورزى كافران

إنّ الذين كفروا . .. و شاقّوا الرسول ... و سيحبط أعم_لهم

تعبير {و سيحبط أعمالهم}، مى تواند هم به معناى عقيم ساختن

توطئه هاى كافران و هم به معناى پوچ ساختن اعمال به ظاهر نيك آنان باشد. در هر دو صورت، از اين موضع گيرى شديد، حمايت خداوند از پيامبر(ص) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، در پرتو ربوبيت ويژه الهى و در منظر عنايت و حمايت او

و اصبر لحكم ربّك فإنّك بأعيننا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 13،14،15

13 - پيامبر ( ص ) ، تحت حمايت و سرپرستى ويژه خداوند

فإنّ اللّه هو موليه

14 - پيامبر ( ص ) ، مورد حمايت و پشتيبانى جبرائيل ، صالح ترين مؤمنان ( على ( ع ) ) و فرشتگان قرار داشت .

و جبريل و ص_لح المؤمنين و الملئكة بعد ذلك ظهير

مقصود از {صالح المؤمنين} _ برابر نظر بسيارى از مفسران و روايات وارده از عامّه و خاصّه _ اميرالمؤمنين على(ع) است (مجمع البيان، ذيل آيه).

15 - پيامبر ( ص ) ، در برابر ضديت و خيانت برخى از همسرانش ، مورد حمايت و پشتيبانى خداوند ، جبرائيل ، صالح مؤمنان ( على ( ع ) ) و فرشتگان قرار داشت .

و إن تظ_هرا عليه فإنّ اللّه هو موليه . .. و المل_ئكة بعد ذلك ظهير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 6 - 7

7 - پيامبر ( ص ) از خردسالى ، در پناه خداوند و برخوردار از مراقبت مخصوص او بود .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

فعل {آوى} _ كه مطلق

است _ ممكن است به معناى {آواك إلى نفسه} و بيانگر مراقبت مستقيم خداوند، از پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 9 - 2

2 - خداوند ، با گوشزد كردن يتيمى پيامبر ( ص ) و مراقبت هاى خويش از آن حضرت ، او را به پرهيز از سلطه بر يتيمان فراخواند .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى . .. فأمّا اليتيم فلاتقهر

حرف {فاء}، اين آيه را بر جمله مناسب آن در آيات پيشين، تفريع كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 1 - 6

6 - خداوند ، حامى پيامبر ( ص ) در برابر زخم زبان دشمنان

إنّا أعطين_ك الكوثر

آن گونه كه از ذيل اين سوره استفاده مى شود، عطاى كوثر به پيامبر(ص) كارى است كه خداوند در برابر طعنه ها و سخنان نيشدار دشمن انجام داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 2 - 7

7 - فتح مكه ، نشانه حقانيت اسلام و حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) ، در ديدگاه مردم عصر بعثت

إذا جاء نصر اللّه . .. يدخلون فى دين اللّه أفواجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 13

13 - خداوند ، پناهگاهى شايسته براى پيامبر ( ص ) ، در برابر تلاش جن و انس براى اغواى مردم و ايجاد تزلزل در دل هاى آنان

قل أعوذ . .. الذى يوسوس فى صدور الناس . من الجنّة و الناس

حتميت پيروزى محمد(ص)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 3 - 6

6 - تأكيد خداوند ، بر پيروزى پيامبر ( ص ) و ناكامى كافران تكذيب گر

و كذّبوا . .. و كلّ أمر مستقرّ

بيان كلى خداوند در تحقق و استقرار برنامه هاى از پيش تعيين شده، در حقيقت نويدى به مؤمنان و تهديدى به كافران است كه رسالت پيامبر(ص) سرانجام تثبيت خواهد شد و تكذيب گران كارى از پيش نخواهند برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 10

10 - تضمين عزت و پيروزى پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، از سوى خداوند در قبال توطئه هاى منافقان

ليخرجنّ الأعزّ . .. و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين

حتميت ذلت دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 7

7 - خداوند ، جبهه مخالف اسلام ( منافقان و عموم دشمنان خدا و پيامبر ( ص ) ) را به شكست حتمى و ذلت بار هشدار داد .

إنّ الذين يحادّون . .. أُول_ئك فى الأذلّين

حتميت شكست دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 7

7 - خداوند ، جبهه مخالف اسلام ( منافقان و عموم دشمنان خدا و پيامبر ( ص ) ) را به شكست حتمى و ذلت بار هشدار داد .

إنّ الذين يحادّون . .. أُول_ئك فى الأذلّين

حتميت عذاب دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 46 - 6،7

6- توطئه گران

عليه پيامبر ( ص ) ، هيچ گاه نبايد خود را از عذاب استيصال الهى در امان بدانند .

أفأمن الذين مكروا السيّئات . .. أو يأخذهم فى تقلّبهم

7- توطئه كنندگان عليه پيامبر ( ص ) ، هيچ راهى براى گريز از عذاب استيصال الهى ندارند .

أفأمن الذين مكروا السيّئات . .. أو يأخذهم فى تقلّبهم فما هم بمعجزين

حتميت كيفر مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 77 - 8

8 _ پيامد و كيفر تكذيب دعوت خدا و رسول او ، همواره با تكذيب كنندگان بوده و آنان حتماً گرفتار آن خواهند شد .

فقد كذّبتم فسوف يكون لزامًا

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته است: 1_ واژه {لزام} مصدر و به معناى لازم و پيوسته است. 2_ فاعل {يكون} ضميرى است كه به مصدر فعل {كذّبتم} بازمى گردد. بر اين اساس معناى آيه چنين مى شود: {فسوف يكون جزاء التكذيب لازماًلكم}.

حج محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 27 - 15

15 - { عن أبى عبد اللّه ( ع ) ان رسول اللّه ( ص ) أقام بالمدينة عشر سنين لم يحجّ ثمّ أنزل اللّه عزّوجلّ عليه { و أذّن فى الناس بالحجّ يأتوك رجالاً و على كلّ ضامر يأتين من كلّ فجّ عميق } فأمر المؤذّنين أن يؤذّنوا بأعلى أصواتهم بأنّ رسول اللّه يحج فى عامه ه_ذا . . . ;

امام صادق(ع) فرمود: كه رسول خدا(ص) ده سال در مدينه اقامت كرد و به حج نرفت. سپس خداوند عزّوجلّ بر آن حضرت[چنين] نازل كرد: {و

أذّن فى الناس بالحجّ يأتوك رجالاً و على كلّ ضامر يأتين من كلّ فجّ عميق} پس پيامبر(ص) مناديان را فرمان داد كه با صداى بلند اعلام كنند كه رسول اللّه(ص) امسال به حج خواهد رفت...}.

حجاب بين محمد(ص) و كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 45 - 1،11

1- خداوند ، به هنگام قراءت قرآن توسط پيامبر ( ص ) ، ميان آن حضرت و كافران ، حجابى نامرئى قرار داد .

و إذا قرأت القرءان . .. حجابًا مستورًا

برداشت فوق، مبتنى بر معناى مستور _ به همان صيغه مفعولى يعنى پوشيده شده _ است و در آيه به تناسب موضوع، مراد پوشيده شدن از حواس بينندگان (كافران) است.

11- { دخل . . . هشام بن السائب . . . على أبى عبدالله ( ع ) فقال : . . . أخبرنى عن قول الله { و إذا قرأت القرآن جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجاباً مستوراً } . . . قال : آية فى الكهف و آية فى النحل و آية فى الجاثية و هى : { أفرأيت من اتّخذ إلهه هواه و أضلّه الله على علم و ختم على سمعه و قلبه . . . } و فى النحل : { أُول_ئك الذين طبع الله على قلوبهم و سمعهم و أبصارهم و أُول_ئك هم الغافلون } و فى الكهف : { و من أظلم ممّن ذكّر بآيات ربّه فأعرض عن ها و نسى ما قدّمت يداه . . . } ;

هشام بن سائب بر امام صادق(ع) وارد شد، پس به امام گفت: مرا از

سخن خدا {و أذا قرأت القرآن جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجاباً مستوراً} خبر ده؟ حضرت فرمود: _ مقصود از قرآنى كه پيامبر با خواندن آن از چشم كافران مستور و ناپديد مى شود، آيه اى در سوره جاثيه {أفرأيت . ..} و در سوره نحل {أُول_ئك الذين ...} و در سوره كهف {و من أظلم ممّن...} است}.

حجاب دختران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 1،7

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف است به همسران و دختران خود و همسران مؤمنان ، آموزش دهد كه خود را بپوشانند .

ي_أيّها النبىّ قل لأزوجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

{يدنين} از ريشه {دنا} به معناى {قرب و نزديكى} است. {جلاييب} جمع {جلباب} به معناى پيراهن و يا روسرى است (مفردات راغب). متعدى شدن {يدنين} به {على} چه بسا، متضمن معناى فروانداختن و به گونه اى از بالا به سمت پايين انداختن و پوشاندن باشد.

7 - همسران و دختران رسول خدا ، در حفظ حجاب و پوشش خود ، بر ديگران برتر و مقدم بودند .

قل لأزوجك و بناتك و . .. يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

ذكر {أزواجك و بناتك} در بيان حكم حجاب و نيز مقدم آوردن آنها بر {نساء المؤمنين} مى تواند اشعار به تقدم آنها در رعايت حكم حجاب داشته باشد.

حجاب همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 27،37

27 - همسران پيامبر ، موظف به حفظ حجاب و پوشش مناسب و نگهدارى خود از نگاه نامحرمان

بودند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب

37 - لزوم حفظ حجاب بر همسران پيامبر

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 9،12

9 - همسران پيامبر ، موظف به رعايت پوشش و حجاب مناسب بودند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب. .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ ... و

12 - دستور هاى صادر شده درباره حجاب همسران پيامبر ، تقواپيشگى است .

لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ . .. و اتّقين اللّه

احتمال دارد كه {اتّقين اللّه} دستور عام بعد از ذكر خاص باشد. در اين صورت، استفاده مى شود كه فرمان به رعايت حجاب، از مصداق هاى تقوا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 1،7

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف است به همسران و دختران خود و همسران مؤمنان ، آموزش دهد كه خود را بپوشانند .

ي_أيّها النبىّ قل لأزوجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

{يدنين} از ريشه {دنا} به معناى {قرب و نزديكى} است. {جلاييب} جمع {جلباب} به معناى پيراهن و يا روسرى است (مفردات راغب). متعدى شدن {يدنين} به {على} چه بسا، متضمن معناى فروانداختن و به گونه اى از بالا به سمت پايين انداختن و پوشاندن باشد.

7 - همسران و دختران رسول خدا ، در حفظ حجاب و پوشش خود ، بر ديگران برتر و مقدم بودند .

قل لأزوجك و بناتك و . .. يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

ذكر {أزواجك و بناتك} در بيان حكم حجاب و نيز مقدم آوردن آنها

بر {نساء المؤمنين} مى تواند اشعار به تقدم آنها در رعايت حكم حجاب داشته باشد.

حجت بودن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 6

6 - پيامبر ( ص ) حجت خدا بر مسلمانان و امت اسلامى حجت خداوند بر ديگر مردم

لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيداً

از جمله تفسيرى كه براى كلمه {شهداء} و {شهيد} در آيه مورد بحث ابراز شده است، حجت است.

حرمت ازدواج با همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 39،45

39 - ازدواج با همسران پيامبر ، پس از آن حضرت ، براى هميشه حرام است .

و ما كان لكم . .. و لا أن تنكحوا أزوجه من بعده أبدًا

احتمال دارد كه مراد از {من بعده} بعد از جدايى از آن حضرت و يا بعد از رحلت آن حضرت باشد. برداشت بنابر احتمال دوم است.

45 - { عن أبى جعفر ( ع ) إنّه قال : . . . لو سألتهم عن رجل تزوّج إمرأة فطلّقها قبل أن يدخل بها أتحلّ لإبنه ، لقالوا : لا ، فرسول اللّه أعظم حرمة من آبائهم ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: . .. اگر از آنان بپرسى كه: اگر مردى، زنى را به ازدواج خود درآورد و پيش از تماس با او، وى را طلاق دهد، آيا آن زن بر پسر اين زوج حلال است يا نه؟ مى گويند: نه پس رسول خدا حرمت اش، از پدران مردم عظيم تر است}. (بنابراين همسران رسول خدا بر ديگران حرام

اند، اگرچه پيغمبر با آنان آميزشى نداشت)

حرمت عصيان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 11

11 - سرپيچى از فرمان هاى پيامبر ( ص ) ، گناه و حرام است .

فليحذر الذين يخالفون عن أمره أن تصيبهم فتنة أو يصيبهم عذاب أليم

حرمت مخالفت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 2

2 _ مخالفت با پيامبر ( ص ) و تفرقه افكنى حرام و گناهى بزرگ است .

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين نوله ما تولى و نصله جهنم

حزن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 128 - 17

17 _ نگرانى پيامبر ( ص ) ، از هدايت نيافتن مشركان و اعلام خداوند ، به اينكه هدايت به دست اوست ، نه پيامبر ( ص ) .

ليس لك من الامر شىء

رسول اللّه (ص) در پى شكست دندان مباركش توسط مشركان در جنگ احد فرمود: كيف يفلح قومٌ فعلوا هذا بنبيّهم؟ در اين هنگام آيه فوق نازل شد.

_______________________________

الدر المنثور، ج 2، ص 312.

حسابرسى اخروى معرضان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 6 - 5

5 - روى گردانان از دعوت به حق پيامبر ( ص ) ، ناگزير از اجابت دعوت الهى در قيامت براى حسابرسى و مجازات

فما تغن النذر . .. يوم يدع الداع إلى شىء نكر

حسابرسى عمل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 16

16 _ مؤمنان وظيفه دار محاسبه اعمال و برخوردهاى پيامبر با ديگران نيستند.

و ما من حسابك عليهم من شىء

حسابرسى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 25 - 2،3

2 - مشركان ، هيچ گاه درباره كردار پيامبر و مؤمنان ، مورد مؤاخذه قرار نمى گيرند .

قل لاتسئلون عمّا أجرمنا

3 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، از كردار مشركان بازخواست نمى شوند .

و لانسئل عمّا تعملون

حسابرسى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 26 - 3

3 - روى گردانان از رهنمود هاى پيامبر ( ص ) و كافران به آن ، در قيامت مورد حسابرسى و مؤاخذه قرار خواهند گرفت .

إلاّ من تولّى و كفر . .. ثمّ إنّ علينا حسابهم

حسد به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 11،12

11 - يهوديان ، به خاطر نزول وحى بر پيامبر ( ص ) و رسالت آن حضرت ، بر او حسادت مىورزيدند .

بغياً أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

عبارت {أن ينزل اللّه . ..} به تقدير {لام} بيانگر علت و منشأ حسادت است و حاصل معناى {أن يكفروا ... من عباده} چنين است: يهوديان به خاطر حسادتشان بر پيامبر(ص)، به قرآن كافر شدند و منشأ حسادتشان اين بود كه خدا محمد(ص) - كه از نژاد عرب بود - به پيامبرى برگزيد و به آن حضرت وحى فرستاد.

12 - حسادت يهود به پيامبر

( ص ) از ريشه هاى كفرورزى آنان به قرآن و تورات

أن يكفروا بما أنزل اللّه بغياً أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

{بغى} به معناى حسادت و نيز به معناى ظلم و سركشى است; برداشت فوق ناظر به احتمال اول است. كلمه {بغياً} مفعولٌ به براى {أن يكفروا} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 6

6_ حسادت مردم مكه بر پيامبر ( ص ) از ريشه هاى ايمان نياوردن ايشان به آن حضرت *

و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين

برداشت فوق با توجه به توضيحى كه در شماره قبل آورده شد معلوم مى شود.

حسرت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 13،14

13 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر حسرت و اندوه نداشتن بر گمراهى كافران

فلاتذهب نفسك عليهم حسرت

14 - حسرت و اندوه شديد و همه جانبه پيامبر ( ص ) ، بر انحراف و گمراهى مردم كافر

فلاتذهب نفسك عليهم حسرت

آمدن {حسرات} به صورت جمع به جاى {حسرت}، بر كثرت و چند جانبه بودن آن دلالت مى كند.

حسن فرجام محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 135 - 9

9 _ فرجام نيك از آن پيامبر(ص) و مؤمنان است. و ظالمان محروم از آن مى باشند.

فسوف تعلمون من تكون له عقبة الدار إنه لايفلح الظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 17

17_ پيامبر ( ص )

و پيروان او ، از تقوا پيشگانند و فرجام نيك از آنِ ايشان است .

فاصبر إن الع_قبة للمتقين

حضور در مهمانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 9

9 - در صورت دعوت شدن مؤمنان به ميهمانى پيامبر ( ص ) بايد در آن ميهمانى شركت مى كردند .

و ل_كن إذا دعيتم فادخلوا

حضور محمد(ص) در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 6

6 _ حضور پيامبر ( ص ) در صحنه هاى نبرد پيشاپيش مؤمنان و در كنار آنان

جهدوا مع رسوله

حفاظ خانه هاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 38

38 - خانه هاى پيامبر داراى پوشش و پرده بود .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب

حفظ آبروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 6

6 - حفظ حرمت پيامبر ( ص ) و حريم آن حضرت ، وظيفه اى الهى بر عهده يكايك مسلمانان

إذ تلقّونه بألسنتكم . .. و تحسبونه هيّنًا و هو عند اللّه عظيم

حفظ اقتدار محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 6

6 - خداوند ، خواهان شخصيتى عزيز و مقتدر براى پيامبر ( ص ) است .

و لايستخفّنّك الذين لايوقنون

حفظ شخصيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 6

6 - خداوند ، خواهان شخصيتى عزيز

و مقتدر براى پيامبر ( ص ) است .

و لايستخفّنّك الذين لايوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 40 - 3

3 - خداوند ، به حفظ شخصيت پيامبر ( ص ) در ميان مردم و دفاع از عملكرد او ، توجهى ويژه داشت .

ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم

چنين بيانى _ كه به حسب ظاهر، براى مردم هم روشن بوده است _ حكايت از اين واقعيت مى كند كه وقتى عملكرد درست پيامبر(ص) و يا شخصيت آن حضرت، زير سؤال مى رفت، خداوند، از او دفاع مى كرد. از اين برخورد، برداشت بالا قابل استفاده است.

حق ستيزان و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 4

4 - كفرپيشگان حق ستيز ، ناتوان از برخورد منطقى با پيامبر ( ص ) و قرآن

و قال الذين كفروا لاتسمعوا له_ذا القرءان و الغوا فيه

حق ستيزى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 32 - 3

3 - آرزومندان نابودى اسلام و پيامبر ( ص ) ، مردمى طغيانگر و حق ستيز

نتربّص به ريب المنون . .. أم تأمرهم أحل_مهم به_ذا أم هم قوم طاغون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 9 - 3

3 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) در قبال كفر و حق ستيزى دشمنان

كذّبت قبلهم قوم نوح

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ضمير {قبلهم} به كافران عصر پيامبر بازمى گردد و در آيات

پيشين نيز افعال {إن يروا. ..} و {كذّبوا} و {اتّبعوا} نظر به ايشان دارد.

حق طلبى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، منادى حق و دعوت كننده خلق به سوى خداوند

أجيبوا داعى اللّه

حق ناپذيرى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 5

5 - مخالفان رسالت پيامبر ( ص ) ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

إنّه كان لأي_تنا عنيدًا

حقانيت تعاليم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) فرستاده اى از جانب خدا به همراه رسالت و معارفى سراسر حق

قد جاءكم الرسول بالحق

در برداشت فوق {باء} در {بالحق} به معناى مصاحبت گرفته شده است و مراد از آن مى تواند تعاليم و معارف الهى كه همان رسالت پيامبر(ص) است، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 4،5

4 - محتواى رسالت پيامبر ( ص ) ، پيام ها و رهنمودهايى بود سراسر حق و مبرا از هر سخن ياوه و نادرست

بل جاءهم بالحقّ

عبارت {جاءهم بالحقّ}; يعنى، حق را براى آنان آورد.

5 - حقانيت سخنان پيامبر ( ص ) ( پيام ها و رهنمود هاى او ) ، گواه برخوردارى آن حضرت از روح و انديشه اى سالم

أم يقولون به جنّة بل جاءهم بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 24 - 2

2

- تعاليم ارائه شده از سوى پيامبر ( ص ) ، سراسر حق است .

إنّا أرسلن_ك بالحقّ

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه {باء} در {بالحقّ} به معناى {مع} و حال براى ضمير (ك) باشد. بر اين مبنا، مقصود از {الحقّ} تعاليمى است كه پيامبر(ص) به ابلاغ آنها مأمور بود. بنابراين جمله {إنّا أرسلناك بالحقّ}; يعنى، اى پيامبر! تو را همواره با تعاليمى كه سراسر حق است، به سوى مردم فرستاديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 37 - 2

2 - آنچه پيامبر اسلام ( ص ) به عنوان دين به مردم ارائه فرموده ، صددرصد حق است .

بل جاء بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 12

12- حق و حقيقت ، منحصر در معارف نازل شده بر پيامبر ( ص ) است .

و هو الحقّ من ربّهم

از تقديم {هو} بر {الحقّ} انحصار و از الف و لام {الحقّ} استغراق و تماميت استفاده مى شود.

حقانيت جهاد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 4

4 _ اقدام پيامبر ( ص ) به جنگ بدر ، اقدامى به حق و تحت تدبير و ربوبيت خداوند

كما أخرجك ربك من بيتك بالحق

حقانيت دين محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 1

1- خداوند ، فرستنده رسول خويش ( محمد ( ص ) ) ، با دو ارمغانِ هدايت و دين حق

هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دين الحقّ

حقانيت قضاوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 49 - 5

5 - داورى پيامبر ( ص ) بر اساس حق بود .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم . .. و إن يكن لهم الحقّ

حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 2

2 - يهوديان عصر بعثت ، مطمئن به حقانيت رسالت پيامبر و انطباق علايم پيامبر موعود بر آن حضرت

و إذا لقوا الذين ءامنوا قالوا ءامنا . .. قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه

عبارت {ليجاجوكم به . ..; تا به استناد آن حقايق در پيشگاه خدا عليه شما استدلال كنند.} مى رساند كه مصداق مورد نظر از {ما فتح اللّه} حقانيت اسلام و رسول اكرم(ص) است كه در تورات بيان شده است. بنابراين همه يهوديان - چه عالمان و چه عوام ايشان - به رسالت پيامبر(ص) اطمينان داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 2

2 - يهوديان ، پيامبر ( ص ) را به نداشتن دليل و برهانى روشن بر حقانيت رسالتش متهم مى كردند .

و لقد أنزلنا إليك ءايت بينت

معمولا بيان جمله با تأكيد حكايت از آن دارد كه مخاطبان، مضمون آن جمله را مورد ترديد قرار داده يا انكار مى كنند و از آن جا كه جمله {و لقد أنزلنا . ..} با حرف لام - كه حاكى از قسم مقدر است - و نيز با حرف {قد} تأكيد شده معلوم مى شود كه يهوديان مخاطب آيه، مضمون جمله فوق را

مورد ترديد و يا انكار قرار مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 9،16

9 - يهود و نصارا نيز همانند مشركان ، خواهان سخن گفتن خدا با آنان درباره راستى و درستى رسالت پيامبران بودند .

كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم

در آيه 113 مشركان با تعبير {الذين لايعلمون} در قبال يهود و نصارا مطرح شده اند و در آيه مورد بحث مشركان با همان تعبير در قبال {الذين من قبلهم} قرار گرفته اند. از اين مقايسه معلوم مى شود: مقصود از {الذين من قبلهم} يهود و نصارا است.

16 - ادعاى نبود نشانه اى بر حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) و نيز ساير پيامبران ، ادعايى گزاف و دروغين است .

لولا . .. تأتينا ءاية ... قد بيّنّا الأيت لقوم يوقنون

جمله {قد بيّنّا الأيات} پاسخ به ادعايى است كه جمله {لولا . .. تأتينا ءاية} آن را بيان مى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 119 - 3،4

3 - ارسال محمد ( ص ) به پيامبرى ، ارسالى بجا و بايسته ، در نظام هدايتى بشر

إنا أرسلنك بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بالحق} قيد براى ارسال باشد; يعنى، {إنا أرسلنك بالحق; اى پيامبر تو را به سوى مردم به رسالت برانگيختم و اين ارسال، بحق و بايسته بود}.

4 - اتمام حجت خداوند بر حقانيت اسلام و رسالت پيامبر

قد بيّنّا الأيت لقوم يوقنون. إنا أرسلنك بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 252 - 9

9

_ بيان بحقّ تاريخ گذشتگان توسط پيامبر ( ص ) ، نشانه اى بر حقانيّت رسالت وى

تلك ايات اللّه . .. و انّك لمن المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 81 - 20

20 _ به گواه گرفتن انبيا بر حقانيّت پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند ، و گواهى خداوند همراه آنان بر اين حقانيّت

ثم جاءكم رسول . .. قال فاشهدوا و انا معكم من الشاهدين

بنابراينكه مراد از {رسول}، پيامبر اكرم (ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 86 - 4

4 _ آگاهى و شهادت اهل كتاب ، بر حقانيّت پيامبر اكرم ( ص ) و اسلام

و شهدوا انّ الرسول حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 17،22

17 _ شكست ها و حوادث ناگوار ، موجب ترديد مسلمانان سست انديشه در مورد حقّانيّت پيامبر ( ص ) و وعده هاى خدا به پيروزى آنان

طائفة . .. يقولون هل لنا من الامر من شىء

22 _ انكار حقانيّت رسول خدا ( ص ) و نادرست پنداشتن وعده هاى الهى به پيروزى ، چيزى است كه خودگزينان شركت كننده در نبرد احد از رسول خدا پنهان مى داشتند .

و طائفة . .. يخفون فى انفسهم ما لايبدون لك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 199 - 14

14 _ تورات و انجيل ، حاوى آيات و نشانه هايى دالّ بر حقّانيّت قرآن و پيامبر ( ص )

*

انّ من اهل الكتب . .. لا يشترون بايات اللّه ثمناً قليلا

از رابطه بين ايمان به قرآن و ناديده نگرفتن آيات الهى (تورات و انجيل)، به دست مى آيد كه در آنها بروشنى حقّانيّت قرآن و پيامبر (ص) مطرح بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 6

6 _ حقانيّت قرآن و پيامبر اسلام ، امانتى الهى كه اهل كتاب وظيفه دار بيان آن بودند .

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله . .. انّ اللّه يأمركم ان تؤدّوا الام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 82 - 2

2 _ قرآن ، دليل حقانيت رسالت پيامبر ( ص )

و ارسلناك للنّاس رسولا و كفى باللّه شهيداً . .. افلا يتدبّرون القران

در آيه 79 بيان شد كه خدا، شاهد حقانيت رسالت پيامبر (ص) است و در اين آيه چگونگى شهادت را اين چنين توضيح مى دهد كه خداوند قرآن را به صورت معجزه بر پيامبر (ص) فرستاد تا شاهد حقانيّت او باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 5

5 _ گرفتارى مخالفان رسول خدا به عذاب جهنم ، مشروط به آگاهى آنان به حقانيت رسول خداست .

و من يشاقق الرسول من بعد ما تبيّن له الهدى . .. نصله جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 166 - 5

5 _ تجلى علم الهى در قرآن ، گواهى خداوند بر حقانيت قرآن و پيامبر ( ص ) است .

لكن

اللّه يشهد بما أنزل إليك أنزله بعلمه

جمله {انزله بعلمه} مى تواند تفسيرى براى {يشهد} باشد يعنى نزول قرآن كه مظهرى از علم خداوند است، همان شهادت الهى بر حقانيت قرآن و متعاقباً حقانيت پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 6

6 _ بيان حقايق كتمان شده تورات و انجيل ، نشانى بر حقانيت پيامبر ( ص )

يبين لكم كثيراً مما كنتم تخفون من الكتب

جمله {يبين لكم} پس از {قد جاءكم رسولنا} اشاره به دليل حقانيت رسول اكرم(ص) دارد. مؤيد اين معنا جمله {كنتم تخفون} است كه دلالت بر مخفى نگاه داشتن حقايق در همه ادوار گذشته دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 6

6 _ عناد و لجاجت اهل كتاب در مخالفت با پيامبر(ص)، در عين آگاهى كامل از حقانيت آن حضرت

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم . .. فهم لا يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 33 - 9

9 _ لجاجت كفار و مقابله آنها به پيامبر اكرم(ص) در عين آگاهى از حقانيت آن حضرت

فإنهم لا يكذبكونك و لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 8

8 _ تكذيب كنندگان پيامبر(ص)، حقانيت آن حضرت و دعوت او را در قيامت درمى يابند.

إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه

مراد از {الموتى} در آيه، به قرينه جملات قبل، كسانى هستند كه به دعوت پيامبر(ص)، پاسخ مثبت نمى دهند، جمله {يبعثهم اللّه}،

گذشته از اينكه خبر بعثت قيامت است، كنايه از اين مطلب است كه خداوند اين مرده دلان را برخواهد انگيخت تا حقانيت دعوت پيامبر(ص) و وعده هاى آن حضرت را دريابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 15

15 _ جنگ بدر ، ميدان رويارويى جبهه ايمان و كفر ، صحنه تمايز حق و باطل و ثبوت حقانيت پيامبر ( ص )

يوم الفرقان يوم التقى الجمعان

ال در {الفرقان} براى عهد است و اشاره به جنگ بدر دارد. و فرقان يعنى چيزى كه به وسيله آن بين دو يا چند چيز تمايز داده مى شود. خداوند از آن رو جنگ بدر را فرقان ناميد كه در آن نبرد، على رغم وجود شرايط پيروزى براى مشركان، مسلمانان پيروز شدند و اين نشانه اى بود براى حقانيت پيامبر(ص) و دين اسلام.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 10 - 10

10- نقش مؤثر و سازنده انديشه و خردمندى در ره يابى به حقانيت قرآن و پيامبر ( ص )

لقد أنزلنا. .. أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 79 - 3،5

3 - تأييد حقانيت و روشنى راه پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

إنّك على الحقّ المبين

5 - شريعت و راه و رسم پيامبر ( ص ) ، حقى آشكار و انكارناپذير

إنّك على الحقّ المبين

بر حق بودن حضرت رسول(ص) نظر به دو بعد دارد: حقانيت رسالت او و حقانيت راه او.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38

- 1 - 3

3 - سوگند خداوند به قرآن ، مبنى بر حقانيت و درستى رسالت پيامبراسلام ( ص )

و القرءان

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه جواب قسم (و القرءان) _ به قرينه آيات مشابه مانند {و القرآن الحكيم * إنّك لمن المرسلين} در سوره {يس} و. .. _ مربوط به رسالت پيامبراسلام(ص) است و تقدير آن چنين مى باشد: {و القرءان ذى الذكر إنّك لمن المرسلين يا إنّك صادق}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 12

12 - تأييد پيامبر ( ص ) و درستى راه و حركت آن حضرت از سوى خداوند

إنّك على صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 19 - 1

1- تذكر خدا ، به حقانيت راه پيامبر ( ص ) و لزوم استوارى آن حضرت بر صراط توحيد

فاعلم أنّه لا إل_ه إلاّ اللّه

با توجه به اين كه خطاب {فاعلم} به پيامبر(ص) است و آن حضرت خود در رأس يكتاپرستان قرار دارد; تعبير {فاعلم} در حقيقت تأييد راه پيامبر(ص) و تشويق ايشان به استوار ماندن در راه توحيدى خود و نينديشيدن به حركت هاى كفرآميز مخالفان است.

حقانيت نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 166 - 1،10

1 _ خداوند و فرشتگان او گواه بر حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص )

لكن اللّه يشهد بما أنزل إليك . .. و الملئكة يشهدون

در برداشت فوق جمله {و الملئكة يشهدون} عطف بر {اللّه يشهد} گرفته شده است و در نتيجه متعلق {يشهدون}

نيز {بما انزل اليك} خواهد بود.

10 _ قرآن دليلى كافى براى باور به حقانيت رسالت پيامبر ( ص )

لكن اللّه يشهد بما أنزل إليك أنزله بعلمه

{باء} در {بما انزل اليك} مى تواند سببيه باشد ; در اين صورت متعلق شهادت _ به قرينه آيات گذشته _ رسالت پيامبر(ص) خواهد بود ; بنابراين مبنا مفاد جمله {يشهد بما انزل . ..} اين است كه علت شهادت خداوند بر رسالت پيامبر(ص)، نزول قرآن بر وى است، يعنى هر كس قرآن را ملاحظه كند به حقانيت رسالت پيامبر(ص) شهادت مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 174 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) خود حجت و برهانى روشن بر حقانيت رسالت خويش

قد جاءكم برهن من ربكم

مصداق بارز و مورد نظر از {برهان} پيامبر اكرم(ص) است. كه با توجه به آيه 170 و آيات قبل از آن مى توان گفت چيزى كه برهان بر آن اقامه شده، حقانيت رسالت آن حضرت است. مؤيد برداشت فوق فرمايش امام صادق(ع) است كه درباره {برهان} در آيه فوق فرمود البرهان، محمد(ص) ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 285، ح 308; نورالثقلين، ج 1، ص 579، ح 700.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 24 - 3

3 - فرستادن حضرت محمد ( ص ) به پيامبرى ، ارسالى به جا و بايسته در نظام هدايتى بشر

إنّا أرسلن_ك بالحقّ

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {بالحق} قيد براى ارسال باشد; يعنى، {إنّا أرسلناك إرسالاً بالحقّ; اى پيامبر! تو را به سوى مردم به رسالت برانگيختيم

و اين ارسال بحق و بايسته بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 1 - 2

2_ تأكيد خداوند ، بر حقانيت رسالت پيامبراسلام

ق و القرءان المجيد . بل عجبوا أن جاءهم منذر

سوگند به قرآن در حقيقت تثبيت حقانيت آن و در نتيجه تأكيد بر حقانيت رسالت پيامبراسلام(ص) و نوعى تأييد غيرمستقيم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 2

2_ قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، از نمود هاى بارز حق

و القرءان المجيد . بل عجبوا أن جاءهم منذر ... بل كذّبوا بالحقّ

حقوق خويشاوندان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 2،15

2- پيامبر ( ص ) موظف به اداى حقوق خويشاوندان ، مساكين و در راه ماندگان با رعايت اعتدال و اجتناب از تبذير

و ءات ذاالقربى حقّه و المسكين و ابن السبيل و لاتبذّر تبذيرًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مخاطب در آيه پيامبر(ص) باشد، هر چند ديگران را نيز شامل مى شود.

15- { عن أبى الحسن موسى ( ع ) : . . . ان الله تبارك و تعالى لمّا فتح على نبيه ( ص ) فدك . . . فأنزل الله على نبيه ( ص ) { و ءات ذاالقربى حقّه } فلم يدر رسول الله ( ص ) من هم . . . فأوحى الله إليه أن ادفع فدك إلى فاطمة ( ع ) . . . ;

از ابى الحسن موسى بن جعفر(ع) روايت شده است:. .. آنگاه كه خداوند _

تبارك و تعالى _ فدك را براى پيامبرش فتح كرد ... پس بر او اين آيه را نازل فرمود: {و ءات ذاالقربى حقّه}. پس رسول خدا(ص) ندانست نزديكان چه كسانى اند ... پس خداوند به او وحى كرد كه فدك را به حضرت فاطمه(س) بدهد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 38 - 17

17 - { فى مجمع البيان : روى أبوسعيد الخدرى و غيره أنّه لمّا نزلت ه_ذه الأية على النبىّ ( ص ) أعطى فاطمة ( س ) فدكاً و سلّمه إليها . و هو المروىّ عن أبى جعفر و أبى عبداللّه ( ع ) . . . ;

در مجمع البيان آمده است كه ابوسعيد خدرى و ديگران، روايت كرده اند كه هنگامى كه اين آيه بر پيغمبر نازل گشت {فآت ذا القربى حقّه} آن حضرت، فدك را به فاطمه (عليهاالسلام) داد و آن را به وى تسليم كرد. همين مطلب، از امام باقر و امام صادق(ع) نيز روايت شده است}.

حقوق ذوى القرباى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 7

7 _ يتيمان ، مساكين و در راه ماندگان در صورتى مى توانند از خمس استفاده كنند كه از وابستگان پيامبر ( ص ) باشند . *

و اليتمى و المسكين و ابن السبيل

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {ال} در {اليتامى} و . .. جانشين مضاف إليه باشد ; يعنى يتامى الرسول و ... .

حقوق محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 -

159 - 14،15

14 _ پيامبر ( ص ) موظّف به گذشت از حقوق خويش بر مردم و طلب آمرزش براى آنان نسبت به حقوق الهى

فاعف عنهم و استغفر لهم

از اينكه پيامبر (ص) از يكسو مأمور به گذشت از مردم و از سوى ديگر مأمور به طلب مغفرت براى آنان از خدا مى شود، مى توان به دست آورد كه مراد از {فاعف}، گذشت از حقوق خود پيامبر (ص) و مراد از {فاستغفر}، طلب مغفرت در مورد حقوق خداوند است.

15 _ پيامبر ( ص ) داراى حقوقى بر مردم و آنان وظيفه دار رعايت آن حقوق هستند .

فاعف عنهم و استغفر لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 4

4 - مقام نبوّت ، براى پيامبر ( ص ) حق ولايت و تصميم گيرى ايجاد كرده است .

النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 4

4- پيامبر ( ص ) ، داراى حق ولايت بر مردم ، در پرتو جعل و تفويض الهى

أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

اطاعت رسول(ص)، به فرمان الهى جعل و تفويض او واجب شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 6

6 - پيامبراكرم ( ص ) ، داراى حق ولايت و فرماندهى بر انسان ها

و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّ_ت

حقوق همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 3،4،7،9،12،13

3 - پيامبر ( ص ) اختيار دارد كه

در تماس با همسرانش ، به اختيار خود ، برخى را مقدم بدارد و برخى ديگر را به تأخير بيندازد .

ترجى من تشاء منهنّ و تئوى إليك من تشاء

احتمال دارد كه مراد از {حق اختيار تأخير و تقديم} _ چنان كه برخى از مفسران نيز گفته اند _ {حق همبسترى} باشد.

4 - واگذارى حق تصميم و اختيار درباره همبسترى با همسران ، به خود پيامبر ( ص ) به خاطر رفع مشقت از آن حضرت است .

لكيلا يكون عليك حرج . .. ترجى من تشاء منهنّ

7 - بر پيامبر ( ص ) روا و جايز است كه تصميم خود را درباره به تأخير انداختن همبسترى با يكى از همسران خود ، تغيير داده و آن را مقدم بدارد .

ترجى من تشاء منهنّ . .. و من ابتغيت ممّن عزلت فلاجناح عليك

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مراد از {ترجى} و {تؤوى} تقديم و تأخير در همبسترى با يكى از همسران باشد. بنابراين مراد از {من عزلت} آن كسى خواهد بود كه فعلاً از او كناره گيرى شده است. و به عبارتى، همبسترى با او به تأخير افتاده است.

9 - واگذار شدن تقديم و تأخير همخوابگى با همسران ، به تصميم پيامبر ( ص ) به منظور فراهم آوردن رضايت آنان است .

ترجى من تشاء منهنّ . .. ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين

12 - همسران پيامبر ، به موضع و تصميم عادلانه آن حضرت درباره تأخير و تقديم همخوابگى با هر يك از آنان ، اطمينان خاطر داشتند .

ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين بما ءاتيتهنّ كلّهنّ

از اين كه

خداوند، در فلسفه واگذارى اختيار تصميم گيرى در همخوابگى با همسران و يا رد و قبول زنانى كه خود را به آن حضرت هبه مى كنند، به پيامبر(ص) گفته است: {چنين حقّى، به خاطر جلب رضايت همسران است} حكايت مى كند كه آنان، پيامبر(ص) را در تصميم و موضع گيرى اش در قبال آنان، عادل مى دانسته اند.

13 - خدايى بودن حق تصميم گيرى پيامبر ( ص ) درباره همخوابگى با همسران ، مايه شادمانى آنان و موجب رفع نگرانى شان است .

ترجى من تشاء منهنّ . .. ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين بما ءاتيتهنّ

احتمال دارد كه مشارٌاليه {ذلك} اصلِ حكمى باشد كه آن حضرت، با آن، حقّ پيدا كرد تا مجاز به چنان رفتارى با همسران خود باشد. در اين صورت، رضايت و رفع نگرانى از آنان، باز مى گردد به اين كه آنان، چون به حكم خداوند تن در مى دهند، و آنچه از پيامبر(ص) مى رسد تابع حكم خدا است از آنان راضى اند.

حقيقت بيعت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 1

1 - حقيقت بيعت و پيمان با پيامبر ( ص ) ، بيعت با خداوند است .

إنّ الذين يبايعونك إنّما يبايعون اللّه

حكمت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 11

11 _ برخوردارى پيامبر ( ص ) از وحى ، حكمت و علم لدنى ، زمينه مصونيت آن حضرت از خطا و مايه عصمت وى از گناه

و لولا فضل اللّه . .. أنزل اللّه

عليك الكتب و الحكمة و علمك ما لم تكن تعلم

جمله {و انزل اللّه} بيانگر علت جمله پيشين است. يعنى چون قرآن و حكمت را بر تو نازل كرديم، تلاش آنان براى انحراف تو بى اثر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 34 - 3

3 - كلمات و سخنان پيامبر ( ص ) ، سراسر ، حكمت است .

و اذكرن ما يتلى . .. و الحكمة

حكومت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، داراى منصب حكومت و ولايت

اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول

تكرار كلمه {اطيعوا} دلالت بر اين دارد كه مراد از اوامر رسول خدا (ص)، آن اوامرى نيست كه از طريق وحى خداوند ابلاغ شده، بلكه دستوراتى است كه از ناحيه رسول خدا صادر مى شده كه همان اوامر حكومتى و ولايتى آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 8،9،10

8 _ گذشت از گناه نقض حاكميّت پيامبر ( ص ) ، در گرو پذيرفتن حاكميّت كامل آن حضرت است .

يريدون ان يتحاكموا . .. و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤك فاستغفروا اللّه

مراجعه منافقان به طاغوت، نقض حاكميّت پيامبر (ص)، و جمله {جاؤك . .. }، كنايه از پذيرفتن حاكميّت پيامبر است ; چون ظاهراً صرف آمدن نزد رسول خدا، موضوعيّت ندارد.

9 _ گذشت از گناه نقض كنندگان حاكميّت پيامبر ( ص ) ، در گرو توبه آنان به درگاه خدا و قبول آنان از سوى پيامبر

( ص ) است .

يريدون ان يتحاكموا . .. و لو انّهم اذ ظلموا ... لوجدوا اللّه توّاباً

جمله {و استغفر لهم الرّسول} مى تواند كنايه از اين باشد كه قبول توبه آنان {لوجدوا اللّه توّاباً} در صورتى است كه پيامبر (ص) بازگشت آنان را بپذيرد.

10 _ شرط گذشت از گناه نقض كنندگان حاكميّت پيامبر ( ص ) ، استغفار پيامبر ( ص ) براى آنهاست .

و لو انّهم اذ ظلموا . .. و استغفر لهم الرّسول ... لوجدوا اللّه توّاباً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 65 - 6

6 _ ربوبيّت الهى ، منشأ تربيت پيامبر ( ص ) براى تصدّى مقام قضاوت و حكومت

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك

برداشت فوق از كاربرد كلمه {ربّ} و اضافه آن به ضمير خطاب استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 12 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، داراى منصب حكومت و ولايت

و أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

برخى از مفسران بر اين عقيده اند كه مقصود از {أطيعوا الرسول}، اطاعت در امور حكومتى و ولايى است; زيرا اگر مراد احكام و اوامر الهى باشد، ذكر {أطيعوا اللّه} كافى است و تكرار {أطيعوا} درباره پيامبر(ص)، مؤيد همين برداشت است.

حليت زن موهوبه براى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 19،20،21،22،23

19 - هبه كردن زنان مؤمن ، خودشان را بر پيامبر ( ص ) مباح و جايز است .

إنّا أحللنا لك . .. و امرأة مؤمنة إن وهبت

نفسها للنبىّ

20 - در صورتى كه زنى مؤمن ، خود را ، بدون صداق بر پيامبر ( ص ) هبه مى كرد ، او براى آن حضرت حلال و مباح بود .

إنّا أحللنا لك . .. و امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبىّ

21 - هبه كردن زنى ، خود را براى همسرى پيامبر ( ص ) ، حكمى ويژه آن حضرت است و هيچ مؤمنى ، مشمول آن نمى شود .

و امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبىّ . .. خالصة لك من دون المؤمنين

22 - مباح و حلال شدن زنى كه خود را بر پيامبر ( ص ) هبه كرده ، در صورتى است كه آن حضرت ، او را بپذيرد .

و امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبىّ إن أراد النبىّ أن يستنكحها

23 - تنها زنان مؤمن مى توانند خود را بر پيامبر ( ص ) هبه كنند .

و امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبىّ إن أراد النبىّ أن يستنكحها

حليت كنيز براى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 10

10 - بر پيامبر ( ص ) غير از همسران تعيين شده ، تنها كنيز ، حلال و مباح بود .

لايحلّ لك النساء من بعد . .. إلاّ ما ملكت يمينك

حمايت از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 15

15 - پيامبر ( ص ) همواره بر خوردار از حمايت و يارى خداوند بود .

و لئن اتبعت . .. مالك من اللّه من ولىّ و لانصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 10

10 _ حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) و مؤمنان در برابر اهل كتاب

و اللّه ولىّ المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 81 - 13

13 _ مسؤوليت صاحبان كتاب و حكمت ، در حمايت از پيامبر اكرم ( ص )

لما اتيتكم من كتاب و حكمة . .. لتؤمننّ به

از اينكه پيامبران به دليل دارا بودن كتاب و حكمت، مأمور حمايت از پيامبر اسلام بودند، معلوم مى شود هر كسى اين خصوصيّت را _ ولو با واسطه _ داشته باشد مسؤول خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 196 - 1،3،5

1 _ خداوند سرپرست پيامبر ( ص ) و ياور او در برابر كيد ها و توطئه هاى مشركان

ثم كيدون فلاتنظرون. إن ولى اللّه

3 _ خداوند به خاطر نازل كردن قرآن بر پيامبر ( ص ) ، مصونيت او را از خطر مكر و توطئه مشركان تضمين كرد .

إن ولى اللّه الذى نزل الكتب

توصيف {اللّه} با {الذى نزل الكتب} بيانگر علت ولايت و يارى ويژه پيامبر(ص) از جانب خداست. يعنى چون قرآن را بر من نازل كرد، مرا در برابر شما مشركان يارى خواهد داد.

5 _ پيامبر ( ص ) از زمره بندگان صالح خدا و برخوردار از حمايت هاى بى دريغ او

إن ولى اللّه . .. و هو يتولى الصلحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 62 - 3،5،7

3 _ خداوند با حمايت خويش از پيامبر ( ص

) و جامعه ايمانى ، نيرنگ كافران را بى اثر خواهد كرد .

و إن يريدوا أن يخدوعوك فإن حسبك اللّه

جواب شرط {إن يريدوا . .. } محذوف است و جمله {فان حسبك اللّه} جانشين آن شده است ; يعنى: إن يريدوا أن يخدعوك فاللّه يكفيك شرهم.

5 _ مؤمنان صدراسلام حاميان شايسته و كارآمد براى پيامبر ( ص ) و داراى نقشى بسزا در پيشبرد اسلام

أيدك بنصره و بالمؤمنين

برداشت فوق از عطف كلمه {المؤمنين} به {نصره} استفاده مى شود. يعنى نقش مؤمنان به حدى بوده كه خداوند آن را شايسته دانسته كه در رديف يارى خويش قرار دهد.

7 _ خداوند با بيان پيشينه امدادهايش از پيامبر ( ص ) ، وى را به حمايت خويش در برابر كافران نيرنگباز مطمئن ساخت .

فإن حسبك اللّه هو الذى أيدك بنصره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 64 - 1

1 _ خداوند ، پشتيبانى كافى براى پيامبر ( ص )

يأيها النبى حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 2

2 _ مؤمنانى كه مهاجران را در مدينه پناه دادند و از پيامبر ( ص ) و مهاجران حمايت كرده و دين خدا را يارى دادند ، مؤمانى حقيقى و راستين هستند .

و الذين ءاووا و نصروا أولئك هم المؤمنون حقا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 59 - 3

3 _ تأييد صريح خدا نسبت به عملكرد پيامبر ( ص ) در مورد نحوه تقسيم صدقات ميان مسلمانان

و لو

أنهم رضوا ما ءاتيهم اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 21 - 13

13 _ اعلام حمايت و پشتيبانى خدا از پيامبر ( ص ) و قرآن ، عليه توطئه گران و نيرنگ بازان عصر بعثت و تهديد آنان به عذاب

و إذا أذقنا الناس رحمة . .. إذا لهم مكر فى ءاياتنا قل اللّه أسرع مكراً

مكر خدا، مى تواند كنايه از عذاب او باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 46 - 5

5- عذاب كافران ، از شؤون ربوبيت الهى است .

و لئن مسّتهم نفحة من عذاب ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 52 - 4

4 - خداوند ، از حقانيت پيامبر ( ص ) در برابر كافران منكر قرآن ، حمايت كرد .

و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت ... أَوَلم يكف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 8 - 7

7 - دفاع خداوند از پيامبر ( ص ) ، به خاطر اتهامى كه كافران به آن حضرت نسبت داده بودند .

أفترى على اللّه كذبًا أم به جنّة بل

{بل} براى اضراب و رد ترديدى است كه كافران درباره حضرت رسول(ص) مطرح كردند; يعنى، آنچه كافران مى گويند، هيچ كدام درست نيست.

حنث سوگند محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 1

1 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر

شكستن سوگند خود درباره محروم شدن از عملى مباح و حلال ، براى جلب رضايت همسران خود

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

حيات اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 5 - 1

1 - زندگانى پيامبر ( ص ) ، در جهان آخرت ، همراه با عطاى مداوم پروردگار و سرشار از رضايت است .

و لسوف يعطيك ربّك فترضى

{سوف} براى استقبال است و مراد از آن _ به قرينه آيه قبل _ جهان آخرت است.

حياى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 19،22

19 - پيامبر ( ص ) ، شخصيتى با حيا بود .

فيستحيى منكم

22 - مؤمنان ، با توجه به حياى پيامبر ( ص ) خود ، بايد به گونه اى عمل مى كردند كه موجبات آزار آن حضرت را فراهم نمى آوردند .

إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ فيستحيى منكم

خاتميت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 84 - 6

6 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، خاتم پيامبران

و اذ اخذ اللّه . .. قل امنا باللّه ... و النّبيّون من ربّهم

آنجا كه سخن از ميثاق ديگر انبياست، اقرار به رسول آينده مطرح است ; ولى در ايمان پيامبر (ص)، اقرارى نسبت به رسول آينده نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 15

15 _ محمّد(ص) خاتم پيامبران و رسالتش جهانشمول و فراگير تا نهايت تاريخ است.

و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذركم به و من

بلغ

جهانشمولى رسالت پيامبر(ص) و خاتميت آن از عموم {من بلغ} كه شامل تمامى افراد در همه عصرها مى شود، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 115 - 2

2 _ اسلام آخرين دين آسمانى و پيامبر(ص) خاتم انبيا و قرآن آخرين كتاب آسمانى است.

و تمت كلمت ربك صدقا و عدلا

لازمه تمام بودن قرآن در طول زمان اين است كه قرآن آخرين كتاب آسمانى و محتواى آن اسلام نيز آخرين دين باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 51 - 3

3 _ با بعثت پيامبراسلام ( ص ) ، امر بعثت به پايان رسيده و آن حضرت خاتم پيامبران است .

و لو شئنا لبعثنا فى كلّ قرية نذيرًا

از اين كه خداوند با وجود پيامبراسلام(ص) هيچ پيامبرى را براى هيچ مردمى نفرستاده است، مى توان به دو مطلب دست يافت: 1_ امر بعثت به پايان رسيده و پيامبراسلام(ص) خاتم پيامبران است. 2- رسالت پيامبراسلام(ص)، رسالتى جهانى و اسلام دين جاودانه است. گفتنى است آيه نخست اين سوره (تبارك الذى نزّل الفرقان على عبده ليكون للعالمين نذيراً) مؤيد دو مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 40 - 7

7 - پيامبراكرم ( ص ) خاتم پيامبران است .

و ل_كن رسول اللّه و خاتم النبيّن

خاستگاه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 2

2 - محمد ( ص ) ، رسولى برانگيخته شده از ميان مردم و از جنس آنها

كما

أرسلنا فيكم رسولا منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 1،2،3

1 _ امتنان الهى بر مردم به خاطر فرستادن پيامبرى از خودشان به سوى آنان

لقد جاءكم رسول من أنفسكم

2 _ پيامبر ( ص ) از ميان خود انسان ها و داراى خصلت هاى طبيعى يك انسان

رسول من أنفسكم

تعبير {من أنفسكم} به جاى {منكم} مى تواند اشاره به اين جهت باشد كه نه تنها پيامبر(ص) از ميان شماست ; بلكه او برخوردار از نفس و روح انسانى همانند ديگران است.

3 _ امتنان الهى بر مؤمنان به خاطر انتخاب فردى دلسوز ، رؤوف و مهربان از ميان آنان براى پيامبرى

لقد جاءكم رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، در متن جامعه خويش بود و روابط نزديك و همسان با مردم داشت .

يأكل الطعام و يمشى فى الأسواق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 1

1 - برگزيده شدن پيامبراسلام ( ص ) از ميان توده هاى عرب براى پيامبرى ، امرى غيرمنطقى و ناممكن در نظر كافران و مشركان

أءنزل عليه الذكر من بيننا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 2 - 3،5

3 - حضرت محمد ( ص ) ، مردى از تبار عرب بود و همانند ايشان سواد خواندن و نوشتن نداشت .

بعث فى الأُمّيّن رسولاً منهم

5 - برانگيخته شدن رسول اكرم

( ص ) از ميان غير اهل كتاب ، براى هدايت خلق از سوى خداوند ، جلوه اى از عزّت و حكمت خداوند

العزيز الحكيم . هو الذى بعث فى الأُمّيّن رسولاً منهم

كلمه {اُمّيين} در قرآن، در مقابل اهل كتاب نيز به كار رفته است. برداشت بالا بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 4 - 3

3 - امتنان و فضل الهى به امت محمد ( ص ) ، به خاطر برگزيدن آن حضرت از ميان آنها و قرار دادن ايشان به عنوان راهنما و نجات بخش آنان از ضلالت و گمراهى

هو الذى بعث . .. و إن كانوا ... فى ضل_ل مبين ... ذلك فضل اللّه

خانواده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 1

1 - فرمان دادن و فراخوانى خانواده و خويشاوندان به نماز ، از جمله وظايف الهى پيامبر ( ص )

وأمر أهلك بالصلوة

اهل هر شخصى، عشيره و خويشاوندان او هستند و نيز به كسانى كه وابستگى بيشترى به شخص داشته باشند {أهل} گفته مى شود (لسان العرب) و چون سوره {طه} در مكه نازل شده است، بستگان آن حضرت در مكه (على(ع)، خديجه(س) و. ..) مورد نظر هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 2

2 - سفر پيامبر ( ص ) و مؤمنان به سوى مكه قبل از حديبيه ، بدون همراهى خانواده هايشان *

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم

تعبير {إلى أهليهم}، اين احتمال را تقويت

مى كند كه خانواده سپاه اسلام در مدينه باقى مانده و در سفر همراهشان نبوده اند.

خانه نشينى همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 33 - 1

1 - همسران پيامبر ، به ملازم بودن در خانه هاى خود ، موظف بودند .

ي_نساء النبىّ . .. و قرن فى بيوتكنّ

{قرن} از مصدر {قرار} است كه به معناى {قرار گرفتن و ثبات يافتن} است.

خانه هاى همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 33 - 2

2 - همسران پيامبر ، براى خود حجره و خانه مخصوص داشتند .

و قرن فى بيوتكنّ

اضافه {بيوت} به ضمير {كُنّ} احتمال دارد به خاطر ملك بودن آن خانه ها براى همسران پيامبر باشد و احتمال دارد از باب سكونت آنها در آن خانه ها باشد.

خائنان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 9

9 _ توبيخ منافقان ، به خاطر حركت هاى خيانت آميز عليه اسلام و پيامبر ( ص ) با وجود برخوردارى از تفضلات خدا و رسولش

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 5

5- مخالفت اهل كتاب با اسلام و پيامبر ( ص ) ، مخالفتى خائنانه و نه از روى جهل و بى خبرى *

إنّ الذين كفروا و . .. من بعد ما تبيّن لهم الهدى

مى توان گفت: مراد از {الذين كفروا. ..} به قرينه {تبيّن لهم الهدى} اهل

كتاب است.

خبر از رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 67 - 4

4 - نقش حياتى و سازنده اخبار و اطلاعات مربوط به توحيد ، قيامت و رسالت پيامبراسلام براى بشر

قل هو نبؤا عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 68 - 1،3

1 - اخبار مهم و سودمند مربوط به توحيد ، قيامت و رسالت پيامبراسلام ، از سوى مشركان و كافران مورد بى اعتنايى و اعراض قرار مى گرفت .

قل هو نبؤا عظيم . أنتم عنه معرضون

3 - اخبار مربوط به توحيد ، قيامت و رسالت پيامبراسلام ، درخور تأمل و تفكر

هو نبؤا عظيم . أنتم عنه معرضون

محكوم كردن روى گردانى از اخبار بزرگ و سودمند مربوط به قيامت و. .. و بى اعتنايى به آنها، مى رساند كه انسان بايد به تأمل و انديشه در آنها بپردازد و از آنها روى گردانى نكند.

خدا و اندوه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 97 - 1

1- خداوند آگاهى خود را از دلتنگى و اندوه پيامبر ( ص ) از تبليغات سوء$ و استهزا هاى مشركان ، به آن حضرت اعلان فرمود .

إنا كفين_ك المستهزءين . .. و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

و استهزاهاى مشركان، به آن حضرت اعلان فرمود.

خدا و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 19 - 4

4_ براى نزول قرآن ميان خدا و پيامبر ( ص ) واسطه اى وجود داشته است .

أنما

أُنزل إليك من ربك الحق

دليل اين برداشت در آيه اول از همين سوره گذشت.

خداترسان و انذارهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 18 - 7

7 - انذار ها و اخطار هاى پيامبر ( ص ) ، تنها در خداترسان و بر پادارندگان نماز مؤثر بوده است .

إنّما تنذر الذين يخشون ربّهم بالغيب و أقاموا الصلوة

خطاى همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 10،11

10 - همسران خطاكار پيامبر ( ص ) ( حفصه و عايشه ) ، در معرض تكرار خطا و خيانت عليه آن حضرت بودند .

و إن تظ_هرا عليه

از تعبير {إن تظاهرا عليه} (اگر عليه پيامبر هم پشتى كنيد)، استفاده مى شود كه حفصه و عايشه، در معرض تكرار چنين خطاهايى بودند.

11 - هشدار خداوند به همسران پيامبر ، نسبت به تكرار خطا ها و موضع گيرى عليه ايشان

و إن تظ_هرا عليه فإنّ اللّه هو موليه . .. و المل_ئكة بعد ذلك ظهير

آيه شريفه مى فرمايد: خداوند، جبرئيل و. .. در صورت اقدام همسران رسول اكرم، عليه ايشان، از آن حضرت پشتيبانى مى كنند. بيان اين مطلب در حقيقت، هشدارى از جانب خداوند به آنان است.

خطبه هاى نماز جمعه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 1

1 - مسلمانان صدراسلام ، با مشاهده بساط داد و ستد و يا لهو و سرگرمى ، جذب آن مى شدند و مصلاّ را ترك و پيامبر ( ص ) را در حال ايراد خطبه

هاى نماز جمعه ، ر ها مى كردند .

و إذا رأوا تج_رة أو لهوًا انفضّوا إليها و تركوك قائمًا

خطر دنياطلبى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 19

19- پيامبر ( ص ) ، در صورت نزديك شدن به رفاه مندان و بريدن از مؤمنان تهيدست ، در خطر گرايش به جلوه هاى دنيا بود .

و لاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا

خليفه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 53،55

53 _ اعلام جانشينى و ولايت على ( ع ) توسط رسول خدا ( ص ) ، موجب كمال دين و تمام نعمت و رضاى پروردگار

اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى

از رسول خدا(ص) روايت شده كه هنگام نزول آيه فوق فرمود: ان كمال الدين و تمام النعمة و رضى الرب بارسالى اليكم بالولاية بعدى لعلى ابن ابى طالب(ع).

_______________________________

امالى صدوق، ص 291، ح 10، مجلس 56; بحارالانوار، ج 37، ص 111، ح 3.

55 _ كامل شدن دين و اتمام نعمت الهى بر مردم ، به سبب تعيين جانشينان پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

اليوم اكملت لكم دينكم

از امام حسن عسكرى(ع) روايت شده: . .. فلما منّ اللّه عليكم باقامة الاولياء بعد نبيكم(ص) قال اللّه عزوجل: اليوم اكملت لكم دينكم ... .

_______________________________

علل الشرايع، ص 249، ح 6، ب 182; نورالثقلين، ج 1، ص 590، ح 35.

خواسته هاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 1

1_ پيامبر ( ص ) از سر تهديد

و هشدار از كفرپيشگان لجوج خواست تا همچنان بر مواضع ناصوابشان پافشارى كنند .

و قل للذين لايؤمنون اعملوا على مكانتكم إنا ع_ملون

{اعملوا} امرى است كه به داعى تهديد و هشدار ايراد شده است و {مكانة} به معناى توان و قدرت و نيز به معناى مكان و جهت آمده است. بر اساس معناى نخست {اعملوا ...}; يعنى، هر اندازه توان داريد عمل كنيد و كوتاهى نكنيد و بر اساس دومين معنا; يعنى، بر همان جهت و موضعى كه اتخاذ كرده ايد عمل كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 9

9 - نزول سريع تر تمامى قرآن و تكميل زودرس مجموعه آيات آن ، خواسته قلبى پيامبر ( ص ) بود .

و لاتعجل بالقرءان من قبل أن يقضى إليك وحيه

در وجه نزول اين آيه، ديدگاههايى وجود دارد: 1_ پيامبر(ص)، همراه قرائت جبرئيل، آيات را قرائت مى كرد تا به دريافت كامل آن اطمينان يابد. 2_ پيامبر(ص) پيش از روشن شدن معناى آيات، آن را بر اصحاب املا مى فرمود. 3_پيامبر(ص) خواستار نزول تمامى قرآن درزمانى كوتاه تر بود. و چون تعبير {القرآن} با اراده مجموعه قرآن سازگارتر است، مى توان سومين احتمال را ترجيح داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 3

3 - درخواست پيامبر ( ص ) از مشركان ، براى نماياندن هويت و جايگاه خدايانشان به او ، جهت ارزيابى حقانيت آنان

قل أرونى الذين ألحقتم به شركاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 40 - 2

2 -

پيامبر ( ص ) ، در بحث و گفت وگو با مشركان ، از آنان خواستار ارائه دليل عقلى و نقلى روشن بر اثبات درستى عقايد خويش

قل أرءيتم شركاءكم الذين تدعون من دون اللّه أرونى ماذا خلقوا من الأرض . .. أم ءات

{أرءيتم} به معناى {أخبرونى} (به من خبر دهيد) است و {ماذا} اسم استفهام مى باشد و اين سؤال عقلى درباره نقش معبودها در جهان است {أم} نيز براى استفهام بوده و در آن از مشركان خواسته شده كه نوشته اى از سوى خداوند _ كه حاكى از حقانيت عقايد آنان باشد _ ارائه دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 1

1 - پيامبر ( ص ) از سر تهديد و هشدار ، از كفرپيشگان لجوج خواست تا همچنان بر مواضع نادرستشان پافشارى كنند .

قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم

آهنگ آيه شريفه، آهنگى تهديدآميز و هشدار دهنده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 1 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، خواهان تداوم نسل خويش و در آرزوى داشتن ذريّه بود .

إنّا أعطين_ك الكوثر

لحن بشارت آميز آيه شريفه، بيانگر اشتياق پيامبر(ص) به داشتن فرزند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 6 - 6

6 - پيامبر ( ص ) پس از نااميدى از ايمان كافران ، از آنان خواست براى پايبندى او به دين خود ، مشكل آفرين نباشند .

و لى دين

خواسته هاى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام

- 6 - 57 - 9

9 _ منكران رسالت پيامبر(ص) اصرار داشتند كه آن حضرت معجزه دلخواه آنان را سريعاً ارائه كند.

ما عندى ما تستعجلون به

همان گونه كه در آيات همين سوره، مانند آيه 8، 37 مطرح شده، از خواسته هاى منكران، نزول معجزاتى ويژه بوده است. لذا ممكن است مراد از {ما تستعجلون} همين گونه درخواستها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 47 - 3

3 - تكذيب كنندگان پيامبر ( ص ) ، خواستار نزول سريع و بدون تأخير عذاب بودند .

و يستعجلونك بالعذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 8 - 3

3 - سازش و دست برداشتن از مواضع عقيدتى ، درخواست كافران تكذيب گر از پيامبر ( ص ) بود .

فلاتطع المكذّبين

آيه بعد، قرينه است كه مورد اطاعت، سازش بر سر مواضع عقيدتى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 52 - 3

3 - درخواست نامه هاى سرگشاده و جداگانه براى خود ، جلوه نابخردى و سبك مغزى كافران مخالف پيامبر ( ص )

فما لهم عن التذكرة معرضين . .. بل يريد كلّ امرىء منهم أن يوتى صحفًا منشّرة

خواسته هاى همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 1

1 - همسران پيامبر ( ص ) ، از آن حضرت ، خواستار امكانات و نفقه هاى زياد و زيورآلات بودند .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا و زينتها

طبق شأن نزولى كه مفسران نقل كرده اند، آيه

ناظر به خواسته هايى است كه همسران پيامبر(ص) از آن حضرت داشته اند و خداوند، به آن حضرت رهنمود مى دهد كه با آنان چه رفتارى پيشه كند. (مجمع البيان، ذيل همين آيه)

خوش اخلاقى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 6،13

6 _ مدارا ، خوش خُلقى و مهربانى پيامبر ( ص ) با مردم ، از عوامل گرايش آنان به جانب آن حضرت

و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

13 _ گذشت از خطاى مردم و طلب آمرزش براى آنان و نيز مشورت با مسلمانان در مسائل اجتماعى ، نمودى از مهربانى و خُلق خوش پيامبر ( ص )

و لو كنت فظّا غليظ القلب . .. فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر

تفريع جمله {فاعف عنهم و . .. } بر جمله هاى پيشين، كه بيانگر خُلق خوش پيامبر (ص) است، در حقيقت اشاره به مصاديق و نمونه هايى از خوى نيكوى پيامبر (ص) دارد. گفتنى است كه امر به عفو و ... به معناى ادامه دادن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 96 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به كارگيرى بهترين و اخلاقى ترين روش ها ، در قبال بدى هاى مشركان

ادفع بالتى هى أحسن السيّئة

{التى} كنايه از شيوه و روش است. كلمه {السيّئة} مفعول مؤخر براى {ادفع} مى باشد; يعنى، بدى را به بهترين شيوه دفع كن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 -

1،2،9

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، برخوردار از سجيّه و خلق و خوى والا و بى مانند

و إنّك لعلى خلق عظيم

{خُلُق} از نظر تمامى اهل لغت، به معناى {سجيّه} (خلق و خوى) است و توصيف آن به {عظيم}، نشانگر كمال و بى مانندى اين صفت است; زيرا هيچ پيامبرى به چنين صفتى توصيف نشده است.

2 - اخلاق و خلق و خوى پيامبر ( ص ) ، عجين با شخصيت و سرشت آن حضرت بود ; نه امرى موقت و گاه به گاه .

إنّك لعلى خلق عظيم

مطلب ياد شده، از تعبير {خلق} (سجيّه) استفاده مى شود; زيرا {سجيّه} به معناى چيزى است كه از طبع و سرشت آدمى برخيزد (تاج العروس). بنابراين به امور موقتى و زودگذر، سجيّه گفته نمى شود.

9 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) : . . .كان فيما خاطب اللّه تعالى به نبيَّه ( ص ) أن قال له : يامحمّد { إنّك لعلى خلق عظيم } . قال : السخاء و حُسن الخُلق ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: . .. از جمله مطالب موجود كه در ضمن خطابات خداى تعالى با پيامبر خود، اين است كه به آن حضرت فرمود: اى محمّد (إنّك لعلى خلق عظيم) امام فرمود: [خلق عظيم ]سخاوتمندى و خوش خلقى است}.

خوشرفتارى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 34 - 2

2 - برخورد نيك و شايسته در برابر رفتار هاى زشت و ناپسند دشمنان ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و لاتستوى الحسنة و لا السيّئة ادفع بالتى هى أحسن

خوشرويى با همسران

محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 5

5 - پيامبر ( ص ) طبق فرمان خداوند ، موظف بود كه در صورت انتخاب طلاق از سوى همسران اش ، به آنها متاعى پرداخت كرده و با رويى خوش آنان را طلاق دهد .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا . .. أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحًا جميلاً

{سراح} در لغت، به معناى {رها كردن} است (مفردات راغب).

خوشنامى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، ساليان درازى در ميان مردم زندگى مى كرد و آنان آن حضرت را به عقل و درايت مى شناختند .

ثمّ تتفكّروا ما بصاحبكم من جِنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 4 - 2،8،9

2 - پيامبر ( ص ) ، فردى آبرومند و داراى مقامى ارجمند ، در ديدگاه مردم عصر خويش

و رفعنا لك ذكرك

ياد رفيع، كنايه از احترام گذاشتن يادكنندگان است.

8 - شخصيت رسول اكرم ( ص ) ، زيبنده نيك نامى و آبرومندى بود .

و رفعنا لك ذكرك

در برداشت ياد شده، {لام} در {لك} براى تعليل فرض شده و بيانگر آن است كه پيامبر(ص)، خود علتى كافى براى آوازه بلند و شايسته رفعت ذكر است.

9 - { عن رسول اللّه ( ص ) قال : أتانى جبرئيل فقال : إنّ ربّك يقول : تدرى كيف رفعت ذكرك ؟ قلت : اللّه أعلم ، قال : إذا ذُكِرتُ ذُكرتَ معى ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه

فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: پروردگارت مى فرمايد: آيا مى دانى چگونه آوازه تو را بلند ساختم؟ رسول خدا(ص) فرمود: خدا آگاه تر است [جبرئيل عرض كرد:] خداوند مى فرمايد: آن هنگام كه من ياد مى شوم تو نيز همراه من ياد مى شوى [مانند ياد خدا در اذان و اقامه و تشهد نماز]}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 2

2 - شرح صدر و سبك بار بودن پيامبر ( ص ) و بلندآوازگى آن حضرت ، نمونه اى از انفكاك ناپذيرى مشكلات از آسانى ها

ألم نشرح . .. و وضعنا... و رفعنا... فإنّ مع العسر يسرًا

جمله {فإنّ. ..} بيانگر آن است كه آنچه در آيات پيشين آمد، ريشه در يك قانون كلى دارد و آن همراه بودن {عسر} با {يسر} است. حرف {فاء}، بيان قانون را بر كاشف آن، تفريع كرده است; يعنى، آنچه براى تو انجام داديم، بايد انجام مى گرفت; زيرا سختى بدون آسانى نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 3 - 1،5

1 - يكى از دشمنان پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را نسل بريده و آينده او را خالى از ذكر خير خواند .

إنّ شانئك هو الأبتر

{شانئك}; يعنى، كسى كه با تو بغض و دشمنى دارد (تاج العروس). بيشتر مفسران، او را پدر عَمروعاص دانسته اند كه پس از فوت پسران پيامبر(ص)، آن حضرت را {ابتر} خواند. {أبتر} به معناى كسى است كه از او به خير و نيكى ياد نشود. {بَتْر} (ريشه {أبتر}) در بريدن دُم

به كار مى رود و به همين جهت شخصى را كه نسل او قطع شده است، {ابتر} گويند (مفردات); زيرا نسلى كه نام نيك او را زنده نگه دارد، وجود ندارد.

5 - گسترش آوازه پيامبر ( ص ) و بقاى نام نيك براى او و مهجور ماندن نام دشمنان دين در تاريخ ، بشارت خداوند به آن حضرت و از خبر هاى غيبى قرآن

إنّ شانئك هو الأبتر

خويشاوندان كافر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 217 - 2

2 - موضع گيرى پيامبر ( ص ) در قبال كفرورزى و عصيان خويشاوندان ، داراى پى آمد هاى دشوار و نگران كننده

و أنذر عشيرتك . .. فإن عصوك فقل إنّى برىءٌ ... و توكّل على العزيزالرحيم

دستور {توكّل على اللّه} پس از {فقل إنّى برىءٌ ممّا تعملون} بيانگر مطلب ياد شده است.

خويشاوندان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 214 - 4

4 - راه نداشتن كمترين سازش در دعوت تبليغى پيامبر ( ص ) ; حتى نسبت به كسان و خويشاوندان آن حضرت

و أنذر عشيرتك الأقربين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 38 - 2

2 - انفاق بر خويشاوندان و مساكين و در راه ماندگان ، لازم است .

فأَت ذا القربى حقّه و المسكين و ابن السبيل

مخاطب آيه، اگر چه پيامبر(ص) است، اما پيروان آن حضرت، به تبع او، مشمول حكم آيه هستند.

خيانت بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 42 -

3

3 - افشاگرى خداوند ، در مورد اهداف خائنانه و توطئه گرانه مشركان عليه جان پيامبر ( ص )

نتربص به ريب المنون . .. أم يريدون كيدًا

طبق گفته مفسران، ممكن است عبارت {يريدون . ..} نظر به توطئه {دارالندوه} داشته باشد.

خيانت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 22

22 _ تلاش مستمر اكثريت يهود در عصر بعثت براى خيانت به پيامبر ( ص ) و اسلام

و لاتزال تطلع على خائنة منهم

چون آيه فوق در بيان خيانتكارى بنى اسرائيل، پيامبر(ص) را مخاطب قرار داده (و لاتزال تطلع . ..) معلوم مى شود اين خيانت درباره پيامبر(ص) و مسلمانان صورت مى گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 27 - 1،2،5

1 _ خيانت به خدا و پيامبر ( ص ) ، حرام و به دور از شأن اهل ايمان

يأيها الذين ءامنوا لاتخونوا اللّه و الرسول

2 _ خيانت به پيامبر ( ص ) ، خيانت به خداست .

لاتخونوا اللّه و الرسول

تكرار نكردن فعل {لاتخونوا} در مورد خدا و رسول و تكرار آن در مورد ساير مردمان، مى تواند بيانگر اين حقيقت باشد كه خيانت به هر يك از خدا و رسول در حكم خيانت به ديگرى است و قابل تفكيك نيست.

5 _ افشاى اسرار جامعه اسلامى ، خيانت به خدا ، رسول اكرم ( ص ) و مؤمنان است .

لاتخونوا اللّه و الرسول

شأن نزول آيه درباره فردى از مسلمانان صدر اسلام است كه برخى از اسرار نظامى جامعه را فاش كرد. بنابراين افشاى اسرار نظامى جامعه ايمانى،

از مصاديق مورد نظر براى خيانت به خدا و رسول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 28 - 4

4 _ خيانت برخى از مسلمانان صدر اسلام به خدا و رسول به خاطر حفظ مال و فرزند خويش

لاتخونوا اللّه و الرسول . .. و اعلموا أنما أمولكم و أولدكم فتنة

در ضمن شأن نزول ياد شده در آيه قبل آمده است كه هدف آن مسلمانى كه مرتكب خيانت شده و اسرار نظامى مسلمانان را فاش ساخت، حفظ مال و فرزندانش بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 30 - 5

5 _ شكست كافران مكه در توطئه عليه پيامبر ( ص ) ، عبرتى براى همه خائنان به خدا و رسول

لاتخونوا اللّه و الرسول . .. و يمكرون و يمكر اللّه

يادآورى شكست توطئه هاى كافران مكه پس از اشاره به خيانت برخى از مسلمانان براى تفهيم اين حقيقت است كه خائنان به خدا و رسول، هر چند اظهار اسلام كنند، همان گونه كه كافران موفق نشدند، آنان نيز موفق نمى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 59 - 3

3 _ كافران هرگز با نقض پيمان و خيانت به رسول اكرم ( ص ) نخواهند توانست بر پيامبر ( ص ) پيشى گيرند و وى را از ادامه رسالت ناتوان سازند .

و إما تخافن من قوم خيانة . .. و لايحسبن الذين كفروا سبقوا إنهم لايعجزون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مفعول {سبقوا} و {لايعجزون} پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 16

16 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر خيانت ها و توطئه ها عليه ايشان

و إن تظ_هرا عليه فإنّ اللّه هو موليه . .. و المل_ئكة بعد ذلك ظهير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 71 - 10

10 _ علم و حكمت گسترده الهى ، پشتوانه وعده الهى به ناكامى خائنان به پيامبر ( ص ) و دين الهى

فقد خانوا اللّه من قبل فأمكن منهم و اللّه عليم حكيم

خيرخواهان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 11

11 _ خيرخواهان براى خدا و رسول ، از محسنانند .

إذا نصحوا للّه و رسوله ما على المحسنين من سبيل

خيرخواهى براى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 7،9

7 _ معاف شدگان از جنگ ، بايد در پشت جبهه حمايتگر رزمندگان و خيرخواه خدا و رسولش باشند .

ليس على الضعفاء . .. إذا نصحوا للّه و رسوله

9 _ لزوم خيرخواهى مؤمنان براى دين و پيامبر ( ص ) و رهبر الهى

إذا نصحوا للّه و رسوله

خيرخواهى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 8،11

8 _ گوش فرادادن پيامبر ( ص ) به سخن همه مردم ، در جهت منافع آنان و به خطر و صلاح جامعه

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

برداشت فوق بدين احتمال است كه اضافه {أذن} به {خير}، از

باب اضافه موصوف به صفت باشد ; يعنى، پيامبر(ص) شنواىِ خوبى است براى شما و اين صفت در جهت صلاح جامعه ايمانى است.

11 _ ترتيب اثر دادن پيامبر ( ص ) ، تنها به سخنانى بود كه در جهت منافع مؤمنان باشد .

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم . .. و يؤمن للمؤمنين

برداشت فوق با توجه به {لام} در {للمؤمنين}، كه براى افاده منفعت است، استفاده مى شود.

خيريت احترام محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 6

6 - رعايت حرمت پيامبر ( ص ) ، داراى خير و منفعت براى خود مؤمنان

و لو أنّهم صبروا . .. لكان خيرًا لهم

دخترخاله محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 18

18 - ازدواج حضرت رسول ( ص ) با دختر خاله هايش كه مهاجرت كرده بودند ، روا بود .

إنّا أحللنا لك . .. بنات خ_ل_تك

دختردايى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 17

17 - ازدواج حضرت رسول ( ص ) با دختر دايى هايش كه مهاجرت كرده بودند ، روا بود .

إنّا أحللنا لك . .. و بنات خالك

دخترعموى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 15

15 - ازدواج پيامبر ( ص ) با دختر عمو هاى خود كه مهاجرت كرده بودند ، جايز و روا بود .

إنّا أحللنا لك . .. و بنات عمّك ... الّ_تى هاجرن معك

قيد {اللاتى هاجرن

معك} قيد احترازى است و غير مهاجرها را از حكم بيرون مى كند.

دخترعمه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 16

16 - ازدواج پيامبر ( ص ) با دخترعمه هايش كه مهاجرت كرده بودند روا بود .

إنّا أحللنا لك . .. و بنات عمّ_ك

درخواست از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 53 - 1،3

1 - كافرانِ منكرِ آيات الهى ، از پيامبر ( ص ) خواهانِ تعجيل در عذاب خود بودند .

و يستعجلونك بالعذاب

3 - كافران منكر آيات الهى ، بر عذاب خواهى خود از پيامبر ( ص ) ، مصرّ بودند و بر آن پافشارى مى كردند .

و يستعجلونك بالعذاب

فعل مضارع {يستعجلون} دلالت بر استمرار و پافشارى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 54 - 1،3

1 - كافران منكر آيات الهى ، از پيامبر ( ص ) خواستار تعجيل در عذاب خود بودند .

يستعجلونك بالعذاب

3 - كافران منكر آيات الهى ، بر عذاب خواهى خود از پيامبر ( ص ) پافشارى مى كردند .

يستعجلونك بالعذاب

فعل مضارع {يستعجلون} بر استمرار و اصرار، دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 8 - 3

3 - سازش و دست برداشتن از مواضع عقيدتى ، درخواست كافران تكذيب گر از پيامبر ( ص ) بود .

فلاتطع المكذّبين

آيه بعد، قرينه است كه مورد اطاعت، سازش بر سر مواضع عقيدتى است.

درخواست باغ براى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 2

2 _ داشتن باغى پوشيده از درختان با ثمر براى تأمين نياز هاى غذايى و معيشتى خويش ، توقع بى جاى مشركان در باره پيامبر ( ص )

و قالوا. .. أو تكون له جنّة يأكل منها

درخواست پيشگويى از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 7

7- مشركان ، خوستار اخبار و پيشگويى پيامبر ( ص ) از آينده و سرنوشت افراد

و ما أدرى ما يفعل بى و لا بكم

از پاسخ آيه شريفه، انتظار مذكور دانسته مى شود.

درخواست تاكستان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 91 - 1،4

1- برخوردارى پيامبر ( ص ) ، از باغستانى بزرگ با درخت هاى خرما و انگور و جارى ساختن نهر هاى آب فراوان در لابه لاى آنها ، پيش شرط مشركان مكه براى ايمان آوردن به آن حضرت

و قالوا لن نؤمن لك حتى . .. أو تكون لك جنّة من نخيل و عنب

4- ايجاد باغ بزرگ خرما و انگور با نهر هاى آب جارى ، معجزه درخواستى ( اقتراحى ) مشركان مكه از پيامبر ( ص )

لن نؤمن لك حتى . .. تكون لك جنّة من نخيل و عنب

درخواست چشمه آب از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 1،2

1- ايجاد چشمه اى پر آب و جوشان در مكه توسط پيامبر ( ص ) براى مشركان ، پيش شرط آنان در ايمان به پيامبر ( ص )

و

قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ينبوعًا

2- ايجاد چشمه اى جوشان براى مشركان مكه ، معجزه درخواستى ( اقتراحى ) آنان از پيامبر ( ص )

و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ينبوعًا

درخواست صعود محمد(ص) به آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 5،6

5- صعود پيامبر ( ص ) به آسمان و آوردن دستخطى قابل خواندن و گواه بر صعود واقعى خويش ، معجزه درخواستى مشركان مكه از آن حضرت

أو ترقى فى السّماء و لن نؤمن لرقيّك حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

6- صعود پيامبر ( ص ) به آسمان و آوردن نامه اى براى حقانيت خويش ، پيش شرط مشركان مكه براى ايمان آوردن به آن حضرت

و قالوا لن نؤمن لك حتى . .. أو ترقى فى السّماء و لن نؤمن لرقيّك حتى تنزّل علينا

درخواست متاع از همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 26،29،35

26 - مؤمنان ، موظف بودند كه در صورتى كه از همسران پيامبر چيزى را مى خواستند ، از پشت پرده مطالبه كنند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب

مرجع ضمير {هنّ}، واژه {ازواج} است كه در آيات پيش آمده است. لازم به ذكر است كه برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مراد از سؤال، به قرينه مقام، خواستن {متاع} باشد.

29 - اجتناب از مطالبه كردن چيزى از همسران پيامبر ، به صورت رو در رو ، به خاطر حفظ طهارت قلب مؤمنان و همسران پيامبر است .

فسئلوهنّ من وراء حجاب

ذلكم أطهر لقلوبكم و قلوبهنّ

35 - بى پرده و رودررو سخن گفتن با همسران پيامبر و يا مطالبه كردن چيزى از آنان ، موجب آزار و اذيت آن حضرت مى شد .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. و ما كان لكم أن تؤذوا رسول الل

بنابراين احتمال كه حكم {و ما كان لكم أن تؤذوا. ..} پس از بيان {إذا سألتموهنّ...} به منزله بيان فلسفه حكم باشد كه در قالب نهى بيان شده، نكته بالا به دست مى آيد.

درخواست معجزه از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 3

3- مشركان و كفار ، معجزات متعددى را از پيامبراكرم ( ص ) درخواست كردند .

و ما منعنا . .. إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

از اينكه خداوند با صراحت تمام به مشركان مى گويد: {ما هر چه معجزه براى پيشينيان فرستاديم، آنها را تكذيب كردند و اين مانع ارسال معجزه شد} نشان مى دهد كه مشركان صدراسلام، درخواستهاى متعدد و مكررى براى معجزه داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 1،4

1 - مشركان مكه ، خواستار تحقق معجزاتى چند به دست پيامبر اكرم ( ص ) بودند .

و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت من ربّه

4 - مشركان مكه ، با درخواست تحقق معجزه از سوى پيامبر ( ص ) در صدد تمسخر او بودند .

و قالوا لولا أنزل عليه

تعبير {و قالوا لولا أنزل عليه آيات من ربّه} به جاى {لولا يأتينا} ويا {لولا أنزل علينا}، مى تواند براى استهزا و مسخره كردن

باشد.

درخواست نخلستان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 91 - 1،4

1- برخوردارى پيامبر ( ص ) ، از باغستانى بزرگ با درخت هاى خرما و انگور و جارى ساختن نهر هاى آب فراوان در لابه لاى آنها ، پيش شرط مشركان مكه براى ايمان آوردن به آن حضرت

و قالوا لن نؤمن لك حتى . .. أو تكون لك جنّة من نخيل و عنب

4- ايجاد باغ بزرگ خرما و انگور با نهر هاى آب جارى ، معجزه درخواستى ( اقتراحى ) مشركان مكه از پيامبر ( ص )

لن نؤمن لك حتى . .. تكون لك جنّة من نخيل و عنب

درخواست نزول گنج بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 1

1 _ فرود آمدن گنجى از آسمان براى پيامبر ( ص ) جهت تأمين زندگى او ، انتظار بى جاى مشركان و كافران

و قالوا . .. أو يلقى إليه كنز

انتظار كافران و مشركان به فرود آمدن گنجى براى پيامبر(ص) _ به قرينه سخن قبلى آنان كه كار و داد و ستد در بازار را خلاف شأن پيامبرى مى دانستند _ به منظور تأمين معاش آن حضرت بوده است.

درستى رؤياى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 1

1- تأكيد خداوند ، بر درستى رؤياى پيامبر ( ص ) در ورود به مسجدالحرام

لقد صدق اللّه رسوله الرءيا

دروغگويى مفتريان بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 -

105 - 7

7- افترا زنندگان به پيامبر ( ص ) و قرآن ، خود دروغگوى واقعى اند .

و أُول_ئك هم الكذبون

دروغگويى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 16 - 2

2 - شخص بازدارنده پيامبر ( ص ) از نماز و تكذيب كننده او ، فردى دروغگو و خطاپيشه و گنه كار بود .

ناصية ك_ذبة خاطئة

دروغ گويى و خطاكارى، در حقيقت وصف صاحب {ناصية} است و اتصاف {ناصية} به آن، مجاز و بيانگر اين نكته است كه صاحب آن، به قدرى به دروغ و گناه آلوده بوده، كه گويا اجزاى بدن او، دروغگو و خطاكاراند و آثار اين پليدى ها، در چهره او نمايان است.

دروغگويى ناهيان از نماز محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 16 - 2،3

2 - شخص بازدارنده پيامبر ( ص ) از نماز و تكذيب كننده او ، فردى دروغگو و خطاپيشه و گنه كار بود .

ناصية ك_ذبة خاطئة

دروغ گويى و خطاكارى، در حقيقت وصف صاحب {ناصية} است و اتصاف {ناصية} به آن، مجاز و بيانگر اين نكته است كه صاحب آن، به قدرى به دروغ و گناه آلوده بوده، كه گويا اجزاى بدن او، دروغگو و خطاكاراند و آثار اين پليدى ها، در چهره او نمايان است.

3 - دروغ گويى و خطاكارى ، نمايان در چهره مخالفت كنندگان با نماز پيامبر ( ص )

ناصية ك_ذبة خاطئة

توصيف {موى بالاى پيشانى} به {كاذب} و {خاطى} _ به جاى توصيف صاحب {ناصية} به آنها _ بيانگر ظهور آثار آن در چهره شخص است.

دشمنان

محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 13،17

13 - يهوديان براى مبارزه با پيامبر ( ص ) علاوه بر انكار بشارت هاى تورات ، از سحر و جادو مدد مى گرفتند .

نبذ فريق . .. كتب اللّه وراء ظهورهم ... واتبعوا ما تتلوا الشيطين

در آيه قبل گذشت كه جمله {نبذ فريق} پس از {لما جاءهم} مى رساند كه: يهود به خاطر اينكه بتوانند رسالت پيامبر(ص) را انكار كنند بشارتهاى تورات را درباره آن حضرت، ناديده گرفتند. عطف جمله {اتبعوا ...} بر {نبذ فريق} نيز اقتضا مى كند كه دنبال كردن سحر به همين منظور بوده است.

17 - يهوديان ، تعاليم هاروت و ماروت را دنبال كرده و آنها را در جهت مبارزه با پيامبر به كار گرفتند .

اتبعوا ما تتلوا . .. و ما أنزل على الملكين ببابل هروت و مروت

{ما أنزل} عطف بر {ما تتلوا . ..} است; يعنى: اتبعوا ما تتلوا الشياطين و اتبعوا ما أنزل على الملكين.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 7

7 _ توطئه گران عليه پيامبر ( ص ) و فرامين او ، مورد تهديد و مؤاخذه خداوند

و اللّه يكتب ما يُبيّتون

جمله {و اللّه يكتب . .. } علاوه بر بيان اينكه اعمال آدميان ثبت مى شود، كنايه از تهديد مخالفان و توطئه گران و مؤاخذه آنان نيز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 6

6 _ عناد و لجاجت اهل كتاب در مخالفت با پيامبر(ص)، در عين آگاهى

كامل از حقانيت آن حضرت

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم . .. فهم لا يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 9

9 _ مشركانى كه صرفاً براى مجادله در محضر پيامبر(ص) حاضر مى شدند، در نهايت عناد و لجاجت قرار داشتند.

حتى إذا جاءوك يجدلونك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 13 - 1،2،3،6

1 _ مشركان مكه به دليل حضورشان در كارزار بدر ، از دشمنان و مخالفان خدا و رسول او بودند .

ذلك بأنهم شاقوا اللّه و رسوله

2 _ مخالفت و دشمنى مشركان مكه با خدا و رسول او مايه فرمان الهى به سركوبى و نابودى آنان

ذلك بأنهم شاقوا اللّه و رسوله

3 _ مبارزه با دشمنان خدا و رسول و سركوبى آنان ، امرى لازم و بر عهده مسلمانان

ذلك بأنهم شاقوا اللّه و رسوله

6 _ ستيزه جويان با خدا و رسول در معرض گرفتار شدن به عقوبت هاى شديد دنيوى

ذلك . .. و من يشاقق اللّه و رسوله فإن اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 4

4 _ كافران مكه مردمانى لجوج و داراى عنادى خاص در برابر رسالت پيامبر ( ص ) و حقانيت قرآن

فأمطر علينا حجارة من السماء أو ائتنا بعذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 7

7 _ تلاش پنهانى منافقان و اهتمام آنان در توطئه عليه پيامبر ( ص ) و اسلام

و هموا بما لم ينالوا

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 2،6

2 _ اقدام منافقان به ساختن پايگاهى تحت عنوان { مسجد } براى دشمنان ديرينه خدا و رسول خدا

و الذين اتخذوا مسجداً . .. إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

6 _ ترويج كفر ، تفرقه افكنى و تجمع بخشيدن به دشمنان خدا و رسول ، مهمترين اهداف زيانبار منافقان از ساختن مسجد ضرار

مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين و إرصاداً

قيد {ضراراً} مى تواند هدف كلى و عام منافقان و {كفراً و تفريقاً . .. إرصاداً} بيانگر بارزترين نمودهاى آن هدف كلى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 40 - 10

10 _ { عن ابى جعفر ( ع ) فى قوله { و منهم من لا يؤمن به } فهم اعداء محمد ( ص ) و آل محمد ( ع ) من بعده ;

از امام باقر (ع) روايت شده [از جمله ]كسانى كه به قرآن ايمان نمى آورند} دشمنان محمد و آل محمد هستند كه پس از او مى آيند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 28 - 9

9- { عبدالرحمان بن كثير قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن قول الله عزّوحلّ : { ألم تر إلى الذين بدّلوا نعمت الله كفراً } . . . ، قال : عنى بها قريشاً قاطبة الذين عادوا رسول الله ( ص ) و نصبوا له الحرب و جحدوا وصّية وصّيه ;

عبدالرحمان بن كثير گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خداوند _ عزّوجلّ _

{ألم تر إلى الذين بدّلوا نعمت الله كفراً} سؤال كردم، آن حضرت فرمود: از آيه تمام افراد قريش قصد شده است كه با رسول خدا(ص) دشمنى كرده و در برابر او به جنگ برخاستند و جانشينى جانشين او را انكار كردند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 6

6- پيامبر ( ص ) نسبت به دشمنى ، آزار روحى و تمسخر مشركان و كافران در صورت علنى و آشكارا نمودن دعوت خويش ، نگران بود .

فاصدع بما تؤمر . .. إنا كفين_ك المستهزءين

جمله {إنا كفيناك المستهزءين} احتمال دارد پاسخى باشد در برابر نگرانيهاى پيامبر(ص) كه ممكن بود پس از فرمان آشكار كردن دعوت خود و اعراض از مشركان (فاصدع بما تؤمر . .. و أعرض عن المشركين) بروز كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 97 - 3

3- تبليغات سوء و استهزاى آزار دهنده ، حربه هميشگى مشركان و كافران عليه اسلام و پيامبر ( ص )

المستهزءين . .. و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

فعل مضارع {يقولون} بر استمرار و هميشگى بودن گفتار و تبليغات مشركان و دشمنان دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 47 - 2،9،10

2- خداوند ، از نجوا ها و سخنان سرّى كافران عليه پيامبر ( ص ) آگاه است$ .

نحن أعلم . .. و إذ هم نحوى

.

9- كافران از طريق اعلام سحرشدگى پيامبر ( ص ) در صدد ايجاد بدبينى در پيروان ، نسبت به آن حضرت بودند .

إذ يقول الظ_لمون إن

تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مخاطب {إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحوراً} مؤمنين باشد و كافران با تهمت {مسحور} به پيامبر(ص) _ كه بر شخص خارج شده از حد اعتدال بر اثر سحرزدگى اطلاق مى شود _ مى خواستند در آنان نسبت به آن حضرت، بدبينى ايجاد كنند.

10- كافران ، همواره در صدد ايجاد بدبينى به پيامبر ( ص ) در بين خود بودند تا به وسيله آن ، كسى به آن حضرت تمايل پيدا نكند .

إذ يقول الظ_لمون إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

نكته ياد شده بر اين اساس كه مخاطب فعل {تتّبعون} كافران باشد كه به همديگر مى گفته اند و آوردن فعل مضارع {يقول} براى بيان تلاش همواره آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 76 - 2،3

2- حضور پيامبر ( ص ) در مكه ، براى مشركان غير قابل تحمل بود .

و إن كادوا ليستفزّونك من الأرض ليخرجوك

3- روى آورى مشركان به اعمال خصمانه عليه پيامبر ( ص ) ، در عين تلاش براى عدول دادن آن حضرت از مواضع اصولى و وحيانى خويش

و إن كادوا ليفتنونك . .. و إن كادوا ليستفزّونك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 77 - 4

4- بسيارى از رسولان الهى ، چونان پيامبر ( ص ) ، با توطئه و كارشكنى و تهديد به تبعيد و اخراج از وطن خويش ، رو به رو بودند .

و إن كادوا ليستفزّونك . .. سنّة من قد أرسلنا قبلك من رسلنا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 5

5- سرسختى و لجاجت مشركان مكه در برابر پيامبر ( ص ) و تعاليم بر حق او

لن نؤمن لك حتى . .. تسقط السّماء كما زعمت علينا كسفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 7

7- عناد و لجاجت برخى از مشركان صدراسلام ، در مقايسه با مخالفان پيامبران پيشين ، شديدتر و بيشتر بود .

ما ءامنت قبلهم. .. أفهم يؤمنون

همزه در {أفهم} براى استفهام انكارى و {فاء} در آن براى افاده تعقيب است. براين اساس معناى آيه چنين مى شود: امت هاى گذشته _ على رغم آمدن معجزات درخواستى شان _ ايمان نياوردند; آيا اينان كه مردمى لجوج تر و حق ستيزترند، ايمان خواهند آورد؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 3

3- پيامبر ( ص ) مواجه با اوج عناد و روى گردانى مشركان و كافران بود .

ق_ل ربّ احكم بالحقّ

از اين كه رسول اكرم(ص) _ با آن كه پيامبرى بسيار مهربان و صبور بود _ متوسل به دعا عليه مشركان و كافران شده است، برداشت ياد شده قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 11 - 11

11_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { و من الناس من يعبد اللّه على حرف فإن أصابه خير إطمأنّ به و إن أصابته فتنة إنقلب على وجهه خسر الدنيا و الآخرة } قال زرارة : سألت عنها أبا جعفر ( ع )

فقال : هولاء قوم عبدوا اللّه و خلعوا عبادة من يعبد من دون اللّه و شكّوا فى محمد ( ص ) و ما جاء به فتكلّموا بالإسلام و شهدوا أن لا إل_ه إلاّ اللّه و أنّ محمد رسول اللّه و أقرّوا بالقرآن و هم فى ذلك شاكّون فى محمد ( ص ) و ماجاء به وليسوا شكّاكاً فى اللّه قال اللّه عزّوجلّ : { و من الناس من يعبد اللّه على حرف } يعنى على شكّ فى محمد ( ص ) و ما جاء به { فإن أصابه خير } يعنى عافية فى نفسه و ماله و ولده { إطمأنّ به } و رضى به { و إن أصابه فتنة } يعنى بلاء فى جسده أو ماله تطير و كره المقام على الإقرار بالنبى ( ص ) فرجع إلى الوقوف و الشكّ فنصب العداوة للّه و لرسوله و الجحود بالنبى و ما جاء به ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه در پاسخ سؤال زراره از سخن خداوند: {و من الناس من يعبد اللّه على حرف. ..} فرمود: آنان قومى خداپرست بودند كه غير از خدا، معبودى را پرستش نكردند; ولى در باره حضرت محمد(ص) و آنچه او آورده، شك كردند. پس با زبان، اقرار به اسلام كردند و شهادت به وحدانيت خدا و رسالت پيامبر(ص) دادند و به قرآن اعتراف كرند; ولى در عين حال آنان درباره محمد(ص) و آنچه او آورده بود، در حال شك بودند; با آن كه در باره خداوند شكى نداشتند. خداوند عزّوجلّ فرمود: {و من الناس من يعبد اللّه على حرف}; يعنى، در باره محمد(ص) و آنچه او آورده

بود، شك داشتند: {فإن أصابه خير}; يعنى، عافيت در جان و مال و فرزند و {إطمأنّ به}[يعنى] به آن راضى مى شدند. {و إن أصابته فتنة}; يعنى، بلايى در جان يا مال آنان[ مى رسيد، آن بلا را ]به فال بد مى گرفتند و اقرار به نبوت حضرت محمد(ص) را ناخوشايند مى داشتند. پس حالت توقف و شك پيدا كردند و راه دشمنى با خدا و رسول او و انكار نبوت حضرت پيامبر(ص) و آنچه را بر او نازل شده بود، در پيش گرفتند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 68 - 1

1 - مخاصمه و ستيزه جويى مشركان با پيامبر ( ص )

و ادع إلى ربّك . .. و إن ج_دلوك

{جدال} (مصدر {جادلوا}) به معناى مخاصمه و ستيزه جويى است. متعلق {جادلوا} حذف شده و تقدير آن چنين است: {و إن جادلوك فى ربّك تدعوهم إليه...; اگر مشركان با تو درباره پروردگار يگانه _ كه آنان را به ايمان آوردن به او و پرستش او دعوت مى كنى _ به نزاع و مخاصمه برخيزند...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 69 - 7

7 - دلدارى خدا به پيامبر ( ص ) ، در برابر ستيزه جويى هاى مشركان

و إن ج_دلوك فقل اللّه أعلم بما تعملون . اللّه يحكم بينكم يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 55 - 5

5 - رويارويى و مخالفت قشر مرفّه صدراسلام ، با پيامبر ( ص ) و تعصب و جمود آنان بر شركورزى

شان

فذرهم فى غمرتهم حتّى حين . أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 3،4،6،7

3 _ تهمت و افترا ، ابزار و شيوه هاى مبارزه كافران عليه پيامبر ( ص ) و قرآن

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه و أعانه عليه قوم ءاخرون

4 _ واكنش كافران در برابر قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، رفتارى بس ظالمانه و مزورانه بود .

فقد جاءو ظلمًا و زورًا

6 _ تهمت و افترا زدن كافران به گناهى كه تنها خود مرتكب آن بودند ، از شيوه هاى آنان در مبارزه ، عليه پيامبراسلام ( ص )

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه . .. فقد جاءو ظلمًا و زورًا

برداشت ياد شده از آن جا استفاده مى شود كه كافران، پيامبراسلام(ص) را متهم به دروغ گويى مى كردند; در حالى كه خود، دروغ پرداز بودند و به دروغ و به ناحق، قرآن را ساخته و پرداخته آن حضرت مى شمردند.

7 _ خداوند ، مدافع حريم شخصيت پيامبر ( ص ) در مقابل برخورد هاى ظالمانه و مزوّرانه كافران

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك . .. فقد جاءو ظلمًا و زورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 13

13 _ سران كفر و شرك ، براى جلوگيرى از نفوذ پيامبر ( ص ) و گسترش اسلام ، از شيوه هاى گوناگون تبليغى و سياسى و از راهبرد هاى متنوع و ممكن استفاده مى كردند .

و قالوا أس_طيرالأوّلين

. .. مالِ ه_ذا الرسول يأكل الطعام ... إن تتّبعون إلاّ رجل

تهمت دروغ پردازى و سحرزدگى به پيامبر(ص) و ايراد و خرده گيرى از ايشان، حاكى از گوناگونى شيوه ها و راه هاى مبارزه كافران با پيامبر و قرآن است. گفتنى است تعبير {ضربوا لك الأمثال; براى تو مثل ها زده و توصيف ها كرده اند} در آيه بعد، مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 33 - 1،2،3

1 _ كافران ، با استفاده از مثل هاى باطل و ترسيم غير واقعى چهره پيامبر ( ص ) به مبارزه عليه اسلام برخاسته بودند .

الذين كفروا . .. و لايأتونك بمثل

{مَثَل} هم به معناى {حجت} و {حديث} (سخنانى در باره اثبات چيزى) و هم به معناى {صفت} (توصيف چيزى) آمده است (قاموس المحيط). مقصود از آن در آيه شريفه، مجموعه سخنانى است كه كافران در توصيف پيامبر(ص) و به منظور خدشه داركردن چهره منور آن حضرت مى گفتند كه در آيات فوق از آنها ياد شده است. گفتنى است قيد باطل بودن مثل ها، از قرينه مقابله جمله {لايأتونك بمثل} و جمله {إلاّ جئناك بالحقّ} استفاده شده است.

2 _ خداوند در برابر هر يك از مثل هاى باطل و توصيف هاى غير واقعى كافران عليه پيامبر ( ص ) ، سخن حق و موضع درست را به آن حضرت مى آموخت .

و لايأتونك بمثل إلاّ جئن_ك بالحقّ

3 _ خداوند ، در برابر مثل هاى باطل و توصيف هاى غير واقعى كافران عليه پيامبر ( ص ) ، بهترين راه كشف حقيقت و تفسير جريان حق

و باطل را به آن حضرت ارائه مى كرد .

و لايأتونك بمثل إلاّ جئن_ك بالحقّ و أحسن تفسيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 2

2 _ ايستادگى و مقاومت شديد مشركان در برابر دعوت و هدايت پيامبر ( ص )

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 56 - 4

4 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر مخالفت مشركان و كافران و پشتيبانى آنان از يكديگر

و ما أرسلن_ك إلاّ مبشّرًا و نذيرًا

آيه شريفه با توجه به آيه قبل _ كه از مخالفت مشركان و كافران و پشتيبانى آنان از يكديگر عليه دين الهى سخن به ميان آورده است (و كان الكافر على ربّه ظهيراً) - مى تواند به منظور دلدارى به پيامبر(ص) ادا شده باشد; يعنى، اى پيامبر! نگران مخالفت كافران مباش; زيرا تو تنها مسؤول بشارت و انذار به مردم مى باشى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 8

8 _ عناد و دشمنى ويژه مشركان نسبت به پيامبر ( ص )

قالوا و ما الرحم_ن أنسجد لما تأمرنا

از اين كه مشركان دليل مخالفت خود با سجده بر خداى رحمان را، تنها فرمان پيامبر(ص) دانسته اند، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 68 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت ويژه پروردگار در قبال عنادورزى هاى مشركان

و

ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

ذكر آيه {إنّ ربّك. ..} پس از بيان ماجراى موسى و فرعون، داراى اين پيام است كه: اى پيامبر! همان گونه كه خداوند، موسى(ع) را تحت حمايت گرفت و فرعونيان را از ميان برداشت، تو را نيز تحت حمايت ويژه خود قرار داده و دشمنانت را سركوب خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 104 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت ويژه پروردگار در برابر كافران حق ستيز

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

با توجه به تعريض آيه قبل در باره حق ناپذير بودن بيشتر مشركان صدراسلام، آيه ياد شده پيامبر(ص) را بدين گونه مورد خطاب قرار مى دهد كه: اى پيامبر! تو از اين بابت نگران نباش; زيرا در حمايت ويژه ما هستى و ما با قدرت قاهر و شكست ناپذير خود دشمنانت را سركوب خواهيم كرد; چنان كه دشمنان ابراهيم را ناكام كرديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 122 - 1

1 - پيامبر ( ص ) برخوردار از حمايت و لطف ويژه خدا در قبال عنادورزى هاى مخالفان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

با توجه به اين كه آيه پيش به حق ناپذيرى اكثريت مشركان صدر اسلام اشاره دارد، در اين آيه پيامبر مورد خطاب قرار گرفته كه: اى پيامبر! تو از اين بابت نگران نباش; زيرا در حمايت ويژه ما هستى و ما با قدرت قاهر و شكست ناپذير

خود، دشمنانت را سركوب خواهيم كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 140 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت و لطف ويژه خدا در قبال عنادورزى هاى مخالفان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

با توجه به تعريض آيه قبل به حق ناپذير بودن اكثريت مشركان صدراسلام، اين آيه پيامبر(ص) را مورد خطاب قرار داده و مى فرمايد: اى پيامبر! تو از اين بابت نگران نباش; زيرا ما با قدرت قاهر و شكست ناپذير خود، دشمنانت را سركوب خواهيم كرد. (چنان كه دشمنان هود(ع) را سركوب كرديم).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 159 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت ها و الطاف ويژه خداوند در قبال عنادورزى هاى مشركان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

با توجه به بيان سرگذشت صالح(ع) و ثموديان و فرجام هلاكت بار آنان در آيات پيشين و تعريض آيه قبل به حق ناپذيرى اكثريت مشركان صدر اسلام، در اين آيه خطاب را متوجه پيامبر(ص) نموده و مى فرمايد: اى پيامبر! تو از اين بابت نگران نباش; زيرا ما با قدرت قاهر و شكست ناپذير خود، دشمنانت را سركوب خواهيم كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 175 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت ها و الطاف ويژه خداوند در قبال عنادورزى هاى مخالفان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو

العزيز الرحيم

با توجه به تعريض آيه قبل به حق ناپذير بودن اكثريت شرك پيشگان صدراسلام، در اين آيه پيامبر را مخصوص به خطاب قرار داده; مى فرمايد: اى پيامبر! تو از اين بابت نگران نباش، زيرا ما همان گونه كه لوط(ع) را مورد حمايت قرار داديم و قوم فاسدش را از ميان برداشتيم، تو را نيز در حمايت خويش قرار خواهيم داد و با قدرت قاهر و شكست ناپذير خود، دشمنانت را سركوب خواهيم كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 191 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت و لطف ويژه خداوند در قبال عنادورزى هاى مشركان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

ذكر آيه {إنّ ربّك. ..} پس از بيان ماجراى شعيب(ع) و مردم ايكه،اين پيام را دارد كه اى پيامبر! همان گونه كه خداوند، شعيب(ع) را تحت حمايت خود قرار داد و مردم ايكه را از ميان برداشت; تو را نيز در حمايت ويژه خود قرار خواهد داد و دشمنانت را سركوب خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 9

9 - پيامبر ( ص ) تسليم محض در برابر پروردگار و تأثيرناپذير از خصومت هاى مشركان

و أُمرت أن أكون من المسلمين

با توجه به اين كه در آيات پيشين (از آيه 59 به بعد)، خصومت ها و حق ناپذيرى هاى كافران مطرح بوده، در پى آمدن جمله {و أُمرت أن أكون من المسليمن} مى رساند كه: اى پيامبر! تو تسليم محض در برابر خدا باش و

به گفتار ناهنجار كافران بها مده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 87 - 1

1 - كفرپيشگان صدراسلام ، در صدد بازداشتن پيامبر ( ص ) از انجام رسالت خويش بودند .

و لايصدّنّك عن ءاي_ت اللّه بعد إذ أُنزلت إليك

{صدّ} (مصدر {لايصدّنّك}) به معناى بازداشتن است و ضمير فاعل در {لايصدّنّك} به كافران بازمى گردد; يعنى، مبادا كافران تو را از ابلاغ آيات خدا به مردم بازدارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 4 - 4

4 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت ها و دشمنى هاى كافران و مشركان لجوج

و إن يكذّبوك فقد كذّبت رسل من قبلك

يادآورى تكذيب شدن پيامبران گذشته براى رسول اكرم(ص)، مى تواند به منظور دلدارى ايشان و توصيه به صبر و پايدارى به آن حضرت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 18

18 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر دشمنى ها و كارشكنى هاى كافران گمراه

فلاتذهب نفسك عليهم حسرت إنّ اللّه عليم بما يصنعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 2

2 - مشركان مكه ، با نبوت پيامبر ( ص ) و پيام توحيدى آن حضرت در ستيز بودند ، نه منكر وجود آفريدگار عزيز و داناى جهان .

و لئن سألتهم . .. ليقولنّ خلقهنّ العزيز العليم

با توجه به آيات پيشين _ كه نوعى خطاب و عتاب نسبت به منكران پيامبر(ص) دارد _ برداشت ياد

شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 9

9- پيامبر ( ص ) ، در معرض دشمنى عميق كافران و نيازمند دل جويى و رهنمود به صبر از سوى خداوند

فاصبر . .. و لاتستعجل لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 12 - 2

2_ دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) در برابر تكذيب ، حق ناپذيرى و عناد كافران

كذّبت قبلهم قوم نوح و أصح_ب الرسّ و ثمود

يادآورى روحيه حق ستيز بسيارى از امت ها در طول تاريخ در برابر پيام رسولان الهى، مى تواند از آن جهت باشد كه پيامبر(ص) در برابر تكذيب كافران، احساس نگرانى نداشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 30 - 3

3 - كافران ، آرزومند مرگ پيامبر ( ص ) يا حادثه اى ناگوار كه آن حضرت را زمين گير كرده و از دعوت باز دارد .

أم يقولون . .. نتربّص به ريب المنون

{تربّص} (مصدر {نتربص}) به معناى انتظار كشيدن و {ريب} به معناى حادثه است. {منون} در معناى روزگار و مرگ بد، به كار مى رود. بنابراين {ريب المنون} يا به معناى حوادث روزگار است و يا به معناى حادثه مرگ.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 2

2 - دشمنى منافقان و مخالفت و نافرمانى آنان با خدا و پيامبراكرم ( ص )

إنّ الذين يحادّون اللّه و رسوله

از ارتباط آيه شريفه با آيات قبل، به دست مى آيد

كه مراد از {الذين يحادّون} و يا يكى از مصاديق مورد نظر آن، منافقان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 33

33 - { عن الكاظم ( ع ) . . .فقال : ( ع ) الزنديق هو الرادّ على اللّه و على رسوله و هم الذين يحادّون اللّه و رسوله قال اللّه { لاتجد قوماً يؤمنون باللّه و اليوم الأخر يوادّون من حادّ اللّه و رسوله . . . } و هم الملحدون عدلوا عن التوحيد إلى الإلحاد . . . ;

از امام كاظم(ع) . ..روايت شده كه فرمود: زنديق كسى است كه خدا و رسول او را رد مى كند و قبول ندارد، و همان ها هستند كه با خدا و رسول او در حال دشمنى اند. خدا (درباره آنان) فرمود: ...حادّ اللّه و رسوله...} و آنان ملحدانى اند كه از توحيد منحرف شده و به الحاد روآورده اند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 4

4 - بغض و كينه عميق منافقان ، نسبت به شخص پيامبر ( ص )

ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ

تعبير {أذلّ} در مورد رسول خدا(ص)، حكايت از دشمنى شديد منافقان نسبت به آن حضرت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 13 - 5

5 - برخى از عناصر زنازاده ( وليدبن مغيره ) ، سردمدار دشمنى و مخالفت با پيامبر ( ص )

و لاتطع كلّ . .. زنيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68

- 51 - 1،3،7

1 - نگاه كافران به پيامبر ( ص ) ، نگاهى خشم آلود و كينه توزانه بود .

و إن يكاد الذين كفروا ليزلقونك بأبص_رهم

{زَلَق} (مرادف {ذلل}) به معناى لغزيدن و سقوط كردن است و عبارت {ليزلقونك بأبصارهم} كنايه از اين است كه كافران، با نگاه خشم گينانه و كينه توزانه، به پيامبر(ص) مى نگريستند; مانند آن كه گفته مى شود: فلان كس آن چنان به من نگاه مى كند، كه گويا مى خواهد مرا با نگاهش بخورد و يا بكشد; يعنى، اگر براى او ممكن باشد كه با نگاهش مرا بخورد و يا بكشد، چنين خواهد كرد.

3 - كافران ، در آرزوى نابودى و شكست پيامبر ( ص ) به سر مى بردند .

الذين كفروا ليزلقونك بأبص_رهم لمّا سمعوا الذكر

7 - ترور شخصيت ( همچون پيامبر ( ص ) ) ، از ترفند هاى كافران براى مبارزه با تعاليم اسلام و قرآن

لمّا سمعوا الذكر و يقولون إنّه لمجنون

اين كه كافران، به جاى مبارزه با تعاليم قرآن، پيامبر(ص) را متهم به جنون كردند; بيانگر اين نكته است كه آنان درصدد بودند با اين كار، به هدف خود (نابودى دين) نائل شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 23 - 5

5 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر تكذيب و مخالفت هاى كافران

إنّا نحن نزّلنا عليك القرءان تنزيلاً

بنا به گفته مفسران، اين آيه، درصدد دلدارى به پيامبر(ص) است; ضمن آن كه توصيه خداوند به صبر و استقامت در آيه بعد، مى تواند در تأييد همين مطلب باشد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 15 - 3

3 - يادآورى سرگذشت پيامبران گذشته ، مايه تقويت روحيه پيامبر ( ص ) در برابر مخالفان

هل ءاتيك حديث موسى

بيان داستان موسى(ع)، پس از نقل مخالفت منكران معاد، به منظور آرامش بخشيدن به پيامبر(ص) در برابر مخالفت ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 3 - 4،7

4 - عاص بن وائل ، دشمن پيامبر ( ص ) و فاقد نيكنامى بود .

إنّ شانئك هو الأبتر

7 - { تكلّم أبومحمد الحسن بن على ( ع ) فقال : قال العاص بن وائل : إنّ محمداً رجل أبتر لا ولد له فلو قد مات انقطع ذكره ، فأنزل اللّه تبارك و تعالى { إنّ شانئك هو الأبتر } ;

امام حسن(ع) [در مجلس مباحثه با معاويه و ياران او ]سخن گفت و فرمود: عاص بنوائل گفت: محمد(ص) مردى ابتر است كه براى او فرزندى نيست و اگر بميرد [نام و] ياد او تمام مى شود. پس خداى تبارك و تعالى [خطاب به رسول خدا اين آيه را] نازل فرمود: إنّ شانئك هو الأبتر}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 1 - 3

3 - تلاش شديد ابولهب ، براى انهدام اسلام و رويارويى با پيامبر ( ص )

تبّت يدا أبى لهب

نفرين بر دستان ابولهب، حاكى از دست زدن او به فعاليت هايى در برابر آيين الهى است و نفرين خداوند، نشانگر شدت تلاش هاى او است. دست ها بدين جهت مطرح شده اند كه كارآمدترين اعضا در تلاش اند و سياق

كلام، آن را به ديگر اعضاى مفيد نيز سرايت مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 24

24 _ تحريكات پشت پرده عالمان يهود عليه پيامبر ( ص ) و اسلام

سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك . .. ان اوتيتم هذا فخذوه و إن لم تؤتوه فاحذروا

دشمنان محمد(ص) در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 34 - 1

1 _ كافران معاند با پيامبر ( ص ) ، در قيامت به روافتان به سوى جهنم برده شده و به آن افكنده خواهند شد .

الذين كفروا . .. الذين يحشرون على وجوههم إلى جهنّم

دشمنى با دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 16

16 - دشمنى ورزيدن با دشمنان خدا و رسول او و تبرّى جستن از آنان ، نشانه ايمان زنده و پويا است .

أُول_ئك . .. أيّدهم بروح منه

دشمنى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 116 - 6

6 _ دشمنى و مخالفت با رسول خدا ( ص ) و شكستن وحدت جامعه ايمانى ، شرك است .

و من يشاقق الرسول . .. إنّ اللّه لا يغفر ان يشرك به

اگر جمله {ان اللّه لايغفر . ..} بيانگر علت {نصله جهنم} باشد، اشاره به اين معنا خواهد داشت كه مخالفت و دشمنى با رسول خدا(ص) و برهم زدن وحدت جامعه ايمانى، نوعى شرك به خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء

- 21 - 11 - 4

4- مخالفت و مبارزه با قرآن و پيامبراسلام ( ص ) ، مصداق آشكار ظلم و ستم است .

لقد أنزلنا إليكم. .. و كم قصمنا من قرية كانت ظالمة

خداوند، پس از بيان نزول قرآن و فراخواندن مردم به تعقل در آن و نيز طرح نابودى بسيارى از اقوام گذشته به خاطر ظلمشان، مخالفان اسلام و قرآن را به عذاب و نابودى تهديد كرد و اين مى رساند كه مخالفت با اسلام و قرآن، مصداق روشن ظلم و موجب نابودى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 205 - 1

1 - دلجويى خدا از پيامبر ( ص ) در قبال عنادورزى هاى دشمنان

أفرءيت إن متّعن_هم سنين

خطاب در {أفرأيت . .. ما أغنى عنهم ما كانوا يمتّعون} ظاهراً متوجه پيامبر(ص) است. آيه نيز در مقام دلجويى از آن حضرت و بالتبع از مؤمنان مى باشد; يعنى، هر چند كه ما كافران را على رغم سركشى هايشان، مهلت مى دهيم و آنها را چند صباحى از متاع دنيا برخوردار مى كنيم; ولى پس از رسيدن عذاب حتمى، آن روزگار بهرهورى _ هرچند ساليانى چند به درازا بكشد _ سودى به حالشان نخواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 48 - 10

10 - موضع گيرى خصمانه كافران صدراسلام عليه پيامبر ( ص ) و موسى ( ع ) و متهم ساختن آنان به ساحرى

قالوا سحران تظ_هرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 25 - 4

4 - دلدارى خداوند به

پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت ها و دشمنى هاى كافران و مشركان لجوج

و إن يكذّبوك فقد كذّب الذين من قبلهم جاءتهم رسلهم

يادآورى تكذيب پيامبران گذشته براى پيامبراسلام، مى تواند به منظور دلدارى به ايشان و نيز توصيه به صبر و پايدارى به آن حضرت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 13

13 - دلدارى خداوند به پيامبراسلام ( ص ) در برابر تكذيب ، ستيزه جويى و توطئه كافران

فلايغررك تقلّبهم فى البل_د . كذّبت قبلهم قوم نوح ... فأخذتهم فكيف كان عقاب

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه در اين آيات با ذكر داستان انبياى گذشته، در صدد دلدارى به پيامبر اسلام(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 51 - 7

7 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و ايمان آورندگان به آن حضرت در صدر اسلام ، در برابر مخالفت ها و دشمنى هاى كافران

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا

يادآورى يارى شدن پيامبران و مؤمنان طرفدار آنان در تاريخ، براى پيامبر(ص) و مؤمنانى كه در مكه (وقت نزول اين آيات) در اقليت و تحت فشار و شكنجه دشمنان بودند; بيانگر حقيقت ياد شده است. گفتنى است توصيه شدن پيامبر(ص) به صبر و شكيبايى در چهار آيه بعد، تأييدكننده همين مطلب مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 28 - 9

9 - انكار و برخورد عنادآميز با قرآن و پيامبر ( ص ) ، شيوه مستمر كافران مكه

كانوا بأي_تنا يجحدون

فعل

{كان} هرگاه بر مضارع داخل شود افاده استمرار مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 29 - 8

8- كينه و عداوت نسبت به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، نوعى بيماردلى است .

أم حسب الذين فى قلوبهم مرض أن لن يخرج اللّه أضغ_نهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 2،3،5

2- حق پوشى ، كارشكنى در طريق دين و پيامبرستيزى ، ويژگى مشركان عصر نزول

إنّ الذين كفروا و صدّوا عن سبيل اللّه و شاقّوا الرسول

3- عداوت و مبارزه با پيامبراكرم ( ص ) ، مصداق كفر و پيشگيرى از راه خداوند

كفروا و صدّوا عن سبيل اللّه و شاقّوا الرسول

عطف {شاقّوا الرسول} بر {الذين كفروا و صدّوا. ..} ممكن است عطف تفسيرى باشد.

5- مخالفت اهل كتاب با اسلام و پيامبر ( ص ) ، مخالفتى خائنانه و نه از روى جهل و بى خبرى *

إنّ الذين كفروا و . .. من بعد ما تبيّن لهم الهدى

مى توان گفت: مراد از {الذين كفروا. ..} به قرينه {تبيّن لهم الهدى} اهل كتاب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 24 - 1

1 - دشمنى و كارشكنى دائمى كافران ، نسبت به رسالت پيامبراسلام

حتّى إذا رأوا ما يوعدون

{حتّى} يا متعلق به {يكونون عليه لبداً} است و يا به قرينه مقام، به جمله اى مانند {لايزالون يستضعفون و يستهزئون} تعلق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 20

20 _ جلوگيرى نكردن از ستيز

دشمنان با پيامبر(ص) از مظاهر ربوبيت الهى و موجب رشد و تربيت است.

و لو شاء ربك ما فعلوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 6

6 _ مشركان ، در راستاى خاموش كردن آواى توحيد ، تصميم گرفته بودند پيامبر اكرم ( ص ) را از مكه اخراج كنند .

و همّوا بإخراج الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 2،6

2 _ هشدار شديد الهى به منافقان ، نسبت به موضع گيرى هاى خصمانه آنان در برابر خدا و رسول ( ص )

ألم يعلموا . .. ذلك الخزى العظيم

6 _ موضع گيرى خصمانه منافقان در برابر خدا و رسولش ، على رغم آگاهى آنان به عاقبت دردناك عملكردشان ، شگفت آور است .

ألم يعلموا أنه من يحادد اللّه و رسوله فان له نار جهنم

با توجه به اينكه {ألم يعلموا} توبيخ است و اين نوع توبيخ در مواردى به كار مى رود كه توبيخ شونده آگاه بوده و نمى بايست پس از آگاهى مرتكب خلاف شود، مطلب بالا استفاده مى شود.

دشمنى خويشاوندان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 1 - 6

6 - خويشاوندى مخالفان اسلام با پيامبر ( ص ) ، مانع نكوهش خداوند از آنان نيست .

تبّت يدا أبى لهب و تبّ

دشمنى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 13

13 _ پيامبر اكرم ( ص ) آشتى ناپذيرى خود با جبهه شرك و ر ها نكردن

جبهه مؤمنان را نه تنها خواسته خود ، بلكه دستورى صريح از جانب خداوند اعلام داشت .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى فلا أعبد الذين تعبدون . .. و أمرت أن أكون م

دشمنى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران عنود ، قدرت طلب و افزون خواه ( همچون وليدبن مغيره )

ثمّ يطمع أن أزيد . كلاّ

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه مخالفان پيامبر(ص) _ از جمله وليدبن مغيره _ از ثروت اندوزان و قدرت مندان بودند. نفى ازدياد قدرت و ثروت آنان با تعبير (كلاّ) از سوى خداوند، مى تواند به منظور دلدارى به پيامبر(ص) باشد.

دشمنى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 6

6 - كافران به وحى و رسالت پيامبراكرم ( ص ) ، دشمنان خدا و امت اسلامى اند .

عدوّى و عدوّكم . .. و قد كفروا بما جاءكم من الحقّ

دشنام دهندگان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 67 - 3

3 - بدگويى و ياوه سرايى كافران مرفه ، عليه قرآن و پيامبر ( ص ) در محفل هاى شبانه شان

س_مرًا تهجرون

سمر} (مصدر {سامر}); يعنى، گفت وگو و تشكيل محفل شبانه. {سامر} اسم جمع است مانند: {حاج}، {حاضر} و {حامل}. {سامراً} حال ديگر براى ضمير فاعل {تنكصون} است. {تهجرون} _ به تقدير تهجرون به _

مشتق از {هُجر} (بدگويى) و يا {هَجر} (هزيان و ياوه گويى) است. جمله {تهجرون} (فعل و فاعل) در محل نصب و نعت براى {سامراً} مى باشد; يعنى، {در حالى كه در محافل شبانه، درباره آن بدگويى مى كرديد}.

دعا براى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 12

12 - { عن ابن أبى حمزة عن أبيه قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ { إنّ اللّه و ملائكته يصلّون على النبىّ يا أيّها الذين آمنوا صلّوا عليه وسلّموا تسليماً } فقال : الصلاة من اللّه عزّوجلّ رحمة و من الملائكة تزكية و من الناس دعاء . . . ;

على بن ابوحمزه، از پدرش، روايت كرده كه: از امام صادق(ع) از اين سخن خداوند عزّوجلّ {إنّ اللّه و ملائكته يصلّون. ..} پرسيدم، فرمود: صلوات خداوند، همان رحمت و صلوات ملائكه به پاكى ياد كردن و صلوات مردم دعا است...}.

دعاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 14

14 _ پيامبر ( ص ) موظّف به گذشت از حقوق خويش بر مردم و طلب آمرزش براى آنان نسبت به حقوق الهى

فاعف عنهم و استغفر لهم

از اينكه پيامبر (ص) از يكسو مأمور به گذشت از مردم و از سوى ديگر مأمور به طلب مغفرت براى آنان از خدا مى شود، مى توان به دست آورد كه مراد از {فاعف}، گذشت از حقوق خود پيامبر (ص) و مراد از {فاستغفر}، طلب مغفرت در مورد حقوق خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 6

6 _ حضور پيامبر ( ص ) بر مزار مؤمنان و دعا و استغفار آن حضرت براى آنان

و لاتصل . .. و لاتقم على قبره

از اينكه خداوند حضور پيامبر (ص) را بر سر قبر منافقان نهى كرده است، استفاده مى شود كه روش آن حضرت حضور يافتن بر مزار مسلمانان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 6

6 _ اقدام پيامبر ( ص ) به دعا براى انفاقگران ، پس از دريافت انفاق هاى آنان

و يتخذ ما ينفق و صلوت الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 80 - 5

5- پيامبر ( ص ) ، موظف به درخواست از خداوند براى توفيق انجام هر عملى از آغاز تا فرجام ، بر اساس نيتى خالص و آميخته با صدق و راستى

و قل ربّ أدخلنى مدخل صدق و أخرجنى مخرج صدق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 1

1- درخواست پيامبر ( ص ) از پروردگار در باره داورى به حق ، بين خود و مشركان و كافران حق ناپذير

ق_ل ربّ احكم بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 94 - 6

6 - نبودن در جمع ظالمان به هنگام نزول عذاب الهى بر آنان ، درخواست پيامبر ( ص ) از خداوند

ربّ فلاتجعلنى فى القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 98 -

1

1 - استعاذه ( پناه بردن ) به خدا از روى آوردن و حضور شياطين ، دعاى تعليمى از سوى خدا به پيامبر ( ص )

و قل أعوذ بك من همزت الشي_طين . و أعوذ بك ربّ أن يحضرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 18

18 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، در دعا براى زنان بيعت كننده با آن حضرت و آمرزش خواهى براى آنان

و استغفر لهنّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 7 - 5

5 - توجّه به امداد هاى ويژه خداوند ، برانگيزاننده پيامبر ( ص ) به استفاده از فرصت هاى فراغت ، براى سخت كوش بودن در عبادت و دعا

ألم نشرح . .. و وضعنا ... و رفعنا ... فإذا فرغت فانصب

دعوت از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 8

8_ خداوند ، فراخوان پيامبر ( ص ) به صبر و شكيبايى در امر رسالت و مقاومت در برابر مشركان و آزار هاى آنان

فاصبر

بيان سرگذشت نوح(ع) و سپس دعوت كردن پيامبر(ص) به صبر و مقاومت ، گوياى اين است كه: مصداق مورد نظر براى {صبر} تحمل مشكلات و مشقتهاى تبليغ رسالت و مقاومت در برابر آزارها و كارشكنيهاى مخالفان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 1

1 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را به انديشه و تحليل در چگونگى و شيوه هاى مخالفت و

مبارزه سران كفر و شرك با قرآن و رسالت آن حضرت ، فراخواند

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 30 - 1

1 - خداوند ، فراخوان پيامبر ( ص ) به رويكرد تمام عيار به دين اسلام

فأقم وجهك للدين حنيفًا

احتمال دارد {ال} در {الدين} عهد بوده و مراد از آن، اسلام باشد. لازم به گفتن است كه مراد از {إقامه وجه} اقبال و روى آوردن به چيزى با تمام توجه و بدون نظر به چيز ديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 1 - 3

3 - دعوت از پيامبر ( ص ) براى رعايت تقوا و پرهيز از تبعيت از كافران ، دعوتى خطير بود .

ي_أيّها النبىّ اتّق اللّه

منادا، وقتى با {أيّها} آورده مى شود، يا به خاطر از غفلت بيرون آوردن منادا است و يا به خاطر خطير بودن ندا، چون درباره پيامبر(ص) غفلت، صادق نيست، به خصوص با توجه به اين كه از او به {النبىّ} تعبير شده است، پس نكته دوم باعث شده است كه خطاب به پيامبر، با واژه {أيّها} صورت گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 65 - 2

2 - هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) ، درباره تن دادن به درخواست مشركان مبنى بر عبادت غير او

قل أفغير اللّه تأمرونّى أعبد . .. لئن أشركت ليحبطنّ عملك

از ارتباط اين آيه با آيه قبل _ كه در آن مشركان از پيامبر(ص) خواسته بودند كه غيرخدا را عبادت كند _

برداشت بالا به دست مى آيد.

دعوت از همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 11

11 - همسران پيامبر ، وظيفه داشتند كه تقواى الهى را رعايت كنند .

و اتّقين اللّه

دعوت به اطاعت از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 11

11 - خداوند ، همگان را به فرمان برى شايسته از خدا و رسول او _ به جاى اظهار مكرر ايمان _ فراخوانده و تشويق كرده است .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم . .. قل لاتقسموا طاعة معروفة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 1

1 - خداوند ، فراخوان منافقان به اطاعت از خدا و رسول او و پرهيز از سرپيچى فرمان هاى ايشان

قل أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول فإن تولّوا

دعوت به قضاوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 48 - 1

1 - دسته اى از منافقان صدراسلام ، هنگام فراخوانده شدن براى داورى رسول خدا ( ص ) ميان آنان ، از پذيرش آن خوددارى مى كردند .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون

دعوت پيروان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 9

9_ پيروان پيامبر ( ص ) موظف به فراخوانى مردم به توحيد و مبارزه با شرك

أدعوا إلى الله على بصيرة أنا و من اتبعنى

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {على بصيرة}

متعلق به {أدعوا} باشد. بر اين مبنا {أنا} تأكيد براى ضمير {أدعوا} و {من اتبعنى} عطف بر فاعل {أدعوا} مى شود ; يعنى: {أنا أدعوا إلى الله على بصيرة و من اتبعنى يدعو إلى الله على بصيرة}.

دعوت علنى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 94 - 6،7

6- { عن عبيدالله بن على الحلبى قال : سمعت أباعبدالله ( ع ) يقول : مكث رسول الله ( ص ) بمكة بعد ما جاءه الوحى عن الله تبارك و تعالى ثلاث عشرة سنة منها ثلاث سنين مختفياً خائفاً لايظهر ، حتى أمره الله عزّوحلّ أن يصدع بما أمره به ، فأظهر حينئذ الدّعوة ;

عبيدالله بن على الحلبى گفت: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: پس از آنكه از جانب خداوند بر رسول خدا(ص) وحى نازل شد، مدت سيزده سال در مكه ماند كه سه سال آن را پنهان و خائف بود [و در اجتماعات ]ظاهر نمى شد تا اينكه خدا به آن حضرت فرمان داد كه آنچه را به او امر كرده است آشكار كند; از آن هنگام دعوتش را آشكار كرد}.

7- { عن محمدبن على الحلبى عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إكتتم رسول الله ( ص ) بمكة مختفياً خائفاً خمس سنين ليس يظهر أمره . . . ثم أمره الله عزّوحلّ أن يصدع بما أمر به فظهر رسول الله ( ص ) و أظهر أمره ;

محمدبن على الحلبى از امام صادق(ع) روايت كرده است كه فرمود: رسول خدا(ص) به مدت پنچ سال در مكه رسالت خود را پنهان مى داشت. آن حضرت

پنهان و ترسان بود و مأموريت خود را آشكار نمى كرد ... سپس خداوند عزّوحلّ او را فرمان داد تا مأموريت خود را علنى سازد; پس آن حضرت آشكار شد و رسالت خود را علنى كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 3،6

3- حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) در برابر دشمنان ، پشتوانه آن حضرت در آشكارا و علنى كردن دعوت خويش و بى اعتنايى به مشركان و دشمنان

فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين . إنا كفين_ك المستهزءين

جمله {إنا كفيناك . ..} به منزله تعليل براى جمله {فاصدع بماتؤمر ...} است; يعنى، چون ما از تو حمايت مى كنيم، پس به آنچه مأمور شدى عمل كن و از مشركان اعراض نما.

6- پيامبر ( ص ) نسبت به دشمنى ، آزار روحى و تمسخر مشركان و كافران در صورت علنى و آشكارا نمودن دعوت خويش ، نگران بود .

فاصدع بما تؤمر . .. إنا كفين_ك المستهزءين

جمله {إنا كفيناك المستهزءين} احتمال دارد پاسخى باشد در برابر نگرانيهاى پيامبر(ص) كه ممكن بود پس از فرمان آشكار كردن دعوت خود و اعراض از مشركان (فاصدع بما تؤمر . .. و أعرض عن المشركين) بروز كند.

دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 1

1 - پيامبر ( ص ) فراخوان منافقان به ايمانى ، همانند ايمان توده مردم

و إذا قيل لهم ءامنوا كما ءامن الناس

چون در آيه بعد، مطرح شده كه منافقان در برابر مردم اظهار ايمان مى كنند، اين احتمال رخ مى دهد كه گفتگوى

مطرح شده در اين آيه _ كه در آن منافقان ابراز بى ايمانى مى كنند _ ميان پيامبر (ص) و اهل نفاق بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، يهوديان را به پذيرش اسلام و ايمان آوردن به قرآن فرا مى خواند .

و إذا قيل لهم ءامنوا بما أنزل اللّه

فاعل {قيل} به قرينه {قل فلم تقتلون} (در ذيل آيه) پيامبر است; يعنى: و إذا قلت لهم . ..

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 170 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، فراخوان همه انسان ها به پيروى از قرآن و احكام الهى

و اذا قيل لهم اتبعوا ما أنزل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 84 - 12

12 _ دعوت پيامبر اكرم ( ص ) از پيروان اديان الهى به وحدت عقيدتى و فرق نگذاشتن ميان انبياى الهى در جهت ايمان به آنان

لا نفرّق بين احد منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 4

4 _ بى اعتنايى منافقان به دعوت پيامبر ( ص ) و يا برخى مسلمانان ، براى حضور در پيكار عليه كافران

و قيل لهم تعالوا قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا

مراد از منافقان در برداشت فوق، كسانى هستند كه نفاق آنان پس از دعوت براى نبرد و نپذيرفتن آن مشخّص شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران -

3 - 174 - 3

3 _ اجابت مؤمنان به دعوت پيامبر ( ص ) براى شركت در غزوه حمراء الاسد يا بدر صغرا

الّذين استجابوا للّه و الرّسول . .. فانقلبوا بنعمة من اللّه و فضل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 8

8 _ تكذيب كنندگان پيامبر(ص)، حقانيت آن حضرت و دعوت او را در قيامت درمى يابند.

إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه

مراد از {الموتى} در آيه، به قرينه جملات قبل، كسانى هستند كه به دعوت پيامبر(ص)، پاسخ مثبت نمى دهند، جمله {يبعثهم اللّه}، گذشته از اينكه خبر بعثت قيامت است، كنايه از اين مطلب است كه خداوند اين مرده دلان را برخواهد انگيخت تا حقانيت دعوت پيامبر(ص) و وعده هاى آن حضرت را دريابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 1

1 _ پيامبر(ص) از جانب خدا فرمان يافت تا مردم را فراخواند و محرمات الهى را براى آنان بيان كند.

قل تعالوا أتل ما حرم ربكم عليكم

{تلاوت}، مصدر {أتل}، به معناى خواندن است. چون {أتل} در جواب فعل امر (تعالوا) قرار گرفته، به شرط مقدر مجزوم شده است. {عليكم} متعلق به {أتل} و نيز {حرم} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 24 - 5،6

5 _ برخى از دعوت ها و دستورات خدا و پيامبر ( ص ) ، دستوراتى زيربنايى و حياتبخش براى جامعه ايمانى *

إذا دعاكم لما يحييكم

اگر جمله شرطيه {إذا دعاكم . .. } داراى مفهوم باشد، اين جمله با منطوق و مفهومش

بيانگر دو نوع دستور است. دستوراتى زيربنايى، اساسى و حياتبخش براى كل جامعه ايمانى، همانند مسائل حكومت و ولايت، و دستوراتى كه جنبه فردى دارد و حيات كل جامعه در گرو آن نيست.

6 _ دعوت خدا و رسولش داراى هويتى واحد براى هدايت انسان ها به حيات واقعى

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا للّه و للرسول إذا دعاكم لما يحييكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 21

21- ايمان به توحيد و نبوت و معاد و دعوت به انجام دادن عمل صالح ، چكيده دعوت پيامبر ( ص ) است .

قل إنّما أنا بشر . .. و لايشرك بعبادة ربّه أحدًا

جمله {يوحى إلىّ . ..} نبوت و {أنّما إل_هكم...} توحيد و {يرجو لقاء ...} معاد و {عملاً صالحاً} عمل صالح را مطرح كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 4

4 - عدم تأثير دعوت پيامبر ( ص ) بر مشركان متعصب و متحجر

فذرهم فى غمرتهم حتّى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 43 - 3

3 _ مبارزه با هواى نفس ، در رأس دعوت پيامبراسلام ( ص )

أرءيت من اتّخذ إل_هه هويه

دعوت مخفى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 94 - 2،6،7

2- دعوت پيامبر ( ص ) در آغاز بعثت ( دوران مكه ) با برخى مخفى كارى ها ، رازدارى ها و تقيه همراه بود .

فاصدع بما تؤمر

لازمه آشكار كردن دعوت، مخفى داشتن آن است هر چند

در برهه اى از زمان و در بخشى از دعوت باشد.

6- { عن عبيدالله بن على الحلبى قال : سمعت أباعبدالله ( ع ) يقول : مكث رسول الله ( ص ) بمكة بعد ما جاءه الوحى عن الله تبارك و تعالى ثلاث عشرة سنة منها ثلاث سنين مختفياً خائفاً لايظهر ، حتى أمره الله عزّوحلّ أن يصدع بما أمره به ، فأظهر حينئذ الدّعوة ;

عبيدالله بن على الحلبى گفت: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: پس از آنكه از جانب خداوند بر رسول خدا(ص) وحى نازل شد، مدت سيزده سال در مكه ماند كه سه سال آن را پنهان و خائف بود [و در اجتماعات ]ظاهر نمى شد تا اينكه خدا به آن حضرت فرمان داد كه آنچه را به او امر كرده است آشكار كند; از آن هنگام دعوتش را آشكار كرد}.

7- { عن محمدبن على الحلبى عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إكتتم رسول الله ( ص ) بمكة مختفياً خائفاً خمس سنين ليس يظهر أمره . . . ثم أمره الله عزّوحلّ أن يصدع بما أمر به فظهر رسول الله ( ص ) و أظهر أمره ;

محمدبن على الحلبى از امام صادق(ع) روايت كرده است كه فرمود: رسول خدا(ص) به مدت پنچ سال در مكه رسالت خود را پنهان مى داشت. آن حضرت پنهان و ترسان بود و مأموريت خود را آشكار نمى كرد ... سپس خداوند عزّوحلّ او را فرمان داد تا مأموريت خود را علنى سازد; پس آن حضرت آشكار شد و رسالت خود را علنى كرد}.

دعوتهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - اعراف - 7 - 184 - 1

1 _ كفرپيشگان عصر بعثت ، پيامبر ( ص ) را به سبب دعوت به توحيد و معاد ، فردى مجنون مى پنداشتند .

أو لم يتفكروا ما بصاحبهم من جنة

{جنة} به معناى ديوانگى است. به دليل آيات بعد كه مسأله قيامت و توحيد مطرح شده است، مى توان گفت اين دو مسأله در بين معارف الهى بيشترين نقش را در متهم كردن پيامبر(ص) به جنون داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 11

11 _ رنج و اندوه پيامبر ( ص ) از مشكلات مسلمانان ، در عين فراخوانى آنان به جنگ با دشمنان و تحمل سختى هاى نبرد

رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم

با توجه به اينكه در آيات قبل، سخن از جنگ تبوك و مشكلات توان فرساى آن بود و پيامبر(ص) مؤمنان را به شركت در آن فرمان داده بود، يادآورى خصلتهاى پيامبر(ص) در پايان اين بخش، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 5

5 _ تحدى و دعوت مشركان از سوى پيامبر ( ص ) به آوردن سوره اى همانند سوره قرآن

أم يقولون افتريه قل فأتوا بسورة مثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 1،12

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت تا مردم را به الهى و حق بودن قرآن توجه داده و آنان را به پذيرش معارف

آن دعوت كند .

قل يأيها الناس قد جاءكم الحق من ربكم فمن اهتدى فإنما يهتدى لنفسه

12 _ پيامبر اكرم ( ص ) در دعوت مردم به پذيرش كتاب الهى ، در پى جلب منفعت براى خود يا دفع ضرر از خويش نبود .

فمن اهتدى فإنما يهتدى لنفسه و من ضل فإنما يضل عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 2

2_ فراخوانى مردم به خدا و سوق دادن آنان به سوى او ، وظيفه پيامبر ( ص ) و راه و رسم او بود .

أدعوا إلى الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 15

15_ پيامبراكرم ( ص ) و ديگر رسولان الهى فراخوان مردم به تقواپيشگى

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً . .. و لدار الأخرة خير للذين اتقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 3

3_ پيامبر ( ص ) فراخوان مردم به ايمان و ترك كفر براى دستيابى به رحمت و سعادت دنيا و آخرت

يستعجلونك بالسيئة قبل الحسنة

{ال} در {الحسنة} عهد ذهنى است و اشاره به نويدهايى دارد كه پيامبر(ص) به اهل ايمان ابلاغ مى كرد و به قرينه مقابله آن با {السيئة} دورى از عذاب دنيا و آخرت و رسيدن به آسايش و سعادت در دنيا و آخرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 11

11_ پيامبر ( ص ) مردمان را فقط به خداوند يكتا دعوت مى كرد و به پرستش او

فرا مى خواند .

إليه أدعوا

تقديم {إليه} بر {أدعوا} حاكى از حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 44 - 5

5- خدا و رسولش ، فراخوان مردم به استفاده صحيح و بهره بردارى كافى از فرصت ها و امكانات زندگى براى هدايت و ديندارى

و أنذر الناس . .. فيقول الذين ظلموا ربّنا أخّرنا إلى أجل قريب نجب دعوتك و نتّبع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 2

2- رشد و كمال پيامبر ( ص ) در پرتو ربوبيت الهى ، مقتضى دعوت ديگران به راه خداست .

ادع إلى سبيل ربّك

واژه {ربّ} _ كه در لغت به معناى تربيت است (مفردات راغب) _ مى تواند اشاره به اين جهت داشته باشد كه: بهرهورى پيامبر(ص) از ربوبيت خدا، مقتضى آن است كه آن حضرت ديگران را نيز از ربوبيت خدا بهره مند سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 12

12- مكر و حيله مداوم كافران ، در قبال دعوت و هدايت گرى پيامبر ( ص )

و لاتك فى ضيق ممّا يمكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 108 - 6

6- روحيه تسليم ، امرى مهم در اديان الهى و پيامبر ( ص ) فراخوان مردم به آن

فهل أنتم مسلمون

جمله {فهل أنتم مسلمون} متضمن معناى امر (أسلموا) است و از اين كه پيامبر(ص) همراه دعوت مردم به توحيد، آنان را به تسليم در برابر خدا فراخوانده است، اهميت و جايگاه بلند آن به

دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 7

7 - خداوند ، به پيامبر ( ص ) دستور داد كه از مشركان بخواهد به جاى ستيزه جويى با وى و مخالفت با حدود و مقررات الهى ، به سوى خداى يگانه بازگردند و به پرستش او برخيزند .

فلاين_زعنّك فى الأمر و ادع إلى ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 73 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، دعوت كننده راستين مردم ، به راه مستقيم

و إنّك لتدعوهم إلى صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 1

1 - اقدام مشركان به طرح يكى ديگر از بهانه هاى خويش در ردّ دعوت پيامبر ( ص )

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا

در آيات پيشين يكى از بهانه جويى هاى مشركان مطرح شد (چرا قرآن همانند تورات يكباره نازل نشده است). در اين آيه نيز به يكى ديگر از بهانه تراشى هاى آنان اشاره شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 6

6 - دعوت پيامبر ( ص ) از مردم مكه براى انديشيدن درباره جنون نسبت داده شده به آن حضرت

ثمّ تتفكّروا ما بصاحبكم من جِنّة

مراد از {صاحب}، به قرينه {هو} در عبارت بعدى، پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 - 3

3 - دعوت پيامبراسلام ( ص ) ، با حيله ها

و مكر هاى مخالفان روبه رو بود .

فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا. .. و مكر السّيّىِ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 40 - 2

2 - پيامبر ( ص ) كافران و مشركان معاند را به مقابله فرا خواند و به شكست ذلت بار ( چون شكست روز بدر ) تهديد كرد .

من يأتيه عذاب يخزيه

بيشتر مفسران بر اين ديدگاه اند كه مقصود از عذاب خواركننده در دنيا، شكست كافران و مشركان معاند در جنگ ها (همچون جنگ بدر) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 6

6 - سرسختى و لجاجت مشركان عصر بعثت ، در برابر قرآن و دعوت پيامبر ( ص )

و قالوا قلوبنا فى أكنّة ممّا تدعونا إليه و . .. فاعمل إنّنا ع_ملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 15

15 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، نسبت به تثبيت دعوت وى و نابودى مخالفانش

و يمح اللّه الب_طل و يحقّ الحقّ بكلم_ته

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {يمح اللّه الباطل} به صدر آيه {أم يقولون. ..} مرتبط بوده و درمقام دلدارى پيامبر(ص) نسبت به تهمت ها و جنجال آفرينى هاى مخالفان كافر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 45 - 2

2 - دعوت پيامبر ( ص ) ، استمرار خط توحيدى پيامبران پيشين است .

و سئل من أرسلنا من قبلك من رسلنا أجعلنا من دون الرحم_ن ءالهة يعبدون

آيه شريفه

در مقام بيان اين نكته است كه دعوت توحيدى پيامبر(ص)، امرى بى سابقه نيست، بلكه پيامبران و اديان آسمانى گذشته نيز همين پيام را تبليغ مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، منادى حق و دعوت كننده خلق به سوى خداوند

أجيبوا داعى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 4

4 - دعوت پيامبر ( ص ) از مؤمنان ، براى شركت در سفر مكه ( قبل از صلح حديبيه )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

از واژه {مخلّفون} و عذرتراشى هاى آنان، استفاده مى شود كه پيامبر(ص) براى اين سفر، دعوت همگانى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 7 - 5،8

5 - دعوت كردن مردم به تسليم شدن در برابر خداوند و دستور هاى او ، رسالت پيامبراكرم ( ص )

و هو يدعى إلى الإسل_م

{يدعى} به صورت مجهول آمده است; چون، دعوت كننده (پيامبراكرم(ص)) معلوم مى باشد. بنابراين، اصل جمله به شكل زير است: {و الرسول يدعوه إلى الإسلام}. گفتنى است كه كلمه {اسلام} در لغت به معناى تسليم و انقياد است و دين خداوند بدين جهت اسلام ناميده شده كه مردم را به اطاعت و انقياد در برابر فرمان ها و دستورات الهى فرا مى خواند.

8 - دعوت مردم از سوى پيامبر ( ص ) به تسليم و انقياد در برابر خداوند _ و نه فراخوانى آنان به اطاعت خويش _ نشانه حقانيت او است .

و من أظلم ممّن

افترى على اللّه . .. و هو يدعى إلى الإسل_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 2 - 1

1 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر قيام براى انجام رسالت و دعوت مردم به اسلام

قم

دفاع از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 4 - 2

2 - دفاع خداوند ، از شخصيت پيامبر ( ص ) در مقابل نارواگويى هاى كافران

ما جعل اللّه لرجل من قلبين فى جوفه

اين آيه در سياق آيات مربوط به پيامبر(ص) قرار دارد و مى تواند با آن آيات، ربط معنوى داشته باشد. در شأن نزول آيه آورده شده است كه كسى مدّعىِ داشتن دو قلب بود و با آن، خود را از پيامبر(ص) برتر مى دانست. خداوند، با نفى سخن او برترى ديگران را از پيامبر(ص) نفى و از آن حضرت دفاع كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 38 - 6

6 - خداوند به حفظ شخصيت اجتماعى پيامبر ( ص ) اهتمام ويژه اى داشته است .

ما كان على النبىّ من حرج فيما فرض اللّه له

آيه، در صدد دفاع از ازدواج پيامبر(ص) با مطلَّقه پسرخوانده اش است. از آن جايى كه طبق شأن نزول ها، ازدواج با مطلَّقه پسرخوانده، امرى شايسته نبوده و پيامبر(ص) كه به فرمان خداوند، اقدام به آن كرده، احتمال داشت مورد شماتت قرار بگيرد خداوند، از آن حضرت دفاع كرده است. و اين، حكايت از عنايت خداوند به آن حضرت دارد.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 40 - 3

3 - خداوند ، به حفظ شخصيت پيامبر ( ص ) در ميان مردم و دفاع از عملكرد او ، توجهى ويژه داشت .

ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم

چنين بيانى _ كه به حسب ظاهر، براى مردم هم روشن بوده است _ حكايت از اين واقعيت مى كند كه وقتى عملكرد درست پيامبر(ص) و يا شخصيت آن حضرت، زير سؤال مى رفت، خداوند، از او دفاع مى كرد. از اين برخورد، برداشت بالا قابل استفاده است.

دفع شر استهزاگران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 2

2- نويد خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر دفع شرّ استهزا كنندگان آن حضرت و قرآن

إنا كفين_ك المستهزءين

دلايل اغواناپذيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 222 - 4

4 - پاكى حريم پيامبراكرم ( ص ) از هر انحرافى ، گواه تأثيرناپذيرى او از شياطين

و ما تنزّلت به الشي_طين . .. تنزّل على كلّ أفّاك أثيم

دلايل تكذيب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 2 - 4

4- دليل كافران ، بر انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، دليلى از جنس گمان بود ; نه از مقوله برهان .

بل عجبوا أن جاءهم . .. فقال الك_فرون ه_ذا شىء عجيب

بنابراين كه {ه_ذا} اشاره به {منذر منهم} باشد; برداشت بالا به دست مى آيد; يعنى، تنها منطق كافران همين بود كه مى گفتند: انتخاب بشر براى رسالت بعيد

مى نمايد.

دلايل تنزيه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 2

2 - شخصيت ، منش و گويش خردمندانه پيامبر ( ص ) گواهى روشن بر مبرا بودن آن حضرت از اتهام كافران ( جنون )

أم لم يعرفوا رسولهم . .. أم يقولون به جنّة

دلايل توحيد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 5

5_ پيامبر ( ص ) بر عقيده توحيدى خويش و نفى شرك و نيز لزوم فراخوانى مردم به توحيد و مبارزه با شرك ، از دليل و حجّتى روشن برخوردار بود .

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله على بصيرة أنا و من اتبعنى

{بصيرة} به معناى حجت و دليل روشن است (لسان العرب). آيات قبل و نيز آيه مورد بحث، بيانگر متعلق {بصيرة} است كه در برداشت، برخى از آنها آورده شد. قابل ذكر است كه در تركيب اين فراز چند نظر ابراز شده است. از جمله اينكه {على بصيرة} خبر براى {أنا} و {من اتبعنى} عطف بر {أنا} است ; يعنى: {أنا و من اتبعنى على بصيرة}.

دلايل حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 1

1 - پيامبر ( ص ) برخوردار از دلايل و معجزاتى روشن بر حقانيت رسالت خويش

و لقد أنزلنا إليك ءايت بينت

چون سخن در اين بخش از سوره درباره دعوت به رسالت پيامبر(ص) و قرآن است، مى توان گفت متعلق {آيات بينات} (نشانه هاى روشن) راستى و درستى قرآن و رسالت پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 14،18،19

14 - خداوند ، نشانه هاى بسيارى را براى اثبات حقانيت پيامبر ( ص ) در اختيار مردم قرار داده است .

قد بيّنّا الأيت

{ال} در {الأيات} براى استغراق و شمول است و مقصود از آن در آيه شريفه، كثرت و فراوانى است.

18 - آيات قرآن ، نشانه هايى روشن بر حقانيت پيامبر ( ص ) است .

قد بيّنّا الأيت

مراد از {الأيات} مى تواند همه نشانه هايى باشد كه گواه بر راستى و درستى نبوت پيامبر(ص) است كه بارزترين آنها، آيات قرآن مى باشد و نيز منظور از آن مى تواند خصوص آيات قرآن باشد.

19 - مشركان بر اثر جهل و لجاجت ، آيات قرآن را نشانه اى بر حقانيت پيامبر نمى شمردند .

قال الذين لايعلمون لولا . .. تأتينا ءاية ... قد بيّنّا الأيت لقوم يوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 7،8

7 - تغيير يافتن قبله از بيت المقدس به مسجدالحرام ، از نشانه هاى بيان شده در اديان پيشين براى حقانيت پيامبر موعود

فول وجهك شطر المسجدالحرام . .. لئلا يكون للناس عليكم حجة

تعليل {لئلا يكون . ..} گوياى اين است كه: استمرار مسلمانان بر قبله سابق (بيت المقدس) موجب مى شد كه مخالفان اسلام عليه حقانيت پيامبر(ص) و مسلمانان احتجاج كنند. بنابراين بايد تغيير قبله از نشانه هاى مطرح شده در كتابهاى آسمانى پيشين، به عنوان نشانه اى بر حقانيت پيامبر موعود شمرده شده باشد.

8 - تعيين كعبه به عنوان قبله مسلمانان ، موجب روشن شدن حقانيت پيامبر اسلام براى

گروهى از مخالفان

لئلا يكون للناس عليكم حجة إلا الذين ظلموا منهم

وجود حجت براى ستمگران - كه مفاد جمله استثنائيه است - بدان معنا نيست كه ستم پيشگان عليه مسلمانان دليل دارند; بلكه مراد تقسيم مخالفان است به دو جناح: جناحى كه از سر ظلم و ستم با پيامبر(ص) مخالفت مى كردند و جناحى كه بر اساس شبهه دست به مخالفت زده اند. دسته اول در هر حال - چه تغيير قبله حاصل مى شد، يا نمى شد - به مخالفت و دشمنى ادامه مى دادند و دسته دوم به حقانيت پيامبر(ص) پى برده و از تبليغات سوء دست مى كشيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 5،6

5 - تورات و انجيل ، حاوى شواهد و نشانه هايى بر حقانيت پيامبر ( ص ) و احكام و معارف اسلام هستند .

من بعد ما بينه للناس فى الكتب

برخى بر آنند كه مراد از {الكتاب} تورات و انجيل و مقصود از {البينات و الهدى} دلايل و رهنمودهايى است كه مردم را به حقانيت نبوت و احكام اسلام هدايت مى كنند. آيات گذشته - كه درباره كتمان حقانيت تغيير قبله بود - مؤيد اين احتمال است.

6 - عالمان يهود و نصارا در عصر بعثت ، شواهد و نشانه هاى حقانيت پيامبر ( ص ) و احكام اسلام را كتمان مى كردند .

الذين يكتمون ما أنزلنا من البينت و الهدى من بعد ما بينه للناس فى الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 6

6 _ كفرورزى، موجب انكار هر گونه

معجزه و آيه (گواه حقانيت پيامبر) هر چند ملموس و قابل حس باشد.

و لو نزلنا عليك . .. لقال الذين كفروا إن هذا إلا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 13

13 _ عن أبى عبداللّه(ع) قال: هذه الآية نزلت فى اليهود و النصارى يقول اللّه تبارك و تعالى: {الذين آتيناهم الكتاب _ يعنى التوراة و الإنجيل _ يعرفونه _ يعنى رسول اللّه(ص) . .. لأن اللّه عز و جل قد أنزل عليهم فى التوراة و الإنجيل و الزبور صفة محمّد(ص) ... و مبعثه ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 6

6 _ مشركان صدر اسلام دليل روشن حقانيت پيامبر(ص) (قرآن) را تكذيب مى كردند.

قل إنى على بينة من ربى و كذبتم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 5،12

5 _ نزول قرآن معجزه اى كافى براى اثبات حقانيت پيامبر(ص)

أفغير الله أبتغى حكما و هو الذى أنزل إليكم الكتب مفصلا

12 _ وجود دلايل حقانيت قرآن و پيامبر(ص) در تورات و انجيل

و الذين ءاتينهم الكتب يعلمون أنه منزل من ربك بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 203 - 1

1 _ آيات قرآن نشانه و معجزه اى براى حقانيت رسالت پيامبر ( ص )

و إذا لم تأتهم باية

كلمه {آيه} به معناى نشانه و دليل است و مراد از آن آيات قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11

- 14 - 7

7_ قرآن ، معجزه و سند حقانيت پيامبر ( ص ) است .

أم يقولون افتري_ه . .. فإلّم يستجيبوا لكم فاعلموا أنما أُنزل بعلم الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 10 - 12

12- قرآن ، بهترين و نيرومندترين دليل و معجزه بر اثبات حقانيت خود وپيامبراسلام ( ص )

لقد أنزلنا إليكم كت_بًا فيه ذكركم أفلاتعقلون

آيه شريفه، مى تواند پاسخى باشد به درخواست بهانه جويانه مشركان از پيامبر(ص) مبنى برآوردن معجزه بر اثبات حقانيت خويش; يعنى، اگر آنان تعقل كنند، خواهند فهميد كه قرآن معجزه پيامبراسلام است. گفتنى است تأكيد شدن اين حقيقت با لام قسم و حرف تحقيق (لقد) مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 226 - 3

3 - هماهنگى عميق گفتار و كردار پيامبر ( ص ) ، نمود اصالت پيام هاى آن حضرت

و أنّهم يقولون ما لايفعلون

خداوند _ تبارك و تعالى _ در مذمت شاعران، سرگردانى و دوگانگى گفتار و رفتار آنان را مطرح ساخته است; تا انسان ها در پيام وحى و سخنان و كردار پيامبر(ص) بينديشند و از هماهنگى گفتار و كردار آن حضرت، به واقعيت و اصالت آن پيام پى برده و دريابند كه قرآن وحى آسمانى است، نه بافته هايى شعرگونه و وهمى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 76 - 2

2 - تشريح سخن حق در قرآن در زمينه موضوعات مورد اختلاف بنى اسرائيل ، نمود حقانيت آن و رسالت پيامبر ( ص )

إنّ ه_ذا القرءان

يقصّ على بنى إسرءيل أكثر الذى هم فيه يختلفون

از مضمون آيه استفاده مى شود كه بيان حق، نشانگر حقانيت قرآن و رسالت پيامبر(ص) است. علاوه بر اين كه سير آيات گذشته به اين صورت است كه از مسأله توحيد آغاز شده و سپس به حقانيت معاد و اكنون به حقانيت قرآن پرداخته شده است. گفتنى است كه حقانيت قرآن مستلزم حقانيت رسالت پيامبر(ص) نيز هست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 3 - 2

2 - قرآن ، دليل صدق و گواه راستى رسالت پيامبراسلام است .

و القرءان الحكيم . إنّك لمن المرسلين

برخى از مفسران برآنند كه ميان آيه شريفه و آيه قبل، ارتباط نزديكى وجود دارد; بدين صورت كه هر دو آيه درصدد اثبات راستى رسالت پيامبراسلام(ص) از راه قرآن مى باشند; منتها اين حقيقت در قالب سوگند بيان شده است و انتخاب اين قالب، صرفاً براى جلب توجه بيشتر مخاطبان به اين امر مهم مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 37 - 4

4 - تصديق و تأييد رسولان پيشين از سوى پيامبراكرم ( ص ) ، نشانه درستى رسالت آن حضرت و حقانيت قرآن

بل جاء بالحقّ و صدّق المرسلين

خداوند در اين آيه به دو مطلب اشاره فرموده است: 1_ تأييد حقانيت آنچه پيامبر(ص) آورده است (قرآن); 2_ توصيف آن حضرت به تصديق كننده رسولان پيشين. بيان هم زمان اين دو مطلب، مى تواند دليلى بر راستى رسالت پيامبراكرم(ص) و لزوم تصديق آن حضرت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه -

45 - 17 - 11

11 - ارائه نشانه هاى روشن درباره قرآن و اسلام و پيامبراكرم ( ص ) ، از سوى خداوند به بنى اسرائيل

و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {الأمر} اشاره به مسأله حقانيت دين اسلام و رسالت پيامبراكرم(ص) باشد; كه آيات پيشين اساساً درباره آن بود و در آيات بعد نيز مورد توجه قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 4

4- هماهنگى محتواى قرآن با تعاليم پيامبران پيشين ، گواه آسمانى بودن آن و حقانيت رسالت پيامبر ( ص )

أم يقولون افتري_ه . .. قل ما كنت بدعًا من الرسل

واژه {بدعاً} مى تواند ناظر به شخص پيامبر(ص) باشد; يعنى، او اولين رسولى نيست كه مبعوث شده است; بلكه قبل از او نيز رسولان ديگرى بوده اند. هم چنين مى تواند ناظر به اقوال و افعال پيامبر(ص) باشد; يعنى، آن حضرت ابداع كننده اقوال و سخنان تازه اى نيست; بلكه سخنان او پيشينه در اقوال و سخنان پيامبران گذشته دارد. برداشت ياد شده براساس احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 30 - 7

7- قرآن و محتواى آسمانى آن ، كافى براى اثبات حقانيت رسالت پيامبر ( ص )

صرفنا إليك . .. يستمعون القرءان ... إنّا سمعنا كت_بًا أُنزل من بعد موسى ... يهدى

برداشت بالا با توجه به دو نكته است زير استفاده شده است: 1_ مؤمنان پيشتاز جن، فقط با استماع قرآن به آسمانى بودن آن و حقانيت رسالت پيامبر(ص) پى بردند 2_ در مقام

دعوت قوم، باز بر محتواى پيام قرآن تكيه نمودند; نه بر معجزه و نظائر آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 7 - 8

8 - دعوت مردم از سوى پيامبر ( ص ) به تسليم و انقياد در برابر خداوند _ و نه فراخوانى آنان به اطاعت خويش _ نشانه حقانيت او است .

و من أظلم ممّن افترى على اللّه . .. و هو يدعى إلى الإسل_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 53 - 2

2 - نازل شدن نامه اى سرگشاده از سوى خداوند ، براى يكايك انسان ها در اثبات رسالت پيامبر ( ص ) ، درخواستى نابجا و غيرمنطقى

بل يريد كلّ امرىء منهم . .. كلاّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 54 - 1

1 - درخواست نزول نامه سرگشاده از سوى خداوند ، در تأييد رسالت پيامبر ( ص ) و بر درستى قرآن ، درخواستى نابجا و نشانه بهانه جويى كافران

بل يريد كلّ امرىء منهم أن يوتى صحفًا منشّرة . .. كلاّ إنّه تذكرة

كلمه {كلاّ}، تأكيد مطلبى است كه در آيه پيش (كلاّ بل لايخافون. ..) بيان شده است; يعنى، قرآن كريم تذكره است و اگر بنا بود كه كافران به سبب آن متذكر شوند، نزول قرآن به همين صورت براى پندآموزى آنان كافى بود. پس درخواست كافران مبنى بر نامه اختصاصى از جانبِ خداوند، بهانه اى بيش از سوى آنان نيست.

دلايل رد تهمت جنون به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 4

4 - مشاهده كمال عقلانى پيامبر ( ص ) از سوى معاشران آن حضرت ، دليلى كافى بر مردود بودن ادعاى جنون درباره او است .

و ما صاحبكم بمجنون

عنوان {صاحبكم} گوياى مردود بودن اتهام جنون است; زيرا مصاحبت روز مرّه كسانى كه به پيامبر(ص) تهمت جنون مى زدند، با آن حضرت، مايه شناخت وضعيت فكرى آن بزرگوار بوده و دستاويزى براى نسبت جنون باقى نمى گذارد.

دلايل رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 4

4 - قطعى بودن نزول كتاب آسمانى بر موسى ( ع ) جايى براى ترديد در نزول وحى بر پيامبراسلام ( ص ) باقى نمى گذارد .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فلاتكن فى مرية من لقائه

برداشت بالا، با توجه به دو نكته زير است: 1_ انتخاب موسى(ع) از ميان پيامبران پيشين، براى استدلال به آن، جهت حقانيت پيامبر بعدى، احتمال دارد به خاطر مقبول بودن ايشان نزد همه پيروان اديان آسمانى باشد. 2_ مرجع ضمير در {لقائه} احتمال دارد به قرآن برگردد كه از محتواى كلام و آيه سه استفاده مى شود و {فاء} در {فلاتكن} تفريعى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 46 - 3

3 - زنده ماندن پيامبر ( ص ) پس از ادعاى نبوت ، دليل صدق رسالت و درستى ادعاى آن حضرت است .

و لو تقوّل علينا . .. لقطعنا منه بالوتين

خداوند، مجازات مرگ را براى پيامبر(ص) در صورت دروغ بستن بر خدا مقرر فرمود. اين مطلب مى تواند

گوياى اين حقيقت باشد كه زندگانى آن حضرت پس از ادعاى نبوت، گواه صدق ادعاى ايشان است.

دلايل سلامت عقل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 5

5 - حقانيت سخنان پيامبر ( ص ) ( پيام ها و رهنمود هاى او ) ، گواه برخوردارى آن حضرت از روح و انديشه اى سالم

أم يقولون به جنّة بل جاءهم بالحقّ

دلايل شرك ستيزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 5

5_ پيامبر ( ص ) بر عقيده توحيدى خويش و نفى شرك و نيز لزوم فراخوانى مردم به توحيد و مبارزه با شرك ، از دليل و حجّتى روشن برخوردار بود .

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله على بصيرة أنا و من اتبعنى

{بصيرة} به معناى حجت و دليل روشن است (لسان العرب). آيات قبل و نيز آيه مورد بحث، بيانگر متعلق {بصيرة} است كه در برداشت، برخى از آنها آورده شد. قابل ذكر است كه در تركيب اين فراز چند نظر ابراز شده است. از جمله اينكه {على بصيرة} خبر براى {أنا} و {من اتبعنى} عطف بر {أنا} است ; يعنى: {أنا و من اتبعنى على بصيرة}.

دلايل صداقت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 2

2- كافران مكه ، دليل صداقت پيامبر ( ص ) را در ادعاى نزول وحى ، آمدن ملائكه براى تصديق او مى دانستند .

لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

12 - مؤمنون - 23 - 69 - 3

3 - شخصيت ارزشى و اخلاقى پيامبر ( ص ) ، خود گواه صداقت آن حضرت بود .

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 1

1 - آگاهى و اطلاع عالمان بنى اسرائيل از آمدن قرآن ، خود دليل حقانيت آن و صدق پيامبر ( ص ) است .

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

استفهام در اين آيه توبيخى است. ضمير {هم} در {لهم} به مشركان مكه بازمى گردد و {آية} خبر {لم يكن} و به معناى دليل روشن مى باشد. {أن يعلمه...} نيز اسم {لم يكن} و ضمير در آن به خبر {قرآن} يا {خبر نزول آن بر پيامبر} بازمى گردد; يعنى، {أوَلم يكن علم علماء بنى اسرائيل بخبر القرآن أو خبر نزوله عليك على سبيل البشارة فى كتب الأنبياء الماضين آية للمشركين على صحّة نبوّتك}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 46 - 3

3 - زنده ماندن پيامبر ( ص ) پس از ادعاى نبوت ، دليل صدق رسالت و درستى ادعاى آن حضرت است .

و لو تقوّل علينا . .. لقطعنا منه بالوتين

خداوند، مجازات مرگ را براى پيامبر(ص) در صورت دروغ بستن بر خدا مقرر فرمود. اين مطلب مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه زندگانى آن حضرت پس از ادعاى نبوت، گواه صدق ادعاى ايشان است.

دلايل مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 2 - 5

5- چشم پوشى

كافران ، از عظمت خدشه ناپذير قرآن و تمسك آنان به بشر بودن پيامبر ( ص ) ، براى انكار رسالت آن حضرت

و القرءان المجيد . بل عجبوا أن جاءهم منذر منهم فقال الك_فرون ه_ذا شىء عجيب

از ارتباط اين آيه با آيه قبل _ كه سوگند به ارجمندى قرآن بود _ مى توان استفاده كرد كه خداوند قبل از هر چيز، عظمت خدشه ناپذير آيات قرآن را به كافران يادآور شده و ايشان را به سبب تمسك به مسائل بى ارزش، ملامت كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 10

10 - منافقان ، نازل نشدن عذاب الهى به خاطر اهانت هاى آنان به رسول اكرم ( ص ) را دليل عدم رسالت آن حضرت مى پنداشتند .

و يقولون فى أنفسهم لولا يعذّبنا اللّه بما نقول

دلايل نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 23 - 5

5 - قرآن ، سندى اساسى براى اثبات رسالت پيامبر ( ص ) است .

و إن كنتم فى ريب . .. إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 24 - 3،4

3 - ناتوانى انسان ها از آوردن سخنى همانند سوره اى از قرآن ، دليل آسمانى بودن قرآن و حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) است .

فإن لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقوا النار

چنانچه ناتوانى از آوردن همانند براى قرآن، دلالت بر آسمانى بودن آن نمى كرد; حجت بر مخالفان تمام نمى شد و تفريع {اتقوا النار} بر آن صحيح

نمى بود.

4 - قرآن ، دليل حقانيت خود و سند راستى و درستى نبوت پيامبر ( ص ) است .

فإن لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقوا النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 6،8

6 - مشركان ، آيات و نشانه هاى رسالت پيامبر را ناديده گرفته مدعى نبودن هيچگونه نشانه اى بر حقانيت او بودند .

و قال الذين لايعلمون لولا . .. أو تأتينا ءاية

8 - ادعاى مشركان بر نبود آيه و معجزه اى براى رسالت پيامبر ( ص ) ، نشانه جهل آنان است .

و قال الذين لايعلمون لولا . .. أو تأتينا ءاية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 82 - 2

2 _ قرآن ، دليل حقانيت رسالت پيامبر ( ص )

و ارسلناك للنّاس رسولا و كفى باللّه شهيداً . .. افلا يتدبّرون القران

در آيه 79 بيان شد كه خدا، شاهد حقانيت رسالت پيامبر (ص) است و در اين آيه چگونگى شهادت را اين چنين توضيح مى دهد كه خداوند قرآن را به صورت معجزه بر پيامبر (ص) فرستاد تا شاهد حقانيّت او باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 1

1 _ مشركان، مدعى نارسايى معجزات پيامبر (قرآن) براى اثبات رسالت آن حضرت.

و قالوا لو لا نزل عليه ءاية من ربه

درخواست معجزه از سوى مشركان، على رغم معجزاتى مانند قرآن، حكايت از آن دارد كه آنان معجزات آن حضرت را براى اثبات رسالت كافى نمى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- انعام - 6 - 38 - 6

6 _ قرآن خالى از هرگونه نقص و كاستى براى اثبات رسالت پيامبر(ص)

لولا نزل عليه ءاية . .. ما فرطنا فى الكتب من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 115 - 4

4 _ قرآن كتابى تمام و كافى براى اثبات نبوت و رسالت پيامبر(ص) است.

و تمت كلمت ربك صدقا و عدلا

اگر مراد از {كلمت}، قرآن باشد، تمام بودن آن بدين معنى مى تواند باشد كه قرآن از جهت مقاصدى كه براى آن آمده وافى و كافى است. و از جمله مقاصد، به قرينه آيات قبل، اثبات حقانيت رسالت پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 42 - 11

11 _ خداوند به منظور تبيين حقانيت توحيد و رسالت پيامبر ( ص ) ، جنگ بدر را تحقق بخشيد و مسلمانان را به پيروزى رسانيد .

ليقضى اللّه أمرا كان مفعولا ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 7

7 _ زندگى و شخصيت پيش از بعثت پيامبر ( ص ) ، دليلى روشن براى رسالت و نبوت او

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم . .. فقد لبثت فيكم عمراً من قبله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 37 - 2

2 _ قرآن ، معجزه حضرت محمد ( ص ) و دليل رسالت و نبوت وى

و ما كان هذا القرءان أن يفترى من دون اللّه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 133 - 10

10 - قرآن ، معجزه پيامبر ( ص ) و دليل روشن بر اثبات نبوت آن حضرت

أوَلم تأتهم بيّنة ما فى الصحف الأُولى

بيان; يعنى، وضوح و انكشاف (مصباح). بنابراين {بيّنة} به چيزى گفته مى شود كه واضح باشد. ضمير مذكر _ كه از كلمه {من قبله} (در آيه بعد) به اين كلمه بازمى گردد _ دلالت مى كند كه از آن برهان و دليل اراده شده است (كشاف).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 3

3 _ ارائه معجزه اى محسوس و قابل رؤيت ، توقع مشركان از پيامبر ( ص ) جهت اثبات درستى ادعاى نبوت خويش *

أو يلقى إليه كنز أو تكون له جنّة يأكل منها

درخواست و انتظار فرود آمدن گنجى براى پيامبر(ص) و يا داشتن باغ هاى پرثمر _ كه امرى محسوس و مملوس است _ مى تواند به اين خاطر باشد كه كافران، به دنبال معجزه اى محسوس و قابل رؤيت از پيامبر(ص) بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 44 - 3

3 - تبيين ماجراى نزول تورات بر موسى ( ع ) از سوى پيامبراسلام _ با اين كه خود ، نه در وادى طور بود و نه شاهد نزول _ گواهى است روشن بر رسالت الهى آن حضرت .

و ما كنت بجانب الغربىّ . .. و ما كنت من الش_هدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 45 -

7

7 - بيان سرگذشت اهل مدين از سوى پيامبر ( ص ) براى مردم _ با اين كه خود آن حضرت در ميان مدينيان اقامت نداشت _ نشانه ديگرى بر رسالت آن حضرت است .

و ما كنت ثاويًا فى أهل مدين تتلوا عليهم ءاي_تنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 2

2 - اطلاعات دقيق پيامبر ( ص ) از جريان بعثت موسى ( ع ) و سخن گفتن خداوند با وى در طور _ با اين كه خود در آن جا حضور نداشت _ گواهى است روشن بر رسالت الهى آن حضرت .

و ما كنت بجانب الطور إذ نادينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 51 - 5

5 - قرآن ، براى اثبات حقّانيت نبوّت پيامبر ( ص ) از هر معجزه ديگرى برتر است .

قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت . .. أَوَلم يكفهم أنّا أنزلنا عليك الكت_ب

{كفاية} رسيدن به حدّى است كه نياز بر طرف شود و با توجه به اين كه معجزه، براى اثبات حقانيت است، نزول قرآن، به جاى هر معجزه ديگرى و اعلام كافى بودن آن، حكايت از حقيقت بالا مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 12

12 - رسالت پيامبراسلام ( ص ) ، همراه با معجزات و دلايل روشن

يأتى من بعدى اسمه أحمد فلمّا جاءهم بالبيّن_ت

درباره مرجع ضمير در {جاء} دو احتمال وجود دارد. 1_ ضمير مزبور به عيسى(ع) بازمى گردد. برداشت هاى پيشين براساس اين احتمال است. 2_ ضميربه

كلمه {أحمد}(ص) بازمى گردد. برداشت بالا و نيز برداشت هاى بعدى بر اين احتمال استوار است.

دلجويى از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 2

2 _ دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در قبال حق ستيزى و روى گردانى منافقان

فإن تولوا فقل حسبى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 9

9 _ دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) در برابر مشكلات رسالت و دادن وعده پيروزى به آن حضرت

و اصبر حتى يحكم اللّه و هو خير الحكمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 205 - 1

1 - دلجويى خدا از پيامبر ( ص ) در قبال عنادورزى هاى دشمنان

أفرءيت إن متّعن_هم سنين

خطاب در {أفرأيت . .. ما أغنى عنهم ما كانوا يمتّعون} ظاهراً متوجه پيامبر(ص) است. آيه نيز در مقام دلجويى از آن حضرت و بالتبع از مؤمنان مى باشد; يعنى، هر چند كه ما كافران را على رغم سركشى هايشان، مهلت مى دهيم و آنها را چند صباحى از متاع دنيا برخوردار مى كنيم; ولى پس از رسيدن عذاب حتمى، آن روزگار بهرهورى _ هرچند ساليانى چند به درازا بكشد _ سودى به حالشان نخواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 218 - 1

1 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) با يادآورى نظارت دائمى خويش بر قيام و راز و نياز هاى شبانه وى

و توكّل على العزيز الرحيم . الذى يريك

حين تقوم

به گفته برخى از مفسران {قيام}، در اصطلاح قرآن عَلَم بالغلبه براى برخاستن در شب و راز و نياز كردن با خدا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 78 - 4

4 - دلجويى خدا از پيامبر ( ص ) در قبال حق ستيزى هاى كافران

إنّ ربّك يقضى بينهم بحكمه و هو العزيز العليم

آيه فوق در عين اين كه تهديدى براى كافران و حق ستيزان است، مايه دلدارى پيامبر(ص) نيز هست، چه اين كه توجه به مقهوريت حق ستيزان در برابر عزت و اقتدار خداوند، خود آرامشى براى پيامبر(ص) و مؤمنان است كه همواره از آنان در رنج بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 12

12 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در قبال عملكرد خصمانه حق ناپذيران

و ما ربّك بغ_فل عمّا تعملون

مخاطب قرار گرفتن پيامبر(ص) با اعلام اين مطلب كه خداوند از عملكرد مردم غافل نيست، در حقيقت نوعى دلجويى براى پيامبر(ص) است كه در راستاى رسالت خود، هرگونه سختى را از دشمنان تحمل مى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 9

9- پيامبر ( ص ) ، در معرض دشمنى عميق كافران و نيازمند دل جويى و رهنمود به صبر از سوى خداوند

فاصبر . .. و لاتستعجل لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 2

2- دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در قبال ستم مشركان و ناگزيرى

آن حضرت به ترك سرزمين خويش

و كأيّن من قرية هى أشدّ قوّة من قريتك الّتى أخرجتك أهلكن_هم

يادآورى خداوند به فرجام هلاكت بار مشركان، در حقيقت مرهمى بر آلام پيامبر(ص) از ستم مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 12 - 2

2_ دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) در برابر تكذيب ، حق ناپذيرى و عناد كافران

كذّبت قبلهم قوم نوح و أصح_ب الرسّ و ثمود

يادآورى روحيه حق ستيز بسيارى از امت ها در طول تاريخ در برابر پيام رسولان الهى، مى تواند از آن جهت باشد كه پيامبر(ص) در برابر تكذيب كافران، احساس نگرانى نداشته باشد.

دلدارى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 12

12 - تسلى دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر بهانه هاى نا به جاى مشركان

لولا يكلمنا اللّه أو تأتينا ءاية كذلك قال الذين من قبلهم

از هدفهاى بيان كفرورزى امتهاى گذشته و يادآورى بهانه جوييهاى آنان، دلدارى و تسلى دادن به پيامبر (ص) است; يعنى، اى پيامبر! اگر مشركان ايمان نمى آورند و بهانه جويى مى كنند، مپندار كه كوتاهى كرده اى; زيرا مردمان گذشته نيز در برابر پيامبران همين گونه عمل مى كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 3

3 _ دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) براى رفع نگرانى و ناراحتى وى از انفاق آلوده به ريا و منّت و آزار برخى از مسلمانان

ليس عليك هديهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3

- آل عمران - 3 - 176 - 17

17 _ تسليت و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در مورد شتاب برخى از مردم در كفر

و لا يحزنك الّذين يسارعون فى الكفر . .. و لهم عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 9

9 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، به دنبال همسويى جمعى از مؤمنان با كافران و تخلف آنان از جهاد

ما كان اللّه ليذر المؤمنين على ما انتم عليه حتّى يميز الخبيث من الطّيّب

با توجه به آيات پيشين همانند: {هم للكفر يومئذ اقرب منهم للايمان}، استفاده مى شود كه مراد از خبيثان، منافقانى هستند كه از نبرد با كافران سرباز زدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 184 - 3

3 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) به جهت تكذيب آن حضرت از سوى يهود

فان كذّبوك فقد كذّب رسل من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 199 - 5

5 _ تسليت و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، با بيان ايمان گروهى از اهل كتاب در برابر دشمنى گروهى ديگر

انّ من اهل الكتب لمن يؤمن باللّه

با توجّه به ارتباط اين آيه با آيات 180 تا 187 كه از كارشكنيها و آزار و اذيتهاى فراوان اهل كتاب سخن گفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 21

21 _ دلجويى و حمايت خداوند

از پيامبر اسلام ( ص ) ، در برابر بهانه جويى ها و گزافگويى هاى اهل كتاب

يسئلك أهل الكتب أن تنزل عليهم . .. و ءاتينا موسى سلطناً مبيناً

بيان گرفتارى يهوديان بهانه جو براى پيامبر(ص)، به منظور دلجويى و وعده حمايت از آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 166 - 3

3 _ خداوند تسلى بخش پيامبر ( ص ) براى زدودن آزردگى وى از انكار اهل كتاب

فلايؤمنون الا قليلا . .. لكن اللّه يشهد بما أنزل إليك

شهادت خداوند به حقانيت قرآن همراه با استدراك پس از بيان انكار رسالت پيامبر(ص) از سوى اكثريت اهل كتاب، به منظور تسلى دادن به آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 10 - 6

6 _ تسلى خداوند به پيامبر(ص) با يادآورى استهزاى انبياى گذشته و سرنوشت شوم استهزاكنندگان

و لقد استهزىء برسل من قبلك فحاق بالذين سخروا منهم ما كانوا به يستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 6

6 _ خداوند تسلى بخش پيامبر(ص) در برابر كارشكنيها و مخالفتهاى مشركان و منكران معاد

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا . .. و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أليس هذا بال

مخاطب مستقيم فعل {ترى}، پيامبر(ص) است، و اين گونه خطا متضمن نوعى تسليت و دلجويى از آن حضرت در برابر انكارها و مخالفتهاى كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 33 - 2،12

2 _ تسلى خداوند به پيامبر(ص) در

برابر انكار منكران با يادآورى آگاهى خداوند به ياوه هاى كافران و اندوه پيامبر(ص)

قد نعلم إنه ليحزنك الذى يقولون

12 _ خداوند تسلّى دهنده پيامبر(ص) با بيان اينكه هدف تكذيب كفار آيات الهى است، نه شخص پيامبر(ص)

فإنهم لا يكذبكونك و لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 34 - 19

19 _ ذكر داستانهاى انبياى پيشين در قرآن براى تسلى پيامبر(ص) و همچنين تأسى وى به آنان است.

و لقد كذبت . .. و لقد جاءك من نبإى المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 11

11 _ خداوند تسلى دهنده پيامبر(ص) با بشارت به پديدار شدن مؤمنانى پايدار، على رغم كفر مشركان مكه

فإن يكفر بها هؤلاء فقد و كلنا بها قوما ليسوا بها بكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 5

5 _ دلدارى خداوند به پيامبر(ص) و رفع نگرانى او نسبت به لجاجت مخالفان

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا

از اهداف اين يادآورى تاريخى به پيامبر(ص) مى تواند رفع ناراحتى و دلگيرى آن حضرت از خصومت و مخالفتهاى كافران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 41 - 8

8 _ خداوند تسلى دهنده پيامبر(ص) با تبيين فرجام تكذيب كنندگان و منكران رسالتهاى او

و كذلك نجزى الظلمين

حرف {ك} در {ذلك} خطاب به پيامبر(ص) است و از اهداف اين خطاب پس از بيان كفر منكران رسالتهاى الهى، تسلى دادن به اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

اعراف - 7 - 101 - 2

2 _ خداوند ، تسلى دهنده پيامبر ( ص ) با بيان سرگذشت شوم كفرپيشگان تكذيب كننده انبيا ( ع )

نقص عليك

مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) {عليك} در بيان سرگذشت امتهاى تكذيب كننده گذشته مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 50 - 3

3 _ تسلى و دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) و مؤمنان با بيان چگونگى جان كندن كفرپيشگان

و لو ترى إذ يتوفى الذين كفروا الملئكة

با توجه به اينكه خطاب در آيه متوجه پيامبر(ص) و يا هر انسان مؤمنى است، مى توان گفت از اهداف بيان جان كندن كفرپيشگان تسلى خاطر اهل ايمان است. چنانچه {لو} در {لوترى ... } به معناى تمنى باشد، اين معنا وضوح بيشترى خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 71 - 1

1 _ اطمينان بخشى خداوند به پيامبر ( ص ) نسبت به ايمنى دين الهى از ناحيه اسيران جنگى آزاد شده

و إن يريدوا خيانتك فقد خانوا اللّه من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 2

2 _ خداوند ، پيامبر اكرم ( ص ) را در قبال سخنان نارواى مشركان دلدارى داده و با وعده غلبه قطعى توحيد بر شرك ، آن حضرت را از ناكامى و نافرجامى توطئه هاى آنان ، مطمئن ساخت

و لا يحزنك قولهم إن العزة للّه جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 73

- 8

8 _ خداوند ، با بيان عاقبت نيك ياران حضرت نوح ( ع ) و فرجام شوم تكذيب كنندگانش ، پيامبر اكرم ( ص ) و مؤمنان را دلدارى داده و مشركان را به عذاب استيصال تهديد نمود .

و اتل عليهم نبأ نوح . .. فانظر كيف كان عقبة المنذرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 4

4_ خداوند با بيان مكر برادران يوسف عليه وى ، تسلّى دهنده پيامبر ( ص ) بر مخالفت مردمان با وى

إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون. و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين

برداشت فوق، مقتضاى ارتباط ميان {ما أكثر الناس . ..} با خصوص مكر برادران يوسف عليه وى (و هم يمكرون) است و به اين نكته اشاره دارد كه: اى پيامبر! آنان كه فرزندان يعقوب پيامبر بودند با پدر و برادرشان آن گونه رفتار كردند، پس مبادا از ايمان نياوردن مردم اندوهگين باشى و خود را مقصر پندارى چرا كه عموم مردم حق ناپذيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 32 - 10

10_ دلدارى و تسلّى دادن خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان به او

و لقد استهزىء برسل من قبلك . .. ثم أخذتهم فكيف كان عقاب

از اهداف بيان استهزاگرى امتهاى گذشته و به كيفر رساندن آنان _ به قرينه مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) _ تسلى دادن به آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 42 - 9

9- دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در

برابر ستم ظالمان

و لاتحسبنّ الله غ_فلاً . .. إنما يؤخّرهم ليوم تشخص فيه الأبص_ر

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مخاطب در آيه پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 46 - 4

4- تسلى و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر ترفند ها و مكر هاى گوناگون و كوه شكن ستم پيشگان جامعه

و قد مكروا مكرهم و عند الله مكرهم و إن كان مكرهم لتزول منه الجبال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 47 - 7

7- تسلى و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر مكر ها و ترفند هاى دشمنان ستمگر

و قد مكروا مكرهم و عند الله مكرهم . .. فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 11 - 3،4

3- خداوند ، تسلى بخش پيامبر ( ص ) در برابر برخورد هاى تمسخرآميز كافران مكه

و قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر إنك لمجنون . .. و ما يأتيهم من رسول إلاّ كان

4- پيامبراكرم ( ص ) نيز همچون ساير انبيا ، نيازمند تقويت روحيه و دلدارى در برابر مشكلات و ناملايمات برخاسته از تبليغ و رسالت الهى خويش

قالوا . .. إنك لمجنون ... و لقد أرسلنا من قبلك فى شيع الأولين. و ما يأتيهم من رس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 13 - 8

8- خداوند ، تسلّى بخش پيامبر ( ص ) در برابر برخورد هاى تمسخرآميز كافران مكه

و ما يأتيهم

من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون. كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين . لايؤمن

آيات قبل، درباره برخورد عنادآلود كفار مكه با نبوت پيامبراكرم(ص) بود. اينكه در اين آيه ها، برخورد مردمان پيشين با انبياى الهى را توضيح مى دهد، احتمالاً به جهت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 86 - 4

4- دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) در برابر اذيت و آزار دشمنان و مشكلات رسالت

فاصفح . .. إن ربّك هو الخلّ_ق العليم

آمدن {ربك} به جاى {الله} و نيز تذكر به علم و آگاهى خداوند پس از توصيه به گذشت از دشمنان، مى تواند گوياى حقيقت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 97 - 2

2- دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر تبليغات سوء و استهزاى$ آزار دهنده مشركان

المستهزءين . .. فسوف يعلمون . و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

آزار دهنده مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 10

10- دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر تبليغات سوء و افترا هاى مشركان

و يجعلون لله البن_ت . .. و يجعلون لله ما يكرهون ... تالله لقد أرسلنا إلى أُمم من

التفات از غيبت به خطاب در آياتى كه داراى سياق واحدى اند، احتمال دارد براى بيان مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 82 - 6

6- تسلى دادن خداوند به پيامبر ( ص ) ، براى نگران نبودن از

روى گردانى حق ناپذيران

فإن تولّوا فإنما عليك البل_غ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 10

10- دلدارى و تسلى خداوند به پيامبر ( ص ) در غم او بر كفرورزى و حق ناپذيرى كافران

و لاتحزن عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 61 - 15

15- دلدارى به پيامبر ( ص ) در مورد معارضه مشركان با تعاليم قرآن ، از طريق بيان نمونه هاى تاريخى تمرّد از فرمان خداوند

و إذ قلنا للمل_ئكة . .. إلاّ إبليس قال ءأسجد لمن خلقت طينًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 77 - 7

7- دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در قبال توطئه ها و تلاش هاى مشركان

و إن كادوا ليستفزّونك من الأرض ليخرجوك منها و إذًا لايلبثون خل_فك إلاّ قليلاً. س

تذكر به سنت حتمى الهى بر هلاكت متجاوزان به حقوق انبيا، پس از طرح توطئه هاى مشركان مكه، مى تواند به منظور ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 7

7- دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در قبال بهانه جويى هاى مشركان

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

آيه فوق، همان گونه كه مى تواند تهديدى عليه مشركان حق ستيز باشد، مى تواند نوعى تسلى و دلدارى از پيامبر(ص) نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 9 - 6

6- تسلّى دادن به پيامبر ( ص ) و تسكين اندوه

آن حضرت ، از اهداف بيان سرگذشت اصحاب كهف

أم حسبت أنّ أصح_ب الكهف و الرقيم كانوا من ءاي_تنا عجبًا

{حسبت} خطاب به پيامبر(ص) است. سياق آيات، اقتضا مى كند كه اين آيه با آيات پيشين، به خصوص {لعلّك باخع نفسك} مرتبط باشد. از وجوه محتمل اين است كه يادآورى داستان اصحاب كهف و بيان ويژگى هاى آنان، ممكن است داراى اين پيام باشد كه مؤمنان حقيقى، گرچه اندك اند، ولى ارزشمند بوده و حضور آنان در برابر اكثريت كفرپيشه، مايه تسلّى خاطر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 6

6- گزارش خداوند از صحنه قيامت و حشر مشركان ، تسليت و دل جويى از پيامبر ( ص ) در برابر انكار ها و دنياپرستى آنان است .

و الب_قي_ت الص_لح_ت خير عند ربّك . .. و ترى الأرض ... على ربّك

خطاب در {ربّك} و {ترى} به پيامبر(ص) است اين گونه خطاب در دل آياتِ مربوط به قيامت مشركان، نوعى تسلى دادن به پيامبر(ص) در برابر انكار آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 6

6- خداوند به پيامبر ( ص ) عنايت و لطف خاص داشته و او در قبال انكاركنندگان معاد ، دلجويى كرده است .

فوربّك لنحشرنّهم والشي_طين

ضمير {فوربّك} خطاب به پيامبر(ص) است. عنايت به آن حضرت هنگام قسم خوردن خداوند به نام مقدس خويش، نوعى اظهار لطف و دلجويى از پيامبر(ص) در قبال خيره سرى هاى كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 4

4

- نزول آيات در باره فلسفه مهلت دهى به كافران ، موجب تسلّى خاطر و صبر پيامبر ( ص ) در برابر فشار هاى تبليغاتى كافران

و لولا كلمة سبقت . .. فاصبر على مايقولون

{فاصبر} عطف و تفريع بر آيه قبل است; يعنى، حال كه تأخير عذاب از سر اهمال نيست بلكه امرى قانون مند است، بنابراين تحمل كن. دراين مجموعه، خداوند با بيان فلسفه امهال و سنت هاى حاكم بر تاريخ، زمينه تسلّى خاطر پيامبر(ص) و مؤمنان را فراهم كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 7

7- دلدارى و تقويت روحيه پيامبر ( ص ) و مؤمنان و تهديد مشركان ، از جانب خداوند

ثمّ صدقن_هم الوعد . .. و أهلكنا المسرفين

ذكر وعده خداوند به پيروزى همه پيامبران و مؤمنان و نابودى دشمنان آنان، مى تواند به منظور نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 41 - 4

4- تسلى دادن خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر استهزاى كافران

و لقد استهزئَ برسل من قبلك

خداوند در آيات پيشين، موضوع استهزاى كافران به پيامبر(ص) را مطرح كرد و در اين آيه، مسخره شدن پيامبران گذشته را يادآور شد. اين يادآورى مى تواند به منظور دلدارى و پشت گرمى به آن حضرت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 69 - 7

7 - دلدارى خدا به پيامبر ( ص ) ، در برابر ستيزه جويى هاى مشركان

و إن ج_دلوك فقل اللّه أعلم بما تعملون . اللّه يحكم

بينكم يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 95 - 4

4 - دلدارى خدا به پيامبر ( ص ) ، در قبال ستيزه جويى هاى ظالمان

ربّ فلاتجعلنى فى القوم الظ_لمين . و إنّا على أن نريك ... لق_درون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 14

14 - تسلى خداوند به پيامبر ( ص ) براى نگران نبودن از روى گردانى مردم از حق و دين الهى

فإن تولّوا . .. و ما على الرسول إلاّ البلغ المبين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، در مقام تسلى دادن به پيامبر(ص) در برابر حق گريزى كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 57 - 8

8 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان در برابر توطئه ها و ضربات دشمن

لاتحسبنّ الذين كفروا معجزين فى الأرض و مأويهم النار و لبئس المصير

برداشت ياد شده، طبق گفته مفسران به خاطر اين است كه آيه شريفه، درصدد دلدارى به پيامبر(ص) و مؤمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 20 - 11

11 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در برابر كارشكنى ها و حق ناپذيرى كافران و مشركان

و جعلنا بعضكم لبعض فتنة أتصبرون و كان ربّك بصيرًا

يادآورى خداوند به بصيرت و بينايى خود، به پيامبر(ص) پس از ياد كردن از مشركان و آزمايش شدن آنان، مى تواندبراى دلجويى از پيامبر(ص)ومؤمنان باشد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 31 - 4

4 _ دلدارى و وعده خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، مبنى بر نصرت و راهبرى آنان در برابر دشمنانشان

و كذلك جعلنا لكلّ نبىّ عدوًّا من المجرمين و كفى بربّك هاديًا و نصيرًا

آيه شريفه، با بيان وضعيت پيامبران در انجام رسالتشان _ كه همواره بادشمنان تبه كار مواجه بودند _ مى تواند درصدد تعقيب دو هدف باشد: 1_ دلجويى از پيامبر(ص) و مؤمنان در برابر كارشكنى هاى دشمنان آنان. 2_ تشويق و تحريك پيامبر(ص) و مؤمنان به صبر و پايدارى در راه خدا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 56 - 4

4 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر مخالفت مشركان و كافران و پشتيبانى آنان از يكديگر

و ما أرسلن_ك إلاّ مبشّرًا و نذيرًا

آيه شريفه با توجه به آيه قبل _ كه از مخالفت مشركان و كافران و پشتيبانى آنان از يكديگر عليه دين الهى سخن به ميان آورده است (و كان الكافر على ربّه ظهيراً) - مى تواند به منظور دلدارى به پيامبر(ص) ادا شده باشد; يعنى، اى پيامبر! نگران مخالفت كافران مباش; زيرا تو تنها مسؤول بشارت و انذار به مردم مى باشى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 11

11 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر مخالفت ها و نافرمانى هاى كافران

و كفى به بذنوب عباده خبيرًا

يادآورى آگاهى همه جانبه خداوند بر گناهان بندگان، مى تواند براى دلدارى به پيامبر(ص) باشد; چنان

كه مى تواند تهديدى براى كافران ستيزه جو نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 3 - 5

5 - دلدارى خدا به پيامبر ( ص ) در مورد سرسختى كافران

لعلّك ب_خع نفسك ألاّيكونوا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 70 - 7

7 - اطمينان بخشى خداوند به پيامبر ( ص ) نسبت به عدم تأثير و كارايى توطئه هاى كافران عليه رسالت وى

و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 4

4 - اقدام خداوند به دلدارى دادن به پيامبر ( ص ) ، اعلام حمايت از وى و تضمين بازگشت مجدد آن حضرت به مكه

إنّ الذى فرض عليك القرءان لرادّك إلى معاد

كلمه {معاد} اسم مكان و به معناى بازگشت گاه است و بر محل سكونت افراد (خانه، دِه و شهر) اطلاق مى شود; زيرا انسان هر كجا كه برود سرانجام به آن محل بازمى گردد. در آيه مراد از {معاد} شهر پيامبر (مكه) است. درباره شأن نزول اين آيه گفته اند: هنگامى كه پيامبر(ص) به قصد هجرت از مكه خارج شد و به محلى به نام جحفه رسيد دلش هواى مكه كرد و از اين كه زادگاه خود و پدرانش و حرم جدش حضرت ابراهيم(ع) را به ناچار ترك مى كند، سخت ناراحت شد. در اين حال آيه بالا نازل گرديد و خداوند او را دلدارى داد و حمايت قطعى خود را از آن حضرت اعلام كرد و وعده فرمود كه او را

بار ديگر به مكه باز خواهد گرداند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 47 - 15

15 - دل دارى خداوند به پيامبر ( ص ) با بازگويى مشكلات پيامبران پيشين و انتقام از مخالفان آنان

و لقد أرسلنا . .. و كان حقًّا علينا نصر المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 7

7 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را براى حفظ اقتدار روحى خويش و راه ندادن هيچ گونه اضطرابى به خود ، در برابر تبليغات كافران ، فرمان داده است .

إن أنتم إلاّ مبطلون. .. فاصبر... و لايستخفّنّك الذين لايوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 23 - 3

3 - دلدارى خداوند ، پيامبر ( ص ) را در برابر حق ناپذيرى كافران

و من كفر فلايحزنك كفره إلينا مرجعهم

جمله {إلينا مرجعهم. ..} به منزله تهديد است. چنين تهديد و هشدارى، مى تواند به منظور دلدارى به پيامبر(ص) بيان شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 6

6 - يادآورى رسالت دشوار موسى ( ع ) تسلى بخش پيامبر ( ص ) در برابر آزار مشركان بود .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فلاتكن فى مرية من لقائه

احتمال دارد مرجع ضمير در {لقائه} آزار و اذيتى باشد كه از فحواى كلام، به دليل طرح رسالت موسى(ع)، برمى آيد. در اين صورت، آيه درصدد دلدارى و تسلى دادن به پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14

- احزاب - 33 - 39 - 6

6 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را ، براى هراس راه ندادن به خود در راه انجام دادن رسالت اش ، دلدارى داده است .

الذين يبلّغون رس_ل_ت اللّه و يخشونه و لايخشون أحدًا

ذكر اين آيه در لابه لاى آياتى كه در آن از پيامبر(ص) و برخوردهاى ديگران با آن حضرت و در تنگنا قرار گرفتن اش سخن مى گويد، مى تواند اشعار به اين نكته داشته باشد كه {اى رسول خدا! با توجه به سنت رفتارى پيامبران پيشين، عمل كن و هراسى به خود راه نده}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 34 - 6

6 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) درباره رويارويى مشركان با آن حضرت ، با ذكر برخورد هاى اقوام گذشته با پيامبرانشان

و ما أرسلنا فى قرية من نذير إلاّ قال مترفوها إنّا بما أُرسلتم به ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45 - 9

9 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، با بيان عذاب شدن ملت هاى تكذيب كننده پيامبران

و كذّب الذين من قبلهم و ما بلغوا معشار ما ءاتين_هم فكذّبوا رسلى فكيف كان نكير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 51 - 8

8 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، با ذكر فرجام سخت و ناگوار مخالفان آن حضرت

و لو ترى إذ فزعوا فلافوت و أُخذوا من مكان قريب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر

- 35 - 4 - 4

4 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت ها و دشمنى هاى كافران و مشركان لجوج

و إن يكذّبوك فقد كذّبت رسل من قبلك

يادآورى تكذيب شدن پيامبران گذشته براى رسول اكرم(ص)، مى تواند به منظور دلدارى ايشان و توصيه به صبر و پايدارى به آن حضرت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 18

18 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر دشمنى ها و كارشكنى هاى كافران گمراه

فلاتذهب نفسك عليهم حسرت إنّ اللّه عليم بما يصنعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 23 - 4

4 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافرانِ حق ناپذير

إن أنت إلاّ نذير

اين آيه و آيه قبل در مقام دلدارى به پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 25 - 4

4 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت ها و دشمنى هاى كافران و مشركان لجوج

و إن يكذّبوك فقد كذّب الذين من قبلهم جاءتهم رسلهم

يادآورى تكذيب پيامبران گذشته براى پيامبراسلام، مى تواند به منظور دلدارى به ايشان و نيز توصيه به صبر و پايدارى به آن حضرت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 76 - 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، در برابر سخنان ناروا و تهمت هاى غم انگيز مخالفان دعوتش ، مورد تسلّى خاطر و دلجويى خداوند قرار

گرفت .

فلايحزنك قولهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 71 - 4

4 - خداوند ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان اندك او را در برابر مخالفت اكثريت كافران و مشركان صدر اسلام ، تسلّى خاطر و دلدارى داد .

و لقد ضلّ قبلهم أكثر الأوّلين

مفسران برآنند كه يادآورى گمراهى اكثريت امت هاى گذشته، در شرايطى كه پيامبر(ص) و گروندگانِ اندك به آن حضرت در شرايط سخت مكه قرار داشتند و با مخالفت هاى بيشتر كافران و مشركان رو به رو بودند، به منظور دلدارى به پيامبر(ص) و گروندگان به ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 82 - 4

4 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و ايمان آورندگان به آن حضرت در برابر دشمنان و كارشكنى هاى مشركان و كافران

فانظر كيف كان ع_قبة المنذرين . .. و لقد نادينا نوح ... ثمّ أغرقنا الأخرين

برداشت ياد شده از آن جا است كه ذكر داستان نوح(ع) و قومش، پس از توصيه خداوند به پيامبر(ص) مبنى بر تأمل و درس آموزى از سرنوشت مردمى است كه اخطارهاى پيامبران را دريافت كردند; ولى به مخالفت با آنها پرداختند. اين توصيه مى تواند براى دلدارى به پيامبر(ص) و ايمان آورندگان به آن حضرت باشد كه در شرايط دشوار مكه به سر مى بردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 123 - 2

2 - سرگذشت الياس پيامبر ، درس آموز و تسلى بخش براى پيامبراسلام و مؤمنان

و إنّ إلياس لمن المرسلين

برداشت ياد شده به

خاطر اين نكته است كه يادآورى سرگذشت الياس(ع) و قوم او براى پيامبر(ص) و مؤمنان _ كه در شرايط سخت مكه قرار داشتند و با مخالفت هاى مشركان روبه رو بودند _ در واقع به منظور درس آموزى و دلدارى آنان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 173 - 5

5 - بشارت و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در خصوص پيروزى نهايى آنان بر كافران و مشركان

و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين . .. و إنّ جندنا لهم الغ_لبون

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيات شريفه _ كه در شرايط دوران مكه نازل شده است _ در صدد دلدارى به پيامبر(ص) و ايمان آورندگان به آن حضرت و نيز بشارت پيروزى به آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 175 - 5

5 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران و مشركان معاند

فتولّ عنهم . .. و أبصرهم فسوف يبصرون

از لحن آيه شريفه استفاده مى شود كه خداوند در صدد دلدارى دادن به پيامبراسلام(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 179 - 5

5 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران و مشركان معاند

و تولّ عنهم . .. و أبصر فسوف يبصرون

از لحن آيه شريفه استفاده مى شود كه خداوند درصدد دلدارى دادن به پيامبراسلام(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر -

39 - 26 - 10

10 - پيامبر اسلام ، مورد تسلى و دلدارى خداوند ، در برابر تكذيب كافران و مشركان

و لعذاب الأخرة أكبر لو كانوا يعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 31 - 8

8 - تسلّى و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى مشركان و كافران

إنّهم ميّتون . ثمّ إنّكم يوم القي_مة عند ربّكم تختصمون

يادآورى مردن كافران و مشركان و احضار شدن آنان به پيشگاه خداوند و نزاع و مجادله پيامبر(ص) با آنان، در واقع نوعى دلدارى و تسلّى به پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 7

7 - تسلى و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر آزار وارعاب دشمنان

أليس اللّه بكاف عبده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 41 - 19

19 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ستيزى و هدايت ناپذيرى كافران و مشركان

و ما أنت عليهم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 16

16 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ستيزى و دشمنى مشركان و تهديد آنان به كيفر و عذاب

أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

از تعليم خداوند به پيامبر(ص)، مبنى بر درخواست داورى از او درباره مشركان حق ستيز، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 -

5 - 13

13 - دلدارى خداوند به پيامبراسلام ( ص ) در برابر تكذيب ، ستيزه جويى و توطئه كافران

فلايغررك تقلّبهم فى البل_د . كذّبت قبلهم قوم نوح ... فأخذتهم فكيف كان عقاب

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه در اين آيات با ذكر داستان انبياى گذشته، در صدد دلدارى به پيامبر اسلام(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 17

17 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در مورد نافرجام ماندن توطئه هاى كافران عليه جانشان

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه . .. و ما كيد الك_فرين إلاّ فى ضل_ل

مفسران بر اين عقيده اند كه آيه شريفه با بيان تاريخ موسى(ع) و مؤمنان به او و نيز فرعونيان، در صدد دلدارى به پيامبر اسلام و مؤمنان است كه وضعيتى مشابه آنان در مكه داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 51 - 7

7 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و ايمان آورندگان به آن حضرت در صدر اسلام ، در برابر مخالفت ها و دشمنى هاى كافران

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا

يادآورى يارى شدن پيامبران و مؤمنان طرفدار آنان در تاريخ، براى پيامبر(ص) و مؤمنانى كه در مكه (وقت نزول اين آيات) در اقليت و تحت فشار و شكنجه دشمنان بودند; بيانگر حقيقت ياد شده است. گفتنى است توصيه شدن پيامبر(ص) به صبر و شكيبايى در چهار آيه بعد، تأييدكننده همين مطلب مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40

- 56 - 8

8 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان اندك او ، در برابر كارشكنى ها و دشمنى هاى كافران و مشركان

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. إن فى صدورهم إلاّ كبر ما هم بب_لغيه

از اين آيه و آيات قبل و بعد آن، استفاده مى شود كه خداوند درصدد دلدارى به پيامبر(ص) و ايمان آورندگان اندك به آن حضرت در مكه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران حق ستيز و لجوج

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 3

3 - تسلى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر موضع گيرى خصمانه و سخنان آزاردهنده مشركان

ما يقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل من قبلك

از اين كه خداوند با پيامبر از تبليغات سوء مخالفان دين عليه پيامبرانشان، سخن مى گويد مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 5

5 - تسلى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر كفرورزى هاى مشركان عصر بعثت نسبت به قرآن

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فاختلف فيه

ذكر اختلاف قوم موسى در پذيرش تورات، به قرينه عبارت هاى قبلى (مايقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل من قبلك)، مى تواند براى تسلى خاطر پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42

- 6 - 7

7 - دلجويى پيامبر ( ص ) از سوى خداوند ، به خاطر مخالفت مشركان با آن حضرت

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء اللّه حفيظ عليهم و ما أنت عليهم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 15

15 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، نسبت به تثبيت دعوت وى و نابودى مخالفانش

و يمح اللّه الب_طل و يحقّ الحقّ بكلم_ته

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {يمح اللّه الباطل} به صدر آيه {أم يقولون. ..} مرتبط بوده و درمقام دلدارى پيامبر(ص) نسبت به تهمت ها و جنجال آفرينى هاى مخالفان كافر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 7 - 4

4 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در برابر تمسخر و استهزاى مشركان

و كم أرسلنا . .. و ما يأتيهم من نبىّ إلاّ كانوا به يستهزءون

خداوند با بيان شيوه هميشگى كافران در برابر انبيا، در حقيفت پيامبراكرم(ص) را مورد تفقد و دلجويى قرار داد تا آن حضرت از مخالفت و حركت هاى تمسخرآميز منكران رسالت، نگران نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 2

2 - دلدارى خداوند به پيامبراكرم ( ص ) ، در مسير مبارزه با مشكلات رسالت

و كذلك ما أرسلنا من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 4

4 - تقويت روحيه پيامبر ( ص ) از سوى خداوند ، در برابر اقدامات توطئه آميز مشركان

فإنّا مبرمون

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 7

7 - دلجويى خداوند از پيامبراكرم ( ص ) ، در قبال حق ناپذيرى مشركان

فاصفح عنهم . .. فسوف يعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 10 - 2

2- دلدارى خداوند ، به پيامبر ( ص ) در برابر حق ناپذيرى كافران

فارتقب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 28 - 7

7 - تسلى و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ناپذيرى منكران معاد

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و ترى كلّ أمّة جاثية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 3

3- تسليت و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در شرايط سخت و دشوار مكه

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 10

10- تسلى خداوند به پيامبر ( ص ) ، با توجه دادن به تاريخ انبياى پيشين

فاصبر كما صبر أولوا العزم من الرسل

مطرح ساختن صبر پيامبران پيشين در برابر مشكلات، در حقيقت تسليت خاطر دادن خداوند به پيامبر(ص) است; يعنى، پيامبران ديگر نيز با نظير همين مشكلات دست و پنجه نرم مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 52 - 3

3 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ستيزى و اتهام هاى

نارواى كافران

كذلك ما أتى . .. إلاّ قالوا ساحر أو مجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 7 - 5

5 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در قبال هجوم كافران و تكذيب گران

إنّ عذاب ربّك لوقع

از اين كه پس از تأكيدهاى فراوان، خداوند روى سخن را به پيامبر(ص) متوجه ساخته و به آن حضرت اطمينان مى دهد كه عذاب كافران قطعى است; مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 42 - 5

5 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) و حاميان دين ، در قبال توطئه گران

فالذين كفروا هم المكيدون

كافران، عليه دين و پيامبر(ص) توطئه مى كنند; ولى خداوند اطمينان داده است كه تنها اشخاصى كه در اين ميان ضرر مى كنند، خود كافران اند; نه پيامبر(ص) و مؤمنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 9 - 3

3 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) در قبال كفر و حق ستيزى دشمنان

كذّبت قبلهم قوم نوح

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ضمير {قبلهم} به كافران عصر پيامبر بازمى گردد و در آيات پيشين نيز افعال {إن يروا. ..} و {كذّبوا} و {اتّبعوا} نظر به ايشان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 16

16 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر خيانت ها و توطئه ها عليه ايشان

و إن تظ_هرا عليه فإنّ اللّه هو موليه .

.. و المل_ئكة بعد ذلك ظهير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 6 - 4

4 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر تهمت ها و افترا هاى كافران مخالف

فستبصر و يبصرون . بأييّكم المفتون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 7 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مشكلات رسالت و آزار هاى دشمنان

فاصبر . .. إنّهم يرونه بعيدًا . و نريه قريبًا

آيه شريفه، در مقام دلدارى به پيامبر(ص) است كه اگر كافران قيامت و عذاب آن را بعيد مى شمرند; ولى ما آن را ممكن و قريب الوقوع مى دانيم و به حساب آنان، خواهيم رسيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 2

2 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر تكذيب ها و بدگويى هاى كافران

و ذرنى و المكذّبين

آيه شريفه ضمن آن كه براى تهديد كافران تكذيب گر است; دلدارى به پيامبر(ص) نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 11 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت ها و كارشكنى هاى سران كفر و شرك ( همچون وليدبن مغيره )

ذرنى و من خلقت وحيدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران عنود ،

قدرت طلب و افزون خواه ( همچون وليدبن مغيره )

ثمّ يطمع أن أزيد . كلاّ

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه مخالفان پيامبر(ص) _ از جمله وليدبن مغيره _ از ثروت اندوزان و قدرت مندان بودند. نفى ازدياد قدرت و ثروت آنان با تعبير (كلاّ) از سوى خداوند، مى تواند به منظور دلدارى به پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 23 - 5

5 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر تكذيب و مخالفت هاى كافران

إنّا نحن نزّلنا عليك القرءان تنزيلاً

بنا به گفته مفسران، اين آيه، درصدد دلدارى به پيامبر(ص) است; ضمن آن كه توصيه خداوند به صبر و استقامت در آيه بعد، مى تواند در تأييد همين مطلب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 12 - 6

6 - وعده رويارويى قهرآميز و سريع خداوند با كافران و گرفتار ساختن آنان در قبضه قدرت خود ، مايه آرامش و تسلاّى خاطر پيامبر ( ص ) و مؤمنان

إنّ بطش ربّك لشديد

خطاب به پيامبر(ص)، به هنگام بيان مؤاخذه كافران، بيانگر تأثير مثبت اين خبر در روحيه آن حضرت و پيروان ايشان است.

دلدارى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 7

7- دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در قبال كفر مشركان مكه به معجزه آن حضرت ( قرآن )

و قالوا لن نؤمن لك . .. و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت ... فقال له فرعون إنى

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 2

2 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت ها و كارشكنى هاى تكذيب گران

فذرنى و من يكذّب به_ذا الحديث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 5 - 2

2 - خداوند ، با وعده قطعى به پيامبر ( ص ) ، درباره بخشش پياپى به آن حضرت تا حد رضايت كامل در آخرت ، او را تسلا داده و بر دور بودن هميشگى آن حضرت از قهر و خشم خود تأكيد كرد .

ما ودّعك . .. و لسوف يعطيك ربّك فترضى

{لام} در {لسوف}، حرف ابتدا و براى تأكيد است.

دلسوزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 3،4

3 _ امتنان الهى بر مؤمنان به خاطر انتخاب فردى دلسوز ، رؤوف و مهربان از ميان آنان براى پيامبرى

لقد جاءكم رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم

4 _ رنج و گرفتارى امت ، مايه رنج و تأثر شديد پيامبر ( ص ) بود .

رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 11

11- دلسوزى شديد و خودخورى پيامبر ( ص ) براى هدايت كافران و مشركان

لاتمدّنّ عينيك . .. و لاتحزن عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 57 - 4

4 _ دلسوزى بسيار پيامبر ( ص ) نسبت به كافران و مشركان و اهتمام آن

حضرت براى هدايت و تربيت آنان

قل ما أسئلكم عليه من أجر إلاّ من شاء أن يتّخذ إلى ربّه سبيلاً

قرار گرفتن هدايت مردم به عنوان اجر پيامبر(ص) _ در حالى كه هدايت شدن مردم از سنخ اجر نيست، علاوه بر اين كه مستثنى بايد از سنخ مستثنى منه باشد _ مى تواند گوياى دو نكته باشد: 1_دلسوزى و اهتمام بسيار پيامبر(ص) نسبت به هدايت مردم. 2- خلوص و نداشتن هيچ چشمداشت مادى در رسالت خود. در حقيقت چنين جمله اى، مانند سخن آن پدرى است كه براى حفظ جان فرزندش، تلاش بسيار دارد و به فرزندش مى گويد: {من در قبال تلاشم، هيچ مزدى از تو نمى خواهم}.

دنياطلبى همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 6

6 - رفتار پيامبر ( ص ) با همسران خود ، در صورت ادامه دنياطلبى آنان ، نه تنها بر زور و جبر مبتنى نبود ، بلكه بر آسان گيرى استوار بود .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا . .. فتعالين أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحًا

دوستى با دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 3،4

3 - دوستى با دشمنان خدا و پيامبر ( ص ) ، نشانه نفاق است .

لاتجد قومًا يؤمنون . .. يوادّون من حادّ اللّه و رسوله

با توجه به آيات پيشين _ كه درباره منافقان است _ آيه بالا _ كه در بيان ويژگى هاى مؤمنان راستين مى باشد _ اشاره به نشانه هاى منافقين نيز دارد.

4 - مؤمنان راستين ، هرگز با دشمنان

خدا و پيامبر ( ص ) _ هر چند پدر ، برادر ، فرزند يا عشيره باشند _ دوستى نمىورزند .

لاتجد قومًا . .. يوادّون من حادّ اللّه و رسوله ... أو عشيرتهم

دوستى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 16 - 6

6 _ دوستى با خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان و تبرّى از دشمنان آنان ، از نشانه هاى ايمان راستين

و لم يتخذوا من دون اللّه و لا رسوله و لا المؤمنين وليجة

دوستى كافران با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73 - 11

11- كافران ، در صورت عقب نشينى پيامبر ( ص ) از مواضع اصولى خويش ( تعاليم وحى شده بر آن حضرت ) قطعاً با او طرح دوستى صميمانه اى مى ريختند .

و إن كادوا ليفتنونك . .. و إذًا لاَتّخذوك خليلاً

دوستى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 13

13 _ پيامبر اكرم ( ص ) آشتى ناپذيرى خود با جبهه شرك و ر ها نكردن جبهه مؤمنان را نه تنها خواسته خود ، بلكه دستورى صريح از جانب خداوند اعلام داشت .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى فلا أعبد الذين تعبدون . .. و أمرت أن أكون م

دين محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 34

34 _ اسلام ، نام رسمى دين خاتم پيامبران

و رضيت لكم الاسلم ديناً

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 3

3 - اسلام ، نام دين حضرت محمد ( ص ) و شناخته شده در دوران نخستين رسالت

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م

گفتنى است كه شناخته شده بودن نام اسلام در صدر اسلام، با توجه به مكى بودن سوره و آيه مورد بحث است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 4،13،32

4 - نوح ، ابراهيم ، موسى ، عيسى ( ع ) و پيامبراسلام ( ص ) ، پيامبران اولواالعزم و داراى شريعت

شرع لكم من الدين ما وصّى به نوحًا . .. و موسى و عيسى

13 - شرايع آسمانى ، منحصر در شريعت نوح ، ابراهيم ، موسى ، عيسى ( ع ) و پيامبراكرم ( ص ) است .

شرع لكم من الدين ما وصّى به نوحًا . .. و عيسى

از اين كه خداوند به يادآورى شريعت هاى ياد شده بسنده نموده، برداشت بالا به دست مى آيد.

32 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : . . . انّ اللّه عزّوجلّ بعث نوحاً إلى قومه { أن اعبدوا اللّه واتّقوه و أطيعون } ثمّ دعاهم إلى اللّه وحده و أن يعبدوه و لايشركوا به شيئاًثمّ بعث الأنبياء على ذلك إلى أن بلغوا محمداً فدعاهم إلى أن يعبدوا اللّه و لايشركوا به شيئاً و قال : { شرع لكم من الدين ما وصّى به نوحاً و الذى أوحينا . . . } ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: . ..خداوند عزّوجلّ نوح را به سوى قومش مبعوث نمود كه خدا را

عبادت نماييد و از او پروا داشته باشيد و مرا اطاعت كنيد. سپس آنها را دعوت نمود به خداى يگانه كه او را عبادت نماييد و هيچ گونه شريكى براى او نگيريد و بعد پيامبران را بر همين منوال فرستاد تا به رسول خدا(ص) رسيد، و آنان را به عبادت خدا و اين كه نسبت به او هيچ گونه شركى نورزند، فرا خوانده و فرمود: شرع لكم من الدين ما وصّى به نوحاً...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 8

8- پيامبراكرم ( ص ) ، از رسولان { اولواالعزم } ( صاحب شريعت )

فاصبر كما صبر أولوا العزم

خداوند، پيامبر(ص) را موظف كرده است كه همچون رسولان اولواالعزم، پايدار باشد. از اين مطلب معلوم مى شود كه آن حضرت خود نيز از جمله آنان مى باشد; زيرا خداى حكيم شخصى را به چيزى تكليف نمى كند كه در محدوده توان و عنوان وى نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 6،8

6 - استوارى پيامبر ( ص ) بر آيينى عظيم *

إنّك لعلى خلق عظيم

برخى از اهل لغت، براى {خلق} _ افزون بر معناى {سجيه} _ معناى آيين نيز ياد كرده اند (قاموس المحيط و تاج العروس). برداشت ياد شده مبتنى بر اين معنا است.

8 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { إنّك لعلى خلق عظيم } قال : هو الإسلام و روى أنّ الخُلقَ العظيم هو الدّينُ العظيم ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ: (إنّك لعلى خلق عظيم)

روايت شده كه فرمود: آن (خلق عظيم) اسلام است. و نيز روايت شده است كه خلق عظيم [همان ]دين عظيم است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 8 - 1،5

1 - خداوند به پيامبر ( ص ) وعده داد كه او را به برنامه و شريعتى ساده راهنمايى كرده و بر انجام دادن آن آماده و توانا سازد .

و نيسّرك لليسرى

{يسرى} وصف براى موصوفى محذوف از قبيل {الطريقة} يا {الشريعة} و به معناى سهل تر و آسان تر است. اسناد فعل {نيسّر} به ضمير خطاب _ با آن كه در اين موارد طبيعى آن است كه تعبير {آسان كردن يسرى براى پيامبر(ص)} به كار رود; نه {آسان ساختن پيامبر(ص) براى يسرى} بيانگر آن است كه خداوند وعده ايجاد تحولات درونى در شخص پيامبر(ص) را، به آن حضرت داده است كه با سهولت پذيراى برنامه الهى گردد.

5 - فراهم ساختن شريعتى ساده براى پيامبر ( ص ) ، از جلوه هاى ربوبيت خداوند است .

سبّح اسم ربّك . .. و نيسّرك لليسرى

ديندارى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 - 1

1 - پيامبراكرم ( ص ) رهيافته به مسير دين و مصمم به هدايت خلق ، به اراده الهى

ثمّ جعلن_ك على شريعة من الأمر

ذكر تاريخ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 10 - 4

4 - خداوند ، با يادآورى دوران فقر پيامبر ( ص ) و امداد هاى خويش به آن حضرت ، او را بر انفاق به

مستمندان فرمان داد .

و وجدك عائلاً فأغنى . .. و أمّا السائل فلاتنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 11 - 5

5 - خداوند ، خواهان بازگو شدن تحوّلات خوشايند زندگى پيامبر ( ص ) و مراحل رهايى آن حضرت از رنج يتيمى و ناآگاهى و فقر

ألم يجدك يتيمًا . .. ضالاًّ ... عائلاً ... و أمّا بنعمة ربّك فحدّث

ذكر خلقت انسان بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 28 - 4

4- ربوبيت خداوند ، مقتضى بازگويى قصه خلقت انسان براى پيامبر ( ص )

و إذ قال ربّك للمل_ئكة إنى خلق بشرًا من صلص_ل من حمإ مسنون

ذكر شرح صدر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 2

2 - خداوند ، برخوردارى پيامبر ( ص ) را از شرح صدر ، به او يادآور شده ، آن را عطاى ويژه خويش به آن حضرت خواند .

ألم نشرح لك صدرك

ذكر فضايل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 10

10 _ توجه به خصلت هاى والاى پيامبر ( ص ) ، زمينه ساز سر نهادن انسان ها به اطاعت او

لقد جاءكم رسول من أنفسكم . .. بالمؤمنين رءوف رحيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه هدف خداوند از بيان صفات والاى پيامبر (ص) و تذكر به آنها به انسانها، گرايش دادن آنان به حق پذيرى و اطاعت از آن حضرت است.

ذكر منشأ شرح صدر محمد(ص)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 4

4 - توجّه به خدادادى بودن شرح صدر ، مايه اطمينان پيامبر ( ص ) به دورى اش از قهر و خشم خداوند

ما ودّعك ربّك و ما قلى . .. ألم نشرح لك صدرك

هدف از استفهام در {ألم نشرح. ..} _ كه براى تقرير است _ با توجّه به ارتباط آن با محتواى سوره قبل، توجّه دادن پيامبر(ص) به نعمت هايى است كه نشان محبوب بودن او نزد خداوند است تا نگرانى هاى احتمالى آن حضرت از ميان برود.

ذكر نظارت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 105 - 4

4 _ توجه انسان به نظارت خدا و رسول و مؤمنان بر اعمالش ، بازدارنده او از خطا و تشويق كننده به نيكيهاست .

قل اعملوا فسيرى اللّه عملكم و رسوله و المؤمنون

ذكر هدايت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 10 - 6

6 - خداوند ، با بيان هدايت هاى خويش به پيامبر ( ص ) و رهانيدن آن حضرت از ناآگاهى ها ، او را به آموختن دانسته هاى خود به جويندگان آن تشويق كرد .

و وجدك ضالاًّ فهدى . .. و أمّا السائل فلاتنهر

ذكر يتيمى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 9 - 2

2 - خداوند ، با گوشزد كردن يتيمى پيامبر ( ص ) و مراقبت هاى خويش از آن حضرت ، او را به پرهيز از سلطه بر يتيمان فراخواند

.

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى . .. فأمّا اليتيم فلاتقهر

حرف {فاء}، اين آيه را بر جمله مناسب آن در آيات پيشين، تفريع كرده است.

ذلت اخروى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 34 - 2

2 _ كافران مخالف قرآن و پيامبر ( ص ) در قيامت ، در اوج ذلت و خوارى محشور خواهند شد .

الذين يحشرون على وجوههم إلى جهنّم

محشور شدن كافران، در حالى كه به رو افتاده و به سوى جهنم سوق داده مى شوند، حاكى از برخورد تحقيرآميز با آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 19 - 5

5 - خفت و خوارى مخالفان پيامبر ( ص ) در روز قيامت

و يوم يحشر أعداء اللّه إلى النار فهم يوزعون

گرچه منظور از {أعداء اللّه} عموم كفرپيشگان در طول تاريخ است; ولى با توجه به زمان نزول اين آيه، به دست مى آيد كه كفرمداران صدر اسلام و مخالفان پيامبراكرم(ص) از مصاديق خاص و مورد نظر آيه مى باشد.

ذلت دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 4

4 - دشمنان خدا و پيامبر ( ص ) ، در زمره پست ترين مخلوقات

إنّ الذين يحادّون . .. أُول_ئك فى الأذلّين

ذلت مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 19

19 - منكران حقانيت قرآن و كافران به پيامبر ( ص ) ، به عذابى خوار كننده گرفتار خواهند شد .

و للكفرين عذاب مهين

رأفت محمد(ص)

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 6

6 _ پيامبر ( ص ) نسبت به مؤمنان ، بسيار رؤوف و مهربان بود .

رسول من أنفسكم . .. بالمؤمنين رءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 56 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، دوستدار هدايت همه مردمان حتى دشمنان بهانه جوى خويش

إنّك لاتهدى من أحببت

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين استفاده مى شود كه پيامبر(ص) با اين كه از سوى دشمنان در فشار بود و حتى به جادوگرى و دروغ گويى متهم شده بود; اما همچنان دوست داشت كه حتى آنان نيز متنبه شده و هدايت يابند.

راز محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 3 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، سخنى را به راز به يكى از همسران خود گفت .

و إذ أسرّ النبىّ إلى بعض أزوجه حديثًا

راه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 5

5 _ عمل به قوانين و احكام الهى، راه رسول خداست.

و أن هذا صرطى مستقيماً

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه مراد از ضمير متكلم در {صراطى} پيامبر(ص) باشد. بر اين مبنا {صراطى} يعنى راهى كه من مى پيمايم.

رجوع به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 13

13- مردم ، بايد براى فهم و كشف حقايق به پيامبراكرم ( ص ) مراجعه كنند .

فسئلوا

أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون . .. و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للناس

رحمت بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 87 - 4،7

4- پيامبراكرم ( ص ) ، مورد فضل و رحمت عظيم و گسترده الهى

إن فضله كان عليك كبيرًا

7- ربوبيت الهى نسبت به پيامبر ( ص ) ، ربوبيتى آميخته با رحمت است .

إلاّ رحمة من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 3،12

3 - پيامبر ( ص ) همواره ، مشمول رحمت خداوند است .

إنّ اللّه و مل_ئكته يصلّون على النبىّ

با توجه به معناى {صلاة} كه دعا است، دعاى خداوند بر پيامبر(ص) طبق نظر مفسران بسيارى، رحمت فرستادن بر او است.

12 - { عن ابن أبى حمزة عن أبيه قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ { إنّ اللّه و ملائكته يصلّون على النبىّ يا أيّها الذين آمنوا صلّوا عليه وسلّموا تسليماً } فقال : الصلاة من اللّه عزّوجلّ رحمة و من الملائكة تزكية و من الناس دعاء . . . ;

على بن ابوحمزه، از پدرش، روايت كرده كه: از امام صادق(ع) از اين سخن خداوند عزّوجلّ {إنّ اللّه و ملائكته يصلّون. ..} پرسيدم، فرمود: صلوات خداوند، همان رحمت و صلوات ملائكه به پاكى ياد كردن و صلوات مردم دعا است...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 10

10 - پيامبر ( ص ) بهره مند از غفران و رحمت خداوند

ي_أيّها النبىّ . .. و اللّه غفور رحيم

رحمت خدا

بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 1

1 _ شمول رأفت و رحمت خاص الهى بر پيامبر ( ص ) و مهاجران و انصارى كه آن حضرت را در لحظه هاى دشوار ، همراهى كردند .

لقد تاب اللّه على النبى و المهجرين و الانصار

{توبة} به معناى رجوع و روى كردن است. روى كرد خدا به پيامبر (ص) و مهاجر و انصار _ به قرينه ذيل آيه شريفه _ كنايه از اين است كه خداوند آنان را به خاطر يارى رساندن به پيامبر (ص) در لحظه هاى سخت و دشوار، مورد رأفت و رحمت ويژه قرار داده است.

رحمت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 73 - 5

5 - پيامبراكرم ( ص ) ، جلوه اى از فضل و رحمت بى كران خدا بر مردم

و إنّ ربّك لذو فضل على الناس

به كار رفتن واژه {ربّ} _ به جاى هر اسم و صفتى ديگر _ و اضافه شدن آن به كاف _ كه خطاب به پيامبر(ص) است _ مى تواند از آن جهت باشد كه تربيت و پرورش شخصيتى چون پيامبر(ص) از سوى خدا، خود نمود بارزى از فضل گسترده او بر مردم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 3

3 - بعثت پيامبر ( ص ) و نزول قرآن بر آن حضرت ، جلوه رحمت و مقتضاى ربوبيت خداوند بر خلق

و ل_كن رحمة من ربّك

رد تهمت جنون به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 2

2 - نسبت ديوانگى به پيامبر ( ص ) ، نسبتى ناروا و مردود است .

و ما صاحبكم بمجنون

رد دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 68 - 2

2 - ردّ دعوت پيامبر ( ص ) ( دعوت به يكتاپرستى ) ، از سوى مشركان و پافشارى آنان بر شرك و بت پرستى

و ادع إلى ربّك . .. و إن ج_دلوك

رد دعوتهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 2،3

2 - ترس ربوده شدن از سرزمين مكه به وسيله مشركان عرب ( كوچ اجبارى و از دست دادن ملك و خانه و اموال ) ، بهانه شرك پيشگان مكه در نپذيرفتن دعوت پيامبر ( ص )

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا

3 - رد دعوت پيامبر ( ص ) از سوى مشركان ، على رغم اعتقاد آنان به هدايت بخش بودن آيين آن حضرت

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا

رد سرزنش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 54 - 3

3 - سرزنش نشدن پيامبر ( ص ) ، بر روى گردانى از كافران لجوج

فتولّ عنهم فما أنت بملوم

رد شاعرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 224 - 1

1 - صلاح و پاكى پيروان پيامبر ، نشانگر مبرا بودن آن حضرت از شاعرى و خيال پردازى

و الشعراء يتّبعهم الغاون

با توجه به

اين كه اين بخش از آيات آخر سوره، در مقام دفع اتهامات كافران به ساحت پيامبر(ص) و قرآن مى باشد; از اين آيه استفاده مى شود كه مشركان، آن حضرت را متهم به شاعرى و خيال پردازى مى كردند و قرآن را ساخته وهم و خيال وى مى دانستند. خداوند در ردّ اين اتهام فرموده است: شاعران داراى پيروان و هوادارانى گمراه و فاسدند و از آن جا كه گمراهى و غوايت در پيروان و هواداران پيامبر(ص) وجود ندارد; پس نه پيامبر(ص) شاعر است و نه پيام هاى او از مقوله شعر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 69 - 1،5

1 - خداوند ، هيچ گونه شعرى به پيامبر اسلام ( ص ) نياموخت .

و ما علّمن_ه الشعر

5 - پيراسته بودن مقام پيامبر ( ص ) ، از مقولات شعرى و تخيلات شاعرانه

و ما علّمن_ه الشعر و ماينبغى له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 41 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، قطعاً شاعر نبود .

و ما هو بقول شاعر

رد قضاوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 61 - 3،7

3 _ نپذيرفتن پيامبر ( ص ) به عنوان حاكم و داور ، نشانه نفاق است .

و اذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول رايت المنافقين يصدّون عنك ص

7 _ نفاق ، ريشه نپذيرفتن حاكميت قضايى پيامبر ( ص )

تعالوا . .. رايت المنافقين يصدّون عنك صدوداً

كلمه {المنافقين} در آيه، اشاره به ريشه اعمال

اعراض كنندگان دارد. يعنى نفاق منافقان، عامل گريز آنان از حاكميت پيامبر (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 65 - 1،13

1 _ تأكيد و سوگند خداوند بر بى ايمانى كسانى كه حاكميّت پيامبر ( ص ) را در اختلافات نپذيرند .

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك فيما شجر بينهم

13 _ تسليم نبودن در برابر احكام قضايى پيامبر ( ص ) ، نشانه بى ايمانى است .

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك . .. و يسلّموا تسليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 43 - 8،10

8 _ گروهى از يهوديان ، بى اعتنا به حكم خدا در تورات و رويگردان از حكم پيامبر ( ص ) پس از مراجعه به آن حضرت

و كيف يحكمونك و عندهم التورية فيها حكم اللّه ثم يتولون من بعد ذلك

10 _ يهوديان اعراض كننده از حكم رسول خدا ( ص ) ، مردمى بى ايمان

ثم يتولون من بعد ذلك و ما أولئك بالمؤمنين

برداشت فوق بر اين مبناست كه {ذلك} اشاره باشد به حكم رسول خدا كه از {يحكمونك} به دست مى آيد. گفتنى است كه بر اين مبنا، {يتولون} عطف بر {يحكمونك} مى باشد.

رذايل اخلاقى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 15 - 4

4 - مخالفان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، از قشر مرفّه ، قدرتمند و افزون خواه بودند .

و جعلت له مالاً ممدودًا . و بنين شهودًا . و مهّدت له تمهيدًا . ثمّ يطمع

أن أزيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 3،5

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران عنود ، قدرت طلب و افزون خواه ( همچون وليدبن مغيره )

ثمّ يطمع أن أزيد . كلاّ

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه مخالفان پيامبر(ص) _ از جمله وليدبن مغيره _ از ثروت اندوزان و قدرت مندان بودند. نفى ازدياد قدرت و ثروت آنان با تعبير (كلاّ) از سوى خداوند، مى تواند به منظور دلدارى به پيامبر(ص) باشد.

5 - مخالفان رسالت پيامبر ( ص ) ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

إنّه كان لأي_تنا عنيدًا

رذايل اخلاقى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 49 - 3

3 - پندناپذيرى كافران مخالف پيامبر ( ص ) ، امرى شگفت آور است .

فما لهم عن التذكرة معرضين

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه اسم استفهام {ما} براى افاده تعجب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 52 - 2

2 - كافران مخالف پيامبر ( ص ) ، مردمى مغرور و خودخواه بودند .

بل يريد كلّ امرىء منهم أن يوتى صحفًا منشّرة

اين كه كافران براى هر يك از خودشان، در انتظار ارسال نامه اى جداگانه از سوى خدا بودند، نشانه غرور و خودخواهى آنان است.

رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 101 - 1

1 - محمد ( ص ) ، رسولى مبعوث شده

از جانب خداوند

و لما جاءهم رسول من عنداللّه

ظاهر اين است كه مراد از {رسول} پيامبر اسلام باشد. قابل ذكر است كه برخى از مفسران بر آنند كه مقصود حضرت عيسى(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 119 - 1

1 - محمد ( ص ) فرستاده اى از جانب خداوند

إنا أرسلنك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 1

1 - محمد ( ص ) ، فرستاده اى از جانب خداوند

كما أرسلنا فيكم رسولا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 252 - 7

7 _ حضرت محمّد ( ص ) ، از رسولانِ الهى

و انّك لمن المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 12 - 3

3 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، مأمور اعلام كردن شكست نهايى كفار به آنها و حشرشان به سوى جهنّم

قل للّذين كفروا ستغلبون و تحشرون الى جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 20 - 6،11،12،13،18

6 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت اهل كتاب و مشركان مكه و درس نخواندگان فاقد كتاب به تسليم در برابر خدا

و قل للّذين اوتوا الكتاب و الامّيّن ءاسلمتم

11 _ پيامبر ( ص ) ، نگران عدم ايفاى رسالت خويش ، به صرف ابلاغ دين به مردم

و ان تولّوا فانّما عليك البلاغ

بنابراينكه {فانّما عليك البلاغ}، در برابر نگرانى پيامبر (ص) از انجام وظيفه باشد.

12 _ وظيفه پيامبر ( ص ) ،

تنها ابلاغ پيام خدا به مردم است ; نه مجبور ساختن ايشان به ايمان .

فانّما عليك البلاغ

13 _ تبيين محدوده وظيفه پيامبر ( ص ) از سوى خداوند ، عامل اطمينان خاطر او

فانّما عليك البلاغ

به نظر مى رسد جمله {فانّما . .. } به منظور اطمينان خاطر پيامبر (ص) ايراد شده باشد.

18 _ ابلاغ دين از سوى پيامبر ( ص ) ، اتمام حجّت خداوند بر مردم

فانّما عليك البلاغ و اللّه بصير بالعباد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 26 - 2

2 _ پيامبر ( ص ) ، موظّف به ستايش پروردگار

قل اللّهم مالك الملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 79 - 5

5 _ حضرت محمد ( ص ) ، پيامبر خدا و داراى رسالت جهانى

و ارسلناك للنّاس رسولا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 10

10 _ پيامبر ( ص ) ، فرستاده خدا همراه با كتابى روشن و روشنگر

قد جاءكم من اللّه نور و كتب مبين

بنابر اينكه مراد از {نور}، پيامبر(ص) باشد، عطف كتاب بر آن مؤيد اين معناست. چون قانون اوّلى در عطف، تغاير متعاطفين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 2،3،11،20

2 _ پيامبر ( ص ) فرستاده خدا و واسطه ابلاغ وحى به مردم

يايها الرسول بلغ ما أنزل إليك

3 _ رسالت الهى پيامبر ( ص ) براى ابلاغ وحى ، جلوه اى از ربوبيت خداوند

يايها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك

گزينش اسم

{رب} نشانه ارتباط رسالت و وحى با ربوبيت الهى است.

11 _ احساس خطر پيامبر ( ص ) از ناحيه برخى مردم جهت انجام رسالت ويژه خويش ( ابلاغ ولايت على ( ع ) )

بلغ ما أنزل . .. و اللّه يعصمك من الناس

20 _ اعلان نكردن ولايت على ( ع ) از سوى رسول خدا ( ص ) موجب حبط عمل آن حضرت

و إن لم تفعل فما بلغت رسالته

از رسول خدا(ص) روايت شده كه بعد از خواندن آيه فوق خطاب به على(ع) فرمود: و لو لم ابلغ ما امرت به من ولايتك لحبط عملى . .. .

_______________________________

امالى صدوق، ص 400، ح 13، مجلس 74; نورالثقلين، ج 1، ص 654، ح 296.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 92 - 13

13 _ بيان احكام الهى از سوى پيامبر ( ص ) ، وابسته به پذيرش و عدم پذيرش مردم نيست .

فان توليتم فاعلموا انما على رسولنا البلغ المبين

برداشت فوق بر اين مبناست كه جمله {فان توليتم . ..} درباره كسانى باشد كه بخواهند با بى اعتنايى به احكام الهى، رسول خدا(ص) را دلسرد كرده و از ابلاغ آن، به مردم باز دارند. در اين صورت جواب مقدر جمله اى نظير {فلايهملكم} (شما را رها نخواهد كرد) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 9

9 _ تصريح تورات و انجيل به برخوردار بودن پيامبر موعود از مقام رسالت علاوه بر مقام نبوت

الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 3

3 _ تقدير خداوند بر وقوع جنگ بدر ، در جهت تدبير امور پيامبر ( ص ) و در راستاى پيشبرد رسالت وى

أخرجك ربك من بيتك بالحق

{رب} به معناى مدبر و مربى است و اضافه آن به {ك} در جمله {كما أخرجك ربك} مى رساند كه از اهداف تقدير الهى بر خروج پيامبر(ص)، تدبير امور وى بوده كه طبعاً براى تكميل رسالت او بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 64 - 4

4 _ مؤمنان پيرو پيامبر ( ص ) داراى نقشى مؤثرو بسزا براى پيشبرد رسالت پيامبر ( ص )

حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

برداشت فوق بر اين اساس است كه {من اتبعك} عطف بر {اللّه} باشد ; يعنى خدا و مؤمنان فرمانبر براى تو كافى هستند. بر اين مبنا نقش مؤثر مؤمنان براى پيشبرد اسلام به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 1

1 _ حضرت محمد ( ص ) فرستاده خداست .

هو الذى أرسل رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 14

14 _ محمد ( ص ) ، رسول و فرستاده خدا

و الذين يؤذون رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 19

19 _ ولايت رسول خدا ( ص ) بر مؤمنان ، نشأت يافته از مقام رسالت آن حضرت

و يطيعون اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 6

6 _ بيم دادن به عامه مردمان ( انذار ) و مژده دادن به اهل ايمان ( بشارت ) رسالتى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

أن أنذر الناس و بشّر الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 12

12 _ قرآن پيام خدا ، و پيامبر ( ص ) مأمور ابلاغِ بى كم و كاست آن ، به مردم

قل ما يكون لى أن أبدّله من تلقاءِى نفسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 2

2 _ حضرت محمد ( ص ) فرستاده خدا بوده و آيات قرآن را به دستور او بر مردم مى خواند .

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 7 - 11

11_ توجه دادن انسان ها به حيات پس از مرگ و برپايى قيامت ، از رسالت هاى پيامبر ( ص )

و ل_ئن قلت إنكم مبعوثون من بعد الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ فرمان اقامه نماز و انفاق به مؤمنان

قل لعبادى الذين ءامنوا يقيموا الصلوة و ينفقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 44 - 1

1- پيامبر ( ص ) مأمور انذار و ترساندن مردم از عذاب استيصال

و أنذر الناس يوم يأتيهم العذاب . .. ربّنا أخّرنا

برداشت فوق مبتنى بر اين

است كه مقصود از {العذاب}، عذاب دنيوى (استيصال) باشد. درخواست مهلت براى اجابت دعوت رسولان (أخّرنا ... و نتّبع الرسل) مؤيد آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 89 - 2

2- رسالت پيامبر ( ص ) ( انذار و اخطار ) ، صريح و بى ابهام و قابل فهم براى همگان

و قل إنى أنا النذير المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 94 - 7

7- { عن محمدبن على الحلبى عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إكتتم رسول الله ( ص ) بمكة مختفياً خائفاً خمس سنين ليس يظهر أمره . . . ثم أمره الله عزّوحلّ أن يصدع بما أمر به فظهر رسول الله ( ص ) و أظهر أمره ;

محمدبن على الحلبى از امام صادق(ع) روايت كرده است كه فرمود: رسول خدا(ص) به مدت پنچ سال در مكه رسالت خود را پنهان مى داشت. آن حضرت پنهان و ترسان بود و مأموريت خود را آشكار نمى كرد ... سپس خداوند عزّوحلّ او را فرمان داد تا مأموريت خود را علنى سازد; پس آن حضرت آشكار شد و رسالت خود را علنى كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به ابلاغ رهنمود خداوند به مشركان ، در اثبات توحيد و نفى شرك

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 -

53 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به ابلاغ اين پيام به بندگان كه آنان بايد بهترين گفتار را براى گفتن برگزينند .

و قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 56 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام خيالى بودن خدايان برگزيده مشركان و ناتوانى كامل آنها در رفع هرگونه بيچارگى و درماندگى از مشركان

قل ادعوا الذين زعمتم من دونه فلايملكون كشف الضرّ عنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 80 - 13

13- پيامبر ( ص ) ، مأمور به دعا و نيايش به درگاه خدا ، براى كسب قدرت و توان در انجام پيروزمندانه رسالت خويش

و قل ربّ . .. و اجعل لى من لدنك سلط_نًا نصيرًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {سلطان} _ آن گونه كه برخى از مفسران گفته اند _ به معناى نيروى قوى و برتر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 81 - 1

1- فرمان خدا به پيامبر ( ص ) براى اعلام غلبه حتمى حق و اضمحلال قطعى باطل ، به مشركان مكه

و قل جاء الحقّ و زهق الب_طل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 10

10- پيامبر ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به معجزه هاى درخواستى بيجاى مشركان مكه و تنزيه خداوند از برآوردن چنين خواسته هايى

و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا . .. قل سبحان

ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 105 - 6

6- حقايق قرآنى ، اساس رسالت پيامبر ( ص ) و بشارت ها و انذار هاى آن حضرت

و بالحقّ أنزلنه و بالحقّ نزل و ما أرسلن_ك إلاّ مبشّرًا و نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 106 - 3

3- مأموريت پيامبر ( ص ) به قراءت بخش هاى قرآن بر مردم به آرامى و با تأنّى

و قرءانًا فرقن_ه لتقرأه على الناس على مكث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 110 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام الهى در دفع شبهات مطرح شده از سوى مشركان درباره اسما و صفات حضرت بارى

قل ادعوا الله أو ادعوا الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 2 - 6

6- { انذار } و { تبشير } از جمله وظايف و شؤون پيامبر ( ص ) است .

أنزل على عبده . .. لينذر ... و يبشّر المؤمنين

برداشت بالا، بر اين اساس است كه ضمير در {ينذر} و {يبشّر} به {عبده} بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 4 - 3

3- بيم دادن كسانى كه خدا را داراى فرزند مى پندارند ، از رسالت هاى قرآن و پيامبر ( ص ) است .

و ينذر الذين قالوا اتخذ اللّه ولدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 27 - 1،4

1- تلاوت آيات

قرآن ، رسالتى الهى برعهده پيامبر ( ص ) بود .

واتل ما أُحى إليك من كتاب ربّك

4- قرآن ، جلوه ربوبيّت خداوند و براى پيشبرد رسالت پيامبر ( ص ) است .

كتاب ربّك

كلمه {ربّ} در {ربّك}، گوياى اين است كه قرآن، مايه تربيت و رشد آن حضرت در مسير ابلاغ پيام الهى است و چون خداوند، مربى پيامبر(ص) است، آن را به وى عطا كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 103 - 1

1- پيامبر ( ص ) مأمور توجّه دادن مردم به ضرورت شناخت سود و زيان واقعى شان بود .

قل هل ننبّئكم بالأخسرين أعم_لاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 1،2

1- پيامبر ( ص ) ، مأمور يادآورى و تأكيد بر جنبه بشرى خود در قبال تصوّرات بى جا و نامعقول از وى است .

قل إنّما أنا بشر مثلكم

{إنّما} دال بر حصر است. قصر اضافى در {قل إنّما أنا بشر} قصر موصوف بر صفت است; يعنى، پيامبر(ص) بشر است، نه موجودى ماوراى آن. اين نوع قصر، در موقعيّتى ابراز مى گردد كه مخاطب، تصوّرات ديگرى درباره متكلم دارد و متكلم، درصدد منقلب كردن آن ها است.

2- پيامبر ( ص ) مأمور پيش گيرى از خرافه پردازى كوتاه فكران درباره شخصيت اش است .

قل إنّما أنا بشر مثلكم

فرمان {قل إنّما. ..} _ به قرينه ذيل آيه _ از آن جهت صورت گرفته است كه جلوى توهّمات شرك آلود جاهلان گرفته شود و براى پيامبر(ص) رتبه اى خارج از پيامبرى در نظر گرفته نشود، مانند آنچه

مسيحيان درباره {مسيح} پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 135 - 2

2- بيم دادن كافران از خطر هلاكت با عذابى از جانب خداوند ، از وظايف پيامبر ( ص )

و لو أنّا أهلكن_هم بعذاب . .. قل كلّ متربّص فتربّصوا فستعلمون

{تربص} به معناى {انتظار} است (مصباح). فرمان {قل} به پيامبر(ص)، بيانگر وظيفه داشتن آن حضرت در ابلاغ اين نكته به كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 108 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت مردم به توحيد و اعلان مواضع خويش به آنان

قل إنّما يوحى إلىّ أنّما إل_هكم إل_ه وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 49 - 3

3 - آگاه ساختن مردم از عواقب شرك و ترساندن آنان از پيامد هاى اخروى آن ، اساس رسالت پيامبر ( ص ) را تشكيل مى داد .

قل ي_أيّها الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 7

7 - خداوند ، به پيامبر ( ص ) دستور داد كه از مشركان بخواهد به جاى ستيزه جويى با وى و مخالفت با حدود و مقررات الهى ، به سوى خداى يگانه بازگردند و به پرستش او برخيزند .

فلاين_زعنّك فى الأمر و ادع إلى ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 68 - 5

5 - هشدار به فرجام شوم كفرپيشگى و مبارزه با توحيد و يكتاپرستى ، رسالت الهى پيامبر ( ص )

و

إن ج_دلوك فقل اللّه أعلم بما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 6 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ وحى و پاسخ گويى به دروغ پردازى ها و اتهام هاى واهى كافران ، عليه رسالت خويش و قرآن

و قال الذين كفروا إن ه_ذا . .. قل أنزله الذى يعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 69 - 1

1 - تلاوت ماجراى ابراهيم براى مردم ، فرمان الهى به پيامبر ( ص )

و اتل عليهم نبأ إبرهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 214 - 1

1 - مأموريت پيامبر ( ص ) براى انذار و اخطار بستگان نزديك خويش از عواقب شركورزى و مخالفت با خدا

فلاتدع مع اللّه . .. و أنذر عشيرتك الأقربين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 215 - 3

3 - انذارگرى و رحمت گسترى ، دو بعد شخصيت الهى و پيامبرى حضرت محمد ( ص )

و أنذر عشيرتك . .. و اخفض جناحك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 216 - 1

1 - فرمان خدا به پيامبر ( ص ) مبنى بر اظهار بيزارى از رفتار شرك آميز خويشاوندان خود در صورت امتناع از ايمان آوردن

و أنذر عشيرتك. .. فإن عصوك فقل إنّى برىءٌ ممّا تعملون

ضمير فاعل در {عصوك} به {عشيرة} بازمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 -

45 - 2

2 - رسالت پيامبر اسلام ، تداوم خط رسولان پيشين

و إنّك لتلقّى القرءان من لدن حكيم عليم . .. و لقد أرسلنا إلى ثمود أخاهم ص_لحًا

با توجه به ارتباط بخش هاى اين سوره با يكديگر، استفاده مى شود كه يادكرد رسالت پيامبران گذشته، در مقام افاده اين معنا است كه رسالت پيامبراسلام(ص) امرى شگفت و بى سابقه نيست; بلكه حركتى در تداوم خط رسولان قبلى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 72 - 1

1 - مأموريت پيامبر ( ص ) براى ابلاغ تهديد خداوند به كافران ، مبنى بر نزديك بودن عذاب دنيايى آنان

قل عسى أن يكون ردف لكم بعض الذى تستعجلون

تعبير {ردف لكم} (در پى شما است) كنايه از قريب الوقوع بودن مجازات كافران مى باشد. گفتنى است كه {الذى تستعجلون} هم شامل عذاب دنيوى مى شود و هم عذاب اخروى. بنابراين عبارت {بعض الذى} نشانگر عذاب دنيايى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام قاطعانه موضع استوار خويش مبنى بر توحيد و نفى شرك

إنّما أُمرت أن أعبد ربّ ه_ذه البلدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 92 - 1

1 - تلاوت قرآن ، رسالت و وظيفه تغييرناپذير پيامبر ( ص ) براى هدايت خلق

إنّما أُمرت أن . .. و أن أتلوا القرءان فمن اهتدى

در اين آيه تلاوت آيات قرآن به مردم، به عنوان يگانه مسؤوليت پيامبر(ص) مورد تأكيد قرار گرفته است. از جمله {فمن

اهتدى...} نيز استفاده مى شود كه هدف از تلاوت آيات آن، هدايت خلق بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 3

3 - تلاوت آيات قرآن براى مردم و ابلاغ پيام آن به ايشان ، وظيفه اى الهى برعهده پيامبر ( ص )

إنّ الذى فرض عليك القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 87 - 2،6

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ابلاغ بى درنگ آيات الهى بر مردم به محض دريافت آن

و لايصدّنّك عن ءاي_ت اللّه بعد إذ أُنزلت إليك

قيد {بعد إذ أُنزلت إليك} به معناى {بعد وقت الإنزال} است; يعنى، همين كه نزول آيات بر تو پايان يافت، بى هيچ تأخير بايد آن را به مردم ابلاغ كنى و مبادا كافران تو را از اين كار بازدارند و باعث تأخير در تلاوت آن شوند.

6 - پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار فراخواندن مردم به سوى پروردگار يگانه

و ادع إلى ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 3 - 15

15 - قرآن ، مبناى پيامبرى و رسالت پيامبراكرم ( ص ) است .

تنزيل الكت_ب . .. هو الحقّ ... لتنذر قومًا ... لعلّهم يهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 3

3 - رسالت پيامبراكرم ( ص ) ، امر بى سابقه اى نبوده و در ادامه رسالت پيامبران گذشته است .

بل هو الحقّ من ربّك لتنذر قومًا . .. و لقد ءاتينا موسى الكت_ب

احتمال دارد

ذكر {و لقد آتينا موسى. ..} در اين سوره به منظور اثبات نبوت پيامبر(ص) باشد كه در آيه سه از آن، سخن گفته شده است. لازم به ذكر است كه ذكر حضرت موسى(ع) از ميان انبياى پيشين، مى تواند به خاطر مورد اتفاق نظر بودن آن حضرت در ميان پيروان اديان آسمانى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 40 - 9

9 - پيامبراكرم ( ص ) ، داراى مقام رسالت ( پيامرسان خدا به مردم ) و نبوت ( آورنده اخبار غيبى درباره شريعت ) بود .

و ل_كن رسول اللّه و خاتم النبيّن

در تفاوت ميان مقام رسالت و نبوت، آمده است: {رسول}، صاحب كتاب است و {نبىّ}، از خداوند خبر مى دهد. و {رسالت} به خداوند اضافه مى شود در حالى كه {نبوّت} چنين نيست. {رسول}، پيام آور و {نبىّ}، انجام دهنده امر رسالت است (معجم الفروق اللغويه).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 45 - 1

1 - حضرت محمد ( ص ) ، فرستاده اى از سوى خداوند براى مردم است .

ي_أيّها النبىّ إنّا أرسلن_ك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 5،6

5 - پيامبراكرم ( ص ) در انجام دادن رسالت خويش ، با رو در رويى كافران و منافقان مواجه بود .

ي_أيّها النبىّ إنّا أرسلن_ك . .. و دع أذيهم

6 - پيامبر ( ص ) در انجام رسالت الهى خويش ، نبايد به سخنان و موضع گيرى هاى كافران و منافقان اعتنا كند .

ي_أيّها النبىّ إنّا

أرسلن_ك ش_هدًا و مبشّرًا . .. و لاتطع الك_فرين و المن_فقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 3 - 5،9

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به كافران درباره وقوع حتمى قيامت

و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة قل بلى

9 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر اعلام اين كه او تحت ربوبيت خدا قرار دارد .

قل بلى و ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور فراخوان مشركان به آزمودن ناتوانى خدايانشان از طريق دعاى خود

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 24 - 1،2،10

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور استدلال براى مشركان جهت اصلاح عقيده شان درباره خداوند

قل من يرزقكم من السم_وت و الأرض

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پرسش از مشركان درباره منشأ روزيشان جهت هدايت آنان به توحيد ربوبى

قل من يرزقكم من السم_وت و الأرض

10 - پيامبر ( ص ) ، مأمور تخريب جزم انديشى مشركان

و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل مبين

طرح اين نكته كه {يا ما و يا شما در هدايت و يا گمراهى هستيم} _ با اين كه پيامبر(ص) مى دانست حقيقت امر چيست _ مى تواند به منظور ايجاد رخنه در فكر طرف مقابل و به انديشه واداشتن او و در نتيجه تخريب انديشه اش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

15 - سبأ - 34 - 25 - 1

1 - پيامبر ( ص ) مأمور ابلاغ پيام خداوند به مشركان ، درباره بازخواست نشدن هركسى از عمل ديگرى

قل لاتسئلون عمّا أجرمنا و لانسئل عمّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 26 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ كلام خداوند به مشركان درباره داورى نهايى خداوند بين آنان و آن حضرت

قل يجمع بيننا ربّنا ثمّ يفتح بيننا بالحقّ

{فتح} به معناى نصرت، پيروزى، حكم و داورى است (مفردات راغب). در اين آيه - به قرينه مقام _ مراد از آن معناى سوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام الهى به مشركان درباره باطل بودن خدايان ادعايى شان

قل أرونى الذين ألحقتم به شركاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 28 - 2

2 - مأموريت پيامبر ( ص ) از جانب خداوند ، بشارت و انذار است .

و ما أرسلن_ك إلاّ. ..بشيرًا و نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 5

5 - مشركان ، پيروان مؤمن پيامبر ( ص ) را سهيم و هم رأى او در رسالت مى دانستند .

متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

جمع آورده شدن {صادقين}، به اين خاطر است كه مؤمنان نيز مخاطب مشركان بوده اند. مخاطب قرار دادن مؤمنان و پرسش از زمان وقوع قيامت از آنان، بيانگر نكته ياد شده است.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 30 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به پرسش مشركان درباره زمان وقوع قيامت

و يقولون متى ه_ذا الوعد . .. قل لكم ميعاد يوم لاتستأخرون عنه ساعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 36 - 1،7

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام خداوند به مردم درباره منشأ قبض و بسط روزى

قل إنّ ربّى يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر

{يقدر} (از مصدر {قدر}) به معناى اندازه گيرى و نيز سخت گيرى آمده است (مفردات راغب). به قرينه {يبسط} (توسعه مى دهد) به دست مى آيد كه معناى دوّم {يقدر} مورد نظر است.

7 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اصلاح بينش برخورداران از مال و مكنت درباره منشأ روزى

و قالوا نحن أكثر أمولاً . .. قل إنّ ربّى يبسط الرزق لمن يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 39 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام خداوند درباره منشأ قبض و بسط روزى انسان ها

قل إنّ ربّى يبسط الرزق . .. و يقدر له

{يقدر} (از مصدر {قدر}) به معناى اندازه و نيز سخت گيرى آمده است (مفردات راغب). به قرينه {يبسط} در اين آيه، معناى دوّم {يقدر} مورد نظر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 48 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام الهى به مردم است .

قل

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 49 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام الهى به مردم مبنى بر آمدن حق براى آنان

قل جاء الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار ابلاغ روشن فرجام گمراهى و بيان منشأ هدايت

قل إن ضللت فإنّما أضلّ على نفسى و إن اهتديت فبما يوحى إلىّ ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 24 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) فرستاده خداوند براى مردمان

إنّا أرسلن_ك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 40 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور محاجه و گفتوگو با مشركان ، درباره عقايد و معبودهايشان

قل أرءيتم شركاءكم الذين تدعون من دون اللّه أرونى ماذا خلقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 6 - 1

1 - پيامبراسلام ، وظيفه دار انذار و اخطار به مردم برپايه تعاليم قرآن

تنزيل العزيز الرحيم . لتنذر قومًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 11 - 11

11 - پيامبر ( ص ) مأمور بشارت دادن پيروان قرآن و خداترسان به مغفرت و اجر ارزشمند و پرب هاى الهى

من اتّبع الذكر و خشى الرحم_ن بالغيب فبشّره بمغفرة و أجر كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 13 - 1،2

1 - پيامبر (

ص ) مأمور تشبيه كردن وضعيت فرهنگى و دينى مردم مكه ، به وضعيت مردمى همانند آنان در طول تاريخ

و اضرب لهم مثلاً أصح_ب القرية

{مَثَل} گاهى در معناى شبيه و مانند به كار مى رود كه در اين صورت معناى آيه چنين خواهد بود: اى پيامبر! براى وضعيت مردم مكه، شبيه و مانندى از تاريخ (اصحاب قريه) بياور. و گاهى به معناى خبر است; يعنى، اى پيامبر! براى مردم مكه خبر و داستان اصحاب قريه را نقل كن تا مردم از اين داستان عبرت گيرند. گفتنى است برداشت ياد شده براساس معناى نخست است.

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور مثل زدن و نمونه آوردن از مردم گذشته ، براى پندگيرى و درس آموزى مردم

و اضرب لهم مثلاً أصح_ب القرية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 79 - 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به شبهات كافران و منكران معاد با استدلال و برهان

قال من يحىِ العظ_م و هى رميم . قل يحييها الذى أنشأها أوّل مرّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 149 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور زير سؤال بردن عقايد مشركان

فاستفتهم ألربّك البنات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 150 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور زير سؤال بردن عقايد مشركان

أم خلقنا المل_ئكة إن_ثًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 156 - 1

1 - پيامبر ( ص )

، مأمور زير سؤال بردن عقايد مشركان

أم لكم سلط_ن مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 174 - 1

1 - پيامبر ( ص ) مأمور روى گردانى از مشركان و بى اعتنايى به آنان تا زمانى كم و نه چندان طولانى

فتولّ عنهم حتّى حين

{حين} براى عموم {وقت} و {مدت} وضع شده است; ولى در آيه شريفه به دليل تنكير آن _ كه براى افاده تحقير معنوى است _ بر تقليل دلالت مى كند; يعنى، زمان و مدت كم و اندك.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 175 - 1

1 - پيامبر ( ص ) مأمور به نظاره و دقت در سرانجام شوم و احوال مشركان و كافران معاند

و أبصرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 178 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) مأمور روى گردانى از مشركان و بى اعتنايى به آنان تا زمانى كم و نه چندان طولانى

و تولّ عنهم حتّى حين

{حين} براى عموم وقت و مدت وضع شده است; ولى در آيه شريفه به خاطر نكره بودن _ كه براى افاده تحقير معنوى است _ بر تقليل دلالت مى كند; يعنى، زمان و مدت كم و اندك.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 4 - 4

4 - انذار و اخطار ، در قلمرو رسالت پيامبراسلام ( ص )

منذر منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 65 - 4

4 - پيامبراسلام ( ص

) ، مأمور اعلام يكتايى خداوند و قهار بودن او به مردم

قل . .. و ما من إل_ه إلاّ اللّه الوحد القهّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 67 - 1

1 - رسالت پيامبراسلام و توحيد الهى ، خبرى پرفايده و بزرگ براى بشر

قل هو نبؤا عظيم

{نبأ} به خبرى گفته مى شود كه داراى فايده بسيار باشد (مفردات راغب). در اين كه مقصود از اين خبر چيست و ضمير {هو} به چه چيز برمى گردد، ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد: 1_ برخى آن را رسالت انذارگرى پيامبر(ص) و توحيد الهى مى دانند كه در ضمن آيه قبل از آن ياد شده است. 2_ برخى ديگر آن را مربوط به بحث معاد مى شمرند كه در ضمن آيات 49 تا 64 از آن ياد گرديده است. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 70 - 1،2،3،6

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به ابلاغ چگونگى آگاه شدنش از ملأ اعلى ( عالم فرشتگان ) و منشأ اطلاعات و اخبارش درباره آدم ( ع ) ، فرشتگان و . . .

ما كان لى من علم بالملأ الأعلى . .. إن يوحى إلىّ

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور به ابلاغ رسالت و تكليف خود به مردم و رفع اتهام از خويش

إن يوحى إلىّ إلاّ أنّما أنا نذير مبين

حصر در {إنّما أنا نذير. ..} از نوع حصر اضافى است و نسبت به افتراهاى مشركان عليه پيامبراسلام(ص) سنجيده شده است. آنان، ايشان را

به شاعر، ساحر، دروغگو و مجنون بودن متهم مى كردند. خداوند نيز در پاسخ آنان فرمود: او تنها يك منذر و اخطارگر الهى است.

3 - انذار و اخطار به مردمان ، رسالت و تكليف پيامبراسلام ( ص )

إنّما أنا نذير

6 - وحى به پيامبر ( ص ) ، تنها در محدوده انذار به مردمان و به منظور اخطار به آنان بوده است .

إن يوحى إلىّ إلاّ أنّما أنا نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 11

11 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بيدار كردن مردمان و توجه دادن آنان به ارزش علم و معرفت و برترى عالمان بر جاهلان

قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لايعلمون

مأموريت پيامبر(ص) به اعلام اين حقيقت روشن كه عالمان با جاهلان برابر نيستند، صرفاً براى بيدار كردن مردم و توجه دادن آنان به ارزش والاى علم و معرفت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور فراخواندن مؤمنان به تقواپيشگى و پرواداشتن از پروردگار

قل ي_عباد الذين ءامنوا اتّقوا ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 11 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام موضع سازش ناپذير عقيدتى و توحيدى خود به مردم

قل إنّى أُمرت أن أعبد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 12 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام مواضع عقيدتى خود و پيش گامى اش در پذيرش

اسلام

قل . .. و أُمرت لأن أكون أوّل المسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 13 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام هراس داشتن خود از پيامد هاى ناگوار اخروى عصيان و نافرمانى خدا به مردم

قل إنّى أخاف إن عصيت ربّى عذاب يوم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 14 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلان موضع عقيدتى و توحيدى خود به مردم

قل اللّه أعبد مخلصًا له دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 9

9 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ بشارت خداوند به بندگان خالص او است .

فبشّر عباد

كلمه {عباد} به ضمير متكلم اضافه شده است; ولى در كلام حذف گرديده و تقدير آن {عبادى} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ بشارت الهى به بندگانى كه به سخنان ديگران گوش فرا مى دهند و آن گاه از بهترين آنها پيروى مى كنند .

فبشّر عباد . الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 4،9

4 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پايدارى بر مواضع خود و استمرار رسالت خويش

قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

9 - توكل و اتكال پيامبراسلام ( ص ) بر خداوند ، سبب اعتماد به نفس و پشت

گرمى آن حضرت در مبارزه با دشمنان و نيل به اهداف رسالت

قل حسبى اللّه عليه يتوكّل المتوكّلون . قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسو

يادآورى توكل و اتكال بر خداوند (در آيه قبل) پيش از اعلام موضع قاطع خود به دشمنان، مى تواند گوياى برداشت بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 43 - 5

5 - مأموريت پيامبر ( ص ) ، براى احتجاج با مشركان و اثبات ناتوانى مطلق معبود ها و پوچى آيين شرك

قل أَوَلو كانوا لايملكون شيئًا و لايعقلون

برداشت ياد شده از تصريح به ابلاغ حقيقت ياد شده (قل) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 44 - 10

10 - پيامبر ( ص ) مأمور مبارزه علنى و صريح با عقايد مشركان ( چون عقيده به شفاعت كردن معبود ها و توانايى آنان بر اين كار )

أم اتّخذوا من دون اللّه شفعاء قل أَوَلو كانوا لايملكون شيئًا و لايعقلون . قل للّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 53 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام اميدبخش رحمت و آمرزش خداوند به بندگان گنه كار

قل ي_عبادى الذين أسرفوا على أنفسهم لاتقنطوا من رحمة اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 1،4

1 - پيامبر ( ص ) مأمور انذار و اخطار به مردم درباره روز قيامت

و أنذرهم يوم الأزفة

4 - پيامبر ( ص ) ، مأمور انذار و اخطار مردم از

لحظه فرا رسيدن مرگ و قريب الوقوع بودن آن براى همگان

و أنذرهم يوم الأزفة

برخى از مفسران {يوم الآزفة} را روز فرا رسيدن مرگ دانسته اند; زيرا آنچه نزديك به انسان و قريب الوقوع است، لحظه مرگ او است. هم چنين تعبير {إذ القلوب لدى الحناجر...} درباره لحظه مرگ انسان ها، مناسب تر از لحظه فرا رسيدن قيامت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، در نيمه نخست رسالت خود با انواع مشكلات و موانع روبه رو بود .

فاصبر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مكه نازل شده است و توصيه خداوند به صبر، بيانگر وجود مشكلات بسيار مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 2،3،7

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام مخالفت خود با عبادت غيرخدا و منصرف كردن مشركان از فكر تأثيرگذارى در عقايد آن حضرت

إنّى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه لمّا جاءنى البيّن_ت

پيامبر(ص)، به در دست داشتن دلايل و براهين روشن در مخالفت خود با عبادت غير خدا تصريح فرمود. اين مطلب مى تواند به منظور مأيوس ساختن مشركان باشد; زيرا كسى كه در عقيده خود داراى دلايل روشن باشد، تأثيرپذيرى او از ديگر عقايد نا ممكن خواهد بود.

3 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام در دست داشتن دلايل و برهان هاى روشن بر بطلان عقيده شرك آلود و درستى آيين توحيدى

إنّى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه لمّا

جاءنى البيّن_ت

7 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام صريح مواضع عقيدتى خويش و تسليم ناپذير بودنش ، در برابر دشمنان و عقايد باطل و شرك آلود

و أُمرت أن أُسلم لربّ الع_لمين

تصريح پيامبر(ص) به تسليم محض بودن خود در برابر خداوند، مى تواند پاسخى به فشارها و تهديدهاى دشمنان و مشركان عليه ايشان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 1

1 - تأكيد پيامبر ( ص ) ، بر نقش پيام آورى خويش در مقابل مخالفت ها و بهانه جويى هاى مشركان

و قالوا قلوبنا فى أكنّة . .. قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 13 - 1

1 - پيامبر ( ص ) مأمور بيم دادن به كسانى كه آيات روشن توحيد و ربوبيت خداوند را نپذيرفته ، از آن اعراض مى كنند .

فإن أعرضوا فقل أنذرتكم

آيات پيشين _ كه بيانگر دلايل توحيد و ربوبيت يگانه خداوند بود _ قرينه بر اين است كه متعلق {أعرضوا} دلايل روشن توحيد و ربوبيت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 1

1 - پيامبر ( ص ) مأمور به دعوت مردمان به اقامه دين و پرهيز از اختلافات و تفرقه در آن

أن أقيموا الدين و لاتتفرّقوا فيه . .. فلذلك فادع

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ذلك} اشاره به جمله {أقيموا الدين و. ..} باشد. گفتنى است كه بر اين مبنا لام {لذلك} به معناى {إلى} خواهد بود.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 6 - 2

2 - رسالت پيامبراكرم ( ص ) ، در ادامه سنت الهى بر بعثت پيامبران

و كم أرسلنا من نبىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 2

2 - دلدارى خداوند به پيامبراكرم ( ص ) ، در مسير مبارزه با مشكلات رسالت

و كذلك ما أرسلنا من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 81 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، رساننده پيام خدا و بيان كننده استدلال هاى او ، براى انسان ها

قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 - 2،6

2 - رسالت پيامبراكرم ( ص ) ، ادامه رسالت موسى و ساير پيامبران بود ; نه امرى ناآشنا و دور از انتظار .

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل . .. و النبوّة ... ثمّ جعلن_ك على شريعة من الأمر

الف و لام {الأمر} در اين آيه، مى تواند براى عهد ذكرى باشد و نظر به امر رسالت و اعطاى كتاب و حكومت داشته باشد كه در آيات پيشين بيان شده است.

6 - پيامبر ( ص ) ، موظف به اجراى دقيق شريعت و دستورات دينى

ثمّ جعلن_ك على شريعة من الأمر فاتّبعها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 4 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، مأمور به تذكر ضعف و ناتوانى بت ها به مشركان

قل أرءيتم ما تدعون . .. ماذا خلقوا

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 2

2- رسالت پيامبر اكرم ( ص ) ، در تداوم خط رسالت فرستادگان الهى

قل ما كنت بدعًا من الرسل

تعبير {ما كنت بدعًا من الرسل} بدين معنا است كه رسالت پيامبر اسلام(ص)، بدعت و امرى بى سابقه نيست كه پذيرش و درك آن، براى مردم دشوار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 1

1- پيامبر ( ص ) مأمور يادكرد سرگذشت پيامبر قوم عاد و تلاش هاى وى در جهت انذار قومش

و اذكر أخا عاد إذ أنذر قومه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 8 - 2

2 - گواه بودن بر اعمال خلق و تبشير و انذار آنان ، از وظايف مهم پيامبر اسلام

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا مبشّرًا و نذيرًا

اهميت وظايف ياد شده، از تخصيص يافتن به ذكر استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 1،9

1- محمد ( ص ) ، رسول خدا و پيامدار از جانب او

محمّد رسول اللّه

9- شدّت با دشمنان دين و عطوفت با خداجويان ، از برجسته ترين مبانى رسالت پيامبر اسلام ( ص )

محمّد رسول اللّه و الذين معه أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم

پيامبر(ص) در آيه با وصف رسالت معرفى گرديده و در واقع روى وصف رسالت، تكيه شده است و بر اين وصف دو خصلت مهم {أشدّاء على الكفّار} و {رحماء بينهم} مترتب گشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 -

14 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور رد ادعاى ايمان باديه نشينان ، در عين پذيرش اسلام آنان

قل لم تؤمنوا و ل_كن قولوا أسلمنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 50 - 7

7 - مأموريت پيامبر ( ص ) ، انذار خلق از عذاب الهى با بيانى روشن و بى ابهام

إنّى لكم منه نذير مبين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {منه}، اين باشد كه پيامبر(ص)، مردم را از عذاب الهى (من عذابه) بيم دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 51 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، انذارگر و بيم دهنده آدميان از عواقب شوم شرك

و لاتجعلوا مع اللّه . .. إنّى لكم منه نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ادامه دادن هشدار ها و تذكر هاى خويش ، بدون نگرانى از اتهام هاى كافران

فذكّر

از ذيل آيه شريفه استفاده مى شود كه پيامبر(ص)، نبايست به اتهام هاى مشركان بينديشد; بلكه وظيفه آن حضرت ادامه دادن به تبليغ خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 8

8 - وانهادن كافران و تحمل عداوت آنان ، تكليفى الهى براى پيامبر ( ص )

فذرهم . .. و اصبر لحكم ربّك

بنابراين كه {و اصبر} عطف بر {فذرهم} باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم

- 53 - 30 - 7

7 - هدايت ناپذيرى مشركان خداگريز ، موجب فرمان الهى به پيامبر ( ص ) در روى گردانى از تبليغ و هدايت آنان

فأعرض عن من تولّى . .. إنّ ربّك هو أعلم

با توجه به اين كه جمله {إنّ ربّك. ..} تعليل براى {فأعرض...} است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 49 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بيان حقايق مربوط به قيامت و پاسخ گويى به شبهات القا شده از سوى منكران آن

أءنّا لمبعوثون . .. قل إنّ الأوّلين و الأخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 20

20 - { عن فضيل بن يسار ، قال : سمعت أباعبداللّه ( ع ) يقول : . . .ان اللّه عزّوجلّ أدّب نبيّه . . . ثمّ فوّض إليه أمر الدين و الاُمّة ليسوس عباده فقال عزّوجلّ : { ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا . . . } ;

فضيل بن يسار گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: خداوند عزّوجلّ، رسول خود را به صفات نيك آراست. .. سپس امر دين و امت را به او واگذار كرد تا سياست اداره امور امت را بر عهده گيرد. پس خداى عزّوجلّ فرمود: ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 12

12 - پايبندى به اصول اخلاقى ، شرط ايمان به خداى يگانه و رسالت پيامبر (

ص )

على أن لايشركن باللّه شيئًا و لايسرقن

ياد كرد {و لايسرقن. ..} _ كه جنبه عملى ايمان را مى نماياند _ در پى {على أن لايشركن...}، بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 7 - 5

5 - دعوت كردن مردم به تسليم شدن در برابر خداوند و دستور هاى او ، رسالت پيامبراكرم ( ص )

و هو يدعى إلى الإسل_م

{يدعى} به صورت مجهول آمده است; چون، دعوت كننده (پيامبراكرم(ص)) معلوم مى باشد. بنابراين، اصل جمله به شكل زير است: {و الرسول يدعوه إلى الإسلام}. گفتنى است كه كلمه {اسلام} در لغت به معناى تسليم و انقياد است و دين خداوند بدين جهت اسلام ناميده شده كه مردم را به اطاعت و انقياد در برابر فرمان ها و دستورات الهى فرا مى خواند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 9 - 1،2،8

1 - حضرت محمد ( ص ) ، فرستاده خداوند است .

هو الذى أرسل رسوله

2 - هدايت و راهنمايى انسان ها ، مسؤوليتى الهى بر دوش پيامبر ( ص )

أرسل رسوله بالهدى

8 - پيامبر ( ص ) ، آورنده دين حق از سوى خداوند

أرسل رسوله بالهدى و دين الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 10

10 - پيامبر ( ص ) مأمور ابلاغ بشارت خداوند ( قريب الوقوع بودن فتح مكه ) ، به مسلمانان مشتاق و منتظر

و أُخرى تحبّونها . .. و بشّر المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه

- 62 - 2 - 1

1 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول خدا و مبعوث شده از جانب او

هو الذى بعث فى الأُمّيّن رسولاً منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 7

7 - مأموريت پيامبر ( ص ) از سوى خداوند ، براى بيان جايگاه بلند نماز در پيشگاه الهى

قل ما عند اللّه خير من اللهو و من التج_رة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 12 - 4

4 - ابلاغ روشن و بدون ابهام پيام هاى الهى به مردم ، تكليف پيامبراسلام ( ص )

فإنّما على رسولنا البل_غ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، تلاوت گر آيات الهى ( قرآن ) براى مردم

رسولاً يتلوا عليكم ءاي_ت اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 23 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور توجه دادن مردم به مبدأ پيدايش بشر و نعمت هاى نهفته در وجود او

قل هو الذى أنشاكم و جعل لكم السمع و الأبص_ر و الأفئدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 26 - 1،4

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به پرسش ها و شبهه انگيزى هاى كافران و منكران معاد ، در باور هاى دينى مردم و آگاهى دادن به آنان

و يقولون متى ه_ذا الوعد . .. قل إنّما العلم عند اللّه

4 - انذار

و اخطار به مردمان ، در قلمرو رسالت پيامبراسلام ( ص )

و إنّما أنا نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 29 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام مواضع عقيدتى خويش و معرفى آن به مردم ; همچون ايمان به خداوند رحمان و توكل بر او در زندگى

قل هو الرحم_ن ءامنّا به و عليه توكّلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 10 - 1،4

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پرهيز از اجابت خواسته هاى سوگند خورندگان بى مبالات

و لاتطع كلّ حلاّف

{حلاّف} صيغه مبالغه است. ازاين رو مى رساند كه حلاّف كسى است كه بسيار سوگند ياد مى كند و بر اين كار عادت كرده است; چه آن كه راست و بجا باشد و چه دروغ و بى جا. بدين جهت در برداشت ياد شده، تعبير بى مبالاتى آمده است.

4 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پرهيز از اجابت خواسته هاى فرومايگان

و لاتطع كلّ. .. مهين

{مهانت} (از ماده {مهين}) به معناى حقارت و قلّت تدبير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 11 - 1،4

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پرهيز از اجابت خواسته هاى افراد عيب جو

و لاتطع كلّ . .. همّاز

{همّاز}، مرادف {عيّاب} و به معناى عيب جو است.

4 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پرهيز از اجابت خواسته هاى سخن چينان

و لاتطع كلّ . .. مشّاء بنميم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم

- 68 - 12 - 1،2،5،8

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پرهيز از اجابت خواست كسانى كه مانع خير در جامعه اند .

و لاتطع كلّ . .. منّاع للخير

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پرهيز از اجابت خواسته هاى افراد بخيل و خسيس

و لاتطع كلّ . .. منّاع للخير

برخى از مفسران، احتمال داده اند كه {خير} در اين آيه، به معناى مال است و مقصود از {منّاع للخير} كسانى اند كه از دادن مال خود به ديگران خوددارى مى كنند; يعنى، بخيل و خسيس اند.

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پرهيز از اجابت خواسته هاى تجاوزگران

و لاتطع كلّ . .. معتد

8 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پرهيز از اجابت خواسته هاى گناه پيشگان

و لاتطع كلّ . .. أثيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 13 - 1،4

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پرهيز از اجابت خواسته هاى افراد درشت خوى و بدخلق

و لاتطع كلّ . .. عتلّ

{عتّل} مرادف با {فظ و غليظ} (درشت خوى و خشن) است (لسان العرب).

4 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پرهيز از اجابت خواسته هاى افراد بى ريشه و تبار

و لاتطع كلّ . .. زنيم

{زنيم} به زنازاده و كسى كه خود را به قومى مى چسباند _ ولى از آنان نيست _ گفته مى شود (لسان العرب). بنابه نوشته مفسران، آيات اين بخش درباره وليدبن مغيره نازل شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 40 - 1

1 - پيامبر ( ص )

، مأمور پرسش از مبانى دينى مشركان و زير سؤال بردن آنها

سلهم أيّهم بذلك زعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 42 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به واگذارى كافران حق ناپذير ، باطل گرا و بازيگر به حال خود ، پس از اتمام حجت به آنان

فذرهم يخوضوا و يلعبوا

{خوض} (مصدر {يخوضوا}) در اصل به معناى حركت در آب است; ولى در مواردى به كار مى رود كه انسان، غوطهور در مسائل باطل و ناپسند مى شود; مانند همين آيه كه كافران، سخنان ناروايى درباره اسلام و پيامبر(ص) بر زبان مى آوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 16 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام فايده و نقش ايمان و دين دارى در زندگى انس و جن

و ألّوِاستق_موا على الطريقة لأسقين_هم ماء غدقًا

جمله {و ألّوِاستقاموا. ..} عطف بر {أنّه استمع...} است; يعنى، {قل اُوحى إلىّ ألّوِاستقاموا...}. گفتنى است كه مقصود از {طريقة}، راه ايمان و اسلام و پيروى از قرآن كريم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 18 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام فلسفه وجودى مساجد و معابد

و أنّ المس_جد للّه

جمله {أنّ المساجد للّه}، عطف بر {أنّه استمع. ..}است; يعنى، {قل اُوحى إلىّ أنّ المساجد للّه...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 2 - 1

1 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر قيام براى انجام

رسالت و دعوت مردم به اسلام

قم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 7 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به صبر و پايدارى در انجام دادن رسالت خويش

و لربّك فاصبر

2 - جلب رضاى خداوند ، فلسفه و هدف صبر و پايدارى پيامبر ( ص ) در دوران رسالت

و لربّك فاصبر

لام در {لربّك} براى تعليل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 24 - 1

1 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر صبر و شكيبايى در برابر حكم پروردگار ( تبليغ قرآن و اجراى تعاليم آن )

فاصبر لحكم ربّك

مقصود از حكم پروردگار _ به قرينه آيه پيش _ تبليغ قرآن و اجراى تعاليم آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 24 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ بشارت ها و تهديد هاى خداوند به مردم

فبشّرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور فرصت دادن به كافران عصر بعثت و پرهيز از نفرين و درخواست عذاب سريع براى آنان

فمهّل الك_فرين أمهلهم رويدًا

{مَهِّل} و {أمهِل} به يك معنا است; گرچه برخى گفته اند: {مَهِّل} فرمان به مهلت لحظه به لحظه و تدريجى است و {أمهل} فرمان به يك مهلت. تكرار فرمان با دو لفظ متفاوت _ به گونه اى كه دو فرمان مستقل به نظر آيد _ تأكيد بيشترى به همراه دارد. كلمه {رويداً} ممكن

است، تصغير {رَوْد} (مهلت دادن) باشد; يعنى، مهلت كوتاه و نيز مى تواند اسم فعل و به معناى {أمهل} باشد كه براى سومين بار فرمان مهلت را تكرار كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 9 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور موعظه و زنده نگه داشتن تعاليم الهى در اذهان مردم

فذكّر

{تذكير} (مصدر {ذكّر}) به معناى موعظه كردن است (قاموس)، ذكر و حفظ به يك معنا است; جز اين كه حفظ به فراگيرى نظر دارد و ذكر به حضور در ذهن. (مفردات)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 1،2،4

1 - رسالت الهى و دعوت مردم به دين ، وظيفه اى سنگين بر دوش پيامبر ( ص )

و وضعنا عنك وزرك

{وزر}; يعنى، سنگينى و {وزير}، به معناى كسى است كه وظايف سنگين فرمانروايش را برعهده مى گيرد (مفردات). مصداق مورد نظر از {وزر} _ به قرينه شرح صدر كه در آيه قبل آمده بود _ تكاليف دشوار و رسالت سنگينى بود كه در صورت فقدان امدادهاى ويژه خداوند، تحمّل آن بر پيامبر(ص) سخت بود.

2 - خداوند با امداد هاى ويژه به پيامبر ( ص ) او را به انجام دادن رسالت هاى الهى و اجراى برنامه هاى سنگين اسلام ، موفّق ساخت .

و وضعنا عنك وزرك

4 - ناشناخته ماندن رسالت پيامبر ( ص ) در آغاز بعثت ، مايه سيطره افكندن اندوهى سنگين بر آن حضرت

وزرك

مراد از {وزر} _ با توجّه به آيه {و رفعنا لك ذكرك} _ مى تواند نقطه مقابل {بلند آوازه

بودن} باشد; يعنى، ناشناخته ماندن رسول اكرم(ص)، سبب شده بود كه رسالت ها و تعاليم او مهجور مانده و غمى سنگين براى آن حضرت به وجود آيد. تناسب دو فعل {وضعنا} (فرونهاديم) و {رفعنا} (بالابرديم)، مؤيد اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 1 - 1،3،11

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور دريافت قرآن و قرائت آن

اقرأ

{قرائت}، ممكن است به تلفّظ يا مرور در ذهن انجام گيرد و در آيه شريفه _ به اين دليل كه پيش از آن چيزى نازل نشده بود تا پيامبر(ص) مأمور به قرائت آن شود _ مراد دريافت و قرائت آياتى است كه بعد از فرمان {اقرء} نازل مى شود. اين فرمان، شامل قرائت كلمه {اقرء} نيز مى باشد; نظير آن كه گفته شود: {آنچه را مى گويم، گوش كن} كه شامل همين جمله نيز مى گردد.

3 - پيامبر ( ص ) ، مأمور آغاز قرائت قرآن ، با نام خداوند

اقرأ باسم ربّك

حرف {باء} در {باسم}، به حال محذوفى نظير {مبتدءاً} يا {مفتتحاً} تعلق دارد.

11 - الزام پيامبر ( ص ) به قرائت قرآن در آغاز رسالت ، مايه رشد و تعالى آن حضرت و از جلوه هاى ربوبيت خداوند بود .

اقرأ باسم ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 3 - 1

1 - خداوند ، با تأكيد بر فرمان خويش ، پيامبر ( ص ) را به دريافت و قرائت قرآن در آغاز رسالتش فرا خواند .

اقرأ . .. اقرأ

فرمان {اقرأ}، تكرار و تأكيد فرمانى است كه در آغاز سوره

آمده بود و مفعول محذوف آن نيز _ به قرينه سياق كلام _ مطالبى است كه بعد از آن فرمان، وحى خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 2

2 - بى اعتنايى به خواسته هاى مخالفان نماز و سرپيچى از دستورات آنان ، فرمان خداوند به پيامبر ( ص )

لاتطعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 1 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور مخاطب ساختن كافران و ابلاغ آشكار مواضع خويش

قل ي_أيّها الك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 2 - 2،5

2 - قاطعيت در اعلان جدايى از مشركان و نفى ارتباط با برنامه هاى عبادى آنان ، وظيفه اى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

قل . .. لا أعبد ما تعبدون

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ تباين معبود خود با معبود هاى مشركان و تصريح به ناهماهنگى كامل ، بين شرك و توحيد

قل . .. لا أعبد ما تعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 3 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مأمور افشاى سرسختى مشركان در ترك پرستش خداوند ; حتى در فرض محال تن دادن پيامبر ( ص ) به پرستش معبود هاى آنان

و لا أنتم ع_بدون ما أعبد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 4 - 2

2 - آگاه ساختن مشركان به غير قابل پذيرش بودن شرك براى پيامبر

( ص ) ، وظيفه الهى آن حضرت

قل ي_أيّها الك_فرون . .. و لا أنا عابد ما عبدتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 5 - 3

3 - تصريح به آمادگى نداشتن مشركان براى پذيرش توحيد در هيچ زمان و تأكيد بر واهى بودن پيشنهاد سازش از سوى آنان ، وظيفه اى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

قل . .. و لا أنتم ع_بدون ما أعبد

آيات آغاز سوره _ كه تسامح طرفين را در زمان آينده منتفى دانست _ با مفهوم خود، تكليف زمان حال را نيز روشن كرده است. در اين حال، وضعيت زمان حال به صراحت در اين آيه، بيان شد تا موضع گيرى ها شفاف باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 2

2 - تسبيح و حمد خداوند و استغفار به درگاه او ، پس از مشاهده امداد هاى الهى و گرايش وسيع مردم ، به دين ، فرمان و توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

إذا جاء نصر اللّه و الفتح . و رأيت الناس يدخلون فى دين اللّه أفواجًا . فسبّح بحم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 1 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور آموختن توحيد به مردم

قل هو اللّه أحد

رضايت از بيعت كنندگان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 1

1 - خشنودى و رضايت حتمى خداوند ، از مؤمنان بيعت كننده با پيامبر ( ص

) در سفر حديبيه

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك تحت الشجرة

رضايت به عطاياى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 59 - 1

1 _ لزوم خشنود بودن به عطاى خدا و رسولش و طمع نداشتن به بيش از حق خود

و لو أنهم رضوا ما ءاتيهم اللّه و رسوله

رضايت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 7،13

7 _ جلب رضايت رسول خدا ( ص ) ، جلب رضايت خداست .

و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه

به كارگيرى ضمير مفرد در {يرضوه}، بيانگر اين است كه رضايت رسول خدا (ص)، رضايت خدا بوده و در اين جهت تفاوتى وجود ندارد.

13 _ ايمان واقعى ، مستلزم تلاش براى جلب رضايت خدا و رسولش

و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه إن كانوا مؤمنين

رضايت همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 9،10،13،14،15،18

9 - واگذار شدن تقديم و تأخير همخوابگى با همسران ، به تصميم پيامبر ( ص ) به منظور فراهم آوردن رضايت آنان است .

ترجى من تشاء منهنّ . .. ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين

10 - فراهم آوردن زمينه هاى رضايت همه همسران پيامبر ( ص ) در زندگى مشترك شان با آن حضرت ، امرى مهم و قابل توجه بود .

ترجى من تشاء منهنّ . .. ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين بما ءاتيتهنّ

13 - خدايى بودن حق تصميم گيرى پيامبر ( ص ) درباره همخوابگى با همسران

، مايه شادمانى آنان و موجب رفع نگرانى شان است .

ترجى من تشاء منهنّ . .. ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين بما ءاتيتهنّ

احتمال دارد كه مشارٌاليه {ذلك} اصلِ حكمى باشد كه آن حضرت، با آن، حقّ پيدا كرد تا مجاز به چنان رفتارى با همسران خود باشد. در اين صورت، رضايت و رفع نگرانى از آنان، باز مى گردد به اين كه آنان، چون به حكم خداوند تن در مى دهند، و آنچه از پيامبر(ص) مى رسد تابع حكم خدا است از آنان راضى اند.

14 - مُجاز بودن پيامبر ( ص ) به بازگرداندن زنى كه او را مطلّقه كرده ، حكمى است كه مايه شادمانى همسران آن حضرت و موجب رفع اندوه از آنان مى شود .

و من ابتغيت ممّن عزلت فلاجناح عليك ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ

بنابراين اين كه مشارٌاليه {ذلك} مفادِ فراز {مَن ابتغيت ممَّن عزلت. ..} باشد، نكته بالا قابل استفاده است.

15 - در صورتى كه پيامبر ( ص ) به همسران خود چيزى پرداخت كند ، آنان به دليل اين كه حقِّ تصميم و درخواستى از آن حضرت ندارند ، خوشحال و شادمان خواهند شد .

قل لأزوجك إن كنتنّ . .. فتعالين أُمتّعكنّ ... و إن كنتنّ تردن اللّه ... منكنّ أج

اعلام رضايت همسران پيامبر با دريافت چيزى از آن حضرت، با توجه به اين كه آنان، هيچ حقِّ اعتراضى درباره تصميم او ندارند و حق تصميم، به آن حضرت واگذار شده است، مى تواند به اين خاطر باشد كه آنان وقتى هيچ چيزى را نبايد مطالبه كنند و بايد درباره تصميم پيامبر(ص) تسليم باشند، آنگاه

كه چيزى دريافت كنند، شادمان مى شوند.

18 - تشويق پيامبر ( ص ) از سوى خداوند به فراهم آوردن زمينه هاى رضايت همه همسرانش با وجود داشتن حق هرگونه تصميم و اختيار درباره آنان

ترجى من تشاء . .. ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين بما ... و اللّه يعل

ذكر فلسفه حكمى كه به پيامبر(ص) داده شده، مى تواند رهنمودى باشد به آن حضرت كه تلاش كند با وجود حق تصميم داشتن درباره همخوابگى با همسران اش، آنان را راضى نگهدارد. لازم به ذكر است كه فراز {واللّه يعلم...} پس از بيان نكته ياد شده مى تواند به برداشت بالا، اشاره داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 9

9 - مجاز نبودن پيامبر ( ص ) به طلاق همسران خود و جايگزين كردن ديگران به جاى آنان ، به خاطر جلب رضايت همسران و اطمينان بخشى به آنان است .

ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ . .. لايحلّ ... و لا أن تبدّل بهنّ من أزوج

رفاه دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 205 - 2

2 - جبهه مخالف پيامبر ( ص ) ، متشكل از گروهى مرفه و برخوردار از نعمت

أفرءيت إن متّعن_هم سنين

رفاه مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 15 - 4

4 - مخالفان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، از قشر مرفّه ، قدرتمند و افزون خواه بودند .

و جعلت له مالاً ممدودًا . و بنين شهودًا

. و مهّدت له تمهيدًا . ثمّ يطمع أن أزيد

رفع اذيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 14

14 - فلسفه فرمان به زود پراكنده شدن از ميهمانى پيامبر ( ص ) ، رفع زحمت و اذيت از آن حضرت است .

و لامستئنسين لحديث إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ

بنابراين كه مشاراليه {ذلكم} همين جمله {و لامستئنسين لحديث} باشد، نكته بالا، قابل استفاده است.

رفع تهمت از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 65 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور به ابلاغ رسالت و تكليف خود به مردم و رفع اتهام از خويش

قل إنّما أنا منذر

حصر {إنّما أنا. ..} از نوع حصر اضافى است و نسبت به افتراهاى مشركان عليه پيامبراسلام(ص) سنجيده شده است. آنان حضرت رسول(ص) را به ساحر، شاعر و يا مجنون بودن متهم مى كردند. خداوند نيز در پاسخ آنان فرمود: او تنها منذر و اخطارگر الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 70 - 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور به ابلاغ رسالت و تكليف خود به مردم و رفع اتهام از خويش

إن يوحى إلىّ إلاّ أنّما أنا نذير مبين

حصر در {إنّما أنا نذير. ..} از نوع حصر اضافى است و نسبت به افتراهاى مشركان عليه پيامبراسلام(ص) سنجيده شده است. آنان، ايشان را به شاعر، ساحر، دروغگو و مجنون بودن متهم مى كردند. خداوند نيز در پاسخ آنان فرمود: او تنها يك منذر و اخطارگر الهى است.

رفع

سختى از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 31،34

31 - اختصاص احكام ويژه اى براى ازدواج پيامبر ( ص ) ، به منظور رفع مشقت و حرج از آن حضرت است .

إنّا أحللنا لك أزوجك . .. و ما ملكت يمينك ... لكيلا يكون عليك حرج

34 - تشريع احكامى اختصاصى براى پيامبر ( ص ) به منظور رفع حرج از آن حضرت ، برخاسته از آمرزندگى و رحمت خداوند است .

لكيلا يكون عليك حرج و كان اللّه غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 4

4 - واگذارى حق تصميم و اختيار درباره همبسترى با همسران ، به خود پيامبر ( ص ) به خاطر رفع مشقت از آن حضرت است .

لكيلا يكون عليك حرج . .. ترجى من تشاء منهنّ

رفع نگرانى از همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 8،11،13،14

8 - واگذارشدن طلاق هر يك از همسران و يا عدم آن ، به پيامبر ( ص ) به منظور رفع نگرانى از همسران آن حضرت است .

ترجى من تشاء منهنّ . .. ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ

{تقرّ} از ريشه {قرّ} به معناى {سردى}، و {قرّة العين} كنايه از سرور و خوشحالى است (مفردات راغب). لازم به ذكر است كه برداشت بالا، بنابراين است كه مشاراليه {ذلك} عبارت {ترجى من تشاء ... و تؤوى إليك من تشاء} باشد.

11 - برداشتن زمينه هاى نگرانى و اندوه همسران پيامبر در زندگى مشترك

خود با آن حضرت ، مورد توجه خداوند بود .

ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين بما ءاتيتهنّ كلّهنّ

13 - خدايى بودن حق تصميم گيرى پيامبر ( ص ) درباره همخوابگى با همسران ، مايه شادمانى آنان و موجب رفع نگرانى شان است .

ترجى من تشاء منهنّ . .. ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين بما ءاتيتهنّ

احتمال دارد كه مشارٌاليه {ذلك} اصلِ حكمى باشد كه آن حضرت، با آن، حقّ پيدا كرد تا مجاز به چنان رفتارى با همسران خود باشد. در اين صورت، رضايت و رفع نگرانى از آنان، باز مى گردد به اين كه آنان، چون به حكم خداوند تن در مى دهند، و آنچه از پيامبر(ص) مى رسد تابع حكم خدا است از آنان راضى اند.

14 - مُجاز بودن پيامبر ( ص ) به بازگرداندن زنى كه او را مطلّقه كرده ، حكمى است كه مايه شادمانى همسران آن حضرت و موجب رفع اندوه از آنان مى شود .

و من ابتغيت ممّن عزلت فلاجناح عليك ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ

بنابراين اين كه مشارٌاليه {ذلك} مفادِ فراز {مَن ابتغيت ممَّن عزلت. ..} باشد، نكته بالا قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 8

8 - دستور به عدم حلّيت ازدواج پيامبر ( ص ) با زنانى غير از همسران موجود و يا تعيين شده ، به منظور رفع نگرانى از آنان بوده است .

ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ . .. لايحلّ لك النساء من بعد

رفع نگرانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- انعام - 6 - 112 - 5

5 _ دلدارى خداوند به پيامبر(ص) و رفع نگرانى او نسبت به لجاجت مخالفان

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا

از اهداف اين يادآورى تاريخى به پيامبر(ص) مى تواند رفع ناراحتى و دلگيرى آن حضرت از خصومت و مخالفتهاى كافران باشد.

رموز بين خدا و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 1 - 1،2

1 - { عن على بن الحسين ( ع ) فى دعاء له : الهى و سيدى . . . قلت : . . . { الم ذلك الكتاب لاريب فيه . . . } ثنيت بالكتاب مع القسم الذى هو اسم من اختصصته لوحيك و استودعته سرّ غيبك . . . ;

از امام سجاد (ع) روايت شده كه در ضمن دعايى به درگاه خدا عرض كرد: اى معبود من! و اى سيد من! . .. فرمودى: ... {الم ذلك الكتاب ...} ]و بدين طريق[ سخن از كتاب خود را توأم با قسمى آوردى كه نام كسى است كه او را به وحى خود اختصاص دادى و راز غيب خويش را به وديعت به او سپردى ...}.

2 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : { الم } رمز و اشارة بينه و بين حبيبه محمد ( ص ) أراد أن لا يطلع عليه سواهما . . . ;

{الم} رمز و اشاره است بين خدا و حبيب خود، محمد (ص) كه خواسته است هيچ كس غير از خود و رسولش، از آن آگاه نشود . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - حجر - 15 - 1 - 10

10- { عن جابربن عبدالله الأنصارى قال : . . . وجدت . . . سيدى على بن الحسين ( ع ) . . . يدعو . . . و قال : إلهى و سيدى . . . و قلت : . . . { ألر تلك آيات الكتاب } . . . ثنيت بالكتاب مع القسم الذى هو اسم من اختصصته لوحيك و استودعته سرّ غيبك ;

از جابربن عبدالله أنصارى روايت شده است كه گفت: آقا و سرورم على بن الحسين(ع) رايافتم در حالى كه . .. دعا مى كرد ... و مى گفت: اى معبود من و اى سيد من!...تو فرمودى:... {ألر تلك آيات الكتاب} [و بدين طريق ]سخن از كتاب خود را توأم با قسمى آوردى كه نام كسى است كه او را به وحى خود اختصاص دادى و راز غيب خويش را به وديعت به او سپردى ...}.

رنجهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 6 - 4

4- پيامبر ( ص ) به جهت سرنوشت و پايان بد كافران ، در رنج و تأسّفى عميق بود .

فلعلّك ب_خع نفسك على ءاث_رهم إن لم يؤمنوابه_ذا الحديث أسفًا

مراد از {آثار} مى تواند عاقبت و نتيجه اى باشد كه بر ايمان نياوردن به قرآن (إن لم يؤمنوا بهذا الحديث) مترتّب مى شود. بر اين اساس {باخع نفسك عن اثرهم} يعنى: اى[پيامبر!] خود را به خاطر آثار ناشايستى كه كفر آنان در پى دارد، در رنج و مشقّتى كشنده، قرار مى دهى.

روابط اجتماعى محمد(ص)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، در متن جامعه خويش بود و روابط نزديك و همسان با مردم داشت .

يأكل الطعام و يمشى فى الأسواق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 4 - 5

5 _ روابط اجتماعى پيامبر ( ص ) با مؤمنان ، روابطى ساده و بدون تشريفات

إنّ الذين ينادونك من وراء الحجرت

اين كه افرادى به خود اجازه مى دادند تا پيامبر(ص) را از وراى اتاق ها صدا بزنند و با آن حضرت بر خوردى مانند برخورد با افراد معمولى داشته باشند، پيام دار نكته يادشده است.

روابط اقتصادى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 2

2 _ پيامبر ( ص ) همچون ديگر انسان ها ، نيازمند به غذا و مناسبات اقتصادى با مردم

مالِ ه_ذا الرسول يأكل الطعام و يمشى فى الأسواق

روحيه قوى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 4

4 _ سستى و تخلف منافقان از جهاد ، در روحيه محكم و مصمم پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين تأثيرى نداشت .

رضوا . .. لكن الرسول ... جهدوا

روزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 131 - 18،20

18 - پيامبر ( ص ) برخوردار از رزقى ويژه ، از جانب خداوند

و رزق ربّك خير

با توجه به اين كه همه نعمت هاى دنيا _چنان كه تعبير {متّعنا} گوياى آن است

_ رزق خداوند و عطاى او است; مراد از رزق عطا شده به پيامبر(ص)، رزقى ويژه و از نوع معنوى و اخروى آن خواهد بود. كلمه {ربّ} و نيز اضافه شدن آن به ضمير خطاب، قرينه بر اين نكته است.

20 - رزق ويژه خداوند به پيامبر ( ص ) ، پرتويى از ربوبيت و عنايت او به آن حضرت است .

و رزق ربّك

روزى همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 31 - 2

2 - مهيّا شدن روزى كريمانه از جانب خداوند براى همسران پيامبر در صورت اطاعت خاضعانه آنان از خدا و پيامبر ( ص ) و انجام دادن عمل صالح است .

و من يقنت منكنّ للّه و رسوله و تعمل ص_لحًا . .. و أعتدنا لها رزقًا كريمًا

روش احتجاج محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 16

16 - خداوند ، آموزگار پيامبر ( ص ) در چگونه استدلال كردن و پاسخگويى به مخالفان

قل فلم تقتلون . .. و لقد جاءكم موسى ... قل بئسما ... قل إن كانت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 2

2 - طرح پرسش هاى تنبه بخش و بيدار كننده ، شيوه اى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر ( ص ) در محاجه با مشركان

قل أرءيتم إن جعل اللّه . .. أفلاتسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 1،2

1 - آموزش شيوه محاجه با مشركان از سوى

خداوند به پيامبر ( ص )

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم النهار سرمدًا . .. من إل_ه غير اللّه ... أفلاتبصرون

2 - طرح پرسش هاى تنبه آفرين و بيدارگر ، از شيوه هاى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر در احتجاج با اهل شرك

قل أرءيتم إن جعل اللّه . .. أفلاتبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 9

9 - ارجاع دادن قضاوت و داورى به خداوند ، آخرين راه پيامبر ( ص ) در محاجه كافران و مشركان بهانه جو

قل ربّى أعلم من جاء بالهدى و من هو فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 8

8 - پيامبر ( ص ) براى اثبات حقانيت توحيد و بطلان شرك ، از روش مدارا و تدريج استفاده مى كرد .

قل من يرزقكم . .. و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل ... لاتسئلون عمّا أجرمنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 40 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، در بحث و گفت وگو با مشركان ، از آنان خواستار ارائه دليل عقلى و نقلى روشن بر اثبات درستى عقايد خويش

قل أرءيتم شركاءكم الذين تدعون من دون اللّه أرونى ماذا خلقوا من الأرض . .. أم ءات

{أرءيتم} به معناى {أخبرونى} (به من خبر دهيد) است و {ماذا} اسم استفهام مى باشد و اين سؤال عقلى درباره نقش معبودها در جهان است {أم} نيز براى استفهام بوده و در آن از مشركان خواسته شده

كه نوشته اى از سوى خداوند _ كه حاكى از حقانيت عقايد آنان باشد _ ارائه دهند.

روش برخورد با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 54 - 9

9- ترغيب مشركان از سوى خدا ، به ر ها كردن شيوه هاى خصمانه و انتخاب بهترين سخنان در برخورد با پيامبر ( ص ) و قرآن

قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن . .. إن يشأ يرحمكم أو إن يشأ يعذّبكم

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {عبادى} در آيه قبل و مخاطب در اين آيه، مشركان باشند و خداوند از آنان خواسته است كه در برخورد با پيامبر(ص) و مؤمنان، بهترين سخنان را برگزينند و از خصومت با آنان دست بردارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 29 - 5

5 - همسران پيامبر ، علاوه بر دورى از متاع هاى دنيا و انتخاب زيستن با پيامبر ( ص ) ، بايد كردار نيكو را نيز پيشه مى كردند .

إن كنتنّ تردن اللّه و رسوله . .. فإنّ اللّه أعدّ للمحسن_ت منكنّ أجرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 22

22 - مؤمنان ، با توجه به حياى پيامبر ( ص ) خود ، بايد به گونه اى عمل مى كردند كه موجبات آزار آن حضرت را فراهم نمى آوردند .

إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ فيستحيى منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 1

1 - موضع گيرى ملحدانه

مشركان در برابر پيامبر ( ص ) ، همانند موضع گيرى كافران در برابر رسولان پيشين

ما يقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل من قبلك

روش برخورد با همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 6

6 - رفتار پيامبر ( ص ) با همسران خود ، در صورت ادامه دنياطلبى آنان ، نه تنها بر زور و جبر مبتنى نبود ، بلكه بر آسان گيرى استوار بود .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا . .. فتعالين أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحًا

روش برخورد دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 118 - 7

7 _ ترديد افكنى درباره حليت حيوانى كه با نام خدا ذبح شده باشد، از محورهاى تبليغاتى عليه اسلام و پيامبر(ص) در مكه بوده است.

و إن تطع أكثر من فى الأرض . .. فكلوا مما ذكر اسم الله عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 5

5- استهزا و تمسخر از روش هاى دشمنان و مخالفان عليه پيامبر ( ص )

إنا كفين_ك المستهزءين

توصيف مشركان و مخالفان پيامبر(ص) به {استهزاگران} نشان دهنده اين نكته است كه آنان همواره از اين روش، براى مبارزه با آن حضرت استفاده مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 3

3- مخالفت و عنادورزى كافران با پيامبر ( ص ) ، با تمثيل و توصيف هاى ناروا ، در پى دارنده گمراهى علاج ناپذير براى آنان

كيف ضربوا لك الأمثال فضلّوا

فلايستطيعون سبيلاً

برداشت فوق بنابراين است كه مراد از {سبيلاً} راه هدايت باشد.

روش برخورد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 10

10 _ پيامبر ( ص ) گر چه به همه سخنان از تمامى طيف ها ، گوش فرامى داد ; ولى در مرحله تصديق و پذيرش ، تنها سخنان خدا و مؤمنان را باور داشت .

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم يؤمن باللّه و يؤمن للمؤمنين

برداشت فوق بر اين اساس است كه اضافه {أذن} به {خير} اضافه حقيقيه باشد ; بدين معنا كه پيامبر(ص) تنها شنواى سخنان نيك است و به هر سخنى ترتيب اثر نمى دهد، بلكه تنها سخنان خدا (وحى) و سخنانِ مؤمنان راستين را باور مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 96 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، تحت تعليم خداوند در كيفيت رفتار با مردم

ادفع بالتى هى أحسن السيّئة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 49 - 11

11 - تحدّى با منكران قرآن ، روشى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر ( ص ) براى اثبات دروغ گويى و انگيزه هاى حق ستيزانه آنان

قل فأتوا بكت_ب من عند اللّه هو أهدى منهما

امر در {فأتوا} به اصطلاح براى تعجيز (نشان دادن عجز ناتوانى كافران) و تحدى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 3 - 4،5

4 - پيامبر ( ص ) ، تنها قسمتى از ماجراى افشا شدن رازش را

، به همسر افشاگر خود فهماند و از بخشى ديگر چشم پوشيد .

عرّف بعضه و أعرض عن بعض

5 - بزرگوارى پيامبر ( ص ) ، در برخورد با همسران خطاكار خويش

عرّف بعضه و أعرض عن بعض

از اين كه پيامبر(ص) تنها قسمتى از مطلب افشا شده را به همسر افشاگرش گفت _ نه همه آن را _ مى توان برداشت بالا را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، در نيمه دوم بعثت و به هنگام استقرار نظام اسلامى در مدينه ، مأمور سختگيرى و برخورد بدون مسامحه و گذشت با كافران و منافقان

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه نزول اين دسته از آيات، در دورانى بوده است كه نيمى از بعثت رسول خدا(ص) سپرى شده و نظام اجتماعى اسلام در مدينه تشكيل يافته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 3

3 - واكنش پيامبر ( ص ) ، در برابر تهمت ها و افترا هاى مخالفان ، با خلق و خوى والا و بزرگوارانه بود .

ما أنت بنعمة ربّك بمجنون . .. و إنّك لعلى خلق عظيم

آيه شريفه، مى تواند ناظر به كيفيت برخورد پيامبر(ص) با افتراى جنون از سوى دشمنان آن حضرت باشد كه در دو آيه پيش ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 2 - 1

1 - رد معبود هاى كافران و امتناع

از عبادت آنها در تمام عمر خويش ، خط مشى ارائه شده از سوى پيامبر ( ص ) ، در گفتوگو با كافران

لا أعبد ما تعبدون

روش برخورد مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 5

5- استهزا و تمسخر از روش هاى دشمنان و مخالفان عليه پيامبر ( ص )

إنا كفين_ك المستهزءين

توصيف مشركان و مخالفان پيامبر(ص) به {استهزاگران} نشان دهنده اين نكته است كه آنان همواره از اين روش، براى مبارزه با آن حضرت استفاده مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 9 - 1

1 - برخى از مخالفان پيامبر ( ص ) ، مانع نماز خواندن آن حضرت بودند .

أرءيت الذى ينهى

مراد از {الذى ينهى} _ به قرينه آيه بعد و جمله {لاتطعه} در آخر سوره - كسى است كه پيامبر(ص) را از نماز خواندن نهى مى كرد. جمله {فليدع ناديه} در آيات بعد، وى را فردى داراى نفوذ كلام معرفى كرده و به گفته بسيارى از مفسران، مراد ابوجهل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 2،3

2 - پيامبر ( ص ) ، مورد تهديد مخالفان به اقدامى سازمان يافته عليه او ، در صورت ادامه دادن به اداى نماز

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... فليدع ناديه

امر در {فليدع}، تعجيزى و بيانگر آن است كه دعوت از هم نشينان، براى شخص مخالف نماز سودى ندارد. اين سخن، نشانگر وجود چنين تهديدى از سوى مخالفان است.

3 - مخالفان پيامبر ( ص ) ، آسيب

رسانى به او را برخود ، دشوار و در گرو اقدام جمعى مى دانستند .

فليدع ناديه

روش تبليغ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 6

6_ خداوند راهنماى پيامبر ( ص ) در چگونه بيان كردن معارف و تبليغ كردن دين

قل من رب السموت و الأرض قل الله قل أفاتخذتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 56 - 2

2 _ بشارت و اخطار ، دو روش تربيتى _ هدايتى و تبليغى پيامبراسلام ( ص )

و ما أرسلن_ك إلاّ مبشّرًا و نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 11

11 - پيامبر ( ص ) ، در ابلاغ تعاليم آسمانى با ملايمت و مدارا عمل مى كرد و در مخاطبانش حساسيت واكنش آميز ايجاد نمى كرد .

قل إن ضللت فإنّما أضلّ على نفسى و إن اهتديت فبما يوحى إلىّ ربّى

اين كه پيامبر(ص) در مقام ابلاغ پيام خداوند به مشركان، از بازگشت گمراهى فرضى خود سخن به ميان مى آورد و منشأ هدايتش را خداوند معرفى مى كند و به گمراهى مشركان نمى پردازد; حاكى از مداراى او در امر تبليغ است تا به اين صورت، واكنش منفى مشركان را برنينگيزاند و بتواند به هدفش نايل شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 10 - 5

5 - انذار و اخطار ، از روش هاى تبليغى _ هدايتى پيامبر ( ص )

و سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

15 - يس - 36 - 11 - 13

13 - انذار و بشارت ، از روش هاى تبليغى _ هدايتى پيامبراسلام ( ص )

إنّما تنذر من اتّبع الذكر . .. فبشّره بمغفرة و أجر كريم

روش تشخيص پيروان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 20

20 - هدف از تغيير قبله و تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله مسلمانان ، مشخص شدن پيروان واقعى پيامبر ( ص ) از غير ايشان *

ما جعلنا القبلة التى كنت عليها إلا لنعلم من يتبع الرسول ممن ينقلب

برخى برآنند كه {إلا لنعلم . ..} بيان هدف تغيير قبله از بيت المقدس به مسجد الحرام است; يعنى، {لنعلم} در حقيقت متعلق به فعلى محذوف است كه قرينه هاى كلامى دلالت بر آن دارد و جمله با تقدير آن چنين است: ما جعلنا القبلة التى كنت عليها فصرفناك عنها إلا لنعلم...

روش دعوتهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 3

3- پيامبر ( ص ) ، موظف به انتخاب و پيمودن برترين و ارزشمندترين راه ها در مسير دعوت خويش و در برخورد با دشمنان

و لئن صبرتم لهو خير للص_برين . و اصبر

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه در آيه قبل، قصاص و نيز صبر براى مؤمنان تجويز شده; ولى در اين آيه براى شخص پيامبر(ص) تنها صبر را _ كه برترين راه است _ مشخص فرموده است.

روش شرك ستيزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 -

27 - 8

8 - پيامبر ( ص ) براى اثبات حقانيت توحيد و بطلان شرك ، از روش مدارا و تدريج استفاده مى كرد .

قل من يرزقكم . .. و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل ... لاتسئلون عمّا أجرمنا

روش مبارزه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 7

7 - جنون آميز خواندن رفتار و گفتار پيامبر ( ص ) ، از شيوه هاى مبارزه مخالفان با آن حضرت در صدراسلام

و ما صاحبكم بمجنون

روش مبارزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 157 - 6،7

6 - برخورد و مبارزه پيامبر ( ص ) و قرآن با مخالفان دعوت الهى ( كافران و مشركان ) ، متكى بر منطق و استدلال بود .

فأتوا بكت_بكم إن كنتم ص_دقين

7 - زير سؤال بردن عقايد باطل و ضد منطق ، روش قرآن و پيامبر ( ص ) در مبارزه با آنها

فاستفتهم ألربّك البنات و لهم البنون . .. أم لكم سلط_ن مبين . فأتوا بكت_بكم إن كن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 8،10

8 - پيامبراسلام ( ص ) موضع قاطع و سازش ناپذيرى خود را _ حتى در صورت تنها ماندن _ به دشنان اعلام كرد و آنان را از اميد بستن به سازش و تسليم مأيوس ساخت .

قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

10 - رفتار محبت آميز و با شفقت ، در عين برخورد قاطع و دليرانه ، شيوه مبارزاتى پيامبراسلام

( ص )

قل ي_قوم اعملوا . .. فسوف تعلمون

برداشت ياد شده از تعبير {ياقوم} _ كه در موارد اظهار محبت به كارمى رود _ به دست مى آيد.

روش مبارزه مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 9

9 _ ادعاى عدم نزول وحى، به دروغ مدعى نبوت شدن و ادعاى آوردن مانند براى قرآن، از روشهاى مخالفان براى مبارزه با اسلام و پيامبر(ص) بود.

ما أنزل الله على بشر . .. افترى على الله كذبا أو قال أوحى إلىّ ... سأنزل مثل ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 7

7 - جنون آميز خواندن رفتار و گفتار پيامبر ( ص ) ، از شيوه هاى مبارزه مخالفان با آن حضرت در صدراسلام

و ما صاحبكم بمجنون

روش معاشرت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 4

4 - تعليم ادب از سوى خداوند ، به اعراب در معاشرت با پيامبر ( ص )

لاتقدّموا . .. لاترفعوا ... و لا تجهروا له ... إنّ الذين يغضّون ... و لو أنّهم ص

روش هدايتگرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 56 - 2

2 _ بشارت و اخطار ، دو روش تربيتى _ هدايتى و تبليغى پيامبراسلام ( ص )

و ما أرسلن_ك إلاّ مبشّرًا و نذيرًا

روياى صادق محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 5

5 _ راستى و درستى

رؤياى پيامبر ( ص ) و اعتماد مسلمانان بر آن

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا و لو أريكهم كثيرا لفشلتم

رؤياى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 1،2،3،6،9،13،15

1 _ پيامبر ( ص ) پيش از جنگ بدر سپاه دشمن را در رؤياهايى متعدد ، اندك ديد .

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا

فعل مضارع {يُرى} دلالت بر تكرار رؤياى پيامبر(ص) در مورد اندك ديدن سپاه دشمن دارد.

2 _ رؤيا هاى پيامبر ( ص ) درباره تعداد اندك نفرات دشمن ، رؤيايى القا شده از سوى خداوند

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا

3 _ پيامبر ( ص ) رؤياى خويش ( كمى نفرات دشمن در جنگ بدر ) را براى مسلمانان بيان كرد .

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا و لو أريكهم كثيرا لفشلتم

6 _ اطلاع يافتن پيامبر ( ص ) بر برخى امور از طريق خواب

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا

9 _ پيامبر ( ص ) موظف بود تا رؤيا هاى خويش را ، در صورتى كه مربوط به جامعه اسلامى باشد ، براى مردم بيان كند .

و لو أريكهم كثيرا لفشلتم و لتنزعتم

قبل از جمله {لفشلتم} جمله اى همانند {ثم ذكرتها للمؤمنين} در تقدير است. زيرا اگر پيامبر(ص) رؤياى خويش را بيان نمى كرد، تأثيرى در روحيه مسلمانان نمى داشت. حذف اين جمله (ثم ذكرتها ... ) مى تواند اشاره به اين باشد كه نقل چنين رؤياهايى امرى ضرورى و بديهى بوده، به گونه اى كه نياز به آوردن آن در عبارت نبوده است.

13 _ خداوند به دليل آگاهيش بر عوامل اطمينان بخش قلب ها

و علمش به زمينه هاى سستى آفرين ، مشركان بدر را در رؤياى پيامبر ( ص ) اندك نمايان ساخت .

و لكن اللّه سلم إنه عليم بذات الصدور

15 _ رؤياى پيامبر ( ص ) در آستانه جنگ بدر و نتايج درخشان آن ، حادثه اى شايسته و بايسته به خاطر سپردن و همواره به ياد داشتن

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا و لو أريكهم كثيرا لفشلتم و لتنزعتم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {إذ} مفعول براى فعل مقدر {اذكروا} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 2

2- رؤياى پيامبر ، نمايانگر ورود مسلمانان به مسجدالحرام با امنيت و سر تراشيدن و كوتاه كردن مو

لقد صدق اللّه رسوله الرءيا بالحقّ لتدخلنّ المسجد الحرام إن شاء اللّه ءامنين محلّ

رهبران شرك و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 2،3

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، در نظر سران كفر و شرك ، فاقد هرگونه ملاك برترى و شايستگى براى رسالت و دريافت وحى الهى

أءنزل عليه الذكر من بيننا

همزه در {أءنزل} براى استفهام انكارى است و قيد {من بيننا} (از ميان ما) قرينه است بر اين كه نفى و انكار آنان، مربوط به شايستگى پيامبر(ص) براى رسالت بود.

3 - سران كفر و شرك ، برگزيده شدن پيامبر ( ص ) را به رسالت بدون برخوردار بودن آن حضرت از امتياز و شايستگى هاى لازم ، دليل نپذيرفتن دعوت او اعلام كردند .

أءنزل عليه الذكر من بيننا

قيد {من بيننا} در حقيقت در مقام بيان تعليل براى انكار

رسالت است; يعنى، پيامبراسلام از ميان ما انتخاب شده است و مانند ما هيچ امتياز و برترى و شايستگى براى دريافت وحى ندارد; پس نمى توان ادعاى او را تصديق كرد.

رهبران كفر و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 2،3

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، در نظر سران كفر و شرك ، فاقد هرگونه ملاك برترى و شايستگى براى رسالت و دريافت وحى الهى

أءنزل عليه الذكر من بيننا

همزه در {أءنزل} براى استفهام انكارى است و قيد {من بيننا} (از ميان ما) قرينه است بر اين كه نفى و انكار آنان، مربوط به شايستگى پيامبر(ص) براى رسالت بود.

3 - سران كفر و شرك ، برگزيده شدن پيامبر ( ص ) را به رسالت بدون برخوردار بودن آن حضرت از امتياز و شايستگى هاى لازم ، دليل نپذيرفتن دعوت او اعلام كردند .

أءنزل عليه الذكر من بيننا

قيد {من بيننا} در حقيقت در مقام بيان تعليل براى انكار رسالت است; يعنى، پيامبراسلام از ميان ما انتخاب شده است و مانند ما هيچ امتياز و برترى و شايستگى براى دريافت وحى ندارد; پس نمى توان ادعاى او را تصديق كرد.

رهبرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 10

10 - پيامبراكرم ( ص ) ، شخصيتى محورى و تصميم گير در مدينه بود .

ينظرون إليك

آوردن جمله {ينظرون إليك} در لابه لاى جمله اى كه در صدد بيان وصف آشفتگى منافقان، به هنگام شنيدن خبر جنگ است، نشان دهنده اين واقعيت است كه آنان، از اين جهت

به پيامبر(ص) نگاه مى كردند، تا رخصتى براى ترك جهاد به دست آورند و اين، از موقعيت آن حضرت حكايت مى كند.

زخم زبان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 33 - 3

3 _ پيامبر اكرم(ص) مورد تكذيب و زخم زبان و آزار كافران بود.

قد نعلم إنه ليحزنك الذى يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 1 - 6

6 - خداوند ، حامى پيامبر ( ص ) در برابر زخم زبان دشمنان

إنّا أعطين_ك الكوثر

آن گونه كه از ذيل اين سوره استفاده مى شود، عطاى كوثر به پيامبر(ص) كارى است كه خداوند در برابر طعنه ها و سخنان نيشدار دشمن انجام داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 3 - 1،7

1 - يكى از دشمنان پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را نسل بريده و آينده او را خالى از ذكر خير خواند .

إنّ شانئك هو الأبتر

{شانئك}; يعنى، كسى كه با تو بغض و دشمنى دارد (تاج العروس). بيشتر مفسران، او را پدر عَمروعاص دانسته اند كه پس از فوت پسران پيامبر(ص)، آن حضرت را {ابتر} خواند. {أبتر} به معناى كسى است كه از او به خير و نيكى ياد نشود. {بَتْر} (ريشه {أبتر}) در بريدن دُم به كار مى رود و به همين جهت شخصى را كه نسل او قطع شده است، {ابتر} گويند (مفردات); زيرا نسلى كه نام نيك او را زنده نگه دارد، وجود ندارد.

7 - { تكلّم أبومحمد الحسن بن على ( ع ) فقال

: قال العاص بن وائل : إنّ محمداً رجل أبتر لا ولد له فلو قد مات انقطع ذكره ، فأنزل اللّه تبارك و تعالى { إنّ شانئك هو الأبتر } ;

امام حسن(ع) [در مجلس مباحثه با معاويه و ياران او ]سخن گفت و فرمود: عاص بنوائل گفت: محمد(ص) مردى ابتر است كه براى او فرزندى نيست و اگر بميرد [نام و] ياد او تمام مى شود. پس خداى تبارك و تعالى [خطاب به رسول خدا اين آيه را] نازل فرمود: إنّ شانئك هو الأبتر}.

زخم زبان دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 1 - 6

6 - خداوند ، حامى پيامبر ( ص ) در برابر زخم زبان دشمنان

إنّا أعطين_ك الكوثر

آن گونه كه از ذيل اين سوره استفاده مى شود، عطاى كوثر به پيامبر(ص) كارى است كه خداوند در برابر طعنه ها و سخنان نيشدار دشمن انجام داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 3 - 1

1 - يكى از دشمنان پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را نسل بريده و آينده او را خالى از ذكر خير خواند .

إنّ شانئك هو الأبتر

{شانئك}; يعنى، كسى كه با تو بغض و دشمنى دارد (تاج العروس). بيشتر مفسران، او را پدر عَمروعاص دانسته اند كه پس از فوت پسران پيامبر(ص)، آن حضرت را {ابتر} خواند. {أبتر} به معناى كسى است كه از او به خير و نيكى ياد نشود. {بَتْر} (ريشه {أبتر}) در بريدن دُم به كار مى رود و به همين جهت شخصى را كه نسل او قطع

شده است، {ابتر} گويند (مفردات); زيرا نسلى كه نام نيك او را زنده نگه دارد، وجود ندارد.

زكات همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 33 - 9

9 - همسران پيامبر ، وظيفه دار اداى وظيفه مالى خود و پرداخت زكات بودند .

و ءاتين الزكوة

زمينه آرامش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 6 - 5

5 - فراهم آوردن سرپرست براى پيامبر ( ص ) و برطرف ساختن دغدغه يتيمى از خاطر او ، نشانه دور بودن آن حضرت از قهر و خشم خداوند

ما ودّعك ربّك و ما قلى . .. ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

زمينه آسيب پذيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 1 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، در معرض آسيب و خطر و نيازمند امداد الهى

قل أعوذ بربّ الفلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 4 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، در معرض خطر از سوى جادوگران و كسانى كه با دميدن در گره هايى مخصوص ، درصدد آزار دادن آن حضرت بودند .

و من شرّ النفّ_ث_ت فى العقد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 5 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، در معرض ضربه خوردن از سوى فرد يا افرادى كه حسادت ، آنان را به تلاش هاى شرّآفرين وادار مى ساخت .

قل . .. و من شرّ حاسد إذا

حسد

نكره بودن {حاسد} _ در مقابل معرفه بودن {النفاثات} _ مى تواند بيانگر ناشناخته بودن حسودانى باشد كه درصدد ضربه زدن به پيامبر(ص) بودند و ممكن است مراد از آن جنس باشد; در آن صورت بر همه حسودان تعميم خواهد يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 1 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، در معرض آسيب و خطر و نيازمند امداد الهى

قل أعوذ بربّ الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، در معرض تهاجم وسوسه هاى جنيان و انسان ها

قل أعوذ . .. من الجنّة و الناس

زمينه احترام محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 3 - 2

2_ تقوا ، مستلزم تواضع و احترام نسبت به پيامبر ( ص ) و رهبرى الهى

إنّ الذين يغضّون . .. أول_ئك الذين امتحن اللّه قلوبهم للتقوى

زمينه اذيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 20

20 - ضعف و سستى برخى از مسلمانان صدراسلام در جنگ و جهاد ، موجب آزار ديدن پيامبر ( ص ) گرديد .

ي_أيّها الذين ءامنوا لم تقولون . .. لم تؤذوننى و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إليكم

سخن در آيات پيشين، درباره كسانى است كه شعار جهاد مى دهند ولى از شركت در صفوف مجاهدان سر باز مى زنند و يا بر فرض شركت، ضعف و سستى نشان مى دهند. به نظر مى رسد مطرح ساختن

موضوع آزارهاى يهود به موسى(ع)، براى بيان اين نكته باشد كه ضعف و سستى در جهاد و تخلف از فرمان هاى پيامبر(ص) در جهاد، موجبات آزار رسول خدا(ص) را فراهم كرده و همان عواقبى را در پى خواهد داشت كه براى قوم موسى در پى داشت.

زمينه ازدياد علم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 23

23 - ترك تعجيل در نزول تمامى قرآن و سكوت كامل تا پايان نزول هر آيه ، زمينه ساز افزايش علوم پيامبر ( ص ) از جانب خداوند

و لاتعجل بالقرءان . .. و قل ربّ زدنى علمًا

زمينه استعداد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 9

9 - تسبيح خداوند ، زمينه ساز شايستگى پيامبر ( ص ) براى دريافت قرآن و حفظ آن

سبّح اسم ربّك . .. سنقرئك فلاتنسى

زمينه اطاعت از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 10

10 _ توجه به خصلت هاى والاى پيامبر ( ص ) ، زمينه ساز سر نهادن انسان ها به اطاعت او

لقد جاءكم رسول من أنفسكم . .. بالمؤمنين رءوف رحيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه هدف خداوند از بيان صفات والاى پيامبر (ص) و تذكر به آنها به انسانها، گرايش دادن آنان به حق پذيرى و اطاعت از آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 2

2- ايمان واقعى ، مستلزم عمل به فرمان هاى خدا و

رسول او

ي_أيّها الذين ءامنوا أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

از فرمان {أطيعوا}، استفاده مى شود كه صرف اقرار قلبى و لفظى به ايمان كافى نيست; بلكه بايد اقرار و اعتقاد را با عمل در راستاى فرمان هاى خدا و رسول او، همراه ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 15،16

15 - محبت واقعى به ايمان ، مقتضى اطاعت از پيامبر ( ص )

لو يطيعكم . .. لعنتّم و ل_كنّ اللّه حبّب إليكم الإيم_ن و زيّنه فى قلوبكم

16 - حركت مؤمنان راستين در طريق ايمان و اطاعت از پيامبر ( ص ) ، براساس عشق و محبت به دين و نه تحميل و تحكّم

و ل_كنّ اللّه حبّب إليكم الإيم_ن و زيّنه فى قلوبكم

از اين كه خداوند در باز داشتن مؤمنان از تحميل آراى شخصى بر پيامبر(ص)، به {حبّب إليكم الإيمان} تكيه كرده است; استفاده مى شود كه نيرو و جاذبه محبت، اصلى ترين و نيرومندترين محرك مؤمنان براى حركت به سمت ايمان و اطاعت از رسول اللّه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 18

18 - توجه به كيفر هاى شديد الهى ، زمينه ساز گرايش به تقوا و عدم مخالفت با خدا و رسول او

و ما ءاتيكم الرسول . .. و اتّقوا اللّه إنّ اللّه شديد العقاب

از اين كه خداوند پس از {اتّقوا اللّه} شدت عقاب خويش را يادآور شده است; نكته بالا استفاده مى شود.

زمينه اطمينان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 4

4

- تلاش گسترده منافقان صدراسلام براى اثبات حسن نيت خود و جلب نظر و اطمينان پيامبر ( ص ) و مؤمنان به سوى خويش

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

سوگند مؤكد، دليل بر وجود چنين تلاشى است.

زمينه انتقامجويى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 4

4 - تلاش شيطان ، در واداشتن مؤمنان و پيامبر ( ص ) به انتقام جويى

ادفع بالتى هى أحسن . .. و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ

تأكيد در فعل {ينزغنّك} اشعار به تلاش شيطان دارد و از آن جا كه اين آيه در پى توصيه به شيوه برخورد نيكو و به دور از انتقام جويى در برابر بدرفتارى ديگران آمده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

زمينه ايمان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 122 - 9

9 - بنى اسرائيل ، در صورت يادآورى نعمت هاى گران سنگ الهى و بررسى علت هاى فضيلتشان در اعصار گذشته ، زمينه هاى ايمان به پيامبر ( ص ) را در خويش ، شكوفا خواهند كرد .

و من يكفر به فأولئك هم الخسرون. يبنى إسرءيل اذكروا نعمتى

به نظر مى رسد توصيه به يادآورى نعمتهاى خدادادى، پس از بيان خطر كفرورزى به پيامبر(ص) و قرآن، ارائه رهنمودى باشد براى ايجاد زمينه ايمان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 123 - 11

11 - توجه به قيامت و رخداد هاى مخاطرآميز آن ، زمينه ساز ايمان به پيامبر ( ص ) و قرآن

من يكفر به فأولئك

هم الخسرون . .. و اتقوا يوماً لاتجزى نفس عن نفس شيئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 3 - 2

2 - توجه به سابقه داشتن وحى ، از بين برنده ترديد و شگفتى نسبت به رسالت پيامبر ( ص )

كذلك يوحى إليك و إلى الذين من قبلك

چنانچه مشارٌاليه {كذلك} اصل وحى باشد، آيه مى تواند اشاره به اين داشته باشد كه مشركان مكه درباره وحى الهى به پيامبر(ص) در شگفتى و ترديد بودند و خداوند با ذكر سابقه وحى، درصدد رفع ترديد آنان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 8 - 1

1 - آگاهى از دلايل روشن الهى بر اثبات حقانيت تعاليم دين ( همچون معاد و جزاى انسان ها در آن روز ) ، مقتضى ايمان به خدا ، رسول او و قرآن است .

ف_امنوا باللّه و رسوله و النور الذى أنزلنا

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه به منزله نتيجه براى مطالب ياد شده در آيات پيشين است. آن مطالب عبارت است از ارائه دلايل روشن بر حقانيت تعاليم الهى و نيز اثبات معاد و... .

زمينه پيروزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 1 - 3

3- نقش مهم صلح حديبيه ، در پيروزى هاى شگرف بعدى پيامبر ( ص ) و مسلمانان *

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا

با توجه به اين كه صلح حديبيه در ظاهر فتح به شمار نمى آمده، ممكن است اطلاق {فتح مبين} بر آن، از آن جهت

باشد كه اين صلح، سرآغاز فتح مكه و يا ديگر پيروزى هاى مهم پس از آن بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 9

9 - صلح با مشركان ، در شرايط سخت و دشوار مكه ، نعمتى بزرگ و راه گشاى حركت هاى سرنوشت ساز بعدى پيامبر ( ص ) *

فتحنا لك فتحًا . .. و يتمّ نعمته عليك و يهديك صرطًا مستقيمًا

با توجّه به اين كه صلح حديبيه، در شرايط دشوار صورت گرفته است; احتمال مى رودكه نعمت شمرده شدن آن، از اين جهت بوده كه فرصتى براى تجديد قوا پديد آورده و راه را به سوى حركت هاى مهم بعدى گشوده است (و يهديك صراطاً مستقيماً).

زمينه تأثير انذارهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 55 - 4

4 - برخوردارى از روحيه ايمان ، زمينه ساز بهرهورى از هشدار هاى پيامبر ( ص )

و ذكّر فإنّ الذّكرى تنفع المؤمنين

زمينه تأثير جادو بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 4 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، در معرض خطر از سوى جادوگران و كسانى كه با دميدن در گره هايى مخصوص ، درصدد آزار دادن آن حضرت بودند .

و من شرّ النفّ_ث_ت فى العقد

زمينه تأثير هدايتهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 81 - 7

7 - بى تأثير بودن هدايت گرى پيامبر ( ص ) در محرومان از روحيه تسليم و حق

پذيرى

إن تسمع إلاّ من يؤمن ب_اي_تنا فهم مسلمون

زمينه تبليغ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 8 - 4

4 - تسبيح خداوند ، زمينه ساز امداد هاى ويژه خداوند به پيامبر ( ص ) و فراهم آورنده تسهيلات براى عمل كردن آن حضرت به تكليف الهى خويش

سبّح . .. و نيسّرك لليسرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 9 - 2

2 - فراگرفتن قرآن و حفظ آن و دارا بودن تسهيلات خدا دادى ، پيامبر ( ص ) را از شرايط لازم براى ارشاد مردم برخوردار ساخته بود .

سنقرئك فلاتنسى . .. و نيسّرك لليسرى . فذكّر

حرف {فاء}، فرمان ارشاد و تذكر را بر آيات پيشين تفريع كرده است. در آن آيات، از توانمندى پيامبر(ص) بر قرائت، حفظ و پى گيرى آسان تعاليم قرآن سخن به ميان آمده بود. بنابراين وجود آن ويژگى ها، مقدمه لازم براى اقدام به تذكر است.

زمينه تحقق رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 14 - 9

9 - تهديد مخالفان پيامبر ( ص ) و سركوب آنان از سوى خداوند ، جلوه ربوبيت او بر پيامبر ( ص ) و در راستاى تدبير امور رسالت آن حضرت است .

ربّك

فعل {رَبَّ}، زمانى به كار مى رود كه شخص اداره كارى را به دست گيرد و به تدبير آن برخيزد (مصباح). بر اين اساس كلمه {ربّ}، به معناى مدبّر است و اضافه آن به ضميرى كه خطاب به رسول اكرم(ص) مى باشد، بيانگر تأثير كار

خداوند در شؤون پيامبرى آن حضرت است.

زمينه تربيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 13

13- مسكوت گذاردن تعداد اصحاب كهف و احاله علم آن به خداوند ، تكليفى الهى برعهده پيامبر ( ص ) و براى رشد و تربيت او است .

قل ربّى أعلم بعدتهم

زمينه تسليم به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 1 - 7

7 _ تقواى الهى ، مستلزم تسليم محض بودن در برابر حكم خدا و رسول

لاتقدّموا بين يدى اللّه و رسوله و اتّقوا اللّه

زمينه تقويت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 5 - 3

3 - بالا بردن توان پيامبر ( ص ) براى به دوش گرفتن مسؤوليت سنگين و گران بار رسالت ، فلسفه توصيه خداوند به آن حضرت مبنى بر شب زنده دارى و تلاوت قرآن

قم الّيل . .. و رتّل القرءان ترتيلاً . إنّا سنلقى عليك قولاً ثقيلاً

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّا سنلقى. ..} در مقام تعليل براى {قم الليل...} است; يعنى، به شب زنده دارى بپرداز; زيرا به زودى سخنى گران بار بر تو القا خواهيم كرد.

زمينه تكامل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 86 - 6

6- گذشت و اغماض پيامبر ( ص ) از دشمنان و كافران ، به خير و صلاح آن حضرت و در راستاى تربيت و كمال اوست .

فاصفح الصفح الجميل . إن ربّك هو

الخلّ_ق العليم

جمله {إن ربك . ..} به منزله تعليل براى {فاصفح ...} است; يعنى، اى پيامبر! گذشت كن; زيرا پروردگار و مربى تو مى داند كه چه كارى به مصلحت و در جهت تربيت و رشد توست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 4

4 - فرمان هاى الهى ، جلوه اى از ربوبيت او در راه رشد و تعالى پيامبر ( ص ) و پيروان آن حضرت

و اصبر لحكم ربّك

اضافه {حكم} به {ربّ}، مى تواند بيانگر مطلب بالا باشد.

زمينه تكذيب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 101 - 8

8 - انگيزه عالمان يهود از ناديده گرفتن بشارت هاى تورات ، ايجاد زمينه براى انكار رسالت پيامبر ( ص ) بود .

و لما جاءهم رسول . .. نبذ فريق من الذين أوتوا الكتب كتب اللّه وراء ظهورهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 3

3 - توصيه الهى به مودت اهل بيت ، مواجه با تكذيب ها و مخالفت هاى دشمنان پيامبر در عصر نزول قرآن *

قل لا أسئلكم عليه أجرًا إلاّ المودة فى القربى. .. أم يقولون افترى على اللّه

با توجه به آيه قبل، كه مى توان استفاده كرد كه تكليف محبت اهل بيت به عنوان پاداش رسالت، براى عده اى سنگين آمده بود. ازاين رو آنان پيامبر(ص) را متهم به افترا و دروغ بستن بر خدا مى كردند.

زمينه تواضع با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49

- 3 - 2

2_ تقوا ، مستلزم تواضع و احترام نسبت به پيامبر ( ص ) و رهبرى الهى

إنّ الذين يغضّون . .. أول_ئك الذين امتحن اللّه قلوبهم للتقوى

زمينه تهمتهاى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، به خاطر دعوت مؤمنان به مودت اهل بيت ، در معرض اتهام كذب از سوى عناصر سست ايمان *

أم يقولون افترى على اللّه كذبًا

چنانچه مخاطب در {لا أسئلكم} مسلمانان باشند، از ارتباط {أم يقولون} با آيه شريفه، مى توان استفاده كرد كه فاعل {يقولون} عناصر سست ايمان هستند و نه مشركان.

زمينه حضور در مجلس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 9 - 2

2 - خداترسى و حالت خشيت ، برانگيزاننده ابن ام مكتوم براى حضور در مجلس پيامبر ( ص ) بود .

و أمّا من جاءك يسعى . و هو يخشى

زمينه دعاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 10

10 _ انفاق ، از عوامل تقرب به خدا و جلب دعاى رسول ( ص ) و رحمت و غفران الهى

و يتخذ ما ينفق قربت . .. ألا إنها قربة لهم سيدخلهم ... غفور رحيم

زمينه دلدارى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 133 - 2

2 - سرگذشت لوط پيامبر ، درس آموز و تسلى بخش پيامبراسلام و مؤمنان

و إنّ لوطًا لمن المرسلين

يادآورى سرگذشت لوط(ع) براى پيامبراسلام و مؤمنان

در شرايط دشوار مكه، بيانگر مطلب يادشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 139 - 2

2 - سرگذشت يونس پيامبر ، درس آموز و تسلى بخش پيامبراسلام و ايمان آورندگان به آن حضرت

و إنّ يونس لمن المرسلين

برداشت بالا، به خاطر اين نكته است كه يادآورى سرگذشت يونس(ع) و قومش، براى پيامبر و مؤمنان _ كه در شرايط سخت مكه قرار داشتند و با مخالفت هاى مشركان روبه رو بودند _ در واقع به منظور درس آموزى و دلدارى به آنان است.

زمينه رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 5 - 3

3 - بالا بردن توان پيامبر ( ص ) براى به دوش گرفتن مسؤوليت سنگين و گران بار رسالت ، فلسفه توصيه خداوند به آن حضرت مبنى بر شب زنده دارى و تلاوت قرآن

قم الّيل . .. و رتّل القرءان ترتيلاً . إنّا سنلقى عليك قولاً ثقيلاً

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّا سنلقى. ..} در مقام تعليل براى {قم الليل...} است; يعنى، به شب زنده دارى بپرداز; زيرا به زودى سخنى گران بار بر تو القا خواهيم كرد.

زمينه رضايت همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 2،3

2 - اظهار ناخرسندى خداوند ، از اين كه پيامبر ( ص ) ، خود را از عملى مباح و حلال ، به خاطر جلب رضايت برخى از همسران خويش ، محروم كرده بود .

ي_أيّها النبىّ لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك

تبتغى مرضات أزوجك

3 - پيامبر ( ص ) ، به خاطر جلب رضايت برخى از همسرانش خود را از عملى مباح و حلال محروم كرده بود .

لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك تبتغى مرضات أزوجك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 2

2 - سوگند پيامبر ( ص ) ، بر محروم كردن خود از عملى مباح و حلال ، به خاطر جلب رضايت برخى از همسران

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

زمينه زخم زبان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 3 - 9

9 - تأخير وحى در برهه اى از دوران نزول قرآن ، پيامبر ( ص ) را نگران ساخته ، در معرض زخم زبان دشمن قرار داد .

ما ودّعك ربّك و ما قلى

لحن آيه شريفه و همراه بودن آن با سوگندهاى خداوند، بيانگر اضطراب و رنجيدگى پيامبر(ص) و در صدد آرامش بخشيدن و تسلاى خاطر دادن به آن حضرت است.

زمينه زخم زبان دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 3 - 9

9 - تأخير وحى در برهه اى از دوران نزول قرآن ، پيامبر ( ص ) را نگران ساخته ، در معرض زخم زبان دشمن قرار داد .

ما ودّعك ربّك و ما قلى

لحن آيه شريفه و همراه بودن آن با سوگندهاى خداوند، بيانگر اضطراب و رنجيدگى پيامبر(ص) و در صدد آرامش بخشيدن و تسلاى خاطر دادن به آن حضرت است.

زمينه سرور اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

18 - واقعه - 56 - 91 - 2

2 - وضع و حال خوش اصحاب اليمين در سراى آخرت ، مايه شادمانى پيامبراكرم ( ص )

فسل_م لك من أصح_ب اليمين

برداشت ياد شده بر اين احتمال است كه خطاب {سلام لك}، متوجه شخص پيامبر(ص) باشد.

زمينه شك در رؤياى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 5

5- منتهى شدن سفر پيامبر ( ص ) به صلح حديبيه و عدم ورود به مسجدالحرام ، زمينه ساز ترديد برخى در رؤياى آن حضرت *

لقد صدق اللّه

تأكيد خداوند بر راستى رؤياى پيامبر(ص)، حكايت از آن دارد كه برخى در درستى آن رؤيا ترديد كرده، يا زمينه اين ترديد را داشته اند.

زمينه صبر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 6

6- شكيبايى پيامبر ( ص ) در قبال تجاوزات دشمن ، نيازمند امداد و توفيق الهى بود .

و اصبر و ما صبرك إلاّ بالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 24 - 2

2 - نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) ، مستلزم صبر و شكيبايى آن حضرت در جهت تبليغ و اجراى تعاليم آن

إنّا نحن نزّلنا عليك القرءان تنزيلاً . فاصبر لحكم ربّك

از تفريع فرمان به صبر (فاصبر)، بر نزول قرآن بر پيامبر(ص) (نزّلنا عليك القرآن) مطلب ياد شده به دست مى آيد.

زمينه عصيان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 1

1 _ عواطف خويشاوندى ( علاقه به

پدر ، فرزند ، برادر ، همسر و خويشاوندان ) و امكانات مادى ( مال ، شغل و مسكن ) زمينه هاى انحراف انسان و روى گردانى وى از فرمان خدا و رسول و ر ها كردن جهاد

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أموال اقترفتموها ... أحب إليكم من اللّه و رسوله و جهاد

زمينه عمل به تكليف محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 3

3 - شرح صدر پيامبر ( ص ) ، فراهم سازنده زمينه لازم براى اجراى برنامه هاى سنگين رسالت و انجام دادن تكاليف دشوار

ألم نشرح . .. و وضعنا عنك وزرك

زمينه قبول دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 14

14 _ تهيدستان و طبقات پايين جامعه، داراى زمينه بيشتر براى پذيرش ايمان و دعوت پيامبرند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم . .. أليس اللّه بأعلم بالشكرين

زمينه مسافرت محمد(ص) به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 3

3- نقش مهم رؤياى پيامبر ( ص ) ، در حركت آن حضرت به سوى مكه و حديبيه

الرءيا بالحقّ لتدخلنّ المسجد الحرام

با توجه به اين كه آيات پيشين در مورد مسائل حديبيه بود; از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه حركت پيامبر(ص) در سفر منتهى به حديبيه، مسبوق به رؤيايى بود كه خداوند به آن حضرت نمايانده بود.

زمينه مسافرت محمد(ص) به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 -

3

3- نقش مهم رؤياى پيامبر ( ص ) ، در حركت آن حضرت به سوى مكه و حديبيه

الرءيا بالحقّ لتدخلنّ المسجد الحرام

با توجه به اين كه آيات پيشين در مورد مسائل حديبيه بود; از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه حركت پيامبر(ص) در سفر منتهى به حديبيه، مسبوق به رؤيايى بود كه خداوند به آن حضرت نمايانده بود.

زمينه مسؤوليت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 5

5 - برخوردارى پيامبر ( ص ) از هدايت هاى قرآن و مقام رسالت ، مقتضى سپاس گزارى او به درگاه الهى و ستايش ذات خداى يگانه در همه حال

و أن أتلوا القرءان . .. المنذرين . و قل الحمدللّه

آيات پيشين، در زمينه رسالت پيامبر(ص) بود و نيز آن حضرت مأموريت يافت كه بر طريق تلاوت قرآن استوار بماند; بنابراين آمدن عبارت "قل الحمد للّه" در پى تلاوت آن، مطلب ياد شده را مى رساند.

زمينه مشكلات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 7 - 3

3 - دعوت پيامبراسلام و هشدار به مردم ، مشكلات و سختى هاى فراوانى براى آن حضرت در پى داشت .

قم فأنذر . .. و لربّك فاصبر

زمينه مصونيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 7

7 - دريافت قرائت قرآن از جانب خداوند ، مصون سازنده پيامبر ( ص ) از فراموش كردن آن

سنقرئك فلاتنسى

حرف {فاء}، جمله {فلاتنسى} را بر {سنقرئك} تفريع كرده است.

زمينه مقابله به مثل به محمد(ص)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 7

7 - وجود شرايط مساعد براى اقدام سريع پيامبر ( ص ) به رويارويى با توطئه هاى كافران ، در عصر بعثت

فمهّل الك_فرين

فرمان مهلت دادن، در صورتى به پيامبر(ص) داده مى شود كه شرايط براى انجام عملى شتابزده عليه كافران فراهم باشد.

زمينه نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 1 - 7

7- نقش عبادت و عبوديت پيامبر ( ص ) ، در نايل شدن آن حضرت به مقام رسالت و نزول قرآن برايشان

أنزل على عبده الكت_ب

وصف و ياد كردن از پيامبر(ص) به عنوان {بندى خداوند} در بيان نازل كردن قرآن بر او، مى تواند اين معنا را برساند كه: {بنده خدا} بودن و او را بندگى و عبادت كردن، از زمينه هاى مهم براى تحمّل رسالت و دريافت وحى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 9 - 4

4 - نقش عبوديت حضرت محمد ( ص ) ، در دستيابى آن حضرت به مقام نبوت و دريافت پيام وحى از جانب خداوند

هو الذى ينزّل على عبده

تعبير {عبده} درباره پيامبر(ص) _ به جاى هر تعبير ديگر _ مى تواند حاكى از مطلب ياد شده باشد.

زمينه نگرانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 217 - 2

2 - موضع گيرى پيامبر ( ص ) در قبال كفرورزى و عصيان خويشاوندان ، داراى پى آمد هاى دشوار و نگران كننده

و أنذر عشيرتك . .. فإن عصوك فقل

إنّى برىءٌ ... و توكّل على العزيزالرحيم

دستور {توكّل على اللّه} پس از {فقل إنّى برىءٌ ممّا تعملون} بيانگر مطلب ياد شده است.

زمينه وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 9 - 4

4 - نقش عبوديت حضرت محمد ( ص ) ، در دستيابى آن حضرت به مقام نبوت و دريافت پيام وحى از جانب خداوند

هو الذى ينزّل على عبده

تعبير {عبده} درباره پيامبر(ص) _ به جاى هر تعبير ديگر _ مى تواند حاكى از مطلب ياد شده باشد.

زمينه همنشينى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 11

11- خو گرفتن به دعا و نيايش در صبح و پسين ، مايه ارجمندى نزد خداوند و شايستگى براى همنشينى با پيامبر ( ص ) است .

و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربّهم بالغدوة و العشىّ

فعل {يدعون} مضارع و براى استمرار است.

زمينه يأس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 5

5 - تلاش وحى ناباوران ، براى مأيوس ساختن پيامبر ( ص ) از دعوت آنان به اسلام

و قالوا . .. فاعمل إنّنا ع_ملون

از مانع تراشى هاى مشركان و تأكيدهاى مكرر آنها مبنى بر نرسيدن دعوت پيامبر(ص) به آنان و نيز تأكيدشان بر پايبندى به كيش خويش، مطلب بالا استفاده مى شود.

زن شايسته در دوران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 5 - 2،3

2 - جايگزينى همسرانى شايسته تر براى پيامبر ( ص ) ، در

صورت عزم آن حضرت به طلاق زنان خطاكار خويش

عسى ربّه إن طلّقكنّ أن يبدّله أزوجًا خيرًا منكنّ

3 - وجود زنانى شايسته تر از همسران خطاكار پيامبر ( ص ) ، براى همسرى آن حضرت

أن يبدّله أزوجًا خيرًا منكنّ

تهديد به جايگزينى زنان بهتر، نشان دهنده وجود چنين اشخاصى در جامعه آن زمان است.

زندگى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 15

15 _ زندگانى پيامبر ( ص ) ، مانند ديگر انسان ها ، آميخته با رنج و سختى بود .

و ما مسنى السوء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 9

9 - پيامبر ( ص ) با وجود داشتن شخصيتى مطرح و صاحب نفوذ در مدينه ، زندگى ساده و بى پيرايه داشته است .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا و زينتها فتعالين أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحً

زندگى همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 29 - 3

3 - براى همسران پيامبر ، دنياطلبى و در كنار پيامبر ( ص ) بودن ، قابل جمع نبود .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا و زينتها فتعالين . .. إن كنتنّ تردن اللّه

زياده طلبى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 15 - 4

4 - مخالفان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، از قشر مرفّه ، قدرتمند و افزون خواه بودند .

و جعلت له مالاً ممدودًا . و بنين شهودًا . و مهّدت له تمهيدًا

. ثمّ يطمع أن أزيد

زيان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 5 - 7

7 - تلاش شديد فردى حسود ، براى رساندن شرّ به پيامبر ( ص )

و من شرّ حاسد إذا حسد

چنانچه آمدن {حاسد}، براى بيان شدت حسدى باشد كه از فرد حسود سر زده بود، ناشناخته بودن او از آيه استفاده نمى شود; مؤيد اين احتمال شأن نزول آيه شريفه است كه در آن آمده: آن فرد {لَبيد بن اَعْصَم} نام داشته است.

زيان عصيان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 4

4 - ضرر و زيان گناه و نافرمانى مردم از اطاعت خدا و رسول او ، به خود آنان بازمى گردد نه به پيامبر ( ص )

قل أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول فإن تولّوا فإنّما عليه ما حمّل و عليكم ما حملتم

زيورخواهى همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 1

1 - همسران پيامبر ( ص ) ، از آن حضرت ، خواستار امكانات و نفقه هاى زياد و زيورآلات بودند .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا و زينتها

طبق شأن نزولى كه مفسران نقل كرده اند، آيه ناظر به خواسته هايى است كه همسران پيامبر(ص) از آن حضرت داشته اند و خداوند، به آن حضرت رهنمود مى دهد كه با آنان چه رفتارى پيشه كند. (مجمع البيان، ذيل همين آيه)

ساده زيستى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 -

10 - 8

8 _ تعلق نگرفتن مشيت خداوند بر برخوردارى پيامبر ( ص ) از زندگى مرفه و كاخ نشينى

تبارك الذى إن شاء جعل لك خيرًا من ذلك جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر و يجعل لك قصور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 9

9 - پيامبر ( ص ) با وجود داشتن شخصيتى مطرح و صاحب نفوذ در مدينه ، زندگى ساده و بى پيرايه داشته است .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا و زينتها فتعالين أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحً

ساده زيستى همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 29 - 5

5 - همسران پيامبر ، علاوه بر دورى از متاع هاى دنيا و انتخاب زيستن با پيامبر ( ص ) ، بايد كردار نيكو را نيز پيشه مى كردند .

إن كنتنّ تردن اللّه و رسوله . .. فإنّ اللّه أعدّ للمحسن_ت منكنّ أجرًا

سازش ناپذيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 8

8 - پيامبراسلام ( ص ) موضع قاطع و سازش ناپذيرى خود را _ حتى در صورت تنها ماندن _ به دشنان اعلام كرد و آنان را از اميد بستن به سازش و تسليم مأيوس ساخت .

قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

سازشكارى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73 - 9

9- عقب نشينى و يا عدول پيامبر ( ص ) از مواضع اصولى خويش ( تعاليم وحى شده بر

آن حضرت ) نوعى افترا بر خداست .

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك لتفترى علينا غيره

چون مواضع و رفتار پيامبر(ص) برخاسته از تعاليم آسمانى است، هر رفتارى از جانب او به خداوند نسبت داده مى شود. بنابراين در صورت عدول آن حضرت از موضع وحيانى به غير آن نيز وحى تلقى مى شود و اين نوعى افترا بر خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 214 - 4

4 - راه نداشتن كمترين سازش در دعوت تبليغى پيامبر ( ص ) ; حتى نسبت به كسان و خويشاوندان آن حضرت

و أنذر عشيرتك الأقربين

سبقت بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 1 - 3

3 _ دخالت عجولانه و بى مورد برخى از مؤمنان ، در احكام خدا و رسول ( ص ) *

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتقدّموا بين يدى اللّه و رسوله

برداشت بالا بدان احتمال است كه نهى در آيه شريفه، نظر به مواردى داشته باشد كه قبل از آن صورت گرفته است; چنان كه از شأن نزول ها چنين استفاده مى شود.

سپاسگزارى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 8 - 5

5 - ابتهال و تضرّع پيامبر ( ص ) به درگاه خداوند ، پاسخى به نعمت هاى ويژه او به آن حضرت بود .

ألم نشرح . .. و وضعنا ... و رفعنا ... و إلى ربّك فارغب

سجده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 40 - 4

4 -

پيامبر ( ص ) ، موظّف به ادامه تسبيح پروردگار در پى هر سجده ( نماز )

فسبّحه و أدب_ر السجود

سخاوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 9

9 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) : . . .كان فيما خاطب اللّه تعالى به نبيَّه ( ص ) أن قال له : يامحمّد { إنّك لعلى خلق عظيم } . قال : السخاء و حُسن الخُلق ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: . .. از جمله مطالب موجود كه در ضمن خطابات خداى تعالى با پيامبر خود، اين است كه به آن حضرت فرمود: اى محمّد (إنّك لعلى خلق عظيم) امام فرمود: [خلق عظيم ]سخاوتمندى و خوش خلقى است}.

سختى جدايى از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 21

21 - جدا شدن از پيامبر ( ص ) و دور شدن از همسايگى آن حضرت ، امرى بس سخت و شديدتر از هر ناگوارى بود .

ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

عطف {لايجاورون} با {ثمّ} _ كه براى ترتيب است _ به اين نكته اشاره دارد كه پيامبر(ص) بر آنان چيره خواهد شد و آنان، پس از آن، اين موقعيت را از دست خواهند داد. لازم به ذكر است كه تعبير به {لايجاورونك} به جاى هر واژه ديگرى كه بيان كننده آوارگى باشد، نيز به برداشت بالا كمك مى كند.

سختى رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 32 - 5

5 _ پيامبر ( ص )

، نيازمند به تقويت روحى و امداد الهى در انجام مسؤوليت خطير پيامبرى

كذلك لنثبّت به فؤادك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 3 - 1،3

1 - تحمّل سنگينى رسالت ، بدون امداد هاى الهى ، براى پيامبر ( ص ) سخت و كمرشكن بود .

الذى أنقض ظهرك

{نَقض} (به فتح {نون}) نقطه مقابل ابرام (استحكام) و به معناى از هم گسستن بندهاى ساختمان، يا ريسمان و يا گره ها است. از صدايى كه هم زمان با از هم گسيختگى چيزى به وجود مى آيد، به {انتقاض} تعبير مى شود. [ازاين رو] به صداى مفصل ها {نقيض} مى گويند (مفردات). {نِقض} (به كسر {نون}) به معناى شترى است كه رنج سفر آن را لاغر كرده باشد (العين). جمله {الذى أنقض ظهرك}، يا به اين معنا است كه پشت تو را سنگين كرد تا آن را {لاغر} ساخت و يا اين كه آن را سنگين كرد، تا صداى شكستن و از هم گسستن آن به گوش رسيد. (قاموس)

3 - تلاش طاقت فرساى پيامبر ( ص ) ، در انجام دادن رسالت هاى الهى ، آن حضرت را بى رمق ساخته ، توان او را به تحليل برده بود .

الذى أنقض ظهرك

سختى نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 10

10- نويد الهى به پيامبر ( ص ) در شرايط سخت رسالت ، درباره جهانى شدن پيام و قوانين مكتب آن حضرت

هو الذى أرسل رسوله بالهدى . .. ليظهره

با توجه به اين كه آيه شريفه در شرايطى بر پيامبر(ص) نازل

شده كه مشركان مكه، مانع ورود مسلمانان به مسجد الحرام بودند; برداشت بالا قابل استفاده است.

سختيهاى رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 5 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، در انجام دادن رسالت خويش ، با مشكلات و سختى هاى سنگين روبه رو بود .

فاصبر صبرًا جميلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 7 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مشكلات رسالت و آزار هاى دشمنان

فاصبر . .. إنّهم يرونه بعيدًا . و نريه قريبًا

آيه شريفه، در مقام دلدارى به پيامبر(ص) است كه اگر كافران قيامت و عذاب آن را بعيد مى شمرند; ولى ما آن را ممكن و قريب الوقوع مى دانيم و به حساب آنان، خواهيم رسيد.

سختيهاى نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 19 - 7

7- پيامبر ( ص ) مأمور درخواست كمك از خداوند ، براى زدايش سختى ها و پيامد هاى سنگين رسالت *

و استغفر لذنبك

برداشت بالا بنابر اين نكته است كه واژه {استغفر} در معناى طلب ايجاد مصونيت و {ذنب} در معناى پيامدها، به كار رفته باشد; يعنى، رسالت پيامبر(ص) سختى هايى را براى خود آن حضرت و مؤمنان واقعى (از قبيل هجرت، جهاد و. ..) به دنبال داشته و حضرت براى كاهش اين دشوارى ها، بايد از خداوند استمداد كند.

سخن بيجاى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 10 -

2

2 - پيامبر ( ص ) ، در دوره نخست رسالت خويش ، با گفته هاى نابجا و تبليغات سوء دشمنان روبه رو بود .

و اصبر على ما يقولون

سخن چينى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 11 - 7

7 - عيب جويى و سخن چينى ، از ويژگى هاى كافران تكذيب كننده رسالت پيامبراسلام ( ص )

فلاتطع المكذّبين . .. همّاز مشّاء بنميم

سخن مؤمنان درباره محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 70 - 8

8 - در مقاطعى ، سخنانى از مؤمنان درباره پيامبر ( ص ) صادر مى شد كه زيبنده نبود . *

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى . .. اتّقوا اللّه و قولوا قولاً

تكرار خطاب {يا أيّها الذين آمنوا} در دو آيه، به منظور تشويق مؤمنان به پرهيز از اذيت پيامبر(ص) و نيز گفتن سخنانى استوار و حق، اشعار دارد به اين كه آنان، گاهى سخنانى بيهوده درباره پيامبر(ص) مى گفته اند.

سرزنش بى ادبى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 4 - 2

2 _ نكوهش خداوند ، نسبت به افراد دور از ادب در برخورد با پيامبر ( ص )

إنّ الذين . .. أكثرهم لايعقلون

سرزنش توطئه عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 5

5- هرگونه تلاشى براى بازداشتن پيامبر ( ص ) از هدف خويش ، زشت است .

أفأمن الذين مكروا السيّئات

{مكر} در لغت به معناى بازداشتن شخص

از هدفش است و {السيّئات} مفعولٌ به براى {مكروا} مى باشد و متضمن معناى فعلى متعدى مثل {عملوا} است.

سرزنش دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 3

3- احساس امنيت مشركان توطئه گر عليه پيامبر ( ص ) ، مورد سرزنش خداوند است .

أفأمن الذين مكروا السيّئات

همزه {أفأمن} براى استفهام توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 1 - 6

6 - خويشاوندى مخالفان اسلام با پيامبر ( ص ) ، مانع نكوهش خداوند از آنان نيست .

تبّت يدا أبى لهب و تبّ

سرزنش شبهه افكنى درباره محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 2

2- شبهه اندازى درباره معاد و پيامبرى رسول اكرم ( ص ) ، عملى زشت و نكوهيده است .

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت . .. و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجا

{سيّئات} (جمع سيّئة) به معناى هر عمل زشت است و مراد از {السيّئات} در آيه _ به قرينه {فأصابهم سيّئات ما عملوا} _ مى تواند شبهاتى باشد كه در آيات قبل از سوى مشركان مطرح شده بود.

سرزنش مجادله با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 12 - 2

2 - بحث و جدل مشركان با پيامبر ( ص ) ، در عينى ترين حقايق مورد شهود آن حضرت ، امرى نكوهيده و سرزنش بار

أفتم_رونه على مايرى

استفهام در {أفتمارونه} براى توبيخ است.

سرزنش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 203 - 3

3 _ مخالفان پيامبر ( ص ) تأخير نزول آيات را دستاويز و بهانه تكذيب رسالت وى قرار مى دادند و وى را شماتت مى كردند .

و إذا لم تأتهم باية قالوا لو لا اجتبيتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 1

1 _ عتاب محبت آميز خدا به پيامبر ( ص ) در پى اجازه دادن آن حضرت به برخى از مسلمانان ( منافقان ) براى شركت نكردن در جنگ تبوك ، به مجرد اظهار ناتوانى آنان

عفا اللّه عنك لم أذنت لهم

سرزنش مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 10

10 _ سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر انكار الهى بودن قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، على رغم آشنايى كامل آنان با شخصيت پيش از بعثت آن حضرت

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم . .. فقد لبثت فيكم عمراً من قبله أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 18

18_ آنان كه نبوّت پيامبر ( ص ) را به خاطر بشر بودنش انكار مى كنند ، سزاوار ملامتند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً . .. أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 72 - 3

3 - سرزنش كافران از سوى خداوند ، به خاطر انكار پيامبر ( ص ) بدون هيچ عذر قابل قبولى

أفلم يدّبّروا القول .

.. أم تسئلهم خرجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 26 - 3

3 - روى گردانان از رهنمود هاى پيامبر ( ص ) و كافران به آن ، در قيامت مورد حسابرسى و مؤاخذه قرار خواهند گرفت .

إلاّ من تولّى و كفر . .. ثمّ إنّ علينا حسابهم

سرزنشهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 15

15 _ تحقير منافقان متخلف از جنگ ، توسط خدا و پيامبر ( ص )

فاقعدوامع الخلفين

منظور از {خالفين} مى تواند كسانى باشند كه به دليل عجز و ناتوانى قادر به شركت در جنگ نبودند.

سرور از مخالفت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 3

3 _ خوشحال بودن از مخالفت با رسول خدا ( ص ) و دستورات دين ، خصلت منافقان و برخاسته از نفاق

فرح المخلفون بمقعدهم خلف رسول اللّه

سطح زندگى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 131 - 3

3 - سطح زندگى پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، با كافران مكه ، تفاوت قابل ملاحظه اى داشت .

و لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

سفاهت مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 52 - 3

3 - درخواست نامه هاى سرگشاده و جداگانه براى خود ، جلوه نابخردى و سبك مغزى كافران مخالف پيامبر ( ص )

فما لهم عن التذكرة معرضين . .. بل يريد كلّ امرىء

منهم أن يوتى صحفًا منشّرة

سكونت محمد(ص) در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 2 - 5

5 - سكونت پيامبر ( ص ) در مكه ، مايه عظمت و ارجمندى آن شهر بود .

لا أُقسم . .. و أنت حلّ

جمله {و أنت حِلّ}، حاليّه و بيانگر علت سوگند يادكردن خداوند است.

سلام بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 9،10

9 - تشويق خداوند ، مؤمنان را به اهداى درود و سلام بر پيامبر ( ص )

إنّ اللّه و مل_ئكته يصلّون على النبىّ ي_أيّها الذين ءامنوا صلّوا عليه و سلّموا

ذكر {إنّ اللّه و ملائكته يصلّون. ..} به عنوان پيش درامد فرمان {صلّوا} و {سلّموا} مى تواند به منظور اين حقيقت باشد كه مؤمنان، توجه به اين پيدا كنند كه خدا و فرشتگان بر پيامبر(ص) درود مى فرستند تا آنان، تشويق به آن بشوند.

10 - مؤمنان ، وظيفه قطعى دارند كه به پيامبر ( ص ) سلام كنند .

سلّموا تسليمًا

{تسليم} مفعول مطلق تأكيدى است و دلالت مى كند كه سلام بر پيامبر(ص) حتماً بايد انجام بگيرد. در اين كه {مراد از {سلام} در آيه چيست؟} دو احتمال هست: يكى، همان سلام اصطلاحى است و ديگرى، به معناى تسليم بودن است. برداشت بالا بنابر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 91 - 4

4 - اصحاب اليمين ، بر پيامبر ( ص ) درود و سلام مى فرستند .

فسل_م لك من أصح_ب اليمين

برخى از مفسران {سلام} را به

معناى تحيت و {لام} را به معناى {على} گرفته اند; يعنى، {فسلام عليك من أصحاب اليمين}.

سلام روح (اسم خاص) بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 8

8 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : كان على بن الحسين { صلوات اللّه عليه } يقول . . . قال اللّه عزّوجلّ { . . .سلام هى حتّى مطلع الفجر } يقول : تُسَلِّمُ عليك يا محمّد ملائكتى و روحى بسلامى من أوّل ما يهبطون إلى مطلع الفجر ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه امام سجاد(ع) مى فرمود: . .. خداوند عزّوجلّ فرموده است: {...سلام هى حتّى مطلع الفجر}[ يعنى ]مى فرمايد: اى محمد! فرشتگانم و روحم، از اولين لحظات فرودشان تا سپيده صبح، با سلام من بر تو سلام مى كنند}.

سلام محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 1،9

1 _ پيامبر(ص) وظيفه دار پيشى جستن در سلام بر مؤمنانى كه به محضر او مى آيند.

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

9 _ مؤمنان با درك محضر و زيارت پيامبر(ص) سلام آن حضرت و پيام و رحمت خداوند را دريافت خواهند نمود. *

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

آمدن نزد پيامبر(ص)، كه مضمون جمله {إذا جاءك} است، ظاهراً اختصاصى به زمان حيات ظاهرى آن حضرت ندارد و شامل پس از آن نيز مى گردد. كلمه {زيارت} در برداشت فوق براى اشاره بدين نكته آورده شده است.

سلام ملائكه بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 8

8 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : كان على بن الحسين { صلوات اللّه عليه } يقول . . . قال اللّه عزّوجلّ { . . .سلام هى حتّى مطلع الفجر } يقول : تُسَلِّمُ عليك يا محمّد ملائكتى و روحى بسلامى من أوّل ما يهبطون إلى مطلع الفجر ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه امام سجاد(ع) مى فرمود: . .. خداوند عزّوجلّ فرموده است: {...سلام هى حتّى مطلع الفجر}[ يعنى ]مى فرمايد: اى محمد! فرشتگانم و روحم، از اولين لحظات فرودشان تا سپيده صبح، با سلام من بر تو سلام مى كنند}.

سلامتى اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 91 - 3

3 - پيامبراكرم ( ص ) ، در خير و سلامتى از ناحيه اصحاب اليمين در جهان آخرت

فسل_م لك من أصح_ب اليمين

سنّت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 106 - 16

16 _ در قيامت عمل كنندگان به سنّت رسول اللّه ( ص ) ، روسفيد و بدعتگزاران روسياهند .

يوم تبيضّ وجوه و تسودّ وجوه

رسول خدا (ص) درباره آيه {يوم تبيضّ وجوه . .. }، فرمود: تبيضّ وجوه اهل السّنة و تسودّ وجوه اهل البدع

_______________________________

الدّر المنثور، ج 2، ص 291.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 105 - 10

10 _ خداوند ، علاوه بر قرآن ، برنامه ها و دستورات ديگرى نيز به پيامبر ( ص ) ارائه فرموده است .

إنّا انزلنا

إليك الكتب بالحق لتحكم بين الناس بما اريك اللّه

بدان احتمال است كه مراد از {ما اريك اللّه} معارفى غير از معارف قرآن باشد، چون اگر همان محتواى قرآن مى بود، بايد جمله اين گونه بيان مى شد: {لتحكم بين الناس به}. يعنى به جاى {بما اريك اللّه}، از ضمير استفاده مى شد.

سنگينى مسؤوليت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 2 - 2،3

2- نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) ، احساس مسؤوليت ى سنگين را براى آن حضرت به همراه داشت .

ما أنزّلنا عليك القران لتشقى

از زبان مشفقانه آيه برمى آيد كه با نزول قرآن پيامبر(ص) مسؤوليت سنگينى را احساس نموده و در جهت انجام آن رنج بسيارى را برخود هموار كرده بود تا به هر طريق ممكن مردم را هدايت كند.

3- تلاش و جديت پيامبر ( ص ) براى ايفاى رسالت خويش ، تلاشى طاقت فرسا و سنگين بود .

ما أنزّلنا عليك القران لتشقى

{شقاوة} به معناى شدت و دشوارى است (قاموس المحيط) توصيه خداوند به پيامبر(ص) به سختى نكشيدن و خود را به زحمت نينداختن، نشان از تلاش طاقت فرساى پيامبر(ص) در جهت هدايت مردم دارد.

سوء استفاده از مهربانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 4

4 _ سوء استفاده منافقان از عطوفت و سعه صدر پيامبر ( ص ) ( گوش فرادادن آن حضرت به سخنان مردم )

الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

سوء ظن به همسر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24

- 12 - 1

1 - خداوند ، مسلمانان را به خاطر بدگمانى به همسر پيامبر ( ص ) و موضع گيرى ترديدآميز نسبت به شايعه { افك } و رد نكردن صريح آن ، مورد سرزنش قرار داد .

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا

سوگند بر حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند بر حقانيت و درستى رسالت پيامبراسلام

إنّك لمن المرسلين

سوگند به دوران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 1 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به عصر پيامبر ( ص )

و العصر

حرف {ال} در {العصر}، براى عهد حضورى است; يعنى، سوگند به اين عصر!

2 - عصر پيامبر ( ص ) ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و العصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 2 - 2

2 - خداوند ، در تأكيد بر خسارت بار بودن وضع انسان ها ، به عصر پيامبر ( ص ) سوگند ياد كرده است .

و العصر . إنّ الإنس_ن لفى خسر

سوگند به صداقت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 40 - 2

2 - سوگند خداوند ، بر درست گويى و راست گويى پيامبراسلام ( ص )

إنّه لقول رسول كريم

سوگند به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 72 - 1

1- سوگند مؤكد خداوند به جان پيامبر ( ص

) مبنى بر اينكه قوم لوط مردمانى سرمست و متحير و به دور از هرگونه بصيرت و روشن بينى بودند .

لعمرك إنهم لفى سكرتهم يعمهون

برداشت فوق بنابراين مبناست كه مخاطب جمله {لعمرك} _ به قرينه آيات 49 وB51 پيش از شروع داستان ابراهيم(ع) و لوط(ع) (نبّىء عبادى . .. و نبّئهم ...) _ پيامبراكرم(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 10

10 - { روى عن الحسن بن على ( ع ) و هو يُحِدِّثُ عن رسول اللّه ( ص ) فقيل له أخبرنى عن { شاهد و مشهود } فقال : أمّا الشاهد فمحمّد و أما المشهود فيوم القيامة . أما سمعته سبحانه يقول : { يا أيّها النبى إنّا أرسلناك شاهدًا و مبشّرًا و نذيرًا } و قال : { ذلك يوم مجموع له الناس ذلك يوم مشهود ;

از امام حسن(ع) روايت شده كه از رسول خدا نقل حديث مى كرد، به او عرض شد: مرا از [تفسير] شاهد و مشهود خبر ده، حضرت فرمود: امّا شاهد محمّد(ص) است و امّا مشهود روز قيامت است. آيا كلام خداى سبحان را نشنيده اى كه مى فرمايد: {يا أيّها النبى إنّا أرسلناك شاهداً و مبشّراً و نذيراً} و فرموده: ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود}.

سوگند محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 3 - 6

6 - سوگند پيامبر ( ص ) به پروردگار ، مبنى بر آمدن و تحقق قطعى روز قيامت

قل بلى و ربّى لتأتينّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 11

11 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله تعالى : { يا أيّها النبىّ لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك } قال : إطّلعَتْ عائشةُ و حفصة على النبىّ و هو مع مارية فقال النبىّ ( ص ) : و اللّه ما أقربُها ، فأمره اللّهُ أن يكفّرَ [ عن ] يمينه ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند تعالى: {يا أيّها النبىّ لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك} روايت شده كه فرمود: عايشه و حفصه بر رسول خدا(ص) ظاهر شدند در حالى كه آن حضرت با ماريه بود. پس فرمود: به خدا سوگند با او نزديك نمى شوم. پس خداوند او را امر كرد تا براى سوگند خود كفّاره دهد [و حلال خدا را با قسم بر خود حرام نكند]}.

سيره تبليغى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 6 - 4

4 - انذار از روش هاى تبليغى _ هدايتى پيامبر ( ص )

ءأنذرتهم أم لم تنذرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 107 - 6

6 _ احساس مسؤوليت شديد پيامبر(ص) در مورد هدايت مردم به توحيد

و ما جعلنك عليهم حفيظا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 13

13 _ پيامبر ( ص ) در چگونگى استدلال بر حقايق و معارف دين تابع وحى و تعليم خداوند بود .

قل لاأملك لنفسى نفعا . .. و لو كنت أعلم الغيب

آيه شريفه استدلالى است براى زدايش اين توهم كه، پيامبر(ص)

عالم به غيب است و زمان برپايى قيامت را مى داند. شروع آيه با كلمه {قل} به اين نكته اشاره دارد كه پيامبر حتى در تبيين استدلال تابع وحى است و چگونگى استدلال را از خداوند فرامى گيرد.

سيره مبارزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 21

21 _ پيامبر(ص) موظف به مبارزه منفى با مشركان مكه از راه بى اعتنايى به شبهات و دروغپردازيهاى آنان است.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

رها كردن مشركان و اعتنا نكردن به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است كه خداوند پيامبر(ص) را به آن فرمان مى دهد.

سيره محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 7

7 _ توجه پيامبر ( ص ) به ظاهر گفتار مردم

و من الناس من يعجبك قوله فى الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 4

4 _ شدّت علاقه پيامبر اكرم ( ص ) به هدايت مردم و تلاش وى در اين جهت

ليس عليك هديهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 31 - 19

19 _ اعراض از سنّت پيامبر اكرم ( ص ) ، موجب محروميّت از محبّت الهى

قل ان كنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى

رسول خدا (ص) پس از آن كه فرمود: من رغب عن سنّتى فليس منى، آيه فوق را تلاوت كرد.

_______________________________

الدرّ المنثور، ج 2، ص 178.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران -

3 - 159 - 1،2،3،6،12

1 _ پيامبر ( ص ) داراى اخلاقى خوش و اهل مدارا با مردمان ، به دور از هر گونه سنگدلى و خشونت

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب

كلمه {لنتَ} از مصدر {لين} به معناى مهربانى و خوشخويى است و {فظّا} به معناى جفاكار و بد خلق است و {غليظ القلب} به معناى سنگدل و بى رحم است.

2 _ رحمت الهى ، تنها سرچشمه نرمى و مداراى پيامبر ( ص ) با مردم

فبما رحمة من اللّه لنت لهم

تقديم {بما رحمة} بر متعلقش (لنتَ)، دلالت بر حصر دارد.

3 _ نرمى و مداراى پيامبر ( ص ) ، با مسلمانانى كه از دستورات ايشان سرپيچى كردند و از جبهه احد گريختند .

فبما رحمة من اللّه لنت لهم

نرمى و مدارا غالباً در مورد مخالفت و عصيان است كه از مصاديق مورد نظر _ به قرينه آيات قبل _ عصيانگران نبرد احد مى باشند.

6 _ مدارا ، خوش خُلقى و مهربانى پيامبر ( ص ) با مردم ، از عوامل گرايش آنان به جانب آن حضرت

و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

12 _ گذشت از خطاكاران ، و طلب آمرزش براى ايشان و مشورت در امور اجتماعى ، وظيفه پيامبر ( ص ) نسبت به مسلمانان

فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) در مكّه ، مسلمانان را از درگيرى مسلّحانه با كافران بازمى داشت .

الم تر الى الّذين قيل لهم كفّوا ايديكم

بنابر آنچه در

شأن نزول آمده، نهى از مبارزه مسلّحانه در مكّه و قبل از هجرت رسول خدا (ص) بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 12

12 _ پيامبر(ص) تنها تابع وحى الهى است، نه تابع در خواستهاى مشركان.

إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 199 - 3

3 _ خداوند از پيامبرش خواست تا با جاهلان و سفيهان مدارا كند و كردار جاهلانه آنان را ناديده انگارد .

و أعرض عن الجهلين

{اعراض} به معناى روى گرداندن است و رويگردانى گاهى كنايه از مدارا كردن و ناديده گرفتن است و گاهى به معناى بى اعتنايى كردن و دورى گزيدن. با توجه به صدر آيه مى توان گفت مراد از اعراض، معناى اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 4

4 _ رأفت پيامبر ( ص ) نسبت به همه مردم و تلاش آن حضرت براى هدايت همگان

إن تستغفر لهم سبعين مرة فلن يغفر اللّه لهم

لحن سخن الهى، حاكى از تمايل آن حضرت به استغفار براى منافقان است. استغفار براى مردمانى چون منافقان، نشانگر رأفت و رحمت گسترده آن حضرت نسبت به عموم مردم و تلاش او براى هدايت همگان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 6

6 _ حضور پيامبر ( ص ) بر مزار مؤمنان و دعا و استغفار آن حضرت براى آنان

و لاتصل . .. و لاتقم على قبره

از اينكه خداوند حضور پيامبر (ص)

را بر سر قبر منافقان نهى كرده است، استفاده مى شود كه روش آن حضرت حضور يافتن بر مزار مسلمانان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 41 - 5

5 _ پيامبر اكرم ( ص ) در برابر مشركان تكذيب كننده رسالت ، موضع گيرى صريح و قاطعى داشت .

و إن كذبوك فقل لى عملى و لكم عملكم أنتم بريئون مما أعمل و أنا برىء ممّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 5

5_ سخن اصحاب پيامبر و طريقه آنان ، همان سخن و طريقه پيامبر ( ص ) بود .

و قل . .. إنا ع_ملون

سخن گفتن پيامبر(ص) از جانب مؤمنان (إنا) نشانه وثوق و اطمينان آن حضرت به هم سويى آنان با اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 1،2

1_ ابلاغ توحيد ، تبليغ قرآن و مبارزه با شرك ، وظيفه پيامبر ( ص ) و راه و رسم او بود .

قل ه_ذه سبيلى

{ه_ذه} اشاره به مطالبى است كه آيات قبل به آنها اشاره داشت. از جمله آنهاست: ابلاغ توحيد ، نفى شرك ، تبليغ قرآن و تعاليم وحى.

2_ فراخوانى مردم به خدا و سوق دادن آنان به سوى او ، وظيفه پيامبر ( ص ) و راه و رسم او بود .

أدعوا إلى الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 2

2- پيامبر ( ص ) با تهيدستان مؤمن ، معاشرت داشت .

و اصبر نفسك

مع الذين يدعون ربّهم

واژه {اصبر} چنان چه داراى مفعول باشد، امر به حبس كردن و تثبيت است. اين تعبير و نيز جمله {لاتعد عيناك عنهم} اين نكته را مى رساند كه شيوه پيامبر(ص) در برخورد با تهيدستان، شيوه اى مطلوب بوده و خداوند، او را به پايدارى بر آن و ترك انصراف از ديدار آنان ترغيب مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 11

11- پيامبر ( ص ) حضورى مستقيم و ملموس در ميان مردم داشت و مانند آنان زندگى مى كرد .

هل ه_ذا إلاّبشر مثلكم

{مثلكم} صفت براى {بشر} است. توصيف پيامبر(ص) به مثل شما بودن (علاوه بر بشر بودن) مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 218 - 2

2 - راز و نياز با خدا در خلوت شب ، سيره دائمى پيامبر ( ص )

الذى يريك حين تقوم

مطلب ياد شده با توجه به تعبير فعل مضارع {يرى} و {تقوم} _ كه مفيد استمرار است _ به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 6،9

6 - رفتار پيامبر ( ص ) با همسران خود ، در صورت ادامه دنياطلبى آنان ، نه تنها بر زور و جبر مبتنى نبود ، بلكه بر آسان گيرى استوار بود .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا . .. فتعالين أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحًا

9 - پيامبر ( ص ) با وجود داشتن شخصيتى مطرح و صاحب نفوذ در مدينه ، زندگى ساده

و بى پيرايه داشته است .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا و زينتها فتعالين أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 10

10 - رفتار محبت آميز و با شفقت ، در عين برخورد قاطع و دليرانه ، شيوه مبارزاتى پيامبراسلام ( ص )

قل ي_قوم اعملوا . .. فسوف تعلمون

برداشت ياد شده از تعبير {ياقوم} _ كه در موارد اظهار محبت به كارمى رود _ به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 7

7 - راه پيامبر ( ص ) ، راهى مستقيم و به دور از هرگونه كژى و انحراف

إنّك على صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 5 - 13

13 - { و قال الصادق ( ع ) : إنّى لأكره للرجل أن يموتَ و قد بقيتْ عليه خَلَّةٌ من خِلال رسول اللّه ( ص ) لم يأتها ، فقلتُ له : فهل تمتّع رسولُ اللّه ( ص ) ؟ قال : نعم و قرأ ه_ذه الآية { و إذ أسرّ النبىّ إلى بعض أزواجه حديثاً . . . ثيّبات و أبكاراً } ;

(1)بنابر قولى رسول خدا(ص) ماريه را آزاد كرد و با او ازدواج موقت نمود. و اشاره حديث به اين جريان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 8 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، موظّف بود تا در زندگى خود ، خدامحورى و بريدن از غير

او را با تلاش گسترده روزانه همراه سازد .

إنّ لك فى النهار سبحًا طويلاً . .. و تبتّل إليه تبتيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 2 - 7

7 - مجلس پيامبر ( ص ) ، پذيراى عموم مردم و آماده بهره بردن حتى براى معلولان و طبقات غير اشراف

أن جاءه الأعمى

سيره هدايتى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 47 - 1

1 _ پيامبر(ص) مأمور برانگيختن داورى وجدان مشركان بر چگونگى فرجام آنان در صورت نزول عذاب الهى

قل أرءيتكم . .. هل يهلك

شايعه عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 1

1 - هم دستى و تشكل تنى چند از مردمان عصر بعثت ، براى تهمت زنى و شايعه سازى عليه پيامبر ( ص ) و برخى از مؤمنان

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

{عصبة} در لغت به معناى گروهى متشكل و پشتيبان هم است كه از ده نفر تا چهل نفر باشند. آمدن فعل {مجىء} به صورت جمع نيز، مؤيد اين است كه تهمت زنندگان به شكل دسته جمعى، به كار تهمت و شايعه سازى مى پرداختند. گفتنى است آيه شريفه _ براساس تاريخ و شأن نزول آن _ در باره خانواده پيامبر(ص) نازل شده است كه مورد اتهام تنى چند از بدخواهان قرار گرفته بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 1

1 - مسلمانان عصر بعثت ، پذيراى شايعه هاى نارواى بدخواهان عليه خاندان پيامبر

( ص ) و منتشر كننده آنها ، بدون توجه به پيامد هاى ناروا و درستى و نادرستى آنها

إذ تلقّونه بألسنتكم و تقولون بأفواهكم ما ليس لكم به علم

شايعه عليه همسر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 2

2 - هم دستى و تشكل تنى چند از منافقان عصر بعثت ، براى تهمت زنى و شايعه سازى عليه خانواده پيامبر ( ص )

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

بيشتر مفسران بر اين باورند كه گروه بهتان زننده (عصبة منكم) از منافقان بودند.

شبهه افكنى درباره محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 9

9- ايجاد شبهه در ذهن مردم درباره خدا ، معاد و پيامبر ( ص ) ، از راه كار هاى بسيار زشت مشركان جهت بازداشتن پيامبر ( ص ) از هدف خويش

قالوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و أقسموا بالله ... لايبعث الله من

اين برداشت بنابر صفت بودن {سيئات} براى مصدر محذوفى كه مفعول مطلق فعل {مكروا} بوده، مى باشد. بنابراين مراد از مكرهاى بد و سوء همين نكته هايى است كه از سوى مشركان در باره خدا، معاد و پيامبر(ص) گفته مى شد.

شبهه افكنى عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 42 - 2

2 - كافران ، در انديشه ايجاد وقفه در روند گسترش دين ، با طرح مسائل بى اساس عليه پيامبر ( ص )

أم يريدون كيدًا

در آيات پيشين، سخن از اتهام هاى مشركان عليه

پيامبر(ص) و بررسى علل آن اتهام ها بود. در ادامه اين بررسى، خداوند به انديشه ناسالم و مكرآلود كافران اشاره مى كند كه آنچه آنان مى گويند، ناشى از ابهام شخصيت پيامبر(ص) نيست; بلكه دقيقاً ترفندى خائنانه است.

شجاعت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 10

10 - رفتار محبت آميز و با شفقت ، در عين برخورد قاطع و دليرانه ، شيوه مبارزاتى پيامبراسلام ( ص )

قل ي_قوم اعملوا . .. فسوف تعلمون

برداشت ياد شده از تعبير {ياقوم} _ كه در موارد اظهار محبت به كارمى رود _ به دست مى آيد.

شجره ملعونه در رؤياى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 22

22- { عن على ( ع ) قال : إن رسول الله ( ص ) أخذته نعسة و هو على منبره ، فرأى فى منامه رجالاً ينزون على منبره نزوة القردة ، يردّون الناس على أعقابهم القهقرى فاستوى رسول الله ( ص ) جالساً و الحزن يعرف فى وجهه فأتاه جبرئيل به_ذه الأية { و ما جعلنا الرؤيا التى أريناك إلاّ فتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرآن . . . } يعنى بنى أمية . . . ;

از حضرت على(ع) روايت شده است كه فرمود: همانا رسول خدا(ص) بر منبر بود كه لحظه اى خواب چشم او را ربود، پس در خواب ديد مردانى را كه چون بوزينگان بر منبر آن حضرت مى جهند و مردم را به روش گذشتگانشان (دوران جاهليت) باز مى گردانند. پس پيامبر(ص) در حالى كه

نشسته بود به خود آمد و آثار حزن و اندوه در چهره اش نمايان شد. پس جبرئيل اين آيه را براى حضرت آورد: {و ما جعلنا الرؤيا التى أريناك إلاّ فتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرآن ...}; يعنى، بنى اميه...}.

شخصيت اجتماعى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 69 - 2

2 - پيامبراكرم ( ص ) ، شخصيتى كاملاً آشنا و شناخته شده براى مردم محيط خويش

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

شخصيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 69 - 3،4

3 - شخصيت ارزشى و اخلاقى پيامبر ( ص ) ، خود گواه صداقت آن حضرت بود .

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

4 - سرزنش كافران از سوى خداوند ، به خاطر انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، على رغم آگاهى آنان از شخصيت ارزشى و اخلاقى ( صداقت ، امانت و . . . ) آن حضرت

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 2

2 - شخصيت ، منش و گويش خردمندانه پيامبر ( ص ) گواهى روشن بر مبرا بودن آن حضرت از اتهام كافران ( جنون )

أم لم يعرفوا رسولهم . .. أم يقولون به جنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 5

5 - مشركان ، پيامبراكرم ( ص ) را شخصى معمولى مى دانستند كه هدفش بازداشتن مردم از دين و آيين پدرانشان

بود .

قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعبد ءاباؤكم

تعبير از پيامبر(ص) به {رجل} _ آن هم به صورت نكره _ حاكى از نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 2

2 - اخلاق و خلق و خوى پيامبر ( ص ) ، عجين با شخصيت و سرشت آن حضرت بود ; نه امرى موقت و گاه به گاه .

إنّك لعلى خلق عظيم

مطلب ياد شده، از تعبير {خلق} (سجيّه) استفاده مى شود; زيرا {سجيّه} به معناى چيزى است كه از طبع و سرشت آدمى برخيزد (تاج العروس). بنابراين به امور موقتى و زودگذر، سجيّه گفته نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 4 - 2،8

2 - پيامبر ( ص ) ، فردى آبرومند و داراى مقامى ارجمند ، در ديدگاه مردم عصر خويش

و رفعنا لك ذكرك

ياد رفيع، كنايه از احترام گذاشتن يادكنندگان است.

8 - شخصيت رسول اكرم ( ص ) ، زيبنده نيك نامى و آبرومندى بود .

و رفعنا لك ذكرك

در برداشت ياد شده، {لام} در {لك} براى تعليل فرض شده و بيانگر آن است كه پيامبر(ص)، خود علتى كافى براى آوازه بلند و شايسته رفعت ذكر است.

شرايط استغفار محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 3

3 - پيامبراكرم ( ص ) در صورت توبه كردن منافقان ، براى آنان از پيشگاه خداوند درخواست مغفرت مى نمود .

و إذا قيل لهم تعالوا يستغفر لكم رسول اللّه

{يستغفر لكم. ..} جواب براى

شرط مقدر است; يعنى، {إن تتعالوا يستغفر لكم رسول اللّه}، (اگر از خطاهاى گذشته خود توبه كنيد، رسول خدا براى شما طلب مغفرت خواهد كرد).

شرايط ايمان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 52 - 1

1 - كافران پندناپذير ، ايمان به پيامبر ( ص ) را به آمدن نامه هاى سرگشاده براى يكايكشان ، مشروط دانستند .

بل يريد كلّ امرىء منهم أن يوتى صحفًا منشّرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 53 - 1

1 - مشروط دانستن ايمان به رسالت پيامبر ( ص ) ، به نازل شدن نامه هاى سرگشاده از سوى خداوند در تأييدِ آن ، بهانه اى از سوى كافران بود .

بل يريد كلّ امرىء منهم . .. كلاّ

شرايط بيعت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 19

19 - پيامبر ( ص ) ، موظّف به پذيرش بيعت متعهدان به شرايط ايمان ، با وجود پيشينه ناشايست آنان

ي_أيّها النبىّ إذا جاءك . .. فبايعهنّ و استغفر لهنّ اللّه

از سياق آيه و شرايط تاريخ نزول آن، استفاده مى شود كه برخى از زنان بيعت كننده، خطاهايى در گذشته داشته اند كه چه بسا پذيرش بيعت آنان دشوار مى نموده است; ولى خداوند به پيامبر(ص) فرمان داده تا بيعت ايشان را بپذيرد و براى آنان طلب آمرزش كند.

شرايط تأثير هدايتهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 37 - 3

3- پيامبر ( ص )

بدون خواست خداوند ، قادر به هدايت كردن گمراهان نيست .

إن تحرص على هدهم فإن الله لايهدى من يضلّ

جواب {إن} شرطيه {لاتقدر} محذوف است به قرينه اينكه {فا} در {فإن الله لايهدى من يضلّ} براى تعليل است; يعنى، اگر تو حرص و ولع هم بر هدايت آنان داشته باشى، نخواهى توانست; زيرا خداوند گمراه شدگان به دست خود را هدايت نخواهد كرد.

شرايط حضور در مجلس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 5 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، حتى كسانى را كه به معارف دينى احساس نياز نمى كردند ، به حضور مى پذيرفت و از ارشاد آنان دريغ نمىورزيد .

أمّا من استغنى

با توجه به شأن نزول و جملات آيه شريفه، چنين بر مى آيد كه پيامبر(ص) در مجلسى به ارشاد كسانى پرداخته بود كه برخى از افراد حاضر در آن، خود را از تعاليم آن حضرت بى نياز مى پنداشتند. فردى از مسلمانان نيز با شركت در آن مجلس، خود را در مقام وعظ و ارشاد آنان قرار داده بود. پس از حضور ابن ام مكتوم، آثار ناخرسندى در قيافه و رفتار او نمودار گشت و اين آيات با نكوهش از دوگانگى برخوردش، وى را فردى نامناسب براى ارشاد معرفى كرده است.

شرايط رضايت مسيحيان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 5

5 - هيچ امرى جز تبعيت پيامبر ( ص ) از آيين نصرانيت ، تأمين كننده رضايت نصارا از آن حضرت نبود .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى

حتى تتبع ملتهم

شرايط رضايت يهود از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 4

4 - خشنودى و رضايت يهود از پيامبر ( ص ) ، در گرو پيروى او از آيى يهوديت بود .

و لن ترضى عنك اليهود . .. حتى تتبع ملتهم

{ملة} به معناى دين و آيين است.

شرايط قبول قضاوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 49 - 1

1 - منافقان صدراسلام ، تنها در صورتى كه داورى پيامبر ( ص ) به نفع آنان بود ، به آن تن مى دادند .

و إن يكن لهم الحقّ يأتوا إليه مذعنين

{اذعان} به معناى {انقياد} و {مذعنين} به معناى {منقادين} (فرمان برداران و اطاعت كنندگان) است.

شرح صدر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 4،5،6

4 _ سوء استفاده منافقان از عطوفت و سعه صدر پيامبر ( ص ) ( گوش فرادادن آن حضرت به سخنان مردم )

الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

5 _ گوش فرادادن به سخنان گوناگون مردم ، با شكيبايى و سعه صدر كامل ، از خصلت هاى پيامبر اكرم ( ص )

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

6 _ ستايش خداوند از پيامبر ( ص ) به خاطر سعه صدر و گوش فرادادن او به همه سخنان مردم

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 37 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، داراى

سعه صدر و پذيراى اجتماع كافران مخالف در اطراف خويش

فمالِ الذين كفروا قبلك مهطعين . عن اليمين و عن الشمال عزين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، داراى مقامى والا در پيشگاه خداوند و شايسته اهداى شرح صدر

ألم نشرح لك صدرك

{لام} در {لك} يا براى تعليل است يا انتفاع. در صورت اول، مفاد آيه اين است كه: آيا به خاطر خودت به تو شرح صدر نداديم؟ اين تعبير دلالت دارد كه شخصيت نبى اكرم(ص)، علّتى كافى براى عطاى شرح صدر بود. در صورت دوم، نشانه ارجمندى آن حضرت است كه خداوند، در جهت منافع پيامبر(ص) نعمت شرح صدر را در اختيارش نهاد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 2

2 - شرح صدر و سبك بار بودن پيامبر ( ص ) و بلندآوازگى آن حضرت ، نمونه اى از انفكاك ناپذيرى مشكلات از آسانى ها

ألم نشرح . .. و وضعنا... و رفعنا... فإنّ مع العسر يسرًا

جمله {فإنّ. ..} بيانگر آن است كه آنچه در آيات پيشين آمد، ريشه در يك قانون كلى دارد و آن همراه بودن {عسر} با {يسر} است. حرف {فاء}، بيان قانون را بر كاشف آن، تفريع كرده است; يعنى، آنچه براى تو انجام داديم، بايد انجام مى گرفت; زيرا سختى بدون آسانى نمى شود.

شرك استهزاگران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 96 - 1

1- استهزاگران پيامبر ( ص ) ، مردمى مشرك و معتقد به

معبود ديگرى جز الله

المستهزءين. الذين يجعلون مع الله إل_هًا ءاخر

شرك ستيزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 3

3_ پيامبر ( ص ) و مؤمنان به آن حضرت ، موظف به پايدارى بر مواضع خويش ( ابلاغ رسالت الهى و مبارزه با شرك و فساد )

إنا ع_ملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 1

1_ ابلاغ توحيد ، تبليغ قرآن و مبارزه با شرك ، وظيفه پيامبر ( ص ) و راه و رسم او بود .

قل ه_ذه سبيلى

{ه_ذه} اشاره به مطالبى است كه آيات قبل به آنها اشاره داشت. از جمله آنهاست: ابلاغ توحيد ، نفى شرك ، تبليغ قرآن و تعاليم وحى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 4

4- مبارزه با شرك و معبود هاى پندارى و باطل مشركان ، در رأس برنامه هاى پيامبر ( ص )

أه_ذا الذى يذكر ءالهتكم

ذكر و يادكردن، هم به خير است و هم به شر; ولى در اين آيه _ به قرينه مقام _ ذكر به شرّ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 7

7 _ مبارزه با شرك و بت پرستى ، در رأس رسالت پيامبر ( ص ) بود .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام قاطعانه موضع

استوار خويش مبنى بر توحيد و نفى شرك

إنّما أُمرت أن أعبد ربّ ه_ذه البلدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 5

5 - مشركان ، پيامبراكرم ( ص ) را شخصى معمولى مى دانستند كه هدفش بازداشتن مردم از دين و آيين پدرانشان بود .

قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعبد ءاباؤكم

تعبير از پيامبر(ص) به {رجل} _ آن هم به صورت نكره _ حاكى از نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 44 - 10

10 - پيامبر ( ص ) مأمور مبارزه علنى و صريح با عقايد مشركان ( چون عقيده به شفاعت كردن معبود ها و توانايى آنان بر اين كار )

أم اتّخذوا من دون اللّه شفعاء قل أَوَلو كانوا لايملكون شيئًا و لايعقلون . قل للّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 2،7

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام مخالفت خود با عبادت غيرخدا و منصرف كردن مشركان از فكر تأثيرگذارى در عقايد آن حضرت

إنّى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه لمّا جاءنى البيّن_ت

پيامبر(ص)، به در دست داشتن دلايل و براهين روشن در مخالفت خود با عبادت غير خدا تصريح فرمود. اين مطلب مى تواند به منظور مأيوس ساختن مشركان باشد; زيرا كسى كه در عقيده خود داراى دلايل روشن باشد، تأثيرپذيرى او از ديگر عقايد نا ممكن خواهد بود.

7 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام صريح مواضع عقيدتى خويش و تسليم ناپذير

بودنش ، در برابر دشمنان و عقايد باطل و شرك آلود

و أُمرت أن أُسلم لربّ الع_لمين

تصريح پيامبر(ص) به تسليم محض بودن خود در برابر خداوند، مى تواند پاسخى به فشارها و تهديدهاى دشمنان و مشركان عليه ايشان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 10

10 - هجرت پيامبر ( ص ) و مسلمانان و موضع گيرى آنان در برابر مشركان ، حركتى ابراهيمى

قد كانت لكم أسوة حسنة فى إبرهيم و الذين معه

با توجه به آيات پيشين _ كه درباره هجرت و موضع گيرى بايسته مسلمانان در برابر مشركان است _ طرح {اسوه} بودن ابراهيم(ع) پس از اين آيات و توصيه ها، مطلب بالا را مى فهماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 1 - 2

2 - گروهى از كافران در عصر پيامبر ( ص ) ، بى خبر از موضع قاطع آن حضرت در برابر كفر و اميدوار به تنزل او در برابر شرك

قل ي_أيّها الك_فرون

ادامه سوره، قرينه است بر اين كه مراد از {الكافرون}، همه كافران نيستند; بلكه تنها آن گروه مخاطب اند كه اميدى به ايمان آنان نمى رفت. سخن گفتن با آنان در اين باره _ كه پيامبر(ص) اهل سازش نيست _ بيانگر آن است كه آنان تسامح و تساهل را براى آن حضرت، امكان پذير مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 2 - 1،3،5

1 - رد معبود هاى كافران و امتناع از عبادت آنها در تمام عمر خويش ، خط مشى ارائه شده

از سوى پيامبر ( ص ) ، در گفتوگو با كافران

لا أعبد ما تعبدون

3 - پيامبر ( ص ) ، مأيوس سازنده كافران از پيوستن به آنان در شرك

لا أعبد ما تعبدون

حرف {لا} گرچه براى نفى مستقبل است; ولى مفهوم سخن، شامل زمان حال نيز مى شود.

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ تباين معبود خود با معبود هاى مشركان و تصريح به ناهماهنگى كامل ، بين شرك و توحيد

قل . .. لا أعبد ما تعبدون

شعار محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 35 - 2

2 - { لا إل_ه إلاّ اللّه } شعار پيامبر اسلام ( ص )

إذا قيل لهم لا إل_ه إلاّ اللّه

شفاعت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 17

17 _ نقش وساطت و شفاعت پيامبر ( ص ) در پيشگاه خداوند براى آمرزش خطاكاران

و استغفر لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 34،41

34 _ رسول خدا ( ص ) ، داراى حق شفاعت در هدايت انسان ها و نجات آنان از عذاب

و من يرد اللّه فتنته فلن تملك له من اللّه شيئاً

كلمه {من اللّه} مى رساند كه پيامبر(ص) نسبت به گروه ياد شده از جانب خداوند، توانى بر نجات آنان از عذاب و ضلالت ندارد. و مفهوم آن اين است كه نسبت به ديگران ماذون به هدايت و نجات مى باشد. و اين هدايتگرى و نجات بخشى از جانب خدا به وى داده شده است. يعنى پيامبر(ص) واسطه

و شفيعى براى هدايت و نجات كسانى است كه شايسته آن باشند.

41 _ ناپاكى جان ودل منافقان و يهوديان ، موجب محروميت آنان از شفاعت رسول خدا ( ص ) براى هدايت و نجاتشان از عذاب *

و من يرداللّه فتنته فلن تملك له . .. أولئك الذين لم يرد اللّه ان يطهر قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 18

18 _ در مجمع البيان آمده است : { قيل إن معنى قدم صدق شفاعة محمد ( ص ) لهم يوم القيامة . . . و هو المروى عن ابى عبداللّه ( ع ) ;

گفته شده كه معناى {قدم صدق} شفاعت حضرت محمد(ص) براى مؤمنان در روز قيامت مى باشد . .. و اين معنا از امام صادق(ع) روايت شده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 19

19- { عن أحدهما قال : فى قوله : { عسى أن يبعثك ربك مقاماً محموداً } قال : هى الشفاعة ;

از امام باقر(ع) يا امام صادق(ع) درباره سخن خدا {عسى أن يبعثك ربك مقاماً محموداً} روايت شده است كه فرمود: مراد از مقام محمود شفاعت است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 19 - 14

14- خداوند ، دوستدار و خواهان بخشش لغزش هاى اهل ايمان ، هر چند با وساطت بنده محبوبش ( پيامبر ( ص ) )

و استغفر . .. و للمؤمنين و المؤمن_ت

اين كه خداوند، به پيامبر(ص) دستور داده تا براى اهل ايمان استغفار كند; مى نماياند كه

خداوند راهى را براى بخشش گناه مؤمنان گشوده تا در نتيجه آنان را از لطف و غفران خويش بهره مند سازد. ازاين رو پيامبرش را به وساطت فراخوانده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 1 - 9

9 - { فى مجمع البيان [ فى قوله ] { إنّا أعطيناك الكوثر } قيل هو الشفاعة . . . رووه عن الصادق ( ع ) ;

درباره {. ..الكوثر} در مجمع البيان آمده است: گفته شده كوثر شفاعت است و اين معنا را از امام صادق(ع) روايت كرده اند}.

شك در حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 3

3 - منافقان صدراسلام ، نسبت به حقانيت پيامبر ( ص ) و درستى اسلام ، در شك و ترديد به سر مى بردند .

أم ارتابوا

{أم} در {أم ارتابوا} منقطعه و به معناى {بل} (اضراب) است.

شك در عدالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 7

7 - گمان ناعادلانه بودن حكم خدا و رسول او ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان

أم يخافون أن يحيف اللّه عليهم و رسوله

شك در قضاوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 5

5 - منافقان صدراسلام ، نسبت به عادلانه بودن احكام الهى و داورى پيامبر ( ص ) ، در شك و ترديد به سر مى بردند .

أم يخافون أن يحيف اللّه عليهم و رسوله

برداشت ياد شده مبتنى بر اين

نكته است كه {بل} در {بل أُول_ئك. ..} براى اضراب انتقالى باشد نه ابطالى.

شك در محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 65 - 16

16 _ گفتار ها و باور هاى ترديدآميز در كيفيّت افعال الهى و كردار و سلوك پيامبر ( ص ) از سوى مدّعيان بندگى خداوند ، نشانه شرك آنان

لا يؤمنون حتّى يحكّموك . .. و يسلّموا تسليماً

امام صادق (ع) فرمود: لو انَّ قوماً عبدوا اللّه . .. ثمّ قالوا لشىء صنعه اللّه او صنعه رسول اللّه (ص) الّا صنع خلاف الّذى صنع؟ او وجدوا ذلك فى قلوبهم لكانوا بذلك مشركين. سپس آن حضرت آيه فوق را تلاوت فرمود ... .

_______________________________

كافى، ج 1، ص 390، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 511، ح 374 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 255، ح 374.

شكايت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 30 - 1،2،4

1 _ شكوه پيامبر ( ص ) به پيشگاه خداوند از مردم عصر خويش ( كافران شهر مكّه ) ، به خاطر متروك و مهجور ساختن قرآن كريم

و قال الرسول ي_ربّ إنّ قومى اتّخذوا ه_ذا القرءان مهجورًا

در اين كه شكوائيه پيامبر(ص) در اين دنيا است و يا در آخرت؟ دو نظريه ميان مفسران وجود دارد. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه اول است كه مطابق نظر بيشتر مفسران مى باشد. گفتنى است واژه {مهجور} به معناى متروك ورها شده است.

2 _ شكوه پيامبر ( ص ) به پيشگاه خداوند در قيامت ، از مردم عصر خويش به خاطر متروك و مهجور

ساختن قرآن

و قال الرسول ي_ربّ إنّ قومى اتّخذوا ه_ذا القرءان مهجورًا

4 _ مهجور ساختن و خارج كردن قرآن از صحنه زندگى ، عملى است كه مورد شكوه پيامبر ( ص ) در پيشگاه خداوند قرار خواهد گرفت .

و قال الرسول ي_ربّ إنّ قومى اتّخذوا ه_ذا القرءان مهجورًا

شكرگزارى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 11

11 - برگزيدن گران بهاترين حيوان اهلى ( شتر ) براى قربانى ، واكنشى بايسته از سوى پيامبر ( ص ) ، در سپاس گزارى از كوثر عطا شده به آن حضرت

إنّا أعطين_ك الكوثر . .. وانحر

شكست توطئه دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 6

6 _ سران كفر و شرك على رغم به كار بردن شگرد هاى گوناگون تبليغى عليه قرآن و پيامبر ( ص ) ، از دستيابى به اهداف خود ناتوان و ناكام بودند .

إن ه_ذا إلاّ إفك . .. قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... لولا أُنزل إليه ملك ... إلاّ رج

مقصود از ناتوانى در يافتن راه، مى تواند ناتوانى از دستيابى به راه موفق و مؤثر براى پيگيرى اهدافشان باشد; يعنى، {فلايستطيعون سبيلاً إلى إبطال أمرك. ..}.

شكست توطئه عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 7

7 _ استفاده از شيوه هاى بهانه جويانه و دروغ عليه قرآن و پيامبر ( ص ) ، شيوه اى ناموفق و ناكام

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك . .. أس_طيرالأوّلين ... رجلاً مسحورًا... فضلّ

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 9

9- ترفند ها و توطئه هاى كافران عليه راه خدا و پيامبر ( ص ) ، محكوم به شكست و بى فرجامى

إنّ الذين كفروا و صدّوا . .. و سيحبط أعم_لهم

به قرينه صدر آيه، مى توان گفت: مراد از {أعمالهم} همان حركت هاى كفرآميز، مانع تراشى در طريق حق و ستيزه جويى با پيامبر(ص) است. در اين صورت {حبط}، به معناى خنثى سازى و عقيم نمودن تلاش هاى آنان خواهد بود.

شگفتى اذيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 2 - 6

6 - تجويز آزار رسانى به پيامبر ( ص ) از سوى ساكنان مكه ، هتك حرمت آن سرزمين و اقدامى شگفت انگيز است .

لا أُقسم به_ذا البلد . و أنت حلّ به_ذا البلد

جمله {و أنت حلّ} _ در سومين معناى {حلّ} (حلال شمردن نقض حريم پيامبر(ص) _ بيانگر نمونه اى براى آيات بعد است كه انسان را با رنج و زحمت، همراه خوانده است. خداوند با بيان آزار رسانى مردم مكه، به پيامبر(ص) و ابراز تعجب از رفتار آنان، رسول اكرم را براى شكيبايى و مقاومت در برابر آزارهاى آنان، آماده مى سازد.

شگفتى از عبادت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 5،7

5 - عبادت و نماز پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت ، امرى شگفت آور و جذاب براى كافران و مشركان

كادوا يكونون عليه لبدًا

7 - عبادت و نماز پيامبر ( ص ) و

ياران آن حضرت ، امرى شگفت آور و جذاب براى جن

كادوا يكونون عليه لبدًا

شگفتى از نماز محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 5،7

5 - عبادت و نماز پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت ، امرى شگفت آور و جذاب براى كافران و مشركان

كادوا يكونون عليه لبدًا

7 - عبادت و نماز پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت ، امرى شگفت آور و جذاب براى جن

كادوا يكونون عليه لبدًا

شگفتى تكذيب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 7 - 1

1 - تكذيب پيامبر ( ص ) ، در تعاليم دينى و حقايق روز جزا ، توجيه ناپذير و شگفت آور است .

فما يكذّبك بعد بالدين

{ما} براى استفهام تعجّبى است. اين كلمه گرچه براى غيرعاقل به كار مى رود; ولى در آيه شريفه بر تكذيب كنندگان اطلاق شده است تا نشانگر بى خردى آنان باشد. خطاب در اين آيه، متوجّه پيامبر(ص) است و كلمه {دين}، به معناى شريعت و يا جزا است. مفاد آيه شريفه، اين است كه بعد از آنچه در مورد تقسيم مردم به دو گروه گفته شد; چه كسى تو را اى پيامبر(ص) به جهت دينى كه آوردى و يا كيفر و پاداش روز جزا كه بيان داشتى، تكذيب مى كند؟! آيا نبايد دينى باشد تا مردم را جزء گروه اول (الذين آمنوا و عملوا الصالحات) سازد؟ و آيا نبايد كيفر و پاداشى باشد، تا هر گروه سزاى كار خود را ببيند.

شناخت حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 10

10_ آگاه شدن از قرآن و محتواى آن ، آدمى را به حقانيّت رسالت پيامبر ( ص ) راهنمايى مى كند .

كفى بالله شهيدًا . .. و من عنده علم الكت_ب

شناسايى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 69 - 2،4

2 - پيامبراكرم ( ص ) ، شخصيتى كاملاً آشنا و شناخته شده براى مردم محيط خويش

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

4 - سرزنش كافران از سوى خداوند ، به خاطر انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، على رغم آگاهى آنان از شخصيت ارزشى و اخلاقى ( صداقت ، امانت و . . . ) آن حضرت

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 3

3 - توبيخ كافران از سوى خداوند ، به خاطر نسبت دادن جنون به پيامبر ( ص ) ، على رغم آشنايى كاملشان با شخصيت خردمند آن حضرت

أم لم يعرفوا رسولهم . .. أم يقولون به جنّة

شؤون محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 3

3 _ زمام امور جنگ و اجازه حضور و عدم حضور در آن ، در اختيار پيامبر اكرم ( ص ) و از شؤون آن حضرت

جهدوا مع رسوله استئذنك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 10 - 9

9 _ زندگى مرفه و كاخ نشينى ، دور از شأن پيامبر ( ص

) و برخلاف مصلحت او بود .

تبارك الذى إن شاء جعل لك خيرًا من ذلك جنّ_ت . .. و يجعل لك قصورًا

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه خداوند با آن كه فرمود: من قادر به اعطاى بوستان هاى آباد و كاخ هاى متعدد به پيامبر(ص) هستم در عين حال به آن حضرت اعطا نفرمود و اين مى رساند كه چنين كارى درخور شأن پيامبر(ص) _ آن گونه كه مشركان و كافران فكر مى كردند _ و يا به مصلحت آن حضرت نبود.

شيطان هنگام تلاوت قرآن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 52 - 7

7 - شبهه آفرينى شيطان به هنگام تلاوت آيات قرآن توسط پيامبر اسلام ( ص ) براى مردم

و ما أرسلنا . .. ألقى الشيط_ن فى أُمنيّته

صالحان و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 10

10 _ صالحان ، گواهان عينى بر حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) *

فاكتبنا مع الشهدين . .. ان يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين

جمله {نطمع ان يدخلنا . ..} مى تواند اشاره به آرزو و درخواستى باشد كه مسيحيان آن را با جمله {فاكتبنا مع الشهدين} از خداوند تقاضا كردند. بنابراين درخواست همراهى با شاهدان همان آرزوى همنشينى با صالحان خواهد بود. و لذا مى توان گفت شاهدان همان صالحان هستند.

صبر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) مأمور به صبر و خويشتن دارى در

برابر مشكلات رسالت تا فرارسيدن حكم و داورى خداوند بود .

و اتبع ما يوحى إليك و اصبر حتى يحكم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 1،14

1- پيامبر ( ص ) در برابر اذيت و آزار دشمنان به آن حضرت ، تنها مأمور به صبر و شكيبايى گرديد و نه مجاز براى مقابله به مثل

ادع إلى سبيل ربّك . .. و إن عاقبتم فعاقبوا ... و اصبر

خداوند، در آيه قبل همه مسلمانان را مجاز به مقابله به مثل دانسته است; ولى در اين آيه شخص پيامبر(ص) را مخاطب قرار داده و به او اختصاصاً فرمان صبر و مقاومت داده است. از ارتباط اين دو آيه، برداشت فوق به دست مى آيد.

14- پيامبر ( ص ) ، از بالاترين مرتبه صبر و تحمل در برابر اذيت ، آزار و تعديات دشمن ، برخوردار بود .

و اصبر . .. و لاتحزن عليهم و لاتك فى ضيق ممّا يمكرون

از اينكه پيامبر(ص) اختصاصاً به صبر مأمور گشت و صبر او تنها در پرتو عنايت و كمك خداوند ميسر مى شد، به دست مى آيد كه صبر آن حضرت، صبرى ويژه و بسيار بزرگ بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 5

5- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار پرستش خداوند و صبر و تحمل در راه عبادت او

فاعبده واصطبر لعب_دته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 4

4 - نزول آيات در باره فلسفه مهلت دهى به كافران ، موجب

تسلّى خاطر و صبر پيامبر ( ص ) در برابر فشار هاى تبليغاتى كافران

و لولا كلمة سبقت . .. فاصبر على مايقولون

{فاصبر} عطف و تفريع بر آيه قبل است; يعنى، حال كه تأخير عذاب از سر اهمال نيست بلكه امرى قانون مند است، بنابراين تحمل كن. دراين مجموعه، خداوند با بيان فلسفه امهال و سنت هاى حاكم بر تاريخ، زمينه تسلّى خاطر پيامبر(ص) و مؤمنان را فراهم كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 96 - 4

4 - صبر در برابر بدرفتارى هاى مشركان و وانهادن كيفر آنان به خدا ، توصيه اى الهى به پيامبر ( ص ) در مقطع پيش از هجرت

ادفع بالتى هى أحسن السيّئة نحن أعلم بما يصفون

برداشت فوق، با توجه به مكّى بودن سوره مؤمنون است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 1

1 - پيامبر ( ص ) به صبر در برابر تبليغات سوء كافران ، موظف بود .

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

متعلق صبر، محذوف است كه به قرينه {و لئن جئتهم بأية ليقولنّ الذين كفروا. ..} مى تواند بر خوردهاى ايذايى و تبليغاتى سوء كافران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 174 - 3

3 - پيامبر ( ص ) و ياران ايشان ، مأمور به صبر و شكيبايى در برابر آزار ها و كارشكنى هاى مشركان و كافران معاند

فتولّ عنهم حتّى حين

توصيه به اعراض و بى اعتنايى، در شرايطى كه پيامبر(ص) و ياران آن حضرت، مورد آزار و شكنجه دشمنان كافر

قرار داشتند، در حقيقت توصيه به صبر و شكيبايى بيشتر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 175 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به صبر و انتظار در خصوص شكست كافران معاند و عذاب شدن آنان

فتولّ عنهم . .. و أبصرهم

توصيه به نظاره كردن بر احوال كافران معاند _ پس از توصيه به بى اعتنايى به آنان (فتولّ عنهم . ..) _ در حقيقت سفارش به صبر و انتظار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 178 - 3

3 - پيامبراسلام ( ص ) و ياران ايشان ، مأمور به صبر و شكيبايى در برابر آزار ها و كارشكنى هاى مشركان و كافران معاند

و تولّ عنهم حتّى حين

توصيه به اعراض و بى اعتنايى در شرايطى كه پيامبر(ص) و يارانش مورد آزار و شكنجه دشمنان كافر قرار داشتند، در حقيقت توصيه به صبر و شكيبايى بيشتر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 179 - 3

3 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور به صبر و انتظار در خصوص شكست كافران معاند و عذاب شدن آنان

و تولّ عنهم . .. و أبصر

توصيه به نظاره كردن بر احوال كافران معاند، پس از سفارش به بى اعتنايى به آنان (و تولّ عنهم) در حقيقت، توصيه به صبر و انتظار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 17 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور به صبر و شكيبايى در برابر

استهزا ، گفتار مغرضانه و تبليغات سوء سران كفر و شرك

اصبر على ما يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به صبر و شكيبايى در برابر مشكلات رسالت

فاصبر

3 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر تأسى كردن از پيامبران گذشته در صبر و شكيبايى در برابر مشكلات رسالت

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا فى الحيوة الدنيا . .. فاصبر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه جمله {فاصبر. ..} تفريع بر جمله {إن_ّا لننصر رسلنا...} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 1

1 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به صبر در برابر مخالفت هاى كافران حق ناپذير و تداوم رسالت خويش فرا خواند .

فاصبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 35 - 8

8 - پيامبر ( ص ) ، انسانى صبور و برخوردار از عالى ترين كمالات و ارزش ها است .

ادفع بالتى هى أحسن . .. و ما يلقّي_ها إلاّ الذين صبروا و ما يلقّي_ها إلاّ ذوحظّ

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مخاطب اصلى توصيه خداوند در اين آيه، پيامبر(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 59 - 2

2_ پيامبر ( ص ) ، مأمور به برگزيدن شيوه صبر و انتظار در برابر كافران ، در پى اتمام حجت بر ايشان *

فإنّما يسّرن_ه . .. فارتقب

با توجه

به شرايط دشوار پيامبر(ص) در مكه، چه بسا تعبير {فارتقب} بيانگر لزوم صبر و انتظار تا لحظه تغيير شرايط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 7

7- رهنمود الهى به پيامبر ( ص ) ، براى شكيبا بودن و عجله نورزيدن در گرايش كافران به ايمان يا مجازات ايشان از سوى خداوند

فاصبر . .. و لاتستعجل لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 39 - 1

1 - دعوت پيامبر ( ص ) از سوى خداوند ، به صبر در برابر گفتار نارواى كافران

فاصبر على ما يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 1

1 - فرمان پايدارى و شكيبايى از سوى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در راستاى تبليغ دين

و اصبر لحكم ربّك

مراد از {لحكم ربّك} مى تواند حكم رسالت و تبليغ دين باشد. در اين صورت پيامبر(ص) مأمور شده است تا در برابر اذيت و آزار تكذيب كنندگان، صبر پيشه كند و تحمل خويش را از دست ندهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 48 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور صبر و شكيبايى در برابر فرمان هاى الهى

فاصبر لحكم ربّك

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور صبر و شكيبايى در مدت مهلت يافتن كافران تكذيب گر و به تأخير افتادن نصرت و پيروزى مسلمانان بر آنان

و أُملى لهم . .. فاصبر لحكم ربّك

به گفته مفسران، آيه شريفه اشاره به مسأله مهلت يافتن

مشركان است كه در آيه پيش ذكر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 5 - 1،2

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور صبرى نيكو و شايسته در انجام دادن رسالت خويش

فاصبر صبرًا جميلاً

2 - صبر در برابر موضع گيرى هاى تكذيب گرانه و استهزاآميز شرك پيشگان صدراسلام ، توصيه خداوند به پيامبراكرم ( ص )

سأل سائل بعذاب واقع . .. فاصبر صبرًا جميلاً

توصيه به صبر _ پس از بيان بعضى از گفته ها و درخواست هاى كافران _ مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 7 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به صبر و پايدارى در انجام دادن رسالت خويش

و لربّك فاصبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 24 - 1

1 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر صبر و شكيبايى در برابر حكم پروردگار ( تبليغ قرآن و اجراى تعاليم آن )

فاصبر لحكم ربّك

مقصود از حكم پروردگار _ به قرينه آيه پيش _ تبليغ قرآن و اجراى تعاليم آن است.

صداقت پيروان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 119 - 10

10 _ پيروان واقعى پيامبر اكرم ( ص ) در لحظات سخت جنگ تبوك ، از صادقان بودند .

الذين اتبعوه فى ساعة العسرة . .. و كونوا مع الصدقين

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات قبل _ كه در زمينه ثبات قدم

برخى از مؤمنان در شدايد جنگ تبوك و لغزش گروهى ديگر بود و خداوند متخلفان را در پى توبه شان بخشيد _ اكنون به ايشان رهنمود مى دهد كه شما نيز همانند مؤمنان، استوار و تزلزل ناپذير باشيد.

صداقت در پيروى از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 11

11_ فراخوانى مردم به توحيد و مبارزه با شرك ، نشانه صداقت در پيروى از پيامبر ( ص ) است .

أدعوا إلى الله على بصيرة أنا و من اتبعنى

صداقت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 23 - 13

13 _ وجود نشانه هاى صدق پيامبر ( ص ) در تورات *

اگر چنين نشانه هايى در تورات نبود، دعوت به حكميت تورات براى رفع اختلاف در مورد دعوت پيامبر اسلام (ص)، صحيح نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 44 - 6

6 _ آگاهى پيامبر ( ص ) از حقايق نهفته تاريخ زكريا و مريم ، نشانگر صدق ادعاى وى در ارتباط با وحى

ذلك من انباء الغيب . .. و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايّهم يكفل مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 58 - 3

3 _ بيان سرگذشت حضرت مريم ، زكريا ، يحيى و عيسى ( ع ) ، از معجزات و نشانه هاى صدق پيامبر اكرم ( ص )

ذلك نتلوه عليك من الايات

بنابراينكه منظور از {الايات}، با توجه به معناى لغوى آن (علامتها)، نشانه

هاى صداقت پيامبر اكرم (ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 119 - 12

12 _ { عن جعفر بن محمد ( ع ) فى قوله عز و جل : { اتقوا اللّه و كونوا مع الصادقين } قال : محمد و على _ عليهما السلام _ ;

از امام صادق (ع) روايت شده كه درباره {الصادقين} در آيه شريفه فرمود: منظور محمد و على _ عليهما السلام _ مى باشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 69 - 4

4 - سرزنش كافران از سوى خداوند ، به خاطر انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، على رغم آگاهى آنان از شخصيت ارزشى و اخلاقى ( صداقت ، امانت و . . . ) آن حضرت

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 3 - 1

1 - تأكيد خداوند ، بر اصالت سخنان پيامبر ( ص ) و متكى نبودن پيام هاى آن حضرت به هواى نفس

و ما ينطق عن الهوى

صدقه به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 26

26 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده است : إن أناساً من بنى هاشم اتوا رسول اللّه ( ص ) فسألوه أن يستعملهم على صدقات المواشى و قالوا : يكون لنا هذا السهم الذى جعله اللّه للعالمين على ها فنحن أولى به ، فقال رسول اللّه ( ص ) يا بنى عبدالمطلب ان الصدقة

لا تحل لى و لا لكم . . . ;

جمع از بنى هاشم به خدمت رسول خدا (ص) آمده، از آن حضرت خواستند ايشان را بر جمع آورى صدقات چهارپايان بگمارد و گفتند: [اين درخواست را بپذيريد تا] سهمى از صدقات كه خداوند براى مأموران جمع آورى صدقات معين فرموده به ما برسد. پس ما به دريافت آن شايسته تريم. پيامبر(ص) فرمود: اى فرزندان عبدالمطلب! صدقه بر من و بر شما حلال نيست ... }.

صراحت انذارهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 49 - 4

4 - هشدار هاى پيامبر ( ص ) صريح ، روشن و به دور از هر گونه ابهام بود .

إنّما أنا لكم نذير مبين

صراحت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 4

4_ پيامبر ( ص ) وظيفه دار اعلام صريح مواضع عقيدتى برنامه رسالت خويش

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله . .. و ما أنا من المشركين

برداشت فوق از كلمه {قل} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 89 - 2

2- رسالت پيامبر ( ص ) ( انذار و اخطار ) ، صريح و بى ابهام و قابل فهم براى همگان

و قل إنى أنا النذير المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 94 - 1

1- پيامبر ( ص ) به ابلاغ رسالت و مأموريت الهى خويش به صورت آشكارا ، صريح و بى پرده ، مأمور گرديد .

فاصدع بما تؤمر

{صدع} در لغت

به معناى سخن گفتن به صورت آشكار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام صريح مواضع عقيدتى خويش و تسليم ناپذير بودنش ، در برابر دشمنان و عقايد باطل و شرك آلود

و أُمرت أن أُسلم لربّ الع_لمين

تصريح پيامبر(ص) به تسليم محض بودن خود در برابر خداوند، مى تواند پاسخى به فشارها و تهديدهاى دشمنان و مشركان عليه ايشان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 9

9 - روشنى بيان و صراحت كامل پيامبر ( ص ) ، در تبليغ آيين توحيدى

و رسول مبين

در صورتى كه {مبين} به معناى روشنگر باشد، وضوح و صراحت بيان پيامبر(ص) استفاده مى شود.

صرف غذا در خانه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 6،10،15،16،24

6 - مؤمنان ، در صورتى كه وارد خانه پيامبر ( ص ) شدند ، نبايد منتظر صرف غذا در آنجا باشند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتدخلوا بيوت النبىّ إلاّ أن يؤذن لكم إلى طعام غير ن_ظرين إ

{إناء} در لغت به معناى {وقت و ساعت} است (مفردات راغب). مراد از {غير ناظرين إناه} منتظر بودن براى فرارسيدن وقت غذا است.

10 - مؤمنان ، موظف بودند پس از صرف غذا در ميهمانى پيامبر ( ص ) ، از خانه آن حضرت پراكنده شوند .

فإذا طعمتم فانتشروا

15 - ميهمانان پيامبر ( ص ) پس از صرف غذا ، نبايد به انتظار گفت وگو با اهل خانه آن حضرت ، مجلس

را طولانى مى كردند .

فانتشروا و لامستئنسين لحديث

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه سرگرم شدن به گفت وگو، مربوط به اهل خانه باشد و نه گفت وگو با هم. لازم به ذكر است كه فراز {و إذا سألتموهنّ...} مؤيد اين برداشت است.

16 - وارد شدن بدون اجازه به خانه پيامبر ( ص ) و به انتظار غذا نشستن بدون دعوت قبلى ، موجب اذيت آن حضرت بود و بايد از آن پرهيز مى شد .

لاتدخلوا بيوت النبىّ إلاّ أن يؤذن لكم إلى طعام غير نظرين إنيه و ل_كن إذا دعيتم ف

برداشت بالا بنابراين احتمال است كه مشاراليه {ذلكم} نهى {لاتدخلوا} و {غير ناظرين} باشد.

24 - فرمان به خروج از خانه پيامبر ( ص ) پس از صرف غذا ، سخن و فرمان حق است .

فإذا طعمتم فانتشروا و لامستئنسين لحديث إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ فيستحيى منكم و ا

صفات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) داراى اخلاقى خوش و اهل مدارا با مردمان ، به دور از هر گونه سنگدلى و خشونت

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب

كلمه {لنتَ} از مصدر {لين} به معناى مهربانى و خوشخويى است و {فظّا} به معناى جفاكار و بد خلق است و {غليظ القلب} به معناى سنگدل و بى رحم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 162 - 5،6

5 _ پيامبر ( ص ) جوياى رضايت و خشنودى خداوند

و ما كان لنبىّ ان يغلّ .

.. افمن اتّبع رضوان اللّه

به دليل آيه قبل (و ما كان لنبىّ ان يغلّ)، از مصاديق بارز و مورد نظر براى {افمن اتّبع . .. }، پيامبر اكرم (ص) است.

6 _ جوياى رضاى الهى از سوى پيامبر ( ص ) ، دليل و نشانگر پاكى ساحت وى از هر گونه خيانت

و ما كان لنبىّ ان يغلّ . .. افمن اتّبع رضوان اللّه

جمله {افمن اتّبع رضوان اللّه} به منزله دليل و تعليل براى جمله {و ما كان لنبىّ ان يغلّ} است ; يعنى آيا امكان دارد پيامبرى كه همواره در پى جلب رضاى الهى است، خيانت كند و از همان كسانى باشد كه خدا بر آنان خشم گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 18

18 _ امر به معروف و نهى از منكر ، حلال دانستن پاكيزه ها و حرام شمردن ناپاكى ها ، از علامت هاى موجود در تورات و انجيل براى شناسايى پيامبر اسلام

الذى يجدونه . .. يأمرهم بالمعروف ... و يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

جمله هاى {يأمرهم و . .. } حال براى ضمير مفعولى در {يجدونه} است و لذا مى رساند كه مفاد اين جمله ها به عنوان صفات پيامبر موعود در تورات و انجيل بيان شده است. بر اين اساس مى توان گفت كه از اهداف بيان اين ويژگيها در تورات و انجيل، راهنمايى اهل كتاب است به امورى كه بايد در شناسايى پيامبر موعود در نظر داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 5،7

5 _ گوش

فرادادن به سخنان گوناگون مردم ، با شكيبايى و سعه صدر كامل ، از خصلت هاى پيامبر اكرم ( ص )

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

7 _ پيامبر ( ص ) شنواى سخنان نيك و ارزنده و نه سخنان باطل و بيهوده

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه: اضافه {أذن} به {خير} اضافه حقيقى باشد ; نه از باب اضافه موصوف به صفت يعنى، پيامبر(ص) شنواى سخنان خير است نه شنواى هر سخنى هر چند باطل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 4

4 _ رأفت پيامبر ( ص ) نسبت به همه مردم و تلاش آن حضرت براى هدايت همگان

إن تستغفر لهم سبعين مرة فلن يغفر اللّه لهم

لحن سخن الهى، حاكى از تمايل آن حضرت به استغفار براى منافقان است. استغفار براى مردمانى چون منافقان، نشانگر رأفت و رحمت گسترده آن حضرت نسبت به عموم مردم و تلاش او براى هدايت همگان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 2

2 _ پيامبر ( ص ) از ميان خود انسان ها و داراى خصلت هاى طبيعى يك انسان

رسول من أنفسكم

تعبير {من أنفسكم} به جاى {منكم} مى تواند اشاره به اين جهت باشد كه نه تنها پيامبر(ص) از ميان شماست ; بلكه او برخوردار از نفس و روح انسانى همانند ديگران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 29،32

29- بيان اوصاف پيامبر ( ص ) و ياران آن

حضرت ، در تورات و انجيل

ذلك مثلهم فى التورية و مثلهم فى الإنجيل كزرع

32- بيان متنوع تورات و انجيل ، در معرفى ويژگى هاى پيامبراسلام و اصحاب آن حضرت *

ذلك مثلهم فى التورية و مثلهم فى الإنجيل كزرع

تكرار {مثلهم}، اشاره به تنوّع دو بيان دارد. به تعبير ديگر {مثلهم فى التوراة} خبر براى {ذلك} و {كزرع...} خبر براى {مثلهم فى الإنجيل} است.

صلوات بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 1،7،9،12،13

1 - خداوند و فرشتگان ، همواره ، بر پيامبر ( ص ) درود و صلوات مى فرستند .

إنّ اللّه و مل_ئكته يصلّون على النبىّ

{صلاة} مصدر ثلاثى {يصلّون} به معناى {دعا و تبريك و به عظمت ياد كردن} است (مفردات راغب).

7 - بر مؤمنان واجب و وظيفه است كه بر پيامبرخدا ( ص ) درود و صلوات هديه كنند .

ي_أيّها الذين ءامنوا صلّوا عليه

9 - تشويق خداوند ، مؤمنان را به اهداى درود و سلام بر پيامبر ( ص )

إنّ اللّه و مل_ئكته يصلّون على النبىّ ي_أيّها الذين ءامنوا صلّوا عليه و سلّموا

ذكر {إنّ اللّه و ملائكته يصلّون. ..} به عنوان پيش درامد فرمان {صلّوا} و {سلّموا} مى تواند به منظور اين حقيقت باشد كه مؤمنان، توجه به اين پيدا كنند كه خدا و فرشتگان بر پيامبر(ص) درود مى فرستند تا آنان، تشويق به آن بشوند.

12 - { عن ابن أبى حمزة عن أبيه قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ { إنّ اللّه و ملائكته يصلّون على النبىّ يا أيّها الذين آمنوا صلّوا عليه وسلّموا تسليماً } فقال :

الصلاة من اللّه عزّوجلّ رحمة و من الملائكة تزكية و من الناس دعاء . . . ;

على بن ابوحمزه، از پدرش، روايت كرده كه: از امام صادق(ع) از اين سخن خداوند عزّوجلّ {إنّ اللّه و ملائكته يصلّون. ..} پرسيدم، فرمود: صلوات خداوند، همان رحمت و صلوات ملائكه به پاكى ياد كردن و صلوات مردم دعا است...}.

13 - { عن كعب بن عجزة ، قال : لمّا نزلت { إنّ اللّه و ملائكته يصلّون على النبىّ . . . } قلنا : يا رسول اللّه ! قد علمنا { السلام عليك } فكيف الصلاة عليك ؟ قال : قولوا اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد . . . ;

كعب بن عجزه مى گويد: وقتى آيه {إنّ اللّه و ملائكته يصلّون على النبىّ. ..} نازل شد، به رسول خدا(ص) عرض كرديم: {معناى سلام بر تو را مى دانيم، اما چگونه بر تو صلوات بفرستيم؟} فرمود: بگوييد اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد...}.

ضعف مالى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 28 - 1

1- پيامبر ( ص ) موظف به برخورد مناسب با خويشاوندان ، مسكينان و در راه ماندگان با بيانى نرم و دلپذير در صورت خوددارى از كمك به آنها به خاطر ناتوانى مالى

و ءات ذاالقربى حقّه . .. و إمّا تعرضنّ عنهم ابتغاء رحمة من ربّك ترجوها

عبارت {ابتغاء رحمة من ربّك} (جوياى رحمت پروردگارت هستى) و شواهد تاريخى حكايت از آن دارد كه: خوددارى پيامبر(ص) از كمك به افراد ياد شده، به دليل ضعف مالى بوده است.

طبع محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 2

2 - اخلاق و خلق و خوى پيامبر ( ص ) ، عجين با شخصيت و سرشت آن حضرت بود ; نه امرى موقت و گاه به گاه .

إنّك لعلى خلق عظيم

مطلب ياد شده، از تعبير {خلق} (سجيّه) استفاده مى شود; زيرا {سجيّه} به معناى چيزى است كه از طبع و سرشت آدمى برخيزد (تاج العروس). بنابراين به امور موقتى و زودگذر، سجيّه گفته نمى شود.

طعن به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 3

3_ برخوردارى پيامبر ( ص ) از همسر و فرزند ( داشتن زندگانى عادى و بشرى ) مورد طعن و ايراد مخالفان آن حضرت بود .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزوجًا و ذريّة

لحن آيه شريفه گوياى اين است كه حقايق مطرح شده در آن، پاسخ به اشكالها و ايرادهاى مطرح شده از ناحيه مردم عصر بعثت است. جمله {و لقد أرسلنا ...} اشاره به اين معنا دارد كه مردم آن عصر، بعثت بشر را از ناحيه خدا پذيرا نبودند و جمله {جعلنا ...} گوياى آن است كه آنان زندگانى عادى و داشتن زن و فرزند را براى پيامبر(ص) نمى پسنديدند و جمله {ما كان ...} بيانگر پندار آنان درباره لزوم توانايى پيامبر(ص) بر ارائه هر نوع معجزه است.

طعن مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 3،8

3_ برخوردارى پيامبر ( ص ) از همسر و فرزند ( داشتن زندگانى عادى و بشرى ) مورد

طعن و ايراد مخالفان آن حضرت بود .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزوجًا و ذريّة

لحن آيه شريفه گوياى اين است كه حقايق مطرح شده در آن، پاسخ به اشكالها و ايرادهاى مطرح شده از ناحيه مردم عصر بعثت است. جمله {و لقد أرسلنا ...} اشاره به اين معنا دارد كه مردم آن عصر، بعثت بشر را از ناحيه خدا پذيرا نبودند و جمله {جعلنا ...} گوياى آن است كه آنان زندگانى عادى و داشتن زن و فرزند را براى پيامبر(ص) نمى پسنديدند و جمله {ما كان ...} بيانگر پندار آنان درباره لزوم توانايى پيامبر(ص) بر ارائه هر نوع معجزه است.

8_ قرآن با توجه دادن مردم به زندگانى بشرى و عادى پيامبران پيشين ، طعن و ايراد مخالفان پيامبر ( ص ) را امرى نابجا و ناموجه دانست .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزوجًا و ذريّة

طغيانگرى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 32 - 3

3 - آرزومندان نابودى اسلام و پيامبر ( ص ) ، مردمى طغيانگر و حق ستيز

نتربّص به ريب المنون . .. أم تأمرهم أحل_مهم به_ذا أم هم قوم طاغون

طلاق همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 2،9

2 - پيامبر ( ص ) مجاز نبود كه همسران خود را طلاق داده و ديگرانى را جايگزين آنان كند .

لايحلّ لك . .. و لا أن تبدّل بهنّ من أزوج

9 - مجاز نبودن پيامبر ( ص ) به طلاق همسران خود و جايگزين كردن

ديگران به جاى آنان ، به خاطر جلب رضايت همسران و اطمينان بخشى به آنان است .

ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ . .. لايحلّ ... و لا أن تبدّل بهنّ من أزوج

طمع مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران عنود ، قدرت طلب و افزون خواه ( همچون وليدبن مغيره )

ثمّ يطمع أن أزيد . كلاّ

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه مخالفان پيامبر(ص) _ از جمله وليدبن مغيره _ از ثروت اندوزان و قدرت مندان بودند. نفى ازدياد قدرت و ثروت آنان با تعبير (كلاّ) از سوى خداوند، مى تواند به منظور دلدارى به پيامبر(ص) باشد.

ظلم به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 4

4- برپايى جلسات سرّى و گفتوگو هاى مشورتى ، از سوى مشركان ستمگر عليه پيامبر ( ص )

و أسرّوا النجوى الذين ظلموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 2

2- دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در قبال ستم مشركان و ناگزيرى آن حضرت به ترك سرزمين خويش

و كأيّن من قرية هى أشدّ قوّة من قريتك الّتى أخرجتك أهلكن_هم

يادآورى خداوند به فرجام هلاكت بار مشركان، در حقيقت مرهمى بر آلام پيامبر(ص) از ستم مشركان است.

ظلم تكذيب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 17

17- تكذيب پيامبر (

ص ) و نسبت هاى ناروا ( جادوگرى و . . . ) به او ظلم است .

و أسرّوا النجوى الذين ظلموا هل ه_ذا إلاّبشر. .. أفتأتون السحر و أنتم تبصرون

جمله {هل ه_ذا إلاّ بشر. .. أفتأتون السحر...} بدل براى {النجوى} است; يعنى، محتواى نجواى ستمگران اين بود كه نسبت سحر به پيامبر(ص) مى دادند. با توصيف اين افراد به {ظالمان}، نشانگر اين است كه نسبت ناروا به پيامبر(ص)، مصداق بارز ظلم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 47 - 2

2 - شركورزيدن به خدا و انكار دين و پيامبر ( ص ) ، ظلم است .

و إنّ للذين ظلموا عذابًا

برداشت ياد شده از آن جا است كه عنوان {ظلموا} در آيه شريفه، بر منكران پيامبر و مشركان اطلاق شده است.

ظلم تهمت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 47 - 7

7- نسبت دهندگان سحرزدگى به پيامبر ( ص ) ، مردمانى ستمكارند .

إذ يقول الظ_لمون إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 9

9 _ هرگونه اتهام ناروا به پيامبر ( ص ) ( همچون سحر زدگى و . . . ) ظلم است و اتهام زنندگان ظالم اند .

و قال الظ_لمون إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

ظلم مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 5

5 - مخالفان پيامبر ( ص ) در صدراسلام ، مردمانى بودند بيمار دل ، قسى

القلب و ستم پيشه .

ليجعل ما يلقى الشيط_ن . .. و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

ظلم مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 58 - 9

9 _ مشركان و منكران رسالت پيامبر(ص) ستمگرند.

و الله أعلم بالظلمين

چون آيات گذشته در مقام احتجاج با مشركان است، مصداق مورد نظر از ستمگران، آنان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 52 - 3

3 _ مشركان تكذيب كننده پيامبر ( ص ) و قرآن ، مردمى ظالم و ستم پيشه اند .

أثم إذا ما وقع ءامنتم به . .. ثم قيل للذين ظلموا

ظهور حقايق در رؤياى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 9،11،14

9- برخى حقايق ، براى پيامبر ( ص ) در عالم رؤيا ، نمايانده و كشف مى شد .

و ما جعلنا الرءيا التى أرين_ك إلاّ فتنة للناس

11- حقيقتى كه پيامبر ( ص ) در عالم رؤيا ديد ، با اراده و خواست خداوند بود .

و ما جعلنا الرءيا التى أرين_ك

14- ارائه حقايقى در عالم رؤيا به پيامبر ( ص ) ، جلوه اى از احاطه علمى خداوند است .

إن ربّك أحاط بالناس و ما جعلنا الرءيا التى أرين_ك إلاّ فتنة للناس

عبادات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 99 - 1

1- دستور خداوند به پيامبر ( ص ) به عبادت پروردگار تا پايان عمر

و اعبد ربّك حتى يأتيك اليقين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مقصود از {يقين}،

مرگ باشد; چنان كه در آيه 47 از سوره {مدثر} از مرگ به {يقين} تعبير شده است. گفتنى است تعبير {آمدن} (يأتى) به جاى {تحصيل يقين} مى تواند مؤيد همين مطلب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 5

5- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار پرستش خداوند و صبر و تحمل در راه عبادت او

فاعبده واصطبر لعب_دته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 40 - 1

1 - پيامبر ( ص ) موظّف به عبادت و تسبيح پروردگار در بخشى از شب

و من الّيل فسبّحه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 3 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مصمم به پايدارى بر عبادت خداوند

أعبد

فعل هاى {أعبد} در اين آيه و {عبدتم} در آيه بعد، عِدل يكديگر قرار گرفته است. ماضى آوردن فعل، در مورد عبادت مشركان و مضارع آوردن آن درباره عبادت پيامبر(ص)، بيانگر استمرار عبادت آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 5 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مصمم به پايدارى بر عبادت خداوند

أعبد

برداشت ياد شده، از تقابل {أعبد} و {عبدتم} استفاده شده است.

عبادت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 162 - 1

1 _ نماز خواندن پيامبر(ص)، عبادت كردنش و انجام امور زندگانى و مرگش تنها براى خدا بود.

إن صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله

{محيا} و {ممات} مصدر ميمى و به

معناى زنده ماندن و مردن است. چون زنده ماندن و مردن در اختيار انسان نيست تا آن را براى خدا قرار دهد، مى توان گفت مقصود از آن چگونه زندگى كردن و چگونه مردن است و يا مراد انجام امور مربوط به زندگى و مرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 20 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، تنها خدا را مى خواند و به عبادت او مى پرداخت .

إنّما أدعوا ربّى

عبدالله بن ام مكتوم در مجلس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 8 - 2

2 - ابن ام مكتوم ، پس از ورود به مجلس پيامبر ( ص ) ، در كنار مسلمانى قرار گرفت كه در حال ارشاد و سخن گفتن با ديگرى بود .

أمّا من استغنى . فأنت له تصدّى ... و أمّا من جاءك يسعى

تعبير {جاءك} بيانگر آن است كه ابن ام مكتوم در مجلس پيامبر(ص)، نزد همان شخصى جا گرفته بود كه با اخم و قهر، ناخرسندى خود را ابراز داشت.

عبرت پذيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 41 - 2

2 - سرگذشت ايوب ( ع ) درس آموز و سازنده براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

و اذكر عبدنا أيّوب

توصيه خداوند به پيامبر(ص)، مبنى بر ياد كردن سرگذشت ايوب(ع) مى تواند به منظور درس آموزى و سازندگى باشد.

عبرت دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 26 - 5

5

- شكست نهايى فرعون در مبارزه با موسى ( ع ) ، درس عبرتى براى مخالفان پيامبر ( ص ) و منكران معاد

إنّ فى ذلك لعبرة لمن يخشى

نقل داستان موسى(ع) و فرعون _ پس از بيان شبهات منكران معاد و نيز خطاب به پيامبر(ص) با جمله {هل أتاك. ..} _ بيانگر اين است كه مراد از توصيف داستان مزبور به عبرت، تهديد منكران معاد و مخالفان پيامبر(ص) است كه چه بسا آنان نيز در نهايت، همچون فرعون به عذاب الهى گرفتار شوند.

عبرت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 2

2 - سرگذشت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، درس آموز و سازنده براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

و اذكر عب_دنا إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

توصيه خداوند به پيامبر(ص)، مبنى بر يادآورى سرگذشت حضرت ابراهيم(ع) و. .. مى تواند به منظور درس آموزى و سازندگى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 48 - 2

2 - سرگذشت اسماعيل ، اليسع و ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، درس آموز و سازنده براى پيامبراسلام ( ص ) و مؤمنان

و اذكر إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل

توصيه خدا به پيامبر(ص) مبنى بر يادآورى سرگذشت اسماعيل(ع) و. ..، مى تواند به منظور درس آموزى و سازندگى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 15 - 1

1 - سرگذشت موسى ( ع ) ، قابل دقت و مايه عبرت حتى براى پيامبر ( ص )

هل أتيك حديث موسى

{حديث}; يعنى،

خبر. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 17 - 1

1 - اخبار پيشينيان ، داراى نكاتى آموزنده و عبرت آور ، حتى براى رسول خدا ( ص )

هل أتيك حديث الجنود

عبرت ناپذيرى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 49 - 3

3 - پندناپذيرى كافران مخالف پيامبر ( ص ) ، امرى شگفت آور است .

فما لهم عن التذكرة معرضين

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه اسم استفهام {ما} براى افاده تعجب باشد.

عبوديت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 23 - 2

2 - پيامبر ( ص ) عبد خدا و داراى مقامى والا در بندگى اوست .

مما نزلنا على عبدنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 8

8 - پيامبر ( ص ) از بندگان خدا ، و بهره مند از فضل و بخشش خاص او

أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 14

14 _ پيامبر ( ص ) بنده كامل خداوند و داراى مقامى بس ارجمند در پيشگاه او

و ما أنزلنا على عبدنا

مراد از {عبدنا} پيامبر اكرم(ص) است و توصيف خداوند از او به {بنده ما}، اشاره به خلوص كامل وى در بندگى خداوند دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 123 - 6

6_ پرستش خداوند و توكل

بر او ، از توصيه هاى الهى به پيامبر ( ص )

فاعبده و توكل عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 99 - 1

1- دستور خداوند به پيامبر ( ص ) به عبادت پروردگار تا پايان عمر

و اعبد ربّك حتى يأتيك اليقين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مقصود از {يقين}، مرگ باشد; چنان كه در آيه 47 از سوره {مدثر} از مرگ به {يقين} تعبير شده است. گفتنى است تعبير {آمدن} (يأتى) به جاى {تحصيل يقين} مى تواند مؤيد همين مطلب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 7

7- پيامبراكرم ( ص ) در عين رفعت مقام و عروج به معراج ، عبد و بنده خدا بود .

أسرى بعبده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 1 - 6

6- پيامبراكرم ( ص ) ، بنده خدا و مفتخَر به عبوديت او است .

أنزل على عبده الكت_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 1 - 9

9 _ پيامبراكرم ( ص ) بنده خدا است .

على عبده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 3،4

3 - پيامبر ( ص ) ، بنده برجسته و مقرب خداوند

أليس اللّه بكاف عبده

برداشت ياد شده از اضافه {عبد} به ضمير اسم جلاله _ كه از نوع اضافه تشريفى است _ استفاده مى شود.

4 - عبوديت پيامبر ( ص ) ، برجسته ترين صفت آن حضرت

أليس اللّه بكاف عبده

توصيف

پيامبر(ص) به صفت عبوديت وانتخاب اين صفت از ميان ديگر اوصاف آن حضرت، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 11

11 - پيامبر ( ص ) ، بنده برگزيده خدا و بهره مند از هدايت ويژه قرآن

و ل_كن جعلن_ه نورًا نهدى به من نشاء من عبادنا

با توجه به لفظ {ل_كن} _ كه براى استدراك جمله قبل (ما كنت تدرى ما الكتاب و لا الإيمان) است _ مى توان گفت كه عبارت {من نشاء من عبادنا} گر چه عام است; ولى پيامبراكرم(ص) از مصاديق بارز آن مى باشد. به ويژه كه در قسمت پايانى آيه شريفه آن حضرت را هدايتگر ديگر مردمان به راه حقيقت معرفى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 10 - 4

4 - { عبوديت } ، عالى ترين عنوان پيامبر ( ص ) ، در اوج تقرب به خداوند

ثمّ دنا فتدلّى . .. فأوحى إلى عبده ما أوحى

به كار رفتن وصف {عبد} براى پيامبر(ص) _ در پى ترسيم جايگاه قرب آن حضرت _ بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 9 - 3

3 - پيامبراكرم ( ص ) ، عبد خدا و بنده او بود .

هو الذى ينزّل على عبده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، بنده حقيقى و خالص خداوند

عبد اللّه

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - علق - 96 - 10 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، بنده ارجمند خداوند

عبدًا

براساس شأن نزول هاى متعدد، مراد از {عبداً} _ كه به جهت بيان عظمت، نكره آورده شده _ پيامبر(ص) است.

عثمان بن عفان در مجلس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 6 - 5

5 - عثمان بن عفان ، از حاضران مجلس پيامبر ( ص ) در ماجراى ابن ام مكتوم و ارشاد كننده كافران مكه در عصر بعثت *

أمّا من استغنى . فأنت له تصدّى

در شأن نزول آيه شريفه از تفسير قمى نقل شده كه فرد مورد نظر از ضمير خطاب در {أنت له تصدّى}، عثمان بوده است. او در صدد مسلمان ساختن حاضران مجلس _ كه از چهره هاى برجسته قريش بودند _ برآمده بود.

عجب مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 52 - 2

2 - كافران مخالف پيامبر ( ص ) ، مردمى مغرور و خودخواه بودند .

بل يريد كلّ امرىء منهم أن يوتى صحفًا منشّرة

اين كه كافران براى هر يك از خودشان، در انتظار ارسال نامه اى جداگانه از سوى خدا بودند، نشانه غرور و خودخواهى آنان است.

عجز از درك عزت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 13

13 - درك عزّتمندى خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، بيرون از توان ذهنى منافقان جاهل

و للّه العزّة . .. و ل_كنّ المن_فقين لايعلمون

عجز از نجات محمد(ص)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 47 - 1

1 - ناتوانى همگان از نجات پيامبر ( ص ) از كيفر الهى ، در صورت دروغ بستن آن حضرت بر خداوند

فما منكم من أحد عنه ح_جزين

عجز محمد(ص) از شاعرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 69 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، از گفتن شعر ناتوان بود .

و ما علّمن_ه الشعر و ما ينبغى له

برخى از مفسران بر آنند كه مقصود از {ما ينبغى له} ناتوان بودن پيامبر(ص) از سرودن شعر و يا مشكل بودن آن براى ايشان است; زيرا خداوند درصدد نفى كامل و قطعى شعر بودن قرآن است و بانفى توانايى شعر گفتن از پيامبر(ص)، اين منظور بهتر حاصل مى شود.

عجله محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 10،12

10 - پيامبر ( ص ) ، آيات قرآن را پيش از پايان يافتن وحى آن ، به زبان جارى مى ساخت و در تلاوت آن تعجيل داشت . *

و لاتعجل بالقرءان من قبل أن يقضى إليك وحيه

12 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به شتاب نكردن در تلاوت آيات قرآن ، پيش از پايان يافتن وحى آن ، توصيه كرد .

و لاتعجل بالقرءان من قبل أن يقضى إليك وحيه

عدالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 6،9

6 - منافقان صدراسلام ، با علم به اين كه احكام و فرمان هاى خدا و رسول او

، به دور از ظلم و احجاف بود ، به آنها تن در نمى دادند .

أم يخافون أن يحيف اللّه عليهم و رسوله

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه {بل} در {بل أُول_ئك. ..} براى اضراب ابطالى باشد; يعنى، منافقان اين گونه نبودند كه گمان كنند كه خدا و رسول او، به آنان ظلم مى كنند; بلكه مى دانستند كه خدا و رسولش، عادلانه حكم مى كنند.

9 - خدا و رسول او ، در داورى و حكمشان به احدى ، حتى منافقان ، ستم روا نمى دارند .

أم يخافون أن يحيف اللّه عليهم و رسوله بل أُول_ئك هم الظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 12

12 - همسران پيامبر ، به موضع و تصميم عادلانه آن حضرت درباره تأخير و تقديم همخوابگى با هر يك از آنان ، اطمينان خاطر داشتند .

ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ و يرضين بما ءاتيتهنّ كلّهنّ

از اين كه خداوند، در فلسفه واگذارى اختيار تصميم گيرى در همخوابگى با همسران و يا رد و قبول زنانى كه خود را به آن حضرت هبه مى كنند، به پيامبر(ص) گفته است: {چنين حقّى، به خاطر جلب رضايت همسران است} حكايت مى كند كه آنان، پيامبر(ص) را در تصميم و موضع گيرى اش در قبال آنان، عادل مى دانسته اند.

عدالتخواهى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 31

31 - رعايت عدالت ميان گروه هاى مختلف اهل كتاب ، برنامه الهى پيامبر ( ص )

و أُمرت لأعدل بينكم

برداشت ياد شده بر

اين پايه است كه مخاطبان پيامبر(ص) اهل كتاب باشند.

عذاب اخروى دشنام دهندگان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 67 - 5

5 - ناسزا گويان به قرآن و پيامبر ( ص ) محروم از امداد هاى الهى در برابر عذاب قيامت

لاتجئروا اليوم . .. س_مرًا تهجرون

عذاب اخروى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 107 - 1

1_ انكار كنندگان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) در خطر گرفتار شدن به عذاب هاى دنيوى ( عذاب استيصال ) و اخروى اند .

أفأمنوا أن تأتيهم غ_شية من عذاب الله أو تأتيهم الساعة

ضمير در {أفأمنوا} مى تواند به {أكثر الناس} در آيه 103 باز گردد. در اين صورت مقصود از آن ضمير كسانى اند كه به قرآن و وحى الهى و رسالت پيامبر(ص) كافر شدند و آنها را انكار كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 11

11 - خداوند ، به علّت در پيش بودن عذاب اخروى ، منافقان را به خاطر اهانت هايشان به پيامبراكرم ( ص ) عذاب نمى كرد .

و يقولون فى أنفسهم لولا يعذّبنا . .. حسبهم جهنّم

عذاب اذيت كنندگان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 15

15 _ آزاردهندگان پيامبر ( ص ) ، مستحق عذابى دردناك

و الذين يؤذون رسول اللّه لهم عذاب أليم

عذاب استهزاگران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 -

41 - 11

11- استهزاكنندگان پيامبر ( ص ) ، به عذاب الهى تهديد شدند .

و لقد استهزئَ برسل من قبلك فحاق بالذين سخروا منهم ما كانوا به يستهزءون

با توجه به اين كه در آيات پيشين، سخن از استهزاى كافران نسبت به پيامبراكرم(ص) در ميان بوده; از يادآورى ابتلاى مسخره كنندگان پيامبران به عذاب، چنين استفاده مى شود كه اين فرجام در پيش روى استهزاكنندگان پيامبر(ص) نيز هست.

عذاب پس از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 7

7 - امكان نزول عذاب استيصال ، پس از رحلت پيامبراكرم ( ص ) براى جوامعى كه استحقاق آن را دارند .

أو نتوفّينّك فإلينا يرجعون

عذاب دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 14

14- مرتكبان كار هاى زشت و توطئه گران عليه پيامبر ( ص ) و دين ، در معرض عذاب هاى گوناگونند .

أفأمن الذين مكروا السيّئات أن يخسف الله بهم الأرض أو يأتيهم العذاب

عذاب دنيوى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 47 - 9

9- بدكاران و توطئه كنندگان عليه پيامبر ( ص ) ، در معرض انواع عذاب هاى دنيوى اند .

أفأمن الذين مكروا السيّئات أن يخسف الله بهم الأرض أو يأتيهم العذاب . .. أو يأخذه

عذاب دنيوى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 107 - 1

1_ انكار كنندگان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) در خطر گرفتار شدن به عذاب هاى

دنيوى ( عذاب استيصال ) و اخروى اند .

أفأمنوا أن تأتيهم غ_شية من عذاب الله أو تأتيهم الساعة

ضمير در {أفأمنوا} مى تواند به {أكثر الناس} در آيه 103 باز گردد. در اين صورت مقصود از آن ضمير كسانى اند كه به قرآن و وحى الهى و رسالت پيامبر(ص) كافر شدند و آنها را انكار كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 17

17_ گنهكاران و تكذيب كنندگان پيامبر ( ص ) در خطر گرفتار آمدن به عذاب هاى دنيوى اند .

و لايردّ بأسنا عن القوم المجرمين

عذاب معرضان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 12

12 - روى گردانان از اطاعت خدا و رسول او و جهاد در راه الهى گرفتار عذابى بس درد ناك

و من يتولّ يعذّبه عذابًا أليمًا

عذاب مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 19

19 - منكران حقانيت قرآن و كافران به پيامبر ( ص ) ، به عذابى خوار كننده گرفتار خواهند شد .

و للكفرين عذاب مهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 123 - 8

8 - در قيامت ، هيچ راه نجاتى براى كافرانِ به قرآن و پيامبر ( ص ) وجود نخواهد داشت .

أولئك يؤمنون به و من يكفر به . .. و اتقوا يوماً لاتجزى نفس عن نفس شيئاً

هدف از توصيف قيامت، به اينكه فديه اى گرفته نمى شود و . ..; مأيوس كردن مستحقان عذاب است از

اينكه راه نجاتى - جز ايمان به قرآن و پيامبر(ص) - براى خويش توهم كرده و به اعتبار آن دل خوش كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 58 - 7

7 _ خداوند آگاهتر از هر كس به اينكه در چه زمان و شرايطى مشركان و منكران پيامبر(ص) را عذاب كند.

لقضى الأمر بينى و بينكم و الله أعلم بالظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 50 - 3

3 _ تكذيب كنندگان قرآن و رسالت پيامبر اكرم ( ص ) ، همواره در معرض عذاب ناگهانى استيصال ، قرار دارند .

قل أرءيتم إن أتيكم عذابه بيتاً أو نهاراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 2

2_ برخى از عذاب هاى وعده داده شده به منكران رسالت ، در حيات پيامبر ( ص ) تحقق يافت .

و إن مَّا نرينّك بعض الذى نعدهم

كلمه {بعض} در آيه شريفه گوياى برداشت فوق است ; يعنى، آن كلمه مى رساند كه سخن درباره برخى از عذابهاى اعلام شده است ; كه احتمالاً پس از وفات پيامبر(ص) تحقق مى يابد (أو نتوفينّك) ولى آن بعض ديگر يا پيش از نزول اين آيه تحقق يافته و يا پس از آن در زمان حيات پيامبر(ص) تحقق خواهد يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 24 - 1

1 - گرفتارى به بزرگ ترين عذاب هاى خداوند ، فرجام كسانى است كه از پند و اندرز هاى پيامبر ( ص ) روى

برگردانده ، به آن كفر مىورزند .

إلاّ من تولّى و كفر . فيعذّبه اللّه العذاب الأكبر

عذاب منكران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 5

5 _ منكران رسالت پيامبر ( ص ) و سرپيچى كنندگان از فرمان هاى او ، در خطر گرفتار شدن به عذاب الهى هستند .

عذابى أصيب به من أشاء . .. فسأكتبها للذين يتقون ... الذين يتبعون الرسول

{الذين يتبعون . .. } مصداق بارزى براى {الذين يتقون ... } در آيه قبل است. بنابراى همان گونه كه مفهوم مخالف {يتقون و ... } برخى مصاديق {من أشاء} را تبيين مى كرد، مفهوم {يتبعون ... } نيز روشنگر مصداقى بارز از {من أشاء} خواهد بود.

عربيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 4

4 _ پيامبر اكرم ( ص ) مردى از نژاد عرب بود .

أن أوحينا إلى رجل منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 2 - 3

3 - حضرت محمد ( ص ) ، مردى از تبار عرب بود و همانند ايشان سواد خواندن و نوشتن نداشت .

بعث فى الأُمّيّن رسولاً منهم

عزت اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 9

9 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان همراه او ، به دور از هرگونه خذلان و رسوايى و برخوردار از كرامت و عزّت در قيامت

يوم لايخزى اللّه النبىّ و الذين ءامنوا معه

عصمت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 162 - 6

6 _ جوياى رضاى الهى از سوى پيامبر ( ص ) ، دليل و نشانگر پاكى ساحت وى از هر گونه خيانت

و ما كان لنبىّ ان يغلّ . .. افمن اتّبع رضوان اللّه

جمله {افمن اتّبع رضوان اللّه} به منزله دليل و تعليل براى جمله {و ما كان لنبىّ ان يغلّ} است ; يعنى آيا امكان دارد پيامبرى كه همواره در پى جلب رضاى الهى است، خيانت كند و از همان كسانى باشد كه خدا بر آنان خشم گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 1،2،11

1 _ پيامبر ( ص ) ، معصوم از گناه و مصون از خطا و لغزش

و لولا فضل اللّه عليك و رحمته لهمت طائفة منهم ان يضلوك

2 _ فضل و رحمت خاص الهى بر پيامبر ( ص ) ، موجب مصونيت وى از خطا و لغزش

و لولا فضل اللّه عليك و رحمته لهمت طائفة منهم ان يضلوك

11 _ برخوردارى پيامبر ( ص ) از وحى ، حكمت و علم لدنى ، زمينه مصونيت آن حضرت از خطا و مايه عصمت وى از گناه

و لولا فضل اللّه . .. أنزل اللّه عليك الكتب و الحكمة و علمك ما لم تكن تعلم

جمله {و انزل اللّه} بيانگر علت جمله پيشين است. يعنى چون قرآن و حكمت را بر تو نازل كرديم، تلاش آنان براى انحراف تو بى اثر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 14،19

14 _ پيامبر اكرم ( ص

) ، امين وحى و پيرو بى چون و چراى فرمان هاى الهى

إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

19 _ پيامبراكرم ( ص ) ، شخصيتى معصوم و به دور از هر نافرمانى و گناه

إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ إنى أخاف إن عصيت ربى عذاب يوم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 9

9- پيامبر ( ص ) ، داراى مقام عصمت

و جئنابك شهيدًا على ه_ؤلاء

گواه بودن پيامبر(ص) نسبت به امت خويش، مستلزم عصمت اوست و گرنه او خود نيازمند شاهد ديگر بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 10

10- پيامبر ( ص ) ، مصون از راه يابى شيطان و فسادانگيزى هاى او

إن الشيط_ن ينزغ بينهم

با اينكه مخاطب آيه، پيامبر(ص) مى باشد و او مأمور ابلاغ پيام الهى است اما در اختلاف افكنى و دشمنى ايجاد كردن شيطان، مخاطب واقع نشده است. بنابراين استفاده مى شود كه پيامبر(ص)، مصون از نفوذ شيطان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 12

12- پيامبر ( ص ) ، تحت ربوبيت ويژه خداوند و مصون از سلطه و نفوذ شيطان

إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن و كفى بربّك وكيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {ك} در {ربّك} چنانكه مفسّران نيز احتمال داده اند پيامبر(ص) باشد. بنابراين، با اينكه خداوند سلطه شيطان بر بندگان خود را منتفى دانسته است، اختصاص به ذكر پيامبر(ص) پس از آن، مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 1،4

1- پيامبر ( ص ) از ترفند هاى لغزش آفرين مشركان و كمترين تمايل به آنان ، در پرتو ثبات قدم اعطا شده به او از جانب خداوند ، در امان بود .

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً

4- امتنان خدا بر پيامبر ( ص ) ، به خاطر مصون داشتن او از كمترين لغزش در انجام رسالت خويش

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 222 - 4

4 - پاكى حريم پيامبراكرم ( ص ) از هر انحرافى ، گواه تأثيرناپذيرى او از شياطين

و ما تنزّلت به الشي_طين . .. تنزّل على كلّ أفّاك أثيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 13 - 3

3 - خوف و هراس پيامبر ( ص ) از عذاب بزرگ الهى ، بازدارنده آن حضرت از هرگونه عصيان و نافرمانى بود .

إنّى أخاف إن عصيت ربّى عذاب يوم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 3 - 2

2 - عصمت پيامبر ( ص ) ، در گفتار و رهنمود هاى خويش

و ما ينطق عن الهوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 4 - 2

2 - راه نداشتن كمترين سخن متكى بر هوا و هوس ، در قلمرو پيام ها و رهنمود هاى پيامبر ( ص )

و ما ينطق عن الهوى .

إن هو إلاّ وحى يوحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 11 - 2،5

2 - ره نيافتن هيچ گونه خطا و كجى در مشاهدات قلبى پيامبر ( ص )

و هو بالأُفق الأعلى . .. ما كذب الفؤاد مارأى

5 - پيامبر ( ص ) ، مصون از هر گونه خطا ، به هنگام دريافت وحى

ما كذب الفؤاد مارأى

در صورتى كه مراد از {مارأى} وحى باشد، تعبير {ماكذب. ..} نشانگر راه نيافتن هيچ گونه خطا و انحراف به هنگام دريافت وحى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 17 - 1،2

1 - ديده دل پيامبر ( ص ) ، عارى از هر گونه خطا و انحراف

و لقد رءاه نزلة أُخرى . .. ما زاغ البصر و ماطغى

2 - ره نيافتن هيچ گونه خطا و انحراف در مشاهدات قلبى پيامبر ( ص ) ، در ديدن جبرئيل در { سدرة المنتهى }

ما زاغ البصر و ماطغى

مراد از {البصر} در آيه شريفه _ به قرينه {ماكذب الفؤاد ما رأى} _ ديده دل است; و نه چشم سر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 13

13 - پيامبر ( ص ) ، از سهو و نسيان تعاليم الهى ، مصون بوده است . *

فلاتنسى

عصيان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 14 - 1،2،3،4،9،10،11

1 _ نافرمانى خدا و رسول ( ص ) و تجاوز از حدود الهى ، عامل دخول و جاودانگى در آتش جهنّم

و

من يعص اللّه و رسوله و يتعدّ حدوده يدخله ناراً

2 _ نافرمانى پيامبر ( ص ) ، نافرمانى خداست .

و من يعص اللّه و رسوله و يتعدّ حدوده

3 _ تجاوز از حدود الهى ، نافرمانى خدا و رسول است .

و من يعص اللّه و رسوله و يتعدّ حدوده

برداشت فوق بر اين اساس است كه عطف جمله {يتعدّ حدوده} بر جمله {يعص اللّه و رسوله}، عطف تفسيرى باشد.

4 _ عمل نكردن به احكام ارث ، نافرمانى خدا و رسول ( ص ) و موجب جاودانگى در آتش جهنّم است .

تلك حدود اللّه . .. و من يعص اللّه و رسوله و يتعدّ حدوده يدخله ناراً خالداً فيها

9 _ عذاب هميشگى و خواركننده ، كيفر سركشى از فرامين خدا و رسول ( ص ) و تجاوز از حدود الهى

و من يعص اللّه و رسوله . .. و له عذاب مهين

10 _ نافرمانى خدا و رسول ( ص ) و تجاوز از حدود ، آنگاه كه از روى سركشى باشد ، موجب خلود در آتش است . *

و من يعص اللّه و رسوله . .. و له عذاب مهين

كلمه {مهين} به معناى خواركننده است و چون عذابهاى الهى متناسب با گناه آدمى است، بنابراين مراد از عصيان، نافرمانى از سر طغيان و سركشى مى باشد.

11 _ مداومت بر نافرمانى خدا و رسول ( ص ) ، مايه گرفتارى به عذاب هاى جسمى و روحى در قيامت

و من يعص اللّه . .. يدخله ناراً ... و له عذاب مهين

دخول در آتش، عذاب جسمى آنان و عذاب خواركننده، شكنجه روحى ايشان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3

- نساء - 4 - 42 - 1،4،6

1 _ نيستى و نابودى ، آرزوى كافران و عصيانگران بر پيامبر ( ص ) ، در قيامت

يومئذ يودّ الذين كفروا و عصوا الرسول لو تسوّى بهم الارض

{لو} در {لو تسوّى} به معناى ليت (اى كاش) است، و جمله {لو تسوّى . .. } كنايه از هيچ و پوچ شدن است.

4 - عصيان از فرمان هاى پيامبر ( ص ) ، موجب سرافكندگى و شرمسارى مرگبار در قيامت

و عصوا الرسول لو تسوّى بهم الارض

6 _ عصيان از فرمان هاى پيامبر ( ص ) ، كفر به آن حضرت است .

يومئذ يودّ الذين كفروا و عصوا الرسول

چنانچه {الرسول}، مفعول {كفروا} گرفته شود، به نظر مى رسد جمله {عصوا}، بيان و تفسير انكار رسالت باشد; يعنى انكار پيامبر (ص) در عمل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 5

5 _ نافرمانى آگاهانه پس از دريافت و شنيدن سخنان پيامبر ( ص ) ، عكس العمل يهود در برابر آن حضرت

من الذيين هادوا . .. و يقولون سمعنا و عصينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 7

7 _ سرپيچى از فرامين پيامبر ( ص ) ، گناه ، نفاق و ستم بر خويشتن است .

و ما ارسلنا من رسول الّا ليطاع باذن اللّه و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم

مراد از ظلم در {اذ ظلموا} به قرينه {ليطاع}، مخالفت با رسول خدا (ص) است و با توجّه به آيات قبل كه اعراض كنندگان از رسول (ص) را منافق شمرده، مى توان گفت هر

گونه مخالفتى با رسول خدا (ص) و اعراض از او، نوعى نفاق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 65 - 9،13

9 _ مراجعه به غير پيامبر ( ص ) براى حلّ اختلافات ، نشانه بى ايمانى است .

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك فيما شجر بينهم

13 _ تسليم نبودن در برابر احكام قضايى پيامبر ( ص ) ، نشانه بى ايمانى است .

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك . .. و يسلّموا تسليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 68 - 5

5 _ وابستگى به دنيا و بى اعتنايى به مواعظ الهى و پيروى نكردن از احكام پيامبر ( ص ) ، مانعى براى نيل به صراط مستقيم

فلا و ربّك . .. و لو انّا كتبنا ... و لو انّهم فعلوا ... و لهديناهم صراطا مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 1

1 _ اظهار اطاعت كامل در پيشگاه رسول خدا و چاره انديشى براى مخالفت با وى در جلسات سرى ، شيوه گروهى از مسلمانان صدر اسلام

و يقولون طاعة فاذا برزوا من عندك بيّت طائفة منهم غير الذى تقول

{طاعة} خبر براى مبتداى محذوف مى باشد ; يعنى {امرنا طاعة} (كار ما اطاعت از توست). فعل مضارع {يقولون} و {يبيتون} دلالت بر استمرار دارد و حاكى از شيوه آنهاست. {يبيّتون}، از مصدر {تبييت}، به معناى تدبير امور است {غير الذى تقول} به معناى مخالفت امر پيامبر (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - مائده - 5 - 7 - 12

12 _ هشدار خداوند به مسلمانان ، در مورد شكستن پيمان الهى و سرپيچى از فرامين خدا و رسول و فراموشى نعمتها

و اذكروا نعمة اللّه عليكم و ميثقه . .. و اتقوا اللّه

متعلق {اتقوا}، به قرينه فرازهاى قبلى، همان ياد نعمتها و رعايت پيمانهاى الهى است. يعنى جانب خدا را در مورد نعمتها و پيمانهاى او نگهداريد و از مخالفت با او بپرهيزيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 5

5 _ منكران رسالت پيامبر ( ص ) و سرپيچى كنندگان از فرمان هاى او ، در خطر گرفتار شدن به عذاب الهى هستند .

عذابى أصيب به من أشاء . .. فسأكتبها للذين يتقون ... الذين يتبعون الرسول

{الذين يتبعون . .. } مصداق بارزى براى {الذين يتقون ... } در آيه قبل است. بنابراى همان گونه كه مفهوم مخالف {يتقون و ... } برخى مصاديق {من أشاء} را تبيين مى كرد، مفهوم {يتبعون ... } نيز روشنگر مصداقى بارز از {من أشاء} خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 20 - 5،6

5 _ حرمت روى برتافتن از حكم رسول خدا در نبرد با دشمنان دين

أطيعوا اللّه و رسوله و لا تولوا عنه و أنتم تسمعون

با توجه به اينكه آيات پيشين اين بخش از سوره درباره جنگ و مبارزه با دشمنان دين است، مصداق مورد نظر از جمله {أطيعوا} و {لاتولوا عنه} روى برتافتن از فرمانهاى آن حضرت در مبارزه و نبرد با دشمنان دين است.

6 _ ناديده گرفتن فرمان

هاى خدا و رسول پس از دريافت آن ، امرى ناپسند و به دور از خرد

و لاتولوا عنه و أنتم تسمعون

مراد از شنيدن، به قرينه آيه بعد، فهميدن و اذعان كردن است و جمله حاليه {و أنتم تسمعون} به منزله بيان دليلى بر لزوم اطاعت و پرهيز از رويگردانى است. يعنى شما خود دستورات خدا و رسول او را مى شنويد و بدان باور داريد، پس چگونه مى توانيد از آن اعراض كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 22 - 4

4 _ مدعيان ايمان در صورتى كه ملتزم به اطاعت از خدا و رسول نبوده و از فرمان هاى آن حضرت گريزان باشند ، بدترين جنبندگانند .

يأيها الذين ءامنوا أطيعوا اللّه . .. إن شر الدواب عند اللّه الصم البكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 25 - 5

5 _ تخلف از دستورات حياتبخش و زيربنايى خدا و رسول ، مايه بروز فتنه هايى فراگير و نزول عذابى شديد بر تمامى جامعه ايمانى

إذا دعاكم لما يحييكم . .. و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصة

از مصاديق مورد نظر براى ستمكارى (ظلموا)، به قرينه آيه قبل، تخلف از دستورات حياتبخش و زيربنايى خدا و رسول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 64 - 7

7 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام از پيروى پيامبر ( ص ) سرپيچى مى كردند .

و من اتبعك من المؤمنين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {من} در {من المؤمنين} براى تبعيض باشد. بر اين

مبنا مراد از {المؤمنين} مدعيان ايمان است كه شامل مؤمنان واقعى و غير واقعى خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 10،16

10 _ سستى ، تفرقه و سرپيچى برخى پيكارگران احد از فرمان پيامبر ( ص ) ، پس از پيروزى ابتدايى بر دشمنان

حتّى اذا فشلتم . .. من بعد ما اريكم ما تحبّون

گر چه ظاهر خطاب در {فشلتم و تنازعتم . .. و عصيتم} به تمامى مسلمانان در جنگ احد است، ولى به قرينه تقسيم آنان در دنباله آيه به دو گروه دنياطلب و آخرت طلب، معلوم مى شود مراد از مخاطبين {فشلتم ... }، گروهى از مسلمانان بوده اند و نه همه آنان.

16 _ دنياطلبى برخى از پيكارگران احد ، موجب سستى ، اختلاف و سرپيچى از فرمان پيامبر ( ص ) و شكست در آن كارزار

حتّى اذا فشلتم و . .. منكم من يريد الدّنيا

به نظر مى رسد جمله {منكم من يريد الدّنيا}، دليل {اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 9،11،12،16،17،18،19،21،22

9 _ تلاش پيامبر ( ص ) براى جلوگيرى از گريز مسلمانان در نبرد احد ، و بى اعتنايى آنان در پذيرش دعوت او

و لا تلون على احد و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

جمله {و الرّسول يدعوكم . .. }، حاليه است ; يعنى در حالى كه پيامبر (ص) شما را فرامى خواند مى گريختيد و به هيچ كس (حتى پيامبر (ص)) توجهى نداشتيد.

11 _ بى اعتنايى به دعوت پيامبر (

ص ) در پيكار احد ، موجب شكست مسلمانان در آن كارزار

ثمّ صرفكم . .. و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {صرفكم} باشد، آيه مزبور در مقام بيان علتهاى شكست احد است. بنابراين جمله {و لا تلون على احد و الرّسول ... }، كه حاكى از دعوت پيامبر (ص) و بى اعتنايى به اوست، نيز بيانگر علتى براى شكست خواهد بود.

12 _ گريز مسلمانان از كارزار احد و فاصله گرفتن آنان از رسول خدا ( ص )

و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

كلمه {فى اخريكم} بيان حالت پيامبر (ص) به هنگام دعوت است. يعنى پيامبر (ص) آنگاه كه شما را دعوت مى كرد، در آخر شما قرار داشت و اين حاكى از دور شدن مسلمانان از اطراف پيامبر (ص) است.

16 _ اندوه و پشيمانى مسلمانان به خاطر بى اعتنايى به دستورات پيامبر ( ص ) در كارزار احد

فاثابكم غمّا بغمّ

با توجه به توضيح برداشت شماره 14.

17 _ تبديل اندوه از دادن غنائم به اندوه تمرد از فرمان پيامبر ( ص ) ، موهبتى الهى به رزمندگان احد

فاثابكم غمّا بغمّ

كلمه {اثابكم} دلالت بر اين معنا دارد كه اين تبديل و جايگزينى لطف و موهبتى از جانب خداوند بوده است.

18 _ پشيمانى مسلمانان به جهت تخلف از دستورات پيامبر ( ص ) در كارزار احد ، نتيجه عفو الهى از گناه آنان

و لقد عفا عنكم . .. فاثابكم غمّا بغمّ

عطف {اثابكم} بر {عفا عنكم} به وسيله {فاء}، دلالت بر ترتب و رابطه عليّت بين آن دو جمله دارد.

19 _ اندوه پيامبر ( ص ) از عصيان و نافرمانى مسلمانان و فرارشان از كارزار احد

فاثابكم غمّا

بغمّ

برخى برآنند كه مراد از {غمّ} (غمّ دوّم)، غم و اندوهى است كه مسلمانان در آن كارزار به خاطر عصيان از دستور پيامبر (ص) و به شكست كشاندن لشگر اسلام بر دل پيامبر (ص) گذاشتند.

21 _ هجوم پى در پى غم ها و حسرت ها به مسلمانان در كارزار احد ، نتيجه مخالفت آنان با پيامبر خدا ( ص )

اذ تصعدون . .. فاثابكم غمّا بغمّ

برخى از مفسران برآنند كه {باء} در {بغمّ} الصاقيّه است و مراد، غمهاى فراوانى است كه يكى پس از ديگرى در آن نبرد به مسلمانان وارد مى شد و همه آنها پيامد فرار از جنگ و مخالفت با دستور پيامبر (ص) بود. در برداشت فوق {اثابكم} به معناى مجازات گرفته شده نه پاداش.

22 _ هجوم اندوه هاى ناشى از نافرمانى رسول خدا ( ص ) و عدم موفقيّت در كارزار احد ، برخاسته از اراده الهى براى به فراموشى سپردن اندوه از دست دادن غنائم و جراحات وارده بر ايشان

فاثابكم غمّا بغمّ لكيلا تحزنوا على مافاتكم و لا ما اصابكم

بنابر اينكه {لكيلا} متعلق به {اثابكم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 165 - 7

7 _ مسلمانان ، به دليل نافرمانى از پيامبر ( ص ) و فرار از صحنه نبرد ، عامل شكست و مصيبت هاى پيكار احد

اولمّا اصابتكم مصيبة . .. قل هو من عند انفسكم

با توجّه به آيات قبل، همانند آيه 152 (اذ تحسّونهم باذنه حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصيتم)، معلوم مى شود كه نافرمانى و . .. از جمله عوامل شكست آنان بود.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 4

4 _ بى اعتنايى منافقان به دعوت پيامبر ( ص ) و يا برخى مسلمانان ، براى حضور در پيكار عليه كافران

و قيل لهم تعالوا قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا

مراد از منافقان در برداشت فوق، كسانى هستند كه نفاق آنان پس از دعوت براى نبرد و نپذيرفتن آن مشخّص شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 1

1 _ تخلف از فرمان رسول خدا ( ص ) براى اهل مدينه و باديه نشينان اطراف آن _ كه نزديك ترين مردم به آن حضرتند _ سزاوار نيست .

ما كان لأهل المدينة . .. أن يتخلفوا عن رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 43 - 1

1 _ برخى از مشركان با اينكه از نزديك ، ناظر اعمال و رفتار پيامبر اكرم ( ص ) بودند ، از تبعيت او سر باز زده ، تكذيبش مى كردند .

و منهم من ينظر إليك . .. و لو كانوا لا يبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 47 - 5،6،7

5 - دسته اى از منافقان صدراسلام ، على رغم اظهارات أكيدشان مبنى بر فرمان برى ايمان داشتن به خدا و رسول او ، از ايشان روى برتافته و نافرمانى كردند .

و يقولون ءامنّا باللّه . .. ثمّ يتولّى فريق منهم من بعد ذلك

6 - نافرمانى و روى گردانى از خدا و رسول او و برخلاف

قول و قرار خود عمل كردن ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان است .

و يقولون ءامنّا باللّه . .. ثمّ يتولّى فريق منهم من بعد ذلك

7 - آن دسته از منافقانى كه پس از اظهار ايمان و فرمان برى ، از خدا و رسول او ، روى برتافته و نافرمانى كردند ، ايمان نداشتند .

و يقولون ءامنّا باللّه . .. ثمّ يتولّى فريق منهم من بعد ذلك و ما أُول_ئك بالمؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 11

11 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر مخالفت ها و نافرمانى هاى كافران

و كفى به بذنوب عباده خبيرًا

يادآورى آگاهى همه جانبه خداوند بر گناهان بندگان، مى تواند براى دلدارى به پيامبر(ص) باشد; چنان كه مى تواند تهديدى براى كافران ستيزه جو نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 36 - 7

7 - تمرّد از فرمان هاى ولايى پيامبر ( ص ) ، در حد تمرّد از فرمان هاى خداوند است .

و من يعص اللّه و رسوله فقد ضلّ ضل_لاً مبينًا

اين كه نتيجه تمرّد از خدا و پيامبر(ص) يكى شمرده شده است، نشان مى دهد كه تمرّد از فرمان رسول اللّه در حدّ نافرمانى از خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 8 - 2،3

2 - سرپيچى مشركان صدراسلام ، از پذيرش دعوت پيامبر ( ص ) و ايمان آوردن به يگانگى خداوند

و ما لكم لاتؤمنون باللّه و الرسول يدعوكم لتؤمنوا بربّكم

خطاب در آيه شريفه،

متوجه كافران شرك پيشه صدراسلام است.

3 - نكوهش مشركان صدراسلام از سوى خداوند ، به خاطر موضع گيرى مخالفت آميزشان در برابر دعوت پيامبر ( ص ) و سرباز زدن از پذيرش ايمان به خدا

و ما لكم لاتؤمنون باللّه و الرسول يدعوكم لتؤمنوا بربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 4

4 - توصيه به گناه ، تعدى به حقوق مسلمين و نافرمانى از پيامبراكرم ( ص ) ، محتواى نجوا هاى منافقان

و يتن_جون بالإثم و العدون و معصيت الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 9 - 3

3 - نهى خداوند ، از نجواى آلوده به گناه ، تعدى به حقوق مسلمين و نافرمانى پيامبر ( ص )

فلاتتن_جوا بالإثم و العدون و معصيت الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 1

1 - نجواى آلوده به گناه ، تعدى به ديگران و نافرمانى از پيامبراكرم ( ص ) ، از القائات شيطان است .

إنّما النجوى من الشيط_ن

الف و لام {النجوى} براى عهد است و به نجواى منافقان اشاره دارد كه آلوده به {إثم}، {عدوان} و {معصيت الرسول} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 2

2 - دشمنى منافقان و مخالفت و نافرمانى آنان با خدا و پيامبراكرم ( ص )

إنّ الذين يحادّون اللّه و رسوله

از ارتباط آيه شريفه با آيات قبل، به دست مى آيد كه مراد از {الذين يحادّون} و يا يكى از مصاديق مورد نظر آن،

منافقان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 6

6 - اطمينان بخشى منافقان به كافران ، در پيروى نكردن از پيامبر و مسلمانان بر ضد آنان

الذين نافقوا يقولون . .. و لانطيع فيكم أحدًا أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 7،8

7 - عذاب آتش براى عصيان گران خدا و رسول او ، دائمى و ابدى است .

و من يعص اللّه و رسوله فإنّ له نار جهنّم خ_لدين فيها أبدًا

8 - نافرمانى از دستورات پيامبر ( ص ) ، بسيار خطير و هم سنگ با نافرمانى از خداوند

و من يعص اللّه و رسوله فإنّ له نار جهنّم

عصيان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 7

7 _ مشركان صدراسلام ، به دليل اين كه پيامبر ( ص ) آنان را به سجده در برابر خداى رحمان فرمان داد ، از سجده امتناع كردند .

قالوا و ما الرحم_ن أنسجد لما تأمرنا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {ما} در {لما تأمرنا} مصدريه و {لام} تعليليه باشد; يعنى، آيا به خاطر فرمان تو ما سجده كنيم؟ هرگز چنين نخواهيم كرد! گفتنى است همزه در {أنسجد} استفهاميه و براى انكار و امتناع است.

عطاياى خدا به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 8

8 _ حضرت محمّد(ص)، داراى كتاب و مقام حكم و قضاوت و نبوت از جانب خداوند است.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و

النبوة فإن يكفر بها هؤلاء

گر چه در اين آيه نام حضرت محمّد(ص) به صراحت نيامده، ولى ياد انبياى گذشته و اشاره به مقامات آنان و همچنين سخن از كفر مردم مكه، با لطافتى تمام، اشاره به اين دارد كه خداوند همان مقامات را به حضرت محمّد(ص) نيز عطا كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 14

14_ { قال أبوعبدالله ( ع ) : . . . نحن ذريّة محمد ( ص ) و أمّنا فاطمة ( س ) و ما آتى الله أحداً من المرسلين شيئاً إلاّ و قد آتاه محمداً ( ص ) . . . _ ثم تلا _ { و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزواجاً و ذريّة } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: ما فرزندان حضرت محمد(ص) هستيم و مادرمان فاطمه(س) است و خداوند به هيچ يك از پيامبران(ع) چيزى را نداده مگر آن كه آن را به حضرت محمد(ص) نيز داده است، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 1

1 - غنايم غزوه بنى نضير ، موهبت الهى به پيامبر ( ص )

و ما أفاء اللّه على رسوله منهم

آيه شريفه در ادامه مسائل غزوه بنى نضير است.

عظمت دوران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 1 - 2

2 - عصر پيامبر ( ص ) ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و العصر

عظمت رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 13

13 - پيامبر ( ص ) ، داراى رسالتى بزرگ از جانب خداوند و حامل پيامى مكتوب و خالى از انحراف و عهده دار بازخوانى آن بر مردم

رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

نكره آمدن {رسول}، بر عظمت پيامبر(ص) و رسالت آن حضرت دلالت دارد.

عظمت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 15

15 _ عظمت پيامبر ( ص ) و قرآن

قد جاءكم من اللّه نور و كتب

نكره آوردن {نور} و {كتاب} براى رساندن اين معناست كه عظمت پيامبر(ص) و قرآن، فراتر از آن است كه بشر به تمامى آن دست يابد و حقيقت آن را به طور كامل بشناسد.

عظمت نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 4 - 2

2 - فضل الهى به پيامبر ( ص ) ( فضل نبوت ) ، بس بزرگ و ارجمند

ذلك فضل اللّه

به كارگيرى {ذلك} (اشاره بعيد) مى تواند به خاطر بلندى درجه و فضلى باشد كه خداوند به پيامبر(ص) عطا كرده است (فضل نبوت و رسالات).

عفت همسر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 12

12 - كسانى كه در صدراسلام در ماجراى { افك } ( تهمت زنا ) مورد اتهام قرار گرفتند ، افرادى پاكدامن و منزه از اين تهمت و آلودگى بودند .

للخبيثين . .. للطيّبين ... أُول_ئك مبرّءون ممّا يقولون

برداشت ياد شده، بر اين اساس است

كه آيه شريفه مربوط به ماجراى {افك} باشد.

عفو از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 4

4 _ گذشت و عفو خداوند از پيامبر ( ص ) نسبت به اذن دادن به بهانه جويان ( منافقان ) براى نرفتن به جنگ تبوك

عفا اللّه عنك لم أذنت لهم

عفو محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 27،29

27 _ پيامبر ( ص ) مأمور به عفو و گذشت از خطا هاى بنى اسرائيل و ترك هرگونه تعرض نسبت به آنان

فاعف عنهم و اصفح

بنابر اينكه ضمير {عنهم} به همه بنى اسرائيل برگردد.

29 _ پيامبر ( ص ) مأمور عفو و گذشت از غير خائنان بنى اسرائيل

فاعف عنهم و اصفح

بنابر اينكه مراد از ضمير در {عنهم}، تنها گروه غير خائن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 8

8 _ چشمپوشى و گذشت پيامبر ( ص ) نسبت به بسيارى از خطا هاى اهل كتاب

و يعفوا عن كثير

بر اساس اين احتمال كه مراد از {كثير} به مناسبت معناى عفو (گذشت از خطا)، گناهان و لغزشهاى اهل كتاب باشد، نه حقايق مخفى شده.

عفو مشركان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 12

12 - { قال الرضا ( ع ) : لم يكن أحد عند مشركى أهل مكّة أعظم ذنباً من رسول اللّه ( ص ) لأنّهم كانوا يعبدون من دون اللّه ثلثمأة و ستّين صنماً ، فلمّا جاءهم

( ص ) بالدعوة إلى كلمة الإخلاص ، كبر ذلك عليهم و عظم . . . فلمّا فتح اللّه عزّوجلّ على نبيّه ( ص ) مكة قال له يا محمّد : { إنّا فتحنا لك [ مكة ] فتحاً مبيناً ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر } عند مشركى أهل مكة ;

امام رضا(ع) فرمود: هيچ كس در نزد مشركان عرب، گناهش از گناه رسول خدا(ص) بزرگ تر نبود; زيرا مشركان 360 بت را مى پرستيدند و چون پيامبر(ص) آنان را به كلمه توحيد و اخلاص دعوت كرد، در نظر آنان [گناه] بزرگ و عظيم بود . .. پس چون خداى عزّوجلّ، مكه را براى پيامبرش فتح كرد; به آن حضرت فرمود: اى محمد! ما مكه را با فتح آشكارى براى تو فتح كرديم، تا خدا گناهان گذشته و آينده تو در نزد مشركان اهل مكه را بپوشاند}.

عفوهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 85 - 11

11- پيامبر ( ص ) وظيفه دار عفو كريمانه و گذشت شايسته از كافران و مشركان و ناديده گرفتن اذيت و آزار آنان بود .

فاصفح الصفح الجميل

{صفح} به معناى عفو بدون ملامت كردن و به رخ كشيدن است كه از آن مى توان گذشت كريمانه و بزرگوارانه برداشت كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 86 - 6

6- گذشت و اغماض پيامبر ( ص ) از دشمنان و كافران ، به خير و صلاح آن حضرت و در راستاى تربيت و كمال اوست .

فاصفح الصفح الجميل . إن

ربّك هو الخلّ_ق العليم

جمله {إن ربك . ..} به منزله تعليل براى {فاصفح ...} است; يعنى، اى پيامبر! گذشت كن; زيرا پروردگار و مربى تو مى داند كه چه كارى به مصلحت و در جهت تربيت و رشد توست.

عقلانيت تعاليم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 9

9 _ تعاليم قرآن و پيامبراسلام ( ص ) ، متكى بر يك سلسله برهان ها و دلايل سمعى و عقلى

أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

سرزنش هواپرستان و مشركان از سوى خداوند به خاطر حرف نشنوى و تعقل نكردن آنان در قرآن و كلام رسول خدا(ص)، حاكى از مطلب ياد شده است.

عقيده استهزاگران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 96 - 1

1- استهزاگران پيامبر ( ص ) ، مردمى مشرك و معتقد به معبود ديگرى جز الله

المستهزءين. الذين يجعلون مع الله إل_هًا ءاخر

عقيده به شفاعت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 7

7 - اعتقاد مسلمانان به نقش مؤثر وساطت پيامبر ( ص ) ، در پيشگاه خداوند براى آمرزش خطاها

سيقول لك المخلّفون . .. فاستغفر لنا

اعراب متخلّف، با درخواست استغفار از پيامبر(ص) نشان دادند كه اين باور و فرهنگ دينى در ميان مسلمانان وجود داشته است كه اگر آن حضرت براى آنان استغفار كند، مستجاب خواهد شد البته خداوند، صداقت درونى اعراب را زير سؤال برده است; ولى از آيه شريفه وجود چنين تفكرى در ميان مسلمانان استفاده مى شود.

عقيده محمد(ص)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 2،16

2 _ ولايت الهى، تنها ولايت مورد پذيرش پيامبر(ص)

قل أغير اللّه أتّخد وليا

16 _ پيامبر(ص)، مأمور به اظهار موضع اعتقادى خويش و پيشگامى در اسلام

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 11

11 - كافران مكه ، درصدد بودند تا با تبليغات خود ، در مواضع عقيدتى پيامبر ( ص ) سستى ايجاد كنند .

إن أنتم إلاّ مبطلون. .. و لايستخفّنّك الذين لايوقنون

برخى بر اين عقيده اند كه معناى {لايستخفّنّك}، {لاينفز عن دينك} (بيرون نبرند تو را از دين ات) است (لسان العرب). {و لايستخفّنّك الذين لايوقنون} مى تواند بيانِ نوعِ اثرى باشد كه مشركان، با {إن أنتم إلاّ مبطلون} درصدد ايجاد آن بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 47 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، پاداش دهنده رسالت خويش را تنها خداوند مى دانست .

إن أجرى إلاّ على اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 11 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام موضع سازش ناپذير عقيدتى و توحيدى خود به مردم

قل إنّى أُمرت أن أعبد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 12 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام مواضع عقيدتى خود و پيش گامى اش در پذيرش اسلام

قل . .. و أُمرت لأن أكون أوّل المسلمين

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 2 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مبرّا از گمراهى و عقايد باطل

ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

{ضلال} (مصدر {ضلّ}) به معناى منحرف شدن از راهى است كه انسان را به مقصود مى رساند و {غىّ} (مصدر {غوى}) بر نادانى اى اطلاق مى شود كه برخاسته از رأى فاسد و عقيده باطل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 29 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام مواضع عقيدتى خويش و معرفى آن به مردم ; همچون ايمان به خداوند رحمان و توكل بر او در زندگى

قل هو الرحم_ن ءامنّا به و عليه توكّلنا

علاقه به سازش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 9 - 1

1 - علاقه شديد كافران تكذيب گر ، به سازش كردن و نرمش نشان دادن پيامبر ( ص ) با آنان و تلاش آنان در اين راستا

ودّوا لو تدهن فيدهنون

{إدهان} (مصدر {تدهن و يدهنون}) به معناى مدارا و نرمش نشان دادن است. مقصود از آن در اين آيه، سازش كردن پيامبر(ص) در مواضع عقيدتى خويش و سستى كردن آن حضرت در برخورد با كافران است. گفتنى است سازش كردن و سستى نمودن پيامبر(ص) در امر رسالت، تنها يك علاقه و تمايل براى كافران نبود; بلكه همراه با تلاش و اقدامات گسترده بوده است.

علاقه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 99 - 9

9 _ علاقه مندى

شديد پيامبر ( ص ) به ايمان آوردن همه مردم

و لو شاء ربك لأمن من فى الأرض كلهم جميعاً أفأنت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين

علايق محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 1،7

1 - پيامبر ( ص ) در برهه اى از زمان ، در انتظار و اشتياق فرمانى از جانب خدا براى تغيير قبله بود .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء فلنولينك قبلة

تفريع جمله {فلنولينك . ..} بر جمله {قد نرى} مى رساند كه: چشم دوختن پيامبر به اطراف و اكناف آسمان به خاطر انتظار فرمان تغيير قبله بوده است.

7 - انتظار و اشتياق پيامبر ( ص ) براى نسخ قبله سابق ( بيت المقدس ) داراى نقشى بسزا در نسخ آن بود .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء فلنولينك قبلة ترضيها

تفريع جمله {فلنولينك . ..} بر {قد نرى ...} به وسيله حرف {فاء} مى رساند كه انتظار و اشتياق پيامبر(ص) به تغيير قبله در آن امر مؤثر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 4

4 _ شدّت علاقه پيامبر اكرم ( ص ) به هدايت مردم و تلاش وى در اين جهت

ليس عليك هديهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 176 - 1

1 _ علاقه وافر پيامبر ( ص ) به هدايت يافتن مردم و اندوه و تأسف عميق وى از شتاب برخى از مردم در كفر

و لا يحزنك الّذين يسارعون فى الكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3

- نساء - 4 - 80 - 9

9 _ علاقه و سختكوشى پيامبر ( ص ) ، براى هدايت مردم

فما ارسلناك عليهم حفيظاً

جمله {فما ارسلناك . .. } دلالت بر اين دارد كه پيامبر (ص) براى هدايت مردم تلاش فراوانى داشته است ; به گونه اى كه خود را موظف مى دانسته به هر وسيله كه مى شود، مردم را مؤمن سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 3

3 _ عشق و علاقه پيامبر ( ص ) به هدايت مردم

يأيها الرسول لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر

فرمان تسلى بخش خداوند به پيامبر(ص) كه نبايد وى از كفر كافران اندوهى به خود راه دهد، گوياى عشق وافر پيامبر(ص) به هدايت آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 35 - 3،4

3 _ پيامبر اكرم(ص) به هدايت يافتن و ايمان آوردن مردم شوق و ميل فراوانى داشت.

و إن كان كبر عليك إعراضهم فإن استعطعت . .. فتأتيهم بأية

4 _ تمايل شديد پيامبر اكرم(ص) به آوردن آيات و معجزات بيشتر براى هدايت مردم

و إن كان كبر عليك إعراضهم فإن استعطعت أن تبتغى . .. فتأتيهم بأية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 2

2_ علاقه شديد پيامبر ( ص ) به ايمان آوردن مردم و تلاش وافر او بى تأثير در اكثر آنان

و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين

{حرص} به معناى علاقه شديد به چيزى و تلاش براى دستيابى به آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9

- حجر - 15 - 88 - 11

11- دلسوزى شديد و خودخورى پيامبر ( ص ) براى هدايت كافران و مشركان

لاتمدّنّ عينيك . .. و لاتحزن عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 37 - 1

1- حرص و علاقه شديد پيامبر ( ص ) بر هدايت كردن مشركان

و قال الذين أشركوا . .. حقّت عليه الضل_لة ... إن تحرص على هدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 11

11- اشتياق شديد پيامبر ( ص ) به هدايت مردم

و لاتحزن عليهم

ترديدى نيست كه حزن و اندوه پيامبر(ص) درباره كافران، به خاطر شدت علاقه آن حضرت به هدايت مردم بود و اگر اين اشتياق نبود، حزن و اندوه هم وجود نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 6 - 2

2- پيامبر ( ص ) بر هدايت مردم و ايمان آنان به قرآن ، بسيار شايق و حريص بود .

فلعلّك ب_خع نفسك على ءاث_رهم إن لم يؤمنوابه_ذا الحديث أسفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 11

11 - پيامبر ( ص ) ، داراى اشتياق شديد به حفظ آيات قرآن و به خاطر سپردن آن

و لاتعجل بالقرءان من قبل أن يقضى إليك وحيه

گفته شده است كه انگيزه پيامبر(ص) در قرائت آيات، همراه با قرائت جبرئيل، اطمينان يافتن به دريافت كامل وحى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 3 - 2

2 - اهتمام بيش از

حدّ پيامبر ( ص ) در پيشبرد دين و هدايت خلق

لعلّك ب_خع نفسك ألاّيكونوا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 70 - 2

2 - اشتياق شديد پيامبر ( ص ) به هدايت همه انسان ها حتى دشمنان مكار و حيله گر خويش

و لاتحزن عليهم و . .. يمكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 81 - 4

4 - علاقه و سعى فراوان پيامبر ( ص ) در هدايت گمراهان

و ما أنت به_دى العمى عن ضل_لتهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اگر تلاش فراوان پيامبر(ص) نبود دليلى نداشت كه خداوند براى آرامش بخشيدن به او يادآور شود كه آنان مردگانى كور و كرند و تلاش او براى آنان سودى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 23 - 14

14 - پيامبر ( ص ) به هدايت كافران ، علاقه مند بود .

و من كفر فلايحزنك كفره إلينا مرجعهم

فراز {إلينا مرجعهم} پس از توصيه پيامبر(ص) به اجتناب از اندوه به خاطر كفر كافران، براى تسلى دادن به آن حضرت است. چنين فرمانى، گوياى آن است كه پيامبر(ص) علاقه شديدى به هدايت آنان داشته و به خاطر آن اندوهگين هم مى شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 19 - 4

4 - علاقه شديد و كوشش فراوان پيامبر به هدايت و نجات مردمان گمراه از عذاب و بدبختى

أفأنت تنقذ من فى النار

از آهنگ آيه شريفه، استفاده مى شود كه پيامبر(ص)

تلاشى فراوان براى هدايت مردم كافر و لجوج مكه داشتند. اين آيه درصدد بيان اين حقيقت به آن حضرت است كه اين كافران مردمى حق گريزاند و بيش از اين خود را به رنج و سختى مينداز.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 6 - 5

5 - اشتياق و اهتمام شديد پيامبر ( ص ) ، نسبت به هدايت مردم .

اللّه حفيظ عليهم و ما أنت عليهم بوكيل

از اين كه قرآن مى فرمايد: {خداوند مراقب عملكرد مشركان است و تو بر آنان وكيل نيستى} استفاده مى شود كه پيامبر(ص) نسبت به هدايت آنان شديداً شيفتگى نشان داده و از اصرار آنان به شرك آشفته خاطر مى شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 2

2 - علاقه و اهتمام شديد پيامبر ( ص ) ، نسبت به هدايت تمامى انسان ها

فإن أعرضوا فما أرسلن_ك عليهم حفيظًا

از لحن آيه شريفه كه در مقام دلدارى است و نيز پيام آيه (ما تو را حفيظ و نگهبان قرار نداديم) استفاده مى شود كه پيامبر(ص) دلبستگى شديدى به هدايت و ايمان مردم داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 4

4- دلبستگى پيامبر ( ص ) به شهر مكه

من قريتك

از انتساب قريه به پيامبر(ص) و دلجويى خداوند از آن حضرت به خاطر ناچار شدن ايشان به ترك مكه، مطلب بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 29 - 7

7 -

تمايل طبيعى پيامبر ( ص ) به هدايت تمامى انسان ها ، حتى دنياپرستان روى گردان از ياد خدا

فأعرض عن من تولّى عن ذكرنا و لم يرد إلاّ الحيوة الدنيا

امر در {فأعرض} نشانگر آن است كه چنان تمايل طبيعى (هدايت تمامى انسان ها) در پيامبر(ص) وجود داشته است.

علم غيب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 19

19 _ پيامبر ( ص ) ، آگاه به پاكان و ناپاكان ( مؤمن و منافق ) امّت خويش ، از طريق علم به غيب

و ما كان اللّه . .. و لكنّ اللّه يجتبى من رسله من يشاء

مراد از {من رسله} _ چه برخى از رسولان باشند و چه تمامى آنان _ قطعاً پيامبر اسلام (ص) از جمله آنان خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 24 - 7

7 _ پيامبر اكرم(ص) هم اكنون شاهد سرنوشت ذلتبار مشركان در قيامت*

انظر كيف كذبوا على أنفسهم و ضل عنهم ما كانوا يفترون

فعل {انظر} خطاب به پيامبر(ص) است. توجه به گزينش اين مخاطب ويژه، اين احتمال را كه پيامبر(ص) در دنيا نيز با چشم ملكوتى خود شاهد صحنه هاى قيامت هستند، تقويت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 7،9،10

7 _ برخى از مردم عصر بعثت ، پيامبر ( ص ) را به امور غيبى آگاه مى پنداشتند .

لو كنت أعلم الغيب لاستكثرت من الخير

9 _ عدم دستيابى پيامبر ( ص ) به منافع بسيار و بروز مشكلات و سختى

ها در زندگانى وى ، نشانه آگاه نبودنش به غيب ها و امور نهانى است .

و لو كنت أعلم الغيب لاستكثرت من الخير

{استكثار} (مصدر استكثرت) هنگامى كه پس از آن {من} آورده شود، به معناى زياد برداشت كردن و فراوان به دست آوردن است. بنابراين {استكثرت من الخير}، يعنى منافع بسيارى را برداشت مى كردم و به دست مى آوردم.

10 _ پيامبر ( ص ) از جانب خدا مأمور بود تا وابسته بودن توانش را به مشيت خدا و آگاه نبودنش را به امور غيبى به مردم اعلام كند .

قل لاأملك . .. و لو كنت أعلم الغيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 4،12

4 _ اطلاع يافتن پيامبر ( ص ) از آينده و امور غيبى ، توسط وحى

يعتذرون إليكم إذا رجعتم

12 _ آگاهى پيامبر ( ص ) به اعمال نهانى متخلفان ، در پرتو وحى و هدايت الهى

و سيرى اللّه عملكم و رسوله

از اينكه رؤيت تنها به خدا و رسول نسبت داده شده، استفاده مى شود كه ممكن است اعمال متخلفان بر ديگران مخفى باشد. گفتنى است كه فاصله شدن {عملكم} ميان {اللّه} و {رسوله} ممكن است اشاره به اين باشد كه علم پيامبر(ص) در طول علم خدا و در پرتو آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 86 - 2

2 - پيامبران الهى ، بى خبر از نبوت خويش پيش از مبعوث شدن .

و ما كنت ترجوا أن يلقى إليك الكت_ب

جايى كه پيامبراسلام(ص) پيش از بعثت خويش، از آن هيچ گونه اطلاعى نداشته

باشد و حتى گمان آن نيز در ذهنش جوانه نزند; به طريق اولى پيامبران ديگر نيز چنين خواهند بود. بنابراين با القاى خصوصيت از پيامبر(ص)، مطلب ياد شده را مى توان درباره همه پيامبران تعميم داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 5

5- اطلاع از آينده و سرنوشت فرد فرد بشر ، خارج از قلمرو رسالت و مسؤوليت پيامبر ( ص )

قل . .. و ما أدرى ما يفعل بى و لا بكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 24 - 6

6 - آگاهى پيامبر ( ص ) به غيب

و ما هو على الغيب بضنين

علم لدنى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 11

11 _ برخوردارى پيامبر ( ص ) از وحى ، حكمت و علم لدنى ، زمينه مصونيت آن حضرت از خطا و مايه عصمت وى از گناه

و لولا فضل اللّه . .. أنزل اللّه عليك الكتب و الحكمة و علمك ما لم تكن تعلم

جمله {و انزل اللّه} بيانگر علت جمله پيشين است. يعنى چون قرآن و حكمت را بر تو نازل كرديم، تلاش آنان براى انحراف تو بى اثر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 13

13- قرآن ، حاوى تمامى حقايق هستى كه آگاهى از همه آنها در اختيار پيامبر ( ص ) است . *

و نزّلنا عليك الكت_ب تبي_نًا لكلّ شىء و هدًى

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مقصود

از {تبياناً لكلّ شىء} تمامى حقايق هستى باشد، ولى از آن جا كه قرآن بر شخص پيامبر(ص) نازل شد (نزّلنا عليك) و آن حضرت نقش تبيين حقايق قرآن را برعهده دارد (و أنزلنا إليك الذكر لتبين للناس . .. {سوره نحل / 44}) از اين رو مى توان استفاده كرد كه تمامى حقايق قرآن _ كه حاوى حقايق عالم است _ نزد پيامبر(ص) موجود است و ايشان بر حسب مصلحت برخى از آن حقايق را براى مردم تبيين مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 103 - 7

7- پيامبر ( ص ) _ در شناخت فرجام انسان ها _ تعليم ديده از جانب خداوند و بازگوكننده معارف وحى است .

هل ننبّئكم

ضمير متكلم مع الغير در {ننبّئكم} گوياى اين است كه پيامبر(ص) از پيش خود سخن نمى گويد، بلكه آموخته هاى الهى خويش را ارائه مى دهد.

علم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 8

8 _ محدوديّت علم پيامبر ( ص )

و من الناس من يعجبك قوله فى الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 44 - 6

6 _ آگاهى پيامبر ( ص ) از حقايق نهفته تاريخ زكريا و مريم ، نشانگر صدق ادعاى وى در ارتباط با وحى

ذلك من انباء الغيب . .. و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايّهم يكفل مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 2

2 _ علم و

آگاهى پيامبر ( ص ) به حقيقت داستان عيسى ( ع ) و مريم ( س ) پس از بيان سرگذشت آنان از طريق وحى

فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 169 - 12

12 _ حيات شهيدان و چگونگى آن فراتر از درك مردمان عادى و تنها در خور فهم كسانى همچون پيامبر ( ص ) *

و لا تحسبنّ . .. عند ربّهم يرزقون

از اينكه خداوند در آيات قبل همه مؤمنان را مخاطب قرار مى دهد ولى در اين آيه تنها خطابش را متوجّه پيامبر (ص) (و لا تحسبن به صيغه مفرد) كرده، مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه مضمون اين آيه يعنى حيات شهيدان پس از شهادت، تنها در خور فهم پيامبر (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 105 - 14

14 _ وقوف و احاطه كامل پيامبر ( ص ) بر محتواى قرآن

إنّا انزلنا إليك الكتب بالحق لتحكم بين الناس بما اريك اللّه

ارتباط بين جمله {انا انزلنا اليك}، و جمله {لتحكم بين الناس} اقتضا مى كند كه مراد از {بما اريك اللّه}، همان محتواى قرآن باشد، نه آنهايى كه از صريح و يا ظاهر قرآن به دست مى آيد، بلكه مطالبى است از بطن قرآن، كه جز با تعليم الهى راهى به آن نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 5

5 _ اطلاع پيامبر ( ص ) از حقايق كتب آسمانى گذشته

رسولنا يبين لكم كثيراً

مما كنتم تخفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 40 - 2

2 _ پيامبر ( ص ) ، دانا به حاكميت مطلق و اراده بى چون و چراى خداوند

الم تعلم إنّ اللّه له ملك السموت و الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 7

7 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را بر روحيه پيمان شكنى يهوديان عصر خويش آگاه ساخت .

ثم ينقضون عهدهم فى كل مرة

به كارگيرى فعل مضارع {ينقضون} به جاى فعل ماضى، با اينكه سياق آيه اقتضا مى كرد كه گفته شود {ثم نقضوا}، اشاره به اين است كه پيمان شكنى يك حالت مستمر براى يهوديان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 64 - 8

8- پيامبر ( ص ) آگاه به حقايق قرآن كريم

و ما أنزلنا عليك الكت_ب إلاّ لتبيّن لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 15،24

15 - پيامبر ( ص ) ، قبل از نزول تدريجى آيات قرآن ، به آن آگاه بود . *

و لاتعجل بالقرءان من قبل أن يقضى إليك وحيه

يكى از احتمالات ذكر شده در آيه، اين است كه هرگاه جبرئيل آيه جديدى را بر پيامبر(ص) مى خواند، آن حضرت به دليل آشنايى قبلى با تمام قرآن _ كه در شب قدر آن را دريافت كرده بود _ دنباله آيه را پيشاپيش تلاوت مى كرد و در اين آيه، آن حضرت به سكوت كامل تا پايان وحى هر آيه امر

شده است.

24 - آگاهى هاى پيامبر ( ص ) ، عطيه خداوند به آن حضرت

و قل ربّ زدنى علمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، به تعاليم كتاب هاى آسمانى پيشين ( تورات و انجيل ) آگاهى داشته است .

و لا بالذى بين يديه

تعبير از كتاب هاى پيشين آسمانى به {الذى بين يديه} حكايت از آگاهى پيامبراسلام(ص) از آنها داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 2،6

2 - آگاهى دقيق پيامبر ( ص ) ، به فرجام هلاكت بار قوم عاد

ألم تر كيف فعل ربّك بعاد

6 - پيامبر ( ص ) ، آگاه و معترف به وابسته بودن تحولات تاريخ انسان ها به خداوند

ألم تر كيف فعل ربّك بعاد

استفهام در {ألم تر} تقريرى و مفيد اثبات است; يعنى، {رأيت} (ديدى و دانستى كه . ..).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 9 - 2

2 - آگاهى دقيق پيامبر ( ص ) ، به فرجام هلاكت بار قوم ثمود

ألم تر كيف . .. و ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 10 - 2

2 - آگاهى دقيق پيامبر ( ص ) ، به فرجام هلاكت بار فرعون

ألم تر كيف . .. و فرعون

علماى اهل كتاب و حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 13

13_ آگاهان به تورات و انجيل در

عصر بعثت بر حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) شهادت مى دادند .

و كفى بالله شهيدًا . .. و من عنده علم الكت_ب

علماى اهل كتاب و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 101 - 6،7،15

6 - عالمان اهل كتاب ، پس از بعثت پيامبر ( ص ) بشارت هاى تورات را درباره پيامبر موعود نديده انگاشته و بدان ها اعتنايى نكردند .

و لما جاءهم رسول . .. نبذ فريق من الذين أوتوا الكتب كتب اللّه وراء ظهورهم

به نظر مى رسد مراد از {فريق} در جمله فوق، عالمان يهود باشد; زيرا آنان متصدى بيان معارف و احكام تورات بودند. جمله {كأنهم لايعلمون} (گويا ]بدانها [عالم نبودند) مؤيد اين معناست.

7 - عالمان اهل كتاب ، مطمئن به منطبق بودن ويژگى هاى پيامبر وعده داده شده در تورات ، بر پيامبر اسلام

و لما جاءهم رسول . .. نبذ فريق من الذين أوتوا الكتب كتب اللّه وراء ظهورهم

عالمان يهود، براى انكار پيامبر(ص) دو راه در پيش روى خود داشتند: 1_ ناديده گرفتن بشارتهاى تورات; 2_ اظهار منطبق نبودن ويژگيهاى شمرده شده در تورات بر پيامبر. از اين كه عالمان يهود راه اول را انتخاب كردند، معلوم مى شود، انطباق آن ويژگيها بر پيامبر، امرى مسلّم و غير قابل ترديد بوده است.

15 - برخى از عالمان اهل كتاب ، پس از بعثت پيامبر ( ص ) به تورات وفادار مانده و به ويژگى هاى پيامبر موعود و تطبيق آنها بر رسول اكرم ( ص ) معترف شدند .

نبذ فريق من الذين أوتوا الكتب كتب اللّه وراء ظهورهم

برداشت فوق بر اساس

اين احتمال است كه مراد از {الذين أتوا الكتاب} عالمان يهود باشد. در اين صورت {فريق من الذين}; يعنى، گروهى از عالمان، كتاب الهى را به دور افكندند. مفهوم اين جمله اين است كه گروهى چنين نكردند.

علماى بنى اسرائيل و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 1

1 - آگاهى و اطلاع عالمان بنى اسرائيل از آمدن قرآن ، خود دليل حقانيت آن و صدق پيامبر ( ص ) است .

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

استفهام در اين آيه توبيخى است. ضمير {هم} در {لهم} به مشركان مكه بازمى گردد و {آية} خبر {لم يكن} و به معناى دليل روشن مى باشد. {أن يعلمه...} نيز اسم {لم يكن} و ضمير در آن به خبر {قرآن} يا {خبر نزول آن بر پيامبر} بازمى گردد; يعنى، {أوَلم يكن علم علماء بنى اسرائيل بخبر القرآن أو خبر نزوله عليك على سبيل البشارة فى كتب الأنبياء الماضين آية للمشركين على صحّة نبوّتك}.

علماى مسيحيت و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 2

2 - پيشگويى علماى يهود و نصارا ، در باره آمدن قرآن و ظهور پيامبر اسلام ( ص )

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه صرف آگاهى و اطلاع علماى بنى اسرائيل تا زمانى كه اطلاعات خود را در اختيار ديگران قرار نداده اند، نمى تواند آيه و نشانه باشد.

علماى يهود و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 5،6،8

5 - عالمان و پيشوايان يهود ، مردم خويش را از بازگويى صفات پيامبر موعود و اعتراف به انطباق آن به رسول اكرم ( ص ) ، بر حذر مى داشتند .

قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

استفهام در {أتحدثونهم} انكار توبيخى است.

6 - ناتوانى مسلمانان از احتجاج عليه يهود در پيشگاه خدا ، توجيه عالمان يهود براى بازدارى مردم خويش از بازگويى و نشر صفات پيامبر موعود

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم ليحاجوكم به عند ربكم

8 - پيشوايان يهود ، بازگويى صفات پيامبر موعود و اعتراف به حقانيت او را ، نشانه بى خردى بازگو كننده مى شمردند .

أتحدثونهم . .. أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 16

16 - { و قيل كتابتهم بأيديهم انهم عمدوا إلى التوراة و حرفوا صفة النبى ( ص ) ليوقعوا الشك بذلك للمستضعفين من اليهود و هو المروى عن ابى جعفر ( ع ) . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه: {علماى يهود به سراغ تورات رفتند و اوصاف حضرت محمد(ص) را در آن تغيير دادند تا به اين وسيله در دل مستضعفان فكرى يهود، شك ايجاد كنند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 101 - 8

8 - انگيزه عالمان يهود از ناديده گرفتن بشارت هاى تورات ، ايجاد زمينه براى انكار رسالت پيامبر ( ص ) بود .

و لما جاءهم رسول . .. نبذ فريق من الذين أوتوا الكتب كتب اللّه وراء ظهورهم

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 2

2 - پيشگويى علماى يهود و نصارا ، در باره آمدن قرآن و ظهور پيامبر اسلام ( ص )

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه صرف آگاهى و اطلاع علماى بنى اسرائيل تا زمانى كه اطلاعات خود را در اختيار ديگران قرار نداده اند، نمى تواند آيه و نشانه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 7

7 _ عالمان ژرفنگر يهود ، خواسته نابجا از پيامبر اسلام ( ص ) نداشته و از صفات زشت و اعمال نارواى يهوديان ( پيمان شكنى ، انكار آيات الهى و . . . ) بر حذر بودند .

يسئلك أهل الكتب . .. لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون يؤمنون

خداوند در آيه 153 تا آيه مورد بحث بهانه گيريها و صفات زشت اهل كتاب و به خصوص يهوديان را بيان نموده و آيه مورد بحث با كلمه {لكن} مؤمنان واقعى و عالمان ژرفنگر را، استثنا كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 21،24،25

21 _ عالمان يهود با اعزام گروهى از منافقان و يهوديان به حضور پيامبر ( ص ) ، جوياى حكم وى درباره قضيه مورد اختلاف در بين يهوديان شدند .

سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك

24 _ تحريكات پشت پرده عالمان يهود عليه پيامبر ( ص ) و اسلام

سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك . .. ان اوتيتم هذا فخذوه و إن لم تؤتوه فاحذروا

25 _ امتناع

عالمان تحريفگر يهود از رويارويى با رسول خدا ( ص ) ، از ترس افشاى دروغ ها و تحريفهايشان *

سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك يحرفون الكلم من بعد مواضعه

عمل به اوامر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 6

6 _ منحرفان ، ناتوان از گمراه سازى مسلمانانى كه به تعاليم قرآن پايبند بوده و از دستورات پيامبر ( ص ) پيروى كنند .

لايضركم من ضل إذا اهتديتم

برداشت فوق بر اين اساس است كه حرف {لا} در {لايضركم} نافيه باشد.

عمل به تكليف محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 53 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، به امر خدا در جواب سؤال استهزاآميز مشركان ، تهديد خود را تكرار كرده ، وقوع عذاب نابودكننده را حتمى اعلام فرمود .

و يستنبئونك أحق هو قل إى و ربى إنه لحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 2

2- پيامبراسلام ( ص ) ، پيام الهى را به همه مردم رساند و حجت را بر يكايك آنان تمام كرد .

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 2

2 _ پيامبر ( ص ) ، تنها مأمور انجام تكليف بود نه مأمور به نتيجه .

و توكّل على الحىّ الذى لايموت

توصيه شدن پيامبر(ص) به توكل و وانهادن كارها به خداوند، پس از آن كه خداوند آن حضرت را تنها مكلف به انذار و تبشير كرد، مى

تواند گوياى اين حقيقت باشد كه پيامبر(ص) تنها مأمور به انجام رسالت الهى خويش بود; نه مأمور به ثمر رسانيدن رسالت خود، هر چند با توسل به زور و يا ابزار ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، تابع رهنمود هاى الهى و عمل كننده به آن

إن نتّبع الهدى معك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، موظف به اجراى دقيق شريعت و دستورات دينى

ثمّ جعلن_ك على شريعة من الأمر فاتّبعها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 5

5 - انجام دادن رسالت الهى ، موجب پناه داشتن پيامبر ( ص ) و كوتاهى ايشان ، سبب بى پناهى آن حضرت در برابر عذاب خداوند

و لن أجد من دونه ملتحدًا . إلاّ بل_غًا من اللّه و رس_ل_ته

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه عبارت {إلاّ بلاغاًمن اللّه. ..} استثنا از {ملتحداً} باشد; يعنى، من پناهگاهى در برابر عذاب الهى نمى يابم; جز آن كه با انجام رسالت الهى، پناهى براى خود بيابم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 2

2 - خداوند با امداد هاى ويژه به پيامبر ( ص ) او را به انجام دادن رسالت هاى الهى و اجراى برنامه هاى سنگين اسلام ، موفّق ساخت .

و وضعنا عنك وزرك

عمل پسنديده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 6 - 8

8- اندوهناك بودن پيامبر ( ص ) بر حال كافران ، در پيشگاه خداوند ، حالتى ستوده و فراتر از حدّ انتظار است .

فلعلّك ب_خع نفسك على ءاث_رهم إن لم يؤمنوا به_ذا الحديث أسفًا

آيه شريف، گرچه پيامبر(ص) را از اين كه به سبب اندوه، خود را به هلاكت و مشقّت بيندازد، برحذر داشته است، ولى با عنايتى لطيف، از آن، تقدير كرده است; زيرا، اصل تأسّف خوردن را مذموم ندانسته، بلكه مرحله اى از آن را غير لازم شمرده است.

عمل صالح محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 33 - 5

5 - هدايت گرى ، عمل صالح و روحيه تسليم در برابر خداوند ، از برجسته ترين ويژگى هاى پيامبر ( ص )

و من أحسن قولاً . .. إنّنى من المسلمين

بنابراين كه آيه مربوط به پيامبر(ص) باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

عمل صالح همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 31 - 1،2،5،6،7

1 - خداوند ، به همسران پيامبر ، در صورت اطاعت خاضعانه آنان از خدا و پيامبر ( ص ) و انجام عمل صالح ، وعده پاداش دوچندان داده است .

و من يقنت منكنّ للّه و رسوله و تعمل ص_لحًا نؤتها أجرها مرّتين

{قنوت} (مصدر {يقنت}) به معناى {اطاعت خاضعانه} است (مفردات راغب).

2 - مهيّا شدن روزى كريمانه از جانب خداوند براى همسران پيامبر در صورت اطاعت خاضعانه آنان از خدا و پيامبر ( ص ) و انجام دادن عمل صالح است .

و من يقنت

منكنّ للّه و رسوله و تعمل ص_لحًا . .. و أعتدنا لها رزقًا كريمًا

5 - امتياز همسران پيامبر ، به اطاعت خاضعانه از خدا و پيامبر ( ص ) و انجام دادن عمل صالح است .

و من يقنت منكنّ للّه و رسوله و تعمل ص_لحًا نؤتها أجرها مرّتين

6 - برخوردارى همسران پيامبر از پاداش مضاعف الهى ، منوط به تداوم اطاعت و انجام دادن عمل صالح از سوى آنها است .

و من يقنت منكنّ . .. و تعمل ص_لحًا نؤتها أجرها مرّتين

فعل مضارع {يقنت} و {تعمل} استمرار را مى رساند.

7 - اعطاى پاداش مضاعف به همسران پيامبر در قبال عمل صالح شان ، نمودى از رحمت خداوند است .

و من يقنت منكنّ . .. نؤتها ... و أعتدنا لها رزقًا كريمًا

اين كه خداوند، به هنگام هشدار به همسران پيامبر در آيه پيش، براى عذاب، عذاب كننده اى را نياورده و تنها فرمود: {بر خداوند، چنين امرى آسان است} و در اين آيه، با فعل هاى {نؤتها} و {أعتدنا} دخالت مستقيم خود را بيان كرده، مى توان نكته بالا را به دست آورد لازم به ذكر است كه التفات از غيبت (يضاعف لها العذاب و كان ذلك على اللّه يسيراً) به خطاب ({نؤتها} و {أعتدنا}) مى تواند مؤيد نكته ياد شده باشد.

عمل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 32 - 11

11 _ حجّيّت گفتار و رفتار پيامبر ( ص )

ان كنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى . .. اطيعوا اللّه و الرسول

حجيّت فعل از {اتبعونى}، استنباط مى شود. بنابراينكه مراد از اتباع، اتباع عملى باشد; به قرينه

{اطيعوا} كه اتباع از گفتار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 107 - 9

9 _ حب و بغض خداوند ، تعيين كننده حركت ها و عملكرد هاى پيامبر ( ص )

و لاتجدل . .. إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 19

19 _ نه پيامبر(ص) مسؤوليت عمل و انديشه هاى مشركان و مخالفان را بر عهده دارد و نه مشركان پاسخگوى عمل پيامبرند.

ما عليك من حسابهم من شىء و ما من حسابك عليهم من شىء

در اين برداشت مرجع دو ضمير جمع در {حسابهم} و {عليهم} مشركان است و در {حسابهم} اضافه مصدر به فاعل خويش است ; يعنى: {حساب المشركين}.

عوام يهود و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 1

1 - عوام ، يهود در حضور مسلمانان به حقانيت پيامبر اسلام ( ص ) و انطباق نشانه هاى پيامبر موعود ، بر آن حضرت اعتراف مى كردند .

و إذا لقوا الذين ءامنوا قالوا ءامنا . .. قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

جمله {أتحدثونهم . ..; چرا حقايقى كه خدا در اختيار شما نهاده به مسلمانان باز مى گوييد؟} دلالت بر اين دارد كه مراد از {آمنا} بيان ويژگيهاى پيامبر موعود در تورات و تطبيق آن با رسول اكرم(ص) است. بنابراين {آمنا}; يعنى، ما تصديق مى كنيم كه محمد(ص) همان پيامبر موعود است و ويژگيهاى بيان شده بر او تطبيق مى كند.

عوامل آرامش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 32 - 4

4 _ اطمينان قلب و آرامش خاطر يافتن پيامبر ( ص ) ، فلسفه تدريجى نازل شدن قرآن كريم

و قال الذين كفروا لولا نزّل عليه القرءان جملة وحدة كذلك لنثبّت به فؤادك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 12 - 6

6 - وعده رويارويى قهرآميز و سريع خداوند با كافران و گرفتار ساختن آنان در قبضه قدرت خود ، مايه آرامش و تسلاّى خاطر پيامبر ( ص ) و مؤمنان

إنّ بطش ربّك لشديد

خطاب به پيامبر(ص)، به هنگام بيان مؤاخذه كافران، بيانگر تأثير مثبت اين خبر در روحيه آن حضرت و پيروان ايشان است.

عوامل اخلاص محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 5

5 - سپاسگزارى از خداوند در برابر نعمت كوثر ، وادارسازنده پيامبر ( ص ) به نماز و اخلاص در آن

إنّا أعطين_ك الكوثر . فصلّ لربّك

حرف {فاء} در {فصلّ}، لزوم نماز را بر آيه قبل تفريع كرده است.

عوامل اذيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 133 - 4

4 - انكار معجزات پيامبر ( ص ) و دلايلِ روشن رسالت او ، موجب آزردگى و رنج آن حضرت بود .

فاصبر على ما يقولون . .. و قالوا لولا يأتينا ب__َاية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 13،16،35

13 - اقامت طولانى در ميهمانى پيامبر ( ص ) ، موجب آزار و اذيت زياد آن حضرت

فإذا طعمتم

فانتشروا و لامستئنسين لحديث إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ

آوردن فعل مضارع {يؤذى} براى بيان اذيت شدن آن حضرت، به جاى آوردن اسم فاعل و يا امثال آن، مى تواند به خاطر بيان تكرار آن _ كه كنايه از شدت و زيادى است _ باشد.

16 - وارد شدن بدون اجازه به خانه پيامبر ( ص ) و به انتظار غذا نشستن بدون دعوت قبلى ، موجب اذيت آن حضرت بود و بايد از آن پرهيز مى شد .

لاتدخلوا بيوت النبىّ إلاّ أن يؤذن لكم إلى طعام غير نظرين إنيه و ل_كن إذا دعيتم ف

برداشت بالا بنابراين احتمال است كه مشاراليه {ذلكم} نهى {لاتدخلوا} و {غير ناظرين} باشد.

35 - بى پرده و رودررو سخن گفتن با همسران پيامبر و يا مطالبه كردن چيزى از آنان ، موجب آزار و اذيت آن حضرت مى شد .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. و ما كان لكم أن تؤذوا رسول الل

بنابراين احتمال كه حكم {و ما كان لكم أن تؤذوا. ..} پس از بيان {إذا سألتموهنّ...} به منزله بيان فلسفه حكم باشد كه در قالب نهى بيان شده، نكته بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 17 - 3

3 - استهزا و تبليغات سوء و مغرضانه سران كفر و شرك عليه اسلام ، بسيار شديد و موجب دل آزردگى پيامبر ( ص ) بود .

اصبر على ما يقولون

از اين كه پيامبر(ص) به صبر و شكيبايى توصيه شده است _ با آن كه آن حضرت شخصيتى بزرگ و داراى سعه صدر بود _ مى توان

برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 39 - 3

3 - گفتار نارواى كافران عليه دين ، مايه رنج و اذيت پيامبر ( ص )

فاصبر على ما يقولون

عوامل ازدياد ايمان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 8

8 - افزايش معرفت و ايمان پيامبر ( ص ) در نتيجه نزول وحى

ما كنت تدرى ما الكت_ب و لا الإيم_ن

پيامبر(ص) پيش از وحى از معارف توحيدى مطلع بود و به آن ايمان داشت . از اين نكته استفاده مى شود كه نزول وحى بر ايمان و معرفت آن حضرت افزوده بود.

عوامل ازدياد علم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 8

8 - افزايش معرفت و ايمان پيامبر ( ص ) در نتيجه نزول وحى

ما كنت تدرى ما الكت_ب و لا الإيم_ن

پيامبر(ص) پيش از وحى از معارف توحيدى مطلع بود و به آن ايمان داشت . از اين نكته استفاده مى شود كه نزول وحى بر ايمان و معرفت آن حضرت افزوده بود.

عوامل استقامت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 9

9 - توكل و اتكال پيامبراسلام ( ص ) بر خداوند ، سبب اعتماد به نفس و پشت گرمى آن حضرت در مبارزه با دشمنان و نيل به اهداف رسالت

قل حسبى اللّه عليه يتوكّل المتوكّلون . قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسو

يادآورى توكل و اتكال بر خداوند (در

آيه قبل) پيش از اعلام موضع قاطع خود به دشمنان، مى تواند گوياى برداشت بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 6

6 - يادآورى سرنوشت شوم تكذيب كنندگان آيات حق ، هشدارى جدى براى مشركان عصر بعثت و مايه تحكيم روحيه استقامت و پايدارى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

فانتقمنا منهم فانظر كيف كان ع_قبة المكذّبين

عوامل اطمينان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 32 - 4

4 _ اطمينان قلب و آرامش خاطر يافتن پيامبر ( ص ) ، فلسفه تدريجى نازل شدن قرآن كريم

و قال الذين كفروا لولا نزّل عليه القرءان جملة وحدة كذلك لنثبّت به فؤادك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 3 - 3

3 - توجّه پيامبر ( ص ) ، به ربوبيت و عنايت ويژه خداوند به او ، مايه اطمينان آن حضرت به قطع نشدن ارتباط الهى با او است .

ما ودّعك ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 4

4 - توجّه به خدادادى بودن شرح صدر ، مايه اطمينان پيامبر ( ص ) به دورى اش از قهر و خشم خداوند

ما ودّعك ربّك و ما قلى . .. ألم نشرح لك صدرك

هدف از استفهام در {ألم نشرح. ..} _ كه براى تقرير است _ با توجّه به ارتباط آن با محتواى سوره قبل، توجّه دادن پيامبر(ص) به نعمت هايى است كه نشان محبوب بودن او نزد خداوند است تا نگرانى هاى

احتمالى آن حضرت از ميان برود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 8

8 - توجّه به عنايت هاى خداوند در رفع مشكلات رسالت ، مايه اطمينان پيامبر ( ص ) به دورى اش از قهر و خشم خداوند

ما ودّعك ربّك و ما قلى . .. و وضعنا عنك وزرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 4 - 7

7 - توجّه پيامبر ( ص ) ، به خدادادى بودن نعمت خوش نامى ، مايه اطمينان آن حضرت به دورى اش از قهر و خشم خداوند

ما ودّعك ربّك و ما قلى . .. و رفعنا لك ذكرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 4 - 5

5 - توجه به وابستگى تمام آموخته ها به خداوند ، مايه اطمينان پيامبر ( ص ) به توانايى بر عمل به وظيفه دريافت و قرائت قرآن

اقرأ . .. الذى علّم بالقلم

با توجّه به {امّى} و بى سواد بودن پيامبر(ص) تا زمان بعثت، خداوند پس از فرمان دادن آن حضرت به قراءت، خود را معلم تمام اهل قلم معرفى كرده است تا آن حضرت را به امدادهاى خويش اميدوار سازد.

عوامل اعراض از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 26 - 8

8 _ فاصله گرفتن از قرآن و پيامبر(ص) و مبارزه با آنها برخاسته از جهل است. *

و هم ينهون عنه و ينئون عنه و إن يهلكون إلا أنفسهم و ما يشعرون

{واو} در جمله {و ما يشعرون}

مى تواند حاليه و يا عاطفه باشد. در صورت عطف، جمله {ما يشعرون} بيان خصلتى ديگر از صفات كافرانى است كه در صدد رويارويى با قرآن هستند. كه همان نداشتن درك است.

عوامل اندوه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 68 - 22

22 _ كفرورزى اهل كتاب اسفبار و حزن انگيز براى پيامبر ( ص )

فلاتأس على القوم الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 33 - 1

1 _ اندوه پيامبر اكرم(ص) از مخالفتها و ياوه گوييهاى كافران

قد نعلم إنه ليحزنك الذى يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 1

1 _ تبليغات سوء و سخنان نارواى مشركان عليه رسالت پيامبر ( ص ) ، به درجه اى بود كه باعث اندوه و رنجش خاطر مبارك آن حضرت مى شد .

و لا يحزنك قولهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 3،9

3_ انديشه ترك ابلاغ برخى از آيات قرآن ، مايه دلتنگى و ناراحتى پيامبر ( ص ) مى شد .

فلعلّك تارك بعض ما يوحى إليك و ضائق به صدرك

در برداشت فوق، جمله {و ضائق به صدرك} حاليه گرفته شده است و ضمير در {به} به انديشه ترك ابلاغ _ كه از جمله {لعلّك تارك . ..} به دست مى آيد _ برگردانده شده است; يعنى، اگر چنان جو و پيشامدى رخ دهد كه تو را در ابلاغ برخى آيات به ترديد افكند و انديشه ترك آنها را در ذهن

بپرورانى اين انديشه تو را سخت دلتنگ و ناراحت مى كند.

9_ پيشنهاد هاى نابه جاى مشركان و معجزه هاى درخواستى آنان ، موجب دلتنگى و ناراحتى پيامبر ( ص ) مى شد .

و ضائق به صدرك أن يقولوا لولا أُنزل عليه كنز أو جاء معه ملك

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه: ضمير در {به} به {أن يقولوا . ..} برگردد و به تعبيرى ديگر {أن يقولوا ...} بدل براى ضمير در {به} باشد; يعنى: و ضائق صدرك بأن يقولوا ....

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 8،9،13

8- پيامبر ( ص ) ، به خاطر حق ناپذيرى كافران ، بسيار محزون و اندوهگين بود .

و لاتحزن عليهم

9- پيامبر ( ص ) ، به خاطر شكنجه و آزار مؤمنان توسط كافران ، سخت اندوهگين و متأثر مى شد . *

و لاتحزن عليهم

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مرجع ضمير {عليهم} مؤمنان باشد كه از سوى كافران و مشركان مكه به شدت شكنجه و آزار مى شدند.

13- دلتنگى پيامبر ( ص ) ، از مكر و حيله مستمر كافران

و لاتك فى ضيق ممّا يمكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 6 - 1

1- ايمان نياوردن و موضع گيرى هاى نابخردانه كافران در برابر قرآن ، موجب رنجى كشنده و تأسفى عميق براى پيامبر ( ص ) بود .

فلعلّك ب_خع نفسك على ءاث_رهم إن لم يؤمنوابه_ذا الحديث أسفًا

{باخع نفسه} به كسى گفته مى شود كه از شدت هيجان و ناراحتى، خود را به هلاكت بيندازد در {مقاييس

اللغة} آمده: آنگاه گفته مى شود: كه {بخع الرجل نفسه} كه او، خويشتن را، به خاطر خشم شديد و شدت هيجان، هلاك سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 4

4- پيامبراكرم ( ص ) از انقطاع موقت وحى دلگير بود و به نزول فزون تر ملائكه تمايل داشت .

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك

در شأن نزول اين آيه گفته شده است كه: مدتى وحى از پيامبر(ص) قطع گرديد و اين امر، موجب دلگيرى پيامبر(ص) شد و اين آيات در پاسخ استفسار پيامبر(ص) از جبرئيل، نازل گرديده است (مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 23 - 1

1 - پيامبر ( ص ) از حق ناپذيرى كافران ، اندوهگين بود .

و من كفر فلايحزنك كفره

توصيه خداوند به پيامبر(ص) براى پرهيز از اندوه درباره كفر كافران، اين نكته را مى رساند كه آن حضرت، در قبال كفر آنان، اندوهناك بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 4 - 3

3 - اندوه پيامبر ( ص ) ، به خاطر تكذيب شدنش از سوى كافران و مشركان لجوج در صدراسلام

و إن يكذّبوك فقد كذّبت رسل من قبلك

از آهنگ آيه شريفه استفاده مى شود كه پيامبر(ص)، به خاطر تكذيب شدنش اندوهگين بود. ازاين رو برخى از مفسران جواب شرط {إن يكذّبوك} را محذوف و چنين دانسته اند: {إن يكذّبوك فلاتحزن و اصبر اذ قد كذّب رسل من قبلك}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 -

25 - 3

3 - اندوه پيامبر ( ص ) ، به خاطر تكذيب شدنش از سوى كافران و مشركان لجوج صدراسلام

و إن يكذّبوك فقد كذّب الذين من قبلهم جاءتهم رسلهم

از آهنگ آيه شريفه، به دست مى آيد كه پيامبر(ص) به خاطر تكذيب شدنش اندهگين بود. از اين رو برخى از مفسران جواب شرط (إن يكذّبوك) را محذوف دانسته اند; يعنى، {إن يكذّبوك فلاتحزن و اصبر إذ قد كذّب الذين من قبلهم}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 76 - 1

1 - محزون و غمگين نشدن از سخنان ناروا و تهمت هاى غم انگيز دشمنان ، توصيه خداوند به پيامبراسلام ( ص )

فلايحزنك قولهم

مقصود از {قولهم} (سخنان مشركان) به قرينه آيات گذشته (آيه 69) _ كه درباره شاعر دانستن پيامبر(ص) بود _ تهمت هاى غم انگيزى از قبيل شاعر بودن است كه به پيامبراسلام(ص) نسبت مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 4

4 - ناشناخته ماندن رسالت پيامبر ( ص ) در آغاز بعثت ، مايه سيطره افكندن اندوهى سنگين بر آن حضرت

وزرك

مراد از {وزر} _ با توجّه به آيه {و رفعنا لك ذكرك} _ مى تواند نقطه مقابل {بلند آوازه بودن} باشد; يعنى، ناشناخته ماندن رسول اكرم(ص)، سبب شده بود كه رسالت ها و تعاليم او مهجور مانده و غمى سنگين براى آن حضرت به وجود آيد. تناسب دو فعل {وضعنا} (فرونهاديم) و {رفعنا} (بالابرديم)، مؤيد اين احتمال است.

عوامل ايمان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2

- 121 - 3

3 - تلاوت تورات و انجيل و پيروى از آن دو ، موجب ايمان آوردن به قرآن و پيامبر ( ص ) است .

الذين ءاتينهم الكتب يتلونه حق تلاوته أولئك يؤمنون به

عوامل بى تأثيرى انذارهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 45 - 8

8- تأثير نكردن انذار هاى پيامبر ( ص ) در برخى از مردم ، برخاسته از حرف ناشنوايى آنان بود ; نه ناشى از ضعف در منطق وحى و بيان آن حضرت .

قل إنّما أُنذركم بالوحى و لايسمع الصمّ الدعاء إذا ماينذرون

عوامل پيشرفت رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 8

8 - امداد هاى الهى در فتح مكه ، جلوه ربوبيت خداوند بر پيامبر ( ص ) و مايه پيشرفت اهداف رسالت آن حضرت بود .

إذا جاء نصر اللّه و الفتح . .. فسبّح بحمد ربّك

عوامل تسهيل مشكلات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 4 - 3

3 - بلند آوازگى و شهرت پيامبر ( ص ) ، داراى نقشى بسزا در رفع مشكلات رسالت الهى و كاهش سنگينى آن

و وضعنا عنك وزرك . .. و رفعنا لك ذكرك

حرف {لام} در {لك} يا براى تعليل است و يا انتفاع. در صورت دوم دلالت دارد كه {رفعت ذكر}، براى پيامبر(ص) سودمند است. گفتنى است كه خطاب به پيامبر(ص) در {لك} _ به قرينه {وزرك الذى أنقض ظهرك} _ به اعتبار مقام رسالت و رهبرى آن حضرت است.

عوامل تقويت

توحيد عبادى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 11

11- نزول آيات تاريخ پيامبران و يگانه پرستى آنان ، به امر خداوند و در جهت منظور تقويت بندگى و يكتاپرستى پيامبر ( ص ) بود .

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك . .. فاعبده واصطبر لعب_دته

ارتباط دو آيه اخير با آيات پيشين _ كه بيانگر تاريخ انبيا بود _ گوياى نكته ياد شده است.

عوامل تقويت روحيه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 6

6 - يادآورى سرنوشت شوم تكذيب كنندگان آيات حق ، هشدارى جدى براى مشركان عصر بعثت و مايه تحكيم روحيه استقامت و پايدارى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

فانتقمنا منهم فانظر كيف كان ع_قبة المكذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 15 - 3

3 - يادآورى سرگذشت پيامبران گذشته ، مايه تقويت روحيه پيامبر ( ص ) در برابر مخالفان

هل ءاتيك حديث موسى

بيان داستان موسى(ع)، پس از نقل مخالفت منكران معاد، به منظور آرامش بخشيدن به پيامبر(ص) در برابر مخالفت ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 17 - 3

3 - يادآورى نابودى سربازان دشمن در گذشته تاريخ ، مايه تقويت روحيه پيامبر ( ص ) و پيروان آن حضرت در برابر دشمنان

هل أتيك حديث الجنود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فيل - 105 - 1 - 10

10 - توجّه به ماجراى اصحاب فيل ، دلگرم كننده و اطمينان

بخش براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان عصر بعثت

ألم تر كيف فعل ربّك بأصح_ب الفيل

عوامل تقويت عبوديت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 11

11- نزول آيات تاريخ پيامبران و يگانه پرستى آنان ، به امر خداوند و در جهت منظور تقويت بندگى و يكتاپرستى پيامبر ( ص ) بود .

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك . .. فاعبده واصطبر لعب_دته

ارتباط دو آيه اخير با آيات پيشين _ كه بيانگر تاريخ انبيا بود _ گوياى نكته ياد شده است.

عوامل تقويت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 63 - 4

4 _ الفت و محبت عميق مؤمنان صدر اسلام نسبت به يكديگر ، از عوامل تقويت پايگاه پيامبر ( ص )

هو الذى أيدك بنصره و بالمؤمنين. و ألف بين قلوبهم

عوامل تكامل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 1 - 10

10 - تسبيح پيامبر ( ص ) ، مايه رشد و تعالى او است .

ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 3 - 4

4 - فرمان دريافت و قرائت قرآن به پيامبر ( ص ) ، برخاسته از مقام ربوبى خداوند و مايه رشد و تعالى آن حضرت

اقرأ و ربّك الأكرم

عوامل تكذيب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 11

11 _ آنان كه سرمايه جان به خسارت از كف داده اند، رسالت پيامبر(ص) را انكار مى كنند.

الذين

خسروا أنفسهم فهم لا يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 203 - 3

3 _ مخالفان پيامبر ( ص ) تأخير نزول آيات را دستاويز و بهانه تكذيب رسالت وى قرار مى دادند و وى را شماتت مى كردند .

و إذا لم تأتهم باية قالوا لو لا اجتبيتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 11 - 1

1 _ تكذيب قيامت ، عامل اصلى انكار رسالت پيامبر ( ص ) و قرآن كريم از سوى كافران و مشركان

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك . .. و قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... بل كذّبوا ب

{بل} در {بل كذّبوا} براى اضراب انتقالى است و به قرينه مقام، انتقال از يك امر مهم و بزرگ به امرى بزرگ تر و مهم تر است; يعنى، انكار رسالت پيامبراسلام(ص) به خاطر غذا خوردن و داد و ستد آن حضرت در بازار نيست (اينها همه بهانه بود); بلكه به خاطر قبول نداشتن اصل اعتقادى معاد است; اصلى كه پس از توحيد، محور دعوت هر پيامبرى بوده است.

عوامل تكذيب معجزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 3 - 1

1 - تكذيب آيات الهى و معجزات پيامبر ( ص ) از سوى كافران ، معلول هواپرستى آنان

و كذّبوا و اتّبعوا أهواءهم

آمدن عبارت {و اتّبعوا أهواءهم} _ پس از {كذّبوا}، اين نكته را مى رساند كه خواهش هاى نفسانى كافران، بازدارنده ايشان از تصديق به آيات و معجزات مى باشد.

عوامل تهمت به محمد(ص)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 8

8 - نسبت جنون به پيامبر ( ص ) از سوى مردم مكه ، ناشى از بى انديشگى بوده است .

ثمّ تتفكّروا ما بصاحبكم من جِنّة

عوامل دشمنى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 3

3 - تكبر و خودبزرگ بينى ، منشأ مخالفت و ستيزه جويى سردمداران شرك با اسلام و پيامبر ( ص )

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم . .. ثانى عطفه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 44 - 8

8 - مخالفت مشركان و كافران با پيامبر ( ص ) ، برخاسته از فريفتگى آنان به اقتدار نسبى خويش بود .

أوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا . .. و كانوا أشدّ منهم قوّة

يادآورى اين نكته كه اقوام نابود شده پيشين، نيرومندتر از قوم عرب بودند، مى تواند حاكى از حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 32 - 4

4 - طغيان و سركشى ، عامل اصلى رويارويى كافران عليه پيامبر ( ص ) و آرزوى خاموشى پيام وحى

نتربّص به ريب المنون . .. أم هم قوم طاغون

عوامل دعاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 11

11 _ انفاق هاى خالصانه مؤمنان ، موجب نزديك شدنشان به خدا و جلب دعا و درود پيامبر ( ص ) بر آنان

و من الأعراب . .. يتخذ ما ينفق

قربت عند اللّه و صلوت الرسول ألا إنها قربة

عوامل دلدارى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 148 - 5

5 - ايمانِ ثمربخش قوم يونس و فرجام نيك آنان ، مايه عبرت و موجب دلدارى به پيامبر ( ص ) و مؤمنان

ف__َامنوا فمتّعن_هم إلى حين

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه درصدد دلدارى به پيامبر(ص) و مؤمنانى است كه در شرايط سخت و طاقت فرساى مكه قرار داشتند. در واقع اين آيه، آنان را (همچون يونس(ع)) به ادامه رسالت الهى فرا مى خواند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 4 - 7

7 - توجّه به سابقه دار بودن امتناعِ كفرپيشگان از پذيرش فرستادگان الهى و كتاب هاى آسمانى ، تسلاّبخش پيامبر ( ص )

لم يكن . .. منفكّين ... و ما تفرّق الّذين أُوتوا الكت_ب إلاّ من بعد ما جاءتهم ال

عوامل رشد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 1 - 11

11 - الزام پيامبر ( ص ) به قرائت قرآن در آغاز رسالت ، مايه رشد و تعالى آن حضرت و از جلوه هاى ربوبيت خداوند بود .

اقرأ باسم ربّك

عوامل رضايت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 6،14

6 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به تغيير قبله و جايگزينى آن با قبله اى كه فراهم كننده خشنودى او بود ، نويد داد .

فلنولينك قبلة ترضيها

{نولية} (مصدر نولى) به معناى گردانيدن

است. بنابراين {فلنولينك ...}; يعنى، تو را به قبله اى كه مايه خشنوديت است، مى گردانيم.

14 - تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله مسلمانان ، خشنودى و رضايت پيامبر ( ص ) را در پى داشت .

فلنولينك قبلة ترضيها فول وجهك شطر المسجدالحرام

عوامل رفع اندوه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 23 - 10

10 - توجه به بازگشت حتمى كافران به سوى خداوند ، زداينده اندوه پيامبر ( ص ) است .

و من كفر فلايحزنك كفره إلينا مرجعهم فننبّئهم بما عملوا

عوامل رنج محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 4،11

4 _ رنج و گرفتارى امت ، مايه رنج و تأثر شديد پيامبر ( ص ) بود .

رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم

11 _ رنج و اندوه پيامبر ( ص ) از مشكلات مسلمانان ، در عين فراخوانى آنان به جنگ با دشمنان و تحمل سختى هاى نبرد

رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم

با توجه به اينكه در آيات قبل، سخن از جنگ تبوك و مشكلات توان فرساى آن بود و پيامبر(ص) مؤمنان را به شركت در آن فرمان داده بود، يادآورى خصلتهاى پيامبر(ص) در پايان اين بخش، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 1

1 _ تبليغات سوء و سخنان نارواى مشركان عليه رسالت پيامبر ( ص ) ، به درجه اى بود كه باعث اندوه و رنجش خاطر مبارك آن حضرت مى

شد .

و لا يحزنك قولهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 6 - 1

1- ايمان نياوردن و موضع گيرى هاى نابخردانه كافران در برابر قرآن ، موجب رنجى كشنده و تأسفى عميق براى پيامبر ( ص ) بود .

فلعلّك ب_خع نفسك على ءاث_رهم إن لم يؤمنوابه_ذا الحديث أسفًا

{باخع نفسه} به كسى گفته مى شود كه از شدت هيجان و ناراحتى، خود را به هلاكت بيندازد در {مقاييس اللغة} آمده: آنگاه گفته مى شود: كه {بخع الرجل نفسه} كه او، خويشتن را، به خاطر خشم شديد و شدت هيجان، هلاك سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 39 - 3

3 - گفتار نارواى كافران عليه دين ، مايه رنج و اذيت پيامبر ( ص )

فاصبر على ما يقولون

عوامل عصيان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 16

16 - تخلّف از دستور پيامبر ( ص ) و ناباورى نسبت به وحى ، ناشى از سطحى نگرى است .

كذلكم قال اللّه من قبل فسيقولون بل تحسدوننا بل كانوا لايفقهون إلاّ قليلاً

با توجّه به ارتباط صدر و ذيل آيه، مطلب بالا استفاده مى شود.

عوامل عظمت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 44 - 4

4 - قرآن ، موجب عظمت و آوازه نام پيامبر ( ص ) و قوم عرب *

و إنّه لذكر لك و لقومك

برداشت ياد شده با توجه به دو احتمال زير است: الف) مراد از {ذكر} بلندآوازگى و شهرت

نام باشد; ب) مقصود از {قوم}، قوم عرب باشد كه در پرتو قرآن توانستند به قدرت و بلندآوازگى دست يابند.

عوامل مبارزه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 26 - 8

8 _ فاصله گرفتن از قرآن و پيامبر(ص) و مبارزه با آنها برخاسته از جهل است. *

و هم ينهون عنه و ينئون عنه و إن يهلكون إلا أنفسهم و ما يشعرون

{واو} در جمله {و ما يشعرون} مى تواند حاليه و يا عاطفه باشد. در صورت عطف، جمله {ما يشعرون} بيان خصلتى ديگر از صفات كافرانى است كه در صدد رويارويى با قرآن هستند. كه همان نداشتن درك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 14 - 11

11- مبارزه مشركان مكه با پيامبر ( ص ) ، ناشى از هواپرستى آنان و نه دلايل منطقى

قريتك الّتى أخرجتك . .. و اتّبعوا أهواءهم

عوامل مخالفت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 9 - 11

11 - مخالفت مشركان مكه با پيامبر ، برخاسته از فريفتگى آنان به اقتدار نسبى خويش بود .

أَوَلم يسيروا فى الأرض . .. كانوا أشدّ منهم قوّة

نكوهش مخالفان پيامبر(ص) بر عبرت نگرفتن از زوال قدرت ها و تمدن هاى گذشته، اشعار دارد كه سرپيچى آنان از پذيرش اسلام، برخاسته از دل خوشى آنها به امكانات رزمى و رفاهى خويش بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 7 - 3

3 - سران شرك و كفر ، نوپيدايى و

بى سابقه بودن پيام توحيدى پيامبراسلام را در تاريخ اديان گذشته ، بهانه اى بر مخالفت خود قرار داده بودند .

ما سمعنا به_ذا فى الملّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 3،5

3 - سران كفر و شرك ، برگزيده شدن پيامبر ( ص ) را به رسالت بدون برخوردار بودن آن حضرت از امتياز و شايستگى هاى لازم ، دليل نپذيرفتن دعوت او اعلام كردند .

أءنزل عليه الذكر من بيننا

قيد {من بيننا} در حقيقت در مقام بيان تعليل براى انكار رسالت است; يعنى، پيامبراسلام از ميان ما انتخاب شده است و مانند ما هيچ امتياز و برترى و شايستگى براى دريافت وحى ندارد; پس نمى توان ادعاى او را تصديق كرد.

5 - مخالفت سران كفر و شرك با پيامبراسلام ، به خاطر شك و ترديد آنان در اصل نزول وحى و الهى بودن قرآن بود ; نه در شايستگى پيامبر ( ص ) براى رسالت .

أءنزل عليه الذكر من بيننا بل هم فى شكّ من ذكرى

{بل} در جمله {بل هم فى شكّ من ذكرى} براى اضراب مى باشد. بر اين اساس مقصود از آيه شريفه اين است كه مخالفت سران كفر و شرك با رسول خدا، ناشى از شك و ترديد آنان در درستى قرآن است و بحث از شايستگى آن حضرت براى رسالت، معلول چنين ترديدى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 53 - 3

3 - بى ايمانى و بى پروايى نسبت به روز جزا ، عامل مخالفت كافران با رسالت پيامبر ( ص

) و نپذيرفتن تعاليم قرآن

بل لايخافون الأخرة

عوامل مصونيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 93 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور التجا به خداوند براى ايمن ماندن از عذاب دامنگير ظالمان

قل ربّ إمّا ترينّى ما يوعدون

{إمّا} مركب از {إن} شرطيه و {ماى} زايده و {ما} در {ما يوعدون} كنايه از عذاب است. جواب شرط نيز در آيه بعد آمده است: {ربّ فلاتجعلنى فى القوم الظالمين; پروردگارا! پس مرا در جمع ظالمان قرار مده}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 2

2 - پناه بردن به خداوند و توجه به ربوبيت ، فرمان روايى و الوهيت او ، فرمانى الهى به پيامبر ( ص ) ، براى محفوظ ماندن آن حضرت از وسوسه هاى دشمن

قل أعوذ بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس . من شرّ الوسواس الخنّاس

عوامل مؤثر در اهداف محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 133 - 11

11 - نزول قرآن ، پرتو ربوبيت خداوند و وسيله پيشرفت اهداف رسالت است .

لولا يأتينا ب__َاية من ربّه أوَلم تأتهم

جمله {أوَلم تأتهم. ..} قرآن را مصداق معجزه اى قرار داده كه خداوند بايد بر پيامبر(ص) نازل مى كرد. شمول ربوبيت خداوند بر پيامبر(ص) (ربّه)، به معناى تربيت و رشد پايه ها و ساختار رسالت آن حضرت است.

عوامل مؤثر در رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 13

13 - نقش اساسى عربى

بودن زبان قرآن در انجام رسالت پيامبر ( ص ) ، در ميان مردم جزيرة العرب

أوحينا إليك قرءانًا عربيًّا لتنذر أُمّ القرى

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {لتنذر} تعليل براى نزول قرآن با وصف عربى باشد; يعنى، ما به اين خاطر قرآن را به زبان عربى نازل كرديم تا انذار امكان پذير شود.

عوامل نصرت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 31 - 8

8 _ ربوبيت خداوند ، مقتضى راهبرى پيامبر ( ص ) و مؤمنان و نصرت و يارى آنان

و كفى بربّك هاديًا و نصيرًا

عوامل نگرانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 3 - 9

9 - تأخير وحى در برهه اى از دوران نزول قرآن ، پيامبر ( ص ) را نگران ساخته ، در معرض زخم زبان دشمن قرار داد .

ما ودّعك ربّك و ما قلى

لحن آيه شريفه و همراه بودن آن با سوگندهاى خداوند، بيانگر اضطراب و رنجيدگى پيامبر(ص) و در صدد آرامش بخشيدن و تسلاى خاطر دادن به آن حضرت است.

عوامل هجرت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 3

3 _ خروج پيامبر ( ص ) از مكه و اقدام آن حضرت به هجرت ، امرى ناخواسته و تحت فشار كافران بود .

إذ أخرجه الذين كفروا

بديهى است كه خروج پيامبر (ص) از مكه، به اراده خود آن حضرت صورت گرفت ولى از آن جهت كه تحت فشار و جوّ ارعاب بود، خداوند اخراج را به كافران نسبت داده است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 2

2- دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در قبال ستم مشركان و ناگزيرى آن حضرت به ترك سرزمين خويش

و كأيّن من قرية هى أشدّ قوّة من قريتك الّتى أخرجتك أهلكن_هم

يادآورى خداوند به فرجام هلاكت بار مشركان، در حقيقت مرهمى بر آلام پيامبر(ص) از ستم مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 8

8 - نهى خداوند از دوستى اهل ايمان با كافران كه باعث خروج ناخواسته پيامبر ( ص ) و مؤمنان از سرزمينشان ( مكه ) شده بودند .

لاتتّخذوا . .. يخرجون الرسول و إيّاكم أن تؤمنوا باللّه

عوامل هدايت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 31 - 8

8 _ ربوبيت خداوند ، مقتضى راهبرى پيامبر ( ص ) و مؤمنان و نصرت و يارى آنان

و كفى بربّك هاديًا و نصيرًا

عهد با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 7 - 7،8

7 _ پيمان مؤمنان با پيامبر ( ص ) ، بر اطاعت كامل از وى

اذكروا . .. ميثقه الذى و اثقكم به اذ قلتم سمعنا و اطعنا

برخى برآنند كه مراد از {ميثاق} در اين آيه، به قرينه دو جمله {سمعنا و اطعنا}، پيمانهايى است كه رسول خدا(ص) به هنگام بيعت عقبه و بيعت رضوان و . .. از مؤمنان گرفته است.

8 _ ميثاق با پيامبر ( ص ) ، ميثاق با خداست .

ميثقه الذى و اثقكم به

بنابر اينكه

مراد از {ميثاق}، پيمانهاى رسول خدا با مسلمانان باشد و قرآن، اين پيمانها را پيمان الهى ناميده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 10،12

10 - پاداش عظيم الهى ، به وفاكنندگان به پيمان خويش با خداوند و پيامبر ( ص )

و من أوفى . .. فسيؤتيه أجرًا عظيمًا

12 - صلح حديبيه و فتح مكه ، پاداش بزرگ الهى به ثابت قدمان بر پيمان با پيامبر ( ص ) *

و من أوفى . .. فسيؤتيه أجرًا عظيمًا

با توجّه به اين كه پيمان ياد شده، قبل از انعقاد صلح حديبيه صورت گرفته است; احتمال مى رود كه نويد {فسيؤتيه. ..} بر صلح حديبيه و فتح مكه منطبق شود كه پس از اين پيمان رخ داده است; زيرا اگر آن بيعت و پايدارى نبود، نوبت به چنان پيروزى هايى نمى رسيد.

عهد خدا با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 7 - 1،3،8،12

1 - به يادآوردن پيمان گرفتن هاى سخت خداوند از پيامبران پيشين و از خود پيامبراسلام ( ص ) ، از جمله فرمان هاى خداوند به پيامبراكرم ( ص )

و إذا أخذنا من النبيّن ميث_قهم و منك

{إذ} مفعول فعل مقدر {اُذكر} است. بنابراين، استفاده مى شود كه پيامبر(ص) بايد يادآور نكات و يا نكته اى كه در آيه آمده، باشد.

3 - خداوند ، از پيامبراسلام ( ص ) و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى ( ع ) پيمان و تعهّدى شديد ، گرفته است .

و إذا أخذنا . .. و منك و من نوح

و إبرهيم و موسى و عيسى ابن مريم و أخذنا منهم ميث

8 - پيامبران ، وظيفه دار عمل به تعهّدات الهى خويش و مسؤول در مقابل آن تعهّدات هستند .

و إذا أخذنا من النبيّن . .. و أخذنا منهم ميث_قًا غليظًا

تكرار {أخذنا منهم ميثاقاً} با تأكيد {غليظاً} نشان دهنده اين نكته است كه پيمان خداوند، بسيار سخت است و آنان، در برابر آن پيمان، مسؤوليت دارند.

12 - { إنّ أعرابيّاً قال : يا رسول ! ما أوّل نبوّتك ؟ قال : أخذ اللّه منّى الميثاق كما أخذ من النبيّين ميثاقهم . ثمّ تلا : { و إذ أخذنا من النبيّين ميثاقهم و منك و من نوح . . . } ;

باديه نشينى، از رسول خدا(ص) پرسيد: آغاز نبوت تو، چه بوده است؟ فرمود: آغاز نبوت من، پيمان گرفتن خدا از من بود. همان طورى كه از ديگر پيامبران نيز پيمان گرفت سپس اين آيه را تلاوت فرمود: و إذ أخذنا من النبيّين ميثاقهم...}.

عهد محمد(ص) با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) بار ها از يهوديان پيمان گرفت و آنان همواره پيمان خويش را شكستند .

الذين عهدت منهم ثم ينقضون عهدهم فى كل مرة

برخى برآنند كه مراد از {الذين عهدت} مشركان مكه هستند، ولى مشهور مفسران گفته اند مقصود يهوديانى هستند كه در عصر بعثت در اطراف مدينه سكونت گزيده بودند.

عهدشكنان و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 6

6 _ عبرت گرفتن از سرنوشت پيمان شكنان

جنگ آفرين عليه پيامبر ( ص ) و جامعه اسلامى ، از اهداف فرمان خداوند بر شدت مجازات آنان

فشردبهم من خلفهم لعلهم يذكرون

{تذكر} (مصدر يذكرون) به معناى دريافتن و همواره به خاطر داشتن است. جمله {لعلهم يذكرون} تعليل براى {فشردبهم} است. يعنى هدف از شدت مجازات اين است كه كفرپيشگان، توان مسلمين را دريابند و همواره به خاطر بسپارند تا در آينده عليه جامعه اسلامى توطئه نكنند.

عهدشكنى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 59 - 6

6 _ پندار غلبه بر خدا با كفرورزى و تمرّد از دستورات او و شكستن پيمان هاى پيامبر ( ص ) ، پندار يهوديان كفرپيشه و انديشه اى ناصواب

و لايحسبن الذين كفروا سبقوا

چنانچه در آيه 56 گذشت، مشهور مفسران برآنند كه مراد از نقض كنندگان پيمان در اين بخش از آيات، يهوديان هستند. بنابراين يهوديان مصداق مورد نظر از {الذين كفروا} هستند.

عهدشكنى يهود با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 11

11 _ يهوديان عصر بعثت بى هيچ ترس و پروايى از پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، پيمانهايشان را نقض مى كردند .

و هم لايتقون

براى فعل {يتقون} چندين متعلق مى توان لحاظ كرد ; از جمله ضمير {ك} كه خطاب به پيامبر(ص) باشد و يا كلمه اى همانند {المؤمنين}.

عيب جويى از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 1،8

1 _ طعن و خرده گيرى برخى از منافقان نسبت به پيامبر ( ص ) در نحوه

تقسيم صدقات

و منهم من يلمزك فى الصدقت

{لَمْز} (مصدر يلمز) به معناى غر زدن و خرده گرفتن است.

8 _ منافع شخصى منافقان ، ملاك داورى آنان درباره پيامبر ( ص ) و عامل طعن و خرده گيرى از آن حضرت

و منهم من يلمزك فى الصدقت فإن أعطوا منها رضوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 3

3 _ آزار پيامبر ( ص ) و عيب جويى از آن حضرت ، موضع گيرى خصمانه در برابر خداست .

و منهم الذين يؤذون النبى . .. من يحادد اللّه و رسوله

برداشت فوق بدان جهت است كه خداوند، پس از بيان كارهاى نادرست منافقان، از همه كارهاى آنان با جمله {يحادد اللّه و رسوله} ياد كرده است.

عيب جويى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 11 - 7

7 - عيب جويى و سخن چينى ، از ويژگى هاى كافران تكذيب كننده رسالت پيامبراسلام ( ص )

فلاتطع المكذّبين . .. همّاز مشّاء بنميم

غزوات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 1،9

1 _ پيامبر ( ص ) براى نبرد با مشركان مكه از مدينه به سوى بدر حركت كرد .

أخرجك ربك من بيتك بالحق

با توجه به آيات بعد معلوم مى شود مراد از جمله {أخرجك . .. }، خروج پيامبر(ص) براى جنگ بدر بوده است.

9 _ خروج پيامبر ( ص ) از مدينه براى مقابله با مشركان در دامنه احد ، حركتى حق ، همانند خروج وى براى جنگ بدر *

كما أخرجك

ربك من بيتك بالحق

برخى برآنند كه {كما . .. } متعلق به {يجدلونك ... } در آيه بعد است و آن آيه اشاره به قضاياى پيش از نبرد احد دارد. بر اين اساس {كما أخرجك ... } چنين معنا مى شود: گروهى از مسلمانان درباره حركت به سوى احد، كه حركتى حق بود، به جدال با پيامبر(ص) پرداختند و آن را مصلحت نمى پنداشتند ; همان گونه كه از حركت به سوى بدر، كه حركتى حق بود، نيز كراهت داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 3

3 _ وجود فراز و نشيب و شكست و پيروزى در جنگ هاى پيامبر ( ص ) و مسلمانان با جبهه كفر

إن تصبك حسنة تسؤهم و إن تصبك مصيبة

غضب بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 51 - 1

1 - نگاه كافران به پيامبر ( ص ) ، نگاهى خشم آلود و كينه توزانه بود .

و إن يكاد الذين كفروا ليزلقونك بأبص_رهم

{زَلَق} (مرادف {ذلل}) به معناى لغزيدن و سقوط كردن است و عبارت {ليزلقونك بأبصارهم} كنايه از اين است كه كافران، با نگاه خشم گينانه و كينه توزانه، به پيامبر(ص) مى نگريستند; مانند آن كه گفته مى شود: فلان كس آن چنان به من نگاه مى كند، كه گويا مى خواهد مرا با نگاهش بخورد و يا بكشد; يعنى، اگر براى او ممكن باشد كه با نگاهش مرا بخورد و يا بكشد، چنين خواهد كرد.

غفلت از بى احترامى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - حجرات - 49 - 2 - 9

9 _ عدم توجه برخى از مؤمنان ، به آثار ويرانگر رعايت نكردن حرمت پيامبر ( ص )

لاترفعوا أصوتكم . .. و لاتجهروا له ... أن تحبط أعم_لكم و أنتم لاتشعرون

از تكرار نهى در آيه شريفه، مطلب بالا قابل برداشت است.

غلوّ درباره محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 8

8 _ لزوم پرهيز از غلو و افراط درباره پيامبر(ص) و پيشوايان دينى

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك

مأموريت پيامبر(ص) به نفى اين گونه موارد (نفى فرشته بودن و . ..) دستور و برنامه اى براى همگان است كه درباره پيامبران الهى راه غلو و افراط در پيش نگيرند و بر خداوند پيشى نجويند.

غنايم بيعت كنندگان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 19 - 5

5 - تنها بيعت كنندگان با پيامبر ( ص ) در جريان حديبيه ، برخوردار از غنايم خيبر *

إذ يبايعونك تحت الشجرة . .. و مغانم كثيرة يأخذونها

از اين كه {مغانم كثيرة} به مؤمنان بيعت كننده نويد داده شده است ، مطلب بالا احتمال مى رود.

فرار از محضر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 51 - 2

2 - هيچ يك از مشركان ، راه گريزى از پيشگاه خداوند نخواهند داشت .

فلافوت

فراموشى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 11

11 _ عارض شدن فراموشى بر پيامبر(ص) ممكن است.

و إما ينسينك الشيطن

فرجام حاضران در مجلس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 5 - 1

1 - برخى از حاضران مجلس پيامبر ( ص ) در ماجراى ابن ام مكتوم ، خود را از پند و اندرز هاى الهى بى نياز مى ديدند و از فرجام خود نگرانى نداشتند .

أمّا من استغنى

به قرينه {جاءك} و {يخشى} _ در آيات بعد _ مراد از جمله {استغنى}، احساس بى نيازى نسبت به حضور در مجلس وعظ و ارشاد و نيز بى خطر ديدن عاقبت خويش است.

فرجام دشمنى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 6

6 - دشمنى و مخالفت با خدا و پيامبر ( ص ) ، فرجامى جز شكست و ذلت ندارد .

إنّ الذين يحادّون . .. أُول_ئك فى الأذلّين

فرجام شوم توطئه عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 10 - 13

13 - هشدار خداوند ، به دو همسر خطاكار پيامبر ( حفصه و عايشه ) ، درباره سرنوشت شوم خيانت به پيامبر ( ص ) همچون سرنوشت همسران نوح و لوط

ضرب اللّه مثلاً للذين كفروا امرأت نوح . .. قيل ادخلا النار مع الدخلين

يادآورى خيانت همسران دو پيامبر _ پس از نقل ماجارى توطئه دو همسر پيامبراسلام _ مى تواند هشدارى به آنان باشد.

فرجام شوم دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 34 - 3

3 _ كافران معاند با پيامبر ( ص ) ، در قيامت ،

داراى شوم ترين جايگاه و بى راهه ترين مسير خواهند بود .

الذين . .. أُول_ئك شرّ مكانًا و أضلّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 51 - 8

8 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، با ذكر فرجام سخت و ناگوار مخالفان آن حضرت

و لو ترى إذ فزعوا فلافوت و أُخذوا من مكان قريب

فرجام محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 12

12_ بازگشت پيامبر ( ص ) و نيز ساير انسان ها فقط به خداوند است .

و إليه مئاب

{مئاب} به معناى بازگشت است و كسره {مئابِ} در آيه شريفه ، حاكى از حذف {ياء} متكلم مى باشد. بنابراين {مئابِ} يعنى مئابى.

فرجام مفتريان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 5

5 - هتك حرمت پيامبر ( ص ) و افترا به حريم آن حضرت ، گناهى بزرگ در پيشگاه خداوند و در پى دارنده فرجامى ناگوار

إذ تلقّونه بألسنتكم . .. و تحسبونه هيّنًا و هو عند اللّه عظيم

فرجام مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 119 - 9

9 - دوزخ ، فرجام كافران به رسالت پيامبر و سرپيچى كنندگان از احكام اسلام

إنا أرسلنك بالحق . .. و لاتسئل عن أصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 41 - 8

8 _ خداوند تسلى دهنده پيامبر(ص) با تبيين فرجام تكذيب كنندگان و منكران رسالتهاى او

و

كذلك نجزى الظلمين

حرف {ك} در {ذلك} خطاب به پيامبر(ص) است و از اهداف اين خطاب پس از بيان كفر منكران رسالتهاى الهى، تسلى دادن به اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 24 - 1

1 - گرفتارى به بزرگ ترين عذاب هاى خداوند ، فرجام كسانى است كه از پند و اندرز هاى پيامبر ( ص ) روى برگردانده ، به آن كفر مىورزند .

إلاّ من تولّى و كفر . فيعذّبه اللّه العذاب الأكبر

فرزندخوانده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 24

24 - زيدبن حارثه ، پسر خوانده پيامبر ( ص ) بود .

لكى لايكون على المؤمنين حرج فى أزوج أدعيائهم

فرماندهى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 121 - 5،12

5 _ آگاهى پيامبر ( ص ) به فنون نظامى و قدرت مديريّت ايشان در عمليات مسلّحانه عليه دشمنان دين

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

12 _ شركت پيامبر ( ص ) در جنگ احد ، به عنوان فرماندهى عمليات نظامى

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

امام صادق (ع): سبب نزول هذه الآية ان قريشا خرجت من مكّة تريد حرب رسول اللّه (ص) فخرج يبغى موضعاً للقتال.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 110 ; نورالثقلين، ج 1، ص 384، ح 336.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 3

3 _ بازسازى مجدد سپاه اسلام توسط پيامبر ( ص ) ، پس از پراكندگى

و شكست در جنگ احد

الّذين استجابوا لِلّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 84 - 16

16 _ به عهده گرفتن فرماندهى مستقيم جنگ ها توسط پيامبر اكرم ( ص ) پس از نزول { لا تكلّف الّا نفسك }

فقاتل فى سبيل اللّه لا تكلّف الّا نفسك

امام باقر (ع) درباره پيامبر (ص) فرمود: . .. و ما القى سرية مُذ نزلت {فقاتل فى سبيل اللّه لا تكلّف الّا نفسك} الّا وَلى بنفسه.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 261، ح 212 ; تفسير برهان، ج 1، ص 398، ح 3.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 4

4 _ فرماندهى جنگ و نيرو هاى رزمنده ، از مسؤوليت هاى پيامبر ( ص )

و منهم من يقول ائذن لى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 11

11 _ پيامبر ( ص ) اداره كننده و سامان دهنده امور سپاه اسلام بود .

أتوك لتحملهم قلت لا أجد

از اينكه مؤمنان، براى مسايل مختلف جهاد، به آن حضرت مراجعه مى كردند، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 9

9 - پيامبراكرم ( ص ) فرمانده و تصميم گير اصلى در غزوه احزاب بود .

و يستئذن فريق منهم النبىّ

فرومايگى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 10 - 7

7 - بى مبالاتى در سوگند ياد كردن

و فرومايگى ، از ويژگى هاى كافران تكذيب كننده رسالت پيامبراسلام ( ص )

فلاتطع المكذّبين . .. حلاّف مهين

صفت {حلاّف مهين} و ديگر اوصافى كه در آيات بعد ذكر مى شود، مربوط به كافرانى است كه رسالت پيامبراسلام(ص) را تكذيب مى كردند.

فرياد با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 2 - 6

6 _ بلند سخن گفتن و مشاجره برخى از مسلمانان ، با يكديگر در برابر پيامبر ( ص ) *

لاترفعوا أصوتكم . .. و لاتجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض

برداشت بالا با استفاده از شأن نزول است كه نشان مى دهد، برخى از افراد در محضر پيامبر(ص) به مشاجره برخاسته و آيه شريفه در رد عمل آنان نازل شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 4 - 1،4

1 _ اقدام برخى افراد به صدا زدن پيامبر ( ص ) ، از وراى اتاق ها با لحنى بى ادبانه

إنّ الذين ينادونك . .. أكثرهم لايعقلون

4 _ فراخواندن پيامبر ( ص ) از پشت اتاق ها ، با فرياد و صداى بلند ، شيوه بى خردان

إنّ الذين ينادونك . .. أكثرهم لايعقلون

فسق مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 8

8 - انكار قرآن و دلايل رسالت پيامبر ( ص ) ، نشانه فسق و انحراف انكار كننده است .

و ما يكفر بها إلا الفسقون

فصاحت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 9

9 - روشنى

بيان و صراحت كامل پيامبر ( ص ) ، در تبليغ آيين توحيدى

و رسول مبين

در صورتى كه {مبين} به معناى روشنگر باشد، وضوح و صراحت بيان پيامبر(ص) استفاده مى شود.

فضايل اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 4 - 1

1 - جهان آخرت براى پيامبر ( ص ) ، داراى مزايايى فراوان تر از دنيا است .

و للأخرة خير لك من الأُولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 5 - 1

1 - زندگانى پيامبر ( ص ) ، در جهان آخرت ، همراه با عطاى مداوم پروردگار و سرشار از رضايت است .

و لسوف يعطيك ربّك فترضى

{سوف} براى استقبال است و مراد از آن _ به قرينه آيه قبل _ جهان آخرت است.

فضايل اخلاقى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 1،3

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، برخوردار از سجيّه و خلق و خوى والا و بى مانند

و إنّك لعلى خلق عظيم

{خُلُق} از نظر تمامى اهل لغت، به معناى {سجيّه} (خلق و خوى) است و توصيف آن به {عظيم}، نشانگر كمال و بى مانندى اين صفت است; زيرا هيچ پيامبرى به چنين صفتى توصيف نشده است.

3 - واكنش پيامبر ( ص ) ، در برابر تهمت ها و افترا هاى مخالفان ، با خلق و خوى والا و بزرگوارانه بود .

ما أنت بنعمة ربّك بمجنون . .. و إنّك لعلى خلق عظيم

آيه شريفه، مى تواند ناظر به كيفيت برخورد پيامبر(ص) با افتراى جنون از سوى

دشمنان آن حضرت باشد كه در دو آيه پيش ياد شده است.

فضايل بيعت كنندگان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 1

1 - خشنودى و رضايت حتمى خداوند ، از مؤمنان بيعت كننده با پيامبر ( ص ) در سفر حديبيه

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك تحت الشجرة

فضايل پيروان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 119 - 10

10 _ پيروان واقعى پيامبر اكرم ( ص ) در لحظات سخت جنگ تبوك ، از صادقان بودند .

الذين اتبعوه فى ساعة العسرة . .. و كونوا مع الصدقين

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات قبل _ كه در زمينه ثبات قدم برخى از مؤمنان در شدايد جنگ تبوك و لغزش گروهى ديگر بود و خداوند متخلفان را در پى توبه شان بخشيد _ اكنون به ايشان رهنمود مى دهد كه شما نيز همانند مؤمنان، استوار و تزلزل ناپذير باشيد.

فضايل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 7 - 10

10 - { عن جعفر بن محمد ( ع ) قال : قول اللّه عز و جل فى الحمد { صراط الذين أنعمت عليهم } ; يعنى ، محمداً و ذريته صلوات اللّه عليهم ;

از امام صادق (ع) درباره {صراط الذين أنعمت عليهم} در سوره حمد روايت شده كه مراد از {الذين أنعمت عليهم} حضرت محمد (ص) و ذريه او مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 -

217 - 15

15 _ تنها پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، داراى صلاحيّت و اهليّت براى مسجدالحرام هستند ; نه مشركان و كفار *

و اخراج اهله منه اكبر عنداللّه

با توجّه به اينكه پيامبر (ص) و مسلمانان را اهل مسجدالحرام شمرده است; شايد كنايه از اهليّت آنان براى مسجدالحرام و نا اهلى كفار براى آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 285 - 4

4 _ عظمت مقام پيامبر ( ص ) در پيشگاه خداوند

امن الرّسول بما انزل اليه من ربّه

اضافه {رب} به ضمير، اضافه تشريفيه است كه عظمت مقام آن حضرت استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 193 - 2

2 _ خردمندان ، معتقد به عظمت قرآن و مقام والاى رسول اكرم ( ص )

سمعنا منادياً ينادى

مراد از {منادياً} رسول اكرم (ص) و يا قرآن مجيد است. و نكره آوردن آن اشاره به تفخيم و عظمت آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 41 - 9

9 _ مقام ويژه و بلند پيامبر اسلام ( ص ) در بين ديگر پيامبران الهى

فكيف . .. و جئنا بك على هؤلاء شهيداً

پيامبر اسلام (ص) _ بنابر آنچه در برداشت قبل توضيح داده شد _ گواه بر ديگر پيامبران است. و اين حقيقت، حكايت از مقام ويژه و برتر آن حضرت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 54 - 3،4،6

3 _ مقام پيامبرى و حكومت اعطا شده از جانب خدا

به پيامبر ( ص ) باعث حسادت يهوديان به آن حضرت و پيروانش

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله فقد اتينا ال ابرهيم

مراد از {فضله} به قرينه ذيل آيه (فقد آتانا . .. )، كتاب و حكمت و ملك عظيم است.

4 _ اعطاى قرآن به پيامبر ( ص ) ، مايه حسادت يهود بر آن حضرت

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

از مصاديق {فضل} _ به قرينه ذيل آيه _ قرآن مى باشد.

6 _ حسادت يهوديان بر پيامبر ( ص ) و منزلت وى ، مايه گرايش آنان به كفر و شرك

يؤمنون بالجبت و الطاغوت . .. ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، داراى منصب حكومت و ولايت

اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول

تكرار كلمه {اطيعوا} دلالت بر اين دارد كه مراد از اوامر رسول خدا (ص)، آن اوامرى نيست كه از طريق وحى خداوند ابلاغ شده، بلكه دستوراتى است كه از ناحيه رسول خدا صادر مى شده كه همان اوامر حكومتى و ولايتى آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 22

22 _ مقام والاى پيامبر ( ص ) در پيشگاه خداوند

و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه توّاباً رحيماً

از اينكه خداوند پذيرش توبه بندگان را مشروط به استغفار رسول براى آنان كرده، مقام والاى او نزد خداوند معلوم مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 65

- 2،4،6

2 _ سوگند خداوند به ربوبيّت خويش نسبت به پيامبر ( ص )

فلا و ربّك

4 _ مقام والاى پيامبر ( ص ) ، در پيشگاه خداوند

فلا و ربّك

اضافه {ربّ} به ضمير خطاب، اضافه تشريفيّه است و حكايت از مقام والاى مخاطب دارد.

6 _ ربوبيّت الهى ، منشأ تربيت پيامبر ( ص ) براى تصدّى مقام قضاوت و حكومت

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك

برداشت فوق از كاربرد كلمه {ربّ} و اضافه آن به ضمير خطاب استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 66 - 13

13 _ سعادت متخلفان از فرمان خدا و رسول و ثبات آنان در ايمان ، در گرو حضورشان نزد پيامبر ( ص ) و درخواست وساطت آن حضرت براى غفران الهى

و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم . .. و لو انّهم فعلوا ما يوعظون به لكان خيراً لهم و ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 69 - 2

2 _ عظمت مقام رسول اللّه ( ص ) در پيشگاه خداوند

و من يطع اللّه و الرّسول

قرار گرفتن اطاعت از پيامبر (ص) در رديف اطاعت از خداوند، حكايت از عظمت آن بزرگوار در پيشگاه او دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 79 - 7

7 _ پيامبر ( ص ) رسولى در جهت خير و سعادت مردم ، نه منشأ شرور

و ان تصبهم سيّئة يقولوا هذه من عندك . .. و ارسلناك للنّاس رسولا

جمله {و ارسلناك للناس} (تو پيامبرى سودمند برى مردم هستى)، در رد پندار

كسانى است كه وى را منشأ شرور معرفى مى كردند: {يقولوا هذه من عندك}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 80 - 5

5 _ پيامبر ( ص ) داراى منزلتى والا در پيشگاه خداوند

من يطع الرّسول فقد اطاع اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83 - 19

19 _ پيامبر ( ص ) و اولواالامر ، جلوه فضل و رحمت الهى

و لو ردّوه الى الرّسول و الى اولى الامر منهم . .. و لو لا فضل اللّه عليكم و رحمت

برخى برآنند كه مصداق مورد نظر براى فضل و رحمت خدا در آيه مورد بحث، رسول خدا و ولى امر مى باشد. غزوه بدر صغرا، كه زمينه نزول اين آيات است، مؤيد اين معنا مى باشد ; زيرا رسول خدا با تصميم قاطع خويش براى حضور در آن پيكار، مانع تخلف بسيارى از مسلمانان از آن نبرد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 105 - 4

4 _ شايستگى پيامبر ( ص ) براى نزول قرآن بر او

إنّا انزلنا إليك الكتب بالحق

بنابر اينكه {بالحق} توصيف براى {اليك} نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 2،9،10،11،15

2 _ فضل و رحمت خاص الهى بر پيامبر ( ص ) ، موجب مصونيت وى از خطا و لغزش

و لولا فضل اللّه عليك و رحمته لهمت طائفة منهم ان يضلوك

9 _ خداوند ، تضمين كننده مصونيت جانى پيامبر ( ص ) از دسيسه توطئه گران *

لهمت

طائفة منهم ان يضلوك و ما يضلون الا أنفسهم و ما يضرونك من شىء

{ان يضلّوك}، دلالت بر تلاش خيانتكاران در گمراه ساختن پيامبر(ص) دارد و جمله {و ما يضرونك}، مى تواند بيانگر تلاش آنان در جهت نابودى آن حضرت باشد.

10 _ قرآن و حكمت فرو فرستاده شده بر رسول خدا ( ص ) و الهامات مستقيم به او ، رحمت و فضل عظيم الهى بر آن حضرت

و لولا فضل اللّه عليك و رحمته . .. و كان فضل اللّه عليك عظيماً

ظاهراً كتاب و حكمت و علوم پيامبر(ص) كه در جمله {و انزل اللّه عليك . ..} آمده، مصداقى از فضل و رحمت خاص خداوند است كه در جمله {لولا فضل اللّه ...} بيان شده است.

11 _ برخوردارى پيامبر ( ص ) از وحى ، حكمت و علم لدنى ، زمينه مصونيت آن حضرت از خطا و مايه عصمت وى از گناه

و لولا فضل اللّه . .. أنزل اللّه عليك الكتب و الحكمة و علمك ما لم تكن تعلم

جمله {و انزل اللّه} بيانگر علت جمله پيشين است. يعنى چون قرآن و حكمت را بر تو نازل كرديم، تلاش آنان براى انحراف تو بى اثر است.

15 _ پيامبر ( ص ) برخوردار از فضل عظيم الهى

و كان فضل اللّه عليك عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 166 - 8

8 _ خداوند با علم به شايستگى پيامبر ( ص ) قرآن را بر ايشان نازل نمود . *

لكن اللّه يشهد بما أنزل إليك أنزله بعلمه

در برداشت فوق {بعلمه} حال براى فاعل {انزله} گرفته شده است و متعلق {علم}، لياقت

پيامبر(ص) براى نزول قرآن بر وى ; يعنى {انزله عالماً بانك اهل لذلك}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 34

34 _ رسول خدا ( ص ) ، داراى حق شفاعت در هدايت انسان ها و نجات آنان از عذاب

و من يرد اللّه فتنته فلن تملك له من اللّه شيئاً

كلمه {من اللّه} مى رساند كه پيامبر(ص) نسبت به گروه ياد شده از جانب خداوند، توانى بر نجات آنان از عذاب و ضلالت ندارد. و مفهوم آن اين است كه نسبت به ديگران ماذون به هدايت و نجات مى باشد. و اين هدايتگرى و نجات بخشى از جانب خدا به وى داده شده است. يعنى پيامبر(ص) واسطه و شفيعى براى هدايت و نجات كسانى است كه شايسته آن باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 106 - 2

2 _ پيامبر(ص) از لطف و عنايت ويژه خداوند برخوردار است.

اليك من ربك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 126 - 3

3 _ پيامبر(ص) مشمول ربوبيت و عنايت ويژه خداوند است.

و هذا صرط ربك مستقيما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 133 - 3

3 _ پيامبر(ص) تحت عنايت و ربوبيت خاص خداوند است.

لم يكن ربك . .. و ما ربك ... و ربك الغنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 196 - 1،5

1 _ خداوند سرپرست پيامبر ( ص ) و ياور او در برابر كيد ها و

توطئه هاى مشركان

ثم كيدون فلاتنظرون. إن ولى اللّه

5 _ پيامبر ( ص ) از زمره بندگان صالح خدا و برخوردار از حمايت هاى بى دريغ او

إن ولى اللّه . .. و هو يتولى الصلحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 33 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) داراى منزلتى عظيم و كرامتى والا در پيشگاه خداوند

و ما كان اللّه ليعذبهم و أنت فيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، برخوردار از لطف و محبت ويژه خداوند

عفا اللّه عنك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 6

6 _ ستايش خداوند از پيامبر ( ص ) به خاطر سعه صدر و گوش فرادادن او به همه سخنان مردم

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 1

1 _ شمول رأفت و رحمت خاص الهى بر پيامبر ( ص ) و مهاجران و انصارى كه آن حضرت را در لحظه هاى دشوار ، همراهى كردند .

لقد تاب اللّه على النبى و المهجرين و الانصار

{توبة} به معناى رجوع و روى كردن است. روى كرد خدا به پيامبر (ص) و مهاجر و انصار _ به قرينه ذيل آيه شريفه _ كنايه از اين است كه خداوند آنان را به خاطر يارى رساندن به پيامبر (ص) در لحظه هاى سخت و دشوار، مورد رأفت و رحمت ويژه قرار داده است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 12

12 _ از على ( ع ) روايت شده كه در ضمن ادله اثبات افضليت رسول خدا ( ص ) بر ساير انبيا فرمود : { . . . و لقد كان ارحم الناس و أرأفهم فقال اللّه تبارك و تعالى : { لقد جائكم رسول من أنفسكم . . . بالمؤمنين رؤف رحيم } ;

به تحقيق رسول خدا (ص) دلسوزترين و مهربان ترين مردم بود. پس خداى تبارك و تعالى فرمود: براى شما پيغمبرى از خودتان آمد كه ... با مؤمنان دلسوز و مهربان بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 17

17 _ { عن ابى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه تبارك و تعالى { و بشّر الذين آمنوا أن لهم قدم صدق عند ربهم } فقال : هو رسول اللّه ( ص ) ;

از امام صادق (ع) درباره سخن خداى تبارك و تعالى كه فرمود: {به كسانى كه ايمان آورده اند بشارت بده كه براى آنان نزد پروردگارشان قدم صدق هست}، روايت شده كه آن (قدم صدق) رسول خداست}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 11

11_ پيامبر ( ص ) داراى بصيرتى الهى بر حقانيت قرآن و برخوردار از شاهدى ربانى بر الهى بودن آن و آگاه به حقايق تورات

أفمن كان على بيّنة من ربه . .. و من قبله كت_ب موسى

برخى از مفسران برآنند كه مصداق بارز و مورد نظر براى {من كان على بيّنة}

پيامبر(ص) است. اين گروه جمله {فلاتك ...} را مؤيد اين نظر شمرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 28 - 5

5_ { عن جعفربن محمد ( ع ) فى قوله : { ألا بذكر الله تطمئنّ القلوب } فقال : بمحمد عليه و آله السلام تطمئنّ القلوب و هو ذكر الله . . . ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خدا: {ألا بذكر الله تطمئن القلوب} روايت شده است كه فرمود: به وسيله حضرت محمد _ كه بر او و آلش سلام باد _ دلها آرامش مى يابد و اوست ذكر خدا . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 29 - 5

5_ { سئل رسول الله ( ص ) عن طوبى قال : شجرة أصلها فى دارى و فرعها على أهل الجنة ثم سئل عنها مرّة اُخرى فقال : فى دار على ( ع ) . . . ان دارى و دار على فى الجنة بمكان واحد ;

از رسول خدا(ص) درباره طوبى سؤال شد، فرمود: درختى است كه ريشه آن در خانه من و شاخه هاى آن بر سر بهشتيان است. سپس مرتبه ديگرى از [رسول خدا ]سؤال شد، حضرت فرمود: در خانه على(ع) است ... همانا خانه من و على(ع) در بهشت در يك مكان است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 14

14_ { قال أبوعبدالله ( ع ) : . . . نحن ذريّة محمد ( ص ) و أمّنا فاطمة ( س ) و ما

آتى الله أحداً من المرسلين شيئاً إلاّ و قد آتاه محمداً ( ص ) . . . _ ثم تلا _ { و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزواجاً و ذريّة } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: ما فرزندان حضرت محمد(ص) هستيم و مادرمان فاطمه(س) است و خداوند به هيچ يك از پيامبران(ع) چيزى را نداده مگر آن كه آن را به حضرت محمد(ص) نيز داده است، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 24 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، پيشتاز در درك معارف دينى و داراى نقش الگويى در آن

ألم تر كيف ضرب الله مثلاً كلمة طيّبة كشجرة طيّبة

استفهام {ألم تر} تقريرى است. يعنى تو مى بينى ... از اينكه خداوند، به جاى عموم مردم پيامبر(ص) را مورد خطاب قرار داده است مى تواند به اين نكته اشاره داشته باشد كه وقتى پيامبر(ص) در مثالهاى خداوند دقت مى كند، مردم بايد آن حضرت را سرمشق خود قرار دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 35 - 17

17- { قال رسول الله ( ص ) : . . . أوحى الله عزّوحلّ إلى إبراهيم : { إنى جاعلك للناس إماماً } . . . فقال : يا ربّ و من ذرّيتى أئمة مثلى ؟ . . . فأوحى الله عزّوجلّ إليه . . . من سجد لصنم . . . لا أجعله إماماً أبداً . . . قال

إبراهيم : { و اجنبى و بنىّ أن نعبد الأصنام . . . } قال النبىّ ( ص ) فانتهت الدعوة الىّ و الى أخى علىّ ( ع ) لم يسجد أحد منّا لصنم قطُّ فاتخذنى الله نبّياً و عليّاً وصّياً ;

رسول الله(ص) فرمود: خداوند _ عزّوجلّ _ به ابراهيم(ع) وحى كرد {إنى جاعلك للناس إماماً . ..} ... پس [ابراهيم] گفت: پروردگارا! آيا از نسل من هم مانند من به امامت مى رسند؟ ... پس خداوند _ عزّوجلّ _ به او وحى كرد:... كسى كه بتى را سجده كند ... هرگز او را امام قرار نخواهم داد ... ابراهيم(ع) گفت: {و اجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام ...}. پيامبر(ص) فرمود: پس از [استجابت]دعاى ابراهيم(ع) به من و برادرم على منتهى گشت. هيچ كدام از ما بتى را سجده نكرديم. پس خدا مرا نبىّ و على را جانشين انتخاب كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 92 - 3

3- پيامبر ( ص ) داراى شخصيتى والا در نزد پروردگار و برخوردار از عنايت و لطف ويژه او

فوربّك

از اينكه خداوند در سوگند خويش پيامبر(ص) را مخاطب قرار داد و فرمود: {سوگند به پروردگار تو. ..} برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 99 - 5

5- پيامبر ( ص ) تحت تربيت و عنايت ويژه خداوند

و اعبد ربّك حتى يأتيك اليقين

اضافه صفت {رب} به كاف خطاب _ كه مرجع آن پيامبر است _ با توجه به اين نكته كه خداوند {رب} همه بندگان است، مى تواند به

جهت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 8،9،10،12

8- پيامبر ( ص ) ، داراى فهمى فراتر از فهم ساير انسانها

و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للناس

9- پيامبر ( ص ) ، داراى علمى مبرّا از فراموشى و نسيان *

و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للناس

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {الذكر} به قرينه {ما نزّل إليهم} علم باشد و {ذكر} در لغت بودن چيزى در قلب (صورت علمى) است. از اينكه از علم اعطا شده به پيامبر(ص) تعبير به ذكر گرديده، احتمال دارد به خاطر اين باشد كه در آن غفلت و فراموشى راه نداشته است.

10- قرآن ، حاوى تعاليم و حقايقى است كه كليد فهم آنها در دست پيامبر ( ص ) بود .

و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للناس ما نزّل إليهم

12- خداوند ، به انبياى پيشين معجزات حسى عطا فرمود و در قبال آن به پيامبر ( ص ) ، كتاب آسمانى جهان شمول عطا كرد . *

و ما أرسلنا . .. بالبيّن_ت و الزبر و أنزلنا إليك الذكر

{بيّنة} به معناى دليل واضح و روشن _ اعم از عقلى و حسى _ است. طبق شواهد تاريخى مراد از {بينات} در آيه، ممكن است معجزات حسى باشد. جدا ذكر كردن پيامبر(ص) براى اعطاى قرآن، مشعر به برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 11،14

11- پيامبراسلام ( ص ) كامل ترين و متعالى ترين انسان در طول تاريخ بشر

و جئنابك شهيدًا على ه_ؤلاء

برداشت فوق، بر اين اساس

است كه {ه_ؤلاء} اشاره به {شهيداً}; يعنى، گواهان هر امت داشته باشد كه در اين صورت پيامبراسلام(ص) تنها انسانى است كه بر همه انسانهاى طول تاريخ و گواهان آنان شرافت و برترى دارد.

14- پيامبر ( ص ) ، شايسته ترين انسان و قرآن كامل ترين برنامه براى رشد و هدايت آدميان است .

و جئنابك شهيدًا على ه_ؤلاء و نزّلنا عليك الكت_ب تبي_نًا لكلّ شىء و هدًى

با توجه به ارتباط دو بخش آيه; يعنى، {و جئنا بك شهيدا . ..} با {و نزّلنا عليك ...} و نيز بنابر اينكه {شهيداً} را به معناى الگو بدانيم و شهادت را شهادت عملى به شمار آوريم، برداشت فوق را مى توان به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 14

14- پيامبر ( ص ) ، از بالاترين مرتبه صبر و تحمل در برابر اذيت ، آزار و تعديات دشمن ، برخوردار بود .

و اصبر . .. و لاتحزن عليهم و لاتك فى ضيق ممّا يمكرون

از اينكه پيامبر(ص) اختصاصاً به صبر مأمور گشت و صبر او تنها در پرتو عنايت و كمك خداوند ميسر مى شد، به دست مى آيد كه صبر آن حضرت، صبرى ويژه و بسيار بزرگ بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 55 - 11

11- { عن رسول الله ( ع ) قال : إنى كنت أوّل من أقرّ بربّى جلّ جلاله و أوّل من أجاب حيث أخذ الله ميثاق النبيين . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمود: من اولين كسى بودم كه

اقرار به پروردگارم _ جلّ جلاله _ كردم و اولين پاسخ دهنده بودم آن گاه كه خداوند از پيامبران پيمان مى گرفت. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 76 - 6

6- حضور پيامبر ( ص ) در ميان مشركان ، مانع نزول عذاب الهى بر آنان

و إذًا لايلبثون خل_فك إلاّ قليلاً

تهديد خداوند به هلاكت مشركان در صورت اخراج پيامبر(ص) از مكه، مى تواند اشاره به اين حقيقت باشد كه حضور پيامبر(ص) در ميان آنان، مانع هلاكتشان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 17

17- { عن أبى بصير قال : سمعت أباعبدالله ( ع ) يقول : { يسئلونك عن الروح قل الروح من أمر ربّى } قال : خلق أعظم من جبرئيل و ميكائيل ، لم يكن مع أحد ممّن مضى غير محمد ( ص ) و هو مع الأئمة يسدّدهم . . . ;

ابى بصير گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه در باره سخن خدا {يسئلونك عن الروح قل الروح من أمر ربّى} مى فرمود: روح مخلوقى برتر از جبرئيل و ميكائيل است. او همراه هيچ يك از انبياى گذشته نبوده است مگر با حضرت محمد(ص) و [همچنين] با ائمه(ع) مى باشد و آنان را يارى مى كند...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 14

14- پيامبر ( ص ) ، انسانى همانند ديگر انسان ها و امتياز و ويژگى او تنها به رسالت و پيامبرى است .

قل سبحان ربّى هل كنت إلاّ بشرًا

رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 76 - 10

10- عنايت ويژه خداوند به پيامبر ( ص ) در خطاب هاى قرآنى

عند ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 129 - 7

7 - مهلت خداوند به كافران و گمراهان عصر بعثت ، مرتبط با عنايت ويژه او نسبت به پيامبر ( ص ) بود .

ربّك

اضافه شدن نام مقدس {ربّ} به ضميرى كه خطاب به پيامبر(ص) است، مى تواند به نقش عنايت خداوند به پيامبر(ص) در تأخير عذاب و مهلت به كافران اشاره داشته باشد; چنان كه در سوره اى ديگر فرموده است: {و ما كان اللّه ليعذّبهم و أنت فيهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 131 - 18

18 - پيامبر ( ص ) برخوردار از رزقى ويژه ، از جانب خداوند

و رزق ربّك خير

با توجه به اين كه همه نعمت هاى دنيا _چنان كه تعبير {متّعنا} گوياى آن است _ رزق خداوند و عطاى او است; مراد از رزق عطا شده به پيامبر(ص)، رزقى ويژه و از نوع معنوى و اخروى آن خواهد بود. كلمه {ربّ} و نيز اضافه شدن آن به ضمير خطاب، قرينه بر اين نكته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 10

10 - پيامبر ( ص ) ، شخصيتى ره يافته به صراط مستقيم

إنّك لعلى هدًى مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 69 - 3،4

3 - شخصيت

ارزشى و اخلاقى پيامبر ( ص ) ، خود گواه صداقت آن حضرت بود .

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

4 - سرزنش كافران از سوى خداوند ، به خاطر انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، على رغم آگاهى آنان از شخصيت ارزشى و اخلاقى ( صداقت ، امانت و . . . ) آن حضرت

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 51 - 5،7

5 _ پيامبراسلام ( ص ) ، برخوردار از توانايى ها و شايستگى هاى لازم براى ابلاغ رسالت جهانى خويش

و لو شئنا لبعثنا فى كلّ قرية نذيرًا

اكتفا به رسالت پيامبراسلام(ص) به جاى پيامبران متعدد براى هر منطقه اى، مى تواند حاكى از توان مندى و قابليت بسيار آن حضرت براى ايفاى نقش جهانى باشد.

7 _ پيامبراسلام ( ص ) ، شخصيتى بزرگ و مورد تجليل و بزرگداشت خداوند

و لو شئنا لبعثنا فى كلّ قرية نذيرًا

از ديدگاه بيشتر مفسران، انتخاب پيامبراسلام(ص) به عنوان پيامبر خاتم، نوعى تجليل و بزرگداشت خداوند نسبت به ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 73 - 5

5 - پيامبراكرم ( ص ) ، جلوه اى از فضل و رحمت بى كران خدا بر مردم

و إنّ ربّك لذو فضل على الناس

به كار رفتن واژه {ربّ} _ به جاى هر اسم و صفتى ديگر _ و اضافه شدن آن به كاف _ كه خطاب به پيامبر(ص) است _ مى تواند از آن جهت باشد كه تربيت و پرورش شخصيتى چون پيامبر(ص) از سوى خدا، خود

نمود بارزى از فضل گسترده او بر مردم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 5

5 - برخوردارى پيامبر ( ص ) از هدايت هاى قرآن و مقام رسالت ، مقتضى سپاس گزارى او به درگاه الهى و ستايش ذات خداى يگانه در همه حال

و أن أتلوا القرءان . .. المنذرين . و قل الحمدللّه

آيات پيشين، در زمينه رسالت پيامبر(ص) بود و نيز آن حضرت مأموريت يافت كه بر طريق تلاوت قرآن استوار بماند; بنابراين آمدن عبارت "قل الحمد للّه" در پى تلاوت آن، مطلب ياد شده را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 4،8

4 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از لطف و رحمت ويژه خداوند

و ل_كن رحمة من ربّك

نكره آمدن {رحمة} نشانگر ويژه بودن آن است.

8 - رسول خدا ( ص ) ، نخستين پيامبر مبعوث شده در سرزمين مكه

لتنذر قومًا ما أتيهم من نذير من قبلك

مراد از {قوماً} مردم سرزمين مكه است و {ما} در {ما أتاهم} نافيه مى باشد; يعنى، مردمى كه پيش از تو براى آنان هشدار دهنده اى مبعوث نشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 68 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مورد لطف و عنايت ويژه خداوند

و ربّك يخلق

اضافه در {ربّك} تشريفيه و بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 69 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مورد لطف

و عنايت ويژه خداوند

و ربّك يعلم

اضافه در {ربّك} تشريفيه و رساننده مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 86 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، از لطف و عنايت ويژه خداوند برخوردار بوده است .

إلاّ رحمة من ربّك

تعبير {ربّك} به صورت اضافه تشريفى {ربّ} به {كاف}، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 3 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، تحت توجّه ويژه و تربيت خداوند بود .

من ربّك

{ربّ} در اصل، به معناى {تربيت} است (مفردات راغب). اضافه شدن {ربّ} به عنوان صفت خداوند به ضمير مخاطب (كَ) _ كه مراد از آن، پيامبر(ص) است _ مى تواند مفيد نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 7 - 6

6 - پيامبر اسلام ( ص ) چهره اى ممتاز و برتر از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى ( ع ) است .

و إذا أخذنا . .. و منك و من نوح ... و عيسى ابن مريم

ذكر پيامبر(ص) پيش از نام چهار پيامبرى كه قبل از آن حضرت بوده اند، در حالى كه نام هر يك، به ترتيب تاريخى آورده شده اند، نكته ياد شده را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 5

5 - پيامبرى و نبوّت رسول اكرم ( ص ) ، مايه فضيلت و مورد عنايت خاص خدا بودن است .

إنّ اللّه و

مل_ئكته يصلّون على النبىّ

احتمال دارد كه ذكر {نبىّ} با {ال} به جاى اسم خاص رسول اكرم(ص) براى بيان شأن و منزلت آن حضرت به خاطر وصف نبوّت باشد. به عبارت ديگر، وصف {النبىّ} مشعر به علت صلوات خداوند بر او و نيز لزوم صلوات مؤمنان بر او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 21 - 13

13 - پيامبر ( ص ) ، تحت ربوبيت و عنايت خاص خداوند

و ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، به تعاليم كتاب هاى آسمانى پيشين ( تورات و انجيل ) آگاهى داشته است .

و لا بالذى بين يديه

تعبير از كتاب هاى پيشين آسمانى به {الذى بين يديه} حكايت از آگاهى پيامبراسلام(ص) از آنها داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 36 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مورد توجه و عنايت ويژه خداوند

قل إنّ ربّى يبسط الرزق

سفارش خداوند به پيامبر(ص) مبنى بر اعلام منشأ قبض و بسط روزى بندگان، با عبارت {ربّى} آمده است. چنين تعبيرى حكايت از اين حقيقت مى كند كه خداوند، در صدد معرفى موقعيت پيامبر(ص) در پيشگاه خودش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 39 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، مورد توجه و عنايت ويژه پروردگار

إنّ ربّى

گفتنى است كه سفارش خداوند به پيامبر(ص) براى اعلام منشأ قبض و بسط روزى بندگان، با عبارت {إنّ ربّى} آمده

است. چنين تعبيرى، حكايت از اين حقيقت مى كند كه خداوند، در صدد معرفى موقعيت پيامبر(ص) در پيشگاه خودش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 48 - 4

4 - پيامبر اكرم ( ص ) ، تحت عنايت ويژه خداوند

قل إنّ ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 8

8 - پيامبراكرم ( ص ) ، مورد عنايت ويژه خداوند

فبما يوحى إلىّ ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 31 - 8

8 - انتخاب پيامبر ( ص ) براى دريافت وحى و قرآن كريم ، بر اساس آگاهى خداوند ، از شايستگى ها و ارزش هاى نهفته در وجود آن حضرت بود .

و الذى أوحينا إليك من الكت_ب . .. إنّ اللّه بعباده لخبير بصير

جمله {إنّ اللّه بعباده . ..} در مقام تعليل براى {و الذى أوحينا إليك...} بوده و در واقع پاسخ به اين پرسش است كه چرا به پيامبراسلام(ص) وحى مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 33 - 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) مظهر تقواپيشگى

و الذى جاء بالصدق و صدّق . .. أُول_ئك هم المتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، برخوردارند از هدايت استوار و پايدار الهى

و من يهد اللّه فما له من مضلّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6

- 3

3 - ارتباط وحيانى با خداوند ، تنها فرق و امتياز پيامبر ( ص ) با ديگران است .

قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 33 - 5

5 - هدايت گرى ، عمل صالح و روحيه تسليم در برابر خداوند ، از برجسته ترين ويژگى هاى پيامبر ( ص )

و من أحسن قولاً . .. إنّنى من المسلمين

بنابراين كه آيه مربوط به پيامبر(ص) باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 35 - 8

8 - پيامبر ( ص ) ، انسانى صبور و برخوردار از عالى ترين كمالات و ارزش ها است .

ادفع بالتى هى أحسن . .. و ما يلقّي_ها إلاّ الذين صبروا و ما يلقّي_ها إلاّ ذوحظّ

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مخاطب اصلى توصيه خداوند در اين آيه، پيامبر(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 10 - 10

10 - توكل بر خداوند و انابه ( رجوع در تمامى امور ) به او ، از خصلت هاى بارز پيامبر ( ص )

اللّه ربّى عليه توكّلت و إليه أنيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 7

7 - مرتبت والاى پيامبر ( ص ) ، در مقايسه با پيامبران اولواالعزم پيشين

ما وصّى به نوحًا و الذى أوحينا إليك و ما وصّينا به إبرهيم

از تقديم {الذى أوحينا إليك} بر جمله {ما وصّينا به إبراهيم. ..} برداشت ياد

شده استفاده مى شود. گفتنى است كه در اين صورت تقديم {ما وصّى به نوحاً} نه از باب تعظيم; بلكه به منظور بيان اولين شريعت آسمانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 12

12 - پيامبر ( ص ) ، هدايت كننده انسان ها به صراط مستقيم

و إنّك لتهدى إلى صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 2

2 - وجود پيامبر در جامعه ، مهلتى به گمراهان براى حق شنوى و مايه تأخير انتقام الهى از ايشان

فإمّا نذهبنّ بك فإنّا منهم منتقمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 6 - 4

4- بهرهورى پيامبر ( ص ) از رحمت و ربوبيت الهى ، بيش از همه خلق *

إنّا أنزلن_ه . .. رحمة من ربّك

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه اضافه {ربّ} به {ك} _ كه خطاب به پيامبر(ص) است _ از آن جهت باشد كه پيامبر(ص)، عالى ترين بهره را از قرآن و ربوبيت الهى برده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 12

12- قرآن ، كتاب آسمانى جن و انس و پيامبراكرم ( ص ) مبعوث به سوى همه آنان

إذ صرفنا إليك نفرًا من الجنّ يستمعون القرءان . .. ولّوا إلى قومهم منذرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 12

12- حق و حقيقت ، منحصر در معارف نازل شده بر پيامبر ( ص ) است

.

و هو الحقّ من ربّهم

از تقديم {هو} بر {الحقّ} انحصار و از الف و لام {الحقّ} استغراق و تماميت استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 19 - 9

9- دعاى پيامبر ( ص ) براى مؤمنان و وساطت آن حضرت ، داراى ارزش و اعتبار نزد خداوند

و استغفر لذنبك و للمؤمنين و المؤمن_ت

از اين كه خداوند به پيامبر(ص) فرمان داده است كه براى اهل ايمان دعا كند; استفاده مى شود كه دعاى پيامبر(ص) براى امت داراى تأثيرى بسزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 4

4- پيامبر ( ص ) ، داراى حق ولايت بر مردم ، در پرتو جعل و تفويض الهى

أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

اطاعت رسول(ص)، به فرمان الهى جعل و تفويض او واجب شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 9 - 3

3 - رسول خدا ( ص ) ، بر خوردار از جايگاهى والا و ممتاز

لتؤمنوا باللّه و رسوله

از اين كه خداوند، نام {رسول} را در كنار نام خويش قرار داده و ايمان به رسول را متحد با ايمان به خويش ياد كرده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 12،17

12 - وصول فيض و امداد الهى ، نخست به پيامبر ( ص ) و سپس به مؤمنان و امت آن حضرت *

فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

تقدم {على رسوله} بر {على المؤمنين}، مى تواند

بيانگر مطلب بالا باشد.

17 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، سزاوارترين و شايسته ترين انسان ها براى برخوردارى از روح تقوا

و ألزمهم كلمة التقوى و كانوا أحقّ بها و أهلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 2 - 5

5 _ پيامبر ( ص ) ، داراى حرمتى ويژه و برتر از ديگران

و لاتجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 3 - 4

4 _ انتساب پيامبر ( ص ) به خداوند ، راز حرمت والاى آن حضرت

إنّ الذين يغضّون أصوتهم عند رسول اللّه

از اين كه خداوند به جاى آوردن نام پيامبر(ص)، به شخصيت حقوقى آن حضرت و وصف {رسول اللّه} تصريح كرده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 1

1 - امتنان خداوند بر مؤمنان صدراسلام ، سبب حضور شخص پيامبر ( ص ) در ميان آنان

و اعلموا أنّ فيكم رسول اللّه

تقدم {فيكم} بر {رسول اللّه } حصر را مى رساند و تذكر به اين موضوع، خود نوعى امتنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 6

6 - پيامبراكرم ( ص ) ، مورد عنايت ويژه پروردگار و برخوردار از نعمت خاصه او

فما أنت بنعمت ربّك بكاهن و لامجنون

{باء} در {بنعمت} براى ملابست و {بنعمت ربّك} حال از ضمير {أنت} است; يعنى، {حالكونك مصاحباً نعمت ربّك}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور -

52 - 48 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، در پرتو ربوبيت ويژه الهى و در منظر عنايت و حمايت او

و اصبر لحكم ربّك فإنّك بأعيننا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 1 - 8

8 - { عن أبى الحسن الرضا ( ع ) . . . قال : النجم رسول اللّه ( ص ) و قد سمّاه اللّه فى غير موضع ، فقال : { و النجم إذا هوى } . . . .

از امام رضا(ع) روايت شده. .. كه فرمود: مراد از {نجم} رسول خدا(ص) است و خداوند رسول خود را در مواردى [از قرآن] نجم ناميده و فرموده است: و النجم إذا هوى}... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 2 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، ستاره اى هدايتگر ، بدون كمترين انحراف و گمراهى

و النجم . .. ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

از ارتباط مقسم به با مقسم عليه (يعنى از ارتباط {و النجم} با {ما ضلّ}) استفاده مى شود كه اگر ستارگان به اراده الهى راهنماى بشر در كره خاك اند و كسى را گمراه نمى سازند پيامبر الهى نيز به اراده خدا هدايتگرى است قويم و بى كمترين خطا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 3 - 2

2 - عصمت پيامبر ( ص ) ، در گفتار و رهنمود هاى خويش

و ما ينطق عن الهوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 27

- 4

4 - پيامبراكرم ( ص ) مورد توجه و عنايت ويژه خداوند

و يبقى وجه ربّك

با اين كه خداوند پروردگار همه انسان ها است ، اضافه {ربّ} به ضمير {ك} اضافه تشريفى و بيانگر لطف و عنايت ويژه خداوند نسبت به آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 74 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، مورد عنايت و توجه ويژه خداوند

فسبّح باسم ربّك

اضافه {ربّ} به ضمير {ك} اضافه تشريفى و بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 96 - 7

7 - پيامبراكرم ( ص ) ، مورد عنايت و توجه ويژه خداوند

فسبّح باسم ربّك

اضافه {ربّ} به {كاف}، اضافه تشريفى و بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 20

20 - { عن فضيل بن يسار ، قال : سمعت أباعبداللّه ( ع ) يقول : . . .ان اللّه عزّوجلّ أدّب نبيّه . . . ثمّ فوّض إليه أمر الدين و الاُمّة ليسوس عباده فقال عزّوجلّ : { ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا . . . } ;

فضيل بن يسار گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: خداوند عزّوجلّ، رسول خود را به صفات نيك آراست. .. سپس امر دين و امت را به او واگذار كرد تا سياست اداره امور امت را بر عهده گيرد. پس خداى عزّوجلّ فرمود: ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا...}.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 21

21 - دعاى شخص پيامبر ( ص ) براى مؤمنان ، داراى ارزش و تأثيرى ويژه نزد خداوند

و استغفر لهنّ اللّه

از اين كه پيامبر(ص)، موظف به استغفار براى امت شده است _ نه خود آنان _ استفاده مى شود كه دعاى پيامبر(ص)، در پيشگاه الهى ارج و تأثير ويژه اى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 4 - 2

2 - فضل الهى به پيامبر ( ص ) ( فضل نبوت ) ، بس بزرگ و ارجمند

ذلك فضل اللّه

به كارگيرى {ذلك} (اشاره بعيد) مى تواند به خاطر بلندى درجه و فضلى باشد كه خداوند به پيامبر(ص) عطا كرده است (فضل نبوت و رسالات).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 1

1 - شخصيت پيامبر ( ص ) ، تبلور فرهنگ قرآن و نمايانگر وجود عينى آن است .

قد أنزل اللّه إليكم ذكرًا . رسولاً

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه {رسولاً} مى تواند بدل براى {ذكراً} باشد. بر اين اساس، نزول قرآن مساوى با فرستادن پيامبر(ص) تلقى شده است و اين همان حقيقت ياد شده در برداشت بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 3 - 5،12

5 - بزرگوارى پيامبر ( ص ) ، در برخورد با همسران خطاكار خويش

عرّف بعضه و أعرض عن بعض

از اين كه پيامبر(ص) تنها قسمتى از مطلب افشا شده را به همسر افشاگرش گفت _ نه همه آن را _ مى

توان برداشت بالا را به دست آورد.

12 - عنايت ويژه خداوند به پيامبر ( ص ) ، با آگاه كردن ايشان از امور پنهانى عليه آن حضرت

و أظهره اللّه عليه . .. قال نبّأنى العليم الخبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 9

9 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان همراه او ، به دور از هرگونه خذلان و رسوايى و برخوردار از كرامت و عزّت در قيامت

يوم لايخزى اللّه النبىّ و الذين ءامنوا معه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 2 - 3،4

3 - برخوردارى پيامبر ( ص ) ، از نعمت نبوت و عقل

ما أنت بنعمة ربّك بمجنون

واژه {جنون}، قرينه است بر اين كه نعمت اعطايى به پيامبر(ص) {عقل} است و برخى از مفسران آن را نعمت {نبوت} دانسته اند; چنان كه در آيه 164 سوره {آل عمران} بدان اشاره شده است: {لقد منّ اللّه على المؤمنين إذ بعث فيهم رسولاً من أنفسهم. ..}.

4 - پيامبر ( ص ) ، تحت تربيت خداوند و مورد عنايت و لطف ويژه او

بنعمة ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 52 - 6

6 - پيامبر اسلام ( ص ) ، مورد عنايت و لطف ويژه خداوند

فسبّح باسم ربّك

اضافه {ربّ} به ضمير {ك}، اضافه تشريفى و بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 5 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور صبرى نيكو و شايسته در انجام

دادن رسالت خويش

فاصبر صبرًا جميلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 37 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، داراى سعه صدر و پذيراى اجتماع كافران مخالف در اطراف خويش

فمالِ الذين كفروا قبلك مهطعين . عن اليمين و عن الشمال عزين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، بنده حقيقى و خالص خداوند

عبد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 20 - 2،3

2 - پيامبر ( ص ) ، تنها خدا را مى خواند و به عبادت او مى پرداخت .

إنّما أدعوا ربّى

3 - پيامبر ( ص ) ، هيچ كس را به عنوان شريك خدا نپذيرفت .

و لاأُشرك به أحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 1 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مورد لطف و عنايت ويژه خداوند

ي_أيّها المزّمّل

خطاب به پيامبر(ص) در حال استراحت و جامه به خود پيچيده _ به جاى خطاب با عنوان رسول و بنى _ مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 1،3

1 - تمجيد خداوند از پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت به خاطر شب زنده دارى و قرائت قرآن

إنّ ربّك يعلم أنّك تقوم . .. و طائفة من الذين معك

مطلب ياد شده از تذكر به علم خداوند، استفاده مى شود.

3 - شب زنده دارى پيامبر (

ص ) ، نزديك به دوسوم از شب يا نصف آن و يا يك سوم آن بود .

أنّك تقوم أدنى من ثلثى الّيل و نصفه و ثلثه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 1 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مورد لطف و عنايت ويژه خداوند

ي_أيّها المدّثّر

خطاب به پيامبر(ص) در حالى كه آن حضرت ردا بر تن پيچيده است _ به جاى خطاب با عنوان رسول و نبىّ _ مى تواند بيانگر حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 12 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مورد عنايت ويژه خداوند در روز رستاخيز و انتقام گيرنده از دشمنان آن حضرت

إلى ربّك يومئذ المستقرّ

اضافه {ربّ} به ضمير مخاطب (پيامبر(ص)) مى تواند اشاره به حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 6 - 8

8 - { عن الصادق ( ع ) جعفربن محمدعن أبيه ( ع ) فى قوله عزّوجلّ . . . { عيناً يشرب بها عباد اللّه يفجّرونها تفجيراً } قال : هى عين فى دار النبىّ ( ص ) يفجر إلى دور الأنبياء و المؤمنين . . . ;

از امام صادق(ع) از پدرش (امام باقر(ع)) درباره سخن خداوند عزّوجلّ . .. {عيناً بشرب بها عباد اللّه يفجّرونها تفجيراً} روايت شده كه فرمود: اين چشمه اى است كه اصل آن در خانه پيامبر(ص) است و از آن جا بهوسيله نهرها به خانه هاى ساير پيامبران و مؤمنان جارى مى شود}.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 2 - 5

5 - سكونت پيامبر ( ص ) در مكه ، مايه عظمت و ارجمندى آن شهر بود .

لا أُقسم . .. و أنت حلّ

جمله {و أنت حِلّ}، حاليّه و بيانگر علت سوگند يادكردن خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 3 - 1،4،6،7

1 - خداوند ، هرگز ارتباط خود را با پيامبر ( ص ) قطع نكرده و به آن حضرت بى اعتنا نبود .

ما ودّعك ربّك

{توديع} _ كه در بدرقه مسافر و ترك كردن او متعارف شده است - در اين آيه به معناى ترك است (مفردات). فعل هاى {ما ودّع} و {ما قلى}، براساس شأن نزول هايى كه براى اين سوره ذكر كرده اند، به مقطع خاصى از عمر پيامبر(ص) نظر دارد كه نزول وحى در آن مقطع متوقف شده بود; ولى به قرينه آيات بعد _ كه از آخرت آن حضرت و نيز دوران خردسالى او سخن گفته است _ تمام حالات و زمان هاى وجود مبارك پيامبر(ص) مراد است.

4 - خداوند ، هرگز از پيامبر ( ص ) ناراحت نشد و بر آن حضرت خشم نكرد .

و ما قلى

{قِلى} (مصدر {قَلى}); يعنى، شدت تنفّر و مبغوض داشتن. (مفردات)

6 - با وجود ربوبيت و عنايت ويژه خداوند به پيامبر ( ص ) ، موردى براى خشم و بى مهرى به آن حضرت وجود نداشت .

ربّك و ما قلى

7 - خداوند ، در تأكيد بر قطع نشدن ارتباط او با پيامبر ( ص ) و ناخرسند نبودن از آن

حضرت ، به نور خورشيد و تاريكى شب سوگند ياد كرده است .

و الضحى . و الّيل إذا سجى . ما ودّعك ربّك و ما قلى

اين آيه، جواب قسم هايى است كه در آغاز سوره آمده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 4 - 5

5 - قرآنْ پيشاپيش ، رهايى پيامبر ( ص ) را از روى گردانى و خشم خداوند تا پايان عمر آن حضرت ، خبر داده است .

و للأخرة خير لك من الأُولى

مراد از {آخرت} و {اُولى} چه دنيا و آخرت باشد و چه آغاز و فرجام زندگانى دنيوى پيامبر(ص) _ چنانچه برخى از مفسران احتمال داده اند _ آيه شريفه سلامت كامل پيامبر(ص) را، از هرگونه انحراف كه به خشم خداوند بينجامد، پيشگويى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 6 - 5،7

5 - فراهم آوردن سرپرست براى پيامبر ( ص ) و برطرف ساختن دغدغه يتيمى از خاطر او ، نشانه دور بودن آن حضرت از قهر و خشم خداوند

ما ودّعك ربّك و ما قلى . .. ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

7 - پيامبر ( ص ) از خردسالى ، در پناه خداوند و برخوردار از مراقبت مخصوص او بود .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

فعل {آوى} _ كه مطلق است _ ممكن است به معناى {آواك إلى نفسه} و بيانگر مراقبت مستقيم خداوند، از پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 7 - 5

5 - خداوند ، با يادآورى امداد ويژه خويش براى آشنا شدن

پيامبر ( ص ) با معارف دين ، بر دور بودن آن حضرت از قهر و خشم خود تأكيد كرد .

ما ودّعك ربّك و ما قلى . .. و وجدك ضالاًّ فهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 8 - 6

6 - { قال الرضا ( ع ) : . . . قد قال اللّه عزّوجلّ لنبيّه محمد ( ص ) . . . { و وجدك عائلاً فأغنى } يقول : أغناك بأن جعل دعائك مستجاباً ;

امام رضا(ع) فرمود: . .. خدا به پيامبرش محمد(ص) فرمود: ... {و وجدك عائلاً فأغنى} مى فرمايد: خدا تو را بى نياز كرد، به اين كه دعايت را مستجاب قرار داد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 11 - 2

2 - نعمت هاى خداوند به پيامبر ( ص ) ، جلوه هاى ربوبيت او بوده و رشد و تربيت آن حضرت را به دنبال داشته است .

ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 1،2

1 - خداوند به پيامبر ( ص ) ، شرح صدر عنايت كرده و قواى باطنى آن حضرت را پذيراى حقيقت قرار داد و توانمندى هاى او را ، براى تحمّل سختى ها و تكاليف ، فزونى بخشيد .

ألم نشرح لك صدرك

شرح صدر، گنجايش دادن آن براى قبول حق است (لسان العرب). {صدر} و {قلب}، كنايه از نفس انسان است كه داراى فهم و درك است. گفته شده {صدر} اعم از {قلب} است; زيرا شامل تمام قواى انسان مى

شود. (برگرفته شده از مفردات راغب)

2 - خداوند ، برخوردارى پيامبر ( ص ) را از شرح صدر ، به او يادآور شده ، آن را عطاى ويژه خويش به آن حضرت خواند .

ألم نشرح لك صدرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 3 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، در انجام دادن مسؤوليت هاى سنگين رسالت خويش ، حد نهايى طاقت خويش را به كار گرفت .

الذى أنقض ظهرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 4 - 6،8،9

6 - خداوند ، با توجه دادن پيامبر ( ص ) به نعمت خوش نامى ، آن را عطاى ويژه خويش به آن حضرت خواند .

و رفعنا لك ذكرك

8 - شخصيت رسول اكرم ( ص ) ، زيبنده نيك نامى و آبرومندى بود .

و رفعنا لك ذكرك

در برداشت ياد شده، {لام} در {لك} براى تعليل فرض شده و بيانگر آن است كه پيامبر(ص)، خود علتى كافى براى آوازه بلند و شايسته رفعت ذكر است.

9 - { عن رسول اللّه ( ص ) قال : أتانى جبرئيل فقال : إنّ ربّك يقول : تدرى كيف رفعت ذكرك ؟ قلت : اللّه أعلم ، قال : إذا ذُكِرتُ ذُكرتَ معى ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: پروردگارت مى فرمايد: آيا مى دانى چگونه آوازه تو را بلند ساختم؟ رسول خدا(ص) فرمود: خدا آگاه تر است [جبرئيل عرض كرد:] خداوند مى فرمايد: آن هنگام كه من ياد مى شوم تو نيز همراه من ياد مى

شوى [مانند ياد خدا در اذان و اقامه و تشهد نماز]}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 6

6 - فراهم آمدن تسهيلات براى رفع مشكلات پيامبر ( ص ) ، امداد ويژه خداوند به آن حضرت

فإنّ مع العسر يسرًا

حرف {ال} در {العسر}، مى تواند براى عهد يا جانشين مضاف اليه باشد; يعنى، {عسرك}. در اين صورت {العسر}، اشاره به سختى هايى دارد كه براى پيامبر(ص) پيش آمده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 3 - 5

5 - القاى وحى بر پيامبر ( ص ) و توانمند ساختن او بر قرائت قرآن ، احسان و كرم خداوند به آن حضرت است .

اقرأ و ربّك الأكرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 10 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، بنده ارجمند خداوند

عبدًا

براساس شأن نزول هاى متعدد، مراد از {عبداً} _ كه به جهت بيان عظمت، نكره آورده شده _ پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 12 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، اهل تقوا و توصيه كننده ديگران به آن

أو أمر بالتّقوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 15

15 - پيامبر ( ص ) ، امانت دار پيام الهى است .

يتلوا

فعل {يتلوا} (از ريشه {تلو})، بيانگر آن است كه خوانده هاى پيامبر(ص)، در حقيقت اعاده بى كم و كاست و پى گيرى كلمه به كلمه همان

معارفى است كه دريافت كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 14

14 - خداوند ، با يادآورى عطاى ويژه خويش به پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را آماده دريافت فرمان نماز و قربانى ساخت .

إنّا أعطين_ك الكوثر . فصلّ لربّك وانحر

فضيلت زيارت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 10

10 _ درك محضر و زيارت پيامبر(ص) داراى خير و فضيلت است. *

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا

فعاليت اجتماعى همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 33

33 - همسران پيامبر ، مجاز بودند در كار هاى اجتماعى _ با رعايت ضوابط _ شركت كنند و پرده نشين صرف نبودند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب

فقر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 8 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، در برهه اى از عمر خويش ، تنگدست بود .

و وجدك عائلاً فأغنى

فعل {عال} از مصدر {عول}; يعنى، كفالت كرد و قيّم شد (مصباح) و از مصدر {عَيْلَة}; يعنى، فقير شد (مفردات راغب). در آيه شريفه، مراد دومين معنا است; زيرا معناى اول (خداوند تو را عائله مند يافت)، با آنچه از تاريخ زندگانى پيامبر(ص) رسيده است، تطبيق نمى كند.

فلسفه ازدواج محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 27

27 - فلسفه ازدواج پيامبر ( ص ) با

مطلَّقه پسرخوانده خويش ، شكستن سنّتى جاهلى و هموار كردن راه براى ديگران بود .

زوّجن_كها لكى لايكون على المؤمنين حرج فى أزوج أدعيائهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 40 - 4،10

4 - جواز ازدواج پيامبر ( ص ) با زينب ، مطلّقه زيد ، به دليل نبود رابطه نسبى ميان پيامبر ( ص ) و زيد است .

فلمّا قضى زيد منها وطرًا زوّجن_كها . .. ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم

احتمال دارد كه {ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم} اشاره به نفى خويشاوندى پيامبر(ص) با زيد و در نتيجه، اثبات جايز بودن ازدواج آن حضرت با مطلّقه زيد باشد.

10 - كار هاى پيامبراكرم ( ص ) مانند ازدواج با زينب ، جنبه رسالى داشته و از پيش خود نبوده است .

ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم و ل_كن رسول اللّه

احتمال دارد كه ذكر {و ل_كن رسول اللّه} پس از نفى اُبوّت پيامبر(ص) براى مردان، به منظور يادآورى اين نكته باشد كه كارهاى او، بر اساس رسالت الهى بوده و از پيش خود اقدام نكرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 31

31 - اختصاص احكام ويژه اى براى ازدواج پيامبر ( ص ) ، به منظور رفع مشقت و حرج از آن حضرت است .

إنّا أحللنا لك أزوجك . .. و ما ملكت يمينك ... لكيلا يكون عليك حرج

فلسفه استقامت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 7 - 2

2 - جلب رضاى خداوند

، فلسفه و هدف صبر و پايدارى پيامبر ( ص ) در دوران رسالت

و لربّك فاصبر

لام در {لربّك} براى تعليل است.

فلسفه اسراء محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 14

14- بردن پيامبر ( ص ) از مسجدالحرام به مسجدالاقصى در يك شب ، براى نشان دادن برخى از آيات مهم الهى به آن حضرت بود .

أسرى بعبده . .. لنريه من ءاي_تنا

فلسفه امى بودن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 48 - 4

4 - در صورتى كه پيامبر ( ص ) دانش خواندن و نوشتن داشت ، باطل انديشان ، درباره نبوت او ، به ترديد مى افتادند .

و ما كنت تتلوا من قبله . .. إذًا لاَرتاب المبطلون

فلسفه انحراف همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 4

4 - دو همسر پيامبر ( ص ) ، به خاطر افشاكردن راز آن حضرت ، به انحراف قلبى از مسير حق دچار شده بودند .

فقد صغت قلوبكما

فلسفه برگزيدگى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 21

21- انتخاب پيامبر ( ص ) براى بردن به معراج ، بر اساس علم و آگاهى گسترده خداوند به خواسته ها و شايستگى او بود .

سبح_ن الذى أسرى . .. إنه هو السميع البصير

جمله {إنه هو السميع البصير} به منزله تعليل براى جملات پيشين است كه در آنها انتخاب پيامبر(ص) براى معراج مطرح شده بود; يعنى، چون خداوند

سميع و بصير (شنوا به گفته ها و آگاه به شايستگيها) است، پيامبرش را براى معراج انتخاب كرد.

فلسفه بعثت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 4

4 - دستيابى انسان ها به هدايت و كامل شدن نعمت الهى بر ايشان ، از اهداف بعثت پيامبر ( ص ) است .

فولوا وجوهكم شطره . .. و لعلكم تهتدون. كما أرسلنا فيكم رسولا

چنانچه {كما أرسلنا . ..} بيانگر تشبيه مسأله تغيير قبله به رسالت پيامبر (ص) باشد; {لأتم نعمتى عليكم و لعلكم تهتدون} گوياى وجه شبه است; يعنى، همان گونه كه بعثت پيامبر براى اتمام نعمت بر بندگان و دستيابى آنان به هدايت مى باشد، تغيير قبله نيز داراى چنين هدفها و نتايجى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 174 - 6

6 _ تربيت تمامى انسان ها ، هدف از بعثت پيامبر ( ص )

يأيها الناس قد جاءكم برهن من ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 5

5 - انذار مردم از هدف هاى اساسى بعثت پيامبر ( ص )

لتنذر قومًا ما أتيهم من نذير من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 10

10 - بعثت پيامبراكرم ( ص ) ، اتمام حجت خدا با مشركان

و ما كان ربّك مهلك القرى حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

فلسفه تحريم حلال محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 2

2

- اظهار ناخرسندى خداوند ، از اين كه پيامبر ( ص ) ، خود را از عملى مباح و حلال ، به خاطر جلب رضايت برخى از همسران خويش ، محروم كرده بود .

ي_أيّها النبىّ لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك تبتغى مرضات أزوجك

فلسفه تعاليم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 11

11 - برنامه هاى پيامبر ( ص ) ، براساس واقعيت ها و مصالح واقعى و نه تابع تمايلات مردم

لو يطيعكم فى كثير من الأمر لعنتّم

فلسفه تلاوت قرآن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 5 - 3

3 - بالا بردن توان پيامبر ( ص ) براى به دوش گرفتن مسؤوليت سنگين و گران بار رسالت ، فلسفه توصيه خداوند به آن حضرت مبنى بر شب زنده دارى و تلاوت قرآن

قم الّيل . .. و رتّل القرءان ترتيلاً . إنّا سنلقى عليك قولاً ثقيلاً

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّا سنلقى. ..} در مقام تعليل براى {قم الليل...} است; يعنى، به شب زنده دارى بپرداز; زيرا به زودى سخنى گران بار بر تو القا خواهيم كرد.

فلسفه تهجد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 5 - 3

3 - بالا بردن توان پيامبر ( ص ) براى به دوش گرفتن مسؤوليت سنگين و گران بار رسالت ، فلسفه توصيه خداوند به آن حضرت مبنى بر شب زنده دارى و تلاوت قرآن

قم الّيل . .. و رتّل القرءان ترتيلاً . إنّا

سنلقى عليك قولاً ثقيلاً

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّا سنلقى. ..} در مقام تعليل براى {قم الليل...} است; يعنى، به شب زنده دارى بپرداز; زيرا به زودى سخنى گران بار بر تو القا خواهيم كرد.

فلسفه تهمت جادوگرى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 8 - 2

2 - هدف كافران از اتهام سحر به پيامبر ( ص ) ، مبارزه با اسلام و خاموش كردن نور خدا بود .

فلمّا جاءهم . .. قالوا ه_ذا سحر ... يريدون ليطفؤا نور اللّه

فلسفه رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 14،16

14 _ فرمان به كار هاى شايسته و برحذر داشتن از كار هاى ناروا ( امر به معروف و نهى از منكر ) از وظايف اساسى پيامبر ( ص ) و از اهداف رسالت او

يأمرهم بالمعروف و ينهيهم عن المنكر

16 _ حكم به حلّيت همه پاكيزه ها و تحريم همه ناپاكى ها ، از وظايف پيامبر ( ص ) و از اهداف رسالت اوست .

و يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 107 - 1

1- رسالت پيامبراكرم ( ص ) ، جلوه اى از رحمت و مهربانى خالص و محض الهى براى جهانيان است .

و ما أرسلن_ك إلاّ رحمة للع_لمين

فلسفه سوگند محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 2

2 - سوگند پيامبر ( ص )

، بر محروم كردن خود از عملى مباح و حلال ، به خاطر جلب رضايت برخى از همسران

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

فلسفه صبر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 7 - 2

2 - جلب رضاى خداوند ، فلسفه و هدف صبر و پايدارى پيامبر ( ص ) در دوران رسالت

و لربّك فاصبر

لام در {لربّك} براى تعليل است.

فلسفه ظهور حقايق در رؤياى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 12،18

12- حقيقت نمايانده شده در رؤيا به پيامبر ( ص ) ، وسيله آزمايش مردم بود .

و ما جعلنا الرءيا التى أرين_ك إلاّ فتنة للناس

18- حقيقتى كه در رؤيا به پيامبر ( ص ) ارائه شد و نيز طرح شجره ملعونه در قرآن ، به منظور انذار و ترساندن مردم است .

و ما جعلنا الرءيا التى أرين_ك إلاّ فتنة . .. و الشجرة الملعونة فى القرءان و نخوّ

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مفعول بىواسطه اى براى {نخوّفهم} در تقدير باشد همانند {بذلك}. بنابراين معنا چنين مى شود: ما به وسيله اينها، مردم را انذار مى كنيم.

فلسفه ظهور حقايق در محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 13

13- نمايانده شدن برخى حقايق به پيامبر ( ص ) در معراج ، وسيله آزمايش مردم بود . *

و ما جعلنا الرءيا التى أرين_ك إلاّ فتنة للناس

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {رؤيا} به معناى خواب نباشد; بلكه به معناى مشاهده در بيدارى

باشد كما اينكه در لغت آمده رؤيا، گاهى در بيدارى است (لسان العرب). و نيز اشاره به اولين آيه سوره، يعنى معراج پيامبر(ص) داشته باشد.

فلسفه عمل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 40 - 10

10 - كار هاى پيامبراكرم ( ص ) مانند ازدواج با زينب ، جنبه رسالى داشته و از پيش خود نبوده است .

ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم و ل_كن رسول اللّه

احتمال دارد كه ذكر {و ل_كن رسول اللّه} پس از نفى اُبوّت پيامبر(ص) براى مردان، به منظور يادآورى اين نكته باشد كه كارهاى او، بر اساس رسالت الهى بوده و از پيش خود اقدام نكرده است.

فلسفه محافظت از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 28 - 1

1 - ابلاغ كامل و قطعى پيام هاى الهى به مردم از سوى پيامبر ( ص ) ، فلسفه گماردن نگهبانان بر آن حضرت از جانب خداوند

فإنّه يسلك من بين يديه . .. ليعلم أن قد أبلغوا رس_ل_ت ربّهم

فلسفه معراج محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 15،21،22

15- معراج پيامبر ( ص ) به منظور نماياندن گوشه اى از آيات مهم الهى به آن حضرت

أسرى بعبده . .. لنريه من ءاي_تنا

در آيه فوق هدف از بردن پيامبر(ص) به معراج، نشان دادن گوشه اى از آيات خداوندى ذكر شده و اين نشانگر آن است كه اين آيات تاكنون بر ايشان و ديگران مخفى و ناشناخته مانده بود و طبعاً بايد از آيات مهم

و ويژه الهى باشد.

21- انتخاب پيامبر ( ص ) براى بردن به معراج ، بر اساس علم و آگاهى گسترده خداوند به خواسته ها و شايستگى او بود .

سبح_ن الذى أسرى . .. إنه هو السميع البصير

جمله {إنه هو السميع البصير} به منزله تعليل براى جملات پيشين است كه در آنها انتخاب پيامبر(ص) براى معراج مطرح شده بود; يعنى، چون خداوند سميع و بصير (شنوا به گفته ها و آگاه به شايستگيها) است، پيامبرش را براى معراج انتخاب كرد.

22- { عن ثابت بن دينار قال : سألت زين العابدين ( ع ) : . . . عن الله . . . فلم أسرى بنبيّه محمد ( ص ) إلى السّماء ؟ قال : ليريه ملكوت السّماوات و ما فيها من عجائب صنعه و بدايع خلقه . . . ;

ثابت بن دينار گويد: از امام سجاد(ع) پرسيدم: . .. چرا خداوند پيامبرش محمد(ص) را به آسمانها برد؟ حضرت فرمود: براى اينكه ملكوت آسمانها و عجايب و پديده هاى خلقت خود را _ كه در آسمانهاست _ به او نشان دهد...}.

فلسفه نامگذارى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 16

16 - { الحسن بن على بن أبى طالب ( ع ) قال : جاء نفر من اليهود إلى رسول اللّه فسأله أعلمهم . . . لأىِّ شىء سُمّيتَ محمّداً و أحمد . . . ؟ فقال النبىّ ( ص ) : أمّا محمّد فإنّى محمود فى الأرض و أمّا أحمد فإنّى محمود فى السماء . . . ;

امام مجتبى(ع) فرمود: گروهى از يهوديان، نزد رسول خدا(ص)

آمدند. پس عالم ترين ايشان از آن حضرت پرسيد: براى چه محمّد و احمد ناميده شدى؟ پيامبر(ص) فرمود: اما محمّد براى اين است كه در زمين ستايش شده ام و احمد براى اين است كه در آسمان ستايش گشته ام}.

فلسفه نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 6

6 _ تبيين و تشريح راه هاى سعادت و شقاوت ، از اهداف رسالت پيامبر ( ص )

قد جاءكم رسولنا يبين لكم

مفعول {يبين} مى تواند مفهومى باشد كه از {بشير} و {نذير} به دست مى آيد، يعنى سعادت و شقاوت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 4

4_ تلاوت قرآن بر مردم ، از وظايف پيامبر ( ص ) و از هدف هاى ارسال او به پيامبرى

أرسلن_ك . .. لتتلوا عليهم الذى أوحينا إليك

{تلاوت} (مصدر تتلوا) به معناى خواندن است و {لتتلوا} متعلق به {أرسلناك} مى باشد و بيانگر وظيفه پيامبر و هدف ارسال او به پيامبرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 1 - 11

11 _ انذار و اخطار به همه انسان ها در تمام گيتى ، از اهداف قرآن و پيامبراسلام ( ص )

نزّل الفرقان على عبده ليكون للع_لمين نذيرًا

ضمير در {ليكون} ممكن است به دو چيز بازگردد: 1_ {فرقان} 2_ {عبده} (پيامبر اسلام).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 1

1 - بستن راه بهانه جويى كافران و حق ستيزان ( به اين كه چرا براى

مارسولى نفرستادى ) به هنگام گرفتار شدن به عذاب ، از اهداف رسالت پيامبر ( ص )

و لولا أن تصيبهم مصيبة بما قدّمت أيديهم فيقولوا ربّنا لولا أرسلت إلينا رسولاً

جواب {لولا} در {لولا أن تصيبهم مصيبة. ..} حذف شده و تقدير آن چنين است: {لولا أن تصيبهم مصيبة ... لمّا أرسلناك إليهم}. گفتنى است كه آيه پيش، هدف از بعثت پيامبر(ص) را تنبّه و بيدارى مردم بيان كرده است. بنابراين آيه ياد شده بيانگر يكى ديگراز هدف هاى رسالت پيامبر(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 4

4 - هدف آغازين بعثت پيامبر ( ص ) ، انذار مردم مكه و نواحى آن بوده است .

لتنذر أُمّ القرى و من حولها

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مراد از {حولها} فقط حاشيه مكه باشد و با توجه به اين كه دعوت پيامبر(ص) همگانى بوده _ و نه مخصوص مردم مكه و اطراف آن _ در اين برداشت قيد آغازين افزوده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 8 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، فرستاده الهى براى گواهى بر خلق و بشارت و انذار آنان

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا و مبشّرًا و نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 9 - 1

1 - ايمان به خدا و رسول او ، يارى دين و تعظيم و تقديس پيوسته ذات الهى ، هدف عالى و نهايى رسالت پيامبراكرم ( ص )

إنّا أرسلن_ك . .. لتؤمنوا باللّه و رسوله

و تعزّروه و توقّروه و تسبّحوه بكرة و أص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 2

2- هدايت خلق در مسير بايسته زندگى و ارائه قوانين حق ، دو هدف مهم رسالت پيامبر ( ص )

أرسل رسوله بالهدى و دين الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 9 - 7

7 - هدايت انسان ها و بيرون آوردن آنان از ورطه گمراهى ، هدف الهى در بعثت پيامبر ( ص ) و نازل كردن قرآن

هو الذى ينزّل على عبده . .. ليخرجكم من الظلم_ت إلى النور

واژه {ظلمات}، استعاره از گمراهى و واژه {نور} استعاره از هدايت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 2 - 5،10

5 - برانگيخته شدن رسول اكرم ( ص ) از ميان غير اهل كتاب ، براى هدايت خلق از سوى خداوند ، جلوه اى از عزّت و حكمت خداوند

العزيز الحكيم . هو الذى بعث فى الأُمّيّن رسولاً منهم

كلمه {اُمّيين} در قرآن، در مقابل اهل كتاب نيز به كار رفته است. برداشت بالا بر پايه اين احتمال است.

10 - هدف بعثت پيامبر ( ص ) ، هدايت مردم و بيرون آوردن آنان از گمراهى ها است .

يتلوا عليهم . .. و إن كانوا من قبل لفى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 2

2 - رساندن پيام هاى خداوند به انسان ها ، از اهداف پيامبر ( ص )

إلاّ بل_غًا من اللّه و رس_ل_ته

فلسفه وحى

به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 70 - 5

5 - بر دوش داشتن رسالت انذار و اخطارگرى ، فلسفه نزول وحى بر پيامبر ( ص )

إن يوحى إلىّ إلاّأنّما أنا نذير

برداشت ياد شده از آن جا است كه {أنّما. ..} به تقدير لام تعليل است; يعنى، {إن يوحى إلىّ إلاّ لأنّما أنا نذير...} (به من وحى نمى شود، مگر به خاطر اين كه من نذير و اخطاركننده هستم).

فلسفه هجرت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 2

2 - دفاع از حريم قرآن و پيروى از تعاليم آن ، عامل هجرت پيامبر ( ص ) از مكه

إنّ الذى فرض عليك القرءان لرادّك إلى معاد

اين كه خداوند پيش از وعده به بازگشت پيامبر(ص) به مكه، مسأله وجوب عمل به تعاليم قرآن را مطرح ساخته است; مى تواند به علّتِ هجرت پيامبر(ص) از مكه به مدينه اشاره داشته باشد.

فهم سخنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 1،2

1 _ تنها كسانى به دعوت خدا و رسول او پاسخ مى دهند كه به سخنان پيامبر(ص) گوش فرادهند و آن را دريابند.

إنما يستجيب الذين يسمعون

2 _ لزوم گوش فرادادن به سخن پيامبر(ص) و درك آن، براى هدايت يافتن

إنما يستجيب الذين يسمعون

فهم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 8

8- پيامبر ( ص ) ، داراى فهمى فراتر از فهم ساير انسانها

و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للناس

فىء

به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 9،12

9 - كنيزهايى كه از طريق فىء عايد پيامبر ( ص ) شده بود ، براى آن حضرت حلال بود .

إنّا أحللنا لك . .. ملكت يمينك ممّا أفاء اللّه عليك

12 - پيامبر ( ص ) ، از اموال به دست آمده از دشمنان ، سهمى داشته است . اين سهم را خداوند تعيين كرده است .

ممّا أفاء اللّه عليك

{فىء} در اصطلاح، به مالى گفته مى شود كه بدون جنگ از دشمن گرفته شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 4

4 - پيامبر خدا و { ذى القربى } ، هر يك داراى سهمى جداگانه از سهام { فىء }

ما أفاء اللّه على رسوله . .. و للرسول و لذى القربى

قاطعيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 41 - 5

5 _ پيامبر اكرم ( ص ) در برابر مشركان تكذيب كننده رسالت ، موضع گيرى صريح و قاطعى داشت .

و إن كذبوك فقل لى عملى و لكم عملكم أنتم بريئون مما أعمل و أنا برىء ممّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام قاطعانه موضع استوار خويش مبنى بر توحيد و نفى شرك

إنّما أُمرت أن أعبد ربّ ه_ذه البلدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 8،10

8 - پيامبراسلام

( ص ) موضع قاطع و سازش ناپذيرى خود را _ حتى در صورت تنها ماندن _ به دشنان اعلام كرد و آنان را از اميد بستن به سازش و تسليم مأيوس ساخت .

قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

10 - رفتار محبت آميز و با شفقت ، در عين برخورد قاطع و دليرانه ، شيوه مبارزاتى پيامبراسلام ( ص )

قل ي_قوم اعملوا . .. فسوف تعلمون

برداشت ياد شده از تعبير {ياقوم} _ كه در موارد اظهار محبت به كارمى رود _ به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 1 - 2

2 - گروهى از كافران در عصر پيامبر ( ص ) ، بى خبر از موضع قاطع آن حضرت در برابر كفر و اميدوار به تنزل او در برابر شرك

قل ي_أيّها الك_فرون

ادامه سوره، قرينه است بر اين كه مراد از {الكافرون}، همه كافران نيستند; بلكه تنها آن گروه مخاطب اند كه اميدى به ايمان آنان نمى رفت. سخن گفتن با آنان در اين باره _ كه پيامبر(ص) اهل سازش نيست _ بيانگر آن است كه آنان تسامح و تساهل را براى آن حضرت، امكان پذير مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 2 - 2

2 - قاطعيت در اعلان جدايى از مشركان و نفى ارتباط با برنامه هاى عبادى آنان ، وظيفه اى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

قل . .. لا أعبد ما تعبدون

قبول حاكميت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4

- 61 - 1

1 _ پذيرش قوانين الهى و حاكميت پيامبر ( ص ) ، اعتلابخش است .

و اذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول

1 _ مراد از {تعالوا . .. } به قرينه آيه پيشين، مراجعه به آن حضرت براى قضاوت و داورى است. 2 _ {اعتلابخش بودن} در برداشت فوق، از معناى {تعالوا} استفاده شده است.

قبول دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 2،4

2 - مؤمنان راستين ، به دعوت خدا و رسول او لبيك گفته و حرف شنوا و فرمانبراند .

إنّما كان قول المؤمنين إذا دعوا إلى اللّه . .. أن يقولوا سمعنا و أطعنا

4 - لبيك گفتن به دعوت خدا و رسول او و پذيرش بى چون و چراى داورى پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، از نشانه هاى ايمان واقعى و اوصاف مؤمنان راستين

إنّما كان قول المؤمنين إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم أن يقولوا سمعنا و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 2

2 - اجابت دعوت پيامبر ( ص ) ، امرى لازم و فراخوانى او ، برتر از هر فراخوانى ديگر

لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضًا

قبول قضاوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 65 - 8

8 _ پذيرش حاكميّت قضايى پيامبر ( ص ) در مشاجرات و التزام قلبى به حكم آن حضرت ، از علايم ايمان

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك فيما شجر بينهم ثمّ

لا يجدوا فى انفسهم حرجاً مم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 66 - 12

12 _ ارجاع داورى به پيامبر ، خشنودى از حكم وى و تسليم كامل در برابر ايشان ، سعادت و ثبات ايمان را در پى خواهد داشت .

فلا و ربّك . .. و لو انّهم فعلوا ما يوعظون به لكان خيراً لهم و اشدّ تثبيتاً

بنابر اينكه {ما يوعظون} مطالب بيان شده در آيه قبل باشد و نه قتل و هجرت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 67 - 1

1 _ ارجاع داورى به پيامبر ( ص ) و دلتنگ نشدن از حكم و قضاوت وى ، در پى دارنده پاداش بزرگ خداوند

فلا و ربّك . .. اذاً لأَتيناهم من لدنّا اجراً عظيماً

برداشت فوق بر اين مبناست كه مراد از {ما يوعظون} همان مسائلى باشد كه در آيه 65 مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 68 - 2

2 _ ارجاع داورى به پيامبر ( ص ) و رضايت از حكم وى و تسليم او بودن ، از عوامل هدايت و دستيابى به صراط مستقيم است .

حتى يحكّموك . .. و لو انّهم فعلوا ما يوعظون به ... و لهديناهم صراطا مستقيما

بنابر اينكه مراد از {ما يوعظون به . .. }، همان مسائلى باشد كه در آيه 65 مطرح شده است; يعنى پذيرش حاكميت پيامبر (ص) و...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 7

7 _ پذيرش

احكام قضايى پيامبر ( ص ) و همسويى با مؤمنان ، شرط نجات از عذاب دوزخ

و من يشاقق الرسول من بعد ما تبيّن له الهدى و يتبع غير سبيل المؤمنين

با توجه به آيات قبل، مخالفت و موافقت با احكام قضايى پيامبر(ص)، از مصاديق مورد نظر در آيه شريفه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 18

18 _ رهايى از كيفر گناهان ، در گرو پذيرش احكام الهى و قضاوت هاى پيامبر ( ص )

فان تولوا فاعلم انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 1،3،4،9

1 - { حرف شنوا و مطيع هستيم } ، تنها سخن هميشگى مؤمنان راستين در برابر فرا خوانده شدن آنان به پذيرش حكم خدا و داورى پيامبر ( ص )

إنّما كان قول المؤمنين إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم أن يقولوا سمعنا و

فعل مضارع {يقولوا} همراه با فعل {كان} بر استمرار و كلمه {إنّما} _ كه اصطلاحاً آن را قصر افرادى مى گويند _ بر حصر دلالت مى كند.

3 - مؤمنان راستين ، پذيراى بى چون و چراى داورى پيامبر ( ص ) هستند .

إنّما كان قول المؤمنين إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم أن يقولوا سمعنا و

4 - لبيك گفتن به دعوت خدا و رسول او و پذيرش بى چون و چراى داورى پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، از نشانه هاى ايمان واقعى و اوصاف مؤمنان راستين

إنّما كان قول المؤمنين إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم

أن يقولوا سمعنا و

9 - مؤمنان راستين در همه حال ، پذيراى داورى پيامبر ( ص ) و رهبران الهى اند ، هر چند نتيجه اين داورى بر ضرر آنان باشد .

و إن يكن لهم الحقّ يأتوا إليه مذعنين . .. ا…نّما كان قول المؤمنين إذا دعوا... أن

آيات پيشين، درباره اين مسأله بود كه منافقان، تنها آن گاه به حكم خدا و رسول او تن در مى دادند كه اين حكم، به نفع آنان باشد; ولى در آيه شريفه آمده است كه: مؤمنان بى چون و چرا به اين حكم گردن مى نهادند. بنابراين از مقابله ميان گروه منافقان و مؤمنان، مى توان برداشت فوق را به دست آورد.

قدرت طلبى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران عنود ، قدرت طلب و افزون خواه ( همچون وليدبن مغيره )

ثمّ يطمع أن أزيد . كلاّ

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه مخالفان پيامبر(ص) _ از جمله وليدبن مغيره _ از ثروت اندوزان و قدرت مندان بودند. نفى ازدياد قدرت و ثروت آنان با تعبير (كلاّ) از سوى خداوند، مى تواند به منظور دلدارى به پيامبر(ص) باشد.

قدرت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 31

31 _ اراده همه موجودات ، حتى رسول خدا ( ص ) ، مقهور حاكميت اراده الهى

و من يرد اللّه فتنته فلن تملك له من اللّه شيئاً

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 10

10 _ پيامبر ( ص ) از جانب خدا مأمور بود تا وابسته بودن توانش را به مشيت خدا و آگاه نبودنش را به امور غيبى به مردم اعلام كند .

قل لاأملك . .. و لو كنت أعلم الغيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 12

12 - پيامبر ( ص ) نيز ، توانِ بيرون آوردن افراد حق گريز را از گمراهى ، ندارد .

فإنّك لاتسمع الموتى و لاتسمع الصمّ الدعاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 5

5 - بيرون آوردن كافران حق گريز _ به هر نحو ممكن _ از گمراهى ، نه كار پيامبر است و نه در توان او است .

و ما أنت به_د العمى عن ضل_لتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 30 - 4

4- تأكيد خداوند ، بر توانايى پيامبر ( ص ) به شناخت منافقان از آهنگ سخنشان

و لتعرفنّهم فى لحن القول

از جمله معانى {لحن القول}، آهنگ سخن است.

قدرت مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 3

3 - مشركان و مخالفان پيامبر ( ص ) ، معتقد به اقتدار و متكى به نيرومندى خود

أن كنتم قومًا مسرفين . .. فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

از يادآورى هلاكت اقوامى نيرومندتر از مردم مكه، استفاده مى شود كه مكيان، به قدرت خويش مغرور بوده و آن را غير قابل زوال مى پنداشتند.

قدرتمندى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 24 - 6

6 - دشمنان و مخالفان رسالت پيامبر ( ص ) ، از صاحبان زر و زور بودند .

فسيعلمون من أضعف ناصرًا و أقلّ عددًا

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه _ طبق آيات گوناگون، كافران همواره مال و منال خود را به رخ مسلمانان مى كشيدند و به همين جهت خود را در برابر جبهه اسلام پيروز مى پنداشتند; از اين رو آيه مورد بحث، درصدد بيان كارساز نبودن تلاش اين گروه قدرت مند و صاحب زر و زور است.

قدرتمندى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 15 - 4

4 - مخالفان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، از قشر مرفّه ، قدرتمند و افزون خواه بودند .

و جعلت له مالاً ممدودًا . و بنين شهودًا . و مهّدت له تمهيدًا . ثمّ يطمع أن أزيد

قذف همسر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 10

10 - قذف يكى از همسران پيامبر ( ص ) ، { افك } و بهتانى آشكار بود .

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. لولا إذ سمعتموه ... و قالوا ه_ذا إفك مبين

قرآن در دوران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 16 - 2

2- قرآن ، در عصر رسول خدا ( ص ) مجموعه اى مدوّن بود .

واذكر فى الكت_ب

حرف {ال} در {الكتاب} عهد حضورى است

و به كتاب موجود اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 41 - 2

2 - كتابت و تدوين قرآن ، پس از نزول آن در حيات پيامبراسلام ( ص )

إنّا أنزلنا عليك الكت_ب

اطلاق كتاب (نوشته و نگارش يافته) بر قرآن، يا بدان جهت بوده كه آيه هاى آن پس نزول نوشته مى شده است و يا توصيه اى است از جانب خداوند كه بايد به صورت نوشته درآيد. هر دو فرض مى تواند گوياى برداشت بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 2 - 2

2 -كتابت و تدوين قرآن ، پس از نزول آن در حيات پيامبراسلام ( ص ) انجام گرفت .

تنزيل الكت_ب من اللّه

اطلاق كتاب (نوشته و نگارش يافته) به قرآن، يا بدان جهت بوده كه آيه هاى آن پس از نزول نوشته مى شده است و يا توصيه اى است از جانب خداوند كه بايد به صورت نوشته در آيد. هر دو فرض، مى تواند گوياى برداشت يادشده باشد.

قرآن و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 7 - 1،2

1 _ خداوند ، نازل كننده كتاب ( قرآن ) بر پيامبر ( ص )

هو الذى انزل عليك الكتاب

2 _ نزول قرآن به صورت مكتوب بر پيامبر ( ص ) *

هو الذى انزل عليك الكتاب

اطلاق {الكتاب} بر قرآن، يا بايد به اين اعتبار باشد كه نزولش به صورت نوشته بوده و يا در آن عصر به صورت كتاب و نوشته درمى آمده است، برداشت فوق

بر اساس احتمال اوّل استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 61 - 4،5

4 _ قرآن و پيامبر ( كتاب و سنت ) هماهنگ و تفكيك ناپذير

و اذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول

اگر قرآن و سنت ناهماهنگ و تفكيك پذير بود، فرمان مراجعه به هر دو، در واقع امر به دو چيز متخالف بود كه از حكمت خداوند به دور است.

5 _ تفكيك ميان قرآن و پيامبر ( كتاب و سنت ) ، از شيوه هاى منافقان

و اذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول رايت المنافقين يصدّون عنك ص

منافقان در برابر دعوت به قرآن و پيامبر (ص)، تنها اعراض از پيامبر (ص) را عنوان كردند (يصدّون عنك)، نه اعراض از قرآن را. زيرا در آيه نيامده است: يصدّون عمّا انزل اليك.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 44 - 1

1 - قرآن ، مايه تذكر و يادآورى براى پيامبر ( ص ) و قوم آن حضرت است .

و إنّه لذكر لك و لقومك

قربانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 11

11 - برگزيدن گران بهاترين حيوان اهلى ( شتر ) براى قربانى ، واكنشى بايسته از سوى پيامبر ( ص ) ، در سپاس گزارى از كوثر عطا شده به آن حضرت

إنّا أعطين_ك الكوثر . .. وانحر

قريش و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 24

24

- از امام صادق ( ع ) درباره آيه فوق روايت شده كه : { انهم قريش حين منعوا رسول اللّه دخول مكة و المسجد الحرام ;

آنان قريش بودند آن هنگام كه مانع ورود رسول خدا(ص) به مكه و مسجد الحرام شدند}.

قساوت قلب مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 5

5 - مخالفان پيامبر ( ص ) در صدراسلام ، مردمانى بودند بيمار دل ، قسى القلب و ستم پيشه .

ليجعل ما يلقى الشيط_ن . .. و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

قصه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 52 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { بل يريد كلّ امرىء منهم أن يؤتى صحفاً منشّرة } و ذلك أنّهم قالوا : يا محمد قد بلغنا أنّ الرجل من بنى اسرائيل كان يذنب الذنب فيصبح و ذنبه مكتوب عند رأسه و كفّارته ، فنزل جبرئيل على النبىّ ( ص ) و قال : يسألك قومك سنّة بنى إسرائيل فى الذنوب فإن شاؤوا فعلنا ذلك بهم و أخذناهم بما كنّا نأخذ به بنى إسرائيل . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {بل يريد كلّ امرىء منهم أن يؤتى صحفاً منشّرة} روايت شده كه آنان [به رسول خدا ]گفتند: اى محمد! به ما خبر رسيده كه مردى از بنى اسرائيل، گناهى مرتكب مى شد و از خواب برمى خاست، در حالى كه گناهش در بالاى سرش همراه با كفّاره آن نوشته شده بود. سپس جبرئيل بر رسول خدا(ص)

نازل شد و فرمود: قومت از تو مى خواهند، همان سنّت بنى اسرائيل در مورد گناهان درباره آنان جارى شود، اگر آنان بخواهند ما درباره آنان انجام مى دهيم و آنان را گرفتار مى كنيم; به همان عذابى كه بنى اسرائيل را گرفتار مى كرديم...}.

قصه همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 3 - 5،7،8،9

5 - بزرگوارى پيامبر ( ص ) ، در برخورد با همسران خطاكار خويش

عرّف بعضه و أعرض عن بعض

از اين كه پيامبر(ص) تنها قسمتى از مطلب افشا شده را به همسر افشاگرش گفت _ نه همه آن را _ مى توان برداشت بالا را به دست آورد.

7 - پرسش همسر پيامبر ( ص ) ( حفصه ) ، از آن حضرت درباره منبع اطلاع ايشان از افشا شدن رازش

فلمّا نبّأها به قالت من أنباك ه_ذا

8 - پيامبر ( ص ) ، در پاسخ به پرسش همسرش ( حفصه ) ، خداى دانا و آگاه را منبع آگاهى خويش از افشا شدن رازش معرفى كرد .

قال نبّأنى العليم الخبير

9 - هيچ كس ، جز خداوند ، از افشا شدن راز پيامبر ( ص ) از سوى همسرش ( حفصه ) آگاه نبود .

قالت من أنباك ه_ذا قال نبّأنى العليم الخبير

از اين كه پيامبر(ص) آگاهى خود را از ناحيه خداوند دانسته است، مى توان به مطلب ياد شده پى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 1،2،4،9،10،11،12،15

1 - توصيه خداوند به دو همسر خطاكار پيامبر ( ص ) ( حفصه و عايشه )

، به توبه و دست برداشتن از خطاكارى

إن تتوبا إلى اللّه

جواب شرط {إن تتوبا إلى اللّه}، محذوف و تقدير آن چنين است: {فهو خير لكما}. اين جمله در حقيقت، تشويق و توصيه به توبه و تكرار نكردن اشتباهات گذشته است.

2 - گناه كارى همسران پيامبر ( ص ) ( حفصه و عايشه ) ، به خاطر افشاى راز آن حضرت

إن تتوبا إلى اللّه

توصيه به توبه، نشانگر ارتكاب گناه است.

4 - دو همسر پيامبر ( ص ) ، به خاطر افشاكردن راز آن حضرت ، به انحراف قلبى از مسير حق دچار شده بودند .

فقد صغت قلوبكما

9 - افشاى سخنان محرمانه و راز پيامبر ( ص ) ، از سوى برخى از همسرانش ، نوعى توطئه و همدستى عليه آن حضرت بود .

و إن تظ_هرا عليه

مطلب ياد شده، از تعبير {إن تظاهرا عليه} (اگر عليه پيامبر(ص) هم پشتى كنيد)، استفاده مى شود. گفتنى است {تظاهر} (مصدر {تظاهرا}) به معناى تعاون و هم پشتى است.

10 - همسران خطاكار پيامبر ( ص ) ( حفصه و عايشه ) ، در معرض تكرار خطا و خيانت عليه آن حضرت بودند .

و إن تظ_هرا عليه

از تعبير {إن تظاهرا عليه} (اگر عليه پيامبر هم پشتى كنيد)، استفاده مى شود كه حفصه و عايشه، در معرض تكرار چنين خطاهايى بودند.

11 - هشدار خداوند به همسران پيامبر ، نسبت به تكرار خطا ها و موضع گيرى عليه ايشان

و إن تظ_هرا عليه فإنّ اللّه هو موليه . .. و المل_ئكة بعد ذلك ظهير

آيه شريفه مى فرمايد: خداوند، جبرئيل و. .. در صورت اقدام همسران رسول اكرم، عليه ايشان، از آن حضرت پشتيبانى مى كنند.

بيان اين مطلب در حقيقت، هشدارى از جانب خداوند به آنان است.

12 - افشاى راز پيامبر ( ص ) از سوى برخى از همسرانش ، گناه و خطايى بزرگ بود .

فقد صغت قلوبكما و إن تظ_هرا عليه فإنّ اللّه هو موليه . .. و المل_ئكة بعد ذلك ظهي

مطلب ياد شده، از آهنگ هشدارآميز آيه شريفه نسبت به همسران رسول خدا و لحن حمايت گونه آن، به دست مى آيد.

15 - پيامبر ( ص ) ، در برابر ضديت و خيانت برخى از همسرانش ، مورد حمايت و پشتيبانى خداوند ، جبرائيل ، صالح مؤمنان ( على ( ع ) ) و فرشتگان قرار داشت .

و إن تظ_هرا عليه فإنّ اللّه هو موليه . .. و المل_ئكة بعد ذلك ظهير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 5 - 2،3

2 - جايگزينى همسرانى شايسته تر براى پيامبر ( ص ) ، در صورت عزم آن حضرت به طلاق زنان خطاكار خويش

عسى ربّه إن طلّقكنّ أن يبدّله أزوجًا خيرًا منكنّ

3 - وجود زنانى شايسته تر از همسران خطاكار پيامبر ( ص ) ، براى همسرى آن حضرت

أن يبدّله أزوجًا خيرًا منكنّ

تهديد به جايگزينى زنان بهتر، نشان دهنده وجود چنين اشخاصى در جامعه آن زمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 10 - 13

13 - هشدار خداوند ، به دو همسر خطاكار پيامبر ( حفصه و عايشه ) ، درباره سرنوشت شوم خيانت به پيامبر ( ص ) همچون سرنوشت همسران نوح و لوط

ضرب اللّه مثلاً للذين كفروا امرأت نوح . ..

قيل ادخلا النار مع الدخلين

يادآورى خيانت همسران دو پيامبر _ پس از نقل ماجارى توطئه دو همسر پيامبراسلام _ مى تواند هشدارى به آنان باشد.

قصه يوسف(ع) قبل از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 2

2_ سرگذشت يوسف ( ع ) ، سرگذشتى مهم در تاريخ بشريّت و مخفى مانده بر مردمان تا پيش از بعثت پيامبر ( ص )

ذلك من أنباء الغيب

{ذلك} اشاره به داستان يوسف(ع) و قضاياى رخ داده در روزگار آن حضرت است ; يعنى: {ذلك النبأ من أنباء الغيب}.

قضاوت بين محمد(ص) و حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 1

1- درخواست پيامبر ( ص ) از پروردگار در باره داورى به حق ، بين خود و مشركان و كافران حق ناپذير

ق_ل ربّ احكم بالحقّ

قضاوت بين محمد(ص) و كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 1

1- درخواست پيامبر ( ص ) از پروردگار در باره داورى به حق ، بين خود و مشركان و كافران حق ناپذير

ق_ل ربّ احكم بالحقّ

قضاوت بين محمد(ص) و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 1

1- درخواست پيامبر ( ص ) از پروردگار در باره داورى به حق ، بين خود و مشركان و كافران حق ناپذير

ق_ل ربّ احكم بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 26 - 1،3

1 - پيامبر ( ص )

، مأمور ابلاغ كلام خداوند به مشركان درباره داورى نهايى خداوند بين آنان و آن حضرت

قل يجمع بيننا ربّنا ثمّ يفتح بيننا بالحقّ

{فتح} به معناى نصرت، پيروزى، حكم و داورى است (مفردات راغب). در اين آيه - به قرينه مقام _ مراد از آن معناى سوم است.

3 - داورى خداوند بين پيامبر ( ص ) و مشركان ، بر اساس حق است .

ثمّ يفتح بيننا بالحقّ

قضاوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 61 - 6

6 _ توبيخ منافقان به جهت رويگردانى آنان از حاكميت قضايى پيامبر ( ص )

رايت المنافقين يصدّون عنك صدوداً

در برداشت فوق {يصدّون} فعل لازم گرفته شده است ; بر اين مبنا {صدّ} به معنى اعراض خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 65 - 5،6،7،8،11

5 _ مردم ، وظيفه دار مراجعه به پيامبر ( ص ) براى داورى و حلّ كليّه مشاجرات

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك فيما شجر بينهم

6 _ ربوبيّت الهى ، منشأ تربيت پيامبر ( ص ) براى تصدّى مقام قضاوت و حكومت

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك

برداشت فوق از كاربرد كلمه {ربّ} و اضافه آن به ضمير خطاب استفاده شده است.

7 _ قضاوت ، از شؤون پيامبر ( ص ) و رهبران الهى است .

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك فيما شجر بينهم

8 _ پذيرش حاكميّت قضايى پيامبر ( ص ) در مشاجرات و التزام قلبى به حكم آن حضرت ، از علايم ايمان

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك فيما شجر بينهم ثمّ لا

يجدوا فى انفسهم حرجاً مم

11 _ تسليم همه جانبه در برابر پيامبر ( ص ) و احكام قضايى آن حضرت ، از علايم ايمان

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك . .. و يسلّموا تسليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 105 - 7،11

7 _ قضاوت ، از منصب هاى پيامبر ( ص )

لتحكم بين الناس

11 _ پيامبر ( ص ) ، موظف به قضاوت در ميان مردم بر پايه تعاليم قرآن و شيوه هاى ارائه شده به او ، از سوى خداوند

إنّا انزلنا إليك الكتب بالحق لتحكم بين الناس بما اريك اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 3،6

3 _ تلاش گروهى از خائنان براى به اشتباه انداختن پيامبر ( ص ) ، در قضاوت

هانتم هؤلاء جدلتم عنهم فى الحيوة الدنيا . .. لهمت طائفة منهم ان يضلوك

اگر چه ظاهر جمله شرطيه {لولا . .. لهمت}، نفى تلاش است، ولى مراد از آن نفى تأثير تلاش مى باشد. يعنى تلاش آنان براى لغزاندن پيامبر(ص)، هيچگونه اثرى نداشت و گويا اصلا تلاشى در اين جهت نكردند، اين معنا با آيات قبل تأييد مى شود.

6 _ فضل و رحمت الهى ، مانع تأثير دسيسه و زمينه سازى هاى خائنان در قضاوت پيامبر ( ص )

لتحكم بين الناس . .. و لولا فضل اللّه عليك و رحمته لهمت طائفة منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 23

23 _ تثبيت حكم تحريف شده به دست عالمان يهود ، هدف آنان

از ارجاع داورى به رسول خدا ( ص )

ان اوتيتم هذا فخذوه و إن لم تؤتوه فاحذروا

ارجاع داورى به رسول خدا(ص) و نپذيرفتن قضاوت آن حضرت در صورت مخالفت حكم وى با اظهارات عالمان يهود، مى رساند كه هدف آنان از اين ارجاع تنها تلاش براى يافتن امضاى حكم تحريف شده بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 11،12،13،14،15

11 _ پيامبر ( ص ) ، از جانب خداوند ، اختيار دار داورى در ميان يهوديان و يا خوددارى از آن

فان جاءوك فاحكم بينهم او اعرض عنهم

12 _ يهوديان ، در انديشه آسيب رسانى به پيامبر ( ص ) ، در صورت اعراض آن حضرت از داورى بين آنان

و إن تعرض عنهم فلن يضروك شيئاً

13 _ پيامبر ( ص ) ، نگران آسيب رسانى يهود به اسلام و مسلمانان در صورت اعراض آن حضرت از داورى بين آنان

و إن تعرض عنهم فلن يضروك شيئاً

به نظر مى رسد مراد از {يضروك} آسيب رسانى به اسلام و جامعه ايمانى باشد، زيرا رسول خدا(ص) نگران آسيب ديدن شخص خود نبوده است.

14 _ نويد خداوند به مصونيت پيامبر ( ص ) از توطئه هاى يهوديان به خاطر ترك داورى بين آنان

و إن تعرض عنهم فلن يضروك شيئاً

15 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور به قضاوت عادلانه بين يهوديان در صورت تصميم بر داورى ميان آنان

و إن حكمت فاحكم بينهم بالقسط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 43 - 1،2،3

1 _ ارجاع داورى به پيامبر ( ص ) از سوى يهوديان

، على رغم دسترسى آنان به حكم خدا در تورات ، شگفت آور و سؤال بر انگيز

و كيف يحكمونك و عندهم التورية فيها حكم اللّه

2 _ گريز از احكام تورات ، انگيزه مراجعه گروهى از يهوديان به پيامبر ( ص ) براى قضاوت

و كيف يحكمونك و عندهم التورية فيها حكم اللّه

3 _ پيامبر ( ص ) ، مورد مراجعه مردم ، حتى يهوديان ، براى حكميت و داورى

و كيف يحكمونك و عندهم التورية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 48 - 10،12،13

10 _ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار قضاوت در بين اهل كتاب بر اساس احكام الهى

فاحكم بينهم بما أنزل اللّه

برداشت فوق بر اين مبناست كه ضمير در {بينهم} به اهل كتاب باز گردد.

12 _ انتخاب قرآن از ميان كتب آسمانى ، براى داورى بين اهل كتاب ، وظيفه پيامبر ( ص )

و انزلنا اليك الكتب . .. مهيمناً عليه فاحكم بينهم بما أنزل اللّه

{فاء} در {فاحكم} پس از ذكر مهيمن بودن قرآن، بيانگر اين است كه مراد از {ما انزل اللّه} قرآن است.

13 _ قضاوت بين مردم بر اساس احكام الهى از وظايف پيامبر ( ص )

فاحكم بينهم بما أنزل اللّه

بنابر اينكه مراد از ضمير {بينهم} همه مردم باشند، نه خصوص اهل كتاب.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 1،2،8،13،15،17

1 _ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار قضاوت در بين مردمان ، بر اساس احكام الهى

و إن احكم بينهم بما أنزل اللّه

2 _ حكم و داورى در بين مردم ، از شؤون و

مناصب پيامبر ( ص )

و إن احكم بينهم بما أنزل اللّه

8 _ هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) درباره توطئه گروهى از مردم براى بازداشتن وى از داورى بر اساس تعاليم قرآن

و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما أنزل اللّه إليك

13 _ تلاش موذيانه و فريبكارانه اهل كتاب ( يهود ) ، براى بازداشتن پيامبر ( ص ) از حكم و داورى بر اساس قرآن

و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما أنزل اللّه إليك

چون {يفتنوك} به {عن} متعدى شده است علاوه بر بازداشتن و گمراه ساختن، معناى خدعه و نيرنگ نيز در آن اشراب شده است ; يعنى مبادا تو را با نيرنگ از احكام الهى بازدارند و گمراه سازند.

15 _ اراده خداوند بر عذاب گنهكاران ، مانع توفيق آنان به پذيرش احكام الهى و داورى هاى پيامبر ( ص )

فان تولوا فاعلم انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

17 _ برخى گناهان ، مايه محروميت از پذيرش احكام الهى و داورى هاى پيامبر ( ص )

فان تولوا فاعلم انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

برداشت فوق بر اين مبناست كه مراد از {ان يصيبهم} همان گرفتار ساختن گنهكاران به رويگردانى و نپذيرفتن احكام قرآن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 1

1 _ بسيارى از مردمان عصر بعثت ، خواستار داورى پيامبر ( ص ) بر اساس قوانين جاهلى

افحكم الجهلية يبغون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 8

8 _ حضرت محمّد(ص)، داراى كتاب و مقام حكم و قضاوت و نبوت از جانب خداوند است.

أولئك الذين

ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة فإن يكفر بها هؤلاء

گر چه در اين آيه نام حضرت محمّد(ص) به صراحت نيامده، ولى ياد انبياى گذشته و اشاره به مقامات آنان و همچنين سخن از كفر مردم مكه، با لطافتى تمام، اشاره به اين دارد كه خداوند همان مقامات را به حضرت محمّد(ص) نيز عطا كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 48 - 5

5 - قضاوت ميان مردم ، از مسؤوليت ها و منصب هاى پيامبر ( ص ) بود .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 7

7 - گمان ناعادلانه بودن حكم خدا و رسول او ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان

أم يخافون أن يحيف اللّه عليهم و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 6،7

6 - قضاوت ميان مردم ، از مسؤوليت ها و منصب هاى پيامبر ( ص ) بود .

إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم

7 - داورى پيامبر ( ص ) ، بر مبناى فرمان ها و دستورات خدا بود .

إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم

قطع نسل دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 3 - 3

3 - خداوند ، كسى را كه با زخم زبان خود به پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را نسل بريده خواند ، داراى آينده اى خالى از هرگونه خوبى و ياد

نيك معرفى كرد .

إنّ شانئك هو الأبتر

آنچه پدر عمروعاص از كلمه {أبتر} اراده كرده بود، قطع شدن ذكر خير پيامبر(ص) بر اثر قطع نسل بود. ضمير فصل در {هو الأبتر} نشانگر حصر اضافى است و بيان مى دارد كه {متروك شدن ذكر خير}، اختصاص به خود او دارد; نه پيامبر(ص). گفتنى است كه قطع شدن ذكر خير لزوماً به معناى نداشتن فرزند نيست; زيرا فرزندانى كه مايه ذكر خير پدر نشوند، او را از {أبتر} بودن بيرون نمى آورند.

قطع نسل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 3 - 1

1 - يكى از دشمنان پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را نسل بريده و آينده او را خالى از ذكر خير خواند .

إنّ شانئك هو الأبتر

{شانئك}; يعنى، كسى كه با تو بغض و دشمنى دارد (تاج العروس). بيشتر مفسران، او را پدر عَمروعاص دانسته اند كه پس از فوت پسران پيامبر(ص)، آن حضرت را {ابتر} خواند. {أبتر} به معناى كسى است كه از او به خير و نيكى ياد نشود. {بَتْر} (ريشه {أبتر}) در بريدن دُم به كار مى رود و به همين جهت شخصى را كه نسل او قطع شده است، {ابتر} گويند (مفردات); زيرا نسلى كه نام نيك او را زنده نگه دارد، وجود ندارد.

قلب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 87 - 2،6

2- تثبيت مفاهيم وحى و جاودانگى آنها در قلب پيامبر ( ص ) ، جلوه ربوبيت خاص الهى نسبت به آن حضرت

لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا . .. إلاّ رحمة

من ربّك

6- امتنان خداوند بر پيامبر ( ص ) به خاطر تثبيت مفاهيم وحى در قلب او

و لئن شئنا لنذهبنّ . .. إن فضله كان عليك كبيرًا

قوم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 66 - 1،2

1 _ قبيله و قوم پيامبر (قريش) با وجود حقانيت قرآن و معارف و وعده هاى آن به تكذيب آن پرداختند.

و كذّب به قومك و هو الحق

در آيه 57 {قل إنى على بينة} موضوع بحث {قرآن} بود و آيات بعد از آن نيز وعده هاى قرآن را مطرح ساخته است. بنابراين مرجع ضمير {به} مى تواند {قرآن} باشد.

2 _ قوم و قبيله پيامبر، تهديد به عذاب از جانب خداوند را باور نكرده و آن را تكذيب كردند.

قل هو القادر على أن يبعث عليكم عذابا . .. و كذّب به قومك

در آيه {قل هو القادر} وعيدهايى از جانب خداوند مطرح گرديد. محتمل است مرجع ضمير {كذب به} همان وعيدهاى مطرح شده در آيه قبل باشد برداشت فوق بر اين اساس استوار است.

كاخهاى اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 10 - 6

6 _ وعده خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر اعطاى باغ هايى با نهر هاى روان و قصر ها در قيامت

إن شاء جعل لك خيرًا من ذلك جنّ_ت . .. و يجعل لك قصورًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه آيه شريفه، ناظر به جهان آخرت باشد كه در اين صورت، اعطاى باغ ها و قصرها به پيامبر(ص)، وعده خداوند به آن حضرت خواهد بود.

كافران به محمد(ص)

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 8 - 1

1_ كافران به قرآن و پيامبر ( ص ) و قيامت ، مستحق عذاب دنيوى اندو به آن تهديد شده اند .

و ل_ئن أخّرنا عنهم العذاب

جمله {ما يحبسه} (چه چيز مانع نزول آن عذاب است؟) مى رساند كه مراد از {العذاب} عذاب دنيوى است و نيز حكايت از اين دارد كه كفرپيشگان ، به آن عذاب تهديد شده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 11 - 11

11_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { و من الناس من يعبد اللّه على حرف فإن أصابه خير إطمأنّ به و إن أصابته فتنة إنقلب على وجهه خسر الدنيا و الآخرة } قال زرارة : سألت عنها أبا جعفر ( ع ) فقال : هولاء قوم عبدوا اللّه و خلعوا عبادة من يعبد من دون اللّه و شكّوا فى محمد ( ص ) و ما جاء به فتكلّموا بالإسلام و شهدوا أن لا إل_ه إلاّ اللّه و أنّ محمد رسول اللّه و أقرّوا بالقرآن و هم فى ذلك شاكّون فى محمد ( ص ) و ماجاء به وليسوا شكّاكاً فى اللّه قال اللّه عزّوجلّ : { و من الناس من يعبد اللّه على حرف } يعنى على شكّ فى محمد ( ص ) و ما جاء به { فإن أصابه خير } يعنى عافية فى نفسه و ماله و ولده { إطمأنّ به } و رضى به { و إن أصابه فتنة } يعنى بلاء فى جسده أو

ماله تطير و كره المقام على الإقرار بالنبى ( ص ) فرجع إلى الوقوف و الشكّ فنصب العداوة للّه و لرسوله و الجحود بالنبى و ما جاء به ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه در پاسخ سؤال زراره از سخن خداوند: {و من الناس من يعبد اللّه على حرف. ..} فرمود: آنان قومى خداپرست بودند كه غير از خدا، معبودى را پرستش نكردند; ولى در باره حضرت محمد(ص) و آنچه او آورده، شك كردند. پس با زبان، اقرار به اسلام كردند و شهادت به وحدانيت خدا و رسالت پيامبر(ص) دادند و به قرآن اعتراف كرند; ولى در عين حال آنان درباره محمد(ص) و آنچه او آورده بود، در حال شك بودند; با آن كه در باره خداوند شكى نداشتند. خداوند عزّوجلّ فرمود: {و من الناس من يعبد اللّه على حرف}; يعنى، در باره محمد(ص) و آنچه او آورده بود، شك داشتند: {فإن أصابه خير}; يعنى، عافيت در جان و مال و فرزند و {إطمأنّ به}[يعنى] به آن راضى مى شدند. {و إن أصابته فتنة}; يعنى، بلايى در جان يا مال آنان[ مى رسيد، آن بلا را ]به فال بد مى گرفتند و اقرار به نبوت حضرت محمد(ص) را ناخوشايند مى داشتند. پس حالت توقف و شك پيدا كردند و راه دشمنى با خدا و رسول او و انكار نبوت حضرت پيامبر(ص) و آنچه را بر او نازل شده بود، در پيش گرفتند}.

كافران در حضور محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 16 - 1،2،4

1- حضور برخى از كافران ، در مجلس پيامبر ( ص )

، براى استماع وحى و سخنان آن حضرت

و منهم من يستمع إليك

ضمير {منهم} به كافران بازمى گردد كه در آيات پيشين نامشان به ميان آمده است (والذين كفروا يتمتّعون).

2- فراهم بودن زمينه هاى حضور آزادانه كافران در مجلس پيامبر ( ص ) ، براى استماع وحى

و منهم من يستمع إليك حتّى إذا خرجوا من عندك

4- حضور كافران ، در مجلس پيامبر ( ص ) ، حضورى صورى با اهدافى توطئه آميز *

و منهم من يستمع . .. قالوا للذين أوتوا العلم ماذا قال ءانفًا

خداوند در اين آيه، حالت پرسشگرى كافران (ماذا قال آنفاً) را مورد سرزنش و توبيخ قرار داده است. اين توبيخ، از آن جهت بوده است كه در پرسش آنان، نوعى توطئه و سعى در سست كردن ايمان ديگران، نهفته بود.

كافران صدر اسلام و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 7 - 1،2،3

1_ كفرپيشگان عصر بعثت ، مدعىِ نبود معجزه و آيتى بر حقانيّت رسالت پيامبر ( ص )

و يقول الذين كفروا لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

2_ كافران هماره خواستار معجزه اى جز قرآن براى باور به حقانيّت رسالت پيامبر ( ص )

يقول الذين كفروا لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

به كارگيرى فعل مضارع (يقول) به جاى فعل ماضى (قال) براى رساندن اين معناست كه كافران سخن مذكور را نه تنها در گذشته مدعى شده اند كه در آينده نيز خواهند گفت و بر آن اصرار خواهند ورزيد.

3_ تبليغات سوء كفرپيشگان و جوسازى هاى آنان عليه پيامبر ( ص )

لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

8 - رعد - 13 - 27 - 1،2،3

1_ كفرپيشگان عصر بعثت ، مدعى نبود معجزه و آيتى بر حقانيّت رسالت پيامبر ( ص )

و يقول الذين كفروا لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

2_ كافران خواستار معجزه اى _ جز قرآن _ براى باور به حقانيّت رسالت پيامبر ( ص ) و پذيرش توحيد

و يقول الذين كفروا لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

جمله {إن الله يضل من يشاء و يهدى . ..} قرينه بر اين است كه كافران مشاهده معجزه از پيامبر(ص) را براى هدايت شدن و پذيرش رسالت پيامبر(ص) _ كه سرلوحه آن توحيد است _ مى خواستند ; يعنى، مى گفتند: اگر معجزه اى ارائه كنى، رسالت تو را مى پذيريم و به توحيد مى گرويم.

3_ تبليغات سوء كفرپيشگان عصر بعثت و جوسازى هاى آنان عليه پيامبر ( ص )

و يقول الذين كفروا لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 2

2_ كفرپيشگان عصر بعثت ، رسالت الهى پيامبر ( ص ) را انكار مى كردند .

و يقول الذين كفروا لست مرسلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 69 - 1

1 - انكار رسالت پيامبر ( ص ) از سوى كافران و رفاه زدگان

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

همان طورى كه در ذيل آيه قبل آمده، اين بخش از آيات، در ردّ اتهاماتى است از سوى كافران نسبت به قرآن و پيامبر(ص) وارد مى شد. خداوند با ارائه دلايل گوناگون، همه آنها را بى اساس خوانده و تهمت زنندگان

را سخت مورد سرزنش قرار داده است. آيه فوق نيز، ظاهراً مربوط به تكذيب پيامبر(ص) و نسبت دروغ گويى به ساحت آن حضرت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 8 - 3

3 - اظهار تعجب كافران از اظهارات پيامبر ( ص ) درباره تحقق قطعى معاد

ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد . أفترى على اللّه

همزه {أفترى} براى استفهام تعجيبى است و حكايت از اظهار شگفتى كافران از اظهار نظر پيامبر(ص) درباره معاد مى كند.

كافران مكه و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 30 - 3،5

3 _ محبوس ساختن يا كشتن و يا تبعيد پيامبر ( ص ) ، از جمله توطئه هاى كافران مكه عليه آن حضرت

ليثبتوك او يقتلوك او يخرجوك و يمكرون

جمله {و يمكرون} بيانگر اين است كه كافران علاوه بر تصميم داشتن به قتل پيامبر(ص) و . .. برنامه هاى ديگرى نيز عليه پيامبر(ص) در نظر داشته اند. لذا در برداشت فوق از آن به {از جمله} تعبير شده است.

5 _ شكست كافران مكه در توطئه عليه پيامبر ( ص ) ، عبرتى براى همه خائنان به خدا و رسول

لاتخونوا اللّه و الرسول . .. و يمكرون و يمكر اللّه

يادآورى شكست توطئه هاى كافران مكه پس از اشاره به خيانت برخى از مسلمانان براى تفهيم اين حقيقت است كه خائنان به خدا و رسول، هر چند اظهار اسلام كنند، همان گونه كه كافران موفق نشدند، آنان نيز موفق نمى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

انفال - 8 - 32 - 4

4 _ كافران مكه مردمانى لجوج و داراى عنادى خاص در برابر رسالت پيامبر ( ص ) و حقانيت قرآن

فأمطر علينا حجارة من السماء أو ائتنا بعذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 3،5

3 _ خروج پيامبر ( ص ) از مكه و اقدام آن حضرت به هجرت ، امرى ناخواسته و تحت فشار كافران بود .

إذ أخرجه الذين كفروا

بديهى است كه خروج پيامبر (ص) از مكه، به اراده خود آن حضرت صورت گرفت ولى از آن جهت كه تحت فشار و جوّ ارعاب بود، خداوند اخراج را به كافران نسبت داده است.

5 _ موفقيت پيامبر ( ص ) در خروج از مكه و خلاصى از توطئه كافران ، مرهون نصرت خاص خداوند بود .

نصره اللّه إذ أخرجه الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 6 - 1،3

1- خطاب استهزاگرانه و بى ادبانه كافران مكه به پيامبر ( ص ) به هنگام سخن گفتن با آن حضرت

و قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر

از اينكه كفار، در مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) به جاى خطاب مستقيم با اسم و عنوان، با عنوان موصول و غايب آن حضرت را صدا مى زدند و نيز از اينكه به او نسبتى مى دادند كه خود آن را قبول نداشتند، حاكى از نكته فوق است.

3- كافران مكه ، پيامبر ( ص ) را به خاطر ادعاى نزول وحى بر خود ، فردى مجنون و ديوانه مى دانستند .

و قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر إنك

لمجنون

شواهد تاريخى گواهند كه قبل از ادعاى نبوت پيامبر(ص) آنان چنين تهمتى را به آن حضرت نسبت نمى دادند، پس اين تهمت به خاطر نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 3

3- كافران مكه ، از پيامبر ( ص ) خواستار آوردن ملائكه به عنوان معجزه بودند .

لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

آوردن ملائكه توسط پيامبر(ص) _ كه مورد درخواست كفار بود _ احتمال دارد براى تصديق نبوت پيامبر(ص) باشد و احتمال دارد معجزه درخواستى باشد. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 8 - 4

4- درخواست نزول ملائكه ، جهت اثبات حقانيت ادعاى پيامبر ( ص ) از سوى كافران مكه ، بهانه اى بيش نبود .

لو ما تأتينا بالملئكة . .. ما ننزّل الملئكة إلاّ بالحقّ

قيد {إلاّبالحق} مى تواند احترازى باشد; يعنى، نزول فرشتگان تنها در صورت وجود مصلحت و حكمت تحقق پذير است، در حالى كه در تقاضاى كفار چنين مصلحتى نيست. مضافاً به اينكه {إذاً منظرين} نيز دلالت مى كند بر اينكه آنان، حتى پس از آمدن ملائكه هم حقانيت پيامبر(ص) را نمى پذيرفتند.

كافران و دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 171 - 9

9 - از امام باقر ( ع ) درباره آيه فوق روايت شده : { مثل الذين كفروا فى دعائك إياهم أى مثل الداعى لهم إلى الإيمان كمثل الناعق فى دعائه المنعوق به من البهائم التى لاتفهم و

إنما تسمع الصوت فكما ان الأنعام لايحصل ل ها من دعاء الراعى إلا السماع دون تفهم المعنى فكذلك الكفار لايحصل لهم من دعائك إياهم إلى الإيمان إلا السماع دون تفهم المعنى ;

مثل تو اى رسول ما در دعوت اين كافران، به سان چوپانى است كه گوسفندان را فرا مى خواند و آن گوسفندان نمى فهمند او چه مى گويد و تنها صدايى مى شنوند. پس همان طور كه گوسفندان از فرياد چوپان غير از صدا، معنايى نمى فهمند، كافران نيز از دعوت تو آنها را به ايمان غير از شنيدن صدا هيچ معنايى نمى فهمند}.

كافران و رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 12

12 - كافران مجرم ، تنها ، منكر رسالت پيامبراسلام ( ص ) نبودند ، بلكه هر دعوت كننده به خدا را ، ياوه سرا مى دانستند .

ليقولنّ الذين كفروا إن أنتم إلاّ مبطلون

با اين كه خداوند، آورنده معجزه را، تنها پيامبر(ص) معرفى فرموده است (لئن جئتهم) اما آنان در جواب، جمعى را مخاطب قرار مى دهند (إن أنتم. ..) اين حقيقت را حكايت مى كند كه آنان، هر دعوت كننده اى را داراى چنان وصفى مى پندارند.

كافران و سخنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 47 - 1،3،4

1- آگاهى كامل خداوند ، به هدف ها و انگيزه هاى كافران در گوش فرا دادن به كلمات پيامبر ( ص )

نحن أعلم بما يستمعون به

{با} در {بما} براى سببيت است. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: ما به غرض و انگيزه

اى كه كافران به خاطر آن به سخنان پيامبر(ص) گوش فرامى دهند علم داريم.

3- كافران ، به منظور خنثى كردن سخنان پيامبر ( ص ) به نجوا و گفت و گوى سرّى مى پرداختند .

نحن أعلم بما يستمعون به . .. و إذ هم نحوى إذ يقول

{إذ هم نجوى} و إذ يقول الظالمون} بدل {إذ يستمعون إليك} است. با توجه به اين نكته، معناى آيه چنين مى شود: ما آگاهترين هستيم به غرض كافران در گوش فرا دادن به سخنان پيامبر(ص) _ كه تهمت زدن [سحرزدگى] به اوست _ و آگاه هستيم از نجوا و گفت وگوى آنان. چنين بيانى حكايت از آن دارد كه غرض آنها از گوش دادن، تمهيد و آماده شدن براى خنثى سازى سخنان پيامبر(ص) بوده است.

4- خداوند ، با افشاى انگيزه هاى كافران در گوش فرا دادن به سخنان پيامبر ( ص ) ، آنان را مورد تهديد قرار داد .

نحن أعلم . .. و إذ هم نحوى

اعلام اطلاع خداوند از گوش دادن كافران به سخنان پيامبر(ص) و آگاهى از گفت وگوى آنها، براى تهديد و هشدار به آنان است.

كافران و عبادت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 4

4 - ازدحام كافران و مشركان در اطراف پيامبر ( ص ) ، براى مشاهده عبادت و نماز آن حضرت

كادوا يكونون عليه لبدًا

مفسران و اهل لغت، {لِبَد} را به ازدحام معنا كرده و درباره مرجع ضمير فاعلى {كادوا} و {يكونون} دو نظر ارائه داده اند. برخى آن را مشركان و كافران مكه و برخى ديگر آن را مؤمنان جن دانسته

اند كه براى استماع قرآن كريم در اطراف پيامبر(ص) ازدحام مى كردند. برداشت ياد شده، مبتنى بر نظر نخست است.

كافران و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 4

4 _ اتهام سحر، وسيله اى براى مبارزه كافران با رسالت پيامبر(ص) و آيات الهى

لقال الذين كفروا إن هذا إلا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 3

3 _ گريز كفرپيشگان بهانه جو از ايمان به پيامبر(ص)، با درخواست معجزاتى غيرعملى

و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 10 - 5

5 _ استهزاى كفار نسبت به پيامبر اكرم(ص)، با درخواست نزول كتاب ملموس و مشاهده فرشتگان

و لو نزلنا عليك كتبا فى قرطاس فلمسوه . .. و لقد استهزىء برسل من قبلك

يادآورى استهزا شدن انبياى گذشته براى تسلى پيامبر(ص)، پس از بيان بهانه جوييها و توقّعات بيجاى كافران چنين مى نمايد كه همين بهانه جوييها، از مصاديق استهزاگرى كافران در مورد رسولان الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 12

12 _ ناتوانى كافران از مقابله با قرآن و پيامبر اكرم(ص)

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا إن هذا إلا أسطير الأولين

پناه بردن مشركان به جدل و اتهام، گوياى اين است كه هيچ راه منطقى و صحيحى براى مقابله با قرآن و پيامبر(ص) وجود نداشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 26 - 2،7

2 _

پرهيز كافران مكه در صدر اسلام از گوش فرادادن به قرآن و سخنان آسمانى پيامبر(ص)

و ينئون عنه

{نَأَىَ} به معنى دور شدن است و {ينئون عنه} يعنى مشركان از قرآن و وحى دورى مى گزينند.

7 _ ترفندهاى كافران براى مبارزه با قرآن و پيامبر(ص)، بى ثمر و موجب هلاكت خود آن ها مى شود.

و هم ينهون عنه و ينئون عنه و إن يهلكون إلا أنفسهم

صدر آيه بيان مبارزه كافران با اسلام و قرآن است. لذا جمله {إن يهلكون} مى تواند ناظر به اين نكته باشد كه سرانجام اين مبارزه شكست و هلاكت خود آنان است، نه قرآن و اسلام.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 33 - 3،5،9

3 _ پيامبر اكرم(ص) مورد تكذيب و زخم زبان و آزار كافران بود.

قد نعلم إنه ليحزنك الذى يقولون

5 _ انكار آيات الهى هدف اصلى كافران از تكذيب پيامبر اكرم(ص)

فإنهم لا يكذبكونك و لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون

9 _ لجاجت كفار و مقابله آنها به پيامبر اكرم(ص) در عين آگاهى از حقانيت آن حضرت

فإنهم لا يكذبكونك و لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 184 - 1،2

1 _ كفرپيشگان عصر بعثت ، پيامبر ( ص ) را به سبب دعوت به توحيد و معاد ، فردى مجنون مى پنداشتند .

أو لم يتفكروا ما بصاحبهم من جنة

{جنة} به معناى ديوانگى است. به دليل آيات بعد كه مسأله قيامت و توحيد مطرح شده است، مى توان گفت اين دو مسأله در بين معارف الهى بيشترين نقش را در متهم كردن پيامبر(ص) به

جنون داشته است.

2 _ خداوند كفرپيشگان را به تفكر در ادعاى ناصوابشان ( مجنون پنداشتن پيامبر ) فراخواند .

أو لم يتفكروا ما بصاحبهم من جنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 30 - 1،2

1 _ خداوند با برنامه هاى خويش ، مكر كافران عليه پيامبر ( ص ) را نافرجام ساخت .

إذ يمكر . .. و يمكر اللّه و اللّه خير المكرين

2 _ توطئه گرى هاى كافران مكه عليه پيامبر ( ص ) و نجات وى از آن توطئه ها با برنامه هاى الهى ، امرى شايسته و بايسته به ياد داشتن

إذ يمكر بك الذين كفروا . .. و اللّه خير المكرين

{إذ يمكر . .. } عطف بر {إذ أنتم قليل ... } در آيه 26 است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 7

7 _ موضعگيرى خصمانه كافران و مشركان در قبال پيامبر ، على رغم اعتقادشان به خدا

و إذ قالوا اللّهم إن كان هذا هو الحق من عندك فأمطر علينا حجارة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 59 - 3

3 _ كافران هرگز با نقض پيمان و خيانت به رسول اكرم ( ص ) نخواهند توانست بر پيامبر ( ص ) پيشى گيرند و وى را از ادامه رسالت ناتوان سازند .

و إما تخافن من قوم خيانة . .. و لايحسبن الذين كفروا سبقوا إنهم لايعجزون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مفعول {سبقوا} و {لايعجزون} پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

هود - 11 - 8 - 4

4_ كفرپيشگان ، تأخير عذاب را نشانه بى پايه بودن تهديد هاى پيامبر دانسته و آنها را به استهزا مى گيرند .

ل_ئن أخّرنا . .. ليقولنّ ما يحبسه

استفهام در جمله {ما يحبسه} به قرينه {ماكانوا به يستهزءون} به داعى استهزا و تمسخر ايراد شده است. بنابراين {ليقولنّ ...;}; يعنى ، از سر استهزا و تمسخر مى پرسند: چه چيز مانع نزول آن عذاب و تحقق تهديدها شده است؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 12

12_ كفرورزى مردم عصر بعثت و مخالفتشان با پيامبر ( ص ) و قرآن ، عامل روى آوردن مصيبت هاى سخت و كوبنده بر آنان

و لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة أو تحلّ قريبًا من دارهم

برداشت فوق با توجه به حرف {باء} در {بما صنعوا} _ كه به معناى سببيت است _ استفاده مى شود. مراد از {ما صنعوا} به قرينه آيات گذشته ، انكار قرآن، مخالفت با رسالت پيامبر(ص) و مانند آن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 1

1 _ كافران ، منكر نزول وحى بر پيامبر ( ص ) بودند و قرآن را دروغ و ساخته و پرداخته او مى دانستند .

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 11

11 - استفاده كافران از شعر ، در هجو ارزش هاى الهى و پيامبر ( ص )

و ذكروا اللّه كثيرًا و انتصروا من بعد

ما ظلموا

قيدهاى {ذكروا اللّه كثيراً} و {انتصروا من بعد ما ظلموا} مى تواند نشانگر اين باشد كه شاعران جاهلى، ارزش هاى الهى و شخص پيامبر(ص) و مسلمانان را هجو مى كردند و خداوند ضمن تشويق شاعران مسلمان به تبليغ ارزش هاى الهى (و ذكروا اللّه كثيراً)، مقابله به مثل را نيز براى آنان تجويز كرده است (وانتصروا من بعد ما ظلموا).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 1،7،12

1 - پيامبر ( ص ) به صبر در برابر تبليغات سوء كافران ، موظف بود .

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

متعلق صبر، محذوف است كه به قرينه {و لئن جئتهم بأية ليقولنّ الذين كفروا. ..} مى تواند بر خوردهاى ايذايى و تبليغاتى سوء كافران باشد.

7 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را براى حفظ اقتدار روحى خويش و راه ندادن هيچ گونه اضطرابى به خود ، در برابر تبليغات كافران ، فرمان داده است .

إن أنتم إلاّ مبطلون. .. فاصبر... و لايستخفّنّك الذين لايوقنون

12 - امكان آسيب پذيرى روحى پيامبر ( ص ) در برابر تبليغات و اذيت هاى كافران

و لايستخفّنّك الذين لايوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 1 - 6

6 - كافران و منافقان ، در صدد بودند تا پيامبر ( ص ) را از اهداف خود باز دارند و كارى كنند تا آن حضرت ، خواسته هايشان را قبول كند .

و لاتطع الك_فرين و المن_فقين

دستور صريح به پيامبر(ص) مبنى بر اطاعت نكردن از كافران و منافقان و تأكيد بر آن در آيه بعد، اين نكته را

مى رساند كه گروه هاى ياد شده، در صدد بودند تا نظر آن حضرت را به سوى خود جلب كنند. لازم به ذكر است كه قضيه اى كه درباره سبب نزول آيه وارد شده، برداشت بالا را تقويت مى كند. سبب نزول آيه، اين است كه سران مشركان از پيامبر(ص) خواستند تا او شفيع بودن بت ها را بپذيرد و اعلام كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 4 - 2

2 - دفاع خداوند ، از شخصيت پيامبر ( ص ) در مقابل نارواگويى هاى كافران

ما جعل اللّه لرجل من قلبين فى جوفه

اين آيه در سياق آيات مربوط به پيامبر(ص) قرار دارد و مى تواند با آن آيات، ربط معنوى داشته باشد. در شأن نزول آيه آورده شده است كه كسى مدّعىِ داشتن دو قلب بود و با آن، خود را از پيامبر(ص) برتر مى دانست. خداوند، با نفى سخن او برترى ديگران را از پيامبر(ص) نفى و از آن حضرت دفاع كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 37 - 1

1 - اجتماع كافران در اطراف پيامبر ( ص ) ، از هر سو و در قالب دسته هاى پراكنده بود .

مهطعين . عن اليمين و عن الشمال عزين

{عزين} (جمع {عزة}) به معناى گروه هاى پراكنده است0 و {يمين و شمال} در اين آيه، كنايه از احاطه همه جانبه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 24 - 8

8 - تلاش گناه پيشگان و ناسپاسان كافر ، براى نفوذ

و تأثيرگذارى در پيامبر ( ص )

فاصبر . .. و لاتطع منهم ءاثمًا أو كفورًا

هشدار خداوند به پيامبر(ص)، مبنى بر اطاعت نكردن از گناه پيشگان و ناسپاسان و فرمان به صبر و شكيبايى در امر رسالت، مى رساند كه اين گروه ها، درصدد تأثيرگذارى بر اراده پيامبر(ص) بودند.

كافران و معجزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 8

8 - در صورت اقامه معجزه اى هر چند عظيم ، از سوى پيامبر ( ص ) كافران ، آن را باطل تلقّى مى كردند .

و لئن جئتهم بأية ليقولنّ الذين كفروا إن أنتم إلاّ مبطلون

از اين كه در ابتدا فرموده است: {در قرآن از هرگونه مثلى زده ايم} و سپس مى فرمايد: {اگر آيه اى بياورى} مى تواند قرينه باشد بر اين كه مراد از از {آيه} معجزه است و نه آيه قرآن.

كافران و نماز محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 4

4 - ازدحام كافران و مشركان در اطراف پيامبر ( ص ) ، براى مشاهده عبادت و نماز آن حضرت

كادوا يكونون عليه لبدًا

مفسران و اهل لغت، {لِبَد} را به ازدحام معنا كرده و درباره مرجع ضمير فاعلى {كادوا} و {يكونون} دو نظر ارائه داده اند. برخى آن را مشركان و كافران مكه و برخى ديگر آن را مؤمنان جن دانسته اند كه براى استماع قرآن كريم در اطراف پيامبر(ص) ازدحام مى كردند. برداشت ياد شده، مبتنى بر نظر نخست است.

كتاب آسمانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

يوسف - 12 - 2 - 2

2_ قرآن ، نام كتاب نازل شده بر پيامبر ( ص )

إنا أنزلن_ه قرء نًا عربيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 7

7_ قرآن ، نام كتاب آسمانى پيامبر ( ص )

بما أوحينا إليك هذا القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 2

2_ قرآن كتاب نازل شده بر پيامبر ( ص )

بما أُنزل إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 113 - 4

4 - قرآن ، نام كتاب نازل شده بر پيامبر ( ص )

أنزلن_ه قرءانًا عربيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 31 - 2

2 - قرآن ، كتاب آسمانى و وحى الهى به پيامبر ( ص )

و الذى أوحينا إليك من الكت_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 28 - 1

1 - قرآن ، نام كتاب نازل شده بر پيامبر اسلام ( ص )

قرءانًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 33 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، آورنده كتاب آسمانى قرآن و دين الهى و تصديق كننده و مؤمن به آن بود .

و الذى جاء بالصدق و صدّق به

در اين كه {الذى} در دو جمله { جاء بالصدق و صدّق به} چيست، چند احتمال وجود دارد: 1_ مقصود در هر دو جمله يك شخص و آن پيامبراسلام(ص) است. 2_ مراد پيامبران الهى مى

باشد و {الذى} _ هرچند به صيغه مفرد است _ ولى به قرينه اين كه با صيغه جمع (أُول_ئك هم المتّقون) بدان اشاره گشته، از آن جنس اراده شده است. 3_ مقصود از {الذى} در جمله دوم (و صدّق به) بر مبناى احتمال نخست، پيروان پيامبراسلام(ص) و بر مبناى احتمال دوم، پيروان پيامبران الهى است. گفتنى است برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 77 - 1

1 - { قرآن } ، نام كتاب آسمانى پيامبراسلام

إنّه لقرءان كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 23 - 4

4 - قرآن ، نام كتاب آسمانى پيامبراسلام ( ص )

إنّا نحن نزّلنا عليك القرءان تنزيلاً

كتاب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 23 - 1

1 - قرآن كتابى است كه خداوند ، آن را بر پيامبر خويش نازل كرده است .

مما نزلنا على عبدنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 82 - 4

4 _ قرآن ، نام كتاب آسمانى پيامبر ( ص )

افلا يتدبّرون القران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 10

10 _ پيامبر ( ص ) ، فرستاده خدا همراه با كتابى روشن و روشنگر

قد جاءكم من اللّه نور و كتب مبين

بنابر اينكه مراد از {نور}، پيامبر(ص) باشد، عطف كتاب بر آن مؤيد اين معناست. چون قانون اوّلى در عطف، تغاير متعاطفين است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 48 - 1

1 _ قرآن ، كتابى فرو فرستاده شده از جانب خداوند بر پيامبر ( ص )

و انزلنا إليك الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 8

8 _ حضرت محمّد(ص)، داراى كتاب و مقام حكم و قضاوت و نبوت از جانب خداوند است.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة فإن يكفر بها هؤلاء

گر چه در اين آيه نام حضرت محمّد(ص) به صراحت نيامده، ولى ياد انبياى گذشته و اشاره به مقامات آنان و همچنين سخن از كفر مردم مكه، با لطافتى تمام، اشاره به اين دارد كه خداوند همان مقامات را به حضرت محمّد(ص) نيز عطا كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 37 - 3

3 _ قرآن ، نام كتاب آسمانى پيامبر اسلام ( ص ) است .

و ما كان هذا القرءان أن يفترى من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 2

2- قرآن ، كتابى است كه از جانب خداوند بر پيامبر ( ص ) نازل شده است .

كت_ب أنزلن_ه إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 3

3- خداوند ، در راستاى دادن بينات و كتاب به انبيا ، قرآن كريم را به پيامبراكرم ( ص ) اعطا فرمود .

بالبيّن_ت و الزبر و أنزلنا إليك الذكر

كتمان حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام -

6 - 20 - 7،12

7 _ اهل كتاب، مورد توبيخ خداوند به جهت كتمان حقانيت پيامبر(ص) و ايمان نياوردن به او

الذين ءاتينهم الكتب . .. الذين خسروا أنفسهم فهم لا يؤمنون

12 _ كتمان كنندگان حقانيت پيامبر(ص) از اهل كتاب، ايمان نخواهند آورد.

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه . .. فهم لا يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 5

5 _ كتمان حقانيت پيامبر اكرم(ص)، مصداق بارز تكذيب آيات الهى و از بزرگترين ظلمهاست.

الذين ءاتينهم الكتب . .. و من أظلم ممن افترى على اللّه كذبا أو كذب بايته

در آيه قبل سخن از تكذيب پيامبر(ص) بود و اين آيه در مقام هشدار به تكذيب كنندگان آن حضرت است. چرا كه وى مصداقى روشن براى آيات الهى است.

كثرت اشتغالات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 7 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، داراى اشتغالات فراوان و تلاش گسترده در روز

إنّ لك فى النهار سبحًا طويلاً

كرامت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 85 - 11

11- پيامبر ( ص ) وظيفه دار عفو كريمانه و گذشت شايسته از كافران و مشركان و ناديده گرفتن اذيت و آزار آنان بود .

فاصفح الصفح الجميل

{صفح} به معناى عفو بدون ملامت كردن و به رخ كشيدن است كه از آن مى توان گذشت كريمانه و بزرگوارانه برداشت كرد.

كفر به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 11،15

11 - يهوديان على رغم مطابق

يافتن ويژگى هاى كتاب و پيامبر موعود ، بر قرآن و رسول اكرم ( ص ) ، به آن كافر شدند .

فلما جاءهم ما عرفوا كفروا به

15 - از امام صادق ( ع ) درباره سخن خداوند عز و جل ( و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا ) روايت شده كه فرموده اند : { كانت اليهود تجد فى كتاب ها ان مهاجر محمد ( ص ) مابين عير و اُحد فخرجوا يطلبون الموضع . . . فاتخذوا بأرض المدينة الأموال فلما كثرت أموالهم بلغ تبع فغزاهم . . . فخلّف حييّن الأوس و الخزرج . . . و كانت اليهود تقول لهم : أما لو قد بعث محمد ليخرجنكم من ديارنا و اموالنا فلما بعث اللّه عز و جل محمداً آمنت به الأنصار و كفرت به اليهود و هو قول اللّه عز و جل : و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا فلما جاءهم ما عرفوا كفروا به فلعنة اللّه على الكافرين ;

يهود در كتابهاى آسمانى خود خوانده بودند كه محل هجرت محمد(ص) بين كوه عير و كوه احد است لذا براى يافتن آن محل از جايگاه خود خارج گرديدند . .. پس در مدينه ساكن شدند و اموالى فراوان به دست آوردند. چون اين خبر به {تُبَّع} رسيد با آنان جنگ كرد ... پس دو طايفه اوس و خزرج را به جا گذاشت ... و يهود به آنان (اوس و خزرج) مى گفتند: اگر محمد(ص) مبعوث شود، شما را از خانه هاى ما و اموالمان بيرون مى كند. پس چون خداوند پيامبر را مبعوث كرد، انصار (اوس و خزرج) ايمان

آوردند و يهود به آن حضرت كافر گشتند و اين سخن خداوند است كه: آنان (يهوديان) قبل از بعثت محمد(ص) وعده پيروز شدن بر كافران را مى دادند; پس وقتى كتابى كه آن را (از قبل) مى شناختند نزد آنان آمد به آن كافر شدند; پس لعنت خدا بر كافران باد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 100 - 11

11 - بسيارى از يهوديان به قرآن و پيامبر ( ص ) ، ايمان نخواهند آورد .

بل اكثرهم لايؤمنون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: متعلق {لايؤمنون}، به دليل آيه قبل، قرآن و پيامبر اسلام باشد. مضارع بودن فعل {لايؤمنون} اين احتمال را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 57 - 12

12 _ كفر ( انكار پيامبر ) ، ظلم است و كافران ، ظالم هستند .

فاما الذين كفروا . .. و اللّه لا يحبّ الظالمين

بنابراينكه جمله {و اللّه لا يحب الظالمين}، تعليل براى كيفر كافران باشد; يعنى چون كافران ظالم هستند، مستحق كيفرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 70 - 1

1 _ كفر آگاهانه عالمان اهل كتاب به آيات خداوند ( قرآن و پيامبر ( ص ) ) و توبيخ آنان از سوى خداوند

يا اهل الكتاب لم تكفرون بايات اللّه و انتم تشهدون

با توجّه به آيات قبل و بعد كه درباره محاجّه، كتمان و درآميختن حق به باطل است، استفاده مى شود كه مقصود از اهل كتاب، عالمان آنان هستند.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 82 - 2

2 _ كسانى كه به پيامبر ( ص ) ايمان نياورند و يا حضرتش را يارى نكنند ، فاسق هستند .

لتؤمننّ به و لتنصرنّه . .. فمن تولّى بعد ذلك فاولئك هم الفاسقون

در صورتى كه مراد از {رسول} در آيه قبل، پيامبر اكرم (ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 42 - 6

6 _ عصيان از فرمان هاى پيامبر ( ص ) ، كفر به آن حضرت است .

يومئذ يودّ الذين كفروا و عصوا الرسول

چنانچه {الرسول}، مفعول {كفروا} گرفته شود، به نظر مى رسد جمله {عصوا}، بيان و تفسير انكار رسالت باشد; يعنى انكار پيامبر (ص) در عمل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 55 - 3

3 _ ايمان نياوردن برخى از اهل كتاب ( يهود ) به پيامبر ( ص ) و اخلالگرى آنان در راه تحقق اسلام

و منهم من صدّ عنه

{صدّ} در برداشت فوق به معناى متعدى آن، يعنى بازداشتن و منع كردن گرفته شده است و لذا از آن به اخلالگرى تعبير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 150 - 5

5 _ اهل كتاب با انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، در حقيقت به خدا و تمامى پيامبران و پيامبر خويش كافرند .

إنّ الذين يكفرون . .. و يقولون نؤمن ببعض و نكفر ببعض ... أولئك هم الكفرون

بنا به گفته مفسران و به دليل آيات بعد، مراد از {الذين يكفرون . ..}، اهل

كتاب هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 21

21 _ بسيارى از يهود ، هرگز به پيامبر اسلام ( ص ) ايمان نخواهند آورد .

فلايؤمنون إلاّ قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 13

13 _ كافران به رسالت پيامبر ( ص ) مورد تهديد خداوند

و إن تكفروا فان للّه ما فى السموت و الارض

جمله {فان للّه . ..} كه بيانگر سلطنت خداوند بر هستى است مى تواند به منظور تهديد منكران رسالت پيامبر(ص) ايراد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 175 - 13

13 _ كافران به خدا ، قرآن و پيامبر ( ص ) محروم از رحمت و فضل و هدايت خاص خداوند

فاما الذين ءامنوا باللّه و اعتصموا به . .. صرطاً مستقيماً

معادل {اما}ى تفصيليه حذف شده و جمله موجود {فاما الذين ءامنوا . ..} بيانگر آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 - 10

10 _ فسق بنى اسرائيل عامل ايمان نياوردن به خدا ، پيامبر ( ص ) و وحى الهى

و لو كانوا يؤمنون . .. و لكن كثيراً منهم فسقون

جمله {و لكن . ..} بيانگر علت عدم ايمان بنى اسرائيل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 3

3 _ كفر به خداوند ، قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) فاقد هرگونه دليل

و ما لنا لانؤمن باللّه وما جاءنا من الحق

استفهام در جمله

{ما لنا . ..} استفهام انكارى است يعنى براى ما هيچگونه عذر و دليلى وجود ندارد كه از ايمان به خداوند يكتا و پذيرش اسلام رويگردان باشيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 3

3 _ گريز كفرپيشگان بهانه جو از ايمان به پيامبر(ص)، با درخواست معجزاتى غيرعملى

و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 5

5 _ كفر اهل كتاب به پيامبر(ص) و اسلام، بهانه مشركان صدر اسلام براى گريز از ايمان

لتشهدون أن مع اللّه ءالهة أخرى . .. الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه

روى اصلى سخن در اين آيه با مشركان و علل ايمان نياوردن آنان است. مطرح كردن اهل كتاب مى تواند براى پاسخگويى به سؤالى باشد كه براى مشركان مطرح بوده و آن اينكه اگر پيامبر(ص) حق است، چرا اهل كتاب _ كه آنان نيز دين آسمانى دارند _ به او ايمان نياورده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 2

2 _ نازل نشدن معجزه ويژه و دلخواه مشركان، بهانه كفرورزى آنان به رسالت پيامبر(ص)

و قالوا لو لا نزل عليه ءاية من ربه

درخواست معجزه از پيامبر(ص)، على رغم ارائه معجزات از سوى آن حضرت، حاكى است كه آنان خواهان معجزه ويژه و دلخواه خود بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 9

9 _ مشركان مكه به پيامبر(ص) و انبياى پيشين كفر مىورزيدند.

أولئك الذين ءاتينهم . .. فإن يكفر بها هؤلاء

{هؤلاء} اشاره

به مشركان مكه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 6

6 _ مشركان مكه با وجود ايمان نياوردن به پيامبر(ص) با معجزات ارائه شده، مجدداً خواهان معجزات ديگرى از پيامبر(ص) بودند.

و أقسموا . .. لئن جاءتهم ءاية ... إذا جاءت لايؤمنون ... كما لم يؤمنوا به أول مرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 54 - 3

3 _ متخلفان از جنگ تبوك ، به ظاهر مسلمان ولى در باطن كافر به خدا و رسول او بودند .

و ما منعهم أن تقبل منهم نفقتهم إلا أنهم كفروا باللّه و برسوله

روى سخن در اين بخش از آيات با كسانى است كه از شركت در جنگ تبوك سرباز زده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 6

6 _ منافقان ، كافر به خدا و پيامبر ( ص )

ذلك بأنهم كفروا باللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 12

12 _ نفاق و تخلف از فرمان پيامبر ( ص ) ، كفر به خدا و رسول خداست .

فرح المخلفون . .. إنهم كفروا باللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 27 - 7

7_ گرايش نداشتن آدمى به خدا ، زمينه ساز مشيّت الهى به گمراه ساختن او و هدايت نكردنش به توحيد و رسالت پيامبر ( ص )

إن الله يضل من يشاء و يهدى إليه من أناب

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 12

12_ كفرورزى مردم عصر بعثت و مخالفتشان با پيامبر ( ص ) و قرآن ، عامل روى آوردن مصيبت هاى سخت و كوبنده بر آنان

و لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة أو تحلّ قريبًا من دارهم

برداشت فوق با توجه به حرف {باء} در {بما صنعوا} _ كه به معناى سببيت است _ استفاده مى شود. مراد از {ما صنعوا} به قرينه آيات گذشته ، انكار قرآن، مخالفت با رسالت پيامبر(ص) و مانند آن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 13 - 2

2 - تخلف از دعوت پيامبر ( ص ) به بهانه هاى واهى ، در حكم كفر به خداو رسول او *

سيقول لك المخلّفون . .. و من لم يؤمن ... فإنّا أعتدنا للك_فرين سعيرًا

روى سخن آيه شريفه، مى تواند متوجه به باديه نشينانى باشد كه از دعوت پيامبر(ص) تخلّف كردند و اشتغال به اموال و خانواده را بهانه قرار دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 23 - 6

6 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { إلاّ من تولّى و كفر } يريد من لم يتعظ و لم يصدّقك و جحد ربوبيتى و كفر نعمتى . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {إلاّ من تولّى و كفر} روايت شده است: مقصود كسى است كه موعظه نمى پذيرد و تو را [اى محمد] تصديق نمى كند و پروردگارى مرا منكر است و نعمت من را كفران

مى كند. ..}.

كفر دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 9 - 3

3 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) در قبال كفر و حق ستيزى دشمنان

كذّبت قبلهم قوم نوح

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ضمير {قبلهم} به كافران عصر پيامبر بازمى گردد و در آيات پيشين نيز افعال {إن يروا. ..} و {كذّبوا} و {اتّبعوا} نظر به ايشان دارد.

كفر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 88 - 2

2 _ لعنت دائمى و عذاب تخفيف ناپذير ، كيفر يهود و نصارا ، بجهت كفر آگاهانه آنان به پيامبر ( ص )

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. خالدين فيها لا يخفّف عنهم العذاب

بنابراينكه {قوما كفروا} شامل يهود و نصارا نيز باشد.

كفر مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 20

20 - يهوديان منكر رسالت پيامبر ( ص ) ، از زمره كافرانند و به عذابى خفت آور گرفتار خواهند شد .

و للكفرين عذاب مهين

كفرستيزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 1 - 2

2 - گروهى از كافران در عصر پيامبر ( ص ) ، بى خبر از موضع قاطع آن حضرت در برابر كفر و اميدوار به تنزل او در برابر شرك

قل ي_أيّها الك_فرون

ادامه سوره، قرينه است بر اين كه مراد از {الكافرون}، همه كافران نيستند; بلكه تنها آن گروه مخاطب اند كه اميدى به ايمان آنان نمى رفت.

سخن گفتن با آنان در اين باره _ كه پيامبر(ص) اهل سازش نيست _ بيانگر آن است كه آنان تسامح و تساهل را براى آن حضرت، امكان پذير مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 2 - 1

1 - رد معبود هاى كافران و امتناع از عبادت آنها در تمام عمر خويش ، خط مشى ارائه شده از سوى پيامبر ( ص ) ، در گفتوگو با كافران

لا أعبد ما تعبدون

كلمات القا شده به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 124 - 29

29 - از على ( ع ) روايت شده كه از رسول خدا ( ص ) شنيدم كه مى فرمود : { ان جبرئيل أتى إلىّ بسبع كلمات ، و هى التى قال اللّه تعالى : { و إذ ابتلى إبراهيم ربه بكلمات فأتمهن } . . . و هى . . . يا اللّه يا رحمان يا رب يا ذالجلال و الاكرام يا نور السماوات و الأرض يا قريب يا مجيب . . . ;

جبرئيل هفت كلمه نزد من آورد و اين همان كلماتى بود كه خداوند درباره ابراهيم(ع) فرموده (و إذ ابتلى إبراهيم ربه كلمات فأتمهن) . .. و آن كلمات ... عبارت بود از: يا اللّه، يا رحمان، يا رب، يا ذالجلال و الاكرام، يا نور السماوات و الأرض، يا قريب، يا مجيب ...}.

كمال محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 11،14

11- پيامبراسلام ( ص ) كامل ترين و متعالى

ترين انسان در طول تاريخ بشر

و جئنابك شهيدًا على ه_ؤلاء

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {ه_ؤلاء} اشاره به {شهيداً}; يعنى، گواهان هر امت داشته باشد كه در اين صورت پيامبراسلام(ص) تنها انسانى است كه بر همه انسانهاى طول تاريخ و گواهان آنان شرافت و برترى دارد.

14- پيامبر ( ص ) ، شايسته ترين انسان و قرآن كامل ترين برنامه براى رشد و هدايت آدميان است .

و جئنابك شهيدًا على ه_ؤلاء و نزّلنا عليك الكت_ب تبي_نًا لكلّ شىء و هدًى

با توجه به ارتباط دو بخش آيه; يعنى، {و جئنا بك شهيدا . ..} با {و نزّلنا عليك ...} و نيز بنابر اينكه {شهيداً} را به معناى الگو بدانيم و شهادت را شهادت عملى به شمار آوريم، برداشت فوق را مى توان به دست آورد.

كنيزان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 9

9 - كنيزهايى كه از طريق فىء عايد پيامبر ( ص ) شده بود ، براى آن حضرت حلال بود .

إنّا أحللنا لك . .. ملكت يمينك ممّا أفاء اللّه عليك

كنيزان همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 8

8 - همسران پيامبر ، براى خود ، بردگانى داشته اند .

و لا ما ملكت أيم_نهنّ

كودكى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 6 - 1،6،7

1 - پيامبر ( ص ) ، از از آغاز تولّد يتيم بود .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

استفهام {ألم يجدك يتمًا} مطلق است و به زمان خاصى اختصاص نيافته است

و كسى كه خداوند او را به طور مطلق يتيم مى يابد، بايد از آغاز تولد با فوت پدر مواجه باشد. فعل {آوى} نيز قرينه است بر اين كه يتيمى پيامبر(ص)، در دورانى بود كه شخص به سرپرست نيازمند است. بنابراين آن حضرت، از آغاز تولّد يتيم بوده است.

6 - خداوند ، با يادآورى الطاف خود در دوران كودكى پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را به عطا هاى آينده خويش اطمينان بخشيد .

و لسوف يعطيك . .. ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

7 - پيامبر ( ص ) از خردسالى ، در پناه خداوند و برخوردار از مراقبت مخصوص او بود .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

فعل {آوى} _ كه مطلق است _ ممكن است به معناى {آواك إلى نفسه} و بيانگر مراقبت مستقيم خداوند، از پيامبر(ص) باشد.

كوردلى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 16

16 _ مؤمنان به پيامبر(ص)، بينا و راه يافته و تكذيب كنندگان او كور و گمراه هستند.

فمن ءامن . .. والذين كذبوا ... قل هل يستوى الأعمى و البصير

چون موضوع آيات اثبات رسالت پيامبر(ص) است، مى توان گفت مراد از {البصير} مؤمنان به آن حضرت و مراد از {الأعمى} تكذيب كنندگان آن حضرت هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 43 - 2

2 _ مردمى كه از نزديك ، اعمال و رفتار پيامبر ( ص ) را نظاره كرده و از او تبعيت نمى كردند ، همانند آن نابينايى اند كه از نعمت بصيرت دل نيز محروم است .

و منهم من ينظر

إليك أفأنت تهدى العمى و لو كانوا لا يبصرون

كيفر اخروى اهانت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 11

11 - خداوند ، به علّت در پيش بودن عذاب اخروى ، منافقان را به خاطر اهانت هايشان به پيامبراكرم ( ص ) عذاب نمى كرد .

و يقولون فى أنفسهم لولا يعذّبنا . .. حسبهم جهنّم

كيفر اخروى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 8 - 7

7 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به تدبير امور آن حضرت و مجازات اخروى مخالفان طغيان گر او ، وعده داد .

ليطغى . .. ربّك

خطاب در {ربّك}; چه ويژه پيامبر(ص) باشد و چه هر مخاطبى را شامل گردد _ كه در نتيجه پيامبر(ص) بارزترين مصداق مورد نظر خواهد بود _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

كيفر اذيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 57 - 7

7 - خداوند ، براى آزاردهندگان خود و پيامبرش ، عذابى خواركننده تدارك ديده است .

إنّ الذين يؤذون اللّه . .. و أعدّ لهم عذابًا مهينًا

كيفر استهزاگران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 96 - 3

3- مشركان استهزاگر پيامبر ( ص ) ، به كيفر شديدى تهديد شدند .

المستهزءين. الذين يجعلون مع الله إل_هًا ءاخر فسوف يعلمون

جمله {فسوف يعلمون} (به زودى خواهند دانست) در مقام تهديد است.

كيفر استهزاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 104 - 14

14 - يهوديانِ كافر به پيامبر ( ص ) و استهزا كننده او ، مستحق عذابى دردناك هستند .

و للكفرين عذاب أليم

كيفر افترا به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 105 - 8

8- افترا بستن بر پيامبر ( ص ) و قرآن ، موجب عذاب دردناك اخروى است .

لهم عذاب أليم . إنما يفترى الكذب الذين لايؤمنون

كيفر انكار رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 54 - 6

6 _ هلاكت كافران در جنگ بدر كيفرى از سوى خداوند به سبب تكذيب آيات الهى و انكار رسالت پيامبر ( ص )

كدأب ءال فرعون . .. فأهلكنهم بذنوبهم

كيفر اهانت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 10

10 - منافقان ، نازل نشدن عذاب الهى به خاطر اهانت هاى آنان به رسول اكرم ( ص ) را دليل عدم رسالت آن حضرت مى پنداشتند .

و يقولون فى أنفسهم لولا يعذّبنا اللّه بما نقول

كيفر تبعيد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 76 - 4

4- تهديد خداوند به هلاكت حتمى و قريب الوقوع مشركان ، در صورت اخراج پيامبر ( ص ) از مكه

و إذًا لايلبثون خل_فك إلاّ قليلاً

كيفر دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 13 - 4

4 _ عذاب شديد الهى ، كيفر ستيزه جويان با خدا و رسول

و من يشاقق

اللّه و رسوله فإن اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 4 - 3

3 - كيفر هاى دنيوى ، ناكافى براى مجازات ستيزكنندگان با خدا و رسول او

و لولا أن كتب اللّه عليهم الجلاء . .. و لهم فى الأخرة عذاب النار . ذلك بأن_ّهم ش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 14 - 6،9

6 - خداوند ، مراقب كردار مخالفان پيامبر ( ص ) و در كمين آنان است .

ألم تر . .. إنّ ربّك لبالمرصاد

9 - تهديد مخالفان پيامبر ( ص ) و سركوب آنان از سوى خداوند ، جلوه ربوبيت او بر پيامبر ( ص ) و در راستاى تدبير امور رسالت آن حضرت است .

ربّك

فعل {رَبَّ}، زمانى به كار مى رود كه شخص اداره كارى را به دست گيرد و به تدبير آن برخيزد (مصباح). بر اين اساس كلمه {ربّ}، به معناى مدبّر است و اضافه آن به ضميرى كه خطاب به رسول اكرم(ص) مى باشد، بيانگر تأثير كار خداوند در شؤون پيامبرى آن حضرت است.

كيفر دشمنى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 1

1 _ دشمنى و مخالفت با رسول خدا ( ص ) ، موجب عذاب جهنم

و من يشاقق الرسول . .. نوله ما تولى و نصله جهنم و ساءت مصيراً

{يشاقق} از ماده {شقق}، به معناى مخالفت كردن و دشمنى نمودن است. (مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42

- 9

9 _ مشركان ، به دليل مقاومت و خيره سرى در برابر دعوت پيامبر ( ص ) ، به عذاب و كيفر الهى تهديد شدند .

و سوف يعلمون حين يرون العذاب من أضلّ سبيلاً

جمله {و سوف يعلمون حين يرون العذاب. ..} براى تهديد مشركان لجوج به عذاب، بيان شده است و اين عذاب هم مى تواند در دنيا باشد (مانند شكست سخت آنان به دست مسلمانان در جنگ بدر) و هم مى تواند عذاب اخروى باشد.

كيفر عصيان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 9

9 - خداوند ، مردم را از پيامد ناگوار و هلاكت بار سرپيچى از فرمان هاى پيامبر ( ص ) بر حذر مى دارد .

فليحذر الذين يخالفون عن أمره أن تصيبهم فتنة أو يصيبهم عذاب أليم

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه ضمير {أمره} به پيامبر(ص) بازگردد و با توجه به آيه قبل كه سخن از فراخوانى پيامبر(ص) براى امر جامع به ميان آورده و نيز مسأله فراخوانى ايشان را مطرح كرده است ظاهر آيه شريفه نيز مطابق همين مبنا مى باشد.

كيفر كافران به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 83 - 6

6_ خداوند ، مشركان و كافران به پيامبر ( ص ) را به كيفر هاى دنيوى و فرو ريختن سنگ هاى عذاب تهديد كرد .

و ما هى من الظ_لمين ببعيد

واقع شدن جمله {و ما هى . ..} پس از مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) (عند ربك) مى تواند قرينه بر اين باشد كه: از مصداقهاى مورد

نظر براى {الظالمين} مشركان و كافران عصر بعثت است.

كيفر كفر به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 6

6 - كفر به پيامبر ( ص ) و اسلام ، موجب گرفتار شدن آدمى به آتش دوزخ و خلود در آن خواهد شد .

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. من كسب سيئة ... هم فيها خلدون

آيه مورد بحث (من كسب . ..) قضيه كلى و كبراى آيات گذشته است و آيات پيشين تعيين كننده صغراى اين قضيه كلى است. بنابراين كفر به پيامبر(ص) و اسلام - كه از جمله {أفتطمعون أن يؤمنوا لكم} (آيه 75) به دست مى آيد - از مصداقهاى {سيئة} است و اصرار بر آن، مصداق {احاطه خطيئه} خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 14

14 - يهوديانِ كافر به پيامبر ( ص ) و استهزا كننده او ، مستحق عذابى دردناك هستند .

و للكفرين عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 13 - 1

1 - شعله هاى گدازنده آتش ، مهيا براى كافران به خدا و رسول او

و من لم يؤمن . .. فإنّا أعتدنا للك_فرين سعيرًا

كيفر مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 17

17 - بى تقوايان و مخالفت كنندگان با پيامبر ( ص ) ، داراى كيفرى شديد

و ما ءاتيكم الرسول فخذوه . .. و اتّقوا اللّه إنّ اللّه شديد العقاب

كيفر مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 49 - 5

5 _ تعيين زمان كيفر تكذيب كنندگان ، تنها در اختيار خداوند است .

و يقولون متى هذا الوعد . .. قل لاأملك ... إلا ما شاء اللّه

كيفر هتك آبروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 14 - 4

4 - هتك حرمت پيامبر ( ص ) ، در پى دارنده عذابى بزرگ

لمسّكم فى ما أفضتم فيه عذاب عظيم

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه موضوع آيه شريفه، ماجراى {افك} است و با حرمت پيامبر(ص) ارتباط دارد كه ناخواسته از سوى مسلمانان، در معرض هتك حرمت قرار گرفته بود.

كيفر همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 30 - 1،7

1 - در صورتى كه همسران پيامبر ، آشكارا كار زشتى انجام دهند ، كيفرشان دوچندان خواهد بود .

ي_نساء النبىّ من يأت منكنّ بف_حشة مبيّنة يض_عف لها العذاب ضعفين

7 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : أجرها مرّتين و العذاب ضعفين كلّ ه_ذا فى الأخرة حيث يكون الأجر يكون العذاب . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: پاداش دو برابر براى زنان پيغمبر، و عذاب دو برابر، هر دو در آخرت است. عذاب، در همان جا است كه پاداش هست}.

كيفيت سلام محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 7

7 _ {سلام عليكم}، هيئت سلام كردن پيامبر(ص) به مؤمنان هنگام روبرو شدن با آنان

و إذا جاءك الذين

يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

كيفيت عبادت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 1

1 - برپا ايستادن پيامبر ( ص ) در آغاز بعثت ، براى عبادت و اقامه نماز به صورت علنى و آشكارا

و أنّه لمّا قام عبد اللّه يدعوه

مقصود از {عبداللّه}، پيامبراسلام(ص) است و مراد از دعا در جمله {يدعوه} نماز و عبادت ويژه مسلمانان مى باشد.

كيفيت لباس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 4 - 5،6،7

5 - { عن رجل من أهل اليمامة . . . قال : قال لى أبوالحسن : إنّ اللّه تعالى قال لنبيّه { و ثيابك فطهّر } و كانت ثِيابُه طاهرةً و إنّما أَمَرَه بالتَّشْمير ;

از مردى از اهل يمامه روايت شده . .. كه گفت: امام كاظم(ع) به من فرمود: خداى تعالى به پيغمبر خود فرموده است: {و ثيابك فطهّر}، در حالى كه جامه هاى وى پاك بوده است. همانا او را به بالا زدن جامه ها امر كرده است}.

6 - { قال أبوعبداللّه ( ع ) . . . و اللّه تعالى يقول : { و ثيابك فطهّر } قال : و ثيابك ارفعها و لاتجرّها . . . ;

امام صادق(ع) فرمود: . .. خداى تعالى مى فرمايد: {و ثيابك فطهّر} [يعنى ]مى فرمايد: جامه هاى خود را بالا بزن و بر روى زمين مكشان...}.

7 - { قيل معناه و ثيابك فقصّر . . . و روى ذلك عن أبى عبداللّه ( ع ) ;

گفته شده كه معناى آن (و ثيابك فطهّر) اين است

كه جامه هاى خود را كوتاه كن و اين معنا از امام صادق(ع) روايت شده است}.

كيفيت نماز محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 1

1 - برپا ايستادن پيامبر ( ص ) در آغاز بعثت ، براى عبادت و اقامه نماز به صورت علنى و آشكارا

و أنّه لمّا قام عبد اللّه يدعوه

مقصود از {عبداللّه}، پيامبراسلام(ص) است و مراد از دعا در جمله {يدعوه} نماز و عبادت ويژه مسلمانان مى باشد.

كيفيت وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 194 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، دريافت كننده وحى بدون دخالت حواس ظاهرى

نزل به الروح الأمين . على قلبك

تعبير {على قلبك} به جاى {عليك} اشاره به كيفيت تلقى قرآن به وسيله پيامبر(ص) دارد;يعنى، آنچه كه قرآن را از روح الامين دريافت مى كرد، قلب و جان پيامبر(ص) بود; بدون مشاركت حواس ظاهرى آن حضرت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 16 - 4

4 - نزول آيات قرآن بر پيامبر ( ص ) ، به تدريج و جمله جمله بود .

لاتحرّك به لسانك لتعجل به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 18 - 3

3 - نزول وحى و آيات قرآن بر پيامبر ( ص ) ، در قالب الفاظ و به شكل قرائت و روخوانى بر ايشان بود .

فإذا قرأن_ه فاتّبع قرءانه

برداشت ياد شده از به كار رفتن واژه {قرائت} استفاده مى شود.

كينه عليه محمد(ص)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 69 - 5

5 - توطئه ها و كينهورزى هاى پنهان و آشكار مشركان عليه پيامبر ( ص )

و ربّك يعلم ما تكنّ صدورهم و ما يعلنون

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه درباره انواع بهانه جويى هاى كافران مى باشد _ مى توان گفت كه مراد آيه بيان مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 4

4 - بغض و كينه عميق منافقان ، نسبت به شخص پيامبر ( ص )

ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ

تعبير {أذلّ} در مورد رسول خدا(ص)، حكايت از دشمنى شديد منافقان نسبت به آن حضرت دارد.

گريه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 5 - 6

6 - { عن على بن الحسين ( ع ) قال : كان رجلٌ موسِرٌ على عهد النبىّ ( ص ) فى دار [ له ] حديقة و له جار له صِبْيَةٌ فكان يتساقط الرُطب عن النخلة فيَشُدُّون صِبْيانُه يأكلون فيأتى الموسر فيُخرِج الرطب من جوف أفواه الصِبْية فشكى الرجل ذلك إلى النبىّ ( ص ) فأقبل وحده إلى الرجل فقال : بِعْنى حديقتك ه_ذه بحديقة فى الجنّة فقال له الموسر : لا أبيعك عاجلاً بآجل فبكى النبىّ ( ص ) و رجع نحو المسجد فلقيه أميرالمؤمنين على بن أبى طالب ( ع ) فقال له : يا رسول اللّه مايبكيك ؟ لا أبكى اللّه عينيك فأخبره خبر الرجل الضعيف و الحديقة فأقبل أميرالمؤمنين حتّى استخرجه من منزله و قال

له ، بِعْنى دارك قال الموسر : بحائطك الحِسْىِ فصفق على يده و دارَ إلى الضعيف فقال له : دُرْ إلى دارك فقد ملكك ها اللّه ربّ العالمين و أقبل أميرالمؤمنين ( ع ) و نزل جبرائيل على النبىّ ( ص ) فقال له : يامحمد إقرء { و الّيل إذا يغشى و النهار إذا تجلّى و ما خلق الذكر و الاُنثى } إلى آخر السورة فقام النبىّ ( ص ) فقبّل بين عينيه ثمّ قال : بأبى أنت قد أنزل اللّه فيك ه_ذه السورة كاملة ;

از امام سجاد(ع) روايت شده كه شخص ثروتمندى در زمان پيامبر(ص) در خانه اى ساكن بود كه [در آن خانه ]باغى بود و براى او همسايه اى بود كه چند كودك خرد سال داشت و هر زمان كه خرماى رسيده از درخت مى افتاد، كودكان مى دويدند كه آن خرما را بخورند. آن مرد ثروتمند مى آمد و خرما را از داخل دهان آن كودكان بيرون مى آورد. آن مرد نزد پيامبر(ص) شكايت كرد. حضرت به تنهايى نزد صاحب خانه رفت و فرمود: باغ خود را در ازاى باغى در بهشت به من بفروش. آن مرد گفت: نقد را به نسيه نمى فروشم. پيغمبر گريست و به طرف مسجد بازگشت پس اميرالمؤمنين على(ع) حضرت را ملاقات كرد و گفت: اى رسول خدا! چه چيز تو را به گريه انداخته است؟ خداوند چشمان تو را گريان نسازد. حضرت داستان آن مرد ضعيف و باغ را به او خبر داد و اميرالمؤمنين(ع) نزد آن مرد رفت و او را از منزل خواست و گفت: خانه ات را به من بفروش. او

گفت: مى فروشم در ازاى بستانت كه هموار و آبگير است. على(ع) دست خود را[ به علامت قبول بيع] بر دست او زد و به سوى آن مرد ضعيف رفت و فرمود: به خانه خود برگرد، پروردگار عالميان آن خانه را به ملك تو درآورد. اميرالمؤمنين برگشت و جبرئيل بر پيامبر(ص) نازل شد و به او گفت: اى محمد! بخوان {و الّيل إذا يغشى...}. پيامبر(ص) برخاست و پيشانى حضرت على(ع) را بوسيد و فرمود: پدرم فداى تو! خداوند اين سوره را كامل درباره تو نازل فرمود}.

گفتار محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 32 - 11

11 _ حجّيّت گفتار و رفتار پيامبر ( ص )

ان كنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى . .. اطيعوا اللّه و الرسول

حجيّت فعل از {اتبعونى}، استنباط مى شود. بنابراينكه مراد از اتباع، اتباع عملى باشد; به قرينه {اطيعوا} كه اتباع از گفتار است.

گفتگو با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 12 - 3،11

3 - ملاقات با پيامبراكرم ( ص ) و گفتوگوى خصوصى با آن حضرت ، براى عموم مسلمانان آزاد بود .

ي_أيّها الذين ءامنوا إذا ن_جيتم الرسول

11 - مؤمنانى كه از توانايى مالى برخوردار نبودند ، مى توانستند بدون دادن { صدقه نجوا } ، با پيامبراكرم ( ص ) گفتوگوى محرمانه كنند .

فإن لم تجدوا فإنّ اللّه غفور رحيم

گفتگو با همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 35

35 - بى پرده و رودررو سخن گفتن با همسران پيامبر

و يا مطالبه كردن چيزى از آنان ، موجب آزار و اذيت آن حضرت مى شد .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. و ما كان لكم أن تؤذوا رسول الل

بنابراين احتمال كه حكم {و ما كان لكم أن تؤذوا. ..} پس از بيان {إذا سألتموهنّ...} به منزله بيان فلسفه حكم باشد كه در قالب نهى بيان شده، نكته بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 1

1 - پدران و پسران و برادران و برادرزادگان و خواهرزادگانِ همسران پيامبر ، مَحرم آنان بوده و اشكالى ندارد كه با آنان ، رودررو سخن بگويند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ و لا

مرجع ضمير {هنّ} در {عليهنّ} واژه {نساء} _ متخذ از آيه پيش _ است و {لا جناح. ..} درصدد استثناى از حكم لزوم سخن گفتن از پشت پرده با همسران پيامبر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 57 - 6

6 - مذاكره كنندگان بى پرده و رو در رو با همسران پيامبر _ كه موجب آزار دادن رسول خدا ( ص ) است _ مشمول لعن خداوندند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب. .. و ما كان لكم أن تؤذوا رسول اللّ

گفتگو در خانه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 11،15

11 - مؤمنان ، نبايد ميهمانى در خانه پيامبر ( ص ) را طولانى مى كردند و

به گفتوگو و مذاكره مى پرداختند .

فإذا طعمتم فانتشروا . .. و لامستئنسين لحديث

15 - ميهمانان پيامبر ( ص ) پس از صرف غذا ، نبايد به انتظار گفت وگو با اهل خانه آن حضرت ، مجلس را طولانى مى كردند .

فانتشروا و لامستئنسين لحديث

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه سرگرم شدن به گفت وگو، مربوط به اهل خانه باشد و نه گفت وگو با هم. لازم به ذكر است كه فراز {و إذا سألتموهنّ...} مؤيد اين برداشت است.

گفتگوى خدا با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 2

2 - اطلاعات دقيق پيامبر ( ص ) از جريان بعثت موسى ( ع ) و سخن گفتن خداوند با وى در طور _ با اين كه خود در آن جا حضور نداشت _ گواهى است روشن بر رسالت الهى آن حضرت .

و ما كنت بجانب الطور إذ نادينا

گفتگوى خوله بنت ثعلبه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 1 - 3،6

3 - زن ظهار شده ، براى يافتن راه چاره به محضر رسول اكرم ( ص ) رسيد و با آن حضرت درباره شوهرش گفتوگو كرد .

قد سمع اللّه قول الّتى تج_دلك فى زوجها

6 - گفتوگوى زن ظهار شده و رسول خدا ( ص ) ، مسأله اى مهم بود و مورد عنايت ويژه خداوند قرار گرفت .

و اللّه يسمع تحاوركما

جمله {و اللّه يسمع تحاوركما} تنها براى بيان اين مطلب نيست كه خداوند گفتوگوى مذبور را مى شنيد; زيرا اين مطلب براى همه مسلمين روشن

بود; بلكه مقصود بيان اهميت مسأله و عنايت خاص خدا به آن است.

گفتگوى زنان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 1 - 4

4 - آزادى زنان براى ملاقات با پيامبراكرم ( ص ) و نيز گفتوگو و در ميان گذاشتن مشكلات خويش با آن حضرت

قد سمع اللّه قول الّتى تج_دلك فى زوجها

گفتگوى زنان با همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 2،3،4

2 - زنان مؤمن ، مجازند كه با همسران پيامبر ، به صورت رو در رو سخن بگويند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. لاجناح عليهنّ فى ... و لانسائه

اضافه {نساء} به ضمير {هنّ} _ كه مرجع آن، نساءالنبىّ _ است اشعار به اين نكته دارد كه زنان منسوب به آنان، يا اقوام شان اند و يا زنانى اند كه نسبت دينى با آنها دارند. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

3 - همسران پيامبر ، مجاز نيستند كه با زن هاى كافر ، بدون پوشش و حجاب به گفتوگو بپردازند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ ...

4 - بر همسران پيامبر ، روا و جايز است كه با زنان خويشان خود ، بدون داشتن حجاب روبه رو شوند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب. .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ ... و

بنابر اين احتمال كه مراد از {نسائهنّ} زنان خويشان همسران پيامبر باشد، نكته بالا قابل استفاده است.

گفتگوى كافران با همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 3

3 - همسران پيامبر ، مجاز نيستند كه با زن هاى كافر ، بدون پوشش و حجاب به گفتوگو بپردازند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ ...

گفتگوى منافقان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 2

2 - آزادى منافقان ، براى ملاقات با رسول خدا ( ص ) و گفتوگوى مستقيم با آن حضرت

إذا جاءك المن_فقون قالوا

گلايه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 88 - 1

1 - خداوند ، آگاه به شكوه پيامبر ( ص ) از قوم حق ناپذير خويش

و قيله ي_ربّ إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون

{قيل}، مصدر براى {قال} و عطف بر {الساعة} است; يعنى، {و عنده علم قيله}.

گمراهى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 34 - 3

3 _ كافران معاند با پيامبر ( ص ) ، در قيامت ، داراى شوم ترين جايگاه و بى راهه ترين مسير خواهند بود .

الذين . .. أُول_ئك شرّ مكانًا و أضلّ سبيلاً

گمراهى مبارزه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 34 - 5

5 _ راه كفر و ستيزه جويى با پيامبر ( ص ) و تعاليم قرآن ، بى راهه ترين راه ها است .

الذين كفروا . .. أُول_ئك شرّ مكانًا و أضلّ سبيلاً

گمراهى مكذّبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 16

16 _ مؤمنان به پيامبر(ص)، بينا و راه يافته و تكذيب كنندگان او كور و گمراه هستند.

فمن ءامن . .. والذين كذبوا ... قل هل يستوى الأعمى و البصير

چون موضوع آيات اثبات رسالت پيامبر(ص) است، مى توان گفت مراد از {البصير} مؤمنان به آن حضرت و مراد از {الأعمى} تكذيب كنندگان آن حضرت هستند.

گناه افترا به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 5

5 - هتك حرمت پيامبر ( ص ) و افترا به حريم آن حضرت ، گناهى بزرگ در پيشگاه خداوند و در پى دارنده فرجامى ناگوار

إذ تلقّونه بألسنتكم . .. و تحسبونه هيّنًا و هو عند اللّه عظيم

گناه افشاى راز محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 12

12 - افشاى راز پيامبر ( ص ) از سوى برخى از همسرانش ، گناه و خطايى بزرگ بود .

فقد صغت قلوبكما و إن تظ_هرا عليه فإنّ اللّه هو موليه . .. و المل_ئكة بعد ذلك ظهي

مطلب ياد شده، از آهنگ هشدارآميز آيه شريفه نسبت به همسران رسول خدا و لحن حمايت گونه آن، به دست مى آيد.

گناه بى احترامى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 8،9

8 - رفتار نامناسب و دور از آداب با پيامبر ( ص ) ، گناهى نيازمند آمرزش الهى است .

لاتقدّموا . .. لاترفعوا أصوتكم ... و لاتجهروا له بالقول ... و لو أنّهم صبروا حتّ

9

- نويد خداوند به باز بودن راه توبه ، براى آنان كه ناآگاهانه حرمت پيامبر ( ص ) را آن گونه كه بايسته بود ، رعايت نكرده اند .

و اللّه غفور رحيم

گناه بى ادبى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 8

8 - رفتار نامناسب و دور از آداب با پيامبر ( ص ) ، گناهى نيازمند آمرزش الهى است .

لاتقدّموا . .. لاترفعوا أصوتكم ... و لاتجهروا له بالقول ... و لو أنّهم صبروا حتّ

گناه عصيان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 11

11 - سرپيچى از فرمان هاى پيامبر ( ص ) ، گناه و حرام است .

فليحذر الذين يخالفون عن أمره أن تصيبهم فتنة أو يصيبهم عذاب أليم

گناه مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 16 - 2

2 - شخص بازدارنده پيامبر ( ص ) از نماز و تكذيب كننده او ، فردى دروغگو و خطاپيشه و گنه كار بود .

ناصية ك_ذبة خاطئة

دروغ گويى و خطاكارى، در حقيقت وصف صاحب {ناصية} است و اتصاف {ناصية} به آن، مجاز و بيانگر اين نكته است كه صاحب آن، به قدرى به دروغ و گناه آلوده بوده، كه گويا اجزاى بدن او، دروغگو و خطاكاراند و آثار اين پليدى ها، در چهره او نمايان است.

گناه ناهيان از نماز محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 16 - 2

2 - شخص بازدارنده پيامبر

( ص ) از نماز و تكذيب كننده او ، فردى دروغگو و خطاپيشه و گنه كار بود .

ناصية ك_ذبة خاطئة

دروغ گويى و خطاكارى، در حقيقت وصف صاحب {ناصية} است و اتصاف {ناصية} به آن، مجاز و بيانگر اين نكته است كه صاحب آن، به قدرى به دروغ و گناه آلوده بوده، كه گويا اجزاى بدن او، دروغگو و خطاكاراند و آثار اين پليدى ها، در چهره او نمايان است.

گناه هتك آبروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 5

5 - هتك حرمت پيامبر ( ص ) و افترا به حريم آن حضرت ، گناهى بزرگ در پيشگاه خداوند و در پى دارنده فرجامى ناگوار

إذ تلقّونه بألسنتكم . .. و تحسبونه هيّنًا و هو عند اللّه عظيم

گناه همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 30 - 1

1 - در صورتى كه همسران پيامبر ، آشكارا كار زشتى انجام دهند ، كيفرشان دوچندان خواهد بود .

ي_نساء النبىّ من يأت منكنّ بف_حشة مبيّنة يض_عف لها العذاب ضعفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 2،12

2 - گناه كارى همسران پيامبر ( ص ) ( حفصه و عايشه ) ، به خاطر افشاى راز آن حضرت

إن تتوبا إلى اللّه

توصيه به توبه، نشانگر ارتكاب گناه است.

12 - افشاى راز پيامبر ( ص ) از سوى برخى از همسرانش ، گناه و خطايى بزرگ بود .

فقد صغت قلوبكما و إن تظ_هرا عليه فإنّ اللّه هو موليه . .. و المل_ئكة

بعد ذلك ظهي

مطلب ياد شده، از آهنگ هشدارآميز آيه شريفه نسبت به همسران رسول خدا و لحن حمايت گونه آن، به دست مى آيد.

گناهكاران و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 24 - 8

8 - تلاش گناه پيشگان و ناسپاسان كافر ، براى نفوذ و تأثيرگذارى در پيامبر ( ص )

فاصبر . .. و لاتطع منهم ءاثمًا أو كفورًا

هشدار خداوند به پيامبر(ص)، مبنى بر اطاعت نكردن از گناه پيشگان و ناسپاسان و فرمان به صبر و شكيبايى در امر رسالت، مى رساند كه اين گروه ها، درصدد تأثيرگذارى بر اراده پيامبر(ص) بودند.

گواهان تنزيه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 2 - 5

5 - حضور هميشگى پيامبر ( ص ) در ميان مردم ، گواه روشنى براى آنان بر مبرّا بودن ساحت آن حضرت از گمراهى و فسادرأى

ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

آوردن وصف {صاحب} (همدم، همنشين) براى پيامبر(ص) و اضافه آن به {كم}، پيامدار اين معنا است كه رسول اكرم(ص) هميشه با شما بوده و اين حضور خود گواهى است بر پاكى و درستى آن حضرت در طول عمرشان.

گواهان حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 1،16

1 _ پيامبر(ص)، مأمور به سؤال از مشركان درباره اينكه برترين گواهى كه مى تواند حقانيت او را تأييد كند كيست؟

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه

16 _ قرآن، گواه خداوند بر حقانيت رسالت پيامبر(ص)

قل اللّه شهيد بينى و بينكم و أوحى إلىّ هذا القرءان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 3

3 _ كتب آسمانى پيشين مشتمل بر گواهى خداوند بر حقانيت پيامبر(ص)

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه . .. الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه

چون در آيه قبل شهادت خداوند مطرح شده و قرآن نيز به عنوان شاهد ذكر گرديده و در پى آن از آشنايى اهل كتاب با پيامبر(ص) سخن رفته است، مى توان دريافت كه اولاً منبع آگاهى آنان كتب آسمانى بوده و ثانياً آن كتب نيز شاهدى بر حقانيت پيامبر(ص) هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 3

3 _ قرآن، بينه و دليل روشن پيامبر(ص) و گواه حقانيت او

قل إنى على بينة من ربى و كذبتم به

بسيارى از مفسران گفته اند كه مراد از بينه و مرجع ضمير {كذبتم به} قرآن است. مفرد آمدن كلمه {بينة} و مذكر آمدن ضمير {به} اين احتمال را تقويت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 24

24_ { سئل أبوالحسن الرضا ( ع ) عن قول الله عزوجل : { أفمن كان على بيّنة من ربه و يتلوه شاهد منه } فقال : أميرالمؤمنين صلوات الله عليه الشاهد على رسول الله ( ص ) ، و رسول الله ( ص ) على بيّنة من ربه ;

از امام رضا(ع) از قول خداى عزوجل {أفمن كان على بيّنة من ربه و يتلوه شاهد منه} سؤال شد، فرمود: أميرالمؤمنين _ كه درود خدا بر او باد _ شاهد بر رسول خداست و رسول الله(ص) بر

حجتى روشن از جانب پروردگار خويش است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 5،9،11،13

5_ خداوند خود گواهى دهنده به حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) و الهى بودن بعثت او

كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

{بالله} فاعل براى {كفى} است و حرف {باء} در آن به اصطلاح زايده و دلالت بر تأكيد انتساب فعل به فاعل دارد. قابل ذكر است كه گواهى هاى خداوند بر رسالت پيامبر(ص) بسيار است و آن آيات گوناگون و متعددى است كه در آنها تصريح شده كه او فرستاده اى از ناحيه خداوند است. و چون قرآن معجزه است و الهى بودن آن براى حق جويان امرى روشن مى باشد، شهادت خداوند به رسالت پيامبر(ص) ثابت مى شود و جمله {كفى بالله ...} برهانى تام خواهد بود.

9_ عالمان و آگاهان به قرآن ، به حقانيّت رسالت پيامبر ( ص ) گواهى مى دهند .

كفى بالله . .. و من عنده علم الكت_ب

11_ شهادت و گواهى عالمان به قرآن ، بر حقانيّت رسالت پيامبر ( ص ) در اثبات آن كافى و تمام است .

كفى بالله . .. و من عنده علم الكت_ب

{من عنده . ..} عطف بر {الله} است و در حقيقت فاعل براى {كفى} مى باشد ; يعنى: {كفى بمن عنده علم الكتاب شهيدًا}.

13_ آگاهان به تورات و انجيل در عصر بعثت بر حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) شهادت مى دادند .

و كفى بالله شهيدًا . .. و من عنده علم الكت_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 52 - 2،8

2

- خداوند ، گواه حقانيت ادعاى نبوت پيامبر ( ص ) است .

قل كفى باللّه بينى و بينكم شهيدًا

آن چه در اين آيه از گواهى خداوند به آن پرداخته شده، مربوط به ادعاى نبوت از جانب پيامبر اكرم(ص) و انكار آن از سوى كافران است. گفتنى است كه در آيات چهارده و شانزده و هجده و بيستوهشت و سىوشش و سىونه و چهلوپنج، بحث رسالت انبيا و از جمله نبوت پيامبر(ص) و نيز تكذيب شدن آن از سوى كافران، مطرح شده است و در اين آيه خداوند، مى فرمايد براى صدق نبوت پيامبر(ص)، گواهى خداوند، كافى است، اگر چه آنان تكذيب كنند.

8 - احاطه علمى خداوند بر موجودات جهان ، دليل كفايت گواهى او براى حقانيت نبوت پيامبر ( ص ) است .

قل كفى باللّه بينى و بينكم شهيدًا يعلم ما فى السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 12

12- خداوند ، والاترين گواه بر حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) و غلبه اسلام بر ساير اديان

هو الذى أرسل رسوله . .. ليظهره على الدين كلّه و كفى باللّه شهيدًا

تعبير {كفى باللّه شهيداً} محتواى اين آيه را تأكيد كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 34 - 6

6 - قرآن ، برهان صدق پيامبر ( ص ) و معجزه او

فليأتوا بحديث مثله إن كانوا ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 6 - 1

1 - گواهى خداوند به حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) و مصون

بودن آن حضرت از هرگونه جنون

بأييّكم المفتون

در {بأييّكم المفتون} چند احتمال وجود دارد: الف) {مفتون} اسم مفعول و {باء} زايده باشد; يعنى، در آينده خواهيد ديد كدام يك از شما گرفتار جنون است. ب) {مفتون} مصدر و {باء} به معناى {فى} باشد; يعنى، خواهيد ديد در كدام يك از شما، جنون وجود دارد. ج) {باء} متعلق به محدوف و {مفتون} اسم مفعول باشد; يعنى، در آينده خواهيد ديد نام مجنون، شايسته كدام يك از شما است.

گواهان رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 79 - 8

8 _ خداوند ، گواهى كافى براى رسالت پيامبر ( ص )

و ارسلناك للنّاس رسولاً و كفى باللّه شهيداً

گواهان صداقت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 7

7 - گواهى أكيد خداوند ، به صدق رسالت پيامبر ( ص )

و اللّه يعلم إنّك لرسوله

گواهان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 2

2- خداوند ، گواه و ناظرى كافى ميان پيامبر ( ص ) و مشركان

كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

گواهان نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 5،27

5 _ خداوند، بزرگترين گواه رسالت پيامبر اكرم(ص) در برابر منكران است.

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه شهيد بينى و بينكم

با توجه به اين حقيقت كه نزاع بين پيامبر(ص) و مشركان، نزاع شخصى نبوده، بلكه اختلاف بر سر درستى ادعاى پيامبر(ص) به نزول وحى بر ايشان بوده است.

27

_ عن أبى جعفر(ع) فى قوله: {قل أى شىء أكبر شهادة قل اللّه شهيد بينى و بينكم} و ذلك ان مشركى أهل مكة قالوا: يا محمّد ما وجد اللّه رسولا يرسله غيرك؟ ما نرى أحداً يصدقك بالذى تقول . .. قتأتينا من يشهد إنك رسول اللّه؟ قال رسول اللّه(ص): {اللّه شهيد بينى و بينكم ... }.

از امام باقر(ع) درباره آيه {قل أى شىء أكبر شهادة . .. } روايت شده است كه مشركان مكه به حضرت محمّد(ص) گفتند: خداوند رسولى غير از تو نيافت كه بفرستد؟ كسى را نمى بينيم درباره آنچه مى گويى تو را تصديق كند ... پس كسى كه به رسالت تو گواهى دهد، براى ما مى آورى؟ رسول خدا(ص) فرمود: خداوند بين من و شما گواه است ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 4

4 _ لجاجت پيشگان، حتى در صورت سخن گفتن مردگان با ايشان و شهادت بر رسالت پيامبر(ص)، ايمان نمى آورند.

و لو أننا . .. و كلمهم الموتى ... ما كانوا ليؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 4

4 _ قرآن ، معجزه جاودان حضرت محمد ( ص ) و گواه صدق نبوت آن حضرت

أم يقولون افتريه قل فأتوا بسورة مثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 5

5_ خداوند خود گواهى دهنده به حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) و الهى بودن بعثت او

كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

{بالله} فاعل براى {كفى} است و حرف {باء} در

آن به اصطلاح زايده و دلالت بر تأكيد انتساب فعل به فاعل دارد. قابل ذكر است كه گواهى هاى خداوند بر رسالت پيامبر(ص) بسيار است و آن آيات گوناگون و متعددى است كه در آنها تصريح شده كه او فرستاده اى از ناحيه خداوند است. و چون قرآن معجزه است و الهى بودن آن براى حق جويان امرى روشن مى باشد، شهادت خداوند به رسالت پيامبر(ص) ثابت مى شود و جمله {كفى بالله ...} برهانى تام خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 52 - 8

8 - احاطه علمى خداوند بر موجودات جهان ، دليل كفايت گواهى او براى حقانيت نبوت پيامبر ( ص ) است .

قل كفى باللّه بينى و بينكم شهيدًا يعلم ما فى السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 7

7 - گواهى أكيد خداوند ، به صدق رسالت پيامبر ( ص )

و اللّه يعلم إنّك لرسوله

گواهى اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 28 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، شاهد و ناظر بر تمامى امت ها در قيامت *

و ترى كلّ أمّة جاثية

برداشت بالا بدان احتمال است كه خطاب {ترى} اختصاص به شخص پيامبر(ص) داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 15 - 1

1 - گواهى پيامبر ( ص ) ، بر تمامى حركات و رفتار هاى امت خويش در قيامت

إنّا أرسلنا إليكم رسولاً ش_هدًا عليكم

گواهى بر

حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 7،16

7 _ گواه طلبى مشركان از پيامبر(ص) در تأييد رسالت آن حضرت*

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه شهيد بينى و بينكم

16 _ قرآن، گواه خداوند بر حقانيت رسالت پيامبر(ص)

قل اللّه شهيد بينى و بينكم و أوحى إلىّ هذا القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 5

5 _ اگر تمامى موجودات دسته دسته برانگيخته شوند و بر حقانيت پيامبر(ص) شهادت دهند، برخى كافران ايمان نمى آورند.

و حشرنا عليهم كل شىء قبلا ما كانوا ليؤمنوا

{قبلا} در اين برداشت جمع {قبيل}، به معنى دسته و صنف گرفته شده است. {و القبيل الجماعة ... من اقوام شتى}. (قاموس اللغة).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 6

6- مشركان مكه ، خواهان حضور يافتن خدا و ملائكه نزد آنان ، براى گواهى دادن به حقانيت پيامبر ( ص )

أو تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

{قبيلاً} به معناى {مقابله} (رو در رو شدن) آمده است و در اين آيه، مى تواند به منظور افاده مطلب فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 12

12 _ مقام علم شهودى و گواهى بر حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) جايگاهى والاتر از ايمان

ربنا ءامنا فاكتبنا مع الشهدين

گواهى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 5،29

5 - مسلمانان ، گواه بر اعمال ساير مردمان

و پيامبر گواه بر اعمال مسلمانان است .

لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيداً

در اينكه مراد از {شهداء} و {شهيد} در آيه شريفه چيست، چند نظر ابراز شده است، از جمله گواهى بر اعمال است; يعنى، امت اسلامى و يا گروهى از آنان اعمال ديگر امتها را مشاهده مى كنند و در قيامت بر آن شهادت مى دهند و پيامبر(ص) نيز ناظر اعمال مسلمانان است و در آخرت بر آن شهادت مى دهد.

29 - رسول خدا ( ص ) فرمود : { يدعى نوح يوم القيامة فيقال له : هل بلغت ؟ فيقول : نعم ، فيدعى قومه فيقال لهم هل بلغكم ؟ فيقولون : ما أتانا من نذير و ما أتانا من أحد ، فيقال لنوح : من يشهد لك ؟ فيقول : محمد ( ص ) و أمته ، فذلك قوله : { و كذلك جعلناكم أمة وسطاً } قال : و الوسط العدل فتدعون فتشهدون له بالبلاغ . . . ;

روز قيامت نوح(ع) دعوت به حضور مى شود و به او گفته مى شود: آيا رسالت خود را ابلاغ كردى؟ مى گويد: آرى پيش قومش دعوت مى شوند و از آنان سؤال مى شود: آيا به شما ]رسالتش[ را ابلاغ كرده است؟ آنان مى گويند: ما را بيم دهنده اى نيامد. پس به نوح گفته مى شود: چه كسى به نفع تو شهادت مى دهد؟ پس وى مى گويد: محمد(ص) و امتش; و اين است سخن خداوند: شما را امت وسط قرار داديم. رسول خدا فرمود: مراد از وسط، عدل است. پس شما (مسلمانان) دعوت مى شويد و به نفع

او شهادت به ابلاغ رسالت مى دهيد ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 41 - 5،6،8،11

5 _ پيامبر ( ص ) ، گواه امت خويش

و جئنا بك على هؤلاء شهيداً

در برداشت فوق، {هؤلاء} اشاره به مسلمانان و امت پيامبر (ص) گرفته شده است.

6 _ خداوند در قيامت ، پيامبر ( ص ) را براى گواهى بر امت خويش فرامى خواند .

و جئنا بك على هؤلاء شهيداً

8 _ پيامبر ( ص ) ، گواهى بر شاهدان امت ها در قيامت

فكيف اذا . .. و جئنا بك على هؤلاء شهيداً

و لذا اسم اشاره با صيغه جمع (هؤلاء) آمده است.

11 _ پيامبر اسلام ( ص ) ، گواه و شاهد بر همه رسولان الهى در روز رستاخيز

فكيف اذا جئنا . .. و جئنا بك على هؤلاء شهيداً

اميرالمؤمنين (ع) پس از تلاوت آيه فوق فرمود: و هو [محمد (ص) ]الشهيد على الشهداء و الشهداء هم الرسل (ع).

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 242، ح 132 ; تفسير برهان، ج 1، ص 370، ح 4.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 42 - 3

3 _ صحنه شهادت پيامبر ( ص ) در قيامت ، موجب شرم و تأسف بى اندازه كافران

و جئنا بك على هؤلاء شهيداً. يومئذ يودّ الذين كفروا ... لو تسوّى بهم الارض

{يومئذ} متعلق به {شهيداً} است. يعنى آن روز كه پيامبر (ص) بر اعمال گواهى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 11،25

11_ پيامبر ( ص ) داراى بصيرتى الهى

بر حقانيت قرآن و برخوردار از شاهدى ربانى بر الهى بودن آن و آگاه به حقايق تورات

أفمن كان على بيّنة من ربه . .. و من قبله كت_ب موسى

برخى از مفسران برآنند كه مصداق بارز و مورد نظر براى {من كان على بيّنة} پيامبر(ص) است. اين گروه جمله {فلاتك ...} را مؤيد اين نظر شمرده اند.

25_ { عن الحسين بن على ( ع ) فى قوله : { و يتلوه شاهد منه } قال : الشاهد هو محمد ( ص ) ;

از امام حسين(ع) روايت شده است كه درباره {و يتلوه شاهد منه} فرمود: شاهد محمد(ص) است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 8،10

8- پيامبر ( ص ) ، ناظر اعمال امت خويش و گواه آنان در قيامت است .

و جئنابك شهيدًا على ه_ؤلاء

برداشت فوق با توجه به دو نكته در آيه است: الف) بنابر اينكه منظور از امت در {فى كلّ أمة} مردم هر عصرى نباشد; بلكه امت هر پيامبرى باشد. ب) {هؤلاء} اشاره باشد به كل امت پيامبر(ص) تا روز قيامت و نه تنها مردم عصر آن حضرت.

10- پيامبراسلام ( ص ) ، شاهد بر همه گواهان طول تاريخ

و جئنابك شهيدًا على ه_ؤلاء

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {ه_ؤلاء} اشاره به {شهيداً}; يعنى، گواهان هر امت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 2

2- فرستاده شدن شياطين براى تحريك و وسوسه كافران از ديد پيامبر ( ص ) مخفى نسيت .

ألم تر أنّا أرسلنا الشي_طين

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 18

18 - مسلمانان ، گواه بر اعمال ساير مردم و پيامبر ( ص ) گواه بر اعمال مسلمانان

ليكون الرسول شهيدًا عليكم و تكونوا شهداء على الناس

در اين كه مراد از {شهيد} و {شهداء} در آيه چيست، نظراتى چند ابراز شده است كه از جمله آنها {گواهى بر اعمال} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 45 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، شاهد و گواهى از سوى خداوند بر اعمال مردم است .

أرسلنك ش_هدًا

متعلق {شاهداً} در آيه، ذكر نشده است و لكن به قرينه {مبشّر} و {نذير} و نيز آيات ديگرى مانند {لتكونوا شهداء على الناس} [2/143] متعلق آن، مردم اند و چون اعمال آنان مورد بازخواست قرار خواهند گرفت، مراد از گواهى بر مردم هم مى تواند گواهى بر اعمال آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 37 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، تأييد كننده رسولان الهى پيشين و گواه بر درستى تعاليم آنان

و صدّق المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 8 - 1،2،3،4

1 - پيامبر ( ص ) ، فرستاده الهى براى گواهى بر خلق و بشارت و انذار آنان

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا و مبشّرًا و نذيرًا

2 - گواه بودن بر اعمال خلق و تبشير و انذار آنان ، از وظايف مهم پيامبر اسلام

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا مبشّرًا و نذيرًا

اهميت وظايف ياد شده، از تخصيص يافتن به ذكر استفاده مى شود.

3 - پيامبر

( ص ) ، شهادت دهنده و تأكيدكننده بر درستى ادراكات عقلى و گرايش فطرى انسان *

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا و مبشّرًا

برداشت بالا بدان احتمال است كه منظور از {شاهداً}، شهادت دادن به درستى ازرش هايى باشد كه انسان با عقل و فطرت آن را درك كرده يا مى تواند درك كند. قرينه بر درستى اين احتمال، تقدم {شاهداً} بر {مبشّراً و نذيراً} است; چه اين كه اول بايد ارزش تبيين گردد; سپس بر اجراى آن تأكيد شود.

4- پيامبر ( ص ) ، گواه و ناظر بر اعمال امت خويش در طول تاريخ

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا

در صورتى كه مراد از {شاهداً} شهادت بر اعمال امت در قيامت باشد، از مطلق آمدن {شاهداً} گواهى و نظارت آن حضرت بر تمام اعمال امت استفاده مى شود.

لباس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 1 - 1

1 - نزول وحى بر پيامبر ( ص ) ، به هنگامى كه آن حضرت جامه اى به خود پيچيده بود .

ي_أيّها المزّمّل

{تزمُّل} (مصدر {مزّمّل}) به معناى پيچيدن جامه و پارچه اى بر خويشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 1 - 1

1 - نزول وحى بر پيامبر ( ص ) ، به هنگامى كه آن حضرت رِدا بر خود پيچيده بود .

ي_أيّها المدّثّر

{دثار}، به معناى لباس رويين و آنچه روى لباس زيرين به تن مى كنند (مانند ردا و. ..) است.

لجاجت دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 5

5 _ دلدارى خداوند به

پيامبر(ص) و رفع نگرانى او نسبت به لجاجت مخالفان

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا

از اهداف اين يادآورى تاريخى به پيامبر(ص) مى تواند رفع ناراحتى و دلگيرى آن حضرت از خصومت و مخالفتهاى كافران باشد.

لجاجت مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 5

5 - مخالفان رسالت پيامبر ( ص ) ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

إنّه كان لأي_تنا عنيدًا

لجاجت مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 101 - 8

8- وجود برخى از افراد آگاه و مغرض ، در ميان مشركان و تكذيب كنندگان پيامبر ( ص )

بل أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 4 - 3

3 - اندوه پيامبر ( ص ) ، به خاطر تكذيب شدنش از سوى كافران و مشركان لجوج در صدراسلام

و إن يكذّبوك فقد كذّبت رسل من قبلك

از آهنگ آيه شريفه استفاده مى شود كه پيامبر(ص)، به خاطر تكذيب شدنش اندوهگين بود. ازاين رو برخى از مفسران جواب شرط {إن يكذّبوك} را محذوف و چنين دانسته اند: {إن يكذّبوك فلاتحزن و اصبر اذ قد كذّب رسل من قبلك}.

لطف به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 25 - 4

4- پيامبر ( ص ) ، مورد توجه و عنايت خاص خداوند

و إن ربّك هو يحشرهم

از اينكه براى بيان حشر اخروى انسانها، صفت {رب} به كاف خطاب _ كه پيامبر(ص) است _ اضافه شده است، مى تواند به خاطر نكته فوق

باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 1

1 - اظهار لطف و شفقت خداوند ، نسبت به پيامبر ( ص )

ي_أيّها النبىّ لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك

در ديدگاه برخى از مفسران، نداى {يا أيّها النبىّ}، براى تشريف و تكريم پيامبر(ص) است. بر اين اساس، عتاب {لِمَ تحرّم} عتاب حقيقى و براى سرزنش نيست; بلكه نوعى اظهار لطف و شفقت به آن حضرت است. از اين رو خداوند اجازه فرمود كه سوگند خود را بشكند و از قيد آن آزاد شود.

لعن بر بدخواهان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 98 - 10

10 _ آرزومندان نزول بلا و نگون بختى براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، مورد طرد و لعن خداوند هستند .

يتربّص بكم الدوائر عليهم داثرة السوء

ظاهراً جمله {عليهم داثرة السوء} در مقام نفرين مى باشد نه صرفاً إخبار از آينده.

لغزش همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 32

32 - همسران پيامبر مانند ساير زنان ، در معرض لغزش بودند .

فسئلوهنّ من وراء حجاب ذلكم أطهر لقلوبكم و قلوبهنّ

لياقت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 51 - 5

5 _ پيامبراسلام ( ص ) ، برخوردار از توانايى ها و شايستگى هاى لازم براى ابلاغ رسالت جهانى خويش

و لو شئنا لبعثنا فى كلّ قرية نذيرًا

اكتفا به رسالت پيامبراسلام(ص) به جاى پيامبران متعدد براى هر منطقه اى، مى تواند حاكى از توان مندى

و قابليت بسيار آن حضرت براى ايفاى نقش جهانى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، داراى مقامى والا در پيشگاه خداوند و شايسته اهداى شرح صدر

ألم نشرح لك صدرك

{لام} در {لك} يا براى تعليل است يا انتفاع. در صورت اول، مفاد آيه اين است كه: آيا به خاطر خودت به تو شرح صدر نداديم؟ اين تعبير دلالت دارد كه شخصيت نبى اكرم(ص)، علّتى كافى براى عطاى شرح صدر بود. در صورت دوم، نشانه ارجمندى آن حضرت است كه خداوند، در جهت منافع پيامبر(ص) نعمت شرح صدر را در اختيارش نهاد.

مادرى همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 5،14

5 - همسران پيامبر ( ص ) ، در حكم مادر مؤمنان اند .

و أزوجه أُمّه_تهم

14 - مؤمنان ، و همسران پيامبر ( ص ) با وجود حكم مادرى داشتن آنها براى مؤمنان ، از هم ، ارث نمى برند .

و أزوجه أُمّه_تهم وأُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض

احتمال دارد ذكر {أُولوا الأرحام. ..} پس از بيان مادر بودن همسران پيامبر براى مؤمنان، به خاطر دفع اين شبهه باشد كه حكم مادرى، ممكن است موجب ارث هم بشود. آيه، جواب مى دهد كه خويشاوندى نَسبى، موجب ارث مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 40 - 5

5 - حكم مادرى پيدا كردن همسران رسول اللّه ( ص ) ، نمى تواند دليل حكم پدرى آن حضرت باشد .

و أزواجه أُمّهاتكم

. .. ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم

احتمال دارد كه {ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم} درصدد نفى توهمى باشد كه به دنبال نزول حكم مادر دانستن همسران پيامبر پديد آمده است. از آيه استفاده مى شود كه آن حكم، دليل نمى شود كه پيامبر(ص) هم، حكم پدر را پيدا كند. بنابراين، آيه، نفى حكم تشريعى مى كند و نه تكوينى.

مالكيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 19

19 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . ان جميع ما بين السماء و الأرض للّه عزّوجلّ و لرسوله و لأتباعهما من المؤمنين فما كان من الدنيا فى أيدى المشركين و الكفار . . . ظلموا فيه المؤمنين و غلبوهم عليه فما أفاء اللّه على رسوله ، فهو حقّهم أفاء اللّه عليهم و ردّه إليهم . . . فما رجع إلى مكانه . . . فقد فاء ;

از امام صادق(ع) روايت شده . .. تمام آنچه بين آسمان و زمين هست، از آنِ خداى عزّوجلّ و رسول او و پيروان مؤمنشان است ... پس هر چه از [اموال] دنيا در دست مشركان و كافران هست ... ظلمى است كه آنان بر مؤمنان روا داشته و [در استيلا بر آن اموال] بر مؤمنان غلبه كرده اند ... پس آنچه را خداوند به رسول خود برگردانده، حق آنها بوده كه او به آنها رد كرده است ... چيزى را كه به مكان خود برگردد [مى گويند] {قد فاء}».

مانعان از نماز محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 -

علق - 96 - 13 - 2

2 - شخص بازدارنده پيامبر ( ص ) از نماز ، رهنمود هاى آن حضرت را دروغ پنداشته و از پذيرش آن روى گردان بود .

أرءيت الذى ينهى . .. أرءيت إن كذّب و تولّى

جمله {كذّب و تولّى}، مربوط به {الذى ينهى} و توصيف كسى است كه پيامبر(ص) را از نماز نهى مى كرد. بسيارى از مفسران، وى را ابوجهل دانسته اند. متعلق {كذّب} _ به قرينه {كان على الهدى. أو أمر بالتّقوى} _ هدايت هاى ارائه شده از جانب پيامبر(ص) و فرمان هاى تقواساز او است.

مبارزه با دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 2

2 - مؤمنان صدراسلام ، وظيفه دار تكذيب شايعه هاى بى اساس بدخواهان عليه پيامبر ( ص ) و خانواده آن حضرت

لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا و قالوا ه_ذا إفك مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 2،4

2 - مسلمانان ، موظف بودند با توطئه { افك } به عنوان بهتانى بزرگ عليه پيامبر ( ص ) و حريم آن حضرت ، مقابله كنند .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

4 - مسلمانان ، موظف اند در برابر شايعه ها و تهمت هاى بى اساس عليه پيامبر ( ص ) و حريم آن حضرت ، واكنشى صريح و منفى نشان دهند و به مقابله جدى با آنها برخيزند .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. ه_ذا بهت_ن عظيم

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 9

9 - توكل و اتكال پيامبراسلام ( ص ) بر خداوند ، سبب اعتماد به نفس و پشت گرمى آن حضرت در مبارزه با دشمنان و نيل به اهداف رسالت

قل حسبى اللّه عليه يتوكّل المتوكّلون . قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسو

يادآورى توكل و اتكال بر خداوند (در آيه قبل) پيش از اعلام موضع قاطع خود به دشمنان، مى تواند گوياى برداشت بالا باشد.

مبارزه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 4

4 _ اتهام سحر، وسيله اى براى مبارزه كافران با رسالت پيامبر(ص) و آيات الهى

لقال الذين كفروا إن هذا إلا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 13

13 _ ستمگران از مقابله با خدا و پيامبر(ص) طرفى نبسته و به اهداف خويش نخواهند رسيد.

قل أى شىء أكبر شهدة . .. الذين ءاتينهم الكتب ... إنه لايفلح الظلمون

مستفاد از ربط بين آيات و اطلاق ظالم بر مشركين و اهل كتاب كه در صدد مقابله با خدا و پيامبر(ص) بوده اند. و از {لايفلح الظالمون} فهميده مى شود كه آنها به دنبال اهدافى بوده اند كه موفق نشده و نخواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 12

12 _ ناتوانى كافران از مقابله با قرآن و پيامبر اكرم(ص)

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا إن هذا إلا أسطير الأولين

پناه بردن مشركان به جدل و اتهام، گوياى اين است كه هيچ راه

منطقى و صحيحى براى مقابله با قرآن و پيامبر(ص) وجود نداشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 26 - 7

7 _ ترفندهاى كافران براى مبارزه با قرآن و پيامبر(ص)، بى ثمر و موجب هلاكت خود آن ها مى شود.

و هم ينهون عنه و ينئون عنه و إن يهلكون إلا أنفسهم

صدر آيه بيان مبارزه كافران با اسلام و قرآن است. لذا جمله {إن يهلكون} مى تواند ناظر به اين نكته باشد كه سرانجام اين مبارزه شكست و هلاكت خود آنان است، نه قرآن و اسلام.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 33 - 1

1 _ اندوه پيامبر اكرم(ص) از مخالفتها و ياوه گوييهاى كافران

قد نعلم إنه ليحزنك الذى يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 9

9 _ ادعاى عدم نزول وحى، به دروغ مدعى نبوت شدن و ادعاى آوردن مانند براى قرآن، از روشهاى مخالفان براى مبارزه با اسلام و پيامبر(ص) بود.

ما أنزل الله على بشر . .. افترى على الله كذبا أو قال أوحى إلىّ ... سأنزل مثل ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 195 - 8

8 _ خداوند از مشركان خواست اگر خدايانشان بر امرى توانا هستند با كمك آنها عليه پيامبر ( ص ) توطئه كنند و براى از ميان بردن وى هيچ درنگى رواندارند .

قل ادعوا شركاءكم ثم كيدون فلاتنظرون

{كيدون} مركب از فعل امر {كيدوا} (از {كيد}، به معنى فكر كردن و توطئه چيدن) و نون

وقايه است. كسره نون دلالت بر حذف {ياء} متكلم دارد. بنابراين {كيدون} (كيدونى) يعنى عليه من توطئه كنيد. {انظار} مصدر {لاتنظروا} به معناى مهلت دادن است. {لاتنظرون} نيز مركب از فعل نهى و نون وقايه است ; يعنى: فلاتنظرونى، مرا مهلت ندهيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 2

2 _ نابحق جلوه دادن قرآن با درخواست عذاب از درگاه خدا ، از حيله هاى كافران مكه در مبارزه با قرآن و رسالت پيامبر ( ص )

و يمكرون . .. و إذ قالوا اللّهم ... فأمطر علينا حجارة من السماء

برخى در توجيه عذاب خواهى كافران (فامطر علينا . .. ) چنين گفته اند كه آنان براى فريب ديگران و يا اقناع خويش اين نفرين را در حق خود روا داشتند تا با اجابت نشدن آن، خويشتن را در انكار قرآن و حقانيت رسالت پيامبر(ص) محق بشمارند. آيه قبل كه سخن از مكر كافران داشت، مى تواند تأييدى براى اين نظريه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 101 - 2

2- نسخ و تغيير برخى از پيام هاى الهى ، دستاويزى براى مشركان در مبارزه با پيامبر ( ص ) و متهم كردن او به دروغ گويى

و إذا بدّلنا ءاية مكان ءاية . .. قالوا إنما أنت مفتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 11 - 4

4- مخالفت و مبارزه با قرآن و پيامبراسلام ( ص ) ، مصداق آشكار ظلم و ستم است .

لقد أنزلنا إليكم. .. و كم قصمنا

من قرية كانت ظالمة

خداوند، پس از بيان نزول قرآن و فراخواندن مردم به تعقل در آن و نيز طرح نابودى بسيارى از اقوام گذشته به خاطر ظلمشان، مخالفان اسلام و قرآن را به عذاب و نابودى تهديد كرد و اين مى رساند كه مخالفت با اسلام و قرآن، مصداق روشن ظلم و موجب نابودى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 34 - 4

4- مشركان از مقابله و رويارويى با دعوت پيامبراسلام ، ناتوان بودند .

و ما جعلنا . .. أفإيْن متّ فهم الخ_لدون

از اين كه مشركان در انتظار مرگ پيامبر(ص) و نابودى شريعت وى بودند به دست مى آيد كه در مقابل دعوت پيامبر(ص) عاجز بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 3

3- ناتوانى و درماندگى كافران و مشركان مكه ، در مبارزه با اسلام و منطق پيامبر ( ص )

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

از اين كه كافران و مشركان، به گونه اى مستمر به استهزاى پيامبر(ص) مى پرداختند، برمى آيد كه آنان در توسل به منطق و دليل و برهان ناتوان بودند و هيچ راهى جز اين نداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 3،6

3 _ تهمت و افترا ، ابزار و شيوه هاى مبارزه كافران عليه پيامبر ( ص ) و قرآن

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه و أعانه عليه قوم ءاخرون

6 _ تهمت و افترا زدن كافران به گناهى كه تنها خود مرتكب آن بودند ، از

شيوه هاى آنان در مبارزه ، عليه پيامبراسلام ( ص )

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه . .. فقد جاءو ظلمًا و زورًا

برداشت ياد شده از آن جا استفاده مى شود كه كافران، پيامبراسلام(ص) را متهم به دروغ گويى مى كردند; در حالى كه خود، دروغ پرداز بودند و به دروغ و به ناحق، قرآن را ساخته و پرداخته آن حضرت مى شمردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 5

5 - پيامبراكرم ( ص ) در انجام دادن رسالت خويش ، با رو در رويى كافران و منافقان مواجه بود .

ي_أيّها النبىّ إنّا أرسلن_ك . .. و دع أذيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 9

9 - مشركان ، در صدد تحريك هم فكران خود براى رودررويى با پيامبر ( ص ) و تعاليم آن حضرت

إذا تتلى عليهم ءاي_تنا. .. قالوا ... يريد أن يصدّكم عمّا كان يعبد ءاباؤكم

آوردن ضميرهاى خطاب {كم} مى تواند براى ايجاد هيجان و ولع در مخاطبان باشد; تا آنان با توجه به اين كه آنچه مورد تعرض قرار گرفته آيين پدرانشان است، بيشتر به حركت درآيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 6 - 4،7

4 - سران و رهبران جامعه شرك ، رهبرى مردم را بر ضد رسول اكرم ( ص ) در دست داشتند .

و انطلق الملأ منهم أن امشوا و اصبروا على ءالهتكم

7 - سلب آزادى از مردم و ايجاد مانع بر سر راه آگاهى آنان از

حقايق الهى ، از شيوه هاى مبارزه سران كفر و شرك با پيامبراسلام ( ص )

و انطلق الملأمنهم أن امشوا و اصبروا على ءالهتكم

پراكنده كردن توده هاى مردم از اطراف پيامبر(ص) و توصيه به پايدارى بر عقيده خود از سوى سران كفر، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 3

3- نسبت افترا به پيامبر ( ص ) ، از شيوه هاى كافران در مبارزه با آن حضرت

قال الذين كفروا . .. ه_ذا سحر مبين . أم يقولون افتري_ه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 3،4

3- عداوت و مبارزه با پيامبراكرم ( ص ) ، مصداق كفر و پيشگيرى از راه خداوند

كفروا و صدّوا عن سبيل اللّه و شاقّوا الرسول

عطف {شاقّوا الرسول} بر {الذين كفروا و صدّوا. ..} ممكن است عطف تفسيرى باشد.

4- اِخبار خداوند از ستيز برخى كافران با دين و پيامبر ( ص ) ، به رغم وضوح حق براى آنان

إنّ الذين كفروا و صدّوا . .. و شاقّوا ... من بعد ما تبيّن لهم الهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 30 - 4

4 - كافران ، مأيوس و ناتوان از مقابله با پيامبر ( ص ) و پيشگيرى از دعوت آن حضرت

نتربّص به ريب المنون

پناه بردن كافران به آرزو و دلبستن به حادثه، نشانه يأس آنان از مقابله كارساز با پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 176

- 8

8 _ مقابله با پيامبر ( ص ) و جبهه حقّ ، به منزله مقابله با خداوند است .

انّهم لن يضرّوا اللّه شيئاً

مستند نمودن نفى ضرر به خداوند، با وجود اينكه مراد، نفى ضرر از دين و پيامبر (ص) و مسلمانان است، اشاره به اين معنا دارد كه مقابله با دين و پيامبر (ص)، به منزله مقابله با خداوند است.

مبارزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 6

6 _ پيامبر اسلام(ص)، مانند ساير پيامبران، درگير مبارزه با شياطينى از جن و انس

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا شيطين الإنس و الجن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 4

4- مبارزه با شرك و معبود هاى پندارى و باطل مشركان ، در رأس برنامه هاى پيامبر ( ص )

أه_ذا الذى يذكر ءالهتكم

ذكر و يادكردن، هم به خير است و هم به شر; ولى در اين آيه _ به قرينه مقام _ ذكر به شرّ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 18

18 - پيامبر ( ص ) در صورت نياز ، به ريشه كنى عوامل ناهنجارى هاى اجتماعى ، اقدام مى كرد .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

مبارزه محمد(ص) با افساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 19

19 - در صورتى كه منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان ، در مدينه ، به كار هاى خلاف خود

ادامه مى دادند ، چنان مورد قهر پيامبر ( ص ) قرار مى گرفتند كه مجبور به ترك مدينه مى شدند .

لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

{لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً} كنايه از آوارگى و در به درى است. لازم به ذكر است كه {قليلاً} صفت مفعول مطلق محذوف (جوار) است.

مبارزه محمد(ص) با بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 2

2 - تداوم آزار و اذيت زنان مسلمان ، از سوى بيماردلان ، موجب سخت گيرى پيامبر ( ص ) بر آنان ، در حد آواره سازى همراه با لعن خدا مى شد .

لئن لم ينته . .. و الذين فى قلوبهم مرض ... لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ

مبارزه محمد(ص) با شايعه پراكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 3

3 - ادامه شايعه پراكنى ، در پى دارنده سخت گيرى پيامبر ( ص ) و در نتيجه ، آواره شدن همراه با لعن بود .

لئن لم ينته . .. و المرجفون ... لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً . م

مبارزه محمد(ص) با منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 1

1 - تداوم تعرض به زنان مسلمان ، از سوى منافقان ، باعث اجراى حكمى سخت درباره آنان و آواره شدن شان همراه با لعن خدا مى شد .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً. ملعونين

{ملعونين} حال براى ضمير فاعلى {لايجاورون} است.

مبارزه منفى محمد(ص)

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 21

21 _ پيامبر(ص) موظف به مبارزه منفى با مشركان مكه از راه بى اعتنايى به شبهات و دروغپردازيهاى آنان است.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

رها كردن مشركان و اعتنا نكردن به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است كه خداوند پيامبر(ص) را به آن فرمان مى دهد.

مباهله محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 1،9،11،18،20،21،23

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت نمودن نصارا به مباهله ، پس از اقامه برهان براى آنان

انّ مثل عيسى . .. فمن حاجّك ... فقل تعالوا ... ثم نبتهل

9 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت نصارا به مباهله ، با شركت دادن زنان و فرزندان طرفين در آن

فمن حاجّك . .. فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم

11 _ امام حسن و امام حسين ( ع ) ، تنها مصداق { ابناءنا } ، در آيه مباهله

ابناءنا و ابناءكم

طبق تاريخ مسلم، پيامبر (ص)، امام حسن و امام حسين (ع) را در مباهله شركت دادند. بنابراين مراد از {ابناءنا}،$آن دو بزرگوار هستند و مؤيّد آن روايت امام كاظم (ع) است كه فرمود: ... فكان تأويل قوله تعالى {ابناءنا}، الحسن و الحسين ... .

_______________________________

عيون اخبارالرضا (ع)، ج 1، ص 85، ح 9، ب 7 ; نورالثقلين، ج 1، ص 348، ح 162.

18 _ وعده قطعى خداوند به يارى و نصرت پيامبر ( ص ) ، در مباهله با نصارا

فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين

پيشنهاد

مباهله از جانب خدا به پيامبر (ص) بوده و اين،$مستلزم نصرت دادن پيامبر اكرم (ص) است.

20 _ دعوت پيامبر ( ص ) از يهود براى مباهله

فقل تعالوا ندع ابناءنا

تفسير الميزان از ابن جرير نقل مى كند، آنگاه كه آيه {فمن حاجّك فيه . .. } نازل شد ; پيامبر (ص) يهود را براى مباهله دعوت كرد.

21 _ همراهان پيامبر ( ص ) ( على ، فاطمه ، حسن و حسين عليهم السلام ) در مباهله ، عزيزترين و برترين انسانها

ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم

امام رضا (ع): . .. فبرز النّبى (ص) عليّاً و الحسن و الحسين و فاطمة صلوات اللّه عليهم ... فهذه، خصوصيّة لا يتقدمهم فيها احد و فضل لا يلحقهم فيه بشر.

_______________________________

عيون اخبارالرضا(ع)، ج 1، ص 232، ح 1، ب 23 ; نورالثقلين، ج 1، ص 349، ح 163.

23 _ نزول بارانى از آتش بر نمايندگان نصاراى نجران در صورت مباهله

ثم نبتهل فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين

عاقب و طيب به نمايندگى نصاراى نجران بنزد پيامبر (ص) آمدند . .. و در پى حاضر نشدن آنان براى مباهله، پيامبر (ص) فرمود: و الّذى بعثنى بالحقّ نبيّا لو فعلا لامطر عليهما الوادى نارا.

_______________________________

مناقب ابن المغازى، ص 263، چاپ اسلاميه 1403 قمرى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 63 - 1

1 _ پيشگويى خداوند به اينكه نصاراى نجران ، دعوت به مباهله را نمى پذيرند . *

فقل تعالوا ندع . .. فان تولّوا فانّ اللّه عليم بالمفسدين

ظاهراً جمله {فان تولّوا . .. }، اشاره به اين است كه مسيحيان، دعوت

به مباهله را نمى پذيرند.

مبغوضيت اذيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 44

44 - اذيت پيامبر ( ص ) ، امرى بس ناگوار در پيش گاه خداوند

و ما كان لكم أن تؤذوا رسول اللّه . .. إنّ ذلكم كان عند اللّه عظيمًا

مشاراليه {ذلكم} مى تواند فراز {و ما كان. ..} و يا فراز {و لا أن تنكحوا...} باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال نخست است.

متاع به همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 5

5 - پيامبر ( ص ) طبق فرمان خداوند ، موظف بود كه در صورت انتخاب طلاق از سوى همسران اش ، به آنها متاعى پرداخت كرده و با رويى خوش آنان را طلاق دهد .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا . .. أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحًا جميلاً

{سراح} در لغت، به معناى {رها كردن} است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 15

15 - در صورتى كه پيامبر ( ص ) به همسران خود چيزى پرداخت كند ، آنان به دليل اين كه حقِّ تصميم و درخواستى از آن حضرت ندارند ، خوشحال و شادمان خواهند شد .

قل لأزوجك إن كنتنّ . .. فتعالين أُمتّعكنّ ... و إن كنتنّ تردن اللّه ... منكنّ أج

اعلام رضايت همسران پيامبر با دريافت چيزى از آن حضرت، با توجه به اين كه آنان، هيچ حقِّ اعتراضى درباره تصميم او ندارند و حق تصميم، به آن حضرت واگذار شده است، مى تواند

به اين خاطر باشد كه آنان وقتى هيچ چيزى را نبايد مطالبه كنند و بايد درباره تصميم پيامبر(ص) تسليم باشند، آنگاه كه چيزى دريافت كنند، شادمان مى شوند.

متخلفان از نصرت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 1

1 - تخلّف برخى از اعراب باديه نشين در سفرِ منتهى به صلح حديبيه ، از همراهى و يارى پيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

با توجه به اين كه آيات پيشين درباره {فتح مبين} (صلح حديبيه) بود; استفاده مى شود كه تخلّف اين گروه از اعراب، در رابطه با همين سفر است كه به صلح حديبيه منتهى گشت.

متخلفان غزوه تبوك و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 2

2 _ تلاش برخى از اشراف و توانمندان براى شركت نكردن در جنگ تبوك ، با كسب مجوز از پيامبر اسلام ( ص )

الذين يستئذنونك و هم أغنياء

مثالهاى باطل دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 33 - 4

4 _ سخنان كافران عليه پيامبر ( ص ) و تعاليم قرآن ، متكى بر تمثيل و تشبيه بود و نه برهان و دليل .

و لايأتونك بمثل إلاّ جئن_ك بالحقّ و أحسن تفسيرًا

مثالهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 13 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور مثل زدن و نمونه آوردن از مردم گذشته ، براى پندگيرى و درس آموزى مردم

و اضرب لهم مثلاً أصح_ب

القرية

مجادله اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 31 - 2

2 - پيامبر ( ص ) با مشركان و كافران به پيشگاه خداوند در قيامت ، به جدال و نزاع و دفاع از مواضع خويش خواهند پرداخت .

ثمّ إنّكم يوم القي_مة عند ربّكم تختصمون

{اختصام} (مصدر {يختصمون}) به معناى جدال و نزاع دو فرد يا دو گروه است كه هر يك مى كوشد، سخن ديگرى را ابطال كند. گفتنى است در اين كه مقصود از دو گروه متخاصم كيانند، ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد كه بهترين آنها دو نظريه است: 1_ پيامبر(ص) با كافران و مشركان; 2_ دو گروه حق و باطل از هر ملت و امتى.

مجادله با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 8،9

8 _ مشركان به هنگام حضور در نزد پيامبر(ص)، از سر لجاج و انكار به مجادله درباره قرآن و رسالت آن حضرت مى پرداختند.

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا

9 _ مشركانى كه صرفاً براى مجادله در محضر پيامبر(ص) حاضر مى شدند، در نهايت عناد و لجاجت قرار داشتند.

حتى إذا جاءوك يجدلونك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 1

1 - مجادله مشركان مكه با پيامبر ( ص ) ، در مقايسه معبود هاى خويش با عيسى ( ع )

و قالوا ءألهتنا خير أم هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 12 - 1

1 - مجادلات و اظهار ترديد هاى مشركان ،

درباره وحى و مشاهدات قلبى پيامبر ( ص )

أفتم_رونه على مايرى

{ممارات و مراء} (مصدر {تمارون}) معادل {مجادله و جدال} است; يعنى، {أفتمارونه على مايرى}.

مجادله محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 7

7- پيامبر ( ص ) ، مأمور به مجادله و مناظره با كافران و مشركان با بهترين نوع و روش

و ج_دلهم بالتى هى أحسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 1،2،8

1 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، موظف بودند كه با اهل كتاب ، جز باانتخاب بهترين روش ، مجادله نكنند .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن

2 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، با اهل كتاب ، بحث هاى اعتقادى و كلامى داشتند .

و لاتج_دلواأهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن

8 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، در مجادله با اهل كتاب ، موظف اند كه به صراحت ، اعتقادات توحيدى خود را مطرح كنند .

قولوا ءامنّا بالذى أُنزل إلينا و أُنزل إليكم و إل_هنا و إل_هكم وحد

مجانى بودن تبليغ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 90 - 8

8 _ پيامبر(ص) موظف به اعلام مزد نخواستن از مردم در قبال تبليغ رسالت و انجام مسؤوليت خويش است.

قل لاأسئلكم عليه أجرا

مجرميت مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 69 - 7

7 - مخالفان پيامبر ( ص ) متشكل از عناصرى مجرم و تبه كار

قل سيروا فى الأرض

. .. كيف كان ع_قبة المجرمين

خداوند، مخالفان پيامبر را به سرنوشت شوم مجرمان تهديد كرده است و اين نشان مى دهد كه آنان هم مجرم اند و بدين جهت در سرنوشت با ديگر مجرمان همانند خواهند بود.

محاربان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 18 - 1

1 _ شكست و رسوايى ، فرجام كافران ستيزه گر با خدا و رسول او

ذلكم

{ذلكم} خبر براى مبتدايى محذوف و اشاره به شكست خفتبار مشركان در جنگ بدر دارد ; يعنى {الأمر ذلكم} ; مطلب از اين قرار است كه بيان شد.

محارم همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 1

1 - پدران و پسران و برادران و برادرزادگان و خواهرزادگانِ همسران پيامبر ، مَحرم آنان بوده و اشكالى ندارد كه با آنان ، رودررو سخن بگويند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ و لا

مرجع ضمير {هنّ} در {عليهنّ} واژه {نساء} _ متخذ از آيه پيش _ است و {لا جناح. ..} درصدد استثناى از حكم لزوم سخن گفتن از پشت پرده با همسران پيامبر است.

محافظت از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 9

9 _ خداوند ، تضمين كننده مصونيت جانى پيامبر ( ص ) از دسيسه توطئه گران *

لهمت طائفة منهم ان يضلوك و ما يضلون الا أنفسهم و ما يضرونك من شىء

{ان يضلّوك}، دلالت بر تلاش خيانتكاران در گمراه ساختن پيامبر(ص) دارد و جمله {و ما

يضرونك}، مى تواند بيانگر تلاش آنان در جهت نابودى آن حضرت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 14

14 _ نويد خداوند به مصونيت پيامبر ( ص ) از توطئه هاى يهوديان به خاطر ترك داورى بين آنان

و إن تعرض عنهم فلن يضروك شيئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 12،21

12 _ خداوند ، تضمين كننده حفاظت پيامبر ( ص ) از خطر احتمالى ابلاغ پيام ويژه الهى ( ولايت على ( ع ) )

بلغ ما أنزل . .. و اللّه يعصمك من الناس

21 _ پرهيز پيامبر ( ص ) از تقيه ، پس از تضمين خدا نسبت به حفظ ايشان از شر مردم

و اللّه يعصمك من الناس

از امام رضا(ع) روايت شده است كه در مورد تقيه نمودن رسول خدا(ص) فرمود: اما بعد قول اللّه عزوجل {يايها الرسول بلغ ما انزل . .. و اللّه يعصمك من الناس} فانه ازال كل تقية بضمان اللّه عزوجل و بين امر اللّه ... .

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 130، ح 10، ب 35; نورالثقلين، ج 1، ص 653، ح 293.

محبوبيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، برخوردار از لطف و محبت ويژه خداوند

عفا اللّه عنك

محدوده اختيارات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 11

11 - نسخ قبله و تعيين آن ، در اختيار پيامبر ( ص )

نبود .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء فلنولينك قبلة ترضيها

چنانچه پيامبر(ص) از ناحيه خداوند مأذون بود كه قبله را تغيير دهد، يا حكمى را نسخ و يا تشريع كند; ضرورتى نداشت به انتظار وحى، براى نسخ قبله و تعيين قبله اى ديگر، چشم به آسمان دوزد و به انتظار وحى بماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 35 - 5

5 _ پيامبر(ص) نخواهد توانست با نقب زدن به زمين و گذاشتن نردبان به آسمان خودسرانه معجزه اى ارائه كند.

فإن استطعت أن تبتغى نفقا فى الأرض أو سلما فى السماء فتأتيهم بأية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 8،10

8 _ نزول عذاب در اختيار پيامبر(ص) و به دست آن حضرت نيست.

ما عندى ما تستعجلون به

10 _ ارائه معجزه، بدان گونه كه مردم برگزينند و بخواهند، خارج از قلمرو اختيار پيامبر(ص) است.

ما عندى ما تستعجلون به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 58 - 1،2،4،5،6

1 _ اگر نزول عذاب در اختيار پيامبر(ص) بود، كار آن حضرت با مشركان زمان خود سريعاً فيصله مى يافت.

قل لو أن عندى ما تستعجلون به لقضى الأمر بينى و بينكم

2 _ نزول عذاب بر كافران و مشركان در اختيار پيامبر(ص) نيست.

قل لو أن عندى ما تستعجلون

4 _ پيامبر(ص) مأمور به ترسيم مرز اختيارات خود در زمينه تحقق معجزات براى مردم

قل لو أن عندى ما تستعجلون به لقضى الأمر

حرف شرط {لو} غالباً براى افاده امتناع {جزا} به جهت امتناع {شرط} به كار مى رود. در اين مورد

جمله {لو أن ما عندى} نفى اختيار تعذيب و پيامبر(ص) مأمور اعلام آن است.

5 _ تحقق معجزات ويژه، بدان صورت كه مشركان مى خواستند، در اختيار پيامبر(ص) نبود.

قل لو أن عندى ما تستعجلون به

6 _ ارائه هرگونه معجزه مورد درخواست مردم، اگر در اختيار پيامبر(ص) بود، كار آن حضرت با مشركان زمان خود سريعاً با نزول عذاب خاتمه مى يافت.

لو أن عندى ما تستعجلون به لقضى الأمر بينى و بينكم

مراد از {ما تستعجلون}، به قرينه آيات گذشته همين سوره، مانند آيه 7 و 37، مى تواند نزول معجزات مورد درخواست كافران باشد. بر فرض نزول اين گونه معجزات، عذاب مشركان و مخالفان در پى آن صورت خواهد گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 66 - 5

5 _ پيامبر(ص) مأمور و متصدى عذاب كردن مشركان و صاحب اختيار آن نيست.

و كذّب به قومك . .. قل لست عليكم بوكيل

چون در آيه قبل و همچنين صدر آيه سخن از عذاب بود، جمله {لست . .. } براى نفى توهم مشركان در مورد اين است كه پيامبر(ص) صاحب اختيار عذاب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 3

3 _ زمام امور جنگ و اجازه حضور و عدم حضور در آن ، در اختيار پيامبر اكرم ( ص ) و از شؤون آن حضرت

جهدوا مع رسوله استئذنك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 10

10 _ هيچ كس حتى پيامبر ( ص ) قادر به تغيير سرنوشت شوم ( دوزخى بودن

) مشركان نيست .

ما كان للنبى . .. من بعد ما تبين لهم أنهم أصحب الجحيم

از اينكه نام پيامبر (ص) به خصوص ذكر شده است، استفاده مى شود كه نه تنها دعاى ساير مؤمنان در حق مشركان بى نتيجه است بلكه حتى پيامبر(ص) هم نمى تواند سرنوشت آنان را با استغفار تغيير دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 13

13_ ارائه معجزه و تحقق بخشيدن به پيشنهاد ها و درخواست هاى مردم ، از شؤون خداوند و به دست اوست نه در اختيار پيامبر ( ص )

إنما أنت نذير و الله على كل شىء وكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 4

4_ تحقّق و عدم تحقّق تهديد هاى ابلاغ شده به كفرپيشگان ، در اختيار پيامبر ( ص ) نبود .

و إن مَّا نرينّك بعض الذى نعدهم أو نتوفينّك فإنما عليك البل_غ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، داراى رهنمود ها و فرمان هايى ( اوامر حكومتى ) جدا از رهنمود ها و فرمان هاى خداوند در قرآن

قل أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

تكرار امر {أطيعوا} و جدا آمدن آن براى پيامبر(ص)، حاكى از آن است كه پيامبراسلام (ص) جدا از آنچه كه خدا در قرآن فرموده بود، رهنمودها و فرمان هايى داشت كه از آنها در اين برداشت به {اوامر حكومتى} تعبير شده است كه اصطلاحى جديد و مناسب مى باشد; زيرا اگر فرمان ها و رهنمودهاى آن

حضرت، همان باشد كه خداوند در قرآن فرموده بود، تكرار {أطيعوا} لغو به نظر مى رسيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 11

11- پاسخ مثبت پيامبر ( ص ) به اقتراحات و معجزه طلبى كافران ، تنها منوط به اجازه خداوند

قل . .. و ما أدرى ... إن أتّبع إلاّ ما يوحى إلىّ

از آيه شريفه، استفاده مى شود كه كافران، معجزات مختلفى را از پيامبر(ص) مى طلبيدند. خداوند در پاسخ آنان فرموده است: اى پيامبر! به آنان بگو من از خود هيچ ندارم و چيزى نمى دانم; بلكه ارائه معجزه و خبر دادن از امور غيبى، تنها با اجازه خداوند صورت مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 45 - 2

2 - تعيين زمان وقوع قيامت ، از محدوده وظايف و اختيارات پيامبر ( ص ) ، بيرون است .

إنّماأنت منذر

حصر {إنّما}، حصر اضافى و در رابطه با انتظارى است كه پرسش كنندگان زمان وقوع قيامت، از پيامبر(ص) داشتند.

محدوده ازدواج محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 1،3،8،9،13

1 - بر پيامبر ( ص ) روا و جايز نيست كه غير از موارد تعيين شده ، همسرى انتخاب كند .

لايحلّ لك النساء من بعد

{بعد} ضد {قبل} است (مفردات راغب) و در آيه، معناى {غير} مى دهد. مضاف اليه آن به قرينه معلوم بودن، محذوف است. معناى عبارت چنين است: {غير از زن هايى كه گفته شد، زنان ديگرى براى تو حلال نيست}.

3 - حق انتخاب همسر

براى پيامبر ( ص ) ، محدود بوده و او ، حق ندارد از آن حدّ بگذرد ، هرچند آنان براى آن حضرت خوشايند باشند .

لايحلّ لك النساء من بعد . .. و لو أعجبك حسنهنّ

8 - دستور به عدم حلّيت ازدواج پيامبر ( ص ) با زنانى غير از همسران موجود و يا تعيين شده ، به منظور رفع نگرانى از آنان بوده است .

ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ . .. لايحلّ لك النساء من بعد

9 - مجاز نبودن پيامبر ( ص ) به طلاق همسران خود و جايگزين كردن ديگران به جاى آنان ، به خاطر جلب رضايت همسران و اطمينان بخشى به آنان است .

ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ . .. لايحلّ ... و لا أن تبدّل بهنّ من أزوج

13 - هشدار خداوند ، به پيامبرش ( ص ) درباره رعايت حدود تعيين شده در ازدواج

لايحلّ لك النساء من بعد . .. و كان اللّه على كلّ شىء رقيبًا

ذكر {و كان اللّه على . .. رقيباً} پس از بيان حرمت ازدواج جديد براى پيامبر(ص) مى تواند هشدارى به آن حضرت باشد.

محدوده تعاليم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 12

12 - پيامبر ( ص ) علاوه بر معالم دينى و معارف الهى ، علوم ديگرى را نيز به مردم آموزش داد . *

و يعلمكم ما لم تكونوا تعلمون

ب) علومى غير از آنها كه جمله {يعلمكم ما لم تكونوا تعلمون} رساننده آن است.

محدوده تهجد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 2 -

1،2

1 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) ، به شب زنده دارى جز اندكى از شب

قم الّيل إلاّ قليلاً

{إلاّ قليلاً} استثنا از {ليل} است و مقصود از آن، استثنا از اجزاى يك شب و يا استثنا از ليالى (شب ها) است. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

2 - رخصت يافتن پيامبر ( ص ) ، به ترك شب زنده دارى در اندكى از شب ها از سوى خداوند

قم الّيل إلاّ قليلاً

در صورتى كه {إلاّ قليلاً} استثنا از شب باشد _ نه اجزاى آن _ مفاد آيه چنين مى شود: پيامبر(ص) اجازه دارد به خاطر بروز برخى از موانع (همچون جنگ، بيمارى، سفر و. ..) نماز شب را ترك كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 3 - 1،2

1 - مجاز بودن پيامبر ( ص ) ، در عبادت و شب زنده دارى به اكتفا نمودن به نيمى از شب

قم الّيل . .. نصفه

2 - مجاز بودن پيامبر ( ص ) ، در عبادت و شب زنده دارى به كاستن از نيمى از شب به مقدار كمى

قم الّيل . .. نصفه أو انقص منه قليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 4 - 1،2

1 - مجاز بودن پيامبر ( ص ) ، در افزودن بر عبادت و شب زنده دارى خود بيش از نيمى از شب

قم الّيل . .. نصفه ... أو زِدْ عليه

2 - مخيّر بودن پيامبر ( ص ) ، در تعيين ميزان عبادت و شب زنده دارى خود ، از نيمى از شب

و يا كمى كمتر يا بيشتر از آن

قم الّيل . .. نصفه أو انقص منه قليلاً . أو زِدْ عليه

محدوده رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 91 - 2

2 - يهوديان ، در گستره دعوت پيامبر ( ص ) قرار دارند و موظف به پذيرش اسلام و ايمان به قرآن هستند .

و إذا قيل لهم ءامنوا بما أنزل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 101 - 2

2 - يهوديان ، همچون ساير مردم در گستره رسالت پيامبر ( ص ) هستند .

و لما جاءهم رسول من عنداللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 3

3 _ اهل كتاب در قلمرو رسالت پيامبر ( ص ) و موظف به پذيرش آن

ياهل الكتب قد جاءكم . .. فقد جاءكم بشير و نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 40

40 _ پيامبر ( ص ) ، پاكدلان را تنها با توفيق و يارى خداوند هدايت مى كند .

و من يرد الله فتنته فلن تملك له . .. أولئك الذين لم يرد اللّه ان يطهر قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 90 - 17

17 _ رسالت پيامبر(ص) براى همه جهانيان است.

إن هو إلا ذكرى للعلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 3،7

3 _ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار ابلاغ

پيام خويش به همه جهانيان و تبيين فراگيرى رسالتش بر همگان

قل يايها الناس إنى رسول اللّه إليكم جميعا

7 _ توجه به حاكميت مطلق خدا بر هستى ، از ميان برنده هر گونه ترديد نسبت به رسالت جهان شمول پيامبر ( ص )

إنى رسول اللّه إليكم جميعا الذى له ملك السموت و الأرض

بيان حاكميت خدا بر هستى، پس از طرح مسأله رسالت پيامبر و جهان شمول بودن آن، در حقيقت استدلالى بر امكان آن رسالت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 94 - 3

3- مأموريت پيامبر ( ص ) در چارچوب فرمان هاى خداوند بود .

فاصدع بما تؤمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 8

8- درخواست هاى كافران از پيامبراكرم ( ص ) ، انتظارهايى فراتر از محدوده رسالت و مأموريت آن حضرت

قل ما كنت بدعًا من الرسل و ما أدرى ما يفعل بى و لا بكم

از لحن پاسخ موجود در آيه شريفه، مى توان نوع درخواست ها و انتظارهاى كافران را شناخت. آنها براى پيامبر(ص) ويژگى هايى را ياد مى كردند كه رسولان پيشين واجد آن ويژگى نبودند. قرآن در پاسخ آنان مى گويد: پيامبراكرم(ص) فردى است چون ساير رسولان و انتظارهايى كه كافران از او دارند، از دايره رسالت بيرون است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 12

12- قرآن ، كتاب آسمانى جن و انس و پيامبراكرم ( ص ) مبعوث به سوى همه آنان

إذ صرفنا إليك نفرًا من الجنّ يستمعون القرءان . .. ولّوا

إلى قومهم منذرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 45 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، تنها موظّف به ابلاغ پيام وحى و نه مجبور ساختن كافران به پذيرش آن

و ما أنت عليهم بجبّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 54 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف به اتمام حجت بر كافران ، و نه مجبور ساختن آنان به پذيرش دين

فتولّ عنهم

{فاء} مى رساند كه علت سلب مسؤوليت از پيامبر(ص) اين است كه بر كافران حجت تمام گشته و آنان از سر طغيان كفر مىورزند و نه به خاطر نادانى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 45 - 3

3 - وظيفه پيامبر ( ص ) ، اتمام حجت بر كافران لجوج و حق ناپذير است ; و نه پافشارى بر هدايت آنان .

فذكّر . .. فذرهم

در آيات پيشين، پيامبر(ص) موظف به تذكر و تبليغ شد; ولى پس از بيان حقايق، فرمان {فذرهم} پايان وظيفه تبليغ را به آن حضرت اعلام مى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 8

8 - مكلف نبودن پيامبر ( ص ) به هدايت گمراهان حق ناپذير ، نمودى از ربوبيت خداوند در حق آن حضرت

فأعرض عن من تولّى . .. إنّ ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله

ذكر {ربّك} پس از تعيين محدوده تبليغ براى پيامبر(ص)، مى تواند ناظر به مطلب بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

19 - ملك - 67 - 26 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، تنها عهده دار انذار مردمان ، درباره برپايى قيامت بود ، نه مشخص ساختن زمان دقيق آن .

قل إنّما العلم عند اللّه و إنّما أنا نذير

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه حصر در {إنّما أنا نذير} حصر اضافى بوده و نسبت به علم به زمان برپايى قيامت سنجيده شده است; يعنى، من تنها انذارگر به وقوع قيامت هستم، نه بيش از آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 52 - 2

2 - بيدارى و آگاهى انسان ها ، در قلمرو رسالت پيامبر ( ص ) و قرآن

و ما هو إلاّ ذكر للع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 21 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بيان قلمرو رسالت خويش به مردمان

قل إنّى لا أملك لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بيان وظيفه و قلمرو رسالت خويش براى مردم

قل . .. إلاّ بل_غًا من اللّه و رس_ل_ته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 9 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، در مورد كسانى كه پند و اندرز به آنان بيهوده است ، تكليفى ندارد .

فذكّر إن نفعت الذكرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 22 - 1

1 - اجبار و وادار

ساختن مردم به پذيرش پند ها و موعظه ها ، از تكاليف و رسالت هاى پيامبر ( ص ) نيست .

لست عليهم بمصيطر

{صَطَر} و {سَطَر}، به يك معنا مى باشد (مفردات) و {مسيطر} به معناى عهده دار و مسلّط است. (مقاييس اللغة)

محدوده علم غيب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 59 - 3

3 _ پيامبر(ص) به همه اسرار و رمز و راز جهان آگاه نيست.

قل لو أن عندى . .. و عنده مفاتح الغيب لا يعلمها إلا هو

آيات گذشته بيانگر تصور نادرست مشركان از قدرت و اختيارات پيامبر(ص) است. زيرا آنان مى پنداشتند كه پيامبر(ص) بايد بتواند درخواستهاى آنان را در مورد نزول عذاب و يا معجزه عملى كند. اين آيه با بيان انحصار {علم غيب} به خداوند در صدد رد آن پندار و بيان محدوديت علم پيامبر(ص) و در نتيجه قدرت اوست.

محدوده علم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 2،11

2 _ برخى از منافقان ، آن چنان به ديانت تظاهر و نفاق خود را پنهان مى كردند كه حتى براى پيامبر ( ص ) هم ناشناخته بودند .

و ممن حولكم من الأعراب . .. لا تعلمهم

11 _ دورى منافقان باديه نشين از مدينه و مهارت منافقان داخل مدينه ، سبب ناشناخته ماندن آنان نزد پيامبر ( ص ) و مؤمنان شد .

و ممن حولكم من الأعراب . .. لاتعلمهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 6

6 _ ناآشنايى حضرت محمد ( ص

) به معارف قرآن پيش از نزول آن بر ايشان

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم و لا أدريكم به

كلمه {أدرى} مى تواند افعل تفضيل و به معناى {أعلم} (داناتر) و به تقدير {و لا أدرى منكم به} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 5

5_ پيامبر ( ص ) و مردم عصر بعثت ، پيش از نزول قرآن ، به سرگذشت نوح ( ع ) آگاهى نداشتند .

ما كنت تعلمها أنت و لاقومك من قبل ه_ذا

مشاراليه {ه_ذا} قرآن است كه از جمله {نوحيها إليك} معلوم مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 9

9_ پيامبر ( ص ) ، پيش از نزول قرآن و سوره يوسف ، از داستان حضرت يوسف اطلاعى نداشت .

نقصّ . .. بما أوحينا ... و إن كنت من قبله لمن الغ_فلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 5،6

5_ پيامبر ( ص ) پيش از نزول قرآن ، از خصوصيات و حقايق داستان يوسف ( ع ) اطلاعى نداشت .

و ما كنت لديهم إذ أجمعوا أمرهم

جمله {ما كنت لديهم} (نزد آنان نبودى) كنايه از بى خبر بودن پيامبر(ص) از داستان يوسف(ع) است.

6_ آگاه نبودن پيامبر ( ص ) به حقايق داستان يوسف پيش از نزول قرآن ، دليلى روشن بر الهى بودن قرآن

ذلك من أنباء الغيب نوحيه إليك و ما كنت لديهم

جمله حاليه {و ما كنت لديهم} به منزله تعليل براى {نوحيه إليك} است ; يعنى، از نشانه هاى اين

حقيقت كه قرآن وحى الهى است آن است كه تو از داستان يوسف(ع) بى خبر بودى ; ولى آن را به بهترين وجه آوردى و اين جز از طريق وحى امكان پذير نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 17

17- مشركان ، انتظار داشتند كه پيامبر ( ص ) به زمان وقوع قيامت آگاه باشد .

و يقولون متى هو قل عسى أن يكون قريبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 86 - 5

5- مجموعه آنچه از دانش ها و معارف الهى بر پيامبر ( ص ) وحى شده ، در مقايسه با حقايق و اسرار نهفته در هستى و علم الهى ، اندك است .

و ما أُوتيتم من العلم إلاّ قليلاً. و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 5

5- انتظار آگاهى پيامبر ( ص ) از تمامى حقائق بى انت هاى هستى ، توقّعى غيراصولى و بى جا است .

قل لو كان البحر . .. قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 12،13

12- پيامبر ( ص ) ، آگاه نبودن خود از زمان دقيق وقوع عذاب الهى بر مشركان و كافران لجوج و پيروزى قطعى مسلمانان بر آنان را به مردم اعلام كرد .

و إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

{إن} در {إن أدرى} نافيه است.

13- محدوديت علم پيامبر ( ص ) نسبت به زمان وقوع

عذاب بر مشركان و كافران حق ناپذير و زمان دقيق پيروزى قطعى مسلمانان بر آنان

إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 44 - 4

4 - عدم اطلاع پيامبر ( ص ) از محل و چگونگى داستان نزول تورات بر موسى ( ع ) پيش از نزول قرآن

و ما كنت بجانب الغربىّ . .. و ما كنت من الش_هدين

از آيه ياد شده استفاده مى شود كه پيامبر(ص) پيش از نزول قرآن، از كيفيت نزول تورات و محل نزول آن اطلاع نداشته است. اين آگاهى تنها از طريق وحى و با نزول قرآن براى او پيدا شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 63 - 6،7

6 - پيامبر ( ص ) نيز از زمان وقوع قيامت بى اطلاع بود .

يسئلك الناس عن الساعة . .. و مايدريك لعلّ الساعة تكون قريبًا

7 - پيامبر ( ص ) هيچ راهى براى آگاهى از زمان وقوع قيامت ندارد .

و مايدريك لعلّ الساعة تكون قريبًا

{ما} در {مايدريك} استفهاميه و مبتدا، و جمله بعدى، خبر آن است و معناى عبارت چنين است: چه چيزى تو را آگاه مى كند از وقت وقوع قيامت؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 17 - 12

12 - زمان وقوع قيامت ، مخفى و پنهان حتى براى پيامبر ( ص )

و ما يدريك لعلّ الساعة قريب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 26 - 3

3 - پيامبر ( ص )

، موظف به اعلام بى اطلاعى خويش از زمان فرا رسيدن قيامت

قل إنّما العلم عند اللّه

پاسخ پيامبر(ص) (علم به زمان برپايى قيامت تنها در انحصار خداوند است)، مى رساند كه خود آن حضرت نيز از آن آگاهى نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 25 - 1،2،3

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ صريح آگاه نبودن خويش ، از زمان تحقق وعده هاى خداوند به مردم

قل إن أدرى أقريب ما توعدون

2 - پيامبر ( ص ) ، نسبت به دور و نزديك بودن تحقق وعده هاى الهى به كافران آگاه نبود .

قل إن أدرى أقريب ما توعدون أم يجعل له ربّى أمدًا

{أمَد} در اصل به معناى غايب و منتهاى شىء است و در اين آيه مقصود از آن _ به قرينه {قريب} _ مدت طولانى است.

3 - محدوديت قلمرو علم پيامبر ( ص ) نسبت به عالم آخرت ، من هاى وحى الهى به ايشان

قل إن أدرى أقريب ما توعدون أم يجعل له ربّى أمدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 43 - 1،2،3

1 - آگاهى به زمان وقوع قيامت _ حتى براى پيامبر ( ص ) _ مقدور نيست .

فيم أنت من ذكريها

{ذكرى} به معناى ذكر فراوان است. اين كلمه نسبت به كلمه {ذكر}، مبالغه بيشترى دارد (مفردات راغب). مراد از استفهام انكارى در جمله {فيمَ أنت...} اين است كه اى پيامبر! تو منزلتى نيستى كه بتوانى هرگونه اطلاعى را درباره قيامت، به آنان ارائه كنى.

2 - پيامبر ( ص ) ، براى پاسخ به پرسش

هاى مردم ، نيازمند راهنمايى خداوند و داراى آگاهى هاى محدود

فيم أنت من ذكريها

خداوند، با بيان اين حقيقت كه مقام پيامبر(ص) قاصر از بيان تمام ويژگى هاى قيامت است; شيوه پاسخ گويى به پرسش مردم از زمان وقوع قيامت را به آن حضرت مى آموزد.

3 - پرسش كنندگان از پيامبر ( ص ) ، نبايد انتظار شنيدن پاسخ تمام پرسش هاى خود را داشته باشند .

فيم أنت من ذكريها

جمله {فيم أنت. ..}، خطاب به پيامبر(ص) است; ولى به قرينه {إنّما أنت منذر} (در جملات بعد) بيانگر اين نكته است كه مردم بايد تنها معارفى را از پيامبر(ص) بخواهند كه در حيطه وظيفه و مسؤوليت آن حضرت قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 44 - 5

5 - انحصار تصميم گيرى درباره قيامت به خداوند ، دليل ناآگاهى پيامبر ( ص ) از زمان وقوع آن است .

فيم أنت من ذكريها . إلى ربّك منتهيها

جمله {إلى ربّك. ..}، به منزله تعليل براى جمله قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 7 - 11

11 - علم خداوند به آشكار و نهان ، توجيه كننده مشيت او درباره محو يا ابقاى معارف در ذهن پيامبر ( ص )

فلاتنسى . إلاّ ما شاء اللّه إنّه يعلم الجهر و ما يخفى

جمله {إنّه يعلم. ..}، تعليل براى {شاء اللّه} و بيانگر اين است كه اگر خداوند براى پيامبر(ص)، نسيان آيه اى را بخواهد و آن را از صفحه خاطر آن حضرت محو سازد; دليلى عالمانه داشته و بر پايه علم مطلق خود به

هر نهان و آشكار، چنين اراده اى كرده است.

محدوده قدرت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 29

29 _ پيامبر ( ص ) از نجات كسانى كه خداوند عذاب را براى آنان حتمى ساخته ، ناتوان است .

و من يرد اللّه فتنته فلن تملك له من اللّه شيئاً

{من اللّه} متعلق به {تملك} و بيانگر اين است كه اگر پيامبر(ص) براى نجات مردمان از ضلالت و عذاب قدرتى دارد، از جانب خداست و اين قدرت در مورد يادشدگان از وى سلب شده است. كلمه {فتنه} در اصل به معناى {اختبار} و {بر ملا ساختن باطل} است و چون عذاب الهى هويت شخص را آشكار مى سازد به آن {فتنه} اطلاق مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 35 - 5

5 _ پيامبر(ص) نخواهد توانست با نقب زدن به زمين و گذاشتن نردبان به آسمان خودسرانه معجزه اى ارائه كند.

فإن استطعت أن تبتغى نفقا فى الأرض أو سلما فى السماء فتأتيهم بأية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 20،21

20 _ تفكر درباره محدوده قدرت و وظايف پيامبر(ص) و معجزات وى، مورد ترغيب و توصيه خداوند

قل لا أقول لكم . .. أفلاتتفكرون

از مصاديق مهم و بارز مذكور در آيه، محدوده قدرت و وظايف پيامبر(ص) است كه جمله {أفلا تتفكرون} همه مردم را به تفكر درباره آن فرا مى خواند.

21 _ نينديشيدن درباره محدوده قدرت و وظايف پيامبران و خرافه گويى درباره آنان، مورد نكوهش خداوند

قل لا أقول لكم

عندى خزائن اللّه . .. أفلاتتفكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 20،21

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 6

6 _ معجزه ، فعل خدا و خارج از قلمرو توانايى پيامبر ( ص ) است .

لو لا أنزل عليه ءاية من ربه فقل إنما الغيب للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 49 - 1،2،4

1 _ هيچ كس حتى پيامبر اكرم ( ص ) ، جدا از مشيت خداوند ، توانايى جلب منفعت و دفع ضرر از خويشتن را ندارد .

قل لاأملك لنفسى ضرّاً و لانفعاً إلا ما شاء اللّه

2 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، تنها پيام رسان خداوند است و بيرون از خواست و اراده او به تحقق بخشيدن وعده يا وعيدى ، توانايى ندارد .

و يقولون متى هذا الوعد . .. قل لاأملك لنفسى ضرّاً و لانفعاً إلا ما شاء اللّه

4 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، بى مشيت خداوند توانايى تعيين زمان و تحقق بخشيدن عذاب استيصال را ندارد .

و يقولون متى هذا الوعد . .. قل لاأملك لنفسى ضرّاً و لانفعاً إلا ما شاء اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 56 - 1

1 - هدايت بخشى و ايجاد ايمان در دل مردم ، خارج از قلمرو توانايى پيامبر ( ص ) است .

إنّك لاتهدى من أحببت

{هداية} هم به معناى نشان دادن راه به كار مى رود و هم به معناى رساندن

به مقصد. مراد از هدايت در اين آيه، معناى دوم است; زيرا هدايت (به معناى نشان دادن راه) وظيفه هر پيامبر و از جمله رسول اكرم(ص) است و معنا ندارد كه خداوند آن را از پيامبر(ص) نفى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 19 - 1

1 - نجات محكومان به عذاب قطعى الهى ، در توان هيچ كس _ حتى پيامبر ( ص ) _ نيست .

أفمن حقّ عليه كلمة العذاب أفأنت تنقذ من فى النار

و {حقّ}; يعنى، {ثَبَتَ} و {وَجَبَ} (ثابت و واجب شد) و {كلمة} در آيه شريفه به معناى وعده و يا فرمان است و همزه در {أفأنت. ..} استفهام انكارى مى باشد. بر اين اساس پيام آيه چنين مى شود: آيا كسى كه وعده و فرمان عذاب بر آنان قطعى شده است، تو مى توانى نجاتش بخشى؟ هرگز!

محدوده مسؤوليت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 119 - 6،7

6 - پيامبر ( ص ) خود را مسؤول ايمان و عملكرد انسان ها دانسته ونگران انجام وظيفه خويش بود .

إنا أرسلنك بالحق بشيراً و نذيراً و لاتسئل عن أصحب الجحيم

تعيين وظيفه پيامبر(ص) به بشارت و انذار و نفى مؤاخذه او به خاطر كفرورزى مردم، گوياى نگرانى پيامبر(ص) از ايمان نياوردن آنان است.

7 - پيامبر ( ص ) پس از راهنمايى مردم ، مسؤول عملكرد آنان نبوده و بر كفرپيشگى ايشان مؤاخذه نخواهد شد .

و لاتسئل عن أصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 -

3

3 - وظيفه پيامبر ( ص ) ارائه معارف الهى و احكام دين است ، نه تشريح و تبيين علوم طبيعى *

يسئلونك عن الأهلة قل هى موقيت للناس و الحج

ظاهر آن بود كه در پاسخ به چگونگى ظهور ماه به صورت هلالها، علل طبيعى آن تبيين مى شد. عدول از بيان علل و مطرح ساختن فوايد آن، خصوصاًمسأله حج، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 176 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، مسؤوليتى در برابر هدايت ناپذيرى مردم ندارد .

و لا يحزنك الّذين يسارعون فى الكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 184 - 5

5 _ يهوديان ، در گستره رسالت پيامبر ( ص )

فان كذّبوك

از اينكه يهود، پيامبر (ص) را تكذيب كردند، معلوم مى شود كه پيامبر (ص) آنان را نيز به پذيرش اسلام دعوت مى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 80 - 7،8

7 _ پيامبر ( ص ) مسؤوليّتى در برابر كفرورزى كافران و رويگردانى انسان ها از وى ندارد .

و من تولّى فما ارسلناك عليهم حفيظاً

8 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور پاسدارى و حراست از ايمان و عمل مردم با جبر و تحميل نيست .

و من تولّى فما ارسلناك عليهم حفيظاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 84 - 3،4

3 _ پيامبر ( ص ) ، تنها مسؤول اعمال خويش است ، نه اعمال ديگران

.

فقاتل . .. لا تكلّف الّا نفسك

4 _ مسؤوليّت پيامبر ( ص ) ، تبليغ و ارشاد مردم است ، نه وادار كردن آنان به عمل .

لا تكلّف الّا نفسك و حرّض المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 88 - 19

19 _ كسى را كه خداوند گمراه كند ، پيامبر ( ص ) نيز راهى براى هدايت او نخواهد داشت .

و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 7،30

7 _ بازدارى منافقان و يهوديان حق ناپذير از شتاب در كفر ، خارج از محدوده رسالت پيامبر ( ص )

يأيها الرسول لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر

خطاب خداوند به پيامبر(ص) با عنوان رسالت (يايها الرسول) گوياى برداشت فوق است.

30 _ پيامبر ( ص ) ، ناتوان از هدايت گمراهانى كه خداوند ضلالت آنان را حتمى ساخته است .

و من يرد اللّه فتنته فلن تملك له من اللّه شيئاً

در برداشت فوق، {فتنه} به معناى گمراه ساختن گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 92 - 8

8 _ رسالت پيامبر ( ص ) ، اجبار مردم به اطاعت از خداوند نيست .

فان توليتم فاعلموا انما على رسولنا البلغ المبين

بديهى است كه جمله {فاعلموا . ..} نمى تواند جواب شرط باشد زيرا ضرورت ابلاغ متوقف بر اعراض مردمان نيست، بنابراين جواب شرط مقدر است و جمله {فاعلموا ...} جانشين و قرينه آن مى باشد. يعنى شما خود مسؤول عواقب اعراض خويش هستيد زيرا اجبار شما

بر اطاعت، خارج از وظائف رسول ماست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 99 - 1

1 _ پيامبر تنها ، وظيفه دار ابلاغ پيام رسالت نه اجبار مردم به پذيرش آن

ما على الرسول الا البلغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 28

28 _ عن أبىّ بن كعب قال: أتى رسول اللّه(ص) بأسارى فقال لهم: هل دعيتم إلى الإسلام؟ قالوا: لا. فخلى سبيلهم، ثم قرأ {و أوحى إلىّ هذا القرآن لأنذركم به و من بلغ} ثم قال: خلوا سبيلهم حتى يأتوا مأمنهم من أجل أنهم لم يدعوا.

أبى بن كعب گويد: اسيرانى را نزد رسول خدا(ص) آوردند، حضرت به آنان فرمود: آيا تاكنون به اسلام دعوت شده ايد؟ گفتند نه، پس آنان را آزاد كرد و آيه {و أوحى إلىّ . .. } را تلاوت كرد. و سپس فرمود: آنان را آزاد كنيد تا به جايگاه امن خويش بروند، زيرا ايشان هنوز به اسلام دعوت نشده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 20،21،22

20 _ تفكر درباره محدوده قدرت و وظايف پيامبر(ص) و معجزات وى، مورد ترغيب و توصيه خداوند

قل لا أقول لكم . .. أفلاتتفكرون

از مصاديق مهم و بارز مذكور در آيه، محدوده قدرت و وظايف پيامبر(ص) است كه جمله {أفلا تتفكرون} همه مردم را به تفكر درباره آن فرا مى خواند.

21 _ نينديشيدن درباره محدوده قدرت و وظايف پيامبران و خرافه گويى درباره آنان، مورد نكوهش خداوند

قل لا أقول لكم عندى خزائن اللّه . .. أفلاتتفكرون

22 _

عن الرضا(ع) . .. ان رسول اللّه(ص) لم يكن ليحرم ما أحل اللّه و لا ليحلل ما حرم اللّه و لاليغير فرائض اللّه و احكامه كان فى ذلك كله متبعا مسلما مؤديا عن اللّه و ذلك قول اللّه عز و جل: {إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ} ... .

امام رضا(ع) فرمود: . .. رسول خدا(ص) هيچگاه در صدد حرام نمودن حلال خدا و حلال نمودن حرام خدا و تغيير دادن واجبات و احكام الهى نبود، بلكه در تمام اينها پيرو، تسليم و بيان كننده از جانب خداوند بود. و اين است، معناى سخن خداوند: {إن أتبع إلا ما يوحى إلى} ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 14،19

14 _ محاسبه اعمال و برآورد تأثير حضور و يا عدم حضور مؤمنان فقير و ضعيف در كنار پيامبر(ص)، در محدوده وظايف آن حضرت نيست.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة . .. ما عليك من حسابهم من شىء

مرجع ضمير در {من حسابهم} موصول در صدر آيه و مراد از آن همان مؤمنان فقيرند. و {من} بنابر گفته اهل ادب، زايد و مفيد استغراق است. يعنى حساب هيچ عمل و كارى از آنان با تو نيست، كه از جمله آنها برآورد نقش حضور و يا عدم حضور آنان در نزد پيامبر(ص) است.

19 _ نه پيامبر(ص) مسؤوليت عمل و انديشه هاى مشركان و مخالفان را بر عهده دارد و نه مشركان پاسخگوى عمل پيامبرند.

ما عليك من حسابهم من شىء و ما من حسابك عليهم من شىء

در اين برداشت مرجع دو ضمير جمع در {حسابهم} و {عليهم} مشركان است

و در {حسابهم} اضافه مصدر به فاعل خويش است ; يعنى: {حساب المشركين}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 66 - 5،6

5 _ پيامبر(ص) مأمور و متصدى عذاب كردن مشركان و صاحب اختيار آن نيست.

و كذّب به قومك . .. قل لست عليكم بوكيل

چون در آيه قبل و همچنين صدر آيه سخن از عذاب بود، جمله {لست . .. } براى نفى توهم مشركان در مورد اين است كه پيامبر(ص) صاحب اختيار عذاب است.

6 _ پيامبر(ص) وظيفه دار وادار ساختن مردم به ايمان و پذيرش حق نيست.

و كذّب به قومك و هو الحق قل لست عليكم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 104 - 11

11 _ پيامبر(ص) روشنگر و ارائه دهنده بينش صحيح به مردم است، نه نگهبان و واداركننده مردم به پذيرش آن.

قد جاءكم بصائر من ربكم . .. و ما أنا عليكم بحفيظ

{حفيظ} به معناى {حافظ} و متعلق آن محذوف است. با توجه به اينكه بحث درباره بينشها و عقايد است، متعلق آن متناسب با همين مضمون است كه مضمون عقيدتى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 107 - 5،7،8

5 _ پيامبر(ص) مسؤول وادار ساختن مردم به ايمان و رها ساختن آنان از شرك نيست.

و ما جعلنك عليهم حفيظا

7 _ پيامبر(ص) وكيل و پاسخگوى ايمان و شرك مردم نيست.

و ما أنت عليهم بوكيل

{وكيل} به كسى گفته مى شود كه از جانب ديگرى انجام كارى را بر عهده گيرد. وكيل نبودن پيامبر(ص) بر مردم به اين معنى مى

تواند باشد كه خداوند به خاطر اعمال و عقايد مردم پيامبر را مورد سؤال و مؤاخذه قرار نخواهد داد.

8 _ پيامبر(ص) مسؤول تبليغ و رساندن پيام الهى است، نه وادار ساختن مردم بر ايمان

و ما جعلنك عليهم حفيظا و ما أنت عليهم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 16

16 _ پيامبر(ص) مسؤول هدايت و ارشاد است و نه رساندن قهرى انسان به مقصد.

و لو شاء الله ما فعلوه فذرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 2 - 7

7 _ وظيفه پيامبر(ص) در برابر قرآن انذار و تذكر است، نه اجبار مردم به هدايت

لتنذر به ذكرى للمؤمنين

برداشت فوق بر اين مبناست كه جمله {فلايكن . ..} تفريع بر {لتنذر ...} باشد. يعنى قرآن تنها براى انذار و تذكر نازل شده است، بنابراين جايى براى نگرانى از اعراض مشركان وجود ندارد. زيرا اجبار آنان بر هدايت از اهداف نزول قرآن نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) از جانب خدا فرمان يافت تا در صورت تسلط بر يهوديان پيمان شكن و جنگ آفرين ، آنان را به گونه اى مجازات كند كه زمينه پراكنده شدن ديگر دشمنان فراهم آيد .

فإما تثقفنهم فى الحرب فشردبهم من خلفهم

تشريد به معناى پراكنده ساختن و كوچ دادن است. {باء} در {بهم} سببيه است كه به دليل {فى الحرب} كلمه اى همانند قتل و يا مجازات در تقدير مى باشد. و مراد از {من خلفهم} يهود و

يا ديگر دشمنانى است كه از مدينه و يا اطراف آن به فتنه گرى مى پرداختند. بنابراين جمله {فشردبهم} چنين معنا مى شود: اى پيامبر با مجازات سنگين كه بر يهوديان پيمان شكن تحميل مى كنى، ديگر دشمنان را متفرق ساز و پراكنده كن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 13

13 _ تغيير و تبديل و كم و زياد كردن كلام خدا ( قرآن ) خارج از قلمرو اختيارات پيامبر ( ص ) است .

قل ما يكون لى أن أبدّله من تلقاءِى نفسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 49 - 2

2 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، تنها پيام رسان خداوند است و بيرون از خواست و اراده او به تحقق بخشيدن وعده يا وعيدى ، توانايى ندارد .

و يقولون متى هذا الوعد . .. قل لاأملك لنفسى ضرّاً و لانفعاً إلا ما شاء اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 14،15

14 _ مسؤوليت پيامبر اكرم ( ص ) ، تنها رساندن و ابلاغ پيام خداوند به مردم است نه اجبار آنان به پذيرش آن .

يأيها الناس قد جاءكم الحق من ربكم . .. و ما أنا عليكم بوكيل

15 _ هيچ كس حتى پيامبر ( ص ) حق تحميل عقيده و دين خويش بر ديگران _ هر چند بر حق باشد _ ندارد .

قد جاءكم الحق . .. فمن اهتدى فإنما يهتدى لنفسه ... و ما أنا عليكم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 2

2 _ وحى ، راهنماى پيامبر ( ص ) و تعيين كننده حدود مسؤوليت آن حضرت بود .

و اتبع ما يوحى إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 11

11_ پيامبر ( ص ) پس از انذار و تبليغ ، مسؤول عملكرد مردم و كفرپيشگى آنان نيست .

إنما أنت نذير

حصر در جمله {إنما أنت نذير} حصر اضافى است و ناظر به دايره مسؤوليت پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 2

2_ پيامبران ، در صورت نااميدى از ايمان آوردن كفرپيشگان ، وظيفه اى از جهت تبليغ رسالت ، برعهده نداشتند .

و قل للذين لايؤمنون اعملوا على مكانتكم إنا ع_ملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 7 - 6،7

6_ وظيفه پيامبر ( ص ) هشدار دادن مردم به عذاب هاى الهى و راهنمايى آنان به طريق درست است .

إنما أنت منذر

7_ ارائه معجزه درخواستى كفرپيشگان خارج از مسؤوليت پيامبر ( ص ) بود .

لولا أُنزل عليه ءاية من ربه إنما أنت منذر

جمله {إنما أنت منذر} حاكى از حصر است و حصر در آن اضافى و در قياس با ارائه معجزه است. بنابراين آن جمله حاوى دو معناست: 1_ تو انذار دهنده اى ; 2_ ارائه معجزه كار تو نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 5،8

5_ وظيفه پيامبر ( ص ) ابلاغ انذار ها و تهديدهاست نه تحقق

بخشيدن به آنها

فإنما عليك البل_غ

حصر در جمله {إنما عليك البلاغ} (وظيفه تو فقط ابلاغ است) حصرى اضافى و نسبى است و در قياس با مفاد {إن مَّا نرينّك . ..} مى باشد ; يعنى ، تحقق يافتن و يا نيافتن تهديدها برعهده تو نيست ، آنچه وظيفه توست ابلاغ است.

8_ حسابرسى بندگان در شأن خداوند است نه وظيفه اى برعهده پيامبر ( ص )

و علينا الحساب

تقديم {علينا} بر {الحساب} دلالت بر حصر دارد. بنابراين {علينا الحساب} ; يعنى، حساب بندگان تنها برعهده ماست نه برعهده تو و نه غير تو. قابل ذكر است كه جمله {علينا الحساب} عطف بر {إنما عليك البلاغ} است نه بر {عليك البلاغ}، زيرا در اين صورت {إنما} بر {عليك الحساب} داخل شده و معناى جمله چنين مى شود: {فقط حسابرسى بر ماست نه چيز ديگر} و اين معنا قطعاً مراد نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 89 - 1

1- پيامبر ( ص ) مأمور اعلان قلمرو مسؤوليت خويش ( انذار ) براى مردم

و قل إنى أنا النذير المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 82 - 1،2

1- پيامبر ( ص ) ، در قبال روى گردانى كافران از دعوت آن حضرت پس از تبيين آيات الهى بر آنان ، مسؤوليتى نداشت .

فإن تولّوا فإنما عليك البل_غ المبين

2- وظيفه پيامبر ( ص ) ، تنها ابلاغ پيام الهى به انسان ها بود و نه اجبار مردمان به پذيرش آن پيام .

فإنما عليك البل_غ المبين

حصر در آيه فوق (فإنما عليك . ..) حصر اضافى بوده

و نسبت به اجبار و اكراه سنجيده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 54 - 10

10- مجبور ساختن مردم به ايمان ، وظيفه پيامبر ( ص ) و در دستور كار آن حضرت نيست .

و ما أرسلن_ك عليهم وكيلاً

{وكل} در لغت به معناى كفيل و نايب قرار دادن شخصى است (مفردات راغب). بنابراين {و ما أرسلناك عليهم وكيلاً}; يعنى، اى پيامبر تو را براى نيابت و كفالت براى مردم نفرستاده ايم و تو صرفاً به كار تبليغ بپرداز و آنان را بر ايمان مجبور نساز.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 7

7- پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخ گويى سؤالات مردم بر اساس آنچه بر او وحى شده بود .

يسئلونك عن الروح قل الروح من أمر ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 15

15- پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام محدوده مسؤوليت خويش و بيان ناتوانى خود از ارائه معجزات درخواستى مشركان

قالوا . .. قل ... هل كنت إلاّ بشرًا رسولاً

پاسخ {هل كنت. ..} در قبال درخواستهاى مشركان، مى تواند گوياى اين معنا باشد كه: درخواستهاى آنان، ربطى به رسالت و مسؤوليتهاى پيامبر(ص) نداشته و يا در توان او نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 105 - 5،7

5- مسؤوليت پيامبر ( ص ) ، تنها بشارت و انذار مردمان بود .

و ما أرسلن_ك إلاّ مبشّرًا و نذيرًا

7- مسؤوليت قبول و يا

عدم قبول حق و حقيقت از سوى مردم با پيامبر ( ص ) نيست .

و ما أرسلن_ك إلاّ مبشّرًا و نذيرًا

حصر در {و ما أرسلناك. ..} اضافى است و مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه: پيامبر(ص) در رابطه با پذيرش و عدم پذيرش مردم، هيچ مسؤوليتى نداشته و آنان خود مسؤول انتخاب خويشند و پيامبر(ص) تنها عهده دار بشارت و انذار مردمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 106 - 1

1- تنظيم ، تفصيل و بخش بخش شدن قرآن ، از جانب خداوند بود نه در اختيار پيامبر ( ص )

قرءانًا فرقن_ه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 17،20

17- بحث گذرا و سطحى و به دور از درگيرى جدّى ، تنها محدوده مُجاز براى پيامبر ( ص ) جهت بحث در باره اصحاب كهف و تعداد آنان بود .

فلاتمار فيهم إلاّ مراءً ظ_هرًا

{مراء} جدالى است كه به منظور اعتراض به گفتار كسى و سست كردن آن و نيز تحقير گوينده اش انجام گيرد (مصباح) و هنگامى كه دنباله دار و عميق نباشد، به آن، {مراء ظاهر} گفته مى شود.

20- پيامبر ( ص ) در كسب آگاهى از ماجراى اصحاب كهف ، مجاز به نظرخواهى از هيچ صاحب نظرى نبود .

و لاتستفت فيهم منهم أحدًا

ضمير در {منهم} به كسانى مربوط است كه در باره عدد اصحاب كهف به اظهار نظر مى پرداختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 6

6- پيامبر ( ص ) موظّف به رساندن

پيام حقِّ الهى به مردم است و نه مسئول ايمان و كفر آنان .

و قل الحقّ من ربّكم فمن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 3 - 2

2- پيامبر ( ص ) مسؤول ابلاغ قرآن و تذكردادن به مردم است و در مورد به ثمرنشستن آن مسؤوليت ى ندارد .

ما أنزّلنا عليك . .. إلاّ تذكرة لمن يخشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 49 - 7

7 - وظيفه پيامبر ( ص ) ، تنها هشدار دادن است نه اجبار كردن مردم به ايمان .

إنّما أنا لكم نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 9،10

9 - پيامبر ( ص ) ، تنها مسؤول انجام رسالت خويش بود نه مامور به نتيجه ( مؤمن ساختن همه مردم ) .

قل أطيعوا اللّه . .. فإن تولّوا فانّما عليه ما حمّل و عليكم ما حملتم ... و ما عل

حصر در جمله {و ما على الرسول إلاّ البلاغ المبين} حصر اضافى است و اين حصر مى تواند مربوط به اين مسأله باشد كه روى گردانى كافران، مسؤوليتى را بر دوش پيامبر(ص) ايجاد نمى كند; چرا كه آن حضرت در قبال آثار و نتايج اين رسالت (پذيرش و عدم پذيرش مردم) مسؤوليتى ندارد.

10 - ابلاغ پيام هاى الهى از جانب پيامبر ( ص ) ، وابسته به پذيرش و عدم پذيرش مردم نبود .

قل أطيعوا اللّه. .. فإن تولّوا... و ما على الرسول إلاّ البلغ المبين

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 43 - 5

5 _ پيامبر ( ص ) مسؤوليت نداشت تا همچون موكلان ، بر جريان عقيده هواپرستان ناظر و نگهبان باشد و آنان را به ايمان آوردن مجبور كند .

أرءيت من اتّخذ إل_هه هويه أفأنت تكون عليه وكيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 57 - 10

10 _ پيامبر ( ص ) ، تنها مأمور فراخواندن مردم به راه خدا و دين الهى بود و نه مجبور ساختن آنان به پذيرش آن .

و ما أرسلن_ك إلاّ مبشّرًا و نذيرًا . .. إلاّ من شاء أن يتّخذ إلى ربّه سبيلاً

از اين كه خداوند در آيه قبل رسالت پيامبر(ص) را، منحصر به انذار و بشارت دانست و در آيه مورد بحث، انسان را در انتخاب راه الهى آزاد گذاشت، مى توان استفاده كرد كه پيامبر(ص) حق نداشت مردم را به پذيرش دين مجبور كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 2

2 _ پيامبر ( ص ) ، تنها مأمور انجام تكليف بود نه مأمور به نتيجه .

و توكّل على الحىّ الذى لايموت

توصيه شدن پيامبر(ص) به توكل و وانهادن كارها به خداوند، پس از آن كه خداوند آن حضرت را تنها مكلف به انذار و تبشير كرد، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه پيامبر(ص) تنها مأمور به انجام رسالت الهى خويش بود; نه مأمور به ثمر رسانيدن رسالت خود، هر چند با توسل به زور و يا ابزار ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

13 - شعراء - 26 - 3 - 3

3 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) ، رساندن پيام روشن الهى به خلق بود ، نه تلاشِ طاقت فرسا براى هدايت آنان .

تلك ءاي_ت الكتب المبين . لعلّك ب_خع نفسك ألاّيكونوا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 92 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام وحى و نه مسؤول هدايت ناپذيرى گمراهان

و أن أتلوا القرءان فمن اهتدى فإنّما يهتدى لنفسه

از بخش دوم آيه (فمن اهتدى. ..) استفاده مى شود كه بخش اول (و أن أتلوا القرآن...) زمينه چينى براى تعيين محدوده وظايف پيامبر(ص) و متوجه بودن مسؤوليت حق ناپذيرى به خود انسان هااست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 18 - 7،8

7 - پيامبر ، تنها ، موظّف به ابلاغِ روشن و بى ابهامِ پيام خداوند است .

و ما على الرسول إلاّ البل_غ المبين

8 - واداشتن مردم به قبول پيام خدا ، از حيطه وظيفه پيامبر ، خارج است .

و ما على الرسول إلاّ البل_غ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 8

8 - وظيفه پيامبر ( ص ) ، تنها ، انذار و بيم دهى به مردم بود .

قل . .. و إنّما أنا نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 23 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، مسؤول هدايت ناپذيرى كافران نيست .

و من كفر فلايحزنك كفره

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 23 - 1،2

1 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) در برابر مشركان و كافران لجوج و حق ناپذير در صدراسلام ، تنها انذار و هشدار بود .

و ما أنت بمسمع من فى القبور . إن أنت إلاّ نذير

حصر در اين آيه _ با توجه به آيات پيشين _ از نوع حصر اضافى و در ارتباط با كافران و مشركان لجوج است.

2 - پيامبر ( ص ) ، تنها عهده دار انجام وظيفه بود ; نه مأمور به نتيجه .

إن أنت إلاّ نذير

از اين كه پيامبر(ص) در برابر كافران لجوج و حق ناپذير، تنها عهده دار انذار و هشدار بود، مى توان استفاده كرد كه آن حضرت مى خواست تنها به تكليف خود عمل كند; نه آن كه بخواهد به نتيجه مطلوب خود (هدايت شدن كافران) نائل شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 24 - 4

4 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) ، تبيين سر انجام نيك مؤمنان و عاقبت شوم كفرپيشگان است .

إنّا أرسلن_ك بالحقّ بشيرًا و نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 41 - 16،17،18

16 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را كفيل و قيّم ايمان و كفر مردم قرار نداده است .

فمن اهتدى فلنفسه و من ضلّ فإنّما يضلّ . .. و ما أنت عليهم بوكيل

17 - مسؤوليت پيامبراسلام ( ص ) ، تنها رساندن و ابلاغ پيام خداوند به مردم است ; نه اجبار آنان به پذيرش آن .

إنّا أنزلنا عليك الكت_ب للناس .

.. و ما أنت عليهم بوكيل

18 - هيچ كس حتى پيامبر ( ص ) حق ندارد عقيده و دين خويش را _ هر چند بر حق باشد _ بر ديگران تحميل كند .

إنّا أنزلنا عليك الكت_ب للناس بالحقّ . .. و ما أنت عليهم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، فقط تبليغ كننده پيام وحى بود ; نه مجازات كننده مشركان و تحقق بخشنده به انذار ها .

و قالوا . .. فاعمل إنّنا ع_ملون . قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

يكى از احتمال ها در تفسير {فاعمل}، اين است كه مشركان، به پيامبر(ص) اعلام كردند كه او مى تواند به وعيدهاى خود جامه عمل بپوشاند; ولى خداوند در مقابل آنان اعلام مى دارد كه كار پيامبر، تبليغ رسالت است; نه مجازات مشركان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 6 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، تنها مسؤول تبليغ و ارشاد مردم است ; نه پاسخگوى عملكرد آنان .

و ما أنت عليهم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 1

1 - وظيفه پيامبر ( ص ) ، تنها ابلاغ رسالت الهى است ; نه ممانعت قاهرانه از كفر و حق گريزى مردم

فإن أعرضوا فما أرسلن_ك عليهم حفيظًا إن عليك إلاّ البل_غ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 5

5 - پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ،

موظف به ابلاغ پيام وحى و عمل به رسالت خود و نگرانى نداشتن نسبت به عكس العمل و فرجام مخالفان

فإمّا نذهبنّ بك . .. فاستمسك بالذى أُوحى إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 1

1 - رهنمود خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر وانهادن مشركان حق ناپذير در باتلاق فلسفه هاى پوچ و بازيگرانه خويش

فذرهم يخوضوا و يلعبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 1،4

1 - رهنمود خدا به پيامبر ( ص ) ، در وانهادن مشركان حق ناپذير به حال خويش

فاصفح عنهم

4 - پيامبراكرم ( ص ) ، در تمامى مراحل رسالت خويش ، محتاج به كسب تكليف از درگاه الهى بود .

و قيله ي_ربّ . .. فاصفح عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 5

5- اطلاع از آينده و سرنوشت فرد فرد بشر ، خارج از قلمرو رسالت و مسؤوليت پيامبر ( ص )

قل . .. و ما أدرى ما يفعل بى و لا بكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 54 - 1

1 - سلب مسؤوليت از پيامبر ( ص ) ، در مورد تبليغ و هدايت كافران طغيانگر

بل هم قوم طاغون . فتولّ عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 12 - 5،6

5 - پيامبر ( ص ) ، در برابر كافران دين گريز ، تكليفى جز ابلاغ پيام الهى نداشت .

فإن تولّيتم

فإنّما على رسولنا البل_غ المبين

6 - اجبار مردمانِ كافر به پذيرش دين و ايمان ، بر عهده پيامبر ( ص ) نبود .

فإن تولّيتم فإنّما على رسولنا البل_غ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 21 - 2،3

2 - هدايت شدن يا گمراه گشتن مردمان ، خارج از قلمرو توانايى پيامبر ( ص )

قل إنّى لا أملك لكم ضرًّا و لا رشدًا

{ضرّ} در مقابل {نفع} و {رشد} در مقابل {غىّ} است و در اين آيه، هر يك از آن دو واژه _ به لحاظ معنا _ مى تواند قرينه براى ديگرى باشد; يعنى، {ضرّ} قرينه باشد كه مقصود از {رشد}، ضلالت است و {ضرّ} قرينه بر اين باشد كه مراد از {رشد}، نفع است.

3 - پيامبر ( ص ) ، مالك نفع و ضرر و سود و زيان مردمان نيست .

قل إنّى لا أملك لكم ضرًّا و لا رشدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 3

3 - وظيفه و توانايى پيامبر ( ص ) ، تنها بر ابلاغ پيام هاى هدايت بخش الهى به مردم ، نه هدايت كردن يكايك آنان .

قل إنّى لا أملك لكم ضرًّا و . .. إلاّ بل_غًا من اللّه و رس_ل_ته

برداشت ياد شده، مبتنى بر نكته اين است كه جمله {إلاّ بلاغاً. ..} استثنا از {لا أملك لكم ضرّاً...} باشد; يعنى، لا أملك لكم ضرّاً و لا رشداً إلاّ بلاغاً من اللّه و رسالاته.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 43 - 3

3 -

پرسش كنندگان از پيامبر ( ص ) ، نبايد انتظار شنيدن پاسخ تمام پرسش هاى خود را داشته باشند .

فيم أنت من ذكريها

جمله {فيم أنت. ..}، خطاب به پيامبر(ص) است; ولى به قرينه {إنّما أنت منذر} (در جملات بعد) بيانگر اين نكته است كه مردم بايد تنها معارفى را از پيامبر(ص) بخواهند كه در حيطه وظيفه و مسؤوليت آن حضرت قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 45 - 2

2 - تعيين زمان وقوع قيامت ، از محدوده وظايف و اختيارات پيامبر ( ص ) ، بيرون است .

إنّماأنت منذر

حصر {إنّما}، حصر اضافى و در رابطه با انتظارى است كه پرسش كنندگان زمان وقوع قيامت، از پيامبر(ص) داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، تا زمانى موظف به ابلاغ قرآن به مخالفان است كه آنان ، راه هاى آگاهى به آن را بر خود نبسته اند .

فذكّر . .. سيذّكّر من يخشى و يتجنّبها الأشقى

منافع تذكر _ كه در اين دو آيه بيان شده است _ يكى پندپذيرى اهل خشيت و ديگرى بروز عكس العمل اهل شقاوت است. از آن جا كه واكنش شقاوتمندان، اعراض بوده و تذكر مجدد به آنان سودى ندارد، تكليف {فذكّر} نيز ساقط مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 21 - 4،5

4 - پيامبر ( ص ) ، به جز وظيفه موعظه و يادآورى ، مسؤوليتى ندارد و اجبار و اكراه مردم ، از وظايف

او نيست .

إنّما أنت مذكّر

5 - پيامبر ( ص ) ، مسؤول واكنش هاى مردم در برابر پند و اندرزهايش نيست .

إنّما أنت مذكّر

حصر در {إنّما أنت مذكّر}، حصر اضافى است و به قرينه آيه بعد، ناظر به اثربخشى تذكّر است. مفاد آيه شريفه اين است كه: {وظيفه تو تنها تذكّر دادن است و پذيرش يا رد آن از سوى مردم، مؤاخذه اى را متوجّه تو نمى سازد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 23 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، پس از عمل به وظيفه ارشاد همگان ، در خصوص تداوم بخشيدن به ارشاد اعراض كنندگان كافر ، تكليفى ندارد .

فذكّر . .. إلاّ من تولّى و كفر

فعل {تولّى}، بيانگر اين نكته است كه تذكّرات پيامبر(ص) به روى گردانان رسيده است و آنان پندها را نپذيرفته، از آن اعراض كرده اند. بنابراين تذكّر دادن در مرحله اول، عمومى است و به همه مردم بايد ابلاغ گردد; ولى پس از تولّى و اعراض گروهى از آنان، پيامبر(ص) درباره تكرار تذكّر و ارشاد آن گروه، تكليفى ندارد.

محدوده وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 86 - 5

5- مجموعه آنچه از دانش ها و معارف الهى بر پيامبر ( ص ) وحى شده ، در مقايسه با حقايق و اسرار نهفته در هستى و علم الهى ، اندك است .

و ما أُوتيتم من العلم إلاّ قليلاً. و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا إليك

محدوده هدايتهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

كهف - 18 - 17 - 17

17- پيامبر ( ص ) نيز در صورت تعلّق اراده الهى به گمراه كردن كسى ، راهى براى هدايت او نخواهد يافت .

و من يضلل فلن تجد له وليًّا مرشدًا

محدوديت علم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 187 - 3،13

3 _ پيامبر ( ص ) موظف به اعلام عدم آگاهى خويش به لحظه فرارسيدن قيامت

قل إنما علمها عند ربى

13 _ پيامبر ( ص ) ، بر خلاف تصور مردم ، به زمان برپايى قيامت آگاه نبود .

يسئلونك كأنك حفى عنها

{حفى عنها} كه دلالت بر پرسش زياد و تلاش براى كشف زمان قيامت دارد، به قرينه {يسئلونك}، كنايه از آگاهى نيز مى باشد. يعنى آنان گمان مى كنند كه تو از زمان قيامت پرسش كرده اى و در نتيجه بدان آگاه شده اى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 9،10

9 _ عدم دستيابى پيامبر ( ص ) به منافع بسيار و بروز مشكلات و سختى ها در زندگانى وى ، نشانه آگاه نبودنش به غيب ها و امور نهانى است .

و لو كنت أعلم الغيب لاستكثرت من الخير

{استكثار} (مصدر استكثرت) هنگامى كه پس از آن {من} آورده شود، به معناى زياد برداشت كردن و فراوان به دست آوردن است. بنابراين {استكثرت من الخير}، يعنى منافع بسيارى را برداشت مى كردم و به دست مى آوردم.

10 _ پيامبر ( ص ) از جانب خدا مأمور بود تا وابسته بودن توانش را به مشيت خدا و آگاه نبودنش را به امور غيبى

به مردم اعلام كند .

قل لاأملك . .. و لو كنت أعلم الغيب

محرميت برادران همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 1

1 - پدران و پسران و برادران و برادرزادگان و خواهرزادگانِ همسران پيامبر ، مَحرم آنان بوده و اشكالى ندارد كه با آنان ، رودررو سخن بگويند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ و لا

مرجع ضمير {هنّ} در {عليهنّ} واژه {نساء} _ متخذ از آيه پيش _ است و {لا جناح. ..} درصدد استثناى از حكم لزوم سخن گفتن از پشت پرده با همسران پيامبر است.

محرميت برادرزادگان همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 1

1 - پدران و پسران و برادران و برادرزادگان و خواهرزادگانِ همسران پيامبر ، مَحرم آنان بوده و اشكالى ندارد كه با آنان ، رودررو سخن بگويند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ و لا

مرجع ضمير {هنّ} در {عليهنّ} واژه {نساء} _ متخذ از آيه پيش _ است و {لا جناح. ..} درصدد استثناى از حكم لزوم سخن گفتن از پشت پرده با همسران پيامبر است.

محرميت پدران همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 1

1 - پدران و پسران و برادران و برادرزادگان و خواهرزادگانِ همسران پيامبر ، مَحرم آنان بوده و اشكالى ندارد كه با آنان ، رودررو سخن بگويند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء

حجاب . .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ و لا

مرجع ضمير {هنّ} در {عليهنّ} واژه {نساء} _ متخذ از آيه پيش _ است و {لا جناح. ..} درصدد استثناى از حكم لزوم سخن گفتن از پشت پرده با همسران پيامبر است.

محرميت پسران همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 1

1 - پدران و پسران و برادران و برادرزادگان و خواهرزادگانِ همسران پيامبر ، مَحرم آنان بوده و اشكالى ندارد كه با آنان ، رودررو سخن بگويند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ و لا

مرجع ضمير {هنّ} در {عليهنّ} واژه {نساء} _ متخذ از آيه پيش _ است و {لا جناح. ..} درصدد استثناى از حكم لزوم سخن گفتن از پشت پرده با همسران پيامبر است.

محرميت خواهرزادگان همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 1

1 - پدران و پسران و برادران و برادرزادگان و خواهرزادگانِ همسران پيامبر ، مَحرم آنان بوده و اشكالى ندارد كه با آنان ، رودررو سخن بگويند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ و لا

مرجع ضمير {هنّ} در {عليهنّ} واژه {نساء} _ متخذ از آيه پيش _ است و {لا جناح. ..} درصدد استثناى از حكم لزوم سخن گفتن از پشت پرده با همسران پيامبر است.

محروميت از قضاوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 21

21 _ گناهان يهوديان و مسيحيان عصر

بعثت _ حتى برخى از آن _ ، زمينه ساز محروميت آنان از پذيرش احكام الهى و داورى هاى پيامبر ( ص )

فان تولوا فاعلم انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

كلمه {بعض} مى تواند اشاره به اين باشد كه تنها برخى از گناهان اهل كتاب اقتضاى محروميت از حق پذيرى را دارد ; نه همه آنها و مى تواند به اين معنا باشد كه برخى از گناهان آنان در محروميتشان از پذيرش احكام الهى كافى است گرچه بسيارى از گناهانشان چنين اقتضايى را دارد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

محروميت توطئه گران عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 14 - 5

5 - دست اندركاران اصلى توطئه { افك } عليه پيامبر ( ص ) و خاندان آن حضرت ، از فضل و رحمت خداوند محروم شدند .

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته . .. لمسّكم فى ما أفضتم فيه عذاب عظيم

خداوند در آيه 11، به شايعه سازان اصلى وعده عذاب بزرگ (و الذى تولّى كبره منهم له عذاب عظيم) مى دهد. واژه {افاضه} نيز به معناى سخن گفتن بسيار در باره موضوعى و انتشار آن است و اين، كار توده مردم بود نه منافقان كه سازنده اصلى تهمت و شايعه بودند. بنابراين فضل و رحمت خدا، شامل كسانى است كه كارگزار اصلى تهمت نبودند; بلكه بر اثر جهل و غفلت سخنى در اين زمينه به ميان آوردند در آيه بعد نيز خداوند، جهل و ناآگاهى آنان را يادآور شده، مى فرمايد: {و تقولون بأفواهكم ما ليس لكم به علم}.

محروميت دشنام دهندگان

به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 67 - 5

5 - ناسزا گويان به قرآن و پيامبر ( ص ) محروم از امداد هاى الهى در برابر عذاب قيامت

لاتجئروا اليوم . .. س_مرًا تهجرون

محروميت مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 43 - 2

2 _ مردمى كه از نزديك ، اعمال و رفتار پيامبر ( ص ) را نظاره كرده و از او تبعيت نمى كردند ، همانند آن نابينايى اند كه از نعمت بصيرت دل نيز محروم است .

و منهم من ينظر إليك أفأنت تهدى العمى و لو كانوا لا يبصرون

محمد(ص) از اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 5

5 _ حضرت محمد ( ص ) اهل مكه و بزرگ شده در ميان مردم آن شهر بود .

أكان للناس عجباً أن أوحينا إلى رجل منهم

محمد(ص) از صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 196 - 5

5 _ پيامبر ( ص ) از زمره بندگان صالح خدا و برخوردار از حمايت هاى بى دريغ او

إن ولى اللّه . .. و هو يتولى الصلحين

محمد(ص) از متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 17

17_ پيامبر ( ص ) و پيروان او ، از تقوا پيشگانند و فرجام نيك از آنِ ايشان است .

فاصبر إن الع_قبة للمتقين

محمد(ص) از نسل ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 3

3 - محمد ( ص ) پيامبرى كه ابراهيم و اسماعيل ( ع ) خواستار بعثت آن حضرت از ميان نسلشان بودند .

ربنا وابعث فيهم رسولا منهم . .. يزكّيهم

به گفته همه مفسران، مراد از {رسولا} پيامبر عظيم الشأن اسلام، حضرت محمد(ص) است.

محمد(ص) از نسل اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 3

3 - محمد ( ص ) پيامبرى كه ابراهيم و اسماعيل ( ع ) خواستار بعثت آن حضرت از ميان نسلشان بودند .

ربنا وابعث فيهم رسولا منهم . .. يزكّيهم

به گفته همه مفسران، مراد از {رسولا} پيامبر عظيم الشأن اسلام، حضرت محمد(ص) است.

محمد(ص) در آغاز بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 4

4 - ناشناخته ماندن رسالت پيامبر ( ص ) در آغاز بعثت ، مايه سيطره افكندن اندوهى سنگين بر آن حضرت

وزرك

مراد از {وزر} _ با توجّه به آيه {و رفعنا لك ذكرك} _ مى تواند نقطه مقابل {بلند آوازه بودن} باشد; يعنى، ناشناخته ماندن رسول اكرم(ص)، سبب شده بود كه رسالت ها و تعاليم او مهجور مانده و غمى سنگين براى آن حضرت به وجود آيد. تناسب دو فعل {وضعنا} (فرونهاديم) و {رفعنا} (بالابرديم)، مؤيد اين احتمال است.

محمد(ص) در احد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 9،10،13

9 _ تلاش پيامبر ( ص ) براى جلوگيرى از گريز مسلمانان در نبرد احد ، و بى اعتنايى آنان در

پذيرش دعوت او

و لا تلون على احد و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

جمله {و الرّسول يدعوكم . .. }، حاليه است ; يعنى در حالى كه پيامبر (ص) شما را فرامى خواند مى گريختيد و به هيچ كس (حتى پيامبر (ص)) توجهى نداشتيد.

10 _ تلاش مستمر پيامبر ( ص ) براى جلوگيرى از شكست مسلمانان در كارزار احد

و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

13 _ حضور و مقاومت رسول خدا ( ص ) در رويارويى با مشركان قريش ، تا آخرين لحظات كارزار احد

و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 155 - 2

2 _ حضور مجاهدانى پايمرد و استوار به همراه پيامبر ( ص ) در كارزار احد ، تا آخرين لحظه هاى پيكار

انّ الّذين تولّوا منكم يوم التقى الجمعان

بنابر اينكه {من} در {منكم} براى تبعيض باشد، كه دلالت مى كند گروهى فرار كردند و قهراً گروهى تا آخر جنگ همراه پيامبر (ص) باقى ماندند و به دفاع ادامه دادند.

محمد(ص) در اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 7

7 - تغيير يافتن قبله از بيت المقدس به مسجدالحرام ، از نشانه هاى بيان شده در اديان پيشين براى حقانيت پيامبر موعود

فول وجهك شطر المسجدالحرام . .. لئلا يكون للناس عليكم حجة

تعليل {لئلا يكون . ..} گوياى اين است كه: استمرار مسلمانان بر قبله سابق (بيت المقدس) موجب مى شد كه مخالفان اسلام عليه حقانيت پيامبر(ص) و مسلمانان احتجاج كنند. بنابراين بايد تغيير قبله از نشانه هاى مطرح شده در كتابهاى آسمانى پيشين، به عنوان

نشانه اى بر حقانيت پيامبر موعود شمرده شده باشد.

محمد(ص) در افق اعلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 8 - 2

2 - نزديك و نزديك تر شدن پيامبر ( ص ) ، به مبدأ وحى در افق اعلى براى دريافت قرآن

و هو بالأُفق الأعلى . ثمّ دنا فتدلّى

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه ضمير فاعلى به پيامبر(ص) بازمى گردد.

محمد(ص) در انجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 4

4 - تورات و انجيل ، حاوى بشارت به آمدن قرآن و پيامبر ( ص ) و بيانگر ضرورت ايمان به آن دو است .

الذين ءاتينهم الكتب يتلونه حق تلاوته أولئك يؤمنون به

چون خواندن تورات و انجيل و پيروى از آن دو، مايه ايمان آوردن به قرآن و پيامبر(ص) مى شود، به دست مى آيد كه: آن دو كتاب، بشارت به آمدن قرآن و پيامبر(ص) و لزوم ايمان آوردن به آنها مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 2،12

2 - تورات و انجيل حاوى نويد به بعثت پيامبر ( ص ) و بيانگر مشخصاتى دقيق از آن حضرت

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم

بيان اين حقيقت كه يهود و نصارا، حقانيت پيامبر(ص) را به خوبى مى شناختند - پس از توصيف آنان به دارندگان كتاب آسمانى - اشاره به اين دارد كه: منبع شناخت آنان، كتاب آسمانى شان (تورات و انجيل) است.

12 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه فرمود

: { هذه الآية نزلت فى اليهود و النصارى يقول اللّه تبارك و تعالى { الذين آتيناهم الكتاب } يعنى التوراة و الأنجيل - يعرفونه - يعنى رسول اللّه كما يعرفون أبناءهم لان اللّه عز و جل قد أنزل عليهم فى التوراة و الزبور و الأنجيل صفة محمد و صفة اصحابه و مبعثه و هجرته . . . ;

آيه فوق، درباره يهود و نصارا نازل شده است و آنان كسانى بودند كه تورات و انجيل به آنان داده شده بود و رسول خدا(ص) را مانند فرزندان خود مى شناختند; چون خداوند در تورات، زبور و انجيل صفات رسول خدا و اصحابش و بعثت و هجرت آن حضرت را نازل كرده بود . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 5

5 - تورات و انجيل ، حاوى شواهد و نشانه هايى بر حقانيت پيامبر ( ص ) و احكام و معارف اسلام هستند .

من بعد ما بينه للناس فى الكتب

برخى بر آنند كه مراد از {الكتاب} تورات و انجيل و مقصود از {البينات و الهدى} دلايل و رهنمودهايى است كه مردم را به حقانيت نبوت و احكام اسلام هدايت مى كنند. آيات گذشته - كه درباره كتمان حقانيت تغيير قبله بود - مؤيد اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 47 - 8

8 _ تورات و انجيل ، حاوى بشارت به آمدن پيامبر ( ص ) و قرآن

نزّلنا مصدقاً لما معكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 -

14 - 7

7 _ محو نشانه هاى پيامبر ( ص ) در انجيل و به فراموشى سپردن آن توسط نصارا *

و من الذين قالوا إنّا نصرى اخذنا فنسوا حظاً

به احتمال اينكه مراد از {فنسوا حظاً مما ذكروا}، به قرينه مقام، نشانه هاى پيامبر(ص) در انجيل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 13

13 _ عن أبى عبداللّه(ع) قال: هذه الآية نزلت فى اليهود و النصارى يقول اللّه تبارك و تعالى: {الذين آتيناهم الكتاب _ يعنى التوراة و الإنجيل _ يعرفونه _ يعنى رسول اللّه(ص) . .. لأن اللّه عز و جل قد أنزل عليهم فى التوراة و الإنجيل و الزبور صفة محمّد(ص) ... و مبعثه ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 12

12 _ وجود دلايل حقانيت قرآن و پيامبر(ص) در تورات و انجيل

و الذين ءاتينهم الكتب يعلمون أنه منزل من ربك بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 7،8،9،10،12،18،21

7 _ بعثت پيامبر ( ص ) از بشارت ها و اخبار غيبى تورات و انجيل

الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

8 _ نام و نشان رسول اكرم ( ص ) در تورات و انجيل آمده بود .

الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

9 _ تصريح تورات و انجيل به برخوردار بودن پيامبر موعود از مقام رسالت علاوه بر مقام نبوت

الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

10 _ ايمان به رسول اكرم ( ص ) و

پيروى از او وظيفه اى الهى بر عهده يهود و نصارا و ثبت شده در تورات و انجيل

الذين يتبعون الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

12 _ تطبيق نشانه هاى پيامبرِ نويد داده شده در تورات و انجيل بر پيامبر اسلام ( ص ) جاى هيچ ترديدى براى يهود و نصارا نداشت .

الذى يجدونه مكتوبا عندهم

آنچه در تورات و انجيل آمده، نشانهاى پيامبر(ص) است، ولى خداوند با جمله {يجدونه . .. } بيان مى كند كه اهل كتاب خود پيامبر را در تورات و انجيل مى يابند. نكته اين تعبير اين است كه تطبيق نشانه هاى موجود در تورات و انجيل بر پيامبر(ص)، قطعى بوده و جاى هيچ ترديدى براى آنان نداشته است.

18 _ امر به معروف و نهى از منكر ، حلال دانستن پاكيزه ها و حرام شمردن ناپاكى ها ، از علامت هاى موجود در تورات و انجيل براى شناسايى پيامبر اسلام

الذى يجدونه . .. يأمرهم بالمعروف ... و يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

جمله هاى {يأمرهم و . .. } حال براى ضمير مفعولى در {يجدونه} است و لذا مى رساند كه مفاد اين جمله ها به عنوان صفات پيامبر موعود در تورات و انجيل بيان شده است. بر اين اساس مى توان گفت كه از اهداف بيان اين ويژگيها در تورات و انجيل، راهنمايى اهل كتاب است به امورى كه بايد در شناسايى پيامبر موعود در نظر داشته باشند.

21 _ ر ها ساختن مردم ( يهود ، نصارا و . . . ) از تكاليف شاق و زنجير هاى خرافات ، از نشانه هاى موجود در

تورات و انجيل براى شناسايى پيامبر ( ص )

الذى يجدونه . .. يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 29،32

29- بيان اوصاف پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت ، در تورات و انجيل

ذلك مثلهم فى التورية و مثلهم فى الإنجيل كزرع

32- بيان متنوع تورات و انجيل ، در معرفى ويژگى هاى پيامبراسلام و اصحاب آن حضرت *

ذلك مثلهم فى التورية و مثلهم فى الإنجيل كزرع

تكرار {مثلهم}، اشاره به تنوّع دو بيان دارد. به تعبير ديگر {مثلهم فى التوراة} خبر براى {ذلك} و {كزرع...} خبر براى {مثلهم فى الإنجيل} است.

محمد(ص) در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 1

1 _ باغ ها و نهر هاى روان و زندگى جاودان ، مهيّا شده از جانب خدا براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان مجاهد

أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 16

16 - { عن علىّ رضى اللّه عنه عن النبى ( ص ) لرادّك إلى معاد قال : الجنّة ;

على(ع) از نبى اكرم(ص) روايت نموده كه مقصود از {معاد} در آيه {لرادّك إلى معاد} بهشت است}.

محمد(ص) در تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 18

18 - از امام باقر ( ع ) روايت شده : { . . . كان حيى بن اخطب و كعب بن الاشرف

و آخرون من اليهود لهم مأكلة على اليهود فى كل سنة فكرهوا بطلان ها بأمر نبى ( ص ) فحرفوا لذلك آيات من التوراة فى ها صفته و ذكره ، فذلك الثمن الذى اريد فى الآية ;

. .. حيى بن اخطب و كعب بن اشرف و عده ديگرى از يهوديان مقررى سالانه داشتند كه از يهود مى گرفتند و خوش نداشتند كه به خاطر جريان پيامبر (ص) ]و تثبيت رسالت آن حضرت[ از آن مقررى محروم شوند و لذا آياتى از تورات را كه در آنها وصف و ياد رسول خدا(ص) بود تحريف كردند و اين همان بهايى است كه در آيه فوق ذكر شده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 3،17

3 - تورات ، بيانگر بعثت پيامبر اسلام و تبيين كننده صفات و ويژگى هاى آن حضرت

قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

از معانى {فتح} مطلع ساختن و تعليم دادن است. بنابراين {ما فتح اللّه عليكم}; يعنى، حقايقى كه خداوند شما را از آن مطلع ساخته و در اختيار شما قرار داده است. از آن جا كه تورات تنها منبع يهوديان براى اين گونه اطلاعات است مى توان به برداشت فوق دست يافت.

17 - از امام باقر ( ع ) روايت شده كه : { انه قال كان قوم من اليهود ليسوا من المعاندين المتواطئين إذا لقوا المسلمين حدثوهم بما فى التوراة من صفة محمد ( ص ) فنهاهم كبرائهم عن ذلك ، و قالوا : لا تخبروهم بما فى التوراة ، من صفة محمد ( ص ) فيحاجوكم به عند ربكم فنزلت هذه

الآية ;

گروهى از يهود - كه كينه اى به مسلمانان نداشتند - هنگامى كه با مسلمانان روبرو مى شدند از اوصاف رسول خدا(ص) كه در تورات آمده بود سخن مى گفتند; بزرگان يهود با خبر شده و آنها را نهى كردند و گفتند: از صفات محمد ]ص[ - كه در تورات آمده - مسلمانان را مطلع نسازيد كه به وسيله آن با شما در نزد پروردگارتان استدلال و احتجاج خواهند نمود، پس آيه فوق نازل گشت. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 16،17

16 - { و قيل كتابتهم بأيديهم انهم عمدوا إلى التوراة و حرفوا صفة النبى ( ص ) ليوقعوا الشك بذلك للمستضعفين من اليهود و هو المروى عن ابى جعفر ( ع ) . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه: {علماى يهود به سراغ تورات رفتند و اوصاف حضرت محمد(ص) را در آن تغيير دادند تا به اين وسيله در دل مستضعفان فكرى يهود، شك ايجاد كنند}.

17 - از رسول خدا ( ص ) درباره { فويل لهم مما كتبت أيديهم } روايت شده كه فرموده اند : { الويل جبل فى النار و هو الذى انزل فى اليهود لانهم حرفوا التوراة زادوا فى ها ما احبوا و محوا من ها ما يكرهون و محوا إسم محمد ( ص ) من التوراة ;

{ويل كوهى است در جهنم كه ]در آيات قرآن[ در مورد يهود نازل گشته است; زيرا آنان تورات را با افزودن آنچه دوست داشتند و از بين بردن آنچه ناخوشايند داشتند، تحريف كردند و نام حضرت محمد(ص) را

از تورات محو نمودند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 9

9 - تورات ، متضمن بشارت به نزول قرآن و بعثت پيامبر ( ص ) است . *

مصدق لما معهم و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا

عبارت {مصدق لما معهم} قرينه آن است كه منشأ آگاهى يهود پيش از بعثت بر اينكه {قرآن نازل مى شود و پيامبر(ص) مبعوث مى گردد}، تورات بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 101 - 4،7،9،15

4 - تورات در بردارنده بشارت به بعثت محمد ( ص )

و لما جاءهم رسول . .. نبذ فريق من الذين أوتوا الكتب كتب اللّه وراء ظهورهم

جمله {نبذ فريق} جواب شرط (لما جاءهم) است. ترتب دور افكندن تورات بر آمدن پيامبر(ص) اشاره به اين حقيقت دارد كه: اين كتاب، بشارت به آمدن پيامبر(ص) داشته و ويژگيهاى آن حضرت را بر شمرده است.

7 - عالمان اهل كتاب ، مطمئن به منطبق بودن ويژگى هاى پيامبر وعده داده شده در تورات ، بر پيامبر اسلام

و لما جاءهم رسول . .. نبذ فريق من الذين أوتوا الكتب كتب اللّه وراء ظهورهم

عالمان يهود، براى انكار پيامبر(ص) دو راه در پيش روى خود داشتند: 1_ ناديده گرفتن بشارتهاى تورات; 2_ اظهار منطبق نبودن ويژگيهاى شمرده شده در تورات بر پيامبر. از اين كه عالمان يهود راه اول را انتخاب كردند، معلوم مى شود، انطباق آن ويژگيها بر پيامبر، امرى مسلّم و غير قابل ترديد بوده است.

9 - عالمان اهل كتاب ، على رغم يافتن ويژگى هاى پيامبر ( ص

) در تورات ، خود را بى خبر از آنها نشان مى دادند .

نبذ فريق . .. كتب اللّه وراء ظهورهم كانهم لايعلمون

متعلق {لايعلمون} ويژگيهاى پيامبرى است كه تورات بعثت وى را بشارت داده است.

15 - برخى از عالمان اهل كتاب ، پس از بعثت پيامبر ( ص ) به تورات وفادار مانده و به ويژگى هاى پيامبر موعود و تطبيق آنها بر رسول اكرم ( ص ) معترف شدند .

نبذ فريق من الذين أوتوا الكتب كتب اللّه وراء ظهورهم

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه مراد از {الذين أتوا الكتاب} عالمان يهود باشد. در اين صورت {فريق من الذين}; يعنى، گروهى از عالمان، كتاب الهى را به دور افكندند. مفهوم اين جمله اين است كه گروهى چنين نكردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 4

4 - تورات و انجيل ، حاوى بشارت به آمدن قرآن و پيامبر ( ص ) و بيانگر ضرورت ايمان به آن دو است .

الذين ءاتينهم الكتب يتلونه حق تلاوته أولئك يؤمنون به

چون خواندن تورات و انجيل و پيروى از آن دو، مايه ايمان آوردن به قرآن و پيامبر(ص) مى شود، به دست مى آيد كه: آن دو كتاب، بشارت به آمدن قرآن و پيامبر(ص) و لزوم ايمان آوردن به آنها مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 2،12

2 - تورات و انجيل حاوى نويد به بعثت پيامبر ( ص ) و بيانگر مشخصاتى دقيق از آن حضرت

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم

بيان اين حقيقت كه

يهود و نصارا، حقانيت پيامبر(ص) را به خوبى مى شناختند - پس از توصيف آنان به دارندگان كتاب آسمانى - اشاره به اين دارد كه: منبع شناخت آنان، كتاب آسمانى شان (تورات و انجيل) است.

12 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه فرمود : { هذه الآية نزلت فى اليهود و النصارى يقول اللّه تبارك و تعالى { الذين آتيناهم الكتاب } يعنى التوراة و الأنجيل - يعرفونه - يعنى رسول اللّه كما يعرفون أبناءهم لان اللّه عز و جل قد أنزل عليهم فى التوراة و الزبور و الأنجيل صفة محمد و صفة اصحابه و مبعثه و هجرته . . . ;

آيه فوق، درباره يهود و نصارا نازل شده است و آنان كسانى بودند كه تورات و انجيل به آنان داده شده بود و رسول خدا(ص) را مانند فرزندان خود مى شناختند; چون خداوند در تورات، زبور و انجيل صفات رسول خدا و اصحابش و بعثت و هجرت آن حضرت را نازل كرده بود . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 5

5 - تورات و انجيل ، حاوى شواهد و نشانه هايى بر حقانيت پيامبر ( ص ) و احكام و معارف اسلام هستند .

من بعد ما بينه للناس فى الكتب

برخى بر آنند كه مراد از {الكتاب} تورات و انجيل و مقصود از {البينات و الهدى} دلايل و رهنمودهايى است كه مردم را به حقانيت نبوت و احكام اسلام هدايت مى كنند. آيات گذشته - كه درباره كتمان حقانيت تغيير قبله بود - مؤيد اين احتمال است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 199 - 15

15 _ ناديده گرفتن آيات بيانگر حقّانيّت قرآن و پيامبر ( ص ) در تورات از سوى علماى يهود ، به خاطر متاع اندك دنيا

انّ من اهل الكتب لمن . .. لا يشترون بايات اللّه ثمناً قليلا

تمجيد خداوند از عالمان مؤمن اهل كتاب، به خاطر ايمان به قرآن و سوداگرى نكردن بر سر آيات الهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 47 - 8

8 _ تورات و انجيل ، حاوى بشارت به آمدن پيامبر ( ص ) و قرآن

نزّلنا مصدقاً لما معكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 19

19 _ تحريف نشانه هاى پيامبر اسلام ( ص ) در تورات و به فراموشى سپردن آن توسط يهود *

يحرفون الكلم . .. و نسوا حظاً مما ذكروا به

به احتمال اينكه مراد از {الكلم} و {ما ذكروا به} _ به قرينه مقام _ ، نشانه هاى پيامبر(ص) در تورات باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 13

13 _ عن أبى عبداللّه(ع) قال: هذه الآية نزلت فى اليهود و النصارى يقول اللّه تبارك و تعالى: {الذين آتيناهم الكتاب _ يعنى التوراة و الإنجيل _ يعرفونه _ يعنى رسول اللّه(ص) . .. لأن اللّه عز و جل قد أنزل عليهم فى التوراة و الإنجيل و الزبور صفة محمّد(ص) ... و مبعثه ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6

- 114 - 12

12 _ وجود دلايل حقانيت قرآن و پيامبر(ص) در تورات و انجيل

و الذين ءاتينهم الكتب يعلمون أنه منزل من ربك بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 7،8،9،10،12،18،21

7 _ بعثت پيامبر ( ص ) از بشارت ها و اخبار غيبى تورات و انجيل

الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

8 _ نام و نشان رسول اكرم ( ص ) در تورات و انجيل آمده بود .

الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

9 _ تصريح تورات و انجيل به برخوردار بودن پيامبر موعود از مقام رسالت علاوه بر مقام نبوت

الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

10 _ ايمان به رسول اكرم ( ص ) و پيروى از او وظيفه اى الهى بر عهده يهود و نصارا و ثبت شده در تورات و انجيل

الذين يتبعون الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

12 _ تطبيق نشانه هاى پيامبرِ نويد داده شده در تورات و انجيل بر پيامبر اسلام ( ص ) جاى هيچ ترديدى براى يهود و نصارا نداشت .

الذى يجدونه مكتوبا عندهم

آنچه در تورات و انجيل آمده، نشانهاى پيامبر(ص) است، ولى خداوند با جمله {يجدونه . .. } بيان مى كند كه اهل كتاب خود پيامبر را در تورات و انجيل مى يابند. نكته اين تعبير اين است كه تطبيق نشانه هاى موجود در تورات و انجيل بر پيامبر(ص)، قطعى بوده و جاى هيچ ترديدى براى آنان نداشته است.

18 _ امر به معروف و نهى از منكر ، حلال دانستن پاكيزه ها

و حرام شمردن ناپاكى ها ، از علامت هاى موجود در تورات و انجيل براى شناسايى پيامبر اسلام

الذى يجدونه . .. يأمرهم بالمعروف ... و يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

جمله هاى {يأمرهم و . .. } حال براى ضمير مفعولى در {يجدونه} است و لذا مى رساند كه مفاد اين جمله ها به عنوان صفات پيامبر موعود در تورات و انجيل بيان شده است. بر اين اساس مى توان گفت كه از اهداف بيان اين ويژگيها در تورات و انجيل، راهنمايى اهل كتاب است به امورى كه بايد در شناسايى پيامبر موعود در نظر داشته باشند.

21 _ ر ها ساختن مردم ( يهود ، نصارا و . . . ) از تكاليف شاق و زنجير هاى خرافات ، از نشانه هاى موجود در تورات و انجيل براى شناسايى پيامبر ( ص )

الذى يجدونه . .. يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 29،32

29- بيان اوصاف پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت ، در تورات و انجيل

ذلك مثلهم فى التورية و مثلهم فى الإنجيل كزرع

32- بيان متنوع تورات و انجيل ، در معرفى ويژگى هاى پيامبراسلام و اصحاب آن حضرت *

ذلك مثلهم فى التورية و مثلهم فى الإنجيل كزرع

تكرار {مثلهم}، اشاره به تنوّع دو بيان دارد. به تعبير ديگر {مثلهم فى التوراة} خبر براى {ذلك} و {كزرع...} خبر براى {مثلهم فى الإنجيل} است.

محمد(ص) در زبور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 13

13 _ عن

أبى عبداللّه(ع) قال: هذه الآية نزلت فى اليهود و النصارى يقول اللّه تبارك و تعالى: {الذين آتيناهم الكتاب _ يعنى التوراة و الإنجيل _ يعرفونه _ يعنى رسول اللّه(ص) . .. لأن اللّه عز و جل قد أنزل عليهم فى التوراة و الإنجيل و الزبور صفة محمّد(ص) ... و مبعثه ... .

محمد(ص) در سدرة المنتهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 14 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) ، جبرئيل را بار ديگر در كنار { سدرة المنتهى } مشاهده كرد .

و لقد رءاه نزلة أُخرى . عند سدرة المنتهى

3 - { سئل عبداللّه بن مسعود ، { و لقد رآه نزلة اُخرى قال : قال رسول اللّه رأيت جبرئيل عند سدرة المنتهى ;

از عبدالله بن مسعود درباره {و لقد رآه نزلة اُخرى} سؤال شد، او گفت: رسول خدا(ص) فرمود: جبرئيل را در نزد {سدرة المنتهى} ديدم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 16 - 1،2

1 - { سدرة المنتهى } ، در پوششى خاص به هنگام نزول بار ديگر جبرئيل بر پيامبر ( ص ) در كنار آن

و لقد رءاه نزلة أُخرى . إذ يغشى السدرة مايغشى

2 - تأثير حضور جبرئيل بر { سدرة المنتهى } ، به هنگام نشان دادن خود به پيامبر ( ص )

إذ يغشى السدرة مايغشى

به كار رفتن واژه {إذ} نشان مى دهد كه {سدرة المنتهى}، هميشه غرق در آن پوشش نبوده; بلكه به هنگام حضور جبرئيل چنان ويژگى را مى يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 -

نجم - 53 - 17 - 2

2 - ره نيافتن هيچ گونه خطا و انحراف در مشاهدات قلبى پيامبر ( ص ) ، در ديدن جبرئيل در { سدرة المنتهى }

ما زاغ البصر و ماطغى

مراد از {البصر} در آيه شريفه _ به قرينه {ماكذب الفؤاد ما رأى} _ ديده دل است; و نه چشم سر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 18 - 1،3،4

1 - پيامبر ( ص ) ، شاهد آيات و نشانه هاى برتر الهى در كنار { سدرة المنتهى }

لقد رأى من ءاي_ت ربّه الكبرى

3 - مشاهده آثار بزرگ ربوبى خداوند ، آخرين دستاورد پيامبر ( ص ) در كنار { سدرة المنتهى }

لقد رأى من ءاي_ت ربّه الكبرى

4 - پيامبر ( ص ) ، با عظمت وجودى ، تنها شاهد برخى از آيات الهى در { سدرة المنتهى }

لقد رأى من ءاي_ت ربّه الكبرى

با توجه به آمدن {من} تبعيضيه، مطلب بالا استفاده مى شود.

محمد(ص) در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 184 - 3،4

3 _ خداوند با يادآورى همنشينى پيامبر ( ص ) با مردم ، مشركان را به بطلان پندارشان ( مجنون بودن پيامبر ) رهنمون ساخت .

أو لم يتفكروا ما بصاحبهم من جنة

به كارگيرى كلمه {صاحب} و اضافه آن به ضمير (صاحبهم، يعنى همنشينشان) اشاره به حقيقتى دارد كه تفكر در آن كافى در بطلان ادعاى مشركان است. يعنى او همواره همنشين آنان بود و اگر اثرى از جنون در او وجود داشت، آشكار مى گشت.

4 _ مردم عصر بعثت

هيچ نشانى كه حاكى از كمترين جنون در پيامبر باشد ، سراغ نداشتند .

ما بصاحبهم من جنة

محمد(ص) در غار ثور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 6،21

6 _ همسفرىِ تنها يك نفر با پيامبر ( ص ) ، هنگام خروج از مكه به سوى غار ثور

إذ أخرجه الذين كفروا ثانى اثنين إذ هما فى الغار

{ال} در {الغار} براى عهد است و اشاره به غار ثور دارد.

21 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده است : { سمعت ابا جعفر ( ع ) يقول : إن رسول اللّه ( ص ) اقبل يقول لأبى بكر فى الغار : اسكن فإن اللّه معنا . . . ;

شنيدم كه حضرت باقر(ع) مى فرمود: رسول خدا(ص) در غار رو كرد به ابوبكر و فرمود: آرام باش; زيرا حتماً خدا با ماست}.

محمد(ص) در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 2

2 _ فرمان خداوند و تقدير او ، عامل حركت پيامبر ( ص ) به سوى جنگ بدر

أخرجك ربك من بيتك بالحق

اسناد {أخرجك} به {ربك} مى رساند كه حركت پيامبر(ص) به فرمان و تقدير الهى بوده است، نه تصميمى از جانب خود آن حضرت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 3

3 _ تنها پيامبر ( ص ) شاهد وحى الهى به فرشتگان مبتنى بر مأموريت آنان براى پشتيبانى مجاهدان بدر بود .

إذ يوحى ربك إلى الملئكة

چنانچه {إذ}، متعلق به {اذكر} باشد با توجه به اينكه

مخاطب در آيه مورد بحث، به خلاف آيات گذشته، شخص پيامبر(ص) است، مى توان گفت تنها آن حضرت شاهد وحى خداوند به فرشتگان بوده است.

محمد(ص) در غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 2

2 _ شركت پيامبر ( ص ) در جنگ تبوك و خروج آن حضرت از مدينه همراه مجاهدان

فإن رجعك اللّه

محمد(ص) در قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 8

8_ رسالت پيامبر ( ص ) ، از پيام هاى متقن ، روشن و اساسىِ قرآن

كت_ب أُحكمت ءاي_ته ثم فصلت . .. إننى لكم منه نذير و بشير

جمله {إننى لكم منه . ..} نيز همانند {لاتعبدوا ...} تفسير {كتاب اُحكمت ...} مى باشد; يعنى ، از پيامهاى اين كتاب ، رسالت و نبوت پيامبر(ص) است.

محمد(ص) در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 8

8- پيامبر ( ص ) ، ناظر اعمال امت خويش و گواه آنان در قيامت است .

و جئنابك شهيدًا على ه_ؤلاء

برداشت فوق با توجه به دو نكته در آيه است: الف) بنابر اينكه منظور از امت در {فى كلّ أمة} مردم هر عصرى نباشد; بلكه امت هر پيامبرى باشد. ب) {هؤلاء} اشاره باشد به كل امت پيامبر(ص) تا روز قيامت و نه تنها مردم عصر آن حضرت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 17،20

17- تجلى مقام ستايش انگيز پيامبر ( ص ) در رستاخيز *

عسى أن يبعثك

ربّك مقامًا محمودًا

برداشت فوق بدان احتمال است كه واژه {يبعثك} اشاره به بعث در قيامت و رستاخيز داشته باشد و {مقاماً} مصدر ميمى و مفعول مطلق براى {أن يبعثك} باشد كه در اين صورت تركيب آيه چنين مى شود: {عسى أن يبعثك ربك بعثاً محموداً; خداوند تو را به شكل پسنديده اى در قيامت مبعوث مى سازد}.

20- { قال على بن أبى طالب ( ع ) : . . . ثمّ يجتمعون فى موطن آخر يكون فيه مقام محمد ( ص ) و هو المقام المحمود فيثنى على الله تبارك و تعالى بما لم يثن عليه أحد قبله ثمّ يثنى على الملائكة كلّهم . . . ثمّ يثنى على الرسل . . . ثمّ يثنى على كلّ مؤمن و مؤمنة . . . فذلك قوله : { عسى أن يبعثك ربك مقاماً محموداً . . . و ه_ذا كلّه قبل الحساب . . . ;

حضرت على بن ابى طالب فرمود:. .. سپس خداوند[در قيامت]مردم را در موضعى جمع مى كند كه مقام محمد(ص) در آن جاست و آن مقام محمود است. پس پيامبر(ص) ثناى خداى _ تبارك و تعالى _ مى گويد، به گونه اى كه احدى قبل از او چنين ثنايى نگفته است; سپس به [ترتيب]بر تمامى فرشتگان ... و رسولان ... و تمامى مردان و زنان مؤمن درود مى فرستد ... و اين همان سخن خداست كه: {عسى أن يبعثك ربك مقاماً محموداً...} و تمام اين امور پيش از حسابرسى است...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 7

7 - ملاقات پيامبراكرم ( ص

) با حضرت موسى ( ع ) ، در شب معراج و يا در قيامت ، قطعى است .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فلاتكن فى مرية من لقائه

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مرجع ضمير در {لقائه} موسى(ع) باشد. لازم به ذكر است كه اين نكته، مورد تأييد روايت نيز هست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 91 - 3

3 - پيامبراكرم ( ص ) ، در خير و سلامتى از ناحيه اصحاب اليمين در جهان آخرت

فسل_م لك من أصح_ب اليمين

محمد(ص) در كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 3

3 - اهل كتاب در انطباق ويژگى هاى پيامبر موعود بر پيامبر اسلام ، هيچ ترديدى نداشتند .

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 2،3،4

2 _ كتب آسمانى پيشين، بيانگر اوصاف پيامبر اكرم(ص) و پيشگويى رسالت آن حضرت

قل أى شىء أكبر شهدة . .. الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم

3 _ كتب آسمانى پيشين مشتمل بر گواهى خداوند بر حقانيت پيامبر(ص)

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه . .. الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه

چون در آيه قبل شهادت خداوند مطرح شده و قرآن نيز به عنوان شاهد ذكر گرديده و در پى آن از آشنايى اهل كتاب با پيامبر(ص) سخن رفته است، مى توان دريافت كه اولاً منبع آگاهى آنان كتب آسمانى بوده و ثانياً آن كتب نيز شاهدى بر حقانيت پيامبر(ص) هستند.

4 _ خداوند حجت را بر اهل كتاب

در مورد رسالت پيامبر(ص) به وسيله كتب آسمانى آنان تمام كرده است.

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم . .. فهم لا يؤمنون

با توجه به اينكه منبع و منشأ شناخت اهل كتاب به پيامبر(ص) تورات و انجيل بوده و آنها منكر رسالت آن حضرتند، پس تورات و انجيل وسيله اتمام حجت الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 92 - 7

7 _ نزول قرآن و بعثت پيامبر(ص)، به عنوان خبرى غيبى، در كتب آسمانى گذشته مطرح بوده است.

و هذا كتب أنزل نه مبارك مصدق الذى بين يديه

از معانى محتمل براى {مصدق} تصديق خبرهاى كتب گذشته مبنى بر آمدن پيامبر(ص) و قرآن است، يعنى بدان جهت كه اين اخبار در آن كتب معهود بوده، نزول قرآن و بعثت پيامبر(ص) صدق آن خبرها را معلوم ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 196 - 2

2 - نزول قرآن بر شخص پيامبراكرم ( ص ) ياد شده در كتاب هاى آسمانى پيشين

و إنّه لفى زبر الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 2

2 - وجود اطلاعاتى در كتاب هاى آسمانى پيشين درباره پيامبراسلام

و قال الذين كفروا لن نؤمن به_ذا القرءان و لا بالذى بين يديه

احتمال دارد غرض كافران از اعلام عدم ايمان به كتاب هاى پيشين، به خاطر وجود اطلاعاتى درباره پيامبراسلام باشد.

محمد(ص) در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 10

10 - پيامبراكرم ( ص ) ، شخصيتى

محورى و تصميم گير در مدينه بود .

ينظرون إليك

آوردن جمله {ينظرون إليك} در لابه لاى جمله اى كه در صدد بيان وصف آشفتگى منافقان، به هنگام شنيدن خبر جنگ است، نشان دهنده اين واقعيت است كه آنان، از اين جهت به پيامبر(ص) نگاه مى كردند، تا رخصتى براى ترك جهاد به دست آورند و اين، از موقعيت آن حضرت حكايت مى كند.

محمد(ص) در معراج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 7

7 - ملاقات پيامبراكرم ( ص ) با حضرت موسى ( ع ) ، در شب معراج و يا در قيامت ، قطعى است .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فلاتكن فى مرية من لقائه

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مرجع ضمير در {لقائه} موسى(ع) باشد. لازم به ذكر است كه اين نكته، مورد تأييد روايت نيز هست.

محمد(ص) در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) در مكّه ، مسلمانان را از درگيرى مسلّحانه با كافران بازمى داشت .

الم تر الى الّذين قيل لهم كفّوا ايديكم

بنابر آنچه در شأن نزول آمده، نهى از مبارزه مسلّحانه در مكّه و قبل از هجرت رسول خدا (ص) بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 76 - 2

2- حضور پيامبر ( ص ) در مكه ، براى مشركان غير قابل تحمل بود .

و إن كادوا ليستفزّونك من الأرض ليخرجوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 -

2 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، هنگام نازل شدن سوره { بلد } ، در شهر مكه سكونت داشت .

و أنت حلّ به_ذا البلد

اين احتمال وجود دارد كه {حِلّ} به معناى اقامت كننده باشد، آن گونه كه در البحرالمحيط آمده است. بر اين مبنا اين كلمه يا مرادف {حالٌّ} و يا مصدر و به معناى {حلول} است و توصيف پيامبر(ص) به آن، براى مبالغه در استقرار آن حضرت در مكه خواهد بود.

محمد(ص) قبل از بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 7،8

7 _ زندگى و شخصيت پيش از بعثت پيامبر ( ص ) ، دليلى روشن براى رسالت و نبوت او

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم . .. فقد لبثت فيكم عمراً من قبله

8 _ زندگى پيش از بعثت حضرت محمد ( ص ) ، گواه روشن بر الهى و آسمانى بودن قرآن

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم . .. فقد لبثت فيكم عمراً من قبله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 86 - 2

2 - پيامبران الهى ، بى خبر از نبوت خويش پيش از مبعوث شدن .

و ما كنت ترجوا أن يلقى إليك الكت_ب

جايى كه پيامبراسلام(ص) پيش از بعثت خويش، از آن هيچ گونه اطلاعى نداشته باشد و حتى گمان آن نيز در ذهنش جوانه نزند; به طريق اولى پيامبران ديگر نيز چنين خواهند بود. بنابراين با القاى خصوصيت از پيامبر(ص)، مطلب ياد شده را مى توان درباره همه پيامبران تعميم داد.

محمد(ص) قبل از هجرت

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 7

7 _ پيامبر ( ص ) ، در دوره پيش از هجرت ، كم ياور بود .

إذ أخرجه الذين كفروا ثانى اثنين

محمد(ص) قبل از هدايتهاى خاص خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 7 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، پيش از دريافت هدايت هاى الهى ، از شريعت اسلام و احكام قرآن بى خبر بود .

و وجدك ضالاًّ فهدى

ضلالت دو گونه است: 1. تحيّر در علوم نظرى مانند توحيد; 2. سرگردانى در علوم عملى نظير احكام شرعى (مفردات راغب). درباره پيامبر(ص) به قرينه آيه {ما ضلّ صاحبكم...} (النجم/2) _ كه ضلالت را از آن حضرت منتفى مى داند _ مراد دومين نوع است; يعنى، پيامبر(ص) آنچه را بعد از بعثت با نزول قرآن پى برد، پيش از بعثت نمى دانست.

محمد(ص) مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 86 - 3

3 _ يهود و نصارا ، محروم از هدايت ، به جهت انكار آگاهانه حقانيّت پيامبر ( ص ) با وجود دلايل روشن بر آن

كيف يهدى اللّه قوماً . .. و اللّه لا يهدى القوم الظالمين

آيه در مورد اهل كتاب نازل شده و آنان با وجود شهادت قبلى بر حقّانيّت آن حضرت، منكر حقّانيت وى شدند. (روح المعانى).

محمد(ص) و آيات قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، نگران فراموش كردن آيات قرآن و

در تلاش براى حفظ آن

سنقرئك فلاتنسى

اطمينان بخشيدن به پيامبر(ص) كه قرآن را فراموش نخواهد كرد نشانگر نگرانى آن حضرت از خطر فراموشى است.

محمد(ص) و آيه تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 7،9،11،19،20

7 _ انجام وظيفه رسالت الهى از سوى پيامبر ( ص ) ، در گرو ابلاغ پيام ويژه خداوند ( اعلام ولايت على ( ع ) ) به مردم

بلغ ما أنزل . .. و إن لم تفعل فما بلغت رسالته

9 _ ابلاغ پيام ويژه الهى در آيه تبليغ ، در گرو انتخاب شيوه اى عملى از سوى پيامبر ( ص ) براى انجام آن

بلغ . .. و إن لم تفعل فما بلغت رسالته

تعبير قرآن در جمله {و ان لم تفعل} به جاى {و ان لم تبلغ} و يا {و الا . ..} مى رساند كه آن پيام، پيامى بوده كه پيامبر(ص) وظيفه داشت آن را عملا به مردم ابلاغ كند و مجرد گفتن كفايت نمى كرده است، چنانچه آن حضرت در غدير خم با معرفى على(ع) وى را براى امامت نصب كرد.

11 _ احساس خطر پيامبر ( ص ) از ناحيه برخى مردم جهت انجام رسالت ويژه خويش ( ابلاغ ولايت على ( ع ) )

بلغ ما أنزل . .. و اللّه يعصمك من الناس

19 _ اعلام ولايت على ( ع ) در روز غدير خم توسط پيامبر ( ص ) به امر خداوند

يايها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك

امام باقر(ع): . .. فاوحى اللّه عزوجل اليه {يايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك ...} ... فقام بولاية على(ع) يوم

غدير خم ... .

_______________________________

كافى، ج 1، ص 289، ح 4; نورالثقلين، ج 1، ص 652، ح 291.

20 _ اعلان نكردن ولايت على ( ع ) از سوى رسول خدا ( ص ) موجب حبط عمل آن حضرت

و إن لم تفعل فما بلغت رسالته

از رسول خدا(ص) روايت شده كه بعد از خواندن آيه فوق خطاب به على(ع) فرمود: و لو لم ابلغ ما امرت به من ولايتك لحبط عملى . .. .

_______________________________

امالى صدوق، ص 400، ح 13، مجلس 74; نورالثقلين، ج 1، ص 654، ح 296.

محمد(ص) و ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 123 - 5

5- موحد بودن ابراهيم ( ع ) و مبرّا بودنش از هرگونه كجى و افراط و تفريط ، فلسفه و حكمت پيروى پيامبراسلام ( ص ) از آن حضرت

اتّبع ملّة إبرهيم

{حنيفاً} كه حال براى {إبراهيم} است، به منزله تعليل براى امر به متابعت است; يعنى، از آيين ابراهيم(ع) پيروى كن; چون او {حنيف} بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 34 - 8

8 _ پيامبر اكرم ( ص ) از ابراهيم ( ع ) و ابراهيم ( ع ) از پيامبر ( ص ) و دين و سنّت پيامبر ( ص ) همان دين و سنّت ابراهيم ( ع )

ذريّة بعضها من بعض

رسول اللّه (ص): . .. لأنّى من ابراهيم و ابراهيم منّى، دينه دينى و سنّته سنّتى و انا افضل منه، و فضلى من فضله و فضله من فضلى و تصديق قولى قول ربى {ذرية بعضها من بعض}.

_______________________________

محاسن برقى، ج

1، ص 152 ; ح 74 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 169، ح 33.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 6،7

6 _ سزاوارترين مردم به انتساب و پيوند دينى به حضرت ابراهيم ( ع ) ، پيامبر ( ص ) و مؤمنانند ; نه يهود و نصارا .

ما كان ابرهيم يهودياً و لا نصرانياً . .. انّ اولى الناس بابرهيم لَلّذين اتّبعوه

7 _ پيامبر اكرم ( ص ) و مؤمنان به او ، همانند حضرت ابراهيم ، موحد و حنيف و تسليم محض خداوند

و لكن كان حنيفاً مسلماً . .. انّ اولى الناس ... و هذا النّبى و الّذين امنوا

محمد(ص) و ابلاغ وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 1،2،3

1_ تكذيب پيامبر از سوى مشركان به خاطر مطرح كردن قيامت و نيز پيشنهاد هاى نابه جاى ايشان ، آن حضرت را در خطر ترك و عدم ابلاغ برخى از آيات قرار داده بود .

فلعلّك تارك بعض ما يوحى إليك و ضائق به صدرك أن يقولوا لولا أُنزل عليه كنز

روشن است كه خوف و شكى كه {لعلّ} دلالت بر آن مى كند به لحاظ متكلم (خداوند) نيست; بلكه حاكى از خوف و ترديد مخاطب (پيامبر) و يا موقعيت خاصى است كه هر انسانى احتمال ترك برخى از آيات را دور از انتظار نمى بيند. بنابراين {لعلك تارك ...} مى رساند كه پيامبر در شرايطى بود كه اين خوف و احتمال وجود داشت كه در ابلاغ برخى از آيات به ترديد بيفتد و مصلحت

ببيند كه آنها را موقتاً ابلاغ نكند تا شرايط و جو پيشامده تغيير كند. {أن يقولوا ...} به تقدير {لام} و {لا} ى نافيه (لأن لايقولوا...) بيانگر علت و ريشه پديد آمدن زمينه و شرايط آن خوف و احتمال است. تفريع {لعلّك تارك...} بر آيه هفتم مى رساند كه تكذيب قيامت نيز مى توانست در پديد آمدن آن شرايط مؤثر باشد.

2_ پيامبر ( ص ) وظيفه دار ابلاغ همه معارف و احكام وحى شده به او ، هر چند برخى از آنها ، جبهه گيرى و مخالفت مردمان را در پى داشته باشد .

إن ه_ذا إلاّ سحر مبين . .. فلعلّك تارك بعض ما يوحى إليك

3_ انديشه ترك ابلاغ برخى از آيات قرآن ، مايه دلتنگى و ناراحتى پيامبر ( ص ) مى شد .

فلعلّك تارك بعض ما يوحى إليك و ضائق به صدرك

در برداشت فوق، جمله {و ضائق به صدرك} حاليه گرفته شده است و ضمير در {به} به انديشه ترك ابلاغ _ كه از جمله {لعلّك تارك . ..} به دست مى آيد _ برگردانده شده است; يعنى، اگر چنان جو و پيشامدى رخ دهد كه تو را در ابلاغ برخى آيات به ترديد افكند و انديشه ترك آنها را در ذهن بپرورانى اين انديشه تو را سخت دلتنگ و ناراحت مى كند.

محمد(ص) و ابن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 28 - 1

1- پيامبر ( ص ) موظف به برخورد مناسب با خويشاوندان ، مسكينان و در راه ماندگان با بيانى نرم و دلپذير در صورت خوددارى از كمك به آنها به

خاطر ناتوانى مالى

و ءات ذاالقربى حقّه . .. و إمّا تعرضنّ عنهم ابتغاء رحمة من ربّك ترجوها

عبارت {ابتغاء رحمة من ربّك} (جوياى رحمت پروردگارت هستى) و شواهد تاريخى حكايت از آن دارد كه: خوددارى پيامبر(ص) از كمك به افراد ياد شده، به دليل ضعف مالى بوده است.

محمد(ص) و ابوبكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 9،21

9 _ نگرانى فردِ همراه پيامبر ( ص ) ( ابوبكر ) به هنگام هجرت از مكه به مدينه و دلدارى رسول خدا ( ص ) به وى

إذ يقول لصحبه لاتحزن إن اللّه معنا

21 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده است : { سمعت ابا جعفر ( ع ) يقول : إن رسول اللّه ( ص ) اقبل يقول لأبى بكر فى الغار : اسكن فإن اللّه معنا . . . ;

شنيدم كه حضرت باقر(ع) مى فرمود: رسول خدا(ص) در غار رو كرد به ابوبكر و فرمود: آرام باش; زيرا حتماً خدا با ماست}.

محمد(ص) و اجتناب از اندوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 23 - 2

2 - توصيه خداوند ، به پيامبر ( ص ) براى اجتناب از حزن و اندوه در قبال كفركافران

و من كفر فلايحزنك كفره

محمد(ص) و اخذ زكات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 1،6

1 _ فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر گرفتن صدقه ( زكات ) از اموال مردم

خذ من أمولهم صدقة

6 _ اجازه خداوند به پيامبر (

ص ) در مورد گرفتن صدقه ( زكات ) از جهاد گريزانى كه به گناه خويش معترف بودند .

و ءاخرون اعترفوا بذنوبهم . .. خذ من أمولهم صدقة

برداشت فوق با توجه به شأن نزول آيه است كه برخى از متخلفان از جنگ تبوك، نادم شدند و در قبال خطاى خويش، پيشنهاد كردند كه تمام اموالشان را به عنوان صدقه بپردازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 104 - 3

3 _ گيرنده زكات در حقيقت ، خداست و پيامبر ( ص ) و حاكم اسلامى تنها وسايطند .

خذ من أمولهم صدقة . .. و يأخذ الصدقت

محمد(ص) و اخذ صدقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 1،3،6

1 _ فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر گرفتن صدقه ( زكات ) از اموال مردم

خذ من أمولهم صدقة

3 _ پيامبر ( ص ) و حاكم اسلامى ، موظف به گرفتن صدقه ( ماليات شرعى ) از مردم و منتظر نماندن براى اقدام خود مردم به پرداخت آن

خذ من أمولهم صدقة

به كارگيرى امر {خذ} (بگير) _ به جاى مثلا {تقبل} _ حكايت از آن دارد كه حاكم اسلامى نبايد در انتظار پرداخت صدقه باشد; بلكه بايد خود اقدام به أخذ آن كند.

6 _ اجازه خداوند به پيامبر ( ص ) در مورد گرفتن صدقه ( زكات ) از جهاد گريزانى كه به گناه خويش معترف بودند .

و ءاخرون اعترفوا بذنوبهم . .. خذ من أمولهم صدقة

برداشت فوق با توجه به شأن نزول آيه است كه برخى از متخلفان از

جنگ تبوك، نادم شدند و در قبال خطاى خويش، پيشنهاد كردند كه تمام اموالشان را به عنوان صدقه بپردازند.

محمد(ص) و اذيتهاى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 2،8

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه به آزار و اذيت هاى كافران و منافقان ، اعتنايى نكند .

و دَعْ أذيهم

8 - پيامبر ( ص ) در برابر آزار و اذيت منافقان و كافران ، بايد به خدا توكل كند .

و دَعْ أذيهم و توكّل على اللّه

محمد(ص) و اذيتهاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 2،8

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه به آزار و اذيت هاى كافران و منافقان ، اعتنايى نكند .

و دَعْ أذيهم

8 - پيامبر ( ص ) در برابر آزار و اذيت منافقان و كافران ، بايد به خدا توكل كند .

و دَعْ أذيهم و توكّل على اللّه

محمد(ص) و استغفار بر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 4

4 _ ممنوع شدن پيامبر ( ص ) از حضور يافتن بر سر قبر منافقان و دعا و استغفار براى آنان

و لاتقم على قبره

محمد(ص) و استغفار براى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، حق استغفار كردن براى مشركان را ندارند .

ما كان للنبى و الذين ءامنوا أن يستغفروا للمشركين

محمد(ص) و استماع سخنان مردم

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 4،5،6،7،8،10،11،13

4 _ سوء استفاده منافقان از عطوفت و سعه صدر پيامبر ( ص ) ( گوش فرادادن آن حضرت به سخنان مردم )

الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

5 _ گوش فرادادن به سخنان گوناگون مردم ، با شكيبايى و سعه صدر كامل ، از خصلت هاى پيامبر اكرم ( ص )

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

6 _ ستايش خداوند از پيامبر ( ص ) به خاطر سعه صدر و گوش فرادادن او به همه سخنان مردم

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

7 _ پيامبر ( ص ) شنواى سخنان نيك و ارزنده و نه سخنان باطل و بيهوده

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه: اضافه {أذن} به {خير} اضافه حقيقى باشد ; نه از باب اضافه موصوف به صفت يعنى، پيامبر(ص) شنواى سخنان خير است نه شنواى هر سخنى هر چند باطل.

8 _ گوش فرادادن پيامبر ( ص ) به سخن همه مردم ، در جهت منافع آنان و به خطر و صلاح جامعه

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

برداشت فوق بدين احتمال است كه اضافه {أذن} به {خير}، از باب اضافه موصوف به صفت باشد ; يعنى، پيامبر(ص) شنواىِ خوبى است براى شما و اين صفت در جهت صلاح جامعه ايمانى است.

10 _ پيامبر ( ص ) گر چه به همه سخنان از تمامى طيف ها ، گوش فرامى داد ; ولى در مرحله تصديق و پذيرش ، تنها سخنان خدا و مؤمنان را باور داشت

.

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم يؤمن باللّه و يؤمن للمؤمنين

برداشت فوق بر اين اساس است كه اضافه {أذن} به {خير} اضافه حقيقيه باشد ; بدين معنا كه پيامبر(ص) تنها شنواى سخنان نيك است و به هر سخنى ترتيب اثر نمى دهد، بلكه تنها سخنان خدا (وحى) و سخنانِ مؤمنان راستين را باور مى كند.

11 _ ترتيب اثر دادن پيامبر ( ص ) ، تنها به سخنانى بود كه در جهت منافع مؤمنان باشد .

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم . .. و يؤمن للمؤمنين

برداشت فوق با توجه به {لام} در {للمؤمنين}، كه براى افاده منفعت است، استفاده مى شود.

13 _ سعه صدر پيامبر ( ص ) در گوش دادن به سخنان مردم ، مايه رحمت براى مؤمنان

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم . .. و رحمة للذين ءامنوا منكم

محمد(ص) و اسلام مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) به اميد اسلام آوردن يهود و نصارا ، در پى جلب رضايت و خشنودى آنان بود .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى

بديهى است كه اهتمام پيامبر(ص) براى جلب خشنودى يهود و نصارا براى دستيابى به منافع شخصى و مانند آن نبود; بلكه در جهت ايفاى وظيفه، يعنى، گرايش دادن آنان به اسلام بوده است و لذا قيد {به اميد اسلام آوردن} در برداشت آورده شد.

2 - تلاش پى گير پيامبر ( ص ) براى گرايش دادن يهود و نصارا به اسلام

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى

محمد(ص) و اسلام يهود

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) به اميد اسلام آوردن يهود و نصارا ، در پى جلب رضايت و خشنودى آنان بود .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى

بديهى است كه اهتمام پيامبر(ص) براى جلب خشنودى يهود و نصارا براى دستيابى به منافع شخصى و مانند آن نبود; بلكه در جهت ايفاى وظيفه، يعنى، گرايش دادن آنان به اسلام بوده است و لذا قيد {به اميد اسلام آوردن} در برداشت آورده شد.

2 - تلاش پى گير پيامبر ( ص ) براى گرايش دادن يهود و نصارا به اسلام

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى

محمد(ص) و اسيران غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 71 - 7

7 _ اراده خداوند منشأ اصلى تسلط پيامبر ( ص ) بر اسيران جنگ بدر

فأمكن منهم

ضمير فاعلى در {امكن} به {اللّه} برمى گردد. يعنى خداوند شما را بر آنان تسلط بخشيد.

محمد(ص) و افترا به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 46 - 1

1 - مرگ و هلاكت ، مجازات الهى براى پيامبر ( ص ) در صورت دروغ بستن بر خداوند

ثمّ لقطعنا منه الوتين

{وتين} نام رگى است در قلب كه اگر بريده شود انسان بى درنگ مى ميرد. (قاموس المحيط)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 47 - 1

1 - ناتوانى همگان از نجات پيامبر ( ص ) از كيفر الهى ، در صورت دروغ بستن آن

حضرت بر خداوند

فما منكم من أحد عنه ح_جزين

محمد(ص) و افشاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) مأمور افشاى چهره منافقان و اعلام عدم حضور قطعى آنان با او در هيچ جنگى پس از جنگ تبوك

فقل لن تخرجوا معى أبداً و لن تقتلوا معى

محمد(ص) و امكانات مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 7

7 _ تعجب پيامبر ( ص ) نسبت به برخوردارى منافقان از امكانات مادى

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم

ممكن است نهى در آيه متوجه شخص پيامبر(ص) باشد و يا متوجه همه كسانى كه صلاحيت دارند مخاطب خداوند قرار گيرند، برداشت فوق مبتنى بر احتمال اول است.

محمد(ص) و امكانات مادى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 1

1- خداوند ، پيامبر ( ص ) را از هرگونه چشم دوختن و مجذوب شدن به امكانات دنيوى كافران برحذر داشت .

لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

{مدّ} به معناى زياده و طولانى كردن است و هر گاه در رابطه با چشم و نظر به كار رود، به معناى چشم دوختن، خيره شدن و مجذوب شدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 131 - 2

2 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از توجه به سرمايه هاى چشمگير كافران و اشتياق بهره گيرى از آن ، برحذر داشت .

و لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا

منهم

{مدّالعين} (چشم كشيدن)، برداشتن نگاه از چيزى و متوجه ساختن و كشاندن آن به سوى چيز ديگر است و به قرينه آياتى ديگر (نظير {لاتعد عيناك عنهم} كهف/ 28) مرادِ آيه، معطوف ساختن توجه از تهيدستان به سوى ثروتمندان است. برخى احتمال داده اند كه مراد از كشاندن، ادامه دادن است و آيه ناظر به نگاهِ سير و عميق مى باشد.

محمد(ص) و انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 81 - 9،11،23،24

9 _ ايمان به پيامبر اسلام ( ص ) و يارى كردن او ، ميثاقى الهى از انبياى گذشته و پيروان آنان

ثم جاءكم رسول مصدق لما معكم

بنابراين كه آيه، خطاب به اهل كتاب و مراد از {رسول}، پيامبر اكرم (ص) باشد.

11 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، تصديق كننده انبيا و كتب الهى گذشته

ثم جاءكم رسول مصدق لما معكم

بنابراينكه مراد از {رسول}، پيامبر اكرم (ص) باشد.

23 _ پيامبر اسلام ( ص ) ، تصديق كننده انبيا و كتب آسمانى پيش از خود

ثمّ جاءكم رسول مصدّق لما معكم

امام صادق (ع): . .. {ثمّ جاءكم رسول مصدّق لما معكم}، يعنى رسول اللّه (ص).

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 247، ذيل آيه 172 اعراف ; نورالثقلين، ج 1، ص 358، ح 211.

24 _ پيامبران الهى متعهد به معرفى پيامبر اسلام ( ص ) و بعثت و اوصاف او و فرمان به تصديق آن حضرت

و اذ اخذ اللّه ميثاق النّبيّن

اميرالمؤمنين (ع): انّ اللّه تعالى أخذ الميثاق على الانبياء قبل نبيّنا ان يخبروا اممهم بمبعثه و نعمته و يبشروهم به و يأمروهم بتصديقه.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 784 ;

نورالثقلين، ج 1، ص 359، ح 215.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 41 - 9

9 _ مقام ويژه و بلند پيامبر اسلام ( ص ) در بين ديگر پيامبران الهى

فكيف . .. و جئنا بك على هؤلاء شهيداً

پيامبر اسلام (ص) _ بنابر آنچه در برداشت قبل توضيح داده شد _ گواه بر ديگر پيامبران است. و اين حقيقت، حكايت از مقام ويژه و برتر آن حضرت دارد.

محمد(ص) و انجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) ، بيانگر بسيارى از حقايق مخفى شده از تورات و انجيل

رسولنا يبين لكم كثيراً مما كنتم تخفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، به تعاليم كتاب هاى آسمانى پيشين ( تورات و انجيل ) آگاهى داشته است .

و لا بالذى بين يديه

تعبير از كتاب هاى پيشين آسمانى به {الذى بين يديه} حكايت از آگاهى پيامبراسلام(ص) از آنها داشته است.

محمد(ص) و انذار مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 6

6 _ بيم دادن به عامه مردمان ( انذار ) و مژده دادن به اهل ايمان ( بشارت ) رسالتى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

أن أنذر الناس و بشّر الذين ءامنوا

محمد(ص) و اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 20 - 1،3،6

1 _ مجادله عالمان

اهل كتاب با پيامبر ( ص ) ، على رغم آگاهى آنان به حقيقت

من بعد ما جاءهم العلم . .. فان حاجّوك فقل

3 _ رهنمود خدا به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر ترك مجادله با عالمان جدالگر اهل كتاب

فان حاجّوك فقل اسلمت

6 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت اهل كتاب و مشركان مكه و درس نخواندگان فاقد كتاب به تسليم در برابر خدا

و قل للّذين اوتوا الكتاب و الامّيّن ءاسلمتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 64 - 2،10

2 _ دعوت پيامبر ( ص ) از اهل كتاب به توحيد در عبادت ، نفى شرك و عدم پذيرش حاكميّت غير خداوند

يا اهل الكتاب تعالوا . .. و لا يتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه

10 _ مأموريّت پيامبر ( ص ) بر دعوت اهل كتاب به آزادانديشى و داشتن شخصيّت مستقل انسانى

تعالوا . .. و لا يتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 10

10 _ حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) و مؤمنان در برابر اهل كتاب

و اللّه ولىّ المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 70 - 7

7 _ روشن بودن حقّانيّت آيات الهى ( پيامبر و قرآن ) براى اهل كتاب

يا اهل الكتاب لم تكفرون بايات اللّه و انتم تشهدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 71 - 3

3 _ علم و آگاهى علماى

يهود و نصارا به حقّانيّت قرآن و رسالت پيامبر ( ص )

يا اهل الكتاب . .. و انتم تعلمون

با توجه به اينكه محور اختلاف اهل كتاب با مسلمانان در حقانيت قرآن و پيامبر (ص) بوده، معلوم مى شود منظور از كلمه {الحق}، قرآن و رسالت پيامبر (ص) بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 81 - 2

2 _ احتجاج خداوند عليه اهل كتاب ، با يادآورى ميثاق الهى از انبياى گذشته درباره رسالت پيامبر ( ص )

و اذ اخذ اللّه ميثاق النّبيّن

بنابر اين كه {اذ} متعلّق به {اذكروا} باشد و اهل كتاب _ به قرينه آيات گذشته _ مخاطب آن باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 86 - 4

4 _ آگاهى و شهادت اهل كتاب ، بر حقانيّت پيامبر اكرم ( ص ) و اسلام

و شهدوا انّ الرسول حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 50 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، موظف به شناخت و ارزيابى عقايد و اعمال اهل كتاب

الم تر . .. انظر كيف يفترون على اللّه الكذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 21

21 _ دلجويى و حمايت خداوند از پيامبر اسلام ( ص ) ، در برابر بهانه جويى ها و گزافگويى هاى اهل كتاب

يسئلك أهل الكتب أن تنزل عليهم . .. و ءاتينا موسى سلطناً مبيناً

بيان گرفتارى يهوديان بهانه جو براى پيامبر(ص)، به منظور دلجويى و وعده حمايت از

آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 7،8

7 _ چشمپوشى پيامبر ( ص ) ، از افشا و بيان حقايق مخفى شده توسط اهل كتاب

يبين لكم . .. و يعفوا عن كثير

برداشت فوق بر اين مبناست كه مراد از {كثير}، به قرينه فراز پيشين، حقايق مخفى شده باشد. بنابراين عفو به معناى فاش نساختن و مسكوت گذاشتن است.

8 _ چشمپوشى و گذشت پيامبر ( ص ) نسبت به بسيارى از خطا هاى اهل كتاب

و يعفوا عن كثير

بر اساس اين احتمال كه مراد از {كثير} به مناسبت معناى عفو (گذشت از خطا)، گناهان و لغزشهاى اهل كتاب باشد، نه حقايق مخفى شده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 27 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) موظف به نقل صحيح داستان قربانى هابيل و قابيل براى اهل كتاب

و اتل عليهم نبأ ابنى ءادم بالحق

با توجه به آيات پيشين كه درباره اهل كتاب بود، معلوم مى شود كه مراد از ضمير در {عليهم}، اهل كتاب هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 48 - 10،12،17

10 _ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار قضاوت در بين اهل كتاب بر اساس احكام الهى

فاحكم بينهم بما أنزل اللّه

برداشت فوق بر اين مبناست كه ضمير در {بينهم} به اهل كتاب باز گردد.

12 _ انتخاب قرآن از ميان كتب آسمانى ، براى داورى بين اهل كتاب ، وظيفه پيامبر ( ص )

و انزلنا اليك الكتب . .. مهيمناً عليه فاحكم بينهم بما أنزل

اللّه

{فاء} در {فاحكم} پس از ذكر مهيمن بودن قرآن، بيانگر اين است كه مراد از {ما انزل اللّه} قرآن است.

17 _ خداوند بر حذر دارنده پيامبر ( ص ) از پيروى تمايلات اهل كتاب و عدول از حق ( احكام قرآن ) در قضاوت

فاحكم . .. و لاتتبع اهواءهم عما جاءك من الحق

كلمه {عن} در {عما جاءك} مى رساند كه معناى عدول در {لاتتبع} تضمين شده است. يعنى لاتعدل عن الحق متبعاً اهواءهم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 5

5 _ خداوند ، بر حذر دارنده پيامبر ( ص ) از پيروى تمايلات نفسانى اهل كتاب در قضاوت

و لاتتبع اهواءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 59 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور مقابله با موضعگيرى هاى مغرضانه اهل كتاب نسبت به مسلمانان

قل يأهل الكتب هل تنقمون منا الا ان ءامنا باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور افشاى سوابق ننگين اهل كتاب با توجه دادن آنان به گذشته شوم همكيشانشان

قل هل انبئكم بشرّ من ذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 62 - 2

2 _ پيامبر ( ص ) ، شاهد شتاب بسيارى از اهل كتاب در گناه ، تجاوزگرى و حرام خوارى

و ترى كثيراً منهم يسرعون فى الاثم و العدون و اكلهم السحت

{السحت} در لغت به معناى حرام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

4 - مائده - 5 - 68 - 20،22

20 _ اهل كتاب در حيطه دعوت و رسالت پيامبر ( ص )

ياهل الكتب . .. فلاتأس على القوم الكفرين

22 _ كفرورزى اهل كتاب اسفبار و حزن انگيز براى پيامبر ( ص )

فلاتأس على القوم الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 9،10

9 _ توصيه علماى يهود به يكديگر ، بر مخفى كردن ادلّه رسالت پيامبر اسلام *

و لا تؤمنوا . .. ان يؤتى احد مثل ما اوتيتم

احتمالا مراد از {ما اوتيتم}، دلايل رسالت پيامبر (ص) است.

10 _ علماى يهود ، منكر توان مسلمانان در احتجاج بر نبوّت پيامبر اسلام ( ص )

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم . .. او يجاجّوكم عند ربّكم

بنابراينكه {او يحاجّوكم}، كه عطف به {ان يؤتى} است، مفعول له براى {لا تؤمنوا} باشد; به تقدير {لا} يعنى: لان لا يحاجّوكم عند ربّكم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 83 - 1

1 _ انحراف اهل كتاب از دين خدا ( ايمان به پيامبر اكرم ( ص ) و يارى آن حضرت )

افغير دين اللّه يبغون

با توجه به آيات قبل كه درباره اهل كتاب بوده است; اين آيه اشاره به آنان دارد.

محمد(ص) و ايمان مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 99 - 9

9 _ علاقه مندى شديد پيامبر ( ص ) به ايمان آوردن همه مردم

و لو شاء ربك لأمن من فى الأرض كلهم جميعاً أفأنت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 13

13 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را كفيل و قيّم ايمان و كفر مردم قرار نداده است .

فمن اهتدى فإنما يهتدى لنفسه و من ضل فإنما يضل عليها و ما أنا عليكم بوكيل

{وكيل} به معناى قيّم و كفيل است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 6

6- پيامبر ( ص ) موظّف به رساندن پيام حقِّ الهى به مردم است و نه مسئول ايمان و كفر آنان .

و قل الحقّ من ربّكم فمن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر

محمد(ص) و باديه نشينان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 14 - 9

9 - رد ادعاى ايمان اعراب از سوى خداوند ، نمودى از علم او به ژرفاى قلب آدميان

إنّ اللّه عليم خبير . قالت الأعراب ءامنّا قل لم تؤمنوا و ل_كن قولوا أسلمنا

با توجه به ارتباط اين آيه با ذيل آيه قبل، برداشت بالا به دست مى آيد.

محمد(ص) و بانيان مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 17

17 _ وحى الهى ، كمك كننده پيامبر ( ص ) در افشاى چهره منافقانه و خيانت بار بانيان مسجد ضرار

و الذين اتخذوا مسجداً . .. و اللّه يشهد إنهم لكذبون

محمد(ص) و بخل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 24 - 1،3،5

1 - پيامبر ( ص ) ، در ابلاغ پيام

الهى و آموختن قرآن به مردم ، بخل نمىورزيد .

و ما هو على الغيب بضنين

مراد از {الغيب}، معارف قرآن است كه فرشته وحى براى پيامبر(ص) مى آورد و ديگران به آن، جز از طريق پيامبر(ص) دست رسى نداشتند. كلمه {ضنين} از ريشه {ضِنَّة} (بخلورزى به چيزى ارزشمند) گرفته شده است. (مفردات راغب)

3 - پيامبر ( ص ) ، معارف غيبى را در انحصار خود قرار نمى داد و از آموختن آن به دارندگان شرايط ، امتناع نمىورزيد .

و ما هو على الغيب بضنين

5 - بخيل نبودن و امتناع نورزيدن پيامبر ( ص ) از ابلاغ تمام آيات قرآن به مردم ، ضامن مخفى نماندن هيچ آيه اى از آن است .

و ما هو على الغيب بضنين

محمد(ص) و بدعتگذاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 1

1 _ رهنمود خداوند به پيامبر(ص) براى دعوت مدعيان تحريمهاى واهى به ارائه دليل و مناظره و احتجاج

قل هلم شهداءكم الذين يشهدون

محمد(ص) و برپايى قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 187 - 11،13

11 _ پيامبر ( ص ) بر خلاف تصور مردم ، بر آگاه شدن به زمان تحقق قيامت اصرار نداشت و براى دستيابى به آن تلاش نكرد .

يسئلونك كأنك حفى عنها

{حفى به} يعنى كنجكاوى نمود و درباره آن زياد پرسش كرد. چون كلمه {حفى} در آيه شريفه با {عن} متعدى شده، معناى كشف كردن نيز در آن مندرج است. يعنى {كانك حفى بها مستكشفا عنها}. گويا تو پرسش كرده اى و در صدد كشف آن برآمده اى.

13 _

پيامبر ( ص ) ، بر خلاف تصور مردم ، به زمان برپايى قيامت آگاه نبود .

يسئلونك كأنك حفى عنها

{حفى عنها} كه دلالت بر پرسش زياد و تلاش براى كشف زمان قيامت دارد، به قرينه {يسئلونك}، كنايه از آگاهى نيز مى باشد. يعنى آنان گمان مى كنند كه تو از زمان قيامت پرسش كرده اى و در نتيجه بدان آگاه شده اى.

محمد(ص) و بعثت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 2

2 - اطلاعات دقيق پيامبر ( ص ) از جريان بعثت موسى ( ع ) و سخن گفتن خداوند با وى در طور _ با اين كه خود در آن جا حضور نداشت _ گواهى است روشن بر رسالت الهى آن حضرت .

و ما كنت بجانب الطور إذ نادينا

محمد(ص) و بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 27،28،29

27 _ پيامبر ( ص ) مأمور به عفو و گذشت از خطا هاى بنى اسرائيل و ترك هرگونه تعرض نسبت به آنان

فاعف عنهم و اصفح

بنابر اينكه ضمير {عنهم} به همه بنى اسرائيل برگردد.

28 _ وجود گروهى متعهد در ميان بنى اسرائيل ، دليل امر الهى به عفو و مداراى پيامبر ( ص ) با همه آنان

إلاّ قليلا منهم فاعف عنهم و اصفح

تفريع عفو با كلمه {فاء} بر جمله {و لاتزال . .. الاقليلا منهم}، اشاره به برداشت فوق دارد.

29 _ پيامبر ( ص ) مأمور عفو و گذشت از غير خائنان بنى اسرائيل

فاعف عنهم و اصفح

بنابر اينكه مراد از ضمير در {عنهم}، تنها

گروه غير خائن باشد.

محمد(ص) و بيت المال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 59 - 4

4 _ حق تصميم گيرى در نحوه تقسيم و صرف بيت المال با پيامبر ( ص ) بود .

ما ءاتيهم اللّه و رسوله

محمد(ص) و تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 4

4_ بيان سرگذشت هاى مهم تاريخ بشر براى پيامبر ( ص ) ، از نويد هاى خداوند به آن حضرت

تلك من أنباء الغيب نوحيها إليك

برداشت فوق ، مبتنى براين احتمال است كه ضمير در {نوحيها} به {أنباء الغيب} برگردد. فعل {نوحى} به صورت مضارع مؤيد اين احتمال است.

محمد(ص) و تاريخ بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به يادآورى سرگذشت موسى ( ع ) و قومش و به خاطر سپردن آن

و إذ قال موسى لقومه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه فعل {اذكر} قبل از {إذ} مقدر باشد. بنابراين، آيه خطاب به پيامبر(ص) و بيان وظيفهء آن حضرت است.

محمد(ص) و تبليغ قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 104 - 1

1_ پيامبر ( ص ) كمترين مزدى براى ابلاغ قرآن و تعاليم وحى درخواست نمى كرد .

و ما تسئلهم عليه من أجر

{سؤال} و مشتقات آن هرگاه بدون حرف {عن} متعدى شوند _ چنان چه در آيه شريفه اين گونه است _ به معناى مطالبه و درخواست خواهند بود. كلمه {أجر} نكره

و پس از نفى واقع شده و لذا دلالت بر عموم دارد و كمترين مزد را نيز شامل مى شود. {من} زايده نيز اين معنا را تأكيد مى كند.

محمد(ص) و تبيين دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 3

3 - وظيفه پيامبر ( ص ) ارائه معارف الهى و احكام دين است ، نه تشريح و تبيين علوم طبيعى *

يسئلونك عن الأهلة قل هى موقيت للناس و الحج

ظاهر آن بود كه در پاسخ به چگونگى ظهور ماه به صورت هلالها، علل طبيعى آن تبيين مى شد. عدول از بيان علل و مطرح ساختن فوايد آن، خصوصاًمسأله حج، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

محمد(ص) و تعصب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 13

13 - ساحت پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، مبرّا از لجاجت ، خشم و تعصب جاهلى

إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة حميّة الج_هليّة فأنزل اللّه سكينته

از مقابله رسول و مؤمنان با كافران متعصبِ جهالت پيشه، مطلب بالا استفاده مى شود.

محمد(ص) و تعويض همسران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 4

4 - پيامبر ( ص ) مجاز نبود بر اساس سنّت جاهلى ، زنان خود را با همسران ديگران تعويض كند .

لايحلّ لك النساء . .. و لا أن تبدّل بهنّ من أزوج

احتمال دارد كه مراد از {تبديل همسران}، طلاق آنها و ازدواج با ديگران باشد و احتمال دارد كه اشاره به سنّت جاهلى باشد كه مردان،

همسران خود را تعويض مى كرده اند. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

محمد(ص) و تغيير قبله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 1

1 - پيامبر ( ص ) در برهه اى از زمان ، در انتظار و اشتياق فرمانى از جانب خدا براى تغيير قبله بود .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء فلنولينك قبلة

تفريع جمله {فلنولينك . ..} بر جمله {قد نرى} مى رساند كه: چشم دوختن پيامبر به اطراف و اكناف آسمان به خاطر انتظار فرمان تغيير قبله بوده است.

محمد(ص) و تقسيم صدقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 59 - 3

3 _ تأييد صريح خدا نسبت به عملكرد پيامبر ( ص ) در مورد نحوه تقسيم صدقات ميان مسلمانان

و لو أنهم رضوا ما ءاتيهم اللّه و رسوله

محمد(ص) و تقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 1 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به رعايت تقواى الهى بود .

ي_أيّها النبىّ اتّق اللّه

محمد(ص) و تقيّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 21

21 _ پرهيز پيامبر ( ص ) از تقيه ، پس از تضمين خدا نسبت به حفظ ايشان از شر مردم

و اللّه يعصمك من الناس

از امام رضا(ع) روايت شده است كه در مورد تقيه نمودن رسول خدا(ص) فرمود: اما بعد قول اللّه عزوجل {يايها الرسول بلغ ما انزل . .. و اللّه يعصمك من الناس} فانه ازال كل تقية بضمان اللّه

عزوجل و بين امر اللّه ... .

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 130، ح 10، ب 35; نورالثقلين، ج 1، ص 653، ح 293.

محمد(ص) و تلاوت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 4

4_ تلاوت قرآن بر مردم ، از وظايف پيامبر ( ص ) و از هدف هاى ارسال او به پيامبرى

أرسلن_ك . .. لتتلوا عليهم الذى أوحينا إليك

{تلاوت} (مصدر تتلوا) به معناى خواندن است و {لتتلوا} متعلق به {أرسلناك} مى باشد و بيانگر وظيفه پيامبر و هدف ارسال او به پيامبرى است.

محمد(ص) و تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 101 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، آسمانى بودن تورات را تأييد و حقانيت آن را تصديق مى كرد .

مصدق لما معهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 23 - 13

13 _ وجود نشانه هاى صدق پيامبر ( ص ) در تورات *

اگر چنين نشانه هايى در تورات نبود، دعوت به حكميت تورات براى رفع اختلاف در مورد دعوت پيامبر اسلام (ص)، صحيح نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) ، بيانگر بسيارى از حقايق مخفى شده از تورات و انجيل

رسولنا يبين لكم كثيراً مما كنتم تخفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 11

11_ پيامبر ( ص ) داراى بصيرتى الهى بر حقانيت قرآن و برخوردار

از شاهدى ربانى بر الهى بودن آن و آگاه به حقايق تورات

أفمن كان على بيّنة من ربه . .. و من قبله كت_ب موسى

برخى از مفسران برآنند كه مصداق بارز و مورد نظر براى {من كان على بيّنة} پيامبر(ص) است. اين گروه جمله {فلاتك ...} را مؤيد اين نظر شمرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، به تعاليم كتاب هاى آسمانى پيشين ( تورات و انجيل ) آگاهى داشته است .

و لا بالذى بين يديه

تعبير از كتاب هاى پيشين آسمانى به {الذى بين يديه} حكايت از آگاهى پيامبراسلام(ص) از آنها داشته است.

محمد(ص) و تهمتهاى مخالفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 3

3 - واكنش پيامبر ( ص ) ، در برابر تهمت ها و افترا هاى مخالفان ، با خلق و خوى والا و بزرگوارانه بود .

ما أنت بنعمة ربّك بمجنون . .. و إنّك لعلى خلق عظيم

آيه شريفه، مى تواند ناظر به كيفيت برخورد پيامبر(ص) با افتراى جنون از سوى دشمنان آن حضرت باشد كه در دو آيه پيش ياد شده است.

محمد(ص) و ثروت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 10 - 10

10 _ اعطاى گنج و ثروت فراوان به پيامبر ( ص ) ، بر خلاف حكمت الهى و مصلحت او بود .

أو يلقى إليه كنز أو تكون له جنّة . .. إن شاء جعل لك خيرًا من ذلك جنّ_ت ... و يجع

خداوند در آيه

شريفه، به انتظار كافران از پيامبر(ص) مبنى بر داشتن باغ هاى پرثمر پاسخ گفت; ولى نسبت به داشتن گنج و ثروت فراوان پاسخ نفرمود. از اين نكته مى توان استفاده كرد كه داشتن گنج و ثروت بسيار بر خلاف حكمت الهى و مصلحت است و اين امر، چنان روشن است كه نياز به پاسخ گويى ندارد.

محمد(ص) و جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 13 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، فرشته وحى ( جبرئيل ) را يك بار ديگر نيز ديد .

و لقد رءاه نزلة أُخرى

{نزلة} مرادف {مرّة} است; يعنى، {مرّة اُخرى} (يك بار ديگر).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 23 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، جبرئيل را در چشم انداز افق و كناره اى از جهان هستى ديده بود .

و لقد رءاه بالأُفق

{اُفق}، به معناى مقدار ظاهر و آشكار از ناحيه هاى فلك و كناره هاى زمين است (لسان العرب). فاعل {رأى} ضمير {صاحبكم} است و ضمير مفعولى {رءاه} به {رسول} در آيات پيشين برمى گردد.

محمد(ص) و جنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 184 - 4

4 _ مردم عصر بعثت هيچ نشانى كه حاكى از كمترين جنون در پيامبر باشد ، سراغ نداشتند .

ما بصاحبهم من جنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 37 - 5

5 - ساحت مقدس پيامبر اسلام ( ص ) ، منزه از جنون و سخنان ايشان پيراسته

از شعرسرايى

و يقولون . .. لشاعر مجنون . بل جاء بالحقّ و صدّق المرسلين

برداشت ياد شده از آن جا است كه {بل} براى اضراب ابطالى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مصون از هر گونه كهانت و جنون ، در پرتو عنايت پروردگار خويش

فما أنت بنعمت ربّك بكاهن و لامجنون

محمد(ص) و جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 2 - 2

2 - شهادت خداوند بر گمراه نبودن پيامبر ( ص ) و مبرّا بودن آن حضرت از جهل و رأى فاسد

و النجم . .. ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

محمد(ص) و حق ستيزى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 2

2 _ دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در قبال حق ستيزى و روى گردانى منافقان

فإن تولوا فقل حسبى اللّه

محمد(ص) و حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 88 - 1

1 - خداوند ، آگاه به شكوه پيامبر ( ص ) از قوم حق ناپذير خويش

و قيله ي_ربّ إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون

{قيل}، مصدر براى {قال} و عطف بر {الساعة} است; يعنى، {و عنده علم قيله}.

محمد(ص) و حق ناپذيرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 1

1 _ رهنمود الهى به پيامبر ( ص ) ، در اتكاى آن حضرت بر خداوند يكتا و اندوهگين

نبودن بر حق ناپذيرى و روى گردانى منافقان

فإن تولوا فقل حسبى اللّه . .. عليه توكلت

محمد(ص) و حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 11

11_ پيامبر ( ص ) داراى بصيرتى الهى بر حقانيت قرآن و برخوردار از شاهدى ربانى بر الهى بودن آن و آگاه به حقايق تورات

أفمن كان على بيّنة من ربه . .. و من قبله كت_ب موسى

برخى از مفسران برآنند كه مصداق بارز و مورد نظر براى {من كان على بيّنة} پيامبر(ص) است. اين گروه جمله {فلاتك ...} را مؤيد اين نظر شمرده اند.

محمد(ص) و حقيقت روح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 5

5- مردم عصر بعثت ، معتقد به توانايى علمى پيامبر ( ص ) در پاسخ گويى به مسائل اسرارآميز و ناشناخته اى چون روح

يسئلونك عن الروح

محمد(ص) و حلّ اختلاف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 65 - 5

5 _ مردم ، وظيفه دار مراجعه به پيامبر ( ص ) براى داورى و حلّ كليّه مشاجرات

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك فيما شجر بينهم

محمد(ص) و خائنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 107 - 1

1 _ هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) در مورد دفاع از خائنان

لاتجدل عن الذين يختانون انفسهم

{جدال} هنگامى كه به حرف {عن} متعدى شود، به معناى دفاع و طرفدارى است.

محمد(ص) و خرافات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- كهف - 18 - 110 - 2

2- پيامبر ( ص ) مأمور پيش گيرى از خرافه پردازى كوتاه فكران درباره شخصيت اش است .

قل إنّما أنا بشر مثلكم

فرمان {قل إنّما. ..} _ به قرينه ذيل آيه _ از آن جهت صورت گرفته است كه جلوى توهّمات شرك آلود جاهلان گرفته شود و براى پيامبر(ص) رتبه اى خارج از پيامبرى در نظر گرفته نشود، مانند آنچه مسيحيان درباره {مسيح} پنداشتند.

محمد(ص) و خزاين خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 2

2 _ پيامبر(ص) سخنى كه بيانگر در اختيار داشتن خزاين خداوند باشد، بر زبان نراند.

قل لا أقول لكم عندى خزائن اللّه

محمد(ص) و خطا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 3،8

3 _ تلاش گروهى از خائنان براى به اشتباه انداختن پيامبر ( ص ) ، در قضاوت

هانتم هؤلاء جدلتم عنهم فى الحيوة الدنيا . .. لهمت طائفة منهم ان يضلوك

اگر چه ظاهر جمله شرطيه {لولا . .. لهمت}، نفى تلاش است، ولى مراد از آن نفى تأثير تلاش مى باشد. يعنى تلاش آنان براى لغزاندن پيامبر(ص)، هيچگونه اثرى نداشت و گويا اصلا تلاشى در اين جهت نكردند، اين معنا با آيات قبل تأييد مى شود.

8 _ كسانى كه در صدد گمراه ساختن و به اشتباه انداختن پيامبر ( ص ) بودند ، تنها خود را به گمراهى و اشتباه افكندند .

لهمت طائفة منهم ان يضلوك و ما يضلون الا أنفسهم و ما يضرونك من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

اسراء - 17 - 74 - 1

1- پيامبر ( ص ) از ترفند هاى لغزش آفرين مشركان و كمترين تمايل به آنان ، در پرتو ثبات قدم اعطا شده به او از جانب خداوند ، در امان بود .

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 1

1- هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر اينكه در صورت لغزش از مواضع اصولى خويش ، دچار كيفر دو چندان دنيوى و اخروى خواهد شد .

إذًا لأذقن_ك ضعف الحيوة و ضعف الممات

محمد(ص) و خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 28 - 1

1- پيامبر ( ص ) موظف به برخورد مناسب با خويشاوندان ، مسكينان و در راه ماندگان با بيانى نرم و دلپذير در صورت خوددارى از كمك به آنها به خاطر ناتوانى مالى

و ءات ذاالقربى حقّه . .. و إمّا تعرضنّ عنهم ابتغاء رحمة من ربّك ترجوها

عبارت {ابتغاء رحمة من ربّك} (جوياى رحمت پروردگارت هستى) و شواهد تاريخى حكايت از آن دارد كه: خوددارى پيامبر(ص) از كمك به افراد ياد شده، به دليل ضعف مالى بوده است.

محمد(ص) و درخواست عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور فرصت دادن به كافران عصر بعثت و پرهيز از نفرين و درخواست عذاب سريع براى آنان

فمهّل الك_فرين أمهلهم رويدًا

{مَهِّل} و {أمهِل} به يك معنا است; گرچه برخى گفته اند: {مَهِّل} فرمان به

مهلت لحظه به لحظه و تدريجى است و {أمهل} فرمان به يك مهلت. تكرار فرمان با دو لفظ متفاوت _ به گونه اى كه دو فرمان مستقل به نظر آيد _ تأكيد بيشترى به همراه دارد. كلمه {رويداً} ممكن است، تصغير {رَوْد} (مهلت دادن) باشد; يعنى، مهلت كوتاه و نيز مى تواند اسم فعل و به معناى {أمهل} باشد كه براى سومين بار فرمان مهلت را تكرار كرده است.

محمد(ص) و دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 3

3 _ امكان تأثيرپذيرى پيامبر ( ص ) از رياكارى و فريبكارى منافقان

و من الناس من يعجبك

محمد(ص) و دعا بر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 4

4 _ ممنوع شدن پيامبر ( ص ) از حضور يافتن بر سر قبر منافقان و دعا و استغفار براى آنان

و لاتقم على قبره

محمد(ص) و دين ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 123 - 3

3- پيامبر ( ص ) ، از آيين ابراهيم ( ع ) توسط وحى آگاه گرديد .

ثمّ أوحينا إليك أن اتّبع ملّة إبرهيم حنيفًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه جمله {أن اتّبع . ..} جمله تفسيريه باشد; يعنى، ما به تو وحى كرديم و محتواى وحى ما، همان آيين ابراهيم(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 2

2 - پيامبراكرم ( ص ) ، استمراردهنده خط توحيد ابراهيمى در جامعه بشرى

و إذ قال

إبرهيم . .. بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى جاءهم الحقّ و رسول مبين

محمد(ص) و ذلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 9

9 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان همراه او ، به دور از هرگونه خذلان و رسوايى و برخوردار از كرامت و عزّت در قيامت

يوم لايخزى اللّه النبىّ و الذين ءامنوا معه

محمد(ص) و ربا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 279 - 1،2،3

1 _ خداوند و پيامبر ( ص ) ، در جنگى بزرگ عليه رباخواران

فان لم تفعلوا فأذنوا بحرب من اللّه و رسوله

بنابراينكه {من}، ابتدائيه باشد; يعنى جنگ از ناحيه خدا و رسول آغاز شده است. گفتنى است كه نكره بودن كلمه {حرب}، دلالت بر جنگى بزرگ دارد.

2 _ رباخواران در موضع جنگ با خداوند و پيامبر ( ص )

فان لم تفعلوا فأذنوا بحرب من اللّه و رسوله

3 _ رباخواران ، محاربان با خداوند و رسول ( ص )

فان لم تفعلوا فأذنوا بحرب من اللّه و رسوله

محمد(ص) و رسوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 9

9 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان همراه او ، به دور از هرگونه خذلان و رسوايى و برخوردار از كرامت و عزّت در قيامت

يوم لايخزى اللّه النبىّ و الذين ءامنوا معه

محمد(ص) و رسوم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 3 - 5

5 - آداب و رسوم عصر جاهلى براى پيامبر ( ص )

، كوبنده ، آزاردهنده و كمرشكن بود .

الذى أنقض ظهرك

در آيه قبل، براى {وزر}، مصاديقى احتمالى ذكر شد كه از جمله آنها، آداب و رسوم دوران جاهليت بود. اين احتمالات، گرچه شاهدى قوى ندارد; ولى ممكن است هدف از مطلق آوردن كلمه {وزر}، تعميم آن به تمام مصاديق احتمالى باشد.

محمد(ص) و رضايت دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 5 - 6

6 - دنيا ، فاقد زمينه مناسب براى بهره بردن پيامبر ( ص ) از عطا هاى ويژه الهى و رسيدن آن حضرت به خرسندى كامل

و للأخرة خير لك من الأُولى . و لسوف يعطيك ربّك فترضى

محمد(ص) و رؤيت عرش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 - 5

5 - قابل رؤيت بودن فرشتگان و عرش در قيامت ، براى پيامبراسلام ( ص )

و ترى المل_ئكة حافّين من حول العرش

محمد(ص) و رؤيت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 - 5

5 - قابل رؤيت بودن فرشتگان و عرش در قيامت ، براى پيامبراسلام ( ص )

و ترى المل_ئكة حافّين من حول العرش

محمد(ص) و زكريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 44 - 6

6 _ آگاهى پيامبر ( ص ) از حقايق نهفته تاريخ زكريا و مريم ، نشانگر صدق ادعاى وى در ارتباط با وحى

ذلك من انباء الغيب . .. و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايّهم يكفل مريم

محمد(ص) و زيارت اهل قبور

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 6

6 _ حضور پيامبر ( ص ) بر مزار مؤمنان و دعا و استغفار آن حضرت براى آنان

و لاتصل . .. و لاتقم على قبره

از اينكه خداوند حضور پيامبر (ص) را بر سر قبر منافقان نهى كرده است، استفاده مى شود كه روش آن حضرت حضور يافتن بر مزار مسلمانان بوده است.

محمد(ص) و زيدبن حارثه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 1،3،8،9،32

1 - پيامبر ( ص ) به زيدبن حارثه ، براى ادامه زندگى با همسرش و طلاق ندادن وى ، سفارش كرد .

و إذ تقول للذى أنعم اللّه عليه . .. أمسك عليك زوجك

طبق شأن نزول، اين آيه درباره زيد بن حارثه و تصميم اش براى طلاق همسر خود، زينب است. لازم به ذكر است كه تعديه فعل {أمسك} با {على} متضمن معناى حبس و نگهدارى است.

3 - پيامبراكرم ( ص ) به زيدبن حارثه ، انعام و احسان كرده بود .

و إذ تقول للذى . .. و أنعمت عليه

8 - دعوت پيامبر ( ص ) از زيد بن حارثه ، براى رعايت تقواى الهى درباره همسرش زينب

و إذ تقول للذى أنعم اللّه عليه . .. و اتّق اللّه

9 - سفارش پيامبر ( ص ) به زيد ، براى نگهدارى همسرش و نيز رعايت تقواى الهى ، امرى شايسته ياد و يادآورى است .

و إذ تقول للذى أنعم اللّه عليه . .. و اتّق اللّه

{إذ} متعلق به {اُذكر} مقدر است و در نتيجه، نكته ياد شده، از آن

فهميده مى شود.

32 - { عن أبى جعفر ( ع ) . . .انّ رسول اللّه خطب على زيدبن حارثه ، زينب بنت جحش . . . فزوّجها إيّاه فمكثت عند زيد ماشاء اللّه ، ثمّ إنّهما تشاجرا فى شىء إلى رسول اللّه . . . فقال زيد : يا رسول اللّه ! تأذن لى فى طلاقها فإنّ فيها كبراً و إنّها لتؤذينى بلسانها ، فقال رسول اللّه ( ص ) : اتّق اللّه و أمسك عليك زوجك . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه رسول خدا(ص)، زينب دختر جحش را براى زيد خواستگارى كرد . .. و او را به عقد وى در آورد. سپس مدتى را كه خدا مقدر كرده بود، زينب، پيش زيد بود. آن گاه ميان زيد و زينب، مشاجره اى رخ داد و هر دو پيش رسول خدا، شكوه بردند. زيد گفت: اى رسول خدا! آيا اجازه مى دهى او را طلاق بدهم. به خاطر اين كه او متكبر است و با زبانش مرا اذيت مى كند؟ رسول خدا فرمود: از خدا بترس و همسرت را نگه دار...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 40 - 4

4 - جواز ازدواج پيامبر ( ص ) با زينب ، مطلّقه زيد ، به دليل نبود رابطه نسبى ميان پيامبر ( ص ) و زيد است .

فلمّا قضى زيد منها وطرًا زوّجن_كها . .. ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم

احتمال دارد كه {ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم} اشاره به نفى خويشاوندى پيامبر(ص) با زيد و در نتيجه، اثبات جايز بودن

ازدواج آن حضرت با مطلّقه زيد باشد.

محمد(ص) و زينب بنت جحش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 12

12 - خداوند ، پنهان كارى پيامبر ( ص ) را درباره فرمان الهى به ازدواج آن حضرت با همسر مطلَّقه زيد ، بر ملا ساخت .

و تخفى فى نفسك ما اللّه مبديه

محمد(ص) و سپاه احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 5

5 - پيامبراكرم ( ص ) ، مسلمانان مدينه را ، از وقوع غزوه احزاب و تشكيل احزاب متّحد خبر داده بود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله و صدق اللّه و رسول

محمد(ص) و ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 2 - 3

3 - پيامبر ( ص ) در شناخت ستارگان ، نيازمند تعليم الهى است .

و ما أدريك ما الطارق

محمد(ص) و سخنان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 7

7 _ پيامبر ( ص ) شنواى سخنان نيك و ارزنده و نه سخنان باطل و بيهوده

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه: اضافه {أذن} به {خير} اضافه حقيقى باشد ; نه از باب اضافه موصوف به صفت يعنى، پيامبر(ص) شنواى سخنان خير است نه شنواى هر سخنى هر چند باطل.

محمد(ص) و سرنوشت اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11

- 100 - 2

2_ خداوند ، گوشه هايى از سرگذشت اقوام به هلاكت رسيده و آبادى هاى تخريب شده با عذاب را براى پيامبر ( ص ) گزارش مى كرد .

ذلك من أنباء القرى نقصه عليك

محمد(ص) و سوره هود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 8

8_ مطالب مطرح شده در سوره هود و بيان سرگذشت پيامبران در آن ، موجب بروز و ظهور حق براى پيامبر ( ص )

و جاءك فى ه_ذه الحق

محمد(ص) و سهو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 13

13 - پيامبر ( ص ) ، از سهو و نسيان تعاليم الهى ، مصون بوده است . *

فلاتنسى

محمد(ص) و شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 2 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، در شناخت شب قدر و ويژگى هاى آن ، نيازمند تعليم الهى است .

و ما أدريك ما ليلة القدر

خطاب در آيه شريفه، گرچه مخصوص پيامبر(ص) نيست; ولى بر آن حضرت نيز تعميم مى يابد.

محمد(ص) و شبهات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 95 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، در پاسخ گويى به شبهه هاى مشركان ، متكى به رهنمود هاى خدا بود .

قل لو كان فى الأرض

محمد(ص) و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 20 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، هيچ

كس را به عنوان شريك خدا نپذيرفت .

و لاأُشرك به أحدًا

محمد(ص) و شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 11

11_ خداوند ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان را از گرايش به شرك و انحراف از پرستش خدا برحذر داشت .

و لاتطغوا

{طغيان} (مصدر لاتطغوا) به معناى تجاوز كردن از حد است. مصداق مورد نظر براى طغيان _ به قرينه آيات پيشين كه درباره شرك و توحيد بود _ انحراف از توحيد و گرايش به شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 6،7

6_ پيامبر ( ص ) از ناحيه خداوند فرمان داشت كه تنها او را بپرستد و براى او شريكى قائل نباشد .

قل إنما أُمرت أن أعبد الله و لا أشرك به

7_ پيامبر ( ص ) از ناحيه خداوند فرمان داشت ، يكتاپرستى خويش و گريزش از شرك را اعلام كند .

قل إنما أُمرت

محمد(ص) و شعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 37 - 5

5 - ساحت مقدس پيامبر اسلام ( ص ) ، منزه از جنون و سخنان ايشان پيراسته از شعرسرايى

و يقولون . .. لشاعر مجنون . بل جاء بالحقّ و صدّق المرسلين

برداشت ياد شده از آن جا است كه {بل} براى اضراب ابطالى است.

محمد(ص) و شقاوتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، تا زمانى موظف به ابلاغ قرآن به مخالفان است كه

آنان ، راه هاى آگاهى به آن را بر خود نبسته اند .

فذكّر . .. سيذّكّر من يخشى و يتجنّبها الأشقى

منافع تذكر _ كه در اين دو آيه بيان شده است _ يكى پندپذيرى اهل خشيت و ديگرى بروز عكس العمل اهل شقاوت است. از آن جا كه واكنش شقاوتمندان، اعراض بوده و تذكر مجدد به آنان سودى ندارد، تكليف {فذكّر} نيز ساقط مى گردد.

محمد(ص) و شكارهاى وحشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 94 - 17

17 _ نزديك شدن شكار هاى وحشى به پيامبر ( ص ) و مؤمنان در عمره حديبيه جهت آزمايش آنان

ليبلونكم اللّه بشىء من الصيد تناله ايديكم و رماحكم

امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: حشرت لرسول(ص) فى عمرة الحديبية الوحوش حتى نالتها ايديهم و رماحهم.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 396، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 671، ح 357.

محمد(ص) و صحابه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 3

3 _ پيامبر(ص) نبايد براى جلب نظر مشركان، مؤمنان را از خود طرد كند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم

در سبب نزول اين آيه آمده است كه بزرگانى از مشركان، حضور نزد پيامبر(ص) را مشروط به عدم حضور مؤمنان فقير و ضعيف دانستند و اين آيات در رد درخواست آنان نازل گرديده است.

محمد(ص) و صحابه فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 14

14 _ محاسبه اعمال و برآورد تأثير حضور و يا عدم حضور مؤمنان فقير و ضعيف در كنار پيامبر(ص)، در محدوده

وظايف آن حضرت نيست.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة . .. ما عليك من حسابهم من شىء

مرجع ضمير در {من حسابهم} موصول در صدر آيه و مراد از آن همان مؤمنان فقيرند. و {من} بنابر گفته اهل ادب، زايد و مفيد استغراق است. يعنى حساب هيچ عمل و كارى از آنان با تو نيست، كه از جمله آنها برآورد نقش حضور و يا عدم حضور آنان در نزد پيامبر(ص) است.

محمد(ص) و طلاق همسران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 7،12

7 - صرف انتخاب دنيا از سوى همسران پيامبر ( ص ) _ با مخير بودن آنان به انتخاب يكى از دو امرِ دنيا و پيامبر ( ص ) _ براى طلاق كافى نبود ، بلكه آن حضرت ، بايد درباره آنان تصميمى هم اتخاذ مى كرد .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا. .. فتعالين أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحًا جمي

تصريح به {تسريح} نشان مى دهد كه صرف انتخاب دنيا از سوى همسران پيامبر براى طلاق كافى نبوده است.

12 - { عيص بن قاسم عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سألته عن رجل خيّر إمرأته فاختارت نفسها بانت منه ؟ قال : لا ، إنّما ه_ذا شىء كان لرسول اللّه ( ص ) خاصة ، أُمر بذلك ففعل و لو اخترْنَ أنفسهنّ لطلّقهنّ و هو قول اللّه عزّوجلّ : { قل لأزواجك إن كنتنّ تردن الحياة الدنيا و زينتها فتعالين أُمتّعكنّ و أُسرّحكنّ سراحاً جميلاً } ;

عيص بن قاسم گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: اگر مردى اختيار را به همسر خود بدهد

كه نزد او بماند يا از او جدا شود و زن، جدايى را انتخاب كند، آيا (بدون اجراى طلاق) زن از او جدا مى شود؟ فرمود: نه. اين حكم، مخصوص رسول اللّه(ص) بود. وى مأمور شد تا همسران خود را مخير سازد و اگر همسرانِ ايشان خود را اختيار مى كردند (و نه ماندن نزد رسول خدا را) پيغمبر(ص) آنان را رها مى كرد. آن، اين سخن خدا است كه مى فرمايد: قل لأزواجك...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 2،4،8

2 - پيامبر ( ص ) ، مجاز است هر يك از زنان خود را طلاق دهد و يا به زندگى با آنان ادامه دهد .

ترجى من تشاء منهنّ و تئوى إليك من تشاء

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مرجع ضمير در {منهنّ} واژه {أزواج} در آيه پيش باشد. {ترجى} (به تأخير بيندازى) و {تئوى} (مكانْ بدهى) كنايه از طلاق و نگهدارى است.

4 - واگذارى حق تصميم و اختيار درباره همبسترى با همسران ، به خود پيامبر ( ص ) به خاطر رفع مشقت از آن حضرت است .

لكيلا يكون عليك حرج . .. ترجى من تشاء منهنّ

8 - واگذارشدن طلاق هر يك از همسران و يا عدم آن ، به پيامبر ( ص ) به منظور رفع نگرانى از همسران آن حضرت است .

ترجى من تشاء منهنّ . .. ذلك أدنى أن تقرّ أعينهنّ و لايحزنّ

{تقرّ} از ريشه {قرّ} به معناى {سردى}، و {قرّة العين} كنايه از سرور و خوشحالى است (مفردات راغب). لازم به ذكر است كه برداشت بالا، بنابراين است كه مشاراليه

{ذلك} عبارت {ترجى من تشاء ... و تؤوى إليك من تشاء} باشد.

محمد(ص) و ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 42 - 9

9- دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر ستم ظالمان

و لاتحسبنّ الله غ_فلاً . .. إنما يؤخّرهم ليوم تشخص فيه الأبص_ر

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مخاطب در آيه پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 95 - 4

4 - دلدارى خدا به پيامبر ( ص ) ، در قبال ستيزه جويى هاى ظالمان

ربّ فلاتجعلنى فى القوم الظ_لمين . و إنّا على أن نريك ... لق_درون

محمد(ص) و ظاهرسازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 86 - 6

6 - اجتناب پيامبر ( ص ) از تكلف و ظاهرسازى در مسير رسالت خويش

و ما أنا من المتكلّفين

{تكليف} (ريشه {متكلّفين}) به معناى تصنع و ظاهرسازى و تعهد به انجام كارى است كه شخص شايستگى انجام آن را ندارد.

محمد(ص) و عبرت ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 9 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، در مورد كسانى كه پند و اندرز به آنان بيهوده است ، تكليفى ندارد .

فذكّر إن نفعت الذكرى

محمد(ص) و عذاب كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 95 - 2

2 - وعده نزول عذاب بر كافران ، در مرآى و منظر پيامبر ( ص )

و إنّا على أن نريكك ما نعدهم لق_درون

محمد(ص) و عذابهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 22 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام مصونيت نداشتن خويش در برابر عذاب الهى در صورت نافرمانى

قل إنّى لن يجيرنى من اللّه أحد

محمد(ص) و علم غيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 4

4 _ پيامبر(ص) مدعى آگاهى خويش بر غيب نيست.

و لا أعلم الغيب

محمد(ص) و علوم طبيعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 3

3 - وظيفه پيامبر ( ص ) ارائه معارف الهى و احكام دين است ، نه تشريح و تبيين علوم طبيعى *

يسئلونك عن الأهلة قل هى موقيت للناس و الحج

ظاهر آن بود كه در پاسخ به چگونگى ظهور ماه به صورت هلالها، علل طبيعى آن تبيين مى شد. عدول از بيان علل و مطرح ساختن فوايد آن، خصوصاًمسأله حج، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

محمد(ص) و عهدشكنى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 7

7 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را بر روحيه پيمان شكنى يهوديان عصر خويش آگاه ساخت .

ثم ينقضون عهدهم فى كل مرة

به كارگيرى فعل مضارع {ينقضون} به جاى فعل ماضى، با اينكه سياق آيه اقتضا مى كرد كه گفته شود {ثم نقضوا}، اشاره به اين است كه پيمان شكنى يك حالت مستمر براى يهوديان است.

محمد(ص) و غزوه احد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل

عمران - 3 - 121 - 12

12 _ شركت پيامبر ( ص ) در جنگ احد ، به عنوان فرماندهى عمليات نظامى

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

امام صادق (ع): سبب نزول هذه الآية ان قريشا خرجت من مكّة تريد حرب رسول اللّه (ص) فخرج يبغى موضعاً للقتال.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 110 ; نورالثقلين، ج 1، ص 384، ح 336.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 9

9 _ خروج پيامبر ( ص ) از مدينه براى مقابله با مشركان در دامنه احد ، حركتى حق ، همانند خروج وى براى جنگ بدر *

كما أخرجك ربك من بيتك بالحق

برخى برآنند كه {كما . .. } متعلق به {يجدلونك ... } در آيه بعد است و آن آيه اشاره به قضاياى پيش از نبرد احد دارد. بر اين اساس {كما أخرجك ... } چنين معنا مى شود: گروهى از مسلمانان درباره حركت به سوى احد، كه حركتى حق بود، به جدال با پيامبر(ص) پرداختند و آن را مصلحت نمى پنداشتند ; همان گونه كه از حركت به سوى بدر، كه حركتى حق بود، نيز كراهت داشتند.

محمد(ص) و غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 5

5 - پيامبراكرم ( ص ) ، مسلمانان مدينه را ، از وقوع غزوه احزاب و تشكيل احزاب متّحد خبر داده بود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله و صدق اللّه و رسول

محمد(ص) و غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 4

4 _ اقدام پيامبر ( ص ) به جنگ بدر ، اقدامى به حق و تحت تدبير و ربوبيت خداوند

كما أخرجك ربك من بيتك بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 1

1 _ گروهى از مسلمانان در صدد بازداشتن پيامبر ( ص ) از حركت به سوى جنگ بدر ، على رغم وضوح حقانيت آن

يجدلونك فى الحق بعد ما تبين

در وجه تركيبى {يجدلونك} چند نظر ايراد شده است ; از جمله اينكه {يجدلونك} حال براى فاعل {لكرهون} و يا همانند {إن فريقا} حال براى مفعول {أخرجك} باشد. بر اين دو مبنا، آيه مورد بحث توضيحى درباره قضاياى پيش از جنگ بدر است. گفتنى است جدال به معناى منازعه براى غلبه بر انديشه و رأى طرف مقابل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) پيش از جنگ بدر سپاه دشمن را در رؤياهايى متعدد ، اندك ديد .

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا

فعل مضارع {يُرى} دلالت بر تكرار رؤياى پيامبر(ص) در مورد اندك ديدن سپاه دشمن دارد.

محمد(ص) و غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 4

4 _ محدوديت امكانات پيامبر ( ص ) در جنگ تبوك ، براى تأمين ساز و برگ رزمندگان داوطلب

قلت لا أجد ما أحملكم عليه

محمد(ص) و غضب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26

- 13

13 - ساحت پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، مبرّا از لجاجت ، خشم و تعصب جاهلى

إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة حميّة الج_هليّة فأنزل اللّه سكينته

از مقابله رسول و مؤمنان با كافران متعصبِ جهالت پيشه، مطلب بالا استفاده مى شود.

محمد(ص) و غفلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 12

12_ غفلت پيامبر ( ص ) از برخى حقايق و وقايع

و إن كنت من قبله لمن الغ_فلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 24 - 9

9- پيامبر ( ص ) ، در معرض فراموشى و ترك ذكر خدا در سخن خويش است . *

واذكّر ربّك إذا نسيت

محمد(ص) و فراموشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 9

9- پيامبر ( ص ) ، داراى علمى مبرّا از فراموشى و نسيان *

و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للناس

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {الذكر} به قرينه {ما نزّل إليهم} علم باشد و {ذكر} در لغت بودن چيزى در قلب (صورت علمى) است. از اينكه از علم اعطا شده به پيامبر(ص) تعبير به ذكر گرديده، احتمال دارد به خاطر اين باشد كه در آن غفلت و فراموشى راه نداشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 7،13،14

7 - دريافت قرائت قرآن از جانب خداوند ، مصون سازنده پيامبر ( ص ) از فراموش كردن آن

سنقرئك فلاتنسى

حرف {فاء}، جمله {فلاتنسى} را بر {سنقرئك} تفريع

كرده است.

13 - پيامبر ( ص ) ، از سهو و نسيان تعاليم الهى ، مصون بوده است . *

فلاتنسى

14 - تكرار قرائت قرآن بر پيامبر ( ص ) از سوى خداوند ، مايه فراموش نشدن آن بود . *

سنقرئك فلاتنسى

حرف {سين} _ كه براى استقبال است _ اگر بر فعلى درآيد كه در زمان تكلم نيز در حال انجام گرفتن است، دلالت بر تداوم فعل خواهد كرد و چون آيه {سنقرئك . ..}، خود نيز مصداق قرائت قرآن است; بنابراين حرف {سين} بر استمرار قرائت در آينده دلالت مى كند و حرف {فاء} در {فلاتنسى}، فراموش نكردن قرآن را بر استمرار قرائت آن تفريع كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 7 - 1،5

1 - عارض شدن فراموشى آيات قرآن بر پيامبر ( ص ) ، تنها در صورتى امكان پذير است كه خداوند بخواهد .

فلاتنسى . إلاّ ما شاء اللّه

5 - امكان تعلّق مشيت الهى بر آگاه نساختن پيامبر ( ص ) ، از برخى معارف و يا محو آن از حافظه آن حضرت ( ص )

سنقرئك فلاتنسى . إلاّ ما شاء اللّه

استثنا، ممكن است به {سنقرئك} نيز مربوط باشد و مى تواند تنها به {فلاتنسى} ارتباط داشته باشد. برداشت ياد شده ناظر به احتمال نخست است.

محمد(ص) و قبله اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 6

6 - خداوند ، پس از تغيير قبله از پيامبر ( ص ) خواست كه هرگز روى به قبله اهل كتاب نياورد و آن را قبله

خويش نسازد .

و ما أنت بتابع قبلتهم

جمله {و ما أنت . ..} (تو از قبله آنان پيروى نخواهى كرد) جمله خبرى است و منظور از آن انشا و دستور مى باشد; يعنى، نبايد از قبله ايشان تبعيت كنى.

محمد(ص) و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 105 - 14

14 _ وقوف و احاطه كامل پيامبر ( ص ) بر محتواى قرآن

إنّا انزلنا إليك الكتب بالحق لتحكم بين الناس بما اريك اللّه

ارتباط بين جمله {انا انزلنا اليك}، و جمله {لتحكم بين الناس} اقتضا مى كند كه مراد از {بما اريك اللّه}، همان محتواى قرآن باشد، نه آنهايى كه از صريح و يا ظاهر قرآن به دست مى آيد، بلكه مطالبى است از بطن قرآن، كه جز با تعليم الهى راهى به آن نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 16 - 3

3 _ قرآن و پيامبر ( ص ) ، داراى حقيقتى واحد و هدفى يكسان ( هدايت بشر )

يهدى به اللّه من اتبع رضونه سبل السلم

ارجاع ضمير مفرد {به} به قرآن و پيامبر(ص) بيانگر اين معناست كه آنها داراى يك حقيقت هستند و در هدايتگرى يك چيز به شمار مى آيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 26

26 _ قرآن در دوران رسالت پيامبر ( ص ) همواره قرين او بود .

اتبعوا النور الذى أنزل معه

{معه} حال براى نائب فاعل {أنزل} است. بنابراين {الذى أنزل معه} يعنى قرآنى كه نازل شده و همواره قرين پيامبر(ص) است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 6

6 _ ناآشنايى حضرت محمد ( ص ) به معارف قرآن پيش از نزول آن بر ايشان

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم و لا أدريكم به

كلمه {أدرى} مى تواند افعل تفضيل و به معناى {أعلم} (داناتر) و به تقدير {و لا أدرى منكم به} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 1

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت تا مردم را به الهى و حق بودن قرآن توجه داده و آنان را به پذيرش معارف آن دعوت كند .

قل يأيها الناس قد جاءكم الحق من ربكم فمن اهتدى فإنما يهتدى لنفسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 6

6- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار تبيين قرآن كريم براى مردم

و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 64 - 8

8- پيامبر ( ص ) آگاه به حقايق قرآن كريم

و ما أنزلنا عليك الكت_ب إلاّ لتبيّن لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 15

15 - پيامبر ( ص ) ، قبل از نزول تدريجى آيات قرآن ، به آن آگاه بود . *

و لاتعجل بالقرءان من قبل أن يقضى إليك وحيه

يكى از احتمالات ذكر شده در آيه، اين است كه هرگاه جبرئيل آيه جديدى را بر پيامبر(ص) مى خواند، آن حضرت به دليل آشنايى

قبلى با تمام قرآن _ كه در شب قدر آن را دريافت كرده بود _ دنباله آيه را پيشاپيش تلاوت مى كرد و در اين آيه، آن حضرت به سكوت كامل تا پايان وحى هر آيه امر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 44 - 10

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف به بيان فوايد و آثار قرآن ، در پاسخ به بهانه جويى هاى كافران

و لو جعلنه . .. ءاْعجمىّ و عربىّ قل هو للذين ءامنوا هدًى و شفاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 7

7 - پيامبراكرم ( ص ) ، پيش از نزول وحى با كتاب هاى آسمانى و مفاهيم قرآن هيچ آشنا نبود .

ما كنت تدرى ما الكت_ب و لا الإيم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 44 - 6

6 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) و امت آن حضرت در برابر نعمت نزول قرآن *

و سوف تسئلون

برداشت بالا بدين احتمال است كه مراد از {قوم} امت پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 1

1 - شخصيت پيامبر ( ص ) ، تبلور فرهنگ قرآن و نمايانگر وجود عينى آن است .

قد أنزل اللّه إليكم ذكرًا . رسولاً

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه {رسولاً} مى تواند بدل براى {ذكراً} باشد. بر اين اساس، نزول قرآن مساوى با فرستادن پيامبر(ص) تلقى شده است و اين همان حقيقت ياد

شده در برداشت بالا است.

محمد(ص) و قصص انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 2،3

2_ خداوند ، داستان پيامبران گذشته را براى پيامبر ( ص ) بيان مى كرد .

و كلاًّ نقصّ عليك من أنباء الرسل

تنوين در {كُلاّ} عوض از مضاف اليه (نبأ) است و عبارت {من أنباء. ..} بيان براى {كلاّ} مى باشد; يعنى: نقص عليك كل نبأ من أنباء الرسل.

3_ آرامش خاطر پيامبر ( ص ) و استوارى دل و قلب او ، هدف از بيان سرگذشت انبيا براى آن حضرت

و كلاًّ نقصّ عليك من أنباء الرسل ما نثبت به فؤادك

{تثبيت} (مصدر نثبت) به معناى مستقر كردن و استوار ساختن است و {فؤاد} به معناى قلب مى باشد. استوار ساختن قلب، به ايجاد يقين و طمأنينه در آن و رفع اضطراب و ترديد از آن است. عبارت {و ما نثبت ...} بدل براى {كُلاً} مى باشد و دلالت مى كند كه آن قسمتى از سرگذشت پيامبران بيان مى شود كه ايجاد يقين و اطمينان كند.

محمد(ص) و قصه اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 17،20،21

17- بحث گذرا و سطحى و به دور از درگيرى جدّى ، تنها محدوده مُجاز براى پيامبر ( ص ) جهت بحث در باره اصحاب كهف و تعداد آنان بود .

فلاتمار فيهم إلاّ مراءً ظ_هرًا

{مراء} جدالى است كه به منظور اعتراض به گفتار كسى و سست كردن آن و نيز تحقير گوينده اش انجام گيرد (مصباح) و هنگامى كه دنباله دار و عميق نباشد، به آن،

{مراء ظاهر} گفته مى شود.

20- پيامبر ( ص ) در كسب آگاهى از ماجراى اصحاب كهف ، مجاز به نظرخواهى از هيچ صاحب نظرى نبود .

و لاتستفت فيهم منهم أحدًا

ضمير در {منهم} به كسانى مربوط است كه در باره عدد اصحاب كهف به اظهار نظر مى پرداختند.

21- آگاهى پيامبر ( ص ) از ماجراى اصحاب كهف ، تنها از طريق وحى الهى امكان پذير بود .

و لاتستفت فيهم منهم أحدًا

نهى {لاتستفت} ارشاد به بى ثمر بودن نظرخواهى است و مفاد آيه اين است كه از احدى، انتظار نمى رود كه به نظرخواهى تو پاسخ صحيح بدهد.

محمد(ص) و قصه داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 17 - 6

6 - آشنايى قبلى پيامبراسلام ( ص ) از سرگذشت حضرت داوود ( ع )

و اذكر عبدنا داود

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه لازمه يادكرد، آشنايى است.

محمد(ص) و قصه لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 82 - 9

9_ { عن أبى جعفر ( ع ) : . . . ان جبرئيل قال [ لرسول الله ] : إنى نوديت من تلقاء العرش . . . اهبط إلى قرية قوم لوط و ما حوت فاقلعها من تحت سبع أرضين . . . فهبطت على أهل القرية . . . فاقلعتها . . . ثم عرجت بها . . . فقلّبتها عليهم حتى صار أسفلها أعلاها . . . فقال له رسول الله ( ص ) : يا جبرئيل و أين كانت قريتهم من البلاد ؟ فقال جبرئيل

: كان موضع قريتهم فى موضع بحيرة طبرية اليوم و هى فى نواحى الشام قال له رسول الله ( ص ) : أرأيتك حين قلّبتها عليهم فى أىّ موضع من الأرضين وقعت القرية و أهلها ؟ فقال : يا محمد وقعت فيما بين بحر الشام إلى مصر فصارت تلولاً فى البحر . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: . .. كه جبرئيل به رسول خدا(ص) گفت: از سوى عرش به من ندا رسيد ... به آبادى لوط و آنچه در ميان دارد فرود آى و آن جا را از زير هفت زمين بِكَن ... پس من بر اهل آن قريه فرود آمدم ... و آن را از جاى كندم ... و بالا بردم ... و بر روى آنان واژگون كردم تا اينكه زيرورو شد ... رسول خدا(ص) از جبرئيل پرسيد: قريه قوم لوط در كجاى بلاد بود؟ جبرئيل گفت: قريه آنان در محل درياچه طبريه امروز بود كه در نواحى شام واقع شده بود. رسول خدا(ص) به جبرئيل فرمود: بگو بدانم هنگامى كه قريه را بر روى آنان واژگون كردى، آن قريه و اهلش در كجاى زمين افتاد. جبرئيل گفت: اى محمد! در ميان درياى شام تا مصر افتاد و به صورت تپه هايى در ميان دريا درآمد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 133 - 2

2 - سرگذشت لوط پيامبر ، درس آموز و تسلى بخش پيامبراسلام و مؤمنان

و إنّ لوطًا لمن المرسلين

يادآورى سرگذشت لوط(ع) براى پيامبراسلام و مؤمنان در شرايط دشوار مكه، بيانگر مطلب يادشده است.

محمد(ص) و قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به يادآورى سرگذشت موسى ( ع ) و قومش و به خاطر سپردن آن

و إذ قال موسى لقومه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه فعل {اذكر} قبل از {إذ} مقدر باشد. بنابراين، آيه خطاب به پيامبر(ص) و بيان وظيفهء آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 10 - 8

8 - نمايان شدن آتش و فراهم آمدن خلوت گاهى براى اعطاى رسالت به موسى ( ع ) ، حادثه اى با اهميت و درخور توجه براى پيامبر ( ص ) بود .

هل اتيك حديث موسى . إذ رءا نارًا

كلمه {إذ} ظرف است براى {حديث} (در آيه قبل) و استفهام در آن آيه براى ترغيب پيامبر(ص) به توجه به آن ماجرا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 16 - 4

4 - نداى خداوند به موسى ( ع ) در وادى طوى ، حادثه اى با اهميت و در خور توجه براى پيامبر ( ص )

حديث موسى . إذ ناديه ربّه

{إذ} ظرف براى {حديث} (در آيه قبل) است و از آن جا كه استفهام در آن آيه براى ترغيب پيامبر(ص) به توجه و دقت در آن ماجرا بود، عظمت حادثه استفاده مى شود.

محمد(ص) و قصه نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 3،5،6

3_ خداوند ، داستان نوح را از طريق وحى براى پيامبر ( ص ) تشريح كرد

.

تلك من أنباء الغيب نوحيها إليك

ظاهر اين است كه مراد از ضمير {ها} در {نوحيها} همان مشاراليه {تلك} باشد.

5_ پيامبر ( ص ) و مردم عصر بعثت ، پيش از نزول قرآن ، به سرگذشت نوح ( ع ) آگاهى نداشتند .

ما كنت تعلمها أنت و لاقومك من قبل ه_ذا

مشاراليه {ه_ذا} قرآن است كه از جمله {نوحيها إليك} معلوم مى شود.

6_ پيامبر ( ص ) و مردم عصر بعثت ، جز از طريق وحى ، راهى براى شناخت صحيح حادثه طوفان و سرگذشت نوح ( ع ) در اختيار نداشتند .

ما كنت تعلمها أنت و لاقومك من قبل ه_ذا

محمد(ص) و قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 9

9_ پيامبر ( ص ) ، پيش از نزول قرآن و سوره يوسف ، از داستان حضرت يوسف اطلاعى نداشت .

نقصّ . .. بما أوحينا ... و إن كنت من قبله لمن الغ_فلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 3،5،6

3_ خداوند ، داستان يوسف ( ع ) را از طريق وحى براى پيامبر ( ص ) تشريح كرد .

ذلك من أنباء الغيب نوحيه إليك

5_ پيامبر ( ص ) پيش از نزول قرآن ، از خصوصيات و حقايق داستان يوسف ( ع ) اطلاعى نداشت .

و ما كنت لديهم إذ أجمعوا أمرهم

جمله {ما كنت لديهم} (نزد آنان نبودى) كنايه از بى خبر بودن پيامبر(ص) از داستان يوسف(ع) است.

6_ آگاه نبودن پيامبر ( ص ) به حقايق داستان يوسف پيش از نزول قرآن ، دليلى روشن بر الهى

بودن قرآن

ذلك من أنباء الغيب نوحيه إليك و ما كنت لديهم

جمله حاليه {و ما كنت لديهم} به منزله تعليل براى {نوحيه إليك} است ; يعنى، از نشانه هاى اين حقيقت كه قرآن وحى الهى است آن است كه تو از داستان يوسف(ع) بى خبر بودى ; ولى آن را به بهترين وجه آوردى و اين جز از طريق وحى امكان پذير نبود.

محمد(ص) و كاخ نشينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 10 - 8،9

8 _ تعلق نگرفتن مشيت خداوند بر برخوردارى پيامبر ( ص ) از زندگى مرفه و كاخ نشينى

تبارك الذى إن شاء جعل لك خيرًا من ذلك جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر و يجعل لك قصور

9 _ زندگى مرفه و كاخ نشينى ، دور از شأن پيامبر ( ص ) و برخلاف مصلحت او بود .

تبارك الذى إن شاء جعل لك خيرًا من ذلك جنّ_ت . .. و يجعل لك قصورًا

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه خداوند با آن كه فرمود: من قادر به اعطاى بوستان هاى آباد و كاخ هاى متعدد به پيامبر(ص) هستم در عين حال به آن حضرت اعطا نفرمود و اين مى رساند كه چنين كارى درخور شأن پيامبر(ص) _ آن گونه كه مشركان و كافران فكر مى كردند _ و يا به مصلحت آن حضرت نبود.

محمد(ص) و كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 20 - 10

10 _ پيامبر ( ص ) ، نگران رويگردانى كافران ، از تسليم در برابر خدا ( هدايت )

و ان

تولّوا فانّما عليك البلاغ

از منحصر كردن وظيفه پيامبر (ص) به تبليغ پيام الهى چنين برمى آيد كه گويا پيامبر (ص) علاوه بر ابلاغ پيام، خود را موظف مى دانست كه مردم را در برابر خداوند، تسليم كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 42 - 3

3 _ صحنه شهادت پيامبر ( ص ) در قيامت ، موجب شرم و تأسف بى اندازه كافران

و جئنا بك على هؤلاء شهيداً. يومئذ يودّ الذين كفروا ... لو تسوّى بهم الارض

{يومئذ} متعلق به {شهيداً} است. يعنى آن روز كه پيامبر (ص) بر اعمال گواهى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 80 - 7

7 _ پيامبر ( ص ) مسؤوليّتى در برابر كفرورزى كافران و رويگردانى انسان ها از وى ندارد .

و من تولّى فما ارسلناك عليهم حفيظاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 68 - 23

23 _ پرهيز از اندوه و تأسف بر كفرپيشگى كافران و سرنوشت شوم آنان ، توصيه خداوند به پيامبر خويش

فلاتأس على القوم الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 3

3 _ پيامبر(ص)، مأمور احتجاج با كافران درباره توحيد ربوبى

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 33 - 9،11

9 _ لجاجت كفار و مقابله آنها به پيامبر اكرم(ص) در عين آگاهى از حقانيت آن حضرت

فإنهم لا يكذبكونك و

لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون

11 _ ستيز كافران با پيامبر(ص)، مقابله با مقام الوهيت خداوند است.

قد نعلم إنه ليحزنك . .. و لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 35 - 12

12 _ پيامبر(ص) وظيفه دار شناخت دقيق روحيات و ويژگيهاى كافران و چگونگى موضعگيريهاى آنها در برابر هدايت است.

و إن كان كبر . .. فلا تكونن من الجهلين

بيان ويژگى هدايت ناپذيرى برخى كافران و لحن توبيخ گونه آيه نسبت به پيامبر(ص)، بيانگر اين است كه پيامبر(ص)، على رغم ميل به هدايت كردن همه مردم، بايد واقعيت هدايت ناپذيرى برخى از كفار را پذيرفته و آن را در برنامه هاى خود در نظر گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 184 - 7

7 _ پيامبر ( ص ) به گونه اى صريح و آشكار خطر تكذيب آيات را براى كفرپيشگان بيان مى كرد .

إن هو إلا نذير مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 38 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) از جانب خداوند مأموريت يافت تا سنت الهى را در سركوبى حق ستيزان به كافران عصر خويش ابلاغ كند .

قل للذين كفروا . .. و إن يعودوا فقد مضت سنت الأولين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 73 - 1

1 _ نبرد بى امان با كافران و منافقان ، و سخت گيرى و عدم ترحم به آنان ، فرمان خدا به پيامبر ( ص )

يأيها النبى جهد

الكفار و المنفقين و اغلظ عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 8

8 _ خداوند ، حاكم و داور اختلافات و نزاع هاى ميان پيامبر ( ص ) و مردم كفرپيشه بود .

و اصبر حتى يحكم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 1،2،4

1_ پيامبر ( ص ) از سر تهديد و هشدار از كفرپيشگان لجوج خواست تا همچنان بر مواضع ناصوابشان پافشارى كنند .

و قل للذين لايؤمنون اعملوا على مكانتكم إنا ع_ملون

{اعملوا} امرى است كه به داعى تهديد و هشدار ايراد شده است و {مكانة} به معناى توان و قدرت و نيز به معناى مكان و جهت آمده است. بر اساس معناى نخست {اعملوا ...}; يعنى، هر اندازه توان داريد عمل كنيد و كوتاهى نكنيد و بر اساس دومين معنا; يعنى، بر همان جهت و موضعى كه اتخاذ كرده ايد عمل كنيد.

2_ پيامبران ، در صورت نااميدى از ايمان آوردن كفرپيشگان ، وظيفه اى از جهت تبليغ رسالت ، برعهده نداشتند .

و قل للذين لايؤمنون اعملوا على مكانتكم إنا ع_ملون

4_ پيامبر ( ص ) از ناحيه خداوند مأمور بود تا پايدارى خود و مؤمنان و ايستادگى بر مواضعشان را به كافران تأكيد كند .

و قل للذين لا يؤمنون . .. إنا ع_ملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 122 - 5

5_ ابلاغ تهديد هاى خداوند به كفرپيشگان و رساندن بشارت هاى او به مؤمنان ، وظيفه پيامبر ( ص ) بود .

و قل . .. وانتظروا

إنا منتظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 18

18_ خداوند ، تعليم دهنده پيامبر ( ص ) در چگونه برخورد كردن با كافران و پاسخ گويى به آنان

قل هو ربى . .. و إليه متاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 57 - 4

4 _ دلسوزى بسيار پيامبر ( ص ) نسبت به كافران و مشركان و اهتمام آن حضرت براى هدايت و تربيت آنان

قل ما أسئلكم عليه من أجر إلاّ من شاء أن يتّخذ إلى ربّه سبيلاً

قرار گرفتن هدايت مردم به عنوان اجر پيامبر(ص) _ در حالى كه هدايت شدن مردم از سنخ اجر نيست، علاوه بر اين كه مستثنى بايد از سنخ مستثنى منه باشد _ مى تواند گوياى دو نكته باشد: 1_دلسوزى و اهتمام بسيار پيامبر(ص) نسبت به هدايت مردم. 2- خلوص و نداشتن هيچ چشمداشت مادى در رسالت خود. در حقيقت چنين جمله اى، مانند سخن آن پدرى است كه براى حفظ جان فرزندش، تلاش بسيار دارد و به فرزندش مى گويد: {من در قبال تلاشم، هيچ مزدى از تو نمى خواهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 23 - 1

1 - پيامبر ( ص ) از حق ناپذيرى كافران ، اندوهگين بود .

و من كفر فلايحزنك كفره

توصيه خداوند به پيامبر(ص) براى پرهيز از اندوه درباره كفر كافران، اين نكته را مى رساند كه آن حضرت، در قبال كفر آنان، اندوهناك بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب -

33 - 3 - 2

2 - تبعيت نكردن پيامبر ( ص ) از خواسته كافران و منافقان ، درپى دارنده مشكلاتى براى آن حضرت بود .

و لاتطع الك_فرين و المن_فقين . .. و توكّل على اللّه و كفى باللّه وكيلاً

فرمان به توكل، پس از فرمان به تبعيت نكردن از خواسته كافران و منافقان، احتمال دارد به خاطر پيامدها و مشكلاتى باشد كه در پى آن فرمان، به وجود مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 13

13 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر حسرت و اندوه نداشتن بر گمراهى كافران

فلاتذهب نفسك عليهم حسرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 1

1- حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) ، با ارائه رهنمود به آن حضرت در قبال تشكيك كافران

أم يقولون افتريه . .. قل ما كنت بدعًا من الرسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 12 - 6

6 - اجبار مردمانِ كافر به پذيرش دين و ايمان ، بر عهده پيامبر ( ص ) نبود .

فإن تولّيتم فإنّما على رسولنا البل_غ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 46 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، هيچ اجر و پاداشى از كافران در قبال رسالت خويش درخواست نكرد .

أم تسئلهم أجرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 3

3 - وعده خداوند بر مقابله به

مثل با مكر كافران ، كافى براى شتاب نورزيدن پيامبر ( ص ) در مورد درخواست كيفر براى آنان

و أكيد كيدًا . فمهّل

برداشت ياد شده، از حرف {فاء} در {فمهّل} استفاده شده است; يعنى، حال كه از مكر خداوند درباره كافران آگاه شدى، با خاطرى آسوده به كافران فرصت ده; زيرا آنان هر چند در هر فرصت به مكر خود ادامه دهند، ولى مكر آنان مقهور مكر خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 23 - 1،4

1 - پيامبر ( ص ) ، پس از عمل به وظيفه ارشاد همگان ، در خصوص تداوم بخشيدن به ارشاد اعراض كنندگان كافر ، تكليفى ندارد .

فذكّر . .. إلاّ من تولّى و كفر

فعل {تولّى}، بيانگر اين نكته است كه تذكّرات پيامبر(ص) به روى گردانان رسيده است و آنان پندها را نپذيرفته، از آن اعراض كرده اند. بنابراين تذكّر دادن در مرحله اول، عمومى است و به همه مردم بايد ابلاغ گردد; ولى پس از تولّى و اعراض گروهى از آنان، پيامبر(ص) درباره تكرار تذكّر و ارشاد آن گروه، تكليفى ندارد.

4 - پيامبر ( ص ) ، به الزام مخالفان بر ايمان_ در صورت بى اعتنايى و كفر ورزيدن آنان _ مجاز است .

لست عليهم بمصيطر . إلاّ من تولّى و كفر

حرف {إلاّ}، ممكن است براى استثناى حقيقى از ضمير {عليهم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 2 - 1

1 - رد معبود هاى كافران و امتناع از عبادت آنها در تمام عمر خويش ، خط مشى ارائه شده از

سوى پيامبر ( ص ) ، در گفتوگو با كافران

لا أعبد ما تعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 6 - 6

6 - پيامبر ( ص ) پس از نااميدى از ايمان كافران ، از آنان خواست براى پايبندى او به دين خود ، مشكل آفرين نباشند .

و لى دين

محمد(ص) و كافران لجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 122 - 1

1_ پيامبر ( ص ) به كافران لجوج هشدار داد كه آينده اى ناخوشايند ( هلاكت در دنيا و عذاب در آخرت ) در پيش خواهند داشت .

وانتظروا

با توجه به آيات گذشته كه سخن از عذاب دنيوى و اخروى اقوام كفرپيشه داشت ، مى توان گفت: مراد از {انتظروا} هشدار كافران به عذابهاى دنيوى و اخروى است.

محمد(ص) و كافران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 7

7 - وجود شرايط مساعد براى اقدام سريع پيامبر ( ص ) به رويارويى با توطئه هاى كافران ، در عصر بعثت

فمهّل الك_فرين

فرمان مهلت دادن، در صورتى به پيامبر(ص) داده مى شود كه شرايط براى انجام عملى شتابزده عليه كافران فراهم باشد.

محمد(ص) و كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 23 - 13

13 _ وجود نشانه هاى صدق پيامبر ( ص ) در تورات *

اگر چنين نشانه هايى در تورات نبود، دعوت به حكميت تورات براى رفع اختلاف در مورد دعوت پيامبر اسلام (ص)، صحيح نبود.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 81 - 11،23

11 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، تصديق كننده انبيا و كتب الهى گذشته

ثم جاءكم رسول مصدق لما معكم

بنابراينكه مراد از {رسول}، پيامبر اكرم (ص) باشد.

23 _ پيامبر اسلام ( ص ) ، تصديق كننده انبيا و كتب آسمانى پيش از خود

ثمّ جاءكم رسول مصدّق لما معكم

امام صادق (ع): . .. {ثمّ جاءكم رسول مصدّق لما معكم}، يعنى رسول اللّه (ص).

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 247، ذيل آيه 172 اعراف ; نورالثقلين، ج 1، ص 358، ح 211.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 5

5 _ اطلاع پيامبر ( ص ) از حقايق كتب آسمانى گذشته

رسولنا يبين لكم كثيراً مما كنتم تخفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، به تعاليم كتاب هاى آسمانى پيشين ( تورات و انجيل ) آگاهى داشته است .

و لا بالذى بين يديه

تعبير از كتاب هاى پيشين آسمانى به {الذى بين يديه} حكايت از آگاهى پيامبراسلام(ص) از آنها داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 7

7 - پيامبراكرم ( ص ) ، پيش از نزول وحى با كتاب هاى آسمانى و مفاهيم قرآن هيچ آشنا نبود .

ما كنت تدرى ما الكت_ب و لا الإيم_ن

محمد(ص) و كفر مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 1،2

1 _ گرايش

سريع و تلاش مستمر برخى از مردم به سوى كفر ، دغدغه آفرين براى پيامبر ( ص )

يأيها الرسول لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر

2 _ خداوند ، بر حذر دارنده پيامبر خويش ( ص ) از تأسف و اندوه بر كفرورزى مردمان

يأيها الرسول لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 13

13 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را كفيل و قيّم ايمان و كفر مردم قرار نداده است .

فمن اهتدى فإنما يهتدى لنفسه و من ضل فإنما يضل عليها و ما أنا عليكم بوكيل

{وكيل} به معناى قيّم و كفيل است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 6

6- پيامبر ( ص ) موظّف به رساندن پيام حقِّ الهى به مردم است و نه مسئول ايمان و كفر آنان .

و قل الحقّ من ربّكم فمن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر

محمد(ص) و كهانت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مصون از هر گونه كهانت و جنون ، در پرتو عنايت پروردگار خويش

فما أنت بنعمت ربّك بكاهن و لامجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 42 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، به تحقيق كاهن نبود .

و لا بقول كاهن

محمد(ص) و كيفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 47 - 1

1 - ناتوانى همگان از

نجات پيامبر ( ص ) از كيفر الهى ، در صورت دروغ بستن آن حضرت بر خداوند

فما منكم من أحد عنه ح_جزين

محمد(ص) و گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 8

8 _ پيامبر(ص) از پيروى تمايلات منحرفان بايد بر حذر باشد.

و لا تتبع أهواء الذين كذبوا بأيتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 3

3- بيان سنت { استدراج } و { امهال } خداوند در باره فرورفتگان در ورطه گمراهى ، وظيفه اى كه بر عهده پيامبر ( ص ) است .

قل من كان فى الضل_لة

فعل {كان} _ كه براى دلالت بر استمرار است _ حكايت از عمق ضلالت و ديرينه بودن آن دارد.

محمد(ص) و گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 2،6

2 - پندار مشركان درباره گمراهى پيامبر ( ص )

قل إن ضللت فإنّما أضلّ على نفسى

سفارش خداوند به پيامبر(ص) مبنى بر اعلام موضع روشن درباره اين كه به فرض گمراهى او، ضررش عايد خود آن حضرت مى شود; احتمال دارد براى رفع توهم و يا اتهامى (نكته ياد شده) باشد.

6 - گمراه شدن پيامبر _ بر فرض تحقق آن _ مثل گمراهى ساير گمراهان است ; اما هدايت شدنش از ناحيه خداوند است .

إن ضللت فإنّما أضلّ على نفسى و إن اهتديت فبما يوحى إلىّ ربّى

احتمال دارد مراد از {إن ضللت. .. و إن اهتديت...} اين باشد كه همه گمراهى ها، منشأ انسانى دارند و در اين نكته پيامبر و غير

پيامبر تفاوتى ندارند; اما هدايت جنبه الهى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 2 - 1،2،5،6

1 - پيامبر ( ص ) ، مبرّا از گمراهى و عقايد باطل

ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

{ضلال} (مصدر {ضلّ}) به معناى منحرف شدن از راهى است كه انسان را به مقصود مى رساند و {غىّ} (مصدر {غوى}) بر نادانى اى اطلاق مى شود كه برخاسته از رأى فاسد و عقيده باطل باشد.

2 - شهادت خداوند بر گمراه نبودن پيامبر ( ص ) و مبرّا بودن آن حضرت از جهل و رأى فاسد

و النجم . .. ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

5 - حضور هميشگى پيامبر ( ص ) در ميان مردم ، گواه روشنى براى آنان بر مبرّا بودن ساحت آن حضرت از گمراهى و فسادرأى

ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

آوردن وصف {صاحب} (همدم، همنشين) براى پيامبر(ص) و اضافه آن به {كم}، پيامدار اين معنا است كه رسول اكرم(ص) هميشه با شما بوده و اين حضور خود گواهى است بر پاكى و درستى آن حضرت در طول عمرشان.

6 - پيامبر ( ص ) ، ستاره اى هدايتگر ، بدون كمترين انحراف و گمراهى

و النجم . .. ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

از ارتباط مقسم به با مقسم عليه (يعنى از ارتباط {و النجم} با {ما ضلّ}) استفاده مى شود كه اگر ستارگان به اراده الهى راهنماى بشر در كره خاك اند و كسى را گمراه نمى سازند پيامبر الهى نيز به اراده خدا هدايتگرى است قويم و بى كمترين خطا.

محمد(ص) و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 12

12 - { قال الرضا ( ع ) : لم يكن أحد عند مشركى أهل مكّة أعظم ذنباً من رسول اللّه ( ص ) لأنّهم كانوا يعبدون من دون اللّه ثلثمأة و ستّين صنماً ، فلمّا جاءهم ( ص ) بالدعوة إلى كلمة الإخلاص ، كبر ذلك عليهم و عظم . . . فلمّا فتح اللّه عزّوجلّ على نبيّه ( ص ) مكة قال له يا محمّد : { إنّا فتحنا لك [ مكة ] فتحاً مبيناً ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر } عند مشركى أهل مكة ;

امام رضا(ع) فرمود: هيچ كس در نزد مشركان عرب، گناهش از گناه رسول خدا(ص) بزرگ تر نبود; زيرا مشركان 360 بت را مى پرستيدند و چون پيامبر(ص) آنان را به كلمه توحيد و اخلاص دعوت كرد، در نظر آنان [گناه] بزرگ و عظيم بود . .. پس چون خداى عزّوجلّ، مكه را براى پيامبرش فتح كرد; به آن حضرت فرمود: اى محمد! ما مكه را با فتح آشكارى براى تو فتح كرديم، تا خدا گناهان گذشته و آينده تو در نزد مشركان اهل مكه را بپوشاند}.

محمد(ص) و گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 3 - 17

17_ محمد ( ص ) ، پيامبرى دلسوز براى مردم و نگران از آينده اى ناگوار براى مشركان و گنه كاران

فإنى أخاف عليكم عذاب يوم كبير

محمد(ص) و لجاجت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 13

13 - ساحت پيامبر

( ص ) و مؤمنان راستين ، مبرّا از لجاجت ، خشم و تعصب جاهلى

إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة حميّة الج_هليّة فأنزل اللّه سكينته

از مقابله رسول و مؤمنان با كافران متعصبِ جهالت پيشه، مطلب بالا استفاده مى شود.

محمد(ص) و لعن كافران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور فرصت دادن به كافران عصر بعثت و پرهيز از نفرين و درخواست عذاب سريع براى آنان

فمهّل الك_فرين أمهلهم رويدًا

{مَهِّل} و {أمهِل} به يك معنا است; گرچه برخى گفته اند: {مَهِّل} فرمان به مهلت لحظه به لحظه و تدريجى است و {أمهل} فرمان به يك مهلت. تكرار فرمان با دو لفظ متفاوت _ به گونه اى كه دو فرمان مستقل به نظر آيد _ تأكيد بيشترى به همراه دارد. كلمه {رويداً} ممكن است، تصغير {رَوْد} (مهلت دادن) باشد; يعنى، مهلت كوتاه و نيز مى تواند اسم فعل و به معناى {أمهل} باشد كه براى سومين بار فرمان مهلت را تكرار كرده است.

محمد(ص) و متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 12

12 _ آگاهى پيامبر ( ص ) به اعمال نهانى متخلفان ، در پرتو وحى و هدايت الهى

و سيرى اللّه عملكم و رسوله

از اينكه رؤيت تنها به خدا و رسول نسبت داده شده، استفاده مى شود كه ممكن است اعمال متخلفان بر ديگران مخفى باشد. گفتنى است كه فاصله شدن {عملكم} ميان {اللّه} و {رسوله} ممكن است اشاره به اين باشد كه علم پيامبر(ص) در

طول علم خدا و در پرتو آن است.

محمد(ص) و متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 6

6 _ موضع گيرى در برابر متخلفانِ از وظايف اجتماعى ( چون جهاد و . . . ) از وظايف پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى

يعتذرون إليكم . .. قل لا تعتذروا

از اينكه نخست همه مؤمنان مورد خطاب قرار گرفته اند، ولى وظيفه اعلام موضع تنها بر عهده پيامبر(ص) قرار داده شده، مى توان برداشت فوق را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 6

6 _ اجازه خداوند به پيامبر ( ص ) در مورد گرفتن صدقه ( زكات ) از جهاد گريزانى كه به گناه خويش معترف بودند .

و ءاخرون اعترفوا بذنوبهم . .. خذ من أمولهم صدقة

برداشت فوق با توجه به شأن نزول آيه است كه برخى از متخلفان از جنگ تبوك، نادم شدند و در قبال خطاى خويش، پيشنهاد كردند كه تمام اموالشان را به عنوان صدقه بپردازند.

محمد(ص) و متعلق صدقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 4

4 _ تعيين اموال متعلق صدقه ( زكات ) و مقدار آن ، بسته به نظر پيامبر ( ص ) و حاكم اسلامى است .

خذ من أمولهم صدقة

نكره آمدن {صدقة} و عدم تعيين مقدارى خاص از آن، احتمالا اشاره به اين دارد كه موارد فوق، مبتنى بر صلاحديد پيامبر (ص) و حاكم اسلامى است.

محمد(ص) و مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 4

4 _ وجود پيامبر ( ص ) در ميان مجاهدان بدر ، مانع نزول عذاب بر آنان شد .

لو لا كتب من اللّه سبق لمسكم فيما أخذتم

از احتمالاتى كه درباره {كتب من اللّه . .. } گفته شده، حقيقتى است كه در آيه 33 همين سوره آمده است (ما كان اللّه ليعذبهم و أنت فيهم. يعنى خداوند مردم را تا زمانى كه تو در ميان آنها هستى عذاب نخواهد كرد.)

محمد(ص) و محرمات يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 5

5- پيامبر ( ص ) از محرماتى كه تنها براى ملت يهود وضع گرديده بود ، از راه وحى آگاه شد .

و على الذين هادوا حرّمنا ما قصصنا عليك من قبل

محمد(ص) و مخالفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 2

2 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت ها و كارشكنى هاى تكذيب گران

فذرنى و من يكذّب به_ذا الحديث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 10 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، به طور مكرر و در حضور مخالفان خويش ، نماز مى خواند .

إذا صلّى

از نهى مكرر _ كه مفاد فعل مضارع {ينهى} در آيه قبل است _ اقامه مكرر نماز استفاده مى شود و برخورد مخالفان پيامبر(ص) با نماز آن حضرت، نشان مى دهد كه نماز پيامبر(ص) از ديد آنان مخفى نبوده است.

محمد(ص) و مردم

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 7

7 _ توجه پيامبر ( ص ) به ظاهر گفتار مردم

و من الناس من يعجبك قوله فى الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 80 - 7

7 _ پيامبر ( ص ) مسؤوليّتى در برابر كفرورزى كافران و رويگردانى انسان ها از وى ندارد .

و من تولّى فما ارسلناك عليهم حفيظاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 3

3 _ عشق و علاقه پيامبر ( ص ) به هدايت مردم

يأيها الرسول لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر

فرمان تسلى بخش خداوند به پيامبر(ص) كه نبايد وى از كفر كافران اندوهى به خود راه دهد، گوياى عشق وافر پيامبر(ص) به هدايت آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 3

3 _ ارتباط بىواسطه و مستقيم پيامبر ( ص ) با مردم ، در ابلاغ پيام خدا ( قرآن ) به آنان

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 11

11- اشتياق شديد پيامبر ( ص ) به هدايت مردم

و لاتحزن عليهم

ترديدى نيست كه حزن و اندوه پيامبر(ص) درباره كافران، به خاطر شدت علاقه آن حضرت به هدايت مردم بود و اگر اين اشتياق نبود، حزن و اندوه هم وجود نداشت.

محمد(ص) و مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 44 - 6

6

_ آگاهى پيامبر ( ص ) از حقايق نهفته تاريخ زكريا و مريم ، نشانگر صدق ادعاى وى در ارتباط با وحى

ذلك من انباء الغيب . .. و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايّهم يكفل مريم

محمد(ص) و مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 28 - 1

1- پيامبر ( ص ) موظف به برخورد مناسب با خويشاوندان ، مسكينان و در راه ماندگان با بيانى نرم و دلپذير در صورت خوددارى از كمك به آنها به خاطر ناتوانى مالى

و ءات ذاالقربى حقّه . .. و إمّا تعرضنّ عنهم ابتغاء رحمة من ربّك ترجوها

عبارت {ابتغاء رحمة من ربّك} (جوياى رحمت پروردگارت هستى) و شواهد تاريخى حكايت از آن دارد كه: خوددارى پيامبر(ص) از كمك به افراد ياد شده، به دليل ضعف مالى بوده است.

محمد(ص) و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 10

10 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور مدارا با مسلمانانى كه در برابر فرامين آن حضرت برخورد منافقانه داشتند .

و يقولون طاعة . .. فاعرض عنهم

در برداشت فوق، {اعراض} به معناى گذشت گرفته شده است ; يعنى در صدد انتقام از آنان مباش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) رؤياى خويش ( كمى نفرات دشمن در جنگ بدر ) را براى مسلمانان بيان كرد .

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا و لو أريكهم كثيرا لفشلتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه

- 9 - 128 - 5

5 _ دلبستگى عميق پيامبر ( ص ) به امت و اشتياق شديد وى به هدايت آنان

رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم

محمد(ص) و مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 4،9،18

4 _ احتجاج و لجاجت نصارا با پيامبر ( ص ) ، پس از اقامه برهان براى آنان در مورد حضرت عيسى ( ع )

فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا

9 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت نصارا به مباهله ، با شركت دادن زنان و فرزندان طرفين در آن

فمن حاجّك . .. فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم

18 _ وعده قطعى خداوند به يارى و نصرت پيامبر ( ص ) ، در مباهله با نصارا

فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين

پيشنهاد مباهله از جانب خدا به پيامبر (ص) بوده و اين،$مستلزم نصرت دادن پيامبر اكرم (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 87 - 6

6 _ كسانى از يهود و نصارا كه آگاهانه نبوت پيامبر ( ص ) را انكار نمودند ، گرفتار لعنت خدا و فرشتگان و مردم هستند .

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. اولئك جزاؤهم انّ عليهم ... و النّاس اجمعين

محمد(ص) و مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 5،12

5 - هيچ امرى جز تبعيت پيامبر ( ص ) از آيين نصرانيت ، تأمين كننده رضايت نصارا از آن حضرت نبود .

و

لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى حتى تتبع ملتهم

12 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از پيروى آيين يهود و نصارا بر حذر داشت .

و لئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من اللّه من ولىّ و لانصير

محمد(ص) و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 20 - 6

6 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت اهل كتاب و مشركان مكه و درس نخواندگان فاقد كتاب به تسليم در برابر خدا

و قل للّذين اوتوا الكتاب و الامّيّن ءاسلمتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 23

23 _ پيامبر(ص)، مأمور به دورى از صف مشركان

قل إنى أمرت . .. و لا تكونن من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 1،6،25

1 _ پيامبر(ص)، مأمور به سؤال از مشركان درباره اينكه برترين گواهى كه مى تواند حقانيت او را تأييد كند كيست؟

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه

6 _ پيامبر(ص)، مأمور به احتجاج و بحث با مشركان با طرح سؤال و پاسخ

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه

25 _ احتجاجهاى متعدد پيامبر(ص) با مشركان تحت هدايت خداوند

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه . .. قل لا أشهد قل ... و إننى برىء مما تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 46 - 1

1 _ پيامبر(ص)، مأمور احتجاج با مشركان و بيدار ساختن فطرت توحيدى آنان

قل أرءيتم . .. من إله غير اللّه يأتيكم به

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 47 - 1

1 _ پيامبر(ص) مأمور برانگيختن داورى وجدان مشركان بر چگونگى فرجام آنان در صورت نزول عذاب الهى

قل أرءيتكم . .. هل يهلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 12

12 _ پيامبر(ص) تنها تابع وحى الهى است، نه تابع در خواستهاى مشركان.

إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 3

3 _ پيامبر(ص) نبايد براى جلب نظر مشركان، مؤمنان را از خود طرد كند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم

در سبب نزول اين آيه آمده است كه بزرگانى از مشركان، حضور نزد پيامبر(ص) را مشروط به عدم حضور مؤمنان فقير و ضعيف دانستند و اين آيات در رد درخواست آنان نازل گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 106 - 9

9 _ پيامبر(ص) موظف به رويگردانى از مشركان و اهميت ندادن به اتهامات آنان است.

و أعرض عن المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 17

17 _ پيامبر(ص) مأمور بى اعتنايى به مشركان و دروغپردازى آنان است.

فذرهم و ما يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 2

2 _ پيامبر(ص) بايد در انتظار تكذيب از جانب مشركان و آماده رويارويى با آنها باشد.

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة

جمله {إن كذبوك} خطاب به پيامبر(ص) و پيش بينى وقوع تكذيب در برابر آن حضرت است.

{قل ربكم} و {و لا يرد ... } ارائه راه حل براى مقابله با اين تكذيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 9

9 _ خروج پيامبر ( ص ) از مدينه براى مقابله با مشركان در دامنه احد ، حركتى حق ، همانند خروج وى براى جنگ بدر *

كما أخرجك ربك من بيتك بالحق

برخى برآنند كه {كما . .. } متعلق به {يجدلونك ... } در آيه بعد است و آن آيه اشاره به قضاياى پيش از نبرد احد دارد. بر اين اساس {كما أخرجك ... } چنين معنا مى شود: گروهى از مسلمانان درباره حركت به سوى احد، كه حركتى حق بود، به جدال با پيامبر(ص) پرداختند و آن را مصلحت نمى پنداشتند ; همان گونه كه از حركت به سوى بدر، كه حركتى حق بود، نيز كراهت داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 6

6 _ دهم ذيحجه سال نهم هجرت ، آغاز قطع كامل روابط مسلمانان با مشركان و تحريم همه جانبه آنان از سوى خدا و پيامبر ( ص )

يوم الحج الأكبر أن اللّه برىء من المشركين و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 1،5

1 _ فرمان الهى به پيامبر ( ص ) مبنى بر به حضور پذيرفتن مشركانى كه پس از انقضاى مهلت چهار ماهه ، به منظور شنيدن پيام وحى ، درخواست ملاقات كنند .

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين . .. و إن أحد من المشركين

استجارك فأجره

{استجارة} به معناى درخواست جوار و همسايگى است. درخواست جوار از سوى مشركان پس از انقضاى مهلت چهار ماهه _ به قرينه {حتى يسمع كلام اللّه} _ درخواست رسيدن به حضور پيامبر (ص) به منظور استماع دعوت آن حضرت و تحقيق پيرامون وحى است.

5 _ دستور الهى مبنى بر رساندن مشركان به مراكز امن خودشان ، پس از استماع و دريافت پيام وحى از پيامبر ( ص )

فأجره حتى يسمع كلم اللّه ثم أبلغه مأمنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 34 - 1

1 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر ( ص ) از جانب خداوند

قل هل من شركائكم . .. قل اللّه يبدؤا الخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 35 - 1

1 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

قل هل من شركائكم من يهدى إلى الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 2،5

2 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

أم يقولون افتريه قل فأتوا بسورة مثله

5 _ تحدى و دعوت مشركان از سوى پيامبر ( ص ) به آوردن سوره اى همانند سوره قرآن

أم يقولون افتريه قل فأتوا بسورة مثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 41 - 1،4

1 _ پيامبر ( ص ) دستور داشت تا در صورت مواجه شدن با پافشارى مشركان بر تكذيب و انكار ،

آنان را به حال خود ر ها كرده و از اعمال باطلشان اعلان تبرى كند .

و إن كذبوك فقل . .. و انا برىء ممّا تعملون

4 _ پيامبر اكرم ( ص ) از اعمال و كردار مشركان و مشركان از اعمال و كردار پيامبر ( ص ) ، ناراحت و بيزار بودند .

أنتم بريئون مما أعمل و أنا برىء ممّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 46 - 2

2 _ پيامبر اكرم ( ص ) با اضطراب و نگرانى چشم به راه نزول عذاب از جانب خداوند بر مشركان بود .

و إما نرينك بعض الذى نعدهم أو نتوفينك فإلينا مرجعهم

آيه شريفه در مقام دلدارى دادن به پيامبر اكرم (ص) است و اين، از وجود نوعى نگرانى و ناراحتى در آن حضرت حكايت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 53 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، به امر خدا در جواب سؤال استهزاآميز مشركان ، تهديد خود را تكرار كرده ، وقوع عذاب نابودكننده را حتمى اعلام فرمود .

و يستنبئونك أحق هو قل إى و ربى إنه لحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 2

2 _ خداوند ، پيامبر اكرم ( ص ) را در قبال سخنان نارواى مشركان دلدارى داده و با وعده غلبه قطعى توحيد بر شرك ، آن حضرت را از ناكامى و نافرجامى توطئه هاى آنان ، مطمئن ساخت

و لا يحزنك قولهم إن العزة للّه جميعاً

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 71 - 1

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت تا سرگذشت نوح ( ع ) و قومش را ، به عنوان هشدار براى مشركان مكه ، بازگو كند .

و اتل عليهم نبأ نوح إذ قال لقومه

{نبأ} خبرى است كه براى شنونده داراى فائده عظيم باشد. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 102 - 6،7

6 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت تا مشركان را به { عذاب استيصال } هشدار دهد و اعلان نمايد كه در انتظار وقوع آن باشند .

و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون. فهل ينتظرون إلا مثل أيام الذين خلوا من

7 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت يأس و نوميدى خود را نسبت به هدايت يافتن مشركان ابلاغ كرده و اعلان كند كه در انتظار نزول عذاب بر آنان به سر مى برد .

فهل ينتظرون . .. قل فانتظروا إنى معكم من المنتظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 1،2،13

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) دستور يافت مبانى و پايه هاى دين خود را براى مشركان ، صريح و بى پرده بيان كند و هرگونه ابهام و ترديدى را كاملا بزدايد .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى فلا أعبد الذين تعبدون من دون اللّه

2 _ پيامبر اكرم ( ص ) دستور يافت پايبندى و انعطاف پذيرى خود را در طرد شرك و

دعوت به توحيد ، صريح و بى پرده براى مشركان اعلان نمايد .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى فلا أعبد الذين تعبدون من دون اللّه

13 _ پيامبر اكرم ( ص ) آشتى ناپذيرى خود با جبهه شرك و ر ها نكردن جبهه مؤمنان را نه تنها خواسته خود ، بلكه دستورى صريح از جانب خداوند اعلام داشت .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى فلا أعبد الذين تعبدون . .. و أمرت أن أكون م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 105 - 2

2 _ پيامبر اكرم ( ص ) دستور يافت انعطاف ناپذيرى خود را نسبت به آيين شرك به عنوان فرمانى صريح از جانب خداوند ، به مشركان ابلاغ كند .

قل يأيها الناس . .. و أمرت أن أكون من المؤمنين. و أن أقم وجهك للدين حنيفاً و لات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 5

5_ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار انذار مشركان و ترساندن آنان از فرجامى شوم

ألاّ تعبدوا إلاّ الله إننى لكم منه نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 3 - 17

17_ محمد ( ص ) ، پيامبرى دلسوز براى مردم و نگران از آينده اى ناگوار براى مشركان و گنه كاران

فإنى أخاف عليكم عذاب يوم كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 13 - 6

6_ خداوند ، چگونگى استدلال عليه مشركان و ادعا هاى نارواى آنان را به

پيامبر ( ص ) تعليم مى داد .

أم يقولون افتري_ه قل فأتوا

برداشت فوق ، از كلمه {قل} كه خطاب به پيامبر است ، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 4

4_ خداوند ، تعليم دهنده پيامبر ( ص ) در چگونه پاسخ دادن به مشركان و چگونه برخورد كردن با ايشان

أم يقولون افتري_ه قل إن افتريته فعلىّ إجرامى و أنا برىءٌ مما تجرمون

برداشت فوق ، از كلمه {قل} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 13

13_ پيامبر ( ص ) هرگز در زمره مشركان نبود .

و ما أنا من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 2،3

2- خداوند ، گواه و ناظرى كافى ميان پيامبر ( ص ) و مشركان

كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

3- پيامبر ( ص ) ، در رودررويى با مشركان منكر رسالت خود ، متكى به رهنمود هاى خداوند بود .

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 57 - 4

4 _ دلسوزى بسيار پيامبر ( ص ) نسبت به كافران و مشركان و اهتمام آن حضرت براى هدايت و تربيت آنان

قل ما أسئلكم عليه من أجر إلاّ من شاء أن يتّخذ إلى ربّه سبيلاً

قرار گرفتن هدايت مردم به عنوان اجر پيامبر(ص) _ در حالى كه هدايت شدن مردم از سنخ اجر نيست، علاوه بر اين كه مستثنى بايد از سنخ مستثنى منه باشد

_ مى تواند گوياى دو نكته باشد: 1_دلسوزى و اهتمام بسيار پيامبر(ص) نسبت به هدايت مردم. 2- خلوص و نداشتن هيچ چشمداشت مادى در رسالت خود. در حقيقت چنين جمله اى، مانند سخن آن پدرى است كه براى حفظ جان فرزندش، تلاش بسيار دارد و به فرزندش مى گويد: {من در قبال تلاشم، هيچ مزدى از تو نمى خواهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 12

12 - پيامبر ( ص ) ، براى حل اختلاف خود با مشركان حق گريز ، از خداوند كمك خواسته و او را به داورى طلبيد .

أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

جمله {أنت تحكم. ..} براى انشاى دعا است كه در قالب جمله خبرى آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام مخالفت خود با عبادت غيرخدا و منصرف كردن مشركان از فكر تأثيرگذارى در عقايد آن حضرت

إنّى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه لمّا جاءنى البيّن_ت

پيامبر(ص)، به در دست داشتن دلايل و براهين روشن در مخالفت خود با عبادت غير خدا تصريح فرمود. اين مطلب مى تواند به منظور مأيوس ساختن مشركان باشد; زيرا كسى كه در عقيده خود داراى دلايل روشن باشد، تأثيرپذيرى او از ديگر عقايد نا ممكن خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 4

4 - خداوند ، تعليم دهنده شيوه برخورد با مشركان به پيامبر ( ص )

و قالوا .

.. فاعمل إنّنا ع_ملون . قل إنّما أنا بشر مثلكم

محمد(ص) و مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 58 - 1،6

1 _ اگر نزول عذاب در اختيار پيامبر(ص) بود، كار آن حضرت با مشركان زمان خود سريعاً فيصله مى يافت.

قل لو أن عندى ما تستعجلون به لقضى الأمر بينى و بينكم

6 _ ارائه هرگونه معجزه مورد درخواست مردم، اگر در اختيار پيامبر(ص) بود، كار آن حضرت با مشركان زمان خود سريعاً با نزول عذاب خاتمه مى يافت.

لو أن عندى ما تستعجلون به لقضى الأمر بينى و بينكم

مراد از {ما تستعجلون}، به قرينه آيات گذشته همين سوره، مانند آيه 7 و 37، مى تواند نزول معجزات مورد درخواست كافران باشد. بر فرض نزول اين گونه معجزات، عذاب مشركان و مخالفان در پى آن صورت خواهد گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 17 - 13

13 _ وعده پيروزى به پيامبر ( ص ) در برابر موج توطئه ها و تكذيب هاى شركورزان عصر بعثت

أو كذب بأيته إنه لا يفلح المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 8

8 _ پيامبر اكرم ( ص ) در پى بهانه جويى هاى مشركان و پرسش هاى مكرر آنان از علت عدم نزول معجزه ، در انتظار پاسخ و رهنمودى از سوى خداوند بود .

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه . .. إنى معكم من المنتظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10

- 41 - 5

5 _ پيامبر اكرم ( ص ) در برابر مشركان تكذيب كننده رسالت ، موضع گيرى صريح و قاطعى داشت .

و إن كذبوك فقل لى عملى و لكم عملكم أنتم بريئون مما أعمل و أنا برىء ممّا تعملون

محمد(ص) و مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 21

21 _ پيامبر(ص) موظف به مبارزه منفى با مشركان مكه از راه بى اعتنايى به شبهات و دروغپردازيهاى آنان است.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

رها كردن مشركان و اعتنا نكردن به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است كه خداوند پيامبر(ص) را به آن فرمان مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 1،2

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به ابلاغ رهنمود خداوند به مشركان ، در اثبات توحيد و نفى شرك

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

2- پيامبر ( ص ) ، موظف شد تا به مشركان اعلام كند : اگر با خداى واحد ، خدايان ديگرى وجود دارد ، بايد آنان براى گرفتن عرش چاره انديشى نموده و وسيله اى فراهم آورند .

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

محمد(ص) و مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) مأمور به صبر و خويشتن دارى در برابر مشكلات رسالت تا فرارسيدن حكم و داورى خداوند بود .

و اتبع ما يوحى

إليك و اصبر حتى يحكم اللّه

محمد(ص) و مشكلات مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 11

11 _ رنج و اندوه پيامبر ( ص ) از مشكلات مسلمانان ، در عين فراخوانى آنان به جنگ با دشمنان و تحمل سختى هاى نبرد

رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم

با توجه به اينكه در آيات قبل، سخن از جنگ تبوك و مشكلات توان فرساى آن بود و پيامبر(ص) مؤمنان را به شركت در آن فرمان داده بود، يادآورى خصلتهاى پيامبر(ص) در پايان اين بخش، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

محمد(ص) و معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 11

11 _ { عن ابى جعفر ( ع ) فى قوله تعالى : { عفى اللّه عنك لم أذنت لهم حتى يتبين لك الذين صدقوا و تعلم الكاذبين } يقول : تعرف اهل العذر و الذين جلسوا بغير عذر ;

از امام باقر (ع) درباره سخن خدا: {عفى اللّه . ..} روايت شده خداوند مى فرمايد: [چرا به آنان اذن دادى ]مى بايست براى تو روشن گردد، چه كسانى اهل عذر بودند و چه كسانى بدون عذر نشستند}.

محمد(ص) و معرضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 23 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، پس از عمل به وظيفه ارشاد همگان ، در خصوص تداوم بخشيدن به ارشاد اعراض كنندگان كافر ، تكليفى ندارد .

فذكّر . .. إلاّ من تولّى و

كفر

فعل {تولّى}، بيانگر اين نكته است كه تذكّرات پيامبر(ص) به روى گردانان رسيده است و آنان پندها را نپذيرفته، از آن اعراض كرده اند. بنابراين تذكّر دادن در مرحله اول، عمومى است و به همه مردم بايد ابلاغ گردد; ولى پس از تولّى و اعراض گروهى از آنان، پيامبر(ص) درباره تكرار تذكّر و ارشاد آن گروه، تكليفى ندارد.

محمد(ص) و مقابله با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، وظيفه داشت كه از مقابله به مثل و درگيرى با منافقان و كافران بپرهيزد .

و دَعْ أذيهم

احتمال دارد كه {دَعْ} به معناى {بى اعتنايى} باشد و احتمال دارد كه به معناى {درگير نشدن و مقابله نكردن} باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

محمد(ص) و مقابله با منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، وظيفه داشت كه از مقابله به مثل و درگيرى با منافقان و كافران بپرهيزد .

و دَعْ أذيهم

احتمال دارد كه {دَعْ} به معناى {بى اعتنايى} باشد و احتمال دارد كه به معناى {درگير نشدن و مقابله نكردن} باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

محمد(ص) و مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 26 - 1

1 - خداوند ، شيوه پاسخ گويى به منكران معاد را به پيامبر ( ص ) آموخت .

قالوا . .. قل

محمد(ص) و ملائكه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 -

تكوير - 81 - 19 - 6

6 - ارتباط پيامبر ( ص ) با فرشته وحى

إنّه لقول رسول كريم

محمد(ص) و منافع انسانها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 8

8 _ گوش فرادادن پيامبر ( ص ) به سخن همه مردم ، در جهت منافع آنان و به خطر و صلاح جامعه

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

برداشت فوق بدين احتمال است كه اضافه {أذن} به {خير}، از باب اضافه موصوف به صفت باشد ; يعنى، پيامبر(ص) شنواىِ خوبى است براى شما و اين صفت در جهت صلاح جامعه ايمانى است.

محمد(ص) و منافع جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 8

8 _ گوش فرادادن پيامبر ( ص ) به سخن همه مردم ، در جهت منافع آنان و به خطر و صلاح جامعه

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

برداشت فوق بدين احتمال است كه اضافه {أذن} به {خير}، از باب اضافه موصوف به صفت باشد ; يعنى، پيامبر(ص) شنواىِ خوبى است براى شما و اين صفت در جهت صلاح جامعه ايمانى است.

محمد(ص) و منافع مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 11

11 _ ترتيب اثر دادن پيامبر ( ص ) ، تنها به سخنانى بود كه در جهت منافع مؤمنان باشد .

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم . .. و يؤمن للمؤمنين

برداشت فوق با توجه به {لام} در {للمؤمنين}، كه براى افاده منفعت است، استفاده مى شود.

محمد(ص) و

منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 3

3 _ داعيه اصلاح طلبى منافقان هنگام برخورد با پيامبر ( ص ) ، و تلاش آنان در جهت فساد پس از بازگشت از محضر او *

و من الناس من يعجبك . .. و اذا تولى سعى فى الأرض

بنابراينكه {اذا تولّى}، به معناى بازگشت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 11،12

11 _ روش برخورد پيامبر ( ص ) با منافقان ، برخاسته از تعليم خداست .

اولئك الّذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم فاعرض عنهم و عظهم و قل لهم فى انفسهم قولا ب

12 _ لزوم هشيارى پيامبر و رهبران الهى ، در برخورد با شگرد هاى منافقان

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً. اولئك الّذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم فاعرض عنهم

خداوند قبل از دستور به گذشت و موعظه، به پيامبر (ص) مى آموزد كه عذر منافقان دروغ و بى پايه است تا به اين وسيله وى را متوجّه شگردهاى آنان سازد و موعظه را بر اين اساس، پايه ريزى نمايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 4

4 _ گذشت و عفو خداوند از پيامبر ( ص ) نسبت به اذن دادن به بهانه جويان ( منافقان ) براى نرفتن به جنگ تبوك

عفا اللّه عنك لم أذنت لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور موضع گيرى در برابر منافقان و

تهديد ايشان به افشاى اسرارشان

يحذر المنفقون . .. قل استهزءوا إن اللّه مخرج ما تحذرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 17

17 _ نقش پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى در عفو گروهى از منافقان بر اساس مصالح و كيفر گروهى ديگر

إن نعف . .. نعذب

با توجه به اينكه مراد از عفو و عذاب، مى تواند بخشش و كيفر دنيوى باشد، و نيز با الغاى خصوصيت و تعميم دادن صدور حكم عفو و مجازات به رهبر جامعه اسلامى مطلب فوق را مى توان استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 73 - 1

1 _ نبرد بى امان با كافران و منافقان ، و سخت گيرى و عدم ترحم به آنان ، فرمان خدا به پيامبر ( ص )

يأيها النبى جهد الكفار و المنفقين و اغلظ عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 1

1 _ اعلام قطعيت عذاب الهى براى منافقان استهزاگر و عدم تأثير استغفار مكرر ( هفتاد بار ) پيامبر ( ص ) براى آنان

و لهم عذاب أليم. استغفر لهم أو لاتستغفر لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 5

5 _ طرد هميشگى منافقان متخلف از جنگ ، از سوى خدا و پيامبر ( ص )

فقل لن تخرجوا معى أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) و

رهبر جامعه اسلامى ، مأمور به اتخاذ مواضع صريح و قاطع در برابر عناصر نفاق و منافق و ناسالم جامعه

و لاتصل على أحد منهم مات أبداً و لاتقم على قبره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 6

6 _ تعجب پيامبر ( ص ) نسبت به برخوردارى منافقان از امكانات مادى و مفاخر اجتماعى

و لاتصل . .. و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه خطاب در {لاتعجبك} به شخص پيامبر اكرم (ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 3 - 2

2 - تبعيت نكردن پيامبر ( ص ) از خواسته كافران و منافقان ، درپى دارنده مشكلاتى براى آن حضرت بود .

و لاتطع الك_فرين و المن_فقين . .. و توكّل على اللّه و كفى باللّه وكيلاً

فرمان به توكل، پس از فرمان به تبعيت نكردن از خواسته كافران و منافقان، احتمال دارد به خاطر پيامدها و مشكلاتى باشد كه در پى آن فرمان، به وجود مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 30 - 4

4- تأكيد خداوند ، بر توانايى پيامبر ( ص ) به شناخت منافقان از آهنگ سخنشان

و لتعرفنّهم فى لحن القول

از جمله معانى {لحن القول}، آهنگ سخن است.

محمد(ص) و منافقان باديه نشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 11

11 _ دورى منافقان باديه نشين از مدينه و مهارت منافقان داخل مدينه ، سبب ناشناخته ماندن آنان نزد پيامبر ( ص

) و مؤمنان شد .

و ممن حولكم من الأعراب . .. لاتعلمهم

محمد(ص) و منافقان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 1

1 _ عتاب محبت آميز خدا به پيامبر ( ص ) در پى اجازه دادن آن حضرت به برخى از مسلمانان ( منافقان ) براى شركت نكردن در جنگ تبوك ، به مجرد اظهار ناتوانى آنان

عفا اللّه عنك لم أذنت لهم

محمد(ص) و منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 11

11 _ دورى منافقان باديه نشين از مدينه و مهارت منافقان داخل مدينه ، سبب ناشناخته ماندن آنان نزد پيامبر ( ص ) و مؤمنان شد .

و ممن حولكم من الأعراب . .. لاتعلمهم

محمد(ص) و منافقان ناشناخته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 2،6

2 _ برخى از منافقان ، آن چنان به ديانت تظاهر و نفاق خود را پنهان مى كردند كه حتى براى پيامبر ( ص ) هم ناشناخته بودند .

و ممن حولكم من الأعراب . .. لا تعلمهم

6 _ اطلاع يافتن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از وجود منافقان ، در پرتو وحى

و ممن حولكم . .. نحن نعلمهم

محمد(ص) و منكران قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 33 - 2

2 _ وجود پيامبر ( ص ) در ميان منكران قرآن ، علت مصونيت آنان از عذاب هاى الهى ، نه حقانيت آنان در انكار قرآن

إن كان هذا

هو الحق من عندك فأمطر . .. و ما كان اللّه ليعذبهم و أنت فيهم

جمله {و ما كان . .. } پاسخى است به عذاب خواهى منكران قرآن. يعنى وجود پيامبر(ص) در ميان جامعه مانع عذاب استيصال است. بنابراين كسى مپندارد كه عذاب نشدن منكران قرآن هر چند به تقاضاى خود آنان باشد، دليل حقانيت آنان است.

محمد(ص) و موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 6

6_ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار مژده دادن به موحدان و بشارت دادن آنان به عاقبتى خوش

ألاّ تعبدوا إلاّ الله إننى لكم منه . .. بشير

محمد(ص) و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 10

10 _ پيامبر ( ص ) گر چه به همه سخنان از تمامى طيف ها ، گوش فرامى داد ; ولى در مرحله تصديق و پذيرش ، تنها سخنان خدا و مؤمنان را باور داشت .

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم يؤمن باللّه و يؤمن للمؤمنين

برداشت فوق بر اين اساس است كه اضافه {أذن} به {خير} اضافه حقيقيه باشد ; بدين معنا كه پيامبر(ص) تنها شنواى سخنان نيك است و به هر سخنى ترتيب اثر نمى دهد، بلكه تنها سخنان خدا (وحى) و سخنانِ مؤمنان راستين را باور مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 19

19 _ ولايت رسول خدا ( ص ) بر مؤمنان ، نشأت يافته از مقام رسالت آن حضرت

و يطيعون اللّه و رسوله

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 6

6 _ حضور پيامبر ( ص ) در صحنه هاى نبرد پيشاپيش مؤمنان و در كنار آنان

جهدوا مع رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 19

19 _ دعاى پيامبر ( ص ) در حق مؤمنان ، مورد استجابت خداوند و داراى تأثير قطعى است .

صل عليهم . .. و اللّه سميع عليم

ياد شدن صفت {سميع عليم} پس از {صل عليهم} اشاره به مستجاب شدن دعاى پيامبر (ص) است; زيرا ارزش و اهميت شنيدن به ترتيب اثر دادن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 6

6 _ پيامبر ( ص ) نسبت به مؤمنان ، بسيار رؤوف و مهربان بود .

رسول من أنفسكم . .. بالمؤمنين رءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 13

13 _ پيامبر اكرم ( ص ) آشتى ناپذيرى خود با جبهه شرك و ر ها نكردن جبهه مؤمنان را نه تنها خواسته خود ، بلكه دستورى صريح از جانب خداوند اعلام داشت .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى فلا أعبد الذين تعبدون . .. و أمرت أن أكون م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 122 - 5

5_ ابلاغ تهديد هاى خداوند به كفرپيشگان و رساندن بشارت هاى او به مؤمنان ، وظيفه پيامبر ( ص ) بود .

و قل . .. وانتظروا إنا منتظرون

محمد(ص) و مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 2،3

2- پيامبر ( ص ) با تهيدستان مؤمن ، معاشرت داشت .

و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربّهم

واژه {اصبر} چنان چه داراى مفعول باشد، امر به حبس كردن و تثبيت است. اين تعبير و نيز جمله {لاتعد عيناك عنهم} اين نكته را مى رساند كه شيوه پيامبر(ص) در برخورد با تهيدستان، شيوه اى مطلوب بوده و خداوند، او را به پايدارى بر آن و ترك انصراف از ديدار آنان ترغيب مى كند.

3- رفاه مندان عصر بعثت ، براى منصرف ساختن پيامبر ( ص ) از معاشرت با تهيدستان مؤمن ، تلاش مى كردند .

و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربّهم . .. و لاتطع من أغفلنا قلبه

محمد(ص) و نزول وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 8

8 _ پيامبر اكرم ( ص ) در پى بهانه جويى هاى مشركان و پرسش هاى مكرر آنان از علت عدم نزول معجزه ، در انتظار پاسخ و رهنمودى از سوى خداوند بود .

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه . .. إنى معكم من المنتظرين

محمد(ص) و نماز بر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 1،2،18

1 _ نهى شدن پيامبر ( ص ) براى هميشه ، از نمازگزاردن بر جنازه منافقان و دعا كردن براى آنها بعد از جنگ تبوك

و لاتصل على أحد منهم مات أبداً

2 _ ممنوع نبودن پيامبر ( ص ) از

نمازگزاردن بر جنازه منافقان و حضور يافتن بر قبر آنها ، تا قبل از جنگ تبوك

و لاتصل على أحد منهم مات

با توجه به سياق آيات، كه پس از جنگ تبوك نازل شده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

18 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده : { كان رسول اللّه ( ص ) اذا صلى على ميّت . . . كبّر الرّابعه و دعا للميّت . . . فلمّا نهاه اللّه عزّو جل عن الصلاة على المنافقين . . . كبّر الرّابعة و انصرف و لم يدع للميّت ;

رسول خدا هرگاه بر مرده اى نماز مى خواند . .. تكبير چهارم را مى گفت و براى ميت دعا مى كرد ... پس از اينكه خداى عزوجل او را ازنماز بر منافقين نهى فرمود ... تكبير چهارم را گفت و نماز را تمام كرد و بر ميت دعا نكرد}.

محمد(ص) و وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 13

13 _ پيامبر ( ص ) در چگونگى استدلال بر حقايق و معارف دين تابع وحى و تعليم خداوند بود .

قل لاأملك لنفسى نفعا . .. و لو كنت أعلم الغيب

آيه شريفه استدلالى است براى زدايش اين توهم كه، پيامبر(ص) عالم به غيب است و زمان برپايى قيامت را مى داند. شروع آيه با كلمه {قل} به اين نكته اشاره دارد كه پيامبر حتى در تبيين استدلال تابع وحى است و چگونگى استدلال را از خداوند فرامى گيرد.

محمد(ص) و وسوسه شياطين انس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس -

114 - 6 - 12

12 - پيامبر ( ص ) ، مواجه با وسوسه گرانى از جن و انس كه مردم را درباره ربوبيت ، فرمان روايى و الوهيت خداوند به ترديد مى افكندند .

قل أعوذ بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس . من شرّ الوسواس ... من الجنّة و الن

در برداشت ياد شده، مجموع سوره با اين نگاه تفسير شده است كه پيامبر(ص)، در مسير ابلاغ يكتايى خداوند در ربوبيت، فرمان روايى و الوهيت، با عده اى از جن و انس مواجه شده بود كه در سينه هاى مردم وسوسه ايجاد كرده، هدايت آنان را بر آن حضرت دشوار مى ساختند; خداوند، آن حضرت را در پناه خود قرار داده و او را به اين پناهنده شدن فرا خوانده است تا وسوسه گران و اغواگران مردم را، از سر راه او بردارد.

محمد(ص) و وسوسه شياطين جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 12

12 - پيامبر ( ص ) ، مواجه با وسوسه گرانى از جن و انس كه مردم را درباره ربوبيت ، فرمان روايى و الوهيت خداوند به ترديد مى افكندند .

قل أعوذ بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس . من شرّ الوسواس ... من الجنّة و الن

در برداشت ياد شده، مجموع سوره با اين نگاه تفسير شده است كه پيامبر(ص)، در مسير ابلاغ يكتايى خداوند در ربوبيت، فرمان روايى و الوهيت، با عده اى از جن و انس مواجه شده بود كه در سينه هاى مردم وسوسه ايجاد كرده، هدايت آنان را بر آن حضرت دشوار مى

ساختند; خداوند، آن حضرت را در پناه خود قرار داده و او را به اين پناهنده شدن فرا خوانده است تا وسوسه گران و اغواگران مردم را، از سر راه او بردارد.

محمد(ص) و ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 2

2 _ ولايت الهى، تنها ولايت مورد پذيرش پيامبر(ص)

قل أغير اللّه أتّخد وليا

محمد(ص) و هدايت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 3 - 2

2- پيامبر ( ص ) براى هدايت كافران ، تلاش وسيعى داشت .

ذرهم يأكلوا و يتمتّعوا

اينكه خداوند، به پيامبر(ص) دستور مى دهد كه {آنان را به حال خود رها كن} حكايت از آن دارد كه آن حضرت، تلاش گسترده و وسيعى براى نجات آنان از كفر انجام داده بود.

محمد(ص) و هدايت ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 40 - 3

3 - كسانى كه زمينه هدايت پذيرى را از دست داده اند ، تلاش پيامبر ( ص ) نيز براى هدايت آنان بى ثمر خواهد بود .

أفأنت تسمع الصمّ أو تهدى العمى

محمد(ص) و هلاكت اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 100 - 2

2_ خداوند ، گوشه هايى از سرگذشت اقوام به هلاكت رسيده و آبادى هاى تخريب شده با عذاب را براى پيامبر ( ص ) گزارش مى كرد .

ذلك من أنباء القرى نقصه عليك

محمد(ص) و همسران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم -

66 - 1 - 8،11

8 - پيامبر ( ص ) ، از ناحيه برخى از همسران خود ، تحت فشار و در تنگنا قرار گرفته بود .

لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك تبتغى مرضات أزوجك

همان گونه كه در شأن نزول اين آيه آمده است، پيامبر(ص) به خاطر اعتراض برخى از همسرانش، سوگند ياد كرد كه از عسل استفاده نكند و اين نشان مى دهد كه آن حضرت از ناحيه آنان، تحت فشار قرار گرفته بود.

11 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله تعالى : { يا أيّها النبىّ لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك } قال : إطّلعَتْ عائشةُ و حفصة على النبىّ و هو مع مارية فقال النبىّ ( ص ) : و اللّه ما أقربُها ، فأمره اللّهُ أن يكفّرَ [ عن ] يمينه ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند تعالى: {يا أيّها النبىّ لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك} روايت شده كه فرمود: عايشه و حفصه بر رسول خدا(ص) ظاهر شدند در حالى كه آن حضرت با ماريه بود. پس فرمود: به خدا سوگند با او نزديك نمى شوم. پس خداوند او را امر كرد تا براى سوگند خود كفّاره دهد [و حلال خدا را با قسم بر خود حرام نكند]}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 1،2

1 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر شكستن سوگند خود درباره محروم شدن از عملى مباح و حلال ، براى جلب رضايت همسران خود

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

2 - سوگند پيامبر ( ص ) ، بر

محروم كردن خود از عملى مباح و حلال ، به خاطر جلب رضايت برخى از همسران

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 3 - 2،3،4

2 - يكى از همسران پيامبر ( ص ) ( حفصه ) ، سخن محرمانه و سرّى آن حضرت را [ براى عايشه ] فاش ساخت .

و إذ أسرّ النبىّ إلى بعض أزوجه حديثًا فلمّا نبّأت به

مفسران، براساس شأن نزول ها، ماجراى نقل شده در آيه شريفه را مربوط به حفصه و عايشه دانسته اند.

3 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از افشا شدن رازش بهوسيله همسرش باخبر ساخت .

فلمّا نبّأت به و أظهره اللّه عليه

{إظهار} (مصدر {أظهر}) به معناى مطلع ساختن و باخبر كردن است; يعنى، خداوند، پيامبر(ص) را نسبت به افشاى سرّش، باخبر ساخت.

4 - پيامبر ( ص ) ، تنها قسمتى از ماجراى افشا شدن رازش را ، به همسر افشاگر خود فهماند و از بخشى ديگر چشم پوشيد .

عرّف بعضه و أعرض عن بعض

محمد(ص) و هواپرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 3 - 1

1 - تأكيد خداوند ، بر اصالت سخنان پيامبر ( ص ) و متكى نبودن پيام هاى آن حضرت به هواى نفس

و ما ينطق عن الهوى

محمد(ص) و هواى نفس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 4 - 2

2 - راه نداشتن كمترين سخن متكى بر هوا و هوس ، در قلمرو پيام ها و رهنمود هاى پيامبر ( ص )

و

ما ينطق عن الهوى . إن هو إلاّ وحى يوحى

محمد(ص) و يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 101 - 2

2 - يهوديان ، همچون ساير مردم در گستره رسالت پيامبر ( ص ) هستند .

و لما جاءهم رسول من عنداللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 23 - 6،14

6 _ عدم قبول حكميت تورات از سوى برخى عالمان يهود ، به دنبال ارائه پيشنهاد آن از جانب پيامبر اكرم ( ص )

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتاب . .. هم معرضون

برداشت فوق بر اساس شأن نزولى است كه درباره آيه مورد بحث نقل شده است. (مجمع البيان).

14 _ داورى پيامبر ( ص ) در ميان يهوديان بر اساس تورات ، و عدم پذيرش حكم تورات توسط برخى از آنان

يدعون الى كتاب اللّه ليحكم بينهم ثم يتولى فريق منهم

در شأن نزول آيه آمده است، پيامبر (ص) درباره زن و مردى از يهود كه مرتكب زنا شده بودند; به استناد تورات، حكم به رجم آنان نمود كه سبب خشم يهوديان گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 20

20 _ دعوت پيامبر ( ص ) از يهود براى مباهله

فقل تعالوا ندع ابناءنا

تفسير الميزان از ابن جرير نقل مى كند، آنگاه كه آيه {فمن حاجّك فيه . .. } نازل شد ; پيامبر (ص) يهود را براى مباهله دعوت كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 72 -

7

7 _ يهود ، آنچه را در اوّل روز بر پيامبر ( ص ) نازل شده بود ( قبله بودن بيت المقدّس ) ، پذيرفتند و به آنچه در انت هاى روز نازل شده بود ( قبله بودن كعبه ) ، كفر ورزيدند تا مؤمنان را گمراه سازند .

و قالت طائفة . .. لعلّهم يرجعون

برخى از مفسران برآنند كه {وجه النهار} و {آخره} متعلق به {انزل} است ; و سياق آيه مى رساند كه مراد از {الذى}، حكمى خاص است ; برخى روايات دلالت دارد كه آن حكم خاص، تغيير قبله بوده است كه پيامبر (ص) در عصرگاهى مأمور شد نماز را به سوى كعبه بخواند و قبله مسلمانان را كه تا صبحگاه آن روز، بيت المقدس بوده است تغيير دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 86 - 3

3 _ يهود و نصارا ، محروم از هدايت ، به جهت انكار آگاهانه حقانيّت پيامبر ( ص ) با وجود دلايل روشن بر آن

كيف يهدى اللّه قوماً . .. و اللّه لا يهدى القوم الظالمين

آيه در مورد اهل كتاب نازل شده و آنان با وجود شهادت قبلى بر حقّانيّت آن حضرت، منكر حقّانيت وى شدند. (روح المعانى).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 87 - 6

6 _ كسانى از يهود و نصارا كه آگاهانه نبوت پيامبر ( ص ) را انكار نمودند ، گرفتار لعنت خدا و فرشتگان و مردم هستند .

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. اولئك جزاؤهم انّ عليهم ... و النّاس اجمعين

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 21

21 _ مراقبت مستمر پيامبر ( ص ) بر اعمال و رفتار يهوديان عصر خويش و آگاهى وى به خيانت هاى آنان

و لاتزال تطلع على خائنة منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 11،13،15

11 _ پيامبر ( ص ) ، از جانب خداوند ، اختيار دار داورى در ميان يهوديان و يا خوددارى از آن

فان جاءوك فاحكم بينهم او اعرض عنهم

13 _ پيامبر ( ص ) ، نگران آسيب رسانى يهود به اسلام و مسلمانان در صورت اعراض آن حضرت از داورى بين آنان

و إن تعرض عنهم فلن يضروك شيئاً

به نظر مى رسد مراد از {يضروك} آسيب رسانى به اسلام و جامعه ايمانى باشد، زيرا رسول خدا(ص) نگران آسيب ديدن شخص خود نبوده است.

15 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور به قضاوت عادلانه بين يهوديان در صورت تصميم بر داورى ميان آنان

و إن حكمت فاحكم بينهم بالقسط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 5

5 _ توجه دادن يهوديان به فرجام شوم مخالفت با فرمان هاى الهى ، هدف از پرسش پيامبر ( ص ) از يهوديان درباره مردم ايله

و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) از جانب خدا فرمان يافت تا در صورت تسلط بر يهوديان پيمان شكن و جنگ آفرين ، آنان را به گونه اى

مجازات كند كه زمينه پراكنده شدن ديگر دشمنان فراهم آيد .

فإما تثقفنهم فى الحرب فشردبهم من خلفهم

تشريد به معناى پراكنده ساختن و كوچ دادن است. {باء} در {بهم} سببيه است كه به دليل {فى الحرب} كلمه اى همانند قتل و يا مجازات در تقدير مى باشد. و مراد از {من خلفهم} يهود و يا ديگر دشمنانى است كه از مدينه و يا اطراف آن به فتنه گرى مى پرداختند. بنابراين جمله {فشردبهم} چنين معنا مى شود: اى پيامبر با مجازات سنگين كه بر يهوديان پيمان شكن تحميل مى كنى، ديگر دشمنان را متفرق ساز و پراكنده كن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 9،10

9 _ توصيه علماى يهود به يكديگر ، بر مخفى كردن ادلّه رسالت پيامبر اسلام *

و لا تؤمنوا . .. ان يؤتى احد مثل ما اوتيتم

احتمالا مراد از {ما اوتيتم}، دلايل رسالت پيامبر (ص) است.

10 _ علماى يهود ، منكر توان مسلمانان در احتجاج بر نبوّت پيامبر اسلام ( ص )

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم . .. او يجاجّوكم عند ربّكم

بنابراينكه {او يحاجّوكم}، كه عطف به {ان يؤتى} است، مفعول له براى {لا تؤمنوا} باشد; به تقدير {لا} يعنى: لان لا يحاجّوكم عند ربّكم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 7

7 _ پيشنهاد پيامبر ( ص ) به يهوديان براى ارائه شاهدى از تورات ، بر صدق ادعاى خويش در تحريم برخى خوردنيها

قل فاْتوا بالتورية فاتلوها ان كنتم صادقين

محمد(ص) و يهود عهدشكن

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 2

2 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را از وقوع نبردى ميان مسلمانان و يهوديان پيمان شكن ، پيش از واقع شدنش ، آگاه ساخت .

فشردبهم من خلفهم

{ثقف} مصدر {تثقفن} به معناى دستيابى و تسلط پيدا كردن است. {إما} مركب از {إن} شرطيه و {ما}ى زايد است. تأكيد جمله شرطيه با نون تأكيد ثقليه و {ما}ى زايده حكايت از آن دارد كه شرط، يعنى وقوع جنگ و تسلط مسلمانان بر يهوديان، تحقق خواهد يافت. بنابراين معناى جمله شرط چنين خواهد بود: اگر نبردى با يهوديان رخ داد و بر آنان مسلط شدى، كه البته چنين خواهد شد ... .

محمد(ص) و يهوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 4،12

4 - خشنودى و رضايت يهود از پيامبر ( ص ) ، در گرو پيروى او از آيى يهوديت بود .

و لن ترضى عنك اليهود . .. حتى تتبع ملتهم

{ملة} به معناى دين و آيين است.

12 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از پيروى آيين يهود و نصارا بر حذر داشت .

و لئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من اللّه من ولىّ و لانصير

محمد(ص) ولايت امام على(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 18

18 _ فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) براى نصب على ( ع ) به ولايت و سرپرستى امت

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا الذين . .. يؤتون الزكوة و هم ركعون

امام باقر(ع): امر اللّه عزوجل

رسوله بولاية على(ع) و انزل عليه {انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا . .. .

_______________________________

كافى، ج 1، ص 289، ح 4; نورالثقلين، ج 1، ص 646، ح 264; الدرالمنثور، ج 3، ص 105.

محمد(ص) هنگام نزول سوره بلد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 2 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، هنگام نازل شدن سوره { بلد } ، در شهر مكه سكونت داشت .

و أنت حلّ به_ذا البلد

اين احتمال وجود دارد كه {حِلّ} به معناى اقامت كننده باشد، آن گونه كه در البحرالمحيط آمده است. بر اين مبنا اين كلمه يا مرادف {حالٌّ} و يا مصدر و به معناى {حلول} است و توصيف پيامبر(ص) به آن، براى مبالغه در استقرار آن حضرت در مكه خواهد بود.

محمد(ص) هنگام نزول وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 2

2 - پيامبر ( ص ) به هنگام انتظار وحى روى به سوى آسمان داشت و به هر طرف آن چشم مى دوخت .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء

{تقلب} به معناى: چرخيدن و حركت كردن از سويى به سوى ديگر است. چرخش صورت در آسمان به معناى نگاه كردن به اين سو و آن سوى آسمان است.

محو تعاليم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 86 - 1

1- خداوند ، قادر بر محو و زايل كردن تمامى معارف و حقايقى است كه بر پيامبر ( ص ) وحى كرده است .

و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا إليك

مخاطبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 14

14 _ پيامبر(ص)، وظيفه دار انذار مردم در تمامى تاريخ

و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذركم به و من بلغ

جمله {من بلغ} عطف بر ضمير خطاب {انذركم} است. لذا معنى آيه چنين مى شود: {لانذر من بلغ}. و چون فاعل {انذر} پيامبر(ص) است، بنابراين وظيفه آن حضرت مستمر و جارى در تاريخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 1

1- پيامبر ( ص ) در ابلاغ پيام الهى به مردم ، با مؤمنانى تهيدست و دنياگرايانى رفاه مند ، مواجه بود .

و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربّهم . .. و لاتطع من أغفلنا قلبه

از تعبير {تريد زينة الحياة الدنيا} استفاده مى شود كه در آيه، دو گروه، با دو مشخصه، ياد شده اند: نخست، مؤمنان خالصى كه از زينت دنيا بى بهره بودند و گروه دوم، كسانى كه زينت دنيايى داشتند.

مخالفان رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 76 - 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، در برابر سخنان ناروا و تهمت هاى غم انگيز مخالفان دعوتش ، مورد تسلّى خاطر و دلجويى خداوند قرار گرفت .

فلايحزنك قولهم

مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 16

16 _ لزوم دورى جستن از منافقين مخالفت كننده با حكم خدا و رسول ( ص ) ، به دليل نگون بختى و گرفتارى ايشان به عذاب الهى

و اذا قيل

لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول . .. فاعرض عنهم

امام كاظم (ع) در بيان علت لزوم اعراض از منافقان فرمود: فقد سبقت عليهم كلمة الشّقاء و سبق لهم العذاب . .. .

_______________________________

كافى، ج 8، ص 184، ح 211 ; تفسير برهان، ج 1، ص 387، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 509، ح 368 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 255، ح 183.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 6

6 _ خداوند تسلى بخش پيامبر(ص) در برابر كارشكنيها و مخالفتهاى مشركان و منكران معاد

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا . .. و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أليس هذا بال

مخاطب مستقيم فعل {ترى}، پيامبر(ص) است، و اين گونه خطا متضمن نوعى تسليت و دلجويى از آن حضرت در برابر انكارها و مخالفتهاى كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 203 - 3

3 _ مخالفان پيامبر ( ص ) تأخير نزول آيات را دستاويز و بهانه تكذيب رسالت وى قرار مى دادند و وى را شماتت مى كردند .

و إذا لم تأتهم باية قالوا لو لا اجتبيتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 4

4- پيامبر ( ص ) در نيمه نخست رسالت ( دوران مكه ) مورد تمسخر مشركان و مواجه با مخالفت ها و آزار شديد روحى آنان بود .

و أعرض عن المشركين. إنا كفين_ك المستهزءين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25

- 58 - 11

11 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر مخالفت ها و نافرمانى هاى كافران

و كفى به بذنوب عباده خبيرًا

يادآورى آگاهى همه جانبه خداوند بر گناهان بندگان، مى تواند براى دلدارى به پيامبر(ص) باشد; چنان كه مى تواند تهديدى براى كافران ستيزه جو نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 2 - 1

1 - رو به رو شدن قرآن و پيامبراسلام ، با مخالفت كافران سركش ، متكبر ، ستيزه جو و حق ناپذير

و القرءان ذى الذكر . بل الذين كفروا فى عزّة و شقاق

{عزت} در اصل به معناى رفعت و سرافرازى است; ولى هرگاه احساس عزت برخاسته از عوامل ناصواب (مانند غرور و خودپسندى) باشد، اين واژه در معناى غرور و تكبّر به كار مى رود. در آيه شريفه نيز در همين معنا به كار رفته است. {شقاق} به معناى مخالفت است و مقصود از آن در اين آيه، مخالفت با پيامبراسلام و قرآن است. گفتنى است تنكير {عزت} و {شقاق} دلالت بر شدت آن دو دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 4 - 7

7 - پيامبراسلام ( ص ) به هنگام بعثت ، با مخالفت قدرت هاى سياسى و اقتصادى عصر خويش _ مانند اشراف مكه _ روبه رو بود .

فلايغررك تقلّبهم فى البل_د

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران حق ستيز و لجوج

فاصبر إنّ

وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 6

6 - صاحبان قدرت و شوكت ، مخالفان اصلى پيامبر ( ص ) در مكه

فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

با توجه به واژه {أشد} _ كه افعل التفضيل است _ استفاده مى شود كه مخالفان پيامبر(ص) در مكه، به نوعى از قدرت ظاهرى برخوردار بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 11 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت ها و كارشكنى هاى سران كفر و شرك ( همچون وليدبن مغيره )

ذرنى و من خلقت وحيدًا

مخالفت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 9،10

9 _ انتخاب روشى براى پيمودن راه دين ، غير روش و سلوك مؤمنان ، مخالفت با رسول خداست .

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين

بر اساس اين احتمال كه جمله {و يتبع . ..} بيان مصداقى از مضمون جمله {يشاقق الرسول} باشد.

10 _ مخالفت با رسول خدا ( ص ) و رهبران الهى ، سرآغازى براى شكستن وحدت جامعه ايمانى *

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين

جمله {و يتبع . ..} مى تواند به عنوان نتيجه اى براى {من يشاقق ...} باشد; يعنى كسى كه با رسول خدا مخالفت كند در نتيجه راهى غير از روش اهل ايمان پيموده و باعث تفرقه در صفوف مسلمانان گشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر -

40 - 4 - 7

7 - پيامبراسلام ( ص ) به هنگام بعثت ، با مخالفت قدرت هاى سياسى و اقتصادى عصر خويش _ مانند اشراف مكه _ روبه رو بود .

فلايغررك تقلّبهم فى البل_د

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 6 - 7

7 - دلجويى پيامبر ( ص ) از سوى خداوند ، به خاطر مخالفت مشركان با آن حضرت

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء اللّه حفيظ عليهم و ما أنت عليهم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 2

2 - اصرار و لجاجت مشركان در مخالفت با دعوت پيامبر ( ص ) ، نمودى از حق گريزى آنان

أكثركم للحقّ ك_رهون . أم أبرموا أمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 23 - 4

4 - خوى استكبار و برترى طلبى ، عامل اصلى دين ستيزى و مخالفت وليدبن مغيره ، با آيات الهى و پيامبراسلام ( ص )

و استكبر

خداوند در آيه 16، وليدبن مغيره را به عنوان مخالف و دشمن آيات قرآن معرفى كرده (إنّه كان لآياتنا عنيداً) و در آيه مورد بحث، از او به عنوان مستكبر و برترى طلب ياد نموده است. از اين نكته مى توان استفاده كرد كه مخالفت و دشمنى او با قرآن و پيامبراسلام(ص)، ناشى از خوى استكبار و برترى طلبى او بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 52 - 4

4 - غرور و خودخواهى كافران ، عامل مخالفت آنان با قرآن و

پيامبر ( ص )

بل يريد كلّ امرىء منهم أن يوتى صحفًا منشّرة

مخالفت مشركان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 6

6 _ خداوند تسلى بخش پيامبر(ص) در برابر كارشكنيها و مخالفتهاى مشركان و منكران معاد

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا . .. و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أليس هذا بال

مخاطب مستقيم فعل {ترى}، پيامبر(ص) است، و اين گونه خطا متضمن نوعى تسليت و دلجويى از آن حضرت در برابر انكارها و مخالفتهاى كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 10،11

10 _ طرح مسأله قيامت در قرآن و مطرح شدن موضوع ديدار انسان ها با خدا در آن روز ، از عمده ترين علل و اسباب مخالفت مشركان با قرآن و پيامبر ( ص )

قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا أو بدّله

11 _ مخالفت مشركان با رسالت پيامبر ( ص ) و قرآن كريم ، برخاسته از روح لجاجت و گردنكشى آنان

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا بينت قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا أو بد

با توجه به اينكه آيات الهى، آشكار و واضح بود و در عين حال مشركان از پذيرش آن امتناع ورزيدند، برداشت فوق استفاده مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 9 - 11

11 - مخالفت مشركان مكه با پيامبر ، برخاسته از فريفتگى آنان به اقتدار نسبى خويش بود .

أَوَلم يسيروا فى الأرض . .. كانوا أشدّ منهم قوّة

نكوهش مخالفان

پيامبر(ص) بر عبرت نگرفتن از زوال قدرت ها و تمدن هاى گذشته، اشعار دارد كه سرپيچى آنان از پذيرش اسلام، برخاسته از دل خوشى آنها به امكانات رزمى و رفاهى خويش بوده است.

مداراى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 11

11 - پيامبر ( ص ) ، در ابلاغ تعاليم آسمانى با ملايمت و مدارا عمل مى كرد و در مخاطبانش حساسيت واكنش آميز ايجاد نمى كرد .

قل إن ضللت فإنّما أضلّ على نفسى و إن اهتديت فبما يوحى إلىّ ربّى

اين كه پيامبر(ص) در مقام ابلاغ پيام خداوند به مشركان، از بازگشت گمراهى فرضى خود سخن به ميان مى آورد و منشأ هدايتش را خداوند معرفى مى كند و به گمراهى مشركان نمى پردازد; حاكى از مداراى او در امر تبليغ است تا به اين صورت، واكنش منفى مشركان را برنينگيزاند و بتواند به هدفش نايل شود.

مدبر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 66 - 13،14

13_ خداوند ، مربى پيامبر ( ص ) و مدبر امور اوست .

إن ربك

14_ قدرت شكست ناپذير خداوند ، پشتوانه پيشبرد هدف هاى رسالت و تدبير امور نبوّت رسول خداست .

إن ربك هو القوىُّ العزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 7 - 4

4_ خداوند سامان بخش امر رسالت پيامبر و تدبيركننده امور او

لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

از اينكه كافران درخواست نزول معجزه را با قيد {من ربه} آورده اند اين نكته به دست مى آيد كه پيامبر(ص) به آنان

يادآور شده بود كه خداوند پروردگار اوست و امور وى را تدبير مى كند و امر رسالتش را سامان مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 10

10_ تنها خداوند رحمان ، مدبر و مربى پيامبر ( ص )

قل هو ربى لا إله إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، در پرتو ربوبيت ويژه الهى و در منظر عنايت و حمايت او

و اصبر لحكم ربّك فإنّك بأعيننا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 1 - 10

10 - خداوند ، مربى پيامبر ( ص ) و تدبيركننده شؤون رسالت آن حضرت است .

ربّك

مدت تهجد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 3،6،46

3 - شب زنده دارى پيامبر ( ص ) ، نزديك به دوسوم از شب يا نصف آن و يا يك سوم آن بود .

أنّك تقوم أدنى من ثلثى الّيل و نصفه و ثلثه

6 - اندازه گيرى كامل شب و روز و مقدار دقيق شب زنده دارى براى مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ميسّر و آسان نبود .

علم أن لن تحصوه

46 - { رُوِىَ عن أبى جعفر و أبى عبداللّه ( عليهماالسلام ) انّ السبب فى ( نزول ) ه_ذه السورة أنّ النبىّ ( ص ) كان يقوم هو و أصحابه الليل كلّه للصلاة حتّى تورمت أقدامهم من كثرة قيامهم فشقّ ذلك عليه و عليهم فنزلت

السورة بالتخفيف عنهم فى قوله تعالى : { و اللّه يقدّر الليل و النهار علم أن لن تحصوه } أى لن تُطِيقوه ;

از امام باقر و امام صادق(عليهماالسلام) روايت شده كه سبب نزول اين سوره (مزّمّل) اين بود كه پيامبر(ص) و اصحابش، تمام شب را براى نماز مى ايستادند تا اين كه پاهايشان از كثرت ايستادن ورم كرد. و اين بر پيامبر و ياران آن حضرت مشقت بار شد; پس اين سوره براى تخفيف دادن به آنان نازل شد. آن جا كه خداوند متعال فرمود: {و اللّه يقدّر الليل و النهار علم أن لن تحصوه} و {لن تحصوه} به معناى لن تطيقوه است; [يعنى، خداوند مى داند كه شما توان اين كار را نداريد]}.

مدت معراج محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 5،27

5- معراج پيامبر ( ص ) در يك شب انجام گرفت .

أسرى بعبده ليلاً

27- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن رسول الله ( ص ) صلى العشاء الأخرة ، و صلى الفجر فى الليلة التى أسرى به فيها بمكة ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: شبى كه رسول الله(ص) را[از مكه به مسجدالأقصى]بردند، آن حضرت نماز عشا و صبح را در مكه خواند}.

مدح محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 6

6 _ ستايش خداوند از پيامبر ( ص ) به خاطر سعه صدر و گوش فرادادن او به همه سخنان مردم

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

10 - كهف - 18 - 6 - 8

8- اندوهناك بودن پيامبر ( ص ) بر حال كافران ، در پيشگاه خداوند ، حالتى ستوده و فراتر از حدّ انتظار است .

فلعلّك ب_خع نفسك على ءاث_رهم إن لم يؤمنوا به_ذا الحديث أسفًا

آيه شريف، گرچه پيامبر(ص) را از اين كه به سبب اندوه، خود را به هلاكت و مشقّت بيندازد، برحذر داشته است، ولى با عنايتى لطيف، از آن، تقدير كرده است; زيرا، اصل تأسّف خوردن را مذموم ندانسته، بلكه مرحله اى از آن را غير لازم شمرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 10

10 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّ اللّه أدّب نبيَّه حتّى إذا أقامه على ما أراد قال له : { و أمر بالعُرْف و أعرض عن الجاهلين } فلمّا فعل ذلك له رسول اللّه ( ص ) زكّاه اللّه ، فقال : { إنّك لعلى خلق عظيم . . . } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: خداوند پيامبر خود (محمّد(ص)) را تربيت كرد تا آن گاه كه او را بر آنچه اراده كرده بود پابرجا داشت، به او فرمود: (و أمر بالعرف و أعرض عن الجاهلين) چون رسول خدا آن فرمان را براى او انجام داد، خداوند او را به پاكى ستود و فرمود: (إنّك لعلى خلق عظيم)}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 1

1 - تمجيد خداوند از پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت به خاطر شب زنده دارى

و قرائت قرآن

إنّ ربّك يعلم أنّك تقوم . .. و طائفة من الذين معك

مطلب ياد شده از تذكر به علم خداوند، استفاده مى شود.

مديريت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 121 - 5

5 _ آگاهى پيامبر ( ص ) به فنون نظامى و قدرت مديريّت ايشان در عمليات مسلّحانه عليه دشمنان دين

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

مراحل تبليغ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 7

7 - دعوت پيامبر ( ص ) ، تدريجى و داراى مراحل متعدد

لتنذر أُمّ القرى و من حولها

بنابراين كه مراد از {من حولها} تنها اطراف مكه باشد و دعوت پيامبر(ص) نيز بدون ترديد همگانى بوده است، مى توان استفاده كرد كه اين ناظر به يكى از مراحل دعوت آن حضرت مى باشد.

مراحل رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 56 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) در مرحله نخست و نيمه اول رسالت خود ، هدفى جز بشارت و اخطار به مردمان نداشت .

و ما أرسلن_ك إلاّ مبشّرًا و نذيرًا

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته است: 1_ از نظر تاريخى ترديدى نيست كه بعثت پيامبر(ص)، داراى دو مرحله كاملاً متمايز و گوناگون بود كه مرحله نخست در مكه و مرحله دوم در مدينه قرار داشت. 2_ تمامى آياتى كه از بشارت و انذار پيامبر(ص) در قالب نفى و استثنا سخن به ميان آورده است (از جمله آيه مورد بحث)، همگى در مكه

نازل گشته است كه به مرحله نخست آن حضرت مربوط مى شود.

مراد از ايمان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 16

16 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده است : { . . . ان اللّه عز و جل يقول فى كتابه : { يؤمن باللّه و يؤمن للمؤمنين } يقول : يصدّق اللّه و يصدّق للمؤمنين . . . ;

. .. خداى عز و جل در كتاب خود مى فرمايد: {يؤمن باللّه و يؤمن للمؤمنين} و مراد اين است كه [رسول خدا گفته هاى] خدا و مؤمنان را تصديق مى كند}.

مراد از خويشاوندان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 13،14

13- { عن أبى عبدالله ( ع ) : . . . { و ءات ذاالقربى حقّه } فكان على ( ع ) و كان حقّه الوصية التى جعلت له و الإسم الأكبر و ميراث العلم و آثار علم النبوة ;

از امام صادق(ع) در باره سخن خدا روايت شده است كه فرمود: پس مراد از {ذاالقربى} على(ع) است و حق او، جانشينى پيامبر(ص) بود _ كه براى او قرار داده شده بود _ و اسم اكبر و ميراث علم و آثار علم نبوت است}.

14- { عن على بن الحسين ( ع ) فى قوله تعالى : { و ءات ذاالقربى حقّه } . . . قال : نحن أُول_ئك الذين أمر الله ( عزّوجلّ ) نبيه ( ص ) أن يؤتيهم حقّهم . . . ;

از امام سجاد(ع) درباره

سخن خدا: {و ءات ذاالقربى حقّه} روايت شده است كه فرمود: ما [اهل بيت ]همانانى هستيم كه خداوند _ عزّوجلّ _ به پيامبرش فرمان داد حقشان را به آنان بدهد}.

مراد از ذوالقرباى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 24،26

24 - { محمدبن مسلم قال : سمعت أباجعفر ( ع ) يقول : فى قول اللّه { قل لا أسئلكم عليه أجراً إلاّ المودّة فى القربى } يعنى فى أهل بيته ;

محمدبن مسلم مى گويد: از امام باقر(ع) شنيدم كه درباره آيه {قل لا أسئلكم عليه أجراً إلاّ المودّة فى القربى} فرمود: يعنى درباره اهل بيت او. ..}.

26 - { عن إبن عباس ( رض ) قال : لمّا نزلت { قل لا أسئلكم عليه أجراًإلاّ المودة فى القربى } قالوا يا رسول اللّه من قرابتك الذين وجبت علينا مودتهم ؟ قال : على و فاطمة و ابناهما ;

از ابن عباس نقل شده است كه گفت: هنگامى كه آيه {قل لا أسئلكم عليه أجراً إلاّ المودة فى القربى} نازل شد گفتند يا رسول اللّه آن نزديكان تو كه دوستى آنان بر ما واجب شده است چه كسانى هستند؟ فرمود: على و فاطمه و دو فرزندانشان}.

مراقب عمل دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 14 - 6

6 - خداوند ، مراقب كردار مخالفان پيامبر ( ص ) و در كمين آنان است .

ألم تر . .. إنّ ربّك لبالمرصاد

مراقبت از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33

- 1 - 7

7 - خداوند ، پيامبر ( ص ) ، را تحت مراقبت داشت تا رسالت خويش را صحيح انجام دهد .

ي_أيّها النبىّ اتّق اللّه و لاتطع الك_فرين و المن_فقين

مربى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 65 - 3،6

3 _ خداوند ، مربى و تربيت كننده پيامبر ( ص )

فلا و ربّك

6 _ ربوبيّت الهى ، منشأ تربيت پيامبر ( ص ) براى تصدّى مقام قضاوت و حكومت

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك

برداشت فوق از كاربرد كلمه {ربّ} و اضافه آن به ضمير خطاب استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 203 - 11

11 _ خداوند مربى پيامبر ( ص ) و تدبيركننده امور همه انسانهاست .

من ربى . .. من ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 66 - 13،14

13_ خداوند ، مربى پيامبر ( ص ) و مدبر امور اوست .

إن ربك

14_ قدرت شكست ناپذير خداوند ، پشتوانه پيشبرد هدف هاى رسالت و تدبير امور نبوّت رسول خداست .

إن ربك هو القوىُّ العزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 10

10_ تنها خداوند رحمان ، مدبر و مربى پيامبر ( ص )

قل هو ربى لا إله إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 99 - 5

5- پيامبر ( ص ) تحت تربيت و عنايت ويژه خداوند

و اعبد ربّك حتى يأتيك اليقين

اضافه صفت {رب} به

كاف خطاب _ كه مرجع آن پيامبر است _ با توجه به اين نكته كه خداوند {رب} همه بندگان است، مى تواند به جهت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 55 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، تحت توجه و پرورش ويژه خداوند قرار داشت .

و ربّك أعلم بمن فى السموت و الأرض

با توجه به اينكه خداوند ربّ همه موجودات است و در آيه قبل نيز خود را {ربّ} همه انسانها معرفى كرد; ولى در اين آيه {ربّ} به ضمير مفرد مخاطب _ كه مقصود از آن پيامبر(ص) است _ اضافه شده و اين حكايت از آن دارد كه آن حضرت، تحت توجه و پرورش خاص خداوند قرار داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 7

7- پيامبر ( ص ) ، تحت ربوبيت و عنايت ويژه خداوند

إن ربّك أحاط بالناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 12

12- پيامبر ( ص ) ، تحت ربوبيت ويژه خداوند و مصون از سلطه و نفوذ شيطان

إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن و كفى بربّك وكيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {ك} در {ربّك} چنانكه مفسّران نيز احتمال داده اند پيامبر(ص) باشد. بنابراين، با اينكه خداوند سلطه شيطان بر بندگان خود را منتفى دانسته است، اختصاص به ذكر پيامبر(ص) پس از آن، مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17

- 79 - 14

14- راهنمايى پيامبر ( ص ) به كسب مقامات برتر معنوى ، جلوه اى از ربوبيت الهى براى آن حضرت

فتهجّد به . .. يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 10

10- پيامبر ( ص ) ، تحت عنايت ويژه و ربوبيت خاص خداوند

من أمر ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 87 - 2،7

2- تثبيت مفاهيم وحى و جاودانگى آنها در قلب پيامبر ( ص ) ، جلوه ربوبيت خاص الهى نسبت به آن حضرت

لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا . .. إلاّ رحمة من ربّك

7- ربوبيت الهى نسبت به پيامبر ( ص ) ، ربوبيتى آميخته با رحمت است .

إلاّ رحمة من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 109 - 7

7- پيامبر ( ص ) متكى به مبدأ لايزال هستى و تحت ربوبيّت خاص او است .

لكلم_ت ربّى . .. كلم_ت ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 5،9

5- نزول ملائكه بر پيامبر ( ص ) و آوردن وحى ، جلوه اى از ربوبيت خداوند بر آن حضرت بود .

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك

9- خداوند براى رشد آگاهى هاى پيامبر ( ص ) و تدبير رسالت او ، هيچ نكته اى از تعاليم ضرورى را فروگذارى نكرده و به دست فراموشى نسپرده است .

و ما كان ربّك نسيًّا

برداشت يادشده، با توجه به كلمه {ربّ} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 9 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، تحت تربيت خاص و حمايت ويژه خداوند

و إنّ ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 11

11 - پيامبر ( ص ) ، تحت ربوبيت خاص خداوند

و ما ربّك بغ_فل

اضافه {ربّ} به {كاف} _ كه خطاب به پيامبر(ص) است _ مطلب ياد شده را افاده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 3 - 9

9 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر اعلام اين كه او تحت ربوبيت خدا قرار دارد .

قل بلى و ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 21 - 13

13 - پيامبر ( ص ) ، تحت ربوبيت و عنايت خاص خداوند

و ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 10 - 9

9 - پيامبر ( ص ) تحت ولايت و تربيت ويژه الهى

ذلكم اللّه ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 32 - 17

17 - دستيابى پيامبر ( ص ) ، به منصب رسالت در پرتو برخوردارى آن حضرت از ربوبيت ويژه الهى

و رحمت ربّك خير ممّا يجمعون

اضافه {ربّ} به كاف خطاب گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 6 - 4

4- بهرهورى پيامبر ( ص ) از رحمت و ربوبيت الهى ، بيش

از همه خلق *

إنّا أنزلن_ه . .. رحمة من ربّك

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه اضافه {ربّ} به {ك} _ كه خطاب به پيامبر(ص) است _ از آن جهت باشد كه پيامبر(ص)، عالى ترين بهره را از قرآن و ربوبيت الهى برده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، در پرتو ربوبيت ويژه الهى و در منظر عنايت و حمايت او

و اصبر لحكم ربّك فإنّك بأعيننا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 8

8 - مكلف نبودن پيامبر ( ص ) به هدايت گمراهان حق ناپذير ، نمودى از ربوبيت خداوند در حق آن حضرت

فأعرض عن من تولّى . .. إنّ ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله

ذكر {ربّك} پس از تعيين محدوده تبليغ براى پيامبر(ص)، مى تواند ناظر به مطلب بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 2 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، تحت تربيت خداوند و مورد عنايت و لطف ويژه او

بنعمة ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 14 - 9

9 - تهديد مخالفان پيامبر ( ص ) و سركوب آنان از سوى خداوند ، جلوه ربوبيت او بر پيامبر ( ص ) و در راستاى تدبير امور رسالت آن حضرت است .

ربّك

فعل {رَبَّ}، زمانى به كار مى رود كه شخص اداره كارى را به دست گيرد و به تدبير آن برخيزد (مصباح). بر اين

اساس كلمه {ربّ}، به معناى مدبّر است و اضافه آن به ضميرى كه خطاب به رسول اكرم(ص) مى باشد، بيانگر تأثير كار خداوند در شؤون پيامبرى آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 3 - 2،6،8

2 - خداوند ، تدبيركننده امور پيامبر ( ص ) و مربّى او است .

ربّك

6 - با وجود ربوبيت و عنايت ويژه خداوند به پيامبر ( ص ) ، موردى براى خشم و بى مهرى به آن حضرت وجود نداشت .

ربّك و ما قلى

8 - پيدايش وقفه اى كوتاه در نزول وحى بر پيامبر ( ص ) ، جلوه اى از ربوبيت خداوند و در راستاى تدبير امور رسالت آن حضرت بود .

ربّك

در شأن نزول هاى متعدد و ناهماهنگ درباره اين سوره، اين نكته مورد اتفاق است كه در نزول پياپى آيات قرآن، درنگى پديد آمد كه پيامبر(ص) را غمگين و مورد شماتت دشمن قرار داد و آيات اين سوره، براى آن حضرت مايه تسلاى خاطر گرديد. تعبير {ربّك} بيانگر آن است كه همين وقفه نيز، جلوه ربوبيت و تدبير خداوند بوده و آن حضرت را در مسير دريافت و ابلاغ پيام هاى الهى، تقويت كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 11 - 2

2 - نعمت هاى خداوند به پيامبر ( ص ) ، جلوه هاى ربوبيت او بوده و رشد و تربيت آن حضرت را به دنبال داشته است .

ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 1 - 10

10 - خداوند

، مربى پيامبر ( ص ) و تدبيركننده شؤون رسالت آن حضرت است .

ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 7،8

7 - خداوند ، مرّبى و مدبّرى شايسته و بى عيب ، براى پيامبر ( ص ) و ديگران است .

فسبّح بحمد ربّك

مخاطب در {ربّك}، گرچه پيامبراكرم(ص) است; ولى سياق سوره، بر تمام انسان ها منطبق است. در اين موارد آن حضرت به عنوان رسول و نيز فردى از افراد بشر، مورد خطاب قرار گرفته است.

8 - امداد هاى الهى در فتح مكه ، جلوه ربوبيت خداوند بر پيامبر ( ص ) و مايه پيشرفت اهداف رسالت آن حضرت بود .

إذا جاء نصر اللّه و الفتح . .. فسبّح بحمد ربّك

مردم صدر اسلام و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 3 - 4

4 - مهجور ماندن پيامبر ( ص ) و رسالت هاى او در بين مردم ، تاب و توان را از آن حضرت ربوده بود .

الذى أنقض ظهرك

برداشت ياد شده، ناظر به اين احتمال است كه مراد از {وزر} (در آيه قبل)، نقطه مقابل رفعت ذكر (در آيه بعد) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 4 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، فردى آبرومند و داراى مقامى ارجمند ، در ديدگاه مردم عصر خويش

و رفعنا لك ذكرك

ياد رفيع، كنايه از احترام گذاشتن يادكنندگان است.

مردم مقارن بعثت و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81

- 22 - 3

3 - آشنايى مردم عصر بعثت با سوابق پيامبر ( ص ) و معاشرت آن حضرت با آنان

و ما صاحبكم

مردم و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 1

1 _ بسيارى از مردمان عصر بعثت ، خواستار داورى پيامبر ( ص ) بر اساس قوانين جاهلى

افحكم الجهلية يبغون

مردمى بودن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، در متن جامعه خويش بود و روابط نزديك و همسان با مردم داشت .

يأكل الطعام و يمشى فى الأسواق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 4 - 3

3 - انسان بودن پيامبر ( ص ) و برخاستن ايشان از ميان توده هاى مردم ، مانع ايمان آوردن كافران صدراسلام بود .

و عجبوا أن جاءهم منذر منهم و قال الك_فرون ه_ذا س_حر كذّاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 4 - 5

5 _ روابط اجتماعى پيامبر ( ص ) با مؤمنان ، روابطى ساده و بدون تشريفات

إنّ الذين ينادونك من وراء الحجرت

اين كه افرادى به خود اجازه مى دادند تا پيامبر(ص) را از وراى اتاق ها صدا بزنند و با آن حضرت بر خوردى مانند برخورد با افراد معمولى داشته باشند، پيام دار نكته يادشده است.

مرفهان صدر اسلام و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 21 - 9

9 _ رويارويى قشر هاى

مرفه و اشراف عصر بعثت با پيامبر ( ص ) و توطئه و نيرنگ آنان در برابر معجزه آن حضرت ( قرآن كريم )

و إذا أذقنا الناس رحمة من بعد ضراء مسّتهم إذا لهم مكر فى ءاياتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 32

32- هواپرستى ثروت مندان عصر بعثت ، عامل امتيازخواهى آنان از پيامبر ( ص ) بود .

و لاتطع من . .. اتبع هويه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 69 - 1

1 - انكار رسالت پيامبر ( ص ) از سوى كافران و رفاه زدگان

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

همان طورى كه در ذيل آيه قبل آمده، اين بخش از آيات، در ردّ اتهاماتى است از سوى كافران نسبت به قرآن و پيامبر(ص) وارد مى شد. خداوند با ارائه دلايل گوناگون، همه آنها را بى اساس خوانده و تهمت زنندگان را سخت مورد سرزنش قرار داده است. آيه فوق نيز، ظاهراً مربوط به تكذيب پيامبر(ص) و نسبت دروغ گويى به ساحت آن حضرت مى باشد.

مرفهان و همنشينى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 4

4- توانگران ، با اظهار آمادگى براى كمك هاى مادّى ، حضور مؤمنان تهيدست را در پيرامون پيامبر ( ص ) ، مانع نشست با آن حضرت مى شمردند .

و اصبر نفسك . .. و لاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا

مرگ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران -

3 - 144 - 1،2،4،8

1 _ حضرت محمّد ( ص ) ، تنها ، رسول خداست و همچون ديگر پيامبران الهى ، مرگ را ملاقات خواهد كرد .

و ما محمّد الّا رسول قد خلت من قبله الرّسل افاين مات او قتل

جمله {قد خلت . .. } (رسولانى پيش از او بودند و از دنيا رفتند)، كنايه از اين است كه محمّد (ص) نيز همانند ديگر پيامبران از دنيا خواهد رفت ; يا با مرگ طبيعى و يا با شهادت.

2 _ پندار باطل برخى از پيروان پيامبر اسلام ( ص ) نسبت به فناناپذيرى آن حضرت

و ما محمّد الّا رسول قد خلت من قبله الرّسل افاين مات او قتل

گويا تذكر خداوند به اينكه محمّد (ص)، سمتى جز پيامبرى ندارد و پيامبرانى پيش از او بودند و از دنيا رفتند، در ردّ چنين پندارى باشد.

4 _ تزلزل روحيه برخى از پيكارگران احد ، بر اثر شايعه قتل پيامبر ( ص )

و ما محمّد الّا رسول . .. افاين مات او قتل انقلبتم على اعقابكم

8 _ خطر واپسگرايى مردم صدر اسلام از مسير رهبرى ، پس از رحلت يا شهادت پيامبر ( ص )

و ما محمّد الّا رسول . .. افاين مات او قتل انقلبتم على اعقابكم

مزد تبليغ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 40 - 1

1 - تبليغ پيامبر ( ص ) ، رايگان و بدون كمترين توقع اجر و مزد از مردم

أم تسئلهم أجرًا

مزد رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 72 - 1

1 - پيامبر

( ص ) در برابر اداى رسالت خود ، كمترين مزدى از مردم درخواست نمى كرد .

أم تسئلهم خرجًا

كسى كه ادعاى پيامبرى دارد، لازم است چند شرط را دارا باشد. در صورت فقدان هر يك از اين شرايط، نبوت وى زير سؤال خواهد رفت: الف) پيام هاى او، سراسر حق و مبرا از هر گونه باطل باشد. ب) پيشنيه وى (شخصيت ارزشى و اخلاقى اش)، براى مردمى كه به سوى آنها مبعوث گشته، آشنا و شناخته شده باشد. ج) شخصيتى فرزانه (داراى كمال عقل و درايت) باشد. د) در كمال استغنا باشد (كمترين مزدى از مردم نخواهد). آيات پيشين در بيان وجود سه شرط اول در پيامبراكرم(ص) و اين آيه، مربوط به شرط چهارم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 57 - 1،3

1 _ پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام كردن نداشتن هيچ چشمداشت و درخواست مزدى از مردم ، در قبال انجام رسالت خويش

قل ما أسئلكم عليه من أجر

3 _ ايمان و راهيابى مردم به خدا ، تنها اجر و مزد پيامبر ( ص ) در انجام رسالت خويش

ما أسئلكم عليه من أجر إلاّ من شاء أن يتّخذ إلى ربّه سبيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه استثنا در {إلاّ من شاء. ..} متصل باشد و مضافى نيز محذوف و در تقدير باشد; يعنى، {إلاّ من شاء أن يتخذ إلى ربّه سبيلاً بالإيمان و الطاعة و...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 47 - 1،2،4،5،8،9

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ نداشتن هيچ

چشمداشت مادى از مردم ، در قبال رسالتش

قل ما سألتكم من أجر فهو لكم

اين تعبير كه پيامبر(ص) فرمود: هر پاداشى از شما طلب كردم مال خودتان باشد، تعبيرى است كنايى و اشاره دارد به اين كه از شما انتظار هيچ مزدى ندارم و نمى خواهم.

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود تا خاطر مردم را آسوده كند كه رسالتش را در قبال مال و جاه انجام نمى دهد .

قل ما سألتكم من أجر فهو لكم

4 - پيامبر ( ص ) ، پاداش دهنده رسالت خويش را تنها خداوند مى دانست .

إن أجرى إلاّ على اللّه

5 - پيامبر ( ص ) ، براى رسالتش پاداش و اجرى قائل بود .

ما سألتكم من أجر . .. إن أجرى إلاّ على اللّه

8 - { عن أبى جعفر ( ع ) : فى قول اللّه عزّوجلّ : . . . { قل ما سألتكم من أجر فهو لكم } يقول أجر المودّة الذى لم أسألكم غيره فهو لكم تهتدون به و تنجون من عذاب يوم القيامة . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه درباره سخن خدا {قل ما سألتكم من أجر فهو لكم} فرمود: معناى سخن خدا اين است: مودتى كه من از شما غير از آن را به عنوان پاداش نخواستم، به نفع خود شما است; زيرا به وسيله آن هدايت مى شويد و از عذاب روز قيامت نجات پيدا كنيد. ..}.

9 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { قل ما سألتكم من أجر فهو لكم } و ذلك أنّ رسول اللّه سأل قومه أن يؤدّوا أقاربه و لايؤذوهم و

أمّا قوله { فهو لكم } يقول ثوابه لكم ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {قل ما سألتكم من أجر فهو لكم} روايت شده كه: رسول خدا(ص) از قومش خواست [به جاى پاداش او]، خويشاوندان وى را دوست داشته باشند و آنان را اذيت نكنند و اما معناى {فهولكم} اين است كه ثواب آن براى خودتان مى باشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 86 - 2

2 - پيامبر ( ص ) در قبال رسالتش ، كمترين مزدى درخواست نمى كرد .

قل ما أسئلكم عليه من أجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 8،9

8 - پيامبر ( ص ) در راه انجام رسالت خويش ، پاداشى جز مودت نزديكانش ( اهل بيت ) نطلبيده است .

قل لا أسئلكم عليه أجرًا إلاّ المودة فى القربى

براساس روايات فراوان و آراى بسيارى از مفسران، منظور از قربى {اهل بيت} پيامبر(ص) است.

9 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به انجام رسالت خويش ، بى هيچ چشمداشت مادى از مردم

قل لا أسئلكم عليه أجرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 46 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، هيچ اجر و پاداشى از كافران در قبال رسالت خويش درخواست نكرد .

أم تسئلهم أجرًا

مسافرت محمد(ص) به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 14

14 - سفر پيامبر ( ص ) به سوى مكه ( قبل از صلح حديبيه ) ، سفرى مخاطره

آميز و نگران كننده براى برخى مسلمانان

سيقول لك المخلّفون من الأعراب . .. يقولون بألسنتهم

عذرآورى {مخلّفون} و رد عذر آنان از سوى خداوند، مى رساند كه عامل اصلى آنان از ترك سفر، نگرانى از سرنوشت آن بوده است. قرينه هاى تاريخى و نيز آيه بعد، مؤيد اين نكته است.

مسافرت محمد(ص) به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 2

2 - سفر پيامبر ( ص ) و مؤمنان به سوى مكه قبل از حديبيه ، بدون همراهى خانواده هايشان *

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم

تعبير {إلى أهليهم}، اين احتمال را تقويت مى كند كه خانواده سپاه اسلام در مدينه باقى مانده و در سفر همراهشان نبوده اند.

مسلمانان و خانه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 18

18 - مسلمانان صدراسلام ، در ورود وقت و بىوقت به خانه پيامبر ( ص ) و طولانى كردن ميهمانى ، مراعات حال آن حضرت را نمى كردند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتدخلوا بيوت النبىّ . .. غير ن_ظرين إنيه ... فإذا طعمتم فا

مسلمانان و رؤياى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 5

5 _ راستى و درستى رؤياى پيامبر ( ص ) و اعتماد مسلمانان بر آن

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا و لو أريكهم كثيرا لفشلتم

مسلمانان و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 4

4 _ سران گروهى از مسلمانان ضعيف

الايمان ، داراى جلساتى سرى و شبانه ، به منظور چاره انديشى براى مخالفت با پيامبر اسلام ( ص )

بيّت طائفة منهم غير الذى تقول

ظاهر آيه شريفه اين است كه تمامى كسانى كه اظهار اطاعت مى كردند در صدد مخالفت بودند، نه تنها طائفه اى از آنها ; بنابراين مراد از طائفه _ به مناسبت حكم و موضوع _ سران آنها مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 2

2_ پيامبر ( ص ) در رسالت و تلقّى وحى همانند پيامبران امت هاى پيشين و برخورد امتش با وى همسان برخورد امت هاى پيشين با پيامبران خويش

كذلك أرسلن_ك فى أُمّة قد خلت من قبلها أمم لتتلوا عليهم الذى أوحينا إليك

تشبيه در جمله {كذلك أرسلناك . ..} مقتضى مشبه، مشبه به و وجه شبه مى باشد. گفته شده مشبّه {ارسال پيامبر در امت خويش}، مشبه به {ارسال پيامبران در امتهاى گذشته} و وجه شبه {حقايقى است كه از آيات قبل و نيز آيه مورد بحث مى توان استفاده كرد}. از آن حقايق است نفس رسالت، تلقى وحى، وظيفه پيامبرى، هدف ارسال (لتتلوا عليهم ...)، برخورد امتها، سرنوشت ايشان، سنت خداوند در امر هدايت و اضلال مردم پس از ارسال پيامبران (قل إن الله يضل من يشاء و يهدى إليه من أناب) و ... .

مسؤوليت اجتماعى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 3

3 - حل و فصل امور مهم اجتماعى و فراخوانى مردم براى مشاوره و كنكاش پيرامون مسائل عمومى ، از وظايف و اختيارات

پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبو

مسؤوليت پذيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 2 - 3

3- تلاش و جديت پيامبر ( ص ) براى ايفاى رسالت خويش ، تلاشى طاقت فرسا و سنگين بود .

ما أنزّلنا عليك القران لتشقى

{شقاوة} به معناى شدت و دشوارى است (قاموس المحيط) توصيه خداوند به پيامبر(ص) به سختى نكشيدن و خود را به زحمت نينداختن، نشان از تلاش طاقت فرساى پيامبر(ص) در جهت هدايت مردم دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 54 - 4

4 - احساس مسؤوليت شديد پيامبر ( ص ) ، براى هدايت مردم ، حتى دشمنان لجوج خويش

فتولّ عنهم فما أنت بملوم

تأكيد {فما أنت بملوم} پس از ترخيص {فتولّ عنهم} شدت احساس مسؤوليت پيامبر(ص) را در كار خويش مى رساند.

مسؤوليت پيروان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 9

9_ پيروان پيامبر ( ص ) موظف به فراخوانى مردم به توحيد و مبارزه با شرك

أدعوا إلى الله على بصيرة أنا و من اتبعنى

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {على بصيرة} متعلق به {أدعوا} باشد. بر اين مبنا {أنا} تأكيد براى ضمير {أدعوا} و {من اتبعنى} عطف بر فاعل {أدعوا} مى شود ; يعنى: {أنا أدعوا إلى الله على بصيرة و من اتبعنى يدعو إلى الله على بصيرة}.

مسؤوليت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 25 - 1

1 - بشارت اهل ايمان به بهشت با توصيف و بيان نعمت هاى آن از وظايف تبليغى پيامبر ( ص )

و بشر الذين ءامنوا . .. و هم فيها خلدون

{أنّ لهم . ..} به تقدير حرف {باء}، متعلق به {بشّر} است; يعنى: {بشّر الذين آمنوا بأنّ لهم ...}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 10،11

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف به مطالبه برهان از يهود و نصارا بر ادعاى محروميت مسلمانان از بهشت

قل هاتوا برهنكم إن كنتم صدقين

11 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ايجاد جو منطق و استدلال بر باور هاى دينى

قل هاتوا برهنكم إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 119 - 5

5 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) ، راهنمايى انسان ها و تبيين سرانجام نيك مؤمنان و عاقبت شوم كفرپيشگان است .

إنا أرسلنك بالحق بشيراً و نذيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 12

12 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از پيروى آيين يهود و نصارا بر حذر داشت .

و لئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من اللّه من ولىّ و لانصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 6،15

6 - خداوند ، پس از تغيير قبله از پيامبر ( ص ) خواست كه هرگز روى به قبله اهل كتاب نياورد و آن را قبله خويش نسازد .

و ما أنت بتابع

قبلتهم

جمله {و ما أنت . ..} (تو از قبله آنان پيروى نخواهى كرد) جمله خبرى است و منظور از آن انشا و دستور مى باشد; يعنى، نبايد از قبله ايشان تبعيت كنى.

15 - پيامبر ( ص ) موظف به پرهيز از پيروى يهود و نصارا و ردّ آراى نفسانى ايشان

و لئن اتبعت اهواءهم . .. إنك إذاً لمن الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 7،8

7 - تلاوت آيات الهى بر مردم و پاكسازى آنان از آلودگى ها ( شرك و . . . ) از وظايف پيامبر ( ص ) و از اهداف رسالت اوست .

يتلوا عليكم ءايتنا و يزكيكم

8 - تعليم حقايق و معارف قرآن و آموزش حكمت به مردم ، از وظايف پيامبر ( ص ) و از هدف هاى رسالت اوست .

و يعلمكم الكتب و الحكمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 13

13 - پيامبر ( ص ) وظيفه دار اعلام بشارت هاى الهى به صبر پيشگان

و بشر الصبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، واسطه بيان و ابلاغ احكام الهى

يسئلونك عن الشهر الحرام . .. قل قتال فيه كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 219 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، واسطه تبيين و ابلاغ احكام الهى

يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما . .. و يسئلونك ماذا ينفقون قل العفو

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، واسطه بيان و ابلاغ احكام الهى

و يسئلونك عن اليتامى قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، واسطه بيان و نزول احكام

و يسئلونك . .. قُل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 223 - 16

16 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور بشارت به مؤمنانى كه تقوا و حدود الهى را در زندگى زناشويى و محيط خانواده مراعات مى كنند و با يكديگر رفتارى پسنديده دارند .

نساؤكم حرث لكم . .. و اعلموا انّكم ملاقوه و بشّر المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 1

1 _ وظيفه پيامبر ( ص ) ، اجبار مسلمانان بر انفاق بى آزار و منّت و ريا نيست .

ليس عليك هُديهم

با توجّه به ارتباط آيه با آيات قبل، {ليس عليك هديهم}، يعنى بر تو لازم نيست هدايت اجبارى مسلمانان به اينكه انفاق بدون آزار و منّت و ريا انجام دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 31 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) مأمور فراخوانى دوستداران خدا به پيروى از خويش

قل ان كنتم تحبون اللّه فاتبعونى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 32 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت مردم ،

به اطاعت از خدا و رسول

قل اطيعوا اللّه و الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 60 - 5

5 _ توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر قاطعيّت در انجام رسالت خويش

الحق من ربّك فلا تكن من الممترين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ اينكه : هدايت واقعى ، تنها هدايت خداوند است .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 81 - 2،4

2 _ احتجاج خداوند عليه اهل كتاب ، با يادآورى ميثاق الهى از انبياى گذشته درباره رسالت پيامبر ( ص )

و اذ اخذ اللّه ميثاق النّبيّن

بنابر اين كه {اذ} متعلّق به {اذكروا} باشد و اهل كتاب _ به قرينه آيات گذشته _ مخاطب آن باشند.

4 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، مأمور يادآورى ميثاق الهى از انبياى پيشين ، مبنى بر لزوم ايمان به پيامبران بعدى

و اذ اخذ اللّه ميثاق النّبيّن . .. لتؤمننّ به

بنابراينكه {اذ}، متعلق به {اذكر} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 84 - 1

1 _ فرمان الهى به پيامبر اسلام ( ص ) ، مبنى بر اظهار ايمان خود و امّتش به خداوند و به آنچه بر او و انبياى پيشين نازل شده است .

قل امنا باللّه و ما اُنزل علينا . .. و ما اوتى موسى و عيسى و النّبيّون

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 98 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور پرسش از انگيزه هاى كفرِ اهل كتاب

قل يا اهل الكتب لم تكفرون بايات اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 129 - 5

5 _ مالكيّت مطلق خداوند بر هستى ، دليل نداشتن حقّ تصميمگيرى رسول خدا ( ص ) ، در مورد سرنوشت كفّار

ليس لك من الامر شىء او يتوب عليهم . .. و للّه ما فى السّموات و ما فى الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 12،14،16

12 _ گذشت از خطاكاران ، و طلب آمرزش براى ايشان و مشورت در امور اجتماعى ، وظيفه پيامبر ( ص ) نسبت به مسلمانان

فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر

14 _ پيامبر ( ص ) موظّف به گذشت از حقوق خويش بر مردم و طلب آمرزش براى آنان نسبت به حقوق الهى

فاعف عنهم و استغفر لهم

از اينكه پيامبر (ص) از يكسو مأمور به گذشت از مردم و از سوى ديگر مأمور به طلب مغفرت براى آنان از خدا مى شود، مى توان به دست آورد كه مراد از {فاعف}، گذشت از حقوق خود پيامبر (ص) و مراد از {فاستغفر}، طلب مغفرت در مورد حقوق خداوند است.

16 _ عفو از خطاكاران پيكار احد ، تكليف الهى پيامبر ( ص )

فاعف عنهم و استغفر لهم

به متقضاى ارتباط اين آيه با آيات نبرد احد، از جمله افراد مورد نظر كه پيامبر (ص) موظّف به ناديده گرفتن خطاى آنان

است، خطاكاران نبرد احد مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 - 7

7 _ تلاوت آيات الهى ، تزكيه نفوس و تعليم كتاب و حكمت ، سرلوحه برنامه ها و مسؤوليت هاى پيامبر ( ص )

اذا بعث فيهم رسولا . .. يتلوا عليهم ءايته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتب و الحكمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 187 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور توجّه دادن عالمان اهل كتاب به ميثاقشان با خداوند

و اذ اخذ اللّه ميثاق الّذين اوتوا الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 50 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، موظف به شناخت و ارزيابى عقايد و اعمال اهل كتاب

الم تر . .. انظر كيف يفترون على اللّه الكذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 8،9

8 _ پيامبر ( ص ) ، موظّف به چشمپوشى از خطاى كسانى كه از مراجعه به طاغوت ، اظهار ندامت كردند .

ثم جاؤك يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً . .. فاعرض عنهم

كلمه {اعراض}، به قرينه {عظهم} (آنان را نصيحت كن}، به معناى اعراض از عقوبت و خطاى آنان است، نه به معناى دورى از آنان.

9 _ پيامبر ( ص ) ، موظّف به موعظه منافقانى كه از مراجعه به طاغوت اظهار ندامت كردند .

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. فاعرض عنهم و عظهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 10،14

10 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور مدارا با مسلمانانى كه در برابر فرامين آن حضرت برخورد منافقانه داشتند .

و يقولون طاعة . .. فاعرض عنهم

در برداشت فوق، {اعراض} به معناى گذشت گرفته شده است ; يعنى در صدد انتقام از آنان مباش.

14 _ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار توكل به خداوند ، براى دور ماندن از پيامد هاى اعراض از مسلمانان متخلف

و يقولون طاعة . .. فاعرض عنهم و توكّل على اللّه و كفى باللّه وكيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83 - 7

7 _ كنترل اخبار امنيّتى و تشخيص صحيح آن ، از وظايف پيامبر ( ص ) و رهبران جامعه

و لو ردّوه الى الرسول و الى اولى الامر منهم لعلمه الّذين يستنبطونه منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 84 - 1،2،6

1 _ نبرد در راه خدا ، از وظايف پيامبر ( ص )

فقاتل فى سبيل اللّه

2 _ پيامبر ( ص ) ، موظّف به نبرد در راه خدا ، حتّى با نبود نيروى كافى

فقاتل فى سبيل اللّه لا تكلّف الّا نفسك

ظاهراً جمله {فقاتل . .. }، فرع است بر مطالب گذشته كه سخن درباره تمرد مسلمانان و كوتاهى آنان در مسأله جنگ بود. يعنى اگر چه آنان حاضر به نبرد نشوند، خود به تنهايى به سوى جنگ روانه شو.

6 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور برانگيختن و تشويق مؤمنان به جهاد در راه خدا

فقاتل فى سبيل اللّه . .. و حرّض المؤمنين

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 105 - 7،11

7 _ قضاوت ، از منصب هاى پيامبر ( ص )

لتحكم بين الناس

11 _ پيامبر ( ص ) ، موظف به قضاوت در ميان مردم بر پايه تعاليم قرآن و شيوه هاى ارائه شده به او ، از سوى خداوند

إنّا انزلنا إليك الكتب بالحق لتحكم بين الناس بما اريك اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 106 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور استغفار به درگاه خداوند

و استغفر اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 4

4 _ تشريع حكم ، از جانب خداوند است و بيان آن بر عهده پيامبر ( ص ) است .

قل اللّه يفتيكم فيهنّ

با توجه به اينكه {استفتاء} از پيامبر(ص) بوده، ولى در جواب آمده كه خداوند پاسخگوى شماست، معلوم مى شود كه تنها خداوند تشريع كننده احكام است و پيامبر(ص) صرفا بيانگر آن. گفتنى است كه مورد آيه (سؤال درباره زنان)، خصوصيتى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 27،29

27 _ پيامبر ( ص ) مأمور به عفو و گذشت از خطا هاى بنى اسرائيل و ترك هرگونه تعرض نسبت به آنان

فاعف عنهم و اصفح

بنابر اينكه ضمير {عنهم} به همه بنى اسرائيل برگردد.

29 _ پيامبر ( ص ) مأمور عفو و گذشت از غير خائنان بنى اسرائيل

فاعف عنهم و اصفح

بنابر اينكه مراد از ضمير در {عنهم}، تنها گروه غير خائن باشد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) مأمور محاجه با مسيحيان مدعى الوهيت مسيح

الذين قالوا إنّ اللّه . .. قل فمن يملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 4

4 _ تبيين و تشريح احكام و معارف الهى ، وظيفه مهم پيامبر ( ص )

قد جاءكم رسولنا يبين لكم

در برداشت فوق، احكام و معارف دين به عنوان مفعول براى {يبين} در تقدير گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 27 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) موظف به نقل صحيح داستان قربانى هابيل و قابيل براى اهل كتاب

و اتل عليهم نبأ ابنى ءادم بالحق

با توجه به آيات پيشين كه درباره اهل كتاب بود، معلوم مى شود كه مراد از ضمير در {عليهم}، اهل كتاب هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 15

15 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور به قضاوت عادلانه بين يهوديان در صورت تصميم بر داورى ميان آنان

و إن حكمت فاحكم بينهم بالقسط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 48 - 10،12،13

10 _ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار قضاوت در بين اهل كتاب بر اساس احكام الهى

فاحكم بينهم بما أنزل اللّه

برداشت فوق بر اين مبناست كه ضمير در {بينهم} به اهل كتاب باز گردد.

12 _ انتخاب قرآن از ميان كتب آسمانى ، براى داورى بين اهل كتاب ، وظيفه

پيامبر ( ص )

و انزلنا اليك الكتب . .. مهيمناً عليه فاحكم بينهم بما أنزل اللّه

{فاء} در {فاحكم} پس از ذكر مهيمن بودن قرآن، بيانگر اين است كه مراد از {ما انزل اللّه} قرآن است.

13 _ قضاوت بين مردم بر اساس احكام الهى از وظايف پيامبر ( ص )

فاحكم بينهم بما أنزل اللّه

بنابر اينكه مراد از ضمير {بينهم} همه مردم باشند، نه خصوص اهل كتاب.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 1،5

1 _ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار قضاوت در بين مردمان ، بر اساس احكام الهى

و إن احكم بينهم بما أنزل اللّه

5 _ خداوند ، بر حذر دارنده پيامبر ( ص ) از پيروى تمايلات نفسانى اهل كتاب در قضاوت

و لاتتبع اهواءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 59 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور مقابله با موضعگيرى هاى مغرضانه اهل كتاب نسبت به مسلمانان

قل يأهل الكتب هل تنقمون منا الا ان ءامنا باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور افشاى سوابق ننگين اهل كتاب با توجه دادن آنان به گذشته شوم همكيشانشان

قل هل انبئكم بشرّ من ذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 1،2،3،4،7،9

1 _ ابلاغ كامل وحى الهى به مردم ، وظيفه پيامبر ( ص )

يايها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك و إن لم تفعل فما بلغت رسالته

2 _

پيامبر ( ص ) فرستاده خدا و واسطه ابلاغ وحى به مردم

يايها الرسول بلغ ما أنزل إليك

3 _ رسالت الهى پيامبر ( ص ) براى ابلاغ وحى ، جلوه اى از ربوبيت خداوند

يايها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك

گزينش اسم {رب} نشانه ارتباط رسالت و وحى با ربوبيت الهى است.

4 _ پيامبر ( ص ) مأمور ابلاغ پيام ويژه اى از سوى خداوند براى مردم

بلغ ما أنزل . .. و إن لم تفعل فما بلغت رسالته

مراد از {ما انزل . ..} نمى تواند تمامى احكام و معارف دينى باشد، زيرا معنا ندارد كه گفته شود: اگر همه آنچه بر تو نازل شده ابلاغ نكنى، رسالت الهى را به انجام نرسانده اى ; بنابراين مقصود از {ما انزل} پيامى خاص بوده كه به منزله تمامى رسالت محسوب مى شده است. كه بنابر شأن نزولهاى متعدد و روايات فراوان، آن پيام ويژه، اعلام ولايت اميرالمؤمنين(ع) بوده است.

7 _ انجام وظيفه رسالت الهى از سوى پيامبر ( ص ) ، در گرو ابلاغ پيام ويژه خداوند ( اعلام ولايت على ( ع ) ) به مردم

بلغ ما أنزل . .. و إن لم تفعل فما بلغت رسالته

9 _ ابلاغ پيام ويژه الهى در آيه تبليغ ، در گرو انتخاب شيوه اى عملى از سوى پيامبر ( ص ) براى انجام آن

بلغ . .. و إن لم تفعل فما بلغت رسالته

تعبير قرآن در جمله {و ان لم تفعل} به جاى {و ان لم تبلغ} و يا {و الا . ..} مى رساند كه آن پيام، پيامى بوده كه پيامبر(ص) وظيفه داشت آن را عملا به مردم ابلاغ كند

و مجرد گفتن كفايت نمى كرده است، چنانچه آن حضرت در غدير خم با معرفى على(ع) وى را براى امامت نصب كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 92 - 11

11 _ ابلاغ پيام هاى الهى به صورتى روشن و آشكار وظيفه رسول خدا ( ص )

انما على رسولنا البلغ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 11 - 2

2 _ برانگيختن مردم به بررسى و مطالعه تاريخ امتهاى پيشين و پندگيرى از آن، وظيفه مبلغان دين

قل سيروا فى الأرض ثم انظروا

فعل امر {قل} خطاب به پيامبر(ص) است كه آن حضرت را موظف به ترغيب مردم به بررسى و مطالعه در تاريخ كرده است. اين وظيفه، از نظر ملاك، اختصاصى به پيامبر(ص) ندارد، بلكه وظيفه اى همگانى، مخصوصاً براى مبلغان دين، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 3،15،16،22،23،24

3 _ پيامبر(ص)، مأمور احتجاج با كافران درباره توحيد ربوبى

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

15 _ پيامبر(ص)، موظف به پيشگامى در تسليم به درگاه خداوند

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

16 _ پيامبر(ص)، مأمور به اظهار موضع اعتقادى خويش و پيشگامى در اسلام

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

22 _ پيامبر(ص) بايد در بالاترين مرتبه تسليم در برابر خداوند باشد.

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

اگر اولويت مطرح شده در آيه از نظر رتبه و درجه تسليم باشد، پيامبر(ص) مأمور به كسب پيشتازى در مقام تسليم است.

23 _ پيامبر(ص)،

مأمور به دورى از صف مشركان

قل إنى أمرت . .. و لا تكونن من المشركين

24 _ پيامبر(ص)، مأمور به حراست و حفاظت كامل از ايمان و اسلام خويش در برابر خطر شرك

قل إنى أمرت . .. و لا تكونن من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 15 - 2

2 _ پيامبر(ص)، مأمور به اظهار ترس خويش از عذاب در صورت نافرمانى از پروردگار

قل إنى أخاف إن عصيت ربى عذاب يوم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 1،6،10،14،23

1 _ پيامبر(ص)، مأمور به سؤال از مشركان درباره اينكه برترين گواهى كه مى تواند حقانيت او را تأييد كند كيست؟

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه

6 _ پيامبر(ص)، مأمور به احتجاج و بحث با مشركان با طرح سؤال و پاسخ

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه

10 _ پيامبر(ص)، موظف به اعلام وحى شدن قرآن به خويش و بيان اهداف نزول آن

و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذركم به و من بلغ

14 _ پيامبر(ص)، وظيفه دار انذار مردم در تمامى تاريخ

و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذركم به و من بلغ

جمله {من بلغ} عطف بر ضمير خطاب {انذركم} است. لذا معنى آيه چنين مى شود: {لانذر من بلغ}. و چون فاعل {انذر} پيامبر(ص) است، بنابراين وظيفه آن حضرت مستمر و جارى در تاريخ است.

23 _ پيامبر اكرم(ص)، مأمور به اعلام يگانگى خداوند و اظهار بيزارى از شرك و معبودهاى مشركان

قل إنما هو إله وحد و إننى برىء مما تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام -

6 - 25 - 14

14 _ لزوم آگاهى پيامبر(ص) و رهبران الهى از روحيات كفار و مخالفين و ترفندهاى آنان

و منهم من يستمع اليك . .. إن هذا إلا أسطير الأولين

آيه مورد بحث و آيه قبل در بيان روحيات مخالفان قرآن و روشهاى آنان است. از اين بيان مى توان دريافت كه اطلاع بر رفتارها و افكار مخالفين قرآن تا چه اندازه اهميت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 35 - 12

12 _ پيامبر(ص) وظيفه دار شناخت دقيق روحيات و ويژگيهاى كافران و چگونگى موضعگيريهاى آنها در برابر هدايت است.

و إن كان كبر . .. فلا تكونن من الجهلين

بيان ويژگى هدايت ناپذيرى برخى كافران و لحن توبيخ گونه آيه نسبت به پيامبر(ص)، بيانگر اين است كه پيامبر(ص)، على رغم ميل به هدايت كردن همه مردم، بايد واقعيت هدايت ناپذيرى برخى از كفار را پذيرفته و آن را در برنامه هاى خود در نظر گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 40 - 2

2 _ پيامبر(ص)، مأمور توجه دادن مردم به فطرت توحيدى و بيدار ساختن سرشت خفته آنان

قل أرءيتكم إن أتيكم . .. أغير اللّه تدعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 46 - 1

1 _ پيامبر(ص)، مأمور احتجاج با مشركان و بيدار ساختن فطرت توحيدى آنان

قل أرءيتم . .. من إله غير اللّه يأتيكم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 47 - 1

1 _ پيامبر(ص) مأمور برانگيختن داورى وجدان مشركان

بر چگونگى فرجام آنان در صورت نزول عذاب الهى

قل أرءيتكم . .. هل يهلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 1

1 _ پيامبر(ص)، مأمور بيان محدوده وظايف و اختيارات خويش براى مردم

قل . .. إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 51 - 1،4

1 _ انذار مردم با وحى و قرآن، از وظايف پيامبر(ص)

و أنذر به الذين يخافون

ضمير {به الذين} به {ما يوحى} برمى گردد و مراد از {ما يوحى} مطلق وحى و قرآن بزرگترين و كاملترين مصداق آن است.

4 _ پيامبر(ص)، مأمور به سرمايه گذارى بيشتر تبليغى براى بيمناكان از حشر و قيامت

و أنذر به الذين يخافون أن يحشروا إلى ربهم

با اينكه انبيا بايد همه مردم را انذار دهند، ولى معرفى يك دسته براى انذار بيانگر عنايت بيشتر به آنان در امر تبليغ و انذار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 3،13،17،20

3 _ پيامبر(ص) نبايد براى جلب نظر مشركان، مؤمنان را از خود طرد كند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم

در سبب نزول اين آيه آمده است كه بزرگانى از مشركان، حضور نزد پيامبر(ص) را مشروط به عدم حضور مؤمنان فقير و ضعيف دانستند و اين آيات در رد درخواست آنان نازل گرديده است.

13 _ خيرخواهيهاى مشركان مبنى بر زيانبار بودن حضور مؤمنان ضعيف در كنار پيامبر(ص) نبايد موجب طرد و محروميت آنان از محضر پيامبر(ص) گردد.

ما عليك من حسابهم من شىء و ما من حسابك عليهم من شىء فتطردهم

{حسابهم} مى

تواند اضافه مصدر به فاعل خود (هم) باشد ; يعنى حسابگريهاى مشركان درباره مؤمنان و فقر و محروميت آنها.

17 _ پيامبر(ص) نبايد در برخورد با مردم، فقر و غنا و گرسنگى و سيرى را ملاك قرار دهد.

ما عليك من حسابهم من شىء و ما من حسابك عليهم من شىء

20 _ پيامبر اكرم(ص) نبايد با طرد مؤمنان مستمند و فقير از اطراف خويش، خود را در جرگه ظالمان قرار دهد.

فتطردهم فتكون من الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 1،2،6،12

1 _ پيامبر(ص) وظيفه دار پيشى جستن در سلام بر مؤمنانى كه به محضر او مى آيند.

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

2 _ پيامبر(ص) موظف به فروتنى در برابر مؤمنان و ابراز مهر و محبت به آنان

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

پيشى گرفتن در سلام از جانب پيامبر(ص) تنها به عنوان يك وظيفه خاص و محدود مطرح نشده است، بلكه اين موضوع به عنوان جلوه اى از تواضع و اخلاق متعالى مطرح شده است.

6 _ پيامبر(ص) موظف به دلجويى از مؤمنان فقير و ضعيف با ابلاغ سلام و رحمت الهى به آنان در برابر طعنه هاى كافران

أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا . .. و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا

در آيه قبل از طعنه هاى كافران به مؤمنان تهيدست اطراف پيامبر(ص) سخن به ميان آمده، و در اين آيه از آن مؤمنان با توصيف {الذين يؤمنون . .. } ياد شده است. محور ارتباط بين اين دو آيه مى تواند موضوع جبران تأثر مؤمنان باشد كه در برداشت فوق به آن

اشاره شده است.

12 _ ابلاغ سلام و رحمت خداوند به مؤمنان به آيات او، از وظايف پيامبر(ص)

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم كتب ربكم على نفسه الرحمة

جمله {فقل سلام عليكم} داراى دو احتمال است: يكى اينكه {به آنان سلام كن} و دوم اينكه {سلام خداوند را به آنان برسان}. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 58 - 4

4 _ پيامبر(ص) مأمور به ترسيم مرز اختيارات خود در زمينه تحقق معجزات براى مردم

قل لو أن عندى ما تستعجلون به لقضى الأمر

حرف شرط {لو} غالباً براى افاده امتناع {جزا} به جهت امتناع {شرط} به كار مى رود. در اين مورد جمله {لو أن ما عندى} نفى اختيار تعذيب و پيامبر(ص) مأمور اعلام آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 2

2 _ پيامبر(ص) وظيفه دار يادآورى تجربه هاى دينى و فطرت توحيدى به مشركان، براى هدايت و احتجاج با آنان است.

قل من ينجيكم من ظلمت البر و البحر تدعونه تضرعا و خفية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 2،4

2 _ پيامبر(ص) وظيفه دار بيان برخى از معارف به صورت طرح پرسش و ارائه پاسخ است.

قل من ينجيكم . .. قل الله ينجيكم

4 _ بيان نقش اختصاصى خداوند در برهه هاى حساس و بحرانهاى زندگى براى مردم، از وظايف پيامبر(ص) و مبلغان دين است.

قل من ينجيكم . .. قل الله ينجيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- انعام - 6 - 65 - 2

2 _ يادآور شدن قدرت اختصاصى خداوند بر فرستادن انواع عذاب بر مشركان و كافران، از وظايف تبليغى پيامبر(ص)

قل هو القادر على أن يبعث عليكم عذابا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 2

2 _ پيامبر(ص) موظف به اجتناب از بحث و جدال و درگير شدن با مغالطه گران و شبهه افكنان در آيات قرآن و ديگر آيات الهى

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا فأعرض عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 3،6،11

3 _ پيامبر(ص) وظيفه دار بى اعتنايى به كسانى كه آيين آنها بازى و سرگرمى است.

و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا

6 _ رها كردن و بى اعتنايى به كسانى كه دين خدا را بازيچه و سرگرمى انگاشته اند، وظيفه پيامبر(ص) و مؤمنان است.

و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا

11 _ تذكر دادن به مردم با قرآن، از وظايف پيامبر(ص) و مبلغان دين است.

و ذكر به أن تبسل نفس

مرجع ضمير {به} قرآن مى تواند باشد كه از سياق آيات مورد بحث به دست مى آيد و به اصطلاح مرجع حكمى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 22

22 _ پيامبر(ص) موظف به مقابله مناسب با تهاجم تبليغاتى كافران است.

قل أندعوا . .. قل إن هدى الله هو الهدى

{قل} خطاب به پيامبر(ص) است. تكرار آن در آيه بيان اهميت اين مفاهيم در برابر القائات و انديشه هايى است كه كافران آن را مطرح مى ساختند.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 90 - 2،8

2 _ اقتدا به رهنمودهاى انبياى گذشته وظيفه پيامبر(ص) است.

أولئك الذين هدى الله فبهديهم اقتده

8 _ پيامبر(ص) موظف به اعلام مزد نخواستن از مردم در قبال تبليغ رسالت و انجام مسؤوليت خويش است.

قل لاأسئلكم عليه أجرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 24

24 _ پيامبر(ص) موظف به ترك مباحثه و احتجاج با يهود، بيش از مقدار بيان شده در اين آيات بوده است.

قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

آيه مورد بحث خود در مقام احتجاج با يهود است و جمله ذيل آيه (ثم ذرهم)، دستور به ترك احتجاج مى دهد. مقتضاى جمع بين اين دو فراز، آن است كه احتجاج بايد در حد مذكور باشد و بيش از آن نبايد به آن پرداخته شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 106 - 1،9

1 _ پيامبر(ص) مأمور پيروى از وحى است.

اتبع ما أوحى اليك من ربك

9 _ پيامبر(ص) موظف به رويگردانى از مشركان و اهميت ندادن به اتهامات آنان است.

و أعرض عن المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 21

21 _ پيامبر(ص) موظف به مبارزه منفى با مشركان مكه از راه بى اعتنايى به شبهات و دروغپردازيهاى آنان است.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

رها كردن مشركان و اعتنا نكردن به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است كه خداوند پيامبر(ص) را به آن فرمان مى دهد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 13

13 _ پيامبر اكرم(ص) و مؤمنان در اينكه معجزه طلبى مشركان از سر حقجويى نيست، نبايد به خود ترديد راه دهند.

فلا تكونن من الممترين

متعلق {ممترين} بايد چيزى متناسب با مضمون آيه باشد. پيام اصلى آيه آن است كه معجزه طلبى كافران و مخالفتهاى اهل كتاب با پيامبر(ص) از سر حقجويى نيست. بنابراين {لا تكونن من الممترين} يعنى ترديدى در اين مسأله نداشته باش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 116 - 1

1 _ پيامبر(ص) نبايد در عقايد و احكام از اكثريت مردم پيروى كند.

أفغير الله أبتغى حكما و هو الذى . .. و إن تطع أكثر من فى الأرض

چون در آيات گذشته سخن از درخواست معجزات جديد از سوى مشركان بود و آيه قبل نيز بر لزوم پذيرش حكم الهى در امور تأكيد داشت و سپس قرآن را به عنوان مظهر حكم خداوند مطرح نمود، مى توان نتيجه گرفت كه ممنوعيت پيروى در مسائل عقيدتى و احكام در مواردى است كه در قرآن حكم آن مسأله وجود داشته باشد، نه در تمامى امور. توجه به كلمه {سبيل الله} نيز اين مطلب را روشنتر مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 135 - 1،2

1 _ هشدار دادن به كافران به پايان ناخوشايندشان از وظايف پيامبر(ص)

قل يقوم اعملوا على مكانتكم

2 _ پيامبر(ص) مأمور اعلام به ثبات و قاطعيت عملى بر آيين خود در برابر كفار

قل يقوم اعملوا على مكانتكم إنى عامل فسوف تعلمون

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 17

17 _ پيامبر(ص) مأمور بى اعتنايى به مشركان و دروغپردازى آنان است.

فذرهم و ما يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 1

1 _ پيامبر(ص) مأمور توجه دادن تكذيب كنندگان وحى به رحمت واسعه خداوند و بيم دادن آنان از عذاب حتمى اوست.

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 12

12 _ پيامبر(ص) مأمور احتجاج با مشركان و رد انديشه هاى غلط آنان

قل هل عندكم من علم فتخرجوه لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 1،8

1 _ رهنمود خداوند به پيامبر(ص) براى دعوت مدعيان تحريمهاى واهى به ارائه دليل و مناظره و احتجاج

قل هلم شهداءكم الذين يشهدون

8 _ پيامبر(ص) از پيروى تمايلات منحرفان بايد بر حذر باشد.

و لا تتبع أهواء الذين كذبوا بأيتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 1،2

1 _ پيامبر(ص) از جانب خدا فرمان يافت تا مردم را فراخواند و محرمات الهى را براى آنان بيان كند.

قل تعالوا أتل ما حرم ربكم عليكم

{تلاوت}، مصدر {أتل}، به معناى خواندن است. چون {أتل} در جواب فعل امر (تعالوا) قرار گرفته، به شرط مقدر مجزوم شده است. {عليكم} متعلق به {أتل} و نيز {حرم} است.

2 _ بيان محرمات الهى براى مردم، وظيفه پيامبر(ص)

أتل ما حرم ربكم عليكم

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 161 - 4،5

4 _ پيامبر(ص) بايد اعتقاد خويش را به آيين اسلام به مردم اعلام كند.

قل إننى هدينى ربى إلى صرط مستقيم دينا قيما

5 _ پيامبر(ص) در اعلام اعتقادش به اسلام بايد خداوند را به عنوان راهنماى خويش معرفى كند.

قل إننى هدينى ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 162 - 6

6 _ پيامبر(ص) مى بايست اخلاص خويش را در همه امور به مردم اعلام كند.

قل إن صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 163 - 3

3 _ پيامبر(ص) به يگانه پرستى، اخلاص در عبادت و ايمان به يكتايى خدا در ربوبيت مأمور بود.

إن صلاتى . .. لله رب العلمين. لا شريك له و بذلك أمرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 2 - 2

2 _ پرهيز از دلتنگى و ملالت در تبليغ قرآن، فرمان و توصيه خداوند به پيامبر(ص)

فلا يكن فى صدرك حرج منه

مى توان گفت جمله {فلا يكن . ..}، كه تفريع بر {أنزل إليك} است، به قرينه {لتنذر} از آن دلتنگى اى نهى مى كند كه ناشى از انذار و متذكر كردن مردم باشد. يعنى اى پيامبر چون قرآن كتاب آسمانى است، مبادا مشكلات انذار مردم با تبليغ قرآن، مايه دلتنگى و ملالت خاطر براى تو شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 8

8 _ پيامبر(ص) مأمور مبارزه با بدعتها و تحريمهاى

ناشى از اوهام بشرى

قل من حرم زينة الله التى أخرج لعباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 14،16،20

14 _ فرمان به كار هاى شايسته و برحذر داشتن از كار هاى ناروا ( امر به معروف و نهى از منكر ) از وظايف اساسى پيامبر ( ص ) و از اهداف رسالت او

يأمرهم بالمعروف و ينهيهم عن المنكر

16 _ حكم به حلّيت همه پاكيزه ها و تحريم همه ناپاكى ها ، از وظايف پيامبر ( ص ) و از اهداف رسالت اوست .

و يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

20 _ برداشتن تكاليف شاق ، گسستن زنجير هاى جهل و خرافه و زدودن بدعت هاى دينى از وظايف پيامبر ( ص ) در انجام رسالت خويش

و يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

{إصر} به معناى عهد و پيمان سنگين و نيز به هر چيز دشوار و طاقت شكن گفته مى شود. در آيه شريفه بدين مناسبت كه در مقام بين تشريع احكام از سوى پيامبر(ص) است، مراد از آن تكاليف مشقتبارى است كه امتهاى گذشته بدانها پايبند بوده اند. غُلّ (مفرد اغلال) به معناى طوق و زنجيرى است كه به گردن و يا دستها بسته مى شود و مراد از آن جهل و خرافه و بدعت و مانند اينهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار ابلاغ پيام خويش به همه جهانيان و تبيين فراگيرى رسالتش بر همگان

قل يايها الناس إنى رسول اللّه إليكم جميعا

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 3

3 _ خداوند از پيامبر ( ص ) خواست تا از يهوديان ، سرگذشت مردم ايله را جويا شود .

و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 1

1 _ خداوند به پيامبر خويش فرمان داد تا داستان بلعم باعورا را براى مردم بيان كند .

و اتل عليهم نبأ الذى ءاتينه ءايتنا

بسيارى از م___فسران بر اين باورند كه مقصود از {الذى ءاتينه . .. } بلعم، فرزند باعورا، است كه در زمان حضرت موسى(ع) مى زيسته.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 16

16 _ پيامبر ( ص ) از جانب خداوند مأمور شد تا داستان بلعم باعورا را براى تكذيب كنندگان آيات الهى گزارش كند .

فاقصص القصص

{قصّ} (مصدر {اُقصص}) به معناى بيان كردن و بازگو كردن است. {قصص} به معناى خبر و داستان است و {ال} در آن عهد ذكرى و اشاره به داستان بلعم باعورا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 184 - 8

8 _ انذار مردم و بيم دادن ايشان از فرجام هاى شوم ، وظيفه پيامبر ( ص ) و از شؤون وى

إن هو إلا نذير مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 187 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) موظف به اعلام عدم آگاهى خويش به لحظه فرارسيدن قيامت

قل إنما علمها عند ربى

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 10،16،17

10 _ پيامبر ( ص ) از جانب خدا مأمور بود تا وابسته بودن توانش را به مشيت خدا و آگاه نبودنش را به امور غيبى به مردم اعلام كند .

قل لاأملك . .. و لو كنت أعلم الغيب

16 _ انذار مردم و آگاه ساختن آنان از عاقبت شوم كفرپيشگان ، از وظايف اساسى پيامبر ( ص )

إن أنا إلا نذير

لام در {لقوم} هم مى تواند {لام} تقويت باشد و هم مى تواند {لام} انتفاع گرفته شود. بر اساس احتمال اول {قوم} مفعول براى {نذير و بشير} خواهد بود و مفاد آيه اين است كه پيامبر(ص) مؤمنان را انذار خواهد كرد و به آنان بشارت خواهد داد. و بر اساس دومين احتمال مفعول {نذير و بشير} همه مردم هستند و {لقوم يؤمنون} بيان مى دارد كه تنها مؤمنان از انذارها و بشارتها بهره مند مى شوند.

17 _ بشارت دادن به مردم و آگاه ساختن آنان از فرجام مبارك اهل ايمان ، از وظايف اساسى پيامبر ( ص )

إن أنا إلا نذير و بشير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 195 - 7

7 _ پيامبر ( ص ) از جانب خدا مأمور شد تا براى اثبات ناتوانى بت ها ، مشركان را به تحدى و مبارزه عليه خويش دعوت كند .

قل ادعوا شركاءكم ثم كيدون فلاتنظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 199 - 1،2،3

1 _ خداوند پيامبرش را به پيشه ساختن عفو از خطاكاران

فرمان داد .

خذ العفو

{أخذ} (مصدر خذ) به معناى گرفتن و از چنگ ندادن است كه به مناسبت مورد، كنايه از ملتزم شدن مى باشد. بنابراين {خذ العفو} يعنى عفو و گذشت را از چنگ مده و بدان ملتزم باش.

2 _ دعوت مردم به كار هاى پسنديده ، از وظايف پيامبر ( ص )

و أمر بالعرف

{عرف} به معناى (شناخته شده) است و مراد از آن كارهايى است كه در شرع و عقل به پسنديده بودن شناخته شده است.

3 _ خداوند از پيامبرش خواست تا با جاهلان و سفيهان مدارا كند و كردار جاهلانه آنان را ناديده انگارد .

و أعرض عن الجهلين

{اعراض} به معناى روى گرداندن است و رويگردانى گاهى كنايه از مدارا كردن و ناديده گرفتن است و گاهى به معناى بى اعتنايى كردن و دورى گزيدن. با توجه به صدر آيه مى توان گفت مراد از اعراض، معناى اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 200 - 3

3 _ پناه خواستن از خدا به هنگام مواجه شدن با وسوسه هاى شيطان ، فرمان خداوند به پيامبر ( ص )

إما ينزغنك . .. فاستغذ باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 205 - 1،3

1 _ خداوند از پيامبرش خواست تا متوجه مقام ربوبى وى بوده و او را در دل و جان خويش ياد كند .

و اذكر ربك فى نفسك

3 _ خداوند از پيامبر ( ص ) خواست تا لب به ذكر او گشايد و زبانش را به ياد او مترنم سازد .

و اذكر ربك . .. دون الجهر

من القول

برداشت فوق بر اين اساس است كه {دون الجهر . .. } عطف بر {فى نفسك} باشد. بر اين مبنا آيه شريفه اشاره به دو گونه ذكر دارد: ذكر قلبى كه {فى نفسك} آن را بيان مى كند، ذكر زبانى كه {دون الجهر من القول} به آن اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 5

5 _ بيان احكام و پاسخگويى به پرسش هاى اقتصادى _ اجتماعى از شؤون پيامبر ( ص )

يسئلونك عن الأنفال قل الأنفال للّه و الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 38 - 8،9

8 _ پيامبر ( ص ) از جانب خداوند مأموريت يافت تا سنت الهى را در سركوبى حق ستيزان به كافران عصر خويش ابلاغ كند .

قل للذين كفروا . .. و إن يعودوا فقد مضت سنت الأولين

9 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ رحمت و مغفرت الهى نسبت به كافران تنبّه يافته

قل للذين كفروا إن ينتهوا يغفر لهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه متعلق {إن ينتهوا} كفر باشد يعنى اگر از كفر دست كشيدند . .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 9

9 _ پيامبر ( ص ) موظف بود تا رؤيا هاى خويش را ، در صورتى كه مربوط به جامعه اسلامى باشد ، براى مردم بيان كند .

و لو أريكهم كثيرا لفشلتم و لتنزعتم

قبل از جمله {لفشلتم} جمله اى همانند {ثم ذكرتها للمؤمنين} در تقدير است. زيرا اگر پيامبر(ص) رؤياى خويش را

بيان نمى كرد، تأثيرى در روحيه مسلمانان نمى داشت. حذف اين جمله (ثم ذكرتها ... ) مى تواند اشاره به اين باشد كه نقل چنين رؤياهايى امرى ضرورى و بديهى بوده، به گونه اى كه نياز به آوردن آن در عبارت نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 62 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) و رهبران الهى نبايد صلح طلبيهايى را كه قرين نيرنگ است بپذيرند و به سبب آن از نبرد با كافران بازايستند .

و إن يريدوا أن يخدعوك فإن حسبك اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {و ان يريدوا . .. } فرض ديگرى در مقابل {إن جنحوا} باشد، نه توضيح و تكميل آن. يعنى صلح به دو منظور پيشنهاد مى شود: گاهى به سبب صلح واقعى و زندگانى مسالمت آميز با مسلمانان و گاهى به منظور حيله گرى و تجديد قوا. آيه قبل (إن جنحوا ... ) بيانگر احكام و دستورات فرض اول و آيه دوم (و إن يريدوا) بيانگر احكام و دستورات فرض دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 64 - 5

5 _ پيامبر ( ص ) و رهبران الهى در مبارزه با شرك و كفر تنها بايد بر خدا و مؤمنان پيرو تكيه كنند .

حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 2

2 _ تشويق و تحريك اهل ايمان براى پيكار با كافران ، وظيفه اى الهى بر عهده پيامبر ( ص

)

يأيها النبى حرض المؤمنين على القتال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) مأمور ابلاغ نويد خداوند به اسيران جنگ بدر ( آمرزش گناهان ايشان و . . . ) در صورت گرايش به اسلام

قل لمن فى أيديكم من الأسرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 3

3 _ دستور خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر ابلاغ الغاى پيمان عدم تعرض ، به مشركان معاهد

براءة من اللّه و رسوله إلى الذين عهدتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 10

10 _ جهل و ناآگاهى مشركان ، فلسفه دستور خدا به پيامبر ( ص ) مبنى بر به حضور پذيرفتن آنان و ابلاغ پيام وحى به آنان

و إن أحد من المشركين استجارك فأجره . .. ذلك بأنهم قوم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 2

2 _ هدايت و راهنمايى انسان ، مسؤوليتى الهى بر دوش پيامبر ( ص )

هو الذى أرسل رسوله بالهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 53 - 8

8 _ توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) در نپذيرفتن انفاق هاى منافقان

لن يتقبل منكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {لن يتقبل} خبر به معناى انشا باشد; يعنى، پيامبر (ص) نبايد انفاق منافقان را بپذيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9

- 55 - 20

20 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده است : { إياك أن تطمح نفسك إلى من فوقك و كفى بما قال اللّه عز و جل لرسوله ( ص ) { فلا تعجبك اموالهم و لا اولادهم } . . . ;

مبادا دلباخته كسانى شوى كه از نظر دنيايى برتر از تو هستند و مال و منال آنان را آرزو كنى! در اين مورد سخن خداى عز و جل كافى است كه به رسول خود مى فرمايد: مبادا اموال و اولاد آنان تو را مجذوب كند . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور موضع گيرى در برابر منافقان و تهديد ايشان به افشاى اسرارشان

يحذر المنفقون . .. قل استهزءوا إن اللّه مخرج ما تحذرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 5

5 _ پيامبر ( ص ) مأمور توبيخ منافقان ، به خاطر بازيچه شمردن دين و استهزاى ارزش هاى الهى

قل أباللّه و ءايته و رسوله كنتم تستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 73 - 1

1 _ نبرد بى امان با كافران و منافقان ، و سخت گيرى و عدم ترحم به آنان ، فرمان خدا به پيامبر ( ص )

يأيها النبى جهد الكفار و المنفقين و اغلظ عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) مأمور

افشاى چهره منافقان و اعلام عدم حضور قطعى آنان با او در هيچ جنگى پس از جنگ تبوك

فقل لن تخرجوا معى أبداً و لن تقتلوا معى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى ، مأمور به اتخاذ مواضع صريح و قاطع در برابر عناصر نفاق و منافق و ناسالم جامعه

و لاتصل على أحد منهم مات أبداً و لاتقم على قبره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 11

11 _ پيامبر ( ص ) اداره كننده و سامان دهنده امور سپاه اسلام بود .

أتوك لتحملهم قلت لا أجد

از اينكه مؤمنان، براى مسايل مختلف جهاد، به آن حضرت مراجعه مى كردند، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 6

6 _ موضع گيرى در برابر متخلفانِ از وظايف اجتماعى ( چون جهاد و . . . ) از وظايف پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى

يعتذرون إليكم . .. قل لا تعتذروا

از اينكه نخست همه مؤمنان مورد خطاب قرار گرفته اند، ولى وظيفه اعلام موضع تنها بر عهده پيامبر(ص) قرار داده شده، مى توان برداشت فوق را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 4،16

4 _ تعيين اموال متعلق صدقه ( زكات ) و مقدار آن ، بسته به نظر پيامبر ( ص ) و حاكم اسلامى است .

خذ من أمولهم صدقة

نكره آمدن {صدقة}

و عدم تعيين مقدارى خاص از آن، احتمالا اشاره به اين دارد كه موارد فوق، مبتنى بر صلاحديد پيامبر (ص) و حاكم اسلامى است.

16 _ دستور خدا به دلجويى كردن پيامبر ( ص ) از گنهكاران نادم ، با قبول صدقه شان و دعا براى آنان

خذ من أمولهم صدقة . .. و صل عليهم إن صلوتك سكن لهم

برداشت فوق با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيش است كه درباره متخلفان نادمى نازل شده كه براى جبران تخلفشان از جنگ تبوك عزم انفاق تمامى اموال خود را داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى ، بايد در موضع گيرى عليه جريان هاى باطل ( نفاق ) پيشگام باشد .

لا تقم فيه أبداً

مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر(ص) در اين آيه ظاهراً به خاطر موقعيتى است كه آن حضرت داشتند (موقعيت رهبرى).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 41 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) دستور داشت تا در صورت مواجه شدن با پافشارى مشركان بر تكذيب و انكار ، آنان را به حال خود ر ها كرده و از اعمال باطلشان اعلان تبرى كند .

و إن كذبوك فقل . .. و انا برىء ممّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 71 - 1

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت تا سرگذشت نوح ( ع ) و قومش را ، به عنوان هشدار

براى مشركان مكه ، بازگو كند .

و اتل عليهم نبأ نوح إذ قال لقومه

{نبأ} خبرى است كه براى شنونده داراى فائده عظيم باشد. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 1

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) دستور يافت ، مردم را به مطالعه و تفكر در پديده هاى آسمان ها و زمين فراخواند .

قل انظروا ماذا فى السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 102 - 6،7

6 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت تا مشركان را به { عذاب استيصال } هشدار دهد و اعلان نمايد كه در انتظار وقوع آن باشند .

و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون. فهل ينتظرون إلا مثل أيام الذين خلوا من

7 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت يأس و نوميدى خود را نسبت به هدايت يافتن مشركان ابلاغ كرده و اعلان كند كه در انتظار نزول عذاب بر آنان به سر مى برد .

فهل ينتظرون . .. قل فانتظروا إنى معكم من المنتظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 1،2

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) دستور يافت مبانى و پايه هاى دين خود را براى مشركان ، صريح و بى پرده بيان كند و هرگونه ابهام و ترديدى را كاملا بزدايد .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى فلا أعبد الذين تعبدون من دون اللّه

2 _ پيامبر اكرم ( ص ) دستور

يافت پايبندى و انعطاف پذيرى خود را در طرد شرك و دعوت به توحيد ، صريح و بى پرده براى مشركان اعلان نمايد .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى فلا أعبد الذين تعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 105 - 2

2 _ پيامبر اكرم ( ص ) دستور يافت انعطاف ناپذيرى خود را نسبت به آيين شرك به عنوان فرمانى صريح از جانب خداوند ، به مشركان ابلاغ كند .

قل يأيها الناس . .. و أمرت أن أكون من المؤمنين. و أن أقم وجهك للدين حنيفاً و لات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 1

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت تا مردم را به الهى و حق بودن قرآن توجه داده و آنان را به پذيرش معارف آن دعوت كند .

قل يأيها الناس قد جاءكم الحق من ربكم فمن اهتدى فإنما يهتدى لنفسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) مأمور به صبر و خويشتن دارى در برابر مشكلات رسالت تا فرارسيدن حكم و داورى خداوند بود .

و اتبع ما يوحى إليك و اصبر حتى يحكم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 5،6

5_ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار انذار مشركان و ترساندن آنان از فرجامى شوم

ألاّ تعبدوا إلاّ الله إننى لكم منه نذير

6_ پيامبر ( ص

) ، وظيفه دار مژده دادن به موحدان و بشارت دادن آنان به عاقبتى خوش

ألاّ تعبدوا إلاّ الله إننى لكم منه . .. بشير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 2،10

2_ پيامبر ( ص ) وظيفه دار ابلاغ همه معارف و احكام وحى شده به او ، هر چند برخى از آنها ، جبهه گيرى و مخالفت مردمان را در پى داشته باشد .

إن ه_ذا إلاّ سحر مبين . .. فلعلّك تارك بعض ما يوحى إليك

10_ وظيفه پيامبر ( ص ) انذار مردم و ابلاغ احكام و معارف دين است نه پاسخ گويى به درخواست هاى نابه جاى آنان

إنما أنت نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 3،4

3_ استقامت در ابلاغ دين و گسترش توحيد ، وظيفه پيامبر ( ص ) و مؤمنان به اوست .

فاستقم كما أُمرت و من تاب معك

جمله {تو و پيروانت پايدارى و استقامت كنيد} مى تواند به اين معنا باشد: بر توحيد و احكام دين پايبند و ثابت قدم بمانيد; مبادا سختيها و مشكلات شما را از مسير حق منحرف سازد. و نيز مى تواند گوياى اين باشد: در ابلاغ توحيد و دين پايدارى كنيد و از دعوت ملول و خسته نشويد. برداشت فوق ناظر به معناى دوم است.

4_ پيامبر ( ص ) در چگونگى پايدارى و استقامت ، بايد بر اساس امر و فرمان خدا عمل مى كرد .

فاستقم كما أُمرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 3

3_ پيامبر

( ص ) بايد الگوى مردمان در اقامه نماز باشد .

و أقم الصلوة

مفسران برآنند كه مراد از نماز در آيه مورد بحث، نمازهاى يوميه است و اين نمازها بر همگان واجب است. بنابراين مخاطب قراردادن پيامبر(ص) در بيان لزوم اقامه نماز، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 115 - 1

1_ خداوند ، پيامبرش را به صبرپيشگى و شكيبايى فرا خواند .

واصبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 3،4

3_ پيامبر ( ص ) و مؤمنان به آن حضرت ، موظف به پايدارى بر مواضع خويش ( ابلاغ رسالت الهى و مبارزه با شرك و فساد )

إنا ع_ملون

4_ پيامبر ( ص ) از ناحيه خداوند مأمور بود تا پايدارى خود و مؤمنان و ايستادگى بر مواضعشان را به كافران تأكيد كند .

و قل للذين لا يؤمنون . .. إنا ع_ملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 122 - 5

5_ ابلاغ تهديد هاى خداوند به كفرپيشگان و رساندن بشارت هاى او به مؤمنان ، وظيفه پيامبر ( ص ) بود .

و قل . .. وانتظروا إنا منتظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 1،2،4

1_ ابلاغ توحيد ، تبليغ قرآن و مبارزه با شرك ، وظيفه پيامبر ( ص ) و راه و رسم او بود .

قل ه_ذه سبيلى

{ه_ذه} اشاره به مطالبى است كه آيات قبل به آنها اشاره داشت. از جمله آنهاست: ابلاغ توحيد ،

نفى شرك ، تبليغ قرآن و تعاليم وحى.

2_ فراخوانى مردم به خدا و سوق دادن آنان به سوى او ، وظيفه پيامبر ( ص ) و راه و رسم او بود .

أدعوا إلى الله

4_ پيامبر ( ص ) وظيفه دار اعلام صريح مواضع عقيدتى برنامه رسالت خويش

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله . .. و ما أنا من المشركين

برداشت فوق از كلمه {قل} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 4

4_ تلاوت قرآن بر مردم ، از وظايف پيامبر ( ص ) و از هدف هاى ارسال او به پيامبرى

أرسلن_ك . .. لتتلوا عليهم الذى أوحينا إليك

{تلاوت} (مصدر تتلوا) به معناى خواندن است و {لتتلوا} متعلق به {أرسلناك} مى باشد و بيانگر وظيفه پيامبر و هدف ارسال او به پيامبرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 6

6_ خداوند از اينكه پيامبر ( ص ) وظيفه خويش ( ابلاغ رسالت ) را به تحقق تهديد هاى اعلام شده وابسته بداند ، برحذر داشت .

و إن مَّا نرينّك بعض الذى نعدهم. .. فإنما عليك البل_غ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 6،17

6- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار هدايت مردم به سوى نور و خارج كردن آنان از ظلمت ها ( گمراهى ها ) ، با تعاليم قرآن كريم

أنزلن_ه إليك لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور

17- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار هدايت مردم به راه خداى عزتمند ستودنى ، با تعاليم

قرآن كريم

كت_ب أنزلن_ه إليك لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور . ..إلى صرط العزيز الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به يادآورى سرگذشت موسى ( ع ) و قومش و به خاطر سپردن آن

و إذ قال موسى لقومه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه فعل {اذكر} قبل از {إذ} مقدر باشد. بنابراين، آيه خطاب به پيامبر(ص) و بيان وظيفهء آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 7 - 1

1- پيامبر ( ص ) موظف به يادآورى اعلام الهى به مردم به اينكه : هر كس سپاسگزار باشد ، قطعاً نعمتش فزونى مى يابد و هر كس كفران نمايد ، دچار عذاب شديد مى گردد .

و إذ تأذّن ربّكم لئن شكرتم لأزيدنّكم و لئن كفرتم إن عذابى لشديد

{و إذ تأذّن} عطف بر {إذ قال} است كه در آن {اذكر} در تقدير است و مخاطب پيامبراكرم(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 3 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، به هنگام مواجهه با حق ناپذيرى كافران مكه ، مأمور به ر ها كردن آنان به حال خود و ترك محاجه با آنها شد .

ذرهم يأكلوا و يتمتّعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 28 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، موظف به يادآورى قصه خلقت انسان

و إذ قال ربّك للمل_ئكة إنى خ_لق بشرًا

{إذ} مفعول به براى {اذكر} مقدر است

و به قرينه كاف {ربك} مخاطب فعل، پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 49 - 1،2

1- پيامبر ( ص ) وظيفه دار باخبر ساختن بندگان از غفران ، آمرزش ، رحمت و مهربانى خداوند

نبّىء عبادى أنى أنا الغفور الرحيم

2- پيامبر ( ص ) عهده دار اميدوار ساختن بندگان خطاكار و گنهكار به غفران و رحمت خداوند

نبّىء عبادى أنى أنا الغفور الرحيم

{غفران} و {آمرزش} اصولاً در جايى به كار مى روند كه در كنار آن، خطا و لغزشى وجود داشته باشد. از اين رو ممكن است مراد از {عبادى} آن دسته از بندگانى باشند كه لغزش و گناهى مرتكب شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 50 - 1

1- پيامبر ( ص ) وظيفه دار باخبر ساختن بندگان از عذاب دردناك خداوند

و أن عذابى هو العذاب الأليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 51 - 1

1- پيامبر ( ص ) وظيفه دار باخبر ساختن بندگان از ماجراى مهمانان حضرت ابراهيم ( فرشتگان )

و نبّئهم عن ضيف إبرهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 85 - 11

11- پيامبر ( ص ) وظيفه دار عفو كريمانه و گذشت شايسته از كافران و مشركان و ناديده گرفتن اذيت و آزار آنان بود .

فاصفح الصفح الجميل

{صفح} به معناى عفو بدون ملامت كردن و به رخ كشيدن است كه از آن مى توان گذشت كريمانه و بزرگوارانه برداشت كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 12

12- پيامبراسلام ( ص ) وظيفه دار برخورد فروتنانه ( خفض جناح ) با مؤمنان

واخفض جناحك للمؤمنين

{خفض جناح} (بال گشودن) كنايه از فروتنى و تواضع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 94 - 4

4- پيامبر ( ص ) به اعراض و بى اعتنايى نسبت به اذيت ، آزار و كارشكنى مشركان و دشمنان و پايدارى در دعوت خويش مأمور شد .

فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين

مراد از {اعراض از مشركان} كناره گيرى دز آنان نيست، چون با فراز نخست آيه (فاصدع بما تؤمر) - كه فرمان به اظهار علنى دعوت مى دهد _ سازگار نيست; بلكه چون پيامبر(ص) در مكه مورد آزار و كارشكنى بسيار دشمنان و مشركان بودند، مقصود همان است كه در برداشت فوق آمده است. گفتنى است آيه بعد (إنا كفيناك المستهزءين) نيز مؤيد اين حقيقت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 6

6- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار تبيين قرآن كريم براى مردم

و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 64 - 5

5- تبيين قرآن براى حل اختلاف هاى عقيدتى مردم ، از جمله وظايف پيامبر ( ص )

و ما أنزلنا عليك الكت_ب إلاّ لتبيّن لهم الذى اختلفوا فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 82 - 3،5

3- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار به كارگيرى مفاهيم روشن و

صريح در تبليغ دين

فإنما عليك البل_غ المبين

{بلاغ} به معناى تبليغ و رساندن پيام است. توصيف آن به {المبين} (آشكار و روشنگر) بيانگر مطلب ياد شده است.

5- سلب نشدن وظيفه ابلاغ دين از پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، به صرف روى گردانى مردم از آنان

فإن تولّوا فإنما عليك البل_غ المبين

بدين احتمال كه معناى آيه چنين باشد كه اگر مردم روى گرداندند، تو نبايد بار تكليف را فرو نهى; بلكه بايد همچنان به وظيفه ابلاغ پيام الهى همت گمارى، برداشت فوق به دست مى آيد. گفتنى است آمدن جمله {فإنما عليك ...} به صورت جمله اسميه _ كه دال بر استمرار است _ مؤيد همين برداشت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار پاسخ گويى به اتهامات مشركان مبنى بر ساختگى بودن قرآن با روشن كردن حقيقت وحى

إنما أنت مفتر . .. قل نزّله روح القدس من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 123 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، مأمور پيروى از آيين ابراهيم ( ع ) گرديد .

ثمّ أوحينا إليك أن اتّبع ملّة إبرهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 1،7

1- پيامبر ( ص ) مأمور دعوت مردم به راه پروردگار در پرتو حكمت ( برهان هاى عقلى و علمى ) و موعظه نيك

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة

{حكمت} به معناى دستيابى به حق در پرتو علم و عقل است (مفردات

راغب). بنابراين {بالحكمة}; يعنى، به وسيله براهين عقلى و علمى به حق رسيدن.

7- پيامبر ( ص ) ، مأمور به مجادله و مناظره با كافران و مشركان با بهترين نوع و روش

و ج_دلهم بالتى هى أحسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 1،3

1- پيامبر ( ص ) در برابر اذيت و آزار دشمنان به آن حضرت ، تنها مأمور به صبر و شكيبايى گرديد و نه مجاز براى مقابله به مثل

ادع إلى سبيل ربّك . .. و إن عاقبتم فعاقبوا ... و اصبر

خداوند، در آيه قبل همه مسلمانان را مجاز به مقابله به مثل دانسته است; ولى در اين آيه شخص پيامبر(ص) را مخاطب قرار داده و به او اختصاصاً فرمان صبر و مقاومت داده است. از ارتباط اين دو آيه، برداشت فوق به دست مى آيد.

3- پيامبر ( ص ) ، موظف به انتخاب و پيمودن برترين و ارزشمندترين راه ها در مسير دعوت خويش و در برخورد با دشمنان

و لئن صبرتم لهو خير للص_برين . و اصبر

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه در آيه قبل، قصاص و نيز صبر براى مؤمنان تجويز شده; ولى در اين آيه براى شخص پيامبر(ص) تنها صبر را _ كه برترين راه است _ مشخص فرموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 2

2- پيامبر ( ص ) موظف به اداى حقوق خويشاوندان ، مساكين و در راه ماندگان با رعايت اعتدال و اجتناب از تبذير

و ءات ذاالقربى حقّه و المسكين و ابن السبيل و

لاتبذّر تبذيرًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مخاطب در آيه پيامبر(ص) باشد، هر چند ديگران را نيز شامل مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 28 - 1

1- پيامبر ( ص ) موظف به برخورد مناسب با خويشاوندان ، مسكينان و در راه ماندگان با بيانى نرم و دلپذير در صورت خوددارى از كمك به آنها به خاطر ناتوانى مالى

و ءات ذاالقربى حقّه . .. و إمّا تعرضنّ عنهم ابتغاء رحمة من ربّك ترجوها

عبارت {ابتغاء رحمة من ربّك} (جوياى رحمت پروردگارت هستى) و شواهد تاريخى حكايت از آن دارد كه: خوددارى پيامبر(ص) از كمك به افراد ياد شده، به دليل ضعف مالى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 29 - 4

4- پيامبر ( ص ) موظف به رعايت اعتدال در انفاق و پرهيز از زياده روى در آن و توجه به زندگى شخصى خود است .

و لاتجعل يدك مغلولة إلى عنقك و لاتبسطها كلّ البسط فتقعد ملومًا محسورًا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مخاطب آيه پيامبر(ص) باشد، هر چند ديگران را نيز شامل مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، موظف شد تا به مشركان اعلام كند : اگر با خداى واحد ، خدايان ديگرى وجود دارد ، بايد آنان براى گرفتن عرش چاره انديشى نموده و وسيله اى فراهم آورند .

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 45 - 2،3

2- قراءت قرآن و تلاوت وحى بر مردم ، از وظايف پيامبر ( ص )

و إذا قرأت القرءان

از اينكه خداوند براى پاسدارى از پيامبر(ص)، بين وى و كافران به هنگام تلاوت قرآن حجابى نامريى قرار داده است; مى تواند به خاطر اين باشد كه آن حضرت موظف بوده است كه قرآن را براى مردم تلاوت كند اما چون با تلاوت قرآن، مورد آزار و اذيت قرار مى گرفت خداوند با جعل حجاب، او را از آزار آنان محافظت كرد.

3- تلاوت قرآن كريم توسط پيامبر ( ص ) در ميان مردم

و إذا قرأت القرءان جعلنا بينك . .. حجابًا مستورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 1

1- مأموريت پيامبر ( ص ) از جانب خداوند براى نگرشى كنجكاوانه و دقيق به اتهامات و شگرد هاى تبليغى مشركان و دشمنان خويش

انظر كيف ضربوا لك الأمثال

جمله {ضربوا لك الأمثال} در زبان عرب به معناى {شبهوك بالأشياء} استعمال مى شود; يعنى، تو را به چيزهايى تشبيه مى كنند و مراد از آن _ به قرينه آيه قبل _ نسبت دادن صفات ناپسند چون: مجنون، مسحور و . .. به پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 50 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخ گويى به استبعاد منكران معاد

قالوا أءذا كنّا عظ_مًا . .. قل كونوا حجارة أو حديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51

- 7،20

7- پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخ گويى به مشركان ، درباره پديد آورنده رستاخيز است .

فسيقولون من يعيدنا قل الذى فطركم أوّل مرّة

20- پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخ دادن سؤال مشركان درباره زمان وقوع قيامت به اينكه اميد است به زودى تحقق يابد .

متى هو قل عسى أن يكون قريبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 80 - 15

15- پيامبر ( ص ) ، موظف به درخواست حجت و دليل لازم از درگاه خداوند جهت انجام پيروزمندانه رسالت خويش و رويارويى با منكران

و قل . .. و اجعل لى من لدنك سلط_نًا نصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 84 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، مأمور ابهام زدايى در زمينه تأثير دوگانه قرآن نسبت به انسان هاى مختلف

و ننزّل من القرءان . .. قل كلّ يعمل على شاكلته

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه اين آيه، پاسخ سؤالى مقدر درباره آيه قبل باشد و آن اين است كه چگونه افراد مختلف، بهره هاى متفاوت از قرآن مى برند؟ و اين آيه جواب مى دهد كه بهره متضاد و متفاوت، بازتاب روحيات و عادات خود آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 88 - 1

1- مأموريت پيامبر ( ص ) به اعلام ناتوانى انس و جن در آوردن همانند قرآن

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ . .. لايأتون بمثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17

- 93 - 15

15- پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام محدوده مسؤوليت خويش و بيان ناتوانى خود از ارائه معجزات درخواستى مشركان

قالوا . .. قل ... هل كنت إلاّ بشرًا رسولاً

پاسخ {هل كنت. ..} در قبال درخواستهاى مشركان، مى تواند گوياى اين معنا باشد كه: درخواستهاى آنان، ربطى به رسالت و مسؤوليتهاى پيامبر(ص) نداشته و يا در توان او نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 100 - 1،2

1- پيامبر ( ص ) ، مأمور تذكر و هشدار به انسان ها نسبت به خصلت هاى نفسانى نارواى آنان

قل لو أنتم تملكون خزائن رحمة ربّى إذًا لأمسكتم

2- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار متذكر شدن و به رخ كشيدن خصلت بخل مشركان به آنان

قل لو أنتم تملكون خزائن رحمة ربّى إذًا لأمسكتم خشية الإنفاق

اين برداشت، مبتنى بر اين است كه مخاطبان آيه، با توجه به آيات قبل، كافران باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 3

3- پيامبر ( ص ) ، مأمور اقرار گرفتن از بنى اسرائيل نسبت به حق ناپذيرى فرعون و پيروان او ، على رغم اعطاى معجزات فراوان به موسى ( ع )

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت فسئل بنى إسرءيل إذ جاءهم فقال له فرعون إنى لأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 7 - 7

7- وظيفه پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، هموارساختن راه هدايت و واگذارى انتخاب به خود مردم است .

فلعلّك ب_خع نفسك . .. إنّا

جعلنا ما على الأرض زينة لها لنبلوهم

بيان فريبندگى زمين و بستر امتحان بودن آن پس از بيان رسالت پيامبر(ص) در محدوده انذار و تبشير، مى تواند گوياى اين مطلب باشد كه وظيفه رهبران دينى، هدايت است و انتخاب، با خود مردم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 27 - 14

14- پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، در شناخت حقايق تاريخى و معرفتى ، نبايد به راهى جز وحى الهى ، اعتماد كنند .

واتل ما أُحى إليك . .. و لن تجد من دونه ملتحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 32 - 1

1- پيامبر ( ص ) موظّف به استفاده از تمثيل و ترسيم نماى كفر و ايمان در غالب گفتوگوى كشاورزى رفاه مند با هم صحبتى كم ثروت شد .

و اضرب لهم مثلاً رجلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 45 - 1

1- پيامبر ، وظيفه دار استفاده از تمثيل براى بيان حقيقت زندگى دنيا و ناپايدارى آن است .

و اضرب لهم مثل الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 109 - 1

1- تبيين عظمت آفريدگار و وسعت بى كران دامنه خلقت و نعمت هاى مادّى و كلامى او ، از وظايف پيامبر ( ص ) است .

قل لو كان البحر مدادًا لكلم_ت ربّى لنفد البحر

{كلمة} به لفظى كه معنايى را تفهيم كند، گفته مى شود. در مورد {كلمات خداوند دوگونه تفسير متصور است: 1_ به معناى كلمات

متعارف، همانند آيات قرآن باشد ; 2_ به معنى موجودات هستى كه هريك به منزله لفظى هستند كه بر صانع خود دلالت دارند. چنان كه خداوند، مسيح(ع) را {كلمه} خود دانسته است. در حقيقت، معناى نخست نيز در مورد خداوند، چيزى جز مصداقى از معناى دوم نيست; زيرا، سخن هاى خداوند نيز آفريده هاى اويند. برداشت بالا، ناظر به معناى عام {كلمة} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 16 - 1

1- توجه ويژه به آيات سرگذشت مريم و تشريح داستان تولد عيسى در قرآن ، وظيفه اى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

واذكر فى الكت_ب مريم

{اذكر} خطاب به پيامبر(ص) است. آن حضرت بدون دستور خاص نيز آيات نازل شده را در قرآن بيان مى كرد. هدف از تأكيد بر ذكر اين آيات، بيان اهميت ماجراى باردارى مريم به عيسى و تأثير عميق آن در جامعه آن روز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 1،11

1- پيامبراكرم ( ص ) مأمور انذار و هشدار دادن به مردم در مورد حوادث حسرت آفرين قيامت

و أنذرهم يوم الحسرة

ضمير {هم} در {أنذرهم} شامل همه مردم مى شود. از اضافه شدن {يوم} به {الحسرة} معلوم مى شود كه در آن روز همگان برگذشته خويش تأسف مى خورند، به طورى كه آن روز {روز حسرت} ناميده شده است.

11- انذار غافلان و منكران قيامت و بيم دادن آنان از زمينه هاى حسرت در آن از وظايف پيامبر ( ص ) است .

و أنذرهم يوم الحسرة . .. و هم فى غفلة و

هم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 41 - 1

1- پيامبراكرم ( ص ) وظيفه دار ياد كردن سرگذشت ابراهيم ( ع ) در قرآن

واذكر فى الكت_ب إبرهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 51 - 1

1- پيامبراكرم ( ص ) وظيفه دار يادكرد سرگذشت حضرت موسى در قرآن

واذكر فى الكت_ب موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 54 - 1

1- پيامبراكرم ( ص ) مأمور يادكرد سرگذشت اسماعيل صادق الوعد در قرآن

واذكر فى الكت_ب إسم_عيل

درباره اين كه اسماعيل مذكور در اين آيه، آيا فرزند ابراهيم(ع) است يا شخصى ديگر، بين مفسران دو نظر وجود دارد كه هر كدام به ادله اى تمسك جسته اند. اين نام در قرآن به صورت مطلق بر فرزند ابراهيم(ع) اطلاق شده و در اين جا نيز قرينه جدى بر اين كه اسماعيل {صادق الوعد} شخص ديگرى است وجود ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 56 - 1

1- خداوند ، پيامبر ( ص ) را به يادكردن سرگذشت ادريس ( ع ) در قرآن فرمان داد .

واذكر فى الكت_ب إدريس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 3

3- بيان سنت { استدراج } و { امهال } خداوند در باره فرورفتگان در ورطه گمراهى ، وظيفه اى كه بر عهده پيامبر ( ص ) است .

قل من كان فى الضل_لة

فعل {كان} _ كه براى دلالت بر استمرار

است _ حكايت از عمق ضلالت و ديرينه بودن آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 4،5

4- پيامبر ( ص ) ، موظف به مطالبه برهان و دليل روشن از مشركان در زمينه شرك آنان

قل هاتوا بره_نكم

{برهان} به معناى حجّت و دليل روشن و فيصله دهنده ميان حق و باطل است.

5- پيامبر ( ص ) و مبلغان الهى ، موظف به برخورد استدلالى و منطقى با مخالفان

قل هاتوا بره_نكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 45 - 1،2

1- پيامبر ( ص ) ، مأمور بيان قلمرو رسالت و وظيفه اصلى خويش براى مردم

قل إنّما أُنذركم بالوحى

2- انذار و اخطار به مردمان در پرتو وحى ، وظيفه و رسالت اصلى پيامبراسلام ( ص )

قل إنّما أُنذركم بالوحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 1

1- هشدار و انذار عمومى به مشركان لجوج و روى گردانان از توحيد ، از وظايف پيامبراكرم ( ص )

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

{إيذان} به معناى {اعلام} است و نوعاً در جايى استعمال مى شود كه اين اعلام همراه با نوعى تحذير و هشدار باشد; يعنى، در معناى {انذار} به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور وانهادن شرك پيشگان متعصب در غرقاب جهل و گمراهى شان

فذرهم فى غمرتهم حتّى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون -

23 - 66 - 2

2 - تلاوت مستمر آيات الهى از سوى پيامبر ( ص ) بر مردم

قد كانت ءاي_تى تتلى عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 96 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به كارگيرى بهترين و اخلاقى ترين روش ها ، در قبال بدى هاى مشركان

ادفع بالتى هى أحسن السيّئة

{التى} كنايه از شيوه و روش است. كلمه {السيّئة} مفعول مؤخر براى {ادفع} مى باشد; يعنى، بدى را به بهترين شيوه دفع كن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 8

8 - ابلاغ پيام هاى الهى به صورت روشن و آشكار ، وظيفه رسول خدا ( ص )

و ما على الرسول إلاّ البل_غ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 13

13 - اعمال اجتهاد و مصلحت انديشى در حل و فصل امور اجتماعى ، از اختيارات پيامبر ( ص ) و رهبران جامعه اسلامى است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع . .. فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 2

2 _ پيامبر ( ص ) وظيفه دار فراخوانى مردمان به انديشه و مقايسه ميان فرجام كافران و تقواپيشگان

قل أذلك خير أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 1،4

1 _ پيامبر ( ص ) وظيفه دار پرهيز از هرگونه اطاعت

و تن دادن به خواسته هاى كافران

فلاتطع الك_فرين

{طاعت}; يعنى، عمل كردن به آنچه كه از انسان خواسته شده است.

4 _ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار مبارزه گسترده فرهنگى و تبليغى با جريان كفر و شرك ، با محور قرار دادن قرآن

فلاتطع الك_فرين و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

مرجع ضمير {به} به قرينه مقام (يعنى، آيه قبل كه از انذار رسول به مردمان سخن گفته است) قرآن كريم است و آمدن مفعول مطق (جهاداً) و توصيف آن به {كبيراً}، بيانگر گستردگى و بزرگى اين جهاد مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 57 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام كردن نداشتن هيچ چشمداشت و درخواست مزدى از مردم ، در قبال انجام رسالت خويش

قل ما أسئلكم عليه من أجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور توكل بر خداوند در انجام رسالت خويش و در برابر مخالفت هاى كافران

و توكّل على الحىّ الذى لايموت

توصيه به توكل، چون پس از آيات مربوط به موضوع قلمرو رسالت پيامبر(ص) و موضوع مخالفت هاى كافران مطرح شد (و كان الكافر على ربّه ظهيراً) حاكى است كه اين توصيه، در رابطه با آن دو موضوع مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 215 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظّف به فروتنى و گسترانيدن بال هاى لطف و محبت براى پيروان مؤمن خويش

و اخفض جناحك لمن اتبعك من

المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 92 - 10

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف به تداوم بخشيدن انذارگرى خود نسبت به گمراهان و دست برنداشتن از تبليغ

و من ضلّ فقل إنّما أنا من المنذرين

تعبير {فقل إنّما. ..} مى رساند كه پيامبر(ص) در مرحله نخست، با تلاوت آيات در مقام هدايت توده ها است و در صورت مخالفت عده اى، وظيفه او پايان يافته نيست; بلكه او در موضع انذارگرى هم چنان بايد باقى بماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 20 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بود تا پيام خداوند را مبنى بر سير در زمين و مطالعه در پديده هاى آفرينش ، ابلاغ كند .

قل سيروا فى الأرض فانظروا كيف بدأ الخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 45 - 1،4

1 - تلاوت كتاب آسمانى قرآن ، از جمله مسؤوليت هاى پيامبراكرم ( ص ) است .

اتل ما أوحى إليك من الكت_ب

4 - پيامبر ( ص ) ، موظف به اداى نماز ، با رعايت حدود و شرايط آن بود .

و أقم الصلوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 1،5،8

1 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، موظف بودند كه با اهل كتاب ، جز باانتخاب بهترين روش ، مجادله نكنند .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن

5 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، وظيفه ندارند كه با ظالمان

اهل كتاب ، به جدال أحسن بپردازند .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن إلاّ الذين ظلموا منهم

8 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، در مجادله با اهل كتاب ، موظف اند كه به صراحت ، اعتقادات توحيدى خود را مطرح كنند .

قولوا ءامنّا بالذى أُنزل إلينا و أُنزل إليكم و إل_هنا و إل_هكم وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 5،10

5 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه منشأ تحقق معجزات را ، براى مشركان ، تبيين كند .

لولا أنزل عليه ءاي_ت . .. قل إنّما الأي_ت عند اللّه

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه حيطه كارى نبوت اش را ، براى مشركان ، تبيين كند .

و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت . .. قل إنّما الأي_ت عند اللّه و إنّما أنا نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 52 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه كفايت گواهى خداوند را ميان او و معجزه خواهان كافر ابلاغ كند .

قل كفى باللّه بينى و بينكم شهيدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 63 - 9

9 - پيامبر ( ص ) ، موظف به حمد و ستايش خداوند بود .

قل الحمد للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 38 - 2

2 - انفاق بر خويشاوندان و مساكين و در راه ماندگان ، لازم است .

فأَت ذا القربى حقّه و

المسكين و ابن السبيل

مخاطب آيه، اگر چه پيامبر(ص) است، اما پيروان آن حضرت، به تبع او، مشمول حكم آيه هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 42 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) مأمور به تشويق مردم براى سير و سفر در زمين ، جهت مطالعه در سرگذشت پيشينيان

قل سيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبل

2 - پيامبر ( ص ) مأمور ابلاغِ پيام خداوند به مشركان مكه

قل سيروا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 43 - 1

1 - خداوند ، فراخوان پيامبر ( ص ) به رويكرد تمام عيار به اسلام

فأقم وجهك للدين القيّم

{ال} در {الدين} ممكن است عهد و مراد از آن اسلام باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 1،7

1 - پيامبر ( ص ) به صبر در برابر تبليغات سوء كافران ، موظف بود .

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

متعلق صبر، محذوف است كه به قرينه {و لئن جئتهم بأية ليقولنّ الذين كفروا. ..} مى تواند بر خوردهاى ايذايى و تبليغاتى سوء كافران باشد.

7 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را براى حفظ اقتدار روحى خويش و راه ندادن هيچ گونه اضطرابى به خود ، در برابر تبليغات كافران ، فرمان داده است .

إن أنتم إلاّ مبطلون. .. فاصبر... و لايستخفّنّك الذين لايوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 23 - 2

2 - توصيه خداوند ، به پيامبر ( ص )

براى اجتناب از حزن و اندوه در قبال كفركافران

و من كفر فلايحزنك كفره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 3 - 8

8 - پيامبر ( ص ) ، از جانب خداوند ، مأمور به انذار مردم بود .

هو الحقّ من ربّك لتنذر قومًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 11 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ابلاغ پيام الهى به مردم و پاسخگويى به شبهه هاى مطرح شده است .

قل يتوفّيكم ملك الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 29 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخگويى به كافران و تبيين نادرستى انتظارات نابه جاى آنان بود .

و يقولون متى ه_ذا الفتح . .. قل يوم الفتح لاينفع الذين كفروا إيم_نهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 30 - 1

1 - خداوند ، به پيامبر ( ص ) فرمان داد تا از كافرانى كه بر كفر ورزيدن مصمم بودند ، اعراض كند .

فأعرض عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 1 - 1،4

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به رعايت تقواى الهى بود .

ي_أيّها النبىّ اتّق اللّه

4 - پيامبر ( ص ) به تبعيت نكردن از كافران و منافقان ، موظف بود .

ي_أيّها النبىّ . .. و لاتطع الك_فرين و المن_فقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 -

2 - 1،5

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود از تعاليمى كه از ناحيه خداوند بر او وحى مى شد ، تبعيت كند .

و اتّبع ما يوحى إليك من ربّك

5 - پيامبر ( ص ) موظف بود تا جهت گيرى هاى رسالى خويش را بر اساس تعاليم وحى قرار دهد .

ي_أيّها النبىّ . .. و لاتطع الك_فرين ... و اتّبع ما يوحى إليك من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 3 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، بر توكل و اعتماد به خداوند ، موظف بود .

و توكّل على اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 7 - 1،7،8

1 - به يادآوردن پيمان گرفتن هاى سخت خداوند از پيامبران پيشين و از خود پيامبراسلام ( ص ) ، از جمله فرمان هاى خداوند به پيامبراكرم ( ص )

و إذا أخذنا من النبيّن ميث_قهم و منك

{إذ} مفعول فعل مقدر {اُذكر} است. بنابراين، استفاده مى شود كه پيامبر(ص) بايد يادآور نكات و يا نكته اى كه در آيه آمده، باشد.

7 - ذكر نمونه مشابه در پيمان گرفتن از انبياى پيشين ، براى پيامبر ( ص ) ، به منظور ترغيب آن حضرت ، به انجام رسالت خويش بود .

و إذا أخذنا من النبيّن ميث_قهم و منك و من نوح. .. و أخذنا منهم ميث_قًا غليظًا

8 - پيامبران ، وظيفه دار عمل به تعهّدات الهى خويش و مسؤول در مقابل آن تعهّدات هستند .

و إذا أخذنا من النبيّن . .. و أخذنا منهم ميث_قًا غليظًا

تكرار {أخذنا منهم

ميثاقاً} با تأكيد {غليظاً} نشان دهنده اين نكته است كه پيمان خداوند، بسيار سخت است و آنان، در برابر آن پيمان، مسؤوليت دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 1،2

1 - پيامبراكرم ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام خداوند به مردم

قل لن ينفعكم الفرار

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه عقيده منافقان مدينه را درباره حفظ جان از خطر مرگ ، تصحيح كند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. قل لن ينفعكم الفرار إن فررتم ...و إذًا لاتمتّعون إلاّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 17 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام خداوند به مردم بود .

قل

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه با تبيين قلمرو نفوذ خواست خدا درباره زندگى و مرگ ، عقيده نادرست منافقان درباره مرگ را تصحيح كند .

قل من ذا الذى يعصمكم من اللّه إن أراد بكم سوءًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 5

5 - پيامبر ( ص ) طبق فرمان خداوند ، موظف بود كه در صورت انتخاب طلاق از سوى همسران اش ، به آنها متاعى پرداخت كرده و با رويى خوش آنان را طلاق دهد .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا . .. أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحًا جميلاً

{سراح} در لغت، به معناى {رها كردن} است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 29 - 1

1 -

پيامبر ( ص ) ، مأمور بود كه به همسران خود بگويد در صورتى كه آنان ، خداخواهى و آخرت طلبى را پيشه كنند ، خداوند آنان را پاداشى عظيم خواهد داد .

قل لأزوجك . .. و إن كنتنّ تردن اللّه و رسوله و الدار الأخرة فإنّ اللّه أعدّ للمح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 14

14 - شايسته است كه پيامبر ( ص ) ، تنها از خداوند بترسد .

و اللّه أحقّ أن تخشيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 45 - 3،4

3 - نقش و مسؤوليت پيامبر ( ص ) بشارت دادن و هشدار دادن به مردم است .

أرسلنك . .. مبشّرًا و نذيرًا

4 - به وجود آوردن خوف و رجا ، در دل مردمان ، از جمله مسؤوليت هاى پيامبراكرم ( ص ) بود .

أرسلنك . .. مبشّرًا و نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 46 - 1،2

1 - دعوت مردم به خداوند ، از جمله مسؤوليت هاى پيامبر ( ص ) بود .

ي_أيّها النبىّ إنّا أرسلن_ك . .. و داعيًا إلى اللّه

2 - دعوت پيامبر ( ص ) از مردم براى حركت در راه خداوند ، به اذن و فرمان خدا است .

و داعيًا إلى اللّه بإذنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 47 - 1

1 - پيامبر ( ص ) موظف بود كه مؤمنان را بشارت دهد به اين كه آنها از فضل بزرگ خدا

، برخوردار خواهند بود .

و بشّر المؤمنين بأنّ لهم من اللّه فضلاً كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 1،2،3،6،7،8،10

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به خوددارى از اطاعت از كافران و منافقان بود .

و لاتطع الك_فرين و المن_فقين

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه به آزار و اذيت هاى كافران و منافقان ، اعتنايى نكند .

و دَعْ أذيهم

3 - پيامبر ( ص ) ، وظيفه داشت كه از مقابله به مثل و درگيرى با منافقان و كافران بپرهيزد .

و دَعْ أذيهم

احتمال دارد كه {دَعْ} به معناى {بى اعتنايى} باشد و احتمال دارد كه به معناى {درگير نشدن و مقابله نكردن} باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

6 - پيامبر ( ص ) در انجام رسالت الهى خويش ، نبايد به سخنان و موضع گيرى هاى كافران و منافقان اعتنا كند .

ي_أيّها النبىّ إنّا أرسلن_ك ش_هدًا و مبشّرًا . .. و لاتطع الك_فرين و المن_فقين

7 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ترك اذيت و آزار منافقان و كافران بود . *

و دَعْ أذيهم

برداشت بالا، بنابراين اساس است كه اضافه {أذى} به {هم} اضافه مصدر به فاعل اش باشد.

8 - پيامبر ( ص ) در برابر آزار و اذيت منافقان و كافران ، بايد به خدا توكل كند .

و دَعْ أذيهم و توكّل على اللّه

10 - پيامبر ( ص ) ، وظيفه داشت تا در انجام دادن رسالت خويش بر خداوند توكل كند .

ي_أيّها النبىّ إنّا أرسلن_ك . .. و توكّل على اللّه

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 7

7 - پيامبر ( ص ) نيز موظف بود كه مهر همسران خود را بپردازد .

أزوجك الّ_تى ءاتيت أجورهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 1،2،4

1 - بر پيامبر ( ص ) روا و جايز نيست كه غير از موارد تعيين شده ، همسرى انتخاب كند .

لايحلّ لك النساء من بعد

{بعد} ضد {قبل} است (مفردات راغب) و در آيه، معناى {غير} مى دهد. مضاف اليه آن به قرينه معلوم بودن، محذوف است. معناى عبارت چنين است: {غير از زن هايى كه گفته شد، زنان ديگرى براى تو حلال نيست}.

2 - پيامبر ( ص ) مجاز نبود كه همسران خود را طلاق داده و ديگرانى را جايگزين آنان كند .

لايحلّ لك . .. و لا أن تبدّل بهنّ من أزوج

4 - پيامبر ( ص ) مجاز نبود بر اساس سنّت جاهلى ، زنان خود را با همسران ديگران تعويض كند .

لايحلّ لك النساء . .. و لا أن تبدّل بهنّ من أزوج

احتمال دارد كه مراد از {تبديل همسران}، طلاق آنها و ازدواج با ديگران باشد و احتمال دارد كه اشاره به سنّت جاهلى باشد كه مردان، همسران خود را تعويض مى كرده اند. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 10

10 - مؤمنان ، وظيفه قطعى دارند كه به پيامبر ( ص ) سلام كنند .

سلّموا تسليمًا

{تسليم} مفعول مطلق تأكيدى است و دلالت مى كند كه سلام بر پيامبر(ص) حتماً بايد

انجام بگيرد. در اين كه {مراد از {سلام} در آيه چيست؟} دو احتمال هست: يكى، همان سلام اصطلاحى است و ديگرى، به معناى تسليم بودن است. برداشت بالا بنابر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف است به همسران و دختران خود و همسران مؤمنان ، آموزش دهد كه خود را بپوشانند .

ي_أيّها النبىّ قل لأزوجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

{يدنين} از ريشه {دنا} به معناى {قرب و نزديكى} است. {جلاييب} جمع {جلباب} به معناى پيراهن و يا روسرى است (مفردات راغب). متعدى شدن {يدنين} به {على} چه بسا، متضمن معناى فروانداختن و به گونه اى از بالا به سمت پايين انداختن و پوشاندن باشد.

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام هاى خداوند است .

ي_أيّها النبىّ قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 63 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار ابلاغ پيام خداوند به مردم است .

يسئلك . .. قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 11 - 1

1 - پيامبر ( ص ) مأمور توجه دادن كافران و مشركان بر آفرينش انسان و جهان و ترغيب آنان به تأمل و تفكر درباره آنها

فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا أم من خلقنا

استفتا و پرسش در آيه شريفه، براى ترغيب به تفكر و تأمل است; نه براى پرسش و استفتاى حقيقى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 -

زمر - 39 - 39 - 2

2 - هشدار و تهديد ، از وظايف پيامبراسلام ( ص ) در برخورد با كافران لجوج و حق ناپذير

قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 16

16 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به اعلان و ابراز باور ها و عقايد مشترك خود با اهل كتاب

قل ءامنت بما أنزل اللّه من كت_ب

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مخاطب پيامبر(ص) اهل كتاب باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 12

12 - پيامبر ( ص ) ، هدايت كننده انسان ها به صراط مستقيم

و إنّك لتهدى إلى صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 44 - 6

6 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) و امت آن حضرت در برابر نعمت نزول قرآن *

و سوف تسئلون

برداشت بالا بدين احتمال است كه مراد از {قوم} امت پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ترك مناظره و منازعه با مشركان لجوج مكه و دعوت ايشان به مسالمت اجتماعى با مسلمانان

فاصفح عنهم و قل سل_م

با توجه به مفهوم {سلام} كه به معناى مسالمت است، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 59 - 2

2_ پيامبر ( ص ) ، مأمور به برگزيدن شيوه

صبر و انتظار در برابر كافران ، در پى اتمام حجت بر ايشان *

فإنّما يسّرن_ه . .. فارتقب

با توجه به شرايط دشوار پيامبر(ص) در مكه، چه بسا تعبير {فارتقب} بيانگر لزوم صبر و انتظار تا لحظه تغيير شرايط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 - 8

8 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به پيروى نكردن از هوس ها و خواسته هاى افراد بى دانش و ناآگاه

و لاتتّبع أهواء الذين لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 13

13- پيامبر ( ص ) ، مأمور به ترك مناظره و محاجه با كافران ، پس از اتمام حجت بر ايشان *

قل إن افتريته فلا تملكون . .. كفى به شهيدًا بينى و بينكم

برداشت ياد شده براساس اين احتمال است كه تعبير {كفى به شهيدًا} به معناى ترك محاجه باشد; يعنى، پس از اتمام حجت، كار داورى درباره كافران را به خدا واگذار.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 12

12- مسؤوليت اصلى پيامبراكرم ( ص ) ، انذار مردم با بيانى واضح و روشن

و ما أنا إلاّ نذير مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 1

1- پيامبراكرم ( ص ) ، مأمور به استقامت و پايدارى همچون رسولان اولواالعزم

فاصبر كما صبر أولوا العزم من الرسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 55 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ،

موظف به ادامه دادن تذكر و هشدار ، در عين اصرار نورزيدن بر هدايت حق ستيزان

فتولّ عنهم . .. و ذكّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 19

19 - پيامبر ( ص ) ، موظّف به پذيرش بيعت متعهدان به شرايط ايمان ، با وجود پيشينه ناشايست آنان

ي_أيّها النبىّ إذا جاءك . .. فبايعهنّ و استغفر لهنّ اللّه

از سياق آيه و شرايط تاريخ نزول آن، استفاده مى شود كه برخى از زنان بيعت كننده، خطاهايى در گذشته داشته اند كه چه بسا پذيرش بيعت آنان دشوار مى نموده است; ولى خداوند به پيامبر(ص) فرمان داده تا بيعت ايشان را بپذيرد و براى آنان طلب آمرزش كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 1

1 - نظارت بر حسن اجراى حدود الهى ، از وظايف پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى

ي_أيّها النبىّ إذا طلّقتم النساء . .. تلك حدود اللّه

مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر(ص) در آغازِ سوره و آيات مربوط به احكام طلاق و حدود الهى _ با آن كه اين احكام و حدود مربوط به همه مسلمانان است _ مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار هدايت مردم به سوى نور و خارج كردن آنان از ظلمت ها ( گمراهى ها ) در پرتو تعاليم قرآن كريم

ليخرج الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت من الظلم_ت إلى النور

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، در نيمه دوم بعثت و به هنگام استقرار نظام اسلامى در مدينه ، مأمور سختگيرى و برخورد بدون مسامحه و گذشت با كافران و منافقان

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه نزول اين دسته از آيات، در دورانى بوده است كه نيمى از بعثت رسول خدا(ص) سپرى شده و نظام اجتماعى اسلام در مدينه تشكيل يافته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 24 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور توجه دادن مردم به مبدأ پيدايش انسان ها و تكثير نسل او

قل هو الذى ذرأكم فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 26 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام بى اطلاعى خويش از زمان فرا رسيدن قيامت

قل إنّما العلم عند اللّه

پاسخ پيامبر(ص) (علم به زمان برپايى قيامت تنها در انحصار خداوند است)، مى رساند كه خود آن حضرت نيز از آن آگاهى نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 52 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، موظّف به تسبيح خدا و اعلام مبرّا بودن او از هر عيب و نقص

فسبّح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام مواضع گروه هاى جنى در برابر

قرآن و رهنمود هاى آن

قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 21 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بيان قلمرو رسالت خويش به مردمان

قل إنّى لا أملك لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 22 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام مصونيت نداشتن خويش در برابر عذاب الهى در صورت نافرمانى

قل إنّى لن يجيرنى من اللّه أحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بيان وظيفه و قلمرو رسالت خويش براى مردم

قل . .. إلاّ بل_غًا من اللّه و رس_ل_ته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 25 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ صريح آگاه نبودن خويش ، از زمان تحقق وعده هاى خداوند به مردم

قل إن أدرى أقريب ما توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 21 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور موعظه و زنده نگه داشتن ياد قيامت در خاطره ها و توجّه دادن انسان ها ، به قدرت خداوند

فذكّر

{ذِكْر}، حالتى است در نفس انسان كه او را بر محافظت از معارفى كه فرا گرفته، توانا مى سازد. اين كلمه با {حفظ} به يك معنا است; جز اين كه اصل فراگيرى {حفظ} و در خاطر حاضر داشتن، {ذكر} خوانده مى شود (مفردات راغب); بنابراين {ذكّر}; يعنى، متوجّه ساز و

به ذهن آنان بيفكن. اين واژه _ چنانچه در قاموس آمده است _ در معناى موعظه كردن نيز به كار مى رود.

3 - توجّه دادن مردم به نشانه هاى قدرت خداوند در پديده هاى جهان ، از وظايف پيامبر ( ص )

أفلاينظرون . .. فذكّر

آيات پيشين _ كه درباره قيامت و نيز نشانه هاى قدرت خداوند در جهان است _ مى رساند كه مراد از {فذكّر}، لزوم تذكر دادن به همان امور است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 16

16 - تلاوتِ قرآن بر مردم ، رسالتى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

توصيف پيامبر(ص) به تلاوت كننده قرآن _ پس از تطبيق عنوان {رسول} بر آن حضرت _ بيانگر آن است كه تلاوت قرآن، بخشى از رسالت او است.

مسؤوليت وابستگان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 34 - 6

6 - وابستگان به خانه وحى ، داراى مسؤوليتى خاص درباره وحى اند .

و اذكرن ما يتلى فى بيوتكنّ من ءاي_ت اللّه

مسؤوليت همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 32 - 2،3،5،6

2 - همسران پيامبر ، از سخن گفتن طنّازانه و با صداى جذّاب ، منع شده اند .

فلاتخضعن بالقول

3 - همسران پيامبر ، موظف بودند از هرگونه رفتار تحريك آميز جنسى ، خوددارى كنند .

فلاتخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض

فلسفه نهى از طنّازانه سخن گفتن، طمعورزى نامحرمان ذكر شده است. از چنين حكمتى، استفاده مى شود كه رفتار تحريك

آميز جنسى، از سوى آنان ممنوع بود.

5 - همسان نبودن همسران پيامبر با ساير زنان ، دليل لزوم رعايت دستورهايى ويژه از سوى آنان بود .

لستنّ كأحد من النساء . .. فلاتخضعن بالقول ... و قلن قولاً معروفًا

6 - توجه دادن زنان پيامبر ، به موقعيت و جايگاه شان برانگيزاننده آنان به انجام دادن تكليف هاى واگذار شده است .

ي_نساء النبىّ لستنّ كأحد من النساء إن اتّقيتنّ فلاتخضعن بالقول

خطاب مستقيم {يا نساء النبىّ} مى تواند گوياى اين نكته باشد كه آنان، با توجه به جايگاه خود، دستورالعمل هاى مربوط شان را به خوبى انجام مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 27،37

27 - همسران پيامبر ، موظف به حفظ حجاب و پوشش مناسب و نگهدارى خود از نگاه نامحرمان بودند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب

37 - لزوم حفظ حجاب بر همسران پيامبر

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب

مسيحيان و حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 9

9 - يهود و نصارا نيز همانند مشركان ، خواهان سخن گفتن خدا با آنان درباره راستى و درستى رسالت پيامبران بودند .

كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم

در آيه 113 مشركان با تعبير {الذين لايعلمون} در قبال يهود و نصارا مطرح شده اند و در آيه مورد بحث مشركان با همان تعبير در قبال {الذين من قبلهم} قرار گرفته اند. از اين مقايسه معلوم مى شود: مقصود از {الذين من قبلهم} يهود و نصارا است.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 1

1 _ ايمان مسيحيان به خدا و اعترافشان به حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) موجب برخوردارى آنان از بهشت جاودان

فاثبهم اللّه بما قالوا جنت

مسيحيان و صفات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 30

30- آشنايى ديرين يهوديان و مسيحيان ، با اوصاف و ويژگى هاى پيامبراسلام و اصحاب آن حضرت

ذلك مثلهم فى التورية و مثلهم فى الإنجيل كزرع

مسيحيان و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 9،10

9 - تلاش يهود و نصارا در باز گرداندن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از كعبه به قبله خويش

و ما أنت بتابع قبلتهم . .. و لئن اتبعت اهواءهم

تأكيد جمله {و لئن اتبعت . .. إنك لمن الظالمين} با لام قسم (لئن) حرف تأكيد (إن) و لام تأكيد در (لمن) بيانگر آن است كه: اهل كتاب براى گرايش دادن پيامبر(ص) و مؤمنان به قبله خويش، تلاشى پى گير داشته و زمينه هاى آن را ايجاد كرده بودند. از مصداقهاى {أهواءهم} به قرينه جمله هاى پيشين، تبعيت از قبله اهل كتاب است.

10 - يهود و نصارا در صدد گرايش دادن پيامبر ( ص ) و مؤمنان به پيروى از احكام و قوانين دينى خويش

و لئن اتبعت اهواءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 7

7 _ محو نشانه هاى پيامبر ( ص ) در انجيل و به فراموشى سپردن آن توسط نصارا *

و من الذين

قالوا إنّا نصرى اخذنا فنسوا حظاً

به احتمال اينكه مراد از {فنسوا حظاً مما ذكروا}، به قرينه مقام، نشانه هاى پيامبر(ص) در انجيل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 2

2 _ اهل كتاب ( يهود و نصارا ) در انتظار بعثت پيامبر ( ص ) *

ياهل الكتب قد جاءكم رسولنا

كلمه {قد} مى تواند بيانگر انتظار حصول فعلى باشد كه بر سر آن آمده است. نظير {قد قامت الصلوة}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 18

18 _ وجود كشيشان و راهبان منتظر بعثت حضرت محمد ( ص ) در ميان مسيحيان ، موجب محبت آنان ، به مسلمانان

و لتجدن اقربهم مودة للذين ءامنوا . .. ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً و انهم لايست

از امام صادق(ع) روايت شده كه پس از خواندن آيه فوق فرمود: أولئك كانوا قوماً بين عيسى(ع) و محمد(ص) ينتظرون مجيىء محمد(ص).

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 335، ح 162; نورالثقلين، ج 1، ص 662، ح 317.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 7

7 _ ايمان مسيحيان به پيامبر ( ص ) و تأثر شديد آنان به هنگام شنيدن قرآن ، نشانه تواضع آنان در برابر حق

و انهم لايستكبرون. و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ... مما عرفوا من الحق

جمله {و اذا سمعوا . ..} كه حكايت از اعتراف آنان به حقانيت قرآن و پيامبر(ص) دارد مى تواند به عنوان دليل و شاهدى بر جمله {انهم لايستكبرون} باشد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 4

4 _ مسيحيان مؤمن به قرآن و پيامبر ( ص ) آرزومند همراهى با صالحان در بهشت

و نطمع ان يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفعول حذف شده از {يدخلنا} به قرينه مقام و نيز آيه بعد {الجنة} باشد يعنى {نطمع ان يدخلنا الجنة مع القوم الصالحين}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 10

10 _ ايمان به رسول اكرم ( ص ) و پيروى از او وظيفه اى الهى بر عهده يهود و نصارا و ثبت شده در تورات و انجيل

الذين يتبعون الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

مشاوره با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 2

2 - حضور در كنار پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى براى امور مهم اجتماعى و مشاوره و كنكاش پيرامون يك مسأله عمومى ، از اوصاف مؤمنان راستين

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبو

{أمر جامع} به مسأله اى گفته مى شود كه در خور اين باشد كه مردم به خاطر آن اجتماع كنند و به مشاوره و فراگيرى و حل و فصل آن بپردازند. كلمه {مع} نيز افاده كننده معناى مشاركت است.

مشاهدات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 11 - 4

4 - وحى و مشاهدات پيامبر ( ص ) ، مورد تصديق قلبى آن حضرت

ما كذب

الفؤاد مارأى

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {مارأى} اشاره به وحى و معارف ديگرى نيز باشد كه آيات پيشين، از آن حكايت مى كند.

مشركان صدر اسلام و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 6

6 _ انكار رسالت حضرت محمد ( ص ) و آسمانى بودن قرآن ، از ناحيه شرك پيشگان عصر بعثت

قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 10

10 _ سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر انكار الهى بودن قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، على رغم آشنايى كامل آنان با شخصيت پيش از بعثت آن حضرت

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم . .. فقد لبثت فيكم عمراً من قبله أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 17 - 7

7 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، قرآن را ساخته ذهن پيامبر ( ص ) دانسته و آن حضرت را فردى مفترى ( كسى كه بر خدا دروغ مى بندد ) مى خواندند .

قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا أو بدّله . .. قل ... فمن أظلم ممن ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 1

1 _ { ساختگى بودن } از برچسب هاى شرك پيشگان عصر بعثت به قرآن و در راستاى مبارزه آنان با پيامبر اكرم ( ص ) بود .

و ما كان هذا القرءان

أن يفترى . .. أم يقولون افتريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 4

4 _ مشركان ، در برخورد با سخنان پيامبر ( ص ) داراى موضعى لجوجانه بودند .

أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 43 - 1،4

1 _ برخى از مشركان با اينكه از نزديك ، ناظر اعمال و رفتار پيامبر اكرم ( ص ) بودند ، از تبعيت او سر باز زده ، تكذيبش مى كردند .

و منهم من ينظر إليك . .. و لو كانوا لا يبصرون

4 _ مشركان با پيامبر اكرم ( ص ) برخوردى لجوجانه داشتند .

أفأنت تهدى العمى و لو كانوا لا يبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 1

1_ مشركان عصر بعثت ، به منظور مخفى ماندن سخنانشان از خداوند ، سر به گريبان فرو مى بردند و با نجوا ، توطئه هاى طرح شده عليه پيامبر را مبادله مى كردند .

ألا إنّهم يثنون صدورهم ليستخفوا منه

از معانى {ثَنْى} (مصدر يثنون) تاكردن و خم نمودن است. {إستخفاء} به معناى مخفى ساختن خويش است و ضمير در {منه} به {الله} باز مى گردد. چون غرض مشركان از خم كردن سينه ها (سر در گريبان كردن) پنهان ساختن خويش از خدا بوده است، معلوم مى شود در آن حال عليه پيامبر سخن مى گفتند و توطئه هاى خويش را مبادله مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود -

11 - 15 - 8

8_ مشركان عصر بعثت به خاطر دنيا طلبى و تجمل گرايى ، قرآن را نپذيرفته و آن را ساخته دست پيامبر ( ص ) قلمداد مى كردند .

أم يقولون افتري_ه . .. من كان يريد الحي_وة الدنيا و زينتها

بيان پيامدهاى دنياخواهى و تجمل گرايى، پس از دعوت به توحيد و اقامه برهانى روشن براى آن، اشاره به ريشه هاى اصرار مشركان به كفرورزى دارد; يعنى، اينكه مشركان با وجود دليلى روشن بر حقانيت قرآن، حقايق مطرح شده در آن را نمى پذيرند به دليل دنياخواهى آنان است.

مشركان مكه و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 3،4

3_ مشركان مكه در عصر بعثت ، داراى جلسات مخفى براى توطئه چينى عليه اسلام و پيامبر ( ص )

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم مايسرّون ومايعلنون

{إستغشى ثيابه} يعنى با جامه هايش خود را مخفى ساخت تا ديده نشود(لسان العرب) {حين} متعلق به {يعلم} است و لذا جمله {ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم . ..} مى رساند كه مشركان در همان هنگامى كه خود را مخفى و مستور مى كردند مسايلى را مطرح مى كردند برخى از آنها را پنهان مى داشتند (ما يسرّون) و برخى را آشكار مى نمودند (و ما يعلنون) اين معنا گوياى آن است كه مراد از {يستغشون ثيابهم ...} اين است كه مشركان براى توطئه عليه پيامبر جلسات مخفى تشكيل مى دادند نه مجرد پنهان ساختن خويش.

4_ مشركان مكه ، داراى مواضع علنى و آشكار عليه پيامبر ( ص ) و توطئه هاى سرّى و محرمانه عليه آن حضرت

ألا حين

يستغشون ثيابهم يعلم ما يسرّون و ما يعلنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 5

5- سرسختى و لجاجت مشركان مكه در برابر پيامبر ( ص ) و تعاليم بر حق او

لن نؤمن لك حتى . .. تسقط السّماء كما زعمت علينا كسفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 11

11 - مشركان ، براى پيامبر ( ص ) در تحقق معجزه ، نقشى چشمگير قائل بودند .

و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت . .. قل إنّما الأي_ت عند اللّه و إنّما أنا نذير

مشركان، اگرچه در معجزه خواهى خود، منشأ معجزه را ذكر كرده اند، اما پاسخى كه خداوند مى دهد (قل . .. إنّما أنا نذير...) حاكى است كه آنان، براى پيامبر(ص) نقش اساسى قائل بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 2

2 - مشركان مكه ، با نبوت پيامبر ( ص ) و پيام توحيدى آن حضرت در ستيز بودند ، نه منكر وجود آفريدگار عزيز و داناى جهان .

و لئن سألتهم . .. ليقولنّ خلقهنّ العزيز العليم

با توجه به آيات پيشين _ كه نوعى خطاب و عتاب نسبت به منكران پيامبر(ص) دارد _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 5

5 - بهانه جويى هاى پياپى و گوناگون مشركان مكه ، در برابر پيامبر ( ص ) و قرآن

قالوا ه_ذا سحر . .. و قالوا لولا نزّل

ه_ذا القرءان

از اين كه مشركان مكه گاهى قرآن را به سحر متهم مى كردند و گاهى فقر و تنگدستى پيامبر(ص) را بهانه قرار مى دادند، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 1

1- مشركان براى پذيرش درستى معاد ، زنده شدن نياكانشان را از پيامبر ( ص ) خواستار شدند .

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

مشركان و حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 1،2،6،9

1 - مشركان ، خواهان گفتگوى مستقيم خداوند با آنان درباره حقانيت رسالت پيامبر ( ص )

و قال الذين لايعلمون لولا يكلمنا اللّه

آيه بعد (انا ارسلنا بالحق . ..) دلالت بر آن دارد كه پيشنهاد اعتراض آميز مشركان (لولا يكلمنا اللّه; چرا خدا با ما سخن نمى گويد) درباره حقانيت رسالت پيامبر(ص) است.

2 - مشركان ، براى پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) خواهان نشانه و معجزه اى بر حقانيت او بودند .

و قال الذين لايعلمون لولا . .. أو تأتينا ءاية

6 - مشركان ، آيات و نشانه هاى رسالت پيامبر را ناديده گرفته مدعى نبودن هيچگونه نشانه اى بر حقانيت او بودند .

و قال الذين لايعلمون لولا . .. أو تأتينا ءاية

9 - يهود و نصارا نيز همانند مشركان ، خواهان سخن گفتن خدا با آنان درباره راستى و درستى رسالت پيامبران بودند .

كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم

در آيه 113 مشركان با تعبير {الذين لايعلمون} در قبال يهود و نصارا مطرح شده اند و در آيه مورد بحث مشركان با همان تعبير در

قبال {الذين من قبلهم} قرار گرفته اند. از اين مقايسه معلوم مى شود: مقصود از {الذين من قبلهم} يهود و نصارا است.

مشركان و دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 170 - 4

4 - التزام به تبعيت از نياكان و آداب و سنن آنان ، پاسخ مشركان در برابر دعوت پيامبر به پيروى از احكام خدا

و إذا قيل لهم اتبعوا . .. قالوا بل نتبع ما ألفينا عليه ءاباءنا

{ألفاء} (مصدر ألفينا) به معناى يافتن است.

مشركان و عبادت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 4

4 - ازدحام كافران و مشركان در اطراف پيامبر ( ص ) ، براى مشاهده عبادت و نماز آن حضرت

كادوا يكونون عليه لبدًا

مفسران و اهل لغت، {لِبَد} را به ازدحام معنا كرده و درباره مرجع ضمير فاعلى {كادوا} و {يكونون} دو نظر ارائه داده اند. برخى آن را مشركان و كافران مكه و برخى ديگر آن را مؤمنان جن دانسته اند كه براى استماع قرآن كريم در اطراف پيامبر(ص) ازدحام مى كردند. برداشت ياد شده، مبتنى بر نظر نخست است.

مشركان و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 6،19

6 - مشركان ، آيات و نشانه هاى رسالت پيامبر را ناديده گرفته مدعى نبودن هيچگونه نشانه اى بر حقانيت او بودند .

و قال الذين لايعلمون لولا . .. أو تأتينا ءاية

19 - مشركان بر اثر جهل و لجاجت ، آيات قرآن را نشانه اى بر حقانيت پيامبر نمى شمردند .

قال

الذين لايعلمون لولا . .. تأتينا ءاية ... قد بيّنّا الأيت لقوم يوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 5

5 _ تلاش بى ثمر برخى از مشركان براى متقاعد كردن پيامبر ( ص ) ، در جهت تجويز ادامه بت پرستى به مدت يك سال

و لولا فضل اللّه . .. لهمت طائفة منهم ان يضلوك

برخى از مفسران با توجه به شأن نزول گفته اند مراد از {طائفة}، مشركانى بودند كه از پيامبر(ص) تقاضاى تجويز بت پرستى تا يك سال را داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 7

7 _ گواه طلبى مشركان از پيامبر(ص) در تأييد رسالت آن حضرت*

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه شهيد بينى و بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 1،8،9

1 _ برخى مشركان، على رغم گوش فرادادن به كلام پيامبر(ص)، از فهم آن عاجزند.

و منهم من يستمع اليك و جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرا

مرجع ضمير {منهم}، به قرينه آيات گذشته، مشركان است.

8 _ مشركان به هنگام حضور در نزد پيامبر(ص)، از سر لجاج و انكار به مجادله درباره قرآن و رسالت آن حضرت مى پرداختند.

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا

9 _ مشركانى كه صرفاً براى مجادله در محضر پيامبر(ص) حاضر مى شدند، در نهايت عناد و لجاجت قرار داشتند.

حتى إذا جاءوك يجدلونك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 33 - 14

14 _ عن أبى عبداللّه(ع)

فى قوله: {فإنهم لا يكذبكونك} قال: لا يستطيعون إبطال قولك.

امام صادق(ع) درباره سخن خداوند {فإنهم لا يكذبكونك} فرمود: مشركان، توانايى باطل كردن سخن تو (اى رسول ما) را ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 3،10

3 _ تبليغات و جوسازى مشركان براى تكذيب رسالت پيامبر(ص)

و قالوا لو لا نزل عليه ءاية من ربه

10 _ تبليغات مشركان عليه پيامبر(ص)، على رغم آگاهى به قدرت الهى و فلسفه نازل نشدن معجزات درخواستى

و قالوا لولا نزل عليه ءاية من ربه قل إن اللّه قادر . .. و لكن أكثرهم لايعلمون

اگر مشركان اعتقاد به قدرت خدا نداشتند، جمله {قل إن اللّه قادر} ادعايى محض بود. بر اين اساس آنان قدرت خداند را بر نزول هرگونه معجزه قبول داشتند. گذشته از اينكه اقليتى از آنان به تصريح آيه به علت عدم نزول معجزات مورد درخواست خود نيز آگاه بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 7،15

7 _ توقّعات نابجا و درخواستهاى غير اصولى مشركان از پيامبر(ص)

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك

نفى ملك بودن و . .. بيانگر وجود چنين توقّعاتى در بين مردم است.

15 _ توقّعات بيجاى مشركان از پيامبر(ص)، برخاسته از نادانى

قل لا أقول لكم عندى خزائن اللّه و . .. قل هل يستوى الأعمى و البصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 1

1 _ مشركان براى دور ساختن برخى مؤمنان از اطراف پيامبر(ص) آن حضرت را تحت فشار قرار مى دادند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 56 - 1

1 _ پرستش بتها و سازش در اصول اعتقادى، خواسته نابجاى مشركان صدر اسلام از پيامبر(ص)

قل لا أتبع أهواءكم قل إنى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 3

3 _ مشركان خواهان دريافت معجزه اى، جز آنچه پيامبر(ص) ارائه مى نمود، بودند.

و أقسموا بالله جهد أيمنهم لئن جاءتهم ءاية

بديهى است كه پيامبر(ص) قطعاً معجزاتى را به آنان نمايانده است و با اين وصف آنان از سر بهانه جويى معجزات ديگرى را طلب مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 6

6 _ مشركان مكه با وجود ايمان نياوردن به پيامبر(ص) با معجزات ارائه شده، مجدداً خواهان معجزات ديگرى از پيامبر(ص) بودند.

و أقسموا . .. لئن جاءتهم ءاية ... إذا جاءت لايؤمنون ... كما لم يؤمنوا به أول مرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 184 - 3

3 _ خداوند با يادآورى همنشينى پيامبر ( ص ) با مردم ، مشركان را به بطلان پندارشان ( مجنون بودن پيامبر ) رهنمون ساخت .

أو لم يتفكروا ما بصاحبهم من جنة

به كارگيرى كلمه {صاحب} و اضافه آن به ضمير (صاحبهم، يعنى همنشينشان) اشاره به حقيقتى دارد كه تفكر در آن كافى در بطلان ادعاى مشركان است. يعنى او همواره همنشين آنان بود و اگر اثرى از جنون در او وجود داشت، آشكار مى گشت.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 7

7 _ موضعگيرى خصمانه كافران و مشركان در قبال پيامبر ، على رغم اعتقادشان به خدا

و إذ قالوا اللّهم إن كان هذا هو الحق من عندك فأمطر علينا حجارة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 7،8،9

7 _ مشركان ، در راستاى مخالفت با قرآن ، به پيامبر ( ص ) پيشنهاد مى كردند : براى آنان به جاى قرآن ، كتاب ديگرى را _ كه موافق خواسته ها و تمايلاتشان باشد _ بخواند .

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا . .. قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا

8 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، قرآن را ساخته و پرداخته ذهن حضرت محمد ( ص ) مى پنداشتند .

قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا أو بدّله

9 _ تبديل و برگرداندن محتواى قرآن به موضوعاتى باب طبع _ با حفظ نظام و ساختار ظاهرى آن _ يكى ديگر از پيشنهاد هاى مشركان به پيامبر ( ص ) در راستاى مخالفت با قرآن

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا بينت قال الذين لا يرجون لقاءنا . .. أو بدّله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 41 - 4

4 _ پيامبر اكرم ( ص ) از اعمال و كردار مشركان و مشركان از اعمال و كردار پيامبر ( ص ) ، ناراحت و بيزار بودند .

أنتم بريئون مما أعمل و أنا برىء ممّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس -

10 - 48 - 4

4 _ مشركان ، با تمسخر و استهزا ، از پيامبر ( ص ) و مؤمنان خواستار تعيين زمان وقوع عذاب استيصال و تسريع در آن بودند .

و يقولون متى هذا الوعد إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 1

1 _ تبليغات سوء و سخنان نارواى مشركان عليه رسالت پيامبر ( ص ) ، به درجه اى بود كه باعث اندوه و رنجش خاطر مبارك آن حضرت مى شد .

و لا يحزنك قولهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 3

3 _ مشركان نسبت به پايدارى و انعطاف پذيرى پيامبر ( ص ) در طرد آيين شرك و دعوت به توحيد ، ترديد داشتند .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى

با توجه به اينكه روى سخن با مشركانى است كه از گرويدن به توحيد امتناع مى كردند، قهراً امتناع آنان يا به خاطر اين است كه هنوز ماهيت و حقيقت توحيد براى آنان روشن نشده بود و يا اينكه هنوز اميدوار بودند كه پيامبر (ص) دست از روش خود بردارد و به كيش آنان در آيد. برداشت فوق بنابر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 7

7_ { عن أبى جعفر ( ع ) قال : أخبرنى جابر بن عبدالله أن المشركين كانوا إذا مرّوا برسول الله ( ص ) حول البيت طأطأ أحدهم ظهره و رأسه ه_كذا و غطّى رأسه بثوبه لايراه رسول الله (

ص ) فأنزل الله عزوجل : { ألا إنّهم يثنون صدورهم ليستخفوا منه ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم ما يسرّون و ما يعلنون } ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: جابربن عبدالله به من خبر داد كه مشركان هرگاه در اطراف كعبه از كنار رسول خدا(ص) مى گذشتند، بعضى از آنان سر و پشت خود را خم مى كرد بدين گونه _ و جابر خود خم شد _ و سر خود را با جامه اش مى پوشانيد كه آن حضرت او را نبيند. پس خدا اين آيه را نازل كرد: {ألا إنّهم يثنون صدورهم ليستخفوا منه ألا حين يستغشون ثيابهم ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 1،7،8،9

1_ تكذيب پيامبر از سوى مشركان به خاطر مطرح كردن قيامت و نيز پيشنهاد هاى نابه جاى ايشان ، آن حضرت را در خطر ترك و عدم ابلاغ برخى از آيات قرار داده بود .

فلعلّك تارك بعض ما يوحى إليك و ضائق به صدرك أن يقولوا لولا أُنزل عليه كنز

روشن است كه خوف و شكى كه {لعلّ} دلالت بر آن مى كند به لحاظ متكلم (خداوند) نيست; بلكه حاكى از خوف و ترديد مخاطب (پيامبر) و يا موقعيت خاصى است كه هر انسانى احتمال ترك برخى از آيات را دور از انتظار نمى بيند. بنابراين {لعلك تارك ...} مى رساند كه پيامبر در شرايطى بود كه اين خوف و احتمال وجود داشت كه در ابلاغ برخى از آيات به ترديد بيفتد و مصلحت ببيند كه آنها را موقتاً ابلاغ نكند تا شرايط و جو پيشامده تغيير

كند. {أن يقولوا ...} به تقدير {لام} و {لا} ى نافيه (لأن لايقولوا...) بيانگر علت و ريشه پديد آمدن زمينه و شرايط آن خوف و احتمال است. تفريع {لعلّك تارك...} بر آيه هفتم مى رساند كه تكذيب قيامت نيز مى توانست در پديد آمدن آن شرايط مؤثر باشد.

7_ نازل شدن گنج و مال فراوان بر پيامبر ( ص ) ، از پيشنهاد ها و معجزه هاى درخواستى مشركان براى باور كردن حقانيت رسالت آن حضرت

أن يقولوا لولا أُنزل عليه كنز

8_ نزول فرشته اى همراه و همگام با پيامبر ( ص ) ، از پيشنهاد هاى مشركان براى اطمينان به حقانيت آن حضرت

أن يقولوا لولا . .. جاء معه ملك

9_ پيشنهاد هاى نابه جاى مشركان و معجزه هاى درخواستى آنان ، موجب دلتنگى و ناراحتى پيامبر ( ص ) مى شد .

و ضائق به صدرك أن يقولوا لولا أُنزل عليه كنز أو جاء معه ملك

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه: ضمير در {به} به {أن يقولوا . ..} برگردد و به تعبيرى ديگر {أن يقولوا ...} بدل براى ضمير در {به} باشد; يعنى: و ضائق صدرك بأن يقولوا ....

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 4

4- پيامبر ( ص ) در نيمه نخست رسالت ( دوران مكه ) مورد تمسخر مشركان و مواجه با مخالفت ها و آزار شديد روحى آنان بود .

و أعرض عن المشركين. إنا كفين_ك المستهزءين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 5

5- مؤمنان از برخورد هاى ناروا و غير منطقى

مشركان با پيامبر ( ص ) ، بسيار خشمگين بودند .

و قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن

در شأن نزول آيه آمده است: مؤمنان، وقتى مشاهده مى كردند كه پيامبر(ص) از جانب مشركان مورد آزار و اذيت قرار مى گيرد، از آن حضرت اجازه جهاد و برخورد مى خواستند كه اين آيه نازل شد (مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73 - 1،3

1- تلاش پيگير مشركان ، براى به انعطاف كشاندن پيامبر ( ص ) در بخشى از مواضع رسالتى خويش

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك

{فتن} در اصل به معناى داخل كردن طلا در آتش به منظور به دست آوردن خالصى آن است. اين واژه به معناى افتادن شخص در بلا و سختى استعمال شده است. بنابراين، معناى عبارت چنين مى شود: آنان نزديك بود تو را به وضعيتى مبتلا كنند تا از آنچه براى ات وحى مى شود تو را باز دارند.

3- روى آوردن مشركان به ترفند هاى فريبنده براى واداشتن پيامبر ( ص ) به اتخاذ روش هاى غير الهى

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مراد از {الذى أوحينا إليك} روشها و دستوراتى است كه پيامبر(ص) موظف بود طبق آنها عمل كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 3

3 - توبيخ مشركان از سوى خداوند ، به خاطر ناديده گرفتن دلايل حقانيت قرآن و پيامبر ( ص )

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

15 - سبأ - 34 - 53 - 2

2 - مشركان ، در دنيا به پيامبر ( ص ) كافر بودند ; ولى در قيامت به آن حضرت اظهار ايمان مى كنند .

و لو ترى إذ فزعوا . .. و قالوا ءامنّا به ... و قد كفروا به من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 3

3 - مشركان ، منكر رسالت پيامبراسلام ( ص )

و يقولون . .. لشاعر مجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 64 - 1

1 - درخواست تهديدآميز و آمرانه مشركان از پيامبراسلام ( ص ) به عبادت معبودهايى جز اللّه

قل أفغير اللّه تأمرونّى أعبد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 2

2 - صلح حديبيه ، كاهش دهنده كينه مشركان نسبت به پيامبر ( ص ) ، در زمينه هاى مورد اختلاف آنان ، قبل از هجرت و پس از آن *

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا . ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر

منظور از {ما تقدّم} و {ما تأخّر}، امور قبل از هجرت و پس از آن است.

مشركان و نماز محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 4

4 - ازدحام كافران و مشركان در اطراف پيامبر ( ص ) ، براى مشاهده عبادت و نماز آن حضرت

كادوا يكونون عليه لبدًا

مفسران و اهل لغت، {لِبَد} را به ازدحام معنا كرده و درباره مرجع ضمير فاعلى {كادوا} و

{يكونون} دو نظر ارائه داده اند. برخى آن را مشركان و كافران مكه و برخى ديگر آن را مؤمنان جن دانسته اند كه براى استماع قرآن كريم در اطراف پيامبر(ص) ازدحام مى كردند. برداشت ياد شده، مبتنى بر نظر نخست است.

مشكلات رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 88 - 3

3 - التجاى پيامبر ( ص ) به پروردگار خويش ، در مشكلات ابلاغ رسالت

و قيله ي_ربّ إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 1 - 2

2 - نزول وحى بر پيامبر ( ص ) ، به هنگام دل آزردگى و تألّمات روحى آن حضرت ، در راستاى رسالت

ي_أيّها المزّمّل

برداشت ياد شده از مجموع آنچه مفسران درباره شأن نزول اين آيات ذكر كرده اند، استفاده مى شود; مثلاً پيامبر(ص) به وقت دريافت اولين وحى، احساس ناراحتى كرده، به حضرت خديجه فرمود: مرا جامه اى بپوشان و يا آن حضرت به وقت شنيدن تهمت كهانت، جنون و سحر درباره خود، احساس ناراحتى كرده به استراحت پرداخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 24 - 3

3 - پيامبر ( ص ) در انجام رسالت خويش ، با مشكلات و مخالفت هايى روبه رو بود .

فاصبر لحكم ربّك

مطلب ياد شده، از فرمان به صبر، استفاده مى شود.

مشكلات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 13

13 _ اعراض پيامبر ( ص ) از توطئه گران ، دربردارنده پيامد ها

و مشكلاتى براى آن حضرت

فاعرض عنهم و توكّل على اللّه

امر به توكل پس از امر به اعراض، دلالت بر اين دارد كه رويگردانى از متخلفان و بى اعتنايى به آنان ممكن است مشكلاتى در پى داشته باشد كه توكل بر خداوند را ايجاب مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 84 - 13

13 _ مقطع زمانى جنگ احد تا بدر صغرا ، برهه اى دشوار براى پيامبر اكرم ( ص )

بيّت طائفة منهم . .. اذاعوا به ... فقاتل فى سبيل اللّه لا تكلّف الّا نفسك

با توجّه به مجموع آيات و شأن نزول.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 35 - 1

1 _ رويگردانى مردم از اسلام و تكذيب آن، امرى سنگين و ناگوار براى پيامبر(ص) بوده است.

بأيت اللّه يجحدون. و لقد كذبت رسل من قبلك ... و إن كان كبر عليك إعراضهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 9،15

9 _ عدم دستيابى پيامبر ( ص ) به منافع بسيار و بروز مشكلات و سختى ها در زندگانى وى ، نشانه آگاه نبودنش به غيب ها و امور نهانى است .

و لو كنت أعلم الغيب لاستكثرت من الخير

{استكثار} (مصدر استكثرت) هنگامى كه پس از آن {من} آورده شود، به معناى زياد برداشت كردن و فراوان به دست آوردن است. بنابراين {استكثرت من الخير}، يعنى منافع بسيارى را برداشت مى كردم و به دست مى آوردم.

15 _ زندگانى پيامبر ( ص ) ، مانند ديگر انسان ها ، آميخته

با رنج و سختى بود .

و ما مسنى السوء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 5

5_ شرايط مكه براى پيامبر ( ص ) و مسلمانان صدراسلام ، شرايطى دشوار و دين دارى امرى مشكل و نيازمند استقامت و پايدارى بوده است .

فاستقم كما أُمرت و من تاب معك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 11 - 4

4- پيامبراكرم ( ص ) نيز همچون ساير انبيا ، نيازمند تقويت روحيه و دلدارى در برابر مشكلات و ناملايمات برخاسته از تبليغ و رسالت الهى خويش

قالوا . .. إنك لمجنون ... و لقد أرسلنا من قبلك فى شيع الأولين. و ما يأتيهم من رس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 7

7- اذيت ، آزار و تجاوزات دشمنان دين ، بسيار شديد و تحمل آنها امرى دشوار براى پيامبر ( ص ) بود .

و اصبر و ما صبرك إلاّ بالله

از اينكه خداوند فرموده است: صبر تو اى پيامبر! تنها به توفيق الهى است، مطلب فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 5

5- پيامبر ( ص ) ، در انجام رسالت خويش ، با شديدترين و سنگين ترين ترفند ها و توطئه ها از سوى كافران و مشركان رو به رو شد .

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم

از اينكه شخصيت بزرگى چون پيامبر(ص) نزديك بود در برخى مواضع خويش، به سازش كشيده شود و نيز يادآورى

اين نكته كه اگر خدا به كمك او نمى آمد، چنين حادثه اى رخ مى نمود، حكايت از حقيقت ياد شده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 2 - 3

3- تلاش و جديت پيامبر ( ص ) براى ايفاى رسالت خويش ، تلاشى طاقت فرسا و سنگين بود .

ما أنزّلنا عليك القران لتشقى

{شقاوة} به معناى شدت و دشوارى است (قاموس المحيط) توصيه خداوند به پيامبر(ص) به سختى نكشيدن و خود را به زحمت نينداختن، نشان از تلاش طاقت فرساى پيامبر(ص) در جهت هدايت مردم دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 3 - 2

2 - تبعيت نكردن پيامبر ( ص ) از خواسته كافران و منافقان ، درپى دارنده مشكلاتى براى آن حضرت بود .

و لاتطع الك_فرين و المن_فقين . .. و توكّل على اللّه و كفى باللّه وكيلاً

فرمان به توكل، پس از فرمان به تبعيت نكردن از خواسته كافران و منافقان، احتمال دارد به خاطر پيامدها و مشكلاتى باشد كه در پى آن فرمان، به وجود مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 38 - 5

5 - پيامبراكرم ( ص ) در انجام دادن برخى از كار هاى مباح و روا ، در تنگنا بوده و شرايط مناسب اجتماعى براى او ، فراهم نبوده است .

ما كان على النبىّ من حرج فيما فرض اللّه له

صدور چنين حكمى، از جانب خداوند درباره پيامبر(ص) حكايت مى كند كه آن حضرت، در انجام دادن برخى از امور، مانند ازدواج با مطلَّقه

پسرخوانده اش، در شرايط سختى قرار داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 14

14 - هدايت كردن مشركان و كافران در صدر اسلام ( نيمه نخست رسالت ) ، عملى مشكل و نااميدانه بود .

و من يضلل اللّه فما له من هاد

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اين آيه در مكه نازل گرديده بود و در آن زمان مشركان دست از مواضع شرك آلود خود برنمى داشتند. ازاين رو آيه شريفه درصدد بيان اين حقيقت است كه ايمان آوردن آنان، بسيار مشكل و مأيوسانه است و پيامبر(ص) نبايد بيش از اين، غم آنها را بخورد و خود را به زحمت بياندازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، در نيمه نخست رسالت خود با انواع مشكلات و موانع روبه رو بود .

فاصبر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مكه نازل شده است و توصيه خداوند به صبر، بيانگر وجود مشكلات بسيار مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 2

2 - دلدارى خداوند به پيامبراكرم ( ص ) ، در مسير مبارزه با مشكلات رسالت

و كذلك ما أرسلنا من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 9

9 - تحمل تعصب هاى جاهلانه مشركان در حديبيه ، امرى دشوار براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

فأنزل اللّه سكينته على

رسوله و على المؤمنين

از نزول {آرامش} استفاده مى شود كه دستكم زمينه نگرانى و دشوارى براى مؤمنان وجود داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 6

6 - تحمّل آداب و رسوم دوران جاهليت ، بر پيامبر ( ص ) سنگين و دشوار بود .

وزرك

{وزر}، مطلق است و قابليت دارد كه بر مصاديقى گوناگون _ از جمله {سنت هاى سخت دوران جاهليت} _ تطبيق يابد. هم چنين مى تواند ناظر به تمام مصاديقى باشد كه به ذهن خطور مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 3 - 4

4 - مهجور ماندن پيامبر ( ص ) و رسالت هاى او در بين مردم ، تاب و توان را از آن حضرت ربوده بود .

الذى أنقض ظهرك

برداشت ياد شده، ناظر به اين احتمال است كه مراد از {وزر} (در آيه قبل)، نقطه مقابل رفعت ذكر (در آيه بعد) باشد.

مشكلات محمد(ص) در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 3

3- تسليت و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در شرايط سخت و دشوار مكه

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا

مشورت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 12،13،19

12 _ گذشت از خطاكاران ، و طلب آمرزش براى ايشان و مشورت در امور اجتماعى ، وظيفه پيامبر ( ص ) نسبت به مسلمانان

فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر

13 _ گذشت

از خطاى مردم و طلب آمرزش براى آنان و نيز مشورت با مسلمانان در مسائل اجتماعى ، نمودى از مهربانى و خُلق خوش پيامبر ( ص )

و لو كنت فظّا غليظ القلب . .. فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر

تفريع جمله {فاعف عنهم و . .. } بر جمله هاى پيشين، كه بيانگر خُلق خوش پيامبر (ص) است، در حقيقت اشاره به مصاديق و نمونه هايى از خوى نيكوى پيامبر (ص) دارد. گفتنى است كه امر به عفو و ... به معناى ادامه دادن آن است.

19 _ پيامبر ( ص ) پذيراى نقش مردم در تصميم گيرى هاى اجتماعى

و شاورهم فى الامر

مشيت خدا به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 7 - 11

11 - علم خداوند به آشكار و نهان ، توجيه كننده مشيت او درباره محو يا ابقاى معارف در ذهن پيامبر ( ص )

فلاتنسى . إلاّ ما شاء اللّه إنّه يعلم الجهر و ما يخفى

جمله {إنّه يعلم. ..}، تعليل براى {شاء اللّه} و بيانگر اين است كه اگر خداوند براى پيامبر(ص)، نسيان آيه اى را بخواهد و آن را از صفحه خاطر آن حضرت محو سازد; دليلى عالمانه داشته و بر پايه علم مطلق خود به هر نهان و آشكار، چنين اراده اى كرده است.

مصالح محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 86 - 6

6- گذشت و اغماض پيامبر ( ص ) از دشمنان و كافران ، به خير و صلاح آن حضرت و در راستاى تربيت و كمال اوست .

فاصفح

الصفح الجميل . إن ربّك هو الخلّ_ق العليم

جمله {إن ربك . ..} به منزله تعليل براى {فاصفح ...} است; يعنى، اى پيامبر! گذشت كن; زيرا پروردگار و مربى تو مى داند كه چه كارى به مصلحت و در جهت تربيت و رشد توست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 10 - 9،10

9 _ زندگى مرفه و كاخ نشينى ، دور از شأن پيامبر ( ص ) و برخلاف مصلحت او بود .

تبارك الذى إن شاء جعل لك خيرًا من ذلك جنّ_ت . .. و يجعل لك قصورًا

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه خداوند با آن كه فرمود: من قادر به اعطاى بوستان هاى آباد و كاخ هاى متعدد به پيامبر(ص) هستم در عين حال به آن حضرت اعطا نفرمود و اين مى رساند كه چنين كارى درخور شأن پيامبر(ص) _ آن گونه كه مشركان و كافران فكر مى كردند _ و يا به مصلحت آن حضرت نبود.

10 _ اعطاى گنج و ثروت فراوان به پيامبر ( ص ) ، بر خلاف حكمت الهى و مصلحت او بود .

أو يلقى إليه كنز أو تكون له جنّة . .. إن شاء جعل لك خيرًا من ذلك جنّ_ت ... و يجع

خداوند در آيه شريفه، به انتظار كافران از پيامبر(ص) مبنى بر داشتن باغ هاى پرثمر پاسخ گفت; ولى نسبت به داشتن گنج و ثروت فراوان پاسخ نفرمود. از اين نكته مى توان استفاده كرد كه داشتن گنج و ثروت بسيار بر خلاف حكمت الهى و مصلحت است و اين امر، چنان روشن است كه نياز به پاسخ

گويى ندارد.

مصلحت انديشى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 13

13 - اعمال اجتهاد و مصلحت انديشى در حل و فصل امور اجتماعى ، از اختيارات پيامبر ( ص ) و رهبران جامعه اسلامى است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع . .. فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم

مصونيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مصون از هر گونه كهانت و جنون ، در پرتو عنايت پروردگار خويش

فما أنت بنعمت ربّك بكاهن و لامجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 2 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مصون از هر گونه جنون و ديوانگى

ما أنت . .. بمجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 6 - 1

1 - گواهى خداوند به حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) و مصون بودن آن حضرت از هرگونه جنون

بأييّكم المفتون

در {بأييّكم المفتون} چند احتمال وجود دارد: الف) {مفتون} اسم مفعول و {باء} زايده باشد; يعنى، در آينده خواهيد ديد كدام يك از شما گرفتار جنون است. ب) {مفتون} مصدر و {باء} به معناى {فى} باشد; يعنى، خواهيد ديد در كدام يك از شما، جنون وجود دارد. ج) {باء} متعلق به محدوف و {مفتون} اسم مفعول باشد; يعنى، در آينده خواهيد ديد نام مجنون، شايسته كدام يك از شما است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19

- حاقه - 69 - 44 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، مصون و مبرّا از دروغ بستن به خداوند

و لو تقوّل علينا بعض الأقاويل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 13

13 - پيامبر ( ص ) ، از سهو و نسيان تعاليم الهى ، مصون بوده است . *

فلاتنسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 5

5 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به مصونيت در برابر تهديد هاى مخالفان و اقدام هاى گروهى آنان ، مطمئن ساخت .

فليدع ناديه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 2 - 4

4 - استعاذه به خداوند براى مصون ساختن خويش در برابر خطر تمامى مخلوقات ، توصيه او به پيامبر ( ص )

قل أعوذ . .. من شرّ ما خلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 6 - 13

13 - خداوند ، پناهگاهى شايسته براى پيامبر ( ص ) ، در برابر تلاش جن و انس براى اغواى مردم و ايجاد تزلزل در دل هاى آنان

قل أعوذ . .. الذى يوسوس فى صدور الناس . من الجنّة و الناس

معاشرت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 54 - 5

5 - خداوند ، به مسلمانان ، درباره تخلف از دستورهايى كه در مورد رفتار با پيامبر ( ص ) و يا همسران اش داده است ، هشدار داد .

لاتدخلوا

بيوت النبىّ . .. و إذا سألتموهنّ مت_عًا ... و ما كان لكم أن ... و لا أن

معاشرت با همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 54 - 5

5 - خداوند ، به مسلمانان ، درباره تخلف از دستورهايى كه در مورد رفتار با پيامبر ( ص ) و يا همسران اش داده است ، هشدار داد .

لاتدخلوا بيوت النبىّ . .. و إذا سألتموهنّ مت_عًا ... و ما كان لكم أن ... و لا أن

معاشرت بردگان با همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 5

5 - همسران رسول اللّه ، مى توانند بدون داشتن حجاب با بردگان خود روبه رو شده و با آنان سخن بگويند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب. .. لاجناح عليهنّ فى ... و لا ما مل

معاهدات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 1،3

1 _ پيمان هاى متعدد پيامبر ( ص ) با كافران مكه و پيمان شكنى هاى آنان

الذين عهدت منهم ثم ينقضون عهدهم فى كل مرة

3 _ پيامبر ( ص ) بار ها از يهوديان پيمان گرفت و آنان همواره پيمان خويش را شكستند .

الذين عهدت منهم ثم ينقضون عهدهم فى كل مرة

برخى برآنند كه مراد از {الذين عهدت} مشركان مكه هستند، ولى مشهور مفسران گفته اند مقصود يهوديانى هستند كه در عصر بعثت در اطراف مدينه سكونت گزيده بودند.

معجزات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 -

آل عمران - 3 - 58 - 3

3 _ بيان سرگذشت حضرت مريم ، زكريا ، يحيى و عيسى ( ع ) ، از معجزات و نشانه هاى صدق پيامبر اكرم ( ص )

ذلك نتلوه عليك من الايات

بنابراينكه منظور از {الايات}، با توجه به معناى لغوى آن (علامتها)، نشانه هاى صداقت پيامبر اكرم (ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 203 - 1

1 _ آيات قرآن نشانه و معجزه اى براى حقانيت رسالت پيامبر ( ص )

و إذا لم تأتهم باية

كلمه {آيه} به معناى نشانه و دليل است و مراد از آن آيات قرآن مى باشد.

معجزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) برخوردار از دلايل و معجزاتى روشن بر حقانيت رسالت خويش

و لقد أنزلنا إليك ءايت بينت

چون سخن در اين بخش از سوره درباره دعوت به رسالت پيامبر(ص) و قرآن است، مى توان گفت متعلق {آيات بينات} (نشانه هاى روشن) راستى و درستى قرآن و رسالت پيامبر(ص) است.

3 - خداوند ، عطاكننده دلايل و معجزات به پيامبر ( ص )

و لقد أنزلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 22

22 _ دروغ بودن ادعاى يهود در مورد ايمان به پيامبر ( ص ) ، در صورت مشاهده معجزه درخواستى خود ( سوختن قربانى در آتشى از غيب )

قل قد جاءكم . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام

- 6 - 35 - 5

5 _ پيامبر(ص) نخواهد توانست با نقب زدن به زمين و گذاشتن نردبان به آسمان خودسرانه معجزه اى ارائه كند.

فإن استطعت أن تبتغى نفقا فى الأرض أو سلما فى السماء فتأتيهم بأية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 11

11 _ پيامبر(ص)، تنها در محدوده تعيين شده در وحى الهى مجاز به ارائه معجزات است.

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

جمله {إن أتبع إلا ما يوحى}، به تناسب موضوع مورد بحث، تعيين محدوده اى براى ارائه معجزات مى تواند باشد. يعنى من فرشته و مالك خزاين نيستم، فقط تابع وحى الهى هستم و هر جا و به هر صورت كه لازم و بجا باشد، معجزه ارائه مى نمايم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 2،3،10

2 _ اعطاى بينات (دلايل روشن) به پيامبر(ص)، پرتويى از ربوبيت خداوند

قل إنى على بينة من ربى

3 _ قرآن، بينه و دليل روشن پيامبر(ص) و گواه حقانيت او

قل إنى على بينة من ربى و كذبتم به

بسيارى از مفسران گفته اند كه مراد از بينه و مرجع ضمير {كذبتم به} قرآن است. مفرد آمدن كلمه {بينة} و مذكر آمدن ضمير {به} اين احتمال را تقويت مى كند.

10 _ ارائه معجزه، بدان گونه كه مردم برگزينند و بخواهند، خارج از قلمرو اختيار پيامبر(ص) است.

ما عندى ما تستعجلون به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 37 - 2

2 _ قرآن ، معجزه حضرت محمد (

ص ) و دليل رسالت و نبوت وى

و ما كان هذا القرءان أن يفترى من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 14 - 7

7_ قرآن ، معجزه و سند حقانيت پيامبر ( ص ) است .

أم يقولون افتري_ه . .. فإلّم يستجيبوا لكم فاعلموا أنما أُنزل بعلم الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 133 - 10

10 - قرآن ، معجزه پيامبر ( ص ) و دليل روشن بر اثبات نبوت آن حضرت

أوَلم تأتهم بيّنة ما فى الصحف الأُولى

بيان; يعنى، وضوح و انكشاف (مصباح). بنابراين {بيّنة} به چيزى گفته مى شود كه واضح باشد. ضمير مذكر _ كه از كلمه {من قبله} (در آيه بعد) به اين كلمه بازمى گردد _ دلالت مى كند كه از آن برهان و دليل اراده شده است (كشاف).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 4 - 7

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 34 - 6

6 - قرآن ، برهان صدق پيامبر ( ص ) و معجزه او

فليأتوا بحديث مثله إن كانوا ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 1 - 6،10

6 - دو نيمه گشتن ماه و صورت گرفتن ، ( معجزه { شق القمر } ) در عصر پيامبراكرم ( ص )

و انشقّ القمر

10 _ { يونس عن أبى عبداللّه ( ع ) إجتمعوا أربعة عشرة رجلاً أصحاب العقبة ليلة أربعة عشر من ذى الحجة

. . . فقالوا إن يكن لك عند ربّك قدر فأمر القمر أن ينقطع قطعتين فامر القمر . . . فانقطع قطعتين . . . فأنزل اللّه { اقتربت الساعة } إلى آخر السورة ;

يونس مى گويد: امام صادق(ع) فرمود: چهارده نفر از اصحاب {عقبه} (كفار قريش) در شب چهارده ماه ذى الحجه جمع شدند . .. پس به رسول خدا(ص) گفتند: اگر تو نزد پروردگارت قدر و منزلتى دارى، به اين ماه آسمان دستور بده دو نيم شود ... رسول خدا(ص) به ماه فرمان داد ... و ماه دو قطعه شد ... پس خداوند آيه {اقتربت الساعة...} را نازل فرمود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 2 - 5

5 - دلخوشى كافران به پندار غلط خود ، در زودگذرى آثار معجزات پيامبر ( ص ) *

و إن يروا ءاية يعرضوا و يقولوا سحر مستمرّ

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {مستمر} از ماده {مرور} (زايل شدن و گذرا بودن)، مشتق شده باشد; چنان كه برخى از مفسران بدان اشاره كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 12

12 - رسالت پيامبراسلام ( ص ) ، همراه با معجزات و دلايل روشن

يأتى من بعدى اسمه أحمد فلمّا جاءهم بالبيّن_ت

درباره مرجع ضمير در {جاء} دو احتمال وجود دارد. 1_ ضمير مزبور به عيسى(ع) بازمى گردد. برداشت هاى پيشين براساس اين احتمال است. 2_ ضميربه كلمه {أحمد}(ص) بازمى گردد. برداشت بالا و نيز برداشت هاى بعدى بر اين احتمال استوار است.

معراج جسمانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 9

9- عروج پيامبر ( ص ) به معراج ، جسمانى بود .

أسرى بعبده ليلاً

واژه {بعبده} مطلق بوده و ظهور در جسم و روح دارد.

معراج محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 2،3،4،6،7،23،25

2- خداوند ، پيامبر ( ص ) را در يك شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى سير داد .

أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجد الأقصا

{السُرى} در لغت به معناى سير و حركت شبانه است.

3- سير دادن پيامبر ( ص ) در يك شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى ، نشانه قدرتمندى خداوند و مبرّا بودنش از هر ضعف و كاستى است .

سبح_ن الذى أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجدالأقصا

4- معراج پيامبر ( ص ) ، نشانى از قدرت خداوند و مبرّا بودنش از هر ضعف و كاستى

سبح_ن الذى أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجدالأقصا

نوع مفسّران برآنند كه مقصود از سير شبانه پيامبر(ص) همان معراج آن حضرت است و روايات بسيارى هم مؤيد اين نظريه مى باشد.

6- شب سير پيامبر ( ص ) از مسجدالحرام به مسجدالاقصى ، شبى با عظمت و بزرگ بود .

أسرى بعبده ليلاً

برداشت فوق مبتنى بر اين نكته است كه تنكير {ليلاً} براى تفخيم و تعظيم باشد.

7- پيامبراكرم ( ص ) در عين رفعت مقام و عروج به معراج ، عبد و بنده خدا بود .

أسرى بعبده

23- { أبى الربيع قال : . . . تلا أبوجعفر ( ع ) ه_ذه الأية { سبحان الذى أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجدالأقصى الذى باركناً حوله لنريه من آياتنا

} فكان من الأيات التى أراها الله تبارك و تعالى محمداً ( ص ) حيث أسرى به إلى بيت المقدس ان حشر الله عزّ ذكره الأولين و الأخرين من النّبييّن و المرسلين . . . ;

ابى الربيع گويد:. .. امام باقر(ع) اين آيه را {سبحان الذى أسرى ... آياتنا} تلاوت كرد [و فرمود]: از آياتى كه خداوند _ تبارك و تعالى _ به حضرت محمد(ص) هنگامى كه او را به بيت المقدس برده بود نشان داد، آن بود كه خداوند _ عزّ ذكره _ تمام انبيا و رسولان از اولين و آخرين آنان را (در آن جا) جمع كرد...}.

25- { عن جعفربن محمد ( ع ) قال : أتى رجل أميرالمؤمنين ( ع ) . . . فقال له على ( ع ) : . . . إن الله عزّوجلّ يقول فى كتابه { سبحان الذى أسرى بعبده . . . لنريه من آياتنا } فكان من آيات الله عزّوجلّ التى أراها محمداً ( ص ) انه أتاه جبرئيل ( ع ) فاحتمله من مكة فوافى به بيت المقدس فى ساعة من الليل ثمّ أتاه بالبراق فرفعه إلى السماء ثمّ إلى البيت امعمور . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: مردى خدمت[حضرت]اميرالمؤمنين(ع) رسيد . .. حضرت به او فرمود: ... خداى عزّوجلّ در كتاب خود مى فرمايد: {سبحان الذى أسرى بعبده ... لنريه من آياتنا} يكى از آياتى كه خداى عزّوجلّ به[حضرت]محمد(ص) نشان داد، اين بود كه جبرئيل به نزد آن حضرت آمد و او را از مكه حمل كرده و در پاسى از شب به بيت المقدس رساند. سپس بُراق

را براى آن حضرت آورد و او را به سمت آسمان و سپس به بيت المعمور برد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 13

13- نمايانده شدن برخى حقايق به پيامبر ( ص ) در معراج ، وسيله آزمايش مردم بود . *

و ما جعلنا الرءيا التى أرين_ك إلاّ فتنة للناس

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {رؤيا} به معناى خواب نباشد; بلكه به معناى مشاهده در بيدارى باشد كما اينكه در لغت آمده رؤيا، گاهى در بيدارى است (لسان العرب). و نيز اشاره به اولين آيه سوره، يعنى معراج پيامبر(ص) داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 7 - 6

6 - عروج پيامبر ( ص ) ، تا افق بالاى آسمان *

و هو بالأُفق الأعلى

برخى از مفسران برآنند كه ضمير {هو} در آيه شريفه، مربوط به پيامبر(ص) است. برداشت بالا براساس اين ديدگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 8 - 2

2 - نزديك و نزديك تر شدن پيامبر ( ص ) ، به مبدأ وحى در افق اعلى براى دريافت قرآن

و هو بالأُفق الأعلى . ثمّ دنا فتدلّى

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه ضمير فاعلى به پيامبر(ص) بازمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 9 - 3

3 - { عن ثابت بن دينار ، قال : سألت زين العابدين على بن الحسين بن على بن أبى طالب . . . قلت فقول اللّه عزّوجلّ

{ ثمّ دنا فتدلّى فكان قاب قوسين أو أدنى } قال : ذاك رسول اللّه ( ص ) دنا من حجب النور فرأى ملكوت السّماوات ثمّ تدلّى فنظر من تحته إلى ملكوت العرش حتّى ظنّ أنّه فى القرب من الأرض كقاب قوسين أو أدنى ;

ثابت بن دينار گويد: از امام سجاد(ع) از سخن خداوند عزّوجلّ {ثمّ دنا فتدلّى فكان قوب قوسين أو أدنى} سؤال كردم، حضرت فرمود: آن رسول خدا است كه به حجاب هاى نور نزديك شد. پس باطن آسمان ها را مشاهده نمود و از زير آن به باطن عرش نظر افكند تا آن كه گمان نمود در نزديكى به زمين فاصله دو كمان يا نزديك تر را دارد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 17 - 3

3 - { عن رسول اللّه ( فى وصف معراج ) و كان توفيقاً من ربّى أن غمضت عينى فكلّ بصرى و غشى عن النظر ، فجعلت أبصر بقلبى كما أبصر بعينى بل أبعد و أبلغ ، فذلك قوله تعالى { ما زاغ البصر و ماطغى لقد رأى من آيات ربّه الكبرى } و إنّما كنت أبصر مثل خيط الابر نوراً بينى و بين ربّى . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده [كه در توصيف معراج خود فرمود:] توفيقى از پروردگارم بود كه چشمم را ببندم. ديده ام ناتوان و از نگاه پوشيده شد، در آن حال با قلب خود بسان چشم; بلكه بهتر و دورتر را مى ديدم و اين سخن خدا است، كه مى فرمايد: {ما زاغ البصر و ما طغى . لقد رأى...} و

من نورى مانند نخ سوزن، بين خود و خدا مى ديدم}.

معرضان از رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 68 - 1

1 - اخبار مهم و سودمند مربوط به توحيد ، قيامت و رسالت پيامبراسلام ، از سوى مشركان و كافران مورد بى اعتنايى و اعراض قرار مى گرفت .

قل هو نبؤا عظيم . أنتم عنه معرضون

معرضان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 9

9 _ روى گردانى منافقان از پيامبر خيرخواه ، دلسوز و مهربان ، نشانه پليدى و بيماردلى آنان

الذين فى قلوبهم مرض . .. صرف اللّه قلوبهم ... لقد جاءكم رسول من أنفسكم ... بالمؤ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 6

6- مشركان ، به هنگام طرح وحدانيت پروردگار از سوى پيامبر ( ص ) بر اساس آيات قرآن ، با نفرت بسيار از آن حضرت روى برمى گرداندند .

و إذا ذكرت ربّك فى القرءان وحده ولّوا على أدب_رهم نفورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 97 - 9

9- مشركان و كافران عصر بعثت ، در برابر حق و دعوت هاى پيامبر ( ص ) ، مردمى لجوج و سرسخت بودند .

و تنذر به قومًا لدًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 72 - 2

2 - روى گردانى كافران و مرفهان از پيامبر ( ص ) ، على رغم عدم درخواست كمترين مزد از

ايشان

أم تسئلهم خرجًا

ضمير {هم} به كافران و رفاپيشگان _ كه در آيات پيش از آنان ياد شده است _ باز مى گردد. گفتنى است كه استفهام در جمله فوق، استفهام انكارى است; يعنى، {ما تسئلهم خرجاً}. بنابراين {خرجاً} نكره در سياق نفى و مفيد عموم است. در نتيجه معنا چنين مى شود: تو با اين كه از آنان كمترين مزدى درخواست نمى كنى، از تو روى برمى گردانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 2 - 2

2 - روى گردانى كافران ، از پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) به رغم مشاهده معجزه { شق القمر }

و انشقّ القمر . .. و إن يروا ءاية يعرضوا

از اطلاق {آية} بر {شق القمر}، استفاده مى شود كه {شق القمر} از معجزات پيامبر(ص) بوده كه بر حقانيت رسالت خويش اقامه كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 13 - 2

2 - شخص بازدارنده پيامبر ( ص ) از نماز ، رهنمود هاى آن حضرت را دروغ پنداشته و از پذيرش آن روى گردان بود .

أرءيت الذى ينهى . .. أرءيت إن كذّب و تولّى

جمله {كذّب و تولّى}، مربوط به {الذى ينهى} و توصيف كسى است كه پيامبر(ص) را از نماز نهى مى كرد. بسيارى از مفسران، وى را ابوجهل دانسته اند. متعلق {كذّب} _ به قرينه {كان على الهدى. أو أمر بالتّقوى} _ هدايت هاى ارائه شده از جانب پيامبر(ص) و فرمان هاى تقواساز او است.

معرضان از محمد(ص) در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 -

قمر - 54 - 6 - 5

5 - روى گردانان از دعوت به حق پيامبر ( ص ) ، ناگزير از اجابت دعوت الهى در قيامت براى حسابرسى و مجازات

فما تغن النذر . .. يوم يدع الداع إلى شىء نكر

معروفيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 4

4 - رسول اكرم ( ص ) ، شخصيتى شناخته شده و داراى منزلتى والا نزد ملائكه

إنّ اللّه و مل_ئكته يصلّون على النبىّ

معلم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 11

11 - خداوند ، تعليم دهنده پيامبر ( ص ) در چگونه استدلال كردن و پاسخ گفتن به ادعا هاى واهى

قل أتخذتم عند اللّه عهداً . .. أم تقولون على اللّه ما لاتعلمون

برداشت فوق از كلمه {قل} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 16

16 - خداوند ، آموزگار پيامبر ( ص ) در چگونه استدلال كردن و پاسخگويى به مخالفان

قل فلم تقتلون . .. و لقد جاءكم موسى ... قل بئسما ... قل إن كانت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 105 - 7

7 _ علوم پيامبر(ص) از طرف خداوند است و نه از معلم بشرى.

و كذلك نصرف الأيت و ليقولوا درست و لنبينه لقوم يعلمون

تكرار فعل متكلم {نصرف} و {نبين} پاسخى تلويحى است به منكران الهى بودن قرآن و كسانى كه به ناحق آن را برگرفته از دانش بشر مى دانستند.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 161 - 2

2 _ خداوند، راهنماى پيامبر(ص)

هدينى ربى إلى صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 34 - 1

1 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر ( ص ) از جانب خداوند

قل هل من شركائكم . .. قل اللّه يبدؤا الخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 35 - 1

1 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

قل هل من شركائكم من يهدى إلى الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 2

2 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

أم يقولون افتريه قل فأتوا بسورة مثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 13 - 6

6_ خداوند ، چگونگى استدلال عليه مشركان و ادعا هاى نارواى آنان را به پيامبر ( ص ) تعليم مى داد .

أم يقولون افتري_ه قل فأتوا

برداشت فوق ، از كلمه {قل} كه خطاب به پيامبر است ، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 4

4_ خداوند ، تعليم دهنده پيامبر ( ص ) در چگونه پاسخ دادن به مشركان و چگونه برخورد كردن با ايشان

أم يقولون افتري_ه قل إن افتريته فعلىّ إجرامى و أنا برىءٌ مما تجرمون

برداشت فوق ، از كلمه {قل} استفاده شده است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 2

2_ خداوند ، بيانگر سرگذشت پيشينيان براى پيامبر ( ص )

نحن نقصّ عليك أحسن القصص

{قصّ} (مصدر نقص) به معناى بيان كردن و بازگو كردن است. {قَصَص} به معناى بيان كردن و نيز به معناى داستان و چيزى است كه بازگو مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 6

6_ خداوند راهنماى پيامبر ( ص ) در چگونه بيان كردن معارف و تبليغ كردن دين

قل من رب السموت و الأرض قل الله قل أفاتخذتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 18

18_ خداوند ، تعليم دهنده پيامبر ( ص ) در چگونه برخورد كردن با كافران و پاسخ گويى به آنان

قل هو ربى . .. و إليه متاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 4

4_ خداوند ، تعليم دهنده پيامبر ( ص ) در چگونه استدلال كردن بر رسالت خويش و چگونه احتجاج كردن با كافران

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 50 - 1

1- خداوند ، شيوه پاسخ گويى به شبهات منكران معاد را ، به پيامبر ( ص ) آموخت .

قل كونوا حجارة أو حديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 80 - 1

1- تعليم خواستنى ها و گونه نيايش و دعا ، از سوى خداوند به پيامبر (

ص )

و قل ربّ أدخلنى مدخل صدق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 9

9- خداوند ، پيامبر ( ص ) را در برخورد مناسب با اختلاف آراى مردم ، تعليم مى دهد .

قل ربّى أعلم بعدتهم . .. فلاتمار فيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 3

3- خداوند ، راهنماى پيامبر ( ص ) در پاسخ گويى به اظهارنظر هاى ناصحيح مردم است .

قل اللّه أعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 3

3- خداوند ، پيامبر ( ص ) را در شيوه برخورد با دنياگرايان و رد پيشنهاد هاى نادرست آنان تعليم داد .

و لاتطع من . .. و قل الحقّ من ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 83 - 3

3- خداوند ، شيوه پاسخ گويى به پرسش هاى مردم را به پيامبر ( ص ) تعليم داده است .

و يسئلونك . .. قل سأتلوا عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 103 - 7

7- پيامبر ( ص ) _ در شناخت فرجام انسان ها _ تعليم ديده از جانب خداوند و بازگوكننده معارف وحى است .

هل ننبّئكم

ضمير متكلم مع الغير در {ننبّئكم} گوياى اين است كه پيامبر(ص) از پيش خود سخن نمى گويد، بلكه آموخته هاى الهى خويش را ارائه مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64

- 9

9- خداوند براى رشد آگاهى هاى پيامبر ( ص ) و تدبير رسالت او ، هيچ نكته اى از تعاليم ضرورى را فروگذارى نكرده و به دست فراموشى نسپرده است .

و ما كان ربّك نسيًّا

برداشت يادشده، با توجه به كلمه {ربّ} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 105 - 8

8 - خداوند ، شيوه پاسخ گويى به سؤالات مردم را به پيامبر ( ص ) آموخت .

و يس__َلونك . .. فقل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 23

23 - ترك تعجيل در نزول تمامى قرآن و سكوت كامل تا پايان نزول هر آيه ، زمينه ساز افزايش علوم پيامبر ( ص ) از جانب خداوند

و لاتعجل بالقرءان . .. و قل ربّ زدنى علمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 68 - 4

4 - آموزش روش برخورد با مشركان ستيزه جو از سوى خدا به پيامبر ( ص )

و إن ج_دلوك فقل اللّه أعلم بما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 89 - 5

5 - خداوند روش احتجاج با مشركان را به پيامبر ( ص ) آموزش داد .

قل لمن الأرض . .. قل من ربّ السم_وت ... قل من بيده ... قل فأنّى تسحرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 93 - 2

2 - التجا به پروردگار ، از آداب دعا و آموزه اى الهى به

پيامبر ( ص )

قل ربّ إمّا ترينّى ما يوعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 96 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، تحت تعليم خداوند در كيفيت رفتار با مردم

ادفع بالتى هى أحسن السيّئة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 98 - 1

1 - استعاذه ( پناه بردن ) به خدا از روى آوردن و حضور شياطين ، دعاى تعليمى از سوى خدا به پيامبر ( ص )

و قل أعوذ بك من همزت الشي_طين . و أعوذ بك ربّ أن يحضرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 118 - 1

1 - تعليم روش دعا و نيايش به پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

و قل ربّ . .. خير الرحمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 33 - 2،3

2 _ خداوند در برابر هر يك از مثل هاى باطل و توصيف هاى غير واقعى كافران عليه پيامبر ( ص ) ، سخن حق و موضع درست را به آن حضرت مى آموخت .

و لايأتونك بمثل إلاّ جئن_ك بالحقّ

3 _ خداوند ، در برابر مثل هاى باطل و توصيف هاى غير واقعى كافران عليه پيامبر ( ص ) ، بهترين راه كشف حقيقت و تفسير جريان حق و باطل را به آن حضرت ارائه مى كرد .

و لايأتونك بمثل إلاّ جئن_ك بالحقّ و أحسن تفسيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 45 - 6

6

- اقدام الهى به بيان معارف ، شرايع و سرگذشت پيامبران ، از طريق وحى كردن قرآن به پيامبر ( ص )

و ل_كنّا أنشأنا قرونًا فتطاول عليهم العمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 1،2

1 - ارائه شيوه احتجاج با مشركان ، از سوى خدا به پيامبر ( ص )

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم الّيل سرمدًا . .. من إل_ه غير اللّه ... أفلاتسمعون

2 - طرح پرسش هاى تنبه بخش و بيدار كننده ، شيوه اى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر ( ص ) در محاجه با مشركان

قل أرءيتم إن جعل اللّه . .. أفلاتسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 1،2

1 - آموزش شيوه محاجه با مشركان از سوى خداوند به پيامبر ( ص )

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم النهار سرمدًا . .. من إل_ه غير اللّه ... أفلاتبصرون

2 - طرح پرسش هاى تنبه آفرين و بيدارگر ، از شيوه هاى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر در احتجاج با اهل شرك

قل أرءيتم إن جعل اللّه . .. أفلاتبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 8

8 - رهنمود خدا به پيامبر ( ص ) در چگونگى پاسخ به كافران و مشركان لجوج

قل ربّى أعلم من جاء بالهدى و من هو فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 1

1 - تعليم نيايش و ستايش از جانب پروردگار به

پيامبر ( ص )

قل اللّهمّ

كلمه {اللّهمّ} در زبان عرب، اختصاصاً براى نداى خداوند به وقت دعا به كارمى رود; يعنى، يا اللّه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 4

4 - خداوند ، تعليم دهنده شيوه برخورد با مشركان به پيامبر ( ص )

و قالوا . .. فاعمل إنّنا ع_ملون . قل إنّما أنا بشر مثلكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 9 - 2

2 - خداوند ، آموزگار پيامبر ، در برخورد با مشركان و چگونه استدلال كردن با آنان

قل أئنّكم لتكفرون

مطلب بالا با توجه به كلمه {قل}، قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 26 - 1

1 - خداوند ، شيوه پاسخ گويى به منكران معاد را به پيامبر ( ص ) آموخت .

قالوا . .. قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 6 - 2،3

2 - روى آوردن جبرئيل به سوى پيامبر ( ص ) ، جهت تعليم قرآن به آن حضرت

علّمه شديد القوى . .. فاستوى

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه متعلق {استوى} حذف شده و تقدير آن {فاستوى إليه} مى باشد (آهنگ پيامبر كرد).

3 - تجلى جبرئيل ، براى پيامبر ( ص ) در سيماى واقعى خويش به هنگام تعليم وحى

ذو مرّة فاستوى

برخى از مفسران درباره معناى {فاستوى} گفته اند: مراد، ظاهر شدن فرشته وحى به شكل اصلى آن، براى پيامبر(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 -

ملك - 67 - 28 - 1،2

1 - ارائه شيوه احتجاج با كافران و مشركان ، از سوى خداوند به پيامبر ( ص )

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه

2 - طرح پرسش هاى تنبّه بخش و بيداركننده ، شيوه ارائه شده از سوى خداوند به پيامبر ( ص ) در محاجّه با كافران و مشركان

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه و من معى أو رحمنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 30 - 1

1 - ارائه شيوه احتجاج با كافران و مشركان ، از سوى خداوند به پيامبر ( ص )

قل أرءيتم إن أصبح ماؤكم غورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 1،2،3،4،7،9،10

1 - آگاهى پيامبر ( ص ) بر وحى و زبان گشودن آن حضرت به قرائت قرآن ، وابسته به خواست خداوند و در گرو عنايت ويژه او بود .

سنقرئك

2 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به آموختن قرآن و جارى ساختن آن بر زبان او وعده داد .

سنقرئك

{إقراء}; يعنى، ديگرى را قارى ساختن و حرف {سين} در {سنقرئك} براى تأكيد وعده است. بنابراين مفاد آيه شريفه، اين است كه وحى همچنان ادامه يافته، زبان تو در حال و آينده به قرائت آن توانمند خواهد بود.

3 - توانمند ساختن پيامبر ( ص ) بر قرائت قرآن و فراموش نكردن آن ، از جلوه هاى ربوبيت خداوند بر آن حضرت است .

سنقرئك فلاتنسى

4 - وحى و نزول قرآن ، به صورت قرائت آن بر پيامبر ( ص ) و جارى ساختن آن بر زبان او بوده

است .

سنقرئك

7 - دريافت قرائت قرآن از جانب خداوند ، مصون سازنده پيامبر ( ص ) از فراموش كردن آن

سنقرئك فلاتنسى

حرف {فاء}، جمله {فلاتنسى} را بر {سنقرئك} تفريع كرده است.

9 - تسبيح خداوند ، زمينه ساز شايستگى پيامبر ( ص ) براى دريافت قرآن و حفظ آن

سبّح اسم ربّك . .. سنقرئك فلاتنسى

10 - وابستگى رويش گياهان و خشكيدن آنها به خواست خداوند ، گواه توانمندى او بر آموزش قرائت قرآن به پيامبر ( ص ) و حاكميت مشيت او بر حفظ يا فراموش كردن آن

و الذى أخرج المرعى . فجعله غثاء أحوى . سنقرئك فلاتنسى

برشمردن صفات خداوند _ پيش از وعده به قرائت و حفظ _ نشانگر ارتباط آن صفات با اين وعده است; به اين بيان كه چون زوال گياهان سر سبز، وابسته به خواست خداوند است، زوال قرآن از حافظه انسان نيز مقهور اراده او مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 8 - 1،3

1 - خداوند به پيامبر ( ص ) وعده داد كه او را به برنامه و شريعتى ساده راهنمايى كرده و بر انجام دادن آن آماده و توانا سازد .

و نيسّرك لليسرى

{يسرى} وصف براى موصوفى محذوف از قبيل {الطريقة} يا {الشريعة} و به معناى سهل تر و آسان تر است. اسناد فعل {نيسّر} به ضمير خطاب _ با آن كه در اين موارد طبيعى آن است كه تعبير {آسان كردن يسرى براى پيامبر(ص)} به كار رود; نه {آسان ساختن پيامبر(ص) براى يسرى} بيانگر آن است كه خداوند وعده ايجاد تحولات درونى در شخص پيامبر(ص) را، به آن حضرت داده

است كه با سهولت پذيراى برنامه الهى گردد.

3 - توفيق يافتن پيامبر ( ص ) به فراگيرى قرآن و به خاطر سپردن آن ، نيازمند امداد هاى ويژه خداوند

و نيسّرك لليسرى

به قرينه {سنقرئك فلاتنسى} (در آيات پيشين) مى توان گفت: مراد از {نيسّرك}، آماده ساختن پيامبر(ص) براى قرائت و حفظ قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 7 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، پيش از دريافت هدايت هاى الهى ، از شريعت اسلام و احكام قرآن بى خبر بود .

و وجدك ضالاًّ فهدى

ضلالت دو گونه است: 1. تحيّر در علوم نظرى مانند توحيد; 2. سرگردانى در علوم عملى نظير احكام شرعى (مفردات راغب). درباره پيامبر(ص) به قرينه آيه {ما ضلّ صاحبكم...} (النجم/2) _ كه ضلالت را از آن حضرت منتفى مى داند _ مراد دومين نوع است; يعنى، پيامبر(ص) آنچه را بعد از بعثت با نزول قرآن پى برد، پيش از بعثت نمى دانست.

2 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به شريعت اسلام آگاه ساخت .

فهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 10 - 6

6 - خداوند ، با بيان هدايت هاى خويش به پيامبر ( ص ) و رهانيدن آن حضرت از ناآگاهى ها ، او را به آموختن دانسته هاى خود به جويندگان آن تشويق كرد .

و وجدك ضالاًّ فهدى . .. و أمّا السائل فلاتنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 2 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، در شناخت

شب قدر و ويژگى هاى آن ، نيازمند تعليم الهى است .

و ما أدريك ما ليلة القدر

خطاب در آيه شريفه، گرچه مخصوص پيامبر(ص) نيست; ولى بر آن حضرت نيز تعميم مى يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 3 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، در شناخت ويژگى هاى قيامت ، نيازمند تعليم الهى است .

و ما أدريك ما القارعة

خطاب در آيه شريفه گرچه متوجه شخص پيامبر(ص) نيست; ولى چون آن حضرت خطاب را دريافت كرده است، او نيز از زمره مخاطبان خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 10 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، در شناخت { هاوية } ، نيازمند تعليم الهى است .

و ما أدريك ماهيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 5 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، در شناخت ويژگى هاى آتش جهنم ، نيازمند تعليم الهى است .

و ما أدريك ما الحطمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 1 - 3

3 - خداوند ، تعليم دهنده پيامبر ( ص ) و تنظيم كننده محتوا و الفاظ گفتوگوى آن حضرت با كافران

قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 1 - 1

1 - خداوند ، آموزنده توحيد به پيامبر ( ص )

قل هو اللّه أحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 1 - 6

6 -

خداوند ، آموزنده الفاظ استعاذه به پيامبر ( ص )

قل أعوذ بربّ الفلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 1 - 5

5 - خداوند ، آموزنده الفاظ استعاذه به پيامبر ( ص )

قل

مغالطه در نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 12

12 _ خداوند حق پوشان و مغالطه كاران در رسالت پيامبر(ص) را در گمراهى رها مى كند.

و للبسنا عليهم ما يلبسون

مفاد بيعت زنان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 6،8،9،13

6 - پرهيز از كمترين شرك به خداوند ، نخستين موضوع بيعت زنان مؤمن با پيامبر ( ص )

على أن لايشركن باللّه شيئًا

8 - پرهيز از دزدى ، زنا و فرزندكشى ( سقط جنين و . . . ) ، از جمله مواد مورد بيعت زنان مؤمن با پيامبر ( ص )

و لايسرقن و لايزنين و لايقتلن أول_دهنّ

9 - پرهيز از نسبت دادن فرزند زنا به همسر ، از جمله مواد مورد بيعت زنان مؤمن با پيامبر ( ص )

و لايأتين ببهت_ن يفترينه بين أيديهنّ و أرجلهنّ

13 - عدم مخالفت با رهنمود هاى ارزشى پيامبر ( ص ) ، از جمله مواد بيعت زنان با آن حضرت

و لايعصينك فى معروف

مفتريان بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 96 - 5

5 - نسبت هاى نارواى مشركان ، به خدا و پيامبر ( ص )

نحن أعلم بما يصفون

مراد از {ما يصفون} _ به قرينه

{سيئه} _ چيزهاى ناروايى است كه مشركان به خدا (از قبيل فرزند و همتا داشتن) و به پيامبر (از قبيل جنون) نسبت مى دادند.

مقام رضاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 22

22 - نيل پيامبر ( ص ) به مقام رضا ، درگرو صبر ، تسبيح و حمد مداوم پروردگار

فاصبر . .. و سبّح ... لعلّك ترضى

مقام محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 3 - 6،9

6 _ نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) ، تكريم الهى نسبت به وى

نزّل عليك الكتاب

از تقدّم ظرف {عليك} بر مفعول صريح، و همچنين خطاب به پيغمبر (ص)، تكريم خداوند به آن حضرت استفاده شده است.

9 _ نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) ، بر اساس شايستگى آن حضرت *

بنابراينكه {بالحق} متعلق باشد به {نزّل} با قيد {عليك}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 7 - 40

40 _ پيامبر اكرم ( ص ) برترين راسخ در علم

و الراسخون فى العلم

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: رسول اللّه (ص) افضل الراسخين.

_______________________________

بصائر الدرجات صفار، ص 203، ح 4 ب 10 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 164، ح 6.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 8

8 _ عظمت و جلالت مقام پيامبر ( ص ) و مؤمنانِ به او نزد خداوند

و هذا النّبى و الذين امنوا

از اختصاص به ذكر پيامبر (ص) و مؤمنان با آنكه {للذين

اتبعوه} شامل آنان نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 74 - 3

3 _ پيامبر اسلام ( ص ) ، مشمول رحمت خاص الهى

قل ان الفضل بيد الله . .. يختص برحمته من يشاء

بنابراينكه مراد از فضل الهى، نبوت و برگزيدن پيامبر (ص) باشد.

مقامات اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 17،19،20

17- تجلى مقام ستايش انگيز پيامبر ( ص ) در رستاخيز *

عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

برداشت فوق بدان احتمال است كه واژه {يبعثك} اشاره به بعث در قيامت و رستاخيز داشته باشد و {مقاماً} مصدر ميمى و مفعول مطلق براى {أن يبعثك} باشد كه در اين صورت تركيب آيه چنين مى شود: {عسى أن يبعثك ربك بعثاً محموداً; خداوند تو را به شكل پسنديده اى در قيامت مبعوث مى سازد}.

19- { عن أحدهما قال : فى قوله : { عسى أن يبعثك ربك مقاماً محموداً } قال : هى الشفاعة ;

از امام باقر(ع) يا امام صادق(ع) درباره سخن خدا {عسى أن يبعثك ربك مقاماً محموداً} روايت شده است كه فرمود: مراد از مقام محمود شفاعت است}.

20- { قال على بن أبى طالب ( ع ) : . . . ثمّ يجتمعون فى موطن آخر يكون فيه مقام محمد ( ص ) و هو المقام المحمود فيثنى على الله تبارك و تعالى بما لم يثن عليه أحد قبله ثمّ يثنى على الملائكة كلّهم . . . ثمّ يثنى على الرسل . . . ثمّ يثنى على كلّ مؤمن و مؤمنة .

. . فذلك قوله : { عسى أن يبعثك ربك مقاماً محموداً . . . و ه_ذا كلّه قبل الحساب . . . ;

حضرت على بن ابى طالب فرمود:. .. سپس خداوند[در قيامت]مردم را در موضعى جمع مى كند كه مقام محمد(ص) در آن جاست و آن مقام محمود است. پس پيامبر(ص) ثناى خداى _ تبارك و تعالى _ مى گويد، به گونه اى كه احدى قبل از او چنين ثنايى نگفته است; سپس به [ترتيب]بر تمامى فرشتگان ... و رسولان ... و تمامى مردان و زنان مؤمن درود مى فرستد ... و اين همان سخن خداست كه: {عسى أن يبعثك ربك مقاماً محموداً...} و تمام اين امور پيش از حسابرسى است...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 6،7

6 - پيامبر ( ص ) داراى جايگاهى بس رفيع و بلند در جهان آخرت

إنّ الذى فرض عليك القرءان لرادّك إلى معاد

برخى از مفسران آيه بالا را ادامه آيات پيشين _ كه مربوط به جهان آخرت است _ دانسته و {معاد} را به جايگاه پيامبر(ص) در آن جهان تفسير كرده اند. بر اين اساس نكره آمدن {معاد} حكايت از رفعت و بلندى عظيم آن جايگاه دارد.

7 - جايگاه رفيع پيامبر ( ص ) در سراى آخرت ، پاداش رسالت او از جانب خداوند

إنّ الذى فرض عليك القرءان لرادّك إلى معاد

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {معاد} جايگاه اخروى پيامبر(ص) باشد. بنابراين مفاد آيه چنين مى شود: آن كسى كه اين بار سنگين رسالت را بر دوش تو نهاد، قطعاً پاداشى به تو در قبال

آن خواهد داد كه در وصف نگنجد.

مقامات خانواده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 11

11 - خاندان پيامبر ( ص ) در پيشگاه خداوند ، از مقامى والا برخوردار بودند .

وأمر أهلك بالصلوة

مقامات زائران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 9

9 _ مؤمنان با درك محضر و زيارت پيامبر(ص) سلام آن حضرت و پيام و رحمت خداوند را دريافت خواهند نمود. *

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

آمدن نزد پيامبر(ص)، كه مضمون جمله {إذا جاءك} است، ظاهراً اختصاصى به زمان حيات ظاهرى آن حضرت ندارد و شامل پس از آن نيز مى گردد. كلمه {زيارت} در برداشت فوق براى اشاره بدين نكته آورده شده است.

مقامات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 23 - 2

2 - پيامبر ( ص ) عبد خدا و داراى مقامى والا در بندگى اوست .

مما نزلنا على عبدنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 8

8 - پيامبر ( ص ) از بندگان خدا ، و بهره مند از فضل و بخشش خاص او

أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 14

14 - رسول خدا ( ص ) فرمود : { انا دعوة ابراهيم قال و هو يرفع القواعد من البيت ربنا و ابعث فيهم رسولا منهم .

. . }

من اجابت شده دعاى ابراهيم(ع) هستم. ابراهيم در حالى كه پايه هاى خانه كعبه را بالا مى برد، گفت: پروردگارا! در ميان آنان پيامبرى از خودشان مبعوث كن ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 29

29 - رسول خدا ( ص ) فرمود : { يدعى نوح يوم القيامة فيقال له : هل بلغت ؟ فيقول : نعم ، فيدعى قومه فيقال لهم هل بلغكم ؟ فيقولون : ما أتانا من نذير و ما أتانا من أحد ، فيقال لنوح : من يشهد لك ؟ فيقول : محمد ( ص ) و أمته ، فذلك قوله : { و كذلك جعلناكم أمة وسطاً } قال : و الوسط العدل فتدعون فتشهدون له بالبلاغ . . . ;

روز قيامت نوح(ع) دعوت به حضور مى شود و به او گفته مى شود: آيا رسالت خود را ابلاغ كردى؟ مى گويد: آرى پيش قومش دعوت مى شوند و از آنان سؤال مى شود: آيا به شما ]رسالتش[ را ابلاغ كرده است؟ آنان مى گويند: ما را بيم دهنده اى نيامد. پس به نوح گفته مى شود: چه كسى به نفع تو شهادت مى دهد؟ پس وى مى گويد: محمد(ص) و امتش; و اين است سخن خداوند: شما را امت وسط قرار داديم. رسول خدا فرمود: مراد از وسط، عدل است. پس شما (مسلمانان) دعوت مى شويد و به نفع او شهادت به ابلاغ رسالت مى دهيد ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 7،8

7

- انتظار و اشتياق پيامبر ( ص ) براى نسخ قبله سابق ( بيت المقدس ) داراى نقشى بسزا در نسخ آن بود .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء فلنولينك قبلة ترضيها

تفريع جمله {فلنولينك . ..} بر {قد نرى ...} به وسيله حرف {فاء} مى رساند كه انتظار و اشتياق پيامبر(ص) به تغيير قبله در آن امر مؤثر بوده است.

8 - پيامبر ( ص ) در پيشگاه خداوند از شأن و عظمتى والا برخوردار بود .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء فلنولينك قبلة ترضيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 2

2 _ پيامبر ( ص ) ، فرستاده خداوند

قد جاءكم رسولنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 5

5 _ خداوند، بزرگترين گواه رسالت پيامبر اكرم(ص) در برابر منكران است.

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه شهيد بينى و بينكم

با توجه به اين حقيقت كه نزاع بين پيامبر(ص) و مشركان، نزاع شخصى نبوده، بلكه اختلاف بر سر درستى ادعاى پيامبر(ص) به نزول وحى بر ايشان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 33 - 8،11

8 _ پيامبر(ص)، آيت الهى و تكذيب رسالت وى انكار آيات خداوند و ستم است.

فإنهم لا يكذبكونك و لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون

11 _ ستيز كافران با پيامبر(ص)، مقابله با مقام الوهيت خداوند است.

قد نعلم إنه ليحزنك . .. و لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 8

8 _

پيامبر(ص) برخوردار از ادله و براهين خداوند و داراى مقامى رفيع در پيشگاه اوست. *

و تلك حجتنا . .. نرفع درجت ... إن ربك حكيم عليم

ضمير {ربك} خطاب به پيامبر(ص) است. عدول از غيبت به خطاب، همراه با تأكيد و تعليل، اشاره به مرتبه والاى پيامبر(ص) و برخوردارى آن حضرت از حجتهاى الهى، مانند حضرت ابراهيم(ع)، مى تواند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 8

8 _ حضرت محمّد(ص)، داراى كتاب و مقام حكم و قضاوت و نبوت از جانب خداوند است.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة فإن يكفر بها هؤلاء

گر چه در اين آيه نام حضرت محمّد(ص) به صراحت نيامده، ولى ياد انبياى گذشته و اشاره به مقامات آنان و همچنين سخن از كفر مردم مكه، با لطافتى تمام، اشاره به اين دارد كه خداوند همان مقامات را به حضرت محمّد(ص) نيز عطا كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 17

17 _ عن رسول الله(ص): . .. معاشر الناس أنا صراط الله المستقيم الذى أمركم باتباعه ثم على من بعدى ثم ولدى من صلبه ائمة يهدون إلى الحق ... .

از رسول خدا(ص) روايت شده است: . .. اى مردم! من راه مستقيم خداوند هستم كه (خداوند)، به پيروى از آن دستور داده و بعد از من، على و فرزندان من از نسل وى امامانى هستند كه مردم را به سوى حق دعوت و هدايت مى كنند ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6

- 163 - 5،6

5 _ پيامبر(ص) داراى مقام تسليم و پذيرنده فرمانهاى خدا

و بذلك أمرت و أنا أول المسلمين

{اسلام}، مصدر {المسلمين}، به معناى تسليم شدن و متعلق {المسلمين} به دليل جمله قبل فرمانهاى خداوند است. بنابراين {انا أول المسلمين} يعنى من اول كسى هستم كه تسليم دستورهاى خدا شده ام.

6 _ جايگاه پيامبر(ص) در مقام تسليم، جايگاهى برتر از همه تسليم شدگان در برابر خدا

و أنا أول المسلمين

اول بودن گاهى به اعتبار زمان است و گاهى به اعتبار رتبه و مقام. به نظر مى رسد در جمله {أنا أول المسلمين} دومين معنا مراد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 9

9 _ تصريح تورات و انجيل به برخوردار بودن پيامبر موعود از مقام رسالت علاوه بر مقام نبوت

الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 16

16 _ حضرت محمد ( ص ) ، پيامبرى از جانب خدا و داراى مقام رسالت ، بدون آنكه درسى خوانده و يا خطى نوشته باشد .

فامنوا باللّه و رسوله النّبىّ لامّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 3

3 _ ذلت و خوارى يهوديان با مسلط ساختن مردمى بر آنان ، پرتوى از ربوبيت خدا بر پيامبر ( ص ) و در راستاى تقويت و گسترش آيين وى

و إذ تأذن ربك

برداشت فوق از كلمه {رب} و اضافه شدن آن به ضميرى كه براى خطاب به پيامبر(ص) به كار رفته، استفاده شده

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 14

14 _ پيامبر ( ص ) بنده كامل خداوند و داراى مقامى بس ارجمند در پيشگاه او

و ما أنزلنا على عبدنا

مراد از {عبدنا} پيامبر اكرم(ص) است و توصيف خداوند از او به {بنده ما}، اشاره به خلوص كامل وى در بندگى خداوند دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 1

1 _ حضرت محمد ( ص ) فرستاده خداست .

هو الذى أرسل رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 14

14 _ محمد ( ص ) ، رسول و فرستاده خدا

و الذين يؤذون رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 10

10 _ منزلت والاى پيامبر ( ص ) و جايگاه ويژه اش در نزد خداوند

و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حرمت و جايگاهى والا در نزد خداوند

من يحادد اللّه و رسوله

با توجه به اينكه خصومت با رسول اكرم (ص) مساوى خصومت با خدا شمرده شده، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 19

19 _ ولايت رسول خدا ( ص ) بر مؤمنان ، نشأت يافته از مقام رسالت آن حضرت

و يطيعون اللّه و رسوله

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 16

16 _ پيامبر اكرم ( ص ) واسطه رسيدن فيض الهى به جامعه اسلامى

أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

ذكر {رسوله} بعد از {اللّه} و ارجاع ضمير {من فضله} تنها به خدا، بيانگر اين نكته مى تواند باشد كه: فضل و فيض از آن خداست و رسولش، واسطه رساندن فيض خدا به خلق اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) ، داراى مقام ولايت و مؤمنان موظف به پيروى بى چون و چرا از آن حضرت

ما كان . .. أن يتخلفوا عن رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 14،19

14 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، امين وحى و پيرو بى چون و چراى فرمان هاى الهى

إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

19 _ پيامبراكرم ( ص ) ، شخصيتى معصوم و به دور از هر نافرمانى و گناه

إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ إنى أخاف إن عصيت ربى عذاب يوم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 2

2 _ حضرت محمد ( ص ) فرستاده خدا بوده و آيات قرآن را به دستور او بر مردم مى خواند .

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 8

8_ رسالت پيامبر ( ص ) ، از پيام هاى متقن ، روشن و

اساسىِ قرآن

كت_ب أُحكمت ءاي_ته ثم فصلت . .. إننى لكم منه نذير و بشير

جمله {إننى لكم منه . ..} نيز همانند {لاتعبدوا ...} تفسير {كتاب اُحكمت ...} مى باشد; يعنى ، از پيامهاى اين كتاب ، رسالت و نبوت پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 24 - 6،7

6- { جابرالجعفى قال : سألت أباجعفرمحمد بن على الباقر ( ع ) عن قول الله عزّوجلّ : { كشجرة طيبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء . . . } قال : أمّا الشجرة فرسول الله ( ص ) و فرعها على ( ع ) و غصن الشجرة فاطمة بنت رسول الله ( ص ) و ثمرها أولادها ( ع ) و ورقها شيعتنا . . . ;

جابر جعفى گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خدا {كشجرة طيبة. ..} سؤال كردم، آن حضرت فرمود: اما مراد از درخت، رسول خدا(ص) مى باشد و شاخه هاى اصلى آن، على(ع) است و شاخه هاى فرعى آن، فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص) مى باشد و ميوه هاى آن، فرزندان او و برگهاى آن درخت، شيعيان ما مى باشند}.

7- { عمرو بن حريث قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن قول الله : { كشجرة طيبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء } قال : فقال : رسول الله ( ص ) أصلها و أميرالمؤمنين ( ع ) فرعها و الأئمة من ذريتهما أغصانها و علم الأئمة ثمرتها و شيعتهم المؤمنون ورقها . . . ;

عمرو بن حريث گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خدا {كشجرة طيبة أصلها. ..}

سؤال كردم پس [آن حضرت] فرمود: رسول خدا(ص) ريشه آن درخت و أميرالمؤمنين(ع) شاخه آن و ائمه(ع) از نسل آن دو، شاخه هاى فرعى آن و علم ائمه(ع) ميوه هاى آن درخت مى باشد و شيعيان مؤمن آنان برگهاى آن درختند...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 72 - 2

2- پيامبراسلام ( ص ) برخوردار از منزلت ويژه و مقامى والا در پيشگاه خداوند

لعمرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 9

9- پيامبر ( ص ) ، داراى مقام عصمت

و جئنابك شهيدًا على ه_ؤلاء

گواه بودن پيامبر(ص) نسبت به امت خويش، مستلزم عصمت اوست و گرنه او خود نيازمند شاهد ديگر بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 7

7- پيامبراكرم ( ص ) در عين رفعت مقام و عروج به معراج ، عبد و بنده خدا بود .

أسرى بعبده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 55 - 8

8- پيامبر ( ص ) ، از زمره انبياى برتر و برگزيده خداوند است .

و لقد فضّلنا بعض النبيّن على بعض

ذكر {و لقد فضّلنا بعض . ..} پس از ذكر برخوردهاى مشركان با پيامبر(ص) و سؤالهاى آنان احتمال دارد پاسخ سؤال مقدرى باشد و يا جواب اشكالى باشد كه مشركان درباره شخصيت پيامبر(ص) مطرح مى كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 7

7- پيامبر ( ص ) ، تحت ربوبيت و عنايت ويژه

خداوند

إن ربّك أحاط بالناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، در مواضع دينى _ اجتماعى خويش _ به عنايت خداوند _ معصوم بود .

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 76 - 5

5- پيامبر ( ص ) ، داراى شخصيت و مقامى بس والا و با عظمت در پيشگاه الهى

و إن كادوا ليستفزّونك من الأرض ليخرجوك منها و إذًا لايلبثون خل_فك إلاّ قليلاً

احتمال دارد كه ذكر پيامد اخراج پيامبر(ص) از مكه، (هلاكت مشركان) به دليل شخصيت آن حضرت باشد و اين، نشان مى دهد كه چنين اهانتى به پيامبر(ص)، براى خداوند قابل تحمل نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 86 - 2

2- پيامبر اسلام ( ص ) ، شخصيتى كه از جانب خداوند به او وحى مى شد .

و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 87 - 5

5- جايگاه ويژه و رفيع پيامبر ( ص ) نزد خداوند

إن فضله كان عليك كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 1 - 6،7

6- پيامبراكرم ( ص ) ، بنده خدا و مفتخَر به عبوديت او است .

أنزل على عبده الكت_ب

7- نقش عبادت و عبوديت پيامبر ( ص ) ، در نايل شدن آن حضرت به مقام رسالت و نزول قرآن برايشان

أنزل على عبده

الكت_ب

وصف و ياد كردن از پيامبر(ص) به عنوان {بندى خداوند} در بيان نازل كردن قرآن بر او، مى تواند اين معنا را برساند كه: {بنده خدا} بودن و او را بندگى و عبادت كردن، از زمينه هاى مهم براى تحمّل رسالت و دريافت وحى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 23

23 - پيامبر ( ص ) نيز در زندگى خويش از تكامل معنوى برخوردار بود .

فاصبر . .. لعلّك ترضى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 48 - 5

5 - قضاوت ميان مردم ، از مسؤوليت ها و منصب هاى پيامبر ( ص ) بود .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 6

6 - قضاوت ميان مردم ، از مسؤوليت ها و منصب هاى پيامبر ( ص ) بود .

إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 45 - 8

8 - پيامبر ( ص ) فرستاده اى از جانب خداوند

و ما كنت ثاويًا فى أهل مدين . .. و ل_كنّا كنّا مرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 11

11 - مقام پيامبر ( ص ) از سوى خداوند ، بزرگ داشته شده است .

فلاتكن فى مرية من لقائه

در صورتى كه مراد از {لقائه} رسيدن كتاب و وحى به پيامبر(ص) باشد، آوردن {لقاء} به جاى

كلمه اى مثل {إيتاء} و امثال آن، حكايت از بزرگداشت و تعظيم پيامبراكرم(ص) مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 25 - 2

2 - پيامبر ( ص ) تحت توجه و عنايت ويژه خداوند بود .

إنّ ربّك هو يفصل

اضافه {ربّ} به ضمير مخاطب _ كه مرجع آن پيامبراكرم(ص) است _ مى تواند به منظور نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 1 - 2

2 - پيامبر ( ص ) در پيشگاه خداوند ، شخصيتى گرامى و با عظمت

ي_أيّها النبىّ

مخاطب قرار دادن پيامبراكرم(ص) با صفت {النبىّ} به جاى نام آن حضرت، مى تواند براى تعظيم و بزرگداشت آن بزرگوار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 2 - 7

7 - پيامبر ( ص ) از عنايت ويژه خداوند ، برخوردار بود .

ما يوحى إليك من ربّك

اضافه شدن {ربّ} به ضمير مخاطب مفرد _ كه مرجع آن پيامبر(ص) است _ با توجه به اين كه خداوند، ربّ همه مؤمنان و انسان ها است، از عنايت ويژه خداوند به آن حضرت حكايت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 7 - 5

5 - پيامبر اسلام ( ص ) و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى ( ع ) چهره هاى شاخص انبياى الهى اند .

و إذا أخذنا من النبيّن ميث_قهم و منك و من نوح و إبرهيم و موسى و عيسى ابن مريم

ذكر نام اين انبيا پس از آوردن واژه

{النبيّين} ذكر خاص پس از عام بوده و مى تواند نشانه برترى آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 29 - 6

6 - پيامبر ( ص ) داراى شأن و عظمتى بس مهم در پيشگاه خداوند

و إن كنتنّ تردن اللّه و رسوله

ذكر {رسوله} در كنار {اللّه} و در مقابل {تردن الحياة الدنيا} با اين كه سخن از دنياخواهى و زيستن در كنار پيامبر(ص) است، مى تواند اشاره به مقام و جلالت شأن آن حضرت، در نزد خداوند داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 31 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، داراى شأن و منزلتى والا در پيشگاه خداوند

و من يقنت منكنّ للّه و رسوله

ذكر {رسوله} در كنار {اللّه} با اين كه سخن از ناسازگارى همسران پيامبر با او در زمينه مسايل دنيوى بود و بايد تنها از پيامبر(ص) و تبعيت از آن حضرت سخن گفته مى شد، مى تواند براى بيان اين منظور باشد كه اطاعت از پيامبر(ص) از اطاعت خداوند، جدا نيست و اين حكايت از شأن و عظمت آن بزرگوار مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 38 - 6

6 - خداوند به حفظ شخصيت اجتماعى پيامبر ( ص ) اهتمام ويژه اى داشته است .

ما كان على النبىّ من حرج فيما فرض اللّه له

آيه، در صدد دفاع از ازدواج پيامبر(ص) با مطلَّقه پسرخوانده اش است. از آن جايى كه طبق شأن نزول ها، ازدواج با مطلَّقه پسرخوانده، امرى شايسته نبوده و پيامبر(ص)

كه به فرمان خداوند، اقدام به آن كرده، احتمال داشت مورد شماتت قرار بگيرد خداوند، از آن حضرت دفاع كرده است. و اين، حكايت از عنايت خداوند به آن حضرت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 17

17 - خداوند ، به پيامبر ( ص ) و حفظ حريم و حرمت او ، عنايت ويژه داشت .

لاتدخلوا بيوت النبىّ . .. فإذا طعمتم فانتشروا ... إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 2،4،5

2 - پيامبراكرم ( ص ) ، داراى مقام و عظمتى ويژه در پيش گاه خداوند

إنّ اللّه و مل_ئكته يصلّون على النبىّ

از صلوات خداوند و فرشتگان بر آن حضرت، استفاده مى شود كه او شخصيتى صاحب فضيلت در پيش گاه خدا است.

4 - رسول اكرم ( ص ) ، شخصيتى شناخته شده و داراى منزلتى والا نزد ملائكه

إنّ اللّه و مل_ئكته يصلّون على النبىّ

5 - پيامبرى و نبوّت رسول اكرم ( ص ) ، مايه فضيلت و مورد عنايت خاص خدا بودن است .

إنّ اللّه و مل_ئكته يصلّون على النبىّ

احتمال دارد كه ذكر {نبىّ} با {ال} به جاى اسم خاص رسول اكرم(ص) براى بيان شأن و منزلت آن حضرت به خاطر وصف نبوّت باشد. به عبارت ديگر، وصف {النبىّ} مشعر به علت صلوات خداوند بر او و نيز لزوم صلوات مؤمنان بر او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 69 - 9

9 - پيامبراكرم ( ص ) داراى شخصيتى والا

در پيش گاه خداوند و مورد عنايت ويژه او بود .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى فبرّأه اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 31 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، دريافت كننده وحى از جانب خداوند

و الذى أوحينا إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 3 - 4

4 - حضرت محمد ( ص ) ، از رسولان الهى است .

إنّك لمن المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 3،4

3 - پيامبر ( ص ) ، بنده برجسته و مقرب خداوند

أليس اللّه بكاف عبده

برداشت ياد شده از اضافه {عبد} به ضمير اسم جلاله _ كه از نوع اضافه تشريفى است _ استفاده مى شود.

4 - عبوديت پيامبر ( ص ) ، برجسته ترين صفت آن حضرت

أليس اللّه بكاف عبده

توصيف پيامبر(ص) به صفت عبوديت وانتخاب اين صفت از ميان ديگر اوصاف آن حضرت، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 4

4 - نوح ، ابراهيم ، موسى ، عيسى ( ع ) و پيامبراسلام ( ص ) ، پيامبران اولواالعزم و داراى شريعت

شرع لكم من الدين ما وصّى به نوحًا . .. و موسى و عيسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 1،11

1 - وحى به پيامبراكرم ( ص ) ، استمرار وحى بر انبياى پيشين است .

و كذلك أوحينا إليك

برداشت

ياد شده بر اين پايه مبتنى است كه مشارٌاليه {ذلك}، مطلق وحى باشد (كه از آيه قبل استفاده مى شود).

11 - پيامبر ( ص ) ، بنده برگزيده خدا و بهره مند از هدايت ويژه قرآن

و ل_كن جعلن_ه نورًا نهدى به من نشاء من عبادنا

با توجه به لفظ {ل_كن} _ كه براى استدراك جمله قبل (ما كنت تدرى ما الكتاب و لا الإيمان) است _ مى توان گفت كه عبارت {من نشاء من عبادنا} گر چه عام است; ولى پيامبراكرم(ص) از مصاديق بارز آن مى باشد. به ويژه كه در قسمت پايانى آيه شريفه آن حضرت را هدايتگر ديگر مردمان به راه حقيقت معرفى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 32 - 17

17 - دستيابى پيامبر ( ص ) ، به منصب رسالت در پرتو برخوردارى آن حضرت از ربوبيت ويژه الهى

و رحمت ربّك خير ممّا يجمعون

اضافه {ربّ} به كاف خطاب گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 5

5- ولايت پيامبر ( ص ) بر مردم ، نشأت يافته از منصب رسالت الهى آن حضرت

أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

وصف {الرسول}، مى تواند مشعر به عليت باشد; يعنى، رسالت پيامبر(ص)، ولايت بر خلق را براى او به ارمغان آورده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 9 - 2

2 - راهيابى پيامبر ( ص ) به نهايت نزديكى و عالى ترين مرتبه تقرب به خداوند

فكان قاب قوسين أو أدنى

در صورتى كه ضماير غايب در

آيات پيشين، مربوط به پيامبر(ص) باشد، مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است كه تعبير {قاب قوسين} كنايه از شدت نزديكى و تقرب آن حضرت، به خداوند به هنگام دريافت وحى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 10 - 3،4

3 - تقرب فزاينده پيامبر ( ص ) به خداوند ، زمينه قابليت آن حضرت براى دريافت مفاهيم عالى وحى *

ثمّ دنا . .. فأوحى إلى عبده ما أوحى

در صورتى كه ضماير آيات پيشين (هو . .. دنا...) به پيامبر(ص) بازگردد، از ترتب {فأوحى...} بر {دنافتدلّى} مطلب بالا استفاده مى شود.

4 - { عبوديت } ، عالى ترين عنوان پيامبر ( ص ) ، در اوج تقرب به خداوند

ثمّ دنا فتدلّى . .. فأوحى إلى عبده ما أوحى

به كار رفتن وصف {عبد} براى پيامبر(ص) _ در پى ترسيم جايگاه قرب آن حضرت _ بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 7 - 2

2 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول و فرستاده خداوند است .

ءامنوا باللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 8 - 4

4 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول و فرستاده خداوند است .

و الرسول يدعوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 2

2 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول خدا و پيام آور او است .

اتّقوا اللّه و ءامنوا برسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

18 - مجادله - 58 - 9 - 4

4 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول خدا و پيام آور از جانب او

و معصيت الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 12 - 2

2 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول خدا و پيام آور از جانب او بود .

ي_أيّها الذين ءامنوا إذا ن_جيتم الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 13 - 11

11 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول خدا و پيام آور از جانب او

و أطيعوا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 3

3 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول و پيام آور از جانب خداوند

يحادّون اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 7

7 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول و پيام آور از جانب خداوند

من حادّ اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 9 - 1

1 - حضرت محمد ( ص ) ، فرستاده خداوند است .

هو الذى أرسل رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 6

6 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول خدا و پيام آور از جانب او

و اللّه يعلم إنّك لرسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 4

4 -

حضرت محمد ( ص ) رسول خدا و پيام آور از جانب او

يستغفر لكم رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 7

7 - حضرت محمد ( ص ) رسول خدا و پيام آور از جانب او

على من عند رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 12 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، داراى منصب حكومت و ولايت

و أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

برخى از مفسران بر اين عقيده اند كه مقصود از {أطيعوا الرسول}، اطاعت در امور حكومتى و ولايى است; زيرا اگر مراد احكام و اوامر الهى باشد، ذكر {أطيعوا اللّه} كافى است و تكرار {أطيعوا} درباره پيامبر(ص)، مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، داراى مقامى والا در پيشگاه خداوند و شايسته اهداى شرح صدر

ألم نشرح لك صدرك

{لام} در {لك} يا براى تعليل است يا انتفاع. در صورت اول، مفاد آيه اين است كه: آيا به خاطر خودت به تو شرح صدر نداديم؟ اين تعبير دلالت دارد كه شخصيت نبى اكرم(ص)، علّتى كافى براى عطاى شرح صدر بود. در صورت دوم، نشانه ارجمندى آن حضرت است كه خداوند، در جهت منافع پيامبر(ص) نعمت شرح صدر را در اختيارش نهاد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 14

14 - پيامبر ( ص ) و قرآن ، برهانى روشن بر لزوم دست كشيدن اهل كتاب

و مشركان از كفر و شرك خويش

حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

مقامات معنوى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 7،15

7- بشارت خداوند به پيامبر ( ص ) براى رسيدن به مقامى پسنديده و ارجمند در پرتو تهجّد و شب زنده دارى

فتهجّد . .. عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

15- پيامبر ( ص ) نيز در مسير كسب كمالات معنوى برتر ، نيازمند انجام اعمالى مناسب با آن بود .

فتهجّد به نافلة لك عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

مقامات همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 13

13 - همسران رسول اللّه ، زنانى صاحب ارزش در نزد خداوند بودند .

و اتّقين اللّه

التفات از غيبت به خطاب در {اتّقين اللّه} مى تواند به خاطر اهتمام و عنايت خاص به آنان باشد كه حكايت از صاحب فضيلت بودن آنان مى كند.

مكذبان انذارهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 2 - 6

6- اظهار ناباورى كافران ، نسبت به درستى انذار هاى پيامبر ( ص ) و تحقق آن

فقال الك_فرون ه_ذا شىء عجيب

چنانچه {ه_ذا} اشاره به پيام ها و محتواى انذارهاى {منذر} باشد _ نه شخص پيامبر(ص) _ برداشت بالا به دست مى آيد.

مكذبان حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 7 - 1

1_ كفرپيشگان عصر بعثت ، مدعىِ نبود معجزه و آيتى بر حقانيّت رسالت پيامبر ( ص )

و يقول الذين

كفروا لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

مكذبان رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 4

4 _ يهود به سبب انكار رسالت پيامبر(ص) منكر نزول هرگونه وحى بر افراد بشر شدند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء

مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 7،20

7 _ مشركان و منكران رسالت پيامبر(ص)، خواهان تحقق زودرس وعده هاى آن حضرت در مورد نزول عذاب بودند.

و كذبتم به به ما عندى ما تستعجلون به

در آيات متعددى، مانند آيه 6، 9 و 11 سوره انعام، به كافران وعده عذاب و كيفر دنيوى داده شده است. لذا ممكن است مراد از {ما تستعجلون} نزول عذاب باشد كه كافران از سر انكار و تمسخر خواهان نزول سريع آن بودند.

20 _ خداوند در زمان مناسب بهترين داورى را در بين پيامبر(ص) و منكران آن حضرت خواهد كرد.

يقص الحق و هو خير الفصلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 2

2 _ پيامبر(ص) بايد در انتظار تكذيب از جانب مشركان و آماده رويارويى با آنها باشد.

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة

جمله {إن كذبوك} خطاب به پيامبر(ص) و پيش بينى وقوع تكذيب در برابر آن حضرت است. {قل ربكم} و {و لا يرد ... } ارائه راه حل براى مقابله با اين تكذيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 54 - 2

2 _ منافقان ، گروهى كفرپيشه و منكر رسالت پيامبر

( ص )

و ما منعهم أن تقبل منهم نفقتهم إلا أنهم كفروا باللّه و برسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 6

6 _ انكار رسالت حضرت محمد ( ص ) و آسمانى بودن قرآن ، از ناحيه شرك پيشگان عصر بعثت

قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 43 - 1

1 _ برخى از مشركان با اينكه از نزديك ، ناظر اعمال و رفتار پيامبر اكرم ( ص ) بودند ، از تبعيت او سر باز زده ، تكذيبش مى كردند .

و منهم من ينظر إليك . .. و لو كانوا لا يبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 27 - 1

1_ كفرپيشگان عصر بعثت ، مدعى نبود معجزه و آيتى بر حقانيّت رسالت پيامبر ( ص )

و يقول الذين كفروا لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 2

2_ كفرپيشگان عصر بعثت ، رسالت الهى پيامبر ( ص ) را انكار مى كردند .

و يقول الذين كفروا لست مرسلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 6

6- گزارش خداوند از صحنه قيامت و حشر مشركان ، تسليت و دل جويى از پيامبر ( ص ) در برابر انكار ها و دنياپرستى آنان است .

و الب_قي_ت الص_لح_ت خير عند ربّك . .. و ترى الأرض ... على ربّك

خطاب در

{ربّك} و {ترى} به پيامبر(ص) است اين گونه خطاب در دل آياتِ مربوط به قيامت مشركان، نوعى تسلى دادن به پيامبر(ص) در برابر انكار آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 42 - 1

1 - مشركان صدراسلام ، رسالت پيامبر ( ص ) را انكار و او را به دروغ گويى متهم مى كردند .

و إن يكذّبوك فقد كذّبت قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 69 - 1،4

1 - انكار رسالت پيامبر ( ص ) از سوى كافران و رفاه زدگان

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

همان طورى كه در ذيل آيه قبل آمده، اين بخش از آيات، در ردّ اتهاماتى است از سوى كافران نسبت به قرآن و پيامبر(ص) وارد مى شد. خداوند با ارائه دلايل گوناگون، همه آنها را بى اساس خوانده و تهمت زنندگان را سخت مورد سرزنش قرار داده است. آيه فوق نيز، ظاهراً مربوط به تكذيب پيامبر(ص) و نسبت دروغ گويى به ساحت آن حضرت مى باشد.

4 - سرزنش كافران از سوى خداوند ، به خاطر انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، على رغم آگاهى آنان از شخصيت ارزشى و اخلاقى ( صداقت ، امانت و . . . ) آن حضرت

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 18 - 1

1 - كافران مكه ، رسالت پيامبر ( ص ) را تكذيب مى كردند .

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا . .. و إن تكذّبوا

فقد كذّب

بنابراين كه مخاطَب آيه _ طبق سياق _ كافران مكه باشند، نكته ياد شده، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 22 - 3

3 - كافرانى كه پيامبر ( ص ) ، را تكذيب كردند ، هيچ گريزى از قدرت خداوند ندارند .

و إن تكذّبوا . .. و ما أنتم بمعجزين فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 4 - 1

1 - مشركان صدراسلام ، رسالت پيامبر ( ص ) را انكار نموده و او را به دروغ گويى متهم كردند .

و إن يكذّبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 3

3 - مشركان ، منكر رسالت پيامبراسلام ( ص )

و يقولون . .. لشاعر مجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 170 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { و إن كانوا ليقولون . لو أنّ عندنا ذكراً من الأوّلين . لكنّا عباد اللّه المخلصين } فهم كفّار قريش كانوا يقولون : قاتل اللّه اليهود و النصارى كيف كذبوا أنبياءهم ! أما و اللّه لو كان عندنا ذكراً من الأوّلين لكنّا عباد اللّه المخلصين يقول اللّه : { فكفروا به } حين جاءهم محمّد ( ص ) . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {و إن كانوا ليقولون لو أنّ عندنا ذكراً من الأوّلين لكنّا عباد اللّه المخلصين} روايت شده كه فرمود: آنان كفار قريش بودند كه مى

گفتند: نفرين بر يهود و نصارا! چگونه پيامبران خود را تكذيب كردند. به خدا قسم! اگر يكى از كتاب هاى آسمانى پيشينيان نزد ما بود، به آنها ايمان مى آورديم و از بندگان خالص خدا مى شديم; اما هنگامى كه حضرت محمد(ص) بر آنان مبعوث شد به آن حضرت كفر ورزيدند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 68 - 2

2 - مشركان و كافران ، منكر توحيد ، قيامت و رسالت پيامبراسلام بودند .

أنتم عنه معرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 13

13 - دلدارى خداوند به پيامبراسلام ( ص ) در برابر تكذيب ، ستيزه جويى و توطئه كافران

فلايغررك تقلّبهم فى البل_د . كذّبت قبلهم قوم نوح ... فأخذتهم فكيف كان عقاب

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه در اين آيات با ذكر داستان انبياى گذشته، در صدد دلدارى به پيامبر اسلام(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 14

14 - ناباورى عميق متخلّفان از حديبيه ، نسبت به سخنان پيامبر ( ص ) و مؤمنان

كذلكم قال اللّه من قبل فسيقولون بل تحسدوننا

پس از ابلاغ كلام خداوند بهوسيله پيامبر(ص) به متخلفان، مبنى بر عدم شركت ايشان در فتح خيبر، آنان پيامبر(ص) و مؤمنان را به حسادت متهم كردند و اين بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 8،9

8 - منافقان ، منكر رسالت پيامبراكرم ( ص ) بودند .

و يقولون

. .. لولا يعذّبنا اللّه بما نقول

مفاد اين گفته منافقان: (چرا خدا در برابر آنچه مى گوييم عذابمان نمى كند)، اين است كه اگر حضرت محمد(ص) پيامبر بود، بايد ما عذاب مى شديم. اكنون كه از عذاب خبرى نيست، معلوم مى شود او پيامبر نيست.

9 - منافقان ، اعتقاد نداشتن به رسالت پيامبراكرم ( ص ) را در بين خودشان ، علنى اعلام مى كردند .

و يقولون فى أنفسهم لولا يعذّبنا اللّه بما نقول

مفسران عبارت {يقولون فى أنفسهم} را دو صورت معنا كرده اند: الف) در دل خودشان مى گويند; ب) در ميان خودشان (با خودشان) مى گويند. برداشت ياد شده برپايه احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 13

13 - بنى اسرائيل ، به رغم در دست داشتن بشارت عيسى ( ع ) ، در برابر رسول اكرم ( ص ) موضع گيرى كرده و رسالت آن حضرت را نپذيرفتند .

و مبشّرًا برسول يأتى من بعدى اسمه . .. فلمّا جاءهم بالبيّن_ت قالوا ه_ذا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 7 - 7

7 - كسانى كه از پذيرش دعوت پيامبر ( ص ) خوددارى ورزيده و آن حضرت را با داشتن معجزات و دلايل روشن ، به سحر و ساحرى متهم كردند ، افترازنندگان به خدا و از ستمكارترين مردم اند .

فلمّا جاءهم بالبيّن_ت . .. و من أظلم ممّن افترى على اللّه الكذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 12 - 10

10 -

تجاوزگرى ، گناه پيشگى و مانع خير شدن ، از خصوصيات كافران تكذيب كننده رسالت پيامبراسلام ( ص )

و لاتطع المكذّبين . .. منّاع للخير معتد أثيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 11 - 1

1 - قوم ثمود ، پيام هاى الهى را دروغ پنداشته ، پيامبر خدا را تكذيب كردند .

كذّبت ثمود

به قرينه {فقال لهم رسول اللّه} (در آيات بعد)، مراد از تكذيب در جمله {كذّبت ثمود}، تكذيب فرستاده الهى و رسالت هاى او است.

مكذبان محمد(ص) در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 27 - 4

4 _ تكذيب كنندگان پيامبر(ص) و قرآن در قيامت بر كفرورزيهاى خويش در دنيا تأسف مى خورند.

يليتنا نرد و لا نكذب بأيت ربنا و نكون من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 8

8 _ تكذيب كنندگان پيامبر(ص)، حقانيت آن حضرت و دعوت او را در قيامت درمى يابند.

إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه

مراد از {الموتى} در آيه، به قرينه جملات قبل، كسانى هستند كه به دعوت پيامبر(ص)، پاسخ مثبت نمى دهند، جمله {يبعثهم اللّه}، گذشته از اينكه خبر بعثت قيامت است، كنايه از اين مطلب است كه خداوند اين مرده دلان را برخواهد انگيخت تا حقانيت دعوت پيامبر(ص) و وعده هاى آن حضرت را دريابند.

مكذبان نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 9

9- مشركان مكه ، نسبت به آسمانى بودن قرآن و رسالت الهى پيامبر

( ص ) بى اعتقاد بودند .

أو ترقى فى السّماء و لن نؤمن لرقيّك حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

از اينكه آنان، نامه و كتابى را از پيامبر(ص) خواستند كه خود از آسمان آورده باشد، حكايت از آن دارد كه: قرآن را _كه به صورت وحى بر آن حضرت نازل مى شده است _ قبول نداشتند.

مكذبان نزول ملائكه بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 4

4 _ مشركان صدراسلام ، منكر نزول ملائكه بر پيامبر ( ص ) بودند .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة

از اين كه مشركان، اعتراض مى كردند كه چرا فرشتگان وحى به طور مستقيم بر خود آنان فرود نمى آيد؟ مى توان به دست آورد كه آنان، در صدد اين بودند كه اصل نزول فرشيه وحى بر پيامبر(ص) را زير سؤال ببرند و آن را انكار كنند. گفتنى است: آيه 7 سوره {حجر} مؤيد همين برداشت است (لو ما تأتينا بالملائكة إن كنت من الصادقين).

مكر دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 8

8- قدرت خداوند ، فوق مكر و توطئه طراحان و توطئه گران عليه پيامبر ( ص )

أفأمن الذين مكروا السيّئات أن يخسف الله بهم الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 70 - 5

5 - دلتنگى پيامبر ( ص ) از توطئه هاى دشمنان عليه رسالت آن حضرت

و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر -

35 - 43 - 3

3 - دعوت پيامبراسلام ( ص ) ، با حيله ها و مكر هاى مخالفان روبه رو بود .

فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا. .. و مكر السّيّىِ

مكر عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 70 - 4،5

4 - مكر و توطئه گسترده و مستمر كافران عليه پيامبر ( ص )

و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون

به كارگيرى فعل مضارع (يمكرون)، بيانگر استمرار مكر و حيله كافران عليه پيامبر(ص) مى باشد.

5 - دلتنگى پيامبر ( ص ) از توطئه هاى دشمنان عليه رسالت آن حضرت

و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون

ملاقات با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 12 - 3،11

3 - ملاقات با پيامبراكرم ( ص ) و گفتوگوى خصوصى با آن حضرت ، براى عموم مسلمانان آزاد بود .

ي_أيّها الذين ءامنوا إذا ن_جيتم الرسول

11 - مؤمنانى كه از توانايى مالى برخوردار نبودند ، مى توانستند بدون دادن { صدقه نجوا } ، با پيامبراكرم ( ص ) گفتوگوى محرمانه كنند .

فإن لم تجدوا فإنّ اللّه غفور رحيم

ملاقات محمد(ص) با زنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 3

3 - ملاقات هاى مستقيم و بىواسطه زنان صدراسلام ، با شخص پيامبر ( ص )

إذا جاءك المؤمن_ت يبايعنك

ملاقات محمد(ص) با مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، داراى برنامه اى معين ، براى ملاقات

مردم *

و لو أنّهم صبروا حتّى تخرج إليهم لكان خيرًا لهم

برداشت بالا بدان احتمال است كه {حتّى تخرج. ..} اشاره به زمان خاصى باشد كه پيامبر(ص) به طور معمول از خانه به مسجد مى آمد تا به كارها رسيدگى كند.

ملاقات محمد(ص) با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 7

7 - ملاقات پيامبراكرم ( ص ) با حضرت موسى ( ع ) ، در شب معراج و يا در قيامت ، قطعى است .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فلاتكن فى مرية من لقائه

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مرجع ضمير در {لقائه} موسى(ع) باشد. لازم به ذكر است كه اين نكته، مورد تأييد روايت نيز هست.

ملاقات منافقان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 2،3

2 - آزادى منافقان ، براى ملاقات با رسول خدا ( ص ) و گفتوگوى مستقيم با آن حضرت

إذا جاءك المن_فقون قالوا

3 - منافقان در هر بار ملاقات با رسول اكرم ( ص ) ، اظهار ايمان كرده و به رسالت الهى آن حضرت شهادت أكيد مى دادند .

إذا جاءك المن_فقون قالوا نشهد إنّك لرسول اللّه

ملاك قضاوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 48 - 4

4 - داورى پيامبر ( ص ) ، بر مبناى فرمان ها و دستورات خدا بود .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم

آيه شريفه، پيش از آن كه منافقان را موظف سازد كه به داورى پيامبر(ص) تن دهند، آنان را به

پذيرش حكم خدا فرا خوانده است. اين فراخوانى مى تواند بيانگر اين حقيقت باشد كه حكم خدا، محور داورى ها است و پيامبر(ص) هم موظف بود براساس آن قضاوت كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 49 - 5

5 - داورى پيامبر ( ص ) بر اساس حق بود .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم . .. و إن يكن لهم الحقّ

ملاكهاى تشخيص پيروان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 9

9 - هدف از تعيين بيت المقدس به عنوان قبله مسلمانان ، مشخص شدن پيروان واقعى پيامبر ( ص ) از غير آنان بود

و ما جعلنا القبلة التى كنت عليها إلا لنعلم من يتبع الرسول ممن ينقلب على عقبيه

ملائكه و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 4

4 - رسول اكرم ( ص ) ، شخصيتى شناخته شده و داراى منزلتى والا نزد ملائكه

إنّ اللّه و مل_ئكته يصلّون على النبىّ

ممانعت از تبليغ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 2

2 _ ايستادگى و مقاومت شديد مشركان در برابر دعوت و هدايت پيامبر ( ص )

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا عليها

ممانعت از توطئه عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 15

15- دخالت خداوند در جلوگيرى از ادامه توطئه توطئه كنندگان عليه پيامبران و دين ، آن

هنگامى كه توطئه ها انبوه و سنگين شود .

أفأمن الذين مكروا السيّئات أن يخسف الله بهم الأرض أو يأتيهم العذاب

اسناد {خسف} (فرو رفتن در زمين) و عذاب به خداوند براى رويارويى با توطئه گران، از نوعى عدم تحمل توطئه عليه پيامبر(ص) و دين حكايت مى كند. جمع آورده شدن {سيّئات} با الف و لام، كه مفيد عموم است، مى تواند حاكى از ابعاد مختلف و سنگينى توطئه و گوناگونى آن باشد.

ممانعت از دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 2

2 _ كافران ، متوقف كردن دعوت به اسلام و محدود ساختن آن را ، از پيامبر ( ص ) خواستار شدند .

و لو شئنا لبعثنا فى كلّ قرية نذيرًا . فلاتطع الك_فرين

با توجه به معناى لغوى {طاعت} (عمل كردن به آنچه كه از انسان خواسته شده است) مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد; زيرا آنچه كه كافران از پيامبر(ص) خواسته بودند _ با توجه به آيه قبل كه سخن از جهانى بودن رسالت پيامبراسلام(ص) بود و آيه شريفه متفرع بر آن شده (فلاتطع الكافرين) _ مى تواند توقف و محدود شدن رسالت باشد.

ممانعت از رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 59 - 3

3 _ كافران هرگز با نقض پيمان و خيانت به رسول اكرم ( ص ) نخواهند توانست بر پيامبر ( ص ) پيشى گيرند و وى را از ادامه رسالت ناتوان سازند .

و إما تخافن من قوم خيانة . .. و لايحسبن الذين كفروا سبقوا إنهم لايعجزون

برداشت

فوق مبتنى بر اين است كه مفعول {سبقوا} و {لايعجزون} پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 87 - 1

1 - كفرپيشگان صدراسلام ، در صدد بازداشتن پيامبر ( ص ) از انجام رسالت خويش بودند .

و لايصدّنّك عن ءاي_ت اللّه بعد إذ أُنزلت إليك

{صدّ} (مصدر {لايصدّنّك}) به معناى بازداشتن است و ضمير فاعل در {لايصدّنّك} به كافران بازمى گردد; يعنى، مبادا كافران تو را از ابلاغ آيات خدا به مردم بازدارند.

ممانعت از شرك ستيزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 9

9 - مشركان ، پيامبر اسلام را از مبارزه با معبودهايشان برحذر داشته و از قهر آنان مى ترساندند .

و يخوّفونك بالذين من دونه

برداشت ياد شده مبتنى بر اين فرض است كه مقصود از {الذين من دونه} معبودهاى مشركان باشد; چنان كه بسيارى مفسران گفته اند: بت پرستان مكه پيامبر(ص) را از خشم و غضب بت ها برحذر مى داشتند.

ممانعت از نماز محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 9 - 1

1 - برخى از مخالفان پيامبر ( ص ) ، مانع نماز خواندن آن حضرت بودند .

أرءيت الذى ينهى

مراد از {الذى ينهى} _ به قرينه آيه بعد و جمله {لاتطعه} در آخر سوره - كسى است كه پيامبر(ص) را از نماز خواندن نهى مى كرد. جمله {فليدع ناديه} در آيات بعد، وى را فردى داراى نفوذ كلام معرفى كرده و به گفته بسيارى از مفسران، مراد ابوجهل است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - علق - 96 - 15 - 4

4 - خاتمه دادن به موضع گيرى در برابر نماز ، فرمان خداوند به نهى كننده پيامبر ( ص ) از اداى آن

أرءيت الذى ينهى . عبدًا إذا صلّى ... لئن لم ينته

ممنوعيت دوستى با مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 5

5 - ممنوعيت پيوند دوستانه اهل ايمان ، با كافران و منكران دين و پيامبر

تلقون إليهم بالمودّة و قد كفروا بما جاءكم من الحقّ

منابع علم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 105 - 9

9 - آگاهى هاى پيامبر ( ص ) در باره حوادث قيامت و مقدمات آن ، در گرو وحى و متكى به منبع علم الهى بود .

و يس__َلونك . .. فقل

منازعه اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 31 - 2

2 - پيامبر ( ص ) با مشركان و كافران به پيشگاه خداوند در قيامت ، به جدال و نزاع و دفاع از مواضع خويش خواهند پرداخت .

ثمّ إنّكم يوم القي_مة عند ربّكم تختصمون

{اختصام} (مصدر {يختصمون}) به معناى جدال و نزاع دو فرد يا دو گروه است كه هر يك مى كوشد، سخن ديگرى را ابطال كند. گفتنى است در اين كه مقصود از دو گروه متخاصم كيانند، ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد كه بهترين آنها دو نظريه است: 1_ پيامبر(ص) با كافران و مشركان; 2_ دو گروه حق و باطل از هر ملت و امتى.

منافقان صدر اسلام و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 47 - 1،2

1 - منافقان صدراسلام ، مدعى ايمان به خدا و رسول بودند .

و يقولون ءامنّا باللّه و بالرسول

به گفته مفسران، آيه شريفه و چند آيه بعد، درباره منافقان است و اين را موضوعات طرح شده در اين آيات و آهنگ و شأن نزول آنها، تأييد مى كند.

2 - منافقان صدراسلام ، مدعى اطاعت و فرمان برى از خدا و رسول بودند .

و يقولون ءامنّا باللّه و بالرسول و أطعنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 4

4 - تلاش گسترده منافقان صدراسلام براى اثبات حسن نيت خود و جلب نظر و اطمينان پيامبر ( ص ) و مؤمنان به سوى خويش

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

سوگند مؤكد، دليل بر وجود چنين تلاشى است.

منافقان مدينه در غزوات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 4

4 - منافقان مدينه ، به همراه مسلمانان ، در غزوه هاى پيامبر ( ص ) شركت مى كردند .

و إذ يقول المن_فقون . .. ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا ... و لقد كانوا ع_هد

منافقان مدينه و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 11

11 - توجه زياد منافقان مدينه ، به پيامبر ( ص ) هنگام سختى و جنگ ، به منظور دريافت نظر نهايى آن حضرت

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك

فعل مضارع {ينظرون} حكايت

از تكرار نگاه مى كند. اصل نگاه به آن حضرت هم، به قرينه مقام _ كه وضعيت دشوارى و سختى است _ براى جلب نظر آن حضرت براى اِعلام آتش بس و يا آزاد كردن آنان از جنگ است.

منافقان مدينه و وعده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 9

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

منافقان و حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 3

3 _ حقانيت پيامبر ( ص ) و ارتباط او با وحى ، امرى ثابت شده براى منافقان

يحذر المنفقون أن تنزل عليهم سورة تنبئهم بما فى قلوبهم

بيم منافقان از افشاى اسرارشان به وسيله قرآن، تلويحاً مى رساند كه آنان ارتباط پيامبر(ص) با وحى را امرى مسلّم مى شمردند.

منافقان و دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 14

14 _ منافقان ، در خدمت كفر و دشمنان خدا و رسول و همواركننده راه آنان هستند .

اتخذوا مسجداً . .. كفراً ... و إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

منافقان و عدالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 2

2 _ تشكيك منافقان در عدالت پيامبر (

ص )

و منهم من يلمزك فى الصدقت

عيب جويى و انتقاد منافقان از پيامبر (ص) در مورد صدقات، به معناى زير سؤال بردن عدالت پيامبر اكرم (ص) است.

منافقان و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 61 - 6

6 _ توبيخ منافقان به جهت رويگردانى آنان از حاكميت قضايى پيامبر ( ص )

رايت المنافقين يصدّون عنك صدوداً

در برداشت فوق {يصدّون} فعل لازم گرفته شده است ; بر اين مبنا {صدّ} به معنى اعراض خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 4،5،13

4 _ دوگانگى برخورد منافقان با پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، به هنگام سختى ها و آسايشها

فكيف اذا . .. ثمّ جاؤك يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً

منافقان تا قبل از گرفتارى، از پيامبر (ص) اعراض كرده و به طاغوتها مى گرايند، و آنگاه كه به مشكلات برخورند، از پيامبر (ص) عذرخواهى مى كنند.

5 _ منافقان به هنگام رسوايى و يا رنج هاى ناشى از عملكردشان ، به پيامبر ( ص ) روى مى آوردند و عذرخواهى مى كنند .

فكيف . .. ثمّ جاؤك يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً

مراد از {مصيبة}، معنايى است كه شامل رسوايى نيز مى شود ; به دليل عذرخواهى منافقان كه با جمله {ان اردنا} آن را اظهار مى داشتند.

13 _ احسان به پيامبر ( ص ) ، توجيه نارواى منافقان براى عدم ارجاع داورى به وى

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 -

3،6

3 _ عذرتراشى هاى بى پايه منافقان ، در مورد عملكرد نارواى خود در برابر پيامبر ( ص )

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً. اولئك الّذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم

6 _ نيات پليد و پنهان منافقان ، در مراجعه به طاغوت و اعراض از پيامبر ( سنّت )

ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً. اولئك الّذين يعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 7

7 _ معرفى پيامبر ( ص ) به عنوان عامل شرور ، از روش هاى ايذايى و تبليغى منافقان و يهود عليه آن حضرت

ان تصبهم سيّئة يقولوا هذه من عندك

برخى از مفسران با توجّه به شأن نزول آيه گفته اند كه مقصود از ضمير {تصبهم}، منافقين و يهوديان هستند كه حوادثى چون قحطى و خشكسالى را به پيامبر (ص) منتسب مى كردند و از اين راه عليه او تبليغ مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 3

3 _ جلسات سرّى و توطئه گرانه منافقان عليه پيامبر ( ص ) در مدينه

و يقولون طاعة فاذا برزوا من عندك بيّت طائفة منهم غير الذى تقول

برخى گفته اند كه اين آيه درباره منافقان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 13،16،19،21

13 _ رغبت منافقان و يهوديان به شنيدن شايعات و دروغ هاى بافته شده عليه رسول خدا ( ص )

سمعون للكذب

مخاطب قرار دادن پيامبر (لايحزنك) و توصيف شتابگران در كفر به گوش سپاران دروغ، مى رساند كه مراد

از {كذب} دروغها و شايعاتى بوده است كه عليه پيامبر(ص) ساخته شده بود.

16 _ يهوديان و منافقان ، تنها به انگيزه دروغ بستن بر پيامبر ( ص ) ، رغبت به شنيدن سخنان او داشتند .

سمعون للكذب

برداشت فوق بر اين مبناست كه {للكذب} مفعول له براى {سمعون} باشد و به قرينه {لم يأتوك}، منظور شنيدن سخنان پيامبر(ص) است. يعنى سخنان تو را مى شنوند تا بر تو دروغ ببندند و شايعه سازى كنند.

19 _ همسويى منافقان و يهود عصر بعثت در گرايش ها و موضعگيرى هاى خويش در برابر پيامبر ( ص ) و اسلام

الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

21 _ عالمان يهود با اعزام گروهى از منافقان و يهوديان به حضور پيامبر ( ص ) ، جوياى حكم وى درباره قضيه مورد اختلاف در بين يهوديان شدند .

سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 2

2 _ اجازه گرفتن بهانه جويان ( منافقان ) از پيامبر ( ص ) ، براى شركت نكردن در جنگ تبوك با اظهار دروغين عجز و ناتوانى خود

لم أذنت لهم حتى يتبين لك

مقصود از {اذن} در آيه فوق _ به قرينه آيه قبل (لو استطعنا . ..) و شأن نزولها _ اذن دادن به كسانى است كه از شركت در جهاد، خود را معذور مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 1،2

1 _ فتنه انگيزى و كارشكنى هميشگى منافقان ، عليه پيامبر ( ص ) و اسلام در جبهه هاى

نبرد

لقد ابتغوا الفتنة من قبل

2 _ تلاش منافقان در جهت وارونه جلوه دادن امور ، براى پيامبر ( ص )

و قلبوا لك الأمور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 2

2 _ بى ادبى و بى پروايى منافقان ، در سخن گفتن با پيامبر ( ص )

و منهم من يقول ائذن لى و لاتفتنى

اينكه منافقان پيامبر (ص) را عامل فتنه و گناه خود معرفى كردند (و لاتفتنى)، نشانگر نهايت بى ادبى آنان نسبت به ساحت مقدس پيامبر اسلام (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 1،3،8

1 _ طعن و خرده گيرى برخى از منافقان نسبت به پيامبر ( ص ) در نحوه تقسيم صدقات

و منهم من يلمزك فى الصدقت

{لَمْز} (مصدر يلمز) به معناى غر زدن و خرده گرفتن است.

3 _ برخورد گستاخانه و بى ادبانه برخى از منافقان با پيامبر ( ص )

و منهم من يلمزك فى الصدقت

8 _ منافع شخصى منافقان ، ملاك داورى آنان درباره پيامبر ( ص ) و عامل طعن و خرده گيرى از آن حضرت

و منهم من يلمزك فى الصدقت فإن أعطوا منها رضوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 6

6 _ تصور غلط منافقان ، در مورد نبودن ملاك و معيار در تقسيم صدقات و انجام آن به دلخواه پيامبر ( ص )

و منهم من يلمزك فى الصدقت . .. إنما الصدقت للفقراء ... و ابن السبيل

تعيين موارد مصرف زكات از سوى خدا، به عنوان رد منافقان عيبجو، اشعار

به اين دارد كه: آنان گمان مى كردند پيامبر(ص) در كار خويش به دلخواه و بى ملاك و معيار عمل مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 1،2،3،4،17

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، مورد آزار و اذيت مستمر برخى از منافقان

و منهم الذين يؤذون النبى

{من} در {منهم} براى تبعيض و فعل مضارع {يؤذون} مفيد استمرار است ; يعنى، برخى از منافقان پيوسته پيامبر اكرم (ص) را مورد اذيت قرار داده و باعث رنجش خاطر آن حضرت مى شدند.

2 _ جوسازى و تبليغات سوء منافقان ، عليه پيامبر ( ص )

و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

3 _ معرفى پيامبر ( ص ) ، به عنوان فردى ساده و خوش باور نمونه اى از اذيت هاى منافقان نسبت به آن حضرت

الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

{اُذُن} به كسى گفته مى شود كه به هر سخنى گوش فرا دهد و زود باور كند ; يعنى، ساده و خوش باور باشد. گفتنى است كه برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {يقولون هو أذن} براى بيان مورد و نمونه اى باشد كه منافقان، پيامبر(ص) را به آن متهم كرده و باعث رنجش خاطر آن حضرت مى شدند.

4 _ سوء استفاده منافقان از عطوفت و سعه صدر پيامبر ( ص ) ( گوش فرادادن آن حضرت به سخنان مردم )

الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

17 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه ضمن يك خطبه طولانى فرمود : { سمونى اذناً و زعموا انّى كذلك لكثرة ملازمته [

على ( ع ) ] اياى و اقبالى عليه حتى انزل اللّه عز و جل فى ذلك قرآناً { و مهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن . . . } ;

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 8،9

8 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور موضع گيرى در برابر منافقان و تهديد ايشان به افشاى اسرارشان

يحذر المنفقون . .. قل استهزءوا إن اللّه مخرج ما تحذرون

9 _ استهزاى منافقان نسبت به اسلام و پيامبر ( ص )

يحذر المنفقون . .. قل استهزءوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 3

3 _ برملا شدن كفر منافقان صدر اسلام ، در پى توطئه آنان عليه اسلام و پيامبر ( ص )

لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 5،11

5 _ رخصت خواستن منافقان توانگر از پيامبر ( ص ) براى شركت نكردن در جنگ ، به مجرد فرمان الهى به جهاد

أن ءامنوا باللّه و جهدوا مع رسوله استئذنك

11 _ ترجيح داشتن ترك پيكار ( همنشينى با افراد عاجز و ناتوان ) بر عزت جهاد و همراهى با پيامبر ( ص ) در نظر منافقان توانگر و ثروتمند

و قالوا ذرنا نكن مع القعدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 9

9 _ روى گردانى منافقان از پيامبر خيرخواه ، دلسوز و مهربان ، نشانه پليدى و بيماردلى آنان

الذين فى قلوبهم مرض . .. صرف

اللّه قلوبهم ... لقد جاءكم رسول من أنفسكم ... بالمؤ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 1 - 6

6 - كافران و منافقان ، در صدد بودند تا پيامبر ( ص ) را از اهداف خود باز دارند و كارى كنند تا آن حضرت ، خواسته هايشان را قبول كند .

و لاتطع الك_فرين و المن_فقين

دستور صريح به پيامبر(ص) مبنى بر اطاعت نكردن از كافران و منافقان و تأكيد بر آن در آيه بعد، اين نكته را مى رساند كه گروه هاى ياد شده، در صدد بودند تا نظر آن حضرت را به سوى خود جلب كنند. لازم به ذكر است كه قضيه اى كه درباره سبب نزول آيه وارد شده، برداشت بالا را تقويت مى كند. سبب نزول آيه، اين است كه سران مشركان از پيامبر(ص) خواستند تا او شفيع بودن بت ها را بپذيرد و اعلام كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 5

5 - منافقان ، به هنگام وارد شدن بر پيامبراكرم ( ص ) ، از روى اهانت به جاى تحيتى كه خداوند به آن فرمان داده بود ، تحيت ديگرى به آن حضرت مى گفتند .

و إذا جاءوك حيّوك بما لم يحيّك به اللّه

منافقان و وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 3

3 _ حقانيت پيامبر ( ص ) و ارتباط او با وحى ، امرى ثابت شده براى منافقان

يحذر المنفقون أن تنزل عليهم سورة تنبئهم بما فى قلوبهم

بيم منافقان

از افشاى اسرارشان به وسيله قرآن، تلويحاً مى رساند كه آنان ارتباط پيامبر(ص) با وحى را امرى مسلّم مى شمردند.

منافقان و همرزمى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 7

7 _ اعلان عدم صلاحيت منافقان براى همراه شدن با پيامبر ( ص ) جهت مقابله با دشمنان دين

فقل لن تخرجوا معى أبداً و لن تقتلوا معى عدواً

منت بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 63 - 3

3 _ امتنان الهى بر پيامبر ( ص ) به سبب ايجاد الفت در قلب مؤمنان نسبت به يكديگر

و ألف بين قلوبهم . .. ما ألفت بين قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 4

4- امتنان خدا بر پيامبر ( ص ) ، به خاطر مصون داشتن او از كمترين لغزش در انجام رسالت خويش

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 87 - 6

6- امتنان خداوند بر پيامبر ( ص ) به خاطر تثبيت مفاهيم وحى در قلب او

و لئن شئنا لنذهبنّ . .. إن فضله كان عليك كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 1 - 1

1- امتنان خدا بر پيامبر ( ص ) ، به خاطر فتحى بزرگ و نمايان

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 17 -

1،2

1 - منّت گذارى بى جاى اعراب بر پيامبر ( ص ) ، به سبب اسلام آوردن خود

يمنّون عليك أن أسلموا

2 - ساحت مسلمانان واقعى ، دور از منت نهادن بر پيامبر ( ص ) به سبب اسلامشان

قالت الأعراب ءامنّا . .. يمنّون عليك أن أسلموا

منشأ آرامش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 7،21

7 - نزول آرامش بر پيامبر ( ص ) و مؤمنان از سوى خدا ، در قبال تعصب ورزى جاهلانه مشركان در حديبيه

فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

21- ايجاد روح آرامش و تقوا در پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، به هنگام نياز آنان ، متكى به علم فراگير خداوند بر هستى

فأنزل اللّه . .. و ألزمهم كلمة التقوى ... و كان اللّه بكلّ شىء عليمًا

از ارتباط {و كان اللّه. ..} با عبارت قبل آيه (فأنزل اللّه...)، مطلب بالا استفاده مى شود.

منشأ احتجاج محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 1 - 3

3 - خداوند ، تعليم دهنده پيامبر ( ص ) و تنظيم كننده محتوا و الفاظ گفتوگوى آن حضرت با كافران

قل

منشأ احترام محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 3 - 4

4 _ انتساب پيامبر ( ص ) به خداوند ، راز حرمت والاى آن حضرت

إنّ الذين يغضّون أصوتهم عند رسول اللّه

از اين كه خداوند به جاى آوردن نام پيامبر(ص)، به شخصيت حقوقى آن حضرت و وصف {رسول اللّه} تصريح كرده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

منشأ استقامت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 1

1 - خداوند به پيامبر ( ص ) ، شرح صدر عنايت كرده و قواى باطنى آن حضرت را پذيراى حقيقت قرار داد و توانمندى هاى او را ، براى تحمّل سختى ها و تكاليف ، فزونى بخشيد .

ألم نشرح لك صدرك

شرح صدر، گنجايش دادن آن براى قبول حق است (لسان العرب). {صدر} و {قلب}، كنايه از نفس انسان است كه داراى فهم و درك است. گفته شده {صدر} اعم از {قلب} است; زيرا شامل تمام قواى انسان مى شود. (برگرفته شده از مفردات راغب)

منشأ اسلام شناسى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 7 - 1،2،5

1 - پيامبر ( ص ) ، پيش از دريافت هدايت هاى الهى ، از شريعت اسلام و احكام قرآن بى خبر بود .

و وجدك ضالاًّ فهدى

ضلالت دو گونه است: 1. تحيّر در علوم نظرى مانند توحيد; 2. سرگردانى در علوم عملى نظير احكام شرعى (مفردات راغب). درباره پيامبر(ص) به قرينه آيه {ما ضلّ صاحبكم...} (النجم/2) _ كه ضلالت را از آن حضرت منتفى مى داند _ مراد دومين نوع است; يعنى، پيامبر(ص) آنچه را بعد از بعثت با نزول قرآن پى برد، پيش از بعثت نمى دانست.

2 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به شريعت اسلام آگاه ساخت .

فهدى

5 - خداوند ، با يادآورى امداد ويژه خويش براى آشنا شدن پيامبر ( ص ) با معارف دين ، بر دور بودن آن حضرت از قهر و خشم خود

تأكيد كرد .

ما ودّعك ربّك و ما قلى . .. و وجدك ضالاًّ فهدى

منشأ اطمينان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 4 - 2

2 - خداوند ، با نويد آخرتى بهتر از دنيا براى پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را به تداوم عنايت هاى خويش و نبود هيچ بغض و نفرتى نسبت به او ، مطمئن ساخت .

ما ودّعك . .. و للأخرة خير لك من الأُولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 8 - 4

4 - خداوند ، با بيان زدودن فقر از زندگى پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را به دورى از قهر و خشم خويش ، اطمينان بخشيد .

و وجدك عائلاً فأغنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 5

5 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به تداوم همراه بودن سختى ها با آسانى ها ، مطمئن ساخت .

فإنّ مع العسر يسرًا

آيه شريفه با بيان قانون كلّى {همراه بودن سختى ها با آسانى ها} _ پس از ذكر نمونه هايى از آن در زندگى پيامبر(ص) _ آن حضرت را به كلى بودن و استمرار اين وضعيت، نويد مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 5

5 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به مصونيت در برابر تهديد هاى مخالفان و اقدام هاى گروهى آنان ، مطمئن ساخت .

فليدع ناديه

منشأ انذارهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 45 - 3

3- انذار پيامبر ( ص ) تنها براساس وحى الهى بود ; نه آرا و هوا هاى شخصى و نفسانى .

قل إنّما أُنذركم بالوحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 13

13- انذار هاى پيامبر ( ص ) نسبت به امت ، برگرفته از منبع وحى

إن أتّبع إلاّ ما يوحى إلىّ و ما أنا إلاّ نذير مبين

از ارتباط عبارت {إن أتّبع} با {ما أنا إلاّ نذير مبين}، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

منشأ بى نيازى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 8 - 2

2 - خداوند ، تنگدستى پيامبر ( ص ) را به ثروتمندى و بى نيازى از ديگران مبدّل ساخت .

فأغنى

{غِنى}، به معناى توانگر بودن (صحاح اللغة) و {غَناء} (بر وزن كلام) به معناى اكتفاكردن است (مصباح). فعل {أغنى} به دليل حذف متعلقات آن، مى تواند هر دو معنا را برساند.

منشأ پاداش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 72 - 8

8 - خدا ، عهده دار پاداش پيامبر ( ص ) در برابر اداى رسالت

فخراج ربّك خير

منشأ پيروزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 3 - 3

3 - فتح مكه ، پيروزى بزرگ و بدون شكست پيامبر ( ص ) در پرتو امداد هاى الهى *

و ينصرك اللّه نصرًا عزيزًا

آرمان فتح مكه و مقهور ساختن مشركان لجوج آن، از بالاترين آرزوها و اهداف

مسلمانان به شمار مى رفت. با توجه به اين نكته احتمال مى رود كه نويد الهى به نصرت بدون شكست، نويد به تحقق همين آرمان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 11

11 - تسلط و غلبه پيامبر ( ص ) بر يهود بنى نضير ، معلول اراده و عنايت خداوند بود ; نه صرفاً تلاش مسلمانان .

فما أوجفتم عليه . .. و ل_كنّ اللّه يسلّط رسله على من يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 11

11 - تعلّق اراده الهى ، بر عزت و پيروزى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين

منشأ تسهيل مشكلات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 6

6 - فراهم آمدن تسهيلات براى رفع مشكلات پيامبر ( ص ) ، امداد ويژه خداوند به آن حضرت

فإنّ مع العسر يسرًا

حرف {ال} در {العسر}، مى تواند براى عهد يا جانشين مضاف اليه باشد; يعنى، {عسرك}. در اين صورت {العسر}، اشاره به سختى هايى دارد كه براى پيامبر(ص) پيش آمده بود.

منشأ تعليم قرآن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 7 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، پيش از دريافت هدايت هاى الهى ، از شريعت اسلام و احكام قرآن بى خبر بود .

و وجدك ضالاًّ فهدى

ضلالت دو گونه است: 1. تحيّر در علوم نظرى مانند توحيد; 2. سرگردانى در علوم عملى نظير احكام شرعى (مفردات

راغب). درباره پيامبر(ص) به قرينه آيه {ما ضلّ صاحبكم...} (النجم/2) _ كه ضلالت را از آن حضرت منتفى مى داند _ مراد دومين نوع است; يعنى، پيامبر(ص) آنچه را بعد از بعثت با نزول قرآن پى برد، پيش از بعثت نمى دانست.

منشأ تقواى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 15،21

15 - تثبيت روح تقوا در پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در جريان حديبيه به اراده الهى

و ألزمهم كلمة التقوى

21- ايجاد روح آرامش و تقوا در پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، به هنگام نياز آنان ، متكى به علم فراگير خداوند بر هستى

فأنزل اللّه . .. و ألزمهم كلمة التقوى ... و كان اللّه بكلّ شىء عليمًا

از ارتباط {و كان اللّه. ..} با عبارت قبل آيه (فأنزل اللّه...)، مطلب بالا استفاده مى شود.

منشأ تكامل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 5 - 3

3 - عطيه هاى خداوند به پيامبر ( ص ) در جهان آخرت ، جلوه ربوبيت او و در راستاى رشد و كمال آن حضرت است .

يعطيك ربّك

منشأ تكذيب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 101 - 9

9- جهل و ناآگاهى ، ريشه اصلى گرايش به كفر ، شرك و تكذيب پيامبر ( ص )

قالوا إنما أنت مفتر بل أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 26 - 7

7 - تكذيب رسالت پيامبر اسلام از جانب كافران ، برخاسته

از ناآگاهى و غفلت آنان ، از سرنوشت شوم تكذيب كنندگان بود .

فأذاقهم اللّه الخزى . .. لو كانوا يعلمون

منشأ تكليف همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 34 - 11

11 - لطف و آگاهى همه جانبه خداوند ، منشأ صدور احكامى خاص براى همسران پيامبر

قل لأزوجك . .. ي_نساء النبىّ ... و اذكرن ... إنّ اللّه كان لطيفًا خبيرًا

منشأ توطئه عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 14

14 - توطئه منافقان عليه پيامبر ( ص ) ، برخاسته از جهل و نادانى آنان بود .

ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ . .. و ل_كنّ المن_فقين لايعلمون

منشأ توفيقات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 8 - 3

3 - توفيق يافتن پيامبر ( ص ) به فراگيرى قرآن و به خاطر سپردن آن ، نيازمند امداد هاى ويژه خداوند

و نيسّرك لليسرى

به قرينه {سنقرئك فلاتنسى} (در آيات پيشين) مى توان گفت: مراد از {نيسّرك}، آماده ساختن پيامبر(ص) براى قرائت و حفظ قرآن است.

منشأ تهمت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 42 - 1

1 - اتهام هاى كافران ، عليه دين و پيامبر ( ص ) ناشى از مكر و حليه آنان

أم تريدون كيدًا

منشأ ثروت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 8 - 2

2 - خداوند ، تنگدستى پيامبر ( ص ) را به ثروتمندى و بى

نيازى از ديگران مبدّل ساخت .

فأغنى

{غِنى}، به معناى توانگر بودن (صحاح اللغة) و {غَناء} (بر وزن كلام) به معناى اكتفاكردن است (مصباح). فعل {أغنى} به دليل حذف متعلقات آن، مى تواند هر دو معنا را برساند.

منشأ جهاد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 5

5 _ جهاد پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، نشأت يافته از درك صحيح و بينش عميق آنان نسبت به ارزش جهاد

فهم لايفقهون. لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا

با توجه به فراز پيش (رضوا . .. فهم لايفقهون) مقصود اين است كه منافقان چون نمى فهمند، از جهاد مى گريزند و لكن مؤمنان، به بركت درك عميقى كه دارند، به سوى عرصه هاى كارزار پيش مى تازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 6

6 - جنگ هاى پيامبر ( ص ) با مشركان و معارضان ، تحت تدبير و هدايت خداوند

سيقول المخلّفون . .. قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل ... قل للمخلّفين

در اين مجموعه آيات، همواره خداوند از برنامه هاى آينده خبر داده است و بدين وسيله تكليف مسلمانان را روشن ساخته و در هر مقطعى مسائل عمده آن را مشخص كرده است.

منشأ حاكميت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 71 - 7

7 _ اراده خداوند منشأ اصلى تسلط پيامبر ( ص ) بر اسيران جنگ بدر

فأمكن منهم

ضمير فاعلى در {امكن} به {اللّه} برمى گردد. يعنى خداوند شما را بر آنان تسلط بخشيد.

منشأ

حق پذيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 1

1 - خداوند به پيامبر ( ص ) ، شرح صدر عنايت كرده و قواى باطنى آن حضرت را پذيراى حقيقت قرار داد و توانمندى هاى او را ، براى تحمّل سختى ها و تكاليف ، فزونى بخشيد .

ألم نشرح لك صدرك

شرح صدر، گنجايش دادن آن براى قبول حق است (لسان العرب). {صدر} و {قلب}، كنايه از نفس انسان است كه داراى فهم و درك است. گفته شده {صدر} اعم از {قلب} است; زيرا شامل تمام قواى انسان مى شود. (برگرفته شده از مفردات راغب)

منشأ خوشنامى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 4 - 1

1 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را در عصر بعثت ، نامدار و بلندآوازه ساخت و آن حضرت را در اوج شهرت قرار داد .

و رفعنا لك ذكرك

منشأ خير بودن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 1 - 1

1 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از خوبى هاى فراوان برخوردار ساخت .

إنّا أعطين_ك الكوثر

بر حروف اصلى {كوثر} (كاف، ثاء و راء)، حرف {واو} اضافه شد تا بر افزون بودن وصف كثرت دلالت كند; اين كلمه نام نهرى در بهشت نيز مى باشد (مقاييس اللغة). به مردى كه سرور و داراى خير فراوان باشد {كوثر} گفته مى شود (صحاح) و در معناى آن، عدد فراوان نيز گفته شده است. (مصباح)

منشأ دشمنى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 82 - 11

11 - مخالفت كافران و مشركان صدر اسلام با پيامبراسلام ، برخاسته از فريفتگى آنان به اقتدار نسبى خويش بود .

كانوا أكثر منهم و أشدّ قوّة و ءاثارًا فى الأرض

نكوهش مخالفان پيامبراسلام، بر عبرت نگرفتن آنان از زوال قدرت ها و تمدن هاى گذشته، مى رساند كه سرپيچى آنان از پذيرش اسلام، برخاسته از دلخوشى آنان به امكانات و اقتدار نسبى خود بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 98 - 7

7 _ عداوت برخى از مردمان نسبت به پيامبر ( ص ) و اسلام ، ريشه در امور مادى و مالى داشت .

يتخذ ما ينفق مغرماً و يتربّص بكم الدوائر

منشأ دعوتهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 108 - 4

4- دعوت پيامبراكرم ( ص ) تنها متكى بر وحى الهى بود ; نه انگيزه هاى ديگر .

قل إنّما يوحى إلىّ

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه پيامبر(ص) همواره به از سوى دشمنان به دروغگو يا ساحر بودن متهم مى شد. بنابراين اعلام به اين كه تنها به من وحى مى شود، مى تواند براى رفع اين اتهام باشد.

منشأ رابطه مردم با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 6 - 9

9 - خداوند ، با سوق دادن مردم به سوى پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را از تنهايى و غربت در آورد . *

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

فعل {آوى} _ كه

مطلق است _ مى تواند به معناى {آوى إليك الناس} باشد. در اين صورت يتيم به معناى {وحيد} خواهد بود.

منشأ رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 216 - 4

4 - تعيين برنامه تبليغى براى پيامبر ( ص ) ، از سوى خداوند

و أنذر عشيرتك الأقربين . و اخفض جناحك... فإن عصوك فقل إنّى برىءٌ ممّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 28 - 3

3 - رسالت پيامبر ( ص ) ، الهى بود .

و ما أرسلن_ك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 40 - 3

3 - پيامبراكرم ( ص ) ، رسولى گرامى و فرستاده اى بزرگوار از سوى خداوند

إنّه لقول رسول كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 13

13 - پيامبر ( ص ) ، داراى رسالتى بزرگ از جانب خداوند و حامل پيامى مكتوب و خالى از انحراف و عهده دار بازخوانى آن بر مردم

رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

نكره آمدن {رسول}، بر عظمت پيامبر(ص) و رسالت آن حضرت دلالت دارد.

منشأ رضايت اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 5 - 4

4 - خرسندى پيامبر ( ص ) در جهان آخرت ، مرهون عطاى بى شمار الهى است .

يعطيك . .. فترضى

حرف {فاء} دلالت دارد كه آنچه رضايت پيامبر(ص) را در پى خواهد داشت، عطاى مداومى است كه فعل {يعطيك} بر آن دلالت دارد. گفتنى

است كه در آيه شريفه، دو نكته نهفته است: 1. خداوند، عطاى خود را به رسول اللّه(ص) افزايش مى دهد تا حدى كه او را راضى سازد. 2. خداوند، هر چه را پيامبر(ص) دوست دارد و به آن راضى است، در اختيار آن حضرت مى نهد.

منشأ رفع اندوه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 5

5 - خداوند ، برطرف سازنده حزن پيامبر ( ص ) از مهجور ماندن رسالت خويش

و وضعنا عنك وزرك

منشأ رفع مشكلات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 8

8 - توجّه به عنايت هاى خداوند در رفع مشكلات رسالت ، مايه اطمينان پيامبر ( ص ) به دورى اش از قهر و خشم خداوند

ما ودّعك ربّك و ما قلى . .. و وضعنا عنك وزرك

منشأ رؤياى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 4

4- رؤيا هاى پيامبر ( ص ) ، به تدبير الهى و داراى حقيقت و واقع نمايى *

لقد صدق اللّه رسوله الرءيا بالحقّ

منشأ سخنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 4 - 1

1 - سخنان و پيام هاى پيامبر ( ص ) ، تنها نشأت يافته ، از مبدأ وحى

و ما ينطق عن الهوى . إن هو إلاّ وحى يوحى

منشأ شرح صدر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 1

1 - خداوند به

پيامبر ( ص ) ، شرح صدر عنايت كرده و قواى باطنى آن حضرت را پذيراى حقيقت قرار داد و توانمندى هاى او را ، براى تحمّل سختى ها و تكاليف ، فزونى بخشيد .

ألم نشرح لك صدرك

شرح صدر، گنجايش دادن آن براى قبول حق است (لسان العرب). {صدر} و {قلب}، كنايه از نفس انسان است كه داراى فهم و درك است. گفته شده {صدر} اعم از {قلب} است; زيرا شامل تمام قواى انسان مى شود. (برگرفته شده از مفردات راغب)

منشأ شك در انذارهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 2 - 7

7- ترديد در حقانيت انذار ها و هشدار هاى پيامبر ( ص ) ، نشأت يافته از ناباورى ، به اساس رسالت

بل عجبوا أن جاءهم منذر منهم فقال الك_فرون ه_ذا شىء عجيب

در صورتى كه {ه_ذا} به مسأله معاد و محتواى انذارهاى پيامبر(ص) اشاره باشد، تفريع {قال الكافرون} بر {عجبوا. ..}، مى رساند كه تشكيك در پيام، فرع بر تشكيك در اصل رسالت است و در آن جا كه اصل رسالت محرز باشد، مجالى براى ترديد در پيام نخواهد بود.

منشأ شهرت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 4 - 1

1 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را در عصر بعثت ، نامدار و بلندآوازه ساخت و آن حضرت را در اوج شهرت قرار داد .

و رفعنا لك ذكرك

منشأ عصمت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 2

2- پيامبر ( ص ) ،

در مواضع دينى _ اجتماعى خويش _ به عنايت خداوند _ معصوم بود .

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 3 - 3

3 - تضمين عصمت پيامبر ( ص ) ، در تمامى عمر از سوى وحى

ما ضلّ صاحبكم و ما غوى . و ما ينطق عن الهوى

خداوند، با خبر دادن از حال و آينده _ با عبارت {ما ينطق . ..} _ در حقيقت عصمت پيامبر(ص) را در طول حيات ايشان تضمين نموده است; چنان كه با {ما ضلّ...} گذشته آن حضرت را مبرّا از گمراهى دانسته است.

منشأ علم غيب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 13

13_ پيامبر ( ص ) از پيش خود و بدون تعليم الهى ، از امور غيبى اطلاعى نداشت .

و إن كنت من قبله لمن الغ_فلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 10

10- آگاهى پيامبر ( ص ) به حقايق غيبى ، تنها برگرفته از منبع وحى

و ما أدرى ما يفعل بى و لا بكم إن أتّبع إلاّ ما يوحى إلىّ

از ارتباط جمله {و ما أدرى} با {إن أتّبع}، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

منشأ علم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 105 - 7

7 _ علوم پيامبر(ص) از طرف خداوند است و نه از معلم بشرى.

و كذلك نصرف الأيت و ليقولوا درست و لنبينه لقوم يعلمون

تكرار فعل متكلم {نصرف}

و {نبين} پاسخى تلويحى است به منكران الهى بودن قرآن و كسانى كه به ناحق آن را برگرفته از دانش بشر مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 6

6 _ اطلاع يافتن پيامبر ( ص ) بر برخى امور از طريق خواب

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 2

2 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را از وقوع نبردى ميان مسلمانان و يهوديان پيمان شكن ، پيش از واقع شدنش ، آگاه ساخت .

فشردبهم من خلفهم

{ثقف} مصدر {تثقفن} به معناى دستيابى و تسلط پيدا كردن است. {إما} مركب از {إن} شرطيه و {ما}ى زايد است. تأكيد جمله شرطيه با نون تأكيد ثقليه و {ما}ى زايده حكايت از آن دارد كه شرط، يعنى وقوع جنگ و تسلط مسلمانان بر يهوديان، تحقق خواهد يافت. بنابراين معناى جمله شرط چنين خواهد بود: اگر نبردى با يهوديان رخ داد و بر آنان مسلط شدى، كه البته چنين خواهد شد ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 14

14_ علم و آگاهى پيامبر ( ص ) ، نشأت گرفته از قرآن و وحى الهى است .

بما أوحينا إليك . .. و إن كنت من قبله لمن الغ_فلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 83 - 7

7- بخشى از علوم و اطلاعات پيامبر ( ص ) در گروِ نزول وحى بود .

و يسئلونك . .. قل

سأتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 4

4- دستيابى پيامبر ( ص ) بر علوم بى كران الهى ، در محدوده وحى است .

قل لو كان البحر . .. قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 4 - 3

3- خداوند ، پيامبر ( ص ) را از جلسات سرّى و گفتوگو هاى محرمانه مشركان ستم پيشه آگاه ساخت .

أسرّوا النجوى . .. قال ربّى يعلم القول فى السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 69 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، از ملأ اعلى ( عالم فرشتگان ) جز از راه وحى آگاهى نداشت .

ما كان لى من علم بالملأ الأعلى

طبق نظر مفسّران، مقصود از {ملأ الأعلى} فرشتگان است. با توجه به آيه بعد، استفاده مى شود كه آگاه نبودن پيامبر(ص) از ملأ اعلى (مضمون آيه مورد بحث) مربوط به طرق عادى است و آن حضرت از راه وحى به آن عالم آگاه بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 70 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به ابلاغ چگونگى آگاه شدنش از ملأ اعلى ( عالم فرشتگان ) و منشأ اطلاعات و اخبارش درباره آدم ( ع ) ، فرشتگان و . . .

ما كان لى من علم بالملأ الأعلى . .. إن يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 -

3 - 7،8

7 - پرسش همسر پيامبر ( ص ) ( حفصه ) ، از آن حضرت درباره منبع اطلاع ايشان از افشا شدن رازش

فلمّا نبّأها به قالت من أنباك ه_ذا

8 - پيامبر ( ص ) ، در پاسخ به پرسش همسرش ( حفصه ) ، خداى دانا و آگاه را منبع آگاهى خويش از افشا شدن رازش معرفى كرد .

قال نبّأنى العليم الخبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، از راه وحى به استماع جن نسبت به قرآن آگاه شد .

قل أُوحى إلىّ أنّه استمع نفر من الجنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 7 - 8،11

8 - قرائت كامل قرآن بر پيامبر ( ص ) و بقاى آن در حافظه آن حضرت ، نويدى متكى بر علم خداوند

سنقرئك فلاتنسى . .. إنّه يعلم الجهر و ما يخفى

11 - علم خداوند به آشكار و نهان ، توجيه كننده مشيت او درباره محو يا ابقاى معارف در ذهن پيامبر ( ص )

فلاتنسى . إلاّ ما شاء اللّه إنّه يعلم الجهر و ما يخفى

جمله {إنّه يعلم. ..}، تعليل براى {شاء اللّه} و بيانگر اين است كه اگر خداوند براى پيامبر(ص)، نسيان آيه اى را بخواهد و آن را از صفحه خاطر آن حضرت محو سازد; دليلى عالمانه داشته و بر پايه علم مطلق خود به هر نهان و آشكار، چنين اراده اى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 7 - 1،2

1

- پيامبر ( ص ) ، پيش از دريافت هدايت هاى الهى ، از شريعت اسلام و احكام قرآن بى خبر بود .

و وجدك ضالاًّ فهدى

ضلالت دو گونه است: 1. تحيّر در علوم نظرى مانند توحيد; 2. سرگردانى در علوم عملى نظير احكام شرعى (مفردات راغب). درباره پيامبر(ص) به قرينه آيه {ما ضلّ صاحبكم...} (النجم/2) _ كه ضلالت را از آن حضرت منتفى مى داند _ مراد دومين نوع است; يعنى، پيامبر(ص) آنچه را بعد از بعثت با نزول قرآن پى برد، پيش از بعثت نمى دانست.

2 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به شريعت اسلام آگاه ساخت .

فهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 1 - 6

6 - خداوند ، توانا سازنده پيامبر ( ص ) بر قرائت مكتوباتى خاص

اقرأ

فرمان {اقرء} _ به قرينه امّى و بى سواد بودن پيامبر(ص) تا زمان بعثت _ فرمانى بود كه در كنار تشريع حكم قرائت، تأثير تكوينى در وجود آن حضرت داشت. تكرار اين فرمان در آيات بعد و حذف مفعول آن دو، مى تواند تأييدى بر تأثير تكوينى آن باشد. واژه {قرائت} _ كه در مورد نوشته ها به كار مى رود _ بيانگر وجود مكتوباتى در برابر ديدگان آن حضرت است كه گرچه خطّ و نوع كتابت آن براى ما مجهول مى باشد; ولى قابل قرائت بوده است.

منشأ عمل به تكليف محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 1

1 - خداوند به پيامبر ( ص ) ، شرح صدر عنايت كرده و قواى باطنى

آن حضرت را پذيراى حقيقت قرار داد و توانمندى هاى او را ، براى تحمّل سختى ها و تكاليف ، فزونى بخشيد .

ألم نشرح لك صدرك

شرح صدر، گنجايش دادن آن براى قبول حق است (لسان العرب). {صدر} و {قلب}، كنايه از نفس انسان است كه داراى فهم و درك است. گفته شده {صدر} اعم از {قلب} است; زيرا شامل تمام قواى انسان مى شود. (برگرفته شده از مفردات راغب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 14

14 - خداوند ، با يادآورى عطاى ويژه خويش به پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را آماده دريافت فرمان نماز و قربانى ساخت .

إنّا أعطين_ك الكوثر . فصلّ لربّك وانحر

منشأ عمل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 17

17 - حركت هاى دينى _ اجتماعى پيامبر ( ص ) ، مستند به رهنمود هاى وحى

ي_أيّها النبىّ إذا جاءك . .. فبايعهنّ

منشأ قدرت تلاوت قرآن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 3 - 5

5 - القاى وحى بر پيامبر ( ص ) و توانمند ساختن او بر قرائت قرآن ، احسان و كرم خداوند به آن حضرت است .

اقرأ و ربّك الأكرم

منشأ قدرت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 1

1 - خداوند به پيامبر ( ص ) ، شرح صدر عنايت كرده و قواى باطنى آن حضرت را پذيراى حقيقت قرار داد و توانمندى هاى او

را ، براى تحمّل سختى ها و تكاليف ، فزونى بخشيد .

ألم نشرح لك صدرك

شرح صدر، گنجايش دادن آن براى قبول حق است (لسان العرب). {صدر} و {قلب}، كنايه از نفس انسان است كه داراى فهم و درك است. گفته شده {صدر} اعم از {قلب} است; زيرا شامل تمام قواى انسان مى شود. (برگرفته شده از مفردات راغب)

منشأ كفر به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 6

6_ حسادت مردم مكه بر پيامبر ( ص ) از ريشه هاى ايمان نياوردن ايشان به آن حضرت *

و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين

برداشت فوق با توجه به توضيحى كه در شماره قبل آورده شد معلوم مى شود.

منشأ كفر مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 9

9 - كفر مخالفان پيامبر ( ص ) در مكه ، براساس لجاجت و عناد بوده است ، نه منطق و برهان

و لئن جئتهم بأية ليقولنّ الذين كفروا إن أنتم إلاّ مبطلون

منشأ مجادله با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 5

5 - كبر و خودبرتربينى ، عامل جدال و ستيزه جويى كافران و مشركان با آيات الهى و پيامبر اسلام ( ص )

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. إن فى صدورهم إلاّ كبر

منشأ مخالفت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 4

4 - رويارويى سران شرك با پيامبراسلام ( ص )

، برخاسته از حسادت و خوى جاه طلبى آنان بود .

أءنزل عليه الذكر من بيننا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه مقصود از {بيننا} خود سران كفر و شرك باشد. بر اين اساس اعتراض آنان به انتخاب پيامبراسلام(ص) از ميان آنها، مى تواند ناشى از جاه طلبى و حسادت آنان به آن حضرت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 21 - 11

11 - مخالفت كافران و مشركان صدر اسلام با پيامبر ( ص ) ، برخاسته از فريفتگى آنان به اقتدار خويش بود .

كانوا هم أشدّ منهم قوّة و ءاثارًا فى الأرض فأخذهم اللّه بذنوبهم

نكوهش شدن مخالفان پيامبر اسلام(ص) بر عبرت نگرفتن آنان از زوال قدرت ها و تمدن هاى گذشته، بيانگر اين نكته است كه سرپيچى آنان از پذيرش اسلام، برخاسته از دلخوشى آنها به امكانات و اقتدار نسبى خود بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 13

13 - مخالفت برخى از كافران با قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، ناشى از بيماردلى و غرضورزى آنان بود .

و ليقول الذين فى قلوبهم مرض . .. ماذا أراد اللّه به_ذا مثلاً

منشأ مصونيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 2 - 2

2 - نعمت هاى اعطا شده خداوند به پيامبر ( ص ) ، سبب مصونيت آن حضرت از هرگونه جنون و ديوانگى

ما أنت بنعمة ربّك بمجنون

منشأ معاهدات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح -

48 - 10 - 2

2 - تجلّى مشيّت و خواست خداوند ، در تصميم گيرى ها ، پيمان ها و موضع گيرى هاى پيامبر ( ص )

إنّ الذين يبايعونك إنّما يبايعون اللّه

تعبير {إنّما يبايعون} مى رساند كه عمل و تصميم پيامبر(ص)، همان خواست و اراده خدا است و بدين جهت پيمان با او عين پيمان با خدا است.

منشأ مقامات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 36 - 4

4 - بهره مند ساختن تقواپيشگان از پاداش هاى آخرت ، جلوه تدبير خداوند در ترفيع بخشيدن به مقام پيامبر ( ص ) است .

ربّك

{ربّ} مصدر و به معناى تربيت است و مجازاً در معناى {تربيت كننده} استعمال مى شود (مفردات راغب). تأكيد بر واژه {ربّك}، گوياى آن است كه اعطاى پاداش به متقين، در راستاى تربيت پيامبر(ص) و افزودن رشد آن حضرت است.

منشأ موضعگيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 2

2 - تجلّى مشيّت و خواست خداوند ، در تصميم گيرى ها ، پيمان ها و موضع گيرى هاى پيامبر ( ص )

إنّ الذين يبايعونك إنّما يبايعون اللّه

تعبير {إنّما يبايعون} مى رساند كه عمل و تصميم پيامبر(ص)، همان خواست و اراده خدا است و بدين جهت پيمان با او عين پيمان با خدا است.

منشأ موفقيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 2

2 - خداوند با امداد هاى ويژه به پيامبر ( ص ) او را به انجام دادن رسالت هاى الهى و اجراى

برنامه هاى سنگين اسلام ، موفّق ساخت .

و وضعنا عنك وزرك

منشأ مهلت به مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 7

7 - موضع گيرى تكذيب گران در برابر پيامبر ( ص ) و مهلت دهى خداوند به آنان و تأخير در مجازات آنان ، قضاى الهى و مقتضاى ربوبيت او است .

و اصبر لحكم ربّك

{حكم} به معناى قضا است. مفسران با توجه به ارتباط آيه با آيات پيشين، بر آنند كه مراد از {لحكم ربّك} قضاى الهى درباره تكذيب كنندگان و افعال آنان است.

منشأ نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 32 - 17

17 - دستيابى پيامبر ( ص ) ، به منصب رسالت در پرتو برخوردارى آن حضرت از ربوبيت ويژه الهى

و رحمت ربّك خير ممّا يجمعون

اضافه {ربّ} به كاف خطاب گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 1

1- خداوند ، فرستنده رسول خويش ( محمد ( ص ) ) ، با دو ارمغانِ هدايت و دين حق

هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دين الحقّ

منشأ نجات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 7

7 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از گرفتارى به سنت هاى دوران جاهليت رهانيد .

و وضعنا عنك وزرك

منشأ نصرت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 3 - 1

1 - صلح حديبيه

، در پى آورنده نصرتى بزرگ از سوى خداوند براى پيامبر ( ص )

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا . .. و ينصرك اللّه نصرًا عزيزًا

{ينصر. ..} بيانگر نتيجه اى است كه مستقيماً بر {فتح مبين} مترتب گشته است; يعنى، {فتح مبين} همان نصرت شگرف الهى است.

منشأ نعمتهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 5 - 3

3 - عطيه هاى خداوند به پيامبر ( ص ) در جهان آخرت ، جلوه ربوبيت او و در راستاى رشد و كمال آن حضرت است .

يعطيك ربّك

منشأ وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 15 - 6

6 - القاى وحى به پيامبران به فرمان خداوند بوده است .

يلقى الروح من أمره

{روح} در اصل به معناى مايه حيات و وسيله حيات بخش انسان است (قاموس المحيط); ولى طبق نظر مفسران در اين آيه در معناى كنايى به كار رفته و مقصود از آن وحى الهى است كه مايه حيات معنوى انسان ها مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 9

9 - وحى به پيامبر ( ص ) ، تابع مشيت و خواست خداوند

فإن يشإِ اللّه يختم على قلبك

جمله {يختم على قلبك} كنايه از انقطاع وحى است. از ارتباط آن با مشيت خداوند، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 3 - 4

4 - فرمان دريافت و قرائت قرآن به پيامبر ( ص ) ، برخاسته از

مقام ربوبى خداوند و مايه رشد و تعالى آن حضرت

اقرأ و ربّك الأكرم

منشأ ولايت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 19

19 _ ولايت رسول خدا ( ص ) بر مؤمنان ، نشأت يافته از مقام رسالت آن حضرت

و يطيعون اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 4،5

4- پيامبر ( ص ) ، داراى حق ولايت بر مردم ، در پرتو جعل و تفويض الهى

أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

اطاعت رسول(ص)، به فرمان الهى جعل و تفويض او واجب شده است.

5- ولايت پيامبر ( ص ) بر مردم ، نشأت يافته از منصب رسالت الهى آن حضرت

أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

وصف {الرسول}، مى تواند مشعر به عليت باشد; يعنى، رسالت پيامبر(ص)، ولايت بر خلق را براى او به ارمغان آورده است.

منشأ هدايت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 6

6 - گمراه شدن پيامبر _ بر فرض تحقق آن _ مثل گمراهى ساير گمراهان است ; اما هدايت شدنش از ناحيه خداوند است .

إن ضللت فإنّما أضلّ على نفسى و إن اهتديت فبما يوحى إلىّ ربّى

احتمال دارد مراد از {إن ضللت. .. و إن اهتديت...} اين باشد كه همه گمراهى ها، منشأ انسانى دارند و در اين نكته پيامبر و غير پيامبر تفاوتى ندارند; اما هدايت جنبه الهى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 - 1

1 - پيامبراكرم ( ص ) رهيافته

به مسير دين و مصمم به هدايت خلق ، به اراده الهى

ثمّ جعلن_ك على شريعة من الأمر

منشأ هدايتگرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 5

5 _ اشتياق شديد پيامبر ( ص ) به هدايت مردم ، نشأت يافته از رحمت و رأفت آن حضرت بود ، نه معلول نياز او به آنان .

حريص عليكم . .. فإن تولوا فقل حسبى اللّه ... عليه توكلت

در آيه قبل سخن از اشتياق شديد پيامبر(ص) به ميان آمد و خداوند براى نفى پندار غلط گمراهان _ كه ممكن بود تلاش پيامبر (ص) را ناشى از احتياج به مردم تلقى كنند _ در اين آيه مى فرمايد: روى گردانى گمراهان، زيانى به پيامبر(ص) نمى رساند، چه اينكه او متكى به خداست.

منشأ هدايتهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 4 - 14

14- برنامه ارشادى و مباحثات عقيدتى پيامبر ( ص ) ، تحت اشراف و رهنمود هاى خداوند

قل أرءيتم ما تدعون

تصريح به {قل} در آيه شريفه،بيانگر اين نكته است كه همگان بدانند پيامبر(ص) در همه شؤون حيات، حتى مناظرات خويش با مشركان، تابع وحى و الهام گيرنده از خداوند است.

مواعظ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 9 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور موعظه و زنده نگه داشتن تعاليم الهى در اذهان مردم

فذكّر

{تذكير} (مصدر {ذكّر}) به معناى موعظه كردن است (قاموس)، ذكر و حفظ به يك معنا است; جز اين كه حفظ به فراگيرى نظر دارد

و ذكر به حضور در ذهن. (مفردات)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 10 - 1

1 - كسانى كه عظمت خداوند را احساس كرده و از او هراس دارند ، در پذيرش موعظه هاى پيامبر ( ص ) درنگ نمى كنند .

سيذّكّر من يخشى

{خشيت} ترسى است كه آميخته با احساس عظمت باشد(مفردات راغب). {سيذّكّر} در اصل {سيتذكّر} بوده است و حرف {سين} در آن بر نبود تأنّى و تأخير در پذيرش تذكر دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 21 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور موعظه و زنده نگه داشتن ياد قيامت در خاطره ها و توجّه دادن انسان ها ، به قدرت خداوند

فذكّر

{ذِكْر}، حالتى است در نفس انسان كه او را بر محافظت از معارفى كه فرا گرفته، توانا مى سازد. اين كلمه با {حفظ} به يك معنا است; جز اين كه اصل فراگيرى {حفظ} و در خاطر حاضر داشتن، {ذكر} خوانده مى شود (مفردات راغب); بنابراين {ذكّر}; يعنى، متوجّه ساز و به ذهن آنان بيفكن. اين واژه _ چنانچه در قاموس آمده است _ در معناى موعظه كردن نيز به كار مى رود.

موانع ايمان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 15 - 9

9_ دنياطلبىو تجمل گرايى ، از موانع پذيرش توحيد و ايمان به پيامبر ( ص ) و قرآن است .

فاعلموا أنما أُنزل بعلم الله و أن لا إل_ه إلاّ هو فهل أنتم مسلمون. من كان يريد ا

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 8

8 _ انكار معاد و عقيده به نبودن مجازات الهى براى انسان ، مانع پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) و عقيده به توحيد از سوى مشركان

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة أو نرى ربّنا

توصيف مشركان به منكران {لقاء اللّه} در آغاز كلام، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه اگر مشركان خواستار نزول فرشتگان وحى بر خود و رؤيت خدا بودند، اين خواسته ناشى از حقيقت خواهى آنان نبود; بلكه به خاطر عقيده مند نبودن آنان به معاد و انكار مجازات الهى بود.

موانع تبليغ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 3

3 - مخالفت هاى كافران با پيام وحى و تأخير كيفر دنيايى آنان ، نبايستى پيامبر ( ص ) و مؤمنان را در تبلغ دين سست گرداند .

فإمّا نذهبنّ . .. فاستمسك بالذى أُوحى إليك

از تفريع اين آيه بر آيات پيشين _ كه مسأله اعراض كافران از وحى و كيفر آنان را مطرح كرده بود _ مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 29 - 2

2 - دنيامدارى و پندارگرايى ، مانع اصلى نفوذ تبليغ پيامبر ( ص ) در مشركان

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة . .. إن يتّبعون إلاّ الظنّ ... فأعرض عن من تولّى

از فاى تفريع در {فأعرض}، استفاده مى شود كه بى اعتقادى مشركان به آخرت و نيز اتكاى آنان بر حدس و گمان، موجب شده بود كه آنان قابليت

خود را براى تأثيرپذيرى از رهنمودهاى پيامبر(ص)، از دست بدهند.

موانع درك سخنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 16 - 8

8- عدم درك كافران نسبت به وحى و سخنان پيامبر ( ص ) ، ناشى از هواپرستى و تيرگى قلب آنان

قالوا . .. ماذا قال ... أول_ئك الذين طبع اللّه على قلوبهم و اتّبعوا أهواءهم

بنابر اين كه تعبير {طبع اللّه على قلوبهم} به عنوان علت {يستمع إليك . .. قالوا ... ماذا قال آنفاً} ياد شده باشد _ و نه معلول آن _ برداشت بالا استفاده مى شود.

موانع دوستى با دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 2

2 - ايمان به خدا و روز بازپسين ، ناسازگار با دوستى ورزيدن با دشمنان خدا و رسول او

لاتجد قومًا يؤمنون . .. يوادّون من حادّ اللّه و رسوله

موانع سبقت بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 1 - 10

10 _ توجه به شنوايى و آگاهى خداوند ، مستلزم رعايت تقوا و سبقت نگرفتن بر حكم خدا و رسول

لاتقدّموا . .. و اتّقوا اللّه إنّ اللّه سميع عليم

موانع شك به نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 48 - 4

4 - در صورتى كه پيامبر ( ص ) دانش خواندن و نوشتن داشت ، باطل انديشان ، درباره نبوت او ، به ترديد مى افتادند .

و ما كنت تتلوا من قبله . .. إذًا لاَرتاب المبطلون

موانع عصيان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 26

26 _ ترس پيامبر اكرم ( ص ) از عذاب قيامت ، عامل بازدارنده او از هر نافرمانى و گناه

إنى أخاف إن عصيت ربى عذاب يوم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 13 - 3

3 - خوف و هراس پيامبر ( ص ) از عذاب بزرگ الهى ، بازدارنده آن حضرت از هرگونه عصيان و نافرمانى بود .

إنّى أخاف إن عصيت ربّى عذاب يوم عظيم

موانع مخالفت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 17

17 _ توجه به شدت عقاب هاى اخروى ، عاملى بازدارنده از گناه و مخالفت با پيامبر ( ص )

قل نار جهنم أشد حراً لو كانوا يفقهون

موانع همنشينى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 4

4- توانگران ، با اظهار آمادگى براى كمك هاى مادّى ، حضور مؤمنان تهيدست را در پيرامون پيامبر ( ص ) ، مانع نشست با آن حضرت مى شمردند .

و اصبر نفسك . .. و لاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا

موجبات اطمينان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 62 - 7

7 _ خداوند با بيان پيشينه امدادهايش از پيامبر ( ص ) ، وى را به حمايت خويش در برابر كافران نيرنگباز مطمئن ساخت .

فإن حسبك اللّه هو الذى أيدك بنصره

موجبات بى پناهى

محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 5

5 - انجام دادن رسالت الهى ، موجب پناه داشتن پيامبر ( ص ) و كوتاهى ايشان ، سبب بى پناهى آن حضرت در برابر عذاب خداوند

و لن أجد من دونه ملتحدًا . إلاّ بل_غًا من اللّه و رس_ل_ته

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه عبارت {إلاّ بلاغاًمن اللّه. ..} استثنا از {ملتحداً} باشد; يعنى، من پناهگاهى در برابر عذاب الهى نمى يابم; جز آن كه با انجام رسالت الهى، پناهى براى خود بيابم.

موجبات پناه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 5

5 - انجام دادن رسالت الهى ، موجب پناه داشتن پيامبر ( ص ) و كوتاهى ايشان ، سبب بى پناهى آن حضرت در برابر عذاب خداوند

و لن أجد من دونه ملتحدًا . إلاّ بل_غًا من اللّه و رس_ل_ته

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه عبارت {إلاّ بلاغاًمن اللّه. ..} استثنا از {ملتحداً} باشد; يعنى، من پناهگاهى در برابر عذاب الهى نمى يابم; جز آن كه با انجام رسالت الهى، پناهى براى خود بيابم.

موضعگيرى عليه دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 4

4 - مسلمانان ، موظف اند در برابر شايعه ها و تهمت هاى بى اساس عليه پيامبر ( ص ) و حريم آن حضرت ، واكنشى صريح و منفى نشان دهند و به مقابله جدى با آنها برخيزند .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. ه_ذا بهت_ن

عظيم

موضعگيرى عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 6

6- موضع گيرى مشركان مكه در برابر پيامبر ( ص ) ، استمرار موضع گيرى فرعون در برابر موسى ( ع ) بود .

و قالوا لن نؤمن لك . .. و لقد ءاتينا موسى ... فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 81 - 1

1 - موضع گيرى كافران رفاه زده عصر بعثت ، در برابر رهنمود هاى پيامبر ( ص ) ، همانند موضع گيرى كافران پيشين در برابر رهنمود هاى پيامبرانشان

بل قالوا مثل ما قال الأوّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 4

4 _ واكنش كافران در برابر قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، رفتارى بس ظالمانه و مزورانه بود .

فقد جاءو ظلمًا و زورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 28 - 5

5 - موضع گيرى بيشتر مشركان عليه پيامبر ( ص ) ، به دليل ناآگاهانه بودن آن ، فاقد وجاهت و اعتبار است .

و ما أرسلن_ك إلاّ كافّة للناس . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

ذكر {و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون} پس از بيان قلمرو رسالت پيامبر(ص) و نقش آن حضرت، مى تواند به منظور دفع توهم باشد. آن توهم اين است كه اكثريت مشركان با رسالت پيامبر(ص) مخالف اند و چنين امرى تأثيرى منفى در رسالت آن حضرت دارد. خداوند جواب مى دهد كه نظر

چنين اكثريتى بى فايده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 88 - 4

4 - نظارت الهى بر موضع گيرى مشركان عليه پيامبر ( ص ) ، پشتوانه مجازات و محاكمه آنان

و عنده علم الساعة و إليه ترجعون . .. و قيله ي_ربّ إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون

عطف {قيله} بر {الساعة} در دو آيه قبل گوياى ارتباط اين آيه با {إليه ترجعون} در آن آيه است و از مجموع دو آيه، براشت ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 8

8 - تناقض آشكار ، در موضع گيرى كافران عليه پيامبر ( ص )

فما أنت بنعمت ربّك بكاهن و لامجنون

با توجه به اين كه {كهانت} خود شيوه اى پيچيده و در اختيار تعدادى از افراد بوده و با جنون هرگز جمع نمى شود; متهم گشتن پيامبر(ص) به كهانت و جنون، نشانگر سردرگمى كافران و تناقض گويى آشكار آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 36 - 5

5 - موضع گيرى هاى كافران در قبال قرآن و پيامبر ( ص ) ، متكى به پندار _ و نه دليل يقينى _

أم خلقوا السم_وت و الأرض بل لايوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 40 - 2

2 - توبيخ كافران از سوى خداوند ، به خاطر موضع گيرى عليه دعوت حق و بى چشمداشت پيامبر ( ص )

أم تسئلهم أجرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 -

طور - 52 - 48 - 7

7 - موضع گيرى تكذيب گران در برابر پيامبر ( ص ) و مهلت دهى خداوند به آنان و تأخير در مجازات آنان ، قضاى الهى و مقتضاى ربوبيت او است .

و اصبر لحكم ربّك

{حكم} به معناى قضا است. مفسران با توجه به ارتباط آيه با آيات پيشين، بر آنند كه مراد از {لحكم ربّك} قضاى الهى درباره تكذيب كنندگان و افعال آنان است.

موضعگيرى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 7

7 - موضع گيرى تكذيب گران در برابر پيامبر ( ص ) و مهلت دهى خداوند به آنان و تأخير در مجازات آنان ، قضاى الهى و مقتضاى ربوبيت او است .

و اصبر لحكم ربّك

{حكم} به معناى قضا است. مفسران با توجه به ارتباط آيه با آيات پيشين، بر آنند كه مراد از {لحكم ربّك} قضاى الهى درباره تكذيب كنندگان و افعال آنان است.

موعظه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 42 - 5

5- اعراض كافران از شنيدن كلام الهى و درك مفاهيم و معارف قرآنى ، دليل بى توجهى آنان به رحمت گسترده الهى و متأثر نشدن از مواعظ پيامبر ( ص )

قل من يكلؤكم . .. من الرحم_ن بل هم عن ذكر ربّهم معرضون

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه مقصود از {ذكر} قرآن باشد; زيرا يكى از نام ها و اوصاف قرآن كريم ذكر است.

موفقيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 96 - 5

5-

نويد خداوند به پيامبر ( ص ) از پيشبرد اهداف و موفقيت آن حضرت در$ رسالت خويش به گونه اى كه مشركان و دشمنان آن را لمس كرده و نظاره كنند .

إنا كفين_ك المستهزءين . الذين يجعلون مع الله إل_هًا ءاخر فسوف يعلمون

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مفعول {يعلمون} موفقيت پيامبر(ص) در رسالت خويش باشد كه با بطلان و شكست راه مشركان و دشمنان همراه است.

موفقيت محمد(ص) در هجرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 5

5 _ موفقيت پيامبر ( ص ) در خروج از مكه و خلاصى از توطئه كافران ، مرهون نصرت خاص خداوند بود .

نصره اللّه إذ أخرجه الذين كفروا

موقعيت همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 30 - 2

2 - همسران پيامبر ، به دليل انتساب شان به پيامبر ( ص ) ، از موقعيت ويژه اى برخوردارند .

و إن كنتنّ تردن اللّه و رسوله . .. فإنّ اللّه أعدّ للمحسن_ت منكنّ أجرًا عظيمًا .

مؤاخذه شديد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 45 - 1

1 - مؤاخذه شديد پيامبر ( ص ) ، در صورت دروغ بستن بر خداوند

لأخذنا منه باليمين

{أخذ بيمين} در آيه شريفه، كنايه از مؤاخذه شديد است; زيرا انسان ها كارهاى بزرگ و سخت را با دست راست انجام مى دهند كه نوعاً نيرومندتر از دست چپ است.

مؤمنان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13

- 18 - 2

2_ موحّدان و مؤمنان به پيامبر ( ص ) و باورداران به قيامت ، اجابت كنندگان دعوت الهى اند .

للذين استجابوا لربهم الحسنى

آيات گذشته بيانگر اين است كه مراد از {الذين استجابوا} موحدان و مؤمنان به پيامبر(ص) و باورداران به قيامت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 6

6- پى بردن جنيان به حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، با استماع كلام وحى

فلمّا حضروه قالوا أنصتوا فلمّا قضى ولّوا إلى قومهم منذرين

تعبير {ولّوا إلى. ..} نشان مى دهد خود جنيان، انذارها را پذيرفتند و به آن ايمان آوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 1

1_ مؤمنان صلاح پيشه و معتقد به حقانيت راه محمد ( ص ) ، مورد غفران و لطف الهى

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. كفّر عنهم سيّئاتهم و أصلح بالهم

مؤمنان فقير و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 3

3 _ آمدن گروهى از مؤمنان تهيدست ، نزد پيامبر ( ص ) براى دريافت ساز و برگ جنگ و شركت در جهاد

الذين إذا أتوك لتحملهم قلت لا أجد ما أحملكم عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 12 - 11

11 - مؤمنانى كه از توانايى مالى برخوردار نبودند ، مى توانستند بدون دادن { صدقه نجوا } ، با پيامبراكرم ( ص ) گفتوگوى محرمانه كنند .

فإن لم تجدوا فإنّ اللّه غفور رحيم

مؤمنان و دعاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 8

8 _ مؤمنان راستين ، در پى تقرب به خدا و جلب دعا و درود پيامبر ( ص ) براى خويشند .

و من الأعراب من يؤمن . .. و صلوت الرسول

مؤمنان و رضايت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 12

12 _ هدف اصلى مؤمنان راستين ، جلب رضايت خدا و رسول خداست نه رضايت ديگران .

و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه

مؤمنان و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 16

16 _ مؤمنان وظيفه دار محاسبه اعمال و برخوردهاى پيامبر با ديگران نيستند.

و ما من حسابك عليهم من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 62 - 6

6 _ خداوند ، گرايش دهنده مؤمنان به يارى پيامبر ( ص )

أيدك بنصره و بالمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 8

8 _ مؤمنان صادق و راستين ، براى تحمل سختى هاى جنگ و كاستن دشوارى ها از پيامبر ( ص ) پيشقدم بودند .

و كونوا مع الصدقين . .. و لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه

مؤمنان و همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 14

14 - مؤمنان ، و همسران پيامبر ( ص ) با وجود حكم مادرى داشتن آنها براى مؤمنان ، از

هم ، ارث نمى برند .

و أزوجه أُمّه_تهم وأُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض

احتمال دارد ذكر {أُولوا الأرحام. ..} پس از بيان مادر بودن همسران پيامبر براى مؤمنان، به خاطر دفع اين شبهه باشد كه حكم مادرى، ممكن است موجب ارث هم بشود. آيه، جواب مى دهد كه خويشاوندى نَسبى، موجب ارث مى شود.

مهربانى با خويشاوندان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 215 - 7

7 - توصيه الهى به پيامبر ( ص ) مبنى بر گسترانيدن بال هاى مهر و عطوفت براى كسان و خويشاوندان مؤمن خويش

و أنذر عشيرتك الأقربين . و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين

تقدير {من المؤمنين} به قرينه آيه پيش، مى تواند {من المؤمنين من عشيرتك} باشد.

مهربانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 6،13

6 _ مدارا ، خوش خُلقى و مهربانى پيامبر ( ص ) با مردم ، از عوامل گرايش آنان به جانب آن حضرت

و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

13 _ گذشت از خطاى مردم و طلب آمرزش براى آنان و نيز مشورت با مسلمانان در مسائل اجتماعى ، نمودى از مهربانى و خُلق خوش پيامبر ( ص )

و لو كنت فظّا غليظ القلب . .. فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر

تفريع جمله {فاعف عنهم و . .. } بر جمله هاى پيشين، كه بيانگر خُلق خوش پيامبر (ص) است، در حقيقت اشاره به مصاديق و نمونه هايى از خوى نيكوى پيامبر (ص) دارد. گفتنى است كه امر به عفو و ...

به معناى ادامه دادن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 4

4 _ رأفت پيامبر ( ص ) نسبت به همه مردم و تلاش آن حضرت براى هدايت همگان

إن تستغفر لهم سبعين مرة فلن يغفر اللّه لهم

لحن سخن الهى، حاكى از تمايل آن حضرت به استغفار براى منافقان است. استغفار براى مردمانى چون منافقان، نشانگر رأفت و رحمت گسترده آن حضرت نسبت به عموم مردم و تلاش او براى هدايت همگان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 3،6،12

3 _ امتنان الهى بر مؤمنان به خاطر انتخاب فردى دلسوز ، رؤوف و مهربان از ميان آنان براى پيامبرى

لقد جاءكم رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم

6 _ پيامبر ( ص ) نسبت به مؤمنان ، بسيار رؤوف و مهربان بود .

رسول من أنفسكم . .. بالمؤمنين رءوف رحيم

12 _ از على ( ع ) روايت شده كه در ضمن ادله اثبات افضليت رسول خدا ( ص ) بر ساير انبيا فرمود : { . . . و لقد كان ارحم الناس و أرأفهم فقال اللّه تبارك و تعالى : { لقد جائكم رسول من أنفسكم . . . بالمؤمنين رؤف رحيم } ;

به تحقيق رسول خدا (ص) دلسوزترين و مهربان ترين مردم بود. پس خداى تبارك و تعالى فرمود: براى شما پيغمبرى از خودتان آمد كه ... با مؤمنان دلسوز و مهربان بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 3 -

17

17_ محمد ( ص ) ، پيامبرى دلسوز براى مردم و نگران از آينده اى ناگوار براى مشركان و گنه كاران

فإنى أخاف عليكم عذاب يوم كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 215 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) ، موظّف به فروتنى و گسترانيدن بال هاى لطف و محبت براى پيروان مؤمن خويش

و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين

3 - انذارگرى و رحمت گسترى ، دو بعد شخصيت الهى و پيامبرى حضرت محمد ( ص )

و أنذر عشيرتك . .. و اخفض جناحك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 11

11 - پيامبر ( ص ) ، در ابلاغ تعاليم آسمانى با ملايمت و مدارا عمل مى كرد و در مخاطبانش حساسيت واكنش آميز ايجاد نمى كرد .

قل إن ضللت فإنّما أضلّ على نفسى و إن اهتديت فبما يوحى إلىّ ربّى

اين كه پيامبر(ص) در مقام ابلاغ پيام خداوند به مشركان، از بازگشت گمراهى فرضى خود سخن به ميان مى آورد و منشأ هدايتش را خداوند معرفى مى كند و به گمراهى مشركان نمى پردازد; حاكى از مداراى او در امر تبليغ است تا به اين صورت، واكنش منفى مشركان را برنينگيزاند و بتواند به هدفش نايل شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 10

10 - رفتار محبت آميز و با شفقت ، در عين برخورد قاطع و دليرانه ، شيوه مبارزاتى پيامبراسلام ( ص )

قل ي_قوم اعملوا . .. فسوف تعلمون

برداشت ياد شده از تعبير {ياقوم}

_ كه در موارد اظهار محبت به كارمى رود _ به دست مى آيد.

مهريه همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 1،6،7

1 - زنانى كه به ازدواج پيامبر ( ص ) درآمده اند و آن حضرت ، مهريه آنان را پرداخته ( و يا برعهده گرفته ) بر او حلال اند .

ي_أيّها النبىّ إنّا أحللنا لك أزوجك الّ_تى ءاتيت أجورهنّ

6 - حلّيّت همسران پيامبر ( ص ) با پرداخت مهريه آنان ، حكمى الهى است .

إنّا أحللنا لك أزوجك الّ_تى ءاتيت أجورهنّ

7 - پيامبر ( ص ) نيز موظف بود كه مهر همسران خود را بپردازد .

أزوجك الّ_تى ءاتيت أجورهنّ

مهلت به بدگويان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 6

6 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) در آغاز رسالت ، مبنى بر دادن مهلتى اندك به تكذيب گران و بدگويان دين ستيز

و اصبر على ما يقولون . .. و ذرنى و المكذّبين ... و مهّلهم قليلاً

مهلت به مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 4

4 _ مهلت الهى به تكذيب كنندگان پيامبر(ص) و هلاك نساختن آنان جلوه رحمت گسترده پروردگار است.

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 48 - 5

5 - هشدار خداوند به تكذيب كنندگان پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اين كه از فرصت داد شده استفاده كنند و خود را

چونان جوامع پيشين ، گرفتار خشم و قهر الهى نسازند .

و إن يكذّبوك . .. و كأيّن من قرية أمليت لها ... أخذتها

مهمانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 8،13،18،20

8 - پيامبر ( ص ) ، به مؤمنان اطعام مى كرد و براى آنان ، ميهمانى ترتيب مى داد .

و ل_كن إذا دعيتم فادخلوا فإذا طعمتم فانتشروا

13 - اقامت طولانى در ميهمانى پيامبر ( ص ) ، موجب آزار و اذيت زياد آن حضرت

فإذا طعمتم فانتشروا و لامستئنسين لحديث إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ

آوردن فعل مضارع {يؤذى} براى بيان اذيت شدن آن حضرت، به جاى آوردن اسم فاعل و يا امثال آن، مى تواند به خاطر بيان تكرار آن _ كه كنايه از شدت و زيادى است _ باشد.

18 - مسلمانان صدراسلام ، در ورود وقت و بىوقت به خانه پيامبر ( ص ) و طولانى كردن ميهمانى ، مراعات حال آن حضرت را نمى كردند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتدخلوا بيوت النبىّ . .. غير ن_ظرين إنيه ... فإذا طعمتم فا

20 - حياى پيامبر ( ص ) ، او را از اخراج ميهمانان اش باز مى داشت .

فإذا طعمتم فانتشروا و لامستئنسين لحديث إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ فيستحيى منكم

جمله {فيستحيى منكم} تعليل براى محذوفى است كه سياق بر آن دلالت مى كند و آن محذوف، چيزى مانند {اخراج} است.

مهمترين توصيه هاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 56 - 4

4 - پرستش خداوند ، مهم ترين موضوع مورد تذكر پيامبر ( ص

) به خلق

و ذكّر . .. و ما خلقت الجنّ و الإنس إلاّ ليعبدون

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل، از انحصار هدف خلقت در پرستش خداوند، مطلب بالا استفاده مى شود.

مهمترين دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 20 - 4

4 - توحيد و نفى شرك ، اساس و محور دعوت پيامبر ( ص )

قل إنّما أدعوا ربّى و لاأُشرك به أحدًا

مهمترين رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 4

4- مبارزه با شرك و معبود هاى پندارى و باطل مشركان ، در رأس برنامه هاى پيامبر ( ص )

أه_ذا الذى يذكر ءالهتكم

ذكر و يادكردن، هم به خير است و هم به شر; ولى در اين آيه _ به قرينه مقام _ ذكر به شرّ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 108 - 2

2- دعوت به توحيد ، اساس رسالت پيامبراكرم ( ص ) بود .

و ما أرسلن_ك . .. قل إنّما يوحى إلىّ أنّما إل_هكم إل_ه وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 7

7 _ مبارزه با شرك و بت پرستى ، در رأس رسالت پيامبر ( ص ) بود .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 194 - 4

4 - انذار و اخطار ، مهم ترين مسؤوليت پيامبراكرم ( ص )

نزل . .. على

قلبك لتكون من المنذرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 1،14

1 - رسول اكرم ( ص ) ، پيام بسيار مهمى براى مردم داشت و آن قيام مخلصانه براى خدا است .

قل إنّما أعظكم بوحدة أن تقوموا للّه

{واحدة} به صورت نكره آمده و دلالت بر اهميت و عظمت موعظه مى كند.

14 - هشدار دادن به مردم از عذاب شديد الهى ، محور اساسى رسالت پيامبر ( ص )

إن هو إلاّ نذير لكم بين يدى عذاب شديد

قصر در {إن هو إلاّ نذير} از نوع قصر اضافى و در رابطه با مسأله اتهام جنون به پيامبر(ص) است; يعنى، پيامبر(ص) آن گونه نيست كه شما معرفى مى كنيد; بلكه او تنها يك انذارگر است و هدفى جز اين ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 35 - 3

3 - فراخوانى به توحيد و نفى شرك ، محور اصلى رسالت پيامبر اسلام ( ص )

إذا قيل لهم لا إل_ه إلاّ اللّه يستكبرون

طرح تنهاى مسأله توحيد و استكبار در برابر آن، براى مجرم و دوزخى شناختن مشركان، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 5 - 3

3 - توحيد و يكتاپرستى و نفى شرك و چندگانه پرستى ، اساس دعوت پيامبراسلام ( ص )

أجعل الألهة إل_هًا وحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 7

7 - توحيد ، سرلوحه و اساس دعوت پيامبر ( ص )

يوحى إلىّ أنّما إل_هكم

إل_ه وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 18

18 - برپايى عدالت ، از اهداف اصلى دعوت پيامبر ( ص )

فادع . .. و أُمرت لأعدل بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 8 - 1

1 - ايمان به خداوند ، محور دعوت پيامبراكرم ( ص ) و اصلى ترين هدف رسالت آن حضرت

و ما لكم لاتؤمنون باللّه و الرسول يدعوكم لتؤمنوا بربّكم

{لام} در {لتؤمنوا} براى غايت است. از اين كه ايمان به خدا، تنها هدف و غايت رسالت قرار داده شده، مطلب بالا قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 2 - 6

6 - تلاوت آيات الهى ، تزكيه نفوس و تعليم كتاب و حكمت ، اصول و محور هاى برنامه رسالت پيامبر ( ص ) در هدايت خلق

يتلوا عليهم ءاي_ته و يزكّيهم و يعلّمهم الكت_ب و الحكمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 2 - 2

2 - انذار و اخطار به مردم ، رسالت اصلى پيامبر ( ص ) و نقطه آغازين دعوت آن حضرت

قم فأنذر

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه اين سوره، از سوره هايى است كه در مراحل اوليه رسالت پيامبراسلام(ص) نازل شده است.

ناپسندى ازدواج با همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 42

42 - ازدواج با همسران پيامبر ، پس از آن حضرت امرى بس ناگوار در پيش

گاه خداوند است .

و لا أن تنكحوا أزوجه من بعده أبدًا إنّ ذلكم كان عند اللّه عظيمًا

ناخشنودى از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 2

2 - اظهار ناخرسندى خداوند ، از اين كه پيامبر ( ص ) ، خود را از عملى مباح و حلال ، به خاطر جلب رضايت برخى از همسران خويش ، محروم كرده بود .

ي_أيّها النبىّ لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك تبتغى مرضات أزوجك

ناخشنودى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 41 - 4

4 _ پيامبر اكرم ( ص ) از اعمال و كردار مشركان و مشركان از اعمال و كردار پيامبر ( ص ) ، ناراحت و بيزار بودند .

أنتم بريئون مما أعمل و أنا برىء ممّا تعملون

نارضايتى همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 4

4 - همسران پيامبر ( ص ) و يا برخى از آنها ، از زندگى كم بضاعت پيامبر ( ص ) راضى نبودند .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا و زينتها

ناظر تهجد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 218 - 1

1 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) با يادآورى نظارت دائمى خويش بر قيام و راز و نياز هاى شبانه وى

و توكّل على العزيز الرحيم . الذى يريك حين تقوم

به گفته برخى از مفسران {قيام}، در اصطلاح قرآن عَلَم بالغلبه براى برخاستن در شب و راز و نياز

كردن با خدا است.

ناكامى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 5

5- كافران ، على رغم به كار بردن شگرد ها و اتهام هاى مختلف براى جلوگيرى از گسترش پيام پيامبر ( ص ) ، هرگز موفق به آن نشدند .

انظر كيف ضربوا لك الأمثال فضلّوا فلايستطيعون سبيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مقصود از {ناتوانى كافران از راه يابى} نيافتن چاره و راهى براى مسدود كردن پيام آن حضرت باشد.

نام دين محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 7 - 6

6 - { اسلام } ، نام دين حضرت رسول اكرم ( ص )

و هو يدعى إلى الإسل_م

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه كلمه {اسلام} در آيه شريفه، در معناى لغوى آن به كار نرفته باشد; بلكه مقصود از آن دين الهى پيامبر(ص) باشد.

نامهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 1 - 1

1- { عن جعفربن محمد ( ع ) قال : . . . و أمّا { طه } فاسم من أسماء النبى ( ص ) و معناه : ياطالب الحقّ الهادى إليه ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود:. .. و اما {طه} نامى از نام هاى پيغمبر(ص) است و معنايش اين است: اى طالب حق كه هدايت كننده به سوى حق هستى}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 1 - 1

1 - { عن سفيان بن سعيدالثورى قال :

قلت لجعفربن محمد . . . يابن رسول اللّه ، ما معنى قول اللّه _ عزّوجلّ _ . . . يس . . . قال ( ع ) . . . و أما { يس } فإسم من أسماء النبى ( ص ) . . . ;

سفيان بن سعيد ثورى مى گويد: از امام صادق(ع) از معناى {يس} سؤال كردم. .. فرمود:... {يس} نامى از نام هاى رسول خدا(ص) است...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 8

8 - { عن الكلبىّ عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : قال لى : كم لمحمّد إسم فى القرآن ؟ قال : قلت : إسمان أو ثلاث . فقال : يا كلبىّ له عشرة أسماء . . . { و لمّا قام عبداللّه كادوا يكونون عليه لِبداً . . . } ;

كلبى گويد: امام صادق(ع) به من فرمود: براى محمد(ص) چند نام در قرآن هست؟ گفتم دو يا سه نام. فرمود: اى كلبى! براى رسول خدا(ص) در قرآن ده نام است، ... [يكى از آن نام ها عبداللّه است. خداوند مى فرمايد:] {و لمّا قام عبداللّه كادوا يكونون عليه لبداً...}».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 1 - 4

4 - { عن الكلبىّ عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : قال لى : كم لمحمّد اسم فى القرآن ؟ قال : قلت : إسمان أو ثلاث فقال : يا كلبىّ له عشرةُ أسماء . . . و { يا أيّها المزّمّل } . . . ;

از كلبى روايت

شده كه گفت: امام صادق(ع) به من فرمود: براى محمد(ص) چند اسم در قرآن هست؟ گفتم دو يا سه اسم، فرمود: اى كلبى! براى آن حضرت ده اسم است. ..[و از جمله آن اسامى ]{...المزّمّل} است...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 1 - 4

4 - { عن الكلبىّ عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : قال لى : كم لمحمّد اسم فى القرآن ، قال : قلت : اسمان أو ثلاث ، فقال : يا كلبىّ له عشرةُ أسماء . . . و { يا أيّها المدّثّر } . . . ;

از كلبى روايت شد كه گفت: امام صادق(ع) به من فرمود: براى محمّد(ص) در قرآن چند نام است؟ گفتم: دو يا سه نام. فرمود: اى كلبى! براى آن حضرت ده نام است... [و از جمله آن اسامى ]{...المدّثّر} است...}.

نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 11

11 - يهوديان ، به خاطر نزول وحى بر پيامبر ( ص ) و رسالت آن حضرت ، بر او حسادت مىورزيدند .

بغياً أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

عبارت {أن ينزل اللّه . ..} به تقدير {لام} بيانگر علت و منشأ حسادت است و حاصل معناى {أن يكفروا ... من عباده} چنين است: يهوديان به خاطر حسادتشان بر پيامبر(ص)، به قرآن كافر شدند و منشأ حسادتشان اين بود كه خدا محمد(ص) - كه از نژاد عرب بود - به پيامبرى برگزيد و به آن حضرت وحى فرستاد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 14

14 - رسول خدا ( ص ) فرمود : { انا دعوة ابراهيم قال و هو يرفع القواعد من البيت ربنا و ابعث فيهم رسولا منهم . . . }

من اجابت شده دعاى ابراهيم(ع) هستم. ابراهيم در حالى كه پايه هاى خانه كعبه را بالا مى برد، گفت: پروردگارا! در ميان آنان پيامبرى از خودشان مبعوث كن ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 9

9 - اصبغ بن نباته از على ( ع ) روايت كرده كه آن حضرت درباره آيه { الحق من ربك . . . } فرمود : { . . . الحق من ربك ( انك الرسول إليهم ) فلاتكونن من الممترين . . . ;

. .. تو رسول به سوى آنان هستى، پس هيچ گونه شكى در آن نداشته باش ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 187 - 20

20 _ بيان و اظهار نبوّت پيامبر اسلام ( ص ) توسط اهل كتاب پس از بعثت ايشان ، پيمان خداوند از آنان

و اذ اخذ اللّه ميثاق الّذين اوتوا الكتب لتبيّننّه للنّاس و لا تكتمونه

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: انّ اللّه اخذ ميثاق الّذين اوتوا الكتاب فى محمّد (ص) {لتبيّننّه للناس} اذا خرج و لا يكتمونه . .. .

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 128 ; بحارالانوار، ج 9، ص 192، ح 35.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 163 -

1

1 _ خداوند به حضرت محمد ( ص ) وحى كرد و وى را به پيامبرى برانگيخت .

إنّا أوحينا إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 164 - 1

1 _ حضرت محمد ( ص ) پيامبر و فرستاده اى از جانب خدا همانند ديگر پيامبران و فرستادگان خدا

و رسلا قد قصصنهم عليك من قبل و رسلا لم نقصصهم عليك

{رسلا} مفعول براى {ارسلنا}ى مقدر مى باشد، يعنى و ارسلنا رسلا و اين جمله عطف شده به {اوحينا الى . ..} بنابراين در تشبيه با آن شريك است. با اين تفاوت كه لازمه معناى مشبه (انا اوحينا اليك) كه رسالت باشد، اراده شده است ; يعنى اى پيامبر تو رسول ما هستى چنانچه پيامبران پيشين عهده دار رسالت بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) فرستاده اى از جانب خدا به همراه رسالت و معارفى سراسر حق

قد جاءكم الرسول بالحق

در برداشت فوق {باء} در {بالحق} به معناى مصاحبت گرفته شده است و مراد از آن مى تواند تعاليم و معارف الهى كه همان رسالت پيامبر(ص) است، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 2

2 _ پيامبر ( ص ) ، فرستاده خداوند

قد جاءكم رسولنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 8

8 _ حضرت محمّد(ص)، داراى كتاب و مقام حكم و قضاوت و نبوت از جانب خداوند است.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و

النبوة فإن يكفر بها هؤلاء

گر چه در اين آيه نام حضرت محمّد(ص) به صراحت نيامده، ولى ياد انبياى گذشته و اشاره به مقامات آنان و همچنين سخن از كفر مردم مكه، با لطافتى تمام، اشاره به اين دارد كه خداوند همان مقامات را به حضرت محمّد(ص) نيز عطا كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 6،9

6 _ پيامبر اسلام ( ص ) فرستاده اى از جانب خدا كه هرگز نوشتن را آموزش نديد .

الرسول النبى الأمّى

{امّى} به كسى گفته مى شود كه نوشتن را نياموخته است. برخى از اهل لغت نخواندن كتاب را نيز در معناى امى ذكر كرده اند.

9 _ تصريح تورات و انجيل به برخوردار بودن پيامبر موعود از مقام رسالت علاوه بر مقام نبوت

الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 1

1 _ ادعاى نبوت از سوى حضرت محمد ( ص ) امرى شگفت و باور نكردنى براى مردم عصر بعثت

أكان للناس عجباً أن أوحينا إلى رجل منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 3 - 3

3 _ بعثت پيامبر اكرم ( ص ) و نزول قرآن ، از مقتضيات ربوبيت خدا بر انسان ها و در راستاى تربيت و رشد آنان است .

أكان للناس عجباً أن أوحينا إلى رجل منهم . .. إن ربكم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 7

7_ محمد

( ص ) ، پيامبرى از ناحيه خداوند

إننى لكم منه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 1

1_ پيامبر ( ص ) فرستاده و رسولى از ناحيه خداوند در ميان مردم

أرسلن_ك فى أُمّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 2

2_ رسول اكرم ( ص ) و ساير پيامبران ، از ناحيه خداوند به رسالت برانگيخته شدند .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 1

1_ پيامبر ( ص ) فرستاده و رسولى از ناحيه خداوند

و يقول الذين كفروا لست مرسلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 86 - 2

2- پيامبر اسلام ( ص ) ، شخصيتى كه از جانب خداوند به او وحى مى شد .

و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 14

14- پيامبر ( ص ) ، انسانى همانند ديگر انسان ها و امتياز و ويژگى او تنها به رسالت و پيامبرى است .

قل سبحان ربّى هل كنت إلاّ بشرًا رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 218 - 4

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال { الذى يراك حين تقوم فى النبوّة . . . ;

از امام باقر(ع) درباره {الذى يراك حين تقوم} روايت شده كه فرمود: [مراد از قيام، قيام] در مسأله نبوت است}.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 5

5 - برخوردارى پيامبر ( ص ) از هدايت هاى قرآن و مقام رسالت ، مقتضى سپاس گزارى او به درگاه الهى و ستايش ذات خداى يگانه در همه حال

و أن أتلوا القرءان . .. المنذرين . و قل الحمدللّه

آيات پيشين، در زمينه رسالت پيامبر(ص) بود و نيز آن حضرت مأموريت يافت كه بر طريق تلاوت قرآن استوار بماند; بنابراين آمدن عبارت "قل الحمد للّه" در پى تلاوت آن، مطلب ياد شده را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 45 - 8

8 - پيامبر ( ص ) فرستاده اى از جانب خداوند

و ما كنت ثاويًا فى أهل مدين . .. و ل_كنّا كنّا مرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 40 - 6،9،13

6 - محمد ( ص ) ، پيامبرى از جانب خداوند براى مردم است .

و ل_كن رسول اللّه

9 - پيامبراكرم ( ص ) ، داراى مقام رسالت ( پيامرسان خدا به مردم ) و نبوت ( آورنده اخبار غيبى درباره شريعت ) بود .

و ل_كن رسول اللّه و خاتم النبيّن

در تفاوت ميان مقام رسالت و نبوت، آمده است: {رسول}، صاحب كتاب است و {نبىّ}، از خداوند خبر مى دهد. و {رسالت} به خداوند اضافه مى شود در حالى كه {نبوّت} چنين نيست. {رسول}، پيام آور و {نبىّ}، انجام دهنده امر رسالت است (معجم الفروق اللغويه).

13 - آنچه را كه خداوند درباره نبوت پيامبر ( ص ) و ختم آن

بيان كرده ، براساس علم و آگاهى همه جانبه او است .

و ل_كن رسول اللّه و خاتم النبيّن و كان اللّه بكلّ شىء عليمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 44 - 6

6 - خداوند ، براى مشركان مكه قبل از رسول گرامى اسلام ، پيامبرى مبعوث نكرده بود .

و ما أرسلنا إليهم قبلك من نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 3 - 4

4 - حضرت محمد ( ص ) ، از رسولان الهى است .

إنّك لمن المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 7

7 - پيامبراكرم ( ص ) ، پيش از نزول وحى با كتاب هاى آسمانى و مفاهيم قرآن هيچ آشنا نبود .

ما كنت تدرى ما الكت_ب و لا الإيم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 3

3 - بعثت پيامبراسلام ( ص ) ، تحقق اراده الهى به استمرار آيين توحيدى در نسل ابراهيم ( ع )

و جعلها كلمة باقية فى عقبه . .. حتّى جاءهم الحقّ و رسول مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 20

20- { سماعة بن مهران قال : قلت لأبى عبداللّه ( ع ) قول اللّه عزّوجلّ { فاصبر كما صبر اُولواالعزم من الرسل } فقال : نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمد ( ص ) . . . ;

سماعة بن مهران مى گويد: از امام صادق(ع)

درباره آيه {فاصبر كما صبر اُولواالعزم من الرسل} سؤال كردم، حضرت فرمود: آنان نوح، ابراهيم، موسى، عيسى (ع) و محمد(ص) هستند. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 3

3 - وجود پيامبر ( ص ) به عنوان فرستاده خدا در ميان امت ، مقتضى تبعيت مردم از آن حضرت و نه تحميل آراى عمومى بر ايشان

و اعلموا أنّ فيكم رسول اللّه لو يطيعكم . .. لعنتّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 7 - 2

2 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول و فرستاده خداوند است .

ءامنوا باللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 8 - 4

4 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول و فرستاده خداوند است .

و الرسول يدعوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 9 - 16

16 - بعثت پيامبر ( ص ) و نزول قرآن ، جلوه اى از رأفت و رحمت خداوند بر خلق

هو الذى ينزّل . .. و إنّ اللّه بكم لرءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 2

2 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول خدا و پيام آور او است .

اتّقوا اللّه و ءامنوا برسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 9 - 4

4 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول خدا و پيام آور از جانب او

و

معصيت الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 12 - 2

2 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول خدا و پيام آور از جانب او بود .

ي_أيّها الذين ءامنوا إذا ن_جيتم الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 13 - 11

11 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول خدا و پيام آور از جانب او

و أطيعوا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 3

3 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول و پيام آور از جانب خداوند

يحادّون اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 7

7 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول و پيام آور از جانب خداوند

من حادّ اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 11 - 4

4 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول خدا و پيام آور از جانب او

تؤمنون باللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 2 - 4

4 - تجلى عزّت و حكمت خداوند در بعثت پيامبر ( ص )

العزيز الحكيم . هو الذى بعث فى الأُمّيّن رسولاً منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 4 - 1

1 - بعثت پيامبراكرم ( ص ) و برگزيده شدن آن حضرت از جانب خداوند به نبوت و رسالت ،

فضل الهى به ايشان

ذلك فضل اللّه

در مشاراليه {ذلك} چند احتمال وجود دارد برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {ذلك} اشاره به بعثت پيامبراكرم(ص) داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 6

6 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول خدا و پيام آور از جانب او

و اللّه يعلم إنّك لرسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 4

4 - حضرت محمد ( ص ) رسول خدا و پيام آور از جانب او

يستغفر لكم رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 7

7 - حضرت محمد ( ص ) رسول خدا و پيام آور از جانب او

على من عند رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 15 - 4

4 - حضرت محمد ( ص ) و موسى ( ع ) ، از رسولان الهى

إنّا أرسلنا إليكم رسولاً . .. كما أرسلنا إلى فرعون رسولاً

نجات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 5،10،19

5 _ موفقيت پيامبر ( ص ) در خروج از مكه و خلاصى از توطئه كافران ، مرهون نصرت خاص خداوند بود .

نصره اللّه إذ أخرجه الذين كفروا

10 _ اعتماد و اطمينان پيامبر ( ص ) به نصرت الهى نسبت به او و فرد همراهش ( ابوبكر ) در خلاصى از توطئه كافران مكه

لاتحزن إن اللّه معنا

19 _ رهايى پيامبر ( ص ) از

توطئه كافران مكه و اعتلاى كلمة اللّه ، جلوه عزّت ( شكست ناپذيرى ) و حكمت خدا

فقد نصره اللّه إذ أخرجه . .. كلمة اللّه هى العليا و اللّه عزيز حكيم

نجوا با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 12 - 9،12

9 - اقدام به انجام بهترين عمل و مؤثرترين كار براى طهارت نفس ، حكمت واجب شدن صدقه ، پيش از نجوا و گفتوگوى محرمانه با پيامبراكرم ( ص )

فقدّموا بين يدى نجويكم صدقة ذلك خير لكم و أطهر

12 - اجازه گفتوگوى محرمانه با پيامبراكرم ( ص ) ، بدون دادن { صدقه نجوا } براى افراد ناتوان ، برخاسته از غفران و رحمت خداوند

فإن لم تجدوا فإنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 13 - 1،2،3،6

1 - مسلمانان ، از پرداخت صدقه پيش از نجوا با پيامبراكرم ( ص ) ، امتناع ورزيدند .

ءأشفقتم أن تقدّموا بين يدى نجويكم صدق_ت

2 - وجوب صدقه ، باعث شد مسلمانان از گفتوگوى محرمانه با رسول اكرم ( ص ) صرف نظر كنند .

ءأشفقتم أن تقدّموا بين يدى نجويكم صدق_ت

3 - پرداخت صدقه ، پيش از هر بار نجوا با پيامبراكرم ( ص ) ، براى مسلمانان امرى دشوار مى نمود .

ءأشفقتم أن تقدّموا بين يدى نجويكم صدق_ت

6 - نجوا هاى برخى از مسلمانان با پيامبر اسلام ( ص ) ، غير ضرور و بى فايده بود .

فإذ لم تفعلوا و تاب اللّه عليكم

از اين كه مسلمانان پس از صدور حكم صدقه، نجوا با رسول خدا(ص) را

ترك كردند، به دست مى آيد كه آنان، كار ضرورى و حياتى با آن حضرت نداشتند; و گرنه براى آن خرج مى كردند و صدقه مى پرداختند.

نحر شتر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 11

11 - برگزيدن گران بهاترين حيوان اهلى ( شتر ) براى قربانى ، واكنشى بايسته از سوى پيامبر ( ص ) ، در سپاس گزارى از كوثر عطا شده به آن حضرت

إنّا أعطين_ك الكوثر . .. وانحر

نرمى در سخن با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 3 - 1

1 _ نرمش در گفتار و رعايت ادب در محضر رسول خدا ( ص ) ، نشانه توفيق يافتگان در آزمون تقوا

إنّ الذين يغضّون . .. أول_ئك الذين امتحن اللّه قلوبهم للتقوى

نزاع در برابر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 2 - 6

6 _ بلند سخن گفتن و مشاجره برخى از مسلمانان ، با يكديگر در برابر پيامبر ( ص ) *

لاترفعوا أصوتكم . .. و لاتجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض

برداشت بالا با استفاده از شأن نزول است كه نشان مى دهد، برخى از افراد در محضر پيامبر(ص) به مشاجره برخاسته و آيه شريفه در رد عمل آنان نازل شده است.

نزديكى جبرئيل به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 9 - 1

1 - جبرئيل براى وحى كردن قرآن به پيامبر ( ص ) ، خود را آن قدر به آن

حضرت نزديك كرد كه فاصله ميان وى و حضرت به اندازه دو كمان يا كمتر از آن رسيد .

فكان قاب قوسين أو أدنى

{قاب} معادل {مقدار} و {قاب قوسين} به معناى اندازه دو كمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 10 - 1

1 - جبرئيل ، آن گاه كه خود را كاملاً به پيامبر ( ص ) نزديك كرد ، حقايق عظيمى را به آن حضرت وحى نمود .

فأوحى إلى عبده ما أوحى

حرف {فاء} مى رساند كه اين وحى، پس از {دنا فتدلّى. ..} صورت گرفته است. عبارت {ما أوحى} نيز دلالت بر تفخيم دارد. برداشت بالا مبتنى بر اين نكته است كه ضمير فاعلى در {فأوحى} به جبرئيل بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 8 - 1،2

1 - جبرئيل براى ابلاغ وحى ، به پيامبر ( ص ) خود را به آن حضرت نزديك و نزديك تر كرد .

ثمّ دنا فتدلّى

{دنا}; يعنى، نزديك شد و {تدلّى}; يعنى، آويخت و اين كنايه از شدت نزديكى است. ضمير فاعل در {دنا} و {تدلّى}به جبرئيل بازمى گردد.

2 - نزديك و نزديك تر شدن پيامبر ( ص ) ، به مبدأ وحى در افق اعلى براى دريافت قرآن

و هو بالأُفق الأعلى . ثمّ دنا فتدلّى

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه ضمير فاعلى به پيامبر(ص) بازمى گردد.

نزول آرامش بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 26 - 1

1 _ نزول آرامش روحى از جانب خداوند بر رسول اكرم ( ص

) و مؤمنان در جنگ حنين ، پس از فرار مسلمانان

ثم وليتم مدبرين. ثم أنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

نزول جبرئيل بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 124 - 29

29 - از على ( ع ) روايت شده كه از رسول خدا ( ص ) شنيدم كه مى فرمود : { ان جبرئيل أتى إلىّ بسبع كلمات ، و هى التى قال اللّه تعالى : { و إذ ابتلى إبراهيم ربه بكلمات فأتمهن } . . . و هى . . . يا اللّه يا رحمان يا رب يا ذالجلال و الاكرام يا نور السماوات و الأرض يا قريب يا مجيب . . . ;

جبرئيل هفت كلمه نزد من آورد و اين همان كلماتى بود كه خداوند درباره ابراهيم(ع) فرموده (و إذ ابتلى إبراهيم ربه كلمات فأتمهن) . .. و آن كلمات ... عبارت بود از: يا اللّه، يا رحمان، يا رب، يا ذالجلال و الاكرام، يا نور السماوات و الأرض، يا قريب، يا مجيب ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 4

4 - هر ناحيه اى از آسمان مى توانست و احتمال داشت كه محل ظهور و پيدايش فرشته وحى بر پيامبر ( ص ) باشد .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء

از اينكه پيامبر(ص) براى مشاهده نزول فرشته وحى به نقطه اى خاص و معين چشم نمى دوخت و صورتش را به هر سويى مى چرخانيد، به برداشت فوق مى توان دست يافت.

نزول عذاب پس از محمد(ص)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 3

3_ نزول عذاب هاى دنيوى بر كفرپيشگان و متخلّفان از آيين الهى حتى پس از وفات پيامبر ( ص ) نيز امرى محتمل و ممكن است .

و إن مَّا نرينّك بعض الذى نعدهم أو نتوفينّك

نزول قرآن بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 3

3- خداوند ، در راستاى دادن بينات و كتاب به انبيا ، قرآن كريم را به پيامبراكرم ( ص ) اعطا فرمود .

بالبيّن_ت و الزبر و أنزلنا إليك الذكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 12

12- نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) ، در جهت تبيين همه حقايق مربوط به رشد و سعادت آدمى و نياز هاى هدايتى او

و نزّلنا عليك الكت_ب تبي_نًا لكلّ شىء

هر چند {كلّ شىء} افاده عموم مى كند و به ظاهر همه حقايق عالم هستى را مى تواند شامل شود، ولى در اين جا قرينه هاى عرفى وجود دارد كه دايره آن را محدود مى سازد; از جمله اينكه چون قرآن كتاب هدايت، سعادت و رشد است، حقايقى كه بيان مى كند در قلمرو همين سه موضوع خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 88 - 6

6- اعطاى كتابى بى مانند چون قرآن به پيامبر ( ص ) نشان فضل عظيم الهى به آن حضرت است .

إن فضله كان عليك كبيرًا . قل لئن اجتمعت ... لايأتون بمثله

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 193 - 1

1 - نزول قرآن ، توسط روح الامين ( جبرئيل ) بر پيامبر ( ص )

نزل به الروح الأمين

مراد از {الروح الأمين} با توجه به آيه 97 سوره {بقره} (من كان عدوّاً لجبريل فإنّه نزّله على قلبك بإذن اللّه) جبرئيل(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 6 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، دريافت كننده قرآن از جانب خداوند

و إنّك لتلقّى القرءان من لدن حكيم عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 86 - 1،3

1 - دريافت كتاب آسمانى و برعهده گرفتن رسالت الهى ، خارج از گمان پيامبر ( ص ) بود .

و ما كنت ترجوا أن يلقى إليك الكت_ب

3 - قرآن ، كتابى القا شده از سوى خداوند به پيامبر ( ص )

و ما كنت ترجوا أن يلقى إليك الكت_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 87 - 3

3 - قرآن ، كتابى نازل شده از جانب خداوند بر پيامبر ( ص )

عن ءاي_ت اللّه بعد إذ أُنزلت إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 2 - 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، دريافت كننده وحى ( قرآن ) از سوى خداوند

إنّا أنزلنا إليك الكت_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 3 - 4

4 - نزول و قرائت قرآن بر پيامبر ( ص ) در قالب زبان عربى

تنزيل

من الرحم_ن . .. قرءانًا عربيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 1

1 - قرآن از سوى خداوند ، در قالب زبان عربى بر پيامبر ( ص ) وحى شده است .

و كذلك أوحينا إليك قرءانًا عربيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 7

7- قرآن ، حقايقى نازل شده از سوى خداوند ، بر پيامبر ( ص )

نزّل على محمّد و هو الحقّ من ربّهم

تصريح به {نزّل}، بيانگر اين حقيقت است كه شخص پيامبر(ص) مفاهيم و حقايق قرآن راابداع نكرده; بلكه قرآن به همين صورت از جانب خداوند بر آن حضرت نازل شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 23 - 1

1 - قرآن ، كتابى نازل شده از سوى خداوند بر پيامبر ( ص )

إنّا نحن نزّلنا عليك القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 24 - 2

2 - نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) ، مستلزم صبر و شكيبايى آن حضرت در جهت تبليغ و اجراى تعاليم آن

إنّا نحن نزّلنا عليك القرءان تنزيلاً . فاصبر لحكم ربّك

از تفريع فرمان به صبر (فاصبر)، بر نزول قرآن بر پيامبر(ص) (نزّلنا عليك القرآن) مطلب ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 21 - 6

6 - قرآن در مرحله نزول بر پيامبر ( ص ) ، از هرگونه تحريف ، افزودن و كاستن مصون بوده است

.

إنّه لقول رسول . .. ثَمّ أمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 8

8 - { قال الصادق ( ع ) نزل القرآن فى ليلة القدر إلى البيت المعمور جملة ثمّ نزل من البيت المعمور على رسول اللّه ( ص ) فى طول عشرين سنة ;

امام صادق(ع) فرمود: قرآن در شب قدر به صورت كامل و يك جا، به بيت المعمور نازل گشت و سپس از بيت المعمور به رسول خدا(ص) در طول بيست سال [به صورت تدريجى] نازل شد}.

نزول گنج بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 7

7_ نازل شدن گنج و مال فراوان بر پيامبر ( ص ) ، از پيشنهاد ها و معجزه هاى درخواستى مشركان براى باور كردن حقانيت رسالت آن حضرت

أن يقولوا لولا أُنزل عليه كنز

نزول ملائكه بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 5،6

5 _ نزول فرشته اى براى همراهى با پيامبر ( ص ) جهت انذار مردمان ، انتظار بى جاى كافران

و قالوا . .. لولا أُنزل إليه ملك فيكون معه نذيرًا

6 _ نزول فرشته اى بر پيامبر ( ص ) براى همراهى با او در انذار مردمان ، شرط پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) و درستى آن از نظر كافران بود .

لولا أُنزل إليه ملك فيكون معه نذيرًا

نزول وحى بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 4

4 - قطعى بودن

نزول كتاب آسمانى بر موسى ( ع ) جايى براى ترديد در نزول وحى بر پيامبراسلام ( ص ) باقى نمى گذارد .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فلاتكن فى مرية من لقائه

برداشت بالا، با توجه به دو نكته زير است: 1_ انتخاب موسى(ع) از ميان پيامبران پيشين، براى استدلال به آن، جهت حقانيت پيامبر بعدى، احتمال دارد به خاطر مقبول بودن ايشان نزد همه پيروان اديان آسمانى باشد. 2_ مرجع ضمير در {لقائه} احتمال دارد به قرآن برگردد كه از محتواى كلام و آيه سه استفاده مى شود و {فاء} در {فلاتكن} تفريعى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 2

2 - انتقاد جاهلانه مشركان مكه به نزول وحى بر محمد ( ص ) و نه فردى از اشراف

و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم

نزول وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 195 - 1

1 - نزول مفاهيم وحى در قالب الفاظ عربى بر قلب پيامبر ( ص )

نزل . .. على قلبك ... بلسان عربىّ

نژاد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 4

4 _ پيامبر اكرم ( ص ) مردى از نژاد عرب بود .

أن أوحينا إلى رجل منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 2 - 3

3 - حضرت محمد ( ص ) ، مردى از تبار عرب بود و همانند ايشان سواد خواندن و نوشتن نداشت .

بعث فى

الأُمّيّن رسولاً منهم

نسب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 38 - 5

5 _ { عن ابن عباس قال : كان رسول اللّه ( ص ) إذا انتهى إلى معدبن عدنان أمسك ثمّ يقول : كذب النسّابون قال اللّه تعالى { و قروناً بين ذلك كثيراً } ;

از ابن عباس روايت شده است كه رسول خدا(ص) وقتى به معدبن عدنان (يكى از اجداد خود) مى رسيد، توقف مى كرد و سپس مى فرمود: نسّابه ها دروغ مى گويند. خداى تعالى مى فرمايد: {و قروناً بين ذلك كثيراً}; يعنى، نسل هاى زيادى در فاصله عاد و ثمود و اصحاب رسّ بودند كه به هلاكت رسيدند.

نسل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 14

14_ { قال أبوعبدالله ( ع ) : . . . نحن ذريّة محمد ( ص ) و أمّنا فاطمة ( س ) و ما آتى الله أحداً من المرسلين شيئاً إلاّ و قد آتاه محمداً ( ص ) . . . _ ثم تلا _ { و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزواجاً و ذريّة } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: ما فرزندان حضرت محمد(ص) هستيم و مادرمان فاطمه(س) است و خداوند به هيچ يك از پيامبران(ع) چيزى را نداده مگر آن كه آن را به حضرت محمد(ص) نيز داده است، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك . ..}.

نشانه هاى اطاعت از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

12 - نور - 24 - 48 - 6

6 - پذيرش داورى پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، نشانه ايمان راستين به خدا و رسول او و فرمان برى از ايشان و التزام عملى به دين است .

و يقولون ءامنّا باللّه و بالرسول و أطعنا ثمّ يتولّى . .. و ما أُول_ئك بالمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 52 - 3

3 - تسليم حكم پيامبر بودن و پذيرش داورى بر مبناى تعاليم دين ، نشانه خدا ترسى ، تقواپيشگى و مطيع خدا و رسول بودن است .

إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم أن يقولوا سمعنا و أطعنا . .. و من يطع الل

برداشت ياد شده، از ارتباط ميان دو آيه فوق استفاده گرديده است.

نشانه هاى امداد به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 16

16 _ پيروزى پياپى اسلام بر كفر ، نمودى از قدرت الهى بر تحقق اراده خويش و نصرت پيامبر ( ص )

و اللّه على كل شىء قدير . .. فقد نصره اللّه ... و جعل كلمة الذين كفروا السفلى و

نشانه هاى ايمان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 48 - 6

6 - پذيرش داورى پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، نشانه ايمان راستين به خدا و رسول او و فرمان برى از ايشان و التزام عملى به دين است .

و يقولون ءامنّا باللّه و بالرسول و أطعنا ثمّ يتولّى . .. و ما

أُول_ئك بالمؤمنين

نشانه هاى تفضل به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 88 - 6

6- اعطاى كتابى بى مانند چون قرآن به پيامبر ( ص ) نشان فضل عظيم الهى به آن حضرت است .

إن فضله كان عليك كبيرًا . قل لئن اجتمعت ... لايأتون بمثله

نشانه هاى تكامل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 11 - 2

2 - نعمت هاى خداوند به پيامبر ( ص ) ، جلوه هاى ربوبيت او بوده و رشد و تربيت آن حضرت را به دنبال داشته است .

ربّك

نشانه هاى حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 11

11 _ امى بودن پيامبر ( ص ) ( درس نخواندن و خط ننوشتن ) نشانه حقانيت رسالت او و علامتى پيشاروى اهل كتاب براى شناسايى او به پيامبرى و رسالت

الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم

جمله {يجدونه . .. } راهنماى اين معناست كه صفات ذكر شده در آيه، نشانهايى است كه خداوند براى اهل كتاب بيان داشته تا به وسيله آنها پيامبر موعود را شناسايى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 17

17 _ امى بودن ( درس نخواندن و خط ننوشتن ) پيامبر ، نشان صداقت وى در ادعاى رسالت

فامنوا باللّه و رسوله النّبىّ لامّى

بر اساس اين احتمال كه توصيف پيامبر(ص) به امى بودن به منظور استدلال بر حقانيت او ايراد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

15 - ص - 38 - 86 - 10

10 - نداشتن چشمداشت مادى از مردم در امر رسالت و بى تكلف و تصنع بودن پيامبراسلام ( ص ) ، نشانه حقانيت آن حضرت است .

قل ما أسئلكم عليه من أجر و ما أنا من المتكلّفين

از آيه بعد كه قرآن را تنها مايه ذكر براى جهانيان معرفى مى كند (إن هو إلاّ ذكر للعالمين)، استفاده مى شود كه آيه مورد بحث _ با طرح مسأله نداشتن چشم داشت مادى و بى تكلف بودن پيامبر اسلام(ص) _ درصدد اثبات رسالت و راستى آن حضرت است.

نشانه هاى رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 12،18

12 _ تطبيق نشانه هاى پيامبرِ نويد داده شده در تورات و انجيل بر پيامبر اسلام ( ص ) جاى هيچ ترديدى براى يهود و نصارا نداشت .

الذى يجدونه مكتوبا عندهم

آنچه در تورات و انجيل آمده، نشانهاى پيامبر(ص) است، ولى خداوند با جمله {يجدونه . .. } بيان مى كند كه اهل كتاب خود پيامبر را در تورات و انجيل مى يابند. نكته اين تعبير اين است كه تطبيق نشانه هاى موجود در تورات و انجيل بر پيامبر(ص)، قطعى بوده و جاى هيچ ترديدى براى آنان نداشته است.

18 _ امر به معروف و نهى از منكر ، حلال دانستن پاكيزه ها و حرام شمردن ناپاكى ها ، از علامت هاى موجود در تورات و انجيل براى شناسايى پيامبر اسلام

الذى يجدونه . .. يأمرهم بالمعروف ... و يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

جمله هاى {يأمرهم و . .. } حال

براى ضمير مفعولى در {يجدونه} است و لذا مى رساند كه مفاد اين جمله ها به عنوان صفات پيامبر موعود در تورات و انجيل بيان شده است. بر اين اساس مى توان گفت كه از اهداف بيان اين ويژگيها در تورات و انجيل، راهنمايى اهل كتاب است به امورى كه بايد در شناسايى پيامبر موعود در نظر داشته باشند.

نشانه هاى نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 20

20 _ برداشتن تكاليف شاق ، گسستن زنجير هاى جهل و خرافه و زدودن بدعت هاى دينى از وظايف پيامبر ( ص ) در انجام رسالت خويش

و يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

{إصر} به معناى عهد و پيمان سنگين و نيز به هر چيز دشوار و طاقت شكن گفته مى شود. در آيه شريفه بدين مناسبت كه در مقام بين تشريع احكام از سوى پيامبر(ص) است، مراد از آن تكاليف مشقتبارى است كه امتهاى گذشته بدانها پايبند بوده اند. غُلّ (مفرد اغلال) به معناى طوق و زنجيرى است كه به گردن و يا دستها بسته مى شود و مراد از آن جهل و خرافه و بدعت و مانند اينهاست.

نصرت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 31 - 4

4 _ دلدارى و وعده خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، مبنى بر نصرت و راهبرى آنان در برابر دشمنانشان

و كذلك جعلنا لكلّ نبىّ عدوًّا من المجرمين و كفى بربّك هاديًا و نصيرًا

آيه شريفه، با بيان وضعيت پيامبران در انجام رسالتشان _ كه همواره

بادشمنان تبه كار مواجه بودند _ مى تواند درصدد تعقيب دو هدف باشد: 1_ دلجويى از پيامبر(ص) و مؤمنان در برابر كارشكنى هاى دشمنان آنان. 2_ تشويق و تحريك پيامبر(ص) و مؤمنان به صبر و پايدارى در راه خدا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 53 - 2

2 - غلبه و نصرت قريب الوقوع پيامبر ( ص ) و مؤمنان بر كافران ، از نشانه هاى برجسته حقانيت و اعجاز قرآن

سنريهم ءاي_تنا . .. حتّى يتبيّن لهم أنّه الحقّ

بنابراين كه مراد از آيات آفاقى، پيروزى مسلمانان باشد و ضمير {أنّه} به قرآن بازگردد، مطلب بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 5

5 - حواريون عيسى ( ع ) ، نمونه و الگوى خوبى براى اهل ايمان در يارى خدا ، پيامبر ( ص ) و دين او

ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنصار اللّه

نظارت اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 7

7 - خداوند ، تحقق بخش وعده هاى خود به مردان و زنان مؤمن در قيامت ، در مشهد و منظر پيامبراكرم ( ص )

فيض_عفه له و له أجر كريم . يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه واژه {ترى}، خطاب به خصوص پيامبراكرم(ص) باشد.

نظارت بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 218 - 3،4

3 - حركات و اعمال پيامبر ( ص ) ، تحت اشراف و آگاهى

خداوند

الذى يريك حين تقوم

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال { الذى يراك حين تقوم فى النبوّة . . . ;

از امام باقر(ع) درباره {الذى يراك حين تقوم} روايت شده كه فرمود: [مراد از قيام، قيام] در مسأله نبوت است}.

نظارت خدا بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 61 - 1

1 _ خداوند ، بر تمام شؤون و حالات پيامبر ( ص ) و بر تلاوت هر بخشى از قرآن ، شاهد و ناظر بوده است .

و ما تكون فى شأن و ما تتلوا منه من قرءان . .. إلا كنا عليكم شهوداً

نظارت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 13

13 _ توجه انسان به نظارت شدن اعمالش از سوى خدا و رسول خدا ( ص ) ، بازدارنده او از تخلف و كجروى

و سيرى اللّه عملكم و رسوله

تذكر به نظارت خدا و رسول او، ظاهراً در راستاى دور نمودن متخلفان از انحراف و كجروى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 8 - 4

4- پيامبر ( ص ) ، گواه و ناظر بر اعمال امت خويش در طول تاريخ

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا

در صورتى كه مراد از {شاهداً} شهادت بر اعمال امت در قيامت باشد، از مطلق آمدن {شاهداً} گواهى و نظارت آن حضرت بر تمام اعمال امت استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 15 - 2

2 - نظارت كامل پيامبر ( ص

) ، بر تمامى حركات و رفتار هاى امت خود در دنيا

إنّا أرسلنا إليكم رسولاً ش_هدًا عليكم

برداشت ياد شده، با توجه به اين حقيقت است كه لازمه گواهى پيامبر(ص) بر امت در قيامت، ناظر بودن آن حضرت در دنيا است.

نظم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، داراى برنامه اى معين ، براى ملاقات مردم *

و لو أنّهم صبروا حتّى تخرج إليهم لكان خيرًا لهم

برداشت بالا بدان احتمال است كه {حتّى تخرج. ..} اشاره به زمان خاصى باشد كه پيامبر(ص) به طور معمول از خانه به مسجد مى آمد تا به كارها رسيدگى كند.

نعمت اسلام شناسى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 7 - 3

3 - هدايت يافتن پيامبر ( ص ) به شريعت اسلام ، پس از ناآگاهى از آن ، نعمتى بزرگ از جانب خداوند

و وجدك ضالاًّ فهدى

آيه شريفه در مقام امتنان بر پيامبر(ص) و برشمردن يكى از نعمت هاى بزرگ خداوند است و به همين جهت، نمى توان آن را مربوط به گم شدن آن حضرت در نزد حليمه، يا عبدالمطلب و يا ابوطالب دانست آنگونه كه برخى احتمال داده اند; زيرا اين امور نه ويژه پيامبر(ص) بوده و نه اهميتى فوق العاده دارد.

نعمت بعثت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 152 - 6

6 - رسالت پيامبر ( ص ) و تغيير قبله ، دو نعمتى شايسته و بايسته شكرگزارى به درگاه خدا

فولوا وجوهكم

شطره . .. كما أرسلنا فيكم رسولا ... واشكروا لى

شكر، در برابر نعمت است و مصداق مورد نظر براى نعمت - به قرينه آيات قبل - نعمت رسالت و تغيير قبله مى باشد.

نعمت رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 3

3 - تغيير قبله از بيت المقدس به مسجدالحرام ، نعمتى بزرگ در رديف نعمت رسالت

فولوا وجوهكم شطره . .. لعلكم تهتدون. كما أرسلنا فيكم رسولا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه كاف در {كما} براى تشبيه باشد. بر اين مبنا تغيير قبله - كه از آيه قبل به دست مى آيد - {مشبّه} و ارسال پيامبر {مشبّه به} مى باشد و تشبيه مسأله قبله به نعمت رسالت، نشانگر عظمت آن مسأله و بزرگى آن نعمت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 152 - 4

4 - رسالت پيامبر ( ص ) و تغيير قبله از بيت المقدس به مسجدالحرام ، از نعمتهايى كه مسلمانان بايد به پاس آنها ، همواره به ياد خدا باشند .

فولوا وجوهكم شطره . .. كما أرسلنا فيكم رسولا ... فاذكرونى

برداشت فوق از حرف {فاء} كه {اذكرونى} را بر نعمتهاى ياد شده (تغيير قبله و رسالت پيامبر(ص)) تفريع كرده است، به دست مى آيد.

نعمتهاى بيعت كنندگان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 19 - 2

2 - غنايم سرشار خيبر ، موهبت الهى به پيروزمندان آزمون حديبيه

يبايعونك . .. و مغانم كثيرة يأخذونها

نعمتهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 24

24 - آگاهى هاى پيامبر ( ص ) ، عطيه خداوند به آن حضرت

و قل ربّ زدنى علمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 6

6 - صلح حديبيه ، پايانى بر خصومتورزى بى امان مشركان عليه اسلام و نعمتى والا براى پيامبر ( ص ) و مسلمانان

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا . .. و يتمّ نعمته عليك

اهميت صلح حديبيه و اطلاق {فتح مبين} بر آن، از آن جهت است كه اين صلح، مقطع جديدى در روابط و نگرش مشركان نسبت به اسلام و مسلمانان به وجود آورد و چه بسا نعمت شمردن آن نيز بر اين پايه بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 8

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 2 - 2،3

2 - نعمت هاى اعطا شده خداوند به پيامبر ( ص ) ، سبب مصونيت آن حضرت از هرگونه جنون و ديوانگى

ما أنت بنعمة ربّك بمجنون

3 - برخوردارى پيامبر ( ص ) ، از نعمت نبوت و عقل

ما أنت بنعمة ربّك بمجنون

واژه {جنون}، قرينه است بر اين كه نعمت اعطايى به پيامبر(ص) {عقل} است و برخى از مفسران آن را نعمت {نبوت} دانسته اند; چنان كه در آيه 164 سوره {آل عمران} بدان اشاره شده است: {لقد منّ اللّه على المؤمنين إذ بعث فيهم رسولاً من أنفسهم. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 -

11 - 2

2 - نعمت هاى خداوند به پيامبر ( ص ) ، جلوه هاى ربوبيت او بوده و رشد و تربيت آن حضرت را به دنبال داشته است .

ربّك

نفرت از نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 8

8 - نفرت شديد مشركان از بعثت رسول اكرم ( ص ) ، به رغم سوگند مؤكد قبلى خود مبنى بر ايمان به پيامبر برخاسته از ميان نژاد آنان

و أقسموا باللّه . .. فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا

نفرت مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 50 - 3

3 - كافران مخالف پيامبر ( ص ) ، از شنودن كلام بيداربخش و پندآموز قرآن به شدت نفرت داشتند .

عن التذكرة معرضين . كأنّهم حمر مستنفرة

نفرين بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 8

8 _ توهين و نفرين برخى از يهوديان به پيامبر ( ص ) در ضمن سخن با آن حضرت

من الذين هادوا . .. واسمع غير مسمع

{غير مسمع} در برداشت فوق به معناى انشايى آن گرفته شده است. و مفهوم آن چنين است: خدا تو را كر و ناشنوا قرار دهد. و يا: خدا تو را نفهم گرداند.

نفرين محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 119 - 16

16 _ نفرين پيامبر ( ص ) براى نابودى دشمنان خشمگين دين و جامعه ايمانى

قل موتوا بغيظكم

نفى پدرى محمد(ص) براى مردان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 40 - 2،5

2 - پيامبر ( ص ) ، پدر هيچ كدام از مردان دوران خود نبوده است .

ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم

اضافه {رجال} به ضمير مخاطب {كم} مى تواند اشعار به اين معنا داشته باشد كه پيامبر(ص) پدر نوادگان خود هست ولى پدر ساير مردان نيست.

5 - حكم مادرى پيدا كردن همسران رسول اللّه ( ص ) ، نمى تواند دليل حكم پدرى آن حضرت باشد .

و أزواجه أُمّهاتكم . .. ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم

احتمال دارد كه {ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم} درصدد نفى توهمى باشد كه به دنبال نزول حكم مادر دانستن همسران پيامبر پديد آمده است. از آيه استفاده مى شود كه آن حكم، دليل نمى شود كه پيامبر(ص) هم، حكم پدر را پيدا كند. بنابراين، آيه، نفى حكم تشريعى مى كند و نه تكوينى.

نفى پسر براى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 40 - 1

1 - پيامبراكرم ( ص ) صاحب فرزند پسرى كه به دوران بزرگ سالى رسيده باشد ، نبوده است .

ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم

بنابراين احتمال كه فراز {ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم} جمله احترازى باشد در مقابل ديدگاه كسانى كه به دليل پسر خواندگى زيد براى پيامبر(ص) ازدواج آن حضرت را با مطلّقه زيد ناروا مى دانستند. آيه درصدد تبيين اين نكته است كه پيامر(ص) پدر هيچ مردى نيست تا چنين اشكالى مطرح شود و در نتيجه، زيد پسر رسول اللّه نيست تا آن

ازدواج ناروا باشد.

نفى تكليف سخت از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 2 - 4

4- خداوند پيامبر ( ص ) را به برگزيدن شيوه پر رنج و زحمت براى ابلاغ قرآن فرمان نداده است .

ما أنزّلنا عليك القران لتشقى

نفى شرك از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 4 - 1

1 - عبادت معبود هاى مشركان ، در شأن پيامبر ( ص ) نبوده و آن حضرت هرگز به آن تن نمى داد .

و لا أنا عابد ما عبدتم

تعبير {و لا أنا عابد} و نيز { و لا أنتم عابدون} (در آيه بعد) بيانگر اهليت و شأنيت است. مفاد دو آيه اين است كه: نه من اهل آن عبادتم و نه شما اهل اين عبادتيد. وجود اسم فاعل در اين آيه و فعل مضارع و {لا}ى نافيه در آيه دوم _ كه مفادى نظير اين آيه داشت _ بيانگر تفاوت زمان مورد نظر از آنها است; يعنى، {لا أعبد} نظر به مستقبل و {لا أنا عابد} نظر به زمان حال دارد. در نتيجه مشركان، بايد از حال و آينده پيامبر(ص) قطع اميد كنند.

نقش اجتماعى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 2

2 - وجود پيامبر در جامعه ، مهلتى به گمراهان براى حق شنوى و مايه تأخير انتقام الهى از ايشان

فإمّا نذهبنّ بك فإنّا منهم منتقمون

نقش خوشنامى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 4 -

3

3 - بلند آوازگى و شهرت پيامبر ( ص ) ، داراى نقشى بسزا در رفع مشكلات رسالت الهى و كاهش سنگينى آن

و وضعنا عنك وزرك . .. و رفعنا لك ذكرك

حرف {لام} در {لك} يا براى تعليل است و يا انتفاع. در صورت دوم دلالت دارد كه {رفعت ذكر}، براى پيامبر(ص) سودمند است. گفتنى است كه خطاب به پيامبر(ص) در {لك} _ به قرينه {وزرك الذى أنقض ظهرك} _ به اعتبار مقام رسالت و رهبرى آن حضرت است.

نقش خويشاوندى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 1 - 6

6 - خويشاوندى مخالفان اسلام با پيامبر ( ص ) ، مانع نكوهش خداوند از آنان نيست .

تبّت يدا أبى لهب و تبّ

نقش شفاعت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 21

21 _ نقش وساطت و شفاعت پيامبر ( ص ) در جلب رحمت الهى بر بندگان

و لو انّهم اذ ظلموا . .. و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه توّاباً رحيماً

نقش شهرت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 4 - 3

3 - بلند آوازگى و شهرت پيامبر ( ص ) ، داراى نقشى بسزا در رفع مشكلات رسالت الهى و كاهش سنگينى آن

و وضعنا عنك وزرك . .. و رفعنا لك ذكرك

حرف {لام} در {لك} يا براى تعليل است و يا انتفاع. در صورت دوم دلالت دارد كه {رفعت ذكر}، براى پيامبر(ص) سودمند است. گفتنى است كه خطاب به پيامبر(ص) در {لك} _ به قرينه

{وزرك الذى أنقض ظهرك} _ به اعتبار مقام رسالت و رهبرى آن حضرت است.

نقش قلب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 194 - 1

1 - قلب پيامبر ( ص ) ، محل نزول قرآن و پيام وحى

نزل به الروح الأمين . على قلبك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 6

6 - قلب پيامبر ( ص ) ، محل نزول و دريافت وحى الهى

فإن يشإِ اللّه يختم على قلبك

نقش محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 215 - 1،2،3

1 _ پرسش مردم از پيامبر ( ص ) درباره انفاق

يسئلونك ماذا ينفقون

2 _ پرسش هاى مردم از پيامبر ( ص ) ، زمينه اى براى نزول آيات و بيان احكام

يسئلونك ماذا ينفقون قل ما انفقتم من خير

3 _ پيامبر ( ص ) ، واسطه بيان و ابلاغ احكام الهى

يسئلونك ماذا ينفقون قل ما انفقتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 252 - 8

8 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، رسالت دارِ ابلاغِ تاريخ عبرت آموز گذشتگان

تلك ايات اللّه . .. و انّك لمن المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 10،12،17،18،26

10 _ لزوم مراجعه به خدا و رسول ( كتاب و سنت ) ، براى حلّ اختلافات

فان تنازعتم فى شىء فردّوه الى اللّه و الرّسول

12 _ لزوم مراجعه به خدا و رسول ( كتاب و سنّت ) ، در

تعيين اولواالامر و اختلافات مربوط به آن *

فان تنازعتم فى شىء فردّوه الى اللّه و الرّسول

با توجّه به اينكه {اولى الامر} در آيه، مرجع حل اختلافات قرار نگرفته است به نظر مى رسد از مصاديق مهم و مورد نظر از {تنازع}، اختلافات مربوط به مسأله اولواالامر باشد.

17 _ ارجاع اختلافات و كشمكش ها به خدا و پيامبر ( ص ) ( قرآن و سنت ) ، از نشانه هاى@ايمان به خدا و قيامت

فان تنازعتم . .. ان كنتم تؤمنون باللّه و اليوم الاخر

18 _ ارجاع ننمودن داورى اختلافات به خدا و رسول ( قرآن و سنت ) ، حاكى از بى ايمانى به خدا و قيامت است .

فان تنازعتم فى شىء فردّوه الى اللّه و الرّسول ان كنتم تؤمنون باللّه و اليوم الاخ

26 _ مراجعه به خدا و رسول ( ص ) در نزاع ها و كشمكش ها ، امرى پسنديده و داراى بهترين فرجام

فان تنازعتم . .. ذلك خير و احسن تاويلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 61 - 2

2 _ وجوب مراجعه به قرآن و رسول ، براى حل و فصل اختلافات

و اذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 1،4

1 _ پرسش و استفتاى مكرر مردم از پيامبر ( ص ) در مورد مسائلى مربوط به زنان

و يستفتونك فى النساء

فعل مضارع {يستفتونك}، دلالت بر استمرار پرسش دارد.

4 _ تشريع حكم ، از جانب خداوند است و بيان آن بر عهده پيامبر ( ص )

است .

قل اللّه يفتيكم فيهنّ

با توجه به اينكه {استفتاء} از پيامبر(ص) بوده، ولى در جواب آمده كه خداوند پاسخگوى شماست، معلوم مى شود كه تنها خداوند تشريع كننده احكام است و پيامبر(ص) صرفا بيانگر آن. گفتنى است كه مورد آيه (سؤال درباره زنان)، خصوصيتى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 21

21 _ رسول خدا ( ص ) بيانگر ولايت كسانى كه خداوند به ولايت آنان فرمان داده است .

قد جاءكم الرسول بالحق من ربكم

امام باقر(ع) درباره {بالحق} در آيه فوق فرمود: بولاية من امر اللّه تعالى بولايته.

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 221، ذيل آيه; تفسير برهان، ج 1، ص 428، ح 4.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 176 - 1،2

1 _ پرسش و استفتاء مكرر مردم از پيامبر ( ص ) درباره ارث كلاله

يستفتونك قل اللّه يفتيكم فى الكللة

{كلاله} يا به ميتى گفته مى شود كه نه فرزند دارد و نه پدر و يا به وارثانى گفته مى شود كه پدر و مادر و فرزند ميت نيستند. فعل مضارع يا صيغه جمع، دلالت بر تكرار سؤال و تعدد سؤال كنندگان دارد.

2 _ تشريع احكام به دست خداوند و پيامبر ( ص ) ، مبلغ آن است .

قل اللّه يفتيكم فى الكللة

مردم از پيامبر(ص) استفتاء كردند و خداوند در جواب آنها فرمود: خداوند پاسخ استفتاى شما را خواهد داد. يعنى تشريع احكام از آن اوست نه پيامبر(ص) و كلمه {قل} مى رساند كه شأن پيامبر(ص) تبليغ آن احكام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 1،7

1 _ پرسش مكرر مردم از پيامبر ( ص ) ، درباره خوردنيهايى كه بر آنان حلال است .

يسئلونك ماذا احل لهم قل احل لكم الطيبت

فرازهاى بعدى آيه همانند {فكلوا}، نشان مى دهد كه سؤال درباره خوردنيهاى حلال بوده است.

7 _ پيامبر ( ص ) واسطه ابلاغ احكام خداوند

يسئلونك ماذا احل لهم قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 4،11

4 _ پيامبر ( ص ) ، بيانگر بسيارى از حقايق مخفى شده از تورات و انجيل

رسولنا يبين لكم كثيراً مما كنتم تخفون

11 _ پيامبر ( ص ) ، خود روشن و هدايت يافته و روشنگر و هادى ديگران است .

قد جاءكم من اللّه نور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 16 - 2،9،15

2 _ خداوند ، هدايتگر انسان ها به راه هاى سلامت ، امنيت و صلح ، به وسيله پيامبر ( ص ) و قرآن

يهدى به اللّه من اتبع رضونه سبل السلم

مقصود از ضمير {به}، پيامبر(ص) نيز مى تواند باشد. زيرا پيامبر (نور) و قرآن (كتاب مبين) پيگير هدفى واحد هستند و به منزله يك چيز به شمار مى آيند.

9 _ قرآن و پيامبر ( ص ) ، خارج كننده انسان ها از تاريكى و گمراهى به نور و هدايت با اذن خداوند

و يخرجهم من الظلمت إلى النور باذنه

در برداشت فوق {باذنه} متعلق به {يخرجهم} گرفته شده است. بر اين مبنا ضمير در {يخرجهم} بايد به {نور} و {كتاب} برگردانده شود، نه به {اللّه}، چون معنا ندارد

كه خدا با اذن خودش كارى انجام دهد.

15 _ قرآن و پيامبر ( ص ) ، هدايتگر انسان ها به راه مستقيم

و يهديهم إلى صرط مستقيم

بنابر اينكه فاعل {يهديهم}، قرآن و پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 43 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، مورد مراجعه مردم ، حتى يهوديان ، براى حكميت و داورى

و كيف يحكمونك و عندهم التورية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 2،8

2 _ حكم و داورى در بين مردم ، از شؤون و مناصب پيامبر ( ص )

و إن احكم بينهم بما أنزل اللّه

8 _ هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) درباره توطئه گروهى از مردم براى بازداشتن وى از داورى بر اساس تعاليم قرآن

و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما أنزل اللّه إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 86 - 4

4 _ قرآن و پيامبر ( ص ) دو مصداق بزرگ از آيات الهى

كفروا و كذبوا بايتنا

به قرينه آيات قبل مصداق مورد نظر براى {آياتنا} قرآن و پيامبر(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 104 - 5

5 _ قرآن و پيامبر(ص) و برهانهاى ارائه شده از جانب خداوند، پيام آور بينش و آگاهى براى انسان است.

قد جاءكم بصائر من ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 1

1 _ وحى تنها منبع پيامبر(ص) براى بيان احكام الهى بوده

است.

قل لا أجد فيما أوحى إلىّ محرما

گزينش جمله {ما أوحى إلىّ} به جاى {ما عندى} و مانند آن مى تواند اشاره به تنها منبع اساسى احكام _ كه همان وحى الهى است _ باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 5

5 _ تشريع احكام در اختيار خداست و پيامبر(ص) بيان كننده آنهاست.

أتل ما حرم ربكم عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 20

20 _ برداشتن تكاليف شاق ، گسستن زنجير هاى جهل و خرافه و زدودن بدعت هاى دينى از وظايف پيامبر ( ص ) در انجام رسالت خويش

و يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

{إصر} به معناى عهد و پيمان سنگين و نيز به هر چيز دشوار و طاقت شكن گفته مى شود. در آيه شريفه بدين مناسبت كه در مقام بين تشريع احكام از سوى پيامبر(ص) است، مراد از آن تكاليف مشقتبارى است كه امتهاى گذشته بدانها پايبند بوده اند. غُلّ (مفرد اغلال) به معناى طوق و زنجيرى است كه به گردن و يا دستها بسته مى شود و مراد از آن جهل و خرافه و بدعت و مانند اينهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 187 - 1

1 _ پرسش از زمان فرارسيدن قيامت ، سؤال مكرر مردم از پيامبر ( ص )

يسئلونك عن الساعة أيان مرسيها

{مرسى} مصدر ميمى و يا اسم زمان از {ارساء} (مستقر كردن) است. {أيان} كلمه اى است براى پرسش از زمان و به معناى چه وقت. به كارگيرى

فعل مضارع (يسئلون) حكايت از تكرار سؤال دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 63 - 9

9 _ خداوند علاوه بر ايجاد محبت ميان مؤمنان ، آنان را در يك منطقه گرداگرد پيامبر ( ص ) مجتمع ساخت . *

و ألف بين قلوبهم . .. و لكن اللّه ألف بينهم

برداشت فوق از مقايسه بين دو جمله {ألف بين قلوبهم} و {ألف بينهم} به دست آمده است. جمله نخست بيانگر تأليف قلوب است و جمله دوم بيانگر تأليف خود مؤمنان است. يعنى آنان را در كنار يكديگر قرار داد و همگان را گرداگرد پيامبر(ص) مجتمع ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 16

16 _ پيامبر اكرم ( ص ) واسطه رسيدن فيض الهى به جامعه اسلامى

أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

ذكر {رسوله} بعد از {اللّه} و ارجاع ضمير {من فضله} تنها به خدا، بيانگر اين نكته مى تواند باشد كه: فضل و فيض از آن خداست و رسولش، واسطه رساندن فيض خدا به خلق اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 13،14

13 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را كفيل و قيّم ايمان و كفر مردم قرار نداده است .

فمن اهتدى فإنما يهتدى لنفسه و من ضل فإنما يضل عليها و ما أنا عليكم بوكيل

{وكيل} به معناى قيّم و كفيل است (لسان العرب).

14 _ مسؤوليت پيامبر اكرم ( ص ) ، تنها رساندن و ابلاغ پيام خداوند به مردم است نه اجبار آنان به پذيرش آن

.

يأيها الناس قد جاءكم الحق من ربكم . .. و ما أنا عليكم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 19 - 6

6- پيامبر ( ص ) ، الگو و داراى نقش پيشتاز در درك معارف عالم آفرينش

ألم تر أن الله خلق السموت و الأرض بالحقّ

خطاب {ألم تر} اگرچه خطابى عام براى همه انسانهاست، اما مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) مى تواند رهنمودى باشد به اين نكته كه آن حضرت در درك واقعيات عالم پيشتاز است و ديگران بايد آن حضرت را سرمشق خود قرار دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 10،13

10- قرآن ، حاوى تعاليم و حقايقى است كه كليد فهم آنها در دست پيامبر ( ص ) بود .

و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للناس ما نزّل إليهم

13- مردم ، بايد براى فهم و كشف حقايق به پيامبراكرم ( ص ) مراجعه كنند .

فسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون . .. و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 10

10- پيامبراسلام ( ص ) ، شاهد بر همه گواهان طول تاريخ

و جئنابك شهيدًا على ه_ؤلاء

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {ه_ؤلاء} اشاره به {شهيداً}; يعنى، گواهان هر امت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 76 - 6

6- حضور پيامبر ( ص ) در ميان مشركان ، مانع نزول عذاب الهى بر آنان

و إذًا لايلبثون خل_فك إلاّ قليلاً

تهديد خداوند به هلاكت مشركان

در صورت اخراج پيامبر(ص) از مكه، مى تواند اشاره به اين حقيقت باشد كه حضور پيامبر(ص) در ميان آنان، مانع هلاكتشان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 97 - 5

5- پيامبر ( ص ) و زبان گوياى آن حضرت ، واسطه آسان شدن محتواى بسيار عالى قرآن براى درك همگان

فإنّما يسّرن_ه بلسانك

مراد از {لسانك} علاوه بر عربى بودن قرآن، جارى شدن آن بر زبان مبارك پيامبر(ص) نيز مى باشد; كه در تأثير گذاردى بر شنوندگان، نقش بسزايى داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 105 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، واسطه بيان و ابلاغ معارف الهى به مردم

و يس__َلونك . .. فقل ينسفها ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 8

8 - اهل مكه پيش از بعثت پيامبر ( ص ) ، از تعاليم رسولان الهى محروم بودند .

من قبله لقالوا ربّنا لولا أرسلت إلينا رسولاً فنتّبع ءاي_تك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 19

19 - پيامبر ( ص ) حجت خدا بر مسلمانان و امت اسلامى حجت خدا بر ديگر مردمان

ليكون الرسول شهيدًا عليكم و تكونوا شهداء على الناس

از جمله تفسيرهايى كه براى كلمه {شهيد} و {شهداء} ابراز شده، {حجت} است. برداشت بالا، بر پايه همين تفسير مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 10

10 - رسول خدا ( ص )

، پيام آور هدايت از جانب او

قل ربّى أعلم من جاء بالهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 11

11 - نقش پيامبر ( ص ) ، تلاوت آيه هاى روشن الهى بر مردم است .

و إذا تتلى عليهم . .. قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل

مجهول آوردن {تتلى} به خاطر واضح بودن تلاوت كننده بوده و {ه_ذا} و {رجل} قرينه است كه پيامبر(ص) چنين كارى را انجام مى داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 10 - 6

6 - انسانِ من هاى تعاليم دين و پيامبراسلام ، مواجه با خطر ها ، آسيب ها و دشوارى هاى علاج ناپذير است . *

و سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم

از انذار كردن رسول اكرم(ص) به دست مى آيد كه بر سر راه انسان ها، خطرها، آسيب ها و دشوارى هاى بسيارى است كه پيامبر(ص) به آنان انذار و اخطار مى كند و اگر انسان از رهنمودهاى اسلام و پيامبر(ص) بهره نگيرد و به آن ايمان نياورد، گرفتار آنها خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 33 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، آورنده كتاب آسمانى قرآن و دين الهى و تصديق كننده و مؤمن به آن بود .

و الذى جاء بالصدق و صدّق به

در اين كه {الذى} در دو جمله { جاء بالصدق و صدّق به} چيست، چند احتمال وجود دارد: 1_ مقصود در هر دو جمله يك شخص و آن پيامبراسلام(ص) است. 2_ مراد پيامبران الهى مى

باشد و {الذى} _ هرچند به صيغه مفرد است _ ولى به قرينه اين كه با صيغه جمع (أُول_ئك هم المتّقون) بدان اشاره گشته، از آن جنس اراده شده است. 3_ مقصود از {الذى} در جمله دوم (و صدّق به) بر مبناى احتمال نخست، پيروان پيامبراسلام(ص) و بر مبناى احتمال دوم، پيروان پيامبران الهى است. گفتنى است برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 44 - 3،10

3 - عربى بودن زبان قرآن ، امرى الهى است و پيامبر در آن نقشى نداشت . *

و لو جعلن_ه قرءانًا أعجميًّا

از اين كه خداوند عجمى بودن قرآن و طبعاً عربى بودن آن را به خود نسبت داده (جعلناه)، مطلب ياد شده قابل برداشت است.

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف به بيان فوايد و آثار قرآن ، در پاسخ به بهانه جويى هاى كافران

و لو جعلنه . .. ءاْعجمىّ و عربىّ قل هو للذين ءامنوا هدًى و شفاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 32

32 - تلاش پيامبر ( ص ) ، در راه ايجاد زندگى مسالمت آميز ميان مسلمانان و اهل كتاب *

قل ءامنت . .. لا حجّة بيننا و بينكم

بنابراين كه مخاطب پيامبر(ص) اهل كتاب بوده و {لاحجّة بيننا و بينكم} كنايه از نفى خصومت و دشمنى باشد، مطلب بالا قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 14

14 - پيامبر ( ص ) ، نشان دهنده صراط مستقيم

به انسان ها و خداوند توفيق دهنده آنان به حركت در مسير آن

نهدى به من نشاء من عبادنا و إنّك لتهدى إلى صرط مستقيم

تأمل در تفاوت دو هدايت، بيانگر معناى ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 53 - 1

1 - پيامبراكرم ( ص ) ، هادى و رهنماى انسان ها به راه خداوند است .

و إنّك لتهدى إلى صرط مستقيم . صرط اللّه

{صراط اللّه} بدل از {صراط مستقيم} در آيه قبل است; يعنى، {و إنّك لتهدى إلى صراط اللّه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 2

2 - پيامبراكرم ( ص ) ، استمراردهنده خط توحيد ابراهيمى در جامعه بشرى

و إذ قال إبرهيم . .. بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى جاءهم الحقّ و رسول مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 2،4

2 - خداوند ، حامى و نگاهبان پيام وحى ، و پيامبر ( ص ) موظف به انجام وظيفه ابلاغ

فإنّا منهم منتقمون . .. فإنّا عليهم مقتدرون . فاستمسك بالذى أُوحى إليك

4 - قرآن ، وحى الهى بر پيامبر ( ص ) بوده و آن حضرت در محتواى آن نقشى نداشته است .

فاستمسك بالذى أُوحى إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 6 - 2

2- پيامبر ، واسطه در فيض ربوبى خداوند براى خلق

رحمة من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 57 - 2

2- نقش پيامبر

( ص ) ، در برخوردارى تقواپيشگان از فضل و بخشش الهى *

فضلاً من ربّك

تعبير {ربّك} _ به جاى {ربّهم} _ مى تواند اشاره به اين نكته داشته باشد كه پيامبر(ص)، در رسيدن فضل الهى به بهشتيان مؤثر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 58 - 3

3- نقش مهم توضيحات و تفسير هاى پيامبر ( ص ) ، در فهم آسان حقايق عالى قرآن

فإنّما يسّرن_ه بلسانك

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {لسانك}، كنايه از تفسيرها و توضحياتى باشد كه پيامبر(ص) درباره آيات قرآن، براى فهماندن آنها به مردم ارائه داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، راهنما و راهبر مؤمنان در حوزه انديشه و رفتار

تلك ءاي_ت اللّه نتلوها عليك . .. قل للذين ءامنوا يغفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 1

1 - ارائه دلايل آشكار ، بر حقانيت معاد از سوى پيامبر ( ص )

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 1 - 6

6 - جايگاه مهم رهبرى ( پيامبر ) در نظام اسلامى و تفكر دينى

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا

با اين كه فتوحات اسلامى، پيروزى براى همه مسلمانان است; مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر(ص) در اين آيه و اختصاص به ذكر يافتن آن حضرت، بيانگر جايگاه ويژه و والاى ايشان است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 7

7 - اعتقاد مسلمانان به نقش مؤثر وساطت پيامبر ( ص ) ، در پيشگاه خداوند براى آمرزش خطاها

سيقول لك المخلّفون . .. فاستغفر لنا

اعراب متخلّف، با درخواست استغفار از پيامبر(ص) نشان دادند كه اين باور و فرهنگ دينى در ميان مسلمانان وجود داشته است كه اگر آن حضرت براى آنان استغفار كند، مستجاب خواهد شد البته خداوند، صداقت درونى اعراب را زير سؤال برده است; ولى از آيه شريفه وجود چنين تفكرى در ميان مسلمانان استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 37

37- نقش اساسى پيامبر ( ص ) ، و رهبرى الهى در استحكام ، استقلال و خلاقيت امت اسلامى

كزرع أخرج شط_ه ف_ازره فاستغلظ فاستوى على سوقه

با توجه به اين كه ضمير {شطئه} و {آزره}به {زرع} بازمى گردد; استفاده مى شود كه در اين روندِ بالندگى، اصلى وجود دارد و شاخه ها و فروع، در پرتو آن تغذيه شده و رشد مى يابند. بدون شك در فرايند بالندگى نظام اسلامى، وجود پيامبر(ص) و رهبرى الهى همان اصل به شمار آمده و نقش اساسى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 3

3 - وجود پيامبر ( ص ) به عنوان فرستاده خدا در ميان امت ، مقتضى تبعيت مردم از آن حضرت و نه تحميل آراى عمومى بر ايشان

و اعلموا أنّ فيكم رسول اللّه لو يطيعكم . .. لعنتّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18

- ذاريات - 51 - 50 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، اخطار دهنده اى از جانب خداوند به آدميان

إنّى لكم منه نذير

مراد از {منه} اخطار از جانب خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 56 - 1

1 - قرآن و پيامبر ( ص ) ، بيم دهنده اى از زمره بيم دهندگان گذشته تاريخ

ه_ذا نذير من النذر الأُولى

{ه_ذا} هم مى تواند به پيامبر(ص) و هم به قرآن اشاره داشته باشد. در برداشت بالا، هر دو احتمال رعايت شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 2 - 4

4 - خداوند ، معلم واقعى قرآن ، بدون كمترين تصرف پيامبر ( ص ) در آن

الرحم_ن . علّم القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 9،11

9 - فرمان الهى ، به تسليم بودن مؤمنان در برابر صلاحديد پيامبر ( ص ) در چگونگى تقسيم { فئ }

و ما ءاتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا

با توجه به نزول آيه در مورد تقسيم فىء مطلب بالا قابل برداشت است.

11 - رأى و تشخيص پيامبر ( ص ) ، ملاك تعيين سهم مستحقان فىء

و ما ءاتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا

با توجه به اين كه آيه شريفه، در مورد تقسيم {فىء} است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 9 - 3،8

3 - رسول اكرم ( ص ) ، پيام آور هدايت از جانب

خداوند

أرسل رسوله بالهدى

{باء} در {بالهدى} به معناى {مع} است; يعنى، رسولش را به همراه هدايت فرستاد.

8 - پيامبر ( ص ) ، آورنده دين حق از سوى خداوند

أرسل رسوله بالهدى و دين الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 6 - 5

5 - خداوند توسط پيامبر ( ص ) ، به يهود پيشنهاد كرد براى اثبات ادعاى خود ( اين كه آنان دوستان خدايند ) ، آرزوى مرگ كنند .

قل ي_أيّها الذين هادوا. .. فتمنّوا الموت إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 1،20

1 - شخصيت پيامبر ( ص ) ، تبلور فرهنگ قرآن و نمايانگر وجود عينى آن است .

قد أنزل اللّه إليكم ذكرًا . رسولاً

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه {رسولاً} مى تواند بدل براى {ذكراً} باشد. بر اين اساس، نزول قرآن مساوى با فرستادن پيامبر(ص) تلقى شده است و اين همان حقيقت ياد شده در برداشت بالا است.

20 - { قال أبوجعفر الطوسى : { قد أنزل اللّه إليكم ذكراً . رسولاً } فالذكر رسول اللّه . . . و هو المروى عن الباقر و الصادق و الرضا ( عليهم السلام ) ;

(1) تذكر: روايت ياد شده، اين احتمال را كه {رسولاً} بدل {ذكراً} باشد، تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 21 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مالك نفع و ضرر و سود و زيان مردمان نيست .

قل إنّى لا أملك لكم ضرًّا و

لا رشدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 36 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، فراهم آورنده زمينه دستيابى تقواپيشگان به پاداش هاى آخرت

ربّك

خطاب به پيامبر(ص) در {ربّك}، گوياى آن است كه آن حضرت در رسيدن متقين به بهشت و نعمت هاى آن، نقش اساسى داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 45 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، هشدار دهنده و انذار كننده مردم درباره رخداد هاى قيامت

إنّماأنت منذر من يخشيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 26 - 6

6 - { عن قَبيصَة بن يزيدالجُعفىّ قال : دخلت على الصادق جعفربن محمد ( ع ) . . . قلت . . . أسألك عن قول اللّه تعالى { إنّ إلينا إيابهم . ثمّ إنّ علينا حسابهم } قال : نعم يا قَبيصة إذا كان يوم القيامة جعل اللّه حساب شيعتنا علينا فما كان بينهم و بين اللّه استوهبه محمد ( ص ) من اللّه و ما كان فيما بينهم و بين الناس من المظالم أدّاه محمد ( ص ) عنهم و ما كان فيما بيننا و بينهم وهبناه لهم حتّى يدخلون الجنّة بغير حساب ;

قَبيصة بن يزيد جعفى روايت كرده كه خدمت امام صادق(ع) رسيدم و گفتم: از شما درباره سخن خداى تعالى {إنّ إلينا إيابهم . ثمّ إنّ علينا حسابهم} سؤال دارم امام فرمود: آرى اى قبيصه! زمانى كه قيامت برپا شود، خداوند حساب شيعيان ما را به ما واگذار مى كند. پس

هر چه [از خطا و گناه] كه بين آنان و خدا باشد، [حضرت ]محمد(ص) از خداوند بخشش آن را طلب مى كند و آنچه از مظلمه و حقوق كه بين آنان و مردم باشد، آن را نيز [حضرت] محمد(ص) پرداخت مى كند و آنچه [از حقوق ]بين ما و آنان باشد، ما به آنان مى بخشاييم; تا اين كه بدون حساب وارد بهشت شوند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 14

14 - پيامبر ( ص ) و قرآن ، برهانى روشن بر لزوم دست كشيدن اهل كتاب و مشركان از كفر و شرك خويش

حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 3 - 3

3 - وجود معارف استوار و قوام بخش در قرآن ، نشانِ تمام بودن حجت بر كافران با ابلاغ آن از سوى پيامبر ( ص ) است .

حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه ... فيها كتب قيّمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 4 - 8

8 - پيامبر ( ص ) و قرآن ، در ادعاى واهى و نادرست اهل كتاب و مشركان ، مصداق { بيّنه } نبوده و برهان درخواستى آنان را تأمين نمى كردند .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة ... و ما تفرّق الذين أُوتوا الكت_ب إلاّ

اين آيه، تسلاّى خاطرى است براى پيامبر(ص) در برابر كافرانى كه حتى پس از مشاهده آن حضرت و قرآن، هنوز خود را منتظر {بيّنه} قلمداد

مى كردند و بيان مى كند كه در گذشته نيز كافران همين رويه را داشتند و آمدن بينه براى آنان اثرى نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 2 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مأيوس سازنده كافران از پيوستن به آنان در شرك

لا أعبد ما تعبدون

حرف {لا} گرچه براى نفى مستقبل است; ولى مفهوم سخن، شامل زمان حال نيز مى شود.

نقش وجودى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 33 - 1

1 _ وجود پيامبر ( ص ) در ميان مردم ، مايه مصونيت آنان از عذاب هاى استيصال

و ما كان اللّه ليعذبهم و أنت فيهم

با توجه به اينكه در آيه بعد كافران مكه به عذاب الهى تهديد شدند، معلوم مى شود هر كدام از اين دو آيه ناظر به مصداق خاصى از عذاب الهى است. و چون آيه مورد بحث پاسخى است به درخواست عذاب استيصال {فامطرنا علينا ... } مى توان گفت مراد از عذاب در {ما كان اللّه ليعذبهم} عذاب استيصال است.

نقش همسرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 40

40 - جايگاه همسرى پيامبر ، جايگاهى ويژه است و حرمت و احكام خاصى دارد .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. و لا أن تنكحوا أزوجه من بعده أ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 10

10 - جايگاه همسرى پيامبر ، جايگاهى ويژه است و حرمت و

احكام خاصى دارد .

لاجناح عليهنّ فى . .. و لانسائهنّ

نگرانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 119 - 6

6 - پيامبر ( ص ) خود را مسؤول ايمان و عملكرد انسان ها دانسته ونگران انجام وظيفه خويش بود .

إنا أرسلنك بالحق بشيراً و نذيراً و لاتسئل عن أصحب الجحيم

تعيين وظيفه پيامبر(ص) به بشارت و انذار و نفى مؤاخذه او به خاطر كفرورزى مردم، گوياى نگرانى پيامبر(ص) از ايمان نياوردن آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 1

1 _ گرايش سريع و تلاش مستمر برخى از مردم به سوى كفر ، دغدغه آفرين براى پيامبر ( ص )

يأيها الرسول لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 13

13 _ پيامبر ( ص ) ، نگران آسيب رسانى يهود به اسلام و مسلمانان در صورت اعراض آن حضرت از داورى بين آنان

و إن تعرض عنهم فلن يضروك شيئاً

به نظر مى رسد مراد از {يضروك} آسيب رسانى به اسلام و جامعه ايمانى باشد، زيرا رسول خدا(ص) نگران آسيب ديدن شخص خود نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 46 - 2

2 _ پيامبر اكرم ( ص ) با اضطراب و نگرانى چشم به راه نزول عذاب از جانب خداوند بر مشركان بود .

و إما نرينك بعض الذى نعدهم أو نتوفينك فإلينا مرجعهم

آيه شريفه در مقام دلدارى دادن به پيامبر اكرم (ص) است و اين، از

وجود نوعى نگرانى و ناراحتى در آن حضرت حكايت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 3 - 17

17_ محمد ( ص ) ، پيامبرى دلسوز براى مردم و نگران از آينده اى ناگوار براى مشركان و گنه كاران

فإنى أخاف عليكم عذاب يوم كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 6

6- پيامبر ( ص ) نسبت به دشمنى ، آزار روحى و تمسخر مشركان و كافران در صورت علنى و آشكارا نمودن دعوت خويش ، نگران بود .

فاصدع بما تؤمر . .. إنا كفين_ك المستهزءين

جمله {إنا كفيناك المستهزءين} احتمال دارد پاسخى باشد در برابر نگرانيهاى پيامبر(ص) كه ممكن بود پس از فرمان آشكار كردن دعوت خود و اعراض از مشركان (فاصدع بما تؤمر . .. و أعرض عن المشركين) بروز كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 14

14 - تسلى خداوند به پيامبر ( ص ) براى نگران نبودن از روى گردانى مردم از حق و دين الهى

فإن تولّوا . .. و ما على الرسول إلاّ البلغ المبين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، در مقام تسلى دادن به پيامبر(ص) در برابر حق گريزى كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 3 - 1

1 - نگرانى و اندوه شديد پيامبر ( ص ) به خاطر عدم گرايش كافران به ايمان

لعلّك ب_خع نفسك ألاّيكونوا مؤمنين

واژه {لعلّ} در مواردى كه انتظار وقوع امر ناخوشايندى

مى رود به معناى اشفاق و بيم داشتن است و {بَخْع} (مصدر {باخع}) نيز به معناى تباه ساختن و از بين بردن مى باشد. بنابراين {لعلّك باخع نفسك}; يعنى، بيم آن مى رود كه تو جان خويش را تباه سازى. از اين رو معلوم مى شود كه پيامبر(ص) از اين كه كافران ايمان نمى آوردند، چنان اندوهگين مى شد كه ترس آن مى رفت كه جان خويش را از دست بدهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 70 - 6

6 - بيم پيامبر ( ص ) از كارساز بودن توطئه هاى دشمنان و عقيم ماندن برنامه هاى تبليغى خود

و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون

ظاهراً پيامبر(ص) نگران از اين بود كه طرح ها و نقشه هاى دشمنان عليه او و رسالت الهى اش مؤثر واقع شود و اين نگرانى، اسباب دلتنگى و آزردگى خاطر آن حضرت را فراهم كرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 80 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، نگران كوتاهى خويش در تبليغ و رساندن پيام وحى به همگان

إنّك لاتسمع الموتى . .. إذا ولّوا مدبرين

احتمال مى رود كه اين آيه از آن جهت آمده باشد كه پيامبر(ص) نگران ايفاى رسالت خويش بوده است. خداوند براى رفع اين نگرانى، مى فرمايد: صداى تو رسا و تلاش تو كافى است; ولى آنان مرده و ناشنوايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 5

5 - پيامبر ( ص ) با اضطراب و نگرانى چشم به راه

نزول عذاب از جانب خداوند بر مشركان و كافران بود .

فإمّا نرينّك بعض الذى نعدهم أو نتوفّينّك فإلينا يرجعون

آيه شريفه، در مقام دلدارى به پيامبراسلام(ص) است و اين، از وجود نوعى نگرانى و ناراحتى در آن حضرت حكايت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، نگران فراموش كردن آيات قرآن و در تلاش براى حفظ آن

سنقرئك فلاتنسى

اطمينان بخشيدن به پيامبر(ص) كه قرآن را فراموش نخواهد كرد نشانگر نگرانى آن حضرت از خطر فراموشى است.

نگهبانان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 27 - 5

5 - خداوند ، براى حفاظت از وحى ، نگهبانانى را در اطراف پيامبر ( ص ) گماشته است .

فإنّه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدًا

{رصد} اسم جمع {راصد} (مراقب و نگهبان) است و مقصود از آن در اين آيه، فرشتگانى است كه خداوند بعد از نزول وحى، به آنها دستور داده بود پيامبرش را از هر سو احاطه كنند و آن حضرت از شرّ شياطين جن و انس و وسوسه هاى آنها و آنچه اصالت وحى را خدشه دار مى كند، محافظت و پاسدارى نمايند; تا پيام الهى بى كم و زياد و بدون كمترين خدشه اى به بندگان ابلاغ گردد. اين خود يكى از دلايل معصوم بودن پيامبر(ص) در امر رسالت و مصونيت وحى از دستبرد است.

نماز جمعه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 3

3 - اقامه نماز جمعه

، در صدراسلام و به امامت حضرت رسول اكرم ( ص )

و إذا رأوا تج_رة . .. و تركوك قائمًا

نماز شب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 1،2،18

1- فرمان الهى به پيامبر ( ص ) در مورد بيدار شدن در بخشى از شب ، براى اقامه نافله شب

و من الّيل فتهجّد به نافلة لك

2- نماز شب ، تكليفى واجب بر پيامبر ( ص ) علاوه بر ساير واجبات

و من الّيل فتهجّد به نافلة لك

با توجه به معناى لغوى {نافلة} كه به معناى زيادت بر واجب است; (مفردات راغب) و نيز لام اختصاص {لك} نكته ياد شده قابل استفاده است.

18- { عن عمارالساباطى قال : كنّا جلوساً عند أبى عبدالله ( ع ) بمنى فقال له رجل : ما تقول فى النوافل ؟ فقال : فريضة قال : ففزعنا و فزع الرجل ، فقال : أبوعبدالله ( ع ) : إنما أعنى صلاة الليل على رسول الله ( ص ) ان الله يقول : { و من الليل فتهجّد نافلة لك } ;

عمار ساباطى گويد: در منى نزد امام صادق(ع) نشسته بوديم، شخصى به حضرت گفت: در باره نافله ها چه مى گوييد؟ حضرت فرمود: واجب هستند. راوى گويد: ما و آن مرد سؤال كننده برآشفتيم، پس حضرت فرمود: منظور من نماز شب است كه بر رسول خدا واجب بود. همانا خداوند مى فرمايد: و من الليل فتهجد به نافلة لك}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 2 - 6

6 - { عن محمد بن مسلم

عن أبى جعفر ( ع ) قال : سألتُه عن قول اللّه : { قم الليل إلاّ قليلاً } قال : أمره اللّه أن يصلّى كلَّ ليلة إلاّ أن يأتى عليه ليلةٌ فى الليالى لايصلى فيها شيئاً ;

محمدبن مسلم گويد: از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند: {قم الليل إلاّ قليلاً} سؤال كردم، فرمود: خداوند به او (رسول اللّه) دستور داده كه هر شب نماز [شب ]بخواند; مگر اين كه شبى از شب ها بيايد كه در آن نتواند نمازى بخواند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 26 - 7

7 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر گزاردن نماز شب

و سبّحه ليلاً طويلاً

يكى از معانى {تسبيح}، نماز است (قاموس المحيط و لسان العرب). بر اين اساس مقصود از آن در اين آيه، ممكن است نماز شب باشد.

نماز محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 162 - 1

1 _ نماز خواندن پيامبر(ص)، عبادت كردنش و انجام امور زندگانى و مرگش تنها براى خدا بود.

إن صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله

{محيا} و {ممات} مصدر ميمى و به معناى زنده ماندن و مردن است. چون زنده ماندن و مردن در اختيار انسان نيست تا آن را براى خدا قرار دهد، مى توان گفت مقصود از آن چگونه زندگى كردن و چگونه مردن است و يا مراد انجام امور مربوط به زندگى و مرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 3

3_ پيامبر ( ص ) بايد الگوى

مردمان در اقامه نماز باشد .

و أقم الصلوة

مفسران برآنند كه مراد از نماز در آيه مورد بحث، نمازهاى يوميه است و اين نمازها بر همگان واجب است. بنابراين مخاطب قراردادن پيامبر(ص) در بيان لزوم اقامه نماز، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 110 - 12،13،22

12- پيامبر ( ص ) ، موظف به رعايت اعتدال در قراءت نماز و پرهيز از آواز بلند يا با صداى بسيار آهسته

و لاتجهر بصلاتك و لاتخافت بها

13- پيامبر ( ص ) ، موظف به رعايت جهر در برخى نماز ها و اخفات در بعضى ديگر

و لاتجهر بصلاتك و لاتخافت بها و ابتغ بين ذلك سبيلاً

بنابر اينكه مراد آيه اين باشد كه همه نمازهايت را به جهر و يا همه را به اخفات نخوان و مراد از {و ابتغ. ..} اين باشد كه برخى را به جهر و بعضى را به اخفات بخوان، برداشت فوق به دست مى آيد.

22- { عن أبى جعفر و أبى عبدالله ( ع ) فى قوله تعالى : { و لاتجهر بصلاتك و لاتخافت بها . . . } قال : كان رسول الله ( ص ) إذا كان بمكة جهر بصوته فيعلم بمكانه المشركون فكانوا يؤذونه ، فأنزلت ه_ذه الأية عند ذلك ;

از امام باقر و امام صادق _ عليهما السلام _ در باره سخن خدا {و لاتجهر بصلاتك و لاتخافت بها . ..} روايت شده است كه فرمود: آن گاه كه رسول خدا(ص) در مكه بود، نمازش را با صداى بلند مى خواند. پس مشركان از مكان آن حضرت

باخبر مى گشتند و او را اذيت مى كردند. پس اين آيه براى اين جهت نازل شد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 45 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، موظف به اداى نماز ، با رعايت حدود و شرايط آن بود .

و أقم الصلوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 10 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، به طور مكرر و در حضور مخالفان خويش ، نماز مى خواند .

إذا صلّى

از نهى مكرر _ كه مفاد فعل مضارع {ينهى} در آيه قبل است _ اقامه مكرر نماز استفاده مى شود و برخورد مخالفان پيامبر(ص) با نماز آن حضرت، نشان مى دهد كه نماز پيامبر(ص) از ديد آنان مخفى نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مورد تهديد مخالفان به اقدامى سازمان يافته عليه او ، در صورت ادامه دادن به اداى نماز

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... فليدع ناديه

امر در {فليدع}، تعجيزى و بيانگر آن است كه دعوت از هم نشينان، براى شخص مخالف نماز سودى ندارد. اين سخن، نشانگر وجود چنين تهديدى از سوى مخالفان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 1،2،5

1 - نماز ، از تكاليف الهى براى پيامبر ( ص )

فصلّ

2 - اخلاص در نماز و انجام دادن آن تنها به جهت فرمان خدا ، وظيفه اى برعهده پيامبر ( ص )

فصلّ

لربّك

5 - سپاسگزارى از خداوند در برابر نعمت كوثر ، وادارسازنده پيامبر ( ص ) به نماز و اخلاص در آن

إنّا أعطين_ك الكوثر . فصلّ لربّك

حرف {فاء} در {فصلّ}، لزوم نماز را بر آيه قبل تفريع كرده است.

نماز محمد(ص) به بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 17

17 - امام صادق ( ع ) فرمود : { و صلّى رسول اللّه ( ص ) إلى بيت المقدس بعد النبوة ثلاث عشرة سنة بمكة و تسعة عشر شهراً بالمدينة ثمّ عيّرته اليهود . . . ;

رسول خدا(ص) بعد از رسالت خويش، سيزده سال در مكه و نوزده ماه در مدينه به سوى بيت المقدس نماز مى خواند، تا آنكه يهود او را سرزنش كردند . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 31

31 - { عن ابى بصير عن أحدهما . . . فقلت له : اللّه أمره أن يصلى إلى بيت المقدس ، قال : نعم ، ألاترى ان اللّه تعالى يقول ، { و ما جعلنا القبلة التى كنت عليها إلا لنعلم من يتبع الرسول ممن ينقلب على عقبيه } . . . ;

ابى بصير از امام باقر يا امام صادق(ع) سؤال كرد: . .. آيا خداوند رسول خود را مأمور كرد كه به سوى بيت المقدس نماز گزارد؟ آن حضرت فرمود: بله آيا نديدى كه خداوند تعالى مى فرمايد: {ما آن قبله اى كه قبلا بر آن بودى تنها براى اين قرار داديم تا افرادى كه از پيامبر پيروى مى

كنند را از كسانى كه به جاهليت باز مى گردند، مشخص كنيم} ... }.

نماز محمد(ص) در بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 24

24- { عن ابى عبدالله جعفربن محمدالصادق ( ع ) قال : لما أسرى برسول الله ( ص ) إلى بيت المقدس حمله جبرائيل على البراق فاتيا بيت المقدس و عرض إليه محاريب الأنبياء و صلى بها و رده . . . ;

جبرئيل، آن حضرت را بر بُراق سوار كرد و هر دو به بيت المقدس آمدند و جبرئيل محرابهاى انبيا را به او نشان داد و پيامبر(ص) در آن جا نماز خواند و سپس آن حضرت را باز گرداند. ..}.

نماز محمد(ص) در شب معراج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 24

24- { عن ابى عبدالله جعفربن محمدالصادق ( ع ) قال : لما أسرى برسول الله ( ص ) إلى بيت المقدس حمله جبرائيل على البراق فاتيا بيت المقدس و عرض إليه محاريب الأنبياء و صلى بها و رده . . . ;

جبرئيل، آن حضرت را بر بُراق سوار كرد و هر دو به بيت المقدس آمدند و جبرئيل محرابهاى انبيا را به او نشان داد و پيامبر(ص) در آن جا نماز خواند و سپس آن حضرت را باز گرداند. ..}.

نماز همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 33 - 8

8 - خداوند ، همسران پيامبر را با فرمانى ويژه ، به اداى كامل نماز موظف كرد .

و

أقمن الصلوة

نمازگزاران و انذارهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 18 - 7

7 - انذار ها و اخطار هاى پيامبر ( ص ) ، تنها در خداترسان و بر پادارندگان نماز مؤثر بوده است .

إنّما تنذر الذين يخشون ربّهم بالغيب و أقاموا الصلوة

نمازهاى مستحبى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 115 - 10

10 - از امام باقر ( ع ) روايت شده كه فرمود : { انزل اللّه هذه الآية فى التطوع خاصة { فاينما تولوا فثم وجه اللّه . . . } و صلّى رسول اللّه ايماءًا على راحلته اينماتو جهت به حيث خرج الى خيبر و حين رجع من مكة و جعل الكعبة خلف ظهره ;

خداوند اين آيه (فاينما تولوا فثم وجه اللّه) را در خصوص نماز مستحبى نازل كرده است و رسول خدا(ص) در حالى كه سوار مركب خود بود و به اين سو آن سو مى رفت، نمازهاى ]مستحبى[ رابا اشاره به جا مى آورد آن زمانى كه به سوى خيبر رفت و آن زمانى كه از مكه مراجعت نمود و كعبه را پشت سرش قرار داد}.

نوادگان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 72 - 14

14- { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قول الله { و جعل لكم من أزواجكم بنين و حفدة } قال : الحفدة بنو البنت و نحن حفدة رسول الله ( ص ) ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه درباره قول خدا {و جعل

لكم من أزواجكم بنين و حفدة} فرمود: حفده پسران دختر هستند و ما حفده رسول خداييم}.

نواهى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 79 - 20

20 _ نهى پيامبر ( ص ) از غلو درباره آن حضرت

ما كان لبشر ان يؤتيه . .. ثم يقول للنّاس كونوا عباداً لى

رسول اللّه (ص): لا ترفعونى فوق حقّى فان اللّه تعالى اتّخذنى عبدا قبل ان يتّخذنى نبيّا، سپس آن حضرت آيه فوق را تلاوت نمود.

_______________________________

عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 201، ح 1، ب 46 ; نورالثقلين، ج 1، ص 357، ح 209.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 16

16 - { عن على ( ع ) ان رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نهى أهل مكّة أن يؤاجروا دورهم ، و أن يعلّقوا عليها أبواباً ، و قال : { سواء العاكف فيه و الباد } ;

از حضرت على(ع) روايت شده است كه رسول خدا(ص) اهل مكّه را از اجاره دادن خانه ها و گذاشتن درب براى آنها نهى كرد و فرمود: {سواء العاكف فيه و الباد}».

نهى از بى ادبى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 2 - 4

4 _ نهى الهى از درشت گويى و بى پروا سخن گفتن ، در محضر پيامبر ( ص )

و لاتجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض

نهى از سبقت بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 1 -

1

1 _ مؤمنان ، مورد نهى الهى از سبقت جستن بر خدا و رسول ، در گفتار و رفتار

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتقدّموا بين يدى اللّه و رسوله

نهى از فرياد با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 2 - 1،4

1 _ نهى الهى ، از سخن گفتن مؤمنان با پيامبر ( ص ) با صدايى فراتر از صداى آن حضرت

ي_أيّها الذين ءامنوا لاترفعوا أصوتكم فوق صوت النبىّ

4 _ نهى الهى از درشت گويى و بى پروا سخن گفتن ، در محضر پيامبر ( ص )

و لاتجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض

نهى از منازعه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 5

5 - خداوند ، مشركان را از درگيرى و ستيزه جويى با پيامبر ( ص ) در امر قربانى به شدت برحذر داشت .

فلاين_زعنّك فى الأمر

نهى از منت بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 17 - 4

4 - مسلمانان ، مورد نهى الهى از منت نهادن اسلام خويش بر پيامبر ( ص )

قل لا تمنّوا علىّ إسل_مكم

نهى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) مورد نهى مؤكد الهى از حضور يافتن و اقامه نماز در مسجد ضرار

لا تقم فيه أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 105 - 5

5 _ خداوند ، پيامبر اكرم ( ص ) را

از انعطاف پذيرى در برابر آيين شرك ، نهى أكيد فرمود .

و أن أقم وجهك للدين حنيفاً و لاتكونن من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 106 - 1

1 _ خداوند ، پيامبر اكرم ( ص ) را از نيايش به درگاه هر چيزى غير خودش بر حذر داشته است .

و لاتدع من دون اللّه ما لاينفعك و لايضرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 6

6_ خداوند پيامبر ( ص ) را از پيروى آرا و عقايد يهود و نصارا برحذر داشت .

و ل_ئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من الله من ولىّ ولاواق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 6

6_ خداوند از اينكه پيامبر ( ص ) وظيفه خويش ( ابلاغ رسالت ) را به تحقق تهديد هاى اعلام شده وابسته بداند ، برحذر داشت .

و إن مَّا نرينّك بعض الذى نعدهم. .. فإنما عليك البل_غ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 1

1- خداوند ، پيامبر ( ص ) را از هرگونه چشم دوختن و مجذوب شدن به امكانات دنيوى كافران برحذر داشت .

لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

{مدّ} به معناى زياده و طولانى كردن است و هر گاه در رابطه با چشم و نظر به كار رود، به معناى چشم دوختن، خيره شدن و مجذوب شدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 23

- 1

1- خداوند ، پيامبر را از قطعى دانستن انجام كارى در آينده ، برحذر داشت .

و لاتقولنّ لشاْىء إنّى فاعل ذلك غدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 16،23

16- خداوند ، پيامبر ( ص ) را از ترك همنشينى با خداجويان تهيدست و عطف توجه از آنان به طبقه اشراف ، برحذر داشت .

و اصبر نفسك . .. و لاتعد عيناك عنهم

نهى در {لاتعد عيناك} گرچه متوجه چشمان است (چشمان ات از آن گروه نگذرد) ولى مراد، نهى پيامبر(ص) از برگرداندن نظر و توجه خود از تهيدستان به ثروت مندان است.

23- خداوند پيامبر ( ص ) را از پذيرش پيشنهاد رفاه مندان در خصوص گسستن از طبقه محروم و عطف توجه به طبقه اشراف ، برحذر داشت .

و لاتطع من أغفلنا قلبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 131 - 2

2 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از توجه به سرمايه هاى چشمگير كافران و اشتياق بهره گيرى از آن ، برحذر داشت .

و لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

{مدّالعين} (چشم كشيدن)، برداشتن نگاه از چيزى و متوجه ساختن و كشاندن آن به سوى چيز ديگر است و به قرينه آياتى ديگر (نظير {لاتعد عيناك عنهم} كهف/ 28) مرادِ آيه، معطوف ساختن توجه از تهيدستان به سوى ثروتمندان است. برخى احتمال داده اند كه مراد از كشاندن، ادامه دادن است و آيه ناظر به نگاهِ سير و عميق مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى -

93 - 10 - 1

1 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از رد درخواست گدايان و راندن خشونت آميز آنان از خود ، برحذر داشت .

و أمّا السائل فلاتنهر

{نَهْر} (مصدر {لاتنهر}); يعنى، كسى را با فرياد خشونت آميز از خود راندن. (مفردات راغب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 4

4 - خداوند ، برحذردارنده پيامبر ( ص ) از ترتيب اثر دادن به تهديد هاى تكذيب كنندگان دين و هراس از آرايش نيروى آنان

فليدع ناديه . .. كلاّ لاتطعه

نيازهاى روحى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 11 - 4

4- پيامبراكرم ( ص ) نيز همچون ساير انبيا ، نيازمند تقويت روحيه و دلدارى در برابر مشكلات و ناملايمات برخاسته از تبليغ و رسالت الهى خويش

قالوا . .. إنك لمجنون ... و لقد أرسلنا من قبلك فى شيع الأولين. و ما يأتيهم من رس

نيازهاى مادى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 2

2 _ پيامبر ( ص ) همچون ديگر انسان ها ، نيازمند به غذا و مناسبات اقتصادى با مردم

مالِ ه_ذا الرسول يأكل الطعام و يمشى فى الأسواق

نيازهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 16 - 4

4 _ پيامبر اكرم(ص) هم نيازمند رحمت الهى براى نجات از عذاب قيامت است.

قل إنى أخاف . .. من يصرف عنه يومئذ فقد رحمه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل -

16 - 127 - 6

6- شكيبايى پيامبر ( ص ) در قبال تجاوزات دشمن ، نيازمند امداد و توفيق الهى بود .

و اصبر و ما صبرك إلاّ بالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 80 - 11،15

11- همه انسان ها ، حتى پيامبر ( ص ) براى داشتن اخلاص و صداقت در عمل ، به امداد ويژه الهى نيازمندند .

و قل ربّ أدخلنى مدخل صدق و أخرجنى مخرج صدق

15- پيامبر ( ص ) ، موظف به درخواست حجت و دليل لازم از درگاه خداوند جهت انجام پيروزمندانه رسالت خويش و رويارويى با منكران

و قل . .. و اجعل لى من لدنك سلط_نًا نصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 21

21- ايجاد روح آرامش و تقوا در پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، به هنگام نياز آنان ، متكى به علم فراگير خداوند بر هستى

فأنزل اللّه . .. و ألزمهم كلمة التقوى ... و كان اللّه بكلّ شىء عليمًا

از ارتباط {و كان اللّه. ..} با عبارت قبل آيه (فأنزل اللّه...)، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 6

6- اعجاز قرآن ، در پيشگويى ورود حتمى مسلمانان به مسجدالحرام همراه با آرامش و امنيت

لتدخلنّ المسجدالحرام . .. ءامنين

با توجه به اين كه رؤياى پيامبر(ص) و وعده خداوند، دو سال پس از حديبيه به كامل ترين صورت تحقق يافت; مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات

- 79 - 43 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، براى پاسخ به پرسش هاى مردم ، نيازمند راهنمايى خداوند و داراى آگاهى هاى محدود

فيم أنت من ذكريها

خداوند، با بيان اين حقيقت كه مقام پيامبر(ص) قاصر از بيان تمام ويژگى هاى قيامت است; شيوه پاسخ گويى به پرسش مردم از زمان وقوع قيامت را به آن حضرت مى آموزد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 2 - 3

3 - پيامبر ( ص ) در شناخت ستارگان ، نيازمند تعليم الهى است .

و ما أدريك ما الطارق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 8 - 3

3 - توفيق يافتن پيامبر ( ص ) به فراگيرى قرآن و به خاطر سپردن آن ، نيازمند امداد هاى ويژه خداوند

و نيسّرك لليسرى

به قرينه {سنقرئك فلاتنسى} (در آيات پيشين) مى توان گفت: مراد از {نيسّرك}، آماده ساختن پيامبر(ص) براى قرائت و حفظ قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 6 - 2

2 - يتيمى پيامبر ( ص ) ، او را به داشتن سرپرست نيازمند كرده بود .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

حرف {فاء} براى عطف مسبب بر سبب است و دلالت دارد كه آنچه پيامبر(ص) را نيازمند سرپرست كرده بود، يتيمى آن حضرت بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 2 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، در شناخت شب قدر و ويژگى هاى آن ، نيازمند تعليم الهى است .

و ما أدريك

ما ليلة القدر

خطاب در آيه شريفه، گرچه مخصوص پيامبر(ص) نيست; ولى بر آن حضرت نيز تعميم مى يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 1 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، در معرض آسيب و خطر و نيازمند امداد الهى

قل أعوذ بربّ الناس

نيازهاى معنوى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 98 - 10

10- همه انسان ها حتى پيامبر ( ص ) ، نيازمند استعاذه به خداوند از شر شيطان

فإذا قرأت القرءان فاستعذ بالله من الشيط_ن الرجيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 3

3- پيامبر ( ص ) ، نيازمند امداد هاى الهى براى پايدار ماندن بر طريق وحى

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 32 - 5

5 _ پيامبر ( ص ) ، نيازمند به تقويت روحى و امداد الهى در انجام مسؤوليت خطير پيامبرى

كذلك لنثبّت به فؤادك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 79 - 4

4 - نياز پيامبر ( ص ) به حمايت هاى معنوى و دلجويى خدا از وى در مسير رسالت

فتوكّل على اللّه إنّك على الحقّ المبين

تأييد رسول اكرم(ص) از سوى خدا و تأكيد خداوند بر حقانيت راه وى، مى نماياند كه پيامبر(ص) به اين تأييدها نيازمند بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 9

9- پيامبر (

ص ) ، در معرض دشمنى عميق كافران و نيازمند دل جويى و رهنمود به صبر از سوى خداوند

فاصبر . .. و لاتستعجل لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 11

11 - پيامبر ( ص ) ، نيازمند هدايت الهى ، براى رهنمون شدن به راه راست و صلاح

و يهديك صرطًا مستقيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، نيازمند رهنمود و دلجويى از جانب خداوند براى پايدارى در طريق تبليغ

و اصبر لحكم ربّك فإنّك بأعيننا

چنانكه گفته شد: تعبير {بأعيننا} پيامدار حمايت مى باشد، از اين تعبير و از فرمان {و اصبر} مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 12

12 - پيامبر ( ص ) در ادامه حيات خويش ، نيازمند مغفرت الهى و ملزم به طلب آن از خداوند بود .

و استغفره

استغفار پيامبر(ص) _ با آن كه معصوم است _ ممكن است به معناى درخواست ادامه يافتن مغفرت الهى باشد و مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه پيامبر(ص)، گرچه بالاترين درجه عبادت را داشت; ولى همواره آن را در برابر عظمت خداوند، ناچيز ديده و با احساس شرمندگى به درگاه خداوند از او پوزش مى طلبيد برداشت ياد شده ناظر به احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 1 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، در معرض آسيب و خطر و

نيازمند امداد الهى

قل أعوذ بربّ الفلق

نياكان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 3

3 - محمد ( ص ) پيامبرى كه ابراهيم و اسماعيل ( ع ) خواستار بعثت آن حضرت از ميان نسلشان بودند .

ربنا وابعث فيهم رسولا منهم . .. يزكّيهم

به گفته همه مفسران، مراد از {رسولا} پيامبر عظيم الشأن اسلام، حضرت محمد(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 219 - 6

6 - { عن أبى الجارود قال : سألت أباجعفر ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ { و تقلّبك فى الساجدين } قال : يرى تقلّبه فى أصلاب النبيّين من نبىّ إلى نبىّ . . . ;

ابوالجارود گويد: از امام باقر(ع) در باره قول خداى عزّوجلّ {و تقلّبك فى الساجدين} پرسيدم، فرمود: خدا مى بيند جابه جا شدن پيغمبر را در صلب هاى پيامبران از پيغمبرى به پيغمبر ديگر}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 28 - 12

12 - { سُلَيْم بن قَيْس قال : خرج علينا علىّ بن أبى طالب ( ع ) . . . فقال . . . و العلم فى عقبنا إلى أن تقوم الساعة ثمّ قرأ { و جعلها كلمة باقية فى عقبه } ثمّ قال : كان رسول اللّه ( ص ) عقب إبراهيم و نحن أهل البيت عقب إبراهيم ( ع ) و محمد ( ص ) ;

سليم بن قيس مى گويد: حضرت على(ع) به سوى ما بيرون آمد و فرمود: علم در نسل ما است

تا برپايى قيامت. سپس آيه {و جعلها كلمة باقية فى عقبه} را تلاوت نمود، و فرمود: رسول خدا(ص) از نسل ابراهيم(ع) است و ما اهل بيت از نسل ابراهيم(ع) و محمد(ص) هستيم}.

نيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 16

16 - خداوند ، به هر آنچه در قلب پيامبر ( ص ) و همسران اش هست ، آگاهى دارد .

و اللّه يعلم ما فى قلوبكم

خطاب {كم} به پيامبر(ص) و همسران آن حضرت است. آوردن ضمير {كُمْ} به خاطر تغليب است.

نيت همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 16

16 - خداوند ، به هر آنچه در قلب پيامبر ( ص ) و همسران اش هست ، آگاهى دارد .

و اللّه يعلم ما فى قلوبكم

خطاب {كم} به پيامبر(ص) و همسران آن حضرت است. آوردن ضمير {كُمْ} به خاطر تغليب است.

واجبات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 2،18

2- نماز شب ، تكليفى واجب بر پيامبر ( ص ) علاوه بر ساير واجبات

و من الّيل فتهجّد به نافلة لك

با توجه به معناى لغوى {نافلة} كه به معناى زيادت بر واجب است; (مفردات راغب) و نيز لام اختصاص {لك} نكته ياد شده قابل استفاده است.

18- { عن عمارالساباطى قال : كنّا جلوساً عند أبى عبدالله ( ع ) بمنى فقال له رجل : ما تقول فى النوافل ؟ فقال : فريضة قال : ففزعنا و فزع الرجل ، فقال : أبوعبدالله ( ع ) :

إنما أعنى صلاة الليل على رسول الله ( ص ) ان الله يقول : { و من الليل فتهجّد نافلة لك } ;

عمار ساباطى گويد: در منى نزد امام صادق(ع) نشسته بوديم، شخصى به حضرت گفت: در باره نافله ها چه مى گوييد؟ حضرت فرمود: واجب هستند. راوى گويد: ما و آن مرد سؤال كننده برآشفتيم، پس حضرت فرمود: منظور من نماز شب است كه بر رسول خدا واجب بود. همانا خداوند مى فرمايد: و من الليل فتهجد به نافلة لك}.

واقع بينى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 81 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، در عقيده توحيدى خويش تنها متكى به دليل و برهان قاطع بود .

قل إن كان للرحم_ن ولد فأنا أوّل الع_بدين

پيام آيه شريفه به مشركان اين است كه اگر پيامبر(ص)، سخن از توحيد به ميان مى آورد، هيچ دليلى جز واقع گرايى ندارد; زيرا آن حضرت در عمل نشان داده است كه در ميدان عبادت و پرستش، سخت كوش و بى نظير است و شخصى مانند ايشان نمى تواند از عبادت حق روى برتابد. بنابراين اگر شرك را نمى پذيرد، تنها دليلش اين است كه واقعيتى براى آن نمى بيند.

واقع نمايى رؤياى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 4

4- رؤيا هاى پيامبر ( ص ) ، به تدبير الهى و داراى حقيقت و واقع نمايى *

لقد صدق اللّه رسوله الرءيا بالحقّ

وحى به قلب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره -

2 - 97 - 2

2 - جبرئيل ، نازل كننده قرآن بر قلب پيامبر ( ص )

فإنه نزله على قلبك

وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 44 - 2،6

2 _ وحى ، راهى براى دريافت گزارشات غيبى و تاريخ پيشينيان ، براى پيامبر ( ص )

ذلك من انباء الغيب نوحيه اليك

6 _ آگاهى پيامبر ( ص ) از حقايق نهفته تاريخ زكريا و مريم ، نشانگر صدق ادعاى وى در ارتباط با وحى

ذلك من انباء الغيب . .. و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايّهم يكفل مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 105 - 1

1 _ خداوند ، فرو فرستنده قرآن به سوى پيامبر ( ص )

إنّا انزلنا إليك الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 11

11 _ برخوردارى پيامبر ( ص ) از وحى ، حكمت و علم لدنى ، زمينه مصونيت آن حضرت از خطا و مايه عصمت وى از گناه

و لولا فضل اللّه . .. أنزل اللّه عليك الكتب و الحكمة و علمك ما لم تكن تعلم

جمله {و انزل اللّه} بيانگر علت جمله پيشين است. يعنى چون قرآن و حكمت را بر تو نازل كرديم، تلاش آنان براى انحراف تو بى اثر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 163 - 1،9،10،16

1 _ خداوند به حضرت محمد ( ص ) وحى كرد و وى را به پيامبرى برانگيخت .

إنّا أوحينا إليك

9 _

انكار وحى به پيامبر اكرم ( ص ) در حقيقت انكار وحى به ديگر پيامبران الهى است .

إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح و النبين من بعده و أوحينا

10 _ وحى الهى به پيامبر اكرم ( ص ) برخوردار از تمام ويژگى هاى وحى خداوند به پيامبران گذشته

إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح و النبين من بعده

چون مشبه به وحى به تمامى پيامبران است، معلوم مى شود وحى به پيامبر(ص) به گونه اى بوده كه از ويژگيهاى تمامى وحيها برخوردار بوده است.

16 _ وحى خداوند بر پيامبر اسلام ( ص ) دربردارنده هر آنچه بر ديگر پيامبران وحى شده بود .

إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح

امام باقر و امام صادق(ع) بعد از اشاره به مضمون آيه فوق فرمودند فجمع له كل وحى.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 285، ح 305; نورالثقلين، ج 1، ص 573، ح 670.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 10

10 _ پيامبر(ص)، موظف به اعلام وحى شدن قرآن به خويش و بيان اهداف نزول آن

و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذركم به و من بلغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 23

23 _ نزول تورات دليلى بر امكان نزول وحى بر پيامبر(ص) و گواهى بر بطلان پندار منكران نزول وحى بر بشر است.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر . .. قل من أنزل الكتب ... قل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 15

15 _ پيامبر اكرم ( ص

) ، كلام خدا ( قرآن ) را از راه وحى دريافت مى كرد .

ائت بقرءان غير هذا . .. إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 61 - 2

2 _ قرآن ، كتابى است نازل شده از جانب خدا و خوانده شده بر پيامبر ( ص ) .

و ما تتلوا منه من قرءان

برداشت فوق از عود ضمير {منه} به خداوند و از تنكير قرآن _ كه مصدر به معناى مفعول است _ استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 94 - 9

9 _ ربوبيت الهى ، مقتضى نزول قرآن بر پيامبر اكرم ( ص ) بوده است .

لقد جاءك الحق من ربك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 2،3

2 _ وحى ، راهنماى پيامبر ( ص ) و تعيين كننده حدود مسؤوليت آن حضرت بود .

و اتبع ما يوحى إليك

3 _ نزول وحى ( قرآن ) بر پيامبر ( ص ) ، تدريجى بود .

و اتبع ما يوحى إليك

فعل مضارع {يوحى} دلالت بر تجدد و استمرار دارد و لازمه تجدد و استمرار، تدريجى بودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 6

6_ آيه هاى قرآن ، حقايقى كه از طريق وحى به پيامبر ( ص ) نازل مى شد .

فلعلّك تارك بعض ما يوحى إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 -

3

3_ خداوند ، داستان نوح را از طريق وحى براى پيامبر ( ص ) تشريح كرد .

تلك من أنباء الغيب نوحيها إليك

ظاهر اين است كه مراد از ضمير {ها} در {نوحيها} همان مشاراليه {تلك} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 8،14

8_ خداوند ، قرآن و داستان هاى آن را از طريق وحى در اختيار پيامبر ( ص ) قرار مى داد .

نحن نقصّ عليك . .. بما أوحينا إليك هذا القرءان

حرف {باء} در {بما أوحينا} سببيه است و {ما} در آن مصدريه مى باشد.

14_ علم و آگاهى پيامبر ( ص ) ، نشأت گرفته از قرآن و وحى الهى است .

بما أوحينا إليك . .. و إن كنت من قبله لمن الغ_فلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 3

3_ خداوند ، داستان يوسف ( ع ) را از طريق وحى براى پيامبر ( ص ) تشريح كرد .

ذلك من أنباء الغيب نوحيه إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 1 - 7،10

7_ قرآن ، كتابى از ناحيه خدا و نازل شده بر پيامبر ( ص )

و الذى أُنزل إليك من ربك الحق

10_ براى نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) ، ميان او و خداوند واسطه اى وجود داشته است .

و الذى أُنزل إليك من ربك الحق

فاعل {أنزل} در عبارت فوق نمى تواند خداوند فرض شود ; زيرا در اين صورت صحيح آن بود كه گفته مى شد: {و الذى أنْزَل ربك إليك الحق} و يا

{الذى أُنزل إليك الحق} ; يعنى، آن گاه كه فاعل حذف شود و فعل به صورت مجهول آورده شود، نبايد در عبارت اشاره به فاعل شود. بنابراين فاعل {أنزل} شخصى ديگر (جبرئيل يا ...) خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 19 - 2

2_ قرآن ، كتابى از ناحيه خداوند و نازل شده بر پيامبر ( ص )

أنما أُنزل إليك من ربك الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 5،8

5_ قرآن حقيقتى كه خداوند آن را با وحى بر پيامبر ( ص ) نازل كرد .

لتتلوا عليهم الذى أوحينا إليك

8_ قرآن و وحى نازل شده بر پيامبر ( ص ) پرتوى از رحمت گسترده خداوند است .

و هم يكفرون بالرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 4

4_ نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) مايه سرور و شادمانى گروهى از يهود و نصارا بود .

والذين ءاتين_هم الكت_ب يفرحون بما أُنزل إليك

جمله {و من الأحزاب . ..} (برخى از يهود و نصارا بخشى از قرآن را نمى پذيرند) حكايت از آن دارد كه مراد از {الذين ... يفرحون} همه يهود و نصارا نيستند. از اين رو در برداشت سرور و شادمانى به گروهى از آنان نسبت داده شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 2

2- قرآن ، كتابى است كه از جانب خداوند بر پيامبر ( ص ) نازل شده است .

كت_ب أنزلن_ه إليك

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 6 - 3،4

3- كافران مكه ، پيامبر ( ص ) را به خاطر ادعاى نزول وحى بر خود ، فردى مجنون و ديوانه مى دانستند .

و قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر إنك لمجنون

شواهد تاريخى گواهند كه قبل از ادعاى نبوت پيامبر(ص) آنان چنين تهمتى را به آن حضرت نسبت نمى دادند، پس اين تهمت به خاطر نكته ياد شده است.

4- كافران مكه ، نزول وحى بر پيامبر ( ص ) را ، ادعايى بيش نمى دانستند .

قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر

ذكر نكردن منشأ نزول ذكر و مجهول آوردن فعل {نُزِّل} و نيز با استهزا بيان كردن آن، مى تواند به منظور ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 2

2- كافران مكه ، دليل صداقت پيامبر ( ص ) را در ادعاى نزول وحى ، آمدن ملائكه براى تصديق او مى دانستند .

لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 64 - 1

1- قرآن ، كتابى نازل شده از سوى خداوند بر پيامبر ( ص )

و ما أنزلنا عليك الكت_ب

{ال} در {الكتاب} عهد ذهنى بوده و مراد از آن قرآن كريم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 5

5- پيامبر ( ص ) از محرماتى كه تنها براى ملت يهود وضع گرديده بود ، از راه وحى آگاه شد .

و على الذين هادوا حرّمنا ما قصصنا عليك

من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 123 - 3

3- پيامبر ( ص ) ، از آيين ابراهيم ( ع ) توسط وحى آگاه گرديد .

ثمّ أوحينا إليك أن اتّبع ملّة إبرهيم حنيفًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه جمله {أن اتّبع . ..} جمله تفسيريه باشد; يعنى، ما به تو وحى كرديم و محتواى وحى ما، همان آيين ابراهيم(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 1،3

1- مجموعه اوامر و نهى هاى خداوند ، كه به پيامبر ( ص ) وحى شد ، رهنمودهايى حكيمانه است .

ذلك ممّا أوحى إليك ربّك من الحكمة

مشاراليه {ذلك} مجموعه تعاليم، اعم از نواهى و اوامرى مى باشد كه در چند آيه قبل آمده است.

3- وحى پيام هاى حكيمانه به پيامبر ( ص ) ، جلوه ربوبيت خاص خداوند براى آن حضرت است .

أوحى إليك ربّك من الحكمة

اضافه {ربّ} به {ك} _ كه مرجع آن پيامبر(ص) است _ مى تواند مشعر به معناى ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 45 - 10

10- خداوند ، پيامبر ( ص ) را به هنگام ابلاغ وحى ، مورد امداد غيبى خويش قرار مى داد .

و إذا قرأت القرءان جعلنا بينك . .. حجابًا مستورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 5

5- خداوند ، علاوه بر آيات قرآن كريم ، سخنانى ويژه با پيامبراكرم ( ص ) داشته است . *

و إذ

قلنا لك إن ربّك أحاط بالناس

برداشت فوق، مبتنى بر دو نكته ادبى است: 1. {إذ} متعلق به {أذكر} مقدر (از ماده {ذُكْر}) باشد; 2. لام در {لك} براى اختصاص باشد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: {اى پيامبر! به ياد آور نكته اى را كه پيش از اين اختصاصاً براى تو گفتيم}. گفتنى است كه نكته ياد شده در آيات پيشين نيامده است و اين حكايت از آن دارد كه به پيامبر(ص) غير از قرآن، تعاليم ديگرى اعطا شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 86 - 1،2،4

1- خداوند ، قادر بر محو و زايل كردن تمامى معارف و حقايقى است كه بر پيامبر ( ص ) وحى كرده است .

و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا إليك

2- پيامبر اسلام ( ص ) ، شخصيتى كه از جانب خداوند به او وحى مى شد .

و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا إليك

4- بقا و زوال علوم اعطايى خدا به بشر ، حتى دريافت وحى توسط پيامبر ( ص ) ، منوط به مشيت خداست .

و ما أُوتيتم من العلم إلاّ قليلاً. و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 87 - 1،2،6

1- لطف و رحمت خداوند ، مانع بازپس گيرى وحى ( حقايق و معارف وحيانى ) از پيامبر ( ص )

لئن شئنا لنذهبنّ . .. إلاّ رحمة من ربّك

استثنا ممكن است از كلمه و يا كلامى محذوف صورت گرفته باشد: مثلاً عبارت چنين باشد آنچه را به تو داديم، جز از سر رحمت نداديم

و بنابراين، محو نخواهيم كرد. و يا استدراك از {لئن شئنا} باشد و عبارت چنين فرض شود: {و لكن لانشاء ذلك رحمة} (ولى زايل كردن معارف عطا شده را نمى خواهيم به خاطر رحمت به تو)

2- تثبيت مفاهيم وحى و جاودانگى آنها در قلب پيامبر ( ص ) ، جلوه ربوبيت خاص الهى نسبت به آن حضرت

لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا . .. إلاّ رحمة من ربّك

6- امتنان خداوند بر پيامبر ( ص ) به خاطر تثبيت مفاهيم وحى در قلب او

و لئن شئنا لنذهبنّ . .. إن فضله كان عليك كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 27 - 3

3- قرآن كتابى وحى شده به پيامبر ( ص ) از جانب خداوند است .

واتل ما أُحى إليك من كتاب ربّك

حرف {من} در {من كتاب ربك} براى تبيين است و گوياى اين كه آنچه وحى شده است، همان كتاب خدا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 83 - 6،7

6- تشريح داستان ذى القرنين ، برپايه تلاوت وحى و نه آگاهى هاى شخصى پيامبر ( ص ) استوار است .

سأتلوا عليكم منه ذكرًا

7- بخشى از علوم و اطلاعات پيامبر ( ص ) در گروِ نزول وحى بود .

و يسئلونك . .. قل سأتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 3،4،8

3- حضرت محمد ( ص ) ، من هاى وحى و نبوت ، بشرى عادى است .

إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

4- دستيابى پيامبر ( ص ) بر علوم بى

كران الهى ، در محدوده وحى است .

قل لو كان البحر . .. قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

8- توحيد و يگانگى خدا ، شاخص ترين پيام هاى عقيدتى وحى شده بر پيامبر ( ص ) است .

يوحى إلىّ أنّما إل_هكم إل_ه وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 1،3،5

1- تاريخ پيامبران و دعوت هاى توحيدى آنان ، معارفى الهى است كه فرشتگان آن را به امر خداوند و با برنامه اى زمان بندى شده به پيامبر ( ص ) ابلاغ كرده اند .

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك

اين آيه و آيه بعد _ به قرينه {فاعبده و اصطبر لعبادته} در آيه بعد _ تذييلى بر آيات پيشين و گوياى اين نكته است كه: آنچه گفته شد، به امر خداوند بر تو نازل شده است و واسطه وحى در اين زمينه از خود هيچ نقشى ندارد. بنابراين همچون پيامبرانى كه سرگذشت آنان برتو خوانده شد، به عبادت خداوند بپرداز و بر آن پايدار بمان.

3- فرشتگان در نزول بر پيامبر ( ص ) و آوردن وحى ، تنها از خداوند اطاعت مى كنند .

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك

گرچه در اين آيه مطرح نشده است كه فرشتگان بر چه كسى فرود مى آيند و چه مطالبى را نازل مى كنند; ولى به قرينه {ربك}، بارزترين مصداق براى گويندگان {ما نتنزّل. ..}، مأموران ابلاغ قرآن به پيامبر(ص) مى باشند.

5- نزول ملائكه بر پيامبر ( ص ) و آوردن وحى ، جلوه اى از ربوبيت خداوند بر آن حضرت بود .

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 10

10 - پيامبر ( ص ) ، آيات قرآن را پيش از پايان يافتن وحى آن ، به زبان جارى مى ساخت و در تلاوت آن تعجيل داشت . *

و لاتعجل بالقرءان من قبل أن يقضى إليك وحيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 1 - 3

3 _ قرآن ، كتابى نازل شده از جانب خداوند بر پيامبراسلام ( ص )

تبارك الذى نزّل الفرقان على عبده

از ديدگاه بيشتر مفسران مقصود از {فرقان} در آيه شريفه قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 194 - 1

1 - قلب پيامبر ( ص ) ، محل نزول قرآن و پيام وحى

نزل به الروح الأمين . على قلبك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 45 - 6

6 - اقدام الهى به بيان معارف ، شرايع و سرگذشت پيامبران ، از طريق وحى كردن قرآن به پيامبر ( ص )

و ل_كنّا أنشأنا قرونًا فتطاول عليهم العمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 2 - 2،3،4

2 - پيامبر ( ص ) ، دريافت كننده وحى

و اتّبع ما يوحى إليك من ربّك

3 - ربوبيت الهى ، مقتضى ارسال وحى به پيامبر ( ص ) است .

و اتّبع ما يوحى إليك من ربّك

4 - نزول وحى بر پيامبر ( ص ) ، براى پرورش و تنظيم جهت گيرى صحيح او بود .

و لاتطع الك_فرين .

.. و اتّبع ما يوحى إليك من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 31 - 1،2،8

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، دريافت كننده وحى از جانب خداوند

و الذى أوحينا إليك

2 - قرآن ، كتاب آسمانى و وحى الهى به پيامبر ( ص )

و الذى أوحينا إليك من الكت_ب

8 - انتخاب پيامبر ( ص ) براى دريافت وحى و قرآن كريم ، بر اساس آگاهى خداوند ، از شايستگى ها و ارزش هاى نهفته در وجود آن حضرت بود .

و الذى أوحينا إليك من الكت_ب . .. إنّ اللّه بعباده لخبير بصير

جمله {إنّ اللّه بعباده . ..} در مقام تعليل براى {و الذى أوحينا إليك...} بوده و در واقع پاسخ به اين پرسش است كه چرا به پيامبراسلام(ص) وحى مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 69 - 1،2

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، از ملأ اعلى ( عالم فرشتگان ) جز از راه وحى آگاهى نداشت .

ما كان لى من علم بالملأ الأعلى

طبق نظر مفسّران، مقصود از {ملأ الأعلى} فرشتگان است. با توجه به آيه بعد، استفاده مى شود كه آگاه نبودن پيامبر(ص) از ملأ اعلى (مضمون آيه مورد بحث) مربوط به طرق عادى است و آن حضرت از راه وحى به آن عالم آگاه بود.

2 - پيامبر ( ص ) از مجادله و گفت وگوى فرشتگان با خدا درباره آفرينش آدم ، تنها از راه وحى آگاه بود .

ما كان لى من علم بالملأ الأعلى إذ يختصمون

مقصود از مجادله و خصومت در آيه شريفه

_ به قرينه دو آيه بعد (إذ قال ربّك للملائكة. ..) _ گفت وگوى فرشتگان با خدا درباره خلقت انسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 70 - 6

6 - وحى به پيامبر ( ص ) ، تنها در محدوده انذار به مردمان و به منظور اخطار به آنان بوده است .

إن يوحى إلىّ إلاّ أنّما أنا نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 2 - 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، دريافت كننده وحى ( قرآن ) از سوى خداوند

إنّا أنزلنا إليك الكت_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 3

3 - ارتباط وحيانى با خداوند ، تنها فرق و امتياز پيامبر ( ص ) با ديگران است .

قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 8

8 - تفاوت نحوه ابلاغ و انزال پيام هاى دينى ، به پيامبراكرم ( ص ) و انبياى پيشين . *

ما وصّى به . .. و الذى أوحينا إليك

با توجه به تفاوت مواد و محتواى دو واژه {وصيت} و {وحى}، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 6

6 - قلب پيامبر ( ص ) ، محل نزول و دريافت وحى الهى

فإن يشإِ اللّه يختم على قلبك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 -

52 - 1،2،5،7

1 - وحى به پيامبراكرم ( ص ) ، استمرار وحى بر انبياى پيشين است .

و كذلك أوحينا إليك

برداشت ياد شده بر اين پايه مبتنى است كه مشارٌاليه {ذلك}، مطلق وحى باشد (كه از آيه قبل استفاده مى شود).

2 - تحقق انواع سه گانه وحى ( وحى بىواسطه ، وحى از پس حجاب و نزول فرشته ) براى پيامبراكرم ( ص )

و ما كان لبشر أن يكلّمه اللّه إلاّ وحيًا أو . .. و كذلك أوحينا إليك

تعبير به {كذلك} مى تواند ناظر به مفاد آيه پيشين باشد كه راه ها و اقسام وحى را معين كرده بود.

5 - روح القدس ( جبرئيل ) ، واسطه وحى الهى براى پيامبراكرم ( ص ) بود .

كذلك أوحينا إليك روحًا من أمرنا

برداشت ياد شده بر اين پايه مبتنى است كه مراد از {روحاً} فرشته وحى (جبرئيل) باشد. دراين صورت نصب {روحاً} مبتنى به اعتبار نزع خافض و به تقدير {أوحينا إليك بروح من أمرنا} است و يا به لحاظ عامل محذوف و به تقدير {أوحينا إليك بإرسالنا روحاً من أمرنا} مى باشد.

7 - پيامبراكرم ( ص ) ، پيش از نزول وحى با كتاب هاى آسمانى و مفاهيم قرآن هيچ آشنا نبود .

ما كنت تدرى ما الكت_ب و لا الإيم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 4

4 - قرآن ، وحى الهى بر پيامبر ( ص ) بوده و آن حضرت در محتواى آن نقشى نداشته است .

فاستمسك بالذى أُوحى إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 7

- 1،4

1 - عزيمت جبرئيل از بالاترين افق هستى ، به سوى پيامبر ( ص ) جهت ابلاغ قرآن به آن حضرت

فاستوى . و هو بالأُفق الأعلى

ضماير در اين آيات، به {شديدالقوى} (جبرئيل) بازمى گردد.

4 - دريافت پيام وحى به وسيله جبرئيل از مقام الوهيت و آوردن آن براى پيامبر ( ص )

و هو بالأُفق الأعلى

مراد از {اُفق اعلى} مى تواند مقام الوهيت باشد كه جبرئيل از آن جا وحى را دريافت كرده، به زمين مى آورد و به پيامبر(ص) مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 8 - 1

1 - جبرئيل براى ابلاغ وحى ، به پيامبر ( ص ) خود را به آن حضرت نزديك و نزديك تر كرد .

ثمّ دنا فتدلّى

{دنا}; يعنى، نزديك شد و {تدلّى}; يعنى، آويخت و اين كنايه از شدت نزديكى است. ضمير فاعل در {دنا} و {تدلّى}به جبرئيل بازمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 9 - 1

1 - جبرئيل براى وحى كردن قرآن به پيامبر ( ص ) ، خود را آن قدر به آن حضرت نزديك كرد كه فاصله ميان وى و حضرت به اندازه دو كمان يا كمتر از آن رسيد .

فكان قاب قوسين أو أدنى

{قاب} معادل {مقدار} و {قاب قوسين} به معناى اندازه دو كمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 10 - 1،2

1 - جبرئيل ، آن گاه كه خود را كاملاً به پيامبر ( ص ) نزديك كرد ، حقايق عظيمى را به آن حضرت

وحى نمود .

فأوحى إلى عبده ما أوحى

حرف {فاء} مى رساند كه اين وحى، پس از {دنا فتدلّى. ..} صورت گرفته است. عبارت {ما أوحى} نيز دلالت بر تفخيم دارد. برداشت بالا مبتنى بر اين نكته است كه ضمير فاعلى در {فأوحى} به جبرئيل بازگردد.

2 - جبرئيل ، واسطه وحى الهى به پيامبران

فأوحى إلى عبده ما أوحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 11 - 1،5

1 - شهود قلبى پيامبر ( ص ) ، جبرئيل را به هنگام وحى

ما كذب الفؤاد مارأى

5 - پيامبر ( ص ) ، مصون از هر گونه خطا ، به هنگام دريافت وحى

ما كذب الفؤاد مارأى

در صورتى كه مراد از {مارأى} وحى باشد، تعبير {ماكذب. ..} نشانگر راه نيافتن هيچ گونه خطا و انحراف به هنگام دريافت وحى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 1 - 1،2

1 - نزول وحى بر پيامبر ( ص ) ، به هنگامى كه آن حضرت جامه اى به خود پيچيده بود .

ي_أيّها المزّمّل

{تزمُّل} (مصدر {مزّمّل}) به معناى پيچيدن جامه و پارچه اى بر خويشتن است.

2 - نزول وحى بر پيامبر ( ص ) ، به هنگام دل آزردگى و تألّمات روحى آن حضرت ، در راستاى رسالت

ي_أيّها المزّمّل

برداشت ياد شده از مجموع آنچه مفسران درباره شأن نزول اين آيات ذكر كرده اند، استفاده مى شود; مثلاً پيامبر(ص) به وقت دريافت اولين وحى، احساس ناراحتى كرده، به حضرت خديجه فرمود: مرا جامه اى بپوشان و يا آن حضرت به وقت شنيدن تهمت كهانت، جنون و سحر درباره خود، احساس

ناراحتى كرده به استراحت پرداخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 5 - 2

2 - دريافت وحى ( قرآن ) و تبليغ آن ، امرى بس سنگين و گران بار براى پيامبر ( ص )

إنّا سنلقى عليك قولاً ثقيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 1 - 1

1 - نزول وحى بر پيامبر ( ص ) ، به هنگامى كه آن حضرت رِدا بر خود پيچيده بود .

ي_أيّها المدّثّر

{دثار}، به معناى لباس رويين و آنچه روى لباس زيرين به تن مى كنند (مانند ردا و. ..) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 17 - 1

1 - تأليف و تنظيم كلمات قرآن و خواندن آن بر پيامبر ( ص ) ، تضمين شده از سوى خداوند

إنّ علينا جمعه و قرءانه

{جمع} در لغت به معناى تأليف است و مقصود از آن در اين آيه تأليف و تنظيم كلمات قرآن مى باشد. واژه {قرآن} نيز معناى مصدرى دارد; يعنى، خواندن. بنابراين {إنّ علينا جمعه و قرآنه}; يعنى، {بى ترديد تأليف و تنظيم كلمات قرآن و خواندن آن بر تو [اى پيامبر] بر عهده ما است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 15 - 4

4 - فرشتگان وحى نويسندگان قرآن از لوح محفوظ و ابلاغ كنندگان آن به پيامبر ( ص )

بأيدى سفرة

در اين كه مراد از {سفرة} چه كسانى اند; نظرهايى چند ارائه شده است. از جمله اين كه به قرينه توصيف آنان به {كرام}

در آيه بعد، مراد ملائكه وحى مى باشند; زيرا در سوره اى ديگر (انفطار، 11) نيز براى ملائكه، وصف {كرام} ذكر شده است. استنساخ قرآن از لوح محفوظ، براى نازل ساختن آن بر پيامبر(ص)، احتمالى است كه با اين آيات و مراحل نزول قرآن سازگار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 3 - 5

5 - القاى وحى بر پيامبر ( ص ) و توانمند ساختن او بر قرائت قرآن ، احسان و كرم خداوند به آن حضرت است .

اقرأ و ربّك الأكرم

ورود به خانه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 1،2،18

1 - مؤمنان ، مجاز نيستند بدون اجازه ، وارد خانه هاى پيامبر ( ص ) شوند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتدخلوا بيوت النبى إلاّ أن يؤذن لكم

2 - مؤمنان ، تنها با اجازه ، مجاز به وارد شدن در خانه پيامبر ( ص ) هستند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتدخلوا بيوت النبىّ إلاّ أن يؤذن لكم

18 - مسلمانان صدراسلام ، در ورود وقت و بىوقت به خانه پيامبر ( ص ) و طولانى كردن ميهمانى ، مراعات حال آن حضرت را نمى كردند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتدخلوا بيوت النبىّ . .. غير ن_ظرين إنيه ... فإذا طعمتم فا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 57 - 4

4 - كسانى كه وارد منزل پيامبر ( ص ) شوند و اقامت خود را در حدّ آزاردهندگى آن حضرت ادامه دهند ، مورد لعن خدايند .

و لامستئنسين لحديث إنّ ذلكم

كان يؤذى النبىّ . .. إنّ الذين يؤذون ... و رسوله لعن

ورود محمد(ص) به مسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 1

1- تأكيد خداوند ، بر درستى رؤياى پيامبر ( ص ) در ورود به مسجدالحرام

لقد صدق اللّه رسوله الرءيا

وسوسه دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 4 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مورد هجوم وسوسه هاى پى گير دشمنانى بود كه مقاصد سوء خود را پوشيده نگه مى داشتند .

من شرّ الوسواس الخنّاس

{وسوسه} به معناى تصورات پست است (مفردات). به شرّى كه به قلب خطور كند و نيز به آنچه خيرى در آن نباشد، {وسواس} گفته مى شود (مصباح). كلمه {وسواس} اسم مصدر {وسوسة} است و براى مبالغه بر شخص وسوسه كننده اطلاق شده است; يعنى، او به قدرى وسوسه گر است كه گويا خود مصداق {وسوسه كردن} يا {تفكر پليد} است. {خنّاس} _ كه صيغه مبالغه و يا بيانگر نسبت است _ از ريشه {خُنوس} (گرفته خاطر شدن و نهان ساختن خويش {لسان العرب}) و به معناى {بسيار نهانكار} يا {اهل نهانكارى} مى باشد.

وسوسه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 3،4

3 - تمامى انسان ها _ حتى پيامبر ( ص ) _ در معرض تحريك ها و وسوسه هاى شيطان قرار دارند .

و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ

{نزغ} در اصل به معناى تحريك كردن است و مراد از آن در آيه شريفه، وسوسه مى باشد.

4 - تلاش

شيطان ، در واداشتن مؤمنان و پيامبر ( ص ) به انتقام جويى

ادفع بالتى هى أحسن . .. و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ

تأكيد در فعل {ينزغنّك} اشعار به تلاش شيطان دارد و از آن جا كه اين آيه در پى توصيه به شيوه برخورد نيكو و به دور از انتقام جويى در برابر بدرفتارى ديگران آمده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

وضوح انذارهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 89 - 2

2- رسالت پيامبر ( ص ) ( انذار و اخطار ) ، صريح و بى ابهام و قابل فهم براى همگان

و قل إنى أنا النذير المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 9

9 - انذار ها و بيم دهى هاى پيامبر ( ص ) روشن و به دور از هرگونه ابهام بود .

و إنّما أنا نذير مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 70 - 8

8 - هشدار هاى پيامبر ( ص ) صريح ، روشن و به دور از هرگونه ابهام بود .

أنّما أنا نذير مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 12

12- مسؤوليت اصلى پيامبراكرم ( ص ) ، انذار مردم با بيانى واضح و روشن

و ما أنا إلاّ نذير مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 50 - 7

7 - مأموريت پيامبر ( ص ) ، انذار خلق از عذاب الهى با بيانى روشن

و بى ابهام

إنّى لكم منه نذير مبين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {منه}، اين باشد كه پيامبر(ص)، مردم را از عذاب الهى (من عذابه) بيم دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 51 - 5

5 - هشدار هاى پيامبر ( ص ) ، روشن و در جهت منافع آدميان

إنّى لكم منه نذير مبين

لام در {لكم} بيانگر انتفاع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 26 - 6

6 - انذار ها و هشدار هاى پيامبر ( ص ) روشن ، بى ابهام و قابل فهم براى مردم بود .

إنّما أنا نذير مبين

وضوح تبليغ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 12 - 4

4 - ابلاغ روشن و بدون ابهام پيام هاى الهى به مردم ، تكليف پيامبراسلام ( ص )

فإنّما على رسولنا البل_غ المبين

وضوح حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 107 - 8

8_ وجود دلايل روشن بر توحيد و حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، مانع هر گونه بهانه اى براى انكار آنها و موجب استحقاق كافران و مشركان به عذاب هاى الهى است .

و ما أكثر الناس . .. بمؤمنين ... و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون. أفأمنو

حرف {فاء} در {أفأمنوا} استحقاق عذاب را بر آيه {ذلك من أنباء الغيب . ..} _ كه حاوى برهان بر حقانيّت قرآن و رسالت پيامبر(ص) است و آيه {و كأيّن من آية ...}

_ كه دربردارنده دليل بر توحيد مى باشد _ مترتّب كرده است ; يعنى، چون اتمام حجت شده، عذر و بهانه اى در كار نيست و كفرپيشگان مستحق عذابند.

وضوح رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 8

8 - رسالت پيامبراكرم ( ص ) ، روشن و بدون ابهام

جاءهم . .. رسول مبين

وضوح نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 8

8_ رسالت پيامبر ( ص ) ، از پيام هاى متقن ، روشن و اساسىِ قرآن

كت_ب أُحكمت ءاي_ته ثم فصلت . .. إننى لكم منه نذير و بشير

جمله {إننى لكم منه . ..} نيز همانند {لاتعبدوا ...} تفسير {كتاب اُحكمت ...} مى باشد; يعنى ، از پيامهاى اين كتاب ، رسالت و نبوت پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 7

7 - پيامبرى محمد ( ص ) ، امرى شناخته شده براى همه مردم در مدينه بود .

و إذ يقول المن_فقون . .. ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

وظايف محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 128 - 1،2،3،4،8،12

1 _ سرنوشت آدميان تنها به دست خداست ، نه حتّى رسول او .

ليس لك من الامر شىء

بنابر اينكه {ال} در {الامر} براى جنس باشد.

2 _ تدبير امور عالم در اختيار خداست ، نه پيامبر ( ص ) .

ليس لك من الامر شىء

3 _ پيروزى مؤمنانِ پيكارگرِ بدر ، تنها به دست خدا

بود ، نه پيامبر ( ص )

و لقد نصركم اللّه ببدر . .. ليس لك من الامر شىء

اگر {ال} در {الامر} براى جنس باشد، پيروزى در جنگ بدر مصداقى از آن خواهد بود و اگر عهد ذكرى باشد، اشاره به پيروزى در آن جنگ است.

4 _ شكست و پيروزى به دست خداست ، نه پيامبر ( ص )

ليس لك من الامر شىء

اگر {ال} در {الامر}، عهد ذكرى باشد، اشاره به پيروزى مسلمانان در جنگ بدر و شكست كافران در آن جنگ است. و جنگ بدر به عنوان مثال خواهد بود، نه اينكه داراى خصوصيّتى باشد.

8 _ كيفر و مجازات و يا پذيرش توبه مشركان ، در اختيار خداوند است ، نه پيامبر ( ص )

ليس لك من الامر شىء او يتوب عليهم او يعذّبهم

پذيرش توبه و عذاب مشركان، مى تواند از مصاديق جمله {ليس لك من الامر شىء} باشد.

12 _ سرنوشت كافران محارب بدر ، تنها به دست خداوند بود ، و نه حتّى رسول او

و لقد نصركم اللّه ببدر . .. ليقطع طرفاً ... ليس لك من الامر شىء او يتوب عليهم او

وعده آمرزش به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 5 - 2

2 - خداوند ، با وعده قطعى به پيامبر ( ص ) ، درباره بخشش پياپى به آن حضرت تا حد رضايت كامل در آخرت ، او را تسلا داده و بر دور بودن هميشگى آن حضرت از قهر و خشم خود تأكيد كرد .

ما ودّعك . .. و لسوف يعطيك ربّك فترضى

{لام} در {لسوف}، حرف ابتدا و براى تأكيد است.

وعده به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 17 - 13

13 _ وعده پيروزى به پيامبر ( ص ) در برابر موج توطئه ها و تكذيب هاى شركورزان عصر بعثت

أو كذب بأيته إنه لا يفلح المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 9

9 _ دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) در برابر مشكلات رسالت و دادن وعده پيروزى به آن حضرت

و اصبر حتى يحكم اللّه و هو خير الحكمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 2

2_ توجه به گسترش اسلام و توسعه روزافزون آن ، دليلى فراروى كفرپيشگان بر تحقّق وعده هاى الهى ( نابودى شرك و پيروزى توحيد ) به پيامبر ( ص )

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

جمله {أولم يروا . ..} به منزله دليلى است بر پديدار شدن و تحقق يافتن تهديدهاى الهى به مشركان و وعده هاى الهى به اهل ايمان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 24 - 25

25- خداوند ، پيامبر ( ص ) را به ارائه آياتى آموزنده تر از داستان اصحاب كهف ، وعده داد .

و قل عسى أن يهدين ربّى لأقرب من ه_ذا رشدًا

{ه_ذا} مى تواند اشاره به بيان سرگذشت اصحاب كهف باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 83 - 5

5- خداوند به ارائه مطالبى درباره { ذى القرنين } به وسيله آياتى از قرآن ، وعده

حتمى داد .

قل سأتلوا عليكم منه ذكرًا

ضمير در {منه} به {ذى القرنين} برمى گردد و {من} براى تبعيض است ; يعنى، بخشى از اخبار و حالات او. مراد از {ذكراً} به قرينه {سأتلوا} آيات قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 99 - 2

2 - تداوم نقل اخبار پيامبران و امت هاى گذشته ، از وعده هاى خداوند به پيامبر ( ص )

كذلك نقصّ عليك من أنباء ما قد سبق

{نقصّ عليك. ..} وعده خداوند به نقل گوشه هايى از تاريخ پيشنيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 10 - 6

6 _ وعده خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر اعطاى باغ هايى با نهر هاى روان و قصر ها در قيامت

إن شاء جعل لك خيرًا من ذلك جنّ_ت . .. و يجعل لك قصورًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه آيه شريفه، ناظر به جهان آخرت باشد كه در اين صورت، اعطاى باغ ها و قصرها به پيامبر(ص)، وعده خداوند به آن حضرت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 31 - 4

4 _ دلدارى و وعده خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، مبنى بر نصرت و راهبرى آنان در برابر دشمنانشان

و كذلك جعلنا لكلّ نبىّ عدوًّا من المجرمين و كفى بربّك هاديًا و نصيرًا

آيه شريفه، با بيان وضعيت پيامبران در انجام رسالتشان _ كه همواره بادشمنان تبه كار مواجه بودند _ مى تواند درصدد تعقيب دو هدف باشد: 1_ دلجويى از پيامبر(ص) و

مؤمنان در برابر كارشكنى هاى دشمنان آنان. 2_ تشويق و تحريك پيامبر(ص) و مؤمنان به صبر و پايدارى در راه خدا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 78 - 2

2 - داورى ميان مؤمنان و كافران به قرآن ، وعده حتمى خدا به پيامبر ( ص )

و إنّه لهدًى و رحمة للمؤمنين . إنّ ربّك يقضى بينهم

در صورتى كه آيه ياد شده مرتبط با آيه قبل _ كه درباره قرآن است _ باشد عبارت {يقضى بينهم} به معناى {يقضى بين من آمن بالقرآن و بين من كفر به} خواهد بود. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 15

15 - وعده خداوند ، به پيامبر ( ص ) براى جلوگيرى از آزار و اذيت كافران و منافقان به آن حضرت

و دَعْ أذيهم و توكّل على اللّه و كفى باللّه وكيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 2

2 - وعده خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر يارى كردن او و پيروز شدن آن حضرت در مبارزه با كافران حق ستيز

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 16 - 5

5 - خنثى ساختن تبليغات مكّارانه كافران در برابر قرآن ، وعده تسلاّبخش خداوند به پيامبر ( ص )

و أكيد كيدًا

روى سخن در اين آيه _ به قرينه آيه بعد (فمهّل. ..) _ با پيامبر(ص) و به منظور اطمينان

بخشيدن به آن حضرت است كه در درخواست عقوبت سريع براى كافران شتاب نورزد; زيرا خداوند پاسخ مناسب توطئه آنان را خواهد داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 3

3 - وعده خداوند بر مقابله به مثل با مكر كافران ، كافى براى شتاب نورزيدن پيامبر ( ص ) در مورد درخواست كيفر براى آنان

و أكيد كيدًا . فمهّل

برداشت ياد شده، از حرف {فاء} در {فمهّل} استفاده شده است; يعنى، حال كه از مكر خداوند درباره كافران آگاه شدى، با خاطرى آسوده به كافران فرصت ده; زيرا آنان هر چند در هر فرصت به مكر خود ادامه دهند، ولى مكر آنان مقهور مكر خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 2،12

2 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به آموختن قرآن و جارى ساختن آن بر زبان او وعده داد .

سنقرئك

{إقراء}; يعنى، ديگرى را قارى ساختن و حرف {سين} در {سنقرئك} براى تأكيد وعده است. بنابراين مفاد آيه شريفه، اين است كه وحى همچنان ادامه يافته، زبان تو در حال و آينده به قرائت آن توانمند خواهد بود.

12 - خداوند پيامبر ( ص ) را به داشتن حافظه اى نيرومند و فراموش نكردن آنچه خوانده است ، وعده داد .

سنقرئك فلاتنسى

حذف مفعول از فعل هاى {نقرء} و {لاتنسى}، ممكن است براى افاده عموم باشد; يعنى، تو را بر قرائت توانا مى سازيم و تو خوانده هاى خويش را، از ياد نخواهى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى

- 87 - 8 - 1

1 - خداوند به پيامبر ( ص ) وعده داد كه او را به برنامه و شريعتى ساده راهنمايى كرده و بر انجام دادن آن آماده و توانا سازد .

و نيسّرك لليسرى

{يسرى} وصف براى موصوفى محذوف از قبيل {الطريقة} يا {الشريعة} و به معناى سهل تر و آسان تر است. اسناد فعل {نيسّر} به ضمير خطاب _ با آن كه در اين موارد طبيعى آن است كه تعبير {آسان كردن يسرى براى پيامبر(ص)} به كار رود; نه {آسان ساختن پيامبر(ص) براى يسرى} بيانگر آن است كه خداوند وعده ايجاد تحولات درونى در شخص پيامبر(ص) را، به آن حضرت داده است كه با سهولت پذيراى برنامه الهى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 8 - 7

7 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به تدبير امور آن حضرت و مجازات اخروى مخالفان طغيان گر او ، وعده داد .

ليطغى . .. ربّك

خطاب در {ربّك}; چه ويژه پيامبر(ص) باشد و چه هر مخاطبى را شامل گردد _ كه در نتيجه پيامبر(ص) بارزترين مصداق مورد نظر خواهد بود _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

وعده پيروزى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 10

10- پيروزى بر مشركان ، وعده خداوند به پيامبراسلام ( ص )

ثمّ صدقن_هم الوعد

آيه شريفه در مقام دلدارى به پيامبراسلام است و خداوند با بيان جريان عمومى (وعده پيروزى همه پيامبران)، در واقع به آن حضرت نيز وعده پيروزى مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

20 - نصر - 110 - 1 - 1

1 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به امداد خويش مطمئن ساخت و به آن حضرت وعده پيروزى بر دشمنان داد .

إذا جاء نصر اللّه و الفتح

{نصر} به معناى پيروز ساختن و {فَتْح} به معناى گشودن است. (برگرفته از {مقاييس اللغة}) حرف {إذا} دلالت بر وقوع حتمى شرط در آينده دارد.

وعده پيروزى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 174 - 2

2 - پيروزى قريب الوقوع پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت بر مشركان ، وعده خداوند به آنان

فتولّ عنهم حتّى حين

توصيه خداوند به اعراض موقت از مشركان، دليل پيروزى قريب الوقوع پيامبر(ص) و ياران آن حضرت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 178 - 2

2 - پيروزى قريب الوقوع پيامبراسلام ( ص ) و ياران آن حضرت بر مشركان ، وعده خداوند به آنان

و تولّ عنهم حتّى حين

وعده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 27

27 _ پندار هاى جاهلانه نسبت به خداوند ، منشأ ترديد در حقّانيّت اسلام و وعده هاى خدا و رسول ( ص )

يظنّون باللّه غير الحقّ . .. يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

وعده نزول قرآن به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 1 - 2

2 - خداوند ، در آغاز رسالت پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را به

نزول آياتى خواندنى ( قرآن ) وعده داد .

اقرأ

مشهور اين است كه سوره {علق} يا {پنچ آيه نخست آن}، اولين آياتى است كه بر پيامبر(ص) نازل گرديد. تعبير {اقرء} در سر آغاز وحى، شروع مناسبى است كه در خود دو نكته دارد: 1. پس از اين مطالبى به پيامبر نازل خواهد شد; 2. آن مطالب خواندنى خواهد بود، نه اين كه به دانستن آن بسنده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 4 - 11

11 - نزول قرآن به صورت قابل نوشتن ، وعده خداوند به پيامبر ( ص ) در لحظات آغازين بعثت

اقرأ . .. الذى علّم بالقلم

طرح امورى كه مربوط به قلم است، به دنبال فرمان قرائت قرآن در نخستين لحظات آغاز وحى، بيانگر نكته ياد شده است.

وعده نصرت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 1 - 1

1 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به امداد خويش مطمئن ساخت و به آن حضرت وعده پيروزى بر دشمنان داد .

إذا جاء نصر اللّه و الفتح

{نصر} به معناى پيروز ساختن و {فَتْح} به معناى گشودن است. (برگرفته از {مقاييس اللغة}) حرف {إذا} دلالت بر وقوع حتمى شرط در آينده دارد.

وعده هاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 4،5

4 - خداوند و پيامبرش ، به مسلمانان وعده داده بودند كه در صورت مواجهه آنان با دشمنان شان ، پيروز خواهند شد .

ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّغرورًا

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ،

وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 1

1 - مسلمانان مدينه ، با ديدن سپاهيان احزاب متّحد ، اذعان داشتند ، آنچه ديده اند ، همان چيزى است كه خدا و پيامبرش وعده داده اند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 2

2 - وعده پيامبر ( ص ) به مشركان مبنى بر وقوع قيامت در آينده

و يقولون متى ه_ذا الوعد

وعده هاى محمد(ص) در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 10

10 - توجه مسلمانان مدينه به تحقق وعده هاى خدا و پيامبرش ، در غزوه احزاب ، باعث شد كه آنان ، با ديدن سپاه دشمن بر ايمان شان افزوده شود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله . .. و ما زادهم إل

وعيدهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 53 - 4

4 - كافرانِ منكرِ آيات الهى ، وعده پيامبر ( ص ) را بر عذاب ، در صورت تداوم كفر ، باور نداشتند .

و يستعجلونك بالعذاب

شتاب كافران در گرفتار شدن به عذاب، با وجود اين كه هيچ كسى، حتى كافر، علاقه و تمايل به

عذاب ندارد، نشان مى دهد كه آنان، تعجيل در عذاب را، از ناباورى و يا استهزا مى خواسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 54 - 4

4 - كافران منكر آيات الهى ، وعده پيامبر ( ص ) را بر عذاب ، در صورت تداوم كفر ، باور نداشتند .

يستعجلونك بالعذاب

شتاب كافران براى گرفتار شدن به عذاب، با توجّه به اين كه هيچ كسى، حتى كافر، علاقه و تمايل به عذاب ندارد، نشان مى دهد كه تعجيل آنان در عذاب، از ناباورى يا تمسخر بوده است.

وقت تأمين نياز محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 7 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { إنّ لك فى النهار سبحاً طويلاً } يقول : فراغاً طويلاً لنومك و لحاجتك ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند: {إنّ لك فى النهار سبحاً طويلاً} روايت شده كه خدا [به رسول خود ]مى فرمايد: تو در روز براى خواب و رفع نيازهايت، فراغت طولانى خواهى داشت}.

وقت خواب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 7 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { إنّ لك فى النهار سبحاً طويلاً } يقول : فراغاً طويلاً لنومك و لحاجتك ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند: {إنّ لك فى النهار سبحاً طويلاً} روايت شده كه خدا [به رسول خود ]مى فرمايد: تو در روز براى خواب و رفع نيازهايت، فراغت طولانى خواهى داشت}.

وقت

فراغت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 7 - 3

3 - فراغت بال پيامبر ( ص ) در شب

إنّ لك فى النهار سبحًا طويلاً

ولايت بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 10 - 9

9 - پيامبر ( ص ) تحت ولايت و تربيت ويژه الهى

ذلكم اللّه ربّى

ولايت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، داراى منصب حكومت و ولايت

اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول

تكرار كلمه {اطيعوا} دلالت بر اين دارد كه مراد از اوامر رسول خدا (ص)، آن اوامرى نيست كه از طريق وحى خداوند ابلاغ شده، بلكه دستوراتى است كه از ناحيه رسول خدا صادر مى شده كه همان اوامر حكومتى و ولايتى آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 48 - 11

11 _ گستره دين اسلام و حكومت و ولايت پيامبر ( ص ) ، فراگير پيروان ديگر اديان آسمانى

فاحكم بينهم بما أنزل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 1،5،6،9

1 _ تنها خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان فروتن ، برپا دارنده نماز و پرداخت كننده زكات ، داراى حق ولايت و حكومت بر مؤمنان

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا الذين . .. و يؤتون الزكوة و هم ركعون

در برداشت فوق، ركوع به معناى لغوى آن (خضوع) گرفته شده است.

5 _ ولايت

و سرپرستى بر مؤمنان صدر اسلام ، از آن خدا ، رسول او و اميرالمؤمنين على ابن ابى طالب ( ع )

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا . .. و يؤتون الزكوة و هم ركعون

6 _ ولايت و رهبرى پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، در طول ولايت خدا و پرتويى از حاكميت اوست .

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

مفرد آوردن كلمه {ولىّ} _ على رغم جمع بودن خبر آن _، رساى به اين حقيقت است كه ولايت رسول خدا(ص) و ديگر واجدان شرايط، در طول ولايت خدا و پرتويى از ولايت اوست.

9 _ هرگونه حكومت و ولايت بر اهل ايمان ، به جز ولايت خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، حكومت و ولايتى نامشروع و غير قانونى

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

برداشت فوق با توجه به كلمه {انما} كه براى حصر است، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 1،3

1 _ پذيرندگان ولايت و سرپرستى خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، از زمره حزب اللّه ( ياران و پيروان خدا )

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا فان حزب اللّه هم الغلبون

{الذين ءامنوا} اشاره به مؤمنانى است كه در آيه قبل توصيف شدند.

3 _ پذيرش ولايت خداوند ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان شايسته ولايت ، انفكاك ناپذير و وابسته به يكديگر

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

عطف {رسوله} و {الذين ءامنوا} بر {اللّه} بدون تكرار فعل (يتول)،

مى رساند كه ولايت آنها بهم پيوسته بوده و رويگردانى از ولايت هر يك به منزله اعراض از ولايت تمامى آنها مى باشد. مفرد آوردن كلمه {ولىّ} در آيه قبل اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) ، داراى مقام ولايت و مؤمنان موظف به پيروى بى چون و چرا از آن حضرت

ما كان . .. أن يتخلفوا عن رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 1،2،4،27

1 - پيامبراكرم ( ص ) ، داراى ولايتى تام بر مؤمنان است .

النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم

2 - ولايت پيامبر ( ص ) بر مؤمنان ، از ولايت خود آنان بر امورشان ، برتر است .

النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم

4 - مقام نبوّت ، براى پيامبر ( ص ) حق ولايت و تصميم گيرى ايجاد كرده است .

النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم

27 - { عن النبىّ ( ص ) قال : ما من مؤمن إلاّ و أنا أولى الناس به فى الدنيا و الأخرة اقرأوا إن شئتم : { النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم } فأيّما مؤمن ترك مالاً فليرثه عصبته من كانوا . فإنْ ترك ديناً أو ضياعاً فليأتنى فأنا مولاه ;

از نبى اكرم(ص) روايت شده است كه فرمود: هيچ مؤمنى نيست مگر اين كه من به ولايت بر او از مردم ديگر در دنيا و آخرت سزاوارترم. اگر خواستيد، بخوانيد: {النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم} پس هر مؤمنى كه مالى را بعد از خود

بگذارد، خويشان اش هر كه باشند، آن رابه ارث مى برند. اگر بدهى برجا گذاشته باشد و يا نان خوران فقيرى از او باقى مانده اند، بايد به من رجوع كند; زيرا من ولىّ او هستم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 36 - 2،7

2 - پيامبر ( ص ) غير از اوامر و نواهى خداوند ، داراى اوامر و نواهى ولايىِ لازم الاتباع است .

و ما كان لمؤمن و لامؤمنة إذا قضى اللّه و رسوله أمرًا أن يكون لهم الخيرة من أمرهم

7 - تمرّد از فرمان هاى ولايى پيامبر ( ص ) ، در حد تمرّد از فرمان هاى خداوند است .

و من يعص اللّه و رسوله فقد ضلّ ضل_لاً مبينًا

اين كه نتيجه تمرّد از خدا و پيامبر(ص) يكى شمرده شده است، نشان مى دهد كه تمرّد از فرمان رسول اللّه در حدّ نافرمانى از خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 6

6 - پيامبراكرم ( ص ) ، داراى حق ولايت و فرماندهى بر انسان ها

و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 12 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، داراى منصب حكومت و ولايت

و أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

برخى از مفسران بر اين عقيده اند كه مقصود از {أطيعوا الرسول}، اطاعت در امور حكومتى و ولايى است; زيرا اگر مراد احكام و اوامر الهى باشد، ذكر {أطيعوا اللّه} كافى است و تكرار {أطيعوا} درباره پيامبر(ص)، مؤيد همين

برداشت است.

ولى (سرپرست) محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 6 - 4،5

4 - خداوند ، از آغاز يتيمى پيامبر ( ص ) ، هيچ گاه آن حضرت را بدون سرپرست نگذاشته بود .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

{إيواء} (مصدر {آوى}); يعنى، منزل دادن، ساكن كردن، جمع آورى و ضميمه ساختن چيزى به چيز ديگر (برگرفته از قاموس و مقاييس اللغة). در آيه شريفه به معناى قرار دادن شخص در كنار ديگرى و در آوردن او از حالت بى جايى و بى پناهى است.

5 - فراهم آوردن سرپرست براى پيامبر ( ص ) و برطرف ساختن دغدغه يتيمى از خاطر او ، نشانه دور بودن آن حضرت از قهر و خشم خداوند

ما ودّعك ربّك و ما قلى . .. ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

ويژگى خانه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 3

3 - خانه هاى پيامبر ( ص ) _ از جهت وارد شدن در آنها _ همانند خانه هاى ساير مردم نيست و آداب خاصى دارد .

لاتدخلوا بيوت النبىّ إلاّ أن يؤذن لكم

ويژگى وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 4

4 - وحى و نزول قرآن ، به صورت قرائت آن بر پيامبر ( ص ) و جارى ساختن آن بر زبان او بوده است .

سنقرئك

ويژگيهاى انذارهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 26 - 6

6 - انذار ها و هشدار هاى پيامبر

( ص ) روشن ، بى ابهام و قابل فهم براى مردم بود .

إنّما أنا نذير مبين

ويژگيهاى بعثت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 51 - 3

3 _ با بعثت پيامبراسلام ( ص ) ، امر بعثت به پايان رسيده و آن حضرت خاتم پيامبران است .

و لو شئنا لبعثنا فى كلّ قرية نذيرًا

از اين كه خداوند با وجود پيامبراسلام(ص) هيچ پيامبرى را براى هيچ مردمى نفرستاده است، مى توان به دو مطلب دست يافت: 1_ امر بعثت به پايان رسيده و پيامبراسلام(ص) خاتم پيامبران است. 2- رسالت پيامبراسلام(ص)، رسالتى جهانى و اسلام دين جاودانه است. گفتنى است آيه نخست اين سوره (تبارك الذى نزّل الفرقان على عبده ليكون للعالمين نذيراً) مؤيد دو مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 6 - 4

4 - بعثت پيامبراسلام ( ص ) ، در عصرى بود كه مردمِ آن و پدرانشان هيچ پيامبرى را درك نكرده و از وجود رسولان الهى محروم بودند .

لتنذر قومًا ما أُنذر ءاباؤهم

گفتنى است طبق آيات گوناگون از جمله آيه 24 سوره فاطر (و إن من أُمّة إلاّ خلا فيها نذير) تمامى امت ها از انذارگران الهى برخوردار بودند. بنابراين مقصود از آيه شريفه، اين نيست كه مردم عصر رسالت، در تمامى اعصار گذشته از وجود پيامبران الهى محروم بودند; بلكه مقصود پدران نزديك آنان است و يا مراد اين است كه هيچ پيامبرى به صورت مباشر و از نزديك به هدايت آنان نپرداخته است.

ويژگيهاى پاداش محمد(ص)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 3 - 2،3

2 - پاداش پيامبر ( ص ) در پيشگاه خداوند ، بى پايان و روزافزون

و إنّ لك لأجرًا غير ممنون

{غير ممنون}، اگر از {منّ} (قطع) مشتق باشد، به معناى بى انقطاع و روز افزون و اگر از {منّت} گرفته شده باشد، به معناى بى منت و بدون به رخ كشيدن خواهد بود. گفتنى است كه برداشت بالا مبتنى بر معناى نخست است.

3 - پاداش خداوند به پيامبر ( ص ) پاداشى است بى منت .

و إنّ لك لأجرًا غير ممنون

ويژگيهاى تبليغ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 6

6 - گيرايى و جذابيت شديد سخنان پيامبر اسلام و دعوت او براى مردم

و يقولون أئنّا لتاركوا ءالهتنا لشاعر

شاعر دانستن پيامبراسلام(ص)، گوياى جذابيت سخنان آن حضرت است.

ويژگيهاى تعاليم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 9

9 _ تعاليم قرآن و پيامبراسلام ( ص ) ، متكى بر يك سلسله برهان ها و دلايل سمعى و عقلى

أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

سرزنش هواپرستان و مشركان از سوى خداوند به خاطر حرف نشنوى و تعقل نكردن آنان در قرآن و كلام رسول خدا(ص)، حاكى از مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 11

11 - برنامه هاى پيامبر ( ص ) ، براساس واقعيت ها و مصالح واقعى و نه تابع تمايلات مردم

لو يطيعكم فى كثير من الأمر لعنتّم

ويژگيهاى حشر دشمنان

محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 34 - 2

2 _ كافران مخالف قرآن و پيامبر ( ص ) در قيامت ، در اوج ذلت و خوارى محشور خواهند شد .

الذين يحشرون على وجوههم إلى جهنّم

محشور شدن كافران، در حالى كه به رو افتاده و به سوى جهنم سوق داده مى شوند، حاكى از برخورد تحقيرآميز با آنان است.

ويژگيهاى خانه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 4 - 3

3 _ خانه پيامبر ( ص ) ، داراى حجره هاى متعدد *

إنّ الذين ينادونك من وراء الحجرت

برداشت بالا بدان احتمال است كه مراد از {الحجرات} اتاق هايى بوده كه در اطراف مسجد، به پيامبر(ص) اختصاص داشته است و برخى از درون مسجد با صداى بلند آن حضرت را مى خواندند.

ويژگيهاى دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 1

1 _ دعوت پيامبر(ص) و اصول و مبانى و برنامه هاى آن متكى بر حجت و دليل روشن است.

قل إنى على بينة من ربى

در آيات گذشته از توحيد و روش برخورد و . .. سخن به ميان آمده و لذا جمله {إنى على بينة} به منزله پشتوانه و تأييدى براى كليه موارد ذكر شده است.

ويژگيهاى راه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 4 - 1

1 - راه پيامبراسلام ، راهى مستقيم و به دور از كژى و انحراف

على صرط مستقيم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه عبارت

{على صراط. ..} خبر دوم براى {إنّ} و به تقدير {إنّك لعلى صراط المستقيم} باشد; يعنى، قطعاً تو بر راهى راست قرار دارى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 61 - 11

11 - راه وحى و پيامبر ( ص ) ، تنها راه مستقيم و به دور از كژى و انحراف است .

و اتّبعون ه_ذا صرط مستقيم

ويژگيهاى رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 107 - 4

4- اسلام و رسالت پيامبر ( ص ) ، جهانى و براى همه انسان ها و نه اختصاص يافته به گروهى خاص است .

و ما أرسلن_ك إلاّ رحمة للع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 6

6 - رسالت پيامبر اسلام ، جهانى بوده و اختصاص به مردم مكه ندارد .

أوحينا إليك . .. لتنذر أُمّ القرى و من حولها

مراد از {من حولها}، مى تواند تمامى انسان هاى روى زمين باشد و اين تعبير نشانگر آن است كه خداوند، مكه را به عنوان مركز به حساب آورده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 9

9- اسلام ، دين جهانى و رسالت پيامبراكرم ( ص ) ، رسالتى همگانى است .

أرسل رسوله . .. ليظهره على الدين كلّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 6

6- محمد ( ص ) ، داراى رسالت جهانى و پيروز بر همه مكاتب و اديان

ليظهره على الدين كلّه

. .. محمّد رسول اللّه

از اين كه خداوند، پس از وعده به غلبه اسلام بر تمامى اديان نام شخص پيامبر(ص) را مطرح ساخته است; مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 3 - 5

5 - رسالت پيامبر ( ص ) ، منحصر به مردم زمان او نبوده است و او مبعوث براى همه نسل ها و عصر ها است .

هو الذى بعث فى الأُمّيّن . .. و ءاخرين منهم لمّا يلحقوا بهم

در صورتى كه {آخرين} عطف بر {اُمّيين} باشد، مطلب بالا قابل استفاده است.

ويژگيهاى سخن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 34 - 3

3 - كلمات و سخنان پيامبر ( ص ) ، سراسر ، حكمت است .

و اذكرن ما يتلى . .. و الحكمة

ويژگيهاى علم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 9

9- پيامبر ( ص ) ، داراى علمى مبرّا از فراموشى و نسيان *

و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للناس

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {الذكر} به قرينه {ما نزّل إليهم} علم باشد و {ذكر} در لغت بودن چيزى در قلب (صورت علمى) است. از اينكه از علم اعطا شده به پيامبر(ص) تعبير به ذكر گرديده، احتمال دارد به خاطر اين باشد كه در آن غفلت و فراموشى راه نداشته است.

ويژگيهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 14

14- پيامبر ( ص ) ، انسانى

همانند ديگر انسان ها و امتياز و ويژگى او تنها به رسالت و پيامبرى است .

قل سبحان ربّى هل كنت إلاّ بشرًا رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 57 - 5

5 _ خلوص و نداشتن هيچ چشم داشتى در انجام رسالت ، از ويژگى هاى پيامبراسلام ( ص )

ما أسئلكم عليه من أجر إلاّ من شاء أن يتّخذ إلى ربّه سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 2،3

2 - پيامبر ( ص ) ، بشرى همانند ديگران

قل إنّما أنا بشر مثلكم

3 - ارتباط وحيانى با خداوند ، تنها فرق و امتياز پيامبر ( ص ) با ديگران است .

قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 29 - 7

7 - تمايل طبيعى پيامبر ( ص ) به هدايت تمامى انسان ها ، حتى دنياپرستان روى گردان از ياد خدا

فأعرض عن من تولّى عن ذكرنا و لم يرد إلاّ الحيوة الدنيا

امر در {فأعرض} نشانگر آن است كه چنان تمايل طبيعى (هدايت تمامى انسان ها) در پيامبر(ص) وجود داشته است.

ويژگيهاى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 69 - 7

7 - مخالفان پيامبر ( ص ) متشكل از عناصرى مجرم و تبه كار

قل سيروا فى الأرض . .. كيف كان ع_قبة المجرمين

خداوند، مخالفان پيامبر را به سرنوشت شوم مجرمان تهديد كرده است و اين نشان مى دهد كه آنان هم مجرم اند و بدين جهت

در سرنوشت با ديگر مجرمان همانند خواهند بود.

ويژگيهاى معجزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 12

12- خداوند ، به انبياى پيشين معجزات حسى عطا فرمود و در قبال آن به پيامبر ( ص ) ، كتاب آسمانى جهان شمول عطا كرد . *

و ما أرسلنا . .. بالبيّن_ت و الزبر و أنزلنا إليك الذكر

{بيّنة} به معناى دليل واضح و روشن _ اعم از عقلى و حسى _ است. طبق شواهد تاريخى مراد از {بينات} در آيه، ممكن است معجزات حسى باشد. جدا ذكر كردن پيامبر(ص) براى اعطاى قرآن، مشعر به برداشت ياد شده است.

ويژگيهاى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 4

4 - تكذيب گران پيامبر ( ص ) ، از قشر مرفّه و صاحبان زر و زور بودند .

و المكذّبين أُولى النعمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 50 - 3

3 - كافران مخالف پيامبر ( ص ) ، از شنودن كلام بيداربخش و پندآموز قرآن به شدت نفرت داشتند .

عن التذكرة معرضين . كأنّهم حمر مستنفرة

ويژگيهاى همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 32 - 5،6

5 - همسان نبودن همسران پيامبر با ساير زنان ، دليل لزوم رعايت دستورهايى ويژه از سوى آنان بود .

لستنّ كأحد من النساء . .. فلاتخضعن بالقول ... و قلن قولاً معروفًا

6 - توجه دادن زنان پيامبر ، به موقعيت و جايگاه شان برانگيزاننده آنان به

انجام دادن تكليف هاى واگذار شده است .

ي_نساء النبىّ لستنّ كأحد من النساء إن اتّقيتنّ فلاتخضعن بالقول

خطاب مستقيم {يا نساء النبىّ} مى تواند گوياى اين نكته باشد كه آنان، با توجه به جايگاه خود، دستورالعمل هاى مربوط شان را به خوبى انجام مى دادند.

هتك آبروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 2

2 - ماجراى { افك } ، على رغم اين كه مستقيماً هتك حريم پيامبر ( ص ) محسوب مى شد ، مردم آن را ساده انگاشته و خوش باورانه به دامن زدن و گسترش آن پرداختند .

إذ تلقّونه بألسنتكم و تقولون بأفواهكم ما ليس به علم و تحسبونه هيّنًا

هجرت به سوى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 21

21 _ عن ابى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزوجل : { فلولا من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين . . . { فامرهم ان ينفروا إلى رسول اللّه ( ص ) . . . ;

از امام صادق (ع) درباره سخن خداى عز و جل كه مى فرمايد: {چرا از هر گروهى يك عده كوچ نمى كنند تا در دين تفقه نمايند} روايت شده: خداوند آنان را امر فرموده كه به سوى رسول خدا (ص) كوچ نمايند [و فقه را از وى فراگيرند ]. ..}.

هجرت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 100 - 8،12،18

8 _ مهاجرت به سوى پيامبر ( ص ) ، هجرت در راه خداست

.

و من يهاجر فى سبيل اللّه . .. و من يخرج من بيته مهاجراً الى اللّه و رسوله

12 _ هجرت به سوى خدا و رسول ( ص ) ، موجب برخوردارى از اجر و پاداش الهى

و من يخرج من بيته مهاجراً الى اللّه و رسوله . .. فقد وقع اجره على اللّه

18 _ مهاجران به سوى خدا و رسول ( ص ) ، مشمول غفران و رحمت خاصّ الهى هستند .

و من يهاجر . .. فقد وقع اجره على اللّه و كان اللّه غفوراً رحيماً

هجرت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 1،3،9

1 _ نصرت خداوند به پيامبر ( ص ) در سخت ترين شرايط هجرت ، نشان قدرت و بى نيازى خدا از نصرت ديگران براى تحقق اراده خويش است .

و اللّه على كل شىء قدير. إلا تنصروه فقد نصره اللّه إذ أخرجه الذين كفروا

3 _ خروج پيامبر ( ص ) از مكه و اقدام آن حضرت به هجرت ، امرى ناخواسته و تحت فشار كافران بود .

إذ أخرجه الذين كفروا

بديهى است كه خروج پيامبر (ص) از مكه، به اراده خود آن حضرت صورت گرفت ولى از آن جهت كه تحت فشار و جوّ ارعاب بود، خداوند اخراج را به كافران نسبت داده است.

9 _ نگرانى فردِ همراه پيامبر ( ص ) ( ابوبكر ) به هنگام هجرت از مكه به مدينه و دلدارى رسول خدا ( ص ) به وى

إذ يقول لصحبه لاتحزن إن اللّه معنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 -

10

10 - هجرت پيامبر ( ص ) و مسلمانان و موضع گيرى آنان در برابر مشركان ، حركتى ابراهيمى

قد كانت لكم أسوة حسنة فى إبرهيم و الذين معه

با توجه به آيات پيشين _ كه درباره هجرت و موضع گيرى بايسته مسلمانان در برابر مشركان است _ طرح {اسوه} بودن ابراهيم(ع) پس از اين آيات و توصيه ها، مطلب بالا را مى فهماند.

هدايت در حضور محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 6 - 4

4 - حضور پيامبر ( ص ) ، مانع اظهار نظر مسلمانان و پرداختن آنان به ارشاد ديگران نبود .

أمّا من استغنى . فأنت له تصدّى

برداشت بالا، با توجّه به شأن نزول و سياق آيات استفاده شده است.

هدايت دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 70 - 2

2 - اشتياق شديد پيامبر ( ص ) به هدايت همه انسان ها حتى دشمنان مكار و حيله گر خويش

و لاتحزن عليهم و . .. يمكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 54 - 4

4 - احساس مسؤوليت شديد پيامبر ( ص ) ، براى هدايت مردم ، حتى دشمنان لجوج خويش

فتولّ عنهم فما أنت بملوم

تأكيد {فما أنت بملوم} پس از ترخيص {فتولّ عنهم} شدت احساس مسؤوليت پيامبر(ص) را در كار خويش مى رساند.

هدايت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 11

11 _ پيامبر ( ص ) ، خود روشن و هدايت يافته و روشنگر و هادى

ديگران است .

قد جاءكم من اللّه نور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 161 - 1،2،3،5

1 _ پيامبر(ص) هدايت يافته به صراط مستقيم

إننى هدينى ربى إلى صرط مستقيم

2 _ خداوند، راهنماى پيامبر(ص)

هدينى ربى إلى صرط مستقيم

3 _ هدايت يافتگى پيامبر(ص)، جلوه اى از ربوبيت خدا به اوست.

هدينى ربى

5 _ پيامبر(ص) در اعلام اعتقادش به اسلام بايد خداوند را به عنوان راهنماى خويش معرفى كند.

قل إننى هدينى ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 12

12 _ آگاهى پيامبر ( ص ) به اعمال نهانى متخلفان ، در پرتو وحى و هدايت الهى

و سيرى اللّه عملكم و رسوله

از اينكه رؤيت تنها به خدا و رسول نسبت داده شده، استفاده مى شود كه ممكن است اعمال متخلفان بر ديگران مخفى باشد. گفتنى است كه فاصله شدن {عملكم} ميان {اللّه} و {رسوله} ممكن است اشاره به اين باشد كه علم پيامبر(ص) در طول علم خدا و در پرتو آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 6

6_ خداوند راهنماى پيامبر ( ص ) در چگونه بيان كردن معارف و تبليغ كردن دين

قل من رب السموت و الأرض قل الله قل أفاتخذتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 4،14

4- اهميت قراءت قرآن ، در نماز شب

و قرءان الفجر . .. و من الّيل فتهجّد به نافلة لك

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {قرآن}، نماز مشتمل بر قراءت قرآن

باشد.

14- راهنمايى پيامبر ( ص ) به كسب مقامات برتر معنوى ، جلوه اى از ربوبيت الهى براى آن حضرت

فتهجّد به . .. يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 95 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، در پاسخ گويى به شبهه هاى مشركان ، متكى به رهنمود هاى خدا بود .

قل لو كان فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 3

3- پيامبر ( ص ) ، در رودررويى با مشركان منكر رسالت خود ، متكى به رهنمود هاى خداوند بود .

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 24 - 11

11- پيامبر ( ص ) ، از رشد و هدايت الهى برخوردار است .

و قل عسى أن يهدين ربّى لأقرب من ه_ذا رشدًا

{رَشَد} نقطه مقابل {غىّ} (گمراهى) است و هر جا هدايت استعمال داشته باشد، رشد نيز استعمال دارد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 3

3- خداوند ، راهنماى پيامبر ( ص ) در پاسخ گويى به اظهارنظر هاى ناصحيح مردم است .

قل اللّه أعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 10

10 - پيامبر ( ص ) ، شخصيتى ره يافته به صراط مستقيم

إنّك لعلى هدًى مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 31 - 4

4 _ دلدارى

و وعده خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، مبنى بر نصرت و راهبرى آنان در برابر دشمنانشان

و كذلك جعلنا لكلّ نبىّ عدوًّا من المجرمين و كفى بربّك هاديًا و نصيرًا

آيه شريفه، با بيان وضعيت پيامبران در انجام رسالتشان _ كه همواره بادشمنان تبه كار مواجه بودند _ مى تواند درصدد تعقيب دو هدف باشد: 1_ دلجويى از پيامبر(ص) و مؤمنان در برابر كارشكنى هاى دشمنان آنان. 2_ تشويق و تحريك پيامبر(ص) و مؤمنان به صبر و پايدارى در راه خدا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 33 - 2

2 _ خداوند در برابر هر يك از مثل هاى باطل و توصيف هاى غير واقعى كافران عليه پيامبر ( ص ) ، سخن حق و موضع درست را به آن حضرت مى آموخت .

و لايأتونك بمثل إلاّ جئن_ك بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 5

5 - برخوردارى پيامبر ( ص ) از هدايت هاى قرآن و مقام رسالت ، مقتضى سپاس گزارى او به درگاه الهى و ستايش ذات خداى يگانه در همه حال

و أن أتلوا القرءان . .. المنذرين . و قل الحمدللّه

آيات پيشين، در زمينه رسالت پيامبر(ص) بود و نيز آن حضرت مأموريت يافت كه بر طريق تلاوت قرآن استوار بماند; بنابراين آمدن عبارت "قل الحمد للّه" در پى تلاوت آن، مطلب ياد شده را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 24 - 11

11 - مؤمنان به پيامبر ( ص ) همچون

خود آن حضرت ، در مسير هدايت اند .

و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل مبين

آوردن ضمير جمع {نا} به جاى {أنا} _ كه با كلمه {قل} داراى سياق واحدى است _ مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه پيامبر(ص) در صدد همسو جلوه دادن مؤمنان با خودش مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، برخوردارند از هدايت استوار و پايدار الهى

و من يهد اللّه فما له من مضلّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 11

11 - پيامبر ( ص ) ، بنده برگزيده خدا و بهره مند از هدايت ويژه قرآن

و ل_كن جعلن_ه نورًا نهدى به من نشاء من عبادنا

با توجه به لفظ {ل_كن} _ كه براى استدراك جمله قبل (ما كنت تدرى ما الكتاب و لا الإيمان) است _ مى توان گفت كه عبارت {من نشاء من عبادنا} گر چه عام است; ولى پيامبراكرم(ص) از مصاديق بارز آن مى باشد. به ويژه كه در قسمت پايانى آيه شريفه آن حضرت را هدايتگر ديگر مردمان به راه حقيقت معرفى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 1

1- حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) ، با ارائه رهنمود به آن حضرت در قبال تشكيك كافران

أم يقولون افتريه . .. قل ما كنت بدعًا من الرسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 10

10 -

پيامبر ( ص ) ، در مراحل مختلف زندگى خويش ، بهره مند از هدايت هاى الهى به سوى راستى و درستى

و يهديك صراطًا مستقيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 11 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، بر طريق هدايت استوار و ثابت قدم بود .

إن كان على الهدى

جمله {كان على الهدى}، مربوط به كلمه {عبداً} در آيه قبل است كه در شأن نزول هاى متعدد بر شخص پيامبر(ص) تطبيق يافته است. حرف {على} در {على الهدى} نيز بر استقرار و استوار بودن دلالت دارد.

هدايت ناپذيران و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 27 - 8

8_ آنان كه زمينه هدايت ندارند ، با ارائه معجزات نيز هدايت نمى شوند و به توحيد و رسالت پيامبر ( ص ) نمى گروند .

لولا أُنزل عليه ءاية من ربه قل إن الله يضل من يشاء

خداوند در پاسخ كسانى كه هدايت يافتن خويش را منوط به آمدن معجزه كرده اند، مى فرمايد: امر هدايت و ضلالت به دست خداست. اين پاسخ در جواب ادعاى مذكور گوياى اين حقيقت است كه معجزات نمى توانند موجب هدايت كسى باشند ; بلكه مشيّت الهى است كه آن را رقم مى زند.

هدايت ناپذيرى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 4

4- گمراهى مشركان مخالف پيامبر ( ص ) در مكه ، به حدى بود كه آنان زمينه هدايت را از دست داده بودند .

فضلّوا فلايستطيعون سبيلاً

{فلايستطيعون} تفريع بر {ضلّوا} است

و مراد از آن، بسته شدن تمامى راههاى هدايت براى آنان است.

هدايتگرى راه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 4 - 1

1 - راه پيامبراسلام ، راهى مستقيم و به دور از كژى و انحراف

على صرط مستقيم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه عبارت {على صراط. ..} خبر دوم براى {إنّ} و به تقدير {إنّك لعلى صراط المستقيم} باشد; يعنى، قطعاً تو بر راهى راست قرار دارى.

هدايتگرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 6 - 4

4 - انذار از روش هاى تبليغى _ هدايتى پيامبر ( ص )

ءأنذرتهم أم لم تنذرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 119 - 5،7،8

5 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) ، راهنمايى انسان ها و تبيين سرانجام نيك مؤمنان و عاقبت شوم كفرپيشگان است .

إنا أرسلنك بالحق بشيراً و نذيراً

7 - پيامبر ( ص ) پس از راهنمايى مردم ، مسؤول عملكرد آنان نبوده و بر كفرپيشگى ايشان مؤاخذه نخواهد شد .

و لاتسئل عن أصحب الجحيم

8 - بشارت و انذار شيوه پيامبر ( ص ) در هدايت مردم

إنا أرسلنك بالحق بشيراً و نذيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 11

11 _ پيامبر ( ص ) ، خود روشن و هدايت يافته و روشنگر و هادى ديگران است .

قد جاءكم من اللّه نور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 16 - 3،15

3

_ قرآن و پيامبر ( ص ) ، داراى حقيقتى واحد و هدفى يكسان ( هدايت بشر )

يهدى به اللّه من اتبع رضونه سبل السلم

ارجاع ضمير مفرد {به} به قرآن و پيامبر(ص) بيانگر اين معناست كه آنها داراى يك حقيقت هستند و در هدايتگرى يك چيز به شمار مى آيند.

15 _ قرآن و پيامبر ( ص ) ، هدايتگر انسان ها به راه مستقيم

و يهديهم إلى صرط مستقيم

بنابر اينكه فاعل {يهديهم}، قرآن و پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 3،40

3 _ عشق و علاقه پيامبر ( ص ) به هدايت مردم

يأيها الرسول لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر

فرمان تسلى بخش خداوند به پيامبر(ص) كه نبايد وى از كفر كافران اندوهى به خود راه دهد، گوياى عشق وافر پيامبر(ص) به هدايت آنان است.

40 _ پيامبر ( ص ) ، پاكدلان را تنها با توفيق و يارى خداوند هدايت مى كند .

و من يرد الله فتنته فلن تملك له . .. أولئك الذين لم يرد اللّه ان يطهر قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 35 - 2،4

2 _ بهره جويى پيامبر اكرم(ص) از تمامى روشهاى موجود و وسايل ممكن براى هدايت مردم

و إن كان كبر عليك إعراضهم فإن استطعت أن . .. فتأتيهم بأية

چون خداوند به پيامبر اكرم(ص) مى گويد اگر از زير زمين يا آسمانها هم آيه بياورى برخى ايمان نمى آورند، چنين برمى آيد كه آن حضرت راههاى ممكن پيمودنى را پيمود، ولى نتيجه اى از آن حاصل نشده است.

4 _ تمايل شديد پيامبر اكرم(ص)

به آوردن آيات و معجزات بيشتر براى هدايت مردم

و إن كان كبر عليك إعراضهم فإن استعطعت أن تبتغى . .. فتأتيهم بأية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 2

2 _ پيامبر(ص) وظيفه دار يادآورى تجربه هاى دينى و فطرت توحيدى به مشركان، براى هدايت و احتجاج با آنان است.

قل من ينجيكم من ظلمت البر و البحر تدعونه تضرعا و خفية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 104 - 11

11 _ پيامبر(ص) روشنگر و ارائه دهنده بينش صحيح به مردم است، نه نگهبان و واداركننده مردم به پذيرش آن.

قد جاءكم بصائر من ربكم . .. و ما أنا عليكم بحفيظ

{حفيظ} به معناى {حافظ} و متعلق آن محذوف است. با توجه به اينكه بحث درباره بينشها و عقايد است، متعلق آن متناسب با همين مضمون است كه مضمون عقيدتى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 107 - 6

6 _ احساس مسؤوليت شديد پيامبر(ص) در مورد هدايت مردم به توحيد

و ما جعلنك عليهم حفيظا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 16

16 _ پيامبر(ص) مسؤول هدايت و ارشاد است و نه رساندن قهرى انسان به مقصد.

و لو شاء الله ما فعلوه فذرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 2،5

2 _ هدايت و راهنمايى انسان ، مسؤوليتى الهى بر دوش پيامبر ( ص )

هو الذى أرسل رسوله بالهدى

5 _ آمدن پيامبر ( ص

) ، همراه با هدايت ( قرآن ) و دين حق ( اسلام ) در راستاى تكميل نور الهى و تحقق اراده خداست .

و يأبى اللّه إلا أن يتم نوره . .. هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دين الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 4

4 _ رأفت پيامبر ( ص ) نسبت به همه مردم و تلاش آن حضرت براى هدايت همگان

إن تستغفر لهم سبعين مرة فلن يغفر اللّه لهم

لحن سخن الهى، حاكى از تمايل آن حضرت به استغفار براى منافقان است. استغفار براى مردمانى چون منافقان، نشانگر رأفت و رحمت گسترده آن حضرت نسبت به عموم مردم و تلاش او براى هدايت همگان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 5

5 _ دلبستگى عميق پيامبر ( ص ) به امت و اشتياق شديد وى به هدايت آنان

رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 7 - 6

6_ وظيفه پيامبر ( ص ) هشدار دادن مردم به عذاب هاى الهى و راهنمايى آنان به طريق درست است .

إنما أنت منذر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 8

8- حضرت موسى ( ع ) ، داراى هدفى مشترك با پيامبراسلام ( ص ) در نجات مردم از ظلمت ها و هدايت آنان به سوى نور

كت_ب أنزلن_ه إليك لتخرج الناس من الظلم_ت . .. لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن أخرج قو

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 3 - 2

2- پيامبر ( ص ) براى هدايت كافران ، تلاش وسيعى داشت .

ذرهم يأكلوا و يتمتّعوا

اينكه خداوند، به پيامبر(ص) دستور مى دهد كه {آنان را به حال خود رها كن} حكايت از آن دارد كه آن حضرت، تلاش گسترده و وسيعى براى نجات آنان از كفر انجام داده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 11

11- دلسوزى شديد و خودخورى پيامبر ( ص ) براى هدايت كافران و مشركان

لاتمدّنّ عينيك . .. و لاتحزن عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 37 - 1

1- حرص و علاقه شديد پيامبر ( ص ) بر هدايت كردن مشركان

و قال الذين أشركوا . .. حقّت عليه الضل_لة ... إن تحرص على هدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 11،12

11- اشتياق شديد پيامبر ( ص ) به هدايت مردم

و لاتحزن عليهم

ترديدى نيست كه حزن و اندوه پيامبر(ص) درباره كافران، به خاطر شدت علاقه آن حضرت به هدايت مردم بود و اگر اين اشتياق نبود، حزن و اندوه هم وجود نداشت.

12- مكر و حيله مداوم كافران ، در قبال دعوت و هدايت گرى پيامبر ( ص )

و لاتك فى ضيق ممّا يمكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 6 - 2

2- پيامبر ( ص ) بر هدايت مردم و ايمان آنان به قرآن ، بسيار شايق و حريص

بود .

فلعلّك ب_خع نفسك على ءاث_رهم إن لم يؤمنوابه_ذا الحديث أسفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 57 - 7

7 _ هدايت و راه يابى انسان به خدا ، تنها هدف و آرمان پيامبر ( ص ) در انجام رسالتش

قل ما أسئلكم عليه من أجر إلاّ من شاء أن يتّخذ إلى ربّه سبيلاً

قرار گرفتن هدايت مردمان به عنوان تنها مزد پيامبر(ص)، در حالى كه رسالت آن حضرت همراه تلاش بسيار و تحمل مشكلات فراوان بوده است، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 3 - 2

2 - اهتمام بيش از حدّ پيامبر ( ص ) در پيشبرد دين و هدايت خلق

لعلّك ب_خع نفسك ألاّيكونوا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 70 - 2

2 - اشتياق شديد پيامبر ( ص ) به هدايت همه انسان ها حتى دشمنان مكار و حيله گر خويش

و لاتحزن عليهم و . .. يمكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 81 - 4

4 - علاقه و سعى فراوان پيامبر ( ص ) در هدايت گمراهان

و ما أنت به_دى العمى عن ضل_لتهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اگر تلاش فراوان پيامبر(ص) نبود دليلى نداشت كه خداوند براى آرامش بخشيدن به او يادآور شود كه آنان مردگانى كور و كرند و تلاش او براى آنان سودى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27

- 92 - 1

1 - تلاوت قرآن ، رسالت و وظيفه تغييرناپذير پيامبر ( ص ) براى هدايت خلق

إنّما أُمرت أن . .. و أن أتلوا القرءان فمن اهتدى

در اين آيه تلاوت آيات قرآن به مردم، به عنوان يگانه مسؤوليت پيامبر(ص) مورد تأكيد قرار گرفته است. از جمله {فمن اهتدى...} نيز استفاده مى شود كه هدف از تلاوت آيات آن، هدايت خلق بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 56 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، دوستدار هدايت همه مردمان حتى دشمنان بهانه جوى خويش

إنّك لاتهدى من أحببت

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين استفاده مى شود كه پيامبر(ص) با اين كه از سوى دشمنان در فشار بود و حتى به جادوگرى و دروغ گويى متهم شده بود; اما همچنان دوست داشت كه حتى آنان نيز متنبه شده و هدايت يابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 10

10 - رسول خدا ( ص ) ، پيام آور هدايت از جانب او

قل ربّى أعلم من جاء بالهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 3،8

3 - پيامبر ( ص ) در هدايت كافران ، بسيار جدى بود .

و ما أنت به_د العمى عن ضل_لتهم

جمله اسمى {ما أنت بهاد العمى} (كار تو، هدايت كافران حق ناپذير نيست) حاكى از اين است كه پيامبر(ص) براى هدايت كافران، تلاش فراوانى داشته است.

8 - پيامبر ( ص ) سروش هدايت را به كسانى مى تواند تفهيم كند كه

روحيه تسليم داشته باشند .

إن تسمع إلاّ من يؤمن بأي_تنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 23 - 14

14 - پيامبر ( ص ) به هدايت كافران ، علاقه مند بود .

و من كفر فلايحزنك كفره إلينا مرجعهم

فراز {إلينا مرجعهم} پس از توصيه پيامبر(ص) به اجتناب از اندوه به خاطر كفر كافران، براى تسلى دادن به آن حضرت است. چنين فرمانى، گوياى آن است كه پيامبر(ص) علاقه شديدى به هدايت آنان داشته و به خاطر آن اندوهگين هم مى شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 46 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، به منزله چراغى فروزان ( براى هدايت ) است .

و سراجًا منيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 22 - 8

8 - كارساز نبودن تبليغ و هدايت گرى هاى پيامبر ( ص ) ، در برخى از كافران و مشركان صدراسلام

و ما أنت بمسمع من فى القبور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 24 - 5

5 - بشارت و انذار ، شيوه پيامبر ( ص ) در هدايت مردم

إنّا أرسلن_ك بالحقّ بشيرًا و نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 10 - 5

5 - انذار و اخطار ، از روش هاى تبليغى _ هدايتى پيامبر ( ص )

و سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 11

- 13

13 - انذار و بشارت ، از روش هاى تبليغى _ هدايتى پيامبراسلام ( ص )

إنّما تنذر من اتّبع الذكر . .. فبشّره بمغفرة و أجر كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 13 - 5

5 - مثل زدن و ارائه نمونه هاى تاريخى ، از روش هاى تربيتى _ هدايتى پيامبر ( ص )

و اضرب لهم مثلاً أصح_ب القرية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 70 - 3

3 - زندگى انسان ها بدون تعاليم قرآن و رهنمود هاى پيامبراسلام ، با خطر ها و آفت هاى گريزناپذير رو به رو خواهد بود .

و ما علّمن_ه الشعر . .. إن هو إلاّ ذكر و قرءان مبين . لينذر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه انذار و اخطارِ مردم به وسيله قرآن و پيامبراسلام، حاكى از اين حقيقت است كه بر سر راه انسان ها خطرها و آسيب هاى بسيار وجود دارد كه به وسيله قرآن و پيامبر(ص) شناخته مى شود و اگر انسان ها به اين امور توجه نكنند، با آنها روبه رو خواهند شد. گفتنى است معناى لغوى {انذار} (اعلام به امرى خطرناك و شايسته بر حذر بودن) مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 19 - 4

4 - علاقه شديد و كوشش فراوان پيامبر به هدايت و نجات مردمان گمراه از عذاب و بدبختى

أفأنت تنقذ من فى النار

از آهنگ آيه شريفه، استفاده مى شود كه پيامبر(ص) تلاشى فراوان براى هدايت مردم كافر

و لجوج مكه داشتند. اين آيه درصدد بيان اين حقيقت به آن حضرت است كه اين كافران مردمى حق گريزاند و بيش از اين خود را به رنج و سختى مينداز.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 33 - 5

5 - هدايت گرى ، عمل صالح و روحيه تسليم در برابر خداوند ، از برجسته ترين ويژگى هاى پيامبر ( ص )

و من أحسن قولاً . .. إنّنى من المسلمين

بنابراين كه آيه مربوط به پيامبر(ص) باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 6 - 5

5 - اشتياق و اهتمام شديد پيامبر ( ص ) ، نسبت به هدايت مردم .

اللّه حفيظ عليهم و ما أنت عليهم بوكيل

از اين كه قرآن مى فرمايد: {خداوند مراقب عملكرد مشركان است و تو بر آنان وكيل نيستى} استفاده مى شود كه پيامبر(ص) نسبت به هدايت آنان شديداً شيفتگى نشان داده و از اصرار آنان به شرك آشفته خاطر مى شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 2

2 - علاقه و اهتمام شديد پيامبر ( ص ) ، نسبت به هدايت تمامى انسان ها

فإن أعرضوا فما أرسلن_ك عليهم حفيظًا

از لحن آيه شريفه كه در مقام دلدارى است و نيز پيام آيه (ما تو را حفيظ و نگهبان قرار نداديم) استفاده مى شود كه پيامبر(ص) دلبستگى شديدى به هدايت و ايمان مردم داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 -

12،14

12 - پيامبر ( ص ) ، هدايت كننده انسان ها به صراط مستقيم

و إنّك لتهدى إلى صرط مستقيم

14 - پيامبر ( ص ) ، نشان دهنده صراط مستقيم به انسان ها و خداوند توفيق دهنده آنان به حركت در مسير آن

نهدى به من نشاء من عبادنا و إنّك لتهدى إلى صرط مستقيم

تأمل در تفاوت دو هدايت، بيانگر معناى ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 53 - 1

1 - پيامبراكرم ( ص ) ، هادى و رهنماى انسان ها به راه خداوند است .

و إنّك لتهدى إلى صرط مستقيم . صرط اللّه

{صراط اللّه} بدل از {صراط مستقيم} در آيه قبل است; يعنى، {و إنّك لتهدى إلى صراط اللّه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 40 - 2

2 - اهتمام و تلاش پيامبر ( ص ) براى هدايت تمامى انسان ها ، حتى حق گريزان

أفأنت تسمع الصمّ أو تهدى العمى

از لحن آيه شريفه _ كه به صورت استفهام انكارى بيان شده است _ استفاده مى شود كه پيامبر(ص) در مسير هدايت ديگران تلاش فراوانى داشتند تا بدان جا كه آن حضرت خواهان هدايت خدافراموشانِ همدم شيطان نيز بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، راهنما و راهبر مؤمنان در حوزه انديشه و رفتار

تلك ءاي_ت اللّه نتلوها عليك . .. قل للذين ءامنوا يغفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 -

1

1 - پيامبراكرم ( ص ) رهيافته به مسير دين و مصمم به هدايت خلق ، به اراده الهى

ثمّ جعلن_ك على شريعة من الأمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 1،2

1- خداوند ، فرستنده رسول خويش ( محمد ( ص ) ) ، با دو ارمغانِ هدايت و دين حق

هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دين الحقّ

2- هدايت خلق در مسير بايسته زندگى و ارائه قوانين حق ، دو هدف مهم رسالت پيامبر ( ص )

أرسل رسوله بالهدى و دين الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 45 - 5

5 - تلاش و پيگيرى شديد پيامبر ( ص ) ، درصدد هدايت همگان به سوى حق

و ما أنت عليهم بجبّار

از اين كه خداوند، وظيفه پيامبر(ص) را تنها تذكر و هشدار دانسته و به او يادآورى كرده كه وظيفه اش واداشتن ديگران به ايمان به جبر و تلاش بيش از حد نيست; مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 54 - 1،4

1 - سلب مسؤوليت از پيامبر ( ص ) ، در مورد تبليغ و هدايت كافران طغيانگر

بل هم قوم طاغون . فتولّ عنهم

4 - احساس مسؤوليت شديد پيامبر ( ص ) ، براى هدايت مردم ، حتى دشمنان لجوج خويش

فتولّ عنهم فما أنت بملوم

تأكيد {فما أنت بملوم} پس از ترخيص {فتولّ عنهم} شدت احساس مسؤوليت پيامبر(ص) را در كار خويش مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53

- 2 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، ستاره اى هدايتگر ، بدون كمترين انحراف و گمراهى

و النجم . .. ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

از ارتباط مقسم به با مقسم عليه (يعنى از ارتباط {و النجم} با {ما ضلّ}) استفاده مى شود كه اگر ستارگان به اراده الهى راهنماى بشر در كره خاك اند و كسى را گمراه نمى سازند پيامبر الهى نيز به اراده خدا هدايتگرى است قويم و بى كمترين خطا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 29 - 7

7 - تمايل طبيعى پيامبر ( ص ) به هدايت تمامى انسان ها ، حتى دنياپرستان روى گردان از ياد خدا

فأعرض عن من تولّى عن ذكرنا و لم يرد إلاّ الحيوة الدنيا

امر در {فأعرض} نشانگر آن است كه چنان تمايل طبيعى (هدايت تمامى انسان ها) در پيامبر(ص) وجود داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 9 - 2،3

2 - هدايت و راهنمايى انسان ها ، مسؤوليتى الهى بر دوش پيامبر ( ص )

أرسل رسوله بالهدى

3 - رسول اكرم ( ص ) ، پيام آور هدايت از جانب خداوند

أرسل رسوله بالهدى

{باء} در {بالهدى} به معناى {مع} است; يعنى، رسولش را به همراه هدايت فرستاد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 4 - 3

3 - امتنان و فضل الهى به امت محمد ( ص ) ، به خاطر برگزيدن آن حضرت از ميان آنها و قرار دادن ايشان به عنوان راهنما و نجات بخش آنان از ضلالت و

گمراهى

هو الذى بعث . .. و إن كانوا ... فى ضل_ل مبين ... ذلك فضل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار هدايت مردم به سوى نور و خارج كردن آنان از ظلمت ها ( گمراهى ها ) در پرتو تعاليم قرآن كريم

ليخرج الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت من الظلم_ت إلى النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 7 - 4

4 - هدايت انسان ها به راه خداوند ، اساس دعوت دين و محور تلاش پيامبراسلام ( ص )

إنّ ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله و هو أعلم بالمهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 22 - 3

3 - اهتمام شديد پيامبر ( ص ) ، به هدايت مردم

لست عليهم بمصيطر

با توجّه به اين كه پيامبر(ص)، هرگز درصدد سلطه جويى بر مردم نبود، تأكيد آيه شريفه، بر نفى سيطره، بيانگر تلاش وافر و پى گيرى مستمر آن حضرت در زمينه هدايت مردم است; به گونه اى كه گويا درصدد اجبار مردم به ديندارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 23 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، پس از عمل به وظيفه ارشاد همگان ، در خصوص تداوم بخشيدن به ارشاد اعراض كنندگان كافر ، تكليفى ندارد .

فذكّر . .. إلاّ من تولّى و كفر

فعل {تولّى}، بيانگر اين نكته است كه تذكّرات پيامبر(ص) به روى گردانان رسيده است و

آنان پندها را نپذيرفته، از آن اعراض كرده اند. بنابراين تذكّر دادن در مرحله اول، عمومى است و به همه مردم بايد ابلاغ گردد; ولى پس از تولّى و اعراض گروهى از آنان، پيامبر(ص) درباره تكرار تذكّر و ارشاد آن گروه، تكليفى ندارد.

هشدار به استهزاگران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 10 - 10

10 _ هشدار خداوند به استهزاكنندگان پيامبر(ص)

و لقد استهزىء برسل من قبلك فحاق بالذين سخروا منهم ما كانوا به يستهزءون

هشدار به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 12،16،17

12 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از پيروى آيين يهود و نصارا بر حذر داشت .

و لئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من اللّه من ولىّ و لانصير

16 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را در صورت تبعيت از آيين يهود و نصارا ، به محروم كردنش از پشتيبانى و يارى خود تهديد كرد .

و لئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من اللّه من ولىّ و لانصير

در برداشت فوق {من اللّه} متعلق به محذوف و حال براى ولىّ و نصير گرفته شده است. بر اين مبنا جمله {مالك ...} چنين معنا مى شود: براى تو از جانب خداوند هيچ پشتيبان و ياورى نخواهد بود; يعنى، امدادهاى خداوند به تو نمى رسد.

17 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را در صورت پيروى كردن از آيين يهود و نصارا ، به عقوبتهايى از جانب خود تهديد كرد .

لئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من اللّه من ولىّ و لانصير

برداشت فوق

مبتنى بر اين است كه {من اللّه} متعلق به {ولىّ} و {نصير} باشد. بر اين مبنا {ولىّ} و {نصير} متضمن معناى {منع} است و جمله {مالك ...} چنين معنا مى شود: براى تو پشتيبان و ياورى كه تو را از خدا (از عذاب خدا) باز دارد وجود نخواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 16

16 - خداوند به پيامبر ( ص ) هشدار داد كه در صورت پيروى از آراى يهود و نصارا ، از زمره ستمگران خواهد شد .

لئن اتبعت اهواءهم . .. إنك إذاً لمن الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 107 - 1

1 _ هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) در مورد دفاع از خائنان

لاتجدل عن الذين يختانون انفسهم

{جدال} هنگامى كه به حرف {عن} متعدى شود، به معناى دفاع و طرفدارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 2

2 _ خداوند ، بر حذر دارنده پيامبر خويش ( ص ) از تأسف و اندوه بر كفرورزى مردمان

يأيها الرسول لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 8

8 _ هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) درباره توطئه گروهى از مردم براى بازداشتن وى از داورى بر اساس تعاليم قرآن

و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما أنزل اللّه إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 2

2 _ پيامبر(ص) بايد

در انتظار تكذيب از جانب مشركان و آماده رويارويى با آنها باشد.

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة

جمله {إن كذبوك} خطاب به پيامبر(ص) و پيش بينى وقوع تكذيب در برابر آن حضرت است. {قل ربكم} و {و لا يرد ... } ارائه راه حل براى مقابله با اين تكذيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 205 - 6

6 _ خداوند پيامبر ( ص ) را از اينكه در زمره غافلان باشد برحذر داشت .

و لاتكن من الغفلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 13

13 - هشدار خداوند ، به پيامبرش ( ص ) درباره رعايت حدود تعيين شده در ازدواج

لايحلّ لك النساء من بعد . .. و كان اللّه على كلّ شىء رقيبًا

ذكر {و كان اللّه على . .. رقيباً} پس از بيان حرمت ازدواج جديد براى پيامبر(ص) مى تواند هشدارى به آن حضرت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 65 - 2

2 - هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) ، درباره تن دادن به درخواست مشركان مبنى بر عبادت غير او

قل أفغير اللّه تأمرونّى أعبد . .. لئن أشركت ليحبطنّ عملك

از ارتباط اين آيه با آيه قبل _ كه در آن مشركان از پيامبر(ص) خواسته بودند كه غيرخدا را عبادت كند _ برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 4 - 6

6 - هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) و مسلمانان

، درباره تأثيرپذيرى از قدرت و مكنت كافران و تجديد نظركردن در برنامه هاى تبليغى و الهى خويش

فلايغررك تقلّبهم فى البل_د

پيامبر(ص) و مسلمانان، در حالى به تبليغ دين اسلام مى پرداختند كه كافران در اوج قدرت اقتصادى و سياسى قرار داشتند. بنابر اين هشدار خداوند در آيه شريفه مى تواند گوياى مطلب يادشده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 9

9 - هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) ، درباره پديده نفاق و ترفند هاى منافقان عليه اسلام و مسلمانان

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

استفهام در {ألم تر}تعجبى است; ولى چون خطاب به پيامبر(ص) است، مى تواند دربردارنده هشدار و بيدار باش به آن حضرت نيز باشد. بدين صورت كه مبادا مسلمانان از ترفندهاى منافقان و همدستى آنان با يهوديان، غفلت ورزند و ندانند كه از كجا ضربه مى خورند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 14 - 1

1 - هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) ، نسبت به اجابت خواسته هاى كافران تكذيب گر و سازش و مسامحه با آنان ، به صرف ثروت و نيروى انسانى بسيار آنان

و لاتطع كلّ حلاّف . .. أن كان ذا مال و بنين

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه جمله {أن كان ذا مال . ..} متعلق به {لاتطع} باشد. گفتنى است در آغاز {أن} لام تعليل در تقدير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 48 - 3

3 - هشدار خداوند به پيامبر

( ص ) ، مبنى بر شتاب نكردن در غضب و نفرين بر مردم و جدا شدن از آنان ، مانند شتاب كردن يونس ( ع ) در اين باره

و لاتكن كصاحب الحوت إذ نادى و هو مكظوم

مفسران بر آنند كه اين آيه، به داستانى از يونس(ع) اشاره دارد كه در سوره {انبيا} (آيه 87) بيان شده است: {و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه فنادى فى الظلمات. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 49 - 4

4 - هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) ، از گرفتار شدن به مجازات ترك اولى ، همچون يونس ( ع )

و لاتكن كصاحب الحوت . .. لنبذ بالعراء و هو مذموم

اين كه خداوند به پيامبر(ص) هشدار داد كه مانند يونس مباش; اشاره به ترك اولى و مجازات آن دارد كه يونس(ع) گرفتار آن شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 24 - 6

6 - هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر فرمان نبردن از گناه كاران و ناسپاسان كافر

و لاتطع منهم ءاثمًا أو كفورًا

هشدار به مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 19 - 8

8- هشدار خداوند به مشركان مخالف پيامبر ( ص ) مبنى بر اينكه در صورت لزوم آنان را به هلاكت خواهد رساند و گروه جديدى را جايگزينشان خواهد كرد .

إن يشأ يذهبكم و يأت بخلق جديد

هشدار به مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- انعام - 6 - 33 - 13

13 _ هشدار خداوند به تكذيب كنندگان پيامبر(ص)

فإنهم لا يكذبكونك و لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون

جمله {لكن الظالمين . .. } پس از نفى تكذيب شدن پيامبر(ص)، تكذيب كافران را متوجه آيات خداوند دانسته است. از جمله نكاتى كه مى توان از اين سياق برداشت نمود تهديد مكذّبان و هشدار به آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 48 - 5

5 - هشدار خداوند به تكذيب كنندگان پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اين كه از فرصت داد شده استفاده كنند و خود را چونان جوامع پيشين ، گرفتار خشم و قهر الهى نسازند .

و إن يكذّبوك . .. و كأيّن من قرية أمليت لها ... أخذتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 14 - 6

6_ هلاكت تكذيب كنندگان انبيا در گذشته تاريخ ، هشدارى به تكذيب گران پيامبر ( ص ) و دين الهى

كذّبت قبلهم . .. كلّ كذّب الرسل فحقّ وعيد

هشدار به همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 17

17 - خداوند ، به همسران پيامبر ( ص ) ، براى رعايت احكامى كه درباره شان داده شده است ، هشدار داد .

ترجى من تشاء منهنّ . .. و اللّه يعلم ما فى قلوبكم

مرجع ضمير {كم} مى تواند پيامبر(ص) و همسران اش باشد. اعلام اين كه خداوند، هر چه را در قلب آنان مى گذرد، مى داند، پس از آن كه اختيارات پيامبر(ص) را درباره آنان

بيان كرده، مى تواند هشدارى به آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 18

18 - هشدار خداوند ، به همسران رسول خدا ، درباره رعايت فرمان هاى داده شده به آنان

لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ . .. و اتّقين اللّه إنّ اللّه كان على كلّ شىء شهيدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 11

11 - هشدار خداوند به همسران پيامبر ، نسبت به تكرار خطا ها و موضع گيرى عليه ايشان

و إن تظ_هرا عليه فإنّ اللّه هو موليه . .. و المل_ئكة بعد ذلك ظهير

آيه شريفه مى فرمايد: خداوند، جبرئيل و. .. در صورت اقدام همسران رسول اكرم، عليه ايشان، از آن حضرت پشتيبانى مى كنند. بيان اين مطلب در حقيقت، هشدارى از جانب خداوند به آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 10 - 13

13 - هشدار خداوند ، به دو همسر خطاكار پيامبر ( حفصه و عايشه ) ، درباره سرنوشت شوم خيانت به پيامبر ( ص ) همچون سرنوشت همسران نوح و لوط

ضرب اللّه مثلاً للذين كفروا امرأت نوح . .. قيل ادخلا النار مع الدخلين

يادآورى خيانت همسران دو پيامبر _ پس از نقل ماجارى توطئه دو همسر پيامبراسلام _ مى تواند هشدارى به آنان باشد.

هشدارهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 122 - 1

1_ پيامبر ( ص ) به كافران لجوج هشدار داد كه آينده اى ناخوشايند ( هلاكت در دنيا و

عذاب در آخرت ) در پيش خواهند داشت .

وانتظروا

با توجه به آيات گذشته كه سخن از عذاب دنيوى و اخروى اقوام كفرپيشه داشت ، مى توان گفت: مراد از {انتظروا} هشدار كافران به عذابهاى دنيوى و اخروى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 1

1_ پيامبر ( ص ) منكران ربوبيت خدا و انكار كنندگان سراى آخرت را به عذاب هاى دنيوى هشدار مى داد .

و يستعجلونك بالسيئة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ادامه دادن هشدار ها و تذكر هاى خويش ، بدون نگرانى از اتهام هاى كافران

فذكّر

از ذيل آيه شريفه استفاده مى شود كه پيامبر(ص)، نبايست به اتهام هاى مشركان بينديشد; بلكه وظيفه آن حضرت ادامه دادن به تبليغ خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 7 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، دعوت كننده مردم به دين و هشداردهنده آنان ، به روز جزا است .

فما يكذّبك بعد بالدين

برداشت ياد شده، بر دو پيش فرض استوار است: 1. مخاطب آيه شريفه پيامبر(ص) باشد; 2. كلمه {دين} در هر دو معناى {شريعت} و {جزا} استعمال شده باشد.

هلاكت تدريجى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 47 - 3

3- توطئه كنندگان عليه پيامبر ( ص ) به هلاكت تدريجى تهديد شدند .

أفأمن الذين مكروا السيّئات . .. أو يأخذهم على تخوّف

{تخوّف} در لغت به

معناى {تنقص} كه نقصان در اموال و تعداد نفوس انسانها بر اثر مرگ و مير باشد، آمده است. بنابراين مراد از {تخوّف} اين است كه: تعدادى به هلاكت مى رسند و سپس نوبت به گروه بعدى مى رسد و اين حكايت از تدريجى بودن هلاكت دارد.

هلاكت دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 46 - 1

1- توطئه كنندگان بر ضد پيامبر ( ص ) ، به گرفتار شدن در عذاب هلاكت بار به هنگام تلاش هاى روزانه ، تهديد شدند .

أفأمن الذين مكروا السيّئات . .. أو يأخذهم فى تقلّبهم

{أخذ} (گرفتن) كنايه از هلاكت است و {تقلّب} (تصرف) مى تواند كنايه از هرگونه تلاش، رفت و آمد و فعاليت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 47 - 1

1- توطئه گران عليه پيامبر ( ص ) ، به هلاكت در حال وحشت و هراس تهديد شدند .

أفأمن الذين مكروا السيّئات . .. أو يأخذهم على تخوّف

{أخذ} (گرفتن) كنايه از هلاكت و {على تخوّف} حال براى مفعول {يأخذ} است. {تخوّف} ممكن است از ريشه {خوف} به معناى ترس باشد.

هلاكت مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 19 - 8

8- هشدار خداوند به مشركان مخالف پيامبر ( ص ) مبنى بر اينكه در صورت لزوم آنان را به هلاكت خواهد رساند و گروه جديدى را جايگزينشان خواهد كرد .

إن يشأ يذهبكم و يأت بخلق جديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 -

24 - 15

15 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، نسبت به تثبيت دعوت وى و نابودى مخالفانش

و يمح اللّه الب_طل و يحقّ الحقّ بكلم_ته

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {يمح اللّه الباطل} به صدر آيه {أم يقولون. ..} مرتبط بوده و درمقام دلدارى پيامبر(ص) نسبت به تهمت ها و جنجال آفرينى هاى مخالفان كافر باشد.

هماهنگى دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 9

9 - امكان اتحاد و موضع گيرى واحد صاحبان زر و زور ، در برابر تعاليم پيامبران الهى ( چون پيامبر اسلام )

كانوا هم أشدّ منهم قوّة و ءاثارًا . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون فقالوا س_حر كذّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 13

13 - امكان اتحاد و موضع گيرى واحد صاحبان زر و زور در برابر تعاليم پيامبران الهى ( چون پيامبر اسلام )

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه و استحيوا نساءهم

هماهنگى سخن و عمل محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 226 - 3

3 - هماهنگى عميق گفتار و كردار پيامبر ( ص ) ، نمود اصالت پيام هاى آن حضرت

و أنّهم يقولون ما لايفعلون

خداوند _ تبارك و تعالى _ در مذمت شاعران، سرگردانى و دوگانگى گفتار و رفتار آنان را مطرح ساخته است; تا انسان ها در پيام وحى و سخنان و كردار پيامبر(ص) بينديشند و از هماهنگى گفتار و كردار آن حضرت، به واقعيت و اصالت آن پيام پى برده و

دريابند كه قرآن وحى آسمانى است، نه بافته هايى شعرگونه و وهمى.

هماهنگى صحابه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 5

5_ سخن اصحاب پيامبر و طريقه آنان ، همان سخن و طريقه پيامبر ( ص ) بود .

و قل . .. إنا ع_ملون

سخن گفتن پيامبر(ص) از جانب مؤمنان (إنا) نشانه وثوق و اطمينان آن حضرت به هم سويى آنان با اوست.

هماهنگى مؤمنان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 5

5_ سخن اصحاب پيامبر و طريقه آنان ، همان سخن و طريقه پيامبر ( ص ) بود .

و قل . .. إنا ع_ملون

سخن گفتن پيامبر(ص) از جانب مؤمنان (إنا) نشانه وثوق و اطمينان آن حضرت به هم سويى آنان با اوست.

همراهى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 6

6 - همراهى مؤمنان با پيامبر ( ص ) ، در تبليغ دين و انذار كافران

إن كنتم ص_دقين

از اين كه در درخواست كافران، مؤمنان مورد خطاب قرار گرفته اند، استفاده مى شود كه پيروان پيامبراسلام(ص) نيز در تبليغ دين و دفاع از آن، شركت گسترده اى داشته اند.

همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 33

33 - { عن الرضا ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { و تخفى فى نفسك ما اللّه مبديه و تخشى الناس } : إنّ اللّه عزّوجلّ عرف نبيّه أسماء أزواجه . . . و

إحديهنّ من سمّى له زينب بنت جحش و هى يومئذ تحت زيد بن حارثة فأخفى إسمها فى نفسه و لم يبده لكيلا يقول أحد من المنافقين : إنّه قال فى إمرأة فى بيت رجل أنّ ها إحدى أزواجه . . . و خشى قول المنافقين . . . ;

از امام رضا(ع) درباره اين سخن خداى عزّوجلّ: {و تخفى فى نفسك ما اللّه مبديه} روايت شده كه خداى عزّوجلّ به پيغمبر خود نام هاى همسران اش را اعلام كرده بود و يكى از آنان، كسى بود كه براى پيغمبر، به نام زينب بنت جحش معرفى شده بود و زينب، در آن زمان همسر زيد بن حارثه بود. پس پيغمبر، نام او را مخفى مى داشت و آن را اظهار نمى كرد تا از منافقان كسى نگويد: پيغمبر درباره زنى كه در خانه ديگرى است، گفته است كه وى، يكى از همسران او است! ... رسول خدا، از گفته منافقان مى ترسيد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، مجاز است هر كدام از زنان خود را كه مطلّقه كرده ، مجدداً به همسرى درآورد .

ترجى من تشاء منهنّ . .. و من ابتغيت ممّن عزلت

بنابراين كه مفعول محذوف {عزلت} زنانى باشد كه پيامبر(ص) طبق اختيارات خود آنان را طلاق داده، نكته بالا، قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 3 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، سخنى را به راز به يكى از همسران خود گفت .

و إذ

أسرّ النبىّ إلى بعض أزوجه حديثًا

همسران موهوبه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 51 - 1،5

1 - پيامبر ( ص ) اختيار دارد زنانى كه خود را به او هبه كرده اند ، قبول و يا رد كند .

و امرأة مؤمنة إن وهبت نفسها للنبىّ . .. ترجى من تشاء منهنّ و تئوى إليك من تشاء

{ترجى} از {رجى} و {رجا} با همزه و بدون آن، يك معنا دارد و آن {تأخير انداختن} است (العين). اين واژه، كنايه از {ترك كردن همسر} است. لازم به ذكر است كه مرجع ضمير در {منهنّ} مى تواند {أزواج} و يا {امرأة مؤمنة...} باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

5 - پيامبر ( ص ) مجاز است كه پس از ردّ زنانى كه خود را به آن حضرت هبه كرده اند ، آنان را برگرداند .

و من ابتغيت ممّن عزلت فلاجناح عليك

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مفعول محذوف {عزلت} آن زنانى باشد كه خود را به پيامبر(ص) هبه كرده اند و آن حضرت، طبق اختيارى كه داشته، آنان را قبول نكرده است.

همسفر محمد(ص) در هجرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 6،9،10

6 _ همسفرىِ تنها يك نفر با پيامبر ( ص ) ، هنگام خروج از مكه به سوى غار ثور

إذ أخرجه الذين كفروا ثانى اثنين إذ هما فى الغار

{ال} در {الغار} براى عهد است و اشاره به غار ثور دارد.

9 _ نگرانى فردِ همراه پيامبر ( ص ) ( ابوبكر ) به هنگام هجرت از مكه به

مدينه و دلدارى رسول خدا ( ص ) به وى

إذ يقول لصحبه لاتحزن إن اللّه معنا

10 _ اعتماد و اطمينان پيامبر ( ص ) به نصرت الهى نسبت به او و فرد همراهش ( ابوبكر ) در خلاصى از توطئه كافران مكه

لاتحزن إن اللّه معنا

همكارى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 2

2 - حضور در كنار پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى براى امور مهم اجتماعى و مشاوره و كنكاش پيرامون يك مسأله عمومى ، از اوصاف مؤمنان راستين

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبو

{أمر جامع} به مسأله اى گفته مى شود كه در خور اين باشد كه مردم به خاطر آن اجتماع كنند و به مشاوره و فراگيرى و حل و فصل آن بپردازند. كلمه {مع} نيز افاده كننده معناى مشاركت است.

همنشينان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 2

2- پيامبر ( ص ) با تهيدستان مؤمن ، معاشرت داشت .

و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربّهم

واژه {اصبر} چنان چه داراى مفعول باشد، امر به حبس كردن و تثبيت است. اين تعبير و نيز جمله {لاتعد عيناك عنهم} اين نكته را مى رساند كه شيوه پيامبر(ص) در برخورد با تهيدستان، شيوه اى مطلوب بوده و خداوند، او را به پايدارى بر آن و ترك انصراف از ديدار آنان ترغيب مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 2 - 7

7 -

مجلس پيامبر ( ص ) ، پذيراى عموم مردم و آماده بهره بردن حتى براى معلولان و طبقات غير اشراف

أن جاءه الأعمى

همنشينى محمد(ص) با فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 5

5- پايدارى بر همدلى و همزيستى با مؤمنان مخلص تهيدست ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) بود .

و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربّهم

همنشينى محمد(ص) با مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 2 - 5

5 - حضور هميشگى پيامبر ( ص ) در ميان مردم ، گواه روشنى براى آنان بر مبرّا بودن ساحت آن حضرت از گمراهى و فسادرأى

ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

آوردن وصف {صاحب} (همدم، همنشين) براى پيامبر(ص) و اضافه آن به {كم}، پيامدار اين معنا است كه رسول اكرم(ص) هميشه با شما بوده و اين حضور خود گواهى است بر پاكى و درستى آن حضرت در طول عمرشان.

هواپرستى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 7

7 - تسليم نشدن در برابر فشارِ خواسته ها و تمايلات گوناگون مخالفان فرمان خداوند به پيامبر ( ص )

فادع و استقم كما أمرت و لاتتّبع أهواءهم

هوشيارى در برابر دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 1

1- مأموريت پيامبر ( ص ) از جانب خداوند براى نگرشى كنجكاوانه و دقيق به اتهامات و شگرد هاى تبليغى مشركان و دشمنان خويش

انظر كيف ضربوا لك الأمثال

جمله {ضربوا لك الأمثال} در

زبان عرب به معناى {شبهوك بالأشياء} استعمال مى شود; يعنى، تو را به چيزهايى تشبيه مى كنند و مراد از آن _ به قرينه آيه قبل _ نسبت دادن صفات ناپسند چون: مجنون، مسحور و . .. به پيامبر(ص) است.

هوشيارى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 1

1- مأموريت پيامبر ( ص ) از جانب خداوند براى نگرشى كنجكاوانه و دقيق به اتهامات و شگرد هاى تبليغى مشركان و دشمنان خويش

انظر كيف ضربوا لك الأمثال

جمله {ضربوا لك الأمثال} در زبان عرب به معناى {شبهوك بالأشياء} استعمال مى شود; يعنى، تو را به چيزهايى تشبيه مى كنند و مراد از آن _ به قرينه آيه قبل _ نسبت دادن صفات ناپسند چون: مجنون، مسحور و . .. به پيامبر(ص) است.

يأس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 2

2_ پيامبران ، در صورت نااميدى از ايمان آوردن كفرپيشگان ، وظيفه اى از جهت تبليغ رسالت ، برعهده نداشتند .

و قل للذين لايؤمنون اعملوا على مكانتكم إنا ع_ملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 135 - 3

3- پيامبر ( ص ) ، از هدايت يافتن گروهى از كفرپيشگان عصر بعثت مأيوس بود .

قل كلّ متربّص فتربّصوا فستعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 15 - 2

2 - يأس و نااميدى پيامبر ( ص ) ، از هدايت مشركان در مرحله نخست رسالت خويش

فاعبدوا ما شئتم من دونه

برداشت ياد شده با

توجه به امر تهديدى {فاعبدوا. ..} و مكى بودن اين سوره و آيات مورد بحث است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 3

3 - نااميدى و يأس پيامبراسلام ( ص ) از ايمان آوردن كفرپيشگان در نيمه نخست رسالت

قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

از لحن آيه شريفه استفاده مى شود كه پيامبر(ص)، از ايمان آوردن مردم مكه نااميد بود. ازاين رو آنان را به خودشان وانهاده و به آنان فرمود: هر چه از دستتان برمى آيد، انجام دهيد و بر مواضع نادرست خود باقى بمانيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 15

15 - يأس پيامبر ( ص ) از هدايت مشركان و كافران ، در نيمه نخست رسالت ( دوره مكه )

أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

درخواست داورى خداوند _ كه به معناى دخالت خداوند با شكست مشركان در دنيا و يا كيفر دادن در آخرت است _ مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 88 - 2

2 - يأس و نااميدى پيامبر ( ص ) ، از ايمان آوردن مشركان مكه

و قيله ي_ربّ إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 6 - 3،6

3 - پيامبر ( ص ) در گفتوگو با كافران ، نااميدى خود را از ايمان آنان ابراز كرد و آنها را از مشرك شدن خويش ، مأيوس ساخت .

لكم دينكم

و لى دين

6 - پيامبر ( ص ) پس از نااميدى از ايمان كافران ، از آنان خواست براى پايبندى او به دين خود ، مشكل آفرين نباشند .

و لى دين

ياوه گويى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 48 - 6

6 - مخالفان پيامبر ( ص ) ، مردمى ياوه گو و باطل انديش بودند .

إذًا لاَرتاب المبطلون

{مبطل} به معناى {ياوه گو} و {مدعى بطلان حق} است.

يتيمى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 6 - 1،2،4،5

1 - پيامبر ( ص ) ، از از آغاز تولّد يتيم بود .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

استفهام {ألم يجدك يتمًا} مطلق است و به زمان خاصى اختصاص نيافته است و كسى كه خداوند او را به طور مطلق يتيم مى يابد، بايد از آغاز تولد با فوت پدر مواجه باشد. فعل {آوى} نيز قرينه است بر اين كه يتيمى پيامبر(ص)، در دورانى بود كه شخص به سرپرست نيازمند است. بنابراين آن حضرت، از آغاز تولّد يتيم بوده است.

2 - يتيمى پيامبر ( ص ) ، او را به داشتن سرپرست نيازمند كرده بود .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

حرف {فاء} براى عطف مسبب بر سبب است و دلالت دارد كه آنچه پيامبر(ص) را نيازمند سرپرست كرده بود، يتيمى آن حضرت بوده است.

4 - خداوند ، از آغاز يتيمى پيامبر ( ص ) ، هيچ گاه آن حضرت را بدون سرپرست نگذاشته بود .

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

{إيواء} (مصدر {آوى}); يعنى، منزل دادن، ساكن كردن، جمع آورى و ضميمه ساختن چيزى به چيز

ديگر (برگرفته از قاموس و مقاييس اللغة). در آيه شريفه به معناى قرار دادن شخص در كنار ديگرى و در آوردن او از حالت بى جايى و بى پناهى است.

5 - فراهم آوردن سرپرست براى پيامبر ( ص ) و برطرف ساختن دغدغه يتيمى از خاطر او ، نشانه دور بودن آن حضرت از قهر و خشم خداوند

ما ودّعك ربّك و ما قلى . .. ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

يهود صدر اسلام و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 2،7،17

2 - يهوديان عصر بعثت ، مطمئن به حقانيت رسالت پيامبر و انطباق علايم پيامبر موعود بر آن حضرت

و إذا لقوا الذين ءامنوا قالوا ءامنا . .. قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه

عبارت {ليجاجوكم به . ..; تا به استناد آن حقايق در پيشگاه خدا عليه شما استدلال كنند.} مى رساند كه مصداق مورد نظر از {ما فتح اللّه} حقانيت اسلام و رسول اكرم(ص) است كه در تورات بيان شده است. بنابراين همه يهوديان - چه عالمان و چه عوام ايشان - به رسالت پيامبر(ص) اطمينان داشتند.

7 - يهوديان عصر بعثت در تلاش براى كتمان حقانيت اسلام و رسالت پيامبر ( ص )

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

17 - از امام باقر ( ع ) روايت شده كه : { انه قال كان قوم من اليهود ليسوا من المعاندين المتواطئين إذا لقوا المسلمين حدثوهم بما فى التوراة من صفة محمد ( ص ) فنهاهم كبرائهم عن ذلك ، و قالوا : لا تخبروهم بما فى التوراة ، من صفة محمد ( ص ) فيحاجوكم به عند ربكم

فنزلت هذه الآية ;

گروهى از يهود - كه كينه اى به مسلمانان نداشتند - هنگامى كه با مسلمانان روبرو مى شدند از اوصاف رسول خدا(ص) كه در تورات آمده بود سخن مى گفتند; بزرگان يهود با خبر شده و آنها را نهى كردند و گفتند: از صفات محمد ]ص[ - كه در تورات آمده - مسلمانان را مطلع نسازيد كه به وسيله آن با شما در نزد پروردگارتان استدلال و احتجاج خواهند نمود، پس آيه فوق نازل گشت. }.

يهود مكذب محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 20

20 - يهوديان منكر رسالت پيامبر ( ص ) ، از زمره كافرانند و به عذابى خفت آور گرفتار خواهند شد .

و للكفرين عذاب مهين

يهود مؤمن به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 2

2 - از ميان يهود و نصارا ، پيروان حقيقى تورات و انجيل به قرآن و محمد ( ص ) ايمان مى آورند .

الذين ءاتينهم الكتب يتلونه حق تلاوته أولئك يؤمنون به

{تلاوت به معناى خواندن و قرائت كردن است. برخى از اهل لغت آن را به معناى پيروى كردن نيز گفته اند. مراد از ضمير {به} محتمل است قرآن يا پيامبر(ص) باشد و نيز مى تواند به الكتاب (تورات و انجيل) برگردد. برداشت فوق ناظر به اين است كه مراد از ضمير {به} قرآن يا پيامبر (ص) بوده و تلاوت به معناى پيروى كردن باشد.

يهود و بعثت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2

- 89 - 10

10 - يهوديان ، آمدن پيامبر ( ص ) و نزول قرآن را از ديرباز و پيش از بعثت براى كافران تشريح مى كردند .

و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا

{استفتاح} (مصدر يستفتحون) مى تواند به معناى مطلع ساختن باشد، چنانچه در مفردات راغب آمده: {فتح عليه كذا; آن گاه گفته مى شود كه به او امرى را اعلام كند و او را بر آن امر مطلع سازد}. قابل ذكر است كه در اين صورت بردن {يفتحون} به باب استفعال براى تأكيد است و معناى طلب ندارد.

يهود و حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 9

9 - يهود و نصارا نيز همانند مشركان ، خواهان سخن گفتن خدا با آنان درباره راستى و درستى رسالت پيامبران بودند .

كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم

در آيه 113 مشركان با تعبير {الذين لايعلمون} در قبال يهود و نصارا مطرح شده اند و در آيه مورد بحث مشركان با همان تعبير در قبال {الذين من قبلهم} قرار گرفته اند. از اين مقايسه معلوم مى شود: مقصود از {الذين من قبلهم} يهود و نصارا است.

يهود و صفات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 30

30- آشنايى ديرين يهوديان و مسيحيان ، با اوصاف و ويژگى هاى پيامبراسلام و اصحاب آن حضرت

ذلك مثلهم فى التورية و مثلهم فى الإنجيل كزرع

يهود و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 8

8 - مأيوس كردن

پيامبر ( ص ) ، انگيزه يهوديان در اظهار ناتوانى خويش از درك معارف اسلام

قالوا قلوبنا غلف

انسانها معمولا به قصور خويش در فهم و درك باور ندارند. بنابراين اعتراف يهوديان به درك نكردن و نفهميدن، مى تواند به منظور مأيوس كردن پيامبر(ص) باشد تا از اصرار بر دعوت ايشان به اسلام منصرف شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 6،11

6 - يهوديان ، از ديرباز در انتظار پيامبر ( ص ) و نزول قرآن بودند .

و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا

11 - يهوديان على رغم مطابق يافتن ويژگى هاى كتاب و پيامبر موعود ، بر قرآن و رسول اكرم ( ص ) ، به آن كافر شدند .

فلما جاءهم ما عرفوا كفروا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 2

2 - يهوديان ، پيامبر ( ص ) را به نداشتن دليل و برهانى روشن بر حقانيت رسالتش متهم مى كردند .

و لقد أنزلنا إليك ءايت بينت

معمولا بيان جمله با تأكيد حكايت از آن دارد كه مخاطبان، مضمون آن جمله را مورد ترديد قرار داده يا انكار مى كنند و از آن جا كه جمله {و لقد أنزلنا . ..} با حرف لام - كه حاكى از قسم مقدر است - و نيز با حرف {قد} تأكيد شده معلوم مى شود كه يهوديان مخاطب آيه، مضمون جمله فوق را مورد ترديد و يا انكار قرار مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 9،10

9

- تلاش يهود و نصارا در باز گرداندن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از كعبه به قبله خويش

و ما أنت بتابع قبلتهم . .. و لئن اتبعت اهواءهم

تأكيد جمله {و لئن اتبعت . .. إنك لمن الظالمين} با لام قسم (لئن) حرف تأكيد (إن) و لام تأكيد در (لمن) بيانگر آن است كه: اهل كتاب براى گرايش دادن پيامبر(ص) و مؤمنان به قبله خويش، تلاشى پى گير داشته و زمينه هاى آن را ايجاد كرده بودند. از مصداقهاى {أهواءهم} به قرينه جمله هاى پيشين، تبعيت از قبله اهل كتاب است.

10 - يهود و نصارا در صدد گرايش دادن پيامبر ( ص ) و مؤمنان به پيروى از احكام و قوانين دينى خويش

و لئن اتبعت اهواءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 5،6،7،8،9،10،11،13،14،18،22،25

5 _ نافرمانى آگاهانه پس از دريافت و شنيدن سخنان پيامبر ( ص ) ، عكس العمل يهود در برابر آن حضرت

من الذيين هادوا . .. و يقولون سمعنا و عصينا

6 _ بى اعتنايى و پشت گوش انداختن گفته هاى يهود ، اتهام آن به پيامبر ( ص )

من الذين هادوا . .. يقولون ... واسمع غير مسمع

بر اين مبنا كه {غير مسمع} اخبار باشد، نه نفرين. و جمله {اسمع غير مسمع} بدين معناست: اى پيامبر سخنان ما را بشنو، اگر چه تاكنون نسبت به گفته ها و سخنان ما ناشنوا بودى و اعتنايى بدانها نداشتى.

7 _ درك ننمودن گفته هاى يهود ، تهمت آنان به پيامبر ( ص )

واسمع غير مسمع

برداشت فوق بر اين مبناست كه شنيدن به معناى درك كردن باشد.

يعنى درك كن و بفهم آنچه را ما مى گوييم ; اگر چه تاكنون سخنان ما را درك نكردى و نفهميدى.

8 _ توهين و نفرين برخى از يهوديان به پيامبر ( ص ) در ضمن سخن با آن حضرت

من الذين هادوا . .. واسمع غير مسمع

{غير مسمع} در برداشت فوق به معناى انشايى آن گرفته شده است. و مفهوم آن چنين است: خدا تو را كر و ناشنوا قرار دهد. و يا: خدا تو را نفهم گرداند.

9 _ اهانت برخى يهوديان به پيامبر ( ص ) ، با تغيير لحن خويش در تلفظ كلمه { راعنا } به { راعينا }

راعنا ليّاً بالسنتهم

{راعنا} به معنى توجه به ما كن و {راعينا} به معنى چوپان ماست. و يهوديان كلمه {راعنا} را به گونه اى تلفظ مى كردند كه معناى {راعنيا} براى شنونده تداعى مى شد.

10 _ استهزاى يهود نسبت به پيامبر ( ص ) و اسلام

من الذين هادوا . .. يقولون سمعنا و عصينا واسمع غير مسمع و راعنا ليّاً بالسنتهم

11 _ گفته هاى يهود با پيامبر ( ص ) ، آميخته با عيبجويى به آيين اسلام

راعنا ليّاً بالسنتهم و طعناً فى الدين

{طعناً فى الدين} به معناى ضربه وارد كردن در دين با ناسزاگويى و عيبجويى است. گفتنى است كه {طعنا} حال براى فاعل {يقولون} است ; يعنى {يقولون كذا طاعنين فى الدين}.

13 _ تشبيه وحى و سخنان پيامبر ( ص ) به هياهوى چوپان ها ، طعن يهود بر دين اسلام

راعنا ليّاً بالسنتهم و طعناً فى الدين

هدف شوم يهوديان از چوپان خواندن پيامبر (ص) مى تواند تشبيه دعوت و سخنان او به هياهوى چوپانها باشد.

14

_ به كارگيرى كلمات دو پهلو و چند معنى ، شيوه برخى از يهوديان براى استهزاى پيامبر ( ص ) و طعن بر اسلام

واسمع غير مسمع . .. راعنا ليّاً بالسنتهم و طعناً فى الدين

كلمه {مسمع}، از مصدر اسماع، داراى دو معناى متضاد است: يكى شنيدن و فهميدن و ديگرى دشنام دادن و ناسزا گفتن. و جمله راعنا با اندكى انحراف زبان مى تواند معناى {چوبان ما} را به ذهن شنونده القا كند.

18 _ خير و قوام يهود ، در پرهيز از سخنان مبهم ، دو پهلو و تمسخرآميز در برابر پيامبر ( ص )

و لو انهم قالوا . .. واسمع و انظرنا لكان خيراً لهم و اقوم

22 _ تحريفگرى ، استهزا و طعن يهود نسبت به اسلام و پيامبر ( ص ) ، نمودى از كفر آنان

من الذين هادوا يحرّفون . .. سمعنا و عصينا ... لعنهم اللّه بكفرهم

25 _ تنها اندكى از يهود به اسلام و پيامبر ( ص ) ايمان خواهند آورد .

و لكن لعنهم اللّه بكفرهم فلا يؤمنون الّا قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 54 - 1،3،6،9

1 _ حسادت اهل كتاب ( يهود ) ، نسبت به پيامبر ( ص ) و مسلمانان

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

اين آيه و آيات گذشته جوابى است بر گفتار غير منصفانه يهود درباره اهل ايمان (هؤلاء اهدى . .. ) بنابراين مراد از {النّاس} پيامبر (ص) و مؤمنان خواهد بود.

3 _ مقام پيامبرى و حكومت اعطا شده از جانب خدا به پيامبر ( ص ) باعث حسادت يهوديان به آن حضرت

و پيروانش

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله فقد اتينا ال ابرهيم

مراد از {فضله} به قرينه ذيل آيه (فقد آتانا . .. )، كتاب و حكمت و ملك عظيم است.

6 _ حسادت يهوديان بر پيامبر ( ص ) و منزلت وى ، مايه گرايش آنان به كفر و شرك

يؤمنون بالجبت و الطاغوت . .. ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

9 _ بى نتيجه بودن حسادت اهل كتاب ( يهود ) نسبت به تفضّلات الهى به پيامبر ( ص )

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله فقد اتينا ال ابرهيم

{فقد آتينا} به اين معناست كه همان گونه كه حسدورزان به آل ابراهيم طرفى نبستند و به آنان ضررى نرساندند، حسودان به پيامبر (ص) نيز نتيجه اى نخواهند برد و ضررى را متوجّه آن حضرت نخواهند كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 7

7 _ معرفى پيامبر ( ص ) به عنوان عامل شرور ، از روش هاى ايذايى و تبليغى منافقان و يهود عليه آن حضرت

ان تصبهم سيّئة يقولوا هذه من عندك

برخى از مفسران با توجّه به شأن نزول آيه گفته اند كه مقصود از ضمير {تصبهم}، منافقين و يهوديان هستند كه حوادثى چون قحطى و خشكسالى را به پيامبر (ص) منتسب مى كردند و از اين راه عليه او تبليغ مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 9

9 _ درخواست يهود از موسى ( ع ) ( ديدن خدا ) ، نابجاتر از درخواست آنان از پيامبر

( ص ) ( نزول كتاب آسمانى بر آنان )

يسئلك أهل الكتب . .. فقد سألوا موسى أكبر من ذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 13،21

13 _ دل هاى يهوديان _ بر خلاف ادعايشان _ تهى از دانش و ناتوان از درك تعاليم پيامبر اسلام ( ص )

قولهم قلوبنا غلف بل طبع اللّه عليها

برداشت فوق بر اين اساس است كه مقصود يهوديان از جمله {قلوبنا غلف} ادعاى برخوردارى از دانش وافر باشد.

21 _ بسيارى از يهود ، هرگز به پيامبر اسلام ( ص ) ايمان نخواهند آورد .

فلايؤمنون إلاّ قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 2

2 _ اهل كتاب ( يهود و نصارا ) در انتظار بعثت پيامبر ( ص ) *

ياهل الكتب قد جاءكم رسولنا

كلمه {قد} مى تواند بيانگر انتظار حصول فعلى باشد كه بر سر آن آمده است. نظير {قد قامت الصلوة}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 18

18 _ هشدار خداوند به يهود نسبت به فرجام شوم ستيزه جويى با پيامبر ( ص ) و فسادانگيزى در زمين

من اجل ذلك كتبنا على بنى اسرءيل . .. انما جزؤا الذين يحاربون

چون در آيه پيش روى سخن با بنى اسرائيل بود، اين آيه مى تواند تعريض به اهداف و اعمال آنان در برابر پيامبر(ص) داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 13،16،19،21،22،23

13 _ رغبت منافقان و يهوديان به شنيدن شايعات و

دروغ هاى بافته شده عليه رسول خدا ( ص )

سمعون للكذب

مخاطب قرار دادن پيامبر (لايحزنك) و توصيف شتابگران در كفر به گوش سپاران دروغ، مى رساند كه مراد از {كذب} دروغها و شايعاتى بوده است كه عليه پيامبر(ص) ساخته شده بود.

16 _ يهوديان و منافقان ، تنها به انگيزه دروغ بستن بر پيامبر ( ص ) ، رغبت به شنيدن سخنان او داشتند .

سمعون للكذب

برداشت فوق بر اين مبناست كه {للكذب} مفعول له براى {سمعون} باشد و به قرينه {لم يأتوك}، منظور شنيدن سخنان پيامبر(ص) است. يعنى سخنان تو را مى شنوند تا بر تو دروغ ببندند و شايعه سازى كنند.

19 _ همسويى منافقان و يهود عصر بعثت در گرايش ها و موضعگيرى هاى خويش در برابر پيامبر ( ص ) و اسلام

الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

21 _ عالمان يهود با اعزام گروهى از منافقان و يهوديان به حضور پيامبر ( ص ) ، جوياى حكم وى درباره قضيه مورد اختلاف در بين يهوديان شدند .

سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك

22 _ سفارش عالمان يهود به فرستادگان خويش مبنى بر پذيرش حكم پيامبر ( ص ) به شرط موافقت آن با حكم تحريف شده آنان

سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك . .. ان اوتيتم هذا فخذوه و إن لم تؤتوه فاحذروا

{هذا} اشاره به حكمى است كه عالمان يهود آن را ابراز مى داشتند و جمله {يحرفون الكلم} مى رساند كه حكمى تحريف شده بوده است.

23 _ تثبيت حكم تحريف شده به دست عالمان يهود ، هدف آنان از ارجاع داورى به رسول خدا ( ص )

ان اوتيتم هذا فخذوه و إن

لم تؤتوه فاحذروا

ارجاع داورى به رسول خدا(ص) و نپذيرفتن قضاوت آن حضرت در صورت مخالفت حكم وى با اظهارات عالمان يهود، مى رساند كه هدف آنان از اين ارجاع تنها تلاش براى يافتن امضاى حكم تحريف شده بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 12

12 _ يهوديان ، در انديشه آسيب رسانى به پيامبر ( ص ) ، در صورت اعراض آن حضرت از داورى بين آنان

و إن تعرض عنهم فلن يضروك شيئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 43 - 1،2،3،8،10

1 _ ارجاع داورى به پيامبر ( ص ) از سوى يهوديان ، على رغم دسترسى آنان به حكم خدا در تورات ، شگفت آور و سؤال بر انگيز

و كيف يحكمونك و عندهم التورية فيها حكم اللّه

2 _ گريز از احكام تورات ، انگيزه مراجعه گروهى از يهوديان به پيامبر ( ص ) براى قضاوت

و كيف يحكمونك و عندهم التورية فيها حكم اللّه

3 _ پيامبر ( ص ) ، مورد مراجعه مردم ، حتى يهوديان ، براى حكميت و داورى

و كيف يحكمونك و عندهم التورية

8 _ گروهى از يهوديان ، بى اعتنا به حكم خدا در تورات و رويگردان از حكم پيامبر ( ص ) پس از مراجعه به آن حضرت

و كيف يحكمونك و عندهم التورية فيها حكم اللّه ثم يتولون من بعد ذلك

10 _ يهوديان اعراض كننده از حكم رسول خدا ( ص ) ، مردمى بى ايمان

ثم يتولون من بعد ذلك و ما أولئك بالمؤمنين

برداشت فوق بر اين مبناست كه {ذلك} اشاره باشد

به حكم رسول خدا كه از {يحكمونك} به دست مى آيد. گفتنى است كه بر اين مبنا، {يتولون} عطف بر {يحكمونك} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 13

13 _ تلاش موذيانه و فريبكارانه اهل كتاب ( يهود ) ، براى بازداشتن پيامبر ( ص ) از حكم و داورى بر اساس قرآن

و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما أنزل اللّه إليك

چون {يفتنوك} به {عن} متعدى شده است علاوه بر بازداشتن و گمراه ساختن، معناى خدعه و نيرنگ نيز در آن اشراب شده است ; يعنى مبادا تو را با نيرنگ از احكام الهى بازدارند و گمراه سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 5

5 _ يهوديان صدر اسلام در برابر دعوت پيامبر(ص) موضعى غير منطقى و لجوجانه داشتند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء

جملات بعدى اين آيه قرينه نزول اين آيه در شأن يهود است. و چون يهود، گرچه ظاهراً، معتقد به نبوت موسى(ع) و ديگر انبياى الهى بودند، ادعاى عدم نزول وحى بر هيچيك از افراد بشر بايد از سر مكابره و عناد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 10

10 _ ايمان به رسول اكرم ( ص ) و پيروى از او وظيفه اى الهى بر عهده يهود و نصارا و ثبت شده در تورات و انجيل

الذين يتبعون الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

جاثيه - 45 - 17 - 14

14 - اختلاف يهود درباره رسالت پيامبراكرم ( ص ) اختلافى ريشه دار و ديرپا *

و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر . .. فيما كانوا فيه يختلفون

در صورتى كه {الأمر} اشاره به رسالت پيامبراكرم(ص) داشته باشد; اختلاف مستمرى كه از {كانوا فيه يختلفون} استفاده مى شود، ريشه دار بودن اختلافات آنان را درباره رسالت پيامبراكرم(ص) مى رساند.

يهود و نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 5

5 - يهوديان ، پيش از بعثت ، به نازل شدن قرآن و مبعوث شدن پيامبر ( ص ) آگاهى داشتند .

و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 13

13 - يهوديان ، معترض به خداوند به خاطر گزينش رسول اكرم ( ص ) به پيامبرى و نازل كردن وحى بر آن حضرت

بغياً أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

از اينكه قرآن در بيان ريشه حسادت يهود (أن ينزل . ..) به دو چيز اشاره كرده است (پيامبرى رسول اكرم (ص) و اينكه خدا اين مقام را به او عطا كرده) مى توان چنين نتيجه گرفت كه يهوديان علاوه بر حسادتشان بر رسول اكرم(ص) به خداوند نيز به سبب اعطاى اين مقام، معترض بودند.

مؤاخذه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

آثار مؤاخذه دنيوى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 45 - 1،2

1 - در صورت مؤاخذه شدن مردم در دنيا از سوى خداوند ، هيچ جنبنده اى در سطح

زمين باقى نخواهد ماند .

و لو يؤاخذ اللّه الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابّة

2 - در صورت مؤاخذه شدن مردم در دنيا از سوى خداوند ، هيچ انسانى _ چه خوب و چه بد _ در سطح زمين باقى نخواهد ماند .

و لو يؤاخذ اللّه الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابّة

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه مقصود از {دابّه} انسان ها باشد; زيرا مجازات و كيفر مربوط به آنان است. گفتنى است جمله {و ل_كن يؤخّرهم...} _ كه در آن ضمير جمع به {الناس} بازمى گردد _ تأييدكننده همين مطلب است.

آثار مؤاخذه دنيوى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 61 - 7

7- در صورت تصميم خداوند بر عقوبت و مؤاخذه دنيوى ظالمان ، همه انسان ها به هلاكت مى رسيدند و نسلشان منقرض مى شد . *

و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها من دابّة

احتمال دارد به قرينه {الناس} و {بظلمهم} و نيز تناسب كيفر با گناه گناهكار، مراد از {دابّة} انسانها باشد.

تهديد به مؤاخذه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 16 - 5

5 - تهديد شدن سران كفر و شرك در صدراسلام ، به مؤاخده شدن همچون مؤاخذه فرعون

إنّا أرسلنا إليكم رسولاً ش_هدًا عليكم . .. فعصى فرعون الرسول فأخذن_ه أخذًا وبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 3

3 - خداوند ، با توبيخ كسانى كه به تفريحات خانوادگى سرگرم شده و معاد را بعيد

شمردند ، آنان را به مؤاخذه اخروى تهديد كرد .

بلى إنّ ربّه كان به بصيرًا

خبر از آگاهى خداوند به كارها و خصلت هاى منكران معاد، تهديد آنان به مؤاخذه با تعبيرى توبيخ آميز است.

حتميت مؤاخذه مفتريان به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 10

10- مورد مؤاخذه قرار گرفتن مشركان به خاطر افترا بستن به خداوند ، امرى قطعى است .

تالله لتسئلنّ عمّا كنتم تفترون

ذكر مؤاخذه اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 62 - 1

1 - صحنه روبه رو شدن اهل شرك با مؤاخذه خداوند در روز رستاخيز ، صحنه اى شايان توجه و يادآورى

و يوم يناديهم فيقول أين شركاءى

{يوم} در {يوم يناديهم} مفعول براى فعل محذوف {اذكر} است; يعنى، {اذكر يوم يناديهم. ..}.

ذكر مؤاخذه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 65 - 1

1 - مواجه شدن اهل شرك با بازخواست خداوند در روز رستاخيز ، امرى قابل توجه و شايان يادآورى

و يوم يناديهم

{يوم} در {يوم يناديهم} مفعول براى {اذكر} محذوف است; يعنى، {و اذكر يوم يناديهم. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 74 - 1

1 - صحنه روبه رو شدن اهل شرك با مؤاخذه خداوند در روز رستاخيز ، صحنه اى شايان توجه و يادآورى

و يوم يناديهم فيقول أين شركاءى

{يوم} در {يوم يناديهم} مفعول براى فعل محذوف {اذكر} است; يعنى، {اذكر يوم يناديهم. ..}.

سهولت مؤاخذه مشركان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 51 - 6

6 - گرفته شدن و مؤاخذه مشركان ، دور از دسترس نيست و به آسانى انجام مى گيرد .

و أُخذوا من مكان قريب

عوامل مؤاخذه اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 9

9 - شرك و كفر به خدا ، مؤاخذه و كيفر اخروى در پى دارد .

و لو ترى إذ الظلمون موقوفون عند ربّهم . .. و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا .

عوامل مؤاخذه فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 16 - 3

3 - عصيان و سرپيچى فرعون ، موجب مؤاخذه شدن او از جانب خداوند شد .

فعصى فرعون الرسول فأخذن_ه أخذًا وبيلاً

عوامل مؤاخذه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 - 10

10 - مشركان ، به خاطر ادعا هاى بى دليل و فاقد منطق ، مورد بازخواست و مؤاخذه خداوند قرار مى گيرند .

ستكتب شه_دتهم و يسئلون

مصونيت از مؤاخذه اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 39 - 2

2 - اصحاب اليمين ( خوبان و نيكان ) ، در قيامت از اسارت كردار خويش آزاد و از بازخواست الهى در امان خواهند بود .

إلاّ أصح_ب اليمين

مقصود از اصحاب اليمين _ به قرينه آيات مشابه; مانند آيه 27 سوره {واقعه} _ خوبان و نيكان اند كه بهشت، براى آنان مقرر شده است.

ملاك مؤاخذه اخروى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18

- رحمن - 55 - 41 - 7

7 - مؤاخذه و كيفر خلايق ( جن و انس ) ، در قيامت براساس جرم آنان است .

يعرف المجرمون بسيم_هم فيؤخذ بالنوصى و الأقدام

ملاك مؤاخذه اخروى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 53 - 3

3 - محاكمه آدميان در قيامت ، براساس مدارك مضبوط و انكارناپذير

و كلّ شىء فعلوه فى الزّبر . و كلّ صغير و كبير مستطر

ملاك مؤاخذه اخروى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 7

7 - مؤاخذه و كيفر خلايق ( جن و انس ) ، در قيامت براساس جرم آنان است .

يعرف المجرمون بسيم_هم فيؤخذ بالنوصى و الأقدام

مؤاخذه ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 12 - 1

1 _ ابليس، مورد سرزنش و بازپرسى خداوند به سبب تمرد از سجده بر آدم

قال ما منعك ألا تسجد

در توجيه وجود كلمه {لا} در {ألاتسجد} چند نظر وجود دارد: برخى گفته اند {لا} زايده و براى تأكيد است. و برخى ديگر گفته اند {منعك} متضمن معناى {دعاك} است كه در اين صورت لا نافيه خواهد بود. يعنى چه چيز تو را واداشت كه سجده نكنى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 32 - 2

2- خداوند ، در پى سرپيچى ابليس از فرمان سجده بر آدم ( ع ) ، از انگيزه نافرمانى او جويا شد و وى را مورد بازخواست قرار داد .

قال يإبليس ما لك ألاّ

تكون مع الس_جدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 75 - 2

2 - خداوند ، از انگيزه نافرمانى ابليس از سجده بر آدم ، جويا شد و او را مورد بازخواست قرار داد .

قال ي_إبليس ما منعك أن تسجد

مؤاخذه اخروى اغواگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 13 - 6

6 - كافران كوشا براى اغواى مسلمانان ، در قيامت ، مؤاخذه خواهند شد .

و قال الذين كفروا . .. اتّبعوا سبيلنا ... و ليسئلنّ يوم القي_مة

مؤاخذه اخروى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 7 - 5

5 - جن ، همچون انسان ، داراى تكليف و مورد بازخواست خدا و كيفر و پاداش در قيامت

و أنّهم ظنّوا كما ظننتم أن لن يبعث اللّه أحدًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مبعوث شدن انسان ها در قيامت، بيانگر كيفر و پاداش و حسابرسى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 38 - 3

3 - انسان ، در برابر تمامى رفتار ها و كردار هاى خويش ، مسؤول و در قيامت مورد بازخواست است .

كلّ نفس بما كسبت رهينة

مؤاخذه اخروى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 5

5 _ جنيان و انسانها در قيامت مورد بازخواست مشترك قرار خواهند گرفت.

يمعشر الجن . .. و قال أولياؤهم من الإنس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- اسراء - 17 - 71 - 1

1- همه انسان ها در قيامت درباره رفتار و اعمالشان مورد بازخواست قرار خواهند گرفت .

يوم ندعوا كلّ أُناس بإم_مهم

از اينكه خداوند فرموده است: {همه انسانها با پيشوايان خود در قيامت خوانده مى شوند} و نيز فرموده است: {هر كس كه كتابش در دست راستش باشد} به دست مى آيد كه همه، مورد بازخواست قرار مى گيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 16

16 - انسان ها ، پس از مرگ ، در پيشگاه خداوند درباره اعمال دنيوى شان ، مؤاخذه خواهند شد .

إلىّ مرجعكم فأُنبّئكم بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 25 - 9

9 - انسان ها در قيامت ، درباره عملشان مورد مؤاخذه و پرسش قرار خواهند گرفت .

قل لاتسئلون عمّا أجرمنا و لانسئل عمّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 24 - 3

3 - وجود { موقف } و جايگاه سؤال و بازخواست از انسان ها ، در عرصه قيامت

وقفوهم إنّهم مسئولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 9 - 3

3 - انسان در قيامت ، بر باور ها و ملكات نفسانى خويش ، مؤاخذه خواهد شد .

يوم تبلى السرائر

مراد از آزمودن سريره ها، حسابرسى و سنجش ميزان كيفر آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 11 - 5

5 - انسان ها در قيامت ، بر كفران نعمت

، بخلورزى و علاقه شديد به ثروت ، مؤاخذه خواهند شد .

لكنود . .. لحبّ الخير لشديد . أفلايعلم ... إنّ ربّهم بهم يومئذ لخبير

هشدار به آگاهىِ خداوند از افكار، اسرار و نيت ها، اشاره به مؤاخذه و حسابرسى است.

مؤاخذه اخروى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 7 - 5

5 - جن ، همچون انسان ، داراى تكليف و مورد بازخواست خدا و كيفر و پاداش در قيامت

و أنّهم ظنّوا كما ظننتم أن لن يبعث اللّه أحدًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مبعوث شدن انسان ها در قيامت، بيانگر كيفر و پاداش و حسابرسى آن است.

مؤاخذه اخروى جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 5

5 _ جنيان و انسانها در قيامت مورد بازخواست مشترك قرار خواهند گرفت.

يمعشر الجن . .. و قال أولياؤهم من الإنس

مؤاخذه اخروى جنيان گمراه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 1

1 _ گمراهان جن و انس در قيامت به صورت جمعى موردبازخواست و توبيخ قرار خواهند گرفت.

يمعشر الجن و الإنس ألم يأتكم رسل

مؤاخذه اخروى دشمنان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 20 - 2

2 - دشمنان خدا ، در آستانه دوزخ ، مورد محاكمه اى شگفت و داورى انكارناپذير

حتّى إذا ما جاءوها شهد عليهم سمعهم و . .. بما كانوا يعملون

گفتنى است كه گواهى و شهادت اعضا، در مقام محاكمه و داورى صورت مى گيرد

و چون چنين محاكمه و شهادتى سابقه و نمونه اى ندارد و اعضاى انسان عليه خود او گواهى مى دهند، شگفت و انكارناپذير خواهد بود.

مؤاخذه اخروى زنده بگورى دختران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 8 - 1

1 - در قيامت ، كسانى كه دختران را زنده به گور كرده اند ، مؤاخذه خواهند شد .

و إذا الموءودة سئلت

{موءودة}; يعنى، دخترى كه زنده به گور شود. (لسان العرب) مسؤول بودن دختر _ با آن كه بايد قاتل او مسؤول باشد _ يا به خاطر زمينه سازى است، تا او از خداوند درخواست انتقام كند و يا مجاز عقلى است; يعنى، از قاتل، درباره او مؤاخذه خواهد شد.

مؤاخذه اخروى زنده بگورى فرزندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 9 - 3

3 - قيامت روز مؤاخذه و محكوميت كسانى كه فرزندان خود را كشته اند .

بأىّ ذنب قتلت

فعل {قتلت}، گوياى اين است كه كشتن فرزند _ گرچه دختر نباشد و يا او را زنده به گور نكرده باشند _ مؤاخذه اخروى را در پى دارد.

مؤاخذه اخروى سوگندشكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 14

14- هشدار خداوند به نقض كنندگان عهد و سوگندشكنان ، مبنى بر مؤاخذه شدن آنان در قيامت

و أوفوا بعهد الله . .. تتّخذون أيم_نكم دخلاً ... و ليبيّننّ لكم يوم القي_مة ما ك

مؤاخذه اخروى شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 39 - 9

9 - شياطين

، مورد مؤاخذه و مجازات در روز قيامت *

نقيّض له شيط_نًا . .. أنّكم فى العذاب مشتركون

عذاب شدن شياطين، مى تواند دال بر تكليف آنان باشد.

مؤاخذه اخروى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 134 - 2

2 _ احضار ظالمان در قيامت و بازخواست و كيفر ايشان از وعده هاى تخلف ناپذير خداوند

و ينذرونكم لقاء يومكم هذا . .. إن ما توعدون لأت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 10

10 - مؤاخذه شدن ظالمان در پيشگاه پروردگار در قيامت

و لو ترى إذ الظ_لمون موقوفون عند ربّهم يرجع بعضهم إلى بعض القول

مؤاخذه اخروى عهدشكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 13،14

13- پيمان شكنان ، مورد مؤاخذه و داورى خداوند در قيامت ، قرار خواهند گرفت .

تتّخذون أيم_نكم دخلاً . .. و ليبيّننّ لكم يوم القي_مة ما كنتم فيه تختلفون

14- هشدار خداوند به نقض كنندگان عهد و سوگندشكنان ، مبنى بر مؤاخذه شدن آنان در قيامت

و أوفوا بعهد الله . .. تتّخذون أيم_نكم دخلاً ... و ليبيّننّ لكم يوم القي_مة ما ك

مؤاخذه اخروى فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 8

8- احضار دسته جمعى بنى اسرائيل همراه با فرعونيان در قيامت براى مؤاخذه

جئنا بكم لفيفًا

بنابر اينكه مراد از {كم} بنى اسرائيل و نيز فرعونيان هلاك شده باشند، اين برداشت به دست مى آيد.

مؤاخذه اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 -

عنكبوت - 29 - 13 - 6،7،8

6 - كافران كوشا براى اغواى مسلمانان ، در قيامت ، مؤاخذه خواهند شد .

و قال الذين كفروا . .. اتّبعوا سبيلنا ... و ليسئلنّ يوم القي_مة

7 - بازخواست كافران ، در قيامت ، به خاطر تلاش همواره آنان در افترا زدن است .

و ليسئلنّ يوم القي_مة عمّا كانوا يفترون

8 - بازخواست كافران ، در قيامت ، بازخواستى ناخواسته و همراه با بى اعتنايى است .

و ليسئلنّ يوم القي_مة عمّا كانوا يفترون

مجهول آورده شدن فعل {يُسئلنّ} _ كه ضمير نايب فاعلى آن، به {كافران} باز مى گردد _ حكايت از حقيقت ياد شده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 13،15

13 - كافران به قرآن ، در قيامت مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت .

و قال الذين كفروا لن نؤمن به_ذا القرءان . .. و لو ترى إذ الظلمون موقوفون عند ربّ

15 - ربوبيت الهى ، مقتضى مؤاخذه كافرانِ به قرآن

و قال الذين كفروا لن نؤمن به_ذا القرءان . .. و لو ترى إذ الظ_لمون موقوفون عند رب

مؤاخذه اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 2

2 _ گمراهان براى حسابرسى و جزاى عملكردشان در روز قيامت برانگيخته خواهند شد.

و من يرد أن يضله . .. و يوم يحشرهم جميعا يمعشر الجن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 1

1 _ گمراهان جن و انس در قيامت به صورت جمعى موردبازخواست و توبيخ قرار خواهند گرفت.

يمعشر الجن و الإنس

ألم يأتكم رسل

مؤاخذه اخروى مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 18

18 - مستضعفان تابع نيز ، در صورت انتخاب عقيده كفرآلود ، همچون مستكبران مؤاخذه خواهند شد .

و لو ترى إذ الظ_لمون موقوفون عند ربّهم . .. يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا

مؤاخذه اخروى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 18

18 - مستضعفان تابع نيز ، در صورت انتخاب عقيده كفرآلود ، همچون مستكبران مؤاخذه خواهند شد .

و لو ترى إذ الظ_لمون موقوفون عند ربّهم . .. يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا

مؤاخذه اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 2،3،7،9،11

2- مشركان ، به خاطر عقيده شرك آلود خود ، در قيامت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت .

ثمّ يوم القي_مة . .. و يقول أين شركاءى

3- خداوند ، خود بازخواست كننده مشركان در قيامت

و يقول أين شركاءى

7- مشركان در قيامت ، جوابى در برابر بازخواست خداوند نخواهند داشت .

أين شركاءى الذين كنتم تش_قّون فيهم قال الذين أُوتوا العلم

از اينكه در آيه به جاى پرداختن به جواب مشركان، سخن اشخاص ديگرى را به ميان آورده است، به دست مى آيد كه مشركان در برابر مؤاخذه خداوند جوابى براى گفتن نخواهند داشت.

9- بازخواست مشركان در قيامت درباره خدايان ادعايى شان ، نمودى از خوارى و ذلت اخروى آنان است .

ثمّ يوم القي_مة يخزيهم و يقول أين شركاءى الذين كنتم تش_قّون فيهم

{واو} در {و يقول} عاطفه است و مى تواند عطف تفسيرى باشد. بنابراين

{مورد مؤاخذه قرار گرفتن مشركان} نمودى از ذلت و تحقير آنان است.

11- محاكمه مشركان در قيامت ، با حضور عالمان انجام مى شود .

و يقول أين شركاءى . .. قال الذين أُوتوا العلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63 - 1

1 - سران و پيشوايان شرك ، به هنگام بازخواست پيروانشان از سوى خداوند در قيامت حاضر خواهند شد .

و يوم يناديهم . .. قال الذين حقّ عليهم القول

مراد از {الذين حقّ عليهم القول} (آنان كه سخن خدا درباره آنان مصداق يافت)، پيشوايان گمراهى و شرك اند. گفتنى است كه برداشت ياد شده با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 9

9 - مؤاخذه شدن مشركان در پيشگاه خداوند در قيامت

و قال الذين كفروا . .. و لو ترى إذ الظ_لمون موقوفون عند ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 40 - 1

1 - در روز قيامت ، همه مشركان به منظور مؤاخذه و روشن شدن حقايق گردآورى خواهند شد .

و يوم يحشرهم جميعًا ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم كانوا يعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 24 - 1

1 - فرمان خداوند به توقف مشركان بر سر راه دوزخ به منظور بازخواست از آنان

وقفوهم إنّهم مسئولون

مؤاخذه اخروى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 13،15

13 - كافران

به قرآن ، در قيامت مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت .

و قال الذين كفروا لن نؤمن به_ذا القرءان . .. و لو ترى إذ الظلمون موقوفون عند ربّ

15 - ربوبيت الهى ، مقتضى مؤاخذه كافرانِ به قرآن

و قال الذين كفروا لن نؤمن به_ذا القرءان . .. و لو ترى إذ الظ_لمون موقوفون عند رب

مؤاخذه اخروى هدايت ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 9

9 - هدايت ناپذيران ، براى مؤاخذه و كيفر در روز رستاخيز احضار خواهند شد .

ثمّ هو يوم القي_مة من المحضرين

مؤاخذه ادعاى بى برهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 - 12

12 - ادعا ها و گواهى هاى بدون پشتوانه علمى ، داراى مسؤوليت و مورد بازخواست

ستكتب شه_دتهم و يسئلون

مؤاخذه اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 1

1 - مؤاخذه هلاكت بار ملت هاى كفرپيشه و مقتدر پيشين از سوى خداوند

فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

مؤاخذه انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 12

12 - انسان ، نسبت به عقايد و باور هاى بنيادين خود ، مورد بازخواست خدا قرار خواهد گرفت .

قل هاتوا بره_نكم

از اين كه خداوند، پيامبر(ص) را مأمور ساخت كه از مشركان، دليل بطلبد، استفاده مى شود كه اصولاً خداوند انسان را در برابر عقايدش بازخواست مى كند و در برابر هر عقيده اصولى از او دليل مى طلبد.

مؤاخذه بر بخل

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 11 - 5

5 - انسان ها در قيامت ، بر كفران نعمت ، بخلورزى و علاقه شديد به ثروت ، مؤاخذه خواهند شد .

لكنود . .. لحبّ الخير لشديد . أفلايعلم ... إنّ ربّهم بهم يومئذ لخبير

هشدار به آگاهىِ خداوند از افكار، اسرار و نيت ها، اشاره به مؤاخذه و حسابرسى است.

مؤاخذه بر عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 9 - 3

3 - انسان در قيامت ، بر باور ها و ملكات نفسانى خويش ، مؤاخذه خواهد شد .

يوم تبلى السرائر

مراد از آزمودن سريره ها، حسابرسى و سنجش ميزان كيفر آنها است.

مؤاخذه بر كفران نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 11 - 5

5 - انسان ها در قيامت ، بر كفران نعمت ، بخلورزى و علاقه شديد به ثروت ، مؤاخذه خواهند شد .

لكنود . .. لحبّ الخير لشديد . أفلايعلم ... إنّ ربّهم بهم يومئذ لخبير

هشدار به آگاهىِ خداوند از افكار، اسرار و نيت ها، اشاره به مؤاخذه و حسابرسى است.

مؤاخذه بر مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 11 - 5

5 - انسان ها در قيامت ، بر كفران نعمت ، بخلورزى و علاقه شديد به ثروت ، مؤاخذه خواهند شد .

لكنود . .. لحبّ الخير لشديد . أفلايعلم ... إنّ ربّهم بهم يومئذ لخبير

هشدار به آگاهىِ خداوند از افكار، اسرار و نيت ها، اشاره به مؤاخذه و حسابرسى است.

مؤاخذه جمعى در قيامت

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 1

1 _ گمراهان جن و انس در قيامت به صورت جمعى موردبازخواست و توبيخ قرار خواهند گرفت.

يمعشر الجن و الإنس ألم يأتكم رسل

مؤاخذه جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 7

7 _ جنيان اغواگر در برابر بازخواست خداوند از آنان به سبب گمراه ساختن آدميان، هيچ عذر و پاسخى ندارند.

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس و قال أولياؤهم من الإنس

نقل پاسخ آدميان به جاى پاسخ جنيان، كه مستقيماً مورد سؤال بودند، مى تواند اشاره به درماندگى آنان از پاسخ و اعتذار باشد.

مؤاخذه خائنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 109 - 5

5 _ دادخواهى خداوند از خيانت پيشگان در قيامت

فمن يجدل اللّه عنهم يوم القيمة

مؤاخذه خطاكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 11 - 6

6 - ربوبيت خداوند ، مقتضى حسابرسى و مؤاخذه خطاكاران است .

إنّ ربّهم بهم يومئذ لخبير

مؤاخذه در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 13

13 - يهوديان معتقد به برپايى قيامت ، بر قرارى صحنه هاى محاكمه در آن روز و احتجاج انسان ها عليه يكديگر در پيشگاه خدا

أتحدثونهم . .. ليحاجوكم به عند ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 4،5،6

4 _ بازخواست و محاكمه مشركان در قيامت به سبب شريك پنداشتن براى خداوند

أين

شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

5 _ پرسش از موقعيت و جايگاه معبودهاى پندارى مشركان، از صحنه هاى محاكمه آنان در قيامت

ثم نقول للذين أشركواأين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

6 _ بازخواست ذلتبار مشركان و ستمگران در روز قيامت، نشانگر محروميت آنها از سعادت و رستگارى است.

إنه لايفلح الظلمون. و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين أشركواأين شركاؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 3،8

3 _ خداوند در قيامت از منكران معاد بازخواست مى كند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا و ما نحن بمبعوثين. و لو ترى إذ ... أليس هذا بالح

8 _ مؤاخذه كافران به توحيد، نبوت و معاد در مواقف قيامت

و يوم نحشر هم جمعياً . .. و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أليس هذا بالحق

{أين شركاؤكم} (در آيه 22) مؤاخذه درباره توحيد، {لاتكذب بآيات ربنا} (در آيه 27) مؤاخذه درباره نبوت، {أليس هذا بالحق} (در آيه 30) مؤاخذه درباره قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 134 - 2

2 _ احضار ظالمان در قيامت و بازخواست و كيفر ايشان از وعده هاى تخلف ناپذير خداوند

و ينذرونكم لقاء يومكم هذا . .. إن ما توعدون لأت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 149 - 10

10 _ عن جعفر بن محمّد(ع) و قد سئل عن قوله تعالى {فلله الحجة البالغة} فقال: إن الله تعالى يقول للعبد يوم القيامة: عبدى اكنت عالما؟ فان قال نعم. قال له: افلا عملت بما علمت؟ و إن قال: كنت جاهلا. قال له:

أفلا تعلمت حتى تعمل فيخصمه فتلك الحجة البالغة.

از امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از آيه {فلله الحجة البالغة}، روايت شده است: خداوند متعال در قيامت به بنده اش مى فرمايد: آيا ]به وظايف خويش [آگاه بودى؟ اگر بگويد آرى، مى فرمايد چرا عمل نكردى؟ و اگر بگويد آگاه نبودم، به او مى فرمايد چرا ياد نگرفتى؟ و ]به اين گونه[ او را محكوم مى كند. و اين است حجت بالغه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 172 - 13

13 _ قيامت روز مؤاخذه منكران ربوبيت خداست .

أن تقولوا يوم القيمة إنا كنا هذا غفلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 2،3

2- مشركان ، به خاطر عقيده شرك آلود خود ، در قيامت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت .

ثمّ يوم القي_مة . .. و يقول أين شركاءى

3- خداوند ، خود بازخواست كننده مشركان در قيامت

و يقول أين شركاءى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 71 - 1

1- همه انسان ها در قيامت درباره رفتار و اعمالشان مورد بازخواست قرار خواهند گرفت .

يوم ندعوا كلّ أُناس بإم_مهم

از اينكه خداوند فرموده است: {همه انسانها با پيشوايان خود در قيامت خوانده مى شوند} و نيز فرموده است: {هر كس كه كتابش در دست راستش باشد} به دست مى آيد كه همه، مورد بازخواست قرار مى گيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 40 - 7

7 - مؤاخذه در روز قيامت ، صرفاً بر اساس آگاهى

هاى پيشين خداوند نخواهد بود ; بلكه ممكن است با حضور طرف هاى ماجرا باشد .

و يوم يحشرهم . .. ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم كانوا يعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 31 - 7

7 - قيامت ، روز بازخواست و محاكمه انسان ها و داورى ميان آنان است .

ثمّ إنّكم يوم القي_مة عند ربّكم تختصمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 44 - 9

9 - قيامت ، عرصه بازخواست و حسابرسى

و سوف تسئلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 2

2 - مشخص و محرز بودن گناهان جن و انس در قيامت ، بدون بازجويى

فيومئذ لايس_ل عن ذنبه إنس و لاجانّ . .. يعرف المجرمون بسيم_هم

مؤاخذه دنيوى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 16 - 2

2 - مؤاخذه سخت و سنگين فرعون در دنيا از سوى خداوند

فأخذن_ه أخذًا وبيلاً

{وبيل} به معناى وخيم و سنگين است (مصباح المنير).

مؤاخذه شديد محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 45 - 1

1 - مؤاخذه شديد پيامبر ( ص ) ، در صورت دروغ بستن بر خداوند

لأخذنا منه باليمين

{أخذ بيمين} در آيه شريفه، كنايه از مؤاخذه شديد است; زيرا انسان ها كارهاى بزرگ و سخت را با دست راست انجام مى دهند كه نوعاً نيرومندتر از دست چپ است.

مؤاخذه شرك افعالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل -

16 - 56 - 16

16- نقش استقلالى قائل شدن به ابزار و عوامل ، افترايى است كه مؤاخذه در پى دارد .

و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا . .. تالله لتسئلنّ عمّا كنتم تفترون

مؤاخذه ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 13 - 11

11- مرفهان ستمگر ، در قبال تنعّم و بهره مندى از نعمت هاى الهى ، مورد مؤاخذه و سؤال قرار خواهند گرفت .

ارجعوا إلى ما أُترفتم فيه و مس_كنكم لعلّكم تس_لون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 42 - 1

1 - ستم پيشگان و تجاوزگران به حقوق مردم ، سزاوار پيگرد ، مؤاخذه و مجازات مى باشند .

إنّما السبيل على الذين يظلمون الناس

مؤاخذه قبل از اتمام حجت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 4

4 _ مؤاخذه كفار به جرم مبارزه با اسلام ، پيش از ارائه معارف الهى قرآن به آنان و تمام شدن حجت بر ايشان ، ممنوع است .

و خذوهم و احصروهم . .. و إن أحد من المشركين استجارك فأجره حتى يسمع كلم اللّه

مؤاخذه كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 4

4 _ مؤاخذه كفار به جرم مبارزه با اسلام ، پيش از ارائه معارف الهى قرآن به آنان و تمام شدن حجت بر ايشان ، ممنوع است .

و خذوهم و احصروهم . .. و إن أحد من المشركين استجارك فأجره حتى يسمع كلم اللّه

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 1

1 - مؤاخذه هلاكت بار ملت هاى كفرپيشه و مقتدر پيشين از سوى خداوند

فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 43 - 3

3 - هشدار خداوند به كافران ، نسبت به نداشتن گواه آسمانى بر آزادى مطلق از مسؤوليت و مؤاخذه

أم لكم براءة فى الزّبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 21 - 8

8 - كافران ، بر ترك فروع دين نيز توبيخ مى شوند .

فما لهم . .. لايسجدون

مراد از سجود در آيه ممكن است معناى اصطلاحى آن و به خاك افتادن هنگام شنيدن آيات قرآن باشد.

مؤاخذه كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 192 - 5

5 - در صورتى كه كافران محارب ايمان آورند ، نبايد بر خطا هاى پيشينشان ( كشتن مسلمانان ، فتنه انگيزى و . . . ) مورد مؤاخذه قرار گيرند .

فإن انتهوا فإن اللّه غفور رحيم

مؤاخذه گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 3

3 _ بازخواست گنهكاران ، پس از لحظه مرگ از سوى فرشتگان

انّ الّذين توفّيهم الملئكة ظالمى انفسهم قالوا فيم كنتم

مؤاخذه گواهى بى برهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 - 12

12 - ادعا ها و گواهى هاى بدون پشتوانه علمى ، داراى مسؤوليت و مورد بازخواست

ستكتب شه_دتهم و يسئلون

مؤاخذه متجاوزان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 42 - 1

1 - ستم پيشگان و تجاوزگران به حقوق مردم ، سزاوار پيگرد ، مؤاخذه و مجازات مى باشند .

إنّما السبيل على الذين يظلمون الناس

مؤاخذه مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 13 - 11

11- مرفهان ستمگر ، در قبال تنعّم و بهره مندى از نعمت هاى الهى ، مورد مؤاخذه و سؤال قرار خواهند گرفت .

ارجعوا إلى ما أُترفتم فيه و مس_كنكم لعلّكم تس_لون

مؤاخذه مسؤولان مقصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 12،13،25

12 _ رهبران دينى نبايد به خاطر خويشى و روابط نسبى از مؤاخذه مسؤولان چشمپوشى كنند .

و أخذ برأس أخيه يجره إليه

13 _ مسؤولان مقصر در امر جامعه ، هر چند داراى رتبه اى والا باشند ، بايد مؤاخذه شده و به سزايى لازم عقوبت شوند .

و أخذ برأس أخيه يجره إليه

25 _ شاد شدن دشمنان دين از مؤاخذه مسؤولان مقصر نبايد بهانه و عذرى براى چشمپوشى از مؤاخذه آنان به شمار آيد .

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى فلا تشمت بى الأعداء

بديهى است كه موسى(ع) مى دانست مؤاخذه هارون موجب شاد شدن دشمنان دين مى شود، ولى در عين حال بدين سبب كه وى را مقصر تصور مى كرد، تصميم بر مؤاخذه او داشت. هارون نيز پس از بيان كوتاهى نورزيدن خويش، موسى(ع) را از شاد ساختن دشمن بر حذر داشت.

مؤاخذه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 9

9-

سوگند خداوند به ذات خود ، براى تهديد و مورد مؤاخذه قرار دادن مشركان

تالله لتسئلنّ عمّا كنتم تفترون

مؤاخذه مشركان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 173 - 6

6 _ خداوند مشركان را در قيامت مؤاخذه مى كند و كيفر مى دهد .

أفتهلكنا بما فعل المبطلون

مؤاخذه مشمولان نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 13 - 11

11- مرفهان ستمگر ، در قبال تنعّم و بهره مندى از نعمت هاى الهى ، مورد مؤاخذه و سؤال قرار خواهند گرفت .

ارجعوا إلى ما أُترفتم فيه و مس_كنكم لعلّكم تس_لون

مؤاخذه ممنوع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 4

4 _ مؤاخذه كفار به جرم مبارزه با اسلام ، پيش از ارائه معارف الهى قرآن به آنان و تمام شدن حجت بر ايشان ، ممنوع است .

و خذوهم و احصروهم . .. و إن أحد من المشركين استجارك فأجره حتى يسمع كلم اللّه

مؤاخذه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 1

1 _ منافقان ، در صورت بازخواست از عملكرد و سخنان ناروايشان ، به دروغ آن را شوخى و سرگرمى مى نمايانند .

يقولون هو أذن . .. و لئن سألتهم ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب

مؤاخذه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 11

11 _ اهل ايمان بر رفتار و كردار نارواى گمراهان و عقايد ناصواب ايشان مؤاخذه

نخواهند شد .

يايها الذين ءامنوا . .. لايضركم من ضل إذا اهتديتم إلى اللّه مرجعكم جميعاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {لايضركم . ..} در ارتباط با عذابهاى الهى مطرح باشد بر اين مبنا جمله {عليكم انفسكم لايضركم ...} يعنى مراقب ايمان خويش باشيد، شما بر بى ايمانى كافران و اعمالشان مؤاخذه نخواهيد شد و بدين سبب ضررى از ناحيه آنان متوجه شما نمى شود.

مؤاخذه هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 10

10 _ موسى ( ع ) به خاطر مقصر شناختن هارون در انحراف بنى اسرائيل ، با گرفتن مو هاى سر او و كشيدنش به سوى خود ، در صدد مؤاخذه وى برآمد .

أخذ برأس أخيه يجره إليه

مفسران در معناى جمله {أخذ برأس أخيه} گفته اند كه موسى موهاى هارون را گرفت. گويا تفسير {راس} به موهاى سر به دليل جمله بعد (يجره إليه، او را به سوى خود مى كشيد) باشد. زيرا اگر موسى سر هارون را گرفته بود، طبعاً هارون با او فاصله اى نداشت تا او را به سوى خود بكشد.

مؤاخذه هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 11،16

11- نسبت دادن نجات از گرفتارى _ كه كار خداست _ به غير او ، مورد مؤاخذه شديد قرار خواهد گرفت .

ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم إذا فريق منكم بربّهم يشركون . .. و يجعلون لما لايعلمون نص

16- نقش استقلالى قائل شدن به ابزار و عوامل ، افترايى است كه مؤاخذه در پى دارد .

و يجعلون لما

لايعلمون نصيبًا . .. تالله لتسئلنّ عمّا كنتم تفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 1

1 - مؤاخذه هلاكت بار ملت هاى كفرپيشه و مقتدر پيشين از سوى خداوند

فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 16 - 2،3،4

2 - مؤاخذه سخت و سنگين فرعون در دنيا از سوى خداوند

فأخذن_ه أخذًا وبيلاً

{وبيل} به معناى وخيم و سنگين است (مصباح المنير).

3 - عصيان و سرپيچى فرعون ، موجب مؤاخذه شدن او از جانب خداوند شد .

فعصى فرعون الرسول فأخذن_ه أخذًا وبيلاً

4 - عصيان و سرپيچى در برابر دعوت پيامبران ، موجب مؤاخذه سخت الهى است .

فعصى فرعون الرسول فأخذن_ه أخذًا وبيلاً

مؤاخذه يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 9

9 - مؤاخذه يهود به خاطر رفتار نادرست نياكانى از آنان ، از پندار هاى باطل ايشان *

و لاتسئلون عما كانوا يعملون

مخاطب قرار دادن يهوديان و يادآور شدن اين حقيقت كه شما مسؤول اعمال گذشتگان نيستيد، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

مؤمن از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مؤمن

آثار اذيت زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 1،2،4،6،7

1 - تداوم تعرض به زنان مسلمان ، از سوى منافقان ، باعث اجراى حكمى سخت درباره آنان و آواره شدن شان همراه با لعن خدا مى شد .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً. ملعونين

{ملعونين} حال براى ضمير فاعلى {لايجاورون} است.

2 - تداوم آزار و اذيت

زنان مسلمان ، از سوى بيماردلان ، موجب سخت گيرى پيامبر ( ص ) بر آنان ، در حد آواره سازى همراه با لعن خدا مى شد .

لئن لم ينته . .. و الذين فى قلوبهم مرض ... لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ

4 - منافقان آزاردهنده زنان مسلمان ، در صورت تداوم كردار زشت خود ، مهدورالدم بوده و در هر كجا كه يافته شوند ، بايد به قتل برسند .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم ... أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا تقتيلاً

{ثقف} (مصدر {ثقفوا}) به معناى {مهارت در درك و انجام دادن كار} است (مفردات راغب). در آيه، اين واژه به معناى {به دست آوردن و دستيازى} استعمال شده است.

6 - بيماردلانى كه اقدام به فساد و آزار زنان مى كنند ، در صورت ادامه كار خود ، محكوم به قتل اند .

لئن لم ينته . .. و الذين فى قلوبهم مرض ... ملعونين أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا ت

7 - ادامه دهندگان به فساد در جامعه ، با آزار و اذيت زنان مؤمن ، هيچ محل امنى ندارند و بايد به قتل برسند .

لئن لم ينته المن_فقون و . .. لنغرينّك بهم ... ملعونين أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلو

{أيْنَ} مفيد عموم است و شامل همه جا مى شود و از آن، جايى استثنا نشده است.

آثار انذارهاى مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 37 - 16

16 - عقب نشينى تاكتيكى فرعون در مقابل موسى ( ع ) و دست برداشتن از قتل او به طور موقت ، پس از

هشدار هاى مؤمن آل فرعون

و قال فرعون ذرونى أقتل موسى. .. و قال فرعون ي_ه_م_ن ابن لى صرحًا... و ما كيد فرع

مطلب ياد شده با توجه به اين نكته است كه فرعون، در آغاز مبارزه با موسى(ع) طرح قتل او را داده بود; ولى پس از هشدارها و تبليغات مؤمن آل فرعون احداث بناى مرتفع براى جست و جو از خداى موسى(ع) را مطرح ساخت.

آثار پيروى از مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 38 - 3

3 - مؤمن آل فرعون پيروى از خود را ، موجب دستيابى به راه صواب و درست مى دانست .

اتّبعون أهدكم سبيل الرشاد

{رشاد} به معناى اهتدا و راه يافتن است.

آثار تلاش مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 15

15 - تلاش گسترده مؤمن آل فرعون در جهت انصراف فرعون از قتل موسى ( ع ) ، مؤثر واقع شد .

و قال رجل مؤمن من ءال فرعون . .. أتقتلون رجلاً ... كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب م

برداشت بالا به خاطر اين نكته است كه فرعون، در آغاز برخورد با موسى(ع) بركشتن او مصمم گشته، اين مطلب را به همه اطرافيانش اعلام كرده بود (قال فرعون ما أريكم إلاّ ما أرى); ولى پس از سخنان مؤمن آل فرعون، به جاى كشتن وى دستور داد برجى بسازند تا او نسبت به درستى ادعاى آن حضرت به تحقيق بپردازد.

آثار شرك ستيزى مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر -

40 - 45 - 2

2 - مؤمن آل فرعون ، پس از اعلان مواضع اعتقادى خويش و مبارزه با عقيده شرك آلود ، با انواع مكر ها و نقشه هاى شوم فرعونيان روبه رو شد .

فوقي_ه اللّه سيّئات ما مكروا

جمع آمدن {سيّئات} نشانگر تعدد و گوناگونى مكرهاى فرعونيان است.

آرزوى مسيحيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 4

4 _ مسيحيان مؤمن به قرآن و پيامبر ( ص ) آرزومند همراهى با صالحان در بهشت

و نطمع ان يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفعول حذف شده از {يدخلنا} به قرينه مقام و نيز آيه بعد {الجنة} باشد يعنى {نطمع ان يدخلنا الجنة مع القوم الصالحين}.

آزادى برده مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 32،34

32 _ آزاد كردن بنده مؤمن در قتل خطائى ، اداى حق خداوند و پرداخت ديه آن ، اداى حقّ اولياى مقتول است .

و من قتل مؤمناً خطاً فتحرير رقبة مؤمنة و دية مسلّمة الى اهله

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: اما تحرير رقبةً مؤمنة ففيما بينه و بين اللّه و امّا الدّية المسلّمة الى اولياء المقتول. ..

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 262، ح 217 ; نورالثقلين، ج 1، ص 530، ح 473.

34 _ امام ، عهده دار آزادسازى برده اى مؤمن به عنوان كفاره قتل خطائى مسلمانى كه در سرزمين شرك به دست مسلمين كشته شود .

فان كان من قوم عدوّلكم و هو مؤمن فتحرير رقبة مؤمنة

امام صادق (ع) در مورد

وظيفه امام نسبت به مسلمانى كه در سرزمين شرك به دست مسلمين كشته شده، فرمود: يُعتق مكانه رقبة مؤمنة و ذلك قول اللّه عزّ و جل: {فان كان من قوم عدوّلكم . .. }.

_______________________________

من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 110، ح 1، ب 36 مسلسل 373 ; نورالثقلين، ج 1، ص 532، ح 485.

احترام زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 9

9 - حجاب و پوشش مناسب ، دژ مستحكمى براى حفظ زنان مؤمن است .

قل . .. يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين

اخبار جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 7 - 2

2 - مؤمنان جن ، ديگران را از انكار قيامت و رستاخيز از سوى برخى از انسان ها آگاه ساختند .

و أنّهم ظنّوا كما ظننتم أن لن يبعث اللّه أحدًا

اخبار مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 20 - 2

2 - مرد ناشناس ، حامل خبرى مهم و سرنوشت ساز براى موسى ( ع ) بود .

قال ي_موسى إنّ الملأ يأتمرون بك ليقتلوك

ادراك مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 38 - 10

10 - مؤمن آل فرعون ، برخوردار از شجاعت ، ايمان استوار و فهم درست از دين

اتّبعون أهدكم سبيل الرشاد

اظهار ايمان و موضع گيرى علنى مؤمن آل فرعون، عليه مواضع فرعونيان و نيز محتوا و چگونگى استدلال هاى او براى درستى مواضع

خود، نشانگر برداشت ياد شده است.

اذيت زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 3،10

3 - آزار و اذيت مردان و زنان مؤمن بى گناه ، گناه بوده و بايد از آن اجتناب كرد .

و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمن_ت . .. فقد احتملوا ...إثمًا مبينًا

10 - آزاردهندگان مردان و زنان مؤمن ، مورد تهديد خداوندند .

و الذين يؤذون المؤمنين . .. فقد احتملوا ... إثمًا مبينًا

گناه معرفى كردن آزار و اذيت مؤمنان، هشدار به افراد اذيت كننده است تا مواظب كار خود باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 1،2،3

1 - هشدار شديد خداوند ، به منافقان مدينه ، براى پرهيز از آزار و اذيت زنان مسلمان

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم

مفعول فعل {ينته} ذكر نشده و به قرينه آيه پيش; مى تواند آزار و اذيتى باشد كه درباره زنان مسلمان روا داشته مى شد. لازم به ذكر است كه مصدر ثلاثى {نغرينّ}، {غراء} است و {غرى به} در لغت به معناى {الصاق و چسباندن} است (مفردات راغب). اين واژه در آيه، كنايه از تسلط همه جانبه و سخت و گريزناپذير است.

2 - منافقان ، در مدينه ، فعال بودند و زنان مسلمان را مورد تعرض و مزاحمت قرار مى دادند .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك

3 - افرادى ضعيف الايمان و بيماردل ، در مدينه بودند كه متعرض زنان مؤمن مى شدند .

لئن لم ينته . .. و الذين فى قلوبهم مرض ... لنغرينّك بهم

اذيت زنان مؤمن در

مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 11

11 - در عصر پيامبر افرادى بودند كه مزاحم زنان مسلمان مدينه مى شدند .

ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين

اذيت مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 3،10

3 - آزار و اذيت مردان و زنان مؤمن بى گناه ، گناه بوده و بايد از آن اجتناب كرد .

و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمن_ت . .. فقد احتملوا ...إثمًا مبينًا

10 - آزاردهندگان مردان و زنان مؤمن ، مورد تهديد خداوندند .

و الذين يؤذون المؤمنين . .. فقد احتملوا ... إثمًا مبينًا

گناه معرفى كردن آزار و اذيت مؤمنان، هشدار به افراد اذيت كننده است تا مواظب كار خود باشند.

اذيتهاى منافقان به زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 1،4

1 - تداوم تعرض به زنان مسلمان ، از سوى منافقان ، باعث اجراى حكمى سخت درباره آنان و آواره شدن شان همراه با لعن خدا مى شد .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً. ملعونين

{ملعونين} حال براى ضمير فاعلى {لايجاورون} است.

4 - منافقان آزاردهنده زنان مسلمان ، در صورت تداوم كردار زشت خود ، مهدورالدم بوده و در هر كجا كه يافته شوند ، بايد به قتل برسند .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم ... أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا تقتيلاً

{ثقف} (مصدر {ثقفوا}) به معناى {مهارت در درك و انجام دادن كار} است (مفردات راغب). در آيه، اين واژه به

معناى {به دست آوردن و دستيازى} استعمال شده است.

ارزش برده مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 22

22 _ تشويق بردگان به ايمان از راه وضع قوانين حقوقى و امتياز دادن به بردگان مؤمن

فتحرير رقبة مؤمنة

مقيد ساختن برده به ايمان براى آزادسازى در قتل خطائى، بيانگر اين تشويق است.

ارزش عمل زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 22

22 _ ارزش و پاداش اعمال زنان و مردان مؤمن در پيشگاه خداوند ، همسان است .

و المؤمنون و المؤمنت . .. أولئك سيرحمهم اللّه

ارزش نسل مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 5

5 - ذريه و نسلى كه از تعاليم دينى برخوردار بوده و از آلودگى ها پيراسته باشند ، براى نياكانشان ارزشمند و امتياز آفرين هستند .

ربنا وابعث فيهم رسولا منهم . .. و يزكّيهم

استراق سمع جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 8 - 1

1 - تلاش مؤمنان جن ، به منظور تماس با آسمان و دسترسى به اخبار آن

و أنّا لمسنا السماء

استراق سمع مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 20 - 4

4 - شنود گفت و گو هاى سران حكومت فرعون به وسيله مرد ناشناس و رساندن سريع آن به موسى ( ع )

و جاء رجل . .. قال ي_موسى إنّ الملأ يأتمرون بك ليقتلوك

استقامت زنان مؤمن

دوران اصحاب اخدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 8

8 - پايدارى برخى از زنان مؤمن تا نيل به شهادت ، در عهد اصحاب اخدود

فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت

استقامت مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 38 - 10

10 - مؤمن آل فرعون ، برخوردار از شجاعت ، ايمان استوار و فهم درست از دين

اتّبعون أهدكم سبيل الرشاد

اظهار ايمان و موضع گيرى علنى مؤمن آل فرعون، عليه مواضع فرعونيان و نيز محتوا و چگونگى استدلال هاى او براى درستى مواضع خود، نشانگر برداشت ياد شده است.

اشراف مؤمن قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 2

2 _ گروهى از اشراف و بزرگان قوم صالح رسالت وى را پذيرفتند و به وى ايمان آوردند و گروهى ديگر از آنان به وى كافر شدند .

قال الملأ الذين استكبروا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {الذين . .. } وصفى احترازى باشد. يعنى ملأ قوم ثمود در برابر رسالت صالح دو طايفه شدند: مستكبران و غير مستكبران.

اطاعت از والدين مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 11

11 - پيروى از پدر و مادرى كه مسيرشان خدايى است ، لازم است .

و صاحبهما فى الدنيا . .. و اتّبع سبيل من أناب

{و اتّبع سبيل من. ..} اشاره دارد به اين كه اگر والدين به سوى خدا حركت مى كنند، از آنان تبعيت كن و گرنه از كسى

كه داراى چنين صفتى است، پيروى بنما.

اعتراض مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 1

1 - اعتراض و اظهار مخالفت مؤمن آل فرعون نسبت به تصميم قتل موسى ( ع ) از سوى فرعون

وقال رجل مؤمن من ءال فرعون يكتم إيم_نه أتقتلون رجلاً أن يقول ربّى

اقرار جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 4 - 1

1 - اعتراف ايمان آورندگان از جن ، به سفاهت و كم خردى مشركانشان

و أنّه كان يقول سفيهنا على اللّه شططًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 5 - 2

2 - آگاهى و اعتراف گروهى از جن ، به دروغ بودن شرك ، همسرگزينى و فرزنددارى خداوند

و أنّا ظننّا أن لن تقول الإنس و الجنّ على اللّه كذبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 12 - 1،2

1 - اعتراف مؤمنان جن ، به ناتوانى جن از عاجز ساختن خداوند و حركت در جهت خلاف مقررات الهى

و أنّا ظننّا أن لن نعجز اللّه فى الأرض

2 - اعتراف مؤمنان جن ، به ناتوانى جن از فرار از سيطره الهى و ناتوان ساختن خداوند از دستيابى به آنان

و لن نعجزه هربًا

امت هاى مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 4

4 - مسلمانان ، يهوديان ، مسيحيان و صابئى ها سزاوارترين امت ها براى برخوردار شدن از ايمان راستين و انجام عمل صالح

إن الذين

ءامنوا . .. من ءامن باللّه و اليوم الأخر و عمل صلحاً

نام بردن از ملتهاى مذكور - با وجود اين كه ايمان راستين چنانچه گذشت از هر فرد و ملتى پذيرفته است - مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه: پيروان آيينهاى ياد شده داراى زمينه بيشترى براى ايمان حقيقى هستند.

انذارهاى مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 18

18 - هشدار مؤمن آل فرعون به فرعونيان ، از آسيب ديدن شديد آنان بر اثر كشتن موسى ( ع )

و إن يك صادقًا يصبكم بعض الذى يعدكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 4،6،14

4 - هشدار مؤمن آل فرعون به فرعونيان و قبطيان ، درباره خطر عذاب الهى در صورت مخالفت با موسى ( ع ) و قتل او

فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا

6 - تنهايى و بى پناهى انسان در برابر عذاب الهى ، از هشدار هاى مؤمن آل فرعون به قوم خود

فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا

14 - نصيحت ها و هشدار هاى مؤمن آل فرعون ، نسبت به قتل موسى ( ع ) ، در فرعون بى تأثير بود .

أتقتلون رجلاً . .. قال فرعون ما أريكم إلاّ ما أرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 30 - 1،2

1 - مؤمن آل فرعون _ به رغم قطع شدن سخنانش به وسيله فرعون _ به گفتار هشداردهنده خود ادامه داد و فرعونيان را از پيامد هلاكت بار قتل موسى (

ع ) آگاه ساخت .

ي_قوم لكم الملك . .. قال فرعون ما أريكم إلاّ ما أرى ... و قال الذى ءامن ي_قوم إن

2 - هشدار مؤمن آل فرعون به قوم خود ، از دچار شدن به روزگار شوم ، همچون روزگار احزاب و اقوام كافر پيشين

و قال الذى ءامن ي_قوم إنّى أخاف عليكم مثل يوم الأحزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 31 - 1

1 - هشدار مؤمن آل فرعون به قوم خود ، از دچار شدن به كيفر كردار قوم نوح ، عاد ، ثمود و اقوام پس از آنان ( لوط و اصحاب ايكه ) در صورت اقدام به قتل موسى ( ع )

مثل دأب قوم نوح . .. و الذين من بعدهم

{دأب} به معناى عادت است و مقصود از {الذين من بعدهم} قوم لوط و اصحاب ايكه است; چنان كه در سوره {ص} آيه 13، به آن تصريح شده است. گفتنى است برابر نظر مفسران {اصحاب أيكه} همان مردم مدين است كه از قوم حضرت شعيب بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 32 - 1

1 - هشدار مؤمن آل فرعون به قوم خويش ، از دچار شدن به عذاب الهى در روز قيامت در صورت اقدام به قتل موسى ( ع )

و ي_قوم إنّى أخاف عليكم يوم التناد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 33 - 4،7

4 - هشدار مؤمن آل فرعون به فرعونيان ، از دچار شدن آنان به عذاب گريزناپذير الهى در قيامت در صورت

كشتن موسى ( ع )

ي_قوم إنّى أخاف عليكم . .. يوم تولّون مدبرين ما لكم من اللّه من عاصم

7 - هشدار مؤمن آل فرعون به فرعونيان ، درباره اين كه قتل موسى ( ع ) موجب گمراهى ابدى و علاج ناپذير آنان خواهد شد .

أتقتلون رجلاً . .. و من يضلل اللّه فما له من هاد

برداشت يادشده به خاطر اين نكته است كه هشدار مؤمن آل فرعون نسبت به گمراه شدن آنان در مورد قتل موسى(ع) انجام پذيرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 17

17 - هشدار مؤمن آل فرعون به مردم مصر ، از دچار شدن به گمراهى ابدى بر اثر پافشارى بر مخالفت با دعوت موسى ( ع ) و ترديد در حقانيت آن

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 5

5 - هشدار مؤمن آل فرعون به مردم مجادله گر و حق ستيز مصر ، درباره خشم انقلابى و انتقام مؤمنان طرفدار موسى ( ع )

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. كبر مقتًا ... عندالذين ءامنوا

تذكر مؤمن آل فرعون به فرعونيان، مبنى بر اين كه ستيزه جويى در آيات الهى، موجب بغض و دشمنى مؤمنان مى شود; مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه عمل آنان، موجب خشم انقلابى و شورش مؤمنان طرفدار موسى(ع) عليه آنان خواهدگرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 1

1 - هشدار تهديدآميز مؤمن آل فرعون به قوم خود ، از دچار

شدن آنان به سرنوشتى شوم بر اثر غفلت و بى توجهى شان به خيرخواهى هاى او

فستذكرون ما أقول لكم

اولين مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 55 - 11

11- { عن رسول الله ( ع ) قال : إنى كنت أوّل من أقرّ بربّى جلّ جلاله و أوّل من أجاب حيث أخذ الله ميثاق النبيين . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمود: من اولين كسى بودم كه اقرار به پروردگارم _ جلّ جلاله _ كردم و اولين پاسخ دهنده بودم آن گاه كه خداوند از پيامبران پيمان مى گرفت. ..}.

اهداف تبليغ مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 41 - 5

5 - نجات و رستگارى مردم ، هدف و محور تمامى تلاش هاى ارشادى ، سياسى و اجتماعى مؤمن آل فرعون

و قال رجل مؤمن من ءال فرعون يكتم إيم_نه . .. و ي_قوم مالى أدعوكم إلى النجوة

اهداف مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 38 - 4

4 - نشان دادن راه درست ، محور و هدف تلاش گسترده مؤمن آل فرعون در ميان مردم مصر بود .

اتّبعون أهدكم سبيل الرشاد

ايمان مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 2،3

2 - مؤمن معترض از خاندان فرعون ، ايمان خود را پوشيده مى داشت .

قال رجل مؤمن من ءال فرعون يكتم إيم_نه

3 - نفوذ آيين موسى ( ع ) در

ميان خاندان فرعون و ايمان آوردن مردى از آنان

قال رجل مؤمن من ءال فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 38 - 10

10 - مؤمن آل فرعون ، برخوردار از شجاعت ، ايمان استوار و فهم درست از دين

اتّبعون أهدكم سبيل الرشاد

اظهار ايمان و موضع گيرى علنى مؤمن آل فرعون، عليه مواضع فرعونيان و نيز محتوا و چگونگى استدلال هاى او براى درستى مواضع خود، نشانگر برداشت ياد شده است.

بازگشت جن مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 7

7- بازگشت جنيان مؤمن ، به سوى قومشان با پيام انذار و هدايت

ولّوا إلى قومهم منذرين

برده مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 7،8

7 _ برترى بَردگان مؤمن بر آزادگان مشرك

و لامة مؤمنة خير من مشركة . .. و لعبد مؤمن خير من مشرك

8 _ برده مؤمن براى همسرىِ زن مسلمان شايسته تر است از آزاد مرد مشرك ; هر چند ظاهرى فريبنده داشته باشد .

و لعبد مؤمن خير من مشرك و لو اعجبتكم

بشارت به همسر مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 20

20 - بشارت و اميد دادن خداوند به همسران مؤمن ، مبنى بر پايان يافتن مناقشات آنان و پديد آمدن زمينه هاى رجوع و بازگشت آنها به زندگى مشترك خويش در ايّام عدّه

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. لاتدرى لعلّ اللّه يحدث بعد ذلك أمرًا

برداشت ياد شده، از آن جا است كه ذيل آيه شريفه،

درصدد دلدارى به همسران و ايجاد اميد در جان و روح آنان است.

بشارت نسل مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 48 - 4

4_ به وجود آمدن امتهايى مؤمن و موحد از نسل نوح و يارانش ، نويد خداوند به آن حضرت

على أمم ممن معك

{من} در {ممن} ابتدائيه است. بنابراين {أمم ممن معك}; يعنى ، امتهايى كه از همراهان تو نشأت خواهند گرفت و از آن جا كه برخى از همراهان نوح ، فرزندان او بودند ، در برداشت {نسل نوح} نيز آورده شد.

بشارتهاى جن مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 5

5- مبلغان مؤمن جن ، نويد دهنده قوم خويش به غفران الهى و رهايى از عذاب ، در پرتو ايمان

ي_قومنا . .. و ءامنوا به يغفر لكم من ذنوبكم و يجركم من عذاب أليم

بينش مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 38 - 3

3 - مؤمن آل فرعون پيروى از خود را ، موجب دستيابى به راه صواب و درست مى دانست .

اتّبعون أهدكم سبيل الرشاد

{رشاد} به معناى اهتدا و راه يافتن است.

پاداش اخروى زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 8

8 - برابرى زن و مرد ، در بهره مند شدن از پاداش هاى اخروى و نعمت هاى بهشتى

و من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة يرزقون فيها بغي

پاداش اخروى مردان مؤمن

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 8

8 - برابرى زن و مرد ، در بهره مند شدن از پاداش هاى اخروى و نعمت هاى بهشتى

و من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة يرزقون فيها بغي

پاداش راهبان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 27 - 21

21 - راهبان حقيقى در پيشگاه خدا مأجوراند .

ف_اتينا الذين ءامنوا منهم أجرهم

پاداش زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 6

6 - مردان و زنان با ايمان ، از پاداش بزرگ خداوند برخوردارند .

إنّ . .. و المؤمنين و المؤمن_ت ... أعدّ اللّه لهم ... أجرًا عظيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 3

3 - زنان و مردان مؤمن نيك كردار ، اهل بهشت اند .

من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 5

5 - همسانى زنان و مردان مؤمن ، در بهرهورى از ثمرات ايمان خود و پاداش هاى الهى

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت

قرار گرفتن وصف {المؤمنات} در كنار {المؤمنين}، مى رساند كه زنان و مردان در ره يابى به بهشت جاودان همسان اند.

پاداش صابئان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 11

11 - مؤمنان به خدا و قيامت و

دارندگان عمل صالح ، در قيامت هيچ ترس و اندوهى نخواهند داشت .

من ءامن باللّه و اليوم الأخر و عمل صلحاً . .. و لا خوف عليهم و لاهم يحزنون

به قرينه {فلهم أجرهم عند ربهم} مى توان گفت: ظرف {لاخوف عليهم . ..} قيامت است.

پاداش عمل زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 22

22 _ ارزش و پاداش اعمال زنان و مردان مؤمن در پيشگاه خداوند ، همسان است .

و المؤمنون و المؤمنت . .. أولئك سيرحمهم اللّه

پاداش مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 6

6 - مردان و زنان با ايمان ، از پاداش بزرگ خداوند برخوردارند .

إنّ . .. و المؤمنين و المؤمن_ت ... أعدّ اللّه لهم ... أجرًا عظيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 3

3 - زنان و مردان مؤمن نيك كردار ، اهل بهشت اند .

من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 5

5 - همسانى زنان و مردان مؤمن ، در بهرهورى از ثمرات ايمان خود و پاداش هاى الهى

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت

قرار گرفتن وصف {المؤمنات} در كنار {المؤمنين}، مى رساند كه زنان و مردان در ره يابى به بهشت جاودان همسان اند.

پاداش مسيحيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 1

1

- مسلمانان ، يهوديان ، نصرانى ها و صابئان ، در صورت داشتن ايمان راستين به خدا و باور به قيامت و انجام عمل صالح ، از پاداشى گران قدر برخوردار خواهند شد .

إن الذين ءامنوا . .. فلهم أجرهم عند ربهم

مراد از {الذين ءامنوا} مسلمانان هستند. درباره آيين صابئى نظرات مختلفى ايراد شده است. علامه طباطبايى پس از بيان اقوال گوناگون، تأييد مى كنند كه آيين صابئى، آيينى ممزوج از دين يهود، مجوس و حرانيّه بوده است.

پاداش يهود مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 1

1 - مسلمانان ، يهوديان ، نصرانى ها و صابئان ، در صورت داشتن ايمان راستين به خدا و باور به قيامت و انجام عمل صالح ، از پاداشى گران قدر برخوردار خواهند شد .

إن الذين ءامنوا . .. فلهم أجرهم عند ربهم

مراد از {الذين ءامنوا} مسلمانان هستند. درباره آيين صابئى نظرات مختلفى ايراد شده است. علامه طباطبايى پس از بيان اقوال گوناگون، تأييد مى كنند كه آيين صابئى، آيينى ممزوج از دين يهود، مجوس و حرانيّه بوده است.

پرسشهاى مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 41 - 1

1 - پرسش مؤمن آل فرعون از قوم خود ، درباره انگيزه مخالفت آنان با دعوت و خيرخواهى هاى او

و ي_قوم مالى أدعوكم إلى النجوة و تدعوننى إلى النار

گفتنى است كه به قرينه خطاب در جمله حاليّه {تدعوننى . ..}، عبارت {مالى} در اصل {مالكم} مى باشد. اين جمله در زبان عرب به جاى {أخبرونى عنكم} (از حالتان به

من خبر دهيد) به كار مى رود و مقصود از آن پرسش از انگيزه و دليل وضعيت به وجود آمده از مخاطب است.

پيروى از مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 38 - 1

1 - مؤمن آل فرعون ، مردم را به پيروى از رهنمود هاى خويش فرا خوانده است .

و قال الذى ءامن ي_قوم اتّبعون

پيشنهاد مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 14

14 - اطمينان دادن مؤمن آل فرعون به فرعونيان ، از آسيب ديدن موسى ( ع ) در صورت دروغ گو بودن ايشان در ادعا هاى خود

و إن يك ك_ذبًا فعليه كذبه

تبليغ جن مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 30 - 1،2

1- جنيان مؤمن ، در تلاش براى هدايت جامعه خود به سوى قرآن

قالوا ي_قومنا إنّا سمعنا كت_بًا . .. يهدى إلى الحقّ

2- جنيان انذارگر ، پيام آور نزول كتابى آسمانى پس از تورات ، براى قوم خويش

ولّوا . .. منذرين . قالوا ي_قومنا إنّا سمعنا كت_بًا أُنزل من بعد موسى

تبليغ مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 2

2 - مؤمن آل فرعون قومش را از نقش نداشتن معبود هاى ادعايى در سعادت دنيوى و اخروى و نيز بى ثمر بودن عبادت آنها آگاه ساخت .

لاجرم أنّما تدعوننى إليه ليس له دعوة فى الدنيا و لا فى الأخرة

تشويق شاعران مؤمن

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 12

12 - تشويق شاعران مسلمان از سوى خداوند به مقابله به مثل كردن با شاعران كفرپيشه هجوگو

و انتصروا من بعد ما ظلموا

تشويقهاى مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 30 - 3

3 - تشويق و ترغيب شدن فرعونيان از سوى مؤمن آل فرعون ، به عبرت گيرى و درس آموزى از سرگذشت هلاكت بار اقوام و احزاب كافر پيشين

و قال الذى ءامن ي_قوم إنّى أخاف عليكم مثل يوم الأحزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 31 - 9

9 - تشويق و ترغيب شدن مردم عصر فرعون از سوى مؤمن آل فرعون ، به عبرت گيرى و درس آموزى از سرگذشت هلاكت بار قوم نوح ، عاد ، ثمود و اقوام پس از آنان

مثل دأب قوم نوح . .. و الذين من بعدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 12

12 - مؤمن آل فرعون ، مردم را به دل نبستن به دنيا ، آخرت خواهى ، ترك رفتار زشت و انجام عمل صالح توأم با ايمان ، ترغيب مى كرد .

ي_قوم إنّما ه_ذه الحيوة الدنيا مت_ع . .. من عمل سيّئة ... و من عمل ص_لحًا ... ير

گفته هاى مؤمن آل فرعون با مردم و فرعونيان، در مقام دعوت و تبليغ بود; چنان كه آيه بعد (مالى أدعوكم إلى النجاة . ..) تأييدكننده همين مطلب است.

تعجب مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 41 - 2،3

2 - اظهار شگفتى مؤمن آل فرعون از فراخواندن قوم خود ، به نجات و رستگارى و دعوت آنان از او به سرنوشت هلاكت بار دوزخ

و ي_قوم مالى أدعوكم إلى النجوة و تدعوننى إلى النار

استفهام در {مالى} براى تعجب است.

3 - اظهار شگفتى مؤمن آل فرعون از تأثيرناپذيرى مردم از خيرخواهى ها و فراخوانى هاى او

و ي_قوم مالى أدعوكم إلى النجوة و تدعوننى إلى النار

تقيه مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 2،4

2 - مؤمن معترض از خاندان فرعون ، ايمان خود را پوشيده مى داشت .

قال رجل مؤمن من ءال فرعون يكتم إيم_نه

4 - تقيه مؤمن آل فرعون و كتمان كردن ايمانش ، كارى پسنديده و به جا بود .

و قال رجل مؤمن من ءال فرعون يكتم إيم_نه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 38 - 2

2 - مؤمن آل فرعون ، پس از كتمان ايمانش به مدتى چند ، آن را فاش ساخت و به موضع گيرى علنى عليه فرعون و دفاع از موسى ( ع ) پرداخت .

و قال الذى ءامن ي_قوم اتّبعون

فراخوانى مردم به پيروى از خويش، بيانگر علنى كردن ايمان و موضع اعتقادى شخص است.

تلاش مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 21

21 - تلاش منطقى و عالمانه مؤمن آل فرعون ، براى منصرف ساختن فرعونيان از كشتن موسى ( ع )

و قال رجل من

ءال فرعون يكتم إيم_نه . .. و إن يك صادقًا يصبكم بعض الذى يعدكم

برداشت ياد شده از مجموع گفته ها، برخوردها، چگونگى استدلال و منطق مؤمن آل فرعون در مقابل فرعونيان استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 8

8 - تلاش گسترده مؤمن آل فرعون ، بر ايجاد احتمال درست بودن دعوت موسى ( ع ) و راستى هشدار هاى او در افكار عمومى قومش

وإن يك ك_ذبًا فعليه كذبه . .. فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا

شيوه سخن مؤمن آل فرعون به فرعونيان (اگر موسى(ع) دروغ گو باشد به ضرر خودش است و اگر راستگو باشد ممكن است هشدارهاى او درباره نزول عذاب درست باشد)، گوياى اين نكته است كه او باايجاد احتمال درست بودن دعوت موسى(ع) در افكار عمومى، در صدد جلب نظر آنان به سود آن حضرت بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 6

6 - مؤمن آل فرعون ، پس از تلاش گسترده خيرخواهانه خود براى هدايت قومش ، كار و سرنوشت خويش را به خدا واگذاشت و بر او توكل كرد .

و أُفوّض أمرى إلى اللّه

تنزيه شاعران مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 3

3 - ساحت شاعران مؤمن ، مبرّا از خيال پردازى ، گزافه گويى و گفتار بدون عمل

و الشعراء. .. فى كلّ واد يهيمون... يقولون ما لايفعلون . إلاّ الذين ءامنوا

توصيه هاى مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

13 - قصص - 28 - 20 - 5،8

5 - مرد ناشناس ، خواهان خروج بى درنگ موسى ( ع ) از شهر بود .

فاخرج

8 - توصيه به خروج از شهر ، نمود خيرخواهى مرد ناشناس نسبت به موسى ( ع )

فاخرج إنّى لك من الن_صحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 21 - 1

1 - خارج شدن موسى ( ع ) از شهر مصر ، در پى توصيه مرد ناشناس

قال ي_موسى . .. فاخرج ... فخرج منها خائفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 5

5 - مؤمن آل فرعون ، قومش را از هرگونه غرور و خودكامگى ناشى از اقتدار و سلطه همه جانبه بر سرزمين مصر برحذر داشت .

لكم الملك اليوم . .. فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا

توطئه عليه مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 45 - 2

2 - مؤمن آل فرعون ، پس از اعلان مواضع اعتقادى خويش و مبارزه با عقيده شرك آلود ، با انواع مكر ها و نقشه هاى شوم فرعونيان روبه رو شد .

فوقي_ه اللّه سيّئات ما مكروا

جمع آمدن {سيّئات} نشانگر تعدد و گوناگونى مكرهاى فرعونيان است.

توكل مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 6

6 - مؤمن آل فرعون ، پس از تلاش گسترده خيرخواهانه خود براى هدايت قومش ، كار و سرنوشت خويش را به خدا واگذاشت و بر او توكل

كرد .

و أُفوّض أمرى إلى اللّه

تولّد كافر از مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 10

10 _ عن أبى عبدالله(ع): . .. قال الله عز و جل: {يخرج الحى من الميت و مخرج الميت من الحى} فالحى المؤمن الذى تخرج طينته من طينة الكافر و الميت الذى يخرج من الحى هو الكافر الذى يخرج من طينة المؤمن ... .

از امام صادق(ع) درباره آيه {يخرج الحى . .. } روايت شده است: {حى}، مؤمنى است كه از كافر متولد شود. و {ميت} كه از {حى} بيرون مى آيد، كافرى است كه از مؤمن متولد شود ... .

تولد مؤمن از كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 10

10 _ عن أبى عبدالله(ع): . .. قال الله عز و جل: {يخرج الحى من الميت و مخرج الميت من الحى} فالحى المؤمن الذى تخرج طينته من طينة الكافر و الميت الذى يخرج من الحى هو الكافر الذى يخرج من طينة المؤمن ... .

از امام صادق(ع) درباره آيه {يخرج الحى . .. } روايت شده است: {حى}، مؤمنى است كه از كافر متولد شود. و {ميت} كه از {حى} بيرون مى آيد، كافرى است كه از مؤمن متولد شود ... .

تهديد مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 7

7 - مؤمن آل فرعون ، از سوى فرعونيان مورد تهديد سخت قرار گرفته بود .

و أُفوّض أمرى إلى اللّه

گفتنى است كه واگذاركردن كار خود به خدا

از سوى مؤمن آل فرعون (به قرينه جمله {فوقاه اللّه سي_ّئات ما مكروا} در آيه بعد) بيانگر وجود نوعى تهديد و ارعاب از جانب فرعونيان است.

تهمت به زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 1،2

1 - كسانى كه با مردان و زنان مؤمن بى گناه ، نسبتى ناروا بدهند ، زير بار بهتان رفته اند .

و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمن_ت بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا بهت_نًا

2 - نسبت ناروا به مردان و زنان مؤمن بى گناه ، آزار و اذيت آنان و گناه است .

و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمن_ت بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا . .. إثمًا مبينًا

به قرينه {فقد احتملوا بهتاناً} مراد از آزار و اذيت مؤمنان، تهمت زدن و نسبت ناروا دادن به آنها است.

تهمت به مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 1،2

1 - كسانى كه با مردان و زنان مؤمن بى گناه ، نسبتى ناروا بدهند ، زير بار بهتان رفته اند .

و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمن_ت بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا بهت_نًا

2 - نسبت ناروا به مردان و زنان مؤمن بى گناه ، آزار و اذيت آنان و گناه است .

و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمن_ت بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا . .. إثمًا مبينًا

به قرينه {فقد احتملوا بهتاناً} مراد از آزار و اذيت مؤمنان، تهمت زدن و نسبت ناروا دادن به آنها است.

جوانان مؤمن بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83

- 3

3 _ مؤمنان و گرويدگان به موسى ( ع ) ، همگى از قشر جوان بنى اسرائيل بودند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه

{ذرية} به معناى {ابناء و أولاد} به كار مى رود، با توجه به جو وحشت و ارعاب كه فرعون در ميان بنى اسرائيل به وجود آورده بود و معمولا در چنين شرايطى پيران به حكم مصلحت انديشى كنار مى كشند، مى توان گفت كه مراد از {ذرية}، جوانان بنى اسرائيل است.

حامى مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 45 - 1

1 - خداوند مؤمن آل فرعون را از آثار ناپسند مكر فرعونيان محفوظ داشت .

فوقي_ه اللّه سيّئات ما مكروا

حجاب زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 3،12

3 - بر زنان آزاده مؤمن ، لازم است كه تمام اندام خود را ، از سر تا پا ، از نامحرمان بپوشانند .

قل لأزوجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

تعبير {عليهنّ} شامل تمامى اندام مى شود و نكته ياد شده را مى رساند.

12 - بر زنان مؤمن آزاده ، لازم است با پوشش مناسب ، خود را از بردگان كنيز متمايز سازند .

يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين

متعلق {يعرفن} مى تواند {من الإماء} باشد و مى تواند چيزى شبيه {إنّهنّ حرائر} باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال نخست است.

حفظ حرمت زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 10

10 - خداوند ، براى پاسداشت

حريم زنان مؤمن از تعرّض مزاحمان ، عنايت ويژه اى دارد .

قل لأزوجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ ذلك أدنى أن يعرفن فل

حمايت از مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 45 - 6

6 - عذاب سخت فرعونيان در دنيا ، از جلوه هاى حمايت خداوند از مؤمن آل فرعون

أُفوّض أمرى إلى اللّه . .. فوقي_ه اللّه سيّئات ما مكروا و حاق ب_َال فرعون سوء ال

حمايت مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 7

7 - دفاع مؤمن آل فرعون از موسى ( ع ) ، جلوه اى از حمايت و امداد خداوند از او

إنّى عذت بربّى و ربّكم . .. و قال رجل مؤمن من ءال فرعون يكتم إيم_نه

ذكر دفاع مؤمن آل فرعون از موسى(ع) _ پس از پناه بردن آن حضرت به خداوند از شر فرعون _ مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

خداشناسى مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 18

18 - مؤمن آل فرعون ، برخوردار از معرفت عميق نسبت به معارف الهى ( مانند خداشناسى ، معاد ، تاريخ و مسؤوليت پيامبران )

إنّى أخاف عليكم مثل يوم الأحزاب . .. يوم التناد ... كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف م

خطر انحراف زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 4

4 - زنان و مردان مؤمن ، همواره در معرض

خطر انحراف و افتادن در ورطه گناه آتش افروز

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا أنفسكم و أهليكم نارًا

مطلب ياد شده، از خطاب به مؤمنان (يا أيّها الذين آمنوا) استفاده مى شود.

خطر انحراف مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 4

4 - زنان و مردان مؤمن ، همواره در معرض خطر انحراف و افتادن در ورطه گناه آتش افروز

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا أنفسكم و أهليكم نارًا

مطلب ياد شده، از خطاب به مؤمنان (يا أيّها الذين آمنوا) استفاده مى شود.

خطر گناه زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 4

4 - زنان و مردان مؤمن ، همواره در معرض خطر انحراف و افتادن در ورطه گناه آتش افروز

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا أنفسكم و أهليكم نارًا

مطلب ياد شده، از خطاب به مؤمنان (يا أيّها الذين آمنوا) استفاده مى شود.

خطر گناه مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 4

4 - زنان و مردان مؤمن ، همواره در معرض خطر انحراف و افتادن در ورطه گناه آتش افروز

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا أنفسكم و أهليكم نارًا

مطلب ياد شده، از خطاب به مؤمنان (يا أيّها الذين آمنوا) استفاده مى شود.

خيرخواهى مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 20 - 7

7 - مرد ناشناس ، از جمله خيرخواهان موسى ( ع ) بود .

إنّى لك من الن_صحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر -

40 - 44 - 1،2،3

1 - هشدار تهديدآميز مؤمن آل فرعون به قوم خود ، از دچار شدن آنان به سرنوشتى شوم بر اثر غفلت و بى توجهى شان به خيرخواهى هاى او

فستذكرون ما أقول لكم

2 - فرعونيان ، سخن حكيمانه و خيرخواهانه مؤمن آل فرعون را ، به خوبى درك نكرده و در غفلت شديد به سر مى بردند .

فستذكرون ما أقول لكم

3 - هدايت ها و خير خواهى هاى مؤمن آل فرعون ، در قومش تأثير نگذاشت .

فستذكرون ما أقول لكم

دعاى مسيحيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 11

11 _ سخن و دعاى فروتنانه مسيحيان مؤمن گواه دورى آنان از استكبار

انهم لايستكبرون . .. نطمع ان يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين

مطالب ياد شده از زبان مسيحيان در اين آيه و آيه پيشين مى تواند به منزله دليل براى {انهم لايستكبرون} _ در آيه 82 _ باشد.

دعوت از مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 41 - 2

2 - اظهار شگفتى مؤمن آل فرعون از فراخواندن قوم خود ، به نجات و رستگارى و دعوت آنان از او به سرنوشت هلاكت بار دوزخ

و ي_قوم مالى أدعوكم إلى النجوة و تدعوننى إلى النار

استفهام در {مالى} براى تعجب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 42 - 1

1 - مردم مصر ( قبطيان و فرعونيان ) ، مؤمن آل فرعون را به كفر و شرك به خدا فراخواندند .

تدعوننى لأكفر باللّه و أشرك به

دعوتهاى

جن مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 1

1- دعوت جنيان ايمان آورده به قرآن ، از قوم خود براى گرويدن به پيامبر ( ص )

ي_قومنا أجيبوا داعى اللّه

مراد از {داعى اللّه} پيامبر(ص) است كه مردم را به سوى خدا دعوت مى كند.

دعوتهاى مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 38 - 1

1 - مؤمن آل فرعون ، مردم را به پيروى از رهنمود هاى خويش فرا خوانده است .

و قال الذى ءامن ي_قوم اتّبعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 41 - 2،3

2 - اظهار شگفتى مؤمن آل فرعون از فراخواندن قوم خود ، به نجات و رستگارى و دعوت آنان از او به سرنوشت هلاكت بار دوزخ

و ي_قوم مالى أدعوكم إلى النجوة و تدعوننى إلى النار

استفهام در {مالى} براى تعجب است.

3 - اظهار شگفتى مؤمن آل فرعون از تأثيرناپذيرى مردم از خيرخواهى ها و فراخوانى هاى او

و ي_قوم مالى أدعوكم إلى النجوة و تدعوننى إلى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 42 - 11،13

11 - مؤمن آل فرعون ، مردم مصر را به خداى عزيز و غفار خواند .

و أنا أدعوكم إلى العزيز الغفّ_ر

13 - ترس از خدا و اميد به او ، بخشى از دعوت و تبليغات مؤمن آل فرعون

و أنا أدعوكم إلى العزيز الغفّ_ر

يادآورى دو صفت عزت و آمرزندگى خداوند براى كسانى كه هنوز دست از كفر بر نداشته اند _ ولى اميد

به هدايتشان مى رود _ مى تواند به منظور مطلب ياد شده باشد.

دفاع مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 11

11 - دفاع مؤمن آل فرعون از موسى ( ع ) ، به خاطر برخوردار بودن انديشه و عقيده او بر دليل و برهان روشن

أن يقول ربّى اللّه و قد جاءكم بالبيّن_ت من ربّكم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {و قد جائكم بالبيّنات . ..} _ كه حال براى فاعل {يقول} يا{رجلاً} است _ در مقام تعليل براى مطلب پيشين; يعنى، تقبيح كشتن موسى(ع) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 38 - 2

2 - مؤمن آل فرعون ، پس از كتمان ايمانش به مدتى چند ، آن را فاش ساخت و به موضع گيرى علنى عليه فرعون و دفاع از موسى ( ع ) پرداخت .

و قال الذى ءامن ي_قوم اتّبعون

فراخوانى مردم به پيروى از خويش، بيانگر علنى كردن ايمان و موضع اعتقادى شخص است.

دلايل خيرخواهى مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 20 - 8

8 - توصيه به خروج از شهر ، نمود خيرخواهى مرد ناشناس نسبت به موسى ( ع )

فاخرج إنّى لك من الن_صحين

دلسوزى مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 9

9 - اظهار محبت و دلسوزى كردن مؤمن آل فرعون نسبت به قوم خود ( قبطيان )

ي_قوم

استفاده مؤمن آل فرعون

از تعبير {يا قوم} (اى قوم من) و تكرار آن در چهار نوبت (آيه هاى 29، 30، 32، 38 و 41)، گوياى مطلب ياد شده است.

دين مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 45 - 7

7 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { فوقاه اللّه سيئات ما مكروا } فقال : أما لقد بسطوا عليه و قتلوه و لكن أتدرون ما وقاه ؟ وقاه أن يفتنوه فى دينه ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ: {فوقاه اللّه سيئات ما مكروا} روايت شده كه فرمود: آگاه باشيد فرعونيان بر آن مؤمن، مسلط شده و او را به قتل رساندند; لكن مى دانيد كه خداوند او را از چه چيزى حفظ كرد؟ او را از اين كه در دينش فتنه كنند حفظ كرد}.

راهبان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 27 - 19

19 - راهبان مسيحى دو دسته شدند : دسته اى مؤمن و به معناى حقيقى كلمه تارك دنيا و دسته اى فاسق و منحرف

ف_اتينا الذين ءامنوا منهم أجرهم و كثير منهم ف_سقون

مفسران گرچه در مرجع ضمير {هم} در جمله بالا اختلاف نظر دارند; ولى ظاهر اين است كه اين ضماير مربوط به راهبان است; زيرا محط بحث اين بخش از آيه در رابطه با آنان مى باشد.

روزى اخروى مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 4

4 - زنان و مردان مؤمن نيك كردار ، برخوردار از روزى

ها و نعمت هاى بى اندازه و بسيار در بهشت

و من عمل ص_لحًا . .. فأُول_ئك يدخلون الجنّة يرزقون فيها بغير حساب

روش برخورد مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 9

9 - اظهار محبت و دلسوزى كردن مؤمن آل فرعون نسبت به قوم خود ( قبطيان )

ي_قوم

استفاده مؤمن آل فرعون از تعبير {يا قوم} (اى قوم من) و تكرار آن در چهار نوبت (آيه هاى 29، 30، 32، 38 و 41)، گوياى مطلب ياد شده است.

روش تبليغ مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 10

10 - بهره گرفتن مؤمن آل فرعون از افكار عمومى مردم ، عليه تصميم فرعون بر قتل موسى ( ع )

ي_قوم لكم الملك اليوم . .. فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا

صحبت مكرر مؤمن آل فرعون با مردم _ على رغم آن كه موسى(ع) مورد تهديد شخص فرعون بود _ مى تواند از نكته ياد شده حكايت كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 1

1 - مؤمن آل فرعون براى بيدار كردن مردم و انصراف آنان از قتل موسى ( ع ) ، سرگذشت يوسف پيامبر رايادآور شد .

أتقتلون رجلاً . .. إنّى أخاف عليكم ... و لقد جاءكم يوسف

زمينه ارتداد مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 41 - 4

4 - تلاش فرعونيان ، براى ارتداد و مشرك شدن مؤمن آل فرعون

و

تدعوننى إلى النار

فراخواندن به آتش، كنايه از دعوت به كفر و شرك است كه در آيه بعد به صراحت از آن ياد شده است (تدعوننى لأكفر باللّه و أشرك به. ..).

زمينه بى احترامى به مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 17

17- پايمال شدن حرمت مردان و زنان مؤمن در صورت جنگ در حديبيه ، مايه ننگ براى مسلمانان

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت . .. فتصيبكم منهم معرّة

زمينه بى احترامى زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 17

17- پايمال شدن حرمت مردان و زنان مؤمن در صورت جنگ در حديبيه ، مايه ننگ براى مسلمانان

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت . .. فتصيبكم منهم معرّة

زمينه شرك مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 41 - 4

4 - تلاش فرعونيان ، براى ارتداد و مشرك شدن مؤمن آل فرعون

و تدعوننى إلى النار

فراخواندن به آتش، كنايه از دعوت به كفر و شرك است كه در آيه بعد به صراحت از آن ياد شده است (تدعوننى لأكفر باللّه و أشرك به. ..).

زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 4

4 - زنان مؤمن ، داراى موقعيتى همسان مردان مؤمن اند .

و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمن_ت . .. فقد احتملوا بهت_نًا

زنان مؤمن در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 -

12 - 9

9 - قيامت ، روز دريافت بشارت بهشت براى مردان و زنان مؤمن

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت . .. بشريكم اليوم جنّ_ت

زنان مؤمن مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 8،9

8- وجود زنان و مردانى مؤمن _ اما ناشناخته _ در ميان كافران مكه ، قبل از حديبيه

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

9- بى اطلاعى مهاجران و انصار ، از وجود مردان و زنانى مؤمن در ميان مكيان ; قبل از صلح حديبيه

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

سرزنشهاى مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 9،15

9 - كشتن موسى ( ع ) به صرف اعتقاد او به ربوبيت خداوند ، كارى نكوهيده و نابه جا در نظر مؤمن آل فرعون

أتقتلون رجلاً أن يقول ربّى اللّه

از استفهام انكارى در جمله {أتقتلون رجلاً. ..} _ كه در مقام تقبيح عمل فرعون مى باشد _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

15 - ناروا بودن قتل موسى ( ع ) ، در نظر مؤمن آل فرعون حتى در صورت دروغ گو بودن او

و إن يك ك_ذبًا فعليه كذبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 8

8 - نكوهش مؤمن آل فرعون از مردم مصر ، به خاطر ترديد كردن در رسالت يوسف ( ع ) در گذشته ( على رغم مشاهده دلايل روشن او )

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

سوزاندن زنان مؤمن در دوران اصحاب اخدود

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 7

7 - اصحاب اخدود ، حتى زنان مؤمن را نيز در آتش سوزاندند .

فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت

شاعران مؤمن و خيال پردازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 3

3 - ساحت شاعران مؤمن ، مبرّا از خيال پردازى ، گزافه گويى و گفتار بدون عمل

و الشعراء. .. فى كلّ واد يهيمون... يقولون ما لايفعلون . إلاّ الذين ءامنوا

شاعران مؤمن و سخن بى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 3

3 - ساحت شاعران مؤمن ، مبرّا از خيال پردازى ، گزافه گويى و گفتار بدون عمل

و الشعراء. .. فى كلّ واد يهيمون... يقولون ما لايفعلون . إلاّ الذين ءامنوا

شجاعت مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 38 - 10

10 - مؤمن آل فرعون ، برخوردار از شجاعت ، ايمان استوار و فهم درست از دين

اتّبعون أهدكم سبيل الرشاد

اظهار ايمان و موضع گيرى علنى مؤمن آل فرعون، عليه مواضع فرعونيان و نيز محتوا و چگونگى استدلال هاى او براى درستى مواضع خود، نشانگر برداشت ياد شده است.

شخصيت زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 16

16 - زنان مؤمن ، بايد هويتى مستقل و شناخته داشته باشند .

ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين

شك جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72

- 10 - 1

1 - ترديد مؤمنان جن در شناخت خير و يا شر بودن ممنوعيت آنان از استراق سمع آسمان براى اهل زمين

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

مقصود از {رَشَد} در اين آيه _ به قرينه مقابله آن با {شر}_ خير و صلاح است.

شكنجه زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 9

9 - گناه شكنجه دادن و سوزاندن مرد و زن مؤمن ، برابر و عذاب اخروى آن يكسان است .

الذين فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت . .. فلهم عذاب جهنّم

شكنجه مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 9

9 - گناه شكنجه دادن و سوزاندن مرد و زن مؤمن ، برابر و عذاب اخروى آن يكسان است .

الذين فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت . .. فلهم عذاب جهنّم

شهادت طلبى زنان مؤمن دوران اصحاب اخدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 8

8 - پايدارى برخى از زنان مؤمن تا نيل به شهادت ، در عهد اصحاب اخدود

فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت

ظلم به زنان مؤمن صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 11

11 - كافران صدراسلام ، مردمى سنگدل بودند كه حتى بر زنان مؤمن نيز رحم نكردند .

فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت

عجز جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 10 - 2

2 - ناتوانى مؤمنان جن

، از درك صحيح تقدير الهى در ممنوعيت آنان از استراق سمع آسمان

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

عقيده جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 5 - 1

1 - ايمان آورندگان از جن ، دروغ بستن بر خداوند را از سوى انس و جن ، امرى ناممكن و بعيد مى دانستند .

و أنّا ظننّا أن لن تقول الإنس و الجنّ على اللّه كذبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 11 - 3

3 - از ديدگاه مؤمنان جن ، برخى از آنان صالح و نيك كردار كامل اند و برخى ديگر ضعيف و در رتبه پايين تر از صالحان قرار دارند .

و أنّا منّا الص_لحون و منّا دون ذلك

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {دون} به معناى {تحت} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 13 - 4

4 - در ديدگاه مؤمنان جن ، ايمان آورندگان به ربوبيت خداى يكتا ، از نقصان حق خويش و يا ستم شدن در مجازات ، بيم نداشته و در امان اند .

فمن يؤمن بربّه فلايخاف بخسًا و لا رهقًا

{رَهَق} در معانى {سفاهت}، {گناه}، {كذب}و {ظلم} به كار مى رود; ولى در اين آيه معناى اخير مراد است.

علم مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 31 - 6

6 - آگاهى كامل مؤمن آل فرعون ، از سرگذشت هلاكت بار قوم نوح ، عاد

، ثمود و اقوام پس از آنان

إنّى أخاف عليكم مثل . .. دأب قوم نوح ... و الذين من بعدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 18

18 - مؤمن آل فرعون ، برخوردار از معرفت عميق نسبت به معارف الهى ( مانند خداشناسى ، معاد ، تاريخ و مسؤوليت پيامبران )

إنّى أخاف عليكم مثل يوم الأحزاب . .. يوم التناد ... كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف م

عمل پسنديده مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 4

4 - تقيه مؤمن آل فرعون و كتمان كردن ايمانش ، كارى پسنديده و به جا بود .

و قال رجل مؤمن من ءال فرعون يكتم إيم_نه

فرجام زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 1

1 _ حيات جاودان در باغ هاى بهشت با نهر هاى روان ، وعده الهى به زنان و مردان مؤمن

وعد اللّه المؤمنين . .. تحتها الأنهر

فرعون و مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 13

13 - فرعون ، سخن مؤمن آل فرعون را قطع كرده ، به دفاع از تصميم خود مبنى بر كشتن موسى ( ع ) پرداخت .

أتقتلون رجلاً . .. فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا قال فرعون ما أريكم إلاّ ما أ

فضايل برده مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 13

13 _

ارزش و شخصيّت بردگان با ايمان ، از ديدگاه قرآن

و لامة مؤمنة خير من مشركة . .. و لعبد مؤمن خير من مشرك

فضايل جن مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 30 - 3

3- جنيان پيشتاز و گرويده به قرآن ، برخوردار از موقعيتى ويژه در ميان قوم خود *

قالوا ي_قومنا إنّا سمعنا

از لحن آيه شريفه و موضع بالاى جنيان در خطاب به قوم (ياقومنا)، مى توان به دست آورد كه آنان علاوه بر داشتن پيامى بزرگ، جايگاهى والا در ميان قوم شان داشته اند و چه بسا انتخاب آنان از سوى خداوند (صرفنا)، اشاره به اين جهت باشد.

فضايل زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 70 - 4

4 - { عن الحلبى قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ { فيهنّ خيرات حسان } قال : هنّ صوالح المؤمنات العارفات . . . ;

از حلبى روايت شده كه گفت: درباره قول خداى عزّوجلّ {. .. خيرات حسان} از امام صادق(ع) سؤال كردم، فرمود: آنان زنان صالحه و عارفه از زنان مؤمنه [دنيا] هستند}.

فضايل شاعران مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 2

2 - ارجمندى شاعران مؤمن و نيك كردارِ پيوند خورده با ياد خدا ، در پيشگاه پروردگار

و الشعراء يتّبعهم الغاون . .. إلاّ الذين ءامنوا... و ذكروا اللّه كثيرًا

فضايل مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 31 -

6

6 - آگاهى كامل مؤمن آل فرعون ، از سرگذشت هلاكت بار قوم نوح ، عاد ، ثمود و اقوام پس از آنان

إنّى أخاف عليكم مثل . .. دأب قوم نوح ... و الذين من بعدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 18

18 - مؤمن آل فرعون ، برخوردار از معرفت عميق نسبت به معارف الهى ( مانند خداشناسى ، معاد ، تاريخ و مسؤوليت پيامبران )

إنّى أخاف عليكم مثل يوم الأحزاب . .. يوم التناد ... كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 38 - 10

10 - مؤمن آل فرعون ، برخوردار از شجاعت ، ايمان استوار و فهم درست از دين

اتّبعون أهدكم سبيل الرشاد

اظهار ايمان و موضع گيرى علنى مؤمن آل فرعون، عليه مواضع فرعونيان و نيز محتوا و چگونگى استدلال هاى او براى درستى مواضع خود، نشانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 45 - 1

1 - خداوند مؤمن آل فرعون را از آثار ناپسند مكر فرعونيان محفوظ داشت .

فوقي_ه اللّه سيّئات ما مكروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 13 - 4

4 - { عن جعفربن محمد ( ع ) فى قوله عزّوجلّ { ثلّة من الأوّلين } . . . قال : . . .ابن آدم الذى قتله أخوه ، و مؤمن آل فرعون و حبيب النجار . . . ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند

عزّوجلّ {ثلّة من الأوّلين}. .. روايت شده كه آنان، فرزند مقتول آدم(ع) (هابيل) و مؤمن آل فرعون (حزقيل) و حبيب نجار... هستند}.

فلسفه تلاش جنيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 8 - 1

1 - تلاش مؤمنان جن ، به منظور تماس با آسمان و دسترسى به اخبار آن

و أنّا لمسنا السماء

قصه مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 1،2،14،20،21

1 - اعتراض و اظهار مخالفت مؤمن آل فرعون نسبت به تصميم قتل موسى ( ع ) از سوى فرعون

وقال رجل مؤمن من ءال فرعون يكتم إيم_نه أتقتلون رجلاً أن يقول ربّى

2 - مؤمن معترض از خاندان فرعون ، ايمان خود را پوشيده مى داشت .

قال رجل مؤمن من ءال فرعون يكتم إيم_نه

14 - اطمينان دادن مؤمن آل فرعون به فرعونيان ، از آسيب ديدن موسى ( ع ) در صورت دروغ گو بودن ايشان در ادعا هاى خود

و إن يك ك_ذبًا فعليه كذبه

20 - استفاده مؤمن آل فرعون ، از شيوه جدل در مقابل منطق زور فرعونيان

وإن يك ك_ذبًا فعليه كذبه و إن يك صادقًا يصبكم بعض الذى يعدكم

آمدن اين تعبير كه اگر موسى(ع) دروغ گفته باشد، عليه خودش اقدام كرده است و. .. از باب جدل مى باشد; و گرنه براى مؤمن آل فرعون، احتمال دروغ گو بودن موسى(ع) متصور نبود.

21 - تلاش منطقى و عالمانه مؤمن آل فرعون ، براى منصرف ساختن فرعونيان از كشتن موسى ( ع )

و قال رجل من ءال فرعون يكتم إيم_نه . .. و إن يك

صادقًا يصبكم بعض الذى يعدكم

برداشت ياد شده از مجموع گفته ها، برخوردها، چگونگى استدلال و منطق مؤمن آل فرعون در مقابل فرعونيان استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 4،5،6،8،9،13

4 - هشدار مؤمن آل فرعون به فرعونيان و قبطيان ، درباره خطر عذاب الهى در صورت مخالفت با موسى ( ع ) و قتل او

فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا

5 - مؤمن آل فرعون ، قومش را از هرگونه غرور و خودكامگى ناشى از اقتدار و سلطه همه جانبه بر سرزمين مصر برحذر داشت .

لكم الملك اليوم . .. فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا

6 - تنهايى و بى پناهى انسان در برابر عذاب الهى ، از هشدار هاى مؤمن آل فرعون به قوم خود

فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا

8 - تلاش گسترده مؤمن آل فرعون ، بر ايجاد احتمال درست بودن دعوت موسى ( ع ) و راستى هشدار هاى او در افكار عمومى قومش

وإن يك ك_ذبًا فعليه كذبه . .. فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا

شيوه سخن مؤمن آل فرعون به فرعونيان (اگر موسى(ع) دروغ گو باشد به ضرر خودش است و اگر راستگو باشد ممكن است هشدارهاى او درباره نزول عذاب درست باشد)، گوياى اين نكته است كه او باايجاد احتمال درست بودن دعوت موسى(ع) در افكار عمومى، در صدد جلب نظر آنان به سود آن حضرت بوده است.

9 - اظهار محبت و دلسوزى كردن مؤمن آل فرعون نسبت به قوم خود ( قبطيان )

ي_قوم

استفاده مؤمن آل فرعون از تعبير {يا قوم} (اى قوم من) و

تكرار آن در چهار نوبت (آيه هاى 29، 30، 32، 38 و 41)، گوياى مطلب ياد شده است.

13 - فرعون ، سخن مؤمن آل فرعون را قطع كرده ، به دفاع از تصميم خود مبنى بر كشتن موسى ( ع ) پرداخت .

أتقتلون رجلاً . .. فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا قال فرعون ما أريكم إلاّ ما أ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 30 - 1،2

1 - مؤمن آل فرعون _ به رغم قطع شدن سخنانش به وسيله فرعون _ به گفتار هشداردهنده خود ادامه داد و فرعونيان را از پيامد هلاكت بار قتل موسى ( ع ) آگاه ساخت .

ي_قوم لكم الملك . .. قال فرعون ما أريكم إلاّ ما أرى ... و قال الذى ءامن ي_قوم إن

2 - هشدار مؤمن آل فرعون به قوم خود ، از دچار شدن به روزگار شوم ، همچون روزگار احزاب و اقوام كافر پيشين

و قال الذى ءامن ي_قوم إنّى أخاف عليكم مثل يوم الأحزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 32 - 1،3

1 - هشدار مؤمن آل فرعون به قوم خويش ، از دچار شدن به عذاب الهى در روز قيامت در صورت اقدام به قتل موسى ( ع )

و ي_قوم إنّى أخاف عليكم يوم التناد

3 - مؤمن آل فرعون ، برخوردار از موقعيت اجتماعى و نفوذ در جامعه

ي_قوم إنّى أخاف عليكم يوم التناد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 33 - 4،7

4 - هشدار مؤمن آل فرعون به فرعونيان

، از دچار شدن آنان به عذاب گريزناپذير الهى در قيامت در صورت كشتن موسى ( ع )

ي_قوم إنّى أخاف عليكم . .. يوم تولّون مدبرين ما لكم من اللّه من عاصم

7 - هشدار مؤمن آل فرعون به فرعونيان ، درباره اين كه قتل موسى ( ع ) موجب گمراهى ابدى و علاج ناپذير آنان خواهد شد .

أتقتلون رجلاً . .. و من يضلل اللّه فما له من هاد

برداشت يادشده به خاطر اين نكته است كه هشدار مؤمن آل فرعون نسبت به گمراه شدن آنان در مورد قتل موسى(ع) انجام پذيرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 1،8،17

1 - مؤمن آل فرعون براى بيدار كردن مردم و انصراف آنان از قتل موسى ( ع ) ، سرگذشت يوسف پيامبر رايادآور شد .

أتقتلون رجلاً . .. إنّى أخاف عليكم ... و لقد جاءكم يوسف

8 - نكوهش مؤمن آل فرعون از مردم مصر ، به خاطر ترديد كردن در رسالت يوسف ( ع ) در گذشته ( على رغم مشاهده دلايل روشن او )

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

17 - هشدار مؤمن آل فرعون به مردم مصر ، از دچار شدن به گمراهى ابدى بر اثر پافشارى بر مخالفت با دعوت موسى ( ع ) و ترديد در حقانيت آن

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 5،15

5 - هشدار مؤمن آل فرعون به مردم مجادله گر و حق ستيز مصر ، درباره خشم انقلابى و انتقام مؤمنان طرفدار موسى ( ع

)

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. كبر مقتًا ... عندالذين ءامنوا

تذكر مؤمن آل فرعون به فرعونيان، مبنى بر اين كه ستيزه جويى در آيات الهى، موجب بغض و دشمنى مؤمنان مى شود; مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه عمل آنان، موجب خشم انقلابى و شورش مؤمنان طرفدار موسى(ع) عليه آنان خواهدگرديد.

15 - تلاش گسترده مؤمن آل فرعون در جهت انصراف فرعون از قتل موسى ( ع ) ، مؤثر واقع شد .

و قال رجل مؤمن من ءال فرعون . .. أتقتلون رجلاً ... كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب م

برداشت بالا به خاطر اين نكته است كه فرعون، در آغاز برخورد با موسى(ع) بركشتن او مصمم گشته، اين مطلب را به همه اطرافيانش اعلام كرده بود (قال فرعون ما أريكم إلاّ ما أرى); ولى پس از سخنان مؤمن آل فرعون، به جاى كشتن وى دستور داد برجى بسازند تا او نسبت به درستى ادعاى آن حضرت به تحقيق بپردازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 38 - 2

2 - مؤمن آل فرعون ، پس از كتمان ايمانش به مدتى چند ، آن را فاش ساخت و به موضع گيرى علنى عليه فرعون و دفاع از موسى ( ع ) پرداخت .

و قال الذى ءامن ي_قوم اتّبعون

فراخوانى مردم به پيروى از خويش، بيانگر علنى كردن ايمان و موضع اعتقادى شخص است.

قوم مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 1

1 - مؤمن آل فرعون ، از قبطيان بود .

ي_قوم

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 30 - 5

5 - مؤمن آل فرعون ، از قبطيان بود .

ي_قوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 32 - 2

2 - مؤمن آل فرعون از قبطيان بود .

ي_قوم

قياس مشرك با مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 2

2 _ همسنگ قرار دادن كافر و مشرك نيك كردار با مؤمن مجاهد ، عملى ناصواب و شايسته ملامت و توبيخ است .

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر و جهد فى

قياس مؤمن با كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 2

2 _ همسنگ قرار دادن كافر و مشرك نيك كردار با مؤمن مجاهد ، عملى ناصواب و شايسته ملامت و توبيخ است .

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر و جهد فى

كمى راهبان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 27 - 20

20 - بيشتر راهبان ، عناصرى منحرف و فاسق و تنها اقليتى از آنان مؤمنان راستين بودند .

ف_اتينا الذين ءامنوا منهم أجرهم و كثير منهم ف_سقون

كنيز مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 3

3 _ كنيز مؤمن براى همسرى شايسته تر است از آزاد زن مشرك ; هر چند زيبا و دلربا باشد .

و لاَمَة مؤمنة خير من مشركة و لو اعجبتكم

كيفر اذيت زنان

مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 15

15 - آزار و اذيت زنان مؤمنان ، كيفرى سخت دارد .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم

مجادله مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 20

20 - استفاده مؤمن آل فرعون ، از شيوه جدل در مقابل منطق زور فرعونيان

وإن يك ك_ذبًا فعليه كذبه و إن يك صادقًا يصبكم بعض الذى يعدكم

آمدن اين تعبير كه اگر موسى(ع) دروغ گفته باشد، عليه خودش اقدام كرده است و. .. از باب جدل مى باشد; و گرنه براى مؤمن آل فرعون، احتمال دروغ گو بودن موسى(ع) متصور نبود.

محافظت از مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 45 - 7

7 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { فوقاه اللّه سيئات ما مكروا } فقال : أما لقد بسطوا عليه و قتلوه و لكن أتدرون ما وقاه ؟ وقاه أن يفتنوه فى دينه ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ: {فوقاه اللّه سيئات ما مكروا} روايت شده كه فرمود: آگاه باشيد فرعونيان بر آن مؤمن، مسلط شده و او را به قتل رساندند; لكن مى دانيد كه خداوند او را از چه چيزى حفظ كرد؟ او را از اين كه در دينش فتنه كنند حفظ كرد}.

مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 4

4 - زنان مؤمن ، داراى موقعيتى همسان

مردان مؤمن اند .

و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمن_ت . .. فقد احتملوا بهت_نًا

مردان مؤمن مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 8،9

8- وجود زنان و مردانى مؤمن _ اما ناشناخته _ در ميان كافران مكه ، قبل از حديبيه

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

9- بى اطلاعى مهاجران و انصار ، از وجود مردان و زنانى مؤمن در ميان مكيان ; قبل از صلح حديبيه

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

مستضعفان مؤمن قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 4،8،9،10

4 _ گروهى از مستضعفان قوم ثمود رسالت صالح ( ع ) را تصديق كرده و به وى ايمان آوردند .

للذين استضعفوا لمن ءامن منهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير {منهم} به {الذين} در {للذين استضعفوا} برگردد، نه به {قومه}. در اين صورت {لمن ءامن} بدل بعض از كل براى {للذين استضعفوا} است و مفاد آن تقسيم مستضعفان به دو طايفه مؤمنان و غير مؤمنان خواهد بود.

8 _ مستضعفان مؤمن قوم ثمود با پاسخى قاطع به كفرپيشگان ، ايمان و باور خويش را به صالح و تمامى رسالت هاى وى اعلان كردند .

أتعلمون . .. قالوا إنا بما ارسل به مؤمنون

9 _ مستعضعفان مؤمن قوم ثمود ، در پاسخ مستكبران ، كفر خويش به معبودان دروغين را اعلان كردند .

قالوا إنا بما ارسل به مؤمنون

حصر اضافى كه از تقديم {بما ارسل} بر {مؤمنون} به دست مى آيد، بيانگر اين است كه مستضعفان، علاوه بر اعلان ايمان

به صالح و رسالتهاى وى، بيزارى خويش را از معبودان دروغين نيز بيان داشتند.

10 _ مستضعفان مؤمن از قوم ثمود ، مردمانى پايدار و راسخ در ايمان خويش

قالوا إنا بما ارسل به مؤمنون

از اينكه مؤمنان قوم ثمود مقصود خويش را با جمله اسميه و به همراه {إنّ} بيان كردند و با كلمه {ما}ى موصوله ايمان خويش را به تمامى رسالتهاى صالح اعلان داشتند، معلوم مى شود آنان در ايمان خويش بسيار جدى و پايدار بودند.

مسيحيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 5

5 - كسانى از يهود و نصارا به كتاب آسمانى خويش ايمان دارند كه از آن به خوبى وشايستگى پيروى مى كنند .

الذين ءاتينهم الكتب يتلونه حق تلاوته أولئك يؤمنون به

در برداشت فوق، ضمير {به} به {الكتاب} - كه مقصود از آن تورات و انجيل است - برگردانده شده است.

مسيحيان مؤمن به اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 2

2 - از ميان يهود و نصارا ، پيروان حقيقى تورات و انجيل به قرآن و محمد ( ص ) ايمان مى آورند .

الذين ءاتينهم الكتب يتلونه حق تلاوته أولئك يؤمنون به

{تلاوت به معناى خواندن و قرائت كردن است. برخى از اهل لغت آن را به معناى پيروى كردن نيز گفته اند. مراد از ضمير {به} محتمل است قرآن يا پيامبر(ص) باشد و نيز مى تواند به الكتاب (تورات و انجيل) برگردد. برداشت فوق ناظر به اين است كه مراد از ضمير {به} قرآن يا پيامبر (ص) بوده و تلاوت به معناى

پيروى كردن باشد.

مسيحيان مؤمن به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 2

2 - از ميان يهود و نصارا ، پيروان حقيقى تورات و انجيل به قرآن و محمد ( ص ) ايمان مى آورند .

الذين ءاتينهم الكتب يتلونه حق تلاوته أولئك يؤمنون به

{تلاوت به معناى خواندن و قرائت كردن است. برخى از اهل لغت آن را به معناى پيروى كردن نيز گفته اند. مراد از ضمير {به} محتمل است قرآن يا پيامبر(ص) باشد و نيز مى تواند به الكتاب (تورات و انجيل) برگردد. برداشت فوق ناظر به اين است كه مراد از ضمير {به} قرآن يا پيامبر (ص) بوده و تلاوت به معناى پيروى كردن باشد.

مشركان و خويشاوندان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 1

1 _ شرك پيشگان صدر اسلام ، درباره هيچ مؤمنى به رعايت حق خويشاوندى ، ملتزم نبودند .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً

{رقبة} و {رُقبان} (مصدر يرقبون) به معناى حفظ و نگهدارى و {إلّ} به معناى قرابت و خويشاوندى است. قابل ذكر است كه لفظ {مؤمن} و {إلّ} هر دو نكره در سياق نفى و مفيد عمومند; يعنى، مشركان درباره هيچ مؤمنى حرمت قرابت و خويشاوندى را نگه نمى دارند.

مقامات مسيحيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 10

10 _ مسيحيان فروتن و مؤمن به خدا ، قرآن و پيامبر ( ص ) در زمره محسنان اند .

و انهم لايستكبرون . .. و ذلك جزاء المحسنين

مواعظ مؤمن

آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 14

14 - نصيحت ها و هشدار هاى مؤمن آل فرعون ، نسبت به قتل موسى ( ع ) ، در فرعون بى تأثير بود .

أتقتلون رجلاً . .. قال فرعون ما أريكم إلاّ ما أرى

موقعيت اجتماعى مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 2

2 - مؤمن آل فرعون ، برخوردار از موقعيت اجتماعى و نفوذ در جامعه

ي_قوم لكم الملك اليوم

تعبير {اى قوم من} و نيز محتوا و آهنگ كلام مؤمن آل فرعون و برخى از روايات وارده درباره ايشان، گوياى مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 32 - 3

3 - مؤمن آل فرعون ، برخوردار از موقعيت اجتماعى و نفوذ در جامعه

ي_قوم إنّى أخاف عليكم يوم التناد

موقعيت شناسى مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 10

10 - بهره گرفتن مؤمن آل فرعون از افكار عمومى مردم ، عليه تصميم فرعون بر قتل موسى ( ع )

ي_قوم لكم الملك اليوم . .. فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا

صحبت مكرر مؤمن آل فرعون با مردم _ على رغم آن كه موسى(ع) مورد تهديد شخص فرعون بود _ مى تواند از نكته ياد شده حكايت كند.

مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 9

9 - خداوند يگانه هستى ، ايمنى بخش

خلق و نظام جهان

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو . .. المؤمن

مؤمن آل فرعون در حضور موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 20 - 1

1 - ورود شتابزده مردى ناشناس از دورترين نقطه شهر به حضور موسى ( ع )

و جاء رجل من أقصا المدينة يسعى

مؤمن آل فرعون و قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 12

12 - آشنايى مؤمن آل فرعون ، از تاريخ مردم مصر و سرگذشت يوسف پيامبر ( ع )

و لقد جاءكم يوسف من قبل بالبيّن_ت . .. حتّى إذا هلك قلتم لن يبعث اللّه من بعده ر

مؤمن آل فرعون و مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 12

12 - آشنايى مؤمن آل فرعون ، از تاريخ مردم مصر و سرگذشت يوسف پيامبر ( ع )

و لقد جاءكم يوسف من قبل بالبيّن_ت . .. حتّى إذا هلك قلتم لن يبعث اللّه من بعده ر

مؤمن آل ياسين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 20 - 16

16 - { قال رسول اللّه ( ص ) الصديقون ثلاثة : حبيب النجار مؤمن آل ياسين الذى قال { يا قوم اتّبعوا المرسلين . . . } . . . ;

از رسول خدا روايت شده كه صديقين سه نفرند: [اول ]حبيب نجار همان مؤمن آل ياسين است كه گفت: {يا قوم اتّبعوا المرسلين. ..}...}.

مهريه همسر مؤمن

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 24

24 - كافران ، داراى حق مطالبه مهريه همسر خود ، در صورت پيوستن همسر ايشان به جمع مؤمنان

و ليسئلوا ما أنفقوا

نعمتهاى اخروى زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 8

8 - برابرى زن و مرد ، در بهره مند شدن از پاداش هاى اخروى و نعمت هاى بهشتى

و من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة يرزقون فيها بغي

نقش نياكان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 3 - 3

3- داشتن نياكان مؤمن و موّحد ، ارزشى مسؤوليت آور

ذرّية من حملنا مع نوح

يادآورى نياكان مؤمن و صالح بنى اسرائيل به آنان، براى واقف ساختنشان به مسؤوليت خويش است.

نورانيت اخروى زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 2،6

2 - حضور مردان و زنان مؤمن ، با چهره هايى تابان در عرصه قيامت

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت يسعى نورهم

6 - منظره حركت شتابان زنان و مردان مؤمن در قيامت ، به سوى بهشت با چهره هايى چونان چراغ فروزان ، بس زيبا و چشم نواز براى بينندگان

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت يسعى نورهم بين أيديهم و بأيم_نهم

در صورتى كه مراد {ترى} هر فرد بيننده باشد، به نظر مى رسد آيه شريفه در مقام تصوير صحنه اى است كه نظر هر بيننده اى را در آن روز به خود جلب مى كند.

وعده به زنان مؤمن

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 7

7 - خداوند ، تحقق بخش وعده هاى خود به مردان و زنان مؤمن در قيامت ، در مشهد و منظر پيامبراكرم ( ص )

فيض_عفه له و له أجر كريم . يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه واژه {ترى}، خطاب به خصوص پيامبراكرم(ص) باشد.

ويژگيهاى عقيده مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 42 - 5

5 - جهان بينى و اعتقادات مؤمن آل فرعون ، بر علم و شناخت اطمينان بخش استوار بود .

تدعوننى لأكفر باللّه و أشرك به ما ليس لى به علم

هجرت زنان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 4

4 - اقدام برخى از زنان مؤمن ، به هجرت از مكه به سوى مدينه ، پس از پيمان حديبيه

ي_أيّها الذين ءامنوا

آيه شريفه _ بر اساس شأن نزول _ پس از هجرت برخى از زنان مكه به مدينه، نازل شده است.

هدايتگرى جن مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 30 - 1

1- جنيان مؤمن ، در تلاش براى هدايت جامعه خود به سوى قرآن

قالوا ي_قومنا إنّا سمعنا كت_بًا . .. يهدى إلى الحقّ

هدايتگرى مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 38 - 4

4 - نشان دادن راه درست ، محور و هدف تلاش گسترده مؤمن آل فرعون در ميان مردم مصر بود .

اتّبعون

أهدكم سبيل الرشاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 39 - 5

5 - ارائه تصويرى درست از حقيقت زندگى در دنيا و آخرت ، از نخستين كار هاى هدايتى مؤمن آل فرعون

ي_قوم إنّما ه_ذه الحيوة الدنيا مت_ع و إنّ الأخرة هى دار القرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 41 - 5

5 - نجات و رستگارى مردم ، هدف و محور تمامى تلاش هاى ارشادى ، سياسى و اجتماعى مؤمن آل فرعون

و قال رجل مؤمن من ءال فرعون يكتم إيم_نه . .. و ي_قوم مالى أدعوكم إلى النجوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 3

3 - هدايت ها و خير خواهى هاى مؤمن آل فرعون ، در قومش تأثير نگذاشت .

فستذكرون ما أقول لكم

يأس مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 4

4 - مؤمن آل فرعون ، پس از تلاش گسترده هدايتگرانه اش ، از تأثيرپذيرى قومش مأيوس شد .

فستذكرون ما أقول لكم

از تعبير و آهنگ {فستذكرون ما أقول لكم} (پس به زودى آنچه را به شمامى گويم به ياد خواهيد آورد) استفاده مى شود كه مؤمن آل فرعون، از هدايت پذيرى مردم مأيوس بود.

يقين مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 42 - 5

5 - جهان بينى و اعتقادات مؤمن آل فرعون ، بر علم و شناخت اطمينان بخش استوار بود .

تدعوننى لأكفر باللّه

و أشرك به ما ليس لى به علم

يهود مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 5

5 - كسانى از يهود و نصارا به كتاب آسمانى خويش ايمان دارند كه از آن به خوبى وشايستگى پيروى مى كنند .

الذين ءاتينهم الكتب يتلونه حق تلاوته أولئك يؤمنون به

در برداشت فوق، ضمير {به} به {الكتاب} - كه مقصود از آن تورات و انجيل است - برگردانده شده است.

يهود مؤمن به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 2

2 - از ميان يهود و نصارا ، پيروان حقيقى تورات و انجيل به قرآن و محمد ( ص ) ايمان مى آورند .

الذين ءاتينهم الكتب يتلونه حق تلاوته أولئك يؤمنون به

{تلاوت به معناى خواندن و قرائت كردن است. برخى از اهل لغت آن را به معناى پيروى كردن نيز گفته اند. مراد از ضمير {به} محتمل است قرآن يا پيامبر(ص) باشد و نيز مى تواند به الكتاب (تورات و انجيل) برگردد. برداشت فوق ناظر به اين است كه مراد از ضمير {به} قرآن يا پيامبر (ص) بوده و تلاوت به معناى پيروى كردن باشد.

يهود مؤمن به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 2

2 - از ميان يهود و نصارا ، پيروان حقيقى تورات و انجيل به قرآن و محمد ( ص ) ايمان مى آورند .

الذين ءاتينهم الكتب يتلونه حق تلاوته أولئك يؤمنون به

{تلاوت به معناى خواندن و قرائت كردن است. برخى از اهل لغت آن

را به معناى پيروى كردن نيز گفته اند. مراد از ضمير {به} محتمل است قرآن يا پيامبر(ص) باشد و نيز مى تواند به الكتاب (تورات و انجيل) برگردد. برداشت فوق ناظر به اين است كه مراد از ضمير {به} قرآن يا پيامبر (ص) بوده و تلاوت به معناى پيروى كردن باشد.

يهود مؤمن صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 26

26 - پايبندى گروهى از يهوديان عصر بعثت به تورات با عمل كردن به پيمان هاى الهى و پرهيز از كشتن و بيرون راندن همكيشان خود

فما جزاء من يفعل ذلك منكم

سياق خطابهاى گذشته اقتضا مى كرد كه جمله {فما جزاء . ..} بدين گونه ايراد شود: {فما جزاءكم بما تفعلون إلا خزى}. اين تغيير سياق اشاره به اين دارد كه همه يهوديان مرتكب اعمال نارواى مذكور نشدند. من تبعيضيه در {منكم} مؤيد اين معناست.

مؤمنان

{مؤمنان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 12

12 _ عبداللّه بن جحش و همراهان او ، از زُمره مؤمنان و مهاجرانِ مجاهدِ در راه خدا

ان الذين امنوا و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللّه

مفسّرين، عبداللّه بن جحش و همراهان او را _ كه از سوى پيامبر (ص) مأمور شدند تا به محلّى به نام نخله هجرت كنند و اخبار و اطلاعاتى از دشمن براى آن حضرت بفرستند _ مورد نزول آيه مى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 256 - 17

17 _ تشويق خداوند نسبت به مؤمنانِ به او

و كافرانِ به طاغوت

فمن يكفر بالطّاغوت و يؤمن باللّه . .. و اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 257 - 4،8،14

4 _ هدايت مؤمنان از تاريكى ها به نور ، پرتويى از ولايت الهى بر آنان

اللّه ولىّ الّذين امنوا يخرجهم من الظّلمات الى النّور

جمله {يخرجهم . .. } پس از طرح ولايت الهى نسبت به مؤمنان، به منزله بيان و يا ارائه نمونه اى است از ولايت خداوندى.

8 _ مؤمنان از ولىِّ واحد ( خداوند ) برخوردار هستند و كافران از اولياى متعدد

اللّه ولىّ الّذين امنوا . .. و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت

14 _ اتحاد اهل ايمان به علّت ولايت واحد الهى و تشتت صفوف اهل كفر ، به لحاظ حاكميّت اولياى متعدد طاغوتى بر آنان

اللّه ولىّ الّذين امنوا . .. و الّذين كفروا اولياؤهم الطّاغوت

چون مؤمنان از يك {ولى} برخوردارند، پس به وحدت مى رسند، و در مقابل، كافران داراى اوليايى متعددند و در نتيجه متشتت خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 20 - 16

16 _ كافران نيز همچون مؤمنان ، تحت حاكميّت و نظارت خدا هستند .

و اللّه بصير بالعباد

از كاربرد كلمه عبد بر كافران، حاكميّت استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 27 - 12

12 _ خداوند ، چه بسا مؤمنى را از كافر و كافرى را از مؤمن پديد مى آورد .

و تخرج الحىّ من الميّت و تخرج الميّت من الحىّ

امام صادق (ع): . .. انّ اللّه عز

و جل يقول: {يخرج الحىّ من الميّت و يخرج ... } يعنى المؤمن من الكافر و الكافر من المؤمن.

_______________________________

معانى الاخبار، ص 290، ح 10 ; مجمع البيان، ج 2، ص 728.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 1

1 _ با اعتقاد به قدرت مطلقه الهى ، مجالى براى پذيرش ولايت كافران از سوى مؤمنان نمى باشد .

قل اللّهم مالك الملك . .. لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

گويا آيه مورد بحث، نتيجه اعتقاد به مضمون آيه {قل اللّهم . .. } است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 52 - 8،9

8 _ پيامبران ، نيازمند يارى مؤمنان ، براى تحقق آرمان هاى متعالى خويش

من انصارى الى اللّه

9 _ تلاش عيسى ( ع ) براى تشكّل بخشيدن و سازماندهى به جبهه مؤمنان ، عليه جبهه كفر

فلمّا احسّ . .. قال من انصارى الى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 9

9 _ خداوند ، ولىّ و سرپرست مؤمنان

و اللّه ولىّ المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 70 - 3

3 _ گمراه كردن مؤمنان ، كفر به آيات الهى است . *

ودّت طائفة . .. يا اهل الكتاب لم تكفرون بايات اللّه

به نظر مى رسد مراد از جمله {لم تكفرون . .. }، تعبير ديگر و يا بيان مصداقى از جمله {لو يضلونكم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران -

3 - 87 - 3

3 _ تحذير خداوند از مرتدّ شدن مؤمنان و هشدار نسبت به آن

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. اولئك جزاؤهم انّ عليهم لعنة اللّه و الملئكة و النّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 100 - 9

9 _ لزوم پاسدارى مؤمنان ( جامعه ايمانى ) ، از مرز هاى فرهنگى ، در روابط خويش با كافران

يا ايها الذين امنوا ان تطيعوا فريقاً من الذين اوتوا الكتاب يردّوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 101 - 1

1 _ گمراهى و كفر ( ارتداد ) مؤمنان ، على رغم تلاوت آيات الهى بر آنان و حضور پيامبر ( ص ) در ميانشان ، مايه شگفتى است .

و كيف تكفرون و انتم تتلى عليكم ايات اللّه و فيكم رسوله

مراد از استفهام، تعجّب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 103 - 20

20 _ خداوند ، مُنجى مؤمنان ازپرتگاه آتش تفرقه و خصومت ، به سوى وحدت و اُلفت ميان دلها

و كنتم على شفا حفرة من النار فانقذكم منها

بنابراينكه جمله {و كنتم على شفا حفرة من النار}، تفسير جمله {اذ كنتم اعداء} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 2،4،14

2 _ ضرورت حفاظت اطلاعات و اسرار جامعه اسلامى ، از بيگانگان ( كافران ، منافقان و . . . )

يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم

4 _ منزلت والاى جامعه ايمانى ، در برابر بيگانگان

و جوامع غير ايمانى *

يا ايها الذين امنوا . .. من دونكم

استعمال كلمه {دون} به جاى {غير}، مى تواند اشاره به حقارت جوامع غير ايمانى باشد.

14 _ افشاگرى عداوت هاى قلبى بيگانگان ( كفّار ) با اسلام و اهل ايمان ، از سوى خداوند

و ما تخفى صدورهم اكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 119 - 1،5،11

1 _ محبّت برخى از مؤمنان نسبت به بيگانگان و اهل كفر ، و دغلبازى اينان با مؤمنان

يا ايها الذين امنوا . ..ها انتم اولاء تحبونهم ... و اذا خلوا عضّوا عليكم الأَنام

5 _ كينه و دشمنى كافران و بيگانگان نسبت به اهل ايمان ، على رغم ابراز محبّت مؤمنان به آنان

ها انتم أولاء تحبونهم و لا يحبّونكم

11 _ شدت و كينه خشم منافقان نسبت به مؤمنان *

و اذا لقوكم قالوا امنا و اذا خلوا عضّوا عليكم الأنامل من الغيظ

تظاهر به ايمان در برخورد با مؤمنان و ابراز دشمنى در پنهان، حكايت از آن دارد كه آيه احتمالا درباره منافقان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 13

13 _ خداترسى و تقواپيشگى ، موجب سزاوار شدن اهل ايمان ، براى نصرت و يارى خداوند

و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة فاتّقوا اللّه

تفريع جمله {فاتّقوا اللّه}، بر بيان نصرت الهى در بدر {و لقد نصركم اللّه ببدر}، نمايانگر علّت سزاوار شدن مؤمنان به يارى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 166 - 2

2 _ كارزار احد ، صحنه

رويارويى و درگيرى دو جناح كفر و ايمان

و ما اصابكم يوم التقى الجمعان فباذن اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 14

14 _ خداوند ، كفايت كننده مؤمنان و بهترين وكيل براى آنان

حسبنا اللّه و نعم الوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 6

6 _ شيطان مؤمنان را از رويارويى با دوستانش مى ترساند .

انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

بنابر اينكه مفعول اوّل از فعل {يخوّف}، يعنى {كُم}، در تقدير باشد. يعنى شيطان شما را از دوستانش مى ترساند. جمله {فلا تخافوهم}، اين احتمال را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 199 - 1،10،11،12،16،17

1 _ ايمان واقعى گروهى از عالمان اهل كتاب به خداوند ، قرآن و كتب آسمانى خويش

وَ اِنّ من اهل الكتب لمن يؤمن باللّه و ما انزل اليكم . .. خاشعين للّه

سوداگرى با آيات الهى از امورى است كه اغلب با عالمان و دانشمندان دينى سنخيّت دارد ; جمله {لتبيّننّه للناس}، در آيه 187 اين معنا را تأييد مى كند.

10 _ سوداگرى نكردن با آيات الهى ، ويژگى اهل كتابِ مؤمنِ به خدا و قرآن و ديگر كتب آسمانى

لا يشترون بايات اللّه ثمناً قليلاً

11 _ پرهيز از دين فروشى گروهى از اهل كتاب ، على رغم سوداگرى با آيات الهى از سوى برخى ديگر

انّ من اهل الكتب . .. خاشعين للّه لا يشترون بايات اللّه ثمناً قليلا

12 _ پرهيز برخى اهل كتاب از دين فروشى و سوداگرى با آيات

الهى ( تورات و انجيل ) ، مايه ايمان آنان به قرآن

انّ من اهل الكتب لمن يؤمن . .. خاشعين للّه لا يشترون بايات اللّه ثمناً قليلا

جمله {لا يشترون . .. }، حال براى فاعل {يؤمن} است (يعنى مؤمنان اهل كتاب) و توصيف آنان به جمله ذكر شده، مى تواند اشاره به علّت و زمينه ايمان آنان به قرآن باشد.

16 _ تمجيد خداوند از عالمان مؤمن اهل كتاب ، به خاطر ايمان به قرآن و سوداگرى نكردن بر سر آياتِ الهى

انّ من اهل الكتب لمن يؤمن . .. لا يشترون بايات اللّه ثمناً قليلا اولئك لهم اجرهم

17 _ ايمان اهل كتاب به قرآن ، نشانه ارزشگذارى صحيح آنان نسبت به آيات الهى ( تورات و انجيل )

انّ من اهل الكتب لمن يؤمن باللّه و . .. لا يشترون بايات اللّه ثمناً قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 28 - 6

6 _ هابيل ، انسانى خداترس و مؤمن به توحيد ربوبى

انى اخاف اللّه رب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 4

4 _ على بن ابيطالب ( ع ) ، انسانى مؤمن ، برپا دارنده نماز و پرداخت كننده زكات در حال ركوع

الذين ءامنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم ركعون

بر اساس شأن نزولهاى متعدد، شخصيت مورد نظر در آيه شريفه، حضرت اميرالمؤمنين على بن ابيطالب(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 4

4 _ اجابت كنندگان دعوت پيامبر(ص) و مؤمنان به او، زندگانند.

إنما يستجيب

الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 57 - 9

9_ يوسف ( ع ) نمونه اى بارز از مؤمنان تقواپيشه و باورداران به سراى آخرت

و لأجر الأخرة خير للذين ءامنوا و كانوا يتقون

از مصداقهاى مورد نظر براى {الذين آمنوا . ..} به قرينه آيات قبل ، يوسف(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 11 - 15

15- انبياى الهى خود را از مؤمنان مى دانستند .

قالت لهم رسلهم . .. و على الله فليتوكّل المؤمنون

به قرينه عبارت {و ما لنا ألاّ نتوكّل على الله} در آيه بعد، {فليتوكّل المؤمنون} قطعاً شامل خود انبيا نيز مى شود. و سرّ استفاده از فعل غايب و فاعل جمع براى بيان ضرورت توكل بر خداوند، عموميت دادن حكم به مؤمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 41 - 5

5- پدر و مادر حضرت ابراهيم ( ع ) مؤمن و موحد بودند .

ربّنا اغفرلى و لولدىّ

از اينكه حضرت ابراهيم(ع) براى پدر و مادرش طلب آمرزش كرد، استفاده مى شود كه آنان مؤمن و موحد بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 13 - 7

7- اصحاب كهف ، جوانمردانى مؤمن به پروردگار خويش و بهره مند از هدايت افزون الهى بودند .

انّهم فتية ءامنوا بربّهم و زدن_هم هدًى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 51 - 2

2 - انسان ها در برابر انذار ها و

اخطار هاى پيامبران دو دسته اند : مؤمن و ياكافر

ي_أيّها الناس إنّما أنا لكم نذير مبين . فالذين ءامنوا ... و الذين سعوا فى ءاي_تن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 39 - 2

2 - تاريخ بشر ، همواره شاهد مردمانى مؤمن و خداجو بود .

و أصح_ب اليمين . .. ثلّة من الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 40 - 2

2 - آينده بشر براى هميشه ، شاهد مردمانى مؤمن و خدا جو خواهد بود .

و ثلّة من الأخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 2 - 3

3 - انسان ها از نظر جهان بينى و باور هاى دينى يا كافراند و يا مؤمن .

فمنكم كافر و منكم مؤمن

آثار آرامش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 9

9 - اعطاى روح آرامش و اطمينان از سوى خدا به مؤمنان ، مايه فزونى ايمان ايشان

أنزل السكينة فى قلوب المؤمنين ليزدادوا إيم_نًا مع إيم_نهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 1

1 - نزول آرامش از سوى خداوند بر مؤمنان ، مايه افزايش ايمان و زمينه ساز ورود آنان به بهشت

أنزل السكينة . .. ليزدادوا إيم_نًا ... ليدخل المؤمنين و ... جنّ_ت

{ليدخل. ..} نتيجه اطمينان عطا شده از ناحيه خداوند و فزونى ايمان مؤمنان است كه در آيات پيشين طرح شد.

آثار احسان به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

16 - شورى - 42 - 26 - 11

11 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : قال رسول اللّه ( ص ) فى قوله { و يزيدهم من فضله } الشفاعة لمن وجبت له النار ممن أحسن إليهم فى الدنيا ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه رسول خدا راجع به اين سخن خداوند {يزيدهم من فضله} (مراد از آنچه زايد بر اجابت دعاى مؤمنان، به آنان داده مى شود) حق شفاعت است كه شفاعت مى كنند براى كسانى كه آتش براى آنها واجب شده ولى در دنيا از كسانى بوده اند كه به آن مؤمنان نيكى كرده اند}.

آثار اراده مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 14

14 - اراده و خواست مؤمنان بهشتى ، مؤثر در پديد آمدن نعمت ها و خواسته هاى آنان

لهم ما يشاءون عند ربّهم

آثار استغفار مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 9

9 _ استغفار پيامبر ( ص ) و مؤمنان براى غير مشركان ، داراى تأثير است .

ما كان للنبى و الذين ءامنوا أن يستغفروا للمشركين

نهى الهى از استغفار براى مشركان، خود نشانه تأثير اصل استغفار است ; چه اينكه اگراستغفار تأثيرى نداشت، نهى بى مورد بود.

آثار استقامت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 5

5 - مودّت فراگير اجتماعى ، در پرتو ايمان و حاكميت توحيدى ، فرجام تلاش ، مجاهدت ها و مقاومت هاى اهل ايمان در برابر مشركان

عسى اللّه أن

يجعل بينكم . .. مودّة

آثار استهزاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 110 - 1،2،3،5

1 - سرزنش دوزخيان از سوى خدا ، به خاطر استهزاى آنان نسبت به بندگان مؤمن در دنيا

فاتّخذتموهم سخريًّا . .. و كنتم منهم تضحكون

{إتخاذ} (مصدر {اتّخذتم}) به معناى گرفتن و {سخرى} به معناى استهزا و ريشخند است. {إنساء} (مصدر {أنسوا}) نيز به معناى فراموشاندن و از خاطر بردن است. ضميرهاى خطاب مربوط به كافران و ضميرهاى غيبت مربوط به مؤمنان مى باشد.

2 - ردّ درخواست هاى دوزخيان از سوى خدا ، بازتاب استهزاى آنان نسبت به مؤمنان در دنيا

قال اخسئوا فيها . .. إنّه كان فريق من عبادى ... فاتّخذتموهم سخريًّا

3 - استهزا كردن مؤمنان ، زمينه ساز غفلت كامل از ياد خدا

فاتّخذتموهم سخريًّا حتّى أنسوكم ذكرى

5 - به تمسخر گرفتن مؤمنان و مضحكه قرار دادن آنان ، مايه محروميت از لطف و رحمت الهى

فاتّخذتموهم سخريًّا . .. و كنتم منهم تضحكون

آثار اعراض از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 13

13- ضربات شكنجه بر صورت و پشت منافقان ، بازتاب روى آورى به كافران و اعراض از اهل ايمان *

قالوا . .. سنطيعكم ... يضربون وجوههم و أدب_رهم

ضمير {هم} احتمالاً به منافقانى بازمى گردد كه در آيه قبل، روى آورى پنهانى آنان به كافران مطرح شده است. با توجه به اين نكته، احتمال مى رود كه وجود شكنجه براى آنان از دو سو، از آن جهت باشد كه اولاً رو به كفر كرده و ثانياً پشت به ايمان

و مؤمنان كرده اند.

آثار اعراض از مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 19

19- پيامبر ( ص ) ، در صورت نزديك شدن به رفاه مندان و بريدن از مؤمنان تهيدست ، در خطر گرايش به جلوه هاى دنيا بود .

و لاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا

آثار امداد به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 8

8 _ ايمان ، هجرت ، جهاد ، يارى كردن مؤمنان و دين خدا ، زمينه بهره مند شدن از مغفرت و روزى باكرامت خداوند .

و الذين ءامنوا و هاجروا . .. لهم مغفرة و رزق كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 10 - 12

12 - برخوردارى از رحمت خدا ، در پرتو خدمت و رحمت انسان به بندگان مؤمن او *

فأصلحوا . .. و اتّقوا اللّه لعلّكم ترحمون

از ارتباط {فأصلحوا. ..} با {لعلّكم ترحمون} مى توان اين تأثير متقابل را استفاده كرد; يعنى، رحمت بر مؤمنان و تلاش براى رفع اختلافات آنان، موجب جلب رحمت الهى نسبت به انسان است.

آثار انفاق مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 11،17

11 _ انفاق هاى خالصانه مؤمنان ، موجب نزديك شدنشان به خدا و جلب دعا و درود پيامبر ( ص ) بر آنان

و من الأعراب . .. يتخذ ما ينفق قربت عند اللّه و صلوت الرسول ألا إنها قربة

17 _ انفاق هاى خالصانه مؤمنان ، زمينه

آمرزش لغزش هاى گذشته شان و شمول رحمت گسترده الهى بر ايشان

سيدخلهم اللّه فى رحمته إن اللّه غفور رحيم

آثار ايثار مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 11

11 _ اراده خداوند به اعتلاى دين و راه خود ، در پرتو ايثار و جهاد مؤمنان

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. يقتلون فى سبيل اللّه

از اينكه خداوند، اعلام كرده است كه خريدار جان و مال مؤمنان مى باشد و سپس مسأله جهاد فى سبيل اللّه را مطرح ساخته، استفاده مى شود كه خداوند، پيشبرد راه خود را در پرتو جهاد مؤمنان قرار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 121 - 8

8 _ سنت الهى در پيشبرد هدف هاى مكتب حق ( اسلام ) ، در پرتو ايثار و تلاش خود مؤمنان است .

ذلك بأنهم لايصيبهم ظما . .. و لاينفقون نفقة ... و لايقطعون وادياً إلا كتب لهم

از تشويق و ترغيب مؤمنان به انفاق و جهاد، چنين استفاده مى شود كه نتيجه عمل آنها، پيشبرد هدفهاى مكتب است و اگر نيازى به تلاش مؤمنان نبود، ترغيب و تشويق آنان به اين مهم تا بدين پايه ضرورتى نداشت.

آثار ايمان به پيروزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 2

2- ايمان به پيروزى راه ايمان و شكست نهايى كافران ، مقتضى صلابت و جديت مؤمنان در نبرد با جبهه كفر

الذين كفروا . .. أضلّ أعم_لهم ... فإذا لقيتم الذين كفروا فضرب الرقاب

فاء در {فإذا لقيتم} مفيد

ترتب و نتيجه است; يعنى، اكنون كه دانستيد تلاش كافران بى ثمر خواهد ماند (أضلّ أعمالهم) و فرجام مؤمنان به صلاح خواهد گراييد (أصلح بالهم) پس دلگرم باشيد و با يقين به پيروزى نبرد كنيد (فإذا لقيتم. .. فضرب الرقاب).

آثار ايمان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 11 - 8

8 - آگاهى و ايمان مؤمنان به علم همه جانبه خداوند ، مايه تحمل مصيبت ها و پايدارى در برابر مشكلات است .

ما أصاب من مصيبة إلاّ بإذن اللّه . .. و اللّه بكلّ شىء عليم

آثار بدخواهى براى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 98 - 12

12 _ آرزوى بلا و بدبختى كردن براى مؤمنان و اسلام ، موجب مبتلا شدن خود فرد به آن است .

يتربّص بكم الدوائر عليهم داثرة السوء

با الغاى خصوصيت از مورد آيه، برداشت فوق به دست مى آيد.

آثار پيروزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 9

9 - عناصر سست ايمانِ عافيت طلب ، با مشاهده پيروزى مؤمنان ، مدعى همراهى ديرينه با مؤمنان اند .

و لئن جاء نصر من ربّك ليقولنّ إنّا كنّا معكم

آثار تبعيد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 86 - 8

8 - كشتن و آواره كردن اهل ايمان و تبعيض در دين ، موجب از دست دادن سراى آخرت و گرفتار شدن به عذاب شديد قيامت است .

أولئك الذين اشتروا . .. فلا يخفف عنهم العذاب

{ال}

در {العذاب} عهد ذكرى و اشاره به {أشد العذاب} در آيه قبل است.

آثار تحقير مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 12

12 - لطمه زدن به شخصيت ديگر مؤمنان ، در حقيقت لطمه زدن به خويشتن است .

و لا تلمزوا أنفسكم

با توجه به اين كه در آيه قبل، خداوند همه مؤمنان را برادر يكديگر و عضو يك خانواده معرفى كرده است; دراين آيه از يك سو به مؤمنان تذكر داده است كه براى ديگرمؤمنان عيب نجوييد و از سوى ديگر به آنان يادآور شده كه در نظام واحد اين خانواده، عيب گرفتن براى ديگرى، در حقيقت معيوب ساختن خويشتن است.

آثار تلاش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 121 - 8

8 _ سنت الهى در پيشبرد هدف هاى مكتب حق ( اسلام ) ، در پرتو ايثار و تلاش خود مؤمنان است .

ذلك بأنهم لايصيبهم ظما . .. و لاينفقون نفقة ... و لايقطعون وادياً إلا كتب لهم

از تشويق و ترغيب مؤمنان به انفاق و جهاد، چنين استفاده مى شود كه نتيجه عمل آنها، پيشبرد هدفهاى مكتب است و اگر نيازى به تلاش مؤمنان نبود، ترغيب و تشويق آنان به اين مهم تا بدين پايه ضرورتى نداشت.

آثار جهاد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 11

11 _ اراده خداوند به اعتلاى دين و راه خود ، در پرتو ايثار و جهاد مؤمنان

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. يقتلون فى سبيل اللّه

از اينكه خداوند،

اعلام كرده است كه خريدار جان و مال مؤمنان مى باشد و سپس مسأله جهاد فى سبيل اللّه را مطرح ساخته، استفاده مى شود كه خداوند، پيشبرد راه خود را در پرتو جهاد مؤمنان قرار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 7 - 7

7- سنّت الهى ، بر پيشبرد اهداف دين ، در اثر تلاش و جهاد مؤمنان

ي_أيّها الذين ءامنوا إن تنصروا اللّه ينصركم

از مجموع شرط و جزا، استفاده مى شود كه خداوند، آن گاه امت اسلامى را نصرت بخشيده و قوت مى دهد كه آنان، خود در راه دفاع از مكتب به پاخيزند. مفهوم شرط نيز مى رساند كه بدون تلاش، نصرت نصيبشان نخواهد شد.

آثار حق پذيرى مؤمنان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 53 - 11

11 - روحيه حق پذيرى ايمان آوردگان از اهل كتاب ، عامل گرويدن آنان به اسلام

قالوا ءامنّا به إنّه الحقّ

جمله {إنّه الحقّ} به منزله تعليل براى {آمنّا به} است; يعنى، ما بدان جهت به قرآن ايمان آورديم كه آن را حق يافتيم.

آثار حمايت از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 2

2 - عنايت و حمايت الهى از مؤمنان ، مايه درد و رنج منافقان و مشركان *

أنزل السكينة . .. و يعذّب المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

بنابراين كه {يعذّب} _ همچون {ليدخل. ..} _ تعليلى براى انزال سكينه و ازدياد ايمان باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

آثار خيرخواهى مؤمنان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 38 - 16

16 - اقدامات خردمندانه و حركت هاى خيرخواهانه اجتماعى اهل ايمان ، مكمل عبادت هاى فردى آنان است .

و أقاموا الصلوة و أمرهم شورى بينهم و ممّا رزقن_هم ينفقون

آثار ذكر فرجام مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 13

13- توجه به فرجام مؤمنان و كافران ، نقشى تعيين كننده در گرايش انسان به ايمان يا كفر دارد .

فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر إنّا أعتدنا للظ_لمين نارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 6

6 - توجه به فرجام بسيار متفاوت مؤمنان و كافران ، زمينه ساز گرايش انسان به ايمان

إنّ المجرمين فى ضل_ل و سعر . .. إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نهر . فى مقعد صدق عند مل

آثار ذكر فضايل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 5

5 - توجه به ارزش هاى نهفته در وجود مؤمنان ، مانع حقير شمردن و استهزاى آنان

لايسخر قوم من قوم عسى أن يكونوا خيرًا منهم

آثار زيان به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 18

18- آسيب رساندن به مؤمنان ، حتى از روى ناآگاهى ، داراى مسؤوليت است .

و لولا رجال . .. لم تعلموهم أن تط_وهم فتصيبكم منهم معرّة بغير علم

آثار شكنجه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10

- 1

1 - شكنجه گران و سوزانندگان مردمِ با ايمان ، به عذاب جهنم گرفتار خواهند شد .

إنّ الذين فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت ثمّ لم يتوبوا فلهم عذاب جهنّم

{فتن} (مصدر {فتنوا}) در اصل به معناى داخل كردن طلا در آتش است; ولى در مورد داخل كردن انسان در آتش نيز استعمال دارد (مفردات راغب). {فتنة} در قرآن، گاهى به معناى تعذيب (شكنجه دادن) آمده است. (بصائر فيروزآبادى)

آثار طرد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 20،21

20 _ پيامبر اكرم(ص) نبايد با طرد مؤمنان مستمند و فقير از اطراف خويش، خود را در جرگه ظالمان قرار دهد.

فتطردهم فتكون من الظلمين

21 _ رهبران و مبلغان دينى در صورت طرد مؤمنان مستمند و ضعيف از اطراف خويش، ستمكارند.

فتطردهم فتكون من الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 30 - 2،5

2_ طرد مؤمنان ( نپذيرفتن آنان به جرگه و مجمع اهل ايمان ) گناه و درپى دارنده عذاب الهى است .

من ينصرنى من الله إن طردتهم

{من الله} به معناى {من عذاب الله} است.

5_ نوح ( ع ) ، اشراف و سران قومش را ، به خاطر توجه نكردن به پيامد هاى طرد مؤمنان توبيخ كرد .

أفلاتذكّرون

استفهام در {أفلاتذكّرون} استفهام توبيخى است.

آثار علم مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 11 - 8

8 - آگاهى و ايمان مؤمنان به علم همه جانبه خداوند ، مايه تحمل مصيبت ها و پايدارى در برابر مشكلات است .

ما أصاب من مصيبة إلاّ بإذن اللّه .

.. و اللّه بكلّ شىء عليم

آثار عمل صالح مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 30 - 4

4- برخوردارى مؤمنان از پاداش الهى ، از نتايج عمل نيك آنها است .

إِنَّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت إنّا لانضيع أجر من أحسن عملاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 15

15 - تنها مؤمنان داراى عمل صالح ، از خسارت عرصه قيامت در امان خواهند بود .

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا يكفّر عنه سيّئاته . .. ذلك الفوز العظيم

برداشت ياد شده، از آن جا است كه خداوند، روز قيامت را روز خسارت بار نام گذاشته است; ولى تنها گروهى كه داراى ايمان و عمل صالح باشند از اين قاعده مستثنا شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 13،16

13 - خداوند ، مؤمنان داراى عمل صالح را به بهشت وارد مى سازد .

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا يدخله جنّ_ت

16 - مؤمنان داراى عمل صالح ، به صورت جاودانه در بهشت خواهند ماند .

خ_لدين فيها أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 6 - 1

1 - مؤمنانى كه كار هاى شايسته انجام مى دهند ، كمال هاى برتر خويش را از دست نداده ، از پستى ها دور مانده اند .

أحسن تقويم . .. أسفل س_فلين . إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

آثار قتل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 86 - 8

8 - كشتن و آواره كردن اهل ايمان و تبعيض در دين ، موجب از دست دادن سراى آخرت و گرفتار شدن به عذاب شديد قيامت است .

أولئك الذين اشتروا . .. فلا يخفف عنهم العذاب

{ال} در {العذاب} عهد ذكرى و اشاره به {أشد العذاب} در آيه قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 29 - 6

6 - كشتن مؤمنان مجاهد و مبلغان دينى ، گناهى بزرگ و زمينه ساز نزول عذاب و نابودى است .

قيل ادخل الجنّة . .. إن كانت إلاّ صيحة وحدة فإذا هم خ_مدون

آثار لغزش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 26 - 6

6 _ لغزش مؤمنان مجاهد در جبهه هاى نبرد ، موجب محروم شدن آنان از امداد هاى الهى نخواهد شد .

و يوم حنين . .. ثم وليتم مدبرين. ثم أنزل اللّه سكينته ... و أنزل جنوداً لم تروها

آثار محبت در مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 5

5 _ امر به معروف و نهى از منكر ، تبلور ولايت و محبت جامعه ايمانى نسبت به يكديگر

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

آثار مهربانى با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 20،42

20- صلابت در برابر كافران ، مهرورزى با مؤمنان و استمرار بر عبادت ، زمينه برخوردارى جامعه اسلامى از فضل و رضاى الهى

أشدّاء . ..

رحماء ... ركّعًا سجّدًا يبتغون

مى توان گفت: {يبتغون. ..} نتيجه و حاصل سه برنامه مؤمنان (1_ أشدّاء، 2_ رحماء، 3_ ركعّاً سجّداً) است.

42- صلابت و استقلال امت اسلامى ، در پرتو نفوذناپذيرى در برابر كافران و انعطاف پذيرى در برابر اهل ايمان و برخوردارى از روح عبوديت *

أشدّاء . .. رحماء ... تريهم ركّعًا سجّدًا ... كزرع أخرج شط_ه

چنانچه {كزرع أخرج. ..} بيان ديگرى از {أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم تراهم ركّعاً سجّداً} باشد; يعنى، همان كفرستيزى، رحمت بر مؤمنان و روحيه بندگى است كه زمينه صلابت و استقلال جامعه اسلامى را فراهم مى كند.

آثار نجات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 59 - 2

2 - هلاك شرك پيشگان مفسد و نجات مؤمنان به اراده الهى و در سايه تلاش هاى پيامبران ، شايان سپاس گزارى به درگاه خدا و فرستادن درود و سلام بر فرستادگان او

قل الحمد للّه و سل_م على عباده الذين اصطفى

رهنمود الهى به حمد و ستايش براى او و فرستادن درود و سلام بر بندگان برگزيده اش (پيامبران)، در پى يادآورى مكرر نجات مؤمنان و هلاكت كافران، مطلب ياد شده را افاده مى كند.

آثار نورانيت اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 4

4 - درخشش نور مؤمنان ، موجب روشن شدن راه ايشان از پيش رو ، سمت راست و سمت چپ آنان در قيامت

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت يسعى نورهم بين أيديهم و بأيم_نهم

در آيه شريفه از فن {اكتفا} استفاده شده است; يعنى، با ذكر {بأيمانهم} از بيان

{و بشمائلهم} اكتفا شده است. بنابراين تقدير آيه چنين مى شود: {يسعى نورهم بين أيديهم و بأيمانهم و بشمائلهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 11

11 - خداوند ، در قيامت به مؤمنان تقواپيشه نورى عطا خواهد كرد كه در پرتو آن از ظلمات قيامت گذر كنند .

و يجعل لكم نورًا تمشون به

آخرت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 32 - 4

4 _ آخرت، سرايى خوب براى كسانى كه معاد را تكذيب نكرده و در انجام تكاليف كوتاهى نمى كنند.

و للدار الأخرة خير للذين يتقون

بنابراين كه {خير} صفت مشبهه باشد. يتقون} در اين آيه، به قرينه تقابلى كه با آيه قبل دارد و در آن آيه بحث از تكذيب لقاء اللّه و تفريط در دين و تكاليف الهى بود، به معناى تكذيب نكردن معاد و انجام تكاليف الهى است.

آرامش اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 16

16 _ آسودگى مؤمنان از دغدغه زوال نعمت هاى بهشتى و زندگى در آن

خلدين فيها أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 7 - 3

3 - انفاق گرانِ متقى و مؤمن ، داراى آخرتى سرشار از آسايش

فأمّا من أعطى . .. فسنيسّره لليسرى

آيات بعد _ كه از {عسرى} سخن گفته است _ با جمله {و ما يغنى عنه ماله إذا تردّى} مصداق {عسرى} را زمان هلاكت شخص و بى فايده بودن مال معرفى كرده است كه بر جهان آخرت

تطبيق مى كند. بنابراين مى توان گفت: {يسرى} _ كه در مقابل آن است _ نيز شامل آخرت مى باشد. آيه {و إنّ لنا لَلآخرة و الاُولى} نيز شاهد تعميم آن بر جهان آخرت است.

آرامش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 6

6- اعجاز قرآن ، در پيشگويى ورود حتمى مسلمانان به مسجدالحرام همراه با آرامش و امنيت

لتدخلنّ المسجدالحرام . .. ءامنين

با توجه به اين كه رؤياى پيامبر(ص) و وعده خداوند، دو سال پس از حديبيه به كامل ترين صورت تحقق يافت; مطلب بالا استفاده مى شود.

آرامش مؤمنان در غزوه حنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 26 - 4،9

4 _ نزول آرامش روحى از سوى خداوند بر مؤمنان در جنگ حنين و محروميت منافقان از آن

ثم أنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

با توجه به اينكه در فراز قبل، مؤمنان به وسيله ضمير {كم} مخاطب قرار گرفتند و در اين آيه به جاى آن ضمير، كلمه {مؤمنين} آمده، مى توان به برداشت فوق دست يافت.

9 _ جبهه كفر در كارزار حنين ، در پى فرود آمدن نيرو هاى غيبى و نزول آرامش روحى بر مؤمنان از سوى خداوند ، گرفتار شكستى سخت و عذاب آور گرديد .

ثم أنزل اللّه سكينته . .. و أنزل جنوداً لم تروها و عذّب الذين كفروا

آرزوهاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 1 - 3

3 - اطمينان به رستگارى و سعادت اخروى ، آرزوى هر فرد مؤمن است0

قد

أفلح المؤمنون

واژه {قد}، مقابل واژه {لمّا} است; يعنى، {قد} براى تثبيت چيزى است كه مورد توقع و انتظار مى باشد و {لمّا} براى نفى آن چيز است. بنابراين تركيب {قد أفلح المؤمنون}، بيانگر بشارت به اهل ايمان است كه نگران فرجام اخروى خود نباشند و مطمئن باشند كه زندگى اخروى آنان، سرشار از شادكامى و قرين سعادت و خوشبختى خواهد بود.

آرزوى حكومت بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 83 - 6

6 - آرزوى به دست گرفتن حكومت و مديريت جامعه ايمانى و درخواست آن از خداوند ، امرى پسنديده و شايسته

ربّ هب لى حكمًا

آرزوى شكست مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 6،19

6 - آرزوى ناكامى براى جامعه ايمانى ، عامل بدبختى اخروى منافقان

و تربّصتم

19 - آرزوى ناكامى براى جامعه ايمانى ، ترديد در باور هاى دينى ، فريفتگى به آرزو هاى باطل و مظاهر دنيا و غفلت از خداوند ، از اوصاف منافقان و از نشانه هاى نفاق

و غرّكم باللّه الغرور

آرزوى كفر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 8 - 9

9 - قدرتمندان كافر ، به چيزى جز كافر شدن مؤمنان ، رضايت نمى دهند .

أصح_ب الأُخدود . .. و ما نقموا منهم إلاّ أن يؤمنوا باللّه

آرزوى مرگ مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 28 - 3

3 - كافران ، در آرزوى مرگ پيامبر ( ص ) و مؤمنان و شكست اسلام

به سر مى بردند .

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه و من معى

مفسران (صاحب مجمع البيان، تفسير كبير و. ..) نوشته اند: اين آيه و آيات مشابه آن (مانند آيه 30 سوره {طور} و آيه 12 سوره {فتح})، اشاره به اين حقيقت تاريخى دارد كه كافران و مشركان، پيوسته در آرزوى مرگ پيامبر(ص) و مؤمنان و در نتيجه شكست كامل اسلام، به سر مى بردند.

آرزوى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 28 - 6

6- مؤمن ، آرزومند داشتن امكانات ، براى رسيدگى به خويشاوندان و محرومان جامعه

و إمّا تعرضنّ عنهم ابتغاء رحمة من ربّك ترجوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 26 - 5

5 - بهشت ، هدف اصلى و آرزوى نهايى مؤمنان مجاهد

قيل ادخل الجنّة

برخى از مفسران برآنند كه حذف {مقول له} (كسى كه سخن درباره او است; يعنى، مؤمن انطاكيه) و ذكر {مقولِ} تنها (آنچه كه درباره آن سخن به ميان آمده است; يعنى، بهشت) براى بيان اين حقيقت است كه آنچه اهميت دارد و بايد غرض اصلى و هدف نهايى باشد، بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 8

8 - مؤمنان ، اميدوار به { أيّام اللّه } و آرزومند تحقق و فرارسيدن آن

قل للذين ءامنوا يغفروا للذين لايرجون أيّام اللّه

از تقابل ميان {الذين آمنوا} با {الذين لايرجون. ..}، استفاده مى شود كه مؤمنان برخلاف كافران اميدوار به {أيّام اللّه} بوده و آرزومند تحقق آن مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

18 - حشر - 59 - 10 - 11

11 - مؤمنان ، آرزومند پاك بودن قلب هايشان از كينه و عداوت نسبت به اهل ايمان

يقولون ربّنا . .. و لاتجعل فى قلوبنا غلاّ للذين ءامنوا

آرمان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 53 - 10

10 _ مصاحبت و همنشينى با انبيا ، آرمان مؤمنان راستين

و اشهد بانّا مسلمون. ربّنا امنا ... و اتبعنا الرسول فاكتبنا مع الشاهدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 119 - 9

9 _ دستيابى به مرتبه صادقين ، آرمانى ارزشمند براى مؤمنان

اتقوا اللّه و كونوا مع الصدقين

آزاديخواهى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 19

19 _ مبارزه اهل ايمان با متجاوزان و كسب آزادى از اسارت و رفع ظلم و تجاوز ، از مصاديق پيكار در راه خدا

و ما لنا اَلاّ نقاتل فى سبيل اللّه و قد اُخرجنا من ديارنا و ابنائنا

آسايش اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 108 - 4

4- عالى ترين نعمت ها و آرمانى ترين ارزش و آسايش براى مؤمنان در بهشت برين ، وجود دارد .

لايبغون عنها حولاً

درخواست تغيير، نوعاً، در پى تصوّر چيزى بهتر و بالاتر پديد مى آيد. اين كه بهشتيان، خواهان تغييرى در وضع خود نيستند، مى تواند بدين جهت باشد كه چيزى فوق آنچه آنان در بهشت برخوردارند، به ذهن شان نمى رسد تا آن را آرزو كنند.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 10 - 3

3 - مؤمنان آسوده از سختى هاى روز محشر

يوم عسير . على الك_فرين غير يسير

قيد {على الكافرين}، بيانگر آن است كه دشوارى هاى قيامت اختصاص به كافران دارد نه مؤمنان.

آگاهى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 6

6 _ اطلاع يافتن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از وجود منافقان ، در پرتو وحى

و ممن حولكم . .. نحن نعلمهم

آمادگى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 3 - 13

13 - لازم است كه مؤمنان ، براى مواجهه با سختى هاى راه ايمان ، همواره آماده باشند .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون. و لقد فتنّا الذين من قبلهم

آمادگى نظامى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 12

12- مؤمنان راستين ، آماده جهاد و پذيراى تكاليف دشوار دين

و يقول الذين ءامنوا لولا نزّلت سورة فإذا أنزلت سورة محكمة و ذكر فيها القتال رأيت

از اين كه خداوند، ترس از جهاد را، بيماردلى، معرفى كرده است، مى توان نتيجه گرفت كه مؤمنان راستين از جهاد بيم ندارند، بلكه از آن استقبال مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 1

1- شأن مؤمنان به دور از ضعف و سستى در جهاد و سزاوار پذيرش فرمان جهاد و استقبال از آن

طاعة و قول معروف

{طاعة و قول معروف} مى تواند مبتدا براى خبر

محذوف باشد; يعنى، {طاعة و. .. خير لهم}. از ارتباط اين آيه با آيه قبل، استفاده مى شود كه ترس و گريز از جهاد، شايسته مقام بندگان مطيع خداوند نيست.

آمرزش اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 12

12 - مؤمنان تقواپيشه ، مشمول مغفرت و آمرزش خداوند در قيامت

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا . .. و يغفر لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 8 - 6

6 - { قاسم بن محمد عن على قال : سمعت أباعبداللّه ( ع ) يقول : إنّ اللّه تبارك و تعالى إذا أراد أن يحاسب المؤمن أعطاه كتابه بيمينه و حاسبه فيما بينه و بينه فيقول : عبدى ! فعلت كذا . . . قد غفرتها لك و ابدلتها حسنات . . . و هو قول اللّه عزّوجلّ { فأمّا من اُوتى كتابه بيمينه فسوف يحاسب حساباً يسيراً } ;

قاسم بن محمد از على [بن أبى حمزه] روايت نموده كه گفت: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى فرمود: خداى _ تبارك و تعالى _ زمانى كه بخواهد مؤمنى را محاسبه كند، نامه عملش را به دست راست وى مى دهد و او را در آنچه بين خود و او است محاسبه كرده، مى فرمايد: بنده من فلان كار را كردى؟ . .. من آن را براى تو بخشيدم و آن را به حسنه هايى تبديل كردم ... و اين سخن خداى عزّوجلّ است {فأمّا من اُوتى كتابه بيمينه . فسوف يحاسب حساباً يسيراً}».

آمرزش مؤمنان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 6،9

6 _ مؤمنان و مهاجران مجاهد ، مشمول آمرزش الهى و رحمت او

الذين امنوا و الذين هاجروا . .. و اللّه غفور رحيم

9 _ مؤمنان و مهاجران مجاهد در راه خدا نيز ، نيازمند غفران و رحمت حق هستند .

ان الّذين امنوا و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللّه . .. و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 133 - 5

5 _ آمرزش الهى و بهشت تقواپيشگان ، مقصود بايسته اى براى اهل ايمان

و سارعوا الى مغفرة من ربّكم . .. اعدّت للمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 22

22 _ مهاجر آواره و آزار ديده در راه خدا ، و جهادگر و جان باخته ، مصداق مؤمن خردمند

لايات لاولى الالباب . .. فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم ... و قاتلوا و قتلوا

اجابت دعاى خردمندان به دليل اعمال آنان است. {انّى لا اضيع ... } و جمله {فالّذين} به دليل {فا}، بيانگر آن اعمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 152 - 9

9 _ غفران و آمرزش خداوند نسبت به مؤمنان ، تجلى رحمت اوست . *

و الذين ءامنوا باللّه و رسله . .. و كان اللّه غفوراً رحيماً

وصف {رحيماً}، مى تواند اشاره به منشأ غفران الهى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 9 - 1

1 _ وعده الهى به

مؤمنان داراى عمل صالح ، به آمرزش و پاداش بزرگ

وعد اللّه الذين ءامنوا و عملوا الصلحت لهم مغفرة و اجر عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 3

3 _ تبرئه مؤمنان از گناه شراب خوارى و قماربازى ، مشروط به دست كشيدن از آن پس از نهى خداوند

ليس على الذين ءامنوا و عملوا الصلحت جناح فيما طعموا إذا ما اتقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 4 - 6

6 _ برخوردارى از آمرزش خداوند و بهره مندى از روزى هاى نيكو ، پاداش مؤمنان حقيقى

لهم . .. مغفرة و رزق كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 9،11

9 _ شمول غفران الهى بر مؤمنان تقواپيشه ، نمود فضل عظيم خداوند

و يغفر لكم و اللّه ذوالفضل العظيم

جمله {و اللّه . .. } مى تواند به منزله تعليلى بر اعطاى پاداشهاى بيان شده باشد.

11 _ خداوند ، مؤمنان تقواپيشه را علاوه بر اعطاى بصيرت و بخشش گناهان ، از موهبت هاى ديگر نيز بهره مند خواهد كرد .

يجعل لكم فرقانا . .. و اللّه ذوالفضل العظيم

برداشت ف___وق مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {و ال__لّه . .. } مستانفه باشد نه بيانگر تعليل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 41 - 7

7_ نوح ( ع ) ، واسطه شمول مغفرت و رحمت خداوند بر مؤمنان و پيروان او

إن ربى لغفور رحيم

به دليل {اركبوا} كه خطاب به پيروان نوح است، متعلق

{غفور} و {رحيم} نيز پيروان آن حضرت مى باشد; يعنى: إن ربى لغفور لكم رحيم بكم. (خداوند آمرزنده شما و نازل كننده رحمت بر شماست). لازمه اين سخن آن بود كه نوح مى فرمود: {ربكم} (پرورگار شما) نه {ربى}. اين جابه جايى بيانگر اين نكته است كه: خداوند به واسطه نوع(ع)، مغفرت و رحمت خويش را به پيروان او مى گستراند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 82 - 8

8 - غفران خداوند در باره مؤمنان تائب و نيك كردار ، مغفرتى گسترده و پر دامنه است .

و إنّى لغفّار لمن تاب

{غفّار} صيغه مبالغه است و بر گستردگى غفران خداوند در مورد توبه كنندگان مؤمن و نيك كردار دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 50 - 1

1 - مغفرت الهى و رزق گوارا ، پاداش مؤمنان نيك كردار در جهان آخرت

فالذين ءامنوا و عملوا . .. و رزق كريم

{رزق كريم} يعنى روزى طيب و گوارا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 16

16 - مؤمنان باگذشت ، مورد غفران و آمرزش خدا قرار دارند .

و ليعفوا و ليصفحوا ألا تحبّون أن يغفر اللّه لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 4 - 5

5 - مؤمنان داراى عمل صالح ، قطعاً مشمول آمرزش خداونداند .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت أُول_ئك لهم مغفرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 13

13 - آمرزش

مؤمنان تائب و پيرو دين و وارد شدن آنان به بهشت از سوى خداوند ، حكيمانه و از موضع اقتدار است .

فاغفر للذين تابوا . .. إنّك أنت العزيز الحكيم

ياد شدن دو صفت عزت و حكمت در پايان آيه شريفه، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 1،13

1_ مؤمنان صلاح پيشه و معتقد به حقانيت راه محمد ( ص ) ، مورد غفران و لطف الهى

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. كفّر عنهم سيّئاتهم و أصلح بالهم

13- آمرزش گناهان و سامان يافتن شؤون حيات ، پاداش الهى به مؤمنان صالح پيرو قرآن

و الذين ءامنوا . .. كفّر عنهم سيّئاتهم و أصلح بالهم

{أصلح بالهم} يا به معناى اصلاح مطلق شؤون زندگى و يا اصلاح قلب و دل مؤمنان است، برداشت ياد شده براساس معناى اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 3 - 2

2- نيك فرجامى و غفران لغزش هاى مؤمنان ، نتيجه پيروى از حق و پيام پروردگارشان

و الذين ءامنوا . .. ذلك بأنّ ... و أنّ الذين ءامنوا اتّبعوا الحقّ من ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 19 - 14

14- خداوند ، دوستدار و خواهان بخشش لغزش هاى اهل ايمان ، هر چند با وساطت بنده محبوبش ( پيامبر ( ص ) )

و استغفر . .. و للمؤمنين و المؤمن_ت

اين كه خداوند، به پيامبر(ص) دستور داده تا براى اهل ايمان استغفار كند; مى نماياند كه خداوند راهى را

براى بخشش گناه مؤمنان گشوده تا در نتيجه آنان را از لطف و غفران خويش بهره مند سازد. ازاين رو پيامبرش را به وساطت فراخوانده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 10

10 - نويد الهى ، به آمرزش گناهان و لغزش هاى مؤمنان

و يكفّر عنهم سيّئاتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 44

44- آميختگى ايمان و عمل صالح ، شرط برخوردارى مؤمنان از مغفرت و پاداش عظيم الهى

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 14 - 20

20 - غفران و چشم پوشى از لغزش هاى اهل ايمان ، جلوه رحمت خاص الهى به مؤمنان

إنّ اللّه غفور رحيم

با توجه به اين كه واژه {رحيم} به معناى رحمت خاصه الهى در حق مؤمنان است; از ارتباط {غفور} و {رحيم} مى توان به مطلب بالا ره برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 3

3 - آمرزش گناه و حيات جاودان در بوستان هاى بهشت ، تضمين شده از سوى خداوند ، براى مؤمنان راستين و مجاهدان راه او

تؤمنون باللّه . .. يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنّ_ت... و مس_كن طيّبة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 15

15 - مؤمنان در عرصه قيامت ، خواستار آمرزش الهى اند .

و اغفرلنا

آمرزش مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8

- 74 - 9

9 _ خداوند ، بخشنده گناهان و لغزش هاى مؤمنان حقيقى و راستين

لهم مغفرة و رزق كريم

آينده مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 48 - 5

5 _ كسانى كه ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند، نه از آينده خويش بيمناك و نه بر گذشته خويش غمناك هستند.

فمن ءامن و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

غالباً {خوف} در مورد ترس از آينده و {حزن} در مورد اندوه بر گذشته به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 28 - 1

1 - مؤمنان ، به آينده پيروزمند خويش ، باور دارند .

و يقولون متى ه_ذا الفتح

تعبير {متى ه_ذا الفتح} از سوى كافران، نشانه اين معنا است كه مؤمنان، درباره فتح و پيروزى خويش، سخنانى اظهار داشته اند. گفتنى است كه آيه سى همين سوره، مى تواند قرينه باشد بر اين كه مراد از فتح، پيروزى در همين دنيا است.

ابتلاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 2 - 8

8 - گرفتار شدن مؤمنان به سختى ها ، سنّتى الهى است .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 3 - 4

4 - ابتلاى مؤمنان به سختى ها ، سنت الهى است .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون. و لقد فتنّاالذين من قبلهم

ابتلاى مؤمنان پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

14 - عنكبوت - 29 - 3 - 2،5،14

2 - مؤمنان پيشين ( اديان ديگر ) نيز به رغم داشتن ايمان ، مبتلا به سختى ها و شدايد شدند .

و لقد فتنّا الذين من قبلهم

{فتن} به معناى {اختبار و آزمون} و نيز {شدت و سختى} آمده است (مفردات راغب) برداشت بالا، بنابر معناى دوم است.

5 - آگاهى يافتن از جريان سنت آزمايش الهى در ميان مؤمنان گذشته ، آسان كننده پذيرش آن براى مدعيان ايمان است .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون. و لقد فتنّاالذين من قبلهم

14 - اطلاع يافتن از گرفتارى مؤمنان پيشين به سختى ها ، زمينه ساز تحمل سختى ها ، از سوى مؤمنان بعدى است .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون. و لقد فتنّا الذين من قبلهم

يادآورى ابتلاى مؤمنان دوران هاى پيشين به سختى ها، پس از اعلام باطل بودن پندار عدم گرفتارى مؤمنان به آنها، مى تواند به منظور هموارسازى سختى هاى پيش آمده براى مؤمنان بعدى باشد.

ابزار تقويت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 13

13 - خداوند ، مؤمنان را به وسيله روحى از جانب خود تأييد و تقويت مى كند .

و أيّدهم بروح منه

{تأييد} (مصدر{أيّد}) به معناى قوى و نيرومند كردن است. در ضمير {منه} دو احتمال وجود دارد: الف) به خدا بازگردد. ب) به ايمان مربوط باشد. برداشت بالا برپايه احتمال اول است.

اتحاد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 3

3 _ پذيرش ولايت خداوند

، پيامبر ( ص ) و مؤمنان شايسته ولايت ، انفكاك ناپذير و وابسته به يكديگر

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

عطف {رسوله} و {الذين ءامنوا} بر {اللّه} بدون تكرار فعل (يتول)، مى رساند كه ولايت آنها بهم پيوسته بوده و رويگردانى از ولايت هر يك به منزله اعراض از ولايت تمامى آنها مى باشد. مفرد آوردن كلمه {ولىّ} در آيه قبل اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 9

9 - در جامعه اسلامى ، مؤمنان به منزله يك پيكراند .

ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا

برداشت ياد شده از تعبير {بأنفسهم} (به خودشان) _ كه هر يك از مردان و زنان مؤمن را نفس ديگرى قرار داده _ استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 39 - 2

2 - مؤمنان ، داراى عزم دينى و حضور مؤثر اجتماعى و هميارى نسبت به يكديگر در قبال متجاوزان

و الذين إذا أصابهم البغى هم ينتصرون

برخى از مفسران {إنتصار} را به معناى {تناصر} (تعاون و هميارى) گرفته اند; يعنى، مؤمنان راستين آنانند كه هر گاه مورد ستم و تجاوز قرار گيرند _ براى دفع آن _ به يارى هم برمى خيزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 11

11 - مؤمنان ، همچون اعضاى يك پيكر ، برخوردار از روحى يگانه ( نفسى واحد )

و لا تلمزوا أنفسكم

در آيه به جاى آن كه گفته شود: {لاتلمزوا المؤمنين}، آمده است: {لاتلمزوا أنفسكم}. از اين

تفاوت تعبير معلوم مى شود كه مؤمنان {نفس} يكديگر شمرده مى شوند.

اجابت دعاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 26 - 10،11

10 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله تبارك و تعالى { و يستحيب الذين آمنوا و عملوا الصالحات و يزيدهم من فضله } قال : هو المؤمن يدعوا لأخيه بظهر الغيب فيقول له الملك : آمين . و يقول اللّه العزيز الجبّار و لك مِثلا ما سألت و قد أعطيت ما سألت بحبّك إيّاه ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند تعالى: {و يستحيب الذين آمنوا و عملوا الصالحات و يزيدهم من فضله} روايت شده كه فرمود: مراد مؤمنى است كه پشت سر برادر دينى خود دعا مى كند و فرشته براى او آمين مى گويد و خداى عزيز جبار مى فرمايد (اى مؤمن) و براى تو است دو برابر آنچه براى برادرت خواستى و به خاطر اين كه برادرت را دوست داشتى آنچه را درخواست كردى به تو عطا كردم}.

11 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : قال رسول اللّه ( ص ) فى قوله { و يزيدهم من فضله } الشفاعة لمن وجبت له النار ممن أحسن إليهم فى الدنيا ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه رسول خدا راجع به اين سخن خداوند {يزيدهم من فضله} (مراد از آنچه زايد بر اجابت دعاى مؤمنان، به آنان داده مى شود) حق شفاعت است كه شفاعت مى كنند براى كسانى كه آتش براى آنها واجب شده ولى در دنيا از كسانى بوده اند كه به آن مؤمنان نيكى

كرده اند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 5 - 10

10 - اقتدار الهى ، پشتوانه استجابت دعاى مؤمنان در مصون ماندن از سلطه كافران

ربّنا لاتجعلنا فتنة . .. إنّك أنت العزيز الحكيم

اجازه به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 8 - 1

1 - اجازه خداوند به مؤمنان ، براى رفتار نيك و عادلانه با كافران غير معاند با دين

لاينهيكم اللّه عن الذين لم يق_تلوكم فى الدين

اجتماع مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 63 - 9

9 _ خداوند علاوه بر ايجاد محبت ميان مؤمنان ، آنان را در يك منطقه گرداگرد پيامبر ( ص ) مجتمع ساخت . *

و ألف بين قلوبهم . .. و لكن اللّه ألف بينهم

برداشت فوق از مقايسه بين دو جمله {ألف بين قلوبهم} و {ألف بينهم} به دست آمده است. جمله نخست بيانگر تأليف قلوب است و جمله دوم بيانگر تأليف خود مؤمنان است. يعنى آنان را در كنار يكديگر قرار داد و همگان را گرداگرد پيامبر(ص) مجتمع ساخت.

اجتناب از تحقير مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 24

24 _ لزوم پرهيز از تحقير مؤمنان وظيفه شناس در برابر دشمنان دين

فلا تشمت بى الأعداء

هارون با تفريع جمله {فلا تشمت . .. } به وسيله حرف {فاء}، بر كوتاهى نورزيدن خويش در مبارزه با عوامل فساد، اين نكته را گوشزد كرد كه چون وظيفه خويش را انجام داده است، شايسته

نيست در برابر دشمنان مؤاخذه و تحقير شود.

احترام اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 1

1- نويد الهى به ورود مؤمنان نيك كردار ، به باغ هاى بهشت با تكريم و اجلال

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت

واژه {يدخل} و اسناد فعل به خداوند، مى رساند كه مؤمنان با تكريم و اجلال و در سايه لطف و اراده الهى، گام در بهشت مى نهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 9

9 - ورود مؤمنان به بهشت جاودان ، همراه با تكريم و اجلال از سوى خداوند *

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت

فعل متعدّى {يدخل} و اسناد آن به خداوند، مى تواند دربردارنده احتمال بالا باشد.

احترام به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 13

13 _ مؤمنان ، شايسته ارج نهادن و كافران ، سزاوار استخفاف و تحقير

اذلة على المؤمنين اعزة على الكفرين

احترام مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 12

12 _ مؤمن ، داراى حرمتى والا در پيشگاه خداوند

فيسخرون منهم سخر اللّه منهم و لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 7

7 - ايمان ، به مردان و زنان ، حرمت و عظمت مى بخشد .

و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمن_ت بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا بهت_نًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح

- 48 - 25 - 16،19

16- زنان و مردان مؤمن ، داراى ارج و حرمتى همانند

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت . .. أن تط_وهم

از اين كه خداوند، {مؤمنات} را در كنار {مؤمنون} ياد كرده و حفظ خون و حرمت آن دو را عامل بازداشتن مؤمنان از توسّل به قهر براى ورود به مكه معرفى كرده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

19- خداوند ، خواهان دور ماندن ساحت مؤمنان از هر لكه ننگ و بدنامى

و لولا رجال . .. أن تط_وهم فتصيبكم منهم معرّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 19

19 - قدم نهادن فرد به وادى ايمان ، مايه برخوردارى او از حرمتى ويژه در نزد خداوند

بئس الاسم الفسوق بعد الإيم_ن

از اين كه خداوند از استهزا، طعن و بدگويى نسبت به مؤمنان به طور مجزا و مؤكد نهى كرده و آن را گناه و ظلم شمرده است; مقام و حرمت مؤمن نزد خداوند استفاده مى شود به خصوص واژه {بعد الإيمان} مى رساند كه حضور در جرگه مؤمنان، فرد را در جايگاه محترمى قرار مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 35 - 3

3 - مؤمنان بهشتى ، در اوج عزت و احترام به سر مى برند .

أُول_ئك فى جنّ_ت مكرمون

احساس خطر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 8

8 - اقدام مؤمنان ، به بيعت رضوان ، على رغم همه نگرانى ها و احساس خطر ها *

يبايعونك تحت الشجرة فعلم ما فى

قلوبهم

مى توان گفت: مراد از {ما فى قلوبهم} _ به قرينه {فأنزل السكينة} _ نوعى اضطراب و نگرانى و احساس خطر نسبت به رخدادهاى آينده آن سفر باشد.

احسان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 134 - 10

10 _ تحريك عواطف و احساسات ، از روش هاى قرآن براى برانگيختن اهل ايمان به نيكوكارى

يا ايّها الّذين امنوا . .. و اللّه يحبّ المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 3

3- احسان به والدين ، شكر ، صلاح جويى ، توبه و تسليم ، از جمله برترين اعمال مؤمنان

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا . .. نتقبّل عنهم أحسن ما عملوا

ارتباط اين آيه با آيه پيشين، گوياى برداشت ياد شده است.

احكام همسران مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 27،28

27 - مؤمنان ، درباره همسران شان ، احكامى تعيين شده دارند .

قد علمنا ما فرضنا عليهم فى أزوجهم

28 - احكام تعيين شده درباره همسران مؤمنان ، برخاسته از علم خداوند است .

قد علمنا ما فرضنا عليهم فى أزوجهم

احياى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 34

34 _ خوددارى از اطعام مؤمن گرسنه ، به منزله كشتن وى و غذا دادن به او به منزله احياى اوست .

و من احياها فكانما احيا الناس جميعاً

از امام صادق(ع) روايت شده كه درباره اطعام مؤمن فرمود: . .. من احيى مؤمن فكانما احيا الناس جميعاً، فان لم تطعموه فقد

امتموه و ان اطعمتموه فقد احييتموه.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 20، ح 20; نورالثقلين، ج 1، ص 619، ح 152.

اختلاف مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 4

4 _ نزاع و اختلاف اهل ايمان موجب سست شدن آنان در پيكار با دشمنان دين

و لاتنزعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 5

5 - منافقان ، همواره منتظر بروز شكاف و اختلاف در صفوف مؤمنان و شكست و نابودى آنان بودند .

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. تربّصتم

{تربص} (مصدر {تربصتم}) به معناى انتظار چيزى را كشيدن است. حذف مفعول {تربصتم} بيانگر آن است كه منافقان، آرزوى بروز همه گونه گرفتارى را براى مؤمنان و جامعه اسلامى داشتند.

اختلافات مشركان با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 16

16 - خداوند ، به اختلافات ميان مشركان و مؤمنان در روز رستاخيز ، داورى خواهد كرد .

إنّ اللّه يحكم بينهم فى ما هم فيه يختلفون

بيشتر مفسران بر اين ديدگاه اند كه مرجع ضمير {هم}، دو گروه مؤمنان و مشركان است.

اختيار اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 40 - 11

11 - مؤمنان موحد ، در صحنه قيامت داراى كرامت و برخوردار از اختيار

أفمن يلقى . .. أم من يأتى

تقابل فعل معلوم {يأتى} با فعل مجهول {يلقى}، افاده مى كند كه حركت مؤمنان يكتاپرست در قيامت، جبرى و ناخواسته نيست. برخلاف منحرفان از آيات الهى كه

آنان حقير و مجبوراند.

اختيار مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 15

15 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّ اللّه عزّوجلّ فَوَّضَ إلى المؤمن أُمورَه كلَّها و لم يفوّض إليه أن يكونَ ذليلاً أما تسمع قول اللّه عزّوجلّ يقول : { و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: خداى عزّوجلّ تمام امور مؤمن را به شخص وى واگذار نموده; ولى [اختيار ]ذليل بودن و ذلت كشيدن را به او نداده است. آيا نشنيده اى سخن خداى عزّوجلّ را كه مى فرمايد: {و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين}...}.

اخراج مؤمنان از ظلمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 43 - 2،6

2 - اعطاى رحمت ويژه خداوند به مؤمنان ، به منظور بيرون بردن آنان از ظلمت هاو رساندن شان به نور است .

هو الذى يصلّى عليكم . .. ليخرجكم من الظلم_ت إلى النور

6 - دعا و تحيت ملائكه بر مؤمنان ، زمينه ساز بيرون بردن آنان از ظلمت ها به نور است .

هو الذى يصلّى عليكم و مل_ئكته ليخرجكم من الظلم_ت إلى النور

اخلاص مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 141 - 2

2 _ عنايت خداوند به پاكيزه و خالص كردن اهل ايمان ، با قرار دادن ايشان در هنگامه هاى دشوار

و تلك الايّام نداولها بين النّاس . .. و ليمحّص اللّه الّذين امنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 7

7 - خداوند ، آگاه از خلوص و صداقت باطنى مؤمنان در بيعت رضوان

لقد رضى اللّه . .. فعلم ما فى قلوبهم

مراد از {ما} در {ما فى قلوبهم} _ به قرينه {رضى اللّه. ..} مى تواند صداقت و خلوص مؤمنان باشد; زيرا اين امور است كه رضايت و خشنودى را در پى دارد.

اخوت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 104 - 2،3،8

2 _ اتّحاد ، اعتصام به ريسمان الهى و اُلفت بين دل ها و برادرى ميان اهل ايمان ، از مصاديق خير و نيكى

و اعتصموا بحبل اللّه جميعاً . .. و لتكن منكم امة يدعون الى الخير

لام در {الخير} مى تواند عهد ذكرى و اشاره به مطالب آيه قبل باشد و يا به مقتضاى ارتباط دو آيه، ويژگيهاى ذكر شده در آيه قبل از مصاديق مورد نظر كلمه {خير} باشد.

3 _ ضرورت وجود جمعى از اهل ايمان ، براى دعوت جامعه به اتحاد و اُلفت ميان دل ها و برادرى ميان آنها

و اعتصموا بحبل اللّه . .. و لتكن منكم امة يدعون الى الخير

8 _ اتحاد و برادرى ميان مؤمنين ، از مصاديق { معروف } است و تفرقه و دشمنى اهل ايمان با يكديگر ، از مصاديق { منكر } .

و اعتصموا بحبل اللّه جميعاً و لا تفرّقوا . .. و لتكن منكم امة يدعون الى الخير و

{ال} در {المعروف} و {المنكر}، مى تواند عهد ذكرى و اشاره به معروف ها و منكرها در آيه سابق باشد.

اداى گواهى مؤمنان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 33 - 1

1 - اداى شهادت و گواهى ، از ويژگى هاى مؤمنان و مسلمانان راستين

و الذين هم بشه_دتهم قائمون

ادراك مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 3 - 5

5 - اهل ايمان و حق جويان ، قادر به درك نمود هاى اقتدار و حكمت خداوند در هستى

العزيز الحكيم . إنّ فى السم_وت و الأرض لأي_ت للمؤمنين

آيات الهى در هستى، براى همه انسان ها است تا از آن نشانه ها، رو به ايمان آورده و يا در طريق ايمان استوار بمانند. با توجه به اين نكته گفتنى است وصف {المؤمنين} نظر به كسانى دارد كه اهل ايمان به حق و در جستوجوى آنند.

ادعاى گمراهى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 47 - 8

8 - كافرانِ صدراسلام ، عقيده به روزى رسانى خدا براى انسان ها را باطل دانسته و مؤمنان را در گمراهى محض مى پنداشتند .

قال الذين كفروا للذين ءامنوا أنطعم من لو يشاء اللّه أطعمه إن أنتم إلاّ فى ضل_ل م

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه جمله {إن أنتم إلاّ فى ضلال مبين} دنباله گفتار كافران باشد.

ادعاى مؤمنان عافيت طلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 9

9 - عناصر سست ايمانِ عافيت طلب ، با مشاهده پيروزى مؤمنان ، مدعى همراهى ديرينه با مؤمنان اند .

و لئن جاء نصر من ربّك ليقولنّ إنّا كنّا معكم

ادعاى همراهى با مؤمنان

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 9

9 - عناصر سست ايمانِ عافيت طلب ، با مشاهده پيروزى مؤمنان ، مدعى همراهى ديرينه با مؤمنان اند .

و لئن جاء نصر من ربّك ليقولنّ إنّا كنّا معكم

اذكار مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 3

3 _ ذكر { سبحانك اللّهم } سر فصل نيايش مؤمنان با خدا در بهشت

جنت النعيم. دعويهم فيها سبحنك اللّهم

اذيت روانى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 3

3- مؤمنان ، در دنيا از سخنان بيهوده مردم در آزارند .

لايسمعون فيها لغوًا

بيان تمام آنچه در بهشت انجام نمى گيرد نه ممكن است و نه مفيد; ولى طرح بعضى از آن امور، مژده اى است به مؤمنان كه آنچه در دنيا شما را آزار مى داد، آن جا وجود ندارد.

اذيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 2

2 - نسبت ناروا به مردان و زنان مؤمن بى گناه ، آزار و اذيت آنان و گناه است .

و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمن_ت بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا . .. إثمًا مبينًا

به قرينه {فقد احتملوا بهتاناً} مراد از آزار و اذيت مؤمنان، تهمت زدن و نسبت ناروا دادن به آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 14

14 - همان گونه كه كسى حق آزار مؤمنان را ندارد ، بر مؤمنان نيز

لازم است خود را از عوامل و مقتضيات اذيت ، دور نگه دارند .

و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمن_ت . .. فقد احتملوا ...إثمًا ... قل ... و نساء ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 7 - 2

2 - اصرار و مداومت اصحاب اخدود ، بر مقابله با مؤمنان و آزار دادن و سوزاندن آنان

يفعلون

فعل مضارع، هرگاه درباره كارهاى گذشته به كار رود، استمرار را مى رساند.

اذيت مؤمنان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 2

2 - صبر و بردبارى ايمان آوردگان از اهل كتاب ، در برابر فشار هاى هم كيشان سابق خود و نيز تحمل آزار هاى مشركان ، عامل برخوردار شدن آنان از اجر دو برابر الهى

أُول_ئك يؤتون أجرهم مرّتين بما صبروا

{باء} در {بما صبروا} سبيبه و {ما} مصدريه است; يعنى، {بسبب صبرهم}. گفتنى است در اين كه اشخاص مورد بحث در برابر چه چيزى از خود صبر و تحمل نشان دادند، چند نظر اظهار شده است; از جمله آنها صبر آنان در برابر فشار اهل كتاب و مشركان مى باشد. برداشت ياد شده بر پايه همين احتمال است.

ارائه معجزه به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 14

14 - نماياندن معجزه به مؤمنان ، از جمله اهداف الهى در پيشگويى و اخبار از حقايق آينده

وعدكم اللّه . .. و لتكون ءاية للمؤمنين

اسم {لتكون. ..} وعده هاى الهى و پيشگويى او است كه از {وعدكم اللّه} استفاده مى شود; يعنى،

خداوند از گفتن اين اخبار غيبى و اين وعده ها، اهداف گوناگونى را دنبال مى كند كه يكى از آنها معجزه نمايى است.

ارتداد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 72 - 8

8 _ احتمال ارتداد و تأثيرپذيرى مؤمنان ، از ديدگاه اهل كتاب

امنوا بالذى . .. لعلّهم يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 101 - 1

1 _ گمراهى و كفر ( ارتداد ) مؤمنان ، على رغم تلاوت آيات الهى بر آنان و حضور پيامبر ( ص ) در ميانشان ، مايه شگفتى است .

و كيف تكفرون و انتم تتلى عليكم ايات اللّه و فيكم رسوله

مراد از استفهام، تعجّب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 177 - 4

4 _ ارتداد گروهى از مؤمنان پس از جريان جنگ احد *

انّ الّذين اشتروا الكفر بالايمان لن يضرّوا اللّه شيئاً

به مقتضاى ارتباط اين آيه با آيات قبل، مراد از {الّذين اشتروا . .. }، مى تواند آن گروه از مسلمانانى باشد كه پس از نبرد احد با تبليغات سوء و شايعات در تضعيف روحيه مؤمنان مى كوشيدند و آنان را از غزوه حمراءالاسد بازمى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 87 - 3

3 _ تحذير خداوند از مرتدّ شدن مؤمنان و هشدار نسبت به آن

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. اولئك جزاؤهم انّ عليهم لعنة اللّه و الملئكة و النّا

ارث خويشاوندان مؤمنان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 16

16 - خويشاوندان مؤمنان و مهاجران ، به ارث بردن از آنها نسبت به ديگران ، اولويت دارند .

و أُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض . .. من المؤمنين و المه_جرين

برداشت بالا، بنابراين است كه {من المؤمنين} متعلق به عامل مقدر و وصف {أُولواالأرحام } باشد.

ارث مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 13

13 - مهاجران و برادران دينى ( انصار ) در صدراسلام ، از هم ارث مى بردند .

و أُولوا الأرحام. .. أولى... من المؤمنين و المه_جرين

ذكر مفضلٌ عليه {المؤمنين} و {المهاجرين} نشان دهنده اين است كه مؤمنان به عنوان برادران دينى و مهاجران هجرت كرده از مكّه، از هم ارث مى بردند.

ارزش امنيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 10

10 - رفاه و امنيت اهل ايمان امرى ارزشمند از ديدگاه اديان الهى

رب اجعل هذا بلداً ءامناً و ارزق أهله من الثمرت من ءامن

ارزش جان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 5

5 _ ارزش والاى جان و مال مؤمنان در پيشگاه خداوند

إن اللّه اشترى . .. بأن لهم الجنة

ارزش حيات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 93 - 4

4 _ ارزش ايمان و حيات مؤمن در پيشگاه خداوند

و من يقتل مؤمنا متعمّداً فجزاؤه جهنّم خالداً فيها

ارزش رفاه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 10

10 - رفاه و امنيت اهل ايمان امرى ارزشمند از ديدگاه اديان الهى

رب اجعل هذا بلداً ءامناً و ارزق أهله من الثمرت من ءامن

ارزش عمل پسنديده مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 121 - 2

2 _ ارزشمندى اعمال نيك مؤمنان هر چند كه اندك و ناچيز باشد .

و لاينفقون نفقة صغيرة و كبيرة . .. ليجزيهم اللّه أحسن ما كانوا يعملون

ارزش عمل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 22

22 _ ارزش و پاداش اعمال زنان و مردان مؤمن در پيشگاه خداوند ، همسان است .

و المؤمنون و المؤمنت . .. أولئك سيرحمهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 10

10 - منافات نداشتن كمال و ارزش عمل مؤمنان ، با داشتن نگرانى از مشكلات آن

رضى اللّه عن المؤمنين . .. فأنزل السكينة عليهم

رضايت الهى، نشانگر ارزش بيعت مؤمنان است. {أنزل السكينة} نيز بيانگر وجود نوعى اضطراب و نگرانى در دل آنان است.

ارزش مال مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 5

5 _ ارزش والاى جان و مال مؤمنان در پيشگاه خداوند

إن اللّه اشترى . .. بأن لهم الجنة

ارزش مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 4

4 _ كرامت و ارزشمندى مؤمنان مستمند و ضعيف در پيشگاه خداوند، مورد انكار و استهزاى اشراف

و قدرتمندان

ليقولوا أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا

ارزشگذارى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 4 - 5

5 - مؤمنان به آخرت ، برخوردار از بينش درست نسبت به ارزش ها و ضد ارزش ها و به دور از تحيّر و سرگردانى در زندگى

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة . .. فهم يعمهون

با استفاده از مفهوم آيه و نيز از تقابل ميان آن و آيه پيشين، مى توان گفت كه مؤمنان به آخرت (برخلاف كافران) نه گرفتار بينش غلط در ارزش گذارى اند و نه گرفتار حيرت و سرگردانى.

ارزشهاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 10

10 _ اشتياق به جهاد و آرزوى شركت در آن ، ارزشى والا براى مؤمنان

و لا على الذين إذا ما أتوك لتحملهم قلت لا أجد ما أحملكم عليه

برداشت فوق با توجه به اين است كه خداوند، اين گروه را به خاطر اشتياق شديدشان به جهاد، اختصاص به ذكر داده است.

ازدواج با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 3 - 7

7 - ممنوعيت ازدواج زناكاران با مؤمنان ، يكى ديگر از كيفر هاى الهى درباره آنان

الزانى لاينكح إلاّ زانية أو مشركة و الزانية لاينكحها إلاّ زان أو مشرك

برداشت ياد شده، به خاطر اين است كه آيه فوق و آيه پيشين، در مقام بيان كيفر گناه زنا است و در واقع بيانگر اين نكته است كه گناه زنا، داراى دو كيفر دنيوى است: 1_ صد ضربه شلاق، 2_ محروميت از ازدواج با مؤمنان.

ازدواج مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 26،27

26 - مؤمنان ، داراى احكامى تعيين شده در ازدواج اند .

قد علمنا ما فرضنا عليهم فى أزوجهم

{فى} ظرف مجازى است براى اين كه بيان كند مراد از {أزواج} خود همسران نيستند بلكه احكام مربوط به همسران است.

27 - مؤمنان ، درباره همسران شان ، احكامى تعيين شده دارند .

قد علمنا ما فرضنا عليهم فى أزوجهم

استغاثه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 17 - 11

11 _ شنوايى و علم گسترده الهى ، پشتوانه امداد مؤمنان و اجابت استغاثه آنان

إذ تستغيثون . .. إن اللّه سميع عليم

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {إن اللّه . .. } ناظر به آيه نهم باشد.

استغفار براى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 6

6 _ حضور پيامبر ( ص ) بر مزار مؤمنان و دعا و استغفار آن حضرت براى آنان

و لاتصل . .. و لاتقم على قبره

از اينكه خداوند حضور پيامبر (ص) را بر سر قبر منافقان نهى كرده است، استفاده مى شود كه روش آن حضرت حضور يافتن بر مزار مسلمانان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 41 - 1

1- حضرت ابراهيم ( ع ) از خداوند خواستار آمرزش خود ، پدر و مادرش و مؤمنان در روز برپايى قيامت شد .

ربّنا اغفرلى و لولدىّ و للمؤمنين يوم يقوم الحساب

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 8

8 - استغفار و آمرزش خواهى فرشتگان عرش الهى ، براى مؤمنان

و يستغفرون للذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 19 - 8

8- دستور خداوند به پيامبر ( ص ) ، در آمرزش خواهى براى تمامى مردان و زنان با ايمان

و استغفر . .. للمؤمنين و المؤمن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 20

20 - تأثير استغفار پيامبر ( ص ) براى امت ، در برخوردارى آنان از غفران الهى

و استغفر لهنّ اللّه إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 28 - 6،7،12

6 - آمرزش خواهى نوح ( ع ) ، از درگاه الهى براى همه مردان و زنان مؤمن در طول تاريخ

ربّ اغفر لى . .. و للمؤمنين و المؤمن_ت

7 - مقدم داشتن خويش بر پدر و مادر و آنان بر اعضاى خانواده و اينان بر ديگر زنان و مردان مؤمن در آمرزش خواهى از درگاه الهى ، كارى پسنديده و شايسته

ربّ اغفر لى و لولدىّ و لمن دخل بيتى مؤمنًا و للمؤمنين و المؤمن_ت

12 - دعا و آمرزش خواهى براى پدر و مادر ، اعضاى خانواده و عموم مردان و زنان مؤمن ، عملى پسنديده و شايسته

ربّ اغفر لى و لولدىّ . و للمؤمنين و المؤمن_ت

استغفار مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 285 - 15

15 _ اطاعت از خدا و انبيا و طلب

مغفرت ، از ويژگى هاى مؤمنان

و قالوا سمعنا و اطعنا غفرانك ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 3

3 _ مؤمنان راستين ، همواره نگران اعمال خويش و در حال استغفار

التّئبون العبدون الحمدون السئحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 55 - 4

4- استغفار از گذشته خويش ، پس از ايمان به رهنمود هاى الهى ، لازم و ضرورى است .

و ما منع الناس أن يؤمنوا إذ جاءهم الهدى و يستغفروا ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 10 - 3

3 - مؤمنان ، خواهان غفران الهى براى خويش و نيز براى پيشتازان راه دين

و الذين جاءو من بعدهم يقولون ربّنا اغفر لنا و لإخوننا الذين سبقونا

استقامت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 2

2 _ ترغيب اهل ايمان به ثبات قدم و استوارى و اعتماد به نفس در رويارويى با دشمن

يا ايّها الّذين امنوا . .. و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 19

19 _ مؤمنان استوار در نبرد اُحُد و ديگر هنگامه هاى پيكار با كافران ، برگزيدگان خداوند براى گواهى بر اعمال مردم

و تلك الايّام . .. و ليعلم اللّه الّذين امنوا و يتّخذ منكم شهداء

ترك لام در {و يتّخذ}، اشاره به اين معنا دارد كه برگزيدن، در پى مشخّص شدن مؤمنان واقعى است. يعنى

مؤمنان واقعى براى گواه بودن برگزيده مى شوند. گفتنى است كه در برداشت فوق، متعلق حذف شده {شهدآء}، اعمال مردم، گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 18

18 _ تنها خداوند آگاه به سرنوشت مؤمنان در پايدارى آنان بر توحيد و يا بازگشتشان به كفر و شرك است .

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا وسع ربنا كل شىء علماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 1،3،9

1 _ لزوم پايدارى اهل ايمان در برابر لشكرى با نيرويى ده برابر ، حكمى كه پس از گذشت مدتى تخفيف داده شد .

الئن خفف اللّه عنكم

3 _ لزوم پايدارى هر مؤمن در ميدان نبرد با دو كافر ، نسخ كننده حكم پيشين ( لزوم پايدارى هر مؤمن در برابر ده كافر )

ان يكن منكم عشرون . .. الئن خفف اللّه عنكم

9 _ لزوم پايدارى صد مؤمن در برابر دويست كافر و هزار مؤمن در برابر دو هزار كافر تا تحقق پيروزى بر آنان

فإن يكن منكم مائة صابرة يغلبوا مائتين و إن يكن منكم ألف يغلبوا الفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 17

17 _ پايدارى مؤمنان بر اجرا و حفظ حدود الهى ، شرط خداوند در وفا نمودن به عهد خويش

و من أوفى بعهده من اللّه . .. التّئبون العبدون ... و بشّر المؤمنين

تأكيد بر اعمال فردى و اجتماعى و حفظ حدود الهى پس از بيان وفاى خداوند به عهد خويش،

مى تواند مشعر به اين حقيقت باشد كه پاسدارى انسان از حدود الهى، شرط بهرهورى از وعده هاى خداوندى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 2،3

2_ مؤمنان همراه پيامبر ( ص ) به استقامت و پايدارى بر توحيد و پرستش خدا موظّف بودند .

فاستقم . .. و من تاب معك

{من تاب} عطف بر ضمير مستتر در {فاستقم} است; يعنى: {وليستقم من تاب معك}.

3_ استقامت در ابلاغ دين و گسترش توحيد ، وظيفه پيامبر ( ص ) و مؤمنان به اوست .

فاستقم كما أُمرت و من تاب معك

جمله {تو و پيروانت پايدارى و استقامت كنيد} مى تواند به اين معنا باشد: بر توحيد و احكام دين پايبند و ثابت قدم بمانيد; مبادا سختيها و مشكلات شما را از مسير حق منحرف سازد. و نيز مى تواند گوياى اين باشد: در ابلاغ توحيد و دين پايدارى كنيد و از دعوت ملول و خسته نشويد. برداشت فوق ناظر به معناى دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 3،4

3_ پيامبر ( ص ) و مؤمنان به آن حضرت ، موظف به پايدارى بر مواضع خويش ( ابلاغ رسالت الهى و مبارزه با شرك و فساد )

إنا ع_ملون

4_ پيامبر ( ص ) از ناحيه خداوند مأمور بود تا پايدارى خود و مؤمنان و ايستادگى بر مواضعشان را به كافران تأكيد كند .

و قل للذين لا يؤمنون . .. إنا ع_ملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 10

10 -

مؤمنان راستين ، محكم و بردبار در هنگامه هاى سخت و دشوار زندگى

لولا أن ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 6

6 - توحيد و استقامت در راه ايمان ، در پى دارنده بهشت و نعمت هاى گسترده براى مؤمنان

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا . .. و لكم فيها ما تشتهى أنفسكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 39 - 1

1 - مؤمنان ، اهل ايستادگى و مقاومت در برابر ظلم و تجاوز

للذين ءامنوا . .. و الذين إذا أصابهم البغى هم ينتصرون

{إنتصار} (مصدر {ينتصرون}) مى تواند به معناى ايستادگى در برابر ظالم و زير بار ظلم او نرفتن باشد: {انتصر الرجل إذا امتنع من ظالمه}،(لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 11

11- شديدترين تهديد ها از جانب كافران و مشركان ، ناتوان از خاموش ساختن نور ايمان در قلب هاى مستعد

و لولا رجال مؤمنون . .. لم تعلموهم

محيط مكه با آن كه مسخّر مشركان بود و مؤمنان ناگزير به هجرت شده بودند; ولى خداوند از وجود مردان و زنان مؤمن در آن خبر داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 7

7 - مؤمنان در نبرد با دشمنان ، بايد منظم ، سازمان يافته و همچون بنايى ريخته شده از سرب ، استوار و نفوذناپذير باشند .

يق_تلون . .. صفّ_ًا كأنّهم بني_ن مرصوص

{مرصوص} از ريشه {رصاص} (سرب) مشتق

است. {بنيان مرصوص}; يعنى، بنايى كه با سرب استوار و محكم شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 17 - 3

3 - مؤمنان پايدار و استوار در طريق دين ، در معرض آزمايش الهى اند .

و ألّوِاستق_موا على الطريقة . .. لنفتنهم فيه

استقامت مؤمنان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 7

7 - پافشارى ايمان آوردگان از اهل كتاب بر مواضع فكرى و عملى خويش و تسليم نشدن آنان در برابر فشار مخالفان

و قالوا لنا أعم_لنا و لكم أعم_لكم

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه ياوه گويان با هدف متزلزل كردن مؤمنان، بدان كار دست مى زدند.

استقامت مؤمنان دوران اصحاب اخدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 9 - 6

6 - پايدارى مؤمنان در عصر اصحاب اخدود ، بر ايمان خويش تا نيل به شهادت ، در محضر خداوند بوده و به آن رسيدگى خواهد شد .

و اللّه على كلّ شىء شهيد

بيان گواه بودن خداوند، براى مجرمان تهديد و براى مؤمنان وعده به پاداش است.

استقامت مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 7

7 _ تهديد ها و شكنجه ها ، بى تأثير در بازدارى مؤمنان راستين از طريق ايمان و باور هاى دينى

إنا إلى ربنا منقلبون

استقامت مؤمنان قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 10

10 _ مستضعفان مؤمن از قوم ثمود

، مردمانى پايدار و راسخ در ايمان خويش

قالوا إنا بما ارسل به مؤمنون

از اينكه مؤمنان قوم ثمود مقصود خويش را با جمله اسميه و به همراه {إنّ} بيان كردند و با كلمه {ما}ى موصوله ايمان خويش را به تمامى رسالتهاى صالح اعلان داشتند، معلوم مى شود آنان در ايمان خويش بسيار جدى و پايدار بودند.

استقامت مؤمنان مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 6

6 _ مؤمنانِ به رسالت شعيب ( ع ) مصمّم بر آيين توحيد و متابعت شعيب ( ع ) در خروج از شهر مدين

لئن اتبعتم شعيباً

استقبال از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 3

3- بهشتيان و مؤمنان راستين ، به هنگام برپايى قيامت مورد استقبال فرشتگان قرار خواهند گرفت .

و تتلقيهم الملئكة

استماع قرآن مؤمنان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 53 - 3

3 - اعتراف ايمان آوردگان اهل كتاب ، به حقانيت و آسمانى بودن قرآن به هنگام شنيدن آيات آن

و إذا يتلى عليهم قالوا . .. إنّه الحقّ من ربّنا

استمداد از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 64 - 5،9

5 _ پيامبر ( ص ) و رهبران الهى در مبارزه با شرك و كفر تنها بايد بر خدا و مؤمنان پيرو تكيه كنند .

حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

9 _ اتكا بر مؤمنان راستين براى مبارزه با شرك و كفر ، منافاتى با توحيد و اتكا

بر خدا ندارد .

حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

استمداد از مؤمنان غير مهاجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 8

8 _ مهاجران و انصار نبايد از مؤمنان غير مهاجر يارى طلبند و از آنان انتظار حمايت داشته باشند . *

ما لكم من وليتهم من شىء

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير در {وليتهم} فاعل باشد. بنابراين جمله {ما لكم ... } به اين معناست كه براى شما نيست كه از پشتيبانى آنان برخوردار شويد. يعنى نبايد آنان را به نصرت خويش بخوانيد و حمايت آنان را طلب كنيد.

استمداد مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 14

14 _ دعا به درگاه خداوند و درخواست يارى از وى به هنگام مواجه شدن با مشكلات راه ايمان ، از خصلت هاى مؤمنان راستين است .

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

استمرار پاداش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 8 - 1

1 - مؤمنان نيك كردار ، برخوردار از پاداش بى حساب و هميشگى خداوند

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم أجر غير ممنون

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه {غير ممنون} به معناى غير منقطع و يا غير قابل محاسبه باشد.

استمرار هدايت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 7

7 - پايدار ماندن هدايت مؤمنان و استمرار گمراهى كافران حق گريز ، جلوه عزتمندى و مجازات الهى است .

و من يضلل

اللّه فما له من هاد . و من يهد اللّه فما له من مضلّ أليس اللّه بعزيز ذ

يادآورى دو صفت عزت و مجازات دهى خداوند، پس از ذكر پايدار ماندن هدايت مؤمنان و استمرار يافتن گمراهى كافران حق گريز به وسيله خداوند، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

استهزاهاى اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 34 - 10

10 - { روى [ عن الإمام الصادق ( ع ) ] أنّه قال : يا ابن جُنْدَب . . . إنّ للّه تبارك و تعالى سُوراً من نور محفوفاً بالزبرجد و الحرير منجّداً بالسندس و الديباج يضرب ه_ذا السور بين أوليائنا و بين أعدائنا فإذا غلى الدماغ و بلغت القلوب الحناجر و نضجت الأكباد من طول الموقف اُدخل فى ه_ذا السور أولياء اللّه . . . و أعداء اللّه قد ألجمهم العرق و قطعهم الفَرَقُ و هم ينظرون إلى ما أعدّ اللّه لهم . . . فينظر إليهم أولياء اللّه فيضحكون منهم فذلك قوله عزّوجلّ { . . .فاليوم الذين آمنوا من الكفّار يضحكون . . . } ;

[از امام صادق(ع)] روايت شده كه فرمود: اى پسر جُنْدب! . .. براى خداوند _ تبارك و تعالى _ ديوارى است از نور كه غرق در زبرجد و حرير و مزين به ابريشم هاى سندس و ديبا است و اين ديوار بين دوستان و دشمنان ما قرار دارد. پس زمانى كه مغز سرها به جوش آمد و جان ها به گلو رسيد و جگرها از طولانى شدن توقفگاه قيامت كباب شد، اولياى الهى را به آن طرف ديوار

مى برند ... در حالى كه دشمنان خدا را عرق لجام زده است (جريان عرق بر اطراف دهان، مانع سخن گفتن آنان شده است) و ترس، آنان را ساكت كرده است. [آنان] نگاه مى كنند به آنچه[ از عذاب] كه خداوند براى آنها آماده نموده است ... پس اولياى الهى به دشمنان خدا نگاه مى كنند و به آنان مى خندند و اين است سخن خداى عزّوجلّ: فاليوم الذين آمنوا من الكفّار يضحكون}.

استهزاهاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 33 - 1

1 - گنه پيشگان كافر ، شايسته قضاوت كردن و اظهار نظر درباره راه مؤمنان ، نيستند .

و ما أرسلوا عليهم ح_فظين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 34 - 4

4 - استهزا شدن از سوى مؤمنان در قيامت ، براى كافران دشوار و رنج آور خواهد بود .

فاليوم الذين ءامنوا من الكفّار يضحكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 35 - 1

1 - مؤمنان ، در حالى كافران حاضر در صحنه قيامت را مسخره مى كنند كه خود بر تخت هاى تزيين يافته ، لميده و ناظر كيفر كافران اند .

على الأرائك ينظرون

{أريكة} (مفرد {أرائك}) به تخت تزيين يافته اى گفته مى شود كه در خيمه يا خانه اى نهاده شده باشد. هم چنين به جايگاه آرميدن و لميدن _ اعم از تخت، يا تخت عروس و يا تخت خواب _ اطلاق مى شود (قاموس). متعلق {ينظرون} _ به قرينه آيات قبل و بعد _ وضعيت كافران

است.

استهزاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 212 - 7،9،17

7 _ تمسخر مؤمنان ، روش دنياپرستان و كافران

زين للذين كفروا الحيوة الدنيا و يسخرون من الذين امنوا

فعل مضارع {يسخرون}، دلالت بر استمرار دارد كه از آن در برداشت فوق، به {روش} تعبير شده است.

9 _ نكوهش تمسخر مؤمنان

و يسخرون من الذين امنوا

17 _ وعده الهى به مؤمنان نسبت به برترى آنان در قيامت ، عامل تسلّى و مقاومت آنان در برابر استهزاى كافران

و الذين اتقوا فوقهم يوم القيمة

به نظر مى رسد جمله {و الذين اتّقوا . ..}، پس از عنوان كردن تمسخر تقواپيشگان از سوى كافران، به منظور تسلّى آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 5،8،11،13

5 _ تمسخر و ريشخند منافقان صدر اسلام نسبت به مؤمنان ايثارگر تهيدست

و الذين لايجدون إلا جهدهم فيسخرون منهم

8 _ استهزاى الهى نسبت به منافقانى كه مؤمنان انفاقگر و ايثار كننده را طعن زده و استهزا مى كردند .

سخر اللّه منهم

11 _ حمايت و دلجويى خداوند از مؤمنان انفاق كننده و ايثارگر ، در برابر تمسخر منافقان

سخر اللّه منهم و لهم عذاب أليم

13 _ خرده گيرى و مسخره كردن مؤمن گناهى بزرگ و در پى دارنده عذاب سخت الهى است .

فيسخرون منهم سخر اللّه منهم و لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 110 - 7

7 - بندگان مؤمن خدا ، همواره در معرض طعن و ريشخند كافران

و كنتم منهم تضحكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

14 - سجده - 32 - 28 - 2

2 - كافران ، اعتقاد مؤمنان به پيروزى نهايى خويش را ، مسخره پنداشتند .

و يقولون متى ه_ذا الفتح إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 47 - 4

4 - كافرانِ صدراسلام ، منكر رازقيت خدا براى بشر بودند و عقيده به آن را به مسخره مى گرفتند .

و إذا قيل لهم أنفقوا ممّا رزقكم اللّه قال الذين كفروا للذين ءامنوا أنطعم من لو ي

برداشت ياد شده از آن جا است كه كافران، جمله {من لو شاء اللّه أطعمه} (اگر خدا مى خواست او را مى خورانيد) را از سر استهزا و تمسخر مى گفتند و به آن باور نداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 63 - 1

1 - طاغيان ، مؤمنان را در دنيا به تمسخر و ريشخند مى گرفتند .

أتّخذن_هم سخريًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 29 - 1

1 - كافران مجرم ، همواره مؤمنان را تحقير و تمسخر كرده و به باور هاى آنان پوزخند مى زنند .

إنّ الذين أجرموا كانوا من الذين ءامنوا يضحكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 30 - 1

1 - گناه پيشگان كافر ، با چشمك زدن و اشاره به يكديگر ، هنگام عبور بر مؤمنان نيكوكار ، به عيب جويى از آنان مى پردازند .

و إذا مرّوا بهم يتغامزون

{غمز}; يعنى، عيب جويى از ديگران با پلك زدن و اشاره دست (مفردات

راغب). ضمير {مرّوا} به مجرمان برمى گردد. برخى احتمال داده اند كه ضمير به مؤمنان برگردد و مراد اين باشد كه هنگام عبور مؤمنان بر كافران، آنان با چشمك زدن و علامت دادن به يكديگر به عيب جويى از مؤمنان مى پردازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 31 - 1،2،3

1 - كافران ، از خاطره هاى ديدار خود با مؤمنان ، طنز ساخته و در جمع خانواده خويش به لطيفه گويى و خنداندن يكديگر مى پردازند .

و إذا انقلبوا إلى أهلهم انقلبوا فكهين

{فَكِه} (صفت مشبّه) به معناى خوش دل و خندان يا به معناى كسى است كه با همراهان خود سخنى گويد كه آنان را بخنداند (قاموس). در برداشت ياد شده، معناى دوم مورد نظر است.

2 - كافرانى كه مؤمنان را مسخره كرده اند ، هنگام مراجعت نزد خانواده خويش ، از پوزخند ها و اشاره هاى طعنه آميز خود ، غرق شادمانى مى شوند .

يضحكون . .. يتغامزون . و إذا انقلبوا إلى أهلهم انقلبوا فكهين

در اين برداشت، {فَكِه} به معناى {مرد خوش دل و خندان} دانسته شده است. تكرار {انقلبوا} در آيه شريفه، براى مجسم ساختن حالت بازگشت كافران به خانه خويش است.

3 - كافران و گنه پيشگان ، حتى در غياب مؤمنان نيز آنان را استهزا كرده و با طعنه و كنايه از ايشان ياد مى كنند .

و إذا انقلبوا إلى أهلهم انقلبوا فكهين

استهزاى مؤمنان به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 48 - 2

2 - كافران صدراسلام ، منكر برپايى قيامت بوده

و عقيده به آن را مورد استهزا قرار مى دادند .

و يقولون متى ه_ذا الوعد

استفهام در {متى ه_ذا الوعد} _ برابر نظر بيشتر مفسران _ براى تهكم و استهزا است.

استهزاى مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 4

4 _ كرامت و ارزشمندى مؤمنان مستمند و ضعيف در پيشگاه خداوند، مورد انكار و استهزاى اشراف و قدرتمندان

ليقولوا أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا

اسلام مؤمنان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 53 - 11

11 - روحيه حق پذيرى ايمان آوردگان از اهل كتاب ، عامل گرويدن آنان به اسلام

قالوا ءامنّا به إنّه الحقّ

جمله {إنّه الحقّ} به منزله تعليل براى {آمنّا به} است; يعنى، ما بدان جهت به قرآن ايمان آورديم كه آن را حق يافتيم.

اشتياق مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 5

5 - شوق ديدار بهشت ، باعث حركت شتابان مؤمنان در قيامت و دويدن آنان در مسير منتهى به آن

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت يسعى نورهم بين أيديهم

حركت سريع و دوان دوان مؤمنان به سوى بهشت، حكايت از اشتياق شديد آنان به ديدار آن و رساندن هر چه زودتر خود به آن جايگاه هميشگى دارد.

اشراف قوم نوح و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 8

8_ مطرود شدن مؤمنان تهى دست از پيرامون نوح ( ع ) ، از شرايط سران و اشراف قوم نوح براى ايمان آوردن به آن

حضرت

و ما أنا بطارد الذين ءامنوا

اشراف مدين و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 9

9 _ اشراف كفرپيشه مدين در تلاشى پيگير براى تحميل آيين خويش بر شعيب و مؤمنان به وى

او لتعودن فى ملتنا

جمله {او لتعودن} مى رساند كه هدف از تصميم قوم مدين بر تبعيد شعيب و همگامانش بازگرداندن آنان به آيين شرك است. بنابراين همه تهديدات به سبب تحميل اين عقيده باطل بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 7

7 _ اشراف كفرپيشه مدين با تأكيد بر خسارتبار بودن همراهى شعيب ( ع ) ، در تلاش براى بازداشتن مؤمنان از متابعت او و خارج شدن از شهر مدين

و قال الملأ . .. لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

اصحاب اخدود هنگام سوختن مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 7 - 1

1 - اصحاب اخدود ، هنگام سوزانده شدن مؤمنان ، حاضر و ناظر بوده و آن را مشاهده مى كردند .

و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود

{شهادة}، در اصل به معناى خبر دادن از چيزى است كه شخص آن را مشاهده كرده و نزد آن حاضر بوده است (نهايه ابن اثير); و چون جمله {و هم على. ..} حاليه و مربوط به زمان حضور كنار خندق آتش است; مراد تحمل شهادت و دريافت خبر است، نه اداى آن.

اصحاب اعراف و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 4

4

_ مؤمنان راهى بهشت با فرمان اصحاب اعراف به آن جايگاه رفيع وارد خواهند شد .

ادخلوا الجنة

ظاهر اين است كه جمله {اهؤلاء الذين . .. } دنباله سخنان اصحاب اعراف با كافران مستكبر باشد. يعنى: قالوا ... اهؤلاء الذين ... بر اين تقدير جمله {ادخلوا ... } نيز سخن اعرافيان است.

اصلاح زندگى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 13

13- آمرزش گناهان و سامان يافتن شؤون حيات ، پاداش الهى به مؤمنان صالح پيرو قرآن

و الذين ءامنوا . .. كفّر عنهم سيّئاتهم و أصلح بالهم

{أصلح بالهم} يا به معناى اصلاح مطلق شؤون زندگى و يا اصلاح قلب و دل مؤمنان است، برداشت ياد شده براساس معناى اول است.

اصلاحگرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 12

12 - ولايت مؤمنان بر يكديگر در اصلاح اعمال خلاف *

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

اضطراب مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 5

5 - مؤمنان هم در سختى ها و شدايد ، دچار تزلزل و اضطراب مى شوند .

هنالك ابتلى المؤمنون و زلزلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 3،5

3 - مؤمنان ، قبل از صلح حديبيه ، داراى شرايطى بحرانى و اضطراب روحى *

هو الذى أنزل السكينة فى قلوب المؤمنين

نزول آرامش، زمانى صادق است كه قبل از آن، اضطراب و ناآرامى وجود داشته باشد.

5 - مؤمنان ، پس از

صلح حديبيه ، گرفتار بحران روحى و ترديد در ماهيت و نتايج اين معاهده *

إنّا فتحنا لك . .. هو الذى أنزل السكينة فى قلوب المؤمنين

بردشت بالا بدان احتمال است كه مؤمنان پس از صلح حديبيه، در تحليل و بررسى آن گرفتار ترديد شده باشند كه: آيا به راستى اين صلح، يك پيروزى بود يا مايه شكست؟ خداوند در چنين شرايطى، قلب ها را اطمينان بخشيد و صلح حديبيه را {فتح مبين} نام نهاد.

اضلال مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 72 - 2،3،4،5،7

2 _ توصيه گروهى از اهل كتاب به ديگران مبنى بر ايمان به قرآن در اوّل روز و كفر به آن در آخر روز ، به منظور بازگشت مؤمنان از اسلام

و قالت طائفة من اهل الكتاب . .. لعلهم يرجعون

بنابراينكه {وجه النهار}، متعلّق به {امنوا} و {اخره}، متعلق به {اكفروا} باشد.

3 _ اظهار ايمان در ابتداى روز و كفر در انت هاى آن ، حيله يهود براى متزلزل ساختن مؤمنان

و قالت طائفة . .. لعلّهم يرجعون

مفسرين طبق شأن نزول، آيه را حمل بر يهوديان كرده اند.

4 _ خداوند ، رسواگر يهود با افشاى توطئه آنان در جهت متزلزل ساختن مؤمنان

و قالت طائفة . .. لعلّهم يرجعون

5 _ اظهار ايمان دروغين و داخل شدن در صفوف مسلمانان براى متزلزل ساختن آنان ، از حيله هاى دشمنان دين

و قالت طائفة . .. لعلّهم يرجعون

7 _ يهود ، آنچه را در اوّل روز بر پيامبر ( ص ) نازل شده بود ( قبله بودن بيت المقدّس ) ، پذيرفتند و به آنچه در انت هاى

روز نازل شده بود ( قبله بودن كعبه ) ، كفر ورزيدند تا مؤمنان را گمراه سازند .

و قالت طائفة . .. لعلّهم يرجعون

برخى از مفسران برآنند كه {وجه النهار} و {آخره} متعلق به {انزل} است ; و سياق آيه مى رساند كه مراد از {الذى}، حكمى خاص است ; برخى روايات دلالت دارد كه آن حكم خاص، تغيير قبله بوده است كه پيامبر (ص) در عصرگاهى مأمور شد نماز را به سوى كعبه بخواند و قبله مسلمانان را كه تا صبحگاه آن روز، بيت المقدس بوده است تغيير دهد.

اطاعت از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 6

6 _ اطاعت از خدا و رسول و مؤمنان واجد شرايط ، محور تشكل حزب اللّه

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا فان حزب اللّه هم الغلبون

اطاعت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 56 - 6

6 - مؤمنان نيكوكار در سايه برپايى نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از پيامبر ( ص ) مشمول رحمت خدا هستند .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت. .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 16

16 - حركت مؤمنان راستين در طريق ايمان و اطاعت از پيامبر ( ص ) ، براساس عشق و محبت به دين و نه تحميل و تحكّم

و ل_كنّ اللّه حبّب إليكم الإيم_ن و زيّنه فى قلوبكم

از اين كه خداوند در باز داشتن مؤمنان از تحميل آراى

شخصى بر پيامبر(ص)، به {حبّب إليكم الإيمان} تكيه كرده است; استفاده مى شود كه نيرو و جاذبه محبت، اصلى ترين و نيرومندترين محرك مؤمنان براى حركت به سمت ايمان و اطاعت از رسول اللّه است.

اطعام به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 34

34 _ خوددارى از اطعام مؤمن گرسنه ، به منزله كشتن وى و غذا دادن به او به منزله احياى اوست .

و من احياها فكانما احيا الناس جميعاً

از امام صادق(ع) روايت شده كه درباره اطعام مؤمن فرمود: . .. من احيى مؤمن فكانما احيا الناس جميعاً، فان لم تطعموه فقد امتموه و ان اطعمتموه فقد احييتموه.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 20، ح 20; نورالثقلين، ج 1، ص 619، ح 152.

اطمينان به شكست مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 44 - 2

2 - احساس اطمينان مشركان صدراسلام نسبت به پيروزى جمع متحد خويش بر پيامبر ( ص ) و مؤمنان

أم يقولون نحن جميع منتصر

اطمينان قلب مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 28 - 1

1_ آنان كه ايمان آورده و دلهايشان به ياد خدا آرامش مى يابد ، از كسانى اند كه خداوند آنها را به سوى خويش هدايت كرده است .

و يهدى إليه من أناب. الذين ءامنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله

اطمينان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 106 - 7

7- مؤمنان واقعى ، منزه از كمترين ترديد در مورد حقانيت ايمان و

عقيده خويش

و قلبه مطمئنّ بالإيم_ن

برداشت فوق، بر اين اساس است كه منظور از {مطمئن بودن به ايمان} اطمينان داشتن به حقانيت و درستى باورهاى خود باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 10

10 - اطمينان بخشى خداوند به مؤمنان ، در وفا نكردن منافقان به پيمان خويش باكافران ( يهود بنى نضير )

و اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون

اطمينان مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 9

9 _ اطمينان مؤمنان صدر اسلام به سرنوشت نيك خويش و هلاكت و نابودى منافقان

نحن نتربص بكم . .. بعذاب من عنده أو بأيدينا فتربصوا إنا معكم متربصون

اعراض از مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 22

22- امكان بهره گيرى از ثروت توانگران در صورت گرايش آنان به اسلام ، نبايد دستاويزى براى كنارگيرى از تهيدستان مؤمن قرار گيرد .

و لاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا

اعراض مؤمنان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 4،5

4 - وجود مؤمنان بى تفاوت و بى رغبت به خداوند و قرآن ، در ميان مسلمانان صدراسلام

ألم يأن للذين ءامنوا أن تخشع قلوبهم لذكر اللّه و ما نزل من الحقّ

5 - مؤمنان بى تفاوت ، كه دل هايشان با ياد خدا و تلاوت آيات او نرم و خاشع نمى شود ، مورد نكوهش خدا هستند .

ألم يأن للذين ءامنوا أن تخشع قلوبهم لذكر اللّه و ما نزل من الحقّ

استفهام

در {ألم يأن. ..} براى توبيخ و نكوهش است.

اغواناپذيرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 20 - 4

4 - جز گروهى از مؤمنان ، همه از ابليس و دعوت او پيروى كردند .

فاتّبعوه إلاّ فريقًا من المؤمنين

اغواناپذيرى مؤمنان قوم سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 20 - 5

5 - همه مردم سبأ ، جز گروهى از مؤمنان ، از ابليس تبعيت كردند .

فاتّبعوه إلاّ فريقًا من المؤمنين

در صورتى كه ضمير فاعلى {اتّبعوا} مردم سبأ باشند، استثنا متصل خواهد بود و بر نكته ياد شده دلالت خواهد كرد.

افترا به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 48 - 2

2 _ مشركان وعده عذاب استيصال را ، به دليل نامعلوم بودن زمان وقوع آن ، دروغ و ادعاى بى اساس پيامبر ( ص ) و مؤمنان مى پنداشتند .

و يقولون متى هذا الوعد إن كنتم صدقين

با توجه به اينكه استفهام در جمله {متى هذا الوعد} براى ريشخند و استهزاست، برداشت فوق از آن استفاده مى شود.

اقتدار اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 15

15 - مؤمنان رنجيده از ستم گمراهان ، سرافراز و مقتدر ، در صحنه قيامت

و قال الذين ءامنوا إنّ الخ_سرين الذين خسروا. .. يوم القي_مة

از ملامت و سرزنش مؤمنان نسبت به كافران، اقتدار و سربلندى مؤمنان استفاده مى شود; آنانى كه مصداق {لمن صبر و غفر} هستند.

اقتدار مؤمنان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 7

7 - مؤمنان در شرايط دشوار مكه ، مورد نويد خداوند به برخوردارى از اقتدار و حكومت *

و لقد ءاتينا . .. الحكم

برداشت بالا با توجه به دو نكته زير به دست مى آيد: الف) {الحكم} ممكن است به معناى حكومت و اقتدار باشد; ب) در آيات پيشين خداوند از مؤمنان مكه خواست تا در برابر مشكل آفرينى هاى مشركان صبر پيشه كنند و در پى آن، سرگذشت بنى اسرائيل و برخوردارى آنان از حكومت الهى را ياد آور شده است تا مؤمنان را اميدوار سازد كه پس از تحمل مشكلات، نوبت حكومت فرا مى رسد.

اقرار مؤمنان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 53 - 3،9

3 - اعتراف ايمان آوردگان اهل كتاب ، به حقانيت و آسمانى بودن قرآن به هنگام شنيدن آيات آن

و إذا يتلى عليهم قالوا . .. إنّه الحقّ من ربّنا

9 - اقرار افتخارآميز ايمان آوردگان از اهل كتاب به اسلام خويش ، پيش از نزول قرآن

إنّا كنّا من قبله مسلمين

اقسام مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 94 - 7

7 _ جداسازى مؤمنان خداترس از گستاخان بى پروا ، هدف آزمايش هاى الهى

يأيها الذين ءامنوا . .. ليعلم اللّه يخافه بالغيب

مراد از علم خدوند به ترس و پرواى انسانها، تحقق بخشيدن و ايجاد آن در خارج است، بنابراين {ليعلم من يخافه} يعنى هدف از آزمايش مسلمانان اين است كه ترس و پرواى آنان از خداوند تحقق خارجى يابد.

اقليت

مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 116 - 5

5 _ كمى رهپويان راه خدا نبايد موجب تزلزل رهپويان در برابر اكثريت مردم گمراه گردد.

و إن تطع أكثر من فى الأرض يضلوك

اقليت مؤمنان به لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 12

12_ از ميان قوم لوط ، تنها خانواده اش به او ايمان آورده و از تبه كارى ها و گناهان آن قوم منزّه بودند .

كانوا يعملون السيئات . .. فأسر بأهلك بقطع من الّيل ... إلاّ امرأتك

اقليت مؤمنان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 71 - 4

4 - خداوند ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان اندك او را در برابر مخالفت اكثريت كافران و مشركان صدر اسلام ، تسلّى خاطر و دلدارى داد .

و لقد ضلّ قبلهم أكثر الأوّلين

مفسران برآنند كه يادآورى گمراهى اكثريت امت هاى گذشته، در شرايطى كه پيامبر(ص) و گروندگانِ اندك به آن حضرت در شرايط سخت مكه قرار داشتند و با مخالفت هاى بيشتر كافران و مشركان رو به رو بودند، به منظور دلدارى به پيامبر(ص) و گروندگان به ايشان است.

اقليت مؤمنان قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 83 - 3

3 _ از ميان قوم لوط تنها خانواده و بستگانش به وى ايمان آوردند .

فانجينه و أهله

القاى محبت مؤمنان در قلبها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 21

21

- از امام صادق ( ع ) درباره سخن ابراهيم : { و ارزق أهله من الثمرات . . . } روايت شده كه فرمود : { من الثمرات القلوب اى حببهم إلى الناس لينتابوا إليهم و يعودوا إليهم ;

مراد ثمرات دلهاست بدين گونه كه محبت مؤمنان از اهل مكه را در دل مردم بينداز تا مشتاق مؤمنان مكه گشته، به سوى آنان بازگردند}.

الگوى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 21 - 1،2

1 - پيامبراسلام ( ص ) قطعاً ، الگويى خوب و شايسته براى مؤمنان بود .

لقد كان لكم فى رسول اللّه أُسوة حسنة

{لام} و {قد} دلالت بر قطعيت و حتميت مى كنند.

2 - پيامبراكرم ( ص ) ، الگو و اسوه اى شايسته ، براى مؤمنان در جهاد است .

لقد كان لكم فى رسول اللّه أُسوة حسنة

به قرينه آيات قبل و بعد كه درباره غزوه احزاب است و نيز برخورد منافقان با جهاد و مسلمانان، به احتمال قوى توصيه به الگوگيرى از پيامبر(ص) مربوط به جهاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 5 - 14

14 - { عن أبى جعفر ( ع ) . . .انّ اللّه أمر نبيّه ( ص ) و المؤمنين بالبرائة من قومهم ماداموا كفّاراً فقال : { قد كانت لكم اُسوة حسنة فى إبراهيم و الذين معه إذ قالوا لقومهم إنّا برآؤا منكم و ممّا تعبدون . . . } ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: خداوند به رسول خود و مؤمنان امر فرموده تا از قوم خود، مادامى

كه در حال كفر هستند، برائت جويند [آن جا كه] مى فرمايد: {براى شما در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند الگوى خوبى است; زيرا آنان به قوم خود گفتند: إنّا برآؤا منكم و ممّا تعبدون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 6 - 4

4 - اميدواران به لطف خدا و معتقدان به روز جزا ، بهره مند از الگو هاى شايسته و الهى

لقد كان لكم فيهم . .. لمن كان يرجوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 4،5

4 - خداوند ، از مؤمنان مى خواهد در يارى او مانند حواريون عيسى ( ع ) باشند .

ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنصار اللّه كما قال عيسى ابن مريم . .. قال الحواريّون

5 - حواريون عيسى ( ع ) ، نمونه و الگوى خوبى براى اهل ايمان در يارى خدا ، پيامبر ( ص ) و دين او

ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنصار اللّه

امامت بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 30

30 _ خداوند ، تعيين كننده على ( ع ) به ولايت و امامت بر مؤمنان

اليوم اكملت . .. و اتممت عليكم نعمتى و رضيت

امانتدارى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 8 - 2

2 - مؤمنان راستين ، انسان هايى امانت دار و پايبند به عهد و پيمان

قد أفلح المؤمنون . .. و الذين هم لأم_ن_تهم و عهدهم رعون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 32 - 1

1 - رعايت امانت و پايبندى به عهد و پيمان خويش ، از ويژگى هاى مؤمنان و مسلمانان راستين

و الذين هم لأم_ن_تهم و عهدهم رعون

امتحان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 1،2،3،5،10

1 - آزمودن مؤمنان از سنت هاى حتمى خداوند است .

و لنبلونكم

{بلاء} به معناى آزمودن است. فعل {لنبلون} به همراه لام قسم و نون تأكيد، گوياى استمرار و حتميت آزمون الهى است.

2 - خداوند با مبتلا ساختن اهل ايمان به ترس و گرسنگى ، آنان را مى آزمايد .

و لنبلونكم بشىء من الخوف و الجوع

3 - خداوند با گرفتار ساختن مؤمنان به چيزهايى كه زيان مالى و جانى و كمبود محصول را در پى داشته باشد ، آنان را مى آزمايد .

و لنبلونكم بشىء من . .. نقص من الأمول و الأنفس و الثمرت

5 - كشته شدن راه خدا ، وسيله اى براى آزمون جامعه ايمانى هستند .

و لنبلونكم بشىء . .. و نقص من الأمول و الأنفس و الثمرت

مصداق مورد نظر براى {نقص الأنفس} - به قرينه آيات قبل - كشته شدگان راه خداست.

10 - موادى كه خداوند با آنها مؤمنان را مى آزمايد ، متنوع و گوناگون است .

و لنبلونكم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الأمول و الأنفس و الثمرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 16

16 _ شكست مسلمانان در برخى از برهه ها براى آزمودن مدعيان ايمان و تمييز مؤمنان واقعى از مؤمنان

دروغين

ان يمسسكم قرح . .. و تلك الايام نداولها بين النّاس و ليعلم اللّه الّذين امنوا

بنابر اينكه {تلك} اشاره باشد به معنايى كه از {ان يمسسكم قرح} استفاده مى شود يعنى شكست مسلمانان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 142 - 4

4 _ جهاد و پايدارى در هنگامه هاى دشوار آن ، محكِ آزمونِ اهل ايمان

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

نصب {يعلم} به {اَن} مقدّر، دلالت مى كند كه {واو} در {و يعلم الصّابرين} واو جمع است. يعنى: محك آزمون اهل ايمان، جهادِ همراه صبر و پايدارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 143 - 4

4 _ عدم موفقيت برخى از مؤمنان صدر اسلام ، در امتحان الهى

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة . .. فقد رايتموه و انتم تنظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 39

39 _ پالايشِ درونى اهل ايمان و سازندگى آنان ، هدف خداوند از ابتلاى آنان به مشكلات و سختيها

و ليمحّص ما فى قلوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 1،4،5،6،15

1 _ آزمايش مستمر و مداوم مؤمنان ، از سنت هاى خداوند

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

لام در {لتبلونّ}، براى تأكيد و حاكى از قسم خداوند بر وقوع آزمايش است و نون تأكيد نيز حتميّت آن را مورد تأكيد قرار مى دهد. همچنين فعل مضارع {لتبلونّ}، دلالت بر استمرار آزمايش دارد.

4 _

انفاق ، عرصه آزمايش مالى مؤمنان و جهاد ، عرصه آزمايش جانى آنان

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

با توجّه به آيات پيشين كه درباره جهاد و انفاق بود، مى تواند امتحان مالى، ناظر به انفاق و امتحان جانى، ناظر به جهاد باشد.

5 _ آزمايش و ابتلاى مؤمنان ، راه تمايز صفوف پاكان از ناپاكان *

حتّى يميز الخبيث من الطيّب . .. لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

خداوند در آيه 179 (حتّى يميز الخبيث . .. )، وعده مشخّص كردن ناپاكان را از پاكان داد و گويا در اين آيه، طريقه آن را (كه امتحان مالى و جانى است)، بيان مى كند.

6 _ لزوم آمادگى مؤمنان ، براى آزمايش هاى الهى

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

خداوند با تذكّر به اينكه مؤمنان در مال و جان خويش مورد آزمايش قرار خواهند گرفت، در حقيقت به آنان مى فهماند كه بايد براى چنين امرى آماده باشند.

15 _ آزار هاى اهل كتاب و مشركان نسبت به مسلمانان ، از مهمترين موارد آزمايش و امتحان مؤمنان

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين

جمله {و لتسمعنّ . .. }، مى تواند توضيح يكى از موارد امتحان مالى و جانى باشد ; چرا كه تهمتها و سخنان ناروا، جانها را مى گزد و تبليغات سوء عليه انفاق مى تواند موجب ازدياد بخل شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 94 - 2،12،17

2 _ خداوند ، خود آزمايش كننده مؤمنان و تعيين گر ابزار و شيوه آن است .

ليبلونكم اللّه بشىء من الصيد

12 _ هدف از آزمايش مؤمنان مشخص شدن

صفوف باورداران به غيب ( قيامت و عذاب ) از غير آنان

ليبلونكم اللّه . .. ليعلم اللّه يخافه بالغيب

قيامت وعذاب آخرت زمانى موجب ترس از خداوند مى شود كه آدمى به آن باور داشته باشد بنابراين تمايز خداترسان در واقع تمايز باورداران قيامت از غير آنان است.

17 _ نزديك شدن شكار هاى وحشى به پيامبر ( ص ) و مؤمنان در عمره حديبيه جهت آزمايش آنان

ليبلونكم اللّه بشىء من الصيد تناله ايديكم و رماحكم

امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: حشرت لرسول(ص) فى عمرة الحديبية الوحوش حتى نالتها ايديهم و رماحهم.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 396، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 671، ح 357.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 17 - 7،9

7 _ پيروزى مجاهدان در جنگ بدر داراى اهدافى والا و از جمله آزمايش اهل ايمان از سوى خداوند

و ليبلى المؤمنين منه بلاء حسنا

{ليبلى} عطف بر علتى محذوف همانند {ليمحق الكفرين} است و هر دو متعلق به {قتلهم} و {رمى} مى باشد يعنى {و لكن اللّه قتلهم . .. لكن اللّه رمى ليمحق الكفرين و ليبلى المؤمنين} گفتنى است كه در برداشت فوق {ابلاء} به معناى آزمودن گرفته شده است.

9 _ خداوند حتى با اعطاى نعمت و امور خوشايند به اهل ايمان ، آنان را آزمايش مى كند .

و ليبلى المؤمنين منه بلاء حسنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 28 - 1،2،7

1 _ هشدار خداوند به مؤمنان مبنى بر آزمايش آنان از طريق مال و فرزند

و اعلموا أنما أمولكم و أولدكم فتنة

2 _ دارايى ها و

فرزندان اهل ايمان ، ابزارى براى آزمايش آنان از سوى خداوند

و اعلموا أنما أمولكم و أولدكم فتنة

7 _ پيروزى و موفقيت مؤمنان در آزمونشان به وسيله مال و اولاد ، موجب بهره مندى آنان از پاداش بزرگ الهى است .

و اعلموا أنما أمولكم و أولدكم فتنة و أن اللّه عنده أجر عظيم

بيان پاداش عظيم الهى پس از تأكيد بر اينكه ثروتها و فرزندان وسيله آزمون هستند، مى تواند بيانگر نكته اى باشد كه در برداشت فوق بدان اشاره شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 5

5 _ موفقيت مؤمنان در آزمونشان از طريق مال و فرزند در گرو تقواپيشگى و نيازمند به بينشى الهى

و اعلموا أنما أمولكم و أولدكم فتنة . .. إن تتقوا اللّه يجعل لكم فرقانا

طرح بصيرت و ابزار شناخت ويژه به عنوان ثمره تقوا، پس از تأكيد بر آزمون مؤمنان به وسيله مال و فرزند، مى تواند اشاره به اين باشد كه تنها با تقواپيشگى و بصيرت خاص مى توان رضايت الهى را در چگونه برخورد كردن با مال و فرزند تشخيص داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 16 - 1،2

1 _ مردم ، نبايد خود را به صرف داشتن ايمان ، از آزمون الهى معاف بپندارند .

أم حسبتم أن تتركوا و لما يعلم اللّه الذين جهدوا منكم

2 _ آزمون اهل ايمان از سنّت هاى قطعى خداوند

أم حسبتم أن تتركوا و لما يعلم اللّه الذين جهدوا منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 2

- 5،7

5 - مؤمنان ، براى استوارى ايمان شان ، مورد آزمايش قرار مى گيرند .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون

{فتن} در اصل، به معناى {وارد كردن طلا در آتش، به منظور آشكار شدن خالصى آن از ناخالصى} است و در آزمايش هم استعمال مى شود (مفردات راغب).

7 - آزمودن مؤمنان ، سنتى الهى است .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون

از اين كه خداوند، با استفهام انكارى، پندار عدم آزمون مؤمنان را رد مى كند، استفاده مى شود كه امتحان مؤمنان، امرى قطعى است. از چنين تعبيرى، به {سنّت} ياد مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 3 - 3

3 - آزمودن مدعيان ايمان ، سنت ديرين الهى است .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون. و لقد فتنّا الذين من قبلهم

رد پندار آزمون نشدن مؤمنان، در آيه پيش، و تأكيد بر اين نكته كه پيشينيان نيز آزمون شدند، دلالت بر حقيقت ياد شده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 25،26

25- كافران ، وسيله آزمايش مؤمنان

ليبلواْ بعضكم ببعض

مراد از {بعضكم ببعض} گروه مؤمنان، در برابر گروه كافران است كه از صدر آيه استفاده مى شود.

26- جهاد ، وسيله آزمايش اهل ايمان

و ل_كن ليبلواْ بعضكم ببعض

مورد اصلى آيه شريفه، جهاد است كه آزمايش در چنين موردى مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 7 - 10

10- { عن على ( ع ) فقد قال

اللّه سبحانه : { إن تنصروا اللّه ينصركم و يثبّت أقدامكم } . . . فلم يستنصركم من ذُلّ . . . استنصركم و له جنود السماوات و الأرض . . . و إنّما أراد أن يبلوكم أيّكم أحسن عملاً . . . ;

از على(ع) روايت شده كه فرمود: خداى سبحان فرموده: {إن تنصروا اللّه ينصركم و يثبّت أقدامكم}. خدا از روى ذلّت شما را به يارى خود نطلبيده ... از شما يارى خواسته; در حالى كه لشكريان آسمان ها و زمين از آن او است. همانا اراده كرده است تا شما را امتحان كند كه كدام يك در عمل نيكوتريد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 2،10

2- تكليف جهاد ، وسيله آزمايش مؤمنان و تمايز مجاهدان و صابران از ديگران

و لنبلونّكم حتّى نعلم المج_هدين منكم و الص_برين

با توجه به واژه {المجاهدين} معلوم مى شود كه موضوع اصلى آزمايش {جهاد} است. به علاوه محور اصلى اين آيات فرمان قتال با كافران و جهاد در راه خدا مى باشد (إذا أنزلت سورة محكمة و ذكر فيها القتال ...).

10- اعمال مؤمنان ، چونان سخنان و اقرار هاى آنان ، مورد آزمون الهى است . *

و نبلوا أخباركم

كلمه {أخبار} مى تواند به معناى اعمال مؤمنان باشد كه معمولاً در منظر ديد همگان قرار مى گيرد. در اين صورت از ارتباط {نبلوا أخباركم} با صدر آيه، استفاده مى شود كه اولاً مدعيان ايمان، آزمايش مى شوند تا اهل عمل و صبر شناخته شوند و ثانياً اهل عمل و جهاد و صبر نيز آزمايش مى شوند تا مراتب خلوص و

ارزش هر عمل مشخص گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 3 - 5

5 _ مؤمنان ، تحت تمرين و آزمون الهى ، براى رسيدن به رشد و مرتبه تقوا

أول_ئك الذين امتحن اللّه قلوبهم للتقوى

بديهى است كه امتحان و آزمون در مورد خداوند، به معناى حقيقى آن نيست. در نتيجه مراد از امتحان، پديد آوردن زمينه هاى رشد و تعالى است و لام {للتقوى} براى بيان هدف و نتيجه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 6

6 - ملاك هاى عادى و ظاهرى ، معيار آزمون ايمان مؤمنان

فامتحنوهنّ اللّه أعلم بإيم_نهنّ

در اين آيه، پس از دستور به امتحان، از علم خداوند سخن به ميان آمده است. از اين نكته فهميده مى شود كه امتحان مذكور براساس ملاك ها و معيارهاى ظاهرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 17 - 3

3 - مؤمنان پايدار و استوار در طريق دين ، در معرض آزمايش الهى اند .

و ألّوِاستق_موا على الطريقة . .. لنفتنهم فيه

امتحان مؤمنان پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 3 - 1

1 - مؤمنان پيشين { در اديان ديگر } نيز از سوى خداوند ، امتحان شدند .

و لقد فتنّا الذين من قبلهم

امتنان بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 25 - 3

3 _ امتنان خداوند بر مؤمنان به خاطر نصرتش به آنان در موارد بسيار از جمله

در جنگ حنين

لقد نصركم اللّه فى مواطن كثيرة و يوم حنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 3

3 _ امتنان الهى بر مؤمنان به خاطر انتخاب فردى دلسوز ، رؤوف و مهربان از ميان آنان براى پيامبرى

لقد جاءكم رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم

امداد به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 12،13

12 _ وعده الهى به نصرت پيامبران و مؤمنان

متى نصر اللّه الا انّ نصر اللّه قريب

13 _ زمان يارى و امداد الهى به مؤمنان صبور و مقاوم در برابر گرفتارى ها ، نزديك است .

الا انّ نصر اللّه قريب

به قرينه جملات سابق (مستهم البأساء . ..) به دست مى آيد كه زمان نصرت الهى به مؤمنان صبور نزديك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 286 - 26

26 _ نصرت و يارى مؤمنان در رويارويى با كافران ، از شؤون ولايت الهى بر مؤمنان

انت مولينا فانصرنا على القوم الكافرين

تفريع جمله {فانصرنا} بر {انت مولينا} بيانگر آن است كه ولايت الهى بر مؤمنان، مقتضى يارى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 1،2

1 _ يارى و مدد خداوند به مؤمنان ، در جنگ بدر

و لقد نصركم اللّه ببدر

2 _ مجاهدان جنگ بدر ، نمونه اى از مسلمانان صبور و تقواپيشه كه خداوند با يارى خويش ، مانع زيان رسانى كافران به آنان گرديد .

ان تصبروا و تتقوا

لا يضرّكم كيدهم . .. و لقد نصركم اللّه ببدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 6،11

6 _ تعلق نصرت الهى به اهل ايمان ، در گرو همّت آنان ( پيشه ساختن صبر و تقوا ) است .

ان تصبروا و تتّقوا . .. يمددكم ربّكم

11 _ فرشتگان نازل شده براى امداد مؤمنان ، داراى علائمى ويژه

يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة مسوّمين

{مسوّمين}، يعنى {معلمين انفسهم} (بر خويشتن علامت و نشانه گذاشته اند). گفته شده كه آنها داراى پرچمهايى بودند كه نشان مخصوص سپاه اسلام بر آن حك شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 9

9 _ تعهد دروغين مسلمانان ضعيف الايمان بر يارى مؤمنان با سوگندهايى مؤكد

و يقول الذين ءامنوا اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه خطاب در {معكم} متوجه مؤمنان واقعى باشد ; يعنى برخى از مؤمنان _ پس از فتح و پيروزى _ به برخى ديگر چنين گفتند: {اهولاء . ..} در اين صورت مشاراليه {هولاء}، بيماردلان خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 34 - 10

10 _ نويد الهى به نصرت مؤمنان در سايه صبر و مقاومت

و لقد كذبت . .. فصبروا على ما كذبوا و أوذوا حتى أتهم نصرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 17 - 11

11 _ شنوايى و علم گسترده الهى ، پشتوانه امداد مؤمنان و اجابت استغاثه آنان

إذ تستغيثون . ..

إن اللّه سميع عليم

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {إن اللّه . .. } ناظر به آيه نهم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 18 - 3

3 _ خداوند همواره پشتيبان اهل ايمان و ياور آنان در رويارويى با مشركان ستيزه جو

ذلكم

بدان احتمال كه {ذلكم} اشاره باشد به يارى اهل ايمان و امداد آنان از سوى خداوند در موقعيتهايى همانند موقعيت بدر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 11

11 _ خداوند حامى و ياور مؤمنان در رويارويى آنان با كافران

و لن تغنى عنكم . .. و أن اللّه مع المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 20 - 4

4 _ حمايت و نصرت الهى از آن مؤمنانى است كه همواره مطيع خدا و رسول او باشند و از دستورات وى تخلف نكنند . *

و أن اللّه مع المؤمنين . .. أطيعوا اللّه و رسوله و لاتولوا عنه

آيه مورد بحث مى تواند بيانگر كلمه {المؤمنين} در آيه قبل باشد. يعنى آن وعده حمايت (أن اللّه مع المؤمنين)، مخصوص مؤمنانى است كه از دستورات خدا و رسول او سرپيچى نكنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 40 - 2

2 _ خداوند ، سرپرست و ياورى نيك براى مؤمنان

نعم المولى و نعم النصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 1

1 _ خداوند هر يك از مؤمنان مهاجر و انصار را ولىّ

ديگرى قرار داد و به پشتيبانى همه جانبه از يكديگر فراخواند .

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولياء بعض

جمله {أولئك بعضهم أولياء بعض} جمله اى خبرى است و مراد از آن انشاء و جعل ولايت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 2

2 _ مؤمنانى كه مهاجران را در مدينه پناه دادند و از پيامبر ( ص ) و مهاجران حمايت كرده و دين خدا را يارى دادند ، مؤمانى حقيقى و راستين هستند .

و الذين ءاووا و نصروا أولئك هم المؤمنون حقا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 5

5 _ جبهه نبرد ، عرصه ظهور امداد هاى الهى نسبت به مؤمنان

قتلوهم يعذبهم اللّه بأيديكم . .. و ينصركم عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 26 - 5

5 _ امداد الهى به مؤمنان در جنگ حنين به وسيله دسته هايى از نيرو هاى غيبى

و أنزل جنوداً لم تروها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 11

11 _ خداوند ، همواره يار و ياور مؤمنان مجاهد و مهاجر است .

لاتحزن إن اللّه معنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 8

8 _ مؤمنان پرهيزكار ، مورد حمايت و امداد الهى در جهاد با كافران

قتلوا الذين يلونكم من الكفار . .. أن اللّه مع المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 -

113 - 7

7_ ستمگران هرگز اهل ايمان را در رسيدن به هدف هاى توحيدى شان يارى نخواهند كرد .

و لاتركنوا إلى الذين ظلموا . .. ما لكم من دون الله من أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 11

11 - ربوبيت خداوند ، مقتضى اعطاى نصر و پيروزى بر مؤمنان است .

و لئن جاء نصر من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 47 - 12،13

12 - انتقام خداوند از مخالفان انبيا و سركوب آنان ، ( جلوه اى از ) نصرت مؤمنان است .

فانتقمنا من الذين أجرموا و كان حقًّا علينا نصر المؤمنين

13 - نصرت و يارى مؤمنان ، سنّت تغييرناپذير الهى است .

و كان حقًّا علينا نصر المؤمنين

عبارت {حقّاً علينا} از صيغه هاى التزام و به معناى {برخود لازم كردن} است. چنين التزامى، از ناحيه خداوند، در اصطلاح، سنت ناميده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 14

14 - خداوند ، يارى دهنده به مؤمنان پناه جو و خنثى كننده توطئه هاى دشمنان آنان است .

فاستعذ باللّه إنّه هو السميع البصير

همان طور كه در برداشت قبل آمده، جمله {إن_ّه هو السميع البصير} تعليل براى {فاستعذ باللّه} است، و چون مجرد شنوايى و بينايى خداوند نمى تواند دليل لزوم استعاذه به او باشد، مى توان گفت كه شنوايى و بينايى خداوند، كنايه از اجابت پناه خواهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 40 - 2

2 -

انسان ، در مسير يارى مؤمنان و مظلومان ، نبايد از جاده عدالت و اعتدال خارج شود .

و الذين إذا أصابهم البغى هم ينتصرون . و جزؤا سيّئة سيّئة مثلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 7

7- همراهى امداد هاى الهى با مؤمنان مجاهد ، مايه پيروزى و برترى آنان

و أنتم الأعلون و اللّه معكم

تذكر به همراهى خداوند با مؤمنان، در پى تشويق آنان به ادامه جنگ و يادآورى برترى و پيروزى آنان، مطلب بالا را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 10

10 - امداد هاى الهى در حق مؤمنان ، پاداشى به عملكرد شايسته آنان در جريان حديبيه *

و كان اللّه بما تعملون بصيرًا

ارتباط {كان اللّه. ..} با صدر آيه، نتيجه مى دهد كه الطاف الهى در حق اهل ايمان، از آن جهت صورت گرفته است كه خداوند بر اعمال گذشته آنان، نظارت عميق داشته و ايشان را شايسته آن موهبت ها دانسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 5،12

5 - خداوند ، يادآورنده شرايط سخت مواجهه با مشركانِ متعصب جاهل و امداد خويش به مؤمنان

إذ جعل الذين كفروا

در صورتى كه {إذ} متعلق به فعل مقدر {اُذكر} باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

12 - وصول فيض و امداد الهى ، نخست به پيامبر ( ص ) و سپس به مؤمنان و امت آن حضرت *

فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

تقدم {على رسوله} بر {على المؤمنين}، مى تواند بيانگر

مطلب بالا باشد.

امداد به مؤمنان صابر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 10

10 _ نصرت و امداد الهى ، همراه مؤمنان صبرپيشه

إن اللّه مع الصبرين

مراد از {الصبرين} مى تواند مطلق صبرپيشگان باشد ; چه شكيبايان در جنگ و چه غير آنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 12

12 _ مؤمنان صابر و مقاوم در برابر دشمنان دين از امداد هاى هاى بهره مند خواهند شد .

و اللّه مع الصبرين

امداد به مؤمنان غير مهاجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 12،13

12 _ وجود درگيرى بين مؤمنان غير مهاجر با كافران ، به خاطر دين و ديندارى ، تنها موردى است كه مهاجران و انصار موظف به يارى غير مهاجران هستند .

و إن استنصروكم فى الدين فعليكم النصر

قيد {فى الدين} بيانگر اين است كه اگر كافران به انگيزه مبارزه با اسلام و ديندارى غير مهاجران به آنان هجوم بردند، بايد ساير مسلمانان از آنان حمايت كنند و اگر درگيرى بدين انگيزه نباشد، حمايت از آنان ضرورت ندارد. قابل ذكر است كه {ال} در {النصر} جانشين مضاف إليه است ; يعنى {فعليكم نصرهم}.

13 _ وجوب يارى رسانى مهاجران و انصار به غير مهاجران مشروط به درخواست يارى از سوى غير مهاجران است .

و إن استنصروكم فى الدين فعليكم النصر

برداشت فوق با توجه به شرط {إن استنصروكم . .. } (اگر از شما يارى خواستند ... ) استفاده شده است.

امداد به مؤمنان مقاوم

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 12،13

12 _ مؤمنان صابر و مقاوم در برابر دشمنان دين از امداد هاى هاى بهره مند خواهند شد .

و اللّه مع الصبرين

13 _ خداوند ياور مؤمنانى است كه در انجام كار ها و فعاليت ها صبور و مقاومند .

و اللّه مع الصبرين

{ال} در {الصبرين} هم مى تواند عهد ذكرى و اشاره به صابران در ميدان نبرد باشد و هم مى تواند {ال} براى استغراق باشد. در اين صورت مراد از {الصبرين}، بر خلاف احتمال اول، خصوص صابران در جنگ نخواهد بود، بلكه شامل هر مسلمانى است كه در انجام كارهاى اجتماعى و غير آن صبور باشد.

امداد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 7

7 _ توجّه خاصّ خداوند به مؤمنان واقعى و حمايت و پشتيبانى مستمر از آنان

ما كان اللّه ليذر المؤمنين على ما انتم عليه حتّى يميز الخبيث من الطّيّب

ظاهراً مراد از {المؤمنين9، مؤمنان خالص و واقعى مى باشد و مخاطبانِ {انتم}، كلّ جامعه اسلامى _ اعم از خالص و ناخالص _ است. بنابراين معناى آيه چنين است: خداوند، مؤمنان واقعى را به حال خودشان رها نمى كند كه همچنان با ناپاكان مختلط باشند و ناخالصان مشخّص نگردند. و اين، حاكى از توجه خاص خداوند به مؤمنان واقعى است.

امر به معروف مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 8

8 _ پايدارى بر ركوع و سجده و امر به معروف و نهى از منكر ، از ويژگى هاى مؤمنان

راستين

الركعون السجدون الأمرون بالمعروف و الناهون عن المنكر

امكانات مادى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 69 - 6

6 _ هر امتى ، چه مؤمن و چه كافر و منافق ، در زندگى دنيوى ، بهره و نصيبى دارد .

وعد اللّه المنفقين . .. كالذين من قبلكم. فاستمتعوا بخلقهم فاستمتعتم بخلقكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 23 - 2

2 - مؤمنان وفادار به ايمان ، براساس سنت الهى ، برخوردار از موهبت هاى مادى و معنوى خداوند

لقد رضى اللّه عن المؤمنين . .. وعدكم اللّه مغانم كثيرة ... سنّة اللّه الّتى قد خ

از ارتباط آيات به دست مى آيد كه آنچه خداوند از آن به عنوان {سنّة اللّه} ياد كرده است; مى تواند اعطاى موهتب هاى معنوى (لقد رضى اللّه عن المؤمنين) و نعمت هاى مادى (وعدكم اللّه مغانم. ..) باشد.

امكانات مادى مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 8

8 _ ضعف مالى و امكانات اجتماعى مؤمنان عصر پيامبر ( ص ) ، در مقايسه با منافقان

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم

وجود زمينه غبطه خوردن نسبت به امكانات رفاهى و برخورداريهاى مادى منافقان، نشان دهنده ضعف اقتصادى و محروميتهاى مادى مؤمنان صدر اسلام در مقايسه با آنان است.

امكانات معنوى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 23 - 2

2 - مؤمنان وفادار به ايمان ، براساس سنت الهى ، برخوردار از موهبت هاى مادى و

معنوى خداوند

لقد رضى اللّه عن المؤمنين . .. وعدكم اللّه مغانم كثيرة ... سنّة اللّه الّتى قد خ

از ارتباط آيات به دست مى آيد كه آنچه خداوند از آن به عنوان {سنّة اللّه} ياد كرده است; مى تواند اعطاى موهتب هاى معنوى (لقد رضى اللّه عن المؤمنين) و نعمت هاى مادى (وعدكم اللّه مغانم. ..) باشد.

امنيت اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 35 - 7

7 _ تصديق كنندگان انبيا و تقواپيشگان راستكردار در قيامت ايمن از عقوبتهاى الهى و به دور از هر گونه اندوه هستند.

فمن اتقى و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

مراد از نبودن خوف (لا خوف) به دليل آيه بعد، ايمنى از گرفتار شدن به آتش دوزخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 37 - 6

6 - مؤمنان داراى عمل صالح ، همواره در غرفه هاى بهشت ، در امنيت خواهند بود .

إلاّ من ءامن و عمل ص_لحًا . .. و هم فى الغرف_ت ءامنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 40 - 7

7 - امن و سلامت در عرصه محشر ، از نعمت هاى الهى براى مؤمنان يكتاپرست

أم من يأتى ءامنًا يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 9

9 - مؤمنان نيك كردار ، ايمن در قيامت و برخوردار از بوستان هاى بهشت

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فى روضات الجنّات

از تقابل {ترى الظالمين} با {و الذين ءامنوا} مطلب ياد

شده استفاده مى شود.

امنيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 5،15

5 _ خداوند، مؤمنان به آيات خود را در سلامت و امنيت واقعى قرار مى دهد.

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

سلام خداوند لفظ و كلام نيست، بلكه فعلى از افعال اوست كه همان نزول سلامتى و امنيت از جانب اوست. راغب اصفهانى در اين مورد گويد: {السلامة التعرى من الأفات الظاهرة و الباطنة ... كل ذلك من الناس بالقول، و من اللّه تعالى بالفعل}.

15 _ كسانى را كه داراى زمينه مساعدى براى گرايش به ايمان هستند، بايد به رحمت و امنيت خداوندى اميدوار كرد.

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم كتب ربكم على نفسه الرحمة

گزينش جمله توصيفى {الذين يؤمنون} به جاى {المؤمنون} و يا {ءامنوا}، با توجه به معناى فعل مضارع، اشاره به مطلب فوق مى تواند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 82 - 1

1 _ مؤمنانى كه ايمانشان از هر گونه شرك پيراسته باشد، از موهبت امنيت الهى برخوردار و از خشم و عذاب او مصون هستند.

الذين ءامنوا و لم يلبسوا إيمنهم بظلم أولئك لهم الأمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 14،20

14 - تبديل و جايگزين كردن ترس و اضطراب به امنيت و آرامش ، وعده خداوند به مؤمنان داراى عمل صالح

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

20 - عبادت خداى واحد و دورى از شرك ،

دليل و سبب وعده كردن خداوند به مؤمنان صدراسلام براى اعطاى خلافت ، پيروزى و امنيت به آنان

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. يعبدوننى لايشركون بى شيئًا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {يعبدوننى. ..} حال براى ضماير غايب گذشته و يا جمله اى استينافيه بيانيه باشد; كه در هر صورت بيانگر علت و دليل اعطاى خلافت پيروزى و امنيت به مؤمنان از سوى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 2

2 - منت نهادن خداوند بر مؤمنان ، به خاطر مصون ماندن از گزند مشركان ، با وجود حضور در قلب سرزمين آنان

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم . .. ببطن مكّة

مراد از {بطن مكّة} محل صلح حديبيه است كه سرزمينى نزديك به مكّه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 6،12،16

6- اعجاز قرآن ، در پيشگويى ورود حتمى مسلمانان به مسجدالحرام همراه با آرامش و امنيت

لتدخلنّ المسجدالحرام . .. ءامنين

با توجه به اين كه رؤياى پيامبر(ص) و وعده خداوند، دو سال پس از حديبيه به كامل ترين صورت تحقق يافت; مطلب بالا استفاده مى شود.

12- تضمين الهى به مؤمنان ، در انجام تمامى اعمال { عمرة القضا } با امنيت و آرامش كامل

لتدخلنّ المسجد الحرام إن شاء اللّه ءامنين. .. لاتخافون

تعبير {آمنين} و تكرار آن در قالب {لاتخافون}، مى رساند كه ورود مسلمانان به مكه، همراه با امنيت بوده و پايان مراسم عمره نيز، آميخته با آرامش تضمين شده است.

16- صلح حديبيه ، تدبير الهى و زمينه ساز ورود مؤمنان

به مسجدالحرام ، باامنيت و آرامش

فعلم ما لم تعلموا فجعل من دون ذلك فتحًا قريبًا

{ذلك} اشاره به {لتدخلنّ} و {فتحاً قريباً} نظر به صلح حديبيه دارد; يعنى، خداوند مى دانست كه جز در سايه صلحى، همانند صلح حديبيه، امنيت مسلمانان براى ورود به مسجد الحرام و انجام عمره، ميسر نمى شد.

امنيت مؤمنان به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 27 - 9

9 - معتقدان به قيامت ، به دور از باطل گرايى و ايمن از زيان اخروى

يومئذ يخسر المبطلون

برداشت بالا، با استفاده از مفهوم آيه صورت گرفته است.

اميدوارى اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 23 - 3

3 - چشم اميد مؤمنان در قيامت تنها به خداوند است .

إلى ربّها ناظرة

برخى از مفسران گفته اند: عبارت {إلى ربّها ناظرة} مى تواند تعبير كنايى باشد. در اين صورت مقصود از آن، توقع و اميد است; مانند آن كه گفته مى شود: {أنا إلى فلان ناظر ما يصنع بى} (من به فلانى چشم دوخته ام تا با من چه خواهد كرد).

اميدوارى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 10،14

10 _ ايمان و اميد پيامبران و مؤمنان به نصرت الهى و امداد هاى غيبى ، به هنگام مواجهه با مصائب و مشكلات جنگ

حتى يقول الرسول و الذين امنوا معه متى نصر اللّه

جمله {متى نصر اللّه} كه سؤال از وقت يارى خداست، بيانگر اين معناست كه آنان به اصل يارى خدا به هنگام رويارويى با دشمنان، ايمان داشتند

و به آن دل بسته بودند.

14 _ اميد مؤمنان به امداد الهى ، پشتوانه صبر و مقاومت آنها

متى نصر اللّه الا انّ نصر اللّه قريب

جوياى يارى خدا بودن (متى نصر اللّه) در حين شدت مصائب و مقاومت در برابر آنها، بيانگر نقش اميدوارى به يارى خدا در تحمل مشكلات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 1،13

1 _ اميدوارى مؤمنان و مهاجرانِ مجاهدِ در راه خداوند ، به رحمت او

ان الذين امنوا و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللّه اولئك يرجون رحمت اللّه

13 _ مؤمنان و مهاجرانِ مجاهد ، اميدواران واقعى به رحمت خداوند هستند .

الذين امنوا . .. اولئك يرجون رحمت اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 15

15 _ اميدوارى مؤمنان به نصرت الهى و پيروزى در غزوه حمراءالاسد

و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوكيل

اكثر مفسران اين آيه و آيات پيشين را درباره غزوه حمراءالاسد مى دانند. مشركان فاتح نبرد احد در راه بازگشت به مكّه از اينكه كار مسلمانان را يكسره نكردند، پشيمان شدند و آهنگ هجوم به مدينه را داشتند. پيامبر (ص) پس از اطلاع، مسلمانان را براى دفاع تا حمراءالاسد حركت داد. اين غزوه به غزوه حمراءالاسد معروف شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 35 - 16

16 _ مؤمنان ، بايد همواره نسبت به ثمردهى ايمان و عمل خويش در مرز بيم و اميد باشند .

يأيها الذين ءامنوا اتقوا اللّه . .. جهدوا فى سبيله لعلكم تفلحون

كلمه {لعل} رساى

به اين حقيقت است كه مؤمنان، هر چند مراحل تقوا و تقرب به خدا و جهاد را گذرانده باشند، نبايد رستگارى و فلاح را براى خويش حتمى بشمارند و در نتيجه به عمل خويش مغرور شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 59 - 7

7 _ مؤمنان راستين ، اميدوار به فضل و عطاياى خدا و رسولش

سيؤتينا اللّه من فضله و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 40 - 2

2- مؤمن ، به آينده و پايانى بهتر از امكانات مادّى دنياداران ، اميدوار است .

فعسى ربّى أن يؤتين خيرًا

منظور مرد مؤمن از {عسى ربّى. ..} ممكن است انتظار ثواب آخرت باشد. ترك آرزوى اولاد بيشتر و نيز جمله {هنالك الولاية للّه} و عبارت {خير عقباً} در آيه چهل و چهارم، اين معنا را محتمل مى سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 48 - 17

17- مؤمنان ، بايد به اجابت دعاى خويش از سوى خداوند اميدوار باشند .

عسى ألاّ أكون بدعاء ربّى شقيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 77 - 11

11 - مؤمنان ، همواره بايد ميان بيم و اميد به سر برند و به اعمال نيك مغرور نشوند .

ي_أيّها الذين ءامنوا اركعوا . .. لعلّكم تفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 109 - 10

10 - اميدوارى و خوشبينى عميق مؤمنان نسبت به خداوند

يقولون ربّنا ءامنّا فاغفر لنا و ارحمنا و أنت

خير الرحمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 9

9 - مؤمنان و موحّدان راستين ، داراى خوف و رجا در پيشگاه خداوند

إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا خط_ي_نا

ساحران از سويى خود را خطاكار مى دانستند و به همين جهت از عذاب الهى در هراس بودند. از سوى ديگر به خاطر پيشتازى در ايمان آوردن به موسى(ع)، اميدوار بودند كه خداوند آنان را ببخشايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 2

2 - عبادت شبانه با سجده و قيام ، دغدغه خاطر داشتن از روز قيامت و اميد به رحمت الهى ، از اوصاف و نشانه هاى مؤمنان راستين

أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا و قائمًا يحذر الأخرة و يرجوا رحمة ربّه

آيه شريفه به قرينه مقابله با آيه قبل _ كه درباره انسان هاى كافر بود _ درصدد بيان اوصاف و نشانه هاى مؤمنان راستين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 8

8 - مؤمنان ، اميدوار به { أيّام اللّه } و آرزومند تحقق و فرارسيدن آن

قل للذين ءامنوا يغفروا للذين لايرجون أيّام اللّه

از تقابل ميان {الذين آمنوا} با {الذين لايرجون. ..}، استفاده مى شود كه مؤمنان برخلاف كافران اميدوار به {أيّام اللّه} بوده و آرزومند تحقق آن مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 19 - 12

12 - اهل ايمان ، دلبسته به حمايت ها و امداد هاى الهى و نه عناصر هواپرست و سيه كار

و

لاتتّبع أهواء . .. و إنّ الظ_لمين بعضهم أولياء بعض و اللّه ولىّ المتّقين

بى ترديد پيامبر(ص) و مؤمنان واقعى، اگر هم در معرض تمايل و روى آورى به درخواست هاى غير مؤمنان قرار گيرند، با اين اميد و هدف خواهند بود كه آنان را به سوى ايمان و حقيقت سوق داده و يا خير و سودى را براى ديگر مؤمنان جلب كنند. خداوند با نهى {لاتتّبع أهواء...}، چنين انتظارى را نفى مى كند و يادآور مى شود كه منافع ظاهرىِ ظالمان، تنها نصيب ستمگران ديگر مى شود و نبايد مؤمنان به حمايت آنان اميد داشته باشند; بلكه مؤمن به حمايت خدا دل مى بندد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 2

2- منفى بافى و يأس آفرينى در زمينه جهاد ، دور از ساحت مؤمنان واقعى

طاعة و قول معروف

بنابر اين كه {قول معروف} مبتدا براى خبر مقدّر باشد; از ارتباط اين آيه با آيه قبل استفاده مى شود كه سست ايمان ها در پى هراس از شركت در جهاد، به منفى بافى و ايجاد يأس در ديگران مى پرداختند. خداوند در اين آيه فرموده است: اولاً اهل اطاعت باشيد و ثانياً درباره جنگ و جهاد به نيكى سخن گوييد. و يأس نيافرينيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 10 - 8

8 - مؤمنانِ همواره به ياد خدا ، بايد به سعادت و رستگارى خويش اميدوار باشند .

و اذكروا اللّه كثيرًا لعلّكم تفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 -

12

12 - اميد بستن به حل مشكلات زندگى مشترك و تبديل شدن سختى ها به آسانى ها _ در پرتو لطف و عنايت خداوند _ اميدى شايسته و بجا براى مؤمنان

سيجعل اللّه بعد عسر يسرًا

آيه شريفه، ضمن اميد بخشيدن به مردان و زنان درگير با مشكلات زندگى مشترك، آنان را به رفع شدن مشكلاتشان در پرتو عنايت و لطف خداوند، اميدوار ساخته و به اين اميدوارى تشويق و ترغيب كرده است.

اميدوارى مؤمنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 1

1 - اميدبخشى خداوند به مؤمنان مدينه ، درباره اصلاح روابط آنان و اهل مكه

عسى اللّه أن يجعل بينكم و بين الذين عاديتم منهم مودّة

انبيا از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 11 - 15

15- انبياى الهى خود را از مؤمنان مى دانستند .

قالت لهم رسلهم . .. و على الله فليتوكّل المؤمنون

به قرينه عبارت {و ما لنا ألاّ نتوكّل على الله} در آيه بعد، {فليتوكّل المؤمنون} قطعاً شامل خود انبيا نيز مى شود. و سرّ استفاده از فعل غايب و فاعل جمع براى بيان ضرورت توكل بر خداوند، عموميت دادن حكم به مؤمنان است.

انبيا و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 52 - 8

8 _ پيامبران ، نيازمند يارى مؤمنان ، براى تحقق آرمان هاى متعالى خويش

من انصارى الى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 17

17_ پيامبران ، وظيفه دار پذيرش اظهاركنندگان

ايمان و نه مسؤول تمييز مؤمنان راستين از غير ايشان

ما أنا بطارد الذين ءامنوا إنهم مل_قوا ربهم

انتظارات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 30 - 4

4 - همان گونه كه كافران براى شكست دين منتظرند ، مؤمنان نيز براى نابودى كفر ، بايد منتظر باشند .

و انتظر إنّهم منتظرون

احتمال دارد متعلق انتظار كافران، به قرينه دشمنى آنان با دين، انتظار براى شكست دين خدا باشد.

انتظارات مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 3،4

3 _ مؤمنان صدر اسلام در انتظار هلاكت منافقان به عذاب الهى يا به دست اهل ايمان بودند .

و نحن نتربص بكم أن يصيبكم اللّه بعذاب من عنده أو بأيدينا

4 _ مؤمنان صدر اسلام در انتظار دستور الهى ، براى جنگ با منافقان و از ميان برداشتن جريان نفاق

و نحن نتربص بكم . .. بعذاب من عنده أو بأيدينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 37 - 8

8- مؤمنان صدراسلام ، در انتظار غلبه و پيروزى سريع بر كافران بودند .

سأُوريكم ءاي_تى فلاتستعجلون

برداشت ياد شده براساس اين است كه مقصود از {آيات} هلاكت و عذاب دنيوى كافران، و مخاطب {سأوريكم. .. فلاتستعجلون} مسلمانان باشند.

اندوه اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 34 - 4

4 - قيامت ، عرصه حزن آور و اندوهگين حتى براى مؤمنان

و قالوا الحمد للّه الذى أذهب عنّا الحزن

اندوه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 7

7 _ زندگانى مؤمنان نيك كردار در دنيا ، همراه با ايجاد ناامنى از سوى مستكبران و اندوهبار از سرزنش آنان *

أهؤلاء الذين أقسمتم لاينالهم اللّه برحمة ادخلوا الجنة لا خوف عليكم

مطرح ساختن تحقير مؤمنان از سوى كافران و سپس بيان دو موهبت از ميان تمامى مواهب بهشتى اشاره به اين دارد كه اولاً زندگانى مؤمنان در دنيا آميخته به ناامنى و حزن است و ثانياً اين حزن عمدتاً از سوى كافران مستكبر ايجاد مى شده است.

انذار مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 6

6 _ انذار و تبليغ اهل ايمان نبايد به گونه اى باشد كه موجب طرد آنان شود.

و أنذر به . .. و لا تطرد الذين يدعون ربهم

از اينكه در آيه قبل انذار بيمناكان از قيامت مطرح بود، كه شامل مؤمنان هم مى شود، و در اين آيه از طرد مؤمنان نهى شده، برداشت فوق استفاده شده است.

انذارهاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 71 - 6

6 - همراهى مؤمنان با پيامبر ( ص ) در تبليغ دين و انذار كافران

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

از اين كه كافران، در درخواست خود مؤمنان را مورد خطاب قرار داده اند، استفاده مى شود كه پيروان پيامبر(ص) نيز در تبليغ دين و دفاع از آن، شركت گسترده داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 23 - 3

3 - تكليف مؤمنان و مبلغان دينى ،

در برابر انسان هاى لجوج و حق ناپذير ، تنها انذار و هشدار است .

إن أنت إلاّ نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 6

6 - همراهى مؤمنان با پيامبر ( ص ) ، در تبليغ دين و انذار كافران

إن كنتم ص_دقين

از اين كه در درخواست كافران، مؤمنان مورد خطاب قرار گرفته اند، استفاده مى شود كه پيروان پيامبراسلام(ص) نيز در تبليغ دين و دفاع از آن، شركت گسترده اى داشته اند.

انصار و مؤمنان غير مهاجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 8

8 _ مهاجران و انصار نبايد از مؤمنان غير مهاجر يارى طلبند و از آنان انتظار حمايت داشته باشند . *

ما لكم من وليتهم من شىء

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير در {وليتهم} فاعل باشد. بنابراين جمله {ما لكم ... } به اين معناست كه براى شما نيست كه از پشتيبانى آنان برخوردار شويد. يعنى نبايد آنان را به نصرت خويش بخوانيد و حمايت آنان را طلب كنيد.

انعطاف پذيرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 2 - 2

2 _ ياد خدا از سوى هر كس ، داراى تأثيرى عميق در قلب و روح مؤمنان

إذا ذكر اللّه وجلت قلوبهم

مجهول آوردن فعل {ذكر} دلالت مى كند كه ياد خدا از سوى هر كسى كه باشد آن اثر شگرف را براى مؤمنان واقعى در پى دارد.

انعطاف ناپذيرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 -

29 - 10

10- مؤمنان راستين ، داراى مهر به يكديگر ، در عين انعطاف ناپذيرى در برابر كافران

و الذين معه أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم

انفاق مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 265 - 15

15 _ آگاهى خداوند به كيفيّت انفاق مؤمنان و نيّت آنان

و لا تبطلوا صدقاتكم . .. و مثل الّذين ينفقون ... و اللّه بما تعملون بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 39 - 8

8 _ آگاهى كامل خداوند به مؤمنان انفاق كننده ، رياكاران و بخيلان كفرپيشه

و كان اللّه بهم عليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 1،2

1 _ طعن و خرده گيرى منافقان صدر اسلام ، از مؤمنانى كه از سر ميل و رغبت و بيش از مقدار واجب ، انفاق مى كردند .

الذين يلمزون المطوّعين من المؤمنين . .. فيسخرون منهم

{لمز} (مصدر يلمزون) به معناى عيب جويى، خرده گيرى و طعن است و {سخرة} و {سخرية} (مصدر يسخرون) به معناى استهزا و ريشخند مى باشد.

2 _ انفاق از روى ميل و رغبت ، خصلت مؤمنان راستين

يلمزون المطوّعين من المؤمنين

{تطوّع} (مصدر مطّوّعين) به معناى دادن چيزى همراه با ميل و رغبت است. {المطوعين فى الصدقات}; يعنى، كسانى كه صدقات را با طيب نفس و با ميل و رغبت مى پردازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 35 - 6

6 - انفاق مال و دستگيرى از نيازمندان ، از برنامه هاى زندگى مؤمنان راستين

و بشّر

المخبتين . .. و ممّا رزقن_هم ينفقون

به كارگيرى فعل مضارع (ينفقون) بيانگر اين حقيقت است كه انفاق و رسيدگى به كار نيازمندان، كار يك روز و يا چند روز مؤمنان راستين نيست; بلكه برنامه اى است كه آنان در طول زندگى، خود را موظف به انجام آن مى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 13

13 - در پاسخ بدى ، خوبى كردن و انفاق بخشى از دارايى ها ، بايد برنامه هميشگى اهل ايمان باشد و نه مقطعى .

و يدروءن بالحسنة . .. و ممّا رزقن_هم ينفقون

برداشت ياد شده با توجه به فعل هاى {يدرءون} و {ينفقون} _ كه حكايت از تجدد و استمرار دارد _ استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 9

9 - مؤمنان راستين ، همواره بخشى از امكانات خدادادى خويش را در راه خدا انفاق مى كنند .

و ممّا رزقن_هم ينفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 38 - 11

11 - مؤمنان ، اهل انفاق و بهرهور ساختن ديگران از امكانات خدا دادى خويش

للذين ءامنوا . .. و ممّا رزقن_هم ينفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 24 - 1

1 - تعيين كردن مقدار معيّنى از اموال خود براى انفاق ، از اوصاف مؤمنان و مسلمانان راستين است .

و الذين فى أمولهم حقّ معلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 25 - 1

1 -

اختصاص دادن مقدار معيّنى از اموال خود به سائلان و محرومان جامعه ، از ويژگى هاى مؤمنان و مسلمانان راستين است .

و الذين فى أمولهم . .. للسائل و المحروم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 25

25 - مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ، به انفاق و صدقه در راه خدا مأمور شدند .

و أقرضوا اللّه

به گفته مفسران، مقصود از قرض به خدا، انفاق و صدقه در راه او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 1،2

1 - تنها كسانى گام هاى بلند انفاق را برمى دارند كه از زمره مؤمنان باشند .

ثمّ كان من الذين ءامنوا

فعل {كان} يا عطف بر فعل {اقتحم} است; يعنى، {فلااقتحم العقبة و لا كان مؤمن_ًا} و يا عطف بر جمله {فلااقتحم العقبة}; يعنى، {فلااقتحم العقبة بعد كونه مؤمن_ًا. ..}. در هر دو صورت، جمله {ثمّ كان من الذين آمنوا...} بيانگر مصداقى ديگر از مصاديق {عقبة} است; ولى شرافت افزون تر آن، سبب شده است كه در رديف {فكّ رقبة} و {إطعام} شمرده نشود; بلكه با جمله اى مستقل، بر اصل كلام عطف گرفته شود، بنابراين پيمودن {عقبة}، زمانى براى افراد محقق مى شود كه از مؤمنان باشند.

2 - مؤمنان ، تنها در صورتى دشوارترين راه هاى انفاق را مى پيمايند كه يكديگر را به شكيبايى و مهرورزى سفارش كنند .

ثمّ كان من الذين ءامنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة

{مرحمة}، مصدر ميمى و به معناى {رحمت} (رقّت، مغفرت و عطوفت داشتن) است (قاموس). تكرار {تواصوا} براى تأكيد

بوده و ممكن است اشاره به اين نكته باشد كه سفارش به صبر و توصيه به محبت، دو وظيفه مستقل و در عرض هم است و با ترك يكى، زمينه ديگرى از بين نرفته و تكليف ساقط نمى شود.

انفاق مؤمنان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 8،9

8 - انفاق بخشى از دارايى ها ، از اوصاف مؤمنان اهل كتاب

و ممّا رزقن_هم ينفقون

9 - ستايش الهى از ايمان آوردگان از اهل كتاب ، به خاطر خصلت انفاق گرى آنان

و ممّا رزقن_هم ينفقون

انفاق مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 4

4 - انفاق و كمك هاى مالى مؤمنان ، به ياران نيازمند پيامبر ( ص )

هم الذين يقولون لاتنفقوا على من عند رسول اللّه

انقياد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 52 - 15

15 _ يارى كردن دين خدا ، مشخّصه ايمان آورندگان به خدا و تسليم شدگان در برابر اوست .

نحن انصار اللّه امنا باللّه و اشهد بانّا مسلمون

جمله {امنا باللّه . .. } به منزله برهانى است از جانب حواريون براى دعواى يارى خدا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 7

7 _ مؤمنان راستين در انديشه انجام وظيفه و تسليم بودن به مشيت خدا و پذيراى هر پيروزى و شكست در راه او

إن تصبك حسنة تسؤهم قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا هو مولينا

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 17

17 _ مؤمنان راستين ، فرمانبران خدا و رسول از روى ميل و رغبت و نه از روى اكراه و بى ميلى

و يطيعون اللّه و رسوله

واژه {اطاعة} (مصدر يطيعون) به معناى فرمانبردارى از روى رغبت و ميل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 13

13 _ مؤمنان راستين ، پذيراى هر سختى و دشوارى در راه خدا

و قالوا لاتنفروا فى الحر

از اينكه خداوند منافقان را به خاطر گريز از جهاد در هواى گرم، به بهانه سختى و دشوارى آن، مذمت كرده است، استفاده مى شود كه مؤمنان راستين از چنين خصلتى به دور بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 84 - 5

5 _ مؤمن راستين كسى است كه در مقام عمل ، كليه دستور هاى خداوند را بى چون و چرا انجام داده و امور حال و آينده خود را تنها به او سپرده و غير او را تكيه گاه خود قرار ندهد .

و قال موسى يقوم إن كنتم ءامنتم باللّه فعليه توكلوا إن كنتم مسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 12

12- مؤمنان ، برخوردار از روح تسليم در برابر حق

ليثبّت الذين ءامنوا و هدًى و بشرى للمسلمين

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {للمسلمين} وصف ديگرى براى {الذين ءامنوا} باشد نه بازگو كننده گروه ديگرى از مردم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24

- 51 - 1،2،3،9،10

1 - { حرف شنوا و مطيع هستيم } ، تنها سخن هميشگى مؤمنان راستين در برابر فرا خوانده شدن آنان به پذيرش حكم خدا و داورى پيامبر ( ص )

إنّما كان قول المؤمنين إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم أن يقولوا سمعنا و

فعل مضارع {يقولوا} همراه با فعل {كان} بر استمرار و كلمه {إنّما} _ كه اصطلاحاً آن را قصر افرادى مى گويند _ بر حصر دلالت مى كند.

2 - مؤمنان راستين ، به دعوت خدا و رسول او لبيك گفته و حرف شنوا و فرمانبراند .

إنّما كان قول المؤمنين إذا دعوا إلى اللّه . .. أن يقولوا سمعنا و أطعنا

3 - مؤمنان راستين ، پذيراى بى چون و چراى داورى پيامبر ( ص ) هستند .

إنّما كان قول المؤمنين إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم أن يقولوا سمعنا و

9 - مؤمنان راستين در همه حال ، پذيراى داورى پيامبر ( ص ) و رهبران الهى اند ، هر چند نتيجه اين داورى بر ضرر آنان باشد .

و إن يكن لهم الحقّ يأتوا إليه مذعنين . .. ا…نّما كان قول المؤمنين إذا دعوا... أن

آيات پيشين، درباره اين مسأله بود كه منافقان، تنها آن گاه به حكم خدا و رسول او تن در مى دادند كه اين حكم، به نفع آنان باشد; ولى در آيه شريفه آمده است كه: مؤمنان بى چون و چرا به اين حكم گردن مى نهادند. بنابراين از مقابله ميان گروه منافقان و مؤمنان، مى توان برداشت فوق را به دست آورد.

10 - تنها مؤمنان راستين و فرمانبر خدا و رسول او ، رستگار

و پيروزاند .

إنّما كان قول المؤمنين . .. و أُول_ئك هم المفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 56 - 4

4 - مؤمنان ، وظيفه دار اطاعت و فرمان برى همه جانبه از فرمان هاى رسول خدا

وعد اللّه الذين ءامنوا. .. و أطيعوا الرسول

حذف متعلق {أطيعوا} دليل اطلاق آن است; يعنى، اطاعت از رسول(ص) شامل تمامى اوامر و نواهى او مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 9

9 - مؤمنان ، به آيه هاى الهى ، ايمان دارند و در برابر خداوند تسليم اند .

من يؤمن بأي_تنا فهم مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 11

11 - مؤمنان ، در پيشگاه آيات الهى ، هيچ استكبارى از خود بروز نمى دهند و تسليم اند .

إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا. .. و هم لايستكبرون

متعلَّق {يستكبرون} در آيه، بيان نشده است. به قرينه سياق، احتمال دارد كه واژه {آيات} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 1،10

1 - مؤمنان ، برخوردار از شرح صدر و روح تسليم و انقياد در برابر حق

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م

{شرح} به معناى بسط و سعه است و شرح صدر به معناى بسط و گشادن سينه و قلب براى تحمل و پذيرش سخن حق است. {اسلام} در دو معنا به كار مى رود 1_ تسليم و انقياد، 2_ دين اسلام. گفتنى است كه برداشت بالا مبتنى بر معناى نخست اسلام است آيه

شريفه نيز درصدد بيان اوصاف مؤمنان است.

10 - وجود اختلاف اساسى انسان مؤمن حق پذير و نرم دل با كافر حق ناپذير و سنگدل ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م فهو على نور من ربّه فويل للق_سية قلوبهم

{من} در آيه شريفه، اسم موصول و مبتدا است و خبر آن _ به قرينه جمله بعدى (فويل للقاسية قلوبهم. ..) _ جمله اى محذوف مى باشد. تقدير كلام چنين است: {أفمن شرح اللّه صدره للإسلام ... كمن قسا قلبه}. بنابراين مى توان گفت: آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 38 - 1

1 - مؤمنان با علاقه و شيفتگى ، دعوت پروردگار خويش را پاسخ مى دهند و فرمان او را اطاعت مى كنند .

للذين ءامنوا . .. و الذين استجابوا لربّهم

به كار رفتن {استجابوا} _ كه دلالت بر طلب مى كند _ نشانگر آن است كه مؤمنان به دنبال اجراى تكاليف الهى اند; نه آن كه با سختى آن را انجام دهند. و از اين مطلب شيفتگى و علاقه آنان نسبت به تكاليف استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 9

9 - فرمان الهى ، به تسليم بودن مؤمنان در برابر صلاحديد پيامبر ( ص ) در چگونگى تقسيم { فئ }

و ما ءاتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا

با توجه به نزول آيه در مورد تقسيم فىء مطلب بالا قابل برداشت است.

انكار فضايل

مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 4،8

4 _ كرامت و ارزشمندى مؤمنان مستمند و ضعيف در پيشگاه خداوند، مورد انكار و استهزاى اشراف و قدرتمندان

ليقولوا أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا

8 _ انكار ارزشمندى مؤمنان مستمند، پيامد آزمون الهى از دولتمندان مشرك

و كذلك فتنا بعضهم ببعض ليقولوا أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا

{ل} در {ليقولوا}، بنابر يك ديدگاه، {لام عاقبت} و بيان نتيجه {فتنا} است. برداشت فوق بر اين اساس است.

اولويت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 17

17 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، سزاوارترين و شايسته ترين انسان ها براى برخوردارى از روح تقوا

و ألزمهم كلمة التقوى و كانوا أحقّ بها و أهلها

اولين مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 55 - 11

11- { عن رسول الله ( ع ) قال : إنى كنت أوّل من أقرّ بربّى جلّ جلاله و أوّل من أجاب حيث أخذ الله ميثاق النبيين . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمود: من اولين كسى بودم كه اقرار به پروردگارم _ جلّ جلاله _ كردم و اولين پاسخ دهنده بودم آن گاه كه خداوند از پيامبران پيمان مى گرفت. ..}.

اولين مؤمنان به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 6

6- محرومان ، نخستين گروندگان به قرآن و پيامبر ( ص )

و قال الذين كفروا . .. لو كان خيرًا ما سبقونا

إليه

از لحن تحقيرآميز {ماسبقونا} استفاده مى شود كه كافران، از طبقه اشراف و توده مؤمنان، از طبقات محروم و پايين جامعه بودند.

اولين مؤمنان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 6

6- محرومان ، نخستين گروندگان به قرآن و پيامبر ( ص )

و قال الذين كفروا . .. لو كان خيرًا ما سبقونا إليه

از لحن تحقيرآميز {ماسبقونا} استفاده مى شود كه كافران، از طبقه اشراف و توده مؤمنان، از طبقات محروم و پايين جامعه بودند.

اولين مؤمنان به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 3،6

3 _ قرار گرفتن در صف نخستين مؤمنان ، سرمايه اميد ساحران به آمرزش الهى

إنّا نطمع أن يغفر . .. أن كنّا أوّل المؤمنين

عبارت {أن كنّا. ..} تعليل براى اميد داشتن به غفران الهى است; يعنى، چون ما در صف نخستين ايمان آوردگان به موسى قرار گرفتيم اين ما را اميدوار به غفران مى نمايد.

6 - ساحرانِ گرويده به موسى ( ع ) ، از نخستين مؤمنان به وى

إنّا نطمع أن يغفر . .. إن كنّا أوّل المؤمنين

اولين مؤمنان به نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 111 - 2

2 - نخستين مؤمنان به نوح ( ع ) ، محرومان جامعه بودند .

و اتبعك الأرذلون

اهتمام به مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 20

20- رهبران الهى ، بايد از دنياطلبى و توجه به دنياگرايان و غفلت از تهيدستان

با ايمان ، پرهيز كنند .

و لاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا

اهتمام ذوالقرنين به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 6،7

6- ذوالقرنين ، تصميم گرفت كه قوانين و مقرّرات اجتماعى سهل و قابل تحمّلى را براى مؤمنان وضع كند .

و سنقول له من أمرنا يسرًا

{يسر} يعنى {آسانى} و {من أمرنا} يعنى:{از فرامينى كه صادر مى كنيم. }، لذا مفاد جمله {و سنقول...} آن است كه براى مؤمنان صالح، فرامينى صادر مى كنيم كه اجراى آن دشوار نباشد و شنيدن آن براى مؤمنان سنگين نيايد.

7- ذوالقرنين ، به رعايت نرمش و مدارا در صدور فرمان و ابلاغ خواسته هاى حكومتى خويش به مؤمنان ، نويد داد .

و سنقول له من أمرنا يسرًا

اهتمام مؤمنان به احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 16

16 _ مؤمنان راستين ، پايبند به همه احكام فردى و اجتماعى اسلام

التّئبون . .. و الحفظون لحدود اللّه و بشّر المؤمنين

اهتمام مؤمنان به تزكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 13

13 _ اهتمام مؤمنان واقعى به خودسازى ، قبل از پرداختن به اصلاح جامعه *

التّئبون العبدون الحمدون . .. الأمرون بالمعروف و الناهون عن المنكر

تقدم لفظى صفات فردى (توبه، عبادت و . .. ) بر صفات اجتماعى (امر به معروف و نهى از منكر) مى تواند اشاره به تقدم حقيقى و رتبى آن داشته باشد.

اهتمام مؤمنان به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 -

زمر - 39 - 9 - 10

10 - مسأله قيامت ، مهم ترين دغدغه اهل ايمان و عارفان است .

و يحذر الأخرة

{حذر} (مصدر {يحذر}) به معناى احتراز و خويشتن را از چيز خطرناكى نگه داشتن و مراقبت كردن است. بر اين اساس مقصود از {يحذر الأخرة} دغدغه خاطرى است كه مؤمن از آخرت و وضعيت خود در آن جهان دارد.

اهتمام مؤمنان به نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 9 - 3

3 - مؤمنان راستين ، همواره در انديشه نماز و مراقب انجام به موقع آن هستند .

قد أفلح المؤمنون . .. و الذين هم على صلوتهم يحافظون

اهداف مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 12

12 _ هدف اصلى مؤمنان راستين ، جلب رضايت خدا و رسول خداست نه رضايت ديگران .

و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه

اهل كتاب و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 15

15 _ بدخواهى ، توطئه گرى و عداوت قلبى اهل كتاب نسبت به مؤمنان ، و خطر ايجاد روابط صميمانه جامعه ايمانى با آنان

يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم . .. صدورهم اكبر

بنابر اينكه مراد از {من دونكم}، اهل كتاب باشند; به قرينه آيات قبل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 2،4،13

2 _ اهل كتاب خود مبتلا به رفتارى بدتر از آنچه براى مؤمنان ، ناروا مى پنداشتند .

قل هل انبئكم بشرّ من

ذلك مثوبة عند اللّه

مشاراليه {ذلك} مى تواند ايمان مؤمنان به تمامى انبيا و كتب آسمانى كه در آيه قبل مطرح شده است، باشد. بر اين تقدير قرآن براى مماشرت با اهل كتاب مى گويد بر فرض كه ايمان مؤمنان به قرآن و ديگر كتب آسمانى ناروا باشد _ كه نيست _ اعمال و رفتار خودتان بسيار بدتر و شنيع تر است، بنگريد چه ها كرده ايد.

4 _ تاريخ اهل كتاب آگنده از گناهانى پليدتر از گناه ايرادشان بر اهل ايمان

قل هل انبئكم بشرّ من ذلك

بنابر اينكه ذلك اشاره باشد به ايراد اهل كتاب به مؤمنان كه از جمله {اهل تنقمون} استفاده مى شود ; يعنى ايراد اهل كتاب به مؤمنان زشت و گناه است و از آن بدتر، اعمالى است كه براى آنها در اين آيه ذكر شده است.

13 _ گرفتاران به لعنت و غضب خدا ، مسخ شدگان و طاغوت پرستان اهل كتاب خود سزاوار استهزا و نه مؤمنان به خدا و كتب آسمانى

الذين اتخذوا دينكم هزواً . .. منهم القردة و الخنازير و عبد الطغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 61 - 1،2

1 _ گروهى از اهل كتاب در حضور پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، به دروغ مدعى ايمان به خدا ، قرآن و ديگر كتب آسمانى

و إذا جاءوكم قالوا ءامنا . .. و اللّه اعلم بما كانوا يكتمون

با توجه به آيه 57، 58 كه اهل كتاب را استهزا كننده اسلام و نماز معرفى كرده بود، معلوم مى شود تنها گروهى از آنان نزد مسلمانان، خود را اهل ايمان قلمداد مى كردند.

گفتنى است كه مراد از {ءامنا} به قرينه آيه 59 ايمان به خدا، قرآن و ديگر كتب آسمانى است.

2 _ نكوهش خداوند از اهل كتاب به خاطر برخورد منافقانه آنان با اهل ايمان

و إذا جاءوكم قالوا ءامنا و قد دخلوا بالكفر و هم قد خرجوا به

اهل مدين و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 92 - 3

3 _ تكذيب كنندگان شعيب ( ع ) ، خود به فرجام زيانبارى كه براى مؤمنان پيش بينى مى كردند ، گرفتار شدند .

لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرين . .. الذين كذبوا شعيباً كأن لم يغنوا فيها

حصرى كه از ضمير فصل استفاده مى شود حصر قلب است. يعنى بيان مى كند كه پندار كفرپيشگان (زيانكارى مؤمنان) باطل است و خود آنان زيانكار هستند.

اهميت آبروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 7

7 - شكستن حرمت و آبروى اهل ايمان ، امرى خطير و گناهى بزرگ در پيشگاه خداوند

إذ تلقّونه بألسنتكم و تقولون بأفواهكم ما ليس لكم به علم و تحسبونه هيّنًا و هو عن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 19 - 2،5

2 - بازى با حيثيت مؤمنان و بدنام ساختن آنان ، معصيتى بزرگ و داراى فرجامى سخت و دردناك در دنيا و آخرت

إنّ الذين يحبّون أن تشيع الف_حشة فى الذين ءامنوا لهم عذاب أليم فى الدنيا و الأخر

5 - سياست اسلام ، مبتنى بر اهتمام به حفظ آبرو و حيثيت مؤمنان در جامعه است .

إنّ الذين يحبّون

أن تشيع الف_حشة فى الذين ءامنوا لهم عذاب أليم

از اين كه خداوند براى افشاى روابط جنسى مردم و نشر اخبار آن، عذاب بزرگ دنيوى و اخروى مقرر فرموده است، مى توان استفاده كرد كه سياست اسلام مبتنى بر حفظ آبرو و حيثيت مؤمنان در جامعه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 23 - 7

7 - اهتمام اسلام به حفظ آبرو و حيثيت زنان پاكدامن ، نجيب و مؤمن در جامعه

إنّ الذين يرمون المحصن_ت الغ_فل_ت المؤمن_ت . .. لهم عذاب عظيم

اهميت اتحاد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 2

2 _ لزوم پرهيز اهل ايمان از نزاع و كشمكش با يكديگر

و لاتنزعوا

اهميت امتحان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 94 - 3

3 _ اهميت آزمايش مؤمنان و اهتمام الهى به آن

ليبلونكم اللّه

لام تأكيد و قسم و نون تأكيد ثقيله در (ليبلونكم) حكايت از تأكيد خداوند بر آزمايش مؤمنان دارد و تأكيد نسبت به يك موضوع همواره حكايت از اهميت آن موضوع دارد.

اهميت ايمان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 33 - 3

3 - مؤمنان نبايد درباره ايمان و اعتقادات خود ، براى نقطه نظر هاى كافران ، ارزشى قائل شوند .

و ما أُرسلوا عليهم ح_فظين

اهميت برترى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 12

12- خداوند ، خواهان برترى و قدرت اسلام و مؤمنان و پيراستگى

آنان از ضعف و زبونى

فلاتهنوا و تدعوا إلى السلم و أنتم الأعلون

نهى {لاتهنوا و تدعوا إلى السلم}، نشانگر معناى بالا است. به علاوه در صورتى كه {أنتم الأعلون} تذكر به برترى و شرافت مؤمنان داشته باشد، در حقيقت اين پيام را به امت اسلامى منتقل مى كند كه: {شما بايد پاسدار شرافت و ارجمندى خود باشيد}.

اهميت تذكر به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 55 - 3

3 - تذكر و بيدار باش به مؤمنان ، همواره و در همه شرايط به حال آنان سودمند خواهد بود .

و ذكّر فإنّ الذّكرى تنفع المؤمنين

اهميت تلاش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 7 - 4

4- شمول نصرت و امداد هاى الهى به مؤمنان ، منوط به تلاش خود آنان در راه خداوند است .

ي_أيّها الذين ءامنوا إن تنصروا اللّه ينصركم

اهميت تنبه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 55 - 3

3 - تذكر و بيدار باش به مؤمنان ، همواره و در همه شرايط به حال آنان سودمند خواهد بود .

و ذكّر فإنّ الذّكرى تنفع المؤمنين

اهميت تواضع با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 215 - 6

6 - اهميت روحيه تواضع و فروتنى براى رهبران الهى ، در قبال مؤمنان

و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين

اهميت ثبات قدم مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 106 - 5

5 _ بهانه

جويى و اتهام كافران نبايد سبب نگرانى و تزلزل مؤمنان گردد.

و ليقولوا درست . .. اتبع ما أوحى اليك

فرمان به اتباع از وحى، پس از اشاره به شبهات كافران، تأكيدى بر لزوم استقامت مؤمنان در برابر شبهات كافران است.

اهميت حفظ آبروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 12

12 - خداوند ، خواهان حفظ آبروى مؤمنان و برملا نشدن كاستى هاى هر فرد بر ديگران

و لاتجسّسوا

اهميت حفظ شخصيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 3

3 _ پيامبر(ص) نبايد براى جلب نظر مشركان، مؤمنان را از خود طرد كند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم

در سبب نزول اين آيه آمده است كه بزرگانى از مشركان، حضور نزد پيامبر(ص) را مشروط به عدم حضور مؤمنان فقير و ضعيف دانستند و اين آيات در رد درخواست آنان نازل گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 114 - 3

3 - جايز نبودن طرد محرومان جامعه در هيچ شرايطى ; حتى به قيمت ايمان و گرايش افراد با نفوذ و دانه درشت جامعه به دين .

قالوا أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون . .. و ما أنا بطارد المؤمنين

اهميت خوش بينى به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 12

12 _ لزوم احترام و خوش بينى نسبت به مؤمنان و تصديق سخنان آنان

قل أذن خير لكم . .. و يؤمن للمؤمنين

اهميت رضايت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 4

4 _ اهميت جلب رضايت مؤمنان ، براى منافقان متخلف صدر اسلام

يحلفون لكم لترضوا عنهم

اهميت شخصيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 10

10_ گرايش دادن اشراف به توحيد و معارف دين ، هرگز مجوز طرد مؤمنان محروم و تهى دست نيست .

و ما أنا بطارد الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 30 - 2،3

2_ طرد مؤمنان ( نپذيرفتن آنان به جرگه و مجمع اهل ايمان ) گناه و درپى دارنده عذاب الهى است .

من ينصرنى من الله إن طردتهم

{من الله} به معناى {من عذاب الله} است.

3_ همگان ، حتى پيامبران الهى ، در صورت طرد مؤمنان و ارتكاب گناه ، مستحق كيفر و مجازات الهى اند .

من ينصرنى من الله إن طردتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 17

17- پايمال شدن حرمت مردان و زنان مؤمن در صورت جنگ در حديبيه ، مايه ننگ براى مسلمانان

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت . .. فتصيبكم منهم معرّة

اهميت عقيده مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 33 - 3

3 - مؤمنان نبايد درباره ايمان و اعتقادات خود ، براى نقطه نظر هاى كافران ، ارزشى قائل شوند .

و ما أُرسلوا عليهم ح_فظين

اهميت مسكن مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 4

4 _ برخوردارى

مؤمنان از مسكن مناسب و كيفيت خوب زندگى ، در ديدگاه اديان الهى ، امرى پسنديده و نعمت خدادادى است .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق و رزقنهم من الطيبت

اهميت منافع مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 4

4 _ فرمان جهاد و شركت همگان در آن ، در جهت منافع مؤمنان و زيان تخلف از جهاد ، تنها متوجه خود آنان است ; نه خداوند .

إلا تنفروا يعذبكم عذاباً أليماً . .. و لا تضروه شيئاً

اهميت مهربانى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 16

16 _ پاسدارى از روابط عاطفى اهل ايمان نسبت به يكديگر و نيز حفظ روابط عبادى آنان با خدا ، ملاك و حكمتى براى جعل احكام دين

انما يريد الشيطن ان يوقع بينكم العدوة . .. و يصدكم عن ذكراللّه و عن الصلوة

اهميت نشاط مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 6

6 - شاداب ماندن جامعه ايمانى و جلوگيرى از عوامل ناراحتى زا و اندوه آفرين ، حكمت نهى الهى از نجوا هاى آلوده به گناه

إنّما النجوى من الشيط_ن ليحزن الذين ءامنوا

إنّما النجوى من الشيط_ن ليحزن الذين ءامنوا

اهميت هوشيارى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 6 - 4

4 - جامعه مؤمنان ، موظّف به هشيارى و احتياط در قبال اخبار مهم اجتماعى

ي_أيّها الذين ءامنوا إن جاءكم فاسق بنبإ فتبيّنوا

خطاب {يا أيّها الذين آمنوا} عام و متوجه جامعه

ايمانى است و تعليل {أن تصيبوا قوماً} مى نماياند كه موضوع، بيش از آن كه درباره مسائل فردى و جزئى باشد، در زمينه امور اجتماعى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 5

5 - لزوم هشيارى مؤمنان نسبت به مدعيان ايمان ، براى جلوگيرى از سوءاستفاده

ي_أيّها الذين ءامنوا إذا جاءكم المؤمن_ت مه_جرت فامتحنوهنّ

آيه شريفه به مؤمنان هشدار مى دهد كه ممكن است، زنانى با انگيزه هاى غير دينى ادعاى ايمان كنند. بنابراين در چنين مواردى كه ادعاى ايمان مجال سوء استفاده دارد، شما به صرف ادعا اكتفا نكنيد; بلكه ايمان آنان را بيازماييد.

ايثار مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 207 - 7،8

7 _ تشويق مؤمنان به گذشتن از جان ، براى كسب رضايت خداوند

و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه

با توجّه به اينكه آيه مزبور در مقام مدح چنين انسانهايى است، تشويق از آن استفاده مى شود.

8 _ وجود مؤمنان ايثارگر در جامعه براى مبارزه با فساد ، از نشانه هاى رأفت خداوند به بندگان

و اذا تولى سعى فى الأرض . .. و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه ... و ال

ايجاد مصونيت در مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 19

19- ايجاد مصونيت و مقاومت روحى در مؤمنان ، شايسته ترين شيوه براى مقابله با هجوم كفر و جهل *

فى قلوبهم الحميّة . .. و ألزمهم كلمة التقوى و كانوا أحقّ بها و أهلها

خداوند، در قبال خشم و تعصب

جاهلى مشركان، در مؤمنان روح آرامش و مقاومت را تقويت كرده است. از اين مطلب استفاده مى شود كه در تعارض قواى كفر و ايمان، شايسته ترين و ممكن ترين راه، ايجاد مصونيت و مقاومت در جبهه مؤمنان است.

ايمان با پيروزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 29 - 1

1 - ايمان آوردن كافران ، پس از مشاهده پيروزى مؤمنان و نزول عذاب ، غيرقابل پذيرش است .

قل يوم الفتح لاينفع الذين كفروا إيم_نهم

بنابراين كه {يوم الفتح} نظر به نصرت دنيوى مؤمنان داشته باشد، آيه، ناظر به نزول عذاب استيصال و به پيروزى قطعى رسيدن مؤمنان خواهد بود.

ايمان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 285 - 7،8،9،20

7 _ ايمان پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، به خدا ، ملائكه ، كتب آسمانى و پيامبران الهى

امن الرّسول . .. و المؤمنون كلّ امن باللّه و ملئكته و كتبه و رسله

كلمه {كلّ} علاوه بر مؤمنان، شامل پيامبر (ص) نيز مى شود. يعنى پيامبر (ص) و مؤمنان، همگى ايمان به خدا و ... دارند.

8 _ ايمان مؤمنان به آنچه بر پيامبر ( ص ) از جانب پروردگار نازل شده است .

امن الرّسول بما انزل اليه من ربّه و المؤمنون

بنابراينكه كلمه {المؤمنون} عطف بر {الرّسول} باشد، نه اينكه مبتدا فرض شود. يعنى رسول خدا (ص) و مؤمنان به آنچه بر پيامبر (ص) نازل شده، ايمان دارند.

9 _ ايمان پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، به فرد فرد انبيا و انكار نكردن هيچ يك از آنان

لا نفرّق بين

احد من رسله

20 _ اعتقاد و يقين مؤمنان به معاد و بازگشت به سوى خداوند .

و اليك المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 286 - 19

19 _ اعتقاد و اقرار و اعتراف مؤمنان به ولايت الهى بر آنان

ربّنا . .. انت مولينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 1

1 _ اهل ايمان وظيفه دار پاسدارى از ايمان خويش

يايها الذين ءامنوا عليكم انفسكم

{عليكم} اسم فعل و به معناى {الزموا} است. بنابراين جمله {عليكم انفسكم} يعنى همواره مراقب ايمان خويش باشيد. چون فرمان به مراقبت بر خويشتن (عليكم انفسكم) پس از خطاب {يايها الذين ءامنوا} آمده است مراد از مراقبت، مراقبت بر ايمان و لوازم آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 40 - 3

3 _ باور اهل ايمان به سرپرستى خدا و يارى او ، مايه نهراسيدن آنان از دشمنان دين و اجراى فرمان جهاد

فإن تولوا فاعلموا أن اللّه موليكم نعم المولى و نعم النصير

جمله {فاعلموا . .. } علاوه بر رساندن مضمون خود به منظور تقويت روحيه مسلمانان براى جهاد با دشمنان فتنه انگيز ايراد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 9

9 _ آشكار شدن حقيقت ايمان مؤمنان ، در شرايط سختى و دشوارى

فى ساعة العسرة من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 38 - 12

12 - اهل ايمان ،

به مالكيت حقيقى خداوند بر امكانات دنيايى بشر توجه دارند .

و ممّا رزقن_هم ينفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 10

10 - باور مؤمنان به مجازات حتمى كافران از سوى خداوند ، مانع اقدام هاى شتابزده آنان در مقابله با كافران

يغفروا . .. ليجزى قومًا بما كانوا يكسبون

{لام} در {ليجزى} براى تعليل است و فلسفه امر به خويشتن دارى مؤمنان در برابر كافران را بيان مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 44

44- آميختگى ايمان و عمل صالح ، شرط برخوردارى مؤمنان از مغفرت و پاداش عظيم الهى

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 8 - 8

8 - ايمان ، ناخوشايندترين وصف مؤمنان ، در ديدگاه دشمن

و ما نقموا منهم إلاّ أن يؤمنوا باللّه

ايمان مؤمنان دوران اصحاب اخدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 8 - 4

4 - عزّت خداوند ( مغلوب نشدن او در برابر هيچ چيز ) و پسنديده بودن تمام كار هاى او ، دليل ايمان آوردن كسانى بود كه به دست اصحاب { اخدود } سوختند .

و ما نقموا منهم إلاّ أن يؤمنوا باللّه العزيز الحميد

ايمان مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 7

7 _ تهديد ها و شكنجه ها ، بى تأثير در بازدارى مؤمنان راستين از طريق ايمان و باور هاى دينى

إنا إلى ربنا منقلبون

ايمان مؤمنان قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 10

10 _ مستضعفان مؤمن از قوم ثمود ، مردمانى پايدار و راسخ در ايمان خويش

قالوا إنا بما ارسل به مؤمنون

از اينكه مؤمنان قوم ثمود مقصود خويش را با جمله اسميه و به همراه {إنّ} بيان كردند و با كلمه {ما}ى موصوله ايمان خويش را به تمامى رسالتهاى صالح اعلان داشتند، معلوم مى شود آنان در ايمان خويش بسيار جدى و پايدار بودند.

باديه نشين مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 1

1 _ وجود مؤمنان واقعى به خدا و قيامت در ميان باديه نشينان صدر اسلام ، على رغم كفر و نفاق شديد عده اى ديگر از آنان

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً . .. و من الأعراب من يؤمن باللّه و اليوم الأخر

بدخواهان مؤمنان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 19 - 11،12

11 - وجود افرادى بدخواه و خواستار اشاعه فحشا و بدنامى اهل ايمان در جامعه نوپاى صدراسلام

إنّ الذين يحبّون أن تشيع الف_حشة فى الذين ءامنوا لهم عذاب أليم

12 - بدخواهان جامعه نوپاى صدراسلام ، افرادى ظاهرالصلاح و ناشناخته براى مردم مسلمان بودند .

إنّ الذين يحبّون أن تشيع الف_حشة فى الذين ءامنوا . .. و اللّه يعلم و أنتم لاتعلم

جمله {واللّه يعلم و أنتم لاتعلمون} مى تواند به تقدير {واللّه يعلمهم و أنتم لاتعلمونهم; خدا آنان را مى شناسد و شما آنان را نمى شناسيد} باشد.

بدخواهى براى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 98 - 14

14 _ آگاهى عميق خداوند به همه امور بدگويى هاى آشكار و نهان و نيز به بدخواهى هاى درونى منافقان نسبت به اسلام و مؤمنان

و من الأعراب . .. يتربّص بكم الدوائر ... و اللّه سميع عليم

كلمه {سميع} بيانگر بدگوييهاى منافقان و واژه {عليم} بيانگر آرزوى قلبى آنها نسبت به اسلام و مسلمين است.

برادرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 14،15

14 - اخوت و برادرى اهل ايمان با يكديگر

يايها الذين ءامنوا . .. فمن عفى له من أخيه شىء

15 - قتل موجب خروج قاتل از زمره مسلمانان نمى شود و مايه قطع رابطه اخوت ايمانى او ، حتى با بازماندگان مقتول نخواهد شد .

يايها الذين ءامنوا . .. فمن عفى له من أخيه شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 5 - 7

7 - مؤمنان ، با هم برادر دينى اند .

فإخونكم فى الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 10 - 1،2

1 - مؤمنان ، به راستى برادر يكديگراند .

إنّما المؤمنون إخوة

2 - اخوت و برادرى ، بارزترين صفت در زندگى اجتماعى مؤمنان

إنّما المؤمنون إخوة

با توجه به اين كه حصر {إنّما} ناظر به خبر است، مطلب بالا استفاده مى شود.

برپايى نماز مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 3 - 1

1 - اقامه نماز ، پرداخت زكات و يقين به آخرت از نشانه هاى مؤمنان راستين

هدًى

و بشرى للمؤمنين . الذين يقيمون الصلوة... و هم بالأخرة هم يوقنون

{الذين} در برداشت ياد شده، وصف احترازى است; يعنى، آيات قرآن براى آن دسته از مؤمنان، هدايتگر و بشارت بخش است كه پايبند به اقامه نماز و پرداخت زكات باشند و به جهان آخرت نيز باور قطعى داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 23

23 - مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ، به برپايى نماز مأمور شدند .

و أقيموا الصلوة

برترى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 28 - 4

4 - مؤمنان نيكوكار در نگاه نظام ارزشى خدا با مفسدان برابر نيستند ، بلكه آنان برترند .

أم نجعل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت كالمفسدين فى الأرض

برترى مؤمنان بر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 5

5_ مؤمنان و موحدان ، هرگز همسان كافران و مشركان نخواهند بود ، همان طور كه بينايان و شنوايان هم طراز كران و كوران نمى باشند .

هل يستويان مثلاً

برترى مؤمنان بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 5

5_ مؤمنان و موحدان ، هرگز همسان كافران و مشركان نخواهند بود ، همان طور كه بينايان و شنوايان هم طراز كران و كوران نمى باشند .

هل يستويان مثلاً

برگزيدگى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 19

19 _ مؤمنان استوار در نبرد اُحُد و ديگر

هنگامه هاى پيكار با كافران ، برگزيدگان خداوند براى گواهى بر اعمال مردم

و تلك الايّام . .. و ليعلم اللّه الّذين امنوا و يتّخذ منكم شهداء

ترك لام در {و يتّخذ}، اشاره به اين معنا دارد كه برگزيدن، در پى مشخّص شدن مؤمنان واقعى است. يعنى مؤمنان واقعى براى گواه بودن برگزيده مى شوند. گفتنى است كه در برداشت فوق، متعلق حذف شده {شهدآء}، اعمال مردم، گرفته شده است.

بشارت به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 1

1 - بشارت اهل ايمان به بهشت با توصيف و بيان نعمت هاى آن از وظايف تبليغى پيامبر ( ص )

و بشر الذين ءامنوا . .. و هم فيها خلدون

{أنّ لهم . ..} به تقدير حرف {باء}، متعلق به {بشّر} است; يعنى: {بشّر الذين آمنوا بأنّ لهم ...}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 10

10 - قرآن ، بشارت دهنده اهل ايمان به سعادتمندى آنان در دنيا و آخرت

و بشرى للمؤمنين

{بشرى} به خبرى گفته مى شود كه در آن سرور و فرح باشد و در آيه شريفه به معناى بشير (بشارت دهنده)، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 7

7 - بشارت الهى از آنِ مؤمنانى است كه در برخورد با مشكلات و ناملايمات ، تسليم قضاى الهى باشند .

و بشر الصبرين. الذين إذا أصبتهم مصيبة قالوا إنا للّه و إنا إليه رجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 223

- 16

16 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور بشارت به مؤمنانى كه تقوا و حدود الهى را در زندگى زناشويى و محيط خانواده مراعات مى كنند و با يكديگر رفتارى پسنديده دارند .

نساؤكم حرث لكم . .. و اعلموا انّكم ملاقوه و بشّر المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 1

1 _ خداوند ، تسلى بخش مؤمنان ، با نويد جايگزينى مؤمنانى حقيقى به جاى مرتدان

يا ايها الذين ءامنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتى اللّه بقوم يحبهم و يحبونه

بنابر اينكه جواب شرط {من يرتد . ..}، جمله اى محذوف همانند {فلا تحزنوا بارتداد} باشد، تسلى بخش استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 34 - 10

10 _ نويد الهى به نصرت مؤمنان در سايه صبر و مقاومت

و لقد كذبت . .. فصبروا على ما كذبوا و أوذوا حتى أتهم نصرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 24

24 _ عزت و حكمت الهى ، تضمين كننده تحقق وعده ها و بشارت هاى او به مؤمنان

أولئك سيرحمهم اللّه إن اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 18

18 _ مؤمنان راستين ، شايسته دريافت بشارت خدا و رسولش

التّئبون العبدون . .. و بشّر المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 6،14

6 _ بيم دادن به عامه مردمان ( انذار ) و مژده دادن

به اهل ايمان ( بشارت ) رسالتى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

أن أنذر الناس و بشّر الذين ءامنوا

14 _ برخوردارى از جايگاه بلند و حسن سابقه در پيشگاه پروردگار ، بشارت پيامبر ( ص ) به مؤمنان

و بشّر الذين ءامنوا أن لهم قدم صدق عند ربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 64 - 4

4 _ بشارت هاى خداوند به مؤمنان متقى ، موجب رفع ترس و اندوه آنان است .

ألا إن أولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون. الذين ءامنوا و كانوا يتقون. لهم

جمله {لهم البشرى} مى تواند تعليل براى جمله {لا خوف عليهم و لا هم يحزنون} باشد ; يعنى، چون اولياى خدا در دنيا دريافت بشارت مى كنند، خوف و حزن از آنان رخت برمى بندد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 122 - 3،5

3_ خداوند ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان را به فرجامى نيكو بشارت داد .

و قل . .. إنا منتظرون

5_ ابلاغ تهديد هاى خداوند به كفرپيشگان و رساندن بشارت هاى او به مؤمنان ، وظيفه پيامبر ( ص ) بود .

و قل . .. وانتظروا إنا منتظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 10 - 4

4- تهديد كافران به عذاب دوزخ ، بشارتى به مؤمنان است .

و يبشّر المؤمنين . .. و أن الذين لايؤمنون بالأخرة أعتدنا لهم عذابًا أليمًا

جمله {و أن الذين لايؤمنون بالأخرة} عطف بر جمله {أن لهم أجراً كبيراً} است; يعنى، خدا دو بشارت به مؤمنان

مى دهد: 1- اجر بزرگ براى آنان، 2- آماده كردن عذاب براى كافران.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 5

5- بشارت فرشتگان به مؤمنان راستين و بهشتيان در قيامت ، به فرا رسيدن روز موعود ( قيامت )

ه_ذا يومكم الذى كنتم توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 11

11 - نويد عزت و پيروزى به اهل ايمان و شكست و خوارى كافران و مشركان صدراسلام

و من الناس من يج_دل. .. ثانى عطفه... له فى الدنيا خزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 1 - 4

4 - سعادت اخروى ، بشارت أكيد خدا به مؤمنان

قد أفلح المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 2 - 2،4

2 - تنها مؤمنان ، از هدايت ها و بشارت هاى قرآن بهره مندند .

هدًى و بشرى للمؤمنين

4 - پيام هدايت قرآن ، عام و براى همگان است و بشارت هاى آن ، خاص و ويژه مؤمنان .

هدًى و بشرى للمؤمنين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {للمؤمنين} قيد براى {بشرى} باشد. بنابراين {هدًى} از آن جهت كه فاقد قيد است، افاده عموم مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 47 - 1،4

1 - پيامبر ( ص ) موظف بود كه مؤمنان را بشارت دهد به اين كه آنها از فضل بزرگ خدا ، برخوردار خواهند بود .

و بشّر المؤمنين بأنّ لهم من اللّه فضلاً كبيرًا

4

- ايمان ، موجب دريافت مژده اى ويژه براى برخوردارى از تفضل خداوندى است .

و بشّر المؤمنين بأنّ لهم من اللّه فضلاً كبيرًا

چون بشارت دهى طبق آيه چهل و پنج از نقش ها و مسؤوليت هاى عمومى پيامبر(ص) است، اين بشارت، مژده خاص و ويژه اى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 1

1 - فضل و بخشش بى كران الهى در بهشت ، بشارت خداوند به مؤمنان نيك كردار

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. ذلك الذى يبشّر اللّه عباده الذين ءامنوا و ع

{ذلك} اشاره به بهشت و تفضل الهى دارد كه در آيه قبل ذكر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 33 - 7

7- بيان هلاكت فرعونيان و نجات بنى اسرائيل از سوى خداوند ، پيامدار تهديد براى مشركان و نويدى براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

و لقد نجّينا بنى إسرءيل . .. بل_ؤا مبين

با توجه به اين كه آيات گذشته، در زمينه رويارويى مشركان و مؤمنان بود; طرح سرگذشت فرعونيان و بنى اسرائيل، پيامدار مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 15 - 12

12 - معاد ، نويدى به مؤمنان صالح و هشدارى به كافران بدكردار

من عمل ص_لحًا فلنفسه و من أساء فعليها ثمّ إلى ربّكم ترجعون

پيام آيه شريفه، نويد به نيكوكاران و هشدار به بدكاران است. تعبير {ثمّ إلى ربّكم...} نيز _ كه اشاره به معاد دارد _ در راستاى همين معنا آمده است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 7

7 - مؤمنان در شرايط دشوار مكه ، مورد نويد خداوند به برخوردارى از اقتدار و حكومت *

و لقد ءاتينا . .. الحكم

برداشت بالا با توجه به دو نكته زير به دست مى آيد: الف) {الحكم} ممكن است به معناى حكومت و اقتدار باشد; ب) در آيات پيشين خداوند از مؤمنان مكه خواست تا در برابر مشكل آفرينى هاى مشركان صبر پيشه كنند و در پى آن، سرگذشت بنى اسرائيل و برخوردارى آنان از حكومت الهى را ياد آور شده است تا مؤمنان را اميدوار سازد كه پس از تحمل مشكلات، نوبت حكومت فرا مى رسد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 19 - 13

13- عدل الهى ، در محاسبه اعمال ، بشارتى به مؤمنان و هشدارى به كافران

و لكلّ درج_ت ممّا عملوا . .. و هم لايظلمون

{لكلّ} مى تواند اشاره به هر گروه از مؤمن و كافر داشته باشد. براين اساس تعبير {هم لايظلمون} براى مؤمنان نيك كردار، نويدى است كه اعمالشان ضايع نخواهد شد و براى منكران معاد، هشدارى است كه ستمهايشان بى پاسخ نخواهد ماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 8 - 3

3- ذلت و ناكامى نهايى كافران ، نويدى به مؤمنان مجاهد

و الذين كفروا فتعسًا لهم و أضلّ أعم_لهم

با توجه به ارتباط آيات _ كه جهت گيرى اصلى آن، دعوت از مؤمنان به جهاد در راه خدا عليه كافران است _ از جمله {فتعساً. ..} مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 1

1- نويد الهى به ورود مؤمنان نيك كردار ، به باغ هاى بهشت با تكريم و اجلال

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت

واژه {يدخل} و اسناد فعل به خداوند، مى رساند كه مؤمنان با تكريم و اجلال و در سايه لطف و اراده الهى، گام در بهشت مى نهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 30 - 10

10- علم الهى به تمامى اعمال خلق ، هشدارى به بيماردلان منافق و نويدى به اهل ايمان

و اللّه يعلم أعم_لكم

يادآورى علم فراگير الهى بر تمامى اعمال خلق _ چه مؤمن و چه منافق _ در حقيقت هشدارى است به منافقان كه سرانجام، كيفر اعمال خود را خواهند ديد و نويدى است به مؤمنان كه صبر و مقاومت شان بر طريق ايمان، از ديد خداوند مخفى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 10

10 - نويد الهى ، به آمرزش گناهان و لغزش هاى مؤمنان

و يكفّر عنهم سيّئاتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 7 - 8

8 - حاكميت مطلق خداوند بر قواى هستى ، نويدى به مؤمنان و هشدارى به منافقان و مشركان

و للّه جنود السم_وت و الأرض

يادآورى قدرت، پس از وعده و وعيد، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 5،13

5 - خداوند ، مؤمنان را به فتوحات و غنايمى علاوه

بر فتح خيبر و غنايم آن ، نويد داد .

وعدكم اللّه مغانم كثيرة تأخذونها فعجّل لكم ه_ذه

در صورتى كه {ه_ذه} به فتح خيبر اشاره داشته باشد; واژه {عجّل} مى رساند كه فتح خيبر، پيش درآمد فتح هاى ديگر و غنايم فزون ترى است.

13 - تحقق نويد الهى به فتح خيبر ، معجزه اى هدايتگر براى مؤمنان

فعجّل لكم ه_ذه . .. و لتكون ءاية للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 59 - 5

5 - قوت كاستى ناپذير خداوند ، نويدى به مؤمنان و تهديدى براى كافران است .

ذوالقوّة المتين . فإنّ للذين ظلموا ذنوبًا مثل ذنوب

تأكيد بر قدرت الهى (ذوالقوّة المتين) از يك سو نويد به عبادت گران و از سوى ديگر تهديد براى ظالمانى است كه در كيفر الهى استعجال دارند و مهلت الهى را به معناى ضعف او مى پندارند.

بشارت به مؤمنان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 9 - 4

4- قرآن ، بشارت دهنده به مؤمنان نيك كردار است .

و يبشّر المؤمنين الذين يعملون الص_لح_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 2 - 5

5- قرآن ، بشارت دهنده مؤمنانِ نيك كردار ، به پاداشى شايسته و عظيم

و يبشّر المؤمنين الذين يعملون الص_لح_ت أنّ لهم أجرًا حسنًا

نكره آوردن {أجراً} براى بيان عظمت آن است.

بشارت به مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 7

7 _ خداوند مؤمنان صدر اسلام را به پيروزى قطعى بر مشركان

، در صورت درگير شدن با آنان ، نويد داد .

قتلوهم يعذبهم اللّه بأيديكم . .. و ينصركم عليهم

بشارت به مؤمنان مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 9

9 _ شعيب ( ع ) ، مؤمنان به رسالت خويش را به داورى خداوند و پيروزى بر كافران نويد داد .

فاصبروا حتى يحكم اللّه بيننا

بشارت بهشت به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 19

19 _ بهشت ، مژدگانى مؤمنان راستين

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. بأن لهم الجنة ... و بشّر المؤمنين

بشارت پيروزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 18 - 11

11- نويد فتح و پيروزى به پيامبر ( ص ) و مؤمنان و تهديد مشركان ، به شكست و نابودى از جانب خداوند

بل نقذف بالحقّ. .. و لكم الويل ممّا تصفون

از لحن و آهنگ آيه شريفه _ با توجه به اين كه پيامبر(ص) و اهل حق درگير با مشركان حق ستيز بوده اند _ استفاده مى شود كه اين آيه در صدد دادن بشارت پيروزى، به پيامبر(ص) و مؤمنان است. هم چنين تهديد و اخطار به مشركان به شكست و نابودى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 173 - 5

5 - بشارت و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در خصوص پيروزى نهايى آنان بر كافران و مشركان

و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين . .. و إنّ جندنا

لهم الغ_لبون

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيات شريفه _ كه در شرايط دوران مكه نازل شده است _ در صدد دلدارى به پيامبر(ص) و ايمان آورندگان به آن حضرت و نيز بشارت پيروزى به آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 7 - 5

5 - بشارت خداوند به پيروزى و سعادتمندى مؤمنان و تهديد او نسبت به شكست و بدبختى كافران

إنّ ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله و هو أعلم بالمهتدين

بنابر گفته مفسران، اين آيه متضمن وعد و وعيد است.

بشارت حكومت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 7

7 - مؤمنان در شرايط دشوار مكه ، مورد نويد خداوند به برخوردارى از اقتدار و حكومت *

و لقد ءاتينا . .. الحكم

برداشت بالا با توجه به دو نكته زير به دست مى آيد: الف) {الحكم} ممكن است به معناى حكومت و اقتدار باشد; ب) در آيات پيشين خداوند از مؤمنان مكه خواست تا در برابر مشكل آفرينى هاى مشركان صبر پيشه كنند و در پى آن، سرگذشت بنى اسرائيل و برخوردارى آنان از حكومت الهى را ياد آور شده است تا مؤمنان را اميدوار سازد كه پس از تحمل مشكلات، نوبت حكومت فرا مى رسد.

بشارت سعادت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 7 - 5

5 - بشارت خداوند به پيروزى و سعادتمندى مؤمنان و تهديد او نسبت به شكست و بدبختى كافران

إنّ ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله و هو أعلم

بالمهتدين

بنابر گفته مفسران، اين آيه متضمن وعد و وعيد است.

بشارت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 8

8 _ اصحاب اعراف با فريادى رسا سلامت و امنيت كامل را به مؤمنان راهى بهشت مژده مى دهند .

و نادوا اصحب الجنة أن سلم عليكم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {سلم عليكم} جمله اى اخبارى باشد.

بصيرت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 100 - 4

4 _ لزوم هُشيار بودن اهل ايمان ، در برابر توطئه ها و تلاش هاى اغواكننده دشمنان اسلام

يا ايها الذين امنوا ان تطيعوا فريقاً . .. يردّوكم بعد ايمانكم كافرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 16

16 _ مؤمنان به پيامبر(ص)، بينا و راه يافته و تكذيب كنندگان او كور و گمراه هستند.

فمن ءامن . .. والذين كذبوا ... قل هل يستوى الأعمى و البصير

چون موضوع آيات اثبات رسالت پيامبر(ص) است، مى توان گفت مراد از {البصير} مؤمنان به آن حضرت و مراد از {الأعمى} تكذيب كنندگان آن حضرت هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 5،6،8

5 _ مؤمن با نور الهى مسير صحيح حركت را در جامعه و بين مردم درمى يابد.

و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس

6 _ نور ايمان، روشنگر خطوط و افكار مختلف جامعه براى مؤمنان است.

و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس

8 _ مؤمن در جامعه، عنصرى پوياست، نه بى تحرك و

منزوى و فاقد تشخيص.

و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس

بديهى است كه منظور از {مشى در ميان مردم} راه رفتن در كوچه و بازار نيست، بلكه مراد حضور فعال در جامعه و تشخيص جريانهاى حق و باطل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 11

11 _ خداوند ، مؤمنان تقواپيشه را علاوه بر اعطاى بصيرت و بخشش گناهان ، از موهبت هاى ديگر نيز بهره مند خواهد كرد .

يجعل لكم فرقانا . .. و اللّه ذوالفضل العظيم

برداشت ف___وق مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {و ال__لّه . .. } مستانفه باشد نه بيانگر تعليل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 9

9 - مؤمنان ، مردمى واقع بين ، خودشناس و بصير و كافران ، مردمى خود ناشناس و فاقد بصيرت

الذين كفروا لهم عذاب شديد و الذين ءامنوا. .. أفمن زيّن له سوء عمله فرءاه حسنًا

برداشت ياد شده براساس اين احتمال است كه آيه شريفه تصوير كننده چهره مؤمنان و كافران باشد كه در آيه قبل از آنان سخن گفته شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 19 - 3

3 - كافران ، مردمى كوردل و تاريك بين و مؤمنان ، انسان هايى روشن ضمير و اهل بصيرت

و ما يستوى الأعمى و البصير

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، درصدد بيان تمثيل براى وضعيت مؤمنان و كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36

- 70 - 7

7 - مؤمنان ، انسان هاى زنده دل و برخوردار از حيات واقعى و معقول ، و كافران ( چونان مردگان ) محروم از آن

لينذر من كان حيًّا و يحقّ القول على الك_فرين

برداشت ياد شده از ارتباط ميان صدر و ذيل آيه شريفه; يعنى، به قرينه مقابله ميان انسان هاى زنده و كافران، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 58 - 5

5 - مؤمنان نيك كردار ، گروهى روشن بين و اهل بصيرت و كافران بدكردار ، گروهى كوردل و غافل اند .

و ما يستوى الأعمى و البصير و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و لا المسىء

{الأعمى} و {البصير} تمثيلى براى مؤمنان نيك كردار و كافران بد كرداراست.

بصيرت مؤمنان به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 19 - 6

6_ آنان كه الهى بودن قرآن و حقانيّت آن را پذيرفته اند ، عالم و بصيرند .

أفمن يعلم أنما أُنزل إليك من ربك الحق كمن هو أعمى

بهترين عمل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 17

17 - محبت اهل بيت ، برجسته ترين عمل نيك اهل ايمان

قل لا أسئلكم . .. إلاّالمودة فى القربى و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنًا

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه مراد از {حسنة} مودت فى القربى باشد _ چنان كه از سياق آيه استفاده مى شود _ و نيز با توجه به اهميت مودت اهل بيت است كه در فراز قبل مطرح شده

بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 3

3- احسان به والدين ، شكر ، صلاح جويى ، توبه و تسليم ، از جمله برترين اعمال مؤمنان

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا . .. نتقبّل عنهم أحسن ما عملوا

ارتباط اين آيه با آيه پيشين، گوياى برداشت ياد شده است.

بهترين لذايذ مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 8

8 _ پرتوى از خشنودى و رضوان الهى ، برتر از همه لذت هاى ديگر براى مؤمنان در بهشت *

و رضون من اللّه أكبر

نكره آمدن {رضوان} مى تواند براى تقليل باشد ; يعنى، حتى شمه اى و نسيمى از رضوان الهى، برتر از ساير لذتهاست.

بهشت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 133 - 7

7 _ اميد نيل به آمرزش الهى و بهشت ، برانگيزنده اهل ايمان براى شركت در نبرد با دشمنان

يا ايّها الّذين امنوا . .. و اطيعوا اللّه و الرّسول ... سارعوا الى مغفرة من ربّك

چون آيات پيشين درباره نبرد و رويارويى با كافران بود، گويا آيات مورد بحث به منظور دستورالعملى است براى اينكه جامعه ايمانى را به گونه اى تربيت كند كه ديگر همچون نبرد اُحُد، دلبسته به دنيا نباشد و دچار دلهره و ترس نگردد تا هميشه بر دشمنان دين غالب شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 5

5 _ بهشت مؤمنانِ داراى اعمال صالح ، جاودانه ، داراى نهر هاى جارى و

سايه هاى پيوسته ( هواى مطبوع و ملايم )

انّ الّذين امنوا و عملوا الصّالحات . .. و ندخلهم ظلا ظليلا

{ظلّ} به معناى سايه و {ظليلا} تأكيد آن و ظاهراً كنايه از مطبوعيت هواى بهشت است.

بى تفاوتى در حل مشكلات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 10 - 6

6 - انسان هاى بى تفاوت در قبال مشكلات و درگيرى هاى جامعه اسلامى ، فاقد روح واقعى ايمان

إنّما المؤمنون إخوة فأصلحوا بين أخويكم

از فاى {فأصلحوا} استفاده مى شود كه نتيجه ايمان و برادرى واقعى، اقدام عملى در جهت ايجاد الفت و رفع مشكلات مؤمنان است. پس آن جا كه ثمره مشهود نباشد، اصل ايمان مورد ترديد قرار مى گيرد.

بى مهرى به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 16

16 _ تهى بودن دل از محبت خدا ، بى مهرى نسبت به اهل ايمان ، احساس كوچكى در برابر كافران ، از نشانه هاى بيمارى دل و ضعف ايمان

فترى الذين فى قلوبهم مرض . .. اذلة على المؤمنين اعزة على الكفرين

ارتباط آيه مورد بحث با آيات پيش گوياى اين است كه بيماردلان (الذين فى قلوبهم مرض) از مصاديق مرتدان مى باشند و چون صفات شمرده شده براى مؤمنان واقعى نقطه مقابل مرتدان قرار گرفته ; است معلوم مى شود نبود اين صفات در مدعيان اسلام، نشانه بيماردلى آنان است.

بى نيازى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 16

16 _ غنا و بى نيازى مؤمنان ، پرتوى

از فضل الهى نسبت به آنان

فسوف يغنيكم اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 20 - 4

4 - روشنگرى هاى قرآن ، بى نياز كننده مؤمنان از طرح ها و ايده هاى جاهلانه و هواپرستانه ظالمان

و لاتتّبع أهواء الذين لايعلمون . .. ه_ذا بصائر للناس

بينش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 5

5 _ جهاد پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، نشأت يافته از درك صحيح و بينش عميق آنان نسبت به ارزش جهاد

فهم لايفقهون. لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا

با توجه به فراز پيش (رضوا . .. فهم لايفقهون) مقصود اين است كه منافقان چون نمى فهمند، از جهاد مى گريزند و لكن مؤمنان، به بركت درك عميقى كه دارند، به سوى عرصه هاى كارزار پيش مى تازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 8

8 - تحمل دشوارى ها در راه دين در نظر مؤمنان راستين ، تنها زمينه ساز برخوردارى از مغفرت الهى است و نه تضمينى حتمى .

قالوا لاضير . .. إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا

ساحران مؤمن، در عين اظهار آمادگى براى پذيرش هر دشوارى، خود را در آن مرتبه نديدند كه حتماً مورد غفران قرار مى گيرند; بلكه فقط اظهار اميدوارى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 3 - 3

3 - مؤمنان واقعى ، پايبند به تكاليف فردى و اجتماعى و داراى بينشى ژرف در عقايد دينى

الذين

يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم بالأخرة هم يوقنون

{نماز} برقرار ساختن پيوند عبوديت و بندگى با خدا و {زكات} ايجاد ارتباط با مردم پيرامون خود و دستگيرى از نيازمندان جامعه است. بنابراين آوردن {پرداخت زكات} پس از {اقامه صلاة} بيانگر اين حقيقت است كه مؤمنان واقعى تنها به فكر خود نيستند; بلكه با مردم جامعه خود نيز ارتباطى مسؤولانه دارند. گفتنى است كه {يقين به آخرت} _ كه عبارت از اعتقاد قطعى است _ بيانگر آن است كه مؤمنان واقعى در مسائل اعتقادى داراى بينشى عميق و ترديدناپذيراند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 4 - 5

5 - مؤمنان به آخرت ، برخوردار از بينش درست نسبت به ارزش ها و ضد ارزش ها و به دور از تحيّر و سرگردانى در زندگى

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة . .. فهم يعمهون

با استفاده از مفهوم آيه و نيز از تقابل ميان آن و آيه پيشين، مى توان گفت كه مؤمنان به آخرت (برخلاف كافران) نه گرفتار بينش غلط در ارزش گذارى اند و نه گرفتار حيرت و سرگردانى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 80 - 6

6 - قدرت و ثروت ( هر چند بسيار و افسانه اى باشد ) در نگاه اهل معرفت و مؤمنان دين شناس ، بسى كم ارزش تر از پاداش هاى الهى است .

و قال الذين أُوتوا العلم ويلكم ثواب اللّه خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 37 - 7

7 - صاحبان ايمان ، قبض و

بسط هاى اقتصادى را ، از آيات خداوند تلقى مى كنند .

أنّ اللّه يبسط الرزق . .. إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 14 - 1

1- مؤمنان ، متكى به برهان و عقل و كافران ، دلخوش به پندار و هواى نفس

أفمن كان على بيّنة من ربّه . .. و اتّبعوا أهواءهم

در واژه {بيّنة} شناخت عقلى نهفته است. از مقابله آن با {أهواء}، مطلب بالا استفاده مى شود.

پاداش اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 173 - 5

5 _ پاداش اخروى مؤمنان صالح بيش از استحقاق آنان است .

فاما الذين ءامنوا و عملوا الصلحت . .. و يزيدهم من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 6

6 _ وجود خانه هاى عالى و پاكيزه براى مؤمنان نيك كردار در { جنات عدن }

و مسكن طيبة فى جنت عدن

{جنات عدن} مى تواند نامى خاص باشد و غير از {جنات تجرى . .. } به شمار آيد. برداشت فوق برگرفته از اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 15

15 _ حوران بهشتى ، از آنِ مؤمنان مجاهد و ايثارگر است .

و أولئك لهم الخيرت

منظور از {الخيرات} به قرينه آيه 70 سوره الرحمن (فيهن خيرات حسان) مى تواند حوران بهشت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 11

11 _ عمل صالح ،

شرط بهره مندى اهل ايمان از پاداش هاى اخروى

ليجزى الذين ءامنوا و عملوا الصلحت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 111 - 2

2_ مؤمنان به كتاب هاى آسمانى ، در قيامت به پاداش كامل كردار خويش دست خواهند يافت .

و إنّ كلاًّ لما ليوفينّهم ربك أعم_لهم

مراد از {أعمالهم} كيفر و پاداش اعمال مى باشد. بنابراين {إنّ كلاًّ ...}; يعنى ، همانا پروردگارت پاداش و كيفر اعمال همگان را به طور كامل پرداخت خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 1،9

1- استقرار در باغ هاى بهشت ، از جمله پاداش هاى مؤمنان نيك كردار است .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. أُولئك لهم جنّ_ت عدن

جمله {أُول_ئك. ..} يا خبر يكم براى {إنّ} در صدر آيه قبل است و يا خبر دوم و احتمال سوم آن است كه جمله مستأنفه باشد در هر صورت، مشاراِليه {أُول_ئك} {الذين امنوا...} در آيه قبل است. {عَدنْ} به معناى اقامت گزيدن و مستقر شدن است.

9- بهشت ، مكانى بس آسايش آفرين ، و نعمت هاى آن ، پاداشى بس نيك براى مؤمنان است .

نعم الثّواب و حسنت مرتفقًا

{مرتفق} اسم مكان به معناى {متكا} (تكيگاه) است و چون هنگام استراحت، نوعاً، مرفق خود را روى زمين مى گذارند، به محل استراحت و لميدن {مرتفق} گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 12

12- ورود مؤمنان به بهشت عدن ، به خاطر ايمان آنان به غيب و تصديق آن است .

جنّت

عدن التى وعد الرحمن عباده بالغيب

{باء} در {بالغيب} مى تواند سببيه و متعلق به {وعد} باشد; يعنى، وعده خداوند به مؤمنان، به جهت ايمان آنان به غيب بوده است. روشن است كه بنابراين وجه، تقدير كلام {بتصديق الغيب} خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 50 - 1

1 - مغفرت الهى و رزق گوارا ، پاداش مؤمنان نيك كردار در جهان آخرت

فالذين ءامنوا و عملوا . .. و رزق كريم

{رزق كريم} يعنى روزى طيب و گوارا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 111 - 1

1 - مؤمنان شكيبا ، برخوردار از پاداش حتمى خداوند در قيامت

إنّى جزيتهم اليوم بما صبروا

{جزاء} (مصدر {جزيت}) به معناى پاداش دادن است. {باء} در {بما صبروا} سببيه و {ما} موصول حرفى است; يعنى، {بسبب صبرهم}. {فوز} (مصدر {فائرون}) دستيابى به مقصود را مى گويند. فعل {جزيت} دو مفعول بر مى دارد. بنابراين {هم}، مفعول اول آن و {أنّهم هم الفائزون} _ به تأويل {فوزهم} _ مفعول دوم آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 80 - 8

8 - پاداش هاى اخروى خداوند ، ويژه مؤمنان شايسته كردار

ثواب اللّه خير لمن ءامن و عمل ص_لحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 45 - 5

5 - پاداش هاى اخروى خداوند به مؤمنان ( بهشت و نعمت هاى آن ) ، تفضل او است .

ليجزى الذين . .. من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- سبأ - 34 - 4 - 1

1 - فلسفه برپايى قيامت ، پاداش دادن به مؤمنان داراى عمل صالح است .

لتأتينّكم . .. ليجزى الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

{ل} در {ليجزى}، تعليل براى فعل {تأتى} در آيه قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 10

10 - خداوند با كافران بدكردار در قيامت ، بر مبناى عدل و با مؤمنان نيك كردار براساس فضل و لطف خويش برخورد خواهد كرد .

من عمل سيّئة فلايجزى إلاّ مثلها و من عمل ص_لحًا . .. و هو مؤمن ... يرزقون فيها ب

برداشت ياد شده از آن جا است كه مجازات گناه كاران، تنها به ميزان گناه آنان است; ولى پاداش مؤمنان نيك كردار، بى شمار و افزون بر استحقاق آنان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 30 - 2

2 - اعطاى پاداش به مؤمنان و نيك كرداران در قيامت ، قبل از حسابرسى بدكرداران *

فأمّاالذين ءامنوا . .. و أمّا الذين كفروا

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تقدم در بيان، بيانگر تقدم خارجى نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 26،27

26 - احاطه علمى خداوند ، به تمامى اعمال مؤمنان ، تضمين كننده پاداش هاى اخروى آنها

و كلاًّ وعد اللّه الحسنى و اللّه بما تعملون خبير

يادآورى احاطه علمى خداوند به همه اعمال _ پس از وعده پاداش برتر به همه مؤمنان _ مى تواند براى ايجاد و اطمينان در مؤمنان باشد و نيز آنان به

اين يقين داشته باشند كه خداوند به هر عمل نيك آنان، آگاه است. همچنين اعمال نيك آنان _ هر چند كوچك باشد _ ضايع نخواهد شد.

27 - دستيابى مؤمنان به پاداش هاى موعود الهى در آخرت ، در گرو پايدار ماندن آنان بر ايمان و انجام اعمال نيك است .

و كلاًّ وعد اللّه الحسنى و اللّه بما تعملون خبير

جمله {و اللّه بماتعملون خبير} مى تواند دربردارنده هشدار باشد. بر اين اساس، هشدار الهى به مؤمنان مجاهد و انفاق گر _ پس از اين كه به آنان وعده پاداش برتر اخروى داده است _ مى تواند بيانگر اين حقيقت باشد كه مؤمنان مواظب باشند و بدانند كه دستيابى آنان به آن وعده هاى الهى، در صورتى قطعى است كه آنها همچنان بر ايمان و صراط مستقيمى كه در آن قرار دارند، باقى بمانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 11 - 5

5 - خداوند ، در قبال عمل كردن مؤمنان به توصيه او ( جا باز كردن براى ديگران در مجالس ) جايگاه اخروى آنان را وسيع خواهد كرد .

فافسحوا يفسح اللّه لكم

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {يفسح اللّه لكم} ناظر به پاداش اخروى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 13 - 5

5 - پاداش مؤمنان ، عادلانه و بى كم و كاست داده مى شود .

فمن يؤمن بربّه فلايخاف بخسًا و لا رهقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 23 - 2

2 - مؤمنان در روز قيامت ،

تنها به لطف و ثواب الهى چشم دوخته اند .

إلى ربّها ناظرة

برداشت ياده شده، مبتنى بر حذف مضاف است و تقدير آن چنين مى باشد: {إلى ثواب ربّها ناظرة}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 25 - 8

8 - خداوند در قيامت ، مؤمنان را با يادآورى مكرر پاداش هاى خويش ، آزار نداده و بر آنان منت نخواهد گذاشت .

لهم أجر غير ممنون

در معانى {مَنّ} آورده اند كه: منت گذاشتن بر كسى، به اين است كه احسان به او را بزرگ شمرده و به آن فخر كنند و درباره اش سخن را آغاز و تكرار كنند تا آن جا كه شخص را متنفر سازند. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 1

1 - مؤمنان داراى عمل صالح ، برخوردار از بوستان هايى متعدد ، در آخرت

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت

پاداش بزرگ مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 25 - 6

6 - خداوند ، براى مؤمنانى كه عمل صالح دارند ، پاداش بزرگى قرار داده است .

لهم أجر

نكره آوردن {أجر}، بيانگر عظمت آن است.

پاداش بى منت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 6 - 8

8 - پاداش مؤمنانِ داراى عمل صالح ، پاداشى بى منت و به دور از محاسبه و محدوديت

فلهم أجر غير ممنون

در {قاموس} آمده است كه {غير ممنون}; يعنى، بدون محاسبه و صاحب {مصباح} مى گويد: {مننتَ عليه منّاً}; يعنى،

آنچه از نيكى ها براى كسى انجام داده اى، بر او شماره كردى. {راغب} در {مفردات}، اين كار را منّت زبانى و امرى نكوهيده خوانده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 7 - 5

5 - دستيابى مؤمنان داراى عمل صالح به پاداش بى منّت و پايان ناپذير ، حقيقتى انكارناپذير و غير قابل تكذيب است .

فما يكذّبك بعد بالدين

چنانچه {دين} به معناى جزا باشد (مفردات)، از مصاديق بارز آن اجرى خواهد بود كه در آيه قبل، به مؤمنان بشارت داده شد.

پاداش دعا براى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 26 - 10

10 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله تبارك و تعالى { و يستحيب الذين آمنوا و عملوا الصالحات و يزيدهم من فضله } قال : هو المؤمن يدعوا لأخيه بظهر الغيب فيقول له الملك : آمين . و يقول اللّه العزيز الجبّار و لك مِثلا ما سألت و قد أعطيت ما سألت بحبّك إيّاه ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند تعالى: {و يستحيب الذين آمنوا و عملوا الصالحات و يزيدهم من فضله} روايت شده كه فرمود: مراد مؤمنى است كه پشت سر برادر دينى خود دعا مى كند و فرشته براى او آمين مى گويد و خداى عزيز جبار مى فرمايد (اى مؤمن) و براى تو است دو برابر آنچه براى برادرت خواستى و به خاطر اين كه برادرت را دوست داشتى آنچه را درخواست كردى به تو عطا كردم}.

پاداش عمل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

14 - عنكبوت - 29 - 7 - 6

6 - خداوند ، در قبال هر يك از اعمال مؤمنان ، بهترين پاداش را مى دهد .

و الذين ءامنوا . .. و لنجزينّهم أحسن الذى كانوايعملون

{أحسن} جانشين {مفعول مطلق محذوف} است. تقدير آيه، چنين است: {و لنجزينّهم جزاءاً أحسن الذى...} (ما، پاداش آنان را، بهترين جزايشان، قرار خواهيم داد).

پاداش كامل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 25 - 7

7 - پاداش مؤمنانى كه عمل صالح دارند ، هرگز كاسته يا قطع نخواهد شد .

لهم أجر غير ممنون

از معانى {منّ} قطع است و معناى {نقص} نيز براى آن گفته شده است. (لسان العرب)

پاداش مضاعف مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 37 - 5،13

5 - پاداش مؤمنان داراى عمل صالح ، دوچندان است .

إلاّ من ءامن و عمل ص_لحًا فأُول_ئك لهم جزاء الضعف

13 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) : إنّ المؤمن يعمل لثلاث من الثواب إمّا لخير [ الدنيا ] . . . [ و إمّا لخير الآخرة ] فإن اللّه عزّوجلّ . . . إذا كان يوم القيامة حسبت لهم حسناتهم ثمّ أعطاهم بكلّ واحدة عشر أمثالها إلى سبعمأة ضعف قال اللّه عزّوجلّ : . . . { أُول_ئك لهم جزاء الضعف بما عملوا . . . } . . . ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده كه مؤمن براى رسيدن به يكى از سه ثواب كار خير انجام مى دهد: يا براى رسيدن به خير دنيا. .. و يا براى رسيدن به خير آخرت. پس خداى

عزّوجلّ... هرگاه قيامت برپا شود، براى مؤمنان حسناتشان را حساب مى كند و براى هر يك حسنه، ده برابر تا هفتصد برابر پاداش مى دهد. خدا مى فرمايد: ...(أُول_ئك لهم جزاء الضعف بما عملوا...)...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 18،23

18 - دوستى عترت پيامبر ( ص ) ، موجب بهره مندى مؤمنان از پاداش مضاعف الهى

إلاّ المودة فى القربى و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنًا

مراد از {من} در {من يقترف حسنة} به قرينه ذكر آن پس از {إلاّ المودة فى القربى} مؤمنان دوستدار عترت هستند. گفتنى است كه در برداشت ياد شده مراد از {نزد له فيها حسناً} _ طبق نظر عده اى از مفسران _ افزايش پاداش الهى در نظر گرفته شده است.

23 - پاداش مضاعف خداوند به اعمال نيك مؤمنان ، جلوه اى از غفران و سپاسگزارى او است .

و من يقترف . .. إنّ اللّه غفور شكور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 26 - 4

4 - پاداش افزون و اعطاى نعمت ها بيش از انتظار مؤمنان به ايشان ، نمودى از فضل الهى است .

و يزيدهم من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 11 - 7

7 - خداوند ، در دنيا _ حداقل _ دو برابر مقدار وامى را كه مؤمنان به او مى دهند ( در راه او انفاق مى كنند ) ، به آنان بازمى گرداند .

من ذا الذى يقرض اللّه . .. فيض_عفه له

{مضاعفة} (مصدر {يضاعف}) به دو

چندان كردن و بالاتر از آن گفته مى شود (مفردات راغب).

پاداش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 3

3 - بهشت و نعمت هاى آن ، پاداش كسانى است كه به قرآن و پيامبر ( ص ) ايمان آورده و اعمال صالح انجام دهند .

و بشر الذين ءامنوا . .. أن لهم جنت تجرى من تحت الأنهر

متعلق {آمنوا} به دليل آيات قبل، قرآن و پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 1

1 - مسلمانان ، يهوديان ، نصرانى ها و صابئان ، در صورت داشتن ايمان راستين به خدا و باور به قيامت و انجام عمل صالح ، از پاداشى گران قدر برخوردار خواهند شد .

إن الذين ءامنوا . .. فلهم أجرهم عند ربهم

مراد از {الذين ءامنوا} مسلمانان هستند. درباره آيين صابئى نظرات مختلفى ايراد شده است. علامه طباطبايى پس از بيان اقوال گوناگون، تأييد مى كنند كه آيين صابئى، آيينى ممزوج از دين يهود، مجوس و حرانيّه بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 82 - 1

1 - مؤمنان به پيامبر ( ص ) ، كه داراى اعمال صالح باشند ، اهل بهشت بوده و در آن جاودان خواهند بود .

و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت أولئك أصحب الجنة هم فيها خلدون

مراد از ايمان در آيه مورد بحث - به قرينه آيه 75 (أفتطمعون أن يؤمنوا لكم) - ايمان به پيامبر(ص) و اسلام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2

- بقره - 2 - 277 - 1،3،6

1 _ مؤمنان داراى عمل صالح ، برپادارندگان نماز و پرداخت كنندگان زكات ، بهره مندان از پاداش ويژه الهى

ان الذين امنوا و عملوا الصالحات و اقاموا الصلوة و اتوا الزكوة لهم اجرهم عند ربّه

كلمه {عند ربّهم} اشاره به پاداشى ويژه دارد.

3 _ پاداش الهى براى مؤمنان داراى عمل صالح ، برپادارندگان نماز و پرداخت كنندگان زكات ، نتيجه عمل خير آنها

لهم اجرهم عند ربّهم

{اجر} به معناى مزد، در برابر عملكرد شخص به كار برده مى شود; بنابراين پاداش آنان مزد و اجر عملشان خواهد بود.

6 _ وعده پاداش به اهل ايمان داراى عمل صالح از روش هاى قرآن براى ايجاد انگيزه به ايمان و عمل صالح

لهم اجرهم عند ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 57 - 1،8

1 _ مؤمنانِ داراى اعمال صالح ، بهره مند از پاداش كامل خداوند

و اما الذين امنوا و عملوا الصالحات فيوفيهم اجورهم

8 _ اجر كامل خداوند ، از آنِ مؤمنانى است كه عامل به تمامى اعمال صالح باشند .

و اما الذين امنوا و عملوا الصالحات فيوفّيهم اجورهم

كلمه {الصالحات}، جمع و داراى الف و لام است كه دلالت بر عموم مى كند; يعنى تمام اعمال صالح را انجام دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 171 - 4،7

4 _ تضمين پاداش عملكرد مؤمنان ، از سوى خداوند

انّ اللّه لا يضيع اجر المؤمنين

7 _ شادمانى شهيدان از اينكه خداوند اجر مؤمنان را تباه نمى سازد .

يستبشرون بنعمة . .. انّ اللّه لا يضيع اجر المؤمنين

جمله

{ان اللّه}، عطف بر كلمه {نعمة} است ; يعنى {يستبشرون بان اللّه لا يضيع}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 24

24 _ پاداش بزرگ از آن مؤمنان تقواپيشه

و ان تؤمنوا و تتّقوا فلكم اجر عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 194 - 10

10 _ ترغيب مؤمنان از سوى خداوند به دعا و درخواست پاداش هاى موعود وى

ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 7،11

7 _ خداوند ، هرگز عمل مؤمن را ضايع نكرده و وى را از پاداش اعمالش بهره مند خواهد كرد .

انّى لا اضيع عمل عامل منكم

خطاب {منكم} مى رساند كه اگر انجام دهنده اعمال نيك مؤمن باشد، عمل او ضايع نخواهد شد و در دنيا و آخرت به ثمر خواهد نشست.

11 _ عمل ، شرط برخوردارى مؤمن از پاداش هاى الهى است .

فامنّا ربّنا و اتنا ما وعدتنا . .. فاستجاب لهم ربّهم انّى لا اضيع عمل عامل منكم

جمله {انّى لا اضيع عمل عامل}، در حقيقت بيان شرطى است براى ثمردهى ايمان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 199 - 20،22،25،27

20 _ آن گروه از اهل كتاب كه به خدا ، قرآن و كتب آسمانى خويش ايمان آورند ; از پاداشى ويژه و والا بهره مند خواهند شد .

اولئك لهم اجرهم عند ربّهم

كلمه {عند ربّهم}، توصيف {اجرهم} است و مى رساند كه آن پاداش، پاداشى

ويژه و ارزشمند است.

22 _ نويد پاداش و تضمين آن ، پرتوى از ربوبيّت الهى نسبت به مؤمنان

لهم اجرهم عند ربّهم

25 _ خداوند پاداش مؤمنان را بدون تأخير ، به آنان عطا خواهد كرد .

لهم اجرهم عند ربّهم انّ اللّه سريع الحساب

يادآورى سرعت حسابرسى پس از بيان پاداش دهى، بيانگر آن است كه اعطاى اجر از سوى خداوند، با تأخير در حسابرسى مواجه نخواهد شد.

27 _ پاداش مؤمنان از سوى خداوند ، بر اساس درجه ايمان و عملكرد آنان است .

اولئك لهم اجرهم . .. انّ اللّه سريع الحساب

اگر پاداش بر اساس عملكردها نبود، حسابرسى معنا نداشت ; و با توجّه به مشاراليه {اولئك} معلوم مى شود كه هم ايمان و هم عملكرد مؤمنان، موجب استحقاق پاداش براى آنان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 1

1 _ بهشت ، پاداش مؤمنان داراى عمل صالح

و الّذين امنوا و عملوا الصّالحات سندخلهم جنّات تجرى من تحتها الانهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 9

9 _ نويد الهى به پاداش نيك براى مجاهدان و نيز مؤمنان بازنشسته از جنگ

فضّل اللّه . .. على القاعدين درجة وكلاّ وعد الله الحسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 122 - 1

1 _ بهشت ، پاداش مؤمنان داراى اعمالِ صالح

و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت سندخلهم جنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 146 - 9

9 _ وعده خداوند به برخوردارى مؤمنان ، از

پاداشى بس بزرگ

و سوف يؤت اللّه المؤمنين أجراً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 147 - 9،12

9 _ مؤمنانِ سپاسگزار در برابر نعمت هاى خداوند ، بهره مند از پاداش هاى اويند .

إن شكرتم و ءامنتم و كان اللّه شاكراً عليماً

شكر خداوند در حقيقت پاداش و ثواب اوست به بندگان. و اين پاداش در مقابل همان سپاسگزارى و ايمان بندگان است.

12 _ علم و آگاهى گسترده خداوند ، تضمين كننده پاداش دهى او به بندگان مؤمن و شاكر خويش

إن شكرتم و ءامنتم و كان اللّه شاكراً عليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 152 - 5

5 _ ايمان دارندگان به خدا و تمامى انبيا ، مورد وعده الهى به برخوردارى از پاداش هاى فراوان

و الذين ءامنوا باللّه و رسله . .. أولئك سوف يؤتيهم أجورهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 12

12 _ مؤمنان به خدا ، قيامت و قرآن ، بر پا دارندگان نماز و پرداخت كنندگان زكات ، از پاداش بزرگ الهى ، برخوردار خواهند شد .

أولئك سنؤتيهم أجراً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 173 - 1،2،6

1 _ مؤمنان داراى عمل صالح ، برخوردار از اجر كامل و فضل خداوند در قيامت

فاما الذين ءامنوا و عملوا الصلحت فيوفيهم أجورهم و يزيدهم من فضله

2 _ خداوند خود پاداش دهنده به مؤمنان داراى عمل صالح

فيوفيهم أجورهم

6 _ فضل الهى ، منشأ افزايش پاداش اهل ايمان

فاما الذين ءامنوا .

.. و يزيدهم من فضله

{من} در {من فضله} نشويه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 175 - 2،3،8

2 _ ايمان به خداوند و تمسك به قرآن و پيامبر ( ص ) موجب برخوردارى از رحمت و فضل الهى

فاما الذين ءامنوا باللّه و اعتصموا به فسيدخلهم فى رحمة منه و فضل

بدان احتمال كه ضمير در {به} به {برهن} (پيامبر(ص)) و {نور} (قرآن)در آيه قبل برگردد.

3 _ نيل به مقام قرب الهى ، بهره مندى كامل از بهشت و نعمت هاى آن و برخوردارى از فضل الهى ، پاداش مؤمنان متمسك به خداوند

فاما الذين ءامنوا . .. فسيدخلهم فى رحمة منه و فضل و يهديهم إليه

8 _ ورود به بهشت و برخوردارى از فضل خدا و رسيدن به مقام قرب الهى ، پاداش مؤمنان به خدا و پيروان پيامبر ( ص ) و قرآن

فاما الذين ءامنوا باللّه و اعتصموا . .. يهديهم إليه صرطاً مستقيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 9 - 1

1 _ وعده الهى به مؤمنان داراى عمل صالح ، به آمرزش و پاداش بزرگ

وعد اللّه الذين ءامنوا و عملوا الصلحت لهم مغفرة و اجر عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 3

3 _ خداوند ، پاداش بخش مؤمنان و محسنان

فاثبهم اللّه بما قالوا . .. ذلك جزاء المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 8،16

8 _ نهر هاى جارى بهشت ، پاداش مؤمنان نيك كردار

تجرى من

تحتهم الأنهر

16 _ بهشت تفضلى است از جانب خداوند به مؤمنان نيك كردار ، نه پاداشى همپايه عملكرد آنان

تلكم الجنة اورثتموها بما كنتم تعملون

خداوند از يك سو بهشت را پاداش عملكرد اهل ايمان دانسته (بما كنتم تعملون) و از سوى ديگر آن را ميراث (دستيابى به چيزى بدون عوض) خوانده است تا به اين حقيقت اشاره كند كه اعطاى بهشت همپايه اعمال مؤمنان نيست، بلكه تفضلى است از جانب خداوند به ايشان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 4 - 6

6 _ برخوردارى از آمرزش خداوند و بهره مندى از روزى هاى نيكو ، پاداش مؤمنان حقيقى

لهم . .. مغفرة و رزق كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 28 - 7

7 _ پيروزى و موفقيت مؤمنان در آزمونشان به وسيله مال و اولاد ، موجب بهره مندى آنان از پاداش بزرگ الهى است .

و اعلموا أنما أمولكم و أولدكم فتنة و أن اللّه عنده أجر عظيم

بيان پاداش عظيم الهى پس از تأكيد بر اينكه ثروتها و فرزندان وسيله آزمون هستند، مى تواند بيانگر نكته اى باشد كه در برداشت فوق بدان اشاره شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 22 - 3،4،6

3 _ نعمت هاى جاودان اخروى ، اجرت و مزدى است در برابر عملكرد مؤمنان مهاجر و مجاهد .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. جنت لهم ... خلدين فيها أبداً إن اللّه عنده أج

{أجر} اجرت و مزد در برابر عمل است.

4 _ پاداش خداوند به مؤمنان

مهاجر و مجاهد ، پاداشى بزرگ است .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. إن اللّه عنده أجر عظيم

6 _ مؤمنان مهاجر و مجاهد ، علاوه بر بهره مندى از رحمت و رضوان الهى و بهشت ، از پاداشى ويژه و بزرگ در پيشگاه خداوند برخوردارند .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. و جنت ... إن اللّه عنده أجر عظيم

قرار گرفتن جمله {إن اللّه عنده أجر عظيم} _ كه داراى معنانى عام و كلى است _ پس از ذكر پاداشهاى گوناگون مؤمنانِ مهاجر و مجاهد، مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 22

22 _ ارزش و پاداش اعمال زنان و مردان مؤمن در پيشگاه خداوند ، همسان است .

و المؤمنون و المؤمنت . .. أولئك سيرحمهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 15

15 _ بهشت جاودان ، بوستان هاى پوشيده از درخت ، خانه هاى دلپذير و خشنودى خدا ، پاداش الهى به مؤمنان در برابر امر به معروف و نهى از منكر ، اقامه نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از خدا و رسول ( ص )

و المؤمنون و المؤمنت . .. يأمرون بالمعروف ... و يطيعون اللّه و رسوله ... وعد الل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 1

1 _ خداوند ، خريدار جان و مال مؤمنان به بهاى بهشت

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم بأن لهم الجنة

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 121 - 3،7

3 _ ثبت هر گام مؤمنان در پيمودن مسير الهى ، به منظور اعطاى پاداش به آنان

و لايقطعون وادياً إلا كتب لهم ليجزيهم

7 _ جلوه فضل الهى ، در پاداش به مؤمنان مجاهد و انفاقگر

ليجزيهم اللّه أحسن ما كانوا يعملون

{جزاى أحسن} _ كه به معناى پاداش دادن به بيش از حد استحقاق است _ بيانگر تجلى فضل خدا در پاداش دهى به مؤمنان است. قابل ذكر است در برداشت فوق مفروض اين است كه {أحسن} مفعول دوم براى {يجزى} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 10

10 _ دستيابى مؤمنان به پاداش و ايمان و اعمال شايسته خويش و گرفتارى كافران به كيفر كفر و بزهكارى خود ، فلسفه اساسى معاد و برپايى رستاخيز است .

ثم يعيده ليجزى الذين ءامنوا . .. و الذين كفروا لهم شراب من حميم و عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 19 - 1

1- آخرت طلبان مؤمنى كه تلاشى جدى در راه اهداف اخروى خويش بكنند به نتايج ارزشمند تلاشهايشان دست خواهند يافت .

و من أراد الأخرة . .. كان سعيهم مشكورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 1

1- ذوالقرنين ، به اعطاى پاداش نيك ، به مؤمنان نيك كردار ، وعده داد .

و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا فله جزاءً الحسنى

{جزاء} حال است و بيانِ اين كه رفتار نيكو (الحسنى) پاداش ايمان و عمل صالح شخص

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 2

2- محبوبيت در دل هاى مردم ، از جمله پاداش هاى خداوند به مؤمنان داراى كردار نيك .

إنّ الذين ءامنوا . .. سيجعل لهم الرحمن ودًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 96 - 1

1- سنت الهى بر ثبت اعمال مؤمنان براى پاداش و محروميت هلاك شدگان از بازگشت به دنيا ، تا خروج يأجوج و مأجوج ( انقراض دنيا ) ادامه خواهد داشت .

فمن يعمل . .. و حرم على ... حتّى إذا فتحت يأجوج و مأجوج

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {حتى} معناى غايت را افاده كند. البته ميان اهل ادب در افاده آن براى غايت، اختلاف نظر وجود دارد; ولى از سياق و آهنگ آيه، غايت قابل استفاده است. براين اساس {حتّى إذا فتحت...} غايت براى {فمن يعمل من الصالحات... و حرام قرية...} خواهد بود. گفتنى است كه نوع مفسران بر آنند كه مقصود از يأجوج و مأجوج، دوگروه از مردمى هستند كه در آخر الزمان ظاهر مى شوند و به تاختوتاز و فتوحات دست مى زنند و پس از مرگ آنان، عمر دنيا به پايان مى رسد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 14 - 1

1 - بهشت ، پاداش خدا به مؤمنان نيك كردار

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 56 - 4

4 - بهشت ، پاداشت مؤمنان نيك كردار

فالذين

ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فى جنّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 3

3 - صبر مضاعف اهل ايمان در برابر فشار هاى زياد ايمان سوزان ، در پى دارنده پاداش مضاعف از سوى خداى سبحان است .

أُول_ئك يؤتون أجرهم مرّتين بما صبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 3 - 10

10 - فلسفه آزمودن مؤمنان ، مشخص شدن مؤمنان راستين ، جهت پاداش دهى خداوند به آنان است .

و لقد فتنّا . .. فليعلمنّ اللّه الذين صدقوا

برداشت بالا، بنابر اين احتمال است كه تحقق عينى علم خداوند در آزمودن مؤمنان، به منظور اعطاى پاداش به آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 7 - 8

8 - اعطاى پاداش به مؤمنان ، پس از چشم پوشى از لغزش ها و گناهان آنان است .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنكفّرنّ عنهم . .. و لنجزينّهم

ذكر جزا پس از ذكر پوشاندن گناهان (تكفير)، مى تواند به جهت نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 11 - 6

6 - وعده خداوند ، به برخوردارى مؤمنان از پاداش ; و كيفر شدن منافقان

و ليعلمنّ اللّه الذين ءامنوا و ليعلمنّ المن_فقين

مراد از علم خداوند به مؤمنان و منافقان، پاداش و كيفر دادن به آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 58 - 1،10

1 - خداوند ، بهشت را ، براى مؤمنان داراى

عمل صالح ، تضمين كرده است .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنبوّئنّهم من الجنّة غرفًا

لام تأكيد و نون ثقيله در {لنبوّئنّ} دلالت بر ضمانت مى كند.

10 - بهشت جاودان ، براى مؤمنان داراى عمل صالح ، پاداشى نيكو است .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنبوّئنّهم من الجنّة . .. خ_لدين فيها نعم أجر ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 15 - 1

1 - بوستان عظيم بهشتى ، پاداش مؤمنان نيك كردار است .

فأمّا الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فهم فى روضة

نكره آورده شدن {روضة} دلالت بر عظمت آن مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 45 - 1،4

1 - خداوند پاداش دهنده مؤمنانِ داراى عمل صالح در قيامت

ليجزى الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

4 - پاداش دهى خداوند به مؤمنانِ داراى عمل صالح ، فراتر از استحقاق عمل آنها است .

ليجزى الذين ءامنوا . .. من فضله

ذكر {من فضله} براى بيان اين نكته است كه پاداش در نظر گرفته شده براى مؤمنان، براساس استحقاق نيست، بلكه فزون تر از آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 8 - 1،2

1 - بهشت هاى سرشار از نعمت ، پاداش مؤمنانِ داراى اعمال صالح است .

إنّ الذين ءامنوا . .. لهم جن_ّ_ت النعيم

2 - مؤمنان به آيات خدا و انجام دهندگان عمل صالح ، جايگاه شان بهشت است .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جن_ّ_ت النعيم

به قرينه مقابله با آيه قبل، متعلق {آمنوا} در اين آيه كسانى اند كه

به آيات الهى ايمان آورده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 1،3

1 - جاودانگى در بهشت سراسر نعمت ، پاداش مؤمنان داراى عمل صالح است .

إنّ الذين ءامنوا . .. جن_ّ_ت النعيم خ_لدين فيها

3 - وعده خداوند به پاداش مؤمنان و كيفر معرضان از آيات خدا ، وعده اى حق و تخلّف ناپذير است .

فبشّره بعذاب أليم . .. لهم جن_ّ_ت النعيم ... وعد اللّه حقًّا

{وعد} مفعول مطلق و {حقّاً} تأكيد آن است و دلالت بر حقانيت و تخلّف ناپذيرى آن مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 17 - 1،4

1 - هيچ كس ، توان ندارد ارزش و اهميت پاداش هاى الهى را براى مؤمنان راستين ، درك كند .

فلاتعلم نفس ما أُخفى لهم من قرّة أعين

{نَفْس} شامل هر صاحب حياتى از جمله انسان ها و ملائكه مى شود. سياق نفى مفيد عموم است.

4 - نعمت هاى عظيم اخروى ، پاداش عمل مستمر خود مؤمنان است كه در دنيا انجام مى دهند .

فلاتعلم نفس ما أُخفى لهم من قرّة أعين جزاء بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 18 - 1

1 - برابر نبودن مؤمن و فاسق ، در نظام پاداش الهى ، امرى بديهى و خدشه ناپذير است .

أفمن كان مؤمنًا كمن كان فاسقًا لايستوون

همزه {أفمن. ..} استفهام انكارى است و {لايستوون} نيز بر آن تأكيد بيشترى مى كند. گفتنى است: {كاف} در {كمن} تشبيه در جزا است و به قرينه آيات سابق

و آيات بعدى (19 و 20)، مراد از نفى تساوى، مى تواند عدم تساوى در پاداش و جزا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 19 - 1،4،5

1 - باغ هاى بهشتى مهيّا براى پذيرايى ، پاداش مؤمنان نيك كردار است .

أمّا الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فلهم جنّت المأوى نزلاً

4 - باغ هاى بهشت ، تنها به عنوان پيش پذيرايى از مؤمنان نيك كردار است و نه پاداش كامل آنان .

فلهم جنّت المأوى نزلاً

{نزل} در لغت به چيزى گفته مى شود كه براى مهمان تهيه و آماده مى شود (مفردات راغب). لازم به ذكر است كه {نزلاً} حال براى {جنّات} و مفيد معناى ياد شده است.

5 - پيشكش باغ هاى بهشت به مؤمنان نيك كردار ، پاداشى فوق تصور و روشنى بخش ديده آنان است .

فلاتعلم نفس ما أُخفى لهم من قرّة أعين . .. فلهم جنّت المأوى نزلاً

جمله {فلهم جنّات المأوى. ..} مى تواند تأكيدى بر {ما أُخفى لهم...} و نيز نمادى از آنچه در خفا، براى مؤمنان در نظر گرفته شده، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 8 - 1

1 - فلسفه پيمان گرفتن خداوند از پيامبران ، پاداش دادن به مؤمنان و كيفر دادن به كافران است .

و إذا أخذنا من النبيّن ميث_قهم . .. ليسئل الص_دقين عن صدقهم ... و أعدّ للك_فرين

{لام} در {ليسئل. ..} لامِ تعليل يا لام غايت است. مراد از {الصادقين} به قرينه مقابله با {الكافرين} مؤمنان اند. لازم به ذكر است كه برداشت بالا، _ علاوه بر نكته ياد

شده _ مبتنى بر اين است كه مرجع ضمير در {صدقهم} واژه {الصادقين} باشد و علت پرسش از صداقت مؤمنان، پاداش دادن به آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 44 - 5،6

5 - خداوند ، براى مؤمنان ، پيشاپيش ، پاداشى بزرگوارانه تدارك ديده است .

و أعدّ لهم أجرًا كريمًا

6 - تدارك پاداش كريمانه براى مؤمنان از سوى خداوند ، ناشى از رحمت او به آنها است .

و كان بالمؤمنين رحيمًا . .. و أعدّ لهم أجرًا كريمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 47 - 2

2 - پاداش ايمان مؤمنان ، از فضل خداوندى است .

و بشّر المؤمنين بأنّ لهم من اللّه فضلاً كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 7 - 2

2 - مؤمنانِ داراى عمل صالح ، شايسته غفران و پاداش الهى اند .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم مغفرة و أجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 8 - 2

2 - خداوند در پاداش دادن به مؤمنان نيك كردار ، هيچ گونه منّتى بر آنان نخواهد گذاشت .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم أجر غير ممنون

برداشت بالا مبتنى بر اين نكته است كه {ممنون} از ماده {منت} اشتقاق يافته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 6

6 - توحيد و استقامت در راه ايمان ، در پى دارنده بهشت و نعمت هاى گسترده براى مؤمنان

إنّ

الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا . .. و لكم فيها ما تشتهى أنفسكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 13

13- آمرزش گناهان و سامان يافتن شؤون حيات ، پاداش الهى به مؤمنان صالح پيرو قرآن

و الذين ءامنوا . .. كفّر عنهم سيّئاتهم و أصلح بالهم

{أصلح بالهم} يا به معناى اصلاح مطلق شؤون زندگى و يا اصلاح قلب و دل مؤمنان است، برداشت ياد شده براساس معناى اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 36 - 10

10- پاداش الهى به مؤمنان متقى ، به گونه اى رايگان و نه در قبال درخواست مال از ايشان

يؤتكم أجوركم و لايسئلكم أمولكم

{لايسئلكم أموالكم} در رابطه با جمله {يؤتكم أجوركم} است و دفع دخل مقدّر مى كند; يعنى، خداوند در قبال پاداش هاى خود، چيزى جز ايمان و تقوا از شما انتظار ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 3،4

3 - علم و حكمت الهى ، پشتوانه پاداش او به اهل ايمان *

و كان اللّه عليمًا حكيمًا . ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت

در صورتى كه ميان ذيل آيه قبل (كان اللّه. ..) با {ليدخل...} ارتباطى لحاظ شود، مطلب بالا را مى توان نتيجه گرفت.

4 - ايمان ، معيار داورى خداوند درباره انسان و پاداش به مردان و زنان

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت

وصف {المؤمنين و المؤمنات}، مُشعر به عليّت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 19 - 3

3 - پاداش هاى مادى

و معنوى خداوند ، به مؤمنان وفادار و مورد رضايت خويش

لقد رضى اللّه . .. فأنزل السكينة عليهم ... و مغانم كثيرة يأخذونها

{أنزل السكينة} اشاره به پاداش معنوى و {مغانم. ..} نظر به پاداش هاى مادى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 10

10 - امداد هاى الهى در حق مؤمنان ، پاداشى به عملكرد شايسته آنان در جريان حديبيه *

و كان اللّه بما تعملون بصيرًا

ارتباط {كان اللّه. ..} با صدر آيه، نتيجه مى دهد كه الطاف الهى در حق اهل ايمان، از آن جهت صورت گرفته است كه خداوند بر اعمال گذشته آنان، نظارت عميق داشته و ايشان را شايسته آن موهبت ها دانسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 44

44- آميختگى ايمان و عمل صالح ، شرط برخوردارى مؤمنان از مغفرت و پاداش عظيم الهى

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 3 - 10

10 _ پاداش هاى الهى به مؤمنان ، داراى مراتب

أجر عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 14 - 19

19 - پاداش كامل اعمال مؤمنان ، جلوه رحمت خاص الهى به اهل ايمان

لايلتكم من أعم_لكم شيئًا إنّ اللّه . .. رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 62 - 3

3 - مؤمنان به تناسب عملكرد خويش ، برخوردار از بهشت هاى متفاوت *

و لمن خاف مقام ربّه جنّتان . .. و

من دونهما جنّتان

در صورتى كه {دونهما} به معناى مرتبه پايين تر باشد، احتمال مى رود كه دو بهشت قبل مخصوص خائفان و اين دو بهشت فروتر، از آنِ كسانى باشد كه در مرتبه پايين تر قرار دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 7 - 13

13 - وعده پاداش بزرگ از سوى خداوند به مؤمنان انفاقگر

فالذين ءامنوا منكم و أنفقوا لهم أجر كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 11 - 5

5 - خداوند ، در قبال وامى كه مؤمنان به او مى دهند ( انفاق در راه او ) ، دو پاداش مى دهد : پاداشى در دنيا و پاداشى در آخرت .

من ذا الذى يقرض اللّه . .. فيض_عفه له و له أجر كريم

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه جمله {فيضاعفه له}، ناظر به پاداش دنيوى و جمله {و له أجر كريم} ناظر به پاداش اخروى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 19 - 15

15 - { فى المجمع بعد ذكر ه_ذه الأية { لهم أجرهم و نورهم } أى لهم ثواب طاعاتهم و نور إيمانهم الذى يهتدون به إلى طريق الجنّة . . . رواه البراء بن عازب عن النبى ( ص ) ;

در مجمع البيان بعد از ذكر آيه {لهم أجرهم و نورهم} آمده است: مقصود اين است كه براى آنان است پاداش طاعت و نور ايمانشان كه به وسيله آن به راه بهشت هدايت مى شوند و اين معنا را براءبن عازب از نبى

اكرم(ص) روايت نموده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 11 - 4

4 - پاداش مؤمنان عمل كننده به توصيه الهى ( توصيه به جا باز كردن براى ديگران در مجالس ) ، حل مشكلات و گشايش در امور زندگى آنان از سوى خداوند است .

فافسحوا يفسح اللّه لكم

در صورتى كه مراد از {يفسح اللّه}، پاداش دنيوى باشد برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 15 - 7

7 - توجه و ايمان به پاداش بزرگ الهى براى مؤمنان ، بازدارنده انسان از وابستگى به اموال و اولاد و گناه به خاطر آنها

و اللّه عنده أجر عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 13 - 4

4 - در ديدگاه مؤمنان جن ، ايمان آورندگان به ربوبيت خداى يكتا ، از نقصان حق خويش و يا ستم شدن در مجازات ، بيم نداشته و در امان اند .

فمن يؤمن بربّه فلايخاف بخسًا و لا رهقًا

{رَهَق} در معانى {سفاهت}، {گناه}، {كذب}و {ظلم} به كار مى رود; ولى در اين آيه معناى اخير مراد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 4

4 - مؤمنانى كه زير شكنجه كافران جان دادند و در آتش آنان سوختند ، مالك بوستان هاى بهشت خواهند شد .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت

ارتباط اين آيه با آيه قبل، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين

- 95 - 6 - 6

6 - مؤمنان داراىِ عمل صالح ، از پاداشى بزرگ برخوردار خواهند شد .

إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فلهم أجر غير ممنون

نكره بودن {أجر}، بر عظمت آن دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 1،2

1 - استقرار در باغ هاى بهشت و جاودانگى در آن ، پاداش تضمين شده خداوند براى مؤمنان نيكوكردار

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. جزاؤهم عند ربّهم جنّ_ت عدن تجرى من تحتها الأن

2 - پاداشِ مؤمنان شايسته كردار ، جلوه ربوبيت خداوند بر آنان است .

عند ربّهم

پاداش مؤمنان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 1،2

1 - وعده دوبار اجر ( اجر مضاعف ) از سوى خداوند ، به ايمان آوردگان از اهل كتاب

الذين ءاتين_هم الكت_ب . .. أُول_ئك يؤتون أجرهم مرّتين

مفسران، تعبير {مرّتين} را كنايه از اجر مضاعف دانسته اند.

2 - صبر و بردبارى ايمان آوردگان از اهل كتاب ، در برابر فشار هاى هم كيشان سابق خود و نيز تحمل آزار هاى مشركان ، عامل برخوردار شدن آنان از اجر دو برابر الهى

أُول_ئك يؤتون أجرهم مرّتين بما صبروا

{باء} در {بما صبروا} سبيبه و {ما} مصدريه است; يعنى، {بسبب صبرهم}. گفتنى است در اين كه اشخاص مورد بحث در برابر چه چيزى از خود صبر و تحمل نشان دادند، چند نظر اظهار شده است; از جمله آنها صبر آنان در برابر فشار اهل كتاب و مشركان مى باشد. برداشت ياد شده بر پايه همين احتمال است.

پاداش مؤمنان صابر

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 12

12 - مؤمنانى كه بر دشوارى ها و سختى هاى راه ايمان صبر كنند ، از پاداشى گرانقدر برخوردار خواهند شد .

و بشر الصبرين

نياوردن متعلق بشارت و مشخص نكردن مژدگانى صابران، به فخامت و ارجمندى آن اشاره دارد. (اقتباس از الميزان).

پاداش مؤمنان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 97 - 7

7- خداوند ، پاداش دهنده مؤمنان نيك كردار بر اساس بهترين عمل آنان

من عمل ص_لحًا . .. و هو مؤمن ... و لنجزينّهم أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 9 - 5

5- مؤمنانى كه همواره به كردار نيك مشغولند ، از پاداشى بزرگ برخوردارند .

و يبشّر المؤمنين الذين يعملون الص_لح_ت أن لهم أجرًا كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 2 - 5،10

5- قرآن ، بشارت دهنده مؤمنانِ نيك كردار ، به پاداشى شايسته و عظيم

و يبشّر المؤمنين الذين يعملون الص_لح_ت أنّ لهم أجرًا حسنًا

نكره آوردن {أجراً} براى بيان عظمت آن است.

10- مؤمنانِ داراى اَعمال صالح ، از پاداشى نيك برخوردار خواهند شد .

و يبشّر المؤمنين الذين يعملون الص_لح_ت أنّ لهم أجرًا حسنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 60 - 10

10- بهشت ، پاداش كامل مؤمنانى كه كردار نيك داشته و از كار هاى بد توبه كنند .

فأُولئك يدخلون الجنّة و لايظلمون شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - حج - 22 - 23 - 2

2 - بهشت ، پاداش خداوند به مؤمنان نيك كردار

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت

پاداش مؤمنان مهاجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 57 - 6

6 - وعده خداوند ، به مؤمنان مهاجرى كه درصدد حفظ ارزش هاى دين خود بودند ، مبنى بر برخوردار كردنشان از پاداش

إنّ أرضى وسعة . .. كلّ نفس ذائقة الموت ثمّ إلينا ترجعون

برداشت بالا، بنابراين است كه {ثم إلينا ترجعون} كنايه از اعطاى پاداش به مؤمنان و مؤاخذه كافران باشد. در اين آيه، به قرينه مقام، پاداش دهى، به مؤمنان مهاجر است.

پاسدارى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 15

15 _ مؤمنان راستين ، پاسداران هميشگى قوانين ، حدود و ارزش هاى الهى

و الحفظون لحدود اللّه

پاكى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 3،19

3 _ مؤمنان ، پاك هستند و غير آنان ( منافقان ) ، پليد و خبيث .

ما كان اللّه ليذر المؤمنين على ما انتم عليه حتّى يميز الخبيث من الطّيّب

19 _ پيامبر ( ص ) ، آگاه به پاكان و ناپاكان ( مؤمن و منافق ) امّت خويش ، از طريق علم به غيب

و ما كان اللّه . .. و لكنّ اللّه يجتبى من رسله من يشاء

مراد از {من رسله} _ چه برخى از رسولان باشند و چه تمامى آنان _ قطعاً پيامبر اسلام (ص) از جمله آنان خواهد بود.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 37 - 2

2 _ كافران ستيزه گر با دين ، پليد هستند و اهل ايمان ، پاك .

ليميز اللّه الخبيث من الطيب

پدران مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 4،8،14

4 - بهره مندى پدران ، همسران و فرزندان صالح از بوستان هاى ماندنى بهشت ، در سايه لطف الهى به مؤمنان تائب و پيرو دين

و أدخلهم جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند تنها به مؤمنان تائب و اهل عمل، وعده بهشت داده; ولى در عين حال فرموده است: پدران، همسران و فرزندان ايشان نيز _ در صورت صالح بودنشان _ وارد بهشت خواهند شد. يادآورى اينان در رديف مؤمنان تائب _ كه وعده بهشت تنها به آنان اختصاص دارد _ مى تواند نوعى پاداش به ايشان و لطف الهى در حق آنان باشد.

8 - بودن پدران ، همسران و فرزندان در بهشت ، از الطاف الهى در حق مؤمنان تائب و پيروان دين

و أدخلهم جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

ياد كردن مسأله بودن پدران و. .. در بهشت در كنار مؤمنان تائب، در عين آن كه آنان از نظر مقام و كمال در حدى نيستند كه مانند مؤمنان باشند (هرچند صلاحيت عمومى ورود به آن جا را دارند)، مى تواند بيانگر اظهار لطف الهى به مؤمنان تائب باشد; زيرا وجود اين افراد در كنار انسان، خود

نعمتى بزرگ است.

14 - عزت و حكمت بى مانند خداوند ، مقتضى دل بستن و اميد داشتن به ورود مؤمنان تائب و پدران ، همسران و فرزندان صالح آنان به بهشت جاويدان

ربّنا و أدخلهم جن_ّت . .. إنّك أنت العزيز الحكيم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّك أنت العزيز الحكيم} تعليل براى جمله هاى پيشين است.

پذيرايى اخروى از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 107 - 2

2- باغ هاى سرسبز آخرت ، وسيله پذيرايى از مؤمنان نيك كردار است .

كانت لهم جنّت الفردوس نزلاً

يكى از معانى {نزل}، {غذا} و يا {امكانات ديگرى است كه براى پذيرايى از ميهمان آماده مى شود. }.

پذيرايى از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 19 - 1،4،5

1 - باغ هاى بهشتى مهيّا براى پذيرايى ، پاداش مؤمنان نيك كردار است .

أمّا الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فلهم جنّت المأوى نزلاً

4 - باغ هاى بهشت ، تنها به عنوان پيش پذيرايى از مؤمنان نيك كردار است و نه پاداش كامل آنان .

فلهم جنّت المأوى نزلاً

{نزل} در لغت به چيزى گفته مى شود كه براى مهمان تهيه و آماده مى شود (مفردات راغب). لازم به ذكر است كه {نزلاً} حال براى {جنّات} و مفيد معناى ياد شده است.

5 - پيشكش باغ هاى بهشت به مؤمنان نيك كردار ، پاداشى فوق تصور و روشنى بخش ديده آنان است .

فلاتعلم نفس ما أُخفى لهم من قرّة أعين . .. فلهم جنّت المأوى نزلاً

جمله {فلهم جنّات المأوى. ..} مى تواند تأكيدى

بر {ما أُخفى لهم...} و نيز نمادى از آنچه در خفا، براى مؤمنان در نظر گرفته شده، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 32 - 2

2 - تأمين نياز ها و ارضاى همه تمنيات اهل ايمان ، پيش پذيرايى خداوند از آنان هنگام ورود به بهشت

نزلاً من غفور رحيم

با توجه به معناى {نُزُل} (غذاى هنگام نزول و پيش درآمد پذيرايى از ميهمان) مطلب بالا استفاده مى شود.

پرسش از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 1

1 - پرسش مداوم مشركان از پيامبر ( ص ) و مؤمنان درباره زمان وقوع قيامت

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

مضارع آورده شدن {يقولون} دلالت بر استمرار دارد.

پشتيبان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 18 - 3

3 _ خداوند همواره پشتيبان اهل ايمان و ياور آنان در رويارويى با مشركان ستيزه جو

ذلكم

بدان احتمال كه {ذلكم} اشاره باشد به يارى اهل ايمان و امداد آنان از سوى خداوند در موقعيتهايى همانند موقعيت بدر.

پناهگاه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 11

11- غفران الهى ، پناهگاه مؤمنان از آثار سخت گناهان و عذاب دردناك

يغفر لكم . .. و يجركم من عذاب أليم

در برداشت ياد شده عطف {يجركم. ..} بر {يغفرلكم...} تفسيرى دانسته شده است.

پيروزى اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 28 - 6

6 - قيامت ، روز فتح

و پيروزى ايمان بر كفر است .

و يقولون متى ه_ذا الفتح

در صورتى كه مراد از {الفتح} روز قيامت باشد، نكته ياد شده، به دست مى آيد.

پيروزى بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 45 - 2

2 - ناتوانى جبهه كفر با تجهيز تمامى امكانات ، براى غلبه بر اراده خداوند و جبهه ايمان

سيهزم الجمع و يولّون الدّبر

پيروزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 4

4 _ مجاهدان جنگ بدر با نداشتن ساز و برگ كافى در مقابل دشمنان ، توانستند با ايمان و توكّل به خدا بر آنان پيروز شوند .

و على اللّه فليتوكّل المؤمنون. و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

جمله {و لقد نصركم اللّه ببدر}، مى تواند نمونه اى باشد از حقيقت بيان شده در آيه قبل; يعنى عامل نصرت شما در بدر، توكّل شما بر خداوند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 126 - 5،6

5 _ پيروزى جبهه مؤمنان ، پرتويى از عزّت و حكمت خداوند

و ما النّصر الّا من عند اللّه العزيز الحكيم

6 _ خداوند ، تعيين كننده اصلى و نهايى پيروزى مؤمنان است ; نه فرشتگان و يا توانايى هاى شخصى رزمندگان

و ما جعله اللّه الّا بشرى لكم . .. و ما النّصر الّا من عند اللّه

بيان انحصار پيروزى آفرينى به خدا و نقش امداد ملائكه تنها به عنوان بشارت و اطمينان قلب، در حقيقت نفى هر گونه عاملى (توانايى نيروها از نظر عِدّه و عُدِّه، امداد

ملائكه و . .. )، غير از خواست الهى در پيروزيهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 6،7،15

6 _ پيروزى مؤمنان در جنگ ، موهبت خداوند و از جانب اوست .

فإن كان لكم فتح من اللّه

قيد {من اللّه} ظاهراً قيد توضيحى است. يعنى هرگاه مسلمانان پيروز شوند، اين پيروزى از ناحيه خداوند است.

7 _ غلبه مؤمنان در جنگ ، فتح و پيروزى حقيقى است و پيروزى هاى كافران ، بهره اى محدود و زودگذر است .

فإن كان لكم فتح من اللّه . .. و إن كان للكفرين نصيب

خداوند از غلبه مؤمنان به فتح و پيروزى تعبير فرموده و براى غلبه كافران از كلمه {نصيب} استفاده كرده تا به اين معنا اشاره كند كه غلبه كافران، فتح و پيروزى نيست. بلكه بهره اى اندك و زودگذر است.

15 _ پيروزى نهايى مؤمنان بر كافران

و لن يجعل اللّه للكفرين على المؤمنين سبيلا

بنابر اينكه جمله {لن يجعل اللّه} اخبار باشد و نه انشاء. و چون اين جمله پس از فرض غلبه كافران است (و ان كان للكفرين نصيب)، اشاره به اين دارد كه پيروزى نهايى و دايمى از آن مسلمانان خواهد بود ; گرچه ممكن است در مقطعى غلبه با كافران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 5

5 _ پيروزى اهل ايمان در گرو همبستگى آنان بر محور ولايت الهى

فان حزب اللّه هم الغلبون

به اصحاب و يارانى كه همفكر شخصى باشند و از وى پيروى كنند، حزب آن شخص مى گويند. (لسان العرب.)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 18 - 2

2 _ ضرورت توجه اهل ايمان به فرجام شوم كافران ستيزه گر و نقش اصلى خدا در پيروزى هاى مؤمنان

ذلكم

حرف {كم} در {ذلكم} خطاب به اهل ايمان است. يعنى اى اهل ايمان سرنوشت مشركان ستيزه جو همان است كه بيان شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 3،5

3 _ يك گروه بيست نفرى اهل ايمان بايد بر يك گروه دويست نفرى اهل كفر و لشكر صد نفرى مؤمنان بايد بر لشكر هزار نفرى اهل كفر پيروز شود .

إن يكن منكم عشرون صبرون يغلبوا مائتين و إن يكن منكم مائة يغلبوا ألفا

جمله هاى {يغلبوا مائتين} و {يغلبوا ألفا} خبرى هستند. ولى مراد از آن به دليل {الئن خفف اللّه عنكم} در آيه بعد معنايى دستورى است. زيرا تخفيف در محدوده تكاليف و دستورات مطرح است. بنابراين {يغلبوا ... } يعنى بايد مقاومت كنيد و پيروز شويد.

5 _ پيروزى بيست مؤمن مقاوم بر دويست دشمن و صد مؤمن مقاوم بر هزار دشمن نويدى تضمين شده از جانب خداوند

إن يكن منكم عشرون صبرون يغلبوا مائتين و إن يكن منكم مائة يغلبوا ألفا

بيان دستور به پايدارى و پيروزى بر دشمن در قالب جمله خبرى مى تواند نوميدى به تحقق آن دستور در خارج باشد. بنابراين جمله {يغلبوا}، يعنى بايد پيروز شويد كه خواهيد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 2،7

2 _ خدا ، خواستار شكست و ذلّت دشمنان دين و پيروزى و عزت مؤمنان است .

قتلوهم يعذبهم

اللّه بأيديكم و يخزهم و ينصركم عليهم

7 _ خداوند مؤمنان صدر اسلام را به پيروزى قطعى بر مشركان ، در صورت درگير شدن با آنان ، نويد داد .

قتلوهم يعذبهم اللّه بأيديكم . .. و ينصركم عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 10

10_ غلبه ايمان بر كفر و موفقيت پيامبر ( ص ) در انجام رسالت ، از نويد ها و بشارت هاى خداوند به آن حضرت

فاصبر إن الع_قبة للمتقين

بيان پيروزى اهل ايمان و از ميان رفتن كفرپيشگان در شرح داستان نوح(ع) مى رساند كه مصداق مورد نظر براى {العاقبة} (فرجام نيك ) پيروزى ايمان بر كفر است و از آن جا كه خطاب متوجه پيامبر(ص) است، جمله فوق ناظر به پيروزى اسلام بر كفر و موفقيت پيامبر(ص) در انجام رسالت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 18

18_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة } و هى النقمة { أوتحلّ قريباً من دارهم } فتحلّ بقوم غيرهم فيرون ذلك و يسمعون به و الذين حلّت بهم عصاة كفار مثلهم و لايتعظ بعضهم ببعض و لن يزالوا كذلك { حتى يأتى وعد الله } الذى وعد المؤمنين من النصر و يخزى الله الكافرين ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند: {و لايزال . ..} روايت شده است كه: آن [قارعة] عقوبت است و [درباره] {أو تحلّ قريباً من دارهم} [يعنى] عقوبت بر قومى ديگر فرود مى آيد و آنان مى بينند

و مى شنوند و آنهايى كه عقوبت بر آنان وارد شده، مانند ايشان گناهكار و كافرند و [ليكن] برخى از برخى ديگر پند نمى گيرند و همواره چنين هستند تا وعده خدا فرا رسد و، حتى يأتى وعد الله، همان وعده اى كه به مؤمنان داده است كه آنان را پيروز كند و خداوند كافران را خوار مى سازد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 37 - 7

7- هلاكت و شكست كافران و دين ستيزان و پيروزى مؤمنان ، از آيات الهى است .

سأُوريكم ءاي_تى

برداشت ياد شده به خاطر اين است كه از هلاكت كافران و پيروزى مسلمانان به {آيات} تعبير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 11

11 - نويد عزت و پيروزى به اهل ايمان و شكست و خوارى كافران و مشركان صدراسلام

و من الناس من يج_دل. .. ثانى عطفه... له فى الدنيا خزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 - 2

2 - ترديدزدايى خدا از مؤمنان و ايجاد اطمينان در آنان نسبت به پيروزى جبهه ايمان

إنّ اللّه يدفع عن الذين ءامنوا

تأكيد جمله {يدافع عن الذين ءامنوا} به وسيله {إنّ} بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 10

10 - تنها مؤمنان راستين و فرمانبر خدا و رسول او ، رستگار و پيروزاند .

إنّما كان قول المؤمنين . .. و أُول_ئك هم المفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 -

نور - 24 - 55 - 7،20

7 - خداوند ، كافران حاكم پيش از اسلام را ، شكست داد و پيامبران و مؤمنان نيكوكار را ، پيروز كرده و جايگزين آنان در سطح زمين قرار داد .

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. كما استخلف الذين من قبلهم

20 - عبادت خداى واحد و دورى از شرك ، دليل و سبب وعده كردن خداوند به مؤمنان صدراسلام براى اعطاى خلافت ، پيروزى و امنيت به آنان

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. يعبدوننى لايشركون بى شيئًا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {يعبدوننى. ..} حال براى ضماير غايب گذشته و يا جمله اى استينافيه بيانيه باشد; كه در هر صورت بيانگر علت و دليل اعطاى خلافت پيروزى و امنيت به مؤمنان از سوى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 11،15

11 - ربوبيت خداوند ، مقتضى اعطاى نصر و پيروزى بر مؤمنان است .

و لئن جاء نصر من ربّك

15 - عناصر سست ايمان عافيت طلب ، در پيروزى مؤمنان ، نقشى نداشتند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 6 - 7

7 - اكثر مردم عصر بعثت ، در پيروزى روميان حتى در صورت وعده خداوند به يارى آنان ، دچار ترديد بودند .

وعد اللّه . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

حرف {ال} در {الناس} براى عهد است و _ به قرينه آيات بعد كه ويژگى هاى اقتصادى قريش را بيان مى

كند _ به مكيان عصر بعثت اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 28 - 1،2،4

1 - مؤمنان ، به آينده پيروزمند خويش ، باور دارند .

و يقولون متى ه_ذا الفتح

تعبير {متى ه_ذا الفتح} از سوى كافران، نشانه اين معنا است كه مؤمنان، درباره فتح و پيروزى خويش، سخنانى اظهار داشته اند. گفتنى است كه آيه سى همين سوره، مى تواند قرينه باشد بر اين كه مراد از فتح، پيروزى در همين دنيا است.

2 - كافران ، اعتقاد مؤمنان به پيروزى نهايى خويش را ، مسخره پنداشتند .

و يقولون متى ه_ذا الفتح إن كنتم ص_دقين

4 - مؤمنان ، پيروزى نهايى بر كافران را ، به آنان گفته بودند .

و يقولون متى ه_ذا الفتح إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 21 - 8

8 - توجّه به علم و قدرت الهى ، زمينه اميدوارى مؤمنان به پيروزى راه ايمان

قد أحاط اللّه بها و كان اللّه على كلّ شىء قديرًا

از اين كه خداوند، پس از نويد دادن به قدرت و پيروزى مؤمنان در آينده، علم و قدرت خويش را به ايشان يادآور شده است; مطلب بالا را مى توان نتيجه گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 22 - 1

1 - اطمينان بخشى خداوند به مؤمنان ، در ناتوانى كافران از غلبه بر ايشان ، پس از فتح خيبر و صلح حديبيه

و لو ق_تلكم الذين كفروا لولّوا الأدب_ر

برداشت بالا بر اين اساس است كه {لو قاتلكم. ..} نظر به آينده

داشته باشد; يعنى، شما در آينده، همواره پيروز خواهيد بود و هر كه با شما بجنگد، منهزم خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 6

6 - رخ دادن درگيرى هايى منتهى به پيروزى مؤمنان بر مكيان ، قبل از انعقاد صلح حديبيه *

من بعد أن أظفركم عليهم

در صورتى كه مراد از {بطن مكّة} سرزمين حديبيه باشد; احتمال مى رود كه تعبير {من بعد أن أظفر} بيانگر درگيرى هاى محدودى باشد كه قبل از انعقاد صلح حديبيه، ميان كافران و مؤمنان صورت گرفت و به پيروزى مؤمنان منتهى گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 28

28- نبرد پيروزمندانه مؤمنان عليه كفر ، عذاب دردناك الهى براى كافران

و لولا رجال مؤمنون . .. لو تزيّلوا لعذّبنا الذين كفروا منهم

در اين آيه {لعذّبنا}، مقابل صلح حديبيه قرار گرفته است. از تقابل صلح و عذاب، دانسته مى شود كه مصداق بارز عذاب الهى براى كافران، دردى است كه از شمشير مؤمنان در ميدان نبرد خواهند چشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 17

17- صلح حديبيه و تن دادن مشركان لجوج به پيمان ، فتحى براى مؤمنان

فجعل من دون ذلك فتحًا قريبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 29

29 - حزب خدا ( مؤمنان راستين ) ، تنها حزب ظفرمند و رستگار

ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون

قرآن قبلاً درباره حزب شيطان فرمود: {ألا إنّ حزب الشيطان هم الخاسرون} و

درباره حزب خدا مى فرمايد: {ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون} (حزب خدا فرجامى جز پيروزى و رستگارى ندارند).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 17

17 - در جنگ كفر و ايمان ، كفر همواره بازنده است .

فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم فأصبحوا ظ_هرين

پيروزى مؤمنان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 15

15_ شكستو نابودى كفرپيشگان و پيروزى اهل ايمان ، از تهديد هاى خداوند به كافران و از وعده هاى او به مؤمنان عصر بعثت

حتى يأتى وعد الله

پيروزى مؤمنان متوكل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 7

7 _ خداوند ، مؤمنان متوكل بر وى را بر دشمنانشان پيروز و كار هاى آنان را حكيمانه سامان خواهد بخشيد .

و من يتوكل على اللّه فإن اللّه عزيز حكيم

جواب شرط {و من يتوكل على اللّه} حذف شده و جمله {فان اللّه . .. } جانشين آن شده و دلالت بر آن دارد كه تقدير جمله چنين است: و من يتوكل على اللّه ي_____نصره و يحكم أمره ف__ان اللّه ... .

پيشگامى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 4 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { فالسابقات سبقاً } يعنى أرواح المؤمنين تسبق أرواحهم إلى الجنّة . . . و أرواح الكافرين إلى النار ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {فالسابقات سبقاً} روايت شده است، مراد ارواح مؤمنان است كه به

سوى بهشت [بر يكديگر ]سبقت مى گيرند. .. و [نيز ]ارواح كافران كه به سوى آتش [سبقت مى گيرند]}.

پيشگويى پيروزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 16

16 - تحقق پيشگويى اعجازآميز خداوند ، از پيروزى هاى آينده مؤمنان ، زمينه ساز هدايت ايشان به صراط مستقيم

وعدكم . .. و لتكون ءاية للمؤمنين و يهديكم صرطًا مستقيمًا

{آية} به معناى معجزه است; زيرا در پيشگويى قطعى از آينده، اعجاز نهفته است. مقدمه قرار گرفتن اين معجزه براى هدايت مؤمنان را، مى توان از تقدم {آية} بر {يهديكم} استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 21 - 5

5 - خبر هاى خداوند از آينده پيروزمند مؤمنان ، متكى به علم گسترده و همه جانبه او

وعدكم اللّه . .. و أخرى لم تقدروا عليها قد أحاط اللّه بها

از ارتباط {قد أحاط. ..} با مطالب قبل، برداشت بالا استفاده مى شود.

تأثير پذيرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 7

7 _ ترفندها و سوگند دروغين مشركان مبنى بر ايمان آوردن در صورت نزول آيات، در برخى مؤمنان مؤثر بوده است.

و ما يشعركم أنها إذا جاءت لايؤمنون

{كم} خطاب به مؤمنين است و از اين خطاب چنين بر مى آيد كه احتمالا برخى از مؤمنان تحت تأثير خواسته مشركان بودند و خواهان عملى شدن خواستهاى آنان مى شدند.

تأثيرپذيرى مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 7

7 _

تأثير پذيرى برخى از مؤمنان صدر اسلام از منافقان فتنه انگيز

يبغونكم الفتنة و فيكم سمعون لهم

{سمّاع} به كسى گفته مى شود كه تحت تأثير ديگرى بوده از او بشدت حرف شنوى داشته باشد. قابل ذكر است كه برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از {سمّاعون} كسانى باشند كه خود منافق نبودند; ولى تحت تأثير آنان بوده و از آنان حرف شنوى داشتند.

تأليف قلوب مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 63 - 14،15

14 _ حاكميت الهى بر قلب ها و ايجاد الفت ميان مؤمنان ، نمودى از عزت و حكمت الهى

و لكن اللّه ألف بينهم إنه عزيز حكيم

15 _ تأليف قلوب مؤمنان ، كارى است حكيمانه .

ألف بين قلوبهم . .. إنه عزيز حكيم

تأمين خواسته هاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 32 - 2

2 - تأمين نياز ها و ارضاى همه تمنيات اهل ايمان ، پيش پذيرايى خداوند از آنان هنگام ورود به بهشت

نزلاً من غفور رحيم

با توجه به معناى {نُزُل} (غذاى هنگام نزول و پيش درآمد پذيرايى از ميهمان) مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 13،14

13 - تمامى خواسته هاى مادى و معنوى مؤمنان نيك كردار ، در بهشت فراهم است .

لهم ما يشاءون عند ربّهم

14 - اراده و خواست مؤمنان بهشتى ، مؤثر در پديد آمدن نعمت ها و خواسته هاى آنان

لهم ما يشاءون عند ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 -

شورى - 42 - 26 - 1،3

1 - خداوند ، دعا ها و خواسته هاى مؤمنان نيك كردار را اجابت مى كند .

و يستجيب الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

3 - خداوند ، بيش از خواسته ها و دعا هاى مؤمنان نيك كردار ، به آنان عطا خواهد كرد .

و يزيدهم من فضله

تأمين منافع مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 10 - 7

7 - تأمين و حفظ منافع يكايك مؤمنان ، در پرتو حاكميت روح برادرى بر تمامى اعضاى جامعه *

فأصلحوا بين أخويكم

از تعبير {أخويكم}، اين نكته استفاده مى شود كه مؤمنان در يك جامعه، چونان برادران واقعى خود شماهستند كه دوستى و صلح آنان مفيد به حال شما و نزاع ايشان برهم زننده آرامش خود شما است.

تأييد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 32

32 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : ما من مؤمن إلاّ و لقلبه اُذنان فى جوفه اُذن ينفث فيها الوسواس الخناس و اُذن ينفث فيها الملك ، فيؤيّد اللّه المؤمن بالملك فذلك قوله : { و أيّدهم بروح منه } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: هيچ مؤمنى نيست، مگر آن كه در درون قلب او دو گوش قرار دارد: گوشى كه [شيطان ]وسوسه گر و پنهانكار در آن مى دمد و گوشى كه فرشته درآن مى دمد. خداوند،[ شخص] مؤمن را با فرشته تأييد مى كند و اين سخن او است كه فرمود: و أيّدهم بروح منه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

19 - صف - 61 - 14 - 16

16 - جبهه ايمان ، مورد تأييدات غيبى و امداد هاى الهى است .

فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم

تأييد مؤمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 14

14 - پيروان عيسى ( ع ) ، مورد تأييد و حمايت الهى در قبال دشمنانشان ( كافران بنى اسرائيل )

فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم

تبرى از دشمنان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 16 - 6

6 _ دوستى با خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان و تبرّى از دشمنان آنان ، از نشانه هاى ايمان راستين

و لم يتخذوا من دون اللّه و لا رسوله و لا المؤمنين وليجة

تبرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 1

1 - پرهيز از عبادت و اطاعت طاغوت ها و سردمداران كفر و شرك ، از اوصاف مؤمنان و بندگان خالص خدا

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها

{طاغوت} در اصل به هر متجاوز و رئيس گمراه گر گفته مى شود. اين كلمه در قرآن، هم به اين معنا آمده و هم در بت و صنم به كار رفته است. چنانچه اين واژه در آيه شريفه در معناى نخست به كار رفته باشد، مقصود از عبادت (أن يعبدوها) اطاعت خواهد بود. گفتنى است آيه شريفه درصدد توصيف مؤمنان و بندگان خالص خداوند است (كه از آيات بعد نيز قابل استفاده است).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات

- 49 - 7 - 17

17 - خداوند ، پديد آورنده زمينه بيزارى مؤمنان از كفر ، فسوق و عصيان

و ل_كنّ اللّه . .. و كرّه إليكم الكفر و الفسوق و العصيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 2

2 - نويدبخشى خداوند ، به منتهى شدن برائت مؤمنان از مشركان ، به فرجامى نيك و مودّت آفرين

عسى اللّه . .. مودّة

با توجه به اين كه آياتِ برائت از مشركان، نگرانى تداوم جنگ و ستيز با ايشان را تداعى مى كند; اين آيه مى تواند زداينده اين نگرانى باشد.

تبعيد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 37

37 _ تبعيد و بيرون راندن اهل مسجدالحرام ( پيامبر ( ص ) و مؤمنان ) ، از سوى مشركان مكه

و المسجد الحرام و اخراج اهله

تبليغ مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 6

6 _ انذار و تبليغ اهل ايمان نبايد به گونه اى باشد كه موجب طرد آنان شود.

و أنذر به . .. و لا تطرد الذين يدعون ربهم

از اينكه در آيه قبل انذار بيمناكان از قيامت مطرح بود، كه شامل مؤمنان هم مى شود، و در اين آيه از طرد مؤمنان نهى شده، برداشت فوق استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 71 - 6

6 - همراهى مؤمنان با پيامبر ( ص ) در تبليغ دين و انذار كافران

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

از

اين كه كافران، در درخواست خود مؤمنان را مورد خطاب قرار داده اند، استفاده مى شود كه پيروان پيامبر(ص) نيز در تبليغ دين و دفاع از آن، شركت گسترده داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 41 - 6

6 - مؤمنان ، وظيفه دار فراخواندن مردم به نجات و رستگارى

و ي_قوم مالى أدعوكم إلى النجوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 6

6 - همراهى مؤمنان با پيامبر ( ص ) ، در تبليغ دين و انذار كافران

إن كنتم ص_دقين

از اين كه در درخواست كافران، مؤمنان مورد خطاب قرار گرفته اند، استفاده مى شود كه پيروان پيامبراسلام(ص) نيز در تبليغ دين و دفاع از آن، شركت گسترده اى داشته اند.

تبيين فرجام مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 24 - 4

4 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) ، تبيين سر انجام نيك مؤمنان و عاقبت شوم كفرپيشگان است .

إنّا أرسلن_ك بالحقّ بشيرًا و نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 3 - 8

8- ترسيم فرجام كافران و مؤمنان ، از سوى خداوند با بيانى روشن و برهانى

كذلك يضرب اللّه للناس أمث_لهم

{كذلك} اشاره به فلسفه و بيانى است كه خداوند در اين آيه، براى پوچى اعمال كافران و ثمربخشى اعمال مؤمنان، بيان فرموده است.

تثبيت ايمان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 10

10- تثبيت ايمان مؤمنان و هدايت و بشارت

به مسلمانان ، از اهداف نسخ و تغيير پيام هاى الهى و نزول تدريجى آيات قرآن

و إذا بدّلنا ءاية مكان ءاية . .. قل نزّله ... ليثبّت الذين ءامنوا و هدًى و بشرى

تحقير مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 5

5 - خود بزرگ بينى و تحقير مؤمنان راستين ، از صفات اهل نفاق است .

أنؤمن كما ءامن السفهاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 2

2 _ اهل ايمان ، در دنيا مورد تحقير كفرپيشگان مستكبر هستند .

أهؤلاء الذين أقسمتم لاينالهم اللّه برحمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 7

7 - تهمت و تحقير ، از ترفند ها و ابزار هاى طاغيان و دشمنان دين ، عليه دينداران و مؤمنان

رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 63 - 4

4 - طاغيان ، از سر غرور و تكبر ، مؤمنان و توده هاى مردم ديندار را در دنيا به حساب نمى آوردند و با چشم حقارت به آنان مى نگريستند .

أم زاغت عنهم الأبص_ر

برداشت ياد شده براساس احتمال دوم در تركيب آيه شريفه است; يعنى، جمله {أم زاغت. ..} عطف بر {أتّخذناهم سخريًّا} باشد. در اين صورت مفاد آن مربوط به دنيا بوده و چنين معنا مى شود: {و يا به اندازه اى حقير بودند كه چشم هاى ما آنان را نمى ديد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

احقاف - 46 - 11 - 1،2

1- تلاش كافران مكه ، براى تحقير مؤمنان و بى اهميت جلوه دادن ايمان آنان

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا لو كان خيرًا ما سبقونا إليه

2- برخورد تحقيرآميز كافران ، با گرايش محرومان به دين ، نمودى از روحيه استكبارى آنان است .

و استكبرتم . .. و قال الذين كفروا للذين ءامنوا لو كان

تحقير مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 5

5 _ اشراف مكه در صدر اسلام مؤمنان تهيدست را تحقير مى كردند.

أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا

تحقير مؤمنان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 6

6_ توده هاى غير مرّفه ، مردمى پست و حقير در ديدگاه اشراف قوم نوح

ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا

أرذل (مف_رد أراذل) به مع_ن_اى پ_ست و حق_ي_ر مى باش_د.

تحولات عقيدتى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 23

23 _ تاريخ اديان الهى و سير تحولات اعتقادى پيروان آن ، در خور انديشه و تأمل است .

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل . .. ثم انظر انى يؤفكون

تحيت اخروى بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 44 - 1،2

1 - به هنگام لقاءاللّه ، بر مؤمنان ، با واژه { سلام } ، تحيت گفته مى شود .

تحيّتهم يوم يلقونه سل_م

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه اضافه {تحيّت} به ضمير {هم}، اضافه مصدر به مفعول اش باشد.

2 -

تحيّت بر مؤمنان ، به هنگام لقاءاللّه ، سلامتى و امنيت كامل داشتن است .

تحيّتهم يوم يلقونه سل_م

احتمال دارد كه مراد از {سلام}، معناى اصطلاحى آن باشد كه نوعى تحيّت گفتن است و احتمال دارد كه معناى لغوى آن باشد. برداشت ياد شده بر اساس احتمال دوم است.

تحيت به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 43 - 4،5،6

4 - دعا و تحيت فرشتگان بر مؤمنان

هو الذى يصلّى عليكم و مل_ئكته

5 - دعا و تحيت فرشتگان به مؤمنان ، به سبب فراوانى ذكر و تسبيح خدا از سوى آنان است .

ي_أيّها الذين ءامنوا اذكروا اللّه . .. و سبّحوه ... هو الذى يصلّى عليكم و مل_ئكت

6 - دعا و تحيت ملائكه بر مؤمنان ، زمينه ساز بيرون بردن آنان از ظلمت ها به نور است .

هو الذى يصلّى عليكم و مل_ئكته ليخرجكم من الظلم_ت إلى النور

تحيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 7

7 - مؤمنان ، بايد بر پيامبراكرم ( ص ) به همان تحيتى كه خدا به آن حضرت گفته است ، تحيت بگويند .

و إذا جاءوك حيّوك بما لم يحيّك به اللّه

تحيت مؤمنان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 44 - 4

4 - تحيّت مؤمنان به هم ، هنگام لقاءاللّه ، با واژه { سلام } است .

تحيّتهم يوم يلقونه سل_م

برداشت بالا، بنابراين است كه اضافه {تحيّت} به ضمير {هم}، اضافه مصدر به فاعل اش باشد.

تداوم دشمنى با مؤمنان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 51 - 5

5 - فرستادگان الهى و مؤمنان ، همواره در طول تاريخ با مخالفت ها و دشمنى ها روبه رو بوده اند .

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا فى الحيوة الدنيا

اعلام نصرت الهى براى تمامى رسولان و مؤمنان، گوياى برداشت ياد شده است.

تداوم عمل مؤمنان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 2 - 12

12- مؤمنانِ راستين ، بر انجام اَعمال صالح مداومت دارند .

المؤمنين الذين يعملون الص_لح_ت

فعل مضارع {يعملون} و نيز جمع بودن {الصالحات} مى تواند به مطلب بالا اشاره داشته باشد. لازم به ذكر است در برداشت ياد شده، {الذين} صفت توضيحى براى {المؤمنين} گرفته شده است.

تداوم نماز مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 34 - 1

1 - اهميت دادن به نماز ، مواظبت بر انجام دادن به موقع آن و پرهيز از سهل انگارى در اداى آن ، از ويژگى هاى مؤمنان و مسلمانان راستين

و الذين هم على صلاتهم يحافظون

تدبر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 17 - 9

9 - وجود هميشگى مؤمنانى كه با تدبر در قرآن ، از رهنمود هاى آن بهره مى گيرند .

قد بيّنا لكم الأي_ت لعلّكم تعقلون

به كارگيرى {لعلّ} _ كه براى بيان اميد است _ نشان مى دهد كه زمين هرگز از وجود مؤمنانى كه از قرآن استفاده كنند، خالى نمى شود.

تذكر به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

5 - اعراف - 7 - 2 - 6

6 _ يادآورى همواره تعاليم دين به مؤمنان، از اهداف نزول قرآن

كتب أنزل إليك . .. ذكرى للمؤمنين

كلمه {ذكرى} به معناى تذكر دادن و عطف بر {تنذر} است. يعنى: كتاب أنزل لانذار الناس و تذكير المؤمنين.

تربيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 26 - 6

6 - مثال هاى قرآن مايه تربيت و رشد مؤمنان است .

فيعلمون أنه الحق من ربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 15

15- انديشه و قلب مؤمنان راستين ، تحت تربيت و هدايت ويژه پروردگار

و الذين ءامنوا . .. و أصلح بالهم

چنانچه واژه {بال} در {أصلح بالهم} به معناى قلب و فكر باشد; از اين كه خداوند اصلاح قلب و انديشه مؤمنان را به خود نسبت داده است، تربيت و هدايت ويژه استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 3 - 5

5 _ مؤمنان ، تحت تمرين و آزمون الهى ، براى رسيدن به رشد و مرتبه تقوا

أول_ئك الذين امتحن اللّه قلوبهم للتقوى

بديهى است كه امتحان و آزمون در مورد خداوند، به معناى حقيقى آن نيست. در نتيجه مراد از امتحان، پديد آوردن زمينه هاى رشد و تعالى است و لام {للتقوى} براى بيان هدف و نتيجه است.

ترس از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 13 - 2،4

2 - ترس منافقان از مؤمنان ، بيشتر و جدى تر از ترس آنان از خداوند

لأنتم

أشدّ رهبة فى صدورهم من اللّه

4 - عقب نشينى منافقان از همگامى با كافران ، معلول ترس عميق آنان از مؤمنان

لئن أُخرجوا لايخرجون معهم . .. لأنتم أشدّ رهبة فى صدورهم من اللّه

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل و اين كه {لأنتم أشد رهبة} در مقام بيان علت عقب نشينى منافقان از يارى كافران باشد، مطلب بالا قابل برداشت است.

ترس مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 6

6 - پيشه ساختن صبر و برپايى نماز ، دو وسيله كارساز براى تحمل ترس ها ، گرسنگى ها ، زيان هاى مالى و جانى و كمبود هاى به وجود آمده براى سالكان راه ايمان

يأيها الذين ءامنوا استعينوا بالصبر والصلوة . .. و لنبلونكم بشىء من الخوف ... و ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 143 - 2

2 _ وحشت برخى مؤمنان صدر اسلام از مرگ و شهادت در راه خدا

و لقد . .. فقد رايتموه و انتم تنظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 19

19 _ ترساندن مؤمنان از تجمع دشمن پس از جنگ احد ، توسط نعيم بن مسعود

الّذين قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم

امام باقر و امام صادق (ع) درباره {النّاس} اوّل در آيه فوق فرمودند: انّه نعيم بن مسعود الاشجعى.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 889 ; تفسير تبيان، ج 3، ص 52.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 -

175 - 3

3 _ ترساندن مؤمنان از دشمن و بازداشتن آنان از جهاد ، عملى است شيطانى .

انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم . .. انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 35 - 16

16 _ مؤمنان ، بايد همواره نسبت به ثمردهى ايمان و عمل خويش در مرز بيم و اميد باشند .

يأيها الذين ءامنوا اتقوا اللّه . .. جهدوا فى سبيله لعلكم تفلحون

كلمه {لعل} رساى به اين حقيقت است كه مؤمنان، هر چند مراحل تقوا و تقرب به خدا و جهاد را گذرانده باشند، نبايد رستگارى و فلاح را براى خويش حتمى بشمارند و در نتيجه به عمل خويش مغرور شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 4

4 _ وحشت شديد برخى از مؤمنان از حضور يافتن در جنگ بدر

كأنما يساقون إلى الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 77 - 11

11 - مؤمنان ، همواره بايد ميان بيم و اميد به سر برند و به اعمال نيك مغرور نشوند .

ي_أيّها الذين ءامنوا اركعوا . .. لعلّكم تفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 9

9 - مؤمنان و موحّدان راستين ، داراى خوف و رجا در پيشگاه خداوند

إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا خط_ي_نا

ساحران از سويى خود را خطاكار مى دانستند و به همين جهت از عذاب الهى در هراس بودند. از سوى ديگر به خاطر پيشتازى در ايمان آوردن به موسى(ع)، اميدوار

بودند كه خداوند آنان را ببخشايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 2

2 - عبادت شبانه با سجده و قيام ، دغدغه خاطر داشتن از روز قيامت و اميد به رحمت الهى ، از اوصاف و نشانه هاى مؤمنان راستين

أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا و قائمًا يحذر الأخرة و يرجوا رحمة ربّه

آيه شريفه به قرينه مقابله با آيه قبل _ كه درباره انسان هاى كافر بود _ درصدد بيان اوصاف و نشانه هاى مؤمنان راستين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 3،5

3 - مؤمنان ، داراى بيم و نگرانى همراه با مراقبت ، نسبت به رستاخيز

و الذين ءامنوا مشفقون منها

{اشفاق} (مصدر {مشفقون}) به معناى هراس داشتن توأم با عنايت و مراقبت نسبت به چيزى است.

5 - مؤمنان ، نسبت به فرجام اخروى خود بيمناك و نگران اند .

و الذين ءامنوا مشفقون منها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 27 - 1

1 - ترس و نگرانى از عذاب پروردگار ، از ويژگى هاى مؤمنان و مسلمانان راستين

و الذين هم من عذاب ربّهم مشفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 28 - 4

4 - اطمينان نداشتن نسبت به ايمنى خود از عذاب الهى ، دليل هراسناكى مؤمنان راستين از عذاب پروردگار

انّ عذاب ربّهم غير مأمون

جمله {إنّ عذاب ربّهم. ..} اعتراضى و پاسخ از سؤال مقدر است كه: چرا مؤمنان راستين از عذاب خداوند در هراس اند؟ پاسخ اين است

كه چون هيچ كس نسبت به رهايى خويش از عذاب پروردگار اطمينان كامل ندارد.

ترس مؤمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 4

4 _ مؤمنان به موسى ( ع ) ، از رؤسا و اشراف قوم خود و از اذيت و شكنجه هاى فرعون در وحشت شديدى به سر مى بردند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم

تنكير {خوف} دلالت بر شدت آن مى كند و از معانى فتنه عذاب و شكنجه است.

ترس مؤمنان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 17

17 - زندگى مؤمنان نيكوكار صدراسلام در بيشترين دوران بعثت ، همراه با ترس و ناامنى از سوى دشمنان بود .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

مقصود از خوف و ناامنى در آيه شريفه _ به قرينه وعده جايگزين شدن آنان به جاى كافران حاكم _ ناامنى و ترسى است كه از ناحيه كافران و دشمنان به وجود آمده بود و چون اين آيات، در سال هاى پايانى دوران بعثت نازل گرديده بود، مى رساند كه مؤمنان، بيشترين دوران بعثت را به حالت ترس و اضطراب گذرانده اند.

ترك حمايت از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 73 - 3

3 _ سر باز زدن مؤمنان از حمايت يكديگر ، موجب فتنه و فسادى بزرگ در زمين خواهد شد .

إن الذين ءامنوا . .. أولئك بعضهم

... إلا تفعلوه تكن فتنة فى الأرض و فساد كبير

تزكيه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 3

3- احسان به والدين ، شكر ، صلاح جويى ، توبه و تسليم ، از جمله برترين اعمال مؤمنان

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا . .. نتقبّل عنهم أحسن ما عملوا

ارتباط اين آيه با آيه پيشين، گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 10 - 6

6 - مؤمن ، درصدد جبران لغزش هاى خويش ، قبل از توجه به كاستى هاى ديگران *

يقولون ربّنا اغفر لنا و لإخوننا

تقدم {لنا} بر {لإخواننا} مى تواند از آن جهت باشد كه انسان، قبل از طلب بخشش براى خطاهاى ديگران، بايد خطاهاى خويش را به ياد آورده و طلب استغفار كند.

تزيين تختهاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 35 - 1

1 - مؤمنان ، در حالى كافران حاضر در صحنه قيامت را مسخره مى كنند كه خود بر تخت هاى تزيين يافته ، لميده و ناظر كيفر كافران اند .

على الأرائك ينظرون

{أريكة} (مفرد {أرائك}) به تخت تزيين يافته اى گفته مى شود كه در خيمه يا خانه اى نهاده شده باشد. هم چنين به جايگاه آرميدن و لميدن _ اعم از تخت، يا تخت عروس و يا تخت خواب _ اطلاق مى شود (قاموس). متعلق {ينظرون} _ به قرينه آيات قبل و بعد _ وضعيت كافران است.

تزيين مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 138 - 1

1 - ايمان داشتن به قرآن و پيامبران و معارف نازل شده بر آنان ، صبغه اى است كه خداوند اهل ايمان را با آن تطهير و تزيين كرده است .

قولوا ءامنا باللّه . .. صبغة اللّه

{صبغة} مصدر نوعى و به معناى رنگ آميزى كردن است و در آيه شريفه مفعول مطلق براى فعل محذوف (صبغنا) مى باشد. آوردن مصدر نوعى، اشاره به رسم يهود و نصارا دارد كه به منظور تطهير فرزندانشان آنان رابا آبى مخصوص به نام {معموديه} شستشو مى دادند. مراد از {صبغة اللّه} - به قرينه آيات قبل - ايمان به خدا و ... است. بنابراين جمله {صبغة اللّه} چنين معنا مى شود: خداوند، ما را با ايمان به خود و ... رنگ آميزى (تطهير) كرده است نه مانند رنگ آميزى يهود و نصارا.

تسبيح مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 10،15

10 - تسبيح مؤمنان به درگاه خدا ، همراه با حمد و سپاس به درگاه او است .

سبّحوا بحمد ربّهم

15 - مؤمنان ، براى تسبيح و حمد خداوند ، استكبارى از خود بروز نمى دهند .

و سبّحوا بحمد ربّهم و هم لايستكبرون

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه متعلق {لايستكبرون} تسبيح و حمد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 9 - 8

8 - مؤمنان ، موظّف به تسبيح خداوند در هر صبح و شام

و تسبّحوه بكرة و أصيلاً

تسليم مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 -

3

3- احسان به والدين ، شكر ، صلاح جويى ، توبه و تسليم ، از جمله برترين اعمال مؤمنان

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا . .. نتقبّل عنهم أحسن ما عملوا

ارتباط اين آيه با آيه پيشين، گوياى برداشت ياد شده است.

تشبيه به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 70 - 7

7 - مؤمنان ، انسان هاى زنده دل و برخوردار از حيات واقعى و معقول ، و كافران ( چونان مردگان ) محروم از آن

لينذر من كان حيًّا و يحقّ القول على الك_فرين

برداشت ياد شده از ارتباط ميان صدر و ذيل آيه شريفه; يعنى، به قرينه مقابله ميان انسان هاى زنده و كافران، به دست مى آيد.

تشخيص مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 16 - 3،4،5

3 _ آزمون الهى ، به منظور جدا گشتن و متمايز شدن مؤمنان راستين از غير ايشان است .

أم حسبتم أن تتركوا و لما يعلم اللّه الذين جهدوا منكم

4 _ جنگ ها و ميدان هاى كارزار ، عرصه هاى آزمون الهى و متمايز گشتن مؤمنان راستين از غير ايشان

أم حسبتم أن تتركوا و لما يعلم اللّه الذين جهدوا منكم

5 _ عرصه هاى دوستى با مؤمنان و يا برقرارى روابط پنهانى با دشمنان و بيگانگان ، ميدان آزمون الهى و جدا شدن مؤمنان راستين از غير ايشان

أم حسبتم أن تتركوا و لما يعلم اللّه الذين . .. لم يتخذوا من دون اللّه و لا رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 8

8

_ تكليف جهاد ، صحنه تمايز مؤمنان راستين از مدعيان دروغين ايمان

و جهدوا . .. لم أذنت لهم حتى يتبين لك الذين صدقوا و تعلم الكذبين

تشخيص مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 3 - 8

8 - آزمون هاى الهى ، زمينه ساز تحقق عينى علم خداوند به مؤمنان راستين و مدعيان دروغين است .

و لقد فتنّا . .. فليعلمنّ اللّه الذين صدقوا و ليعلمنّ الك_ذبين

تعبير {فليعلمنّ اللّه} بيان كننده آن است كه علم ازلى خداوند، با آزمودن مؤمنان و شناخته شدن مؤمنان واقعى از مدعيان ايمان، به مرحله عينيت و تحقق مى رسد.

تشويق مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 184 - 18

18 - تشويق و ترغيب اهل ايمان به انفاق و دستگيرى مستمندان

فمن تطوع خيراً فهو خير له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 274 - 10

10 _ تشويق مؤمنان از سوى خداوند ، به انفاق هاى غير واجب

الّذين ينفقون

امام صادق (ع) درباره آيه {الذين ينفقون . .. } فرمود: ليس من الزّكوة

_______________________________

كافى، ج 3، ص 499، ح 9 ; نورالثقلين، ج 1، ص 290، ح 1154.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 174 - 15

15 _ لزوم تمجيد و تقدير از مؤمنان واقعى و يادآورى فعاليت هاى ايشان در شرايط سخت

المؤمنين. الّذين استجابوا ... و اتّبعوا رضوان اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 18

18

_ ترغيب مؤمنان از سوى خداوند به رويارويى و جهاد با دشمنان دين

انّما ذلكم الشّيطان . .. فلا تخافوهم و خافون ان كنتم مؤمنين

جمله {اگر ايمان دارى از دشمنان دين نهراسيد}، خطاب به كسانى است كه مدعى ايمان هستند و به هدف ترغيب آنان به رويارويى با دشمن ايراد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 193 - 19

19 _ ترغيب مؤمنان از سوى خداوند به دعا و طلب آمرزش و همراهى با ابرار و حسن عاقبت

ربّنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفّر عنّا سيّئاتنا و توفّنا مع الابرار

ستايش خردمندان به ويژگيهاى ياد شده، به اين منظور است كه مؤمنان هم، خواستار موارد ياد شده باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 194 - 10

10 _ ترغيب مؤمنان از سوى خداوند به دعا و درخواست پاداش هاى موعود وى

ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 149 - 3،4

3 _ ترغيب مؤمنان از سوى خداوند ، به انجام كار هاى نيك

إن تبدوا . .. فإنّ اللّه كان عفواً قديراً

4 _ ترغيب مؤمنان از سوى خداوند ، به گذشت از كسانى كه به ايشان بدى كرده اند .

إن تبدوا . .. أو تعفوا عن سوء فإنّ اللّه كان عفواً قديراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 34 - 5

5 _ ترغيب و دعوت پيامبر(ص) و مؤمنان از جانب خداوند به صبر و پايدارى در برابر مخالفان

و لقد كذبت

رسل من قبلك فصبروا . .. حتى أتهم نصرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 12

12 _ ترغيب مؤمنان از جانب خداوند به انفاق در راه خدا ، تأمين هزينه هاى نبرد و تهيه تداركات و امكانات رزمى

و ما تنفقوا من شىء فى سبيل اللّه يوف إليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 2

2 _ تشويق و تحريك اهل ايمان براى پيكار با كافران ، وظيفه اى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

يأيها النبى حرض المؤمنين على القتال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 27 - 5

5 _ ايجاد انگيزه و اميد از جانب خداوند در مؤمنان خطاكار و نيز كافران ، براى توبه و بازگشت به حق

ثم يتوب اللّه . .. و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 9

9_ از هدف هاى بيان سرگذشت نوح ( ع ) در قرآن ، ترغيب پيامبر ( ص ) و اهل ايمان به صبر و مقاومت است .

تلك من أنباء الغيب نوحيها إليك . .. فاصبر إن الع_قبة للمتقين

خداوند، با تفريع جمله {إصبر. ..} به وسيله حرف {فاء} بر نقل داستان نوح(ع) ، به اين نكته اشاره مى كند كه: مقصود از شرح ماجراى حضرت نوح (ع) ، قصه سرايى نيست; بلكه هدف از آن ، هدايت و تربيت مخاطبان قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان -

25 - 31 - 5

5 _ تشويق پيامبر ( ص ) و مؤمنان از سوى خدا ، به صبر و پايدارى در برابر دشمنان تبه كارشان همچون انبياى گذشته

و كذلك جعلنا لكلّ نبىّ عدوًّا من المجرمين و كفى بربّك هاديًا و نصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 9

9 - تشويق خداوند ، مؤمنان را به اهداى درود و سلام بر پيامبر ( ص )

إنّ اللّه و مل_ئكته يصلّون على النبىّ ي_أيّها الذين ءامنوا صلّوا عليه و سلّموا

ذكر {إنّ اللّه و ملائكته يصلّون. ..} به عنوان پيش درامد فرمان {صلّوا} و {سلّموا} مى تواند به منظور اين حقيقت باشد كه مؤمنان، توجه به اين پيدا كنند كه خدا و فرشتگان بر پيامبر(ص) درود مى فرستند تا آنان، تشويق به آن بشوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 11

11 - تشويق و ترغيب مؤمنان تقواپيشه به احسان از سوى خداوند

ي_عباد الذين ءامنوا اتّقوا ربّكم للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة

ياد كردن پاداش احسان پس از توصيه به تقواپيشگى، مى تواند براى تشويق و ترغيب تقواپيشگان به احسان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 11

11 - مؤمنان ، مورد تشويق خداوند ، براى پايدارى بر پيمان هاى الهى و دينى خويش

و من أوفى بما ع_هد عليه اللّه فسيؤتيه أجرًا عظيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 2

2 - ايجاد انگيزه و روحيه در مؤمنان ، براى

تحمل مشكلات ، با تشويق هاى مادى

وعدكم اللّه مغانم كثيرة تأخذونها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 3 - 3

3 _ مؤمنان ، مورد تشويق خداوند به رعايت حرمت محضر پيامبر ( ص ) در عالى ترين سطح

إنّ الذين يغضّون أصوتهم عند رسول اللّه أول_ئك الذين امتحن اللّه قلوبهم للتقوى

از اين كه در آيه شريفه، موضوع فروهشتن صدا و نرمش در گفتار مطرح شده است; به طريق اولى لزوم رعايت ادب در حركات، رفتار و محتواى سخن استفاده مى شود و توصيه به فروهشتن صدا نظير {و لاتقل لهما أفّ} مى باشد كه مراتب بالاتر را از باب اولويت شامل مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 17 - 3

3 - تشويق مؤمنان از سوى خداوند ، به اهميت دادن ياد او و نقش كلام او ( قرآن ) در دل ها

ألم يأن للذين ءامنوا . .. اعلموا أنّ اللّه يحىِ الأرض بعد موتها

تصديق سخنان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 12،16

12 _ لزوم احترام و خوش بينى نسبت به مؤمنان و تصديق سخنان آنان

قل أذن خير لكم . .. و يؤمن للمؤمنين

16 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده است : { . . . ان اللّه عز و جل يقول فى كتابه : { يؤمن باللّه و يؤمن للمؤمنين } يقول : يصدّق اللّه و يصدّق للمؤمنين . . . ;

. .. خداى عز و جل در كتاب خود مى فرمايد: {يؤمن

باللّه و يؤمن للمؤمنين} و مراد اين است كه [رسول خدا گفته هاى] خدا و مؤمنان را تصديق مى كند}.

تضمين آرامش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 12

12- تضمين الهى به مؤمنان ، در انجام تمامى اعمال { عمرة القضا } با امنيت و آرامش كامل

لتدخلنّ المسجد الحرام إن شاء اللّه ءامنين. .. لاتخافون

تعبير {آمنين} و تكرار آن در قالب {لاتخافون}، مى رساند كه ورود مسلمانان به مكه، همراه با امنيت بوده و پايان مراسم عمره نيز، آميخته با آرامش تضمين شده است.

تضمين پاداش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 94 - 1

1- پاداش تلاش هاى مؤمنان نيك كردار ، از سوى خداوند تضمين شده و بى كم وكاست به آنان داده مى شود .

فمن يعمل من الص_لح_ت و هو مؤمن فلاكفران لسعيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 14 - 9

9 - قدرت مطلق و نامحدود الهى ، پشتوانه و تضمين كننده پاداش مؤمنان نيك كردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 1

1 - تضمين بهشت براى اهل ايمان از سوى خداوند

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت

تأكيد جمله {اللّه يدخل. ..} به {إنّ} بيانگر مطلب فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 36 - 6

6- پاداش مؤمنان تقواپيشه ، تضمين شده از سوى خداوند

و إن تؤمنوا و تتّقوا يؤتكم أجوركم

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 26

26 - احاطه علمى خداوند ، به تمامى اعمال مؤمنان ، تضمين كننده پاداش هاى اخروى آنها

و كلاًّ وعد اللّه الحسنى و اللّه بما تعملون خبير

يادآورى احاطه علمى خداوند به همه اعمال _ پس از وعده پاداش برتر به همه مؤمنان _ مى تواند براى ايجاد و اطمينان در مؤمنان باشد و نيز آنان به اين يقين داشته باشند كه خداوند به هر عمل نيك آنان، آگاه است. همچنين اعمال نيك آنان _ هر چند كوچك باشد _ ضايع نخواهد شد.

تطهير مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 138 - 1

1 - ايمان داشتن به قرآن و پيامبران و معارف نازل شده بر آنان ، صبغه اى است كه خداوند اهل ايمان را با آن تطهير و تزيين كرده است .

قولوا ءامنا باللّه . .. صبغة اللّه

{صبغة} مصدر نوعى و به معناى رنگ آميزى كردن است و در آيه شريفه مفعول مطلق براى فعل محذوف (صبغنا) مى باشد. آوردن مصدر نوعى، اشاره به رسم يهود و نصارا دارد كه به منظور تطهير فرزندانشان آنان رابا آبى مخصوص به نام {معموديه} شستشو مى دادند. مراد از {صبغة اللّه} - به قرينه آيات قبل - ايمان به خدا و ... است. بنابراين جمله {صبغة اللّه} چنين معنا مى شود: خداوند، ما را با ايمان به خود و ... رنگ آميزى (تطهير) كرده است نه مانند رنگ آميزى يهود و نصارا.

تعاون مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى -

42 - 39 - 2

2 - مؤمنان ، داراى عزم دينى و حضور مؤثر اجتماعى و هميارى نسبت به يكديگر در قبال متجاوزان

و الذين إذا أصابهم البغى هم ينتصرون

برخى از مفسران {إنتصار} را به معناى {تناصر} (تعاون و هميارى) گرفته اند; يعنى، مؤمنان راستين آنانند كه هر گاه مورد ستم و تجاوز قرار گيرند _ براى دفع آن _ به يارى هم برمى خيزند.

تعديل احساسات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 11

11- عواطف و احساسات مؤمنان راستين ، مبتنى بر ملاك و تحت كنترل ايشان

أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم

از آيه شريفه، استفاده مى شود كه مؤمن تك بعدى و بى ملاك نيست; بلكه در هر جا، مناسب آن رفتار مى كند: در مقابل كافران به شدت و در مقابل مؤمنان با رحمت برخورد مى كند.

تعقل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 77 - 3

3- هوشيارى ، فراست و ژرف انديشى ، از اوصاف مؤمنان راستين

إن فى ذلك لأي_ت للمتوسّمين . .. إن فى ذلك لأية للمؤمنين

از اينكه خداوند در آيه قبل داستان قوم لوط را آيه براى ژرف انديشان هوشيار قرار داد و در اين آيه همين داستان را آيه براى مؤمنان دانسته است، مى توان استفاده كرد كه ژرف انديشان همان مؤمنان راستينند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 20

20 - مؤمنان ، برخورد از عقل و خرد و كافران فاقد آن

إنّ فى ذلك لذكرى لأُولى الألب_ب

برداشت بالا از ارتباط آيه شريفه

با آيات گذشته به دست مى آيد; زيرا آيات پيش درباره اوصاف مؤمنان در مقابل كافران بود و در اين آيه نيز يكى ديگر از اوصاف مؤمنان بيان شده است.

تعهد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 39 - 3

3 - اهل ايمان ، داراى تعهد و احساس مسؤوليت نسبت به سرنوشت و نياز ديگر مؤمنان

و أقاموا الصلوة و أمرهم شورى بينهم . .. و الذين إذا أصابهم

تفاوت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 9

9 _ تفاوت مؤمنان مجاهد ، از نظر عملكرد و پاداش

لا يضيع اجر المؤمنين. الّذين استجابوا للّه ... للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر ع

اگر {الّذين} صفت براى {المؤمنين} باشد، مؤمنان به دو گروه تقسيم شده اند: آنان كه دعوت پيامبر (ص) را براى جهاد پذيرفتند، ولى از تقوا و احسان لازم برخوردار نبودند; و آنان كه دعوت را پذيرفتند و داراى احسان و تقوا نيز بوده اند. {اجر عظيم}، مخصوص گروه دوّم است و به دليل {انّ اللّه لا يضيع اجر المؤمنين}، گروه اول نيز داراى پاداش هستند; امّا نه پاداش عظيم.

تفاوت مؤمنان با فاسقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 18 - 1،2

1 - برابر نبودن مؤمن و فاسق ، در نظام پاداش الهى ، امرى بديهى و خدشه ناپذير است .

أفمن كان مؤمنًا كمن كان فاسقًا لايستوون

همزه {أفمن. ..} استفهام انكارى است و {لايستوون} نيز بر آن تأكيد بيشترى مى كند. گفتنى است: {كاف} در {كمن} تشبيه

در جزا است و به قرينه آيات سابق و آيات بعدى (19 و 20)، مراد از نفى تساوى، مى تواند عدم تساوى در پاداش و جزا باشد.

2 - فرجام ناگوار كافران و عاقبت نيكوى مؤمنان ، علامت برابر نبودن آنان با يكديگر است .

فذوقوا بما نسيتم لقاء يومكم . .. فلاتعلم نفس ما أُخفى لهم ... أفمن كان مؤمنًا كم

{فاء} در {أفمن} تفريع بر آيات سابق است كه در آنها از كافران و مؤمنان و فرجام و عاقبتشان سخن گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 19 - 8

8 - جايگاه خوب مؤمنان در بهشت ، نمودى از عدم تساوى آنان با فاسقان است .

أفمن كان مؤمنًا كمن كان فاسقًا . .. أمّا الذين ءامنوا ... فلهم جنّت المأوى

{أمّا الذين آمنوا. ..} تشريح تفصيلى عدم تساوى دو گروهى است كه در آيه پيش، از آن سخن گفته شده است.

تفاوت مؤمنان با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 10

10 - وجود اختلاف اساسى انسان مؤمن حق پذير و نرم دل با كافر حق ناپذير و سنگدل ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م فهو على نور من ربّه فويل للق_سية قلوبهم

{من} در آيه شريفه، اسم موصول و مبتدا است و خبر آن _ به قرينه جمله بعدى (فويل للقاسية قلوبهم. ..) _ جمله اى محذوف مى باشد. تقدير كلام چنين است: {أفمن شرح اللّه صدره للإسلام ... كمن قسا قلبه}. بنابراين مى توان گفت: آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو

انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 24 - 3

3 - وجود اختلاف اساسى ميان دو انسان مؤمن خداترس و كافر خداگريز ، از نظر شخصيت و سرنوشت

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه . .. أفمن يتّقى بوجهه سوء العذاب يوم القي_مة

{من} در آيه شريفه، اسم موصول بوده و مبتدا و خبر آن، جمله اى محذوف است و تقدير كلام چنين مى باشد: {أفمن يت_ّقى بوجهه سوء العذاب. .. كمن آمن منه}. بنابراين مى توان گفت آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر وسرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 10

10 - وجود اختلاف هاى اساسى ، ميان دو انسان مؤمن و كافر از نظر سرنوشت

ضرب اللّه مثلاً رجلاً . .. و رجلاً سلمًا لرجل هل يستويان مثلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 22 - 3

3 - برابر انگاشتن مؤمن و كافر در پيشگاه خداوند ، پندارى مغاير با هدفمندى و حقانيت نظام جهان

أم حسب الذين اجترحوا . .. و خلق اللّه السم_وت و الأرض بالحقّ

خداوند، هدفمندى و حقانيت نظام جهان را به دنبال طرح عدم تساوى صالح و ناصالح در پيشگاه داورى حق، ياد كرده و از يك مقوله و معنا دانسته است. بر اين اساس آيه شريفه را مى توان تفسير و تعليلى براى آنچه كه در آيه قبل بيان شده، دانست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 6

6 - توجه به فرجام بسيار متفاوت مؤمنان و كافران ، زمينه ساز گرايش انسان به ايمان

إنّ المجرمين فى ضل_ل و سعر . .. إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نهر . فى مقعد صدق عند مل

تفاوت مؤمنان با گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 58 - 3

3 - مؤمنان نيكوكار باافرادبدكردار ، از نظر شخصيت و سرنوشت برابر و هم سنگ نيستند .

و ما يستوى . .. و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و لا المسىء

تفاوت مؤمنان و كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 53 - 5

5 _ مؤمنان و كافران ، داراى روحيات و عملكرد متمايز و جدا از يكديگر على رغم زندگى مشترك آنان در يك جامعه

و هو الذى مرج البحرين ه_ذا عذب فرات و ه_ذا ملح أُجاج . .. و حجرًا محجورًا

برداشت ياد شده، بر اين اساس استوار است كه تشبيه و تمثيل به كار رفته در آيه شريفه، ناظر به افراد يك جامعه باشد كه برخى مؤمن اند و برخى ديگر كافر; ولى در عين حال اين دو گروه، از نظر روحيات و رفتار، از هم جدا و متمايزاند.

تفضل بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 16،17

16 _ غنا و بى نيازى مؤمنان ، پرتوى از فضل الهى نسبت به آنان

فسوف يغنيكم اللّه من فضله

17 _ فضل الهى به مؤمنان ، به مشيت و اراده او بستگى دارد .

فسوف يغنيكم

اللّه من فضله إن شاء

تفضل به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 16

16 _ بهشت تفضلى است از جانب خداوند به مؤمنان نيك كردار ، نه پاداشى همپايه عملكرد آنان

تلكم الجنة اورثتموها بما كنتم تعملون

خداوند از يك سو بهشت را پاداش عملكرد اهل ايمان دانسته (بما كنتم تعملون) و از سوى ديگر آن را ميراث (دستيابى به چيزى بدون عوض) خوانده است تا به اين حقيقت اشاره كند كه اعطاى بهشت همپايه اعمال مؤمنان نيست، بلكه تفضلى است از جانب خداوند به ايشان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 47 - 1

1 - پيامبر ( ص ) موظف بود كه مؤمنان را بشارت دهد به اين كه آنها از فضل بزرگ خدا ، برخوردار خواهند بود .

و بشّر المؤمنين بأنّ لهم من اللّه فضلاً كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 18

18 - برخوردارى مؤمنان ، از نعمت هاى فراوان و نامحدود بهشت ، رهين فضل الهى و فراتر از استحقاق ايشان است .

لهم ما يشاءون عند ربّهم ذلك هو الفضل الكبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 26 - 3،4،11،10

3 - خداوند ، بيش از خواسته ها و دعا هاى مؤمنان نيك كردار ، به آنان عطا خواهد كرد .

و يزيدهم من فضله

4 - پاداش افزون و اعطاى نعمت ها بيش از انتظار مؤمنان به ايشان ، نمودى از فضل الهى است .

و يزيدهم من فضله

11

- { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : قال رسول اللّه ( ص ) فى قوله { و يزيدهم من فضله } الشفاعة لمن وجبت له النار ممن أحسن إليهم فى الدنيا ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه رسول خدا راجع به اين سخن خداوند {يزيدهم من فضله} (مراد از آنچه زايد بر اجابت دعاى مؤمنان، به آنان داده مى شود) حق شفاعت است كه شفاعت مى كنند براى كسانى كه آتش براى آنها واجب شده ولى در دنيا از كسانى بوده اند كه به آن مؤمنان نيكى كرده اند}.

10 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله تبارك و تعالى { و يستحيب الذين آمنوا و عملوا الصالحات و يزيدهم من فضله } قال : هو المؤمن يدعوا لأخيه بظهر الغيب فيقول له الملك : آمين . و يقول اللّه العزيز الجبّار و لك مِثلا ما سألت و قد أعطيت ما سألت بحبّك إيّاه ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند تعالى: {و يستحيب الذين آمنوا و عملوا الصالحات و يزيدهم من فضله} روايت شده كه فرمود: مراد مؤمنى است كه پشت سر برادر دينى خود دعا مى كند و فرشته براى او آمين مى گويد و خداى عزيز جبار مى فرمايد (اى مؤمن) و براى تو است دو برابر آنچه براى برادرت خواستى و به خاطر اين كه برادرت را دوست داشتى آنچه را درخواست كردى به تو عطا كردم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 13

13 - ورود مؤمنان به بهشت ، در پرتو تفضّل الهى و گذشت او

از لغزش هاى آنان

ليدخل المؤمنين . .. جنّ_ت ... و يكفّر عنهم سيّئاتهم

نفس تكفير سيّئات، خود بيانگر تفضّل است و در عين حال تعبير {يدخل} ممكن است بيانگر همين حقيقت باشد كه همه مؤمنان، در آن حدى نيستند كه به اقتضاى اعمالشان، بهشتى باشند; بلكه بايد فضل الهى، كاستى هاى آنان را جبران كند و آنان را وارد بهشت گرداند.

تقرب مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 2

2- بندگان راستين و مؤمن برخوردار از لطف و عنايت ويژه خداوند و داراى مقام و منزلتى خاص در پيشگاه او

قل لعبادى

برداشت فوق بر اين اساس است كه اضافه در {عبادى} تشريفيه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 5

5 - قرب و منزلت مؤمنان تائب و پيرو دين در پيشگاه خداوند و لطف ويژه الهى به آنان

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 15

15 - مؤمنان نيك كردار ، برخوردار از قرب خداوند و مورد عنايت ويژه او در جهان آخرت

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. عند ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 2

2 - اهل ايمان و عمل صالح ، بندگان خاص و مقرب خداوند

يبشّر اللّه عباده الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

از اضافه {عباده} به ضمير راجع به {اللّه} _ كه اضافه تشريفيه است _ برداشت ياد شده استفاده مى

شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 35 - 6

6 - مؤمنان تقواپيشه ، بهره مند از فيض حضور الهى در سراى جاودان *

عند ربّك للمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 5

5 - تصديق كنندگان پيامبران ، برخوردار از مقامى والا در نزد خداوند

إنّ المتّقين . .. فى مقعد صدق

با توجه به مقابله {المتقين} با تكذيب كنندگان پيامبران استفاده مى شود كه عنوان {متقى} بر {تصديق گران انبيا} اطلاق شده است و اينان از جايگاهى راستين برخوردارند.

تقرب مؤمنان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 11

11_ مؤمنان قوم نوح ، مردمى مقرب درگاه خدا و برخوردار از مقام لقاى او

إنهم مل_قوا ربهم

جمله {إنهم ملاقوا ربهم} مى تواند بيانگر حال فعلى پيروان نوح باشد; يعنى ، هم اكنون به مقام لقاى پروردگار رسيدند و همچنين مى تواند خبر از فرجام اخروى آنان دهد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

تقواى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 102 - 2

2 _ پرهيز از اطاعت كافران و بر حذر بودن از نزاع و تفرقه ، نشانه تقواى اهل ايمان

ان تطيعوا فريقاً من الذين اُوتوا الكتاب . .. اتقوا اللّه حق تُقاته

پرهيز از تفرقه و نزاع، از شأن نزول آيه {ان تطيعوا . .. } استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 16،18

16 _

ضرورت خداترسى و پرواپيشگى اهل ايمان ، به شكرانه يارى خدا نسبت به آنان

و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة فاتّقوا اللّه لعلّكم تشكرون

متعلق {تشكرون}، به قرينه صدر آيه، مى تواند همان پيروزى بر دشمن و نصرت الهى باشد.

18 _ تقواى مؤمنان پيكارگر بدر ، موجب برخوردارى آنان از نصرت الهى

و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة فاتّقوا اللّه لعلّكم تشكرون

بنابر اينكه جمله {فاتّقوا اللّه}، تفريع براى {و لقد نصركم اللّه ببدر} باشد. يعنى عامل پيروزى و جلب نصرت الهى در جنگ بدر، همان تقواى ايشان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 15

15 _ ايجاد پيوند هاى اجتماعى در جامعه ايمانى ، نشانه پرهيزكارى مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا . .. و رابطوا و اتّقوا اللّه

بنابر اينكه معناى {رابطوا}، ايجاد پيوند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 52 - 4

4 - اطاعت از خدا و رسول او ، خدا ترسى و تقواپيشگى ، از نشانه هاى ايمان واقعى و اوصاف مؤمنان راستين

إنّما كان قول المؤمنين إذا دعوا . .. أن يقولوا سمعنا و أطعنا ... و من يطع اللّه

برداشت فوق، از ارتباط ميان اين آيه و آيه پيشين _ كه درصدد بيان اوصاف مؤمنان راستين است _ به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 71 - 2

2 - تقواى مؤمنان ، سبب مى شود كه خداوند ، گناهان آنان را بيامرزد .

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا اللّه . .. و يغفر لكم ذنوبكم

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 17 - 1،9

1- هدايت بيش از پيش و روحيه تقوا ، موهبت الهى به مؤمنان هدايت پذير

و الذين اهتدوا زادهم هدًى و ءاتي_هم تقوي_هم

9- ازدياد تقواى مؤمن ، همپايه ازدياد هدايت و ايمان او است . *

زادهم هدًى و ءاتي_هم تقوي_هم

بدان احتمال كه تكرار ضمير {هم} در آيه شريفه، اشاره به اين داشته باشد كه مؤمن همراه با افزايش هدايت، از تقوايى مناسب با آن مقام برخوردار مى شود. و چه بسا اضافه {تقوا} به {هم} اشاره بدين نكته داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 17

17 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، سزاوارترين و شايسته ترين انسان ها براى برخوردارى از روح تقوا

و ألزمهم كلمة التقوى و كانوا أحقّ بها و أهلها

تقواى مؤمنان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 12

12 _ تقوا شرط شايستگى مؤمنان نيك كردار براى بخشايش گناهانشان

ليس على الذين ءامنوا و عملوا الصلحت جناح فيما طعموا إذا ما اتقوا

تقويت روحيه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 7

7- دلدارى و تقويت روحيه پيامبر ( ص ) و مؤمنان و تهديد مشركان ، از جانب خداوند

ثمّ صدقن_هم الوعد . .. و أهلكنا المسرفين

ذكر وعده خداوند به پيروزى همه پيامبران و مؤمنان و نابودى دشمنان آنان، مى تواند به منظور نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19

- منافقون - 63 - 7 - 8

8 - دلدارى و تقويت روحيه مؤمنان و اصحاب پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

هم الذين يقولون . .. و للّه خزائن السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 8

8 - دلدارى و تقويت روحيه مؤمنان ، از سوى خداوند در قبال توطئه هاى منافقان

ليخرجنّ الأعزّ . .. و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين

تكاليف مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 101 - 10

10 _ اهل ايمان نسبت به احكامى كه پاسخ آنها در قرآن و سنت نيامده ، تكليفى ندارند

لاتسئلوا عن اشياء . .. عفا اللّه عنها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 5

5 _ گوش سپارى به فرمان هاى خداوند و تسليم در برابر آنها ، تكليفى الهى بر عهده اهل ايمان

و اسمعوا

تكامل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 175 - 14

14 _ مؤمنان ، برخوردار از تكامل و رشد معنوى ، در آخرت

و يهديهم إليه صرطاً مستقيماً

جمله فسيدخلهم با توجه به {سين} دلالت دارد بر اينكه رحمت و فضل در آخرت است، پس هدايت هم كه پس از آنها ذكر شده است، در آخرت است و هدايت به سوى خدا، رشد و كمال معنوى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 111 - 5

5 _ الهام خداوند و ارشاد خاص وى ، مايه دستيابى

مؤمنان به مراحل عاليتر ايمان

و اذ اوحيت إلى الحواريون ان ءامنوا بى و برسولى قالوا ءامنا

الهام خداوند به حواريون _ چنانچه گذشت _ بعد از قصه مائده بوده است و جمله {واتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين} در آن داستان و نيز كلمه {حواريون} كه به معناى ياران مخلص است حاكى از اين است كه آنان پيش از اين الهام به عيسى(ع) ايمان داشته اند، بنابراين جمله {ءامنا} بيانگر نيل آنان به مراحل عاليتر ايمان است.

تكامل مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 5

5 _ بهره مندى مؤمنان از كمال معرفت و شناخت خداوند در بهشت

جنت النعيم. دعويهم فيها سبحنك اللّهم

تكبّر بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 15

15 _ دوستى با كافران ( يهود ، نصارا و . . . ) ، موجب فروتنى در مقابل آنان و گردنفرازى در مقابل اهل ايمان

من يرتد منكم عن دينه . .. اذلة على المؤمنين اعزة على الكفرين

تكذيب شايعه عليه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 3

3 - مؤمنان ، وظيفه دار تكذيب صريح شايعه ها و تهمت هاى جنسى بى اساس عليه ديگر مؤمنان

لولا إذ سمعتموه . .. و قالوا ه_ذا إفك مبين

تكفير گناه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 7 - 1،5،8

1 - خداوند ، گناهان مؤمنانِ داراى عمل صالح را ناديده مى گيرد .

و الذين ءامنوا و عملوا

الص_لح_ت لنكفّرنّ عنهم سيّئاتهم

{تكفير} مصدر فعل {نكفّر} به معناى {پوشاندن} است (لسان العرب) و مراد از آن، ناديده گرفتن گناهان است.

5 - تكفير و ناديده گرفته شدن گناهان مؤمنانِ داراى عمل صالح ، وعده حتمى خداوند است .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنكفّرنّ عنهم سيّئاتهم

لام و نون تأكيد {لنكفّرنّ} دلالت بر قطعيت مى كنند.

8 - اعطاى پاداش به مؤمنان ، پس از چشم پوشى از لغزش ها و گناهان آنان است .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنكفّرنّ عنهم . .. و لنجزينّهم

ذكر جزا پس از ذكر پوشاندن گناهان (تكفير)، مى تواند به جهت نكته ياد شده باشد.

تكليف اجتماعى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 13

13 _ لزوم اهتمام مؤمنان به اصلاح جامعه و تأمين نياز هاى معيشتى آنان ، همپاى اهتمام به تكاليف عبادى و فردى

و المؤمنون . .. يأمرون بالمعروف ... و يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة

امر به معروف و نهى از منكر، در راستاى اصلاح جامعه و پرداخت زكات در جهت تأمين نيازهاى مالى مؤمنان و اقامه نماز از عبادات فردى انسانهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 12

12 - مؤمنان راستين ، به اعمال فردى و اجتماعى و عبادى و مالى خود عمل مى كنند .

إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا بها خرّوا . .. تتجافى جنوبهم ... يدعون ربّهم

فرازهاى {تتجافى. ..} و {يدعون...} مربوط به اعمال فردى و عبادى و فراز {ممّا رزقناهم...} امرى اجتماعى _ مالى است.

تكليف عبادى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 12

12 - مؤمنان راستين ، به اعمال فردى و اجتماعى و عبادى و مالى خود عمل مى كنند .

إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا بها خرّوا . .. تتجافى جنوبهم ... يدعون ربّهم

فرازهاى {تتجافى. ..} و {يدعون...} مربوط به اعمال فردى و عبادى و فراز {ممّا رزقناهم...} امرى اجتماعى _ مالى است.

تكليف فردى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 13

13 _ لزوم اهتمام مؤمنان به اصلاح جامعه و تأمين نياز هاى معيشتى آنان ، همپاى اهتمام به تكاليف عبادى و فردى

و المؤمنون . .. يأمرون بالمعروف ... و يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة

امر به معروف و نهى از منكر، در راستاى اصلاح جامعه و پرداخت زكات در جهت تأمين نيازهاى مالى مؤمنان و اقامه نماز از عبادات فردى انسانهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 12

12 - مؤمنان راستين ، به اعمال فردى و اجتماعى و عبادى و مالى خود عمل مى كنند .

إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا بها خرّوا . .. تتجافى جنوبهم ... يدعون ربّهم

فرازهاى {تتجافى. ..} و {يدعون...} مربوط به اعمال فردى و عبادى و فراز {ممّا رزقناهم...} امرى اجتماعى _ مالى است.

تكليف مالى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 12

12 - مؤمنان راستين ، به اعمال فردى و اجتماعى و عبادى و مالى خود عمل مى كنند .

إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا بها خرّوا .

.. تتجافى جنوبهم ... يدعون ربّهم

فرازهاى {تتجافى. ..} و {يدعون...} مربوط به اعمال فردى و عبادى و فراز {ممّا رزقناهم...} امرى اجتماعى _ مالى است.

تكليف مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 153 - 1

1 - صبرپيشگى و برپايى نماز ، توصيه و فرمان خدا به مؤمنان

يأيها الذين ءامنوا استعينوا بالصبر و الصلوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 12

12 - اهل ايمان ، بايد اعمال و وظايف الهى خويش ( جهاد ، دفاع ، انفاق و . . . ) را به صورت نيكوى آن انجام دهند .

قتلوا فى سبيل اللّه . .. و أنفقوا فى سبيل اللّه ... و أحسنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 3

3 _ ممانعت از نزديك شدن مشركان به مسجدالحرام ، بر اهل ايمان واجب است .

يأيها الذين ءامنوا إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 4

4 _ مؤمنان ، موظف به جهاد با مال ( كمك هاى اقتصادى به لشكر اسلام و چشم پوشى از منافع مادى ) همپاى جهاد با جان

جهدوا بأمولكم و أنفسكم فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 9

9 _ مؤمنان ، مكلف به اجتناب و دورى جستن از هر گونه پليدى ( پليدى مادى و روحى ) و مبارزه با آن

إنهم رجس

{رجس} (پليد) بودن، به عنوان

علت وجوب اعراض از منافقان ذكر شده و اين امر مى نماياند كه اصولا اجتناب از هر گونه رجس واجب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، حق استغفار كردن براى مشركان را ندارند .

ما كان للنبى و الذين ءامنوا أن يستغفروا للمشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) ، داراى مقام ولايت و مؤمنان موظف به پيروى بى چون و چرا از آن حضرت

ما كان . .. أن يتخلفوا عن رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 7

7- مؤمنانِ به آيات الهى ، همواره ، بايد نگران اَعمال گذشته خود و درصدد جبران و اصلاح آن باشند .

و من أظلم ممّن ذكّر بأي_ت ربّه فأعرض عنها و نسى ما قدّمت يداه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 6،7

6 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، موظف به تسبيح و حمد پروردگار ، پيش از طلوع و غروب خورشيد

و سبّح بحمد ربّك قبل طلوع الشمس و قبل غروبها

{باء} در {بحمد ربّك} يا براى مصاحبت است و يا استعانت. در هر صورت، فرمان به حمد و تسبيح با هم است. خطاب {سبّح} گرچه مربوط به پيامبر(ص) مى باشد، ولى آيات بعد، قرينه اى بر منحصر نبودن اين تكاليف به آن حضرت است.

7 - تسبيح و حمد پروردگار در برخى

از اوقات شب و در دو طرف روز ، از وظايف پيامبر ( ص ) و مؤمنان

و من ءانآىِ الّيل فسبّح و أطراف النهار

{آناء} به معناى {ساعات و اوقات} است و {من} معناى تبعيض دارد. بنابراين {من آناء الليل}; يعنى، پاره هايى از شب را به تسبيح و تحميد بگذران. {بحمد ربّك} در صدر آيه، قرينه براين است كه اين تسبيح نيز بايد با حمد همراه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 30 - 1،3،6

1 - مردان مؤمن ، وظيفه دار پرهيز از نظر دوختن و خيره شدن به نامحرمان اند .

و قل للمؤمنين يغضّوا من أبص_رهم

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته است: 1. {غضّ} (مصدر {يغضّوا}) به معناى كاستن از نگاه و صدا است (مفردات راغب). مقصود از آن در آيه شريقه، اجتناب از نظر دوختن و خيره شدن به نامحرمان است، نه نگاه اوليه و ناخودآگاه. 2. {من} در {من أبصارهم} براى تبعيض است و مقصود، فرو بستن چشم از چيزهايى است كه نگاه به آنها ناشايست و حرام است (مثل نگاه به نامحرمان).

3 - مردان مؤمن ، وظيفه دار پرهيز از چشم دوختن و خيره شدن به شرمگاه ديگرانند .

قل للمؤمنين يغضّوا من أبص_رهم

مقصود از چشم فرو بستن (يغضّوا من أبصارهم) _ به قرينه {و يحفظوا فروجهم} _ مى تواند چشم فرو بستن از عورت و شرمگاه ديگران باشد.

6 - مردان مؤمن ، وظيفه دار پرهيز از آلودگى به فحشا و زنا

قل للمؤمنين . .. يحفظوا فروجهم

مقصود از جمله {و يحفظوا فروجهم} (مردان شرمگاه خود را حفظ كنند) _ به قرينه

آيات قبل كه درباره حكم فحشا و قذف بود _ مى تواند خوددارى از ارتكاب فحشا و زنا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 1،3،6،9،15،26،28

1 - زنان مؤمن ، وظيفه دار پرهيز از نظر دوختن و خيره شدن به مردان نامحرم

و قل للمؤمن_ت يغضضن من أبص_رهنّ

3 - زنان مؤمن ، وظيفه دار پرهيز از چشم دوختن به عورت و شرمگاه ديگران

و قل للمؤمن_ت يغضضن من أبص_رهنّ

6 - زنان مؤمن ، وظيفه دار اجتناب از آلودگى به زنا و فحشا هستند .

و قل للمؤمن_ت . .. و يحفظن فروجهنّ

9 - زنان مؤمن ، موظف به پوشاندن زينت هاى خويش و محل آنها ( بدن ) از ديد نامحرمان اند ; جز آنچه كه خود به خود آشكاراست ( مثل سرمه ، انگشتر ، حنا و . . . ) .

و قل للمؤمن_ت . .. و لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها

درباره مقصود از {زينتهنّ} (زينت زنان) دو ديدگاه وجود دارد: 1- مقصود محل زينت آلات است; زيرا آشكار كردن خود زينت آلات به تنهايى معنى ندارد. 2- مراد خود زينت آلات است، در حالى كه بر روى بدن قرار دارد. در اين صورت به طريق اولى آشكار كردن محل زيورآلات (بدن)، حرام خواهد بود. گفتنى است مقصود از استثنا در {إلاّ ماظهر منها}، زيورآلاتى است كه، به طور متعارف آشكارا استفاده مى شود; مثل: انگشتر، سرمه، حنا و... .

15 - زنان مؤمن ، موظف به پوشاندن سر ، گلو ، و سينه خود از نگاه نامحرمان

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

{خمار} نام پوششى (روسرى) است كه

زنان به وسيله آن، سر خود را مى پوشانند (مفردات راغب) و {جيب} به آن قسمت از پيراهن گفته مى شود كه گلو و قفسه سينه را بپوشاند (مصباح المنير).

26 - زنان مؤمن ، موظف اند به هنگام راه رفتن ، به گونه اى گام بردارند كه زيت هايشان ( چون خلخال ) بر نامحرمان آشكار نشود .

و لايضربن بأرجلهنّ ليعلم ما يخفين من زينتهنّ

28 - زنان مؤمن ، وظيفه دار پرهيز از هر گونه رفتار تحريك آميز و جلب كننده توجه نامحرمان به سوى خويش

و لايضربن بأرجلهنّ ليعلم ما يخفين من زينتهنّ

لام در {ليعلم} براى تعليل و بيان علت حرمت پاى كوبيدن بر زمين است و در چنين مواردى، تعليل موجب تعميم حكم مى شود. از اين رو مى توان استفاده كرد كه هر آنچه موجب آشكار شدن زينت زنان شود، همين حكم را دارد و حرام خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 56 - 1،4

1 - مؤمنان ، وظيفه دار برپايى نماز و پرداخت زكات

وعد اللّه الذين ءامنوا. .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

4 - مؤمنان ، وظيفه دار اطاعت و فرمان برى همه جانبه از فرمان هاى رسول خدا

وعد اللّه الذين ءامنوا. .. و أطيعوا الرسول

حذف متعلق {أطيعوا} دليل اطلاق آن است; يعنى، اطاعت از رسول(ص) شامل تمامى اوامر و نواهى او مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 69 - 5

5 _ مشركان و كافران همچون مؤمنان ، مكلف به فروع دين اند .

يض_عف له العذاب يوم القي_مة

دو چندان شدن مجازات

مشركان و كافران در صورت ارتكاب بزه كارى، مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 41 - 2

2 - همواره به ياد خداوند بودن ، فرمان خداوند به مؤمنان است .

ي_أيّها الذين ءامنوا اذكروا اللّه ذكرًا كثيرًا

{ذِكْر} به معناى {در خاطر و ياد داشتن} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 5

5 - مؤمنان ، بايد به كتاب هاى آسمانى پيشين ، همچون قرآن ، ايمان بياورند .

لن نؤمن به_ذا القرءان و لا بالذى بين يديه

از اين كه كافران به صراحت و قاطعيت اعلام كرده اند كه به قرآن، تورات و انجيل ايمان نمى آورند، استفاده مى شود كه ايمان به كتاب هاى پيشين نيز لازم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 5

5 - رعايت تقواى الهى ، امرى لازم و واجب براى مؤمنان

الذين ءامنوا اتّقوا ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 14

14 - مؤمنان در برابر تلاش هاى پيامبران ، موظف به قدردانى و سپاسگزارى

قل لا أسئلكم عليه أجرًا إلاّ

آيه شريفه، اصل اجر و مزد خواهى در برابر رسالت را نفى نكرده; بلكه جنبه مادى آن راانكار نموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 27 - 13

13 - مؤمنان ، نبايد به واسطه تنگناى معيشت به خداوند سوء ظن داشته باشند .

و لو بسط اللّه الرزق . .. إنّه بعباده

خبير بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 38 - 5

5 - اقامه نماز و گسترش فرهنگ نمازخوانى ، از مهم ترين تكاليف الهى براى اهل ايمان

و الذين استجابوا لربّهم و أقاموا الصلوة

با توجه به اين كه {استجابوا لربّهم} اجراى تمامى تكاليف الهى را در بر دارد، ذكر اقامه نماز پس از آن، دليلى بر اهميت ويژه برپايى نماز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 1،3

1- همه مؤمنان ، موظف به اطاعت از خدا و رسول او

ي_أيّها الذين ءامنوا أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

3- تأكيد خداوند به اطاعت مؤمنان ، از فرمان جهاد و تأثيرناپذيرى از كارشكنى منافقان *

ي_أيّها الذين ءامنوا أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين كه درباره جهاد و موضع منفى منافقان بود برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 1 - 1

1 _ مؤمنان ، مورد نهى الهى از سبقت جستن بر خدا و رسول ، در گفتار و رفتار

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتقدّموا بين يدى اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 2 - 1،2

1 _ نهى الهى ، از سخن گفتن مؤمنان با پيامبر ( ص ) با صدايى فراتر از صداى آن حضرت

ي_أيّها الذين ءامنوا لاترفعوا أصوتكم فوق صوت النبىّ

2 _ مؤمنان ، موظف به رعايت ادب و احترام در محضر پيامبر ( ص )

لاترفعوا أصوتكم فوق صوت النبىّ و

لاتجهروا له بالقول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 6 - 1

1 - مؤمنان ، موظف به بررسى درستى گزارش هاى شخص فاسق و اكتفا نكردن به صرف خبر دادن او

ي_أيّها الذين ءامنوا إن جاءكم فاسق بنبإ فتبيّنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 9 - 8

8 - گردن نهادن گروه هاى مؤمن متخاصم به صلح ، تكليفى الهى است .

فق_تلوا الّتى تبغى حتّى تفىء إلى أمر اللّه

تعبير {إلى أمر اللّه} _ به جاى تعبير {إلى السلم} _ بيانگر اين معنا است كه دستور صلح و مسالمت، صرفاً رهنمود اخلاقى نيست; بلكه تكليفى شرعى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 1،15،22

1 - نهى الهى ، از اقدام اهل ايمان به استهزا و تمسخر يكديگر

ي_أيّها الذين ءامنوا لايسخر قوم من قوم

15 - لزوم پرهيز اهل ايمان ، از بر چسب زدن و نسبت دادن القاب زشت به يكديگر

و لا تنابزوا بالألق_ب

{تنابز}، در لغت به معناى لقب دادن به يكديگر است و معمولاً در مورد القاب زشت به كار مى رود.

22 - لزوم پرهيز مؤمنان ، از هر حركت منفى و برهم زننده اخوت اجتماعى

إنّما المؤمنون إخوة . .. لايسخر قوم من قوم ...و لاتلمزوا أنفسكم و لاتنابزوا

با الغاى خصوصيت از موارد سه گانه ياد شده در آيه، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 41 - 6

6 - صبر بر ناگوارى ها ، عبادت در برابر پروردگار

و ايمان به قيامت ، تكليف تمامى مؤمنان

فاصبر . .. و سب_ّح ... و استمع يوم يناد المناد

هر چند واژه هاى {اصبر}، {سبّح} و {استمع} ظاهراً خطاب به پيامبر(ص) است; ولى در حقيقت تكليفى است براى همگان و پيامبر(ص) از آن جهت كه الگوى امت است، به تنهايى مخاطب قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 7 - 6

6 - انفاق ، وظيفه اى الهى برعهده مؤمنان

ءامنوا باللّه . .. و أنفقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 1

1 - انفاق در راه خداوند ، وظيفه اى واجب بر مؤمنان

و ما لكم ألاّتنفقوا فى سبيل اللّه

خطاب در آيه شريفه، متوجه مؤمنان و استفهام در {ما لكم} توبيخى است. توبيخ مؤمنان از سوى خداوند، به خاطر كوتاهى آنان در امر انفاق، بيانگر واجب بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 7

7 - مؤمنان ، بايد بر پيامبراكرم ( ص ) به همان تحيتى كه خدا به آن حضرت گفته است ، تحيت بگويند .

و إذا جاءوك حيّوك بما لم يحيّك به اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 1،5،8

1 - فرمان الهى به مؤمنان ، در اجتناب از دوستى با دشمنان خدا و دشمنان جامعه اسلامى

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتّخذوا عدوّى و عدوّكم أولياء

5 - ممنوعيت پيوند دوستانه اهل ايمان ، با كافران و منكران دين و پيامبر

تلقون إليهم بالمودّة و قد كفروا بما جاءكم

من الحقّ

8 - نهى خداوند از دوستى اهل ايمان با كافران كه باعث خروج ناخواسته پيامبر ( ص ) و مؤمنان از سرزمينشان ( مكه ) شده بودند .

لاتتّخذوا . .. يخرجون الرسول و إيّاكم أن تؤمنوا باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 5 - 14

14 - { عن أبى جعفر ( ع ) . . .انّ اللّه أمر نبيّه ( ص ) و المؤمنين بالبرائة من قومهم ماداموا كفّاراً فقال : { قد كانت لكم اُسوة حسنة فى إبراهيم و الذين معه إذ قالوا لقومهم إنّا برآؤا منكم و ممّا تعبدون . . . } ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: خداوند به رسول خود و مؤمنان امر فرموده تا از قوم خود، مادامى كه در حال كفر هستند، برائت جويند [آن جا كه] مى فرمايد: {براى شما در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند الگوى خوبى است; زيرا آنان به قوم خود گفتند: إنّا برآؤا منكم و ممّا تعبدون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 20

20 - مرد مؤمن ، موظف به ر ها ساختن همسر كافر خويش و جدا شدن از او

و لاتمسكوا بعصم الكوافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 13 - 1

1 - مؤمنان ، موظّف به دوستى نكردن با گروه ها و جوامع مورد غضب الهى

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 2 - 1

1

- انسان مؤمن ، بايد به آنچه مى گويد عمل كند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لِمَ تقولون ما لاتفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 11 - 2،9

2 - مؤمنان ، بايد بر ايمان خويش به خدا و رسول او پايدار باشند .

ي_أيّها الذين ءامنوا. .. تؤمنون باللّه و رسوله

فعل مضارع {تؤمنون} افاده استمرار مى كند و بيانگر آن است كه ايمان هاى مقطعى و متزلزل، فاقد ارزش است.

9 - مؤمنان ، موظف به جهاد با مال ( كمك هاى اقتصادى و چشم پوشى از منافع مادى در راه دين ) ، همپاى جهاد با جان

و تج_هدون فى سبيل اللّه بأمولكم و أنفسكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 5

5 - مؤمنان ، وظيفه دار جديت و تلاش براى شركت در نماز جمعه

فاسعوا إلى ذكر اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 8 - 6

6 - خدامحورى ، بايد برنامه مؤمنان در تمامى لحظه هاى زندگى باشد .

و تبتّل إليه تبتيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 23،24،25

23 - مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ، به برپايى نماز مأمور شدند .

و أقيموا الصلوة

24 - مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ، به پرداخت زكات مأمور شدند .

و ءاتوا الزكوة

25 - مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ، به انفاق و صدقه در راه خدا مأمور شدند .

و أقرضوا اللّه

به گفته مفسران، مقصود از قرض به خدا،

انفاق و صدقه در راه او است.

تكيه گاه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 35 - 3

3 - صحنه قيامت ، در چشم انداز مؤمنان آرميده برتخت هاى بهشتى است .

فاليوم . .. على الأرائك ينظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 36 - 6

6 - مؤمنان ، با آرميدن بر تخت هاى بهشتى ، مراحل كيفر دادن كافران را نظاره مى كنند .

ينظرون . هل ثوّب الكفّار ما كانوا يفعلون

در برداشت ياد شده، آيه مورد بحث مفعول براى {ينظرون} (در آيه قبل) گرفته شده است.

تلاش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 21

21 _ راه خدا ، جهت و محور تلاش پيگير مؤمنان

يجهدون فى سبيل اللّه

در برداشت فوق جهاد به معناى لغوى آن (تلاش و كوشش) گرفته شده است. نه خصوص نبرد. فعل مضارع (يجهدون) حكايت از تلاش مستمر و پيگير دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 8

8 _ مؤمنان راستين ، در پى تقرب به خدا و جلب دعا و درود پيامبر ( ص ) براى خويشند .

و من الأعراب من يؤمن . .. و صلوت الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 18

18- پيروان راستين پيامبر ( ص ) ، همواره در تلاش براى جلب رحمت و خشنودى خداوند

و الذين معه . .. يبتغون فضلاً من اللّه و رضونًا

تنزيه مؤمنان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 40 - 7

7 _ كسانى كه قرآن را مى پذيرند و به آن ايمان مى آورند ، از رذيله فسادانگيزى منزه هستند .

و منهم من يؤمن به . .. و ربك أعلم بالمفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 100 - 7

7 _ اهل ايمان ، از عقل و خرد برخوردار و از نادانى و سفاهت مبرّا هستند .

و ما كان لنفس أن تؤمن . .. و يجعل الرجس على الذين لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 106 - 7

7- مؤمنان واقعى ، منزه از كمترين ترديد در مورد حقانيت ايمان و عقيده خويش

و قلبه مطمئنّ بالإيم_ن

برداشت فوق، بر اين اساس است كه منظور از {مطمئن بودن به ايمان} اطمينان داشتن به حقانيت و درستى باورهاى خود باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 10،11

10 - انسان هاى مؤمن ، نيك كردار و پرهيز كننده از ظلم به ديگران ، بسيار اندك اند .

و إنّ كثيرًا من الخلطاء ليبغى . .. إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و قليل ما

تنكير {قليل} و اضافه شدن {ما}ى مبهمه، بر مبالغه در قلت دلالت دارد.

11 - پرهيز از ظلم و دورى از ستم در روابط اقتصادى ، ويژگى مؤمنان راستين است .

و إنّ كثيرًا من الخلطاء ليبغى . .. إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و قليل ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 -

شورى - 42 - 39 - 4،5

4 - اهل ايمان ، نه متجاوزاند و نه تجاوز را از سوى ديگران مى پذيرند .

و الذين إذا أصابهم البغى هم ينتصرون

{إنتصار} به معناى يارى طلبيدن است (مفردات راغب).

5 - سكوت و بى تفاوتى در برابر ظلم و ستم ، دور از ساحت اهل ايمان

و الذين إذا أصابهم البغى هم ينتصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 2

2- منفى بافى و يأس آفرينى در زمينه جهاد ، دور از ساحت مؤمنان واقعى

طاعة و قول معروف

بنابر اين كه {قول معروف} مبتدا براى خبر مقدّر باشد; از ارتباط اين آيه با آيه قبل استفاده مى شود كه سست ايمان ها در پى هراس از شركت در جهاد، به منفى بافى و ايجاد يأس در ديگران مى پرداختند. خداوند در اين آيه فرموده است: اولاً اهل اطاعت باشيد و ثانياً درباره جنگ و جهاد به نيكى سخن گوييد. و يأس نيافرينيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 13

13 - ساحت پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، مبرّا از لجاجت ، خشم و تعصب جاهلى

إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة حميّة الج_هليّة فأنزل اللّه سكينته

از مقابله رسول و مؤمنان با كافران متعصبِ جهالت پيشه، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 2

2 - شأن مؤمنان ، به دور از تمسخر و استهزاى يكديگر

ي_أيّها الذين ءامنوا لايسخر قوم من قوم

وصف ايمان در {يا أيّها الذين آمنوا}

مى رساند كه ايمان با استهزاگرى سازگار نيست.

تواضع با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 215 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظّف به فروتنى و گسترانيدن بال هاى لطف و محبت براى پيروان مؤمن خويش

و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين

تواضع بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 9،12،27،28،30

9 _ عشق به خدا و محبوب وى شدن ، فروتنى در برابر اهل ايمان و سرفرازى در مقابل كافران ، از صفات مؤمنان واقعى

فسوف يأتى اللّه بقوم . .. اعزة على الكفرين

12 _ ضرورت تواضع و افتادگى در برابر مؤمنان و صلابت و سرافرازى در برابر كافران

اذلة على المؤمنين اعزة على الكفرين

27 _ تواضع در برابر اهل ايمان ، سرافرازى در قبال كافران ، جهاد در راه خدا و بى اعتنايى به ملامت دشمنان ، مايه جلب محبت الهى

يحبهم و يحبونه اذلة على المؤمنين . .. و لايخافون لومة لائم

به نظر مى رسد صفات ياد شده پس از {يحبهم و يحبونه} در ارتباط با {يحبهم} بيانگر علت است ; يعنى چون داراى اين صفات هستند، خداوند آنها را دوست دارد.

28 _ دلباختگان خداوند ، فروتن در برابر مؤمنان ، سرفراز در قبال كافران و مجاهدانى بى پروا از ملامت دشمنان دين

يحبونه اذلة على المؤمنين . .. يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

30 _ حالت فروتنى در برابر مؤمنان و سرفرازى در قبال كافران ، عطيه و فضلى خداداى است .

اذلة على المؤمنين اعزة على الكفرين . .. ذلك فضل

اللّه

تواضع براى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 12

12- پيامبراسلام ( ص ) وظيفه دار برخورد فروتنانه ( خفض جناح ) با مؤمنان

واخفض جناحك للمؤمنين

{خفض جناح} (بال گشودن) كنايه از فروتنى و تواضع است.

تواضع به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 2،4

2 _ پيامبر(ص) موظف به فروتنى در برابر مؤمنان و ابراز مهر و محبت به آنان

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

پيشى گرفتن در سلام از جانب پيامبر(ص) تنها به عنوان يك وظيفه خاص و محدود مطرح نشده است، بلكه اين موضوع به عنوان جلوه اى از تواضع و اخلاق متعالى مطرح شده است.

4 _ تواضع در برابر مؤمنان و همنشينى با آنان، از صفات لازم براى رهبران دينى جامعه است.

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

گر چه خطاب آيه به پيامبر(ص) است، ولى چون آن حضرت نمونه اى براى همه است، اين ويژگى براى همه رهبران دينى ضرورى است.

تواضع مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 24

24 _ مؤمنان واقعى هرگز به خاطر ملامت دشمنان ، از عشق به خدا دست بردار نيستند و از فروتنى در قبال مؤمنان و سرافرازى در برابر كافران ، باز نمى مانند .

يحبهم و يحبونه . .. و لايخافون لومة لائم

بنابر اينكه جمله {و لايخافون . ..} در ارتباط با تمامى صفاتى باشد كه در فرازهاى پيشين بر شمرده شده نه خصوص {يجهدون}.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 1،11،15

1 - برخورداران از روحيه تواضع و حق پذيرى ، تنها گروندگان به آيات الهى اند .

إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا بها خرّوا سجّدًا

11 - مؤمنان ، در پيشگاه آيات الهى ، هيچ استكبارى از خود بروز نمى دهند و تسليم اند .

إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا. .. و هم لايستكبرون

متعلَّق {يستكبرون} در آيه، بيان نشده است. به قرينه سياق، احتمال دارد كه واژه {آيات} باشد.

15 - مؤمنان ، براى تسبيح و حمد خداوند ، استكبارى از خود بروز نمى دهند .

و سبّحوا بحمد ربّهم و هم لايستكبرون

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه متعلق {لايستكبرون} تسبيح و حمد باشد.

توبه از استهزاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 20

20 - استهزا ، طعن و نسبت دادن القاب زشت به مؤمنان ، گناه و نيازمند توبه است .

لايسخر قوم . .. و لا تلمزوا ... و لا تنابزوا ... و من لم يتب

بنابراين كه {و من لم يتب} نظر داشته باشد به تمام محتواى آيه و نه صرف كسانى كه لقب بد بر مؤمنان مى نهند، برداشت بالا استفاده مى شود.

توبه از سوزاندن مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 17

17 - اصحاب اخدود ، چنانچه از گناه سوزاندن مؤمنان توبه مى كردند ، از عذاب جهنم رهايى مى يافتند .

ثمّ لم يتوبوا فلهم عذاب جهنّم

توبه سوزانندگان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج -

85 - 11 - 5

5 - توبه سوزانندگان مردان و زنان مؤمن ، به ايمان آوردن و انجام دادن اعمال صالح است .

ثمّ لم يتوبوا . .. إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت

تقابل {اصحاب اخدود}، با {الذين آمنوا و عملوا الصالحات}، بيانگر اين است كه مراد از {لم يتوبوا} (در آيه قبل)، ترك توبه از كفر است.

توبه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 102 - 11

11 _ راوى گويد امام باقر ( ع ) فرمود : { الذين خلطوا عملا صالحاً و آخر سيّئاً } : فأولئك قوم مؤمنون يحدثون فى ايمانهم من الذّنوب التى يعيب ها المؤمنون و يكرهون ها فأولئك عسى اللّه أن يتوب عليهم ;

{آنان كه عمل خوب و بد را در هم آميختند} گروهى از مؤمنانند كه در عين داشتن ايمان، مرتكب بعضى گناهان مى شوند كه مؤمنان آنها را عيب مى دانند و ناخوش دارند اينانند كه اميد مى رود خداوند توبه آنان را بپذيرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 4

4 - توبه و بازگشت به خدا ، از اوصاف مؤمنان و بندگان خالص خداوند است .

و أنابوا إلى اللّه

{إنابة} (مصدر {أنابوا}) به معناى رجوع است و {أنابوا إلى اللّه}; يعنى، بازگشت به خدا با توبه و اخلاص (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 3

3- احسان به والدين ، شكر ، صلاح جويى ، توبه و تسليم ، از جمله برترين اعمال مؤمنان

و وصّينا الإنس_ن

بولديه إحس_نًا . .. نتقبّل عنهم أحسن ما عملوا

ارتباط اين آيه با آيه پيشين، گوياى برداشت ياد شده است.

توجه به مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 17

17- نظر به تهيدستان خداجوى و افكندن نگاه رفاقت و دوستى به چهره آنان ، امرى پسنديده و مطلوب خداوند است .

و لاتعد عيناك عنهم

توحيد عبادى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 138 - 4

4 - اهل ايمان ، از شرك در عبادت منزه و مبرا هستند .

و نحن له عبدون

برداشت فوق، از تقديم {له} بر {عابدون}، كه دلالت بر حصر دارد، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 19

19 - خداوند ، به مؤمنان نيكوكار وعده داده است كه در كمال امنيت و آرامش و بى هيچ ترسى از دشمنان ديانت ، تنها خدا را عبادت كنند .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه جمله {يعبدوننى. ..} استينافيه و بيانگر نتيجه و بازتاب تبديل ترس و اضطراب به امنيت و آرامش باشد; يعنى، مؤمنان آن چنان در امنيت و آرامش قرار مى گيرند كه بى هيچ ترس و اضطرابى از ناحيه دشمنان ديانت، به عبادت خداى واحد مى پردازند.

توحيد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 59 - 10

10 _ رغبت و اشتياق مؤمنان راستين ، تنها به

جانب خداست .

إنا إلى اللّه رغبون

{إلى اللّه} متعلق به {راغبون} است و تقديم آن بر {راغبون} علاوه بر حفظ فاصله آيات، مى تواند براى افاده حصر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 6

6 - توحيد و استقامت در راه ايمان ، در پى دارنده بهشت و نعمت هاى گسترده براى مؤمنان

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا . .. و لكم فيها ما تشتهى أنفسكم

توصيه به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 153 - 1

1 - صبرپيشگى و برپايى نماز ، توصيه و فرمان خدا به مؤمنان

يأيها الذين ءامنوا استعينوا بالصبر و الصلوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 6

6 _ توصيه الهى به تحت تأثير قرار نگرفتن مؤمنان ، از سوگند دروغين منافقان متخلف از جنگ

فأعرضوا عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 28 - 2

2 _ به ياد سپردن روز محشر و دشوارى هاى آن ، توصيه اى است به اهل ايمان .

و يوم نحشرهم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {يوم} مفعول به براى فعل مقدر (اذكروا) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 19

19 - اجتناب از هر گونه بيهوده گويى و باطل سرايى در مراسم حج ، توصيه خدا به اهل ايمان

و اجتنبوا قول الزور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 32 -

3

3 - بزرگداشت و رعايت حرمت دام هاى قربانى ( كوشش در حفظ و نگه دارى آنها و پرهيز از سهل انگارى در حق آنها ) ، توصيه خدا به اهل ايمان

و من يعظّم شع_ئر اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 1

1 - جهاد خالصانه و همه جانبه ( جهاد با جان و مال ) در راه خدا ، توصيه الهى به اهل ايمان

و ج_هدوا فى اللّه حقّ جهاده

تقييد {جاهدوا} به {حقّ جهاده}، ظهور در اين معنا دارد كه مؤمنان بايد تمامى توان خود را در راه خدا به كار گيرند و هرچه دارند (جان و مال) در اين راه نثار كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 2 - 3

3 - رعايت خضوع و تذلل در نماز ، توصيه خدا به اهل ايمان

قد أفلح المؤمنون . الذين هم فى صلاتهم خ_شعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 3 - 3

3 - اعراض و روى گردانى از لغو ( بى فايده گويى و بيهوده كارى ) ، توصيه خداوند به اهل ايمان

و الذين هم عن اللغو معرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 4 - 3

3 - پرداخت زكات ، توصيه اى الهى به اهل ايمان

قد أفلح المؤمنون . .. و الذين هم للزكوة ف_علون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 5 - 3

3 - حفظ و نگه دارى دامن از آلودگى

هاى جنسى ، توصيه خدا به اهل ايمان

قد أفلح المؤمنون . .. و الذين هم لفروجهم ح_فظون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 8 - 3

3 - امانت دارى و پايبندى به پيمان ، توصيه خدا به اهل ايمان

قد أفلح المؤمنون . .. و الذين هم لأم_ن_تهم و عهدهم رعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 9 - 2

2 - اهميت دادن به فريضه نماز و مراقبت بر انجام به موقع آن ، توصيه خداوند به اهل ايمان

قد أفلح المؤمنون . .. و الذين هم على صلوتهم يحافظون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 51 - 13

13 - استفاده از نعمت هاى الهى ، سپاس گزارى از خدا و انجام اعمال شايسته ، رسم و راه زندگى ترسيم شده از سوى خدا براى يكايك پيامبران و همه مؤمنان

ي_أيّها الرسل كلوا من الطّيّب_ت و اعملوا ص_لحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 13

13 - عفو و گذشت كريمانه از لغزش هاى ديگران ، توصيه الهى به اهل ايمان

و ليعفوا و ليصفحوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 7،14

7 - دفع بدى ديگران با خوبى كردن به آنان ، رفتارى ارزشمند و توصيه خداوند به اهل ايمان

و يدروءن بالحسنة السيّئة

{درء} (مصدر {يدرءون}) به معناى دفع كردن است.

14 - انفاق تنها بخشى از دارايى ها و نه همه آن ، توصيه خداوند به اهل

ايمان

و ممّا رزقن_هم ينفقون

{من} در {ممّا} اصطلاحاً {تبعيضيه} است. بنابراين {ممّا رزقناهم...}; يعنى، {بعض ما رزقناهم...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 93 - 7

7 - رهنمود خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، مبنى بر زمينه سازى براى از بين بردن مظاهر شرك و شكستن بت ها

فراغ عليهم ضربًا باليمين

يادآورى داستان بت شكنى ابراهيم(ع) و چگونگى مبارزه آن حضرت با مظاهر شرك در مكه (نيمه نخست بعثت)، مى تواند به منظور درس آموزى و ارائه روش مبارزه با شرك و بت پرستى براى پيامبر(ص) و مؤمنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 5

5 - رهنمود الهى به مؤمنان ، براى پرهيز از درگيرى با جبهه كفر پيش از استحكام قوا و اقتدار كامل *

قل للذين ءامنوا يغفروا للذين لايرجون أيّام اللّه

با توجه به مكى بودن آيه و شرايط سخت و امكانات محدود مؤمنان در آن مقطع، از آيه شريفه استفاده مى شود كه فرمان شكيبايى و پرهيز از درگيرى، ناظر به شرايط ويژه آن مقطع تاريخى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 9 - 6

6 - خداوند ، خواهان تلاش مؤمنان در تحكيم پايه هاى دين و گرامى داشت رسول او

لتؤمنوا باللّه و رسوله و تعزّروه و توقّروه و تسبّحوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 17 - 8

8 - خداوند ، خواهان انديشه و تدبر كردن مؤمنان در آيات قرآن ، رهنمود ها و

مواعظ آن

قد بيّنا لكم الأي_ت لعلّكم تعقلون

{عقل} (مصدر {تعقلون}) به معناى تدبر كردن است (مصباح المنير).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 18 - 1

1 - خداوند ، مردان و زنان مؤمن را به انفاق كردن و پرداخت صدقه فرا مى خواند .

إنّ المصّدّقين و المصّدّق_ت . .. لهم أجر كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 1

1 - توصيه مؤمنان ، از سوى خداوند به رعايت تقواى الهى و پايدار ماندن بر ايمان به پيامبراكرم ( ص )

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا اللّه و ءامنوا برسوله

امر {آمنوا برسوله} _ با توجه به اين كه خطاب در آن متوجه كسانى است كه به پيامبراكرم(ص) ايمان دارند _ امر به تحصيل ايمان نيست; بلكه توصيه است به اين كه بر آن ايمان باقى بمانند و آن را از دست ندهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 9 - 6

6 - رعايت تقوا ، توصيه خداوند به اهل ايمان

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. و اتّقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 9

9 - توكل و اعتماد به خداوند ، توصيه الهى به مؤمنان

و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 11 - 2،7

2 - خداوند به مؤمنان توصيه كرده كه { هرگاه از آنان خواسته شود در مجالس جا را براى واردين بازكنند } ، جا بازنموده و از آن

دريغ نكنند .

إذا قيل لكم تفسّحوا فى المج_لس فافسحوا

7 - توصيه الهى به مؤمنان اين است كه هرگاه در مجالس بر اثر كثرت ازدحام ، از آنان خواسته شود { از جاى خويش برخيزند } ، برخيزند ( از دادن جاى خود به تازه واردين دريغ نكنند ) .

و إذا قيل انشزوا فانشزوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 18 - 1،11

1 - دعوت خداوند از اهل ايمان ، به رعايت تقوا

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا اللّه

11 - رعايت تقوا در حل پيروزى و اقتدار توصيه خداوند به مؤمنان *

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا اللّه و لتنظر . .. و اتّقوا اللّه

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه پس از آيات مربوط به غزوه بنى نضير و پيروزى مسلمانان بر كافران و منافقان، سخن از بايستگى تقوا به ميان آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 1

1 - رهنمود الهى به مؤمنان عصر پيامبر ، در آزمودن ايمان زنان مهاجر ، قبل از پناه دادن به ايشان

ي_أيّها الذين ءامنوا إذا جاءكم المؤمن_ت مه_جرت فامتحنوهنّ

شأن نزول آيه شريفه، راجع به هجرت زنان از مكه به مدينه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 1،6

1 - شركت در نماز جمعه ، توصيه خداوند به مؤمنان

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. فاسعوا إلى ذكر اللّه

6 - تلاش و جديت براى درك خطبه هاى نماز جمعه و اهميت دادن به آن ، توصيه خداوند به مؤمنان

فاسعوا إلى ذكر اللّه

در صورتى

كه مراد از {ذكر اللّه} در آيه شريفه خطبه هاى نماز جمعه باشد; براشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 10 - 3،5

3 - تلاش براى كسب روزى ، توصيه خداوند به مؤمنان

و ابتغوا من فضل اللّه

5 - ذكر و ياد فراوان خدا ، به هنگام كسب و كار و خريد و فروش ، توصيه الهى به مؤمنان

و ابتغوا من فضل اللّه و اذكروا اللّه كثيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 11

11 - اعتماد نكردن به منافقان و برحذر بودن از آنان ، توصيه الهى به مؤمنان

فاحذرهم

چنان كه قبلاً گذشت، خطاب در {رأيت} و {تسمع} اختصاص به فردى خاص ندارد; بلكه شامل هر بيننده و شنونده اى مى شود. خطاب در {احذرهم} نيز چنين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 9 - 1،6

1 - همواره به ياد خدا بودن ، توصيه الهى به مؤمنان

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتلهكم أمولكم و لا أول_دكم عن ذكر اللّه

6 - دلبسته نشدن به مال و اولاد ، سفارش خداوند به مؤمنان

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتلهكم أمولكم و لا أول_دكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 10 - 1

1 - انفاقِ بخشى از امكانات و دارايى ها به نيازمندان ، توصيه خداوند به اهل ايمان

و أنفقوا من مّا رزقن_كم

{من} در {ممّا رزقنا} تبعيضيه است; يعنى، {قسمتى از آنچه را كه روزى تان كرده ايم، انفاق كنيد}.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 12 - 1

1 - اطاعت از خدا و رسول او ، توصيه الهى به مؤمنان

و أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 13 - 4

4 - توصيه خداوند ، به توكل كردن مؤمنان بر او و نه بر ديگران

و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 14 - 9،10

9 - توصيه خداوند به مؤمنان ، مبنى بر عفو ، چشم پوشى و بخشودن دشمنى هاى همسران و فرزندان خويش

عدوًّا لكم . .. و إن تعفوا و تصفحوا و تغفروا

10 - عفو ، چشم پوشى و بخشودن دشمنى ها و خطا هاى مردمان ، توصيه خداوند به مؤمنان

و إن تعفوا و تصفحوا و تغفروا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه آيه شريفه درصدد بيان يك اصل در برخورد با ديگران باشد; نه در خصوص برخورد با همسران و فرزندان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 16 - 1،5،7،8

1 - توصيه خداوند به مؤمنان ، مبنى بر رعايت تقواى الهى به ميزان توان خويش

فاتّقوا اللّه ما استطعتم

5 - توصيه خداوند به مؤمنان ، مبنى بر گوش جان سپردن به رهنمود هاى قرآن

و اسمعوا

7 - اطاعت و فرمان برى ، توصيه خداوند به مؤمنان

و أطعيوا

8 - انفاق مال ، توصيه خداوند به مؤمنان

و أنفقوا خيرًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه {خيراً} مفعول براى {أنفقوا} و به معناى مال باشد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 1،2

1 - توصيه خداوند ، به مؤمنان ، مبنى بر خودسازى و صيانت خويش از عوامل و موجبات بدبختى و دوزخى شدن

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا أنفسكم . .. نارًا

بنا به گفته مفسران، مقصود از محافظت خود از آتش، صيانت خويش از موجبات و عواملى است كه منجر به آتش دوزخ مى شود; مانند ترك واجبات و يا انجام محرمات.

2 - توصيه خداوند به مؤمنان ، مبنى بر مراقبت از اعضاى خانواده خود در برابر عوامل و موجبات بدبختى و دوزخى شدن آنان

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا . .. أهليكم نارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 1

1 - توصيه خداوند به مؤمنان ، مبنى بر توبه خالص و صادقانه ( توبه نصوح ) به درگاه الهى

ي_أيّها الذين ءامنوا توبوا إلى اللّه توبة نصوحًا

{نصوح} (از ماده {نُصح} در مقابل {غش})، صيغه مبالغه و به معناى خلوص و صدق است. بنابراين توبه نصوح; يعنى، توبه خالصانه و صادقانه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 3

3 - انجام دادن تمام كار هاى شايسته ، توصيه خداوند به مؤمنان

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

حرف {ال} در {الصالحات}، آن را بر تمام اعمال صالح تعميم داده است. از آن جا كه هرگاه عموم حقيقى امكان پذير نباشد، عموم عرفى مورد نظر است; مراد اعمال صالحى است كه براى شخص مؤمن مقدور مى باشد.

توصيه به مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23

- 111 - 7

7 - صبر و شكيبايى در برابر آزار هاى روحى كافران ، توصيه خداوند به مؤمنان صدراسلام

فاتّخذتموهم سخريًّا . .. و كنتم منهم تضحكون . إنّى جزيتهم اليوم بما صبروا

ذكر فرجام خوش مؤمنان شكيبا در قيامت و اعلام رستگارى قطعى آنان، نشانگر تشويقى است از سوى خداوند به مؤمنان صدراسلام; كه در برابر آزارهاى كافران مقاومت كنند و بدانند كه خداوند آنان را فراموش نخواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 10 - 3،4

3 - توصيه خداوند به مؤمنان ، براى جبران كمبود ها و نياز هاى اقتصادى اصحاب نيازمند پيامبر ( ص ) ، جهت خنثى كردن توطئه منافقان در انفاق به آنان

لاتنفقوا على من عند رسول اللّه . .. و أنفقوا من مّا رزقن_كم

4 - تقويت بنيه حكومتى جامعه اسلامى به وسيله انفاق ، سفارش خدا به مؤمنان صدراسلام

يقولون لئن رجعنا إلى المدينة . .. و أنفقوا من مّا رزقن_كم

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات قبل كه در مورد منافقان و جلوگيرى آنان از انفاق در راستاى براندازى حكومت اسلامى و. .. است; برداشت ياد شده استفاده مى شود.

توصيه به همنشينى با مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 5

5- پايدارى بر همدلى و همزيستى با مؤمنان مخلص تهيدست ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) بود .

و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربّهم

توصيه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 15

15- خداوند ، خواهان

بروز و ظهور نماز و نيايش مؤمنان ، در گستره جامعه *

تريهم ركّعًا سجّدًا

واژه {تراهم} مى رساند كه ركوع، سجود و نيايش مؤمنان، به گونه مخفى صورت نمى گيرد; بلكه آن چنان است كه اگر شخصى به جامعه اسلامى نگاه كند، به آسانى روحيه نيايش و نمازگزارى را در آنان مشاهده مى كند. از سوى ديگر لحن آيه شريفه، تمجيد از چنين روش و منش است.

توصيه هاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 1

1 - تنها مؤمنانى كه كار هاى شايسته انجام داده و يكديگر را به پذيرش حق و شكيبايى توصيه مى كنند ، گرفتار خسارت نخواهند شد .

إنّ الإنس_ن لفى خسر . إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و تواصوا بالحقّ و تواصو

توطئه عليه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 2

2 - ضربه زدن به اهل ايمان و توطئه عليه آنان ، از اهداف منافقان در اظهار ايمان

يخدعون اللّه و الذين ءامنوا

{خدع} به معناى پنهان كردن امرى و اظهار كردن امرى ديگر است به منظور ضربه زدن و ايجاد ناگوارى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 1

1 - هم دستى و تشكل تنى چند از مردمان عصر بعثت ، براى تهمت زنى و شايعه سازى عليه پيامبر ( ص ) و برخى از مؤمنان

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

{عصبة} در لغت به معناى گروهى متشكل و پشتيبان هم است كه از ده نفر تا چهل نفر باشند. آمدن فعل

{مجىء} به صورت جمع نيز، مؤيد اين است كه تهمت زنندگان به شكل دسته جمعى، به كار تهمت و شايعه سازى مى پرداختند. گفتنى است آيه شريفه _ براساس تاريخ و شأن نزول آن _ در باره خانواده پيامبر(ص) نازل شده است كه مورد اتهام تنى چند از بدخواهان قرار گرفته بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 1 - 2

2_ جامعه مؤمنان ، برخوردار از حمايت ويژه خداوند در برابر توطئه ها و ترفند هاى كافران

الذين كفروا و صدّوا عن سبيل اللّه أضلّ أعم_لهم

از اين كه خداوند، تلاش هاى كافران و توطئه هاى آنان را نسبت به مؤمنان خنثى مى كند; مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 17

17- دلجويى و حمايت خداوند از مؤمنان ، در برابر توطئه هاى كافران دين ستيز

الذين كفروا . .. أضلّ أعم_لهم . و الذين ءامنوا ... كفّر عنهم سيّئاتهم و أصلح بال

از مجموع آيه شريفه، استفاده مى شود كه خداوند، در كنار تهديد و توبيخ كافران دين ستيز، در اين آيه به دلجويى و حمايت از مؤمنان راستين پرداخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 10

10 - خداوند ، حامى مؤمنان در برابر توطئه هاى شيطانى منافقان

و ليس بضارّهم . .. و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 8

8 - دلدارى و تقويت روحيه مؤمنان ، از سوى خداوند در

قبال توطئه هاى منافقان

ليخرجنّ الأعزّ . .. و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين

توطئه هلاكت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 56 - 3

3 - سوگند مؤكد بهشتيان براى هم نشينان دوزخى خود ، مبنى بر تلاش آنان در جهت هلاكت مؤمنان و معتقدان به معاد در دنيا

قال تاللّه إن كدتّ لتردين

{ارداء} (مصدر {تردين}) به معناى نابودكردن است.

توكل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 14،15

14 _ لزوم اتكا و توكّل اهل ايمان در همه امور ، تنها به خداوند

و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

حذف متعلق توكّل، حكايت از عموميت موارد توكّل دارد; يعنى در همه كارها، تنها به خداوند توكّل كنيد.

15 _ توكّل و اتكا به خداوندِ حامى مؤمنان ، عامل تقويت كننده بنيه روحى آنان در شرايط دشوار

اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا و اللّه وليّهما و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

جمله {و على اللّه . .. } پس از جمله {اذ همّت ... ان تفشلا}، رهنمودى به عامل از بين برنده سستى در هنگامه هاى دشوار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 4

4 _ مجاهدان جنگ بدر با نداشتن ساز و برگ كافى در مقابل دشمنان ، توانستند با ايمان و توكّل به خدا بر آنان پيروز شوند .

و على اللّه فليتوكّل المؤمنون. و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

جمله {و لقد نصركم اللّه ببدر}، مى تواند نمونه اى باشد از حقيقت بيان شده در آيه قبل; يعنى عامل

نصرت شما در بدر، توكّل شما بر خداوند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 126 - 9

9 _ ضرورت اتّكاى اهل ايمان ، تنها به خداوند ، براى نيل به پيروزى

فليتوكل المؤمنون . .. و ما النّصر الّا من عند اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 160 - 6،10

6 _ مؤمنان ، بايستى تنها بر خداوند توكّل كنند .

و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

تقديم {على اللّه} بر متعلّقش {فليتوكّل} دلالت بر حصر دارد.

10 _ توكّل بر خداوند ، از ويژگى هاى مؤمنان

و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 8

8 _ اظهار توكّل و اعتماد به خداوند ، عكس العمل مؤمنان در برابر شايعه حمله دشمن ، پس از نبرد احد

الّذين قال لهم النّاس . .. و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 4،8

4 _ اتكاى مؤمنان راستين بر ولايت و حمايت خداوند ، در جهاد و اقدام به تكاليف

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا هو مولينا

8 _ مؤمنان ، بايد تنها به خدا توكل كنند .

هو مولينا و على اللّه فليتوكل المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 84 - 5

5 _ مؤمن راستين كسى است كه در مقام عمل ، كليه دستور هاى خداوند را بى چون و چرا انجام داده و

امور حال و آينده خود را تنها به او سپرده و غير او را تكيه گاه خود قرار ندهد .

و قال موسى يقوم إن كنتم ءامنتم باللّه فعليه توكلوا إن كنتم مسلمين

توكل مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 2 - 6

6 _ مؤمنان واقعى ، تنها بر خداوند توكل مى كنند .

و على ربهم يتوكلون

تهجد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 2

2 - عبادت شبانه با سجده و قيام ، دغدغه خاطر داشتن از روز قيامت و اميد به رحمت الهى ، از اوصاف و نشانه هاى مؤمنان راستين

أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا و قائمًا يحذر الأخرة و يرجوا رحمة ربّه

آيه شريفه به قرينه مقابله با آيه قبل _ كه درباره انسان هاى كافر بود _ درصدد بيان اوصاف و نشانه هاى مؤمنان راستين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 50

50- { سأله [ الصادق ( ع ) ] عبداللّه بن سُنان ، عن قول اللّه عزّوجلّ { سيماهم فى وجوههم من أثر السجود } قال : هو السَّهَر فى الصلاة ;

عبداللّه بن سنان از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ {سيماهم فى وجوههم من أثر السجود} پرسيد، آن حضرت فرمود: منظور [اثر ]شب زنده دارى با نماز است}.

تهديد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 5

5 _ تهديد اهل ايمان و ساختن چهره اى ناپسند از راه خدا

، از روش هاى دشمنان دين براى مبارزه با پيامبران و اديان الهى

و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به و تبغونها عوجاً

تهديد مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 7

7 _ تهديد ها و شكنجه ها ، بى تأثير در بازدارى مؤمنان راستين از طريق ايمان و باور هاى دينى

إنا إلى ربنا منقلبون

تهديد مؤمنان مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 2،3

2 _ كافران قوم شعيب بر سر هر كوى و برزن مؤمنان به خدا را مورد تهديد قرار مى دادند و آنان را از سلوك راه خدا بازمى داشتند .

و لا تقعدوا بكل صرط توعدون و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به

{ايعاد} مصدر {توعدون} به معناى تهديد كردن و به شكنجه و أمثال آن ترساندن است. {من ءامن} مربوط به فعل {توعدون} و {تصدون} است و به اصطلاح اهل ادب مفعولى است {متنازع فيه}. گفتنى است كه در برداشت فوق ضمير در {به} به {اللّه} برگردانده شده است.

3 _ شعيب از مردم خويش خواست تا دست از تهديد اهل ايمان بردارند و آنان را از پيمودن راه خدا بازندارند .

و لا تقعدوا بكل صرط توعدون و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 2

2 _ اشراف كفرپيشه مدين ، شعيب و مؤمنان به رسالتش را به تبعيد دسته جمعى تهديد كردند .

لنجرجنك يشعيب و الذين ءامنوا معك من قريتنا

{معك} مى تواند متعلق به

{لنخرجنك} باشد. بر اين مبنا {لنخرجنك} حاكى از تبعيد دسته جمعى است.

تهمت به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 1

1 - هم دستى و تشكل تنى چند از مردمان عصر بعثت ، براى تهمت زنى و شايعه سازى عليه پيامبر ( ص ) و برخى از مؤمنان

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

{عصبة} در لغت به معناى گروهى متشكل و پشتيبان هم است كه از ده نفر تا چهل نفر باشند. آمدن فعل {مجىء} به صورت جمع نيز، مؤيد اين است كه تهمت زنندگان به شكل دسته جمعى، به كار تهمت و شايعه سازى مى پرداختند. گفتنى است آيه شريفه _ براساس تاريخ و شأن نزول آن _ در باره خانواده پيامبر(ص) نازل شده است كه مورد اتهام تنى چند از بدخواهان قرار گرفته بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 19 - 10

10 - اشاعه فحشا در ميان جامعه اسلامى و تهمت آلودگى جنسى به مؤمنان پاكدامن ، از ترفند هاى منافقان

إنّ الذين يحبّون أن تشيع الف_حشة فى الذين ءامنوا لهم عذاب أليم

تعبير {فى الذين آمنوا} (در ميان صفوف مؤمنان) بيانگر اين نكته است كه اشاعه دهندگان فحشا، خود از مؤمنان نيستند; بلكه در ميان صفوف مؤمنان رخنه كرده اند و آنان را به فساد مى كشانند. گفتنى است چون آيات پيشين درباره ماجراى {افك} بود كه به دست منافقان انجام گرفت، مى توان استفاده كرد كه مقصود در {الذين يحبّون...} همان منافقان اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور

- 24 - 21 - 10

10 - اشاعه فحشا و بازى با حيثيت مؤمنان و بدنام كردن آنان ، فرمان بردارى از شيطان و گام نهادن در راه او است .

و من يتّبع خطوت الشيط_ن فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر

نهى از پيروى شيطان _ پس از محكوميت ماجراى {افك} و ممنوعيت اشاعه فحشا _ مى تواند هشدارى باشد به رواج دهندگان فحشا كه رفتارشان، رفتارى است شيطانى و در حقيقت گام نهادن در راه شيطان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 8

8 - بهتان به مؤمنان ، گناه روشن و آشكارى است .

و الذين يؤذون المؤمنين و . .. فقد احتملوا بهت_نًا و إثمًا مبينًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 7

7 - تهمت و تحقير ، از ترفند ها و ابزار هاى طاغيان و دشمنان دين ، عليه دينداران و مؤمنان

رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

تهمت حسد به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 13

13 - منع شدگان از شركت در فتح خيبر ، متهم كننده مؤمنان به حسدورزى

فسيقولون بل تحسدوننا

تهمت دروغگويى به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 5

5- كافران دين ستيز مكه ، پيامبراسلام و مؤمنان را در باره وعده هاى الهى دروغگو مى پنداشتند .

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 -

48 - 5

5 - كافران صدراسلام ، مؤمنان را دروغگو دانسته و عقيده آنان به برپايى قيامت را بى اساس مى پنداشتند .

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

تهمت سفاهت به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 3،4،6

3 - مؤمنان راستين در ديدگاه منافقان ، مردمى سفيه و بى خردند .

قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

4 - بيمار دلىِ اهل نفاق ، منشأ متهم ساختن اهل ايمان به بى خردى است .

فى قلوبهم مرض . .. قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

6 - منافقان ، با متهم ساختن اهل ايمان به بى خردى ، دعوت به ايمان را پذيرا نبودند .

قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

تهمت شرارت به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 5

5 - طغيان گران در دنيا ، مؤمنان را از اشرار به حساب مى آوردند .

رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

تهمت گمراهى به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 32 - 1

1 - گنه پيشگان كافر ، با مشاهده مؤمنان به نكوهش آشكار ايشان پرداخته ، آنان را ره گم كرده قلمداد مى كنند .

و إذا رأوهم قالوا إنّ ه_ؤلاء لضالّون

جمله {إذا رأوهم. ..}، بيانگر برخورد علنى كافران با مؤمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 34 - 7،8

7 - قيامت ، روز ظهور حقايق و برملا شدن خطاى كافران در گمراه دانستن مؤمنان

قالوا إنّ ه_ؤلاء لضالّون . .. فاليوم الذين

ءامنوا من الكفّار يضحكون

8 - تمسخر مؤمنان ، با ريشخند ، چشمك ، لطيفه سازى و گمراه دانستن آنان ، گناه و از نشانه هاى كفر است .

إنّ الذين أجرموا . .. يضحكون ... يتغامزون ... ف_كهين ... من الكفّار

تهمت ياوه گويى به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 11،13

11 - اتهام ياوه سرايى ، حربه كافران عليه پيامبر ( ص ) و مؤمنان بود .

ليقولنّ الذين كفروا إن أنتم إلاّ مبطلون

باطل، در اصل، به معناى {بى ثبات و بى ريشه} است. گاهى، درباره كسى به كار برده مى شود كه مطلبى عارى از حقيقت بگويد (مفردات راغب).

13 - كافران ، سخنان مؤمنان پيرو پيامبر ( ص ) را نيز عارى از حقيقت مى دانستند .

و لئن جئتهم بأية ليقولنّ الذين كفروا إن أنتم إلاّ مبطلون

جمع آورده شدن مخاطب كافران (إن أنتم. ..) در خطاب به پيامبر(ص) احتمال دارد از اين جهت باشد كه آنان، مى خواستند با اين موضع گيرى، مدافع فكرى براى پيامبر(ص) باقى نگذارند و گفته هاى مؤمنان را نيز پيشاپيش، مخدوش اعلام كنند.

ثبات قدم مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 27 - 5،15،16

5- ايمان و عقيده مؤمنان برپايه سخن پايدار و اصول خلل ناپذير و جاودانه استوار است .

يثبّت الله الذين ءامنوا بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا و فى الأخرة

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {باء} در {بالقول} متعلق به {آمنوا} باشد.

15- { قال الصادق ( ع ) : ان الشيطان ليأتى الرجل من أوليائنا عند موته عن

يمينه و عن شماله ليضلّه عمّا هو عليه فيأبى الله عزّوجلّ له ذلك و ذلك قول الله تعالى : { يثبّت الله الذين آمنوا بالقول الثابت فى الحياة الدنيا و فى الأخرة } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: همانا شيطان براى گمراه كردن دوستان ما به هنگام مرگشان، از چپ و راست به آنان نزديك مى شود. پس خداوند _ عزّوحلّ _ از گمراهى او مانع مى شود و اين همان سخن خداوند است كه مى فرمايد: {يثبّت الله الذين آمنوا بالقول الثابت ...}.

16- { قال أميرالمؤمنين ( ع ) صلوات الله عليه : إن ابن آدم . . . فإذا أدخل قبره أتاه ملكا القبر . . . فيقولان : من ربك و ما دينك و من نبيك ؟ فيقول : الله ربّى و دينى الإسلام و نبيى محمد ( ص ) فيقولان له : ثبّتك الله فيما تحبّ و ترضى و هو قول الله عزّوجلّ : { يثبّت الله الذين آمنوا بالقول الثابت فى الحياة الدنيا و فى الأخرة } . . . ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه فرمود: همانا آدمى زاده را . .. آن گاه كه وارد قبرش مى كنند، دو فرشته نزدش مى آيند ... و مى گويند: پروردگارت كيست؟ و دينت چيست؟ و پيامبرت كيست؟ پس پاسخ مى گويد: {خداوند} پروردگارم و {اسلام} دين من و پيامبرم حضرت محمد(ص) است. پس به او مى گويند: خداوند تو را در آنچه دوست مى دارى و به آن راضى هستى ثابت قدم و استوار كرده است و اين همان سخن خداوند است كه مى فرمايد: {يثبّت الله

الذين آمنوا بالقول الثابت ...}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 38 - 3

3- مؤمن ، داراى ثبات و استقرار در عقيده ، ولى كافر ، اسير در چنگال هاى شكّ و ترديد و بى ثبات است .

ما أظنّ . .. و ما أظنّ ... ل_كنّاْ هو اللّه ربّى

سخنان سمبل كفر و دنياپرستى، در آيه، همواره، ترديد را با خود همراه دارد، لذا در نقل سخن او، دو بار واژه {ظنّ} و يك بار نيز {لئن} به كار گرفته شده، ولى مردِ سمبل ايمان، با قاطعيّت عقيده خود را بيان كرده و راه عملى خود را مطرح ساخته است.

ثبات قدم مؤمنان به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 27 - 3

3- خداوند ، كسانى را كه به سخنان استوار و جاودانه ( قرآن ) ايمان آورند ، در دنيا و آخرت ثابت قدم و خلل ناپذير مى كند .

يثبّت الله الذين ءامنوا بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا و فى الأخرة

برداشت فوق بر اين اساس است كه {باء} در {بالقول} متعلق به {آمنوا} باشد; يعنى، كسانى كه به سخنان استوار، كه به قرينه آيه قبل مى تواند همان {كلمه طيبه} باشد، ايمان آورند از ناحيه خداوند مورد تأييد هستند.

ثبت عمل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 96 - 1

1- سنت الهى بر ثبت اعمال مؤمنان براى پاداش و محروميت هلاك شدگان از بازگشت به دنيا ، تا خروج يأجوج و مأجوج ( انقراض دنيا ) ادامه خواهد داشت

.

فمن يعمل . .. و حرم على ... حتّى إذا فتحت يأجوج و مأجوج

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {حتى} معناى غايت را افاده كند. البته ميان اهل ادب در افاده آن براى غايت، اختلاف نظر وجود دارد; ولى از سياق و آهنگ آيه، غايت قابل استفاده است. براين اساس {حتّى إذا فتحت...} غايت براى {فمن يعمل من الصالحات... و حرام قرية...} خواهد بود. گفتنى است كه نوع مفسران بر آنند كه مقصود از يأجوج و مأجوج، دوگروه از مردمى هستند كه در آخر الزمان ظاهر مى شوند و به تاختوتاز و فتوحات دست مى زنند و پس از مرگ آنان، عمر دنيا به پايان مى رسد.

جاودانگى پاداش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 6 - 7

7 - پاداش مؤمنان نيك كردار ، هرگز كاهش نيافته و پايان نمى پزيرد .

فلهم أجر غير ممنون

{مَنّ} (مصدر {ممنون})، به معناى {قطع كردن} است و معناى {كاهش دادن} نيز براى آن گفته شده است. (صحاح اللغة)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 7 - 5

5 - دستيابى مؤمنان داراى عمل صالح به پاداش بى منّت و پايان ناپذير ، حقيقتى انكارناپذير و غير قابل تكذيب است .

فما يكذّبك بعد بالدين

چنانچه {دين} به معناى جزا باشد (مفردات)، از مصاديق بارز آن اجرى خواهد بود كه در آيه قبل، به مؤمنان بشارت داده شد.

جاودانگى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 7

7 _ جاودانگى مؤمنانِ داراى اعمال صالح در

بهشت

و الذين امنوا . .. خالدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 1

1 - جاودانگى در بهشت سراسر نعمت ، پاداش مؤمنان داراى عمل صالح است .

إنّ الذين ءامنوا . .. جن_ّ_ت النعيم خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 11

11 - مؤمنانِ داراى عمل صالح ، در بهشت جاودانه اند .

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا . .. يدخله جنّ_ت... خ_لدين فيها أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 16

16 - مؤمنان داراى عمل صالح ، به صورت جاودانه در بهشت خواهند ماند .

خ_لدين فيها أبدًا

جاودانگى مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 1

1 _ حيات جاودان در باغ هاى بهشت با نهر هاى روان ، وعده الهى به زنان و مردان مؤمن

وعد اللّه المؤمنين . .. تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 16

16 _ آسودگى مؤمنان از دغدغه زوال نعمت هاى بهشتى و زندگى در آن

خلدين فيها أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 1

1 _ بهشت ، جايگاه ابدى مؤمنان نيك كردار

إن الذين ءامنوا و عملوا الصلحت . .. فى جنت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 7

7 - زنان و مردان مؤمن

، برخوردار از حيات جاودان و پرنشاط در باغ هاى بهشت

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها

جايگاه اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 27 - 8

8 _ كافران با مشاهده مقام و جايگاه مؤمنان در قيامت به آن حسرت مى خورند.

يليتنا نرد و لا نكذب بأيت ربنا و نكون من المؤمنين

جبران پاداش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 8

8- خداوند ، همراه با مؤمنان و تدارك كننده پاداش اعمال آنان ، بى كموكاست

و اللّه معكم و لن يتركم أعم_لكم

{وتر} (مصدر {يتر}) به معناى كاستن و كم كردن است.

جبران زيان مالى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 11 - 6

6 - جامعه اسلامى ، موظف به جبران خسارت هاى مالى وارد شده بر مؤمنان ، در طريق ايمان *

و إن فاتكم شىء من أزوجكم . .. ف_اتوا الذين ذهبت

جبران زيانهاى مادى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 12،13

12 _ وعده خداوند به جبران خسارت هاى مادّى مؤمنان صدر اسلام ، كه در نتيجه قطع رابطه با مشركان متوجه آنان مى شد .

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. و إن خفتم عيلة فسوف يغنيكم اللّه

13 _ جبران خسارت هاى وارده بر مؤمنان ، در نتيجه مبارزه با دشمنان اسلام ، وعده الهى به ايشان

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. و إن خفتم عيلة فسوف

يغنيكم اللّه

جبران نقص عمل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 16

16 - جبران كاستى اعمال نيك مؤمنان ، از سوى خداوند

و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنًا

برداشت ياد شده بنابر نظر عده اى از مفسران است كه {نزد له فيها حسناً} را بدين معنا گرفته اند: اگر در انجام عمل نيك نقص و كاستى باشد، خداوند آن را جبران نموده و بر حسن آن مى افزايد.

جنگ با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 128 - 13،14

13 _ رويارويى و نبرد با اهل ايمان ، ظلم است و محاربانِ با اهل ايمان ، ظالم هستند .

ليقطع طرفاً من الّذين كفروا . .. فانّهم ظالمون

14 _ دشمنان محارب با اهل ايمان ، مستحقّ عذاب الهى

او يعذّبهم فانّهم ظالمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 5

5 _ لشكركشى براى رويارويى با اهل ايمان ، عملى پسنديده در نظر شيطان زده كفرپيشگان مكه

إذ زين لهم الشيطن أعملهم

از مصاديق مورد نظر براى كلمه {أعملهم}، به قرينه آيات قبل و فرازهاى بعد، لشكركشى كافران مكه براى حضور در جنگ بدر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 11

11 _ كافران بر اثر فقدان درك معارف الهى و ايمان نداشتن به حقايق دينى ، مردمى ناتوان در پيكار با اهل ايمان

بأنهم قوم لايفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14

- 1،2

1 - اطمينان بخشى خدا به مؤمنان درباره ناتوانى منافقان و كافران از رويارويى مستقيم با آنان

لايق_تلونكم جميعًا إلاّ فى قرًى محصّنة

ضماير فاعل {يقاتلون} به منافقان و كافران (يهود) _ كه در آيات قبل مورد اشاره قرار گرفته اند _ باز مى گردد و {جميعاً} نظر به اجتماع اين دو گروه دارد.

2 - كافران ( يهود ) ، پس از غزوه بنى نضير ، ناتوان از مقابله رويارو در ميدان نبرد با مؤمنان *

لايق_تلونكم جميعًا إلاّ فى قرًى محصّنة

اين آيات، پس از آيات غزوه بنى نضير، آمده است; ازاين رو مى تواند ناظر به برنامه هاى آينده يهود باشد هر چند آنان در گذشته نيز قدرت رويارويى مستقيم نداشته اند. روشن است كه در اين احتمال، ضمير فاعل {يقاتلون} تنها به يهوديان بازگردد; نه آنان و منافقان (چنان كه در برداشت قبل آمده است).

جهاد مالى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، جهادگران با مال و جان خويش ( على رغم ذلت پذيرى و جهادگريزى منافقان )

لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا بأمولهم و أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 121 - 4

4 _ جهاد و تحمل هزينه هاى جنگ ، از جمله برترين اعمال مؤمنان

و لاينفقون . .. و لايقطعون وادياً إلا كتب لهم ليجزيهم اللّه أحسن ما كانوا يعملون

{أحسن} مى تواند منصوب به نزع خافض و به تقدير {بأحسن ما كانوا يعملون} باشد، در اين صورت {أحسن} وصف و عنوانى است

براى انفاق و پيمودن راه براى جهاد در راه خدا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 1

1 - جهاد خالصانه و همه جانبه ( جهاد با جان و مال ) در راه خدا ، توصيه الهى به اهل ايمان

و ج_هدوا فى اللّه حقّ جهاده

تقييد {جاهدوا} به {حقّ جهاده}، ظهور در اين معنا دارد كه مؤمنان بايد تمامى توان خود را در راه خدا به كار گيرند و هرچه دارند (جان و مال) در اين راه نثار كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 15 - 4،6

4 - ايثار مال و جان در راه حق ، همگام با ايمان ثابت و استوار ، نشانه مؤمنان واقعى است .

إنّما المؤمنون الذين . .. و ج_هدوا بأمولهم و أنفسهم

6 - جهاد با مال و جان در راه خدا ، نشانه يقين و استوارى ايمان انسان

ثمّ لم يرتابوا و ج_هدوا بأمولهم و أنفسهم

چنانچه {و جاهدوا} در مقام نشان دادن مصداق و نمود يقين مؤمنان باشد _ كه از {لم يرتابوا} استفاده مى شود _ برداشت بالا قابل استفاده است.

جهاد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 19

19 _ مبارزه اهل ايمان با متجاوزان و كسب آزادى از اسارت و رفع ظلم و تجاوز ، از مصاديق پيكار در راه خدا

و ما لنا اَلاّ نقاتل فى سبيل اللّه و قد اُخرجنا من ديارنا و ابنائنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 -

1

1 _ نبرد در راه خدا ، از ويژگى هاى بارز مؤمنان واقعى

الّذين امنوا يقاتلون فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 19،23

19 _ جهاد در راه خدا و نهراسيدن از سرزنش دشمنان ملامتگر ، ويژگى مؤمنان واقعى

يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

23 _ مؤمنان واقعى هرگز به خاطر سرزنش ملامتگران دست از جهاد و مبارزه بر نمى دارند .

يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 15 - 3

3 _ جهاد و نبرد اهل ايمان همواره بر اساس ايمان و عقيده است .

يأيها الذين ءامنوا إذا لقيتم الذين كفروا

قيد {الذين كفروا} به جاى مثلا {عدوكم}، بيانگر اين نكته است كه درگيرى اهل ايمان ريشه در كشورگشايى و مانند آن ندارد، بلكه عقايد آنان مايه جهاد آنان و يا هجوم دشمنان به سوى ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 40 - 3

3 _ باور اهل ايمان به سرپرستى خدا و يارى او ، مايه نهراسيدن آنان از دشمنان دين و اجراى فرمان جهاد

فإن تولوا فاعلموا أن اللّه موليكم نعم المولى و نعم النصير

جمله {فاعلموا . .. } علاوه بر رساندن مضمون خود به منظور تقويت روحيه مسلمانان براى جهاد با دشمنان فتنه انگيز ايراد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 1

1 _ مؤمنانى كه به مدينه هجرت نموده و در راه خدا جهاد كردند ،

مؤمنانى حقيقى و راستين هستند .

و الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولئك هم المؤمنون حقا

حق، به معناى ثابت بودن و حقيقت داشتن است و {حقا} هم مى تواند صفت براى مفعول مطلق محذوف باشد، يعنى (هم المؤمنون إيمانا حقا) و هم مى تواند مفعول مطلق براى فعل مقدر (احقه) باشد. به هر تقدير بيانگر اين است كه دارندگان صفات ياد شده از ايمان حقيقى و راستين برخوردار هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 4

4 _ اتكاى مؤمنان راستين بر ولايت و حمايت خداوند ، در جهاد و اقدام به تكاليف

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا هو مولينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، جهادگران با مال و جان خويش ( على رغم ذلت پذيرى و جهادگريزى منافقان )

لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا بأمولهم و أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 121 - 4

4 _ جهاد و تحمل هزينه هاى جنگ ، از جمله برترين اعمال مؤمنان

و لاينفقون . .. و لايقطعون وادياً إلا كتب لهم ليجزيهم اللّه أحسن ما كانوا يعملون

{أحسن} مى تواند منصوب به نزع خافض و به تقدير {بأحسن ما كانوا يعملون} باشد، در اين صورت {أحسن} وصف و عنوانى است براى انفاق و پيمودن راه براى جهاد در راه خدا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 24

24-

عدم تعلق مشيّت الهى بر نابودسازى كافران ، بدون تلاش و جهاد مؤمنان

و لو يشاء اللّه لانتصر منهم و ل_كن ليبلواْ

{لو} براى امتناع است; يعنى، اگر خداوند بخواهد كه كافران بدون حضور در جبهه نبرد نابود شوند، مى تواند آنان را نابود كند; اما او چنين نخواسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 7

7- مؤمنان راستين ، اهل جهاد و شكيبا در برابر همه مشكلات زندگى

و لنبلونّكم حتّى نعلم المج_هدين منكم و الص_برين

وصف {الصابرين} علاوه بر صبر در جهاد، مى تواند به همه زمينه هاى صبر و شكيبايى نظر داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 15 - 4،6

4 - ايثار مال و جان در راه حق ، همگام با ايمان ثابت و استوار ، نشانه مؤمنان واقعى است .

إنّما المؤمنون الذين . .. و ج_هدوا بأمولهم و أنفسهم

6 - جهاد با مال و جان در راه خدا ، نشانه يقين و استوارى ايمان انسان

ثمّ لم يرتابوا و ج_هدوا بأمولهم و أنفسهم

چنانچه {و جاهدوا} در مقام نشان دادن مصداق و نمود يقين مؤمنان باشد _ كه از {لم يرتابوا} استفاده مى شود _ برداشت بالا قابل استفاده است.

جهان بينى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 5

5 - جهان بينى مؤمنان صابر ( از خدا بودن و به سوى او بازگشتن ) دليل صبر و استقامت آنان در برابر دشوارى هاى راه ايمان

الذين إذا أصبتهم مصيبة قالوا إنا للّه و إنا إليه رجعون

{الذين .

.. قالوا ...} علاوه بر بيان اوصاف و ويژگى صابران، حكايتگر دليل و علت صبر آنان نيز هست.

جهل اكثريت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 13

13 _ اغلب درخواست كنندگان نزول معجزات از تأثير نداشتن آن بر كافران آگاهى نداشتند.

ما كانوا ليؤمنوا إلا أن يشاء الله و لكن أكثرهم يجهلون

مرجع ضمير در {أكثرهم} مى تواند مؤمنانى باشد كه خواهان نزول آيات و اجابت درخواست مشركان بودند، چنانچه در آيات قبل نيز اين احتمال ياد شد.

چشم روشنى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 19 - 5

5 - پيشكش باغ هاى بهشت به مؤمنان نيك كردار ، پاداشى فوق تصور و روشنى بخش ديده آنان است .

فلاتعلم نفس ما أُخفى لهم من قرّة أعين . .. فلهم جنّت المأوى نزلاً

جمله {فلهم جنّات المأوى. ..} مى تواند تأكيدى بر {ما أُخفى لهم...} و نيز نمادى از آنچه در خفا، براى مؤمنان در نظر گرفته شده، باشد.

حامى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 11

11 _ حمايت و دلجويى خداوند از مؤمنان انفاق كننده و ايثارگر ، در برابر تمسخر منافقان

سخر اللّه منهم و لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 4

4 _ مؤمنان نيك كردار ، در كنف حمايت و هدايت مستمر و دايم الهى

إن الذين ءامنوا و عملوا الصلحت يهديهم ربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود

- 11 - 56 - 13

13_ خداوند ، حامى و پشتيبان مؤمنان و توكل كنندگان بر او

إنى توكلت على الله . .. إن ربى على صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 7

7- مؤمنان ، برخوردار از حمايت هاى غيبى الهى در دور ماندن از كفر و معصيت اند .

فكان أبواه مؤمنين فخشينا أن يرهقهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 81 - 7

7- خداوند ، حامى مؤمن و تقدير كننده خير و مصلحت براى او است .

فكان أبواه مؤمنين . .. فأردنا أن يبدلهما ربّهما خيرًا منه زكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 - 1

1 - مؤمنان ، برخوردار از حمايت و پشتيبانى پيوسته خداوند

إنّ اللّه يدفع عن الذين ءامنوا

{دفاع} (مصدر {يدافع}) به معناى پشتيبانى و دفع كردن شرّ دشمن است; يعنى، خداوند بى ترديد مؤمنان را مورد حمايت و پشتيبانى قرار مى دهد و شرّ دشمنان دين را از آنان دفع مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 110 - 6

6 - حمايت خدا از ساحت مؤمنان در قبال كافران

فاتّخذتموهم سخريًّا . .. و كنتم منهم تضحكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 11

11 - خداوند ، بهترين و شايسته ترين مدافع و حامى پيامبر ( ص ) و مؤمنان در برابر تهديد و ارعاب دشمنان

و يخوّفونك بالذين من دونه

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 18

18 - مؤمنان تائب و پيرو راه الهى ، برخوردار از لطف و حمايت فرشتگان عرش الهى

الذين يحملون العرش . .. يستغفرون ... للذين تابوا و اتّبعوا سبيلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 11

11- ايمان به حمايت الهى از جبهه حق ، پشتوانه مؤمنان در مواجهه با خصومت هاى جبهه باطل

قل . .. كفى به شهيدًا بينى و بينكم

خداوند، با تذكر دادن (كفى به شهيدًا) به پيامبر(ص)، از يك سو كافران را تهديد كرده و از سوى ديگر آن حضرت را دلدارى داده است; زيرا توجه به نظارت و داورى خداوند، خصومت دشمنان را براى مؤمنان قابل تحمل و سهل مى گرداند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 1 - 2

2_ جامعه مؤمنان ، برخوردار از حمايت ويژه خداوند در برابر توطئه ها و ترفند هاى كافران

الذين كفروا و صدّوا عن سبيل اللّه أضلّ أعم_لهم

از اين كه خداوند، تلاش هاى كافران و توطئه هاى آنان را نسبت به مؤمنان خنثى مى كند; مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 17

17- دلجويى و حمايت خداوند از مؤمنان ، در برابر توطئه هاى كافران دين ستيز

الذين كفروا . .. أضلّ أعم_لهم . و الذين ءامنوا ... كفّر عنهم سيّئاتهم و أصلح بال

از مجموع آيه شريفه، استفاده مى شود كه خداوند، در كنار تهديد و توبيخ كافران دين ستيز، در اين آيه به دلجويى

و حمايت از مؤمنان راستين پرداخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 35 - 5

5 - خداوند ، خود متكفل حمايت از مؤمنان است .

فأخرجنا من كان فيها من المؤمنين

با توجه به اين كه فرشتگان عذاب، مأموريت خود را در نزول عذاب با فعل مجهول بيان داشته اند (إنّا اُرسلنا); ولى خداوند در اين آيه نجات مؤمنان را به خود نسبت داده است. اين تفاوت مى تواند در جهت توجه دادن مؤمنان به حمايت ويژه الهى از ايشان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 10

10 - خداوند ، حامى مؤمنان در برابر توطئه هاى شيطانى منافقان

و ليس بضارّهم . .. و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

حامى مؤمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 14

14 - پيروان عيسى ( ع ) ، مورد تأييد و حمايت الهى در قبال دشمنانشان ( كافران بنى اسرائيل )

فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم

حتميت امتحان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 1

1- همه مؤمنان ، در معرض آزمايشى حتمى از سوى خداوند

و لنبلونّكم حتّى نعلم المج_هدين منكم و الص_برين

ضمير {كم} به اهل ايمان و يا مدعيان ايمان بازمى گردد و نه به همه انسان ها; زيرا تفكيك مجاهد از غير مجاهد در قلمرو دين، معنا دارد و گرنه در مورد همه انسان هاملاكِ تفكيك، ايمان و كفر است.

حتميت امنيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

12 - نور - 24 - 57 - 3

3 - كافران ، از جلوگيرى از تحقق وعده الهى مبنى بر حاكميت فراگيرى اهل ايمان و پيروزى و امنيت آنان در هر جاى دنيا ، ناتوانند .

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. ليستخلفنّهم فى الأرض ... لاتحسبنّ الذين كفروا معجزين

برداشت فوق، از ارتباط ميان اين آيه و دو آيه قبل، استفاده شده است.

حتميت پاداش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 19

19 _ اجر و پاداش عمل نيك مؤمنان ، در پيشگاه الهى محفوظ بوده و ضايع نخواهد شد .

إن اللّه لا يضيع أجر المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 30 - 1

1- پاداش مؤمنانِ داراى عمل صالح ، حتمى بوده و از جانب خداوند ، تضمين شده است .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت إنّا لانضيع أجر من أحسن عملاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 7 - 7

7 - وعده خداوند درباره اعطاى پاداش بهترين عمل به اعمال مؤمنان ، وعده اى قطعى و تخلف ناپذير است .

و الذين ءامنوا . .. و لنجزينّهم أحسن الذى كانوا يعملون

{لام} و {نون تأكيد} در {لنجزينّهم} دلالت بر حتميّت دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 7 - 3

3 - حاكميت خداوند بر قواى هستى ، نشانگر قدرت او بر پاداش مؤمنان و كيفر منافقان و مشركان

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت . .. و يعذّب المن_فقين ... و المشركين

... و للّه

از ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه درباره پاداش مؤمنان و كيفر منافقان و مشركان بود _ مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 14 - 12

12 - ضايع نشدن كمترين تلاش انسان مؤمن ، در پرتو اطاعت از خدا و رسول

و إن تطيعوا اللّه و رسوله لايلتكم من أعم_لكم شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 25 - 7

7 - پاداش مؤمنانى كه عمل صالح دارند ، هرگز كاسته يا قطع نخواهد شد .

لهم أجر غير ممنون

از معانى {منّ} قطع است و معناى {نقص} نيز براى آن گفته شده است. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 7 - 5

5 - دستيابى مؤمنان داراى عمل صالح به پاداش بى منّت و پايان ناپذير ، حقيقتى انكارناپذير و غير قابل تكذيب است .

فما يكذّبك بعد بالدين

چنانچه {دين} به معناى جزا باشد (مفردات)، از مصاديق بارز آن اجرى خواهد بود كه در آيه قبل، به مؤمنان بشارت داده شد.

حتميت پيروزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 57 - 3

3 - كافران ، از جلوگيرى از تحقق وعده الهى مبنى بر حاكميت فراگيرى اهل ايمان و پيروزى و امنيت آنان در هر جاى دنيا ، ناتوانند .

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. ليستخلفنّهم فى الأرض ... لاتحسبنّ الذين كفروا معجزين

برداشت فوق، از ارتباط ميان اين آيه و دو آيه قبل، استفاده شده است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 30 - 3

3 - فرا رسيدن روز فتح نهايى مؤمنان ، قطعى است .

و انتظر

متعلق {إنتظار} در آيه، بيان نشده است. احتمال دارد كه مراد از انتظار، هلاكت كافران و در نتيجه پيروز شدن مؤمنان باشد كه در آيه بيست و هشت _ بنابر احتمالى _ از آن سخن گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 4

4- خط ايمان و جبهه مؤمنان ، برخوردار از پيروزى قطعى و نهايى

و أنتم الأعلون

{و أنتم الأعلون} ممكن است در مقام تعليل باشد; به اين كه چون شما در نهايت پيروزيد و به پيروزى نهايى ايمان بر كفر ايمان داريد، پس نبايد در مبارزه با كافران، سستى كرده و با سازش بگراييد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 3 - 4

4 - نصرت الهى در حق مؤمنان ، نصرتى حتمى و بدون شكست *

و ينصرك اللّه نصرًا عزيزًا

{نصراً عزيزاً} مى تواند قيد توضيحى باشد; يعنى، اصولاً نصرت خداوند نصرتى بدون شكست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 28

28 - رستگارى و ظفرمندى ، فرجام قطعى حزب خدا ( مؤمنان راستين )

ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 4

4 - امداد هاى الهى و پيروزى بر دشمن ، وعده قطعى خداوند به جبهه ايمان و مجاهدان راه او

يغفر لكم . ..

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 10

10 - تضمين عزت و پيروزى پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، از سوى خداوند در قبال توطئه هاى منافقان

ليخرجنّ الأعزّ . .. و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين

حتميت حاكميت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 57 - 3

3 - كافران ، از جلوگيرى از تحقق وعده الهى مبنى بر حاكميت فراگيرى اهل ايمان و پيروزى و امنيت آنان در هر جاى دنيا ، ناتوانند .

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. ليستخلفنّهم فى الأرض ... لاتحسبنّ الذين كفروا معجزين

برداشت فوق، از ارتباط ميان اين آيه و دو آيه قبل، استفاده شده است.

حتميت رستگارى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 28

28 - رستگارى و ظفرمندى ، فرجام قطعى حزب خدا ( مؤمنان راستين )

ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون

حتميت نصرت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 6،7

6 - وعده خداوند به نصرت پيامبران و مؤمنان ، حق و تخلف ناپذير است .

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا . .. فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

7 - تخلف ناپذير بودن وعده خداوند به نصرت پيامبران و مؤمنان ، مقتضى صبر و شكيبايى رهبران دينى و مؤمنان طرفدار آنان در برابر مشكلات و آزار هاى دشمنانِ دين است .

إنّا لننصر رسلنا . .. فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

برداشت

بالا به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّ وعد اللّه حقّ} در مقام تعليل براى {فاصبر} مى باشد; يعنى، {صبر پيشه كن چون وعده خداوند به پيروزى و نصرت، حق است}.

حجيت اجماع مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 15

15 _ اجماع مؤمنان ، حجت و تبعيت از آن لازم است . *

و يتبع غير سبيل المؤمنين . .. و نصله جهنم

حجيت سيره مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 13

13 _ حجيت سيره عملى مؤمنان ، در صورتى كه مخالفت سنت پيامبر ( ص ) نباشد .

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين

جمله {يتبع غير سبيل المؤمنين}، بيانگر حجيت سيره مؤمنان است و جمله {من يشاقق الرسول}، حجيت سيره را مقيد مى كند به اينكه با سنت پيامبر(ص) و يا دليل شرعى ديگر مخالفت نداشته باشد.

حرمت اختلاف افكنى در مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 2

2 _ حرمت انجام هر گونه عملى كه مايه تأييد كفر و نفاق و تقويت كافران و منافقان محارب و زمينه زيان و تفرقه مؤمنان باشد .

و الذين اتخذوا مسجداً . .. لا تقم فيه أبداً

حرمت تبعيد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 84 - 7

7 - بيرون كردن موحدان از كاشانه و ديارشان و آواره ساختن ايشان ، از محرمات مؤكّد الهى است .

و لاتخرجون أنفسكم من ديركم

جمله {لاتخرجون

. ..} (]همكيشان[ خود را از خانه هايشان بيرون نمى كنيد) همانند جمله {لاتسفكون ...} جمله خبرى است در مقام انشا; يعنى، {... بيرون نكنيد}. ايراد جمله خبرى در مقام انشا براى رساندن تأكيد است.

حرمت زيان به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 2

2 _ حرمت انجام هر گونه عملى كه مايه تأييد كفر و نفاق و تقويت كافران و منافقان محارب و زمينه زيان و تفرقه مؤمنان باشد .

و الذين اتخذوا مسجداً . .. لا تقم فيه أبداً

حرمت قتل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 84 - 6

6 - كشتن مؤمنان به آيين الهى ، از محرمات مؤكّد است .

لاتسفكون دماءكم

هر چند آيه بيانگر ميثاقهاى خدا با بنى اسرائيل است، ولى بيان آن در قرآن، نشانه آن است كه رعايت آنها وظيفه همه مخاطبان قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 3

3 _ حرمت و ناروايى كشتن مومن از روى عمد

و ما كان لمؤمن ان يقتل مؤمناً الّا خَطَاً

حرمت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 1،3

1 _ مؤمن ، هرگز از روى عمد دستش به خون مؤمن ديگر آلوده نخواهد شد .

و ما كان لمؤمن ان يقتل مؤمناً الّا خَطَاً

3 _ حرمت و ناروايى كشتن مومن از روى عمد

و ما كان لمؤمن ان يقتل مؤمناً الّا خَطَاً

حسابرسى اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - انشقاق - 84 - 8 - 6

6 - { قاسم بن محمد عن على قال : سمعت أباعبداللّه ( ع ) يقول : إنّ اللّه تبارك و تعالى إذا أراد أن يحاسب المؤمن أعطاه كتابه بيمينه و حاسبه فيما بينه و بينه فيقول : عبدى ! فعلت كذا . . . قد غفرتها لك و ابدلتها حسنات . . . و هو قول اللّه عزّوجلّ { فأمّا من اُوتى كتابه بيمينه فسوف يحاسب حساباً يسيراً } ;

قاسم بن محمد از على [بن أبى حمزه] روايت نموده كه گفت: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى فرمود: خداى _ تبارك و تعالى _ زمانى كه بخواهد مؤمنى را محاسبه كند، نامه عملش را به دست راست وى مى دهد و او را در آنچه بين خود و او است محاسبه كرده، مى فرمايد: بنده من فلان كار را كردى؟ . .. من آن را براى تو بخشيدم و آن را به حسنه هايى تبديل كردم ... و اين سخن خداى عزّوجلّ است {فأمّا من اُوتى كتابه بيمينه . فسوف يحاسب حساباً يسيراً}».

حسابرسى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 25 - 2،3

2 - مشركان ، هيچ گاه درباره كردار پيامبر و مؤمنان ، مورد مؤاخذه قرار نمى گيرند .

قل لاتسئلون عمّا أجرمنا

3 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، از كردار مشركان بازخواست نمى شوند .

و لانسئل عمّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 1

1 - گنه كاران ، داراى حسابى مجزّا از مؤمنان

نيك كردار ، در پيشگاه الهى

أم حسب الذين . .. كالذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 30 - 3

3 - شمول رحمت و حمايت خداوند ، نسبت به اهل ايمان و عمل صالح ، پس از حسابرسى آنان

كلّ أمّة تدعى إلى كت_بها . .. فأمّا الذين ءامنوا و عملواالص_لح_ت فيدخلهم ربّهم ف

حسرت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 9

9 _ بى اعتنايى اهل ايمان به توطئه هاى تبليغاتى كفرپيشگان ، ايجادكننده حسرت در دل هاى ايشان

لا تكونوا كالّذين كفروا . .. ليجعل اللّه ذلك حسرة فى قلوبهم

بنابر اينكه {ليجعل} متعلق به {لا تكونوا} باشد.

حسن سابقه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 10،14

10 _ اهل ايمان ، داراى پيشينه اى نيك و پرونده اى درخشان در نزد پروردگار

و بشّر الذين ءامنوا أن لهم قدم صدق عند ربهم

{قدم صدق} كنايه از حسن پيشينه است.

14 _ برخوردارى از جايگاه بلند و حسن سابقه در پيشگاه پروردگار ، بشارت پيامبر ( ص ) به مؤمنان

و بشّر الذين ءامنوا أن لهم قدم صدق عند ربهم

حُسن ظن به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 8

8 - جامعه اسلامى ، وظيفه دار رعايت حسن ظن نسبت به يكديگر

لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا و قالوا ه_ذا إفك مبين

حسن فرجام مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام

- 6 - 135 - 4،9

4 _ كافران در روز قيامت در خواهند يافت كه فرجام نيك از آن مؤمنان است.

فسوف تعلمون من تكون له عقبة الدار

9 _ فرجام نيك از آن پيامبر(ص) و مؤمنان است. و ظالمان محروم از آن مى باشند.

فسوف تعلمون من تكون له عقبة الدار إنه لايفلح الظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 29 - 2

2_ فرجام نيكو ( سعادت اخروى ) از آنِ مؤمنانِ داراى عمل صالح است .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت طوبى لهم و حسن مئاب

{مئاب} مصدر ميمى و به معناى بازگشت است و مراد از آن سراى آخرت مى باشد. قابل ذكر است كه {طوبى} مبتدا و {حسن مئاب} عطف بر آن و {لهم} خبر براى آن دو مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 12

12- بيان عاقبت نيك مؤمنان داراى عمل صالح و فرجام شوم پيروان شيطان ، روشى است براى ايجاد انگيزش آدميان به عاقبت انديشى .

و برزوا لله جميعًا فقال الضعف_ؤا للذين استكبروا . .. فهل أنتم مغنون عنّا من عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 14

14 - مؤمنان راستين و مبرا از پندار هاى شرك آميز ، داراى آينده اى سعادتمند و سرشار از خوشبختى و شادكامى

و بشّر المخبتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 18 - 2

2 - فرجام ناگوار كافران و عاقبت نيكوى مؤمنان ، علامت برابر نبودن آنان با يكديگر است

.

فذوقوا بما نسيتم لقاء يومكم . .. فلاتعلم نفس ما أُخفى لهم ... أفمن كان مؤمنًا كم

{فاء} در {أفمن} تفريع بر آيات سابق است كه در آنها از كافران و مؤمنان و فرجام و عاقبتشان سخن گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 24 - 4

4 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) ، تبيين سر انجام نيك مؤمنان و عاقبت شوم كفرپيشگان است .

إنّا أرسلن_ك بالحقّ بشيرًا و نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 3 - 2

2- نيك فرجامى و غفران لغزش هاى مؤمنان ، نتيجه پيروى از حق و پيام پروردگارشان

و الذين ءامنوا . .. ذلك بأنّ ... و أنّ الذين ءامنوا اتّبعوا الحقّ من ربّهم

حسن نيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 10 - 14

14 - مؤمن ، به دور از نيت و انديشه سوء نسبت به ديگر مؤمنان

الذين جاءو من بعدهم يقولون . .. و لاتجعل فى قلوبنا غلاّ للذين ءامنوا

آيه شريفه، در حقيقت رهنمودى است به مؤمنان كه خويش را از هرگونه بدخواهى و كينه نسبت به اهل ايمان، دور نگه دارند.

حفظ آبروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 11

11 - حفظ آبرو و شخصيت افراد مؤمن ، امر لازمى است .

و الذين يؤذون المؤمنين . .. فقد احتملوا بهت_نًا و إثمًا مبينًا

حفظ امانت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 -

27 - 8

8 _ حفظ امانت اهل ايمان ، در نظام دستورى دين ، داراى اهميتى ويژه و والا

يأيها الذين ءامنوا لاتخونوا اللّه . .. و تخونوا أمنتكم

از اينكه خيانت در امانتهاى مردم در كنار خيانت به خدا و رسول ياد شده است، اهتمام خاص قرآن به لزوم حفظ امانت مردم معلوم مى شود.

حفظ شخصيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 20،22

20 _ پيامبر اكرم(ص) نبايد با طرد مؤمنان مستمند و فقير از اطراف خويش، خود را در جرگه ظالمان قرار دهد.

فتطردهم فتكون من الظلمين

22 _ طرد كردن مؤمنان به سبب نداشتن پايگاه اجتماعى، ستمگرى است.

فتطردهم فتكون من الظلمين

حق پذيرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 18

18 _ تنها مؤمنان و دارندگان روحيه باور و تصديق ، تأثيرپذير از انذار و بشارت انبيا و بهره مند از پيام هاى ايشان خواهند بود .

إن أنا إلا نذير و بشير لقوم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 12

12- مؤمنان ، برخوردار از روح تسليم در برابر حق

ليثبّت الذين ءامنوا و هدًى و بشرى للمسلمين

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {للمسلمين} وصف ديگرى براى {الذين ءامنوا} باشد نه بازگو كننده گروه ديگرى از مردم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 1

1 - برخورداران از روحيه تواضع و حق پذيرى ، تنها گروندگان به آيات الهى اند .

إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا

ذكّروا بها خرّوا سجّدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 1،10

1 - مؤمنان ، برخوردار از شرح صدر و روح تسليم و انقياد در برابر حق

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م

{شرح} به معناى بسط و سعه است و شرح صدر به معناى بسط و گشادن سينه و قلب براى تحمل و پذيرش سخن حق است. {اسلام} در دو معنا به كار مى رود 1_ تسليم و انقياد، 2_ دين اسلام. گفتنى است كه برداشت بالا مبتنى بر معناى نخست اسلام است آيه شريفه نيز درصدد بيان اوصاف مؤمنان است.

10 - وجود اختلاف اساسى انسان مؤمن حق پذير و نرم دل با كافر حق ناپذير و سنگدل ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م فهو على نور من ربّه فويل للق_سية قلوبهم

{من} در آيه شريفه، اسم موصول و مبتدا است و خبر آن _ به قرينه جمله بعدى (فويل للقاسية قلوبهم. ..) _ جمله اى محذوف مى باشد. تقدير كلام چنين است: {أفمن شرح اللّه صدره للإسلام ... كمن قسا قلبه}. بنابراين مى توان گفت: آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 3 - 2

2- نيك فرجامى و غفران لغزش هاى مؤمنان ، نتيجه پيروى از حق و پيام پروردگارشان

و الذين ءامنوا . .. ذلك بأنّ ... و أنّ الذين ءامنوا اتّبعوا الحقّ من ربّهم

حق پذيرى مؤمنان به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

جاثيه - 45 - 27 - 9

9 - معتقدان به قيامت ، به دور از باطل گرايى و ايمن از زيان اخروى

يومئذ يخسر المبطلون

برداشت بالا، با استفاده از مفهوم آيه صورت گرفته است.

حقانيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 3

3 _ پيروزى مؤمنان در جنگ بدر حجتى بر حقانيت اهل ايمان و هشدار و عبرتى براى كافران

إن تستفتحوا فقد جاءكم الفتح

مراد از {الفتح} پيروزى اهل ايمان در جنگ بدر است. و جمله {فقد جاءكم الفتح} پاسخ همان تمناى مشركان است كه خواهان پيروزى حاميان دين حق بودند.

حقوق مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 1

1 _ خداوند از انصار و مهاجران نخستين خواست تا كسانى را كه در آينده ايمان مى آورند و هجرت مى كنند و به جهاد مى پردازند ، از خود بدانند و حقوق ولايت را درباره آنان رعايت كنند .

و الذين ءامنوا من بعد و هاجروا و جهدوا معكم فأولئك منكم

مخاطبان آيه، انصار و مهاجران نخستين هستند. مضاف إليه كلمه {بعد}، كلمه {ايمانكم} و يا {الهجرة الاولى} است. جمله {فأولئك منكم} اشاره به اين دارد كه تمام قوانين و حقايقى كه درباره انصار و مهاجران نخستين بيان شده درباره آنان نيز عيناً وجود دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 103 - 4

4 _ از حقوق مؤمنان بر خداوند ، نجات آنان از عذاب هاى دنيوى است .

كذلك حقاً علينا ننج المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 3

3 - مؤمنان ، داراى ولايت و حق تصميم گيرى درباره امور مختلف خودند .

النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 19

19 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . ان جميع ما بين السماء و الأرض للّه عزّوجلّ و لرسوله و لأتباعهما من المؤمنين فما كان من الدنيا فى أيدى المشركين و الكفار . . . ظلموا فيه المؤمنين و غلبوهم عليه فما أفاء اللّه على رسوله ، فهو حقّهم أفاء اللّه عليهم و ردّه إليهم . . . فما رجع إلى مكانه . . . فقد فاء ;

از امام صادق(ع) روايت شده . .. تمام آنچه بين آسمان و زمين هست، از آنِ خداى عزّوجلّ و رسول او و پيروان مؤمنشان است ... پس هر چه از [اموال] دنيا در دست مشركان و كافران هست ... ظلمى است كه آنان بر مؤمنان روا داشته و [در استيلا بر آن اموال] بر مؤمنان غلبه كرده اند ... پس آنچه را خداوند به رسول خود برگردانده، حق آنها بوده كه او به آنها رد كرده است ... چيزى را كه به مكان خود برگردد [مى گويند] {قد فاء}».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 23

23 - مرد مؤمن ، داراى حق مطالبه مهر همسرش از كافران ، در صورت پيوستن همسرش به جمع كافران

و سئلوا ما أنفقتم

چنان كه از سياق آيه استفاده مى شود، مؤمن در صورتى مهريه همسر خويش

را از كافران طلب مى كند كه همسر وى به جمع آنان پيوسته و در جامعه آنان پذيرفته شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 11 - 1

1 - پيش بينى قوانين اسلامى ، نسبت به حقوق مردان مؤمنى كه به حكم اسلام ، همسر كافر خود را ر ها كرده اند .

و إن فاتكم شىء من أزوجكم

حقيقت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 26

26 _ بروز حقيقت ايمان افراد و ظهور باطن آنان با آمدن حكم جهاد

فلمّا كتب عليهم القتال اذا فريق منهم يخشون النّاس . .. و قالوا ربّنا لم كتبت علي

حمايت از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 10

10 _ حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) و مؤمنان در برابر اهل كتاب

و اللّه ولىّ المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 45 - 9

9 _ خداوند ، دوست و حامى مؤمنان است .

و اللّه اعلم باعدائكم و كفى باللّه وليّاً و كفى باللّه نصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 6

6 _ خداوند ، پشتيبان و حامى مؤمنان ، در برابر مكر و نيرنگ منافقان

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

بنابر اينكه مراد از مكر با خداوند، مكر با مؤمنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 31

31 _

خداوند ، حامى مؤمنان ، در برابر توطئه هاى يهوديان و دشمنان دين

كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 64 - 2،3

2 _ خداوند ، پشتيبانى كافى براى اهل ايمان

يأيها النبى حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {من اتبعك} عطف بر ضمير {ك} در {حسبك} باشد. يعنى خداوند براى كسانى كه از تو پيروى كنند كافى است.

3 _ پشتيبانى خداوند از اهل ايمان مشروط به پيروى آنان از پيامبر ( ص ) و دستورات اوست .

حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

توصيف {من} موصوله با جمله {اتبعك} اشاره به شرط پشتيبانى خدا از مدعيان ايمان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 73 - 1

1 _ كافران سزاوار حمايت از يكديگر ، نه شايسته حمايت كردن از مؤمنان و يا برخوردار شدن از حمايت ايشان

و الذين كفروا بعضهم أولياء بعض

مقصود از ولايت كافران نسبت به يكديگر و پشتيبانى آنان از همديگر، به قرينه فراز بعد (إلا تفعلوه . .. ) نفى ولايت بين مؤمنان و كافران است. بنابراين جمله {إن الذين كفروا ... } به اين معنى است كه مسلمانان نبايد عقد ولايى با كافران داشته باشند ; نه آنان را حمايت كنند و نه از ايشان حمايت جويند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 5

5- حمايت از ايمان مؤمنان و تلاش براى مصون داشتن آن از ضعف و زوال ، از جمله مسؤوليت هاى خضر (

ع ) بود .

فخشينا أن يرهقهما طغي_نًا و كفرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 215 - 4

4 - رهبران الهى ، وظيفه دار مراقبت از جماعت مؤمنان و پيروان خويش

و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين

{خفض جناح} مى تواند كنايه از گردآورى امت در كنف خويش باشد; همانند كبوترى كه جوجه هاى خود را در زير بال و پر خود جاى مى دهد.

حمد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 10،15

10 - تسبيح مؤمنان به درگاه خدا ، همراه با حمد و سپاس به درگاه او است .

سبّحوا بحمد ربّهم

15 - مؤمنان ، براى تسبيح و حمد خداوند ، استكبارى از خود بروز نمى دهند .

و سبّحوا بحمد ربّهم و هم لايستكبرون

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه متعلق {لايستكبرون} تسبيح و حمد باشد.

حيات اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 16

16 _ آسودگى مؤمنان از دغدغه زوال نعمت هاى بهشتى و زندگى در آن

خلدين فيها أبداً

حيات جاودانه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 12

12 _ مؤمنان ، داراى حيات جاودان و آكنده از سعادت و رستگارى در آخرت

خلدين فيها أبداً ذلك الفوز العظيم

حيات معنوى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 7

7 _ توجه دادن مؤمنان به حيات معنوى خود و برخوردارى از نور الهى، بازدارنده آنان از اطاعت مشركان

و گمراهان

و إن أطعتموهم إنكم لمشركون. أو من كان ميتا فأحيينه و جعلنا له نورا يمشى به فى ال

تمثيل مذكور براى بر حذر داشتن مسلمانان از اطاعت مشركان است.

حيات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 10

10 - مؤمنان ، از حيات و شعور واقعى بهره مندند .

لاتسمع الموتى . .. و ما أنت به_د العمى عن ضل_لتهم إن تسمع إلاّ من يؤمن بأي_تنا

نفى توان شنواندن كلام حق به كافران، با تعبير {لاتسمع الموتى} و اثبات توان آن به مؤمنان، با تعبير {إن تسمع إلاّ من يؤمن} حكايت از آن دارد كه كافران، فاقد درك و شعور لازم اند و برعكس مؤمنان از آن برخوردارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 22 - 2

2 - مؤمنان ، مردمى زنده دل و برخوردار از حيات حقيقى و شايسته شأن آدمى

و ما يستوى الأحياء و لا الأموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 28 - 5

5 - حيات مؤمنان ، جلوه رحمت خداوند

أو رحمنا

مطلب ياد شده، از تعبير حيات مؤمنان به رحمت استفاده مى شود.

خانواده مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 2

2 - سفر پيامبر ( ص ) و مؤمنان به سوى مكه قبل از حديبيه ، بدون همراهى خانواده هايشان *

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم

تعبير {إلى أهليهم}، اين احتمال را تقويت مى كند كه خانواده سپاه اسلام در مدينه باقى مانده و

در سفر همراهشان نبوده اند.

خانواده مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 7

7 - الحاق اعضاى مؤمن خانواده بهشتيان به ايشان ، تبلور لطف و فضل الهى در حق آنان

و الذين ءامنوا و اتّبعتهم ذرّيّتهم بإيم_ن ألحقنا بهم ذرّيّتهم

خدا و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 31

31 _ خداوند ، حامى مؤمنان ، در برابر توطئه هاى يهوديان و دشمنان دين

كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

خداشناسى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 99 - 15

15 _ مؤمنان داراى زمينه لازم براى درك آيات خداوند در طبيعت هستند.

و هو الذى أنزل . .. إن فى ذلكم لأيت لقوم يؤمنون

{ذلكم} اشاره به موارد مذكور در آيه، از قبيل نزول باران، رشد گياهان، درختان ميوه و تشابه و اختلاف آنها و . .. است.

خداشناسى مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 5

5 _ بهره مندى مؤمنان از كمال معرفت و شناخت خداوند در بهشت

جنت النعيم. دعويهم فيها سبحنك اللّهم

خدمات اجتماعى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 3 - 7

7 - رابطه با خدا ، اساس خدمات اجتماعى مؤمنان

الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة

تقدم نماز (رابطه فرد با خدا) بر زكات مى تواند ناظر به مطلب ياد شده باشد.

خشوع مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 -

حديد - 57 - 16 - 3

3 - دل مؤمن ، بايد چنان نرم باشد كه با ياد خدا و تلاوت قرآن كريم ، تأثيرپذير و خاشع گردد .

ألم يأن للذين ءامنوا أن تخشع قلوبهم لذكر اللّه و ما نزل من الحقّ

خداوند، در آيه شريفه، مؤمنان بى تفاوت را نكوهش كرده و به آنان هشدار مى دهد تا فرصت باقى است و گرفتار قساوت قلب نشده اند; دل هاى خود را با ياد او و تلاوت آياتش خاشع و نرم گردانند.

خشيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 52 - 4

4 - اطاعت از خدا و رسول او ، خدا ترسى و تقواپيشگى ، از نشانه هاى ايمان واقعى و اوصاف مؤمنان راستين

إنّما كان قول المؤمنين إذا دعوا . .. أن يقولوا سمعنا و أطعنا ... و من يطع اللّه

برداشت فوق، از ارتباط ميان اين آيه و آيه پيشين _ كه درصدد بيان اوصاف مؤمنان راستين است _ به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 24 - 3

3 - وجود اختلاف اساسى ميان دو انسان مؤمن خداترس و كافر خداگريز ، از نظر شخصيت و سرنوشت

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه . .. أفمن يتّقى بوجهه سوء العذاب يوم القي_مة

{من} در آيه شريفه، اسم موصول بوده و مبتدا و خبر آن، جمله اى محذوف است و تقدير كلام چنين مى باشد: {أفمن يت_ّقى بوجهه سوء العذاب. .. كمن آمن منه}. بنابراين مى توان گفت آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر

وسرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 16

16 - مؤمنان داراى عمل صالح ، هراسان از فرجام خويش و نگران از كوتاهى در برابر عظمت خداوند

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. ذلك لمن خشى ربّه

ترس از خداوند، به معناى نگرانى و هراس از فرجام خويش هنگام روبه رو شدن با او است.

خضوع مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 2 - 1

1 _ دل مؤمنان راستين ، لرزان و بيمناك به هنگام ياد خدا

إنما المؤمنون الذين إذا ذكر اللّه وجلت قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 25 - 4

4 - مؤمنانِ نيكوكار ، با شنيدن آيات قرآن ، در برابر آن سر تسليم فرود آورده ، خضوع مى كنند .

فما لهم . .. و إذا قرىء عليهم القرءان لايسجدون ... إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص

خط مشى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 107 - 10

10 _ حب و بغض خداوند ، بايد تعيين كننده خط مشى مؤمنان باشد .

و لاتجدل . .. إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

چون جمله {ان اللّه . ..}، بيان علتى براى {لاتجادل} است و دلالت بر اين دارد كه دوستى و دشمنى خدا بايد ميزان حركتها و توقفها قرار گيرد.

خطاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 31

31 - همه مؤمنان ، داراى نوعى

لغزش و خطا و نيازمند به توبه اند .

و توبوا إلى اللّه جميعًا أيّه المؤمنون

برداشت ياد شده، از خطاب عمومى {توبوا} و {أيّه المؤمنون} همراه با واژه مخصوص تأكيد (جميعاً) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 10،11،14

10 - حفظ امانت الهى از سوى مؤمنان نيز خالى از لغزش نيست .

إنّا عرضنا الأمانة على . .. و يتوب اللّه على المؤمنين

ذكر {يتوب اللّه على المؤمنين} مى تواند اشعار به اين نكته داشته باشد كه آنان نيز در حفظ امانت ممكن است دچار لغزش شوند اما خداوند از آنان درگذرد.

11 - لغزش هاى مؤمنان قابل گذشت است .

و يتوب اللّه على المؤمنين و المؤمن_ت

تعبير {يتوب} (بازگردد خدا بر مؤمنان) به جاى ذكر پاداش در مقابل {ليعذّب} اشعار دارد به اين كه خداوند، امانت را عرضه كرده است تا بر مؤمنان پاداش دهد; اما آنان لغزش هايى پيدا مى كنند و خداوند به آنها توفيق توبه مى دهد.

14 - گذشت از لغزش مؤمنان ، برخاسته از آمرزشگرى و رحمت خداوند است .

و يتوب اللّه على المؤمنين . .. و كان اللّه غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 2

2 - مؤمنان ، هرگز از خطا و گناه مصون نبوده و نيازمند به توبه خالصانه به درگاه الهى اند .

ي_أيّها الذين ءامنوا توبوا إلى اللّه توبة نصوحًا عسى ربّكم أن يكفّر عنكم سيّئاتك

خطر تكبر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 15 - 7

7 - عجب

و خودپسندى ، خطرى در كمين ثروت مندان ; حتى كسانى كه نعمت ها را وابسته به خداوند ديده و به ربوبيت او ايمان دارند .

ربّى أكرمن

واژه {ربّى}، نشانگر مؤمن بودن گوينده آن به ربوبيت خداوند است. بنابراين گرچه {الإنسان} مطلق است; ولى سخن درباره خداپرستان است.

خطر عجب مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 15 - 7

7 - عجب و خودپسندى ، خطرى در كمين ثروت مندان ; حتى كسانى كه نعمت ها را وابسته به خداوند ديده و به ربوبيت او ايمان دارند .

ربّى أكرمن

واژه {ربّى}، نشانگر مؤمن بودن گوينده آن به ربوبيت خداوند است. بنابراين گرچه {الإنسان} مطلق است; ولى سخن درباره خداپرستان است.

خلافت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 6،20

6 - خداوند ، پيامبران و مؤمنان نيكوكار پيش از اسلام را ، خليفه و جانشين خود در زمين قرار داده بود .

وعد اللّه الذين ءامنوا. .. كما استخلف الذين من قبلهم

20 - عبادت خداى واحد و دورى از شرك ، دليل و سبب وعده كردن خداوند به مؤمنان صدراسلام براى اعطاى خلافت ، پيروزى و امنيت به آنان

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. يعبدوننى لايشركون بى شيئًا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {يعبدوننى. ..} حال براى ضماير غايب گذشته و يا جمله اى استينافيه بيانيه باشد; كه در هر صورت بيانگر علت و دليل اعطاى خلافت پيروزى و امنيت به مؤمنان از سوى خداوند است.

خواسته مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل

عمران - 3 - 179 - 28

28 _ برخى مؤمنان خواستار آگاهى از غيب و نهان انسان ها بودند تا افراد مؤمن را از غير مؤمن ( طيّب و خبيث ) ، تمييز دهند .

و ما كان اللّه ليطلعكم على الغيب

در شأن نزول آيه آمده است كه برخى مؤمنان، خواهان علامتى بودند تا با آنان منافقان را از مؤمنان بازشناسند. آنگاه خداوند آيه فوق را نازل فرمود.

خواسته هاى اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 13،15

13 - مؤمنان در عرصه قيامت ، از خداوند خواستار اتمام و ازدياد نور خويش اند .

يقولون ربّنا أتمم لنا نورنا

15 - مؤمنان در عرصه قيامت ، خواستار آمرزش الهى اند .

و اغفرلنا

خواسته هاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 19 - 4

4 - مؤمنان بهشتى ، خواستار مشاهده و قرائت شدن نامه اعمالشان در عرصه قيامت

فيقول هآؤُم اقرءوا كت_بيه

{هآؤُم} اسم فعل امر و به معناى {خذوا} (بياييد بگيريد) است.

خويشاوندان مؤمنان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 9 - 6

6 - { قاسم بن محمد عن علىّ قال : سمعت أباعبداللّه ( ع ) يقول : إنّ اللّه تبارك و تعالى إذا أراد أن يحاسب المؤمن أعطاه كتابه بيمينه و حاسبه . . . و هو قول اللّه عزّوجلّ { . . . و ينقلب إلى أهله مسروراً } قلت : أىُّ أهل ؟ قال : أهله فى الدنيا هم أهله فى الجنّة إن كانوا مؤمنين ;

قاسم

بن محمد از على [بن ابى حمزه] روايت نموده كه گفت: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى فرمود: خداى تبارك و تعالى، زمانى كه بخواهد شخص مؤمن را محاسبه كند، نامه عملش را به دست راست او مى دهد و او را محاسبه مى كند . .. و اين است سخن خداى عزّوجلّ {... و ينقلب إلى أهله مسروراً}. گفتم: مراد كدام اهل است؟ فرمود: آنان كه در دنيا اهل او بودند; اگر مؤمن باشند در آخرت نيز اهل او خواهند بود}.

خيانت به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 8

8 _ منافقان ، خائنِ به جبهه اسلام و مؤمنان و خوش خدمت به كافرانند .

قالوا ألم نستحوذ عليكم و نمنعكم من المؤمنين

{استحوذ} به معناى غلبه و استيلا است و مراد از جمله {و ان كان للكافرين . .. الم نستحوذ} _ با توجه به سياق آيه _ اين است كه منافقان پس از پيروزى كافران به آنان مى گويند: در هنگامه جنگ ما بر شما استيلا داشتيم ولى شما را نكشتيم، بر اين اساس جمله {نمنعكم من المؤمنين} به اين معنا خواهد بود كه بين شما و اهل ايمان حائل شديم و نگذاشتيم آنان نيز به شما دسترسى پيدا كنند، تا پيروزى براى شما حاصل شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 27 - 5

5 _ افشاى اسرار جامعه اسلامى ، خيانت به خدا ، رسول اكرم ( ص ) و مؤمنان است .

لاتخونوا اللّه و الرسول

شأن نزول آيه درباره فردى از مسلمانان صدر اسلام

است كه برخى از اسرار نظامى جامعه را فاش كرد. بنابراين افشاى اسرار نظامى جامعه ايمانى، از مصاديق مورد نظر براى خيانت به خدا و رسول است.

خيانت دشمنان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 - 8

8 - خصومت كنندگان با اهل ايمان ، مردمى خيانتكار و ناسپاس اند .

إنّ اللّه يدفع . .. إنّ اللّه لايحبّ كلّ خوّان كفور

خير اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 9

9 _ مؤمنان راستين و مجاهد ، برخوردار از همه خيرات دنيا و آخرت

و أولئك لهم الخيرت

كلمه {الخيرات} جمع محلى به {ال} و مفيد استغراق است.

خير دنيوى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 9

9 _ مؤمنان راستين و مجاهد ، برخوردار از همه خيرات دنيا و آخرت

و أولئك لهم الخيرت

كلمه {الخيرات} جمع محلى به {ال} و مفيد استغراق است.

خيرخواهى براى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 81 - 7

7- خداوند ، حامى مؤمن و تقدير كننده خير و مصلحت براى او است .

فكان أبواه مؤمنين . .. فأردنا أن يبدلهما ربّهما خيرًا منه زكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 28 - 17

17 - مؤمنان نمى توانند در برابر جامعه خويش بى تفاوت باشند ; بلكه بايد براى دوستان و همكيشان خود ، خيرخواه و نسبت به كافران و دشمنانِ اصلاح ناپذير ، آرزوى نابودى كنند

.

ربّ اغفر لى . .. و للمؤمنين و المؤمن_ت و لاتزد الظ_لمين إلاّ تبارًا

برداشت ياد شده، از دعاى خير نوح(ع) براى مؤمنان و نفرين عليه كافران و دشمنان دعوتش، استفاده مى شود.

خيرخواهى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 5

5 - لزوم احساس مسؤوليت مؤمنان ، نسبت به سعادت و فرجام خويشاوندان خود

قالوا إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين

از اين كه احساس مسؤوليت نسبت به خانواده، عامل رهيابى به بهشت معرفى شده است; اهميت و ضرورت آن استفاده مى شود.

درب ديوار ميان مؤمنان و منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 13 - 15

15 - حصار كشيده شده ميان مؤمنان و منافقان ، داراى يك درب است .

فضرب بينهم بسور له باب

درخشندگى صورت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 23 - 1

1 - چهره تابناك مؤمنان در روز قيامت ، تنها متوجه خدا بوده و آنان مجذوب جمال اويند .

وجوه يومئذ ناضرة . إلى ربّها ناظرة

تقديم {إلى ربّها} مى تواند براى افاده حصر باشد.

درخواست بهشت براى فرزندان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 1

1 - وارد كردن مؤمنان تائب و پيرو راه خدا و نيز پدران ، همسران و فرزندان صالح آنان به بوستان هاى ماندگار بهشت ، دعا و درخواست فرشتگان عرش از درگاه الهى

ربّنا و أدخلهم جن_ّت. .. و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

{مَن} در {و من صلح.

..} مى تواند عطف بر ضمير {هم} در {أدخلهم...} و يا عطف بر ضمير{هم} در {وعدتهم} باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

درخواست بهشت براى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 1

1 - وارد كردن مؤمنان تائب و پيرو راه خدا و نيز پدران ، همسران و فرزندان صالح آنان به بوستان هاى ماندگار بهشت ، دعا و درخواست فرشتگان عرش از درگاه الهى

ربّنا و أدخلهم جن_ّت. .. و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

{مَن} در {و من صلح. ..} مى تواند عطف بر ضمير {هم} در {أدخلهم...} و يا عطف بر ضمير{هم} در {وعدتهم} باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

درخواست بهشت براى والدين مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 1

1 - وارد كردن مؤمنان تائب و پيرو راه خدا و نيز پدران ، همسران و فرزندان صالح آنان به بوستان هاى ماندگار بهشت ، دعا و درخواست فرشتگان عرش از درگاه الهى

ربّنا و أدخلهم جن_ّت. .. و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

{مَن} در {و من صلح. ..} مى تواند عطف بر ضمير {هم} در {أدخلهم...} و يا عطف بر ضمير{هم} در {وعدتهم} باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

درخواست بهشت براى همسران مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 1

1 - وارد كردن مؤمنان تائب و پيرو راه خدا و نيز پدران ، همسران و فرزندان صالح

آنان به بوستان هاى ماندگار بهشت ، دعا و درخواست فرشتگان عرش از درگاه الهى

ربّنا و أدخلهم جن_ّت. .. و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

{مَن} در {و من صلح. ..} مى تواند عطف بر ضمير {هم} در {أدخلهم...} و يا عطف بر ضمير{هم} در {وعدتهم} باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

درخواست مصونيت اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 19

19 - درخواست مصونيت از عذاب دوزخ از سوى فرشتگان عرش ، براى مؤمنان تائب و پيرو راه خدا

و قهم عذاب الجحيم

درخواست نجات مؤمنان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 118 - 5

5 - نوح ( ع ) ، خواستار نزول عذاب بر كافران و نجات خود و مؤمنان از آن عذاب

فافتح بينى . .. و نجّنى و من معى من المؤمنين

درك برترى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 7

7_ خداوند ، فراخوان مردم به فهميدن امتياز مؤمنان بر كافران و توجه داشتن به آن

هل يستويان مثلاً أفلاتذكّرون

درك مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 86 - 3

3_ تنها اهل ايمان ، نيكويى منافع حلال و عادلانه و نادرست بودن منافع حرام و ظالمانه را باور خواهند كرد .

بقيّت الله خير لكم إن كنتم مؤمنين

چون خير بودن منافع حلال و عادلانه مشروط به ايمان نيست; يعنى، چه جامعه مؤمن باشد و چه نباشد، قسط و عدالت

براى آنان خير است، گفته شده {إن كنتم مؤمنين} شرطِ باور كردن و فهميدن است; يعنى، اگر مؤمن شويد، مى فهميد كه منافع حلال خير است و گرنه باور نخواهيد كرد.

درمان بيمارى روانى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 9

9- راه يابى برخى بيمارى هاى فكرى ، روحى و اخلاقى در مؤمنان و نياز آنان به درمان خويش با قرآن

و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين

دشمن ستيزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 2

2 - بغض و دشمنى ( تبرّا ) نسبت به كافران حق ستيز ، از اوصاف مؤمنان راستين

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه. .. كبر مقتًا... عند الذين ءامنوا

تذكر خداوند به اين كه مؤمنان نيز نسبت به مجادله گران بغض و دشمنى دارند; در واقع در صدد مدح آنان و نيز بيان اوصاف پسنديده ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 1

1- شأن مؤمنان به دور از ضعف و سستى در جهاد و سزاوار پذيرش فرمان جهاد و استقبال از آن

طاعة و قول معروف

{طاعة و قول معروف} مى تواند مبتدا براى خبر محذوف باشد; يعنى، {طاعة و. .. خير لهم}. از ارتباط اين آيه با آيه قبل، استفاده مى شود كه ترس و گريز از جهاد، شايسته مقام بندگان مطيع خداوند نيست.

دشمنان دين و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 31

31 _ خداوند

، حامى مؤمنان ، در برابر توطئه هاى يهوديان و دشمنان دين

كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

دشمنان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 208 - 8،11

8 _ شيطان ، دشمن همبستگى مؤمنان

ادخلوا فى السلم كافة و لا تتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو مبين

11 _ شيطان ، دشمنِ آشكار مؤمنان

انه لكم عدوٌّ مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 13،14،15

13 _ كينه هاى نهانى و قلبى بيگانگان نسبت به مؤمنان ، شديدتر و عميقتر از آن چيزى است كه از لابلاى گفتارشان آشكار مى گردد .

قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفى صدورهم اكبر

14 _ افشاگرى عداوت هاى قلبى بيگانگان ( كفّار ) با اسلام و اهل ايمان ، از سوى خداوند

و ما تخفى صدورهم اكبر

15 _ بدخواهى ، توطئه گرى و عداوت قلبى اهل كتاب نسبت به مؤمنان ، و خطر ايجاد روابط صميمانه جامعه ايمانى با آنان

يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم . .. صدورهم اكبر

بنابر اينكه مراد از {من دونكم}، اهل كتاب باشند; به قرينه آيات قبل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 120 - 3،5

3 _ حسد و عداوت برخى اهل كتاب ، نسبت به مؤمنان

ان تمسسكم . .. و ان تصبكم سيّئة يفرحوا بها

5 _ بدخواهى و حسادت منافقان با اهل ايمان *

اذا لقوكم قالوا امنّا . .. ان تمسسكم حسنة تسؤهم و ان تصبكم سيّئة يفرحوا بها

برخى برآنند كه جمله {و اذا لقوكم قالوا آمنّا}

درباره منافقان است. بنابر اين ضمير مفعولى {تسؤهم} نيز به آنان برمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 3

3 _ دشمنى و كينه توزى سخت مشركان صدر اسلام نسبت به مؤمنان

لايرقبون فى مؤمن إلّاً و لاذمة

{إلّ} به معناى قرابت و خويشاوندى و {ذمة} به معناى عهد و پيمان است ; يعنى، مشركان درباره هيچ مؤمنى، نه رعايت حق خويشاوندى مى كنند و نه بر عهد و ميثاق خود با وى پايبند مى مانند و اين بيانگر دشمنى و كينه شديد مشركان نسبت به مؤمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 52 - 6

6 - ستمگران ، طيف مخالف پيامبران و مؤمنان در طول تاريخ

إنّا لننصر رسلنا . .. فى الحيوة الدنيا و يوم يقوم الأشه_د . يوم لاينفع الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 29 - 3

3_ بيماردلان منافق ، داراى كينه هاى عميق نسبت به دين و مؤمنان

أم حسب الذين فى قلوبهم مرض أن لن يخرج اللّه أضغ_نهم

{أضغان}، (جمع {ضغن}) به معناى كينه هاى شديد و عميق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 4

4 - شيطان ، دشمن مؤمنان و در پى ناراحت و اندوهگين كردن آنان است .

إنّما النجوى من الشيط_ن ليحزن الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 14 - 1

1 - برخى از همسران و فرزندان مؤمنان ، همچون دشمن به مخالفت

با آنان برمى خيزند .

ي_أيّها الذين ءامنوا إنّ من أزوجكم و أول_دكم عدوًّا لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 18 - 1

1 - فرعونيان و قوم ثمود ، لشكريانى درگير با راه خدا و دشمن مؤمنان بودند .

فرعون و ثمود

به قرينه بدل بودن فرعون براى {الجنود}، قوم فرعون و آل او نيز مورد نظر است و اكتفا به نام او، به جهت رياستش بر آنان است. ثمود، نام قوم حضرت صالح است كه در برابر او، به دشمنى برخاسته و ناقه الهى را پى كردند.

دشمنان مؤمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 13

13 - رويارويى و دشمنى كافران بنى اسرائيل با پيروان حضرت عيسى ( ع )

فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم

دشمنان مؤمنان به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 19

19 - فرعون ، مصمم بر نابود ساختن و از بين بردن موسى ( ع ) و پيروان او ، و پايدار نشان دادن حكومت خود

و لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا و أبقى

وعده عذاب و قتل مؤمنان و نيز ادعاى باقى تر بودن (أبقى) از سوى فرعون، بيانگر اين نكته است كه وى به نابود كردن مؤمنان مصمم شده بود. گفتنى است در اين برداشت، تميز {عذاباً} به كلمه {أشدّ} اختصاص يافته و كلمه {أبقى} خالى از تميز، لحاظ شده است.

دشمنان مؤمنان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 14 - 2

2 - مؤمنان

صدراسلام ، با مخالفت و دشمنى برخى از همسران و فرزندان خويش روبه رو بودند .

ي_أيّها الذين ءامنوا إنّ من أزوجكم و أول_دكم عدوًّا لكم

دشمنان و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 2

2 _ هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) در مورد كينه توزى يهوديان و مشركان نسبت به مؤمنان

لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود و الذين اشركوا

دشمنى با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 15

15 _ جهل ، گردن فرازى و حق ناپذيرى ، از ريشه هاى دشمنى و مخالفت با اسلام و اهل ايمان

اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود . .. و انهم لايستكبرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 51 - 7

7 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و ايمان آورندگان به آن حضرت در صدر اسلام ، در برابر مخالفت ها و دشمنى هاى كافران

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا

يادآورى يارى شدن پيامبران و مؤمنان طرفدار آنان در تاريخ، براى پيامبر(ص) و مؤمنانى كه در مكه (وقت نزول اين آيات) در اقليت و تحت فشار و شكنجه دشمنان بودند; بيانگر حقيقت ياد شده است. گفتنى است توصيه شدن پيامبر(ص) به صبر و شكيبايى در چهار آيه بعد، تأييدكننده همين مطلب مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 14 - 1،3،7

1 - برخى از همسران و فرزندان مؤمنان ، همچون دشمن به مخالفت با آنان برمى خيزند

.

ي_أيّها الذين ءامنوا إنّ من أزوجكم و أول_دكم عدوًّا لكم

3 - ايمان به دين اسلام ، ممكن است دشمنى برخى از مردم ، حتى خويشاوندانى همچون همسر و فرزندان را برانگيزاند .

ي_أيّها الذين ءامنوا إنّ من أزوجكم و أول_دكم عدوًّا لكم

7 - جلوگيرى مؤمنان از دين دارى و انجام تكاليف دينى ( همچون جهاد ، هجرت و . . . ) ، دشمنى با آنان محسوب مى شود .

عدوًّا لكم فاحذروهم

برداشت ياد شده، با توجه به تاريخ و شأن نزول اين آيه است. امام باقر(ع) مى فرمايد {وقتى برخى از مردان مى خواستند هجرت كنند، پسر و همسرش دامن او را مى گرفتند و مى گفتند: تو را به خدا سوگند كه هجرت نكن...}، (برگرفته از نورالثقلين، ج 5، ذيل آيه).

دشمنى با مؤمنان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 14 - 2

2 - مؤمنان صدراسلام ، با مخالفت و دشمنى برخى از همسران و فرزندان خويش روبه رو بودند .

ي_أيّها الذين ءامنوا إنّ من أزوجكم و أول_دكم عدوًّا لكم

دشمنى فرزندان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 14 - 1

1 - برخى از همسران و فرزندان مؤمنان ، همچون دشمن به مخالفت با آنان برمى خيزند .

ي_أيّها الذين ءامنوا إنّ من أزوجكم و أول_دكم عدوًّا لكم

دشمنى فرزندان مؤمنان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 14 - 2

2 - مؤمنان صدراسلام ، با مخالفت و دشمنى برخى از همسران و فرزندان خويش روبه رو بودند .

ي_أيّها الذين

ءامنوا إنّ من أزوجكم و أول_دكم عدوًّا لكم

دشمنى كافران و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 69 - 6

6 - برخورد و درگيرى جبهه كفر و جبهه ايمان ( خداپرستان و بت پرستان ) جريانى ريشه دار در تاريخ بشر

فيما كنتم فيه تختلفون

به كارگيرى ماضى استمرارى (كنتم تختلفون) بيانگر برداشت فوق است.

دشمنى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 104 - 8

8 _ اتحاد و برادرى ميان مؤمنين ، از مصاديق { معروف } است و تفرقه و دشمنى اهل ايمان با يكديگر ، از مصاديق { منكر } .

و اعتصموا بحبل اللّه جميعاً و لا تفرّقوا . .. و لتكن منكم امة يدعون الى الخير و

{ال} در {المعروف} و {المنكر}، مى تواند عهد ذكرى و اشاره به معروف ها و منكرها در آيه سابق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 13

13 - دشمنى و ستيز جبهه ايمان با شرك ، هميشگى و پايان ناپذير است .

و بدا بيننا و بينكم العدوة و البغضاء أبدًا

دشمنى همسران مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 14 - 1

1 - برخى از همسران و فرزندان مؤمنان ، همچون دشمن به مخالفت با آنان برمى خيزند .

ي_أيّها الذين ءامنوا إنّ من أزوجكم و أول_دكم عدوًّا لكم

دشمنى همسران مؤمنان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 14 - 2

2 - مؤمنان

صدراسلام ، با مخالفت و دشمنى برخى از همسران و فرزندان خويش روبه رو بودند .

ي_أيّها الذين ءامنوا إنّ من أزوجكم و أول_دكم عدوًّا لكم

دعا براى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 6

6 _ حضور پيامبر ( ص ) بر مزار مؤمنان و دعا و استغفار آن حضرت براى آنان

و لاتصل . .. و لاتقم على قبره

از اينكه خداوند حضور پيامبر (ص) را بر سر قبر منافقان نهى كرده است، استفاده مى شود كه روش آن حضرت حضور يافتن بر مزار مسلمانان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 1

1 - وارد كردن مؤمنان تائب و پيرو راه خدا و نيز پدران ، همسران و فرزندان صالح آنان به بوستان هاى ماندگار بهشت ، دعا و درخواست فرشتگان عرش از درگاه الهى

ربّنا و أدخلهم جن_ّت. .. و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

{مَن} در {و من صلح. ..} مى تواند عطف بر ضمير {هم} در {أدخلهم...} و يا عطف بر ضمير{هم} در {وعدتهم} باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 9 - 1

1 - نگه داشتن مؤمنان تائب و صالحان ، از بدى ها و ناراحتى هاى روز قيامت ، دعا و درخواست فرشتگان عرش الهى از خداوند

و قهم السيّئات

الف و لام جنس در {السيّئات} مفيد استغراق و عموم است و مقصود از آن در آيه شريفه، بدى ها و ناراحتى هايى است كه

يا بر اثر گناهان و لغزش هاى خود انسان و يا به خاطر شرايط سخت روز قيامت براى آدمى پديد مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 19 - 9

9- دعاى پيامبر ( ص ) براى مؤمنان و وساطت آن حضرت ، داراى ارزش و اعتبار نزد خداوند

و استغفر لذنبك و للمؤمنين و المؤمن_ت

از اين كه خداوند به پيامبر(ص) فرمان داده است كه براى اهل ايمان دعا كند; استفاده مى شود كه دعاى پيامبر(ص) براى امت داراى تأثيرى بسزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 21

21 - دعاى شخص پيامبر ( ص ) براى مؤمنان ، داراى ارزش و تأثيرى ويژه نزد خداوند

و استغفر لهنّ اللّه

از اين كه پيامبر(ص)، موظف به استغفار براى امت شده است _ نه خود آنان _ استفاده مى شود كه دعاى پيامبر(ص)، در پيشگاه الهى ارج و تأثير ويژه اى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 28 - 12

12 - دعا و آمرزش خواهى براى پدر و مادر ، اعضاى خانواده و عموم مردان و زنان مؤمن ، عملى پسنديده و شايسته

ربّ اغفر لى و لولدىّ . و للمؤمنين و المؤمن_ت

دعا براى نجات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 118 - 2

2 - دعاى نوح به درگاه خدا ، براى نجات خود و مؤمنان همراهش از شرّ قوم كفرپيشه خويش

ربّ إنّ قومى كذّبون . .. نجّنى و من معى من المؤمنين

متعلق

{نجّنى} حذف شده است و تقدير آن {نجّنى و. .. من شرّهم} مى باشد.

دعا به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 43 - 4

4 - دعا و تحيت فرشتگان بر مؤمنان

هو الذى يصلّى عليكم و مل_ئكته

دعاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 285 - 14

14 _ مؤمنان ، خواستار مغفرت پروردگار

غفرانك ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 286 - 7،13،17،23،25

7 _ درخواست مؤمنان از خداوند براى عدم مؤاخذه نسبت به خطا و فراموشى در تكاليف الهى

لا يكلّف اللّه نفساً الاّ وسعها . .. ربّنا لا تؤاخذنا ان نسينا او اخطأنا

13 _ درخواست مؤمنان از خداوند ، مبنى بر تحميل نكردن تكاليف مشقّتبار و دشوار بر آنان

ربّنا و لا تحمل علينا اصراً كما حملته على الّذين من قبلنا

17 _ مؤمنان ، خواستار عفو ( رفع آثار گناه ) ، غفران و رحمتِ پروردگارِ خويش

و اعف عنّا و اغفر لنا و ارحمنا

23 _ نصرت الهى ، خواسته مؤمنان از خداوند در مواجهه با كافران

فانصرنا على القوم الكافرين

25 _ اظهار نيازمندى مؤمنان به نصرت الهى در نبرد با كافران ، از ويژگى هاى آنان

فانصرنا على القوم الكافرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 1،3،8

1 _ نيايش مؤمنان با خدا در بهشت

فى جنت النعيم. دعويهم فيها سبحنك اللّهم

3 _ ذكر { سبحانك اللّهم } سر فصل نيايش مؤمنان با خدا در بهشت

جنت النعيم. دعويهم فيها سبحنك اللّهم

8 _ حمد و

ستايش خدا ، پايان بخش نيايش مؤمنان در بهشت

و ءاخر دعويهم أن الحمد للّه رب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 85 - 2

2 - چشمداشت به پاداش الهى ، آرزوى بهشت و درخواست نعمت هاى آن از خداوند ، امرى شايسته و بايسته براى اهل ايمان

و اجعلنى من ورثة جنّة النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 3

3 - ذكر { اللّهمّ } ، سرفصل دعا و نيايش مؤمنان با خداوند

قل اللّهمّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 14

14- روحيه نيايش و حالت ركوع و سجود ، متجلى و مشهود در زندگى مؤمنان واقعى

تريهم ركّعًا سجّدًا

دعاى مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 14

14 _ دعا به درگاه خداوند و درخواست يارى از وى به هنگام مواجه شدن با مشكلات راه ايمان ، از خصلت هاى مؤمنان راستين است .

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 3

3 - نيايش مؤمنان راستين به درگاه خدا در دل شب ، همراه با بيم و اميد است .

يدعون ربّهم خوفًا و طمعًا

دعاى مؤمنان فقير صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 7

7- گروهى از مؤمنان عصر بعثت ، با وجود محروميّت هاى مادّى ، همواره و در صبح و

پسين ، بر دعا و نيايش خود به درگاه خداوند مراقبت داشتند .

الذين يدعون ربّهم بالغدوة و العشىّ

{غداة} _ براساس يكى از معانى ذكر شده در {قاموس} _ به فاصله زمانى بين نماز صبح و طلوع خورشيد گفته مى شود و {عشىّ} را، برخى، {ميان ظهر تا غروب} و برخى، {فاصله ظهر تا صبح فردا} معنى كرده اند. ( ر.ك: المصباح المنير).

دعوت از قاتلان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 12

12 - خداوند ، گنه كاران _ حتى قاتلان مردم مؤمن _ را به توبه دعوت كرده است .

ثمّ لم يتوبوا

بيان اختصاص عذاب به كسانى كه توبه نكرده اند، ترغيب به توبه است.

دعوت از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 8

8 _ خداوند ، فراخوان مؤمنان به صبر و تحمل مشكلات پيش آمده از نبرد با دشمنان

و اصبروا إن اللّه مع الصبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 119 - 1،2

1 _ خداوند ، فراخوان مؤمنان به رعايت تقوا و پرهيز از مخالفت او

يأيها الذين ءامنوا اتقوا اللّه

2 _ خداوند ، فراخوان مؤمنان به راستى و درستى در گفتار و عمل

يأيها الذين ءامنوا . .. كونوا مع الصدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 11 - 12

12- انبياى الهى به اقوام خود اعلام كردند مؤمنان بايد تنها خداوند راتكيه گاه خويش قرار بدهند و بر او توكل كنند .

و على الله فليتوكّل المؤمنون

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 13

13- خداوند ، فراخوان مؤمنان و بندگان خالص خويش به انفاق اموال خود ، قبل از فرا رسيدن مرگ

قل لعبادى الذين ءامنوا . .. و ينفقوا ... من قبل أن يأتى يوم لابيع فيه و لاخل_ل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 77 - 1

1 - فراخوانى اهل ايمان به اقامه نماز از سوى خداوند

ي_أيّها الذين ءامنوا اركعوا و اسجدوا

{ركوع} (مصدر {اركعوا{) و نيز {سجود} (مصدر {اسجدوا}) به معناى خضوع و اظهار تذلل مى باشد; لكن ركوع اظهار تذلل به صورت خم شدن و سجود اظهار خضوع به صورت بر زمين گذاشتن پيشانى است. متعلق {اركعوا} و {اسجدوا} حذف شده و تقدير آن به قرينه {و اعبدوا ربّكم}، {اركعوا و اسجدوا لربّكم} مى باشد. گفتنى است اظهار خضوع براى خداوند به صورت ركوع و سجود، در موارد ديگر {صلاة} ناميده شده است. بنابراين {اركعوا و اسجدوا} كنايه از {صلّوا} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 30

30 - خداوند ، فراخوان تمامى مؤمنان به توبه و باز گشت به درگاه خويش

و توبوا إلى اللّه جميعًا أيّه المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 1

1 - { حرف شنوا و مطيع هستيم } ، تنها سخن هميشگى مؤمنان راستين در برابر فرا خوانده شدن آنان به پذيرش حكم خدا و داورى پيامبر ( ص )

إنّما كان قول المؤمنين إذا دعوا إلى اللّه و

رسوله ليحكم بينهم أن يقولوا سمعنا و

فعل مضارع {يقولوا} همراه با فعل {كان} بر استمرار و كلمه {إنّما} _ كه اصطلاحاً آن را قصر افرادى مى گويند _ بر حصر دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور فراخواندن مؤمنان به تقواپيشگى و پرواداشتن از پروردگار

قل ي_عباد الذين ءامنوا اتّقوا ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 38 - 13

13 - دعوت خداوند از اهل ايمان ، به انفاقِ بخشى از دارايى هاى خود و نه همه آن

و الذين استجابوا لربّهم . .. و ممّا رزقن_هم ينفقون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {مِنْ} در {ممّا} براى تبعيض باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 7 - 1

1- دعوت خداوند ، از مؤمنان براى جهاد و يارى دين

ي_أيّها الذين ءامنوا إن تنصروا اللّه ينصركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 38 - 1،2

1- دعوت الهى از مؤمنان ، به انفاق ، مواجه با بخلورزى برخى از آنان

ه_أنتم ه_ؤلاء تدعون لتنفقوا . .. فمنكم من يبخل

2- دعوت الهى از مؤمنان ، به انفاق در مسير جهاد *

تدعون لتنفقوا فى سبيل اللّه

با توجه به اين كه آيات پيشين درباره جهاد مى باشد; ممكن است مراد از {فى سبيل اللّه} نيازهاى مالى جهاد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 1،4

1 - خداوند ،

مؤمنان را به يارى خود فراخوانده است .

ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنصار اللّه

4 - خداوند ، از مؤمنان مى خواهد در يارى او مانند حواريون عيسى ( ع ) باشند .

ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنصار اللّه كما قال عيسى ابن مريم . .. قال الحواريّون

دعوت به درك مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 7

7_ خداوند ، فراخوان مردم به فهميدن امتياز مؤمنان بر كافران و توجه داشتن به آن

هل يستويان مثلاً أفلاتذكّرون

دعوتهاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 72 - 4

4 - فراخوانده شدن مردم صدراسلام به توحيد و تلاوت شدن آيات قرآن بر آنان از سوى مؤمنان

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا . .. بالذين يتلون عليهم ءاي_تنا

دفاع از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 15

15 _ مسلمانان نبايد حتى به خاطر دفاع از مؤمنانى كه مورد هجوم كافران قرار گرفتند پيمان خويش را با آن كافران ناديده انگارند و آن را نقض كنند .

فعليكم النصر إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

دقت عمل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 3 - 2

2 - مؤمنان راستين ، انسان هايى سنجيده كار و درست گفتاراند0

و الذين هم عن اللغو معرضون

دلايل بى گناهى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 6 - 3

3 - ارائه وحى و كتاب هاى آسمانى از سوى فرشتگان ،

مايه عذرخواهى و اثبات بى گناهى مؤمنان در پيشگاه خداوند

فالملقي_ت ذكرًا . عذرًا أو نذرًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه مقصود از {عذراً}، اعذار (عذر خواستن) مؤمنان در پيشگاه خداوند باشد.

دلايل رد دعاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 27 - 4

4 - عدم استجابت برخى از تقاضا هاى مادى مؤمنان ، از سوى خدا ، به دليل زيانبار بودن آنها

و يستجيب الذين ءامنوا . .. و لو بسط اللّه الرزق لعباده لبغوا فى الأرض

دلجويى از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 11

11 _ حمايت و دلجويى خداوند از مؤمنان انفاق كننده و ايثارگر ، در برابر تمسخر منافقان

سخر اللّه منهم و لهم عذاب أليم

دلجويى از مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 6

6 _ پيامبر(ص) موظف به دلجويى از مؤمنان فقير و ضعيف با ابلاغ سلام و رحمت الهى به آنان در برابر طعنه هاى كافران

أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا . .. و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا

در آيه قبل از طعنه هاى كافران به مؤمنان تهيدست اطراف پيامبر(ص) سخن به ميان آمده، و در اين آيه از آن مؤمنان با توصيف {الذين يؤمنون . .. } ياد شده است. محور ارتباط بين اين دو آيه مى تواند موضوع جبران تأثر مؤمنان باشد كه در برداشت فوق به آن اشاره شده است.

دلدارى به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل

عمران - 3 - 169 - 2

2 _ دلدارى خداوند به مؤمنان و بازماندگان شهدا

و لا تحسبنّ الّذين قتلوا فى سبيل اللّه امواتا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 9

9 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، به دنبال همسويى جمعى از مؤمنان با كافران و تخلف آنان از جهاد

ما كان اللّه ليذر المؤمنين على ما انتم عليه حتّى يميز الخبيث من الطّيّب

با توجه به آيات پيشين همانند: {هم للكفر يومئذ اقرب منهم للايمان}، استفاده مى شود كه مراد از خبيثان، منافقانى هستند كه از نبرد با كافران سرباز زدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 199 - 5

5 _ تسليت و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، با بيان ايمان گروهى از اهل كتاب در برابر دشمنى گروهى ديگر

انّ من اهل الكتب لمن يؤمن باللّه

با توجّه به ارتباط اين آيه با آيات 180 تا 187 كه از كارشكنيها و آزار و اذيتهاى فراوان اهل كتاب سخن گفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 1

1 _ خداوند ، تسلى بخش مؤمنان ، با نويد جايگزينى مؤمنانى حقيقى به جاى مرتدان

يا ايها الذين ءامنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتى اللّه بقوم يحبهم و يحبونه

بنابر اينكه جواب شرط {من يرتد . ..}، جمله اى محذوف همانند {فلا تحزنوا بارتداد} باشد، تسلى بخش استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال

- 8 - 50 - 3

3 _ تسلى و دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) و مؤمنان با بيان چگونگى جان كندن كفرپيشگان

و لو ترى إذ يتوفى الذين كفروا الملئكة

با توجه به اينكه خطاب در آيه متوجه پيامبر(ص) و يا هر انسان مؤمنى است، مى توان گفت از اهداف بيان جان كندن كفرپيشگان تسلى خاطر اهل ايمان است. چنانچه {لو} در {لوترى ... } به معناى تمنى باشد، اين معنا وضوح بيشترى خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 14

14 _ دلدارى خداوند به مؤمنان ، به منظور رفع نگرانى آنان ، به دنبال تخلف كردن گروهى از شركت در جنگ تبوك

إنما يستئذنك الذين لايؤمنون . .. لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا ... و اللّه ع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 73 - 8

8 _ خداوند ، با بيان عاقبت نيك ياران حضرت نوح ( ع ) و فرجام شوم تكذيب كنندگانش ، پيامبر اكرم ( ص ) و مؤمنان را دلدارى داده و مشركان را به عذاب استيصال تهديد نمود .

و اتل عليهم نبأ نوح . .. فانظر كيف كان عقبة المنذرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 32 - 10

10_ دلدارى و تسلّى دادن خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان به او

و لقد استهزىء برسل من قبلك . .. ثم أخذتهم فكيف كان عقاب

از اهداف بيان استهزاگرى امتهاى گذشته و به كيفر رساندن آنان _ به قرينه مخاطب قرار دادن

پيامبر(ص) _ تسلى دادن به آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 7

7- دلدارى و تقويت روحيه پيامبر ( ص ) و مؤمنان و تهديد مشركان ، از جانب خداوند

ثمّ صدقن_هم الوعد . .. و أهلكنا المسرفين

ذكر وعده خداوند به پيروزى همه پيامبران و مؤمنان و نابودى دشمنان آنان، مى تواند به منظور نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 57 - 8

8 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان در برابر توطئه ها و ضربات دشمن

لاتحسبنّ الذين كفروا معجزين فى الأرض و مأويهم النار و لبئس المصير

برداشت ياد شده، طبق گفته مفسران به خاطر اين است كه آيه شريفه، درصدد دلدارى به پيامبر(ص) و مؤمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 20 - 11

11 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در برابر كارشكنى ها و حق ناپذيرى كافران و مشركان

و جعلنا بعضكم لبعض فتنة أتصبرون و كان ربّك بصيرًا

يادآورى خداوند به بصيرت و بينايى خود، به پيامبر(ص) پس از ياد كردن از مشركان و آزمايش شدن آنان، مى تواندبراى دلجويى از پيامبر(ص)ومؤمنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 31 - 4

4 _ دلدارى و وعده خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، مبنى بر نصرت و راهبرى آنان در برابر دشمنانشان

و كذلك جعلنا لكلّ نبىّ عدوًّا من المجرمين و كفى بربّك هاديًا و

نصيرًا

آيه شريفه، با بيان وضعيت پيامبران در انجام رسالتشان _ كه همواره بادشمنان تبه كار مواجه بودند _ مى تواند درصدد تعقيب دو هدف باشد: 1_ دلجويى از پيامبر(ص) و مؤمنان در برابر كارشكنى هاى دشمنان آنان. 2_ تشويق و تحريك پيامبر(ص) و مؤمنان به صبر و پايدارى در راه خدا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 71 - 4

4 - خداوند ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان اندك او را در برابر مخالفت اكثريت كافران و مشركان صدر اسلام ، تسلّى خاطر و دلدارى داد .

و لقد ضلّ قبلهم أكثر الأوّلين

مفسران برآنند كه يادآورى گمراهى اكثريت امت هاى گذشته، در شرايطى كه پيامبر(ص) و گروندگانِ اندك به آن حضرت در شرايط سخت مكه قرار داشتند و با مخالفت هاى بيشتر كافران و مشركان رو به رو بودند، به منظور دلدارى به پيامبر(ص) و گروندگان به ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 82 - 4

4 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و ايمان آورندگان به آن حضرت در برابر دشمنان و كارشكنى هاى مشركان و كافران

فانظر كيف كان ع_قبة المنذرين . .. و لقد نادينا نوح ... ثمّ أغرقنا الأخرين

برداشت ياد شده از آن جا است كه ذكر داستان نوح(ع) و قومش، پس از توصيه خداوند به پيامبر(ص) مبنى بر تأمل و درس آموزى از سرنوشت مردمى است كه اخطارهاى پيامبران را دريافت كردند; ولى به مخالفت با آنها پرداختند. اين توصيه مى تواند براى دلدارى به پيامبر(ص) و ايمان آورندگان به آن حضرت

باشد كه در شرايط دشوار مكه به سر مى بردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 123 - 2

2 - سرگذشت الياس پيامبر ، درس آموز و تسلى بخش براى پيامبراسلام و مؤمنان

و إنّ إلياس لمن المرسلين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه يادآورى سرگذشت الياس(ع) و قوم او براى پيامبر(ص) و مؤمنان _ كه در شرايط سخت مكه قرار داشتند و با مخالفت هاى مشركان روبه رو بودند _ در واقع به منظور درس آموزى و دلدارى آنان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 173 - 5

5 - بشارت و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در خصوص پيروزى نهايى آنان بر كافران و مشركان

و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين . .. و إنّ جندنا لهم الغ_لبون

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيات شريفه _ كه در شرايط دوران مكه نازل شده است _ در صدد دلدارى به پيامبر(ص) و ايمان آورندگان به آن حضرت و نيز بشارت پيروزى به آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 8

8 - دلدارى خداوند به مؤمنان و تهديد كافران و مشركان حق گريز به انتقام و شكست

أليس اللّه بعزيز ذى انتقام

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ذيل آيه شريفه _ كه از عزت و انتقام خداوند سخن گفته _ داراى لحن تهديدآميز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40

- 25 - 17

17 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در مورد نافرجام ماندن توطئه هاى كافران عليه جانشان

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه . .. و ما كيد الك_فرين إلاّ فى ضل_ل

مفسران بر اين عقيده اند كه آيه شريفه با بيان تاريخ موسى(ع) و مؤمنان به او و نيز فرعونيان، در صدد دلدارى به پيامبر اسلام و مؤمنان است كه وضعيتى مشابه آنان در مكه داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 51 - 7

7 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و ايمان آورندگان به آن حضرت در صدر اسلام ، در برابر مخالفت ها و دشمنى هاى كافران

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا

يادآورى يارى شدن پيامبران و مؤمنان طرفدار آنان در تاريخ، براى پيامبر(ص) و مؤمنانى كه در مكه (وقت نزول اين آيات) در اقليت و تحت فشار و شكنجه دشمنان بودند; بيانگر حقيقت ياد شده است. گفتنى است توصيه شدن پيامبر(ص) به صبر و شكيبايى در چهار آيه بعد، تأييدكننده همين مطلب مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 8

8 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان اندك او ، در برابر كارشكنى ها و دشمنى هاى كافران و مشركان

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. إن فى صدورهم إلاّ كبر ما هم بب_لغيه

از اين آيه و آيات قبل و بعد آن، استفاده مى شود كه خداوند درصدد دلدارى به پيامبر(ص) و ايمان آورندگان اندك به آن حضرت در مكه مى باشد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 3

3- تسليت و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در شرايط سخت و دشوار مكه

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 17

17- دلجويى و حمايت خداوند از مؤمنان ، در برابر توطئه هاى كافران دين ستيز

الذين كفروا . .. أضلّ أعم_لهم . و الذين ءامنوا ... كفّر عنهم سيّئاتهم و أصلح بال

از مجموع آيه شريفه، استفاده مى شود كه خداوند، در كنار تهديد و توبيخ كافران دين ستيز، در اين آيه به دلجويى و حمايت از مؤمنان راستين پرداخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 46 - 5

5 - توجه به فرجام شوم كفر ، مانع گرايش انسان به آن و عامل دلگرمى مؤمنان

يوم لايغنى . .. و لا هم ينصرون

آيه شريفه تهديدى براى كافران و دلجويى براى اهل ايمان در قبال حق ستيزى كفرپيشگان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 8

8 - دلدارى و تقويت روحيه مؤمنان و اصحاب پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

هم الذين يقولون . .. و للّه خزائن السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 8

8 - دلدارى و تقويت روحيه مؤمنان ، از سوى خداوند در قبال توطئه هاى منافقان

ليخرجنّ الأعزّ . .. و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين

دلدارى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 212 - 17

17 _ وعده الهى به مؤمنان نسبت به برترى آنان در قيامت ، عامل تسلّى و مقاومت آنان در برابر استهزاى كافران

و الذين اتقوا فوقهم يوم القيمة

به نظر مى رسد جمله {و الذين اتّقوا . ..}، پس از عنوان كردن تمسخر تقواپيشگان از سوى كافران، به منظور تسلّى آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 8

8 _ توجه به سختى ها و مصائب گذشتگان ، تسلّى بخش مؤمنان در تحمل مشكلات

ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما يأتكم مثل الذين

دورى مؤمنان از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 101 - 4

4- مؤمنان راستين ، با فضيلت و مقرب الهى ، در قيامت در مكانى به دور از آتش دوزخ قرار خواهند گرفت .

إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى أولئك عنها مبعدون

دوستى با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 7

7 _ پذيرش احكام قضايى پيامبر ( ص ) و همسويى با مؤمنان ، شرط نجات از عذاب دوزخ

و من يشاقق الرسول من بعد ما تبيّن له الهدى و يتبع غير سبيل المؤمنين

با توجه به آيات قبل، مخالفت و موافقت با احكام قضايى پيامبر(ص)، از مصاديق مورد نظر در آيه شريفه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 2،6

2 _ مدعيان ايمان در صورت قطع رابطه

دوستى با اهل ايمان و نپذيرفتن ولايت آنان ، در شمار منافقانند .

بشّر المنفقين . .. الذين يتّخذون الكفرين أولياء من دون المؤمنين

6 _ مؤمنان ، وظيفه دار برقرارى پيوند هاى دوستانه با يكديگر

الذين يتّخذون الكفرين أولياء من دون المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 144 - 4

4 _ مؤمنان ، موظف به برقرارى روابط دوستانه با ديگر مؤمنان

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الكفرين أولياء من دون المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 16 - 5،6

5 _ عرصه هاى دوستى با مؤمنان و يا برقرارى روابط پنهانى با دشمنان و بيگانگان ، ميدان آزمون الهى و جدا شدن مؤمنان راستين از غير ايشان

أم حسبتم أن تتركوا و لما يعلم اللّه الذين . .. لم يتخذوا من دون اللّه و لا رسوله

6 _ دوستى با خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان و تبرّى از دشمنان آنان ، از نشانه هاى ايمان راستين

و لم يتخذوا من دون اللّه و لا رسوله و لا المؤمنين وليجة

دوستى با مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 17

17- نظر به تهيدستان خداجوى و افكندن نگاه رفاقت و دوستى به چهره آنان ، امرى پسنديده و مطلوب خداوند است .

و لاتعد عيناك عنهم

دوستى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 63 - 2،3،4،9،14

2 _ خداوند ايجادكننده الفت و محبت ميان مؤمنان صدر اسلام

و ألف بين قلوبهم

3 _ امتنان الهى بر پيامبر (

ص ) به سبب ايجاد الفت در قلب مؤمنان نسبت به يكديگر

و ألف بين قلوبهم . .. ما ألفت بين قلوبهم

4 _ الفت و محبت عميق مؤمنان صدر اسلام نسبت به يكديگر ، از عوامل تقويت پايگاه پيامبر ( ص )

هو الذى أيدك بنصره و بالمؤمنين. و ألف بين قلوبهم

9 _ خداوند علاوه بر ايجاد محبت ميان مؤمنان ، آنان را در يك منطقه گرداگرد پيامبر ( ص ) مجتمع ساخت . *

و ألف بين قلوبهم . .. و لكن اللّه ألف بينهم

برداشت فوق از مقايسه بين دو جمله {ألف بين قلوبهم} و {ألف بينهم} به دست آمده است. جمله نخست بيانگر تأليف قلوب است و جمله دوم بيانگر تأليف خود مؤمنان است. يعنى آنان را در كنار يكديگر قرار داد و همگان را گرداگرد پيامبر(ص) مجتمع ساخت.

14 _ حاكميت الهى بر قلب ها و ايجاد الفت ميان مؤمنان ، نمودى از عزت و حكمت الهى

و لكن اللّه ألف بينهم إنه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 1

1 _ روح ولايت و دوستى ، حاكم بر جامعه مؤمنان

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 5 - 11

11 - مؤمنان ، با هم ، بر اساس دين ، دوستى دارند

فإخونكم فى الدين و موليكم

احتمال دارد منظور از {مولى} با توجه به ريشه لغوى آن، دوستى باشد. {مواليكم} عطف به {إخوانكم} است و قيد {فى الدين} در {إخوانكم} مى تواند براى {مواليكم} هم لحاظ شود.

دوستى مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 63 - 1

1 _ مؤمنان عصر بعثت برخوردار از نعمت الفت و دوستى نسبت به يكديگر

و ألف بين قلوبهم

ديندارى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 1

1 - { حرف شنوا و مطيع هستيم } ، تنها سخن هميشگى مؤمنان راستين در برابر فرا خوانده شدن آنان به پذيرش حكم خدا و داورى پيامبر ( ص )

إنّما كان قول المؤمنين إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم أن يقولوا سمعنا و

فعل مضارع {يقولوا} همراه با فعل {كان} بر استمرار و كلمه {إنّما} _ كه اصطلاحاً آن را قصر افرادى مى گويند _ بر حصر دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 3 - 3

3 - مؤمنان واقعى ، پايبند به تكاليف فردى و اجتماعى و داراى بينشى ژرف در عقايد دينى

الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم بالأخرة هم يوقنون

{نماز} برقرار ساختن پيوند عبوديت و بندگى با خدا و {زكات} ايجاد ارتباط با مردم پيرامون خود و دستگيرى از نيازمندان جامعه است. بنابراين آوردن {پرداخت زكات} پس از {اقامه صلاة} بيانگر اين حقيقت است كه مؤمنان واقعى تنها به فكر خود نيستند; بلكه با مردم جامعه خود نيز ارتباطى مسؤولانه دارند. گفتنى است كه {يقين به آخرت} _ كه عبارت از اعتقاد قطعى است _ بيانگر آن است كه مؤمنان واقعى در مسائل اعتقادى داراى بينشى عميق و ترديدناپذيراند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى

- 42 - 39 - 2

2 - مؤمنان ، داراى عزم دينى و حضور مؤثر اجتماعى و هميارى نسبت به يكديگر در قبال متجاوزان

و الذين إذا أصابهم البغى هم ينتصرون

برخى از مفسران {إنتصار} را به معناى {تناصر} (تعاون و هميارى) گرفته اند; يعنى، مؤمنان راستين آنانند كه هر گاه مورد ستم و تجاوز قرار گيرند _ براى دفع آن _ به يارى هم برمى خيزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 16

16 - حركت مؤمنان راستين در طريق ايمان و اطاعت از پيامبر ( ص ) ، براساس عشق و محبت به دين و نه تحميل و تحكّم

و ل_كنّ اللّه حبّب إليكم الإيم_ن و زيّنه فى قلوبكم

از اين كه خداوند در باز داشتن مؤمنان از تحميل آراى شخصى بر پيامبر(ص)، به {حبّب إليكم الإيمان} تكيه كرده است; استفاده مى شود كه نيرو و جاذبه محبت، اصلى ترين و نيرومندترين محرك مؤمنان براى حركت به سمت ايمان و اطاعت از رسول اللّه است.

ديوار ميان مؤمنان و منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 13 - 14،16،17

14 - كشيده شدن حصار بلند و ضخيم ، ميان مؤمنان و منافقان در قيامت

فضرب بينهم بسور

{سور} به ديوار شهر گفته مى شود. نكره آمدن {سور} مى تواند بيانگر بلندى و ضخامت آن باشد.

16 - مؤمنان در قيامت ، در داخل حصار ( حصار ميان آنان و منافقان ) قرار مى گيرند و منافقان در بيرون آن .

فضرب بينهم بسور له باب

17 - درون حصار كشيده شده ميان مؤمنان و منافقان در

قيامت ، محل رحمت خدا و خارج آن در احاطه عذاب الهى است .

باطنه فيه الرحمة و ظ_هره من قبله العذاب

ديه قتل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 5،16

5 _ ضرورت پرداخت خونب ها _ علاوه بر كفّاره _ در صورت كشتن مؤمن از روى خطا

و من قتل مؤمنا خطاً . .. و دية مسلّمة الى اهله

16 _ اگر خانواده مؤمن مقتول ، كافر و همپيمان با مسلمانان باشند ، پرداخت ديه به آنان لازم است .

و ان كان من قوم بينكم و بينهم ميثاق فدية مسلّمة الى اهله

ذكر سرنوشت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 9

9_ توجه به داستان پيامبران و سرنوشت اقوام مؤمن و كافر ايشان ، وادار كننده انسان به استقامت وپايدارى بر توحيد و پرستش خدا

فاستقم كما أُمرت

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه جمله {فاستقم . ..} بر داستان اقوام گذشته _ كه در آيات پيشين از آن سخن رفته است _ تفريع شده باشد.

ذكر فضايل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 7

7_ خداوند ، فراخوان مردم به فهميدن امتياز مؤمنان بر كافران و توجه داشتن به آن

هل يستويان مثلاً أفلاتذكّرون

ذكر نظارت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 105 - 4

4 _ توجه انسان به نظارت خدا و رسول و مؤمنان بر اعمالش ، بازدارنده او از خطا و تشويق كننده به نيكيهاست

.

قل اعملوا فسيرى اللّه عملكم و رسوله و المؤمنون

رابطه با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 7

7 _ مؤمنان وظيفه دار ايجاد ارتباط دوستانه با يكديگر

كان لم تكن بينكم وبينه مودّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 119 - 4

4 _ مسلمانان ، موظف به همراهى و همگامى با مؤمنان صادق و راستين و پرهيز از معاشرت با منافقان

و كونوا مع الصدقين

رازدارى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 35

35- رازدارى مؤمنان ، از اصول مهّم امنيّتى و حفاظتى در برابر دشمنان

و لايشعرنّ بكم أحدًا

راستين مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 1،2

1 _ مؤمنانى كه به مدينه هجرت نموده و در راه خدا جهاد كردند ، مؤمنانى حقيقى و راستين هستند .

و الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولئك هم المؤمنون حقا

حق، به معناى ثابت بودن و حقيقت داشتن است و {حقا} هم مى تواند صفت براى مفعول مطلق محذوف باشد، يعنى (هم المؤمنون إيمانا حقا) و هم مى تواند مفعول مطلق براى فعل مقدر (احقه) باشد. به هر تقدير بيانگر اين است كه دارندگان صفات ياد شده از ايمان حقيقى و راستين برخوردار هستند.

2 _ مؤمنانى كه مهاجران را در مدينه پناه دادند و از پيامبر ( ص ) و مهاجران حمايت كرده و دين خدا را يارى دادند ، مؤمانى حقيقى و راستين هستند .

و الذين ءاووا و نصروا أولئك

هم المؤمنون حقا

رحمت اخروى بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 13 - 17

17 - درون حصار كشيده شده ميان مؤمنان و منافقان در قيامت ، محل رحمت خدا و خارج آن در احاطه عذاب الهى است .

باطنه فيه الرحمة و ظ_هره من قبله العذاب

رحمت بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 52 - 9

9 _ قرآن ، گنجينه اى از رحمت هاى ويژه الهى براى مؤمنان به آن

هدى و رحمة لقوم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 41 - 7،8

7_ نوح ( ع ) ، واسطه شمول مغفرت و رحمت خداوند بر مؤمنان و پيروان او

إن ربى لغفور رحيم

به دليل {اركبوا} كه خطاب به پيروان نوح است، متعلق {غفور} و {رحيم} نيز پيروان آن حضرت مى باشد; يعنى: إن ربى لغفور لكم رحيم بكم. (خداوند آمرزنده شما و نازل كننده رحمت بر شماست). لازمه اين سخن آن بود كه نوح مى فرمود: {ربكم} (پرورگار شما) نه {ربى}. اين جابه جايى بيانگر اين نكته است كه: خداوند به واسطه نوع(ع)، مغفرت و رحمت خويش را به پيروان او مى گستراند.

8_ بخشش گناهان بندگان وگسترش رحمت بر آنان ، جلوه اى از ربوبيت خداوند

إن ربى لغفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 47 - 7

7- تهديد توطئه گران عليه پيامبر ( ص ) ، جلوه رأفت و رحمت خداوند به مؤمنان است .

أفأمن الذين مكروا السيّئات أن يخسف

الله بهم . .. أو يأتيهم العذاب ... فإن ربّكم

برداشت فوق، بر اين اساس است كه عبارت {فإن ربّكم لرءوف رحيم} خطاب به مؤمنان باشد و ذكر آن پس از تهديدهاى گوناگون عليه توطئه گران، مى تواند مشعر به نكته فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 64 - 9

9- قرآن ، كتاب هدايت و رحمت براى مؤمنان است .

و ما أنزلنا عليك الكت_ب . .. هدًى و رحمة لقوم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 6،7

6- آيات قرآن ، رحمتى بزرگ از جانب خدا براى اهل ايمان است .

و ننزّل . .. رحمة للمؤمنين

7- تنها اهل ايمان و حق پذيران ، برخوردار از شفا و رحمت قرآنند .

و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 56 - 6

6 - مؤمنان نيكوكار در سايه برپايى نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از پيامبر ( ص ) مشمول رحمت خدا هستند .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت. .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 43 - 1،2،3،9،12

1 - خداوند ، اعطا كننده رحمت ويژه خويش ، بر مؤمنان است .

هو الذى يصلّى عليكم

به قرينه {و كان بالمؤمنين رحيماً} مراد از صلوات خدا بر مؤمنان، اعطاى رحمت است.

2 - اعطاى رحمت ويژه خداوند به مؤمنان ، به منظور بيرون بردن آنان از ظلمت هاو رساندن

شان به نور است .

هو الذى يصلّى عليكم . .. ليخرجكم من الظلم_ت إلى النور

3 - رحمت ويژه خداوند براى مؤمنان ، مقتضى ذكر و تسبيح فراوان او از سوى آنان

ي_أيّها الذين ءامنوا اذكروا اللّه ذكرًا كثيرًا . و سبّحوه... هو الذى يصلّى عليكم

9 - خداوند ، بر مؤمنان رحيم ( مهربان ) است .

و كان بالمؤمنين رحيمًا

12 - برخوردار كردن مؤمنان از رحمت ويژه ، برخاسته از عنايت و مهربانى خداوند به آنان است .

هو الذى يصلّى عليكم . .. و كان بالمؤمنين رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 44 - 6

6 - تدارك پاداش كريمانه براى مؤمنان از سوى خداوند ، ناشى از رحمت او به آنها است .

و كان بالمؤمنين رحيمًا . .. و أعدّ لهم أجرًا كريمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 30 - 1،4،8،9

1 - مؤمنان نيك كردار ، مشمول رحمت پروردگار در قيامت

فأمّا الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فيدخلهم ربّهم فى رحمته

4 - مؤمنان نيك كردار ، مشمول رحمت حق در پى مشاهده نگرانى هاى همگانى قيامت *

و ترى كلّ أمّة جاثية . .. فأمّا الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فيدخلهم

برداشت بالا بدان احتمال است كه {فأمّا الذين. ..} تفريع بر {ترى كلّ أمّة جاثية} باشد.

8 - شمول رحمت حق در قيامت نسبت به مؤمنان صلاح پيشه ، نمودى از ربوبيت او

فأمّا الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فيدخلهم ربّهم فى رحمته

به كار رفتن واژه {ربّ} و اضافه آن به {هم}، بيانگر مطلب ياد شده است.

9 - احاطه و فراگيرى رحمت الهى

، نسبت به مؤمنان در قيامت

فيدخلهم ربّهم فى رحمته

تعبير {يدخلهم. ..} مى رساند كه شمول رحمت حق نسبت به مؤمنان نيك كردار، محدوديتى ندارد و آنان داخل در رحمت او و مستغرق در آن مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 31 - 10

10 - رحمت و لطف خداوند به مؤمنان و كيفر و عذاب ظالمان از سوى او ، براساس علم و حكمت او است .

إنّ اللّه كان عليمًا حكيمًا . يدخل من يشاء فى رحمته و الظ_لمين أعدّ لهم عذابًا أ

برداشت ياد شده، بر اين فرض مبتنى است كه جمله {يدخل من يشاء. ..}، خبر براى {إنّ} در {إنّ اللّه} و جمله {كان اللّه عليماً حكيماً}، معترضه و يا حال باشد. بر اين اساس توصيف خداوند به علم و حكمت، اشاره به اين دارد كه كار خدا (رحمت يا عذاب)، مبتنى بر علم و حكمت است.

رد ولايت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 2

2 _ مدعيان ايمان در صورت قطع رابطه دوستى با اهل ايمان و نپذيرفتن ولايت آنان ، در شمار منافقانند .

بشّر المنفقين . .. الذين يتّخذون الكفرين أولياء من دون المؤمنين

رستگارى اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 12

12 _ مؤمنان ، داراى حيات جاودان و آكنده از سعادت و رستگارى در آخرت

خلدين فيها أبداً ذلك الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 67 - 4،5

4 - فلاح

و راستگارى اخروى براى مؤمنان شايسته كردار ، از سوى خداوند تضمين شده است .

من . .. ءامن و عمل ص_لحًا فعسى أن يكون من المفلحين

برخى از مفسران برآنند كه كريمان عادت دارند كه وعده هايشان را در قالب {عسى أن يكون. ..} بيان كنند. بنابراين {عسى} در اين آيه، براى تحقيق است و نه ترجّى. برداشت ياد شده بر پايه همين احتمال است.

5 - خداوند ، خواهان اميدوار بودن مؤمنان شايسته كردار ، به سعادت اخروى خويش

من . .. ءامن و عمل ص_لحًا فعسى أن يكون من المفلحين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {عسى} براى ترجّى باشد. در اين صورت _ چون ترجّى درباره خداوند معنا ندارد _ مراد ترجّى از جانب مؤمنان خواهد بود; يعنى، {فليتوقّع الفلاح}.

رستگارى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 5

5 _ مؤمنان داراى عمل صالح كه شراب نوشيدند و از درآمد هاى قمار بهره جستند و زمان تحريم آن را درك نكردند _ بر خلاف توهم گروهى از مسلمانان _ اهل نجات و رستگارى هستند .

ليس على الذين ءامنوا و عملوا الصلحت جناح فيما طعموا

در برخى از شأن نزولهاى آمده كه آيه {ليس على الذين . ..} رد پندار آن گروه از مسلمانان است كه پس از تصريح به حرمت قمار و شراب و پليد شمردن آنها، نسبت به فرجام مؤمنان صالح حتى شهيدان راه خدا كه شرابى نوشيدند و از عوائد قمار بهره جسستند، تشكيك مى كردند و آنان را از زمره رستگاران نمى شمردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

انفال - 8 - 45 - 4

4 _ سعادت و رستگارى مؤمنان در گرو جهاد و كثرت ياد خداست .

إذا لقيتم فئة فاثبتوا و اذكروا اللّه كثيرا لعلكم تفلحون

در برداشت فوق {فلاح} به معناى سعادت و رستگارى گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 7

7 _ سعادت و رستگارى حقيقى ، از آن مؤمنان مهاجر و مجاهد در راه خداست .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أولئك هم الفائزون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 12

12 _ رستگارى و كاميابى واقعى ، تنها از آنِ پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين و مجاهد است .

و أولئك هم المفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 1 - 1،5،6

1 - مؤمنان ، گروه رستگار و سعادت مندند .

قد أفلح المؤمنون

رسيدن به مراد و رستگار شدن را {فلاح} گويند.

5 - { يونس بن ظبيان عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : كان يقول لى كثيراً يا يونس سلّم تسلم ، فقلت له تفسير ه_ذه الآية { قد أفلح المؤمنون } قال تفسيره قد أفلح المسلّمون ، إنّ المسلّمين هم النجباء يوم القيامة ;

يونس بن ظبيان مى گويد: امام صادق(ع) بارها به من فرمود: اى يونس تسليم باش تا در امان باشى گفتم: تفسير آيه {قد أفلح المؤمنون} [چيست؟] فرمود: يعنى، اهل تسليم، ظفريافتند. همانا اهل تسليم روز قيامت شريف و بزرگواراند}.

6 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : إنّ اللّه عزّوجلّ

أعطى المؤمن . . . الفلح فى الآخرة . . . ثمّ قرء . . . { قد أفلح المؤمنون } إلى قوله : { هم فيها خالدون } ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: همانا خداوند_ عزّوجلّ _ به مؤمن رستگارى را در آخرت عطا كرده است . سپس امام(ع) آيه {قد أفلح المؤمنون} را خواند تا {هم فيها خالدون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 111 - 3

3 - مؤمنان صابر ، تنها گروه رستگار در قيامت

أنّهم هم الفائزون

ذكر ضمير فصل (هم)، بيانگر حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 10

10 - تنها مؤمنان راستين و فرمانبر خدا و رسول او ، رستگار و پيروزاند .

إنّما كان قول المؤمنين . .. و أُول_ئك هم المفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 29

29 - حزب خدا ( مؤمنان راستين ) ، تنها حزب ظفرمند و رستگار

ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون

قرآن قبلاً درباره حزب شيطان فرمود: {ألا إنّ حزب الشيطان هم الخاسرون} و درباره حزب خدا مى فرمايد: {ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون} (حزب خدا فرجامى جز پيروزى و رستگارى ندارند).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 10 - 8

8 - مؤمنانِ همواره به ياد خدا ، بايد به سعادت و رستگارى خويش اميدوار باشند .

و اذكروا اللّه كثيرًا لعلّكم تفلحون

رشد اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 -

نساء - 4 - 175 - 14

14 _ مؤمنان ، برخوردار از تكامل و رشد معنوى ، در آخرت

و يهديهم إليه صرطاً مستقيماً

جمله فسيدخلهم با توجه به {سين} دلالت دارد بر اينكه رحمت و فضل در آخرت است، پس هدايت هم كه پس از آنها ذكر شده است، در آخرت است و هدايت به سوى خدا، رشد و كمال معنوى است.

رشد معنوى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 9

9 _ ارتقاى درجه معنوى مؤمنان پرتوى از ربوبيت الهى است .

نطمع ان يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين

رشد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 26 - 6

6 - مثال هاى قرآن مايه تربيت و رشد مؤمنان است .

فيعلمون أنه الحق من ربهم

رضايت اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 18

18 - { قال أبوعبداللّه ( ع ) اللّه راض عن المؤمن فى الدنيا و الآخرة و المؤمن و إن كان راضياً عن اللّه فإنّ فى قلبه ما فيه لما يرى فى ه_ذه الدنيا من التمحيص فإذا عاين الثواب يوم القيامة رضى عن اللّه الحقّ حقّ الرضا و هو قوله { و رضوا عنه } و قوله { ذلك لمن خشى ربّه } أى أطاع ربّه ;

امام صادق(ع) فرمود: خداوند از مؤمن در دنيا و آخرت راضى است و مؤمن، گرچه از خدا راضى است; ولى در قلب او چيزهايى است به جهت آنچه به عنوان تمحيص (به سختى ها گرفتار ساختن براى امتحان

و پاكى از گناه) در دنيا مى بيند. پس چون پاداش اخروى را در قيامت مشاهده كند، از خداوند _ كه حق است _ به طور كامل خشنود خواهد شد و اين [معناى] سخن خداوند است {و رضوا عنه} و [اما اين] گفته خداوند {ذلك لمن خشى ربّه}; يعنى، [اين براى كسى است كه] پروردگارش را اطاعت كند}.

رضايت از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 22

22 - خداوند ، از مؤمنان راستين راضى و خرسند است .

رضى اللّه عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 11،13،17،18

11 - رضايت خداوند ، از مؤمنان شايسته كردار در جهان آخرت

رضى اللّه عنهم

13 - رضايت خداوند ، از مؤمنانِ صالح و رضايت آنان از او ، پاداش ايمان و عمل نيك ايشان است .

جزاؤهم . .. رضى اللّه عنهم و رضوا عنه

17 - خشيت از خداوند ، شرط رضايت مندى او از مؤمنان داراى عمل صالح

رضى اللّه عنهم . .. ذلك لمن خشى ربّه

18 - { قال أبوعبداللّه ( ع ) اللّه راض عن المؤمن فى الدنيا و الآخرة و المؤمن و إن كان راضياً عن اللّه فإنّ فى قلبه ما فيه لما يرى فى ه_ذه الدنيا من التمحيص فإذا عاين الثواب يوم القيامة رضى عن اللّه الحقّ حقّ الرضا و هو قوله { و رضوا عنه } و قوله { ذلك لمن خشى ربّه } أى أطاع ربّه ;

امام صادق(ع) فرمود: خداوند از مؤمن در دنيا و آخرت راضى است و مؤمن، گرچه از خدا راضى

است; ولى در قلب او چيزهايى است به جهت آنچه به عنوان تمحيص (به سختى ها گرفتار ساختن براى امتحان و پاكى از گناه) در دنيا مى بيند. پس چون پاداش اخروى را در قيامت مشاهده كند، از خداوند _ كه حق است _ به طور كامل خشنود خواهد شد و اين [معناى] سخن خداوند است {و رضوا عنه} و [اما اين] گفته خداوند {ذلك لمن خشى ربّه}; يعنى، [اين براى كسى است كه] پروردگارش را اطاعت كند}.

رضايت به شكنجه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 7 - 6

6 - نظاره گران شكنجه مؤمنان ، در صورت رضايت به آن خود نيز شكنجه گر آنان قلمداد مى شوند .

و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود

استناد {يفعلون} به شاهدان صحنه، گوياى آن است كه ناظران _ هر چند دستور دهنده نباشند _ شريك جرم شمرده مى شوند.

رضايت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 1

1 _ سوگند توانمندان متخلف از جنگ تبوك ، به منظور جلب رضايت مؤمنان مجاهد

يحلفون لكم لترضوا عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 19 - 5

5 - شادمانى و رضايت مندى كامل مؤمنان بهشتى ، از نامه اعمال و كارنامه خويش در عرصه قيامت

فيقول هآؤُم اقرءوا كت_بيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 12،13

12 - رضايت مؤمنان شايسته كردار ، از خداوند در آخرت

و رضوا عنه

13 - رضايت خداوند ، از مؤمنانِ

صالح و رضايت آنان از او ، پاداش ايمان و عمل نيك ايشان است .

جزاؤهم . .. رضى اللّه عنهم و رضوا عنه

رفع اندوه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 88 - 6،7

6- نجات و رهايى بخشيدن مؤمنان از غم و اندوه ، سنت خداوند است .

فاستجبنا له و نجّين_ه من الغمّ و كذلك ن_نجى المؤمنين

جمله {كذلك ننجى المؤمنين} پس از ذكر نجات يونس(ع) _ مى تواند بيانگر يك قانون و سنت الهى باشد.

7- وعده خداوند به نجات مؤمنان از غم و گرفتارى ، در صورت دعاى خالصانه آنان

فنادى . .. و كذلك ن_نجى المؤمنين

رفع ترس از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 14

14 - تبديل و جايگزين كردن ترس و اضطراب به امنيت و آرامش ، وعده خداوند به مؤمنان داراى عمل صالح

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

رفع شك مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 10

10 - ذكر تعداد نگهبانان دوزخ در قرآن ، زداينده هرگونه شك و ترديد ، از دل اهل كتاب و مؤمنان نسبت به حقانيت و درستى قرآن

و لايرتاب الذين أُوتوا الكت_ب و المؤمنون

رفع مشكلات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 11 - 4

4 - پاداش مؤمنان عمل كننده به توصيه الهى ( توصيه به جا باز كردن براى ديگران در مجالس ) ، حل مشكلات

و گشايش در امور زندگى آنان از سوى خداوند است .

فافسحوا يفسح اللّه لكم

در صورتى كه مراد از {يفسح اللّه}، پاداش دنيوى باشد برداشت بالا استفاده مى شود.

رفع نگرانى از مؤمنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 3

3 - رفع نگرانى از مؤمنان مدينه از سوى خداوند ، نسبت به آينده بازماندگان ايشان در مكه

عسى اللّه . .. مودّة

با توجه به اين كه شأن نزول آيات پيشين، حركتى بود كه از حاطب بن أبى بلتعه _ به انگيزه مصونيت دادن خانوده اش در مكه _ صورت گرفته بود; خداوند پس از نفى شيوه وى، با اين نويد به او و امثالش، نوعى اطمينان بخشيده است.

رقت قلب مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 10

10 - وجود اختلاف اساسى انسان مؤمن حق پذير و نرم دل با كافر حق ناپذير و سنگدل ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م فهو على نور من ربّه فويل للق_سية قلوبهم

{من} در آيه شريفه، اسم موصول و مبتدا است و خبر آن _ به قرينه جمله بعدى (فويل للقاسية قلوبهم. ..) _ جمله اى محذوف مى باشد. تقدير كلام چنين است: {أفمن شرح اللّه صدره للإسلام ... كمن قسا قلبه}. بنابراين مى توان گفت: آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

ركوع مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 8

8 _ پايدارى بر ركوع

و سجده و امر به معروف و نهى از منكر ، از ويژگى هاى مؤمنان راستين

الركعون السجدون الأمرون بالمعروف و الناهون عن المنكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 14

14- روحيه نيايش و حالت ركوع و سجود ، متجلى و مشهود در زندگى مؤمنان واقعى

تريهم ركّعًا سجّدًا

رنج دنيوى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 3

3- مؤمنان ، در دنيا از سخنان بيهوده مردم در آزارند .

لايسمعون فيها لغوًا

بيان تمام آنچه در بهشت انجام نمى گيرد نه ممكن است و نه مفيد; ولى طرح بعضى از آن امور، مژده اى است به مؤمنان كه آنچه در دنيا شما را آزار مى داد، آن جا وجود ندارد.

رنجهاى مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 9

9 _ دل هاى مؤمنان صدر اسلام ، جريحه دار و آكنده از رنج و آزار مشركان

و يشف صدور قوم مؤمنين

روابط اقتصادى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 11

11 - پرهيز از ظلم و دورى از ستم در روابط اقتصادى ، ويژگى مؤمنان راستين است .

و إنّ كثيرًا من الخلطاء ليبغى . .. إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و قليل ما

روابط عاطفى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 4

4 - پيوند هاى عاطفى ، باقى ميان مؤمنان و نسل ايشان در بهشت

ألحقنا بهم

ذرّيّتهم

نويد به ملحق شدن ذريه مؤمنان به آنان در بهشت، مى رساند كه مؤمنان در بهشت نيز به نسل خود دلبسته اند و از قرار گرفتن آنان در كنار خويش احساس لذت مى كنند.

روابط مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 7

7 _ مؤمنان ، موظّف به برقرارى ارتباط و پيوند و هماهنگى با يكديگر

يا ايّها الّذين امنوا . .. و رابطوا

ربط به معناى پيوند است، بنابراين {رابطوا}، دلالت بر لزوم پيوند و ارتباط بين افراد جامعه ايمانى دارد; كه از لوازم آن هماهنگى با يكديگر است.

روحيه توبه در مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 1

1 _ مؤمنان راستين ، داراى روحيه توبه ، عبادت و ستايش خدا

التّئبون العبدون الحمدون

روحيه حمد در مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 1

1 _ مؤمنان راستين ، داراى روحيه توبه ، عبادت و ستايش خدا

التّئبون العبدون الحمدون

روحيه عبادت در مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 1

1 _ مؤمنان راستين ، داراى روحيه توبه ، عبادت و ستايش خدا

التّئبون العبدون الحمدون

روحيه قوى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 14

14 _ رستگارى و كاميابى واقعى در پرتو ايمان و جهاد است نه در سايه عافيت طلبى و ترك جهاد

رضوا بأن يكونوا مع الخوئف . .. لكن الرسول ... جهدوا ... و

أولئك هم المفلحون

{فلاح} به معناى دستيابى به كمال مطلوب است (مفردات راغب).

روزى اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 50 - 1

1 - مغفرت الهى و رزق گوارا ، پاداش مؤمنان نيك كردار در جهان آخرت

فالذين ءامنوا و عملوا . .. و رزق كريم

{رزق كريم} يعنى روزى طيب و گوارا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 4 - 7

7 - مؤمنان داراى عمل صالح ، قطعاً از روزى كريمانه اى در قيامت برخوردار خواهند بود .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت أُول_ئك لهم . .. رزق كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 18

18 - خداوند ، روزى مؤمنانِ داراى عمل صالح را در قيامت به وجه نيك و شايسته خواهد داد .

قد أحسن اللّه له رزقًا

روزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 212 - 22

22 _ خداوند به مؤمنان تقواپيشه از راه هاى غير قابل پيش بينى و متعارف ، روزى خواهد داد .

و الذين اتقوا . .. و اللّه يرزق من يشاء بغير حساب

كلمه {بغير حساب}، مى تواند به معناى راههاى غير قابل پيش بينى باشد; يعنى راههاى غير متعارف كه در محاسبات عادى نمى گنجد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 4 - 6

6 _ برخوردارى از آمرزش خداوند و بهره مندى از روزى هاى نيكو ، پاداش مؤمنان حقيقى

لهم . .. مغفرة و رزق كريم

روزى

مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 11

11 _ خداوند ، مؤمنان راستين را از روزى هاى نيكو و با كرامت بهره مند خواهد ساخت .

أولئك هم المؤمنون حقا لهم مغفرة و رزق كريم

روش برخورد با مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 4

4- تنها راه شناخت شيوه برخورد با مؤمنان تهيدست ، وحى الهى است نه آراى هواپرستان غافل از خداوند

و لاتطع من . .. و قل الحقّ من ربّكم

روش برخورد دشمنان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 62 - 7

7 - تهمت و تحقير ، از ترفند ها و ابزار هاى طاغيان و دشمنان دين ، عليه دينداران و مؤمنان

رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

روش برخورد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 1

1 - { حرف شنوا و مطيع هستيم } ، تنها سخن هميشگى مؤمنان راستين در برابر فرا خوانده شدن آنان به پذيرش حكم خدا و داورى پيامبر ( ص )

إنّما كان قول المؤمنين إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم أن يقولوا سمعنا و

فعل مضارع {يقولوا} همراه با فعل {كان} بر استمرار و كلمه {إنّما} _ كه اصطلاحاً آن را قصر افرادى مى گويند _ بر حصر دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 16

16- اهانت به پدر و مادر ، در شأن

منكران معاد و نه معتقدان به حقانيت وعده هاى خداوند *

الذى قال لولديه أُفّ لكما أتعداننى أن أُخرج . .. ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

آيات پيشين، حاوى سفارش خداوند در زمينه احسان به والدين بود و در مقابل، در اين آيه به دو صفت ناشايست اشاره شده است: 1_ بى احترامى به والدين، 2_ انكار معاد. از قرين آمدن اين دو نكته مى توان مطلب ياد شده را استفاده كرد.

روش برخورد مؤمنان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 1،2،3،4،10

1 - مواجه شدن ايمان آوردگان از اهل كتاب ، با ياوه گويى مخالفان نادان

الذين ءاتين_هم الكت_ب من قبله . .. و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

2 - پرهيز ايمان آوردگان از اهل كتاب ، از مقابله به مثل كردن در برابر سخنان ياوه و بى ادبانه افراد نادان

و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

3 - ستايش خداوند از ايمان آوردگان اهل كتاب به خاطر رفتار پسنديده آنان در برابر ياوه گويان

و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

4 - سكوت در برابر ياوه گويان ، نمودى از بردبارى ايمان آوردگان از اهل كتاب

أُول_ئك يؤتون أجرهم مرّتين بما صبروا . .. و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

10 - رعايت ادب و حفظ منش بزرگوارانه از سوى ايمان آوردگان از اهل كتاب به هنگام جدا شدن از ياوه گويان و وانهادن آنان به حال خويش

و قالوا . .. سل_م عليكم

روش برخورد مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 4،5

4 - مؤمنان راستين ، به هنگام حضور

در كنار پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى ، براى حل و فصل امور مهم اجتماعى ، بدون اذن خواستن به دنبال كار ديگرى نمى رفتند .

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر لم يذهبوا حتّ

5 - اجازه خواستن از پيامبر ( ص ) و رهبر امت اسلامى براى ترك حضور در امور اجتماعى و حل و فصل مسائل عمومى ، از اوصاف مؤمنان راستين است .

إنّ الذين يستئذنونك أُول_ئك الذين يؤمنون باللّه و رسوله

روش تشخيص مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 94 - 7،8،12

7 _ جداسازى مؤمنان خداترس از گستاخان بى پروا ، هدف آزمايش هاى الهى

يأيها الذين ءامنوا . .. ليعلم اللّه يخافه بالغيب

مراد از علم خدوند به ترس و پرواى انسانها، تحقق بخشيدن و ايجاد آن در خارج است، بنابراين {ليعلم من يخافه} يعنى هدف از آزمايش مسلمانان اين است كه ترس و پرواى آنان از خداوند تحقق خارجى يابد.

8 _ مشخص شدن مؤمنان واقعى از مؤمنان ادعايى از اهداف آزمايش الهى است .

يأيها الذين ءامنوا ليبلونكم اللّه . .. ليعلم اللّه يخافه بالغيب

12 _ هدف از آزمايش مؤمنان مشخص شدن صفوف باورداران به غيب ( قيامت و عذاب ) از غير آنان

ليبلونكم اللّه . .. ليعلم اللّه يخافه بالغيب

قيامت وعذاب آخرت زمانى موجب ترس از خداوند مى شود كه آدمى به آن باور داشته باشد بنابراين تمايز خداترسان در واقع تمايز باورداران قيامت از غير آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 11 -

1،3

1 - مبتلا شدن مدعيان ايمان به فتنه و آزار و اذيت ، به منظور بازشناسى مؤمنان از منافقان است .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه .

3 - آزمون هاى الهى ، زمينه تحقق عينى علم خداوند به مؤمنان و منافقان است .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه .

تعبير {و ليعلمنَّ اللّه. ..} نشانه اين حقيقت است كه علم خداوند، در مرحله آزمودن مدعيان ايمان، به عينيّت و فعليّت مى رسد.

روش تشخيص مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 3 - 6،7،10

6 - فلسفه آزمودن مؤمنان ، بازشناسى مؤمنان راستين از مؤمنان دروغين است .

و لقد فتنّا الذين من قبلهم فليعلمنّ اللّه الذين صدقوا و ليعلمنّ الك_ذبين

7 - تفكيك صفوف مؤمنان راستين از مدعيان دروغين ، فلسفه ابتلاى مؤمنان به سختى ها است .

و لقد فتنّا الذين من قبلهم فليعلمنّ اللّه الذين صدقوا و ليعلمنّ الك_ذبين

10 - فلسفه آزمودن مؤمنان ، مشخص شدن مؤمنان راستين ، جهت پاداش دهى خداوند به آنان است .

و لقد فتنّا . .. فليعلمنّ اللّه الذين صدقوا

برداشت بالا، بنابر اين احتمال است كه تحقق عينى علم خداوند در آزمودن مؤمنان، به منظور اعطاى پاداش به آنان باشد.

روش مبارزه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 10

10 - تسبيح و حمد مداوم پروردگار ، از راه هاى مقابله مؤمنان با تبليغات كافران عليه خدا و دين

فاصبر على ما يقولون و

سبّح

روشنايى سمت چپ مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 4

4 - درخشش نور مؤمنان ، موجب روشن شدن راه ايشان از پيش رو ، سمت راست و سمت چپ آنان در قيامت

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت يسعى نورهم بين أيديهم و بأيم_نهم

در آيه شريفه از فن {اكتفا} استفاده شده است; يعنى، با ذكر {بأيمانهم} از بيان {و بشمائلهم} اكتفا شده است. بنابراين تقدير آيه چنين مى شود: {يسعى نورهم بين أيديهم و بأيمانهم و بشمائلهم}.

روشنايى سمت راست مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 4

4 - درخشش نور مؤمنان ، موجب روشن شدن راه ايشان از پيش رو ، سمت راست و سمت چپ آنان در قيامت

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت يسعى نورهم بين أيديهم و بأيم_نهم

در آيه شريفه از فن {اكتفا} استفاده شده است; يعنى، با ذكر {بأيمانهم} از بيان {و بشمائلهم} اكتفا شده است. بنابراين تقدير آيه چنين مى شود: {يسعى نورهم بين أيديهم و بأيمانهم و بشمائلهم}.

زكات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 4 - 2

2 - مؤمنان راستين ، آنانى اند كه زكات مال را همواره مى پردازند .

قد أفلح المؤمنون . .. و الذين هم للزكوة ف_علون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 60 - 2

2 - دادن زكات ، برنامه هميشگى مؤمنان راستين

و الذين يؤتون ما ءاتوا

با توجه به، به كارگيرى فعل مضارع (يؤتون) _ كه مفيد استمرار

است _ برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 56 - 6

6 - مؤمنان نيكوكار در سايه برپايى نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از پيامبر ( ص ) مشمول رحمت خدا هستند .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت. .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 3 - 1

1 - اقامه نماز ، پرداخت زكات و يقين به آخرت از نشانه هاى مؤمنان راستين

هدًى و بشرى للمؤمنين . الذين يقيمون الصلوة... و هم بالأخرة هم يوقنون

{الذين} در برداشت ياد شده، وصف احترازى است; يعنى، آيات قرآن براى آن دسته از مؤمنان، هدايتگر و بشارت بخش است كه پايبند به اقامه نماز و پرداخت زكات باشند و به جهان آخرت نيز باور قطعى داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 24

24 - مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ، به پرداخت زكات مأمور شدند .

و ءاتوا الزكوة

زمينه آرامش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 4،20

4 - صلح حديبيه ، زمينه نزول آرامش بر قلب مؤمنان *

إنّا فتحنا لك فتحًا . .. هو الذى أنزل السكينة

در صورتى كه اضطراب مؤمنان، مربوط به قبل از صلح باشد; از ارتباط {أنزل السكينة} با {إنّا فتحنا. ..} احتمال مطلب بالا مى رود.

20 - توجّه به قدرت ، علم و حكمت گسترده خداوند ، مايه اطمينان قلب مؤمنان

در طريق ايمان .

أنزل السكينة . .. و للّه جنود السم_وت و الأرض و كان اللّه عليمًا حكيمًا

{للّه جنود. ..} دال بر حاكميت و قدرت خداوند است و اين كه خداوند در پايان آيه به قدرت مطلقه و علم و حكمت گسترده خود اشاره كرده است; مى تواند از آن جهت باشد كه نفس توجّه مؤمنان به اين حقيقت، خود وسيله ازدياد ايمان و آرامش قلب آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 8

8 - توجه مؤمنان به غلبه اراده خداوند بر قدرت كافران ، مايه اميد و تسلّى خاطر ايشان

و كم أهلكنا قبلهم من قرن هم أشدّ منهم بطشًا فنقّبوا فى البل_د هل من محيص

زمينه آمرزش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 4

4 - بيعت ويژه مؤمنان با پيامبر ( ص ) ، در جريان حديبيه ، باعث غفران لغزش هاى گذشته آنان نزد خداوند *

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك تحت الشجرة

تعبير {رضى اللّه عن المؤمنين} _ به جاى تعبير {رضى عن بيعتكم} _ اين برداشت را افاده مى كند كه خود مؤمنان _ علاوه بر عملشان _ مورد رضايت الهى قرار گرفتند.

زمينه اختلاف مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 9

9 - رواج بدگمانى در جامعه مؤمنان ، تهديدى براى اخوت ايمانى آنان

إنّما المؤمنون إخوة . .. ي_أيّها الذين ءامنوا اجتنبوا كثيرًا من الظنّ

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه {إنّما المؤمنون إخوة}، برداشت ياد شده

قابل استفاده است.

زمينه استقامت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 2

2- ايمان به پيروزى راه ايمان و شكست نهايى كافران ، مقتضى صلابت و جديت مؤمنان در نبرد با جبهه كفر

الذين كفروا . .. أضلّ أعم_لهم ... فإذا لقيتم الذين كفروا فضرب الرقاب

فاء در {فإذا لقيتم} مفيد ترتب و نتيجه است; يعنى، اكنون كه دانستيد تلاش كافران بى ثمر خواهد ماند (أضلّ أعمالهم) و فرجام مؤمنان به صلاح خواهد گراييد (أصلح بالهم) پس دلگرم باشيد و با يقين به پيروزى نبرد كنيد (فإذا لقيتم. .. فضرب الرقاب).

زمينه اطمينان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 4،5

4 - تلاش گسترده منافقان صدراسلام براى اثبات حسن نيت خود و جلب نظر و اطمينان پيامبر ( ص ) و مؤمنان به سوى خويش

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

سوگند مؤكد، دليل بر وجود چنين تلاشى است.

5 - منافقان ، همواره در صدد نشان دادن حسن نيت خود و جلب نظر و اطمينان مؤمنان به خويش اند .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 20

20 - توجّه به قدرت ، علم و حكمت گسترده خداوند ، مايه اطمينان قلب مؤمنان در طريق ايمان .

أنزل السكينة . .. و للّه جنود السم_وت و الأرض و كان اللّه عليمًا حكيمًا

{للّه جنود. ..} دال بر حاكميت و قدرت خداوند است و اين كه خداوند در پايان آيه به قدرت مطلقه و

علم و حكمت گسترده خود اشاره كرده است; مى تواند از آن جهت باشد كه نفس توجّه مؤمنان به اين حقيقت، خود وسيله ازدياد ايمان و آرامش قلب آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 30

30 - توجه مؤمنان به عالمانه و حكيمانه بودن احكام دين ، اطمينان بخش خاطر آنان

ذلكم حكم اللّه يحكم بينكم و اللّه عليم حكيم

از مطرح شدن علم و حكمت خداوند، پس از بيان احكام و مخاطب قرار گرفتن مؤمنان نسبت به اين حقيقت كه علم و حكمت الهى باهم آميخته است، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

زمينه امتحان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 3

3- آزار و شكنجه دشمنان اسلام نسبت به مؤمنان ، زمينه آزمايش ايمان آنان

إلاّ من أُكره و قلبه مطمئنّ بالإيم_ن . .. ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتن

در واژه {فتنوا} _ كه در اين آيه در معناى امتحان و آزمايش به كار رفته است _ معناى رنج و عذاب نهفته است; چه اينكه ريشه اين فعل به معناى گداختن طلا براى خالص ساختن آن است (مفردات راغب). گفتنى است آيه 106 _ كه درباره شكنجه و آزار شدن مسلمانان و حكم تقيه است تأييد كننده همين برداشت است.

زمينه امنيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 21

21 - عبادت خالصانه خداى يكتا ، زمينه ساز حاكميت ، پيروزى و امنيت مؤمنان

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. يعبدوننى لايشركون

بى شيئًا

زمينه اميدوارى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 21 - 8

8 - توجّه به علم و قدرت الهى ، زمينه اميدوارى مؤمنان به پيروزى راه ايمان

قد أحاط اللّه بها و كان اللّه على كلّ شىء قديرًا

از اين كه خداوند، پس از نويد دادن به قدرت و پيروزى مؤمنان در آينده، علم و قدرت خويش را به ايشان يادآور شده است; مطلب بالا را مى توان نتيجه گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 36 - 8

8 - توجه مؤمنان به غلبه اراده خداوند بر قدرت كافران ، مايه اميد و تسلّى خاطر ايشان

و كم أهلكنا قبلهم من قرن هم أشدّ منهم بطشًا فنقّبوا فى البل_د هل من محيص

زمينه انتقامجويى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 4

4 - تلاش شيطان ، در واداشتن مؤمنان و پيامبر ( ص ) به انتقام جويى

ادفع بالتى هى أحسن . .. و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ

تأكيد در فعل {ينزغنّك} اشعار به تلاش شيطان دارد و از آن جا كه اين آيه در پى توصيه به شيوه برخورد نيكو و به دور از انتقام جويى در برابر بدرفتارى ديگران آمده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

زمينه پاداش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 8

8 - غرض از عرضه امانت الهى بر انسان ها ، اعطاى پاداش به مؤمنان است .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب ... و

يتوب اللّه على المؤمنين و المؤمن_ت

زمينه پيروزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 45 - 3

3 _ پايدارى اهل ايمان در صحنه هاى پيكار همراه با ياد مداوم خدا ، زمينه ساز پيروزى آنان بر دشمنان دين

فاثبتوا و اذكروا اللّه كثيرا لعلكم تفلحون

{لعلكم} علاوه بر اينكه متعلق بر {اذكروا اللّه} است، مى تواند متعلق به {فاثبتوا} نيز باشد. در اين صورت مراد از {فلاح}، پيروزى در جنگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 21

21 - عبادت خالصانه خداى يكتا ، زمينه ساز حاكميت ، پيروزى و امنيت مؤمنان

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. يعبدوننى لايشركون بى شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 7 - 6

6- وعده خداوند به پيروزى و ثبات قدم مؤمنان ، در صورت اقدام به جهاد و حمايت از دين

ي_أيّها الذين ءامنوا إن تنصروا اللّه . .. و يثبّت أقدامكم

زمينه تأثيرپذيرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 4 - 8

8 - مؤمنان مجاهد ، در معرض قرار گرفتن در موضع انفعالى و متأثر شدن در برابر قدرت و مكنت بسيار دشمنان و كافران مخالف

فلايغررك تقلّبهم فى البل_د

برداشت ياد شده از هشدار خداوند، به دست مى آيد.

زمينه تأمين منافع مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 6

6 - رعايت حرمت پيامبر ( ص ) ، داراى خير و منفعت براى خود مؤمنان

و

لو أنّهم صبروا . .. لكان خيرًا لهم

زمينه تزلزل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 106 - 5

5 _ بهانه جويى و اتهام كافران نبايد سبب نگرانى و تزلزل مؤمنان گردد.

و ليقولوا درست . .. اتبع ما أوحى اليك

فرمان به اتباع از وحى، پس از اشاره به شبهات كافران، تأكيدى بر لزوم استقامت مؤمنان در برابر شبهات كافران است.

زمينه تشخيص مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 5

5 _ جنگ هاى سخت و پرمشقت ، عرصه هاى جدا شدن مؤمنان راستين از غير ايشان

لو كان عرضاً قريباً و سفراً قاصداً لاتبعوك و لكن بعدت عليهم الشقة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 90 - 8

8 _ ميدان جهاد ، صحنه تمايز مؤمنان راستين از منافقان بى ايمان

و قعد الذين كذبوا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 5

5 - تكاليف دشوار و ميدان جهاد ، صحنه آزمون انسان ها و تمايز مؤمنان واقعى از مدعيان ايمان

قل للمخلّفين من الأعراب ستدعون إلى قوم أولى بأس شديد

زمينه تشخيص مؤمنان به آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 21 - 6

6 - بازشناسى و جداسازى مؤمنان معتقد به آخرت ، از ترديد داران درباره آن ، فلسفه توانايى دادن به ابليس در گمراه كردن مردم

و ما كان له عليهم من سلط_ن إلاّ لنعلم من يؤمن بالأخرة ممّن هو

منها فى شكّ

{نعلم} در اين آيه، متضمن معناى تشخيص و تمييز است.

زمينه تشيخص مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 6

6 _ جنگ تبوك ، از عوامل متمايز شدن صف مجاهدان و مؤمنان راستين از صف منافقان

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف . .. لكن الرسول ... جهدوا

{جاهدوا} (به صورت فعل ماضى) به عنوان گزارش از جنگى است كه مسلمانان پشت سر گذاشته اند كه مفسران آن را جنگ تبوك دانسته اند و خداوند، پس از اين جنگ است كه چهره منافقان را افشا مى كند.

زمينه توفيق مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 2

2 - غرض از عرضه امانت الهى به انسان ها ، عذاب منافقان و مشركان و اعطاى توفيق به مؤمنان است .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

لام در {ليعذّب} براى تعليل است و درصدد بيان اين نكته است كه اين امانت، عرضه شده تا صفوف از هم تفكيك شود و كسانى كه پابند به آن خواهند ماند و كسانى كه پابند نخواهند بود، روشن شوند و در نتيجه، اهل عذاب از غير آنها روشن گردد.

زمينه توكل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 217 - 4

4 - قدرت شكست ناپذير و رحمت گسترده الهى ، مقتضى توكل و اعتماد مؤمنان بر او

و توكّل على العزيز الرحيم

زمينه ثبات قدم مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد

- 47 - 7 - 6

6- وعده خداوند به پيروزى و ثبات قدم مؤمنان ، در صورت اقدام به جهاد و حمايت از دين

ي_أيّها الذين ءامنوا إن تنصروا اللّه . .. و يثبّت أقدامكم

زمينه حاكميت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 21

21 - عبادت خالصانه خداى يكتا ، زمينه ساز حاكميت ، پيروزى و امنيت مؤمنان

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. يعبدوننى لايشركون بى شيئًا

زمينه حبط عمل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 2 - 7

7 _ امكان حبط اعمال مؤمنان ، با عدم رعايت حرمت پيامبر ( ص )

لاترفعوا . .. و لاتجهروا له بالقول ... أن تحبط أعم_لكم

زمينه خطاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 11

11 - امكان گرفتار آمدن مؤمنان به لغزش و خطا ; حتى با داشتن مراتب بالاى ايمانى *

ليزدادوا إيم_نًا . .. ليدخل المؤمنين ... و يكفّر عنهم سيّئاتهم

بنابراين كه مراد از {سيّئات}، صرفاً گناهان و لغزش هاى قبل از ايمان نباشد; بلكه مطلق لغزش هاى قبل از ايمان و بعد از آن را دربرگيرد، مطلب بالا استفاده مى شود.

زمينه دلدارى به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 133 - 2

2 - سرگذشت لوط پيامبر ، درس آموز و تسلى بخش پيامبراسلام و مؤمنان

و إنّ لوطًا لمن المرسلين

يادآورى سرگذشت لوط(ع) براى پيامبراسلام و مؤمنان در شرايط دشوار مكه، بيانگر مطلب يادشده است.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 139 - 2

2 - سرگذشت يونس پيامبر ، درس آموز و تسلى بخش پيامبراسلام و ايمان آورندگان به آن حضرت

و إنّ يونس لمن المرسلين

برداشت بالا، به خاطر اين نكته است كه يادآورى سرگذشت يونس(ع) و قومش، براى پيامبر و مؤمنان _ كه در شرايط سخت مكه قرار داشتند و با مخالفت هاى مشركان روبه رو بودند _ در واقع به منظور درس آموزى و دلدارى به آنان است.

زمينه رحمت بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 119 - 3

3 - شمول رحمت حق نسبت به مؤمنان ، در پرتو وجود پيامبران

نجّنى و من معى . .. فأنجين_ه و من معه

از اين كه نوح(ع)، مستقل از پيروانش و مقدم بر آنان ياد شده است، مطلب بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 170 - 4

4 - شمول رحمت حق نسبت به مؤمنان ، در پرتو وجود پيامبران

ربّ نجّنى و أهلى . .. فنجّين_ه و أهله أجمعين

از اين كه لوط(ع)، مستقل از كسان خود و مقدم بر آنان ياد شده است، مطلب بالا به دست مى آيد.

زمينه رستگارى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 32

32 - توبه و بازگشت از گناه و خطا ، زمينه ساز فلاح و رستگارى مؤمنان

و توبوا إلى اللّه جميعًا أيّه المؤمنون لعلّكم تفلحون

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه {لعلّ} براى تعليل و جمله {لعلّكم

تفلحون} استئنافيه تعليليه است; يعنى به اين سبب توبه كنيد كه به سعادت و رستگارى برسيد.

زمينه زيان به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 7

7 - شيطان بدون اذن خداوند ، نمى تواند كمترين آسيبى به مؤمنان برساند .

و ليس بضارّهم شيئًا إلاّ بإذن اللّه

زمينه سستى روابط عاطفى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 13

13_ انعطاف پذيرى در برابر كافران و منكران دين ، سست كننده بنيان رحمت و مودّت ميان مؤمنان

أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم

اين برداشت، وجه ديگر برداشت قبل است.

زمينه صبر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 7

7 - تخلف ناپذير بودن وعده خداوند به نصرت پيامبران و مؤمنان ، مقتضى صبر و شكيبايى رهبران دينى و مؤمنان طرفدار آنان در برابر مشكلات و آزار هاى دشمنانِ دين است .

إنّا لننصر رسلنا . .. فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

برداشت بالا به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّ وعد اللّه حقّ} در مقام تعليل براى {فاصبر} مى باشد; يعنى، {صبر پيشه كن چون وعده خداوند به پيروزى و نصرت، حق است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 49 - 3

3 - تسبيح و حمد پروردگار ، در تكاپوى روزانه و آرامش شب و سحرگاهان ، شكيبايى آفرين براى مؤمنان *

و اصبر . .. و سبّح بحمد ربّك حين تقوم . و من الّيل فسبّحه و إدب_ر النجوم

برداشت ياد شده

با توجه به نكات زير است: 1_ {حين تقوم} اشاره به تلاش هاى روزانه {و من الّيل. ..} نظر به لحظه هاى آرام شب داشته باشد. 2_ آيه شريفه را با {واصبر...} _ كه در آيه قبل آمده _ ملاحظه كنيم.

زمينه عذرخواهى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 6 - 3

3 - ارائه وحى و كتاب هاى آسمانى از سوى فرشتگان ، مايه عذرخواهى و اثبات بى گناهى مؤمنان در پيشگاه خداوند

فالملقي_ت ذكرًا . عذرًا أو نذرًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه مقصود از {عذراً}، اعذار (عذر خواستن) مؤمنان در پيشگاه خداوند باشد.

زمينه علم مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 12

12- پى بردن مسلمانان ، پس از حديبيه به وجود عناصرى مؤمن ; اما مخفى در قلب محيط شرك ( مكه )

و لولا رجال مؤمنون . .. لم تعلموهم

تعبير {لم تعلموهم}، بيانگر عدم اطلاع قبلى مسلمانان از وجود مؤمنانى در مكه است و نفس همين تعبير، تذكرى به مسلمانان نسبت به وجود مؤمنان ناشناخته در مكه است.

زمينه عمل صالح مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 7 - 1

1 - خداوند ، اهل سخاوت و تقوا و تصديق كنندگان پاداش هاى موعود را ، براى انجام دادن كار هاى خير ، آماده و توانا مى سازد .

فسنيسّره لليسرى

فعل {يسّر}; يعنى، آسان ساخت (قاموس) و توفيق داد (صحاح). {يسرى} وصف براى موصوف محذوفى از قبيل {الطريقة}، {الشريعة} و يا نظاير آن و

به معناى سهل تر و آسان تر است. تغيير عبارت از {سنيسّر له اليسرى} به {سنيسّره لليسرى} بيانگر آن است كه خداوند، وعده ايجاد تحولاتى را در درون شخص مى دهد تا با سهولت، پذيراى آسان ترين شريعت ها گردد.

زمينه عيب جويى از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 30 - 2

2 - عيب جويى از مؤمنان و اشاره هاى تمسخرآميز به آنان و نشان دادن عيوب ايشان به ديگران ، خوى ناپسند و برخاسته از گنه پيشگى است .

إنّ الذين أجرموا . .. و إذا مرّوا بهم يتغامزون

زمينه غفلت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 9 - 5

5 - مؤمنان ، در معرض غفلت از ياد خدا ، به خاطر دلبسته شدن به اموال و اولاد

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتلهكم أمولكم و لا أول_دكم عن ذكر اللّه

زمينه گمراهى مؤمنان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 27 - 3

3 - تداوم حيات قوم كافر و گمراه گر نوح ، موجب گمراهى بندگان خدا و مؤمنان مى شد .

إنّك إن تذرهم يضلّوا عبادك

زمينه لغزش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 11

11- مؤمنان ، در معرض لغزش و نيازمند تذكّر و هشدار مكرّر

يأيّها الذين ءامنوا أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول و لا تبطلوا أعم_لكم

از تكرار {أطيعوا} و نهى {لاتبطلوا} در مورد مؤمنان، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 11

11 - امكان گرفتار آمدن مؤمنان به لغزش و خطا ; حتى با داشتن مراتب بالاى ايمانى *

ليزدادوا إيم_نًا . .. ليدخل المؤمنين ... و يكفّر عنهم سيّئاتهم

بنابراين كه مراد از {سيّئات}، صرفاً گناهان و لغزش هاى قبل از ايمان نباشد; بلكه مطلق لغزش هاى قبل از ايمان و بعد از آن را دربرگيرد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 2

2 - اهل ايمان ، در معرض خطر ايجاد ارتباط دوستانه با دشمنان خدا

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتّخذوا عدوّى و عدوّكم أولياء

نهى معمولاً در جايى صورت مى گيرد كه زمينه ابتلا و ارتكاب به عملى وجود دارد; به ويژه كه شأن نزول خبر از چنين مشكلى مى دهد.

زمينه محبت به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 9 - 10

10 - صداقت در ايمان مقتضى محبت و ايثار به مؤمنان و رنجديدگان در مسير دين

أُول_ئك هم الص_دقون . و الذين تبوّءو الدار و الإيم_ن يحبّون من هاجر إليهم و ...

زمينه نگرانى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 106 - 5

5 _ بهانه جويى و اتهام كافران نبايد سبب نگرانى و تزلزل مؤمنان گردد.

و ليقولوا درست . .. اتبع ما أوحى اليك

فرمان به اتباع از وحى، پس از اشاره به شبهات كافران، تأكيدى بر لزوم استقامت مؤمنان در برابر شبهات كافران است.

زمينه ورود مؤمنان به مسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 16

16- صلح حديبيه ، تدبير الهى و زمينه ساز ورود مؤمنان به مسجدالحرام ، باامنيت و آرامش

فعلم ما لم تعلموا فجعل من دون ذلك فتحًا قريبًا

{ذلك} اشاره به {لتدخلنّ} و {فتحاً قريباً} نظر به صلح حديبيه دارد; يعنى، خداوند مى دانست كه جز در سايه صلحى، همانند صلح حديبيه، امنيت مسلمانان براى ورود به مسجد الحرام و انجام عمره، ميسر نمى شد.

زندگى دنيوى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 7

7 _ زندگانى مؤمنان نيك كردار در دنيا ، همراه با ايجاد ناامنى از سوى مستكبران و اندوهبار از سرزنش آنان *

أهؤلاء الذين أقسمتم لاينالهم اللّه برحمة ادخلوا الجنة لا خوف عليكم

مطرح ساختن تحقير مؤمنان از سوى كافران و سپس بيان دو موهبت از ميان تمامى مواهب بهشتى اشاره به اين دارد كه اولاً زندگانى مؤمنان در دنيا آميخته به ناامنى و حزن است و ثانياً اين حزن عمدتاً از سوى كافران مستكبر ايجاد مى شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 29 - 1

1_ مؤمنان به خداى يكتا ، پيامبر ( ص ) و قرآن كه داراى عمل صالح باشند ، از بهترين و پاك ترين زندگى هاى دنيوى بهره مندند .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت طوبى لهم

متعلق {ءامنوا} به قرينه آيات گذشته توحيد ، پيامبر(ص) و قرآن است. {طوبى} اسم تفضيل مؤنث اطيب و به معناى بهترين و پاك ترين مى باشد و مراد از آن به قرينه مقابله آن با {مئاب} حيات و زندگانى

برتر و پاك تر دنيوى است.

زندگى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 11

11 - برابر نبودن زندگى و سرنوشت مشركان با مؤمنان ، امرى روشن در عقل و فطرت آدمى

ضرب اللّه مثلاً رجلاً . .. و رجلاً سلمًا لرجل هل يستويان مثلاً

از آمدن {هل} استفهاميه _ كه براى طلب تصديق وضع شده و بيشتر در مواردى به كار مى رود كه مورد تصديق مخاطب قرار دارد _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 7

7 - زندگى و مرگ مؤمنان نيك كردار ، غيرقابل قياس با زندگى و مرگ گناه پيشگان

أم حسب الذين اجترحوا السيّئات أن نجعلهم كالذين ءامنوا و عملواالص_لح_ت سواء محياه

زيانكارى مؤمنان به باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 52 - 9،10

9 - باطل باوران و كافران به خدا ، قطعاً ، زيان كارند .

و الذين ءامنوا بالب_طل و كفروا باللّه أُول_ئك هم الخ_سرون

10 - ايمان به باطل و كفر به خدا ، خسارتبار است .

و الذين ءامنوا بالب_طل . .. أُول_ئك هم الخ_سرون

زيانهاى جانى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 6

6 - پيشه ساختن صبر و برپايى نماز ، دو وسيله كارساز براى تحمل ترس ها ، گرسنگى ها ، زيان هاى مالى و جانى و كمبود هاى به وجود آمده براى سالكان راه ايمان

يأيها الذين ءامنوا استعينوا بالصبر والصلوة . ..

و لنبلونكم بشىء من الخوف ... و ا

زيانهاى مالى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 6

6 - پيشه ساختن صبر و برپايى نماز ، دو وسيله كارساز براى تحمل ترس ها ، گرسنگى ها ، زيان هاى مالى و جانى و كمبود هاى به وجود آمده براى سالكان راه ايمان

يأيها الذين ءامنوا استعينوا بالصبر والصلوة . .. و لنبلونكم بشىء من الخوف ... و ا

زيبايى عجله اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 6

6 - منظره حركت شتابان زنان و مردان مؤمن در قيامت ، به سوى بهشت با چهره هايى چونان چراغ فروزان ، بس زيبا و چشم نواز براى بينندگان

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت يسعى نورهم بين أيديهم و بأيم_نهم

در صورتى كه مراد {ترى} هر فرد بيننده باشد، به نظر مى رسد آيه شريفه در مقام تصوير صحنه اى است كه نظر هر بيننده اى را در آن روز به خود جلب مى كند.

زيبايى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 22 - 1

1 - مؤمنان ، داراى چهره هايى شاداب و زيبا در عرصه قيامت

وجوه يومئذ ناضرة

{نضرة}در معانى زيبايى و نعمت به كار مى رود (قاموس المحيط). {ناضرة} (مؤنث {ناضر}) به معناى زيبا و برخوردار از نعمت است و مقصود از آن _ به قرينه مقام _ شادابى و درخشندگى چهره هاى مؤمنان در عرصه قيامت است.

زيبايى نورانيت اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 6

6 - منظره حركت شتابان زنان و مردان مؤمن در قيامت ، به سوى بهشت با چهره هايى چونان چراغ فروزان ، بس زيبا و چشم نواز براى بينندگان

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت يسعى نورهم بين أيديهم و بأيم_نهم

در صورتى كه مراد {ترى} هر فرد بيننده باشد، به نظر مى رسد آيه شريفه در مقام تصوير صحنه اى است كه نظر هر بيننده اى را در آن روز به خود جلب مى كند.

زيركى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 61 - 6

6 _ ضرورت هشيارى مؤمنان در برابر اهل كتاب به هنگام تظاهر آنان به اسلام

و إذا جاءوكم قالوا ءامنا . .. و اللّه اعلم بما كانوا يكتمون

سابقه مؤمنان مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 11

11 _ مؤمنان به شعيب ( ع ) پيش از ايمان به وى هم مسلك با مردم مدين در پيروى از آيين غير الهى

أو لتعودن فى ملتنا

عَوْد (مصدر لتعودن) به معناى بازگشتن است. بنابراين {لتعودن} دلالت مى كند كه مؤمنان به شعيب(ع) تا پيش از ايمان به وى با مردم مدين هم مسلك بودند. قابل ذكر است كه اطلاق اين معنا بر شعيب(ع) از باب تغليب است.

سجده مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 8

8 _ پايدارى بر ركوع و سجده و امر به معروف و نهى از منكر ، از ويژگى هاى مؤمنان راستين

الركعون السجدون الأمرون بالمعروف و

الناهون عن المنكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 2

2 - عبادت شبانه با سجده و قيام ، دغدغه خاطر داشتن از روز قيامت و اميد به رحمت الهى ، از اوصاف و نشانه هاى مؤمنان راستين

أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا و قائمًا يحذر الأخرة و يرجوا رحمة ربّه

آيه شريفه به قرينه مقابله با آيه قبل _ كه درباره انسان هاى كافر بود _ درصدد بيان اوصاف و نشانه هاى مؤمنان راستين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 14

14- روحيه نيايش و حالت ركوع و سجود ، متجلى و مشهود در زندگى مؤمنان واقعى

تريهم ركّعًا سجّدًا

سخن پسنديده مؤمنان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 6

6 - تمجيد خداوند از ايمان آوردگان از اهل كتاب به خاطر رفتار ، گفتار نيك آنان در مقابل گفتار و كردار بد ديگران

و يدروءن بالحسنة السيّئة

{حسنة} و {سيّئة} به معناى {بدى} و {نيكى} است و {ال} در آن دو براى جنس است. بنابراين مراد از {الحسنة} مطلق نيكى (رفتار و گفتار نيك) است و مراد از {السيئة} مطلق بدى (گفتار و كردار بد) مى باشد.

سخن مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 3

3- لزوم هماهنگى گفتار و كردارِ مؤمنان ، در راستاى طاعت خداوند *

طاعة و قول معروف

در صورتى كه {طاعة و قول معروف} مبتدا براى خبر محذوف باشد; از مجزا آمدن {طاعة} و

{قول معروف} استفاده مى شود كه آنچه خداوند از انسان مى خواهد، صرف طاعت عملى نيست; بلكه بايد سخن انسان همراه با عمل وى، نيك و پسنديده باشد و در ضمنِ طاعت، اظهار ناراحتى نكند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 10

10- اعمال مؤمنان ، چونان سخنان و اقرار هاى آنان ، مورد آزمون الهى است . *

و نبلوا أخباركم

كلمه {أخبار} مى تواند به معناى اعمال مؤمنان باشد كه معمولاً در منظر ديد همگان قرار مى گيرد. در اين صورت از ارتباط {نبلوا أخباركم} با صدر آيه، استفاده مى شود كه اولاً مدعيان ايمان، آزمايش مى شوند تا اهل عمل و صبر شناخته شوند و ثانياً اهل عمل و جهاد و صبر نيز آزمايش مى شوند تا مراتب خلوص و ارزش هر عمل مشخص گردد.

سخن مؤمنان درباره محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 70 - 8

8 - در مقاطعى ، سخنانى از مؤمنان درباره پيامبر ( ص ) صادر مى شد كه زيبنده نبود . *

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى . .. اتّقوا اللّه و قولوا قولاً

تكرار خطاب {يا أيّها الذين آمنوا} در دو آيه، به منظور تشويق مؤمنان به پرهيز از اذيت پيامبر(ص) و نيز گفتن سخنانى استوار و حق، اشعار دارد به اين كه آنان، گاهى سخنانى بيهوده درباره پيامبر(ص) مى گفته اند.

سرزنش تحقير مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 35

35- تحقير تهيدستان خداخواه و فرومايه ديدن موضع

طبقاتى آنان ، بينشى ضد الهى و بيرون از حدِّ اعتدال است .

و لاتطع من . .. كان أمره فرطًا

سرزنش سوءظن به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 7

7 - بدگمانى نسبت به مؤمنان ، امرى ناپسند و مورد سرزنش خداوند

لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا و قالوا ه_ذا إفك مبين

سرزنش طرد مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 10

10_ گرايش دادن اشراف به توحيد و معارف دين ، هرگز مجوز طرد مؤمنان محروم و تهى دست نيست .

و ما أنا بطارد الذين ءامنوا

سرزنش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 106 - 13

13 _ بازخواست و سرزنش مؤمنانى كه پس از اتحاد در پرتو دين ، به پراكندگى و تفرقه گراييدند .

و لا تكونوا كالذين تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جاءهم البيّنات . .. اكفرتم بعد ايم

ارتداد (اكفرتم . .. )، به قرينه آيه قبل، همان تفرقه و اختلاف مسلمانان پس از اتّحاد آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 124 - 10

10 _ سرزنش مؤمنان به خاطر وجود يأس در ميان آنان

الن يكفيكم ان يمدّكم ربّكم بثلثة الاف من الملئكة

لحن آيه با كلمه استفهام، دلالت بر توبيخ كسانى دارد كه در نبردها و رويارويى با دشمنان دين، على رغم وعده هاى الهى به امداد آنان، دچار دلهره و يأس مى شوند و سستى مىورزند.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 7

7 _ زندگانى مؤمنان نيك كردار در دنيا ، همراه با ايجاد ناامنى از سوى مستكبران و اندوهبار از سرزنش آنان *

أهؤلاء الذين أقسمتم لاينالهم اللّه برحمة ادخلوا الجنة لا خوف عليكم

مطرح ساختن تحقير مؤمنان از سوى كافران و سپس بيان دو موهبت از ميان تمامى مواهب بهشتى اشاره به اين دارد كه اولاً زندگانى مؤمنان در دنيا آميخته به ناامنى و حزن است و ثانياً اين حزن عمدتاً از سوى كافران مستكبر ايجاد مى شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 32 - 1

1 - گنه پيشگان كافر ، با مشاهده مؤمنان به نكوهش آشكار ايشان پرداخته ، آنان را ره گم كرده قلمداد مى كنند .

و إذا رأوهم قالوا إنّ ه_ؤلاء لضالّون

جمله {إذا رأوهم. ..}، بيانگر برخورد علنى كافران با مؤمنان است.

سرزنش مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 3

3 _ برخى از مؤمنان به سبب مخالفتشان با حركت به سوى جنگ بدر ، مورد سرزنش و توبيخ خداوند قرار گرفتند .

يجدلونك فى الحق بعد ما تبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 5

5 - مؤمنان بى تفاوت ، كه دل هايشان با ياد خدا و تلاوت آيات او نرم و خاشع نمى شود ، مورد نكوهش خدا هستند .

ألم يأن للذين ءامنوا أن تخشع قلوبهم لذكر اللّه و ما نزل من الحقّ

استفهام در {ألم يأن.

..} براى توبيخ و نكوهش است.

سرزنش مؤمنان عافيت طلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 8

8 - عناصر عافيت طلب ، به خاطر تحمل نكردن آزار و اذيت هاى وارد شده ، سرزنش شده اند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه

سرزنشهاى اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 9

9 - گمراهان ستمكار ، در روز قيامت ، مورد سرزنش اهل ايمان خواهند بود .

و قال الذين ءامنوا إنّ الخ_سرين الذين خسروا أنفسهم

سرنوشت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 108 - 2

2 _ آيات روشنگرِ سرنوشت دو طايفه مؤمنان و كافران ، همراه حق و به دور از شائبه بطلان و انحراف

يوم تسودّ . .. تلك ايات اللّه نتلوها عليك بالحق

بنابراينكه {بالحق}، قيد باشد براى آيات و {باء}، به معناى مصاحبت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 129 - 10

10 _ مالكيّت و حاكميّت خداوند بر سرنوشت مؤمنان و كافران ( پيروزى يا شكست )

ليقطع طرفاً من الّذين كفروا . .. ليس لك من الامر شىء ... و للّه ما فى السّموات و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 18

18 _ تنها خداوند آگاه به سرنوشت مؤمنان در پايدارى آنان بر توحيد و يا بازگشتشان به كفر و شرك است .

و ما

يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا وسع ربنا كل شىء علماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 20 - 3

3 - برابر و يكسان نبودن مؤمنان و كافران ، از نظر شخصيت و سرنوشت

و لا الظلم_ت و لا النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 21 - 2

2 - برابر و يكسان نبودن مؤمنان با كافران ، از نظر شخصيت و سرنوشت .

و لا الظلّ و لا الحرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 1

1 - وجود اختلاف اساسى ميان دو انسان كافر و مؤمن ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا و قائمًا

{من} در آيه شريفه اسم موصول بوده و مبتدا و خبر آن جمله اى محذوف است. تقدير كلام چنين مى شود: {أم_ّن هو قانت ءاناء الّيل... كمن هو عاص أو كافر; آياكسى كه شب زنده دار (مؤمن) است، مانند كسى است كه عاصى و يا كافر است}. بر اين اساس مى توان گفت: آيه شريفه، درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 10

10 - وجود اختلاف اساسى انسان مؤمن حق پذير و نرم دل با كافر حق ناپذير و سنگدل ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م فهو على نور من ربّه فويل للق_سية قلوبهم

{من} در آيه شريفه، اسم موصول و

مبتدا است و خبر آن _ به قرينه جمله بعدى (فويل للقاسية قلوبهم. ..) _ جمله اى محذوف مى باشد. تقدير كلام چنين است: {أفمن شرح اللّه صدره للإسلام ... كمن قسا قلبه}. بنابراين مى توان گفت: آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 24 - 3

3 - وجود اختلاف اساسى ميان دو انسان مؤمن خداترس و كافر خداگريز ، از نظر شخصيت و سرنوشت

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه . .. أفمن يتّقى بوجهه سوء العذاب يوم القي_مة

{من} در آيه شريفه، اسم موصول بوده و مبتدا و خبر آن، جمله اى محذوف است و تقدير كلام چنين مى باشد: {أفمن يت_ّقى بوجهه سوء العذاب. .. كمن آمن منه}. بنابراين مى توان گفت آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر وسرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 10

10 - وجود اختلاف هاى اساسى ، ميان دو انسان مؤمن و كافر از نظر سرنوشت

ضرب اللّه مثلاً رجلاً . .. و رجلاً سلمًا لرجل هل يستويان مثلاً

سرور اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 15 - 2

2 - مؤمنان نيك كردار ، در بهشت ، در سرور و شادمانى مستمر بسر مى برند .

فهم فى روضة يحبرون

{حِبر} درلغت به معناى اثر تحسين برانگيز است (مفردات راغب) و {فى روضة يحبرون} يعنى در باغى شادمانند.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 7

7 - زنان و مردان مؤمن ، برخوردار از حيات جاودان و پرنشاط در باغ هاى بهشت

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 22 - 1

1 - مؤمنان ، داراى چهره هايى شاداب و زيبا در عرصه قيامت

وجوه يومئذ ناضرة

{نضرة}در معانى زيبايى و نعمت به كار مى رود (قاموس المحيط). {ناضرة} (مؤنث {ناضر}) به معناى زيبا و برخوردار از نعمت است و مقصود از آن _ به قرينه مقام _ شادابى و درخشندگى چهره هاى مؤمنان در عرصه قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 39 - 4

4 - ايمان و دورى از گناه ، مايه بشّاش و خندان بودن چهره مؤمنان در قيامت

وجوه . .. ضاحكة مستبشرة

به قرينه آخرين آيه اين سوره (أول_ئك هم الكفرة الفجرة)، مراد از {وجوه} در اين آيات، چهره هاى كسانى است كه كافر نبوده و از فسق و فجور پاك و منزه اند.

سرور مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 14

14 - مؤمنان راستين و مبرا از پندار هاى شرك آميز ، داراى آينده اى سعادتمند و سرشار از خوشبختى و شادكامى

و بشّر المخبتين

سرور مؤمنان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 4 - 5،6

5 - قرآن از برانگيخته شدن احساسات شادمانه مؤمنان صدر اسلام در روز

پيروزى روميان بر ايرانيان ، خبر داده است .

و هم من بعد غلبهم سيغلبون . .. و يومئذ يفرح المؤمنون

6 - پيروزى روميان بر ايرانيان ، عاملِ سرور و شادمانى مؤمنان عصر بعثت شد .

و يومئذ يفرح المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 5 - 2

2 - برخوردارى روميان از امداد هاى الهى در نبردِ پيروزمندِ خويش با ايرانيان ، مايه سرور و شادمانى مؤمنان عصر بعثت شد .

و يومئذ يفرح المؤمنون بنصر اللّه

{بنصر اللّه} مى تواند متعلق به {يفرح} در آيه قبل باشد; يعنى، مؤمنان به سبب اين كه پيروزى روميان به امدادهاى خداوند است، شادمان مى شوند.

سستى درمؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 5

5 _ سستى اهل ايمان در پيكار با دشمنان دين ، موجب از ميان رفتن ابهت و قوّت جامعه اسلامى

و لاتنزعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم

سعادت اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 10

10 - قرآن ، بشارت دهنده اهل ايمان به سعادتمندى آنان در دنيا و آخرت

و بشرى للمؤمنين

{بشرى} به خبرى گفته مى شود كه در آن سرور و فرح باشد و در آيه شريفه به معناى بشير (بشارت دهنده)، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 157 - 5

5 - تنها مؤمنان صابر ، به موفقيت دست يافته و به هدف هاى خويش ( سعادت دنيا و آخرت ) خواهند رسيد . *

و أولئك هم المهتدون

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 7

7 _ جهاد در راه خدا ، عامل سعادت و نيك بختى مؤمنان در حيات اخروى

يأيها الذين ءامنوا ما لكم إذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه . .. أرضيتم بالحيوة ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 12

12 _ مؤمنان ، داراى حيات جاودان و آكنده از سعادت و رستگارى در آخرت

خلدين فيها أبداً ذلك الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 6

6_ موحدان و مؤمنانِ به رسالت پيامبران ، تشكيل دهنده گروه سعادتمندان قيامتند .

فمنهم شقى و سعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 29 - 2

2_ فرجام نيكو ( سعادت اخروى ) از آنِ مؤمنانِ داراى عمل صالح است .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت طوبى لهم و حسن مئاب

{مئاب} مصدر ميمى و به معناى بازگشت است و مراد از آن سراى آخرت مى باشد. قابل ذكر است كه {طوبى} مبتدا و {حسن مئاب} عطف بر آن و {لهم} خبر براى آن دو مى باشد.

سعادت دنيوى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 10

10 - قرآن ، بشارت دهنده اهل ايمان به سعادتمندى آنان در دنيا و آخرت

و بشرى للمؤمنين

{بشرى} به خبرى گفته مى شود كه در آن سرور و فرح باشد و در آيه شريفه به معناى بشير (بشارت دهنده)، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

1 - بقره - 2 - 157 - 5

5 - تنها مؤمنان صابر ، به موفقيت دست يافته و به هدف هاى خويش ( سعادت دنيا و آخرت ) خواهند رسيد . *

و أولئك هم المهتدون

سعادت طلبى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 3

3 - انسان مؤمن ، در انديشه سعادت نسل خويش در پرتو ايمان *

ألحقنا بهم ذرّيّتهم

نويد در جايى صورت مى گيرد كه آدمى در انتظار و اشتياق امر مورد نويد باشد. اين كه خداوند ملحق شدن نسل مؤمنان را به آنان نويد داده، نشانگر آن است كه اشخاص مؤمن در آرزوى سعادت نسل خويش اند و اين آرزويى به جا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 5

5 - لزوم احساس مسؤوليت مؤمنان ، نسبت به سعادت و فرجام خويشاوندان خود

قالوا إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين

از اين كه احساس مسؤوليت نسبت به خانواده، عامل رهيابى به بهشت معرفى شده است; اهميت و ضرورت آن استفاده مى شود.

سعادت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 9

9 _ لزوم توجّه و علاقمندى به سعادت مؤمنان

و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف عليهم

خداوند در مقام ستايش از شهيدان، حالت سرور و شادمانى آنان را نسبت به سعادت ديگر مؤمنان و همرزمانشان ياد كرده است ; بنابراين چنين صفت و حالتى، پسنديده و مورد ترغيب خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

انفال - 8 - 45 - 4

4 _ سعادت و رستگارى مؤمنان در گرو جهاد و كثرت ياد خداست .

إذا لقيتم فئة فاثبتوا و اذكروا اللّه كثيرا لعلكم تفلحون

در برداشت فوق {فلاح} به معناى سعادت و رستگارى گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 7

7 _ سعادت و رستگارى حقيقى ، از آن مؤمنان مهاجر و مجاهد در راه خداست .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أولئك هم الفائزون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 14

14 - مؤمنان راستين و مبرا از پندار هاى شرك آميز ، داراى آينده اى سعادتمند و سرشار از خوشبختى و شادكامى

و بشّر المخبتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 1 - 1

1 - مؤمنان ، گروه رستگار و سعادت مندند .

قد أفلح المؤمنون

رسيدن به مراد و رستگار شدن را {فلاح} گويند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 37 - 5

5 - سعادت و نيك بختى ، تنها از آنِ پذيرندگان هدايت پيامبران است .

ربّى أعلم بمن جاء بالهدى من عنده و من تكون له ع_قبة الدار

تعبير {عاقبة الدار} كنايه از سعادت و فرجام نيك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 11 - 1

1- سعادت و نيك فرجامى مؤمنان ، معلول ولايت و سرپرستى خداوند بر ايشان

ينصركم و يثبّت أقدامكم . .. ذلك بأنّ اللّه مولى الذين ءامنوا

سلام اخروى بر

مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 44 - 1

1 - به هنگام لقاءاللّه ، بر مؤمنان ، با واژه { سلام } ، تحيت گفته مى شود .

تحيّتهم يوم يلقونه سل_م

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه اضافه {تحيّت} به ضمير {هم}، اضافه مصدر به مفعول اش باشد.

سلام بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 1،6،7،12

1 _ پيامبر(ص) وظيفه دار پيشى جستن در سلام بر مؤمنانى كه به محضر او مى آيند.

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

6 _ پيامبر(ص) موظف به دلجويى از مؤمنان فقير و ضعيف با ابلاغ سلام و رحمت الهى به آنان در برابر طعنه هاى كافران

أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا . .. و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا

در آيه قبل از طعنه هاى كافران به مؤمنان تهيدست اطراف پيامبر(ص) سخن به ميان آمده، و در اين آيه از آن مؤمنان با توصيف {الذين يؤمنون . .. } ياد شده است. محور ارتباط بين اين دو آيه مى تواند موضوع جبران تأثر مؤمنان باشد كه در برداشت فوق به آن اشاره شده است.

7 _ {سلام عليكم}، هيئت سلام كردن پيامبر(ص) به مؤمنان هنگام روبرو شدن با آنان

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

12 _ ابلاغ سلام و رحمت خداوند به مؤمنان به آيات او، از وظايف پيامبر(ص)

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم كتب ربكم على نفسه الرحمة

جمله {فقل سلام عليكم} داراى دو احتمال است: يكى اينكه {به آنان سلام كن} و دوم اينكه

{سلام خداوند را به آنان برسان}. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 7

7 _ اصحاب اعراف با فريادى رسا بر مؤمنانى كه در انتظار ورود به بهشتند ، درود مى فرستند .

و نادوا اصحب الجنة أن سلم عليكم

جمله {سلم عليكم} مى تواند جمله اى انشايى باشد و مى تواند اخبار از وجود امنيت و سلامت براى مؤمنان گرفته شود. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

سلام مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 31

31 - سلام كردن مؤمنان به يكديگر ، مايه بركت و خير فراوان و پاكيزگى است .

فسلّموا على أنفسكم تحيّة من عند اللّه مب_ركة طيّبة

سلام مؤمنان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 44 - 4

4 - تحيّت مؤمنان به هم ، هنگام لقاءاللّه ، با واژه { سلام } است .

تحيّتهم يوم يلقونه سل_م

برداشت بالا، بنابراين است كه اضافه {تحيّت} به ضمير {هم}، اضافه مصدر به فاعل اش باشد.

سلامت عقل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 21

21 - مؤمنان ، برخوردار از عقل سليم و خردناب و كافران فاقد آن هستند .

إنّما يتذكّر أُولوا الألب_ب

اين كه خداوند فرمود: تنها صاحبان خردناب پندپذيراند، اشاره به گروه مؤمنان و كافران دارد; زيرا آيات ياد شده درصدد توصيف اين دو گروه است.

سلامتى اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14

- احزاب - 33 - 44 - 2

2 - تحيّت بر مؤمنان ، به هنگام لقاءاللّه ، سلامتى و امنيت كامل داشتن است .

تحيّتهم يوم يلقونه سل_م

احتمال دارد كه مراد از {سلام}، معناى اصطلاحى آن باشد كه نوعى تحيّت گفتن است و احتمال دارد كه معناى لغوى آن باشد. برداشت ياد شده بر اساس احتمال دوم است.

سنت پيروزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 23 - 1،3

1 - پيروزى جبهه مؤمنان راستين و مقاوم و شكست دشمنان آنان ، سنت هميشگى خداوند

سنّة اللّه الّتى قد خلت من قبل

سنّت در اين آيه، نظر به آيه قبل دارد كه درباره پيروزمندى مؤمنان بر كافران است.

3 - سنت الهى در پيروز ساختن جبهه ايمان بر سپاه كفر ، داراى نمود هاى عينى در گذشته تاريخ

سنّة اللّه الّتى قد خلت من قبل

سوءظن به فرجام مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 9

9 - اعراب متخلف از دعوت پيامبر ( ص ) ، بدگمان به خداوند و فرجام مؤمنان

بل ظننتم أن لن ينقلب . .. و ظننتم ظنّ السوء

پندار بد اعراب، يا از آن جهت بوده كه گمان مى كردند خداوند، پيامبرش را يارى نخواهد كرد _ و اين بدگمانى به خدا است _ و يا از آن جهت بوده كه آينده اى تيره براى مؤمنان در ذهن خود ترسيم كرده بودند.

سوءظن در مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 9

9 - رواج بدگمانى در جامعه مؤمنان ،

تهديدى براى اخوت ايمانى آنان

إنّما المؤمنون إخوة . .. ي_أيّها الذين ءامنوا اجتنبوا كثيرًا من الظنّ

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه {إنّما المؤمنون إخوة}، برداشت ياد شده قابل استفاده است.

سوزاندن مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 7 - 2،3

2 - اصرار و مداومت اصحاب اخدود ، بر مقابله با مؤمنان و آزار دادن و سوزاندن آنان

يفعلون

فعل مضارع، هرگاه درباره كارهاى گذشته به كار رود، استمرار را مى رساند.

3 - در ديدگاه اصحاب اخدود ، ايمان مردم ، جرمى سنگين و موجب كيفر سوزاندن بود .

ما يفعلون بالمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 4

4 - مؤمنانى كه زير شكنجه كافران جان دادند و در آتش آنان سوختند ، مالك بوستان هاى بهشت خواهند شد .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت

ارتباط اين آيه با آيه قبل، بيانگر برداشت ياد شده است.

سوگند به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 3 - 7

7 - { [ فى المجمع ] فى قوله { و والد و ما ولد } . . . قيل آدم و ما ولد من الأنبياء و الأوصياء و اتباعهم عن أبى عبداللّه ( ع ) ;

[در مجمع البيان] درباره قول خدا {و والد و ما ولد} آمده است: گفته شده كه مقصود آدم و فرزندانش از پيامبران و اوصيا و پيروانشان مى باشد و اين معنا از امام صادق(ع) روايت شده است}.

سوگند به مؤمنان سوخته

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 7

7 - سوگند خداوند به مؤمنانى كه در ملأ عام شكنجه شده و در برابر چشمان دشمن ، سوزانده مى شوند .

و مشهود

داستان اصحاب {اخدود} _ كه پس از اين آيه مطرح شده است _ به ويژه آيه {و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود} قرينه بر احتمالى است كه درباره مصداق {مشهود} گفته شده است. در اين نظر تقدير آن {مشهود عليهم} است.

سوگند به مؤمنان شكنجه شده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 7

7 - سوگند خداوند به مؤمنانى كه در ملأ عام شكنجه شده و در برابر چشمان دشمن ، سوزانده مى شوند .

و مشهود

داستان اصحاب {اخدود} _ كه پس از اين آيه مطرح شده است _ به ويژه آيه {و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود} قرينه بر احتمالى است كه درباره مصداق {مشهود} گفته شده است. در اين نظر تقدير آن {مشهود عليهم} است.

سياحت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 5،6

5 _ مؤمنان راستين ، داراى حركت و جنب و جوش در راستاى بندگى خدا و نه مردمى راكد و زمين گير

السئحون

گاهى واژه {السائح} درباره آبى به كار مى رود كه همواره در گذرگاهى جارى باشد، توصيف اهل ايمان به اين صفت مى تواند بيانگر مطلب فوق باشد.

6 _ مؤمنان راستين ، سيركنندگان در زمين براى شناخت نشانه هاى خدا و تعقل در آنها

السئحون

{سيح و سياحت} (مصدر السائحون) به معناى سير و سفر كردن است و توصيف

مؤمنان به سائحون مى تواند ناظر به مطلب فوق باشد.

سيره مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 51 - 13

13 - استفاده از نعمت هاى الهى ، سپاس گزارى از خدا و انجام اعمال شايسته ، رسم و راه زندگى ترسيم شده از سوى خدا براى يكايك پيامبران و همه مؤمنان

ي_أيّها الرسل كلوا من الطّيّب_ت و اعملوا ص_لحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 60 - 2

2 - دادن زكات ، برنامه هميشگى مؤمنان راستين

و الذين يؤتون ما ءاتوا

با توجه به، به كارگيرى فعل مضارع (يؤتون) _ كه مفيد استمرار است _ برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 61 - 3

3 - انجام كار هاى خير ، سيره هميشگى مؤمنان راستين است ، نه امرى مقطعى و موقت .

أُول_ئك يس_رعون فى الخيرت

از به كارگيرى فعل مضارع (يسارعون) _ كه بيانگر استمرار است _ برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 13

13 - در پاسخ بدى ، خوبى كردن و انفاق بخشى از دارايى ها ، بايد برنامه هميشگى اهل ايمان باشد و نه مقطعى .

و يدروءن بالحسنة . .. و ممّا رزقن_هم ينفقون

برداشت ياد شده با توجه به فعل هاى {يدرءون} و {ينفقون} _ كه حكايت از تجدد و استمرار دارد _ استفاده شده است.

سيماى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48

- 29 - 26

26- آثار روح عبوديت و اعمال ارزشى ، آشكار در سيماى اهل ايمان

سيماهم فى وجوههم من أثر السجود

سجده، مظهر روحيه بندگى و نيايش انسان به درگاه الهى است و اين روحيه در پرتو مظاهر آن، در اندام ظاهرى انسان (چهره) تأثير مى گذارد.

شايعه عليه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 1

1 - هم دستى و تشكل تنى چند از مردمان عصر بعثت ، براى تهمت زنى و شايعه سازى عليه پيامبر ( ص ) و برخى از مؤمنان

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

{عصبة} در لغت به معناى گروهى متشكل و پشتيبان هم است كه از ده نفر تا چهل نفر باشند. آمدن فعل {مجىء} به صورت جمع نيز، مؤيد اين است كه تهمت زنندگان به شكل دسته جمعى، به كار تهمت و شايعه سازى مى پرداختند. گفتنى است آيه شريفه _ براساس تاريخ و شأن نزول آن _ در باره خانواده پيامبر(ص) نازل شده است كه مورد اتهام تنى چند از بدخواهان قرار گرفته بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 8

8 - پذيرش و انتشار شايعه هاى ناروا عليه مؤمنان و جامعه اسلامى ، بدون توجه به درستى و نادرستى و پيامد هاى آنها ، امرى خطير و گناهى بزرگ در پيشگاه خداوند

إذ تلقّونه بألسنتكم و تقولون . .. تحسبونه هيّنًا و هو عند اللّه عظيم

شبهه افكنى در مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 71 - 5

5 - تلاش

كافران براى ايجاد شبهه و ترديد در مؤمنان نسبت به باورهايشان

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

تعبير {إن كنتم صادقين} به صيغه جمع، نشان مى دهد كه روى سخن كافران با مؤمنان بوده است نه صرفاً پيامبر(ص). بنابراين بيان اين سؤالات، مى تواند به منظور به بن بست كشاندن اهل ايمان طرح شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 5

5 - تلاش كافران ، براى ايجاد شبهه و ترديد در باور هاى مؤمنان

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

تعبير {إن كنتم صادقين} _ به صيغه جمع _ نشان مى دهد كه روى سخن كافران، با مؤمنان بوده است; نه صرفاً پيامبراسلام(ص). بنابراين طرح اين پرسش ها، مى تواند براى به بن بست كشاندن اهل ايمان و ايجاد تهديد در باورهاى آنان صورت گرفته باشد.

شجاعت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 19

19 _ جهاد در راه خدا و نهراسيدن از سرزنش دشمنان ملامتگر ، ويژگى مؤمنان واقعى

يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 10

10 - برخى از مؤمنان ، بر خلاف منافقان ، از جهاد و كشته شدن ، ترسى ندارند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب . ..من المؤمنين رجال ... قضى ن

به قرينه مقابله، احتمال دارد كه آيه، در صدد بيان روحيه مؤمنان در مقابل منافقان باشد. در آيات سابق، از منافقانى ياد شده است كه از جهاد

فرار مى كردند و يا دوست داشتند كه در صحنه جهاد، حضور نداشته باشند. در اين آيه، از مؤمنانى ياد مى كند كه به عهد خود وفادار ماندند و تا پاى جان ايستادند و اين نشان مى دهد كه آنان، ترسى ندارند.

شخصيت اجتماعى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 9

9 - در جامعه اسلامى ، مؤمنان به منزله يك پيكراند .

ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا

برداشت ياد شده از تعبير {بأنفسهم} (به خودشان) _ كه هر يك از مردان و زنان مؤمن را نفس ديگرى قرار داده _ استفاده شده است.

شخصيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 5

5 _ مؤمنان راستين ، شخصيت خويش را بر اساس تقوا و تحصيل رضايت خدا بنا مى كنند .

أفمن أسس بنينه على تقوى من اللّه و رضون خير

مراد از {بنيانه} مى تواند اعمال و دستاوردهاى فرد نباشد، بلكه منظور بنيان و هويت خود شخص باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 20 - 3

3 - برابر و يكسان نبودن مؤمنان و كافران ، از نظر شخصيت و سرنوشت

و لا الظلم_ت و لا النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 21 - 2

2 - برابر و يكسان نبودن مؤمنان با كافران ، از نظر شخصيت و سرنوشت .

و لا الظلّ و لا الحرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 -

1

1 - وجود اختلاف اساسى ميان دو انسان كافر و مؤمن ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا و قائمًا

{من} در آيه شريفه اسم موصول بوده و مبتدا و خبر آن جمله اى محذوف است. تقدير كلام چنين مى شود: {أم_ّن هو قانت ءاناء الّيل... كمن هو عاص أو كافر; آياكسى كه شب زنده دار (مؤمن) است، مانند كسى است كه عاصى و يا كافر است}. بر اين اساس مى توان گفت: آيه شريفه، درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 10

10 - وجود اختلاف اساسى انسان مؤمن حق پذير و نرم دل با كافر حق ناپذير و سنگدل ، از نظر شخصيت و سرنوشت

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م فهو على نور من ربّه فويل للق_سية قلوبهم

{من} در آيه شريفه، اسم موصول و مبتدا است و خبر آن _ به قرينه جمله بعدى (فويل للقاسية قلوبهم. ..) _ جمله اى محذوف مى باشد. تقدير كلام چنين است: {أفمن شرح اللّه صدره للإسلام ... كمن قسا قلبه}. بنابراين مى توان گفت: آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 24 - 3

3 - وجود اختلاف اساسى ميان دو انسان مؤمن خداترس و كافر خداگريز ، از نظر شخصيت و سرنوشت

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه . .. أفمن يتّقى بوجهه سوء العذاب يوم القي_مة

{من} در

آيه شريفه، اسم موصول بوده و مبتدا و خبر آن، جمله اى محذوف است و تقدير كلام چنين مى باشد: {أفمن يت_ّقى بوجهه سوء العذاب. .. كمن آمن منه}. بنابراين مى توان گفت آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر وسرنوشت آنان در آينده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 58 - 3

3 - مؤمنان نيكوكار باافرادبدكردار ، از نظر شخصيت و سرنوشت برابر و هم سنگ نيستند .

و ما يستوى . .. و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و لا المسىء

شرايط پاداش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 9 - 6

6- داشتن عمل صالح ، شرط بهره مندى مؤمنان از پاداش بزرگ الهى

و يبشّر المؤمنين الذين يعملون الص_لح_ت أن لهم أجرًا كبيرًا

شرايط نصرت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 7 - 4

4- شمول نصرت و امداد هاى الهى به مؤمنان ، منوط به تلاش خود آنان در راه خداوند است .

ي_أيّها الذين ءامنوا إن تنصروا اللّه ينصركم

شرايط ولايت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 2

2 _ شركت در جهاد با مال و جان از سوى مجاهدان و يارى مهاجران از سوى انصار ، شرط برخوردارى هر يك از ولايت مقرر شده از جانب خدا

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولياء بعض

مشاراليه {أولئك} و مرجع ضمير در {بعضهم}، {الذين} اول و دوم، با تمام صفاتى كه براى آنان ذكر

شد، است. يعنى مؤمنان مهاجر _ مثلا _ اگر جهاد نكنند و يا مؤمنان ساكن در مدينه اگر مهاجران را يارى ندهند از حقوق ولايت برخوردار نيستند.

شرح صدر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 5

5 _ شرح صدر نور الهى در قلب مؤمنان است. *

و جعلنا له نورا يمشى . .. فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره

{فاء} در {فمن يرد . .. } عطف و تفريع بر آيات قبل است. در آيه 122 (أو من كان ميتا ... ) مردم به دو دسته تقسيم شدند: حيات يافتگان داراى نور و فروماندگان در ظلمت. در اين آيه با نتيجه گيرى از مجموع آيات، هدايت يافتگان داراى شرح صدر و گمراهان مبتلا به تنگى صدر شمرده شده اند. محتمل است شرح صدر همان نورى باشد كه در آيه 122 مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 1،10

1 - مؤمنان ، برخوردار از شرح صدر و روح تسليم و انقياد در برابر حق

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م

{شرح} به معناى بسط و سعه است و شرح صدر به معناى بسط و گشادن سينه و قلب براى تحمل و پذيرش سخن حق است. {اسلام} در دو معنا به كار مى رود 1_ تسليم و انقياد، 2_ دين اسلام. گفتنى است كه برداشت بالا مبتنى بر معناى نخست اسلام است آيه شريفه نيز درصدد بيان اوصاف مؤمنان است.

10 - وجود اختلاف اساسى انسان مؤمن حق پذير و نرم دل با كافر حق ناپذير و سنگدل ،

از نظر شخصيت و سرنوشت

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م فهو على نور من ربّه فويل للق_سية قلوبهم

{من} در آيه شريفه، اسم موصول و مبتدا است و خبر آن _ به قرينه جمله بعدى (فويل للقاسية قلوبهم. ..) _ جمله اى محذوف مى باشد. تقدير كلام چنين است: {أفمن شرح اللّه صدره للإسلام ... كمن قسا قلبه}. بنابراين مى توان گفت: آيه شريفه درصدد مقايسه ميان شخصيت دو انسان مؤمن و كافر و سرنوشت آنان در آينده است.

شعار مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 6

6 - استرجاع ، شعار مؤمنان صبور به هنگام مواجه شدن با مصيبت ها و سختيهاست .

و بشر الصبرين. الذين إذا أصبتهم مصيبة قالوا إنا للّه و إنا إليه رجعون

{استرجاع} گفتنِ { إنا للّه و إنا إليه رجعون} است.

شعور مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 10

10 - مؤمنان ، از حيات و شعور واقعى بهره مندند .

لاتسمع الموتى . .. و ما أنت به_د العمى عن ضل_لتهم إن تسمع إلاّ من يؤمن بأي_تنا

نفى توان شنواندن كلام حق به كافران، با تعبير {لاتسمع الموتى} و اثبات توان آن به مؤمنان، با تعبير {إن تسمع إلاّ من يؤمن} حكايت از آن دارد كه كافران، فاقد درك و شعور لازم اند و برعكس مؤمنان از آن برخوردارند.

شفاعت از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 18

18 _ در مجمع البيان آمده است : { قيل إن معنى قدم صدق شفاعة

محمد ( ص ) لهم يوم القيامة . . . و هو المروى عن ابى عبداللّه ( ع ) ;

گفته شده كه معناى {قدم صدق} شفاعت حضرت محمد(ص) براى مؤمنان در روز قيامت مى باشد . .. و اين معنا از امام صادق(ع) روايت شده است}.

شفاعت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 173 - 19

19 _ مؤمنان داراى عمل صالح ، بهره مند از نعمت بهشت و داراى حق شفاعت براى كسانى كه در دنيا به ايشان نيكى كرده اند .

فيوفيهم أجورهم و يزيدهم من فضله

رسول خدا(ص) درباره {اجورهم} در آيه فوق فرمود: يدخلهم الجنة و درباره {يزيدهم من فضله} فرمود: الشفاعة فيمن وجبت لهم النار ممن صنع اليهم المعروف فى الدنيا.

_______________________________

الدر المنثور، ج 2، ص 752.

شفاى قلب مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 8

8 _ مرگ و ذلت مشركان پيمان شكن صدر اسلام و پيروزى سپاه اسلام ، شفابخش سينه دردمند مؤمنان آسيب ديده از تجاوز

يعذبهم اللّه بأيديكم و يخزهم و ينصركم عليهم و يشف صدور قوم مؤمنين

شفاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 7

7- تنها اهل ايمان و حق پذيران ، برخوردار از شفا و رحمت قرآنند .

و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 44 - 8

8 - قرآن ، شفابخش امراض روحى و زداينده بيمارى هاى نفسانى اهل ايمان

قل هو للذين

ءامنوا . .. شفاء

شك مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 5

5 - مؤمنان ، پس از صلح حديبيه ، گرفتار بحران روحى و ترديد در ماهيت و نتايج اين معاهده *

إنّا فتحنا لك . .. هو الذى أنزل السكينة فى قلوب المؤمنين

بردشت بالا بدان احتمال است كه مؤمنان پس از صلح حديبيه، در تحليل و بررسى آن گرفتار ترديد شده باشند كه: آيا به راستى اين صلح، يك پيروزى بود يا مايه شكست؟ خداوند در چنين شرايطى، قلب ها را اطمينان بخشيد و صلح حديبيه را {فتح مبين} نام نهاد.

شكر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 16

16 _ ضرورت خداترسى و پرواپيشگى اهل ايمان ، به شكرانه يارى خدا نسبت به آنان

و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة فاتّقوا اللّه لعلّكم تشكرون

متعلق {تشكرون}، به قرينه صدر آيه، مى تواند همان پيروزى بر دشمن و نصرت الهى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 147 - 9

9 _ مؤمنانِ سپاسگزار در برابر نعمت هاى خداوند ، بهره مند از پاداش هاى اويند .

إن شكرتم و ءامنتم و كان اللّه شاكراً عليماً

شكر خداوند در حقيقت پاداش و ثواب اوست به بندگان. و اين پاداش در مقابل همان سپاسگزارى و ايمان بندگان است.

شكر نعمت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 12

12 _ مؤمنان با ايمان خويش به پيامبر(ص) و آيين الهى سپاسگزار

نعمت هدايت هستند.

أهؤلاء منّ اللّه عليهم . .. أليس اللّه بأعلم بالشكرين

شكرگزارى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 10

10 - تسبيح مؤمنان به درگاه خدا ، همراه با حمد و سپاس به درگاه او است .

سبّحوا بحمد ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 3

3- احسان به والدين ، شكر ، صلاح جويى ، توبه و تسليم ، از جمله برترين اعمال مؤمنان

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا . .. نتقبّل عنهم أحسن ما عملوا

ارتباط اين آيه با آيه پيشين، گوياى برداشت ياد شده است.

شكست مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 5

5 - منافقان ، همواره منتظر بروز شكاف و اختلاف در صفوف مؤمنان و شكست و نابودى آنان بودند .

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. تربّصتم

{تربص} (مصدر {تربصتم}) به معناى انتظار چيزى را كشيدن است. حذف مفعول {تربصتم} بيانگر آن است كه منافقان، آرزوى بروز همه گونه گرفتارى را براى مؤمنان و جامعه اسلامى داشتند.

شكست ناپذيرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 8

8 _ نيرو هاى شرك و كفر هر چند فراوان باشند ، توان شكست اهل ايمان را ندارند .

و لن تغنى عنكم فئتكم شيئا و لو كثرت

شكنجه گران مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 7 - 6

6 - نظاره گران شكنجه مؤمنان ، در صورت رضايت به

آن خود نيز شكنجه گر آنان قلمداد مى شوند .

و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود

استناد {يفعلون} به شاهدان صحنه، گوياى آن است كه ناظران _ هر چند دستور دهنده نباشند _ شريك جرم شمرده مى شوند.

شكنجه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 10

10 - جاودانگى عذاب جهنم و نبود مرگ در آن ، دليل پاينده تر بودن عذاب كافران از شكنجه و آزارى است كه آنان بر مؤمنان روا مى داشتند .

واللّه خير و أبقى . إنّه من يأت ... لايموت فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 4 - 1

1 - گروهى از جباران ، براى تعذيب مؤمنان ، در زمين حفره عميقى ايجاد كردند .

أصح_ب الأُخدود

{اخدود}; يعنى، شكاف طولانى و عميقى كه در زمين ايجاد شود. اصل و ريشه آن {خدّ} است; يعنى، مقدارى از صورت كه طرف راست و چپ بينى قرار گرفته است (مفردات راغب). {أصحاب الاُخدود}; يعنى، كسانى كه حفره را ايجاد كردند. اين احتمال كه مراد، مؤمنان معذّب در {اخدود} باشد، با ضميرهايى كه در آيات بعد آمده، ناسازگار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 7 - 7،8

7 - اصحاب اخدود ، هنگام سوزاندن مؤمنان ، آزار ها و شكنجه هاى ديگرى نيز بر آنان وارد مى ساختند .

على ما يفعلون بالمؤمنين

تعبير {ما يفعلون} _ كه مفهومى وسيع تر از سوزاندن مؤمنان دارد _ نشانگر برداشت ياد شده است.

8 - نظاره گر بودن اصحاب اخدود بر جنايت هاى خويش

درباره مؤمنان ، جايى براى انكار آن در قيامت باقى نمى گذارد .

و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود

منظور از تحمل شهادت _ كه آيه شريفه بر آن دلالت دارد _ ممكن است اين باشد كه آزار دهندگان، از انكار آن در قيامت ناتوان خواهند بود; زيرا خود گواه كردار خويش بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 4

4 - مؤمنانى كه زير شكنجه كافران جان دادند و در آتش آنان سوختند ، مالك بوستان هاى بهشت خواهند شد .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت

ارتباط اين آيه با آيه قبل، بيانگر برداشت ياد شده است.

شكنجه مؤمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 5

5 _ مؤمنان به موسى ( ع ) به جرم ايمان ، در معرض شكنجه و آزار فرعون و اشراف قوم خود قرار داشتند .

إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم

شكنجه مؤمنان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 10

10 - برخى از مردان و زنان مؤمن در عصر بعثت ، به جهت ايمان خود ، گرفتار شكنجه كافران شدند .

إنّ الذين فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت

قيد {ثمّ لم يتوبوا} _ كه ترغيب به توبه است _ با شأن نزول هايى كه درباره ارتباط آيه به مؤمنان صدراسلام نقل شده، سازگارتر است; زيرا در مورد گذشتگان ترغيب به توبه وجهى ندارد; هر چند كه اصل موضوع درباره آنان نيز صادق است.

شگفتى

كم فروشى مؤمنان به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 4 - 5

5 - كم فروشى ، گناهى در خور منكران معاد است و صدور آن از باورداران آخرت مايه شگفتى است .

ألا يظنّ أُول_ئك أنّهم مبعوثون

شؤون مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 27 - 1

1 _ خيانت به خدا و پيامبر ( ص ) ، حرام و به دور از شأن اهل ايمان

يأيها الذين ءامنوا لاتخونوا اللّه و الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 6

6 - مقابله به مثل كردن در برابر ياوه گويى جاهلان ، امرى نكوهيده در بينش الهى و به دور از شأن مؤمنان

و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

شهادت طلبى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 143 - 1،9

1 _ شهادت طلبى برخى مؤمنان صدر اسلام پس از جنگ بدر و نگرانى و حيرت آنها به هنگام بروز جنگ احد

و لقد كنتم تمنّون الموت من قبل ان تلقوه فقد رايتموه و انتم تنظرون

9 _ اشتياق مؤمنان به حضور در ميدان جهاد و شهادت ، پس از آگاهى از درجات شهداى بدر

و لقد كنتم تمنّون الموت من قبل

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: فانّ المؤمنين لمّا اخبرهم اللّه بالّذى فعل بشهدائهم يوم بدر و منازلهم من الجنّة رغبوا فى ذلك فقالوا اللهمّ ارنا القتال نستشهد فيه.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 119 ; تفسير برهان، ج 1، ص 319، ح 1.

شهادت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 26

26 _ عن عبدالرحيم عن ابى جعفر ( ع ) قال : قرأ هذه الآية { ان اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم . . . } . . . فقال : . . . من مات من المؤمنين ردّ حتى يقتل . . . ;

عبدالرحيم مى گويد امام باقر (ع) آيه {إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم . .. } را قراءت كرد ... سپس فرمود: ... هر مؤمنى كه بميرد، برگردانده مى شود تا كشته شود ... }.

شهادت مؤمنان دوران اصحاب اخدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 9 - 6

6 - پايدارى مؤمنان در عصر اصحاب اخدود ، بر ايمان خويش تا نيل به شهادت ، در محضر خداوند بوده و به آن رسيدگى خواهد شد .

و اللّه على كلّ شىء شهيد

بيان گواه بودن خداوند، براى مجرمان تهديد و براى مؤمنان وعده به پاداش است.

شيطان و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 1،7

1 _ شيطان همواره در صدد ايجاد دشمنى و كينه توزى ميان اهل ايمان

انما يريد الشيطن ان يوقع بينكم العدوة و البغضاء

7 _ شيطان همواره در صدد بازدارى مؤمنان از ياد خدا و برپايى نماز

انما يريد الشيطن . .. فى الخمر و الميسر و يصدكم عن ذكراللّه و عن الصلوة

صبر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 14،15

14 _ اميد مؤمنان

به امداد الهى ، پشتوانه صبر و مقاومت آنها

متى نصر اللّه الا انّ نصر اللّه قريب

جوياى يارى خدا بودن (متى نصر اللّه) در حين شدت مصائب و مقاومت در برابر آنها، بيانگر نقش اميدوارى به يارى خدا در تحمل مشكلات است.

15 _ لزوم تحمّل سختى ها بر مؤمنان

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لما يأتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 14

14 _ شكيبايى مؤمنان در برابر مشكلات ، پايدارى آنان در مقابل دشمن و حفاظت از مرز هاى اسلامى ، نشانه تقواپيشگى است .

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 35 - 4

4 - مؤمنان راستين ، شخصيت هايى صبور در برابر مصيبت ها و ناملايمات زندگى

و بشّر المخبتين . .. و الص_برين على ما أصابهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 10

10 - مؤمنان راستين ، محكم و بردبار در هنگامه هاى سخت و دشوار زندگى

لولا أن ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 3

3 - صبر مضاعف اهل ايمان در برابر فشار هاى زياد ايمان سوزان ، در پى دارنده پاداش مضاعف از سوى خداى سبحان است .

أُول_ئك يؤتون أجرهم مرّتين بما صبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 7

7- مؤمنان راستين ، اهل جهاد و شكيبا

در برابر همه مشكلات زندگى

و لنبلونّكم حتّى نعلم المج_هدين منكم و الص_برين

وصف {الصابرين} علاوه بر صبر در جهاد، مى تواند به همه زمينه هاى صبر و شكيبايى نظر داشته باشد.

صبر مؤمنان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 2

2 - صبر و بردبارى ايمان آوردگان از اهل كتاب ، در برابر فشار هاى هم كيشان سابق خود و نيز تحمل آزار هاى مشركان ، عامل برخوردار شدن آنان از اجر دو برابر الهى

أُول_ئك يؤتون أجرهم مرّتين بما صبروا

{باء} در {بما صبروا} سبيبه و {ما} مصدريه است; يعنى، {بسبب صبرهم}. گفتنى است در اين كه اشخاص مورد بحث در برابر چه چيزى از خود صبر و تحمل نشان دادند، چند نظر اظهار شده است; از جمله آنها صبر آنان در برابر فشار اهل كتاب و مشركان مى باشد. برداشت ياد شده بر پايه همين احتمال است.

صداقت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 3 - 2

2 - مؤمنان راستين ، انسان هايى سنجيده كار و درست گفتاراند0

و الذين هم عن اللغو معرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 28 - 3

3 - كافران ، به صداقت و راستگويى مؤمنان ، باور نداشتند .

و يقولون متى ه_ذا الفتح إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 8 - 4

4 - مؤمنان ، داراى صفت صداقت و درستكارى اند .

ليسئل الص_دقين عن صدقهم

مراد از {الصادقين} به قرينه مقابله با {الكافرين}

مؤمنان اند. تعبير از مؤمنان به {الصادقين} مى تواند به خاطر نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 71 - 3

3 - راست و درست گفتارىِ ايمان آوردگان ، سبب مى شود كه اعمال آنان از سوى خداوند رو به صلاح رود .

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. و قولوا قولاً سديدًا . يصلح لكم أعم_لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 3

3- لزوم هماهنگى گفتار و كردارِ مؤمنان ، در راستاى طاعت خداوند *

طاعة و قول معروف

در صورتى كه {طاعة و قول معروف} مبتدا براى خبر محذوف باشد; از مجزا آمدن {طاعة} و {قول معروف} استفاده مى شود كه آنچه خداوند از انسان مى خواهد، صرف طاعت عملى نيست; بلكه بايد سخن انسان همراه با عمل وى، نيك و پسنديده باشد و در ضمنِ طاعت، اظهار ناراحتى نكند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 7

7 - خداوند ، آگاه از خلوص و صداقت باطنى مؤمنان در بيعت رضوان

لقد رضى اللّه . .. فعلم ما فى قلوبهم

مراد از {ما} در {ما فى قلوبهم} _ به قرينه {رضى اللّه. ..} مى تواند صداقت و خلوص مؤمنان باشد; زيرا اين امور است كه رضايت و خشنودى را در پى دارد.

صداقت مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 2

2 - صداقت توده هاى مردم در ايمان به پيامبر ( ص ) و آيين اسلام

ءامنوا كما

ءامن الناس

صدقه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 25

25 - مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ، به انفاق و صدقه در راه خدا مأمور شدند .

و أقرضوا اللّه

به گفته مفسران، مقصود از قرض به خدا، انفاق و صدقه در راه او است.

صفات پسنديده مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 101 - 1

1- خداوند ، به كسانى كه منزلت نيكو و خصلت پسنديده دارند ( مؤمنان راستين ) ، وعده دورى و نجات از آتش دوزخ داده است .

إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى أولئك عنها مبعدون

{الحسنى} مؤنث {أحسن} و صفت براى موصوف محذوفى چون {المنزلة} و {الخصلة} است و به قرينه مقابله با آيه قبل _ كه در باره كافران و مشركان بود _ آيه شريفه در باره مؤمنان راستين است.

صفات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 2

2 _ اميد داشتن به رحمت الهى _ نه خود را مستحق آن شمردن _ ، از ويژگى هاى مؤمنان و مهاجرانِ مجاهد

انّ الذين امنوا و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللّه اولئك يرجون رحمت اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 232 - 9

9 _ مؤمنان به خدا و قيامت از ازدواج زن مُطلّقه ، ممانعت نمى كنند .

فلا تعضلوهنّ ان ينكحن . .. ذلك يوعظ به من كان منكم يؤمن باللّه و اليوم الاخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

2 - بقره - 2 - 277 - 1

1 _ مؤمنان داراى عمل صالح ، برپادارندگان نماز و پرداخت كنندگان زكات ، بهره مندان از پاداش ويژه الهى

ان الذين امنوا و عملوا الصالحات و اقاموا الصلوة و اتوا الزكوة لهم اجرهم عند ربّه

كلمه {عند ربّهم} اشاره به پاداشى ويژه دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 285 - 15،18

15 _ اطاعت از خدا و انبيا و طلب مغفرت ، از ويژگى هاى مؤمنان

و قالوا سمعنا و اطعنا غفرانك ربّنا

18 _ احساس و اظهار عجز از جانب مؤمنان ، نسبت به انجام وظايف خود در برابر پروردگار

و قالوا سمعنا و اطعنا غفرانك ربّنا

طلب آمرزش از سوى مؤمنان با وجود پذيرش دستورات الهى و اطاعت، حاكى از عجز ايشان نسبت به وظايف خويش در برابر خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 286 - 8،10،14،15،20

8 _ مؤمنان در صورت انجام ندادن تكاليف الهى ، بر اثر فراموشى يا خطا و اشتباه ، خود را مستحق مؤاخذه مى دانند .

ربّنا لا تؤاخذنا ان نيسنا او اخطأنا

درخواست گذشت از مؤاخذه، اعترافى ضمنى به استحقاق مؤاخذه است.

10 _ التزام مؤمنان به ترك معاصى و انجام تكاليف الهى

و قالوا سمعنا و اطعنا . .. ربنا لا تؤاخذنا ان نسينا او اخطأنا

توجه به پيشامد خطا و نسيان در تكاليف الهى و درخواست عفو در مورد آن، گوياى مراقبت مؤمنان از اعمال و رفتار خويش است.

14 _ توجه مؤمنان به تاريخ گذشتگان و درس آموزى از آن

ربّنا و لا تحمل علينا اصراً كما حملته على

الّذين من قبلنا

15 _ درخواست مؤمنان از خداوند مبنى بر تحميل نكردن عقوبت هاى طاقت فرسا بر آنان

و لا تحمّلنا ما لا طاقة لنا به

چون در بخشهاى قبلى تكاليف مشقّتبار مطرح شده و نفى گرديده است (لا يكلّف اللّه نفساً الاّ وسعها)، الزاماً اين بخش از آيه مى تواند مشقّت و دشوارى در غير تكاليف باشد كه همان عقوبت و عذاب است.

20 _ عفو ، غفران و رحمت نسبت به مؤمنان ، از شؤون ولايت الهى

و اعف عنّا و اغفر لنا و ارحمنا انت مولينا

جمله {انت مولينا} به منزله دليل براى درخواست مطالب قبلى است; يعنى خدايا چون تو مولاى ما هستى عفو كن و . ..

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 52 - 15

15 _ يارى كردن دين خدا ، مشخّصه ايمان آورندگان به خدا و تسليم شدگان در برابر اوست .

نحن انصار اللّه امنا باللّه و اشهد بانّا مسلمون

جمله {امنا باللّه . .. } به منزله برهانى است از جانب حواريون براى دعواى يارى خدا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 160 - 10

10 _ توكّل بر خداوند ، از ويژگى هاى مؤمنان

و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 6،7،15،17

6 _ مؤمنان واقعى ، از زيادى دشمن و آمادگى آنها براى جنگ ، هراسى به خود راه نمى دهند .

الّذين قال لهم النّاس انّ النّاس . .. فزادهم ايماناً

7 _ اجتماع دشمنان دين براى نبرد با مؤمنان پيرو خدا

و رسول ( ص ) ، موجب افزايش ايمان و اعتقاد آنان به حقّانيّت راهشان مى گردد .

الّذين قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم . .. فزادهم ايماناً

مراد از ضمير فاعلى در {زادهم}، اجتماع دشمنان است كه از {انّ النّاس قد جمعوا لكم} استفاده مى شود. يعنى اجتماع مشركان براى نبرد، باعث افزونى ايمان پيروان خدا و رسول شد.

15 _ اميدوارى مؤمنان به نصرت الهى و پيروزى در غزوه حمراءالاسد

و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوكيل

اكثر مفسران اين آيه و آيات پيشين را درباره غزوه حمراءالاسد مى دانند. مشركان فاتح نبرد احد در راه بازگشت به مكّه از اينكه كار مسلمانان را يكسره نكردند، پشيمان شدند و آهنگ هجوم به مدينه را داشتند. پيامبر (ص) پس از اطلاع، مسلمانان را براى دفاع تا حمراءالاسد حركت داد. اين غزوه به غزوه حمراءالاسد معروف شد.

17 _ نهراسيدن از كثرت دشمن و توكّل بر خدا در رويارويى با آنان ، از نشانه هاى مؤمنان پيرو خدا و رسول ( ص )

الّذين استجابوا للّه و الرّسول . .. و قالوا حسبنا اللّه و نعم الوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 174 - 8،9

8 _ كارآمد نبودن تبليغات سوء و جنگ روانى ، در بازداشتن مؤمنان از شركت در غزوه حمراءالاسد يا بدر صغرا

الّذين قال لهم النّاس . .. فانقلبوا بنعمة من اللّه و فضل

زيرا در عين تبليغات سوء دشمن، مؤمنان براى شركتِ در نبرد حركت كردند.

9 _ مؤمنان واقعى ، در پى جلب رضايت كامل الهى

و اتّبعوا رضوان اللّه

{رضوان}، يعنى رضايت بسيار (مفردات راغب).

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 17

17 _ شجاعت و شهامت در برابر دشمنان دين ، از نشانه هاى ايمان و ويژگى مؤمنان

فلا تخافوهم و خافون ان كنتم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 1

1 _ نبرد در راه خدا ، از ويژگى هاى بارز مؤمنان واقعى

الّذين امنوا يقاتلون فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 146 - 2

2 _ منافقان در صورت توبه ، اصلاح گذشته ، تمسك به خدا و اطاعت خالصانه از او ، در زمره مؤمنان واقعى قرار مى گيرند .

الا الذين تابوا . .. فأولئك مع المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 9

9 _ عشق به خدا و محبوب وى شدن ، فروتنى در برابر اهل ايمان و سرفرازى در مقابل كافران ، از صفات مؤمنان واقعى

فسوف يأتى اللّه بقوم . .. اعزة على الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 15

15 _ عملكرد ، مواضع اجتماعى و خصلت هاى مؤمنان و منافقان ، كاملاً متفاوت و متضاد است .

المنفقون و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر ... و المؤمنون و المؤمنت ... يأمرون بالمع

با توجه به تقابل اين آيه با آيه 67 _ كه در مورد خصلتهاى منافقان بود _ برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79

- 2،4

2 _ انفاق از روى ميل و رغبت ، خصلت مؤمنان راستين

يلمزون المطوّعين من المؤمنين

{تطوّع} (مصدر مطّوّعين) به معناى دادن چيزى همراه با ميل و رغبت است. {المطوعين فى الصدقات}; يعنى، كسانى كه صدقات را با طيب نفس و با ميل و رغبت مى پردازند.

4 _ تلاش عملى و قرار دادن تمامى توان جسمى خود براى رفع نياز حاجتمندان جامعه _ در صورت نبود امكانات مالى _ از اوصاف مؤمنان راستين است .

و الذين لايجدون إلا جهدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 13

13 _ مؤمنان راستين ، پذيراى هر سختى و دشوارى در راه خدا

و قالوا لاتنفروا فى الحر

از اينكه خداوند منافقان را به خاطر گريز از جهاد در هواى گرم، به بهانه سختى و دشوارى آن، مذمت كرده است، استفاده مى شود كه مؤمنان راستين از چنين خصلتى به دور بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 6

6 _ خشنودى قلبى از خدا و پذيرش قوانين و مقررات الهى از روى ميل و رغبت _ و نه از روى اكراه و بى ميلى _ از اوصاف مؤمنان راستين است .

و السبقون الأولون . .. و الذين اتبعوهم بإحسن رضى اللّه عنهم و رضوا عنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 1،5،6،20

1 _ مؤمنان راستين ، داراى روحيه توبه ، عبادت و ستايش خدا

التّئبون العبدون الحمدون

5 _ مؤمنان راستين ، داراى حركت و جنب و جوش در راستاى بندگى خدا و نه مردمى

راكد و زمين گير

السئحون

گاهى واژه {السائح} درباره آبى به كار مى رود كه همواره در گذرگاهى جارى باشد، توصيف اهل ايمان به اين صفت مى تواند بيانگر مطلب فوق باشد.

6 _ مؤمنان راستين ، سيركنندگان در زمين براى شناخت نشانه هاى خدا و تعقل در آنها

السئحون

{سيح و سياحت} (مصدر السائحون) به معناى سير و سفر كردن است و توصيف مؤمنان به سائحون مى تواند ناظر به مطلب فوق باشد.

20 _ { عن جعفر بن محمد ( ع ) انه سئل عن قول اللّه تعالى : { ان اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أموالهم بانّ لهم الجنة . . . } هذا لكل من جاهد فى سبيل اللّه أم لقوم دون قوم ؟ فقال ابوعبداللّه ( ع ) : . . . أنزل اللّه عز و جل عليه بعقب ذلك : { التائبون العابدون الحامدون . . . } فابان اللّه عز و جل بهذا صفة المؤمنين الذين اشترى منهم أنفسهم و أموالهم . . . ;

روايت شده كه از امام صادق (ع) سؤال شد: اينكه خداى تعالى مى فرمايد: {به تحقيق خدا از مؤمنان نفسها و مالهايشان را خريده است كه در مقابل به آنان بهشت بدهد} آيا شامل همه كسانى است كه در راه خدا جهاد مى كنند يا براى گروه خاصى است و نه همه گروهها؟ امام فرمود: . .. خداى عز و جل به دنبال آيه مزبور، اين آيه را بر رسول خود نازل فرمود: {التائبون العابدون الحامدون ... } و بدين وسيله صفات مؤمنانى را كه نفسها و مالهايشان را خريده است بيان نمود ... }.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 119 - 5

5 _ صدق و راستى ، از ارزش هاى والاى انسانى و مهمترين صفت مؤمنان راستين

يأيها الذين ءامنوا . .. و كونوا مع الصدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 100 - 7

7 _ اهل ايمان ، از عقل و خرد برخوردار و از نادانى و سفاهت مبرّا هستند .

و ما كان لنفس أن تؤمن . .. و يجعل الرجس على الذين لايعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 77 - 3

3- هوشيارى ، فراست و ژرف انديشى ، از اوصاف مؤمنان راستين

إن فى ذلك لأي_ت للمتوسّمين . .. إن فى ذلك لأية للمؤمنين

از اينكه خداوند در آيه قبل داستان قوم لوط را آيه براى ژرف انديشان هوشيار قرار داد و در اين آيه همين داستان را آيه براى مؤمنان دانسته است، مى توان استفاده كرد كه ژرف انديشان همان مؤمنان راستينند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 38 - 3

3- مؤمن ، داراى ثبات و استقرار در عقيده ، ولى كافر ، اسير در چنگال هاى شكّ و ترديد و بى ثبات است .

ما أظنّ . .. و ما أظنّ ... ل_كنّاْ هو اللّه ربّى

سخنان سمبل كفر و دنياپرستى، در آيه، همواره، ترديد را با خود همراه دارد، لذا در نقل سخن او، دو بار واژه {ظنّ} و يك بار نيز {لئن} به كار گرفته شده، ولى مردِ سمبل ايمان، با قاطعيّت عقيده خود را بيان كرده و

راه عملى خود را مطرح ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 35 - 5،6

5 - مداومت در اقامه نماز و مواظبت بر انجام درست و كامل آن ، يكى ديگر از اوصاف و نشانه هاى مؤمنان راستين

و المقيمى الصلوة

{إقامة} (مصدر {مقيمين}) به معناى انجام دادن درست و كامل است. به كارگيرى وصف (مقيمين) بيانگر اين نكته است كه خواندن نماز، خصلتى است كه از مؤمنان جدا نمى شود. بنابراين معناى {المقيمى الصلوة} چنين مى شود: آنان كه همواره نماز را درست و كامل به جا مى آورند; نه آن را ترك مى كنند و نه در انجام درست و كامل آن، كوتاهى مىورزند.

6 - انفاق مال و دستگيرى از نيازمندان ، از برنامه هاى زندگى مؤمنان راستين

و بشّر المخبتين . .. و ممّا رزقن_هم ينفقون

به كارگيرى فعل مضارع (ينفقون) بيانگر اين حقيقت است كه انفاق و رسيدگى به كار نيازمندان، كار يك روز و يا چند روز مؤمنان راستين نيست; بلكه برنامه اى است كه آنان در طول زندگى، خود را موظف به انجام آن مى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 3 - 2

2 - مؤمنان راستين ، انسان هايى سنجيده كار و درست گفتاراند0

و الذين هم عن اللغو معرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 4 - 2

2 - مؤمنان راستين ، آنانى اند كه زكات مال را همواره مى پردازند .

قد أفلح المؤمنون . .. و الذين هم للزكوة ف_علون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 5 - 2

2 - مؤمنان راستين ، انسان هايى عفيف و پاك دامن اند .

قد أفلح المؤمنون . .. و الذين هم لفروجهم ح_فظون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 1،4

1 - { حرف شنوا و مطيع هستيم } ، تنها سخن هميشگى مؤمنان راستين در برابر فرا خوانده شدن آنان به پذيرش حكم خدا و داورى پيامبر ( ص )

إنّما كان قول المؤمنين إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم أن يقولوا سمعنا و

فعل مضارع {يقولوا} همراه با فعل {كان} بر استمرار و كلمه {إنّما} _ كه اصطلاحاً آن را قصر افرادى مى گويند _ بر حصر دلالت مى كند.

4 - لبيك گفتن به دعوت خدا و رسول او و پذيرش بى چون و چراى داورى پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، از نشانه هاى ايمان واقعى و اوصاف مؤمنان راستين

إنّما كان قول المؤمنين إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم أن يقولوا سمعنا و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 52 - 4

4 - اطاعت از خدا و رسول او ، خدا ترسى و تقواپيشگى ، از نشانه هاى ايمان واقعى و اوصاف مؤمنان راستين

إنّما كان قول المؤمنين إذا دعوا . .. أن يقولوا سمعنا و أطعنا ... و من يطع اللّه

برداشت فوق، از ارتباط ميان اين آيه و آيه پيشين _ كه درصدد بيان اوصاف مؤمنان راستين است _ به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

15 - ص - 38 - 24 - 11

11 - پرهيز از ظلم و دورى از ستم در روابط اقتصادى ، ويژگى مؤمنان راستين است .

و إنّ كثيرًا من الخلطاء ليبغى . .. إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و قليل ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 2

2 - عبادت شبانه با سجده و قيام ، دغدغه خاطر داشتن از روز قيامت و اميد به رحمت الهى ، از اوصاف و نشانه هاى مؤمنان راستين

أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا و قائمًا يحذر الأخرة و يرجوا رحمة ربّه

آيه شريفه به قرينه مقابله با آيه قبل _ كه درباره انسان هاى كافر بود _ درصدد بيان اوصاف و نشانه هاى مؤمنان راستين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 17 - 1،4

1 - پرهيز از عبادت و اطاعت طاغوت ها و سردمداران كفر و شرك ، از اوصاف مؤمنان و بندگان خالص خدا

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها

{طاغوت} در اصل به هر متجاوز و رئيس گمراه گر گفته مى شود. اين كلمه در قرآن، هم به اين معنا آمده و هم در بت و صنم به كار رفته است. چنانچه اين واژه در آيه شريفه در معناى نخست به كار رفته باشد، مقصود از عبادت (أن يعبدوها) اطاعت خواهد بود. گفتنى است آيه شريفه درصدد توصيف مؤمنان و بندگان خالص خداوند است (كه از آيات بعد نيز قابل استفاده است).

4 - توبه و بازگشت به خدا ، از اوصاف مؤمنان و بندگان خالص خداوند است .

و أنابوا

إلى اللّه

{إنابة} (مصدر {أنابوا}) به معناى رجوع است و {أنابوا إلى اللّه}; يعنى، بازگشت به خدا با توبه و اخلاص (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 14

14 - { عن موسى بن جعفر ( ع ) . . . ما من مؤمن يرتكب ذنباً إلاّ ساء ذلك و ندم عليه . . . فإن لم يندم على ذنب يرتكبه فليس بمؤمن و لم تجب له الشفاعة و كان ظالماً و اللّه تعالى يقول : { ما للظالمين من حميم و لا شفيع يطاع } ;

از امام كاظم(ع) روايت شده است: . ..هيچ مؤمنى نيست كه پس از ارتكاب گناه ناراحت و پشيمان نشود... و اگر بر گناه خود پشيمان نشود، مؤمن نيست و شفاعت براى او نخواهد بود و او ظالم است. خداوند تعالى مى فرمايد: ماللظالمين من حميم و لاشفيع يطاع }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 2

2 - بغض و دشمنى ( تبرّا ) نسبت به كافران حق ستيز ، از اوصاف مؤمنان راستين

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه. .. كبر مقتًا... عند الذين ءامنوا

تذكر خداوند به اين كه مؤمنان نيز نسبت به مجادله گران بغض و دشمنى دارند; در واقع در صدد مدح آنان و نيز بيان اوصاف پسنديده ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 9

9 - چشم پوشى از خطاى ديگران ، به هنگام خشم ، از صفات مهم اهل ايمان

للذين ءامنوا . .. الذين ... و

إذا ما غضبوا هم يغفرون

اهميت اين صفت، از تخصيص به ذكر يافتن آن، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 39 - 4

4 - اهل ايمان ، نه متجاوزاند و نه تجاوز را از سوى ديگران مى پذيرند .

و الذين إذا أصابهم البغى هم ينتصرون

{إنتصار} به معناى يارى طلبيدن است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 10

10- مؤمن واقعى ، در پى اعمال نيك است ; نه غوطهور در لذّت و هوسرانى .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. و الذين كفروا يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأن

خداوند، مؤمنان را متصف به {عملوا الصالحات} كرده و كافران را مشمول {يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأنعام} دانسته است. از اين تقابل، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 26

26- آثار روح عبوديت و اعمال ارزشى ، آشكار در سيماى اهل ايمان

سيماهم فى وجوههم من أثر السجود

سجده، مظهر روحيه بندگى و نيايش انسان به درگاه الهى است و اين روحيه در پرتو مظاهر آن، در اندام ظاهرى انسان (چهره) تأثير مى گذارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 10 - 2

2 - اخوت و برادرى ، بارزترين صفت در زندگى اجتماعى مؤمنان

إنّما المؤمنون إخوة

با توجه به اين كه حصر {إنّما} ناظر به خبر است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 -

41 - 3

3 - مؤمن ، همواره در انديشه قيامت و مطمئن به تحقق وعده هاى الهى

و استمع يوم يناد المناد من مكان قريب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 60 - 3

3 - مؤمنان راستين ، دور از سرمستى ، و گريان و اندوهناك در برابر انذار هاى الهى

و تضحكون و لاتبكون

از توبيخ كافران به خاطر سرمستى و سرخوشى، استفاده مى شود كه مؤمنان _ بر خلاف ايشان _ از خوف انذارهاى الهى، گريان و از سرمستى ها به دوراند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 3

3 - دل مؤمن ، بايد چنان نرم باشد كه با ياد خدا و تلاوت قرآن كريم ، تأثيرپذير و خاشع گردد .

ألم يأن للذين ءامنوا أن تخشع قلوبهم لذكر اللّه و ما نزل من الحقّ

خداوند، در آيه شريفه، مؤمنان بى تفاوت را نكوهش كرده و به آنان هشدار مى دهد تا فرصت باقى است و گرفتار قساوت قلب نشده اند; دل هاى خود را با ياد او و تلاوت آياتش خاشع و نرم گردانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 24 - 1

1 - تعيين كردن مقدار معيّنى از اموال خود براى انفاق ، از اوصاف مؤمنان و مسلمانان راستين است .

و الذين فى أمولهم حقّ معلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 25 - 1

1 - اختصاص دادن مقدار معيّنى از اموال خود به سائلان و محرومان جامعه ، از ويژگى هاى

مؤمنان و مسلمانان راستين است .

و الذين فى أمولهم . .. للسائل و المحروم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 26 - 1

1 - تصديق روز جزا و اعتقاد به حساب رسى بندگان ، از ويژگى هاى مؤمنان و مسلمانان راستين

و الذين يصدّقون بيوم الدين

يكى از كاربردهاى واژه {دين}، جزا و حساب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 27 - 1

1 - ترس و نگرانى از عذاب پروردگار ، از ويژگى هاى مؤمنان و مسلمانان راستين

و الذين هم من عذاب ربّهم مشفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 29 - 1

1 - پاكدامنى و دورى از آلودگى هاى جنسى ، از ويژگى هاى مؤمنان و مسلمانان راستين است .

و الذين هم لفروجهم ح_فظون

{فروج} (جمع {فَرْج}) كنايه از شرمگاه و {حفظ} (مصدر {حافظون}) به معناى صيانت و نگه دارى است; يعنى، آنان كه دامن هاى خود را [پاك ]نگه مى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 32 - 1

1 - رعايت امانت و پايبندى به عهد و پيمان خويش ، از ويژگى هاى مؤمنان و مسلمانان راستين

و الذين هم لأم_ن_تهم و عهدهم رعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 33 - 1

1 - اداى شهادت و گواهى ، از ويژگى هاى مؤمنان و مسلمانان راستين

و الذين هم بشه_دتهم قائمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 34

- 1

1 - اهميت دادن به نماز ، مواظبت بر انجام دادن به موقع آن و پرهيز از سهل انگارى در اداى آن ، از ويژگى هاى مؤمنان و مسلمانان راستين

و الذين هم على صلاتهم يحافظون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 26 - 5

5 - { عن الحارث بن الدلهاث مولى الرّضا ( ع ) قال : سمعت أباالحسن ( ع ) يقول : لايكون المؤمنُ مؤمناً حتّى يكونَ فيه ثلاثُ خصال سنّة من ربّه و سنّةٌ من نبيّه و سنّة من وليّه ، فالسنّة من ربّه : كتمان سرّه ، قال اللّه عزّوجلّ : { عالم الغيب فلايظهر على غيبه أحداً إلاّ من ارتضى من رسول } . . . ;

حارث بن دلهاث گويد: از امام رضا(ع) شنيدم كه مى فرمود: مؤمن، مؤمن نيست مگر اين كه سه خصلت در او باشد: سنتى از پروردگارش و سنتى از پيامبرش و سنتى از ولىّ و امامش. اما سنّت پروردگارش، نهان داشتن سرّ خويش، خداى عزّوجلّ فرمود: {عالم الغيب فلايظهر على غيبه أحداً إلاّ من ارتضى من رسول}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 48 - 4

4 - نماز ، نشانه ايمان و از اوصاف مؤمنان است .

و إذا قيل لهم اركعوا لايركعون

صفات مؤمنان به نظارت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 14 - 6

6 - كسانى كه خداوند را ناظر خويش مى دانند ، از تبليغات هدايت پيشگان و دعوت كنندگان به تقوا جلوگيرى نمى كنند .

أرءيت إن

كان على الهدى . أو أمر بالتّقوى ... ألم يعلم بأنّ اللّه يرى

صفات مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 1،2،5

1 - ايمان به خدا و رسول او ، دو ركن ايمان و از اوصاف مؤمنان راستين است .

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله

حصر در {إنّما المؤمنون. ..} اضافى و از باب قصر موصوف بر صفت است و براساس آنچه كه در شأن نزول آن آمده آيه شريفه، در ارتباط با منافقان نازل شده است. بر اين اساس پيام آيه چنين خواهد بود: {ايمان حقيقى، داراى دو ركن اساسى است: ايمان به خدا و ايمان به رسول او، و مؤمنان راستين داراى چنين اوصافى اند}.

2 - حضور در كنار پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى براى امور مهم اجتماعى و مشاوره و كنكاش پيرامون يك مسأله عمومى ، از اوصاف مؤمنان راستين

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبو

{أمر جامع} به مسأله اى گفته مى شود كه در خور اين باشد كه مردم به خاطر آن اجتماع كنند و به مشاوره و فراگيرى و حل و فصل آن بپردازند. كلمه {مع} نيز افاده كننده معناى مشاركت است.

5 - اجازه خواستن از پيامبر ( ص ) و رهبر امت اسلامى براى ترك حضور در امور اجتماعى و حل و فصل مسائل عمومى ، از اوصاف مؤمنان راستين است .

إنّ الذين يستئذنونك أُول_ئك الذين يؤمنون باللّه و رسوله

صلابت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 -

54 - 18،19،23،24

18 _ اراده خداوند بر حيات جاودانه و فروغ پيوسته اسلام ، در پرتو حضور مؤمنان با صلابت و سرافراز

فسوف يأتى اللّه يقوم. .. اعزة على الكفرين يجهدون فى سبيل اللّه

19 _ جهاد در راه خدا و نهراسيدن از سرزنش دشمنان ملامتگر ، ويژگى مؤمنان واقعى

يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

23 _ مؤمنان واقعى هرگز به خاطر سرزنش ملامتگران دست از جهاد و مبارزه بر نمى دارند .

يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

24 _ مؤمنان واقعى هرگز به خاطر ملامت دشمنان ، از عشق به خدا دست بردار نيستند و از فروتنى در قبال مؤمنان و سرافرازى در برابر كافران ، باز نمى مانند .

يحبهم و يحبونه . .. و لايخافون لومة لائم

بنابر اينكه جمله {و لايخافون . ..} در ارتباط با تمامى صفاتى باشد كه در فرازهاى پيشين بر شمرده شده نه خصوص {يجهدون}.

صلاحيت پدران مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 6

6 - صلاحيت و شايستگى ، شرط ورود پدران ، همسران و فرزندان مؤمنان به بهشت

و أدخلهم جن_ّت . .. و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

صلاحيت فرزندان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 6

6 - صلاحيت و شايستگى ، شرط ورود پدران ، همسران و فرزندان مؤمنان به بهشت

و أدخلهم جن_ّت . .. و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

صلاحيت همسران مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8

- 6

6 - صلاحيت و شايستگى ، شرط ورود پدران ، همسران و فرزندان مؤمنان به بهشت

و أدخلهم جن_ّت . .. و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

صلح با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 2

2- تن دادن مكيان به صلح ، با همه كفر و عناد خويش نسبت به مؤمنان ، نمودى از اراده و تدبير نافذ خداوند

و هو الذى كفّ . .. هم الذين كفروا

على رغم كفر و ستيز مشركان با اسلام، به تدبير الهى زمينه اى پديد آمد كه آنان به صلح تن دادند و شرّشان از سر مسلمانان دفع گرديد.

صلوات بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 18

18 _ جواز فرستادن صلوات ( درود ) بر غير پيامبر اكرم ( ص )

صل عليهم

صورت اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 40 - 6

6 - تفاوت چهره مؤمن و كافر در قيامت

وجوه . .. و وجوه

مراد از {وجوه} در اين آيه _ به قرينه آخرين آيه سوره (أول_ئك هم الكفرة الفجرة) _ چهره كافران است. در نتيجه مراد از {وجوه} در آيات پيشين، چهره مؤمنان خواهد بود.

صورت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 22 - 1

1 - مؤمنان ، داراى چهره هايى شاداب و زيبا در عرصه قيامت

وجوه يومئذ ناضرة

{نضرة}در معانى زيبايى و نعمت به كار مى رود (قاموس المحيط). {ناضرة} (مؤنث {ناضر}) به معناى زيبا

و برخوردار از نعمت است و مقصود از آن _ به قرينه مقام _ شادابى و درخشندگى چهره هاى مؤمنان در عرصه قيامت است.

ضامن پاداش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 8 - 8

8 - داورى بى نظير خداوند ، پشتوانه اجر بى پايان مؤمنان شايسته كردار

فلهم أجر غير ممنون . .. أليس اللّه بأحكم الح_كمين

ضعف مالى مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 7

7 _ ضعف مالى و امكانات اجتماعى مؤمنان عصر پيامبر ( ص ) در مقايسه با منافقان

و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

تعجب از امكانات رفاهى و مفاخر اجتماعى منافقان، نشان از ضعف مالى و امكانات مؤمنان در مقايسه با آنان دارد.

ضعف نظامى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 5

5 _ نيروى نظامى مؤمنان در جنگ بدر ، نيرويى بس ضعيف و ناتوان در مقايسه با جبهه كفر

يقول المنفقون . .. غر هؤلاء دينهم و من يتوكل على اللّه

بيان حمايت خداوند از مؤمنان در كارزار بدر با جمله {و من يتوكل . .. } پس از بيان نظريه منافقان و بيماردلان (ضعف قواى نظامى مسلمانان) انديشه آنان را تأييد مى كند. يعنى اظهار نظر منافقان به حسب ديد ظاهرى صحيح است، ولى آنچه مورد غفلت واقع شده، تأثير بسزاى حمايت الهى از مؤمنان متوكل است. يعنى اگر حمايت الهى نباشد، همان است كه منافقان اظهار مى دارند.

طرد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- انعام - 6 - 52 - 6،22

6 _ انذار و تبليغ اهل ايمان نبايد به گونه اى باشد كه موجب طرد آنان شود.

و أنذر به . .. و لا تطرد الذين يدعون ربهم

از اينكه در آيه قبل انذار بيمناكان از قيامت مطرح بود، كه شامل مؤمنان هم مى شود، و در اين آيه از طرد مؤمنان نهى شده، برداشت فوق استفاده شده است.

22 _ طرد كردن مؤمنان به سبب نداشتن پايگاه اجتماعى، ستمگرى است.

فتطردهم فتكون من الظلمين

طرد مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 23

23 _ كسانى كه از پيامبر(ص) خواهان طرد مؤمنان مستمند و ضعيف بودند، ستمگرند.

فتطردهم فتكون من الظلمين

در صورتى كه ال در {الظالمين} عهد باشد، گزينش عنوان ستمگر براى مذكورين در آيه (درخواست كنندگان طرد) تصريح به ستمگر بودن آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 8،9

8_ مطرود شدن مؤمنان تهى دست از پيرامون نوح ( ع ) ، از شرايط سران و اشراف قوم نوح براى ايمان آوردن به آن حضرت

و ما أنا بطارد الذين ءامنوا

9_ مخالفت شديد و قاطعانه نوح ( ع ) با درخواست نابه جاى سران و اشراف ( طرد مؤمنان تهى دست )

و ما أنا بطارد الذين ءامنوا

آوردن جمله اسميه و {با} ى زايده ، حكايت از تأكيد فراوان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 114 - 1،2

1 - پاسخ منفى نوح ( ع ) به درخواست اشراف مبنى بر طرد محرومان از پيرامون

خويش

أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون . .. و ما أنا بطارد المؤمنين

2 - اعلام قطعى نوح ( ع ) به طرد نكردن مؤمنان از اطراف خويش در هيچ شرايطى

و ما أنا بطارد المؤمنين

طعن بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 110 - 7

7 - بندگان مؤمن خدا ، همواره در معرض طعن و ريشخند كافران

و كنتم منهم تضحكون

طعن به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 7،8

7 _ طعنه زدن به مؤمنان انفاقگر و استهزاى آنان ، از خصلت منافقان است .

الذين يلمزون المطوّعين

8 _ استهزاى الهى نسبت به منافقانى كه مؤمنان انفاقگر و ايثار كننده را طعن زده و استهزا مى كردند .

سخر اللّه منهم

طعن به مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 6

6 _ پيامبر(ص) موظف به دلجويى از مؤمنان فقير و ضعيف با ابلاغ سلام و رحمت الهى به آنان در برابر طعنه هاى كافران

أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا . .. و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا

در آيه قبل از طعنه هاى كافران به مؤمنان تهيدست اطراف پيامبر(ص) سخن به ميان آمده، و در اين آيه از آن مؤمنان با توصيف {الذين يؤمنون . .. } ياد شده است. محور ارتباط بين اين دو آيه مى تواند موضوع جبران تأثر مؤمنان باشد كه در برداشت فوق به آن اشاره شده است.

طغيانگران و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 -

62 - 5

5 - طغيان گران در دنيا ، مؤمنان را از اشرار به حساب مى آوردند .

رجالاً كنّا نعدّهم من الأشرار

طهارت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 29

29 _ هدف از تشريع وضو ، غسل و تيمم ، طهارت مؤمنان و اتمام نعمت الهى به آنان است ، نه ايجاد حرج و مشقت .

إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا . .. و لكن يريد ليطهركم وليتم نعمته عليكم

ظالمان و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 7

7_ ستمگران هرگز اهل ايمان را در رسيدن به هدف هاى توحيدى شان يارى نخواهند كرد .

و لاتركنوا إلى الذين ظلموا . .. ما لكم من دون الله من أولياء

ظلم به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 51 - 3

3 _ گرفتار نشدن كفرپيشگان به عذاب الهى ، ستمى است از جانب خدا بر بندگان مؤمن

ذلك بما قدمت أيديكم و أن اللّه ليس بظلّم للعبيد

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {أن اللّه . .. } عطف بر {ما قدمت} و بيانگر علتى ديگر براى گرفتار سازى كافران به عذاب حريق باشد. بر اين اساس مفهوم آيه چنين مى شود: اگر خدا كفرپيشگان را عذاب نكند ستم كرده است. و چون عذاب نكردن آنان ستمى به خود آنان محسوب نمى شود، بايد گفت اين ستم نسبت به بندگان مؤمن است.

ظلم ستيزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42

- 39 - 1،2،5

1 - مؤمنان ، اهل ايستادگى و مقاومت در برابر ظلم و تجاوز

للذين ءامنوا . .. و الذين إذا أصابهم البغى هم ينتصرون

{إنتصار} (مصدر {ينتصرون}) مى تواند به معناى ايستادگى در برابر ظالم و زير بار ظلم او نرفتن باشد: {انتصر الرجل إذا امتنع من ظالمه}،(لسان العرب).

2 - مؤمنان ، داراى عزم دينى و حضور مؤثر اجتماعى و هميارى نسبت به يكديگر در قبال متجاوزان

و الذين إذا أصابهم البغى هم ينتصرون

برخى از مفسران {إنتصار} را به معناى {تناصر} (تعاون و هميارى) گرفته اند; يعنى، مؤمنان راستين آنانند كه هر گاه مورد ستم و تجاوز قرار گيرند _ براى دفع آن _ به يارى هم برمى خيزند.

5 - سكوت و بى تفاوتى در برابر ظلم و ستم ، دور از ساحت اهل ايمان

و الذين إذا أصابهم البغى هم ينتصرون

ظهور صداقت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 8 - 2

2 - فلسفه پيمان گرفتن خداوند از پيامبران ، اين است كه ميزان صداقت مؤمنان بروز كند .

و إذا أخذنا من النبيّن ميث_قهم . .. ليسئل الص_دقين عن صدقهم

آنچه از پرسش مذكور در آيه، به ذهن خطور مى كند، اين است كه مؤمنان، مورد سؤال قرار مى گيرند تا صداقت شان معلوم شود.

عاقل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 3،4،5،6،22

3 _ خردمندان مؤمن ، مورد لطف و عنايت پروردگار هستند .

فاستجاب لهم ربّهم

اجابت سريع دعاى خردمندان مؤمن و نيز اضافه تشريفيّه در {ربّهم} (پروردگارشان)، دلالت بر عنايت و لطف خاصّ خداوند به

آنان دارد.

4 _ خردمندان مؤمن ، مشمول مغفرت الهى هستند .

ربّنا فاغفرلنا . .. فاستجاب لهم ربّهم

5 _ همراهى و همگامى خردمندان مؤمن با ابرار تا به هنگام مرگ ، تضمين شده از سوى خداوند

و توفّنا مع الابرار . .. فاستجاب لهم

6 _ تضمين تحقق وعده هاى الهى به خردمندان مؤمن و تضمين رهايى آنان از خوارى در قيامت

ربّنا اتنا ما وعدتنا على رسلك و لا تخزنا يوم القيمة . .. فاستجاب لهم ربّهم

22 _ مهاجر آواره و آزار ديده در راه خدا ، و جهادگر و جان باخته ، مصداق مؤمن خردمند

لايات لاولى الالباب . .. فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم ... و قاتلوا و قتلوا

اجابت دعاى خردمندان به دليل اعمال آنان است. {انّى لا اضيع ... } و جمله {فالّذين} به دليل {فا}، بيانگر آن اعمال است.

عبادت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 138 - 3

3 - اهل ايمان ، پرستش كنندگان خداوند هستند .

و نحن له عبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 2

2 - عبادت شبانه با سجده و قيام ، دغدغه خاطر داشتن از روز قيامت و اميد به رحمت الهى ، از اوصاف و نشانه هاى مؤمنان راستين

أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا و قائمًا يحذر الأخرة و يرجوا رحمة ربّه

آيه شريفه به قرينه مقابله با آيه قبل _ كه درباره انسان هاى كافر بود _ درصدد بيان اوصاف و نشانه هاى مؤمنان راستين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42

- 38 - 16

16 - اقدامات خردمندانه و حركت هاى خيرخواهانه اجتماعى اهل ايمان ، مكمل عبادت هاى فردى آنان است .

و أقاموا الصلوة و أمرهم شورى بينهم و ممّا رزقن_هم ينفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 20

20- صلابت در برابر كافران ، مهرورزى با مؤمنان و استمرار بر عبادت ، زمينه برخوردارى جامعه اسلامى از فضل و رضاى الهى

أشدّاء . .. رحماء ... ركّعًا سجّدًا يبتغون

مى توان گفت: {يبتغون. ..} نتيجه و حاصل سه برنامه مؤمنان (1_ أشدّاء، 2_ رحماء، 3_ ركعّاً سجّداً) است.

عبرت پذيرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 3 - 7

7 - داستان موسى و فرعون ، دربردارنده درس عبرت براى انسان هاى مؤمن و حق پذير

نتلوا عليك من نبإِ موسى و فرعون بالحقّ لقوم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 41 - 2

2 - سرگذشت ايوب ( ع ) درس آموز و سازنده براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

و اذكر عبدنا أيّوب

توصيه خداوند به پيامبر(ص)، مبنى بر ياد كردن سرگذشت ايوب(ع) مى تواند به منظور درس آموزى و سازندگى باشد.

عبرت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 2

2 - سرگذشت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، درس آموز و سازنده براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

و اذكر عب_دنا إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

توصيه خداوند به پيامبر(ص)، مبنى بر يادآورى سرگذشت حضرت ابراهيم(ع) و.

.. مى تواند به منظور درس آموزى و سازندگى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 48 - 2

2 - سرگذشت اسماعيل ، اليسع و ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، درس آموز و سازنده براى پيامبراسلام ( ص ) و مؤمنان

و اذكر إسم_عيل و اليسع و ذاالكفل

توصيه خدا به پيامبر(ص) مبنى بر يادآورى سرگذشت اسماعيل(ع) و. ..، مى تواند به منظور درس آموزى و سازندگى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 18

18 - رخداد جريان حديبيه و ثمرات آن ، الگويى براى مؤمنان در جهت پيشبرد اهداف اسلام *

و لتكون ءاية للمؤمنين و يهديكم صرطًا مستقيمًا

مراد از {صراط مستقيم} شيوه درست حركت جهادى و تبليغى دين است; يعنى، مسلمانان مى توانند از جريان حديبيه نتيجه بگيرند كه چگونه استوارى بر حمايت از رهبرى و تدبير صحيح در پذيرش صلح در شرايط نابرابرى قوا، مى تواند زمينه را براى پيروزى هاى آينده هموار سازد.

عبوديت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 5

5 _ مؤمنان راستين ، داراى حركت و جنب و جوش در راستاى بندگى خدا و نه مردمى راكد و زمين گير

السئحون

گاهى واژه {السائح} درباره آبى به كار مى رود كه همواره در گذرگاهى جارى باشد، توصيف اهل ايمان به اين صفت مى تواند بيانگر مطلب فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 56 - 2

2 - مؤمنان ، بندگان خاص خدايند .

ي_عبادى الذين ءامنوا

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 2

2 - اهل ايمان و عمل صالح ، بندگان خاص و مقرب خداوند

يبشّر اللّه عباده الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

از اضافه {عباده} به ضمير راجع به {اللّه} _ كه اضافه تشريفيه است _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 26

26- آثار روح عبوديت و اعمال ارزشى ، آشكار در سيماى اهل ايمان

سيماهم فى وجوههم من أثر السجود

سجده، مظهر روحيه بندگى و نيايش انسان به درگاه الهى است و اين روحيه در پرتو مظاهر آن، در اندام ظاهرى انسان (چهره) تأثير مى گذارد.

عبوديت مؤمنان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 9

9- مؤمنان داراى عمل صالح ، به مقام عبوديت خداوند نائل شده اند .

من . .. ءامن و عمل صلحًا فأُولئك يدخلون الجنّة ... جنّت عدن التى وعد الرحمن عباد

عجز از درك عزت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 13

13 - درك عزّتمندى خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، بيرون از توان ذهنى منافقان جاهل

و للّه العزّة . .. و ل_كنّ المن_فقين لايعلمون

عجله اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 5

5 - شوق ديدار بهشت ، باعث حركت شتابان مؤمنان در قيامت و دويدن آنان در مسير منتهى به آن

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت يسعى

نورهم بين أيديهم

حركت سريع و دوان دوان مؤمنان به سوى بهشت، حكايت از اشتياق شديد آنان به ديدار آن و رساندن هر چه زودتر خود به آن جايگاه هميشگى دارد.

عجله مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 1 - 3

3 _ دخالت عجولانه و بى مورد برخى از مؤمنان ، در احكام خدا و رسول ( ص ) *

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتقدّموا بين يدى اللّه و رسوله

برداشت بالا بدان احتمال است كه نهى در آيه شريفه، نظر به مواردى داشته باشد كه قبل از آن صورت گرفته است; چنان كه از شأن نزول ها چنين استفاده مى شود.

عدالت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 6

6 - تنها ، مؤمنان نيكوكار از ظلم در حق شريكان و معاشرين خود پرهيز مى كنند .

و إنّ كثيرًا من الخلطاء ليبغى بعضهم على بعض إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

عذاب سوزانندگان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 2

2 - شكنجه گران و سوزانندگان مؤمنان ، علاوه بر عذاب جهنم ، به عذاب سوزانى سخت تر از آن ، گرفتار خواهند شد .

فلهم عذاب جهنّم و لهم عذاب الحريق

جمله {و لهم عذاب الحريق} چنانچه تأكيد قبل نباشد، بر وجود عذابى ديگر _ علاوه بر عذاب جهنم _ دلالت دارد. برخى آن را بر عذاب دوران برزخ و قيامت تطبيق داده اند. وصف حريق بودن، بيانگر شدّت سوزندگى آن است; در حدى كه اوصاف ديگر آن را تحت

الشعاع قرار مى دهد.

عذاب شكنجه گران مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 2،9

2 - شكنجه گران و سوزانندگان مؤمنان ، علاوه بر عذاب جهنم ، به عذاب سوزانى سخت تر از آن ، گرفتار خواهند شد .

فلهم عذاب جهنّم و لهم عذاب الحريق

جمله {و لهم عذاب الحريق} چنانچه تأكيد قبل نباشد، بر وجود عذابى ديگر _ علاوه بر عذاب جهنم _ دلالت دارد. برخى آن را بر عذاب دوران برزخ و قيامت تطبيق داده اند. وصف حريق بودن، بيانگر شدّت سوزندگى آن است; در حدى كه اوصاف ديگر آن را تحت الشعاع قرار مى دهد.

9 - گناه شكنجه دادن و سوزاندن مرد و زن مؤمن ، برابر و عذاب اخروى آن يكسان است .

الذين فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت . .. فلهم عذاب جهنّم

عذاب قاتل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 93 - 5

5 _ عذاب كسى كه مؤمنى را از روى عمد بكشد ، آماده و مهيّاست .

و من يقتل مؤمنا متعمّداً . .. و اعدّ له عذاباً عظيماً

عزت اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 15

15 - مؤمنان رنجيده از ستم گمراهان ، سرافراز و مقتدر ، در صحنه قيامت

و قال الذين ءامنوا إنّ الخ_سرين الذين خسروا. .. يوم القي_مة

از ملامت و سرزنش مؤمنان نسبت به كافران، اقتدار و سربلندى مؤمنان استفاده مى شود; آنانى كه مصداق {لمن صبر و غفر} هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

18 - واقعه - 56 - 3 - 2

2 - كافران و مستكبران ، مردمى زبون و دون پايه و مؤمنان و مستضعفان انسان هايى شريف و صاحب منزلت در روز رستاخيز

إذا وقعت الواقعة . .. خافضة رافعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 9

9 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان همراه او ، به دور از هرگونه خذلان و رسوايى و برخوردار از كرامت و عزّت در قيامت

يوم لايخزى اللّه النبىّ و الذين ءامنوا معه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 19 - 5

5 - جايگاه مؤمنان در آخرت ، نشانه عزّت و كرامت آنان و جايگاه كافران ، پست و ذلّت آفرين است .

هم أصح_ب المشئمة

راست و چپ، كنايه از عظمت و پستى جايگاه است; زيرا در جوامع انسانى، مرسوم است كه سمت راست، نشانه كرامت و سمت چپ رمز شوم بودن است; وگرنه راست و چپ حقيقى، وابسته به اعتبارات و با در نظر گرفتن مركزيتى خاص است كه در اين آيات، از آن سخنى به ميان نيامده است.

عزت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 9

9 - مؤمنان راستين در پيشگاه خدا ، بسيار عزيز و محترم هستند .

إنما نحن مستهزءون. اللّه يستهزئ بهم

خداوند در مقام پاسخ، به استهزاگرى منافقان نسبت به مؤمنان خود در مقام پاسخ و دفاع برآمده و با ابتدا به نام جلاله {اللّه} خود را استهزا كننده آنان قرار داده است. اين نحوه برخورد گوياى نكاتى از

جمله: مقام و عزت مؤمن در پيشگاه خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 14

14 _ مؤمنان ، برخوردار از عزت الهى

أيبتغون عندهم العزّة فإن العزّة للّه جميعاً

اگر مؤمنان از عزت الهى برخوردار نباشند، بايد دوستى با آنان نيز ممنوع باشد، چون ملاك رد دوستى با كافران، فقدان عزت در ميان آنان شمرده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 11

11 _ سنت الهى حاكم بر جوامع بشرى ، در جهت غلبه يافتن دين خدا و عزّت مؤمنان ، و شكست كفر و خوارى كفرپيشگان است .

و أن اللّه مخزى الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 2

2 _ خدا ، خواستار شكست و ذلّت دشمنان دين و پيروزى و عزت مؤمنان است .

قتلوهم يعذبهم اللّه بأيديكم و يخزهم و ينصركم عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 15

15 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّ اللّه عزّوجلّ فَوَّضَ إلى المؤمن أُمورَه كلَّها و لم يفوّض إليه أن يكونَ ذليلاً أما تسمع قول اللّه عزّوجلّ يقول : { و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: خداى عزّوجلّ تمام امور مؤمن را به شخص وى واگذار نموده; ولى [اختيار ]ذليل بودن و ذلت كشيدن را به او نداده است. آيا نشنيده اى سخن خداى عزّوجلّ را كه مى فرمايد:

{و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 35 - 3

3 - مؤمنان بهشتى ، در اوج عزت و احترام به سر مى برند .

أُول_ئك فى جنّ_ت مكرمون

عصيان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 15 - 3

3 - هشدار خداوند به مؤمنان ، نسبت به لغزش و نافرمانى كردن به خاطر دلبستگى و وابستگى به مال و فرزند

إنّما أمولكم و أول_دكم فتنة

عطاياى خدا به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 17 - 1

1- هدايت بيش از پيش و روحيه تقوا ، موهبت الهى به مؤمنان هدايت پذير

و الذين اهتدوا زادهم هدًى و ءاتي_هم تقوي_هم

عظمت پاداش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 7 - 3

3 - پاداش الهى به مؤمنان ، بسى بزرگ است .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم مغفرة و أجر كبير

عظمت رستگارى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 13

13 - دستابى به بهشت ، كاميابيى بس بزرگ براى مؤمنان

ذلك هو الفوز العظيم

عظمت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 13 - 1

1 - اهل ايمان ، داراى ابّهت و هيمنه ، در قلب منافقان

لأنتم أشدّ رهبة فى صدورهم

عفت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 5 - 2

2 -

مؤمنان راستين ، انسان هايى عفيف و پاك دامن اند .

قد أفلح المؤمنون . .. و الذين هم لفروجهم ح_فظون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 29 - 1

1 - پاكدامنى و دورى از آلودگى هاى جنسى ، از ويژگى هاى مؤمنان و مسلمانان راستين است .

و الذين هم لفروجهم ح_فظون

{فروج} (جمع {فَرْج}) كنايه از شرمگاه و {حفظ} (مصدر {حافظون}) به معناى صيانت و نگه دارى است; يعنى، آنان كه دامن هاى خود را [پاك ]نگه مى دارند.

عفو از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 13

13 - ورود مؤمنان به بهشت ، در پرتو تفضّل الهى و گذشت او از لغزش هاى آنان

ليدخل المؤمنين . .. جنّ_ت ... و يكفّر عنهم سيّئاتهم

نفس تكفير سيّئات، خود بيانگر تفضّل است و در عين حال تعبير {يدخل} ممكن است بيانگر همين حقيقت باشد كه همه مؤمنان، در آن حدى نيستند كه به اقتضاى اعمالشان، بهشتى باشند; بلكه بايد فضل الهى، كاستى هاى آنان را جبران كند و آنان را وارد بهشت گرداند.

عفو مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 11

11 _ لزوم عفو از خطاى مؤمنانِ مجاهد در راه خدا

ان الذين امنوا . .. و اللّه غفور رحيم

عبداللّه بن جحش و همراهانش، به خاطر قتال در ماه حرام، مرتكب خطا شدند، ولى خداوند از خطاى آنان گذشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 11،14

11 - لغزش هاى

مؤمنان قابل گذشت است .

و يتوب اللّه على المؤمنين و المؤمن_ت

تعبير {يتوب} (بازگردد خدا بر مؤمنان) به جاى ذكر پاداش در مقابل {ليعذّب} اشعار دارد به اين كه خداوند، امانت را عرضه كرده است تا بر مؤمنان پاداش دهد; اما آنان لغزش هايى پيدا مى كنند و خداوند به آنها توفيق توبه مى دهد.

14 - گذشت از لغزش مؤمنان ، برخاسته از آمرزشگرى و رحمت خداوند است .

و يتوب اللّه على المؤمنين . .. و كان اللّه غفورًا رحيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 15 - 4

4 - مؤاخذه سخت كافران و چشم پوشى از خطاى مؤمنان ، برخاسته از سلطه خداوند بر تمام هستى است .

إنّ بطش ربّك . .. و هو الغفور الودود . ذوالعرش

عفوهاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 39 - 6

6 - برخوردارى مؤمنان از روحيه عفو و گذشت ، نبايد به مداهنه و سكوت در برابر متجاوزان منتهى شود .

و إذا ما غضبوا هم يغفرون . .. إذا أصابهم البغى هم ينتصرون

از ارتباط دو آيه، استفاده مى شود كه عفو و مغفرت مؤمنان، در غير مورد ظلم و تجاوز است.

عقيده مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 285 - 10

10 _ وحدت عقيدتى و آرمانى همه انبياى الهى از ديدگاه مؤمنان

و المؤمنون كل امن باللّه . .. و كتبه و رسله لا نفرّق بين احد من رسله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3

- 154 - 38

38 _ حوادث ايّام جنگ ، سختى ها و مصيبت هاى در راه خدا ، زمينه خالص شدن انديشه مؤمنان از عقايد جاهليّت و پالايش درون آنان از خواسته هاى دنيايى و مادّى

يظنّون باللّه غير الحقّ . .. و ليبتلى اللّه ما فى صدوركم و ليمحّص ما فى قلوبكم

{ليمحّص} از مادّه تمحيص به معناى خالص سازى از عيبها و نقصهاست و اين جمله بيانگر هدفى ديگر از اهداف شكست در نبرد احد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 12

12 _ تضادّ و دوگانگى بينش اهل ايمان و كفرپيشگان ، در تفسير عوامل حيات و مرگ

و قالوا . .. ما ماتوا و ما قتلوا ... و اللّه يحيى و يميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 1،6

1 _ اعتقاد مؤمنان راستين به نرسيدن هيچ خوشى و ناخوشى به آنان ، جز بر اساس تقدير الهى

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا

6 _ مؤمنان راستين ، همه مقدرات الهى ، حتى سختى ها ، را در جهت منافع و مصالح خويش مى دانند .

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا هو مولينا

به كارگيرى {لام} انتفاع (لنا) براى عموم رخدادها (خوشيها و ناخوشيها) بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 1،2،7

1 _ مؤمنان راستين ، پيروزى با شهادت را _ كه در جنگ نصيبشان شود _ خير و نيك مى شمارند .

قل هل تربصون بنا إلا إحدى الحسنيين

2

_ ارزش ها و ملاك هاى ارزش گذارى در بينش مؤمنان و منافقان ، متفاوت است .

إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل . .. قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لن

7 _ در بينش مؤمنان جريان همه امور ، تحت اراده و مشيت الهى است .

نحن نتربص بكم أن يصيبكم اللّه بعذاب من عنده أو بأيدينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 2

2 _ توجه به ماهيت پست منافقان و عاقبت شوم آنان ، موجب مهم جلوه نكردن مال و اولاد فراوان آنان در نظر اهل ايمان

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم

{فا}ى تفريع در {فلا تعجبك}، نهى از اعجاب را متفرع بر مطالبى كرده كه در آيات گذشته در زمينه ماهيتِ منفى منافقان و فرجام شومشان، بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 86 - 3

3_ تنها اهل ايمان ، نيكويى منافع حلال و عادلانه و نادرست بودن منافع حرام و ظالمانه را باور خواهند كرد .

بقيّت الله خير لكم إن كنتم مؤمنين

چون خير بودن منافع حلال و عادلانه مشروط به ايمان نيست; يعنى، چه جامعه مؤمن باشد و چه نباشد، قسط و عدالت براى آنان خير است، گفته شده {إن كنتم مؤمنين} شرطِ باور كردن و فهميدن است; يعنى، اگر مؤمن شويد، مى فهميد كه منافع حلال خير است و گرنه باور نخواهيد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 122 - 4

4_ اعمال و عقايد مؤمنان ، موجب دستيابى آنان به

فرجامى نيك خواهد شد .

إنا ع_ملون . .. إنا منتظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 71 - 5

5 - تلاش كافران براى ايجاد شبهه و ترديد در مؤمنان نسبت به باورهايشان

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

تعبير {إن كنتم صادقين} به صيغه جمع، نشان مى دهد كه روى سخن كافران با مؤمنان بوده است نه صرفاً پيامبر(ص). بنابراين بيان اين سؤالات، مى تواند به منظور به بن بست كشاندن اهل ايمان طرح شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 9

9 - مؤمنان ، خداوند را از هر نقصى ، مبرّا و منزه مى دانند .

سبّحوا بحمد ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 28 - 1،2

1 - مؤمنان ، به آينده پيروزمند خويش ، باور دارند .

و يقولون متى ه_ذا الفتح

تعبير {متى ه_ذا الفتح} از سوى كافران، نشانه اين معنا است كه مؤمنان، درباره فتح و پيروزى خويش، سخنانى اظهار داشته اند. گفتنى است كه آيه سى همين سوره، مى تواند قرينه باشد بر اين كه مراد از فتح، پيروزى در همين دنيا است.

2 - كافران ، اعتقاد مؤمنان به پيروزى نهايى خويش را ، مسخره پنداشتند .

و يقولون متى ه_ذا الفتح إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 5

5 - مشركان ، پيروان مؤمن پيامبر ( ص ) را سهيم و هم رأى او در رسالت مى دانستند .

متى ه_ذا الوعد إن كنتم

ص_دقين

جمع آورده شدن {صادقين}، به اين خاطر است كه مؤمنان نيز مخاطب مشركان بوده اند. مخاطب قرار دادن مؤمنان و پرسش از زمان وقوع قيامت از آنان، بيانگر نكته ياد شده است.

عقيده مؤمنان مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 6

6 _ مؤمنانِ به رسالت شعيب ( ع ) مصمّم بر آيين توحيد و متابعت شعيب ( ع ) در خروج از شهر مدين

لئن اتبعتم شعيباً

علايق مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 7

7 - خداوند محبوبترين حقيقت هستى ، در نزد مؤمنان موحد است .

و الذين ءامنوا أشد حباً اللّه

مقصود از {الذين ءامنوا} - به قرينه فراز قبل و نيز آيات گذشته - موحدانى هستند كه تنها خداوند را عبادت مى كنند و هيچ كس و هيچ چيز را همانند او نمى دانند. {أشد} افعل تفضيل است و مفضل عليه آن ذكر نشده تا شامل هر چيز و هر كس بشود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 59 - 10

10 _ رغبت و اشتياق مؤمنان راستين ، تنها به جانب خداست .

إنا إلى اللّه رغبون

{إلى اللّه} متعلق به {راغبون} است و تقديم آن بر {راغبون} علاوه بر حفظ فاصله آيات، مى تواند براى افاده حصر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 18

18 - غفران و رحمت الهى ، محبوب و مطلوب همه اهل ايمان

ألا تحبّون أن يغفر اللّه لكم

برداشت ياد شده، بر اين

اساس است كه استفهام در {ألا تحبّون} تقريرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 13

13 - خداوند ، جلوه دهنده و محبوب سازنده ايمان ، در قلب مؤمنان

و ل_كنّ اللّه حبّب إليكم الإيم_ن و زيّنه فى قلوبكم

علم به فرجام مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 169 - 2

2 - ادعاى مشركان ، مبنى بر پذيرش آيين توحيدى و بندگى خالصانه خداى يكتا ، در صورت آگاه شدن شان از سرنوشت خوب و سعادتمندانه مؤمنان و يكتاپرستان گذشته

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين . لكنّا عباد اللّه المخلصين

توضيح مربوط به برداشت بالا، در ذيل برداشت شماره 5 در آيه قبل (168) آمد.

علم خدا به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 7 - 2

2 - آگاهى همه جانبه و برتر خداوند ، از انسان هاى هدايت يافته و مؤمن

و هو أعلم بالمهتدين

علم خدا به مؤمنان آينده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 24 - 6

6- { عن أبى جعفر ( ع ) قال : { و لقد علمنا المستقدمين منكم و لقد علمنا المستأخرين } قال : هم المؤمنون من ه_ذه الأمة ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {و لقد علمنا المستقدمين منكم و لقد علمنا المستأخرين} روايت شده است كه فرمود: آنان [پيشينيان و متأخران] مؤمنان از اين امتند}.

علم خدا به مؤمنان پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر -

15 - 24 - 6

6- { عن أبى جعفر ( ع ) قال : { و لقد علمنا المستقدمين منكم و لقد علمنا المستأخرين } قال : هم المؤمنون من ه_ذه الأمة ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {و لقد علمنا المستقدمين منكم و لقد علمنا المستأخرين} روايت شده است كه فرمود: آنان [پيشينيان و متأخران] مؤمنان از اين امتند}.

علم مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 13

13 _ آگاهى مؤمنان به ارزش ايمان ، مانع خودكم بينى

يا ايّها الّذين امنوا . .. و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين

چون فرض شده كه مخاطبين آيه مؤمن هستند و مؤمن برتر است و نبايد در مقابل كافران احساس ضعف كند (و لا تهنوا . .. ) ; بنابراين ضعف و اندوه مؤمنان، ناشى از غفلت آنان به ارزش ايمان خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 54 - 3

3 - مؤمنان ، برخوردار از نعمت دانش و معرفت

و ليعلم الذين أُوتوا العلم أنّه الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 15 - 7،9

7 - اذعان داوود و سليمان ( ع ) به وجود كسانى عالم تر و برتر از ايشان در ميان بندگان مؤمن خدا

و قالا الحمد للّه الذى فضّلنا على كثير من عباده المؤمنين

9 - علم و آگاهى فزون تر ، از ملاك هاى برترى مؤمنان بر يكديگر

و قالا الحمد للّه الذى فضّلنا على كثير من عباده المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16

- زمر - 39 - 22 - 6

6 - مؤمنان ، برخوردار از معرفت و نور هدايت الهى

فهو على نور من ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 52 - 9

9 - مؤمنان ، مردمى دانا به منشأ روزى ها و آگاه به وجود آيات و نشانه هاى خداوند در فراخى و تنگى رزق و روزى

أنّ اللّه يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يؤمنون

عمل به تكليف مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 4 - 2

2 - مؤمنان راستين ، آنانى اند كه زكات مال را همواره مى پردازند .

قد أفلح المؤمنون . .. و الذين هم للزكوة ف_علون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 60 - 3

3 - مؤمنان راستين ، در عين انجام تكاليف الهى ، از فرجام كار خويش نگران اند .

و قلوبهم وجلة أنّهم إلى ربّهم رجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 3 - 3

3 - مؤمنان واقعى ، پايبند به تكاليف فردى و اجتماعى و داراى بينشى ژرف در عقايد دينى

الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم بالأخرة هم يوقنون

{نماز} برقرار ساختن پيوند عبوديت و بندگى با خدا و {زكات} ايجاد ارتباط با مردم پيرامون خود و دستگيرى از نيازمندان جامعه است. بنابراين آوردن {پرداخت زكات} پس از {اقامه صلاة} بيانگر اين حقيقت است كه مؤمنان واقعى تنها به فكر خود نيستند; بلكه با مردم جامعه خود نيز ارتباطى مسؤولانه

دارند. گفتنى است كه {يقين به آخرت} _ كه عبارت از اعتقاد قطعى است _ بيانگر آن است كه مؤمنان واقعى در مسائل اعتقادى داراى بينشى عميق و ترديدناپذيراند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 9

9 - انسان مؤمن ، موظف به انجام تكليف خويش است ، نه مأمور به نتيجه .

و أُفوّض أمرى إلى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 12

12- مؤمنان راستين ، آماده جهاد و پذيراى تكاليف دشوار دين

و يقول الذين ءامنوا لولا نزّلت سورة فإذا أنزلت سورة محكمة و ذكر فيها القتال رأيت

از اين كه خداوند، ترس از جهاد را، بيماردلى، معرفى كرده است، مى توان نتيجه گرفت كه مؤمنان راستين از جهاد بيم ندارند، بلكه از آن استقبال مى كنند.

عمل پسنديده مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 121 - 4

4 _ جهاد و تحمل هزينه هاى جنگ ، از جمله برترين اعمال مؤمنان

و لاينفقون . .. و لايقطعون وادياً إلا كتب لهم ليجزيهم اللّه أحسن ما كانوا يعملون

{أحسن} مى تواند منصوب به نزع خافض و به تقدير {بأحسن ما كانوا يعملون} باشد، در اين صورت {أحسن} وصف و عنوانى است براى انفاق و پيمودن راه براى جهاد در راه خدا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 16،17

16 - جبران كاستى اعمال نيك مؤمنان ، از سوى خداوند

و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنًا

برداشت ياد شده بنابر نظر عده

اى از مفسران است كه {نزد له فيها حسناً} را بدين معنا گرفته اند: اگر در انجام عمل نيك نقص و كاستى باشد، خداوند آن را جبران نموده و بر حسن آن مى افزايد.

17 - محبت اهل بيت ، برجسته ترين عمل نيك اهل ايمان

قل لا أسئلكم . .. إلاّالمودة فى القربى و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنًا

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه مراد از {حسنة} مودت فى القربى باشد _ چنان كه از سياق آيه استفاده مى شود _ و نيز با توجه به اهميت مودت اهل بيت است كه در فراز قبل مطرح شده بود.

عمل پسنديده مؤمنان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 6

6 - تمجيد خداوند از ايمان آوردگان از اهل كتاب به خاطر رفتار ، گفتار نيك آنان در مقابل گفتار و كردار بد ديگران

و يدروءن بالحسنة السيّئة

{حسنة} و {سيّئة} به معناى {بدى} و {نيكى} است و {ال} در آن دو براى جنس است. بنابراين مراد از {الحسنة} مطلق نيكى (رفتار و گفتار نيك) است و مراد از {السيئة} مطلق بدى (گفتار و كردار بد) مى باشد.

عمل خير مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 61 - 3

3 - انجام كار هاى خير ، سيره هميشگى مؤمنان راستين است ، نه امرى مقطعى و موقت .

أُول_ئك يس_رعون فى الخيرت

از به كارگيرى فعل مضارع (يسارعون) _ كه بيانگر استمرار است _ برداشت فوق استفاده مى شود.

عمل صالح مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 7

7 _ جاودانگى مؤمنانِ داراى اعمال صالح در بهشت

و الذين امنوا . .. خالدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 124 - 2

2 _ راهيابى مؤمنان به بهشت ، منوط به انجام بخشى از اعمال صالح ; و نه مشروط به انجام تمامى كار هاى نيك

و من يعمل من الصلحت . .. و هو مؤمن

بنابر اينكه {من} براى تبعيض باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 173 - 1،2،19

1 _ مؤمنان داراى عمل صالح ، برخوردار از اجر كامل و فضل خداوند در قيامت

فاما الذين ءامنوا و عملوا الصلحت فيوفيهم أجورهم و يزيدهم من فضله

2 _ خداوند خود پاداش دهنده به مؤمنان داراى عمل صالح

فيوفيهم أجورهم

19 _ مؤمنان داراى عمل صالح ، بهره مند از نعمت بهشت و داراى حق شفاعت براى كسانى كه در دنيا به ايشان نيكى كرده اند .

فيوفيهم أجورهم و يزيدهم من فضله

رسول خدا(ص) درباره {اجورهم} در آيه فوق فرمود: يدخلهم الجنة و درباره {يزيدهم من فضله} فرمود: الشفاعة فيمن وجبت لهم النار ممن صنع اليهم المعروف فى الدنيا.

_______________________________

الدر المنثور، ج 2، ص 752.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 9 - 1

1 _ وعده الهى به مؤمنان داراى عمل صالح ، به آمرزش و پاداش بزرگ

وعد اللّه الذين ءامنوا و عملوا الصلحت لهم مغفرة و اجر عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 18

18 _ برخوردارى مؤمنان

از نعمت هاى الهى در بهشت ، نتيجه كردار نيك و مستمر آنان است .

و نودوا أن . .. بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 94 - 6

6- هريك از اعمال صالح مؤمنان به وسيله خداوند ، ثبت و نوشته خواهد شد .

فمن يعمل من الص_لح_ت . .. إنّا له ك_تبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 4 - 1،3،5،7

1 - فلسفه برپايى قيامت ، پاداش دادن به مؤمنان داراى عمل صالح است .

لتأتينّكم . .. ليجزى الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

{ل} در {ليجزى}، تعليل براى فعل {تأتى} در آيه قبل است.

3 - خداوند ، پاداش مؤمنان داراى عمل صالح را خواهد داد .

ليجزى الذين ءامنوا

ضمير فاعلى {ليجزى} به {عالم الغيب} بازمى گردد.

5 - مؤمنان داراى عمل صالح ، قطعاً مشمول آمرزش خداونداند .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت أُول_ئك لهم مغفرة

7 - مؤمنان داراى عمل صالح ، قطعاً از روزى كريمانه اى در قيامت برخوردار خواهند بود .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت أُول_ئك لهم . .. رزق كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 16 - 2

2- بهترين و ارزشمندترين عمل نيك مؤمن ، معيار و ملاك سنجش و پاداش الهى به ديگر اعمال نيك وى *

أُول_ئك الذين نتقبّل عنهم أحسن ما عملوا

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه در آيه شريفه چيزى در تقديرى باشد; به اين صورت: {نتقبّل عنهم حسناتهم بأحسن ما عملوا}; زيرا مسلّماً تعبير {أحسن} بدان معنا نيست كه خداوند بهترين اعمال را قبول

مى كند و اعمال ديگر را ناديده مى گيرد; هر چند نيك باشد! از طرفى آيه شريفه در مقام امتنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 10

10- مؤمن واقعى ، در پى اعمال نيك است ; نه غوطهور در لذّت و هوسرانى .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. و الذين كفروا يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأن

خداوند، مؤمنان را متصف به {عملوا الصالحات} كرده و كافران را مشمول {يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأنعام} دانسته است. از اين تقابل، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 26،44

26- آثار روح عبوديت و اعمال ارزشى ، آشكار در سيماى اهل ايمان

سيماهم فى وجوههم من أثر السجود

سجده، مظهر روحيه بندگى و نيايش انسان به درگاه الهى است و اين روحيه در پرتو مظاهر آن، در اندام ظاهرى انسان (چهره) تأثير مى گذارد.

44- آميختگى ايمان و عمل صالح ، شرط برخوردارى مؤمنان از مغفرت و پاداش عظيم الهى

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 7،11

7 - خداوند ، گناهان و بدى هاى مؤمنان داراى عمل صالح را زدوده و مى آمرزد .

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا يكفّر عنه سيّئاته

11 - مؤمنانِ داراى عمل صالح ، در بهشت جاودانه اند .

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا . .. يدخله جنّ_ت... خ_لدين فيها أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 -

11 - 18

18 - خداوند ، روزى مؤمنانِ داراى عمل صالح را در قيامت به وجه نيك و شايسته خواهد داد .

قد أحسن اللّه له رزقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 25 - 6،7

6 - خداوند ، براى مؤمنانى كه عمل صالح دارند ، پاداش بزرگى قرار داده است .

لهم أجر

نكره آوردن {أجر}، بيانگر عظمت آن است.

7 - پاداش مؤمنانى كه عمل صالح دارند ، هرگز كاسته يا قطع نخواهد شد .

لهم أجر غير ممنون

از معانى {منّ} قطع است و معناى {نقص} نيز براى آن گفته شده است. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 6 - 6،7،8

6 - مؤمنان داراىِ عمل صالح ، از پاداشى بزرگ برخوردار خواهند شد .

إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فلهم أجر غير ممنون

نكره بودن {أجر}، بر عظمت آن دلالت دارد.

7 - پاداش مؤمنان نيك كردار ، هرگز كاهش نيافته و پايان نمى پزيرد .

فلهم أجر غير ممنون

{مَنّ} (مصدر {ممنون})، به معناى {قطع كردن} است و معناى {كاهش دادن} نيز براى آن گفته شده است. (صحاح اللغة)

8 - پاداش مؤمنانِ داراى عمل صالح ، پاداشى بى منت و به دور از محاسبه و محدوديت

فلهم أجر غير ممنون

در {قاموس} آمده است كه {غير ممنون}; يعنى، بدون محاسبه و صاحب {مصباح} مى گويد: {مننتَ عليه منّاً}; يعنى، آنچه از نيكى ها براى كسى انجام داده اى، بر او شماره كردى. {راغب} در {مفردات}، اين كار را منّت زبانى و امرى نكوهيده خوانده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 -

تين - 95 - 7 - 5

5 - دستيابى مؤمنان داراى عمل صالح به پاداش بى منّت و پايان ناپذير ، حقيقتى انكارناپذير و غير قابل تكذيب است .

فما يكذّبك بعد بالدين

چنانچه {دين} به معناى جزا باشد (مفردات)، از مصاديق بارز آن اجرى خواهد بود كه در آيه قبل، به مؤمنان بشارت داده شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 8 - 8

8 - داورى بى نظير خداوند ، پشتوانه اجر بى پايان مؤمنان شايسته كردار

فلهم أجر غير ممنون . .. أليس اللّه بأحكم الح_كمين

عمل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 108 - 1

1 _ بيان آثار و نتايج رفتار انسان ها _ مؤمن و كافر _ در قيامت ، از آيات حق الهى

يوم تسودّ . .. تلك ايات اللّه نتلوها عليك بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 9

9 _ تفاوت مؤمنان مجاهد ، از نظر عملكرد و پاداش

لا يضيع اجر المؤمنين. الّذين استجابوا للّه ... للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر ع

اگر {الّذين} صفت براى {المؤمنين} باشد، مؤمنان به دو گروه تقسيم شده اند: آنان كه دعوت پيامبر (ص) را براى جهاد پذيرفتند، ولى از تقوا و احسان لازم برخوردار نبودند; و آنان كه دعوت را پذيرفتند و داراى احسان و تقوا نيز بوده اند. {اجر عظيم}، مخصوص گروه دوّم است و به دليل {انّ اللّه لا يضيع اجر المؤمنين}، گروه اول نيز داراى پاداش هستند; امّا نه پاداش عظيم.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 7،34

7 _ خداوند ، هرگز عمل مؤمن را ضايع نكرده و وى را از پاداش اعمالش بهره مند خواهد كرد .

انّى لا اضيع عمل عامل منكم

خطاب {منكم} مى رساند كه اگر انجام دهنده اعمال نيك مؤمن باشد، عمل او ضايع نخواهد شد و در دنيا و آخرت به ثمر خواهد نشست.

34 _ ضايع نشدن اعمال مؤمنان و ثمردهى آن ، به بهره مندى از پاداش هاى الهى ( مغفرت و بهشت ) است .

انّى لا اضيع عمل عامل . .. ثواباً من عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 7

7 _ خداوند ، مؤمنان متوكل بر وى را بر دشمنانشان پيروز و كار هاى آنان را حكيمانه سامان خواهد بخشيد .

و من يتوكل على اللّه فإن اللّه عزيز حكيم

جواب شرط {و من يتوكل على اللّه} حذف شده و جمله {فان اللّه . .. } جانشين آن شده و دلالت بر آن دارد كه تقدير جمله چنين است: و من يتوكل على اللّه ي_____نصره و يحكم أمره ف__ان اللّه ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 20

20 _ هشدار خداوند به مؤمنان نسبت به چگونگى اعمالشان در قبال فرمان هاى خداوند

و اللّه بما تعملون بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 15،22

15 _ عملكرد ، مواضع اجتماعى و خصلت هاى مؤمنان و منافقان ، كاملاً متفاوت و متضاد است .

المنفقون

و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر ... و المؤمنون و المؤمنت ... يأمرون بالمع

با توجه به تقابل اين آيه با آيه 67 _ كه در مورد خصلتهاى منافقان بود _ برداشت فوق استفاده مى شود.

22 _ ارزش و پاداش اعمال زنان و مردان مؤمن در پيشگاه خداوند ، همسان است .

و المؤمنون و المؤمنت . .. أولئك سيرحمهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 122 - 4

4_ اعمال و عقايد مؤمنان ، موجب دستيابى آنان به فرجامى نيك خواهد شد .

إنا ع_ملون . .. إنا منتظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 3

3- لزوم هماهنگى گفتار و كردارِ مؤمنان ، در راستاى طاعت خداوند *

طاعة و قول معروف

در صورتى كه {طاعة و قول معروف} مبتدا براى خبر محذوف باشد; از مجزا آمدن {طاعة} و {قول معروف} استفاده مى شود كه آنچه خداوند از انسان مى خواهد، صرف طاعت عملى نيست; بلكه بايد سخن انسان همراه با عمل وى، نيك و پسنديده باشد و در ضمنِ طاعت، اظهار ناراحتى نكند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 10

10- اعمال مؤمنان ، چونان سخنان و اقرار هاى آنان ، مورد آزمون الهى است . *

و نبلوا أخباركم

كلمه {أخبار} مى تواند به معناى اعمال مؤمنان باشد كه معمولاً در منظر ديد همگان قرار مى گيرد. در اين صورت از ارتباط {نبلوا أخباركم} با صدر آيه، استفاده مى شود كه اولاً مدعيان ايمان، آزمايش مى شوند تا اهل عمل و صبر

شناخته شوند و ثانياً اهل عمل و جهاد و صبر نيز آزمايش مى شوند تا مراتب خلوص و ارزش هر عمل مشخص گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 24،26

24 - خداوند ، به تمامى اعمال مؤمنان آگاه است .

و اللّه بما تعملون خبير

خطاب در آيه شريفه، متوجه مؤمنان است و مفهوم {ما} در {بما تعملون} عام و دربرگيرنده همه اعمال مى باشد.

26 - احاطه علمى خداوند ، به تمامى اعمال مؤمنان ، تضمين كننده پاداش هاى اخروى آنها

و كلاًّ وعد اللّه الحسنى و اللّه بما تعملون خبير

يادآورى احاطه علمى خداوند به همه اعمال _ پس از وعده پاداش برتر به همه مؤمنان _ مى تواند براى ايجاد و اطمينان در مؤمنان باشد و نيز آنان به اين يقين داشته باشند كه خداوند به هر عمل نيك آنان، آگاه است. همچنين اعمال نيك آنان _ هر چند كوچك باشد _ ضايع نخواهد شد.

عوامل آرامش اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 112 - 1

1 - مؤمنان ى كه داراى اعمالى صالح باشند ، در قيامت از هرگونه تباهى و كاستى در ثمره كار خويش مصون خواهند بود .

و من يعمل من الص_لح_ت و هو مؤمن فلايخاف ظلمًا و لاهضمًا

{هضم}; يعنى، ناقص كردن و كاستن (مصباح). بنابراين {لايخاف ظلماًو لاهضماً}; يعنى، نه كسى ستمى بر او روا مى دارد تا به ناحق او را مؤاخذه كند و نه نقصان و كاستى در جزاى عمل او پديد مى آيد.

عوامل آرامش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 9

9- توحيد ربوبى و اعتقاد به حاكميت يگانه خدا بر هستى ، آرامش بخش روح و انديشه مؤمنان راستين

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا فلاخوف عليهم و لا هم يحزنون

به كار رفتن واژه {ربّ} به جاى ديگر اوصاف الهى و نيز ارتباط {قالو ربّنا اللّه} با {فلا خوف. ..}، مى رساند كه اعتقاد به توحيد ربوبى و اين كه امور تنها در پرتو تدبير او صورت مى گيرد، نقش اساسى در آرامش خاطر مؤمنان مقاوم دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 12 - 6

6 - وعده رويارويى قهرآميز و سريع خداوند با كافران و گرفتار ساختن آنان در قبضه قدرت خود ، مايه آرامش و تسلاّى خاطر پيامبر ( ص ) و مؤمنان

إنّ بطش ربّك لشديد

خطاب به پيامبر(ص)، به هنگام بيان مؤاخذه كافران، بيانگر تأثير مثبت اين خبر در روحيه آن حضرت و پيروان ايشان است.

عوامل اذيت مؤمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 10،12

10 _ خودكامگى ، سلطه مدارى و خوى اسراف گرانه فرعون ، عامل رويارويى وى با موسى ( ع ) و آزار و اذيت پيروانش بود .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم و إن فرعون ل

12 _ خودكامگى و سلطه مدارى فرعون ، عامل ايجاد اختناق و خفقان در سرزمين مصر بود .

فما ءامن . .. إلا ذرية ... على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم و

إن فرعون لعال ف

عوامل ازدياد ايمان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 124 - 10

10 _ افزايش ايمان مؤمنان و بروز شادمانى در چهره آنان ، با نزول و شنيدن آيه هاى قرآن

فأما الذين ءامنوا فزادتهم إيمناً و هم يستبشرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 9

9 - ذكر تعداد نگهبانان دوزخ در قرآن ، موجب افزايش و تقويت ايمان مؤمنان گرديد .

و يزداد الذين ءامنوا إيم_نًا

مفسّران گفته اند: افزايش ايمان مؤمنان، بر اثر شنيدن تعداد نگهبانان دوزخ در قرآن، ممكن است به اين جهت باشد كه اهل كتاب، به حقيقت ياد شده اذعان داشته و به آن يقين كرده اند.

عوامل استقامت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 6

6 - يادآورى سرنوشت شوم تكذيب كنندگان آيات حق ، هشدارى جدى براى مشركان عصر بعثت و مايه تحكيم روحيه استقامت و پايدارى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

فانتقمنا منهم فانظر كيف كان ع_قبة المكذّبين

عوامل امنيت اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 112 - 1

1 - مؤمنان ى كه داراى اعمالى صالح باشند ، در قيامت از هرگونه تباهى و كاستى در ثمره كار خويش مصون خواهند بود .

و من يعمل من الص_لح_ت و هو مؤمن فلايخاف ظلمًا و لاهضمًا

{هضم}; يعنى، ناقص كردن و كاستن (مصباح). بنابراين {لايخاف ظلماًو لاهضماً}; يعنى، نه كسى ستمى بر او روا مى دارد تا به ناحق او را

مؤاخذه كند و نه نقصان و كاستى در جزاى عمل او پديد مى آيد.

عوامل اميدوارى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 81 - 7

7- اعلام پيروزى قطعى حق بر باطل ، مايه اميد مؤمنان و يأس مشركان و باطل گرايان

و قل جاء الحقّ و زهق الب_طل إن الب_طل كان زهوقًا

اعلام صريح بر شكست قطعى باطل، در پى بيان تلاشهاى كافران جهت اخراج پيامبر(ص) از مكه، مى تواند براى تقويت بنيه روانى مؤمنان و ايجاد يأس در دل مشركان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 14

14 - عزت و حكمت بى مانند خداوند ، مقتضى دل بستن و اميد داشتن به ورود مؤمنان تائب و پدران ، همسران و فرزندان صالح آنان به بهشت جاويدان

ربّنا و أدخلهم جن_ّت . .. إنّك أنت العزيز الحكيم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّك أنت العزيز الحكيم} تعليل براى جمله هاى پيشين است.

عوامل اندوه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 60 - 3

3 - مؤمنان راستين ، دور از سرمستى ، و گريان و اندوهناك در برابر انذار هاى الهى

و تضحكون و لاتبكون

از توبيخ كافران به خاطر سرمستى و سرخوشى، استفاده مى شود كه مؤمنان _ بر خلاف ايشان _ از خوف انذارهاى الهى، گريان و از سرمستى ها به دوراند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 4،5

4 - شيطان ، دشمن مؤمنان و در

پى ناراحت و اندوهگين كردن آنان است .

إنّما النجوى من الشيط_ن ليحزن الذين ءامنوا

5 - شيطان ، از راه نجوا هاى منافقان ، درصدد اندوهگين كردن مؤمنان بود .

إنّما النجوى من الشيط_ن ليحزن الذين ءامنوا

عوامل اندوه مؤمنان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 4 - 7

7 - شكست روميان ، حادثه اى حزن انگيز براى مؤمنان صدر اسلام بود .

غلبت الروم . .. و يومئذ يفرح المؤمنون

احتمال دارد كه شادمانى مسلمانان، به خاطر اين باشد كه مسلمانان مكه، از شكست روميان، به عنوان جبهه جناح مؤمنان، اندوهگين شده بودند و خداوند به آنان اعلام مى كند كه اندوه شان بر طرف خواهد شد.

عوامل پاكى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 100 - 8

8 _ ايمان ، مايه طهارت مؤمنان و پاكيزه كننده آنان از هرگونه رجس و پليدى است .

و ما كان لنفس أن تؤمن . .. و يجعل الرجس على الذين لايعقلون

عوامل پيروزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 17 - 1

1 _ امداد هاى الهى عامل اصلى و اساسى كشته شدن كافران در جنگ بدر و پيروزى اهل ايمان

فلم تقتلوهم و لكن اللّه قتلهم

جمله {فلم تقتلوهم . .. } متفرع بر آياتى است كه امدادهاى الهى را در جنگ بدر برمى شمرد ; يعنى توجه به قضاياى جنگ بدر و امدادهاى الهى بيانگر اين است كه در حقيقت خداوند مشركان را كشت و آنان را شكست داد.

عوامل تقويت روحيه مؤمنان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 6

6 - يادآورى سرنوشت شوم تكذيب كنندگان آيات حق ، هشدارى جدى براى مشركان عصر بعثت و مايه تحكيم روحيه استقامت و پايدارى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

فانتقمنا منهم فانظر كيف كان ع_قبة المكذّبين

عوامل تقويت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 11 - 13

13- اتكا و توكل بر خداوند از رهنمود هاى انبيا براى تقويت جبهه مؤمنان در مقابل ستيزه جويى كافران

و على الله فليتوكّل المؤمنون

اينكه رسولان الهى پس از پاسخ گويى به شبهات مخالفان، اعلام مى كنند كه مؤمنان بايد بر خداوند اتكا داشته باشند، در واقع رهنمودى است از سوى آنان كه در برابر مخالفان و دشمنان بايد به خدا متكى بود.

عوامل تقويت مؤمنان به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 40

40- كشف ماجراى اصحاب كهف ، عامل تقويت موضع موحّدان و معتقدان به معاد بود .

إذ يتن_زعون . .. قال الذين غلبوا على أمرهم

در بيان آنچه مورد نزاع و اختلاف مردم بود، دو احتمال بيان شد: اگر {إذ يتنازعون. ..} نظر به اختلاف آنان در باره معاد داشته باشد، {الذين غلبوا...} آن دسته از مردم خواهند بود كه معاد را پذيرا بودند و با بيدارى اصحاب كهف، به دليلى محكم و ملموس، در برابر خصم خود، دست يافته بودند.

عوامل ثبات قدم مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 27 - 1

1- خداوند ، مؤمنان را با

سخنى استوار و برهانى ترديدناپذير ، ثابت قدم و مطمئن مى سازد .

يثبّت الله الذين ءامنوا بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا و فى الأخرة

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {باء} در {بالقول} متعلق به {يثبّت} و براى سببيت باشد.

عوامل ثروتمندى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 5 - 15

15 - { [ عن ] أبى عبداللّه ( ع ) قال : ما كان ولد آدم مؤمن إلاّ فقيراً و لا كافر إلاّ غنيّاً ، حتّى جاء إبراهيم ( ع ) فقال : { ربّنا لاتجعلنا فتنة للذين كفروا } فصيّراللّه فى ه_ؤلاء أموالاً و حاجة و فى ه_ؤلاء أموالاً و حاجة ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: هيچ مؤمنى از فرزندان آدم نبود، مگر اين كه فقير بود، و هيچ كافر نبود مگر اين كه غنى بود; تا اين كه زمان ابراهيم(ع) فرا رسيد. آن حضرت به خداوند عرض كرد: {پروردگارا ما را مايه فتنه كافران قرار مده}. پس خداوند در كافران هم مال و هم نياز و در مؤمنان نيز هم مال و هم نياز قرار داد}.

عوامل حاكميت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 8

8 _ حاكميت مؤمنان بر زمين در گرو استعانت آنان از خدا و صبر ايشان در طريق ايمان است .

استعينوا باللّه و اصبروا إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

چون موسى(ع) پيش از بشارت به نابودى فرعونيان و حاكميت يافتن بنى اسرائيل مردمش را به استعانت جستن از خدا و صبر فراخوانده است، معلوم مى شود

اين دو فضيلت از شرايط تحقق آن وعده است.

عوامل دلدارى به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 148 - 5

5 - ايمانِ ثمربخش قوم يونس و فرجام نيك آنان ، مايه عبرت و موجب دلدارى به پيامبر ( ص ) و مؤمنان

ف__َامنوا فمتّعن_هم إلى حين

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه درصدد دلدارى به پيامبر(ص) و مؤمنانى است كه در شرايط سخت و طاقت فرساى مكه قرار داشتند. در واقع اين آيه، آنان را (همچون يونس(ع)) به ادامه رسالت الهى فرا مى خواند.

عوامل دوستى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 63 - 8،13

8 _ ايجاد الفت و محبت ميان مؤمنان عصر بعثت ، امرى خدايى و غير قابل دستيابى به وسيله امكانات مادى

و ألف بين قلوبهم لو أنفقت ما فى الأرض جميعا ما ألفت بين قلوبهم و لكن اللّه ألف

13 _ ايجاد الفت و محبت بين مؤمنان ، پرتوى از عزت و حكمت خداوند

و ألف بين قلوبهم . .. و لكن اللّه ألف بينهم إنه عزيز حكيم

عوامل رحمت بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 13

13 _ سعه صدر پيامبر ( ص ) در گوش دادن به سخنان مردم ، مايه رحمت براى مؤمنان

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم . .. و رحمة للذين ءامنوا منكم

عوامل رنج مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 74 - 7

7- زندگى در

جامعه آلوده و فاسد ، مايه رنج و محنت مؤمنان و غير قابل تحمل براى آنان است .

و نجّين_ه من القرية التى كانت تعمل الخبئث

عوامل سرور مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 2

2 _ مرگ و ذلت مشركان متجاوز ، فرونشان شعله هاى خشم در سينه هاى مؤمنان صدر اسلام

قتلوهم يعذبهم اللّه . .. و يذهب غيظ قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 58 - 2

2 _ تنها نعمتى كه برخوردارى از آن ، بايد مايه خوشحالى و شادمانى مؤمنان باشد ، قرآن است .

قد جاءتكم موعظة من ربكم . .. قل بفضل اللّه و برحمته فبذلك فليفرحوا

عوامل سرور مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 124 - 10

10 _ افزايش ايمان مؤمنان و بروز شادمانى در چهره آنان ، با نزول و شنيدن آيه هاى قرآن

فأما الذين ءامنوا فزادتهم إيمناً و هم يستبشرون

عوامل سعادت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 8

8 - صلاح و سعادت مؤمنان ، در پرتو پيروى از پيامبر ( ص ) ( رهبرى الهى )

لو يطيعكم فى كثير من الأمر لعنتّم

مفهوم آيه شريفه ايمن ماندن جامعه از مشقت ها و صدمات در صورت عدم تحميل آراى شخصى بر پيامبر(ص) است و امنيت جامعه مايه صلاح و سعادت آن است.

عوامل شفاى قلب مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9

- 14 - 8

8 _ مرگ و ذلت مشركان پيمان شكن صدر اسلام و پيروزى سپاه اسلام ، شفابخش سينه دردمند مؤمنان آسيب ديده از تجاوز

يعذبهم اللّه بأيديكم و يخزهم و ينصركم عليهم و يشف صدور قوم مؤمنين

عوامل صبر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 5

5 - جهان بينى مؤمنان صابر ( از خدا بودن و به سوى او بازگشتن ) دليل صبر و استقامت آنان در برابر دشوارى هاى راه ايمان

الذين إذا أصبتهم مصيبة قالوا إنا للّه و إنا إليه رجعون

{الذين . .. قالوا ...} علاوه بر بيان اوصاف و ويژگى صابران، حكايتگر دليل و علت صبر آنان نيز هست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 7

7 _ باور به داورى برتر خدا مايه صبر مؤمنان در برابر كفرپيشگان حق ستيز

فاصبروا حتى يحكم اللّه بيننا و هو خير الحكمين

هدف شعيب(ع) از بيان داورى برتر خدا پس از دعوت مؤمنان به صبر تا فرارسيدن قضاوت الهى، ايجاد زمينه صبر در آنان بود.

عوامل فقر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 5 - 15

15 - { [ عن ] أبى عبداللّه ( ع ) قال : ما كان ولد آدم مؤمن إلاّ فقيراً و لا كافر إلاّ غنيّاً ، حتّى جاء إبراهيم ( ع ) فقال : { ربّنا لاتجعلنا فتنة للذين كفروا } فصيّراللّه فى ه_ؤلاء أموالاً و حاجة و فى ه_ؤلاء أموالاً و حاجة ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: هيچ مؤمنى از

فرزندان آدم نبود، مگر اين كه فقير بود، و هيچ كافر نبود مگر اين كه غنى بود; تا اين كه زمان ابراهيم(ع) فرا رسيد. آن حضرت به خداوند عرض كرد: {پروردگارا ما را مايه فتنه كافران قرار مده}. پس خداوند در كافران هم مال و هم نياز و در مؤمنان نيز هم مال و هم نياز قرار داد}.

عوامل كظم غضب مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 2

2 _ مرگ و ذلت مشركان متجاوز ، فرونشان شعله هاى خشم در سينه هاى مؤمنان صدر اسلام

قتلوهم يعذبهم اللّه . .. و يذهب غيظ قلوبهم

عوامل گريه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 60 - 3

3 - مؤمنان راستين ، دور از سرمستى ، و گريان و اندوهناك در برابر انذار هاى الهى

و تضحكون و لاتبكون

از توبيخ كافران به خاطر سرمستى و سرخوشى، استفاده مى شود كه مؤمنان _ بر خلاف ايشان _ از خوف انذارهاى الهى، گريان و از سرمستى ها به دوراند.

عوامل محبت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 9 - 6

6 - ايمان ، عامل محبّت ميان مؤمنان ، از هر مرز و بوم

تبوّءو الدار و الإيم_ن . .. يحبّون من هاجر إليهم

برداشت ياد شده از آن جا است كه هجرت مهاجران، انگيزه ايمانى داشته و زمينه سازى انصار براى آنان نيز با همين انگيزه صورت گفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 -

5

5 - مودّت فراگير اجتماعى ، در پرتو ايمان و حاكميت توحيدى ، فرجام تلاش ، مجاهدت ها و مقاومت هاى اهل ايمان در برابر مشركان

عسى اللّه أن يجعل بينكم . .. مودّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 15 - 7

7 - جود و فيض گسترده خداوند ، مايه آمرزش گناه مؤمنان و دوست داشتن آنان است .

هو الغفور الودود . .. المجيد

عوامل محروميت از دعاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 13

13 _ نفاق و كفر و مرگ در حال فسق ، مايه محروميت از فيض نماز و دعاى اهل ايمان

و لاتصل . .. إنهم كفروا باللّه و رسوله و ماتوا و هم فسقون

عوامل مؤثر در سرنوشت مؤمنان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 4 - 8

8 - شكست و پيروزى روم ، امرى سرنوشت ساز براى مؤمنان و مشركان عصر بعثت بوده است .

و يومئذ يفرح المؤمنون

بيان شكست روميان مسيحى در برابر ايرانيان و نيز پيشگويى شكست ايرانيان از روميان و سرور و فرح مؤمنان از پيروزى روميان، حكايت از اين مى كند كه چنين تحولاتى براى گروه هاى ياد شده، مهم و سرنوشت ساز بوده است.

عوامل نصرت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 31 - 8

8 _ ربوبيت خداوند ، مقتضى راهبرى پيامبر ( ص ) و مؤمنان و نصرت و يارى آنان

و كفى بربّك هاديًا و نصيرًا

عوامل هدايت مؤمنان

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 7

7 _ ربوبيت خداوند ، مقتضى دستگيرى و هدايت پيوسته مؤمنان نيك كردار

إن الذين ءامنوا . .. يهديهم ربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 31 - 8

8 _ ربوبيت خداوند ، مقتضى راهبرى پيامبر ( ص ) و مؤمنان و نصرت و يارى آنان

و كفى بربّك هاديًا و نصيرًا

عهد با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 7 - 4

4 _ اطاعت مطلق از خداوند ، پيمان الهى از مؤمنان

و اذكروا . .. ميثقه الذى و اثقكم به اذ قلتم سمعنا و اطعنا

عهد خدا با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 14

14 _ حليت خوردن گوشت برخى از چهارپايان ( شتر ، گاو و گوسفند ) و حرمت برخى ديگر و حرمت صيد و شكار در حال احرام ، از عهد ها و پيمان هاى الهى با مؤمنان

اوفوا بالعقود أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم غير محلى الصيد

عهد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 7 - 7

7 _ پيمان مؤمنان با پيامبر ( ص ) ، بر اطاعت كامل از وى

اذكروا . .. ميثقه الذى و اثقكم به اذ قلتم سمعنا و اطعنا

برخى برآنند كه مراد از {ميثاق} در اين آيه، به قرينه دو جمله {سمعنا و اطعنا}، پيمانهايى است كه رسول خدا(ص) به هنگام بيعت عقبه

و بيعت رضوان و . .. از مؤمنان گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 9

9 - بعضى از مؤمنانِ صاحب عهد با خدا ، در انتظار فرا رسيدن موقعيتى مناسب ، براى عمل كردن به آن عهدند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه . .. و منهم من ينتظر

عيب جويى از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 10،13

10 _ شيوه دوگانه منافقان در عيب جويى از مؤمنان توانمند و مؤمنان تهيدست

الذين يلمزون المطوّعين . .. فيسخرون منهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {يلمز} درباره توانمندان و {يسخرون} درباره تهيدستان باشد و ضمير {منهم} به {الذين يجدون . ..} برگردد; يعنى، منافقان، مؤمنان توانمند و اهل انفاق را مورد طعن و مؤمنان تهيدست انفاقگر را مورد استهزا و ريشخند قرار مى دادند.

13 _ خرده گيرى و مسخره كردن مؤمن گناهى بزرگ و در پى دارنده عذاب سخت الهى است .

فيسخرون منهم سخر اللّه منهم و لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 30 - 1

1 - گناه پيشگان كافر ، با چشمك زدن و اشاره به يكديگر ، هنگام عبور بر مؤمنان نيكوكار ، به عيب جويى از آنان مى پردازند .

و إذا مرّوا بهم يتغامزون

{غمز}; يعنى، عيب جويى از ديگران با پلك زدن و اشاره دست (مفردات راغب). ضمير {مرّوا} به مجرمان برمى گردد. برخى احتمال داده اند كه ضمير به مؤمنان برگردد و مراد اين باشد كه هنگام

عبور مؤمنان بر كافران، آنان با چشمك زدن و علامت دادن به يكديگر به عيب جويى از مؤمنان مى پردازند.

عيسى(ع) و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 52 - 9

9 _ تلاش عيسى ( ع ) براى تشكّل بخشيدن و سازماندهى به جبهه مؤمنان ، عليه جبهه كفر

فلمّا احسّ . .. قال من انصارى الى اللّه

غضب مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 5

5- مؤمنان از برخورد هاى ناروا و غير منطقى مشركان با پيامبر ( ص ) ، بسيار خشمگين بودند .

و قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن

در شأن نزول آيه آمده است: مؤمنان، وقتى مشاهده مى كردند كه پيامبر(ص) از جانب مشركان مورد آزار و اذيت قرار مى گيرد، از آن حضرت اجازه جهاد و برخورد مى خواستند كه اين آيه نازل شد (مجمع البيان).

غضب مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 1

1 _ دل هاى مؤمنان صدر اسلام نسبت به مشركان پيمان شكن ، آكنده از خشم بود .

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم . .. و يشف صدور قوم مؤمنين. و يذهب غيظ قلوبهم

فرجام اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 26

26- تفاوت فرجام اخروى مؤمنان و كافران ، بازتاب تمايز عملكرد دنيوى آن دو

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. و الذين كفروا يتمتّعون و يأكلون ... الجنّة ال

در اين جا خداوند نخست به

تمايزهاى دنيوى اهل ايمان با كافران پرداخته و سپس تفاوت فرجام اخروى آنان را بيان داشته است. از اين ارتباط موجود در آيات، پيوند تنگاتنگ ميان عملكرد دنيوى هر گروه با فرجامشان استفاده مى شود.

فرجام رنجهاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 16

16- بهشت ، پايان رنج و تلاش مؤمنان و دوزخ فرجام لذّت جويى و فساد كافران

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت . .. و الذين كفروا... النارمثوًى لهم

در اين آيات، ميان زندگى، اهداف و فرجام مؤمنان و كافران، مقايسه صورت گرفته است. مؤمنان اهل جهاد و عمل صالح اند و در پى دشوارى هاى آن، از بهشت برخوردار خواهند شد. اما كافران اهل رفاه و لذت جويى اند و در پى آن گرفتار آتش خواهند بود.

فرجام مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 119 - 5

5 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) ، راهنمايى انسان ها و تبيين سرانجام نيك مؤمنان و عاقبت شوم كفرپيشگان است .

إنا أرسلنك بالحق بشيراً و نذيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 162 - 2

2 _ يكسان نبودن سرنوشت مؤمنان جوينده خشنودى خداوند ، با همواركنندگان غضب و خشم الهى بر خويش

افمن اتّبع رضوان اللّه كمن بآء بسخط من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 19

19 _ مرگ مؤمن به دليل اينكه راه رسيدنش به بهشت است ، براى او خير مى باشد .

و ما

عند اللّه خير للابرار

امام باقر (ع) فرمود: . .. الموت خير للمؤمن لانّ اللّه يقول {و ما عند اللّه خير للابرار}.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 212، ح 178 ; تفسير برهان، ج 1، ص 333، ح 11.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 13

13 _ بازگشت همه آدميان _ چه هدايت يافتگان و چه اهل كفر _ تنها به سوى خداست .

إلى اللّه مرجعكم جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 42 - 1

1 _ بهشت جاودان ، جايگاه كسانى كه به آيات الهى ايمان آورند و اعمال نيك انجام دهند .

و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت . .. اولئك اصحب الجنة هم فيها خلدون

متعلق {ءامنوا} به دليل آيه 40، آيات الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 17

17 _ بشارت دادن به مردم و آگاه ساختن آنان از فرجام مبارك اهل ايمان ، از وظايف اساسى پيامبر ( ص )

إن أنا إلا نذير و بشير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 11

11- برخوردارى انسان از حق انتخاب ايمان و كفر ، به معناى بى تفاوتى ايمان و كفر در فرجام اخروى او ، نيست .

فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر إنّا أعتدنا للظ_لمين نارًا

امر در {فليكفر} براى تهديد است و جمله {إنّا أعتدنا. ..} گوياى اين معنا است كه اختيار انسان در انتخاب ايمان يا كفر، بدان معنا نيست كه او، بر انتخاب خويش،

مؤاخذه و يا تشويق نخواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 107 - 1

1- بوستان هاى فردوس ، منزل گاهى تضمين شده براى نيك كردارانِ مؤمنِ به آيات الهى و قيامت است .

إنّ الذين ءامنوا . .. نزلاً

متعلق ايمان در {آمنوا} به قرينه آيات قبل _ كه درباره كفر به آيات و لقاى پروردگار بود _ ايمان به آيات و قيامت است. {فردوس} يعنى {وادى سرسبز}. برخى از زبان شناسان، آن را كلمه اى رومى مى دانند كه به زبان عرب وارد شده است (تاج العروس) كلمه {نزل} در معانى {منزل} و {وسايل پذيرايى} و... استعمال مى شود. برداشت ياد شده، براساس معناى نخست است. فعل ماضى (كانت) درباره حوادث آينده، بر وقوع حتمى و تضمين شده آن حوادث دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 60 - 3

3 - مؤمنان راستين ، در عين انجام تكاليف الهى ، از فرجام كار خويش نگران اند .

و قلوبهم وجلة أنّهم إلى ربّهم رجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 53 - 6

6 - خداوند ، توانا بر جدا ساختن سرنوشت مؤمنان واقعى از فرجام كافران محكوم به هلاكت

أنّا دمّرن_هم و قومهم أجمعين . .. و أنجينا الذين ءامنوا و كانوا يتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 19 - 3

3 - منزل گاه واقعى مؤمنان ، باغ هاى بهشت است .

فلهم جنّت المأوى

{مأوى} اسم مكانى از ريشه {أوى} به معناى {پناه گاه}

است. اضافه شدن {جنّات} به {الماوى} حكايت از جايگاه حقيقى بودن آن براى مؤمنان مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 168 - 5

5 - مشركان ، مدعى بى اطلاعى از سرنوشت خوب و بد مؤمنان و يكتاپرستان گذشته بودند .

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {ذكر} در آيه شريفه به معناى {علم} باشد و مقصود از {الأوّلين} موحدان و مؤمنان گذشته باشد. بر اين اساس معنا و پيام آيه چنين مى شود: اگر ما از سرنوشت مؤمنان و موحدان گذشته آگاه بوديم و از جايگاه خوب آنان مطلع مى شديم، همچون آنان توحيد الهى و بندگى خداى يكتا را مى پذيرفتيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 28

28 - رستگارى و ظفرمندى ، فرجام قطعى حزب خدا ( مؤمنان راستين )

ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون

فرجام مؤمنان به نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 73 - 8

8 _ خداوند ، با بيان عاقبت نيك ياران حضرت نوح ( ع ) و فرجام شوم تكذيب كنندگانش ، پيامبر اكرم ( ص ) و مؤمنان را دلدارى داده و مشركان را به عذاب استيصال تهديد نمود .

و اتل عليهم نبأ نوح . .. فانظر كيف كان عقبة المنذرين

فرجام مؤمنان شهيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 5

5 _ مؤمنان با كشته شدن در راه خدا به جوار او

بار خواهند يافت .

إنا إلى ربنا منقلبون

فرجام مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 9

9 _ اطمينان مؤمنان صدر اسلام به سرنوشت نيك خويش و هلاكت و نابودى منافقان

نحن نتربص بكم . .. بعذاب من عنده أو بأيدينا فتربصوا إنا معكم متربصون

فرزندان مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 4،8،14

4 - بهره مندى پدران ، همسران و فرزندان صالح از بوستان هاى ماندنى بهشت ، در سايه لطف الهى به مؤمنان تائب و پيرو دين

و أدخلهم جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند تنها به مؤمنان تائب و اهل عمل، وعده بهشت داده; ولى در عين حال فرموده است: پدران، همسران و فرزندان ايشان نيز _ در صورت صالح بودنشان _ وارد بهشت خواهند شد. يادآورى اينان در رديف مؤمنان تائب _ كه وعده بهشت تنها به آنان اختصاص دارد _ مى تواند نوعى پاداش به ايشان و لطف الهى در حق آنان باشد.

8 - بودن پدران ، همسران و فرزندان در بهشت ، از الطاف الهى در حق مؤمنان تائب و پيروان دين

و أدخلهم جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

ياد كردن مسأله بودن پدران و. .. در بهشت در كنار مؤمنان تائب، در عين آن كه آنان از نظر مقام و كمال در حدى نيستند كه مانند مؤمنان باشند (هرچند صلاحيت عمومى ورود به آن

جا را دارند)، مى تواند بيانگر اظهار لطف الهى به مؤمنان تائب باشد; زيرا وجود اين افراد در كنار انسان، خود نعمتى بزرگ است.

14 - عزت و حكمت بى مانند خداوند ، مقتضى دل بستن و اميد داشتن به ورود مؤمنان تائب و پدران ، همسران و فرزندان صالح آنان به بهشت جاويدان

ربّنا و أدخلهم جن_ّت . .. إنّك أنت العزيز الحكيم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّك أنت العزيز الحكيم} تعليل براى جمله هاى پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 12،13

12 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { و الذين آمنوا و اتّبعتهم ذرّيّتهم بإيمان ألحقنابهم ذرّيّتهم } قال : قصرت الأبناء عن عمل الأباء فألحقوا الأبناء بالأباء لتقر بذلك أعينهم ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ {والذين آمنوا و اتّبعتهم ذرّيّتهم بإيمان ألحقنابهم ذرّيّتهم} روايت شده كه فرمود: فرزندان از نظر عمل از پدرانشان كمترند; ولى براى چشم روشنى پدران مؤمن، فرزندانشان را به پدرانشان ملحق مى كنند}.

13 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّ اللّه تبارك و تعالى كفّل إبراهيم ( ع ) و ساره أطفال المؤمنين يغذونهم بشجرة من الجنّة . . . فإذا كان يوم القيامة ألبسوا و طيّبوا و اهدوا إلى آبائهم و هو قول اللّه عزّوجلّ { و الذين آمنوا و اتّبعتهم ذريّتهم بإيمان ألحقنا بهم ذرّيّتهم ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه خداوند _ تبارك و تعالى _ اطفال مؤمنان را تحت تكفل ابراهيم(ع) و ساره قرار داده كه

آنان را به وسيله درختى از بهشت غذا مى دهند. .. هرگاه قيامت فرارسد به آنان لباس پوشانده و آنها را معطر مى كنند و به عنوان هديه براى پدرانشان مى برند... و اين گفتار خداى عزّوجلّ است {والذين آمنوا و اتّبعتهم ذرّيّتهم بإيمان ألحقنابهم ذرّيّتهم}.

فرصت طلبى مؤمنان عافيت طلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 16

16 - عافيت طلبان ، در پى بهره گيرى از ثمره زحمت هاى ديگران اند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه و

فضايل اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 1،3

1- بهشتيان و مؤمنان راستين ، از ناله و اندوه بزرگ قيامت در امان بوده و غمگين نخواهند شد .

إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى . .. لايحزنهم الفزغ الأكبر

{فزع} به معناى انقباض و گرفتگى ناشى از شىء ترسناك و از جنس {جزع} (ناله و افغان) است (مفردات راغب).

3- بهشتيان و مؤمنان راستين ، به هنگام برپايى قيامت مورد استقبال فرشتگان قرار خواهند گرفت .

و تتلقيهم الملئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 1 - 5،6

5 - { يونس بن ظبيان عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : كان يقول لى كثيراً يا يونس سلّم تسلم ، فقلت له تفسير ه_ذه الآية { قد أفلح المؤمنون } قال تفسيره قد أفلح المسلّمون ، إنّ المسلّمين هم النجباء يوم القيامة ;

يونس بن ظبيان مى گويد: امام صادق(ع) بارها به

من فرمود: اى يونس تسليم باش تا در امان باشى گفتم: تفسير آيه {قد أفلح المؤمنون} [چيست؟] فرمود: يعنى، اهل تسليم، ظفريافتند. همانا اهل تسليم روز قيامت شريف و بزرگواراند}.

6 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : إنّ اللّه عزّوجلّ أعطى المؤمن . . . الفلح فى الآخرة . . . ثمّ قرء . . . { قد أفلح المؤمنون } إلى قوله : { هم فيها خالدون } ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: همانا خداوند_ عزّوجلّ _ به مؤمن رستگارى را در آخرت عطا كرده است . سپس امام(ع) آيه {قد أفلح المؤمنون} را خواند تا {هم فيها خالدون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 32 - 2

2 - تأمين نياز ها و ارضاى همه تمنيات اهل ايمان ، پيش پذيرايى خداوند از آنان هنگام ورود به بهشت

نزلاً من غفور رحيم

با توجه به معناى {نُزُل} (غذاى هنگام نزول و پيش درآمد پذيرايى از ميهمان) مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 9،18

9 - مؤمنان نيك كردار ، ايمن در قيامت و برخوردار از بوستان هاى بهشت

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فى روضات الجنّات

از تقابل {ترى الظالمين} با {و الذين ءامنوا} مطلب ياد شده استفاده مى شود.

18 - برخوردارى مؤمنان ، از نعمت هاى فراوان و نامحدود بهشت ، رهين فضل الهى و فراتر از استحقاق ايشان است .

لهم ما يشاءون عند ربّهم ذلك هو الفضل الكبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- جاثيه - 45 - 30 - 1،4،8،9

1 - مؤمنان نيك كردار ، مشمول رحمت پروردگار در قيامت

فأمّا الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فيدخلهم ربّهم فى رحمته

4 - مؤمنان نيك كردار ، مشمول رحمت حق در پى مشاهده نگرانى هاى همگانى قيامت *

و ترى كلّ أمّة جاثية . .. فأمّا الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فيدخلهم

برداشت بالا بدان احتمال است كه {فأمّا الذين. ..} تفريع بر {ترى كلّ أمّة جاثية} باشد.

8 - شمول رحمت حق در قيامت نسبت به مؤمنان صلاح پيشه ، نمودى از ربوبيت او

فأمّا الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فيدخلهم ربّهم فى رحمته

به كار رفتن واژه {ربّ} و اضافه آن به {هم}، بيانگر مطلب ياد شده است.

9 - احاطه و فراگيرى رحمت الهى ، نسبت به مؤمنان در قيامت

فيدخلهم ربّهم فى رحمته

تعبير {يدخلهم. ..} مى رساند كه شمول رحمت حق نسبت به مؤمنان نيك كردار، محدوديتى ندارد و آنان داخل در رحمت او و مستغرق در آن مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 7،9

7 - زنان و مردان مؤمن ، برخوردار از حيات جاودان و پرنشاط در باغ هاى بهشت

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر خ_لدين فيها

9 - ورود مؤمنان به بهشت جاودان ، همراه با تكريم و اجلال از سوى خداوند *

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت

فعل متعدّى {يدخل} و اسناد آن به خداوند، مى تواند دربردارنده احتمال بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 13 - 18

18 - مؤمنان در قيامت ، مشمول رحمت خداوند و منافقان

محكوم به عذاب الهى اند .

يوم يقول المن_فقون . .. باطنه فيه الرحمة و ظ_هره من قبله العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 11،12

11 - خداوند ، در قيامت به مؤمنان تقواپيشه نورى عطا خواهد كرد كه در پرتو آن از ظلمات قيامت گذر كنند .

و يجعل لكم نورًا تمشون به

12 - مؤمنان تقواپيشه ، مشمول مغفرت و آمرزش خداوند در قيامت

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا . .. و يغفر لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 7 - 3

3 - انفاق گرانِ متقى و مؤمن ، داراى آخرتى سرشار از آسايش

فأمّا من أعطى . .. فسنيسّره لليسرى

آيات بعد _ كه از {عسرى} سخن گفته است _ با جمله {و ما يغنى عنه ماله إذا تردّى} مصداق {عسرى} را زمان هلاكت شخص و بى فايده بودن مال معرفى كرده است كه بر جهان آخرت تطبيق مى كند. بنابراين مى توان گفت: {يسرى} _ كه در مقابل آن است _ نيز شامل آخرت مى باشد. آيه {و إنّ لنا لَلآخرة و الاُولى} نيز شاهد تعميم آن بر جهان آخرت است.

فضايل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 207 - 12

12 _ رأفت الهى به مؤمنان ، با خريد جانشان در برابر رضايت خويش

و من الناس . .. و اللّه رءوف بالعباد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 212 - 12

12 _ جايگاه بلند مؤمنان تقوا پيشه نسبت به كافران ، در

روز قيامت

و الذين اتقوا فوقهم يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 15

15 _ تنها پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، داراى صلاحيّت و اهليّت براى مسجدالحرام هستند ; نه مشركان و كفار *

و اخراج اهله منه اكبر عنداللّه

با توجّه به اينكه پيامبر (ص) و مسلمانان را اهل مسجدالحرام شمرده است; شايد كنايه از اهليّت آنان براى مسجدالحرام و نا اهلى كفار براى آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 5

5 _ اهميّت و ارزش هجرت و جهاد در راه خدا ، و برترى مهاجرانِ مجاهد بر ساير مؤمنان

ان الذين امنوا و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللّه

به نظر مى رسد تكرار موصول، دلالت بر ارزشمندى ايمان داشته باشد; اگر چه همراه با جهاد و هجرت نباشد; امّا آنگاه كه توأم با هجرت و جهاد باشد، ارزش و اهميّتى برتر مى يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 277 - 4

4 _ منزلت والاى مؤمنان داراى عمل صالح ، نزد خداوند

لهم اجرهم عند ربّهم

ظاهراً اضافه {ربّ} به ضمير، تشريفيه است. چنانچه آلوسى گفته كه در تعبير {عند ربّهم}، افزونى لطف و شرافت به چشم مى خورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 27

27 _ خداوند داراى فضل و رحمتى خاص ، نسبت به مؤمنان

و اللّه ذو فضل على المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران -

3 - 164 - 1

1 _ بعثت پيامبر ( ص ) ، نعمتى بزرگ براى مؤمنان

لقد منّ اللّه على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا

فعل {منّ} از مصدر {منّة} به معناى نعمت بزرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 193 - 27

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 2

2 _ ارزشمندى ايمان و مؤمن ، در پيشگاه خداوند

يا ايّها الّذين امنوا

در خطاب مستقيم خداوند، نوعى تشريف و تفخيم نهفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 14

14 _ خداوند ، همواره به بندگان مؤمن ، مهربان است .

انّ اللّه كان بكم رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 45 - 9

9 _ خداوند ، دوست و حامى مؤمنان است .

و اللّه اعلم باعدائكم و كفى باللّه وليّاً و كفى باللّه نصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 4

4 _ خداوند ، واردكننده مؤمنان به بهشت

سندخلهم جنّات . .. و ندخلهم ظلا ظليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 8،9

8 _ اهل ايمان ، رهروان راه رسول خدا

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين

9 _ انتخاب روشى براى پيمودن راه دين ، غير روش و سلوك مؤمنان ، مخالفت با رسول خداست .

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين

بر اساس

اين احتمال كه جمله {و يتبع . ..} بيان مصداقى از مضمون جمله {يشاقق الرسول} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 122 - 4

4 _ مؤمنان داراى اعمالِ صالح ، خارج از نفوذِ ولايت شيطان هستند .

و من يتخذ الشيطن ولياً . .. و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت

چون پذيرندگان ولايت شيطان، اهل دوزخ شمرده شدند و در مقابل، مؤمنان صالح به بهشت وعده داده شده اند، معلوم مى شود كه مؤمنان هرگز ولايت شيطان را نپذيرفته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 14

14 _ مؤمنان ، برخوردار از عزت الهى

أيبتغون عندهم العزّة فإن العزّة للّه جميعاً

اگر مؤمنان از عزت الهى برخوردار نباشند، بايد دوستى با آنان نيز ممنوع باشد، چون ملاك رد دوستى با كافران، فقدان عزت در ميان آنان شمرده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 12

12 _ مؤمنان به خدا ، قيامت و قرآن ، بر پا دارندگان نماز و پرداخت كنندگان زكات ، از پاداش بزرگ الهى ، برخوردار خواهند شد .

أولئك سنؤتيهم أجراً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 175 - 1،14

1 _ خداوند ، مؤمنان متمسك به وى را از رحمت ويژه و فضل و هدايت خاص خويش ، بهره مند خواهد كرد .

فاما الذين ءامنوا باللّه و اعتصموا به . .. و يهديهم إليه صرطاً مستقيماً

هدايت، فضل و رحمت خداوند، شامل همه بندگان مى شود. بنابراين ذكر

آنها به عنوان پاداش بيانگر رحمت، فضل و هدايت خاص است ; گفتنى است در برداشت فوق ضمير {به} به {اللّه} برگردانده شده است.

14 _ مؤمنان ، برخوردار از تكامل و رشد معنوى ، در آخرت

و يهديهم إليه صرطاً مستقيماً

جمله فسيدخلهم با توجه به {سين} دلالت دارد بر اينكه رحمت و فضل در آخرت است، پس هدايت هم كه پس از آنها ذكر شده است، در آخرت است و هدايت به سوى خدا، رشد و كمال معنوى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 11 - 4

4 _ دفع توطئه هاى دشمنان اسلام ، از نعمت هاى خداوند بر مؤمنان

اذكروا نعمت اللّه عليكم اذ همّ . .. فكف ايديهم عنكم

جمله {اذ . .. فكف} بيان {نعمت} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 82 - 1

1 _ مؤمنانى كه ايمانشان از هر گونه شرك پيراسته باشد، از موهبت امنيت الهى برخوردار و از خشم و عذاب او مصون هستند.

الذين ءامنوا و لم يلبسوا إيمنهم بظلم أولئك لهم الأمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 5

5 _ شرح صدر نور الهى در قلب مؤمنان است. *

و جعلنا له نورا يمشى . .. فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره

{فاء} در {فمن يرد . .. } عطف و تفريع بر آيات قبل است. در آيه 122 (أو من كان ميتا ... ) مردم به دو دسته تقسيم شدند: حيات يافتگان داراى نور و فروماندگان در ظلمت. در اين آيه با نتيجه

گيرى از مجموع آيات، هدايت يافتگان داراى شرح صدر و گمراهان مبتلا به تنگى صدر شمرده شده اند. محتمل است شرح صدر همان نورى باشد كه در آيه 122 مطرح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 10

10 _ استفاده مؤمنان از زينتها و نعمتها، مقصود اصلى از آفرينش آنهاست.

قل هى للذين ءامنوا فى الحيوة الدنيا

ذكر نكردن {لغيرهم} پس از {للذين ءامنوا}، على رغم مقصود بودن آن، براى رساندن اين معناست كه زينتها و طيبات بالإصاله براى مؤمنان آفريده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 35 - 7

7 _ تصديق كنندگان انبيا و تقواپيشگان راستكردار در قيامت ايمن از عقوبتهاى الهى و به دور از هر گونه اندوه هستند.

فمن اتقى و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

مراد از نبودن خوف (لا خوف) به دليل آيه بعد، ايمنى از گرفتار شدن به آتش دوزخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 37 - 2

2 _ كافران ستيزه گر با دين ، پليد هستند و اهل ايمان ، پاك .

ليميز اللّه الخبيث من الطيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 18 - 1،11

1 _ تعمير و رسيدگى به امور مساجد ، تنها در صلاحيت مؤمنان راستين است .

إنما يعمر مسجد اللّه من ءامن باللّه و اليوم الأخر . .. و لم يخش إلا اللّه

11 _ از ابوسعيد خدرى روايت شده كه رسول خدا ( ص ) فرمود :

{ إذا رأيتم الرجل يعتاد المسجد فاشهدوا له بالايمان قال اللّه : إنما يعمر مسجد اللّه من ءامن باللّه و اليوم الأخر ;

هرگاه مردى را ديديد كه به مسجد عادت دارد، به ايمان او شهادت بدهيد; زيرا خداوند فرمود: همانا مساجد خدا را كسانى آباد مى كنند كه ايمان به خدا و روز واپسين دارند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 1،2

1 _ سرزنش خداوند نسبت به مسلمانانى كه شغل آب دهى به حاجيان و سرپرستى مسجدالحرام را با جهاد در راه خدا برابر انگاشته و خويشتن را همطراز با مؤمنان اهل پيكار در راه خدا مى پنداشتند .

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر و جهد فى

2 _ همسنگ قرار دادن كافر و مشرك نيك كردار با مؤمن مجاهد ، عملى ناصواب و شايسته ملامت و توبيخ است .

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر و جهد فى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 1

1 _ تقدير و تمجيد خداوند از مؤمنان مهاجر و مجاهد صدر اسلام

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أعظم درجة عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 22 - 2

2 _ مؤمنان هجرت كننده و مجاهد ، برخوردار از زندگى جاودان در باغ هاى سرشار از نعمت ، در سراى بهشت

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. و جنت لهم فيها نعيم مقيم. خلدين فيها أبداً

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 20

20 _ وعده خداوند به بهره مند ساختن مؤمنان راستين ، از رحمت خاص خويش در قيامت

و المؤمنون و المؤمنت . .. أولئك سيرحمهم اللّه

تعبير {سيرحمهم} كه اختصاص به آينده دارد به جاى {يرحم} مى تواند اشاره به قيامت داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 1

1 _ حيات جاودان در باغ هاى بهشت با نهر هاى روان ، وعده الهى به زنان و مردان مؤمن

وعد اللّه المؤمنين . .. تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 5

5 _ مؤمنان راستين ، شخصيت خويش را بر اساس تقوا و تحصيل رضايت خدا بنا مى كنند .

أفمن أسس بنينه على تقوى من اللّه و رضون خير

مراد از {بنيانه} مى تواند اعمال و دستاوردهاى فرد نباشد، بلكه منظور بنيان و هويت خود شخص باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 26

26 _ عن عبدالرحيم عن ابى جعفر ( ع ) قال : قرأ هذه الآية { ان اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم . . . } . . . فقال : . . . من مات من المؤمنين ردّ حتى يقتل . . . ;

عبدالرحيم مى گويد امام باقر (ع) آيه {إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم . .. } را قراءت كرد ... سپس فرمود: ... هر مؤمنى كه بميرد، برگردانده مى شود تا كشته شود ... }.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 18

18 _ مؤمنان راستين ، شايسته دريافت بشارت خدا و رسولش

التّئبون العبدون . .. و بشّر المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 10،17

10 _ اهل ايمان ، داراى پيشينه اى نيك و پرونده اى درخشان در نزد پروردگار

و بشّر الذين ءامنوا أن لهم قدم صدق عند ربهم

{قدم صدق} كنايه از حسن پيشينه است.

17 _ { عن ابى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه تبارك و تعالى { و بشّر الذين آمنوا أن لهم قدم صدق عند ربهم } فقال : هو رسول اللّه ( ص ) ;

از امام صادق (ع) درباره سخن خداى تبارك و تعالى كه فرمود: {به كسانى كه ايمان آورده اند بشارت بده كه براى آنان نزد پروردگارشان قدم صدق هست}، روايت شده كه آن (قدم صدق) رسول خداست}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 4

4 _ مؤمنان نيك كردار ، در كنف حمايت و هدايت مستمر و دايم الهى

إن الذين ءامنوا و عملوا الصلحت يهديهم ربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 7

7 _ از آيات و نشانه هاى الهى در آسمان ها و زمين و از هشدار هاى پيامبران ، تنها كسانى كه زمينه ايمان دارند ، بهره مند خواهند شد .

قل انظروا ماذا فى السموت و الأرض و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

8 - هود - 11 - 24 - 2،5

2_ حالت موحدان و مؤمنان به قرآن ، همانند انسان هاى بينا و شنواست .

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ والبصير والسميع

5_ مؤمنان و موحدان ، هرگز همسان كافران و مشركان نخواهند بود ، همان طور كه بينايان و شنوايان هم طراز كران و كوران نمى باشند .

هل يستويان مثلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 58 - 7

7_ اهل ايمان ، شايسته برخوردارشدن از رحمت الهى اند .

نجّينا هودًا والذين ءامنوا معه برحمة منا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 66 - 8

8_ اهل ايمان ، شايسته برخوردار شدن از رحمت الهى اند .

نجّينا ص_لحًا و الذين ءامنوا معه برحمة منا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 86 - 3

3_ تنها اهل ايمان ، نيكويى منافع حلال و عادلانه و نادرست بودن منافع حرام و ظالمانه را باور خواهند كرد .

بقيّت الله خير لكم إن كنتم مؤمنين

چون خير بودن منافع حلال و عادلانه مشروط به ايمان نيست; يعنى، چه جامعه مؤمن باشد و چه نباشد، قسط و عدالت براى آنان خير است، گفته شده {إن كنتم مؤمنين} شرطِ باور كردن و فهميدن است; يعنى، اگر مؤمن شويد، مى فهميد كه منافع حلال خير است و گرنه باور نخواهيد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 6

6_ اهل ايمان ، شايسته برخوردار شدن از رحمت الهى اند .

نجينا شعيبًا والذين ءامنوا معه برحمة منا

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 11

11_ تنها مؤمنان از مواعظ سوره هود سود مى برند و متذكر حقايق و معارف الهى مى شوند .

موعظة و ذكرى للمؤمنين

روشن است كه سوره هود و داستانهاى نقل شده در آن ، براى همگان موعظه وتذكار است. بنابراين لام در {للمؤمنين} لام انتفاع است و حكايت از آن دارد كه تنها اهل ايمان از حقايق بيان شده در اين سوره بهره مى برند و از تذكارهاى آن سود مى جويند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 111 - 15

15_ تنها مؤمنان به قرآن ، از هدايت ها و رحمت آفرينى هاى آن بهره مند مى شوند .

و ل_كن . .. هدًى و رحمة لقوم يؤمنون

دليل اين برداشت نظير سخنى است كه در توضيح برداشت شماره 2 از همين آيه آورده شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 2

2_ موحّدان و مؤمنان به پيامبر ( ص ) و باورداران به قيامت ، اجابت كنندگان دعوت الهى اند .

للذين استجابوا لربهم الحسنى

آيات گذشته بيانگر اين است كه مراد از {الذين استجابوا} موحدان و مؤمنان به پيامبر(ص) و باورداران به قيامت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 28 - 1،6

1_ آنان كه ايمان آورده و دلهايشان به ياد خدا آرامش مى يابد ، از كسانى اند كه خداوند آنها را به سوى خويش هدايت كرده است .

و يهدى إليه من أناب. الذين ءامنوا

و تطمئن قلوبهم بذكر الله

6_ { عن أبى عبدالله _ عليه السلام _ فى قوله تعالى : { الذين آمنوا و تطمئنّ قلوبهم بذكر الله ألا بذكر الله تطمئنّ القلوب } قال : قال رسول الله ( ص ) لعلى بن ابى طالب ( ع ) : تدرى فى من نزلت ؟ . . . فى من صدّق لى و آمن بى و أحبّك و عترتك من بعدك و سلّم الأمر لك و للأئمّة من بعدك ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه درباره سخن خدا: {الذين آمنوا و تطمئنّ قلوبهم . ..} فرمود: رسول خدا(ص) به على بن ابى طالب(ع) فرمود: آيا مى دانى [اين آيه] درباره چه كسى نازل شده؟ ... درباره كسى نازل شده كه مرا تصديق كند و به من ايمان بياورد و تو و عترت تو را كه بعد از تو هستند، دوست بدارد و امر [ولايت] را به تو و ائمه(ع) بعد از تو تسليم كند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 29 - 1

1_ مؤمنان به خداى يكتا ، پيامبر ( ص ) و قرآن كه داراى عمل صالح باشند ، از بهترين و پاك ترين زندگى هاى دنيوى بهره مندند .

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت طوبى لهم

متعلق {ءامنوا} به قرينه آيات گذشته توحيد ، پيامبر(ص) و قرآن است. {طوبى} اسم تفضيل مؤنث اطيب و به معناى بهترين و پاك ترين مى باشد و مراد از آن به قرينه مقابله آن با {مئاب} حيات و زندگانى برتر و پاك تر دنيوى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - ابراهيم - 14 - 27 - 17

17- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن المؤمن إذا أُخرج من بيته شيّعته الملائكة إلى قبره . . . و إن كان كافراً خرجت الملائكة تشيّعه إلى قبره تلعنونه . . . ثمّ يدخل عليه ملكا القبر . . . فيقولان له : من ربّك ؟ فيتلجلج و يقول : قد سمعت الناس يقولون فيقولان له : لادريت و يقولان له : ما دينك ؟ فيتلجلج فيقولان له : لادريت و يقولان له : من نبّيك ؟ فيقول : قد سمعت الناس يقولون فيقولان له لادريت و يسأل عن إمام زمانه . . . و هو قول الله عزّوجلّ : { . . . و يضلّ الله الظالمين و يفعل الله ما يشاء } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: آن گاه كه [جنازه] مؤمن را از منزلش بيرون مى برند، ملائكه او را تا قبرش تشييع مى كنند . .. و اگر كافر باشد فرشتگان او را تا قبرش تشييع و لعنت مى كنند ... سپس دو فرشته قبر، بر او وارد مى شوند ... پس به او مى گويند: پروردگارت كيست؟ پس او [در پاسخ] مردد مى شود و مى گويد: شنيده ام مردم [اين گونه] مى گويند. پس به او مى گويند: [آيا] ندانستى؟ به او مى گويند دينت چيست؟ باز مردد مى شود و آنان به او مى گويند: [آيا] ندانستى؟ پس به او مى گويند: پيامبر تو كيست؟ پس پاسخ مى دهد: شنيده ام كه [اين گونه] مردم مى گويند. پس به او مى گويند [آيا

]ندانستى؟ و از او درباره امام زمانش سؤال مى كنند: ... و اين سخن خداوند عزّوحلّ است: ... يضلّ الله الظالمين و يفعل الله ما يشاء}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 2

2- بندگان راستين و مؤمن برخوردار از لطف و عنايت ويژه خداوند و داراى مقام و منزلتى خاص در پيشگاه او

قل لعبادى

برداشت فوق بر اين اساس است كه اضافه در {عبادى} تشريفيه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 7

7- تنها اهل ايمان و حق پذيران ، برخوردار از شفا و رحمت قرآنند .

و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 7

7- مؤمنان ، برخوردار از حمايت هاى غيبى الهى در دور ماندن از كفر و معصيت اند .

فكان أبواه مؤمنين فخشينا أن يرهقهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 10

10- اشخاص مؤمن ، وعده الهى در مورد بهشت را _ على رغم پنهان بودن آن از ديده ها در دنيا _ پذيرفته و باور دارند .

جنّت عدن التى وعد الرحمن عباده بالغيب

در اين برداشت ياد شده {بالغيب . ..}، حال براى ضمير محذوف گرفته شده است كه به {التى} برمى گردد. در اين صورت حرف {با} به معناى ملابست است; يعنى، وعده خدا به بندگان، در مورد بهشت هايى است كه از ديده ها پنهان است و آنان گرچه بهشت هاى عدن را نديده

اند; ولى به آن ايمان دارند. اين نحوه بيان، حاوى نوعى تمجيد از مؤمنان به وعده الهى مى باشد. هم چنين اگر {بالغيب} حال براى {عباده} گرفته شود و مراد غايب بودن بندگان از بهشت هاى عدن باشد، همين معنا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 5

5- خداوند ، مؤمنان نيك كردار را در صحنه قيامت از رنج تنهايى نجات خواهد داد .

و كلّهم ءاتيه يوم القي_مة فردًا . إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

چنان كه برخى از مفسران گفته اند، اين آيه مى تواند در ارتباط با مضمون آيه قبل و مربوط به صحنه قيامت باشد; زيرا همگان در صحنه قيامت تنها و بى ياورند (و كلّهم ءاتيه يوم القيامة فرداً). اين آيه بشارتى است براى مؤمنان كه خداوند آنان را در آن روز، تنها نخواهد گذاشت و به زودى آنان را از انس و محبت ديگران برخوردار خواهد ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 54 - 3

3 - مؤمنان ، برخوردار از نعمت دانش و معرفت

و ليعلم الذين أُوتوا العلم أنّه الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 1 - 1

1 - مؤمنان ، گروه رستگار و سعادت مندند .

قد أفلح المؤمنون

رسيدن به مراد و رستگار شدن را {فلاح} گويند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 8 - 2

2 - مؤمنان راستين ، انسان هايى امانت دار و پايبند به عهد و پيمان

قد أفلح

المؤمنون . .. و الذين هم لأم_ن_تهم و عهدهم رعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 10 - 3

3 _ خشوع در نماز ، اجتناب از لغو ( گفتاربيهوده و كردار عبث ) ، پرداخت زكات ، عفت و پاك دامنى ، امانت دارى ، پايبندى به عهد و پيمان و اهميت دادن به نماز و انجام به موقع آن ، تضمين كننده رستگارى اخروى و دستيابى مؤمنان به بهشت

قد أفلح المؤمنون . الذين هم ... أُول_ئك هم الورثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 20 - 1

1 - مؤمنان ، از فضل و رحمت خدا برخورداراند .

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 13،14

13 - مؤمنان ، از فضل و رحمت خدا برخورداراند .

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته

14 - طهارت ، پاكى ، رشد و بالندگى اهل ايمان ، جلوه اى از فضل و رحمت الهى بر آنان

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته ما زكى منكم من أحد أبدًا

{زكاء} در لغت به دو معنا آمده است: 1_ نمو و رشد، 2_ صلاح و پاكى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 10

10 - تنها مؤمنان راستين و فرمانبر خدا و رسول او ، رستگار و پيروزاند .

إنّما كان قول المؤمنين . .. و أُول_ئك هم المفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 -

61 - 29

29 - مؤمنان ، داراى جايگاهى ويژه نزد پروردگاراند و سلام آنان به يكديگر ، از ارزش خاصى برخوردار است .

فإذا دخلتم بيوتًا فسلّموا على أنفسكم تحيّة من عند اللّه مب_ركة طيّبة

از اين كه خداوند درود مسلمانان به يكديگر را، سلام خود دانسته است، مى توان به برداشت فوق دست يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 102 - 3،4

3 - ظهور ارزش واقعى ايمان و مؤمنان در صحنه قيامت

فلو أنّ لنا كرّة فنكون من المؤمنين

4 - قرار گرفتن در زمره مؤمنان ، زمينه ساز برخوردارى از شفاعت و مودّت دوستان در قيامت

فما لنا من شفعين . و لا صديق حميم . فلو أنّ لنا كرّة فنكون من المؤمنين

آرزوى دوزخيان مبنى بر بازگشت به دنيا و قرار گرفتن شان در زمره مؤمنان، بدان جهت است كه اين امر باعث مى شود آنان با برخوردار شدن از شفاعت شافعان و مودّت دوستان، از حسرت كنونى بيرون آيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 172 - 2

2 - تهى گشتن جامعه از تمامى افراد مؤمن و صالح ، زمينه ساز ابتلاى آن به عذاب الهى

فنجّين_ه و أهله أجمعين . إلاّ عجوزًا فى الغ_برين . ثمّ دمّرنا الأخرين

از آن جا كه پس از خروج لوط(ع) و خاندان مؤمن وى، عذاب بر قوم او نازل گرديد، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 2 - 2

2 - تنها مؤمنان ، از هدايت ها و بشارت هاى قرآن

بهره مندند .

هدًى و بشرى للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 15 - 8

8 - مغرور نشدن مردان الهى به علم و كمالات خود و احتمال وجود كسانى برتراز ايشان در ميان بندگان مؤمن خدا

و قالا الحمد للّه الذى فضّلنا على كثير من عباده المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 77 - 4

4 - تنها مؤمنان و حق جويان ، زمينه دار بهره مندى از هدايتگرى ها و رحمت آفرينى هاى قرآن

و إنّه لهدًى و رحمة للمؤمنين

قيد {للمؤمنين} مى رساند كه ديگران شايستگى بهرهورى از قرآن را ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 3 - 8

8 - تنها حق جويان و اهل ايمان ، زمينه دار بهره مندى از روشنگرى هاى قرآن

تلك ءاي_ت الكت_ب المبين . نتلوا عليك... لقوم يؤمنون

قيد {لقوم يؤمنون} مى رساند كه ديگران شايستگى بهرهورى از قرآن را ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 51 - 11

11 - مؤمنان ، از رحمت و پندآموز بودن قرآن ، بهره مى برند .

إنّ فى ذلك لرحمة و ذكرى لقوم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 37 - 6،7،12

6 - مؤمنان داراى عمل صالح ، همواره در غرفه هاى بهشت ، در امنيت خواهند بود .

إلاّ من ءامن و عمل ص_لحًا . .. و هم فى الغرف_ت ءامنون

7 - در بهشت ، غرفه هاى گوناگون و متعددى براى يك مؤمن

داراى عمل صالح هست .

و هم فى الغرف_ت ءامنون

12 - { عن أبى بصير قال : ذكرنا عند أبى جعفر ( ع ) من الأغنياء من الشيعة فكأنّه كره ما سمع فيهم قال : يا أبامحمد إذا كان المؤمن غنيًّا و صولاً له معروف إلى أصحابه أعطاه اللّه أجر ما ينفق فى البرّ ، أجره مرّتين ضعفين لأنّ اللّه تعالى يقول فى كتابه { و ما أموالكم و لا أولادكم بالّتى تقرّبكم عندنا زلفى إلاّ من آمن و عمل صالحاً فأُول_ئك لهم جزاء الضعف بما عملوا و هم فى الغرفات آمنون } ;

از ابى بصير روايت شده كه نزد امام باقر(ع) صحبت از [بدگويى] اغنياى شيعه شد و گويا امام(ع) از شنيدن سخنان ما ناخشنود گرديد و فرمود: اى ابامحمد! (كنيه ابوبصير) آن گاه كه مؤمن ثروتمند و اهل صله رحم باشد و نيكى به ياران كند، خداوند پاداش آنچه را كه در نيكى انفاق نموده است، دو برابر عطا نمايد; چون خداوند _ تبارك و تعالى _ در قرآنش مى فرمايد: (و ما أموالكم و لا أولادكم بالتى. ..)}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 7 - 2

2 - مؤمنانِ داراى عمل صالح ، شايسته غفران و پاداش الهى اند .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم مغفرة و أجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 9

9 - مؤمنان ، مردمى واقع بين ، خودشناس و بصير و كافران ، مردمى خود ناشناس و فاقد بصيرت

الذين كفروا لهم عذاب شديد و الذين ءامنوا. .. أفمن زيّن

له سوء عمله فرءاه حسنًا

برداشت ياد شده براساس اين احتمال است كه آيه شريفه تصوير كننده چهره مؤمنان و كافران باشد كه در آيه قبل از آنان سخن گفته شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 22 - 2

2 - مؤمنان ، مردمى زنده دل و برخوردار از حيات حقيقى و شايسته شأن آدمى

و ما يستوى الأحياء و لا الأموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 6

6 - تنها ، مؤمنان نيكوكار از ظلم در حق شريكان و معاشرين خود پرهيز مى كنند .

و إنّ كثيرًا من الخلطاء ليبغى بعضهم على بعض إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 8،21

8 - مؤمنان ، برخلاف كافران ، تنها در گرفتارى به ياد خدا نيستند ; بلكه در همه حال ( خوشى و ناخوشى ) رو به خدا مى آورند .

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه . .. أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا ... و يرجوا

برداشت بالا از ارتباط ميان آيه شريفه با آيه پيش به دست مى آيد.

21 - مؤمنان ، برخوردار از عقل سليم و خردناب و كافران فاقد آن هستند .

إنّما يتذكّر أُولوا الألب_ب

اين كه خداوند فرمود: تنها صاحبان خردناب پندپذيراند، اشاره به گروه مؤمنان و كافران دارد; زيرا آيات ياد شده درصدد توصيف اين دو گروه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 3

3 - بندگان مؤمن ،

مورد لطف و عنايت ويژه خداوند .

ي_عباد الذين ءامنوا

برداشت بالا از تعبير {ي_عباد} (اى بندگان من) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 20

20 - مؤمنان ، برخورد از عقل و خرد و كافران فاقد آن

إنّ فى ذلك لذكرى لأُولى الألب_ب

برداشت بالا از ارتباط آيه شريفه با آيات گذشته به دست مى آيد; زيرا آيات پيش درباره اوصاف مؤمنان در مقابل كافران بود و در اين آيه نيز يكى ديگر از اوصاف مؤمنان بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 1،6

1 - مؤمنان ، برخوردار از شرح صدر و روح تسليم و انقياد در برابر حق

أفمن شرح اللّه صدره للإسل_م

{شرح} به معناى بسط و سعه است و شرح صدر به معناى بسط و گشادن سينه و قلب براى تحمل و پذيرش سخن حق است. {اسلام} در دو معنا به كار مى رود 1_ تسليم و انقياد، 2_ دين اسلام. گفتنى است كه برداشت بالا مبتنى بر معناى نخست اسلام است آيه شريفه نيز درصدد بيان اوصاف مؤمنان است.

6 - مؤمنان ، برخوردار از معرفت و نور هدايت الهى

فهو على نور من ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 52 - 9

9 - مؤمنان ، مردمى دانا به منشأ روزى ها و آگاه به وجود آيات و نشانه هاى خداوند در فراخى و تنگى رزق و روزى

أنّ اللّه يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يؤمنون

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 18

18 - مؤمنان تائب و پيرو راه الهى ، برخوردار از لطف و حمايت فرشتگان عرش الهى

الذين يحملون العرش . .. يستغفرون ... للذين تابوا و اتّبعوا سبيلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 4،5،8

4 - بهره مندى پدران ، همسران و فرزندان صالح از بوستان هاى ماندنى بهشت ، در سايه لطف الهى به مؤمنان تائب و پيرو دين

و أدخلهم جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند تنها به مؤمنان تائب و اهل عمل، وعده بهشت داده; ولى در عين حال فرموده است: پدران، همسران و فرزندان ايشان نيز _ در صورت صالح بودنشان _ وارد بهشت خواهند شد. يادآورى اينان در رديف مؤمنان تائب _ كه وعده بهشت تنها به آنان اختصاص دارد _ مى تواند نوعى پاداش به ايشان و لطف الهى در حق آنان باشد.

5 - قرب و منزلت مؤمنان تائب و پيرو دين در پيشگاه خداوند و لطف ويژه الهى به آنان

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

8 - بودن پدران ، همسران و فرزندان در بهشت ، از الطاف الهى در حق مؤمنان تائب و پيروان دين

و أدخلهم جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

ياد كردن مسأله بودن پدران و. .. در بهشت در كنار مؤمنان تائب، در عين آن كه آنان از نظر مقام و كمال در حدى

نيستند كه مانند مؤمنان باشند (هرچند صلاحيت عمومى ورود به آن جا را دارند)، مى تواند بيانگر اظهار لطف الهى به مؤمنان تائب باشد; زيرا وجود اين افراد در كنار انسان، خود نعمتى بزرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 9 - 2

2 - مؤمنان تائب و صالحان ، مشمول رحمت الهى در قيامت در سايه دعا و درخواست فرشتگان

و قهم السيّئات و من تق السيّئات يومئذ فقد رحمته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 51 - 2،3

2 - مؤمنان و پيروان پيامبران ، برخوردار از نصرت و يارى خداوند

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا

3 - نصرت و يارى خداوند به پيامبران و مؤمنان ، هم در زندگى دنيا است و هم درآخرت .

إنّا لننصر . .. فى الحيوة الدنيا و يوم يقوم الأشه_د

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 40 - 11

11 - مؤمنان موحد ، در صحنه قيامت داراى كرامت و برخوردار از اختيار

أفمن يلقى . .. أم من يأتى

تقابل فعل معلوم {يأتى} با فعل مجهول {يلقى}، افاده مى كند كه حركت مؤمنان يكتاپرست در قيامت، جبرى و ناخواسته نيست. برخلاف منحرفان از آيات الهى كه آنان حقير و مجبوراند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 20

20 - پذيرش كمترين عمل نيك مؤمنان از سوى خداوند ، نشانى از ارج گذارى او به بندگان خود

و من يقترف حسنة . .. إنّ اللّه غفور شكور

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 38 - 1،11

1 - مؤمنان با علاقه و شيفتگى ، دعوت پروردگار خويش را پاسخ مى دهند و فرمان او را اطاعت مى كنند .

للذين ءامنوا . .. و الذين استجابوا لربّهم

به كار رفتن {استجابوا} _ كه دلالت بر طلب مى كند _ نشانگر آن است كه مؤمنان به دنبال اجراى تكاليف الهى اند; نه آن كه با سختى آن را انجام دهند. و از اين مطلب شيفتگى و علاقه آنان نسبت به تكاليف استفاده مى شود.

11 - مؤمنان ، اهل انفاق و بهرهور ساختن ديگران از امكانات خدا دادى خويش

للذين ءامنوا . .. و ممّا رزقن_هم ينفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 39 - 1،2

1 - مؤمنان ، اهل ايستادگى و مقاومت در برابر ظلم و تجاوز

للذين ءامنوا . .. و الذين إذا أصابهم البغى هم ينتصرون

{إنتصار} (مصدر {ينتصرون}) مى تواند به معناى ايستادگى در برابر ظالم و زير بار ظلم او نرفتن باشد: {انتصر الرجل إذا امتنع من ظالمه}،(لسان العرب).

2 - مؤمنان ، داراى عزم دينى و حضور مؤثر اجتماعى و هميارى نسبت به يكديگر در قبال متجاوزان

و الذين إذا أصابهم البغى هم ينتصرون

برخى از مفسران {إنتصار} را به معناى {تناصر} (تعاون و هميارى) گرفته اند; يعنى، مؤمنان راستين آنانند كه هر گاه مورد ستم و تجاوز قرار گيرند _ براى دفع آن _ به يارى هم برمى خيزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 8

8 - مؤمنان نيك كردار ، بهره مند از

رحمت و هدايت الهى در دنيا و گناه پيشگان محروم از آنند .

و هدًى و رحمة لقوم يوقنون . .. أن نجعلهم كالذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

منظور از تفاوت مؤمنان صالح با گناه پيشگان در دنيا _ به قرينه آيه قبل _ ممكن است تمايزشان در بهرهورى از رحمت و هدايت الهى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 30 - 3

3 - شمول رحمت و حمايت خداوند ، نسبت به اهل ايمان و عمل صالح ، پس از حسابرسى آنان

كلّ أمّة تدعى إلى كت_بها . .. فأمّا الذين ءامنوا و عملواالص_لح_ت فيدخلهم ربّهم ف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 15

15- انديشه و قلب مؤمنان راستين ، تحت تربيت و هدايت ويژه پروردگار

و الذين ءامنوا . .. و أصلح بالهم

چنانچه واژه {بال} در {أصلح بالهم} به معناى قلب و فكر باشد; از اين كه خداوند اصلاح قلب و انديشه مؤمنان را به خود نسبت داده است، تربيت و هدايت ويژه استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 1،11

1- نويد الهى به ورود مؤمنان نيك كردار ، به باغ هاى بهشت با تكريم و اجلال

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت

واژه {يدخل} و اسناد فعل به خداوند، مى رساند كه مؤمنان با تكريم و اجلال و در سايه لطف و اراده الهى، گام در بهشت مى نهند.

11- بهرهورى مؤمنان ، از امكانات دنيا ، در محدوده صلاح و ارزش هاى انسانى

الذين ءامنوا و

عملوا الص_لح_ت . .. و الذين كفروا يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأن

آنچه در آيه شريفه مورد ملامت قرار گرفته، بهرهورى از دنيا به گونه حيوانى است; و نه مطلق بهرهورى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 14 - 1

1- مؤمنان ، متكى به برهان و عقل و كافران ، دلخوش به پندار و هواى نفس

أفمن كان على بيّنة من ربّه . .. و اتّبعوا أهواءهم

در واژه {بيّنة} شناخت عقلى نهفته است. از مقابله آن با {أهواء}، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 17 - 1

1- هدايت بيش از پيش و روحيه تقوا ، موهبت الهى به مؤمنان هدايت پذير

و الذين اهتدوا زادهم هدًى و ءاتي_هم تقوي_هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 3

3- لزوم هماهنگى گفتار و كردارِ مؤمنان ، در راستاى طاعت خداوند *

طاعة و قول معروف

در صورتى كه {طاعة و قول معروف} مبتدا براى خبر محذوف باشد; از مجزا آمدن {طاعة} و {قول معروف} استفاده مى شود كه آنچه خداوند از انسان مى خواهد، صرف طاعت عملى نيست; بلكه بايد سخن انسان همراه با عمل وى، نيك و پسنديده باشد و در ضمنِ طاعت، اظهار ناراحتى نكند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 7

7- مؤمنان راستين ، اهل جهاد و شكيبا در برابر همه مشكلات زندگى

و لنبلونّكم حتّى نعلم المج_هدين منكم و الص_برين

وصف {الصابرين} علاوه بر صبر در جهاد، مى تواند

به همه زمينه هاى صبر و شكيبايى نظر داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 15

15 - مؤمنان و دارندگان روحيه حق پذيرى و ايمان ، بهره مند از آيات و نشانه هاى الهى

و لتكون ءاية للمؤمنين

لام در {للمؤمنين} براى انتفاع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 23 - 2

2 - مؤمنان وفادار به ايمان ، براساس سنت الهى ، برخوردار از موهبت هاى مادى و معنوى خداوند

لقد رضى اللّه عن المؤمنين . .. وعدكم اللّه مغانم كثيرة ... سنّة اللّه الّتى قد خ

از ارتباط آيات به دست مى آيد كه آنچه خداوند از آن به عنوان {سنّة اللّه} ياد كرده است; مى تواند اعطاى موهتب هاى معنوى (لقد رضى اللّه عن المؤمنين) و نعمت هاى مادى (وعدكم اللّه مغانم. ..) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 25

25- برخوردارى جامعه از رحمت الهى ، در پرتو وجود مؤمنان راستين

لو تزيّلوا لعذّبنا الذين كفروا منهم عذابًا أليمًا

خداوند، به سبب وجود مؤمنانى ناشناخته ميان مكيان، رحمت صلح را نصيب آنان گردانيد و عذاب جنگ را از آنان دور داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 17

17 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، سزاوارترين و شايسته ترين انسان ها براى برخوردارى از روح تقوا

و ألزمهم كلمة التقوى و كانوا أحقّ بها و أهلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح -

48 - 29 - 14،18

14- روحيه نيايش و حالت ركوع و سجود ، متجلى و مشهود در زندگى مؤمنان واقعى

تريهم ركّعًا سجّدًا

18- پيروان راستين پيامبر ( ص ) ، همواره در تلاش براى جلب رحمت و خشنودى خداوند

و الذين معه . .. يبتغون فضلاً من اللّه و رضونًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 11

11 - مؤمنان ، همچون اعضاى يك پيكر ، برخوردار از روحى يگانه ( نفسى واحد )

و لا تلمزوا أنفسكم

در آيه به جاى آن كه گفته شود: {لاتلمزوا المؤمنين}، آمده است: {لاتلمزوا أنفسكم}. از اين تفاوت تعبير معلوم مى شود كه مؤمنان {نفس} يكديگر شمرده مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 14 - 19،20

19 - پاداش كامل اعمال مؤمنان ، جلوه رحمت خاص الهى به اهل ايمان

لايلتكم من أعم_لكم شيئًا إنّ اللّه . .. رحيم

20 - غفران و چشم پوشى از لغزش هاى اهل ايمان ، جلوه رحمت خاص الهى به مؤمنان

إنّ اللّه غفور رحيم

با توجه به اين كه واژه {رحيم} به معناى رحمت خاصه الهى در حق مؤمنان است; از ارتباط {غفور} و {رحيم} مى توان به مطلب بالا ره برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 18 - 5

5_ { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّ المؤمنين إذا اعتنقا غمرتهما الرحمة . . . فإذا أقبلا على المسائلة قالت الملائكة بعضها لبعض تنحّوا عنهما فإنّ لهما سرّاً و قد ستر اللّه عليهما . قال اسحاق : فقلت :

جعلت فداك فلايكتب عليهما لفظهما و قد قال اللّه عزّوجلّ : { ما يلفظ من قول إلاّ لديه رقيب عتيد . . . } ؟ قال يا اسحاق إنّ اللّه تبارك و تعالى إنّما أمر الملائكة أن تعتزل عن المؤمنين إذا التقيا إجلالاً لهما . . . و يحفظه عليهما عالم السرّ و أخفى . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: هر گاه دو نفر مؤمن معانقه كردند، رحمت خدا آنان را فرا مى گيرد و هر گاه براى گفتوگو روبه رو شدند، فرشتگان بعضى به بعضى ديگر مى گويند: از نزد آن دو كنار برويد; زيرا آن دو سرّى دارند كه خداوند آن را مستور داشته است. اسحاق بن عمار مى گويد: به امام (ع) گفتم: فدايت شوم پس لفظ آنان نوشته نمى شود با اين كه خداوند فرموده است: {ما يلفظ من قول إلاّ لديه رقيب عتيد...}؟ امام فرمود: خداوند _ تبارك و تعالى _ فرشتگان را امر فرموده كه از مؤمنان هنگام ملاقات با يكديگر (كه جز رضاى خدا منظور نبوده)، از نزد آنان كنار روند و اين امر براى تجليل از مؤمنان است...; ولى الفاظ آنان را [خود خداوند] كه عالم نهان و نهان تر [از اسرار ]است، محفوظ مى دارد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 37 - 4

4 - وجود انسان هاى مؤمن هر چند اندك در ميان جامعه كافر ، مانع نزول عذاب الهى بر آنان است .

فأخرجنا . .. من المؤمنين ... و تركنا فيها ءاية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور

- 52 - 21 - 7

7 - الحاق اعضاى مؤمن خانواده بهشتيان به ايشان ، تبلور لطف و فضل الهى در حق آنان

و الذين ءامنوا و اتّبعتهم ذرّيّتهم بإيم_ن ألحقنا بهم ذرّيّتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 8 - 3

3 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : إنّ اللّه خلق الخلق على ثلاث طبقات و أنزلهم ثلاث منازل و بيّن ذلك فى كتابه حيث قال : { و أصحاب الميمنة ما أصحاب الميمنة . . . } . . . و أمّا ما ذكرت من أصحاب الميمنة فهم المؤمنون حقّاً . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه خداوند مردم راسه گونه آفريده و آنان را در سه رتبه قرار داده است. و اين مطلب را در كتاب خود بيان كرده است; آن جا كه مى فايد: {فأصحاب الميمنة ما أصحاب الميمنة...} و اما اصحاب الميمنه [كه در قرآن] ياد شده آنان مؤمنان حقيقى [و راستين] هستند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 11

11 - بهشت ، براى كسانى آماده شده است كه به خداوند و پيامبران او ايمان دارند .

أُعدّت للذين ءامنوا باللّه و رسله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 23،27،29

23 - رضايت خداوند از مؤمنان راستين ، باعث دستيابى آنان به بوستان هاى بهشت

و يدخلهم جنّ_ت . .. رضى اللّه عنهم

جمله {رضى اللّه عنهم} تعليل براى {يدخلهم جنّات} است; يعنى، خداوند بدان جهت مؤمنان راستين را وارد بوستان هاى

بهشت مى كند كه از آنان راضى و خرسند است.

27 - مؤمنان راستين ، حزب خدا هستند .

أُول_ئك حزب اللّه

29 - حزب خدا ( مؤمنان راستين ) ، تنها حزب ظفرمند و رستگار

ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون

قرآن قبلاً درباره حزب شيطان فرمود: {ألا إنّ حزب الشيطان هم الخاسرون} و درباره حزب خدا مى فرمايد: {ألا إنّ حزب اللّه هم المفلحون} (حزب خدا فرجامى جز پيروزى و رستگارى ندارند).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 16

16 - جبهه ايمان ، مورد تأييدات غيبى و امداد هاى الهى است .

فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 9

9 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان همراه او ، به دور از هرگونه خذلان و رسوايى و برخوردار از كرامت و عزّت در قيامت

يوم لايخزى اللّه النبىّ و الذين ءامنوا معه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 1

1 - تنها كسانى گام هاى بلند انفاق را برمى دارند كه از زمره مؤمنان باشند .

ثمّ كان من الذين ءامنوا

فعل {كان} يا عطف بر فعل {اقتحم} است; يعنى، {فلااقتحم العقبة و لا كان مؤمن_ًا} و يا عطف بر جمله {فلااقتحم العقبة}; يعنى، {فلااقتحم العقبة بعد كونه مؤمن_ًا. ..}. در هر دو صورت، جمله {ثمّ كان من الذين آمنوا...} بيانگر مصداقى ديگر از مصاديق {عقبة} است; ولى شرافت افزون تر آن، سبب شده است كه در رديف {فكّ رقبة} و {إطعام} شمرده نشود; بلكه با جمله اى

مستقل، بر اصل كلام عطف گرفته شود، بنابراين پيمودن {عقبة}، زمانى براى افراد محقق مى شود كه از مؤمنان باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 7 - 1،3

1 - افراد مؤمن و داراى عمل صالح ، بهترين مردم و برترين موجودات اند .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت أُول_ئك هم خير البريّة

3 - مؤمنان نيك كردار ، گرفتار عذاب ابدى جهنم نخواهند شد .

إنّ الذين كفروا . .. فى نار جهنّم ... إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت أُول_ئك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 16

16 - مؤمنان داراى عمل صالح ، هراسان از فرجام خويش و نگران از كوتاهى در برابر عظمت خداوند

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. ذلك لمن خشى ربّه

ترس از خداوند، به معناى نگرانى و هراس از فرجام خويش هنگام روبه رو شدن با او است.

فضايل مؤمنان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 8

8 - انفاق بخشى از دارايى ها ، از اوصاف مؤمنان اهل كتاب

و ممّا رزقن_هم ينفقون

فضايل مؤمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 14

14 - پيروان عيسى ( ع ) ، مورد تأييد و حمايت الهى در قبال دشمنانشان ( كافران بنى اسرائيل )

فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم

فضايل مؤمنان به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 36 - 6

6 - ايمان آورندگان

به قرآن و پيام وحى ، ايمن از سلطه شياطين

و من يعش عن ذكر الرحم_ن نقيّض له شيط_نًا

برداشت ياد شده بنابر اين نكته است كه مراد از {ذكر}، قرآن باشد. شاهد آن، آيات پيشين است كه در مورد قرآن بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 14 - 6

6 - مؤمنان به قرآن ، به راه حق و درستى دست يافته اند .

فمن أسلم فأُول_ئك تحرّوا رشدًا

فضايل مؤمنان به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 27 - 9

9 - معتقدان به قيامت ، به دور از باطل گرايى و ايمن از زيان اخروى

يومئذ يخسر المبطلون

برداشت بالا، با استفاده از مفهوم آيه صورت گرفته است.

فضايل مؤمنان دوران اصحاب اخدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 8 - 2

2 - مؤمنان عصر اصحاب اخدود ، مردمى شايسته و به دور از عيب و نقص

و ما نقموا منهم إلاّ أن يؤمنوا باللّه

استثناى {إلاّ أن يؤمنوا}، از باب تأكيد كردن مدح با جمله اى به ظاهر مذمت است كه از وجوه بلاغت در كلام به شمار مى آيد. بنابراين مفاد آيه شريفه، اين است كه مؤمنان، به كلى از عيب و نقص مبرّا بودند.

فضايل مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 22

22 - خداوند ، از مؤمنان راستين راضى و خرسند است .

رضى اللّه عنهم

فضايل مؤمنان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود -

11 - 23 - 6

6_ مؤمنان داراى اعمال شايسته ، تنها انسانهايى كه سرمايه عمر خويش را تباه نساخته و از زيان كارى در دنيا و آخرت مصونند .

أُول_ئك الذين خسروا أنفسهم . .. إن الذين ءامنوا ... أُول_ئك أصح_ب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 7

7- مؤمنان داراى عمل صالح ، مورد عنايت پروردگار خويش بوده و ورود و جاودان ماندنشان در بهشت برخاسته از ربوبيت اوست .

أُدخل الذين ءامنوا . .. جنّ_ت ... خ_لدين فيها بإذن ربّهم

اضافه شدن {ربّ} به ضمير {هم}، كه مرجع آن {الذين آمنوا} است، مشعر به معناى ياد شده است.

فضايل مؤمنان عالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 11 - 12

12 - مؤمنان دانشمند و فرهيخته ، بسى ارزشمندتر از ديگران در پيشگاه خداوند

يرفع اللّه الذين ءامنوا منكم و الذين أُوتوا العلم درج_ت

چنان كه گفته شد، تعبير {الذين آمنوا} دربرگيرنده اهل علم نيز هست. بنابراين اختصاص به ذكر يافتن آنان، حاكى از اين است كه مؤمنان اهل علم، با مؤمنان فاقد علم در پيشگاه خداوند برابر نيستند و دانشمندان، از جايگاهى برتر برخوردارند.

فضايل مؤمنان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 21

21 - از امام صادق ( ع ) درباره سخن ابراهيم : { و ارزق أهله من الثمرات . . . } روايت شده كه فرمود : { من الثمرات القلوب اى حببهم إلى الناس لينتابوا إليهم و يعودوا إليهم ;

مراد ثمرات دلهاست بدين گونه كه محبت

مؤمنان از اهل مكه را در دل مردم بينداز تا مشتاق مؤمنان مكه گشته، به سوى آنان بازگردند}.

فعاليت اجتماعى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 38 - 16

16 - اقدامات خردمندانه و حركت هاى خيرخواهانه اجتماعى اهل ايمان ، مكمل عبادت هاى فردى آنان است .

و أقاموا الصلوة و أمرهم شورى بينهم و ممّا رزقن_هم ينفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 39 - 2

2 - مؤمنان ، داراى عزم دينى و حضور مؤثر اجتماعى و هميارى نسبت به يكديگر در قبال متجاوزان

و الذين إذا أصابهم البغى هم ينتصرون

برخى از مفسران {إنتصار} را به معناى {تناصر} (تعاون و هميارى) گرفته اند; يعنى، مؤمنان راستين آنانند كه هر گاه مورد ستم و تجاوز قرار گيرند _ براى دفع آن _ به يارى هم برمى خيزند.

فقر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 212 - 10

10 _ فقر مؤمنان صدر اسلام ، و تمركز ثروت ها در جبهه كفر *

زين للذين كفروا . .. و يسخرون ... و اللّه يرزق

تزين دنيا نزد كافران، تمسخر مؤمنان توسّط آنان، وعده الهى به برترى مؤمنان در قيامت و برخوردارى آنان از نعمتهاى بى حساب، دلايل استناد اين برداشت است.

فلسفه ابتلاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 14

14- مصون ماندن ايمان مؤمن ، فلسفه مبتلا شدن وى به برخى از گرفتارى ها و كاستى ها است .

فكان أبواه مؤمنين فخشينا أن يرهقهما

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 3 - 7

7 - تفكيك صفوف مؤمنان راستين از مدعيان دروغين ، فلسفه ابتلاى مؤمنان به سختى ها است .

و لقد فتنّا الذين من قبلهم فليعلمنّ اللّه الذين صدقوا و ليعلمنّ الك_ذبين

فلسفه امتحان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 3 - 6،10

6 - فلسفه آزمودن مؤمنان ، بازشناسى مؤمنان راستين از مؤمنان دروغين است .

و لقد فتنّا الذين من قبلهم فليعلمنّ اللّه الذين صدقوا و ليعلمنّ الك_ذبين

10 - فلسفه آزمودن مؤمنان ، مشخص شدن مؤمنان راستين ، جهت پاداش دهى خداوند به آنان است .

و لقد فتنّا . .. فليعلمنّ اللّه الذين صدقوا

برداشت بالا، بنابر اين احتمال است كه تحقق عينى علم خداوند در آزمودن مؤمنان، به منظور اعطاى پاداش به آنان باشد.

فلسفه خلافت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 22

22 - عبادت خالصانه خداوند يكتا ، فلسفه و هدف نهايى خلافت ، حاكميت و استقرار امنيت در زمين براى مؤمنان است .

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. ليستخلفنّهم ...و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنًا يعبدو

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه جمله {يعبدوننى} استينافيه بيانيه باشد كه همواره براى پاسخ گويى به سؤال مقدر است و پاسخ گوى اين سؤال مقدر باشد كه اعطاى خلافت و حاكميت دين و امنيت به مؤمنان به چه هدفى است و فلسفه آن چيست؟ پاسخ آن، عبادت خالصانه و منزه از شرك است.

فلسفه قتل مؤمنان به موسى(ع)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 4

4 - كشتار فرزندان ذكور مؤمنان از سوى فرعونيان ، براى جلوگيرى از گسترش دعوت موسى ( ع ) كافى و كارساز نبود .

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه . .. و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

تصميم شخص فرعون مبنى بر كشتن موسى(ع)، پس از اقدام او و درباريانش به كشتن مؤمنان طرفدار موسى(ع)، گوياى حقيقت ياد شده است.

قبض روح مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 3 - 6

6 - [ فى المجمع ] فى قوله تعالى { و السابحات سبحاً } انّ ها الملائكة يقبضون أرواح المؤمنين يسلّون ها سلاًّ رفيقاً . . . عن على ( ع ) ;

در مجمع البيان از امام على(ع) روايت شده كه درباره قول خداى تعالى {و السابحات سبحاً} فرمود: آنان فرشتگانى اند كه روح مؤمنان را قبض مى كنند و آن را به آرامى و مدارا از بدن هايشان بيرون مى آورند}.

قبول توبه سوزانندگان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 13

13 - توبه گنه كاران ، حتى شكنجه گران و سوزانندگان مردم با ايمان ، پذيرفته مى شود .

ثمّ لم يتوبوا فلهم عذاب جهنّم

قبول توبه شكنجه گران مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 13

13 - توبه گنه كاران ، حتى شكنجه گران و سوزانندگان مردم با ايمان ، پذيرفته مى شود .

ثمّ لم يتوبوا فلهم عذاب جهنّم

قبول توبه مؤمنان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 25

25 - پذيرش توبه مؤمنان ، جلوه رحمت خاص الهى ، نسبت به ايشان *

إنّ اللّه توّاب رحيم

از ارتباط {توّاب} با {رحيم}، مطلب بالا به دست مى آيد با توجه به اين كه گفته شده است: {رحيم} رحمت الهى در خصوص مؤمنان است.

قبول عذر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 16

16 _ پذيرش عذر مؤمنان براى معافيت از جهاد ، تبلور غفران و رحمت الهى

ليس على الضعفاء . .. و اللّه غفور رحيم

قبول عمل پسنديده مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 20

20 - پذيرش كمترين عمل نيك مؤمنان از سوى خداوند ، نشانى از ارج گذارى او به بندگان خود

و من يقترف حسنة . .. إنّ اللّه غفور شكور

قتل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 2،4،34

2 _ ناسازگارى ايمان با كشتن مؤمن از روى عمد

و ما كان لمؤمن ان يقتل مؤمناً الّا خَطَاً

چون جمله {ما كان . .. }، جمله اى خبرى است، دلالت مى كند كه مؤمن هرگز مؤمنى را از روى عمد نخواهد كشت. يعنى اگر مؤمنى كشته شد، معلوم مى شود قاتل او ايمان نداشته است ; هر چند اظهار ايمان كند.

4 _ كسى كه از روى عمد دستش به خون مؤمنى آلوده گردد ، در حقيقت مؤمن نيست .

و ما كان لمؤمن ان يقتل مؤمناً الّا خَطَاً

34 _ امام ،

عهده دار آزادسازى برده اى مؤمن به عنوان كفاره قتل خطائى مسلمانى كه در سرزمين شرك به دست مسلمين كشته شود .

فان كان من قوم عدوّلكم و هو مؤمن فتحرير رقبة مؤمنة

امام صادق (ع) در مورد وظيفه امام نسبت به مسلمانى كه در سرزمين شرك به دست مسلمين كشته شده، فرمود: يُعتق مكانه رقبة مؤمنة و ذلك قول اللّه عزّ و جل: {فان كان من قوم عدوّلكم . .. }.

_______________________________

من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 110، ح 1، ب 36 مسلسل 373 ; نورالثقلين، ج 1، ص 532، ح 485.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 34

34 _ خوددارى از اطعام مؤمن گرسنه ، به منزله كشتن وى و غذا دادن به او به منزله احياى اوست .

و من احياها فكانما احيا الناس جميعاً

از امام صادق(ع) روايت شده كه درباره اطعام مؤمن فرمود: . .. من احيى مؤمن فكانما احيا الناس جميعاً، فان لم تطعموه فقد امتموه و ان اطعمتموه فقد احييتموه.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 20، ح 20; نورالثقلين، ج 1، ص 619، ح 152.

قدرت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 128 - 6

6 _ توانايى هاى اهل ايمان در سركوبى دشمنان دين ، پرتويى از قدرت الهى

ليقطع طرفاً . .. ليس لك من الامر شىء

با وجود اينكه مسلمانان، دشمن را ذليل و اسير كردند و سرانجام آنها را از دستيابى به اهدافشان نااميد ساختند، ولى خداوند تمامى موارد را به خويش نسبت مى دهد تا بفهماند كه كار آنان و تواناييهايشان، در

واقع از آن خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 5

5 _ نيرو و قدرت مؤمنان ، وسيله تحقق اراده الهى در نابودى و عذاب منافقان

أن يصيبكم اللّه بعذاب من عنده أو بأيدينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 57 - 1

1 - كافران ، از شكست دادن و به سستى كشاندن نيروى الهى و جبهه حق _ در هر جاى دنيا_ ناتوانند .

لاتحسبنّ الذين كفروا معجزين فى الأرض

در آيه شريفه، متعلق {معجزين} (اين كه كافران چه چيز را به ناتوانى مى كشانند _ ذكر نشده است; ولى با توجه به اين كه كافران، همواره درصدد تضعيف جبهه حق و دين الهى اند، مقصود از آن نيروى الهى و جيهه حق است. گفتنى است ظرف {فى الأرض} مى رساند كه اين ناتوانى در همه جاى دنيا وجود دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 22 - 2

2 - مسلمانان ، قادر به دفع هجوم كافران ، در صورت عدم انعقاد صلح حديبيه و ناگزيرى از جنگ *

و لو ق_تلكم الذين كفروا لولّوا الأدب_ر

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {لوقاتلكم} نظر به گذشته داشته باشد; يعنى، خداوند گرچه فتح مبين (صلح حديبيه) را براى شما رقم زد و در پرتو آن ثمرات زيادى را براى شما به بار آورد; اما اگر اين صلح هم صورت نمى گرفت و كافران به نبرد با شما برمى خاستند، شما با قدرت ايمانى و رهبرى پيامبر(ص) آنان را منهزم مى ساختيد.

قدرت مؤمنان

در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 9

9 _ مؤمنان در مدينه ، برخوردار از قدرت و شوكت بسيار در مقايسه با منافقان

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم . .. و لكنهم قوم يفرقون

بيم منافقان و تلاش آنان براى مؤمن جلوه دادن خود، نشانه اى از قدرت و شوكت مؤمنان است.

قدرت مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 6

6 _ مؤمنان صدر اسلام در برهه اى از عصر پيامبر ( ص ) داراى استعداد و توان پيروز شدن بر لشكرى تا ده برابر نفرات ايشان

إن يكن . .. يغلبوا ألفا

چون در آيه بعد تخفيف در حكم جهاد و مقاومت را به تحقق ضعف تعليل كرده است، معلوم مى شود خداوند با توجه به توان و استعداد اهل ايمان بر آنان واجب كرده بود كه در مقابل لشكرى تا ده برابر خود مقاومت كنند.

قذف مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 23 - 1،2،5،6

1 - قذف كنندگان و اتهام زنندگان به زنان پاكدامن ، نجيب و مؤمن ، مورد نفرين در دنيا و آخرت

إنّ الذين يرمون المحصن_ت الغ_فل_ت المؤمن_ت لعنوا فى الدنيا و الأخرة

{محصنات} به معناى زنان عفيف و پاكدامن است (لسان العرب). مقصود از {غافلات} (زنان غافل) ممكن است زنانى باشند كه آن قدر از آلودگى جنسى به دوراند كه گويا به كلى از چنين مسائلى بى خبراند و ممكن است زنانى باشند كه از آنچه به آنان نسبت ناروا داده اند (فحشا)،

كاملاً بى خبراند و در هر دو صورت به چنين زنانى زنان نجيب گفته مى شود.

2 - قذف زنان پاكدامن ، نجيب و مؤمن ( نسبت دادن زنا به آنان ) ، در پى دارنده خشم الهى و محروميت از رحمت او

إنّ الذين يرمون المحصن_ت الغ_فل_ت المؤمن_ت لعنوا فى الدنيا و الأخرة

{لعن} (مصدر {لعنوا})، به معناى طرد كردن و دور ساختن فرد از خير و نيكى است (لسان العرب). و هم چنين طرد برخاسته از خشم و غضب مى باشد (مفردات راغب).

5 - عذاب بزرگ خداوند ، پيامد و كيفر قذف كردن زنان عفيف و مؤمن است .

إنّ الذين يرمون المحصن_ت . .. لهم عذاب عظيم

6 - قذف و اتهام به زنان پاكدامن ، نجيب و مؤمن ، از گناهان كبيره است .

إنّ الذين يرمون المحصن_ت . .. لعنوا فى الدنيا و الأخرة و لهم عذاب عظيم

برداشت ياد شده، از آن جا است كه در آيه شريفه، قذف كنندگان و تهمت به زنان مورد طرد و لعن در دو عرصه دنيا و آخرت قرار گرفته اند و به عذاب بزرگ الهى تهديد شده اند.

قرآن و مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 2 - 3

3 _ تلاوت قرآن بر مؤمنان راستين ، فزاينده ايمان در نهاد آنان

و إذا تليت عليهم ءايته زادتهم إيمنا

{تليت} به قرينه كلمه {على} از تلاوت، كه به معناى قرائت است، گرفته شده است. بنابراين مراد از {ءايته}، آيات قرآن است.

قضاوت اخروى بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 69 - 1

1

- قيامت ، روز داورى ميان مؤمنان و مشركان

اللّه يحكم بينكم يوم القي_مة

خطاب در آيه ياد شده از جانب خدا به عموم مؤمنان و مشركان است. {حكم} (مصدر {يحكم}) به معناى قضاوت و داورى كردن است; يعنى، {خدا در قيامت، ميان شما مؤمنان و مشركان داورى خواهد كرد...}.

قضاوت بين كافران و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 56 - 2،6

2 - قيامت ، روز داورى ميان جبهه كفر و ايمان

يحكم بينهم

6 - ورود اهل ايمان به بهشت پس از پايان داورى خدا ميان آنان و كافران

يحكم بينهم فالذين ءامنوا . .. فى جنّ_ت النعيم

قضاوت بين مؤمنان و كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 78 - 2

2 - داورى ميان مؤمنان و كافران به قرآن ، وعده حتمى خدا به پيامبر ( ص )

و إنّه لهدًى و رحمة للمؤمنين . إنّ ربّك يقضى بينهم

در صورتى كه آيه ياد شده مرتبط با آيه قبل _ كه درباره قرآن است _ باشد عبارت {يقضى بينهم} به معناى {يقضى بين من آمن بالقرآن و بين من كفر به} خواهد بود. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 30

30 _ داورى نهايى ميان مؤمنان و كافران ، شايسته خداوند آگاه بر تمامى هستى است .

وسع ربنا كل شىء علماً . .. ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 91

- 7

7 _ نزول عذاب بر كفرپيشگان قوم شعيب ، پاسخ خداوند به درخواست او ( داورى ميان مؤمنان و كافران )

ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق . .. فأخذتهم الرجفة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 8

8_ مصالح جوامع بشرى و تدبير امور انسان ها ، مايه تقدير خداوند بر داورى نكردن او ميان حق گرايان و باطل انديشان ، در عرصه حيات دنياست .

لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

برداشت فوق ، از كلمه {رب} _ كه به معناى مدبر و مربى است _ استفاده مى شود; يعنى ، تقدير ياد شده (لولا كلمة سبقت . ..) در راستاى تدبير امور انسانهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 111 - 1

1_ خداوند در قيامت ، ميان مؤمنان به كتاب هاى آسمانى و انكار كنندگان آن قضاوت خواهد كرد .

و لولا كلمة سبقت . .. و إنّ كلاًّ لما ليوفينّهم ربك أعم_لهم

مراد از {كلاًّ} _ به قرينه {فاختلف فيه} در آيه قبل _ مؤمنان به كتابهاى آسمانى و انكار كنندگان آن است و به قرينه {لولا . .. لقضى بينهم} معلوم مى شود كه خداوند در صحنه قيامت، پيش از پاداش دهى و به كيفررسانى، ميان انسانها داورى خواهد كرد.

قلب مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 2 - 2

2 _ ياد خدا از سوى هر كس ، داراى تأثيرى عميق در قلب و روح مؤمنان

إذا ذكر اللّه وجلت قلوبهم

مجهول آوردن فعل {ذكر} دلالت مى كند

كه ياد خدا از سوى هر كسى كه باشد آن اثر شگرف را براى مؤمنان واقعى در پى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 11 - 3

3 - خداوند ، هدايت گر قلب انسان هاى مؤمن

و من يؤمن باللّه يهد قلبه

قلب مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 2 - 1

1 _ دل مؤمنان راستين ، لرزان و بيمناك به هنگام ياد خدا

إنما المؤمنون الذين إذا ذكر اللّه وجلت قلوبهم

قياس كافران با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 19 - 4

4 - برابر و هم سنگ نبودن كافران با مؤمنان

و ما يستوى الأعمى و البصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 20 - 3

3 - برابر و يكسان نبودن مؤمنان و كافران ، از نظر شخصيت و سرنوشت

و لا الظلم_ت و لا النور

قياس مؤمنان با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 21 - 2

2 - برابر و يكسان نبودن مؤمنان با كافران ، از نظر شخصيت و سرنوشت .

و لا الظلّ و لا الحرور

قياس مؤمنان با مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 28 - 4

4 - مؤمنان نيكوكار در نگاه نظام ارزشى خدا با مفسدان برابر نيستند ، بلكه آنان برترند .

أم نجعل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت كالمفسدين فى الأرض

كافران مدين و مؤمنان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 2

2 _ كافران قوم شعيب بر سر هر كوى و برزن مؤمنان به خدا را مورد تهديد قرار مى دادند و آنان را از سلوك راه خدا بازمى داشتند .

و لا تقعدوا بكل صرط توعدون و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به

{ايعاد} مصدر {توعدون} به معناى تهديد كردن و به شكنجه و أمثال آن ترساندن است. {من ءامن} مربوط به فعل {توعدون} و {تصدون} است و به اصطلاح اهل ادب مفعولى است {متنازع فيه}. گفتنى است كه در برداشت فوق ضمير در {به} به {اللّه} برگردانده شده است.

كافران و شكست مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 30 - 5

5 - كافران ، همواره در كمين شكست و اضمحلال جامعه مؤمنان اند .

إنّهم منتظرون

متعلق انتظارِ كافران، به قرينه دشمنى آنان با مؤمنان، مى تواند انتظار شكست مؤمنان باشد.

كافران و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 18

18 _ خداوند ، هيچگونه غلبه فكرى و منطقى براى كافران بر انبيا و مؤمنان قرار نداده است .

و لن يجعل اللّه للكفرين على المؤمنين سبيلا

امام رضا(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: لن يجعل اللّه لكافر على مؤمن حجة . .. لن يجعل اللّه لهم على انبيائه(ع) سبيلا من طريق الحجة.

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 202، ح 5، ب 46; نورالثقلين، ج 1، ص 564، ح 630.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 1،2

1

_ كفرپيشگان مستكبر در دنيا سوگند ياد مى كنند كه خداوند مؤمنان را در آخرت مشمول هيچ رحمتى نخواهد كرد .

أهؤلاء الذين أقسمتم لاينالهم اللّه برحمة

كلمه {رحمة} نكره است و چون پس از نفى واقع شده، معناى عموم از آن استفاده مى شود. قابل ذكر است كه مراد كافران از {رحمت}، رحمتهاى اخروى است. يعنى بر فرض اينكه آخرتى باشد، خداوند رحمتش را شامل حال مؤمنان نخواهد كرد. فعل مضارع {لا ينال} و نيز معقول نبودن نفى تمامى رحمتها در دنيا اين معنا را تأييد مى كند.

2 _ اهل ايمان ، در دنيا مورد تحقير كفرپيشگان مستكبر هستند .

أهؤلاء الذين أقسمتم لاينالهم اللّه برحمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 3

3 _ مؤمنان به رسالت انبيا در معرض مشكل آفرينى كفرپيشگان و موظف به صبر و استقامت

إن كان طائفة منكم ءامنوا بالذى أرسلت به . .. فاصبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 5

5 _ لشكركشى براى رويارويى با اهل ايمان ، عملى پسنديده در نظر شيطان زده كفرپيشگان مكه

إذ زين لهم الشيطن أعملهم

از مصاديق مورد نظر براى كلمه {أعملهم}، به قرينه آيات قبل و فرازهاى بعد، لشكركشى كافران مكه براى حضور در جنگ بدر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 73 - 1

1 _ كافران سزاوار حمايت از يكديگر ، نه شايسته حمايت كردن از مؤمنان و يا برخوردار شدن از حمايت ايشان

و الذين كفروا بعضهم أولياء بعض

مقصود از ولايت كافران نسبت به يكديگر و

پشتيبانى آنان از همديگر، به قرينه فراز بعد (إلا تفعلوه . .. ) نفى ولايت بين مؤمنان و كافران است. بنابراين جمله {إن الذين كفروا ... } به اين معنى است كه مسلمانان نبايد عقد ولايى با كافران داشته باشند ; نه آنان را حمايت كنند و نه از ايشان حمايت جويند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 109 - 1

1 - يادآورى برخورد هاى مستكبرانه كافران با مؤمنان در دنيا ، در پى نجات خواهى آنان از دوزخ و ردّ آن از سوى خداوند

ربّنا أخرجنا منها . .. قال اخسئوا ... إنّه كان فريق من عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 28 - 3

3 - كافران ، به صداقت و راستگويى مؤمنان ، باور نداشتند .

و يقولون متى ه_ذا الفتح إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 53 - 1

1 - اظهار ترديد كردن كافران در زنده شدن انسان ها پس از مرگ ، هنگام رو به رو شدن با مؤمنان

إنّى كان لى قرين . .. أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمدينون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 22 - 1،3

1 - اطمينان بخشى خداوند به مؤمنان ، در ناتوانى كافران از غلبه بر ايشان ، پس از فتح خيبر و صلح حديبيه

و لو ق_تلكم الذين كفروا لولّوا الأدب_ر

برداشت بالا بر اين اساس است كه {لو قاتلكم. ..} نظر به آينده داشته باشد; يعنى، شما در

آينده، همواره پيروز خواهيد بود و هر كه با شما بجنگد، منهزم خواهد شد.

3 - كافران منهزم شده در جنگ با مؤمنان ، فاقد كم ترين حامى و پشتيبان

لولّوا الأدب_ر ثمّ لايجدون وليًّا و لانصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 31 - 1

1 - كافران ، از خاطره هاى ديدار خود با مؤمنان ، طنز ساخته و در جمع خانواده خويش به لطيفه گويى و خنداندن يكديگر مى پردازند .

و إذا انقلبوا إلى أهلهم انقلبوا فكهين

{فَكِه} (صفت مشبّه) به معناى خوش دل و خندان يا به معناى كسى است كه با همراهان خود سخنى گويد كه آنان را بخنداند (قاموس). در برداشت ياد شده، معناى دوم مورد نظر است.

كرامت اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 40 - 11

11 - مؤمنان موحد ، در صحنه قيامت داراى كرامت و برخوردار از اختيار

أفمن يلقى . .. أم من يأتى

تقابل فعل معلوم {يأتى} با فعل مجهول {يلقى}، افاده مى كند كه حركت مؤمنان يكتاپرست در قيامت، جبرى و ناخواسته نيست. برخلاف منحرفان از آيات الهى كه آنان حقير و مجبوراند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 19 - 5

5 - جايگاه مؤمنان در آخرت ، نشانه عزّت و كرامت آنان و جايگاه كافران ، پست و ذلّت آفرين است .

هم أصح_ب المشئمة

راست و چپ، كنايه از عظمت و پستى جايگاه است; زيرا در جوامع انسانى، مرسوم است كه سمت راست، نشانه كرامت و سمت چپ رمز شوم بودن است; وگرنه

راست و چپ حقيقى، وابسته به اعتبارات و با در نظر گرفتن مركزيتى خاص است كه در اين آيات، از آن سخنى به ميان نيامده است.

كرامت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 152 - 4

4 _ كسانى كه به تمامى پيامبران الهى ايمان دارند ، از مقام و كرامتى والا ، برخوردارند .

و الذين ءامنوا باللّه و رسله و لم يفرقوا بين أحد منهم أولئك

اشاره به مؤمنان با كلمه {أولئك}، حكايت از مقام رفيع آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 35 - 3

3 _ كرامت و مقام والاى مؤمنان در پيشگاه خداوند

يأيها الذين ءامنوا

خطاب مستقيم خداوند، نشانه كرامت مخاطبان است.

كفران دشمنان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 - 8

8 - خصومت كنندگان با اهل ايمان ، مردمى خيانتكار و ناسپاس اند .

إنّ اللّه يدفع . .. إنّ اللّه لايحبّ كلّ خوّان كفور

كمال مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 6 - 1

1 - مؤمنانى كه كار هاى شايسته انجام مى دهند ، كمال هاى برتر خويش را از دست نداده ، از پستى ها دور مانده اند .

أحسن تقويم . .. أسفل س_فلين . إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

كمى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 106 - 3

3_ موحدانى كه توحيدشان خالص و از هر گونه شرك پيراسته باشد اندكند .

و ما يؤمن أكثرهم

بالله إلاّ و هم مشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 10

10 - انسان هاى مؤمن ، نيك كردار و پرهيز كننده از ظلم به ديگران ، بسيار اندك اند .

و إنّ كثيرًا من الخلطاء ليبغى . .. إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و قليل ما

تنكير {قليل} و اضافه شدن {ما}ى مبهمه، بر مبالغه در قلت دلالت دارد.

كمى مؤمنان اصحاب ايكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 190 - 5

5 - وجود اقليتى مؤمن در ميان مردم { ايكه }

و ما كان أكثرهم مؤمنين

كمى مؤمنان به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 41 - 5

5 - ايمان به قرآن در ميان مردم ، در نيمه نخست رسالت ( مكّه ) بسيار اندك بود .

قليلاً ما تؤمنون

كمى مؤمنان به لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 36 - 1

1 - وجود تنها يك خانواده مؤمن ، در ميان قوم لوط

فما وجدنا فيها غير بيت من المسلمين

كمى مؤمنان به نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 40 - 18،23

18_ تنها تعداد بسيار اندكى از قوم نوح ، به يكتايى خداوند ايمان آوردند و رسالت نوح را پذيرفتند .

و ما ءامن معه إلاّ قليل

كلمه {قليل} دلالت بر اندك بودن تعداد مؤمنان دارد و قرآن آن را با قيدى همانند {منهم} نياورد تا به اين نكته اشاره كند كه: تعداد مؤمنان

فى نفسه اندك بودند نه در قياس با كفرپيشگان و لذا در برداشت با كلمه بسيار، بر قلّت مؤمنان تأكيد شد(اقتباس از الميزان).

23_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : لماأراد الله عزوجل هلاك قوم نوح . . . كان الذين آمنوا به من جميع الدنيا ثمانين رجلاً فقال الله عزوجل : { . . . و ما آمن معه إلاّ قليل } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: هنگامى كه خداى عزوجل اراده كرد قوم نوح را هلاك كند . .. كسانى كه به او ايمان آورده بودند در همه دنيا هشتاد مرد بودند. پس خداوند عزوجل فرمود: ... و ما آمن معه إلاّ قليل ...}.

كمى مؤمنان به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 13

13 - اندكى از مردم به حقانيت وعده هاى الهى ، اعتقاد دارند .

و لكنّ أكثرهم لايعلمون

مفعول {لايعلمون} حذف شده و تقدير آن چنين است: {و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون أنّ وعد اللّه حقّ}. مفهوم آن اين است كه تنها اندكى از مردم به حقانيت وعده هاى الهى يقين دارند.

كمى مؤمنان قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 103 - 4

4 - وجود اقليتى مؤمن و موحد در ميان قوم ابراهيم

و ما كان أكثرهم مؤمنين

ضمير{هم} در آيه، به قوم ابراهيم بازمى گردد.

كمى مؤمنان قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 158 - 7

7 - وجود اقليتى مؤمن در ميان ثموديان

و ما كان

أكثرهم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 18 - 1

1 - تنها گروهى اندك از قوم عاد و ثمود ، ايمان آورده ، تقوا پيشه كردند .

و نجّينا الذين ءامنوا و كانوا يتّقون

از اين كه خداوند، استكبار و كوردلى را به عموم مردم عاد و ثمود نسبت داده است، مى توان استفاده كرد كه بيشتر آنان كافر شدند و فقط تعدادى اندك از آنان مؤمن بودند.

كمى مؤمنان قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 9

9 - وجود اقليتى مؤمن در ميان قوم عاد

و ما كان أكثرهم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 18 - 1

1 - تنها گروهى اندك از قوم عاد و ثمود ، ايمان آورده ، تقوا پيشه كردند .

و نجّينا الذين ءامنوا و كانوا يتّقون

از اين كه خداوند، استكبار و كوردلى را به عموم مردم عاد و ثمود نسبت داده است، مى توان استفاده كرد كه بيشتر آنان كافر شدند و فقط تعدادى اندك از آنان مؤمن بودند.

كمى مؤمنان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 121 - 5

5 - وجود اقليتى مؤمن در ميان قوم نوح

و ما كان أكثرهم مؤمنين

كنيزان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 29

29 - كنيز گرفتن ، احكامى تعيين شده دارد .

قد علمنا ما فرضنا عليهم فى . .. و ما ملكت أيم_نهم

كيفر طرد

مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 30 - 3،6

3_ همگان ، حتى پيامبران الهى ، در صورت طرد مؤمنان و ارتكاب گناه ، مستحق كيفر و مجازات الهى اند .

من ينصرنى من الله إن طردتهم

6_ استحقاق عذاب الهى به خاطر طرد مؤمنان ، حقيقتى كه همگان به دريافت و فهم آن توانايند .

من ينصرنى من الله إن طردتهم أفلاتذكّرون

كيفر قتل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 93 - 1،2،7

1 _ خلود در جهنّم ، غضب و لعنت الهى ، كيفر كشتن مؤمن از روى عمد

و من يقتل مؤمنا متعمّداً فجزاؤه جهنّم خالداً فيها و غضب اللّه عليه و لعنه

2 _ عذاب بزرگ الهى در انتظار كسى كه مؤمنى را از روى عمد به قتل برساند .

و من يقتل مؤمنا . .. و اعدّ له عذاباً عظيما

7 _ توبه كشتن مؤمن ، از روى خشم و غضب و يا به انگيزه هاى دنيايى ، قصاص است .

و من يقتل مؤمنا متعمّداً

امام صادق (ع) درباره توبه در قتل عمدى مؤمن از روى غضب يا به انگيزه هاى دنيايى فرمود: . .. و ان كان قتله لغضب او لسبب شىء من امر الدنيا فانّ توبته ان يقاد منه ... .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 276، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 533، ح 490.

كيفر قذف مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 25 - 1

1 - كسانى كه به زنان پاكدامن و مؤمن تهمت زنا مى زنند ، در قيامت

بى هيچ تخفيف و ترحمى و به صورت كامل ، كيفر كارشان را دريافت خواهند كرد .

الذين يرمون المحصن_ت . .. يومئذ يوفّيهم اللّه دينهم

ضمير {هم} در {يوفّيهم} و {دينهم} به {قذف كنندگان} (الذين يرمون المحصنات) بازمى گردد و {توفية} (مصدر {يوفّى}) به معناى پرداخت به صورت تام و كامل است و مقصود از {دين} _ به قرينه اين كه آيه شريفه در باره قيامت است _ جزا مى باشد.

كينه در مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 5

5 _ وجود برخى از كينه ها در سينه مؤمنان قبل از ورود به بهشت و زدودن آن با ورود به بهشت *

و نزعنا ما فى صدورهم من غل

گرايشهاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 5

5 _ امكان مجذوب شدن انسان ها ، حتى مؤمنان در برابر امكانات مادّىِ فراوان ديگران

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 4

4 _ امكان مجذوب شدن مؤمنان ، در برابر امكانات مادى فراوان ديگران

و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

خطاب در {لاتعجبك} مى تواند ناظر به پيامبر (ص) باشد و مى تواند ناظر به فرد فرد مؤمنان باشد. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

گرسنگى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 6

6 - پيشه ساختن صبر و برپايى نماز ، دو وسيله كارساز براى تحمل ترس ها ، گرسنگى ها ، زيان هاى

مالى و جانى و كمبود هاى به وجود آمده براى سالكان راه ايمان

يأيها الذين ءامنوا استعينوا بالصبر والصلوة . .. و لنبلونكم بشىء من الخوف ... و ا

گمراهى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 101 - 1

1 _ گمراهى و كفر ( ارتداد ) مؤمنان ، على رغم تلاوت آيات الهى بر آنان و حضور پيامبر ( ص ) در ميانشان ، مايه شگفتى است .

و كيف تكفرون و انتم تتلى عليكم ايات اللّه و فيكم رسوله

مراد از استفهام، تعجّب است.

گناه استهزاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 20

20 - استهزا ، طعن و نسبت دادن القاب زشت به مؤمنان ، گناه و نيازمند توبه است .

لايسخر قوم . .. و لا تلمزوا ... و لا تنابزوا ... و من لم يتب

بنابراين كه {و من لم يتب} نظر داشته باشد به تمام محتواى آيه و نه صرف كسانى كه لقب بد بر مؤمنان مى نهند، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 29 - 2

2 - پوزخند به مؤمنان ، گناه و از نشانه هاى كفر است .

إنّ الذين أجرموا كانوا من الذين ءامنوا يضحكون

مراد از {الذين أجرموا} _ به قرينه {من الكفّار} در آيات بعد _ كافران اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 34 - 8

8 - تمسخر مؤمنان ، با ريشخند ، چشمك ، لطيفه سازى و گمراه دانستن

آنان ، گناه و از نشانه هاى كفر است .

إنّ الذين أجرموا . .. يضحكون ... يتغامزون ... ف_كهين ... من الكفّار

گناه شكنجه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 9

9 - گناه شكنجه دادن و سوزاندن مرد و زن مؤمن ، برابر و عذاب اخروى آن يكسان است .

الذين فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت . .. فلهم عذاب جهنّم

گناه طرد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 30 - 2

2_ طرد مؤمنان ( نپذيرفتن آنان به جرگه و مجمع اهل ايمان ) گناه و درپى دارنده عذاب الهى است .

من ينصرنى من الله إن طردتهم

{من الله} به معناى {من عذاب الله} است.

گناه قتل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 93 - 3

3 _ كشتن عمدى مؤمن ، از گناهان بسيار بزرگ

و من يقتل مؤمنا متعمّداً فجزاؤه جهنّم خالداً فيها و غضب اللّه عليه و لعنه و اعدّ

برداشت فوق را فرمايش امام صادق (ع) تأييد مى كند كه فرمود: قتل النفس من الكبائر لانّ اللّه عز و جل يقول: {و من يقتل مؤمناً متعمّداً . .. و اعدّ له عذاباً عظيماً}.

_______________________________

علل الشرايع، ص 478، ح 2، ب 228 ; نورالثقلين، ج 1، ص 534، ح 494.

گناه هتك آبروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 7

7 - شكستن حرمت و آبروى اهل ايمان ، امرى خطير و گناهى بزرگ در پيشگاه خداوند

إذ تلقّونه بألسنتكم و

تقولون بأفواهكم ما ليس لكم به علم و تحسبونه هيّنًا و هو عن

گناهكاران و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 33 - 1،4

1 - گنه پيشگان كافر ، شايسته قضاوت كردن و اظهار نظر درباره راه مؤمنان ، نيستند .

و ما أرسلوا عليهم ح_فظين

4 - گنه پيشگان كافر ، در برخورد با مؤمنان ، چنان خود را در مقام قيّم و نگهبان مى نشانند كه گويا هدايت آنان را مأموريت خود مى دانند .

و ما أُرسلوا عليهم ح_فظين

گناهكارى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 2

2 - مؤمنان ، هرگز از خطا و گناه مصون نبوده و نيازمند به توبه خالصانه به درگاه الهى اند .

ي_أيّها الذين ءامنوا توبوا إلى اللّه توبة نصوحًا عسى ربّكم أن يكفّر عنكم سيّئاتك

گواهى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 8 - 1

1 _ مؤمنان بايد همواره براى خدا قيام كنند و بر اساس حق ، شهادت دهند .

يأيها الذين ءامنوا كونوا قومين للّه شهداء بالقسط

{قوّام} صيغه مبالغه است و دلالت بر دوام دارد، يعنى عادت شما بايد قيام براى خدا باشد. و {قسط} به معناى عدل و حق است.

لذايذ اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 35 - 2

2 - تماشاى كيفر هاى كافران در قيامت ، براى مؤمنان لذت بخش است .

على الأرائك ينظرون

لعن بر بدخواهان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7

- توبه - 9 - 98 - 10

10 _ آرزومندان نزول بلا و نگون بختى براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، مورد طرد و لعن خداوند هستند .

يتربّص بكم الدوائر عليهم داثرة السوء

ظاهراً جمله {عليهم داثرة السوء} در مقام نفرين مى باشد نه صرفاً إخبار از آينده.

لغزش در مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 20 - 3

3 _ مؤمنان در معرض تخلف از دستورات خدا و رسول و نيازمند هشدار

يأيها الذين ءامنوا . .. و لا تولوا عنه

لغزش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 4 - 4

4 _ انسان ها ، حتى مؤمنان حقيقى ، در معرض لغزش و نيازمند مغفرت خداوند *

أولئك هم المؤمنون حقا لهم . .. مغفرة و رزق كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 9،10

9 _ خداوند ، بخشنده گناهان و لغزش هاى مؤمنان حقيقى و راستين

لهم مغفرة و رزق كريم

10 _ همه انسان ها ، حتى مؤمنان حقيقى ، از خطا و گناه مصون نيستند و نيازمند مغفرت الهى هستند .

أولئك هم المؤمنون حقا لهم مغفرة و رزق كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 7 - 4

4 - مؤمنان ، از لغزش و گناه ، مصون نيستند .

و الذين ءامنوا . .. لنكفّرنّ عنهم سيّئاتهم

{سيّئات} مطرح شده در آيه، مى تواند مربوط به قبل از ايمان و مى تواند مربوط به بعد از ايمان باشد. نكته بالا، بنابر

احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 4 - 6

6 - انسان هاى مؤمن نيز در معرض لغزش و نيازمند آمرزش اند . *

الذين ءامنوا . .. أُول_ئك لهم مغفرة

اين كه خداوند فرموده است: براى مؤمنان قطعاً مغفرتى وجود دارد، به ملازمه دلالت بر وجود لغزش مى كند و اگر نه آمرزيدن معنا نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 12

12 - لغزش هاى مؤمنان ، مانع ورود آنان به بهشت نخواهد بود .

و يكفّر عنهم سيّئاتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 15 - 3

3 - هشدار خداوند به مؤمنان ، نسبت به لغزش و نافرمانى كردن به خاطر دلبستگى و وابستگى به مال و فرزند

إنّما أمولكم و أول_دكم فتنة

لغزشگاه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 19 - 2

2 - مؤمنان ، در معرض از ياد بردن خدا و نيازمند هشدار الهى براى پايبندى به تقوا

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا اللّه . .. و لاتكونوا كالذين نسوا اللّه

مادر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 5

5 - همسران پيامبر ( ص ) ، در حكم مادر مؤمنان اند .

و أزوجه أُمّه_تهم

مالكيت اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 4

4 - مؤمنانى كه زير شكنجه كافران جان دادند و در آتش آنان سوختند ، مالك

بوستان هاى بهشت خواهند شد .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت

ارتباط اين آيه با آيه قبل، بيانگر برداشت ياد شده است.

مالكيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 19

19 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . ان جميع ما بين السماء و الأرض للّه عزّوجلّ و لرسوله و لأتباعهما من المؤمنين فما كان من الدنيا فى أيدى المشركين و الكفار . . . ظلموا فيه المؤمنين و غلبوهم عليه فما أفاء اللّه على رسوله ، فهو حقّهم أفاء اللّه عليهم و ردّه إليهم . . . فما رجع إلى مكانه . . . فقد فاء ;

از امام صادق(ع) روايت شده . .. تمام آنچه بين آسمان و زمين هست، از آنِ خداى عزّوجلّ و رسول او و پيروان مؤمنشان است ... پس هر چه از [اموال] دنيا در دست مشركان و كافران هست ... ظلمى است كه آنان بر مؤمنان روا داشته و [در استيلا بر آن اموال] بر مؤمنان غلبه كرده اند ... پس آنچه را خداوند به رسول خود برگردانده، حق آنها بوده كه او به آنها رد كرده است ... چيزى را كه به مكان خود برگردد [مى گويند] {قد فاء}».

مبارزه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 123 - 5

5 _ درگيرى مؤمنان با مجرمان در طول تاريخ بوده است.

و إن الشيطين . .. ليجدلوكم ... و كذلك جعلنا فى كل قرية أكبر مجرميها

مبغوضان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16

- غافر - 40 - 35 - 14

14 - متكبران تجاوزگر ، مورد بغض و دشمنى خدا و مؤمنان هستند .

كبر مقتًا عند اللّه و عند الذين ءامنوا كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب متكبّر جبّار

متخلفان غزوه تبوك و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 1

1 _ سوگند دروغ منافقان متخلف از جنگ تبوك ، به منظور گذشت كردن مؤمنان از تخلف آنان و متعرض نشدن به آنها

سيحلفون باللّه لكم إذا انقلبتم إليهم لتعرضوا عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 1

1 _ سوگند توانمندان متخلف از جنگ تبوك ، به منظور جلب رضايت مؤمنان مجاهد

يحلفون لكم لترضوا عنهم

مثل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 2

2_ حالت موحدان و مؤمنان به قرآن ، همانند انسان هاى بينا و شنواست .

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ والبصير والسميع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 3

3 - مؤمنان و موحدان ، همچون بردگانى اند كه تنها يك مالك داشته و فقط از او فرمان مى برند .

ضرب اللّه مثلاً. .. و رجلاً سلمًا لرجل

مجادله اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 31 - 3

3 - نزاع و مجادله دو گروه حق و باطل و مؤمن و كافر ، به پيشگاه پروردگار در قيامت

ثمّ إنّكم يوم القي_مة عند ربّكم تختصمون

مجادله با مؤمنان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 2

2- مجادله مشركان مكه با مؤمنان ، در مسأله معاد

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

تعبير {فأتوا} (با صيغه جمع) مى رساند كه مخاطب مشركان، تنها پيامبر(ص) نبوده; بلكه مؤمنان نيز مورد خطاب آنان بودند.

مجاهدان و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 8،28

8 _ خداوند نويد بخش ظهور مجاهدانى نستوه ، محبوب خدا و دوستدار وى ، متواضع در برابر مؤمنان و سرافراز بر كافران

فسوف يأتى اللّه بقوم . .. و لايخافون لومة لائم

28 _ دلباختگان خداوند ، فروتن در برابر مؤمنان ، سرفراز در قبال كافران و مجاهدانى بى پروا از ملامت دشمنان دين

يحبونه اذلة على المؤمنين . .. يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

محافظت از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 33 - 4

4 - گنه پيشگان كافر ، در برخورد با مؤمنان ، چنان خود را در مقام قيّم و نگهبان مى نشانند كه گويا هدايت آنان را مأموريت خود مى دانند .

و ما أُرسلوا عليهم ح_فظين

محافظت از مؤمنان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 27 - 8

8 - نگرانى و احساس خطر نوح ( ع ) ، درباره به خطر افتادن ايمان مؤمنان و نسل هاى آينده جامعه ، از سوى كافران حق ناپذير و گمراه گر قوم خود

إنّك إن تذرهم يضلّوا عبادك و لايلدوا إلاّ فاجرًا كفّارًا

محبت اهل مكه به مؤمنان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 10

10 - رحمت و غفران گسترده الهى ، پشتوانه بخشايش گناه اهل مكه و پيدايش مودّت ميان آنان و مؤمنان

عسى اللّه أن يجعل بينكم . .. و اللّه غفور رحيم

از ارتباط ميان {واللّه غفور رحيم} با صدر آيه _ كه نويد به اصلاح روابط مؤمنان مدينه و مكيان ستيزه جو را دربردارد _ استفاده مى شود كه آن عداوت ها، پايان خواهد يافت و معاندان به سوى توبه روى خواهند آورد و رحمت و غفران گسترده الهى آنان را دربرخواهد گرفت و در پرتو اين رحمت و آمرزش، مودّت حاصل خواهد شد.

محبت به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 2

2 _ پيامبر(ص) موظف به فروتنى در برابر مؤمنان و ابراز مهر و محبت به آنان

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

پيشى گرفتن در سلام از جانب پيامبر(ص) تنها به عنوان يك وظيفه خاص و محدود مطرح نشده است، بلكه اين موضوع به عنوان جلوه اى از تواضع و اخلاق متعالى مطرح شده است.

محبت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 10

10 - محبت مؤمنان نسبت به اهل بيت ، پاداشى تعيين شده از جانب خداوند براى پيامبر ( ص )

قل لا أسئلكم

محبوب مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 7

7 - خداوند محبوبترين حقيقت هستى ، در نزد مؤمنان موحد است .

و الذين ءامنوا أشد

حباً اللّه

مقصود از {الذين ءامنوا} - به قرينه فراز قبل و نيز آيات گذشته - موحدانى هستند كه تنها خداوند را عبادت مى كنند و هيچ كس و هيچ چيز را همانند او نمى دانند. {أشد} افعل تفضيل است و مفضل عليه آن ذكر نشده تا شامل هر چيز و هر كس بشود.

محبوبيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 1،2،7

1- ايمان و عمل صالح موجب نفوذ محبوبيت شخص مؤمن در دل هاى مردم است .

إنّ الذين ءامنوا . .. سيجعل لهم الرحمن ودًّا

{ودّ} به معناى ميل و محبت است. و مراد از آن، به قرينه {لهم}، محبتى است كه خداوند براى مؤمنان در دل هاى ديگران قرار مى دهد.

2- محبوبيت در دل هاى مردم ، از جمله پاداش هاى خداوند به مؤمنان داراى كردار نيك .

إنّ الذين ءامنوا . .. سيجعل لهم الرحمن ودًّا

7- محبوبيت يافتن مؤمنان نيك كردار در دل ها ، جلوه اى از رحمت گسترده خداوند است .

إنّ الذين ءامنوا . .. سيجعل لهم الرحمن ودًّا

محدوده اختيارات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 36 - 1

1 - هيچ مرد و زن مؤمنى حق ندارد كه در برابر فرمان خداوند و پيامبرش ، تصميم ديگرى بگيرد .

و ما كان لمؤمن و لامؤمنة إذا قضى اللّه و رسوله أمرًا أن يكون لهم الخيرة من أمرهم

محدوده مسؤوليت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 16

16 _ مؤمنان وظيفه دار محاسبه اعمال و

برخوردهاى پيامبر با ديگران نيستند.

و ما من حسابك عليهم من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 23 - 3

3 - تكليف مؤمنان و مبلغان دينى ، در برابر انسان هاى لجوج و حق ناپذير ، تنها انذار و هشدار است .

إن أنت إلاّ نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 9

9 - انسان مؤمن ، موظف به انجام تكليف خويش است ، نه مأمور به نتيجه .

و أُفوّض أمرى إلى اللّه

محدوديت قدرت دشمنان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 15

15 - قدرت و حاكميت دشمنان پيامبران و مؤمنان ، موقت و محدود به زندگى دنيايى است .

إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

محمد(ص) و منافع مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 11

11 _ ترتيب اثر دادن پيامبر ( ص ) ، تنها به سخنانى بود كه در جهت منافع مؤمنان باشد .

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم . .. و يؤمن للمؤمنين

برداشت فوق با توجه به {لام} در {للمؤمنين}، كه براى افاده منفعت است، استفاده مى شود.

محمد(ص) و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 10

10 _ پيامبر ( ص ) گر چه به همه سخنان از تمامى طيف ها ، گوش فرامى داد ; ولى در مرحله تصديق و پذيرش ، تنها سخنان خدا و مؤمنان را باور داشت .

و

يقولون هو أذن قل أذن خير لكم يؤمن باللّه و يؤمن للمؤمنين

برداشت فوق بر اين اساس است كه اضافه {أذن} به {خير} اضافه حقيقيه باشد ; بدين معنا كه پيامبر(ص) تنها شنواى سخنان نيك است و به هر سخنى ترتيب اثر نمى دهد، بلكه تنها سخنان خدا (وحى) و سخنانِ مؤمنان راستين را باور مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 19

19 _ ولايت رسول خدا ( ص ) بر مؤمنان ، نشأت يافته از مقام رسالت آن حضرت

و يطيعون اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 6

6 _ حضور پيامبر ( ص ) در صحنه هاى نبرد پيشاپيش مؤمنان و در كنار آنان

جهدوا مع رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 19

19 _ دعاى پيامبر ( ص ) در حق مؤمنان ، مورد استجابت خداوند و داراى تأثير قطعى است .

صل عليهم . .. و اللّه سميع عليم

ياد شدن صفت {سميع عليم} پس از {صل عليهم} اشاره به مستجاب شدن دعاى پيامبر (ص) است; زيرا ارزش و اهميت شنيدن به ترتيب اثر دادن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 6

6 _ پيامبر ( ص ) نسبت به مؤمنان ، بسيار رؤوف و مهربان بود .

رسول من أنفسكم . .. بالمؤمنين رءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 13

13

_ پيامبر اكرم ( ص ) آشتى ناپذيرى خود با جبهه شرك و ر ها نكردن جبهه مؤمنان را نه تنها خواسته خود ، بلكه دستورى صريح از جانب خداوند اعلام داشت .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى فلا أعبد الذين تعبدون . .. و أمرت أن أكون م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 122 - 5

5_ ابلاغ تهديد هاى خداوند به كفرپيشگان و رساندن بشارت هاى او به مؤمنان ، وظيفه پيامبر ( ص ) بود .

و قل . .. وانتظروا إنا منتظرون

محمد(ص) و مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 2،3

2- پيامبر ( ص ) با تهيدستان مؤمن ، معاشرت داشت .

و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربّهم

واژه {اصبر} چنان چه داراى مفعول باشد، امر به حبس كردن و تثبيت است. اين تعبير و نيز جمله {لاتعد عيناك عنهم} اين نكته را مى رساند كه شيوه پيامبر(ص) در برخورد با تهيدستان، شيوه اى مطلوب بوده و خداوند، او را به پايدارى بر آن و ترك انصراف از ديدار آنان ترغيب مى كند.

3- رفاه مندان عصر بعثت ، براى منصرف ساختن پيامبر ( ص ) از معاشرت با تهيدستان مؤمن ، تلاش مى كردند .

و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربّهم . .. و لاتطع من أغفلنا قلبه

مخالفان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 5

5 - منافقان ، از نظر رفتار و مواضع سياسى و اجتماعى در قطب

مخالف مؤمنان قرار دارند .

و يقولون ءامنّا. .. و أطعنا ثمّ يتولّى ... فريق منهم معرضون ...إنّما كان قول الم

{داورى { از مهم ترين مسائل اجتماعى است و در آيات پيشين، منافقان به عنوان مخالفان داورى پيامبر(ص) و متمردان از حكم آن حضرت معرفى شدنده اند; ولى در آيه ياد شده، مؤمنان به عنوان انسان هاى مطيع و تن دهنده به حكم و داورى پيامبر(ص) شناسانده شدنده اند. بنابراين مى توان استفاده كرد كه مؤمنان و منافقان، در مواضع اجتماعى در جهت مخالف هم قرار دارند.

مدارا با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 7

7- ذوالقرنين ، به رعايت نرمش و مدارا در صدور فرمان و ابلاغ خواسته هاى حكومتى خويش به مؤمنان ، نويد داد .

و سنقول له من أمرنا يسرًا

مدارا در قبض روح مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 3 - 5،6

5 - فرشتگان ، به هنگام قبض روح برخى از مردم ، بسان شناكنندگان ، وظيفه خود را به آرامى و با مدارا انجام مى دهند .

و الس_بح_ت سبحًا

در نظر برخى از اهل لغت، حركت در اعماق آب را، {عَوْم} و حركت روى آب و بدون فرورفتن را {سباحة} مى گويند(تاج العروس). تعبير {السابحات} _ به قرينه {الناشطات} در آيه قبل _ ناظر به حركت آرام ملائكه، در قبض روح مؤمن است كه به حركت در آب تشبيه شده است.

6 - [ فى المجمع ] فى قوله تعالى { و السابحات سبحاً } انّ ها الملائكة يقبضون أرواح المؤمنين يسلّون ها

سلاًّ رفيقاً . . . عن على ( ع ) ;

در مجمع البيان از امام على(ع) روايت شده كه درباره قول خداى تعالى {و السابحات سبحاً} فرمود: آنان فرشتگانى اند كه روح مؤمنان را قبض مى كنند و آن را به آرامى و مدارا از بدن هايشان بيرون مى آورند}.

مدبر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 48 - 10

10_ تدبير امور انسان هاى مؤمن و كافر ، تحولات جوامع بشرى و سرنوشت آنها ، به دست خدا و در اختيار اوست .

اهبط بسل_م منا . .. و أمم سنمتعهم ثم يمسّهم منا عذاب أليم

مدح مؤمنان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 52 - 2

2 - تمجيد خداوند از ايمان آوردگان اهل كتاب

الذين ءاتين_هم الكت_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 6،9

6 - تمجيد خداوند از ايمان آوردگان از اهل كتاب به خاطر رفتار ، گفتار نيك آنان در مقابل گفتار و كردار بد ديگران

و يدروءن بالحسنة السيّئة

{حسنة} و {سيّئة} به معناى {بدى} و {نيكى} است و {ال} در آن دو براى جنس است. بنابراين مراد از {الحسنة} مطلق نيكى (رفتار و گفتار نيك) است و مراد از {السيئة} مطلق بدى (گفتار و كردار بد) مى باشد.

9 - ستايش الهى از ايمان آوردگان از اهل كتاب ، به خاطر خصلت انفاق گرى آنان

و ممّا رزقن_هم ينفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 3

3 - ستايش

خداوند از ايمان آوردگان اهل كتاب به خاطر رفتار پسنديده آنان در برابر ياوه گويان

و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

مدح مؤمنان صابر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 1

1- تمجيد خداوند از مؤمنانى كه در كوران مشكلات ، از ايمان نبريدند و با هجرت و جهاد ، صبر پيشه كردند .

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا

مراتب اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 19 - 2

2- وجود تفاوت درجات ، در بهشت براى مؤمنان و در دوزخ براى كافران *

و لكلّ درج_ت ممّا عملوا

برداشت بالا بنابراين است كه {لكلّ} به معناى هر يك از مؤمنان و هر يك از كافران باشد كه در آيات پيشين به عنوان {مسلم} و {منكر معاد} از آنان ياد شد.

مراتب مقامات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 21 - 10

10- { عن أبوعمروالزبيرى عن أبى عبدالله ( ع ) قال : قلت له : إن للإيمان درجات و منازل ، . . . ؟ قال : نعم ، قلت له : صفه لى . . . قال : . . . ثمّ ذكر ما فضّل الله عزّوجلّ به أوليائه بعضهم على بعض فقال عزّوجلّ : . . . { انظر كيف فضّلنا بعضهم على بعض و للأخرة أكبر درجات و أكبر تفضيلاً } . . . فه_ذا ذكر درجات الإيمان و منازله عند الله عزّوجلّ ;

ابوعمرو زبيرى گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: [آيا ]براى ايمان

درجات و منازلى است . ..؟ حضرت فرمود: بله، به حضرت گفتم: برايم توصيف كن ...، فرمود:... سپس [قرآن] آن چيزى كه به وسيله آن خداوند بعضى از اوليايش را بر برخى ديگر برترى داده، يادآور شده و فرموده: ... {انظر كيف فضّلنا بعضهم على بعض و للأخرة أكبر درجات و أكبر تفضيلاً} ... پس اين است از موارد ذكر درجات و منازل ايمان در نزد خداوند عزّوجلّ}.

مراتب مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 19 - 1

1- هر يك از مؤمنان و كافران ، داراى درجات و مراتب مختلف ، متناسب با عملكرد خود

و لكلّ درج_ت ممّا عملوا

{لكلّ} ممكن است نظر به دو دسته داشته باشد: 1_ مؤمنان نيك كردار، 2_ كافران منكر معاد و ممكن است ناظر به هر مؤمن در مقايسه با ديگر مؤمنان و هر كافر در مقايسه با ديگر كافران باشد. براشت ياد شده بر اساس احتمال نخست است.

مراد از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 15

15 - { عن جميل قال كان الطيار يقول لى . . . فدخلت انا و هو على ابى عبداللّه ( ع ) فقال الطيار : جعلت فداك أرأيت ما ندب اللّه عز و جل إليه المؤمنين من قوله { يا أيها الذين آمنوا } اَدَخل فى ذلك المنافقون معهم ؟ قال : نعم و الضلّال و كل من أقر بالدعوة الظاهرة . . . ;

جميل مى گويد: من و طيار وارد بر امام صادق (ع) شديم، طيار به آن حضرت عرض نمود:

فدايت شوم، آيا منافقين مشمول خطاب {يا أيها الذين آمنوا} هستند؟ امام فرمود: بله، حتى گمراهان و هر كس دعوت آشكار اسلام را پذيرفته، داخل اين آيه مى شود . ..}.

مرگ مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 19

19 _ مرگ مؤمن به دليل اينكه راه رسيدنش به بهشت است ، براى او خير مى باشد .

و ما عند اللّه خير للابرار

امام باقر (ع) فرمود: . .. الموت خير للمؤمن لانّ اللّه يقول {و ما عند اللّه خير للابرار}.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 212، ح 178 ; تفسير برهان، ج 1، ص 333، ح 11.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 7

7 - زندگى و مرگ مؤمنان نيك كردار ، غيرقابل قياس با زندگى و مرگ گناه پيشگان

أم حسب الذين اجترحوا السيّئات أن نجعلهم كالذين ءامنوا و عملواالص_لح_ت سواء محياه

مسافرت مؤمنان به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 2

2 - سفر پيامبر ( ص ) و مؤمنان به سوى مكه قبل از حديبيه ، بدون همراهى خانواده هايشان *

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم

تعبير {إلى أهليهم}، اين احتمال را تقويت مى كند كه خانواده سپاه اسلام در مدينه باقى مانده و در سفر همراهشان نبوده اند.

مسؤول هدايت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 33 - 4

4 - گنه پيشگان كافر ، در برخورد با مؤمنان ، چنان

خود را در مقام قيّم و نگهبان مى نشانند كه گويا هدايت آنان را مأموريت خود مى دانند .

و ما أُرسلوا عليهم ح_فظين

مسؤوليت اجتماعى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 14

14 - احسان به پدر و مادر ، از مهمترين تكليف هاى اجتماعى اهل ايمان است .

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين إحساناً

از آن جا كه احسان به پدر و مادر پس از لزوم پرستش خدا بيان شده است، اهميت خاص آن معلوم مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 38 - 4

4 _ ضرورت تلاش تمامى اهل ايمان براى اجراى حدود الهى

فاقطعوا

چون خطاب متوجه عموم مؤمنان است، با آنكه اجرا كننده حد سرقت تنها برخى از آنان مى باشند، معلوم مى شود همه اهل ايمان بايد براى اجراى حد سرقت تلاش كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 2

2 - حضور در كنار پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى براى امور مهم اجتماعى و مشاوره و كنكاش پيرامون يك مسأله عمومى ، از اوصاف مؤمنان راستين

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبو

{أمر جامع} به مسأله اى گفته مى شود كه در خور اين باشد كه مردم به خاطر آن اجتماع كنند و به مشاوره و فراگيرى و حل و فصل آن بپردازند. كلمه {مع} نيز افاده كننده معناى مشاركت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40

- 38 - 9

9 - مؤمنان ، وظيفه دار هدايت مردم و نشان دادن راه درست زندگى به آنان

اتّبعون أهدكم سبيل الرشاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 6 - 4

4 - جامعه مؤمنان ، موظّف به هشيارى و احتياط در قبال اخبار مهم اجتماعى

ي_أيّها الذين ءامنوا إن جاءكم فاسق بنبإ فتبيّنوا

خطاب {يا أيّها الذين آمنوا} عام و متوجه جامعه ايمانى است و تعليل {أن تصيبوا قوماً} مى نماياند كه موضوع، بيش از آن كه درباره مسائل فردى و جزئى باشد، در زمينه امور اجتماعى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 9 - 2

2 - همه مؤمنان ، داراى مسؤوليت ، در قبال جريان هاى اجتماعى و مسائل امت اسلام

و إن طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فأصلحوا بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 10 - 5

5 - مؤمنان ، در نظام برادرى دينى ، داراى مسؤوليت در قبال يكديگر

إنّما المؤمنون إخوة فأصلحوا بين أخويكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 28 - 17

17 - مؤمنان نمى توانند در برابر جامعه خويش بى تفاوت باشند ; بلكه بايد براى دوستان و همكيشان خود ، خيرخواه و نسبت به كافران و دشمنانِ اصلاح ناپذير ، آرزوى نابودى كنند .

ربّ اغفر لى . .. و للمؤمنين و المؤمن_ت و لاتزد الظ_لمين إلاّ تبارًا

برداشت ياد شده، از دعاى خير نوح(ع) براى مؤمنان و نفرين عليه كافران و دشمنان دعوتش، استفاده مى شود.

مسؤوليت پذيرى مؤمنان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 39 - 3

3 - اهل ايمان ، داراى تعهد و احساس مسؤوليت نسبت به سرنوشت و نياز ديگر مؤمنان

و أقاموا الصلوة و أمرهم شورى بينهم . .. و الذين إذا أصابهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 12

12- مؤمنان راستين ، آماده جهاد و پذيراى تكاليف دشوار دين

و يقول الذين ءامنوا لولا نزّلت سورة فإذا أنزلت سورة محكمة و ذكر فيها القتال رأيت

از اين كه خداوند، ترس از جهاد را، بيماردلى، معرفى كرده است، مى توان نتيجه گرفت كه مؤمنان راستين از جهاد بيم ندارند، بلكه از آن استقبال مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 5

5 - لزوم احساس مسؤوليت مؤمنان ، نسبت به سعادت و فرجام خويشاوندان خود

قالوا إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين

از اين كه احساس مسؤوليت نسبت به خانواده، عامل رهيابى به بهشت معرفى شده است; اهميت و ضرورت آن استفاده مى شود.

مسؤوليت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 3 - 2

2 - ايمان به غيب ( خدا و . . . ) ، اقامه نماز و انفاق ، وظايفى ضرورى بر عهده بندگان

الذين يؤمنون بالغيب . .. ينفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 63 - 13

13 - فراگيرى كتاب آسمانى و تنظيم عقايد و اعمال بر محور آن ، وظيفه اى ضرورى بر عهده اهل ايمان

خذوا ما

ءاتينكم بقوة و اذكروا ما فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 13،16

13 - نيكى كردن به پدر ، مادر ، يتيمان و مساكين از وظايف ضرورى اهل ايمان است .

و بالولدين إحساناً و ذى القربى و اليتمى و المسكين

فرمانهاى موجود در آيه، هر چند كه به عنوان ميثاقهاى خدا با بنى اسرائيل مطرح شده است، ولى بيان آن در قرآن نشانه اين است كه: عمل كردن به آن فرمانها وظيفه همگان خصوصاً اهل ايمان است.

16 - معاشرت نيكو با همگان حتى با كافران ، از وظايف اهل ايمان است .

و قولوا للناس حسناً

مراد از {الناس} مى تواند افراد همان ملتى باشد كه مخاطب جمله {قولوا} است و مى تواند مراد از آن افراد ملتهاى ديگر باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 16

16 - پايبندى به همه دستورات كتاب آسمانى ، وظيفه مؤمنان به آن كتاب است .

أفتؤمنون ببعض الكتب و تكفرون ببعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 3،10

3 - به كارگيرى { انظرنا } به جاى { راعنا } فرمان خداوند به اهل ايمان در خطابشان به پيامبر ( ص ) ( براى درخواست مهلت )

لاتقولوا رعنا و قولوا انظرنا

{انظرنا} به معناى ما را مهلت ده، است. (مجمع البيان)

10 - پذيرش فرمان هاى پيامبر ( ص ) وظيفه اى بر عهده اهل ايمان

يأيها الذين ءامنوا . .. اسمعوا

برداشت فوق بر اين اساس است كه {سمع}

به معناى اطاعت كردن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 10،11

10 - اهل ايمان نبايد از دشمنان دين در هراس بوده و از آنان بترسند .

فلا تخشوهم

11 - مسلمانان نبايد به خاطر هراس از دشمنان دين و به بهانه احساس خطر از ناحيه آنها ، در اجراى احكام الهى كوتاهى كنند .

فولوا وجوهكم شطره . .. إلا الذين ظلموا منهم فلا تخشوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 6،11،14

6 - برپايى نماز ، پرداخت زكات ، وفاى به عهد ، صبر در مشكلات و استقامت در نبرد از وظايف اهل ايمان و از مسائل اساسى دين

ليس البر أن تولوا وجوهكم . .. و لكن البر من ... و أقام الصلوة ... والصبرين فى ال

11 - صرف كردن مال براى آزاد سازى بردگان وظيفه اى بر عهده اهل ايمان

و لكن البر من ءامن . .. و ءاتى المال على حبه ... فى الرقاب

{رقاب} جمع رقبة و به معناى بردگان مى باشد و {فى الرقاب} عطف بر {ذوى القربى} است. وجود حرف {فى} در عنوان بردگان - بر خلاف ديگر عناوين ياد شده - گوياى اين است كه: مقصود از {ءاتى المال على حبه ... فى الرقاب} پرداخت مال براى آزاد كردن آنان است نه پرداخت مال به خود آنان.

14 - اهل ايمان به هنگام گرفتار شدن به فقر و تنگدستى و نيز روى آورى مشكلات و ناهنجارى ها ، بايد صبور و پايدار باشند .

و الصبرين فى البأساء و الضراء

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 3

3 - نبرد با كافران ، تا حاكميت يافتن دين خدا در پهنه گيتى ، فرمان خداوند به اهل ايمان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة و يكون الدين للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 11

11 - اهل ايمان ، موظف به رعايت تقوا حتى در پاسخگويى به تجاوزات دشمن

فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم و اتقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 1،2،12

1 - انفاق و رفع نياز هاى جامعه اسلامى وظيفه اى بر عهده اهل ايمان

و أنفقوا

2 - تأمين هزينه هاى جهاد از وظايف اهل ايمان است .

قتلوا فى سبيل اللّه . .. و أنفقوا فى سبيل اللّه

از مصارف انفاق مطرح شده در آيه - به قرينه آيات گذشته - تأمين هزينه هاى جهاد است.

12 - اهل ايمان ، بايد اعمال و وظايف الهى خويش ( جهاد ، دفاع ، انفاق و . . . ) را به صورت نيكوى آن انجام دهند .

قتلوا فى سبيل اللّه . .. و أنفقوا فى سبيل اللّه ... و أحسنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 208 - 1،2،14

1 _ لزوم تسليم همه جانبه و همگانى مؤمنان ، در برابر اسلام و مقرّرات آن

يا ايها الذين امنوا ادخلوا فى السلم كافة

جمله {و لا تتبعوا خطوات الشيطان}، قرينه مى شود كه مراد از {سلم}، تبعيّت و تسليم در برابر اسلام و مقررات خداوند است ; نه فقط صلح

بين افراد.

2 _ ايجاد صلح و وحدت در جامعه اسلامى ، از وظايف همه مؤمنان

يا ايها الذين امنوا ادخلوا فى السلم كافّة

بنابراينكه {سلم} به معناى صُلح باشد، لازمه صلح در ميان مؤمنين، عدم اختلاف و در نتيجه وحدت و هماهنگى آنان است.

14 _ نغمه هايى كه باعث تفرقه و اختلاف ميان مسلمين شود ، نغمه هايى شيطانى است .

يا ايها الذين امنوا ادخلوا فى السلم كافة و لا تتبعوا خطوات الشيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 224 - 6

6 _ مسؤوليت مؤمنان در برابر جامعه

و تصلحوا بين الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 243 - 3

3 _ شناخت حوادث تاريخى و عبرت گرفتن از آنها ، وظيفه مؤمنان

الم تر الى الذّين

رؤيت در آيه شريفه به معناى ديدن با چشم نيست; چون آن واقعه، گذشته است و قابل ديدن براى مخاطب نيست. بنابراين {الم تر ... } تحريك است براى شناخت و درك سرگذشته پيشينيان تا درس و عبرتى باشد براى انديشه كنندگان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 267 - 2،5

2 _ مؤمنان ، موظّف به انفاق از دستاورد هاى پاكيزه و برداشت هاى خود از زمين هستند .

يا ايّها الّذين امنوا انفقوا من طيّبات ما كسبتم و ممّا اخرجنا لكم من الارض

5 _ لزوم پرهيز مؤمنان از تمايل به چيز هاى نامرغوب و بى ارزش براى انفاق

و لا تيمّموا الخبيث منه تنفقون

{لا تيمّموا} از {تيمّم} به معناى قصد و تمايل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

2 - بقره - 2 - 278 - 1،9

1 _ مؤمنان ، موظف به رعايت تقوا ( پرهيز از مخالفت با خدا ) هستند .

يا ايّها الّذين امنوا اتّقوا اللّه

9 _ پرهيز از رباخوارى و چشمپوشى از سود هاى ربوى ، از وظايف مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا اتّقوا اللّه و ذروا ما بقى من الرّبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 286 - 10

10 _ التزام مؤمنان به ترك معاصى و انجام تكاليف الهى

و قالوا سمعنا و اطعنا . .. ربنا لا تؤاخذنا ان نسينا او اخطأنا

توجه به پيشامد خطا و نسيان در تكاليف الهى و درخواست عفو در مورد آن، گوياى مراقبت مؤمنان از اعمال و رفتار خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 100 - 1

1 _ پاسدارى از مرز هاى ايمان و عقايد دينى ، مسؤوليت همگانى مؤمنان

يا ايها الذين امنوا ان تطيعوا . .. يردّوكم بعد ايمانكم كافرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 102 - 1،7

1 _ لزوم رعايت تقواى الهى به شايستگى تمام ، براى اهل ايمان

يا ايها الذين امنوا اتقوا اللّه حق تقاته

7 _ لزوم پاسدارى اهل ايمان از اسلام خويش تا لحظه مرگ ، در برابر هجوم كفر و ارتداد

ان تطيعوا فريقاً من الذين اوتوا الكتاب يردّوكم . .. و لا تموتنّ الاّ و انتم مسلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 103 - 2

2 _ لزوم اتحاد همه اهل

ايمان و پرهيز آنان از هر گونه تفرقه در ميان صفوفشان

و اعتصموا بحبل اللّه جميعاً و لا تفرّقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 104 - 1

1 _ ضرورت وجود جمعى از اهل ايمان ، براى دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر

و لتكن منكم امّة . .. عن المنكر

بنابراينكه {من} در {منكم}، تبعيضيّه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 2،10

2 _ به ذلّت كشانيدن اهل كتاب ( يهود ) در هر زمان و مكان ، وظيفه اهل ايمان

ضُربت عليهم الذّلّة أين ما ثقفوا

بنابر اينكه جمله {ضربت عليهم . .. }، به قرينه استثناى {الّا بحبل ... } و جمله {اين ما ثقفوا}، تعيين وظيفه باشد، و نه اِخبار از يك امر خارجى.

10 _ اهل ايمان ، موظّف به جلوگيرى از توسعه و رشد اقتصادى اهل كتاب ( يهود ) ، تا مرحله به مسكنت و درماندگى كشانيدن آنان

و ضربت عليهم المسكنة

بنابر اينكه جمله {ضربت . .. }، تشريعى باشد نه اِخبار از امر خارجى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 142 - 7

7 _ ضرورت استقامت مؤمنان در جهاد و هنگامه شدائد و سختيها

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 5

5 _ يادآورى پيكار احد و علل شكست مسلمانان در آن ، وظيفه مؤمنان

اذ تصعدون

و لا تلون على احد

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {اذكروا} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 1

1 _ ضرورت پرهيز مؤمنان از همسويى با كافران در پندار و تفكّر ، گفتار و كردار

يا ايّها الّذين امنوا لا تكونوا كالّذين كفروا و قالوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 15

15 _ پيامبر ( ص ) داراى حقوقى بر مردم و آنان وظيفه دار رعايت آن حقوق هستند .

فاعف عنهم و استغفر لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 160 - 6

6 _ مؤمنان ، بايستى تنها بر خداوند توكّل كنند .

و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

تقديم {على اللّه} بر متعلّقش {فليتوكّل} دلالت بر حصر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 12

12 _ مؤمنان نبايد از دشمنان دين _ هر چند لشگرى انبوه باشند _ هراسناك شوند .

انّ الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم . .. فلاتخافوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 1،3،4،5،7،8،12،20،21،22،23،25

1 _ مؤمنان ، موظّف به صبر در برابر مشكلات

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا

3 _ مؤمنان ، موظّف به پايدارى و مقاومت در برابر دشمنان سرسخت و ستيزه جو

يا ايّها الّذين امنوا . .. صابروا

{صابروا} از باب مفاعله، دلالت بر مقاومت طرفينى دارد و اين معنا غالبا بين دو خصم تصوّر مى شود.

4 _ لزوم بردبارى و تحمّل متقابل ،

در بين مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا

جمله {صابروا}، مى تواند به اين معنا باشد كه مؤمنان موظّفند مشكلات به وجود آمده از ناحيه يكديگر را تحمّل كنند و نسبت به هم شكيبا و بردبار باشند.

5 _ مؤمنان ، موظّفند يكديگر را به صبر و شكيبايى در برابر مشكلات ترغيب كنند .

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا

به نظر مى رسد الف مفاعله در {صابروا}، براى متعدّى كردن {صَبَرَ} به كار رفته باشد ; بنابراين {صابروا}، يعنى ديگران را به صبر واداريد.

7 _ مؤمنان ، موظّف به برقرارى ارتباط و پيوند و هماهنگى با يكديگر

يا ايّها الّذين امنوا . .. و رابطوا

ربط به معناى پيوند است، بنابراين {رابطوا}، دلالت بر لزوم پيوند و ارتباط بين افراد جامعه ايمانى دارد; كه از لوازم آن هماهنگى با يكديگر است.

8 _ حراست و پاسدارى از حدود و ثغور وطن اسلامى ، وظيفه همگانى مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا . .. و رابطوا

{رابطوا}، در برداشت فوق به معناى اصطلاحى آن (مرزبانى و حفظ ثغور)، گرفته شده است.

12 _ مؤمنان ، موظّف به رعايت تقواى الهى

و اتّقوا اللّه

20 _ صبر در انجام فرائض و در برابر مصائب و آمادگى براى پيروى از دستورات ائمّه ، وظيفه مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: اصبروا على الفرائض و صابروا على المصائب و رابطوا على الأئمّة.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 81، ح 3 ; تفسير برهان، ج 1، ص 334، ح 2 و 6 و 11.

21 _ مقاومت در برابر دشمن بر اساس تقيّه و آمادگى براى پيروى از دستورات پيشوايان ، وظيفه مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا

اصبروا و صابروا و رابطوا

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: . .. و صابروهم على التّقيّة و رابطوا على من تقتدون به ... .

_______________________________

معانى الاخبار، ص 369، ح 1 ; تفسير برهان، ج 1، ص 334، ح 3.

22 _ خوددارى از گناه ، امر به معروف و نهى از منكر و آمادگى براى دفاع از ائمّه ( ع ) ، وظيفه مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه

امام صادق (ع) درباره {اصبروا} فرمود: عن المعاصى. و درباره {و اتّقوا اللّه}، فرمود: امروا بالمعروف و انهوا عن المنكر. و درباره {رابطوا} فرمود: ... و نحن الرباط الادنى فمن جاهد عنّا فقد جاهد عن النّبى (ص) ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 212، ج 179 ; بحارالانوار، ج 24، ص 216، ح 8.

23 _ مقاومت در برابر دشمنان و زير نظر داشتن توطئه آنان ، وظيفه مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا

امام صادق (ع) درباره قول خداوند {اصبروا و صابروا . .. }، فرمود: معناه ... و صابروا على عدوّكم و رابطوا عدوّكم.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 96 ; نورالثقلين، ج 1، ص 428، ح 508.

25 _ صبر بر انجام نماز هاى پنجگانه و صبر در جنگ مسلّحانه با دشمنان و پاسدارى در راه خداوند ، وظيفه مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا

پيامبر اسلام (ص) درباره { . .. اصبروا و صابروا و رابطوا ... } فرمود: اصبروا على الصلوات الخمس، و صابروا على قتال عدوّكم بالسّيف، و ربطوا فى سبيل اللّه لعلّكم تفلحون.

_______________________________

الدّر المنثور، ج 2، ص 418.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 1

1 _ مؤمنان ، موظّف به اطاعت از خدا و رسول و اولواالامر

يا ايّها الّذين امنوا اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول و اولى الامر منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 71 - 2

2 _ آمادگى نظامى و دشمن شناسى ، از وظايف اهل ايمان

يا ايّها الّذين امنوا خذوا حذركم فانفروا ثبات او انفروا جميعاً

كوچ گروهى يا دسته جمعى، بعد از بررسى كيفيت مقابله با دشمن انتخاب مى شود. و لازمه آن شناسايى دشمن، قبل از رويارويى با اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 7

7 _ مؤمنان وظيفه دار ايجاد ارتباط دوستانه با يكديگر

كان لم تكن بينكم وبينه مودّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 6

6 _ نجات كودكان از محيط كفر و شرك ، از وظايف مؤمنان

و الولدان . .. الظالم اهلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 1

1 _ مؤمن ، هرگز از روى عمد دستش به خون مؤمن ديگر آلوده نخواهد شد .

و ما كان لمؤمن ان يقتل مؤمناً الّا خَطَاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 1،2،3

1 _ مؤمنان ، وظيفه دار پرهيز از كشتن افراد مشكوك در مسير سفر براى جهاد قبل از احراز كفر آنان

يا ايّها الّذين امنوا اذا ضربتم فى سبيل اللّه فتبيّنوا

از سياق آيه و شأن نزول وارد شده چنين

استفاده مى شود كه مسلمانان به هنگام حركت به سوى نبرد در بين راه اگر به افرادى مشكوك مواجه مى شدند، به گمان اينكه آن افراد از قواى دشمن هستند، ممكن بود آنان را به قتل برسانند ; خداوند اهل ايمان را امر مى كند كه بدون تحقيق، شخص مشكوك را نكشيد.

2 _ مؤمنان ، هنگام روانه شدن براى جهاد ، بايد نسبت به اسلام و كفر افراد و نيرو هاى مقابل تحقيق نمايند .

يا ايّها الّذين امنوا اذا ضربتم فى سبيل اللّه فتبيّنوا

متعلّق {فتبيّنوا}، به قرينه {و لا تقولوا . .. }، كفر و ايمان افرادى است كه مسلمانان به هنگام جهاد با آنان مواجه مى شوند.

3 _ سفرهاو مأموريت هاى جنگى مؤمنان ، بايد همراه با تحقيق و تأمل كافى در همه امور مربوط به جنگ باشد . *

يا ايّها الّذين امنوا اذا ضربتم فى سبيل اللّه فتبيّنوا

به نظر مى رسد متعلّق حذف شده از {تبيّنوا}، تمام امورى است كه در رابطه با جنگ مطرح مى باشد و تميز كافر از مؤمن، اشاره به مصداقى است كه بايد مدّ نظر باشد و مورد تبيين قرار گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 11

11 _ مؤمنان تحت ستم ، موظّف به هجرت براى رهايى از استضعاف

قالوا كنّا مستضعفين فى الارض قالوا الم تكن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 100 - 9

9 _ اهل ايمان ، وظيفه دار مهاجرت به سوى رسول خدا

و من يخرج من بيته مهاجراً الى اللّه و

رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 103 - 7

7 _ نماز ، وظيفه اى ثابت و واجب براى اهل ايمان

ان الصلوة كانت على المؤمنين كتباً موقوتاً

{كتاب} به معناى واجب و ثابت است. مؤيد برداشت فوق، فرمايش امام باقر(ع) است كه درباره {كتاباً موقوتاً} در آيه فوق فرمود: يعنى مفروضاً ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 294، ح 10; نورالثقلين، ج 1، ص 545، ح 545.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 123 - 8

8 _ كافران ، همچون مؤمنان ، مكلف به فروع و در قبال آن مسؤول و معاقبند . *

من يعمل سوءاً يجز به

از مصاديق مورد نظر براى {من يعمل . ..} اهل كتاب هستند. بنابراين اگر آنها مرتكب گناه شوند، همچون مسلمانان عقوبت خواهند شد و اين معنا بيانگر مكلف بودن اهل كتاب بر احكام فرعى اسلام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 1،2

1 _ تمامى مؤمنان ، موظف به اقامه قسط و عدل و رعايت آن در روابط اجتماعى خويشند .

يأيها الذين ءامنوا كونوا قومين بالقسط

قيام به قسط، به معناى عمل به عدل و نگهبانى و مواظبت بر عدالت است.

2 _ عدالتخواهى ، بايد منش هميشگى مؤمنان باشد .

يأيها الذين ءامنوا كونوا قومين بالقسط

{قوام}، صيغه مبالغه از {قيام} است ; يعنى برپا دارنده دايمى عدل و قسط در حد كمال و تمام.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 136 - 2،4

2 _ ايمان ، داراى درجات

و مراتب متكامل و مؤمنان ، موظف به تحصيل درجات عالى آن

يأيها الذين ءامنوا ءامنوا

دعوت مؤمنان به ايمان {يايها الذين ءامنوا ءامنوا}، مى تواند اشاره به اين باشد كه ايمان داراى مراتب است. و مؤمن در هر مرتبه اى از ايمان كه باشد، موظف است براى نيل به مرتبه بالاتر تلاش كند.

4 _ دعوت خداوند از مؤمنان ، به ثبات و پايدارى در طريق ايمان

يأيها الذين ءامنوا ءامنوا باللّه

برداشت فوق توجيه ديگرى است براى دعوت مؤمنان به ايمان، يعنى اى اهل ايمان بر ايمان خويش همواره پايدار باشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 6

6 _ مؤمنان ، وظيفه دار برقرارى پيوند هاى دوستانه با يكديگر

الذين يتّخذون الكفرين أولياء من دون المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 144 - 4،5

4 _ مؤمنان ، موظف به برقرارى روابط دوستانه با ديگر مؤمنان

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الكفرين أولياء من دون المؤمنين

5 _ اهل ايمان ، وظيفه دار تشكيل حكومتى بر مبناى ايمان

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الكفرين أولياء من دون المؤمنين

چنانچه {ولىّ} به معناى سرپرست باشد، جمله {لاتتخذوا . ..}، دلالت بر حرمت پذيرش ولايت كافران دارد، و {من دون المؤمنين}، حكايت از ضرورت تشكيل و پذيرش حكومتى بر پايه ايمان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 1

1 _ حفظ شعاير الهى ، از وظايف مؤمنان

يايها الذين ءامنوا لاتحلوا شعر اللّه

{احلال} {مصدر تحلّوا} به معناى مباح شمردن است و مباح شمردن شعاير الهى به اين است كه حرمت

و احترام آنها حفظ نشود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 7 - 1،9

1 _ مؤمنان ، موظف به يادآورى نعمت ها و پيمان هاى الهى

و اذكروا نعمة اللّه عليكم و ميثقه

9 _ رعايت تقوا ، وظيفه همه مؤمنان

و اتقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 8 - 1،3،7

1 _ مؤمنان بايد همواره براى خدا قيام كنند و بر اساس حق ، شهادت دهند .

يأيها الذين ءامنوا كونوا قومين للّه شهداء بالقسط

{قوّام} صيغه مبالغه است و دلالت بر دوام دارد، يعنى عادت شما بايد قيام براى خدا باشد. و {قسط} به معناى عدل و حق است.

3 _ مؤمنان بايد همواره مجريان عدالت باشند .

كونوا قومين للّه شهداء بالقسط

بر مبناى باب تنازع مى توان گفت كه {بالقسط} علاوه بر تعلق به كلمه {شهداء}، به كلمه {قوامين} نيز ارتباط دارد. آيه 135 از سوره نساء، اين معنا را تأييد مى كند.

7 _ لزوم نظارت مؤمنان بر اجراى قسط در جامعه *

كونوا قومين للّه شهداء بالقسط

{شاهد} در لغت به معناى حاضر آمده است. بنابراين حضور مؤمنان به قسط، به معناى نظارت آنان بر اجراى قسط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 11 - 1،8

1 _ يادآورى و توجه به نعمت هاى الهى ، از وظايف مؤمنان

يأيها الذين ءامنوا اذكروا نعمت اللّه عليكم

8 _ مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل نمايند .

و على اللّه فليتوكل المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 18

18

_ اهل ايمان ، وظيفه دار شناسايى ، طراحى و به كارگيرى شيوه هاى مناسب براى دستيابى به پيروزى بر دشمنان

ادخلوا عليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 35 - 1،10،12

1 _ مؤمنان ، موظف به پرهيزگارى و رعايت تقوا

يأيها الذين ءامنوا اتقوا اللّه

10 _ جهاد و مبارزه در راه خدا ، از وظايف مؤمنان

يأيها الذين ءامنوا . . و جهدوا فى سبيله

12 _ خداوند ، همواره بايد محور حركت ها و برنامه هاى مؤمنان باشد .

اتقوا اللّه و ابتغوا إليه الوسيلة و جهدوا فى سبيله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 38 - 5

5 _ اهل ايمان ، موظف به زمينه سازى اجراى حدود توسط حاكمان *

و السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما

با اينكه اجراى حد در محدوده وظايف حاكم شرعى است، خداوند همه مؤمنان را مخاطب قرار داد تا به اين نكته اشاره كند كه مؤمنان بايد زمينه اجراى حكم را فراهم سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 13

13 _ مؤمنان ، وظيفه دار تبرى و بيزارى نسبت به دشمنان

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء . .. و من يتولهم منكم فانه منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 59 - 6

6 _ مؤمنان به خدا و قرآن ، وظيفه دار ايمان به تمامى كتب آسمانى

هل تنقمون منا الا ان ءامنا باللّه و ما أنزل الينا و ما أنزل من قبل

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 61 - 6

6 _ ضرورت هشيارى مؤمنان در برابر اهل كتاب به هنگام تظاهر آنان به اسلام

و إذا جاءوكم قالوا ءامنا . .. و اللّه اعلم بما كانوا يكتمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 1،4،15

1 _ اهل ايمان نبايد خويشتن را از بهرهورى مواهب پاكيزه و حلال الهى منع كنند .

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه تحريم در {لاتحرموا . ..}، تحريم عملى باشد يعنى خوددارى كردن و استفاده نبردن از حلالهاى الهى بدون اعتقاد به حرمت آن

4 _ مؤمنان نبايستى مواهب پاكيزه و حلال الهى را با قسم و امثال آن بر خويش تحريم كنند .

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم

با توجه به ارتباط اين بخش از آيات و بيان احكام قسم در آيه 89 مى توان گفت مراد از {لاتحرموا . ..} نهى از تحريم طيبات به وسيله قسم و امثال آن است گفتنى است كه بر اين مبنا مراد از تحريم، تحريم حقيقى و واقعى (حرام كردن) خواهد بود.

15 _ لزوم پرهيز اهل ايمان از ارتكاب محرمات الهى

يايها الذين ءامنوا . .. لاتعتدوا

مى توان گفت مراد از {لاتعتدوا} به قرينه جمله قبل {لاتحرموا طيبت ما احل اللّه}، ارتكاب محرمات است، و چون ارتكاب محرمات زيانبارتر از تحريم حلالها است از آن به تجاوز و تعدى تعبير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 88 - 8،123

8 _ اهل ايمان موظف به

رعايت تقوا

و اتقوا اللّه الذى انتم به مؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 5،7

5 _ اهل ايمان وظيفه دار اجتناب از شرابخوارى ، قماربازى و مظاهر شرك

يايها الذين ءامنوا انما الخمر و الميسر . .. فاجتنبوه

7 _ اهل ايمان وظيفه دار دورى جستن از پليد ها و كردار هاى شيطانى

رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 92 - 1،5

1 _ اهل ايمان وظيفه دار اطاعت از خداوند و رسول او

و اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول

5 _ گريز از شيطان و پرهيز از كردار هاى شيطانى وظيفه اهل ايمان

يايها الذين ءامنوا انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلم . .. و احذروا

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه متعلق {واحذروا} _ به قرينه آيه قبل _، پيروى از شيطان و انجام كارهاى شيطانى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 7

7 _ لزوم تقواپيشگى اهل ايمان در سه بعد رفتارى ، اعتقادى و اخلاقى

إذا ما اتقوا و ءامنوا و عملوا الصلحت ثم اتقوا و ءامنوا ثم اتقوا و احسنوا

با توجه به تكرار {اتقوا} به همراه هر يك از جملات {عملوا الصلحت} (بعد رفتارى) و {ءامنوا} (بعد اعتقادى) و {احسنوا} (بعد اخلاقى)، مى توان گفت مراد از {اتقوا} در هر فراز، فرمان به تقوايى مناسب با ساير جملات آن فراز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 1،2،9،11

1 _ اهل ايمان وظيفه

دار پاسدارى از ايمان خويش

يايها الذين ءامنوا عليكم انفسكم

{عليكم} اسم فعل و به معناى {الزموا} است. بنابراين جمله {عليكم انفسكم} يعنى همواره مراقب ايمان خويش باشيد. چون فرمان به مراقبت بر خويشتن (عليكم انفسكم) پس از خطاب {يايها الذين ءامنوا} آمده است مراد از مراقبت، مراقبت بر ايمان و لوازم آن است.

2 _ پاسدارى از ايمان با پيروى از تعاليم قرآن و دستورات پيامبر ( ص ) ، توصيه و فرمان خداوند به مسلمانان

تعالوا إلى ما أنزل اللّه و إلى الرسول . .. يايها الذين ءامنوا عليكم انفسكم

مراد از فرمان به مراقبت از ايمان _ به قرينه آيه قبل _ همان روى آوردن به قرآن و تعاليم پيامبر(ص) است.

9 _ مؤمنان وظيفه دار پاسدارى از حريم ايمان جامعه خويش

يايها الذين ءامنوا عليكم انفسكم

{انفس} مى تواند ناظر به هر فرد نسبت به خودش باشد و مى تواند به هر فرد نسبت به فرد و يا افراد ديگر باشد. همانند (فسلموا على انفسكم، نور 61) بر اين مبنا {عليكم انفسكم) يعنى مراقب ايمان يكديگر باشيد.

11 _ اهل ايمان بر رفتار و كردار نارواى گمراهان و عقايد ناصواب ايشان مؤاخذه نخواهند شد .

يايها الذين ءامنوا . .. لايضركم من ضل إذا اهتديتم إلى اللّه مرجعكم جميعاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {لايضركم . ..} در ارتباط با عذابهاى الهى مطرح باشد بر اين مبنا جمله {عليكم انفسكم لايضركم ...} يعنى مراقب ايمان خويش باشيد، شما بر بى ايمانى كافران و اعمالشان مؤاخذه نخواهيد شد و بدين سبب ضررى از ناحيه آنان متوجه شما نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده

- 5 - 106 - 3

3 _ سهل انگارى در وصيت به هنگام مشاهده آثار مرگ _ هر چند در سفر و ديار كافران _ امرى ناشايست براى اهل ايمان

إذا حضر احدكم الموت حين الوصية

{حين الوصية} بدل از {اذا} مى باشد، يعنى هنگام مشاهده آثار مرگ هنگام پرداختن به وصيت است نه انجام كارى ديگر و اين گوياى تأكيد الهى بر امر وصيت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 5

5 _ گوش سپارى به فرمان هاى خداوند و تسليم در برابر آنها ، تكليفى الهى بر عهده اهل ايمان

و اسمعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 3

3 _ پرهيز از بحث و مجادله با ياوه گويان و مغالطه گران در مورد دين و آيات الهى، وظيفه مؤمنان است.

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا فأعرض عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 6

6 _ رها كردن و بى اعتنايى به كسانى كه دين خدا را بازيچه و سرگرمى انگاشته اند، وظيفه پيامبر(ص) و مؤمنان است.

و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 13

13 _ پيامبر اكرم(ص) و مؤمنان در اينكه معجزه طلبى مشركان از سر حقجويى نيست، نبايد به خود ترديد راه دهند.

فلا تكونن من الممترين

متعلق {ممترين} بايد چيزى متناسب با مضمون آيه باشد. پيام اصلى آيه آن است كه معجزه طلبى كافران و مخالفتهاى اهل كتاب

با پيامبر(ص) از سر حقجويى نيست. بنابراين {لا تكونن من الممترين} يعنى ترديدى در اين مسأله نداشته باش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 13

13 _ مؤمنان نبايد در افكار و اعمال و سنتها از مشركان و منكران معاد تقليد كنند.

و لا تتبع أهواء الذين . .. و هم بربهم يعدلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 159 - 4

4 _ حفظ وحدت جامعه ايمانى از وظايف اهل ايمان است.

إن الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 3

3 _ مؤمنان به رسالت انبيا در معرض مشكل آفرينى كفرپيشگان و موظف به صبر و استقامت

إن كان طائفة منكم ءامنوا بالذى أرسلت به . .. فاصبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 2

2 _ مؤمنان وظيفه دار استعانت از خدا و پيشه سازى صبر و مقاومت در برابر مشكلات راه ايمان

استعينوا باللّه و اصبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 171 - 11

11 _ فراگيرى كتاب آسمانى و تنظيم عقايد و اصول بر محور آن ، وظيفه اى ضرورى بر عهده اهل ايمان

خذوا ما ءاتينكم بقوة و اذكروا ما فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 10

10 _ مؤمنان وظيفه دارند براى از ميان بردن كدورت ها ، درگيرى ها و اختلافات خويشتن تلاش كنند .

و

أصلحوا ذات بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 15 - 1

1 _ اهل ايمان وظيفه دار پايدارى و استقامت به هنگام هجوم و لشكركشى دشمنان دين ( جهاد دفاعى )

يأيها الذين ءامنوا إذا لقيتم الذين كفروا زحفا فلاتولوهم الأدبار

كلمه {زحفا} (كه به معناى لشكركشى است) مى تواند حال براى {الذين كفروا} باشد ; يعنى آنگاه كه كافران به سوى شما لشكركشى مى كنند. و همچنين مى تواند حال براى فاعل {لقيتم} باشد ; يعنى آنگاه كه شما براى جهاد به سوى كافران حركت مى كنيد. در برداشت فوق وجه اول ملاحظه شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 18 - 2

2 _ ضرورت توجه اهل ايمان به فرجام شوم كافران ستيزه گر و نقش اصلى خدا در پيروزى هاى مؤمنان

ذلكم

حرف {كم} در {ذلكم} خطاب به اهل ايمان است. يعنى اى اهل ايمان سرنوشت مشركان ستيزه جو همان است كه بيان شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 20 - 1

1 _ اهل ايمان وظيفه دار اطاعت از خدا و رسول و پرهيز از نافرمانى آن حضرت

يأيها الذين ءامنوا أطيعوا اللّه و رسوله و لا تولوا عنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 24 - 1

1 _ اهل ايمان وظيفه دار اجابت و پذيرش دعوت خدا و رسول او هستند .

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا للّه و للرسول إذا دعاكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8

- 25 - 3،4

3 _ اهل ايمان موظف به مبارزه با فتنه هايى كه شعله هاى آن دامنگير كل جامعه است .

و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين

عامل فتنه در مورد بحث _ چنانچه گذشت _ گناه و ستمكارى است و مرتكب اين گناه به دليل {ظلموا منكم} تنها برخى از افراد جامعه هستند. بنابراين امر به اتقا (اتقوا فتنة) نسبت به مخاطبان متفاوت خواهد بود. يعنى نسبت به گنهكاران و ستم پيشگان، پرهيز از خود گناه است و نسبت به آنان كه مرتكب نمى شوند، جلوگيرى از ارتكاب آن است.

4 _ مؤمنان وظيفه دار اهتمام بيشتر در پرهيز از گناهانى كه آثار شوم آن فراگير جامعه ايمانى است .

و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصة

بديهى است هيچ گناه و ستمى را نبايد مرتكب شد. بنابراين نهى از ارتكاب گناهى كه فتنه اى فراگير دارد، حاكى از تأكيد بيشتر نسبت به پرهيز از چنين گناهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 27 - 1،3

1 _ خيانت به خدا و پيامبر ( ص ) ، حرام و به دور از شأن اهل ايمان

يأيها الذين ءامنوا لاتخونوا اللّه و الرسول

3 _ حفظ امانت هاى مسلمانان و پرهيز از خيانت در آن ، وظيفه ايمانى مؤمنان

يأيها الذين ءامنوا لاتخونوا اللّه و الرسول و تخونوا أمنتكم

در برداشت فوق {تخونوا أمنتكم} عطف بر {تخونوا اللّه} گرفته شده است. بنابراين حرف نهى {لا} در معطوف نيز لحاظ شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 1

1 _ خداوند ، مؤمنان را به رعايت

تقوا و پرهيز از مخالفت با وى فراخوانده است .

يأيها الذين ءامنوا إن تتقوا اللّه يجعل لكم فرقانا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 39 - 1،4

1 _ نبرد با كافران تا بركنده شدن فتنه هاى آنان ، وظيفه اى ضرورى بر عهده اهل ايمان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

4 _ نبرد با كافران تا حاكميت يافتن دين خدا در جهان ، فرمان خداوند به اهل ايمان

و قتلوهم حتى . .. يكون الدين كله للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 40 - 1

1 _ اهل ايمان بايد با باور به يارى خداوند و سرپرستى او ، به جهاد با كافران فتنه انگيز بپردازند .

و إن تولوا فاعلموا أن اللّه موليكم نعم المولى و نعم النصير

متعلق {تولوا} دست برداشتن از فتنه انگيزى است ; يعنى {إن تولوا عن الانتهاء فلم يتركوا الفتنة}. و جواب شرط، به قرينه آيه قبل، جمله اى همانند {فقاتلوهم} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 42 - 17

17 _ اهل ايمان بايد عقايد و باور هاى دينى خويش را بر دليل و برهان روشن استوار سازند .

و يحيى من حى عن بينة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 45 - 1

1 _ اهل ايمان وظيفه دار پايدارى در نبرد با دشمنان دين

يأيها الذين ءامنوا إذا لقيتم فئة فاثبتوا

{لقاء} مصدر {لقيتم} به معناى رو در رو شدن و برخورد كردن است و مراد از آن به مناسبت سياق آيه، برخورد

نظامى، يعنى پيكار و نبرد، مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 2

2 _ لزوم پرهيز اهل ايمان از نزاع و كشمكش با يكديگر

و لاتنزعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 47 - 4

4 _ گرايش به خصلت هاى كفرپيشگان ، امرى نكوهيده براى اهل ايمان

و لاتكونوا كالذين خرجوا من ديرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 4

4 _ متلاشى ساختن جبهه كافران محارب و پراكنده ساختن آنان ، تكليفى بر عهده اهل ايمان

فإما تثقفنهم فى الحرب فشردبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 7

7 _ اهل ايمان بايد توان رزمى برتر خويش را به دشمنان دين بنمايانند .

ترهبون به عدو اللّه

وحشت دشمن از توان نظامى مستلزم اين است كه آنان بر توان نظامى اهل ايمان آگاه شوند. بنابراين مسلمانان بايد توان خويش را به گونه اى به آنان بنمايانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 1،3،4

1 _ اهل ايمان موظف به پيكار با كفرپيشگان

يأيها النبى حرض المؤمنين على القتال

از {من الذين كفروا} در ذيل آيه بدست مى آيد كه مراد از {القتال} پيكار با كافران است.

3 _ يك گروه بيست نفرى اهل ايمان بايد بر يك گروه دويست نفرى اهل كفر و لشكر صد نفرى مؤمنان بايد بر لشكر هزار نفرى اهل كفر پيروز شود .

إن يكن منكم عشرون صبرون يغلبوا مائتين و إن يكن

منكم مائة يغلبوا ألفا

جمله هاى {يغلبوا مائتين} و {يغلبوا ألفا} خبرى هستند. ولى مراد از آن به دليل {الئن خفف اللّه عنكم} در آيه بعد معنايى دستورى است. زيرا تخفيف در محدوده تكاليف و دستورات مطرح است. بنابراين {يغلبوا ... } يعنى بايد مقاومت كنيد و پيروز شويد.

4 _ اهل ايمان موظف به پايدارى در برابر لشكريان كفر تا پيروزى بر آنان ; حتى در صورت ده برابر بودن نيروى انسانى كافران

حرض المؤمنين على القتال إن يكن منكم عشرون صبرون يغلبوا مائتين

تغيير نكردن نسبت در دو فراز ياد شده، يعنى بيست در مقابل دويست و صد در مقابل هزار، بيانگر اين است كه ضرورت مقاومت مخصوص بيست و دويست نفر نيست، بلكه تحقق نسبت (يك بر ده) ملاك حكم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 3

3 _ يارى رسانى و پناه دادن به مهاجران راه خدا ، وظيفه اى بر عهده اهل ايمان

و الذين ءاووا و نصروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 6

6 _ تمركز يافتن و تشكل داشتن ، وظيفه اى ضرورى بر عهده اهل ايمان

و الذين ءامنوا من بعد و هاجروا

به نظر مى رسد از اهداف اساسى قرآن در الزام مسلمانان صدر اسلام به هجرت، با توجه به شرايط آن دوران، تمركز بخشيدن به اهل ايمان و تشكل دادن به نيروهاى پراكنده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 6

6 _ دستيابى مؤمنان به ارزش ها و آرمان هاى مكتبى ،

در پرتو تلاش و جهاد خود آنان ميسّر است .

قتلوهم يعذبهم اللّه بأيديكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 18 - 10

10 _ مؤمنان راستين با وجود برخوردارى از ايمان و اعمال شايسته ، تنها بايد اميدوار به هدايت و ره يافتگى خويش باشند نه مطمئن و مغرور به آن .

من ءامن باللّه . .. فعسى أولئك أن يكونوا من المهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 18

18 _ لزوم اميد بستن مؤمنان به فضل الهى و قطع دلبستگى از غير خدا

فسوف يغنيكم اللّه من فضله إن شاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 1

1 _ مؤمنان ، موظف به بسيج شدن براى نبرد در راه خدا ، به هنگام صدور فرمان جنگ

يأيها الذين ءامنوا ما لكم إذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه اثّاقلتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 4

4 _ مؤمنان ، موظف به جهاد با مال ( كمك هاى اقتصادى به لشكر اسلام و چشم پوشى از منافع مادى ) همپاى جهاد با جان

جهدوا بأمولكم و أنفسكم فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 8

8 _ مؤمنان ، بايد تنها به خدا توكل كنند .

هو مولينا و على اللّه فليتوكل المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 6،7

6 _ لزوم بى

تفاوت نبودن مؤمنان نسبت به عملكرد و سرنوشت يكديگر

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

7 _ امر به معروف و نهى از منكر ، مهمترين وظيفه مؤمنان و بارزترين مشخصه جامعه اسلامى

و المؤمنون و المؤمنت . .. يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

از اينكه در رأس همه كارها و ارزشها، از امر به معروف و نهى از منكر ياد شده است، اهميت برتر آن استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 9

9 _ لزوم خيرخواهى مؤمنان براى دين و پيامبر ( ص ) و رهبر الهى

إذا نصحوا للّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 3،7

3 _ خداوند ، خواهان اعتماد نكردن رهبر و مؤمنان بر عذرتراشى هاى توانمندان متخلف از جهاد

قل لا تعتذروا لن نؤمن لكم

7 _ باز بودن راه توبه براى متخلفان از جهاد ، با وجود مأموريت مؤمنان به نپذيرفتن عذرتراشى آنان *

لن نؤمن لكم . .. و سيرى اللّه عملكم و رسوله

جمله {سيرى اللّه . .. } مى تواند بيانگر اين جهت باشد كه اگر چه مؤمنان نبايد براى عذرخواهى متخلفان از جهاد وقعى بنهند، ولى اين بدان معنا نيست كه آنان راهى به سوى توبه نداشته باشند ; بلكه توبه آنان منوط به عملكرد آينده شان است كه خدا و پيامبر(ص) بر آن ناظر خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 7

7 _ حفظ جان پيامبر ( ص ) ،

وظيفه همه مؤمنان و مقدم بر حفظ جان خودشان

و لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 3

3 _ مؤمنان در مقابل جنجال تبليغاتى دشمنان ، نبايد اندوهى به خود راه دهند .

و لا يحزنك قولهم

اگر چه مخاطب جمله {لا يحزنك} وجود مبارك پيامبر اكرم(ص) است، ولى با توجه به ذكر {إن العزة للّه جميعاً} كه مى تواند در مقام تعليل باشد، مى تواند از مورد، الغاى خصوصيت كرد و آن را تعميم داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 84 - 7

7 _ مؤمنان بايد تسليم خدا و متكى به او بوده و از هيچ قدرتى نهراسند .

إن كنتم ءامنتم باللّه فعليه توكلوا إن كنتم مسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 2،3

2_ مؤمنان همراه پيامبر ( ص ) به استقامت و پايدارى بر توحيد و پرستش خدا موظّف بودند .

فاستقم . .. و من تاب معك

{من تاب} عطف بر ضمير مستتر در {فاستقم} است; يعنى: {وليستقم من تاب معك}.

3_ استقامت در ابلاغ دين و گسترش توحيد ، وظيفه پيامبر ( ص ) و مؤمنان به اوست .

فاستقم كما أُمرت و من تاب معك

جمله {تو و پيروانت پايدارى و استقامت كنيد} مى تواند به اين معنا باشد: بر توحيد و احكام دين پايبند و ثابت قدم بمانيد; مبادا سختيها و مشكلات شما را از مسير حق منحرف سازد. و نيز مى تواند گوياى اين باشد: در ابلاغ توحيد و دين پايدارى كنيد و

از دعوت ملول و خسته نشويد. برداشت فوق ناظر به معناى دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 3

3_ پيامبر ( ص ) و مؤمنان به آن حضرت ، موظف به پايدارى بر مواضع خويش ( ابلاغ رسالت الهى و مبارزه با شرك و فساد )

إنا ع_ملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 10

10_ منوط بودن هدايت مردم به مشيّت خدا ، از معارفى كه اهل ايمان بايد بدان باور داشته باشند .

أفلم ياْيئس الذين ءامنوا أن لو يشاء الله لهدى الناس جميعًا

فعل {ييأس} متضمن معناى {يعلم} است و عبارت {أن لو يشاء الله . ..} مفعول براى آن فعل (يعلم) مى باشد و متعلق {ييأس} محذوف است كه به قرينه سياق {من اهتدائهم} مى باشد. بنابراين جمله {أفلم ييأس ...} چنين معنا مى شود: پس آيا اهل ايمان ندانسته اند كه اگر خدا مى خواست همه انسانها را هدايت مى كرد، پس آيا مأيوس نشده اند از اينكه آن كفرپيشگان (آنان كه با وجود قرآن ايمان نياورده اند) هدايت شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 3

3- مؤمنان ، وظيفه دار صبر و شكيبايى و پرهيز از درخواست تحقق سريع وعده هاى خداوند

أتى أمر الله فلاتستعجلوه سبح_نه و تع_لى عمّا يشركون

با توجه به اينكه {لاتستعجلوه} مخاطب و {يشركون} غايب است، به نظر مى رسد مخاطب فعل اول مؤمنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 -

28 - 12

12- مؤمنان ، بايد امكانات و نعمت هاى دنيوى را رحمتى از جانب خدا بدانند .

و إمّا تعرضنّ عنهم ابتغاء رحمة من ربّك ترجوها

توصيه به پيامبر(ص) (و يا مؤمنان) براى برخورد شايسته با مستمندان در صورت عدم امكان كمك به آنها با تعبير {ابتغاء رحمة من ربك ترجوها} مى تواند إشعار به اين نكته داشته باشد كه مؤمنان بايد به خدادادى بودن امكانات توجه داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 29 - 1،2

1- مؤمنان ، وظيفه دار رعايت اعتدال و ميانه روى در انفاق به ديگران و مصرف اموال و امكانات در زندگى شخصى

و لاتجعل يدك مغلولة إلى عنقك و لاتبسطها كلّ البسط

2- مؤمنان ، وظيفه دار پرهيز از بخل و خوددارى از اداى حق خويشان و مستمندان

و ءات ذاالقربى حقّه . .. و لاتجعل يدك مغلولة إلى عنقك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 2

2- مؤمنان ، بايد به شگرد هاى تبليغى دشمنان ، توجه لازم را داشته باشند .

انظر كيف ضربوا لك الأمثال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 2

2- مؤمنان ، موظف به انتخاب بهترين شيوه ها در گفتار و برخوردشان با مشركان و كافران

و قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن

برداشت فوق، مبتنى بر شأن نزولى است كه در آن آمده است: مؤمنان در برابر اهانت و آزارهاى مشركان، تصميم به برخورد شديد گرفتند (مجمع البيان ج،6 ص 5) و خداوند پيامبر(ص) را موظف فرمود كه به آنان اعلام كند:

بهترين گفتار را انتخاب كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 54 - 8

8- مؤمنان ، نبايد به ايمان خويش مغرور بوده و به سعادت ابدى خود مطمئن باشند .

ربّكم أعلم بكم إن يشأ يرحمكم أو إن يشأ يعذّبكم

بنابراينكه خطاب {ربّكم} مؤمنان باشند ممكن است تعريضى باشد به مؤمنان كه مبادا تصور كنند با داشتن ايمان، سعادتشان قطعى است و بر اين اساس با ساير بندگان خدا تندى كنند. صدر آيه {ربّكم أعلم بكم} (خداوند آگاهترين به وضعيت شماست) مى تواند به اين معناى از آيه كمك نمايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 55 - 6

6- وادار ساختن همسر و فرزندان به نماز و انفاق ، از مسؤوليت هاى مردان مؤمن

و كان يأمر أهله بالصلوة والزكوة

از معانى {أهل} زوجه و اهل خانه است (مصباح).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 12

12 - جبهه ايمان ، وظيفه دار تلاش بى امان براى به ذلت كشاندن جبهه كفر

و من الناس من يج_دل . .. له فى الدنيا خزى

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه جمله {له فى الدنيا خزى} مى تواند انشا در قالب اِخبار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 3

3 - بزرگداشت و حفظ حرمت شعائر دينى و الهى ، وظيفه اى الهى برعهده تمام مؤمنان است .

و البدن جعلن_ها لكم من شع_ئر اللّه

اين سخن خدا كه: {ما شتران قربانى را جزء شعائر دينى قرار داديم}

در واقع توصيه است به اين كه بايد در حفظ شعائر الهى و بزرگداشت آنها بكوشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 77 - 11

11 - مؤمنان ، همواره بايد ميان بيم و اميد به سر برند و به اعمال نيك مغرور نشوند .

ي_أيّها الذين ءامنوا اركعوا . .. لعلّكم تفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 3،8

3 - مؤمنان ، وظيفه دار تكذيب صريح شايعه ها و تهمت هاى جنسى بى اساس عليه ديگر مؤمنان

لولا إذ سمعتموه . .. و قالوا ه_ذا إفك مبين

8 - جامعه اسلامى ، وظيفه دار رعايت حسن ظن نسبت به يكديگر

لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا و قالوا ه_ذا إفك مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 23 - 4

4 - منزوى ساختن و بى مهرى كردن به قذف كنندگان و اتهام زنندگان به زنان پاكدامن ، وظيفه اى الهى بر عهده اهل ايمان

إنّ الذين يرمون المحصن_ت . .. لعنوا فى الدنيا

جمله {لعنوا فى الدنيا} مى تواند بيانگر وظيفه اهل ايمان نسبت به قذف كنندگان باشد كه در برداشت فوق، بدان اشاره شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 28 - 3

3 - مؤمنان در صورت مواجه شدن با بى ميلى صاحب خانه و درخواست مراجعت ، بايد عذر او را موجه دانسته و بازگردند .

فإن لم تجدوا فيها أحدًا فلاتدخلوها حتّى يؤذن لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

12 - نور - 24 - 32 - 6

6 - مؤمنان ، وظيفه دار بر آوردن نياز هاى اوليه و طبيعى بردگان و خدمت گذاران خويش

و أنكحوا . .. و الص_لحين من عبادكم و إمائكم

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه از مورد آيه، الغاى خصوصيت شود; چرا كه ازدواج از مصاديق نيازهاى اساسى و طبيعى انسان است و به نظر مى رسد كه نياز به ازدواج، خصوصيتى ندارد و شامل هر نوع نيازى مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 7

7 - زنان و مردان مؤمن ، حق ندارند با وضعيت و پوشش متناسب با خواب و خلوت ، در انظار خدمت كاران خويش ظاهر شوند .

ليستئذنكم الذين ملكت أيم_نكم . .. من قبل صلوة الفجر ... و من بعد صلوة العشاء ثلث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 30 - 6

6 _ قرآن ، كتابى است با عظمت و مؤمنان وظيفه دار حراست از حرمت و منزلت آن

و قال الرسول ي_ربّ إنّ قومى اتّخذوا ه_ذا القرءان مهجورًا

برداشت فوق، از اسم اشاره {ه_ذا} در {ه_ذا القرآن} _ كه بر تعظيم و تفخيم دلالت دارد _ استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 7

7 _ مؤمنان نبايد به خاطر عبادت و رفتار خوب خود ، به عجب و غرور گرفتار آيند و خويشتن را بى نياز از تضرع و دعا بپندارند .

و الذين يبيتون لربّهم . .. يقولون ربّنا اصرف عنّا

عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غرامً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 13

13 - در پاسخ بدى ، خوبى كردن و انفاق بخشى از دارايى ها ، بايد برنامه هميشگى اهل ايمان باشد و نه مقطعى .

و يدروءن بالحسنة . .. و ممّا رزقن_هم ينفقون

برداشت ياد شده با توجه به فعل هاى {يدرءون} و {ينفقون} _ كه حكايت از تجدد و استمرار دارد _ استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 4

4 - ايمان آورندگان به خدا ، بايد سختى ها و پيامد هاى ناگوارِ احتمالى ايمان شان را ، تحمل كنند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه

آيه، به دنبال سرزنش كسانى است كه ايمانى زبانى و سطحى دارند و چون به خاطر ايمان شان، سختى مى بينند، آن را تحمل نمى كنند. از سرزنش افراد ياد شده، استفاده مى شود كه مؤمنان، بايد در راه ايمان شان سختى ها را بر خود هموار كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 56 - 5

5 - مؤمنان ، در انتخاب مسكن ، بايد نقطه اى را انتخاب كنند كه ارزش هاى دينى شان محفوظ باشد .

إنّ أرضى وسعة فإيّ_ى فاعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 15

15 - مؤمنان ، در قبال نياز هاى اقتصادى جامعه ، تعهد دارند .

يدعون ربّهم . .. و ممّا رزقن_هم ينفقون

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 6

6 - رعايت احترام همسران پيامبر ( ص ) بر مؤمنان ، لازم است .

و أزوجه أُمّه_تهم

به منزله مادر معرفى شدن همسران پيامبر(ص) در آيه، به قرينه آيه پنجاه و سه _ كه در آن، ازدواج با همسران پيامبر(ص) حرام شده است _ همان حرمت ازدواج است. اين كه از حرمت ازدواج با آنان، از چنين تعبيرى استفاده شده است، به خاطر يادآورى حرمت ويژه اى همانند مادران، براى همسران پيامبر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 9 - 1

1 - مؤمنان ، بايد نعمت هاى خداوندى را يادآور شوند .

ي_أيّها الذين ءامنوا اذكروا نعمة اللّه عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 36 - 1

1 - هيچ مرد و زن مؤمنى حق ندارد كه در برابر فرمان خداوند و پيامبرش ، تصميم ديگرى بگيرد .

و ما كان لمؤمن و لامؤمنة إذا قضى اللّه و رسوله أمرًا أن يكون لهم الخيرة من أمرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 41 - 1

1 - مؤمنان ، موظف به ذكر فراوان خدايند .

ي_أيّها الذين ءامنوا اذكروا اللّه ذكرًا كثيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 42 - 1

1 - مؤمنان ، موظف به تسبيح خداوند در هر صبح و شام اند .

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. و سبّحوه بكرة و أصيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 1،6،10،11،12،22،26،36

1 - مؤمنان ، مجاز نيستند بدون اجازه ، وارد خانه هاى پيامبر ( ص ) شوند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتدخلوا بيوت النبى إلاّ أن يؤذن لكم

6 - مؤمنان ، در صورتى كه وارد خانه پيامبر ( ص ) شدند ، نبايد منتظر صرف غذا در آنجا باشند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتدخلوا بيوت النبىّ إلاّ أن يؤذن لكم إلى طعام غير ن_ظرين إ

{إناء} در لغت به معناى {وقت و ساعت} است (مفردات راغب). مراد از {غير ناظرين إناه} منتظر بودن براى فرارسيدن وقت غذا است.

10 - مؤمنان ، موظف بودند پس از صرف غذا در ميهمانى پيامبر ( ص ) ، از خانه آن حضرت پراكنده شوند .

فإذا طعمتم فانتشروا

11 - مؤمنان ، نبايد ميهمانى در خانه پيامبر ( ص ) را طولانى مى كردند و به گفتوگو و مذاكره مى پرداختند .

فإذا طعمتم فانتشروا . .. و لامستئنسين لحديث

12 - حضور در ميهمانى پيامبر ( ص ) آداب ويژه اى داشت كه بايد مؤمنان آن را رعايت مى كردند .

إلى طعام غير نظرين إنيه . .. إذا دعيتم فادخلوا فإذا طعمتم فانتشروا و لامستئنسين

22 - مؤمنان ، با توجه به حياى پيامبر ( ص ) خود ، بايد به گونه اى عمل مى كردند كه موجبات آزار آن حضرت را فراهم نمى آوردند .

إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ فيستحيى منكم

26 - مؤمنان ، موظف بودند كه در صورتى كه از همسران پيامبر چيزى را مى خواستند ، از پشت پرده مطالبه كنند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب

مرجع ضمير {هنّ}، واژه {ازواج} است

كه در آيات پيش آمده است. لازم به ذكر است كه برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مراد از سؤال، به قرينه مقام، خواستن {متاع} باشد.

36 - هيچ مؤمنى حق نداشت پيامبر ( ص ) را آزار و اذيت كند .

إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ . .. و ما كان لكم أن تؤذوا رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 7،11

7 - بر مؤمنان واجب و وظيفه است كه بر پيامبرخدا ( ص ) درود و صلوات هديه كنند .

ي_أيّها الذين ءامنوا صلّوا عليه

11 - مؤمنان ، بايد در مقابل فرمان هاى پيامبر ( ص ) تسليم و منقاد باشند .

و سلّموا تسليمًا

بنابراين احتمال كه {سلّموا} به معناى {انقياد و تسليم بودن} باشد، نكته بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 9

9 - بر آحاد جامعه اسلامى ، روا و جايز است كه ادامه دهندگان به فساد را پس از فرمان حاكم اسلامى ، با رعايت مراحل و شرايط ، به قتل برسانند .

لئن لم ينته المن_فقون . .. أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا تقتيلاً

در آيه پيش وقتى سخن از تهديد منافقان و بيماردلان و. .. به ميان آمد، خداوند فرمود: {اگر آنان، ادامه بدهند پيامبر(ص) را بر آنها چنان مسلط خواهد كرد كه ادامه زندگى براى شان ممكن نباشد} و در اين آيه، فعل هاى {أُخذوا} و {قتّلوا} را مجهول آورده و براى انجام دادن وظيفه ياد شده، كسى را معرفى نكرده است. به نظر مى رسد، با توجه به

مهدورالدم اعلام شدن گروه هاى ياد شده، در آيه، به مسلمانان اجازه مى دهد كه آن افراد را به قتل برسانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 70 - 1،4

1 - مؤمنان ، وظيفه دارند كه تقوا را پيشه كنند .

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا اللّه

4 - مؤمنان ، موظف اند كه در گفتار خود ، سخن ، درست و استوار بگويند .

و قولوا قولاً سديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 41 - 6

6 - مؤمنان ، وظيفه دار فراخواندن مردم به نجات و رستگارى

و ي_قوم مالى أدعوكم إلى النجوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 23 - 4

4- لزوم توجه مؤمنان به ابعاد حفاظتى در مبارزه خويش عليه كفر

فأسر . .. ليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 3 - 5

5 - لزوم توجّه مؤمنان به حاكميت اراده پيروزمند الهى ، در هر فتح و گشايش

إنّا فتحنا . .. ليغفر لك اللّه ... و ينصرك اللّه

خداوند با نسبت دادن مكرر پيشامدهاى مثبت {صلح حديبيه} و يا {فتح مكه} به خود، در حقيقت به مؤمنان تذكر مى دهد كه در اوج اين پيروزى ها، از نقش اراده الهى غافل نباشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 9 - 8

8 - مؤمنان ، موظّف به تسبيح خداوند در هر صبح و شام

و تسبّحوه بكرة و أصيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

فتح - 48 - 24 - 8

8 - لزوم توجه مؤمنان به الهى بودن تمامى پيروزى ها و پيشرفت هاى آنان

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم

خداوند در اين آيه و آيات پيشين پيروزى ها و موفقيت هاى مؤمنان را به خود نسبت داده است. بنابراين مؤمنان بايد پيروزى ها را از خدا بدانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 7 - 5

5 - مؤمنان ، موظّف به تلاش براى افزودن بر درجات ايمان خويش و بسنده نكردن به درجه اى از آن

ءامنوا باللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 18 - 2،3

2 - صدقه و انفاق در راه خداوند ، بايد برنامه هميشگى مؤمنان باشد ; نه به صورت مقطعى و موقت .

إنّ المصّدّقين و المصّدّق_ت

تكيه بر وصف (اسم فاعل)، بيانگر آن است كه صدقه دادن در بينش الهى، در صورتى ارزشمند خواهد بود كه به صورت خصلتى براى مؤمنان درآيد.

3 - تلاش براى رفع احتياج نيازمندان ، وظيفه اى بر عهده زنان و مردان مؤمن

إنّ المصّدّقين و المصّدّق_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 13

13 - جامعه ايمانى ، پس از پناه دادن به زنان مهاجر ، موظف به پرداخت مهريه آنان به همسرشان

و ءاتوهم ما أنفقوا

آيه شريفه بيانگر اين نكته است كه پس از آزمون ايمان زنان مهاجر، بايد به ايشان پناه داد; ولى از سوى ديگر خرج هايى را كه مرد كافر پيش از اين براى آن زن متحمل شده است (مهريه)، بايد به

وى بازگرداند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 3

3 - يارى كردن خداوند ، بايد برنامه هميشگى مؤمنان باشد ; نه امرى مقطعى .

ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنصار اللّه

جمله {كونوا أنصار اللّه}، دلالت بر دوام و استمرار مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 10 - 4

4 - مؤمنان ، همواره بايد به ياد خدا باشند .

و اذكروا اللّه كثيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 14 - 4،5

4 - مؤمنان در صورت روبه رو شدن با دشمنى و مخالفت همسران و فرزندان خويش ، بايد از آنان پرهيز كرده و دورى جويند .

إنّ من أزوجكم . .. عدوًّا لكم فاحذروهم

5 - مؤمنان ، بايد در برابر دشمنى و مخالفت همسران و فرزندان خويش ، هشيار بوده و آنان را زير نظر داشته باشند .

عدوًّا لكم فاحذروهم

فرمان برحذر بودن (فاحذروهم) ممكن است به معناى لزوم هشيارى و زير نظر گرفتن آنان باشد كه با غفلت از اين امر، مبادا دچار خسارت و ضربه شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 1،2

1 - توصيه خداوند ، به مؤمنان ، مبنى بر خودسازى و صيانت خويش از عوامل و موجبات بدبختى و دوزخى شدن

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا أنفسكم . .. نارًا

بنا به گفته مفسران، مقصود از محافظت خود از آتش، صيانت خويش از موجبات و عواملى است كه منجر به آتش دوزخ مى شود; مانند ترك واجبات و يا انجام

محرمات.

2 - توصيه خداوند به مؤمنان ، مبنى بر مراقبت از اعضاى خانواده خود در برابر عوامل و موجبات بدبختى و دوزخى شدن آنان

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا . .. أهليكم نارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 43 - 4

4 - { عن عقيل الخُزاعىّ ، أنّ أميرالمؤمنين ( ع ) . . . يقول : تعاهَدوا الصّلاةَ و حافظوا عليها و استكثروا منها و تقرَّبوا بها فإنّها كانت على المؤمنين كتاباً موقوتاً و قد علم ذلك الكفّارُ حين سُئِلوا ما سلككم فى سقر ؟ قالوا : لم نك من المصلّين ;

از عقيل خزاعى روايت شده كه اميرالمؤمنين(ع) فرمود: . ..مواظب نماز باشيد و بر آن محافظت نماييد و انجام آن را افزون كنيد و با نماز به [خدا] تقرّب جوييد. چون نماز، وظيفه ثابت و معينى براى مؤمنان است; اين را كافران نيز مى دانند; آن زمان كه از آنان سؤال شود: {چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت}؟ گويند: ما از نمازگزاران نبوديم...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 2

2 - مؤمنان ، تنها در صورتى دشوارترين راه هاى انفاق را مى پيمايند كه يكديگر را به شكيبايى و مهرورزى سفارش كنند .

ثمّ كان من الذين ءامنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة

{مرحمة}، مصدر ميمى و به معناى {رحمت} (رقّت، مغفرت و عطوفت داشتن) است (قاموس). تكرار {تواصوا} براى تأكيد بوده و ممكن است اشاره به اين نكته باشد كه سفارش به صبر و توصيه به محبت، دو وظيفه مستقل و در عرض هم

است و با ترك يكى، زمينه ديگرى از بين نرفته و تكليف ساقط نمى شود.

مسؤوليت مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 2 - 9

9 _ اختلاف و نزاع در جامعه ايمانى بر سر دنيا و غنايم آن ، به دور از شأن مؤمنان واقعى

يسئلونك عن الأنفال . .. إنما المؤمنون ... وجلت قلوبهم ... و على ربهم

بيان ويژگيهاى ياد شده پس از اشاره به اختلاف و نزاع مسلمانان بر سر غنايم جنگى، اشاره به اين دارد كه رسيدن به مقام بلند ايمان، آدمى را از شيفتگى به مال دنيا و متأثر شدن از آن و در نتيجه نزاع كردن بر سر آن، باز خواهد داشت.

مسؤوليت مؤمنان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 18 - 2

2 _ مؤمنان صالح ، وظيفه دار بر عهده گرفتن امور مساجد

إنما يعمر مسجد اللّه من ءامن باللّه . .. و لم يخش إلا اللّه

مسؤوليت مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 2

2 _ مؤمنان صدر اسلام ، مأمور دست رد زدن بر سينه توانمندان متخلف از جنگ تبوك و بى اثر شمردن عذرتراشى آنان

قل لا تعتذروا لن نؤمن لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 1

1 _ فرمان الهى به مؤمنان در اسلام مبنى بر مبارزه و پيكار با جوامع كفرپيشه همجوار خويش

يأيها الذين ءامنوا قتلوا الذين يلونكم من الكفار

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 2

2 - مؤمنان صدراسلام ، وظيفه دار تكذيب شايعه هاى بى اساس بدخواهان عليه پيامبر ( ص ) و خانواده آن حضرت

لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا و قالوا ه_ذا إفك مبين

مسيحيان و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 10

10 - يهود و نصارا در صدد گرايش دادن پيامبر ( ص ) و مؤمنان به پيروى از احكام و قوانين دينى خويش

و لئن اتبعت اهواءهم

مشاركت اجتماعى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 2

2 - حضور در كنار پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى براى امور مهم اجتماعى و مشاوره و كنكاش پيرامون يك مسأله عمومى ، از اوصاف مؤمنان راستين

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبو

{أمر جامع} به مسأله اى گفته مى شود كه در خور اين باشد كه مردم به خاطر آن اجتماع كنند و به مشاوره و فراگيرى و حل و فصل آن بپردازند. كلمه {مع} نيز افاده كننده معناى مشاركت است.

مشركان صدر اسلام و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 2

2 _ مشركان صدر اسلام در رابطه با هيچ مؤمنى به عهد و پيمانى پايبند نبودند .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً و لاذمة

{ذمة} به معناى عهد و پيمان است. قابل ذكر است كه كلمه {مؤمن} و {ذمة} هر دو نكره در سياق نفى

بوده و مفيد عموم مى باشند.

مشركان مكه و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 2

2- مجادله مشركان مكه با مؤمنان ، در مسأله معاد

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

تعبير {فأتوا} (با صيغه جمع) مى رساند كه مخاطب مشركان، تنها پيامبر(ص) نبوده; بلكه مؤمنان نيز مورد خطاب آنان بودند.

مشركان و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 2

2 _ هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) در مورد كينه توزى يهوديان و مشركان نسبت به مؤمنان

لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود و الذين اشركوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 3

3 _ دشمنى و كينه توزى سخت مشركان صدر اسلام نسبت به مؤمنان

لايرقبون فى مؤمن إلّاً و لاذمة

{إلّ} به معناى قرابت و خويشاوندى و {ذمة} به معناى عهد و پيمان است ; يعنى، مشركان درباره هيچ مؤمنى، نه رعايت حق خويشاوندى مى كنند و نه بر عهد و ميثاق خود با وى پايبند مى مانند و اين بيانگر دشمنى و كينه شديد مشركان نسبت به مؤمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 48 - 4

4 _ مشركان ، با تمسخر و استهزا ، از پيامبر ( ص ) و مؤمنان خواستار تعيين زمان وقوع عذاب استيصال و تسريع در آن بودند .

و يقولون متى هذا الوعد إن كنتم صدقين

مشكلات دنيوى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف -

7 - 49 - 7

7 _ زندگانى مؤمنان نيك كردار در دنيا ، همراه با ايجاد ناامنى از سوى مستكبران و اندوهبار از سرزنش آنان *

أهؤلاء الذين أقسمتم لاينالهم اللّه برحمة ادخلوا الجنة لا خوف عليكم

مطرح ساختن تحقير مؤمنان از سوى كافران و سپس بيان دو موهبت از ميان تمامى مواهب بهشتى اشاره به اين دارد كه اولاً زندگانى مؤمنان در دنيا آميخته به ناامنى و حزن است و ثانياً اين حزن عمدتاً از سوى كافران مستكبر ايجاد مى شده است.

مشكلات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 153 - 2

2 - ايمان به رسالت پيامبر ( ص ) ، در پى دارنده مشكلات و ناملايماتى براى ايمان آورندگان

يأيها الذين ءامنوا استعينوا بالصبر و الصلوة

توصيه به صبر و نماز و استعانت از آنها، پس از بيان رسالت پيامبر و مخاطب قرار دادن مؤمنان، اين نكته را به مخاطبان القا مى كند كه ايمان به سالت پيامبر، مستلزم مشكلات و ناملايماتى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 4

4 - مبتلا شدن به پيكار با دشمنان و پيامد هاى آن ( ترس ، گرسنگى ، زيان هاى مالى و جانى و كم محصولى ) از مشكلات راه ايمان است .

لاتقولوا لمن يقتل . .. و لنبلونكم بشىء من الخوف

بيان كردن آزمون با ترس، گرسنگى و . .. پس از مطرح كردن جهاد و كشته شدن در راه خدا، گوياى اين است كه: مقصود از {الخوف و ...} ترسها و گرسنگيهايى است كه از مبتلا شدن به

دشمنان دين به وجود مى آيد; يعنى، ايمان به رسالت مستلزم پيكار با دشمنان دين است و پيامد پيكار ترس، گرسنگى و ... مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 7

7 - بشارت الهى از آنِ مؤمنانى است كه در برخورد با مشكلات و ناملايمات ، تسليم قضاى الهى باشند .

و بشر الصبرين. الذين إذا أصبتهم مصيبة قالوا إنا للّه و إنا إليه رجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 16

16 _ دشوارى ها و سختى هاى پيش آمده براى اهل ايمان به هنگام نبرد با دشمنان ، داراى حكمت و مصلحت

ان تكونوا تألمون . .. و كان اللّه عليماً حكيماً

توصيف خداوند به {حكيماً}، پس از بيان علم خداوند به دردها و مصيبتهاى اهل ايمان، براى رساندن اين معناست كه اين رنجها و گرفتاريها داراى حكمت و مصلحت است و لذا از آن جلوگيرى نمى كند، نه اينكه از ديد خداوند مخفى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 3

3 _ مؤمنان به رسالت انبيا در معرض مشكل آفرينى كفرپيشگان و موظف به صبر و استقامت

إن كان طائفة منكم ءامنوا بالذى أرسلت به . .. فاصبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 28 - 6

6 - حضور مؤمنان در بين كافران و ظالمان ، بلايى سخت و رهايى از آن لطفى بزرگ و الهى

فقل الحمد للّه الذى نجّ_نا من القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 3

3 - مؤمنان ، قبل از صلح حديبيه ، داراى شرايطى بحرانى و اضطراب روحى *

هو الذى أنزل السكينة فى قلوب المؤمنين

نزول آرامش، زمانى صادق است كه قبل از آن، اضطراب و ناآرامى وجود داشته باشد.

مصالح مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 2

2 _ عدم شركت بى ايمان ها و سست باوران ( منافقان ) در جنگ تبوك ، به خير و صلاح مؤمنان بود نه مايه ضرر آنان .

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 6

6 _ مؤمنان راستين ، همه مقدرات الهى ، حتى سختى ها ، را در جهت منافع و مصالح خويش مى دانند .

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا هو مولينا

به كارگيرى {لام} انتفاع (لنا) براى عموم رخدادها (خوشيها و ناخوشيها) بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 126 - 7

7- منفعت برتر و خير مؤمنان به هنگام دعوت به اسلام ، در صبر و عدم تعجيل در انتقام از دشمنان و مقابله به مثل با آنان است .

ادع إلى سبيل ربّك . .. و إن عاقبتم فعاقبوا ... و لئن صبرتم لهو خير للص_برين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 81 - 5،7

5- برخى از بلا ها و رخداد هاى ناگوار ، دربردارنده مصلحت و خير مؤمن است .

و

أمّا الغل_م . .. فأردنا أن يبدلهما ربّهما خيرًا منه زكوة و أقرب رحمًا

7- خداوند ، حامى مؤمن و تقدير كننده خير و مصلحت براى او است .

فكان أبواه مؤمنين . .. فأردنا أن يبدلهما ربّهما خيرًا منه زكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 10

10 - كاربرد اعجاز پيامبران در جهت مصالح مؤمنان

فاضرب لهم

باز شدن راهى خشك در دريا، به منظور اثبات حقانيت رسالت موسى(ع) بر منكران آن انجام نگرفت; بلكه منظور از آن نجات بنى اسرائيل و هلاكت فرعونيان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 6 - 11

11 - برنامه برائت از مشركان و نهى از مودّت با ايشان ، در جهت مصالح خود مؤمنان و نه خداوند

و من يتولّ فإنّ اللّه هو الغنىّ الحميد

با توجه به اين كه اين آيات، در ادامه نهى مؤمنان از مودّت مشركان است، تعبير {و من يتوّل. ..} بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 9

9 - فريضه نماز جمعه و ر ها كردن داد و ستد به هنگام اقامه آن ، در جهت تأمين مصالح و منافع خود مؤمنان است .

إذا نودى للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه. .. ذلكم خير لكم

مصونيت اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 1

1- بهشتيان و مؤمنان راستين ، از ناله و اندوه بزرگ قيامت در امان بوده و غمگين نخواهند شد

.

إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى . .. لايحزنهم الفزغ الأكبر

{فزع} به معناى انقباض و گرفتگى ناشى از شىء ترسناك و از جنس {جزع} (ناله و افغان) است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 8 - 5

5 - مؤمنان ، ايمن از دشوارى هاى قيامت

يقول الك_فرون ه_ذا يوم عسر

با توجه به مفهوم آيه شريفه و اين كه تنها كافران مى گويند: {ه_ذا يوم عسر}، استفاده مى شود كه مؤمنان چنين برداشتى ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 15

15 - تنها مؤمنان داراى عمل صالح ، از خسارت عرصه قيامت در امان خواهند بود .

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا يكفّر عنه سيّئاته . .. ذلك الفوز العظيم

برداشت ياد شده، از آن جا است كه خداوند، روز قيامت را روز خسارت بار نام گذاشته است; ولى تنها گروهى كه داراى ايمان و عمل صالح باشند از اين قاعده مستثنا شده اند.

مصونيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 99 - 1،3،8

1- شيطان ، از هرگونه سلطه گرى بر مؤمنان متوكل بر خدا ناتوان است .

الشيط_ن الرجيم . إنه ليس له سلط_ن على الذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون

لفظ {سلطان} چون با {تنوين} آمده و بعد از حرف نفى قرار گرفته است، دلالت بر نفى مطلق مى كند.

3- تنها مؤمنان متوكل بر خداوند ، از سلطه شيطان در امانند .

إنه ليس له سلط_ن على الذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون

برداشت فوق، با توجه به اين است

كه آيه در مقام بيان نقش شيطان نسبت به تمامى انسانهاست و استثنا كردن مؤمنان متوكل _ به صورت جمله وصفيه _ دليل بر حصر است. گفتنى است آيه بعد (إنما سلطانه على الذين يتولّونه ...) مؤيد همين برداشت است.

8- { أبوبصير عن أبى عبدالله ( ع ) قال : قلت له : { فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم انه ليس له سلطان على الذين آمنوا و على ربّهم يتوكلون } ؟ فقال : يا أبامحمد يسلط والله من المؤمن على بدنه و لايسلط على دينه . . . ;

ابو بصير گويد: از امام صادق(ع) در باره { فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجينم إنه ليس له سلطان على الذين آمنوا و على ربّهم يتوكلون} سؤال كردم، پس حضرت فرمود: اى ابامحمد! به خدا سوگند [شيطان] بر بدن مؤمن مسلط مى شود، ولى بر دين او مسلط نمى شود. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 100 - 4

4- تنها مؤمنان و متوكلان بر خدا ، رهيده از سلطه شيطانند .

ليس له سلط_ن على الذين . .. إنما سلط_نه على الذين يتولّونه و الذين هم به مشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 7،14

7- مؤمنان ، برخوردار از حمايت هاى غيبى الهى در دور ماندن از كفر و معصيت اند .

فكان أبواه مؤمنين فخشينا أن يرهقهما

14- مصون ماندن ايمان مؤمن ، فلسفه مبتلا شدن وى به برخى از گرفتارى ها و كاستى ها است .

فكان أبواه مؤمنين فخشينا أن يرهقهما

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 37 - 9

9 - مؤمنان داراى عمل صالح ، از عذاب الهى درامان اند .

و ما نحن بمعذّبين . .. و ما أمولكم ... تقرّبكم عندنا... إلا من ءامن ... و هم ...

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {آمنون} در اين آيه، تعريض به {ما نحن بمعذّبين} در آيه 35 باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 9 - 1،4

1 - نگه داشتن مؤمنان تائب و صالحان ، از بدى ها و ناراحتى هاى روز قيامت ، دعا و درخواست فرشتگان عرش الهى از خداوند

و قهم السيّئات

الف و لام جنس در {السيّئات} مفيد استغراق و عموم است و مقصود از آن در آيه شريفه، بدى ها و ناراحتى هايى است كه يا بر اثر گناهان و لغزش هاى خود انسان و يا به خاطر شرايط سخت روز قيامت براى آدمى پديد مى آيد.

4 - نجات مؤمنان و صالحان از بدى ها و ناراحتى هاى روز قيامت ، برخاسته از رحمت و لطف الهى است ; نه از استحقاق آنان .

و من تق السيّئات يومئذ فقد رحمته

يادآورى و تصريح فرشتگان به اين كه حفظ مؤمنان از ناراحتى هاى قيامت نشانگر اين است كه آنان مورد رحمت و لطف الهى قرار گرفته اند; مى تواند حكايت از حقيقت ياد شده داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 25 - 1

1 - مؤمنانى كه عمل صالح دارند ، از عذاب الهى در امان اند .

فبشّرهم بعذاب أليم .

إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

{إلاّ} براى استثناى منقطع به كار رفته است و معناى {لكن} را افاده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 14 - 2

2 - خداوند ، مؤمنان نيكوكار را از گرفتارى به عذاب مصون داشته و با آنان مهربان است .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. و هو الغفور الودود

{غفر} (ريشه {غفور}); يعنى، پوشاندن لباسى كه شخص را از آلودگى ها محفوظ دارد و غفران خداوند، ايجاد مصونيت از عذاب براى بندگان است (مفردات راغب). جمله {هو الغفور} در ارتباط با {إنّ بطش...} _ كه تهديد كافران بود _ نويدى به مؤمنان و بيانگر مصونيت آنان، از گرفتارى به دام عذاب است.

مصونيت مؤمنان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 23 - 6

6_ مؤمنان داراى اعمال شايسته ، تنها انسانهايى كه سرمايه عمر خويش را تباه نساخته و از زيان كارى در دنيا و آخرت مصونند .

أُول_ئك الذين خسروا أنفسهم . .. إن الذين ءامنوا ... أُول_ئك أصح_ب الجنة

مصيبت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 166 - 1

1 _ مصيبت اهل ايمان به هنگام درگيرى با كافران در جنگ احد ، با رخصت خداوند

و ما اصابكم يوم التقى الجمعان فباذن اللّه

معاشرت با مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 2

2- پيامبر ( ص ) با تهيدستان مؤمن ، معاشرت داشت .

و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربّهم

واژه

{اصبر} چنان چه داراى مفعول باشد، امر به حبس كردن و تثبيت است. اين تعبير و نيز جمله {لاتعد عيناك عنهم} اين نكته را مى رساند كه شيوه پيامبر(ص) در برخورد با تهيدستان، شيوه اى مطلوب بوده و خداوند، او را به پايدارى بر آن و ترك انصراف از ديدار آنان ترغيب مى كند.

معامله خدا با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 20

20 _ { عن جعفر بن محمد ( ع ) انه سئل عن قول اللّه تعالى : { ان اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أموالهم بانّ لهم الجنة . . . } هذا لكل من جاهد فى سبيل اللّه أم لقوم دون قوم ؟ فقال ابوعبداللّه ( ع ) : . . . أنزل اللّه عز و جل عليه بعقب ذلك : { التائبون العابدون الحامدون . . . } فابان اللّه عز و جل بهذا صفة المؤمنين الذين اشترى منهم أنفسهم و أموالهم . . . ;

روايت شده كه از امام صادق (ع) سؤال شد: اينكه خداى تعالى مى فرمايد: {به تحقيق خدا از مؤمنان نفسها و مالهايشان را خريده است كه در مقابل به آنان بهشت بدهد} آيا شامل همه كسانى است كه در راه خدا جهاد مى كنند يا براى گروه خاصى است و نه همه گروهها؟ امام فرمود: . .. خداى عز و جل به دنبال آيه مزبور، اين آيه را بر رسول خود نازل فرمود: {التائبون العابدون الحامدون ... } و بدين وسيله صفات مؤمنانى را كه نفسها و مالهايشان را خريده است بيان نمود

... }.

مقابله به مثل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 34 - 2

2 - مؤمنان در قيامت ، همسان برخوردى كه در دنيا از كافران ديده اند ، با آنان رفتار خواهند كرد .

إنّ الذين أجرموا كانوا من الذين ءامنوا يضحكون . .. فاليوم الذين ءامنوا من الكفّا

مقام مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 4،11

4 _ سرپرستى و مديريّت در جامعه اسلامى ، مخصوص مؤمنان است .

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين

11 _ حاكميّت و سرپرستى كافران بر امور مؤمنان ، زمينه انحطاط و بى ارزشى مؤمنان در پيشگاه خدا

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اوليا ء . .. و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شىء

خروج از ولايت خدا، مستلزم انحطاط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 6،7،8

6 _ سزاوارترين مردم به انتساب و پيوند دينى به حضرت ابراهيم ( ع ) ، پيامبر ( ص ) و مؤمنانند ; نه يهود و نصارا .

ما كان ابرهيم يهودياً و لا نصرانياً . .. انّ اولى الناس بابرهيم لَلّذين اتّبعوه

7 _ پيامبر اكرم ( ص ) و مؤمنان به او ، همانند حضرت ابراهيم ، موحد و حنيف و تسليم محض خداوند

و لكن كان حنيفاً مسلماً . .. انّ اولى الناس ... و هذا النّبى و الّذين امنوا

8 _ عظمت و جلالت مقام پيامبر ( ص ) و مؤمنانِ به او نزد خداوند

و هذا النّبى و الذين امنوا

از اختصاص

به ذكر پيامبر (ص) و مؤمنان با آنكه {للذين اتبعوه} شامل آنان نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 100 - 5

5 _ توجه و لطف خاص خداوند به اهل ايمان

يا ايها الذين امنوا ان تطيعوا

با توجه به آيات قبل كه خطابِ مستقيم به اهل كتاب ندارد، ولى نسبت به اهل ايمان، خطابِ مستقيم شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 114 - 12

12 _ ستايش خداوند ، از مؤمنين اهل كتاب

من اهل الكتب امة . .. يؤمنون باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 9،10،12

9 _ اعلام برترى مؤمنان بر ديگران ، برانگيزنده آدمى به ايمان واقعى

و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين

خداوند برترى مسلمانان را در گرو ايمان واقعى آنان دانسته است. و چون انسانها ذاتاً خواهان برترى بر دشمنانشان هستند، براى رسيدن به ايمان واقعى انگيزه پيدا مى كنند.

10 _ نقش توجّه دادن اهل ايمان به برتريشان بر ديگران ، در تقويت روحيه آنان

و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين

12 _ ضرورت توجّه دادن مؤمنان به برترى آنان بر ديگران

و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين

مقامات اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 20

20 _ وعده خداوند به بهره مند ساختن مؤمنان راستين ، از رحمت خاص خويش در قيامت

و المؤمنون و المؤمنت . .. أولئك سيرحمهم اللّه

تعبير {سيرحمهم}

كه اختصاص به آينده دارد به جاى {يرحم} مى تواند اشاره به قيامت داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 21 - 8

8- آخرت طلبان مؤمن ، داراى مقامى بس ارجمند و برخوردار از درجات و مراتب بلند در روز رستاخيز

و من أراد الأخرة و سعى لها سعيها و هو مؤمن . .. و للأخرة أكبر درج_ت و أكبر تفضيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 75 - 1

1 - مؤمنان داراى عمل صالح ، از درجات و مراتب بلندى در آخرت برخوردارند .

و من يأته مؤمن ا . .. لهم الدرجت العلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 76 - 5

5 - خلود در بهشت عدن ، تبلور درجات عالى مؤمنان داراى عمل صالح در آخرت

لهم الدرجت العلى . جنّت عدن ... خ_لدين

{جنّات عدن} بدل براى {الدرجات العلى} است; يعنى، آن درجات بلند، همان باغ هاى بهشت عدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 101 - 4

4- مؤمنان راستين ، با فضيلت و مقرب الهى ، در قيامت در مكانى به دور از آتش دوزخ قرار خواهند گرفت .

إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى أولئك عنها مبعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 4

4- بهشتيان و مؤمنان راستين ، برخوردار از مقام و منزلتى والا در روز رستاخيز

و تتلقّي_هم الملئكة

استقبال فرشتگان از مؤمنان و بهشتيان، حاكى از منزلت و مقام

والاى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 9

9 - پيوستن مؤمنان ، به درجه عالى پدران بهشتى خود ، تفضل الهى و نه مايه كم شدن از مقام پدر آنان و كاسته شدن از عمل آنان

ألحقنا بهم ذرّيّتهم و ما ألتن_هم من عملهم من شىء

جمله {ما ألتناهم. ..} معادل {ما نقصناهم} است و ضميرهاى {هم} به {الذين آمنوا} بازمى گردد. مقصود اين است كه خداوند، در ملحق كردن ذريه بهشتيان به آنان، از منزلت و درجه پدران چيزى نمى كاهد; بلكه بر درجه ذريه مى افزايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 11 - 10

10 - خداوند ، درجات اخروى مؤمنان ، به خصوص اهل علم را ، كه در مجالس _ در صورت ازدحام جمعيت _ از جاى خود برمى خيزند و آن را در اختيار ديگران قرار مى دهند ، بالا خواهد برد .

فانشزوا يرفع اللّه الذين ءامنوا منكم و الذين أُوتوا العلم درج_ت

مقامات اخروى مؤمنان به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 18

18- عقيده مندان به نزول قرآن از جانب خداوند و خير بودن آن ، داراى جايگاهى خوب در عالم آخرت

و قيل للذين اتّقوا ماذا أنزل ربّكم قالوا خيرًا . .. و لنعم دار المتّقين

مقامات اخروى نياكان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 9

9 - پيوستن مؤمنان ، به درجه عالى پدران بهشتى خود ، تفضل الهى

و نه مايه كم شدن از مقام پدر آنان و كاسته شدن از عمل آنان

ألحقنا بهم ذرّيّتهم و ما ألتن_هم من عملهم من شىء

جمله {ما ألتناهم. ..} معادل {ما نقصناهم} است و ضميرهاى {هم} به {الذين آمنوا} بازمى گردد. مقصود اين است كه خداوند، در ملحق كردن ذريه بهشتيان به آنان، از منزلت و درجه پدران چيزى نمى كاهد; بلكه بر درجه ذريه مى افزايد.

مقامات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 1 - 10

10 - عبداللّه بن سنان مى گويد از امام صادق ( ع ) از معناى { بسم اللّه الرحمن الرحيم } سؤال كردم ، آن حضرت فرمود : { الباء بهاء اللّه و السين سناء اللّه و الميم مجد اللّه _ و روى بعضهم ملك اللّه _ واللّه إله كل شىء ] و [ الرحمن لجميع العالم و الرحيم بالمؤمنين خاصة ;

{باى} بسم اللّه، نشانگر خوبى و حسن خداوند و {سين} اشاره به رفعت او و {ميم} اشاره به مجد و عظمت اوست. و بعضى روايت كرده اند كه: ]ميم[ اشاره به ملك و سلطنت خداوند است و {اللّه} معبود همه چيز است ]و[ {رحمان} نظر به رحمت او در باره همه عالم و {رحيم} نظر به رحمت او فقط درباره مؤمنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 9

9 - مؤمنان راستين در پيشگاه خدا ، بسيار عزيز و محترم هستند .

إنما نحن مستهزءون. اللّه يستهزئ بهم

خداوند در مقام پاسخ، به استهزاگرى منافقان نسبت به مؤمنان خود در مقام پاسخ و

دفاع برآمده و با ابتدا به نام جلاله {اللّه} خود را استهزا كننده آنان قرار داده است. اين نحوه برخورد گوياى نكاتى از جمله: مقام و عزت مؤمن در پيشگاه خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 84 - 6،7

6 - كشتن مؤمنان به آيين الهى ، از محرمات مؤكّد است .

لاتسفكون دماءكم

هر چند آيه بيانگر ميثاقهاى خدا با بنى اسرائيل است، ولى بيان آن در قرآن، نشانه آن است كه رعايت آنها وظيفه همه مخاطبان قرآن مى باشد.

7 - بيرون كردن موحدان از كاشانه و ديارشان و آواره ساختن ايشان ، از محرمات مؤكّد الهى است .

و لاتخرجون أنفسكم من ديركم

جمله {لاتخرجون . ..} (]همكيشان[ خود را از خانه هايشان بيرون نمى كنيد) همانند جمله {لاتسفكون ...} جمله خبرى است در مقام انشا; يعنى، {... بيرون نكنيد}. ايراد جمله خبرى در مقام انشا براى رساندن تأكيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 172 - 3

3 - بهره ورى مؤمنان از روزى ها و نعمت هاى خداوند ، مقصود اصلى از اعطاى آنها به انسانهاست . *

يأيها الذين ءامنوا كلوا من طيبت ما رزقنكم

قرآن در توصيه به اهل ايمان - مبنى بر بهره گيرى از نعمتها - ( كلوا من طيبت ما رزقنكم) تصريح كرده كه خداوند آن نعمتها را روزى ايشان قرار داده است ولى در توصيه به عموم مردم در آيه 168 (كلوا مما فى الأرض) بيان نداشت كه خداوند امكانات زمين را روزى همگان قرار داده است. از مقايسه ميان اين دو تعبير و

تفاوت ياد شده مى توان به برداشت فوق دست يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 152 - 4

4 _ كسانى كه به تمامى پيامبران الهى ايمان دارند ، از مقام و كرامتى والا ، برخوردارند .

و الذين ءامنوا باللّه و رسله و لم يفرقوا بين أحد منهم أولئك

اشاره به مؤمنان با كلمه {أولئك}، حكايت از مقام رفيع آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 35 - 3

3 _ كرامت و مقام والاى مؤمنان در پيشگاه خداوند

يأيها الذين ءامنوا

خطاب مستقيم خداوند، نشانه كرامت مخاطبان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 5

5 _ مؤمنان ، شايسته ترين انسان ها براى بهره جويى از مواهب پاكيزه خداوند

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم

مخاطب قرار دادن اهل ايمان _ نه همه مردم _ و سپس توصيه به بهره بردارى از طيبات، اشاره به اين است كه تنها مؤمنان شايسته ترين افراد براى بهره مندى از مواهب الهى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 2

2 _ تفضل الهى بر اهل ايمان با برداشتن مؤاخذه و بازخواست از سوگند هاى لغو و بى هدف .

لايؤاخذكم اللّه باللغو فى أيمنكم

لحن امتنانى جمله {لايؤاخذكم} مى رساند كه عدم مؤاخذه نسبت به سوگندهاى لغو و بى هدف، برخاسته از تفضل و لطف خدا به مؤمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 27 -

8

8 _ كافران با مشاهده مقام و جايگاه مؤمنان در قيامت به آن حسرت مى خورند.

يليتنا نرد و لا نكذب بأيت ربنا و نكون من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 48 - 5

5 _ كسانى كه ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند، نه از آينده خويش بيمناك و نه بر گذشته خويش غمناك هستند.

فمن ءامن و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

غالباً {خوف} در مورد ترس از آينده و {حزن} در مورد اندوه بر گذشته به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 7

7 _ مؤمنان در پيشگاه خداوند ارزشمندند ; هر چند كه فقير و فاقد موقعيت اجتماعى باشند.

أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 2،5،11

2 _ پيامبر(ص) موظف به فروتنى در برابر مؤمنان و ابراز مهر و محبت به آنان

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

پيشى گرفتن در سلام از جانب پيامبر(ص) تنها به عنوان يك وظيفه خاص و محدود مطرح نشده است، بلكه اين موضوع به عنوان جلوه اى از تواضع و اخلاق متعالى مطرح شده است.

5 _ خداوند، مؤمنان به آيات خود را در سلامت و امنيت واقعى قرار مى دهد.

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

سلام خداوند لفظ و كلام نيست، بلكه فعلى از افعال اوست كه همان نزول سلامتى و امنيت از جانب اوست. راغب اصفهانى در اين مورد گويد: {السلامة التعرى من الأفات الظاهرة

و الباطنة ... كل ذلك من الناس بالقول، و من اللّه تعالى بالفعل}.

11 _ پروردگار عالم بر خود واجب كرده كه مؤمنان به آياتش را مشمول رحمت خويش گرداند.

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم كتب ربكم على نفسه الرحمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 160 - 10

10 _ سئل أبو عبدالله(ع) . .. عن قول الله عز و جل: {من جاء بالحسنة فله عشر امثالها}، يجرى لهؤلاء ممن لا يعرف منهم هذا الأمر؟ فقال: إنما هذه للمؤمنين خاصة ... .

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از اينكه آيا آيه {من جاء بالحسنة . ..} شامل آنان كه شناختى به ولايت ندارند، مى شود؟ فرمود: اين آيه فقط براى مؤمنان (شيعيان) است ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 4

4 _ اعرافيان ، مؤمنانى با منزلتى بزرگ در پيشگاه خداوند و داراى مرتبه اى برتر از ديگر مؤمنان

و على الاعراف رجال يعرفون كلاً بسيمهم و نادوا اصحب الجنة أن سلم عليكم

از اينكه اصحاب اعراف در مكانى قرار دارند كه مشرف به همگان هستند و هر شخص و يا طايفه اى را با علامتهاى آنان مى شناسند و در صحنه قيامت با بهشتيان سخن مى گويند و امنيت كامل را به آنان بشارت مى دهند و فرمان دخول به بهشت را به آنان اعلام مى دارند، مى توان فهميد كه آنان نسبت به ديگر مؤمنان، از مقامى برتر برخوردار هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49

- 4

4 _ مؤمنان راهى بهشت با فرمان اصحاب اعراف به آن جايگاه رفيع وارد خواهند شد .

ادخلوا الجنة

ظاهر اين است كه جمله {اهؤلاء الذين . .. } دنباله سخنان اصحاب اعراف با كافران مستكبر باشد. يعنى: قالوا ... اهؤلاء الذين ... بر اين تقدير جمله {ادخلوا ... } نيز سخن اعرافيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 24

24 _ لزوم پرهيز از تحقير مؤمنان وظيفه شناس در برابر دشمنان دين

فلا تشمت بى الأعداء

هارون با تفريع جمله {فلا تشمت . .. } به وسيله حرف {فاء}، بر كوتاهى نورزيدن خويش در مبارزه با عوامل فساد، اين نكته را گوشزد كرد كه چون وظيفه خويش را انجام داده است، شايسته نيست در برابر دشمنان مؤاخذه و تحقير شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 6

6 _ مؤمنان مهاجر و مجاهد در راه خدا ، داراى برترين مرتبه و بزرگترين درجه درپيشگاه خداوند

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أعظم درجة عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 3،6

3 _ برخوردارى از مقام رضوان ( رضايت كامل خدا از انسان ) از موهبت هاى خاص خداوند به مؤمنان مهاجر و مجاهد

هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم ... و رضون

6 _ برخوردارى مؤمنان مهاجر ومجاهد از رحمت ويژه خدا و مقام رضوان ، نعمتى است بسيار ارجمندتر از دستيابى آنان به باغ ها و بوستان هاى بهشت .

هاجروا و جهدوا فى

سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم برحمة منه و رضون و جنت

تقديم {رحمة} و {رضوان} بر {جنات} رساننده برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 12

12 _ مؤمن ، داراى حرمتى والا در پيشگاه خداوند

فيسخرون منهم سخر اللّه منهم و لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 11،14

11 _ مؤمنان ، برخوردار از منزلتى والا و جايگاهى بلند در پيشگاه خداوند

و بشّر الذين ءامنوا أن لهم قدم صدق عند ربهم

{قدم صدق} مى تواند كنايه از ارزش والاى مؤمنان در نزد پروردگار باشد.

14 _ برخوردارى از جايگاه بلند و حسن سابقه در پيشگاه پروردگار ، بشارت پيامبر ( ص ) به مؤمنان

و بشّر الذين ءامنوا أن لهم قدم صدق عند ربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 103 - 5

5 _ مؤمنان در پيشگاه الهى ، از جايگاه ويژه برخوردار بوده و از الطاف خاص او بهره مند هستند .

ثم ننجى رسلنا و الذين ءامنوا كذلك حقاً علينا ننج المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 14

14 _ مؤمنان ، در پيشگاه خداوند از جايگاه عظيمى برخوردارند .

أمرت أن أكون من المؤمنين

از اينكه پيامبر اكرم (ص) خود را فردى از مؤمنان معرفى مى كند، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 2

2- بندگان راستين و مؤمن برخوردار از لطف و

عنايت ويژه خداوند و داراى مقام و منزلتى خاص در پيشگاه او

قل لعبادى

برداشت فوق بر اين اساس است كه اضافه در {عبادى} تشريفيه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 75 - 5

5 - مؤمنان داراى عمل صالح در پيشگاه پروردگارشان شأن و مقامى رفيع دارند .

و من يأته . .. فأولئك لهم الدرجت

اسم اشاره {أُول_ئك} كه براى اشاره بعيد به كار مى رود، حاوى تكريم و بزرگداشت مؤمنان از سوى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 9 - 1،6

1 - ايمان آورندگانِ داراى عمل صالح ، از سوى خداوند ، در زمره صالحان قرارخواهندگرفت .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لندخلنّهم فى الص_لحين

6 - خداوند ، مؤمنانِ داراى عمل صالح را ، در جايگاه صالحان ، وارد خواهد كرد .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لندخلنّهم فى الص_لحين

{لندخلنّهم فى مدخل الصالحين}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 56 - 2

2 - مؤمنان ، بندگان خاص خدايند .

ي_عبادى الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 7

7 - مؤمنان راستين ، تحت عنايت و توجه ويژه پروردگارند .

يدعون ربّهم

اضافه {ربّ} به ضمير {هم} _ كه مرجع آن مؤمنان است _ با توجه به اين كه پروردگار، ربّ همه انسان ها است، مى تواند به نكته ياد شده اشاره داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 43 - 11

11 - مؤمنان

، در پيش گاه خداوند ، شخصيتى برجسته دارند .

و كان بالمؤمنين رحيمًا

آوردن اسم ظاهر به جاى ضمير، مى تواند به خاطر تمجيد و ستايش از مؤمنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 7

7 - ايمان ، گوهرى بس ارزشمند و مؤمنان داراى مقامى والا نزد پروردگار

و يؤمنون به

مفسران گفته اند: يادآورى ايمان فرشتگان به خدا _ با آن كه اين حقيقتى روشن براى همگان است _ مى تواند به منظور بيان مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 2

2 - اهل ايمان و عمل صالح ، بندگان خاص و مقرب خداوند

يبشّر اللّه عباده الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

از اضافه {عباده} به ضمير راجع به {اللّه} _ كه اضافه تشريفيه است _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

مقامات مؤمنان به انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 5

5 - تصديق كنندگان پيامبران ، برخوردار از مقامى والا در نزد خداوند

إنّ المتّقين . .. فى مقعد صدق

با توجه به مقابله {المتقين} با تكذيب كنندگان پيامبران استفاده مى شود كه عنوان {متقى} بر {تصديق گران انبيا} اطلاق شده است و اينان از جايگاهى راستين برخوردارند.

مقامات مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 4 - 3

3 _ مؤمنان حقيقى ، برخوردار از درجاتى والا در پيشگاه خداوند

لهم درجت عند ربهم

كلمه {درجت}، كه به صورت نكره آورده شده، حكايت از والايى آن درجات و

مراتب قرب دارد ; به گونه اى كه براى انسانها ناشناخته است.

مقامات مؤمنان صابر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 157 - 3

3 - مؤمنانى كه از سر باور به { از خدا بودن و به او بازگشتن } مصايب راه ايمان را تحمل مى كنند ، از مقامى والا در پيشگاه خداوند برخوردارند .

قالوا إنا للّه و إنا إليه راجعون. أولئك عليهم صلوت من ربهم

مقامات مؤمنان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 9

9- مؤمنان داراى عمل صالح ، به مقام عبوديت خداوند نائل شده اند .

من . .. ءامن و عمل صلحًا فأُولئك يدخلون الجنّة ... جنّت عدن التى وعد الرحمن عباد

مقامات مؤمنان عامل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 48 - 6

6 _ مؤمنانى كه كار شايسته انجام دهند، نه ترس بر آنان مسلط گردد و نه اسير اندوه دايم شوند.

فمن ءامن و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

از معانى حرف {على} استيلا و غلبه است. در اين جمله استيلاى ترس بر مؤمنان نفى شده است، نه اينكه هيچگاه در معرض آن قرار نمى گيرند. همچنين {لا يحزنون}، بيانگر نفى استمرار حزن بر آنان است نه تلقى مطلق حزن.

مقامات مؤمنان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 11،18

11_ مؤمنان قوم نوح ، مردمى مقرب درگاه خدا و برخوردار از مقام لقاى او

إنهم مل_قوا ربهم

جمله {إنهم ملاقوا ربهم} مى تواند

بيانگر حال فعلى پيروان نوح باشد; يعنى ، هم اكنون به مقام لقاى پروردگار رسيدند و همچنين مى تواند خبر از فرجام اخروى آنان دهد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

18_ اشراف و سران كفرپيشه قوم نوح ، ناآگاه به مقام بلند مؤمنان و پيروان آن حضرت

و ل_كنى أريكم قومًا تجهلون

به قرينه {إنهم ملاقوا ربهم} مى توان گفت كه: مفعول {تجهلون} مقام والا و ارجمند مؤمنان به نوح(ع) است. براين اساس {أراكم ...}; يعنى ، مى دانم كه شما به مقام والاى مؤمنان (لقاى آنان با خدا) آگاهى نداريد.

مقامات مؤمنان نخستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 2،3

2 _ كسانى كه در آينده ايمان آورند ، هجرت كنند و در صف مجاهدان به جهاد بپردازند ، همانند مؤمنان و مهاجران نخستين ، مؤمنانى حقيقى و راستين هستند .

أولئك هم المؤمنون حقا . .. و الذين ءامنوا من بعد ... فأولئك منكم

3 _ كسانى كه پس از مؤمنان و مهاجران نخستين ايمان آورند ، همانند مؤمنان نخستين از مغفرت خدا و روزى هاى با كرامت او بهره مند خواهند شد .

لهم مغفرة و رزق كريم. و الذين ءامنوا من بعد ... فأولئك منكم

مقايسه كافران با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 25

25- مقايسه راه و فرجام مؤمنان با كافران ، زمينه ساز گرايش انسان ها به ايمان

مثل الجنّة الّتى وعد المتّقون فيها أنه_ر . .. كمن هو خ_لد فى النار و سقوا ماء حم

خداوند، مقايسه فرجام مؤمنان و كافران را در استخدام

هدايت بشر قرار داده است.

مكر با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 3،5

3 - منافقان با اظهار ايمان ، در پى نيرنگ زدن به خدا و فريب دادن اهل ايمان هستند .

و من الناس من يقول ءامنا . .. يخدعون اللّه و الذين ءامنوا

جمله {و ما يخدعون إلا أنفسهم} مى رساند كه: منافقان به خدا و اهل ايمان نيرنگ نزدند و نخواهند زد. بنابراين {يخادعون اللّه ...}; يعنى آنان در صدد نيرنگ زدن هستند.

5 - خدعه و نيرنگ با خدا و مؤمنان ، خودفريبى و نيرنگ زدن به خويشتن است .

و ما يخدعون إلا أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 5

5 _ نيرنگ با مؤمنان ، نيرنگ با خداست .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

با توجه به آيه قبل كه نوعى از مكر منافقان با مؤمنان را بيان كرده، گويا همان مكر و حيله را در اين آيه _ براى عنايتى خاص _ مكر با خداوند شمرده است.

ملاك تشخيص مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 166 - 6،7

6 _ مشخّص شدن مؤمنان واقعى ، از اهداف رخصت خداوند در شكست نبرد احد و مصيبت هاى وارده در آن

و ما اصابكم . .. و ليعلم المؤمنين

جمله {و ليعلم . .. }، عطف بر جمله اى مقدّر است ; يعنى {و ما اصابكم ... ليكون كذا و كذا و ليعلم المؤمنين}. لذا در برداشت فوق، مشخص شدن مؤمنان، از اهداف شكست آنان

در نبرد احد شمرده شد.

7 _ رنج ها و شكست هاى جامعه ايمانى ، وسيله آزمايشى براى معلوم نمودن صف مؤمنان استوار از غير ايشان

و ما اصابكم يوم التقى الجمعان فباذن اللّه و ليعلم المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 2

2 _ هنگامه هاى دشوار ( شكست ها ، رنج ها و مصيبت ها ) ، ابزارى براى شناسايى جناح منافقان و سست ايمانان ، از مؤمنان واقعى و استوار

و ما اصابكم . .. و ليعلم الّذين نافقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 10

10 _ شرايط سخت جهاد ، ميدان امتحان و تمايز مراتب معنوى مؤمنان

اتبعوه فى ساعة العسرة من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم

ملاك تعيين مراتب مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 4

4- اراده خداوند به تعيين مراتب مؤمنان ، براساس عمل ايشان و نه علم ازلى خود

و اللّه يعلم أعم_لكم . و لنبلونّكم حتّى نعلم المج_هدين

روشن است كه خداوند، عالم به تمامى غيب است و اعمال آدميان را قبل از وقوع آن مى داند و چه بسا تعبير {واللّه يعلم أعمالكم} نظر به علم قبل از عمل نيز داشته باشد. از اين رو {حتّى نعلم ...} را بدان معناگرفت كه خداوند، حقيقتاً نمى داند و پس از فعل انسان علم پيدا مى كند. بنابر اين جمع بين {واللّه يعلم} و {لنبلونّكم حتّى نعلم...} مى تواند اين باشد كه خداوند، مراتب مؤمنان را براساس علم ازلى معين

نمى سازد; بلكه پس از آزمايش داورى مى كند.

ملائكه و مرگ و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 50 - 6

6 _ فرشتگان مرگ انسان هاى مؤمن و كافر را از يكديگر تمييز مى دهند و به كفر و ايمانشان آگاهند . *

و لو ترى إذ يتوفى الذين كفروا الملئكة يضربون وجوههم و أدبرهم

منازعه اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 31 - 3

3 - نزاع و مجادله دو گروه حق و باطل و مؤمن و كافر ، به پيشگاه پروردگار در قيامت

ثمّ إنّكم يوم القي_مة عند ربّكم تختصمون

منافقان صدر اسلام و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 7

7 _ تأثير پذيرى برخى از مؤمنان صدر اسلام از منافقان فتنه انگيز

يبغونكم الفتنة و فيكم سمعون لهم

{سمّاع} به كسى گفته مى شود كه تحت تأثير ديگرى بوده از او بشدت حرف شنوى داشته باشد. قابل ذكر است كه برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از {سمّاعون} كسانى باشند كه خود منافق نبودند; ولى تحت تأثير آنان بوده و از آنان حرف شنوى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 1،5

1 _ طعن و خرده گيرى منافقان صدر اسلام ، از مؤمنانى كه از سر ميل و رغبت و بيش از مقدار واجب ، انفاق مى كردند .

الذين يلمزون المطوّعين من المؤمنين . .. فيسخرون منهم

{لمز} (مصدر يلمزون) به معناى عيب جويى، خرده

گيرى و طعن است و {سخرة} و {سخرية} (مصدر يسخرون) به معناى استهزا و ريشخند مى باشد.

5 _ تمسخر و ريشخند منافقان صدر اسلام نسبت به مؤمنان ايثارگر تهيدست

و الذين لايجدون إلا جهدهم فيسخرون منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 4

4 - تلاش گسترده منافقان صدراسلام براى اثبات حسن نيت خود و جلب نظر و اطمينان پيامبر ( ص ) و مؤمنان به سوى خويش

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

سوگند مؤكد، دليل بر وجود چنين تلاشى است.

منافقان و رضايت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 1

1 _ سوگند هاى دروغ منافقان به خداوند نزد مؤمنان ، براى جلب رضايت آنان

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 4،6

4 _ اهميت جلب رضايت مؤمنان ، براى منافقان متخلف صدر اسلام

يحلفون لكم لترضوا عنهم

6 _ جلب رضايت مؤمنان از سوى منافقان ، مستلزم رضايت الهى از آنان نيست .

فإن ترضوا عنهم فإن اللّه لا يرضى عن القوم الفسقين

منافقان و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 2

2 - ضربه زدن به اهل ايمان و توطئه عليه آنان ، از اهداف منافقان در اظهار ايمان

يخدعون اللّه و الذين ءامنوا

{خدع} به معناى پنهان كردن امرى و اظهار كردن امرى ديگر است به منظور ضربه زدن و ايجاد ناگوارى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2

- 13 - 3،4،5،6

3 - مؤمنان راستين در ديدگاه منافقان ، مردمى سفيه و بى خردند .

قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

4 - بيمار دلىِ اهل نفاق ، منشأ متهم ساختن اهل ايمان به بى خردى است .

فى قلوبهم مرض . .. قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

5 - خود بزرگ بينى و تحقير مؤمنان راستين ، از صفات اهل نفاق است .

أنؤمن كما ءامن السفهاء

6 - منافقان ، با متهم ساختن اهل ايمان به بى خردى ، دعوت به ايمان را پذيرا نبودند .

قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 14 - 1

1 - منافقان ، به هنگام حضورشان در ميان مؤمنان ، تظاهر به ايمان كرده و خود را مسلمان جلوه مى دهند .

و إذا لقوا الذين ءامنوا قالوا ءامنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 119 - 11

11 _ شدت و كينه خشم منافقان نسبت به مؤمنان *

و اذا لقوكم قالوا امنا و اذا خلوا عضّوا عليكم الأنامل من الغيظ

تظاهر به ايمان در برخورد با مؤمنان و ابراز دشمنى در پنهان، حكايت از آن دارد كه آيه احتمالا درباره منافقان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 2،3

2 _ حضور مؤمنان واقعى دركارزار بدر ، در مقابل دشمنى به مراتب قويتر ، برخاسته از پايبندى آنان به اسلام ، حتى در ديدگاه منافقان و سست ايمانها

إذ يقول المنفقون . .. غر هؤلاء دينهم

{غر هؤلاء دينهم} كه سخن منافقان و سست ايمانهاست، بيانگر اين

است كه آنان نيز حضور مؤمنان در كارزار بدر برخاسته از انديشه دينى ايشان مى دانستند.

3 _ منافقان و سست ايمان ها ، حضور مؤمنان را در جنگ بدر ناشى از فريب خوردگى آنان مى پنداشتند .

غر هؤلاء دينهم

{غرور} (مصدر غرّ) به معناى فريب دادن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 1

1 _ سوگند دروغ منافقان صدر اسلام به خداوند ، براى اثبات ايمان خويش و همراهى خود با مؤمنان

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 7

7 _ علاقه و تلاش شديد منافقان به يافتن پناهگاه و محل مناسب براى زندگى ( خارج از محيط اسلامى ) دليل بى ايمانى و همگام نبودنشان با مؤمنان

و ما هم منكم . .. لو يجدون ملجئاً ... لولّوا إليه و هم يجمحون

جمله {لو يجدون . .. } مى تواند به منزله دليل و ارائه شاهدى براى {و ما هم منكم} در آيه قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 3،5

3 _ سوء استفاده منافقان از باور ها و اعتقادات مؤمنان و ارزش هاى مكتب اسلام

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم

سوگند منافقان به خدا (يحلفون باللّه) _ كه در نزد مؤمنان داراى ارزش ويژه اى است _ مفيد برداشت فوق است.

5 _ منافقان از برملا شدن افكار و اهدافشان براى مؤمنان ، نگران بودند . *

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم

از قسم خوردن منافقان، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 11

11 _ حمايت و دلجويى خداوند از مؤمنان انفاق كننده و ايثارگر ، در برابر تمسخر منافقان

سخر اللّه منهم و لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 98 - 9

9 _ منافقان باديه نشين و از انفاق گريز ، داراى موضع ضعيف در قبال مؤمنان صدر اسلام

و من الأعراب . .. و يتربّص بكم الدوائر

آرزوى بلا و بدبختى كردن براى مؤمنان (يتربص بكم الدوائر) بيانگر ضعف آنان است زيرا اگر داراى قدرت بودند با شمشير و زور، عليه قوانين اسلامى مى شوريدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 12

12 _ سوء استفاده منافقان از ارزش ها و مقدسات مؤمنان در جهت اهداف خائنانه خويش

اتخذوا مسجداً . .. و ليحلفن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 13

13 _ منافقان ، زيان زننده به جامعه اسلامى ، مروج كفر ، تفرقه افكن ميان مؤمنان ، ظالم و دوزخى اند .

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً . .. و إرصاداً ... فانهار به فى نار جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 5

5 - منافقان ، همواره در صدد نشان دادن حسن نيت خود و جلب نظر و اطمينان مؤمنان به خويش اند .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

منافقان و مؤمنان ثروتمند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 -

79 - 10

10 _ شيوه دوگانه منافقان در عيب جويى از مؤمنان توانمند و مؤمنان تهيدست

الذين يلمزون المطوّعين . .. فيسخرون منهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {يلمز} درباره توانمندان و {يسخرون} درباره تهيدستان باشد و ضمير {منهم} به {الذين يجدون . ..} برگردد; يعنى، منافقان، مؤمنان توانمند و اهل انفاق را مورد طعن و مؤمنان تهيدست انفاقگر را مورد استهزا و ريشخند قرار مى دادند.

منافقان و مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 10

10 _ شيوه دوگانه منافقان در عيب جويى از مؤمنان توانمند و مؤمنان تهيدست

الذين يلمزون المطوّعين . .. فيسخرون منهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {يلمز} درباره توانمندان و {يسخرون} درباره تهيدستان باشد و ضمير {منهم} به {الذين يجدون . ..} برگردد; يعنى، منافقان، مؤمنان توانمند و اهل انفاق را مورد طعن و مؤمنان تهيدست انفاقگر را مورد استهزا و ريشخند قرار مى دادند.

منت بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 7

7 - امتنان الهى بر مؤمنان ، با رساندن ايشان به غنايم خيبر و كوتاه ساختن دست دشمنان از آنان

فعجّل لكم ه_ذه و كفّ أيدى الناس عنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 2

2 - منت نهادن خداوند بر مؤمنان ، به خاطر مصون ماندن از گزند مشركان ، با وجود حضور در قلب سرزمين آنان

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم . .. ببطن مكّة

مراد از {بطن مكّة} محل صلح حديبيه است كه سرزمينى

نزديك به مكّه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 8 - 4

4 - امتنان الهى بر مؤمنان ، به سبب افكندن محبت ايمان و بيزارى از كفر در قلب آنان

و ل_كنّ اللّه حبّب إليكم الإيم_ن . .. و كرّه إليكم الكفر ... فضلاً من اللّه و نع

منحرفان و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 6

6 _ منحرفان ، ناتوان از گمراه سازى مسلمانانى كه به تعاليم قرآن پايبند بوده و از دستورات پيامبر ( ص ) پيروى كنند .

لايضركم من ضل إذا اهتديتم

برداشت فوق بر اين اساس است كه حرف {لا} در {لايضركم} نافيه باشد.

منشأ آرامش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 16

16 _ آرامش و امنيت يافتن مؤمنان به آيات خداوند، پرتويى از رحمت اوست.

فقل سلم عليكم كتب ربكم على نفسه الرحمة

جمله {كتب ربكم} به منزله تعليل براى {سلام عليكم} مى باشد. يعنى رحمت الهى عامل سلامت يافتن مؤمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 6،9،14

6 - مؤمنان ، برخوردار از آرامش روحى به هنگام مشكلات و بحران ها ، در پرتو امداد الهى

هو الذى أنزل السكينة فى قلوب المؤمنين

9 - اعطاى روح آرامش و اطمينان از سوى خدا به مؤمنان ، مايه فزونى ايمان ايشان

أنزل السكينة فى قلوب المؤمنين ليزدادوا إيم_نًا مع إيم_نهم

14 - نزول اطمينان و آرامش بر قلب مؤمنان در بحران ها ، نمودى از حاكميت

خداوند بر قواى جهان

أنزل السكينة . .. و للّه جنود السم_وت و الأرض

بيان {للّه جنود. ..} _ در پى {أنزل السكينة} _ مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه با وجود حاكميت خداوند بر قواى جهان، اطمينان بخشيدن به قلب مؤمنان، امرى سهل و آسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 1

1 - نزول آرامش از سوى خداوند بر مؤمنان ، مايه افزايش ايمان و زمينه ساز ورود آنان به بهشت

أنزل السكينة . .. ليزدادوا إيم_نًا ... ليدخل المؤمنين و ... جنّ_ت

{ليدخل. ..} نتيجه اطمينان عطا شده از ناحيه خداوند و فزونى ايمان مؤمنان است كه در آيات پيشين طرح شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 9

9 - نزول آرامش از سوى خداوند بر قلب مؤمنان ، در شرايط نگران كننده قبل از صلح حديبيه

فعلم ما فى قلوبهم فأنزل السكينة عليهم

از تعبير {فأنزل السكينة} وجود نوعى نگرانى در آن شرايط حساس استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 7،21

7 - نزول آرامش بر پيامبر ( ص ) و مؤمنان از سوى خدا ، در قبال تعصب ورزى جاهلانه مشركان در حديبيه

فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

21- ايجاد روح آرامش و تقوا در پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، به هنگام نياز آنان ، متكى به علم فراگير خداوند بر هستى

فأنزل اللّه . .. و ألزمهم كلمة التقوى ... و كان اللّه بكلّ شىء عليمًا

از ارتباط {و كان اللّه.

..} با عبارت قبل آيه (فأنزل اللّه...)، مطلب بالا استفاده مى شود.

منشأ آمرزش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 7

7 - خداوند ، گناهان و بدى هاى مؤمنان داراى عمل صالح را زدوده و مى آمرزد .

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا يكفّر عنه سيّئاته

منشأ ازدياد ايمان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 17

17 - ازدياد و تقويت ايمان اهل كتاب و مؤمنان ، بر اثر يادآورى بعضى از حقايق الهى ، جلوه اى از هدايت گرى خداوند

كذلك . .. و يهدى من يشاء

منشأ استقامت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 2

2 - مؤمنان ، نيازمند امداد الهى در بحران ها و سختى ها ، براى پايدارى و استقامت

هو الذى أنزل السكينة فى قلوب المؤمنين

منشأ اطمينان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 - 2

2 - ترديدزدايى خدا از مؤمنان و ايجاد اطمينان در آنان نسبت به پيروزى جبهه ايمان

إنّ اللّه يدفع عن الذين ءامنوا

تأكيد جمله {يدافع عن الذين ءامنوا} به وسيله {إنّ} بيانگر مطلب بالا است.

منشأ امنيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 16

16 _ آرامش و امنيت يافتن مؤمنان به آيات خداوند، پرتويى از رحمت اوست.

فقل سلم عليكم كتب ربكم على نفسه الرحمة

جمله {كتب ربكم} به منزله تعليل براى {سلام عليكم} مى باشد. يعنى

رحمت الهى عامل سلامت يافتن مؤمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 3

3 - مصون ماندن مؤمنان از گزند اهل مكّه در جريان حديبيه ، نمودى از سنت الهى در يارى اهل ايمان

سنّة اللّه . .. و هو الذى كفّ أيديهم عنكم و أيديكم عنهم ببطن مكّة

منشأ پاداش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 58 - 2

2 - خدا ، عهده دار پاداش مؤمنان مهاجر

و الذين هاجروا فى سبيل اللّه . .. ليرزقنّهم اللّه رزقًا حسنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 39 - 18

18 - خداوند ، پاداش عمل مؤمنان را بر اساس تفضل خويش و كيفر كافران را بر پايه عدل مى دهد .

رجال . .. ليجزيهم اللّه أحسن ما عملوا و يزيدهم من فضله ... و الذين كفروا ... فوف

برداشت ياد شده، از مقايسه ميان دو گونه برخورد خداوند با مؤمنان و كافران به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 7

7 - عزت و حكمت الهى ، مقتضى كيفر كافران و پاداش مؤمنان است .

فبشّره بعذاب أليم . .. لهم جن_ّ_ت النعيم ... و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 4 - 3

3 - خداوند ، پاداش مؤمنان داراى عمل صالح را خواهد داد .

ليجزى الذين ءامنوا

ضمير فاعلى {ليجزى} به {عالم الغيب} بازمى گردد.

منشأ پاكى مؤمنان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 14

14 - طهارت ، پاكى ، رشد و بالندگى اهل ايمان ، جلوه اى از فضل و رحمت الهى بر آنان

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته ما زكى منكم من أحد أبدًا

{زكاء} در لغت به دو معنا آمده است: 1_ نمو و رشد، 2_ صلاح و پاكى.

منشأ پيروزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 7

7- همراهى امداد هاى الهى با مؤمنان مجاهد ، مايه پيروزى و برترى آنان

و أنتم الأعلون و اللّه معكم

تذكر به همراهى خداوند با مؤمنان، در پى تشويق آنان به ادامه جنگ و يادآورى برترى و پيروزى آنان، مطلب بالا را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 15

15 - فتح و پيروزى مؤمنان در پرتو امدادِ الهى ، جلوه اى از حاكميت خدا بر عوامل و امكانات جهان هستى

إنّا فتحنا لك فتحًا . .. و للّه جنود السم_وت و الأرض

{للّه جنود. ..} ممكن است در مقام تعليل براى {إنّا فتحنا لك...} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 5،8

5 - ورود مسلمانان به سرزمين مكه و آسيب نديدن از ناحيه دشمن ، ظفرى الهى براى ايشان

و هو الذى كفّ . .. من بعد أن أظفركم عليهم

8 - لزوم توجه مؤمنان به الهى بودن تمامى پيروزى ها و پيشرفت هاى آنان

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم

خداوند در اين آيه و آيات پيشين پيروزى ها

و موفقيت هاى مؤمنان را به خود نسبت داده است. بنابراين مؤمنان بايد پيروزى ها را از خدا بدانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 11

11 - تعلّق اراده الهى ، بر عزت و پيروزى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين

منشأ پيروزى مؤمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 15

15 - غلبه يافتن پيروان حضرت عيسى ( ع ) بر كافران بنى اسرائيل ، در نتيجه تأييدات و امداد هاى الهى

فأيّدنا الذين ءامنوا . .. فأصبحوا ظ_هرين

منشأ تقواى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 15،21

15 - تثبيت روح تقوا در پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در جريان حديبيه به اراده الهى

و ألزمهم كلمة التقوى

21- ايجاد روح آرامش و تقوا در پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، به هنگام نياز آنان ، متكى به علم فراگير خداوند بر هستى

فأنزل اللّه . .. و ألزمهم كلمة التقوى ... و كان اللّه بكلّ شىء عليمًا

از ارتباط {و كان اللّه. ..} با عبارت قبل آيه (فأنزل اللّه...)، مطلب بالا استفاده مى شود.

منشأ تقويت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 13

13 - خداوند ، مؤمنان را به وسيله روحى از جانب خود تأييد و تقويت مى كند .

و أيّدهم بروح منه

{تأييد} (مصدر{أيّد}) به معناى قوى و نيرومند كردن است. در ضمير {منه} دو احتمال

وجود دارد: الف) به خدا بازگردد. ب) به ايمان مربوط باشد. برداشت بالا برپايه احتمال اول است.

منشأ تكامل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 14

14 - طهارت ، پاكى ، رشد و بالندگى اهل ايمان ، جلوه اى از فضل و رحمت الهى بر آنان

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته ما زكى منكم من أحد أبدًا

{زكاء} در لغت به دو معنا آمده است: 1_ نمو و رشد، 2_ صلاح و پاكى.

منشأ توحيد عبادى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 24 - 7

7 - طرد شرك از سوى مؤمنان و گرايش آنان به پرستش خداى يگانه ، مرهون هدايت و راهنمايى خداوند

و هدوا إلى صرط الحميد

منشأ ثبات قدم مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 27 - 14

14- ثابت قدم كردن مؤمنان و افزايش گمراهى ستم پيشگان از سوى خداوند ، بسته به مشيت اوست .

يثبّت الله الذين ءامنوا . .. و يفعل الله ما يشاء

منشأ جهاد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 5

5 _ جهاد پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، نشأت يافته از درك صحيح و بينش عميق آنان نسبت به ارزش جهاد

فهم لايفقهون. لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا

با توجه به فراز پيش (رضوا . .. فهم لايفقهون) مقصود اين است كه منافقان چون نمى فهمند، از جهاد مى گريزند و لكن مؤمنان، به بركت درك

عميقى كه دارند، به سوى عرصه هاى كارزار پيش مى تازند.

منشأ دوستى در مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 3

3 _ ايمان ، مايه پيدايش روح دوستى در ميان اهل ايمان

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض

منشأ رفع شك مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 - 2

2 - ترديدزدايى خدا از مؤمنان و ايجاد اطمينان در آنان نسبت به پيروزى جبهه ايمان

إنّ اللّه يدفع عن الذين ءامنوا

تأكيد جمله {يدافع عن الذين ءامنوا} به وسيله {إنّ} بيانگر مطلب بالا است.

منشأ روزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 18

18 - خداوند ، روزى مؤمنانِ داراى عمل صالح را در قيامت به وجه نيك و شايسته خواهد داد .

قد أحسن اللّه له رزقًا

منشأ شرك ستيزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 24 - 7

7 - طرد شرك از سوى مؤمنان و گرايش آنان به پرستش خداى يگانه ، مرهون هدايت و راهنمايى خداوند

و هدوا إلى صرط الحميد

منشأ مشكلات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 18

18 - گشايش در كار مؤمنان و تفضل به آنان از جانب خداوند ، بر پايه علم گسترده او به مصالح و نياز هاى آنان است .

يغنهم اللّه من فضله و اللّه وسع عليم

منشأ موفقيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

فتح - 48 - 24 - 8

8 - لزوم توجه مؤمنان به الهى بودن تمامى پيروزى ها و پيشرفت هاى آنان

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم

خداوند در اين آيه و آيات پيشين پيروزى ها و موفقيت هاى مؤمنان را به خود نسبت داده است. بنابراين مؤمنان بايد پيروزى ها را از خدا بدانند.

منشأ نجات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 65 - 4

4 - اقدام خداوند بر نجات دادن رهروان راه خود در سخت ترين شرايط

و أنجينا موسى و من معه أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 53 - 5

5 - خداوند ، نجات دهنده مؤمنان تقواپيشه از گرداب هاى سخت و بلا هاى فراگير

أنّا دمّرن_هم و قومهم أجمعين . .. و أنجينا الذين ءامنوا و كانوا يتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 57 - 2

2 - تقدير عذاب براى كافران و نيز نجات مؤمنان ، متكى به اراده الهى است .

فأنجين_ه و أهله إلاّ امرأته قدّرن_ها من الغ_برين

برداشت ياد شده با توجه به انتساب فعل {أنجينا} و {قدّرنا} به خداوند است.

منشأ نجات مؤمنان قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 18 - 2

2 - خداوند ، مؤمنان تقواپيشه قوم عاد و ثمود را از عذاب نازل شده نجات داد .

و نجّينا الذين ءامنوا و كانوا يتّقون

مراد از {الذين آمنوا} _ به قرينه سياق _ مؤمنان هر دو قوم عاد و ثمود است.

منشأ نجات مؤمنان قوم

عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 18 - 2

2 - خداوند ، مؤمنان تقواپيشه قوم عاد و ثمود را از عذاب نازل شده نجات داد .

و نجّينا الذين ءامنوا و كانوا يتّقون

مراد از {الذين آمنوا} _ به قرينه سياق _ مؤمنان هر دو قوم عاد و ثمود است.

منشأ هدايت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 11 - 3

3 - خداوند ، هدايت گر قلب انسان هاى مؤمن

و من يؤمن باللّه يهد قلبه

موانع اذيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 8 - 5

5 - توجّه به عزّت و پسنديده بودن خداوند ، زمينه ساز پيدايش ايمان و پرهيز از آزاررسانى به مؤمنان است .

أن يؤمنوا باللّه العزيز الحميد

موانع استهزاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 5

5 - توجه به ارزش هاى نهفته در وجود مؤمنان ، مانع حقير شمردن و استهزاى آنان

لايسخر قوم من قوم عسى أن يكونوا خيرًا منهم

موانع پيروزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 10

10 _ منافقان ، مانع پيروزى مؤمنان

قالوا ألم نستحوذ عليكم و نمنعكم من المؤمنين

{نمنعكم من المؤمنين}، يعنى جان و مال شما را از دست مؤمنين حفظ كرديم و نگذاشتيم مؤمنين بر شما پيروز شوند.

موانع تبليغ مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 3

3 - مخالفت

هاى كافران با پيام وحى و تأخير كيفر دنيايى آنان ، نبايستى پيامبر ( ص ) و مؤمنان را در تبلغ دين سست گرداند .

فإمّا نذهبنّ . .. فاستمسك بالذى أُوحى إليك

از تفريع اين آيه بر آيات پيشين _ كه مسأله اعراض كافران از وحى و كيفر آنان را مطرح كرده بود _ مطلب ياد شده استفاده مى شود.

موانع تحقير مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 5

5 - توجه به ارزش هاى نهفته در وجود مؤمنان ، مانع حقير شمردن و استهزاى آنان

لايسخر قوم من قوم عسى أن يكونوا خيرًا منهم

موانع لغزش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 10 - 5

5 - رحمت ، فضل ، توبه پذيرى و حكمت خداوند ، جلوگير مؤمنان از سقوط بر اثر لغزش ها و نادانى هايشان

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته و أنّ اللّه توّاب حكيم

جواب {لولا} محذوف است و آنچه مى تواند محذوف باشد _ به قرينه آيات پيشين و نيز آيه 21 همان مضمونى است كه در برداشت ياد شده آمده است.

موجبات آمرزش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 15 - 7

7 - جود و فيض گسترده خداوند ، مايه آمرزش گناه مؤمنان و دوست داشتن آنان است .

هو الغفور الودود . .. المجيد

موجبات اميدوارى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 19

19 - قدرت مطلق و بى پايان خداوند ، مقتضى

اميد و دلبستگى مؤمنان به استجابت دعايشان در درگاه الهى

يقولون ربّنا أتمم لنا نورنا و اغفرلنا إنّك على كلّ شىء قدير

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّك على كلّ شىء قدير} در مقام تعليل براى دعاها و درخواست هاى مؤمنان از خداوند است.

موضعگيرى اجتماعى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 15

15 _ عملكرد ، مواضع اجتماعى و خصلت هاى مؤمنان و منافقان ، كاملاً متفاوت و متضاد است .

المنفقون و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر ... و المؤمنون و المؤمنت ... يأمرون بالمع

با توجه به تقابل اين آيه با آيه 67 _ كه در مورد خصلتهاى منافقان بود _ برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 5

5 - منافقان ، از نظر رفتار و مواضع سياسى و اجتماعى در قطب مخالف مؤمنان قرار دارند .

و يقولون ءامنّا. .. و أطعنا ثمّ يتولّى ... فريق منهم معرضون ...إنّما كان قول الم

{داورى { از مهم ترين مسائل اجتماعى است و در آيات پيشين، منافقان به عنوان مخالفان داورى پيامبر(ص) و متمردان از حكم آن حضرت معرفى شدنده اند; ولى در آيه ياد شده، مؤمنان به عنوان انسان هاى مطيع و تن دهنده به حكم و داورى پيامبر(ص) شناسانده شدنده اند. بنابراين مى توان استفاده كرد كه مؤمنان و منافقان، در مواضع اجتماعى در جهت مخالف هم قرار دارند.

موضعگيرى سياسى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51

- 5

5 - منافقان ، از نظر رفتار و مواضع سياسى و اجتماعى در قطب مخالف مؤمنان قرار دارند .

و يقولون ءامنّا. .. و أطعنا ثمّ يتولّى ... فريق منهم معرضون ...إنّما كان قول الم

{داورى { از مهم ترين مسائل اجتماعى است و در آيات پيشين، منافقان به عنوان مخالفان داورى پيامبر(ص) و متمردان از حكم آن حضرت معرفى شدنده اند; ولى در آيه ياد شده، مؤمنان به عنوان انسان هاى مطيع و تن دهنده به حكم و داورى پيامبر(ص) شناسانده شدنده اند. بنابراين مى توان استفاده كرد كه مؤمنان و منافقان، در مواضع اجتماعى در جهت مخالف هم قرار دارند.

موعظه به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 17 - 1

1 - پرهيز از تأثيرپذيرى در برابر شايعه ها و دامن زدن به آنها و نيز اجتناب از تهمت زدن به ديگران و بازى با حيثيت آنان ، اندرزى الهى به مؤمنان

يعظكم اللّه أن تعودوا لمثله أبدًا إن كنتم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 8

8 - برخورد شايسته با زنان مطلّقه ، اداى حقّ آنان و انتخاب دو شاهد عادل بر امر طلاق يا رجوع ، از موعظه هاى الهى به مردان و زنان مؤمن

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ . .. و أقيموا الشه_دة للّه ذلكم يوعظ به

{ذلك} اشاره به مجموعه رهنموهاى الهى در دو آيه اين سوره است.

موفقيت مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 5 - 6

6 - اميدواران به لقاءاللّه ، مؤمنان

راستين سرفراز برآمده از آزمون الهى اند .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون . و لقد فتنّا ... فليعلمنّ ا

ذكر {من كان يرجوا لقاءاللّه. ..} پس از بيان آزمون حتمى مدعيان ايمان، جهت بازشناسى مؤمنان راستين، مى تواند اشاره به اين حقيقت داشته باشد كه آنان، اميدوار به لقاءاللّه اند. در ضمن، با اين بيان، تشويقى هم از آنان به عمل آمده است.

موفقيت مؤمنان صابر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 157 - 5

5 - تنها مؤمنان صابر ، به موفقيت دست يافته و به هدف هاى خويش ( سعادت دنيا و آخرت ) خواهند رسيد . *

و أولئك هم المهتدون

موقعيت اجتماعى مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 7

7 _ ضعف مالى و امكانات اجتماعى مؤمنان عصر پيامبر ( ص ) در مقايسه با منافقان

و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

تعجب از امكانات رفاهى و مفاخر اجتماعى منافقان، نشان از ضعف مالى و امكانات مؤمنان در مقايسه با آنان دارد.

مولاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 11 - 2

2- خداوند ، ولىّ ( سرپرست و حامى ) مؤمنان

بأنّ اللّه مولى الذين ءامنوا

مؤاخذه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 11

11 _ اهل ايمان بر رفتار و كردار نارواى گمراهان و عقايد ناصواب ايشان مؤاخذه نخواهند شد .

يايها الذين ءامنوا . .. لايضركم من ضل إذا اهتديتم إلى اللّه مرجعكم

جميعاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {لايضركم . ..} در ارتباط با عذابهاى الهى مطرح باشد بر اين مبنا جمله {عليكم انفسكم لايضركم ...} يعنى مراقب ايمان خويش باشيد، شما بر بى ايمانى كافران و اعمالشان مؤاخذه نخواهيد شد و بدين سبب ضررى از ناحيه آنان متوجه شما نمى شود.

مؤمنان اشرافى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 66 - 1

1 _ گروهى از اشراف قوم هود به وى ايمان آوردند و گروهى ديگر با انكار رسالت او در برابرش جبهه گيرى كردند .

قال الملأ الذين كفروا من قومه

مؤمنان اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 47 - 8

8 - جمعى از مردم اقوام گذشته ، به پيامبران ايمان آوردند و جمعى ديگر ، آنان را تكذيب كردند .

لقد أرسلنا . .. رسلاً ... فانتقمنا من الذين أجرموا

{فاء} در {فانتقمنا} فصيحه است و حكايت از اين مى كند كه پس از آمدن انبيا، جمعى ايمان آوردند و جمعى، تكذيب كردند و خداوند، از گروه دوم، انتقام گرفت. لازم به ذكر است كه {و كان حقًّا...} نيز مؤيد نكته ياد شده است.

مؤمنان امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 6

6 - خداوند ، پيامبران و مؤمنان نيكوكار پيش از اسلام را ، خليفه و جانشين خود در زمين قرار داده بود .

وعد اللّه الذين ءامنوا. .. كما استخلف الذين من قبلهم

مؤمنان انصار

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 5

5 _ مؤمنان عصر بعثت متشكل از سه گروه : مهاجران ( مؤمنانى كه از مكه و يا اطراف آن به مدينه هجرت كردند ) ، انصار ( مؤمنانى كه مهاجران را پناه دادند ) و مؤمنان غير مهاجر

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. و الذين ءاووا و نصروا ... و الذين ءامنوا

{ايواء} (مصدر آووا) به معناى منزل دادن و پناه دادن است و مفعول آن ضميرى است محذوف كه به {الذين ءامنوا . .. } برمى گردد.

مؤمنان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 23 - 11

11 _ پذيرش حقانيّت اسلام از سوى برخى از عالمان اهل كتاب در عصر پيامبر ( ص )

ثمّ يتولى فريق منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 10

10 _ حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) و مؤمنان در برابر اهل كتاب

و اللّه ولىّ المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 20

20 _ ايمان آوردن عدّه كمى از اهل كتاب به اسلام ، و كفر بيشتر آنان بدان

منهم المؤمنون و اكثرهم الفاسقون

بنابر اينكه منظوراز ايمان، ايمان به اسلام باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 111 - 12

12 _ گروندگان از اهل كتاب ( عبداللّه بن سلام و يارانش ) به اسلام ، مورد سرزنش و آزار سران يهود

لن يضرّوكم إلّا اذًى

در شأن نزول آمده است: عبداللّه

بن سلام و يارانش پس از ايمانشان به پيامبر(ص) مورد سرزنش رؤساى يهود قرار گرفتند. (مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 113 - 2،4

2 _ برخى از اهل كتاب ، منكر آيات الهى ، قاتل انبيا و اهل عصيان و تعدى و برخى ديگر پذيراى طاعت خدا ، اهل تلاوت آيات الهى و سجده كننده در پيشگاه او هستند .

ذلك بانّهم كانوا يكفرون . .. ليسوا سوآءً من اهل الكتب ... و هم يسجدون

4 _ برخى از اهل كتاب به خاطر گرايش هاى ايمانى و رفتار پسنديده ، مصون از ذلّت و درماندگى و غضب الهى

ضربت عليهم الذّلّة . .. ليسوا سوآءً من اهل الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 114 - 1،6،7،12

1 _ ايمان به خدا و روز قيامت ، امر به معروف ، نهى از منكر و شتاب در كار هاى خير ، از ويژگى هاى برخى اهل كتاب

من اهل الكتب . .. يؤمنون باللّه و اليوم الاخر و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنك

6 _ گروهى از اهل كتاب كه اطاعت خدا نمودند و به هنگام شب آيات الهى را تلاوت كردند و سجده به درگاهش نمودند ، از زمره صالحان هستند .

من اهل الكتب امة قائمة . .. و اولئك من الصالحين

7 _ گروهى از اهل كتاب كه مؤمن به خدا و روز واپسين و امركننده به معروف و نهى كننده از منكر و شتاب كنندگان به نيكى ها هستند ، از تبار صالحان هستند .

من اهل الكتب امة .

.. يؤمنون باللّه ... و اولئك من الصالحين

12 _ ستايش خداوند ، از مؤمنين اهل كتاب

من اهل الكتب امة . .. يؤمنون باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 199 - 1،5،10،11،12،16،17،20

1 _ ايمان واقعى گروهى از عالمان اهل كتاب به خداوند ، قرآن و كتب آسمانى خويش

وَ اِنّ من اهل الكتب لمن يؤمن باللّه و ما انزل اليكم . .. خاشعين للّه

سوداگرى با آيات الهى از امورى است كه اغلب با عالمان و دانشمندان دينى سنخيّت دارد ; جمله {لتبيّننّه للناس}، در آيه 187 اين معنا را تأييد مى كند.

5 _ تسليت و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، با بيان ايمان گروهى از اهل كتاب در برابر دشمنى گروهى ديگر

انّ من اهل الكتب لمن يؤمن باللّه

با توجّه به ارتباط اين آيه با آيات 180 تا 187 كه از كارشكنيها و آزار و اذيتهاى فراوان اهل كتاب سخن گفته است.

10 _ سوداگرى نكردن با آيات الهى ، ويژگى اهل كتابِ مؤمنِ به خدا و قرآن و ديگر كتب آسمانى

لا يشترون بايات اللّه ثمناً قليلاً

11 _ پرهيز از دين فروشى گروهى از اهل كتاب ، على رغم سوداگرى با آيات الهى از سوى برخى ديگر

انّ من اهل الكتب . .. خاشعين للّه لا يشترون بايات اللّه ثمناً قليلا

12 _ پرهيز برخى اهل كتاب از دين فروشى و سوداگرى با آيات الهى ( تورات و انجيل ) ، مايه ايمان آنان به قرآن

انّ من اهل الكتب لمن يؤمن . .. خاشعين للّه لا يشترون بايات اللّه ثمناً قليلا

جمله {لا يشترون . .. }،

حال براى فاعل {يؤمن} است (يعنى مؤمنان اهل كتاب) و توصيف آنان به جمله ذكر شده، مى تواند اشاره به علّت و زمينه ايمان آنان به قرآن باشد.

16 _ تمجيد خداوند از عالمان مؤمن اهل كتاب ، به خاطر ايمان به قرآن و سوداگرى نكردن بر سر آياتِ الهى

انّ من اهل الكتب لمن يؤمن . .. لا يشترون بايات اللّه ثمناً قليلا اولئك لهم اجرهم

17 _ ايمان اهل كتاب به قرآن ، نشانه ارزشگذارى صحيح آنان نسبت به آيات الهى ( تورات و انجيل )

انّ من اهل الكتب لمن يؤمن باللّه و . .. لا يشترون بايات اللّه ثمناً قليلا

20 _ آن گروه از اهل كتاب كه به خدا ، قرآن و كتب آسمانى خويش ايمان آورند ; از پاداشى ويژه و والا بهره مند خواهند شد .

اولئك لهم اجرهم عند ربّهم

كلمه {عند ربّهم}، توصيف {اجرهم} است و مى رساند كه آن پاداش، پاداشى ويژه و ارزشمند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 55 - 1،2

1 _ ايمان برخى از اهل كتاب ( يهود ) به پيامبر اسلام ( ص )

فمنهم من امن به و منهم

بدان احتمال كه مراد از {النّاس} در آيه قبل پيامبر (ص) باشد و ضمير {به} به آن ارجاع شود.

2 _ ايمان برخى از اهل كتاب ( يهود ) به پيامبران خاندان ابراهيم

فقد اتينا ال ابرهيم . .. فمنهم من امن به

بنابر اينكه ضمير در {به} به مجموعه كتاب، حكمت و ملك عظيم برگردانده شود. يعنى: {فمهنم من آمن بما اتينا ال ابراهيم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13

- قصص - 28 - 53 - 1

1 - اقدام ايمان آوردگان از اهل كتاب ، به اقرار مجدد ايمان خويش به هنگام تلاوت آيات قرآن بر ايشان

الذين ءاتين_هم الكت_ب . .. و إذا يتلى عليهم قالوا ءامنّا به

مقصود از {إذا يتلى عليهم. ..} اين است كه هر بار كه آياتى از قرآن نازل مى شود و بر آنان تلاوت مى گردد، اظهار مى دارند كه {آمنّا به}.

مؤمنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 14

14 _ مؤمنان بنى اسرائيل ( اهل پذيرش حق ) ، پذيراى صندوق معهود ، به عنوان نشانه اى بر حقانيّت طالوت در زمامدارى

انّ فى ذلك لاية لكم ان كنتم مؤمنين

{ايمان} در آيه شريفه به معناى ايمان به خداوند و رسول و در مقابل كفر نيست; چون مخاطبين آيه از اهل ايمانند; بلكه به معناى لغوى آن است; يعنى آنانكه اهل باور و پذيراى حق هستند، مقابل كسانى كه روحى لجوج و قلبى پيوسته ناباور دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 2

2 _ وجود يارانى خداترس و داراى حس مسؤوليت در ميان قوم موسى ( ع )

قال رجلان من الذين يخافون . .. ادخلوا عليهم الباب

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفعول محذوف {يخافون}، {اللّه} باشد، يعنى {يخافون اللّه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 3

3 _ گروهى از بنى اسرائيل پايبند به احكام الهى و بر حذر از ايجاد روابط ولايى و دوستى با كافران

مشرك

ترى كثيراً منهم يتولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 3

3 _ مؤمنان و گرويدگان به موسى ( ع ) ، همگى از قشر جوان بنى اسرائيل بودند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه

{ذرية} به معناى {ابناء و أولاد} به كار مى رود، با توجه به جو وحشت و ارعاب كه فرعون در ميان بنى اسرائيل به وجود آورده بود و معمولا در چنين شرايطى پيران به حكم مصلحت انديشى كنار مى كشند، مى توان گفت كه مراد از {ذرية}، جوانان بنى اسرائيل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 11

11 - بنى اسرائيل ، در پذيرش رسالت عيسى ( ع ) و پيروى از آن حضرت ، دو دسته شدند : دسته اى مؤمن و گروهى كافر .

ف_امنت طائفة من بنى إسرءيل و كفرت طائفة

مؤمنان به آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 5 - 3

3 - مؤمنان به غيب ( خدا و . . . ) و معتقدان به رسالت و باورداران به آخرت ، هدايت يافتگانند .

الذين يؤمنون . ... أولئك على هدًى من ربهم

مشاراليه {أولئك} (اهل تقوا) ممكن است به صورت اجمالى ملاحظه شود. در اين صورت كلمه {المتقين} مشاراليه خواهد بود. و ممكن است جنبه تفصيلى آن در نظر گرفته شود; در اين لحاظ، صفات بيان شده براى {متقين} مشاراليه {أولئك} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 57 - 9

9_

يوسف ( ع ) نمونه اى بارز از مؤمنان تقواپيشه و باورداران به سراى آخرت

و لأجر الأخرة خير للذين ءامنوا و كانوا يتقون

از مصداقهاى مورد نظر براى {الذين آمنوا . ..} به قرينه آيات قبل ، يوسف(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 14،17

14 - ساحران مؤمن با تحقير قدرت فرعون ، به او اعلام كردند كه بالاترين شكنجه هاى او ، تنها به زندگانى دنيايى آنان خاتمه مى دهد و به آخرتشان آسيبى نخواهد رسانيد .

فاقض ما أنت قاض إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

چنانچه {ه_ذه الحياة} مفعولٌ به براى {تقضى} باشد، مراد از {قضا}، منقضى ساختن خواهد بود. اهل لغت مى گويند: تمام معانى {قضا} به انقطاع يافتن و تمام شدن بازگشت دارد (لسان العرب). بنابراين مفاد آيه چنين مى شود: اى فرعون! با حكم خود به هرچه مى توانى فيصله بده و آن را تمام كن; زيرا تو فقط اين زندگانى دنيا را خاتمه مى دهى.

17 - ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، داراى ايمان و اعتقاد محكم به آخرت بودند .

فاقض . .. إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 4 - 5

5 - مؤمنان به آخرت ، برخوردار از بينش درست نسبت به ارزش ها و ضد ارزش ها و به دور از تحيّر و سرگردانى در زندگى

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة . .. فهم يعمهون

با استفاده از مفهوم آيه و نيز از تقابل ميان آن و آيه پيشين، مى توان گفت كه مؤمنان به آخرت (برخلاف

كافران) نه گرفتار بينش غلط در ارزش گذارى اند و نه گرفتار حيرت و سرگردانى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 21 - 4

4 - باورداران به آخرت ، از ابليس تبعيت نمى كنند .

فاتّبعوه . .. و ما كان له عليهم من سلط_ن إلاّ لنعلم من يؤمن بالأخرة

مؤمنان به آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 118 - 6

6 _ مؤمنان به آيات خداوند به احكام و قوانين او گردن مى نهند.

فكلوا مما ذكر اسم الله عليه إن كنتم بأيته مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 17

17 _ موحدان ، پرداخت كنندگان زكات و مؤمنان به آيات الهى ، مصون از عذاب هاى الهى هستند .

عذابى أصيب به من أشاء و رحمتى . .. فسأكتبها للذين ... بايتنا يؤمنون

جمله {سأكتبها} به منزله تفسيرى است براى {من أشاء}. يعنى بيان مى كند كه چه كسانى مصون از عذاب الهى هستند و مشيت الهى بر عذاب نكردن آنان تعلق نمى گيرد و چه كسانى در خطر گرفتار شدن به عذاب الهى هستند. منطوق جمله {سأكتبها} بيانگر طايفه اول و مفهوم آن بيانگر طايفه دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 178 - 4

4 _ تصديق كنندگان آيات الهى ، هدايت يافتگان ، و تكذيب كنندگان آيات الهى ، ضلالت پيشگانند .

الذين كذبوا بايتنا . .. من يهد اللّه فهو المهتدى و من يضلل

با توجه به آيه قبل معلوم

مى شود مصداق مورد نظر براى ضلالت، تكذيب آيات خداوند است و مصاق هدايت، تصديق آيات و ايمان به آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 107 - 1

1- بوستان هاى فردوس ، منزل گاهى تضمين شده براى نيك كردارانِ مؤمنِ به آيات الهى و قيامت است .

إنّ الذين ءامنوا . .. نزلاً

متعلق ايمان در {آمنوا} به قرينه آيات قبل _ كه درباره كفر به آيات و لقاى پروردگار بود _ ايمان به آيات و قيامت است. {فردوس} يعنى {وادى سرسبز}. برخى از زبان شناسان، آن را كلمه اى رومى مى دانند كه به زبان عرب وارد شده است (تاج العروس) كلمه {نزل} در معانى {منزل} و {وسايل پذيرايى} و... استعمال مى شود. برداشت ياد شده، براساس معناى نخست است. فعل ماضى (كانت) درباره حوادث آينده، بر وقوع حتمى و تضمين شده آن حوادث دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 3

3 - ساحر مؤمن مصر ، تحت تأثير آيات و بينات الهى ، قرار گرفتند و خدا را بر فرعون ترجيح دادند .

لن نؤثرك على ما جاءنا من البيّن_ت والذى فطرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 9،13

9 - مؤمنان ، به آيه هاى الهى ، ايمان دارند و در برابر خداوند تسليم اند .

من يؤمن بأي_تنا فهم مسلمون

13 - كسانى كه پديده هاى عالم را به عنوان آيه هاى خداوند باور دارند ، به پيام هاى آسمانى ، گوش فرا مى دهند .

إن تسمع

إلاّ من يؤمن بأي_تنا فهم مسلمون

مراد از {آيات} ممكن است آيات آفاقى و يا انفسى باشد و احتمال دارد آيات تشريعى باشد. برداشت، بنابر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 8 - 2

2 - مؤمنان به آيات خدا و انجام دهندگان عمل صالح ، جايگاه شان بهشت است .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جن_ّ_ت النعيم

به قرينه مقابله با آيه قبل، متعلق {آمنوا} در اين آيه كسانى اند كه به آيات الهى ايمان آورده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 1،11

1 - برخورداران از روحيه تواضع و حق پذيرى ، تنها گروندگان به آيات الهى اند .

إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا بها خرّوا سجّدًا

11 - مؤمنان ، در پيشگاه آيات الهى ، هيچ استكبارى از خود بروز نمى دهند و تسليم اند .

إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا. .. و هم لايستكبرون

متعلَّق {يستكبرون} در آيه، بيان نشده است. به قرينه سياق، احتمال دارد كه واژه {آيات} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 69 - 3

3 - تقواپيشگان ، به آيات الهى ايمان آورده و در برابر اراده الهى تسليم اند .

إلاّ المتّقين . ي_عباد ... الذين ءامنوا ب_اي_تنا و كانوا مسلمين

مؤمنان به ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 26 - 1،2

1 - حضرت لوط ( ع ) به دعوت ابراهيم ( ع ) در پى فراخوانى او به توحيد ، ايمان آورد

.

و إبرهيم إذ قال لقومه اعبدوا اللّه . .. فأمن له لوط

2 - حضرت لوط ( ع ) پس از ايمان آوردن به حضرت ابراهيم ( ع ) تصميم گرفت به سرزمين ديگرى هجرت كند .

فأمن له لوط و قال إنّى مهاجر إلى ربّى

بنابراين احتمال كه مرجع ضمير فاعلى {قال} به قرينه {فآمن له لوط} حضرت لوط(ع) باشد، نكته بالا، قابل استفاده است.

مؤمنان به اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 2

2 - از ميان يهود و نصارا ، پيروان حقيقى تورات و انجيل به قرآن و محمد ( ص ) ايمان مى آورند .

الذين ءاتينهم الكتب يتلونه حق تلاوته أولئك يؤمنون به

{تلاوت به معناى خواندن و قرائت كردن است. برخى از اهل لغت آن را به معناى پيروى كردن نيز گفته اند. مراد از ضمير {به} محتمل است قرآن يا پيامبر(ص) باشد و نيز مى تواند به الكتاب (تورات و انجيل) برگردد. برداشت فوق ناظر به اين است كه مراد از ضمير {به} قرآن يا پيامبر (ص) بوده و تلاوت به معناى پيروى كردن باشد.

مؤمنان به انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 55 - 5

5 _ وجود دو گروه مؤمن و اخلالگر در برابر دعوت پيامبران در طول تاريخ

فمنهم من امن به و منهم من صدّ عنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 14

14 _ در هر عصرى عده اى از مردم به هيچ نحو به تعاليم انبيا پشت نكرده و به آنان

كفر نمىورزند.

فقد و كلنا بها قوما ليسوا بها بكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 35 - 7

7 _ تصديق كنندگان انبيا و تقواپيشگان راستكردار در قيامت ايمن از عقوبتهاى الهى و به دور از هر گونه اندوه هستند.

فمن اتقى و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

مراد از نبودن خوف (لا خوف) به دليل آيه بعد، ايمنى از گرفتار شدن به آتش دوزخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 6

6_ موحدان و مؤمنانِ به رسالت پيامبران ، تشكيل دهنده گروه سعادتمندان قيامتند .

فمنهم شقى و سعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 47 - 8

8 - جمعى از مردم اقوام گذشته ، به پيامبران ايمان آوردند و جمعى ديگر ، آنان را تكذيب كردند .

لقد أرسلنا . .. رسلاً ... فانتقمنا من الذين أجرموا

{فاء} در {فانتقمنا} فصيحه است و حكايت از اين مى كند كه پس از آمدن انبيا، جمعى ايمان آوردند و جمعى، تكذيب كردند و خداوند، از گروه دوم، انتقام گرفت. لازم به ذكر است كه {و كان حقًّا...} نيز مؤيد نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 19 - 6

6 - كسانى كه به خدا و همه پيامبران او ايمان دارند ، در زمره صديقان و شهدا ( گواهان ) ، قرار مى گيرند .

و الذين ءامنوا باللّه و رسله أُول_ئك هم الصدّيقون و الشّهداء

{شهيد} (مفرد {شهداء}) به معناى گواه است.

مؤمنان

به انبياى انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 20 - 6

6 - حبيب نجار ، مردى آشنا به پيامبران عصر خويش و مؤمن و پيرو ايشان

و جاء من أقصا المدينة رجل يسعى قال ي_قوم اتّبعوا المرسلين

دفاع حبيب نجار از پيامبران و توصيه به پيروى از آنان، گوياى برداشت ياد شده است.

مؤمنان به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 10

10- اشخاص مؤمن ، وعده الهى در مورد بهشت را _ على رغم پنهان بودن آن از ديده ها در دنيا _ پذيرفته و باور دارند .

جنّت عدن التى وعد الرحمن عباده بالغيب

در اين برداشت ياد شده {بالغيب . ..}، حال براى ضمير محذوف گرفته شده است كه به {التى} برمى گردد. در اين صورت حرف {با} به معناى ملابست است; يعنى، وعده خدا به بندگان، در مورد بهشت هايى است كه از ديده ها پنهان است و آنان گرچه بهشت هاى عدن را نديده اند; ولى به آن ايمان دارند. اين نحوه بيان، حاوى نوعى تمجيد از مؤمنان به وعده الهى مى باشد. هم چنين اگر {بالغيب} حال براى {عباده} گرفته شود و مراد غايب بودن بندگان از بهشت هاى عدن باشد، همين معنا استفاده مى شود.

مؤمنان به پاداشهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 6 - 1

1 - دسته اى از مردم ، پاداش هاى موعود الهى را تصديق كرده ، براى رسيدن به آن تلاش مى كنند .

و صدّق بالحسنى

مراد از {الحسنى} _

به قرينه فعل هاى {صدّق} و {كذّب} _ پاداش هاى نيكو و وعده به آنها است; بنابراين مراد از آن، {المثوبة الحسنى} يا {العِدَة الحسنى} و نظاير آن است. جمله {صدّق بالحسنى} بيان يكى از مصداق هاى {سعى} در آيات پيشين است; از اين رو شامل تصديق عملى نيز مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 7 - 1

1 - خداوند ، اهل سخاوت و تقوا و تصديق كنندگان پاداش هاى موعود را ، براى انجام دادن كار هاى خير ، آماده و توانا مى سازد .

فسنيسّره لليسرى

فعل {يسّر}; يعنى، آسان ساخت (قاموس) و توفيق داد (صحاح). {يسرى} وصف براى موصوف محذوفى از قبيل {الطريقة}، {الشريعة} و يا نظاير آن و به معناى سهل تر و آسان تر است. تغيير عبارت از {سنيسّر له اليسرى} به {سنيسّره لليسرى} بيانگر آن است كه خداوند، وعده ايجاد تحولاتى را در درون شخص مى دهد تا با سهولت، پذيراى آسان ترين شريعت ها گردد.

مؤمنان به تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 3

3_ قوم موسى در حقانيت تورات اختلاف كرده ; گروهى آن را پذيرفتند و گروهى آن را انكار كردند .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فاختلف فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 30 - 4

4- جامعه جن ، مؤمن به موسى ( ع ) و كتاب آسمانى او

إنّا سمعنا كت_بًا أُنزل من بعد موسى مصدّقًا

انذارگران جن براى گرايش دادن قوم خويش به قرآن، تصديق گرى آن براى تورات

را يادآور شده اند. اين سخن در صورتى ثمربخش است كه جامعه جن، به تورات معتقد باشد.

مؤمنان به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 5 - 3

3 - مؤمنان به غيب ( خدا و . . . ) و معتقدان به رسالت و باورداران به آخرت ، هدايت يافتگانند .

الذين يؤمنون . ... أولئك على هدًى من ربهم

مشاراليه {أولئك} (اهل تقوا) ممكن است به صورت اجمالى ملاحظه شود. در اين صورت كلمه {المتقين} مشاراليه خواهد بود. و ممكن است جنبه تفصيلى آن در نظر گرفته شود; در اين لحاظ، صفات بيان شده براى {متقين} مشاراليه {أولئك} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 1

1 _ وجود مؤمنان واقعى به خدا و قيامت در ميان باديه نشينان صدر اسلام ، على رغم كفر و نفاق شديد عده اى ديگر از آنان

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً . .. و من الأعراب من يؤمن باللّه و اليوم الأخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 19 - 6

6 - كسانى كه به خدا و همه پيامبران او ايمان دارند ، در زمره صديقان و شهدا ( گواهان ) ، قرار مى گيرند .

و الذين ءامنوا باللّه و رسله أُول_ئك هم الصدّيقون و الشّهداء

{شهيد} (مفرد {شهداء}) به معناى گواه است.

مؤمنان به ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 13 - 4

4 - در ديدگاه مؤمنان جن ، ايمان آورندگان به ربوبيت

خداى يكتا ، از نقصان حق خويش و يا ستم شدن در مجازات ، بيم نداشته و در امان اند .

فمن يؤمن بربّه فلايخاف بخسًا و لا رهقًا

{رَهَق} در معانى {سفاهت}، {گناه}، {كذب}و {ظلم} به كار مى رود; ولى در اين آيه معناى اخير مراد است.

مؤمنان به شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 12

12 _ شعيب ( ع ) و مؤمنان به رسالتش ، انسانهايى تسليم در برابر مشيت هاى خداوند

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 3

3_ گروهى از مردم مدين ، توحيد را پذيرفتند و به رسالت شعيب ( ع ) ايمان آوردند .

نجينا شعيبًا والذين ءامنوا معه

مؤمنان به صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 8

8 _ مستضعفان مؤمن قوم ثمود با پاسخى قاطع به كفرپيشگان ، ايمان و باور خويش را به صالح و تمامى رسالت هاى وى اعلان كردند .

أتعلمون . .. قالوا إنا بما ارسل به مؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 76 - 1

1 _ مجادله كفرپيشگان مستكبر قوم ثمود با مستضعفان مؤمن به صالح

استضعفوا لمن . .. مؤمنون. قال الذين استكبروا إنا بالذى ءامنتم به كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 66 - 5

5_ گروهى از قوم ثمود ، توحيد را پذيرفتند و به رسالت

صالح ( ع ) ايمان آوردند .

نجّينا ص_لحًا و الذين ءامنوا معه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 49 - 5

5 - خانواده صالح ، جملگى مؤمنان به وى و مورد خشم عميق كافران

لنبيّتنّه و أهله

مؤمنان به عالم غيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 5 - 3

3 - مؤمنان به غيب ( خدا و . . . ) و معتقدان به رسالت و باورداران به آخرت ، هدايت يافتگانند .

الذين يؤمنون . ... أولئك على هدًى من ربهم

مشاراليه {أولئك} (اهل تقوا) ممكن است به صورت اجمالى ملاحظه شود. در اين صورت كلمه {المتقين} مشاراليه خواهد بود. و ممكن است جنبه تفصيلى آن در نظر گرفته شود; در اين لحاظ، صفات بيان شده براى {متقين} مشاراليه {أولئك} مى باشد.

مؤمنان به عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 37 - 2

2- گروهى از مردم زمان مريم به عيسى ( ع ) و گفته هاى او ايمان آوردند و گروهى كفر ورزيدند .

فاختلف الأحزاب من بينهم فويل للذين كفروا

مؤمنان به غيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 10

10- اشخاص مؤمن ، وعده الهى در مورد بهشت را _ على رغم پنهان بودن آن از ديده ها در دنيا _ پذيرفته و باور دارند .

جنّت عدن التى وعد الرحمن عباده بالغيب

در اين برداشت ياد شده {بالغيب . ..}، حال براى ضمير محذوف گرفته شده است كه به {التى} برمى گردد. در

اين صورت حرف {با} به معناى ملابست است; يعنى، وعده خدا به بندگان، در مورد بهشت هايى است كه از ديده ها پنهان است و آنان گرچه بهشت هاى عدن را نديده اند; ولى به آن ايمان دارند. اين نحوه بيان، حاوى نوعى تمجيد از مؤمنان به وعده الهى مى باشد. هم چنين اگر {بالغيب} حال براى {عباده} گرفته شود و مراد غايب بودن بندگان از بهشت هاى عدن باشد، همين معنا استفاده مى شود.

مؤمنان به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 2

2 - از ميان يهود و نصارا ، پيروان حقيقى تورات و انجيل به قرآن و محمد ( ص ) ايمان مى آورند .

الذين ءاتينهم الكتب يتلونه حق تلاوته أولئك يؤمنون به

{تلاوت به معناى خواندن و قرائت كردن است. برخى از اهل لغت آن را به معناى پيروى كردن نيز گفته اند. مراد از ضمير {به} محتمل است قرآن يا پيامبر(ص) باشد و نيز مى تواند به الكتاب (تورات و انجيل) برگردد. برداشت فوق ناظر به اين است كه مراد از ضمير {به} قرآن يا پيامبر (ص) بوده و تلاوت به معناى پيروى كردن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 40 - 4،5،7

4 _ هرگز تمامى مردم روى زمين ، به قرآن ايمان نخواهند آورد .

و منهم من يؤمن به و منهم من لا يؤمن به

5 _ مردم روزى زمين همواره نسبت به قرآن دو دسته هستند : مؤمن و كافر .

و منهم من يؤمن به و منهم من لا يؤمن به

7

_ كسانى كه قرآن را مى پذيرند و به آن ايمان مى آورند ، از رذيله فسادانگيزى منزه هستند .

و منهم من يؤمن به . .. و ربك أعلم بالمفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 12

12_ آنان كه از بصيرت الهى برخوردارند ، به قرآن ايمان مى آورند .

أفمن كان على بيّنة . .. أُول_ئك يؤمنون به

مراد از ضمير در {به} به دليل آيات گذشته (أم يقولون افتراه . ..) و نيز بخشهاى بعدى آيه ، قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 19 - 8

8_ تنها خردمندان حقانيّت قرآن و الهى بودن آن را درمى يابند و آن را باور مى كنند .

إنما يتذكّر أُولُوا الألب_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 52 - 1

1 - ايمان آوردن برخى از اهل كتاب صدراسلام به قرآن

الذين ءاتين_هم الكت_ب . .. به يؤمنون

عبارت {الذين آتيناهم الكتاب} اشاره به گروهى از اهل كتاب دارد; نه همه آنان، زيرا بديهى است كه همه اهل كتاب در صدراسلام به قرآن ايمان نياوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 47 - 8

8 - تعداد كمى از مشركان مكه ، به قرآن ، ايمان آوردند .

و من ه_ؤلاء من يؤمن به

{من} در {من ه_ؤُلاء} تبعيض است و {ه_ؤُلاء} اشاره به مشركان مكه دارد. گفتنى است كه تعبير {من ه_ؤُلاء} _ همان گونه كه برخى گفته اند _ دلالت بر قلّت مى كند.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 6 - 10

10 - گروهى از مردم ، در برخورد با آيات قرآن كريم ، آن را مى پذيرند و گروهى ديگر ، از آن روى گردانده و به سخنان بيهوده روى مى آورند .

تلك ءاي_ت الكت_ب . .. هدًى ... للمحسنين ... و من الناس من يشترى لهو الحديث

آيه، عطف معنوى به آيات پيش و يا عطف قصه به قصه است و گويا، در صدد بيان اين نكته است كه مردم، در برخورد با قرآن، دو دسته اند: گروهى از آنان محسنان اند كه هدايت پذيرند و گروهى ديگر، از آن گريزانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 33 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، آورنده كتاب آسمانى قرآن و دين الهى و تصديق كننده و مؤمن به آن بود .

و الذى جاء بالصدق و صدّق به

در اين كه {الذى} در دو جمله { جاء بالصدق و صدّق به} چيست، چند احتمال وجود دارد: 1_ مقصود در هر دو جمله يك شخص و آن پيامبراسلام(ص) است. 2_ مراد پيامبران الهى مى باشد و {الذى} _ هرچند به صيغه مفرد است _ ولى به قرينه اين كه با صيغه جمع (أُول_ئك هم المتّقون) بدان اشاره گشته، از آن جنس اراده شده است. 3_ مقصود از {الذى} در جمله دوم (و صدّق به) بر مبناى احتمال نخست، پيروان پيامبراسلام(ص) و بر مبناى احتمال دوم، پيروان پيامبران الهى است. گفتنى است برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 11

11- سرزنش مشركان عرب از سوى خداوند ، به سبب كفرورزى به قرآن ، على رغم ايمان برخى غير عرب به حقانيت آن *

و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله ف_امن و استكبرتم

اين احتمال در آيه وجود دارد كه تذكر قرآن به ايمان فردى از بنى اسرائيل; از آن جهت براى مشركان عرب سرزنش بار باشد كه بنى اسرائيل در اصل عرب نبودند و عوامل نژادى و زبانى، مقتضى آن بوده تا در برابر قرآن خاضع نشوند. با اين وصف برخى از آنان به قرآن ايمان آوردند; در حالى كه مشركان عرب _ كه قرآن به لغت آنان نازل شده _ از پذيرش آن امتناع ورزيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 6

6- پى بردن جنيان به حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، با استماع كلام وحى

فلمّا حضروه قالوا أنصتوا فلمّا قضى ولّوا إلى قومهم منذرين

تعبير {ولّوا إلى. ..} نشان مى دهد خود جنيان، انذارها را پذيرفتند و به آن ايمان آوردند.

مؤمنان به قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 6

6 - گريز باور داران به قيامت از مرگ و ناپسند شمردن آن ، به خاطر ارتكاب گناهان و ترس از عذاب اخروى است .

و لن يتمنوه أبداً بما قدمت أيديهم

{باء} در {بما قدمت} سببيه است. بنابراين جمله {لن يتمنوه ...} گوياى اين حقيقت است كه گناهان از عوامل ترس از مرگ است. گفتنى است كه چون جمله فوق درباره باورداران

به خدا و قيامت است، علت ياد شده مخصوص آنان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 1

1 _ وجود مؤمنان واقعى به خدا و قيامت در ميان باديه نشينان صدر اسلام ، على رغم كفر و نفاق شديد عده اى ديگر از آنان

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً . .. و من الأعراب من يؤمن باللّه و اليوم الأخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 2

2_ موحّدان و مؤمنان به پيامبر ( ص ) و باورداران به قيامت ، اجابت كنندگان دعوت الهى اند .

للذين استجابوا لربهم الحسنى

آيات گذشته بيانگر اين است كه مراد از {الذين استجابوا} موحدان و مؤمنان به پيامبر(ص) و باورداران به قيامت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 107 - 1

1- بوستان هاى فردوس ، منزل گاهى تضمين شده براى نيك كردارانِ مؤمنِ به آيات الهى و قيامت است .

إنّ الذين ءامنوا . .. نزلاً

متعلق ايمان در {آمنوا} به قرينه آيات قبل _ كه درباره كفر به آيات و لقاى پروردگار بود _ ايمان به آيات و قيامت است. {فردوس} يعنى {وادى سرسبز}. برخى از زبان شناسان، آن را كلمه اى رومى مى دانند كه به زبان عرب وارد شده است (تاج العروس) كلمه {نزل} در معانى {منزل} و {وسايل پذيرايى} و... استعمال مى شود. برداشت ياد شده، براساس معناى نخست است. فعل ماضى (كانت) درباره حوادث آينده، بر وقوع حتمى و تضمين شده آن حوادث دلالت دارد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 6

6 - اهل ايمان ، آگاه به حقانيت رستاخيز و وقوع حتمى آن

و يعلمون أنّها الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 6 - 4

4 - اميدواران به لطف خدا و معتقدان به روز جزا ، بهره مند از الگو هاى شايسته و الهى

لقد كان لكم فيهم . .. لمن كان يرجوا اللّه

مؤمنان به كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 5

5 - كسانى از يهود و نصارا به كتاب آسمانى خويش ايمان دارند كه از آن به خوبى وشايستگى پيروى مى كنند .

الذين ءاتينهم الكتب يتلونه حق تلاوته أولئك يؤمنون به

در برداشت فوق، ضمير {به} به {الكتاب} - كه مقصود از آن تورات و انجيل است - برگردانده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 6

6_ خداوند ، حيات دنيا را عرصه داورى خويش ميان گروندگان به كتاب هاى آسمانى و منكران آنها ، قرار نداده است .

لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

مراد از {كلمة} امرى است كه خداوند مقدر كرده و آن بقاى انسانها و سپرى كردن حيات دنيوى است. آياتى نظير {و لكم فى الأرض مستقر و متاع إلى حين; شما انسانها تا مدتى (تا سپرى شدن حيات دنيا) در زمين مستقر خواهيد بود و از اسباب معيشت بهره خواهيد برد. بقرة/36.} گوياى آن تقدير و كلمه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

8 - هود - 11 - 111 - 1،2

1_ خداوند در قيامت ، ميان مؤمنان به كتاب هاى آسمانى و انكار كنندگان آن قضاوت خواهد كرد .

و لولا كلمة سبقت . .. و إنّ كلاًّ لما ليوفينّهم ربك أعم_لهم

مراد از {كلاًّ} _ به قرينه {فاختلف فيه} در آيه قبل _ مؤمنان به كتابهاى آسمانى و انكار كنندگان آن است و به قرينه {لولا . .. لقضى بينهم} معلوم مى شود كه خداوند در صحنه قيامت، پيش از پاداش دهى و به كيفررسانى، ميان انسانها داورى خواهد كرد.

2_ مؤمنان به كتاب هاى آسمانى ، در قيامت به پاداش كامل كردار خويش دست خواهند يافت .

و إنّ كلاًّ لما ليوفينّهم ربك أعم_لهم

مراد از {أعمالهم} كيفر و پاداش اعمال مى باشد. بنابراين {إنّ كلاًّ ...}; يعنى ، همانا پروردگارت پاداش و كيفر اعمال همگان را به طور كامل پرداخت خواهد كرد.

مؤمنان به لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 83 - 3

3 _ از ميان قوم لوط تنها خانواده و بستگانش به وى ايمان آوردند .

فانجينه و أهله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 169 - 5

5 - خانواده و كسان لوط ( ع ) ، تنها مؤمنان به وى و پيراسته از كردار زشت قوم لوط

ربّ نجّنى و أهلى ممّا يعملون

از اين كه لوط(ع) تنها براى خود و كسانش در خواست نجات كرد، روشن مى شود كه تنها آنان به وى ايمان آورده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 32 -

6

6 - از خويشاوندان لوط افرادى به وى ، ايمان آورده بودند .

لننجّينّه و أهله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 33 - 15

15 - جمعى از خويشان لوط ( ع ) به وى ، ايمان آورده بودند .

إنّا منجّوك و أهلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 35 - 4

4 - لوط ( ع ) ، داراى طرفدارانى مؤمن ، به رغم كفر فراگير جامعه وى

فأخرجنا من كان فيها من المؤمنين

مؤمنان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 2

2_ موحّدان و مؤمنان به پيامبر ( ص ) و باورداران به قيامت ، اجابت كنندگان دعوت الهى اند .

للذين استجابوا لربهم الحسنى

آيات گذشته بيانگر اين است كه مراد از {الذين استجابوا} موحدان و مؤمنان به پيامبر(ص) و باورداران به قيامت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 6

6- پى بردن جنيان به حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، با استماع كلام وحى

فلمّا حضروه قالوا أنصتوا فلمّا قضى ولّوا إلى قومهم منذرين

تعبير {ولّوا إلى. ..} نشان مى دهد خود جنيان، انذارها را پذيرفتند و به آن ايمان آوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 1

1_ مؤمنان صلاح پيشه و معتقد به حقانيت راه محمد ( ص ) ، مورد غفران و لطف الهى

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. كفّر عنهم سيّئاتهم و

أصلح بالهم

مؤمنان به معاد در دوران اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 19

19- برخى از ساكنان شهر مسكونى اصحاب كهف ، به هنگام بيدار شدن آنان ، به حقانيّت معاد معتقد بودند .

أعثرنا عليهم . .. إذ يتن_زعون بينهم أمرهم

مؤمنان به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 2،3

2 _ در پس تحقق معجزه موسى ( ع ) و شكست ساحران ، تنها گروه اندكى از بنى اسرائيل به وى گرويده و ايمان آوردند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه

برداشت فوق بر اساس ارجاع ضمير {من قومه} به {موسى} است ; ضمناً تنكير {ذرية} دلالت بر تقليل مى كند.

3 _ مؤمنان و گرويدگان به موسى ( ع ) ، همگى از قشر جوان بنى اسرائيل بودند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه

{ذرية} به معناى {ابناء و أولاد} به كار مى رود، با توجه به جو وحشت و ارعاب كه فرعون در ميان بنى اسرائيل به وجود آورده بود و معمولا در چنين شرايطى پيران به حكم مصلحت انديشى كنار مى كشند، مى توان گفت كه مراد از {ذرية}، جوانان بنى اسرائيل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 11

11 - در ديدگاه فرعون ، ساحران پيش از حضور در ميدان مبارزه ، به موسى ( ع ) ايمان داشتند و ايمان آنان در صحنه مبارزه ، ايمانى صورى و برنامه ريزى شده بود .

ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 7

7 - ساحران مؤمن ، معتقد به رسالت موسى ( ع ) از جانب خالق آنان

على ما جاءنا من البيّن_ت والذى فطرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 5،7

5 - فرمان فرعون ، هامان و قارون ، بر كشتن فرزندان ذكور مؤمنان همراه موسى ( ع )

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

7 - كشتار فرزندان ذكور مؤمنان ، تنها راه پيشگيرى از رواج آيين موسى ، در نگاه فرعون ، هامان و قارون

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه نخستين واكنش فرعون و. .. در برابر ايمان آورندگان به موسى(ع)، قتل پسران آنان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 3

3 - نفوذ آيين موسى ( ع ) در ميان خاندان فرعون و ايمان آوردن مردى از آنان

قال رجل مؤمن من ءال فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 30 - 4

4- جامعه جن ، مؤمن به موسى ( ع ) و كتاب آسمانى او

إنّا سمعنا كت_بًا أُنزل من بعد موسى مصدّقًا

انذارگران جن براى گرايش دادن قوم خويش به قرآن، تصديق گرى آن براى تورات را يادآور شده اند. اين سخن در صورتى ثمربخش است كه جامعه جن، به تورات معتقد باشد.

مؤمنان به نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 -

64 - 4

4 _ مؤمنان به رسالت نوح ( ع ) ، همراه و همسفر او در كشتى

فانجينه و الذين معه فى الفلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 27 - 8

8 - نوح ( ع ) ، مأمور جاى دادن حيوانات و مؤمنان خاندانش در كشتى ، با ظهور اولين نشانه هاى طوفان

فإذا جاء أمرنا . .. فاسلك فيها من كلِّ زوجين اثنين و أهلك إلاّ من سبق عليه القول

مؤمنان به وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 5

5 - مادر موسى ( ع ) ، به پيام خداوند ايمان داشت و به حفظ جان موسى ( ع ) از جانب او مطمئن بود .

إذ أوحينا . .. أن اقذفيه ... يأخذه عدوّ

به قرينه} القيت عليك محبه {و نيز آيات ديگر قرآن; مادر موسى(ع) به محتواى وحى الهى عمل كرد و موسى(ع) را به نيل سپرد. اين كار گواه اطمينان مادر موسى(ع) به آن است كه پيام دريافت شده وحى الهى بوده و نيز نشان از ايمان كامل او دارد.

مؤمنان به وعده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 10

10- اشخاص مؤمن ، وعده الهى در مورد بهشت را _ على رغم پنهان بودن آن از ديده ها در دنيا _ پذيرفته و باور دارند .

جنّت عدن التى وعد الرحمن عباده بالغيب

در اين برداشت ياد شده {بالغيب . ..}، حال براى ضمير محذوف گرفته شده است كه به {التى} برمى گردد. در اين صورت

حرف {با} به معناى ملابست است; يعنى، وعده خدا به بندگان، در مورد بهشت هايى است كه از ديده ها پنهان است و آنان گرچه بهشت هاى عدن را نديده اند; ولى به آن ايمان دارند. اين نحوه بيان، حاوى نوعى تمجيد از مؤمنان به وعده الهى مى باشد. هم چنين اگر {بالغيب} حال براى {عباده} گرفته شود و مراد غايب بودن بندگان از بهشت هاى عدن باشد، همين معنا استفاده مى شود.

مؤمنان به وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 6 - 1

1 - دسته اى از مردم ، پاداش هاى موعود الهى را تصديق كرده ، براى رسيدن به آن تلاش مى كنند .

و صدّق بالحسنى

مراد از {الحسنى} _ به قرينه فعل هاى {صدّق} و {كذّب} _ پاداش هاى نيكو و وعده به آنها است; بنابراين مراد از آن، {المثوبة الحسنى} يا {العِدَة الحسنى} و نظاير آن است. جمله {صدّق بالحسنى} بيان يكى از مصداق هاى {سعى} در آيات پيشين است; از اين رو شامل تصديق عملى نيز مى شود.

مؤمنان به هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 58 - 4،12

4_ گروهى از قوم عاد ، توحيد را پذيرفتند و به رسالت هود ( ع ) ايمان آوردند .

والذين ءامنوا معه

12_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : لما بعث الله عزوجل هوداً ( ع ) أسلم له العقب من ولد سام و أما الأخرون . . . فأهلكوا بالريح العقيم . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: هنگامى

كه خداوند هود(ع) را مبعوث فرمود، باقى ماندگان از نسل سام به او گرويدند اما ديگران . .. به وسيله باد عقيم و بى حاصل هلاك شدند ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 15 - 19

19 - { عن الصادق ( ع ) قال : لمّا بعث اللّه عزّوجلّ هوداً ( ع ) أسلم له العقب من ولد سام و أمّا الآخرون فقالوا : { من أشدّ منّا قوّة } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه چون خداوند هود(ع) را به رسالت مبعوث كرد نسل باقى مانده از سام(بن نوح) به او ايمان آورده و تسليم او شدند. و امّا ديگران گفتند: من أشدّ منّا قوّة}.

مؤمنان به يهوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 30 - 6

6- شريعت موسى ، براى جن و انس و مشترك ميان آنان

قالوا ي_قومنا إنّا سمعنا كت_بًا أُنزل من بعد موسى

از سخنان انذارگران جن، استفاده مى شود كه آنان قبل از قرآن، به موسى(ع) و كتاب آسمانى او ايمان داشته اند.

مؤمنان بى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 57 - 14

14 _ مؤمنانى كه داراى اعمال صالح نباشند ظالم هستند . *

لذا گروه ياد شده در زمره ظالمين قرار مى گيرد.

مؤمنان پس از فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 21

21 - برابر دانستن مؤمنان مجاهد و انفاق گر قبل از فتح مكه ، با مجاهدان و انفاق گران

بعد از آن ، از نظر مقام و منزلت در پيشگاه خداوند ، پندارى باطل است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل

مؤمنان ثابت قدم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 98 - 10

10 _ عن أبى بصير عن أبى جعفر(ع) قال: قلت: {هو الذى أنشأكم من نفس واحدة فمستقر و مستودع} قال: . .. المستقر ما استقر الإيمان فى قلبه فلا ينزع منه ابدا و المستودع الذى يستودع الإيمان زمانا ثم يسلبه ... .

ابو بصير مى گويد از امام باقر(ع) درباره {هو الذى أنشأكم . .. }، سؤال كردم، فرمود: ... {مستقر} كسى است كه ايمان در دل او استقرار يافته و هيچگاه از آن جدا نشود. و {مستودع} كسى است كه مدتى ايمان نزد او به وديعت نهاده شده و سپس از او گرفته شود ... .

مؤمنان خالص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 82 - 8

8 _ مؤمنانى كه ايمان خويش را به هيچگونه شرك و ظلمى نياميزند، برخوردار از هدايت كاملند.

الذين ءامنوا و لم يلبسوا . .. أولئك لهم الأمن و هم مهتدون

در آيه شريفه، مؤمنانى كه ايمانشان خالى از هر گونه ظلم باشد، هدايت يافته شمرده شده اند. با توجه به اينكه مؤمن در هر مرتبه اى كه باشد، از هدايتى نسبى برخوردار است، به نظر مى رسد مراد از {هم مهتدون} هدايت كامل اين گروه باشد.

مؤمنان در آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 13

13 _ استفاده از

زينتها و روزيهاى پاكيزه در حيات آخرت در انحصار اهل ايمان خواهد بود.

قل هى للذين ءامنوا . .. خالصة يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 15

15 - مؤمنان نيك كردار ، برخوردار از قرب خداوند و مورد عنايت ويژه او در جهان آخرت

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. عند ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 35 - 6

6 - مؤمنان تقواپيشه ، بهره مند از فيض حضور الهى در سراى جاودان *

عند ربّك للمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 11،12

11 - رضايت خداوند ، از مؤمنان شايسته كردار در جهان آخرت

رضى اللّه عنهم

12 - رضايت مؤمنان شايسته كردار ، از خداوند در آخرت

و رضوا عنه

مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 57 - 1،4

1 _ بهشت ، پاداش مؤمنان داراى عمل صالح

و الّذين امنوا و عملوا الصّالحات سندخلهم جنّات تجرى من تحتها الانهار

4 _ خداوند ، واردكننده مؤمنان به بهشت

سندخلهم جنّات . .. و ندخلهم ظلا ظليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 122 - 1،3،5،7

1 _ بهشت ، پاداش مؤمنان داراى اعمالِ صالح

و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت سندخلهم جنت

3 _ خداوند ، وارد كننده مؤمنان داراى اعمال صالح به بهشت

و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت سندخلهم جنت

5 _ مؤمنان داراى اعمال صالح ، در بهشت ، جاودان و پاينده اند

.

و الذين ءامنوا . .. سندخلهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها ابداً

7 _ بهشت ، وعده حتمى و تخلّف ناپذير خداوند به مؤمنانِ داراى اعمال شايسته

سندخلهم جنت . .. وعد اللّه حقّاً

{وَعْدَ اللّه} و {حقاً}، مفعول مطلق براى فعل محذوف است. يعنى {وعد اللّه وعداً حَقَه حقاً} و حق بودن وعده به اين است كه تخلّف نشود و در موعد مقرر انجام پذيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 175 - 8

8 _ ورود به بهشت و برخوردارى از فضل خدا و رسيدن به مقام قرب الهى ، پاداش مؤمنان به خدا و پيروان پيامبر ( ص ) و قرآن

فاما الذين ءامنوا باللّه و اعتصموا . .. يهديهم إليه صرطاً مستقيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 7

7 _ سكونت مؤمنان در بهشت هميشگى و دايمى است .

خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 5،18

5 _ وجود برخى از كينه ها در سينه مؤمنان قبل از ورود به بهشت و زدودن آن با ورود به بهشت *

و نزعنا ما فى صدورهم من غل

18 _ برخوردارى مؤمنان از نعمت هاى الهى در بهشت ، نتيجه كردار نيك و مستمر آنان است .

و نودوا أن . .. بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 2

2 _ اعلان تحقق وعده هاى الهى ( بهشت و مواهب آن ) ، به اهل ايمان گزارشى از سوى

بهشتيان به گرفتاران در آتش دوزخ

و نادى . .. أن قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 15

15 _ بهشت جاودان ، بوستان هاى پوشيده از درخت ، خانه هاى دلپذير و خشنودى خدا ، پاداش الهى به مؤمنان در برابر امر به معروف و نهى از منكر ، اقامه نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از خدا و رسول ( ص )

و المؤمنون و المؤمنت . .. يأمرون بالمعروف ... و يطيعون اللّه و رسوله ... وعد الل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 1

1 _ باغ ها و نهر هاى روان و زندگى جاودان ، مهيّا شده از جانب خدا براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان مجاهد

أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 11

11 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده است : { . . . ان اللّه تبارك و تعالى . . . يوم القيامة . . . يهدى اهل الإيمان و العمل الصالح إلى جنته . . . قال عزّ و جل : { إن الذين آمنوا و عملوا الصالحات يهديهم ربهم بإيمانهم تجرى من تحتهم الأنهار فى جنات النعيم } . . . ;

. .. خداى تبارك و تعالى ... روز قيامت ... اهل ايمان و عمل صالح را به سوى بهشت خود راهنمايى مى كند ... خداى عزوجل فرمود: به تحقيق

كسانى كه ايمان آورده اند و داراى اعمال صالح هستند، پروردگارشان آنان را در پرتو ايمانشان هدايت مى كند. از زير [قصرهاى] آنان در باغهاى پر نعمت، نهرها جارى است ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 14

14 _ از امام باقر ( ع ) روايت شده است : { . . . و إذا اراد المؤمن شيئاً او اشتهى انما دعواه فى ها إذا أراد ، أن يقول : { سبحانك اللّهم } فاذا قال ها تبادرت إليه الخدم بما اشتهى من غير ان يكون طلبه منهم أو أمر به و ذلك قول اللّه عز و جل : { دعواهم فى ها سبحانك اللّهم و تحيتهم فى ها سلام } يعنى الخدام قال : { و آخر دعواهم أن الحمد للّه رب العالمين } يعنى بذالك عند ما يقضون من لذاتهم من الجماع و الطعام و الشراب يحمدون اللّه عز و جل عند فراغتهم . . . ;

. .. هر گاه مؤمن [در بهشت] چيزى را اراده كرد يا بدان ميل پيدا كرد، دعا [و گفتار] او در آن جا اين است كه مى گويد: {سبحانك اللّهم}. پس وقتى اين ذكر را گفت، خادمان آنچه را او خواسته برايش حاضر مى كنند بدون اينكه آن را طلبيده يا دستور داده باشد و اين است معناى قول خدا {دعواهم فيها سبحانك اللهم}. [و اينكه خدا مى فرمايد] {تحيتهم فيها سلام}; يعنى، تحيت مؤمنان در بهشت، سلام خادمان بهشتى است. امام فرمود: {و آخر دعواهم أن الحمد لله رب العالمين}; يعنى، مؤمنان هنگامى كه از

لذت آميزش و خوردنيها و آشاميدنيها، بهره مند شدند، با گفتن {الحمدللّه رب العالمين} خداى عزوجل را حمد مى گويند ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 3

3- بهشت جايگاه مؤمنان و پوشيده از درختان انبوه است .

جنّ_ت تجرى من تحتها الأنه_ر

{جنات} به جايى گفته مى شود كه مملو از درخت باشد، به گونه اى كه زمين را با درختان خود بپوشاند. جمع آورده شدن {جنات} هم مى تواند مؤيد اين مطلب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 3 - 3

3- درنگِ جاودانه مؤمنان در بهشت ، نتيجه مداومت آنان بر اَعمال نيك است .

يعملون الص_لح_ت . .. مكثين فيه أبدًا

ذكر {ماكثين فيه أبداً} پس از جمله {يعملون الصالحات} _ كه بر استمرار دلالت دارد _ مى تواند نشاندهنده اين مطلب باشد كه جاودانگى آنان در بهشت، نتيجه مداومت شان بر اَعمال نيك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 1

1- استقرار در باغ هاى بهشت ، از جمله پاداش هاى مؤمنان نيك كردار است .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. أُولئك لهم جنّ_ت عدن

جمله {أُول_ئك. ..} يا خبر يكم براى {إنّ} در صدر آيه قبل است و يا خبر دوم و احتمال سوم آن است كه جمله مستأنفه باشد در هر صورت، مشاراِليه {أُول_ئك} {الذين امنوا...} در آيه قبل است. {عَدنْ} به معناى اقامت گزيدن و مستقر شدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18

- 108 - 1

1- مؤمنان نيك كردار ، در باغ هاى بهشت برين ، جاودانه اند .

جنّت الفردوس نزلاً . خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 23 - 1،6

1 - تضمين بهشت براى اهل ايمان از سوى خداوند

إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت

تأكيد جمله {اللّه يدخل. ..} به {إنّ} بيانگر مطلب فوق است.

6 - مؤمنان در بهشت ، با دستبندهايى از طلا و مرواريد آراسته مى شوند .

يحلّون فيها من أساور من ذهب و لؤلؤًا

{لؤلؤ} به معناى مرواريد و {أساور} (جمع {أسورة}) معرّب دستواره و معادل دستبند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 56 - 6

6 - ورود اهل ايمان به بهشت پس از پايان داورى خدا ميان آنان و كافران

يحكم بينهم فالذين ءامنوا . .. فى جنّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 58 - 6

6 - مؤمنان داراى عمل صالح ، در بهشت ، جاودانه خواهند بود .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لنبوّئنّهم من الجنّة. ..خ_لدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 15 - 2

2 - مؤمنان نيك كردار ، در بهشت ، در سرور و شادمانى مستمر بسر مى برند .

فهم فى روضة يحبرون

{حِبر} درلغت به معناى اثر تحسين برانگيز است (مفردات راغب) و {فى روضة يحبرون} يعنى در باغى شادمانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 8 - 1

1 - بهشت هاى

سرشار از نعمت ، پاداش مؤمنانِ داراى اعمال صالح است .

إنّ الذين ءامنوا . .. لهم جن_ّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 9 - 4

4 - وعده ورود مؤمنان داراى عمل صالح به بهشت و خلود در آن ، وعده اى تخلف ناپذير است .

لهم جن_ّ_ت النعيم خ_لدين فيها وعد اللّه حقًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 19 - 3،8

3 - منزل گاه واقعى مؤمنان ، باغ هاى بهشت است .

فلهم جنّت المأوى

{مأوى} اسم مكانى از ريشه {أوى} به معناى {پناه گاه} است. اضافه شدن {جنّات} به {الماوى} حكايت از جايگاه حقيقى بودن آن براى مؤمنان مى كند.

8 - جايگاه خوب مؤمنان در بهشت ، نمودى از عدم تساوى آنان با فاسقان است .

أفمن كان مؤمنًا كمن كان فاسقًا . .. أمّا الذين ءامنوا ... فلهم جنّت المأوى

{أمّا الذين آمنوا. ..} تشريح تفصيلى عدم تساوى دو گروهى است كه در آيه پيش، از آن سخن گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 3

3 - زنان و مردان مؤمن نيك كردار ، اهل بهشت اند .

من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 4

4 - تمامى تمايلات و خواسته هاى مؤمنان قابل دستيابى براى آنان در بهشت

و لكم فيها ما تشتهى أنفسكم و لكم فيها ما تدّعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

16 - فصلت - 41 - 32 - 2

2 - تأمين نياز ها و ارضاى همه تمنيات اهل ايمان ، پيش پذيرايى خداوند از آنان هنگام ورود به بهشت

نزلاً من غفور رحيم

با توجه به معناى {نُزُل} (غذاى هنگام نزول و پيش درآمد پذيرايى از ميهمان) مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 9،13

9 - مؤمنان نيك كردار ، ايمن در قيامت و برخوردار از بوستان هاى بهشت

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت فى روضات الجنّات

از تقابل {ترى الظالمين} با {و الذين ءامنوا} مطلب ياد شده استفاده مى شود.

13 - تمامى خواسته هاى مادى و معنوى مؤمنان نيك كردار ، در بهشت فراهم است .

لهم ما يشاءون عند ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 2

2- ره يافتن مؤمنان نيك كردار به بهشت ، نمودى از ولايت الهى بر آنان

ذلك بأنّ اللّه مولى الذين ءامنوا . .. إنّ اللّه يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 12،13

12 - لغزش هاى مؤمنان ، مانع ورود آنان به بهشت نخواهد بود .

و يكفّر عنهم سيّئاتهم

13 - ورود مؤمنان به بهشت ، در پرتو تفضّل الهى و گذشت او از لغزش هاى آنان

ليدخل المؤمنين . .. جنّ_ت ... و يكفّر عنهم سيّئاتهم

نفس تكفير سيّئات، خود بيانگر تفضّل است و در عين حال تعبير {يدخل} ممكن است بيانگر همين حقيقت باشد كه همه مؤمنان، در آن حدى نيستند كه به

اقتضاى اعمالشان، بهشتى باشند; بلكه بايد فضل الهى، كاستى هاى آنان را جبران كند و آنان را وارد بهشت گرداند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 12،13

12 - بهشت ، جايگاه ابدى مؤمنان

جنّ_ت . .. خ_لدين فيها

13 - دستابى به بهشت ، كاميابيى بس بزرگ براى مؤمنان

ذلك هو الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 11

11 - بهشت ، براى كسانى آماده شده است كه به خداوند و پيامبران او ايمان دارند .

أُعدّت للذين ءامنوا باللّه و رسله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 21،23،24،25

21 - مؤمنان راستين ، در بوستان هاى بهشت جاودان خواهند ماند .

خ_لدين فيها

23 - رضايت خداوند از مؤمنان راستين ، باعث دستيابى آنان به بوستان هاى بهشت

و يدخلهم جنّ_ت . .. رضى اللّه عنهم

جمله {رضى اللّه عنهم} تعليل براى {يدخلهم جنّات} است; يعنى، خداوند بدان جهت مؤمنان راستين را وارد بوستان هاى بهشت مى كند كه از آنان راضى و خرسند است.

24 - مؤمنان راستين ، در بهشت از خداوند راضى و خرسنداند .

و رضوا عنه

25 - دستيابى به بهشت ، مايه خرسند شدن مؤمنان راستين از خداوند

يدخلهم جنّ_ت . .. و رضوا عنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 3

3 - آمرزش گناه و حيات جاودان در بوستان هاى بهشت ، تضمين شده از سوى خداوند ، براى مؤمنان راستين و مجاهدان راه او

تؤمنون باللّه . .. يغفر

لكم ذنوبكم و يدخلكم جنّ_ت... و مس_كن طيّبة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 11

11 - مؤمنانِ داراى عمل صالح ، در بهشت جاودانه اند .

و من يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا . .. يدخله جنّ_ت... خ_لدين فيها أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 16

16 - مؤمنان داراى عمل صالح ، به صورت جاودانه در بهشت خواهند ماند .

خ_لدين فيها أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 22 - 3

3 - بوستان هاى مؤمنان در بهشت ، مسرت آفرين و در جايى بلند قرار دارد .

فى جنّة عالية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 24 - 1

1 - مؤمنان بهشتى ، برخوردار از خوردنى ها و نوشيدنى ها

كلوا و اشربوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 35 - 1

1 - مؤمنان و مسلمانان راستين ، بهره مند از بوستان هاى بهشتى

إلاّ المصلّين . .. أُول_ئك فى جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 4 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { فالسابقات سبقاً } يعنى أرواح المؤمنين تسبق أرواحهم إلى الجنّة . . . و أرواح الكافرين إلى النار ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {فالسابقات سبقاً} روايت شده است، مراد ارواح مؤمنان است كه به سوى بهشت [بر يكديگر ]سبقت مى گيرند. .. و [نيز

]ارواح كافران كه به سوى آتش [سبقت مى گيرند]}.

مؤمنان در بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 3

3- بهشت هاى عدن ، جايگاه توبه كنندگان مؤمن و داراى عمل صالح

فأُولئك يدخلون الجنّة . .. جنّت عدن

مؤمنان در تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 14

14 _ در هر عصرى عده اى از مردم به هيچ نحو به تعاليم انبيا پشت نكرده و به آنان كفر نمىورزند.

فقد و كلنا بها قوما ليسوا بها بكفرين

مؤمنان در جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 61

61 _ پيوند همگان و تعهّد متقابل مؤمنان در جامعه ، نسبت به يكديگر

يا ايّها الّذين امنوا . .. و لا يأب كاتب ... و لا يأب الشّهداء ... و اشهدوا ...

آيه شريفه براى طرفين قرارداد، كاتب و شاهد، وظايف و حقوقى را معين كرده است كه گوياى تعهّد و مسؤوليت متقابل آنان است.

مؤمنان در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 19

19 _ مؤمنان استوار در نبرد اُحُد و ديگر هنگامه هاى پيكار با كافران ، برگزيدگان خداوند براى گواهى بر اعمال مردم

و تلك الايّام . .. و ليعلم اللّه الّذين امنوا و يتّخذ منكم شهداء

ترك لام در {و يتّخذ}، اشاره به اين معنا دارد كه برگزيدن، در پى مشخّص شدن مؤمنان واقعى است. يعنى مؤمنان واقعى براى گواه بودن برگزيده مى شوند. گفتنى است كه در

برداشت فوق، متعلق حذف شده {شهدآء}، اعمال مردم، گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 141 - 1

1 _ شكست و پيروزى مؤمنان در جنگ با كافران ، عاملى براى خالص سازى مؤمنان

و تلك الايّام نداولها . .. و ليمحّص اللّه الّذين امنوا

فعل {يمحّص} از مصدر {تمحيص} به معناى خالص كردن از ناخالصيها و نقصهاست.

مؤمنان در جوامع ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 28 - 6

6 - حضور مؤمنان در بين كافران و ظالمان ، بلايى سخت و رهايى از آن لطفى بزرگ و الهى

فقل الحمد للّه الذى نجّ_نا من القوم الظ_لمين

مؤمنان در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 9،19،24

9 _ جدا شدن صف مؤمنان واقعى از غير آنان ، از فلسفه هاى پيكار ميان حقّ و باطل

ان يمسسكم قرح . .. و تلك الايّام نداولها بين النّاس و ليعلم اللّه الّذين امنوا

در برداشت فوق، كلمه {تلك}، به روزهاى مبارزه و جنگ تفسير شده است ; نه خصوص پيروزى و يا شكست.

19 _ مؤمنان استوار در نبرد اُحُد و ديگر هنگامه هاى پيكار با كافران ، برگزيدگان خداوند براى گواهى بر اعمال مردم

و تلك الايّام . .. و ليعلم اللّه الّذين امنوا و يتّخذ منكم شهداء

ترك لام در {و يتّخذ}، اشاره به اين معنا دارد كه برگزيدن، در پى مشخّص شدن مؤمنان واقعى است. يعنى مؤمنان واقعى براى گواه بودن برگزيده مى شوند. گفتنى است كه در برداشت فوق، متعلق حذف

شده {شهدآء}، اعمال مردم، گرفته شده است.

24 _ پيروزى ظالمين در پيكار با مؤمنان ، دليل محبوبيّت آنها نزد خداوند نيست .

و لاتهنوا . .. و ليعلم اللّه الّذين امنوا ... و اللّه لايحبّ الظّالمين

بنابر اينكه مراد از ظالمان، همان پيروزمندان جنگ احد باشد، خداوند به مؤمنان يادآور مى شود كه پيروزى مشركان، حاكى از محبّت الهى به ايشان نخواهد بود.

مؤمنان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 71 - 7

7- { عن جابربن عبداللّه قال : . . . سمعت رسول اللّه ( ص ) يقول : لايبقى برّ و لافاجر إلاّ يدخلها فتكون على المؤمن برداً و سلاماً كما كانت على إبراهيم ( ع ) ;

از جابربن عبداللّه روايت شده كه گفت:. .. شنيدم كه رسول خدا(ص) مى فرمود: هيچ انسان نيكوكار يا زشت كارى نيست مگر اين كه داخل جهنم مى شود; پس آتش براى مؤمن سرد و سلامت مى گردد; همان گونه كه براى ابراهيم(ع) شد}.

مؤمنان در حكومت ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 8

8- برخورد شديد با ظالمان متجاوز و نرمش در برابر مؤمنان صالح ، روشى نيكو در نظام حكومتى و شيوه برگزيده ذوالقرنين در حكومت خويش بود .

أمّا من ظلم فسوف نعذّبه . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

ذوالقرنين، پس از شنيدن وحى الهى كه در برخورد با ساحل نشينان غرب، دو راه پيش روى او قرار داد: يكى تعذيب، و ديگرى روش نيكو، شقّ دوم را انتخاب كرد و آن را چنين ترسيم

كرد كه ظالمان را عقوبت و مؤمنان را پاداش نيك خواهد داد.

مؤمنان در دار الكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 37 - 4

4 - وجود انسان هاى مؤمن هر چند اندك در ميان جامعه كافر ، مانع نزول عذاب الهى بر آنان است .

فأخرجنا . .. من المؤمنين ... و تركنا فيها ءاية

مؤمنان در دارالكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 28 - 6

6 - حضور مؤمنان در بين كافران و ظالمان ، بلايى سخت و رهايى از آن لطفى بزرگ و الهى

فقل الحمد للّه الذى نجّ_نا من القوم الظ_لمين

مؤمنان در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 10

10 _ ايمان و اميد پيامبران و مؤمنان به نصرت الهى و امداد هاى غيبى ، به هنگام مواجهه با مصائب و مشكلات جنگ

حتى يقول الرسول و الذين امنوا معه متى نصر اللّه

جمله {متى نصر اللّه} كه سؤال از وقت يارى خداست، بيانگر اين معناست كه آنان به اصل يارى خدا به هنگام رويارويى با دشمنان، ايمان داشتند و به آن دل بسته بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 174 - 15

15 _ لزوم تمجيد و تقدير از مؤمنان واقعى و يادآورى فعاليت هاى ايشان در شرايط سخت

المؤمنين. الّذين استجابوا ... و اتّبعوا رضوان اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 9

9 _ آشكار شدن حقيقت ايمان

مؤمنان ، در شرايط سختى و دشوارى

فى ساعة العسرة من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 5

5 - مؤمنان هم در سختى ها و شدايد ، دچار تزلزل و اضطراب مى شوند .

هنالك ابتلى المؤمنون و زلزلوا

مؤمنان در سختيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 1

1 _ نبايد اهل ايمان در هنگامه هاى دشوار ( رويارويى با دشمنان ) ، سستى و اندوهى به خويش راه دهند .

يا ايّها الّذين امنوا . .. و لا تهنوا و لا تحزنوا

مؤمنان در عالم برزخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 56 - 1

1 - برخورداران از علم و ايمان ، در قيامت ، در مقابل اِعلام نظر كافران درباره درنگ كوتاه مدت شان در برزخ ، اظهار مى دارند كه درنگ شان ، از روز مرگ تا برپايى قيامت بوده است .

و يوم تقوم الساعة . .. ما لبثوا غير ساعة ... و قال الذين أوتوا العلم ... لقد لبث

مؤمنان در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 44 - 1

1 _ خداوند به هنگام رويارويى و شروع جنگ بدر ، هر يك از دو سپاه ايمان و كفر را در نظر ديگرى اندك نمايان ساخت .

و إذ يريكموهم إذالتقيتم فى أعينكم قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 -

1،2،3،5

1 _ جبهه ايمان در كارزار بدر ، متشكل از مؤمنان متكى بر خدا ، عناصرى منافق و گروهى سست ايمان

إذ يقول المنفقون و الذين فى قلوبهم مرض . .. و من يتوكل على اللّه

{مرض} به معناى بيمارى است و مقصود از آن در اينجا به اين دليل كه در مقابل نفاق قرار گرفته، ترديد در حقانيت دين است كه از آن مى توان به ضعف ايمان تعبير كرد. جمله {و من يتوكل على اللّه} اشاره به گروه سوم، يعنى مؤمنان حقيقى و راستين، دارد.

2 _ حضور مؤمنان واقعى دركارزار بدر ، در مقابل دشمنى به مراتب قويتر ، برخاسته از پايبندى آنان به اسلام ، حتى در ديدگاه منافقان و سست ايمانها

إذ يقول المنفقون . .. غر هؤلاء دينهم

{غر هؤلاء دينهم} كه سخن منافقان و سست ايمانهاست، بيانگر اين است كه آنان نيز حضور مؤمنان در كارزار بدر برخاسته از انديشه دينى ايشان مى دانستند.

3 _ منافقان و سست ايمان ها ، حضور مؤمنان را در جنگ بدر ناشى از فريب خوردگى آنان مى پنداشتند .

غر هؤلاء دينهم

{غرور} (مصدر غرّ) به معناى فريب دادن است.

5 _ نيروى نظامى مؤمنان در جنگ بدر ، نيرويى بس ضعيف و ناتوان در مقايسه با جبهه كفر

يقول المنفقون . .. غر هؤلاء دينهم و من يتوكل على اللّه

بيان حمايت خداوند از مؤمنان در كارزار بدر با جمله {و من يتوكل . .. } پس از بيان نظريه منافقان و بيماردلان (ضعف قواى نظامى مسلمانان) انديشه آنان را تأييد مى كند. يعنى اظهار نظر منافقان به حسب ديد ظاهرى صحيح است، ولى آنچه مورد غفلت واقع شده، تأثير بسزاى

حمايت الهى از مؤمنان متوكل است. يعنى اگر حمايت الهى نباشد، همان است كه منافقان اظهار مى دارند.

مؤمنان در غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 14

14 _ حركت مؤمنان به سوى جنگ تبوك ، برانگيزنده خشم كافران بود .

و لا يطئون موطئاً يغيظ الكفار

با توجه به اينكه اين بخش از آيات در مورد جنگ تبوك است، برداشت فوق استفاده مى شود.

مؤمنان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 11

11 - مؤمنان به خدا و قيامت و دارندگان عمل صالح ، در قيامت هيچ ترس و اندوهى نخواهند داشت .

من ءامن باللّه و اليوم الأخر و عمل صلحاً . .. و لا خوف عليهم و لاهم يحزنون

به قرينه {فلهم أجرهم عند ربهم} مى توان گفت: ظرف {لاخوف عليهم . ..} قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 11

11 _ داورى خداوند در روز قيامت ، ميان مؤمنان و منافقان

الذين يتربّصون بكم . .. فاللّه يحكم بينكم يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 7،8

7 _ اصحاب اعراف با فريادى رسا بر مؤمنانى كه در انتظار ورود به بهشتند ، درود مى فرستند .

و نادوا اصحب الجنة أن سلم عليكم

جمله {سلم عليكم} مى تواند جمله اى انشايى باشد و مى تواند اخبار از وجود امنيت و سلامت براى مؤمنان گرفته شود. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

8 _ اصحاب

اعراف با فريادى رسا سلامت و امنيت كامل را به مؤمنان راهى بهشت مژده مى دهند .

و نادوا اصحب الجنة أن سلم عليكم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {سلم عليكم} جمله اى اخبارى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 16

16_ قيامت ، روز تمايز مؤمنان راستين از مدعيان دروغين

بل نظنكم ك_ذبين . .. إنهم مل_قوا ربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 5

5- خداوند ، مؤمنان نيك كردار را در صحنه قيامت از رنج تنهايى نجات خواهد داد .

و كلّهم ءاتيه يوم القي_مة فردًا . إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

چنان كه برخى از مفسران گفته اند، اين آيه مى تواند در ارتباط با مضمون آيه قبل و مربوط به صحنه قيامت باشد; زيرا همگان در صحنه قيامت تنها و بى ياورند (و كلّهم ءاتيه يوم القيامة فرداً). اين آيه بشارتى است براى مؤمنان كه خداوند آنان را در آن روز، تنها نخواهد گذاشت و به زودى آنان را از انس و محبت ديگران برخوردار خواهد ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 101 - 4

4- مؤمنان راستين ، با فضيلت و مقرب الهى ، در قيامت در مكانى به دور از آتش دوزخ قرار خواهند گرفت .

إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى أولئك عنها مبعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 3،4

3- بهشتيان و مؤمنان راستين ، به هنگام برپايى قيامت مورد

استقبال فرشتگان قرار خواهند گرفت .

و تتلقيهم الملئكة

4- بهشتيان و مؤمنان راستين ، برخوردار از مقام و منزلتى والا در روز رستاخيز

و تتلقّي_هم الملئكة

استقبال فرشتگان از مؤمنان و بهشتيان، حاكى از منزلت و مقام والاى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 111 - 3

3 - مؤمنان صابر ، تنها گروه رستگار در قيامت

أنّهم هم الفائزون

ذكر ضمير فصل (هم)، بيانگر حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 14 - 3

3 - صفوف مؤمنان ، در روز قيامت ، از صف كافران جدا مى شود .

و يوم تقوم الساعة يومئذ يتفرّقون

در صورتى كه مرجع ضمير {يتفرّقون} واژه {الخلق} _ در آيه يازده _ باشد و به قرينه دو آيه بعد _ كه درباره وضعيت مؤمنان و كافران است _ نكته ياد شده قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 43 - 12

12 - روز قيامت ، روز تفكيك شدن كامل انسان هاى مؤمن از انسان هاى كافر است .

يومئذ يصّدّعون

احتمال دارد مراد از تفكيك شدن و جدايى در روز قيامت، تفكيك صفوف اهل بهشت از صفوف كسانى كه اهل جهنم اند باشد. آيه بعد، مؤيد اين برداشت است

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 44 - 8

8 - در قيامت ، صفوف كافران و مؤمنان ، از هم جدا مى شود .

يومئذ يصّدّعون . من كفر فعليه كفره و من عمل ص_لحًا ... يمهدون

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

14 - روم - 30 - 56 - 1،8

1 - برخورداران از علم و ايمان ، در قيامت ، در مقابل اِعلام نظر كافران درباره درنگ كوتاه مدت شان در برزخ ، اظهار مى دارند كه درنگ شان ، از روز مرگ تا برپايى قيامت بوده است .

و يوم تقوم الساعة . .. ما لبثوا غير ساعة ... و قال الذين أوتوا العلم ... لقد لبث

8 - صاحبان علم و ايمان ، در قيامت ، به پاسخگويى سخنان نادرست و خلاف واقع اقدام مى كنند .

يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعة . .. قال الذين أوتوا العلم و الإيم_ن لقد لبثتم .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 5

5 - اظهارات مجرمان ، در قيامت درباره كم بودن مدّت حضورشان در برزخ و پاسخ صاحبان علم و ايمان به آنان ، بيانى تمثيلى از رخداد هاى قيامت است .

يوم تقوم الساعة يقسم المجرمون . .. و قال الذين أوتوا العلم و الإيم_ن ... و لقد ض

ذكر اين آيه، پس از بيان حادثه اى از حوادث قيامت _ كه مربوط به مجرمان و برخورد صاحبان علم و ايمان با آنان بود _ مى تواند اشاره به اين حقيقت داشته باشد كه چنين گفت و گوهايى، نمونه و بيان تمثيلى از آن حوادث است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 59 - 1

1 - مجرمان ، در روز رستاخيز از صف مؤمنان جدا خواهند شد .

و امت_زوا اليوم أيّها المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

16 - غافر - 40 - 9 - 4

4 - نجات مؤمنان و صالحان از بدى ها و ناراحتى هاى روز قيامت ، برخاسته از رحمت و لطف الهى است ; نه از استحقاق آنان .

و من تق السيّئات يومئذ فقد رحمته

يادآورى و تصريح فرشتگان به اين كه حفظ مؤمنان از ناراحتى هاى قيامت نشانگر اين است كه آنان مورد رحمت و لطف الهى قرار گرفته اند; مى تواند حكايت از حقيقت ياد شده داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 15

15 - مؤمنان رنجيده از ستم گمراهان ، سرافراز و مقتدر ، در صحنه قيامت

و قال الذين ءامنوا إنّ الخ_سرين الذين خسروا. .. يوم القي_مة

از ملامت و سرزنش مؤمنان نسبت به كافران، اقتدار و سربلندى مؤمنان استفاده مى شود; آنانى كه مصداق {لمن صبر و غفر} هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 3 - 2

2 - كافران و مستكبران ، مردمى زبون و دون پايه و مؤمنان و مستضعفان انسان هايى شريف و صاحب منزلت در روز رستاخيز

إذا وقعت الواقعة . .. خافضة رافعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 9

9 - قيامت ، روز دريافت بشارت بهشت براى مردان و زنان مؤمن

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت . .. بشريكم اليوم جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 13 - 3،14،16،18

3 - مؤمنان ، برخوردار از نور و روشنايى در صحنه تاريك قيامت

يوم يقول المن_فقون

. .. انظرونا نقتبس من نوركم

14 - كشيده شدن حصار بلند و ضخيم ، ميان مؤمنان و منافقان در قيامت

فضرب بينهم بسور

{سور} به ديوار شهر گفته مى شود. نكره آمدن {سور} مى تواند بيانگر بلندى و ضخامت آن باشد.

16 - مؤمنان در قيامت ، در داخل حصار ( حصار ميان آنان و منافقان ) قرار مى گيرند و منافقان در بيرون آن .

فضرب بينهم بسور له باب

18 - مؤمنان در قيامت ، مشمول رحمت خداوند و منافقان محكوم به عذاب الهى اند .

يوم يقول المن_فقون . .. باطنه فيه الرحمة و ظ_هره من قبله العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 4

4 - جدا شدن منافقان از جمع مؤمنان ، در قيامت و محكوم شدن آنان به عذاب الهى ، نتيجه و محصول انگيزه هاى منافقانه آنان است .

ينادونهم ألم نكن معكم قالوا بلى و ل_كنّكم فتنتم أنفسكم

مؤمنان در پاسخ منافقان مى گويند: درست است كه شما با ما در اعمال و تكاليف دينى شركت مى كرديد; لكن انگيزه هاى شما با ما يكى نبود. انگيزه هاى شما همواره خدعه و فريب، ريشخند و استهزا و ... بوده است و اينها شما را به اين روز هوناك انداخته است. گفتنى است كه معناى {فتون} (مصدر {فتنتم})، در بلا و عذاب انداختن است. {فتنتم أنفسكم}; يعنى، خود را در گرفتارى عذاب انداختيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 9 - 15

15 - تنها مؤمنان داراى عمل صالح ، از خسارت عرصه قيامت در امان خواهند بود .

و من

يؤمن باللّه و يعمل ص_لحًا يكفّر عنه سيّئاته . .. ذلك الفوز العظيم

برداشت ياد شده، از آن جا است كه خداوند، روز قيامت را روز خسارت بار نام گذاشته است; ولى تنها گروهى كه داراى ايمان و عمل صالح باشند از اين قاعده مستثنا شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 12،13،15

12 - حضور مؤمنان در عرصه قيامت ، با درخشش نور از وجود آنان

نورهم يسعى بين أيديهم و بأيم_نهم

13 - مؤمنان در عرصه قيامت ، از خداوند خواستار اتمام و ازدياد نور خويش اند .

يقولون ربّنا أتمم لنا نورنا

15 - مؤمنان در عرصه قيامت ، خواستار آمرزش الهى اند .

و اغفرلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 42 - 5

5 - { عن أبى الحسن ( ع ) فى قوله عزّوجلّ : { يوم يكشف عن ساق } قال : حجابٌ من نور يُكْشَف ، فيقع المؤمنون سُجَّداً و تُدمَج أصلابُ المنافقين فلايستطيعون السجود ;

از امام رضا(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ: {يوم يكشف عن ساق} روايت شده كه فرمود: [در آن روز ]پرده اى از نور برداشته مى شود و مؤمنان به حالت سجده مى افتند و استخوان هاى پشت منافقان سخت و بى انعطاف مى گردد و قدرت سجده ندارند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 10 - 3

3 - مؤمنان آسوده از سختى هاى روز محشر

يوم عسير . على الك_فرين غير يسير

قيد {على الكافرين}، بيانگر آن است كه دشوارى هاى قيامت اختصاص به كافران دارد

نه مؤمنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 22 - 1

1 - مؤمنان ، داراى چهره هايى شاداب و زيبا در عرصه قيامت

وجوه يومئذ ناضرة

{نضرة}در معانى زيبايى و نعمت به كار مى رود (قاموس المحيط). {ناضرة} (مؤنث {ناضر}) به معناى زيبا و برخوردار از نعمت است و مقصود از آن _ به قرينه مقام _ شادابى و درخشندگى چهره هاى مؤمنان در عرصه قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 23 - 1،2،3

1 - چهره تابناك مؤمنان در روز قيامت ، تنها متوجه خدا بوده و آنان مجذوب جمال اويند .

وجوه يومئذ ناضرة . إلى ربّها ناظرة

تقديم {إلى ربّها} مى تواند براى افاده حصر باشد.

2 - مؤمنان در روز قيامت ، تنها به لطف و ثواب الهى چشم دوخته اند .

إلى ربّها ناظرة

برداشت ياده شده، مبتنى بر حذف مضاف است و تقدير آن چنين مى باشد: {إلى ثواب ربّها ناظرة}.

3 - چشم اميد مؤمنان در قيامت تنها به خداوند است .

إلى ربّها ناظرة

برخى از مفسران گفته اند: عبارت {إلى ربّها ناظرة} مى تواند تعبير كنايى باشد. در اين صورت مقصود از آن، توقع و اميد است; مانند آن كه گفته مى شود: {أنا إلى فلان ناظر ما يصنع بى} (من به فلانى چشم دوخته ام تا با من چه خواهد كرد).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 40 - 6

6 - تفاوت چهره مؤمن و كافر در قيامت

وجوه . .. و وجوه

مراد از {وجوه} در اين آيه _ به قرينه

آخرين آيه سوره (أول_ئك هم الكفرة الفجرة) _ چهره كافران است. در نتيجه مراد از {وجوه} در آيات پيشين، چهره مؤمنان خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 34 - 2،4،9

2 - مؤمنان در قيامت ، همسان برخوردى كه در دنيا از كافران ديده اند ، با آنان رفتار خواهند كرد .

إنّ الذين أجرموا كانوا من الذين ءامنوا يضحكون . .. فاليوم الذين ءامنوا من الكفّا

4 - استهزا شدن از سوى مؤمنان در قيامت ، براى كافران دشوار و رنج آور خواهد بود .

فاليوم الذين ءامنوا من الكفّار يضحكون

9 - در قيامت ، مؤمنان و كافران از حال هم آگاه شده ، رفتار يكديگر را مشاهده خواهند كرد .

فاليوم الذين ءامنوا من الكفّار يضحكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 35 - 1،2،3

1 - مؤمنان ، در حالى كافران حاضر در صحنه قيامت را مسخره مى كنند كه خود بر تخت هاى تزيين يافته ، لميده و ناظر كيفر كافران اند .

على الأرائك ينظرون

{أريكة} (مفرد {أرائك}) به تخت تزيين يافته اى گفته مى شود كه در خيمه يا خانه اى نهاده شده باشد. هم چنين به جايگاه آرميدن و لميدن _ اعم از تخت، يا تخت عروس و يا تخت خواب _ اطلاق مى شود (قاموس). متعلق {ينظرون} _ به قرينه آيات قبل و بعد _ وضعيت كافران است.

2 - تماشاى كيفر هاى كافران در قيامت ، براى مؤمنان لذت بخش است .

على الأرائك ينظرون

3 - صحنه قيامت ، در چشم انداز مؤمنان آرميده برتخت هاى بهشتى است

.

فاليوم . .. على الأرائك ينظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 18 - 3،4

3 - گروه سمت راست در آخرت ، مجموعه اى سامان يافته از مؤمنانى كه حامى بردگان و يتيمان و مسكينان بوده و مردم را به صبر و ترّحم ترغيب كرده اند .

و ما أدريك ما العقبة . .. أُول_ئك أصح_ب الميمنة

{أيْمَن} و {ميمنة}، نقطه مقابل {أيْسَر} و {مَيْسَرة} (سمت چپ) است (صحاح اللغة). تقابل اين دسته با {أصحاب المشأمة} _ با توجه به اين كه {مشأمة} در يك احتمال به معناى {مَيْسَرة} است (صحاح) _ بيانگر آن است كه قرار گرفتن در سمت راست يا چپ در آخرت، نشانگر فرجام افراد است.

4 - مؤمنان در آخرت ، نامه عمل خويش را با دست راست ، دريافت خواهند كرد .

أُول_ئك أصح_ب الميمنة

اين احتمال وجود دارد كه اصحاب الميمنه بودن كنايه از گرفتن نامه اعمال با دست راست (يمين) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 19 - 5

5 - جايگاه مؤمنان در آخرت ، نشانه عزّت و كرامت آنان و جايگاه كافران ، پست و ذلّت آفرين است .

هم أصح_ب المشئمة

راست و چپ، كنايه از عظمت و پستى جايگاه است; زيرا در جوامع انسانى، مرسوم است كه سمت راست، نشانه كرامت و سمت چپ رمز شوم بودن است; وگرنه راست و چپ حقيقى، وابسته به اعتبارات و با در نظر گرفتن مركزيتى خاص است كه در اين آيات، از آن سخنى به ميان نيامده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 -

بقره - 2 - 212 - 12،17،18،19

12 _ جايگاه بلند مؤمنان تقوا پيشه نسبت به كافران ، در روز قيامت

و الذين اتقوا فوقهم يوم القيمة

17 _ وعده الهى به مؤمنان نسبت به برترى آنان در قيامت ، عامل تسلّى و مقاومت آنان در برابر استهزاى كافران

و الذين اتقوا فوقهم يوم القيمة

به نظر مى رسد جمله {و الذين اتّقوا . ..}، پس از عنوان كردن تمسخر تقواپيشگان از سوى كافران، به منظور تسلّى آنان باشد.

18 _ همراهى ايمان و تقوا ، عامل برترى در قيامت

و يسخرون من الذين امنوا و الذين اتقوا فوقهم يوم القيمة

تبديل {الذين امنوا} به {الذين اتقوا}، براى تفهيم اين معناست كه بايد ايمان، همراه تقوا باشد.

19 _ بهره مندى مؤمنان باتقوا از رزق بى پايان خداوند در قيامت

و الذين اتقوا . .. و اللّه يرزق من يشاء بغير حساب

كلمه {بغير حساب}، مى تواند كنايه از فراوانى و بى پايانى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 277 - 10

10 _ مؤمنان داراى عمل صالح ، ترس و اندوهى در رستاخيز ندارند .

انّ الّذين امنوا . .. و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون

بنابراينكه عدم {خوف} و {حزن} مربوط به آخرت باشد.

مؤمنان در كوره آدم سوزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 6 - 1،2

1 - اصحاب اخدود ، اطراف حفره آتش گرد آمده ، به تماشاى سوختن مؤمنان نشستند .

إذ هم عليها قعود

ضمير {عليها}، به آتش برمى گردد و مراد مشرف بودن بر آتش است.

2 - اصحاب اخدود ، از سوختن مؤمنان هيچ اضطرابى

در خود احساس نكرده ، خاطرى آرام داشتند .

إذ هم عليها قعود

نشستن هنگام تماشاى سوختن مؤمنان، نشانگر آن است كه براى تماشاگران، اين حادثه اهميت چندانى نداشت و آنان را برآشفته نمى ساخت.

مؤمنان در كوره آدم سوزى اصحاب اخدود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 7 - 11

11 - حضور بى رحمانه اصحاب اخدود براى سوزاندن و تماشاى سوختن مؤمنان ، موجب گرفتارى آنان به نفرين خداوند بود .

قتل أصح_ب الأُخدود . .. إذ ... و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود

مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 2

2 _ كسانى كه در آينده ايمان آورند ، هجرت كنند و در صف مجاهدان به جهاد بپردازند ، همانند مؤمنان و مهاجران نخستين ، مؤمنانى حقيقى و راستين هستند .

أولئك هم المؤمنون حقا . .. و الذين ءامنوا من بعد ... فأولئك منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 3

3 - كسانى كه با تذكّر و يادآورى ايمان مى آورند _ نه در صورت برخورد باعذاب و ناگزير بودن _ مؤمنان واقعى اند .

إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا بها خرّوا سجّدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 12

12 - مهاجرانِ خداجو و دين باور صدراسلام ، نمونه مؤمنان راستين

المه_جرين الذين . .. أُول_ئك هم الص_دقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 9 - 9

9 - انصار

مؤمن ، ايثارگر و بى چشمداشت نسبت به بهره مندى هاى مادى مهاجران ، نمونه اى از مؤمنان راستين

أُول_ئك هم الص_دقون . و الذين تبوّءو الدار ... و لايجدون فى صدورهم حاجة

مؤمنان سست ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 32

32 _ بيماردلان سست ايمان و پذيراى ولايت و دوستى كافران ، محروم از فضل خاص خداوند

من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتى اللّه يقوم . .. ذلك فضل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 1،3

1 _ جبهه ايمان در كارزار بدر ، متشكل از مؤمنان متكى بر خدا ، عناصرى منافق و گروهى سست ايمان

إذ يقول المنفقون و الذين فى قلوبهم مرض . .. و من يتوكل على اللّه

{مرض} به معناى بيمارى است و مقصود از آن در اينجا به اين دليل كه در مقابل نفاق قرار گرفته، ترديد در حقانيت دين است كه از آن مى توان به ضعف ايمان تعبير كرد. جمله {و من يتوكل على اللّه} اشاره به گروه سوم، يعنى مؤمنان حقيقى و راستين، دارد.

3 _ منافقان و سست ايمان ها ، حضور مؤمنان را در جنگ بدر ناشى از فريب خوردگى آنان مى پنداشتند .

غر هؤلاء دينهم

{غرور} (مصدر غرّ) به معناى فريب دادن است.

مؤمنان شاكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 147 - 11

11 _ آگاهى همه جانبه خداوند به توبه كنندگان راستين و سپاسگزاران مؤمن و مراتب ايمان و شكر آنان

إن شكرتم و ءامنتم و كان اللّه

شاكراً عليماً

توصيف خداوند به {عليم}، پس از جمله {ان شكرتم و ءامنتم} و {الذين تابوا}، مى رساند كه متعلق علم، همان ايمان، شكر و توبه بندگان و مقدار و خصوصيات آن است.

مؤمنان صابر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 11

11 - تقسيم مؤمنان به صبرپيشگان و غير صابران ، از طبقه بندى هاى اهل ايمان در قرآن

و بشر الصبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 5،7

5 - جهان بينى مؤمنان صابر ( از خدا بودن و به سوى او بازگشتن ) دليل صبر و استقامت آنان در برابر دشوارى هاى راه ايمان

الذين إذا أصبتهم مصيبة قالوا إنا للّه و إنا إليه رجعون

{الذين . .. قالوا ...} علاوه بر بيان اوصاف و ويژگى صابران، حكايتگر دليل و علت صبر آنان نيز هست.

7 - بشارت الهى از آنِ مؤمنانى است كه در برخورد با مشكلات و ناملايمات ، تسليم قضاى الهى باشند .

و بشر الصبرين. الذين إذا أصبتهم مصيبة قالوا إنا للّه و إنا إليه رجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 157 - 1،2،4

1 - الطاف و عنايت هاى خداوند ، ثناء و درود او و رحمت خاصش همواره بر مؤمنان صبرپيشه ، سايه گستر است .

أولئك عليهم صلوت من ربهم و رحمة

صلاة به معناى توجه كردن و مورد مهر قرار دادن است. (الكشاف)

2 - گسترش الطاف و رحمت خاص الهى بر مؤمنان صبور ، پرتوى از ربوبيت خداوند است .

من ربهم

4 - مؤمنانى كه در مصيبت

هاى راه ايمان صابرند ، به هدايت واقعى نايل خواهند شد .

قالوا إنا للّه و إنا إليه راجعون . .. و أولئك هم المهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 7،13

7 _ نزول پنجهزار فرشته امدادگر ، مژده اى به مؤمنان پيكارگرِ صابر و تقواپيشه در جنگ بدر

ان تصبروا و تتّقوا . .. يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة

13 _ مشكلات و اضطرار ، زمينه امداد هاى ويژه غيبى براى مؤمنان صابر و تقواپيشه

ان تصبروا و تتّقوا و يأتوكم من فورهم هذا يمددكم ربّكم

جمله {و يأتوكم من فورهم هذا}، مى تواند اشاره به موارد اضطرار باشد و شرطى براى امداد خداوند به وسيله فرشتگانى كه به نفع مسلمانان به پيكار برخيزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 142 - 6

6 _ جنگ ها و مبارزات ، وسيله امتحان مردم و عرصه جداكردن مؤمنان مجاهد و صابر از غير ايشان

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 12

12 _ خداوند ، وكيل و كفايت كننده مؤمنان مطيع ، صابر ، نيكوكار و تقواپيشه

الّذين استجابوا للّه . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا ... و قالوا حسبنا اللّه و

مؤمنان صادق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 119 - 6

6 _ مؤمنان با تقوا ، مؤمنان راستين و صادق در ايمانند .

يأيها الذين ءامنوا اتقوا

اللّه و كونوا مع الصدقين

ذكر {صادقين}، پس از امر به رعايت تقوا، مى تواند براى بيان مصداق مؤمنان متقى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 24 - 3

3 - برخى از مؤمنان ، مردمانى با صداقت و راستگويند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه عليه. .. ليجزى اللّه الص_دقين بصدقهم

{ال} در {الصادقين} عهد بوده و به قرينه {صدقوا ما عاهدوا} مؤمنانى اند كه به عهد خود وفا كردند و صداقت به خرج دادند.

مؤمنان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 57 - 5،13

5 _ مؤمنانِ داراى اعمال صالح از پيروان عيسى ( ع ) ، مشمول پاداش كامل الهى هستند .

جاعل الذين اتبعوك . .. و اما الذين امنوا و عملوا الصالحات فيوفّيهم اجورهم

مصداق مورد نظر از جمله {فاما الذين امنوا}، به قرينه آيات قبل، مؤمنان به حضرت مسيح (ع) هستند.

13 _ مؤمنانِ داراى اعمال صالح ، محبوب خدا هستند .

و اللّه لا يحبّ الظالمين

بنابراينكه جمله {و اللّه لا يحبّ الظالمين}، تعليل براى جمله {فاما الذين كفروا} و {و اما الذين امنوا} باشد كه از آن چنين استفاده مى شود كه كافران به علّت ظلم، مبغوض خدا هستند. و مفهوم آن، اين است كه مؤمنان داراىِ عمل صالح، محبوب خدايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 173 - 5

5 _ پاداش اخروى مؤمنان صالح بيش از استحقاق آنان است .

فاما الذين ءامنوا و عملوا الصلحت . .. و يزيدهم من فضله

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 5

5 _ مؤمنان داراى عمل صالح كه شراب نوشيدند و از درآمد هاى قمار بهره جستند و زمان تحريم آن را درك نكردند _ بر خلاف توهم گروهى از مسلمانان _ اهل نجات و رستگارى هستند .

ليس على الذين ءامنوا و عملوا الصلحت جناح فيما طعموا

در برخى از شأن نزولهاى آمده كه آيه {ليس على الذين . ..} رد پندار آن گروه از مسلمانان است كه پس از تصريح به حرمت قمار و شراب و پليد شمردن آنها، نسبت به فرجام مؤمنان صالح حتى شهيدان راه خدا كه شرابى نوشيدند و از عوائد قمار بهره جسستند، تشكيك مى كردند و آنان را از زمره رستگاران نمى شمردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 5

5- مؤمنان نيك كردار ، همان { متّقين } بهره مند از نعمت هاى بهشتى اند .

يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت . .. مثل الجنّة الّتى وعد المتّقون

در آيات پيشين، سخن از مؤمنان صلاح پيشه بود و اكنون در اين آيه بر آنان عنوان {المتّقون} اطلاق شده است. آنچه به اجمال در آيات پيشين به ايشان وعده داده اند، خداوند در اين آيه به تفصيل، بيان فرموده است.

مؤمنان صالح در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 6

6 _ وجود خانه هاى عالى و پاكيزه براى مؤمنان نيك كردار در { جنات عدن }

و مسكن طيبة فى جنت عدن

{جنات عدن} مى تواند نامى خاص باشد و غير از {جنات

تجرى . .. } به شمار آيد. برداشت فوق برگرفته از اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 1،6،9

1- مؤمنان داراى عمل صالح قطعاً وارد بهشت مى شوند و در آن جاودانه خواهند بود .

و أُدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت . .. خ_لدين فيها

6- ورود به بهشت و جاودان ماندن مؤمنان صالح در آن به اذن خداوند است .

و أُدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت . .. بإذن ربّهم

9- بر مؤمنان داراى عمل صالح در بهشت ، درود و سلام فرستاده مى شود .

تحيّتهم فيها سل_م

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه اضافه {تحيت} به {هم} اضافه مصدر به مفعول باشد. طبق اين احتمال معناى عبارت چنين مى شود: تحيت گفتن به آنان در بهشت با {سلام} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 3 - 1

1- مؤمنانِ نيك كردار ، در بهشت و نعمت هاى آن جاودانه اند .

أنّ لهم أجرًا حسنًا . مكثين فيه أبدًا

مرجع ضمير {فيه} واژه {أجر} است و مراد از {أجر} به قرينه {ماكثين} (ماندگاران)، بهشت است.

مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 212 - 10

10 _ فقر مؤمنان صدر اسلام ، و تمركز ثروت ها در جبهه كفر *

زين للذين كفروا . .. و يسخرون ... و اللّه يرزق

تزين دنيا نزد كافران، تمسخر مؤمنان توسّط آنان، وعده الهى به برترى مؤمنان در قيامت و برخوردارى آنان از نعمتهاى بى حساب، دلايل استناد اين برداشت است.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 6

6 _ برخى از مؤمنان از اقدام به جنگ بدر ناخشنود بودند .

أخرجك ربك . .. و إن فريقا من المؤمنين لكرهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 6

6 _ برخى از مؤمنان مأيوس از پيروزى در جنگ بدر و مطمئن به شكستى مرگ آفرين در آن كارزار

يجدلونك . .. كأنما يساقون إلى الموت و هم ينظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 62 - 5

5 _ مؤمنان صدراسلام حاميان شايسته و كارآمد براى پيامبر ( ص ) و داراى نقشى بسزا در پيشبرد اسلام

أيدك بنصره و بالمؤمنين

برداشت فوق از عطف كلمه {المؤمنين} به {نصره} استفاده مى شود. يعنى نقش مؤمنان به حدى بوده كه خداوند آن را شايسته دانسته كه در رديف يارى خويش قرار دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 64 - 4

4 _ مؤمنان پيرو پيامبر ( ص ) داراى نقشى مؤثرو بسزا براى پيشبرد رسالت پيامبر ( ص )

حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

برداشت فوق بر اين اساس است كه {من اتبعك} عطف بر {اللّه} باشد ; يعنى خدا و مؤمنان فرمانبر براى تو كافى هستند. بر اين مبنا نقش مؤثر مؤمنان براى پيشبرد اسلام به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 5

5 _ مؤمنان عصر بعثت متشكل از سه گروه : مهاجران (

مؤمنانى كه از مكه و يا اطراف آن به مدينه هجرت كردند ) ، انصار ( مؤمنانى كه مهاجران را پناه دادند ) و مؤمنان غير مهاجر

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. و الذين ءاووا و نصروا ... و الذين ءامنوا

{ايواء} (مصدر آووا) به معناى منزل دادن و پناه دادن است و مفعول آن ضميرى است محذوف كه به {الذين ءامنوا . .. } برمى گردد.

مؤمنان صدر اسلام و باديه نشينان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 14

14 _ تذكر خداوند به لزوم غافل نشدن مؤمنان از خطر اعراب كفرپيشه همجوار خويش ، پس از پايان يافتن پيروزمندانه جنگ با دشمنان خارجى ( روميان در جنگ تبوك ) *

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً

با توجه به اينكه آيات قبل در مورد بازگشت پيروزمندانه مؤمنان از جنگ تبوك است، احتمال دارد كه اين آيه هشدارى به مؤمنان مجاهد باشد كه پس از آن پيروزى، احساس امنيت نكنند و توجه كنند كه در اطرافشان، باديه نشينان جاهل و متعصب در كفر نيز، خطرى جدى به شمار مى روند.

مؤمنان صدر اسلام و ثروتمندان متخلف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 2

2 _ مؤمنان صدر اسلام ، مأمور دست رد زدن بر سينه توانمندان متخلف از جنگ تبوك و بى اثر شمردن عذرتراشى آنان

قل لا تعتذروا لن نؤمن لكم

مؤمنان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 6 - 1

1 - تقويت جبهه روميان و چيره ساختن آنان

بر ايرانيان ، وعده تخلف ناپذير خداوند به مؤمنان عصر بعثت

سيغلبون . .. وعد اللّه لايخلف اللّه وعده

{وعد اللّه} مفعول مطلق فعل محذوف است و نويدهاى خداوند _ در آيات قبل _ را تأكيد مى كند.

مؤمنان عاقل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 193 - 22،23

22 _ ابرار ، داراى درجه و مقامى بالاتر از مؤمنان خردمند

لايات لاولى الالباب . .. فامنّا ... و توفّنا مع الابرار

چون خردمندان با ايمان تقاضا دارند كه همشأن ابرار شوند.

23 _ اعتراف خردمندان مؤمن ، به ناتوانى خويش از دستيابى به مقام رفيع ابرار

ربّنا فاغفرلنا . .. و توفّنا مع الابرار

از اينكه خردمندان خواستار مقام ابرار نشده اند، بلكه خواهان همراهى با آنان هستند; معلوم مى شود كه آنان خود را ناتوان از دستيابى به چنين مقام رفيعى مى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 194 - 2،5،6،9،11،14،17،22

2 _ خداوند ، نويددهنده پاداش به خردمندان مؤمن

ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلك

5 _ نويد پاداش به خردمندان مؤمن از سوى خداوند ، پرتوى از ربوبيّت او

ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلك

6 _ توجّه و شيفتگى مؤمنان خردمند ، در دعا و مناجات نسبت به ربوبيّت خداوند

ربّنا ما خلقت هذا باطلا . .. ربّنا و اتنا

تكرار كلمه {ربّنا} از سوى خردمندان، نشانگر توجه خاص آنان به خداوند است.

9 _ خردمندان ، مؤمن به خداوند ، رسالت تمامى انبيا و برپايى قيامت

ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلك و لا تخزنا يوم القيمة

11 _ نويد الهى به سرافرازى خردمندان مؤمن

و پيروزى آنان بر دشمنان دين

ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلك و لا تخزنا يوم القيمة

{يوم القيمة}، ظرف براى {لا تخزنا} است. بنابراين مراد از {ما وعدتنا}، نويدهاى دنيوى خواهد بود كه از مصاديق روشن آن به قرينه {لا تخزنا}، خوار نگشتن در دنياست ; و اين نويد براى مؤمنان تنها با پيروزى بر دشمنان دين تحقق مى يابد.

14 _ هراس خردمندان مؤمن از خوارى و خذلان در روز قيامت

و لا تخزنا يوم القيمة

17 _ توأم بودن بيم و اميد ( خوف و رجا ) در خردمندان مؤمن

ربّنا و اتنا ما وعدتنا على رسلك و لا تخزنا يوم القيمة

چون از يك سو به وعده هاى الهى دل بسته اند و از سوى ديگر نگران فرجام خويش در قيامت هستند.

22 _ خوار نگشتن و رسوا نشدن در قيامت ، با ارزشترين نويد الهى به خردمندان مؤمن

اتنا ما وعدتنا . .. فلا تخزنا ... انّك لا تخلف الميعاد

جمله {انّك . . } پس از جمله {و لا تخزنا}، دلالت مى كند كه عدم خوارى، از وعده هاى الهى به خردمندان مؤمن است. بنابراين عطف {لا تخزنا} بر {اتنا ما وعدتنا}، عطف خاص بر عام است و دلالت بر اهميّت برتر معطوف (لا تخزنا) دارد.

مؤمنان عامل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 16

16 - سليم گويد : { قلت ] لعلىّ بن ابى طالب ( ع ) [ : . . . فمن لقى اللّه عارفاً بامامه مطيعاً له من اهل الجنة هو ؟ قال : نعم إذا لقى اللّه و هو مؤمن من الذين قال

اللّه عز و جل : { الذين آمنوا و عملوا الصالحات } . . . ;

به على (ع) عرض كردم آيا كسى كه خدا را ملاقات بكند در حالى كه امام خود را شناخته و او را اطاعت كرده باشد، اهل بهشت است؟ فرمود: آرى، هر كس خدا را ملاقات كند در حالى كه مؤمن باشد جزو كسانى است كه خداوند فرموده: {ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند . ..}.

مؤمنان غير صابر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 11

11 - تقسيم مؤمنان به صبرپيشگان و غير صابران ، از طبقه بندى هاى اهل ايمان در قرآن

و بشر الصبرين

مؤمنان غير مهاجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 7،11

7 _ خداوند بين مهاجران و انصار با مؤمنان غير مهاجر ، ولايتى مقرر نداشته و پشتيبانى از ايشان را بر مهاجران و انصار واجب نكرد .

و الذين ءامنوا و لم يهاجروا ما لكم من وليتهم من شىء

{ولايت} به معناى حمايت كردن و يارى رساندن است. كلمه {شىء} مبتدا و {من} در آن زايده مى باشد. {من} در {من ولايتهم} بيانيه و بيانگر معناى شىء است. كلمه لكم خبر براى {من شىء} مى باشد. گفتنى است در برداشت فوق ضمير در {ولايتهم} مفعول گرفته شده و فاعل آن ضميرى است خطاب به مهاجران انصار. بنابراين معناى جمله چنين مى شود: هيچ حق ولايتى براى شما نسبت به ايشان جعل نشده است. يعنى نبايد ايشان را يارى كنيد.

11 _ مؤمنان غير مهاجر در صورت هجرت ،

همسان با ديگر مهاجران در برخوردارى از حقوق ولايت و حمايت مقرر شده در ميان مؤمنان

ما لكم من وليتهم من شىء حتى يهاجروا

مؤمنان غيرمتوكل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 99 - 5

5- مؤمنان غافل از توكل و اتكا بر خدا ، در معرض تسلط شيطانند .

إنه ليس له سلط_ن على الذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون

مصونيت از تسلط شيطان بر دو اصل بنا شده است:B1_ ايمان، 2_ توكل بر پروردگار. بنابراين اگر ايمان باشد ولى توكل نباشد، مصونيت كامل تحقق پيدا نخواهد كرد.

مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 3،7،8

3 _ مؤمنان مستمند و محروم از پايگاه اجتماعى، وسيله آزمايش ديگر مردم هستند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم . .. و كذلك فتنا بعضهم ببعض

7 _ مؤمنان در پيشگاه خداوند ارزشمندند ; هر چند كه فقير و فاقد موقعيت اجتماعى باشند.

أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا

8 _ انكار ارزشمندى مؤمنان مستمند، پيامد آزمون الهى از دولتمندان مشرك

و كذلك فتنا بعضهم ببعض ليقولوا أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا

{ل} در {ليقولوا}، بنابر يك ديدگاه، {لام عاقبت} و بيان نتيجه {فتنا} است. برداشت فوق بر اين اساس است.

مؤمنان فقير صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 1

1- پيامبر ( ص ) در ابلاغ پيام الهى به مردم ، با مؤمنانى تهيدست و دنياگرايانى رفاه مند ، مواجه بود .

و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربّهم . .. و لاتطع من أغفلنا قلبه

از تعبير {تريد

زينة الحياة الدنيا} استفاده مى شود كه در آيه، دو گروه، با دو مشخصه، ياد شده اند: نخست، مؤمنان خالصى كه از زينت دنيا بى بهره بودند و گروه دوم، كسانى كه زينت دنيايى داشتند.

مؤمنان فقير و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 1

1 _ مؤمنان تهيدست و ناتوان از تدارك ساز و برگ نبرد ، معذور و معاف از جنگند .

و لا على الذين إذا ما أتوك لتحملهم

مؤمنان فقير و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 3

3 _ آمدن گروهى از مؤمنان تهيدست ، نزد پيامبر ( ص ) براى دريافت ساز و برگ جنگ و شركت در جهاد

الذين إذا أتوك لتحملهم قلت لا أجد ما أحملكم عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 12 - 11

11 - مؤمنانى كه از توانايى مالى برخوردار نبودند ، مى توانستند بدون دادن { صدقه نجوا } ، با پيامبراكرم ( ص ) گفتوگوى محرمانه كنند .

فإن لم تجدوا فإنّ اللّه غفور رحيم

مؤمنان قبل از فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 21

21 - برابر دانستن مؤمنان مجاهد و انفاق گر قبل از فتح مكه ، با مجاهدان و انفاق گران بعد از آن ، از نظر مقام و منزلت در پيشگاه خداوند ، پندارى باطل است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل

مؤمنان قوم ثمود

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 76 - 1

1 _ مجادله كفرپيشگان مستكبر قوم ثمود با مستضعفان مؤمن به صالح

استضعفوا لمن . .. مؤمنون. قال الذين استكبروا إنا بالذى ءامنتم به كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 66 - 5

5_ گروهى از قوم ثمود ، توحيد را پذيرفتند و به رسالت صالح ( ع ) ايمان آوردند .

نجّينا ص_لحًا و الذين ءامنوا معه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 45 - 9

9 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { . . .فإذا هم فريقان يختصمون } يقول : مصدّق و مكذّب . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خدا {. ..فإذا هم فريقان يختصمون} روايت شده كه آن دو گروه يكى تصديق كننده رسالت صالح بود و ديگرى تكذيب كننده آن}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 53 - 4

4 - وجود مؤمنانى با تقوا در ميان ثموديان ، على رغم وجود فساد و كفر فراگير در جامعه

يقوم لم تستعجلون بالسيّئة . .. دمّرن_هم و قومهم أجمعين ... و أنجينا الذين ءامنوا

مؤمنان قوم سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 20 - 6

6 - گروهى از سباييان ، مردمانى مؤمن بودند .

فاتّبعوه إلاّ فريقًا من المؤمنين

مؤمنان قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 72 - 2

2 _ گروهى از قوم هود

رسالت وى را پذيرفتند و آيات الهى را تصديق كردند و به يگانگى خداوند ايمان آوردند .

و الذين معه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 58 - 4

4_ گروهى از قوم عاد ، توحيد را پذيرفتند و به رسالت هود ( ع ) ايمان آوردند .

والذين ءامنوا معه

مؤمنان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 64 - 2

2 _ گروهى از قوم نوح ( ع ) رسالت وى را تصديق كرده و پيامهايش را پذيرفتند .

فكذبوه فانجينه و الذين معه

جمله {أغرقنا الذين كذبوا . .. } دلالت مى كند بر اينكه مراد از {الذين معه} مؤمنان و تصديق كنندگان آيات الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 4

4_ گروهى از قوم نوح ، به آن حضرت ايمان آورده و از او پيروى كردند .

و ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 36 - 1

1_ گروهى از قوم نوح ، به او ايمان آوردند و گروهى همچنان بر كفر و انكار رسالتش اصرار مىورزيدند .

أنه لن يؤمن من قومك إلاّ من قد ءامن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 28 - 7

7 - نقش بارز و محورى نوح ( ع ) ، در مديريت نظام مادى و معنوى مؤمنان قوم خويش

اصنع الفلك . .. فاسلك فيها... فإذا استويت ... فقل الحمد للّه

برداشت فوق، با توجه

به اين نكته است كه: در جريان ساختن كشتى و سوار شدن و استقرار در آن، تنها حضرت نوح(ع) مورد خطاب الهى است و قوم او طفيلى اويند.

مؤمنان گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 102 - 11

11 _ راوى گويد امام باقر ( ع ) فرمود : { الذين خلطوا عملا صالحاً و آخر سيّئاً } : فأولئك قوم مؤمنون يحدثون فى ايمانهم من الذّنوب التى يعيب ها المؤمنون و يكرهون ها فأولئك عسى اللّه أن يتوب عليهم ;

{آنان كه عمل خوب و بد را در هم آميختند} گروهى از مؤمنانند كه در عين داشتن ايمان، مرتكب بعضى گناهان مى شوند كه مؤمنان آنها را عيب مى دانند و ناخوش دارند اينانند كه اميد مى رود خداوند توبه آنان را بپذيرد}.

مؤمنان متقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 212 - 22

22 _ خداوند به مؤمنان تقواپيشه از راه هاى غير قابل پيش بينى و متعارف ، روزى خواهد داد .

و الذين اتقوا . .. و اللّه يرزق من يشاء بغير حساب

كلمه {بغير حساب}، مى تواند به معناى راههاى غير قابل پيش بينى باشد; يعنى راههاى غير متعارف كه در محاسبات عادى نمى گنجد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 7،13

7 _ نزول پنجهزار فرشته امدادگر ، مژده اى به مؤمنان پيكارگرِ صابر و تقواپيشه در جنگ بدر

ان تصبروا و تتّقوا . .. يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة

13 _ مشكلات و اضطرار ، زمينه امداد

هاى ويژه غيبى براى مؤمنان صابر و تقواپيشه

ان تصبروا و تتّقوا و يأتوكم من فورهم هذا يمددكم ربّكم

جمله {و يأتوكم من فورهم هذا}، مى تواند اشاره به موارد اضطرار باشد و شرطى براى امداد خداوند به وسيله فرشتگانى كه به نفع مسلمانان به پيكار برخيزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 12

12 _ خداوند ، وكيل و كفايت كننده مؤمنان مطيع ، صابر ، نيكوكار و تقواپيشه

الّذين استجابوا للّه . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا ... و قالوا حسبنا اللّه و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 9،11

9 _ شمول غفران الهى بر مؤمنان تقواپيشه ، نمود فضل عظيم خداوند

و يغفر لكم و اللّه ذوالفضل العظيم

جمله {و اللّه . .. } مى تواند به منزله تعليلى بر اعطاى پاداشهاى بيان شده باشد.

11 _ خداوند ، مؤمنان تقواپيشه را علاوه بر اعطاى بصيرت و بخشش گناهان ، از موهبت هاى ديگر نيز بهره مند خواهد كرد .

يجعل لكم فرقانا . .. و اللّه ذوالفضل العظيم

برداشت ف___وق مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {و ال__لّه . .. } مستانفه باشد نه بيانگر تعليل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 119 - 6

6 _ مؤمنان با تقوا ، مؤمنان راستين و صادق در ايمانند .

يأيها الذين ءامنوا اتقوا اللّه و كونوا مع الصدقين

ذكر {صادقين}، پس از امر به رعايت تقوا، مى تواند براى بيان مصداق مؤمنان متقى باشد.

مؤمنان متوكل

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 1،7

1 _ جبهه ايمان در كارزار بدر ، متشكل از مؤمنان متكى بر خدا ، عناصرى منافق و گروهى سست ايمان

إذ يقول المنفقون و الذين فى قلوبهم مرض . .. و من يتوكل على اللّه

{مرض} به معناى بيمارى است و مقصود از آن در اينجا به اين دليل كه در مقابل نفاق قرار گرفته، ترديد در حقانيت دين است كه از آن مى توان به ضعف ايمان تعبير كرد. جمله {و من يتوكل على اللّه} اشاره به گروه سوم، يعنى مؤمنان حقيقى و راستين، دارد.

7 _ خداوند ، مؤمنان متوكل بر وى را بر دشمنانشان پيروز و كار هاى آنان را حكيمانه سامان خواهد بخشيد .

و من يتوكل على اللّه فإن اللّه عزيز حكيم

جواب شرط {و من يتوكل على اللّه} حذف شده و جمله {فان اللّه . .. } جانشين آن شده و دلالت بر آن دارد كه تقدير جمله چنين است: و من يتوكل على اللّه ي_____نصره و يحكم أمره ف__ان اللّه ... .

مؤمنان مجاهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 142 - 6

6 _ جنگ ها و مبارزات ، وسيله امتحان مردم و عرصه جداكردن مؤمنان مجاهد و صابر از غير ايشان

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 21

21 _ پايدارى در نبرد ، وحدت و پيروى از تعاليم پيامبر ( ص ) ، نشانگر آخرت خواهى مؤمنان مجاهد

حتّى

اذا فشلتم . .. منكم من يريد الاخرة

بنابر اينكه دنياطلبى (منكم من يريد الدّنيا)، دليل {اذا فشلتم . .. } باشد، صفات مقابل اينها ويژگى آخرت جويان خواهد بود; يعنى آخرت خواهان در نبرد نه سستى خواهند كرد و نه ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 174 - 11،16

11 _ مؤمنان مجاهد همراه پيامبر ( ص ) ( در غزوه حمراءالاسد يا بدر صغرا ) ، بى اعتنا به تهديد هاى دشمن و در پى جلب رضايت الهى

انّ النّاس قد جمعوا لكم . .. فانقلبوا ... و اتّبعوا رضوان اللّه

16 _ دست يافتن مؤمنان مجاهد به منفعت مالى در غزوه بدر صغرا

فانقلبوا بنعمة من اللّه و فضل

بر اساس شأن نزول نقل شده در تفسير روح المعانى، مراد از {فضل}، سودى است كه مسلمانان با كسب و تجارت در غزوه بدر صغرا به دست آوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 8،19

8 _ ايجاد ترس از دشمن در دل هاى مؤمنان مجاهد ، كار شيطان است .

انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

19 _ مؤمنان مجاهد ، از اولياى خداوند و دور از ولايت شيطان هستند . *

انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه . .. ان كنتم مؤمنين

چون دشمنان دين (كافران و منافقان) از اولياى شيطانند، بنابراين مجاهدان، دور از ولايت شيطان و در نتيجه از اولياى خدا خواهند بود. گفتنى است كه برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {يخوّف اولياءه} به معناى {يخوفكم اولياءه} باشد.

مؤمنان محسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3

- آل عمران - 3 - 173 - 12

12 _ خداوند ، وكيل و كفايت كننده مؤمنان مطيع ، صابر ، نيكوكار و تقواپيشه

الّذين استجابوا للّه . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا ... و قالوا حسبنا اللّه و

مؤمنان مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 1

1 _ گروهى از قوم شعيب به توحيد گرويدند و سالكان راه خدا گشتند .

و لا تقعدوا بكل صرط توعدون و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 1،2

1 _ گروهى از مردم مدين به رسالت شعيب ( ع ) ايمان آوردند و گروهى ديگر از پذيرش آن سر باز زدند .

و إن كان طائفة منكم ءامنوا بالذى أرسلت به و طائفة لم يؤمنوا فاصبروا

{إن كان طائفة . .. } به دليل آيه قبل از مواردى است كه در آن {إن} شرطيه در مورد تحقق شرط به كار رفته است ; مانند {ان كنت ابنى فلا تفعل كذا}. بنابراين {إن كان طائفة منكم ... فاصبروا} يعنى چنانچه گروهى از شما ايمان آورديد پس صبر پيشه سازيد.

2 _ شعيب ( ع ) ، دعوتگر مؤمنان قوم خويش به صبر در برابر كفرپيشگان

إن كان طائفة منكم ءامنوا بالذى أرسلت به . .. فاصبروا

در اينكه مخاطب {فاصبروا} چه كسانى هستند سه احتمال وجود دارد: خصوص مؤمنان، خصوص كافران، هر دو طايفه. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است. در اين صورت متعلق صبر، آزارها و اذيتهاى كافران است. يعنى: فاصبروا على ما يصيبكم من الكفار.

(اى اهل ايمان در برابر آزار كافران صبر كنيد و بر ديندارى خويش استقامت ورزيد.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 5

5 _ كافران قوم مدين برخوردار از نيرويى افزون بر مؤمنان آن سامان

لنجرجنك يشعيب و الذين ءامنوا معك من قريتنا

تصميم كافران قوم مدين به اخراج شعيب و همگامانش و ابراز آن با سوگند و تأكيد بسيار، حكايت از برداشت فوق دارد.

مؤمنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 5

5 _ مؤمنان عصر بعثت متشكل از سه گروه : مهاجران ( مؤمنانى كه از مكه و يا اطراف آن به مدينه هجرت كردند ) ، انصار ( مؤمنانى كه مهاجران را پناه دادند ) و مؤمنان غير مهاجر

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. و الذين ءاووا و نصروا ... و الذين ءامنوا

{ايواء} (مصدر آووا) به معناى منزل دادن و پناه دادن است و مفعول آن ضميرى است محذوف كه به {الذين ءامنوا . .. } برمى گردد.

مؤمنان مقاوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 5

5 _ پيروزى بيست مؤمن مقاوم بر دويست دشمن و صد مؤمن مقاوم بر هزار دشمن نويدى تضمين شده از جانب خداوند

إن يكن منكم عشرون صبرون يغلبوا مائتين و إن يكن منكم مائة يغلبوا ألفا

بيان دستور به پايدارى و پيروزى بر دشمن در قالب جمله خبرى مى تواند نوميدى به تحقق آن دستور در خارج باشد. بنابراين جمله {يغلبوا}، يعنى بايد پيروز شويد كه خواهيد شد.

مؤمنان مهاجر

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 5

5 _ مؤمنان عصر بعثت متشكل از سه گروه : مهاجران ( مؤمنانى كه از مكه و يا اطراف آن به مدينه هجرت كردند ) ، انصار ( مؤمنانى كه مهاجران را پناه دادند ) و مؤمنان غير مهاجر

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. و الذين ءاووا و نصروا ... و الذين ءامنوا

{ايواء} (مصدر آووا) به معناى منزل دادن و پناه دادن است و مفعول آن ضميرى است محذوف كه به {الذين ءامنوا . .. } برمى گردد.

مؤمنان نمازگزار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 12

12 _ مؤمنان به خدا ، قيامت و قرآن ، بر پا دارندگان نماز و پرداخت كنندگان زكات ، از پاداش بزرگ الهى ، برخوردار خواهند شد .

أولئك سنؤتيهم أجراً عظيماً

مؤمنان و آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 7

7 _ از آيات و نشانه هاى الهى در آسمان ها و زمين و از هشدار هاى پيامبران ، تنها كسانى كه زمينه ايمان دارند ، بهره مند خواهند شد .

قل انظروا ماذا فى السموت و الأرض و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 86 - 10

10 - تنها اهل ايمان ( دارندگان زمينه گرايش به حق ) ، بهره مند از آيات گسترده الهى

إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 11

11 - مؤمنان ، در پيشگاه آيات الهى ، هيچ استكبارى از خود بروز نمى دهند و تسليم اند .

إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا. .. و هم لايستكبرون

متعلَّق {يستكبرون} در آيه، بيان نشده است. به قرينه سياق، احتمال دارد كه واژه {آيات} باشد.

مؤمنان و اراده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 7

7 _ در بينش مؤمنان جريان همه امور ، تحت اراده و مشيت الهى است .

نحن نتربص بكم أن يصيبكم اللّه بعذاب من عنده أو بأيدينا

مؤمنان و استغفار براى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، حق استغفار كردن براى مشركان را ندارند .

ما كان للنبى و الذين ءامنوا أن يستغفروا للمشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 7،8

7 _ نگرانى برخى از مؤمنان ، در رابطه با استغفار خويش براى بعضى از مشركان در گذشته ، پس از بيان حرمت آن از سوى خداوند

ما كان للنبى و الذين ءامنوا أن يستغفروا للمشركين . .. و ما كان اللّه ليضل قوماً

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات قبل و نيز شأن نزول آن، استفاده مى شود كه آيه شريفه در مورد رفع نگرانى كسانى است كه قبل از علم به حرمت، براى مشركان استغفار كرده بودند.

8 _ استغفار براى مشركان ، قبل از بيان حرمت آن از سوى خداوند

، گناهى براى مؤمنان به شمار نمى رود .

ما كان للنبى و الذين ءامنوا . .. و ما كان اللّه ليضل قوماً ... حتى يبين لهم ما ي

با توجه به شأن نزول اين آيه كه برخى از مؤمنان نسبت به مشركان استغفار نموده بودند، برداشت فوق استفاده مى گردد.

مؤمنان و استهزا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 2

2 - شأن مؤمنان ، به دور از تمسخر و استهزاى يكديگر

ي_أيّها الذين ءامنوا لايسخر قوم من قوم

وصف ايمان در {يا أيّها الذين آمنوا} مى رساند كه ايمان با استهزاگرى سازگار نيست.

مؤمنان و اصلاح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 13

13 _ لزوم اهتمام مؤمنان به اصلاح جامعه و تأمين نياز هاى معيشتى آنان ، همپاى اهتمام به تكاليف عبادى و فردى

و المؤمنون . .. يأمرون بالمعروف ... و يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة

امر به معروف و نهى از منكر، در راستاى اصلاح جامعه و پرداخت زكات در جهت تأمين نيازهاى مالى مؤمنان و اقامه نماز از عبادات فردى انسانهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 13

13 _ اهتمام مؤمنان واقعى به خودسازى ، قبل از پرداختن به اصلاح جامعه *

التّئبون العبدون الحمدون . .. الأمرون بالمعروف و الناهون عن المنكر

تقدم لفظى صفات فردى (توبه، عبادت و . .. ) بر صفات اجتماعى (امر به معروف و نهى از منكر) مى تواند اشاره به تقدم حقيقى و رتبى آن داشته باشد.

مؤمنان و امانت خدا

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 1،7

1 - مردم ، در برابر امانت الهى ، به سه گروهِ منافق و مشرك و مؤمن صف بندى شدند .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

7 - مؤمنان ، وظيفه خود را در قبال امانت الهى به انجام مى رسانند .

إنّا عرضنا الأمانة على السم_وت . ..ليعذّب اللّه... يتوب اللّه على المؤمنين و الم

مؤمنان و اندوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 11

11 - مؤمنان به خدا و قيامت و دارندگان عمل صالح ، در قيامت هيچ ترس و اندوهى نخواهند داشت .

من ءامن باللّه و اليوم الأخر و عمل صلحاً . .. و لا خوف عليهم و لاهم يحزنون

به قرينه {فلهم أجرهم عند ربهم} مى توان گفت: ظرف {لاخوف عليهم . ..} قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 48 - 5،6

5 _ كسانى كه ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند، نه از آينده خويش بيمناك و نه بر گذشته خويش غمناك هستند.

فمن ءامن و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

غالباً {خوف} در مورد ترس از آينده و {حزن} در مورد اندوه بر گذشته به كار مى رود.

6 _ مؤمنانى كه كار شايسته انجام دهند، نه ترس بر آنان مسلط گردد و نه اسير اندوه دايم شوند.

فمن ءامن و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

از معانى حرف {على} استيلا و غلبه است. در اين جمله

استيلاى ترس بر مؤمنان نفى شده است، نه اينكه هيچگاه در معرض آن قرار نمى گيرند. همچنين {لا يحزنون}، بيانگر نفى استمرار حزن بر آنان است نه تلقى مطلق حزن.

مؤمنان و اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 61 - 6

6 _ ضرورت هشيارى مؤمنان در برابر اهل كتاب به هنگام تظاهر آنان به اسلام

و إذا جاءوكم قالوا ءامنا . .. و اللّه اعلم بما كانوا يكتمون

مؤمنان و بخل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 38 - 1،6

1- دعوت الهى از مؤمنان ، به انفاق ، مواجه با بخلورزى برخى از آنان

ه_أنتم ه_ؤلاء تدعون لتنفقوا . .. فمنكم من يبخل

6- بخل از انفاق در راه خدا ، دامنگير برخى از مؤمنان و مورد نكوهش الهى

ه_أنتم ه_ؤلاء تدعون لتنفقوا فى سبيل اللّه فمنكم من يبخل

از لحن نكوهش آميز اين آيه، مطلب بالا برداشت مى شود.

مؤمنان و بدنامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 19

19- خداوند ، خواهان دور ماندن ساحت مؤمنان از هر لكه ننگ و بدنامى

و لولا رجال . .. أن تط_وهم فتصيبكم منهم معرّة

مؤمنان و پاسدارى از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 17

17 _ پايدارى مؤمنان بر اجرا و حفظ حدود الهى ، شرط خداوند در وفا نمودن به عهد خويش

و من أوفى بعهده من اللّه . .. التّئبون العبدون ... و بشّر المؤمنين

تأكيد بر اعمال فردى و اجتماعى و

حفظ حدود الهى پس از بيان وفاى خداوند به عهد خويش، مى تواند مشعر به اين حقيقت باشد كه پاسدارى انسان از حدود الهى، شرط بهرهورى از وعده هاى خداوندى است.

مؤمنان و پيروزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 1

1 _ مؤمنان راستين ، پيروزى با شهادت را _ كه در جنگ نصيبشان شود _ خير و نيك مى شمارند .

قل هل تربصون بنا إلا إحدى الحسنيين

مؤمنان و پيروزى روميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 4 - 6

6 - پيروزى روميان بر ايرانيان ، عاملِ سرور و شادمانى مؤمنان عصر بعثت شد .

و يومئذ يفرح المؤمنون

مؤمنان و پيروى از ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 20 - 7

7 - در ميان مؤمنان نيز افرادى وجود دارند كه از ابليس پيروى مى كنند .

فاتّبعوه إلاّ فريقًا من المؤمنين

برداشت ياد شده مبتنى بر تبعيضى بودن {من} در {من المؤمنين} است.

مؤمنان و پيروى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 12

12 - مؤمنان نيز همچون ديگر مردمان ، در معرض پيروى از شيطان و گرفتار شدن به زشتى ها و ناپسندى ها ( فحشا و منكرات ) قرار دارند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر

هشدار خداوند به مؤمنان از ارتكاب به فحشا و منكر و پيروى از شيطان، گوياى حقيقت ياد شده است.

مؤمنان و تأمين نيازهاى جامعه

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 13

13 _ لزوم اهتمام مؤمنان به اصلاح جامعه و تأمين نياز هاى معيشتى آنان ، همپاى اهتمام به تكاليف عبادى و فردى

و المؤمنون . .. يأمرون بالمعروف ... و يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة

امر به معروف و نهى از منكر، در راستاى اصلاح جامعه و پرداخت زكات در جهت تأمين نيازهاى مالى مؤمنان و اقامه نماز از عبادات فردى انسانهاست.

مؤمنان و تجاوز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 39 - 4

4 - اهل ايمان ، نه متجاوزاند و نه تجاوز را از سوى ديگران مى پذيرند .

و الذين إذا أصابهم البغى هم ينتصرون

{إنتصار} به معناى يارى طلبيدن است (مفردات راغب).

مؤمنان و تحمل سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 8

8 _ مؤمنان صادق و راستين ، براى تحمل سختى هاى جنگ و كاستن دشوارى ها از پيامبر ( ص ) پيشقدم بودند .

و كونوا مع الصدقين . .. و لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه

مؤمنان و تخلفات اقتصادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 86 - 3

3_ تنها اهل ايمان ، نيكويى منافع حلال و عادلانه و نادرست بودن منافع حرام و ظالمانه را باور خواهند كرد .

بقيّت الله خير لكم إن كنتم مؤمنين

چون خير بودن منافع حلال و عادلانه مشروط به ايمان نيست; يعنى، چه جامعه مؤمن باشد و چه نباشد، قسط و عدالت براى آنان خير است، گفته شده {إن

كنتم مؤمنين} شرطِ باور كردن و فهميدن است; يعنى، اگر مؤمن شويد، مى فهميد كه منافع حلال خير است و گرنه باور نخواهيد كرد.

مؤمنان و ترس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 11

11 - مؤمنان به خدا و قيامت و دارندگان عمل صالح ، در قيامت هيچ ترس و اندوهى نخواهند داشت .

من ءامن باللّه و اليوم الأخر و عمل صلحاً . .. و لا خوف عليهم و لاهم يحزنون

به قرينه {فلهم أجرهم عند ربهم} مى توان گفت: ظرف {لاخوف عليهم . ..} قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 48 - 5،6

5 _ كسانى كه ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند، نه از آينده خويش بيمناك و نه بر گذشته خويش غمناك هستند.

فمن ءامن و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

غالباً {خوف} در مورد ترس از آينده و {حزن} در مورد اندوه بر گذشته به كار مى رود.

6 _ مؤمنانى كه كار شايسته انجام دهند، نه ترس بر آنان مسلط گردد و نه اسير اندوه دايم شوند.

فمن ءامن و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

از معانى حرف {على} استيلا و غلبه است. در اين جمله استيلاى ترس بر مؤمنان نفى شده است، نه اينكه هيچگاه در معرض آن قرار نمى گيرند. همچنين {لا يحزنون}، بيانگر نفى استمرار حزن بر آنان است نه تلقى مطلق حزن.

مؤمنان و ترس از غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 84 - 7

7 _

مؤمنان بايد تسليم خدا و متكى به او بوده و از هيچ قدرتى نهراسند .

إن كنتم ءامنتم باللّه فعليه توكلوا إن كنتم مسلمين

مؤمنان و تعصب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 13

13 - ساحت پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، مبرّا از لجاجت ، خشم و تعصب جاهلى

إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة حميّة الج_هليّة فأنزل اللّه سكينته

از مقابله رسول و مؤمنان با كافران متعصبِ جهالت پيشه، مطلب بالا استفاده مى شود.

مؤمنان و تعقل در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 6

6 _ مؤمنان راستين ، سيركنندگان در زمين براى شناخت نشانه هاى خدا و تعقل در آنها

السئحون

{سيح و سياحت} (مصدر السائحون) به معناى سير و سفر كردن است و توصيف مؤمنان به سائحون مى تواند ناظر به مطلب فوق باشد.

مؤمنان و تقرب به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 8

8 _ مؤمنان راستين ، در پى تقرب به خدا و جلب دعا و درود پيامبر ( ص ) براى خويشند .

و من الأعراب من يؤمن . .. و صلوت الرسول

مؤمنان و تقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 5

5 _ مؤمنان راستين ، شخصيت خويش را بر اساس تقوا و تحصيل رضايت خدا بنا مى كنند .

أفمن أسس بنينه على تقوى من اللّه و رضون خير

مراد از {بنيانه} مى تواند اعمال و دستاوردهاى فرد

نباشد، بلكه منظور بنيان و هويت خود شخص باشد.

مؤمنان و توبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 11

11 _ قرار گرفتن مؤمن در ورطه تزلزل نسبت به انجام وظيفه ، نيازمند توبه است .

كاد يزيغ قلوب فريق منهم ثم تاب عليهم

مؤمنان و جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 97 - 12

12 _ دستيابى اهل ايمان به جامعه اى با قوام در پرتو حراست از حرمت كعبه و انجام مناسك حج ، موجب آگاهى آنان به علم گسترده و همه جانبه خداوند .

جعل اللّه . .. ذلك لتعلموا إنّ اللّه يعلم ما فى السموت و ما فى الارض

برداشت فوق بر اين مبناست كه {ذلك} اشاره به خود حقايق بيان شده باشد نه بيان آن حقايق، يعنى آنگاه كه انسانها در پرتو احترام به كعبه و ماههاى حرام و انجام مناسك آن به جامعه اى با قوام رسيدند، در مى يابند كه خداوند داراى علمى گسترده است.

مؤمنان و جنگ روانى دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 3

3 _ مؤمنان در مقابل جنجال تبليغاتى دشمنان ، نبايد اندوهى به خود راه دهند .

و لا يحزنك قولهم

اگر چه مخاطب جمله {لا يحزنك} وجود مبارك پيامبر اكرم(ص) است، ولى با توجه به ذكر {إن العزة للّه جميعاً} كه مى تواند در مقام تعليل باشد، مى تواند از مورد، الغاى خصوصيت كرد و آن را تعميم داد.

مؤمنان و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

3 - آل عمران - 3 - 143 - 9

9 _ اشتياق مؤمنان به حضور در ميدان جهاد و شهادت ، پس از آگاهى از درجات شهداى بدر

و لقد كنتم تمنّون الموت من قبل

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: فانّ المؤمنين لمّا اخبرهم اللّه بالّذى فعل بشهدائهم يوم بدر و منازلهم من الجنّة رغبوا فى ذلك فقالوا اللهمّ ارنا القتال نستشهد فيه.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 119 ; تفسير برهان، ج 1، ص 319، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 44 - 1

1 _ مؤمنان به خدا و آخرت ، براى جهاد با مال و جان ، بهانه نياورده و از پيامبر ( ص ) خواهان اجازه ترك جهاد نبودند .

لايستئذنك الذين يؤمنون باللّه و اليوم الأخر أن يجهدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 1،2

1- شأن مؤمنان به دور از ضعف و سستى در جهاد و سزاوار پذيرش فرمان جهاد و استقبال از آن

طاعة و قول معروف

{طاعة و قول معروف} مى تواند مبتدا براى خبر محذوف باشد; يعنى، {طاعة و. .. خير لهم}. از ارتباط اين آيه با آيه قبل، استفاده مى شود كه ترس و گريز از جهاد، شايسته مقام بندگان مطيع خداوند نيست.

2- منفى بافى و يأس آفرينى در زمينه جهاد ، دور از ساحت مؤمنان واقعى

طاعة و قول معروف

بنابر اين كه {قول معروف} مبتدا براى خبر مقدّر باشد; از ارتباط اين آيه با آيه قبل استفاده مى شود كه سست ايمان ها در پى هراس از شركت در جهاد، به

منفى بافى و ايجاد يأس در ديگران مى پرداختند. خداوند در اين آيه فرموده است: اولاً اهل اطاعت باشيد و ثانياً درباره جنگ و جهاد به نيكى سخن گوييد. و يأس نيافرينيد.

مؤمنان و جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 100 - 7

7 _ اهل ايمان ، از عقل و خرد برخوردار و از نادانى و سفاهت مبرّا هستند .

و ما كان لنفس أن تؤمن . .. و يجعل الرجس على الذين لايعقلون

مؤمنان و حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 8

8 _ حمد و ستايش خدا ، پايان بخش نيايش مؤمنان در بهشت

و ءاخر دعويهم أن الحمد للّه رب العلمين

مؤمنان و خطا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 10 - 7

7 - مؤمنان ، حتى پيشتازان ايمان ( مهاجران و انصار ) ، فاقد مصونيت از خطا و نيازمند غفران الهى

و الذين جاءو من بعدهم يقولون ربّنا اغفر لنا و لإخوننا الذين سبقونا بالإيم_ن

از تأييد خداوند نسبت به استغفار براى پيشتازان راه ايمان، به جا بودن اين دعا و نياز آنان استفاده مى شود.

مؤمنان و دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 99 - 4

4 _ ضرورت اعتراض و برخورد با كسانى كه مانع راه خدا گشته و مؤمنان را ازآن بازمى دارند .

قل يا اهل الكتاب لم تصدّون عن سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران

- 3 - 120 - 1،2

1 _ ناخشنودى دشمنان دين ، حتى از اندك خير و خوشايندى براى مؤمنان

ان تمسسكم حسنة تسؤهم

2 _ خشنودى دشمنان دين از گرفتارى اهل ايمان ، به حوادث بد و ناگوار

و ان تصبكم سيّئة يفرحوا بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 1،2

1 _ نبايد اهل ايمان در هنگامه هاى دشوار ( رويارويى با دشمنان ) ، سستى و اندوهى به خويش راه دهند .

يا ايّها الّذين امنوا . .. و لا تهنوا و لا تحزنوا

2 _ ترغيب اهل ايمان به ثبات قدم و استوارى و اعتماد به نفس در رويارويى با دشمن

يا ايّها الّذين امنوا . .. و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 19

19 _ جهاد در راه خدا و نهراسيدن از سرزنش دشمنان ملامتگر ، ويژگى مؤمنان واقعى

يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 3

3 _ كمبود نفرات و توانايى نظامى مؤمنان پيكارگر در جنگ بدر ، نسبت به قواى نظامى دشمن

و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

كلمه {اذلّة}، چون جمع قلّه است، اشاره به كمبود و قلّت نيروى انسانى مؤمنان دارد. و ماده ذلّت (زبونى و ناتوانى) به مناسبت مورد، حاكى از كمبود توانايى نظامى از جهت تداركات و وسايل جنگى است.

مؤمنان و دعاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه -

9 - 99 - 8

8 _ مؤمنان راستين ، در پى تقرب به خدا و جلب دعا و درود پيامبر ( ص ) براى خويشند .

و من الأعراب من يؤمن . .. و صلوت الرسول

مؤمنان و دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 13

13 - كسانى كه پديده هاى عالم را به عنوان آيه هاى خداوند باور دارند ، به پيام هاى آسمانى ، گوش فرا مى دهند .

إن تسمع إلاّ من يؤمن بأي_تنا فهم مسلمون

مراد از {آيات} ممكن است آيات آفاقى و يا انفسى باشد و احتمال دارد آيات تشريعى باشد. برداشت، بنابر احتمال نخست است.

مؤمنان و ذلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 9

9 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان همراه او ، به دور از هرگونه خذلان و رسوايى و برخوردار از كرامت و عزّت در قيامت

يوم لايخزى اللّه النبىّ و الذين ءامنوا معه

مؤمنان و رسوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 9

9 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان همراه او ، به دور از هرگونه خذلان و رسوايى و برخوردار از كرامت و عزّت در قيامت

يوم لايخزى اللّه النبىّ و الذين ءامنوا معه

مؤمنان و رضايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 12

12 _ هدف اصلى مؤمنان راستين ، جلب رضايت خدا و رسول خداست نه رضايت ديگران .

و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 8

8 _ پرتوى از خشنودى و رضوان الهى ، برتر از همه لذت هاى ديگر براى مؤمنان در بهشت *

و رضون من اللّه أكبر

نكره آمدن {رضوان} مى تواند براى تقليل باشد ; يعنى، حتى شمه اى و نسيمى از رضوان الهى، برتر از ساير لذتهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 5

5 _ مؤمنان راستين ، شخصيت خويش را بر اساس تقوا و تحصيل رضايت خدا بنا مى كنند .

أفمن أسس بنينه على تقوى من اللّه و رضون خير

مراد از {بنيانه} مى تواند اعمال و دستاوردهاى فرد نباشد، بلكه منظور بنيان و هويت خود شخص باشد.

مؤمنان و رضايت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 12

12 _ هدف اصلى مؤمنان راستين ، جلب رضايت خدا و رسول خداست نه رضايت ديگران .

و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه

مؤمنان و رضايت مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 12

12 _ هدف اصلى مؤمنان راستين ، جلب رضايت خدا و رسول خداست نه رضايت ديگران .

و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه

مؤمنان و زيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 1

1 - تنها مؤمنانى كه كار هاى شايسته انجام داده و يكديگر را به پذيرش حق و شكيبايى توصيه مى كنند ، گرفتار خسارت نخواهند شد .

إنّ الإنس_ن

لفى خسر . إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و تواصوا بالحقّ و تواصو

مؤمنان و زيانكارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 23 - 6

6_ مؤمنان داراى اعمال شايسته ، تنها انسانهايى كه سرمايه عمر خويش را تباه نساخته و از زيان كارى در دنيا و آخرت مصونند .

أُول_ئك الذين خسروا أنفسهم . .. إن الذين ءامنوا ... أُول_ئك أصح_ب الجنة

مؤمنان و سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 6

6 _ مؤمنان راستين ، همه مقدرات الهى ، حتى سختى ها ، را در جهت منافع و مصالح خويش مى دانند .

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا هو مولينا

به كارگيرى {لام} انتفاع (لنا) براى عموم رخدادها (خوشيها و ناخوشيها) بيانگر برداشت فوق است.

مؤمنان و سختيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 9

9 _ حمايت خداوند از اهل ايمان در برخورد با مشكلات و حوادث

اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا و اللّه وليّهما

مؤمنان و سخن لغو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 62 - 3

3- مؤمنان ، در دنيا از سخنان بيهوده مردم در آزارند .

لايسمعون فيها لغوًا

بيان تمام آنچه در بهشت انجام نمى گيرد نه ممكن است و نه مفيد; ولى طرح بعضى از آن امور، مژده اى است به مؤمنان كه آنچه در دنيا شما را آزار مى داد، آن جا وجود ندارد.

مؤمنان و سرمستى

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 60 - 3

3 - مؤمنان راستين ، دور از سرمستى ، و گريان و اندوهناك در برابر انذار هاى الهى

و تضحكون و لاتبكون

از توبيخ كافران به خاطر سرمستى و سرخوشى، استفاده مى شود كه مؤمنان _ بر خلاف ايشان _ از خوف انذارهاى الهى، گريان و از سرمستى ها به دوراند.

مؤمنان و سفاهت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 100 - 7

7 _ اهل ايمان ، از عقل و خرد برخوردار و از نادانى و سفاهت مبرّا هستند .

و ما كان لنفس أن تؤمن . .. و يجعل الرجس على الذين لايعقلون

مؤمنان و سوره هود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 11

11_ تنها مؤمنان از مواعظ سوره هود سود مى برند و متذكر حقايق و معارف الهى مى شوند .

موعظة و ذكرى للمؤمنين

روشن است كه سوره هود و داستانهاى نقل شده در آن ، براى همگان موعظه وتذكار است. بنابراين لام در {للمؤمنين} لام انتفاع است و حكايت از آن دارد كه تنها اهل ايمان از حقايق بيان شده در اين سوره بهره مى برند و از تذكارهاى آن سود مى جويند.

مؤمنان و شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 11

11_ خداوند ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان را از گرايش به شرك و انحراف از پرستش خدا برحذر داشت .

و لاتطغوا

{طغيان} (مصدر لاتطغوا) به معناى تجاوز كردن از حد است. مصداق مورد

نظر براى طغيان _ به قرينه آيات پيشين كه درباره شرك و توحيد بود _ انحراف از توحيد و گرايش به شرك است.

مؤمنان و شكست غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 6

6 _ برخى از مؤمنان مأيوس از پيروزى در جنگ بدر و مطمئن به شكستى مرگ آفرين در آن كارزار

يجدلونك . .. كأنما يساقون إلى الموت و هم ينظرون

مؤمنان و شناخت آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 6

6 _ مؤمنان راستين ، سيركنندگان در زمين براى شناخت نشانه هاى خدا و تعقل در آنها

السئحون

{سيح و سياحت} (مصدر السائحون) به معناى سير و سفر كردن است و توصيف مؤمنان به سائحون مى تواند ناظر به مطلب فوق باشد.

مؤمنان و شهادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 1

1 _ مؤمنان راستين ، پيروزى با شهادت را _ كه در جنگ نصيبشان شود _ خير و نيك مى شمارند .

قل هل تربصون بنا إلا إحدى الحسنيين

مؤمنان و شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 13

13 _ شياطين ، همواره در صدد مكر و توطئه عليه مؤمنان

انّ كيد الشّيطان كان ضعيفاً

مؤمنان و شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 122 - 4

4 _ مؤمنان داراى اعمالِ صالح ، خارج از نفوذِ ولايت شيطان هستند .

و من يتخذ الشيطن ولياً . ..

و الذين ءامنوا و عملوا الصلحت

چون پذيرندگان ولايت شيطان، اهل دوزخ شمرده شدند و در مقابل، مؤمنان صالح به بهشت وعده داده شده اند، معلوم مى شود كه مؤمنان هرگز ولايت شيطان را نپذيرفته اند.

مؤمنان و ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 20 - 4

4 - روشنگرى هاى قرآن ، بى نياز كننده مؤمنان از طرح ها و ايده هاى جاهلانه و هواپرستانه ظالمان

و لاتتّبع أهواء الذين لايعلمون . .. ه_ذا بصائر للناس

مؤمنان و ظلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 10

10 - انسان هاى مؤمن ، نيك كردار و پرهيز كننده از ظلم به ديگران ، بسيار اندك اند .

و إنّ كثيرًا من الخلطاء ليبغى . .. إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و قليل ما

تنكير {قليل} و اضافه شدن {ما}ى مبهمه، بر مبالغه در قلت دلالت دارد.

مؤمنان و عمل به تكليف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 7

7 _ مؤمنان راستين در انديشه انجام وظيفه و تسليم بودن به مشيت خدا و پذيراى هر پيروزى و شكست در راه او

إن تصبك حسنة تسؤهم قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا هو مولينا

مؤمنان و غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 6

6 _ برخى از مؤمنان از اقدام به جنگ بدر ناخشنود بودند .

أخرجك ربك . .. و إن فريقا من المؤمنين لكرهون

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 4

4 _ وحشت شديد برخى از مؤمنان از حضور يافتن در جنگ بدر

كأنما يساقون إلى الموت

مؤمنان و غضب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 13

13 - ساحت پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، مبرّا از لجاجت ، خشم و تعصب جاهلى

إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة حميّة الج_هليّة فأنزل اللّه سكينته

از مقابله رسول و مؤمنان با كافران متعصبِ جهالت پيشه، مطلب بالا استفاده مى شود.

مؤمنان و فحشا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 12

12 - مؤمنان نيز همچون ديگر مردمان ، در معرض پيروى از شيطان و گرفتار شدن به زشتى ها و ناپسندى ها ( فحشا و منكرات ) قرار دارند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر

هشدار خداوند به مؤمنان از ارتكاب به فحشا و منكر و پيروى از شيطان، گوياى حقيقت ياد شده است.

مؤمنان و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 203 - 13

13 _ تنها اهل ايمان از هدايتگرى و رحمت آفرينى قرآن بهره مند مى شوند .

هذا . .. هدى و رحمة لقوم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 57 - 6

6 _ قرآن براى مؤمنان ، هدايت و رحمت است .

و هدًى و رحمة للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 -

58 - 2،4

2 _ تنها نعمتى كه برخوردارى از آن ، بايد مايه خوشحالى و شادمانى مؤمنان باشد ، قرآن است .

قد جاءتكم موعظة من ربكم . .. قل بفضل اللّه و برحمته فبذلك فليفرحوا

4 _ قرآن ، نعمتى است كه مؤمنان با بهره مندى از آن ، نبايد از تنگدستى خود و دارايى و اندوخته هاى مادى ديگران ، اندوهناك باشند .

قد جاءتكم موعظة من ربكم . .. فبذلك فليفرحوا هو خير مما يجمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 3 - 8

8 - تنها حق جويان و اهل ايمان ، زمينه دار بهره مندى از روشنگرى هاى قرآن

تلك ءاي_ت الكت_ب المبين . نتلوا عليك... لقوم يؤمنون

قيد {لقوم يؤمنون} مى رساند كه ديگران شايستگى بهرهورى از قرآن را ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 17 - 9

9 - وجود هميشگى مؤمنانى كه با تدبر در قرآن ، از رهنمود هاى آن بهره مى گيرند .

قد بيّنا لكم الأي_ت لعلّكم تعقلون

به كارگيرى {لعلّ} _ كه براى بيان اميد است _ نشان مى دهد كه زمين هرگز از وجود مؤمنانى كه از قرآن استفاده كنند، خالى نمى شود.

مؤمنان و قصه لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 133 - 2

2 - سرگذشت لوط پيامبر ، درس آموز و تسلى بخش پيامبراسلام و مؤمنان

و إنّ لوطًا لمن المرسلين

يادآورى سرگذشت لوط(ع) براى پيامبراسلام و مؤمنان در شرايط دشوار مكه، بيانگر مطلب يادشده است.

مؤمنان و قيامت

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 109 - 5

5 _ ضرورت و لزوم ياد قيامت و صحنه هاى حسابرسى آن براى اهل ايمان

يوم يجمع اللّه الرسل فيقول ماذا اجبتم

بدان احتمال كه {يوم} مفعول به براى فعل محذوف همانند {اذكروا} باشد.

مؤمنان و كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 286 - 24،25،26

24 _ مواجهه و درگيرى دائمى مؤمنان با كافران

فانصرنا على القوم الكافرين

آيه مورد بحث گوياى افكار و حالات دائمى مؤمنان در طول تاريخ است; در نتيجه آنان خود را هميشه به نحوى درگير با كافران مى بينند و از خداوند يارى مى طلبند.

25 _ اظهار نيازمندى مؤمنان به نصرت الهى در نبرد با كافران ، از ويژگى هاى آنان

فانصرنا على القوم الكافرين

26 _ نصرت و يارى مؤمنان در رويارويى با كافران ، از شؤون ولايت الهى بر مؤمنان

انت مولينا فانصرنا على القوم الكافرين

تفريع جمله {فانصرنا} بر {انت مولينا} بيانگر آن است كه ولايت الهى بر مؤمنان، مقتضى يارى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 12 - 4

4 _ كافران در دنيا ، مغلوب مؤمنان و در آخرت ، مقهور خدا هستند . *

قل للّذين كفروا ستغلبون و تحشرون الى جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 15،16

15 _ پيروزى نهايى مؤمنان بر كافران

و لن يجعل اللّه للكفرين على المؤمنين سبيلا

بنابر اينكه جمله {لن يجعل اللّه} اخبار باشد و نه انشاء. و چون اين جمله پس از فرض غلبه كافران است (و ان كان

للكفرين نصيب)، اشاره به اين دارد كه پيروزى نهايى و دايمى از آن مسلمانان خواهد بود ; گرچه ممكن است در مقطعى غلبه با كافران باشد.

16 _ مؤمنان در صورت رعايت لوازم ايمان ، هرگز تحت سلطه كفار قرار نخواهند گرفت .

و لن يجعل اللّه للكفرين على المؤمنين سبيلا

التفات از خطابِ {بينكم}، به غيبت با آوردن عنوان {المؤمنين} براى اشاره به اين معناست كه اگر مسلمانان لوازم ايمان را رعايت كنند و مؤمن واقعى باشند، هرگز كافران بر آنان سلطه نخواهند يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 144 - 8

8 _ مؤمنان با پذيرش ولايت كافران ، حجت روشن خداوند را عليه خويش فراهم مى كنند .

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا . .. أتريدون أن تجعلوا اللّه عليكم سلطناً مبيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 13

13 _ برقرارى پيوند هاى دوستى با كافران از سوى اهل ايمان ، تباه كننده اعمال نيك آنان

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 24

24 _ مؤمنان واقعى هرگز به خاطر ملامت دشمنان ، از عشق به خدا دست بردار نيستند و از فروتنى در قبال مؤمنان و سرافرازى در برابر كافران ، باز نمى مانند .

يحبهم و يحبونه . .. و لايخافون لومة لائم

بنابر اينكه جمله {و لايخافون . ..} در ارتباط با تمامى صفاتى باشد كه در فرازهاى پيشين بر شمرده شده نه خصوص {يجهدون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال

- 8 - 66 - 3

3 _ لزوم پايدارى هر مؤمن در ميدان نبرد با دو كافر ، نسخ كننده حكم پيشين ( لزوم پايدارى هر مؤمن در برابر ده كافر )

ان يكن منكم عشرون . .. الئن خفف اللّه عنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 12

12 _ وجود درگيرى بين مؤمنان غير مهاجر با كافران ، به خاطر دين و ديندارى ، تنها موردى است كه مهاجران و انصار موظف به يارى غير مهاجران هستند .

و إن استنصروكم فى الدين فعليكم النصر

قيد {فى الدين} بيانگر اين است كه اگر كافران به انگيزه مبارزه با اسلام و ديندارى غير مهاجران به آنان هجوم بردند، بايد ساير مسلمانان از آنان حمايت كنند و اگر درگيرى بدين انگيزه نباشد، حمايت از آنان ضرورت ندارد. قابل ذكر است كه {ال} در {النصر} جانشين مضاف إليه است ; يعنى {فعليكم نصرهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 8

8 _ مؤمنان پرهيزكار ، مورد حمايت و امداد الهى در جهاد با كافران

قتلوا الذين يلونكم من الكفار . .. أن اللّه مع المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 56 - 9

9 - كافران ، در قيامت ، از سوى مؤمنان عالِم ، سرزنش مى شوند .

و قال الذين أوتوا العلم . .. فه_ذا يوم البعث

{فاء} در {فه_ذا} فصيحه است و دلالت بر جمله اى مقدر مى كند كه مى تواند چنين باشد: {اگر شما، منكر قيامت بوديد، اين هم قيامت!}. {ه_ذا}

در اين بيان _ طبق گفته مفسران _ براى توبيخ و سرزنش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 28 - 4،5

4 - مؤمنان ، پيروزى نهايى بر كافران را ، به آنان گفته بودند .

و يقولون متى ه_ذا الفتح إن كنتم ص_دقين

5 - وعده وقوع حتمى قيامت ، از سوى مؤمنان به كافران داده شده بود .

و يقولون متى ه_ذا الفتح إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 22 - 2

2 - مسلمانان ، قادر به دفع هجوم كافران ، در صورت عدم انعقاد صلح حديبيه و ناگزيرى از جنگ *

و لو ق_تلكم الذين كفروا لولّوا الأدب_ر

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {لوقاتلكم} نظر به گذشته داشته باشد; يعنى، خداوند گرچه فتح مبين (صلح حديبيه) را براى شما رقم زد و در پرتو آن ثمرات زيادى را براى شما به بار آورد; اما اگر اين صلح هم صورت نمى گرفت و كافران به نبرد با شما برمى خاستند، شما با قدرت ايمانى و رهبرى پيامبر(ص) آنان را منهزم مى ساختيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 33 - 3

3 - مؤمنان نبايد درباره ايمان و اعتقادات خود ، براى نقطه نظر هاى كافران ، ارزشى قائل شوند .

و ما أُرسلوا عليهم ح_فظين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 34 - 2

2 - مؤمنان در قيامت ، همسان برخوردى كه در دنيا از كافران ديده اند ، با آنان رفتار

خواهند كرد .

إنّ الذين أجرموا كانوا من الذين ءامنوا يضحكون . .. فاليوم الذين ءامنوا من الكفّا

مؤمنان و كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 7

7- مؤمنان ، برخوردار از حمايت هاى غيبى الهى در دور ماندن از كفر و معصيت اند .

فكان أبواه مؤمنين فخشينا أن يرهقهما

مؤمنان و گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 11

11 _ اهل ايمان بر رفتار و كردار نارواى گمراهان و عقايد ناصواب ايشان مؤاخذه نخواهند شد .

يايها الذين ءامنوا . .. لايضركم من ضل إذا اهتديتم إلى اللّه مرجعكم جميعاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {لايضركم . ..} در ارتباط با عذابهاى الهى مطرح باشد بر اين مبنا جمله {عليكم انفسكم لايضركم ...} يعنى مراقب ايمان خويش باشيد، شما بر بى ايمانى كافران و اعمالشان مؤاخذه نخواهيد شد و بدين سبب ضررى از ناحيه آنان متوجه شما نمى شود.

مؤمنان و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 7

7- مؤمنان ، برخوردار از حمايت هاى غيبى الهى در دور ماندن از كفر و معصيت اند .

فكان أبواه مؤمنين فخشينا أن يرهقهما

مؤمنان و لجاجت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 13

13 - ساحت پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، مبرّا از لجاجت ، خشم و تعصب جاهلى

إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة حميّة الج_هليّة فأنزل اللّه سكينته

از مقابله رسول و مؤمنان

با كافران متعصبِ جهالت پيشه، مطلب بالا استفاده مى شود.

مؤمنان و لغزش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 27 - 6

6- مؤمنان بدون عنايت خداوند در معرض لغزشند .

يثبّت الله الذين ءامنوا بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا و فى الأخرة

از اينكه خداوند فرمود: مؤمنان را با سخن استوار ثابت قدم مى داريم و تثبيت را به خود نسبت داده است، استفاده مى شود كه مؤمنان نيازمند به تثبيت هستند و بى عنايت خداوند در معرض لغزش و تزلزل خواهند بود.

مؤمنان و متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 3

3 _ خداوند ، خواهان اعتماد نكردن رهبر و مؤمنان بر عذرتراشى هاى توانمندان متخلف از جهاد

قل لا تعتذروا لن نؤمن لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 5

5 _ انزوا و طرد اجتماعى منافقان و جهادگريزان صدر اسلام ، از سوى مؤمنان مجاهد كيفرى غير قابل تحمل براى آنان بود .

سيحلفون باللّه . .. لتعرضوا عنهم

اقدام منافقان متخلف در سوگند خوردن، براى چشم پوشى مؤمنان از تخلف آنها، نشانگر تنگ شدن عرصه بر آنان است.

مؤمنان و متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 4

4 _ متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) در معرض انتقاد و حمله و تعرض مؤمنان بازگشته از جهاد قرار داشتند .

سيحلفون باللّه . .. لتعرضوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه

- 9 - 96 - 3

3 _ ناخشنودى مؤمنان مجاهد از متخلفان جنگ تبوك ( منافقان )

يحلفون لكم لترضوا عنهم

مؤمنان و مثالهاى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 26 - 7

7 - اهل ايمان حقانيت مثل هاى قرآن و آسمانى بودن آنها را در مى يابند و به خوبى مى فهمند .

فأما الذين ءامنوا فيعلمون أنه الحق من ربهم

مؤمنان و مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 123 - 5

5 _ درگيرى مؤمنان با مجرمان در طول تاريخ بوده است.

و إن الشيطين . .. ليجدلوكم ... و كذلك جعلنا فى كل قرية أكبر مجرميها

مؤمنان و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 16

16 _ مؤمنان وظيفه دار محاسبه اعمال و برخوردهاى پيامبر با ديگران نيستند.

و ما من حسابك عليهم من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 62 - 6

6 _ خداوند ، گرايش دهنده مؤمنان به يارى پيامبر ( ص )

أيدك بنصره و بالمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 8

8 _ مؤمنان صادق و راستين ، براى تحمل سختى هاى جنگ و كاستن دشوارى ها از پيامبر ( ص ) پيشقدم بودند .

و كونوا مع الصدقين . .. و لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه

مؤمنان و مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 6

6 -

گريز باور داران به قيامت از مرگ و ناپسند شمردن آن ، به خاطر ارتكاب گناهان و ترس از عذاب اخروى است .

و لن يتمنوه أبداً بما قدمت أيديهم

{باء} در {بما قدمت} سببيه است. بنابراين جمله {لن يتمنوه ...} گوياى اين حقيقت است كه گناهان از عوامل ترس از مرگ است. گفتنى است كه چون جمله فوق درباره باورداران به خدا و قيامت است، علت ياد شده مخصوص آنان مى باشد.

مؤمنان و مسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 1،3،5،8

1 _ كفرپيشگان مكه ، مؤمنان را از ورود به مسجدالحرام بازمى داشتند .

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

در برداشت فوق مفعول {يصدون}، به مناسبت حكم و موضوع، المؤمنين گرفته شده است.

3 _ كافران مكه به دليل بازداشتن اهل ايمان از ورود به مسجدالحرام ، مستوجب عذاب ( كشته شدن ، اسير گشتن و . . . ) بودند .

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

با توجه به آيه قبل كه عذاب استيصال را براى مردم مكه با شرايط ذكر شده منتفى دانست، معلوم مى شود مراد از عذاب در اين آيه به دليل وقوع آن در بين آيات نبرد، شكست كافران و كشته و اسير شدن آنان است.

5 _ سرپرستان مسجدالحرام در صورت بازداشتن اهل ايمان از ورود به آن ، گنهكارند و از حق ولايت و سرپرستى محروم خواهند شد .

يصدون . .. و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

8 _ بازداشتن مؤمنان از ورود به مسجدالحرام ، حاكى از نداشتن تقواست .

يصدون

عن المسجدالحرام . .. إن أولياؤه إلا المتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 35 - 4

4 _ بازداشتن مؤمنان از مسجدالحرام و انجام كار هاى بيهوده به عنوان نيايش و پرستش ، جلوه هايى از كفرپيشگى

و هم يصدون عن المسجدالحرام . .. إلا مكاء و تصدية ... بما كنتم تكفرون

از مصاديق مورد نظر براى {كنتم تكفرون} رفتارهاى ناپسندى است كه در اين آيه و آيه قبل بيان شده است ; يعنى بازدارى از مسجدالحرام و كف زدن و سوك كشيدن به عنوان عبادت و نيايش.

مؤمنان و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 7

7 _ نگرانى برخى از مؤمنان ، در رابطه با استغفار خويش براى بعضى از مشركان در گذشته ، پس از بيان حرمت آن از سوى خداوند

ما كان للنبى و الذين ءامنوا أن يستغفروا للمشركين . .. و ما كان اللّه ليضل قوماً

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات قبل و نيز شأن نزول آن، استفاده مى شود كه آيه شريفه در مورد رفع نگرانى كسانى است كه قبل از علم به حرمت، براى مشركان استغفار كرده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 5

5- مؤمنان از برخورد هاى ناروا و غير منطقى مشركان با پيامبر ( ص ) ، بسيار خشمگين بودند .

و قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن

در شأن نزول آيه آمده است: مؤمنان، وقتى مشاهده مى كردند كه پيامبر(ص) از جانب مشركان مورد آزار و اذيت قرار مى

گيرد، از آن حضرت اجازه جهاد و برخورد مى خواستند كه اين آيه نازل شد (مجمع البيان).

مؤمنان و مشيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 7

7 _ در بينش مؤمنان جريان همه امور ، تحت اراده و مشيت الهى است .

نحن نتربص بكم أن يصيبكم اللّه بعذاب من عنده أو بأيدينا

مؤمنان و مقام تسليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 84 - 10

10 _ راه يافتگان از مرحله ايمان به مقام تسليم ، بر توكل به خدا توانمندند .

إن كنتم ءامنتم باللّه فعليه توكلوا إن كنتم مسلمين

مؤمنان و مقامات صادقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 119 - 9

9 _ دستيابى به مرتبه صادقين ، آرمانى ارزشمند براى مؤمنان

اتقوا اللّه و كونوا مع الصدقين

مؤمنان و مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 6،7

6 _ مؤمنان راستين ، همه مقدرات الهى ، حتى سختى ها ، را در جهت منافع و مصالح خويش مى دانند .

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا هو مولينا

به كارگيرى {لام} انتفاع (لنا) براى عموم رخدادها (خوشيها و ناخوشيها) بيانگر برداشت فوق است.

7 _ مؤمنان راستين در انديشه انجام وظيفه و تسليم بودن به مشيت خدا و پذيراى هر پيروزى و شكست در راه او

إن تصبك حسنة تسؤهم قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا هو مولينا

مؤمنان و منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

1 - بقره - 2 - 12 - 6

6 - اهل ايمان ، بايد منافقان را همواره مفسده گر و تبهكار بدانند .

ألا إنهم هم المفسدون

بيان فسادگرى منافقان با جمله اسميه مقرون به حرف تنبيه (ألا = آگاه باشيد) و نيز حرف تأكيد (إنّ)، گوياى اين است كه منافقان با دروغ پردازيها مسلمانهايى را به اين پندار رسانده بودند كه ايشان مردمى اصلاح طلب هستند. بنابراين مى توان گفت از اهداف جمله {ألا} اين است كه: مسلمانان هرگز در مفسده گر بودنِ منافقان، ترديد نكنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 3

3 _ مؤمنان صدر اسلام در انتظار هلاكت منافقان به عذاب الهى يا به دست اهل ايمان بودند .

و نحن نتربص بكم أن يصيبكم اللّه بعذاب من عنده أو بأيدينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 15

15 _ عملكرد ، مواضع اجتماعى و خصلت هاى مؤمنان و منافقان ، كاملاً متفاوت و متضاد است .

المنفقون و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر ... و المؤمنون و المؤمنت ... يأمرون بالمع

با توجه به تقابل اين آيه با آيه 67 _ كه در مورد خصلتهاى منافقان بود _ برداشت فوق استفاده مى شود.

مؤمنان و منافقان باديه نشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 1،11

1 _ هشدار خداوند به مؤمنان ، نسبت به وجود منافقانى ناشناخته در اطراف ايشان از باديه نشينان و نيز از اهل مدينه

و ممن حولكم من الأعراب منفقون و من أهل المدينة

مردوا على النفاق

11 _ دورى منافقان باديه نشين از مدينه و مهارت منافقان داخل مدينه ، سبب ناشناخته ماندن آنان نزد پيامبر ( ص ) و مؤمنان شد .

و ممن حولكم من الأعراب . .. لاتعلمهم

مؤمنان و منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 4

4 _ مؤمنان صدر اسلام در انتظار دستور الهى ، براى جنگ با منافقان و از ميان برداشتن جريان نفاق

و نحن نتربص بكم . .. بعذاب من عنده أو بأيدينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 5

5 _ انزوا و طرد اجتماعى منافقان و جهادگريزان صدر اسلام ، از سوى مؤمنان مجاهد كيفرى غير قابل تحمل براى آنان بود .

سيحلفون باللّه . .. لتعرضوا عنهم

اقدام منافقان متخلف در سوگند خوردن، براى چشم پوشى مؤمنان از تخلف آنها، نشانگر تنگ شدن عرصه بر آنان است.

مؤمنان و منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 1،11

1 _ هشدار خداوند به مؤمنان ، نسبت به وجود منافقانى ناشناخته در اطراف ايشان از باديه نشينان و نيز از اهل مدينه

و ممن حولكم من الأعراب منفقون و من أهل المدينة مردوا على النفاق

11 _ دورى منافقان باديه نشين از مدينه و مهارت منافقان داخل مدينه ، سبب ناشناخته ماندن آنان نزد پيامبر ( ص ) و مؤمنان شد .

و ممن حولكم من الأعراب . .. لاتعلمهم

مؤمنان و منافقان ناشناخته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه -

9 - 101 - 1،6

1 _ هشدار خداوند به مؤمنان ، نسبت به وجود منافقانى ناشناخته در اطراف ايشان از باديه نشينان و نيز از اهل مدينه

و ممن حولكم من الأعراب منفقون و من أهل المدينة مردوا على النفاق

6 _ اطلاع يافتن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از وجود منافقان ، در پرتو وحى

و ممن حولكم . .. نحن نعلمهم

مؤمنان و نزول قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 124 - 10

10 _ افزايش ايمان مؤمنان و بروز شادمانى در چهره آنان ، با نزول و شنيدن آيه هاى قرآن

فأما الذين ءامنوا فزادتهم إيمناً و هم يستبشرون

مؤمنان و نيازهاى اقتصادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 15

15 - مؤمنان ، در قبال نياز هاى اقتصادى جامعه ، تعهد دارند .

يدعون ربّهم . .. و ممّا رزقن_هم ينفقون

مؤمنان و هشدارهاى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 7

7 _ از آيات و نشانه هاى الهى در آسمان ها و زمين و از هشدار هاى پيامبران ، تنها كسانى كه زمينه ايمان دارند ، بهره مند خواهند شد .

قل انظروا ماذا فى السموت و الأرض و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

مؤمنان و همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 14

14 - مؤمنان ، و همسران پيامبر ( ص ) با وجود حكم مادرى داشتن آنها براى مؤمنان ، از هم

، ارث نمى برند .

و أزوجه أُمّه_تهم وأُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض

احتمال دارد ذكر {أُولوا الأرحام. ..} پس از بيان مادر بودن همسران پيامبر براى مؤمنان، به خاطر دفع اين شبهه باشد كه حكم مادرى، ممكن است موجب ارث هم بشود. آيه، جواب مى دهد كه خويشاوندى نَسبى، موجب ارث مى شود.

مؤمنان هنگام آسايش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 8

8 - مؤمنان ، برخلاف كافران ، تنها در گرفتارى به ياد خدا نيستند ; بلكه در همه حال ( خوشى و ناخوشى ) رو به خدا مى آورند .

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه . .. أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا ... و يرجوا

برداشت بالا از ارتباط ميان آيه شريفه با آيه پيش به دست مى آيد.

مؤمنان هنگام سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 35 - 4

4 - مؤمنان راستين ، شخصيت هايى صبور در برابر مصيبت ها و ناملايمات زندگى

و بشّر المخبتين . .. و الص_برين على ما أصابهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 8

8 - مؤمنان ، برخلاف كافران ، تنها در گرفتارى به ياد خدا نيستند ; بلكه در همه حال ( خوشى و ناخوشى ) رو به خدا مى آورند .

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه . .. أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل ساجدًا ... و يرجوا

برداشت بالا از ارتباط ميان آيه شريفه با آيه پيش به دست مى آيد.

مؤمنان هنگام مرگ

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 27 - 17

17- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن المؤمن إذا أُخرج من بيته شيّعته الملائكة إلى قبره . . . و إن كان كافراً خرجت الملائكة تشيّعه إلى قبره تلعنونه . . . ثمّ يدخل عليه ملكا القبر . . . فيقولان له : من ربّك ؟ فيتلجلج و يقول : قد سمعت الناس يقولون فيقولان له : لادريت و يقولان له : ما دينك ؟ فيتلجلج فيقولان له : لادريت و يقولان له : من نبّيك ؟ فيقول : قد سمعت الناس يقولون فيقولان له لادريت و يسأل عن إمام زمانه . . . و هو قول الله عزّوجلّ : { . . . و يضلّ الله الظالمين و يفعل الله ما يشاء } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: آن گاه كه [جنازه] مؤمن را از منزلش بيرون مى برند، ملائكه او را تا قبرش تشييع مى كنند . .. و اگر كافر باشد فرشتگان او را تا قبرش تشييع و لعنت مى كنند ... سپس دو فرشته قبر، بر او وارد مى شوند ... پس به او مى گويند: پروردگارت كيست؟ پس او [در پاسخ] مردد مى شود و مى گويد: شنيده ام مردم [اين گونه] مى گويند. پس به او مى گويند: [آيا] ندانستى؟ به او مى گويند دينت چيست؟ باز مردد مى شود و آنان به او مى گويند: [آيا] ندانستى؟ پس به او مى گويند: پيامبر تو كيست؟ پس پاسخ مى دهد: شنيده ام كه [اين گونه] مردم مى گويند.

پس به او مى گويند [آيا ]ندانستى؟ و از او درباره امام زمانش سؤال مى كنند: ... و اين سخن خداوند عزّوحلّ است: ... يضلّ الله الظالمين و يفعل الله ما يشاء}.

مؤمنان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 27

27 _ گروهى اندك از يهود كافر نشدند و مورد لعنت الهى قرار نگرفتند .

و لكن لعنهم اللّه بكفرهم . .. الّا قليلا

بنابر اينكه {قليل} استثناء از مفعول در {لعنهم اللّه} باشد. نصب {قليلا} اين احتمال را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 55 - 1،2

1 _ ايمان برخى از اهل كتاب ( يهود ) به پيامبر اسلام ( ص )

فمنهم من امن به و منهم

بدان احتمال كه مراد از {النّاس} در آيه قبل پيامبر (ص) باشد و ضمير {به} به آن ارجاع شود.

2 _ ايمان برخى از اهل كتاب ( يهود ) به پيامبران خاندان ابراهيم

فقد اتينا ال ابرهيم . .. فمنهم من امن به

بنابر اينكه ضمير در {به} به مجموعه كتاب، حكمت و ملك عظيم برگردانده شود. يعنى: {فمهنم من آمن بما اتينا ال ابراهيم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 12،13

12 _ تحريم طيبات بر تمامى يهود _ كافر و مؤمن _ و عذاب قيامت تنها از آن كافران ايشان

حرّمنا عليهم الطيبت . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

با توجه به جمله {اعتدنا للكفرين منهم} و جمله {حرمنا عليهم الطيبت} كه در يكى كلمه {منهم} آمده و در ديگرى نيامده،

معلوم مى شود براى همه يهوديان _ چه كافر و چه مؤمن _ طيبات تحريم شده ولى عذاب قيامت، تنها از آن كافران ايشان است.

13 _ گروهى از يهود حافظ حريم ايمان و پايبند به احكام الهى

و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

كلمه {من} در {منهم} براى تبعيض است و مى رساند كه گروهى از يهوديان كافر نشدند ; قابل ذكر است كه مراد از كافر در اينجا مى تواند كفر عملى يعنى پايبند نبودن به احكام الهى، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 162 - 1،2،10،11

1 _ وجود دانشمندان ژرفنگر و مؤمنانى واقعى در ميان يهوديان

لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون يؤمنون بما أنزل إليك

ظاهراً مراد از {المؤمنون}، يهوديان با ايمان مى باشد، يعنى {المؤمنون منهم} و كلمه {منهم} به قرينه فراز قبل حذف شده است.

2 _ عالمان ژرفنگر يهود و مؤمنان واقعى آنها ، به قرآن و ديگر كتب آسمانى ايمان مى آورند .

لكن الرسخون فى العلم منهم و المؤمنون يؤمنون بما أنزل إليك و ما أنزل من قبلك

10 _ يهوديان بپادارنده نماز و پرداخت كننده زكات ، به قرآن و ديگر كتب آسمانى ايمان مى آورند .

و لكن الرسخون . .. و المقيمين الصلوة و المؤتون الزكوة

گفتنى است كه {المقيمين} به وسيله فعلى همانند {امدح} و يا {اخص} منصوب شده و در اصل چنين بوده {و المقيمون الصلوة اخصهم و امدحهم} كه بنابر قواعد ادبى المقيمون و فعل اخص و امدح حذف شده است و ضمير در {امدحهم} به صورت اسم ظاهر در آمده است.

11 _ يهوديان مؤمن به خدا و قيامت ،

به قرآن و ديگر كتب آسمانى ايمان مى آورند .

و لكن الرسخون فى العلم منهم . .. و المؤمنون باللّه و اليوم الاخر

بنابر اينكه {المؤمنون باللّه . ..} عطف باشد بر {الرسخون}.

مهاجران و مؤمنان غير مهاجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 8

8 _ مهاجران و انصار نبايد از مؤمنان غير مهاجر يارى طلبند و از آنان انتظار حمايت داشته باشند . *

ما لكم من وليتهم من شىء

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير در {وليتهم} فاعل باشد. بنابراين جمله {ما لكم ... } به اين معناست كه براى شما نيست كه از پشتيبانى آنان برخوردار شويد. يعنى نبايد آنان را به نصرت خويش بخوانيد و حمايت آنان را طلب كنيد.

مهربانى با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 215 - 1،7

1 - پيامبر ( ص ) ، موظّف به فروتنى و گسترانيدن بال هاى لطف و محبت براى پيروان مؤمن خويش

و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين

7 - توصيه الهى به پيامبر ( ص ) مبنى بر گسترانيدن بال هاى مهر و عطوفت براى كسان و خويشاوندان مؤمن خويش

و أنذر عشيرتك الأقربين . و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين

تقدير {من المؤمنين} به قرينه آيه پيش، مى تواند {من المؤمنين من عشيرتك} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 2،9،10،12،20،47

2- انعطاف ناپذيرى در برابر جبهه كفر و مهربانى با مؤمنان ، ويژگى مهم همگامان و اصحاب پيامبراسلام ( ص )

و الذين معه أشدّاء

على الكفّار رحماء بينهم

9- شدّت با دشمنان دين و عطوفت با خداجويان ، از برجسته ترين مبانى رسالت پيامبر اسلام ( ص )

محمّد رسول اللّه و الذين معه أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم

پيامبر(ص) در آيه با وصف رسالت معرفى گرديده و در واقع روى وصف رسالت، تكيه شده است و بر اين وصف دو خصلت مهم {أشدّاء على الكفّار} و {رحماء بينهم} مترتب گشته است.

10- مؤمنان راستين ، داراى مهر به يكديگر ، در عين انعطاف ناپذيرى در برابر كافران

و الذين معه أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم

12- حفظ صلابت و استحكام در برابر كافران ، نيازمند حاكميت روح رحمت و مودّت ميان مؤمنان

أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم

ميان {أشدّاء على الكفّار} و {رحماء بينهم}، نوعى تعامل و تأثير متقابل وجود دارد; يعنى، سستى در هر زمينه، موجب خدشه دار شدن موقعيت مؤمنان در زمينه ديگر مى شود.

20- صلابت در برابر كافران ، مهرورزى با مؤمنان و استمرار بر عبادت ، زمينه برخوردارى جامعه اسلامى از فضل و رضاى الهى

أشدّاء . .. رحماء ... ركّعًا سجّدًا يبتغون

مى توان گفت: {يبتغون. ..} نتيجه و حاصل سه برنامه مؤمنان (1_ أشدّاء، 2_ رحماء، 3_ ركعّاً سجّداً) است.

47- قاطعيت با كافران و رأفت با مؤمنان و ركوع و سجود در برابر خداوند ، نمود هاى آشكار عمل صالح

أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم تريهم ركّعًا سجّدًا . .. وعد اللّه الذين ءامنوا و

مهربانى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 10

10- مؤمنان راستين ، داراى مهر به يكديگر ، در عين انعطاف ناپذيرى در برابر كافران

و الذين معه أشدّاء على

الكفّار رحماء بينهم

مهلت از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 13 - 8،10

8 - مهلت خواهى منافقان از مؤمنان در قيامت ، براى برگرفتن مقدارى از نور ايشان

يوم يقول المن_فقون . .. انظرونا نقتبس من نوركم

ماده {نظر} هرگاه بدون واسطه متعدى شود، به معناى انتظار كشيدن و مهلت دادن خواهد بود. بنابراين {انظرونا}; يعنى، انتظار ما را بكشيد و ما را مهلت دهيد. {قبس} (مبدأ اشتقاق {نقتبس}) به شعله اى از يك آتش گفته مى شود. بنابراين {نقتبس من نوركم}; يعنى، تا شعله اى از نور شما برگيريم.

10 - پاسخ استهزاآميز فرشتگان به منافقان در قيامت ، در قبال مهلت خواهى آنان از مؤمنان براى كسب نور

يوم يقول المن_فقون . .. نقتبس من نوركم قيل ارجعوا وراءكم فالتمسوا نورًا

امر در {ارجعوا ورائكم} امر تهكمى و استهزايى است; زيرا در پشت سر منافقان نورى وجود ندارد تا آنان برگردند و از آن برگيرند. گفتنى است كه در اين كه گوينده {ارجعوا ورائكم} كيست، چند ديدگاه وجود دارد. آنچه در برداشت بالا آمده، منطبق با يكى از آنها است.

مهمترين عقيده مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 20 - 2

2 - اطمينان و اعتقاد به حساب رسى اعمال در قيامت ، مهم ترين ركن اعتقادى مؤمنان

إنّى ظننت أنّى مل_ق حسابيه

برداشت ياد شده، از آن جا است كه مسأله حساب رسى اعمال _ در اين آيات _ در رديف نخستين اصل اعتقادى مؤمنان برشمرده شد.

ناامنى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف -

7 - 49 - 4

4 _ مؤمنان راهى بهشت با فرمان اصحاب اعراف به آن جايگاه رفيع وارد خواهند شد .

ادخلوا الجنة

ظاهر اين است كه جمله {اهؤلاء الذين . .. } دنباله سخنان اصحاب اعراف با كافران مستكبر باشد. يعنى: قالوا ... اهؤلاء الذين ... بر اين تقدير جمله {ادخلوا ... } نيز سخن اعرافيان است.

ناامنى مؤمنان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 17

17 - زندگى مؤمنان نيكوكار صدراسلام در بيشترين دوران بعثت ، همراه با ترس و ناامنى از سوى دشمنان بود .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

مقصود از خوف و ناامنى در آيه شريفه _ به قرينه وعده جايگزين شدن آنان به جاى كافران حاكم _ ناامنى و ترسى است كه از ناحيه كافران و دشمنان به وجود آمده بود و چون اين آيات، در سال هاى پايانى دوران بعثت نازل گرديده بود، مى رساند كه مؤمنان، بيشترين دوران بعثت را به حالت ترس و اضطراب گذرانده اند.

ناپسندى استهزاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 30 - 2

2 - عيب جويى از مؤمنان و اشاره هاى تمسخرآميز به آنان و نشان دادن عيوب ايشان به ديگران ، خوى ناپسند و برخاسته از گنه پيشگى است .

إنّ الذين أجرموا . .. و إذا مرّوا بهم يتغامزون

ناپسندى عيب جويى از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 30 - 2

2 - عيب جويى از

مؤمنان و اشاره هاى تمسخرآميز به آنان و نشان دادن عيوب ايشان به ديگران ، خوى ناپسند و برخاسته از گنه پيشگى است .

إنّ الذين أجرموا . .. و إذا مرّوا بهم يتغامزون

ناخشنودى مؤمنان از منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 2

2 _ وجود نارضايتى و خشم در ميان مؤمنان نسبت به منافقان

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم

ناظران سوختن مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 6 - 1

1 - اصحاب اخدود ، اطراف حفره آتش گرد آمده ، به تماشاى سوختن مؤمنان نشستند .

إذ هم عليها قعود

ضمير {عليها}، به آتش برمى گردد و مراد مشرف بودن بر آتش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 7 - 1

1 - اصحاب اخدود ، هنگام سوزانده شدن مؤمنان ، حاضر و ناظر بوده و آن را مشاهده مى كردند .

و هم على ما يفعلون بالمؤمنين شهود

{شهادة}، در اصل به معناى خبر دادن از چيزى است كه شخص آن را مشاهده كرده و نزد آن حاضر بوده است (نهايه ابن اثير); و چون جمله {و هم على. ..} حاليه و مربوط به زمان حضور كنار خندق آتش است; مراد تحمل شهادت و دريافت خبر است، نه اداى آن.

ناظران شكنجه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 7 - 6

6 - نظاره گران شكنجه مؤمنان ، در صورت رضايت به آن خود نيز شكنجه گر آنان قلمداد مى شوند .

و هم على

ما يفعلون بالمؤمنين شهود

استناد {يفعلون} به شاهدان صحنه، گوياى آن است كه ناظران _ هر چند دستور دهنده نباشند _ شريك جرم شمرده مى شوند.

نامه عمل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 71 - 22

22- { عن أبى جعفر ( ع ) : . . . أما المؤمن فيعطى كتابه بيمينه قال الله عزّوجلّ : . . . { من أُوتى كتابه بيمينه فأُول_ئك يقرؤن كتابهم . . . } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: . .. اما مؤمن كتاب او به دست راستش داده مى شود. خداوند عزّوجلّ مى فرمايد:... {من أوتى كتابه بيمينه فأُول_ئك يقرؤن كتابهم...}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 19 - 2،4

2 - نامه اعمال مؤمنان بهشتى در قيامت ، در دست راست آنان قرار دارد .

فأمّا من أُوتى كت_به بيمينه

از اوصاف بيان شده براى اين گروه در آيات بعدى به دست مى آيد كه آنان مؤمنانى بهشتى و از همان گروهى اند كه در آيه 38 سوره {واقعه}، از آنان به {اصحاب اليمين} نام برده شده است.

4 - مؤمنان بهشتى ، خواستار مشاهده و قرائت شدن نامه اعمالشان در عرصه قيامت

فيقول هآؤُم اقرءوا كت_بيه

{هآؤُم} اسم فعل امر و به معناى {خذوا} (بياييد بگيريد) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 20 - 1

1 - نامه اعمال معتقدان به قيامت و حساب رسى ، به دست راست آنان داده خواهد شد .

فأمّا من أُوتى كت_به بيمينه . .. إنّى ظننت

أنّى مل_ق حسابيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 8 - 6

6 - { قاسم بن محمد عن على قال : سمعت أباعبداللّه ( ع ) يقول : إنّ اللّه تبارك و تعالى إذا أراد أن يحاسب المؤمن أعطاه كتابه بيمينه و حاسبه فيما بينه و بينه فيقول : عبدى ! فعلت كذا . . . قد غفرتها لك و ابدلتها حسنات . . . و هو قول اللّه عزّوجلّ { فأمّا من اُوتى كتابه بيمينه فسوف يحاسب حساباً يسيراً } ;

قاسم بن محمد از على [بن أبى حمزه] روايت نموده كه گفت: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى فرمود: خداى _ تبارك و تعالى _ زمانى كه بخواهد مؤمنى را محاسبه كند، نامه عملش را به دست راست وى مى دهد و او را در آنچه بين خود و او است محاسبه كرده، مى فرمايد: بنده من فلان كار را كردى؟ . .. من آن را براى تو بخشيدم و آن را به حسنه هايى تبديل كردم ... و اين سخن خداى عزّوجلّ است {فأمّا من اُوتى كتابه بيمينه . فسوف يحاسب حساباً يسيراً}».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 18 - 4

4 - مؤمنان در آخرت ، نامه عمل خويش را با دست راست ، دريافت خواهند كرد .

أُول_ئك أصح_ب الميمنة

اين احتمال وجود دارد كه اصحاب الميمنه بودن كنايه از گرفتن نامه اعمال با دست راست (يمين) باشد.

نجات اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 -

5

5- خداوند ، مؤمنان نيك كردار را در صحنه قيامت از رنج تنهايى نجات خواهد داد .

و كلّهم ءاتيه يوم القي_مة فردًا . إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

چنان كه برخى از مفسران گفته اند، اين آيه مى تواند در ارتباط با مضمون آيه قبل و مربوط به صحنه قيامت باشد; زيرا همگان در صحنه قيامت تنها و بى ياورند (و كلّهم ءاتيه يوم القيامة فرداً). اين آيه بشارتى است براى مؤمنان كه خداوند آنان را در آن روز، تنها نخواهد گذاشت و به زودى آنان را از انس و محبت ديگران برخوردار خواهد ساخت.

نجات از تنهايى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 5

5- خداوند ، مؤمنان نيك كردار را در صحنه قيامت از رنج تنهايى نجات خواهد داد .

و كلّهم ءاتيه يوم القي_مة فردًا . إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

چنان كه برخى از مفسران گفته اند، اين آيه مى تواند در ارتباط با مضمون آيه قبل و مربوط به صحنه قيامت باشد; زيرا همگان در صحنه قيامت تنها و بى ياورند (و كلّهم ءاتيه يوم القيامة فرداً). اين آيه بشارتى است براى مؤمنان كه خداوند آنان را در آن روز، تنها نخواهد گذاشت و به زودى آنان را از انس و محبت ديگران برخوردار خواهد ساخت.

نجات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 103 - 1،2،4

1 _ خداوند ، به هنگام نزول عذاب استيصال بر كافران ، رسولان خود و مؤمنان را از مهلكه دور كرده و از آسيب پذيرى

نجات مى داد .

فهل ينتظرون إلا مثل أيام الذين خلوا من قبلهم . .. ثم ننجى رسلنا و الذين ءامنوا

2 _ نجات مؤمنان و آسيب نديدن از عذاب استيصال ، سنتى است الهى و تخلف ناپذير .

ثم ننجى رسلنا و الذين ءامنوا كذلك حقاً علينا ننج المؤمنين

4 _ از حقوق مؤمنان بر خداوند ، نجات آنان از عذاب هاى دنيوى است .

كذلك حقاً علينا ننج المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 58 - 8

8_ خداوند ، پيش از نازل كردن عذاب استيصال ، مؤمنان و صالحان را از مهلكه خارج مى سازد تا عذاب دامنگير آنان نشود . *

و لما جاءنا أمرنا نجّينا هودًا والذين ءامنوا معه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 88 - 8

8- رهايى يونس ( ع ) از غم و اندوه ، جلوه اى از سنت الهى در نجات مؤمنان

و نجّين_ه من الغمّ و كذلك ن_نجى المؤمنين

اسم اشاره {كذلك}، اشاره به نجات يونس(ع) از غم و اندوه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 28 - 6

6 - حضور مؤمنان در بين كافران و ظالمان ، بلايى سخت و رهايى از آن لطفى بزرگ و الهى

فقل الحمد للّه الذى نجّ_نا من القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 18 - 4

4 - نجات مؤمنان تقواپيشه از عذاب استيصال ، سنت الهى است .

و نجّينا الذين ءامنوا و كانوا يتّقون

بنابر اين كه آيه مربوط به هر دو گروه

(عاد و ثمود) باشد، مى توان به نوعى سنت بودن نجات مؤمنان را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 35 - 3

3 - جدا شدن مؤمنان از صف مجرمان و مسرفان پيش از نزول عذاب ، نمودى از قانون مندى نظام كيفرى حق

مسوّمة عند ربّك . .. فأخرجنا ... من المؤمنين

ممكن است {أخرجنا. ..}، نمودى از {مسوّمة} و مصداقى براى آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 37 - 3

3 - خطر نزول عذاب الهى بر جامعه كفرپيشه ، پس از تهى شدن آن از مؤمنان

فأخرجنا . .. من المؤمنين ... و تركنا فيها ءاية للذين يخافون

نجات مؤمنان به نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 119 - 1

1 - استجابت دعاى نوح ( ع ) از سوى خداوند ، درباره عذاب قوم كافر او و نجات همراهان مؤمنش

و نجّنى و من معى . .. فأنجين_ه و من معه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 121 - 1

1 - نجات نوح ( ع ) و پيروانش و هلاكت كفرپيشگان قوم وى ، آيتى بزرگ و عبرت آموز براى ديگران

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

{ذلك} به جريان نجات نوح(ع) و پيروان وى و نيز هلاكت قوم كفرپيشه وى اشاره دارد. {آية} در اين جا مرادف {عبرة} مى باشد و نكره آمدن آن بيانگر عظمت آن است.

نجات مؤمنان قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

6 - اعراف - 7 - 72 - 3،4

3 _ خداوند ، هود و مؤمنان به وى را از عذاب نازل شده بر قوم عاد ، نجات بخشيد .

فأنجينه و الذين معه برحمة منا

4 _ نجات هود و همراهانش ، جلوه اى از رحمت خاص خداوند

فأنجينه و الذين معه برحمة منا

نجات مؤمنان قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 135 - 7

7 - نجات لوط ( ع ) و مؤمنان ، از عذاب الهى ، با خروج از شهر انجام پذيرفت .

إلاّ عجوزًا فى الغ_برين

از آمدن تعبير {غابرين} (بازماندگان) درباره همسر كافر و هلاك شده همسر لوط، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 35 - 1

1 - خارج گشتن مؤمنان به فرمان الهى از ميان قوم لوط ، قبل از نزول عذاب

فأخرجنا من كان فيها من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 36 - 4

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) إنّ رسول اللّه سأل جبرئيل كيف كان مهلك قوم لوط ؟ فقال إنّ قوم لوط . . . فلمّا عتوا عن أمره بعث إليهم ملائكة ليخرجوا من كان فى قريتهم من المؤمنين فما وجدوا فيها غير بيت من المسلمين . . . فلمّا انتصف الليل سار لوط ببناته . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه رسول خدا(ص) از جبرئيل درباره نحوه هلاكت قوم لوط سؤال نمود، حضرت فرمود: قوم لوط. .. چون از امر پروردگار

سرپيچى نمودند، خداوند فرشتگانى را به سوى آنان فرستاد تا هر كس را كه در قريه آنان از مؤمنان است خارج كنند. فرشتگان در آن قريه غير از يك خانواده را _ كه اهل ايمان و تسليم بودند _ نيافتند... چون شب به نيمه رسيد، لوط دختران خود را برداشت و از شهر خارج گشت...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 37 - 2

2 - فروريختن سنگ هاى عذاب بر قوم لوط و هلاكت تمامى آنان ، پس از خروج مؤمنان از ميان ايشان

لنرسل عليهم حجارة من طين . .. و تركنا فيها ءاية للذين يخافون العذاب الأليم

در آيه شريفه اصل نزول سنگ ها بر قوم لوط و نابودى آنان، مفروغ عنه گرفته شده و تعبير {تركنا فيها آية} اشاره به سپرى شدن آن مرحله دارد.

نجات مؤمنان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 64 - 3

3 _ خداوند ، نوح ( ع ) و همراهانش را به وسيله كشتى از غرق شدن رهايى بخشيد .

فكذبوه فانجينه و الذين معه فى الفلك و أغرقنا الذين كذبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 40 - 17

17_ نوح ( ع ) موظف به سواركردن مؤمنان بر كشتى و نجات دادن آنان از طوفان

قلنا احمل فيها . .. من ءامن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 11 - 2،3

2 - نجات يافتن عده اى از قوم نوح بهوسيله كشتى از هلاكت و غرق شدن

حملن_كم

فى الجارية

3 - ساختن كشتى و نجات يافتن عده اى از قوم نوح به وسيله آن ، با هدايت و تدبير الهى بود .

حملن_كم فى الجارية

نسبت داده شدن فعل {حملناكم} به خداوند، گوياى مطلب ياد شده است. تصريح به اين مطلب در آيات ديگر مؤيد آن است (فأوحينا إليه أن اصنع الفلك بأعيننا و وحينا...). (مؤمنون (23) آيه 27).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 12 - 1

1 - غرق شدن قوم نوح و نجات مؤمنان ، ماجرايى درس آموز و پنددهنده

لنجعلها لكم تذكرة

نجات مؤمنان مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 91 - 6

6 _ هلاكت كافران قوم شعيب و نجات مؤمنان آن قوم ، داورى به حق خداوند در ميان آنان

ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق . .. فأخذتهم الرجفة

نجاشى از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 12

12 _ نجاشى و ياران او در زمره محسنان و مؤمنان به خدا ، پيامبر ( ص ) و قرآن بودند .

قالوا إنّا نصرى ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً . .. ذلك جزاء المحسنين

اين بخش از آيات (85 _ 82) بنابرآنچه بسيارى از مفسران گفته اند، درباره نجاشى پادشاه حبشه و ياران او نازل شده است.

نجواى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 9 - 5

5 - نجواى مؤمنان ، بايد آراسته به سفارش به نيكى و توصيه به تقواى الهى باشد .

و تن_جوا بالبرّ و

التقوى

نزول آرامش بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 26 - 1

1 _ نزول آرامش روحى از جانب خداوند بر رسول اكرم ( ص ) و مؤمنان در جنگ حنين ، پس از فرار مسلمانان

ثم وليتم مدبرين. ثم أنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

نزول ملائكه بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 7

7 - نزول فرشتگان الهى ، بر غير پيامبران ( اهل ايمان و پايدارى )

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه . .. تتنزّل عليهم المل_ئكة

نسل مؤمنان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 11 - 4

4 - مردم جزيرة العرب ، از نسل مؤمنان عصر نوح بودند .

حملن_كم فى الجارية

در اين آيه، {حمل شدن} به مخاطبان عصر نزول قرآن نسبت داده شده است و مقصود حمل اجداد آنان است و چون نجات آنان به سبب مؤمن بودن ايشان بوده است; مى توان نتيجه گرفت مردم جزيرة العرب (مخاطبان اين آيه)، از نسل همين مؤمنان نجات يافته بودند.

نشانه هاى صبر مؤمنان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 4

4 - سكوت در برابر ياوه گويان ، نمودى از بردبارى ايمان آوردگان از اهل كتاب

أُول_ئك يؤتون أجرهم مرّتين بما صبروا . .. و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

نشانه هاى عواطف مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 16

16 -

گذشت از قصاص ، مظهر عواطف ايمانى و اخوت اسلامى است .

فمن عفى له من أخيه شىء

نشانه هاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 8

8 _ ترجيح محبت خدا و رسول و جهاد بر علايق خويشاوندى و تعلقات مادى ، نشانه مؤمنان راستين

يأيها الذين ءامنوا . .. قل إن كان ءاباؤكم ... و جهاد فى سبيله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 10

10 _ اقامه نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از خدا و رسول ، از نشانه هاى بارز مؤمنان

و المؤمنون و المؤمنت . .. و يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 5

5- اقامه نماز و انفاق در پنهان و آشكار ، از ويژگى ها و نشانه هاى بندگان راستين خداوند است .

قل لعبادى الذين ءامنوا يقيموا الصلوة و ينفقوا سرًّا و علانية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 61 - 2

2 - شتاب ورزى در انجام كار هاى نيك نشانه مؤمنان راستين

أُول_ئك يس_رعون فى الخيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 3 - 1

1 - اقامه نماز ، پرداخت زكات و يقين به آخرت از نشانه هاى مؤمنان راستين

هدًى و بشرى للمؤمنين . الذين يقيمون الصلوة... و هم بالأخرة هم يوقنون

{الذين} در برداشت ياد شده، وصف احترازى است; يعنى، آيات قرآن براى آن دسته از مؤمنان، هدايتگر و بشارت بخش

است كه پايبند به اقامه نماز و پرداخت زكات باشند و به جهان آخرت نيز باور قطعى داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 2

2 - تقواپيشگى و پرواداشتن از خداوند ، از مقتضيات ايمان و از نشانه هاى مؤمنان راستين است .

ي_عباد الذين ءامنوا اتّقوا ربّكم

مخاطب قرار گرفتن مؤمنان و توصيه به آنان مبنى بر رعايت تقواى الهى، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 15 - 4

4 - ايثار مال و جان در راه حق ، همگام با ايمان ثابت و استوار ، نشانه مؤمنان واقعى است .

إنّما المؤمنون الذين . .. و ج_هدوا بأمولهم و أنفسهم

نشانه هاى مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 1

1 - بركندن تَن از بستر آسايش در دل شب ، براى نيايش خدا ، نشان مؤمنان راستين است .

إنّما يؤمن بأي_تنا الذين . .. تتجافى جنوبهم عن المضاجع

{تتجافى} از ريشه {جفى} به معناى {ملازم نبودن با مكان و جا} است (المنجد) لازم به ذكر است كه {تتجافى} حال براى {الذين} در آيه پيش است.

نصرت اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 51 - 3

3 - نصرت و يارى خداوند به پيامبران و مؤمنان ، هم در زندگى دنيا است و هم درآخرت .

إنّا لننصر . .. فى الحيوة الدنيا و يوم يقوم الأشه_د

نصرت دنيوى مؤمنان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 51 - 3

3 - نصرت و يارى خداوند به پيامبران و مؤمنان ، هم در زندگى دنيا است و هم درآخرت .

إنّا لننصر . .. فى الحيوة الدنيا و يوم يقوم الأشه_د

نصرت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 7

7 - خدا ، توانا بر نصرت و يارى رساندن به مؤمنان مورد تهاجم و مظلوم

و إنّ اللّه على نصرهم لقدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 30 - 4

4 - سرگذشت قوم نوح ، داراى نشانه هايى روشن بر قدرت الهى در كيفر كافران و نصرت مؤمنان

قال ربّ انصرنى . .. إنّ فى ذلك لأي_ت

با توجه به ظهور قدرت خدا در طوفان نوح و غرق شدن كافران و مشركان و نيز ظهور نصرت الهى نسبت به حضرت نوح(ع) و همراهان او، عبارت {إنّ فى ذلك لآيات}، مى تواند بيانگر برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 31 - 4

4 _ دلدارى و وعده خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، مبنى بر نصرت و راهبرى آنان در برابر دشمنانشان

و كذلك جعلنا لكلّ نبىّ عدوًّا من المجرمين و كفى بربّك هاديًا و نصيرًا

آيه شريفه، با بيان وضعيت پيامبران در انجام رسالتشان _ كه همواره بادشمنان تبه كار مواجه بودند _ مى تواند درصدد تعقيب دو هدف باشد: 1_ دلجويى از پيامبر(ص) و مؤمنان در برابر كارشكنى هاى دشمنان آنان. 2_ تشويق و تحريك پيامبر(ص) و

مؤمنان به صبر و پايدارى در راه خدا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 51 - 2،4

2 - مؤمنان و پيروان پيامبران ، برخوردار از نصرت و يارى خداوند

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا

4 - نصرت و يارى خداوند به پيامبران و مؤمنان ، امرى قطعى و وعده اى تخلف ناپذير است .

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا . .. و يوم يقوم الأشه_د

از آمدن جمله {إن_ّا لننصر رسلنا . ..} با حرف تأكيد (إنّ) و مسند در قالب فعل (لننصر)، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 52 - 10

10 - پذيرفته نشدن عذر ستمگران ، دورى آنان از رحمت خداوند و جاى گرفتن در سرايى بد ، مظهر نصرت الهى به پيامبران و مؤمنان در قيامت

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا . .. يوم يقوم الأشه_د . يوم لاينفع الظ_لمين معذر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، بيانگر چگونگى نصرت الهى در قيامت از رسولان و مؤمنان است كه در آيه پيش (يوم يقوم الأشه_د) به آن اشاره شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 4

4 - وعده خداوند به يارى پيامبران و مؤمنان ، مقتضى صبر و شكيبايى همه رهبران و مبلغان دينى ، در برابر آزار ها و كارشكنى هاى دشمنان است .

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا . .. فاصبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت -

41 - 53 - 2

2 - غلبه و نصرت قريب الوقوع پيامبر ( ص ) و مؤمنان بر كافران ، از نشانه هاى برجسته حقانيت و اعجاز قرآن

سنريهم ءاي_تنا . .. حتّى يتبيّن لهم أنّه الحقّ

بنابراين كه مراد از آيات آفاقى، پيروزى مسلمانان باشد و ضمير {أنّه} به قرآن بازگردد، مطلب بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 21

21- اراده الهى ، حاكم بر تحولات تاريخ و نصرت دهنده مؤمنان در برابر هجوم كفر

الذين كفروا . .. أضلّ أعم_لهم . و الذين ءامنوا ... و أصلح بالهم

با توجه به شأن نزول آيه _ كه در كوران مشكلات مسلمانان نازل شده و بدانان نويد پيروزى داده است _ مطلب بالا استفاده مى شود. در اين صورت {بال} به معناى شؤون مادى و معنوى زندگى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 3 - 4

4 - نصرت الهى در حق مؤمنان ، نصرتى حتمى و بدون شكست *

و ينصرك اللّه نصرًا عزيزًا

{نصراً عزيزاً} مى تواند قيد توضيحى باشد; يعنى، اصولاً نصرت خداوند نصرتى بدون شكست است.

نظارت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 35 - 1

1 - مؤمنان ، در حالى كافران حاضر در صحنه قيامت را مسخره مى كنند كه خود بر تخت هاى تزيين يافته ، لميده و ناظر كيفر كافران اند .

على الأرائك ينظرون

{أريكة} (مفرد {أرائك}) به تخت تزيين يافته اى گفته مى شود كه در خيمه يا خانه اى نهاده شده

باشد. هم چنين به جايگاه آرميدن و لميدن _ اعم از تخت، يا تخت عروس و يا تخت خواب _ اطلاق مى شود (قاموس). متعلق {ينظرون} _ به قرينه آيات قبل و بعد _ وضعيت كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 36 - 6

6 - مؤمنان ، با آرميدن بر تخت هاى بهشتى ، مراحل كيفر دادن كافران را نظاره مى كنند .

ينظرون . هل ثوّب الكفّار ما كانوا يفعلون

در برداشت ياد شده، آيه مورد بحث مفعول براى {ينظرون} (در آيه قبل) گرفته شده است.

نعمتهاى اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 37 - 7

7 - در بهشت ، غرفه هاى گوناگون و متعددى براى يك مؤمن داراى عمل صالح هست .

و هم فى الغرف_ت ءامنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 40 - 7

7 - امن و سلامت در عرصه محشر ، از نعمت هاى الهى براى مؤمنان يكتاپرست

أم من يأتى ءامنًا يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 36 - 8

8 - اهل ايمان و توكل كنندگان به خداوند ، برخوردار از نعمت هاى برتر و جاودان اخروى

خير و أبقى للذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون

نعمتهاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 17 - 8

8 _ پيروزى مجاهدان در جنگ بدر ، نعمتى نيكو از جانب خداوند براى اهل ايمان

ليبلى المؤمنين منه بلاء حسنا

{ابلاء} در برداشت

فوق به معناى اعطاى نعمت گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 63 - 1

1 _ مؤمنان عصر بعثت برخوردار از نعمت الفت و دوستى نسبت به يكديگر

و ألف بين قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 48 - 5

5_ برخوردارى جامعه هاى مؤمن و موحد از سلامتى و نعمت هاى فراوان ، بشارت خداوند به حضرت نوح ( ع )

اهبط بسل_م منا و برك_ت عليك و على أمم ممن معك

{على أمم} عطف بر {عليك} است; يعنى: سلام و بركات منا على أمم. مراد از {أمم ممن معك} به قرينه مقابله آن با {أمم سنمتعهم} امتها و جامعه هاى موحد و مؤمن هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 54 - 3

3 - مؤمنان ، برخوردار از نعمت دانش و معرفت

و ليعلم الذين أُوتوا العلم أنّه الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 4

4 - اسلام ، نعمتى خدادادى و منّتى الهى بر مؤمنان

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. هو اجتبيكم

تقدير {هو اجتباكم} به قرينه جمله {و ما جعل عليكم فى الدين من حرج} مى تواند {هو اجتباكم للدين} باشد; يعنى، خدا است كه شما را براى دين خود برگزيد و توفيق ايمان را به شما عطا كرد; وگرنه شما نيز مانند ديگران كافر و مشرك بوديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 3

3- پيوستگى ايمان و عمل صالح در

زندگى مؤمنان ، شرط بهره مندى آنان از نعمت بهشت

يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 4

4 - درگير نشدن مؤمنان و مكيان با يكديگر در { عمرة القضا } ، نعمتى مهم براى اهل ايمان *

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم و أيديكم عنهم ببطن مكّة

برداشت بالا بدان احتمال است كه تعبير {ببطن مكّة} اشاره به {عمرة القضا} داشته باشد كه مسلمانان پس از پيروزى حديبيه براساس قرارداد، سال بعد به شهر مكه وارد شدند و با آرامش كامل، مناسك عمره را به جا آوردند.

نفرت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 18

18 - نفرت درونى مؤمنان ، از كفر ، فسق و عصيان

و كرّه إليكم الكفر و الفسوق و العصيان

نقش اجتماعى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 172 - 2

2 - تهى گشتن جامعه از تمامى افراد مؤمن و صالح ، زمينه ساز ابتلاى آن به عذاب الهى

فنجّين_ه و أهله أجمعين . إلاّ عجوزًا فى الغ_برين . ثمّ دمّرنا الأخرين

از آن جا كه پس از خروج لوط(ع) و خاندان مؤمن وى، عذاب بر قوم او نازل گرديد، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

نقش جان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 3

3 _ جان و مال مؤمنان ، ابزارى براى آنان در دستيابى به ارزش هاى جاودان

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم

بأن لهم الجنة

نقش مال مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 3

3 _ جان و مال مؤمنان ، ابزارى براى آنان در دستيابى به ارزش هاى جاودان

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم بأن لهم الجنة

نقش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 2 - 6

6 - سپاه جبهه ايمان ، سدّى در برابر نفوذ دشمنان

فالزّجرت زجرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 37 - 4

4 - وجود انسان هاى مؤمن هر چند اندك در ميان جامعه كافر ، مانع نزول عذاب الهى بر آنان است .

فأخرجنا . .. من المؤمنين ... و تركنا فيها ءاية

نقش مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 3 - 4

4 _ مؤمنان راستين همواره احياگر ارزش هاى معنوى و برطرف كننده نياز هاى مادى جامعه

الذين يقيمون الصلوة و مما رزقنهم ينفقون

اقامه نماز مى تواند به عنوان نمونه اى بارز از احياى امور معنوى ياد شده باشد. فعل مضارع {يقيمون} و {ينفقون} حاكى از استمرار اقامه نماز و انفاق است.

نگرانى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 3

3 _ مؤمنان راستين ، همواره نگران اعمال خويش و در حال استغفار

التّئبون العبدون الحمدون السئحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 60 - 3

3 - مؤمنان راستين ، در عين انجام تكاليف الهى ،

از فرجام كار خويش نگران اند .

و قلوبهم وجلة أنّهم إلى ربّهم رجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 8،10

8 - اقدام مؤمنان ، به بيعت رضوان ، على رغم همه نگرانى ها و احساس خطر ها *

يبايعونك تحت الشجرة فعلم ما فى قلوبهم

مى توان گفت: مراد از {ما فى قلوبهم} _ به قرينه {فأنزل السكينة} _ نوعى اضطراب و نگرانى و احساس خطر نسبت به رخدادهاى آينده آن سفر باشد.

10 - منافات نداشتن كمال و ارزش عمل مؤمنان ، با داشتن نگرانى از مشكلات آن

رضى اللّه عن المؤمنين . .. فأنزل السكينة عليهم

رضايت الهى، نشانگر ارزش بيعت مؤمنان است. {أنزل السكينة} نيز بيانگر وجود نوعى اضطراب و نگرانى در دل آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 27 - 1

1 - ترس و نگرانى از عذاب پروردگار ، از ويژگى هاى مؤمنان و مسلمانان راستين

و الذين هم من عذاب ربّهم مشفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 16

16 - مؤمنان داراى عمل صالح ، هراسان از فرجام خويش و نگران از كوتاهى در برابر عظمت خداوند

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. ذلك لمن خشى ربّه

ترس از خداوند، به معناى نگرانى و هراس از فرجام خويش هنگام روبه رو شدن با او است.

نگرانى مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 12

12 _ مؤمنان راستين نگران حسن عاقبت خويش و باقى ماندن بر طريق

ايمان تا آخرين لحظات

و توفنا مسلمين

نگرانى مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 7

7 _ نگرانى برخى از مؤمنان ، در رابطه با استغفار خويش براى بعضى از مشركان در گذشته ، پس از بيان حرمت آن از سوى خداوند

ما كان للنبى و الذين ءامنوا أن يستغفروا للمشركين . .. و ما كان اللّه ليضل قوماً

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات قبل و نيز شأن نزول آن، استفاده مى شود كه آيه شريفه در مورد رفع نگرانى كسانى است كه قبل از علم به حرمت، براى مشركان استغفار كرده بودند.

نماز شب مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 50

50- { سأله [ الصادق ( ع ) ] عبداللّه بن سُنان ، عن قول اللّه عزّوجلّ { سيماهم فى وجوههم من أثر السجود } قال : هو السَّهَر فى الصلاة ;

عبداللّه بن سنان از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ {سيماهم فى وجوههم من أثر السجود} پرسيد، آن حضرت فرمود: منظور [اثر ]شب زنده دارى با نماز است}.

نماز مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 35 - 5

5 - مداومت در اقامه نماز و مواظبت بر انجام درست و كامل آن ، يكى ديگر از اوصاف و نشانه هاى مؤمنان راستين

و المقيمى الصلوة

{إقامة} (مصدر {مقيمين}) به معناى انجام دادن درست و كامل است. به كارگيرى وصف (مقيمين) بيانگر اين نكته است كه خواندن نماز، خصلتى است كه از مؤمنان جدا نمى

شود. بنابراين معناى {المقيمى الصلوة} چنين مى شود: آنان كه همواره نماز را درست و كامل به جا مى آورند; نه آن را ترك مى كنند و نه در انجام درست و كامل آن، كوتاهى مىورزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 56 - 6

6 - مؤمنان نيكوكار در سايه برپايى نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از پيامبر ( ص ) مشمول رحمت خدا هستند .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت. .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 48 - 4

4 - نماز ، نشانه ايمان و از اوصاف مؤمنان است .

و إذا قيل لهم اركعوا لايركعون

نوح(ع) و مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 9

9_ مخالفت شديد و قاطعانه نوح ( ع ) با درخواست نابه جاى سران و اشراف ( طرد مؤمنان تهى دست )

و ما أنا بطارد الذين ءامنوا

آوردن جمله اسميه و {با} ى زايده ، حكايت از تأكيد فراوان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 114 - 1،2

1 - پاسخ منفى نوح ( ع ) به درخواست اشراف مبنى بر طرد محرومان از پيرامون خويش

أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون . .. و ما أنا بطارد المؤمنين

2 - اعلام قطعى نوح ( ع ) به طرد نكردن مؤمنان از اطراف خويش در هيچ شرايطى

و ما أنا بطارد المؤمنين

نورانيت اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 2،3

2 - حضور مردان و زنان مؤمن ، با چهره هايى تابان در عرصه قيامت

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت يسعى نورهم

3 - فروغ چهره مؤمنان ، روشنگر راه آنان در قيامت به سوى بهشت

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت يسعى نورهم

{سعى} به معناى دويدن است. دويدن نور مؤمنان در پيش روى آنان، بيانگر آن است كه آنان دوان دوان به سويى در حركت اند. برخى از مفسران برآنند كه در اين حال، آنان به سوى بهشت مى روند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 13 - 3،8

3 - مؤمنان ، برخوردار از نور و روشنايى در صحنه تاريك قيامت

يوم يقول المن_فقون . .. انظرونا نقتبس من نوركم

8 - مهلت خواهى منافقان از مؤمنان در قيامت ، براى برگرفتن مقدارى از نور ايشان

يوم يقول المن_فقون . .. انظرونا نقتبس من نوركم

ماده {نظر} هرگاه بدون واسطه متعدى شود، به معناى انتظار كشيدن و مهلت دادن خواهد بود. بنابراين {انظرونا}; يعنى، انتظار ما را بكشيد و ما را مهلت دهيد. {قبس} (مبدأ اشتقاق {نقتبس}) به شعله اى از يك آتش گفته مى شود. بنابراين {نقتبس من نوركم}; يعنى، تا شعله اى از نور شما برگيريم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 12

12 - حضور مؤمنان در عرصه قيامت ، با درخشش نور از وجود آنان

نورهم يسعى بين أيديهم و بأيم_نهم

نورانيت قلب مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 125 - 5،16،18

5

_ شرح صدر نور الهى در قلب مؤمنان است. *

و جعلنا له نورا يمشى . .. فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره

{فاء} در {فمن يرد . .. } عطف و تفريع بر آيات قبل است. در آيه 122 (أو من كان ميتا ... ) مردم به دو دسته تقسيم شدند: حيات يافتگان داراى نور و فروماندگان در ظلمت. در اين آيه با نتيجه گيرى از مجموع آيات، هدايت يافتگان داراى شرح صدر و گمراهان مبتلا به تنگى صدر شمرده شده اند. محتمل است شرح صدر همان نورى باشد كه در آيه 122 مطرح شده است.

16 _ لما نزلت هذه الآية سئل رسول الله(ص) عن شرح الصدر ما هو؟ فقال: نور يقذفه الله فى قلب المؤمن فينشرح له صدره و ينفسح . .. .

آنگاه كه آيه {فمن يرد الله . .. } نازل شد از رسول خدا(ص) سؤال كردند، شرح صدر چيست؟ فرمود: نورى است كه خداوند در قلب مؤمن مى افكند و با آن سينه اش را بازم__ى گرداند ... .

18 _ عن أبى عبدالله(ع) قال: إن الله عز و جل إذا أراد بعبد خيرا نكت فى قلبه نكتة من نور و فتح مسامع قلبه و كل به ملكا يسدده و إذا أراد بعبد سوءا نكت فى قلبه نكتة سوداء و سد مسامع قلبه و وكل به شيطانا يضله ثم تلا هذه الآية: {فمن يرد الله أن يهديه يشرح صدره للاسلام و من يرد أن يضله يجعل صدره ضيقا حرجا}.

امام صادق(ع) فرمود: هر گاه خداوند عز و جل براى بنده اى خيرى بخواهد، در دلش نقطه اى از نور ايجاد مى كند و گوشهاى

دلش را بازمى گرداند و فرشته اى بر او مى گمارد كه وى را در كارهايش استوار نمايد. و آنگاه كه خدا براى بنده اى بدى بخواهد، در دلش نقطه اى سياه ايجاد كرده و گوشهاى دلش را مى بندد و شيطانى را بر او مى گمارد تا گمراهش كند، سپس امام صادق(ع) آيه {فمن يرد الله ... } را تلاوت فرمود.

نورانيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 5،7

5 _ مؤمن با نور الهى مسير صحيح حركت را در جامعه و بين مردم درمى يابد.

و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس

7 _ توجه دادن مؤمنان به حيات معنوى خود و برخوردارى از نور الهى، بازدارنده آنان از اطاعت مشركان و گمراهان

و إن أطعتموهم إنكم لمشركون. أو من كان ميتا فأحيينه و جعلنا له نورا يمشى به فى ال

تمثيل مذكور براى بر حذر داشتن مسلمانان از اطاعت مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 19 - 15

15 - { فى المجمع بعد ذكر ه_ذه الأية { لهم أجرهم و نورهم } أى لهم ثواب طاعاتهم و نور إيمانهم الذى يهتدون به إلى طريق الجنّة . . . رواه البراء بن عازب عن النبى ( ص ) ;

در مجمع البيان بعد از ذكر آيه {لهم أجرهم و نورهم} آمده است: مقصود اين است كه براى آنان است پاداش طاعت و نور ايمانشان كه به وسيله آن به راه بهشت هدايت مى شوند و اين معنا را براءبن عازب از نبى اكرم(ص) روايت نموده است}.

نهى

از ترك همنشينى با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 16

16- خداوند ، پيامبر ( ص ) را از ترك همنشينى با خداجويان تهيدست و عطف توجه از آنان به طبقه اشراف ، برحذر داشت .

و اصبر نفسك . .. و لاتعد عيناك عنهم

نهى در {لاتعد عيناك} گرچه متوجه چشمان است (چشمان ات از آن گروه نگذرد) ولى مراد، نهى پيامبر(ص) از برگرداندن نظر و توجه خود از تهيدستان به ثروت مندان است.

نهى از منكر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 8

8 _ پايدارى بر ركوع و سجده و امر به معروف و نهى از منكر ، از ويژگى هاى مؤمنان راستين

الركعون السجدون الأمرون بالمعروف و الناهون عن المنكر

نهى به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 1

1 - خداوند ، مؤمنان را از پيروى شيطان و گام نهادن در راه او ، بر حذر مى دارد .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن

نهى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 19 - 1

1 - نهى الهى ، از قرار گرفتن مؤمنان ، در شمار فراموش كنندگان خدا

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. و لاتكونوا كالذين نسوا اللّه

نياز مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 10

10 _ همه انسان ها ، حتى مؤمنان حقيقى ، از خطا و گناه مصون نيستند و

نيازمند مغفرت الهى هستند .

أولئك هم المؤمنون حقا لهم مغفرة و رزق كريم

نيازهاى معنوى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 9

9- راه يابى برخى بيمارى هاى فكرى ، روحى و اخلاقى در مؤمنان و نياز آنان به درمان خويش با قرآن

و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 8

8- مؤمنان ، حتى پيامبران ، نيازمند امداد خدا در تنگناها

ق_ل ربّ احكم بالحقّ و ربّنا الرحم_ن المستعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 31

31 - همه مؤمنان ، داراى نوعى لغزش و خطا و نيازمند به توبه اند .

و توبوا إلى اللّه جميعًا أيّه المؤمنون

برداشت ياد شده، از خطاب عمومى {توبوا} و {أيّه المؤمنون} همراه با واژه مخصوص تأكيد (جميعاً) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 4 - 6

6 - انسان هاى مؤمن نيز در معرض لغزش و نيازمند آمرزش اند . *

الذين ءامنوا . .. أُول_ئك لهم مغفرة

اين كه خداوند فرموده است: براى مؤمنان قطعاً مغفرتى وجود دارد، به ملازمه دلالت بر وجود لغزش مى كند و اگر نه آمرزيدن معنا نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 27 - 2

2 - مؤمنان هرچند از ايمان بالايى برخوردار باشند ، باز به غفران و بخشش خدا نياز دارند .

قيل ادخل الجنّة قال . .. بما غفر

لى ربّى

برداشت ياد شده از آن جا است كه مؤمن انطاكيه _ كه از ايمان بالايى برخوردار بود _ باز مورد غفران و بخشش الهى قرار گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 7 - 8

8- مؤمنان ، محتاج امداد هاى الهى ، در پيشبرد دين و مبارزه با دشمنان

إن تنصروا اللّه ينصركم

از اين كه خداوند، نويد نصرت و امداد به مؤمنان را در زمينه جهاد مطرح كرده است; نياز آنان به امدادهاى خداوند استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 11

11- مؤمنان ، در معرض لغزش و نيازمند تذكّر و هشدار مكرّر

يأيّها الذين ءامنوا أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول و لا تبطلوا أعم_لكم

از تكرار {أطيعوا} و نهى {لاتبطلوا} در مورد مؤمنان، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 2

2 - مؤمنان ، نيازمند امداد الهى در بحران ها و سختى ها ، براى پايدارى و استقامت

هو الذى أنزل السكينة فى قلوب المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 55 - 5

5 - مؤمنان ، همواره نيازمند تذكر و بيدار باش ، براى استوارى بر طريق حق

و ذكّر فإنّ الذّكرى تنفع المؤمنين

فعل مضارع {تنفع}، استمرار بهرهورى مؤمنان از تذكرهاى پيامبر(ص) را مى رساند و فرمان الهى به ادامه تذكر، نياز مؤمنان را افاده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 10 - 5،7

5 -

احساس نياز هميشگى مؤمنان به درخواست غفران ، از پروردگار خويش

من بعدهم يقولون ربّنا اغفر لنا و لإخوننا الذين سبقونا

فعل مضارع {يقولون} مفيد استمرار و بيانگر مطلب ياد شده است.

7 - مؤمنان ، حتى پيشتازان ايمان ( مهاجران و انصار ) ، فاقد مصونيت از خطا و نيازمند غفران الهى

و الذين جاءو من بعدهم يقولون ربّنا اغفر لنا و لإخوننا الذين سبقونا بالإيم_ن

از تأييد خداوند نسبت به استغفار براى پيشتازان راه ايمان، به جا بودن اين دعا و نياز آنان استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 19 - 2

2 - مؤمنان ، در معرض از ياد بردن خدا و نيازمند هشدار الهى براى پايبندى به تقوا

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا اللّه . .. و لاتكونوا كالذين نسوا اللّه

نيازهاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 17

17 - مؤمنان ، نيازمند امداد هاى مادى و معنوى خداوند ، براى حركت مداوم در طريق دين و ارزش ها

لتكون ءاية للمؤمنين و يهديكم صرطًا مستقيمًا

تعبير {لتكون. ..} اخبارى است كه حكايت از واقعيت نياز انسان به آيات و رهنمودهاى خداوند دارد. تداوم اين نياز از {يهديكم} _ كه به صورت فعل مضارع آمده _ استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 21

21- ايجاد روح آرامش و تقوا در پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، به هنگام نياز آنان ، متكى به علم فراگير خداوند بر هستى

فأنزل اللّه . .. و ألزمهم كلمة التقوى ...

و كان اللّه بكلّ شىء عليمًا

از ارتباط {و كان اللّه. ..} با عبارت قبل آيه (فأنزل اللّه...)، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 8 - 2

2 - مؤمنان ، هرگز از خطا و گناه مصون نبوده و نيازمند به توبه خالصانه به درگاه الهى اند .

ي_أيّها الذين ءامنوا توبوا إلى اللّه توبة نصوحًا عسى ربّكم أن يكفّر عنكم سيّئاتك

وراثت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 10 - 1

1 - مؤمنان راستين ، تنها وارثان بهشت

قد أفلح المؤمنون . .. أُول_ئك هم الورثون

{أُول_ئك} مبتدا و اشاره به مؤمنانى است كه داراى صفات ياد شده در آيات پيشين (آيات 2 تا 9) هستند. {الوارثون} خبر مبتدا و {ال} در آن براى تعريف عهد ذهنى يا اسم موصول و به تقدير {الذين يرثون} مى باشد. به هر حال {الوارثون} بيانگر اين معنا است كه كسانى كه به عنوان ميراث بر بهشت خوانده مى شوند، اين دسته از مؤمنان اند. گفتنى است كه ضمير {هم} مى تواند ضمير فصل و مفيد حصر باشد (رساننده اين معنا كه مسند (الوارثون)، تنها براى مسنداليه ثابت است) و نيز مى تواند مبتدا و {الوارثون} خبر آن و جمله {هم الوارثون} خبر {أُول_ئك} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 11 - 1

1 - مؤمنان راستين ، وارثان بهشت اند .

الذين يرثون الفردوس

{الذين} در محل رفع و صفت توضيحى (عطف بيان) است و يا بدل براى {الوارثون} مى باشد. {فردوس} واژه اى

معرّب و به معناى بوستان است كه در اين جا به جاى {الجنة} به كار رفته است; چون با اين كه مذكّر مى باشد، به آن ضمير مؤنث (فيها) ارجاع شده است.

ورود مؤمنان به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 13

13 - آمرزش مؤمنان تائب و پيرو دين و وارد شدن آنان به بهشت از سوى خداوند ، حكيمانه و از موضع اقتدار است .

فاغفر للذين تابوا . .. إنّك أنت العزيز الحكيم

ياد شدن دو صفت عزت و حكمت در پايان آيه شريفه، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 3

3 - فروغ چهره مؤمنان ، روشنگر راه آنان در قيامت به سوى بهشت

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت يسعى نورهم

{سعى} به معناى دويدن است. دويدن نور مؤمنان در پيش روى آنان، بيانگر آن است كه آنان دوان دوان به سويى در حركت اند. برخى از مفسران برآنند كه در اين حال، آنان به سوى بهشت مى روند.

ورود مؤمنان به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 5

5 - ورود مسلمانان به سرزمين مكه و آسيب نديدن از ناحيه دشمن ، ظفرى الهى براى ايشان

و هو الذى كفّ . .. من بعد أن أظفركم عليهم

ورود مؤمنان به نور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 43 - 6

6 - دعا و تحيت ملائكه بر مؤمنان ، زمينه ساز بيرون

بردن آنان از ظلمت ها به نور است .

هو الذى يصلّى عليكم و مل_ئكته ليخرجكم من الظلم_ت إلى النور

ورود مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 9

9 - پيوستن مؤمنان ، به درجه عالى پدران بهشتى خود ، تفضل الهى و نه مايه كم شدن از مقام پدر آنان و كاسته شدن از عمل آنان

ألحقنا بهم ذرّيّتهم و ما ألتن_هم من عملهم من شىء

جمله {ما ألتناهم. ..} معادل {ما نقصناهم} است و ضميرهاى {هم} به {الذين آمنوا} بازمى گردد. مقصود اين است كه خداوند، در ملحق كردن ذريه بهشتيان به آنان، از منزلت و درجه پدران چيزى نمى كاهد; بلكه بر درجه ذريه مى افزايد.

وسوسه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 36 - 4

4 - تلاش شيطان ، در واداشتن مؤمنان و پيامبر ( ص ) به انتقام جويى

ادفع بالتى هى أحسن . .. و إمّا ينزغنّك من الشيط_ن نزغ

تأكيد در فعل {ينزغنّك} اشعار به تلاش شيطان دارد و از آن جا كه اين آيه در پى توصيه به شيوه برخورد نيكو و به دور از انتقام جويى در برابر بدرفتارى ديگران آمده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

وضوح تفاوت مؤمنان با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 11

11 - برابر نبودن زندگى و سرنوشت مشركان با مؤمنان ، امرى روشن در عقل و فطرت آدمى

ضرب اللّه مثلاً رجلاً . .. و رجلاً سلمًا لرجل هل يستويان مثلاً

از آمدن {هل}

استفهاميه _ كه براى طلب تصديق وضع شده و بيشتر در مواردى به كار مى رود كه مورد تصديق مخاطب قرار دارد _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

وعده به پدران مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 2

2 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين الهى

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم

وعده به فرزندان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 2

2 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين الهى

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم

وعده به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 4

4 _ پيروزى بر سپاه مشركان قريش و يا تسلط بر كاروان تجارى آنان ، وعده خداوند به اهل ايمان

و إذ يعدكم اللّه إحدى الطائفتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 13

13 _ جبران خسارت هاى وارده بر مؤمنان ، در نتيجه مبارزه با دشمنان اسلام ، وعده الهى به ايشان

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. و إن خفتم عيلة فسوف يغنيكم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 25

25 _ وعده الهى به شمول رحمتش بر مؤمنان ، نشأت يافته از حكمت اوست نه عجز از افاضه رحمت فعلى .

أولئك سيرحمهم اللّه إن اللّه عزيز حكيم

جمله {إن اللّه . .. } مى تواند تعليلى براى

پرسش مقدر باشد، كه چرا خداوند نزول رحمت به مؤمنان را موكول به آينده كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 1

1 _ حيات جاودان در باغ هاى بهشت با نهر هاى روان ، وعده الهى به زنان و مردان مؤمن

وعد اللّه المؤمنين . .. تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 16

16 _ وعده خداوند به غوطه ور ساختن مؤمنان انفاقگر ، در درياى رحمت خويش

سيدخلهم اللّه فى رحمته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 18

18_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة } و هى النقمة { أوتحلّ قريباً من دارهم } فتحلّ بقوم غيرهم فيرون ذلك و يسمعون به و الذين حلّت بهم عصاة كفار مثلهم و لايتعظ بعضهم ببعض و لن يزالوا كذلك { حتى يأتى وعد الله } الذى وعد المؤمنين من النصر و يخزى الله الكافرين ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند: {و لايزال . ..} روايت شده است كه: آن [قارعة] عقوبت است و [درباره] {أو تحلّ قريباً من دارهم} [يعنى] عقوبت بر قومى ديگر فرود مى آيد و آنان مى بينند و مى شنوند و آنهايى كه عقوبت بر آنان وارد شده، مانند ايشان گناهكار و كافرند و [ليكن] برخى از برخى ديگر پند نمى گيرند و همواره چنين هستند تا وعده خدا فرا رسد و، حتى يأتى وعد الله، همان وعده اى

كه به مؤمنان داده است كه آنان را پيروز كند و خداوند كافران را خوار مى سازد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 1

1- ذوالقرنين ، به اعطاى پاداش نيك ، به مؤمنان نيك كردار ، وعده داد .

و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا فله جزاءً الحسنى

{جزاء} حال است و بيانِ اين كه رفتار نيكو (الحسنى) پاداش ايمان و عمل صالح شخص است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 14

14- بهشت ، وعده تخلف ناپذير خداوند به مؤمنان

يدخلون الجنّة . .. وعد الرحمن ... إنّه كان وعده مأتيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 2

2- نابودى دشمنان ، وعده خداوند به پيامبران و مؤمنان

ثمّ صدقن_هم الوعد. .. و أهلكنا المسرفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 88 - 7

7- وعده خداوند به نجات مؤمنان از غم و گرفتارى ، در صورت دعاى خالصانه آنان

فنادى . .. و كذلك ن_نجى المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 101 - 1

1- خداوند ، به كسانى كه منزلت نيكو و خصلت پسنديده دارند ( مؤمنان راستين ) ، وعده دورى و نجات از آتش دوزخ داده است .

إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى أولئك عنها مبعدون

{الحسنى} مؤنث {أحسن} و صفت براى موصوف محذوفى چون {المنزلة} و {الخصلة} است و به قرينه مقابله با آيه قبل _ كه در باره كافران و

مشركان بود _ آيه شريفه در باره مؤمنان راستين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 6

6- قيامت ( بهشت ) ، وعده پيشين خداوند به مؤمنان راستين

ه_ذا يومكم الذى كنتم توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 3،9،10،14،16،19،20

3 - خداوند ، شكست و هلاكت كافران و مشركان حاكم و جايگزين آنان شدن را ، به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، وعده كرده است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

9 - خداوند ، استقرار و تثبيت دين مورد پسند خويش را به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، وعده كرده است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليمكّننّ لهم دينهم الذى ارتض

10 - وعده أكيد خداوند به استقرار و تثبيت دين مورد پسند خويش به سود مؤمنان نيكوكار

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليمكّننّ لهم دينهم الذى ارتض

14 - تبديل و جايگزين كردن ترس و اضطراب به امنيت و آرامش ، وعده خداوند به مؤمنان داراى عمل صالح

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

16 - وعده خداوند به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، به تبديل و دگرگون كردن ترس و اضطراب آنان به امنيت و آرامش

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

19 - خداوند ، به مؤمنان نيكوكار وعده داده است كه در كمال امنيت و آرامش و بى هيچ ترسى از دشمنان ديانت ، تنها

خدا را عبادت كنند .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه جمله {يعبدوننى. ..} استينافيه و بيانگر نتيجه و بازتاب تبديل ترس و اضطراب به امنيت و آرامش باشد; يعنى، مؤمنان آن چنان در امنيت و آرامش قرار مى گيرند كه بى هيچ ترس و اضطرابى از ناحيه دشمنان ديانت، به عبادت خداى واحد مى پردازند.

20 - عبادت خداى واحد و دورى از شرك ، دليل و سبب وعده كردن خداوند به مؤمنان صدراسلام براى اعطاى خلافت ، پيروزى و امنيت به آنان

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. يعبدوننى لايشركون بى شيئًا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {يعبدوننى. ..} حال براى ضماير غايب گذشته و يا جمله اى استينافيه بيانيه باشد; كه در هر صورت بيانگر علت و دليل اعطاى خلافت پيروزى و امنيت به مؤمنان از سوى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 31 - 4

4 _ دلدارى و وعده خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، مبنى بر نصرت و راهبرى آنان در برابر دشمنانشان

و كذلك جعلنا لكلّ نبىّ عدوًّا من المجرمين و كفى بربّك هاديًا و نصيرًا

آيه شريفه، با بيان وضعيت پيامبران در انجام رسالتشان _ كه همواره بادشمنان تبه كار مواجه بودند _ مى تواند درصدد تعقيب دو هدف باشد: 1_ دلجويى از پيامبر(ص) و مؤمنان در برابر كارشكنى هاى دشمنان آنان. 2_ تشويق و تحريك پيامبر(ص) و مؤمنان به صبر و پايدارى در راه خدا.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 2،3

2 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين الهى

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم

3 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين و نيز به پدران ، همسران و فرزندان ايشان

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {مَن} در {و من صلح . ..} عطف بر ضمير {هم} در {وعدتهم...} باشد; يعنى، همان گونه كه به مؤمنان وعده بهشت داده شده، اين وعده به پدران، همسران و فرزندان صالح نيز داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 4

4 - وعده خداوند به يارى پيامبران و مؤمنان ، مقتضى صبر و شكيبايى همه رهبران و مبلغان دينى ، در برابر آزار ها و كارشكنى هاى دشمنان است .

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا . .. فاصبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 4

4 - غنايم خيبر ، نزديك ترين بخش از غنايم موعود الهى به مؤمنان ، پس از حديبيه

وعدكم اللّه . .. فعجّل لكم ه_ذه

آيه شريفه پس از صلح حديبيه نازل شده و {ه_ذه} اشاره به غنايم خيبر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 21 - 1

1 - وعده خداوند به مؤمنان ، در دستيابى آنان به غنايمى ، علاوه بر غنايم خيبر

و أخرى لم تقدروا عليها

با توجه

به اين كه آيه قبل در زمينه غنايم خيبر بوده; واژه {أخرى} در مقايسه با غنايم خيبر به كار رفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 43

43- وعده الهى به بهره مندى مؤمنانِ نيك كردار ، از مغفرت و پاداشى عظيم

وعد اللّه الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت منهم مغفرة و أجرًا عظيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 7

7 - خداوند ، تحقق بخش وعده هاى خود به مردان و زنان مؤمن در قيامت ، در مشهد و منظر پيامبراكرم ( ص )

فيض_عفه له و له أجر كريم . يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه واژه {ترى}، خطاب به خصوص پيامبراكرم(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 6

6 - دستيابى به دو بهره كافى از رحمت الهى ، وعده خدا به مؤمنانى است كه تقواپيشه كنند و از پيامبراكرم ( ص ) پيروى كامل نمايند .

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا . .. يؤتكم كفلين من رحمته

{كفل} (مفرد {كفلين}) به معناى حظ و بهره اى است كه كفايت مى كند (مفردات راغب). گفتنى است كه {يؤتكم...} جواب براى شرط مقدر مى باشد و تقدير آن چنين است: {إن تتّقوا و تؤمنوا برسوله يؤتكم كفلين من رحمته} (اگر تقوا پيشه كنيد و از رسول او تبعيت كامل نماييد، از رحمت خود به شما دو بهره كافى خواهد داد).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58

- 22 - 17

17 - وعده بهشت از سوى خداوند به مؤمنان راستين

أُول_ئك . .. يدخلهم جنّ_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 4

4 - امداد هاى الهى و پيروزى بر دشمن ، وعده قطعى خداوند به جبهه ايمان و مجاهدان راه او

يغفر لكم . .. و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

وعده به مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 12

12 _ وعده خداوند به جبران خسارت هاى مادّى مؤمنان صدر اسلام ، كه در نتيجه قطع رابطه با مشركان متوجه آنان مى شد .

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. و إن خفتم عيلة فسوف يغنيكم اللّه

وعده به مؤمنان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 15

15_ شكستو نابودى كفرپيشگان و پيروزى اهل ايمان ، از تهديد هاى خداوند به كافران و از وعده هاى او به مؤمنان عصر بعثت

حتى يأتى وعد الله

وعده به همسران مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 2

2 - بوستان هاى ماندنى بهشت ، وعده خداوند به مؤمنان تائب و پيرو دين الهى

جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم

وعده پيروزى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 1

1- نجات پيامبران و مؤمنان از دست دشمنان و پيروزى بر آنان ، وعده خداوند به ايشان است .

و ما أرسلنا قبلك رجالاً. .. ثمّ

صدقن_هم الوعد فأنجين_هم و من نشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 1

1- هلاكت و شكست كافران مكه و پيروزى مؤمنان ، وعده الهى

سأُوريكم ءاي_تى . .. و يقولون متى ه_ذا الوعد

برداشت يادشده مبتنى براين است كه مقصود از {وعد} دراين آيه، غلبه مؤمنان و شكست كافران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 4

4 - شكست كافران و پايان داده شدن به سلطه آنان و پيروزى مؤمنان داراى عمل صالح ، با در دست گرفتن اداره سرنوشت بشر در زمين ، وعده أكيد خداوند

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 45 - 1

1 - وعده الهى ، به فروپاشى جماعت مشركان و ناپايدارى آنان در برابر جبهه ايمان

سيهزم الجمع و يولّون الدّبر

وعده حاكميت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 2،4

2 - خلافت و سلطه در زمين و اداره آن ، وعده أكيد خداوند به مؤمنان داراى عمل صالح

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

4 - شكست كافران و پايان داده شدن به سلطه آنان و پيروزى مؤمنان داراى عمل صالح ، با در دست گرفتن اداره سرنوشت بشر در زمين ، وعده أكيد خداوند

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

وعده خلافت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24

- 55 - 1،2

1 - خلافت و جانشين خود قرار دادن در زمين ، وعده أكيد خداوند به مؤمنان نيكوكار

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

{خلافت}، به معناى نيابت از غير است (مفردات راغب). در اين كه خلافت و نيابت در آيه شريفه، از طرف چه كسى و يا چه كسانى است، ميان مفسران چند نظريه وجود دارد: 1_ برخى آن را خلافت و جانشينى از خدا در زمين مى دانند. 2_ عده اى ديگر آن را نيابت و جانشينى اقوام هلاكت شده و يا شكست خورده مى شمرند كه با هلاكت و يا شكست آنان مؤمنان نيكوكار جانشين آنها در اداره سرزمين هايشان مى شوند. برداشت ياد شده، مبتنى بر نظريه نخست است.

2 - خلافت و سلطه در زمين و اداره آن ، وعده أكيد خداوند به مؤمنان داراى عمل صالح

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

وعده نجات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 1،3

1- نجات پيامبران و مؤمنان از دست دشمنان و پيروزى بر آنان ، وعده خداوند به ايشان است .

و ما أرسلنا قبلك رجالاً. .. ثمّ صدقن_هم الوعد فأنجين_هم و من نشاء

3- خداوند ، به وعده خويش مبنى بر نجات پيامبران و مؤمنان و هلاكت دشمنان ، عمل كرد .

ثمّ صدقن_هم الوعد فأنجين_هم و من نشاء و أهلكنا المسرفين

{صدق} (مصدر {صدقنا}) در دو چيز استعمال مى شود: 1_ در اعتقاد است، كه دراين صورت به معناى اعتقاد مطابق با واقع خواهد بود. 2_ در جوارح و افعال انسان، كه در اين

صورت به معناى انجام دادن كار به طور شايسته و بايسته خواهد بود. (مفردات راغب). در آيه بالا معناى دوم منظور است. گفتنى است ماده {صدق} در مواردى به دو مفعول متعدى مى شود كه اين آيه يكى از آن موارد است.

وفا به عهد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 8 - 2

2 - مؤمنان راستين ، انسان هايى امانت دار و پايبند به عهد و پيمان

قد أفلح المؤمنون . .. و الذين هم لأم_ن_تهم و عهدهم رعون

وفاى به عهد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 4،7

4 - برخى از مؤمنان ، به عهد خويش با خداى خود ، وفادار مانده و بر آن پا مى فشارند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه عليه

7 - بعضى از مؤمنان ، براى وفا كردن به عهد خود ، تا پاى جان مى ايستند .

فمنهم من قضى نحبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 19 - 3،7

3 - پاداش هاى مادى و معنوى خداوند ، به مؤمنان وفادار و مورد رضايت خويش

لقد رضى اللّه . .. فأنزل السكينة عليهم ... و مغانم كثيرة يأخذونها

{أنزل السكينة} اشاره به پاداش معنوى و {مغانم. ..} نظر به پاداش هاى مادى دارد.

7 - صلح حديبيه و فتح خيبر ، در پى وفادارى مؤمنان ، نمودى از عزت و حكمت خداوند

و أث_بهم فتحًا قريبًا . و مغانم كثيرة ... و كان اللّه عزيزًا حكيمًا

از ارتباط {كان اللّه. ..} با آيه قبل، مطلب

بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 32 - 1

1 - رعايت امانت و پايبندى به عهد و پيمان خويش ، از ويژگى هاى مؤمنان و مسلمانان راستين

و الذين هم لأم_ن_تهم و عهدهم رعون

وفور نعمت اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 4

4 - زنان و مردان مؤمن نيك كردار ، برخوردار از روزى ها و نعمت هاى بى اندازه و بسيار در بهشت

و من عمل ص_لحًا . .. فأُول_ئك يدخلون الجنّة يرزقون فيها بغير حساب

وفور نعمتهاى اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 18

18 - برخوردارى مؤمنان ، از نعمت هاى فراوان و نامحدود بهشت ، رهين فضل الهى و فراتر از استحقاق ايشان است .

لهم ما يشاءون عند ربّهم ذلك هو الفضل الكبير

وقت پاداش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 30 - 2

2 - اعطاى پاداش به مؤمنان و نيك كرداران در قيامت ، قبل از حسابرسى بدكرداران *

فأمّاالذين ءامنوا . .. و أمّا الذين كفروا

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تقدم در بيان، بيانگر تقدم خارجى نيز باشد.

ولايت بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 144 - 2

2 _ كافران ، فاقد صلاحيت سرپرستى و حق ولايت بر مؤمنان

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الكفرين أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده -

5 - 55 - 1،3،5،7،8،9

1 _ تنها خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان فروتن ، برپا دارنده نماز و پرداخت كننده زكات ، داراى حق ولايت و حكومت بر مؤمنان

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا الذين . .. و يؤتون الزكوة و هم ركعون

در برداشت فوق، ركوع به معناى لغوى آن (خضوع) گرفته شده است.

3 _ پرداخت زكات در حال ركوع نماز ، نشانه فرد تعيين شده در بين مسلمانان صدر اسلام براى حكومت و ولايت بر آنان

و يؤتون الزكوة و هم ركعون

5 _ ولايت و سرپرستى بر مؤمنان صدر اسلام ، از آن خدا ، رسول او و اميرالمؤمنين على ابن ابى طالب ( ع )

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا . .. و يؤتون الزكوة و هم ركعون

7 _ بپاداشتن همواره نماز با تمامى شرايط آن و كوتاهى نورزيدن در پرداخت زكات ، شرط شايستگى براى ولايت و حكومت بر مؤمنان

انما وليكم اللّه . .. الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم ركعون

اقامه نماز به معناى برپا داشتن آن با تمامى شرايط است و فعل مضارع {يقيمون} و {يؤتون}، حاكى از استمرار و تداوم اقامه نماز و پرداخت زكات است.

8 _ حالت خضوع و فروتنى در پرداخت صدقه و زكات ، از شرايط لازم براى تصدى حكومت و ولايت بر اهل ايمان

انما وليكم اللّه . .. الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم ركعون

در برداشت فوق، ركوع به معناى لغوى آن (خضوع) گرفته شده است.

9 _ هرگونه حكومت و ولايت بر اهل ايمان ، به جز ولايت خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان

واجد شرايط ، حكومت و ولايتى نامشروع و غير قانونى

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

برداشت فوق با توجه به كلمه {انما} كه براى حصر است، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 19

19 _ ولايت رسول خدا ( ص ) بر مؤمنان ، نشأت يافته از مقام رسالت آن حضرت

و يطيعون اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 1،2،27

1 - پيامبراكرم ( ص ) ، داراى ولايتى تام بر مؤمنان است .

النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم

2 - ولايت پيامبر ( ص ) بر مؤمنان ، از ولايت خود آنان بر امورشان ، برتر است .

النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم

27 - { عن النبىّ ( ص ) قال : ما من مؤمن إلاّ و أنا أولى الناس به فى الدنيا و الأخرة اقرأوا إن شئتم : { النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم } فأيّما مؤمن ترك مالاً فليرثه عصبته من كانوا . فإنْ ترك ديناً أو ضياعاً فليأتنى فأنا مولاه ;

از نبى اكرم(ص) روايت شده است كه فرمود: هيچ مؤمنى نيست مگر اين كه من به ولايت بر او از مردم ديگر در دنيا و آخرت سزاوارترم. اگر خواستيد، بخوانيد: {النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم} پس هر مؤمنى كه مالى را بعد از خود بگذارد، خويشان اش هر كه باشند، آن رابه ارث مى برند. اگر بدهى برجا گذاشته باشد و يا نان خوران فقيرى از او باقى مانده اند، بايد به من رجوع كند; زيرا من ولىّ او هستم}.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 11 - 1

1- سعادت و نيك فرجامى مؤمنان ، معلول ولايت و سرپرستى خداوند بر ايشان

ينصركم و يثبّت أقدامكم . .. ذلك بأنّ اللّه مولى الذين ءامنوا

ولايت در مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 1،7،11

1 _ خداوند هر يك از مؤمنان مهاجر و انصار را ولىّ ديگرى قرار داد و به پشتيبانى همه جانبه از يكديگر فراخواند .

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولياء بعض

جمله {أولئك بعضهم أولياء بعض} جمله اى خبرى است و مراد از آن انشاء و جعل ولايت است.

7 _ خداوند بين مهاجران و انصار با مؤمنان غير مهاجر ، ولايتى مقرر نداشته و پشتيبانى از ايشان را بر مهاجران و انصار واجب نكرد .

و الذين ءامنوا و لم يهاجروا ما لكم من وليتهم من شىء

{ولايت} به معناى حمايت كردن و يارى رساندن است. كلمه {شىء} مبتدا و {من} در آن زايده مى باشد. {من} در {من ولايتهم} بيانيه و بيانگر معناى شىء است. كلمه لكم خبر براى {من شىء} مى باشد. گفتنى است در برداشت فوق ضمير در {ولايتهم} مفعول گرفته شده و فاعل آن ضميرى است خطاب به مهاجران انصار. بنابراين معناى جمله چنين مى شود: هيچ حق ولايتى براى شما نسبت به ايشان جعل نشده است. يعنى نبايد ايشان را يارى كنيد.

11 _ مؤمنان غير مهاجر در صورت هجرت ، همسان با ديگر مهاجران در برخوردارى از حقوق ولايت و حمايت مقرر شده در ميان مؤمنان

ما لكم من وليتهم من شىء حتى

يهاجروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 1،7

1 _ خداوند از انصار و مهاجران نخستين خواست تا كسانى را كه در آينده ايمان مى آورند و هجرت مى كنند و به جهاد مى پردازند ، از خود بدانند و حقوق ولايت را درباره آنان رعايت كنند .

و الذين ءامنوا من بعد و هاجروا و جهدوا معكم فأولئك منكم

مخاطبان آيه، انصار و مهاجران نخستين هستند. مضاف إليه كلمه {بعد}، كلمه {ايمانكم} و يا {الهجرة الاولى} است. جمله {فأولئك منكم} اشاره به اين دارد كه تمام قوانين و حقايقى كه درباره انصار و مهاجران نخستين بيان شده درباره آنان نيز عيناً وجود دارد.

7 _ خويشاوندان در برخوردار شدن از حقوق ولايت مقرر شده در ميان مؤمنان ، بر غير خويشان اولويت دارند .

و أولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض فى كتب اللّه

ولايت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 182 - 12

12 - ولايت مؤمنان بر يكديگر در اصلاح اعمال خلاف *

فمن خاف من موص جنفاً أو إثماً فاصلح بينهم فلا إثم عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 7

7 _ اعتقاد به ولايت تكوينى خداوند ، مستلزم پذيرش ولايت مؤمنان در نظام اجتماعى اسلام

قل اللّهم مالك الملك . .. لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

گويا آيه مورد بحث، نتيجه مترتب بر اعتقاد به مضمون آيه {قل اللّهم . .. } است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 -

7

7 _ نصرت و يارى الهى به مؤمنان ، نشانه اى از ولايت او بر ايشان

و اللّه وليّهما . .. و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

جمله {و لقد نصركم اللّه}، مى تواند استدلالى باشد براى جمله {و اللّه وليّهما}. يعنى خداوند، ولى و حامى مؤمنان است; به دليل اينكه شما را در بدر، در عين ضعف و ناتوانى، يارى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 150 - 1

1 _ تنها خداوند مولى و سرپرست اهل ايمان و بهترين ياور آنان است .

بل اللّه موليكم و هو خير النّاصرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 2

2 _ مدعيان ايمان در صورت قطع رابطه دوستى با اهل ايمان و نپذيرفتن ولايت آنان ، در شمار منافقانند .

بشّر المنفقين . .. الذين يتّخذون الكفرين أولياء من دون المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 1،2،6،9

1 _ تنها خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان فروتن ، برپا دارنده نماز و پرداخت كننده زكات ، داراى حق ولايت و حكومت بر مؤمنان

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا الذين . .. و يؤتون الزكوة و هم ركعون

در برداشت فوق، ركوع به معناى لغوى آن (خضوع) گرفته شده است.

2 _ خداوند ، معرف فردى از مؤمنان برپا دارنده نماز و ادا كننده زكات براى سرپرستى ديگران ، با ذكر نشانى معين و مشخص

انما وليكم اللّه . .. الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم ركعون

با

توجه به اينكه جمله {و هم راكعون} جمله اى است حاليه و عامل آن فعل {يؤتون} است و نيز با توجه به ظهور {ركوع} در معناى مصطلح آن يعنى ركوع نماز، معلوم مى شود صفات شمرده شده، مخصوصاً آخرين صفت، عنوان مشير دارد ; يعنى براى معرفى شخصى معين است.

6 _ ولايت و رهبرى پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، در طول ولايت خدا و پرتويى از حاكميت اوست .

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

مفرد آوردن كلمه {ولىّ} _ على رغم جمع بودن خبر آن _، رساى به اين حقيقت است كه ولايت رسول خدا(ص) و ديگر واجدان شرايط، در طول ولايت خدا و پرتويى از ولايت اوست.

9 _ هرگونه حكومت و ولايت بر اهل ايمان ، به جز ولايت خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، حكومت و ولايتى نامشروع و غير قانونى

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

برداشت فوق با توجه به كلمه {انما} كه براى حصر است، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 1،3

1 _ پذيرندگان ولايت و سرپرستى خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان واجد شرايط ، از زمره حزب اللّه ( ياران و پيروان خدا )

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا فان حزب اللّه هم الغلبون

{الذين ءامنوا} اشاره به مؤمنانى است كه در آيه قبل توصيف شدند.

3 _ پذيرش ولايت خداوند ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان شايسته ولايت ، انفكاك ناپذير و وابسته به يكديگر

و من يتول اللّه و رسوله

و الذين ءامنوا

عطف {رسوله} و {الذين ءامنوا} بر {اللّه} بدون تكرار فعل (يتول)، مى رساند كه ولايت آنها بهم پيوسته بوده و رويگردانى از ولايت هر يك به منزله اعراض از ولايت تمامى آنها مى باشد. مفرد آوردن كلمه {ولىّ} در آيه قبل اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 1،2،4،5،26،27

1 _ روح ولايت و دوستى ، حاكم بر جامعه مؤمنان

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض

2 _ عموم مؤمنان ( زنان و مردان مؤمن ) داراى نوعى ولايت و سرپرستى بر يكديگر از جانب خداوند هستند .

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {ولىّ} به قرينه {يأمرون . .. و ينهون} به معناى سرپرست باشد.

4 _ امر به معروف و نهى از منكر ، حقى است برخاسته از شأن ولايت و سرپرستى عموم مؤمنان به يكديگر .

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

5 _ امر به معروف و نهى از منكر ، تبلور ولايت و محبت جامعه ايمانى نسبت به يكديگر

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

26 _ صفوان جمال مى گويد : قلت لأبى عبداللّه ( ع ) . . . : تأتينى المرأة المسلمة قد عرفتنى بعملى . . . و ليس ل ها محرم قال : فإذا جائتك المرئة المسلمة فاحمل ها فإن المؤمن محرم المؤمنة و تلا هذه الآية { المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض } ;

به امام صادق (ع) عرض كردم: زن مسلمانى نزد من

مى آيد و مرا به شغلم [كه مسافربرى است ]مى شناسد . .. و محرمى همراه ندارد؟ فرمود هر گاه زن مسلمانى نزد تو آمد، او را به مسافرت ببر ; زيرا مرد مؤمن محرم (معتمد) زن مؤمنه است. سپس امام (ع) اين آيه را تلاوت فرمود: المؤمنون و المؤمنان بعضهم اولياء بعض}.

27 _ از امام حسين ( ع ) روايت شده . . . و به اميرالمؤمنين ( ع ) نيز نسبت داده شده كه فرمودند : . . . خدا مى فرمايد : . . . { المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر } فبدءاللّه بالامر بالمعروف و النهى عن المنكر فريضة منه لعلمه بأن ها إذا اديت و اقيمت استقامت الفرائض كل ها هيّن ها و صعب ها . . . ;

. .. {مردان و زنان با ايمان ولى (و يار و ياور) يكديگرند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند}. خداوند [قبل از نماز و زكات] از امر به معروف و نهى از منكر آغاز كرد ; زيرا مى دانست اگر اين دو فريضه عملى گردد همه فرايض _ آسان و مشكل آن _ پابرجا مى شود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 2،3

2 - ولايت پيامبر ( ص ) بر مؤمنان ، از ولايت خود آنان بر امورشان ، برتر است .

النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم

3 - مؤمنان ، داراى ولايت و حق تصميم گيرى درباره امور مختلف خودند .

النبىّ أولى بالمؤمنين من أنفسهم

ويژگى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 286 - 25

25 _ اظهار نيازمندى مؤمنان به نصرت الهى در نبرد با كافران ، از ويژگى هاى آنان

فانصرنا على القوم الكافرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 19،21،23،24

19 _ جهاد در راه خدا و نهراسيدن از سرزنش دشمنان ملامتگر ، ويژگى مؤمنان واقعى

يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

21 _ راه خدا ، جهت و محور تلاش پيگير مؤمنان

يجهدون فى سبيل اللّه

در برداشت فوق جهاد به معناى لغوى آن (تلاش و كوشش) گرفته شده است. نه خصوص نبرد. فعل مضارع (يجهدون) حكايت از تلاش مستمر و پيگير دارد.

23 _ مؤمنان واقعى هرگز به خاطر سرزنش ملامتگران دست از جهاد و مبارزه بر نمى دارند .

يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

24 _ مؤمنان واقعى هرگز به خاطر ملامت دشمنان ، از عشق به خدا دست بردار نيستند و از فروتنى در قبال مؤمنان و سرافرازى در برابر كافران ، باز نمى مانند .

يحبهم و يحبونه . .. و لايخافون لومة لائم

بنابر اينكه جمله {و لايخافون . ..} در ارتباط با تمامى صفاتى باشد كه در فرازهاى پيشين بر شمرده شده نه خصوص {يجهدون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 92 - 15

15 _ مراقبت بر نماز از ويژگيهاى مؤمنان به قرآن است.

و الذين يؤمنون بالأخرة يؤمنون به و هم على صلاتهم يحافظون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 5،6،8

5 _ مؤمن با نور الهى مسير

صحيح حركت را در جامعه و بين مردم درمى يابد.

و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس

6 _ نور ايمان، روشنگر خطوط و افكار مختلف جامعه براى مؤمنان است.

و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس

8 _ مؤمن در جامعه، عنصرى پوياست، نه بى تحرك و منزوى و فاقد تشخيص.

و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس

بديهى است كه منظور از {مشى در ميان مردم} راه رفتن در كوچه و بازار نيست، بلكه مراد حضور فعال در جامعه و تشخيص جريانهاى حق و باطل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 52 - 11

11 _ تنها مؤمنان به قرآن بهره مند از هدايت ها و رحمت هاى بيكران آن هستند .

هدى و رحمة لقوم يؤمنون

با توجه به اينكه هدف از نزول قرآن هدايت مردم و دستيابى همگان به رحمت ويژه الهى است، به نظر مى رسد {لقوم يؤمنون} اشاره به اين حقيقت داشته باشد كه تنها مؤمنان از هدايتها و رحمتهاى ويژه بهره مند خواهند شد. گفتنى است مراد از {لقوم يؤمنون} به دليل فراز قبل، مؤمنان به قرآن مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 2 - 6،9

6 _ مؤمنان واقعى ، تنها بر خداوند توكل مى كنند .

و على ربهم يتوكلون

9 _ اختلاف و نزاع در جامعه ايمانى بر سر دنيا و غنايم آن ، به دور از شأن مؤمنان واقعى

يسئلونك عن الأنفال . .. إنما المؤمنون ... وجلت قلوبهم ... و على ربهم

بيان ويژگيهاى ياد شده پس از اشاره به اختلاف و نزاع مسلمانان بر

سر غنايم جنگى، اشاره به اين دارد كه رسيدن به مقام بلند ايمان، آدمى را از شيفتگى به مال دنيا و متأثر شدن از آن و در نتيجه نزاع كردن بر سر آن، باز خواهد داشت.

ويژگى مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 14

14 _ دعا به درگاه خداوند و درخواست يارى از وى به هنگام مواجه شدن با مشكلات راه ايمان ، از خصلت هاى مؤمنان راستين است .

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

ويژگيهاى انقياد مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 8

8 - اطاعت و فرمان برى مؤمنان از خدا و رسول او ، آگاهانه و هوشمندانه است .

إنّما كان قول المؤمنين إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم أن يقولوا سمعنا و

برداشت فوق از تقدم {سمعنا} بر {أطعنا} قابل استفاده است.

ويژگيهاى ايمان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 27 - 5

5- ايمان و عقيده مؤمنان برپايه سخن پايدار و اصول خلل ناپذير و جاودانه استوار است .

يثبّت الله الذين ءامنوا بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا و فى الأخرة

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {باء} در {بالقول} متعلق به {آمنوا} باشد.

ويژگيهاى پاداش مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 6 - 7،8

7 - پاداش مؤمنان نيك كردار ، هرگز كاهش نيافته و پايان نمى پزيرد .

فلهم أجر غير ممنون

{مَنّ} (مصدر {ممنون})، به معناى {قطع كردن} است و معناى

{كاهش دادن} نيز براى آن گفته شده است. (صحاح اللغة)

8 - پاداش مؤمنانِ داراى عمل صالح ، پاداشى بى منت و به دور از محاسبه و محدوديت

فلهم أجر غير ممنون

در {قاموس} آمده است كه {غير ممنون}; يعنى، بدون محاسبه و صاحب {مصباح} مى گويد: {مننتَ عليه منّاً}; يعنى، آنچه از نيكى ها براى كسى انجام داده اى، بر او شماره كردى. {راغب} در {مفردات}، اين كار را منّت زبانى و امرى نكوهيده خوانده است.

ويژگيهاى روزى اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 4 - 8

8 - روزى مؤمنان داراى عمل صالح در قيامت ، از هرگونه رنج و منّتى به دور است .

الذين ءامنوا . .. أُول_ئك لهم ... رزق كريم

مقصود از رزق كريم _ چنان كه در روح المعانى آمده است _ روزى بى رنج و بى منّت است; زيرا روزى ها يا با تلاش خود انسان ها به دست مى آيد كه همراه با زحمت است و يا از سوى ديگران مى رسد كه نوعاً توأم با نوعى منّت مى باشد; ولى روزى خدا چنين نيست.

ويژگيهاى عقيده مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 27 - 5

5- ايمان و عقيده مؤمنان برپايه سخن پايدار و اصول خلل ناپذير و جاودانه استوار است .

يثبّت الله الذين ءامنوا بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا و فى الأخرة

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {باء} در {بالقول} متعلق به {آمنوا} باشد.

ويژگيهاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 46

- 4

4 - اقامه نماز براى باورداران به لقاى خدا و بازگشت به او ، امرى سهل و آسان است .

و إنها لكبيرة إلا على الخشعين. الذين يظنون أنهم ملقوا ربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 12،17

12 _ مداومت بر اقامه نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از خدا و رسول از ويژگى هاى مؤمنان راستين

و يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و يطيعون اللّه و رسوله

به كارگيرى فعل مضارع (يقيمون، يؤتون و يطيعون) بيانگر تداوم و استمرار است.

17 _ مؤمنان راستين ، فرمانبران خدا و رسول از روى ميل و رغبت و نه از روى اكراه و بى ميلى

و يطيعون اللّه و رسوله

واژه {اطاعة} (مصدر يطيعون) به معناى فرمانبردارى از روى رغبت و ميل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 90 - 4

4 _ مؤمنان واقعى ، حافظان حرمت احكام دينى و اجتماعى صادر شده از سوى پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى

و جاء المعذّرون . .. ليؤذن لهم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {معذّرون} به معناى كسانى باشد كه داراى عذر موجه بوده و با اين وصف سر خود ترك جهاد نكرده اند ; بلكه نزد پيامبر(ص) آمدند و عذر خويش را عرضه كردند تا رسماً اجازه دريافت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 8،14،15،16

8 _ پايدارى بر ركوع و سجده و امر به معروف و نهى از منكر ، از ويژگى هاى مؤمنان راستين

الركعون السجدون الأمرون بالمعروف و الناهون عن

المنكر

14 _ مؤمنان و رستگاران واقعى ، علاوه بر ميدان هاى نبرد ، در همه صحنه هاى عبادى ، فردى و اجتماعى حاضرند .

اشترى من المؤمنين . .. ذلك هو الفوز العظيم. التّئبون العبدون ... الأمرون بالمعرو

برداشت فوق با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل مى باشد.

15 _ مؤمنان راستين ، پاسداران هميشگى قوانين ، حدود و ارزش هاى الهى

و الحفظون لحدود اللّه

16 _ مؤمنان راستين ، پايبند به همه احكام فردى و اجتماعى اسلام

التّئبون . .. و الحفظون لحدود اللّه و بشّر المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 84 - 5

5 _ مؤمن راستين كسى است كه در مقام عمل ، كليه دستور هاى خداوند را بى چون و چرا انجام داده و امور حال و آينده خود را تنها به او سپرده و غير او را تكيه گاه خود قرار ندهد .

و قال موسى يقوم إن كنتم ءامنتم باللّه فعليه توكلوا إن كنتم مسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 111 - 15

15_ تنها مؤمنان به قرآن ، از هدايت ها و رحمت آفرينى هاى آن بهره مند مى شوند .

و ل_كن . .. هدًى و رحمة لقوم يؤمنون

دليل اين برداشت نظير سخنى است كه در توضيح برداشت شماره 2 از همين آيه آورده شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 2 - 12

12- مؤمنانِ راستين ، بر انجام اَعمال صالح مداومت دارند .

المؤمنين الذين يعملون الص_لح_ت

فعل مضارع {يعملون} و نيز جمع بودن {الصالحات} مى تواند

به مطلب بالا اشاره داشته باشد. لازم به ذكر است در برداشت ياد شده، {الذين} صفت توضيحى براى {المؤمنين} گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 3 - 3

3 - مؤمنان واقعى ، پايبند به تكاليف فردى و اجتماعى و داراى بينشى ژرف در عقايد دينى

الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم بالأخرة هم يوقنون

{نماز} برقرار ساختن پيوند عبوديت و بندگى با خدا و {زكات} ايجاد ارتباط با مردم پيرامون خود و دستگيرى از نيازمندان جامعه است. بنابراين آوردن {پرداخت زكات} پس از {اقامه صلاة} بيانگر اين حقيقت است كه مؤمنان واقعى تنها به فكر خود نيستند; بلكه با مردم جامعه خود نيز ارتباطى مسؤولانه دارند. گفتنى است كه {يقين به آخرت} _ كه عبارت از اعتقاد قطعى است _ بيانگر آن است كه مؤمنان واقعى در مسائل اعتقادى داراى بينشى عميق و ترديدناپذيراند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 10

10 - انتخاب بهترين عقيده و برترين سخن در باب تعاليم دينى ، از ويژگى هاى مؤمنان و خردمندان است .

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه در توصيف مؤمنان و خردمندان مى باشد (كه در ذيل آيه از آن ياد شده است).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 38 - 4،7

4 - احياى فرهنگ نماز و انجام آن با تمامى شرايط و اركان ، از ويژگى هاى بارز اهل ايمان

و ما عند اللّه . .. للذين ءامنوا ...

و أقاموا الصلوة

با توجه به واژه {إقامه} كه صرفاً به معناى انجام نماز نيست; بلكه به معناى برپاداشتن نماز است، احياى فرهنگ نماز به دست مى آيد.

7 - مشورت در مسائل زندگى و اهتمام به آن ، از ويژگى هاى اهل ايمان

للذين ءامنوا . .. و أمرهم شورى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 10

10- مؤمنان راستين ، داراى مهر به يكديگر ، در عين انعطاف ناپذيرى در برابر كافران

و الذين معه أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 15 - 1

1 - مؤمنان واقعى ، داراى ايمان به خدا و رسول او و بدور از هرگونه شك و ترديد

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله ثمّ لم يرتابوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 4

4 - مؤمنان راستين ، هرگز با دشمنان خدا و پيامبر ( ص ) _ هر چند پدر ، برادر ، فرزند يا عشيره باشند _ دوستى نمىورزند .

لاتجد قومًا . .. يوادّون من حادّ اللّه و رسوله ... أو عشيرتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 10 - 6

6 - مؤمن ، درصدد جبران لغزش هاى خويش ، قبل از توجه به كاستى هاى ديگران *

يقولون ربّنا اغفر لنا و لإخوننا

تقدم {لنا} بر {لإخواننا} مى تواند از آن جهت باشد كه انسان، قبل از طلب بخشش براى خطاهاى ديگران، بايد خطاهاى خويش را به ياد آورده و طلب

استغفار كند.

ويژگيهاى مؤمنان صابر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 6

6 - استرجاع ، شعار مؤمنان صبور به هنگام مواجه شدن با مصيبت ها و سختيهاست .

و بشر الصبرين. الذين إذا أصبتهم مصيبة قالوا إنا للّه و إنا إليه رجعون

{استرجاع} گفتنِ { إنا للّه و إنا إليه رجعون} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 157 - 5،8

5 - تنها مؤمنان صابر ، به موفقيت دست يافته و به هدف هاى خويش ( سعادت دنيا و آخرت ) خواهند رسيد . *

و أولئك هم المهتدون

8 - مؤمنانى كه در مصيبت ها و سختى ها صابر و تسليم قضاى الهى باشند ، تنها كسانى هستند كه به هدايت دست يافته اند .

و بشر الصبرين. الذين ... و أولئك هم المهتدون

ضمير فصل (هم) و معرفه بودن خبر (المهتدون) حاكى از حصر است.

ويژگيهاى ورود مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 9

9 - ورود مؤمنان به بهشت جاودان ، همراه با تكريم و اجلال از سوى خداوند *

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت

فعل متعدّى {يدخل} و اسناد آن به خداوند، مى تواند دربردارنده احتمال بالا باشد.

هتك آبروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 10

10 - اشاعه فحشا و بازى با حيثيت مؤمنان و بدنام كردن آنان ، فرمان بردارى از شيطان و گام نهادن در راه او است .

و من يتّبع خطوت الشيط_ن فإنّه يأمر

بالفحشاء و المنكر

نهى از پيروى شيطان _ پس از محكوميت ماجراى {افك} و ممنوعيت اشاعه فحشا _ مى تواند هشدارى باشد به رواج دهندگان فحشا كه رفتارشان، رفتارى است شيطانى و در حقيقت گام نهادن در راه شيطان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 16

16 - ريختن آبروى برادر مؤمن با غيبت ، به منزله خوردن گوشت بدن بى جان او است .

أيحبّ أحدكم أن يأكل لحم أخيه ميتًا

هجرت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 1

1 _ مؤمنانى كه به مدينه هجرت نموده و در راه خدا جهاد كردند ، مؤمنانى حقيقى و راستين هستند .

و الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولئك هم المؤمنون حقا

حق، به معناى ثابت بودن و حقيقت داشتن است و {حقا} هم مى تواند صفت براى مفعول مطلق محذوف باشد، يعنى (هم المؤمنون إيمانا حقا) و هم مى تواند مفعول مطلق براى فعل مقدر (احقه) باشد. به هر تقدير بيانگر اين است كه دارندگان صفات ياد شده از ايمان حقيقى و راستين برخوردار هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 99 - 6

6 - ابراهيم ( ع ) ، افراد مؤمن و موحد را ، به هجرت از سرزمين شرك تشويق مى كرد .

و قال إنّى ذاهب إلى ربّى

اعلام ابراهيم(ع) به هجرت خود از سرزمين شرك، ممكن است به اين جهت باشد كه افراد اندكى كه ايمان آورده و موحد شده اند، همانند او هجرت كنند.

هجرت مؤمنان

قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 135 - 7

7 - نجات لوط ( ع ) و مؤمنان ، از عذاب الهى ، با خروج از شهر انجام پذيرفت .

إلاّ عجوزًا فى الغ_برين

از آمدن تعبير {غابرين} (بازماندگان) درباره همسر كافر و هلاك شده همسر لوط، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

هدايت اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 11

11 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده است : { . . . ان اللّه تبارك و تعالى . . . يوم القيامة . . . يهدى اهل الإيمان و العمل الصالح إلى جنته . . . قال عزّ و جل : { إن الذين آمنوا و عملوا الصالحات يهديهم ربهم بإيمانهم تجرى من تحتهم الأنهار فى جنات النعيم } . . . ;

. .. خداى تبارك و تعالى ... روز قيامت ... اهل ايمان و عمل صالح را به سوى بهشت خود راهنمايى مى كند ... خداى عزوجل فرمود: به تحقيق كسانى كه ايمان آورده اند و داراى اعمال صالح هستند، پروردگارشان آنان را در پرتو ايمانشان هدايت مى كند. از زير [قصرهاى] آنان در باغهاى پر نعمت، نهرها جارى است ... }.

هدايت پذيرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 111 - 15

15_ تنها مؤمنان به قرآن ، از هدايت ها و رحمت آفرينى هاى آن بهره مند مى شوند .

و ل_كن . .. هدًى و رحمة لقوم يؤمنون

دليل اين برداشت

نظير سخنى است كه در توضيح برداشت شماره 2 از همين آيه آورده شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 17 - 1

1- هدايت بيش از پيش و روحيه تقوا ، موهبت الهى به مؤمنان هدايت پذير

و الذين اهتدوا زادهم هدًى و ءاتي_هم تقوي_هم

هدايت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 5 - 3

3 - مؤمنان به غيب ( خدا و . . . ) و معتقدان به رسالت و باورداران به آخرت ، هدايت يافتگانند .

الذين يؤمنون . ... أولئك على هدًى من ربهم

مشاراليه {أولئك} (اهل تقوا) ممكن است به صورت اجمالى ملاحظه شود. در اين صورت كلمه {المتقين} مشاراليه خواهد بود. و ممكن است جنبه تفصيلى آن در نظر گرفته شود; در اين لحاظ، صفات بيان شده براى {متقين} مشاراليه {أولئك} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 9

9 - قرآن ، هدايتگر اهل ايمان است .

هدىً و بشرى للمؤمنين

{هدىً} مصدر است و در اينجا به معناى اسم فاعل (هادى) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 35،36،44

35 _ هدايتِ مؤمنان توسّط خداوند ، در عرصه اختلافات دينى

فهدى اللّه الذين امنوا

36 _ هدايت مؤمنان به درك صحيح دين و شناخت حق ، از سوى خداوند

فهدى اللّه الذين امنوا لما اختلفوا فيه من الحق

{من الحق}، بيان {ما} در {لما اختلفوا} است ; يعنى خداوند، مؤمنان را به {حق} _ كه مورد اختلاف واقع شده بود

_ هدايت كرد.

44 _ هدايت خاص الهى نسبت به مؤمنان ، به هنگام بروز اختلافات دينى

و ما اختلف فيه الا الذين . .. و اللّه يهدى من يشاء الى صراط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 259 - 1

1 _ خداوند ، هدايت كننده مؤمنان ، از ظلمت شبهاتِ معاد به نورِ علم و يقين

اللّه ولىّ الّذين امنوا يخرجهم من الظّلمات الى النّور . .. او كالذى مرّ ... فلمّ

داستان مورد بحث در آيه، مثال و ارائه نمونه اى براى ولايت الهى و نتيجه آن است ; يعنى هدايت مؤمنان به نور پس از خارج ساختن آنان از ظلمت و تاريكى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 175 - 1،6

1 _ خداوند ، مؤمنان متمسك به وى را از رحمت ويژه و فضل و هدايت خاص خويش ، بهره مند خواهد كرد .

فاما الذين ءامنوا باللّه و اعتصموا به . .. و يهديهم إليه صرطاً مستقيماً

هدايت، فضل و رحمت خداوند، شامل همه بندگان مى شود. بنابراين ذكر آنها به عنوان پاداش بيانگر رحمت، فضل و هدايت خاص است ; گفتنى است در برداشت فوق ضمير {به} به {اللّه} برگردانده شده است.

6 _ خداوند ، مؤمنان متمسك به او را ، به راه مستقيم هدايت مى كند .

فاما الذين ءامنوا باللّه و اعتصموا به . .. و يهديهم إليه صرطاً مستقيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 5

5 _ مؤمن با نور الهى مسير صحيح حركت را در جامعه

و بين مردم درمى يابد.

و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 52 - 11

11 _ تنها مؤمنان به قرآن بهره مند از هدايت ها و رحمت هاى بيكران آن هستند .

هدى و رحمة لقوم يؤمنون

با توجه به اينكه هدف از نزول قرآن هدايت مردم و دستيابى همگان به رحمت ويژه الهى است، به نظر مى رسد {لقوم يؤمنون} اشاره به اين حقيقت داشته باشد كه تنها مؤمنان از هدايتها و رحمتهاى ويژه بهره مند خواهند شد. گفتنى است مراد از {لقوم يؤمنون} به دليل فراز قبل، مؤمنان به قرآن مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 9 - 4

4 _ مؤمنان نيك كردار ، در كنف حمايت و هدايت مستمر و دايم الهى

إن الذين ءامنوا و عملوا الصلحت يهديهم ربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 28 - 1

1_ آنان كه ايمان آورده و دلهايشان به ياد خدا آرامش مى يابد ، از كسانى اند كه خداوند آنها را به سوى خويش هدايت كرده است .

و يهدى إليه من أناب. الذين ءامنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 64 - 9

9- قرآن ، كتاب هدايت و رحمت براى مؤمنان است .

و ما أنزلنا عليك الكت_ب . .. هدًى و رحمة لقوم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 24 - 1،7

1 -

خدا ، هادى و راهنماى اهل ايمان

و هدوا إلى الطّيّب من القول و هدوا إلى صرط الحميد

7 - طرد شرك از سوى مؤمنان و گرايش آنان به پرستش خداى يگانه ، مرهون هدايت و راهنمايى خداوند

و هدوا إلى صرط الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 37 - 7

7 - خدا ، هادى و راهنماى اهل ايمان

كذلك سخّر لكم . .. على ما هديكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 54 - 10

10 - خدا ، راهنماى اهل ايمان

و إنّ اللّه لهاد الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 31 - 4

4 _ دلدارى و وعده خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، مبنى بر نصرت و راهبرى آنان در برابر دشمنانشان

و كذلك جعلنا لكلّ نبىّ عدوًّا من المجرمين و كفى بربّك هاديًا و نصيرًا

آيه شريفه، با بيان وضعيت پيامبران در انجام رسالتشان _ كه همواره بادشمنان تبه كار مواجه بودند _ مى تواند درصدد تعقيب دو هدف باشد: 1_ دلجويى از پيامبر(ص) و مؤمنان در برابر كارشكنى هاى دشمنان آنان. 2_ تشويق و تحريك پيامبر(ص) و مؤمنان به صبر و پايدارى در راه خدا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 77 - 4

4 - تنها مؤمنان و حق جويان ، زمينه دار بهره مندى از هدايتگرى ها و رحمت آفرينى هاى قرآن

و إنّه لهدًى و رحمة للمؤمنين

قيد {للمؤمنين} مى رساند كه ديگران شايستگى بهرهورى از قرآن را ندارند.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 24 - 11

11 - مؤمنان به پيامبر ( ص ) همچون خود آن حضرت ، در مسير هدايت اند .

و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل مبين

آوردن ضمير جمع {نا} به جاى {أنا} _ كه با كلمه {قل} داراى سياق واحدى است _ مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه پيامبر(ص) در صدد همسو جلوه دادن مؤمنان با خودش مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 6

6 - مؤمنان ، برخوردار از معرفت و نور هدايت الهى

فهو على نور من ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 44 - 7

7 - قرآن ، راهنما و هدايتگر اهل ايمان

قل هو للذين ءامنوا هدًى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، راهنما و راهبر مؤمنان در حوزه انديشه و رفتار

تلك ءاي_ت اللّه نتلوها عليك . .. قل للذين ءامنوا يغفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 16

16 - تحقق پيشگويى اعجازآميز خداوند ، از پيروزى هاى آينده مؤمنان ، زمينه ساز هدايت ايشان به صراط مستقيم

وعدكم . .. و لتكون ءاية للمؤمنين و يهديكم صرطًا مستقيمًا

{آية} به معناى معجزه است; زيرا در پيشگويى قطعى از آينده، اعجاز نهفته است. مقدمه قرار گرفتن اين معجزه براى هدايت مؤمنان را، مى توان از تقدم {آية} بر {يهديكم} استفاده كرد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 2 - 1

1 - قرآن ، در ديدگاه گروهى از جن ، راهنماى مؤمنان به راه حق و درستى است .

يهدى إلى الرشد

{رشد} (ضد {غى}) به معناى دستيابى به راه حق و درستى است. (مصباح المنير و قاموس المحيط)

هدايت مؤمنان به آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 76 - 3

3- ارزشمندى و مخصوص بودن هدايت اعطايى از جانب خداوند به مؤمنان و باورداران آيات الهى .

و يزيد اللّه الذين اهتدوا هدًى

نكره بودن {هدىً} بر ويژگى آن دلالت دارد; يعنى، هدايتى كه قابل تعريف نيست اين آيه به دنبال آيه پيش، پاسخى به گفته كافران است كه هنگام شنيدن آيات الهى به مؤمنان، مى گفتند: {أىّ الفريقين خير . ..}. بنابراين {الذين اهتدوا} همان {الذين آمنوا} هستند كه در آيا پيش از آنان ياد شده بود.

هدايت مؤمنان به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 14 - 6

6 - مؤمنان به قرآن ، به راه حق و درستى دست يافته اند .

فمن أسلم فأُول_ئك تحرّوا رشدًا

هدايت مؤمنان صابر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 157 - 4

4 - مؤمنانى كه در مصيبت هاى راه ايمان صابرند ، به هدايت واقعى نايل خواهند شد .

قالوا إنا للّه و إنا إليه راجعون . .. و أولئك هم المهتدون

هدف مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 19

- 6

6- حيات اخروى ، حياتى برتر از دنياست و دستيابى به آن ، بايد هدف همه مؤمنان باشد .

من كان يريد العاجلة . .. و من أراد الأخرة ... كان سعيهم مشكورًا

تشكر و قدردانى خداوند از تلاش و كوشش آخرت خواهان در مقابل دنياطلبان، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

هشدار به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 2

2 - خداوند ، اهل ايمان را از به كارگيرى كلمه { راعنا } در خطاب به پيامبر ( ص ) بر حذر داشت .

يأيها الذين ءامنوا لاتقولوا رعنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 15

15 _ تحذير و هشدار مؤكد خداوند ، نسبت به مؤمنانى كه پذيراى ولايت و سرپرستى كافران شده اند .

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء . .. و يحذّركم اللّه نفسه و الى اللّه المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 72 - 9

9 _ هشدار خداوند به مؤمنان ، نسبت به تلاش منافقانه اهل كتاب و دشمنان اسلام

و قالت طائفة . .. لعلّهم يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 11

11 _ هشدار خداوند به مؤمنان در برابر خطر شايعات دشمنان دين ، جاسوسان آنان و منافقان

انّ النّاس قد جمعوا لكم . .. انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 12 - 19

19 _ هشدار خداوند

به مؤمنان در مورد مقررات ارث ، وصيّت و دَين ميّت

و لكم نصف ما ترك من بعد وصيّة . .. و اللّه عليم حليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 14 - 5

5 _ هشدار خداوند به مؤمنان ، نسبت به عدم اجراى احكام ارث و قوانين الهى

تلك حدود اللّه . .. و من يعص اللّه و رسوله و يتعدّ حدوده يدخله ناراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 27 - 6

6 _ هشدار خداوند به مؤمنان در مورد نفوذ آراء و انديشه هاى انحرافى هواپرستان

و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 6

6 _ هشدار خداوند به مؤمنان در مورد خطر گرايش آنان به كفر و شرك

الم تر الى الذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون بالجبت و الطّاغوت

مخاطب قرار دادن مؤمنان و سپس بيان سرنوشت شرك آلود اهل كتاب، تعريضى به مخاطبان است كه چنين خطرى شما را نيز تهديد مى كند و هشيار باشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 11

11 _ هشدار خداوند به مؤمنان از غرور و خودبينى ، با مشاهده ضعف و ناتوانى دشمنان

و لو شاء اللّه لسلّطهم عليكم فلقاتلوكم

هدف از بيان اين حقيقت كه تنها مشيت الهى كارساز است، مى تواند اين باشد كه مسلمانان نبايد ضعف دشمن را برخاسته از توانمندى خويش بدانند و اين، مايه غرور و خودبينى آنان گردد.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 34

34 _ هشدار خداوند به مؤمنان مبنى بر اينكه مبادله با اهل كتاب و ازدواج با آنان نبايد موجب سستى ايمان شما گردد . *

طعامكم حل لهم و المحصنت . .. و من يكفر بالايمن

جمله {و من يكفر . ..} پس از تجويز معاشرت با اهل كتاب، اشاره به هشدار خداوند دارد كه نكند معاشرت با آنان موجب تزلزل اعتقادى شما شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 8 - 22

22 _ هشدار الهى به مؤمنان نسبت به عدم اجراى عدالت ، حتى در مورد دشمنان

اعدلوا . .. و اتقوا اللّه إنّ اللّه خبير بما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 3،4

3 _ منحرفان در كمين براى گمراه سازى اهل ايمان

لايضركم من ضل إذا اهتديتم

4 _ مسلمانان در صورت بى توجهى به احكام الهى در خطر گمراهى و گرايش هاى كفرآميز

عليكم انفسكم لايضركم من ضل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 106 - 5

5 _ بهانه جويى و اتهام كافران نبايد سبب نگرانى و تزلزل مؤمنان گردد.

و ليقولوا درست . .. اتبع ما أوحى اليك

فرمان به اتباع از وحى، پس از اشاره به شبهات كافران، تأكيدى بر لزوم استقامت مؤمنان در برابر شبهات كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 116 - 5

5 _ كمى رهپويان راه خدا نبايد موجب تزلزل رهپويان در برابر اكثريت مردم گمراه

گردد.

و إن تطع أكثر من فى الأرض يضلوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 9

9 _ خطر پيروى از تمايلات منحرفان و بدعتگذاران در كمين مؤمنان است.

و لا تتبع أهواء الذين كذبوا بأيتنا

گر چه {لا تتبع . .. } خطاب به پيامبر(ص) است، ولى روى سخن در حقيقت با همه مؤمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 20 - 3

3 _ مؤمنان در معرض تخلف از دستورات خدا و رسول و نيازمند هشدار

يأيها الذين ءامنوا . .. و لا تولوا عنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 28 - 1

1 _ هشدار خداوند به مؤمنان مبنى بر آزمايش آنان از طريق مال و فرزند

و اعلموا أنما أمولكم و أولدكم فتنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 20

20 _ هشدار خداوند به مؤمنان نسبت به چگونگى اعمالشان در قبال فرمان هاى خداوند

و اللّه بما تعملون بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 10

10 _ همه انسان ها ، حتى مؤمنان حقيقى ، از خطا و گناه مصون نيستند و نيازمند مغفرت الهى هستند .

أولئك هم المؤمنون حقا لهم مغفرة و رزق كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 1

1 _ خداوند ، از فساد مالى و انحراف بسيارى از احبار و راهبان ( پيشوايان دينى يهود و نصارا )

پرده برداشته و مؤمنان را نسبت به خطر آنان هشدار داد .

يأيها الذين ءامنوا إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 4

4 _ هشدار خداوند به مؤمنان در مورد سوگند هاى دروغ منافقان

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 2

2 _ خداوند ، مؤمنان را از تأثيرپذيرى در برابر رياكارى و سوگند هاى دروغين منافقان هشدار داد .

فإن ترضوا عنهم فإن اللّه لا يرضى عن القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 1

1 _ هشدار خداوند به مؤمنان ، نسبت به وجود منافقانى ناشناخته در اطراف ايشان از باديه نشينان و نيز از اهل مدينه

و ممن حولكم من الأعراب منفقون و من أهل المدينة مردوا على النفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 2 - 10

10 - خداوند ، به مؤمنان براى رعايت فرمان به تبعيت از تعاليم وحيانى اش ، هشدار داده است .

و اتّبع ما يوحى . .. إنّ اللّه كان بما تعملون خبيرًا

جمله {إنّ اللّه. ..} پس از امرِ {اتّبع}، مى تواند هشدارى باشد به مخاطبان اين فرمان، تا مراقب عمل به آن فرمان باشند، چون خداوند آگاه است و خبر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 7

7- هشدار خداوند به مؤمنان ، در پرهيز از فراهم آوردن زمينه هاى

بطلان اعمال خويش

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. و لا تبطلوا أعم_لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 11 - 5

5 - هشدار الهى به مؤمنان ، نسبت به رعايت تقوا ، در زمينه ادعا هاى مالى خويش و پرداخت حقوق ديگران

ف_اتوا الذين ذهبت أزوجهم . .. و اتّقوا اللّه

امر {اتّقوا اللّه. ..} احتمالاًنظر به دو زمينه دارد: 1_ مؤمنى كه مى بايست مهريه صرف كرده براى همسر كافرش را از غنايم بردارد. در اين صورت او نبايد بيش از آنچه خرج كرده ادعا كند. 2_ مجموعه مؤمنان اند كه در پرداخت حق مؤمن از غنايم، كوتاهى نورزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 15 - 3

3 - هشدار خداوند به مؤمنان ، نسبت به لغزش و نافرمانى كردن به خاطر دلبستگى و وابستگى به مال و فرزند

إنّما أمولكم و أول_دكم فتنة

هشدار به مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 14

14 _ تذكر خداوند به لزوم غافل نشدن مؤمنان از خطر اعراب كفرپيشه همجوار خويش ، پس از پايان يافتن پيروزمندانه جنگ با دشمنان خارجى ( روميان در جنگ تبوك ) *

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً

با توجه به اينكه آيات قبل در مورد بازگشت پيروزمندانه مؤمنان از جنگ تبوك است، احتمال دارد كه اين آيه هشدارى به مؤمنان مجاهد باشد كه پس از آن پيروزى، احساس امنيت نكنند و توجه كنند كه در اطرافشان، باديه نشينان جاهل و متعصب در كفر نيز، خطرى جدى به شمار مى

روند.

هشدار به مؤمنان عافيت طلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 18

18 - خداوند ، به مؤمنان عافيت طلب و دارندگان ايمان سطحى ، هشدار داده است .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه .

هلاكت دشمنان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 2،3

2- نابودى دشمنان ، وعده خداوند به پيامبران و مؤمنان

ثمّ صدقن_هم الوعد. .. و أهلكنا المسرفين

3- خداوند ، به وعده خويش مبنى بر نجات پيامبران و مؤمنان و هلاكت دشمنان ، عمل كرد .

ثمّ صدقن_هم الوعد فأنجين_هم و من نشاء و أهلكنا المسرفين

{صدق} (مصدر {صدقنا}) در دو چيز استعمال مى شود: 1_ در اعتقاد است، كه دراين صورت به معناى اعتقاد مطابق با واقع خواهد بود. 2_ در جوارح و افعال انسان، كه در اين صورت به معناى انجام دادن كار به طور شايسته و بايسته خواهد بود. (مفردات راغب). در آيه بالا معناى دوم منظور است. گفتنى است ماده {صدق} در مواردى به دو مفعول متعدى مى شود كه اين آيه يكى از آن موارد است.

هماهنگى مؤمنان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 5

5_ سخن اصحاب پيامبر و طريقه آنان ، همان سخن و طريقه پيامبر ( ص ) بود .

و قل . .. إنا ع_ملون

سخن گفتن پيامبر(ص) از جانب مؤمنان (إنا) نشانه وثوق و اطمينان آن حضرت به هم سويى آنان با اوست.

همراهى مؤمنان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 6

6 - همراهى مؤمنان با پيامبر ( ص ) ، در تبليغ دين و انذار كافران

إن كنتم ص_دقين

از اين كه در درخواست كافران، مؤمنان مورد خطاب قرار گرفته اند، استفاده مى شود كه پيروان پيامبراسلام(ص) نيز در تبليغ دين و دفاع از آن، شركت گسترده اى داشته اند.

همسران مؤمنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 4،8،14

4 - بهره مندى پدران ، همسران و فرزندان صالح از بوستان هاى ماندنى بهشت ، در سايه لطف الهى به مؤمنان تائب و پيرو دين

و أدخلهم جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند تنها به مؤمنان تائب و اهل عمل، وعده بهشت داده; ولى در عين حال فرموده است: پدران، همسران و فرزندان ايشان نيز _ در صورت صالح بودنشان _ وارد بهشت خواهند شد. يادآورى اينان در رديف مؤمنان تائب _ كه وعده بهشت تنها به آنان اختصاص دارد _ مى تواند نوعى پاداش به ايشان و لطف الهى در حق آنان باشد.

8 - بودن پدران ، همسران و فرزندان در بهشت ، از الطاف الهى در حق مؤمنان تائب و پيروان دين

و أدخلهم جن_ّت عدن الّتى وعدتّهم و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

ياد كردن مسأله بودن پدران و. .. در بهشت در كنار مؤمنان تائب، در عين آن كه آنان از نظر مقام و كمال در حدى نيستند كه مانند

مؤمنان باشند (هرچند صلاحيت عمومى ورود به آن جا را دارند)، مى تواند بيانگر اظهار لطف الهى به مؤمنان تائب باشد; زيرا وجود اين افراد در كنار انسان، خود نعمتى بزرگ است.

14 - عزت و حكمت بى مانند خداوند ، مقتضى دل بستن و اميد داشتن به ورود مؤمنان تائب و پدران ، همسران و فرزندان صالح آنان به بهشت جاويدان

ربّنا و أدخلهم جن_ّت . .. إنّك أنت العزيز الحكيم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّك أنت العزيز الحكيم} تعليل براى جمله هاى پيشين است.

همنشينى با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 1

1 - منافقان ، بدان پندار كه در دنيا با مؤمنان بوده اند و در انجام اعمال و تكاليف دينى ( نماز ، روزه و . . . ) با آنان همراهى داشته اند ، خود را همچون مؤمنان سزاوار رحمت الهى مى دانند .

فضرب بينهم بسور له باب باطنه فيه الرحمة . .. ينادونهم ألم نكن معكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 4

4 _ تواضع در برابر مؤمنان و همنشينى با آنان، از صفات لازم براى رهبران دينى جامعه است.

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

گر چه خطاب آيه به پيامبر(ص) است، ولى چون آن حضرت نمونه اى براى همه است، اين ويژگى براى همه رهبران دينى ضرورى است.

همنشينى با مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 2

2- پيامبر ( ص

) با تهيدستان مؤمن ، معاشرت داشت .

و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربّهم

واژه {اصبر} چنان چه داراى مفعول باشد، امر به حبس كردن و تثبيت است. اين تعبير و نيز جمله {لاتعد عيناك عنهم} اين نكته را مى رساند كه شيوه پيامبر(ص) در برخورد با تهيدستان، شيوه اى مطلوب بوده و خداوند، او را به پايدارى بر آن و ترك انصراف از ديدار آنان ترغيب مى كند.

هوشيارى در برابر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 14 - 6

6 - ضرورت هشيارى در برابر دشمنان ديانت و لزوم دورى از آنان

عدوًّا لكم فاحذروهم

هر چند آيه شريفه، درباره همسران و فرزندانى است كه با ديندارى پدر، مادر و همسرانشان به مخالفت برمى خيزند; ولى به مقتضاى تعبير {عدوًّا لكم} شامل تمامى دشمنان ديانت نيز مى شود.

هوشيارى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 12 - 7

7 - لزوم هوشيارى مؤمنان در برابر فسادگرى ها و تبهكارى هاى منافقان

ألا إنهم هم المفسدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 77 - 3

3- هوشيارى ، فراست و ژرف انديشى ، از اوصاف مؤمنان راستين

إن فى ذلك لأي_ت للمتوسّمين . .. إن فى ذلك لأية للمؤمنين

از اينكه خداوند در آيه قبل داستان قوم لوط را آيه براى ژرف انديشان هوشيار قرار داد و در اين آيه همين داستان را آيه براى مؤمنان دانسته است، مى توان استفاده كرد كه ژرف انديشان همان مؤمنان راستينند.

يأس از گمراهگرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 5

5 - خداوند ، مشركان و كافران صدر اسلام را از گمراه كردن مؤمنان هدايت يافته ، مأيوس ساخت .

و من يهد اللّه فما له من مضلّ

يادآورى گمراه نشدن هدايت يافتگان (مؤمنان)، مى تواند به منظور مأيوس ساختن كافران و مشركان در تبليغات و تلاش هايشان عليه اسلام و مسلمين باشد.

يأس مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 6

6 _ برخى از مؤمنان مأيوس از پيروزى در جنگ بدر و مطمئن به شكستى مرگ آفرين در آن كارزار

يجدلونك . .. كأنما يساقون إلى الموت و هم ينظرون

يقين مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 3 - 1

1 - اقامه نماز ، پرداخت زكات و يقين به آخرت از نشانه هاى مؤمنان راستين

هدًى و بشرى للمؤمنين . الذين يقيمون الصلوة... و هم بالأخرة هم يوقنون

{الذين} در برداشت ياد شده، وصف احترازى است; يعنى، آيات قرآن براى آن دسته از مؤمنان، هدايتگر و بشارت بخش است كه پايبند به اقامه نماز و پرداخت زكات باشند و به جهان آخرت نيز باور قطعى داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 6

6 - اهل ايمان ، آگاه به حقانيت رستاخيز و وقوع حتمى آن

و يعلمون أنّها الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 15 - 1

1 - مؤمنان واقعى ، داراى ايمان به خدا و رسول او و بدور

از هرگونه شك و ترديد

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله ثمّ لم يرتابوا

يهود و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 10

10 - يهود و نصارا در صدد گرايش دادن پيامبر ( ص ) و مؤمنان به پيروى از احكام و قوانين دينى خويش

و لئن اتبعت اهواءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 31

31 _ خداوند ، حامى مؤمنان ، در برابر توطئه هاى يهوديان و دشمنان دين

كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 4

4 _ ايجاد پيوند دوستانه يهود با كافران براى تشكيل جبهه اى متحد و نيرومند عليه مسلمانان

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا . .. لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا

بيان عداوت يهوديان و مشركان با اهل ايمان پس از بيان برقرارى دوستى يهود و اهل شرك مى رساند كه اين رابطه دوستى در جهت دشمنى با مسلمانان است.

مؤمنان مدينه

اميدوارى مؤمنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 1

1 - اميدبخشى خداوند به مؤمنان مدينه ، درباره اصلاح روابط آنان و اهل مكه

عسى اللّه أن يجعل بينكم و بين الذين عاديتم منهم مودّة

رفع نگرانى از مؤمنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 3

3 - رفع نگرانى از مؤمنان مدينه از سوى خداوند ، نسبت به آينده بازماندگان ايشان در مكه

عسى اللّه .

.. مودّة

با توجه به اين كه شأن نزول آيات پيشين، حركتى بود كه از حاطب بن أبى بلتعه _ به انگيزه مصونيت دادن خانوده اش در مكه _ صورت گرفته بود; خداوند پس از نفى شيوه وى، با اين نويد به او و امثالش، نوعى اطمينان بخشيده است.

مؤمنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 5

5 _ مؤمنان عصر بعثت متشكل از سه گروه : مهاجران ( مؤمنانى كه از مكه و يا اطراف آن به مدينه هجرت كردند ) ، انصار ( مؤمنانى كه مهاجران را پناه دادند ) و مؤمنان غير مهاجر

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. و الذين ءاووا و نصروا ... و الذين ءامنوا

{ايواء} (مصدر آووا) به معناى منزل دادن و پناه دادن است و مفعول آن ضميرى است محذوف كه به {الذين ءامنوا . .. } برمى گردد.

مؤمنان مكه

{مؤمنان مكه}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 15

15 _ مردم مكه در واكنش به دعوت پيامبر ( ص ) دو دسته بودند : مؤمن و كافر .

أن أنذر الناس و بشّر الذين ءامنوا . .. قال الكفرون

فضايل مؤمنان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 21

21 - از امام صادق ( ع ) درباره سخن ابراهيم : { و ارزق أهله من الثمرات . . . } روايت شده كه فرمود : { من الثمرات القلوب اى حببهم إلى الناس لينتابوا إليهم و يعودوا إليهم ;

مراد

ثمرات دلهاست بدين گونه كه محبت مؤمنان از اهل مكه را در دل مردم بينداز تا مشتاق مؤمنان مكه گشته، به سوى آنان بازگردند}.

مائده از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مائده

آثار مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 6

6 _ حواريون عيسى ( ع ) تا قبل از نزول مائده ، در مراحل پايين ايمان و فاقد روحيه تسليم در برابر خدا بودند .

اذ قال الحواريون يعيسى ابن مريم . .. قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

آثار نزول مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 8

8 _ نزول مائده آسمانى از ميان برنده شك و ترديد در حقانيت مسيح و معجزه اى كافى براى همه مسيحيان

و نعلم ان قد صدقتنا . .. أنزل علينا مائدة من السماء

ارزش مادى مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 11

11 _ منزلت والاتر جنبه هاى معنوى نزول مائده آسمانى بر جنبه هاى مادى آن ، در نگرش عيسى ( ع )

تكون لنا عيداً لاوّلنا و ءاخرنا ءاية منك و ارزقنا

ارزش معنوى مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 11

11 _ منزلت والاتر جنبه هاى معنوى نزول مائده آسمانى بر جنبه هاى مادى آن ، در نگرش عيسى ( ع )

تكون لنا عيداً لاوّلنا و ءاخرنا ءاية منك و ارزقنا

درخواست مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112

- 1،2

1 _ ميهمانى بر سفره غذايى آسمانى و نازل شده از جانب خداوند ، درخواست حواريون از عيسى ( ع )

اذ قال الحواريون . .. هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء

كلمه {مائدة} به معناى غذا و سفره اى است كه بر آن غذا نهاده شده باشد.

2 _ حواريون ، در صدد پى بردن به قدرت الهى ، با درخواست مائده آسمانى

هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 113 - 1،2،3

1 _ تناول از غذاى آسمانى و اطمينان به توانايى خداوند از انگيزه هاى حواريون براى درخواست مائده آسمانى

قالوا نريد ان نأكل منها و تطمئن قلوبنا و نعلم ان قد صدقتنا

2 _ يقين به رسالت عيسى ( ع ) و تبليغ آن با گواه بودن بر نزول مائده از انگيزه هاى حواريون براى درخواست مائده آسمانى

و نكون عليها من الشهدين

3 _ انگيزه هاى چهارگانه حواريون ( تغذيه ، اطمينان و . . . ) توجيه آنان براى درخواست نابجاى نزول مائده آسمانى *

قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين. قالوا نريد ان نأكل منها ... من الشهدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 1،6،9،10

1 _ حضرت مسيح ( ع ) با پذيرش تقاضاى حواريون ، از خداوند خواست سفره غذايى از آسمان فرو فرستد .

قال عيسى ابن مريم اللّهم ربنا أنزل علينا مائدة من السماء

6 _ برجاى ماندن خاطره اى سرورانگيز در جامعه مسيحيت از انگيزه هاى عيسى ( ع ) براى درخواست مائده آسمانى

أنزل علينا مائدة

من السماء تكون لنا عيداً لاوّلنا و ءاخرنا

9 _ برجاى ماندن نشانه و آيتى الهى در جامعه مسيحيت با نزول مائده آسمانى ، از انگيزه هاى مسيح براى درخواست آن از خداوند

أنزل علينا مائدة من السماء تكون . .. ءاية منك

10 _ بهره مندى از رزق و روزى خداوند ، از اهداف حضرت مسيح ( ع ) ، در تقاضاى مائده آسمانى

و ارزقنا

فلسفه مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 6

6 _ برجاى ماندن خاطره اى سرورانگيز در جامعه مسيحيت از انگيزه هاى عيسى ( ع ) براى درخواست مائده آسمانى

أنزل علينا مائدة من السماء تكون لنا عيداً لاوّلنا و ءاخرنا

قصه مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 111 - 1

1 _ خداوند در الهام به حواريون پس از قصه مائده ، آنان را به ايمان به خود و رسولش مسيح فراخواند .

و اذ اوحيت إلى الحواريون ان ءامنوا بى و برسولى

ظاهراً {اذ قال . ..} در آيه بعد كه بيانگر داستان نزول مائده آسمانى است ظرف براى {اوحيت} مى باشد بنابراين مفاد آيه چنين مى شود: الهام خداوند به حواريون پس از جريان مائده بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 5

5 _ حواريون عيسى پيش از داستان مائده نيز از زمره مدعيان ايمان به رسالت عيسى ( ع ) بودند .

قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

چنانچه {اتقوا اللّه} فرمان به پرهيز از درخواست معجزه ويژه باشد، مراد از ايمان در

{ان كنتم مؤمنين} ايمان به رسالت عيسى(ع) خواهد بود.

مائده آسمانى حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 115 - 1

1 _ تأكيد خداوند بر اجابت دعاى حضرت مسيح ( ع ) با فرو فرستادن مائده آسمانى بر حواريون .

قال اللّه انى منزلها عليكم

اسم فاعل {منزّل} حكايت از تحقق نزول مائده دارد نه وعده به نزول آن در آينده يعنى همان گاه كه خداوند اجابت دعوت مسيح(ع) را به وى اعلام كرد، مائده آسمانى نيز در حال نزول بسوى حواريون بود.

معجزه مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 8

8 _ نزول مائده آسمانى از ميان برنده شك و ترديد در حقانيت مسيح و معجزه اى كافى براى همه مسيحيان

و نعلم ان قد صدقتنا . .. أنزل علينا مائدة من السماء

نزول تدريجى مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 115 - 2

2 _ مائده درخواستى حواريون به صورت تدريجى بر آنان فرو فرستاده شد .

قال اللّه انى منزلها عليكم

به كارگيرى {منزّل} از مصدر تنزيل مى تواند حاكى از آن باشد كه اجزاء مائده آسمانى يكجا نازل نشده است.

نزول مائده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 14

14 _ مورد لعن قرار گرفتن گروهى از بنى اسرائيل از سوى حضرت عيسى ( ع ) ، به دليل كفر آنان پس از نزول مائده آسمانى

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل . .. عيسى ابن مريم

از امام باقر(ع) در

توضيح آيه فوق روايت شده: . .. و اما عيسى فلعن الذين انزلت عليهم المائدة ثم كفروا بعد ذلك.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 609; نورالثقلين، ج 1، ص 661، ح 315.

نزول مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 7،8،14

7 _ حواريون عيسى خواهان معجزه اى ويژه ( نزول مائده آسمانى ) على رغم ادعاى ايمان به رسالت مسيح ( ع )

هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

8 _ حواريون عيسيى نامطمئن به توانايى خداوند بر فرستادن مائده اى از آسمان

هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء

14 _ حواريون عيسى مورد سرزنش وى به خاطر پيشنهاد معجزه ويژه و نزول مائده آسمانى ، على رغم مشاهده معجزات فراوان

قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

آيات پيشين دلالت مى كند كه عيسى حتى در كودكى و قبل از دعوت مردمان به ايمان، معجزاتى را به مردمان ارائه مى كرد. بنابراين مى توان گفت انتقاد و اعتراض حضرت مسيح(ع) بدين جهت بوده كه چرا با وجود معجزات فراوان باز هم از وى درخواست معجزه دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 7

7 _ مسيح ( ع ) خواهان عيد قرار گرفتن روز نزول مائده آسمانى در جامعه مسيحيت

أنزل علينا مائدة من السماء تكون لنا عيداً لاوّلنا و ءاخرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 115 - 1،3،9

1 _ تأكيد خداوند بر اجابت دعاى حضرت مسيح ( ع ) با فرو

فرستادن مائده آسمانى بر حواريون .

قال اللّه انى منزلها عليكم

اسم فاعل {منزّل} حكايت از تحقق نزول مائده دارد نه وعده به نزول آن در آينده يعنى همان گاه كه خداوند اجابت دعوت مسيح(ع) را به وى اعلام كرد، مائده آسمانى نيز در حال نزول بسوى حواريون بود.

3 _ تفضل خداوند بر حواريون با تكرار نزول مائده آسمانى بر ايشان *

قال اللّه انى منزلها عليكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه استعمال {منزّل} از باب تفعيل براى اشاره به كثرت نزول مائده باشد.

9 _ نزول نان و گوشت ( مائده آسمانى ) بر حواريين از سوى خداوند پس از درخواست حضرت عيسى ( ع )

قال اللّه انى منزلها عليكم

رسول خدا(ص) در توصيف مائده اى كه بر حواريين نازل شد فرمود: نزلت المائدة خبزاً و لحماً . .. .

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 410; نورالثقلين، ج 1، ص 691، ح 437.

مائده آسمانى

{مائده آسمانى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 113 - 4

4 _ اطمينان به واقعى بودن مائده آسمانى انگيزه حواريون از خوردن آن مائده

قالوا نريد ان نأكل منها و تطمئن قلوبنا و نعلم ان قد صدقتنا

عطف {نطمئن} بدون {ان} بر {نأكل} مى تواند بيانگر آن باشد كه حواريون به اين جهت خواهان خوردن از مائده بودند كه به متمايز بودن آن از سحر و شعبده پى برده و واقعى بودن آن را لمس كنند.

آثار مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 6

6 _ حواريون عيسى ( ع ) تا قبل از نزول مائده ،

در مراحل پايين ايمان و فاقد روحيه تسليم در برابر خدا بودند .

اذ قال الحواريون يعيسى ابن مريم . .. قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

آثار نزول مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 8

8 _ نزول مائده آسمانى از ميان برنده شك و ترديد در حقانيت مسيح و معجزه اى كافى براى همه مسيحيان

و نعلم ان قد صدقتنا . .. أنزل علينا مائدة من السماء

ارزش مادى مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 11

11 _ منزلت والاتر جنبه هاى معنوى نزول مائده آسمانى بر جنبه هاى مادى آن ، در نگرش عيسى ( ع )

تكون لنا عيداً لاوّلنا و ءاخرنا ءاية منك و ارزقنا

ارزش معنوى مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 11

11 _ منزلت والاتر جنبه هاى معنوى نزول مائده آسمانى بر جنبه هاى مادى آن ، در نگرش عيسى ( ع )

تكون لنا عيداً لاوّلنا و ءاخرنا ءاية منك و ارزقنا

درخواست مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 1،2

1 _ ميهمانى بر سفره غذايى آسمانى و نازل شده از جانب خداوند ، درخواست حواريون از عيسى ( ع )

اذ قال الحواريون . .. هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء

كلمه {مائدة} به معناى غذا و سفره اى است كه بر آن غذا نهاده شده باشد.

2 _ حواريون ، در صدد پى بردن

به قدرت الهى ، با درخواست مائده آسمانى

هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 113 - 1،2،3

1 _ تناول از غذاى آسمانى و اطمينان به توانايى خداوند از انگيزه هاى حواريون براى درخواست مائده آسمانى

قالوا نريد ان نأكل منها و تطمئن قلوبنا و نعلم ان قد صدقتنا

2 _ يقين به رسالت عيسى ( ع ) و تبليغ آن با گواه بودن بر نزول مائده از انگيزه هاى حواريون براى درخواست مائده آسمانى

و نكون عليها من الشهدين

3 _ انگيزه هاى چهارگانه حواريون ( تغذيه ، اطمينان و . . . ) توجيه آنان براى درخواست نابجاى نزول مائده آسمانى *

قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين. قالوا نريد ان نأكل منها ... من الشهدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 1،6،9،10

1 _ حضرت مسيح ( ع ) با پذيرش تقاضاى حواريون ، از خداوند خواست سفره غذايى از آسمان فرو فرستد .

قال عيسى ابن مريم اللّهم ربنا أنزل علينا مائدة من السماء

6 _ برجاى ماندن خاطره اى سرورانگيز در جامعه مسيحيت از انگيزه هاى عيسى ( ع ) براى درخواست مائده آسمانى

أنزل علينا مائدة من السماء تكون لنا عيداً لاوّلنا و ءاخرنا

9 _ برجاى ماندن نشانه و آيتى الهى در جامعه مسيحيت با نزول مائده آسمانى ، از انگيزه هاى مسيح براى درخواست آن از خداوند

أنزل علينا مائدة من السماء تكون . .. ءاية منك

10 _ بهره مندى از رزق و روزى خداوند ، از اهداف حضرت مسيح ( ع )

، در تقاضاى مائده آسمانى

و ارزقنا

فلسفه مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 6

6 _ برجاى ماندن خاطره اى سرورانگيز در جامعه مسيحيت از انگيزه هاى عيسى ( ع ) براى درخواست مائده آسمانى

أنزل علينا مائدة من السماء تكون لنا عيداً لاوّلنا و ءاخرنا

قصه مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 111 - 1

1 _ خداوند در الهام به حواريون پس از قصه مائده ، آنان را به ايمان به خود و رسولش مسيح فراخواند .

و اذ اوحيت إلى الحواريون ان ءامنوا بى و برسولى

ظاهراً {اذ قال . ..} در آيه بعد كه بيانگر داستان نزول مائده آسمانى است ظرف براى {اوحيت} مى باشد بنابراين مفاد آيه چنين مى شود: الهام خداوند به حواريون پس از جريان مائده بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 5

5 _ حواريون عيسى پيش از داستان مائده نيز از زمره مدعيان ايمان به رسالت عيسى ( ع ) بودند .

قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

چنانچه {اتقوا اللّه} فرمان به پرهيز از درخواست معجزه ويژه باشد، مراد از ايمان در {ان كنتم مؤمنين} ايمان به رسالت عيسى(ع) خواهد بود.

مائده آسمانى حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 115 - 1

1 _ تأكيد خداوند بر اجابت دعاى حضرت مسيح ( ع ) با فرو فرستادن مائده آسمانى بر حواريون .

قال اللّه انى منزلها عليكم

اسم فاعل {منزّل} حكايت از تحقق

نزول مائده دارد نه وعده به نزول آن در آينده يعنى همان گاه كه خداوند اجابت دعوت مسيح(ع) را به وى اعلام كرد، مائده آسمانى نيز در حال نزول بسوى حواريون بود.

معجزه مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 8

8 _ نزول مائده آسمانى از ميان برنده شك و ترديد در حقانيت مسيح و معجزه اى كافى براى همه مسيحيان

و نعلم ان قد صدقتنا . .. أنزل علينا مائدة من السماء

نزول تدريجى مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 115 - 2

2 _ مائده درخواستى حواريون به صورت تدريجى بر آنان فرو فرستاده شد .

قال اللّه انى منزلها عليكم

به كارگيرى {منزّل} از مصدر تنزيل مى تواند حاكى از آن باشد كه اجزاء مائده آسمانى يكجا نازل نشده است.

نزول مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 7،8،14

7 _ حواريون عيسى خواهان معجزه اى ويژه ( نزول مائده آسمانى ) على رغم ادعاى ايمان به رسالت مسيح ( ع )

هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

8 _ حواريون عيسيى نامطمئن به توانايى خداوند بر فرستادن مائده اى از آسمان

هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء

14 _ حواريون عيسى مورد سرزنش وى به خاطر پيشنهاد معجزه ويژه و نزول مائده آسمانى ، على رغم مشاهده معجزات فراوان

قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

آيات پيشين دلالت مى كند كه عيسى حتى در كودكى و قبل از

دعوت مردمان به ايمان، معجزاتى را به مردمان ارائه مى كرد. بنابراين مى توان گفت انتقاد و اعتراض حضرت مسيح(ع) بدين جهت بوده كه چرا با وجود معجزات فراوان باز هم از وى درخواست معجزه دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 7

7 _ مسيح ( ع ) خواهان عيد قرار گرفتن روز نزول مائده آسمانى در جامعه مسيحيت

أنزل علينا مائدة من السماء تكون لنا عيداً لاوّلنا و ءاخرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 115 - 1،3،9

1 _ تأكيد خداوند بر اجابت دعاى حضرت مسيح ( ع ) با فرو فرستادن مائده آسمانى بر حواريون .

قال اللّه انى منزلها عليكم

اسم فاعل {منزّل} حكايت از تحقق نزول مائده دارد نه وعده به نزول آن در آينده يعنى همان گاه كه خداوند اجابت دعوت مسيح(ع) را به وى اعلام كرد، مائده آسمانى نيز در حال نزول بسوى حواريون بود.

3 _ تفضل خداوند بر حواريون با تكرار نزول مائده آسمانى بر ايشان *

قال اللّه انى منزلها عليكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه استعمال {منزّل} از باب تفعيل براى اشاره به كثرت نزول مائده باشد.

9 _ نزول نان و گوشت ( مائده آسمانى ) بر حواريين از سوى خداوند پس از درخواست حضرت عيسى ( ع )

قال اللّه انى منزلها عليكم

رسول خدا(ص) در توصيف مائده اى كه بر حواريين نازل شد فرمود: نزلت المائدة خبزاً و لحماً . .. .

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 410; نورالثقلين، ج 1، ص 691، ح 437.

مأجوج از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

افساد مأجوج

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 1،12

1- مردم شمال ، از طوايفى فسادانگيز به نام يأجوج و مأجوج ، به ذوالقرنين شكايت بردند .

قالوا ي_ذا القرنين إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون

مفسران و موّرخان، با استفاده از ادله مختلف و برخى متون باستانى، اين را مسلم گرفته اند كه مراد از يأجوج و مأجوج، همان قبايل مغول و تاتار هستند.

12- { عن أميرالمؤمنين ( ع ) : إنّ ذاالقرنين . . . وجد . . . قوماً لايكادون يفقهون قولاً قالوا : يا ذاالقرنين ! إنّ يأجوج و مأجوج خلف ه_ذين الجبلين و هم يفسدون فى الأرض إذا كان إبّان زروعنا و ثمارنا خرجوا علينا من ه_ذين السدّين ، فرعوا من ثمارنا و زروعنا حتّى لايبقون من ها شيئاً { فهل نجعل لك خرجاً } نؤديه إليك فى كلّ عام { على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا } ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده:. .. همانا ذوالقرنين، قومى را يافت كه فهم هيچ سخنى براى آنان آسان نبود. آنان به او گفتند: اى ذوالقرنين! همانا، يأجوج و مأجوج، پشت اين دو كوه اند و آنان در زمين فساد مى كنند. زمانى كه فصل برداشت زراعت هاى ما و چيدن ميوه هايمان فرامى رسد، آنان، از پشت اين دو سدّ (دو كوه) به ما حملهور شده و از ميوه هاى ما و زراعت هاى ما آن قدر مى چرانند كه هيچ چيز از را باقى نمى گذارند. آيا براى تو هزينه اى قرار دهيم كه هر ساله به تو بپردازيم تا بين ما و آنان سدّى برقرار سازى؟}.

امت بودن مأجوج

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 13

13- { عن حذيفة قال : سألت رسول اللّه ( ص ) عن يأجوج و مأجوج ؟ فقال : يأجوج أُمّة و مأجوج أُمّة ;

از حذيفه، روايت شده كه گفت: از رسول خدا(ص) در باره يأجوج و مأجوج را پرسيدم؟ فرمود: يأجوج، يك امت و مأجوج هم يك امت است}.

ايمنى از هجوم مأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 7

7- آسيب پذيران از هجوم يأجوج و مأجوج ، از ذوالقرنين براى ساختن سدّى در ميانه دو رشته كوه بلند در برابر هجوم آن متجاوزان ، كمك خواستند .

قالوا ي_ذا القرنين . .. تجعل بيننا و بينهم سدًّا

پيروزى مأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 96 - 3،4

3- تمامى راه هاى فتوحات به روى يأجوج و مأجوج در آينده باز خواهد شد و آنان از هر قلّه ، ارتفاع و بلندى هاى زمين با سرعت خواهند گذشت .

حتّى إذا فتحت يأجوج و مأجوج و هم من كلّ حدب ينسلون

{حدب} به معناى جاهاى مرتفع و بلند زمين است و {نسل} (ماده {ينسلون}) در اصل به معناى جدا شدن از شىء است و هرگاه اين ماده در باره رونده به كار رود، به معناى حركت سريع خواهد بود. پس {ينسلون}; يعنى، به سرعت مى روند و مى تازند.

4- پيش گويى قرآن به هجوم سريع و فتوحات فراگير يأجوج و مأجوج در سراسر زمين در آينده

حتّى إذا فتحت يأجوج و مأجوج و هم من

كلّ حدب ينسلون

اضافه شدن لفظ عموم {كلّ} بر اسم نكره {حدب} بيانگر اين است كه ماجراى يأجوج و مأجوج مربوط به سرزمين خاصى نيست; بلكه شامل تمامى سرزمين ها و جهانى خواهد بود.

خروج مأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 96 - 1،2

1- سنت الهى بر ثبت اعمال مؤمنان براى پاداش و محروميت هلاك شدگان از بازگشت به دنيا ، تا خروج يأجوج و مأجوج ( انقراض دنيا ) ادامه خواهد داشت .

فمن يعمل . .. و حرم على ... حتّى إذا فتحت يأجوج و مأجوج

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {حتى} معناى غايت را افاده كند. البته ميان اهل ادب در افاده آن براى غايت، اختلاف نظر وجود دارد; ولى از سياق و آهنگ آيه، غايت قابل استفاده است. براين اساس {حتّى إذا فتحت...} غايت براى {فمن يعمل من الصالحات... و حرام قرية...} خواهد بود. گفتنى است كه نوع مفسران بر آنند كه مقصود از يأجوج و مأجوج، دوگروه از مردمى هستند كه در آخر الزمان ظاهر مى شوند و به تاختوتاز و فتوحات دست مى زنند و پس از مرگ آنان، عمر دنيا به پايان مى رسد.

2- اختلافات دينى پيروان اديان الهى در مسأله توحيد ، تا خروج يأجوج و مأجوج ( انقراض دنيا ) ادامه خواهد داشت .

و تقطّعوا أمرهم بينهم . .. حتّى إذا فتحت يأجوج و مأجوج

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {حتّى} غايت براى {و تقطّعوا أمرهم بينهم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 97 - 2

2-

هجوم يأجوج و مأجوج ، از علايم نزديكى برپايى قيامت است .

حتّى إذا فتحت يأجوج . .. و اقترب الوعد الحقّ

ماجراى يأجوج و مأجوج مربوط به دوره آخرالزمان است. بنابراين ذكر مسأله برپايى قيامت پس از اين ماجرا، بيانگر اين است كه اين ماجرا از علايم برپايى قيامت است.

خطر تجاوز مأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 3

3- خطر هجوم يأجوج و مأجوج ( مغول و تاتار ) و تأمين امنيت ، عمده ترين مشكل مردم نواحى شمالى در زمان ذوالقرنين بود .

إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون فى الأرض

درگيرى يأجوج و مأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 99 - 3

3- از پيدايش درگيرى هاى داخل ميان يأجوج و مأجوج ، پس از ويرانى سد ذوالقرنين خبر داده است . *

فإذا جاء وعد ربّى جعله دكّاء . .. و تركنا بعضهم يومئذ يموج فى بعض

بدان احتمال كه ضمير در {بعضهم} به يأجوج و مأجوج بازگردد; يعنى، پس از ويرانى سد، آن ها، به كشمكش ها و تهاجمات گسترده به هم دست خواهند زد.

راههاى هجوم مأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 6

6- ميانه دو كوه مرتفع و سدآسا ، تنها راه نفوذ و حمله يأجوج و مأجوج ( مغول و تاتار ) عليه همسايگان خود بود .

فهل نجعل لك خرجًا على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا

عجز مأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 97

- 2

2- يأجوج و مأجوج ، از صعود بر بالاى سد ذوالقرنين و نيز ايجاد رخنه و نقب در آن ، ناتوان بودند .

فما اسط_عوا أن يظهروه و مااستط_عوا له نقبًا

{ظهور} به معناى {علو} و بالا رفتن است {فما اسطاعوا أن يظهروه} يعنى: {اقوام مهاجم، نتوانستند از آن بالا روند. }. {نقب} به معناى {سوراخ و تونل} است و {ما استطاعوا له نقباً} يعنى: {نتوانستند كه در ديوار سد، تونل و يا معبر ايجاد كنند.}.

قصه مأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 6،12

6- ميانه دو كوه مرتفع و سدآسا ، تنها راه نفوذ و حمله يأجوج و مأجوج ( مغول و تاتار ) عليه همسايگان خود بود .

فهل نجعل لك خرجًا على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا

12- { عن أميرالمؤمنين ( ع ) : إنّ ذاالقرنين . . . وجد . . . قوماً لايكادون يفقهون قولاً قالوا : يا ذاالقرنين ! إنّ يأجوج و مأجوج خلف ه_ذين الجبلين و هم يفسدون فى الأرض إذا كان إبّان زروعنا و ثمارنا خرجوا علينا من ه_ذين السدّين ، فرعوا من ثمارنا و زروعنا حتّى لايبقون من ها شيئاً { فهل نجعل لك خرجاً } نؤديه إليك فى كلّ عام { على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا } ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده:. .. همانا ذوالقرنين، قومى را يافت كه فهم هيچ سخنى براى آنان آسان نبود. آنان به او گفتند: اى ذوالقرنين! همانا، يأجوج و مأجوج، پشت اين دو كوه اند و آنان در زمين فساد مى كنند. زمانى كه فصل برداشت زراعت هاى ما

و چيدن ميوه هايمان فرامى رسد، آنان، از پشت اين دو سدّ (دو كوه) به ما حملهور شده و از ميوه هاى ما و زراعت هاى ما آن قدر مى چرانند كه هيچ چيز از را باقى نمى گذارند. آيا براى تو هزينه اى قرار دهيم كه هر ساله به تو بپردازيم تا بين ما و آنان سدّى برقرار سازى؟}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 97 - 2

2- يأجوج و مأجوج ، از صعود بر بالاى سد ذوالقرنين و نيز ايجاد رخنه و نقب در آن ، ناتوان بودند .

فما اسط_عوا أن يظهروه و مااستط_عوا له نقبًا

{ظهور} به معناى {علو} و بالا رفتن است {فما اسطاعوا أن يظهروه} يعنى: {اقوام مهاجم، نتوانستند از آن بالا روند. }. {نقب} به معناى {سوراخ و تونل} است و {ما استطاعوا له نقباً} يعنى: {نتوانستند كه در ديوار سد، تونل و يا معبر ايجاد كنند.}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 96 - 3

3- تمامى راه هاى فتوحات به روى يأجوج و مأجوج در آينده باز خواهد شد و آنان از هر قلّه ، ارتفاع و بلندى هاى زمين با سرعت خواهند گذشت .

حتّى إذا فتحت يأجوج و مأجوج و هم من كلّ حدب ينسلون

{حدب} به معناى جاهاى مرتفع و بلند زمين است و {نسل} (ماده {ينسلون}) در اصل به معناى جدا شدن از شىء است و هرگاه اين ماده در باره رونده به كار رود، به معناى حركت سريع خواهد بود. پس {ينسلون}; يعنى، به سرعت مى روند و مى تازند.

محدوده افساد مأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 2

2- منطقه گسترده اى از سرزمين شمال ، در عهد ذى القرنين ، مورد تهديد هجوم ها و فسادگرى هاى يأجوج و مأجوج قرار داشت .

إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون فى الأرض

حرف {ال} در {فى الأرض} براى عهد حضورى است و چون تعبير {فى الأرض} براى مناطق كوچك و محدود، تعبير متعارفى نيست، مراد از آن منطقه اى گسترده خواهد بود.

وسعت هجوم مأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 96 - 4

4- پيش گويى قرآن به هجوم سريع و فتوحات فراگير يأجوج و مأجوج در سراسر زمين در آينده

حتّى إذا فتحت يأجوج و مأجوج و هم من كلّ حدب ينسلون

اضافه شدن لفظ عموم {كلّ} بر اسم نكره {حدب} بيانگر اين است كه ماجراى يأجوج و مأجوج مربوط به سرزمين خاصى نيست; بلكه شامل تمامى سرزمين ها و جهانى خواهد بود.

هجوم مأجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 96 - 3

3- تمامى راه هاى فتوحات به روى يأجوج و مأجوج در آينده باز خواهد شد و آنان از هر قلّه ، ارتفاع و بلندى هاى زمين با سرعت خواهند گذشت .

حتّى إذا فتحت يأجوج و مأجوج و هم من كلّ حدب ينسلون

{حدب} به معناى جاهاى مرتفع و بلند زمين است و {نسل} (ماده {ينسلون}) در اصل به معناى جدا شدن از شىء است و هرگاه اين ماده در باره رونده به كار رود، به معناى حركت سريع خواهد بود.

پس {ينسلون}; يعنى، به سرعت مى روند و مى تازند.

هجوم مأجوج در آخرالزمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 99 - 2

2- يأجوج و مأجوج ، در آستانه قيامت ( آخرالزمان ) به حمله و هجوم عليه ديگر انسان ها خواهند پرداخت .

و تركنا بعضهم يومئذ يموج فى بعض

ممكن است اين آيات، در صدد پيش گويى برخى حوادث آخرالزمان و اشراط الساعه باشد. عبارت هاى {إذا جاء وعد ربّى} و {نفخ فى الصور} جملگى، قرائن اين معنا هستند. لذا جمله {تركنا...} بيان كننده برخى از همان اشراط الساعه خواهد بود; يعنى، در آن هنگام (و در پى متلاشى شدن سد ذوالقرنين) برخى مردم، موجب اضطراب برخى ديگر مى شوند. و با توجه به اين كه سد، در برابر يأجوج و مأجوج بوده است، محتمل است، اين اضطراب، از ناحيه هجوم و حمله آنان باشد.

مادر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مادر

آثار اضطراب مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 13

13 - قرار داشتن مادر موسى در آستانه افشا كردن راز فرزندش ، به خاطر شدت پريشانى و اضطراب

إن كادت لتبدى به لولا أن ربطنا على قلبها

آثار ترك نيكى به مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 9

9- ترك نيكى به مادر ، نشانه تيره بختى است . *

و برًّا بولدتى و لم يجعلنى جبّارًا شقيًّا

ممكن است عطف {لم يجعلنى} بر جمله سابق عطف سبب بر مسبب باشد; يعنى چون خداوند مرا جبار و شقى قرار نداده، من با مادرم

نيك رفتارم، بنابراين كسى كه نيكى به مادر را ترك مى كند شقى و جبار است.

آثار وحى به مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 1،2،4،12

1 - تأثير ژرف و آرامش بخش وحى الهى در دل مادر موسى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا

{أصبح} معادل {صار} و {فارغاً} مرادف {خالياً} است. با توجه به ارتباط اين آيه با آيه هفتم، تقدير آن چنين مى شود: {و صار فؤاد أُمّ موسى بعد الوحى خالياً من الخوف و الحزن; دل مادر موسى بعد از وحى ما از ترس و اندوه خالى گشت}.

2 - دل مادر موسى ، فارغ از ترس و اندوه نسبت به فرجام نوزادش پس از دريافت وحى الهى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. أن لاتخافى ... و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا

4 - اطمينان يافتن مادر موسى به بازگردانده شدن فرزندش به آغوش وى ، پس از دريافت وحى الهى

لولا أن ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين

12 - قرار داشتن مادر موسى در وضيعت اضطراب و پريشانى ، پيش از وحى اميدبخش الهى به وى

و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا . .. لتبدى به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 1

1 - تبديل شدن مادر موسى به شخصيتى مصمم و قادر بر انجام كار هاى سترگ ، پس از دريافت پيام اميدآفرين الهى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. و قالت لأُخته قصّيه

جمله {و قالت. ..} عطف بر محذوف است; يعنى، {فألقيه فى اليمّ و

قالت لأخته قصّيه}. مادر موسى پس از دريافت وحى، اقدام به انداختن فرزندش در رود نيل كرد; با اين كه پيش از آن از فرط ترس و نگرانى نزديك بود راز فرزندش را فاش سازد. اين موضوع، بيانگر مطلب ياد شده است.

آرامش مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 10

10 - اطمينان بخشى خداوند به مادر موسى و وعده قطعى به بازگرداندن فرزندش به آغوش وى

إنّا رادّوه إليك

اجتناب از تحميل به مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 10

10- لزوم نيكى به مادر و پرهيز از تحميل خواسته هاى خويش بر وى

و برًّا بولدتى و لم يجعلنى جبّارًا

مراد از جمله {لم يجعلنى جبّاراً} (خداوند مرا مستبد و سلطه گر قرار نداده است) _ به قرينه {برّاً بوالدتى} _ اين است كه در برابر مادرم جبار نيستم.

احترام به مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 1

1- رفتار نيك با مادر و گرامى داشت وى ، سيرت الهى و خوى خدادادى عيسى ( ع ) ، از آغاز ميلاد

و برًّا بولدتى

احترام به مادر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 4،32

4_ احترام ويژه يوسف ( ع ) به پدر و مادر خويش

و رفع أبويه على العرش

32_ { از امام هادى ( ع ) درباره سخن خداوند { وخرّوا سجّداً } سؤال شد آن حضرت پاسخ دادند : { أما سجود يعقوب و

ولده ليوسف فإنه لم يكن ليوسف و إنما كان ذلك من يعقوب و ولده طاعة لله و تحية ليوسف ;

سجده يعقوب و پسرانش براى يوسف نبود ; بلكه اين سجده ها براى اطاعت از خدا و احترام به يوسف بود}.

احسان به مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 7،8،12

7- مادر ، داراى حقى فزون تر از پدر ، در برخوردارى از احسان و خدمات فرزند

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا حملته أُمّه كرهًا و وضعته كرهًا و حمله و فص_له

خداوند، در آغاز احسان به پدر و مادر را توصيه كرده است; ولى در بيان فلسفه آن صرفاً از زحمات مادر ياد نموده است. اين در حقيقت تأكيد بر حق مادر و توصيه فزون تر در مورد او است.

8- دشوارى هاى دوران باردارى و زايمان ، دليل لزوم احسان فرزند به مادر

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا حملته أُمّه كرهًا و وضعته كرهًا

برداشت بالا با توجه به دو نكته زير است: الف) {كره} به معناى مشقت و دشوارى است. ب) تعبير {حملته اُمّه} در واقع، بيانگر فلسفه {وصّينا الإنسان...} است.

12- احسان به مادر ، پاسخى بايسته به سى ماه رنج و تلاش وى در رشد و تربيت فرزند

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا . .. و حمله و فص_له ثل_ثون شهرًا

تذكر خداوند، به سى ماه رنج مادر به پاى فرزند، از مراحل نخستين تكوّن و شكل گيرى و رشد او _ در پى سفارش به احسان نسبت به والدين _ مطلب بالا را مى رساند.

ارث مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء

- 4 - 11 - 16،18،20،21،40

16 _ برادران ميت در صورتى كه جنين باشند ، حاجب مادر از ثلث نمى شوند . *

و ورثه ابواه فلامّه الثلث فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

زيرا {اخوة} منصرف به برادرانى است كه متولّد شده باشند.

18 _ برادران ميت با وجود پدر و مادر و يا فرزندان او ، ارث نمى برند .

و ورثه ابواه فلامّه الثلث فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

زيرا با فرض وجود برادرانى براى ميت (فان كان له اخوة)، تنها پدر و مادر او را وارث شمرده است (و ورثه ابواه).

20 _ وجود دو برادر براى ميت نمى تواند حاجب مادر از ثلث شود .

فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

بر اين اساس كه {اخوة}، به مقتضاى جمع بودن، شامل دو برادر نشود.

21 _ خواهران ميت نمى توانند حاجب مادر از ثلث شوند . *

فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

40 _ برادران مادرى ميت ، موجب تنزل سهم ارث مادر از يك سوّم به يك ششم نمى شوند .

فان كان له اخوة فلامّه السّدس

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: . .. اولئك الاخوة من الاب فاذا كان الاخوة من الامّ لم يحجبوا الامّ عن الثلث.

_______________________________

كافى، ج 7، ص 93، ح 7 ; نورالثقلين، ج 1، ص 452، ح 103.

استغفار براى مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 41 - 1

1- حضرت ابراهيم ( ع ) از خداوند خواستار آمرزش خود ، پدر و مادرش و مؤمنان در روز برپايى قيامت شد .

ربّنا اغفرلى و لولدىّ و للمؤمنين يوم يقوم الحساب

استقبال از مادر

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 3

3_ به استقبال پدر ، مادر و بستگان رفتن و در خارج شهر به انتظار قدوم آنان ماندن ، رسمى نيكو و از آداب معاشرت است .

فلما دخلوا على يوسف . .. قال ادخلوا مصر

استقبال يوسف(ع) از مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 2

2_ يوسف ( ع ) براى استقبال از پدر و مادر ، برادران و ساير بستگانش ، از شهر مصر بيرون رفت .

فلما دخلوا على يوسف . .. قال ادخلوا مصر

جمله {ادخلوا مصر} (به مصر وارد شويد) گوياى اين است كه يوسف(ع) در خارج شهر با خاندان خويش ملاقات كرد و در بيرون مصر به استقبال آنان رفت.

اضطراب مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 7

7 - شرايط اضطراب آور روحى براى مادر موسى به هنگام ولادت فرزندش و نيز احساس خطر براى او از جانب فرعونيان ، موجب سرگردانى وى در شير دادن به موسى ( ع ) بود .

و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه

توصيه خداوند به مادر موسى براى شير دادن به فرزندش، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 12

12 - قرار داشتن مادر موسى در وضيعت اضطراب و پريشانى ، پيش از وحى اميدبخش الهى به وى

و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا . .. لتبدى به

اطمينان قلب مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 9

9 - راسخ شدن ايمان مادر موسى ، هدف الهى در محكم ساختن دل وى و اطمينان بخشيدن به وى

لولا أن ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين

اطمينان مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 4،5

4 - خداوند به مادر موسى ( ع ) اطمينان بخشيد كه آب خروشان نيل ، صندوق حامل موسى ( ع ) را به ساحل خواهد افكند .

فليلقه اليمّ بالساحل

امر به دريا كه بايد صندوق را به ساحل بيفكند، مجاز و براى مبالغه در اين است كه آمدن صندوق به همراه جريان آب تا كناره رودخانه و افكنده شدن آن به خشكى، قطعى است.

5 - مادر موسى ( ع ) ، به پيام خداوند ايمان داشت و به حفظ جان موسى ( ع ) از جانب او مطمئن بود .

إذ أوحينا . .. أن اقذفيه ... يأخذه عدوّ

به قرينه} القيت عليك محبه {و نيز آيات ديگر قرآن; مادر موسى(ع) به محتواى وحى الهى عمل كرد و موسى(ع) را به نيل سپرد. اين كار گواه اطمينان مادر موسى(ع) به آن است كه پيام دريافت شده وحى الهى بوده و نيز نشان از ايمان كامل او دارد.

اندوه مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 13

13 - مادر موسى ، با چشم دوختن به سرنوشت نامعلوم فرزندش ، از دورى او اندوهگين بود .

كى تقرّ عينها و لاتحزن

آرام و قرارگرفتن چشم، كنايه از بر طرف شدن نگرانى شديدى

است كه چشم را به سويى خيره مى كند و يا آن را همواره به چپ و راست مى چرخاند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 9

9 - توصيه مادر موسى از سوى خدا به دور كردن ترس و اندوه از خود نسبت به سرنوشت فرزندش

و لاتخافى و لاتحزنى

اهميت احترام به مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 9

9_ لزوم احترام به خويشاوندان خصوصاً به پدران و مادران

فلما دخلوا على يوسف ءاوى إليه أبويه و قال ادخلوا مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 5

5_ لزوم احترام به پدر و مادر

و رفع أبويه على العرش

اهميت حقوق مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 7

7- مادر ، داراى حقى فزون تر از پدر ، در برخوردارى از احسان و خدمات فرزند

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا حملته أُمّه كرهًا و وضعته كرهًا و حمله و فص_له

خداوند، در آغاز احسان به پدر و مادر را توصيه كرده است; ولى در بيان فلسفه آن صرفاً از زحمات مادر ياد نموده است. اين در حقيقت تأكيد بر حق مادر و توصيه فزون تر در مورد او است.

اهميت شير مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 13

13 - شيردادن مادران به نوزادن خود ، به مصالح و منافع نوزادان نزيك تر از دايگان است .

فإن أرضعن لكم .

.. و إن تعاسرتم فسترضع له أُخرى

مطلب ياد شده، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، درصدد بيان راه كارهاى شايسته براى تأمين مصالح و منافع نوزادان است و در اين راستا، شيردادن مادران بر دايگان مقدم ذكر شده است.

اهميت نيكى به مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 10

10- لزوم نيكى به مادر و پرهيز از تحميل خواسته هاى خويش بر وى

و برًّا بولدتى و لم يجعلنى جبّارًا

مراد از جمله {لم يجعلنى جبّاراً} (خداوند مرا مستبد و سلطه گر قرار نداده است) _ به قرينه {برّاً بوالدتى} _ اين است كه در برابر مادرم جبار نيستم.

ايمان مادر ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 41 - 5

5- پدر و مادر حضرت ابراهيم ( ع ) مؤمن و موحد بودند .

ربّنا اغفرلى و لولدىّ

از اينكه حضرت ابراهيم(ع) براى پدر و مادرش طلب آمرزش كرد، استفاده مى شود كه آنان مؤمن و موحد بودند.

ايمان مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 5

5 - مادر موسى ( ع ) ، به پيام خداوند ايمان داشت و به حفظ جان موسى ( ع ) از جانب او مطمئن بود .

إذ أوحينا . .. أن اقذفيه ... يأخذه عدوّ

به قرينه} القيت عليك محبه {و نيز آيات ديگر قرآن; مادر موسى(ع) به محتواى وحى الهى عمل كرد و موسى(ع) را به نيل سپرد. اين كار گواه اطمينان مادر موسى(ع) به آن است كه پيام دريافت شده

وحى الهى بوده و نيز نشان از ايمان كامل او دارد.

برترى حقوق مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 11

11 - مادران ، داراى حقى فزون تر از پدران ، بر گردن فرزند هستند . *

و وصّينا الإنس_ن بولديه حملته أُمّه وهنًا على وهن و فص_له فى عامين أن اشكر . ..

تعليل آوردن حكم تشكر از والدين، به اين كه مادر، سختى هاى باردارى را متحمل شده و فرزند را تا مدت دو سال شير مى دهد، مى تواند به فزونى حق مادر اشاره داشته باشد.

بشارت به مادر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 11

11_ يوسف ( ع ) به پدر و مادر و بستگانش نويد داد كه به خواست خدا در مصر ، از امنيت برخوردار بوده و از عواقب قحطى درامان خواهند بود .

قال ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

{اَمن} (مصدر آمنين) به معناى هراس نداشتن و برخوردار بودن از اطمينان خاطر است _ كه به مناسبت زمان (دوران قحطى) و مكان (ورود به مملكت ديگران) _ مصداق بارز از امنيت ، دغدغه معاش نداشتن و درامان بودن از ناحيه حكومت است.

بى نيازى از مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 3 - 5،6

5 - خداوند ، نياز به فرزند و پدر و مادر ندارد .

اللّه الصمد . لم يلد و لم يولد

اين آيه و آيه بعد، چنانچه تفسير آيه قبل باشد; نداشتن فرزند و مبدأ پيدايش را، مصداق معناى {صمد}

(بى نيازى) قرار داده است.

6 - نياز همه موجودات به خداوند ، دليل بى نيازى او از فرزند و پدر و مادر است .

الصمد . لم يلد و لم يولد

اين آيه، مى تواند بيانگر لوازم {صمد} بودن خداوند باشد.

پاداش زحمات مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 7،8،12

7- مادر ، داراى حقى فزون تر از پدر ، در برخوردارى از احسان و خدمات فرزند

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا حملته أُمّه كرهًا و وضعته كرهًا و حمله و فص_له

خداوند، در آغاز احسان به پدر و مادر را توصيه كرده است; ولى در بيان فلسفه آن صرفاً از زحمات مادر ياد نموده است. اين در حقيقت تأكيد بر حق مادر و توصيه فزون تر در مورد او است.

8- دشوارى هاى دوران باردارى و زايمان ، دليل لزوم احسان فرزند به مادر

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا حملته أُمّه كرهًا و وضعته كرهًا

برداشت بالا با توجه به دو نكته زير است: الف) {كره} به معناى مشقت و دشوارى است. ب) تعبير {حملته اُمّه} در واقع، بيانگر فلسفه {وصّينا الإنسان...} است.

12- احسان به مادر ، پاسخى بايسته به سى ماه رنج و تلاش وى در رشد و تربيت فرزند

و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا . .. و حمله و فص_له ثل_ثون شهرًا

تذكر خداوند، به سى ماه رنج مادر به پاى فرزند، از مراحل نخستين تكوّن و شكل گيرى و رشد او _ در پى سفارش به احسان نسبت به والدين _ مطلب بالا را مى رساند.

تحير مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص

- 28 - 7 - 7

7 - شرايط اضطراب آور روحى براى مادر موسى به هنگام ولادت فرزندش و نيز احساس خطر براى او از جانب فرعونيان ، موجب سرگردانى وى در شير دادن به موسى ( ع ) بود .

و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه

توصيه خداوند به مادر موسى براى شير دادن به فرزندش، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

ترس مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 9

9 - توصيه مادر موسى از سوى خدا به دور كردن ترس و اندوه از خود نسبت به سرنوشت فرزندش

و لاتخافى و لاتحزنى

تسليم به مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 3

3 - تسليم بودن اعضاى خانواده در برابر دستورات مادر موسى

و قالت لأُخته قصّيه فبصرت به عن جُنُب

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خواهر موسى، به محض شيندن فرمان مادر (قصّيه) بى درنگ به دنبال موسى روان شد.

تضييع حقوق مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 12

12 - حق مادر ، در معرض تضييع از سوى فرزند است .

و وصّينا الإنس_ن بولديه حملته أُمّه وهنًا على وهن . .. أن اشكرلى و لولديك

اين كه خداوند، در ضمن توصيه به رعايت حقوق پدر و مادر، تنها مشقّات و زحمت هاى مادر را در دوران باردارى و شير دادن يادآورى مى كند، احتمال دارد به خاطر نكته ياد شده باشد.

تكليف مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 2

2 - خداوند ، مادر موسى را به نهادن او در صندوق و افكندن آن به رود نيل ، فرمان داد .

أن اقذفيه فى التابوت فاقذفيه فى اليمّ

مدلول {قذف} پرتاب كردن و افكندن است (مقاييس اللغة) و {اقذفى} كه هم در مورد گذاردن موسى(ع) در صندوق و هم افكندن صندوق به آب، به كار رفته، گوياى اين است كه بايد موسى(ع) به گونه اى در صندوق قرار داده شده و به آب افكنده شود كه هر بيننده اى گمان كند آن را دور انداخته اند. {تابوت}، يعنى صندوق (نهايه ابن اثير) و {يمّ} به معناى دريا است و در آيه، مراد رود نيل است (لسان العرب).

توحيد مادر ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 41 - 5

5- پدر و مادر حضرت ابراهيم ( ع ) مؤمن و موحد بودند .

ربّنا اغفرلى و لولدىّ

از اينكه حضرت ابراهيم(ع) براى پدر و مادرش طلب آمرزش كرد، استفاده مى شود كه آنان مؤمن و موحد بودند.

توصيه به مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 9

9 - توصيه مادر موسى از سوى خدا به دور كردن ترس و اندوه از خود نسبت به سرنوشت فرزندش

و لاتخافى و لاتحزنى

تهمت به مادر بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 7

7_ فرزندان يعقوب گرايش بنيامين به دزدى را از ناحيه مادر وى دانسته و او را منشأ پيدايش ناهنجارى

فرزندانش شمردند .

إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل

جواب شرط (إن يسرق) جمله اى محذوف است و جمله {فقد سرق . ..} - از باب آمدن سبب به جاى مسبب - جانشين جواب مى باشد. بنابراين جمله {إن يسرق ...} چنين معنا مى شود: اگر او دزدى كرد خلاف انتظار نيست; زيرا برادر مادرى اش نيز دزدى كرده بود پس دزدى آنان ريشه مادرى دارد.

حقوق مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 4،14،29،30،41

4 _ عدم وجوب شير دادن به نوزاد به مدّت دو سال بر مادر *

لمن اراد ان يتمّ الرضاعة

چون حكم (ارضاع به مدّت دو سال) را تعليق به اراده مادر كرده است، به نظر مى رسد ارضاع به مدّت دو سال واجب نباشد; اگر چه اصل ارضاع واجب باشد.

14 _ مادر ، داراى حق حِضانت و شيردهى كودك خويش حتى در دوران جدايى و طلاق از همسر .

و الوالدات يرضعن اولادهنّ

مخاطب جمله {والوالدات . .. } علاوه بر مادران، پدران نيز مى باشند; يعنى پدران نيز نبايد ارضاع را از عهده مادران خارج كنند; و لازمه اين معنا، حق اولويّت مادر در شير دادن و حضانت كودك است.

29 _ جواز گرفتن دايه براى فرزند ، به شرط عدم تضييع حق اولويّت مادر در شير دادن فرزند

و الوالدات يُرضعن . .. و ان اردتم ان تسترضعوا اولادكم فلا جناح

با توجّه به اينكه صدر آيه حق اصلى شير دادن را از مادر مى داند، معلوم مى گردد كه دايه گرفتن پدر در صورتى جايز است كه اين حق ضايع نشود و ثانياً بازداشتن

مادر از شير دادن كودك منوط به رضايت اوست و دايه گرفتن مصداقى از اين بازداشتن است. پس بايد با رضايت او، يعنى مراعات حق اولويّت او، به سراغ دايه رفت.

30 _ پرداخت كامل حقوق مادر ، شرط جواز دايه گرفتن براى كودك

و ان اردتم ان تسترضعوا . .. اذا سلّمتم ما اتيتم بالمعروف

بنابراينكه مراد از {اذا سلمتم . .. } تسليم اُجرت به مادر باشد; يعنى آنگاه كه حقوق مادر را پرداختيد، سراغ دايه رويد.

41 _ اولويّت زن مُطلّقه در شير دادن به فرزندش و دريافت اُجرة المثل از پدر

لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده

امام صادق (ع): الحبلى المُطلّقة . .. و هى احق بولدها ان ترضعه بما تقبله امرأة اخرى انّ اللّه عزّ و جل يقول: {لا تضار والدة بولدها ... }

_______________________________

كافى، ج 6، ص 103، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 227، ح 884.

حكومت بر مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 6

6_ حاكمان صالح بر پدر و مادر خويش حكومت و فرمانروايى نمى كنند .

و رفع أبويه على العرش

يوسف(ع) با نشاندن پدر و مادرش بر تخت خويش ، علاوه بر احترام ويژه اش به آنان ، درصدد بيان اين نكته بود كه هرگز بر پدر و مادرش حكمرانى و فرمانروايى نخواهد كرد ; بلكه مطيع و فرمانبردار ايشان خواهد بود.

خانه دارى مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 2

2 - تدبير امور خانه و سرپرستى اعضاى آن برعهده مادر موسى

و قالت لأُخته قصّيه

در اين

فراز از زندگى موسى، تنها مادر وى مطرح است و سخنى از پدر او به ميان نيامده است. اين يا بدان جهت است كه پدر موسى در قيد حيات نبوده و يا نقش چندانى در سرپرستى امور خانه نداشته است. اين نقش را مادر موسى ايفا مى كرده است.

خوردن از خانه مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 3،10

3 - نابينايان ، لنگ ها و مريضان ، در استفاده از خوراكى هاى منازل پدر ، مادر ، برادر ، خواهر ، عمو ، عمه ، دايى و خاله خود ، بدون هيچ اذنى ، مجازاند .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من ... بيوت ءابائكم ... أو بيوت أخوتكم

10 - استفاده از خوراكى هاى منازل پدر ، مادر ، برادر ، خواهر ، عمو ، عمه ، دايى و خاله خود ، بدون اذن خواستن ، جايز است .

ليس على الأعمى حرج . .. أن تأكلوا من بيوتكم أو بيوت ءابائكم ... أو بيوت أخوتكم .

دلدارى به مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 10

10 - اطمينان بخشى خداوند به مادر موسى و وعده قطعى به بازگرداندن فرزندش به آغوش وى

إنّا رادّوه إليك

رابطه مادر و فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 2 - 5

5- پيوند ميان مادر و كودك شيرخوارش ، از محكم ترين پيوند هاى موجود ميان انسان ها است .

يوم ترونها تذهل كلّ مرضعة عمّا أرضعت

ذكر {رها شدن

كودك شيرخوار از دامن مادر و غافل گشتن مادر از او} در ترسيم شدت و بزرگى زلزله زمين در آستانه برپايى قيامت، بيانگر اين معنا است كه: پيوند مهر ميان مادر و كودك شيرخوارش، با اين كه از محكم ترين پيوندهاى موجود ميان آدميان است و مادر شير دهنده در هر شرايطى كودكش را رها نخواهد ساخت; اما در آن زلزله هر مادر شيردهنده اى فرزندش را بى اختيار رها خواهد كرد.

رضاع مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 6،7

6 - مأموريت مادر موسى از سوى خداوند ، به شير دادن فرزندش دور از چشم بيگانگان

و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه

7 - شرايط اضطراب آور روحى براى مادر موسى به هنگام ولادت فرزندش و نيز احساس خطر براى او از جانب فرعونيان ، موجب سرگردانى وى در شير دادن به موسى ( ع ) بود .

و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه

توصيه خداوند به مادر موسى براى شير دادن به فرزندش، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

رعايت حقوق مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 7،8

7 - شير دادن به فرزند ، به مدّت دو سال ، از سوى مادر ، باعث تأكيد بر رعايت حقوق مادر از سوى فرزند است .

و وصّينا الإنس_ن بولديه . .. و فص_له فى عامين

8 - تحمل ضعف متزايدِ دوران باردارى از سوى مادر ، براى سالم رساندن كودك به دوره زايمان ، عاملِ لزوم رعايت حق مادر از سوى فرزند است .

و وصّينا

الإنس_ن بولديه . .. حملته أُمّه وهنًا على وهن ... أن اشكر لى و لولديك

رفع اندوه مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 2

2 - دل مادر موسى ، فارغ از ترس و اندوه نسبت به فرجام نوزادش پس از دريافت وحى الهى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. أن لاتخافى ... و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 7

7 - شادى كردن مادر موسى و زدايش غم از دل وى ، از هدف هاى خداوند در بازگرداندن موسى ( ع ) به دامان وى

فرددن_ه إلى أُمّه كى تقرّ عينها و لاتحزن

كلمه {كى} به اصطلاح، {تعليليه} و بيانگر هدف الهى در بازگرداندن موسى به دامان مادرش مى باشد. در اين آيه به دو هدف اشاره شده است: الف) شاد شدن مادر موسى و زدودن غم و اندوه ناشى از فراق فرزند. ب) عمل كردن خدا به وعده خود و يقين پيدا كردن مادر موسى به حقانيت وعده هاى الهى. برداشت ياد شده بيان مضمون هدف نخست است.

رفع ترس مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 2

2 - دل مادر موسى ، فارغ از ترس و اندوه نسبت به فرجام نوزادش پس از دريافت وحى الهى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. أن لاتخافى ... و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا

رفع نگرانى مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه -

20 - 38 - 6

6 - حفاظت از جان موسى ( ع ) و بر طرف كردن نگرانى مادر او ، به تدبير خداوند بود .

إذ أوحينا إلى أُمّك

زمينه ايمان مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 9

9 - راسخ شدن ايمان مادر موسى ، هدف الهى در محكم ساختن دل وى و اطمينان بخشيدن به وى

لولا أن ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين

زمينه مقامات مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 38 - 5

5 - عظمت فرزند ، مايه رفعت مقام مادر است .

إذ أوحينا إلى أُمّك

محتواى آنچه به مادر موسى(ع) گفته شد، نشان مى دهد كه هدف اصلى، حفاظت موسى(ع) بوده، گرچه اثر طبيعى آن، آرامش يافتن مادر موسى(ع) نيز بوده است. بنابراين دست يابىِ مادر موسى به وحى الهى، برخاسته از عظمت موسى(ع) است.

سجده مادر يوسف بر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 7،9

7_ برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر او ، همگى بر او سجده بردند .

و رفع أبويه على العرش و خرّوا له سجّدًا

{خرور} (مصدر خرّوا) به معناى سقوط كردن و بر زمين افتادن است و {سجّدًا} جمع ساجد مى باشد. مراد از ضمير در {خرّوا} همانند {دخلوا على يوسف} و {ادخلوا} در آيه قبل برادران يوسف و خانواده هاى ايشان و نيز پدر و مادر اوست.

9_ سجده پدر و مادر و بستگان يوسف بر او ، تعبير و تأويل رؤياى كودكى

وى ( سجده يازده ستاره و ماه و خورشيد بر او ) بود .

قال ي_أبت هذا تأويل رءي_ى من قبل قد جعلها ربى حقًا

تأويل رؤيا ; يعنى ، آن واقعيت خارجى كه در خواب به نحوى جلوه گر شده و خواب گوياى آن است.

سهم ارث مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 11،12،13،14،15،17،19،41،42،43

11 _ سهم ارث هر يك از پدر و مادر ، در صورتى كه ميّت داراى فرزند باشد ، سدس ( يك ششم ) است .

و لابويه لكل واحد منهما السّدس ممّا ترك ان كان له ولد

12 _ سهم ارث مادر در صورت انحصار ورثه به والدين ، ثلث ( يك سوم ) است و بقيّه ( دو سوّم ) از آن پدر ميّت است .

فان لم يكن له ولد و ورثه ابواه فلامّه الثلث

جمله {ورثه ابواه} ظهور در انحصار ورثه به والدين دارد. بنابراين چون سهم مادر ثلث است، بقيه (دو ثلث)، از آن پدر خواهد شد.

13 _ وجود چند برادر براى ميت ، موجب تبديل سهم مادر از يك سوم به يك ششم

و ورثه ابواه فلامّه الثلث فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

مفسّران برآنند كه مراد از {اخوة} دو برادر و بيشتر است.

14 _ زنده بودن برادران ميت ، شرط حاجب شدن آنان از سهم ثلث مادر

و ورثه ابواه فلامّه الثلث فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

جمله {فاِن كان . .. } دلالت بر وجود فعلى برادران، يعنى زنده بودن آنان دارد.

15 _ زنده بودن پدر ميّت و ممنوع نبودن وى از ارث ، شرط حاجب شدن برادران ميّت از

سهم ثلث مادر

و ورثه ابواه فلامّه الثلث فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

17 _ سهم ارث مادر در صورت انحصار ورثه به والدين و وجود برادرانى براى ميّت ، يك ششم و بقيه از آن پدر است .

فان لم يكن له ولد و ورثه ابواه فلامّه الثلث فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

جمله {فان كان له اخوة} فرع بر جمله اى مقدّر است. يعنى ارث مادر در صورتى يك سوم است كه ميت، برادرانى متعدد نداشته باشد، ولى با وجود برادرانى براى ميت، سهم او يك ششم است. و چون فرض بر اين است كه وارث تنها پدر و مادر هستند، بقيه از آن پدر مى شود.

19 _ وجود يك برادر براى ميت نمى تواند حاجب مادر از ثلث شود .

فان كان له اخوة فلامّهِ السّدس

از مفهوم جمله {فان كان له اخوة} استفاده مى شود كه اگر براى ميت برادرى نباشد و يا يك برادر داشته باشد، همان سهم سابق، يعنى ثلث به او مى رسد.

41 _ برادر و خواهر ميّت ، مانع از سهم مادر از يك سوم ارث نمى شوند ، مگر آنكه به دو برادر يا يك برادر و دو خواهر برسند .

فان كان له اخوة فلامّه السّدس

امام صادق (ع): لا يحجب عن الثّلث الاخ و الاخت حتى يكونا اخوين او اخ و اختين فان اللّه يقول: {فان كان له اخوة فلامّه السّدس}.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 226، ح 52 ; نورالثقلين، ج 1، ص 453، ح 106.

42 _ اگر خواهران ميت كمتر از چهار نفر باشند ، موجب تنزل ارث مادر از يك سوّم به يك ششم نمى شوند .

فان كان

له اخوة فلامّه السّدس

امام صادق (ع): . .. اذا كنّ اربع اخوات حجبن الامّ عن الثلث لانهنّ بمنزلة الاخوين و ان كنّ ثلاثا لم يحجبن.

_______________________________

كافى، ج 7، ص 92، ح 2 ; تفسير برهان، ج 1، ص 349، ح 6.

43 _ خواهران ميّت ، موجب تنزل ارث مادر از يك سوم به يك ششم نمى شوند .

فان كان له اخوة فلامّه السّدس

امام صادق (ع) درباره ارث پدر و مادر با وجود دو خواهر ميّت فرمود: للامّ مع الاخوات الثلث ان اللّه قال: {فان كان له اخوة} و لم يقل فان كان له اخوات.

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 9، ص 283، ح 13، ب 25، مسلسل 1025.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 12 - 20

20 _ در صورت نبودن فرزند براى ميّت ، نوه هاى وى به جاى فرزند ارث مى برند و موجب تنزل سهم زن ، شوهر ، پدر و مادر مى شوند .

فان كان لكم ولد

امام باقر و صادق (ع): . .. فان لم يكن له ولد و كان ولد الولد ذكوراً او اناثاً فانّهم بمنزلة الولد ... و يحجبون الابوين و الزوج و الزوجة عن سهامهم الاكثر ... .

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 9، ص 289، ح 3، ب 27، مسلسل 1043 ; تفسير برهان، ج 1، ص 351، ح 8.

ضعف مادر در باردارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 8

8 - تحمل ضعف متزايدِ دوران باردارى از سوى مادر ، براى سالم رساندن كودك به دوره زايمان ، عاملِ لزوم رعايت حق مادر

از سوى فرزند است .

و وصّينا الإنس_ن بولديه . .. حملته أُمّه وهنًا على وهن ... أن اشكر لى و لولديك

علايق مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 5

5 _ شيردهىِ كامل به نوزاد ، خواسته عموم مادران

لمن اراد ان يتم الرضاعة

بنابراينكه معنىِ جمله {لمن اراد . .. } چنين باشد: مادران چون خواهان يكدوره كامل شيردهى به نوزاد هستند، بر آنان دو سال شيردهى واجب شد.

علم مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 8

8 - مادر موسى ( ع ) ، پيش از افكندن او به آب ، از جانب خداوند ، به نجات موسى ( ع ) به دست يكى از دشمنان آگاه شده بود .

أوحينا. .. يأخذه عدوّ لى و عدوّ له

عوامل آرامش مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 11

11 - برگزيدن موسى ( ع ) براى مقام رسالت ، وعده الهى به مادرش جهت آرام بخشيدن خاطر وى

و لاتخافى و لاتحزنى . .. و جاعلوه من المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 1،2

1 - تأثير ژرف و آرامش بخش وحى الهى در دل مادر موسى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا

{أصبح} معادل {صار} و {فارغاً} مرادف {خالياً} است. با توجه به ارتباط اين آيه با آيه هفتم، تقدير آن چنين مى شود: {و صار فؤاد أُمّ موسى بعد

الوحى خالياً من الخوف و الحزن; دل مادر موسى بعد از وحى ما از ترس و اندوه خالى گشت}.

2 - دل مادر موسى ، فارغ از ترس و اندوه نسبت به فرجام نوزادش پس از دريافت وحى الهى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. أن لاتخافى ... و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا

عوامل اضطراب مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 6

6 - احساس خطر مرگ براى فرزند ، ضربه اى سهمگين بر مادر و مايه پريشانى خاطر وى

إن كادت لتبدى به لولا أن ربطنا على قلبها

مراد از برداشت ياد شده اين است كه اگر خداوند دل مادر موسى را محكم نكرده بود، وى به خاطر احساس خطرى كه براى موسى(ع) داشت، ممكن بود از خود بى خود شده و ناله سر دهد و راز موسى(ع) را فاش سازد.

عوامل اميدوارى مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 1

1 - تبديل شدن مادر موسى به شخصيتى مصمم و قادر بر انجام كار هاى سترگ ، پس از دريافت پيام اميدآفرين الهى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. و قالت لأُخته قصّيه

جمله {و قالت. ..} عطف بر محذوف است; يعنى، {فألقيه فى اليمّ و قالت لأخته قصّيه}. مادر موسى پس از دريافت وحى، اقدام به انداختن فرزندش در رود نيل كرد; با اين كه پيش از آن از فرط ترس و نگرانى نزديك بود راز فرزندش را فاش سازد. اين موضوع، بيانگر مطلب ياد شده است.

عوامل رفع اندوه مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 14

14 - ديدار دوباره با موسى ( ع ) ، به چشمان مادر روشنى و آرامش بخشيد و اندوه او را برطرف ساخت .

فرجعن_ك إلى أُمّك كى تقرّ عينها و لاتحزن

{قرة العين} يا از {قرار} به معناى آرام گرفتن مشتق است و يا از {قُرّ} به معناى سردشدن كه نتيجه توقف اشك سوزان است. در هر صورت اين تعبير، كنايه از شادمانى است كه چشم را از نگران بودن و حركت به سمت راست و چپ بازمى دارد و اشك سوزان اندوه را قطع مى كند.

عوامل سرور مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 8

8 - حضور كودك در كنار مادر ، مايه سرور و روشنى ديدگان و فراق او ، موجب اندوه و نگرانى مادر

فرددن_ه إلى أُمّه كى تقرّ عينها و لاتحزن

عوامل سرور مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 7

7 - شادى كردن مادر موسى و زدايش غم از دل وى ، از هدف هاى خداوند در بازگرداندن موسى ( ع ) به دامان وى

فرددن_ه إلى أُمّه كى تقرّ عينها و لاتحزن

كلمه {كى} به اصطلاح، {تعليليه} و بيانگر هدف الهى در بازگرداندن موسى به دامان مادرش مى باشد. در اين آيه به دو هدف اشاره شده است: الف) شاد شدن مادر موسى و زدودن غم و اندوه ناشى از فراق فرزند. ب) عمل كردن خدا به وعده خود و يقين پيدا كردن مادر موسى به حقانيت وعده

هاى الهى. برداشت ياد شده بيان مضمون هدف نخست است.

عوامل ضعف مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 4

4 - دوران باردارى مادر ، دورانى سخت و مايه ضعف و ناتوانى براى وى است .

حملته أُمّه وهنًا على وهن

{وهناً} مفعول براى فعل محذوف و در موضع حال است. لازم به ذكر است كه {وَهْن } به معناى ضعف جسمانى است (مفردات راغب).

عوامل نگرانى مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 8

8 - حضور كودك در كنار مادر ، مايه سرور و روشنى ديدگان و فراق او ، موجب اندوه و نگرانى مادر

فرددن_ه إلى أُمّه كى تقرّ عينها و لاتحزن

فرار از مادر در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 35 - 1

1 - قيامت ، صحنه گريزان بودن انسان ; حتى از پدر و مادر خويش

و أمّه و أبيه

فلسفه اطمينان قلب مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 3

3 - اقدام خداوند به محكم ساختن دل مادر موسى ، به منظور پيش گيرى از فاش شدن راز نوزادش توسط خود وى

إن كادت لتبدى به لولا أن ربطنا على قلبها

{ربط} (مصدر {ربطنا}) به معناى بستن و محكم كردن است.

فلسفه تهمت به مادر بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 8

8_ فرزندان يعقوب با اين تحليل كه دزدى بنيامين ريشه مادرى دارد ،

درصدد پيراستن خويش از عار و ننگ دزدى او بودند .

إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل

برادران يوسف با توصيف بنيامين به دارا بودن روحيه دزدى (إن يسرق) و اثبات آن با مطرح ساختن دزدى برادر مادرى اش، درصدد بيان اين معنا بودند كه مادر آن دو در پيدايش روحيه دزدى نقش داشته ; ولى ساير برادرانش چون از مادرانى ديگرند، از اين ناهنجارى پيراسته اند.

مادر ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 41 - 1

1- حضرت ابراهيم ( ع ) از خداوند خواستار آمرزش خود ، پدر و مادرش و مؤمنان در روز برپايى قيامت شد .

ربّنا اغفرلى و لولدىّ و للمؤمنين يوم يقوم الحساب

مادر رضاعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 23 - 2

2 _ حرمت ازدواج با مادر و خواهر رضاعى و مادر همسران

حرّمت عليكم . .. و امّهاتكم التى ارضعنكم و اخواتكم من الرّضاعة و امّهات نسائكم

مادر عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 87 - 8

8 - عيسى ( ع ) زاده مريم ( ع ) و فرزند او ، نه فرزند خدا

عيسى ابن مريم

از نكاتى كه مى تواند هدف از نسبت دادن عيسى(ع) به مادرش شمرده شود، رد پندار مسيحيان است كه وى را فرزند خداى سبحان مى خواندند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 157 - 5

5 _ حضرت عيسى ( ع ) ، فرزند مريم ( ع ) و رسولى از

جانب خداست .

و قولهم إنّا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 18

18 _ مسيح ( ع ) ، فرزند مريم ( ع ) و هر دو مملوك خداوند

المسيح ابن مريم و امه . .. و للّه ملك السموت و الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 4

4 _ مسيح ( ع ) فرزند مريم نه خدا و نه زده او

المسيح ابن مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 5

5 _ نعمت هاى ويژه ارزانى شده به عيسى ( ع ) ، به منزله نعمتهايى الهى براى مادرش مريم

اذكر نعمتى عليك و على ولدتك

نعمتهاى شمرده شده در اين بخش از آيات نعمتهايى است كه خداوند به عيسى(ع) عطا كرده است و از نعمتهاى ويژه خداوند به مريم سخنى به ميان نيامده است، بنابراين مى توان گفت عطاى آن نعمتها به عيسى(ع) به منزله عطاى آنها به مادرش مريم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 34 - 2

2- حضرت عيسى ( ع ) فرزند مريم ( ع ) و داراى منزلتى والا است .

ذلك عيسى ابن مريم

{ذلك} براى اشاره به بعيد به كار مى رود. به كار بردن آن در جايى كه مورد اشاره نزديك باشد، بيانگر برجستگى منزلت مورد اشاره و بزرگداشت آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 -

4

4 - عيسى ( ع ) ، فرزند مريم است و نه خدا .

و لمّا ضرب ابن مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 27 - 5

5 - عيسى ( ع ) ، پسر مريم است .

و قفّينا بعيسى ابن مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 1

1 - حضرت عيسى ( ع ) ، پسر حضرت مريم ( ع ) است .

و إذ قال عيسى ابن مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 6

6 - عيسى ( ع ) ، پسر مريم ( س ) است .

كما قال عيسى ابن مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 11

11 - فرزند حضرت مريم ( س ) ( عيسى ( ع ) ) ، پرتو روح الهى و داراى مقامى بس بلند در پيشگاه خداوند

فنفخنا فيه من روحنا

اضافه {روح} به {نا}، اضافه تشريفى و براى بيان شرافت و عظمت اين روح است.

مادر قرار دادن همسر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 4 - 6،9

6 - ظِهار ، هيچ گاه ، همسر مرد را ، در مقام مادر او ، قرار نخواهد داد .

و ما جعل أزوجكم الّ__ى تظ_هرون منهنّ أمّه_تكم

9 - در عصر جاهليت ، مردان ، با ظِهار همسر خود ، او را در رديف مادر خود قرار داده و با او ، ترك مراوده مى كردند .

و

ما جعل أزوجكم الّ__ى تظ_هرون منهنّ أمّه_تكم

اين كه خداوند فرموده است، ظِهار، همسر را در منزلت مادر قرار نمى دهد، به دست مى آيد كه مردان، با ظِهارِ همسر، مى خواسته اند با آنان ترك مراوده كنند; چون، بر اين باور بودند كه خلوت با مادر قطعاً، امر نادرستى است.

مادر مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 11،12،14

11 _ درخواست مادر مريم از خداوند ، براى حفظ هميشگى مريم و نسل او از شر شيطان

و انّى اعيذها بك و ذريّتها من الشيطان الرجيم

از استعمال فعل مضارع {اعيذ}، دوام و استمرار استفاده شده است.

12 _ علاقه مادر حضرت مريم به سعادتمندى نسل خويش

و انّى اعيذها بك و ذريّتها

14 _ تعالى روحى و معنوى مادرِ حضرت مريم ( همسر عمران )

اذ قالت . .. ربّ ... انّى سمّيتها مريم و انّى اعيذها

از توجه به خدا، خلوصش در نذر و نامى كه براى فرزند خويش انتخاب كرد (مريم به معنى عابده)، برداشت فوق استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 37 - 2

2 _ اجابت دعاى مادر مريم از سوى خداوند ، درباره حفظ مريم ( س ) از شر شيطان

انّى اعيذها . .. فتقبّلها ... و انبتها نباتاً حسناً

مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 1،2،4

1 - به ثمر رسيدن تلاش خواهر موسى ، در بازگرداندن برادر خويش به آغوش مادر

قالت هل أدلّكم على أهل بيت . .. فرددن_ه إلى أُمّه

خواهر موسى

با دنبال كردن برادر، ورود به كاخ فرعون و بالاخره استفاده از فرصت به دست آمده، توانست موسى را به مادرش بازگرداند.

2 - بازگشت موسى به دامان مادر ، نمودى از تدبير و اراده الهى است .

فرددن_ه إلى أُمّه

اسناد فعل {ردد} به ضمير {نا} بيانگر مطلب ياد شده است.

4 - تعلق اراده الهى بر بازگرداندن سريع موسى ( ع ) و دير نپاييدن زمان جدايى ميان او و مادرش

فرددن_ه إلى أُمّه

به كارگيرى {فاء} عاطفه _ كه براى بيان عدم تراخى است_ نشان مى دهد كه زمان جدايى ميان موسى(ع) و مادرش به قدرى كوتاه بود كه مى توان آن را ناديده گرفت.

مادر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 5

5 - همسران پيامبر ( ص ) ، در حكم مادر مؤمنان اند .

و أزوجه أُمّه_تهم

مادر يوسف(ع) در دربار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 3

3_ يوسف ( ع ) پدر و مادرش را بر تخت فرمانروايى خويش نشاند .

و رفع أبويه على العرش

مادر يوسف(ع) در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 8

8_ مادر يوسف به هنگام كوچ خاندان يعقوب از كنعان به مصر زنده بود .

فلما دخلوا على يوسف ءاوى إليه أبويه

محبت يوسف(ع) به مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 7

7_ يوسف ( ع ) با اظهار محبتى ويژه به پدر و مادر خويش ، آنان را در كنار

خود جاى داد .

فلما دخلوا على يوسف ءاوى إليه أبويه

محدوده حجاب مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 18

18 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش ( گوشواره ، النگو گردنبند و . . . ) و مواضع آنها ( بدن ) بر شوهر ، پدر ، پدر شوهر و پسران خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ أو ءابائهنّ أو ءاباءِ بعولتهنّ أو أبنائهنّ

مسؤوليت مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 6،8،18،19

6 _ مادر در صورت تصميم پدر به تكميل شيرخوارگى فرزند ، بايد دو سال كامل به نوزاد شير دهد . *

و الوالدات يرضعن . .. لمن اراد ان يتم الرضاعة

برخى از مفسّرين برآنند كه مراد از {من أراد} پدر فرزند است; يعنى آنگاه بر مادر دو سال شير دادن لازم است كه پدر از او بخواهد. در تأييد اين برداشت نيز گفته شده كه صيغه {اراد} و {يتمّ} به صورت مذكر، مؤيد آن است.

8 _ زنان مطلّقه نبايد از شير دادن به نوزاد خود امتناع نمايند .

و الوالدات يُرضعن

آيات قبل و بعد در مورد زنان مطلّقه است.

18 _ نبايد مادر _ حتى پس از طلاق _ با امتناع از شير دادن به فرزند ، موجب ضرر او شود .

لا تضارّ والدة بولدها

19 _ خوددارى مادر از شير دادن به كودك خويش ، از مصاديق بارز اضرار به فرزند

و الوالدات يرضعن . .. لا تضارّ والدة بولدها

نهى از زيان رسانى به كودك پس از الزام مادر به

شير دادن، اشاره به اين معناست كه از مصاديق بارز ضرر به كودك، خوددارى از شير دادن به اوست.

مسؤوليت مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 6،8

6 - مأموريت مادر موسى از سوى خداوند ، به شير دادن فرزندش دور از چشم بيگانگان

و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه

8 - مادر موسى ، مأمور افكندن فرزندش به رود نيل در صورت احساس خطر براى وى از جانب فرعونيان

فإذا خفت عليه فألقيه فى اليمّ

واژه {يمّ} به آب زياد گفته مى شود. بدين جهت به دريا {يمّ} گفته مى شود و هم به رود بزرگ. در اين آيه معناى دوم مراد است و مقصود از آن رود نيل مى باشد.

مقامات مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 15

15 - مادر موسى ، داراى مرتبت و مقامى ويژه در نزد خداوند

فرجعن_ك إلى أُمّك كى تقرّ عينها و لاتحزن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 5

5 - مادر موسى ، برخوردار از منزلتى بلند در پيشگاه خداوند و مورد لطف و عنايت ويژه او

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

مادر موسى، در اين بخش از آيات محور داستان موسى قرار گرفته است و اين مى تواند حاكى از منزلت و جايگاه بلند او در نزد خداوند باشد.

مقامات معنوى مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 4

4 -

برخوردارى مادر موسى از مقام بالاى معنوى

و أوحيناإلى أُمّ موسى

شايستگى مادر موسى براى دريافت وحى از جانب خداوند، بيانگر مطلب ياد شده است.

منشأ استقامت مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 9

9 - راسخ شدن ايمان مادر موسى ، هدف الهى در محكم ساختن دل وى و اطمينان بخشيدن به وى

لولا أن ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين

منشأ اطمينان مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 4

4 - اطمينان يافتن مادر موسى به بازگردانده شدن فرزندش به آغوش وى ، پس از دريافت وحى الهى

لولا أن ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين

منشأ حقوق مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 5،7

5 - تحمل ناتوانى هاى روز افزون ، از سوى مادر ، در دوران باردارى ، در پى دارنده حقوقى بر گردن فرزند است .

و وصّينا الإنس_ن بولديه حملته أُمّه وهنًا على وهن

{وهناً على وهن} دلالت بر افزايش ضعف و ناتوانى مادر در دوران باردارى مى كند.

7 - شير دادن به فرزند ، به مدّت دو سال ، از سوى مادر ، باعث تأكيد بر رعايت حقوق مادر از سوى فرزند است .

و وصّينا الإنس_ن بولديه . .. و فص_له فى عامين

نذر مادر مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 17،21

17 _ پايبندى مادر مريم ( س ) به نذر خويش در گماردن وى براى عبادت خداوند

ربّ انّى

نذرت . .. و انّى سمّيتها مريم

از اينكه نام فرزند خويش را مريم (به معنى عابده) گذاشت، برداشت فوق به دست مى آيد.

21 _ تأسف همسر عمران ، در پى زادن مريم ( س ) ، از اينكه نذرش محقق نشده و دخترش به دليل حائض شدن نمى تواند در مسجد مانده و محرّر باشد .

ربّ انّى وضعتها اُنثى . .. و ليس الذّكر كالاُنثى

امام صادق (ع): . .. {و ليس الذكّر كالاُنثى} انّ الاُنثى تحيض فتخرج من المسجد و المحرّر لا يخرج من المسجد.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 170، ح 37 ; بحار الانوار، ج 14، ص 204، ح 18.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 37 - 1

1 _ مريم ( س ) ، در پى نذر مادرش ، از سوى خداوند به شايستگى پذيرفته شد .

فتقبّلها ربّها بقبول حسن

نقش مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 16

16 - سرپرستى مادر ، فراهم سازنده مساعدترين شرايط براى تربيت فرزند

و لتصنع على عينى . إذ تمشى ... فرجعن_ك إلى أُمّك

نقش مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 10،11

10 - فرعونيان ، موسى ( ع ) را به مادرش سپردند و او وى را به خانه خويش برد .

فرجعن_ك إلى أُمّك

بازگشت موسى نزد مادر، به اين است كه مادر، او را نزد خود برده باشد; نه اين كه براى پرستارى او به دربار رفته باشد.

11 - موسى ( ع ) ، در خردسالى

تحت تكفل مادر خود بود .

على من يكفله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 2،3،5

2 - تدبير امور خانه و سرپرستى اعضاى آن برعهده مادر موسى

و قالت لأُخته قصّيه

در اين فراز از زندگى موسى، تنها مادر وى مطرح است و سخنى از پدر او به ميان نيامده است. اين يا بدان جهت است كه پدر موسى در قيد حيات نبوده و يا نقش چندانى در سرپرستى امور خانه نداشته است. اين نقش را مادر موسى ايفا مى كرده است.

3 - تسليم بودن اعضاى خانواده در برابر دستورات مادر موسى

و قالت لأُخته قصّيه فبصرت به عن جُنُب

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خواهر موسى، به محض شيندن فرمان مادر (قصّيه) بى درنگ به دنبال موسى روان شد.

5 - حضور خواهر موسى در كنار مادر ، هنگام افكندن موسى در رود نيل

و قالت لأُخته قصّيه

نيكى به مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 1،2

1- رفتار نيك با مادر و گرامى داشت وى ، سيرت الهى و خوى خدادادى عيسى ( ع ) ، از آغاز ميلاد

و برًّا بولدتى

2- عيسى ( ع ) در گهواره ، خود را فرزندى خوش رفتار و نيكوكار براى مادرش مريم ( س ) خواند و اين ويژگى را عطيه خداوند دانست .

و برًّا بولدتى

تقدير {و برّاً بوالدتى} به قرينه آيه قبل {و جعلنى برّاً بوالدتى} است.

وحى به مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 38 - 1،3،4

1

- مادر موسى ( ع ) ، دريافت كننده وحى و پيام از جانب خداوند

إذ أوحينا إلى أُمّك

{وحى} در آيه ممكن است به معناى سخن گفتن خداوند با مادر موسى(ع) باشد و ممكن است از آن الهام اراده شده باشد; برخى از وعده هاى خداوند به مادر موسى(ع) كه در سوره قصص آمده است، با معناى اول سازگارتر است.

3 - وحى و پيام خداوند به مادر موسى ( ع ) از نعمت هاى بزرگ او به موسى ( ع ) بود .

و لقد مننّا . .. إذ أوحينا إلى أُمّك مايوحى

{إذ} ظرف است براى {مننّا}; يعنى نعمت بزرگى كه در آيه قبل ياد شد، در آن زمان بوده است.

4 - دسترسى مادر موسى ( ع ) به اطلاعات القا شده به او ، جز از طريق وحى الهى ممكن نبود .

مايوحى

مراد از {مايوحى} (آنچه وحى مى شود) امورى است كه قاعدتاً وحى مى شود و انسان، خود به آن نمى رسد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 10،22

10 - خداوند در وحى به مادر موسى ، فردى را كه دشمن خدا و دشمن كودك او بود ، عامل نجات آن كودك و تحت تكفل گيرنده او معرفى كرد .

يأخذه عدوّ لى و عدوّ له

22 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : أنزل اللّه على موسى التابوت و نوديت أُمّه ضعيه فى التابوت فاقذفيه فى اليمّ و هو البحر ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: خداوند تابوت را بر موسى(ع) نازل كرد و به مادر وى ندا داده شد كه او را

در تابوت قرار ده، پس آن را به دريا بيفكن}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 3

3 - رهنمود الهى به مادر موسى در رابطه با فرزندش از طريق وحى

و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه . .. فألقيه فى اليمّ

وعده به مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 10،11

10 - اطمينان بخشى خداوند به مادر موسى و وعده قطعى به بازگرداندن فرزندش به آغوش وى

إنّا رادّوه إليك

11 - برگزيدن موسى ( ع ) براى مقام رسالت ، وعده الهى به مادرش جهت آرام بخشيدن خاطر وى

و لاتخافى و لاتحزنى . .. و جاعلوه من المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 9

9 - وعده خدا به مادر موسى ، مبنى بر بازگرداندن فرزندش به آغوش وى

و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

اين آيه اشاره به وعده اى دارد كه خداوند قبلاً به مادر موسى داده بود: {ما او را قطعاً به تو باز خواهيم گرداند}، (إنّا رادّوه إليك).

يقين مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 10

10 - يقين پيدا كردن مادر موسى به درستى و تخلف ناپذير بودن وعده هاى خداوند ، يكى ديگر از اهداف بازگرداندن موسى ( ع ) به آغوش وى

فرددن_ه إلى أُمّه . .. و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

يوسف(ع) و مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 -

100 - 4

4_ احترام ويژه يوسف ( ع ) به پدر و مادر خويش

و رفع أبويه على العرش

مادرى

آثار عواطف مادرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 12 - 4

4 - انس گرفتن پيشين موسى با آغوش و شير مادر ، باعث امتناع او از خوردن شير دايگان شد .

و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه . .. و حرّمنا عليه المراضع من قبل

خداوند پيش از اين، به مادر موسى فرمان داد وى را شير دهد. از تعبير {حرّمنا عليه المراضع من قبل} استفاده مى شود كه فلسفه آن دستور، اين بود كه ذائقه موسى(ع)، تنها با پستان و شير مادرش شكل بگيرد، تا از گرفتن پستان ديگران امتناع ورزد.

برادر مادرى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 7،22

7 - موسى و هارون ( ع ) ، برادران مادرى يكديگر بودند . *

قال ي_بنؤُمّ

مخاطب قرارگرفتن موسى(ع) از سوى هارون با تعبير {ابن أُمّ} (پسرمادر)، ممكن است به اين خاطر باشد كه هارون و موسى(ع) برادران مادرى يكديگر بوده اند و نيز ممكن است يادآورى كلمه {مادر}، تنها به منظور جلب عواطف موسى(ع) صورت گرفته باشد.

22 - { على بن سالم عن أبيه قال : قلت لأبى عبداللّه ( ع ) أخبرنى عن هارون لِمَ قال لموسى ( ع ) يابن أُمِّ . . . و لم يقل يابن أبى فقال : إنّ العداوات بين الإخوة أكثرها تكون إذا كانوا بنى علاّت و متى كانوا بنى أُمّ قلّت العداوة بينهم . . . قال : قلت له

: فَلِمَ أخذ برأسه يجرّه إليه و بلحيته و لم يكن له فى اتّخاذهم العجل و عبادتهم له ذنب ؟ فقال : إنّما فعل ذلك به لأنّه لم يفارقهم لمّا فعلوا ذلك و لم يلحق بموسى ( ع ) و كان إذا فارقهم ينزل بهم العذاب ;

على بن سالم از پدرش نقل كرده كه گفت: به امام صادق(ع) عرض كردم: مرا از سخن هارون با خبر كن كه چرا به برادرش موسى(ع) گفت: اى فرزند مادرم . .. و نگفت اى فرزند پدرم؟ امام فرمود: دشمنى بين برادران، بيشتر زمانى است كه از مادران متعدد باشند و اگر برادران از يك مادر باشند، دشمنى بين آنان كم است ... به امام گفتم: چرا موسى(ع) سر و ريش برادر را گرفته و بسوى خود مى كشيده بود، در حالى كه در گوساله پرستى آن قوم، هارون گناهى نداشت؟ امام فرمود: براى اين كه او در زمان گوساله پرستى، از آنان جدا نشد و به موسى(ع) ملحق نگرديد و اگر آنان را ترك نموده بود، عذاب بر ايشان فرود مى آمد}.

برادر مادرى هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 7،22

7 - موسى و هارون ( ع ) ، برادران مادرى يكديگر بودند . *

قال ي_بنؤُمّ

مخاطب قرارگرفتن موسى(ع) از سوى هارون با تعبير {ابن أُمّ} (پسرمادر)، ممكن است به اين خاطر باشد كه هارون و موسى(ع) برادران مادرى يكديگر بوده اند و نيز ممكن است يادآورى كلمه {مادر}، تنها به منظور جلب عواطف موسى(ع) صورت گرفته باشد.

22 - { على بن سالم عن أبيه قال : قلت

لأبى عبداللّه ( ع ) أخبرنى عن هارون لِمَ قال لموسى ( ع ) يابن أُمِّ . . . و لم يقل يابن أبى فقال : إنّ العداوات بين الإخوة أكثرها تكون إذا كانوا بنى علاّت و متى كانوا بنى أُمّ قلّت العداوة بينهم . . . قال : قلت له : فَلِمَ أخذ برأسه يجرّه إليه و بلحيته و لم يكن له فى اتّخاذهم العجل و عبادتهم له ذنب ؟ فقال : إنّما فعل ذلك به لأنّه لم يفارقهم لمّا فعلوا ذلك و لم يلحق بموسى ( ع ) و كان إذا فارقهم ينزل بهم العذاب ;

على بن سالم از پدرش نقل كرده كه گفت: به امام صادق(ع) عرض كردم: مرا از سخن هارون با خبر كن كه چرا به برادرش موسى(ع) گفت: اى فرزند مادرم . .. و نگفت اى فرزند پدرم؟ امام فرمود: دشمنى بين برادران، بيشتر زمانى است كه از مادران متعدد باشند و اگر برادران از يك مادر باشند، دشمنى بين آنان كم است ... به امام گفتم: چرا موسى(ع) سر و ريش برادر را گرفته و بسوى خود مى كشيده بود، در حالى كه در گوساله پرستى آن قوم، هارون گناهى نداشت؟ امام فرمود: براى اين كه او در زمان گوساله پرستى، از آنان جدا نشد و به موسى(ع) ملحق نگرديد و اگر آنان را ترك نموده بود، عذاب بر ايشان فرود مى آمد}.

عواطف مادرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 27 - 1

1- مريم ( س ) پس از دريافت رهنمود هاى نوزادش عيسى ( ع ) ، او

را آشكارا در آغوش خود گرفت و نزد قومش برد .

فأتت به قومها تحمله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 2 - 5

5- پيوند ميان مادر و كودك شيرخوارش ، از محكم ترين پيوند هاى موجود ميان انسان ها است .

يوم ترونها تذهل كلّ مرضعة عمّا أرضعت

ذكر {رها شدن كودك شيرخوار از دامن مادر و غافل گشتن مادر از او} در ترسيم شدت و بزرگى زلزله زمين در آستانه برپايى قيامت، بيانگر اين معنا است كه: پيوند مهر ميان مادر و كودك شيرخوارش، با اين كه از محكم ترين پيوندهاى موجود ميان آدميان است و مادر شير دهنده در هر شرايطى كودكش را رها نخواهد ساخت; اما در آن زلزله هر مادر شيردهنده اى فرزندش را بى اختيار رها خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 5،6

5 - وجود پيوند عميق روحى _ عاطفى در مادر ، نسبت به فرزند خود و بروز آن به هنگام احساس خطر براى وى

و أصبح فؤاد أُمّ موسى فرغا إن كادت لتبدى به لولا أن ربطنا على قلبها

6 - احساس خطر مرگ براى فرزند ، ضربه اى سهمگين بر مادر و مايه پريشانى خاطر وى

إن كادت لتبدى به لولا أن ربطنا على قلبها

مراد از برداشت ياد شده اين است كه اگر خداوند دل مادر موسى را محكم نكرده بود، وى به خاطر احساس خطرى كه براى موسى(ع) داشت، ممكن بود از خود بى خود شده و ناله سر دهد و راز موسى(ع) را فاش سازد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 8

8 - حضور كودك در كنار مادر ، مايه سرور و روشنى ديدگان و فراق او ، موجب اندوه و نگرانى مادر

فرددن_ه إلى أُمّه كى تقرّ عينها و لاتحزن

مادرى همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 5،14

5 - همسران پيامبر ( ص ) ، در حكم مادر مؤمنان اند .

و أزوجه أُمّه_تهم

14 - مؤمنان ، و همسران پيامبر ( ص ) با وجود حكم مادرى داشتن آنها براى مؤمنان ، از هم ، ارث نمى برند .

و أزوجه أُمّه_تهم وأُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض

احتمال دارد ذكر {أُولوا الأرحام. ..} پس از بيان مادر بودن همسران پيامبر براى مؤمنان، به خاطر دفع اين شبهه باشد كه حكم مادرى، ممكن است موجب ارث هم بشود. آيه، جواب مى دهد كه خويشاوندى نَسبى، موجب ارث مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 40 - 5

5 - حكم مادرى پيدا كردن همسران رسول اللّه ( ص ) ، نمى تواند دليل حكم پدرى آن حضرت باشد .

و أزواجه أُمّهاتكم . .. ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم

احتمال دارد كه {ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم} درصدد نفى توهمى باشد كه به دنبال نزول حكم مادر دانستن همسران پيامبر پديد آمده است. از آيه استفاده مى شود كه آن حكم، دليل نمى شود كه پيامبر(ص) هم، حكم پدر را پيدا كند. بنابراين، آيه، نفى حكم تشريعى مى كند و نه تكوينى.

ملاك مادرى

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 2 - 5

5 - مادر هر كس تنها همان زنى است كه وى را زاده است و نه كس ديگر .

إن أُمّه_تهم إلاّ الّ__ى ولدنهم

ماديات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

ماديات

ارزش ماديات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 212 - 3

3 _ كفر ، زمينه اصيل پنداشتن زندگى دنيا و ارزش هاى مادى

زين للذين كفروا الحيوة الدنيا

اسلام و ماديات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 2

2 - اسلام ، آيينى معتدل در توجه به ماديات و معنويات

جعلنكم أمة وسطاً

چون سخن در اين بخش از آيات، نظر به يهود و نصارا دارد، مى توان گفت: توصيف امت اسلام به امتى معتدل، در قياس با يهود و نصاراست و از آنجا كه يهوديان مردمى دنياگرا هستند و نصارا تأييد كننده رهبانيت و ترك دنيا مى باشند; مراد از معتدل بودن امت اسلام، اعتدال در توجه به دنيا و امور معنوى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 19

19 _ اهتمام اسلام به امور مادى و معنوى مردم

يبتغون فضلا من ربهم و رضوناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 15

15 _ توجه اسلام به نظام تغذيه و سالم سازى آن

حرمت عليكم الميتة . .. و ما اكل السبع الا ما ذكيتم

تفصيل و تبيين موارد خوردنيهاى حلال و حرام، نشانه توجه اسلام به نظام تغذيه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 10،24

10 _ تغذيه و احكام آن ، مورد توجه و عنايت دين اسلام

اليوم احل لكم الطيبت . .. و طعامكم حل لهم

24 _ اهتمام اسلام به رعايت حقوق اقتصادى زنان

إذا ءاتيتموهن اجورهن

انبيا و ماديات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 5

5_ پيامبران ، منزه از علاقه به مال و منال و امور مادى

لا أسئلكم عليه مالاً إن أجرى إلاّ على الله

تعبير {أجر} در مقابل {مال} در آيه شريفه ، گوياى اين است كه: نوح(ع) در پاداش خواهى از خداوند نيز ، درخواست مال و دارايى نمى كند و علاقه اى به آن نشان نمى دهد.

ماديگرايى

آثار ماديگرايى اشراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 12

12 - انكار بُعد معنوى انسان و منحصر پنداشتن او در بعد حيوانى ( چون خوردن و آشاميدن ) ، عامل تكذيب رسالت پيامبرِ پس از نوح ، از سوى اشراف

ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم يأكل ممّا تأكلون منه و يشرب ممّا تشربون

تكيه اشراف برخوردن و آشاميدن براى انكار رسالت پيامبرشان، نشانگر اين حقيقت است كه آنان، انسان را موجودى در حد حيوان مى پنداشتند و منكر بعد معنوى او بودند.

آثار ماديگرايى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 6

6 - درونمايه هاى فرهنگ طبقاتى و مادى مردم مكه ، زمينه ساز گرايش آنان به كفر و شرك

و إنّا به ك_فرون . و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان

با

توجه به اين كه آيه شريفه پس از بيان كفر مشركان (إنّا به كافرون) روحيه مادى گرايانه آنان را بازگو مى كند، تأثير اين بينش در انحراف و كفر استفاده مى شود.

بى منطقى ماديگرايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 9

9 - طبيعت گرايى و نفى اراده خداوند در پديده مرگ ، پندارى غير متكى به علم

و ما يهلكنا إلاّ الدهر و ما لهم بذلك من علم إن هم إلاّ يظنّون

ماديگرايى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 35 - 7

7 - افق ديد كافران ، محدود به زندگى كوتاه دنيا است .

لجعلنا لمن يكفر بالرحم_ن . .. لمّا مت_ع الحيوة الدنيا و الأخرة عند ربّك للمتّقين

خداوند در اين آيه، توانايى خويش را بر ايجاد يك زندگى آكنده از تجمل براى كافران، بيان كرده و سپس حضور در جوار ربوبى را مطرح نموده است. از اين مطلب استفاده مى شود كه كافران تنها در محدوده تنگ زندگى دنيا مى انديشند.

ماديگرايى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 3

3 - توانمندى ها و امكانات مادى ، بت ها و خدايان ساختگى ، تكيه گاه مشركان در دنيا

و لايغنى عنهم ما كسبوا شي_ًا و لا ما اتّخذوا

تعبير {ما كسبوا} _ كه اشاره به امكانات مادى دارد _ و نيز {ما اتّخذوا. ..} _ كه ناظربه عقايد شرك آلود آنان است _ نشان مى دهد كه آنان تمامى اتكا و اميد خويش را به آن دو معطوف

داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 7

7 - زندگى و مرگ در نگاه مشركان ، پديده اى طبيعى و بى ارتباط با اراده الهى و وجود خداوند

و ما يهلكنا إلاّ الدهر

ماديگرايى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 35 - 4

4 - تلاش مشركان عصر بعثت ، در تفسير مادى آيات الهى و نشانه هاى خدا در طبيعت

و من ءاي_ته . .. و من ءاي_ته ... و يعلم الذين يج_دلون فى ءاي_تنا ما لهم من محيص

از ارتباط آيات شريفه، استفاده مى شود كه مشركان مكه، درباره آيه بودن مسائل طبيعى بحث و جدل مى كردند و آن را صرفاً امرى طبيعى و مادى مى انگاشتند.

ماديگرايى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 3

3 - ثروت و اشرافيت ، ملاك تمامى ارزش ها _ حتى ارزش هاى دينى _ در نگاه مشركان مكه

لولا نزّل ه_ذا القرءان . .. عظيم

مشركان در مقام اعتراض به پيامبر(ص) اظهار مى داشتند: اگر وحى اصالت داشت، مى بايست بر اشراف نازل مى شد. از اين نكته استفاده مى شود كه ملاك ارزش براى آنان، مال و مقام بوده است.

ماديگرايى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 29 - 2

2 _ منكران معاد داراى بينشى سطحى و مادى هستند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا و ما نحن بمبعوثين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12

- مؤمنون - 23 - 35 - 4

4 - در نظر منكران معاد ، انسان موجودى صرفاً مادى و جسمانى است .

أيعدكم . .. و كنتم ترابًا و عظ_مًا أنّكم مخرجون

از اين كه اشراف، خاك و استخوان شدن را به خود انسان نسبت داده اند نه به جسم او (يعنى نگفتند {و كان جسمكم تراباً. ..}) استفاده مى شود كه آنان براى انسان، هويتى بيرون از كالبد و جسم او معتقد نبودند.

ماديگرايى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 75 - 5

5 _ منافقان ، داراى روحيه مادى

و منهم من عهد اللّه لئن ءاتينا . ... لنكوننّ من الصلحين

برداشت فوق بدين جهت است كه منافقان، صلاح خويش را مشروط به برخوردارى از مال و ثروت كردند.

منشأ ماديگرايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 8

8 - طبيعت گرايى و انكار حيات اخروى ، داراى ريشه در جاهليت عرب

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و ما يهلكنا إلاّ الدهر

ماديگرى

آثار ماديگرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 10

10 _ محدود دانستن حيات در تنگناى زندگى مادى دنيا، موجب حسرت و اندوه عميق در قيامت مى شود.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا . .. حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 5

5 - گرايش به مادى گرايى و دنياطلبى ، قدرت انديشه ( خرد ) را تضعيف و

آدمى را به سوى تقليد كوركورانه سوق مى دهد .

و كذلك . .. إلاّ قال مترفوها إنّا وجدنا ءاباءنا

ماديگرى حواريون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 113 - 6

6 _ غلبه گرايش هاى مادى در حواريون عيسى ( ع ) بر جنبه هاى معنوى آنان *

قالوا نريد ان نأكل منها و تطمئن قلوبنا

برداشت فوق از تقديم {نأكل} كه اشاره به جنبه مادى دارد، بر {تطمئن} و {نعلم} كه از امور معنوى است، استفاده شده است.

ماديگرى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 44 - 3

3 - داورى مشركان صدراسلام ، سطحى و براساس ملاك هاى مادى و غفلت آنان از معادلات فرا مادى بود .

أم يقولون نحن جميع منتصر

اتكاى مشركان بر جميعت خويش، نشانه سطحى نگرى آنان در محاسبات است.

مار از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مار

بى خطرى مار قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 31 - 6

6 - عصاى اژد ها شده موسى ، نسبت به انسان ها بى آزار بود .

إنّك من الأمنين

تعبير {من الآمنين} به جاى {آمن} براى بيان اين معنا است كه نه تنها موسى(ع) از آسيب عصاى اژدها شده در امان است; بلكه مردم نيز آسيبى از آن نخواهند ديد.

تبديل عصا به مار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 20 - 2،3،5

2 - عصاى موسى ( ع ) در پى افكنده شدن ، به مارى در حال حركت تبديل شد .

فألقيها فإذا هى حيّة تسعى

3 -

افكنده شدن عصاى موسى و تبديل شدن آن به مار ، هم زمان بود .

فإذا هى حيّة

{اذا} براى مفاجاة است و بر وحدت زمان جمله قبل و بعد دلالت دارد.

5 - عصاى موسى ( ع ) پس از تبديل شدن به مار ، جان داشت و با اراده خود جست و خيز مى كرد .

حيّة تسعى

خداوند در داستان مقابله موسى(ع) و ساحران در آيات بعد، در باره سحر ساحران فرموده است: {يخيّل إليه من سحرهم أنّها تسعى}; مقايسه آن با فعل {تسعى} (در اين آيه) گوياى حقيقى بودن حركت عصاى موسى(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 21 - 1،2

1 - خداوند به موسى ( ع ) فرمان داد عصاى تبديل شده به مار را بدون ترس از زمين برگيرد .

قال خذها

2 - موسى ( ع ) از گرفتن عصاى مار شده خويش در بيم و هراس بود .

قال خذها و لاتخف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 32 - 2

2 - تبديل ناگهانى عصاى موسى به اژدهايى واقعى و ترديد ناپذير

فألقى عصاه فإذا هى ثعبان مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 10 - 2،3،4

2 - تبديل ناگهانى عصاى موسى به مارى پرتحرك ، در پى افكندن آن بر زمين

فلمّا رءاها تهتزّ كأنّها جانّ

{اهتزاز} (مصدر {تهتزّ}) به حركت تند و سريع گفته مى شود. {جانّ} نيز به گفته مفسران، گونه اى از مار باريك است كه بسيار چست و چالاك مى باشد.

3 - تبديل عصاى موسى به اژدهايى بزرگ

اما به چالاكى مار هاى كوچك

فلمّا رءاها تهتزّ كأنّها جانّ

با توجه به اين كه در جاى ديگر تبديل عصا به اژدهايى بزرگ (فإذا هى ثعبان مبين) آمده احتمال مى رود كه تعبير {كأنّها جانّ} در اين جا نه از آن باب باشد كه عصاى موسى در مرتبه نخست به شكل مارى كوچك و در دفعات ديگر به شكل اژدها درآمده بود بلكه تشبيه آن به مار كوچك از جهت حركت تند و سريعى است كه آن مار داشته است.

4 - ترس و گريز بى تأمل موسى ( ع ) ، با مشاهده تبديل عصاى دست خويش به مارى چالاك

فلمّا رءاها تهتزّ كأنّها جانّ ولّى مدبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 31 - 3،4

3 - فرار بى درنگ موسى ( ع ) در پى مشاهده عصاى خود بسان مارى چست و چالاك

فلمّا رءاها تهتزّ كأنّها جانّ

4 - ندا و فرمان خدا به موسى ( ع ) مبنى بر پيش آمدن و نترسيدن از عصاى مار شده خويش

ي_موسى أقبل و لاتخف

تبديل مار به عصا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 21 - 3

3 - خداوند ، موسى ( ع ) را مطمئن ساخت كه عصاى مار شده _ پس از گرفته شدن _ به حالت اول بر خواهد گشت .

و لاتخف سنعيدها سيرتها الأولى

{سيرة} در اصل به معناى حالت و هيئت سير است، ولى به صورت مجاز، بر هر صفت و حالتى اطلاق مى شود. در جمله {سنعيدها سيرتها} حرف {إلى} در تقدير است، كه حذف آن، كلمه را

منصوب به نزع خافض كرده است; يعنى {سنعيدها إلى سيرتها} يا {سنعيد إليها سيرتها}.

منشأ تبديل عصا به مار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 21 - 4

4 - تبديل عصاى موسى ( ع ) به مار و بازگشت آن به صورت اوّليه ، وابسته به اراده خداوند بود .

سنعيدها

منشأ تبديل مار به عصا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 21 - 4

4 - تبديل عصاى موسى ( ع ) به مار و بازگشت آن به صورت اوّليه ، وابسته به اراده خداوند بود .

سنعيدها

ماروت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

ماروت

تبعيت يهود از ماروت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 17

17 - يهوديان ، تعاليم هاروت و ماروت را دنبال كرده و آنها را در جهت مبارزه با پيامبر به كار گرفتند .

اتبعوا ما تتلوا . .. و ما أنزل على الملكين ببابل هروت و مروت

{ما أنزل} عطف بر {ما تتلوا . ..} است; يعنى: اتبعوا ما تتلوا الشياطين و اتبعوا ما أنزل على الملكين.

ماروت در بابل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 14

14 - هاروت و ماروت فرشتگانى ساكن سرزمين بابل

و ما أنزل على الملكين ببابل هروت و مروت

{ببابل} متعلق به محذوف و حال براى {الملكين} مى باشد; يعنى: الملكين كائنين ببابل. مقصود از {بابل} بنابر آنچه بسيارى از مفسران گفته اند، بابل عراق - كه شهرى بر ساحل رود فرات و نزديك حله است - مى باشد.

ماروت و

تعلم جادوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 16

16 - هاروت و ماروت ، علم سحر را از ناحيه خداوند دريافت مى كردند . *

و ما أنزل على الملكين ببابل هروت و مروت

ماروت و تعليم جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 15،18،19،24

15 - هاروت و ماروت به مردمان بابل سحر مى آموختند .

و ما أنزل على الملكين . .. و ما يعلمان من أحد

18 - هاروت و ماروت ، تعاليم خود ( سحر ) را آزمونى براى مردم دانسته و به آنان هشدار مى دادند .

و ما يعلمان من أحد حتى يقولا إنما نحن فتنة

19 - هاروت و ماروت ، پيش از تعليم سحر به مردم ، ايشان را از به كارگيرى نا به جاى آن و سوء استفاده از آن ، بر حذر مى داشتند .

و ما يعلمان من أحد حتى يقولا إنما نحن فتنة فلاتكفر

24 - مردم بابل از هاروت و ماروت سحرى را آموختند كه بتوانند با آن بين زن و شوهرش جدايى افكنند .

فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه

معلم ماروت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 16

16 - هاروت و ماروت ، علم سحر را از ناحيه خداوند دريافت مى كردند . *

و ما أنزل على الملكين ببابل هروت و مروت

هشدارهاى ماروت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 18،19

18 - هاروت و ماروت ،

تعاليم خود ( سحر ) را آزمونى براى مردم دانسته و به آنان هشدار مى دادند .

و ما يعلمان من أحد حتى يقولا إنما نحن فتنة

19 - هاروت و ماروت ، پيش از تعليم سحر به مردم ، ايشان را از به كارگيرى نا به جاى آن و سوء استفاده از آن ، بر حذر مى داشتند .

و ما يعلمان من أحد حتى يقولا إنما نحن فتنة فلاتكفر

مال از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مال}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 116 - 1،2

1 _ اموال و فرزندان اهل كفر ، نمى تواند آنها را از كيفر خداوند برهاند .

انّ الذين كفروا لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من اللّه شيئاً

{اغنى} هنگامى كه با {عن} متعدى شود، به معناى {دفع} مى آيد. لذا {لن تُغنى}، يعنى نمى رهاند. (روح المعانى).

2 _ اموال و اولاد ، تنها تكيه گاه به هنگام ذلت و ابتلاى به غضب الهى ، از ديدگاه اهل كفر

ضربت عليهم الذّلّة . .. و باءُو بغضب من اللّه ... انّ الذين كفروا لن تغنى

ظاهراً منظور از {الذين كفروا}، همان جناح اهل كتاب هستند كه در آيات سابق وضعيت آنان بيان شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 2،3،4،23

2 _ مال و تن و جان مؤمنان ، وسيله آزمايش آنان

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

3 _ آزمايشِ به وسيله تن و جان ، مرحله اى پس از آزمايش به وسيله مال *

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

تقدّم ذكرى {اموال} بر {انفس}، مى تواند اشاره به دو مرحله ترتيبى از

آزمايش باشد.

4 _ انفاق ، عرصه آزمايش مالى مؤمنان و جهاد ، عرصه آزمايش جانى آنان

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

با توجّه به آيات پيشين كه درباره جهاد و انفاق بود، مى تواند امتحان مالى، ناظر به انفاق و امتحان جانى، ناظر به جهاد باشد.

23 _ پرداخت زكات ، مصداق آزمايش در اموال و واداشتن خويش به صبر ، آزمايش در انفس است .

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

امام رضا (ع) پس از تلاوت آيه فوق فرمود: {لتبلونّ فى اموالكم} باخراج الزكاة و {فى انفسكم} بتوطين الانفس على الصبر.

_______________________________

عيون اخبار الرّضا (ع)، ج 2، ص 89، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 421، ح 474.

آثار اخروى مال منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 17 - 4

4 - كارساز نبودن اموال و اولاد منافقان براى آنان ، در قبال عذاب الهى در قيامت

لن تغنى عنهم أمولهم و لا أول_دهم من اللّه شيئًا

آثار ارزيابى با مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 56 - 2

2 - فريفته شدن به مال و فرزند و ملاك ارزش قرار دادن آن ، نشانه جهل و نادانى است .

أيحسبون أنّما نمدّهم . .. نسارع لهم فى الخيرت

آثار ايثار با مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 4

4 _ ايمان ، شرط تأثير ايثار هاى مالى و جانى انسان در دستيابى به بهشت

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم بأن لهم الجنة

قيد {من المؤمنين} اشعار دارد به اينكه تنها انسانهاى مؤمن در

اين معامله شركت دارند.

آثار علاقه به مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 28 - 3،4

3 _ دلبستگى به مال و فرزند ، زمينه ابتلاى انسان به انحراف از دين و خيانت به آن

لاتخونوا اللّه . .. و اعلموا أنما أمولكم و أولدكم فتنة

4 _ خيانت برخى از مسلمانان صدر اسلام به خدا و رسول به خاطر حفظ مال و فرزند خويش

لاتخونوا اللّه و الرسول . .. و اعلموا أنما أمولكم و أولدكم فتنة

در ضمن شأن نزول ياد شده در آيه قبل آمده است كه هدف آن مسلمانى كه مرتكب خيانت شده و اسرار نظامى مسلمانان را فاش ساخت، حفظ مال و فرزندانش بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 25

25 - محبت و علاقه به مال ، بازدارنده نيكان از انفاق و مصرف كردن آنها براى نجات مستمندان نخواهد شد .

و ءاتى المال على حبه ذوى القربى

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير در {حبه} به {المال} برگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 56 - 2

2 - فريفته شدن به مال و فرزند و ملاك ارزش قرار دادن آن ، نشانه جهل و نادانى است .

أيحسبون أنّما نمدّهم . .. نسارع لهم فى الخيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 7

7 - دنياگرايى و مال پرستى ، عامل اساسى در مخالفت با حق

لمّا جاءهم الحقّ . .. لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل

با توجه

به توضيح برداشت قبل و الغاى خصوصيت از مورد (مشركان مكه)، مطلب بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 16

16 - دلبستگى به مال و خانواده ، بازدارنده انسان از راه خدا و تكاليف دين

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و أهلونا . .. يقولون بألسنتهم

برداشت بالا بر اين اساس است كه اعراب در بيان {شغلتنا أموالنا و أهلونا} صادق به شمار آيند; ولى در گفتن {فاستغفرلنا} _ كه حاكى از ندامت درونى آنان است _ كاذب باشند.

آثار كثرت مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 11،15

11 _ كثرت مال و اولاد ، مايه رنج و گرفتارى براى بى ايمانان

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم . .. ليعذبهم بها فى الحيوة الدنيا

15 _ مال و اولاد فراوان منافقان ، زمينه گرايش آنان به كفر در هنگام مرگ

فلا تعجبك أمولهم . .. و تزهق أنفسهم و هم كفرون

آثار مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 55 - 1

1 - رفاه و برخوردارى از امكانات مادى _ همچون مال و فرزند _ نشانه كرامت انسان در نزد خدا نيست .

أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين

آثار مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 42

42 _ ترس از مردم و مال پرستى ، عامل كفرپيشگى و كتمان حقايق آسمانى

فلاتخشوا الناس . .. و من لم يحكم بما أنزل اللّه فأولئك

هم الكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 1،4

1 _ عواطف خويشاوندى ( علاقه به پدر ، فرزند ، برادر ، همسر و خويشاوندان ) و امكانات مادى ( مال ، شغل و مسكن ) زمينه هاى انحراف انسان و روى گردانى وى از فرمان خدا و رسول و ر ها كردن جهاد

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أموال اقترفتموها ... أحب إليكم من اللّه و رسوله و جهاد

4 _ روى گردانان از جهاد ، به خاطر علقه هاى عاطفى ( محبت پدر ، فرزند ، برادر ، همسر و خويشاوندان ) و دلبستگى مادى ( مال ، شغل و مسكن ) مورد تهديد خداوند

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أمول اقترفتموها و ... أحب إليكم ... و جهاد فى سبيله فتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 12

12 _ دلبستگى به مال و عدم تمايل به پرداخت صدقه ( زكات ) نشانه آلودگى روح و عدم تكامل معنوى انسان

خذ من أمولهم صدقة تطهرهم و تزكيهم

از مفهوم آيه برداشت مى شود كه: تطهير و تزكيه مورد نظر تنها با پرداخت زكات حاصل خواهد شد. بنابراين آنان كه در نتيجه دلبستگى، از پرداخت آن سرباز مى زنند، آلوده اند و رشد نخواهند يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 9 - 4،5،7،8

4 - غفلت و باز ماندن از ياد خداوند ، طبيعت دلبسته شدن به مال و اولاد

لاتلهكم أمولكم و لا أول_دكم

{إلهاء} (مصدر {تلهكم}) به معناى

مشغول و سرگرم كردن است. نسبت دادن {إلهاء} به {اموال و اولاد} گوياى مطلب ياد شده است. گفتنى است كه لازمه مشغول كردن به خود، ايجاد غفلت از ياد خدا مى باشد.

5 - مؤمنان ، در معرض غفلت از ياد خدا ، به خاطر دلبسته شدن به اموال و اولاد

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتلهكم أمولكم و لا أول_دكم عن ذكر اللّه

7 - دلبستگى به مال و اولاد و غفلت از ياد خدا ، موجب خسران براى انسان

و من يفعل ذلك فأُول_ئك هم الخ_سرون

8 - دلبستگان به مال و اولاد ، غافل از ياد خدا و داراى فرجامى خسارت بار

و من يفعل ذلك فأُول_ئك هم الخ_سرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 15 - 2،3،4

2 - وابستگى و دلبستگى به اموال و اولاد ، زمينه ساز لغزش انسان ها و ممانعت از دين دارى است .

إنّما أمولكم و أول_دكم فتنة

3 - هشدار خداوند به مؤمنان ، نسبت به لغزش و نافرمانى كردن به خاطر دلبستگى و وابستگى به مال و فرزند

إنّما أمولكم و أول_دكم فتنة

4 - علاقه و دلبستگى به اموال و اولاد ، نبايد مانع از دين دارى و انجام تكاليف الهى شود .

إنّما أمولكم و أول_دكم فتنة

برداشت ياد شده، با توجه به تاريخ و شأن نزول آيات است كه در آيه قبل توضيح داده شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 3،4،6

3 - افراط در مال دوستى ، حتى براى تهى دستان ، ذلّت آفرين است .

ربّى أه_نن . كلاّ ... تحبّون المال حبًّا جمًّا

4 - علاقه

به ثروت ، از عوامل بى توجّهى به بينوايان و ترك تلاش در رفع گرسنگى آنان است .

و لاتح_ضّون على طعام المسكين . .. و تحبّون المال حبًّا جمًّا

ارتباط اين آيه و آيه قبل با دو آيه پيش از آنها، بيانگر برداشت ياد شده است.

6 - دلبستگى به ثروت ، شكست در آزمون الهى است .

ابتليه . .. و تحبّون المال حبًّا جمًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 25 - 2

2 - ترك يتيم نوازى ، بى توجّهى به تغذيه فقيران ، تصاحب ارث ديگران و دلبستگى شديد به ثروت ، مايه گرفتارى به عذابى بى نظير در قيامت

فيومئذ لايعذّب عذابه أحد

ضمير {عذابه}، ممكن است به انسان برگردد كه در آيات پيشين ويژگى هاى او بيان شده بود. در اين صورت عذاب _ كه اسم مصدر و به معناى تعذيب است _ به مفعول خود اضافه شده است و مفاد آيه شريفه اين است كه عذاب كردن آن فرد، به گونه اى انجام مى گيرد كه كسى _ جز خداوند _ آن گونه عذاب نمى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 8 - 6

6 - مال دوستى ، از ريشه هاى بخل است .

لحبّ الخير لشديد

اتكا به مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 34 - 3

3- تكيه ثروت مند مغرور ، به زيادى مال و نيروى فرزندان ، خويشان و هواخواهان خود بود .

فقال لص_حبه . .. أنا أكثر منك مالاً و أعزّ نفرًا

به قبيله و عشيره

انسان و نيز به گروهى كه در كارى به هم كمك كنند، {نفر} اطلاق مى شود (لسان العرب) و به قرينه {أنا أقلّ منك مالاً و ولداً} _ در آيه 39 _ برجسته ترين مصداق آن براى گوينده اين سخن، فرزندان وى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 24 - 5

5 - تكيه غرورآميز كافران دين ستيز ، بر مال و منال و نيروى انسانى خويش

فسيعلمون من أضعف ناصرًا و أقلّ عددًا

اتكاى به مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 10 - 1،2

1 _ كافران به جاى تكيه بر رحمت الهى ، بر مال و اولاد خويش متّكى هستند .

ربّنا . .. هب لنا من لدنك رحمة ... انّ الذين كفروا لن تغنى عنهم اموالهم و لا اول

2 _ كافران ، بى نيازى را در مال و اولاد مى جويند ; در حالى كه هرگز آن را نمى يابند .

انّ الذين كفروا لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من اللّه شيئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 11 - 1

1 _ تكيه بر مال ، اولاد و احساس بى نيازى از خدا ، شيوه فرعونيان و پيشنيان آنان

لن تغنى عنهم . .. كدأب ال فرعون و الذين من قبلهم

اجتناب از مال حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 25

25 _ وابسته نبودن به مظاهر دنيا و دورى از كسب مال از راه هاى نامشروع

، نشانه تقواپيشگى است .

يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا . .. للذين يتقون أفلا تعقلون

اجتناب از مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 9 - 6

6 - دلبسته نشدن به مال و اولاد ، سفارش خداوند به مؤمنان

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتلهكم أمولكم و لا أول_دكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 24 - 8

8 - ارج نهادن به يتيمان ، تغذيه نيازمندان ، پرهيز از غصب ارث ديگران و دل نبستن به ثروت ، توشه هايى سودمند براى آخرت

لاتكرمون . .. لاتح_ضّون ... تأكلون ... تحبّون ... ي_ليتنى قدّمت لحياتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 27 - 4،5

4 - آزمون دانستن فقر و غنا ، گرامى داشت يتيمان ، سير كردن گرسنگان ، تصرف نكردن ارث ديگران و پرهيز از مال دوستى ، زمينه ساز اعتماد به رهايى از صحنه هاى وحشت بار قيامت

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. ي_أيّتها النّفس المطمئنّة

{نفس مطمئن} _ به قرينه آيات پيشين _ انسانى است كه از اوصاف ذكر شده در آن آيات، مبرّا باشد.

5 - آگاهى از فلسفه فقر و غنا و برخورد صحيح با يتيمان ، مسكينان و اموال مردم و دل نبستن به ثروت ، فرونشاننده اضطراب درونى و مايه اطمينان نفس انسان

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. ي_أيّتها النّفس المطمئنّة

توصيف {نفس} به {مطمئن} _ در قيامت _ ممكن است به اعتبار اطمينانى باشد كه در دنيا، براى او حاصل شده بود.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 28 - 8

8 - آزمون ديدن فقر و غنا ، گرامى داشت يتيمان ، تغذيه فقيران ، ترك تصرف ارث ديگران و پرهيز از مال دوستى ، مايه احساس رضايت انسان از خداوند و زمينه ساز رضايت خداوند از او است .

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. راضية مرضيّة

نفس {راضى} و {مرضى} _ به قرينه آيات پيشين _ انسانى است كه از اوصاف ذكر شده در آن آيات، مبرّا باشد.

احكام مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 2،3،17

2 _ محجور بودن سفيه ، از تصرف در اموال

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

3 _ در انفاق به سفيهان ، نبايد مال را در اختيار آنان قرار داد . *

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

برخى برآنند كه مراد از {ايتاء}، انفاق بر آنان است ; يعنى به هنگام انفاق بر آنان، اموالتان را در اختيار آنان قرار ندهيد، بلكه در جهت منافع آنان به كار گيريد.

17 _ لزوم اجتناب از سپردن اموال به افرادى كه مورد اعتماد نيستند .

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

امام صادق (ع) درباره {السّفهاء} در آيه فوق فرمود: من لا تثق به.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 220، ح 20 ; نورالثقلين، ج 1، ص 441، ح 48.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 12

12- توان مندى و رشد ، شرط جواز تصرف در اموال است . *

فأراد ربّك أن يبلغا أشدّهما و يستخرجا كنزهما

احكام مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 1،3،4

1 _ هرگونه تصرف عدوانى در داراييهاى يتيمان و تجاوز به آن حرام است.

و لاتقربوا مال اليتيم

بيان حرمت تصرف در اموال يتيمان با به كارگيرى فعل {لاتقربوا} (نزديك نشويد)، اشاره به جهاتى دارد; از جمله تصريح و تأكيد بر اين كه هر نوع و مصداقى از تصرف در مال يتيم، ممنوع است.

3 _ تصرف در داراييهاى يتيمان براى مصالح آنان، مجاز و مشروع است.

و لاتقربوا . .. إلا بالتى هى أحسن

{التى} صفت براى كلمه اى مانند {الخصلة} (طريقه و روش) است. بنابراين {لاتقربوا ... إلا ...} يعنى تصرف نكنيد مگر به بهترين روش تصرف. بديهى است كه مراد تصرفى است كه براى يتيم نيكو باشد.

4 _ به هنگام تصرف در اموال يتيمان بايد سودمندترين روش به حال آنان انتخاب شود.

و لاتقربوا مال اليتيم إلا بالتى هى أحسن

برداشت فوق با توجه به كلمه {أحسن} (بهتر و نيكوتر) استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 1،3،7،8،10،11،12

1- تصرف بى جا و حيف و ميل اموال يتيمان ، ممنوع و حرام است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

3- پرهيز از هرگونه امرى كه موجب حيف و ميل مال يتيم و تصرف به ناحق در آن شود ، واجب و لازم است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

7- تصرف در اموال و دارايى هاى يتيمان با رعايت مصالح آنان ، مجاز و مشروع است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

8- جواز تصرف در مال يتيم ، مشروط به رعايت بالاترين سطح

مصالح وى است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

10- عهده داران مال يتيم ، موظف به انتخاب ثمربخش ترين شيوه حفظ و به كاراندازى آن

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مخاطب {لاتقربوا. ..} متصديان امور يتيمان باشند كه خداوند، به آنها دستور مى دهد: {جز با رعايت مصالح آنها، نبايد در آن اموال دخل و تصرف كنند}. بنابراين مراد از {التى هى أحسن} تصرف ثمربخش و مفيد است.

11- يتيم ، از تصرف در مال خويش تا هنگام رسيدن به مراحل رشد و بلوغ كافى ، ممنوع است .

حتى يبلغ أشدّه

{حتى يبلغ أشدّه} غايت كفالت يتيم است; يعنى، شما اى متكفلان ايتام! از اموال آنها مراقبت كنيد و در آنها دخل و تصرف بى جا نكنيد تا زمانى كه آنان به رشد كافى برسند و اين حكايت از آن دارد كه يتيم، قبل از رسيدن به رشد لازم، حق تصرف در اموال خود را ندارد.

12- عدم جواز تصرف در مال يتيم براى ديگران ، پس از رسيدن وى به حد بلوغ و رشد اقتصادى

و لاتقربوا . .. حتى يبلغ أشدّه

با توجه به اينكه پيام آيه، در راستاى حقظ منافع يتيم است و بديهى است كه صرف بلوغ جسمى و سنى _ بدون بلوغ فكرى و اقتصادى وى _ تضمين كننده منافع و مصالح او نخواهد بود و {حتى يبلغ أشدّه} غايت براى تصرف مجاز از سوى سرپرستان امور ايتام است; بنابراين معنا چنين مى شود: شما جز جايى كه در جهت مصالح يتيمان باشد، تصرف نكنيد تا زمانى كه آنان به بلوغ كافى برسند و وقتى

آنها به بلوغ رسيدند، حق تصرف نداريد.

ارزش مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 5،12

5 _ برترى ارزش ايمان ، نسبت به ظواهر دنيوى ( زيبايى ، ثروت و . . . )

و لامة مؤمنة خير من مشركة و لو اعجبتكم

12 _ لزوم مقدم داشتن ارزش هاى الهى ، در برابر جاذبه هاى مادى و ظواهر دنيوى ( زيبايى ، ثروت و . . . )

و لا تنكحوا المشركات حتى يؤمنَّ و لامة مؤمنة خير من مشركة و لو اعجبتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 247 - 12

12 _ سرشناسى و ثروت ، ملاك گزينش زمامداران نيست .

و لم يؤت سعة من المال . .. و زاده بسطة فى العلم و الجسم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 7

7 _ مال ، خير است .

و ما تنفقوا من خير

بنابراينكه {من} براى بيان {ما} در {ما تنفقوا} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 273 - 12

12 _ مال و دارايى ، خير است .

و ما تنفقوا من خير

از مال، تعبير به {خير} شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 10 - 5

5 _ اموال و اولاد ، هرگز انسان را از خدا بى نياز نمى سازد .

لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من اللّه شيئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل

عمران - 3 - 116 - 4،7،8،9

4 _ مال و اولاد ( امكانات مادّى و انسانى ) نمى تواند خلأ ناشى از بى ايمانى به خدا را در جبهه كفر ، جبران كند .

انّ الذين كفروا لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من اللّه شيئاً

7 _ اموال و فرزندان ( پشتوانه مالى و نيروى انسانى ) ، مهمترين سرمايه مادى بشر

انّ الذين كفروا لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم

با وجود اينكه هيچ چيز توان كفايت از خدا را ندارد، نام بردن از مال و اولاد، دلالت بر ويژگى و اهميت خاص آن دارد.

8 _ مال و اولاد ( امكانات مادى و انسانى ) ، ملاك ارزش نيستند .

ليسوا سواءً . .. امة قائمة ... لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من اللّه شيئاً

9 _ بى اثر بودن مال و اولاد ، در برابر اراده و خواست خداوند

لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من اللّه شيئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 11 - 4

4 - اموال و دارايى ها در بينش قرآنى ، خير و ارزشمند است .

فإن أصابه خير اطمأنّ به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 37 - 11

11 - مال و فرزند در صورتى مى توانند نقش معنوى داشته باشند ، كه با ايمان و عمل صالح همراه باشند .

و ما أمولكم و لا أول_دكم بالّتى تقرّبكم عندنا زلفى إلاّ من ءامن و عمل ص_لحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 32 - 18

18

- مال و اندوخته هاى مادى ، نمى تواند با موهبت ها و ارزش هاى معنوى برابرى كند .

و رحمت ربّك خير ممّا يجمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 53 - 5

5 - مال و قدرت ، تنها ملاك ارزش انسان ، از نگاه مخالفان پيامبران در طول تاريخ

و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم . .. فلولا أُلقى عليه أس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 11 - 10

10 - راه خدا و دين الهى ، ارزشمندتر از جان و مال انسان ها است .

و تج_هدون فى سبيل اللّه بأمولكم و أنفسكم

ارزش مال انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 9

9 _ دين الهى و حمايت از آن ، داراى ارزش برتر از جان و مال انسانها

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم . .. يقتلون فى سبيل اللّه

ارزش مال مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 5

5 _ ارزش والاى جان و مال مؤمنان در پيشگاه خداوند

إن اللّه اشترى . .. بأن لهم الجنة

استفاده از مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 10،11،12،19،20،21

10 _ برداشت از اموال يتيم در قبال خدمت به وى ، بر ولىّ ثروتمند حرام است .

و من كان غنيّاً فليستعفف

برخى برآنند كه مراد از تصرف و بهره گيرى از اموال يتيم، بهره

هايى است كه ولىّ و سرپرست يتيمان به عنوان كارمزد از اموال يتيم مى گيرد.

11 _ استفاده نكردن ولىّ غنى از اموال يتيمان در قبال خدمت به آنان ، امرى نيكو و پسنديده ( مستحب )

و من كان غنيّاً فليستعفف

در برداشت فوق {فليستعفف} (بايد از تصرف در اموال يتيم بپرهيزد)، بر معناى استحبابى حمل شده است ; چون مقابل {فلياكل} قرار گرفته كه دلالت بر وجود ندارد.

12 _ جواز بهره گيرى متعارف ولىّ از مال يتيم ، در قبال خدمت به او ، در صورت فقر

و من كان فقيراً فلياكل بالمعروف

19 _ جواز بهره گيرى متعارف ولىّ يتيم از مال وى ، مشروط به صرف وقت خود در جهت مصلحت آن و كم نبودن ( كافى بودن ) آن مال

و من كان فقيراً فلياكل بالمعروف

امام صادق (ع) در مورد آيه فوق فرمود: ذلك رجل يحبس نفسه عن المعيشة فلابأس ان يأكل بالمعروف اذا كان يصلح لهم اموالهم فان كان المال قليلا فلاياكل منه شيئاً . .. .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 130، ح 5 ; نورالثقلين، ج 1، ص 445، ح 69.

20 _ جواز بهره گيرى سرپرست يتيم از دارايى وى ، در صورت نياز ضرورى به آن

فلياكل بالمعروف

امام صادق (ع) در مورد آيه فوق فرمود: المعروف هو القوت و انما عنى الوصّى او القيّم فى اموالهم و ما يصلحهم.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 130، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 4546، ح 67.

21 _ جواز برداشت سرپرست يتيم از دارايى وى به عنوان قرض ، در صورت نياز ضرورى به آن

فلياكل بالمعروف

امام باقر (ع) در مورد آيه فوق فرمود: معناه من كان فقيراً فليأخذ من

مال اليتيم قدر الحاجة و الكفاية على جهة القرض ثم يردّ عليه ما أخذ اذا وجد.

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 17 ; تفسير برهان، ج 1، ص 345، ح 20.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 10 - 3

3 _ جواز تصرف در اموال يتيمان ، در صورتى كه ظلم به آنها نباشد .

انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً

اصرار بر درخواست مال ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 37 - 5

5- طلب اموال مردم با تأكيد و قدرت ، درپى دارنده كينه توزى عميق آنان

إن يسئلكموها فيحفكم . .. يخرج أضغ_نكم

از تعبير {فيحفكم} _ كه تأكيد و اصرار را افاده مى كند _ مطلب بالا قابل برداشت است.

اضرار به مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 31 - 13

13 _ عن أبى عبدالله(ع): . .. إنما الاسراف فيما اتلف المال و أضر بالبدن.

از امام صادق(ع) روايت شده است: . .. اسراف تنها در جائى است كه باعث از بين رفتن مال و زيان رساندن به بدن باشد.

اعطاى مال به ايوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 84 - 20

20- { عن أبى عبداللّه ( ع ) : ردّ اللّه سبحانه عليه [ أيوب ( ع ) ] أهله الذين هلكوا بأعيانهم و أعطاه مثلهم معهم و كذلك ردّ اللّه عليه أمواله و مواشيه بأعيانها و أعطاه مثلها معها ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه: خداوند سبحان خانواده ايوب(ع) را

كه هلاك شده بودند، به او برگرداند و مانند آنان را نيز به وى عطا كرد. و هم چنين خداوند، عين اموال و چهارپايان او را به او برگرداند و مانند آنها را نيز به همان مقدار به او عطا كرد}.

اعطاى مال به منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 76 - 2

2 _ اجابت درخواست منافقان از سوى خداوند ، در زمينه اعطاى مال و ثروت به آنان

فلما ءاتيهم من فضله

امتحان با مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 2،3،4،23

2 _ مال و تن و جان مؤمنان ، وسيله آزمايش آنان

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

3 _ آزمايشِ به وسيله تن و جان ، مرحله اى پس از آزمايش به وسيله مال *

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

تقدّم ذكرى {اموال} بر {انفس}، مى تواند اشاره به دو مرحله ترتيبى از آزمايش باشد.

4 _ انفاق ، عرصه آزمايش مالى مؤمنان و جهاد ، عرصه آزمايش جانى آنان

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

با توجّه به آيات پيشين كه درباره جهاد و انفاق بود، مى تواند امتحان مالى، ناظر به انفاق و امتحان جانى، ناظر به جهاد باشد.

23 _ پرداخت زكات ، مصداق آزمايش در اموال و واداشتن خويش به صبر ، آزمايش در انفس است .

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

امام رضا (ع) پس از تلاوت آيه فوق فرمود: {لتبلونّ فى اموالكم} باخراج الزكاة و {فى انفسكم} بتوطين الانفس على الصبر.

_______________________________

عيون اخبار الرّضا (ع)، ج 2، ص 89، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 421، ح 474.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 28 - 1،2،5،7

1 _ هشدار خداوند به مؤمنان مبنى بر آزمايش آنان از طريق مال و فرزند

و اعلموا أنما أمولكم و أولدكم فتنة

2 _ دارايى ها و فرزندان اهل ايمان ، ابزارى براى آزمايش آنان از سوى خداوند

و اعلموا أنما أمولكم و أولدكم فتنة

5 _ پيروزى مردمان در آزمونشان به وسيله مال و فرزند ، امرى بسيار مشكل و بس ارزشمند

و اعلموا أنما أمولكم و أولدكم فتنة

برداشت فوق از تأكيدات متعددى استفاده شده كه در آيه مورد بحث به كار رفته است. از جمله شروع سخن با فعل {اعلموا} و سپس منحصر كردن مال و اولاد براى آزمايش با كلمه {انما} و آنگاه مال و فرزند را آزمايش خواندن و نه وسيله آزمايش. اين همه تأكيد براى رساندن اين حقيقت است كه آزمون با مال و فرزند آزمونى دشوار و پيروزى در آن بسيار مشكل است.

7 _ پيروزى و موفقيت مؤمنان در آزمونشان به وسيله مال و اولاد ، موجب بهره مندى آنان از پاداش بزرگ الهى است .

و اعلموا أنما أمولكم و أولدكم فتنة و أن اللّه عنده أجر عظيم

بيان پاداش عظيم الهى پس از تأكيد بر اينكه ثروتها و فرزندان وسيله آزمون هستند، مى تواند بيانگر نكته اى باشد كه در برداشت فوق بدان اشاره شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 5

5 _ موفقيت مؤمنان در آزمونشان از طريق مال و فرزند در گرو تقواپيشگى و نيازمند به بينشى الهى

و اعلموا أنما أمولكم و أولدكم فتنة . ..

إن تتقوا اللّه يجعل لكم فرقانا

طرح بصيرت و ابزار شناخت ويژه به عنوان ثمره تقوا، پس از تأكيد بر آزمون مؤمنان به وسيله مال و فرزند، مى تواند اشاره به اين باشد كه تنها با تقواپيشگى و بصيرت خاص مى توان رضايت الهى را در چگونه برخورد كردن با مال و فرزند تشخيص داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 37 - 1

1- تذكر خداوند ، به ضعف شديد انسان در آزمون هاى مالى و دست كشيدن از اموال

إن يسئلكموها فيحفكم تبخلوا و يخرج أضغ_نكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 15 - 1

1 - اموال و اولاد ، همواره وسيله آزمايش انسان است .

إنّما أمولكم و أولدكم فتنة

{فتنة} در آيه شريفه، به معناى آزمايش است. قصر در عبارت {إنّما أموالكم...} ادعايى است، نه حقيقى; يعنى، براى بيان مبالغه و كثرت ملازمه، ميان داشتن مال و فرزند و آزمايش شدن انسان به وسيله آن دو است.

امداد با مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 12 - 1،6

1 - وعده نوح ( ع ) به قوم خود ، مبنى بر يارى شدنشان با اموال و فرزندان از سوى خداوند ، در صورت ايمان آوردن و استغفار آنان

استغفروا ربّكم . .. و يمددكم بأمول و بنين

6 - برخوردارى از متاع هاى دنيوى ( همچون مال ، اولاد ، باغ هاى آباد و . . . ) ، امرى مثبت و پسنديده و ابزار يارى رسانى در زندگى بشر ، از منظر قرآن

و دين

و يمددكم بأمول . .. و يجعل لكم أنه_رًا

از اين كه خداوند موارد ياد شده را به مؤمنان بشارت داده و از آنها به عنوان امداد الهى ياد كرده است، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

اميدوارى به مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 46 - 10

10- اميد بستن به مال و فرزند ، اميدى پوچ و بى فرجام است .

المال و البنون زينة . .. و الب_قي_ت الص_لح_ت ... خير أملاً

اهميت حفظ مال ضعفا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 4

4- اهتمام اسلام به حمايت از مال و منافع يتيمان و عناصر ضعيف و بى پشتيبان جامعه

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

اهميت مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 76 - 3

3 _ مال و ثروت ، فضل الهى است .

فلما ءاتيهم من فضله

اهميت محافظت از مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 4

4- اهتمام اسلام به حمايت از مال و منافع يتيمان و عناصر ضعيف و بى پشتيبان جامعه

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

بازرسى مال التجاره برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 1،2

1_ يوسف ( ع ) خود به بازرسى بار ها و اثاثيه كاروان فرزندان يعقوب اقدام كرد .

فبدأ بأوعيتهم قبل وعاء أخيه

ضمير در {بدأ} و {استخرج} به قرينه {أخيه} به يوسف باز

مى گردد. اِسناد آن دو فعل به يوسف، ظاهراً حقيقى است نه مجازى (به اين معنا كه او دستور داده باشد كه چگونه بازرسى كنند در حالى كه خود مباشرت نداشته باشد). تغيير سياق ; يعنى، تبديل فعل جمع (قالوا فما جزاؤه) به فعل مفرد (بدأ) قرينه بر معناى ياد شده است. {وعاء} به معناى ظرف و {أوعية} جمع آن مى باشد.

2_ يوسف ( ع ) پيش از بازرسى اثاثيه بنيامين ، به تفتيش دقيق بار و اثاثيه ديگر فرزندان يعقوب پرداخت .

فبدأ بأوعيتهم قبل وعاء أخيه ثم استخرجها من وعاء أخيه

كلمه {ثم} دلالت مى كند كه مدتى طول كشيد تا نوبت بازرسى بار بنيامين فرا رسيد. و اين حكايت از آن دارد كه بازرسى اثاثيه ديگر برادران به دقت انجام مى گرفته كه كار به درازا كشيده شده بود.

بازرسى مال التجاره بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 2،3

2_ يوسف ( ع ) پيش از بازرسى اثاثيه بنيامين ، به تفتيش دقيق بار و اثاثيه ديگر فرزندان يعقوب پرداخت .

فبدأ بأوعيتهم قبل وعاء أخيه ثم استخرجها من وعاء أخيه

كلمه {ثم} دلالت مى كند كه مدتى طول كشيد تا نوبت بازرسى بار بنيامين فرا رسيد. و اين حكايت از آن دارد كه بازرسى اثاثيه ديگر برادران به دقت انجام مى گرفته كه كار به درازا كشيده شده بود.

3_ يوسف ( ع ) در بازرسى بار بنيامين ، جام شاهى را از بار وى بيرون آورد .

ثم استخرجها من وعاء أخيه

ضمير مفعولى در {استخرجها} به {صواع} و يا {سقاية} باز مى گردد. قابل ذكر است

كه آوردن فعل {استخرج} (بيرون آورد) به جاى {وجد} (يافت) به خاطر اين است كه يوسف(ع) مى دانست جام شاهى در اثاثيه بنيامين است.

بدنمايانى مال ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 85 - 4،8

4_ شعيب ( ع ) ، از قوم خويش خواست تا به هنگام خريد ، اجناس مردم را كم تعدادتر و كم ارزش تر از آنچه هست ، جلوه ندهند .

و لاتبخسوا الناس أشياءهم

{بخس}; يعنى، كم كردن و عيب گرفتن (المصباح المنير).

8_ كم فروشى و بى مقدار و كم ارزش جلوه دادن اجناس مردم ، حرام و از مصداق هاى فسادانگيزى در زمين است .

أوفوا المكيال و الميزان . .. و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

بى ارزشى مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 46 - 5

5- ارزش مال و فرزند و زندگى ناپايدار دنيا ، در قبال عملِ صالحِ جاودان ارزشى فرومايه و محدود است .

المال و البنون زينة الحيوة الدنيا و الب_قي_ت الص_لح_ت خير

بى ارزشى مال التجاره برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 7

7_ فرزندان يعقوب در نوبت سوم سفرشان به مصر ، بهاى كامل براى خريد سهميه خويش را نداشتند .

و جئنا ببض_عة مزجية فأوف لنا الكيل

{مزجاة} به معناى ناچيز و حقير است.

بى ارزشى مال كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 9

9 - وجود نماز در خانواده مسلمان ، بهترين جايگزين براى مال و رفاه درخانواده

كافران

متّعنا به أزوجًا منهم . .. وأمر أهلك بالصلوة

كلمات {أزواج} و {أهل} در اين آيات، خانواده ها را مدّ نظر قرار داده است و بدين صورت لزوم تمايز خانواده مسلمان از خانواده كافر را بيان مى كند.

بينش غلط مال دوستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 2

2 - پندار عزّت در پيشگاه خداوند ، براى كسانى كه گرفتار مال دوستى اند ، پندارى موهوم است .

ربّى أكرمن . .. كلاّ ... و تحبّون المال حبًّا جمًّا

پاداش ايثار با مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 24

24 _ ايثار جان و مال در راه خدا و دريافت پاداش بهشت ، شايسته سرور و شادمانى ، در بينش الهى

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. فاستبشروا ببيعكم الذى بايعتم به

پاداش ترك مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 15 - 6

6 - رهايى از دلبستگى به اموال و اولاد و ترجيح دين دارى بر وابستگى به آنها ، داراى پاداش بزرگ الهى است .

و اللّه عنده أجر عظيم

يادآورى پاداش بزرگ الهى، پس از هشدار درباره وابستگى به اموال و اولاد خويش، بيانگر مطلب ياد شده است.

پرداخت مال به برده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 17

17 - برده داران ، وظيفه دار پرداخت مقدارى از مال خود به بردگان ، به هنگام آزادى آنان با قرارداد بازخريد ( مكاتبه )

فكاتبوهم . .. و ءاتوهم

من مال اللّه الذى ءاتيكم

تبديل مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 4،8

4 _ حرمت تبديل و تعويض اموال مرغوب يتيم ، به اموال غيرمرغوب

و اتوا اليتامى اموالهم و لا تتبدّلوا الخبيث بالطّيّب

8 _ تبديل اموال مرغوب يتيمان به نامرغوب ، ضميمه ساختن دارايى آنان به ثروت خويش ، گناهى بزرگ

و لا تتبدّلوا الخبيث بالطيّب و لا تاكلوا . .. انّه كان حوباً كبيراً

متعدى شدن فعل {لا تاكلوا} به {الى}، گوياى اين است كه در آن فعل، معناى ضميمه ساختن تضمين شده است.

تجاوز به مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 10 - 7

7 _ آتشى سوزان و برافروخته ، فرجام پايمال كنندگان اموال يتيمان

انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً . .. و سيصلون سعيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 1

1 _ هرگونه تصرف عدوانى در داراييهاى يتيمان و تجاوز به آن حرام است.

و لاتقربوا مال اليتيم

بيان حرمت تصرف در اموال يتيمان با به كارگيرى فعل {لاتقربوا} (نزديك نشويد)، اشاره به جهاتى دارد; از جمله تصريح و تأكيد بر اين كه هر نوع و مصداقى از تصرف در مال يتيم، ممنوع است.

تحصيل عزّت از مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 81 - 5

5- شرك پيشاگان ، عزّت و سعادت را در تحصيل مال و فرزند ، و فزونى آن مى ديدند .

قال لأُتينّ . .. واتّخذوا ... ليكونوا لهم عزًّا

در آيات پيشين

انگيزه روى آوردن به كفر، علاقه به مال و فرزند بيان شده و در اين آيه طلب عزّت ذكر گرديده است. حاصل اين دو تعبير، اين است كه مشركان مال و فرزند را مايه عزّت مى دانستند و پرستش غير خدا را، راه وصول به آن شناخته بودند.

تحصيل مال با دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 15

15 - { روى عن ابى جعفر ( ع ) انه يعنى بالباطل اليمين الكاذبة يقتطع بها الأموال ;

از امام باقر(ع) درباره {باطل} در آيه فوق روايت شده كه: مراد، سوگند دروغ است كه موجب به دست آوردن مال مى شود (يعنى تحصيل مال باقسم دروغ اكل مال به باطل است)}.

تصرف مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 1،3،4،5

1 _ هرگونه تصرف عدوانى در داراييهاى يتيمان و تجاوز به آن حرام است.

و لاتقربوا مال اليتيم

بيان حرمت تصرف در اموال يتيمان با به كارگيرى فعل {لاتقربوا} (نزديك نشويد)، اشاره به جهاتى دارد; از جمله تصريح و تأكيد بر اين كه هر نوع و مصداقى از تصرف در مال يتيم، ممنوع است.

3 _ تصرف در داراييهاى يتيمان براى مصالح آنان، مجاز و مشروع است.

و لاتقربوا . .. إلا بالتى هى أحسن

{التى} صفت براى كلمه اى مانند {الخصلة} (طريقه و روش) است. بنابراين {لاتقربوا ... إلا ...} يعنى تصرف نكنيد مگر به بهترين روش تصرف. بديهى است كه مراد تصرفى است كه براى يتيم نيكو باشد.

4 _ به هنگام تصرف در اموال يتيمان بايد سودمندترين روش به حال

آنان انتخاب شود.

و لاتقربوا مال اليتيم إلا بالتى هى أحسن

برداشت فوق با توجه به كلمه {أحسن} (بهتر و نيكوتر) استفاده شده است.

5 _ رشد يتيمان (به دست آوردن تجربه در معاملات و شناخت سود و زيان) پايان جواز تصرف ديگران در اموال آنان

و لاتقربوا مال اليتيم إلا بالتى هى أحسن حتى يبلغ أشده

{أشد} به معناى تجربه و شناخت است. (لسان العرب). بر اساس اين معنا و به مناسبت مورد، مقصود از {أشد} تجربه در معاملات و شناخت سود و زيان است.

تفاخر به مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 2 - 1

1 - عموم مردم تا لحظه مرگ ، گرفتار رقابت با يكديگر و تفاخر به مال و مقام اند .

حتّى زرتم المقابر

تفضل مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 75 - 2

2 _ مال ، ثروت و امكانات مادى ، فضل الهى است .

لئن ءاتينا من فضله لنصدقنّ

تهديد به نابودى مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 33 - 6

6 - تهديد شدن كافران صدراسلام ، به نابودى اموال و درايى هاى شان

كذلك العذاب . .. لو كانوا يعلمون

تهديد مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 9 - 4

4 - معاد ، تهديدى براى مال دوستان و ناسپاسان

لكنود . .. لحبّ الخير لشديد . أفلايعلم إذا بعثر ما فى القبور

جاذبه مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55

- 6

6 _ مال و فرزند ، دو عنصر پر جاذبه در زندگى دنيوى

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم

از اينكه از ميان همه جاذبه هاى مادى، تنها به دو مورد مال و فرزند اشاره شده است، برداشت فوق استفاده مى شود.

جذابيت مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 46 - 2

2- مال و فرزند ، قوى ترين جاذبه هاى زندگى دنيايند . *

المال و البنون زينة الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 15 - 9

9- جان و مال ، پرجاذبه ترين امور در زندگى انسان

و ج_هدوا بأمولهم و أنفسهم

خداوند، از ميان جاذبه هاى زندگى، فقط به جان و مال اشاره كرده است و چشم پوشى از آن را نشانه ايمان استوار دانسته است.

جهاد با مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 4،5،6،12،16

4 _ تأمين هزينه هاى مالى پيكار در راه خدا ، جهاد مالى در راه خداست .

و المجاهدون فى سبيل اللّه باموالهم و انفسهم

5 _ خداوند ، برترى دهنده مقام جهادگران با مال و جان بر بازنشستگان از جنگ

فضّل اللّه المجاهدون باموالهم و انفسهم على القاعدين درجة

6 _ جهاد با مال و جان ، بايد معيارى در واگذارى مقام ها و منصب ها به افراد باشد .

فضّل اللّه المجاهدون باموالهم و انفسهم على القاعدين درجة

با توجه به اينكه هر كس را خدا برترى دهد، جامعه اسلامى نيز بايد براى او برترى قائل بشود.

12 _ جهاد با مال و جان ، از برترين ارزش ها

در نظام ارزشى اسلام

لايستوى القاعدون . .. و المجاهدون ... باموالهم و انفسهم فضّل اللّه المجاهدين بام

16 _ ترغيب مؤمنان به جهاد و بذل مال و جان در راه خدا

لايستوى القاعدون . .. و المجاهدون ... فضّل اللّه المجاهدين على القاعدين اجراً عظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 2

2 _ شركت در جهاد با مال و جان از سوى مجاهدان و يارى مهاجران از سوى انصار ، شرط برخوردارى هر يك از ولايت مقرر شده از جانب خدا

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولياء بعض

مشاراليه {أولئك} و مرجع ضمير در {بعضهم}، {الذين} اول و دوم، با تمام صفاتى كه براى آنان ذكر شد، است. يعنى مؤمنان مهاجر _ مثلا _ اگر جهاد نكنند و يا مؤمنان ساكن در مدينه اگر مهاجران را يارى ندهند از حقوق ولايت برخوردار نيستند.

حرمت تصرف در مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 1

1- تصرف بى جا و حيف و ميل اموال يتيمان ، ممنوع و حرام است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

حرمت مال ربوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 130 - 5

5 _ حرمت هر گونه تصرف در اموال ربوى

لا تأكلوا الرّبوآ

مراد از {اكل} (خوردن) در آيه مورد بحث، مطلق تصرفات است.

حفظ مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 16

16 _ ضرورت پرهيز از سپردن اموال به سفيهان ، براى

جلوگيرى از اتلاف و تباه شدن آن

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

امام باقر (ع): . .. انّ اللّه نهى عن ... و فساد المال ... انّ اللّه عز و جل يقول ... و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم ... .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 300، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 442، ح 55.

حفظ مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 10 - 4

4 _ عنايت ويژه خداوند نسبت به ضرورت حفظ اموال يتيمان

انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً انّما ياكلون فى بطونهم ناراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 12،20،21،22

12 _ تجاوز نكردن به اموال يتيمان و رعايت عدالت در مبادلات از تكاليفى است كه انسانها بر انجام آن توانا هستند. *

و لاتقربوا مال اليتيم . .. و أوفوا الكيل و الميزان بالقسط لانكلف نفسا إلا وسعها

برخى بر آنند كه هدف از جمله {لاتكلف . ..} تذكر اين معناست كه فرمانهاى ياد شده در حد توان انسانهاست تا مبادا به گمان اينكه اين اوامر مشقتبار و طاقت شكن است، از پذيرش آنها سرباز زنند.

20 _ ضايع نساختن اموال يتيمان، عدالت در داد و ستد، پرهيز از سخنان نابحق و پايبند بودن به پيمانهاى الهى، از توصيه هاى خداوند به انسانها

و لاتقربوا مال اليتيم . .. ذلكم وصيكم به

21 _ توصيه هاى چهارگانه (ضايع نساختن دارايى يتيمان و . ..) تعليماتى است كه بايد انسانها فراگيرند و به خاطر بسپارند و رفتار خويش را بر اساس آن پايه ريزى كنند.

ذلكم وصيكم به لعلكم تذكرون

{تذكر} (مصدر تتذكرون) به

معناى فراگرفتن و به خاطر سپردن است و مفعول آن همان حقايقى است كه در آيه مطرح شده.

22 _ تكاليف چهارگانه (ضايع نساختن دارايى يتيمان و . ..) داراى ارتباطى تنگاتنگ و به منزله تكليفى واحد

ذلكم وصيكم به

به كارگيرى ضمير و اسم اشاره مفرد براى تكاليف ياد شده مى تواند حاكى از برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 1

1 _ پرهيز از شرك، فرزندكشى، كردارهاى شنيع، كشتن بيگناهان، تجاوز به دارايى يتيمان، راهى است راست براى حركت به سوى خدا.

ألا تشركوا به شيئاً . .. و أن هذا صرطى مستقيماً

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از ضمير متكلم در {صراطى} خداوند باشد. صراط خداوند يعنى راهى كه به سوى اوست.

خطر تصرف در مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 2

2- مال يتيم وسوسه انگيز و زمينه ساز لغزش انسان با تصرف به ناحق در آن است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

به كار رفتن واژه {لاتقربوا} (نزديك نشويد) به جاى {لاتأكلوا و لاتصرفوا} (نخوريد و تصرف نكنيد) ممكن است به اين دليل باشد كه: اموال يتيمان به دليل حامى جدّى نداشتن، در معرض دخل و تصرفهاى عدوانى و حيف و ميلهاى به ناحق است.

خيريت مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 215 - 4

4 _ دارايى هاى انسان ، خير است .

قل ما انفقتم من خير

{من خير}، بيان {ما} در {ما انفقتم} است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 7

7 _ مال ، خير است .

و ما تنفقوا من خير

بنابراينكه {من} براى بيان {ما} در {ما تنفقوا} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 273 - 12

12 _ مال و دارايى ، خير است .

و ما تنفقوا من خير

از مال، تعبير به {خير} شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 11 - 4

4 - اموال و دارايى ها در بينش قرآنى ، خير و ارزشمند است .

فإن أصابه خير اطمأنّ به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 8 - 4

4 - مال و دارايى ، خير است .

الخير

ذكر ناپايدارى مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 88 - 3

3 - لزوم توجه انسان به ناپايدارى مال و فرزند و فريفته نشدن به آنها

يوم لاينفع مال و لابنون

رد مال التجاره برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 2،3،5،6

2_ يوسف ( ع ) از كارگزارانش خواست بهاى دريافت شده از فرزندان يعقوب را در بار ها و اثاثيه آنان جاسازى كنند .

و قال لفتي_نه اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم

3_ يوسف ( ع ) به كارگزارانش توصيه كرد سرمايه فرزندان يعقوب را به گونه اى در اثاثيه آنان جاسازى كنند كه تا رسيدن به وطنشان متوجه آن نشوند .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم لعلهم يعرفونها إذا انقلبوا إلى أهلهم

5_ يوسف (

ع ) اميد داشت برادرانش بضاعت هاى برگردانده شده به آنان را به هنگام رسيدن به وطنشان باز شناسند .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم لعلهم يعرفونها

روشن است كه فرزندان يعقوب با گشودن محموله هاى خويش بضاعتهاى خود را در آن مى يافتند. بنابراين جاى {لعل} (شايد و باشد) نبود. از اين رو در تفسير كلمه {لعل} چند وجه ذكر شده است: 1_ اشفاق و ترجى مربوط به قيد {إذا انقلبوا} است ; يعنى، اميد است كه پس از رسيدن به اهلشان دريابند نه قبل از آن. 2_ مقصود از شناخت بضاعت شناختن حق آن است ; يعنى، شايد حق آن را بشناسند و قدردانى كنند. 3_ لعل به معناى {كى} (تا اينكه) است و معناى ترجى و اميد ندارد.

6_ يوسف ( ع ) با باز گرداندن مال التجاره فرزندان يعقوب ، درصدد بود در آنان احساس حق شناسى و سپاس گزارى ايجاد كند و انگيزه مراجعت ايشان را قوت بخشد .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم لعلهم يعرفونها . .. لعلهم يرجعون

برداشت فوق ، ناظر به دومين احتمالى است كه در توضيح برداشت قبل آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 2،3،4،5،7

2_ فرزندان يعقوب با گشودن محموله هاى خويش ، بهاى غلات خريدارى شده از مصر را در ميان آنها يافتند .

و لما فتحوا مت_عهم وجدوا بض_عتهم ردّت إليهم

3_ فرزندان يعقوب با مشاهده بهاى باز گردانده شده ، شادمان شدند و آن را به يعقوب گزارش كردند .

قالوا ي_أبانا ما نبغى ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا

{ما} در {ما نبغى} استفهاميه و مفعول براى نبغى است. {بغى} به معناى

خواستن و طلب كردن مى باشد. جمله {ما نبغى} ; يعنى ، [بيش از اين] چه مى خواهيم؟

4_ اطمينان فرزندان يعقوب به باز گردانده شدن سرمايه خويش نه رخ دادن اشتباه و خطا از ناحيه كارگزاران يوسف

وجدوا بض_عتهم ردّت إليهم . .. ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا

جمله {رُدّت إلينا} {دلالت بر آن دارد كه فرزندان يعقوب بضاعت خويش را با اين وصف كه به آنان بازگردانده شده است ، يافتند ; يعنى ، اين گمان را نداشتند كه اشتباهى رخ داده است تا خويشتن را به ارجاع آن ملزم ببينند.

5_ فرزندان يعقوب به وى خاطرنشان كردند كه عزيز مصر ( يوسف ) بدون آگاهى ايشان و بدون كمترين امتنانى ، بضاعت آنان را بازگردانده است .

ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا

آوردن فعل {رُدّت} به صورت مجهول و ياد نكردن از فاعل آن براى رساندن اين معناست كه باز گرداننده به گونه اى عمل كرده كه ما متوجّه او نشويم و احساس كوچكى و شرمندگى نكنيم.

7_ فرزندان يعقوب با مشاهده سرمايه بازگردانده شده ، تلاش مجددى را براى جلب توافق پدر با مسافرت كردن بنيامين آغاز كردند .

قال هل ءامنكم . .. ي_أبانا ما نبغى ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا و نمير أهلنا و نحفظ أ

سخنان فرزندان يعقوب (ما نبغى ه_ذه بضاعتنا. ..) به قرينه مخاطب قرار دادن يعقوب (يا أبانا)، در راستاى جلب موافقت وى براى سفر بنيامين بود.

زمينه ازدياد مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 11 - 8

8 - انفاق در راه خداوند ، باعث افزون شدن مال است ; نه كم شدن آن .

من ذا الذى يقرض

اللّه . .. فيض_عفه له

قيد {يضاعفه له}، شايد ناظر به اين حقيقت باشد كه كسى گمان نكند انفاق كردن در راه خداوند، سبب كم شدن سرمايه مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 18 - 10

10 - صدقه دادن در راه خدا ، مايه افزون شدن مال است ; نه سبب كم شدن آن .

إنّ المصّدّقين . .. يض_عف لهم

قيد {يضاعف لهم} شايد ناظر به اين معنا باشد كه صدقه _ برخلاف پندار مردم _ باعث كم شدن مال آنان نمى شود; بلكه باعث مى گردد كه مال آنان رشد كند و فزونى يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 12 - 3

3 - استغفار و ايمان ، از عوامل ازدياد اموال و فرزندان و آبادانى شهر ها و روستا ها ( پيدايش باغ ها و نهر ها و . . . )

استغفروا ربّكم . .. و يمددكم بأمول و بنين و يجعل لكم جنّ_ت و يجعل لكم أنه_رًا

زمينه كمى مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 12 - 4

4 - كفر و گناه ، از عوامل كم شدن اموال و تعداد فرزندان و خرابى شهر ها و روستا ها ( نابودى باغ ها ، نهر ها و . . . )

استغفروا ربّكم . .. و يمددكم بأمول و بنين ... و يجعل لكم أنه_رًا

زمينه مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 7

7 - غفلت از امتحان

هاى الهى ، مايه ترك يتيم نوازى و بى اعتنايى به مسكينان و تصاحب ميراث ديگران و دلبستگى به ثروت است .

ابتليه . .. كلاّ بل لاتكرمون اليتيم . و لاتح_ضّون ... و تأكلون التراث ... و تحبّ

زينت مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 46 - 1

1- مال و فرزند ، جلوه ها و زينت هاى زندگى ناپايدار دنيايند .

المال و البنون زينة الحيوة الدنيا

{بنون} گرچه جمع {ابن} است، ولى تغليباً مى تواند شامل هر دو جنس مذكر و مؤنث شود، همانگونه كه در {بنى آدم} و امثال آن، مقصود، تنها فرزندانِ ذكور آدم نيست، بلكه مطلق فرزند است.

سرزنش اتكا به مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 8 - 3

3 - اعتماد به اموال خويش و احساس بى نيازى در برابر پاداش هاى موعودِ خداوند ، خصلتى نكوهيده است .

و صدّق بالحسنى . .. فأمّا من ... استغنى

مراد از {استغنى} _ به قرينه جمله {صدّق بالحسنى} در آيات پيشين _ ممكن است استغناى از {حسنى} (پاداش هاى نيك خداوند) باشد. بيان فرجام دشوار (العسرى) براى صاحبان اين خصلت ها (در آيات بعد) بيانگر نكوهش آن خصلت ها است.

سرزنش مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 3

3 _ مذمت خدا از دلبستگى به خويشاوندان و به مال و منال و دلواپسى براى تجارت و مسكن در صورتى كه مايه غفلت از خدا و رسول و جهاد در راه خدا شود .

قل إن كان ءاباؤكم

. .. و أموال اقترفتموها و تجرة تخشون كسادها و مسكن ... أحب إلي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 5

5 - عشق به ثروت ، مذموم است .

و تحبّون المال حبًّا جمًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 8 - 3

3 - علاقه شديد به ثروت ، مذموم است .

و إنّه لحبّ الخير لشديد

شرايط تصرف در مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 12

12- توان مندى و رشد ، شرط جواز تصرف در اموال است . *

فأراد ربّك أن يبلغا أشدّهما و يستخرجا كنزهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 6

6 _ مالكيّت ، همواره مستلزم جواز تصرّف نيست .

و ابتلوا اليتامى . .. فان انستم منهم رشداً فادفعوا

از اينكه يتيمان نابالغ از تصرف در اموال خويش ممنوع و محجورند، معلوم مى شود كه مجرد مالك بودن مستلزم جواز تصرف در اموال نيست.

شرايط تصرف در مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 7،8

7- تصرف در اموال و دارايى هاى يتيمان با رعايت مصالح آنان ، مجاز و مشروع است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

8- جواز تصرف در مال يتيم ، مشروط به رعايت بالاترين سطح مصالح وى است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

علاقه به مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل

عمران - 3 - 10 - 4

4 _ مال و اولاد ، اهرم بازدارنده از گرايش به خدا

لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من اللّه شيئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 14 - 6

6 _ شيفتگى مردمان نسبت به چهارپايان ( دامدارى ) و كشاورزى و توليد ( امكانات مادى )

زيّن للنّاس حبّ الشّهوات . .. الانعام و الحرث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 18

18 _ مال پرستى و وابستگى هاى خانوادگى از جمله عوامل لغزش و خيانت در شهادت

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 36 - 12

12- دلبستگى انسان به دارايى هاى خويش ، شديدتر از ساير دلبستگى هاى وى

و لايسئلكم أمولكم

از اين كه خداوند در كنار تشويق به ايمان و تقوا، فوراً به انسان يادآور شده كه هدف از اين ايمان و تقوا، گرفتن مال از ايشان نيست; استفاده مى شود كه دلبستگى انسان به مال زياد است و چه بسا بيشتر از ساير دلبستگى ها است; زيرا خداوند، تنها به همين يك نكته اشاره فرموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 40 - 4

4 - دلبستگى عميق انسان ها ، به مال

أم تسئلهم أجرًا فهم من مغرم مثقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 34 - 3

3 - دلبستگى شديد دنيامداران به اموال و دارايى ، در

هنگام انفاق و احسان به ديگران نمايان مى شود . *

و لم يرد إلاّ الحيوة الدنيا . .. و أعطى قليلاً

ذكر {قليلاً} مى تواند اشاره به آن باشد كه كافران دنيامدار در صورت تمايل به احسان، تنها بخش ناچيزى از اموال خويش را انفاق مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 8 - 1

1 - تمايل شديد به مال ، از ويژگى هاى طبيعت انسان است .

و إنّه لحبّ الخير لشديد

عوامل ايثار با مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 6

6 _ ايمان راستين ، مستلزم ايثار جان و مال در راه خدا

إن اللّه اشترى من المؤمنين

عوامل تهديد مال دوستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 10 - 5

5 - صحنه برملا شدن راز ها و نيت هاى پنهان ، هول انگيز و تهديدى براى ناسپاسان و مال دوستان

أفلايعلم إذا . .. و حصّل ما فى الصدور

عوامل محافظت از مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 16

16- خضر ( ع ) با توجّه دادن موسى ( ع ) به تدبير فراگير الهى ، حفاظت اموال يتيمان را ، برخاسته از گستردگى ربوبيّت خداوند دانست .

فأراد ربّك

خضر(ع) با اضافه {ربّ} به ضمير خطاب (ربّك) به موسى(ع) اين نكته را بيان داشته است كه گرچه ترميم ديوار، به تغذيه و تربيت جسم تو كمكى نكرد، ولى مالك و مدّبر تو، مالك و مدّبر يتيمان نيز هست.

غصب مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 4

4 _ يهوديان با اسباب غير مشروع و باطل اموال ديگران را تصاحب مى كردند .

و أكلهم أمول الناس بالبطل

كلمه {باء} در {بالبطل} سببيه است و مراد از {اموال الناس} مى تواند ثروتهاى متعلق به جامعه همانند معادن، جنگلها و . .. باشد و مى تواند مقصود از آن داراييهاى شخصى ديگران باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است گفتنى است مراد از {اكل} خصوص خوردن نيست بلكه هر نوع تصرفى منظور است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 19

19 _ گرفتن مال مردم به زور ، همراه با زدن آنان _ در كشور اسلامى ، _ محاربه با خدا و رسول است .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه

از امام صادق(ع) درباره كسانى كه در كشور اسلامى با زدن مردم به غارت اموالشان بپردازند، روايت شده: هولاء من اهل هذه الاية {انما جزؤا الذين . .. }

_______________________________

كافى، ج 7، ص 245، ح 2; تفسير برهان، ج 1، ص 465، ح 3.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 31 - 6

6 _ دست اندازى به دارايى ها ديگران با شيوه هاى باطل ، گناهى بزرگ

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل . .. ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه

به مقتضاى ارتباط اين آيه و آيات قبل، از مصاديق مورد نظر براى گناهان كبيره، همان تصرف ناروا در اموال ديگران است.

غصب مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3

- نساء - 4 - 10 - 1،2،9

1 _ حرمت تصرف ظالمانه و ناروا در اموال يتيمان

انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً

2 _ خوردن ظالمانه مال يتيم در واقع ، خوردن آتش است .

انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً انّما ياكلون فى بطونهم ناراً

9 _ تصرف سرپرست يتيم در مال وى ، به انگيزه شخصى و با قصد عدم پرداخت آن ، ظلم است .

انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً

امام كاظم (ع) در پاسخ سؤال از تصرف در مال يتيم فرمود: . .. لا ينبغى له ان يأكل الّا القصد ... فان كان من نيّته ان لا يردّه عليهم فهو بالمنزل الذى قال اللّه عزّ و جل: {انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً}.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 128، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 450، ح 90.

غصب مال يتيم در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 9

9- تصرف بى جا در اموال يتيمان و حيف و ميل آنها ، امرى رايج و شايع در ميان اعراب جاهلى

و لاتقربوا مال اليتيم

فطريت علاقه به مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 37 - 6

6- عشق به مال و ثروت ، ريشه دار در عمق وجود و جان انسان ها

إن يسئلكموها . .. و يخرج أضغ_نكم

اين كه حتى تأكيد خداوند به انفاق اموال، كينه ها را برمى انگيزد; نشانگر آن است كه دلبستگى انسان هابه اموال، بسيار نيرومند و عميق است.

فطريت مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100

- 8 - 1

1 - تمايل شديد به مال ، از ويژگى هاى طبيعت انسان است .

و إنّه لحبّ الخير لشديد

كسب مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 15،17

15 _ كسب مال و تجارت به هنگام سفر بسوى خانه خدا ، امرى مشروع و مجاز بر حاجيان و معتمران

ءآمين البيت الحرام يبتغون فضلا من ربهم

چنانچه مراد از {فضلا} رزق و روزى و درآمدهاى مادى باشد، ابتغاء فضل به معناى كسب درآمد به وسيله تجارت و مانند آن است.

17 _ دستيابى مردم به روزى و درآمد هاى مادى ، پرتوى از ربوبيت خداوند نسبت به آنان

يبتغون فضلا من ربهم

كسب مال حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 2،3،4

2 _ دنياگرايان يهود ، على رغم ادعاى اعتقاد به تورات و دسترسى به آن ، از راه هاى نامشروع به مال و منال دنيا چنگ مى زدند .

ورثوا الكتب يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا

جمله {ورثوا الكتب} (تورات را به ارث بردند) اشاره به دو معنا دارد كه هر دو در سرزنش دنياگرايان يهود دخيل است: دسترسى به تورات داشتند ; مدعى اعتقاد به آن بودند.

3 _ دنياگرايان يهود خود به گناه دنياگرايى و كسب مال و منال از راه هاى ناروا معترف بودند .

يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا

جمله {سيغفر لنا} (آمرزيده خواهيم شد)، اعتراف يهوديان دنياگرا به گنهكارى خويش و بيانگر اين است كه جمله {يأخذون . .. } ناظر به كسب مال از راههاى نامشروع است.

4 _ دنياگرايان يهود

به گناه خويش ( دستيابى به مال و منال دنيا از راه هاى نامشروع ) ، اصرار مىورزيدند .

و إن يأتهم عرض مثله يأخذوه

جمله {و إن يأتهم . .. } (اگر مال و منال دنيا در مرتبه و زمانى ديگر به آنان روى مى آورد از گرفتن آن دريغ نداشتند)، اشاره به اصرار يهوديان دنياگرا به گناه كسب درآمدهاى نامشروع دارد.

كم ارزش كردن مال ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 20،25

20 _ شعيب از قوم خويش خواست تا به هنگام خريد ، اجناس مردم را كم تعدادتر و كم ارزشتر از آنچه هست جلوه ندهند .

و لا تبخسوا الناس أشياءهم

{بَخس} به اين معناست كه چيزى را كمتر از واقع و حقيقتش نشان دهند. در مفردات آمده است: {بخس} يعنى چيزى را ظالمانه ناقص شمردن.

25 _ كمفروشى و كم مقدار و كم ارزش جلوه دادن اجناس مردم ، حرام و از مصاديق فسادانگيزى در زمين است .

فأوفوا الكيل و الميزان و لا تبخسوا الناس أشياءهم و لا تفسدوا فى الأرض

كم نمايانى مال ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 183 - 1،2،4

1 - نهى شعيب ( ع ) از كم ارزش جلوه دادن كالا هاى مردم ، به هنگام معامله

و لاتبخسوا الناس أشياءهم

{بخس} (مصدر {تبخسوا}) به معناى كم قيمت كردن چيزى و كاستن از ارزش آن است. {أشياء} (جمع شىء) نيز كنايه از اموال مى باشد; يعنى، {از ارزش اموال مردم كم نكنيد}.

2 - كاستن از ارزش كالاى مردم و كم ب ها جلوه دادن

آن به هنگام خريد ، از مصاديق بى تقوايى است .

فاتّقوا اللّه . .. و لاتبخسوا الناس أشياءهم

4 - كم فروشى ، تقلّب در معامله و بى ارزش شمردن متاع مردم ، از نمود هاى فسادگرى است .

أوفوا الكيل . .. و لاتبخسواالناس أشياءهم و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

كيفر غصب مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 10 - 10

10 _ مبعوث شدن خورندگان مال يتيمان به ناروا _ در قيامت _ در حالى كه آتش از دهانشان شعله مى كشد .

انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى

رسول اللّه (ص): يبعث اناس من قبورهم يوم القيامة تأجّج افواههم ناراً. از آن حضرت سؤال شد اينان چه كسانى هستند؟ فرمود: انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 225، ح 47 ; نورالثقلين، ج 1، ص 448، ح 76.

گرايش به مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 5

5 _ مال و فرزند ، دو عنصر پرجاذبه در زندگى دنيوى

أمولهم و أولدهم

با توجه به اينكه خداوند از ميان امكانات مادى تنها به دو مورد مال و اولاد اشاره كرده، برداشت فوق به دست مى آيد.

مال التجاره برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 2

2_ يوسف ( ع ) بار آذوقه و جيره غذايى برادران را ، خود آماده كرد . *

و لما جهزهم بجهازهم

{تجهيز} (مصدر جهز) به معناى مهيا ساختن و آماده كردن جهاز (زاد و توشه) است. ضمير در {جهز} به

يوسف(ع) برمى گردد. بنابراين {لما جهزهم ...} ; يعنى، پس آن گاه كه يوسف(ع) بار و بنه و زاد و توشه برادرانش را آماده ساخت. البته اين احتمال كه اسناد {جهز} به يوسف(ع) مجازى باشد، بعيد به نظر نمى رسد ; زيرا بسيار متعارف است كه فعل كارگزاران به كارفرما اسناد داده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 1

1_ فرزندان يعقوب پس از گزارش سفر ، به گشودن محموله هاى خريدارى شده از مصر پرداختند .

و لما فتحوا مت_عهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 2،3

2_ يوسف ( ع ) خود به تجهيز و مهيّا كردن محموله برادران خويش پرداخت .

فلما جهّزهم بجهازهم

3_ يوسف ( ع ) به هنگام آماده كردن محموله برادرانش ، آبخورى مخصوص را در محموله بنيامين قرار داد .

فلما جهّزهم بجهازهم جعل السقاية فى رحل أخيه

{سقاية} به ظرفى گفته مى شود كه براى آب خوردن از آن استفاده مى شود. {ال} تعريف در آن مى رساند كه ظرف ويژه اى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 21

21_ { عن احمدبن محمد عن أبى الحسن الرضا ( ع ) قال : سئلته عن قوله { و جئنا ببضاعة مزجاة } قال : المقل ;

احمد بن محمد گويد: از امام رضا(ع) درباره سخن خدا [كه از قول فرزندان يعقوب] فرموده: {و جئنا ببضاعة مزجاة} سؤال كردم. امام فرمود: [آن سرمايه] مُقل بوده است}.

مال ثروتمندان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 3

3 - نيازمندان سائل و محرومان ، داراى حق در مال ثروتمندان جامعه

و فى أمولهم حق للسّائل و المحروم

مال دوستان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 23 - 8

8 - مال دوستان و حرام خواران ، در آخرت به ارزش حقيقى ثروت و لزوم مصرف آن در اطعام گرسنگان و فوايد بزرگداشت يتيمان ، پى خواهند برد .

لاتكرمون . .. و لاتح_ضّون ... تأكلون ... تحبّون ... كلاّ ... يومئذ يتذكّر الإنس_

مال دوستان و عزت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 2

2 - پندار عزّت در پيشگاه خداوند ، براى كسانى كه گرفتار مال دوستى اند ، پندارى موهوم است .

ربّى أكرمن . .. كلاّ ... و تحبّون المال حبًّا جمًّا

مال دوستى اصحاب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 18 - 3

3 - باغداران يمنى ، گروهى مال دوست و خسيس

إذ أقسموا ليصرمنّها . .. و لايستثنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 24 - 3

3 - مال دوستى و بخل شديد باغداران يمنى

أن لايدخلنّها اليوم عليكم مسكين

مال دوستى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 36 - 12

12- دلبستگى انسان به دارايى هاى خويش ، شديدتر از ساير دلبستگى هاى وى

و لايسئلكم أمولكم

از اين كه خداوند در كنار تشويق به ايمان و تقوا،

فوراً به انسان يادآور شده كه هدف از اين ايمان و تقوا، گرفتن مال از ايشان نيست; استفاده مى شود كه دلبستگى انسان به مال زياد است و چه بسا بيشتر از ساير دلبستگى ها است; زيرا خداوند، تنها به همين يك نكته اشاره فرموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 37 - 1

1- تذكر خداوند ، به ضعف شديد انسان در آزمون هاى مالى و دست كشيدن از اموال

إن يسئلكموها فيحفكم تبخلوا و يخرج أضغ_نكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 40 - 4

4 - دلبستگى عميق انسان ها ، به مال

أم تسئلهم أجرًا فهم من مغرم مثقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 8 - 1

1 - تمايل شديد به مال ، از ويژگى هاى طبيعت انسان است .

و إنّه لحبّ الخير لشديد

مال دوستى باديه نشينان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 15 - 7

7 - وجود شك و دلبستگى به مال و جان در ميان اعراب ، دليل رد ادعاى ايمان آنان از سوى خداوند

قل لم تؤمنوا . .. إنّما المؤمنون ... ثمّ لم يرتابوا و ج_هدوا بأمولهم و أنفسهم

مال دوستى دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 8 - 2،5،7

2 - افزايش مال دوستى در دشمنان دين ، زمينه رويارويى آنان با سپاه اسلام است .

و الع_دي_ت . .. و إنّه لحبّ الخير لشديد

5 -

دشمنان دين ، به دليل علاقه وافر به مال ، گرفتار بخل و امساك حقوق خداوند

و إنّه لحبّ الخير لشديد

كلمه {شديد} _ چنان كه در قاموس آمده _ گاه به معناى {بخيل} است. در صورتى كه اين معنا در آيه مراد باشد، حرف {لام} در {لحبّ الخير} لام تعليل خواهد بود; يعنى، به خاطر حبّ مال.

7 - خداوند ، در تأكيد بر شدّت مال دوستى دشمنان دين ، به مَركب مجاهدان سوگند ياد كرده است .

و الع_دي_ت . .. و إنّه لحبّ الخير لشديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 9 - 6

6 - ناسپاسى دشمنان دين ، در برابر نعمت هاى خداوند و دلبستگى شديد آنها به دارايى خويش ، نشان بى توجهى آنان به معاد

إنّ الإنس_ن لربّه لكنود . .. أفلايعلم إذا بعثر ما فى القبور

مال دوستى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 6

6 - ادعاى سرگرمى به مال و خانواده ، بهانه تخلّف اعراب از همراهى باپيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و أهلونا

مال دوستى مردم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 1

1 - علاقه فراوان به مال ، از ويژگى هاى مردم در عصر جاهليت

و تحبّون المال حبًّا جمًّا

{جمّاً}، به معناى زياد بودن و انباشته شدن است. (مقاييس)

مال دوستى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 7

7 _ منافقان ،

تنها در صورت برخوردارى از صدقات ( دارايى بيت المال ) _ هر چند به ناحق باشد _ خشنود و در غير آن صورت ، ناخرسند بودند .

فإن أعطوا منها رضوا و إن لم يعطوا منها إذا هم يسخطون

مال زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 4 - 15

15 _ شوهر ، مجاز به استفاده از دارايى زن ، در صورت رضايت خاطر وى

فان طبن لكم عن شىء منه

امام صادق يا امام كاظم (ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: يعنى بذلك اموالهنّ التى فى ايديهنّ مما ملكن.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 219، ح 16 ; نورالثقلين، ج 1، ص 441، ح 46.

مال سفيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 4،5،13

4 _ جواز پرداخت اموال كم ارزش سفيهان به آنان

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم الّتى جعل اللّه لكم قياماً

به آن احتمال كه {الّتى جعل . .. }، قيدى احترازى باشد، بر اين مبنا مى توان اموالى كه ارزش اقتصادى چندانى ندارد، در اختيار سفيه قرار داد.

5 _ اموال سفيه ، بايد در اختيار ولىّ او باشد .

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

جمله {لا تؤتوا . .. } (اموال را به سفيهان نپردازيد)، فرض را بر اين قرار داده كه اموال آنان بايد در اختيار ديگرى باشد، و چون مخاطبان آيه در مورد يكايك سفيهان نمى تواند همه مسلمانان باشد، به نظر مى رسد خطاب متوجّه ولىّ سفيه است.

13 _ لزوم به جريان انداختن سرمايه سفيهان ، و تأمين آنان از سود آن

و ارزقوهم فيها و

اكسوهم

خداوند مقرر داشته است كه روزى سفيهان در اموال آنان باشد و نه از اموال آنان و لذا فرمود: {و ارزقوهم فيها} و نفرمود: {منها}. تنها راهى كه مى تواند اين معنا را تأمين كند اين است كه سرمايه آنان در جريان افتد و از سود به دست آمده زندگى آنان تأمين گردد.

مال كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 10 - 11

11 _ مال و اولاد كافران ، آنان را هرگز از آتش دوزخ و عذاب الهى دور نخواهد ساخت .

لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من اللّه شيئاً

{من اللّه}، يعنى از عذاب الهى، به قرينه {اولئك هم وقود النار}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 116 - 1،2

1 _ اموال و فرزندان اهل كفر ، نمى تواند آنها را از كيفر خداوند برهاند .

انّ الذين كفروا لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من اللّه شيئاً

{اغنى} هنگامى كه با {عن} متعدى شود، به معناى {دفع} مى آيد. لذا {لن تُغنى}، يعنى نمى رهاند. (روح المعانى).

2 _ اموال و اولاد ، تنها تكيه گاه به هنگام ذلت و ابتلاى به غضب الهى ، از ديدگاه اهل كفر

ضربت عليهم الذّلّة . .. و باءُو بغضب من اللّه ... انّ الذين كفروا لن تغنى

ظاهراً منظور از {الذين كفروا}، همان جناح اهل كتاب هستند كه در آيات سابق وضعيت آنان بيان شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 78 - 11

11- مال و اولاد كافران نيز ، عطاى الهى

است .

أم اتّخذ عند الرحمن عهدًا

مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 1،5،9،10

1 _ وجوب پرداخت اموال يتيم به وى

و اتوا اليتامى اموالهم

5 _ حرمت تصرف غاصبانه در اموال يتيمان

و اتوا اليتامى اموالهم . .. و لا تاكلوا اموالهم الى اموالكم

9 _ تصرف غاصبانه در اموال يتيمان و تأخير در واگذارى آن به ايشان ، گناهى بزرگ

و اتوا اليتامى اموالهم و لا تاكلوا . .. انّه كان حوباً كبيراً

تأخير در پرداخت، از {و اتوا اليتامى} به دست مى آيد ; چون علاوه بر لزوم پرداخت اموال يتيم، دلالت بر پرداخت به موقع آن نيز دارد.

10 _ خيانت در اموال يتيمان ، گناهى بزرگ

انّه كان حوباً كبيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 3 - 2

2 _ ممنوعيّت ازدواج با دختران يتيم ، در صورت ترس از خيانت در اموال آنان

و اتوا اليتامى اموالهم . .. و ان خفتم الّا تقسطوا فى اليتامى فانكحوا

از جمله {ان خفتم . .. }، استفاده مى شود كه ازدواج با دختران يتيم در صورت ترس از بى عدالتى ممنوع است و به قرينه آيه قبل مراد از بى عدالتى (الّا تقسطوا) رعايت نشدن قسط در اموال آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 18

18 _ ضرورت پرهيز از سپردن اموال يتيمان به آنها ، قبل از رسيدن آنان به مرحله رشد

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: هم اليتامى لا تعطوهم اموالهم

حتّى تعرفوا منهم الرُشد . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 220، ح 23 ; نورالثقلين، ج 1، ص 442، ح 50.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 2،7،9،14

2 _ رسيدن به مرحله بلوغ جنسى و تحقق رشد اقتصادى ، دو شرط براى تحويل اموال يتيمان به آنان

حتّى اذا بلغوا النّكاح فان انستم منهم رشداً فادفعوا اليهم اموالهم

7 _ صحت تصرف كودكان يتيم در اموال ، با اذن و نظارت ولىّ

و ابتلوا اليتامى حتّى اذا بلغوا النّكاح

چون بدون تصرف يتيم در اموال و بدون نظارت ولىّ بر آن تصرفات، آزمايش تحقق نمى يابد.

9 _ حرمت اسراف و سوء استفاده اوليا از اموال يتيمان

اموالهم و لا تاكلوها اسرافاً و بداراً ان يكبروا

14 _ لزوم گرفتن شاهد ، به هنگام پرداخت اموال يتيمان به آنان

فاذا دفعتم اليهم اموالهم فاشهدوا عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 2

2 _ اموال يتيمان، وسوسه انگيز و دست اندركاران آن اموال در خطر تجاوزگرى و تصرفهاى عدوانى

و لاتقربوا مال اليتيم

بيان حرمت تصرف با فعل {لاتقربوا} مى تواند اشاره به اين جهت نيز داشته باشد كه داراييهاى يتيمان به سبب نبود مدافع لغزشگاهى است وسوسه انگيز كه آدمى با كمترين بى احتياطى به گناه تصرف آلوده مى شود.

محافظت از مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 64 - 13

13- لزوم حساسيت فزونتر انسان در حفظ مال و فرزند خويش از هجوم و دخالت شيطان

و شاركهم فى الأمول و الأول_د

از اينكه خداوند، از جمله

قلمروهاى نفوذ شيطان را، مال و اولاد برشمرده است، در واقع هشدار و اعلام خطرى است بر اينكه: انسان بايد تلاش كند تا آنها، از دستبرد شيطان در امان بمانند.

محافظت از مال بازماندگان صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 14

14- امدادرسانى به ايتام و بازماندگانِ انسان هاى صالح و حفاظت از اموال ايشان ، كارى است مورد پسند خدا .

فأراد ربّك . .. رحمة من ربّك

محافظت از مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 10

10- عهده داران مال يتيم ، موظف به انتخاب ثمربخش ترين شيوه حفظ و به كاراندازى آن

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مخاطب {لاتقربوا. ..} متصديان امور يتيمان باشند كه خداوند، به آنها دستور مى دهد: {جز با رعايت مصالح آنها، نبايد در آن اموال دخل و تصرف كنند}. بنابراين مراد از {التى هى أحسن} تصرف ثمربخش و مفيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 13،14

13- حمايت خداوند از فرزندانِ يتيم پدرى صالح و حفظ مال آنها ، جلوه اى از رحمت و ربوبيّت او بوده است .

فأراد ربّك . .. رحمة من ربّك

{رحمة} مفعولٌ له براى فعل {أراد} است ; يعنى، اراده پروردگار به باقى ماندن گنج يتيمان، به خاطر رحمت او بوده است.

14- امدادرسانى به ايتام و بازماندگانِ انسان هاى صالح و حفاظت از اموال ايشان ، كارى است مورد پسند خدا .

فأراد ربّك . ..

رحمة من ربّك

محدوده تصرف در مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 12

12- عدم جواز تصرف در مال يتيم براى ديگران ، پس از رسيدن وى به حد بلوغ و رشد اقتصادى

و لاتقربوا . .. حتى يبلغ أشدّه

با توجه به اينكه پيام آيه، در راستاى حقظ منافع يتيم است و بديهى است كه صرف بلوغ جسمى و سنى _ بدون بلوغ فكرى و اقتصادى وى _ تضمين كننده منافع و مصالح او نخواهد بود و {حتى يبلغ أشدّه} غايت براى تصرف مجاز از سوى سرپرستان امور ايتام است; بنابراين معنا چنين مى شود: شما جز جايى كه در جهت مصالح يتيمان باشد، تصرف نكنيد تا زمانى كه آنان به بلوغ كافى برسند و وقتى آنها به بلوغ رسيدند، حق تصرف نداريد.

محدوديت تصرف در مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 11،12،13،18

11_ آزادى مطلق و بى قيد و شرط مالكان در تصرف اموال خويش ، امرى نادرست از نظر اديان الهى

أصلوتك تأمرك أن نترك . .. أن نفعل فى أمولنا مانش_ؤا

12_ آزادى بى قيد و شرط مالكان در تصرف اموال خويش ، زمينه ساز رعايت نكردن قسط و عدالت در مبادلات است .

أوفوا المكيال و الميزان بالقسط . .. أو أن نفعل فى أمولنا مانش_ؤا

13_ قوم شعيب ، دخل و تصرف در اموال را به دلخواه مالك آن واگذار كرده و تحميل ضابطه و مقرراتى را براى وى روا نمى دانستند .

أو أن نفعل فى أمولنا مانش_ؤا

مشترى مال مجاهدان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 1

1 _ خداوند ، خريدار جان و مال مؤمنان به بهاى بهشت

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم بأن لهم الجنة

مصرف مال حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 - 9

9 _ حرمت مصرف مال در مسير فحشا و بى عفتى

احلّ لكم . .. ان تبتغوا باموالكم محصنين غير مسافحين

{محصنين}، حال براى فاعل {ان تبتغوا} است ; و همان گونه كه مى تواند ابتغاء را مقيد به عفت و پاكدامنى كند، مصرف اموال را نيز مى تواند به آن مقيد سازد.

مصرف مال در گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 15

15 - از امام صادق ( ع ) درباره سخن خداوند كه فرموده : { كذلك يريهم اللّه اعمالهم حسرات عليهم } روايت شده : { هو الرجل يدع المال لاينفقه فى طاعة اللّه بخلا ثم يموت فيدعه لمن هو يعمل فى طاعة اللّه او فى معصيته فان عمل به فى طاعة اللّه رأه فى ميزان غيره فزاده حسرة و قد كان المال له و ان كان عمل به فى معصية اللّه قواه بذلك المال حتى عمل به فى معصية اللّه ;

مراد شخصى است كه مال دنيا را به جا مى گذارد و از روى بخل آن را در طاعت خدا انفاق نمى كند و بعد از مرگش آن مال در طاعت و يا معصيت خدا خرج مى شود. پس اگر آن مال در طاعت خدا مصرف شود آن را

در ميزان ديگرى مى بيند و حسرت او زيادتر مى شود; چون اين مال، ملك او بوده است و اگر در معصيت خدا صرف شده باشد، او آن گناهكار را به وسيله آن مال تقويت كرده تا بدين گونه نافرمانى خدا را نمايد}.

منشأ مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 78 - 7،9

7- رحمت خداوند ، سرچشمه اعطاى مال و اولاد به انسان ها است .

أم اتّخذ عند الرحمن عهدًا

9- اعطاى مال و اولاد ، به دست خداوند و در اختيار او است .

أطّلع الغيب أم اتّخذ عند الرحمن عهدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 35 - 8

8 - اموال و دارايى ها ، رزقى از جانب خدا و عطاى او به انسان ها

و ممّا رزقن_هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 19

19 - اموال مردم ، داده خداوند است .

و ءاتوهم من مال اللّه الذى ءاتيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 10

10 - امكانات و دارايى هاى انسان ، رزقى عطا شده از جانب خداوند

و ممّا رزقن_هم ينفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 15

15 - مال و ثروت ، نمودى از احسان خداوند به انسان ها است .

و أحسن كما أحسن اللّه إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 10 - 5

5 - امكانات و دارايى

هاى انسان ، رزقى است عطا شده از جانب خداوند .

من مّا رزقن_كم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 - 8

8 - اموال ، توانايى ها و امكانات بشر ، همگى داده خداوند و جلوه لطف او است .

فلينفق ممّا ءاتيه اللّه لايكلّف اللّه نفسًا إلاّ ما ءاتيها

موارد مصرف مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 2

2 - لزوم صرف كردن دارايى ها در راه تعمير و آبادانى سراى آخرت

و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة

موانع علاقه به مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 11 - 4

4 - توجّه به آگاهى دقيق خداوند از اسرار درونى انسان ، بازدارنده او از خوى ناسپاسى ، بخل و دل بستگى به مال

لكنود . .. لحبّ الخير لشديد . أفلايعلم ... إنّ ربّهم بهم يومئذ لخبير

موانع مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 15 - 7

7 - توجه و ايمان به پاداش بزرگ الهى براى مؤمنان ، بازدارنده انسان از وابستگى به اموال و اولاد و گناه به خاطر آنها

و اللّه عنده أجر عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 28 - 7،9

7 - خردمندى و اعتدال ، برانگيزاننده آدمى به دستگيرى از مستمندان و مانع از بخل و مال دوستى است .

قال أوسطهم ألم أقل لكم لولا تسبّحون

از اين كه برادر عاقل و معتدل، ديگر برادرانش را به انفاق

و دستگيرى از مستمندان ترغيب كرد، مى توان مطلب ياد شده را به دست آورد.

9 - تسبيح و ياد خدا ، برانگيزاننده آدمى به انفاق و دستگيرى از مستمندان و مانع بخل و مال دوستى

قال أوسطهم ألم أقل لكم لولا تسبّحون

توصيه به تسبيح و ياد خداوند، درباره اداى سهم فقيران (لولا تسبّحون)، مى رساند كه آن دو در برانگيختن آدمى به انفاق و دورى از بخل، مؤثر است و نقش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 9 - 3

3 - لحظه خروج مردگان از قبر ها در قيامت ، وحشت انگيز و توجّه به آن ، بازدارنده انسان از كفران نعمت ، بخلورزى و دلبستگى شديد به ثروت است .

لكنود . .. أفلايعلم إذا بعثر ما فى القبور

مؤاخذه بر مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 11 - 5

5 - انسان ها در قيامت ، بر كفران نعمت ، بخلورزى و علاقه شديد به ثروت ، مؤاخذه خواهند شد .

لكنود . .. لحبّ الخير لشديد . أفلايعلم ... إنّ ربّهم بهم يومئذ لخبير

هشدار به آگاهىِ خداوند از افكار، اسرار و نيت ها، اشاره به مؤاخذه و حسابرسى است.

نابودى مال كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 36 - 4،5

4 _ از دست دادن دارايى ها و بر جاى ماندن حسرت و ندامت ، ثمره تلاش براى مبارزه با اسلام

ثم تكون عليهم حسرة

5 _ حسرت و ندامت كافران قريش بر نابودى داراييهايشان ، تنها نتيجه پرداخت هزينه مبارزاتى

آنان عليه اسلام

ثم تكون عليهم حسرة ثم يغلبون

چون هدف كافران از سرمايه گذارى اموال جلوگيرى از گسترش اسلام بوده، معلوم مى شود حسرت و ندامت آنان بدان جهت بوده است كه اموالشان از دست رفته و به نتيجه مطلوب نرسيده اند. قابل ذكر است كه جمله {ثم يغلبون} دلالت مى كند كه زمان ندامت آنان در دنياست.

ناپسندى خوردن مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 38 - 2

2- شرك به خدا ، پرخاش به والدين ، تبذير ، فرزندكشى ، زنا ، قتل ناحق ، خوردن مال يتيم ، پيروى از راهى كه پشتوانه علمى ندارد و مغرورانه راه رفتن ، اعمال ناپسند و منفور خداوند

كلّ ذلك كان سيّئه عند ربّك مكروهًا

ناخوشايندى ايثار با مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 8

8 _ كراهت و ناخرسندى از ايثار مال و جان در راه خدا ، نشانه نفاق

و كرهوا أن يجهدوا بأمولهم و أنفسهم فى سبيل اللّه

نعمت مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 12 - 5،9

5 - اموال ، فرزندان ، باغ ها و نهر ها ، از نعمت هاى الهى براى بشر

و يمددكم بأمول . .. و يجعل لكم أنه_رًا

9 - اموال ، اولاد و باغ هاى آباد ، از نعمت هاى الهى براى بشر

و يمددكم بأمول و بنين و يجعل لكم جنّ_ت و يجعل لكم أنه_رًا

نقش اخروى مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 -

88 - 1

1 - مال و فرزندان ، بى ثمر براى انسان در قيامت

يوم لاينفع مال و لابنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 17 - 3

3 - كارساز نبودن مال و اولاد براى انسان در قيامت

لن تغنى عنهم أمولهم و لا أول_دهم من اللّه شيئًا

نقش مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 9،10

9 _ ثروت ها و اموال ، وسيله برپايى و قوام جامعه

اموالكم الّتى جعل اللّه لكم قياماً

كلمه {قياماً}، به معنى برپادارنده است. (لسان العرب).

10 _ افرادى كه اموال خويش را در غير مصالح جامعه به كار مى گيرند ، در تلقى دين ، سفيه هستند . *

اموالكم الّتى جعل اللّه لكم قياماً

جمله {لا تؤتوا السّفهاء اموالكم التى . .. قياماً}، مى رساند كه خداوند از آن جهت پرداخت اموال سفيهان را به آنان ممنوع كرده كه آن را در غير مصالح جامعه و قوام و برپايى آن مصرف مى كنند. بنابراين، مصرف مال در غير مصلحت جامعه، مصرفى سفيهانه و مصرف كننده آن، سفيه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 64 - 12

12- مال و فرزند ، دو زمينه مهم نفوذ شيطان و لغزش انسان

و شاركهم فى الأمول و الأول_د

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 36 - 4

4- مال و ثروت و سطح معيشت انسان ، از زمينه هاى شكل گيرى اخلاق و جهان بينى او است .

أنا أكثر منك مالاً . .. و هو

ظالم لنفسه قال ما أظنّ أن تبيد هذه أبدًا . و ما أظن

از مرد ثروت مند، دو گونه برخورد در آيات نقل گرديده است: 1_ در مسائل اخلاقى، به تفاخر (أنا أكثر منك مالاً) پرداخته است. 2_ در مسائل اعتقادى درباره قيامت اظهار ترديد كرده است. بيان ورود مرد ثروت مند به باغ خويش و غرور و سرمستى او از ديدن آن همه نعمت، گوياى نقش تموّل در پديدار شدن آن عقايد و برخوردها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 43 - 2

2- اموال و نفرات ، هيچ قدرت و تأثيرى در جلوگيرى از عذاب و كيفر الهى ندارند .

و هى خاويه على عروشها . .. و لم تكن له فئه ينصرونه من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 100 - 4

4 - مال و امكانات دنيوى ، وسيله اى كارآمد براى انجام اعمال صالح *

قال ربّ ارجعون . لعلّى أعمل ص_لحًا فيما تركت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 38 - 14

14 - مال ، مى تواند وسيله اى براى تقرب به خدا باشد .

فأَت ذا القربى حقّه . .. ذلك ... يريدون وجه اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 37 - 1،2

1 - مال و فرزند _ به خودى خود _ موجب هيچ قرب و منزلتى در پيشگاه خداوند نمى شود .

و ما أمولكم و لا أول_دكم بالّتى تقرّبكم عندنا زلفى

{زلفى} مفعول مطلق {تقرّب} است و چون

در سياق نفى آمده، دلالت بر عموم مى كند. گفتنى است كه {زلفى} نيز به معناى منزلت است (مفردات راغب).

2 - مال و اولاد ، هيچ گاه باعث در امان ماندن از عذاب الهى نمى شود .

نحن أكثر أمولاً و أول_دًا و ما نحن بمعذّبين . .. و ما أمولكم و لا أول_دكم بالّتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 20 - 18

18 - { خطب أميرالمؤمنين ( ع ) فحمد اللّه و اثنى عليه و قال : أمّا بعد . . .انّ المال و البنين حرث الدنيا و العمل الصالح حرث الآخرة . . . ;

اميرالمؤمنين در خطبه، بعد از حمد و ثناى الهى فرمود: . ..مال و فرزند كشت و بهره دنيا است و عمل شايسته كشت و بهره آخرت است...}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 17 - 2

2 - مال و اولاد ، دو عنصر كارساز و مايه بى نيازى در زندگى دنيايى

لن تغنى عنهم أمولهم و لا أول_دهم من اللّه شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 12 - 6

6 - برخوردارى از متاع هاى دنيوى ( همچون مال ، اولاد ، باغ هاى آباد و . . . ) ، امرى مثبت و پسنديده و ابزار يارى رسانى در زندگى بشر ، از منظر قرآن و دين

و يمددكم بأمول . .. و يجعل لكم أنه_رًا

از اين كه خداوند موارد ياد شده را به مؤمنان بشارت داده و از آنها به عنوان امداد الهى ياد كرده

است، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

نقش مال مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 3

3 _ جان و مال مؤمنان ، ابزارى براى آنان در دستيابى به ارزش هاى جاودان

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم بأن لهم الجنة

نقش مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 2

2- مال يتيم وسوسه انگيز و زمينه ساز لغزش انسان با تصرف به ناحق در آن است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

به كار رفتن واژه {لاتقربوا} (نزديك نشويد) به جاى {لاتأكلوا و لاتصرفوا} (نخوريد و تصرف نكنيد) ممكن است به اين دليل باشد كه: اموال يتيمان به دليل حامى جدّى نداشتن، در معرض دخل و تصرفهاى عدوانى و حيف و ميلهاى به ناحق است.

نهى از غصب مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 19

19- { عن أبى جعفر ( ع ) قال : . . . بعث الله محمداً و . . . أنزل عليه فى سورة بنى اسرائيل بمكة . . . و أنزل نهياً عن أشياء حذّر عليها و لم يغلّظ فيها ولم يتواعد عليها و قال : . . . { و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن حتى يبلغ أشدّه و أوفوا بالعهد إن العهد كان مسئولاً } . . . ;

امام باقر(ع) فرمود:. .. خداوند حضرت محمد(ص) را برانگيخت و ... بر او آياتى از سوره بنى اسرائيل را در مكه نازل فرمود

... كه در آن آيات از چيزهايى نهى كرده كه پرهيز از آنها لازم است; ولى در آن نهيها غلظت و شدت نشان نداده و بر مرتكبين آن موارد وعيد عذاب نداده است و فرمود: ... و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن حتى يبلغ أشده و أوفوا بالعهد إن العهد كان مسئولاً}....

نيكان و مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 25

25 - محبت و علاقه به مال ، بازدارنده نيكان از انفاق و مصرف كردن آنها براى نجات مستمندان نخواهد شد .

و ءاتى المال على حبه ذوى القربى

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير در {حبه} به {المال} برگردد.

وجوب محافظت از مال يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 3

3- پرهيز از هرگونه امرى كه موجب حيف و ميل مال يتيم و تصرف به ناحق در آن شود ، واجب و لازم است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

وصيت به انفاق مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 18

18 - مؤمنان ، مجازند تا وصيت كنند كه بخشى از مال شان ، به غير خويشاوندان نَسبى ، داده شود .

إلاّ أن تفعلوا إلى أوليائكم معروفًا

مراد از {أن تفعلوا. ..معروفاً} به قرينه اين كه سخن از ارث بردن خويشاوندان نَسبى است، تصميم شخص به اِعطاى بخشى از مال اش، پس از مرگ، به غير وارثان است. لازم به ذكر است كه {تفعلوا} به تأويل مصدر مى رود

و مبتدا است و خبرش _ كه چيزى مانند {حسن و...} مى باشد محذوف است.

يهود و مال حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 2،3،4

2 _ دنياگرايان يهود ، على رغم ادعاى اعتقاد به تورات و دسترسى به آن ، از راه هاى نامشروع به مال و منال دنيا چنگ مى زدند .

ورثوا الكتب يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا

جمله {ورثوا الكتب} (تورات را به ارث بردند) اشاره به دو معنا دارد كه هر دو در سرزنش دنياگرايان يهود دخيل است: دسترسى به تورات داشتند ; مدعى اعتقاد به آن بودند.

3 _ دنياگرايان يهود خود به گناه دنياگرايى و كسب مال و منال از راه هاى ناروا معترف بودند .

يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا

جمله {سيغفر لنا} (آمرزيده خواهيم شد)، اعتراف يهوديان دنياگرا به گنهكارى خويش و بيانگر اين است كه جمله {يأخذون . .. } ناظر به كسب مال از راههاى نامشروع است.

4 _ دنياگرايان يهود به گناه خويش ( دستيابى به مال و منال دنيا از راه هاى نامشروع ) ، اصرار مىورزيدند .

و إن يأتهم عرض مثله يأخذوه

جمله {و إن يأتهم . .. } (اگر مال و منال دنيا در مرتبه و زمانى ديگر به آنان روى مى آورد از گرفتن آن دريغ نداشتند)، اشاره به اصرار يهوديان دنياگرا به گناه كسب درآمدهاى نامشروع دارد.

مال دوستان

بينش غلط مال دوستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 2

2 - پندار عزّت در پيشگاه خداوند ، براى كسانى كه

گرفتار مال دوستى اند ، پندارى موهوم است .

ربّى أكرمن . .. كلاّ ... و تحبّون المال حبًّا جمًّا

عوامل تهديد مال دوستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 10 - 5

5 - صحنه برملا شدن راز ها و نيت هاى پنهان ، هول انگيز و تهديدى براى ناسپاسان و مال دوستان

أفلايعلم إذا . .. و حصّل ما فى الصدور

مال دوستان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 23 - 8

8 - مال دوستان و حرام خواران ، در آخرت به ارزش حقيقى ثروت و لزوم مصرف آن در اطعام گرسنگان و فوايد بزرگداشت يتيمان ، پى خواهند برد .

لاتكرمون . .. و لاتح_ضّون ... تأكلون ... تحبّون ... كلاّ ... يومئذ يتذكّر الإنس_

مال دوستان و عزت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 2

2 - پندار عزّت در پيشگاه خداوند ، براى كسانى كه گرفتار مال دوستى اند ، پندارى موهوم است .

ربّى أكرمن . .. كلاّ ... و تحبّون المال حبًّا جمًّا

مال دوستى

آثار مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 42

42 _ ترس از مردم و مال پرستى ، عامل كفرپيشگى و كتمان حقايق آسمانى

فلاتخشوا الناس . .. و من لم يحكم بما أنزل اللّه فأولئك هم الكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 1،4

1 _ عواطف خويشاوندى ( علاقه به پدر ،

فرزند ، برادر ، همسر و خويشاوندان ) و امكانات مادى ( مال ، شغل و مسكن ) زمينه هاى انحراف انسان و روى گردانى وى از فرمان خدا و رسول و ر ها كردن جهاد

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أموال اقترفتموها ... أحب إليكم من اللّه و رسوله و جهاد

4 _ روى گردانان از جهاد ، به خاطر علقه هاى عاطفى ( محبت پدر ، فرزند ، برادر ، همسر و خويشاوندان ) و دلبستگى مادى ( مال ، شغل و مسكن ) مورد تهديد خداوند

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أمول اقترفتموها و ... أحب إليكم ... و جهاد فى سبيله فتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 12

12 _ دلبستگى به مال و عدم تمايل به پرداخت صدقه ( زكات ) نشانه آلودگى روح و عدم تكامل معنوى انسان

خذ من أمولهم صدقة تطهرهم و تزكيهم

از مفهوم آيه برداشت مى شود كه: تطهير و تزكيه مورد نظر تنها با پرداخت زكات حاصل خواهد شد. بنابراين آنان كه در نتيجه دلبستگى، از پرداخت آن سرباز مى زنند، آلوده اند و رشد نخواهند يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 9 - 4،5،7،8

4 - غفلت و باز ماندن از ياد خداوند ، طبيعت دلبسته شدن به مال و اولاد

لاتلهكم أمولكم و لا أول_دكم

{إلهاء} (مصدر {تلهكم}) به معناى مشغول و سرگرم كردن است. نسبت دادن {إلهاء} به {اموال و اولاد} گوياى مطلب ياد شده است. گفتنى است كه لازمه مشغول كردن به خود، ايجاد غفلت

از ياد خدا مى باشد.

5 - مؤمنان ، در معرض غفلت از ياد خدا ، به خاطر دلبسته شدن به اموال و اولاد

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتلهكم أمولكم و لا أول_دكم عن ذكر اللّه

7 - دلبستگى به مال و اولاد و غفلت از ياد خدا ، موجب خسران براى انسان

و من يفعل ذلك فأُول_ئك هم الخ_سرون

8 - دلبستگان به مال و اولاد ، غافل از ياد خدا و داراى فرجامى خسارت بار

و من يفعل ذلك فأُول_ئك هم الخ_سرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 15 - 2،3،4

2 - وابستگى و دلبستگى به اموال و اولاد ، زمينه ساز لغزش انسان ها و ممانعت از دين دارى است .

إنّما أمولكم و أول_دكم فتنة

3 - هشدار خداوند به مؤمنان ، نسبت به لغزش و نافرمانى كردن به خاطر دلبستگى و وابستگى به مال و فرزند

إنّما أمولكم و أول_دكم فتنة

4 - علاقه و دلبستگى به اموال و اولاد ، نبايد مانع از دين دارى و انجام تكاليف الهى شود .

إنّما أمولكم و أول_دكم فتنة

برداشت ياد شده، با توجه به تاريخ و شأن نزول آيات است كه در آيه قبل توضيح داده شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 3،4،6

3 - افراط در مال دوستى ، حتى براى تهى دستان ، ذلّت آفرين است .

ربّى أه_نن . كلاّ ... تحبّون المال حبًّا جمًّا

4 - علاقه به ثروت ، از عوامل بى توجّهى به بينوايان و ترك تلاش در رفع گرسنگى آنان است .

و لاتح_ضّون على طعام المسكين . .. و تحبّون المال

حبًّا جمًّا

ارتباط اين آيه و آيه قبل با دو آيه پيش از آنها، بيانگر برداشت ياد شده است.

6 - دلبستگى به ثروت ، شكست در آزمون الهى است .

ابتليه . .. و تحبّون المال حبًّا جمًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 25 - 2

2 - ترك يتيم نوازى ، بى توجّهى به تغذيه فقيران ، تصاحب ارث ديگران و دلبستگى شديد به ثروت ، مايه گرفتارى به عذابى بى نظير در قيامت

فيومئذ لايعذّب عذابه أحد

ضمير {عذابه}، ممكن است به انسان برگردد كه در آيات پيشين ويژگى هاى او بيان شده بود. در اين صورت عذاب _ كه اسم مصدر و به معناى تعذيب است _ به مفعول خود اضافه شده است و مفاد آيه شريفه اين است كه عذاب كردن آن فرد، به گونه اى انجام مى گيرد كه كسى _ جز خداوند _ آن گونه عذاب نمى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 8 - 6

6 - مال دوستى ، از ريشه هاى بخل است .

لحبّ الخير لشديد

اجتناب از مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 9 - 6

6 - دلبسته نشدن به مال و اولاد ، سفارش خداوند به مؤمنان

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتلهكم أمولكم و لا أول_دكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 24 - 8

8 - ارج نهادن به يتيمان ، تغذيه نيازمندان ، پرهيز از غصب ارث ديگران و دل نبستن به ثروت ، توشه

هايى سودمند براى آخرت

لاتكرمون . .. لاتح_ضّون ... تأكلون ... تحبّون ... ي_ليتنى قدّمت لحياتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 27 - 4،5

4 - آزمون دانستن فقر و غنا ، گرامى داشت يتيمان ، سير كردن گرسنگان ، تصرف نكردن ارث ديگران و پرهيز از مال دوستى ، زمينه ساز اعتماد به رهايى از صحنه هاى وحشت بار قيامت

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. ي_أيّتها النّفس المطمئنّة

{نفس مطمئن} _ به قرينه آيات پيشين _ انسانى است كه از اوصاف ذكر شده در آن آيات، مبرّا باشد.

5 - آگاهى از فلسفه فقر و غنا و برخورد صحيح با يتيمان ، مسكينان و اموال مردم و دل نبستن به ثروت ، فرونشاننده اضطراب درونى و مايه اطمينان نفس انسان

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. ي_أيّتها النّفس المطمئنّة

توصيف {نفس} به {مطمئن} _ در قيامت _ ممكن است به اعتبار اطمينانى باشد كه در دنيا، براى او حاصل شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 28 - 8

8 - آزمون ديدن فقر و غنا ، گرامى داشت يتيمان ، تغذيه فقيران ، ترك تصرف ارث ديگران و پرهيز از مال دوستى ، مايه احساس رضايت انسان از خداوند و زمينه ساز رضايت خداوند از او است .

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. راضية مرضيّة

نفس {راضى} و {مرضى} _ به قرينه آيات پيشين _ انسانى است كه از اوصاف ذكر شده در آن آيات، مبرّا باشد.

پاداش ترك مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19

- تغابن - 64 - 15 - 6

6 - رهايى از دلبستگى به اموال و اولاد و ترجيح دين دارى بر وابستگى به آنها ، داراى پاداش بزرگ الهى است .

و اللّه عنده أجر عظيم

يادآورى پاداش بزرگ الهى، پس از هشدار درباره وابستگى به اموال و اولاد خويش، بيانگر مطلب ياد شده است.

تهديد مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 9 - 4

4 - معاد ، تهديدى براى مال دوستان و ناسپاسان

لكنود . .. لحبّ الخير لشديد . أفلايعلم إذا بعثر ما فى القبور

زمينه مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 7

7 - غفلت از امتحان هاى الهى ، مايه ترك يتيم نوازى و بى اعتنايى به مسكينان و تصاحب ميراث ديگران و دلبستگى به ثروت است .

ابتليه . .. كلاّ بل لاتكرمون اليتيم . و لاتح_ضّون ... و تأكلون التراث ... و تحبّ

سرزنش مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 3

3 _ مذمت خدا از دلبستگى به خويشاوندان و به مال و منال و دلواپسى براى تجارت و مسكن در صورتى كه مايه غفلت از خدا و رسول و جهاد در راه خدا شود .

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أموال اقترفتموها و تجرة تخشون كسادها و مسكن ... أحب إلي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 5

5 - عشق به ثروت ، مذموم است .

و تحبّون المال حبًّا

جمًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 8 - 3

3 - علاقه شديد به ثروت ، مذموم است .

و إنّه لحبّ الخير لشديد

فطريت مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 8 - 1

1 - تمايل شديد به مال ، از ويژگى هاى طبيعت انسان است .

و إنّه لحبّ الخير لشديد

مال دوستى اصحاب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 18 - 3

3 - باغداران يمنى ، گروهى مال دوست و خسيس

إذ أقسموا ليصرمنّها . .. و لايستثنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 24 - 3

3 - مال دوستى و بخل شديد باغداران يمنى

أن لايدخلنّها اليوم عليكم مسكين

مال دوستى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 36 - 12

12- دلبستگى انسان به دارايى هاى خويش ، شديدتر از ساير دلبستگى هاى وى

و لايسئلكم أمولكم

از اين كه خداوند در كنار تشويق به ايمان و تقوا، فوراً به انسان يادآور شده كه هدف از اين ايمان و تقوا، گرفتن مال از ايشان نيست; استفاده مى شود كه دلبستگى انسان به مال زياد است و چه بسا بيشتر از ساير دلبستگى ها است; زيرا خداوند، تنها به همين يك نكته اشاره فرموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 37 - 1

1- تذكر خداوند ، به ضعف شديد انسان در آزمون هاى مالى و دست كشيدن

از اموال

إن يسئلكموها فيحفكم تبخلوا و يخرج أضغ_نكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 40 - 4

4 - دلبستگى عميق انسان ها ، به مال

أم تسئلهم أجرًا فهم من مغرم مثقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 8 - 1

1 - تمايل شديد به مال ، از ويژگى هاى طبيعت انسان است .

و إنّه لحبّ الخير لشديد

مال دوستى باديه نشينان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 15 - 7

7 - وجود شك و دلبستگى به مال و جان در ميان اعراب ، دليل رد ادعاى ايمان آنان از سوى خداوند

قل لم تؤمنوا . .. إنّما المؤمنون ... ثمّ لم يرتابوا و ج_هدوا بأمولهم و أنفسهم

مال دوستى دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 8 - 2،5،7

2 - افزايش مال دوستى در دشمنان دين ، زمينه رويارويى آنان با سپاه اسلام است .

و الع_دي_ت . .. و إنّه لحبّ الخير لشديد

5 - دشمنان دين ، به دليل علاقه وافر به مال ، گرفتار بخل و امساك حقوق خداوند

و إنّه لحبّ الخير لشديد

كلمه {شديد} _ چنان كه در قاموس آمده _ گاه به معناى {بخيل} است. در صورتى كه اين معنا در آيه مراد باشد، حرف {لام} در {لحبّ الخير} لام تعليل خواهد بود; يعنى، به خاطر حبّ مال.

7 - خداوند ، در تأكيد بر شدّت مال دوستى دشمنان دين ، به مَركب مجاهدان سوگند ياد كرده است .

و الع_دي_ت

. .. و إنّه لحبّ الخير لشديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 9 - 6

6 - ناسپاسى دشمنان دين ، در برابر نعمت هاى خداوند و دلبستگى شديد آنها به دارايى خويش ، نشان بى توجهى آنان به معاد

إنّ الإنس_ن لربّه لكنود . .. أفلايعلم إذا بعثر ما فى القبور

مال دوستى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 6

6 - ادعاى سرگرمى به مال و خانواده ، بهانه تخلّف اعراب از همراهى باپيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و أهلونا

مال دوستى مردم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 1

1 - علاقه فراوان به مال ، از ويژگى هاى مردم در عصر جاهليت

و تحبّون المال حبًّا جمًّا

{جمّاً}، به معناى زياد بودن و انباشته شدن است. (مقاييس)

مال دوستى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 7

7 _ منافقان ، تنها در صورت برخوردارى از صدقات ( دارايى بيت المال ) _ هر چند به ناحق باشد _ خشنود و در غير آن صورت ، ناخرسند بودند .

فإن أعطوا منها رضوا و إن لم يعطوا منها إذا هم يسخطون

موانع مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 15 - 7

7 - توجه و ايمان به پاداش بزرگ الهى براى مؤمنان ، بازدارنده انسان از وابستگى به اموال و

اولاد و گناه به خاطر آنها

و اللّه عنده أجر عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 28 - 7،9

7 - خردمندى و اعتدال ، برانگيزاننده آدمى به دستگيرى از مستمندان و مانع از بخل و مال دوستى است .

قال أوسطهم ألم أقل لكم لولا تسبّحون

از اين كه برادر عاقل و معتدل، ديگر برادرانش را به انفاق و دستگيرى از مستمندان ترغيب كرد، مى توان مطلب ياد شده را به دست آورد.

9 - تسبيح و ياد خدا ، برانگيزاننده آدمى به انفاق و دستگيرى از مستمندان و مانع بخل و مال دوستى

قال أوسطهم ألم أقل لكم لولا تسبّحون

توصيه به تسبيح و ياد خداوند، درباره اداى سهم فقيران (لولا تسبّحون)، مى رساند كه آن دو در برانگيختن آدمى به انفاق و دورى از بخل، مؤثر است و نقش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 9 - 3

3 - لحظه خروج مردگان از قبر ها در قيامت ، وحشت انگيز و توجّه به آن ، بازدارنده انسان از كفران نعمت ، بخلورزى و دلبستگى شديد به ثروت است .

لكنود . .. أفلايعلم إذا بعثر ما فى القبور

مؤاخذه بر مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 11 - 5

5 - انسان ها در قيامت ، بر كفران نعمت ، بخلورزى و علاقه شديد به ثروت ، مؤاخذه خواهند شد .

لكنود . .. لحبّ الخير لشديد . أفلايعلم ... إنّ ربّهم بهم يومئذ لخبير

هشدار به آگاهىِ خداوند از افكار، اسرار و نيت ها،

اشاره به مؤاخذه و حسابرسى است.

نيكان و مال دوستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 25

25 - محبت و علاقه به مال ، بازدارنده نيكان از انفاق و مصرف كردن آنها براى نجات مستمندان نخواهد شد .

و ءاتى المال على حبه ذوى القربى

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير در {حبه} به {المال} برگردد.

مالك از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مالك

استمداد از مالك جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 12

12 - { قال سيد بن طاوس ، اقول فى الحديث . إنّ أهل النار إذا دخلوها و رأوا أنكالها . . . فيومّلون . . . ليخفّ عنهم بعض العذاب . . . فإذا يئسوا من خزنة جهنم رجعوا إلى مالك مقدّم الخُزّان و أمّلوا أن يخلّصهم من ذلك الهوان كما قال جلّ جلاله { و نادوا يا مالك ليقض علينا ربّك } قال : فيحبس عنهم الجواب أربعين سنة ثمّ يجيبهم كما قال اللّه فى كتابه المكنون . { إنّكم ماكثون } . . . ;

سيدبن طاووس گويد: در حديث است كه دوزخيان زمانى كه داخل آتش شده و عذاب هاى آن جا را مى بينند . .. آرزو مى كنند ... تا مقدارى از عذاب از آنان برداشته شود و وقتى از مأموران جهنم مأيوس شدند، سراغ مالك دوزخ كه [رتبه] او بر همه مأموران مقدم است، رفته و آرزو مى كنند كه او آنها را از اين ذلت رهايى دهد; همان طور كه خداوند مى فرمايد: {و نادوا يا مالك ليقض علينا ربّك}. جواب

آنان چهل سال داده نمى شود; سپس همان گونه كه خدا در كتاب محفوظ خود فرموده چنين جواب مى دهد: إنّكم ماكثون}... .

پدر مالك ديوار قصه خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 5،6

5- خضر ( ع ) پدر مالكان ديوار را مى شناخت و از نيكى و صلاح او در دوران زندگى اش با خبر بود .

و كان أبوهما ص_لحًا

6- صالح بودن پدر ، عامل حمايت خضر ( ع ) از منافع فرزندان يتيم او بود .

و أمّا الجدار فكان لغل_مين يتيمين . .. و كان أبوهما ص_لحًا

جمله {و كان أبوهما صالحاً} نشانِ علّت تعمير ديوار است.

مالك آتش جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 6 - 3

3 - خداوند ، مالك و صاحب اختيار آتشى است كه در قيامت ، زراندوزان غيبت كننده و عيب جو را درهم مى شكند .

و ما أدريك ما الحطمة . نار اللّه

{نار اللّه}، خبر است براى ضمير محذوف كه به {الحطمة} برمى گردد.

مالك آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 15 - 2

2 - دنيا و آخرت ، تنها در اختيار خداوند

من كان يظنّ أن لن ينصره اللّه فى الدنيا و الأخرة. .. هل يذهبنّ كيده ما يغيظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 25 - 1

1 - ولايت و مالكيت مطلقه دنيا و آخرت ، از آن خداوند است .

فللّه الأخرة و الأُولى

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 13 - 1،2

1 - جهان آخرت و عالم دنيا ، مملوك خداوند و در اختيار او است .

و إنّ لنا للأخرة و الأُولى

2 - مالكيت خداوند بر دنيا و آخرت ، دليل سلطه كامل او بر فرجام انسان هاى نيك و بد

فسنيسّره لليسرى . .. للعسرى ... و إنّ لنا للأخرة و الأُولى

مالك آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 284 - 1

1 _ تنها خداوند مالك تمام موجودات آسمان ها و زمين است .

للّه ما فى السّموات و ما فى الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 180 - 21

21 _ مالكيت اصلى و نهايى آسمان ها و زمين ( تمام هستى ) ، از آن خداوند است .

و للّه ميراث السّموات و الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 126 - 1

1 _ خداوند ، تنها مالك آسمان ها و زمين و آنچه در آنهاست ( تمامى هستى )

و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

{ما فى السموات و ما فى الارض}، كنايه از تمامى هستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 131 - 1

1 _ خداوند ، مالك تمامى موجودات آسمان ها و زمين است .

و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 16

16 _ سلطنت و مالكيت مطلق خداوند بر

آسمان ها ، زمين و آنچه ميان آن دو است . ( تمام هستى )

و للّه ملك السموت و الأرض و ما بينهما

تقديم {للّه} دلالت بر حصر دارد. يعنى تنها او مالك آسمانها و ... است. لذا از اين معنا به مالكيت مطلق تعبير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 18

18 _ تنها خداوند ، مالك و فرمانرواى آسمان ها و زمين و آنچه ميان آن دو است . ( تمام هستى )

و للّه ملك السموت و الارض و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 40 - 1

1 _ خداوند ، تنها مالك آسمان ها و زمين ( تمام هستى ) و حاكم بر آنها

الم تعلم إنّ اللّه له ملك السموت و الارض

آسمانها و زمين كنايه از تمامى هستى است. و ملك به معناى حاكميت و در دست داشتن زمام امور است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 120 - 1،7

1 _ تنها خداوند ، مالك و فرمانرواى آسمان ها ، زمين و هر آنچه در آنهاست .

للّه ملك السموت و الارض و ما فيهن

7 _ مالكيت خداوند بر آسمان ها و زمين و توانايى مطلق وى ، ضامن اعطاى بهشت جاودانه به صادقان

ينفع الصدقين صدقهم لهم جنت . .. و ما فيهن و هو على كل شىء قدير

بيان مالكيت خداوند بر هستى و توانايى مطلق او پس از وعده بهشتى جاويدان به صدق پيشگان، مى تواند اشاره به اين باشد كه تحقق بخشيدن به

اين وعده هرگز از توان خداوند خارج نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 1

1 _ آسمان ها و زمين موجوداتى مملوك ، وابسته به هستى بخش و نيازمند آفريدگار

أو لم ينظروا فى ملكوت السموت و الأرض

{ملكوت} مصدر است و به نايب فاعلش (السموات و الأرض) اضافه شده است. يعنى {ملكوت} در آيه شريفه مصدر مجهول مى باشد. بنابراين {ملكوت السموات}، يعنى مملوك بودن آسمانها. گفتنى است مراد از مملوكيت در اينجا مملوكيت حقيقى و تكوينى، يعنى وابستگى وجودى، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 2 - 3

3 - خداوند ، مالك و مدبّر شؤون آسمان است .

لربّها

اصل معناى {ربّ}، تربيت كردن است (مفردات). {ربّ} هر چيز، مالك و حق دار آن و يا ملازمت كننده با آن چيز است. (قاموس)

مالك آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 189 - 1

1 _ خداوند ، تنها مالك و فرمانرواى آسمان ها و زمين

و للّه ملك السّموات و الارض

{مُلك} به معناى پادشاهى و فرمانروايى و ملازم با مالكيت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 116 - 1

1 _ خداوند ، تنها مالك و فرمانرواى آسمان ها و زمين

إن اللّه له ملك السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 1

1_ خداوند ، مالك و مدبر آسمان ها و زمين است .

قل من رب السموت و الأرض قل

الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 1 - 3

3 - تمامى آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است ، از آنِ خدا است .

الحمد للّه الذى له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 66 - 1

1 - خداوند ، مالك و مدبر جهان هستى ( آسمان ها ، زمين و . . . )

ربّ السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 49 - 2

2 - كفر و ناسپاسى انسان ها و روى گردانى آنان از پيام وحى ، بى تأثير براى يگانه مالك آسمان ها و زمين

فإنّ الإنس_ن كفور . للّه ملك السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 14 - 1

1 - خداوند ، تنها مالك و فرمانرواى آسمان ها و زمين

و للّه ملك السم_وت و الأرض

{ملك} به معناى پادشاهى و فرمانروايى و ملازم با مالكيت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 31 - 1

1 - گستره آفرينش ( آسمان ها ، زمين و . . . ) ، تحت مالكيت مطلقه الهى

و للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 9 - 1

1 - حاكميت و مالكيت بر آسمان ها و زمين ، مخصوص خداوند است .

له ملك السم_وت و الأرض

{مُلك} اسم مصدر و

به معناى بر عهده داشتن سلطنت است (مصباح). هر جا كلمه {مُلك} به كار رود، مستلزم {مِلك} (مالكيت) نيز خواهد بود. (مفردات راغب)

مالك آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 2 - 4

4 - خداوند مالك و مدبر همه عالم هاى هستى است .

رب العلمين

عالم (مفرد عالمين) است و به مجموعه و دسته اى از موجودات گفته مى شود، بنابراين {العالمين}، يعنى، همه موجودات به لحاظ مجموعه ها و دسته ها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 115 - 1،3

1 - مشرق و مغرب و نيز ساير جهت ها ، تنها از آن خداوند است .

و للّه المشرق و المغرب

مقصود از مشرق و مغرب مى تواند جهت شرق و غرب باشد و نيز مراد از آن مى تواند مكان شرق و غرب گرفته شود. تفريع {فاينما تولوا} بر {للّه المشرق و المغرب} گوياى اين است كه: مراد از مشرق و مغرب - بنابر تفسير نخست - همه جهات و - بنابر تفسير دوم - همه مكانهاست.

3 - خداوند ، تنها مالك همه مكان ها و عرصه هاى گيتى است .

و للّه المشرق و المغرب

برداشت فوق، بر اين اساس است كه مراد از مشرق و مغرب، مكان شرق و غرب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 9،14

9 - مالكيت خدا بر هستى ، دليل منزه بودن او از گزينش فرزند و داشتن زاده

و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه بل له ما فى السموت و الأرض

جمله {له ما فى

السماوات . ..} برهانى است براى رد پندار نارواى يهود و نصارا.

14 - رابطه خداوند با هستى ، رابطه { مالك و مملوك } و { عابد و معبود } است نه رابطه پدر و فرزندى .

و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه بل له ما فى السموت و الأرض كل له قنتون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 131 - 3

3 _ مالكيت خداوند بر هستى ، پشتوانه وفاى او به وعده هاى خويش

يغن اللّه كلا . .. و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

جمله {و لله ما فى السموت . ..}، تعليل جمله {يغن اللّه كلا من سعته} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 132 - 1،5

1 _ خداوند ، يگانه مالك تمامى موجودات آسمان ها و زمين ( تمام هستى )

و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

5 _ خداوند ، مالك نظام هستى و خود متصدى تدبير آن است .

و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض و كفى باللّه وكيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 10

10 _ خداوند ، تنها مالك و فرمانرواى هستى

فان للّه ما فى السموت و الارض

{ما فى السموت . ..} كنايه از جهان هستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 36،37

36 _ مالكيت مطلق خداوند بر هستى ، دليل فرزند نداشتن او

سبحنه ان يكون له ولد له ما فى السموت و ما فى الأرض

جمله

{له ما فى السموت . ..} دليل و برهانى است براى جمله {سبحنه ان يكون له ولد} يعنى آنچه غير خداست و از جمله حضرت مسيح، مملوك و عبد اوست و كسى كه مالك تمام هستى است، نيازى به داشتن فرزند ندارد.

37 _ خداوند ، تنها مالك و فرمانرواى تمامى هستى

له ما فى السموت و ما فى الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 17،22،27

17 _ صلاحيت الوهيت تنها براى كسى است كه مالك مطلق هستى است .

لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه . .. و للّه ملك السموت

22 _ مالكيت خداوند بر هستى ، دليل توانايى وى بر نابود ساختن مسيح ( ع ) ، مريم ( ع ) و تمامى اهل زمين و نفى هرگونه قدرت در برابر قدرت اوست .

فمن يملك من اللّه شيئاً ان اراد ان يهلك . .. و للّه ملك السموت و الارض

27 _ مالكيت و سلطنت مطلق خداوند بر هستى ، دليل توانايى او بر هر نوع آفرينش ( مانند آفرينش انسان بدون واسطه پدر )

للّه ملك السموت و الارض و ما بينهما يخلق ما يشاء

بنابر اينكه {يخلق ما يشاء}، نتيجه اى باشد براى {للّه ملك السموت والارض}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 18

18 _ تنها خداوند ، مالك و فرمانرواى آسمان ها و زمين و آنچه ميان آن دو است . ( تمام هستى )

و للّه ملك السموت و الارض و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5

- 40 - 1

1 _ خداوند ، تنها مالك آسمان ها و زمين ( تمام هستى ) و حاكم بر آنها

الم تعلم إنّ اللّه له ملك السموت و الارض

آسمانها و زمين كنايه از تمامى هستى است. و ملك به معناى حاكميت و در دست داشتن زمام امور است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 45 - 15

15 _ خداوند، مالك و مدبر جهانيان است.

رب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 164 - 2

2 _ خداوند، مالك و مدبر همه هستى است.

و هو رب كل شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 104 - 4

4 _ خداوند ، مالك و مدبر همه عالم هاى هستى

رب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 4،14

4 _ تأمل در وابستگى موجودات جهان به مالك هستى بخش ، راهنماى انسان به حاكميت مطلق خداى يگانه بر هستى است .

أو لم ينظروا فى ملكوت السموت و الأرض و ما خلق اللّه من شىء

چون روى سخن با مشركان است، معلوم مى شود هدف از فراخوانى آنان به دقت در ملكوت آسمانها و زمين رهنمون شدن آنان به حاكميت مطلق خداست.

14 _ آنان كه از طريق انديشه در ملكوت آسمان ها و زمين ( نياز جهان هستى به مالك و هستى بخش ) هدايت نشوند ، هيچ دليلى ديگر نمى تواند آنان را هدايت كند .

فبأى حديث بعده يؤمنون

توضيح برداشت پيش راهنماى اين برداشت است.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 55 - 1،4

1 _ مالك مطلق تمامى پديده هاى موجود در آسمان ها و زمين ، تنها خداست .

ألا إن للّه ما فى السموت و الأرض

4 _ مالكيت مطلق و همه جانبه خداوند بر جهان هستى ، نشان توانمندى او بر تحقق بخشيدن به تمامى وعده هاى خويش است .

ألا إن للّه ما فى السموت و الأرض ألا إن وعد اللّه حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 66 - 1

1 _ تمامى عقلاى موجود در همه عوالم هستى ، از بستر زمين تا اوج آسمان ها ، همگى ملك بى شريك خدا هستند .

ألا إن للّه من فى السموت و من فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 2 - 4

4- مالكيت مطلق خداوند بر تمامى هستى ، دليل شكست ناپذيرى و ستودگى اوست .

العزيز الحميد. الله الذى له ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 7

7- مالكيت يگانه خداوند بر هستى ، دليل قابل قياس نبودن علم او با علوم ادعايى بشر است .

قل اللّه أعلم بما لبثوا له غيب السم_وت و الأرض

جمله {له غيب. ..} برهانى است كه {اللّه أعلم} را تثبيت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 38 - 4

4- اللّه ، يگانه مالك و مدبّر انسان و جهان هستى است .

ل_كنّاْ هو اللّه ربّى

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 6 - 7

7 - سراسر هستى ، و تمامى موجودات آشكار و نهان ، در مالكيت خداونديگانه است .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض . .. و ما تحت الثرى

تعبير {آسمان ها و زمين و آنچه بين آن دو است} كنايه از تمام جهان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 2،5

2 - خداوند ، مالك حقيقى هستى و فرمان رواى مطلق آن

فت_على اللّه الملك

5 - مالكيت و فرمان روايى خداوند بر هستى ، حقيقتى ثابت و فنا ناپذير است .

الملك الحقّ

{حقّ}; يعنى، واجب و ثابت (مصباح) و {الحقّ} در آيه مى تواند صفت براى {الملك} باشد و نيز ممكن است صفتى ديگر براى {اللّه} گرفته شود كه با توجه به ذكر آن بعد از وصف {الملك}، نكته ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 64 - 1

1 - خدا ، مالك مطلق و بى رقيب جهان هستى است .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

{له} متعلق به عامل مقدر و خبر براى {ما} است. بنابراين تقديم آن بر مبتدا، مفيد حصر مى باشد. گفتنى است روى سخن با مردمى است كه مى پنداشتند در جهان، خدايان متعددى وجود دارند كه سرنوشت انسان ها به دست آنها رقم مى خورد. در جمله فوق، با توجه دادن به اين حقيقت كه سراسر هستى ملك خدا و تحت تصرف او است، اساساً وجود موجود ديگرى _ كه از ملك خدا

بيرون باشد و در پديده هاى ديگر، قدرت تصرف داشته باشد _ پندارى باطل و ساخته ذهن هاى جاهل خوانده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 64 - 1،2،5

1 - خداوند ، مالك همه پديده هاى موجود در آسمان ها و زمين ( جهان ) است .

ألا إنّ للّه ما فى السم_وت و الأرض

2 - مالكيت مطلقه خداوند بر جهان هستى ، مقتضى اطاعت بى چون و چرا از او و پرهيز از سرپيچى است .

لاتجعلوا دعاء الرسول . .. فليحذر الذين يخافون عن أمره ... ألا إنّ للّه ما فى الس

برداشت فوق، بر اين اساس استوار است كه جمله {إنّ للّه ما فى السماوات. ..} در حكم تعليل براى جملات پيشين باشد.

5 - مالكيت خداوند بر جهان هستى ، نشان آگاهى او بر وضعيت انسان در همه حال است .

ألا إنّ للّه ما فى السم_وت و الأرض قد يعلم ما أنتم عليه

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه جمله {قد يعلم. ..} استينافيه بيانيه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 3

3 - خداوند ، يگانه مالك تمامى مظاهر هستى

و له كلّ شىء

تقديم {له} بيانگر حصر است; يعنى، همه چيز، تنها مال او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 26 - 7

7 - مالكيت مطلقِ خداوند بر تمامى هستى ، دليل توانايى وى بر حشر انسان ها درقيامت است .

ثمّ إذا دعاكم دعوة . .. إذا أنتم تخرجون . و له من فى السم_وت و

الأرض

{و له من فى السماوات و. ..} مى تواند به منزله دليلى براى {ثمّ إذا دعاكم ... تخرجون} در آيه قبلى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 10

10 - خداوند ، مالك مطلق عالم است و خود به تنهايى امور آن را تدبير مى كند .

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرّة فى السم_وت و لا فى الأرض و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 12

12 - مالكيت جهان و فرمانروايى بر آن ، از اوصاف و ويژگى هاى معبود حقيقى و شايسته عبادت

و اللّه خلقكم . .. الشمس و القمر ... ذلكم اللّه ربّكم له الملك و الذين تدعون من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 66 - 1،3

1 - خداوند ، مالك و مدبر جهان هستى ( آسمان ها ، زمين و . . . )

ربّ السموت و الأرض

3 - تنها مالك و مدبر جهان هستى ، شايسته عبادت است .

و ما من إل_ه إلاّ اللّه . .. ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما

توصيف خداوند به، مالك و مدبر هستى بودن _ پس از بيان يكتايى او در معبوديت _ مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 24

24 - عبادت ، تنها شايسته خداى مالك جهان است .

خلق السم_وت و الأرض . .. خلقكم من نفس وحدة ... له الملك لا إل_ه إلاّ هو

برداشت

ياد شده بر اين اساس مبتنى است كه جمله {لا إل_ه إلاّ هو} بيان قصر در جمله {له الملك} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 - 15

15 - خداوند ، مالك و مدبر همه عالم هاى هستى است .

ربّ الع_لمين

{عالم} (مفرد {عالمين}) به مجموعه و دسته اى از موجودات گفته مى شود. بنابراين {العالمين}; يعنى، همه موجودات به لحاظ مجموعه ها و دسته ها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 4 - 1،2

1 - مالكيت مطلقه خداوند ، بر مجموعه نظام هستى

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

لام در {له} لام ملكيت و تقديم {له} بر {ما} مفيد حصر است.

2 - وحى و بعثت پيامبران ، مقتضاى مالكيت و ربوبيت بى شريك خدا بر جهان و انسان

كذلك يوحى إليك . .. له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 49 - 1

1 - تمامى جهان هستى ، قلمرو مالكيت و حكومت خداوند است .

للّه ملك السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 53 - 6

6 - تنها خداوند ( مالك تمام هستى ) ، مى تواند راه راست و به دور از انحراف و گمراهى را ترسيم كند .

صرط اللّه الذى له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 13 - 5،6

5 - تمامى هستى ، از آنِ

خداوند و نشأت يافته از او است .

جميعًا منه

{من} در {منه} نشويه است.

6 - لزوم توجه انسان به مالكيت مطلق خداوند بر جهان هستى و پرهيز از غفلت و غرور به هنگام بهرهورى از طبيعت و مظاهر آن

جميعًا منه

تذكّر خداوند به اين كه همه هستى از او است _ پس از اين كه جهان را مسخّر انسان ياد كرده است _ مى رساند كه انسان با حاكميت بر جهان، زمينه غرور و غفلت از خداوند را دارد. و تأكيد {جميعاً منه} درصدد از ميان بردن اين غفلت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 31 - 1

1 - گستره آفرينش ( آسمان ها ، زمين و . . . ) ، تحت مالكيت مطلقه الهى

و للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 43 - 3

3 - خداوند ، مالك و مدبر همه عالم هاى هستى است .

ربّ الع_لمين

عالم (مفرد {عالمين}) به مجموعه و دسته اى از موجودات گفته مى شود. بنابراين {العالمين}; يعنى، همه موجودات به لحاظ مجموعه ها و دسته ها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 29 - 5

5 - خداوند ، مالك ، مربّى و مدبّر تمام هستى است .

ربّ الع_لمين

{ربّ} مصدرى است كه در معناى فاعل (تربيت كننده) به كار مى رود (مفردات راغب). از جمله معانى {ربّ} مالك و مدبّر و مربّى است و {عالمين}; يعنى، اصناف مخلوقات. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20

- مطففين - 83 - 6 - 3،5

3 - خداوند ، مالك و پرورش دهنده تمام عوالم هستى است .

لربّ الع_لمين

{ربّ} به معناى مالك و سيّد آمده است و نيز مصدرى است كه در معناى سياست و تدبير به كار مى رود (مصباح). راغب مى گويد: كلمه {ربّ} در اصل مصدر است و در مورد فاعل استعمال مجازى دارد. {عالمين}; يعنى، اصناف مخلوقات. (لسان العرب)

5 - مالك و مدبّر بودن خداوند بر تمام عوالم هستى ، وادار سازنده مردم به گردن نهادن در برابر حكم او در قيامت

يوم يقوم الناس لربّ الع_لمين

{لام} در {لربّ العالمين} در معناى تعليل به كار رفته و مفاد آيه اين است كه فرمانبردارى كامل مردم، به جهت قرار گرفتن آنان در پيشگاه {ربّ العالمين} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 8

8 - خداوند ، مالك و مدبر انسان و سامان بخش تحولات زندگى و عوالم هستى او است .

ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 9 - 7

7 - حاكميت و مالكيت خداوند بر تمام هستى و علم مطلق او ، دليل حقانيت عقيده مؤمنان به او است .

إلاّ أن يؤمنوا باللّه . .. الذى له ملك السم_وت و الأرض و اللّه على كلّ شىء شهيد

{سماوات و أرض}، كنايه از تمام هستى است و {الذى . ..} وصف ديگرى براى خداوند است و به علت ايمان مؤمنان اشاره دارد. تصريح به كلمه {اللّه} و نياوردن ضمير (در آخرين جمله آيه)، هر چند كه نشانگر استقلال اين جمله از ماقبل و نظر

داشتن آن به كار هر دو گروه است _ نه خصوص مؤمنان _ ولى علت ايمان مؤمنان را نيز كامل مى سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 15 - 3

3 - خداوند ، مالك تمام جهان است .

ذو العرش

مالك ارزشگذارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 14

14 _ ايمان ، عمل صالح ، تقوا و انجام كار هاى نيك به وجه احسن معيار ارزشگذارى بر انسان ها و نقد منزلت و شخصيت آنان

ليس على الذين ءامنوا . .. ثم اتقوا و احسنوا

مالك اماكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 9،10،11

9 - مشرق و مغرب ( همه جهت ها و مكان ها ) از آن خداوند است .

قل للّه المشرق و المغرب

10 - شريكى براى خدا در مالكيت جهت ها و مكان ها وجود ندارد .

للّه المشرق و المغرب

11 - همه جهت ها و مكان ها از آن رو كه ملك خداوند هستند ، صلاحيت قبله شدن را داشته و مزيتى بر يكديگر ندارند .

قل للّه المشرق و المغرب

مالك امكانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 3

3- تمامى امكانات و توانايى هاى انسان ، از آنِ خداوند است .

و لقد مكّنّ_هم فيما إن مكّنّ_كم فيه

صيغه متكلم در {مكّنّاهم} و {مكّنّاكم} به صورت مكرر، تأكيدى است به منظور توجه داشتن انسان به اين كه امكاناتش از جانب خداوند است.

مالك امكانات مادى

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 8

8- خداوند ، مالك و منشأ تمامى ثروت ها و متاع هاى انسان است .

لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

خداوند امكانات و نعمتهاىِ در دست بشر را داده خود شمرده است (متّعنا) و اين بيانگر اين حقيقت است كه همه آنها منشأ خدايى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 38 - 14

14 - دارايى ها و امكانات انسان ها ، از آنِ خدا و داده او است .

و ممّا رزقن_هم ينفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 7 - 8

8 - امكانات و دارايى هاى انسان ، از آن خداوند است و به صورت عاريه در اختيار نسل ها قرار دارد .

و أنفقوا ممّا جعلكم مستخلفين فيه

{إستخلاف} به معناى جانشين قرار دادن است. مقصود از خلافت و جانشينى، يا جانشينى از نسل هاى پيشين است و يا جانشينى از خداوند. برداشت ياد شده براساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 7

7 - مالك حقيقى همه امكانات و دارايى ها ، خداوند است و او آنها را در اختيار نسل ها قرار مى دهد .

و للّه ميرث السم_وت و الأرض

تقديم {للّه} بر {ميراث السماوات} مفيد حصر است. واژه {ميراث} جنس مى باشد و شامل هر آنچه از نسلى به نسلى ديگر انتقال مى شود. اضافه {ميراث} به {السماوات} ظرفيه است. بنابراين {للّه ميراث السماوات و الأرض}; يعنى، {كلّ ما يورث فى

السماوات و الأرض للّه لا لغيره} (هر آنچه كه نسل ها در آسمان ها و زمين از يكديگر به ارث مى برند، تنها از آنِ خداوند است و او آنها را در اختيار نسل ها قرار مى دهد.

مالك انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 1

1 - خداوند مالك و اختيار دار انسان ها و آنان هم مملوك و در اختيار اويند .

قالوا إنا للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 284 - 7

7 _ خداوند ، مالك انسان و اعمال و نيّات وى

للّه ما فى السّموات و ما فى الارض و ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 132 - 6

6 _ خداوند ، مالك انسان ها و خود ، تدبير كننده امور آنهاست .

و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض و كفى باللّه وكيلا

از مصاديق مورد نظر براى {ما فى الارض}، انسانها هستند، چون خطاب قرآن با آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 14

14 _ خداوند ، مالك و مدبر انسانها

ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 172 - 8

8 _ تنها خداوند ، مالك و مدبر انسانهاست .

ألست بربكم قالوا بلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 30 - 7

7 _ خدا ، مولا و مالك

حقيقى انسانهاست .

و ردوا إلى اللّه موليهم الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 38 - 4

4- اللّه ، يگانه مالك و مدبّر انسان و جهان هستى است .

ل_كنّاْ هو اللّه ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 4 - 2

2 - وحى و بعثت پيامبران ، مقتضاى مالكيت و ربوبيت بى شريك خدا بر جهان و انسان

كذلك يوحى إليك . .. له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 6 - 3

3 - مالك و مدبّر بودن خداوند براى انسان ها ، دليل رجوع تمام حركت ها و تلاش هاى آنها به خداوند است .

كادح إلى ربّك

مالك انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 164 - 1

1 _ تنها خداوند، {رب} (مالك و مدبر) انسانهاست.

أغير الله أبغى ربا

{بغى}، مصدر {أبغى}، به معناى جستجو و طلب كردن است. كلمه {ربا} مفعول براى {أبغى} و {غير الله} حال براى {ربا} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 56 - 3

3_ خداوند ، پروردگار و مالك همه انسان ها و مدبر امور ايشان است .

على الله ربى و ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 10 - 2

2 - خدا مالك انسان ها و همه آنان بندگان او

و أنّ اللّه ليس بظلّ_م للعبيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 8

8 - خداوند ، مالك و مدبر انسان و سامان بخش تحولات زندگى و عوالم هستى او است .

ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 3 - 4

4 - مالكيت خداوند بر مردم ، از نوع مالكيت معبود بر بندگان است .

ملك الناس . إل_ه الناس

ترتيب ذكرى دو وصف {ملك} و {إل_ه}، ممكن است اشاره به نكته يادشده داشته باشد.

مالك انفال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 1،6

1 _ تعيين مالك انفال و بيان چگونگى تقسيم آن ، پرسش مكرر مسلمانان از پيامبر ( ص )

يسئلونك عن الأنفال

از جمله {قل الأنفال للّه و الرسول} كه تعيين كننده مالك انفال است و در پاسخ مسلمانان ايراد شده، معلوم مى شود كه پرسش آنان درباره مالك انفال و طبعاً از چگونگى تقسيم آن بوده است.

6 _ انفال به تمامى از آن خدا و رسول اوست .

قل الأنفال للّه و الرسول

مالك باد ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 22 - 15

15- { عن أبى جعفر ( ع ) قال : لله رياح رحمة لواقح ينشرها بين يدى رحمته ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: خدا بادهاى رحمتى دارد باردار كه پيشاپيش رحمت خود (باران) آنها را منتشر مى كند}.

مالك باغهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 4

4 - مؤمنانى كه زير شكنجه كافران جان دادند و در

آتش آنان سوختند ، مالك بوستان هاى بهشت خواهند شد .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت

ارتباط اين آيه با آيه قبل، بيانگر برداشت ياد شده است.

مالك حقيقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 7

7- توجه به منشأ خدايى داشتن دارايى ها و ثروت ها ، مشوّق انسان ها به انفاق و بخشش است .

قل لعبادى . .. و ينفقوا ممّا رزقن_هم

از اينكه خداوند، اموال و امكانات انسان را به خود نسبت داد و آنها را روزى خدادادى دانست مى توان برداشت فوق را به دست آورد.

مالك حواس انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 31 - 5

5 _ شنوايى و بينايى و ديگر حواس انسان ، تحت مالكيت و فرمان خداست .

أمن يملك السمع و الأبصر

كلمه {يملك} مى تواند از مصدر {مِلك} (مالك بودن) و نيز مى تواند از {مُلك} (فرمانروايى) باشد.

مالك خزاين آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 10

10 - خداوند ، مالك حقيقى منابع رزق آسمان ها و زمين است .

و للّه خزائن السم_وت و الأرض

مالك خزاين آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 3

3 _ منابع و خزاين جهان از آن خداوند و در اختيار اوست.

خزائن اللّه

مالك خزاين زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 10

10 - خداوند ، مالك حقيقى منابع رزق آسمان ها

و زمين است .

و للّه خزائن السم_وت و الأرض

مالك خزاين نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 31 - 7

7_ نعمت هاى هستى و گنجينه هاى آن ، به تمامى از آنِ خدا و در اختيار اوست .

خزائن الله

مالك خمس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 5

5 _ خمس غنايم جنگ و ديگر درآمد ها از آنِ خدا و پيامبر ( ص ) و خويشان اوست .

فأن للّه خمسه و للرسول و لذى القربى

{ذى القربى} به معناى خويش است و چون خويشى يك معناى اضافى است با قراين كلامى روشن مى شود كه خويشان چه كسى مراد است. در اينجا مراد از {ذى القربى} به دليل كلمه {الرسول}، خويشان پيامبر(ص) هستند. در حقيقت {ال} در {القربى} جانشين مضاف إليه است ; يعنى: للرسول و لذى قرباه.

مالك دنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 15 - 2

2 - دنيا و آخرت ، تنها در اختيار خداوند

من كان يظنّ أن لن ينصره اللّه فى الدنيا و الأخرة. .. هل يذهبنّ كيده ما يغيظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 25 - 1

1 - ولايت و مالكيت مطلقه دنيا و آخرت ، از آن خداوند است .

فللّه الأخرة و الأُولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 13 - 1،2

1 - جهان آخرت و عالم دنيا ، مملوك خداوند و در اختيار او است

.

و إنّ لنا للأخرة و الأُولى

2 - مالكيت خداوند بر دنيا و آخرت ، دليل سلطه كامل او بر فرجام انسان هاى نيك و بد

فسنيسّره لليسرى . .. للعسرى ... و إنّ لنا للأخرة و الأُولى

مالك ديوار قصه خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 3

3- خضر ( ع ) با وجود حضور نداشتن مالكان ديوار در آبادى ، به ترميم آن پرداخته بود . *

فكان لغل_مين يتيمين فى المدينة

احتمال مى رود كه به كار رفتن واژه {المدينة} در اين آيه، به جاى واژه {القرية} كه در آيات قبل آمده بود، اشاره به اين جهت باشد كه آن دو يتيم در آن آبادى حضور نداشته، بلكه در شهرى ديگر اقامت داشته اند و آن شهر _ چنان چه از حرف {ال} در {المدينة} استفاده مى شود _ براى خضر و موسى(ع) شناخته شده بود.

مالك روح(اسم خاص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 6

6 - خداوند ، مالك و مدبّر امور فرشتگان و روح است .

ربّهم

{ربّ} در لغت عرب، بر {مالك}، {مولى}، {مدبّر} و {مربّى} اطلاق مى شود.

مالك زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 284 - 1

1 _ تنها خداوند مالك تمام موجودات آسمان ها و زمين است .

للّه ما فى السّموات و ما فى الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 180 - 21

21 _ مالكيت اصلى و نهايى آسمان ها و زمين (

تمام هستى ) ، از آن خداوند است .

و للّه ميراث السّموات و الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 189 - 1

1 _ خداوند ، تنها مالك و فرمانرواى آسمان ها و زمين

و للّه ملك السّموات و الارض

{مُلك} به معناى پادشاهى و فرمانروايى و ملازم با مالكيت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 126 - 1

1 _ خداوند ، تنها مالك آسمان ها و زمين و آنچه در آنهاست ( تمامى هستى )

و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

{ما فى السموات و ما فى الارض}، كنايه از تمامى هستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 131 - 1

1 _ خداوند ، مالك تمامى موجودات آسمان ها و زمين است .

و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 16

16 _ سلطنت و مالكيت مطلق خداوند بر آسمان ها ، زمين و آنچه ميان آن دو است . ( تمام هستى )

و للّه ملك السموت و الأرض و ما بينهما

تقديم {للّه} دلالت بر حصر دارد. يعنى تنها او مالك آسمانها و ... است. لذا از اين معنا به مالكيت مطلق تعبير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 18

18 _ تنها خداوند ، مالك و فرمانرواى آسمان ها و زمين و آنچه ميان آن دو است . ( تمام

هستى )

و للّه ملك السموت و الارض و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 40 - 1

1 _ خداوند ، تنها مالك آسمان ها و زمين ( تمام هستى ) و حاكم بر آنها

الم تعلم إنّ اللّه له ملك السموت و الارض

آسمانها و زمين كنايه از تمامى هستى است. و ملك به معناى حاكميت و در دست داشتن زمام امور است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 120 - 1،7

1 _ تنها خداوند ، مالك و فرمانرواى آسمان ها ، زمين و هر آنچه در آنهاست .

للّه ملك السموت و الارض و ما فيهن

7 _ مالكيت خداوند بر آسمان ها و زمين و توانايى مطلق وى ، ضامن اعطاى بهشت جاودانه به صادقان

ينفع الصدقين صدقهم لهم جنت . .. و ما فيهن و هو على كل شىء قدير

بيان مالكيت خداوند بر هستى و توانايى مطلق او پس از وعده بهشتى جاويدان به صدق پيشگان، مى تواند اشاره به اين باشد كه تحقق بخشيدن به اين وعده هرگز از توان خداوند خارج نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 24،25

24 _ زمين و روييدنيهايش از آن خداست .

فذروها تأكل فى أرض اللّه

اضافه كلمه {أرض} به {اللّه} مى تواند به اين معنا باشد كه زمين از آن خداست. و نيز مى تواند به معناى زمين خدا، در مقابل زمينى كه مالك شخصى دارد، باشد. بنابر احتمال دوم معناى {فذروها ... } چنين مى شود: ناقه را آزاد بگذاريد. آن

ناقه در زمين خدا مى چرد و به زمينهاى شخصى شما تعرضى نمى كند.

25 _ مالكيت خدا بر زمين ، دليل صالح ( ع ) بر لزوم آزادگذارى ناقه براى چريدن در هر كجاى زمين

هذه ناقة اللّه . .. فذروها تأكل فى أرض اللّه

انتساب زمين به خداوند (أرض اللّه) پس از انتساب ناقه به او (ناقة اللّه) استدلالى است از سوى صالح بر لزوم آزادگذارى آن براى چريدن. يعنى چون ناقه از آن خداست و زمين نيز از آن اوست، روا نيست از چريدن بازداشته شود. تفريع جم___له {ذروها ... } به وسيله فاء بر جمله {هذه ناقة اللّه} نيز دلالت بر اين معنا دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 3،5،7،15

3 _ زمين از آن خداست و اختيار آن به دست اوست .

إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

5 _ موسى ( ع ) در تعاليم خويش به بنى اسرائيل ، پندار مالكيت فرعون را بر زمين ، پندارى باطل و حاكميت او را مقهور اراده خداوند خواند .

قال موسى لقومه . .. إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

7 _ اذعان به مالكيت خدا بر زمين و نفوذ مشيت او ، زمينه ساز مقاومت در برابر دشمنان دين است .

استعينوا باللّه و اصبروا إن الأرض للّه يورثها من يشاء

15 _ مالكيت خدا بر زمين ، نفوذ مشيت او بر حاكمان آن و سير تحولات جوامع بشرى به سوى حاكميت تقواپيشگان ، از تعاليم موسى ( ع ) به قوم خويش

قال موسى . .. إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

و العقبة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 1

1 _ آسمان ها و زمين موجوداتى مملوك ، وابسته به هستى بخش و نيازمند آفريدگار

أو لم ينظروا فى ملكوت السموت و الأرض

{ملكوت} مصدر است و به نايب فاعلش (السموات و الأرض) اضافه شده است. يعنى {ملكوت} در آيه شريفه مصدر مجهول مى باشد. بنابراين {ملكوت السموات}، يعنى مملوك بودن آسمانها. گفتنى است مراد از مملوكيت در اينجا مملوكيت حقيقى و تكوينى، يعنى وابستگى وجودى، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 116 - 1

1 _ خداوند ، تنها مالك و فرمانرواى آسمان ها و زمين

إن اللّه له ملك السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 64 - 7

7_ زمين و روييدنى هاى آن ، ملك خداوند است .

فذروها تأكل فى أرض الله

برداشت فوق، از اضافه {أرض} به {الله} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 1

1_ خداوند ، مالك و مدبر آسمان ها و زمين است .

قل من رب السموت و الأرض قل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 84 - 1

1 - زمين و هر آنچه در آن هست ، از آن خدا و متعلق به او است .

قل لمن الأرض و من فيها إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 85 - 1

1 -

اعتراف به مالكيت خدا بر زمين و موجودات روى آن ، امرى ناگريز براى هر انسانِ اهل دانش و خرد

قل لمن الأرض . .. إن كنتم تعلمون . سيقولون للّه قل أفلاتذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 56 - 8

8 - زمين ، از آن خدا است و بندگان خدا ، مى توانند در هر نقطه مناسبى مسكن بگيرند .

إنّ أرضى وسعة فإيّ_ى فاعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 1 - 3

3 - تمامى آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است ، از آنِ خدا است .

الحمد للّه الذى له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 66 - 1

1 - خداوند ، مالك و مدبر جهان هستى ( آسمان ها ، زمين و . . . )

ربّ السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 12

12 - زمين ، از آنِ خدا و در مالكيت او است .

أرض اللّه وسعة

مقصود از {أرض اللّه} كره زمين است. اين تعبير گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 67 - 12

12 - { عن سليمان بن مهران ، قال سألت أباعبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ { و الأرض جميعاً قبضته يوم القيامة } فقال يعنى ملكه لايملكها معه أحد . . . { و السماوات مطويّات بيمينه

} قال : اليمين اليد ، و اليد القدرة و القوّة يقول عزّوجلّ و السماوات مطويّات بقدرته و قوته سبحانه و تعالى عمّا يشركون ;

سليمان بن مهران گويد: از امام صادق(ع) از سخن خداوند عزّوجلّ كه مى فرمايد: {و الأرض جميعاً قبضته يوم القيامة} سؤال نمودم، حضرت فرمود: يعنى زمين ملك او است [در قيامت] و هيچ كس غير از او مالك زمين نيست. .. و درباره {و السماوات مطويّات بيمينه} فرمود: يمين همان يد است و مراد از آن قدرت و قوت است و خداوند عزّوجلّ فرمود: آسمان ها به قدرت و قوت خداوند به هم پيچيده مى شوند و او منزّه و برتر است از هرگونه شركى كه به او نسبت مى دهند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 49 - 2

2 - كفر و ناسپاسى انسان ها و روى گردانى آنان از پيام وحى ، بى تأثير براى يگانه مالك آسمان ها و زمين

فإنّ الإنس_ن كفور . للّه ملك السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 14 - 1

1 - خداوند ، تنها مالك و فرمانرواى آسمان ها و زمين

و للّه ملك السم_وت و الأرض

{ملك} به معناى پادشاهى و فرمانروايى و ملازم با مالكيت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 31 - 1

1 - گستره آفرينش ( آسمان ها ، زمين و . . . ) ، تحت مالكيت مطلقه الهى

و للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 5 - 2

2 - خداوند ، مالك و مدبّر زمين است .

لربّها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 9 - 1

1 - حاكميت و مالكيت بر آسمان ها و زمين ، مخصوص خداوند است .

له ملك السم_وت و الأرض

{مُلك} اسم مصدر و به معناى بر عهده داشتن سلطنت است (مصباح). هر جا كلمه {مُلك} به كار رود، مستلزم {مِلك} (مالكيت) نيز خواهد بود. (مفردات راغب)

مالك طلوع فجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 1 - 3

3 - خداوند ، تدبيركننده صبحدم و صاحب اختيار طلوع فجر است .

بربّ الفلق

{فلق}، به معناى صبح يا فجر است (قاموس). تناسب اين كلمه با معناى {فَلْق} (شكافتن)، از اين جهت است كه طلوع فجر، تاريكى را مى شكافد.

مالك عرش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 10

10 _ خدا ، مالك عرش عظيم ( مركز اداره هستى ) است .

هو رب العرش العظيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {رب} به معناى {مالك} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 22 - 10

10- خداوند ، مالك و صاحب اختيار عرش ( مركز اداره هستى ) است .

فسبح_ن اللّه ربّ العرش

برداشت ياد شده مبتنى بر يكى از معانى {ربّ} (مالكيت و صاحب اختيار) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 20 - 4

4 - عرش ( جهان هستى )

، مملوك و در اختيار خداوند است .

ذى العرش

{عرش}; يعنى، تخت فرمانروايى (مقاييس اللغة). مالكيت عرش، كنايه از سلطه بر اداره و تدبير نظام عالم است.

مالك عوالم آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 162 - 7

7 _ خداوند مالك و مدبر تمامى عوالم هستى

لله رب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 182 - 4

4 - خداوند ، مالك و مدبر همه عالم هاى هستى است .

ربّ الع_لمين

عالم (مفرد {عالمين}) به مجموعه و دسته اى از موجودات گفته مى شود. بنابراين {العالمين}; يعنى، همه موجودات به لحاظ مجموعه ها و دسته ها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 64 - 17

17 - خداوند ، مالك همه عالم هاى هستى است .

ربّ الع_لمين

عالم (مفرد {عالَمين}) است و به مجموعه و دسته اى از موجودات گفته مى شود. بنابراين {العالمين}; يعنى، همه موجودات به لحاظ مجموعه ها و دسته ها. گفتنى است به مالك هر چيزى، {ربّ} گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 65 - 13

13 - خداوند ، مالك همه عالم هاى هستى است .

ربّ الع_لمين

عالَم (مفرد {عالَمين}) است به مجموعه و دسته اى از موجودات گفته مى شود. بنابراين {العالمين}; يعنى، همه موجودات به لحاظ مجموعه ها و دسته ها. گفتنى است كه به مالك هر چيزى، {ربّ} گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 8

8

- خداوند ، مالك همه عالم هاى هستى است .

لربّ الع_لمين

عالَم (مفرد {عالَمين}) است و به مجموعه و دسته اى از موجودات گفته مى شود. بنابراين {العالمين}; يعنى، همه موجودات به لحاظ مجموعه ها و دسته ها. گفتنى است به مالك هر چيزى، {ربّ} گفته مى شود.

مالك غنايم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 2

2 _ تعيين مالك غنايم جنگ و چگونگى تقسيم آن ، مايه اختلاف و مشاجره مسلمانان صدر اسلام

يسئلونك عن الأنفال قل الأنفال للّه و الرسول . .. و أصلحوا ذات بينكم

با توجه به آيات بعد كه سخن از نبرد و مبارزه با دشمن دارد، و نيز شأن نزولهاى نقل شده درباره آيه، معلوم مى شود مراد از انفال در جمله {يسئلونك عن الأنفال} اموالى بوده كه در معركه نبرد از دشمن به جاى مانده و به دست مسلمانان افتاده بود. و توصيه خداوند به ترك مشاجره پس از بيان حكم انفال مى رساند كه آن اموال به جاى مانده منشأ اختلاف مسلمانان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 4

4 _ غنيمت هاى جنگ و ديگر استفاده هاى مالى ، بجز خمس آن ، از آنِ غنيمت گيرنده و استفاده برنده است .

و اعلموا أنما غنمتم من شىء فأن للّه خمسه

مالك غنيمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 6

6 - رزمندگان مسلمان ، سهيم در غنايم به دست آمده از طريق جنگ و درگيرى با كافران

فما أوجفتم عليه

من خيل و لا ركاب

از {فما أوجفتم عليه من خيل. ..} استفاده مى شود كه هرگاه با اسب تازى [جنگ و نبرد] صورت گيرد; غنايم مختص پيامبر(ص) نخواهد بود.

مالك غيب آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 123 - 2

2_ تنها خداوند مالك غيب آسمان ها و زمين است .

و لله غيب السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 5

5- حقايق نهانى آسمان ها و زمين ، در انحصار مالكيت خداوند است .

له غيب السم_وت و الأرض

تقديم {له} دلالت بر حصر مى كند و حرف {لام} در آن، براى تمليك است.

مالك غيب آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 123 - 7

7_ باور به انحصار مالكيت خداوند بر غيب هستى ، وادار كننده آدمى به پرستش خدا و توكل بر او

و لله غيب السم_وت و الأرض . .. فاعبده و توكل عليه

جمله {اعبده و توكل عليه} بر دو جمله {لله غيب السماوات و الأرض} و {إليه يرجع الأمر كله} تفريع شده است. برداشت فوق ، ناظر به ارتباط آن با جمله نخست است.

مالك غيب زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 123 - 2

2_ تنها خداوند مالك غيب آسمان ها و زمين است .

و لله غيب السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 5

5- حقايق نهانى آسمان ها و زمين ، در انحصار

مالكيت خداوند است .

له غيب السم_وت و الأرض

تقديم {له} دلالت بر حصر مى كند و حرف {لام} در آن، براى تمليك است.

مالك فىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 5،7

5 - غنايم به دست آمده بدون جنگ و نبرد ( فىء ) ، ويژه پيامبر ( ص ) و خارج از قلمرو مالكيت شخصى مسلمانان است .

و ما أفاء اللّه على رسوله منهم

مفهوم اختصاص يافتن غنايم به دست آمده بدون جنگ و نبرد به پيامبر(ص)، اين است كه ساير مسلمانان، ابتدا مالكيت شخصى نسبت به آن ندارند.

7 - { فىء } حق منصب رسالت است ; نه ملك شخصى پيامبر ( ص ) . *

و ما أفاء اللّه على رسوله

ذكر عنوان رسالت براى پيامبر(ص)، مى تواند بدان منظور باشد كه پيامبر(ص) از آن جهت كه عهده دار منصب رسالت است، {فىء} به آن حضرت تعلق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 1،4،5،10،12

1 - { فىء } غنيمتى قرار داده شده از سوى خداوند در اختيار پيامبر ( ص ) ، براى مصارف ششگانه

ما أفاء اللّه على رسوله من أهل القرى فللّه و للرسول

4 - پيامبر خدا و { ذى القربى } ، هر يك داراى سهمى جداگانه از سهام { فىء }

ما أفاء اللّه على رسوله . .. و للرسول و لذى القربى

5 - يتيمان ، بينوايان و در راه ماندگان ( ابن السبيل ) از جمله سهم بران { فىء }

ما أفاء اللّه على رسوله . .. فللّه ... و اليت_مى و

المس_كين وابن السبيل

10 - پيامبر ( ص ) صاحب اختيار مصرف فىء در موارد تعيين شده از جانب خدا

و ما ءاتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا

از تعبير {و ما آتاكم. ..} استفاده مى شود كه {فىء} نخست در اختيار پيامبر قرار مى گيرد و او است كه بر اساس موازين عطا مى كند و يا دريغ مى دارد.

12 - { فىء } ، در اختيار حكومت اسلامى ، براى به كارگيرى در مصارف تعيين شده آن *

و ما ءاتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه پيامبر(ص)، در اين آيه به عنوان رهبر جامعه اسلامى، صاحب اختيار {فىء} شناخته شده باشد; زيرا عمر شخص پيامبر(ص) محدود است; ولى مسأله {فىء} همچنان استمرار دارد. پس بايد تفويض اختيار به منصب باشد (كسانى كه اهليت حكومت را دارند).

مالك قدرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 58 - 7

7 - تمام قدرت ها و واسطه هاى فيض در نظام هستى ، در مالكيت و سيطره يگانه خداوند

إنّ اللّه هو . .. ذوالقوّة المتين

تعبير {ذوالقوّة} _ به جاى {القوى} _ مى تواند اشاره به اين حقيقت داشته باشد كه خداوند، نه تنها قوى است; بلكه هر نوع توان و قدرتى كه در نظام وجود يافت شود، مملوك و مقهور او است.

مالك قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 4 - 1،6

1 - خداوند ، مالك و فرمانرواى روز قيامت است .

ملك يوم الدين

{مِلْك} در {مالك يوم الدين} ملك حقيقى است ; يعنى، وابستگى

وجودى كه لازمه آن تسلط كامل و همه جانبه مالك بر مملوك است. قابل ذكر است كه {يوم الدين} هم مى تواند مفعول براى {مالك} باشد و هم مى تواند ظرف براى آن گرفته شود و در صورت دوم مفعول، كلمه اى همانند {الامور} خواهد بود; يعنى: مالك الامور فى يوم الدين. به هر تقدير برداشت فوق از آن استفاده مى شود.

6 - مالكيت خدا بر روز جزا و فرمانروايى او در آن روز ، دليل اختصاص ستايش ها به اوست .

الحمد للّه . .. ملك يوم الدين

{مالك يوم الدين} نيز مانند اوصاف گذشته به منزله دليل براى {الحمد للّه} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 5 - 2،17

2 - ربوبيت خدا بر هستى ، رحمانيت و رحيميت او و مالكيتش بر روز قيامت ، دليل شايستگى او براى پرستش

رب العلمين. الرحمن الرحيم. ملك يوم الدين. إياك نعبد

17 _ شناخت ربوبيت خدا بر تمام هستى و باور به رحمانيت و رحيميت او و مالكيتش بر روز جزا ، تنها با امداد الهى امكان پذير است .

الحمد للّه رب العلمين . .. إياك نستعين

شناخت ربوبيت خدا و . .. از تكاليفى است كه مى توان آن را از سوره حمد برداشت كرد. لذا آنها نيز متعلق {نستعين} مى باشند; يعنى: نستعينك على ان نعرف ربوبيتك و ... .

مالك كار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 39 - 4

4 - انسان ، مالك عمل و دستاورد تلاش خويش *

و أن ليس للإنس_ن إلاّ ما سعى

لام در {للإنسان} براى ملكيت

است و {سعى} تمامى فعاليت هاى آدمى را شامل مى شود.

مالك كعبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 3 - 2،3،8

2 - خداوند ، مالك كعبه و مدبّر امور آن است .

ربّ ه_ذا البيت

{ربّ}، در اصل به معناى {تربيت} است (مفردات) و به معناى مالك و مدبر نيز آمده است (لسان العرب).

3 - مالكيت خداوند بر كعبه و سيطره ربوبيت و تدبير او بر آن ، برهان الزام قريش به عبادت او است .

فليعبدوا ربّ ه_ذا البيت

8 - كعبه ، بيتى شرافت مند و وابسته به خداوند

ربّ ه_ذا البيت

اسم اشاره (ه_ذا)، به قرينه سياق براى تعظيم است.

مالك كليد آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 12 - 1

1 - كليد هاى آسمان و زمين ، تنها در اختيار خداوند است .

له مقاليد السم_وت و الأرض

تقديم {له} (خبر) بر {مقاليد} (مبتدا) مفيد حصر است.

مالك كليد زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 12 - 1

1 - كليد هاى آسمان و زمين ، تنها در اختيار خداوند است .

له مقاليد السم_وت و الأرض

تقديم {له} (خبر) بر {مقاليد} (مبتدا) مفيد حصر است.

مالك گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 24

24 _ زمين و روييدنيهايش از آن خداست .

فذروها تأكل فى أرض اللّه

اضافه كلمه {أرض} به {اللّه} مى تواند به اين معنا باشد كه زمين از آن خداست. و نيز مى تواند به معناى زمين خدا، در مقابل زمينى كه

مالك شخصى دارد، باشد. بنابر احتمال دوم معناى {فذروها ... } چنين مى شود: ناقه را آزاد بگذاريد. آن ناقه در زمين خدا مى چرد و به زمينهاى شخصى شما تعرضى نمى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 64 - 7

7_ زمين و روييدنى هاى آن ، ملك خداوند است .

فذروها تأكل فى أرض الله

برداشت فوق، از اضافه {أرض} به {الله} استفاده شده است.

مالك مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 1 - 3

3 - خداوند ، مالك مردم و تدبيركننده امور آنان

بربّ الناس

{ربّ} بر {مالك}، {سَرْور}، {مدّبر} و {مربّى} اطلاق مى شود. (لسان العرب)

مالك مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 4

4 _ مساجد ، مكانهايى مقدس و متعلق به خدا و ملك اوست .

مسجد اللّه

اضافه {مساجد} به {اللّه} اضافه تشريفيّه و بيانگر قداست مساجد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 18 - 4

4 _ مساجد ، مكان هاى مقدس و متعلق به خدا و ملك اوست .

مسجد اللّه

اضافه {مساجد} به {اللّه} اضافه تشريفيّه و بيانگر قداست مساجد است.

مالك مشرق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 115 - 1

1 - مشرق و مغرب و نيز ساير جهت ها ، تنها از آن خداوند است .

و للّه المشرق و المغرب

مقصود از مشرق و مغرب مى تواند جهت شرق و غرب باشد و نيز مراد از آن مى تواند

مكان شرق و غرب گرفته شود. تفريع {فاينما تولوا} بر {للّه المشرق و المغرب} گوياى اين است كه: مراد از مشرق و مغرب - بنابر تفسير نخست - همه جهات و - بنابر تفسير دوم - همه مكانهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 9

9 - مشرق و مغرب ( همه جهت ها و مكان ها ) از آن خداوند است .

قل للّه المشرق و المغرب

مالك مغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 115 - 1

1 - مشرق و مغرب و نيز ساير جهت ها ، تنها از آن خداوند است .

و للّه المشرق و المغرب

مقصود از مشرق و مغرب مى تواند جهت شرق و غرب باشد و نيز مراد از آن مى تواند مكان شرق و غرب گرفته شود. تفريع {فاينما تولوا} بر {للّه المشرق و المغرب} گوياى اين است كه: مراد از مشرق و مغرب - بنابر تفسير نخست - همه جهات و - بنابر تفسير دوم - همه مكانهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 9

9 - مشرق و مغرب ( همه جهت ها و مكان ها ) از آن خداوند است .

قل للّه المشرق و المغرب

مالك ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 7

7- وجود ملائكه و مراحل مقدماتى پيدايش آنها و كارهايى كه از آنان صادر مى شود ، همه مملوك خداوند و در احاطه قدرت او است . *

له

ما بين أيدينا و ما خلفنا و ما بين ذلك

گفته شده است: {ما بين أيدينا} (آنچه پيش روى ما است) اشاره به آثار وجودى ملائكه و {ما خلفنا} (آنچه پشت سر نهاده و از آن گذشتيم) اشاره به عناصر اوليه و مقدمات پيدايش آنها و {ما بين ذلك} (آنچه هم اكنون وجود دارد) اشاره به هستى آنان دارد. اين توجيه و تفسير با نوع ملائكه _ كه زمان و مكان درباره آنان بى معنا است _ تناسب دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 6

6 - خداوند ، مالك و مدبّر امور فرشتگان و روح است .

ربّهم

{ربّ} در لغت عرب، بر {مالك}، {مولى}، {مدبّر} و {مربّى} اطلاق مى شود.

مالك منابع روزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 10

10 - خداوند ، مالك حقيقى منابع رزق آسمان ها و زمين است .

و للّه خزائن السم_وت و الأرض

مالك موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 7

7 - خداوند ، در مالكيت موجودات هستى شريكى ندارد .

له ما فى السموت و الأرض

برداشت فوق با توجه به حصر - كه از تقديم {له} بر {ما فى السماوات . ..} به دست مى آيد - استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 131 - 1

1 _ خداوند ، مالك تمامى موجودات آسمان ها و زمين است .

و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 40 - 1

1 _ خداوند ، تنها مالك آسمان ها و زمين ( تمام هستى ) و حاكم بر آنها

الم تعلم إنّ اللّه له ملك السموت و الارض

آسمانها و زمين كنايه از تمامى هستى است. و ملك به معناى حاكميت و در دست داشتن زمام امور است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 2

2 _ مالكيت مطلق خداوند بر موجودات آسمانها و زمين، بديهى و غيرقابل انكار

قل لمن ما فى السموت و الأرض قل للّه

جواب خداوند به سؤال خود، نشانگر بديهى و غير قابل انكار بودن جواب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 13 - 1،2

1 _ مالكيت و حاكميت مطلقه الهى بر هر موجود مستقر در شب و روز

و له ما سكن فى الّيل و النهار

{سكن}، از ماده {سكنى} (به معنى مسكن گزيد): و {ما سكن . .. }، شامل هر موجودى است كه در ظرف شب و روز قرار گرفته باشد.

2 _ تنها خداوند مالك اشياى ساكن و متحرك در شب و روز

و له ما سكن فى الّيل و النهار

بنابراين كه {ما سكن}، به معنى ساكن، مقابل متحرك، باشد. نكته ديگر در آيه اينكه گاهى در زبان عرب يكى از ضدين ذكر مى گردد و ديگرى مسكوت مى ماند. چون مذكور، خود كافى از غير مذكور است. در آيه نيز گر چه تنها {ما سكن} آمده، ولى مراد متحركها نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف

- 7 - 54 - 12

12 _ تنها خداوند ، مالك همه آفريده ها و فرمانرواى آنهاست .

ألا له الخلق و الأمر

در برداشت فوق كلمه {الخلق} به معناى اسم مفعول (مخلوق)، و {أمر} به معناى فرمان دادن گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 2

2 _ هر موجودى در جهان آفرينش مملوك و در وجود يافتن نيازمند آفريدگار است .

أو لم ينظروا فى ملكوت . .. و ما خلق اللّه من شىء

{ما خلق اللّه} عطف به {السموات} است. يعنى {أو لم ينظروا فى ملكوت ما خلق اللّه}. {من شىء} بيان براى {ما} در {ما خلق اللّه} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 68 - 6

6 _ تمامى موجودات آسمان ها و زمين از آن خداوند و ملك بى شريك اويند .

له ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 57 - 13

13_ مالك و مربى بودن خداوند بر همه چيز ، مستلزم مراقبت و حفاظت كامل او ، از آنهاست .

إن ربى على كل شىء حفيظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 52 - 1

1- مالكيت تمامى موجودات آسمان ها و زمين و حاكميت بر آنها ، در انحصار خداوند است .

و له ما فى السموت و الأرض

لازمه مالكيت، حاكميت است و {أفغير الله تتقون} (آيا از غير خدا مى ترسيد) مى تواند قرينه بر اين باشد كه: مراد از {له ما فى

السماوات و. ..} حاكميت نيز هست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 93 - 1

1- تمامى موجودات شعورمند آسمان ها و زمين ، بندگان خدا و مملوك اويند .

أن يتّخذ ولدًا . إن كلّ من فى السموت ... ءاتى الرحمن عبدًا

{آتى} اسم فاعل است و زمان در آن ملحوظ نيست و مراد از {اتيان} معناى مجازى آن است. مقصود آيه اين است كه موجودات هستى، دربرابر خداوند اظهار وجودى جز عبوديت ندارند; همگان مملوك اويند و از خود استقلالى ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 6 - 5،7

5 - آنچه در زيرخاك هاى نمناك جهان قرار دارد از آن خداوند است .

له . .. و ما تحت الثرى

{ثرى} به معناى خاك نمناك است (مصباح). ال در {الثرى} ظاهراً معناى جنس دارد، لذا شامل هر خاك نمناكى مى شود، چه در زمين باشد و چه در كرات ديگر، بلكه چون در آيه {ما فى الأرض} ذكر شده است، احتمال مى رود كه {ما تحت الثرى} مربوط به غير زمين باشد.

7 - سراسر هستى ، و تمامى موجودات آشكار و نهان ، در مالكيت خداونديگانه است .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض . .. و ما تحت الثرى

تعبير {آسمان ها و زمين و آنچه بين آن دو است} كنايه از تمام جهان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 19 - 1

1- خدا ، مالك همه كسانى است كه در آسمان ها و زمين اند .

و له من فى السموت

والأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 84 - 1

1 - زمين و هر آنچه در آن هست ، از آن خدا و متعلق به او است .

قل لمن الأرض و من فيها إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 85 - 1

1 - اعتراف به مالكيت خدا بر زمين و موجودات روى آن ، امرى ناگريز براى هر انسانِ اهل دانش و خرد

قل لمن الأرض . .. إن كنتم تعلمون . سيقولون للّه قل أفلاتذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 64 - 1

1 - خداوند ، مالك همه پديده هاى موجود در آسمان ها و زمين ( جهان ) است .

ألا إنّ للّه ما فى السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 26 - 1

1 - خداوند ، تنها مالك تمامى موجودات آسمان ها و زمين است .

و له من فى السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 28 - 4

4 - ملك خداوند بودن تمامى موجودات ، با شريك خدا قرار دادن هر يك ازآنها ، ناسازگار است .

هل لكم من ما ملكت أيم_نكم . .. تخافونهم كخيفتكم أنفسكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 26 - 1،3

1 - تمام موجودات آسمان و زمين ، ملك خداوندند .

للّه ما فى السموت و الأرض

3 - آفريدگارى خداوند ، مستلزم

مالكيت او بر آفريده هاى خويش است .

من خلق السموت و الأرض ليقولنّ اللّه . .. للّه ما فى السموت و الأرض

{للّه ما فى. ..} به منزله نتيجه آيه قبل است و به خاطر روشن بودن اش، از حرف عطف استفاده نشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 1 - 8،9

8 - مالكيت مطلق خدا بر موجودات و حكمت و آگاهى او ، جلوه اى از كمال هاى او است .

الحمد للّه الذى له ما فى السم_وت و ما فى الأرض. .. و هو الحكيم الخبير

از آن جايى كه حمد در برابر كمال است، آوردن صفت هاى مالكيت، حكمت و آگاهى پس از بيان اختصاص داشتن همه حمدها به خداوند، مى تواند به منظور القاى نكته ياد شده باشد.

9 - مالكيت مطلق خداوند بر موجودات عالم ، مقتضى اختصاص همه حمد و ستايش ها به او است .

الحمد للّه الذى له ما فى السموت و ما فى الأرض

صله موصول {الذى} كه ما فى السماوات و ما فى الأرض است مى تواند علت انشاى ثنا و حمد براى موصول باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 37 - 2

2 - يگانه مالك گنجينه هاى وجود ، داراى اختيار در اعطاى رسالت به برگزيدگان خود

أم عندهم خزائن ربّك

از ارتباط آيات _ كه در زمينه اثبات حقانيت رسالت پيامبر(ص) و رد منكران آن است _ مطلب بالا استفاده مى شود.

مالك موجودات آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 6

6 -

همه موجودات آسمان ها و زمين از آنِ خداوند است .

بل له ما فى السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 132 - 1

1 _ خداوند ، يگانه مالك تمامى موجودات آسمان ها و زمين ( تمام هستى )

و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 2 - 2

2- تمامى موجودات آسمان ها و زمين فقط از آنِ خداوند است .

الله الذى له ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 53 - 3

3 - تمامى موجودات زمين و آسمان ، مملوك خداوند هستى اند .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

مالك موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 2

2 _ مالكيت مطلق خداوند بر موجودات آسمانها و زمين، بديهى و غيرقابل انكار

قل لمن ما فى السموت و الأرض قل للّه

جواب خداوند به سؤال خود، نشانگر بديهى و غير قابل انكار بودن جواب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 93 - 1

1- تمامى موجودات شعورمند آسمان ها و زمين ، بندگان خدا و مملوك اويند .

أن يتّخذ ولدًا . إن كلّ من فى السموت ... ءاتى الرحمن عبدًا

{آتى} اسم فاعل است و زمان در آن ملحوظ نيست و مراد از {اتيان} معناى مجازى آن است. مقصود آيه اين است كه موجودات هستى، دربرابر خداوند

اظهار وجودى جز عبوديت ندارند; همگان مملوك اويند و از خود استقلالى ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 6 - 1

1 - خداوند يگانه مالك آسمان ها و زمين است .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

تقديم {له} بر حصر دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 26 - 1

1 - خداوند ، تنها مالك تمامى موجودات آسمان ها و زمين است .

و له من فى السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 26 - 1

1 - تمام موجودات آسمان و زمين ، ملك خداوندند .

للّه ما فى السموت و الأرض

مالك موجودات آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 64 - 1

1 - خداوند ، مالك همه پديده هاى موجود در آسمان ها و زمين ( جهان ) است .

ألا إنّ للّه ما فى السم_وت و الأرض

مالك موجودات زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 6

6 - همه موجودات آسمان ها و زمين از آنِ خداوند است .

بل له ما فى السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 132 - 1

1 _ خداوند ، يگانه مالك تمامى موجودات آسمان ها و زمين ( تمام هستى )

و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم

- 14 - 2 - 2

2- تمامى موجودات آسمان ها و زمين فقط از آنِ خداوند است .

الله الذى له ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 6 - 1

1 - خداوند يگانه مالك آسمان ها و زمين است .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

تقديم {له} بر حصر دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 53 - 3

3 - تمامى موجودات زمين و آسمان ، مملوك خداوند هستى اند .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

مالك موجودات فضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 6 - 3

3 - تنها خداوند مالك تمامى موجودات مستقر در فاصله زمين و آسمان ها است .

له . .. ما بينهما

مالك مهريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 4 - 2

2 _ زنان ، مالك مهريه خويش هستند .

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

مالك نيروهاى آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 7 - 1

1 - نيرو ها و قواى آسمان ها و زمين ، ملك خداوند و در خدمت تحقق اراده او

و للّه جنود السم_وت و الأرض

{لام} در {للّه} مفيد اختصاص و ملكيت است و مى رساند كه نيروهاى هستى، مسخّر خدا و در خدمت تحقق اهداف اويند; چه اين كه اطلاق {جند} بر قواى هستى ممكن است، به همين جهت صورت گرفته باشد; زيرا در اين

واژه، هدف دارى و قرار داشتن تحت فرماندهى واحد نهفته است.

مالك نيروهاى آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 13

13 - نيرو ها و قواى آسمان ها و زمين ، تنها از آن خداوند و در اختيار او است .

و للّه جنود السم_وت و الأرض

{لام} در {للّه} مفيد اختصاص و ملكيت است و مى رساند كه قواى هستى، مسخّر خدا و در خدمت تحقق اهداف او است.

مالك نيروهاى زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 13

13 - نيرو ها و قواى آسمان ها و زمين ، تنها از آن خداوند و در اختيار او است .

و للّه جنود السم_وت و الأرض

{لام} در {للّه} مفيد اختصاص و ملكيت است و مى رساند كه قواى هستى، مسخّر خدا و در خدمت تحقق اهداف او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 7 - 1

1 - نيرو ها و قواى آسمان ها و زمين ، ملك خداوند و در خدمت تحقق اراده او

و للّه جنود السم_وت و الأرض

{لام} در {للّه} مفيد اختصاص و ملكيت است و مى رساند كه نيروهاى هستى، مسخّر خدا و در خدمت تحقق اهداف اويند; چه اين كه اطلاق {جند} بر قواى هستى ممكن است، به همين جهت صورت گرفته باشد; زيرا در اين واژه، هدف دارى و قرار داشتن تحت فرماندهى واحد نهفته است.

محروميت مالك كنيز گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 -

33 - 33

33 - برده دارانِ وادار كننده كنيزان خويش به فحشا و فساد جنسى ، محروم از آمرزش و رحمت خدا هستند .

و من يكرههنّ فإنّ اللّه من بعد إكرههنّ غفور رحيم

در آيه ياد شده متعلق {غفور} و {رحيم} ذكر نشده است. با توجه به اين كه بعيد است خداوند به برده داران، به خاطر گناه اكراهشان و نيز مورد هشدار قرار گرفتن آنان وعده غفران و رحمت بدهد، به نظر مى رسد مقصود كنيزانى خواهد بود كه مجبور به فحشا شده اند. بر اين اساس اختصاص يافتن اين وعده به كنيزان، حاكى از محروميت برده داران از اين موهبت است.

مسؤوليت مالك برده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 13 - 3

3 - مالكان برده ، در كمك هاى اقتصادى به جامعه ، بايد آزادسازى بردگان خويش را در اولويت قرار دهند .

يقول أهلكت مالاً لبدًا . .. فلااقتحم العقبة ... فكّ رقبة

مفاد اين آيه _ با توجه به آيات پيشين _ اين است كه مدعيان انفاق، اگر همچنان بردگان خويش را در بند نگه دارند، روشن مى شود كه آنان در ادعاى انفاق گرى، صداقت ندارند.

نقش مالك آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 37 - 2

2 - تدبير امور انسان ها ، در اختيار مالك و مدبّر جهان هستى است .

ربّك . .. ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما

{ربّ السماوات} _ كه بيانگر {ربّك} در آيه قبل مى باشد _ گوياى اين است كه ربّ تو همان ربّ جهان هستى است و آنان

كه به ارباب متعدد مى انديشند، بر خطايند.

يتيمى مالك ديوار قصه خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 2

2- ديوار ترميم شده به دست خضر ( ع ) در مالكيّت دو پسر بچه يتيم بود .

و أمّا الجدار فكان لغل_مين يتيمين

مالكيت

{مالكيت}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 129 - 1،3،4،5

1 _ مالكيت آسمان ها و زمين ( هستى ) و حاكميت بر آنها ، در انحصار خداوند است .

و للّه ما فى السّموات و ما فى الارض

تقديم {لِلّه} بيانگر انحصار است.

3 _ انحصار حاكميّت و مالكيّت مطلق خداوند بر هستى ، دليل انحصار عفو و يا مجازات بندگان به وى

او يتوب عليهم او يعذّبهم . .. و للّه ما فى السّموات و ما فى الارض يغفر لمن يشآء

جمله {و للّه ما فى السّموات}، بيان علت جمله هاى سابق است.

4 _ انحصار مالكيت و حاكميت مطلق خداوند بر هستى ، دليل عجز غير خدا در تدبير شؤون زندگى انسانها

ليس لك من الامر شىء . .. و للّه ما فى السّموات و ما فى الارض

زيرا جمله {ليس لك . .. } با جمله {و للّه ما فى السّموات} تعليل شده است.

5 _ مالكيّت مطلق خداوند بر هستى ، دليل نداشتن حقّ تصميمگيرى رسول خدا ( ص ) ، در مورد سرنوشت كفّار

ليس لك من الامر شىء او يتوب عليهم . .. و للّه ما فى السّموات و ما فى الارض

آثار ذكر مالكيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان

- 31 - 26 - 6

6 - توجه به حاكميت و مالكيت مطلق الهى برپديده هاى عالم ، مستلزم اختصاص دادن حمد و ستايش به او است .

قل الحمد للّه . .. للّه ما فى السموت و الأرض

يادآورى مالكيت خدا بر پديده هاى عالم، پس از فرمان به اداى حمد، مى تواند براى توجه دادن به نكته ياد شده باشد.

آثار عقيده به مالكيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 85 - 2

2 - گرايش به شرك در عين اعتقاد به تعلق انسان و پديده هاى پيرامون او به خداوند ، دو امر ناهمخوان و ناسازگار

قل لمن الأرض و من فيها . .. سيقولون للّه قل أفلاتذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 4

4 - اعتقاد به ربوبيت خداوند و مالكيت او بر تمامى مظاهر هستى ، مقتضى پرستيدن يگانه او

إنّما أُمرت أن أعبد ربّ ه_ذه البلدة . .. و له كلّ شىء

واژه {ربّ} و تعبير {و له كلّ شىء} در حقيقت بيانگر فلسفه حصر پرستش انسان در برابر خدا است; يعنى، چون او پروردگار و مالك يگانه هستى است، پس عبوديت انسان بايد تنها به درگاه او باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 7

7 - ايمان به خداوند و اعتقاد به عزّت ، ستودگى ، حاكميت ، مالكيت و گواه بودن او و انجام دادن تمامى اعمال صالح ، مايه بهره بردن از مناظر سبز و پر درخت و زمين آب خيز بهشت است

.

إلاّ أن يؤمنوا باللّه العزيز . .. إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت تج

برداشت ياد شده، از ارتباط اين آيه با آيه هشتم و نهم استفاده مى شود. {الصالحات}، جمع محلى به {ال} و مفيد عموم است. عموم در اين موارد، عرفى است; يعنى، تمام آن چه ميسّر است. {جنّة}; يعنى، بوستانى كه با درختان خود زمين را پوشانده باشد. (مفردات راغب).

آثار مالكيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 13 - 4

4 _ علم و آگاهى به جهان هستى، لازمه مالكيت مطلقه الهى

و له ما سكن فى الّيل و النهار و هو السميع العليم

جمله {و له ما سكن} به منزله دليلى است براى {و هو السميع العليم}. يعنى همه چيز، اعم از اشيا و اقوال و حتى فكر، مخلوق و مملوك خداست و خالق نمى تواند به مخلوق خويش آگاه نباشد، چون علم خالق به مخلوق خود ضرورى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 56 - 2

2 _ توانمندى خداوند بر زنده كردن و ميراندن ، برخاسته از مالكيت انحصارى او بر هستى است .

ألا إن للّه ما فى السموت و الأرض . .. هو يحى و يميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 66 - 3

3 _ مالكيت مطلق خداوند بر جهان هستى ، دليل توحيد در ربوبيت و توحيد در عبوديت اوست .

ألا إن للّه من فى السموت و من فى الأرض و ما يتبع الذين يدعون من دون اللّه شركاء

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 52 - 3

3- مالكيت انحصارى خداوند بر تمامى موجودات ، دليل وحدانيت اوست .

إنما هو إل_ه وحد . .. و له ما فى السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 74 - 1

1- مالكيت و قدرت مطلقه خداوند ، مقتضى گرايش انسان به توحيد و پرهيز از شرك به اوست .

فلاتضربوا لله الأمثال

برداشت فوق مبتنى بر دو نكته است: الف) {فاء} مضمون اين آيه را متفرع بر آيه قبل كرده است و در آيه قبل سخن از مالكيت و قدرت مطلقه الهى به ميان آمده بود. ب) بنابر اينكه مراد از {ضرب مَثَل} جعل شريك براى خداوند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 7،12،13

7- مالكيت يگانه خداوند بر هستى ، دليل قابل قياس نبودن علم او با علوم ادعايى بشر است .

قل اللّه أعلم بما لبثوا له غيب السم_وت و الأرض

جمله {له غيب. ..} برهانى است كه {اللّه أعلم} را تثبيت مى كند.

12- مالكيت يگانه خداوند بر هستى ، دليل آگاهى ژرف او بر تمامى ديدنى ها و شنيدنى ها است .

له غيب السم_وت و الأرض أبصر به و أسمع

13- خداوند _ به دليل مالكيت انحصارى و بينايى و شنوايى ژرف _ تنها مرجع شايسته ، براى دريافت اطلاعات صحيح در باره حيات انسان هاى پيشين است .

قل اللّه أعلم بما لبثوا له غيب . .. أبصر به و أسمع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21

- 19 - 5

5- مالكيت مطلقه الهى بر جهان هستى ، پشتوانه و تضمين كننده تحقق پيروزى حق بر باطل است .

بل نقذف بالحقّ . .. و له من فى السموت والأرض

جمله {و له من فى السماوات. ..} عطف بر جمله {لو أردنا ... بل نقذف بالحقّ...} است و تبيين و تفسير كننده حق بودن آفرينش جهان و نيز پيروزى حق بر باطل مى باشد; زيرا وقتى جهان در ملك خدا بود، پيروزكردن حق بر باطل، امرى ممكن و آسان بر او خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 64 - 2

2 - مالكيت مطلقه خداوند بر جهان هستى ، مقتضى اطاعت بى چون و چرا از او و پرهيز از سرپيچى است .

لاتجعلوا دعاء الرسول . .. فليحذر الذين يخافون عن أمره ... ألا إنّ للّه ما فى الس

برداشت فوق، بر اين اساس استوار است كه جمله {إنّ للّه ما فى السماوات. ..} در حكم تعليل براى جملات پيشين باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 17 - 13

13 - شايسته بودن خداوند براى عبادت ، به خاطر مالك و منشأ روزى بودن اش است .

إنّ الذين تعبدون من دون اللّه لايملكون لكم رزقًا فابتغوا عند اللّه الرزق و اعبدو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 28 - 4

4 - ملك خداوند بودن تمامى موجودات ، با شريك خدا قرار دادن هر يك ازآنها ، ناسازگار است .

هل لكم من ما ملكت أيم_نكم . .. تخافونهم كخيفتكم أنفسكم

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 1 - 9

9 - مالكيت مطلق خداوند بر موجودات عالم ، مقتضى اختصاص همه حمد و ستايش ها به او است .

الحمد للّه الذى له ما فى السموت و ما فى الأرض

صله موصول {الذى} كه ما فى السماوات و ما فى الأرض است مى تواند علت انشاى ثنا و حمد براى موصول باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 83 - 6

6 - حاكميت و مالكيت خداوند بر همه چيز و بازگشت همه انسان ها به سوى او ، دليل و نشانه توانايى او بر برپا كردن قيامت و احياى مجدد انسان ها

فسبح_ن الذى بيده ملكوت كلّ شىء و إليه ترجعون

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه در رديف سلسله آياتى قرار دارد كه درباره اثبات قيامت و ارائه جلوه هاى قدرت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 4 - 2،3

2 - وحى و بعثت پيامبران ، مقتضاى مالكيت و ربوبيت بى شريك خدا بر جهان و انسان

كذلك يوحى إليك . .. له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

3 - مالكيت مطلق خداوند بر جهان هستى ، پشتوانه عزت ( قاهربودن ) و حكمت ( كاردانى ) خداوندى است .

اللّه العزيز الحكيم . له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 6 - 5

5 - مالك و مدبّر بودن خداوند بر تمام عوالم هستى ، وادار

سازنده مردم به گردن نهادن در برابر حكم او در قيامت

يوم يقوم الناس لربّ الع_لمين

{لام} در {لربّ العالمين} در معناى تعليل به كار رفته و مفاد آيه اين است كه فرمانبردارى كامل مردم، به جهت قرار گرفتن آنان در پيشگاه {ربّ العالمين} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 6 - 3

3 - مالك و مدبّر بودن خداوند براى انسان ها ، دليل رجوع تمام حركت ها و تلاش هاى آنها به خداوند است .

كادح إلى ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 9 - 7

7 - حاكميت و مالكيت خداوند بر تمام هستى و علم مطلق او ، دليل حقانيت عقيده مؤمنان به او است .

إلاّ أن يؤمنوا باللّه . .. الذى له ملك السم_وت و الأرض و اللّه على كلّ شىء شهيد

{سماوات و أرض}، كنايه از تمام هستى است و {الذى . ..} وصف ديگرى براى خداوند است و به علت ايمان مؤمنان اشاره دارد. تصريح به كلمه {اللّه} و نياوردن ضمير (در آخرين جمله آيه)، هر چند كه نشانگر استقلال اين جمله از ماقبل و نظر داشتن آن به كار هر دو گروه است _ نه خصوص مؤمنان _ ولى علت ايمان مؤمنان را نيز كامل مى سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 3 - 3

3 - مالكيت خداوند بر كعبه و سيطره ربوبيت و تدبير او بر آن ، برهان الزام قريش به عبادت او است .

فليعبدوا ربّ ه_ذا البيت

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

20 - كوثر - 108 - 2 - 4،10

4 - خداوند ، به دليل مدبّر و مالك بودن بر امور انسان ها ، سزاوار پرستش و نماز خالصانه بندگان به درگاه او است .

فصلّ لربّك

10 - مالك و مدبّر بودن خداوند ، دليل لزوم اخلاص و قصد قربت در قربانى كردن به درگاه او است .

فصلّ لربّك وانحر

آزادى در مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 11،12

11_ آزادى مطلق و بى قيد و شرط مالكان در تصرف اموال خويش ، امرى نادرست از نظر اديان الهى

أصلوتك تأمرك أن نترك . .. أن نفعل فى أمولنا مانش_ؤا

12_ آزادى بى قيد و شرط مالكان در تصرف اموال خويش ، زمينه ساز رعايت نكردن قسط و عدالت در مبادلات است .

أوفوا المكيال و الميزان بالقسط . .. أو أن نفعل فى أمولنا مانش_ؤا

احكام مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 8

8 - وصيت از اسباب ملكيت است .

إن ترك خيراً الوصية للولدين و الأقربين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 2،4،6

2 - دستيابى به مال و دارايى هاى ديگران با اسباب باطل ، حرام است .

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل

كلمه {بينكم} قيد براى {أموالكم} است; يعنى، اموالى كه در ميان شماست و هر كس مالك بخشى از آن است. بنابراين جمله {لاتأكلوا ...} چنين معنا مى شود: نبايد هيچ يك از شما مال و دارايى ديگرى را با سببى باطل تصرف كند.

4 - پرداخت

رشوه به قضات ، به منظور دستيابى به اموال ديگران ، از جمله اسباب باطل براى تحصيل مال است .

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل و تدلوا بها إلى الحكام لتأكلوا فريقاً من أمول الن

جمله {و تدلوا بها . ..} عطف خاص بر عام است و لذا بيانگر مصداق بارزى از تصرف اموال ديگران با اسباب باطل مى باشد. نياوردن {لا}ى ناهيه در {تدلوا} مؤيد اين معناست.

6 - مالكيت اموالى كه از راه ها و اسباب باطل به چنگ آمده ، فاقد اعتبار قانونى است .

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل

حرمت تصرف در اموال به دست آمده از طريق باطل، حاكى از مالك نبودن كسى است كه آن اموال را به چنگ آورده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 3

3 _ اعتبار و رسميّت مالكيت شخصى

و اتوا اليتامى اموالهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 4 - 12

12 _ رضايت مالك ، شرط جواز تصرف ديگران در اموال وى

فان طبن لكم عن شىء منه نفساً فكلوه هنيئاً مريئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 6

6 _ مالكيّت ، همواره مستلزم جواز تصرّف نيست .

و ابتلوا اليتامى . .. فان انستم منهم رشداً فادفعوا

از اينكه يتيمان نابالغ از تصرف در اموال خويش ممنوع و محجورند، معلوم مى شود كه مجرد مالك بودن مستلزم جواز تصرف در اموال نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 1،3،4

1 _ ممنوعيّت تصرّف و

تملك اموال ديگران با اسباب باطل

يا ايّها الّذين امنوا لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل

3 _ رسميّت و اعتبار مالكيّت شخصى

يا ايّها الّذين امنوا لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل

4 _ تجارت ، از اسباب نقل و انتقال مشروع اموال

الّا ان تكون تجارة عن تراض منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 16

16 _ انسان ، فقط مالك بخشى از درآمد هاى خويش است .

للرّجال نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن

بنابر اينكه {من} در {ممّا} براى تبعيض باشد. يعنى انسانها مالك بخشى از درآمد خويش هستند و بخش ديگر _ مثلا _ از آنِ فقرا و يا حكومت اسلامى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 8

8 _ پذيرش مالكيت اشخاص حقوقى در اسلام

و لذى القربى و اليتمى و المسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 5،6

5 _ اصل مالكيت مردم بر اموال ، اصلى پذيرفته شده در اسلام

ليأكلون أمول الناس

6 _ تصاحب اموال مردم با اسباب غير مشروع ، حرام است .

إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 5،6،13،14

5- ثبوت حق مالكيت براى افراد نابالغ

و لاتقربوا مال اليتيم . .. حتى يبلغ أشدّه

{يتيم} در لغت، به طفلى گفته مى شود كه قبل از بلوغ، از پدرش جدا شده و او را از دست بدهد (مفردات راغب).

6- امكان مالكيت بدون كار

و لاتقربوا مال اليتيم

از آنجايى كه

يتيم طفلى است كه پدر خود را از دست داده است و در آن سن و سال هم امكان كار كردن براى وى وجود ندارد. و يكى از طبيعى ترين راههاى مالك شدن يتيم، ارث است كه از طريق كار به دست نمى آيد. با توجه به اين نكته ها، مطلب فوق قابل استناد به آيه است.

13- امكان انفكاك حق مالكيت از حق تصرف

و لاتقربوا مال اليتيم . .. حتى يبلغ أشدّه

از اينكه يتيم، على رغم مالك بودنش، حق تصرف قبل از بلوغ را ندارد و اولياى وى، على رغم مالك نبودنشان، حق تصرف در مال يتيم را دارند، به دست مى آيد كه مالكيت و جواز تصرف، انفكاك پذير هستند.

14- صغير بودن و رشد و درك اقتصادى نداشتن ، دو عامل حجر و مانع حق تصرف فرد در مال خويش است .

حتى يبلغ أشدّه

بيان غايت زمان ممنوعيت حق تصرف يتيم، در واقع بيان كننده ملاك حق تصرف در مال است و آن، بلوغ و رشد اقتصادى است. بنابراين يتيم بودن، خصوصيت و موضوعيت ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 58 - 4

4- بت و ساير ابزار و وسايل گناه ، از حرمت و مالكيت ساقط است و شكستن و نابود كردن آنها جايز مى باشد .

فجعلهم جذذًا

برداشت ياد شده از شكستن بت ها به وسيله حضرت ابراهيم(ع) و سوگند ايشان بر اين كار و نيز لحن تأييد گونه و تمجيدآميز آيه شريفه به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 11

11 - مالكيت

بر انسان برده ، جايز و روا است .

إلاّ ما ملكت يمينك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 7

7 - مالكِ انسانِ برده شدن ، جايز است .

و لا ما ملكت أيم_نهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 8

8 - مشروعيت مالكيت انسان ها بر دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند )

أنع_مًا فهم لها م_لكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 36 - 15

15- مالكيت خصوصى ، اصلى مورد قبول در اسلام

و لا يسئلكم أمولكم

نسبت داده شدن {أموال} به {كم} و تصريح به اين كه خداوند، مال هايتان را از شما نمى گيرد; مى رساند كه دارا بودن و مالكيت، مورد قبول شريعت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 8

8 - كافران ستيزكننده با خدا و پيامبر ( ص ) ، فاقد حق مالكيت نسبت به اموال و دارايى خويش *

و ما أفاء اللّه على رسوله منهم

واژه {أفاء} _ كه از {فىء} به معناى رجوع گرفته شده _ نشانگر آن است كه يهوديان محارب، حق مالكيتى نسبت به اموال و دارايى شان ندارند و در حقيقت به مالك اصلى آن، بازگردانيده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 15

15 - حق مالكيت كافران غير محارب ، محترم و رعايت عدل درباره ايشان ضرورى است .

و ءاتوهم ما أنفقوا

از شأن نزول آيه، استفاده مى

شود كه حكم پرداخت مهريه و نيز احترامى كه اسلام براى مالكيت كافران قائل است، مربوط به كافران غير محارب است; چنان كه آيه شريفه مسائل پس از صلح حديبيه را بيان مى كند. بنابراين رعايت اين عدل با آنچه از مفهوم {أن تبرّوهم و تقسطوا...} _ كه نهى از قسط درباره كافران حربى بود _ منافات ندارد.

ادعاى مالكيت سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 57 - 1

1 - فرعون مدعى مالكيت خود و پيروانش ( قبطيان ) بر سرزمين مصر

لتخرجنا من أرضنا

از اضافه شدن {أرض} به ضمير متكلم {نا} برمى آيد كه فرعونيان، سرزمين مصر را متعلق به خويش و از آنِ خود مى دانستند و براى ديگران حقى در آن قائل نبودند.

ادعاى مالكيت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 20 - 2

2_ همه اهل كاروان ، خود را نسبت به يوسف ( ع ) ذى نفع مى پنداشتند و خويشتن را مالك او مى شمردند .

أسرّوه بض_عة . .. و شروه بثمن

از آن جايى كه كالا قرار دادن و نيز فروختن يوسف(ع) به كاروان نسبت داده شده است ، برداشت فوق استفاده مى شود.

ارزش مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 19

19 _ ارزشمندى مالكيت و ثمردهى آن در گرو علم و حكمت

فان للّه ما فى السموت و الارض و كان اللّه عليماً حكيماً

يادآورى علم و حكمت خداوند پس از بيان مالكيت مطلق خداوند، مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته

باشد.

اسباب مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 8

8 - وصيت از اسباب ملكيت است .

إن ترك خيراً الوصية للولدين و الأقربين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 2،4

2 - دستيابى به مال و دارايى هاى ديگران با اسباب باطل ، حرام است .

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل

كلمه {بينكم} قيد براى {أموالكم} است; يعنى، اموالى كه در ميان شماست و هر كس مالك بخشى از آن است. بنابراين جمله {لاتأكلوا ...} چنين معنا مى شود: نبايد هيچ يك از شما مال و دارايى ديگرى را با سببى باطل تصرف كند.

4 - پرداخت رشوه به قضات ، به منظور دستيابى به اموال ديگران ، از جمله اسباب باطل براى تحصيل مال است .

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل و تدلوا بها إلى الحكام لتأكلوا فريقاً من أمول الن

جمله {و تدلوا بها . ..} عطف خاص بر عام است و لذا بيانگر مصداق بارزى از تصرف اموال ديگران با اسباب باطل مى باشد. نياوردن {لا}ى ناهيه در {تدلوا} مؤيد اين معناست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 6

6- امكان مالكيت بدون كار

و لاتقربوا مال اليتيم

از آنجايى كه يتيم طفلى است كه پدر خود را از دست داده است و در آن سن و سال هم امكان كار كردن براى وى وجود ندارد. و يكى از طبيعى ترين راههاى مالك شدن يتيم، ارث است كه از طريق كار به دست نمى آيد. با توجه به اين نكته ها،

مطلب فوق قابل استناد به آيه است.

اقرار به مالكيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 8

8 - { و سمع رجلا يقول : { إنا للّه و إنا إليه رجعون } فقال ( ع ) إن قولنا { إنا للّه } اقرار على أنفسنا بالملك و قولنا { إنا إليه راجعون } اقرار على أنفسنا بالهلك ;

] حضرت على (ع)[ شنيد كه شخصى كلمه استرجاع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 3

3 _ كافران، معترف به مالكيت مطلق خداوند بر جهان هستى

قل لمن ما فى السموت و الأرض قل للّه

جواب خداوند به سؤال مطرح شده و منتظر جواب كافران نماندن، بداهت و مورد اعتراف بودن جواب را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 85 - 1

1 - اعتراف به مالكيت خدا بر زمين و موجودات روى آن ، امرى ناگريز براى هر انسانِ اهل دانش و خرد

قل لمن الأرض . .. إن كنتم تعلمون . سيقولون للّه قل أفلاتذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 87 - 3

3 - ترديد در يگانگى خدا ، على رغم اعتراف به مالكيت مطلق او بر سراسر هستى ، ناشى از بى پروايى و بيم نداشتن از عذاب او

سيقولون للّه قل أفلاتتّقون

اقسام اسباب مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 1

1 - دستيابى به مال و ثروت ،

داراى اسباب ناروا وباطل ; و اسبابى حق و درست

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل

اهميت مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 57

57 _ لزوم احترام به مالكيّت قانونى افراد جامعه و حفظ حدود آن

اذا تداينتم . .. ذلكم اقسط ... و اتّقوا اللّه

امر به تقوا پس از بيان مسائل و احكامى چند كه از جمله آنها، مالكيّت افراد بر داراييهاى خويش است و نيز بيان شرايط نقل و انتقال آن به ديگران، بيانگر رعايت آن مسائل و محترم شمردن آنهاست.

ايصال به مالكيت جاودان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 6

6 - راهنمايى آدم به درخت جاودانگى و ملك و سلطنت هميشگى ، پوشش شيطان براى فريب آدم و حوا و وادار ساختن آنان به خوردن از ميوه درخت ممنوع

هل أدّلك على شجرة الخلد و ملك لايبلى

مقصود از {شجرة الخلد} درختى است كه خوردن ميوه آن موجب جاودانگى گردد. {ملك} به معناى مال و نيز سلطنت آمده است (قاموس). مراد از {ملك لايبلى} مالكيت و حاكميتى است كه زوال نپذيرد و فرسوده نگردد.

ايمان به مالكيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 5 - 3

3 - باور به ربوبيت خدا ، رحمت آفرينى و مالكيتش بر روز جزا ، وادار كننده آدمى به پرستش او

رب العلمين. الرحمن الرحيم. ملك يوم الدين. إياك نعبد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 4

4 - باور به مالكيت خدا

و بازگشت به او ، آسان كننده تحمل مصيبت ها و مشكلات

الذين إذا أصبتهم مصيبة قالوا إنا للّه و إنا إليه رجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 123 - 7

7_ باور به انحصار مالكيت خداوند بر غيب هستى ، وادار كننده آدمى به پرستش خدا و توكل بر او

و لله غيب السم_وت و الأرض . .. فاعبده و توكل عليه

جمله {اعبده و توكل عليه} بر دو جمله {لله غيب السماوات و الأرض} و {إليه يرجع الأمر كله} تفريع شده است. برداشت فوق ، ناظر به ارتباط آن با جمله نخست است.

بطلان مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 4

4 - پرداخت رشوه به قضات ، به منظور دستيابى به اموال ديگران ، از جمله اسباب باطل براى تحصيل مال است .

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل و تدلوا بها إلى الحكام لتأكلوا فريقاً من أمول الن

جمله {و تدلوا بها . ..} عطف خاص بر عام است و لذا بيانگر مصداق بارزى از تصرف اموال ديگران با اسباب باطل مى باشد. نياوردن {لا}ى ناهيه در {تدلوا} مؤيد اين معناست.

بى ارزشى مالكيت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 11

11 - معبود هاى ادعايى مشركان ، فاقد هرگونه مالكيت ; حتى به مقدار پوست هسته خرما

و الذين تدعون من دونه ما يملكون من قطمير

{قطمير} به معناى لفّافه و پوست ميان خرما و هسته آن است (لسان العرب) البته اين تعبير در آيه شريفه، كنايه از بسيار

ناچيز بودن است.

جاودانگى مالكيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 5

5 - مالكيت و فرمان روايى خداوند بر هستى ، حقيقتى ثابت و فنا ناپذير است .

الملك الحقّ

{حقّ}; يعنى، واجب و ثابت (مصباح) و {الحقّ} در آيه مى تواند صفت براى {الملك} باشد و نيز ممكن است صفتى ديگر براى {اللّه} گرفته شود كه با توجه به ذكر آن بعد از وصف {الملك}، نكته ياد شده استفاده مى شود.

حق مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 13

13- امكان انفكاك حق مالكيت از حق تصرف

و لاتقربوا مال اليتيم . .. حتى يبلغ أشدّه

از اينكه يتيم، على رغم مالك بودنش، حق تصرف قبل از بلوغ را ندارد و اولياى وى، على رغم مالك نبودنشان، حق تصرف در مال يتيم را دارند، به دست مى آيد كه مالكيت و جواز تصرف، انفكاك پذير هستند.

حق مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 33 - 3

3 - حق مالكيت انسان بر دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) و بهره بردارى از آنها ، از حقوق پذيرفته شده در اسلام

لأنع_مكم

{أنعام} (جمع {نَعَم}) به شتر، گاو و گوسفند گفته مى شود. كلمه {نَعَم} به شتر اختصاص دارد; زيرا بزرگ ترين نعمت نزد عرب است (مفردات راغب). اضافه شدن {أنعام} به ضمير {كم}، حاكى از حق تصرف و مالكيت انسان بر دام ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 -

32 - 2

2 - انسان ، داراى حق تصرف و بهره بردارى در تمام محصولات طبيعت

مت_عًا لكم

حقيقت مالكيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 3 - 4

4 - مالكيت خداوند بر مردم ، از نوع مالكيت معبود بر بندگان است .

ملك الناس . إل_ه الناس

ترتيب ذكرى دو وصف {ملك} و {إل_ه}، ممكن است اشاره به نكته يادشده داشته باشد.

درخواست مالكيت جاودان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 120 - 8

8 - انسان ، خواهان زندگى جاويد و ملك و مالكيت فنا ناپذير است .

هل أدّلك على شجرة الخلد و ملك لايبلى

شيطان براى كارگر ساختن وسوسه خويش در آدم، از زمينه هايى بهره برد كه در آدم وجود داشت. آن زمينه ها، ميل به جاودانگى و مالكيت فنا ناپذير است.

دلايل مالكيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 93 - 4

4- رحمانيت خداوند ، دليل مملوك بودن موجودات آسمان ها و زمين و مالكيت مطلق خداوند

إن كلّ من فى السموت والأرض إلاّ ءاتى الرحمن عبدًا

ذكر مالكيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 52 - 9

9- واهمه داشتن از غير خداوند _ با توجه به وحدانيت و مالكيت انحصارى او بر جهان _ امرى شگفت آور و غير منطقى است .

إنما هو إل_ه وحد . .. و له ما فى السموت و الأرض ... أفغير الله تتّقون

همزه {أفغير الله}، استفهام انكارى بوده و متضمن معناى تعجب است و تعجب

در جايى رخ مى دهد كه كارى غير طبيعى و غير متداول باشد. اينكه پس از يادآورى {إنما هو إله واحد} و {له ما فى السماوات و الأرض} با شگفتى اظهار مى دارد: {أفغير الله تتّقون}، نكته فوق قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 74 - 3

3- توجه به مالكيت و قدرت مطلقه خدا و ناتوانى موجودات در برابر او ، مستلزم تشبيه نكردن او به غير است .

و يعبدون من دون الله ما لايملك . .. فلاتضربوا لله الأمثال

عمده ترين موضوعى كه از آيات قبل استفاده شد، مالكيت و قدرت مطلق الهى و نفى هرگونه مالكيت و قدرت از خدايان دروغين مشركان است و در اين آيه خداوند، نتيجه و لازمه مطلب فوق را، تمثيل نكردن خدا به غير او دانسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 38 - 12

12 - اهل ايمان ، به مالكيت حقيقى خداوند بر امكانات دنيايى بشر توجه دارند .

و ممّا رزقن_هم ينفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 13 - 6

6 - لزوم توجه انسان به مالكيت مطلق خداوند بر جهان هستى و پرهيز از غفلت و غرور به هنگام بهرهورى از طبيعت و مظاهر آن

جميعًا منه

تذكّر خداوند به اين كه همه هستى از او است _ پس از اين كه جهان را مسخّر انسان ياد كرده است _ مى رساند كه انسان با حاكميت بر جهان، زمينه غرور و غفلت از خداوند را دارد. و تأكيد {جميعاً منه} درصدد

از ميان بردن اين غفلت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 14 - 6

6 - توجّه به مالكيت خداوند بر دنيا و آخرت و حوادث آنها ، وادار سازنده انسان به جدى گرفتن هشدار هاى عذاب

و إنّ لنا للأخرة و الأُولى . فأنذرتكم نارًا تلظّى

زوال مالكيت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 23 - 6

6- همه مالكيت ها ، جز مالكيت خداوند ، زوال پذير است .

نحن الورثون

سلب مالكيت در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 19 - 2

2 - قيامت ، روز سلب مالكيت و اختيار از همه انسان ها است .

يوم لاتملك نفس لنفس شيئًا

شرايط مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 25

25 _ تنفيذ وصيت ميت و پرداخت ديون او ، شرط مالكيت وارثان نسبت به ميراث

للذّكر مثل حظّ الانثيين . .. من بعد وصية يوصى بها او دَين

{لام} در {للذكر} و {لهن} و . .. ، براى تمليك و {من بعد وصيّة} بيانگر ظرف تحقق آن است.

عقيده به مالكيت غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 11

11 - عقيده به مالكيت غير خدا بر بخشى از عالم و سهيم دانستن غير او در آن و اعتقاد به كمك غير خدا به او در تدبير عالم ، مشركانه است .

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرّة .

.. و ما لهم فيهما من شرك

عوامل مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 4 - 10،11

10 _ تعيين مهريّه در عقد ازدواج ، از اسباب ملكيت

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

11 _ هبه ، از وسايل ملكيت

فان طبن لكم . .. فكلوه

{كلوه}، كنايه از استيلاى كامل است و آن ملكيّت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 7 - 7

7 _ ارث ، از اسباب مالكيت

للرّجال نصيب . .. و للنّساء نصيب ممّا ترك الوالدان و الاقربون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 4

4 _ ارث ، از اسباب مالكيت

يوصيكم اللّه فى اولادكم للذّكر مثل حظّ الانثيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 12 - 9

9 _ ارث ، از اسباب مالكيّت

و لكم نصف ما ترك . .. فلكم الرّبع ... و لهنّ الرّبع ... فلهنّ الثّمن ... فهم شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 12

12 _ هر كس _ چه زن و چه مرد _ مالك دسترنج خويش است .

للرّجال نصيب . .. و للنساء نصيب

كافران و مالكيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 3،5

3 _ كافران، معترف به مالكيت مطلق خداوند بر جهان هستى

قل لمن ما فى السموت و الأرض قل للّه

جواب خداوند به سؤال مطرح شده و منتظر جواب كافران نماندن، بداهت و مورد

اعتراف بودن جواب را مى رساند.

5 _ خوددارى كافران از اعتراف به مالكيت مطلق خداوند، على رغم آگاهى بدان

قل لمن ما فى السموت و الأرض قل للّه

مالكيت آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 255 - 9

9 _ حاكميّت و مالكيّت مطلق خداوند ، بر آنچه در آسمان ها و زمين است . ( عالم هستى )

له ما فى السّموات و ما فى الارض

لازمه ملكيّت بر هر چيز، حاكميّت نسبت به آن است; بلكه ملكيّت، مساوق با حاكميت است.

مالكيت اخروى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 4 - 1

1 - خداوند ، مالك و فرمانرواى روز قيامت است .

ملك يوم الدين

{مِلْك} در {مالك يوم الدين} ملك حقيقى است ; يعنى، وابستگى وجودى كه لازمه آن تسلط كامل و همه جانبه مالك بر مملوك است. قابل ذكر است كه {يوم الدين} هم مى تواند مفعول براى {مالك} باشد و هم مى تواند ظرف براى آن گرفته شود و در صورت دوم مفعول، كلمه اى همانند {الامور} خواهد بود; يعنى: مالك الامور فى يوم الدين. به هر تقدير برداشت فوق از آن استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 5 - 2،3

2 - ربوبيت خدا بر هستى ، رحمانيت و رحيميت او و مالكيتش بر روز قيامت ، دليل شايستگى او براى پرستش

رب العلمين. الرحمن الرحيم. ملك يوم الدين. إياك نعبد

3 - باور به ربوبيت خدا ، رحمت آفرينى و مالكيتش بر روز جزا ، وادار كننده آدمى

به پرستش او

رب العلمين. الرحمن الرحيم. ملك يوم الدين. إياك نعبد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 73 - 10،14

10 _ روز دميده شدن در صور، مالكيت مطلق و حاكميت انحصارى خداوند، ظهور خواهد يافت.

و له الملك يوم ينفخ فى الصور

{له الملك} بيانگر انحصار ملك در روز نفخ صور براى خداوند است. و چون اين مالكيت اكنون نيز وجود دارد، بنابراين مفاد حصر، ظهور اين مالكيت در آن روز به گونه اى كه جاى هيچ انكار براى كسى نماند، است.

14 _ دانايى خداوند به غيب و شهود عالم، پشتوانه حشر تمامى انسانها و ظهور مالكيت و حاكميت انحصارى خداوند در قيامت است.

إليه تحشرون . .. يوم ينفخ فى الصور علم الغيب و الشهدة

با توجه به اينكه در آخرين جمله آيه قبل سخن از حشر آدميان بود و در اين آيه از نفخ صور و برپايى قيامت ياد شده و سپس جمله {عالم الغيب و الشهادة} آمده، گويا اين جمله پاسخى است به كسانى كه چگونگى حشر آدميان را، با وجود متلاشى شدن اجساد و از بين رفتن آثار، امرى ناممكن مى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 30 - 9

9 _ قيامت ، روز ظهور مولويت و مالكيت به حق و پروردگارى بى همتاى خداوند و بر ملا شدن بطلان انديشه مولويت و ربوبيت غير او براى شرك پيشگان

و يوم نحشر هم جميعاً . .. و ردوا إلى اللّه موليهم الحق و ضل عنهم ما كانوا يفترون

مالكيت اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - بروج - 85 - 11 - 4

4 - مؤمنانى كه زير شكنجه كافران جان دادند و در آتش آنان سوختند ، مالك بوستان هاى بهشت خواهند شد .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم جنّ_ت

ارتباط اين آيه با آيه قبل، بيانگر برداشت ياد شده است.

مالكيت الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 129 - 1،3،4،5،10

1 _ مالكيت آسمان ها و زمين ( هستى ) و حاكميت بر آنها ، در انحصار خداوند است .

و للّه ما فى السّموات و ما فى الارض

تقديم {لِلّه} بيانگر انحصار است.

3 _ انحصار حاكميّت و مالكيّت مطلق خداوند بر هستى ، دليل انحصار عفو و يا مجازات بندگان به وى

او يتوب عليهم او يعذّبهم . .. و للّه ما فى السّموات و ما فى الارض يغفر لمن يشآء

جمله {و للّه ما فى السّموات}، بيان علت جمله هاى سابق است.

4 _ انحصار مالكيت و حاكميت مطلق خداوند بر هستى ، دليل عجز غير خدا در تدبير شؤون زندگى انسانها

ليس لك من الامر شىء . .. و للّه ما فى السّموات و ما فى الارض

زيرا جمله {ليس لك . .. } با جمله {و للّه ما فى السّموات} تعليل شده است.

5 _ مالكيّت مطلق خداوند بر هستى ، دليل نداشتن حقّ تصميمگيرى رسول خدا ( ص ) ، در مورد سرنوشت كفّار

ليس لك من الامر شىء او يتوب عليهم . .. و للّه ما فى السّموات و ما فى الارض

10 _ مالكيّت و حاكميّت خداوند بر سرنوشت مؤمنان و كافران ( پيروزى يا شكست )

ليقطع طرفاً من الّذين كفروا .

.. ليس لك من الامر شىء ... و للّه ما فى السّموات و

مالكيت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 39 - 4

4 - انسان ، مالك عمل و دستاورد تلاش خويش *

و أن ليس للإنس_ن إلاّ ما سعى

لام در {للإنسان} براى ملكيت است و {سعى} تمامى فعاليت هاى آدمى را شامل مى شود.

مالكيت انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 7،8

7 - مالكيت انسان بر دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، جلوه لطف خدا به انسان ها است .

أوَلم يروا . .. أنع_مًا فهم لها م_لكون

از آمدن جمله {فهم لها مالكون} (با فاء تفريع) مى توان برداشت بالا را استفاده كرد; زيرا خداوند علاوه بر آن كه انعام را براى بهره مندى انسان ها آفريده، مالكيت را نيز به انسان ها بخشيده است.

8 - مشروعيت مالكيت انسان ها بر دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند )

أنع_مًا فهم لها م_لكون

مالكيت بت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 58 - 4

4- بت و ساير ابزار و وسايل گناه ، از حرمت و مالكيت ساقط است و شكستن و نابود كردن آنها جايز مى باشد .

فجعلهم جذذًا

برداشت ياد شده از شكستن بت ها به وسيله حضرت ابراهيم(ع) و سوگند ايشان بر اين كار و نيز لحن تأييد گونه و تمجيدآميز آيه شريفه به دست مى آيد.

مالكيت بر امكانات مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم

- 30 - 28 - 12

12 - انسان ها ، به رغم اين كه امكانات شان خدادادى است ، حاضر نيستند بَرده ها و موجودات زيردست شان را در آنها سهيم كنند .

هل لكم من ما ملكت أيم_نكم من شركاء فى ما رزقن_كم فأنتم فيه سواء

مالكيت بر برده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 28 - 10

10 - مالكيت انسان بر بَرده ، جايز و مشروع است .

ما ملكت أيم_نكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 11

11 - انسانِ برده را ، مالك شدن ، جايز و مباح است .

إنّا أحللنا لك . .. و ما ملكت يمينك ... و ما ملكت أيم_نهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 11

11 - مالكيت بر انسان برده ، جايز و روا است .

إلاّ ما ملكت يمينك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 7

7 - مالكِ انسانِ برده شدن ، جايز است .

و لا ما ملكت أيم_نهنّ

مالكيت بر چهارپايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 71 - 7،8

7 - مالكيت انسان بر دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) ، جلوه لطف خدا به انسان ها است .

أوَلم يروا . .. أنع_مًا فهم لها م_لكون

از آمدن جمله {فهم لها مالكون} (با فاء تفريع) مى توان برداشت بالا را استفاده كرد; زيرا خداوند علاوه بر آن كه انعام را

براى بهره مندى انسان ها آفريده، مالكيت را نيز به انسان ها بخشيده است.

8 - مشروعيت مالكيت انسان ها بر دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند )

أنع_مًا فهم لها م_لكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 33 - 3

3 - حق مالكيت انسان بر دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) و بهره بردارى از آنها ، از حقوق پذيرفته شده در اسلام

لأنع_مكم

{أنعام} (جمع {نَعَم}) به شتر، گاو و گوسفند گفته مى شود. كلمه {نَعَم} به شتر اختصاص دارد; زيرا بزرگ ترين نعمت نزد عرب است (مفردات راغب). اضافه شدن {أنعام} به ضمير {كم}، حاكى از حق تصرف و مالكيت انسان بر دام ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 3

3 - حق مالكيت انسان بر دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) و بهره بردارى از آنها ، از حقوق پذيرفته شده در اسلام

لأنع_مكم

{أنعام} جمع {نَعَم} است. اين كلمه در مورد شتر، گاو و گوسفند به كار مى رود; هر چند مفرد آن تنها در مورد شتر كاربرد دارد (لسان العرب). اضافه شدن {أنعام} به ضمير {كم}، حاكى از حق تصرف و مالكيت انسان بر دام ها است.

مالكيت بر شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 3

3 - حق مالكيت انسان بر دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) و بهره بردارى از آنها ، از حقوق پذيرفته شده در اسلام

لأنع_مكم

{أنعام} جمع {نَعَم} است. اين كلمه

در مورد شتر، گاو و گوسفند به كار مى رود; هر چند مفرد آن تنها در مورد شتر كاربرد دارد (لسان العرب). اضافه شدن {أنعام} به ضمير {كم}، حاكى از حق تصرف و مالكيت انسان بر دام ها است.

مالكيت بر گاو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 3

3 - حق مالكيت انسان بر دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) و بهره بردارى از آنها ، از حقوق پذيرفته شده در اسلام

لأنع_مكم

{أنعام} جمع {نَعَم} است. اين كلمه در مورد شتر، گاو و گوسفند به كار مى رود; هر چند مفرد آن تنها در مورد شتر كاربرد دارد (لسان العرب). اضافه شدن {أنعام} به ضمير {كم}، حاكى از حق تصرف و مالكيت انسان بر دام ها است.

مالكيت بر گوسفند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 3

3 - حق مالكيت انسان بر دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) و بهره بردارى از آنها ، از حقوق پذيرفته شده در اسلام

لأنع_مكم

{أنعام} جمع {نَعَم} است. اين كلمه در مورد شتر، گاو و گوسفند به كار مى رود; هر چند مفرد آن تنها در مورد شتر كاربرد دارد (لسان العرب). اضافه شدن {أنعام} به ضمير {كم}، حاكى از حق تصرف و مالكيت انسان بر دام ها است.

مالكيت برده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 28 - 13

13 - بردگان ، از حقِّ مالكيت و تصرف مستقل ، بى بهره و محروم اند .

هل لكم

من ما ملكت أيم_نكم من شركاء فى ما رزقن_كم فأنتم فيه سواء

مالكيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 2 - 4

4 - خداوند مالك و مدبر همه عالم هاى هستى است .

رب العلمين

عالم (مفرد عالمين) است و به مجموعه و دسته اى از موجودات گفته مى شود، بنابراين {العالمين}، يعنى، همه موجودات به لحاظ مجموعه ها و دسته ها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 4 - 6

6 - مالكيت خدا بر روز جزا و فرمانروايى او در آن روز ، دليل اختصاص ستايش ها به اوست .

الحمد للّه . .. ملك يوم الدين

{مالك يوم الدين} نيز مانند اوصاف گذشته به منزله دليل براى {الحمد للّه} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 107 - 10

10 - مالكيت و حاكميت انحصارى خدا بر هستى ، مقتضى نبود هيچ سرپرست و ياورى براى بندگان جز او

له ملك السموت و الأرض و ما لكم من دون اللّه من ولى و لانصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 115 - 1،3

1 - مشرق و مغرب و نيز ساير جهت ها ، تنها از آن خداوند است .

و للّه المشرق و المغرب

مقصود از مشرق و مغرب مى تواند جهت شرق و غرب باشد و نيز مراد از آن مى تواند مكان شرق و غرب گرفته شود. تفريع {فاينما تولوا} بر {للّه المشرق و المغرب} گوياى اين است كه: مراد از مشرق و مغرب - بنابر

تفسير نخست - همه جهات و - بنابر تفسير دوم - همه مكانهاست.

3 - خداوند ، تنها مالك همه مكان ها و عرصه هاى گيتى است .

و للّه المشرق و المغرب

برداشت فوق، بر اين اساس است كه مراد از مشرق و مغرب، مكان شرق و غرب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 6،7،9،14

6 - همه موجودات آسمان ها و زمين از آنِ خداوند است .

بل له ما فى السموت و الأرض

7 - خداوند ، در مالكيت موجودات هستى شريكى ندارد .

له ما فى السموت و الأرض

برداشت فوق با توجه به حصر - كه از تقديم {له} بر {ما فى السماوات . ..} به دست مى آيد - استفاده مى شود.

9 - مالكيت خدا بر هستى ، دليل منزه بودن او از گزينش فرزند و داشتن زاده

و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه بل له ما فى السموت و الأرض

جمله {له ما فى السماوات . ..} برهانى است براى رد پندار نارواى يهود و نصارا.

14 - رابطه خداوند با هستى ، رابطه { مالك و مملوك } و { عابد و معبود } است نه رابطه پدر و فرزندى .

و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه بل له ما فى السموت و الأرض كل له قنتون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 9،10،11

9 - مشرق و مغرب ( همه جهت ها و مكان ها ) از آن خداوند است .

قل للّه المشرق و المغرب

10 - شريكى براى خدا در مالكيت جهت ها و مكان ها وجود ندارد

.

للّه المشرق و المغرب

11 - همه جهت ها و مكان ها از آن رو كه ملك خداوند هستند ، صلاحيت قبله شدن را داشته و مزيتى بر يكديگر ندارند .

قل للّه المشرق و المغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 1

1 - خداوند مالك و اختيار دار انسان ها و آنان هم مملوك و در اختيار اويند .

قالوا إنا للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 255 - 9،13،16،17،26

9 _ حاكميّت و مالكيّت مطلق خداوند ، بر آنچه در آسمان ها و زمين است . ( عالم هستى )

له ما فى السّموات و ما فى الارض

لازمه ملكيّت بر هر چيز، حاكميّت نسبت به آن است; بلكه ملكيّت، مساوق با حاكميت است.

13 _ هيچكس غير خدا از خود چيزى ندارد ، هر چه هست از اوست .

له ما فى السّموات و ما فى الارض

هر چه هست، از آن خداست (له ما . .. )، تعبير ديگرى است از اينكه هيچكس از خود چيزى ندارد.

16 _ شفاعت ، منافاتى با قدرت و مالكيّت مطلق الهى ندارد .

له ما فى السّموات و ما فى الارض من ذاالّذى يشفع عنده الاّ باذنه

17 _ مالكيّت مطلق الهى بر هستى ، مقتضى نفى هر گونه قدرت مستقل در جهان هستى

له ما فى السّموات و ما فى الارض من ذاالّذى يشفع عنده الاّ باذنه

جمله {من ذاالّذى . .. } كه حاكى از نفى قدرت مستقل در جهان هستى است، مى تواند نتيجه مالكيّت مطلق الهى باشد.

26 _ عدم غفلت در تدبير عالم ، مالكيت

، علم و قدرت مطلق و اذن به تأثير اسباب و علل ، نشانه و دليل قيّوميّت خداوند

الحىّ القيّوم . .. وسع كرسيّه السّموات و الارض

تمام مطالبى كه پس از صفت {القيّوم} آمده است، مى تواند توضيح دهنده آن صفت و نيز برهانى براى اثبات آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 256 - 15

15 _ ايمان به خداوند ، اقرار زبانى و تصديق قلبى به وحدانيّت ، قيوميّت ، حيات ، مالكيّت و علم مطلق اوست .

اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيّوم . .. يؤمن باللّه ... و اللّه سميع عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 284 - 1،2،7،8

1 _ تنها خداوند مالك تمام موجودات آسمان ها و زمين است .

للّه ما فى السّموات و ما فى الارض

2 _ توجّه به مالكيّت مطلقه الهى ، زمينه اجراى عدل و قسط و اجراى احكام او در روابط مالى و اقتصادى

اذا تداينتم بدين . .. و ان كنتم على سفر ... للّه ما فى السّموات و ما فى الارض

7 _ خداوند ، مالك انسان و اعمال و نيّات وى

للّه ما فى السّموات و ما فى الارض و ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به ال

8 _ مالكيّت مطلق الهى ، علت و دليل سلطه وى به اعمال و نيّات انسان و محاسبه آنها

للّه ما فى السّموات و ما فى الارض و ان تبدوا ما فى انفسكم او تخفوه يحاسبكم به ال

جمله {للّه ما فى السّموات . .. } به منزله تمهيدى است براى {ان تبدوا

... } يعنى خداوند مالك حقيقى همه چيز است كه از جمله آنها، اعمال و نيّات انسان مى باشد. و چون مالك حقيقى است، قادر به محاسبه نيّات و اعمال آدمى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 26 - 3،4

3 _ لزوم اقرار به مالكيّت و قدرت مطلقه خدا ، و اينكه همه نيكى ها به دست اوست .

قل اللّهم مالك الملك تؤتى الملك من تشاء . .. بيدك الخير

4 _ مقتضاى اُلوهيت حق ، مالكيّت و سيطره مطلق او بر هستى است .

قل اللّهم مالك الملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 109 - 1،4

1 _ مالكيّت انحصارى خداوند ، نسبت به آنچه در آسمان ها و زمين است .

و للّه ما فى السموات و ما فى الارض

4_ مالكيّت انحصارى خداوند نسبت به تمام هستى ، دليل نفى اراده ظلم و ستم از ساحت اوست .

و ما اللّه يريد ظلماً للعالمين. و للّه ما فى السموات و ما فى الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 180 - 4،21،23،27

4 _ داده هاى الهى ( امكانات مادى و معنوى ) به انسان ها ، فضل خداوند و از ملك اوست .

و لا يحسبنّ الّذين يبخلون بما اتيهم اللّه من فضله

21 _ مالكيت اصلى و نهايى آسمان ها و زمين ( تمام هستى ) ، از آن خداوند است .

و للّه ميراث السّموات و الارض

23 _ دارايى هاى انسان از آن خداست و به او باز خواهد گشت

.

بما اتيهم اللّه من فضله . .. و للّه ميراث السّموات و الارض

27 _ توجّه به مالكيّت مطلق خداوند و توجّه به آگاهى او از اعمال آدمى ، آسان كننده انفاق و زمينه ساز پرهيز از بخلورزى

و لا يحسبنّ الّذين يبخلون . .. و للّه ميراث السّموات و الارض و اللّه بما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 189 - 1،3،5

1 _ خداوند ، تنها مالك و فرمانرواى آسمان ها و زمين

و للّه ملك السّموات و الارض

{مُلك} به معناى پادشاهى و فرمانروايى و ملازم با مالكيت است.

3 _ توجّه به مالكيّت و فرمانروايى مطلق خداوند ، زمينه پرهيز از شكستن ميثاق ، كتمان حقايق ، دين فروشى و خودپسندى

و اذ اخذ اللّه ميثاق الّذين اوتوا الكتب لتبيّننّه . .. و لا تكتمونه ... و اشتروا

5 _ مالكيّت انحصارى و قدرت مطلق خداوند ، دليل نبود گريزگاه براى مستحقان عذاب

فلا تحسبنّهم بمفازة من العذاب . .. و للّه ملك السّموات و الارض و اللّه على كلّ ش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 190 - 4

4 _ آفرينش آسمان ها و زمين و گردش شب و روز ، دربردارنده نشانه هاى فراوان بر يكتايى خدا در مالكيّت و فرمانروايى بر هستى

و للّه ملك السّموات . .. انّ فى خلق السّموات ... لايات

جمله {انّ فى . .. }، مى تواند بيانگر دليلى براى يكتايى خداوند در فرمانروايى و مالكيّت باشد كه در آيه قبل (و للّه ملك السّموات ... ) مطرح شد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 8

8 _ خداوند ، مالك حقيقى اموال و ثروتها

اموالكم الّتى جعل اللّه لكم قياماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 13

13 _ تمام زمين از آن خداوند است .

الم تكن ارض اللّه واسعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 118 - 6

6 _ اعتراف شيطان به ربوبيت و مالكيت خداوند نسبت به تمامى مردمان

و قال . .. من عبادك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 126 - 1،4،6

1 _ خداوند ، تنها مالك آسمان ها و زمين و آنچه در آنهاست ( تمامى هستى )

و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

{ما فى السموات و ما فى الارض}، كنايه از تمامى هستى است.

4 _ مالكيت و احاطه خداوند بر هستى ، ضامن كيفر و پاداش دهى عادلانه و دقيق وى به اعمال مردم

من يعمل سوءاً يجز به . .. و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض ... محيطاً

برخى بر آنند كه جمله {و لله ما فى السموت}، به منزله تعليل براى جمله هاى {من يعمل سوءا يجز به} و {فأولئك . ..} است; يعنى چون خداوند مالك تمام هستى است، قادر بر كيفر و پاداش بدون كم و كاست است.

6 _ انسان هاى برگزيده خداوند ، با همه ارجمندى و شرافت ، بنده و مملوك اويند .

و اتخذ اللّه إبرهيم خليلا. و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

جمله {للّه ما فى السموت . ..}،

مى تواند به منظور پاسخ به سؤالى باشد كه ممكن است از گزينش ابراهيم به دوستى پيش آيد. يعنى مپنداريد كه خداوند، ابراهيم(ع) را براى رفع نياز به دوستى برگزيد. بلكه ابراهيم(ع) و تمامى هستى ملك اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 131 - 1،3،4،5،14

1 _ خداوند ، مالك تمامى موجودات آسمان ها و زمين است .

و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

3 _ مالكيت خداوند بر هستى ، پشتوانه وفاى او به وعده هاى خويش

يغن اللّه كلا . .. و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

جمله {و لله ما فى السموت . ..}، تعليل جمله {يغن اللّه كلا من سعته} است.

4 _ مالكيت خداوند بر هستى ، دليل توانمندى او بر رفع نياز هاى انسان

يغن اللّه كلا من سعته . .. و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

5 _ توجه زنان و مردان به مالكيت مطلق خداوند ، برطرف كننده نگرانى آنان از كمبود ها و نياز ها در صورت طلاق

و إن يتفرقا يغن اللّه كلا من سعته . .. و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

14 _ مالكيت انحصارى خداوند بر تمامى هستى و غناى وى ، دليل مصونيت او از هرگونه خسارت و آسيب از كفر كافران

و إن تكفروا فان للّه . .. و كان اللّه غنياً حميداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 132 - 1،3،5،6

1 _ خداوند ، يگانه مالك تمامى موجودات آسمان ها و زمين ( تمام هستى )

و للّه ما فى السموت و

ما فى الأرض

3 _ توجه و اعتقاد به مالكيت يگانه خداوند بر هستى ، داراى اهميت و مورد تأكيد او

و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

تكرار {و لله ما فى السموت . ..} در سه آيه پى در پى، بيانگر برداشت فوق است.

5 _ خداوند ، مالك نظام هستى و خود متصدى تدبير آن است .

و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض و كفى باللّه وكيلا

6 _ خداوند ، مالك انسان ها و خود ، تدبير كننده امور آنهاست .

و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض و كفى باللّه وكيلا

از مصاديق مورد نظر براى {ما فى الارض}، انسانها هستند، چون خطاب قرآن با آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 133 - 7

7 _ مالكيت مطلق خداوند ، دليل نفوذ مشيت و قدرت وى بر هرگونه دخل و تصرف در جهان آفرينش

و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض . .. ان يشأ يذهبكم

جمله {و لله . ..}، تعليل براى {ان يشأ...} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 170 - 10

10 _ خداوند ، تنها مالك و فرمانرواى هستى

فان للّه ما فى السموت و الارض

{ما فى السموت . ..} كنايه از جهان هستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 36،37،40

36 _ مالكيت مطلق خداوند بر هستى ، دليل فرزند نداشتن او

سبحنه ان يكون له ولد له ما فى السموت و ما فى الأرض

جمله {له ما فى السموت . ..}

دليل و برهانى است براى جمله {سبحنه ان يكون له ولد} يعنى آنچه غير خداست و از جمله حضرت مسيح، مملوك و عبد اوست و كسى كه مالك تمام هستى است، نيازى به داشتن فرزند ندارد.

37 _ خداوند ، تنها مالك و فرمانرواى تمامى هستى

له ما فى السموت و ما فى الارض

40 _ توجه به قدرت و مالكيت مطلق خداوند ، زمينه ساز باور آدمى به كفايت خداوند در تدبير هستى

له ما فى السموت و ما فى الارض و كفى باللّه وكيلا

جمله {له ما فى السموت . ..} مى تواند اشاره به علت كفايت خداوند در وكالت و تدبير هستى داشته باشد ; يعنى چون مالك و فرمانروايى مطلق است، براى وكالت و تدبير هستى كافى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 16،18،19،22،27

16 _ سلطنت و مالكيت مطلق خداوند بر آسمان ها ، زمين و آنچه ميان آن دو است . ( تمام هستى )

و للّه ملك السموت و الأرض و ما بينهما

تقديم {للّه} دلالت بر حصر دارد. يعنى تنها او مالك آسمانها و ... است. لذا از اين معنا به مالكيت مطلق تعبير شده است.

18 _ مسيح ( ع ) ، فرزند مريم ( ع ) و هر دو مملوك خداوند

المسيح ابن مريم و امه . .. و للّه ملك السموت و الارض

19 _ مالكيت و سلطنت خداوند نسبت به مسيح ( ع ) و مادرش ، دليل بطلان ادعاى الوهيت براى مسيح ( ع )

قالوا إنّ اللّه هو المسيح ابن مريم . .. و للّه ملك السموت و الارض

22 _ مالكيت خداوند

بر هستى ، دليل توانايى وى بر نابود ساختن مسيح ( ع ) ، مريم ( ع ) و تمامى اهل زمين و نفى هرگونه قدرت در برابر قدرت اوست .

فمن يملك من اللّه شيئاً ان اراد ان يهلك . .. و للّه ملك السموت و الارض

27 _ مالكيت و سلطنت مطلق خداوند بر هستى ، دليل توانايى او بر هر نوع آفرينش ( مانند آفرينش انسان بدون واسطه پدر )

للّه ملك السموت و الارض و ما بينهما يخلق ما يشاء

بنابر اينكه {يخلق ما يشاء}، نتيجه اى باشد براى {للّه ملك السموت والارض}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 18،19،20

18 _ تنها خداوند ، مالك و فرمانرواى آسمان ها و زمين و آنچه ميان آن دو است . ( تمام هستى )

و للّه ملك السموت و الارض و ما بينهما

19 _ يهود و نصارا ، همچون ساير مردمان ، مملوك و تحت حاكميت خدا هستند ، نه فرزند وى و نه برخوردار از محبتى ويژه در پيشگاه او .

و قالت اليهود و النصرى نحن ابنؤا اللّه . .. و للّه ملك السموت و الارض

در برداشت فوق، جمله {للّه ملك السموت . ..} دليل رد پندار يهود و نصارا (نحن ابنؤا اللّه و احبؤه) گرفته شده است.

20 _ مالكيت و فرمانروايى مطلق خداوند ، دليل نفوذ مشيت او در آمرزش و عذاب انسانها

يغفر لمن يشاء و يعذب من يشاء و للّه ملك السموت و الارض و ما بينهما

در برداشت فوق، جمله {للّه ملك . ..} دليل براى {يغفر لمن يشاء ...} گرفته شده است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 40 - 1،17

1 _ خداوند ، تنها مالك آسمان ها و زمين ( تمام هستى ) و حاكم بر آنها

الم تعلم إنّ اللّه له ملك السموت و الارض

آسمانها و زمين كنايه از تمامى هستى است. و ملك به معناى حاكميت و در دست داشتن زمام امور است.

17 _ توجه به مالكيت مطلق خداوند و قدرت بيكران او ، بازدارنده آدمى از هرگونه اعتراض به قوانين الهى

الم تعلم إنّ اللّه له ملك السموت و الارض . .. و اللّه على كل شىء قدير

جمله {الم تعلم . ..} مى تواند به منظور توجيه حد سرقت و برطرف ساختن هر گونه اعتراض درباره آن باشد. به اين بيان كه مالك تمامى هستى، به هرگونه تصرف در ملك خويش مجاز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 118 - 2،3

2 _ تمامى انسان ها بنده و مملوك خداوند هستند .

ان تعذبهم فانهم عبادك

3 _ مملوكيت مردمان براى خداوند مجوز عذاب مشركان آنان از سوى خداوند

ان تعذبهم فانهم عبادك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 120 - 1،7

1 _ تنها خداوند ، مالك و فرمانرواى آسمان ها ، زمين و هر آنچه در آنهاست .

للّه ملك السموت و الارض و ما فيهن

7 _ مالكيت خداوند بر آسمان ها و زمين و توانايى مطلق وى ، ضامن اعطاى بهشت جاودانه به صادقان

ينفع الصدقين صدقهم لهم جنت . .. و ما فيهن و هو على كل شىء قدير

بيان مالكيت خداوند بر هستى و توانايى

مطلق او پس از وعده بهشتى جاويدان به صدق پيشگان، مى تواند اشاره به اين باشد كه تحقق بخشيدن به اين وعده هرگز از توان خداوند خارج نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 2

2 _ مالكيت مطلق خداوند بر موجودات آسمانها و زمين، بديهى و غيرقابل انكار

قل لمن ما فى السموت و الأرض قل للّه

جواب خداوند به سؤال خود، نشانگر بديهى و غير قابل انكار بودن جواب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 13 - 1،2

1 _ مالكيت و حاكميت مطلقه الهى بر هر موجود مستقر در شب و روز

و له ما سكن فى الّيل و النهار

{سكن}، از ماده {سكنى} (به معنى مسكن گزيد): و {ما سكن . .. }، شامل هر موجودى است كه در ظرف شب و روز قرار گرفته باشد.

2 _ تنها خداوند مالك اشياى ساكن و متحرك در شب و روز

و له ما سكن فى الّيل و النهار

بنابراين كه {ما سكن}، به معنى ساكن، مقابل متحرك، باشد. نكته ديگر در آيه اينكه گاهى در زبان عرب يكى از ضدين ذكر مى گردد و ديگرى مسكوت مى ماند. چون مذكور، خود كافى از غير مذكور است. در آيه نيز گر چه تنها {ما سكن} آمده، ولى مراد متحركها نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 45 - 15

15 _ خداوند، مالك و مدبر جهانيان است.

رب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 75 -

1

1 _ خداوند سلطنت و مالكيت خويش (ملكوت) بر آسمانها و زمين را به ابراهيم(ع) نماياند.

و كذلك نرى إبرهيم ملكوت السموت و الأرض

{ملكوت} به معناى {ملك} است; اگر چه تأكيد بيشترى در معنا دارد. مراد از ملكوت در آيه شريفه وجود اشيا از جهت انتسابشان به خداوند و مشاهده ملكوت، رؤيت موجودات با اين كيفيت است. براى توضيح بيشتر به تفسير الميزان مراجعه شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 162 - 7

7 _ خداوند مالك و مدبر تمامى عوالم هستى

لله رب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 164 - 1،2

1 _ تنها خداوند، {رب} (مالك و مدبر) انسانهاست.

أغير الله أبغى ربا

{بغى}، مصدر {أبغى}، به معناى جستجو و طلب كردن است. كلمه {ربا} مفعول براى {أبغى} و {غير الله} حال براى {ربا} است.

2 _ خداوند، مالك و مدبر همه هستى است.

و هو رب كل شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 54 - 12

12 _ تنها خداوند ، مالك همه آفريده ها و فرمانرواى آنهاست .

ألا له الخلق و الأمر

در برداشت فوق كلمه {الخلق} به معناى اسم مفعول (مخلوق)، و {أمر} به معناى فرمان دادن گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 24،25

24 _ زمين و روييدنيهايش از آن خداست .

فذروها تأكل فى أرض اللّه

اضافه كلمه {أرض} به {اللّه} مى تواند به اين معنا باشد كه زمين از آن خداست. و نيز مى تواند به معناى زمين خدا،

در مقابل زمينى كه مالك شخصى دارد، باشد. بنابر احتمال دوم معناى {فذروها ... } چنين مى شود: ناقه را آزاد بگذاريد. آن ناقه در زمين خدا مى چرد و به زمينهاى شخصى شما تعرضى نمى كند.

25 _ مالكيت خدا بر زمين ، دليل صالح ( ع ) بر لزوم آزادگذارى ناقه براى چريدن در هر كجاى زمين

هذه ناقة اللّه . .. فذروها تأكل فى أرض اللّه

انتساب زمين به خداوند (أرض اللّه) پس از انتساب ناقه به او (ناقة اللّه) استدلالى است از سوى صالح بر لزوم آزادگذارى آن براى چريدن. يعنى چون ناقه از آن خداست و زمين نيز از آن اوست، روا نيست از چريدن بازداشته شود. تفريع جم___له {ذروها ... } به وسيله فاء بر جمله {هذه ناقة اللّه} نيز دلالت بر اين معنا دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 14

14 _ خداوند ، مالك و مدبر انسانها

ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 7،15

7 _ اذعان به مالكيت خدا بر زمين و نفوذ مشيت او ، زمينه ساز مقاومت در برابر دشمنان دين است .

استعينوا باللّه و اصبروا إن الأرض للّه يورثها من يشاء

15 _ مالكيت خدا بر زمين ، نفوذ مشيت او بر حاكمان آن و سير تحولات جوامع بشرى به سوى حاكميت تقواپيشگان ، از تعاليم موسى ( ع ) به قوم خويش

قال موسى . .. إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده و العقبة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف

- 7 - 172 - 8

8 _ تنها خداوند ، مالك و مدبر انسانهاست .

ألست بربكم قالوا بلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 4

4 _ تأمل در وابستگى موجودات جهان به مالك هستى بخش ، راهنماى انسان به حاكميت مطلق خداى يگانه بر هستى است .

أو لم ينظروا فى ملكوت السموت و الأرض و ما خلق اللّه من شىء

چون روى سخن با مشركان است، معلوم مى شود هدف از فراخوانى آنان به دقت در ملكوت آسمانها و زمين رهنمون شدن آنان به حاكميت مطلق خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 194 - 3

3 _ همگان ، چه معبودان و چه پرستش كنندگان ، بنده خدا و مملوك او هستند .

إن الذين تدعون من دون اللّه عباد أمثالكم

{عباد}، جمع {عبد}، و به معناى بندگان و مملوكان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 4

4 _ مساجد ، مكانهايى مقدس و متعلق به خدا و ملك اوست .

مسجد اللّه

اضافه {مساجد} به {اللّه} اضافه تشريفيّه و بيانگر قداست مساجد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 18 - 4

4 _ مساجد ، مكان هاى مقدس و متعلق به خدا و ملك اوست .

مسجد اللّه

اضافه {مساجد} به {اللّه} اضافه تشريفيّه و بيانگر قداست مساجد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 10

10 _ خدا ، مالك عرش عظيم ( مركز اداره

هستى ) است .

هو رب العرش العظيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {رب} به معناى {مالك} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 30 - 7

7 _ خدا ، مولا و مالك حقيقى انسانهاست .

و ردوا إلى اللّه موليهم الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 31 - 5

5 _ شنوايى و بينايى و ديگر حواس انسان ، تحت مالكيت و فرمان خداست .

أمن يملك السمع و الأبصر

كلمه {يملك} مى تواند از مصدر {مِلك} (مالك بودن) و نيز مى تواند از {مُلك} (فرمانروايى) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 55 - 1،4

1 _ مالك مطلق تمامى پديده هاى موجود در آسمان ها و زمين ، تنها خداست .

ألا إن للّه ما فى السموت و الأرض

4 _ مالكيت مطلق و همه جانبه خداوند بر جهان هستى ، نشان توانمندى او بر تحقق بخشيدن به تمامى وعده هاى خويش است .

ألا إن للّه ما فى السموت و الأرض ألا إن وعد اللّه حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 66 - 1،2

1 _ تمامى عقلاى موجود در همه عوالم هستى ، از بستر زمين تا اوج آسمان ها ، همگى ملك بى شريك خدا هستند .

ألا إن للّه من فى السموت و من فى الأرض

2 _ مالكيت مطلقه خداوند بر جهان هستى ، نشانه انحصار عزت در اوست .

إن العزة للّه جميعاً . .. ألا إن للّه من فى السموت و من فى

الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 68 - 6،7

6 _ تمامى موجودات آسمان ها و زمين از آن خداوند و ملك بى شريك اويند .

له ما فى السموت و ما فى الأرض

7 _ مالكيت مطلق خداوند بر تمامى موجودات ، دليل بى نيازى او از برگزيدن فرزند

قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه هو الغنى له ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 56 - 3

3_ خداوند ، پروردگار و مالك همه انسان ها و مدبر امور ايشان است .

على الله ربى و ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 57 - 13

13_ مالك و مربى بودن خداوند بر همه چيز ، مستلزم مراقبت و حفاظت كامل او ، از آنهاست .

إن ربى على كل شىء حفيظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 64 - 7،8

7_ زمين و روييدنى هاى آن ، ملك خداوند است .

فذروها تأكل فى أرض الله

برداشت فوق، از اضافه {أرض} به {الله} استفاده شده است.

8_ مالكيت خداوند بر چراگاهها ، دليل صالح ( ع ) بر لزوم آزاد گذاشتن ناقه براى چريدن در هر كجاى زمين

ه_ذه ناقة الله . .. فذروها تأكل فى أرض الله

تعبيرهاى {ناقه خدا} و {زمين خدا} در حقيقت استدلال صالح(ع) بر لزوم آزادگذارى ناقه براى چريدن بود; يعنى ، چون ناقه از آنِ خداست و زمين نيز از آنِ اوست ، روا نيست ناقه را از چريدن باز داريد.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 123 - 2

2_ تنها خداوند مالك غيب آسمان ها و زمين است .

و لله غيب السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 1

1_ خداوند ، مالك و مدبر آسمان ها و زمين است .

قل من رب السموت و الأرض قل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 2 - 2،4

2- تمامى موجودات آسمان ها و زمين فقط از آنِ خداوند است .

الله الذى له ما فى السموت و ما فى الأرض

4- مالكيت مطلق خداوند بر تمامى هستى ، دليل شكست ناپذيرى و ستودگى اوست .

العزيز الحميد. الله الذى له ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 21 - 1

1- خزانه و گنجينه هر چيزى ، در نزد خداوند است .

و إن من شىء إلاّ عندنا خزائنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 22 - 15

15- { عن أبى جعفر ( ع ) قال : لله رياح رحمة لواقح ينشرها بين يدى رحمته ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: خدا بادهاى رحمتى دارد باردار كه پيشاپيش رحمت خود (باران) آنها را منتشر مى كند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 8

8- خداوند ، مالك و منشأ تمامى ثروت ها و متاع هاى انسان است .

لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا

به أزوجًا منهم

خداوند امكانات و نعمتهاىِ در دست بشر را داده خود شمرده است (متّعنا) و اين بيانگر اين حقيقت است كه همه آنها منشأ خدايى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 52 - 1

1- مالكيت تمامى موجودات آسمان ها و زمين و حاكميت بر آنها ، در انحصار خداوند است .

و له ما فى السموت و الأرض

لازمه مالكيت، حاكميت است و {أفغير الله تتقون} (آيا از غير خدا مى ترسيد) مى تواند قرينه بر اين باشد كه: مراد از {له ما فى السماوات و. ..} حاكميت نيز هست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 5

5- حقايق نهانى آسمان ها و زمين ، در انحصار مالكيت خداوند است .

له غيب السم_وت و الأرض

تقديم {له} دلالت بر حصر مى كند و حرف {لام} در آن، براى تمليك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 38 - 4

4- اللّه ، يگانه مالك و مدبّر انسان و جهان هستى است .

ل_كنّاْ هو اللّه ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 95 - 3

3- ذوالقرنين ، خود را مملوك خداوند و عطيه هاى الهى را ، برخاسته از مقام ربوبيّت او مى دانست .

ما مكّنّى فيه ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 80 - 1

1- خداوند ، وارث و مالك نهايى اموال و فرزندان است .

قال لأُتينّ . .. و نرثه ما يقول

مراد از {ما

يقول} به قرينه آيه قبل، مال و فرزند است كه كافر به كفرورزى خويش، در اميد دستيابى به آن بود (لأُوتينّ مالاً و ولداً).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 93 - 1

1- تمامى موجودات شعورمند آسمان ها و زمين ، بندگان خدا و مملوك اويند .

أن يتّخذ ولدًا . إن كلّ من فى السموت ... ءاتى الرحمن عبدًا

{آتى} اسم فاعل است و زمان در آن ملحوظ نيست و مراد از {اتيان} معناى مجازى آن است. مقصود آيه اين است كه موجودات هستى، دربرابر خداوند اظهار وجودى جز عبوديت ندارند; همگان مملوك اويند و از خود استقلالى ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 6 - 1،5،7،8

1 - خداوند يگانه مالك آسمان ها و زمين است .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

تقديم {له} بر حصر دلالت مى كند.

5 - آنچه در زيرخاك هاى نمناك جهان قرار دارد از آن خداوند است .

له . .. و ما تحت الثرى

{ثرى} به معناى خاك نمناك است (مصباح). ال در {الثرى} ظاهراً معناى جنس دارد، لذا شامل هر خاك نمناكى مى شود، چه در زمين باشد و چه در كرات ديگر، بلكه چون در آيه {ما فى الأرض} ذكر شده است، احتمال مى رود كه {ما تحت الثرى} مربوط به غير زمين باشد.

7 - سراسر هستى ، و تمامى موجودات آشكار و نهان ، در مالكيت خداونديگانه است .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض . .. و ما تحت الثرى

تعبير {آسمان ها و زمين و آنچه بين آن دو

است} كنايه از تمام جهان است.

8 - انحصار مالكيت تمام هستى به خداوند ، دليل احاطه تدبير و مديريت او بر جهان است .

على العرش استوى . له ما فى السم_وت ... و ما تحت الثرى

اين آيه به منزله تعليل براى آيه قبل است و به همين خاطر براى ارتباط آن از حرف عطف استفاده نشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 2

2 - خداوند ، مالك حقيقى هستى و فرمان رواى مطلق آن

فت_على اللّه الملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 19 - 1

1- خدا ، مالك همه كسانى است كه در آسمان ها و زمين اند .

و له من فى السموت والأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 22 - 10

10- خداوند ، مالك و صاحب اختيار عرش ( مركز اداره هستى ) است .

فسبح_ن اللّه ربّ العرش

برداشت ياد شده مبتنى بر يكى از معانى {ربّ} (مالكيت و صاحب اختيار) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 10 - 2

2 - خدا مالك انسان ها و همه آنان بندگان او

و أنّ اللّه ليس بظلّ_م للعبيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 64 - 1،7

1 - خدا ، مالك مطلق و بى رقيب جهان هستى است .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

{له} متعلق به عامل مقدر و خبر براى {ما} است. بنابراين تقديم آن بر مبتدا، مفيد حصر مى

باشد. گفتنى است روى سخن با مردمى است كه مى پنداشتند در جهان، خدايان متعددى وجود دارند كه سرنوشت انسان ها به دست آنها رقم مى خورد. در جمله فوق، با توجه دادن به اين حقيقت كه سراسر هستى ملك خدا و تحت تصرف او است، اساساً وجود موجود ديگرى _ كه از ملك خدا بيرون باشد و در پديده هاى ديگر، قدرت تصرف داشته باشد _ پندارى باطل و ساخته ذهن هاى جاهل خوانده شده است.

7 - مالكيت و بى نيازى مطلق خدا ، سرچسمه شايستگى او براى حمد و ستايش

له ما فى السم_وت . .. و إنّ اللّه لهو الغنىّ الحميد

ذكر {حميد} در پى {مالكيت و غناى مطلق}، بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 84 - 1

1 - زمين و هر آنچه در آن هست ، از آن خدا و متعلق به او است .

قل لمن الأرض و من فيها إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 86 - 6

6 - { عن حنان بن سدير قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عن العرش و الكرسى ، فقال : إنّ للعرش صفات كثيرة مختلفة ، له فى كلّ سبب و صنع فى القرآن صفة على حدة فقوله { رب العرش العظيم } يقول : الملك العظيم ;

حنان بن سدير گويد: از امام صادق(ع) از عرش سؤال كردم؟ آن حضرت فرمود: عرش اوصفات فراوان و گوناگونى دارد و براى آن در قرآن _ به هر مناسبتى كه ذكر شده _ صفت

خاصى است پس قول خدا {ربّ العرش العظيم} به معناى {الملك العظيم} است }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 18

18 - خداوند ، مالك اصلى و حقيقى تمام اموال و ثروت ها است .

و ءاتوهم من مال اللّه الذى ءاتيكم

برداشت ياد شده از آن جا است كه خداوند، اموال موجود در دست مالكان را، {مال اللّه} (مال خدا) شمرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 64 - 1،2،5،8،13

1 - خداوند ، مالك همه پديده هاى موجود در آسمان ها و زمين ( جهان ) است .

ألا إنّ للّه ما فى السم_وت و الأرض

2 - مالكيت مطلقه خداوند بر جهان هستى ، مقتضى اطاعت بى چون و چرا از او و پرهيز از سرپيچى است .

لاتجعلوا دعاء الرسول . .. فليحذر الذين يخافون عن أمره ... ألا إنّ للّه ما فى الس

برداشت فوق، بر اين اساس استوار است كه جمله {إنّ للّه ما فى السماوات. ..} در حكم تعليل براى جملات پيشين باشد.

5 - مالكيت خداوند بر جهان هستى ، نشان آگاهى او بر وضعيت انسان در همه حال است .

ألا إنّ للّه ما فى السم_وت و الأرض قد يعلم ما أنتم عليه

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه جمله {قد يعلم. ..} استينافيه بيانيه باشد.

8 - مالكيت خداوند بر جهان هستى ، نشان آگاهى او از زمان رجعت و بازگردانيده شدن انسان به سوى او ( زمان رستاخيز ) است .

ألا إنّ للّه ما فى السم_وت و الأرض قد يعلم ما أنتم عليه و يوم

يرجعون إليه

13 - مالكيت خداوند بر جهان هستى ، نشان آگاهى او بر همه پديده هاى جهان است .

ألا إنّ للّه ما فى السم_وت و الأرض . .. و اللّه بكلّ شىء عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 3،4

3 - خداوند ، يگانه مالك تمامى مظاهر هستى

و له كلّ شىء

تقديم {له} بيانگر حصر است; يعنى، همه چيز، تنها مال او است.

4 - اعتقاد به ربوبيت خداوند و مالكيت او بر تمامى مظاهر هستى ، مقتضى پرستيدن يگانه او

إنّما أُمرت أن أعبد ربّ ه_ذه البلدة . .. و له كلّ شىء

واژه {ربّ} و تعبير {و له كلّ شىء} در حقيقت بيانگر فلسفه حصر پرستش انسان در برابر خدا است; يعنى، چون او پروردگار و مالك يگانه هستى است، پس عبوديت انسان بايد تنها به درگاه او باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 26 - 1،7

1 - خداوند ، تنها مالك تمامى موجودات آسمان ها و زمين است .

و له من فى السم_وت و الأرض

7 - مالكيت مطلقِ خداوند بر تمامى هستى ، دليل توانايى وى بر حشر انسان ها درقيامت است .

ثمّ إذا دعاكم دعوة . .. إذا أنتم تخرجون . و له من فى السم_وت و الأرض

{و له من فى السماوات و. ..} مى تواند به منزله دليلى براى {ثمّ إذا دعاكم ... تخرجون} در آيه قبلى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 6

6 - توجّه به در اختيار خداوند بودن همه موجودات عالم

و نيز نعمت هاى اِعطا شده به انسان ، تبعيت از تعاليم آسمانى را اقتضا مى كند .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر . .. و أسبغ عليكم نعمه ... اتّبعوا ما أنزل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 26 - 1،3،9،12

1 - تمام موجودات آسمان و زمين ، ملك خداوندند .

للّه ما فى السموت و الأرض

3 - آفريدگارى خداوند ، مستلزم مالكيت او بر آفريده هاى خويش است .

من خلق السموت و الأرض ليقولنّ اللّه . .. للّه ما فى السموت و الأرض

{للّه ما فى. ..} به منزله نتيجه آيه قبل است و به خاطر روشن بودن اش، از حرف عطف استفاده نشده است.

9 - هيچ كس در خالقيت و مالكيت ، و در نتيجه ، مديريت خداوند بر عالم ، شريك او نيست . *

من خلق السموت و الأرض . .. للّه ما فى السموت و الأرض إنّ اللّه هو الغنىّ

بيان اعتراف مشركان به توحيد در خالقيت خداوند و سپس تبيين مالكيت انحصارى او برپديده هاى عالم و اعلام بى نيازى مطلق او، مى تواند بيان كننده اين باشد كه در تدبير عالم نيز شريكى ندارد.

12 - خالقيت خداوند و مالكيت انحصارى او بر عالم ، نشانه بى نيازى او است .

من خلق السموت . .. ليقولنّ اللّه ... للّه ما فى السموت و الأرض إنّ اللّه هو الغن

خلق شدن آسمان ها و زمين از سوى خداوند و نيز مملوك خدا بودن شان، عين احتياج آنها به خدا است. بنابراين، ذكر دو نكته ياد شده، قبل از {اللّه هو الغنىّ } به منزله تمهيدى براى

بيانِ غناى مطلق الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 30 - 4

4 - خالقيت ، مالكيت ، قدرت و علم مطلق خدا ، برخاسته از حقانيت محض و ثبوت ازلى خداوند است .

و لئن سألتهم من خلق السموت و الأرض ليقولنّ اللّه . ..للّه ما فى ... إنّ اللّه عز

مشاراليه {ذلك} مى تواند صفات كمالى ذكر شده در آيات پيشين براى خداوند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 1 - 3،8

3 - تمامى آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است ، از آنِ خدا است .

الحمد للّه الذى له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

8 - مالكيت مطلق خدا بر موجودات و حكمت و آگاهى او ، جلوه اى از كمال هاى او است .

الحمد للّه الذى له ما فى السم_وت و ما فى الأرض. .. و هو الحكيم الخبير

از آن جايى كه حمد در برابر كمال است، آوردن صفت هاى مالكيت، حكمت و آگاهى پس از بيان اختصاص داشتن همه حمدها به خداوند، مى تواند به منظور القاى نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 10

10 - خداوند ، مالك مطلق عالم است و خود به تنهايى امور آن را تدبير مى كند .

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرّة فى السم_وت و لا فى الأرض و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 83 - 2،4

2 - حاكميت

و مالكيت همه چيز به دست خدا است .

فسبح_ن الذى بيده ملكوت كلّ شىء

{ملكوت} يا صيغه مبالعه از مصدر {مِلك} به معناى مالكيت است (مانند {رحموت} و {رهبوت} كه مبالغه رحمت و رهبت است) و يا از مصدر {مُلك} به معناى سلطنت و حاكميت است.

4 - در دست داشتن حاكميت و مالكيت همه چيز در جهان هستى ، دليل و نشان كمال خدا و مبرا بودن او از هر نقص و كاستى

فسبح_ن الذى بيده ملكوت كلّ شىء

برداشت ياد شده از ارتباط ميان تنزيه خدا از هر نقصى و توصيف او به {در دست داشتن ملكوت هر چيزى در جهان}، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 182 - 4

4 - خداوند ، مالك و مدبر همه عالم هاى هستى است .

ربّ الع_لمين

عالم (مفرد {عالمين}) به مجموعه و دسته اى از موجودات گفته مى شود. بنابراين {العالمين}; يعنى، همه موجودات به لحاظ مجموعه ها و دسته ها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 66 - 1

1 - خداوند ، مالك و مدبر جهان هستى ( آسمان ها ، زمين و . . . )

ربّ السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 12

12 - زمين ، از آنِ خدا و در مالكيت او است .

أرض اللّه وسعة

مقصود از {أرض اللّه} كره زمين است. اين تعبير گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 -

15

15 - خداوند ، مالك و مدبر همه عالم هاى هستى است .

ربّ الع_لمين

{عالم} (مفرد {عالمين}) به مجموعه و دسته اى از موجودات گفته مى شود. بنابراين {العالمين}; يعنى، همه موجودات به لحاظ مجموعه ها و دسته ها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 64 - 17

17 - خداوند ، مالك همه عالم هاى هستى است .

ربّ الع_لمين

عالم (مفرد {عالَمين}) است و به مجموعه و دسته اى از موجودات گفته مى شود. بنابراين {العالمين}; يعنى، همه موجودات به لحاظ مجموعه ها و دسته ها. گفتنى است به مالك هر چيزى، {ربّ} گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 65 - 13

13 - خداوند ، مالك همه عالم هاى هستى است .

ربّ الع_لمين

عالَم (مفرد {عالَمين}) است به مجموعه و دسته اى از موجودات گفته مى شود. بنابراين {العالمين}; يعنى، همه موجودات به لحاظ مجموعه ها و دسته ها. گفتنى است كه به مالك هر چيزى، {ربّ} گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 8

8 - خداوند ، مالك همه عالم هاى هستى است .

لربّ الع_لمين

عالَم (مفرد {عالَمين}) است و به مجموعه و دسته اى از موجودات گفته مى شود. بنابراين {العالمين}; يعنى، همه موجودات به لحاظ مجموعه ها و دسته ها. گفتنى است به مالك هر چيزى، {ربّ} گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 4 - 1

1 - مالكيت مطلقه خداوند ، بر مجموعه نظام

هستى

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

لام در {له} لام ملكيت و تقديم {له} بر {ما} مفيد حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 12 - 1

1 - كليد هاى آسمان و زمين ، تنها در اختيار خداوند است .

له مقاليد السم_وت و الأرض

تقديم {له} (خبر) بر {مقاليد} (مبتدا) مفيد حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 38 - 14

14 - دارايى ها و امكانات انسان ها ، از آنِ خدا و داده او است .

و ممّا رزقن_هم ينفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 49 - 1،2

1 - تمامى جهان هستى ، قلمرو مالكيت و حكومت خداوند است .

للّه ملك السم_وت و الأرض

2 - كفر و ناسپاسى انسان ها و روى گردانى آنان از پيام وحى ، بى تأثير براى يگانه مالك آسمان ها و زمين

فإنّ الإنس_ن كفور . للّه ملك السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 53 - 3،6

3 - تمامى موجودات زمين و آسمان ، مملوك خداوند هستى اند .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

6 - تنها خداوند ( مالك تمام هستى ) ، مى تواند راه راست و به دور از انحراف و گمراهى را ترسيم كند .

صرط اللّه الذى له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 13 - 5

5 - تمامى هستى ، از آنِ

خداوند و نشأت يافته از او است .

جميعًا منه

{من} در {منه} نشويه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 3

3- تمامى امكانات و توانايى هاى انسان ، از آنِ خداوند است .

و لقد مكّنّ_هم فيما إن مكّنّ_كم فيه

صيغه متكلم در {مكّنّاهم} و {مكّنّاكم} به صورت مكرر، تأكيدى است به منظور توجه داشتن انسان به اين كه امكاناتش از جانب خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 13

13 - نيرو ها و قواى آسمان ها و زمين ، تنها از آن خداوند و در اختيار او است .

و للّه جنود السم_وت و الأرض

{لام} در {للّه} مفيد اختصاص و ملكيت است و مى رساند كه قواى هستى، مسخّر خدا و در خدمت تحقق اهداف او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 7 - 1

1 - نيرو ها و قواى آسمان ها و زمين ، ملك خداوند و در خدمت تحقق اراده او

و للّه جنود السم_وت و الأرض

{لام} در {للّه} مفيد اختصاص و ملكيت است و مى رساند كه نيروهاى هستى، مسخّر خدا و در خدمت تحقق اهداف اويند; چه اين كه اطلاق {جند} بر قواى هستى ممكن است، به همين جهت صورت گرفته باشد; زيرا در اين واژه، هدف دارى و قرار داشتن تحت فرماندهى واحد نهفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 14 - 1

1 - خداوند ، تنها مالك و فرمانرواى آسمان ها و زمين

و للّه

ملك السم_وت و الأرض

{ملك} به معناى پادشاهى و فرمانروايى و ملازم با مالكيت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 58 - 7

7 - تمام قدرت ها و واسطه هاى فيض در نظام هستى ، در مالكيت و سيطره يگانه خداوند

إنّ اللّه هو . .. ذوالقوّة المتين

تعبير {ذوالقوّة} _ به جاى {القوى} _ مى تواند اشاره به اين حقيقت داشته باشد كه خداوند، نه تنها قوى است; بلكه هر نوع توان و قدرتى كه در نظام وجود يافت شود، مملوك و مقهور او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 37 - 2

2 - يگانه مالك گنجينه هاى وجود ، داراى اختيار در اعطاى رسالت به برگزيدگان خود

أم عندهم خزائن ربّك

از ارتباط آيات _ كه در زمينه اثبات حقانيت رسالت پيامبر(ص) و رد منكران آن است _ مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 25 - 1

1 - ولايت و مالكيت مطلقه دنيا و آخرت ، از آن خداوند است .

فللّه الأخرة و الأُولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 7 - 8

8 - امكانات و دارايى هاى انسان ، از آن خداوند است و به صورت عاريه در اختيار نسل ها قرار دارد .

و أنفقوا ممّا جعلكم مستخلفين فيه

{إستخلاف} به معناى جانشين قرار دادن است. مقصود از خلافت و جانشينى، يا جانشينى از نسل هاى پيشين است و يا جانشينى از خداوند. برداشت ياد شده براساس احتمال اول

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 7

7 - مالك حقيقى همه امكانات و دارايى ها ، خداوند است و او آنها را در اختيار نسل ها قرار مى دهد .

و للّه ميرث السم_وت و الأرض

تقديم {للّه} بر {ميراث السماوات} مفيد حصر است. واژه {ميراث} جنس مى باشد و شامل هر آنچه از نسلى به نسلى ديگر انتقال مى شود. اضافه {ميراث} به {السماوات} ظرفيه است. بنابراين {للّه ميراث السماوات و الأرض}; يعنى، {كلّ ما يورث فى السماوات و الأرض للّه لا لغيره} (هر آنچه كه نسل ها در آسمان ها و زمين از يكديگر به ارث مى برند، تنها از آنِ خداوند است و او آنها را در اختيار نسل ها قرار مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 19

19 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . ان جميع ما بين السماء و الأرض للّه عزّوجلّ و لرسوله و لأتباعهما من المؤمنين فما كان من الدنيا فى أيدى المشركين و الكفار . . . ظلموا فيه المؤمنين و غلبوهم عليه فما أفاء اللّه على رسوله ، فهو حقّهم أفاء اللّه عليهم و ردّه إليهم . . . فما رجع إلى مكانه . . . فقد فاء ;

از امام صادق(ع) روايت شده . .. تمام آنچه بين آسمان و زمين هست، از آنِ خداى عزّوجلّ و رسول او و پيروان مؤمنشان است ... پس هر چه از [اموال] دنيا در دست مشركان و كافران هست ... ظلمى است كه آنان

بر مؤمنان روا داشته و [در استيلا بر آن اموال] بر مؤمنان غلبه كرده اند ... پس آنچه را خداوند به رسول خود برگردانده، حق آنها بوده كه او به آنها رد كرده است ... چيزى را كه به مكان خود برگردد [مى گويند] {قد فاء}».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 10

10 - خداوند ، مالك حقيقى منابع رزق آسمان ها و زمين است .

و للّه خزائن السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 43 - 3

3 - خداوند ، مالك و مدبر همه عالم هاى هستى است .

ربّ الع_لمين

عالم (مفرد {عالمين}) به مجموعه و دسته اى از موجودات گفته مى شود. بنابراين {العالمين}; يعنى، همه موجودات به لحاظ مجموعه ها و دسته ها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 37 - 1،2

1 - خداوند ، مالك و مدبّر آسمان ها و زمين و تمام موجودات بين آنها است .

ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما

2 - تدبير امور انسان ها ، در اختيار مالك و مدبّر جهان هستى است .

ربّك . .. ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما

{ربّ السماوات} _ كه بيانگر {ربّك} در آيه قبل مى باشد _ گوياى اين است كه ربّ تو همان ربّ جهان هستى است و آنان كه به ارباب متعدد مى انديشند، بر خطايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 20 - 4

4 - عرش ( جهان هستى ) ،

مملوك و در اختيار خداوند است .

ذى العرش

{عرش}; يعنى، تخت فرمانروايى (مقاييس اللغة). مالكيت عرش، كنايه از سلطه بر اداره و تدبير نظام عالم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 29 - 5

5 - خداوند ، مالك ، مربّى و مدبّر تمام هستى است .

ربّ الع_لمين

{ربّ} مصدرى است كه در معناى فاعل (تربيت كننده) به كار مى رود (مفردات راغب). از جمله معانى {ربّ} مالك و مدبّر و مربّى است و {عالمين}; يعنى، اصناف مخلوقات. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 6 - 3

3 - خداوند ، مالك و پرورش دهنده تمام عوالم هستى است .

لربّ الع_لمين

{ربّ} به معناى مالك و سيّد آمده است و نيز مصدرى است كه در معناى سياست و تدبير به كار مى رود (مصباح). راغب مى گويد: كلمه {ربّ} در اصل مصدر است و در مورد فاعل استعمال مجازى دارد. {عالمين}; يعنى، اصناف مخلوقات. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 2 - 3

3 - خداوند ، مالك و مدبّر شؤون آسمان است .

لربّها

اصل معناى {ربّ}، تربيت كردن است (مفردات). {ربّ} هر چيز، مالك و حق دار آن و يا ملازمت كننده با آن چيز است. (قاموس)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 5 - 2

2 - خداوند ، مالك و مدبّر زمين است .

لربّها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 8

8 - خداوند

، مالك و مدبر انسان و سامان بخش تحولات زندگى و عوالم هستى او است .

ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 9 - 1

1 - حاكميت و مالكيت بر آسمان ها و زمين ، مخصوص خداوند است .

له ملك السم_وت و الأرض

{مُلك} اسم مصدر و به معناى بر عهده داشتن سلطنت است (مصباح). هر جا كلمه {مُلك} به كار رود، مستلزم {مِلك} (مالكيت) نيز خواهد بود. (مفردات راغب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 15 - 2،3

2 - عرش ، مركز تدبير امور جهان و مملوك خداوند است .

ذو العرش

درباره مصداق {عرش} ديدگاه هاى گوناگونى وجود دارد; از جمله اين كه عرش، جايگاهى است كه تمام جهان را فراگرفته است. نام گذارى آن به {عرش} (تخت سلطنت)، به اين اعتبار است كه آن جايگاه، به منزله مركز اداره جهان است. مالكيت خداوند بر عرش، به معناى مالكيت او بر تمام هستى است.

3 - خداوند ، مالك تمام جهان است .

ذو العرش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 13 - 1،2

1 - جهان آخرت و عالم دنيا ، مملوك خداوند و در اختيار او است .

و إنّ لنا للأخرة و الأُولى

2 - مالكيت خداوند بر دنيا و آخرت ، دليل سلطه كامل او بر فرجام انسان هاى نيك و بد

فسنيسّره لليسرى . .. للعسرى ... و إنّ لنا للأخرة و الأُولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 1 - 13

13 - ربوبيت (

مالكيت و تدبير امور ) ، ويژه خالق موجودات است .

ربّك الذى خلق

توصيف خداوند به {الذى خلق} _ پس از بيان ربوبيت او _ بيانگر اين نكته است كه خالقيت او، دليل بر ربوبيت او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 6

6 - خداوند ، مالك و مدبّر امور فرشتگان و روح است .

ربّهم

{ربّ} در لغت عرب، بر {مالك}، {مولى}، {مدبّر} و {مربّى} اطلاق مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 6 - 3

3 - خداوند ، مالك و صاحب اختيار آتشى است كه در قيامت ، زراندوزان غيبت كننده و عيب جو را درهم مى شكند .

و ما أدريك ما الحطمة . نار اللّه

{نار اللّه}، خبر است براى ضمير محذوف كه به {الحطمة} برمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 3 - 2

2 - خداوند ، مالك كعبه و مدبّر امور آن است .

ربّ ه_ذا البيت

{ربّ}، در اصل به معناى {تربيت} است (مفردات) و به معناى مالك و مدبر نيز آمده است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 1 - 3

3 - خداوند ، تدبيركننده صبحدم و صاحب اختيار طلوع فجر است .

بربّ الفلق

{فلق}، به معناى صبح يا فجر است (قاموس). تناسب اين كلمه با معناى {فَلْق} (شكافتن)، از اين جهت است كه طلوع فجر، تاريكى را مى شكافد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 1 -

3

3 - خداوند ، مالك مردم و تدبيركننده امور آنان

بربّ الناس

{ربّ} بر {مالك}، {سَرْور}، {مدّبر} و {مربّى} اطلاق مى شود. (لسان العرب)

مالكيت خدا و توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 66 - 3

3 _ مالكيت مطلق خداوند بر جهان هستى ، دليل توحيد در ربوبيت و توحيد در عبوديت اوست .

ألا إن للّه من فى السموت و من فى الأرض و ما يتبع الذين يدعون من دون اللّه شركاء

مالكيت خزاين خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 100 - 4

4- انسان ها ، حتى با مالك بودن تمامى خزاين رحمت پروردگار ، باز هم گرفتار بخل و نگران تهى دستى خويشند .

قل لو أنتم تملكون خزائن رحمة ربّى إذًا لأمسكتم خشية الإنفاق

با توجه به اينكه خداوند، خصلت بخل را براى تمامى انسانها دانسته است (و كان الإنسان قتوراً) احتمال دارد كه مخاطب (لو أنتم تملكون) تمامى انسانها باشند.

مالكيت خصوصى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 278 - 11

11 _ الغاى مالكيّت رباخواران نسبت به سود هاى ربوى

ذروا ما بقى من الرّبوا

لزوم رهاسازى سودهاى ربوى، مجاز نبودن دخل و تصرّف در آنهاست; و لازمه اين معنا، به رسميّت نشناختن و مالك ندانستن رباخوار نسبت به بهره هاى ربوى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 279 - 8،9

8 _ پذيرش اصل مالكيّت خصوصى در اقتصاد اسلامى

فلكم رؤس اموالكم

9 _ الغاى مالكيّت رباخواران حتّى نسبت به اصل سرمايه در صورتى كه

از عمل ناپسند خود ( رباخوارى ) توبه نكنند . *

و ان تبتم فلكم رؤس اموالكم

از مفهوم جمله {و ان تبتم . .. } برداشت شده است; يعنى اگر توبه نكردند، با اعلام جنگ و برخورد نظامى، محارب قلمداد شده، و در اين صورت اصل سرمايه آنان نيز مصادره خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 180 - 20

20 _ محدوديّت حقّ تصرّف انسان در اموال شخصى خويش

و لا يحسبنّ . .. سيطوّقون ما بخلوا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 3

3 _ اعتبار و رسميّت مالكيت شخصى

و اتوا اليتامى اموالهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 4 - 2

2 _ زنان ، مالك مهريه خويش هستند .

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 8

8 _ مالكيت شخصى كودكان

و ابتلوا التيامى . .. فادفعوا اليهم اموالهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 20 - 4

4 _ وسعت گستره مالكيت شخصى

و اتيتم احديهنّ قنطاراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 3

3 _ رسميّت و اعتبار مالكيّت شخصى

يا ايّها الّذين امنوا لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 8

8 _ اعتبار مالكيت خصوصى در آئين يهود

و أكلهم أمول الناس بالبطل

برداشت فوق بر اين

اساس است كه مراد از {اموال الناس} ثروتهاى شخصى مردم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 36 - 15

15- مالكيت خصوصى ، اصلى مورد قبول در اسلام

و لا يسئلكم أمولكم

نسبت داده شدن {أموال} به {كم} و تصريح به اين كه خداوند، مال هايتان را از شما نمى گيرد; مى رساند كه دارا بودن و مالكيت، مورد قبول شريعت است.

مالكيت خصوصى در دوران داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 23 - 4

4 - وجود مالكيت شخصى در عصر داوود ( ع ) و مشروع بودن آن

له تسع و تسعون نعجة و لى نعجة وحدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 3

3 - محترم بودن مالكيت شخصى در عصر داوود ( ع )

قال لقد ظلمك بسؤال نعجتك إلى نعاجه

انتقاد نكردن از داشتن 99 ميش و ظالمانه دانستن تصاحب تنها ميش برادر، گوياى برداشت ياد شده است.

مالكيت در آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 66 - 9

9 _ در جهان آفرينش هيچ مخلوقى ، مالك و رب مخلوقى ديگر ، و يا مملوك و مربوب مخلوقى ديگر نيست .

ألا إن للّه من فى السموت و من فى الأرض و ما يتبع الذين يدعون من دون اللّه شركاء

مالكيت در اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 11

11_ آزادى مطلق و بى قيد و شرط مالكان در تصرف اموال خويش

، امرى نادرست از نظر اديان الهى

أصلوتك تأمرك أن نترك . .. أن نفعل فى أمولنا مانش_ؤا

مالكيت در اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 33 - 3

3 - حق مالكيت انسان بر دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) و بهره بردارى از آنها ، از حقوق پذيرفته شده در اسلام

لأنع_مكم

{أنعام} (جمع {نَعَم}) به شتر، گاو و گوسفند گفته مى شود. كلمه {نَعَم} به شتر اختصاص دارد; زيرا بزرگ ترين نعمت نزد عرب است (مفردات راغب). اضافه شدن {أنعام} به ضمير {كم}، حاكى از حق تصرف و مالكيت انسان بر دام ها است.

مالكيت در اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 13

13_ قوم شعيب ، دخل و تصرف در اموال را به دلخواه مالك آن واگذار كرده و تحميل ضابطه و مقرراتى را براى وى روا نمى دانستند .

أو أن نفعل فى أمولنا مانش_ؤا

مالكيت در شريعت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 10

10_ تعاليم شعيب ( ع ) ، دربردارنده ضوابط و مقرراتى خاص براى دخل و تصرف مالكان در اموال خويش

أصلوتك تأمرك أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا أو أن نفعل فى أمولنا مانش_ؤا

{أن نفعل} عطف بر {ما يعبد} است. بنابراين {أن نفعل} مفعول براى {أن نترك} است.

مالكيت در معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 5

5 - خداوندى مى تواند پاسخ حاجت ها و خواسته ها را

بدهد كه بر همه چيز مالكيت داشته باشد .

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرّة

مالكيت دنيوى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 40 - 7

7- در قيامت ، رابطه انسان با مالكيت هاى اعتبارى او در دنيا ، به كلى بريده خواهد شد .

و أنذرهم يوم الحسرة . .. إنّا نحن نرث الأرض و من عليها و إلينا يرجعون

خداوند، هم زمين را ميراث خود دانسته و هم آدميان را; يعنى هم مالكان اعتبارى و هم ملك هاى اعتبارى; بنابراين در قيامت، اين دو تنها با مالك حقيقى خود مرتبط خواهند شد.

مالكيت رباخوار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 278 - 11،12،13

11 _ الغاى مالكيّت رباخواران نسبت به سود هاى ربوى

ذروا ما بقى من الرّبوا

لزوم رهاسازى سودهاى ربوى، مجاز نبودن دخل و تصرّف در آنهاست; و لازمه اين معنا، به رسميّت نشناختن و مالك ندانستن رباخوار نسبت به بهره هاى ربوى است.

12 _ عدم جواز گرفتن سود هاى ربوى ، هر چند معامله ربوى قبل از تحريم ربا ، انجام گرفته باشد .

و ذروا ما بقى من الرّبوا

13 _ عدم لزوم بازگرداندن سود هاى ربوى به صاحبان آن ، در صورتى كه معامله ربوى قبل از تحريم ربا انجام گرفته باشد .

و ذروا ما بقى من الربوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 279 - 11

11 _ باز پس ندادن اصل سرمايه رباخوارانى كه توبه كردند ، ستمى بر آنان است .

فلكم رؤس اموالكم لا

تَظلمون و لا تُظلمون

ولى اگر اصل سرمايه هم به شما باز پس داده نشود، مورد ستم واقع شده ايد.

مالكيت زكريا(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 6 - 6

6- وجود مالكيت خصوصى در زندگانى يحيى و زكرياى پيغمبر

فهب لى من لدنك وليًّا . يرثنى و يرث من ءال يعقوب

مالكيت زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 13

13 _ تمام زمين از آن خداوند است .

الم تكن ارض اللّه واسعة

مالكيت زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 4 - 2،3

2 _ زنان ، مالك مهريه خويش هستند .

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

3 _ استقلال مالى زن در نظام خانواده

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 9،13

9 _ حق مساوى زن و مرد در مالكيّت و بهرهورى از كار و تلاش خويش

للرّجال نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن

13 _ زن و مرد ، داراى حق كسب و كار

للرّجال نصيب . .. و للنساء نصيب مما اكتسبن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 176 - 15

15 _ ثبوت مالكيت و حق ارث براى زنان در نظام حقوقى اسلام

فلها نصف ما ترك و هو يرثها . .. فلهما الثلثان مماترك

مالكيت سرزمين اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 13 - 4

4- اقوام كافر پيشين در برابر انبيا احساس

قدرت مى كردند و مدعى بودند كه سرزمين مسكونى آنان و انبيا از آنِ آنهاست .

لنخرجنّكم من أرضنا

از اينكه آنان، پيامبران را تهديد به اخراج كردند، احساس قدرت استفاده مى شود و از اينكه {أرض} (سرزمين) را به خود اضافه كردند; به دست مى آيد كه آنان مدعى حاكميت و مالكيت بر آن بودند.

مالكيت سرزمين انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 13 - 4

4- اقوام كافر پيشين در برابر انبيا احساس قدرت مى كردند و مدعى بودند كه سرزمين مسكونى آنان و انبيا از آنِ آنهاست .

لنخرجنّكم من أرضنا

از اينكه آنان، پيامبران را تهديد به اخراج كردند، احساس قدرت استفاده مى شود و از اينكه {أرض} (سرزمين) را به خود اضافه كردند; به دست مى آيد كه آنان مدعى حاكميت و مالكيت بر آن بودند.

مالكيت سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 6

6 - فرعونيان ( قبطيان ) سرزمين مصر را از آن خود مى دانستند .

يخرجاكم من أرضكم

مالكيت شخصى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 12

12 - اعتبار مالكيت شخصى در اسلام و پذيرش تفاوت در مقدار مالكيت

و ءاتى المال على حبه ذوى القربى . .. و السائلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 13

13 - اعتبار مالكيت شخصى در اسلام

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل . .. و أنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه

- 9 - 34 - 5

5 _ اصل مالكيت مردم بر اموال ، اصلى پذيرفته شده در اسلام

ليأكلون أمول الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 18 - 7

7 - اعتبار مالكيت شخصى در اسلام

ماله

مالكيت شخصيت حقوقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 8

8 _ پذيرش مالكيت اشخاص حقوقى در اسلام

و لذى القربى و اليتمى و المسكين

مالكيت غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 19 - 2

2- مالكيت غير خدا ( حتى بر خويشتن ) مجازى است .

و له من فى السموت والأرض

مالكيت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 57 - 1

1 - فرعون مدعى مالكيت خود و پيروانش ( قبطيان ) بر سرزمين مصر

لتخرجنا من أرضنا

از اضافه شدن {أرض} به ضمير متكلم {نا} برمى آيد كه فرعونيان، سرزمين مصر را متعلق به خويش و از آنِ خود مى دانستند و براى ديگران حقى در آن قائل نبودند.

مالكيت فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 57 - 1

1 - فرعون مدعى مالكيت خود و پيروانش ( قبطيان ) بر سرزمين مصر

لتخرجنا من أرضنا

از اضافه شدن {أرض} به ضمير متكلم {نا} برمى آيد كه فرعونيان، سرزمين مصر را متعلق به خويش و از آنِ خود مى دانستند و براى ديگران حقى در آن قائل نبودند.

مالكيت فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه

- 9 - 60 - 7

7 _ فقرا ، مساكين ، كارگزاران امور صدقات و مؤلفة قلوبهم ، مالك سهم خويش از صدقات هستند .

إنما الصدقت للفقراء . .. و المؤلفة قلوبهم

برداشت فوق با توجه به {لام} در {للفقراء . .. } _ كه براى افاده ملكيت مى باشد _ استفاده شده است.

مالكيت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 8

8 - كافران ستيزكننده با خدا و پيامبر ( ص ) ، فاقد حق مالكيت نسبت به اموال و دارايى خويش *

و ما أفاء اللّه على رسوله منهم

واژه {أفاء} _ كه از {فىء} به معناى رجوع گرفته شده _ نشانگر آن است كه يهوديان محارب، حق مالكيتى نسبت به اموال و دارايى شان ندارند و در حقيقت به مالك اصلى آن، بازگردانيده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 15

15 - حق مالكيت كافران غير محارب ، محترم و رعايت عدل درباره ايشان ضرورى است .

و ءاتوهم ما أنفقوا

از شأن نزول آيه، استفاده مى شود كه حكم پرداخت مهريه و نيز احترامى كه اسلام براى مالكيت كافران قائل است، مربوط به كافران غير محارب است; چنان كه آيه شريفه مسائل پس از صلح حديبيه را بيان مى كند. بنابراين رعايت اين عدل با آنچه از مفهوم {أن تبرّوهم و تقسطوا...} _ كه نهى از قسط درباره كافران حربى بود _ منافات ندارد.

مالكيت كعبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 11

11 - {

عن أبى حمزة الثمالى قال : قلت لأبى جعفر ( ع ) فى المسجد الحرام : لأىّ شىء سمّاه اللّه العتيق ؟ فقال : إنّه ليس من بيت وضعه اللّه على وجه الأرض إلاّ له ربّ و سكان يسكنونه غير ه_ذا البيت فإنّه لاربّ له إلاّ اللّه عزّوجلّ و هو الحرّ . . . ;

ابوحمزه ثمالى گويد: به امام باقر(ع) در مسجدالحرام گفتم: چرا خدا[ بيت اللّه] را عتيق ناميده است؟ فرمود: خداوند هيچ خانه اى را بر روى زمين ننهاده است مگر اين كه صاحب و ساكنانى دارد كه در آن سكنى گزيده اند; غير از اين بيت كه صاحبى به جز خداى عزّوجلّ ندارد و آن [از مالكيت اشخاص] آزاد است. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 3 - 8

8 - كعبه ، بيتى شرافت مند و وابسته به خداوند

ربّ ه_ذا البيت

اسم اشاره (ه_ذا)، به قرينه سياق براى تعظيم است.

مالكيت كنيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 15

15 _ كنيز ، مالك مهريّه خويش

فمن ما ملكت ايمانكم . .. و اتوهُنّ اجورهنّ

از اينكه خداوند تصريح مى كند كه مهريّه كنيز را به خود او بدهيد (اتوهنّ اجورهنّ) و نفرمود كه: اتوا اجورهنّ، معلوم مى شود مالك مهريّه، خود كنيز است نه مالك او.

مالكيت كودك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 8

8 _ مالكيت شخصى كودكان

و ابتلوا التيامى . .. فادفعوا اليهم اموالهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

اسراء - 17 - 34 - 5

5- ثبوت حق مالكيت براى افراد نابالغ

و لاتقربوا مال اليتيم . .. حتى يبلغ أشدّه

{يتيم} در لغت، به طفلى گفته مى شود كه قبل از بلوغ، از پدرش جدا شده و او را از دست بدهد (مفردات راغب).

مالكيت محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 8

8 - كافران ستيزكننده با خدا و پيامبر ( ص ) ، فاقد حق مالكيت نسبت به اموال و دارايى خويش *

و ما أفاء اللّه على رسوله منهم

واژه {أفاء} _ كه از {فىء} به معناى رجوع گرفته شده _ نشانگر آن است كه يهوديان محارب، حق مالكيتى نسبت به اموال و دارايى شان ندارند و در حقيقت به مالك اصلى آن، بازگردانيده شده است.

مالكيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 19

19 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . ان جميع ما بين السماء و الأرض للّه عزّوجلّ و لرسوله و لأتباعهما من المؤمنين فما كان من الدنيا فى أيدى المشركين و الكفار . . . ظلموا فيه المؤمنين و غلبوهم عليه فما أفاء اللّه على رسوله ، فهو حقّهم أفاء اللّه عليهم و ردّه إليهم . . . فما رجع إلى مكانه . . . فقد فاء ;

از امام صادق(ع) روايت شده . .. تمام آنچه بين آسمان و زمين هست، از آنِ خداى عزّوجلّ و رسول او و پيروان مؤمنشان است ... پس هر چه از [اموال] دنيا در دست مشركان و كافران هست ... ظلمى

است كه آنان بر مؤمنان روا داشته و [در استيلا بر آن اموال] بر مؤمنان غلبه كرده اند ... پس آنچه را خداوند به رسول خود برگردانده، حق آنها بوده كه او به آنها رد كرده است ... چيزى را كه به مكان خود برگردد [مى گويند] {قد فاء}».

مالكيت مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 9

9 _ حق مساوى زن و مرد در مالكيّت و بهرهورى از كار و تلاش خويش

للرّجال نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن

مالكيت مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 7

7 _ فقرا ، مساكين ، كارگزاران امور صدقات و مؤلفة قلوبهم ، مالك سهم خويش از صدقات هستند .

إنما الصدقت للفقراء . .. و المؤلفة قلوبهم

برداشت فوق با توجه به {لام} در {للفقراء . .. } _ كه براى افاده ملكيت مى باشد _ استفاده شده است.

مالكيت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 8 - 2

2 - كسى كه آفريننده هستى و مدبر و مالك و داناى به همه چيز نباشد ، شايسته پرستش نيست .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو

برداشت فوق، حاصل ارتباط اين آيه با آيات قبل بوده كه خالقيت، فرمان روايى و مالكيت بر جهان و علم مطلق را به خداوند منحصر ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 17 - 7

7 - مالكيّت و توان مندى بر تأمين روزى ، شرط بايسته

، براى معبود

إنّ الذين تعبدون من دون اللّه لايملكون لكم رزقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 12

12 - مالكيت جهان و فرمانروايى بر آن ، از اوصاف و ويژگى هاى معبود حقيقى و شايسته عبادت

و اللّه خلقكم . .. الشمس و القمر ... ذلكم اللّه ربّكم له الملك و الذين تدعون من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 14 - 3

3 - استجابت دعا و بر آوردن حاجت ، تنها در توان ربّ و مالك حقيقى جهان ( اللّه ) است .

ذلكم اللّه ربّكم له الملك و الذين تدعون من دونه . .. إن تدعوهم لايسمعوا دعاءكم و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 66 - 3

3 - تنها مالك و مدبر جهان هستى ، شايسته عبادت است .

و ما من إل_ه إلاّ اللّه . .. ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما

توصيف خداوند به، مالك و مدبر هستى بودن _ پس از بيان يكتايى او در معبوديت _ مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

مالكيت موصى له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 7

7 - وصيت هاى مالى ميت نافذ و داراى ارزش حقوقى است .

كتب عليكم إذا حضر أحدكم الموت إن ترك خيراً الوصية

تأكيد بر امر وصيت و نيز حرمت تغيير و تبديل مفاد آن - كه آيه بعد دلالت بر آن دارد - مستلزم اين معناست كه: وصيتهاى ميت داراى اعتبار قانونى و حقوقى

است و عمل به آنها واجب است.

مالكيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 19

19 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . ان جميع ما بين السماء و الأرض للّه عزّوجلّ و لرسوله و لأتباعهما من المؤمنين فما كان من الدنيا فى أيدى المشركين و الكفار . . . ظلموا فيه المؤمنين و غلبوهم عليه فما أفاء اللّه على رسوله ، فهو حقّهم أفاء اللّه عليهم و ردّه إليهم . . . فما رجع إلى مكانه . . . فقد فاء ;

از امام صادق(ع) روايت شده . .. تمام آنچه بين آسمان و زمين هست، از آنِ خداى عزّوجلّ و رسول او و پيروان مؤمنشان است ... پس هر چه از [اموال] دنيا در دست مشركان و كافران هست ... ظلمى است كه آنان بر مؤمنان روا داشته و [در استيلا بر آن اموال] بر مؤمنان غلبه كرده اند ... پس آنچه را خداوند به رسول خود برگردانده، حق آنها بوده كه او به آنها رد كرده است ... چيزى را كه به مكان خود برگردد [مى گويند] {قد فاء}».

مالكيت وارث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 10

10 - وصيت براى پرداخت مال به وارثان ، جايز و داراى اعتبار قانونى است .

الوصية للولدين و الأقربين

مالكيت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 6 - 6

6- وجود مالكيت خصوصى در زندگانى يحيى و زكرياى پيغمبر

فهب لى من لدنك وليًّا .

يرثنى و يرث من ءال يعقوب

محدوده مالكيت انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 5

5- انسان ها در مالكيت و قلمرو اختيارات ، متفاوتند .

عبدًا مملوكًا لايقدر على شىء و من رزقن_ه . .. فهو ينفق منه سرًّا و جهرًا

برداشت فوق به خاطر اين است كه مثالهاى قرآن، داراى حقيقت و حاكى از واقعيتهاى خارجى _ نه غير حقيقى و سنبليك _ است.

مشركان و مالكيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 55 - 6

6 _ بيشتر مشركان ، نسبت به مالكيت مطلق خداوند بر جهان هستى و تحقق قطعى وعده هاى او ، جاهل و ناآگاهند .

ألا إن للّه ما فى السموت . .. ألا إن وعد اللّه حق و لكن أكثرهم لايعلمون

معبودان باطل و مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 4

4 - خدايان مشركان ، مالك هيچ چيزى _ حتى به اندازه يك ذرّه _ در عالم نيستند .

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرّة فى السم_وت و لا فى الأرض

ملاك اعتبار مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 6

6 - مالكيت اموالى كه از راه ها و اسباب باطل به چنگ آمده ، فاقد اعتبار قانونى است .

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل

حرمت تصرف در اموال به دست آمده از طريق باطل، حاكى از مالك نبودن كسى است كه آن اموال را به چنگ آورده است.

منشأ خدا مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 26

26 _ خالقيت مطلق الهى ، اساس مالكيت مطلق اوست .

للّه ملك السموت و . .. يخلق ما يشاء

بنابر اينكه {يخلق ما يشاء} تعليل براى {لله ملك السموت} باشد.

منشأ مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 53 - 4

4 - مالكيت حقيقى از آن خداوند است و مالكيت انسان در طول مالكيت او است .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 7

7 - مالك حقيقى همه امكانات و دارايى ها ، خداوند است و او آنها را در اختيار نسل ها قرار مى دهد .

و للّه ميرث السم_وت و الأرض

تقديم {للّه} بر {ميراث السماوات} مفيد حصر است. واژه {ميراث} جنس مى باشد و شامل هر آنچه از نسلى به نسلى ديگر انتقال مى شود. اضافه {ميراث} به {السماوات} ظرفيه است. بنابراين {للّه ميراث السماوات و الأرض}; يعنى، {كلّ ما يورث فى السماوات و الأرض للّه لا لغيره} (هر آنچه كه نسل ها در آسمان ها و زمين از يكديگر به ارث مى برند، تنها از آنِ خداوند است و او آنها را در اختيار نسل ها قرار مى دهد.

منشأ مالكيت انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 4 - 4

4 - مشروعيت مالكيت انسان ، در گرو امضاى آن از سوى خداوند است .

له ما فى السم_وت و ما فى

الأرض

از اين كه خداوند، مالكيت حقيقى در جهان هستى را براى خود منحصر فرموده، مطلب بالا قابل برداشت است.

موجبات مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 4

4 _ تجارت ، از اسباب نقل و انتقال مشروع اموال

الّا ان تكون تجارة عن تراض منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 176 - 16

16 _ ارث ، از اسباب مالكيت

فلها نصف ما ترك . .. فلهما الثلثان مما ترك

نشانه هاى مالكيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 7 - 7

7 - آگاهى خداوند بر سر و آشكار آدمى ، جلوه اى از حاكميت و مالكيت مطلقه او بر سرتاسر هستى و اجزاى آن است .

على العرش استوى . له ما فى السم_وت ... فإنّه يعلم السرّ و أخفى

ارتباط اين آيه با آيات قبل، گوياى اين است كه چون خداوند بر همه هستى فرمان روايى مى كند و مالك حقيقى جهان است، پس بر همه چيز اطلاع و وقوف دارد، اگر چه سر و يا مخفى تر از آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 7 - 7

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 87 - 2

2 - حاكميت يگانه خدا بر هستى ، جلوه اى از مالكيت مطلقه او

قل من ربّ السم_وت السبع . .. سيقولون للّه

در برابر سؤال از ربوبيت (من ربّ السماوات. ..)، پاسخى داده شده كه بيانگر مالكيت

است (سيقولون للّه). و اين بدان جهت است كه ربوبيت، فرع بر مالكيت مطلقه مى باشد.

نفى مالكيت غير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 66 - 9

9 _ در جهان آفرينش هيچ مخلوقى ، مالك و رب مخلوقى ديگر ، و يا مملوك و مربوب مخلوقى ديگر نيست .

ألا إن للّه من فى السموت و من فى الأرض و ما يتبع الذين يدعون من دون اللّه شركاء

وسعت مالكيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 21 - 6

6- قلمرو قدرت و مالكيت خدا ، نامحدود است .

و إن من شىء إلاّ عندنا خزائنه . .. معلوم

وجود گنجينه هاى همه امور عالم در نزد خدا، مى تواند كنايه از قدرت بى پايان الهى باشد; زيرا وقتى خزينه همه ممكنات به دست خدا باشد، تحقق آن ممكنات هم براى او مقدور خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 31 - 1

1 - گستره آفرينش ( آسمان ها ، زمين و . . . ) ، تحت مالكيت مطلقه الهى

و للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

ويژگيهاى مالكيت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 53 - 4

4 - مالكيت حقيقى از آن خداوند است و مالكيت انسان در طول مالكيت او است .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

ويژگيهاى مالكيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 40 -

2

2- تمامى مالكيت ها ، جز مالكيت خداوند ، ملغى و فانى خواهد شد .

إنّا نحن نرث الأرض و من عليها

خداوند هم اكنون نيز مالك حقيقى هستى است; از اين رو مقصود از ارث بردن انتقال حقيقى مالكيت نيست; بلكه مقصود فناشدن مالكيت هاى اعتبارى دنيا و مالكان آن است، به گونه اى كه مالكيت حقيقى بروز و ظهور كامل پيدا كند و هيچ اعتبارى در برابر آن باقى نماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 53 - 4

4 - مالكيت حقيقى از آن خداوند است و مالكيت انسان در طول مالكيت او است .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

ويژگيهاى مالكيت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 40 - 2

2- تمامى مالكيت ها ، جز مالكيت خداوند ، ملغى و فانى خواهد شد .

إنّا نحن نرث الأرض و من عليها

خداوند هم اكنون نيز مالك حقيقى هستى است; از اين رو مقصود از ارث بردن انتقال حقيقى مالكيت نيست; بلكه مقصود فناشدن مالكيت هاى اعتبارى دنيا و مالكان آن است، به گونه اى كه مالكيت حقيقى بروز و ظهور كامل پيدا كند و هيچ اعتبارى در برابر آن باقى نماند.

مالكيت خصوصى

{مالكيت خصوصى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 116 - 6

6 _ اعتبار و رسميّت مالكيت شخصى براى كفّار

لن تغنى عنهم اموالهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 6 - 6

6- وجود مالكيت خصوصى در زندگانى يحيى

و زكرياى پيغمبر

فهب لى من لدنك وليًّا . يرثنى و يرث من ءال يعقوب

مالكيت خصوصى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 278 - 11

11 _ الغاى مالكيّت رباخواران نسبت به سود هاى ربوى

ذروا ما بقى من الرّبوا

لزوم رهاسازى سودهاى ربوى، مجاز نبودن دخل و تصرّف در آنهاست; و لازمه اين معنا، به رسميّت نشناختن و مالك ندانستن رباخوار نسبت به بهره هاى ربوى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 279 - 8،9

8 _ پذيرش اصل مالكيّت خصوصى در اقتصاد اسلامى

فلكم رؤس اموالكم

9 _ الغاى مالكيّت رباخواران حتّى نسبت به اصل سرمايه در صورتى كه از عمل ناپسند خود ( رباخوارى ) توبه نكنند . *

و ان تبتم فلكم رؤس اموالكم

از مفهوم جمله {و ان تبتم . .. } برداشت شده است; يعنى اگر توبه نكردند، با اعلام جنگ و برخورد نظامى، محارب قلمداد شده، و در اين صورت اصل سرمايه آنان نيز مصادره خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 180 - 20

20 _ محدوديّت حقّ تصرّف انسان در اموال شخصى خويش

و لا يحسبنّ . .. سيطوّقون ما بخلوا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 3

3 _ اعتبار و رسميّت مالكيت شخصى

و اتوا اليتامى اموالهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 4 - 2

2 _ زنان ، مالك مهريه خويش هستند .

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 8

8 _ مالكيت شخصى كودكان

و ابتلوا التيامى . .. فادفعوا اليهم اموالهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 20 - 4

4 _ وسعت گستره مالكيت شخصى

و اتيتم احديهنّ قنطاراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 3

3 _ رسميّت و اعتبار مالكيّت شخصى

يا ايّها الّذين امنوا لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 8

8 _ اعتبار مالكيت خصوصى در آئين يهود

و أكلهم أمول الناس بالبطل

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {اموال الناس} ثروتهاى شخصى مردم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 36 - 15

15- مالكيت خصوصى ، اصلى مورد قبول در اسلام

و لا يسئلكم أمولكم

نسبت داده شدن {أموال} به {كم} و تصريح به اين كه خداوند، مال هايتان را از شما نمى گيرد; مى رساند كه دارا بودن و مالكيت، مورد قبول شريعت است.

مالكيت خصوصى در دوران داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 23 - 4

4 - وجود مالكيت شخصى در عصر داوود ( ع ) و مشروع بودن آن

له تسع و تسعون نعجة و لى نعجة وحدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 3

3 - محترم بودن مالكيت شخصى در عصر داوود ( ع )

قال لقد ظلمك بسؤال

نعجتك إلى نعاجه

انتقاد نكردن از داشتن 99 ميش و ظالمانه دانستن تصاحب تنها ميش برادر، گوياى برداشت ياد شده است.

ماه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

ماه

آثار تبديل ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 37 - 2،5،8

2 _ جا به جا كردن ماه هاى حرام ، مايه فزونى درجه كفرِ كفرمداران

إنما النسىء زيادة فى الكفر

5 _ جا به جايى ماه هاى حرام ، عاملى در جهت گمراهى كافران

إنما النسىء . .. يضل به الذين كفروا

8 _ نتيجه جا به جا شدن ماه هاى حرام از سوى عرب هاى جاهلى ، چيزى جز حلال شمردن حرام الهى نبود .

فيحلوا ما حرّم اللّه

آثار گردش ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 5 - 5

5 _ حركت منظم ماه در مدار خود و منازل آن ( هلال ، تربيع ، بدر و . . . ) وسيله اى مطمئن براى شمارش ماه و سال و محاسبه امور زندگى انسانهاست .

و القمر نوراً و قدره منازل لتعلموا عدد السنين و الحساب

آثار هتك حرمت ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 9

9 _ شكستن حرمت ماه هاى حرام ( پرداختن به جنگ در آن ) ، ظلم به خويش و جامعه بشرى است .

فلا تظلموا فيهن أنفسكم

آشاميدن در شبهاى ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 20

20 - خوردن و آشاميدن در شب هاى رمضان تا طلوع فجر جايز

است .

كلوا و اشربوا حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر

آميزش در شبهاى ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 1،2،5،7،11،13،19

1 - آميزش با همسران در برهه اى از عصر بعثت ، حتى در شب هاى ماه رمضان ، بر روزه داران حرام بود .

أحل لكم ليلة الصيام الرفث إلى نسائكم

{رفث} به سخنى كه در معناى آميزش و ترغيب به آن صراحت دارد گفته مى شود و در آيه شريفه كنايه از خود آميزش است (اقتباس از مفردات راغب). متعدى شدن آن به {إلى} و نيز جمله {فالآن باشروهن} قرينه بر اين معناى كنايى است. جمله {كنتم تختانون} كه حكايت از تحقق تمرد دارد و نيز مفهوم {فالآن باشروهن} دلالت بر اين دارند كه آميزش در شبهاى رمضان حرام بوده است.

2 - حرمت آميزش با همسران در شب هاى رمضان پس از مدتى نسخ شده و اين عمل حلال گشت .

أحل لكم ليلة الصيام الرفث إلى نسائكم . .. فالن بشروهن

5 - نياز جنسى زن و شوهر به يكديگر از حكمت هاى حليت آميزش جنسى در شب هاى رمضان

أحل لكم ليلة الصيام الرفث إلى نسائكم هن لباس لكم و أنتم لباس لهن

جمله {هن لباس لكم . ..} بيانگر حكمت و دليل اعلام حليت (أحل لكم ...) است.

7 - بسيارى از مسلمانان صدر اسلام به حرمت آميزش در شب هاى ماه رمضان اعتنا نكرده و نافرمانى مى كردند .

علم اللّه أنكم كنتم تختانون أنفسكم

بديهى است كه همه مسلمانان مرتكب خلاف نشدند. بنابراين، مخاطب قرار دادن همه آنان با جمله {كنتم تختانون

...} گوياى اين است كه تعداد متخلفان اندك نبوده است.

11 - نافرمانى مسلمانان و ناديده گرفتن حرمت آميزش در شب هاى رمضان ، از زمينه هاى نسخ آن حكم بود .

أحل لكم . .. علم اللّه أنكم كنتم تختانون أنفسكم فتاب عليكم و عفا عنكم

جمله {علم اللّه . ..} نيز همانند {هن لباس لكم ...} بيان حكمت و دليل جعل حليت آميزش در شبهاى ماه رمضان (أحل لكم ...) است.

13 - تحقق عينى و ملموس شدن دشوارى پرهيز از آميزش جنسى ، از علل حكم الهى به حليت آن در شب هاى رمضان

علم اللّه أنكم كنتم تختانون أنفسكم فتاب عليكم و عفا عنكم

چنانچه گذشت، جمله {علم اللّه . ..} (خدا دانست كه شما به خود خيانت كرديد) از علل نسخ حرمت آميزش است و از آن جا كه خداوند پيش از تحقق وقايع و حوادث، بدآنها علم دارد; مقصود از {علم اللّه ...} تحقق معلوم در خارج است. بنابراين علت نسخ حرمت، تحقق تمرد و خيانت است نه علم و آگاهى پيشين خداوند به آن.

19 - جواز مباشرت جنسى با همسران در شب هاى رمضان ، از ابتداى شب تا طلوع فجر است .

فالن بشروهن . .. حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض

قيد {از ابتداى شب تا طلوع فجر} در اين برداشت، مبتنى بر اين است كه {حتى يتبين} غايت براى {باشروهن} نيز باشد.

ابراهيم(ع) و ماه پرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 77 - 13

13 _ عن الرضا(ع): إن إبراهيم(ع) وقع إلى ثلاثة اصناف . .. صنف يعبد القمر ... {فلما رأى القمر بازغا قال هذا

ربى} على الانكار و الاستخبار ... .

از امام رضا(ع) روايت شده است: . .. ابراهيم(ع) با سه گروه برخورد كرد ... گروهى كه ماه را مى پرستيدند ... {پس آنگاه كه ماه را تابان ديد}، به عنوان استفهام انكارى گفت: {اين پروردگار من است} ... .

ابراهيم(ع) و ماه پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 78 - 3

3 _ بزرگتر بودن خورشيد از ماه، بهانه ابراهيم(ع) براى عدول از ماه پرستى و تظاهر به پرستش خورشيد

فلما رءا الشمس بازغة قال هذا ربى هذا أكبر

احراز حلول ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 13،14

13 - وجوب روزه ماه رمضان مشروط به احراز حلول اين ماه است و احتمال حلول ماه كافى نيست .

فمن شهد منكم الشهر فليصمه

{شهود} و {شهادت} (مصدر شهد) به معناى حضور داشتن و بر اثر آن چيزى را ديدن و يا فهميدن است (اقتباس از مفردات راغب). بنابراين {فمن شهد منكم الشهر ...}; يعنى، هر كسى آن ماه را دريابد و به آن آگاه شود و يقين حاصل كند ... كافى نبودن احتمال حلول ماه، از مفهوم اين جمله به دست مى آيد.

14 - در وجوب روزه ، علم و احراز شخصى به حلول ماه رمضان كافى است .

فمن شهد منكم الشهر فليصمه

كلمه {منكم} مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

احكام ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 5،6

5 _ اعطاى آزادى سير و سياحت به مشركان پيمان شكن

، در چهار ماه حرام از سال ( ذيقعده ، ذيحجه ، محرم و رجب )

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

توصيف {أربعة أشهر} به {الاشهر الحرم} (در آيه 5) مى تواند قرينه باشد بر اين كه: مراد از {أربعة أشهر} همان چهار ماه حرام معروف (ذيقعده، ذيحجه، محرم و رجب) است ; يعنى با الغاى اعتبار پيمان صلح و برداشته شدن امان از مشركان، آنان تنها در ماههاى حرام، آزادى رفت و آمد و سير و سياحت خواهند داشت.

6 _ در ماه هاى حرام ، سلب امنيت از دشمن پيمان شكن ، ممنوع است . *

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

تفريع {فسيحوا فى الأرض} بر {براءة من اللّه و رسوله} با حرف {فاء}، مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه: تعرض به دشمن در چهار ماه از سال، ممنوع است و خداوند بر اساس همين قانون، مشركان را در اين چهار ماه آزاد مى گذارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 3

3 _ جنگ ، سلب كردن امنيت دشمن و ممانعت از سير و سياحت آنان در ماه هاى حرام ، ممنوع است .

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 10

10 _ حرمت آغاز جنگ در ماه هاى حرام و جواز جنگ هاى دفاعى و مقابله به مثل در برابر هجوم مشركان

منها أربعة حرم . .. فلا تظلموا فيهن أنفسكم و قتلوا المشركين كافة كما يقتلونكم

حرمت ماههاى حرام، مقتضى ترك جنگ در آن ماههاست ; ولى چون ممكن است دشمن اين حرمت

را رعايت نكند، خداوند در اين صورت تكليف حرمت را از مسلمانان برداشته و فرموده كه همانند آنان، شما نيز بجنگيد.

استفاده از ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 12 - 2،6

2- رام و مسخر بودن خورشيد ، ماه ، شب و روز از نعمت هاى الهى و در جهت بهره بردارى انسان است .

و سخ_ّر لكم الّيل و النهار و الشمس و القمر

6- بهره بردن آدمى از شب ، روز ، ماه و خورشيد متفاوت با بهره بردن او از ستارگان است .

سخ_ّر لكم . .. الشمس ... و النجوم مسخّرت بأمره

با توجه به اينكه خداوند در رابطه با تسخير شب، روز، ماه و خورشيد لفظ {سخّر لكم} را به كار برد، ولى براى تسخير ستارگان لفظ {مسخّرات بأمره} را بدون لفظ {لكم} آورد، مطلب فوق به دست مى آيد.

امنيت در ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 6

6 _ در ماه هاى حرام ، سلب امنيت از دشمن پيمان شكن ، ممنوع است . *

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

تفريع {فسيحوا فى الأرض} بر {براءة من اللّه و رسوله} با حرف {فاء}، مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه: تعرض به دشمن در چهار ماه از سال، ممنوع است و خداوند بر اساس همين قانون، مشركان را در اين چهار ماه آزاد مى گذارد.

انشقاق ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 1 - 7،9

7 - { شق القمر } ، از

نشانه هاى نزديكى هر چه بيشتر وقوع قيامت

اقتربت الساعة و انشقّ القمر

9 - رخداد { شق القمر } ، نمودى از تحولات مهم جهان در آستانه قيامت *

اقتربت الساعة و انشقّ القمر

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {انشقّ القمر} از آن جهت در پى {اقتربت الساعة} ياد شده باشد كه انسان ها بدانند همان گونه كه در عصر پيامبر {شق القمر} صورت گرفت، اين گونه تحولات عظيم در آستانه قيامت نيز رخ خواهد داد.

انقياد ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 5،15

5_ خورشيد و ماه مقهور خدا و رام فرمان اويند .

سخر الشمس و القمر

{تسخير} (مصدر سخّر) به معناى رام كردن و غلبه يافتن است.

15_ نظام هستى ( برافراشته بودن آسمانها ، رام بودن خورشيد و ماه به فرمان خدا و حركت آنها ) دليل و آيتى بر ربوبيت خداوند

الله الذى رفع السموت . .. لعلكم بلقاء ربكم توقنون

چون خداوند در ابتداى آيه با جمله {الله الذى . ..} توصيف و معرفى شد، ظاهر آن بود كه در جمله {لعلكم ...} نيز {لعلكم بلقاء الله} آورده شود. اين تعويض ; يعنى، آوردن {ربكم} به جاى {الله} مى رساند كه مقصود اصلى از توصيف {الله} به ويژگيهاى ياد شده، اثبات ربوبيّت اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 1

1 - سجده ( خضوع و انقياد ) اهل آسمان و زمين و نيز خورشيد ، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان و جنبندگان براى خدا

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت

و من فى الأرض . .. و الشجر و الدواب

{سجود} (مصدر {يسجد}) به معناى اظهار خضوع و انقياد است.

انقياد ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 6

6 - خورشيد و ماه ، مقهور و مسخر ( تحت فرمان ) خداوندند .

و سخّر الشمس و القمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 3

3 - خورشيد و ماه ، مسخر خدا و رام اراده او

و سخّر الشمس و القمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 5 - 6

6 - خورشيد و ماه ، مسخر خدا و رام اراده او هستند .

و سخّر الشمس و القمر

اول ماه صفر سال دهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 1

1 _ هلال ماه صفر سال دهم هجرت ، آغاز اجراى فرمان كشتن و منع عبور و مرور مشركان و سلب آزادى سير و سياحت از آنان

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين

توصيف {الأشهر} به {الحرم} حاكى از اين است كه: منظور از {أربعة أشهر} در آيه دوّم (فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر) ماههاى حرام سال ; يعنى، رجب، ذيقعده، ذيحجه و محرّم است. بر اين مبنا {ال} در {الأشهر} براى عهد حضورى مى باشد ; يعنى هنگامى كه اين سه ماه حرام _ كه اكنون با اعلام پيام برائت در روز حج اكبر مصادف شده است _ پايان يافت، مشركان را بكشيد. گفتنى است كه پايان آن سه ماه، مساوى با

آغاز ماه صفر سال دهم هجرت بود.

اهميت خلقت ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 4

4 - خلقت خورشيد شگرف تر و شايان توجه تر از آفرينش ماه *

و من ءاي_ته . .. الشمس و القمر

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تقدم نام خورشيد بر قمر، اشاره به اهميت بيشتر آن در منظومه شمسى و شناخت اجرام آسمانى باشد.

اهميت روزه ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 183 - 11

11 - حفص بن غياث نخعى مى گويد : { سمعت أبا عبداللّه ( ع ) يقول : ان شهر رمضان لم يفرض اللّه صيامه على أحد من الأمم قبلنا ، فقلت له : فقول اللّه عز و جل { يأيها الذين ءامنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم } قال : انما فرض اللّه صيام شهر رمضان على الأنبياء دون الأمم ففضل به هذه الأمة . . . ;

از امام صادق(ع) شنيدم كه مى فرمود: روزه ماه رمضان بر هيچ يك از امتهاى پيشين واجب نبوده است. به آن حضرت عرض كردم: خداوند در قرآن مى فرمايد: {اى افرادى كه ايمان آورده ايد، روزه بر شما نوشته شد همان گونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند نوشته شد}. حضرت فرمودند: روزه ماه رمضان، تنها بر پيامبران آن امتها واجب بوده نه خود امتها و خداوند با واجب كردن روزه رمضان بر امت اسلام، آنان را (بر ديگر امتها) برترى داد ... }.

اهميت ماه

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 16 - 3

3 - ماه تابان و خورشيد فروزنده ، جلوه قدرت و عظمت خداوند

مالكم لاترجون للّه وقارًا . .. و جعل القمر فيهنّ نورًا و جعل الشمس سراجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 32 - 3

3 - ماه ، از پديده هاى عظيم و با اهميت براى زندگى بشر

و القمر

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه سوگند خداوند به چيزى، نشانگر اهميت آن است.

بدر ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 18 - 2

2 - ماه ، آفريده اى با عظمت و بدر بودن ، برجسته ترين حالت هاى آن است .

و القمر إذا اتّسق

{إذا} در {إذا اتّسق}، قسم را به حالت خاصى از قمر اختصاص مى دهد، در اين موارد {إذا} ظرف براى {كائناً} شمرده مى شود كه محذوف است و حال مقدّرة براى {القمر} به حساب مى آيد.

بى حرمتى به ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 98 - 2،12

2 _ شكستن حرمت كعبه و ماه هاى حرام ، موجب عقاب شديد از سوى خداوند

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام . .. اعلموا إنّ اللّه شديد العقاب

با توجه به آيه قبل معلوم مى شود، از جمله كسانى كه به عقاب شديد تهديد شده اند كسانى هستند كه با مضامين و احكام مطرح شده در آيه قبل مخالفت كنند. برداشت فوق به گروهى از آنان اشاره دارد و در برداشتهاى

بعدى ديگر موارد منعكس خواهد شد.

12 _ شكنندگان حرمت كعبه و ماه هاى حرام و اعراض كنندگان از حكم قربانى نبايد از رحمت و مغفرت الهى مأيوس باشند .

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام . .. إنّ اللّه شديد العقاب و إنّ اللّه غفور رحيم

بى منطقى ماه پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 5

5 - پرستش خورشيد و ماه و ديگر آيات الهى ، امرى ناروا و به دور از انديشه و معرفت

و من ءاي_ته . .. لاتسجدوا للشمس و لا للقمر

با توجه به اين كه قرآن نخست انسان ها را به مطالعه آيات و معرفت هستى فراخوانده و پس از آن از پرستش خورشيد نهى كرده است، اين نكته به دست مى آيد كه قرآن، پرستش خورشيد و ماه را نتيجه انديشه نكردن در هستى يا عدم شناخت صحيح آن مى داند.

پاسدارى از قداست ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 98 - 8

8 _ پاسدارى از حرمت كعبه و ماه هاى حرام عامل بهره مندى از مغفرت و رحمت الهى

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قيماً للناس . .. و إنّ اللّه غفور رحيم

آيه قبل نشان دهنده مصاديقى است كه از مغفرت و رحمت الهى بهره مند مى شوند و ازجمله آنان كسانى هستند كه حرمت كعبه و ماههاى حرام را پاس مى دارند. در برداشتهاى بعدى ديگر مصاديق آن منعكس خواهد شد.

پرسش از هلال ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189

- 1

1 - پرسش مكرر مردم از پيامبر ( ص ) درباره چگونگى شكل گيرى هلال هاى متفاوت ماه

يسئلونك عن الأهلة

به كارگيرى فعل مضارع {يسئلون} حكايت از تكرار سؤال دارد و آوردن آن با صيغه جمع، دلالت بر تعدد سؤال كنندگان مى كند. {أهلة} جمع هلال است و مقصود از آن هلالهاى ماه مى باشد.

پيدايش نور ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 19 - 4

4 - پيدايش مراحل گوناگون در طبيعت ( شفق ، تاريكى شب و نور ماه ) ، نشانى از امكان تغيير و تحول در نظام حيات بشر در دنيا و آخرت

فلا أقسم . .. لتركبنّ طبقًا عن طبق

در قسم هاى قرآن، تناسب بين محتواى قسم و غرض از آن رعايت شده است و در اين مجموعه آيات نيز براى تأكيد بر تغيير حالات انسان، به تغييرات تكوينى سوگند ياد شده است.

تاريخ خلقت ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 3

3 - تقدم خلقت خورشيد برماه *

و من ءاي_ته . .. الشمس و القمر

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تقدم ذكر {شمس} بر {قمر} ناظر به مطلب بالا باشد.

تاريخ ماه پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 77 - 1

1 _ ماه پرستى، از آيينهاى رايج زمان حضرت ابراهيم(ع)

فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى

تبديل ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 37 - 1،6،7،11،12

1 _ جا به

جا كردن ماه حرام و ماه حلال ( انتقال دادن حرمت ماه محرم به ماه صفر و حليت ماه صفر به محرم ) از كار هاى نادرست عرب هاى جاهلى

إنما النسىء زيادة فى الكفر

براى عربهاى جاهلى كه با داشتن خوى جنگ طلبى و غارتگرى، تحمل ترك جنگ در سه ماه متوالى (ذيقعده، ذيحجه و محرم) بسيار شاق و دشوار بود، به زعم خود، ماههاى محرّم و صفر را پس و پيش مى كردند; يعنى، در ماه محرّم الحرام مى جنگيدند و در ماه صفر متاركه جنگ داشتند; سال بعد دوباره محرّم را به جاى خود بر مى گرداندند و به اين كار {نسىء} (تأخير انداختن) مى گفتند.

6 _ { نسىء } ، حلال شمردن يكى از ماه هاى حرام در يك سال و حرام شمردن همان ماه در سال ديگر است .

إنما النسىء . .. يحلونه عاماً و يحرمونه عاماً

7 _ پايبندى عرب هاى جاهلى به تعداد ماه هاى حرام ، على رغم جا به جا كردن آنها

لبواطئوا عدة ما حرّم اللّه

11 _ { نسىء } ، ( جا به جا كردن ماه هاى حلال و حرام ) ، از اعمال زشت عرب هاى جاهلى و كارى پسنديده و زيبا در ديدگاه آنان

إنما النسىء زيادة فى الكفر . .. زين لهم سوء أعملهم

12 _ { عن رسول اللّه فى قوله تعالى { يحلونه عاماً و يحرمونه عاماً } كانوا يحرّمون المحرم عاماً و يستحلون صفر و يحرّمون صفر عاماً و يستحلّون المحرّم . . . ;

از رسول خدا (ص) درباره آيه فوق روايت شده است: [كافران] يك سال، محرم را ماه حرام و صفر را

حلال و يك سال، صفر را ماه حرام و محرم را حلال مى شمردند}.

تحليل حرمت ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 37 - 6

6 _ { نسىء } ، حلال شمردن يكى از ماه هاى حرام در يك سال و حرام شمردن همان ماه در سال ديگر است .

إنما النسىء . .. يحلونه عاماً و يحرمونه عاماً

تداوم حركت ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 33 - 2

2- خورشيد و ماه داراى حركتى با روال مشخص و وضعيتى هميشگى

و سخ_ّر لكم الشمس و القمر دائبين

{دائبين} تثنيه {دائب} و از ريشه {دأب} و به معناى عادت و روال هميشگى است (مفردات راغب).

تداوم حركت ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 5 - 7

7 - حركت منظم و بى وقفه خورشيد و ماه

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى

فعل مضارع {يجرى}، دلالت بر استمرار جريان حركت خورشيد و ماه دارد.

تداوم گردش ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 4

4 - حركت منظم و بىوقفه خورشيد و ماه

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى

فعل مضارع {يجرى}، دلالت بر استمرار جريان حركت خورشيد و ماه دارد.

تسخير ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 11

11_ آفرينش آسمان هاى متعدد و رفيع ، تسخير خورشيد و ماه ، از نشانه هاى توان و اقتدار خدا و يكتايى

او در تدبير هستى است .

يفصّل الأيت

جمله هاى {الله الذى رفع السموت . ..} حاكى است كه متعلق {آيات} اقتدار خداوند ، سلطه او بر هستى و تدبير آفرينش است ; يعنى: {يفصل الأيات الدالة على قدرته و ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 33 - 1،4،5

1- خداوند ، رام سازنده خورشيد و ماه براى بهره بردارى انسان

و سخ_ّر لكم الشمس و القمر دائبين

4- رام كردن خورشيد ، ماه و شب و روز براى انسان ، دليل توحيد خداوند

الله الذى خلق . .. و سخ_ّر لكم الشمس و القمر دائبين و سخ_ّر لكم الّيل و النهار

5- رام بودن خورشيد ، ماه و شب و روز براى انسان ، نمودى از نعمت و لطف خداوند بر بندگان و شايسته شكر و سپاس

الله الذى خلق . .. و سخ_ّر لكم الشمس و القمر دائبين و سخ_ّر لكم الّيل و النهار

آيه در مقام امتنان و برشمارى نعمتهاى الهى است و آهنگ آن مشوّق بندگان به شكر و سپاس در برابر نعمتهاى پروردگار است. گفتنى است جمله {إن الإنسان لظلوم كفّار} در آيه بعد مؤيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 12 - 1،2،7

1- خداوند شب ، روز ، خورشيد و ماه را براى آدميان رام و مسخر ساخته است .

هو الذى . .. و سخ_ّر لكم الّيل و النهار و الشمس و القمر

2- رام و مسخر بودن خورشيد ، ماه ، شب و روز از نعمت هاى الهى و در جهت بهره بردارى انسان است .

و سخ_ّر لكم

الّيل و النهار و الشمس و القمر

7- رام و مسخر بودن شب ، روز ، خورشيد ، ماه و ستارگان نشانه هايى از خدا و نمونه هايى از قدرت اوست .

و سخ_ّر لكم الّيل و النهار و الشمس و القمر . .. إن فى ذلك لأي_ت لقوم يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 61 - 1،4،5

1 - مشركان ، به خالقيت خدا براى آسمان ها و زمين و مسخِّر كننده خورشيد و ماه ، باور داشتند .

و لئن سألتهم من خلق السم_وت و الأرض و سخّر الشمس و القمر ليقولنّ اللّه

4 - خورشيد و ماه ، از سوى خداوند ، رام و مسخَّر شده اند .

من . .. و سخّر الشمس و القمر ليقولنّ اللّه

5 - انكار آيات خدا و ايمان به باطل ، از سوى مشركان ، به رغم باور آنان بر خالقيت خدا و تسخير خورشيد و ماه از سوى او ، امرى شگفت آور است .

و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت ... و الذين ءا

تسخير ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 9،20

9 - مسخّر و رام بودن ماه و خورشيد ، از آيه هاى خداوند است .

ألم تر أنّ اللّه . .. و سخّر الشمس و القمر

20 - توجه ژرف به گردش شب و روز و رام بودن و در مدار مشخص بودن خورشيد و ماه ، انسان را به قابل فهم بودن آگاهى خداوند از اَعمال انسان ها ، رهنمون مى

كند .

ألم تر . .. و أنّ اللّه بما تعملون خبير

{أنّ اللّه بما. ..} عطف بر {أنّ اللّه يولج...} است. بنابراين، ارتباط {أنّ اللّه...} با فراز قبلى هم روشن مى شود و آن اين است كه هر كس چنان ساخت و سازى را ببيند، خواهد فهميد كه خداوند، به كردار انسان ها آگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 5 - 10

10 - آفرينش و تدبير آسمان ها و زمين و پيدايش شب و روز و تسخير خورشيد و ماه ، جلوه هاى عزت و قدرتمندى خداوند است .

خلق السم_وت و الأرض . .. كلّ يجرى لأجل مسمًّى ألا هو العزيز

يادآورى عزت و قدرتمندى خداوند در پايان آيه شريفه و پس از يادآورى آفرينش آسمان، زمين و. ..، گوياى برداشت ياد شده است.

تظاهر ابراهيم(ع) به ماه پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 77 - 2،3

2 _ ابراهيم(ع) در مقام مجادله با تظاهر به ماه پرستى به ابطال آن پرداخت.

فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى فلما أفل

3 _ تظاهر ابراهيم(ع) به ماه پرستى و مجادله با ماه پرستان به هنگام تابندگى آن بوده است.

فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى

{بزوغ} به معناى طلوع و تابش است. (لسان العرب). راغب نيز در ماده {بزغ} و در شرح آيه مورد بحث گويد: {اى طالعا منتشر الضوء}. بنابراين سخن ابراهيم(ع) با ماه پرستان در اوايل و يا اواخر ماه نبوده، بلكه به هنگام تابش آن بوده است.

تعبير رؤياى سجده ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 9

9_ خضوع و سجود ستارگان ، ماه و خورشيد براى انسان در رؤيا ، نشان برگزيده شدن و دستيابى او به علم و دانش است .

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. كذلك يجتبيك ربك و يعلمك

تعقل در خلقت ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 16 - 4،5،6

4 - سرزنش شدن قوم نوح از سوى پيامبرشان ، به سبب نينديشيدن درباره چگونگى آفرينش ماه تابان و خورشيد فروزان

ألم تروا كيف خلق اللّه . .. و جعل القمر فيهنّ نورًا و جعل الشمس سراجًا

5 - انديشه در چگونگى آفرينش ماه و خورشيد ، راهى براى شناخت خدا و اوصاف او

ألم تروا كيف . .. و جعل القمر فيهنّ نورًا و جعل الشمس سراجًا

6 - نوح ( ع ) ، قومش را به انديشه و مطالعه درباره چگونگى آفرينش ماه و خورشيد ، به منظور پى بردن به عظمت خداوند تشويق و تحريض مى كرد .

ألم تروا كيف . .. و جعل القمر فيهنّ نورًا و جعل الشمس سراجًا

جذب ماه توسط خورشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 9 - 1

1 - در آستانه برپايى قيامت ، كره ماه بهوسيله خورشيد جذب و بلعيده خواهد شد .

و جمع الشمس و القمر

جنگ در ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 9،10،11،16،18،19

9 _ در نظر خداوند ، جلوگيرى از راه خدا و كفر به او ، گناهى بزرگتر از

جنگيدن در ماه هاى حرام است .

عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به . .. اكبر

بنابراينكه {صد عن سبيل اللّه}، مبتدا و {اكبر}، خبر آن باشد.

10 _ در نظر خداوند ، جلوگيرى از ورود به مسجدالحرام ، گناهى بزرگتر از جنگيدن در ماه هاى حرام است .

الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صدّ عن سبيل اللّه . .. و المسجدالحرام .

بنابراينكه {و المسجدالحرام}، عطف بر {سبيل اللّه} باشد و {صدّ}، مبتدا و {اكبر}، خبر آن باشد. يعنى: {و صدّ عن سبيل اللّه و صدّ عن المسجدالحرام ... اكبر}

11 _ در نظر خداوند ، بيرون راندن و آواره ساختن ساكنان مكه ، گناهى بزرگتر از جنگيدن در ماه هاى حرام است .

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه اكبر . .. و اخراج اهله منه اكبر

16 _ اقدام برخى از مسلمين ( عبداللّه بن جحش و همراهان او ) به جنگ با كفارِ مكه در ماه حرام

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

در شأن نزول آيه آمده كه عبداللّه بن جحش و همراهان او در ماه رجب به گروهى از كفار كه داراى مال التجاره بودند، حمله بردند و آنان را كشته و يا اسير كردند. (مجمع البيان و ديگر تفاسير.)

18 _ جنگ در ماه هاى حرام ، موجب بازداشتن مردمان از راه خداوند و بازدارى آنان از مسجدالحرام و كفر به خداست .

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به و

بنابراينكه {و صدّ عن سبيل اللّه}، عطف

بر {كبير} باشد: يعنى قتال فيه، صدّ عن سبيل اللّه و كفر به.

19 _ گناه فتنه انگيزى ، بزرگتر از آدم كشى در ماه هاى حرام است .

قل قتال فيه كبير . .. و الفتنة اكبر من القتل

الف و لام در {القتل}، عهد است ; يعنى قتل در ماههاى حرام.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 10

10 _ آمرزش گناه مجاهدانى از صدر اسلام كه در ماه حرام با كفار جنگيدند . ( عبداللّه بن جحش و همراهان او )

ان الذين امنوا و الذين هاجروا

به دليل شأن نزول، از مصاديق اولى آيه، عبداللّه بن جحش و ياران او هستند كه پس از هجرت از مدينه به سوى نخله، با دشمن درگير شدند و آنان را كشتند و يا اسير كردند.

حاكم ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 10

10_ تدبير امور عالم تنها درخور برافرازنده آسمانها ، سلطه دار عرش ، و اختياردار خورشيد و ماه است .

الله الذى رفع السموت . .. يدبر الأمر

در تركيب {الله الذى . ..} دو وجه گفته شده است:$1_ {الله} مبتدا و {الذى} صفت آن است و جمله {يدبر الأمر} خبر براى {الله}. 2_ {الله} مبتدا و {الذى} خبر آن است. برداشت فوق از هر دو وجه استفاده مى شود، اگرچه بنابر وجه دوم دلالت آيه بر برداشت فوق صريح تر و روشن تر است.

حركت ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 6،15

6_ آسمانها ، عرش ، خورشيد

و ماه تا سرآمدى معيّن در حركتند .

كل يجرى لأجل مسمًّى

مضاف اليه محذوف از كلمه {كل} ضميرى است كه به {السموت}، {عرش}، {شمس} و {قمر} باز مى گردد. {مسمّى} يعنى مشخص و معين. {اجل} در لغت به معناى مدت و نيز به معناى پايان مدت آمده است. برداشت فوق بر اساس دومين معناست. گفتنى است كه بر اين مبنا {لام} در {لأجل} به معناى {إلى} خواهد بود.

15_ نظام هستى ( برافراشته بودن آسمانها ، رام بودن خورشيد و ماه به فرمان خدا و حركت آنها ) دليل و آيتى بر ربوبيت خداوند

الله الذى رفع السموت . .. لعلكم بلقاء ربكم توقنون

چون خداوند در ابتداى آيه با جمله {الله الذى . ..} توصيف و معرفى شد، ظاهر آن بود كه در جمله {لعلكم ...} نيز {لعلكم بلقاء الله} آورده شود. اين تعويض ; يعنى، آوردن {ربكم} به جاى {الله} مى رساند كه مقصود اصلى از توصيف {الله} به ويژگيهاى ياد شده، اثبات ربوبيّت اوست.

حرمت ماه ذيحجه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 2

2 _ چهار ماه از سال ( رجب ، ذيقعده ، ذيحجه و محرم ) ماه هاى حرام است .

فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر . .. فإذا انسلخ الأشهر الحرم

حرمت ماه ذيقعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 2

2 _ چهار ماه از سال ( رجب ، ذيقعده ، ذيحجه و محرم ) ماه هاى حرام است .

فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر . .. فإذا انسلخ الأشهر الحرم

حرمت ماه ربيع الاخر

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 20

20 _ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قول اللّه : { فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم } قال : هى يوم النحر إلى عشر مضين من شهر ربيع الأخر ;

از امام باقر (ع) درباره سخن خداوند {فإذا انسلخ الأشهر الحرم . ..} روايت شده است: ماههاى حرام، از روز عيد قربان است تا ده روز از ماه ربيع الأخر بگذرد}.

حرمت ماه رجب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 2

2 _ چهار ماه از سال ( رجب ، ذيقعده ، ذيحجه و محرم ) ماه هاى حرام است .

فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر . .. فإذا انسلخ الأشهر الحرم

حرمت ماه محرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 2

2 _ چهار ماه از سال ( رجب ، ذيقعده ، ذيحجه و محرم ) ماه هاى حرام است .

فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر . .. فإذا انسلخ الأشهر الحرم

حرمت ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 3،4

3 - كافران عصر بعثت نيز به حرمت و قداست ماه هاى حرام و ممنوعيت جنگ در آنها معتقد بودند .

الشهر الحرام بالشهر الحرام

4 - ضرورت دفاع از كيان اسلام و مسلمانان ، حكمى مهمتر از حفظ احترام ماه هاى حرام و حرام بودن جنگ در آن ماهها

الشهر الحرام بالشهر الحرام

حفظ حرمت ماه هاى

حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 8،13،16

8 _ نهى الهى از شكستن حرمت ماه هاى حرام

منها أربعة حرم . .. فلا تظلموا فيهن أنفسكم

13 _ نگهدارى حرمت ماه هاى حرام و رعايت تقوا در مقابله به مثل با دشمنان جنگ طلب در آن ماه ها ، مورد تأكيد و عنايت خداوند

فلا تظلموا فيهن أنفسكم . .. و اعلموا أن اللّه مع المتقين

16 _ تقوا ، زمينه ساز رعايت حرمت ماه هاى حرام و بازدارنده آدمى از گناه و قانون شكنى

منها أربعة حرم . .. فلا تظلموا فيهن أنفسكم ... و اعلموا ان اللّه مع المتقين

خالق ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 33 - 1

1- تنها خداوند ، آفريننده شب و روز و خورشيد و ماه است .

و هو الذى خلق الّيل والنهار والشمس والقمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 9

9 - خداوند ، آفريدگار شب و روز و خورشيد و ماه

و من ءاي_ته . .. الذى خلقهنّ

خسوف ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 8 - 1

1 - بى فروغ شدن ماه ، در آستانه برپايى قيامت

و خسف القمر

خلقت ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 54 - 10

10 _ خورشيد و ماه و ستارگان ، آفريده هاى خداوند و مقهور امر و اراده او

خلق السموت . .. و الشمس و القمر و النجوم

مسخرت بأمره

كلمه {الشمس} و ما بعد آن، عطف به {السموت} است.

خلقت ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 33 - 4

4- آفرينش شب و روز و خورشيد و ماه ، نشانى از توحيد ربوبى است .

و هو الذى خلق الّيل . .. كلّ فى فلك يسبحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 5 - 7

7 _ آفرينش خورشيد و ماه و متفاوت قرار داده شدن آن دو در درخشندگى ، جلوه هاى حكمت خدا و بر پايه حق و هدفى مشخص

هو الذى جعل الشمس ضياء و القمر نوراً . .. ما خلق اللّه ذلك إلا بالحق

{حق} در مقابل {باطل} (بيهوده) است ; يعنى، خداوند ماه و خورشيد را بيهوده و بى هدف نيافريده، بلكه آفرينش آنها بر پايه حق و هدف خاصى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 61 - 7،9،10

7 _ خداوند در آسمان ها ، ماه تابان را آفريد .

جعل فى السماء . .. قمرًا منيرًا

9 _ آفرينش ستارگان ، خورشيد و ماه تابان ، جلوه اى از بركات و خيرات خداوند .

تبارك الذى جعل فى السماء بروجًا . .. و قمرًا منيرًا

10 _ آفرينش ستارگان ، خورشيد و ماه تابان ، از نشانه هاى قدرت خدا و يكتايى او

تبارك الذى جعل فى السماء بروجًا . .. و قمرًا منيرًا

برداشت فوق، از آن جا است كه آيه شريفه در رديف سلسله آياتى قرار دارد كه در مقام محكوميت شرك و اثبات توحيد و يگانگى خداوند است.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 6،8،10

6 - آفرينش جهان هستى چون انسان ، دريا ، خورشيد و ماه ، از نشانه هاى خداى حقيقى ( اللّه )

و اللّه خلقكم من تراب . .. ثمّ جعلكم أزوجًا ... و ما يستوى البحران ... و سخّر ال

{ذلكم} اشاره به كسى است كه اشياى ذكر شده را آفريده و صاحب خلق و جعل مى باشد.

8 - آفرينش جهان ( انسان ، دريا ، خورشيد و ماه ) ، جلوه اى از ربوبيت خدا است .

اللّه خلقكم من تراب . .. و ما يستوى البحران ... و سخّر الشمس و القمر ... ذلكم ال

10 - آفرينش انسان ، دريا ، خورشيد و ماه ، جلوه اى از فرمانروايى مطلق خدا بر جهان هستى است .

و اللّه خلقكم من تراب . .. و ما يستوى البحران ... و سخّر الشمس و القمر ... له ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 18،20

18 - آفرينش جهان ( آسمان ، زمين ، خورشيد ، ماه و انسان ) جلوه ربوبيت خدا است .

خلق السم_وت و الأرض . .. خلقكم من نفس وحدة ... ذلكم اللّه ربّكم

20 - آفرينش آسمان ها ، زمين ، خورشيد ، ماه و انسان ، جلوه فرمانروايى مطلق خدا بر جهان هستى است .

خلق السم_وت و الأرض . .. له الملك

خوردن در شبهاى ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 20

20 - خوردن و آشاميدن

در شب هاى رمضان تا طلوع فجر جايز است .

كلوا و اشربوا حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر

درهم پيچيدگى ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 1 - 5

5 - { عن النبى ( ص ) قال : الشمس و القمر مكوّران يوم القيامة ;

از پيامبر(ص) روايت شده كه فرمود: خورشيد در روز قيامت به هم پيچانده شده و ماه نيز چنين خواهد شد}.

دعا در ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 186 - 15

15 - ماه رمضان ، زمان مناسب براى دعا به درگاه خداوند

شهر رمضان . .. و إذا سألك عبادى عنى فإنى أجيب دعوة الداع

برداشت فوق بيانگر وجه ارتباط آيه مورد بحث با آيه قبل است.

دعا در ماه محرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 38 - 16

16 _ دعاى زكريا و تقاضاى نسلى پسنديده از خداوند ، در روز اوّل محرم

هنا لك دعا زكريا ربّه قال ربّ هب لى من لدنك ذريّة طيبة

امام رضا (ع) به شخصى كه اوّل محرّم به حضور آن حضرت رسيد فرمود: ان هذا اليوم هو اليوم الذى دعا فيه زكريّا (ع) ربّه عزّ و جلّ فقال ربّ هب لى من لدنك ذريّة طيّبة . .. .

_______________________________

عيون اخبار الرضا (ع)، ج 1، ص 299، ح 58 ; امالى صدوق، ص 112، ح 5، مجلس 17.

دهم ماه ذيحجه نهم هجرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9

- 3 - 3،6

3 _ دهم ذيحجه سال نهم هجرت ، روز ابلاغ پيام برائت خدا و پيامبر ( ص ) به عموم مردم حاضر در مراسم حج

و أذن من اللّه و رسوله إلى الناس يوم الحج الأكبر

بر اساس نظر مفسران، سال نهم هجرت، سال اعلام برائت است و بر پايه رواياتى كه از ائمه معصومين (ع) رسيده است، روز حج اكبر، دهم ذيحجه است.

6 _ دهم ذيحجه سال نهم هجرت ، آغاز قطع كامل روابط مسلمانان با مشركان و تحريم همه جانبه آنان از سوى خدا و پيامبر ( ص )

يوم الحج الأكبر أن اللّه برىء من المشركين و رسوله

ردّ ربوبيت ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 77 - 6

6 _ افول پذيرى و پنهان شدن ماه، برهانى بر دخيل نبودن آن در ربوبيت عالم است.

فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى فلما أفل قال لئن لم يهدنى ربى

ردّ ماه پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 78 - 3

3 _ بزرگتر بودن خورشيد از ماه، بهانه ابراهيم(ع) براى عدول از ماه پرستى و تظاهر به پرستش خورشيد

فلما رءا الشمس بازغة قال هذا ربى هذا أكبر

روزه ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 12،37

12 - روزه ماه رمضان بر هر فرد فرد مسلمانان واجب است .

فمن شهد منكم الشهر فليصمه

37 - فضل بن شاذان از امام رضا ( ع ) روايت كرده : { فان قال : فلم جعل الصوم فى شهر رمضان

خاصة دون ساير الشهور ؟ قيل لأن شهر رمضان هو الشهر الذى أنزل اللّه فيه القرآن و فيه فرّق بين الحق و الباطل كما قال اللّه عز و جل { شهر رمضان الذى أنزل فيه القرآن هدًى للناس و بينات من الهدى و الفرقان } و فيه نبّىء محمد ( ص ) و فيه ليلة القدر التى هى خير من ألف شهر . . . ;

اگر سؤال شود چرا روزه تنها در ماه رمضان واجب شده و در ماههاى ديگر واجب نشده است؟ در جواب گفته مى شود: چون ماه رمضان ماهى است كه خداوند قرآن را در آن نازل كرده و در اين ماه، حق و باطل را جدا كرده است. همان طور كه خداوند فرموده {شهر رمضان الذى أنزل فيه القرآن هدًى للناس و بينات من الهدى و الفرقان}. در اين ماه حضرت محمد(ص) پيامبر شد و شب قدر در اين ماه است، شبى كه از هزار ماه بهتر است ... }.

سجده ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 1

1 - سجده ( خضوع و انقياد ) اهل آسمان و زمين و نيز خورشيد ، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان و جنبندگان براى خدا

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و الشجر و الدواب

{سجود} (مصدر {يسجد}) به معناى اظهار خضوع و انقياد است.

سجده ماه بر يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 1،2،4

1_ يوسف ( ع ) در رؤيايى ديد

كه يازده ستاره به همراه ماه و خورشيد بر او سجده مى كنند .

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا والشمس والقمر رأيتهم لى س_جدين

2_ يوسف ( ع ) در رؤياى خويش دريافت كه سجده ماه ، خورشيد و ستارگان بر او ، سجده اى از سر شعور و آگاهى است .

رأيتهم لى س_جدين

ضمير {هم} و نيز جمعهاى مذكر سالم نظير ساجدين، مخصوص دارندگان عقل و شعور است. به كارگيرى آن ضمير و آن گونه جمع در بيان سجده ستارگان، ماه و خورشيد مى رساند كه يوسف(ع) چنان مى ديد كه آنها از سر عقل و شعور بر او سجده مى كنند و در مقابل او خاضعند.

4_ ستارگان ، ماه و خورشيد در رؤياى يوسف ، همگى يك جا و دسته جمعى بر او سجده كردند . *

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. رأيتهم لى س_جدين

برداشت فوق ، احتمالى است كه مى توان آن را از تكرار فعل {رأيت} به دست آورد.

سجده ماه در رؤيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 4

4_ ستارگان ، ماه و خورشيد در رؤياى يوسف ، همگى يك جا و دسته جمعى بر او سجده كردند . *

إنى رأيت أحد عشر كوكبًا . .. رأيتهم لى س_جدين

برداشت فوق ، احتمالى است كه مى توان آن را از تكرار فعل {رأيت} به دست آورد.

سوگند به ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 32 - 2

2 - سوگند خداوند به ماه

و القمر

شب بيست و سوم ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 11

11 - { عن زرارة عن أبى جعفر ( ع ) قال : سألته عن ليلة القدر قال : هى احدى و عشرين أو ثلاث و عشرين ;

زراره گويد: از امام باقر(ع) از شب قدر سؤال كردم، حضرت فرمود: شب قدر شب بيست و يكم يا شب بيست و سوم است}.

شب بيست و هفتم ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 12

12 - { عن ابن عمر قال : قال رسول اللّه ( ص ) : التمسوا ليلة القدر ليلة سبع و عشرين ;

از ابن عمر روايت شده كه رسول خدا(ص) فرمود: شب قدر را در شب بيست و هفتم بخواهيد}.

شب بيست و يكم ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 11

11 - { عن زرارة عن أبى جعفر ( ع ) قال : سألته عن ليلة القدر قال : هى احدى و عشرين أو ثلاث و عشرين ;

زراره گويد: از امام باقر(ع) از شب قدر سؤال كردم، حضرت فرمود: شب قدر شب بيست و يكم يا شب بيست و سوم است}.

شب بيستوسوم ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 4 - 9

9- { عن أبى عبداللّه ( ع ) : . . . إذا كانت ليلة ثلاث و عشرين ( من رمضان ) { فيها يفرق كلّ أمر حكيم } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است:

. ..هرگاه شب بيست سوم رمضان فرا رسد، هر كار با حكمتى فيصله مى يابد}... .

شعور ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 2

2_ يوسف ( ع ) در رؤياى خويش دريافت كه سجده ماه ، خورشيد و ستارگان بر او ، سجده اى از سر شعور و آگاهى است .

رأيتهم لى س_جدين

ضمير {هم} و نيز جمعهاى مذكر سالم نظير ساجدين، مخصوص دارندگان عقل و شعور است. به كارگيرى آن ضمير و آن گونه جمع در بيان سجده ستارگان، ماه و خورشيد مى رساند كه يوسف(ع) چنان مى ديد كه آنها از سر عقل و شعور بر او سجده مى كنند و در مقابل او خاضعند.

عظمت طلوع ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 2 - 4

4 - ماه و ظهورِ آن پس از غروب خورشيد ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و القمر إذا تليها

عظمت ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 32 - 3

3 - ماه ، از پديده هاى عظيم و با اهميت براى زندگى بشر

و القمر

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه سوگند خداوند به چيزى، نشانگر اهميت آن است.

عظمت ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 18 - 2

2 - ماه ، آفريده اى با عظمت و بدر بودن ، برجسته ترين حالت هاى آن است .

و القمر إذا اتّسق

{إذا} در {إذا اتّسق}، قسم را به حالت خاصى

از قمر اختصاص مى دهد، در اين موارد {إذا} ظرف براى {كائناً} شمرده مى شود كه محذوف است و حال مقدّرة براى {القمر} به حساب مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 2 - 4

4 - ماه و ظهورِ آن پس از غروب خورشيد ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و القمر إذا تليها

عظمت ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 5

5 - ماه رمضان ، ماهى داراى عظمت و قداستى خاص

كتب عليكم الصيام . .. شهر رمضان الذى أنزل فيه القرءان

عمر ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 8

8_ عمر آسمان ها و خورشيد و ماه ( جهان آفرينش ) محدود و تمام شدنى است .

كل يجرى لأجل مسمًّى

غروب ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 77 - 6

6 _ افول پذيرى و پنهان شدن ماه، برهانى بر دخيل نبودن آن در ربوبيت عالم است.

فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى فلما أفل قال لئن لم يهدنى ربى

فرجام گردش ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 11

11 - جريان خورشيد و ماه ، داراى پايانى حتمى و مشخص _ و نه ابدى و نامعلوم _ است .

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى إلى أجل مسمًّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 -

5

5 - حركت خورشيد و ماه ، تا وقت معينى بوده و زمانى به پايان مى رسد .

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى لأجل مسمًّى

فرجام ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 16

16 - مرحله به پايان رسيدن جريان خورشيد و ماه ، قابل مشاهده و رؤيت براى پيامبر ( ص ) بود . *

ألم تر أنّ اللّه . .. و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى إلى أجل مسمًّى

برداشت بالا، مبتنى بر اين نكته است كه خطاب {ألم تر} اختصاص به پيامبر(ص) داشته باشد و {كلّ يجرى. ..} حال براى {الشمس و القمر} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 5 - 8

8 - حركت خورشيد و ماه ، تا وقت معينى بوده و زمانى به پايان مى رسد .

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى لأجل مسمًّى

فلسفه حركت ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 7

7_ حركت آسمانها ، عرش ، خورشيد و ماه براى سپرى شدن مدت معين شده براى حيات دنياست .

كل يجرى لأجل مسمًّى

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لأجل} به معناى مدت باشد. بر اين اساس {لام} در {لأجل} به معناى غايت و هدف است.

فلسفه خلقت ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 2

2 - ايجاد تقويمى طبيعى و ميزانى براى سنجش زمان ، از اهداف آفرينش ماه و پيدايش آن به صورت هاى مختلف

قل

هى موقيت للناس

{مواقيت} (جمع ميقات) است و ميقات به زمان يا مكانى گفته مى شود كه براى انجام فعل تعيين مى گردد. (لسان العرب)

فلسفه روزه ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 3

3 - نزول قرآن در ماه رمضان ، دليلى براى انتخاب اين ماه براى روزه گرفتن

شهر رمضان الذى أنزل فيه القرءان

توصيف ماه رمضان به اينكه قرآن در آن نازل شده، پس از بيان احكام روزه و تعيين اين ماه براى روزه دارى، مى تواند اشاره به آن باشد كه: علت تعيين ماه رمضان براى روزه گرفتن، نزول قرآن در اين ماه است.

فلسفه ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 7،18

7 _ حرمت ماه هاى چهارگانه ، در راستاى مصالح جامعه و مايه قوام و استوارى آن

منها أربعة حرم ذلك الدين القيم فلا تظلموا فيهن أنفسكم

18 _ از امام باقر ( ع ) روايت شده است : { . . . ما خلق اللّه بقعة فى الأرض أحب إليه من ها _ ثم أومىء بيده نحو الكعبة _ . . . ل ها حرّم اللّه الاشهر الحرم فى كتابه . . . ثلاثة متوالية للحج : شوال و ذوالقعده و ذوالحجة و شهر مفرد للعمرة و هو رجب ;

. .. خداوند هيچ بقعه اى را خلق نفرموده كه براى او محبوب تر از اين باشد _ و با دست خويش به كعبه اشاره فرمود _ [و افزود ]به احترام اين كعبه، خداوند در قرآن ماههاى حرام را محترم شمرد.

سه ماه متوالى براى حج: شوال، ذى قعده و ذى حجه و يك ماه رجب، جدا براى عمره [مفرده]}.

فلسفه هلال ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 2

2 - ايجاد تقويمى طبيعى و ميزانى براى سنجش زمان ، از اهداف آفرينش ماه و پيدايش آن به صورت هاى مختلف

قل هى موقيت للناس

{مواقيت} (جمع ميقات) است و ميقات به زمان يا مكانى گفته مى شود كه براى انجام فعل تعيين مى گردد. (لسان العرب)

فلك ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 40 - 1،3

1 - هر يك از خورشيد و ماه _ در قرارگاه ويژه خود _ دور از هم در حركتند و هرگز با هم تلاقى نخواهند كرد .

لا الشمس ينبغى لها أن تدرك القمر و لا الّيل سابق النهار

مقصود از نرسيدن خورشيد به ماه (لا الشمس ينبغى لها أن تدرك القمر)، به قرينه آيات پيشين _ كه درباره حركت خورشيد و ماه به سوى قرارگاه ويژه خود بود _ اين است كه آن دو كره در دو مسير مجزا در حركت بوده و به دور از هم قرار دارند و هرگز باهم تلاقى نخواهند كرد.

3 - خورشيد و ماه ، در مدارى به سرعت و شتابان در حركت اند .

لا الشمس ينبغى لها أن تدرك القمر . .. و كلّ فى فلك يسبحون

{سبح} (مصدر {يسبحون}) به معناى حركت سريع در آب و هوا است (مفردات راغب) و مقصود از {فلك} مدار حركت ماه و خورشيد و ستارگان است.

فوايد ماه هاى حرام

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 97 - 5،7،10،11

5 _ نقش كعبه و ماه هاى حرام در قوام و ثبات جوامع منوط به حفظ حرمت آنها از سوى انسان ها است .

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قيماً للناس

7 _ ماه هاى حرام و قربانى هاى بى نشان و بانشان حج ، داراى نقشى خاص در قوام و برپايى جوامع

جعل اللّه الكعبة . ... قيماً للناس و الشهر الحرام و الهدى و القلئد

الشهر الحرام و ما بعد آن عطف بر {الكعبة} و در حقيقت آنها نيز مفعول اول براى {جعل} مى باشند و مفعول دوم آن يعنى {قيماً للناس} به قرينه ماقبل حذف شده است.

10 _ نقش اساسى تر كعبه در قوام جامعه نسبت به ماه هاى حرام و قربانى حج

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قيماً للناس و الشهر الحرام و الهدى و القلئد

تقديم ذكرى كعبه و نيز حذف {قيماً للناس} نسبت به {الشهر الحرام . ..} اشاره به اين دارد كه نقش ماههاى حرام و قربانى حج و ... در قوام جوامع بواسطه كعبه مى باشد.

11 _ آگاهى انسان ها به علم گسترده خداوند ، از اهداف بيان نقش كعبه و ماه هاى حرام و قربانى در قوام جامعه

جعل اللّه . .. ذلك لتعلموا إنّ اللّه يعلم ما فى السموت و ما فى الارض

{ذلك} مى تواند اشاره به بيان مطالب ياد شده باشد، يعنى خداوند فلسفه ايجاد كعبه و نيز احكام مربوط به آن را بيان كرد تا انسانها بدانند افعال خداوند و احكام او عالمانه و داراى اهدافى والاست و اين را نشان و علامتى از علم

گسترده خداوند بشمارند.

فوايد هلال ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 4

4 - از فايده هاى ظهور ماه به شكل هاى مختلف ، شناخت موسم و زمان حج است .

قل هى موقيت للناس و الحج

قانونمندى خلقت ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 5 - 1

1 - حاكميت نظم ، قانون مندى و هدفدارى بر زواياى وجودى خورشيد و ماه

الشّمس و القمر بحسبان

{حسبان} معادل {حساب} است. نكره آمدن آن، بيانگر انجام گرفتن محاسبه اى دقيق در آفرينش خورشيد و ماه است.

قانونمندى گردش ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 40 - 1

1 - هر يك از خورشيد و ماه _ در قرارگاه ويژه خود _ دور از هم در حركتند و هرگز با هم تلاقى نخواهند كرد .

لا الشمس ينبغى لها أن تدرك القمر و لا الّيل سابق النهار

مقصود از نرسيدن خورشيد به ماه (لا الشمس ينبغى لها أن تدرك القمر)، به قرينه آيات پيشين _ كه درباره حركت خورشيد و ماه به سوى قرارگاه ويژه خود بود _ اين است كه آن دو كره در دو مسير مجزا در حركت بوده و به دور از هم قرار دارند و هرگز باهم تلاقى نخواهند كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 5 - 2،3

2 - حركت قانون مند خورشيد و ماه ، نمودى از رحمت و نعمت الهى

الرحم_ن . .. الشّمس و القمر بحسبان

3 - توجه

به قانون مندى خورشيد و ماه ، پيامدار درس توحيد براى انسان

الرحم_ن . .. الشّمس و القمر بحسبان

آغاز سوره با وصف {الرحمان}، در مقام نماياندن جلوه هاى الهى به انسان است كه از آن جمله، قانون مندى خورشيد و ماه است.

قانونمندى گردش ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 10

10 - نظام روز و شب و جريان خورشيد و ماه ، داراى طرحى مشخص _ و نه پديده اى تصادفى _ است .

يولج الّيل . .. و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى إلى أجل مسمًّى

قانونمندى ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 2

2 - بى توجّهى به آيه خداوند بودن نوسان شب و روز و قانون مند بودن خورشيد و ماه ، مورد سرزنش خداوند است .

ألم تر أنّ اللّه يولج الّيل فى النهار و يولج النهار فى الّيل

{ألم تر} در آيه، استفهام انكارى بوده و نكته ياد شده را مى رساند.

قداست ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 97 - 3،5

3 _ لزوم حفظ حرمت كعبه و ماه هاى حرام

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قيماً للناس و الشهر الحرام

5 _ نقش كعبه و ماه هاى حرام در قوام و ثبات جوامع منوط به حفظ حرمت آنها از سوى انسان ها است .

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قيماً للناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 98 - 2،12

2 _ شكستن حرمت

كعبه و ماه هاى حرام ، موجب عقاب شديد از سوى خداوند

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام . .. اعلموا إنّ اللّه شديد العقاب

با توجه به آيه قبل معلوم مى شود، از جمله كسانى كه به عقاب شديد تهديد شده اند كسانى هستند كه با مضامين و احكام مطرح شده در آيه قبل مخالفت كنند. برداشت فوق به گروهى از آنان اشاره دارد و در برداشتهاى بعدى ديگر موارد منعكس خواهد شد.

12 _ شكنندگان حرمت كعبه و ماه هاى حرام و اعراض كنندگان از حكم قربانى نبايد از رحمت و مغفرت الهى مأيوس باشند .

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام . .. إنّ اللّه شديد العقاب و إنّ اللّه غفور رحيم

قدمت ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 6

6 _ وجود چهار ماه حرام در ميان ماه هاى سال ، حكمى الهى و داراى سابقه در اديان پيشين

منها أربعة حرم ذلك الدين القيم

{قيّم} كه به معناى ثابت و استوار است، مى تواند به ريشه دار بودن اين حكم در اديان پيشين اشاره داشته باشد.

گردش ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 30 - 1،2

1 - اداره نظام عالَم با گردش همواره شب و روز و جريان دائمى خورشيد و ماه ، برخاسته از حق محض بودن خداوند است .

ألم تر أنّ اللّه يولج الّيل . .. ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ

2 - نوسان هاى مداوم شب و روز ، حركت منظم و قانون مند خورشيد و ماه ، آگاهى خداوند به اَعمال انسان ها ،

بر حق محض بودن او دلالت دارد .

ألم تر أنّ اللّه يولج الّيل . .. و يولج النهار ... و سخّر الشمس و ... و أنّ اللّ

{ذلك بأنّ اللّه. ..} مى تواند در جايگاه نتيجه براى دليل هاى ياد شده باشد.

گردش ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 39 - 1

1 - ماه ، سياره اى كه به سمت و سوى منزل هاى معين در حال حركت است .

و القمر قدّرن_ه منازل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 40 - 3

3 - خورشيد و ماه ، در مدارى به سرعت و شتابان در حركت اند .

لا الشمس ينبغى لها أن تدرك القمر . .. و كلّ فى فلك يسبحون

{سبح} (مصدر {يسبحون}) به معناى حركت سريع در آب و هوا است (مفردات راغب) و مقصود از {فلك} مدار حركت ماه و خورشيد و ستارگان است.

گردش ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 33 - 2

2- هر يك از خورشيد و ماه ، در مدار مخصوص به خود در حال حركت است .

كلّ فى فلك يسبحون

{فلك} به معناى مدار ستارگان و {سبح} و {سباحة} به معناى شنا كردن است (لسان العرب) و (قاموس المحيط).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 5 - 4

4 _ حركت منظم ماه در مدار خود و منازل آن ( هلال ، تربيع ، بدر و . . . ) آيت و نشانه ربوبيت خداست .

و القمر

نوراً و قدره منازل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 5،17

5 - جريان مستمر و دقيق و حساب شده خورشيد و ماه ، به تدبير الهى است .

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى إلى أجل مسمًّى

17 - خورشيد و ماه ، در مدار سالانه معينى است كه با آن ، سال شمسى و قمرى به وجود مى آيد . *

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى إلى أجل مسمًّى

احتمال دارد مراد از {أجل مسمّى} به قرينه {ألم تر} آخر سال شمسى و قمرى باشد كه خورشيد، از نقطه فلكى برج فرضى، در آغاز سال شروع مى كند و در پايان يك سال، به آن نقطه مى رسد و ماه نيز از نقطه اى شروع مى كند و به همان مدار در طول يك سال مى رسد.

ماه (گردون) از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 1

1 - { شب و روز } و { خورشيد و ماه } ، از آيات و نشانه هاى خداوند است .

و من ءاي_ته الّيل و النهار والشمس والقمر

ماه پرستى در دوران ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 77 - 1

1 _ ماه پرستى، از آيينهاى رايج زمان حضرت ابراهيم(ع)

فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى

ماه پرستى در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 6

6 - وجود گرايش هاى خورشيدپرستى و ماه پرستى ، در

ميان مردم عصر پيامبر ( ص )

لاتسجدوا للشمس و لا للقمر

مطلب بالا با توجه به اين نكته است كه نهى در موردى معنا دارد كه زمينه ارتكاب منهى عنه وجود داشته باشد.

ماه پرستى قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 77 - 4

4 _ مردم زمان ابراهيم ماه را {رب} و آن را مؤثر در امور خود مى پنداشتند.

فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى

جمله {هذا ربى}، كه در مقام مجادله حضرت ابراهيم(ع) با قومش بيان شده، اشاره به يكى از اعتقادات باطل آنان دارد كه همان پندار ربوبيت براى ماه است.

ماه هاى حرام در اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 6

6 _ وجود چهار ماه حرام در ميان ماه هاى سال ، حكمى الهى و داراى سابقه در اديان پيشين

منها أربعة حرم ذلك الدين القيم

{قيّم} كه به معناى ثابت و استوار است، مى تواند به ريشه دار بودن اين حكم در اديان پيشين اشاره داشته باشد.

ماه هاى حرام در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 3

3 - كافران عصر بعثت نيز به حرمت و قداست ماه هاى حرام و ممنوعيت جنگ در آنها معتقد بودند .

الشهر الحرام بالشهر الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 37 - 7

7 _ پايبندى عرب هاى جاهلى به تعداد ماه هاى حرام ، على رغم جا به جا كردن آنها

لبواطئوا عدة ما حرّم اللّه

مدت حركت

ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 5 - 8

8 - حركت خورشيد و ماه ، تا وقت معينى بوده و زمانى به پايان مى رسد .

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى لأجل مسمًّى

مسافرت در ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 36

36 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : { اذا دخل شهر رمضان فللّه فيه شرط ، قال اللّه تعالى : { فمن شهد منكم الشهر فليصمه } فليس للرجل إذا دخل شهر رمضان ان يخرج إلا فى حج أو عمرة أو مال يخاف تلفه أو أخ يخاف هلاكه . . . ;

هنگامى كه ماه رمضان وارد شد پس براى خدا در اين ماه شرطى است. خداوند تعالى مى فرمايد: {فمن شهد منكم الشهر فليصمه} پس شخص هنگام رمضان نبايد مسافرت كند مگر براى حج، يا عمره، يا مالى كه ترس از تلف آن دارد، يا برادرى ]دينى[ كه ترس از هلاكت او دارد ... }.

مشرق ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 17 - 4

4 - خداوند ، تدبيرگر مشرق و مغربى خاص ، براى هر يك از ماه و خورشيد

ربّ المشرقين و ربّ المغربين

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه تثنيه آمدن {المشرقين} و {المغربين}، از اين جهت باشد كه يك مشرق و مغرب براى خورشيد و مشرق و مغربى ديگر براى ماه تدبير شده است.

مغرب ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 17 - 4

4 - خداوند ، تدبيرگر مشرق و مغربى خاص ، براى هر يك از ماه و خورشيد

ربّ المشرقين و ربّ المغربين

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه تثنيه آمدن {المشرقين} و {المغربين}، از اين جهت باشد كه يك مشرق و مغرب براى خورشيد و مشرق و مغربى ديگر براى ماه تدبير شده است.

مكان استقرار ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 61 - 8

8 _ خداوند در برج ها و منزلگاه هاى آسمانى ، ماه تابان را قرار داد .

بروجًا و جعل فيها . .. قمرًا منيرًا

منازل ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 39 - 1،3

1 - ماه ، سياره اى كه به سمت و سوى منزل هاى معين در حال حركت است .

و القمر قدّرن_ه منازل

3 - ماه ، پس از طى منزل هاى خود در 28 روز ، مانند شاخه خشكيده خرما مى شود .

و القمر قدّرن_ه منازل حتّى عاد كالعرجون القديم

{عرجون} (از ماده {عرجن}) به معناى شاخه خوشه خرما است كه از درخت جدا شده باشد و پس از چندى زرد گشته و به شكل هلال درآمده باشد. گفتنى است صفت {قديم} اشاره به پژمردگى و كهنگى آن شاخه دارد.

منشأ تسخير ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 5 - 6

6 - خورشيد و ماه ، مسخر خدا و رام اراده او هستند .

و سخّر الشمس و القمر

منشأ گردش

ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 39 - 2

2 - حركت ماه به سمت و سوى منزل هاى خود ، به تقدير و تدبير خدا است .

و القمر قدّرن_ه منازل

منشأ نور ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 16 - 2

2 - مايه و سرچشمه نور خورشيد ، از درون خود آن و نور ماه از بيرون آن است .

و جعل القمر فيهنّ نورًا و جعل الشمس سراجًا

مطلب ياد شده از تعبير {سراج} (چراغ) درباره خورشيد و {نور} در مورد {ماه} استفاده مى شود; زيرا نور {خورشيد} _ مانند چراغ _ از درون خودش مى چوشد. اما نور {ماه} از درون خودش نيست; بلكه مانند بازتابى كه از آينه منعكس مى شود، از نور خورشيد است.

منشأ نور ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 2 - 3

3 - نور ماه ، تابع نور خورشيد است . *

و القمر إذا تليها

جانشين بودن ماه براى خورشيد و نه عكس آن، بيانگر فرع بودن نور ماه است.

ناپسندى ماه پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 5

5 - پرستش خورشيد و ماه و ديگر آيات الهى ، امرى ناروا و به دور از انديشه و معرفت

و من ءاي_ته . .. لاتسجدوا للشمس و لا للقمر

با توجه به اين كه قرآن نخست انسان ها را به مطالعه آيات و معرفت هستى فراخوانده و پس از آن از پرستش خورشيد نهى

كرده است، اين نكته به دست مى آيد كه قرآن، پرستش خورشيد و ماه را نتيجه انديشه نكردن در هستى يا عدم شناخت صحيح آن مى داند.

نزول قرآن در ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 2،3،37

2 - قرآن ، در ماه رمضان نازل شده است .

شهر رمضان الذى أنزل فيه القرءان

3 - نزول قرآن در ماه رمضان ، دليلى براى انتخاب اين ماه براى روزه گرفتن

شهر رمضان الذى أنزل فيه القرءان

توصيف ماه رمضان به اينكه قرآن در آن نازل شده، پس از بيان احكام روزه و تعيين اين ماه براى روزه دارى، مى تواند اشاره به آن باشد كه: علت تعيين ماه رمضان براى روزه گرفتن، نزول قرآن در اين ماه است.

37 - فضل بن شاذان از امام رضا ( ع ) روايت كرده : { فان قال : فلم جعل الصوم فى شهر رمضان خاصة دون ساير الشهور ؟ قيل لأن شهر رمضان هو الشهر الذى أنزل اللّه فيه القرآن و فيه فرّق بين الحق و الباطل كما قال اللّه عز و جل { شهر رمضان الذى أنزل فيه القرآن هدًى للناس و بينات من الهدى و الفرقان } و فيه نبّىء محمد ( ص ) و فيه ليلة القدر التى هى خير من ألف شهر . . . ;

اگر سؤال شود چرا روزه تنها در ماه رمضان واجب شده و در ماههاى ديگر واجب نشده است؟ در جواب گفته مى شود: چون ماه رمضان ماهى است كه خداوند قرآن را در آن نازل كرده و در اين ماه، حق و

باطل را جدا كرده است. همان طور كه خداوند فرموده {شهر رمضان الذى أنزل فيه القرآن هدًى للناس و بينات من الهدى و الفرقان}. در اين ماه حضرت محمد(ص) پيامبر شد و شب قدر در اين ماه است، شبى كه از هزار ماه بهتر است ... }.

نظم ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 96 - 4،5

4 _ خورشيد و ماه تحت حاكميت همه جانبه و دقيق نظم و حساب و برنامه قرار دارند.

و الشمس و القمر حسبانا

برداشت فوق بر اين مبناست كه جمله {جعل . .. الشمس و القمر حسبانا} از باب مبالغه باشد، مانند {زيد عدل} يعنى خورشيد و ماه عين حساب و برنامه هستند. اين بيان گوياى آن است كه هيچ ذره اى از ذرات و حركتى از حركات و ... از حساب خارج نيست.

5 _ شكافته شدن صبح، آرامش شب و نظم و حساب خورشيد و ماه، بر اساس برنامه ريزى خداوند عزيز و داناست.

فالق الإصباح . .. ذلك تقدير العزيز العليم

نظم ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 5 - 1

1 - حاكميت نظم ، قانون مندى و هدفدارى بر زواياى وجودى خورشيد و ماه

الشّمس و القمر بحسبان

{حسبان} معادل {حساب} است. نكره آمدن آن، بيانگر انجام گرفتن محاسبه اى دقيق در آفرينش خورشيد و ماه است.

نظم ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 4

4 - حركت منظم و بىوقفه خورشيد و ماه

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى

فعل مضارع

{يجرى}، دلالت بر استمرار جريان حركت خورشيد و ماه دارد.

نعمت ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 61 - 11

11 _ ستارگان ، خورشيد و ماه تابان ، از نعمت هاى الهى براى انسان ها است .

تبارك الذى جعل فى السماء بروجًا . .. قمرًا منيرًا

برداشت فوق، به خاطر اين است كه آيه شريفه، ضمن آن كه بيانگر قدرت خدا است، مى تواند در صدد امتنان و برشمردن نعمت هاى الهى براى انسان ها نيز باشد.

نقش سال و ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 5 - 6

6 _ سال و ماه قمرى ، معيار محاسبات امور شرعى

و القمر نوراً و قدره منازل لتعلموا عدد السنين و الحساب

نقش ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 96 - 3

3 _ خداوند خورشيد و ماه را وسيله اى براى محاسبه زمان و اندازه گيرى آن قرار داده است.

و الشمس و القمر حسبانا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 33 - 10

10- دريا ها ، رودخانه ها ، خورشيد ، ماه و شب و روز ، هر كدام آيتى مستقل براى خداشناسى و برطرف كننده نيازى از نياز هاى انسان

و سخ_ّر لكم الفلك . .. و سخ_ّر لكم الأنه_ر . و سخ_ّر لكم الشمس و القمر دائبين و

نور ماه از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 12 - 3

3- محو شدن نور

ماه در شب و روشنگرى خورشيد ، دو نشانه از نشانه هاى خداست .

فمحونا ءاية الّيل و جعلنا ءاية النهار مبصرة

اين برداشت بنابراين است كه منظور از {آية الليل} ماه و {آية النهار} خورشيد باشد.

نورانى كننده ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 5 - 1

1 _ تنها خداست كه خورشيد را فروزان و ماه را تابان قرار داده است .

هو الذى جعل الشمس ضياء و القمر نوراً

نورانيت ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 16 - 1

1 - خداوند ، ماه را نورانى و خورشيد را همچون چراغ فروزنده آفريد .

و جعل القمر فيهنّ نورًا و جعل الشمس سراجًا

نورانيت ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 5 - 2

2 _ فروزندگى خورشيد و تابندگى ماه ، جلوه هايى از ربوبيت و تدبير خدا نسبت به اهل زمين

إن ربكم اللّه . .. هو الذى جعل الشمس ضياء و القمر نوراً

وقت غسل در ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 15

15 - در صورت مباشرت با همسران ، در شب هاى رمضان ، بايد پيش از طلوع فجر غسل كرد . *

فالن بشروهن و ابتغوا ما كتب اللّه لكم . .. حتّى يتبيّن لكم الخيط الأبيض

برخى از مفسران بر آنند كه مراد از {ما كتب اللّه} تحصيل طهارت است; چنانچه در سوره مائده (آيه 6) آمده است: {و إن كنتم جنباً فاطهروا . .. أو

لامستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمموا صعيداً طيباً}.

ويژگيهاى خلقت ماه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 16 - 1

1 - خداوند ، ماه را نورانى و خورشيد را همچون چراغ فروزنده آفريد .

و جعل القمر فيهنّ نورًا و جعل الشمس سراجًا

ويژگيهاى دهم ماه ذيحجه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 5

5 _ دهم ذيحجه ، روز برگزارى بزرگترين مناسك حج

يوم الحج الأكبر

ويژگيهاى شب بيست و سوم ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 10

10 - { عن اسحاق بن عمار عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سمعته يقول و ناس يسألونه و يقولون إنّ الأرزاق تقسم ليلة النصف من شعبان فقال : لا و اللّه ما ذلك إلاّ فى ليلة تسع عشرة من شهر رمضان و احدى و عشرين و ثلاث و عشرين فإنّ فى ليلة تسع عشرة يلتقى الجمعان و فى ليلة احدى و عشرين يفرق كلّ أمر حكيم و فى ليلة ثلاث و عشرين يمضى ما أراد اللّه جلّ جلاله ذلك و هى ليلة القدر التى قال اللّه : { خير من ألف شهر } ;

اسحاق بن عمار گويد: شنيدم كه امام صادق(ع)، در جواب مردمى كه از او سؤال مى نمودند و مى گفتند: ارزاق در شب نيمه شعبان تقسيم مى شود، فرمود: سوگند به خداوند، چنين نيست، آن تقسيم انجام نمى گيرد مگر در شب نوزدهم ماه رمضان، شب بيست ويكم و شب بيست و سوم; زيرا

در شب نوزدهم دو مجموعه [از چيزهايى كه بايد مقدم افتد يا مؤخر افتد ]فراهم مى گردد و در شب بيست و يكم، هر امرى كه محكم و به هم پيوسته باشد، جدا و تنظيم مى شود و شب بيست و سوم آنچه خداوند جلّ جلاله اراده فرموده، تنفيذ و اجرا مى گردد و آن شب قدر است كه خداوند [درباره آن ]فرموده: خير من ألف شهر}.

ويژگيهاى شب بيست و يكم ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 10

10 - { عن اسحاق بن عمار عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سمعته يقول و ناس يسألونه و يقولون إنّ الأرزاق تقسم ليلة النصف من شعبان فقال : لا و اللّه ما ذلك إلاّ فى ليلة تسع عشرة من شهر رمضان و احدى و عشرين و ثلاث و عشرين فإنّ فى ليلة تسع عشرة يلتقى الجمعان و فى ليلة احدى و عشرين يفرق كلّ أمر حكيم و فى ليلة ثلاث و عشرين يمضى ما أراد اللّه جلّ جلاله ذلك و هى ليلة القدر التى قال اللّه : { خير من ألف شهر } ;

اسحاق بن عمار گويد: شنيدم كه امام صادق(ع)، در جواب مردمى كه از او سؤال مى نمودند و مى گفتند: ارزاق در شب نيمه شعبان تقسيم مى شود، فرمود: سوگند به خداوند، چنين نيست، آن تقسيم انجام نمى گيرد مگر در شب نوزدهم ماه رمضان، شب بيست ويكم و شب بيست و سوم; زيرا در شب نوزدهم دو مجموعه [از چيزهايى كه بايد مقدم افتد يا مؤخر افتد ]فراهم

مى گردد و در شب بيست و يكم، هر امرى كه محكم و به هم پيوسته باشد، جدا و تنظيم مى شود و شب بيست و سوم آنچه خداوند جلّ جلاله اراده فرموده، تنفيذ و اجرا مى گردد و آن شب قدر است كه خداوند [درباره آن ]فرموده: خير من ألف شهر}.

ويژگيهاى شب نوزدهم ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 10

10 - { عن اسحاق بن عمار عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سمعته يقول و ناس يسألونه و يقولون إنّ الأرزاق تقسم ليلة النصف من شعبان فقال : لا و اللّه ما ذلك إلاّ فى ليلة تسع عشرة من شهر رمضان و احدى و عشرين و ثلاث و عشرين فإنّ فى ليلة تسع عشرة يلتقى الجمعان و فى ليلة احدى و عشرين يفرق كلّ أمر حكيم و فى ليلة ثلاث و عشرين يمضى ما أراد اللّه جلّ جلاله ذلك و هى ليلة القدر التى قال اللّه : { خير من ألف شهر } ;

اسحاق بن عمار گويد: شنيدم كه امام صادق(ع)، در جواب مردمى كه از او سؤال مى نمودند و مى گفتند: ارزاق در شب نيمه شعبان تقسيم مى شود، فرمود: سوگند به خداوند، چنين نيست، آن تقسيم انجام نمى گيرد مگر در شب نوزدهم ماه رمضان، شب بيست ويكم و شب بيست و سوم; زيرا در شب نوزدهم دو مجموعه [از چيزهايى كه بايد مقدم افتد يا مؤخر افتد ]فراهم مى گردد و در شب بيست و يكم، هر امرى كه محكم و به هم پيوسته باشد،

جدا و تنظيم مى شود و شب بيست و سوم آنچه خداوند جلّ جلاله اراده فرموده، تنفيذ و اجرا مى گردد و آن شب قدر است كه خداوند [درباره آن ]فرموده: خير من ألف شهر}.

ويژگيهاى ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 1،2،5

1 - ماه رمضان ، ماهى كه براى روزه گرفتن تعيين شده است .

كتب عليكم الصيام . .. أياماً معدودت ... شهر رمضان

{شهر رمضان} خبر براى مبتداى محذوف; يعنى، {هى} است كه به {أياماً معدودات} بر مى گردد.

2 - قرآن ، در ماه رمضان نازل شده است .

شهر رمضان الذى أنزل فيه القرءان

5 - ماه رمضان ، ماهى داراى عظمت و قداستى خاص

كتب عليكم الصيام . .. شهر رمضان الذى أنزل فيه القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 186 - 15

15 - ماه رمضان ، زمان مناسب براى دعا به درگاه خداوند

شهر رمضان . .. و إذا سألك عبادى عنى فإنى أجيب دعوة الداع

برداشت فوق بيانگر وجه ارتباط آيه مورد بحث با آيه قبل است.

هتك ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 5

5 _ هتك حرمت ماه هاى حرام ، هَدْى ( قربانى بى نشان حج ) و قلائد ( قربانى با نشان حج ) ، حرام و گناه است .

لاتحلوا . .. و لاالشهر الحرام و لاالهدى و لاالقلئد

{قلائد} جمع قلادة به معناى گردنبند است و مراد از آن گوسفند، شتر و گاوى است كه به منظور قربانى

كردن در حج، علامتى را بر گردن آن مى آويزند. و لفظ {الشهر الحرام} اگر چه مفرد است ولى مراد از آن جنس است. بنابراين شامل تمامى ماههاى حرام مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 99 - 5

5 _ بى اعتنايى به احكام صيد و كفاره آن در نهان و شكستن حرمت كعبه و ماه هاى حرام به دور از چشم مردم ، پديدار و آشكار در محضر خداوند

و اللّه يعلم ما تبدون و ما تكتمون

از مصاديق مورد نظر براى {ماتكتمون} _ با توجه به آيات قبل _ افعال و رفتارى است كه در برداشت به آنها اشاره شد.

هشتم ماه ذيحجه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 3 - 5

5 - { [ فى المجمع ] و قيل الشفع يوم التروية و الوتر يوم عرفة و روى ذلك عن أبى جعفر و أبى عبداللّه ( ع ) ;

[در مجمع البيان آمده است:] گفته شده كه شفع روز ترويه (هشتم ذى الحجه) و وتر روز عرفه است و اين مطلب از امام باقر و امام صادق(ع) روايت شده است}.

هلال ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 39 - 4

4 - ماه در شب اول هر ماه قمرى ، به شكل هلال رؤيت مى شود .

و القمر قدّرن_ه منازل حتّى عاد كالعرجون القديم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه مقصود از {عاد كالعرجون القديم} بازگشت ماه (پس از طى منازل خود در مدت 28 روز و

نيز در دو روز در محاق بودنش) و ظاهر شدن آن در شب اول هر ماه باشد كه به صورت هلال رؤيت مى گردد.

ماه (قمر)

انشقاق ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 1 - 7،9

7 - { شق القمر } ، از نشانه هاى نزديكى هر چه بيشتر وقوع قيامت

اقتربت الساعة و انشقّ القمر

9 - رخداد { شق القمر } ، نمودى از تحولات مهم جهان در آستانه قيامت *

اقتربت الساعة و انشقّ القمر

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {انشقّ القمر} از آن جهت در پى {اقتربت الساعة} ياد شده باشد كه انسان ها بدانند همان گونه كه در عصر پيامبر {شق القمر} صورت گرفت، اين گونه تحولات عظيم در آستانه قيامت نيز رخ خواهد داد.

بدر ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 18 - 2

2 - ماه ، آفريده اى با عظمت و بدر بودن ، برجسته ترين حالت هاى آن است .

و القمر إذا اتّسق

{إذا} در {إذا اتّسق}، قسم را به حالت خاصى از قمر اختصاص مى دهد، در اين موارد {إذا} ظرف براى {كائناً} شمرده مى شود كه محذوف است و حال مقدّرة براى {القمر} به حساب مى آيد.

پيدايش نور ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 19 - 4

4 - پيدايش مراحل گوناگون در طبيعت ( شفق ، تاريكى شب و نور ماه ) ، نشانى از امكان تغيير و تحول در نظام حيات بشر در دنيا و آخرت

فلا أقسم

. .. لتركبنّ طبقًا عن طبق

در قسم هاى قرآن، تناسب بين محتواى قسم و غرض از آن رعايت شده است و در اين مجموعه آيات نيز براى تأكيد بر تغيير حالات انسان، به تغييرات تكوينى سوگند ياد شده است.

درهم پيچيدگى ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 1 - 5

5 - { عن النبى ( ص ) قال : الشمس و القمر مكوّران يوم القيامة ;

از پيامبر(ص) روايت شده كه فرمود: خورشيد در روز قيامت به هم پيچانده شده و ماه نيز چنين خواهد شد}.

عظمت طلوع ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 2 - 4

4 - ماه و ظهورِ آن پس از غروب خورشيد ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و القمر إذا تليها

عظمت ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 18 - 2

2 - ماه ، آفريده اى با عظمت و بدر بودن ، برجسته ترين حالت هاى آن است .

و القمر إذا اتّسق

{إذا} در {إذا اتّسق}، قسم را به حالت خاصى از قمر اختصاص مى دهد، در اين موارد {إذا} ظرف براى {كائناً} شمرده مى شود كه محذوف است و حال مقدّرة براى {القمر} به حساب مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 2 - 4

4 - ماه و ظهورِ آن پس از غروب خورشيد ، داراى عظمتى درخور سوگند خداوند

و القمر إذا تليها

فلك ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

15 - يس - 36 - 40 - 1،3

1 - هر يك از خورشيد و ماه _ در قرارگاه ويژه خود _ دور از هم در حركتند و هرگز با هم تلاقى نخواهند كرد .

لا الشمس ينبغى لها أن تدرك القمر و لا الّيل سابق النهار

مقصود از نرسيدن خورشيد به ماه (لا الشمس ينبغى لها أن تدرك القمر)، به قرينه آيات پيشين _ كه درباره حركت خورشيد و ماه به سوى قرارگاه ويژه خود بود _ اين است كه آن دو كره در دو مسير مجزا در حركت بوده و به دور از هم قرار دارند و هرگز باهم تلاقى نخواهند كرد.

3 - خورشيد و ماه ، در مدارى به سرعت و شتابان در حركت اند .

لا الشمس ينبغى لها أن تدرك القمر . .. و كلّ فى فلك يسبحون

{سبح} (مصدر {يسبحون}) به معناى حركت سريع در آب و هوا است (مفردات راغب) و مقصود از {فلك} مدار حركت ماه و خورشيد و ستارگان است.

قانونمندى خلقت ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 5 - 1

1 - حاكميت نظم ، قانون مندى و هدفدارى بر زواياى وجودى خورشيد و ماه

الشّمس و القمر بحسبان

{حسبان} معادل {حساب} است. نكره آمدن آن، بيانگر انجام گرفتن محاسبه اى دقيق در آفرينش خورشيد و ماه است.

قانونمندى گردش ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 40 - 1

1 - هر يك از خورشيد و ماه _ در قرارگاه ويژه خود _ دور از هم در حركتند و هرگز با هم

تلاقى نخواهند كرد .

لا الشمس ينبغى لها أن تدرك القمر و لا الّيل سابق النهار

مقصود از نرسيدن خورشيد به ماه (لا الشمس ينبغى لها أن تدرك القمر)، به قرينه آيات پيشين _ كه درباره حركت خورشيد و ماه به سوى قرارگاه ويژه خود بود _ اين است كه آن دو كره در دو مسير مجزا در حركت بوده و به دور از هم قرار دارند و هرگز باهم تلاقى نخواهند كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 5 - 2،3

2 - حركت قانون مند خورشيد و ماه ، نمودى از رحمت و نعمت الهى

الرحم_ن . .. الشّمس و القمر بحسبان

3 - توجه به قانون مندى خورشيد و ماه ، پيامدار درس توحيد براى انسان

الرحم_ن . .. الشّمس و القمر بحسبان

آغاز سوره با وصف {الرحمان}، در مقام نماياندن جلوه هاى الهى به انسان است كه از آن جمله، قانون مندى خورشيد و ماه است.

گردش ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 39 - 1

1 - ماه ، سياره اى كه به سمت و سوى منزل هاى معين در حال حركت است .

و القمر قدّرن_ه منازل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 40 - 3

3 - خورشيد و ماه ، در مدارى به سرعت و شتابان در حركت اند .

لا الشمس ينبغى لها أن تدرك القمر . .. و كلّ فى فلك يسبحون

{سبح} (مصدر {يسبحون}) به معناى حركت سريع در آب و هوا است (مفردات راغب) و مقصود از {فلك} مدار

حركت ماه و خورشيد و ستارگان است.

مشرق ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 17 - 4

4 - خداوند ، تدبيرگر مشرق و مغربى خاص ، براى هر يك از ماه و خورشيد

ربّ المشرقين و ربّ المغربين

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه تثنيه آمدن {المشرقين} و {المغربين}، از اين جهت باشد كه يك مشرق و مغرب براى خورشيد و مشرق و مغربى ديگر براى ماه تدبير شده است.

مغرب ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 17 - 4

4 - خداوند ، تدبيرگر مشرق و مغربى خاص ، براى هر يك از ماه و خورشيد

ربّ المشرقين و ربّ المغربين

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه تثنيه آمدن {المشرقين} و {المغربين}، از اين جهت باشد كه يك مشرق و مغرب براى خورشيد و مشرق و مغربى ديگر براى ماه تدبير شده است.

منازل ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 39 - 1،3

1 - ماه ، سياره اى كه به سمت و سوى منزل هاى معين در حال حركت است .

و القمر قدّرن_ه منازل

3 - ماه ، پس از طى منزل هاى خود در 28 روز ، مانند شاخه خشكيده خرما مى شود .

و القمر قدّرن_ه منازل حتّى عاد كالعرجون القديم

{عرجون} (از ماده {عرجن}) به معناى شاخه خوشه خرما است كه از درخت جدا شده باشد و پس از چندى زرد گشته و به شكل هلال درآمده باشد. گفتنى است صفت {قديم} اشاره به پژمردگى و كهنگى

آن شاخه دارد.

منشأ گردش ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 39 - 2

2 - حركت ماه به سمت و سوى منزل هاى خود ، به تقدير و تدبير خدا است .

و القمر قدّرن_ه منازل

منشأ نور ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 2 - 3

3 - نور ماه ، تابع نور خورشيد است . *

و القمر إذا تليها

جانشين بودن ماه براى خورشيد و نه عكس آن، بيانگر فرع بودن نور ماه است.

نظم ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 5 - 1

1 - حاكميت نظم ، قانون مندى و هدفدارى بر زواياى وجودى خورشيد و ماه

الشّمس و القمر بحسبان

{حسبان} معادل {حساب} است. نكره آمدن آن، بيانگر انجام گرفتن محاسبه اى دقيق در آفرينش خورشيد و ماه است.

هلال ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 39 - 4

4 - ماه در شب اول هر ماه قمرى ، به شكل هلال رؤيت مى شود .

و القمر قدّرن_ه منازل حتّى عاد كالعرجون القديم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه مقصود از {عاد كالعرجون القديم} بازگشت ماه (پس از طى منازل خود در مدت 28 روز و نيز در دو روز در محاق بودنش) و ظاهر شدن آن در شب اول هر ماه باشد كه به صورت هلال رؤيت مى گردد.

ماه (گردون)

آثار گردش ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 -

يونس - 10 - 5 - 5

5 _ حركت منظم ماه در مدار خود و منازل آن ( هلال ، تربيع ، بدر و . . . ) وسيله اى مطمئن براى شمارش ماه و سال و محاسبه امور زندگى انسانهاست .

و القمر نوراً و قدره منازل لتعلموا عدد السنين و الحساب

انقياد ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 6

6 - خورشيد و ماه ، مقهور و مسخر ( تحت فرمان ) خداوندند .

و سخّر الشمس و القمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 3

3 - خورشيد و ماه ، مسخر خدا و رام اراده او

و سخّر الشمس و القمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 5 - 6

6 - خورشيد و ماه ، مسخر خدا و رام اراده او هستند .

و سخّر الشمس و القمر

اهميت خلقت ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 4

4 - خلقت خورشيد شگرف تر و شايان توجه تر از آفرينش ماه *

و من ءاي_ته . .. الشمس و القمر

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تقدم نام خورشيد بر قمر، اشاره به اهميت بيشتر آن در منظومه شمسى و شناخت اجرام آسمانى باشد.

تاريخ خلقت ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 3

3 - تقدم خلقت خورشيد برماه *

و من ءاي_ته . .. الشمس و القمر

برداشت

ياد شده بدان احتمال است كه تقدم ذكر {شمس} بر {قمر} ناظر به مطلب بالا باشد.

تداوم حركت ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 5 - 7

7 - حركت منظم و بى وقفه خورشيد و ماه

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى

فعل مضارع {يجرى}، دلالت بر استمرار جريان حركت خورشيد و ماه دارد.

تداوم گردش ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 4

4 - حركت منظم و بىوقفه خورشيد و ماه

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى

فعل مضارع {يجرى}، دلالت بر استمرار جريان حركت خورشيد و ماه دارد.

تسخير ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 9،20

9 - مسخّر و رام بودن ماه و خورشيد ، از آيه هاى خداوند است .

ألم تر أنّ اللّه . .. و سخّر الشمس و القمر

20 - توجه ژرف به گردش شب و روز و رام بودن و در مدار مشخص بودن خورشيد و ماه ، انسان را به قابل فهم بودن آگاهى خداوند از اَعمال انسان ها ، رهنمون مى كند .

ألم تر . .. و أنّ اللّه بما تعملون خبير

{أنّ اللّه بما. ..} عطف بر {أنّ اللّه يولج...} است. بنابراين، ارتباط {أنّ اللّه...} با فراز قبلى هم روشن مى شود و آن اين است كه هر كس چنان ساخت و سازى را ببيند، خواهد فهميد كه خداوند، به كردار انسان ها آگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر -

39 - 5 - 10

10 - آفرينش و تدبير آسمان ها و زمين و پيدايش شب و روز و تسخير خورشيد و ماه ، جلوه هاى عزت و قدرتمندى خداوند است .

خلق السم_وت و الأرض . .. كلّ يجرى لأجل مسمًّى ألا هو العزيز

يادآورى عزت و قدرتمندى خداوند در پايان آيه شريفه و پس از يادآورى آفرينش آسمان، زمين و. ..، گوياى برداشت ياد شده است.

خالق ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 9

9 - خداوند ، آفريدگار شب و روز و خورشيد و ماه

و من ءاي_ته . .. الذى خلقهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 33 - 1

1- تنها خداوند ، آفريننده شب و روز و خورشيد و ماه است .

و هو الذى خلق الّيل والنهار والشمس والقمر

خلقت ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 5 - 7

7 _ آفرينش خورشيد و ماه و متفاوت قرار داده شدن آن دو در درخشندگى ، جلوه هاى حكمت خدا و بر پايه حق و هدفى مشخص

هو الذى جعل الشمس ضياء و القمر نوراً . .. ما خلق اللّه ذلك إلا بالحق

{حق} در مقابل {باطل} (بيهوده) است ; يعنى، خداوند ماه و خورشيد را بيهوده و بى هدف نيافريده، بلكه آفرينش آنها بر پايه حق و هدف خاصى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 61 - 7،9،10

7 _ خداوند در آسمان ها ، ماه تابان را آفريد

.

جعل فى السماء . .. قمرًا منيرًا

9 _ آفرينش ستارگان ، خورشيد و ماه تابان ، جلوه اى از بركات و خيرات خداوند .

تبارك الذى جعل فى السماء بروجًا . .. و قمرًا منيرًا

10 _ آفرينش ستارگان ، خورشيد و ماه تابان ، از نشانه هاى قدرت خدا و يكتايى او

تبارك الذى جعل فى السماء بروجًا . .. و قمرًا منيرًا

برداشت فوق، از آن جا است كه آيه شريفه در رديف سلسله آياتى قرار دارد كه در مقام محكوميت شرك و اثبات توحيد و يگانگى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 6،8،10

6 - آفرينش جهان هستى چون انسان ، دريا ، خورشيد و ماه ، از نشانه هاى خداى حقيقى ( اللّه )

و اللّه خلقكم من تراب . .. ثمّ جعلكم أزوجًا ... و ما يستوى البحران ... و سخّر ال

{ذلكم} اشاره به كسى است كه اشياى ذكر شده را آفريده و صاحب خلق و جعل مى باشد.

8 - آفرينش جهان ( انسان ، دريا ، خورشيد و ماه ) ، جلوه اى از ربوبيت خدا است .

اللّه خلقكم من تراب . .. و ما يستوى البحران ... و سخّر الشمس و القمر ... ذلكم ال

10 - آفرينش انسان ، دريا ، خورشيد و ماه ، جلوه اى از فرمانروايى مطلق خدا بر جهان هستى است .

و اللّه خلقكم من تراب . .. و ما يستوى البحران ... و سخّر الشمس و القمر ... له ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 18،20

18

- آفرينش جهان ( آسمان ، زمين ، خورشيد ، ماه و انسان ) جلوه ربوبيت خدا است .

خلق السم_وت و الأرض . .. خلقكم من نفس وحدة ... ذلكم اللّه ربّكم

20 - آفرينش آسمان ها ، زمين ، خورشيد ، ماه و انسان ، جلوه فرمانروايى مطلق خدا بر جهان هستى است .

خلق السم_وت و الأرض . .. له الملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 33 - 4

4- آفرينش شب و روز و خورشيد و ماه ، نشانى از توحيد ربوبى است .

و هو الذى خلق الّيل . .. كلّ فى فلك يسبحون

فرجام گردش ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 11

11 - جريان خورشيد و ماه ، داراى پايانى حتمى و مشخص _ و نه ابدى و نامعلوم _ است .

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى إلى أجل مسمًّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 5

5 - حركت خورشيد و ماه ، تا وقت معينى بوده و زمانى به پايان مى رسد .

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى لأجل مسمًّى

فرجام ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 16

16 - مرحله به پايان رسيدن جريان خورشيد و ماه ، قابل مشاهده و رؤيت براى پيامبر ( ص ) بود . *

ألم تر أنّ اللّه . .. و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى إلى أجل مسمًّى

برداشت بالا، مبتنى بر

اين نكته است كه خطاب {ألم تر} اختصاص به پيامبر(ص) داشته باشد و {كلّ يجرى. ..} حال براى {الشمس و القمر} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 5 - 8

8 - حركت خورشيد و ماه ، تا وقت معينى بوده و زمانى به پايان مى رسد .

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى لأجل مسمًّى

قانونمندى گردش ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 10

10 - نظام روز و شب و جريان خورشيد و ماه ، داراى طرحى مشخص _ و نه پديده اى تصادفى _ است .

يولج الّيل . .. و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى إلى أجل مسمًّى

قانونمندى ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 2

2 - بى توجّهى به آيه خداوند بودن نوسان شب و روز و قانون مند بودن خورشيد و ماه ، مورد سرزنش خداوند است .

ألم تر أنّ اللّه يولج الّيل فى النهار و يولج النهار فى الّيل

{ألم تر} در آيه، استفهام انكارى بوده و نكته ياد شده را مى رساند.

گردش ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 5 - 4

4 _ حركت منظم ماه در مدار خود و منازل آن ( هلال ، تربيع ، بدر و . . . ) آيت و نشانه ربوبيت خداست .

و القمر نوراً و قدره منازل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31

- 29 - 5،17

5 - جريان مستمر و دقيق و حساب شده خورشيد و ماه ، به تدبير الهى است .

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى إلى أجل مسمًّى

17 - خورشيد و ماه ، در مدار سالانه معينى است كه با آن ، سال شمسى و قمرى به وجود مى آيد . *

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى إلى أجل مسمًّى

احتمال دارد مراد از {أجل مسمّى} به قرينه {ألم تر} آخر سال شمسى و قمرى باشد كه خورشيد، از نقطه فلكى برج فرضى، در آغاز سال شروع مى كند و در پايان يك سال، به آن نقطه مى رسد و ماه نيز از نقطه اى شروع مى كند و به همان مدار در طول يك سال مى رسد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 33 - 2

2- هر يك از خورشيد و ماه ، در مدار مخصوص به خود در حال حركت است .

كلّ فى فلك يسبحون

{فلك} به معناى مدار ستارگان و {سبح} و {سباحة} به معناى شنا كردن است (لسان العرب) و (قاموس المحيط).

ماه (گردون) از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 1

1 - { شب و روز } و { خورشيد و ماه } ، از آيات و نشانه هاى خداوند است .

و من ءاي_ته الّيل و النهار والشمس والقمر

مدت حركت ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 5 - 8

8 - حركت خورشيد و ماه ، تا وقت معينى

بوده و زمانى به پايان مى رسد .

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى لأجل مسمًّى

مكان استقرار ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 61 - 8

8 _ خداوند در برج ها و منزلگاه هاى آسمانى ، ماه تابان را قرار داد .

بروجًا و جعل فيها . .. قمرًا منيرًا

منشأ تسخير ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 5 - 6

6 - خورشيد و ماه ، مسخر خدا و رام اراده او هستند .

و سخّر الشمس و القمر

نظم ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 4

4 - حركت منظم و بىوقفه خورشيد و ماه

و سخّر الشمس و القمر كلّ يجرى

فعل مضارع {يجرى}، دلالت بر استمرار جريان حركت خورشيد و ماه دارد.

نورانى كننده ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 5 - 1

1 _ تنها خداست كه خورشيد را فروزان و ماه را تابان قرار داده است .

هو الذى جعل الشمس ضياء و القمر نوراً

نورانيت ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 5 - 2

2 _ فروزندگى خورشيد و تابندگى ماه ، جلوه هايى از ربوبيت و تدبير خدا نسبت به اهل زمين

إن ربكم اللّه . .. هو الذى جعل الشمس ضياء و القمر نوراً

ماه پرستى

ابراهيم(ع) و ماه پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 -

78 - 3

3 _ بزرگتر بودن خورشيد از ماه، بهانه ابراهيم(ع) براى عدول از ماه پرستى و تظاهر به پرستش خورشيد

فلما رءا الشمس بازغة قال هذا ربى هذا أكبر

بى منطقى ماه پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 5

5 - پرستش خورشيد و ماه و ديگر آيات الهى ، امرى ناروا و به دور از انديشه و معرفت

و من ءاي_ته . .. لاتسجدوا للشمس و لا للقمر

با توجه به اين كه قرآن نخست انسان ها را به مطالعه آيات و معرفت هستى فراخوانده و پس از آن از پرستش خورشيد نهى كرده است، اين نكته به دست مى آيد كه قرآن، پرستش خورشيد و ماه را نتيجه انديشه نكردن در هستى يا عدم شناخت صحيح آن مى داند.

تاريخ ماه پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 77 - 1

1 _ ماه پرستى، از آيينهاى رايج زمان حضرت ابراهيم(ع)

فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى

تظاهر ابراهيم(ع) به ماه پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 77 - 2،3

2 _ ابراهيم(ع) در مقام مجادله با تظاهر به ماه پرستى به ابطال آن پرداخت.

فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى فلما أفل

3 _ تظاهر ابراهيم(ع) به ماه پرستى و مجادله با ماه پرستان به هنگام تابندگى آن بوده است.

فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى

{بزوغ} به معناى طلوع و تابش است. (لسان العرب). راغب نيز در ماده {بزغ} و در شرح آيه مورد بحث گويد: {اى طالعا منتشر الضوء}.

بنابراين سخن ابراهيم(ع) با ماه پرستان در اوايل و يا اواخر ماه نبوده، بلكه به هنگام تابش آن بوده است.

ردّ ماه پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 78 - 3

3 _ بزرگتر بودن خورشيد از ماه، بهانه ابراهيم(ع) براى عدول از ماه پرستى و تظاهر به پرستش خورشيد

فلما رءا الشمس بازغة قال هذا ربى هذا أكبر

ماه پرستى در دوران ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 77 - 1

1 _ ماه پرستى، از آيينهاى رايج زمان حضرت ابراهيم(ع)

فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى

ماه پرستى در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 6

6 - وجود گرايش هاى خورشيدپرستى و ماه پرستى ، در ميان مردم عصر پيامبر ( ص )

لاتسجدوا للشمس و لا للقمر

مطلب بالا با توجه به اين نكته است كه نهى در موردى معنا دارد كه زمينه ارتكاب منهى عنه وجود داشته باشد.

ماه پرستى قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 77 - 4

4 _ مردم زمان ابراهيم ماه را {رب} و آن را مؤثر در امور خود مى پنداشتند.

فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى

جمله {هذا ربى}، كه در مقام مجادله حضرت ابراهيم(ع) با قومش بيان شده، اشاره به يكى از اعتقادات باطل آنان دارد كه همان پندار ربوبيت براى ماه است.

ناپسندى ماه پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 -

5

5 - پرستش خورشيد و ماه و ديگر آيات الهى ، امرى ناروا و به دور از انديشه و معرفت

و من ءاي_ته . .. لاتسجدوا للشمس و لا للقمر

با توجه به اين كه قرآن نخست انسان ها را به مطالعه آيات و معرفت هستى فراخوانده و پس از آن از پرستش خورشيد نهى كرده است، اين نكته به دست مى آيد كه قرآن، پرستش خورشيد و ماه را نتيجه انديشه نكردن در هستى يا عدم شناخت صحيح آن مى داند.

ماه جمادى الاخرى

{ماه جمادى الاخرى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 17

17 _ از امام صادق ( ع ) درباره قول خداى عز و جل كه مى فرمايد : { ان عدة الشهور عند اللّه اثنا عشر شهراً . . . } روايت شده است : { المحرم و الصفر و ربيع الأول و ربيع الأخر و جمادى الأولى و جمادى الآخرة و رجب و شعبان و شهر رمضان و شوال و ذوالقعدة و ذوالحجة . من ها أربعة حرم ، عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من شهر ربيع الأخر ;

اين ماهها عبارتند از: محرم، صفر، ربيع الاول، ربيع الاخر، جمادى الاولى، جمادى الآخر، رجب، شعبان، ماه رمضان، شوال، ذى قعده و ذى حجه. از اين دوازده ماه چهار ماه حرام است و آنها عبارتند از: بيست روز آخر ذى حجه و تمام محرم و صفر و ماه ربيع الاول و ده روز از اول ربيع الآخر}.

ماه جمادى الاولى

{ماه جمادى الاولى}

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 17

ماه ذيحجه

{ماه ذيحجه}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 21

21 _ ماه هاى حج ، شوال ، ذى القعده و ذى الحجه است و در غير آنها حج صحيح نيست .

الحج اشهر معلومات

امام صادق (ع): {الحج اشهر معلومات} شوال و ذوالقعده و ذوالحجة ليس لأحد ان يحج فى ما سواهن

_______________________________

كافى، ج 4، ص 289، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 193، ح 697.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 5،14

5 _ اعطاى آزادى سير و سياحت به مشركان پيمان شكن ، در چهار ماه حرام از سال ( ذيقعده ، ذيحجه ، محرم و رجب )

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

توصيف {أربعة أشهر} به {الاشهر الحرم} (در آيه 5) مى تواند قرينه باشد بر اين كه: مراد از {أربعة أشهر} همان چهار ماه حرام معروف (ذيقعده، ذيحجه، محرم و رجب) است ; يعنى با الغاى اعتبار پيمان صلح و برداشته شدن امان از مشركان، آنان تنها در ماههاى حرام، آزادى رفت و آمد و سير و سياحت خواهند داشت.

14 _ از اميرالمؤمنين ( ع ) درباره قول خداى عز و جل { فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر } روايت شده است : { هى عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من ربيع الآخر . . . ;

آن چهار ماه، بيست روز از آخر ذيحجه و تمام محرم و صفر و ماه

ربيع الاول و ده روز اول ربيع الآخر است . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 17،18،19

17 _ از امام صادق ( ع ) درباره قول خداى عز و جل كه مى فرمايد : { ان عدة الشهور عند اللّه اثنا عشر شهراً . . . } روايت شده است : { المحرم و الصفر و ربيع الأول و ربيع الأخر و جمادى الأولى و جمادى الآخرة و رجب و شعبان و شهر رمضان و شوال و ذوالقعدة و ذوالحجة . من ها أربعة حرم ، عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من شهر ربيع الأخر ;

اين ماهها عبارتند از: محرم، صفر، ربيع الاول، ربيع الاخر، جمادى الاولى، جمادى الآخر، رجب، شعبان، ماه رمضان، شوال، ذى قعده و ذى حجه. از اين دوازده ماه چهار ماه حرام است و آنها عبارتند از: بيست روز آخر ذى حجه و تمام محرم و صفر و ماه ربيع الاول و ده روز از اول ربيع الآخر}.

18 _ از امام باقر ( ع ) روايت شده است : { . . . ما خلق اللّه بقعة فى الأرض أحب إليه من ها _ ثم أومىء بيده نحو الكعبة _ . . . ل ها حرّم اللّه الاشهر الحرم فى كتابه . . . ثلاثة متوالية للحج : شوال و ذوالقعده و ذوالحجة و شهر مفرد للعمرة و هو رجب ;

. .. خداوند هيچ بقعه اى را خلق نفرموده كه براى او محبوب تر از اين باشد _ و با

دست خويش به كعبه اشاره فرمود _ [و افزود ]به احترام اين كعبه، خداوند در قرآن ماههاى حرام را محترم شمرد. سه ماه متوالى براى حج: شوال، ذى قعده و ذى حجه و يك ماه رجب، جدا براى عمره [مفرده]}.

19 _ از رسول خدا ( ص ) نقل شده كه درباره چهار ماه حرام فرمود : { رجب . . . و ذوالقعده و ذوالحجه و المحرم . . . ;

آن چهار ماه عبارتند از: رجب . .. و ذى قعده و ذى حجه و محرم ... }.

حرمت ماه ذيحجه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 2

2 _ چهار ماه از سال ( رجب ، ذيقعده ، ذيحجه و محرم ) ماه هاى حرام است .

فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر . .. فإذا انسلخ الأشهر الحرم

دهم ماه ذيحجه نهم هجرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 3،6

3 _ دهم ذيحجه سال نهم هجرت ، روز ابلاغ پيام برائت خدا و پيامبر ( ص ) به عموم مردم حاضر در مراسم حج

و أذن من اللّه و رسوله إلى الناس يوم الحج الأكبر

بر اساس نظر مفسران، سال نهم هجرت، سال اعلام برائت است و بر پايه رواياتى كه از ائمه معصومين (ع) رسيده است، روز حج اكبر، دهم ذيحجه است.

6 _ دهم ذيحجه سال نهم هجرت ، آغاز قطع كامل روابط مسلمانان با مشركان و تحريم همه جانبه آنان از سوى خدا و پيامبر ( ص )

يوم الحج الأكبر أن اللّه برىء من المشركين و

رسوله

ويژگيهاى دهم ماه ذيحجه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 5

5 _ دهم ذيحجه ، روز برگزارى بزرگترين مناسك حج

يوم الحج الأكبر

هشتم ماه ذيحجه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 3 - 5

5 - { [ فى المجمع ] و قيل الشفع يوم التروية و الوتر يوم عرفة و روى ذلك عن أبى جعفر و أبى عبداللّه ( ع ) ;

[در مجمع البيان آمده است:] گفته شده كه شفع روز ترويه (هشتم ذى الحجه) و وتر روز عرفه است و اين مطلب از امام باقر و امام صادق(ع) روايت شده است}.

ماه ذيقعده

{ماه ذيقعده}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 21

21 _ ماه هاى حج ، شوال ، ذى القعده و ذى الحجه است و در غير آنها حج صحيح نيست .

الحج اشهر معلومات

امام صادق (ع): {الحج اشهر معلومات} شوال و ذوالقعده و ذوالحجة ليس لأحد ان يحج فى ما سواهن

_______________________________

كافى، ج 4، ص 289، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 193، ح 697.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 5

5 _ اعطاى آزادى سير و سياحت به مشركان پيمان شكن ، در چهار ماه حرام از سال ( ذيقعده ، ذيحجه ، محرم و رجب )

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

توصيف {أربعة أشهر} به {الاشهر الحرم} (در آيه 5) مى تواند قرينه باشد بر اين كه: مراد از {أربعة أشهر} همان چهار ماه

حرام معروف (ذيقعده، ذيحجه، محرم و رجب) است ; يعنى با الغاى اعتبار پيمان صلح و برداشته شدن امان از مشركان، آنان تنها در ماههاى حرام، آزادى رفت و آمد و سير و سياحت خواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 17،18،19

17 _ از امام صادق ( ع ) درباره قول خداى عز و جل كه مى فرمايد : { ان عدة الشهور عند اللّه اثنا عشر شهراً . . . } روايت شده است : { المحرم و الصفر و ربيع الأول و ربيع الأخر و جمادى الأولى و جمادى الآخرة و رجب و شعبان و شهر رمضان و شوال و ذوالقعدة و ذوالحجة . من ها أربعة حرم ، عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من شهر ربيع الأخر ;

اين ماهها عبارتند از: محرم، صفر، ربيع الاول، ربيع الاخر، جمادى الاولى، جمادى الآخر، رجب، شعبان، ماه رمضان، شوال، ذى قعده و ذى حجه. از اين دوازده ماه چهار ماه حرام است و آنها عبارتند از: بيست روز آخر ذى حجه و تمام محرم و صفر و ماه ربيع الاول و ده روز از اول ربيع الآخر}.

18 _ از امام باقر ( ع ) روايت شده است : { . . . ما خلق اللّه بقعة فى الأرض أحب إليه من ها _ ثم أومىء بيده نحو الكعبة _ . . . ل ها حرّم اللّه الاشهر الحرم فى كتابه . . . ثلاثة متوالية للحج : شوال و ذوالقعده و ذوالحجة و شهر مفرد

للعمرة و هو رجب ;

. .. خداوند هيچ بقعه اى را خلق نفرموده كه براى او محبوب تر از اين باشد _ و با دست خويش به كعبه اشاره فرمود _ [و افزود ]به احترام اين كعبه، خداوند در قرآن ماههاى حرام را محترم شمرد. سه ماه متوالى براى حج: شوال، ذى قعده و ذى حجه و يك ماه رجب، جدا براى عمره [مفرده]}.

19 _ از رسول خدا ( ص ) نقل شده كه درباره چهار ماه حرام فرمود : { رجب . . . و ذوالقعده و ذوالحجه و المحرم . . . ;

آن چهار ماه عبارتند از: رجب . .. و ذى قعده و ذى حجه و محرم ... }.

حرمت ماه ذيقعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 2

2 _ چهار ماه از سال ( رجب ، ذيقعده ، ذيحجه و محرم ) ماه هاى حرام است .

فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر . .. فإذا انسلخ الأشهر الحرم

ماه ربيع الاخر

{ماه ربيع الاخر}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 14

14 _ از اميرالمؤمنين ( ع ) درباره قول خداى عز و جل { فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر } روايت شده است : { هى عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من ربيع الآخر . . . ;

آن چهار ماه، بيست روز از آخر ذيحجه و تمام محرم و صفر و ماه ربيع الاول و ده روز اول ربيع الآخر است . ..

}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 17

17 _ از امام صادق ( ع ) درباره قول خداى عز و جل كه مى فرمايد : { ان عدة الشهور عند اللّه اثنا عشر شهراً . . . } روايت شده است : { المحرم و الصفر و ربيع الأول و ربيع الأخر و جمادى الأولى و جمادى الآخرة و رجب و شعبان و شهر رمضان و شوال و ذوالقعدة و ذوالحجة . من ها أربعة حرم ، عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من شهر ربيع الأخر ;

اين ماهها عبارتند از: محرم، صفر، ربيع الاول، ربيع الاخر، جمادى الاولى، جمادى الآخر، رجب، شعبان، ماه رمضان، شوال، ذى قعده و ذى حجه. از اين دوازده ماه چهار ماه حرام است و آنها عبارتند از: بيست روز آخر ذى حجه و تمام محرم و صفر و ماه ربيع الاول و ده روز از اول ربيع الآخر}.

حرمت ماه ربيع الاخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 20

20 _ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قول اللّه : { فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم } قال : هى يوم النحر إلى عشر مضين من شهر ربيع الأخر ;

از امام باقر (ع) درباره سخن خداوند {فإذا انسلخ الأشهر الحرم . ..} روايت شده است: ماههاى حرام، از روز عيد قربان است تا ده روز از ماه ربيع الأخر بگذرد}.

ماه ربيع الاول

{ماه ربيع الاول}

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 14

14 _ از اميرالمؤمنين ( ع ) درباره قول خداى عز و جل { فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر } روايت شده است : { هى عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من ربيع الآخر . . . ;

آن چهار ماه، بيست روز از آخر ذيحجه و تمام محرم و صفر و ماه ربيع الاول و ده روز اول ربيع الآخر است . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 17

17 _ از امام صادق ( ع ) درباره قول خداى عز و جل كه مى فرمايد : { ان عدة الشهور عند اللّه اثنا عشر شهراً . . . } روايت شده است : { المحرم و الصفر و ربيع الأول و ربيع الأخر و جمادى الأولى و جمادى الآخرة و رجب و شعبان و شهر رمضان و شوال و ذوالقعدة و ذوالحجة . من ها أربعة حرم ، عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من شهر ربيع الأخر ;

اين ماهها عبارتند از: محرم، صفر، ربيع الاول، ربيع الاخر، جمادى الاولى، جمادى الآخر، رجب، شعبان، ماه رمضان، شوال، ذى قعده و ذى حجه. از اين دوازده ماه چهار ماه حرام است و آنها عبارتند از: بيست روز آخر ذى حجه و تمام محرم و صفر و ماه ربيع الاول و ده روز از اول ربيع الآخر}.

ماه رجب

{ماه رجب}

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 5

5 _ اعطاى آزادى سير و سياحت به مشركان پيمان شكن ، در چهار ماه حرام از سال ( ذيقعده ، ذيحجه ، محرم و رجب )

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

توصيف {أربعة أشهر} به {الاشهر الحرم} (در آيه 5) مى تواند قرينه باشد بر اين كه: مراد از {أربعة أشهر} همان چهار ماه حرام معروف (ذيقعده، ذيحجه، محرم و رجب) است ; يعنى با الغاى اعتبار پيمان صلح و برداشته شدن امان از مشركان، آنان تنها در ماههاى حرام، آزادى رفت و آمد و سير و سياحت خواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 17،18،19

17 _ از امام صادق ( ع ) درباره قول خداى عز و جل كه مى فرمايد : { ان عدة الشهور عند اللّه اثنا عشر شهراً . . . } روايت شده است : { المحرم و الصفر و ربيع الأول و ربيع الأخر و جمادى الأولى و جمادى الآخرة و رجب و شعبان و شهر رمضان و شوال و ذوالقعدة و ذوالحجة . من ها أربعة حرم ، عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من شهر ربيع الأخر ;

اين ماهها عبارتند از: محرم، صفر، ربيع الاول، ربيع الاخر، جمادى الاولى، جمادى الآخر، رجب، شعبان، ماه رمضان، شوال، ذى قعده و ذى حجه. از اين دوازده ماه چهار ماه حرام است و آنها عبارتند از: بيست روز آخر ذى حجه و تمام محرم و صفر و ماه

ربيع الاول و ده روز از اول ربيع الآخر}.

18 _ از امام باقر ( ع ) روايت شده است : { . . . ما خلق اللّه بقعة فى الأرض أحب إليه من ها _ ثم أومىء بيده نحو الكعبة _ . . . ل ها حرّم اللّه الاشهر الحرم فى كتابه . . . ثلاثة متوالية للحج : شوال و ذوالقعده و ذوالحجة و شهر مفرد للعمرة و هو رجب ;

. .. خداوند هيچ بقعه اى را خلق نفرموده كه براى او محبوب تر از اين باشد _ و با دست خويش به كعبه اشاره فرمود _ [و افزود ]به احترام اين كعبه، خداوند در قرآن ماههاى حرام را محترم شمرد. سه ماه متوالى براى حج: شوال، ذى قعده و ذى حجه و يك ماه رجب، جدا براى عمره [مفرده]}.

19 _ از رسول خدا ( ص ) نقل شده كه درباره چهار ماه حرام فرمود : { رجب . . . و ذوالقعده و ذوالحجه و المحرم . . . ;

آن چهار ماه عبارتند از: رجب . .. و ذى قعده و ذى حجه و محرم ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 41 - 9

9_ { عن أبى عبدالله ( ع ) : إن نوحاً ( ع ) ركب السفينة أوّل يوم من رجب . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: حضرت نوح اول ماه رجب بر كشتى سوار شد. ..}.

حرمت ماه رجب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 2

2 _

چهار ماه از سال ( رجب ، ذيقعده ، ذيحجه و محرم ) ماه هاى حرام است .

فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر . .. فإذا انسلخ الأشهر الحرم

ماه رمضان

{ماه رمضان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 17

17 _ از امام صادق ( ع ) درباره قول خداى عز و جل كه مى فرمايد : { ان عدة الشهور عند اللّه اثنا عشر شهراً . . . } روايت شده است : { المحرم و الصفر و ربيع الأول و ربيع الأخر و جمادى الأولى و جمادى الآخرة و رجب و شعبان و شهر رمضان و شوال و ذوالقعدة و ذوالحجة . من ها أربعة حرم ، عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من شهر ربيع الأخر ;

اين ماهها عبارتند از: محرم، صفر، ربيع الاول، ربيع الاخر، جمادى الاولى، جمادى الآخر، رجب، شعبان، ماه رمضان، شوال، ذى قعده و ذى حجه. از اين دوازده ماه چهار ماه حرام است و آنها عبارتند از: بيست روز آخر ذى حجه و تمام محرم و صفر و ماه ربيع الاول و ده روز از اول ربيع الآخر}.

آشاميدن در شبهاى ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 20

20 - خوردن و آشاميدن در شب هاى رمضان تا طلوع فجر جايز است .

كلوا و اشربوا حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر

آميزش در شبهاى ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1

- بقره - 2 - 187 - 1،2،5،7،11،13،19

1 - آميزش با همسران در برهه اى از عصر بعثت ، حتى در شب هاى ماه رمضان ، بر روزه داران حرام بود .

أحل لكم ليلة الصيام الرفث إلى نسائكم

{رفث} به سخنى كه در معناى آميزش و ترغيب به آن صراحت دارد گفته مى شود و در آيه شريفه كنايه از خود آميزش است (اقتباس از مفردات راغب). متعدى شدن آن به {إلى} و نيز جمله {فالآن باشروهن} قرينه بر اين معناى كنايى است. جمله {كنتم تختانون} كه حكايت از تحقق تمرد دارد و نيز مفهوم {فالآن باشروهن} دلالت بر اين دارند كه آميزش در شبهاى رمضان حرام بوده است.

2 - حرمت آميزش با همسران در شب هاى رمضان پس از مدتى نسخ شده و اين عمل حلال گشت .

أحل لكم ليلة الصيام الرفث إلى نسائكم . .. فالن بشروهن

5 - نياز جنسى زن و شوهر به يكديگر از حكمت هاى حليت آميزش جنسى در شب هاى رمضان

أحل لكم ليلة الصيام الرفث إلى نسائكم هن لباس لكم و أنتم لباس لهن

جمله {هن لباس لكم . ..} بيانگر حكمت و دليل اعلام حليت (أحل لكم ...) است.

7 - بسيارى از مسلمانان صدر اسلام به حرمت آميزش در شب هاى ماه رمضان اعتنا نكرده و نافرمانى مى كردند .

علم اللّه أنكم كنتم تختانون أنفسكم

بديهى است كه همه مسلمانان مرتكب خلاف نشدند. بنابراين، مخاطب قرار دادن همه آنان با جمله {كنتم تختانون ...} گوياى اين است كه تعداد متخلفان اندك نبوده است.

11 - نافرمانى مسلمانان و ناديده گرفتن حرمت آميزش در شب هاى رمضان ، از زمينه هاى نسخ آن

حكم بود .

أحل لكم . .. علم اللّه أنكم كنتم تختانون أنفسكم فتاب عليكم و عفا عنكم

جمله {علم اللّه . ..} نيز همانند {هن لباس لكم ...} بيان حكمت و دليل جعل حليت آميزش در شبهاى ماه رمضان (أحل لكم ...) است.

13 - تحقق عينى و ملموس شدن دشوارى پرهيز از آميزش جنسى ، از علل حكم الهى به حليت آن در شب هاى رمضان

علم اللّه أنكم كنتم تختانون أنفسكم فتاب عليكم و عفا عنكم

چنانچه گذشت، جمله {علم اللّه . ..} (خدا دانست كه شما به خود خيانت كرديد) از علل نسخ حرمت آميزش است و از آن جا كه خداوند پيش از تحقق وقايع و حوادث، بدآنها علم دارد; مقصود از {علم اللّه ...} تحقق معلوم در خارج است. بنابراين علت نسخ حرمت، تحقق تمرد و خيانت است نه علم و آگاهى پيشين خداوند به آن.

19 - جواز مباشرت جنسى با همسران در شب هاى رمضان ، از ابتداى شب تا طلوع فجر است .

فالن بشروهن . .. حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض

قيد {از ابتداى شب تا طلوع فجر} در اين برداشت، مبتنى بر اين است كه {حتى يتبين} غايت براى {باشروهن} نيز باشد.

احراز حلول ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 13،14

13 - وجوب روزه ماه رمضان مشروط به احراز حلول اين ماه است و احتمال حلول ماه كافى نيست .

فمن شهد منكم الشهر فليصمه

{شهود} و {شهادت} (مصدر شهد) به معناى حضور داشتن و بر اثر آن چيزى را ديدن و يا فهميدن است (اقتباس از مفردات راغب). بنابراين {فمن شهد

منكم الشهر ...}; يعنى، هر كسى آن ماه را دريابد و به آن آگاه شود و يقين حاصل كند ... كافى نبودن احتمال حلول ماه، از مفهوم اين جمله به دست مى آيد.

14 - در وجوب روزه ، علم و احراز شخصى به حلول ماه رمضان كافى است .

فمن شهد منكم الشهر فليصمه

كلمه {منكم} مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

اهميت روزه ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 183 - 11

11 - حفص بن غياث نخعى مى گويد : { سمعت أبا عبداللّه ( ع ) يقول : ان شهر رمضان لم يفرض اللّه صيامه على أحد من الأمم قبلنا ، فقلت له : فقول اللّه عز و جل { يأيها الذين ءامنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم } قال : انما فرض اللّه صيام شهر رمضان على الأنبياء دون الأمم ففضل به هذه الأمة . . . ;

از امام صادق(ع) شنيدم كه مى فرمود: روزه ماه رمضان بر هيچ يك از امتهاى پيشين واجب نبوده است. به آن حضرت عرض كردم: خداوند در قرآن مى فرمايد: {اى افرادى كه ايمان آورده ايد، روزه بر شما نوشته شد همان گونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند نوشته شد}. حضرت فرمودند: روزه ماه رمضان، تنها بر پيامبران آن امتها واجب بوده نه خود امتها و خداوند با واجب كردن روزه رمضان بر امت اسلام، آنان را (بر ديگر امتها) برترى داد ... }.

خوردن در شبهاى ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 187 - 20

20 - خوردن و آشاميدن در شب هاى رمضان تا طلوع فجر جايز است .

كلوا و اشربوا حتى يتبيّن لكم الخيط الأبيض من الخيط الأسود من الفجر

دعا در ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 186 - 15

15 - ماه رمضان ، زمان مناسب براى دعا به درگاه خداوند

شهر رمضان . .. و إذا سألك عبادى عنى فإنى أجيب دعوة الداع

برداشت فوق بيانگر وجه ارتباط آيه مورد بحث با آيه قبل است.

روزه ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 12،37

12 - روزه ماه رمضان بر هر فرد فرد مسلمانان واجب است .

فمن شهد منكم الشهر فليصمه

37 - فضل بن شاذان از امام رضا ( ع ) روايت كرده : { فان قال : فلم جعل الصوم فى شهر رمضان خاصة دون ساير الشهور ؟ قيل لأن شهر رمضان هو الشهر الذى أنزل اللّه فيه القرآن و فيه فرّق بين الحق و الباطل كما قال اللّه عز و جل { شهر رمضان الذى أنزل فيه القرآن هدًى للناس و بينات من الهدى و الفرقان } و فيه نبّىء محمد ( ص ) و فيه ليلة القدر التى هى خير من ألف شهر . . . ;

اگر سؤال شود چرا روزه تنها در ماه رمضان واجب شده و در ماههاى ديگر واجب نشده است؟ در جواب گفته مى شود: چون ماه رمضان ماهى است كه خداوند قرآن را در آن نازل كرده و در اين ماه، حق و باطل را

جدا كرده است. همان طور كه خداوند فرموده {شهر رمضان الذى أنزل فيه القرآن هدًى للناس و بينات من الهدى و الفرقان}. در اين ماه حضرت محمد(ص) پيامبر شد و شب قدر در اين ماه است، شبى كه از هزار ماه بهتر است ... }.

شب بيست و سوم ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 11

11 - { عن زرارة عن أبى جعفر ( ع ) قال : سألته عن ليلة القدر قال : هى احدى و عشرين أو ثلاث و عشرين ;

زراره گويد: از امام باقر(ع) از شب قدر سؤال كردم، حضرت فرمود: شب قدر شب بيست و يكم يا شب بيست و سوم است}.

شب بيست و هفتم ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 12

12 - { عن ابن عمر قال : قال رسول اللّه ( ص ) : التمسوا ليلة القدر ليلة سبع و عشرين ;

از ابن عمر روايت شده كه رسول خدا(ص) فرمود: شب قدر را در شب بيست و هفتم بخواهيد}.

شب بيست و يكم ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 11

11 - { عن زرارة عن أبى جعفر ( ع ) قال : سألته عن ليلة القدر قال : هى احدى و عشرين أو ثلاث و عشرين ;

زراره گويد: از امام باقر(ع) از شب قدر سؤال كردم، حضرت فرمود: شب قدر شب بيست و يكم يا شب بيست و سوم است}.

شب بيستوسوم

ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 4 - 9

9- { عن أبى عبداللّه ( ع ) : . . . إذا كانت ليلة ثلاث و عشرين ( من رمضان ) { فيها يفرق كلّ أمر حكيم } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: . ..هرگاه شب بيست سوم رمضان فرا رسد، هر كار با حكمتى فيصله مى يابد}... .

عظمت ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 5

5 - ماه رمضان ، ماهى داراى عظمت و قداستى خاص

كتب عليكم الصيام . .. شهر رمضان الذى أنزل فيه القرءان

فلسفه روزه ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 3

3 - نزول قرآن در ماه رمضان ، دليلى براى انتخاب اين ماه براى روزه گرفتن

شهر رمضان الذى أنزل فيه القرءان

توصيف ماه رمضان به اينكه قرآن در آن نازل شده، پس از بيان احكام روزه و تعيين اين ماه براى روزه دارى، مى تواند اشاره به آن باشد كه: علت تعيين ماه رمضان براى روزه گرفتن، نزول قرآن در اين ماه است.

مسافرت در ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 36

36 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : { اذا دخل شهر رمضان فللّه فيه شرط ، قال اللّه تعالى : { فمن شهد منكم الشهر فليصمه } فليس للرجل إذا دخل شهر رمضان ان يخرج

إلا فى حج أو عمرة أو مال يخاف تلفه أو أخ يخاف هلاكه . . . ;

هنگامى كه ماه رمضان وارد شد پس براى خدا در اين ماه شرطى است. خداوند تعالى مى فرمايد: {فمن شهد منكم الشهر فليصمه} پس شخص هنگام رمضان نبايد مسافرت كند مگر براى حج، يا عمره، يا مالى كه ترس از تلف آن دارد، يا برادرى ]دينى[ كه ترس از هلاكت او دارد ... }.

نزول قرآن در ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 2،3،37

2 - قرآن ، در ماه رمضان نازل شده است .

شهر رمضان الذى أنزل فيه القرءان

3 - نزول قرآن در ماه رمضان ، دليلى براى انتخاب اين ماه براى روزه گرفتن

شهر رمضان الذى أنزل فيه القرءان

توصيف ماه رمضان به اينكه قرآن در آن نازل شده، پس از بيان احكام روزه و تعيين اين ماه براى روزه دارى، مى تواند اشاره به آن باشد كه: علت تعيين ماه رمضان براى روزه گرفتن، نزول قرآن در اين ماه است.

37 - فضل بن شاذان از امام رضا ( ع ) روايت كرده : { فان قال : فلم جعل الصوم فى شهر رمضان خاصة دون ساير الشهور ؟ قيل لأن شهر رمضان هو الشهر الذى أنزل اللّه فيه القرآن و فيه فرّق بين الحق و الباطل كما قال اللّه عز و جل { شهر رمضان الذى أنزل فيه القرآن هدًى للناس و بينات من الهدى و الفرقان } و فيه نبّىء محمد ( ص ) و فيه ليلة القدر التى هى خير من ألف شهر . .

. ;

اگر سؤال شود چرا روزه تنها در ماه رمضان واجب شده و در ماههاى ديگر واجب نشده است؟ در جواب گفته مى شود: چون ماه رمضان ماهى است كه خداوند قرآن را در آن نازل كرده و در اين ماه، حق و باطل را جدا كرده است. همان طور كه خداوند فرموده {شهر رمضان الذى أنزل فيه القرآن هدًى للناس و بينات من الهدى و الفرقان}. در اين ماه حضرت محمد(ص) پيامبر شد و شب قدر در اين ماه است، شبى كه از هزار ماه بهتر است ... }.

وقت غسل در ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 15

15 - در صورت مباشرت با همسران ، در شب هاى رمضان ، بايد پيش از طلوع فجر غسل كرد . *

فالن بشروهن و ابتغوا ما كتب اللّه لكم . .. حتّى يتبيّن لكم الخيط الأبيض

برخى از مفسران بر آنند كه مراد از {ما كتب اللّه} تحصيل طهارت است; چنانچه در سوره مائده (آيه 6) آمده است: {و إن كنتم جنباً فاطهروا . .. أو لامستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمموا صعيداً طيباً}.

ويژگيهاى شب بيست و سوم ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 10

10 - { عن اسحاق بن عمار عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سمعته يقول و ناس يسألونه و يقولون إنّ الأرزاق تقسم ليلة النصف من شعبان فقال : لا و اللّه ما ذلك إلاّ فى ليلة تسع عشرة من شهر رمضان و احدى و عشرين

و ثلاث و عشرين فإنّ فى ليلة تسع عشرة يلتقى الجمعان و فى ليلة احدى و عشرين يفرق كلّ أمر حكيم و فى ليلة ثلاث و عشرين يمضى ما أراد اللّه جلّ جلاله ذلك و هى ليلة القدر التى قال اللّه : { خير من ألف شهر } ;

اسحاق بن عمار گويد: شنيدم كه امام صادق(ع)، در جواب مردمى كه از او سؤال مى نمودند و مى گفتند: ارزاق در شب نيمه شعبان تقسيم مى شود، فرمود: سوگند به خداوند، چنين نيست، آن تقسيم انجام نمى گيرد مگر در شب نوزدهم ماه رمضان، شب بيست ويكم و شب بيست و سوم; زيرا در شب نوزدهم دو مجموعه [از چيزهايى كه بايد مقدم افتد يا مؤخر افتد ]فراهم مى گردد و در شب بيست و يكم، هر امرى كه محكم و به هم پيوسته باشد، جدا و تنظيم مى شود و شب بيست و سوم آنچه خداوند جلّ جلاله اراده فرموده، تنفيذ و اجرا مى گردد و آن شب قدر است كه خداوند [درباره آن ]فرموده: خير من ألف شهر}.

ويژگيهاى شب بيست و يكم ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 10

10 - { عن اسحاق بن عمار عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سمعته يقول و ناس يسألونه و يقولون إنّ الأرزاق تقسم ليلة النصف من شعبان فقال : لا و اللّه ما ذلك إلاّ فى ليلة تسع عشرة من شهر رمضان و احدى و عشرين و ثلاث و عشرين فإنّ فى ليلة تسع عشرة يلتقى الجمعان و فى ليلة احدى

و عشرين يفرق كلّ أمر حكيم و فى ليلة ثلاث و عشرين يمضى ما أراد اللّه جلّ جلاله ذلك و هى ليلة القدر التى قال اللّه : { خير من ألف شهر } ;

اسحاق بن عمار گويد: شنيدم كه امام صادق(ع)، در جواب مردمى كه از او سؤال مى نمودند و مى گفتند: ارزاق در شب نيمه شعبان تقسيم مى شود، فرمود: سوگند به خداوند، چنين نيست، آن تقسيم انجام نمى گيرد مگر در شب نوزدهم ماه رمضان، شب بيست ويكم و شب بيست و سوم; زيرا در شب نوزدهم دو مجموعه [از چيزهايى كه بايد مقدم افتد يا مؤخر افتد ]فراهم مى گردد و در شب بيست و يكم، هر امرى كه محكم و به هم پيوسته باشد، جدا و تنظيم مى شود و شب بيست و سوم آنچه خداوند جلّ جلاله اراده فرموده، تنفيذ و اجرا مى گردد و آن شب قدر است كه خداوند [درباره آن ]فرموده: خير من ألف شهر}.

ويژگيهاى شب نوزدهم ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 10

10 - { عن اسحاق بن عمار عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : سمعته يقول و ناس يسألونه و يقولون إنّ الأرزاق تقسم ليلة النصف من شعبان فقال : لا و اللّه ما ذلك إلاّ فى ليلة تسع عشرة من شهر رمضان و احدى و عشرين و ثلاث و عشرين فإنّ فى ليلة تسع عشرة يلتقى الجمعان و فى ليلة احدى و عشرين يفرق كلّ أمر حكيم و فى ليلة ثلاث و عشرين يمضى ما أراد اللّه جلّ

جلاله ذلك و هى ليلة القدر التى قال اللّه : { خير من ألف شهر } ;

اسحاق بن عمار گويد: شنيدم كه امام صادق(ع)، در جواب مردمى كه از او سؤال مى نمودند و مى گفتند: ارزاق در شب نيمه شعبان تقسيم مى شود، فرمود: سوگند به خداوند، چنين نيست، آن تقسيم انجام نمى گيرد مگر در شب نوزدهم ماه رمضان، شب بيست ويكم و شب بيست و سوم; زيرا در شب نوزدهم دو مجموعه [از چيزهايى كه بايد مقدم افتد يا مؤخر افتد ]فراهم مى گردد و در شب بيست و يكم، هر امرى كه محكم و به هم پيوسته باشد، جدا و تنظيم مى شود و شب بيست و سوم آنچه خداوند جلّ جلاله اراده فرموده، تنفيذ و اجرا مى گردد و آن شب قدر است كه خداوند [درباره آن ]فرموده: خير من ألف شهر}.

ويژگيهاى ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 1،2،5

1 - ماه رمضان ، ماهى كه براى روزه گرفتن تعيين شده است .

كتب عليكم الصيام . .. أياماً معدودت ... شهر رمضان

{شهر رمضان} خبر براى مبتداى محذوف; يعنى، {هى} است كه به {أياماً معدودات} بر مى گردد.

2 - قرآن ، در ماه رمضان نازل شده است .

شهر رمضان الذى أنزل فيه القرءان

5 - ماه رمضان ، ماهى داراى عظمت و قداستى خاص

كتب عليكم الصيام . .. شهر رمضان الذى أنزل فيه القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 186 - 15

15 - ماه رمضان ، زمان مناسب براى دعا به

درگاه خداوند

شهر رمضان . .. و إذا سألك عبادى عنى فإنى أجيب دعوة الداع

برداشت فوق بيانگر وجه ارتباط آيه مورد بحث با آيه قبل است.

ماه شعبان

{ماه شعبان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 17

ماه شوال

{ماه شوال}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 197 - 21

21 _ ماه هاى حج ، شوال ، ذى القعده و ذى الحجه است و در غير آنها حج صحيح نيست .

الحج اشهر معلومات

امام صادق (ع): {الحج اشهر معلومات} شوال و ذوالقعده و ذوالحجة ليس لأحد ان يحج فى ما سواهن

_______________________________

كافى، ج 4، ص 289، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 193، ح 697.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 17،18

17 _ از امام صادق ( ع ) درباره قول خداى عز و جل كه مى فرمايد : { ان عدة الشهور عند اللّه اثنا عشر شهراً . . . } روايت شده است : { المحرم و الصفر و ربيع الأول و ربيع الأخر و جمادى الأولى و جمادى الآخرة و رجب و شعبان و شهر رمضان و شوال و ذوالقعدة و ذوالحجة . من ها أربعة حرم ، عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من شهر ربيع الأخر ;

اين ماهها عبارتند از: محرم، صفر، ربيع الاول، ربيع الاخر، جمادى الاولى، جمادى الآخر، رجب، شعبان، ماه رمضان، شوال، ذى قعده و ذى حجه. از اين دوازده ماه چهار ماه

حرام است و آنها عبارتند از: بيست روز آخر ذى حجه و تمام محرم و صفر و ماه ربيع الاول و ده روز از اول ربيع الآخر}.

18 _ از امام باقر ( ع ) روايت شده است : { . . . ما خلق اللّه بقعة فى الأرض أحب إليه من ها _ ثم أومىء بيده نحو الكعبة _ . . . ل ها حرّم اللّه الاشهر الحرم فى كتابه . . . ثلاثة متوالية للحج : شوال و ذوالقعده و ذوالحجة و شهر مفرد للعمرة و هو رجب ;

. .. خداوند هيچ بقعه اى را خلق نفرموده كه براى او محبوب تر از اين باشد _ و با دست خويش به كعبه اشاره فرمود _ [و افزود ]به احترام اين كعبه، خداوند در قرآن ماههاى حرام را محترم شمرد. سه ماه متوالى براى حج: شوال، ذى قعده و ذى حجه و يك ماه رجب، جدا براى عمره [مفرده]}.

ماه صفر

{ماه صفر}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 14

14 _ از اميرالمؤمنين ( ع ) درباره قول خداى عز و جل { فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر } روايت شده است : { هى عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من ربيع الآخر . . . ;

آن چهار ماه، بيست روز از آخر ذيحجه و تمام محرم و صفر و ماه ربيع الاول و ده روز اول ربيع الآخر است . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9

- 36 - 17

17 _ از امام صادق ( ع ) درباره قول خداى عز و جل كه مى فرمايد : { ان عدة الشهور عند اللّه اثنا عشر شهراً . . . } روايت شده است : { المحرم و الصفر و ربيع الأول و ربيع الأخر و جمادى الأولى و جمادى الآخرة و رجب و شعبان و شهر رمضان و شوال و ذوالقعدة و ذوالحجة . من ها أربعة حرم ، عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من شهر ربيع الأخر ;

اين ماهها عبارتند از: محرم، صفر، ربيع الاول، ربيع الاخر، جمادى الاولى، جمادى الآخر، رجب، شعبان، ماه رمضان، شوال، ذى قعده و ذى حجه. از اين دوازده ماه چهار ماه حرام است و آنها عبارتند از: بيست روز آخر ذى حجه و تمام محرم و صفر و ماه ربيع الاول و ده روز از اول ربيع الآخر}.

اول ماه صفر سال دهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 1

1 _ هلال ماه صفر سال دهم هجرت ، آغاز اجراى فرمان كشتن و منع عبور و مرور مشركان و سلب آزادى سير و سياحت از آنان

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين

توصيف {الأشهر} به {الحرم} حاكى از اين است كه: منظور از {أربعة أشهر} در آيه دوّم (فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر) ماههاى حرام سال ; يعنى، رجب، ذيقعده، ذيحجه و محرّم است. بر اين مبنا {ال} در {الأشهر} براى عهد حضورى مى باشد ; يعنى هنگامى كه اين سه ماه حرام _ كه اكنون با

اعلام پيام برائت در روز حج اكبر مصادف شده است _ پايان يافت، مشركان را بكشيد. گفتنى است كه پايان آن سه ماه، مساوى با آغاز ماه صفر سال دهم هجرت بود.

ماه محرم

{ماه محرم}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 5،14

5 _ اعطاى آزادى سير و سياحت به مشركان پيمان شكن ، در چهار ماه حرام از سال ( ذيقعده ، ذيحجه ، محرم و رجب )

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

توصيف {أربعة أشهر} به {الاشهر الحرم} (در آيه 5) مى تواند قرينه باشد بر اين كه: مراد از {أربعة أشهر} همان چهار ماه حرام معروف (ذيقعده، ذيحجه، محرم و رجب) است ; يعنى با الغاى اعتبار پيمان صلح و برداشته شدن امان از مشركان، آنان تنها در ماههاى حرام، آزادى رفت و آمد و سير و سياحت خواهند داشت.

14 _ از اميرالمؤمنين ( ع ) درباره قول خداى عز و جل { فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر } روايت شده است : { هى عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من ربيع الآخر . . . ;

آن چهار ماه، بيست روز از آخر ذيحجه و تمام محرم و صفر و ماه ربيع الاول و ده روز اول ربيع الآخر است . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 19

19 _ از رسول خدا ( ص ) نقل شده كه درباره چهار ماه حرام فرمود : { رجب . . . و ذوالقعده و ذوالحجه

و المحرم . . . ;

آن چهار ماه عبارتند از: رجب . .. و ذى قعده و ذى حجه و محرم ... }.

حرمت ماه محرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 2

2 _ چهار ماه از سال ( رجب ، ذيقعده ، ذيحجه و محرم ) ماه هاى حرام است .

فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر . .. فإذا انسلخ الأشهر الحرم

دعا در ماه محرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 38 - 16

16 _ دعاى زكريا و تقاضاى نسلى پسنديده از خداوند ، در روز اوّل محرم

هنا لك دعا زكريا ربّه قال ربّ هب لى من لدنك ذريّة طيبة

امام رضا (ع) به شخصى كه اوّل محرّم به حضور آن حضرت رسيد فرمود: ان هذا اليوم هو اليوم الذى دعا فيه زكريّا (ع) ربّه عزّ و جلّ فقال ربّ هب لى من لدنك ذريّة طيّبة . .. .

_______________________________

عيون اخبار الرضا (ع)، ج 1، ص 299، ح 58 ; امالى صدوق، ص 112، ح 5، مجلس 17.

ماه هاى حرام

{ماه هاى حرام}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 1،5،6،7،12،19

1 _ پُرسش مردم از پيامبر ( ص ) ، درباره جنگ و خونريزى در ماه هاى حرام

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه

5 _ برخوردارى برخى از ماه ها ( ماه هاى حرام ) از حُرمت و قداست

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

الف و لام در {الشهر الحرام} براى جنس است كه شامل

همه ماههاى حرام مى شود: يعنى رجب، ذى القعده، ذى الحجّه و محرّم.

6 _ جنگ در ماه هاى حرام ، از گناهان بزرگ است .

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

7 _ احترامِ ماه هاى حرام ( ممنوعيّت جنگ در آنها ) ، در عصر جاهليّت و تأييد آن در اسلام

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

ظاهر اين است كه در سؤال سائل نيز كلمه {الحرام} (به معناى داراى حرمت) آمده است; بنابراين آن ماهها، پيش از اعلام قرآن مبنى بر تحريم جنگ در آن، از احترام ويژه اى برخوردار بوده است.

12 _ لزوم تأمين امنيّت حَرَم الهى در ماه هاى حرام

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

19 _ گناه فتنه انگيزى ، بزرگتر از آدم كشى در ماه هاى حرام است .

قل قتال فيه كبير . .. و الفتنة اكبر من القتل

الف و لام در {القتل}، عهد است ; يعنى قتل در ماههاى حرام.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 10

10 _ ماه هاى حرام ، قربانى هاى بى نشان و بانشان حج و نيز نشانه هاى قربانى ، از شعاير الهى

لاتحلوا شعر اللّه و لاالشهر الحرام و لاالهدى و لاالقلئد

بنابر اينكه امور ياد شده از باب ذكر خاص بعد از عام (شعر اللّه) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 2،20

2 _ چهار ماه از سال ( رجب ، ذيقعده ، ذيحجه و محرم ) ماه هاى حرام است .

فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر

. .. فإذا انسلخ الأشهر الحرم

20 _ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قول اللّه : { فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم } قال : هى يوم النحر إلى عشر مضين من شهر ربيع الأخر ;

از امام باقر (ع) درباره سخن خداوند {فإذا انسلخ الأشهر الحرم . ..} روايت شده است: ماههاى حرام، از روز عيد قربان است تا ده روز از ماه ربيع الأخر بگذرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 5،17،18،19

5 _ وجود چهار ماه حرام در ميان ماه هاى دوازده گانه ( سال قمرى )

إن عدة الشهور عند اللّه اثنا عشر شهراً . .. منها أربعة حرم

17 _ از امام صادق ( ع ) درباره قول خداى عز و جل كه مى فرمايد : { ان عدة الشهور عند اللّه اثنا عشر شهراً . . . } روايت شده است : { المحرم و الصفر و ربيع الأول و ربيع الأخر و جمادى الأولى و جمادى الآخرة و رجب و شعبان و شهر رمضان و شوال و ذوالقعدة و ذوالحجة . من ها أربعة حرم ، عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من شهر ربيع الأخر ;

اين ماهها عبارتند از: محرم، صفر، ربيع الاول، ربيع الاخر، جمادى الاولى، جمادى الآخر، رجب، شعبان، ماه رمضان، شوال، ذى قعده و ذى حجه. از اين دوازده ماه چهار ماه حرام است و آنها عبارتند از: بيست روز آخر ذى حجه و تمام محرم و صفر و ماه ربيع الاول و ده روز

از اول ربيع الآخر}.

18 _ از امام باقر ( ع ) روايت شده است : { . . . ما خلق اللّه بقعة فى الأرض أحب إليه من ها _ ثم أومىء بيده نحو الكعبة _ . . . ل ها حرّم اللّه الاشهر الحرم فى كتابه . . . ثلاثة متوالية للحج : شوال و ذوالقعده و ذوالحجة و شهر مفرد للعمرة و هو رجب ;

. .. خداوند هيچ بقعه اى را خلق نفرموده كه براى او محبوب تر از اين باشد _ و با دست خويش به كعبه اشاره فرمود _ [و افزود ]به احترام اين كعبه، خداوند در قرآن ماههاى حرام را محترم شمرد. سه ماه متوالى براى حج: شوال، ذى قعده و ذى حجه و يك ماه رجب، جدا براى عمره [مفرده]}.

19 _ از رسول خدا ( ص ) نقل شده كه درباره چهار ماه حرام فرمود : { رجب . . . و ذوالقعده و ذوالحجه و المحرم . . . ;

آن چهار ماه عبارتند از: رجب . .. و ذى قعده و ذى حجه و محرم ... }.

آثار تبديل ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 37 - 2،5،8

2 _ جا به جا كردن ماه هاى حرام ، مايه فزونى درجه كفرِ كفرمداران

إنما النسىء زيادة فى الكفر

5 _ جا به جايى ماه هاى حرام ، عاملى در جهت گمراهى كافران

إنما النسىء . .. يضل به الذين كفروا

8 _ نتيجه جا به جا شدن ماه هاى حرام از سوى عرب هاى جاهلى ، چيزى جز حلال شمردن حرام الهى

نبود .

فيحلوا ما حرّم اللّه

آثار هتك حرمت ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 9

9 _ شكستن حرمت ماه هاى حرام ( پرداختن به جنگ در آن ) ، ظلم به خويش و جامعه بشرى است .

فلا تظلموا فيهن أنفسكم

احكام ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 5،6

5 _ اعطاى آزادى سير و سياحت به مشركان پيمان شكن ، در چهار ماه حرام از سال ( ذيقعده ، ذيحجه ، محرم و رجب )

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

توصيف {أربعة أشهر} به {الاشهر الحرم} (در آيه 5) مى تواند قرينه باشد بر اين كه: مراد از {أربعة أشهر} همان چهار ماه حرام معروف (ذيقعده، ذيحجه، محرم و رجب) است ; يعنى با الغاى اعتبار پيمان صلح و برداشته شدن امان از مشركان، آنان تنها در ماههاى حرام، آزادى رفت و آمد و سير و سياحت خواهند داشت.

6 _ در ماه هاى حرام ، سلب امنيت از دشمن پيمان شكن ، ممنوع است . *

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

تفريع {فسيحوا فى الأرض} بر {براءة من اللّه و رسوله} با حرف {فاء}، مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه: تعرض به دشمن در چهار ماه از سال، ممنوع است و خداوند بر اساس همين قانون، مشركان را در اين چهار ماه آزاد مى گذارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 3

3 _ جنگ ، سلب كردن امنيت دشمن و ممانعت از

سير و سياحت آنان در ماه هاى حرام ، ممنوع است .

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 10

10 _ حرمت آغاز جنگ در ماه هاى حرام و جواز جنگ هاى دفاعى و مقابله به مثل در برابر هجوم مشركان

منها أربعة حرم . .. فلا تظلموا فيهن أنفسكم و قتلوا المشركين كافة كما يقتلونكم

حرمت ماههاى حرام، مقتضى ترك جنگ در آن ماههاست ; ولى چون ممكن است دشمن اين حرمت را رعايت نكند، خداوند در اين صورت تكليف حرمت را از مسلمانان برداشته و فرموده كه همانند آنان، شما نيز بجنگيد.

امنيت در ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 6

6 _ در ماه هاى حرام ، سلب امنيت از دشمن پيمان شكن ، ممنوع است . *

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

تفريع {فسيحوا فى الأرض} بر {براءة من اللّه و رسوله} با حرف {فاء}، مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه: تعرض به دشمن در چهار ماه از سال، ممنوع است و خداوند بر اساس همين قانون، مشركان را در اين چهار ماه آزاد مى گذارد.

بى حرمتى به ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 98 - 2،12

2 _ شكستن حرمت كعبه و ماه هاى حرام ، موجب عقاب شديد از سوى خداوند

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام . .. اعلموا إنّ اللّه شديد العقاب

با توجه به آيه قبل معلوم مى شود، از جمله كسانى كه به عقاب

شديد تهديد شده اند كسانى هستند كه با مضامين و احكام مطرح شده در آيه قبل مخالفت كنند. برداشت فوق به گروهى از آنان اشاره دارد و در برداشتهاى بعدى ديگر موارد منعكس خواهد شد.

12 _ شكنندگان حرمت كعبه و ماه هاى حرام و اعراض كنندگان از حكم قربانى نبايد از رحمت و مغفرت الهى مأيوس باشند .

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام . .. إنّ اللّه شديد العقاب و إنّ اللّه غفور رحيم

پاسدارى از قداست ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 98 - 8

8 _ پاسدارى از حرمت كعبه و ماه هاى حرام عامل بهره مندى از مغفرت و رحمت الهى

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قيماً للناس . .. و إنّ اللّه غفور رحيم

آيه قبل نشان دهنده مصاديقى است كه از مغفرت و رحمت الهى بهره مند مى شوند و ازجمله آنان كسانى هستند كه حرمت كعبه و ماههاى حرام را پاس مى دارند. در برداشتهاى بعدى ديگر مصاديق آن منعكس خواهد شد.

تبديل ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 37 - 1،6،7،11،12

1 _ جا به جا كردن ماه حرام و ماه حلال ( انتقال دادن حرمت ماه محرم به ماه صفر و حليت ماه صفر به محرم ) از كار هاى نادرست عرب هاى جاهلى

إنما النسىء زيادة فى الكفر

براى عربهاى جاهلى كه با داشتن خوى جنگ طلبى و غارتگرى، تحمل ترك جنگ در سه ماه متوالى (ذيقعده، ذيحجه و محرم) بسيار شاق و دشوار بود، به زعم خود، ماههاى محرّم و

صفر را پس و پيش مى كردند; يعنى، در ماه محرّم الحرام مى جنگيدند و در ماه صفر متاركه جنگ داشتند; سال بعد دوباره محرّم را به جاى خود بر مى گرداندند و به اين كار {نسىء} (تأخير انداختن) مى گفتند.

6 _ { نسىء } ، حلال شمردن يكى از ماه هاى حرام در يك سال و حرام شمردن همان ماه در سال ديگر است .

إنما النسىء . .. يحلونه عاماً و يحرمونه عاماً

7 _ پايبندى عرب هاى جاهلى به تعداد ماه هاى حرام ، على رغم جا به جا كردن آنها

لبواطئوا عدة ما حرّم اللّه

11 _ { نسىء } ، ( جا به جا كردن ماه هاى حلال و حرام ) ، از اعمال زشت عرب هاى جاهلى و كارى پسنديده و زيبا در ديدگاه آنان

إنما النسىء زيادة فى الكفر . .. زين لهم سوء أعملهم

12 _ { عن رسول اللّه فى قوله تعالى { يحلونه عاماً و يحرمونه عاماً } كانوا يحرّمون المحرم عاماً و يستحلون صفر و يحرّمون صفر عاماً و يستحلّون المحرّم . . . ;

از رسول خدا (ص) درباره آيه فوق روايت شده است: [كافران] يك سال، محرم را ماه حرام و صفر را حلال و يك سال، صفر را ماه حرام و محرم را حلال مى شمردند}.

تحليل حرمت ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 37 - 6

6 _ { نسىء } ، حلال شمردن يكى از ماه هاى حرام در يك سال و حرام شمردن همان ماه در سال ديگر است .

إنما النسىء . .. يحلونه عاماً

و يحرمونه عاماً

جنگ در ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 9،10،11،16،18،19

9 _ در نظر خداوند ، جلوگيرى از راه خدا و كفر به او ، گناهى بزرگتر از جنگيدن در ماه هاى حرام است .

عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به . .. اكبر

بنابراينكه {صد عن سبيل اللّه}، مبتدا و {اكبر}، خبر آن باشد.

10 _ در نظر خداوند ، جلوگيرى از ورود به مسجدالحرام ، گناهى بزرگتر از جنگيدن در ماه هاى حرام است .

الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صدّ عن سبيل اللّه . .. و المسجدالحرام .

بنابراينكه {و المسجدالحرام}، عطف بر {سبيل اللّه} باشد و {صدّ}، مبتدا و {اكبر}، خبر آن باشد. يعنى: {و صدّ عن سبيل اللّه و صدّ عن المسجدالحرام ... اكبر}

11 _ در نظر خداوند ، بيرون راندن و آواره ساختن ساكنان مكه ، گناهى بزرگتر از جنگيدن در ماه هاى حرام است .

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه اكبر . .. و اخراج اهله منه اكبر

16 _ اقدام برخى از مسلمين ( عبداللّه بن جحش و همراهان او ) به جنگ با كفارِ مكه در ماه حرام

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

در شأن نزول آيه آمده كه عبداللّه بن جحش و همراهان او در ماه رجب به گروهى از كفار كه داراى مال التجاره بودند، حمله بردند و آنان را كشته و يا اسير كردند. (مجمع البيان و ديگر تفاسير.)

18 _ جنگ در ماه هاى

حرام ، موجب بازداشتن مردمان از راه خداوند و بازدارى آنان از مسجدالحرام و كفر به خداست .

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به و

بنابراينكه {و صدّ عن سبيل اللّه}، عطف بر {كبير} باشد: يعنى قتال فيه، صدّ عن سبيل اللّه و كفر به.

19 _ گناه فتنه انگيزى ، بزرگتر از آدم كشى در ماه هاى حرام است .

قل قتال فيه كبير . .. و الفتنة اكبر من القتل

الف و لام در {القتل}، عهد است ; يعنى قتل در ماههاى حرام.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 10

10 _ آمرزش گناه مجاهدانى از صدر اسلام كه در ماه حرام با كفار جنگيدند . ( عبداللّه بن جحش و همراهان او )

ان الذين امنوا و الذين هاجروا

به دليل شأن نزول، از مصاديق اولى آيه، عبداللّه بن جحش و ياران او هستند كه پس از هجرت از مدينه به سوى نخله، با دشمن درگير شدند و آنان را كشتند و يا اسير كردند.

حرمت ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 3،4

3 - كافران عصر بعثت نيز به حرمت و قداست ماه هاى حرام و ممنوعيت جنگ در آنها معتقد بودند .

الشهر الحرام بالشهر الحرام

4 - ضرورت دفاع از كيان اسلام و مسلمانان ، حكمى مهمتر از حفظ احترام ماه هاى حرام و حرام بودن جنگ در آن ماهها

الشهر الحرام بالشهر الحرام

حفظ حرمت ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 8،13،16

8 _ نهى الهى از شكستن حرمت ماه هاى حرام

منها أربعة حرم . .. فلا تظلموا فيهن أنفسكم

13 _ نگهدارى حرمت ماه هاى حرام و رعايت تقوا در مقابله به مثل با دشمنان جنگ طلب در آن ماه ها ، مورد تأكيد و عنايت خداوند

فلا تظلموا فيهن أنفسكم . .. و اعلموا أن اللّه مع المتقين

16 _ تقوا ، زمينه ساز رعايت حرمت ماه هاى حرام و بازدارنده آدمى از گناه و قانون شكنى

منها أربعة حرم . .. فلا تظلموا فيهن أنفسكم ... و اعلموا ان اللّه مع المتقين

فلسفه ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 7،18

7 _ حرمت ماه هاى چهارگانه ، در راستاى مصالح جامعه و مايه قوام و استوارى آن

منها أربعة حرم ذلك الدين القيم فلا تظلموا فيهن أنفسكم

18 _ از امام باقر ( ع ) روايت شده است : { . . . ما خلق اللّه بقعة فى الأرض أحب إليه من ها _ ثم أومىء بيده نحو الكعبة _ . . . ل ها حرّم اللّه الاشهر الحرم فى كتابه . . . ثلاثة متوالية للحج : شوال و ذوالقعده و ذوالحجة و شهر مفرد للعمرة و هو رجب ;

. .. خداوند هيچ بقعه اى را خلق نفرموده كه براى او محبوب تر از اين باشد _ و با دست خويش به كعبه اشاره فرمود _ [و افزود ]به احترام اين كعبه، خداوند در قرآن ماههاى حرام را محترم شمرد. سه ماه متوالى براى حج: شوال، ذى قعده

و ذى حجه و يك ماه رجب، جدا براى عمره [مفرده]}.

فوايد ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 97 - 5،7،10،11

5 _ نقش كعبه و ماه هاى حرام در قوام و ثبات جوامع منوط به حفظ حرمت آنها از سوى انسان ها است .

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قيماً للناس

7 _ ماه هاى حرام و قربانى هاى بى نشان و بانشان حج ، داراى نقشى خاص در قوام و برپايى جوامع

جعل اللّه الكعبة . ... قيماً للناس و الشهر الحرام و الهدى و القلئد

الشهر الحرام و ما بعد آن عطف بر {الكعبة} و در حقيقت آنها نيز مفعول اول براى {جعل} مى باشند و مفعول دوم آن يعنى {قيماً للناس} به قرينه ماقبل حذف شده است.

10 _ نقش اساسى تر كعبه در قوام جامعه نسبت به ماه هاى حرام و قربانى حج

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قيماً للناس و الشهر الحرام و الهدى و القلئد

تقديم ذكرى كعبه و نيز حذف {قيماً للناس} نسبت به {الشهر الحرام . ..} اشاره به اين دارد كه نقش ماههاى حرام و قربانى حج و ... در قوام جوامع بواسطه كعبه مى باشد.

11 _ آگاهى انسان ها به علم گسترده خداوند ، از اهداف بيان نقش كعبه و ماه هاى حرام و قربانى در قوام جامعه

جعل اللّه . .. ذلك لتعلموا إنّ اللّه يعلم ما فى السموت و ما فى الارض

{ذلك} مى تواند اشاره به بيان مطالب ياد شده باشد، يعنى خداوند فلسفه ايجاد كعبه و نيز احكام مربوط به آن را بيان كرد تا انسانها بدانند افعال خداوند

و احكام او عالمانه و داراى اهدافى والاست و اين را نشان و علامتى از علم گسترده خداوند بشمارند.

قداست ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 97 - 3،5

3 _ لزوم حفظ حرمت كعبه و ماه هاى حرام

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قيماً للناس و الشهر الحرام

5 _ نقش كعبه و ماه هاى حرام در قوام و ثبات جوامع منوط به حفظ حرمت آنها از سوى انسان ها است .

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام قيماً للناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 98 - 2،12

2 _ شكستن حرمت كعبه و ماه هاى حرام ، موجب عقاب شديد از سوى خداوند

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام . .. اعلموا إنّ اللّه شديد العقاب

با توجه به آيه قبل معلوم مى شود، از جمله كسانى كه به عقاب شديد تهديد شده اند كسانى هستند كه با مضامين و احكام مطرح شده در آيه قبل مخالفت كنند. برداشت فوق به گروهى از آنان اشاره دارد و در برداشتهاى بعدى ديگر موارد منعكس خواهد شد.

12 _ شكنندگان حرمت كعبه و ماه هاى حرام و اعراض كنندگان از حكم قربانى نبايد از رحمت و مغفرت الهى مأيوس باشند .

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام . .. إنّ اللّه شديد العقاب و إنّ اللّه غفور رحيم

قدمت ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 6

6 _ وجود چهار ماه حرام در ميان ماه هاى سال ، حكمى الهى و داراى سابقه در اديان

پيشين

منها أربعة حرم ذلك الدين القيم

{قيّم} كه به معناى ثابت و استوار است، مى تواند به ريشه دار بودن اين حكم در اديان پيشين اشاره داشته باشد.

ماه هاى حرام در اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 6

6 _ وجود چهار ماه حرام در ميان ماه هاى سال ، حكمى الهى و داراى سابقه در اديان پيشين

منها أربعة حرم ذلك الدين القيم

{قيّم} كه به معناى ثابت و استوار است، مى تواند به ريشه دار بودن اين حكم در اديان پيشين اشاره داشته باشد.

ماه هاى حرام در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 3

3 - كافران عصر بعثت نيز به حرمت و قداست ماه هاى حرام و ممنوعيت جنگ در آنها معتقد بودند .

الشهر الحرام بالشهر الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 37 - 7

7 _ پايبندى عرب هاى جاهلى به تعداد ماه هاى حرام ، على رغم جا به جا كردن آنها

لبواطئوا عدة ما حرّم اللّه

هتك ماه هاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 5

5 _ هتك حرمت ماه هاى حرام ، هَدْى ( قربانى بى نشان حج ) و قلائد ( قربانى با نشان حج ) ، حرام و گناه است .

لاتحلوا . .. و لاالشهر الحرام و لاالهدى و لاالقلئد

{قلائد} جمع قلادة به معناى گردنبند است و مراد از آن گوسفند، شتر و گاوى است كه به منظور قربانى

كردن در حج، علامتى را بر گردن آن مى آويزند. و لفظ {الشهر الحرام} اگر چه مفرد است ولى مراد از آن جنس است. بنابراين شامل تمامى ماههاى حرام مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 99 - 5

5 _ بى اعتنايى به احكام صيد و كفاره آن در نهان و شكستن حرمت كعبه و ماه هاى حرام به دور از چشم مردم ، پديدار و آشكار در محضر خداوند

و اللّه يعلم ما تبدون و ما تكتمون

از مصاديق مورد نظر براى {ماتكتمون} _ با توجه به آيات قبل _ افعال و رفتارى است كه در برداشت به آنها اشاره شد.

ماهي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

ماهى

اجتناب از صيد ماهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 11

11 _ داستان مناظره دو گروه پرهيزكننده از صيد ماهى در ميان يهوديان ( موعظه گران و تاركان نهى از منكر ) داستانى آموزنده و شايان به ياد داشتن . *

إذ قالت أمة منهم لم تعظون . .. قالوا معذرة إلى ربكم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {إذ قالت . .. } متعلق به فعل محذوف {اذكر} باشد.

حيات ماهى قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 5،6

5- ماهىِ بى جانِ همراه موسى ( ع ) ، در مجمع البحرين زنده شده و در مسيرى تونل مانند ، در آب دريا فرو رفت .

نسيا حوتهما فاتّخذ سبيله فى البحر سربًا

فاعل {اتخذ} ضميرى است كه به {حوت} بازمى گردد. استناد فعل به ماهى ظهور

در آن دارد كه ماهى بى جان، جان دار شده است. {سرب} به معناى نفق و سوراخ (تونل) است و در آيه حال براى {سبيل} است; يعنى، راهى تونل مانند را در دريا در پيش گرفت.

6- { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : . . . أرسل ( أى موسى ) إلى يوشع إنّى قد ابتليت فاصنع لنا زاداً وانطلق بنا ، و اشترى حوتاً . . .ثمّ شواه ثمّ حمله فى مكتل . . . فقطرت قطرة من السماء فى المكتل فاضطرب الحوت ثمّ جعل يَثِبُ من المكتل إلى البحر قال : و هو قوله : { واتّخذ سبيله فى البحر سرباً } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: . .. موسى به يوشع پيام فرستاد: {من، در معرض آزمايش قرار گرفتم. براى ما توشه راه فراهم ساز و به همراه ما بيا!}. يوشع، يك ماهى خريد ... و آن را بريان كرد و در زنبيل نهاد... سپس قطره آبى از آسمان در زنبيل چكيد و ماهى به جنب وجوش آمد و از زنبيل به دريا پريد و اين سخن خدا است كه فرمود: واتّخذ سبيله فى البحر سرباً}.

سرنوشت ماهى قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 4،5،6

4- همسفر موسى از بازگويى سرگذشت ماهى ، براى موسى ( ع ) ، در مدّت استراحت شان در مجمع البحرين ، غفلت كرد .

قال أرءيت إذ أوينا إلى الصخرة فإنّى نسيت الحوت

{صخرة} به معناى {تخته سنگ بزرگ} است. {أوينا إلى الصخرة} يعنى: {براى استراحت، در كنار آن صخره، جاى گرفته بوديم.}.

5-

همسفر موسى ، در پى درخواست تهيه چاشت از جانب موسى ( ع ) ، ماجراى رفتن ماهى به دريا را به يادآورد .

ءاتنا غداءنا . .. قال أرءيت ... فإنّى نسيت الحوت

6- خدمت كار موسى ، غفلت خود را از يادآورى ماجراى ماهى به موسى ( ع ) ، ناشى از نفوذ شيطان در خود دانست .

و ما أنسنيه إلاّ الشيطن أن أذكره

صيد ماهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 10

10 _ حرمت ماهيگيرى در روز شنبه بر يهود و نهى الهى از مخالفت با آن

و قلنا لهم لاتعدوا فى السبت

مقيد شدن {لاتعدوا} به {فى السبت} حكايت از آن دارد كه روز شنبه داراى حكمى خاص براى يهوديان بوده است كه با توجه به ديگر آيات مى توان گفت مراد از آن حكم، حرمت ماهيگيرى است.

صيد ماهى در ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 5

5 _ پرهيزكنندگان از صيد ماهى در ميان يهوديان ايله ( چه موعظه گران و چه تاركان نهى از منكر ) مطمئن به نزول عذاب الهى بر متجاوزان و يا به هلاكت رسيدن ايشان به دست خدا

اللّه مهلكهم أو معذبهم عذاباً شديداً

صيد ماهى در شنبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 10

10 - از امام سجاد ( ع ) روايت شده است : { . . . أما القردة فكانوا قوماً من بنى اسرائيل . . . اعتدوا فى السبت فصادوا الحيتان فمسخهم اللّه قردة .

. . ;

. .. اما بوزينه ها گروهى از بنى اسرائيل بودند ... كه در روز شنبه از دستور الهى سرپيچى كرده به صيد ماهى پرداختند و خداوند آنان را به صورت بوزينه مسخ كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 2

2 _ اكثريت ساكنان ايله به گناه صيد ماهى در روز شنبه آلوده شدند .

إذ قالت أمة منهم لم تعظون قوماً

تعبير از تجاوزگران با كلمه {قوما} مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 2،6

2 _ خداوند يهوديان متمرد در آبادى ايله را پس از مداومت بر صيد ماهى در روز شنبه و بى اعتنايى به مواعظ اصلاحگران به عذابى شديد گرفتار ساخت .

فلما نسوا ما ذكروا به . .. أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس

{بئيس} به معناى شديد است.

6 _ يهوديان متخلف از حكم روز شنبه ( حرمت تلاش براى كسب مال و صيد ماهى ) مردمانى فاسق و ظالم در پيشگاه خداوند

و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس بما كانوا يفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 166 - 1،3

1 _ خداوند يهوديان ايله را به خاطر شكستن قانون روز شنبه با صيد ماهى ، به بوزينگانى مطرود مبدّل ساخت .

فلما عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم كونوا قردة خسئين

{عتوّ} (مصدر عتوا)، به معناى عصيان و سركشى است. مراد از {ما نهوا عنه} صيد ماهى در روز شنبه است.

3 _ خداوند يهوديان ايله را پس از عبرت نگرفتن از عذاب نازل

شده بر آنان و اصرارشان بر صيد ماهى ، به بوزينه تبديل كرد .

و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس . .. فلما عتوا عن ما نهوا عنه

واق__ع شدن جمله {فلما عتوا} پس از {أخذنا الذين ظلموا . .. }، بيانگر اين است كه متجاوزان پس از مبتلا شدن به عذاب دنيوى همچنان به صيد ماهى در شنبه ادامه مى دادند.

صيد ماهى در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 11

11 _ داستان مناظره دو گروه پرهيزكننده از صيد ماهى در ميان يهوديان ( موعظه گران و تاركان نهى از منكر ) داستانى آموزنده و شايان به ياد داشتن . *

إذ قالت أمة منهم لم تعظون . .. قالوا معذرة إلى ربكم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {إذ قالت . .. } متعلق به فعل محذوف {اذكر} باشد.

فرار ماهى قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 5،6

5- ماهىِ بى جانِ همراه موسى ( ع ) ، در مجمع البحرين زنده شده و در مسيرى تونل مانند ، در آب دريا فرو رفت .

نسيا حوتهما فاتّخذ سبيله فى البحر سربًا

فاعل {اتخذ} ضميرى است كه به {حوت} بازمى گردد. استناد فعل به ماهى ظهور در آن دارد كه ماهى بى جان، جان دار شده است. {سرب} به معناى نفق و سوراخ (تونل) است و در آيه حال براى {سبيل} است; يعنى، راهى تونل مانند را در دريا در پيش گرفت.

6- { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : . . . أرسل (

أى موسى ) إلى يوشع إنّى قد ابتليت فاصنع لنا زاداً وانطلق بنا ، و اشترى حوتاً . . .ثمّ شواه ثمّ حمله فى مكتل . . . فقطرت قطرة من السماء فى المكتل فاضطرب الحوت ثمّ جعل يَثِبُ من المكتل إلى البحر قال : و هو قوله : { واتّخذ سبيله فى البحر سرباً } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: . .. موسى به يوشع پيام فرستاد: {من، در معرض آزمايش قرار گرفتم. براى ما توشه راه فراهم ساز و به همراه ما بيا!}. يوشع، يك ماهى خريد ... و آن را بريان كرد و در زنبيل نهاد... سپس قطره آبى از آسمان در زنبيل چكيد و ماهى به جنب وجوش آمد و از زنبيل به دريا پريد و اين سخن خدا است كه فرمود: واتّخذ سبيله فى البحر سرباً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 2،3،10،11

2- ماهىِ همراه موسى و يوشع ، در مجمع البحرين ، در آب دريا فرو غلتيد و از دسترس آنان دور شد .

واتخذ سبيله فى البحر عجبًا

3- حركت ماهى بى جان به سمت دريا و فرو رفتن در آن ، از چشم موسى ( ع ) پنهان مانده ، ولى خدمت كارِ وى آن را ديده بود .

أرءيت إذ أوينا إلى الصخرة فإنّى نسيت الحوت . .. أن أذكره

{أن أذكره}، بدل براى ضمير مفعولى در {ما أنسانيه} است و مفاد جمله اين است كه شيطان، ذكر ماجراى ماهى را براى تو، از ياد من برد. اين گفته نشان مى دهد كه يوشع، ماجراى ماهى را مى

دانست، ولى موسى(ع) از آن خبر نداشت.

10- فرو غلتيدن ماهى و حركت آن در آب _ در نظر همسفر موسى _ به گونه اى غيرعادى و عجيب بوده است .

واتخذ سبيله فى البحر عجبًا

11- { عن أبى جعفر ( ع ) و أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّه لما كان من أمر موسى الذى كان أعطى مكتل فيه حوت مملّح قيل له : ه_ذا يدلّك على صاحبك عند عين مجمع البحرين . . . فانطلق الفتى يغسل الحوت فى العين فاضطرب الحوت فى يده حتّى خدشه فانفلت و نسيه الفتى ;

از امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام) روايت شده: آن گاه كه از كار موسى(ع) گذشت آنچه در زندگى او پيش آمد، زنبيلى به او داده شد كه در آن يك ماهى نمك زده بود. به وى گفته شد: {اين ماهى، تو را به صاحب ات، نزد چشمه اى در محل تلاقى دو دريا، راهنمايى مى كند ... پس آن جوانى كه همراه موسى(ع) بود، رفت كه ماهى را در آن چشمه بشويد، ماهى در دست او به حركت درآمد تا اين كه به او خراش وارد كرد و از چنگ او درآمد (و رفت) و جوان آن را فراموش كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 64 - 1

1- مسأله ماهى و حركت غيرعادى آن در آب ، نشانه اى براى جايگاه ملاقات موسى و خضر ( ع ) بود .

قال ذلك ما كنّا نبغ

{بغى} به معناى {طلب} است و {ذلك ما كنّا نبغ} يعنى: {آنچه پيوسته در طلب او بوديم، همان علامت و

نشانه است. }. ياء {نبغى} _ در پايان سخن موسى(ع) _ به منظور تخفيف كلام، حذف شده است.

ماهى قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 2

2- موسى و همسفر او ، به هنگام رسيدن به مجمع البحرين ، يك ماهى ، به عنوان غذا ، همراه داشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

{حوت} يعنى {ماهى} و برخى آن را ماهى بزرگ معنا كرده اند. (ر.ك. لسان العرب) به قرينه {غداءنا} _ در آيه بعد _ آن ماهى، به منظور تغذيه فراهم شده بود.

ماهى گيرى يهود در شنبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 2،14

2 _ يهوديان ساكن در آبادى ايله واقع در ساحل درياى سرخ ، حكم تعطيلى روز شنبه را با ماهيگيرى در آن روز نقص مى كردند .

و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر إذ يعدون . .. إذ تأتيهم حيتانهم

{ال} در {البحر} عهد ذهنى است و چنانچه مفسران گفته اند اشاره به درياى سرخ دارد. مراد از {القرية}، بنابر آنچه ميان اهل تفسير معروف است، آبادى ايله (شهرى بين شام و مصر) مى باشد.

14 _ فسق و تبهكارى ديرينه مردم ايله ، موجب آزمون آنان با فراهم آوردن زمينه اى مساعد ( تسهيل ماهيگيرى در شنبه و ناياب شدن ماهى در غير آن روز ) براى سرپيچى از حكم تحريم صيد

كذلك نبلوهم بما كانوا يفسقون

{كذلك} اشاره است به معنايى كه از {إذ تأتيهم حيتانهم . .. } به دست مى آيد.

منشأ حركت ماهى ها

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 11،12

11 _ خداوند براى امتحان يهوديان ايله ، ماهيان را در روز شنبه به طرف ساحل سوق مى داد و در روز هاى ديگر از ساحل دور مى ساخت .

إذ تأتيهم حيتانهم يوم سبتهم شرعاً و يوم لايسبتون لا تأتيهم كذلك نبلوهم

چون حكم تعطيلى روز شنبه براى همه يهود بود، نه مخصوص مردم ايله، معلوم مى شود آنچه خداوند براى مردم آن سامان پيش آورد تا آنان را بيازمايد، همان آمدن ماهيان در روز شنبه و كمياب شدنشان در روزهاى ديگر بود، نه اصل تحريم كار در روز شنبه. لذا مشاراليه {ذلك} وضعيت بيان شده براى ماهيان است.

12 _ حركت ماهيان و تعيين مسير حركتشان در دريا ، به دست خدا و در اختيار اوست .

إذ تأتيهم . .. لا تأتيهم كذلك نبلوهم بما كانوا يفسقون

نجات از شكم ماهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 49 - 1

1 - يونس ( ع ) پس از رهايى از شكم ماهى ، از نعمت و لطف ويژه الهى برخوردار گشت .

لولا أن تدركه نعمة من ربّه

يونس(ع) در شكم ماهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 12،13،14،15،21

12- گرفتار آمدن يونس ( ع ) در دريا و شكم ماهى ، كيفر ترك خشمگينانه او از ميان قومش

ذاالنون إذ ذهب مغ_ضبًا . .. فنادى فى الظلم_ت

مقصود از {ظلمات} در آيه شريفه، شكم ماهى است و جمع آمدن آن براى بيان شدت ظلمت است.

13- دعا و تضرع يونس

( ع ) به درگاه الهى ، پس از گرفتار آمدن در ظلمات ( شكم ماهى )

فنادى فى الظلم_ت أن لاإل_ه إلاّأنت

14- روى آوردن يونس ( ع ) در شكم ماهى به تهليل و تنزيه خداوند ، در نيايش ويژه خويش

فنادى فى الظلم_ت أن لاإل_ه إلاّأنت سبحنك

15- { لا إل_ه إلاّ أنت سبحانك إنّى كنت من الظالمين } ، ندا و دعاى يونس ( ع ) به هنگام گرفتار شدن در ظلمت شكم ماهى

فنادى فى الظلم_ت أن لاإل_ه إلاّأنت سبح_نك إنّى كنت من الظ_لمين

21- { قال المأمون للرضا ( ع ) فأخبرنى عن قول اللّه عزّوجلّ : { و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه } فقال الرضا ( ع ) : ذاك يونس بن متى ( ع ) ذهب مغاضباً لقومه { فظنّ } بمعنى إستيقن { أن لن نقدر عليه } أى لن نضيق عليه رزقه . . . { فنادى فى الظلمات } أى ظلمة الليل و ظلمة البحر و ظلمة بطن الحوت : { أن لا إل_ه إلاّ أنت سبحانك إنّى كنت من الظالمين } بتركى مثل ه_ذه العبادة التى قد فرغتنى ل ها فى بطن الحوت ;

در روايت آمده است كه] مأمون به امام رضا(ع) گفت: مرا خبر ده از سخن خداى عزّوجلّ {و ذاالنون إذ ذهب مغاضباً فظنّ أن لن نقدر عليه} امام فرمود: او يونس بن متى بود، كه در حالى كه بر قوم خود غضبناك بود، از ميان آنان برفت. {ظنّ} در كلام خدا به معناى {إستيقن} و {لن نقدر عليه} به معناى {لن نضيق عليه رزقه} ... مى باشد. {فنادى فى الظلمات}; يعنى،

در ميان سه تاريكى (تاريكى شب، تاريكى دريا و تاريكى شكم ماهى) ندا كرد: {...سبحانك إنّى كنت من الظالمين}; يعنى، ... من از ستم كارانم; زيرا مثل چنين عبادتى را _ كه اكنون مرا براى آن در شكم ماهى فارغ گردانيده اى _ در گذشته ترك كرده بودم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 88 - 1

1- دعاى يونس ( ع ) به هنگام گرفتار شدن آن حضرت در تاريكى شكم ماهى ، مورد اجابت و پذيرش خدا قرار گرفت .

فنادى فى الظلم_ت . .. فاستجبنا له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 142 - 1،3

1 - بلعيده شدن يونس ( ع ) به وسيله ماهى بزرگ ، پس از افكنده شدن او به دريا

فالتقمه الحوت و هو مليم

{إلتقام} (مصدر {التقم}) به معناى بلعيدن است و {حوت} هر چند در مطلق ماهى _ چه بزرگ باشد و چه كوچك _ به كار مى رود; اما كاربرد آن در ماهى بزرگ بيشتر است و در آيه شريفه نيز به همين معنا به كار رفته است.

3 - بلعيده شدن يونس به وسيله ماهى ، نتيجه خروج عجولانه او از ميان مردم و ادامه ندادن رسالت خود در ميان آنان بود .

إذ أبق إلى الفلك . .. فالتقمه الحوت و هو مليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 143 - 1

1 - يونس ( ع ) ، در دل ماهى به تسبيح مستمر خدا پرداخت .

فلولا أنّه كان من المسبّحين

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 144 - 1،2

1 - يونس ( ع ) اگر به تسبيح خدا در شكم ماهى نمى پرداخت ، تا قيامت در آنجا مى ماند .

فلولا أنّه كان من المسبّحين . للبث فى بطنه إلى يوم يبعثون

2 - تسبيح مستمر يونس ( ع ) ، تنها وسيله نجات او از دل ماهى شد .

فلولا أنّه كان من المسبّحين . للبث فى بطنه إلى يوم يبعثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 145 - 3

3 - بلعيده شدن يونس ( ع ) به وسيله ماهى ، موجب بيمارى او گرديد .

فالتقمه الحوت . .. فنبذن_ه بالعراء و هو سقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 147 - 4

4 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) الأنبياء و المرسلون على أربع طبقات . . . و نبىّ يرى فى منامه و يسمع الصوت و يعاين الملك و قد أرسل إلى طائفة قلّوا أو كثروا كيونس . قال اللّه ليونس { و أرسلناه إلى مائة ألف أو يزيدون } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه: پيامبران و رسولان بر چهار طبقه اند . .. و پيامبرى است كه در خواب مى بيند و صدا را مى شنود و فرشته را مى بيند و به سوى گروهى از مردم _ خواه كم يا زياد _ فرستاده مى شود، مانند يونس كه خدا درباره اش مى فرمايد: {و أرسلناه إلى مائة ألف أو يزيدون}...}.

ماهى ها

منشأ حركت ماهى ها

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 11،12

11 _ خداوند براى امتحان يهوديان ايله ، ماهيان را در روز شنبه به طرف ساحل سوق مى داد و در روز هاى ديگر از ساحل دور مى ساخت .

إذ تأتيهم حيتانهم يوم سبتهم شرعاً و يوم لايسبتون لا تأتيهم كذلك نبلوهم

چون حكم تعطيلى روز شنبه براى همه يهود بود، نه مخصوص مردم ايله، معلوم مى شود آنچه خداوند براى مردم آن سامان پيش آورد تا آنان را بيازمايد، همان آمدن ماهيان در روز شنبه و كمياب شدنشان در روزهاى ديگر بود، نه اصل تحريم كار در روز شنبه. لذا مشاراليه {ذلك} وضعيت بيان شده براى ماهيان است.

12 _ حركت ماهيان و تعيين مسير حركتشان در دريا ، به دست خدا و در اختيار اوست .

إذ تأتيهم . .. لا تأتيهم كذلك نبلوهم بما كانوا يفسقون

مأيوسان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

بى ياورى مأيوسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 15 - 5

5 - بى دينان و نااميدان از نصرت الهى ، گرفتار بن بستى گريزناپذير در زندگى

من كان يظنّ أن لن ينصره اللّه. .. فليمدد بسبب الى السماء... هل يذهبنّ كيده ما يغ

دوستى با مأيوسان از پاداش اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 13 - 6

6 - مأيوسان از رحمت حق و ثواب اخروى ، غيرقابل اعتماد و ناشايست براى دوستى و مودّت

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتولّوا قومًا . .. قد يئسوا من الأخرة

جمله {قد يئسوا} به منزله تعليل براى {لاتتولّوا} مى باشد.

دوستى با مأيوسان از

رحمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 13 - 6

6 - مأيوسان از رحمت حق و ثواب اخروى ، غيرقابل اعتماد و ناشايست براى دوستى و مودّت

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتولّوا قومًا . .. قد يئسوا من الأخرة

جمله {قد يئسوا} به منزله تعليل براى {لاتتولّوا} مى باشد.

مأيوسان از امدادهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 11

11_ تنها كفرپيشگان به يارى خدا اميد ندارند و از رحمت او مأيوسند .

لاياْيئس من روح الله إلاّ القوم الك_فرون

مراد از {كافرون} در آيه شريفه ، منكران قدرت خدا و رحمت آفرينى او و آگاهيش به نياز بندگان است.

مأيوسان از رحمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 11

11_ تنها كفرپيشگان به يارى خدا اميد ندارند و از رحمت او مأيوسند .

لاياْيئس من روح الله إلاّ القوم الك_فرون

مراد از {كافرون} در آيه شريفه ، منكران قدرت خدا و رحمت آفرينى او و آگاهيش به نياز بندگان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 56 - 1

1- در پى توصيه ملائكه به ابراهيم ( ع ) براى اجتناب از يأس ، او تنها گمراهان را مأيوس از رحمت خداوند خواند .

فلاتكن من الق_نطين . قال و من يقنط من رحمة ربّه إلاّ الضالّون

مأيوسان از رحمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 1،3

1 - كافرانِ به آيات الهى و لقاءاللّه ، از

رحمت خداوند ، مأيوس اند .

و الذين كفروا بأي_ت اللّه و لقائه أول_ئك يئسوا من رحمتى

3 - كافرانِ به قرآن ، مأيوس از رحمت خداوندند .

و الذين كفروا بأي_ت اللّه . .. أول_ئك يئسوا من رحمتى

مشكلات مأيوسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 15 - 5

5 - بى دينان و نااميدان از نصرت الهى ، گرفتار بن بستى گريزناپذير در زندگى

من كان يظنّ أن لن ينصره اللّه. .. فليمدد بسبب الى السماء... هل يذهبنّ كيده ما يغ

مباحات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مباحات}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 1

1 - خوردن و بهره بردارى از فراورده هاى زمين ، جايز و مورد توصيه خداوند است .

كلوا مما فى الأرض حللا طيباً

{أكل} (مصدر كلوا) به معناى خوردن است و در بسيارى از موارد به صورت {مجاز شامل} استعمال مى شود و به معناى: مطلق تصرف و بهره بردارى كه شامل خوردن نيز مى گردد، به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 172 - 1

1 - جواز تناول و بهره گيرى از روزى هاى پاكيزه

كلوا من طيبت ما رزقنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 4

4 _ حرام ها و حلال هاى الهى ( همانند حليت چهارپايان و حرمت صيد در حال احرام ) ، از شعاير الهى است . *

أحلت لكم بهيمة الانعم . .. لاتحلوا شعر اللّه

از مصاديق شعاير الهى، با توجه به آيه قبل، حلالها و

حرامهاى الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 3،13،14،15،18،22،23،34

3 _ خوردن طيبات ( چيز هاى پاكيزه و ملايم با طبع ) حلال است .

قل احل لكم الطيبت

13 _ خوردن شكارى كه به وسيله سگ تعليم ديده صيد و كشته شده باشد ، حلال است .

فكلوا مما امسكن عليكم

بيان اوصافى براى سگان شكارى و شرايطى براى حليت شكار آنها نشانه آن است كه شكار آنها نيازى به تذكيه ندارد. برداشت فوق را فرمايش امام صادق(ع) تأييد مى كند كه در پاسخ از سؤال از حليت شكارى كه توسط سگ تعليم ديده، صيد و كشته شده باشد فرمود: لابأس قال اللّه عزوجل {فكلوا مما امسكن عليكم ... }.

_______________________________

كافى، ج 6، ص 202، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 592، ح 43.

14 _ وجود حيوانات حلال گوشت در ميان حيوانات وحشى

و ما علمتم من الجوارح مكلبين تعلمونهن مما علمكم اللّه فكلوا مما امسكن

چون سگ و ديگر درندگان را براى شكار حيوانات وحشى به كار مى گيرند، برداشت فوق به دست مى آيد.

15 _ خوردن شكارى كه به وسيله حيوانات درنده تعليم ديده ( از قبيل سگ ، شير ، باز شكارى و . . . ) صيد شود ، حلال است .

و ما علمتم من الجوارح مكلبين . .. فكلوا

كلمه {جوارح} جمع {جارحه} به هر حيوان درنده گفته مى شود. گفتنى است كه اگر {مكلبين} حالى باشد كه تشبيه را افاده كند، نمى تواند {جوارح} را مقيد به خصوص سگان شكارى كند. مضافاً اينكه تقييد كلى به يك مصداق خاص دور از فصاحت است.

18 _ صيد سگ

شكارى تعليم ديده از طيبات است .

احل لكم الطيبت و ما علمتم من الجوارح

عطف {ما علمتم}، عطف خاص بر عام است.

22 _ حليت شكار درندگان شكارى ، هر چند درندگان شكارى به هنگام شكار از آن تناول كنند . *

فكلوا مما امسكن عليكم

بنابراين احتمال كه مراد از {مما امسكن عليكم}، مقدارى باشد كه حيوان شكارى براى صياد نگه داشته در مقابل مقدارى كه خود تا رسيدن صياد از آن تناول كرده است.

23 _ صيد سگ شكارى و ديگر درندگان تعليم ديده در صورتى حلال است كه از جانب صياد روانه شكار شود ، نه سرخود و بدون فرمان .

فكلوا مما امسكن عليكم

كلمه {عليكم} جواز استفاده را مشروط به اين مى كند كه درنده شكارى، شكار را براى صياد گرفته باشد نه براى خود. و اين در صورتى است كه حيوان شكارى به اشاره و فرمان صياد به سوى شكار رود، نه سرخود و بدون فرمان.

34 _ حليت صيد يوزپلنگ تعليم ديده

احل . .. و ما علمتم من الجوارح مكلبين

از امام صادق(ع) روايت شده: الفهد مما قال اللّه {مكلبين}.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 295، ح 34; تفسير برهان، ج 1، ص 448، ح 16.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 1،3،4،8،38

1 _ استفاده از طيبات ( چيز هاى مطبوع و پسنديده ) حلال است .

اليوم احل لكم الطيبت

3 _ جواز استفاده مسلمانان از غذا هاى اهل كتاب

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم

4 _ جواز استفاده مسلمانان از ذبايح اهل كتاب *

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم

از مصاديق مورد نظر براى {طعام الذين}، به قرينه

آيات گذشته كه درباره ذبح و تذكيه حيوانات بود، مى تواند ذبيحه اهل كتاب باشد.

8 _ اطعام اهل كتاب و فروش خوراكى ها به آنان ، امرى جايز و مباح

و طعامكم حل لهم

چون اهل كتاب به دستورات قرآن و حلالها و حرامهاى آن اعتنايى ندارند، بنابراين حكم به حليت طعام مسلمانان براى آنها به اين معناست كه براى مسلمانان جايز است كه طعام خود را در اختيار آنان قرار دهند.

38 _ جواز استفاده از غذا هاى اهل كتاب مگر ذبايح آنان

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم

از امام صادق(ع) روايت شده كه در رد كسى كه براى حليت ذبيحه اهل كتاب به آيه فوق تمسك كرد فرمود: كان ابى يقول: انما هو الحبوب و اشباهها.

_______________________________

كافى، ج 6، ص 240، ح 10; نورالثقلين، ج 1، ص 593، ح 48.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 96 - 1،2،3،4،5

1 _ جواز صيد حيوان هاى دريائى ( آبزى ) در حال احرام

احل لكم صيد البحر

صيد آيه شريفه به معناى اسم مفعول (مصيد) است بنابراين صيد البحر به معناى حيوانات دريايى است و به ملاحظه اطلاق صيد بر آنها مراد شكار كردن آن حيوانات است گفتنى است كه مقصود از بحر خصوص دريا نيست بلكه شامل نهرها و مانند آن نيز مى شود.

2 _ جواز خوردن حيوان هاى صيد شده دريايى ، براى محرم و غير محرم

احل لكم صيد البحر و طعامه متعاً لكم و للسيارة

در برداشت فوق ضيمر در {طعامه} به {صيد البحر} برگردانده شده است. بر اين مبنا مراد از {طعام} معناى مصدرى است.

3 _ مسافران غير محرم مجاز

به صيد حيوان هاى دريايى و خوردن آن

احل لكم صيد البحر و طعامه متعاً لكم و للسيارة

كلمه {السيارة} به معناى جماعتى است كه در حال سير هستند كه از آنان به مسافر تعبير مى شود.

4 _ جواز استفاده از خوراكى هاى دريا براى محرم و غير محرم

احل لكم صيد البحر و طعامه متعاً لكم و للسيارة

در برداشت فوق ضمير در {طعامه} به {البحر} برگردانده شده است بر اين مبنا طعام به معناى {مايؤكل} _ خوراكيها است اعم از صيد و غير صيد.

5 _ شكار حيوان هاى دريايى در صورتى جايز است كه به منظور بهره گيرى شكار شوند نه به خاطر تفريح و امثال آن

احل لكم صيد البحر و طعامه متعاً لكم و للسيارة

چنانچه متاعاً مفعول له باشد بيانگر علت تجويز صيد و طعام بوده و در نتيجه حكم حليت دائر مدار آن مى باشد بنابراين شكار دريائى تنها در صورت تمتع و بهرهورى مجاز شمرده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 2

2 _ حليت خوردن از بز و گوسفند نر و ماده و جنين آنها

من الضأن . .. قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 14 - 4

4- استفاده از مظاهر طبيعت ، براى خوراك ، پوشاك و زيورآلات مباح است .

لتأكلوا منه لحمًا طريًّا و تستخرجوا منه حلية تلبسونها

استفاده از مباحات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 22

22 - اباحه بهره گيرى از

نعمت هاى الهى تا آن جاست كه به فساد در زمين نينجامد .

كلوا و اشربوا من رزق اللّه و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

نهى از فسادگرى پس از توصيه به بهره گيرى از خوراكيها و نوشيدنيها، به منزله قيدى است براى آن توصيه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 7

7 - انسان ها نبايد خويشتن را به بهانه هاى واهى از قبيل : زهدگرايى ، آداب و رسوم قومى و . . . از امكانات و نعمت هاى زمين محروم سازند .

كلوا مما فى الأرض حللا طيباً

هر چند مقصود از امر (كلوا) - چنانچه مفسران برآنند - بيان اباحه است نه وجوب; ولى آوردن صيغه امر براى بيان اباحه مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه: متكلم در صدد ترغيب است و خوددارى از آن مباح را شايسته نمى شمرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 16

16 - مباشرت با همسران و استفاده از مباحات ، سفارش خداوند به مسلمانان

فالن بشروهن . .. كلوا و اشربوا

جمله {فالآن باشروهن} - چنانچه همگان بر آنند - حاكى از اباحه آميزش است نه وجوب آن. به كارگيرى فعل امر (باشروهن ...) براى بيان اباحه، مى تواند گوياى ترغيب به آن فعل مباح باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 7

7 _ استفاده از همه روزيهاى خداوند براى آدمى حلال است، جز آنچه خداوند حرام كرده باشد.

و حرموا ما رزقهم الله افتراء على الله

اصرار بر تحريم مباحات

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 170 - 9

9 - اصرار مردم عصر بعثت بر شركورزى و تحريم برخى از حلال ها ، برخاسته از تقليد آنان از نياكانشان بود .

كلوا مما فى الأرض . .. و إذا قيل لهم اتبعوا ... قالوا بل نتبع ما ألفينا عليه ءاب

از مصاديق مورد نظر براى {ما ألفينا عليه آباءنا} - به قرينه آيه 165 و 168 - شركورزى و حرام دانستن برخى از نعمتهاى الهى است.

تبيين محدوده مباحات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 16

16 _ بيان احكام خوراكيها، نوشيدنيها، زينتها و تعيين حد و مرز حليت آنها، نمونه اى از تبيين احكام و آيات الهى از سوى خداوند است.

خذوا زينتكم عند كل مسجد و كلوا و اشربوا و لاتسرفوا . .. كذلك نفصل الأيت

تحريم مباحات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 13

13 - تحريم نعمت ها و امكانات زمين بر خويشتن ، پيروى از شيطان است .

كلوا مما فى الأرض . .. و لاتتبعوا خطوت الشيطن

نهى از متابعت شيطان پس از توصيه به بهره بردارى از امكانات و پرهيز از حرامها و پليديها، گوياى اين است كه: استفاده نكردن از امكانات و يا خوددارى نكردن از حرامها و خبيثها، مصداقى از پيروى شيطان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 169 - 3

3 - حرام دانستن حلال ها و حلال پنداشتن حرام ها ، افترا بستن بر خداوند است

.

يأيها الناس . .. إنما يأمركم .... أن تقولوا على اللّه ما لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 172 - 2

2 - مسلمانان نبايد روزى ها و نعمت هاى پاكيزه را حرام شمرده و خويشتن را از منافع آنها محروم سازند .

يأيها الذين ءامنوا كلوا من طيبت ما رزقنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 4

4 _ نكوهش خداوند از برخى مسلمانان صدر اسلام به سبب تحريم خوردن گوشت حيوانى كه با نام خدا ذبح شده است.

و ما لكم ألا تأكلوا مما ذكر اسم الله عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 3،8

3 _ كشتن فرزند (به عنوان قربانى) و تحريم روزيهاى الهى، نشانه بارز زيانكارى است.

قد خسر الذين . .. و حرموا ما رزقهم الله

8 _ تحريم خودسرانه روزيهاى الهى (زهد نامشروع) حرام و افترا به خداوند است.

قد خسر الذين . .. و حرموا ما رزقهم الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 4،5

4 _ تحريم و ممنوعيت استفاده از نعمتهاى الهى به دلايل واهى مجاز نيست.

كلوا مما رزقكم الله و لا تتبعوا خطوت الشيطن

5 _ حرام شمردن نعمتهاى خداوند، بدون دليل و يا به دلايل واهى، پيروى از راه و گام شيطان است.

و لا تتبعوا خطوت الشيطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 4

4 _ توبيخ خداوند نسبت به مشركان عصر جاهلى به سبب

تحريم بى دليل بعضى از چهارپايان و جنين آنها

قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين . .. نبئونى بعلم إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 7

7 _ تحريمهاى بى دليل، افترا به خدا و از بزرگترين ستمهاست.

قل ءالذكرين حرم . .. فمن أظلم ممن افترى على الله كذبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 8

8 _ آنچه را مشركان عصر جاهلى حرام مى شمردند، حتى در اديان پيشين حرام نشده بود.

و على الذين هادوا حرمنا

چون پس از يادآور شدن تحريمهاى بى جاى مشركان عصر جاهلى به تاريخ تحريم برخى طيبات بر يهوديان اشاره شده است، مى توان به اين نكته پى برد كه فلسفه يادآورى اين جنبه تاريخى اثبات عدم مشابهت ميان آن چيزى است كه مشركان بر خود تحريم كرده بودند و آنچه در اديان الهى تحريم شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 1،2،3،6،12

1 _ رهنمود خداوند به پيامبر(ص) براى دعوت مدعيان تحريمهاى واهى به ارائه دليل و مناظره و احتجاج

قل هلم شهداءكم الذين يشهدون

2 _ مشركان صدر اسلام تحريمها و بدعتهاى نارواى خود را به خداوند نسبت مى دادند.

قل هلم شهداءكم الذين يشهدون أن الله حرم هذا

3 _ مشركان صدر اسلام فاقد هر گونه گواه صادق و معتبر بر حقانيت تحريمهاى خويش

قل هلم شهداءكم الذين يشهدون أن الله حرم هذا

6 _ اگر مدعيان تحريمهاى بى اساس، گواه و شاهدى ساختگى نيز بر مدعاى خود اقامه كنند، نبايد مورد تصديق قرار

گيرند.

قل هلم . .. فإن شهدوا فلا تشهد معهم

12 _ مدعيان تحريمهاى بى اساس، تكذيب كننده آيات خداوند و منكران آخرت هستند.

قل هلم . .. و لا تتبع أهواء الذين كذبوا بأيتنا و الذين لا يؤمنون بالأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 8،9،10،11

8- مشركان ، برخى اشياى مباح را بدون دليل تحريم مى كردند .

و لاحرّمنا من دونه من شىء

9- مشركان ، دخالت خود را در تحريم مباح ها ، برخاسته از مشيت خداوند معرفى مى كردند .

لو شاء الله . .. و لاحرّمنا من دونه من شىء

10- مشركان قبل از اسلام نيز همچون مشركان صدراسلام ، مباح ها را بى جهت تحريم مى كردند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا و لاحرّم

11- شرك در عبادت و تحريم مباح ها و اسناد آن به مشيت خداوند ، از سنت هاى رايج مشركان در طول تاريخ

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا و لاحرّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 114 - 7

7- تحريم روزى هاى حلال و دلپذير و بهره نگرفتن از آنها ، كفران نعمت هاى الهى است .

فكفرت بأنعم الله . .. فكلوا ممّا رزقكم الله حل_لاً طيبًا

با توجه به اينكه آيه بعد، خوردنيهاى حرام را در چند چيز محدود كرده است، معلوم مى شود كه مراد از {كفران} حرام كردن حلالها و استفاده نكردن از آنهاست.

تحريم مباحات در جاهليت

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 1

1 _ برخى از مردم عصر جاهليت خوردن گوشت حيوانى را كه با نام خدا ذبح شده باشد حرام مى دانستند.

و ما لكم ألا تأكلوا مما ذكر اسم الله عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 1

1 _ كشتن فرزندان (به عنوان قربانى) و تحريم روزيهاى خداوند از سنتهاى مشركان عصر جاهليت

قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 7

7 _ مشركان عصر جاهلى فاقد هر گونه دليل علم آور بر تحريمهاى بى جاى خود بودند.

قل ءالذكرين حرم . .. نبئونى بعلم إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 3،6

3 _ مشركان عصر جاهلى بدون دليل به حرمت استفاده از برخى چهارپايان معتقد بودند.

قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

در آيه 136 و 137 به برخى از افترائات مشركان اشاره شده و آيه با {فذرهم و ما يفترون} پايان يافته و آيات بعد در مقام توبيخ و شمارش موارد افترا در اعتقادات مشركان است كه از آن جمله تحريم بى جاست.

6 _ تحريم برخى حيوانات از سوى مشركان صدر اسلام، فاقد هر گونه دليل و مستند قابل قبول

قل ءالذكرين حرم . .. نبئونى بعلم ... أم كنتم شهداء

استفهام در آيه براى انكار و يا توبيخ است و مفاد جملات {نبئونى} و {أم كنتم . .. } نيز نفى وجود دليل

بر مدعاهاى مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 5

5 _ اگر مشركان بر تحريمهاى ادعايى خود گواه و دليلى نيز بياورند، ساختگى و بى اساس است.

قل هلم . .. فإن شهدوا فلا تشهد معهم

توجيه تحريم مباحات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 2

2 _ جبر، دستاويز مشركان در توجيه شرك خويش و پدرانشان و حرام كردن حلال خدا

سيقول الذين أشركوا لو شاء الله ما أشركنا و لا ءاباؤنا و لا حرمنا من شىء

جرم تحريم مباحات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 10

10 _ تحريم آنچه خداوند حرام نكرده و تكذيب وحى جرم است.

قل لا أجد فيما أوحى إلىّ محرما . .. فإن كذبوك ... و لا يرد بأسه

حليّت مباحات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 118 - 4

4 _ حلال شمردن آنچه خداوند مباح كرده، نشانه هدايت يافتگى است.

و هو أعلم بالمهتدين. فكلوا مما ذكر اسم الله

كيفر با تحريم مباحات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 6

6 _ جعل احكام سخت و محدود كردن بهره بردارى از مواهب، از انواع مجازاتهاى خداوند براى برخى اقوام بوده است.

و على الذين هادوا حرمنا كل ذى ظفر . .. ذلك جزينهم ببغيهم

ممانعت از مباحات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 16

16 - واداشتن

مردم به استفاده از حرام ها و پليدى ها و نيز بازداشتن آنان از نعمت هاى حلال ، نمودى از دشمنى شيطان با انسان است .

كلوا مما فى الأرض حللا طيباً و لاتتبعوا خطوت الشيطن إنه لكم عدو

منشأ تحريم مباحات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 7،10

7 _ تحريمهاى بى جاى مشركان برخاسته از هواپرستى و فاقد ارزش و اعتبار است.

فإن شهدوا فلا تشهد معهم و لا تتبع أهواء الذين كذبوا

10 _ تحريمهاى بى دليل (بدعتگذارى)، تحت تأثير تمايلات نفسانى است.

الذين يشهدون أن الله حرم . .. و لا تتبع أهواء

منشأ مباحات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 2،3

2 _ وحى، تنها منبع تعيين كننده حرمت و حليت خوردنيهاست.

قل لا أجد فيما أوحى إلىّ محرما

3 _ نيافتن دليل شرعى بر حرمت طعامى خاص، نشانه حليت آن است.

قل لا أجد فيما أوحى إلىّ محرما على طاعم يطعمه

مبارزه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مبارزه}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 13

13 _ رويارويى و برخورد مداوم حقّ و باطل

و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين اشركوا اذًى كثيراً

آثار مبارزه انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 10 - 6

6 - تاريخ گذشتگان و سرگذشت مبارزه رسولان الهى ، تسكينى براى رهبران دينى و هشدارى به حق ستيزان

لعلّك ب_خع نفسك . .. و إذ نادى ربّك موسى أن ائت القوم الظ_لمين

پرداختن به سرگذشت موسى و

فرعون و فرجام بدِ فرعونيان، پس از بيان موضع گيرى حق ستيزانه مشركان با پيامبراكرم(ص)، دربردارنده دلدارى به پيامبر(ص)است و نيز هشدارى به كافران است كه از عاقبت بدِ فرعونيان درس بگيرند.

آثار مبارزه با آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 6 - 3

3 - تكذيب پيامبران و ستيزه جويى با آيات الهى ، موجب دوزخى شدن انسان ها

و كذلك حقّت كلمت ربّك على الذين كفروا أنّهم أصح_ب النار

آثار مبارزه با اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 36 - 4،5

4 _ از دست دادن دارايى ها و بر جاى ماندن حسرت و ندامت ، ثمره تلاش براى مبارزه با اسلام

ثم تكون عليهم حسرة

5 _ حسرت و ندامت كافران قريش بر نابودى داراييهايشان ، تنها نتيجه پرداخت هزينه مبارزاتى آنان عليه اسلام

ثم تكون عليهم حسرة ثم يغلبون

چون هدف كافران از سرمايه گذارى اموال جلوگيرى از گسترش اسلام بوده، معلوم مى شود حسرت و ندامت آنان بدان جهت بوده است كه اموالشان از دست رفته و به نتيجه مطلوب نرسيده اند. قابل ذكر است كه جمله {ثم يغلبون} دلالت مى كند كه زمان ندامت آنان در دنياست.

آثار مبارزه با انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 53 - 5

5 _ كفرورزى جوامع و ستيزه جويى با پيامبران ، از عوامل از ميان رفتن شايستگى آنان براى دستيابى به نعمت هاى الهى

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على قوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 2،3

2_ مخالفت و ستيزه جويى با پيامبران ، موجب گرفتار شدن به عذاب هاى الهى در دنياست .

و ي_قوم لايجرمنّكم شقاقى أن يصيبكم مثل ما أصاب قوم نوح

{شقاق} به معناى مخالفت و دشمنى است. كلمه {شقاقى} اضافه به مفعول شده و فاعلش محذوف مى باشد; يعنى، عداوتكم إياى. {جَرم} (مصدر لايجرمنّكم) به معناى كسب كردن است. قابل ذكر است كه هر چند نهى در آيه شريفه متوجه كسب كردن شده، ولى در حقيقت شقاق، مورد نهى قرار گرفته است. بنابراين، جمله {لايجرمنّكم ...}; يعنى، با من عداوت نكنيد كه عداوت با من، مايه نزول عذابى همانند عذاب قوم نوح و ... بر شما خواهد شد.

3_ اقوام نوح ، هود ، صالح و لوط به خاطر مخالفت با پيامبران و ستيزه جويى با آنان ، به عذاب هاى دنيوى مبتلا شدند .

مثل ما أصاب قوم نوح . .. و ما قوم لوط منكم ببعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 11

11 - تكذيب پيامبران و مبارزه با آنان ، مايه هلاكت و نابودى اقوام پيشين

فقد كذّبت . .. فأمليت للك_فرين ثمّ أخذتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 26 - 6

6 - تكذيب پيامبران و مبارزه با آنان ، مايه هلاكت و نابودى است .

و إن يكذّبوك فقد كذّب الذين من قبلهم جاءتهم رسلهم . .. ثمّ أخذت الذين كفروا فكيف

آثار مبارزه با حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر

- 40 - 5 - 10

10 -تمامى اقوام تكذيب گر ( چون قوم نوح ) ، به خاطر مبارزه با حق ( تعاليم پيامبران ) ، در دنيا مورد عقوبت وكيفر الهى قرار گرفتند .

كذّبت قبلهم قوم نوح . .. ليدحضوا به الحقّ فأخذتهم

آثار مبارزه با حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 71 - 5

5- دفاع از حق و حركت بر مدار توحيد در برابر حق ستيزان و مشركان ، امداد و نصرت الهى را در پى خواهد داشت .

و أرادوا به كيدًا . .. و نجّين_ه و لوطًا إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

آثار مبارزه با دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 13

13 _ جبران خسارت هاى وارده بر مؤمنان ، در نتيجه مبارزه با دشمنان اسلام ، وعده الهى به ايشان

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. و إن خفتم عيلة فسوف يغنيكم اللّه

آثار مبارزه با دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 6

6 _ همياريهاى ضد دينى در دنيا، در پى دارنده دشمنى و كينه توزى در آخرت خواهد شد.

كلما دخلت أمة لعنت أختها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 8 - 2

2 - ملاك ممنوعيت رابطه نيك با كافران ، ستيز و جنگ آنان با دين و دينداران است ; نه صرف كافر بودن ايشان .

لاينهيكم اللّه عن الذين لم يق_تلوكم فى الدين و لم يخرجوكم من دي_ركم

آثار

مبارزه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 8

8- كفر و ستيزه جويى با دين و پيامبر ( ص ) ، از عوامل حبط عمل و نابودى اعمال نيك انسان

إنّ الذين كفروا و . .. و سيحبط أعم_لهم

آثار مبارزه با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 8 - 2

2 - ملاك ممنوعيت رابطه نيك با كافران ، ستيز و جنگ آنان با دين و دينداران است ; نه صرف كافر بودن ايشان .

لاينهيكم اللّه عن الذين لم يق_تلوكم فى الدين و لم يخرجوكم من دي_ركم

آثار مبارزه با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 71 - 5

5- دفاع از حق و حركت بر مدار توحيد در برابر حق ستيزان و مشركان ، امداد و نصرت الهى را در پى خواهد داشت .

و أرادوا به كيدًا . .. و نجّين_ه و لوطًا إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

آرزوى امكانات مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 80 - 6

6_ آرزوى برخوردار بودن از نيرو و امكانات براى مبارزه با تباهى ها و تبه كاران ، آرزويى روا و پسنديده است .

لو أن لى بكم قوّة أو ءاوى إلى ركن شديد

ابزار مبارزه انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 27 - 3

3 - كلام ، ابزار پيامبران براى مبارزه با منحرفان و سركشان بوده است .

واحلل عقدة من لسانى

ابزار

مبارزه با حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 7

7 - همه امت ها با حربه باطل ، به جدال و ستيزه با حق بر خاستتد تا آن را از بين ببرند .

كذّبت قبلهم قوم نوح . .. و ج_دلوا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ

{إدحاض} به معناى ابطال و از بين بردن است.

ابزار مبارزه با شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار مبارزه گسترده فرهنگى و تبليغى با جريان كفر و شرك ، با محور قرار دادن قرآن

فلاتطع الك_فرين و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

مرجع ضمير {به} به قرينه مقام (يعنى، آيه قبل كه از انذار رسول به مردمان سخن گفته است) قرآن كريم است و آمدن مفعول مطق (جهاداً) و توصيف آن به {كبيراً}، بيانگر گستردگى و بزرگى اين جهاد مى باشد.

ابزار مبارزه با ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 8

8 - هنر شعر ، از ابزار كارآمد مبارزه با ظلم و ستمگران و حمايت از مظلومان

و انتصروا من بعد ما ظلموا

ابزار مبارزه با كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار مبارزه گسترده فرهنگى و تبليغى با جريان كفر و شرك ، با محور قرار دادن قرآن

فلاتطع الك_فرين و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

مرجع ضمير {به} به قرينه مقام (يعنى، آيه قبل كه از انذار

رسول به مردمان سخن گفته است) قرآن كريم است و آمدن مفعول مطق (جهاداً) و توصيف آن به {كبيراً}، بيانگر گستردگى و بزرگى اين جهاد مى باشد.

ابزار مبارزه با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 1

1 - فرعون براى مقابله با موسى ( ع ) به وسيله سحر مصمم شد .

فلنأتيّنك بسحر مثله

{لنأتينّك} حاوى لام تأكيد و نون تأكيد ثقليه است و بر اعلان تصميم قطعى فرعون براى مقابله با موسى(ع) دلالت مى كند.

ابزار مبارزه با نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 23 - 4

4 - دفاع از عقايد مذهبى و شرك آميز مردم ، از حيله ها و نيرنگ هاى صاحبان زر و زور ، براى مبارزه با دعوت توحيدى نوح ( ع )

و قالوا لاتذرنّ ءالهتكم و لاتذرنّ ودًّا . .. و نسرًا

اجتناب از مبارزه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 45 - 5

5 - توصيه شدن مشركان صدراسلام مبنى بر اين كه با مطالعه در سرنوشت اقوام و ستمگران هلاك شده كذشته و مشاهده آثار به جا مانده از شهر ها و بلاد خراب شده آنان ، درس عبرت بگيرند و از مخالفت و مبارزه با پيامبر ( ص ) دست بردارند .

فكأين من قرية . .. و قصر مشيد

استقامت در مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 7

7 _ اذعان به مالكيت خدا بر زمين و نفوذ

مشيت او ، زمينه ساز مقاومت در برابر دشمنان دين است .

استعينوا باللّه و اصبروا إن الأرض للّه يورثها من يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 3

3_ پيامبر ( ص ) و مؤمنان به آن حضرت ، موظف به پايدارى بر مواضع خويش ( ابلاغ رسالت الهى و مبارزه با شرك و فساد )

إنا ع_ملون

اصول مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 71 - 15

15 _ ارزيابى درست و جمع آورى قوا و تصميم گيرى قاطع و به موقع ، از اصول مبارزه است .

فأجمعوا أمركم و شركاءكم ثم لا يكن أمركم عليكم غمة ثم اقضوا إلىّ و لا تنظرون

اصول مبارزه با دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 35

35- رازدارى مؤمنان ، از اصول مهّم امنيّتى و حفاظتى در برابر دشمنان

و لايشعرنّ بكم أحدًا

اقسام مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 11

11 _ لزوم مبارزه منفى با استهزاگران آيات الهى و كفرورزان به آن

إذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم حتّى

اولويت در مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 10 - 7

7 - مبارزه با ظلم و احياى عدالت ، داراى اولويت نخست در مبارزه اجتماعى و در رأس مسائلى كه رهبران الهى بايد به آن بپردازند .

و إذ نادى ربّك موسى أن ائت القوم الظ_لمين

اهداف مبارزه شياطين

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 113 - 2

2 _ قرار داده شدن شياطين در برابر انبيا داراى فلسفه و جهت و به منظور تأمين اهدافى معين است.

و كذلك جعلنا . .. و لتصغى إليه أفئدة الذين

جمله {لتصغى إليه} عطف به مقدر است; لذا معنى چنين مى شود: {جعلنا . .. لغايات و لتصغى إليه}.

اهميت ارزيابى در مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 71 - 15

15 _ ارزيابى درست و جمع آورى قوا و تصميم گيرى قاطع و به موقع ، از اصول مبارزه است .

فأجمعوا أمركم و شركاءكم ثم لا يكن أمركم عليكم غمة ثم اقضوا إلىّ و لا تنظرون

اهميت تصميم گيرى در مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 71 - 15

15 _ ارزيابى درست و جمع آورى قوا و تصميم گيرى قاطع و به موقع ، از اصول مبارزه است .

فأجمعوا أمركم و شركاءكم ثم لا يكن أمركم عليكم غمة ثم اقضوا إلىّ و لا تنظرون

اهميت مبارزه با انحراف اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 7

7 - لزوم مبارزه با سردمداران فسق و انحرافات جامعه

إلى فرعون و قومه إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

{إنّهم كانوا. ..} در مقام تعليل است و هر كجا علت پيدا شد، احكام و پى آمدهاى آن نيز جارى خواهد گشت.

اهميت مبارزه با انحرافات عقيدتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 85

- 6

6 - لزوم ناديده گرفتن پيوند خويشاوندى ، در دفاع از اصول دين و مبارزه با انحرافات عقيدتى

إذ قال لأبيه و قومه ماذا تعبدون

اهميت مبارزه با بت پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 63 - 8

8_ صالح ( ع ) ، موظف به ابلاغ توحيد و مبارزه با شرك و بت پرستى بود .

إن كنت على بيّنة من ربى . .. فمن ينصرنى من الله إن عصيته

جمله {إن عصيته} (اگر خداوند را نافرمانى كنم) مى رساند كه جمله اى همانند {و أمرنى بإبلاغ رسالاته} قبل از {فمن ينصرنى} در تقدير است. بر اين اساس، حاصل معناى {إن كنت ...} چنين مى شود: [شما خود قضاوت كنيد] اگر من پيامبر باشم و خداوند مرا به ابلاغ رسالتهايى فرمان داده باشد، اگر نافرمانى كنم و به ابلاغ رسالتهاى الهى همّت نگمارم، چه كسى مرا از عقوبت هاى الهى نجات خواهد داد؟

اهميت مبارزه با خرافات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 3

3 _ لزوم زدودن شبهات و مبارزه با خرافات، از طريق تبيين و توضيح كامل

ثمنية ازوج من الضأن اثنين

ذكر تفصيلى مصاديق هشتگانه چهارپايان با ترسيم صورتهاى گوناگون آن شايد به منظور قلع شبهه و تخريب كامل بنيان آن باشد.

اهميت مبارزه با دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 6 - 8

8 - لزوم شناسايى دشمنان و تجهيز براى مقابله با آنان

إنّ الشيط_ن لكم عدوّ فاتّخذوه عدوًّا

هشدار به دشمنى شيطان نسبت به انسان و فرمان به دشمن

گرفتن وى، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

اهميت مبارزه با رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 38 - 6

6 - لزوم هدف قرار دادن مركز اصلى قدرت كفر ، براى اصلاح توده ها *

و فى موسى إذ أرسلن_ه إلى فرعون

موسى(ع) مأموريت يافته بود تا مستقيماً با فرعون روبه رو شود و او را از كفر و حق ستيزى باز دارد و خداوند اين حقيقت رابراى ما بازگو كرده است از اين نكته مطلب ياد شده احتمال مى رود.

اهميت مبارزه با شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 93 - 6

6 - لزوم مبارزه با بت پرستى و از بين بردن مظاهر شرك همچون بت ها

فراغ عليهم ضربًا باليمين

اهميت مبارزه با طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 11

11- مبارزه با عوامل گسترش كفر و سركشى و جلوگيرى از رشد آنها لازم است .

فخشينا أن يرهقهما طغي_نًا و كفرًا

گرچه كار خضر(ع) عملى مستند به غيب و با اطلاع از اسرار بوده است، ولى حاكى از ضرورت جلوگيرى از رشد و گسترش كفر و از بين بردن عوامل آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 17 - 4

4 - لزوم مبارزه با طغيان گرى و رويارويى با ريشه هاى اصلى آن

اذهب . .. إنّه طغى

اهميت مبارزه با طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 24 - 7

7

- مبارزه با طغيان و طغيان گران و رويارويى با ريشه هاى اصلى آن ، لازم است .

اذهب . .. إنّه طغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 43 - 5،6

5 - مبارزه با طغيان گرى از برجسته ترين برنامه هاى پيامبران

اذهبا . .. إنّه طغى

6 - لزوم مبارزه با طغيان گران و از ميان بردن ريشه هاى اصلى طغيان

اذهبا . .. إنّه طغى

اهميت مبارزه با ظلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 9

9- پرداختن حكومت هاى الهى به مبارزه با ظلم و نيز تلاش براى سبك بار ساختن مقررات اجتماعى مؤمنان ، امرى لازم است .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه . .. و أمّا من ءامن ... سنقول له من أمرنا يسرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 10 - 7

7 - مبارزه با ظلم و احياى عدالت ، داراى اولويت نخست در مبارزه اجتماعى و در رأس مسائلى كه رهبران الهى بايد به آن بپردازند .

و إذ نادى ربّك موسى أن ائت القوم الظ_لمين

اهميت مبارزه با عوامل فساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 3

3 - جهت گيرى مبارزه با گمراهى و فساد ، نخست بايد متوجه كانون هاى اصلى آن باشد .

و لقد أرسلنا موسى ب_اي_تنا إلى فرعون و ملإيه

از اين كه موسى(ع)، فرعون و درباريان وى را مخاطب اوليه خويش قرار داد، مطلب بالا استفاده مى شود.

اهميت مبارزه با عوامل گمراهى

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 3

3 - جهت گيرى مبارزه با گمراهى و فساد ، نخست بايد متوجه كانون هاى اصلى آن باشد .

و لقد أرسلنا موسى ب_اي_تنا إلى فرعون و ملإيه

از اين كه موسى(ع)، فرعون و درباريان وى را مخاطب اوليه خويش قرار داد، مطلب بالا استفاده مى شود.

اهميت مبارزه با فساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 3

3_ پيامبر ( ص ) و مؤمنان به آن حضرت ، موظف به پايدارى بر مواضع خويش ( ابلاغ رسالت الهى و مبارزه با شرك و فساد )

إنا ع_ملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 15 - 7

7 - لزوم كار بنيادى ، در ترويج دين و تشكيل امت اسلامى و ضرورت مبارزه با عوامل اصلى كفر و فساد اجتماعى

كما أرسلنا إلى فرعون رسولاً

اهميت مبارزه با فسق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 7

7 - لزوم مبارزه با سردمداران فسق و انحرافات جامعه

إلى فرعون و قومه إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

{إنّهم كانوا. ..} در مقام تعليل است و هر كجا علت پيدا شد، احكام و پى آمدهاى آن نيز جارى خواهد گشت.

اهميت مبارزه با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 19

19- امت اسلامى ، موظّف به نبرد بى امان با جبهه كفر تا فرونشاندن شعله هاى شرارت آنان

فشدّوا الوثاق . .. حتّى تضع الحرب

أوزارها

خطاب آيه، مى تواند به امت اسلامى در همه زمان ها باشد; يعنى، هرگاه جبهه كفر با اسلام به ستيز برخاست، مسلمانان موظف اند تا مرحله خلع سلاح جبهه كفر به مبارزه ادامه دهند. اين مطلب از ملاك هايى كه آيه به دست داده است (أثخنتموهم ... تضع الحرب) استفاده مى شود.

اهميت مبارزه با كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 11

11- مبارزه با عوامل گسترش كفر و سركشى و جلوگيرى از رشد آنها لازم است .

فخشينا أن يرهقهما طغي_نًا و كفرًا

گرچه كار خضر(ع) عملى مستند به غيب و با اطلاع از اسرار بوده است، ولى حاكى از ضرورت جلوگيرى از رشد و گسترش كفر و از بين بردن عوامل آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 15 - 7

7 - لزوم كار بنيادى ، در ترويج دين و تشكيل امت اسلامى و ضرورت مبارزه با عوامل اصلى كفر و فساد اجتماعى

كما أرسلنا إلى فرعون رسولاً

اهميت مبارزه با گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 21

21 _ مسؤولان جوامع دينى بايد نسبت به عقايد دينى مردم حساس بوده و در طريق مبارزه با منحرفان و عوامل انحراف كوتاهى نكنند .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

اهميت مبارزه با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 37 - 6

6 - ضرورت مبارزه قاطع و بدون كمترين تعلل با حاكميت شرك و مشركان

فلنأتينّهم بجنود .

.. و هم ص_غرون

از سياق آيات استفاده مى شود كه هدف اصلى سليمان، مبارزه با حاكميت شرك و مشركان بوده است. به همين خاطر هديه آنها را نمى پذيرد و قاطعانه اعلام جنگ مى كند و حاكمان مشرك را به تبعيد، آوارگى، ذلت و خوارى تهديد مى نمايد. روش سليمان(ع) به عنوان پيامبر الهى، الگويى است كه بايد از آن سرمشق گرفت.

اهميت مبارزه با مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 80 - 5

5_ لزوم مبارزه با مفسدان و تبه كاران

لو أن لى بكم قوّة

برهان در مبارزه ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 56 - 5

5- برخورد و مبارزه ابراهيم ( ع ) با بت پرستان و مشركان ، متكى بر استدلال و برهان بود .

قال ما ه_ذه التماثيل . .. قال بل ربّكم ... فطرهنّ

بسيج نيروها در مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 71 - 15

15 _ ارزيابى درست و جمع آورى قوا و تصميم گيرى قاطع و به موقع ، از اصول مبارزه است .

فأجمعوا أمركم و شركاءكم ثم لا يكن أمركم عليكم غمة ثم اقضوا إلىّ و لا تنظرون

پاداش مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 8

8 _ دستيابى به مواهب آخرت ، پيامد جهاد و مبارزه در راه خدا

فليقاتل فى سبيل اللّه الّذين يشرون الحيوة الدّنيا بالاخرة

پشيمانى از مبارزه با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13

- شعراء - 26 - 51 - 10

10 - اظهار ندامت ساحران ، از قرار دادن دانش خويش در خدمت فرعون ، براى مبارزه با موسى ( ع )

إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا خط_ي_نا

كلمه {خطايانا} مى تواند اشاره به اقدامى باشد كه ساحران در خدمت نظام فرعونى، براى مبارزه با حق انجام داده اند.

تداوم مبارزه با قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 21 - 2

2 - مبارزه كافران با قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، با انديشه اى مستمر و حساب شده بود .

إنّه فكّر و قدّر . .. ثمّ نظر

تداوم مبارزه با متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 9 - 7

7 - لزوم ادامه جنگ با متجاوز ، تا مرحله تسليم وى در برابر امر الهى و گردن نهادن به صلح

فق_تلوا الّتى تبغى حتّى تفىء إلى أمر اللّه

تداوم مبارزه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 21 - 2

2 - مبارزه كافران با قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، با انديشه اى مستمر و حساب شده بود .

إنّه فكّر و قدّر . .. ثمّ نظر

تداوم مبارزه كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 21 - 2

2 - مبارزه كافران با قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، با انديشه اى مستمر و حساب شده بود .

إنّه فكّر و قدّر . .. ثمّ نظر

ترك مبارزه با اسلام

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 38 - 1،2

1 _ خداوند ، كافران ستيزه گر عصر بعثت را به ترك مبارزه عليه اسلام و مسلمانان فراخواند .

قل للذين كفروا إن ينتهوا يغفر لهم

انتهاء به معناى پذيرش نهى است ; يعنى انجام ندادن كارى بر اثر نهى شدن از آن. بنابراين با توجه به اينكه متعلق {ينتهوا} شرارتهاى كافران عليه مسلمانان است، جمله {ان ينتهوا} دلالت مى كند كه خداوند كافران را از تعرض به مسلمانان نهى كرده است.

2 _ به كافران ستيزه گر عصر بعثت ابلاغ شد در صورت ترك مخاصمه عليه اسلام ، از خطا هاى گذشته آنها چشمپوشى خواهد شد .

قل للذين كفروا إن ينتهوا يغفر لهم ما قد سلف

درباره متعلق {إن ينتهوا} دو نظر ابراز شده است: يكى كفر و ديگرى اعمالى كه در آيه 36 مطرح شد ; يعنى سرمايه گذاريها و شرارتهاى عليه اسلام. جمله {إن يعودوا} نظر دوم را تقويت مى كند. گفتنى است بر اين مبنا مراد از {يغفر لهم ... } انتقام نگرفتن از شرارتهاى گذشته كافران است.

ترك مبارزه با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 4

4 _ خير و صلاح انسان ها در پرهيز از ستيزه جويى با خدا و رسول او

و إن تنتهوا فهو خير لكم

ترك مبارزه با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 39 - 6

6 _ لزوم ترك مبارزه با كافران در صورت دست برداشتن از فتنه انگيزى عليه اسلام و ايجاد مزاحمت براى گسترش

دين خدا

فإن انتهوا فإن اللّه بما يعملون بصير

متعلق {انتهوا} به قرينه فرازهاى پيشين، فتنه انگيزى و جلوگيرى از حاكميت يافتن دين الهى است.

ترك مبارزه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 4

4 _ خير و صلاح انسان ها در پرهيز از ستيزه جويى با خدا و رسول او

و إن تنتهوا فهو خير لكم

تسبيح خدا در مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 10

10 - تسبيح و حمد مداوم پروردگار ، از راه هاى مقابله مؤمنان با تبليغات كافران عليه خدا و دين

فاصبر على ما يقولون و سبّح

تعديل احساسات در مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 18

18 - ضرورت كنترل احساسات در برخورد با دشمنان تا فراهم شدن شرايط لازم

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره

تعقل در روش مبارزه دشمنان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 1،2

1 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را به انديشه و تحليل در چگونگى و شيوه هاى مخالفت و مبارزه سران كفر و شرك با قرآن و رسالت آن حضرت ، فراخواند

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل

2 _ ضرورت انديشه در چگونگى و شيوه هاى مخالفت و مبارزه سران كفر و شرك با قرآن و پيامبراسلام ( ص ) و تحليل عميق آن براى رهبران جامعه اسلامى

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل

تعقل در روش مبارزه دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 1،2

1 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را به انديشه و تحليل در چگونگى و شيوه هاى مخالفت و مبارزه سران كفر و شرك با قرآن و رسالت آن حضرت ، فراخواند

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل

2 _ ضرورت انديشه در چگونگى و شيوه هاى مخالفت و مبارزه سران كفر و شرك با قرآن و پيامبراسلام ( ص ) و تحليل عميق آن براى رهبران جامعه اسلامى

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل

تعقل در روش مبارزه رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 1،2،3

1 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را به انديشه و تحليل در چگونگى و شيوه هاى مخالفت و مبارزه سران كفر و شرك با قرآن و رسالت آن حضرت ، فراخواند

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل

2 _ ضرورت انديشه در چگونگى و شيوه هاى مخالفت و مبارزه سران كفر و شرك با قرآن و پيامبراسلام ( ص ) و تحليل عميق آن براى رهبران جامعه اسلامى

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل

3 _ كيفيت موضع گيرى و شيوه هاى مبارزاتى سران كفر و شرك عليه قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، امرى شگفت آور و در خور تأمل و انديشيدن

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل

{كيف} اسم استفهام است; ولى در اين آيه براى بيان تعجب به كار رفته است، نه استفهام حقيقى.

تعقل در روش مبارزه رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 1،2،3

1 _ خداوند ، پيامبر ( ص )

را به انديشه و تحليل در چگونگى و شيوه هاى مخالفت و مبارزه سران كفر و شرك با قرآن و رسالت آن حضرت ، فراخواند

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل

2 _ ضرورت انديشه در چگونگى و شيوه هاى مخالفت و مبارزه سران كفر و شرك با قرآن و پيامبراسلام ( ص ) و تحليل عميق آن براى رهبران جامعه اسلامى

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل

3 _ كيفيت موضع گيرى و شيوه هاى مبارزاتى سران كفر و شرك عليه قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، امرى شگفت آور و در خور تأمل و انديشيدن

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل

{كيف} اسم استفهام است; ولى در اين آيه براى بيان تعجب به كار رفته است، نه استفهام حقيقى.

تقوا در مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 11

11 _ لزوم رعايت تقوا و توجه به حدود الهى ، حتى در مبارزه با كافران

قتلوا الذين يلونكم من الكفار و ليجدوا فيكم غلظة و اعلموا أن اللّه مع المتقين

تهيه ابزار مبارزه با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 60 - 2،5،6

2 - فرعون ، پس از تعيين زمان رويارويى با موسى ( ع ) ، بى درنگ و بدون از دست دادن فرصت ، به تهيه و تدارك مقدمات لازم براى مقابله پرداخت .

موعدكم يوم الزينة . .. فتولّى فرعون فجمع

{فاء} در {فتولّى} و {فجمع} براى بيان ترتيب كار و اتصال است; يعنى، فرعون به مجرد پايان مذاكره و مواعده با موسى(ع)، به تدارك مكر و جمع آورى آن پرداخت و

هيچ فرصتى را از دست نداد.

5 - فرعون ، از فرصت كافى براى تدارك سِحر و امكانات ديگر جهت مقابله با موسى ( ع ) برخوردار بود .

فجمع كيده ثمّ أتى

{ثمّ} براى بيان تراخى است. ممكن است اين تراخى، زمانى باشد; يعنى، پس از جمع آورى مكرها، مدتى تا رسيدن روز موعود فاصله شد و سپس آن روز فرا رسيد. براين اساس بايد گفت: فرعون فرصتى كامل براى كسب آمادگى داشت.

6 - فرعون پس از گردآورى امكانات و حيله هاى خويش ، در ميعادگاه خود با موسى ( ع ) حاضر گرديد .

موعدكم يوم الزينة . .. فجمع كيده ثمّ أتى

جرم مبارزه با اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 4

4 _ مؤاخذه كفار به جرم مبارزه با اسلام ، پيش از ارائه معارف الهى قرآن به آنان و تمام شدن حجت بر ايشان ، ممنوع است .

و خذوهم و احصروهم . .. و إن أحد من المشركين استجارك فأجره حتى يسمع كلم اللّه

حتميت كيفر مبارزه با قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 27 - 3

3 - كفر و مبارزه با قرآن ، داراى كيفرى حتمى و غير قابل چشم پوشى

فلنذيقنّ الذين كفروا عذابًا شديدًا و لنجزينّهم

تأكيد فعل هاى {نذيق} و {نجزى} به لام و نون ثقيله، مفيد برداشت ياد شده است.

حمد خدا در مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 10

10 - تسبيح و حمد مداوم پروردگار ، از راه هاى مقابله

مؤمنان با تبليغات كافران عليه خدا و دين

فاصبر على ما يقولون و سبّح

دعا در مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 5 - 13

13 - لزوم توأم بودن مبارزه ( برائت از كافران معاند ) ، با دعا و استغفار به درگاه خداوند

إذ قالوا لقومهم إنّا برءؤا. .. ربّنا عليك توكلنا... ربّنا لاتجعلنا

دعوت به مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 40 - 2

2 - پيامبر ( ص ) كافران و مشركان معاند را به مقابله فرا خواند و به شكست ذلت بار ( چون شكست روز بدر ) تهديد كرد .

من يأتيه عذاب يخزيه

بيشتر مفسران بر اين ديدگاه اند كه مقصود از عذاب خواركننده در دنيا، شكست كافران و مشركان معاند در جنگ ها (همچون جنگ بدر) است.

روز مبارزه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 15

15 - متهم كردن رسول اكرم ( ص ) به سحر و ساحرى ، از حربه هاى تبليغاتى بنى اسرائيل عليه آن حضرت

فلمّا جاءهم بالبيّن_ت قالوا ه_ذا سحر مبين

روش مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 18،20،21

18 - ضرورت كنترل احساسات در برخورد با دشمنان تا فراهم شدن شرايط لازم

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره

20 - ناديده گرفتن توطئه دشمنان و گذشت كردن از آزار هاى ايشان ، مرحله ى تاكتيكى در مبارزه با آنان است .

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره

21 - لزوم برخورد

مرحله به مرحله با دشمنان توطئه گر

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 12 - 5

5 _ اعلام شكست قريب الوقوع كافران ، از روش هاى قرآن براى تضعيف روحيه دشمن

قل للّذين كفروا ستغلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 13 - 9

9 _ بهره گيرى از عمليّات فريب نيرويى ، عاملى مؤثر در پيروزى

يرونهم مثليهم رأىَ العين

برآورد نادرست مشركان از نيروهاى مسلمانان، موجب شكست آنها در جنگ بدر شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 11

11 _ لزوم بستن راه بهره بردارى دشمن از فرصت ها ، با هوشيارى و احتى اط بيشتر

و ليأخذوا اسلحتهم . .. و ليأخذوا حذرهم و اسلحتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 18

18 _ اهل ايمان ، وظيفه دار شناسايى ، طراحى و به كارگيرى شيوه هاى مناسب براى دستيابى به پيروزى بر دشمنان

ادخلوا عليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 5 - 13

13 - لزوم توأم بودن مبارزه ( برائت از كافران معاند ) ، با دعا و استغفار به درگاه خداوند

إذ قالوا لقومهم إنّا برءؤا. .. ربّنا عليك توكلنا... ربّنا لاتجعلنا

روش مبارزه ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 64 - 6

6- ابراهيم ( ع ) براى مبارزه با بت

پرستى و اثبات توحيد ، از هنر نمايش استفاده كرد .

فجعلهم جذذًا إلاّكبيرًا لهم . .. قال بل فعله كبيرهم ه_ذا فس_لوهم ... فقالوا إنّك

روش مبارزه با آفات كشاورزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 9

9_ غلات با نگهدارى در خوشه ها و غلاف هاى آن ، مصونيت بيشترى را در مقابل آفات خواهند يافت .

فما حصدتم فذروه فى سنبله

روش مبارزه با اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 9

9 _ ادعاى عدم نزول وحى، به دروغ مدعى نبوت شدن و ادعاى آوردن مانند براى قرآن، از روشهاى مخالفان براى مبارزه با اسلام و پيامبر(ص) بود.

ما أنزل الله على بشر . .. افترى على الله كذبا أو قال أوحى إلىّ ... سأنزل مثل ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 52 - 4

4 - توبيخ و سرزنش به جهت اعتقادات دينى ، از روش هاى كافران در مبارزه با اسلام

يقول أءنّك لمن المصدّقين

فعل مضارع {يقول} _ كه بر استمرار دلالت دارد _ گوياى اين حقيقت است كه توبيخ و سرزنش كردن، كار هميشگى كافران در برخورد با مؤمنان است.

روش مبارزه با انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 30 - 3

3 - تمسخر و استهزا ، از روش هاى مبارزاتى و حربه هاى تبليغى كافران عليه رسولان الهى بود .

ي_حسرة على العباد ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون

روش مبارزه با انحراف

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 60 - 10

10 _ ضرورت ارائه روش هاى صحيح ، قبل از نقد و بازدارى از روش هاى انحرافى

فان تنازعتم فى شىء فردّوه الى اللّه و الرّسول . .. يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغ

روش مبارزه با انحراف جنسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 71 - 6

6- مبارزه با انحرافات جنسى و راه هاى نامشروع ارضاى غرايز ، بايد توأم با ارائه راه حل عملى و مشروع و فراهم آوردن زمينه هاى ارضاى طبيعى غرايز باشد .

قال ه_ؤلاء بناتى إن كنتم ف_علين

روش مبارزه با باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 81 - 4،8

4- معرفى حق و ارائه ارزش هاى واقعى ، راه مبارزه با ضد ارزش ها و جريان هاى باطل

و قل جاء الحقّ و زهق الب_طل

از تقدم {جاء الحق} مى توان استفاده كرد كه باطل در پرتو ظهور حق، رنگ مى بازد و در صورتى كه راه صحيح و حق ارائه نگردد، باطل همچنان ميدان دار خواهد بود.

8- تبليغ و اعلان ناپايدارى و شكست پذيرى جريان باطل ، روشى براى بازداشتن مردم از روى كرد به باطل و تلاشى جهت مبارزه با آن

و قل جاء الحقّ و زهق الب_طل إن الب_طل كان زهوقًا

تعليل شكست قطعى باطل، به اينكه ماهيت باطل شكست پذير است، مى تواند به منظور نكته ياد شده باشد.

روش مبارزه با جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 19

19- ايجاد

مصونيت و مقاومت روحى در مؤمنان ، شايسته ترين شيوه براى مقابله با هجوم كفر و جهل *

فى قلوبهم الحميّة . .. و ألزمهم كلمة التقوى و كانوا أحقّ بها و أهلها

خداوند، در قبال خشم و تعصب جاهلى مشركان، در مؤمنان روح آرامش و مقاومت را تقويت كرده است. از اين مطلب استفاده مى شود كه در تعارض قواى كفر و ايمان، شايسته ترين و ممكن ترين راه، ايجاد مصونيت و مقاومت در جبهه مؤمنان است.

روش مبارزه با دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 12

12 - ايجاد اميد در دل جامعه و بى تأثير جلوه دادن تبليغات بدخواهان و ضعيف نشان دادن آنان ، شيوه اى مؤثر در جنگ روانى

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. لاتحسبوه شرًّا لكم بل هو خير لكم

برداشت فوق از آنجاست كه آيه شريفه درصدد افشاگرى و خنثى سازى توطئه دشمنان و بدخواهان و نيز دلدارى به مؤمنان است.

روش مبارزه با دنياطلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 3 - 14

14- اخطار و هشدار به سرنوشت شوم كافرانِ دنياطلب ، روشى براى بازداشتن از كفر و دنياطلبى

ربما يودّ الذين كفروا . .. ذرهم يأكلوا و ... فسوف يعلمون

روش مبارزه با دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 6 - 4

4 - داستان هاى خرافى و سرگرمى هاى واهى ، ابزار كافران براى مبارزه با دين بود .

و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه

روش مبارزه با رسوم

باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 6

6_ محدود كردن آزادى انسان ها و فروپاشاندن عقايد و رسوم آنان ، بايد متكى به دليل و برهانى روشن باشد .

أصلوتك تأمرك . .. قال ي_قوم أرءيتم إن كنت على بيّنة من ربى

روش مبارزه با شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 78 - 2

2 _ ابراهيم(ع) در مقام مجادله و براى ابطال عقايد شرك آميز قوم خويش تظاهر به خورشيدپرستى كرد.

فلما رءا الشمس بازغة قال هذا ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 25 - 5

5 - تبليغ دين و دفاع صريح و قاطعانه از مواضع عقيدتى خود در محيط خفقان آور و پرخطر كفر و شرك ، بايد پس از طى مراحلى چون دفاع غيرمستقيم و برخورد دلسوزانه با مخالفان و . . . انجام گيرد .

قال ي_قوم اتّبعوا المرسلين . .. و مالى لا أعبد الذى فطرنى ... ءأتّخذ من دونه ءال

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {إنّى آمنت بربّكم. ..} _ كه آخرين كلام مؤمن انطاكيه با مردم است _ در مقام نتيجه گيرى و بيان هدف نهايى او از مجموعه سخنانى است كه در ضمن پنج آيه پيش بيان شده است. بدين صورت كه او در ابتدا سخن خود را با لحنى خيرخواهانه و نرم آغاز كرد و در پايان با زبان صريح و قاطعانه، مواضع عقيدتى خود را اظهار داشت.

روش مبارزه با ضد ارزش ها

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 81 - 4

4- معرفى حق و ارائه ارزش هاى واقعى ، راه مبارزه با ضد ارزش ها و جريان هاى باطل

و قل جاء الحقّ و زهق الب_طل

از تقدم {جاء الحق} مى توان استفاده كرد كه باطل در پرتو ظهور حق، رنگ مى بازد و در صورتى كه راه صحيح و حق ارائه نگردد، باطل همچنان ميدان دار خواهد بود.

روش مبارزه با طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 24 - 4

4 - فراهم سازى مقدمات لازم در مواجهه با طغيان گران حاكم ، امرى ضرورى است .

ءاية أُخرى . .. اذهب إلى فرعون إنّه طغى

روش مبارزه با ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 148 - 8

8 _ تبليغ و بدگويى آشكار ، از روش هاى مجاز براى مبارزه عليه ظلم و ظالم است .

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم

روش مبارزه با ظلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 16 - 2

2 - لزوم متوجه ساختن پيكان مبارزه به سمت كانون هاى اصلى فساد و ستم در جامعه .

أن ائت القوم الظ_لمين . .. فأتيا فرعون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه موسى و هارون(ع) در مرحله نخست، موظف شدند براى مبارزه با ستم، به سراغ فرعون بروند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 20 - 4

4- انسان بى اتكا به پروردگار ، ناتوان از

مبارزه با ظلم و كفر

و إنّى عذت بربّى و ربّكم

موسى(ع) با اين كه در سير دعوت به توحيد و رهايى بندگان براى رفع استثمار و ترويج توحيد، از {سلطان مبين} برخوردار بود; با اين حال خويش را در برابر هجوم دشمنان نيازمند به حمايت و امداد پروردگار مى ديد.

روش مبارزه با عصيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 27 - 3

3 - كلام ، ابزار پيامبران براى مبارزه با منحرفان و سركشان بوده است .

واحلل عقدة من لسانى

روش مبارزه با عقيده باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 6

6_ محدود كردن آزادى انسان ها و فروپاشاندن عقايد و رسوم آنان ، بايد متكى به دليل و برهانى روشن باشد .

أصلوتك تأمرك . .. قال ي_قوم أرءيتم إن كنت على بيّنة من ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 96 - 5،6

5 - شكستن ابّهت و تقدس عقايد باطل و خرافى ، نخستين گام در مبارزه با آن عقايد

فقال ألا تأكلون . .. فراغ عليهم ضربًا باليمين ... و اللّه خلقكم و ما تعملون

6 - لزوم همراه كردن منطق و دليل ، با مبارزه عملى براى نابودى عقايد باطل و خرافى

فراغ عليهم ضربًا باليمين . .. قال أتعبدون

برداشت ياد شده به دليل اين نكته است كه ابراهيم(ع) به دو نوع مبارزه عليه شرك دست زد: 1_ شكستن بت ها، 2_ گفتوگوى خردبرانگيز با مشركان درباره آيين شرك.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات

- 37 - 157 - 7

7 - زير سؤال بردن عقايد باطل و ضد منطق ، روش قرآن و پيامبر ( ص ) در مبارزه با آنها

فاستفتهم ألربّك البنات و لهم البنون . .. أم لكم سلط_ن مبين . فأتوا بكت_بكم إن كن

روش مبارزه با غير مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 11

11 _ بهره گيرى از تمام شيوه هاى ممكن ( كشتن ، اسير كردن ، محاصره نمودن و كمين زدن ) به منظور وادار كردن جوامع غير مسلمان به پذيرش آيين اسلام ، در پى اتمام حجت و دادن فرصت كافى به آنان ، بلامانع است .

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

روش مبارزه با فساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 7

7 _ مبارزه با علل و زمينه هاى گناه ، از روش هاى قرآن در مبارزه با مفاسد

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل . .. و لا تتمنّوا ما فضّل اللّه به بعضكم على بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 28،31

28 _ ضرورت به كارگيرى روش ها و تدبير هاى لازم براى پيشگيرى از مفاسد و گناه ، قبل از تحقق آن

و الّتى تخافون نشوزهنّ

اگر چه آيه در مورد نشوز زنان است، ولى مى توان از آن استنباط كرد كه اهل ايمان بايد قبل از وقوع مفاسد، چاره انديشى كنند.

31 _ پند و اندرز ، بى اعتنايى و تنبيه بدنى ، از

روش هاى اصلاح رفتار هاى ناهنجار

و الّتى تخافون نشوزهنّ فعظوهنّ و اهجروهنّ فى المضاجع و اضربوهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 16 - 2،3

2 - لزوم متوجه ساختن پيكان مبارزه به سمت كانون هاى اصلى فساد و ستم در جامعه .

أن ائت القوم الظ_لمين . .. فأتيا فرعون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه موسى و هارون(ع) در مرحله نخست، موظف شدند براى مبارزه با ستم، به سراغ فرعون بروند.

3 - مبارزه با عوامل فرعى ، با وجود ريشه هاى فساد ، كارى بى ثمر است .

أن ائت القوم الظ_لمين . .. فأتيا فرعون

از آن جايى كه نخستين وظيفه موسى(ع) ريشه كن ساختن ظلم از تمامى جامعه بود، اكنون در مرحله عمل موظف شد كه به سراغ فرعون (يعنى ريشه فساد) برود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 3

3 - جهت گيرى مبارزه با گمراهى و فساد ، نخست بايد متوجه كانون هاى اصلى آن باشد .

و لقد أرسلنا موسى ب_اي_تنا إلى فرعون و ملإيه

از اين كه موسى(ع)، فرعون و درباريان وى را مخاطب اوليه خويش قرار داد، مطلب بالا استفاده مى شود.

روش مبارزه با قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 6

6- مشركان ، در مقابله با قرآن و اعلان موضع روشن در برابر آن ، سرگردان و ناتوان بودند .

بل قالوا أضغ_ث أحل_م بل . .. بل هو شاعر

{بل} در آيه شريفه، براى اضراب انتقالى است. اين حرف در مواردى

به كار مى رود كه گوينده در صدد بيان نكته اى ديگر بوده و از نكته اول صرف نظر كرده باشد. تكرار اين حرف در يك كلام نشان دهنده اضطراب، ترديد و دو دلى گوينده و يا ناتوانى وى در تصميم گيرى است.

روش مبارزه با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 11 - 13

13- اتكا و توكل بر خداوند از رهنمود هاى انبيا براى تقويت جبهه مؤمنان در مقابل ستيزه جويى كافران

و على الله فليتوكّل المؤمنون

اينكه رسولان الهى پس از پاسخ گويى به شبهات مخالفان، اعلام مى كنند كه مؤمنان بايد بر خداوند اتكا داشته باشند، در واقع رهنمودى است از سوى آنان كه در برابر مخالفان و دشمنان بايد به خدا متكى بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 10

10 - تسبيح و حمد مداوم پروردگار ، از راه هاى مقابله مؤمنان با تبليغات كافران عليه خدا و دين

فاصبر على ما يقولون و سبّح

روش مبارزه با كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 3 - 14

14- اخطار و هشدار به سرنوشت شوم كافرانِ دنياطلب ، روشى براى بازداشتن از كفر و دنياطلبى

ربما يودّ الذين كفروا . .. ذرهم يأكلوا و ... فسوف يعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 25 - 5

5 - تبليغ دين و دفاع صريح و قاطعانه از مواضع عقيدتى خود در محيط خفقان آور و پرخطر كفر و شرك ، بايد پس از

طى مراحلى چون دفاع غيرمستقيم و برخورد دلسوزانه با مخالفان و . . . انجام گيرد .

قال ي_قوم اتّبعوا المرسلين . .. و مالى لا أعبد الذى فطرنى ... ءأتّخذ من دونه ءال

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {إنّى آمنت بربّكم. ..} _ كه آخرين كلام مؤمن انطاكيه با مردم است _ در مقام نتيجه گيرى و بيان هدف نهايى او از مجموعه سخنانى است كه در ضمن پنج آيه پيش بيان شده است. بدين صورت كه او در ابتدا سخن خود را با لحنى خيرخواهانه و نرم آغاز كرد و در پايان با زبان صريح و قاطعانه، مواضع عقيدتى خود را اظهار داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 20 - 4

4- انسان بى اتكا به پروردگار ، ناتوان از مبارزه با ظلم و كفر

و إنّى عذت بربّى و ربّكم

موسى(ع) با اين كه در سير دعوت به توحيد و رهايى بندگان براى رفع استثمار و ترويج توحيد، از {سلطان مبين} برخوردار بود; با اين حال خويش را در برابر هجوم دشمنان نيازمند به حمايت و امداد پروردگار مى ديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 23 - 4

4- لزوم توجه مؤمنان به ابعاد حفاظتى در مبارزه خويش عليه كفر

فأسر . .. ليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 19

19- ايجاد مصونيت و مقاومت روحى در مؤمنان ، شايسته ترين شيوه براى مقابله با هجوم كفر و جهل *

فى قلوبهم الحميّة . .. و ألزمهم كلمة

التقوى و كانوا أحقّ بها و أهلها

خداوند، در قبال خشم و تعصب جاهلى مشركان، در مؤمنان روح آرامش و مقاومت را تقويت كرده است. از اين مطلب استفاده مى شود كه در تعارض قواى كفر و ايمان، شايسته ترين و ممكن ترين راه، ايجاد مصونيت و مقاومت در جبهه مؤمنان است.

روش مبارزه با گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 27 - 3

3 - كلام ، ابزار پيامبران براى مبارزه با منحرفان و سركشان بوده است .

واحلل عقدة من لسانى

روش مبارزه با گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 3

3 - جهت گيرى مبارزه با گمراهى و فساد ، نخست بايد متوجه كانون هاى اصلى آن باشد .

و لقد أرسلنا موسى ب_اي_تنا إلى فرعون و ملإيه

از اين كه موسى(ع)، فرعون و درباريان وى را مخاطب اوليه خويش قرار داد، مطلب بالا استفاده مى شود.

روش مبارزه با گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 28

28 _ ضرورت به كارگيرى روش ها و تدبير هاى لازم براى پيشگيرى از مفاسد و گناه ، قبل از تحقق آن

و الّتى تخافون نشوزهنّ

اگر چه آيه در مورد نشوز زنان است، ولى مى توان از آن استنباط كرد كه اهل ايمان بايد قبل از وقوع مفاسد، چاره انديشى كنند.

روش مبارزه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 7

7 - جنون آميز خواندن رفتار و گفتار پيامبر ( ص

) ، از شيوه هاى مبارزه مخالفان با آن حضرت در صدراسلام

و ما صاحبكم بمجنون

روش مبارزه با مسكرات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 67 - 6

6- مبارزه با مسكرات در اسلام ، به صورت تدريجى و گام به گام بود .

و من ثمرت النخيل و الأعن_ب تتّخذون منه سكرًا و رزقًا حسنًا

با توجه به اينكه اين سوره مكى است و هنوز مسكرات حرام نشده بود، مقابله قرار دادن مسكرات با روزى پسنديده، گامى نخست در راه مبارزه با مسكرات تلقى مى شود.

روش مبارزه با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 62 - 7

7 - فرعونيان ، با اتفاق نظر بر لزوم مقابله با موسى ( ع ) ، در باره روش آن اختلاف نظر داشتند . *

فتن_زعوا أمرهم . .. و أسرّوا

از فعل {أسرّوا} استفاده مى شود كه طرفين نزاع، خواهان مخفى ماندن گفتوگوهاى خود بودند و آنچه رسماً به مردم اعلام شد _ چنانچه مطالب آيه بعد گفته فرعونيان به مردم باشد _ گفته مشترك آنان بوده كه به منظور مقابله با موسى(ع) و خنثى سازى فعاليت او، القا شده بود. كلمه {أمرهم} _ كه نزاع را در مورد امور فرعونيان قرار داده _ تأييدى براين نكته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 22

22 - شكنجه ، كشتار ، تهديد و ارعاب ، از آخرين حربه هاى فرعون براى جلوگيرى از نهضت موسى ( ع ) و بقاى حكومت خويش

فلأقطّعنّ . .. لأصلّبنّكم

... و لتعلمنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 35 - 4،6،8

4 - دروغ و تزوير ، دو حربه فرعون عليه موسى ( ع )

قال . .. إنّ ه_ذا لس_حر عليم . يريد أن يخرجكم من أرضكم بسحره

تعبير {يريد أن يخرجكم. ..} دروغى آشكار است; چه اين كه موسى(ع) خواهان خارج ساختن بنى اسرائيل از مصر بود و نه قبطيان. و از سوى ديگر در مجموع كلام وى تزوير و فريبكارى نهفته است چه در گفتن {أرضكم} (سرزمين شما) و چه در تعبير {بسحره} (با جادويش)

6 - مشاوره فرعون با اطرافيان خويش و نظر خواهى از آنان براى مبارزه با موسى ( ع )

فماذا تأمرون

{أمر} (مصدر {تأمرون}) به معناى فرمان دادن است. مقصود از آن در اين جا فرمان مشورتى است. بنابراين {چه فرمان مى دهيد}; يعنى، رأيتان چيست.

8 - فرعون ، از چاره انديشى و پيدا كردن راه مبارزه با موسى ( ع ) _ به تنهايى _ احساس ناتوانى مى كرد .

يريد أن يخرجكم من أرضكم بسحره فماذا تأمرون

مشورت و نظرخواهى فرعون از ديگران _ در عين ادعاى خدايى _ بيانگر ناتوانى او در مبارزه با موسى(ع) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 36 - 4،5

4 - صلاحديد مشاوران فرعون ، مبارزه با موسى به شيوه اى همسان شيوه خود وى بود و نه زندان و قتل .

قالوا أرجه و أخاه و ابعث فى المدائن ح_شرين

برداشت ياد شده از آن جا است كه منطق فرعون {لأجعلنّك من المسجونين} بود; ولى مشاوران وى با ديدن معجزات

موسى اين راه را نپسنديدند; بلكه در پيش گرفتن راهى منطقى تر و ظاهراً همسان راه موسى را ترجيح دادند.

5 - تدبير مشاوران فرعون ، مبنى بر اعزام اشخاصى به تمام شهر ها و گردآورى نيروى لازم جهت مبارزه با موسى ( ع ) و برادرش

قالوا . .. و ابعث فى المدائن ح_شرين

{المدائن} جمع محلّى به {ال} و مفيد عموم است; يعنى، همه شهرها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 37 - 1

1 - گردآورى تمامى ساحران كارآزموده و ماهر براى مقابله با معجزات موسى ، طرح مشاوران فرعون بود .

و ابعث فى المدائن ح_شرين . يأتوك بكلّ سحّار عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 39 - 3

3 - نياز فرعونيان به جلب افكار عمومى ، در مبارزه با موسى ( ع ) و در جهت حفظ منافع خويش

و قيل للناس هل أنتم مجتمعون

روش مبارزه با هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 36 - 5

5 - تدبير مشاوران فرعون ، مبنى بر اعزام اشخاصى به تمام شهر ها و گردآورى نيروى لازم جهت مبارزه با موسى ( ع ) و برادرش

قالوا . .. و ابعث فى المدائن ح_شرين

{المدائن} جمع محلّى به {ال} و مفيد عموم است; يعنى، همه شهرها.

روش مبارزه باگوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 14،15

14 - تراشيدن و تبديل گوساله سامرى به براده ها و خرده فلزهايى بى مصرف و پراكنده

ساختن آن در آب دريا ، برنامه موسى ( ع ) در ريشه كن ساختن انحراف گوساله پرستى بنى اسرائيل

لنحرّقنّه

از معانى ذكر شده براى {حرق} و {تحريق}، سوهان كارى كردن و ساييدن است و {تحريق} بر متوالى بودن و شدت بيشتر آن دلالت دارد (لسان العرب). برداشت ياد شده بر مبناى اين معنا استفاده شده است.

15 - مبارزه با زمينه هاى فكرى و عينى شرك و نابود كردن آنها ، شيوه موسى ( ع ) در ستيز با گوساله پرستى بنى اسرائيل

إل_هك الذى . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه

سوزاندن گوساله سامرى از چند جهت قابل تأمل است: 1_ از جهت نابود كردن و محو ساختن آن از ديدگان مردم تا مبادا دوباره به آن گرايش يابند. 2_ اثبات {اله} نبودن آن براى ظاهر بينان، با سوزاندن و خردكردن تنديس زرّين گوسال. جهت اول، جهتى عينى و جهت دوم، جهت فكرى است.

روش مبارزه دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 5

5 _ تهديد اهل ايمان و ساختن چهره اى ناپسند از راه خدا ، از روش هاى دشمنان دين براى مبارزه با پيامبران و اديان الهى

و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به و تبغونها عوجاً

روش مبارزه دشمنان عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 11

11 - اتهام سحر و ساحرى ، از حربه هاى تبليغاتى دشمنان عيسى ( ع ) عليه آن حضرت

فلمّا جاءهم بالبيّنت قالوا ه_ذا سحر مبين

روش مبارزه رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 -

فرقان - 25 - 8 - 13

13 _ سران كفر و شرك ، براى جلوگيرى از نفوذ پيامبر ( ص ) و گسترش اسلام ، از شيوه هاى گوناگون تبليغى و سياسى و از راهبرد هاى متنوع و ممكن استفاده مى كردند .

و قالوا أس_طيرالأوّلين . .. مالِ ه_ذا الرسول يأكل الطعام ... إن تتّبعون إلاّ رجل

تهمت دروغ پردازى و سحرزدگى به پيامبر(ص) و ايراد و خرده گيرى از ايشان، حاكى از گوناگونى شيوه ها و راه هاى مبارزه كافران با پيامبر و قرآن است. گفتنى است تعبير {ضربوا لك الأمثال; براى تو مثل ها زده و توصيف ها كرده اند} در آيه بعد، مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 6 - 7

7 - سلب آزادى از مردم و ايجاد مانع بر سر راه آگاهى آنان از حقايق الهى ، از شيوه هاى مبارزه سران كفر و شرك با پيامبراسلام ( ص )

و انطلق الملأمنهم أن امشوا و اصبروا على ءالهتكم

پراكنده كردن توده هاى مردم از اطراف پيامبر(ص) و توصيه به پايدارى بر عقيده خود از سوى سران كفر، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

روش مبارزه رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 13

13 _ سران كفر و شرك ، براى جلوگيرى از نفوذ پيامبر ( ص ) و گسترش اسلام ، از شيوه هاى گوناگون تبليغى و سياسى و از راهبرد هاى متنوع و ممكن استفاده مى كردند .

و قالوا أس_طيرالأوّلين . .. مالِ ه_ذا الرسول يأكل الطعام ...

إن تتّبعون إلاّ رجل

تهمت دروغ پردازى و سحرزدگى به پيامبر(ص) و ايراد و خرده گيرى از ايشان، حاكى از گوناگونى شيوه ها و راه هاى مبارزه كافران با پيامبر و قرآن است. گفتنى است تعبير {ضربوا لك الأمثال; براى تو مثل ها زده و توصيف ها كرده اند} در آيه بعد، مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 6 - 7

7 - سلب آزادى از مردم و ايجاد مانع بر سر راه آگاهى آنان از حقايق الهى ، از شيوه هاى مبارزه سران كفر و شرك با پيامبراسلام ( ص )

و انطلق الملأمنهم أن امشوا و اصبروا على ءالهتكم

پراكنده كردن توده هاى مردم از اطراف پيامبر(ص) و توصيه به پايدارى بر عقيده خود از سوى سران كفر، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

روش مبارزه فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 79 - 4

4 _ فرعون ، براى مبارزه با موسى و هارون ( ع ) به سحر و جادو متوسل شد .

و قال فرعون ائتونى بكل سحر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 60 - 3،4

3 - تهيه و تدارك براى ارائه سِحرى بزرگ در برابر موسى ( ع ) ، از حيله هاى فرعون

فلنأتيّنك بسحر . .. فجمع كيده

4 - فرعون براى مقابله با موسى ( ع ) ، تمامى حيله ها و برنامه هاى خود را جمع آورى كرد و به كار گرفت .

فتولّى فرعون فجمع كيده

{كيد}; يعنى، مكر ورزيدن و چاره

انديشيدن (قاموس) و مراد از {جمع كيد}، گردآورى اهل مكر و ابزار آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 22

22 - شكنجه ، كشتار ، تهديد و ارعاب ، از آخرين حربه هاى فرعون براى جلوگيرى از نهضت موسى ( ع ) و بقاى حكومت خويش

فلأقطّعنّ . .. لأصلّبنّكم ... و لتعلمنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 35 - 4

4 - دروغ و تزوير ، دو حربه فرعون عليه موسى ( ع )

قال . .. إنّ ه_ذا لس_حر عليم . يريد أن يخرجكم من أرضكم بسحره

تعبير {يريد أن يخرجكم. ..} دروغى آشكار است; چه اين كه موسى(ع) خواهان خارج ساختن بنى اسرائيل از مصر بود و نه قبطيان. و از سوى ديگر در مجموع كلام وى تزوير و فريبكارى نهفته است چه در گفتن {أرضكم} (سرزمين شما) و چه در تعبير {بسحره} (با جادويش)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 7

7 - موضع گيرى واحد فرعون ، هامان و قارون در چگونگى و شيوه مبارزه با موسى ( ع )

فقالوا س_حر كذّاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 7،9،12

7 - كشتار فرزندان ذكور مؤمنان ، تنها راه پيشگيرى از رواج آيين موسى ، در نگاه فرعون ، هامان و قارون

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه نخستين واكنش فرعون و. .. در برابر ايمان آورندگان به موسى(ع)، قتل

پسران آنان بود.

9 - زنده گذاشتن دختران مؤمنان _ على رغم كشتار پسران آنان _ اقدام بى رحمانه ديگر فرعون ، هامان و قارون عليه موسى ( ع ) و بنى اسرائيل بود .

و استحيوا نساءهم

12 - موضع گيرى واحد فرعون ، هامان و قارون در چگونگى و شيوه مبارزه با موسى ( ع ) و پيروان او

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه و استحيوا نساءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 6

6 - كشتن موسى ( ع ) ، راه اصلى مبارزه با رسالت وى و گسترش آيين او ، در نگاه فرعون

و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 51 - 6

6 - استفاده فرعون از احساسات و عواطف قومى ، در جهت مبارزه با موسى ( ع )

و نادى فرعون فى قومه قال ي_قوم

به كار رفتن واژه {يا قوم} در تبليغات فرعون، حاكى از بهره گيرى فرعون از احساسات قومى و نژادى مردم مصر (قبطيان) است.

روش مبارزه فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 110 - 5

5 _ انتخاب روش مبارزه با موسى پس از تصميم به ساحر خواندن وى و تحليل اهداف او ( برچيدن حكومت فرعونى ) ، از مسائل مطرح شده در جلسه مشورتى بزرگان دربار فرعون

فماذا تأمرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 4

4 - كشتار فرزندان ذكور مؤمنان از سوى فرعونيان ، براى جلوگيرى از گسترش

دعوت موسى ( ع ) كافى و كارساز نبود .

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه . .. و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

تصميم شخص فرعون مبنى بر كشتن موسى(ع)، پس از اقدام او و درباريانش به كشتن مؤمنان طرفدار موسى(ع)، گوياى حقيقت ياد شده است.

روش مبارزه قارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 7

7 - موضع گيرى واحد فرعون ، هامان و قارون در چگونگى و شيوه مبارزه با موسى ( ع )

فقالوا س_حر كذّاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 7،9،12

7 - كشتار فرزندان ذكور مؤمنان ، تنها راه پيشگيرى از رواج آيين موسى ، در نگاه فرعون ، هامان و قارون

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه نخستين واكنش فرعون و. .. در برابر ايمان آورندگان به موسى(ع)، قتل پسران آنان بود.

9 - زنده گذاشتن دختران مؤمنان _ على رغم كشتار پسران آنان _ اقدام بى رحمانه ديگر فرعون ، هامان و قارون عليه موسى ( ع ) و بنى اسرائيل بود .

و استحيوا نساءهم

12 - موضع گيرى واحد فرعون ، هامان و قارون در چگونگى و شيوه مبارزه با موسى ( ع ) و پيروان او

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه و استحيوا نساءهم

روش مبارزه قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 157 - 6،7

6 - برخورد و مبارزه پيامبر ( ص ) و قرآن با مخالفان دعوت الهى ( كافران و مشركان ) ،

متكى بر منطق و استدلال بود .

فأتوا بكت_بكم إن كنتم ص_دقين

7 - زير سؤال بردن عقايد باطل و ضد منطق ، روش قرآن و پيامبر ( ص ) در مبارزه با آنها

فاستفتهم ألربّك البنات و لهم البنون . .. أم لكم سلط_ن مبين . فأتوا بكت_بكم إن كن

روش مبارزه كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 3

3 - ممانعت از ورود مسلمانان به مساجد و تلاش براى تخريب آنها ، از روش هاى مبارزاتى كفرپيشگان عليه اسلام و مسلمين

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 4

4 _ اتهام سحر، وسيله اى براى مبارزه كافران با رسالت پيامبر(ص) و آيات الهى

لقال الذين كفروا إن هذا إلا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 10 - 4

4 _ استهزاى وعيدها و تهديدهاى پيامبران الهى، از شيوه هاى مبارزه كافران با انبيا در طول تاريخ

و لقد استهزىء برسل من قبلك فحاق بالذين سخروا منهم ما كانوا به

بنابراين كه مقصود از {ما كانوا به يستهزءون}، عذاب موعود الهى باشد كه در محتواى پيامهاى انبيا(ع) ذكر مى شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 10

10 _ افسانه خواندن قرآن، از شيوه هاى مبارزه كافران و مشركان با اسلام

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا إن هذا إلا أسطير الأولين

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 47 - 11

11- استفاده از تهمت و شخصيت شكنى ، از روش هاى مبارزه كافران با پيامبر ( ص ) و تعاليم او

إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 3،6

3 _ تهمت و افترا ، ابزار و شيوه هاى مبارزه كافران عليه پيامبر ( ص ) و قرآن

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه و أعانه عليه قوم ءاخرون

6 _ تهمت و افترا زدن كافران به گناهى كه تنها خود مرتكب آن بودند ، از شيوه هاى آنان در مبارزه ، عليه پيامبراسلام ( ص )

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه . .. فقد جاءو ظلمًا و زورًا

برداشت ياد شده از آن جا استفاده مى شود كه كافران، پيامبراسلام(ص) را متهم به دروغ گويى مى كردند; در حالى كه خود، دروغ پرداز بودند و به دروغ و به ناحق، قرآن را ساخته و پرداخته آن حضرت مى شمردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 12

12 _ تهمت سحر زدگى ، آخرين توجيه و حربه سران كفر و شرك عليه پيامبر ( ص )

و قال الظ_لمون إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

سران كفر و شرك، به ترتيب چند تهمت و افترا را عليه پيامبر(ص) مطرح كردند كه اولين آن، تهمت دروغ گويى به آن حضرت و خدشه در اصالت وحى بود. آخرين آن نيز تهمت سحرزدگى به ايشان بود. در تاريخ آمده است كه گويندگان اين سخن عتبة بن ربيعه،

ابوسفيان و ... بوده اند كه از سران شرك و كفر به شمار مى آمدند. بنابراين آنچه در تاريخ آمده، مؤيد ديگرى براى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 33 - 1

1 _ كافران ، با استفاده از مثل هاى باطل و ترسيم غير واقعى چهره پيامبر ( ص ) به مبارزه عليه اسلام برخاسته بودند .

الذين كفروا . .. و لايأتونك بمثل

{مَثَل} هم به معناى {حجت} و {حديث} (سخنانى در باره اثبات چيزى) و هم به معناى {صفت} (توصيف چيزى) آمده است (قاموس المحيط). مقصود از آن در آيه شريفه، مجموعه سخنانى است كه كافران در توصيف پيامبر(ص) و به منظور خدشه داركردن چهره منور آن حضرت مى گفتند كه در آيات فوق از آنها ياد شده است. گفتنى است قيد باطل بودن مثل ها، از قرينه مقابله جمله {لايأتونك بمثل} و جمله {إلاّ جئناك بالحقّ} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 11

11 - اتهام ياوه سرايى ، حربه كافران عليه پيامبر ( ص ) و مؤمنان بود .

ليقولنّ الذين كفروا إن أنتم إلاّ مبطلون

باطل، در اصل، به معناى {بى ثبات و بى ريشه} است. گاهى، درباره كسى به كار برده مى شود كه مطلبى عارى از حقيقت بگويد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 30 - 3

3 - تمسخر و استهزا ، از روش هاى مبارزاتى و حربه هاى تبليغى كافران عليه رسولان الهى بود .

ي_حسرة على العباد

ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 8

8 - ترسانيدن و به هراس افكندن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از ضربات دشمنان ، از روش هاى مبارزاتى مشركان و كافران

و يخوّفونك بالذين من دونه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 56 - 8

8 - تمسخر ، از شيوه هاى مبارزاتى كافران و مشركان با تعاليم آسمانى ( قرآن )

ي_حسرتى على ما فرّطت . .. و إن كنت لمن الس_خرين

آمدن كلمه {الساخرين} به صورت صفت (در قالب اسم فاعل) گوياى اين نكته است كه به تمسخر گرفتن تعاليم قرآن، به صورت مقطعى و موردى نبود; بلكه دائمى و مكرر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 3

3- نسبت افترا به پيامبر ( ص ) ، از شيوه هاى كافران در مبارزه با آن حضرت

قال الذين كفروا . .. ه_ذا سحر مبين . أم يقولون افتري_ه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 2 - 6

6 - استفاده جبهه كفر از تمامى روش هاى عملى و تبليغى ، براى زيان رساندن به مسلمانان

إن يثقفوكم يكونوا لكم أعداء و يبسطوا إليكم أيديهم و ألسنتهم بالسوء

تعبير {أيديهم و ألسنتهم. ..}، بيانگر به كارگيرى تمامى امكانات از سوى كافران است.

روش مبارزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 157 - 6،7

6 - برخورد و مبارزه پيامبر (

ص ) و قرآن با مخالفان دعوت الهى ( كافران و مشركان ) ، متكى بر منطق و استدلال بود .

فأتوا بكت_بكم إن كنتم ص_دقين

7 - زير سؤال بردن عقايد باطل و ضد منطق ، روش قرآن و پيامبر ( ص ) در مبارزه با آنها

فاستفتهم ألربّك البنات و لهم البنون . .. أم لكم سلط_ن مبين . فأتوا بكت_بكم إن كن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 8،10

8 - پيامبراسلام ( ص ) موضع قاطع و سازش ناپذيرى خود را _ حتى در صورت تنها ماندن _ به دشنان اعلام كرد و آنان را از اميد بستن به سازش و تسليم مأيوس ساخت .

قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

10 - رفتار محبت آميز و با شفقت ، در عين برخورد قاطع و دليرانه ، شيوه مبارزاتى پيامبراسلام ( ص )

قل ي_قوم اعملوا . .. فسوف تعلمون

برداشت ياد شده از تعبير {ياقوم} _ كه در موارد اظهار محبت به كارمى رود _ به دست مى آيد.

روش مبارزه مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 9

9 _ ادعاى عدم نزول وحى، به دروغ مدعى نبوت شدن و ادعاى آوردن مانند براى قرآن، از روشهاى مخالفان براى مبارزه با اسلام و پيامبر(ص) بود.

ما أنزل الله على بشر . .. افترى على الله كذبا أو قال أوحى إلىّ ... سأنزل مثل ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 7

7 - جنون آميز خواندن

رفتار و گفتار پيامبر ( ص ) ، از شيوه هاى مبارزه مخالفان با آن حضرت در صدراسلام

و ما صاحبكم بمجنون

روش مبارزه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 10

10 _ افسانه خواندن قرآن، از شيوه هاى مبارزه كافران و مشركان با اسلام

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا إن هذا إلا أسطير الأولين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 1

1 _ { ساختگى بودن } از برچسب هاى شرك پيشگان عصر بعثت به قرآن و در راستاى مبارزه آنان با پيامبر اكرم ( ص ) بود .

و ما كان هذا القرءان أن يفترى . .. أم يقولون افتريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 8

8 - ترسانيدن و به هراس افكندن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از ضربات دشمنان ، از روش هاى مبارزاتى مشركان و كافران

و يخوّفونك بالذين من دونه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 56 - 8

8 - تمسخر ، از شيوه هاى مبارزاتى كافران و مشركان با تعاليم آسمانى ( قرآن )

ي_حسرتى على ما فرّطت . .. و إن كنت لمن الس_خرين

آمدن كلمه {الساخرين} به صورت صفت (در قالب اسم فاعل) گوياى اين نكته است كه به تمسخر گرفتن تعاليم قرآن، به صورت مقطعى و موردى نبود; بلكه دائمى و مكرر بوده است.

روش مبارزه مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43

- 57 - 5

5 - هوچى گرى و تبليغات منفى ، از ابزار هاى مقابله مشركان مكه با پيامبراكرم ( ص )

و لمّا ضرب . .. إذا قومك منه يصدّون

روش مبارزه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 10

10 - تسبيح و حمد مداوم پروردگار ، از راه هاى مقابله مؤمنان با تبليغات كافران عليه خدا و دين

فاصبر على ما يقولون و سبّح

روش مبارزه هامان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 7

7 - موضع گيرى واحد فرعون ، هامان و قارون در چگونگى و شيوه مبارزه با موسى ( ع )

فقالوا س_حر كذّاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 7،9،12

7 - كشتار فرزندان ذكور مؤمنان ، تنها راه پيشگيرى از رواج آيين موسى ، در نگاه فرعون ، هامان و قارون

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه نخستين واكنش فرعون و. .. در برابر ايمان آورندگان به موسى(ع)، قتل پسران آنان بود.

9 - زنده گذاشتن دختران مؤمنان _ على رغم كشتار پسران آنان _ اقدام بى رحمانه ديگر فرعون ، هامان و قارون عليه موسى ( ع ) و بنى اسرائيل بود .

و استحيوا نساءهم

12 - موضع گيرى واحد فرعون ، هامان و قارون در چگونگى و شيوه مبارزه با موسى ( ع ) و پيروان او

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه و استحيوا نساءهم

روش مبارزه يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 13،17

13 - يهوديان براى مبارزه با پيامبر ( ص ) علاوه بر انكار بشارت هاى تورات ، از سحر و جادو مدد مى گرفتند .

نبذ فريق . .. كتب اللّه وراء ظهورهم ... واتبعوا ما تتلوا الشيطين

در آيه قبل گذشت كه جمله {نبذ فريق} پس از {لما جاءهم} مى رساند كه: يهود به خاطر اينكه بتوانند رسالت پيامبر(ص) را انكار كنند بشارتهاى تورات را درباره آن حضرت، ناديده گرفتند. عطف جمله {اتبعوا ...} بر {نبذ فريق} نيز اقتضا مى كند كه دنبال كردن سحر به همين منظور بوده است.

17 - يهوديان ، تعاليم هاروت و ماروت را دنبال كرده و آنها را در جهت مبارزه با پيامبر به كار گرفتند .

اتبعوا ما تتلوا . .. و ما أنزل على الملكين ببابل هروت و مروت

{ما أنزل} عطف بر {ما تتلوا . ..} است; يعنى: اتبعوا ما تتلوا الشياطين و اتبعوا ما أنزل على الملكين.

زمينه مبارزه با انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 11

11 _ خودكامگى ، سلطه مدارى و خوى اسراف گرى ، زمينه ساز رويارويى با پيامبران الهى است .

على خوف من فرعون . .. إن فرعون لعال فى الأرض و انّه لمن المسرفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 80 - 1

1 - تصور ناقص انسان از خداوند و گستره علم وى ، زمينه ساز فروغلتيدن وى در دام حق ستيزى و مبارزه با پيامبران

أم أبرموا أمرًا . .. أم يحسبون أنّا لانسمع سرّهم و نجويهم

زمينه مبارزه با توطئه گران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 110 - 5

5 - ارتباط اهل ايمان با خدا و تأمين نياز هاى جامعه ، فراهم كننده شرايط و زمينه هاى وعده خداوند ( فرمان به مبارزه با توطئه گران )

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره . .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

زمينه مبارزه با دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 9 - 2

2 _ دنياطلبى ، زمينه ساز مبارزه با دين الهى و بازداشتن مردم از راه خداست .

اشتروا بأيت اللّه ثمناً قليلا فصدوا عن سبيله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 3 - 9

9- دلبستگى به دنيا و ترجيح دادن آن بر آخرت ، زمينه ساز دين ستيزى و كفر است .

الذين يستحبّون الحيوة الدنيا على الأخرة و يصدّون عن سبيل الله

تقديم {يستحبّون الحياة الدنيا} بر جمله {و يصدّون عن سبيل الله و يبغونها عوجاً} احتمالاً بيانگر معناى ياد شده باشد.

زمينه مبارزه با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 2

2- توجه به نافرجامى خط كفر ، مقتضى مصمم بودن مؤمنان در نبرد با كافران بدون هيچ سستى و سازش

فلن يغفر اللّه لهم . فلاتهنوا و تدعوا إلى السلم

{فا} در {فلاتهنوا} ترتّب و تفريع را مى رساند و از ترتّب اين آيه بر مفاد آيه قبل، مطلب بالا استفاده مى شود.

زمينه مبارزه با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 27

27 - توكّل بر خداوند ، مقتضى نهراسيدن يكتاپرستان از پيامد هاى موضع گيرى عليه مشركان

إذ قالوا لقومهم . .. ربّنا عليك توكّلنا

زيان مبارزه با رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 70 - 6

6- بت پرستى و موضع گيرى در مقابل حق و رهبران الهى ، از زيان بارترين كار ها است .

و أرادوا به كيدًا فجعلن_هم الأخسرين

سختى مبارزه با شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 6

6 _ مبارزه با جريان كفر و شرك ، كارى است سخت كه تلاش گسترده و طاقت فرسايى را مى طلبد .

فلاتطع الك_فرين و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

شده باشد.

سختى مبارزه با كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 6

6 _ مبارزه با جريان كفر و شرك ، كارى است سخت كه تلاش گسترده و طاقت فرسايى را مى طلبد .

فلاتطع الك_فرين و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

شده باشد.

سرزنش مبارزه با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 43 - 1

1 - سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر مبارزه آنان با يگانه معبود هستى

أم لهم إل_ه غير اللّه

آيه شريفه در مقام توبيخ منكران پيامبر(ص) و دين است. به اين كه مگر كافران به خداوندى جز خداى يگانه دست يافته اند كه با اتكا بر او، با دين الهى مبارزه مى كنند.

سيره مبارزه محمد(ص)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 21

21 _ پيامبر(ص) موظف به مبارزه منفى با مشركان مكه از راه بى اعتنايى به شبهات و دروغپردازيهاى آنان است.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

رها كردن مشركان و اعتنا نكردن به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است كه خداوند پيامبر(ص) را به آن فرمان مى دهد.

شرايط مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 110 - 2،4

2 - برپاداشتن نماز و پرداخت زكات ، داراى نقشى بسزا در آماده سازى مسلمانان براى برخورد با دشمنان

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره . .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

چون وجوب نماز و زكات، پيش از نزول اين آيه براى مسلمانان بيان شده بود; معلوم مى شود: تأكيد بر آن در اين آيه، ارائه رهنمودى است براى تحقق امر ياد شده در آيه (فاعفوا و اصفحوا) و نيز فراهم آمدن زمينه جهاد و مبارزه كه فراز {حتى يأتى اللّه بأمره} بدان اشاره دارد. در برداشت فوق {أقيموا الصلاة ...} در ارتباط با {حتى يأتى ...} معنا شده است.

4 - مسلمانان صدر اسلام ، موظف به تقويت بنيه اعتقادى و اقتصادى خويش با برپا كردن نماز و پرداخت زكات ( براى مهيّا شدن زمينه هاى جهاد و مبارزه )

حتى يأتى اللّه بأمره . .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 9،10

9 _ پيدايش روحيه عبادت و بندگى خدا در جامعه ايمانى ، از شرايط لازم براى

جهاد و مبارزه

قيل لهم كفّوا ايديكم و اقيموا الصلوة و اتوا الزكوة

10 _ پيدايش روحيه گذشت از مال و رسيدگى به وضع اقتصادى مستمندان ، از شرايط لازم هر جامعه دينى براى جهاد و مبارزه

كفّوا ايديكم و اقيموا الصلوة و اتوا الزكوة

شرايط مبارزه با شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 64 - 6

6 _ رهبران دين ، حتى پيامبران ، بدون داشتن پيروانى فرمانبر ، قادر به مبارزه با شرك و كفر نخواهند شد .

حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

چنانچه {من اتبعك} عطف بر {اللّه} باشد، مراد از كفايت مؤمنان براى پيامبران اين نيست كه آنان نيز همانند خداوند قادر به حمايت از رسول خدا هستند، بلكه آيه مورد بحث با توجه به اينكه در رابطه با مبارزه عليه مشركان و كافران ايراد شده، در صدد بيان اين است كه مبادا كفايت خداوند به اين معنا تفسير شود كه در مبارزه با مشركان نيازى به مؤمنان نيست و خداوند خود ايشان را از صحنه مبارزه بيرون خواهد كرد.

شرايط مبارزه با طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 31 - 5

5 - نيرومندى و صلابت ، شرطى ضرورى براى رسولان الهى و رهبران مبارزه با طغيانگران است .

أشدّد به أزرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 43 - 4

4 - مبارزه با طغيان گران ، نيازمند مردانى خودساخته و فراهم آوردن مقدمات و ابزار مناسب

أوحينا إلى أُمّك . .. واصطنعتك لنفسى ... اذهبا إلى فرعون إنّه طغى

شرايط

مبارزه با ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 14

14 _ نيروى انسانى و فرماندهى ، دو شرط اساسى براى مبارزه با ستمگران

اخرجنا من هذه القرية الظّالم اهلها و اجعل لنا من لدنك وليّاً و اجعل لنا من لدنك

شرايط مبارزه با كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 64 - 6

6 _ رهبران دين ، حتى پيامبران ، بدون داشتن پيروانى فرمانبر ، قادر به مبارزه با شرك و كفر نخواهند شد .

حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

چنانچه {من اتبعك} عطف بر {اللّه} باشد، مراد از كفايت مؤمنان براى پيامبران اين نيست كه آنان نيز همانند خداوند قادر به حمايت از رسول خدا هستند، بلكه آيه مورد بحث با توجه به اينكه در رابطه با مبارزه عليه مشركان و كافران ايراد شده، در صدد بيان اين است كه مبادا كفايت خداوند به اين معنا تفسير شود كه در مبارزه با مشركان نيازى به مؤمنان نيست و خداوند خود ايشان را از صحنه مبارزه بيرون خواهد كرد.

شعيب(ع) و مبارزه با فساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 20،21

20_ هدف شعيب ( ع ) از مخالفت با آداب و رسوم مردم مدين و رفتار ناعادلانه آنان ، اصلاح ايشان و از ميان بردن فساد هاى اجتماعى بود .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت

21_ شعيب ( ع ) تا حد توان و استطاعتش در اصلاح جامعه كوشيد و با فساد مبارزه كرد .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما

استطعت

حرف {ما} در {ما استطعت} ظرفيه مصدريه است; يعنى، به معناى مدت و زمان مى باشد و فعل پس از خود را به تأويل مصدر مى برد. بنابراين {إن اُريد ...}; يعنى: {مدة استطاعتى الإصلاح ما اُريد إلاّ الإصلاح}; من در مدت و زمانى كه توان اصلاح امور را دارم به جز اصلاح امور را نخواهم خواست}.

شكست مبارزه با اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 10

10 _ هر گونه تدبير و تلاش در راستاى مبارزه با اسلام ، مغلوب اراده خداوند بوده و محكوم به شكست است .

يريدون أن يطفئوا نور اللّه . .. و يأبى اللّه ... و لو كره الكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 8 - 7

7 - هر گونه تدبير و تلاش در راستاى مبارزه با اسلام و قرآن ، مغلوب اراده خداوند و محكوم به شكست است .

يريدون ليطفؤا . .. و اللّه متمّ نوره

شكست مبارزه با قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 8 - 7

7 - هر گونه تدبير و تلاش در راستاى مبارزه با اسلام و قرآن ، مغلوب اراده خداوند و محكوم به شكست است .

يريدون ليطفؤا . .. و اللّه متمّ نوره

شگفتى روش مبارزه رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 3

3 _ كيفيت موضع گيرى و شيوه هاى مبارزاتى سران كفر و شرك عليه قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ،

امرى شگفت آور و در خور تأمل و انديشيدن

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل

{كيف} اسم استفهام است; ولى در اين آيه براى بيان تعجب به كار رفته است، نه استفهام حقيقى.

شگفتى روش مبارزه رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 9 - 3

3 _ كيفيت موضع گيرى و شيوه هاى مبارزاتى سران كفر و شرك عليه قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، امرى شگفت آور و در خور تأمل و انديشيدن

انظر كيف ضربوا لك الأمث_ل

{كيف} اسم استفهام است; ولى در اين آيه براى بيان تعجب به كار رفته است، نه استفهام حقيقى.

شيوه هاى مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 72 - 6

6 _ از شيوه هاى مؤثر در سست كردن پيروان يك مكتب ، اظهار عقيده به آن مكتب و سپس تبرّى از آن است . *

و قالت طائفة . .. لعلّهم يرجعون

از اينكه خداوند توطئه يهود را در اين جهت افشا مى كند، معلوم مى شود عمل يهود اثر ويژه اى در تزلزل مؤمنان داشته است.

صبر در مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 9،16

9 _ پايدارى مردم بر طريق ايمان و مقاومت در برابر آزار دشمنان ، در گرو تحكيم مبانى عقيدتى آنان است .

استعينوا باللّه و اصبروا إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

16 _ ايمان به حاكميت خدا بر زمين ، صبر در برابر دشمنان دين و استعانت از خدا ، جلوه هايى از تقواپيشگى است .

و

العقبة للمتقين

از بشارت ضمنى موسى(ع) به حاكميت يافتن بنى اسرائيل به شرط استعانت از خدا و پيشه كردن صبر و سپس بيان اين حقيقت كه {حاكميت سرانجام از آن تقواپيشگان است}، معلوم مى شود شرايط ذكر شده جلوه هايى بارز از تقواپيشگى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 39 - 2

2 - توجّه به قاهر بودن خدا ، مقتضى اطمينان به غلبه حق و پايدارى در برابر هجوم كافران عليه دين

فاصبر على ما يقولون

{فاء} در {فاصبر} لزوم صبر را متفرع بر مطالب آيات پيشين كرده است. در آن آيات، از قدرت الهى بر نابودى كافران و نيز اعاده آنان در قيامت براى حساب رسى، سخن به ميان آمده است.

عجز از مبارزه با قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 51 - 6

6 - كافران ، ناتوان از رويارويى با قرآن و مبارزه با تعاليم آن

لمّا سمعوا الذكر و يقولون إنّه لمجنون

كافران، به هنگام شنيدن آيات قرآن به جاى مبارزه با آن و يا نقد و رد تعاليم آن، به متهم ساختن آورنده آن (پيامبراسلام) روى آوردند. از اين نكته مى توان به مطلب ياد شده پى برد.

عجز از مبارزه با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 40 - 2

2 - ناتوانى فرعونيان در مبارزه با موسى ( ع ) و منحصر شدن تمام قدرت و تدبير نظام فرعونى در وجود ساحران

لعلّنا نتّبع السحرة إن كانوا هم الغ_لبين

با اين كه در نظام فرعونى تلاش بر حذف همه نيروها

و منحصر دانستن فرعون در جايگاه رهبرى بوده است; اما ناتوانى او از مقابله با موسى(ع) و نياز وى به كارآيى ساحران، سبب گشت تا به جاى فرعون، ساحران پيشواى مردم قلمداد شوند.

عوامل مبارزه با اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 9 - 5

5 _ دنياطلبى مشركان صدر اسلام ، عامل مبارزه آنان با اسلام و قرآن

اشتروا بأيت اللّه ثمناً قليلا

عوامل مبارزه با دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 23 - 5

5 - خوى استكبار و برترى طلبى ، عاملى مهم در كفر و دين گريزى

ثمّ أدبر و استكبر

عوامل مبارزه با قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 26 - 8

8 _ فاصله گرفتن از قرآن و پيامبر(ص) و مبارزه با آنها برخاسته از جهل است. *

و هم ينهون عنه و ينئون عنه و إن يهلكون إلا أنفسهم و ما يشعرون

{واو} در جمله {و ما يشعرون} مى تواند حاليه و يا عاطفه باشد. در صورت عطف، جمله {ما يشعرون} بيان خصلتى ديگر از صفات كافرانى است كه در صدد رويارويى با قرآن هستند. كه همان نداشتن درك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 9 - 5

5 _ دنياطلبى مشركان صدر اسلام ، عامل مبارزه آنان با اسلام و قرآن

اشتروا بأيت اللّه ثمناً قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 16

16 - دل بستگى به كفر ، عامل

ايستادن در مقابل تعاليم قرآن كريم

و قال الذين كفروا للحقّ لمّا جاءهم إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

آوردن فاعل ظاهر (الذين كفروا) براى {قال} _ به جاى {قالوا} _ مى تواند به خاطر اشاره به نكته ياد شده باشد.

عوامل مبارزه با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 4

4 _ ايمان ، مستلزم عمل و مبارزه با كفرپيشگان

يأيها الذين ءامنوا قتلوا الذين يلونكم من الكفار

عوامل مبارزه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 26 - 8

8 _ فاصله گرفتن از قرآن و پيامبر(ص) و مبارزه با آنها برخاسته از جهل است. *

و هم ينهون عنه و ينئون عنه و إن يهلكون إلا أنفسهم و ما يشعرون

{واو} در جمله {و ما يشعرون} مى تواند حاليه و يا عاطفه باشد. در صورت عطف، جمله {ما يشعرون} بيان خصلتى ديگر از صفات كافرانى است كه در صدد رويارويى با قرآن هستند. كه همان نداشتن درك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 14 - 11

11- مبارزه مشركان مكه با پيامبر ( ص ) ، ناشى از هواپرستى آنان و نه دلايل منطقى

قريتك الّتى أخرجتك . .. و اتّبعوا أهواءهم

عوامل مبارزه با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 110 - 4

4 _ شيفتگى فرعونيان به حكومت و سلطنت و وابستگى شديدشان به موطن خويش ، از عوامل تكذيب موسى و جبهه گيرى آنان در برابر وى

يريد أن يخرجكم من أرضكم

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 10

10 _ خودكامگى ، سلطه مدارى و خوى اسراف گرانه فرعون ، عامل رويارويى وى با موسى ( ع ) و آزار و اذيت پيروانش بود .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم و إن فرعون ل

عوامل مبارزه غلط با باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 97 - 2

2 - استفاده از شيوه هاى نادرست در مبارزه با باطل ، نتيجه القائات شيطانى است .

ادفع بالتى هى أحسن السيّئة . .. و قل ربّ أعوذ بك من همزت الشي_طين

فرجام مبارزه با اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 36 - 8

8 _ شكست نهايى ، سرنوشت محتوم كفرپيشگان ستيزه گر عليه اسلام و راه خدا

ثم يغلبون

فرجام مبارزه با توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 68 - 5

5 - هشدار به فرجام شوم كفرپيشگى و مبارزه با توحيد و يكتاپرستى ، رسالت الهى پيامبر ( ص )

و إن ج_دلوك فقل اللّه أعلم بما تعملون

فرجام مبارزه با قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 41 - 2

2 - مبارزه با پيام غيب ، با اتكا بر منابع ظنى و بشرى ، مبارزه اى بى فرجام

أم عندهم الغيب فهم يكتبون

آيه شريفه تعريضى دارد به مشركان كه با مشتى حدس و گمان، به مبارزه با غيب مكتوب (قرآن)

برخاسته اند و به بى فرجامى چنين مبارزه اى نينديشيده اند.

فرماندهى در مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 14

14 _ نيروى انسانى و فرماندهى ، دو شرط اساسى براى مبارزه با ستمگران

اخرجنا من هذه القرية الظّالم اهلها و اجعل لنا من لدنك وليّاً و اجعل لنا من لدنك

فساد مبارزه با انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 8

8 _ مقابله با پيامبران ، عملى فسادانگيز است و مقابله كنندگان مردمى مفسدند .

قال موسى ما جئتم به السحر . .. إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

فلسفه مبارزه با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 10

10 _ هدف و فلسفه اصلى جنگ و مبارزه با كفار و مشركان ، گرايش دادن آنان به سوى اسلام است نه نابود كردن آنان .

فاقتلوا المشركين . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

فلسفه مبارزه با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 10

10 _ هدف و فلسفه اصلى جنگ و مبارزه با كفار و مشركان ، گرايش دادن آنان به سوى اسلام است نه نابود كردن آنان .

فاقتلوا المشركين . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

قدرت در مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 14

14 _ نيروى انسانى و فرماندهى ، دو شرط اساسى براى مبارزه با ستمگران

اخرجنا من هذه القرية الظّالم اهلها و اجعل

لنا من لدنك وليّاً و اجعل لنا من لدنك

كيفر مبارزه با آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 51 - 5

5 - خلود در جهنم ، كيفر مقابله كنندگان با آيات الهى ( قرآن )

و الذين سعوا فى ءاي_تنا معجزين أولئك أصح_ب الجحيم

كيفر مبارزه با انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 44 - 6

6 - جوامع گذشته تاريخ ، يكى پس از ديگرى ، با عذاب قهر الهى و در پى تكذيب انبيا و مبارزه با آنان ، مضمحل شدند .

فأتبعنا بعضهم بعضًا

{إتباع} (مصدر {أتبعنا}) به معناى يكى را در پى ديگرى روانه كردن است; يعنى، {پس ما امت هاى تكذيب گر را پى در پى هلاك كرديم و هر يكى را به دنبال ديگرى، به ديار نيستى روانه ساختيم}.

كيفر مبارزه با حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 36 - 9

9 _ جهنم ، سزاى كافران حق ستيز

و الذين كفروا إلى جهنم يحشرون

كيفر مبارزه با قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 51 - 5

5 - خلود در جهنم ، كيفر مقابله كنندگان با آيات الهى ( قرآن )

و الذين سعوا فى ءاي_تنا معجزين أولئك أصح_ب الجحيم

گمراهى مبارزه با قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 34 - 5

5 _ راه كفر و ستيزه جويى با پيامبر ( ص ) و تعاليم قرآن ، بى راهه ترين

راه ها است .

الذين كفروا . .. أُول_ئك شرّ مكانًا و أضلّ سبيلاً

گمراهى مبارزه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 34 - 5

5 _ راه كفر و ستيزه جويى با پيامبر ( ص ) و تعاليم قرآن ، بى راهه ترين راه ها است .

الذين كفروا . .. أُول_ئك شرّ مكانًا و أضلّ سبيلاً

مبارزه ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 52 - 7

7- مخالفت با عقايد انحرافى پدر ، آغاز مبارزه ابراهيم ( ع )

إذ قال لأبيه و قومه

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه تقدم لفظى {أبيه} بر {قومه} دلالت بر تقدم زمانى داشته باشد.

مبارزه اجتماعى با باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 14 - 10

10 - لزوم حركت دسته جمعى براى تقويت جبهه حق و دين الهى و صف آرايى در برابر جبهه باطل و كفر ، به هنگام ضرورت و نياز

فكذّبوهما فعزّزنا بثالث فقالوا إنّا إليكم مرسلون

مبارزه اجتماعى با كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 14 - 10

10 - لزوم حركت دسته جمعى براى تقويت جبهه حق و دين الهى و صف آرايى در برابر جبهه باطل و كفر ، به هنگام ضرورت و نياز

فكذّبوهما فعزّزنا بثالث فقالوا إنّا إليكم مرسلون

مبارزه اختلاف طبقاتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 10

10 - مبارزه پيامبران و اديان توحيدى با نظام طبقاتى و

پديده استضعاف و استكبار در جامعه

و ي_قوم ما لى أدعوكم إلى النجوة . .. فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا إنّا كنّا لكم

مبارزه اشراف قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 5

5 _ مبارزه اشراف كفرپيشه ثمود با صالح ( ع ) ، على رغم مشاهده معجزه و دليل روشن بر رسالت آن حضرت

قال الملأ الذين استكبروا من قومه . .. أتعلمون أن صلحاً مرسل من ربه

مبارزه اشراف مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 3،4

3 _ اشراف كفرپيشه قوم مدين ، سردمداران مبارزه با شعيب و رسالت هاى وى

قال الملأ الذين استكبروا من قومه لنخرجنك

4 _ كبرورزى و خودبرتربينى اشراف كفرپيشه مدين ، ريشه مبارزه آنان با شعيب و رسالت هاى او

قال الملأ الذين استكبروا من قومه لنخرجنك

مبارزه انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 85 - 9

9_ مبارزه با فساد و فسادانگيزى ، از هدف هاى مهم انبياست .

و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

مبارزه با آزر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 52 - 7

7- مخالفت با عقايد انحرافى پدر ، آغاز مبارزه ابراهيم ( ع )

إذ قال لأبيه و قومه

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه تقدم لفظى {أبيه} بر {قومه} دلالت بر تقدم زمانى داشته باشد.

مبارزه با آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 9

9 _ رويگردانى، تكذيب و تمسخر، مراحل

مبارزه و رويارويى كافران با آيات الهى و قرآن*

ما تأتيهم من ءاية . .. إلا كانوا عنها معرضين. فقد كذّبوا بالحق ... ما كانوا به ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 4

4 _ اتهام سحر، وسيله اى براى مبارزه كافران با رسالت پيامبر(ص) و آيات الهى

لقال الذين كفروا إن هذا إلا سحر مبين

مبارزه با اختلاف اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 12

12 - ضرورت از ميان بردن زمينه هاى بروز اختلافات اجتماعى *

قد علم كل أناس مشربهم

به نظر مى رسد هدف از تقسيم آب و مشخص كردن هر چشمه به طايفه اى از بنى اسرائيل، جلوگيرى از بروز اختلاف و تنازع بوده است.

مبارزه با اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 10

10 _ شياطين عامل بدعت و گناه و مبارزه با اديان الهى و احكام آن هستند.

و إن الشيطين ليوحون إلى أوليائهم ليجدلوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 5

5 _ تهديد اهل ايمان و ساختن چهره اى ناپسند از راه خدا ، از روش هاى دشمنان دين براى مبارزه با پيامبران و اديان الهى

و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به و تبغونها عوجاً

مبارزه با اديان آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 4

4 - جبهه كفر ، در طول تاريخ جبهه اى همسو و متحد در برابر اديان

و پيامبران الهى

كذّبت قبلهم قوم نوح و الأحزاب من بعدهم

به كار رفتن عنوان {احزاب} درباره اقوام كافر، مى تواند گوياى مطلب يادشده باشد.

مبارزه با اذيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 14

14 _ رجوع شوهر آنگاه كه به قصد آزار و اذيت زن مطلّقه اش باشد ، بى اثر و فاقد اعتبار است .

و بعولتهن احق بردّهن فى ذلك ان ارادوا اصلاحاً

حق رجوع در آيه مشروط به اصلاح است; بنابر مفهوم شرط، آن رجوعى كه به قصد اصلاح نباشد و به طريق اولى اگر به قصد اضرار باشد، حقانيّت و اعتبار آن سلب مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 17،22

17 _ لزوم پيشه كردن صبر و تقوا در برابر آزمايش هاى الهى و آزار هاى دشمنان

لتبلونّ . .. و لتسمعنّ ... و ان تصبروا و تتّقوا فانّ ذلك من عزم الامور

22 _ صبر توأم با تقوا ، دژ مستحكم مؤمنان در برابر آزار هاى دشمنان

و لتسمعنّ . .. و ان تصبروا و تتّقوا فانّ ذلك من عزم الامور

در برداشت فوق، {عزم} به معناى محكم گرفته شده، چنانچه مجمع البيان نقل كرده است كه: قيل من محكم الامور.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 231 - 4

4 _ حرمت رجوع مرد به زن مُطلّقه ، به قصد آزار و اذيّت وى

و لا تمسكوهنّ ضراراً لتعتدوا

مبارزه با استكبار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 -

10

10 - رسالت موسى ، داراى محتوايى ضد استكبارى و مخالف منافع صاحبان زر و زور

ولقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون فقالوا س_حر كذّاب

اعزام موسى(ع) از سوى خداوند به سوى مستكبران و صاحبان زر و زور (مانند فرعون، هامان و قارون) و مخالفت شديد آنان با آن حضرت حاكى از مطلب يادشده است.

مبارزه با استهزاگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 11

11 _ لزوم مبارزه منفى با استهزاگران آيات الهى و كفرورزان به آن

إذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم حتّى

مبارزه با اسراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 19 - 8

8 - تذكر و بيدارباش دادن و مبارزه با اسراف گرى و گزافكارى در زندگى ، از برنامه هاى پيامبران الهى

أئن ذكّرتم بل أنتم قوم مسرفون

مبارزه با اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 5

5 _ مبارزات يهود عليه اسلام و پيامبر ( ص ) ، به نام دين و ديندارى

انّ اللّه عهد الينا الّا نؤمن لرسول حتّى ياتينا بقربان

چون يهود مدعى بودند با ايمان نياوردن به پيامبر (ص)، به عهد الهى وفادار بوده و از دستورات خداوند پيروى كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 187 - 12

12 _ مبارزه و كارشكنى عالمان اهل كتاب با اسلام به وسيله كتمان حقايق كتب آسمانى

و اذ اخذ اللّه . .. و لا تكتمونه فنبذوه

ورآء ظهورهم

برداشت فوق، بر اين مبناست كه آنچه كتمان مى كردند، بشارت تورات و انجيل به بعثت پيامبر، حقانيت اسلام و قرآن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 3

3 - ممانعت از ورود مسلمانان به مساجد و تلاش براى تخريب آنها ، از روش هاى مبارزاتى كفرپيشگان عليه اسلام و مسلمين

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 9

9 _ همكارى و روابط دوستانه يهود و نصارا ، @در جهت مقابله با اسلام *

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

با توجه به اينكه يهود و نصارا نسبت به يكديگر دشمنى و كينه دارند، معلوم مى شود دوستى آنها با يكديگر كه از جمله {بعضهم . ..} استفاده مى گردد، در جهت مقابله به اسلام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 57 - 6

6 _ ترسيم چهره اى مسخره آميز براى اسلام و ابزار سرگرمى خواندن آن ، شيوه مبارزه تبليغاتى اهل كتاب عليه مسلمانان

الذين اتخذوا دينكم هزواً و لعباً من الذين اوتوا الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 3

3 _ مبارزه تبليغاتى كافران و اهل كتاب عليه اسلام ، با استهزاى نماز و اذان و بازيچه خواندن آن

و إذا ناديتم إلى الصّلوة اتخذوها هزواً و لعباً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

انفال - 8 - 36 - 11

11 _ مبارزات گذشته كافران عليه اسلام ، مانع پذيرش آنان در زمره مسلمانان نخواهد شد .

ثم يغلبون و الذين كفروا إلى جهنم يحشرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 37 - 4

4 _ آنانكه دارايى هاى خويش را براى مبارزه عليه اسلام هزينه كنند ، از ناپاكان و زيانكاران هستند .

فسينفقونها . .. و الذين كفروا إلى جهنم يحشرون. ليميز اللّه الخبيث من الطيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 38 - 3

3 _ گرفتار شدن به سرنوشت شوم پيشينيان ، تهديد الهى نسبت به كافران ستيزه گر عليه اسلام

و إن يعودوا فقد مضت سنت الأولين

جواب شرط {إن يعودوا . .. } حذف شده و جمله {فقد مضت ... } جانشين آن مى باشد و تقدير كلام چنين است: {و إن يعودوا فانتقمنا منهم كما انتقمنا من الأولين ... .}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 39 - 6،7

6 _ لزوم ترك مبارزه با كافران در صورت دست برداشتن از فتنه انگيزى عليه اسلام و ايجاد مزاحمت براى گسترش دين خدا

فإن انتهوا فإن اللّه بما يعملون بصير

متعلق {انتهوا} به قرينه فرازهاى پيشين، فتنه انگيزى و جلوگيرى از حاكميت يافتن دين الهى است.

7 _ خداوند با بيان نظارت خويش بر اعمال كافرانِ دست كشيده از مبارزه عليه اسلام ، مسلمانان صدر اسلام را از غافلگير شدن در توطئه هاى آنان ايمنى بخشيد .

فإن انتهوا فإن اللّه بما يعملون بصير

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 14

14 _ كافرانى كه با مسلمانان پيمان عدم تعرض دارند ، هر چند به انگيزه مبارزه با اسلام به غير مهاجران هجوم برند ، مهاجران و انصار موظف به يارى آنان نيستند .

فعليكم النصر إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

مراد از ميثاق به قرينه مقام، پيمان عدم تعرض و متاركه جنگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 4

4 _ اطاعت محض و تبعيت كوركورانه يهود و نصارا از احبار و راهبانشان ، در راستاى مبارزه با قرآن و اسلام

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 3

3- ناتوانى و درماندگى كافران و مشركان مكه ، در مبارزه با اسلام و منطق پيامبر ( ص )

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

از اين كه كافران و مشركان، به گونه اى مستمر به استهزاى پيامبر(ص) مى پرداختند، برمى آيد كه آنان در توسل به منطق و دليل و برهان ناتوان بودند و هيچ راهى جز اين نداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 40 - 3

3 - شكست كافران و مشركان در پيكار با اسلام و مسلمانان ، جلوه عذاب الهى

من يأتيه عذاب يخزيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 51 - 7

7 - ترور شخصيت ( همچون پيامبر ( ص ) ) ، از ترفند هاى

كافران براى مبارزه با تعاليم اسلام و قرآن

لمّا سمعوا الذكر و يقولون إنّه لمجنون

اين كه كافران، به جاى مبارزه با تعاليم قرآن، پيامبر(ص) را متهم به جنون كردند; بيانگر اين نكته است كه آنان درصدد بودند با اين كار، به هدف خود (نابودى دين) نائل شوند.

مبارزه با اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 1

1 - مسؤوليت مشترك موسى و هارون ، در رسالت و مبارزه با فرعون و اشراف قوم او

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون . .. إلى فرعون و ملإيه

{ملأ} اسم جمع و به معناى اشراف و سران است. {إستكبار} (مصدر {استكبروا}); يعنى، كبر ورزيدن و تكبّر نمودن {علّو} (مصدر {عالين}) نيز به معناى برترى جويى و سلطه طلبى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 9

9 - مبارزه با فسق و تجاوز ، هدف اساسى موسى ( ع ) در رويارويى با فرعون و دارودسته وى

إلى فرعون و ملإيْه إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

مبارزه با افساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 74 - 18

18 _ مبارزه با فساد و فسادانگيزى ، از اهداف مهم انبيا

و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 85 - 9

9_ مبارزه با فساد و فسادانگيزى ، از هدف هاى مهم انبياست .

و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

مبارزه با الوهيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 -

33 - 11

11 _ ستيز كافران با پيامبر(ص)، مقابله با مقام الوهيت خداوند است.

قد نعلم إنه ليحزنك . .. و لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون

مبارزه با انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 10 - 2،4

2 _ درگيرى و مبارزه كافران با پيامبران الهى در طول تاريخ جريان داشته است.

و لقد استهزىء برسل من قبلك

4 _ استهزاى وعيدها و تهديدهاى پيامبران الهى، از شيوه هاى مبارزه كافران با انبيا در طول تاريخ

و لقد استهزىء برسل من قبلك فحاق بالذين سخروا منهم ما كانوا به

بنابراين كه مقصود از {ما كانوا به يستهزءون}، عذاب موعود الهى باشد كه در محتواى پيامهاى انبيا(ع) ذكر مى شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 34 - 2

2 _ تكذيب پيامبر اكرم(ص)، تكرار تاريخ مبارزه با انبياى الهى است.

و لقد كذبت رسل من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 14

14 _ شياطين انس و جن از هنر و تبليغات فريبنده براى فريب دادن مردم و مبارزه با انبيا بهره مى برند.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

{زخرف القول} به كلام آراسته شده مى گويند كه از مصاديق هنر است و مى توان گفت كه اين مورد به عنوان نمونه ذكر شده است. گفتنى است {غرورا} در برداشت فوق مفعول له واقع شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 5

5 _ تهديد اهل ايمان و ساختن چهره اى ناپسند از راه خدا

، از روش هاى دشمنان دين براى مبارزه با پيامبران و اديان الهى

و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به و تبغونها عوجاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 71 - 3

3 _ مبارزه با رسولان الهى و نبرد با ايشان ، از مصاديق خيانت به خداوند است .

و إن يريدوا خيانتك فقد خانوا اللّه من قبل

مراد از {فقد خانوا اللّه من قبل} (اين اسيران پيش از اسارت نيز به خدا خيانت كردند) همان مبارزه و لشكركشى مشركان عليه پيامبر(ص) در جنگ بدر است و خداوند اين مبارزه را خيانت به خود شمرده است. بنابراين مبارزه با پيامبر(ص) و مسلمانان خيانت به خداوند محسوب مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 13 - 11

11- كفر به تعاليم انبيا و ستيزه جويى با آنان ، ظلم است .

و قال الذين كفروا لرسلهم لنخرجنّكم . .. فأوحى إليهم ربّهم لنهلكنّ الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 4

4 - جبهه كفر ، در طول تاريخ جبهه اى همسو و متحد در برابر اديان و پيامبران الهى

كذّبت قبلهم قوم نوح و الأحزاب من بعدهم

به كار رفتن عنوان {احزاب} درباره اقوام كافر، مى تواند گوياى مطلب يادشده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 5

5 - مبارزه تبليغاتى و گفتارى ، شيوه رايج مخالفان در برابر رسولان الهى

ما يقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل من قبلك

مبارزه با انحراف

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 60 - 9

9 _ ارائه راه صحيح در مسير مبارزه با انحرافات ، از روش هاى قرآن

فان تنازعتم فى شىء فردّوه الى اللّه و الرّسول . .. الم تر الى الذين يزعمون انّهم

مبارزه با انحراف اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 5

5 _ لزوم نهى از منكر و مقابله با انحرافات جامعه

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

مبارزه با اندوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 274 - 9

9 _ انفاق كنندگان در راه خدا ، نه ترسى ( از آينده و نادارى ) بر آنان مستولى خواهد گرديد و نه اندوهى ( از گذشته خويش و آنچه داده اند ) دارند .

و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون

بنابراينكه نفى {خوف} و {حزن} مربوط به دنيا باشد: خوف نسبت به آينده و حزن نسبت به گذشته. يعنى خداند زندگى آنان را به گونه اى تأمين مى كند كه بر داده هاى خويش محزون نباشند و هيچ ترسى از فقر و نادارى نسبت به آينده، احساس نكنند.

مبارزه با اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 17

17 - خداوند ، مسلمانان را به آمدن حكمى جديد درباره توطئه گران اهل كتاب ( مبارزه با آنان ) نويد داد .

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره

مراد از {حتى يأتى اللّه بأمره} (تا آن گاه كه خدا فرمان خويش

را صادر كند)، به قرينه مقابله آن با عفو و گذشت، فرمان جهاد و مبارزه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 59 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور مقابله با موضعگيرى هاى مغرضانه اهل كتاب نسبت به مسلمانان

قل يأهل الكتب هل تنقمون منا الا ان ءامنا باللّه

مبارزه با باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 18

18 _ دفع فساد از روى زمين ، از آثار پيكار حقّ عليه باطل

ابعث لنا ملكاً نقاتل . .. و لو لا دفع اللّه النّاس بعضهم ببعض لفسدت الارض

مبارزه با بت پرستان دوران ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 56 - 5

5- برخورد و مبارزه ابراهيم ( ع ) با بت پرستان و مشركان ، متكى بر استدلال و برهان بود .

قال ما ه_ذه التماثيل . .. قال بل ربّكم ... فطرهنّ

مبارزه با بت پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 58 - 6

6 _ اقدام ابراهيم ( ع ) به شكستن بت ها و سالم باقى گذاشتن بت بزرگ ، تدبيرى از سوى آن حضرت براى جلب نظر مردم و توجه دادن آنان به بطلان بت پرستى بود .

و تاللّه لأكيدنّ أصن_مكم . .. فجعلهم جذذًا إلاّكبيرًا لهم لعلّهم إليه يرجعون

{فاء} در {فجعلهم} يا براى ترتيب است و يا براى تعقيب. در هر دو صورت گوياى اين است كه عمل حضرت ابراهيم(ع) مصداق همان حيله و تدبيرى

بود كه بر آن سوگند ياد كرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 5

5 - مبارزه اسلام با مظاهر شرك و بت پرستى

إنما حرم . .. و ما أهل به لغير اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 10

10 _ مبارزه اسلام با مظاهر شرك و بت پرستى و فرهنگ جاهليت

حرمت عليكم . .. و ما ذبح على النصب و إن تستقسموا بالازلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 74 - 6

6 _ تلاش ابراهيم(ع) با استفاده از احتجاج و اعتراض براى بازداشتن آزر از بت پرستى

و إذ قال إبرهيم لأبيه ءازر أتتخذ أصناما ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 7

7 _ مبارزه با شرك و بت پرستى ، در رأس رسالت پيامبر ( ص ) بود .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا عليها

مبارزه با بخل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 16 - 16

16 - انفاق ، مبارزه با بخل و حرص است و انفاق گران مبرّا از آن هستند .

و أنفقوا . .. و من يوق شحّ نفسه

اين مطلب از ارتباط ميان موضوع انفاق و مسأله بخل و حرص، به دست مى آيد.

مبارزه با بدعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 8

8 _ پيامبر(ص) مأمور مبارزه با بدعتها و تحريمهاى ناشى

از اوهام بشرى

قل من حرم زينة الله التى أخرج لعباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 20

20 _ برداشتن تكاليف شاق ، گسستن زنجير هاى جهل و خرافه و زدودن بدعت هاى دينى از وظايف پيامبر ( ص ) در انجام رسالت خويش

و يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

{إصر} به معناى عهد و پيمان سنگين و نيز به هر چيز دشوار و طاقت شكن گفته مى شود. در آيه شريفه بدين مناسبت كه در مقام بين تشريع احكام از سوى پيامبر(ص) است، مراد از آن تكاليف مشقتبارى است كه امتهاى گذشته بدانها پايبند بوده اند. غُلّ (مفرد اغلال) به معناى طوق و زنجيرى است كه به گردن و يا دستها بسته مى شود و مراد از آن جهل و خرافه و بدعت و مانند اينهاست.

مبارزه با بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 53 - 4

4 - نياز فرعون به استفاده از نيروى مردمى قبطيان ، براى سركوب بنى اسرائيل

فأرسل فرعون فى المدائن ح_شرين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از اين آيه، گردآورى مردم از شهرها باشد و نه سربازان مستقر در آنها.

مبارزه با بى سوادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 1 - 8

8 - مبارزه با بى سوادى و ترغيب به دانش آموزى و نوشتن و خواندن ، داراى اولويت نخست در برنامه هدايتى و تربيتى جامعه اسلامى

و القلم و ما يسطرون

برداشت ياد شده، با توجه به اين حقيقت است

كه اين آيه، در دوره نخستين بعثت در مكه نازل شده است.

مبارزه با بينش غلط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 9

9 _ پيشوايان و مبلغان دين وظيفه دار مبارزه با پندارهاى غلوآميز مردم درباره آنان

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك

الزام پيامبر(ص) به اعلام موارد مذكور در آيه الزامى است براى همه مبلغان و پيشوايان دين كه اين موارد را براى مردم بيان نمايند.

مبارزه با پليدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 9

9 _ مؤمنان ، مكلف به اجتناب و دورى جستن از هر گونه پليدى ( پليدى مادى و روحى ) و مبارزه با آن

إنهم رجس

{رجس} (پليد) بودن، به عنوان علت وجوب اعراض از منافقان ذكر شده و اين امر مى نماياند كه اصولا اجتناب از هر گونه رجس واجب است.

مبارزه با پيروان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 91 - 2

2 _ كافران قوم شعيب پس از تمام شدن حجت الهى بر آنان و اصرارشان به كفرورزى و مبارزه با شعيب و مؤمنان به وى ، به هلاكت رسيدند .

قال الملأ . .. فأخذتهم الرجفة

كلمه {فا} در {فأخذتهم} نزول عذاب را بر قضاياى بيان شده در آيات قبل مرتبط مى سازد و از آن قضاياست، كفرورزى مردم مدين، مبارزه آنان با شعيب و در آخر دعاى شعيب كه خواهان داورى خداوند شد.

مبارزه با پيروان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7

- 127 - 11

11 _ فرعون با پذيرش پيشنهاد اشرافيان ( سركوبى موسى ( ع ) و قوم او ) بر كشتار وسيع پسران بنى اسرائيل و زنده نگاه داشتن زنانشان مصمم شد .

قال سنقتّل أبناءهم و نستحى نساءهم

تقتيل (مصدر تقتّل) به معناى كشتار وسيع است. {استحياء} از ماده {حيات} به معناى زنده نگاه داشتن است.

مبارزه با تجاوز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 39 - 4

4 - اهل ايمان ، نه متجاوزاند و نه تجاوز را از سوى ديگران مى پذيرند .

و الذين إذا أصابهم البغى هم ينتصرون

{إنتصار} به معناى يارى طلبيدن است (مفردات راغب).

مبارزه با ترس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 17

17 _ اعتقاد به مقدّر بودن مرگ ، از ميان برنده هراس و دلهره حضور در ميدان نبرد

قالوا . .. لو اطاعونا ما قتلوا قل فادرؤا عن انفسكم الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 244 - 1

1 _ توجه به حاكميّت خداوند در حيات و مرگ ، برطرف كننده ترس آدمى براى پيكار در راه او

الم تر الى الّذين . .. و قاتلوا فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 9

9 _ فرستادن آرامش خاطر به سوى بنى اسرائيل از جانب خداوند ، به منظور استقامت و كاستن دلهره و اضطراب آنان در پيكار با دشمنان

ابعث لنا ملكاً نقاتل . .. ان ياتيكم التّابوت فيه سكينة

مراد از {سكينة} به

مناسبت آيات قبل كه درباره جهاد و نبرد با دشمنان بود، يا خصوص آرامش و رفع نگرانى و دلهره در رويارويى با متجاوزان است و يا مصداق بارز و مورد نظر از آرامش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 262 - 8

8 _ انفاق كنندگانِ در راه خدا ، نه ترسى از آينده و نادارى بر آنان مستولى مى گردد ، و نه اندوهى از گذشته خويش و آنچه داده اند ، دارند .

و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون

بنابراينكه عدم {خوف} و {حزن}، مربوط به دنيا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 274 - 9

9 _ انفاق كنندگان در راه خدا ، نه ترسى ( از آينده و نادارى ) بر آنان مستولى خواهد گرديد و نه اندوهى ( از گذشته خويش و آنچه داده اند ) دارند .

و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون

بنابراينكه نفى {خوف} و {حزن} مربوط به دنيا باشد: خوف نسبت به آينده و حزن نسبت به گذشته. يعنى خداند زندگى آنان را به گونه اى تأمين مى كند كه بر داده هاى خويش محزون نباشند و هيچ ترسى از فقر و نادارى نسبت به آينده، احساس نكنند.

مبارزه با تعصب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 14

14 - آرامش و بردبارى ، سلاحى كارآمد و سازنده در رويارويى با خشم و تعصب جاهلانه

فى قلوبهم الحميّة . .. فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

از اين كه خداوند، در قبال

لجاجت و خشم جاهلانه مشركان، پيامبر(ص) و مؤمنان را به سلاح آرامش و طمأنينه مجهز ساخته است; مطلب بالا استفاده مى شود.

مبارزه با تقليد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 54 - 2

2- مخالفت قاطع و صريح ابراهيم ( ع ) با شرك و تقليد كوركورانه پدر و قوم خويش

إذ قال لأبيه و قومه . .. لقد كنتم أنتم و ءاباؤكم فى ضل_ل مبين

مبارزه با تقليد كوركورانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 76 - 1

1 - اقدام ابراهيم ( ع ) به شكستن بتِ سنت گرايى و تقليد بى چون و چرا از نياكان

أفرءيتم . .. أنتم و ءاباؤكم الأقدمون

مبارزه با تهاجم تبليغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 22

22 _ پيامبر(ص) موظف به مقابله مناسب با تهاجم تبليغاتى كافران است.

قل أندعوا . .. قل إن هدى الله هو الهدى

{قل} خطاب به پيامبر(ص) است. تكرار آن در آيه بيان اهميت اين مفاهيم در برابر القائات و انديشه هايى است كه كافران آن را مطرح مى ساختند.

مبارزه با تهاجم فرهنگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 21

21 _ مسؤولان جوامع دينى بايد نسبت به عقايد دينى مردم حساس بوده و در طريق مبارزه با منحرفان و عوامل انحراف كوتاهى نكنند .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

مبارزه با تهديدهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد -

111 - 2 - 2

2 - ابولهب ، ثروت و موقعيت هاى اكتسابى خويش را ، نجات بخش از تهديد هاى الهى مى دانست .

ما أغنى عنه ماله و ما كسب

مبارزه با تهمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 61 - 7

7 _ مبلغان دين بايد در برابر اتهام هاى ناروا از خويشتن دفاع كنند .

إنا لنريك فى ضلل مبين. قال يقوم ليس بى ضللة و لكنى رسول

مبارزه با ثروت اندوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 10

10 - رسالت موسى ، داراى محتوايى ضد استكبارى و مخالف منافع صاحبان زر و زور

ولقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون فقالوا س_حر كذّاب

اعزام موسى(ع) از سوى خداوند به سوى مستكبران و صاحبان زر و زور (مانند فرعون، هامان و قارون) و مخالفت شديد آنان با آن حضرت حاكى از مطلب يادشده است.

مبارزه با جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 3

3 _ معجزه موسى ( ع ) در صحنه مبارزه با ساحران ، عامل تثبيت حقانيت وى و از ميان رفتن تمام دستاورد هاى ديرينه فرعون و اشراف دربارش شد .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از ضمير {كانوا} و {يعملون} فرعون و فرعونيان باشد. بر اين مبنا مقصود از {ما} در {ما كانوا} تلاشهاى فرعونيان براى تثبيت ربوبيت فرعون و مانند آن خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - طه - 20 - 63 - 4

4 - هارون ، همگام موسى ( ع ) در مبارزه با فرعون و حاضر در صحنه مقابله موسى و ساحران

إن هذن لسحرن

مبارزه با جرايم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 2

2 - لزوم مبارزه با فتنه و فتنه انگيزان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

مبارزه با جهل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 20

20 _ برداشتن تكاليف شاق ، گسستن زنجير هاى جهل و خرافه و زدودن بدعت هاى دينى از وظايف پيامبر ( ص ) در انجام رسالت خويش

و يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

{إصر} به معناى عهد و پيمان سنگين و نيز به هر چيز دشوار و طاقت شكن گفته مى شود. در آيه شريفه بدين مناسبت كه در مقام بين تشريع احكام از سوى پيامبر(ص) است، مراد از آن تكاليف مشقتبارى است كه امتهاى گذشته بدانها پايبند بوده اند. غُلّ (مفرد اغلال) به معناى طوق و زنجيرى است كه به گردن و يا دستها بسته مى شود و مراد از آن جهل و خرافه و بدعت و مانند اينهاست.

مبارزه با حاكمان ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 11

11 - لزوم مبارزه با حاكمان فاسق و تجاوزپيشه

إلى فرعون و ملإيْه إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

مبارزه با حاكمان ظلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 207 - 13

13 _ لزوم مبارزه تا

سر حدّ جان دادن ، با فساد و حاكمان فاسد

و من الناس من يعجبك . .. و اذا تولى سعى فى الأرض ... و من الناس من يشرى نفسه

از اينكه پس از بيان خصلتهاى حاكمان مُفسد، بى درنگ ستايش از كسانى شده است كه جان خويش را در راه خدا مى دهند، برداشت فوق استفاده مى شود.

مبارزه با حاكمان فاسق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 11

11 - لزوم مبارزه با حاكمان فاسق و تجاوزپيشه

إلى فرعون و ملإيْه إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

مبارزه با حرص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 16 - 16

16 - انفاق ، مبارزه با بخل و حرص است و انفاق گران مبرّا از آن هستند .

و أنفقوا . .. و من يوق شحّ نفسه

اين مطلب از ارتباط ميان موضوع انفاق و مسأله بخل و حرص، به دست مى آيد.

مبارزه با حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 176 - 8

8 _ مقابله با پيامبر ( ص ) و جبهه حقّ ، به منزله مقابله با خداوند است .

انّهم لن يضرّوا اللّه شيئاً

مستند نمودن نفى ضرر به خداوند، با وجود اينكه مراد، نفى ضرر از دين و پيامبر (ص) و مسلمانان است، اشاره به اين معنا دارد كه مقابله با دين و پيامبر (ص)، به منزله مقابله با خداوند است.

مبارزه با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 13

13 _ ستمگران

از مقابله با خدا و پيامبر(ص) طرفى نبسته و به اهداف خويش نخواهند رسيد.

قل أى شىء أكبر شهدة . .. الذين ءاتينهم الكتب ... إنه لايفلح الظلمون

مستفاد از ربط بين آيات و اطلاق ظالم بر مشركين و اهل كتاب كه در صدد مقابله با خدا و پيامبر(ص) بوده اند. و از {لايفلح الظالمون} فهميده مى شود كه آنها به دنبال اهدافى بوده اند كه موفق نشده و نخواهند شد.

مبارزه با خرافات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 10

10 - مبارزه اسلام با آداب و رسوم نادرست و خرافى عصر جاهليت

و ليس البر بأن تأتوا البيوت من ظهورها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 103 - 8

8 _ لزوم مبارزه با انديشه هاى خرافى و احكامى كه به دروغ به خداوند نسبت داده مى شود

ما جعل اللّه . .. و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 7

7 _ روح دين الهى در صدد برداشتن موانع خرافى در راه استفاده از مواهب و نعمتهاى الهى است.

و قالوا هذه أنعم و حرث . .. قل ءالذكرين حرم ... و على الذين هادوا حرمنا

محور بحث از آيه 138 تا 145 درباره تحريمهاى خرافى و بى جاى مشركان است. آيه 146 بيان حكمى استثنايى است كه همان تحريم برخى مواهب بر يهود است. از اين حكم استثنايى، كه به سبب تجاوزكارى يهود بر آنان وضع گرديده، اين مطلب كه روح اديان الهى در نقطه

مقابل تحريمهاى بى جا قرار دارد، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 20،21

20 _ برداشتن تكاليف شاق ، گسستن زنجير هاى جهل و خرافه و زدودن بدعت هاى دينى از وظايف پيامبر ( ص ) در انجام رسالت خويش

و يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

{إصر} به معناى عهد و پيمان سنگين و نيز به هر چيز دشوار و طاقت شكن گفته مى شود. در آيه شريفه بدين مناسبت كه در مقام بين تشريع احكام از سوى پيامبر(ص) است، مراد از آن تكاليف مشقتبارى است كه امتهاى گذشته بدانها پايبند بوده اند. غُلّ (مفرد اغلال) به معناى طوق و زنجيرى است كه به گردن و يا دستها بسته مى شود و مراد از آن جهل و خرافه و بدعت و مانند اينهاست.

21 _ ر ها ساختن مردم ( يهود ، نصارا و . . . ) از تكاليف شاق و زنجير هاى خرافات ، از نشانه هاى موجود در تورات و انجيل براى شناسايى پيامبر ( ص )

الذى يجدونه . .. يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 2

2- پيامبر ( ص ) مأمور پيش گيرى از خرافه پردازى كوتاه فكران درباره شخصيت اش است .

قل إنّما أنا بشر مثلكم

فرمان {قل إنّما. ..} _ به قرينه ذيل آيه _ از آن جهت صورت گرفته است كه جلوى توهّمات شرك آلود جاهلان گرفته شود و براى پيامبر(ص) رتبه اى خارج از پيامبرى در نظر گرفته

نشود، مانند آنچه مسيحيان درباره {مسيح} پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 52 - 5

5- مبارزه با انديشه هاى خرافى و شرك آلود ، تبلور رشد و كمال ابراهيم ( ع ) بود .

و لقد ءاتينا إبرهيم رشده . .. إذ قال لأبيه و قومه ما ه_ذه التماثيل

; يعنى، اعطاى رشد به ابراهيم(ع) هنگامى بود كه او به پدر و قومش گفت. ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 151 - 1

1 - لزوم آگاهى بخشيدن به مردم درباره عقايد خرافى

ألا إنّهم من إفكهم ليقولون

از به كار رفتن {ألا} _ كه براى تنبيه است _ برداشت بالا استفاده مى شود.

مبارزه با دشمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 5،15

5 _ پيامبر بنى اسرائيل در عصر طالوت پناهگاه مردم براى رويارويى با دشمنان

اذ قالوا لنبى لهم ابعث

15 _ اطمينان بخشيدن بنى اسرائيلِ زمان طالوت به پيامبرشان ، بر پايدارى در پيكار با دشمنان

و ما لنا الاّ نقاتل فى سبيل اللّه

مبارزه با دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 26

26 _ فداكارى و از خود گذشتگى مسلمانان صدر اسلام ، در رويارويى با دشمنان و استقبال آنان از شهادت

فالّذين . .. و قاتلوا و قتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 3

3 _ مؤمنان ، موظّف به پايدارى و مقاومت در برابر دشمنان سرسخت و ستيزه

جو

يا ايّها الّذين امنوا . .. صابروا

{صابروا} از باب مفاعله، دلالت بر مقاومت طرفينى دارد و اين معنا غالبا بين دو خصم تصوّر مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 20

20 - ناديده گرفتن توطئه دشمنان و گذشت كردن از آزار هاى ايشان ، مرحله ى تاكتيكى در مبارزه با آنان است .

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 110 - 2

2 - برپاداشتن نماز و پرداخت زكات ، داراى نقشى بسزا در آماده سازى مسلمانان براى برخورد با دشمنان

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره . .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

چون وجوب نماز و زكات، پيش از نزول اين آيه براى مسلمانان بيان شده بود; معلوم مى شود: تأكيد بر آن در اين آيه، ارائه رهنمودى است براى تحقق امر ياد شده در آيه (فاعفوا و اصفحوا) و نيز فراهم آمدن زمينه جهاد و مبارزه كه فراز {حتى يأتى اللّه بأمره} بدان اشاره دارد. در برداشت فوق {أقيموا الصلاة ...} در ارتباط با {حتى يأتى ...} معنا شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 21

21 _ يورش مسلمان به تنهايى بر اجتماع دشمن مشرك و خود را در معرض كشته شدن قرار دادن ، در حكم خودكشى است .

و لا تقتلوا انفسكم

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: . .. عنى بذلك الرجل من المسلمين يشدّ على المشركين وحده يجىء فى منازلهم فيقتل فنهاهم اللّه عن

ذلك.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 235، ح 98 ; تفسير برهان، ج 1، ص 363، ح 2.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 2

2 _ چاره انديشى گروهى از مسلمانان براى مخالفت و ناديده گرفتن فرمان پيامبر خدا به نبرد با دشمنان دين

يقولون طاعة . .. بيّت طائفة منهم غير الذى تقول

با توجّه به آيات پيشين كه درباره جهاد بود، فرمان مورد نظر در اين آيه همان دستور جهاد و شركت در نبرد عليه دشمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 13

13 _ لزوم مبارزه با دشمنان ، على رغم ترس از نيرو و قدرت آنان

قال رجلان من الذين يخافون . .. ادخلوا عليهم الباب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 13 - 3

3 _ مبارزه با دشمنان خدا و رسول و سركوبى آنان ، امرى لازم و بر عهده مسلمانان

ذلك بأنهم شاقوا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 6 - 3

3 - فرمان خداوند به مبارزه با شيطان ، چونان برخورد با دشمن

فاتّخذوه عدوًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 7 - 8

8- مؤمنان ، محتاج امداد هاى الهى ، در پيشبرد دين و مبارزه با دشمنان

إن تنصروا اللّه ينصركم

از اين كه خداوند، نويد نصرت و امداد به مؤمنان را در زمينه جهاد مطرح كرده است; نياز آنان به امدادهاى خداوند استفاده مى شود.

مبارزه با

دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 157 - 6

6 - برخورد و مبارزه پيامبر ( ص ) و قرآن با مخالفان دعوت الهى ( كافران و مشركان ) ، متكى بر منطق و استدلال بود .

فأتوا بكت_بكم إن كنتم ص_دقين

مبارزه با دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 2

2 - مؤمنان صدراسلام ، وظيفه دار تكذيب شايعه هاى بى اساس بدخواهان عليه پيامبر ( ص ) و خانواده آن حضرت

لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا و قالوا ه_ذا إفك مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 2،4

2 - مسلمانان ، موظف بودند با توطئه { افك } به عنوان بهتانى بزرگ عليه پيامبر ( ص ) و حريم آن حضرت ، مقابله كنند .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

4 - مسلمانان ، موظف اند در برابر شايعه ها و تهمت هاى بى اساس عليه پيامبر ( ص ) و حريم آن حضرت ، واكنشى صريح و منفى نشان دهند و به مقابله جدى با آنها برخيزند .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. ه_ذا بهت_ن عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 9

9 - توكل و اتكال پيامبراسلام ( ص ) بر خداوند ، سبب اعتماد به نفس و پشت گرمى آن حضرت در مبارزه با دشمنان و نيل به اهداف رسالت

قل حسبى اللّه عليه

يتوكّل المتوكّلون . قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسو

يادآورى توكل و اتكال بر خداوند (در آيه قبل) پيش از اعلام موضع قاطع خود به دشمنان، مى تواند گوياى برداشت بالا باشد.

مبارزه با دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 12

12 _ دوستان شيطان در مسير مبارزه با دين و احكام الهى آن هستند.

و إن الشيطين ليوحون إلى أوليائهم ليجدلوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 37 - 2

2 _ كافران ستيزه گر با دين ، پليد هستند و اهل ايمان ، پاك .

ليميز اللّه الخبيث من الطيب

مبارزه با رباخوار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 279 - 1،5

1 _ خداوند و پيامبر ( ص ) ، در جنگى بزرگ عليه رباخواران

فان لم تفعلوا فأذنوا بحرب من اللّه و رسوله

بنابراينكه {من}، ابتدائيه باشد; يعنى جنگ از ناحيه خدا و رسول آغاز شده است. گفتنى است كه نكره بودن كلمه {حرب}، دلالت بر جنگى بزرگ دارد.

5 _ لزوم شدّت عمل و برخورد نظامى ، با رباخوارانى كه دست از عمل ناپسند خود برنمى دارند .

فان لم تفعلوا فأذنوا بحرب من اللّه و رسوله

مبارزه با رذايل اخلاقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 3

3 _ دشمنى و كينه توزى ، رذايلى ريشه دار و مبارزه با آن نيازمند سعى و تلاش است .

و نزعنا ما فى صدورهم من غل

به كارگيرى {نزع}، به معناى كندن، براى رهاسازى انسان

از كينه و عداوت، مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

مبارزه با رسوم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 10

10 - مبارزه اسلام با آداب و رسوم نادرست و خرافى عصر جاهليت

و ليس البر بأن تأتوا البيوت من ظهورها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 10

10 _ مبارزه اسلام با مظاهر شرك و بت پرستى و فرهنگ جاهليت

حرمت عليكم . .. و ما ذبح على النصب و إن تستقسموا بالازلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 9،10

9 _ لزوم مبارزه با فرهنگ جاهلى و ريشه كن ساختن آن

افحكم الجهلية يبغون

10 _ از ميان بردن فرهنگ و مقررات جاهلى حاكم بر جوامع ، از اهداف احكام و قوانين الهى

و إن احكم بينهم بما أنزل اللّه . .. افحكم الجهلية يبغون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 21،27

21 - برخى از سنت هاى جاهلى ، به قدرى در جامعه صدراسلام رخنه و نفوذ داشت كه شكستن آن ، نياز به اقدام عملى پيامبر ( ص ) با پشتيبانى خداوند داشت .

فلمّا قضى زيد منها وطرًا زوّجن_كها لكى لايكون على المؤمنين حرج فى أزوج أدعيائهم

27 - فلسفه ازدواج پيامبر ( ص ) با مطلَّقه پسرخوانده خويش ، شكستن سنّتى جاهلى و هموار كردن راه براى ديگران بود .

زوّجن_كها لكى لايكون على المؤمنين حرج فى أزوج أدعيائهم

مبارزه با رسوم غلط

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 17

17 - ارائه روش صحيح ، پس از طرد سنت هاى غلط ، از روش هاى تربيتى قرآن است .

ليس البر . .. و لكن البر من اتقى

مبارزه با رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 5

5 - مبارزه با عوامل و سردمداران كفر و فساد و اصلاح نظام اجتماعى حاكم ، سرلوحه رسالت موسى ( ع ) و مرحله نخستين نهضت او

لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون

مبارزه با سنت گرايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 70 - 8

8 _ مخالفت با سنن قومى ، در پندار قوم عاد ، سفاهت و نابخردى بود .

إنا لنريك فى سفاهة . .. و نذر ما كان يعبد ءاباؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 76 - 1

1 - اقدام ابراهيم ( ع ) به شكستن بتِ سنت گرايى و تقليد بى چون و چرا از نياكان

أفرءيتم . .. أنتم و ءاباؤكم الأقدمون

مبارزه با شايعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 15

15 _ لزوم مقابله با تبليغات دشمن و جلوگيرى از تأثير آن

الّذين قال لهم النّاس . .. انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه فلا تخافوهم و خافون

قرآن با بيان تبليغات سوء دشمنان با جمله {فلا تخافوهم و خافون}، در صدد خنثى سازى توطئه هاى دشمن برآمد تا به مؤمنان نيز

بياموزد كه بايد همواره به مقابله با تبليغات سوء دشمن برخيزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 9

9 - اظهار تنفر و نشان دادن واكنش منفى ، وظيفه مسلمانان در برابر شايعه ها و تهمت هاى بى دليل جنسى عليه ديگر مسلمانان

و لولا إذ سمعتموه قلتم ما يكون لنا أن نتكلّم به_ذا سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

مبارزه با شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 25 - 3

3- شعار { لا إل_ه إلاّ اللّه } ، پرستش خداى يگانه و مبارزه با شرك و چندگانه پرستى ، محتواى وحى الهى به تمامى رسولان

من رسول إلاّنوحى إليه أنّه لا إل_ه إلاّأنا فاعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 5

5 - مبارزه اسلام با مظاهر شرك و بت پرستى

إنما حرم . .. و ما أهل به لغير اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 10

10 - { و قاتلوهم حتى لاتكون فتنة } أى شرك . . . و هو المروى عن الصادق ( ع )

از امام صادق(ع) درباره آيه {و قاتلوهم حتى لاتكون فتنة} روايت شده كه مراد از {فتنة} شرك است . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 10

10 _ مبارزه اسلام با مظاهر شرك و بت پرستى و فرهنگ جاهليت

حرمت عليكم . .. و ما ذبح على النصب و إن تستقسموا بالازلم

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 74 - 11

11 _ در تبليغ توحيد و مبارزه با عقايد شرك آلود بايد صريح و قاطع بود.

أتتخذ أصناما ءالهة إنى أريك و قومك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 13

13 _ تمسك به توحيد و مبارزه با شرك، شرط ورود به جرگه نيكوكاران است.

و كذلك نجزى المحسنين

روشن است كه مصداق برتر نيكوكاران در اين آيه ابراهيم خليل(ع) است و طبيعى است كه موصوف شدن آن حضرت به اين وصف بايد در تناسب و ارتباط با آيات پيشين باشد، و چون آيات گذشته عموماً درباره توحيد ابراهيم(ع) و تلاش آن حضرت براى مبارزه با شرك بود، شايد بتوان گفت كه اين ويژگى از مقومات نيكوكار بودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 59 - 8

8 _ مبارزه با شرك و دعوت به توحيد ، مهمترين رسالت نوح

يقوم اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 65 - 11

11 _ مبارزه با شرك ، از وظايف اصلى هود

قال يقوم اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 70 - 2

2 _ قوم عاد ، رسالت هود را از سوى خداوند ، براى دعوت به توحيد و مبارزه با شرك باور نداشتند .

أجئتنا لنعبد اللّه وحده

استفهام در جمله {أجئتنا . .. } استفهام انكارى ابطالى است. يعنى دلالت مى كند

كه آنچه مورد استفهام واقع شده (مأموريت هود براى دعوت به يكتاپرستى)، بى اساس است و مدعى آن (حضرت هود) دروغگوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 10

10 _ مبارزه با شرك ، از وظايف اصلى صالح ( ع )

قال يقوم اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 11

11 _ مبارزه با شرك از وظايف اصلى شعيب بود .

قال يقوم . .. ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 9

9 _ فرمان خداوند به مبارزه با كفر و شرك و به وجود آوردن صحنه مبارزه ، از اسباب تحقق اراده خداوند براى اظهار حق و نابودى كفر

و يريد اللّه أن يحق الحق بكلمته

خداوند در برابر مؤمنان كه خواهان هجوم به كاروان تجارى قريش بودند، خواست تا آنان با لشكريان كفر درآويزند و به جهاد با آنان بپردازند و همان را نيز مقدر ساخت و بيان داشت كه احقاق حق در پرتو آن حاصل مى شود. بنابراين مراد از {بكلمته} همان فرمان به جهاد و تحقق يافتن صحنه مبارزه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 64 - 5،9

5 _ پيامبر ( ص ) و رهبران الهى در مبارزه با شرك و كفر تنها بايد بر خدا و مؤمنان پيرو تكيه كنند .

حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

9 _ اتكا بر مؤمنان راستين براى مبارزه با شرك

و كفر ، منافاتى با توحيد و اتكا بر خدا ندارد .

حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 52 - 7

7- مخالفت با عقايد انحرافى پدر ، آغاز مبارزه ابراهيم ( ع )

إذ قال لأبيه و قومه

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه تقدم لفظى {أبيه} بر {قومه} دلالت بر تقدم زمانى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 7،8

7 _ تلاش در راه احياى معارف دين و مبارزه فرهنگى با جريان كفر و شرك ، جهادى بزرگ و با عظمت

فلاتطع الك_فرين و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

8 _ مبارزه و جهاد فرهنگى با كفر و شرك ، هدف كلى قرآن و محور اصلى دعوت پيامبراسلام ( ص )

و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 93 - 7

7 - رهنمود خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، مبنى بر زمينه سازى براى از بين بردن مظاهر شرك و شكستن بت ها

فراغ عليهم ضربًا باليمين

يادآورى داستان بت شكنى ابراهيم(ع) و چگونگى مبارزه آن حضرت با مظاهر شرك در مكه (نيمه نخست بعثت)، مى تواند به منظور درس آموزى و ارائه روش مبارزه با شرك و بت پرستى براى پيامبر(ص) و مؤمنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 44 - 10

10 - پيامبر ( ص ) مأمور مبارزه علنى و صريح با عقايد مشركان ( چون عقيده به شفاعت كردن

معبود ها و توانايى آنان بر اين كار )

أم اتّخذوا من دون اللّه شفعاء قل أَوَلو كانوا لايملكون شيئًا و لايعقلون . قل للّ

مبارزه با شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 3،4

3 _ اشراف كفرپيشه قوم مدين ، سردمداران مبارزه با شعيب و رسالت هاى وى

قال الملأ الذين استكبروا من قومه لنخرجنك

4 _ كبرورزى و خودبرتربينى اشراف كفرپيشه مدين ، ريشه مبارزه آنان با شعيب و رسالت هاى او

قال الملأ الذين استكبروا من قومه لنخرجنك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 91 - 2

2 _ كافران قوم شعيب پس از تمام شدن حجت الهى بر آنان و اصرارشان به كفرورزى و مبارزه با شعيب و مؤمنان به وى ، به هلاكت رسيدند .

قال الملأ . .. فأخذتهم الرجفة

كلمه {فا} در {فأخذتهم} نزول عذاب را بر قضاياى بيان شده در آيات قبل مرتبط مى سازد و از آن قضاياست، كفرورزى مردم مدين، مبارزه آنان با شعيب و در آخر دعاى شعيب كه خواهان داورى خداوند شد.

مبارزه با شهوترانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 27

27 _ فراهم آوردن ازدواج هاى سهل و آسان در جامعه ، راه جلوگيرى از مفاسد جنسى

و من لم يستطع . .. فمن ما ملكت ايمانكم ... ذلك لمن خشى الْعنت منكم

چون ازدواج با كنيزان سهل است و خداوند براى جلوگيرى از زنا و مفاسد جنسى آن را پيشنهاد و تجويز كرده، معلوم مى شود كه بهترين راه براى جلوگيرى از

مفاسد جنسى، فراهم آوردن ازدواج سهل و آسان است.

مبارزه با شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 6

6 _ وجوب نبرد با ياوران شيطان ( كافران و طاغوت ها )

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت فقاتلوا اولياء الشّيطان

مبارزه با شياطين انسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 6

6 _ پيامبر اسلام(ص)، مانند ساير پيامبران، درگير مبارزه با شياطينى از جن و انس

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا شيطين الإنس و الجن

مبارزه با شياطين جنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 6

6 _ پيامبر اسلام(ص)، مانند ساير پيامبران، درگير مبارزه با شياطينى از جن و انس

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا شيطين الإنس و الجن

مبارزه با شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 6 - 3

3 - فرمان خداوند به مبارزه با شيطان ، چونان برخورد با دشمن

فاتّخذوه عدوًّا

مبارزه با صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 5

5 _ مبارزه اشراف كفرپيشه ثمود با صالح ( ع ) ، على رغم مشاهده معجزه و دليل روشن بر رسالت آن حضرت

قال الملأ الذين استكبروا من قومه . .. أتعلمون أن صلحاً مرسل من ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 49 - 4

4 - مبارزه با صالح پيامبر و از ميان بردن وى ، محور

اتحاد و همكارى گروه هاى فسادگر على رغم داشتن اختلاف

و كان فى المدينة تسعة رهط . .. تقاسموا باللّه لنبيّتنّه و أهله

نُه گانه بودن گروه هاى مزبور، خود دليل تمايزات و وجود نقطه هاى افتراق ميان آنان است; با اين حال براى از ميان بردن صالح باهم متّحد شدند.

مبارزه با ضد ارزش ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 10،11

10 _ لزوم شناساندن ارزش ها به فرد و جامعه قبل از مبارزه با حركت ها و انديشه هاى ضد ارزشى آنان *

الأمرون بالمعروف و الناهون عن المنكر

برداشت فوق، بدين احتمال است كه تقدم لفظى امر به معروف و نهى از منكر، اشاره به تقدم حقيقى و عملى آن داشته باشد.

11 _ ترويج ارزش ها و مبارزه با ضد ارزش ها ، دو عنصر متلازم با هم

الأمرون بالمعروف و الناهون عن المنكر

با توجه به اينكه در بيشتر موارد قرآنى اين دو عنصر در كنار يكديگر آمده است، برداشت فوق استفاده مى شود.

مبارزه با طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 6

6 _ وجوب نبرد با ياوران شيطان ( كافران و طاغوت ها )

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت فقاتلوا اولياء الشّيطان

مبارزه با طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 24 - 5

5 - مبارزه با طغيان گران ، از شاخص ترين برنامه هاى رسالت پيامبران است .

اذهب إلى فرعون إنّه طغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79

- 17 - 3

3 - مبارزه با طغيان گران ، از شاخص ترين برنامه هاى رسالت پيامبران

اذهب إلى فرعون إنّه طغى

مبارزه با ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 11،14،24

11 _ گستاخى و بى پروايى قوم موسى ( ع ) در برابر خداوند ، زمينه سرپيچى آنان از فرمان موسى ( ع ) ( ورود به سرزمين مقدس و مبارزه با جباران )

إنّا لن ندخلها . .. قال رجلان من الذين يخافون انعم اللّه عليهما ادخلوا

14 _ تاختن بر جباران سرزمين مقدس و گشودن دروازه آن ، طرح پيشنهادى يوشع و كالب براى فتح بى درنگ آن سرزمين

قال رجلان . .. ادخلوا عليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غلبون

24 _ تبليغات ياوران خداترس موسى ( ع ) ( يوشع و كالب ) به هدف برانگيختن و بسيج بنى اسرائيل براى هجوم به سرزمين مقدس و نبرد با زورگويان

قال رجلان . .. ان كنتم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 1،3،13

1 _ اصرار و تأكيد بنى اسرائيل بر كناره گيرى از پيكار با زورگويان سرزمين مقدس ، على رغم فرمان موسى ( ع )

قالوا يموسى إنّا لن ندخلها ابداً

3 _ بى اعتنايى قوم موسى ( ع ) به فراخوانى يوشع و كالب براى يارى موسى ( ع ) در مبارزه با جباران

ادخلوا عليهم الباب . .. قالوا يموسى إنّا لن ندخلها

بنى اسرائيل پس از شنيدن سخنان يوشع و كالب، حضرت موسى(ع) را مخاطب قرار دادند تا بى اعتنايى و بى توجهى خود را به دعوت

آن دو نفر اعلام كرده باشند.

13 _ اصرار بنى اسرائيل بر كناره گيرى از نبرد با جباران و جاخوش كردن در كاشانه خويش

إنّا ههنا قعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 1،2،3

1 _ عذر خواستن موسى ( ع ) در پيشگاه پروردگار ، از ناتوانى خويش در بسيج بنى اسرائيل براى مبارزه با جباران

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

2 _ نااميدى موسى ( ع ) از حركت بنى اسرائيل و مبارزه با جباران براى ورود به سرزمين مقدس

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

3 _ شكايت موسى ( ع ) به پيشگاه پروردگار ، از تمرد بنى اسرائيل در مبارزه با جباران

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

مبارزه با عقيده باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 8

8 - زدودن پندار هاى باطل درباره قيامت ، شرطى اساسى براى ايجاد زمينه هاى ايمان در مردم

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. و قالوا لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة

مبارزه با عوامل انحراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 21

21 _ مسؤولان جوامع دينى بايد نسبت به عقايد دينى مردم حساس بوده و در طريق مبارزه با منحرفان و عوامل انحراف كوتاهى نكنند .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

مبارزه با عوامل جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 30 - 8

8 - مبارزه اسلام با علل و زمينه هاى

وقوع جرم ، بزهكارى و فحشا

قل للمؤمنين يغضّوا من أبص_رهم و يحفظوا فروجهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 8

8 - مبارزه اسلام با علل و زمينه هاى وقوع جرم ، بزهكارى و فساد جنسى

و قل للمؤمن_ت يغضضن من أبص_رهنّ و يحفظن فروجهنّ

مبارزه با عهدشكنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 100 - 6

6 - مسؤوليت همه افراد يك ملت در برابر عهدشكنى گروهى از آنان *

أو كلما عهدوا عهداً نبذه فريق منهم

آيه شريفه، همه يهوديان را به خاطر عهدشكنى گروهى از ايشان ملامت كرده است و اين بيانگر آن است كه وظيفه شناسان بايد با امر به معروف و نهى از منكر و . .. ديگران را از عهد شكنى بازدارند و گر نه سزاوار ملامت هستند.

مبارزه با غضب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 14

14 - آرامش و بردبارى ، سلاحى كارآمد و سازنده در رويارويى با خشم و تعصب جاهلانه

فى قلوبهم الحميّة . .. فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

از اين كه خداوند، در قبال لجاجت و خشم جاهلانه مشركان، پيامبر(ص) و مؤمنان را به سلاح آرامش و طمأنينه مجهز ساخته است; مطلب بالا استفاده مى شود.

مبارزه با غلو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 9

9 _ پيشوايان و مبلغان دين وظيفه دار مبارزه با پندارهاى غلوآميز مردم درباره آنان

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك

الزام پيامبر(ص) به

اعلام موارد مذكور در آيه الزامى است براى همه مبلغان و پيشوايان دين كه اين موارد را براى مردم بيان نمايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 6

6- رهبران الهى ، همواره ، بايد مردم را از غلّوگرايى بازداشته و مقام خود را برتر از آنچه هست ، وانمود نكنند .

قل إنّما أنا بشر مثلكم

گرچه آيه، خطاب به پيامبر(ص) است، ولى بنابر ويژگى هاى قرآن، اين رهنمود، فرمانى عمومى، مخصوصاً به رهبران و پيشوايان دينى است تا همواره، اين نكته را به مردم يادآورى كنند كه آنان نيز بشرند، تا مبادا شائبه هاى الوهيّت و نظاير آن در ذهن مردم شكل بگيرد.

مبارزه با فتنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 2

2 - لزوم مبارزه با فتنه و فتنه انگيزان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

مبارزه با فحشا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 28

28 _ لزوم فراهم كردن زمينه هاى ازدواج در جامعه ، جهت جلوگيرى از فحشا و فساد

و من لم يستطع منكم . .. فمن ما ملكت ايمانكم ... ذلك لمن خشى الْعنت منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 80 - 2

2 _ سرگذشت لوط پيامبر در مبارزه عليه فحشا و فرجام شوم قوم زشتكار او ، سرگذشتى پندآموز و شايسته يادآورى

و لوطاً إذ قال

چنانچه {لوطاً} مفعول براى فعل مقدر {اذكر} باشد، كلمه {إذ} بدل اشتمال براى لوطاً است و اگر لوطاً مفعول براى

{أرسلنا} گرفته شود، {إذ} مفعول براى فعل مقدر {اذكر} خواهد بود، كه بر اين مبنا تقدير جمله چنين است: أرسلنا لوطاً اذكر إذ قال . .. . بنابر هر دو احتمال، لزوم يادآورى داستان لوط و قومش به دست مى آيد. گفتنى است هدف از يادآورى سرگذشت پيشينيان، عبرت آموزى و پندگيرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 8

8 - مبارزه اسلام با علل و زمينه هاى وقوع جرم ، بزهكارى و فساد جنسى

و قل للمؤمن_ت يغضضن من أبص_رهنّ و يحفظن فروجهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 54 - 4

4 - مبارزه با فحشا و زشت كردارى ، مهم ترين مسؤوليت و رسالت لوط

و لوطًا إذ قال لقومه أتأتون الف_حشة

مقدم آمدن {أتأتون الف_حشة} و قرار گرفتن آن در رأس پيام هاى لوط، بيانگر مطلب ياد شده است.

مبارزه با فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 4،8

4 _ بنى اسرائيل همگام موسى ( ع ) و پيرو او در مبارزه عليه فرعون

أتذر موسى و قومه

8 _ آمادگى موسى ( ع ) و قومش براى شورش عليه نظام فرعونى و به انزوا كشاندن فرعون و خدايان او ، دليل اشراف دربار براى ضرورت مجازات و سركوبى آنان

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض و يذرك و ءالهتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 5

5 - دشوارى رسالت موسى ، در مبارزه با فرعون

ثمّ أرسلنا موسى و

أخاه ه_رون

رسالت هارون به همراه موسى(ع)، مى تواند بدان جهت باشد كه بار مسؤوليت موسى در مبارزه با فرعون و اشراف پيرامون او، بسيار سنگين بود و براى سبك تر شدن آن، خداوند هارون را نيز به همراه او مبعوث كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 1

1 - مسؤوليت مشترك موسى و هارون ، در رسالت و مبارزه با فرعون و اشراف قوم او

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون . .. إلى فرعون و ملإيه

{ملأ} اسم جمع و به معناى اشراف و سران است. {إستكبار} (مصدر {استكبروا}); يعنى، كبر ورزيدن و تكبّر نمودن {علّو} (مصدر {عالين}) نيز به معناى برترى جويى و سلطه طلبى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 16 - 10

10 - طرح ربوبيت مطلق خداوند در برابر فرعون ، اولين گام مبارزه صريح موسى و هارون ( ع ) با وى

فأتيا فرعون فقولا إنّا رسول ربّ الع_لمين

تصريح موسى و هارون(ع) به اين كه عوالم جهان آفرينش تحت ربوبيت خدا است، مى تواند اولين گام در مبارزه با فرعون و ردّ صريح ادعاى وى باشد كه مى گفت: {أنا ربّكم الأعلى}. (79/24).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 9

9 - مبارزه با فسق و تجاوز ، هدف اساسى موسى ( ع ) در رويارويى با فرعون و دارودسته وى

إلى فرعون و ملإيْه إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

مبارزه با فساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 -

207 - 8،13

8 _ وجود مؤمنان ايثارگر در جامعه براى مبارزه با فساد ، از نشانه هاى رأفت خداوند به بندگان

و اذا تولى سعى فى الأرض . .. و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه ... و ال

13 _ لزوم مبارزه تا سر حدّ جان دادن ، با فساد و حاكمان فاسد

و من الناس من يعجبك . .. و اذا تولى سعى فى الأرض ... و من الناس من يشرى نفسه

از اينكه پس از بيان خصلتهاى حاكمان مُفسد، بى درنگ ستايش از كسانى شده است كه جان خويش را در راه خدا مى دهند، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 19،20

19 _ دفع تجاوز ها ، تنها راه جلوگيرى از فساد هاى فراگير در زمين

و لو لا دفع اللّه النّاس بعضهم ببعض لفسدت الارض

20 _ دفع فساد و تجاوزطلبى انسان ها به وسيله يكديگر ، پرتويى از تفضّلِ جهانشمولِ الهى

و لو لا دفع اللّه . .. و لكنّ اللّه ذو فضل على العالمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 2

2 - لزوم مبارزه با فتنه و فتنه انگيزان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 27،28

27 _ فراهم آوردن ازدواج هاى سهل و آسان در جامعه ، راه جلوگيرى از مفاسد جنسى

و من لم يستطع . .. فمن ما ملكت ايمانكم ... ذلك لمن خشى الْعنت منكم

چون ازدواج با كنيزان سهل است و خداوند براى

جلوگيرى از زنا و مفاسد جنسى آن را پيشنهاد و تجويز كرده، معلوم مى شود كه بهترين راه براى جلوگيرى از مفاسد جنسى، فراهم آوردن ازدواج سهل و آسان است.

28 _ لزوم فراهم كردن زمينه هاى ازدواج در جامعه ، جهت جلوگيرى از فحشا و فساد

و من لم يستطع منكم . .. فمن ما ملكت ايمانكم ... ذلك لمن خشى الْعنت منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 74 - 18

18 _ مبارزه با فساد و فسادانگيزى ، از اهداف مهم انبيا

و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 21

21 _ مبارزه با فساد و به انزوا كشاندن مفسدان ، از برنامه هاى اساسى پيامبران بود .

و لا تتبع سبيل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 39 - 1،2

1 _ نبرد با كافران تا بركنده شدن فتنه هاى آنان ، وظيفه اى ضرورى بر عهده اهل ايمان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

2 _ لزوم مبارزه با فتنه و فتنه انگيزان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 80 - 6

6_ آرزوى برخوردار بودن از نيرو و امكانات براى مبارزه با تباهى ها و تبه كاران ، آرزويى روا و پسنديده است .

لو أن لى بكم قوّة أو ءاوى إلى ركن شديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 8

8 - اقدام هاى قاطع براى دفع فساد

از جامعه ، با رعايت مراحل و شرايط ، روا و جايز است .

لئن لم ينته المن_فقون . .. أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا تقتيلاً

مبارزه با فساد اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 10

10 _ اجراى حدود الهى ، روشى براى مبارزه با فساد اجتماعى و پاسدارى از امنيت جامعه

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً ان يقتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 25 - 3

3 _ اهل ايمان موظف به مبارزه با فتنه هايى كه شعله هاى آن دامنگير كل جامعه است .

و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين

عامل فتنه در مورد بحث _ چنانچه گذشت _ گناه و ستمكارى است و مرتكب اين گناه به دليل {ظلموا منكم} تنها برخى از افراد جامعه هستند. بنابراين امر به اتقا (اتقوا فتنة) نسبت به مخاطبان متفاوت خواهد بود. يعنى نسبت به گنهكاران و ستم پيشگان، پرهيز از خود گناه است و نسبت به آنان كه مرتكب نمى شوند، جلوگيرى از ارتكاب آن است.

مبارزه با فسق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 6

6 - مبارزه با فسق و تجاوزگرى فرعون و فرعونيان ، در رأس برنامه ها و وظايف موسى

فى تسع ءاي_ت إلى فرعون و قومه إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

مبارزه با قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 9

9 _ رويگردانى، تكذيب و تمسخر، مراحل مبارزه و رويارويى كافران با

آيات الهى و قرآن*

ما تأتيهم من ءاية . .. إلا كانوا عنها معرضين. فقد كذّبوا بالحق ... ما كانوا به ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 10،12،15

10 _ افسانه خواندن قرآن، از شيوه هاى مبارزه كافران و مشركان با اسلام

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا إن هذا إلا أسطير الأولين

12 _ ناتوانى كافران از مقابله با قرآن و پيامبر اكرم(ص)

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا إن هذا إلا أسطير الأولين

پناه بردن مشركان به جدل و اتهام، گوياى اين است كه هيچ راه منطقى و صحيحى براى مقابله با قرآن و پيامبر(ص) وجود نداشته است.

15 _ اسطوره خواندن قرآن و جدال و سرسختى در برابر آن، كفرورزى است.

يقول الذين كفروا إن هذا إلا أسطير الأولين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 26 - 3،7

3 _ افسانه خواندن قرآن و كهنه دانستن مطالب آن، از ترفندهاى كافران براى جلوگيرى از گوش فرادادن مردم به آن

إن هذا إلا أسطير الأولين. و هم ينهون عنه

{اول} به معناى آغاز است، و مراد كافران از اين اتهام كهنه بودن مطالب قرآن مى تواند باشد.

7 _ ترفندهاى كافران براى مبارزه با قرآن و پيامبر(ص)، بى ثمر و موجب هلاكت خود آن ها مى شود.

و هم ينهون عنه و ينئون عنه و إن يهلكون إلا أنفسهم

صدر آيه بيان مبارزه كافران با اسلام و قرآن است. لذا جمله {إن يهلكون} مى تواند ناظر به اين نكته باشد كه سرانجام اين مبارزه شكست و هلاكت خود آنان است، نه قرآن و اسلام.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 31 - 1،4،5

1 _ تمسك كافران مكه به حيله براى مقابله با آنان

و يمكرون . .. و إذا تتلى عليهم ءايتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا

جمله {إذا تتلى . .. } مى تواند بيان مصداقى از {يمكرون} در آيه قبل باشد.

4 _ كافران مكه معارف قرآن را نوشتار ها و سخنان بى اساس مردمان نخستين قلمداد مى كردند .

إن هذا إلا أسطير الأولين

{اساطير} به معناى نوشتارهاى بى اساس است و {الأولين} به معناى انسانهاى نخستين. گفتنى است كه {اساطير الأولين} مى تواند به اين معنا باشد كه اين اسطوره ها در باره انسانهاى اوليه است و مى تواند به اين معنا باشد كه اينها اسطوره هايى است ساخته و پرداخته انسانهاى نخستين.

5 _ معرفى قرآن به عنوان افسانه هاى كهن و دروغين از ترفند هاى كافران براى مقابله با قرآن

قالوا . .. إن هذا إلا أسطير الأولين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 2

2 _ نابحق جلوه دادن قرآن با درخواست عذاب از درگاه خدا ، از حيله هاى كافران مكه در مبارزه با قرآن و رسالت پيامبر ( ص )

و يمكرون . .. و إذ قالوا اللّهم ... فأمطر علينا حجارة من السماء

برخى در توجيه عذاب خواهى كافران (فامطر علينا . .. ) چنين گفته اند كه آنان براى فريب ديگران و يا اقناع خويش اين نفرين را در حق خود روا داشتند تا با اجابت نشدن آن، خويشتن را در انكار قرآن و حقانيت رسالت پيامبر(ص) محق بشمارند. آيه قبل

كه سخن از مكر كافران داشت، مى تواند تأييدى براى اين نظريه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 4

4 _ اطاعت محض و تبعيت كوركورانه يهود و نصارا از احبار و راهبانشان ، در راستاى مبارزه با قرآن و اسلام

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 11 - 4

4- مخالفت و مبارزه با قرآن و پيامبراسلام ( ص ) ، مصداق آشكار ظلم و ستم است .

لقد أنزلنا إليكم. .. و كم قصمنا من قرية كانت ظالمة

خداوند، پس از بيان نزول قرآن و فراخواندن مردم به تعقل در آن و نيز طرح نابودى بسيارى از اقوام گذشته به خاطر ظلمشان، مخالفان اسلام و قرآن را به عذاب و نابودى تهديد كرد و اين مى رساند كه مخالفت با اسلام و قرآن، مصداق روشن ظلم و موجب نابودى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 3

3 _ تهمت و افترا ، ابزار و شيوه هاى مبارزه كافران عليه پيامبر ( ص ) و قرآن

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه و أعانه عليه قوم ءاخرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 51 - 7

7 - ترور شخصيت ( همچون پيامبر ( ص ) ) ، از ترفند هاى كافران براى مبارزه با تعاليم اسلام و قرآن

لمّا سمعوا الذكر و يقولون إنّه لمجنون

اين كه كافران، به

جاى مبارزه با تعاليم قرآن، پيامبر(ص) را متهم به جنون كردند; بيانگر اين نكته است كه آنان درصدد بودند با اين كار، به هدف خود (نابودى دين) نائل شوند.

مبارزه با قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 80 - 2

2_ آرزوى لوط ( ع ) به داشتن نيرويى براى مقابله با تبه كاران و دفاع از مهمانان خويش در برابر آنان

قال لو أن لى بكم قوّة

{لو} در جمله فوق ، حرف تمنّا و به معناى ليت (اى كاش) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 167 - 4

4 - تلاش پيگير و مجدّانه لوط ( ع ) ، در مبارزه با انحراف ( هم جنس گرايى ) قوم خويش

قالوا لئن لم تنته ي_لوط لتكوننّ من المخرجين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 168 - 2،3

2 - حضرت لوط ( ع ) _ به رغم تهديد شدن به تبعيد _ تنفر و دشمنى خود را با كردار زشت قوم خود اعلام كرد و بر آن تأكيد ورزيد .

قال إنّى لعملكم من القالين

3 - لوط پيامبر ، دوست مردم و تنها در ستيز با كردار ناشايست آنان

قال إنّى لعملكم من القالين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه لوط(ع) خود را از عمل قومش، بيزار معرفى كرد و نه از خود آنان.

مبارزه با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 286 - 25،26

25 _ اظهار نيازمندى مؤمنان به نصرت الهى

در نبرد با كافران ، از ويژگى هاى آنان

فانصرنا على القوم الكافرين

26 _ نصرت و يارى مؤمنان در رويارويى با كافران ، از شؤون ولايت الهى بر مؤمنان

انت مولينا فانصرنا على القوم الكافرين

تفريع جمله {فانصرنا} بر {انت مولينا} بيانگر آن است كه ولايت الهى بر مؤمنان، مقتضى يارى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 6

6 _ وجوب نبرد با ياوران شيطان ( كافران و طاغوت ها )

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت فقاتلوا اولياء الشّيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 11

11 _ لزوم مبارزه منفى با استهزاگران آيات الهى و كفرورزان به آن

إذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم حتّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 22

22 _ پيامبر(ص) موظف به مقابله مناسب با تهاجم تبليغاتى كافران است.

قل أندعوا . .. قل إن هدى الله هو الهدى

{قل} خطاب به پيامبر(ص) است. تكرار آن در آيه بيان اهميت اين مفاهيم در برابر القائات و انديشه هايى است كه كافران آن را مطرح مى ساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 2

2 _ شعيب ( ع ) ، دعوتگر مؤمنان قوم خويش به صبر در برابر كفرپيشگان

إن كان طائفة منكم ءامنوا بالذى أرسلت به . .. فاصبروا

در اينكه مخاطب {فاصبروا} چه كسانى هستند سه احتمال وجود دارد: خصوص مؤمنان، خصوص كافران، هر دو طايفه. برداشت فوق بر اساس احتمال

اول است. در اين صورت متعلق صبر، آزارها و اذيتهاى كافران است. يعنى: فاصبروا على ما يصيبكم من الكفار. (اى اهل ايمان در برابر آزار كافران صبر كنيد و بر ديندارى خويش استقامت ورزيد.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 30 - 6

6 _ خداوند ، برترين برنامه ريز در مقابله با مكر كافران

و اللّه خير المكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 38 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) از جانب خداوند مأموريت يافت تا سنت الهى را در سركوبى حق ستيزان به كافران عصر خويش ابلاغ كند .

قل للذين كفروا . .. و إن يعودوا فقد مضت سنت الأولين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 39 - 1،4

1 _ نبرد با كافران تا بركنده شدن فتنه هاى آنان ، وظيفه اى ضرورى بر عهده اهل ايمان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

4 _ نبرد با كافران تا حاكميت يافتن دين خدا در جهان ، فرمان خداوند به اهل ايمان

و قتلوهم حتى . .. يكون الدين كله للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 157 - 6

6 - برخورد و مبارزه پيامبر ( ص ) و قرآن با مخالفان دعوت الهى ( كافران و مشركان ) ، متكى بر منطق و استدلال بود .

فأتوا بكت_بكم إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 39 - 2

2 - توجّه به قاهر بودن خدا ، مقتضى

اطمينان به غلبه حق و پايدارى در برابر هجوم كافران عليه دين

فاصبر على ما يقولون

{فاء} در {فاصبر} لزوم صبر را متفرع بر مطالب آيات پيشين كرده است. در آن آيات، از قدرت الهى بر نابودى كافران و نيز اعاده آنان در قيامت براى حساب رسى، سخن به ميان آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 31 - 1

1 - رهنمود خداوند به پيامبر ( ص ) ، در مقابله عليه تبليغات كافران

أم يقولون . .. قل تربّصوا

مبارزه با كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 8

8 - تنها بايد با ظالمان ( كافران محارب و فتنه انگيزان و مانعان از گسترش و حاكميت دين ) مبارزه كرد .

فلا عدون إلا على الظلمين

مبارزه با كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 74 - 8

8 _ خويشاوندى و پيوندهاى اجتماعى نبايد مانعى براى تبليغ و مخالفت با الحاد گردد.

و إذ قال إبرهيم لأبيه ءازر . .. و قومك

ياد آور شدن گفتگوى ابراهيم(ع) با خويشاوندانش بدان جهت مى تواند باشد كه ضرورت ملاحظه نكردن روابط خويشاوندى و قومى در مسائل اساسى عقيدتى را يادآور شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 9

9 _ فرمان خداوند به مبارزه با كفر و شرك و به وجود آوردن صحنه مبارزه ، از اسباب تحقق اراده خداوند براى اظهار حق و نابودى كفر

و يريد اللّه أن يحق الحق بكلمته

خداوند در برابر مؤمنان

كه خواهان هجوم به كاروان تجارى قريش بودند، خواست تا آنان با لشكريان كفر درآويزند و به جهاد با آنان بپردازند و همان را نيز مقدر ساخت و بيان داشت كه احقاق حق در پرتو آن حاصل مى شود. بنابراين مراد از {بكلمته} همان فرمان به جهاد و تحقق يافتن صحنه مبارزه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 64 - 5،9

5 _ پيامبر ( ص ) و رهبران الهى در مبارزه با شرك و كفر تنها بايد بر خدا و مؤمنان پيرو تكيه كنند .

حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

9 _ اتكا بر مؤمنان راستين براى مبارزه با شرك و كفر ، منافاتى با توحيد و اتكا بر خدا ندارد .

حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 7،8

7 _ تلاش در راه احياى معارف دين و مبارزه فرهنگى با جريان كفر و شرك ، جهادى بزرگ و با عظمت

فلاتطع الك_فرين و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

8 _ مبارزه و جهاد فرهنگى با كفر و شرك ، هدف كلى قرآن و محور اصلى دعوت پيامبراسلام ( ص )

و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

مبارزه با گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 10

10- ترويج دين و مبارزه با گمراهى ، از لوازم ايمان و پذيرش قرآن

يستمعون القرءان . .. فلمّا قضى ولّوا إلى قومهم منذرين

عبارت {فلمّا قضى ولّوا. .. منذرين} مى رساند كه پس از فهم پيام وحى و قبول آن، نوبت

اقدام براى هدايت خلق است.

مبارزه با گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 7،8

7 _ مبارزه با علل و زمينه هاى گناه ، از روش هاى قرآن در مبارزه با مفاسد

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل . .. و لا تتمنّوا ما فضّل اللّه به بعضكم على بعض

8 _ لزوم مبارزه با ريشه ها و علل گناه ، براى تأمين سلامت جامعه

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل . .. و لا تقتلوا انفسكم ... و لا تتمنّوا ما فضّل

مبارزه با گوساله پرستان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 20

20 _ هارون با بيان مبارزه خويش با گوساله پرستان و ناتوانيش از بازدارى آنان ، در تلاش جهت اثبات بى گناهى خويش براى موسى ( ع )

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 11

11 - بنى اسرائيل در خطر تشتت و تفرقه ، در صورت اقدام عملى و جدى هارون ( ع ) براى مقابله با گوساله پرستان

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

مبارزه با گوساله پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 17

17 _ هارون در غياب موسى ( ع ) با شركورزى و گوساله پرستى بنى اسرائيل به مبارزه پرداخته بود .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90

- 17

17 - هارون ( ع ) ، داراى برنامه اى مشخص براى مقابله با گوساله پرستى و احياى توحيد در بنى اسرائيل بود .

أطيعوا أمرى

دعوت هارون(ع) از بنى اسرائيل به اطاعت فرمان هاى او، پس از فرمان {اتّبعونى}، حاكى از آن است كه وى براى بنى اسرائيل در صورت پيروى آنان از او، دستور العمل هايى را تدارك ديده بود.

مبارزه با لواط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 167 - 4

4 - تلاش پيگير و مجدّانه لوط ( ع ) ، در مبارزه با انحراف ( هم جنس گرايى ) قوم خويش

قالوا لئن لم تنته ي_لوط لتكوننّ من المخرجين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 28 - 10

10 - لوط ( ع ) براى منصرف كردن قوم اش از از آميزش با مردان ، آن را بى سابقه و زشت معرفى كرد .

إنّكم لتأتون الف_حشة ما سبقكم بها من أحد من الع_لمين

مبارزه با مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 7

7 _ خودبزرگ بينى ، ريشه مبارزه با پيامبران الهى و مبلغان دين

قال الملأ الذين استكبروا من قومه . .. أتعلمون أن صلحاً مرسل من ربه

مبارزه با متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 9 - 4،5،6

4 - در جريان درگيرى و جنگ دو گروه از مسلمانان ، نخست بايد آنان را به مسالمت واداشت و در مرحله بعد با متجاوز برخورد كرد .

و إن طائفتان

. .. فأصلحوا ... فإن بغت

5 - لزوم مبارزه و نبرد ، با گروه متجاوز و سركش

فإن بغت إحدي_هما على الأخرى فق_تلوا الّتى تبغى

6 - امت اسلامى ، ملزم به نبرد با هرگونه تجاوز و سركشى در قلمرو حاكميت اسلامى

فإن بغت إحدي_هما على الأخرى فق_تلوا الّتى تبغى حتّى تفىء

مبارزه با مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 2

2 - لزوم مبارزه با فتنه و فتنه انگيزان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 123 - 5

5 _ درگيرى مؤمنان با مجرمان در طول تاريخ بوده است.

و إن الشيطين . .. ليجدلوكم ... و كذلك جعلنا فى كل قرية أكبر مجرميها

مبارزه با محرمات مجعول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 8

8 _ پيامبر(ص) مأمور مبارزه با بدعتها و تحريمهاى ناشى از اوهام بشرى

قل من حرم زينة الله التى أخرج لعباده

مبارزه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 176 - 8

8 _ مقابله با پيامبر ( ص ) و جبهه حقّ ، به منزله مقابله با خداوند است .

انّهم لن يضرّوا اللّه شيئاً

مستند نمودن نفى ضرر به خداوند، با وجود اينكه مراد، نفى ضرر از دين و پيامبر (ص) و مسلمانان است، اشاره به اين معنا دارد كه مقابله با دين و پيامبر (ص)، به منزله مقابله با خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6

- 7 - 4

4 _ اتهام سحر، وسيله اى براى مبارزه كافران با رسالت پيامبر(ص) و آيات الهى

لقال الذين كفروا إن هذا إلا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 13

13 _ ستمگران از مقابله با خدا و پيامبر(ص) طرفى نبسته و به اهداف خويش نخواهند رسيد.

قل أى شىء أكبر شهدة . .. الذين ءاتينهم الكتب ... إنه لايفلح الظلمون

مستفاد از ربط بين آيات و اطلاق ظالم بر مشركين و اهل كتاب كه در صدد مقابله با خدا و پيامبر(ص) بوده اند. و از {لايفلح الظالمون} فهميده مى شود كه آنها به دنبال اهدافى بوده اند كه موفق نشده و نخواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 12

12 _ ناتوانى كافران از مقابله با قرآن و پيامبر اكرم(ص)

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا إن هذا إلا أسطير الأولين

پناه بردن مشركان به جدل و اتهام، گوياى اين است كه هيچ راه منطقى و صحيحى براى مقابله با قرآن و پيامبر(ص) وجود نداشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 26 - 7

7 _ ترفندهاى كافران براى مبارزه با قرآن و پيامبر(ص)، بى ثمر و موجب هلاكت خود آن ها مى شود.

و هم ينهون عنه و ينئون عنه و إن يهلكون إلا أنفسهم

صدر آيه بيان مبارزه كافران با اسلام و قرآن است. لذا جمله {إن يهلكون} مى تواند ناظر به اين نكته باشد كه سرانجام اين مبارزه شكست و هلاكت خود آنان است، نه قرآن و

اسلام.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 33 - 1

1 _ اندوه پيامبر اكرم(ص) از مخالفتها و ياوه گوييهاى كافران

قد نعلم إنه ليحزنك الذى يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 9

9 _ ادعاى عدم نزول وحى، به دروغ مدعى نبوت شدن و ادعاى آوردن مانند براى قرآن، از روشهاى مخالفان براى مبارزه با اسلام و پيامبر(ص) بود.

ما أنزل الله على بشر . .. افترى على الله كذبا أو قال أوحى إلىّ ... سأنزل مثل ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 195 - 8

8 _ خداوند از مشركان خواست اگر خدايانشان بر امرى توانا هستند با كمك آنها عليه پيامبر ( ص ) توطئه كنند و براى از ميان بردن وى هيچ درنگى رواندارند .

قل ادعوا شركاءكم ثم كيدون فلاتنظرون

{كيدون} مركب از فعل امر {كيدوا} (از {كيد}، به معنى فكر كردن و توطئه چيدن) و نون وقايه است. كسره نون دلالت بر حذف {ياء} متكلم دارد. بنابراين {كيدون} (كيدونى) يعنى عليه من توطئه كنيد. {انظار} مصدر {لاتنظروا} به معناى مهلت دادن است. {لاتنظرون} نيز مركب از فعل نهى و نون وقايه است ; يعنى: فلاتنظرونى، مرا مهلت ندهيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 2

2 _ نابحق جلوه دادن قرآن با درخواست عذاب از درگاه خدا ، از حيله هاى كافران مكه در مبارزه با قرآن و رسالت پيامبر ( ص )

و يمكرون . .. و إذ قالوا

اللّهم ... فأمطر علينا حجارة من السماء

برخى در توجيه عذاب خواهى كافران (فامطر علينا . .. ) چنين گفته اند كه آنان براى فريب ديگران و يا اقناع خويش اين نفرين را در حق خود روا داشتند تا با اجابت نشدن آن، خويشتن را در انكار قرآن و حقانيت رسالت پيامبر(ص) محق بشمارند. آيه قبل كه سخن از مكر كافران داشت، مى تواند تأييدى براى اين نظريه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 101 - 2

2- نسخ و تغيير برخى از پيام هاى الهى ، دستاويزى براى مشركان در مبارزه با پيامبر ( ص ) و متهم كردن او به دروغ گويى

و إذا بدّلنا ءاية مكان ءاية . .. قالوا إنما أنت مفتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 11 - 4

4- مخالفت و مبارزه با قرآن و پيامبراسلام ( ص ) ، مصداق آشكار ظلم و ستم است .

لقد أنزلنا إليكم. .. و كم قصمنا من قرية كانت ظالمة

خداوند، پس از بيان نزول قرآن و فراخواندن مردم به تعقل در آن و نيز طرح نابودى بسيارى از اقوام گذشته به خاطر ظلمشان، مخالفان اسلام و قرآن را به عذاب و نابودى تهديد كرد و اين مى رساند كه مخالفت با اسلام و قرآن، مصداق روشن ظلم و موجب نابودى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 34 - 4

4- مشركان از مقابله و رويارويى با دعوت پيامبراسلام ، ناتوان بودند .

و ما جعلنا . .. أفإيْن متّ فهم الخ_لدون

از

اين كه مشركان در انتظار مرگ پيامبر(ص) و نابودى شريعت وى بودند به دست مى آيد كه در مقابل دعوت پيامبر(ص) عاجز بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 3

3- ناتوانى و درماندگى كافران و مشركان مكه ، در مبارزه با اسلام و منطق پيامبر ( ص )

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

از اين كه كافران و مشركان، به گونه اى مستمر به استهزاى پيامبر(ص) مى پرداختند، برمى آيد كه آنان در توسل به منطق و دليل و برهان ناتوان بودند و هيچ راهى جز اين نداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 3،6

3 _ تهمت و افترا ، ابزار و شيوه هاى مبارزه كافران عليه پيامبر ( ص ) و قرآن

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه و أعانه عليه قوم ءاخرون

6 _ تهمت و افترا زدن كافران به گناهى كه تنها خود مرتكب آن بودند ، از شيوه هاى آنان در مبارزه ، عليه پيامبراسلام ( ص )

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه . .. فقد جاءو ظلمًا و زورًا

برداشت ياد شده از آن جا استفاده مى شود كه كافران، پيامبراسلام(ص) را متهم به دروغ گويى مى كردند; در حالى كه خود، دروغ پرداز بودند و به دروغ و به ناحق، قرآن را ساخته و پرداخته آن حضرت مى شمردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 5

5 - پيامبراكرم ( ص ) در انجام دادن رسالت

خويش ، با رو در رويى كافران و منافقان مواجه بود .

ي_أيّها النبىّ إنّا أرسلن_ك . .. و دع أذيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 9

9 - مشركان ، در صدد تحريك هم فكران خود براى رودررويى با پيامبر ( ص ) و تعاليم آن حضرت

إذا تتلى عليهم ءاي_تنا. .. قالوا ... يريد أن يصدّكم عمّا كان يعبد ءاباؤكم

آوردن ضميرهاى خطاب {كم} مى تواند براى ايجاد هيجان و ولع در مخاطبان باشد; تا آنان با توجه به اين كه آنچه مورد تعرض قرار گرفته آيين پدرانشان است، بيشتر به حركت درآيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 6 - 4،7

4 - سران و رهبران جامعه شرك ، رهبرى مردم را بر ضد رسول اكرم ( ص ) در دست داشتند .

و انطلق الملأ منهم أن امشوا و اصبروا على ءالهتكم

7 - سلب آزادى از مردم و ايجاد مانع بر سر راه آگاهى آنان از حقايق الهى ، از شيوه هاى مبارزه سران كفر و شرك با پيامبراسلام ( ص )

و انطلق الملأمنهم أن امشوا و اصبروا على ءالهتكم

پراكنده كردن توده هاى مردم از اطراف پيامبر(ص) و توصيه به پايدارى بر عقيده خود از سوى سران كفر، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 3

3- نسبت افترا به پيامبر ( ص ) ، از شيوه هاى كافران در مبارزه با آن حضرت

قال الذين كفروا . .. ه_ذا سحر مبين . أم

يقولون افتري_ه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 3،4

3- عداوت و مبارزه با پيامبراكرم ( ص ) ، مصداق كفر و پيشگيرى از راه خداوند

كفروا و صدّوا عن سبيل اللّه و شاقّوا الرسول

عطف {شاقّوا الرسول} بر {الذين كفروا و صدّوا. ..} ممكن است عطف تفسيرى باشد.

4- اِخبار خداوند از ستيز برخى كافران با دين و پيامبر ( ص ) ، به رغم وضوح حق براى آنان

إنّ الذين كفروا و صدّوا . .. و شاقّوا ... من بعد ما تبيّن لهم الهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 30 - 4

4 - كافران ، مأيوس و ناتوان از مقابله با پيامبر ( ص ) و پيشگيرى از دعوت آن حضرت

نتربّص به ريب المنون

پناه بردن كافران به آرزو و دلبستن به حادثه، نشانه يأس آنان از مقابله كارساز با پيامبر(ص) است.

مبارزه با مخالفان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 4

4 _ معجزه پيامبران در راستاى اثبات حقانيت آنان و خنثى كردن عملكرد مخالفان دين است .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

مبارزه با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 3

3 - ممانعت از ورود مسلمانان به مساجد و تلاش براى تخريب آنها ، از روش هاى مبارزاتى كفرپيشگان عليه اسلام و مسلمين

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3

- نساء - 4 - 52 - 8

8 _ بشارت الهى در مورد ناكامى يهود و كافران در مبارزه مشترك عليه مسلمانان

الم تر الى الذين اوتوا الكتب . .. و من يلعن اللّه فلن تجد له نصيراً

مبارزه با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 196 - 6

6 _ توجه صالحان به ولايت و سرپرستى خدا بر ايشان ، عامل مقاومت آنها در مبارزه با اهل شرك و نهراسيدن از توطئه هاى ايشان

ثم كيدون فلاتنظرون . .. هو يتولى الصلحين

از اهداف بيان ولايت خدا بر صالحان، پس از طرح توطئه مشركان، اين است كه صالحان همواره توجه به يارى خدا داشته باشند و هرگز از مكرهاى مشركان نهراسند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 157 - 6

6 - برخورد و مبارزه پيامبر ( ص ) و قرآن با مخالفان دعوت الهى ( كافران و مشركان ) ، متكى بر منطق و استدلال بود .

فأتوا بكت_بكم إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 1

1 - تأكيد پيامبر ( ص ) ، بر نقش پيام آورى خويش در مقابل مخالفت ها و بهانه جويى هاى مشركان

و قالوا قلوبنا فى أكنّة . .. قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 11

11 - بيزارى از شرك ، نقد و انكار شخصيت مشركان و ستيز علنى با آنان ، سه مرحله حركت توحيدى ابراهيم (

ع )

إنّا برءؤا منكم . .. كفرنا بكم و بدا بيننا و بينكم العدوة والبغضاء

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه عبارت هاى {إنّا براءؤا}، {كفرنا بكم} و {بدا بيننا و بينكم} _ چنان كه ظاهر ترتيب مقتضى آن است _ بيانگر سه مرحله متوالى باشد.

مبارزه با مشركان دوران ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 56 - 5

5- برخورد و مبارزه ابراهيم ( ع ) با بت پرستان و مشركان ، متكى بر استدلال و برهان بود .

قال ما ه_ذه التماثيل . .. قال بل ربّكم ... فطرهنّ

مبارزه با مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 4،6

4 _ دستور به كارگيرى تمام شيوه هاى ممكن ( به ترتيب : كشتن ، اسير گرفتن ، محاصره و كمين زدن ) براى ايجاد فشار بر مشركان صدر اسلام

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم و اقعدوا

6 _ فرمان كمين كردن در تمامى كمينگاه ها براى ضربه زدن به رهگذران مشرك صدر اسلام

و اقعدوا لهم كل مرصد

مبارزه با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 21

21 _ پيامبر(ص) موظف به مبارزه منفى با مشركان مكه از راه بى اعتنايى به شبهات و دروغپردازيهاى آنان است.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

رها كردن مشركان و اعتنا نكردن به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است كه خداوند پيامبر(ص) را به آن فرمان مى دهد.

مبارزه با

معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 4

4- مبارزه با شرك و معبود هاى پندارى و باطل مشركان ، در رأس برنامه هاى پيامبر ( ص )

أه_ذا الذى يذكر ءالهتكم

ذكر و يادكردن، هم به خير است و هم به شر; ولى در اين آيه _ به قرينه مقام _ ذكر به شرّ است.

مبارزه با معبودان فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 8

8 _ آمادگى موسى ( ع ) و قومش براى شورش عليه نظام فرعونى و به انزوا كشاندن فرعون و خدايان او ، دليل اشراف دربار براى ضرورت مجازات و سركوبى آنان

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض و يذرك و ءالهتك

مبارزه با معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 111 - 4

4 _ خنثى سازى معجزه موسى ( ع ) با استمداد از ساحران زبردست ، از آراى تصويب شده از جلسه سران و بزرگان حكومت فرعونيان

و أرسل فى المدائن حشرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 115 - 4

4 _ ساحران دربار فرعون مطمئن به غلبه سحرشان بر معجزه موسى ( ع )

إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

از اينكه ساحران اختيار شروع كننده مبارزه را به موسى(ع) واگذاشتند و جمله مربوط به خويش را با تأكيد بيان داشتند، معلوم مى شود آنان به غلبه خويش اطمينان داشتند.

مبارزه با مفاسداجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

14 - عنكبوت - 29 - 30 - 6

6 - شايسته است براى مبارزه با مفاسد اجتماعى و مفسدان ، از خداوند استمداد شود .

قال ربّ انصرنى على القوم المفسدين

مبارزه با مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 2،8

2 - لزوم مبارزه با فتنه و فتنه انگيزان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

8 - تنها بايد با ظالمان ( كافران محارب و فتنه انگيزان و مانعان از گسترش و حاكميت دين ) مبارزه كرد .

فلا عدون إلا على الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 11

11 _ ضرورت پاسدارى از امنيت و سلامت جامعه ايمانى با سركوب آشوبگران و فسادانگيزان

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً ان يقتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 21

21 _ مبارزه با فساد و به انزوا كشاندن مفسدان ، از برنامه هاى اساسى پيامبران بود .

و لا تتبع سبيل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 39 - 2

2 _ لزوم مبارزه با فتنه و فتنه انگيزان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 80 - 2،6

2_ آرزوى لوط ( ع ) به داشتن نيرويى براى مقابله با تبه كاران و دفاع از مهمانان خويش در برابر آنان

قال لو أن لى بكم قوّة

{لو} در جمله فوق ، حرف تمنّا و به معناى ليت (اى كاش) است.

6_

آرزوى برخوردار بودن از نيرو و امكانات براى مبارزه با تباهى ها و تبه كاران ، آرزويى روا و پسنديده است .

لو أن لى بكم قوّة أو ءاوى إلى ركن شديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 30 - 6

6 - شايسته است براى مبارزه با مفاسد اجتماعى و مفسدان ، از خداوند استمداد شود .

قال ربّ انصرنى على القوم المفسدين

مبارزه با مكر ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 12

12_ لزوم تلاش براى در امان ماندن از مكر و حيله ديگران

لاتقصص . .. فيكيدوا لك كيدًا

مبارزه با مكر مخالفان صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 50 - 2

2 - مقابله خداوند با حيله و نيرنگ مخالفان صالح

و مكرنا مكرًا

مبارزه با منكرات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 82 - 2،4

2 _ مبارزه لوط با برنامه هاى ضد اخلاقى قوم خويش موجب طرح پيشنهاد اخراج وى و همراهانش از ديارشان

و لوطاً إذ قال لقومه . .. قالوا أخرجوهم

پيشنهاد اخراج لوط از يكسو به مبارزات وى مرتبط شده است ; زيرا جمله {إلا أن قالوا . .. } در پاسخ تبليغات و هدايتگريهاى لوط ايراد گرديده است ; و از سوى ديگر اين پيشنهاد با جمله {انهم ... } تعليل شده است. بنابراين تصميم قوم لوط به اخراج وى و همراهانش به دو علت بوده است: يكى مبارزه وى با فسادها و ديگرى پاك زيستن وى و همراهانش.

4

_ لوط در پاك زيستى و تنزه از اعمال زشت و مبارزه با كردار هاى ناپسند ، داراى همگامان و يارانى متعدد بود .

و ما كان جواب قومه إلا أن قالوا أخرجوهم من قريتكم إنهم أناس يتطهرون

ضماير جمع در جمله {اخرجوهم . .. } و نيز آوردن كلمه {اناس}، حكايت از آن دارد كه گروهى از مردم به لوط گرويده بودند و چون تصميم بر اخراج لوط و يارانش در پى اعتراضهايى كه در آيه قبل مطرح شد، گرفته شده، معلوم مى شود مؤمنان به لوط وى را در مبارزه با فسادها و مفسدان يارى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 30 - 4،5

4 - لوط ( ع ) ، براى بازداشتن قوم اش از كردار زشت ، با آنان به مبارزه برخاست .

أئنّكم لتأتون الرجال و . .. ربّ انصرنى على القوم المفسدين

طلب نصرت از خدا بر ضد قوم مفسد، براى بيان اين است كه لوط(ع) با آنان به مبارزه برخاست و در مبارزه اش، نياز به امداد الهى داشت.

5 - لوط ( ع ) در مبارزه اش با كردار هاى زشت قوم خود ، تنها بود .

قال ربّ انصرنى على القوم المفسدين

ضمير مفعولى {نى} در دعاى لوط(ع)، حكايت از تنهايى آن حضرت در مبارزه با فحشا مى كند.

مبارزه با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 109 - 1

1 _ اشراف و بزرگان قوم فرعون پس از مشاهده معجزات موسى ، براى چاره انديشى و مبارزه با موسى جلسه مشورتى تشكيل دادند .

قال الملأ

من قوم فرعون

در آيات پيشين روى سخن موسى با فرعون بود و در اين آيه عكس العمل اشراف دربار او مطرح شده است. اين تغيير سياق با توجه به جمله {فماذا تأمرون} در آيه بعد (چه نظرى داريد و چه دستورى پيشنهاد مى كنيد)، حاكى از تبادل نظر آنان درباره برخورد با موسى است كه از آن در برداشت فوق به {جلسه مشورتى} تعبير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 110 - 5

5 _ انتخاب روش مبارزه با موسى پس از تصميم به ساحر خواندن وى و تحليل اهداف او ( برچيدن حكومت فرعونى ) ، از مسائل مطرح شده در جلسه مشورتى بزرگان دربار فرعون

فماذا تأمرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 111 - 6

6 _ بسيج نيرو هاى حكومتى به تمامى شهر هاى تحت نفوذ فرعون ، طرح كارگزاران دربار براى گردآورى و احضار ساحران زبردست

و أرسل فى المدائن حشرين

{ال} در {المدائن} عهد ذهنى است و اشاره به شهرهاى تحت نفوذ حكومت فرعون دارد. زيرا معهود بين فرعون و اشراف دربار همان شهرهاى كشور خودشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 112 - 3

3 _ احضار همه ساحران زبردست براى مبارزه با موسى ( ع ) ، درخواست اشرافيان دربار فرعون از فرعون

يأتوك بكل سحر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 113 - 1،3،4،7،8

1 _ ساحرانى زبردست و كارآمد پس از فراخوانى آنان براى مبارزه با موسى ،

به درگاه فرعون حاضر شدند .

و جاء السحرة فرعون

{ال} در {السحرة} عهد ذكرى است و اشاره به {كل سحر عليم} دارد.

3 _ ساحران بدون هيچ اجبارى از سوى نيرو هاى فرعونى براى مبارزه با موسى ( ع ) به دربار فرعون حاضر شدند .

و جاء السحرة فرعون

بيان حضور ساحران به دربار فرعون با جمله {و جاء السحرة} (ساحران آمدند) و نه با جمله اى همانند {و اَتَوا بالسحرة} (ساحران را آوردند)، حكايت از اين دارد كه ساحران به دلخواه خويش، و نه از روى اجبار و اكراه، به دربار حاضر شدند.

4 _ فرعون در تلاش براى بهره گيرى از عالمان عصر خويش در مبارزه با موسى ( ع )

و جاء السحرة فرعون

7 _ ساحران پس از اعلام آمادگى براى مبارزه با موسى ( ع ) از فرعون خواستند تا در صورت پيروزى از پاداشى گران برخوردار شوند .

قالوا إن لنا لأجراً إن كنا نحن الغلبين

جمله {إن لنا . .. } استفهامى است و حرف استفهام مقدر مى باشد. يعنى: إن لنا ... . نكره آمدن كلمه {أجراً} دلالت بر بزرگى و گرانسنگى پاداش دارد.

8 _ سودجويى ، از انگيزه هاى ساحران براى مبارزه با موسى ( ع )

قالوا إن لنا لأجراً إن كنا نحن الغلبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 114 - 4

4 _ فرعون بر اثر خودباختگى در برابر معجزات موسى ( ع ) مهياى پرداخت بهاى سنگينى براى خنثى سازى آن شد .

قال نعم و إنكم لمن المقربين

از اينكه فرعون براى پيروزى بر موسى(ع) حاضر شد هر بهايى را بپردازد، معلوم مى شود روحيه

خويش را باخته بود و در خود عجز شديدى احساس مى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 115 - 3

3 _ ساحران دربار فرعون ، يكدل و يكزبان و يار يكديگر در مبارزه با موسى ( ع )

قالوا يموسى إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

بديهى ست ساحران جمله هاى {إما أن تلقى} و {إما أن نكون نحن الملقين} را دسته جمعى و يا يك به يك نگفتند. بنابراين استناد اين جمله ها به آنان حكايت از هميارى و يكدلى آنان در مبارزه با موسى(ع) دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 116 - 1

1 _ موسى ( ع ) با بى اعتنايى به جادوگرى ساحران شروع مبارزه را به آنان واگذاشت .

قال ألقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 4

4 _ ساحران به رسالت ها و پيام هاى موسى ( ع ) قبل از اقدام به مبارزه با وى آگاه بودند .

قالوا ءامنا برب العلمين

تأكيد ساحران به ربوبيت خداوند و پذيرش سريع آن پس از آگاهى به حقانيت موسى(ع)، بيانگر اين است كه آنان پيش از حضور در صحنه مبارزه به پيامهاى وى، كه بارزترين آن اعتقاد به ربوبيت مطلق خداوند است، آگاه شده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 8

8 _ بيرون راندن و آواره ساختن مردم پايتخت مصر ، تحليل فرعون از داستان مبارزه ساحران با موسى و ايمان آوردن آنان

إن هذا

لمكر مكرتموه فى المدينة لتخرجوا منها أهلها

برداشت فوق بر اين مبناست كه مراد از {أهلها} همه مردم مصر (عوامل حكومت و توده مردم) باشد، نه خصوص عوامل حكومتى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 1،7،8،9،11

1 _ اشراف قوم فرعون براى تحريك وى به سركوبى موسى ( ع ) و قوم او تلاشى پيگير داشتند .

و قال الملأ من قوم فرعون أتذر موسى و قومه

7 _ اشرافيان دربار ، سركوب نشدن موسى ( ع ) را مايه انزواى فرعون و ترك پرستش خدايان وى دانسته و آن را به فرعون گوشزد كردند .

أتذر موسى و قومه . .. و يذرك و ءالهتك

8 _ آمادگى موسى ( ع ) و قومش براى شورش عليه نظام فرعونى و به انزوا كشاندن فرعون و خدايان او ، دليل اشراف دربار براى ضرورت مجازات و سركوبى آنان

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض و يذرك و ءالهتك

9 _ تحريك احساسات مذهبى و استكبارى فرعون ، از روش هاى اشرافيان براى واداشتن وى به سركوب موسى ( ع )

و يذرك و ءالهتك

گويا درباريان با ياد كردن از الهه فرعون و مخاطب قرار دادن فرعون در صدد تحريك احساسات مذهبى وى بودند.

11 _ فرعون با پذيرش پيشنهاد اشرافيان ( سركوبى موسى ( ع ) و قوم او ) بر كشتار وسيع پسران بنى اسرائيل و زنده نگاه داشتن زنانشان مصمم شد .

قال سنقتّل أبناءهم و نستحى نساءهم

تقتيل (مصدر تقتّل) به معناى كشتار وسيع است. {استحياء} از ماده {حيات} به معناى زنده نگاه داشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - طه - 20 - 51 - 6

6 - فرعون با استناد به عقايد و افكار اقوام گذشته ، سعى در مقابله با موسى ( ع ) و تثبيت حقانيت شرك داشت .

قال فما بال القرون الأُولى

تمسّك فرعون به افكار پيشينيان و اين كه اگر رسالت موسى حق است، چرا براى اقوام گذشته چنين رسولى نيامد و چرا آنها عذاب نشدند، نشان مى دهد كه در ديدگاه او، پذيرفته هاى نسل هاى قبل، صحيح و قابل تبعيت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 5،11

5 - فرعون ، مطمئن به توانايى خويش در جمع آورى امكانات ( سِحر و ساحران ) براى مقابله با موسى ( ع )

موعدًا لانخلفه نحن

تأكيد فرعون بر عدم تخلف از زمان موعود، حكايت از آمادگى او براى جمع آورى ساحران و ارائه سحرى بزرگ دارد.

11 - دعوت موسى ( ع ) و مقابله فرعون با آن حضرت ، موضوعى مطرح در افكار عمومى مردم مصر

فاجعل . .. موعدًا ... مكانًا سوًى

سعى فرعون در مقابله با موسى(ع) به وسيله سحر، و دعوت از مردم براى شركت در اين رويارويى، حكايت از آن دارد كه موضوع دعوت آن حضرت، موضوعى مطرح در جامعه آن زمان بوده و مردم اين رويداد را تعقيب مى كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 9

9 - ساحرانِ فرعون ، يك دل و يك زبان و يار يكديگر ، در مبارزه با موسى ( ع ) بودند .

و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

صدق {أوّل

من ألقى} بر همه ساحران، گوياى هدف مشترك و وحدت رويه آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 39 - 1

1 - دعوت همگانى از مردم و تشويق آنان براى اجتماع در صحنه هماوردى موسى ( ع ) با ساحران

و قيل للناس هل أنتم مجتمعون

استفهام در عبارت {هل أنتم مجتمعون} براى تشويق و ترغيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 40 - 3

3 - خط دادن فرعونيان به مردم ، در گرايش به جبهه مخالفان موسى

و قيل للناس هل أنتم مجتمعون . لعلّنا نتّبع السحرة إن كانوا هم الغ_لبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 7،9،12

7 - كشتار فرزندان ذكور مؤمنان ، تنها راه پيشگيرى از رواج آيين موسى ، در نگاه فرعون ، هامان و قارون

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه نخستين واكنش فرعون و. .. در برابر ايمان آورندگان به موسى(ع)، قتل پسران آنان بود.

9 - زنده گذاشتن دختران مؤمنان _ على رغم كشتار پسران آنان _ اقدام بى رحمانه ديگر فرعون ، هامان و قارون عليه موسى ( ع ) و بنى اسرائيل بود .

و استحيوا نساءهم

12 - موضع گيرى واحد فرعون ، هامان و قارون در چگونگى و شيوه مبارزه با موسى ( ع ) و پيروان او

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه و استحيوا نساءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 4،6

4 - كشتار

فرزندان ذكور مؤمنان از سوى فرعونيان ، براى جلوگيرى از گسترش دعوت موسى ( ع ) كافى و كارساز نبود .

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه . .. و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

تصميم شخص فرعون مبنى بر كشتن موسى(ع)، پس از اقدام او و درباريانش به كشتن مؤمنان طرفدار موسى(ع)، گوياى حقيقت ياد شده است.

6 - كشتن موسى ( ع ) ، راه اصلى مبارزه با رسالت وى و گسترش آيين او ، در نگاه فرعون

و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 23 - 1

1 - فرعون براى مبارزه با موسى ( ع ) ، مردم را در اجتماعى گردآورد و با آنان در اين زمينه سخن گفت .

فحشر فنادى

{حشر}، به معناى جمع كردن همراه با سوق دادن است (مصباح).

مبارزه با ناهنجارى اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 13،18

13 - براى جلوگيرى از ناهنجارى اجتماعى ، تنها جنبه ديوار دفاعى ايجاد كردن ، كافى نيست و بايد با ريشه هاى آن نيز به مبارزه برخاست .

يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين . .. لئن لم ينته المن_فقون

18 - پيامبر ( ص ) در صورت نياز ، به ريشه كنى عوامل ناهنجارى هاى اجتماعى ، اقدام مى كرد .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

مبارزه با نفوذ شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 64 - 13

13- لزوم حساسيت فزونتر انسان در

حفظ مال و فرزند خويش از هجوم و دخالت شيطان

و شاركهم فى الأمول و الأول_د

از اينكه خداوند، از جمله قلمروهاى نفوذ شيطان را، مال و اولاد برشمرده است، در واقع هشدار و اعلام خطرى است بر اينكه: انسان بايد تلاش كند تا آنها، از دستبرد شيطان در امان بمانند.

مبارزه با نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 60 - 1

1 _ جبهه گيرى گروه سرشناس و اشراف قوم نوح در برابر دعوت وى

قال الملأ من قومه إنا لنريك فى ضلل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 25 - 3

3 - وا نهادن و بى اعتنايى به نوح ( ع ) ، آخرين چاره انديشى اشراف كافر در مبارزه با آن حضرت

فقال الملؤا . .. إن هو إلاّ رجل به جنّة فتربّصوا به حتّى حين

مبارزه با هجوم دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 11

11- تهيه و تدارك استحكامات دفاعى ، جهت جلوگيرى از رخنه مفسدان و دشمنان ويرانگر ، امرى لازم است .

إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون فى الأرض فهل نجعل لك خرجًا

مبارزه با هجوم مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 11

11- تهيه و تدارك استحكامات دفاعى ، جهت جلوگيرى از رخنه مفسدان و دشمنان ويرانگر ، امرى لازم است .

إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون فى الأرض فهل نجعل لك خرجًا

مبارزه با همجنس بازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13

- شعراء - 26 - 167 - 4

4 - تلاش پيگير و مجدّانه لوط ( ع ) ، در مبارزه با انحراف ( هم جنس گرايى ) قوم خويش

قالوا لئن لم تنته ي_لوط لتكوننّ من المخرجين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 168 - 3

3 - لوط پيامبر ، دوست مردم و تنها در ستيز با كردار ناشايست آنان

قال إنّى لعملكم من القالين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه لوط(ع) خود را از عمل قومش، بيزار معرفى كرد و نه از خود آنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 28 - 10

10 - لوط ( ع ) براى منصرف كردن قوم اش از از آميزش با مردان ، آن را بى سابقه و زشت معرفى كرد .

إنّكم لتأتون الف_حشة ما سبقكم بها من أحد من الع_لمين

مبارزه با هواپرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 40 - 16

16 - ربوبيت خداوند ، مقتضى برخوردى سخت با هواپرستان

خاف مقام ربّه و نهى النفس عن الهوى

در آيه شريفه ترس هر كس از ربوبيت خداوند، مقدمه نهى خود از هوا و هوس قرار داده شده است. بنابراين هواپرستان، بايد از خداوند به دليل ربوبيت او، هراس داشته باشند.

مبارزه با هواپرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 11

11 - جامعه اسلامى ، نبايد تمايلات اجتماعى ناروا را بر قوانين الهى برترى دهد .

فادع و . .. و لاتتّبع أهواءهم

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 40 - 15

15 - انسان ، بر مهار نفس خويش از هوس هاى ناروا ، توانا است .

و نهى النفس عن الهوى

مبارزه با هواپرستى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 2

2 - لزوم پايدارى حق و حق طلبان ، در برابر هوس ها و تمايلات فساد انگيز كافران

و لو اتبع الحقّ أهواءهم لفسدت السم_وت و الأرض و من فيهنّ

مبارزه با هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 66 - 1

1 _ گروهى از اشراف قوم هود به وى ايمان آوردند و گروهى ديگر با انكار رسالت او در برابرش جبهه گيرى كردند .

قال الملأ الذين كفروا من قومه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 70 - 7

7 _ تقليد از نياكان و حفظ سنت هاى پيشينيان ، از انگيزه هاى قوم عاد براى پرستش معبودان دروغين و رويارويى با دعوت هود

قالوا . .. و نذر ما كان يعبد ءاباؤنا

مبارزه براى عدالت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 21 - 12،14

12 _ وجود عدالتخواهانى در امت هاى گذشته ، كه در راه عدالت از جان گذشتند .

و يقتلون الذين يأمرون بالقسط

14 _ خطر كشته شدن در راه عدالتخواهى ، مانع از جواز امر به معروف و مبارزه با منكر نيست .

و يقتلون الذين يأمرون بالقسط

زيرا لحن آيه، ستايش و مدح نسبت به كشته شدگانى است

كه امركنندگان به معروف در مسير عدالتخواهى هستند.

مبارزه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 4

4 _ بنى اسرائيل همگام موسى ( ع ) و پيرو او در مبارزه عليه فرعون

أتذر موسى و قومه

مبارزه جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 4

4 _ ساحران به رسالت ها و پيام هاى موسى ( ع ) قبل از اقدام به مبارزه با وى آگاه بودند .

قالوا ءامنا برب العلمين

تأكيد ساحران به ربوبيت خداوند و پذيرش سريع آن پس از آگاهى به حقانيت موسى(ع)، بيانگر اين است كه آنان پيش از حضور در صحنه مبارزه به پيامهاى وى، كه بارزترين آن اعتقاد به ربوبيت مطلق خداوند است، آگاه شده بودند.

مبارزه حق و باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 2

2 _ درگيرى حق و باطل در سراسر تاريخ انبيا جريان داشته است.

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا شيطين الإنس و الجن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 18 - 1،4،5

1- در نزاع ميان جبهه حق و باطل ، پيروزى نهايى از آنِ حق مداران است .

بل نقذف بالحقّ على الب_طل

4- درگيرى و ستيز مداوم حق و باطل در طول تاريخ

و كم قصمنا من قرية كانت ظالمة. .. بل نقذف بالحقّ على الب_طل فيدمغه

5- نابودى باطل و انديشه هاى نادرست ، در گرو حضور اهل حق در ميدان مبارزه با باطل است .

بل نقذف بالحقّ على

الب_طل فيدمغه

{باء} در {بالحقّ} براى استعانت است. براين اساس معناى آيه چنين مى شود: {ما به كمك حق بر باطل مى كوبيم و نابودش مى سازيم}. اين معنا مى رساند كه حق بايد در صحنه كارزار با باطل، حضور داشته باشد تا به وسيله آن بتوان باطل و انديشه هاى نادرست را نابود كرد. گفتنى است خداوند نابود ساختن باطل را به خود نسبت نداده; بلكه حق را نابود كننده باطل دانسته است (فيدمغه)، اين نكته مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 8

8 - جامعه بشرى ، از ديرباز عرصه درگيرى حق و باطل بود .

كذّبت قبلهم قوم نوح . .. و ج_دلوا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 26 - 10

10 - حق و باطل ، جريانى مستمر در تاريخ

فمنهم مهتد و كثير منهم ف_سقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 13

13 _ رويارويى و برخورد مداوم حقّ و باطل

و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين اشركوا اذًى كثيراً

مبارزه در راه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 12

12 _ لزوم ايمان و احترام به رسولان الهى و جنگ و مبارزه در راه يارى آنان

ءامنتم برسلى و عزرتموهم

{عزّر} از ماده {عَزر} به معناى يارى كردن كسى و جنگيدن براى اوست. (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 -

مائده - 5 - 35 - 10

10 _ جهاد و مبارزه در راه خدا ، از وظايف مؤمنان

يأيها الذين ءامنوا . . و جهدوا فى سبيله

مبارزه شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 21

21_ شعيب ( ع ) تا حد توان و استطاعتش در اصلاح جامعه كوشيد و با فساد مبارزه كرد .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت

حرف {ما} در {ما استطعت} ظرفيه مصدريه است; يعنى، به معناى مدت و زمان مى باشد و فعل پس از خود را به تأويل مصدر مى برد. بنابراين {إن اُريد ...}; يعنى: {مدة استطاعتى الإصلاح ما اُريد إلاّ الإصلاح}; من در مدت و زمانى كه توان اصلاح امور را دارم به جز اصلاح امور را نخواهم خواست}.

مبارزه ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 13

13 _ ستمگران از مقابله با خدا و پيامبر(ص) طرفى نبسته و به اهداف خويش نخواهند رسيد.

قل أى شىء أكبر شهدة . .. الذين ءاتينهم الكتب ... إنه لايفلح الظلمون

مستفاد از ربط بين آيات و اطلاق ظالم بر مشركين و اهل كتاب كه در صدد مقابله با خدا و پيامبر(ص) بوده اند. و از {لايفلح الظالمون} فهميده مى شود كه آنها به دنبال اهدافى بوده اند كه موفق نشده و نخواهند شد.

مبارزه علماى دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 25

25 _ حاكميّت و زمامدارى ، حقّ عالمانى حكيم است كه تا هزيمت ستمگران و متجاوزان مبارزه مى كنند . *

و

قتل داوُد جالوت و اتيه اللّه الملك و الحكمة و علّمه مما يشاء

ظاهراً بيان اعطاى ملك به داود پس از بيان كشتن جالوت، اشاره به سببيت اعطاى ملك دارد; يعنى مبارزه و كشتن جالوت باعث اعطاى ملك به وى شد.

مبارزه عليه لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 36 - 3

3 - مقاومت شديد و يكپارچه جامعه لوط ( ع ) ، در برابر آن حضرت و رسالت او

فما وجدنا فيها غير بيت من المسلمين

مبارزه فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 79 - 1،2

1 _ فرعون ، براى مبارزه با حضرت موسى ( ع ) و مقابله با معجزه بزرگ او ، دستور داد تا تمام جادوگران كاردان و ماهر را به پايتختش احضار كنند .

و قال فرعون ائتونى بكل سحر عليم

2 _ شخصيت حضرت موسى ( ع ) براى فرعون ، چنان خيره كننده و تهديدآميز بود كه خود شخصاً رهبرى مبارزه با او را به عهده گرفت .

و قال فرعون ائتونى بكل سحر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 11

11 - دعوت موسى ( ع ) و مقابله فرعون با آن حضرت ، موضوعى مطرح در افكار عمومى مردم مصر

فاجعل . .. موعدًا ... مكانًا سوًى

سعى فرعون در مقابله با موسى(ع) به وسيله سحر، و دعوت از مردم براى شركت در اين رويارويى، حكايت از آن دارد كه موضوع دعوت آن حضرت، موضوعى مطرح در جامعه آن زمان بوده و مردم اين رويداد

را تعقيب مى كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 23 - 1

1 - فرعون براى مبارزه با موسى ( ع ) ، مردم را در اجتماعى گردآورد و با آنان در اين زمينه سخن گفت .

فحشر فنادى

{حشر}، به معناى جمع كردن همراه با سوق دادن است (مصباح).

مبارزه فرهنگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 4،7،8

4 _ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار مبارزه گسترده فرهنگى و تبليغى با جريان كفر و شرك ، با محور قرار دادن قرآن

فلاتطع الك_فرين و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

مرجع ضمير {به} به قرينه مقام (يعنى، آيه قبل كه از انذار رسول به مردمان سخن گفته است) قرآن كريم است و آمدن مفعول مطق (جهاداً) و توصيف آن به {كبيراً}، بيانگر گستردگى و بزرگى اين جهاد مى باشد.

7 _ تلاش در راه احياى معارف دين و مبارزه فرهنگى با جريان كفر و شرك ، جهادى بزرگ و با عظمت

فلاتطع الك_فرين و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

8 _ مبارزه و جهاد فرهنگى با كفر و شرك ، هدف كلى قرآن و محور اصلى دعوت پيامبراسلام ( ص )

و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

مبارزه كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 33 - 9،11

9 _ لجاجت كفار و مقابله آنها به پيامبر اكرم(ص) در عين آگاهى از حقانيت آن حضرت

فإنهم لا يكذبكونك و لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون

11 _ ستيز كافران با پيامبر(ص)، مقابله با مقام الوهيت خداوند است.

قد نعلم إنه ليحزنك . ..

و لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون

مبارزه كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 3

3- ناتوانى و درماندگى كافران و مشركان مكه ، در مبارزه با اسلام و منطق پيامبر ( ص )

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

از اين كه كافران و مشركان، به گونه اى مستمر به استهزاى پيامبر(ص) مى پرداختند، برمى آيد كه آنان در توسل به منطق و دليل و برهان ناتوان بودند و هيچ راهى جز اين نداشتند.

مبارزه لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 82 - 2

2 _ مبارزه لوط با برنامه هاى ضد اخلاقى قوم خويش موجب طرح پيشنهاد اخراج وى و همراهانش از ديارشان

و لوطاً إذ قال لقومه . .. قالوا أخرجوهم

پيشنهاد اخراج لوط از يكسو به مبارزات وى مرتبط شده است ; زيرا جمله {إلا أن قالوا . .. } در پاسخ تبليغات و هدايتگريهاى لوط ايراد گرديده است ; و از سوى ديگر اين پيشنهاد با جمله {انهم ... } تعليل شده است. بنابراين تصميم قوم لوط به اخراج وى و همراهانش به دو علت بوده است: يكى مبارزه وى با فسادها و ديگرى پاك زيستن وى و همراهانش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 7

7_ لوط ( ع ) براى دفاع از مهمانان خويش ( فرشتگان حاضر در منزلش ) آماده مبارزه و درگيرى با تبه كاران مهاجم بود .

لن يصلوا إليك

آيات پيشين بيان كرد كه مهاجمان قصد تعرض به فرشتگان را داشتند.

بر اين اساس ظاهر آن بود كه فرشتگان مى گفتند: {لن يصلوا إلينا; آنان از دسترسى به ما ناتوانند}. اين جا به جايى اشاره به دو نكته دارد: يكى اينكه، تعرض به مهمان به منزله تعرض به ميزبان است و دوم اينكه، لوط(ع) آماده مبارزه بود و تا توان داشت در مقابل مهاجمان ايستادگى مى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 167 - 4

4 - تلاش پيگير و مجدّانه لوط ( ع ) ، در مبارزه با انحراف ( هم جنس گرايى ) قوم خويش

قالوا لئن لم تنته ي_لوط لتكوننّ من المخرجين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 168 - 2،3

2 - حضرت لوط ( ع ) _ به رغم تهديد شدن به تبعيد _ تنفر و دشمنى خود را با كردار زشت قوم خود اعلام كرد و بر آن تأكيد ورزيد .

قال إنّى لعملكم من القالين

3 - لوط پيامبر ، دوست مردم و تنها در ستيز با كردار ناشايست آنان

قال إنّى لعملكم من القالين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه لوط(ع) خود را از عمل قومش، بيزار معرفى كرد و نه از خود آنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 54 - 4

4 - مبارزه با فحشا و زشت كردارى ، مهم ترين مسؤوليت و رسالت لوط

و لوطًا إذ قال لقومه أتأتون الف_حشة

مقدم آمدن {أتأتون الف_حشة} و قرار گرفتن آن در رأس پيام هاى لوط، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 28 - 10

10 - لوط ( ع ) براى منصرف كردن قوم اش از از آميزش با مردان ، آن را بى سابقه و زشت معرفى كرد .

إنّكم لتأتون الف_حشة ما سبقكم بها من أحد من الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 30 - 4،5

4 - لوط ( ع ) ، براى بازداشتن قوم اش از كردار زشت ، با آنان به مبارزه برخاست .

أئنّكم لتأتون الرجال و . .. ربّ انصرنى على القوم المفسدين

طلب نصرت از خدا بر ضد قوم مفسد، براى بيان اين است كه لوط(ع) با آنان به مبارزه برخاست و در مبارزه اش، نياز به امداد الهى داشت.

5 - لوط ( ع ) در مبارزه اش با كردار هاى زشت قوم خود ، تنها بود .

قال ربّ انصرنى على القوم المفسدين

ضمير مفعولى {نى} در دعاى لوط(ع)، حكايت از تنهايى آن حضرت در مبارزه با فحشا مى كند.

مبارزه لوط(ع) با فحشا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 28 - 3

3 - سرگذشت لوط ( ع ) ، در مبارزه بر ضد فحشا ، پندآموز و شايسته ياد و يادآورى است .

و لوطًا إذ قال

{لوطاً} احتمال دارد كه عطف به آيه چهارده باشد و احتمال دارد كه مفعول فعل مقدّر {اذكر} باشد. بنابر احتمال دوم، نكته بالا قابل استفاده است.

مبارزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 6

6 _ پيامبر اسلام(ص)، مانند ساير پيامبران، درگير مبارزه

با شياطينى از جن و انس

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا شيطين الإنس و الجن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 4

4- مبارزه با شرك و معبود هاى پندارى و باطل مشركان ، در رأس برنامه هاى پيامبر ( ص )

أه_ذا الذى يذكر ءالهتكم

ذكر و يادكردن، هم به خير است و هم به شر; ولى در اين آيه _ به قرينه مقام _ ذكر به شرّ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 18

18 - پيامبر ( ص ) در صورت نياز ، به ريشه كنى عوامل ناهنجارى هاى اجتماعى ، اقدام مى كرد .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

مبارزه محمد(ص) با افساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 19

19 - در صورتى كه منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان ، در مدينه ، به كار هاى خلاف خود ادامه مى دادند ، چنان مورد قهر پيامبر ( ص ) قرار مى گرفتند كه مجبور به ترك مدينه مى شدند .

لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

{لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً} كنايه از آوارگى و در به درى است. لازم به ذكر است كه {قليلاً} صفت مفعول مطلق محذوف (جوار) است.

مبارزه محمد(ص) با بيماردلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 2

2 - تداوم آزار و اذيت زنان مسلمان ، از سوى بيماردلان ، موجب سخت گيرى پيامبر

( ص ) بر آنان ، در حد آواره سازى همراه با لعن خدا مى شد .

لئن لم ينته . .. و الذين فى قلوبهم مرض ... لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ

مبارزه محمد(ص) با شايعه پراكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 3

3 - ادامه شايعه پراكنى ، در پى دارنده سخت گيرى پيامبر ( ص ) و در نتيجه ، آواره شدن همراه با لعن بود .

لئن لم ينته . .. و المرجفون ... لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً . م

مبارزه محمد(ص) با منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 1

1 - تداوم تعرض به زنان مسلمان ، از سوى منافقان ، باعث اجراى حكمى سخت درباره آنان و آواره شدن شان همراه با لعن خدا مى شد .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً. ملعونين

{ملعونين} حال براى ضمير فاعلى {لايجاورون} است.

مبارزه مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 12

12 - محتواى پيام وحى ، محور اصلى درگيرى مستكبران تاريخ در برابر پيامبران

قال مترفوها . .. قالوا إنّا بما أرسلتم به ك_فرون

از اين كه مترفان در پاسخ دعوت انبيا، مخالفت خويش را با پيام آنان ابراز كردند، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

مبارزه مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 3

3- ناتوانى و درماندگى كافران و مشركان مكه ، در

مبارزه با اسلام و منطق پيامبر ( ص )

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

از اين كه كافران و مشركان، به گونه اى مستمر به استهزاى پيامبر(ص) مى پرداختند، برمى آيد كه آنان در توسل به منطق و دليل و برهان ناتوان بودند و هيچ راهى جز اين نداشتند.

مبارزه منفى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 11

11 _ لزوم مبارزه منفى با استهزاگران آيات الهى و كفرورزان به آن

إذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم حتّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 118 - 10،18

10 _ مبارزه منفى و تحريم روابط با خطاكاران ، از روش هاى مؤثر و سازنده در برخورد با آنان

ضاقت عليهم الأرض . .. و ظنوا أن لا ملجأ من اللّه إلا إليه

برداشت فوق با توجه به شأن نزول آيه شريفه است كه مسلمانان، با متخلفان از جنگ تبوك، قطع رابطه كردند.

18 _ فراهم آوردن زمينه و شرايط مناسب توبه براى خطاكاران _ پس از يك دوره مبارزه منفى _ از روش هاى مؤثر و سازنده در اصلاح آنان

و على الثلثة الذين خلّفوا حتى إذا ضاقت عليهم الأرض . .. ثم تاب عليهم ليتوبوا إن

مبارزه منفى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 21

21 _ پيامبر(ص) موظف به مبارزه منفى با مشركان مكه از راه بى اعتنايى به شبهات و دروغپردازيهاى آنان است.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

رها كردن مشركان و اعتنا

نكردن به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است كه خداوند پيامبر(ص) را به آن فرمان مى دهد.

مبارزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 4

4 _ هارون ( ع ) ، شريك و همتاى موسى ( ع ) در رسالت و مبارزه با فرعون و اشراف پيرامون او بوده است .

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 5

5 - دشوارى رسالت موسى ، در مبارزه با فرعون

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون

رسالت هارون به همراه موسى(ع)، مى تواند بدان جهت باشد كه بار مسؤوليت موسى در مبارزه با فرعون و اشراف پيرامون او، بسيار سنگين بود و براى سبك تر شدن آن، خداوند هارون را نيز به همراه او مبعوث كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 1

1 - مسؤوليت مشترك موسى و هارون ، در رسالت و مبارزه با فرعون و اشراف قوم او

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون . .. إلى فرعون و ملإيه

{ملأ} اسم جمع و به معناى اشراف و سران است. {إستكبار} (مصدر {استكبروا}); يعنى، كبر ورزيدن و تكبّر نمودن {علّو} (مصدر {عالين}) نيز به معناى برترى جويى و سلطه طلبى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 16 - 10

10 - طرح ربوبيت مطلق خداوند در برابر فرعون ، اولين گام مبارزه صريح موسى و هارون ( ع ) با

وى

فأتيا فرعون فقولا إنّا رسول ربّ الع_لمين

تصريح موسى و هارون(ع) به اين كه عوالم جهان آفرينش تحت ربوبيت خدا است، مى تواند اولين گام در مبارزه با فرعون و ردّ صريح ادعاى وى باشد كه مى گفت: {أنا ربّكم الأعلى}. (79/24).

مبارزه مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 123 - 5

5 _ درگيرى مؤمنان با مجرمان در طول تاريخ بوده است.

و إن الشيطين . .. ليجدلوكم ... و كذلك جعلنا فى كل قرية أكبر مجرميها

مبارزه نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 59 - 8

8 _ مبارزه با شرك و دعوت به توحيد ، مهمترين رسالت نوح

يقوم اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 71 - 3

3 _ قيام حضرت نوح ( ع ) ، عليه شرك و بت پرستى و دعوت به توحيد و يكتاپرستى ، براى قومش سنگين و غير قابل تحمل بود .

إن كان كبر عليكم مقامى و تذكيرى بأيت اللّه

كلمه {مقام} مشترك بين سه صيغه است: مصدر ميمى، اسم زمان و اسم مكان. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است; يعنى، اگر قيام من براى دعوت به توحيد و يادآورى آيات و نشان هاى خداوند، بر شما سنگين و دشوار است و ... .

مبارزه هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 20،26

20 _ هارون با بيان مبارزه خويش با گوساله پرستان و ناتوانيش از بازدارى آنان ، در

تلاش جهت اثبات بى گناهى خويش براى موسى ( ع )

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

26 _ هارون با بيان مبارزه خويش عليه شركورزى بنى اسرائيل ، از موسى ( ع ) خواست تا وى را همسنگ ستمكاران شرك پيشه قرار ندهد .

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى . .. و لاتجعلنى مع القوم الظلمين

روشن است كه موسى(ع) هرگز گمان نمى كرد كه هارون از ستمكاران باشد. بنابراين {مع} در جمله {لا تجعلنى مع} معيت حكمى است ; يعنى مرا در حكم ستمكاران قرار مده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 4

4 _ هارون ( ع ) ، شريك و همتاى موسى ( ع ) در رسالت و مبارزه با فرعون و اشراف پيرامون او بوده است .

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 4

4 - هارون ، همگام موسى ( ع ) در مبارزه با فرعون و حاضر در صحنه مقابله موسى و ساحران

إن هذن لسحرن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 1

1 - مسؤوليت مشترك موسى و هارون ، در رسالت و مبارزه با فرعون و اشراف قوم او

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون . .. إلى فرعون و ملإيه

{ملأ} اسم جمع و به معناى اشراف و سران است. {إستكبار} (مصدر {استكبروا}); يعنى، كبر ورزيدن و تكبّر نمودن {علّو} (مصدر {عالين}) نيز به معناى برترى جويى و سلطه طلبى است.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 16 - 10

10 - طرح ربوبيت مطلق خداوند در برابر فرعون ، اولين گام مبارزه صريح موسى و هارون ( ع ) با وى

فأتيا فرعون فقولا إنّا رسول ربّ الع_لمين

تصريح موسى و هارون(ع) به اين كه عوالم جهان آفرينش تحت ربوبيت خدا است، مى تواند اولين گام در مبارزه با فرعون و ردّ صريح ادعاى وى باشد كه مى گفت: {أنا ربّكم الأعلى}. (79/24).

مبارزه هارون(ع) با گوساله پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 17

17 _ هارون در غياب موسى ( ع ) با شركورزى و گوساله پرستى بنى اسرائيل به مبارزه پرداخته بود .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

مراحل مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 20

20 - ناديده گرفتن توطئه دشمنان و گذشت كردن از آزار هاى ايشان ، مرحله ى تاكتيكى در مبارزه با آنان است .

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره

مراحل مبارزه ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 11

11 - بيزارى از شرك ، نقد و انكار شخصيت مشركان و ستيز علنى با آنان ، سه مرحله حركت توحيدى ابراهيم ( ع )

إنّا برءؤا منكم . .. كفرنا بكم و بدا بيننا و بينكم العدوة والبغضاء

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه عبارت هاى {إنّا براءؤا}، {كفرنا بكم} و {بدا بيننا و بينكم} _ چنان كه ظاهر ترتيب مقتضى آن است _

بيانگر سه مرحله متوالى باشد.

مكان مبارزه با شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 11 - 7

7- جايگاه عبادت و راز و نياز با خدا ، ميدان نبرد با شيطان و ديگر موانع راه خدا *

المحراب

در وجه نام گذارى {محراب} گفته شده است كه نمازگزار در آن جا، با شيطان محاربه مى كند. هم چنين با پيداكردن حضور قلب با نفس خود مى جنگد (مصباح).

ملاك ارزش مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 31

31- ارزش هر ايثار و مبارزه اى ، به اين است كه در راه خدا و براى خدا باشد .

و الذين قتلوا فى سبيل اللّه

قيد {فى سبيل اللّه}، بيانگر معناى بالا است.

منافقان و مبارزه با دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 7

7 _ اعلان عدم صلاحيت منافقان براى همراه شدن با پيامبر ( ص ) جهت مقابله با دشمنان دين

فقل لن تخرجوا معى أبداً و لن تقتلوا معى عدواً

منشأ مبارزه با الوهيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 5 - 3

3 - ايجاد انگيزه هاى درونى در مردم ، براى مقابله با ربوبيت ، فرمان روايى و الوهيت خداوند ، هدف شيطان از القاى وسوسه به قلب ها است .

بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس . من شرّ الوسواس الخنّاس . الذى يوسوس فى صدو

منشأ مبارزه با انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 7

7 _ خودبزرگ بينى ، ريشه مبارزه با پيامبران الهى و مبلغان دين

قال الملأ الذين استكبروا من قومه . .. أتعلمون أن صلحاً مرسل من ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 12

12 - محتواى پيام وحى ، محور اصلى درگيرى مستكبران تاريخ در برابر پيامبران

قال مترفوها . .. قالوا إنّا بما أرسلتم به ك_فرون

از اين كه مترفان در پاسخ دعوت انبيا، مخالفت خويش را با پيام آنان ابراز كردند، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

منشأ مبارزه با دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 35 - 3

3- دين ستيزى و انكار آيات الهى ، داراى ريشه در نوع نگرش انسان به زندگى و مرگ

إن هى إلاّ موتتنا الأُولى

منشأ مبارزه با ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 5 - 3

3 - ايجاد انگيزه هاى درونى در مردم ، براى مقابله با ربوبيت ، فرمان روايى و الوهيت خداوند ، هدف شيطان از القاى وسوسه به قلب ها است .

بربّ الناس . ملك الناس . إل_ه الناس . من شرّ الوسواس الخنّاس . الذى يوسوس فى صدو

منشأ مبارزه كافران مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 4

4 _ كبرورزى و خودبرتربينى اشراف كفرپيشه مدين ، ريشه مبارزه آنان با شعيب و رسالت هاى او

قال الملأ الذين استكبروا من قومه لنخرجنك

موانع تعجيل در مبارزه با كافران

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 10

10 - باور مؤمنان به مجازات حتمى كافران از سوى خداوند ، مانع اقدام هاى شتابزده آنان در مقابله با كافران

يغفروا . .. ليجزى قومًا بما كانوا يكسبون

{لام} در {ليجزى} براى تعليل است و فلسفه امر به خويشتن دارى مؤمنان در برابر كافران را بيان مى كند.

ناكامى مبارزه كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 26 - 7

7 _ ترفندهاى كافران براى مبارزه با قرآن و پيامبر(ص)، بى ثمر و موجب هلاكت خود آن ها مى شود.

و هم ينهون عنه و ينئون عنه و إن يهلكون إلا أنفسهم

صدر آيه بيان مبارزه كافران با اسلام و قرآن است. لذا جمله {إن يهلكون} مى تواند ناظر به اين نكته باشد كه سرانجام اين مبارزه شكست و هلاكت خود آنان است، نه قرآن و اسلام.

نقش روش مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 14

14 _ نقش عمده و اساسى نقشه ها و شيوه هاى مبارزه در شكست و پيروزى

انّ كيد الشّيطان كان ضعيفاً

از اينكه خداوند براى تحريك مؤمنان در رويارويى با كافران ضعف و ناتوانى نقشه هاى آنان را يادآورى مى كند، معلوم مى شود شيوه هاى مبارزه و برنامه هاى جنگى، نقش بسزايى در پيروزيها دارند.

نهى از سستى در مبارزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 7

7 _ خداوند ، موسى و هارون ( ع ) را از ترك استقامت در

برابر فشار هاى فرعون و اطرافيانش و در پيش گرفتن راهى جز آن ، بر حذر داشت .

فاستقيما و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 1

1- نهى الهى از سستى در مبارزه با دشمن و تن دادن به سازش

فلاتهنوا و تدعوا إلى السلم

وقت مبارزه با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 38 - 3،4

3 - گردآورى ساحران ، براى هماوردى با موسى ( ع ) در وقت و روزى معين ( پيش از ظهر روز عيد ) بود .

فجمع السحرة لميق_ت يوم معلوم

{ميقات} به زمان معين گفته مى شود و مراد از آن در اين جا _ به قرينه آيه 59 سوره طه _ پيش از ظهر (ضحى) مى باشد. مقصود از {يوم معلوم} به دليل آيه ياد شده روز جشن (يوم الزينة) است و روز جشن همان روز عيد مى باشد.

4 - اهميت زمان و روز خاص در بازتاب هماوردى موسى ( ع ) با ساحران در نگاه فرعونيان

فجمع السحرة لميق_ت يوم معلوم

تصريح به زمان معين، نشانگر اهميت و نقش آن است .

وقت مبارزه جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 38 - 3،4

3 - گردآورى ساحران ، براى هماوردى با موسى ( ع ) در وقت و روزى معين ( پيش از ظهر روز عيد ) بود .

فجمع السحرة لميق_ت يوم معلوم

{ميقات} به زمان معين گفته مى شود و مراد از آن در اين جا _ به قرينه آيه

59 سوره طه _ پيش از ظهر (ضحى) مى باشد. مقصود از {يوم معلوم} به دليل آيه ياد شده روز جشن (يوم الزينة) است و روز جشن همان روز عيد مى باشد.

4 - اهميت زمان و روز خاص در بازتاب هماوردى موسى ( ع ) با ساحران در نگاه فرعونيان

فجمع السحرة لميق_ت يوم معلوم

تصريح به زمان معين، نشانگر اهميت و نقش آن است .

ويژگيهاى مبارزه انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 15 - 6

6 - مبارزه پيامبران ، مبارزه اى بنيادى و با علت ها بود .

كما أرسلنا إلى فرعون رسولاً

مطلب ياد شده، از تصريح به نام فرعون (حاكمان قدرتمند مصر) و فرستادن پيامبر (حضرت موسى)، به سوى آنان به دست مى آيد.

مباهله از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مباهله}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 1،9،11،18،20،21،23

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت نمودن نصارا به مباهله ، پس از اقامه برهان براى آنان

انّ مثل عيسى . .. فمن حاجّك ... فقل تعالوا ... ثم نبتهل

9 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت نصارا به مباهله ، با شركت دادن زنان و فرزندان طرفين در آن

فمن حاجّك . .. فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم

11 _ امام حسن و امام حسين ( ع ) ، تنها مصداق { ابناءنا } ، در آيه مباهله

ابناءنا و ابناءكم

طبق تاريخ مسلم، پيامبر (ص)، امام حسن و امام حسين (ع) را در مباهله شركت دادند. بنابراين مراد از {ابناءنا}،$آن دو بزرگوار هستند و مؤيّد آن

روايت امام كاظم (ع) است كه فرمود: ... فكان تأويل قوله تعالى {ابناءنا}، الحسن و الحسين ... .

_______________________________

عيون اخبارالرضا (ع)، ج 1، ص 85، ح 9، ب 7 ; نورالثقلين، ج 1، ص 348، ح 162.

18 _ وعده قطعى خداوند به يارى و نصرت پيامبر ( ص ) ، در مباهله با نصارا

فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين

پيشنهاد مباهله از جانب خدا به پيامبر (ص) بوده و اين،$مستلزم نصرت دادن پيامبر اكرم (ص) است.

20 _ دعوت پيامبر ( ص ) از يهود براى مباهله

فقل تعالوا ندع ابناءنا

تفسير الميزان از ابن جرير نقل مى كند، آنگاه كه آيه {فمن حاجّك فيه . .. } نازل شد ; پيامبر (ص) يهود را براى مباهله دعوت كرد.

21 _ همراهان پيامبر ( ص ) ( على ، فاطمه ، حسن و حسين عليهم السلام ) در مباهله ، عزيزترين و برترين انسانها

ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم

امام رضا (ع): . .. فبرز النّبى (ص) عليّاً و الحسن و الحسين و فاطمة صلوات اللّه عليهم ... فهذه، خصوصيّة لا يتقدمهم فيها احد و فضل لا يلحقهم فيه بشر.

_______________________________

عيون اخبارالرضا(ع)، ج 1، ص 232، ح 1، ب 23 ; نورالثقلين، ج 1، ص 349، ح 163.

23 _ نزول بارانى از آتش بر نمايندگان نصاراى نجران در صورت مباهله

ثم نبتهل فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين

عاقب و طيب به نمايندگى نصاراى نجران بنزد پيامبر (ص) آمدند . .. و در پى حاضر نشدن آنان براى مباهله، پيامبر (ص) فرمود: و الّذى بعثنى بالحقّ نبيّا لو فعلا لامطر عليهما الوادى نارا.

_______________________________

مناقب ابن المغازى، ص 263، چاپ اسلاميه 1403 قمرى.

اجابت مباهله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 6

6 _ تضمين استجابت نفرينِ طرفِ حقّ ، در مباهله

فمن حاجّك . .. فقل تعالوا ... نبتهل فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين

اهميت مباهله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 5

5 _ مباهله ، راهى نتيجه بخش براى اثبات حقّ ، پس از اقامه برهان

انّ مَثَل عيسى . .. فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا

در برداشت فوق، ضمير {فيه}، به كلمه {الحق} برگردانده شده است.

زن در مباهله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 9

9 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت نصارا به مباهله ، با شركت دادن زنان و فرزندان طرفين در آن

فمن حاجّك . .. فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم

شرايط مباهله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 7،8،10،19

7 _ علم و يقين ، شرط اقدام به مباهله

فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا . .. ثم نبتهل

خداوند پس از آنكه پيامبر را آگاه به حقايق نمود (جاءك من العلم)، به وى دستور مباهله در آن موارد را داد.

8 _ محاجّه و لجاجت خصم در برابر حق ، شرط دعوت آنان به مباهله

فمن حاجّك . .. فقل تعالوا ... ثم نبتهل

10 _ تحقق مباهله ، با حضور شخص مباهله كننده و نزديك ترين كسان او

; از فرزندان ، مردان و زنان *

فمن حاجّك . .. فقل تعالوا ندع ابناءنا... ثم نبتهل

19 _ تحقق مباهله پس از شركت مباهله كنندگان ، با درخواست لعنت از خداوند براى طرفِ باطل صورت مى گيرد .

ثم نبتهل فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين

علم در مباهله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 7

7 _ علم و يقين ، شرط اقدام به مباهله

فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا . .. ثم نبتهل

خداوند پس از آنكه پيامبر را آگاه به حقايق نمود (جاءك من العلم)، به وى دستور مباهله در آن موارد را داد.

مباهله با مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 1،9،18

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت نمودن نصارا به مباهله ، پس از اقامه برهان براى آنان

انّ مثل عيسى . .. فمن حاجّك ... فقل تعالوا ... ثم نبتهل

9 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت نصارا به مباهله ، با شركت دادن زنان و فرزندان طرفين در آن

فمن حاجّك . .. فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم

18 _ وعده قطعى خداوند به يارى و نصرت پيامبر ( ص ) ، در مباهله با نصارا

فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين

پيشنهاد مباهله از جانب خدا به پيامبر (ص) بوده و اين،$مستلزم نصرت دادن پيامبر اكرم (ص) است.

مباهله محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 1،9،11،18،20،21،23

1 _ پيامبر (

ص ) ، مأمور دعوت نمودن نصارا به مباهله ، پس از اقامه برهان براى آنان

انّ مثل عيسى . .. فمن حاجّك ... فقل تعالوا ... ثم نبتهل

9 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت نصارا به مباهله ، با شركت دادن زنان و فرزندان طرفين در آن

فمن حاجّك . .. فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم

11 _ امام حسن و امام حسين ( ع ) ، تنها مصداق { ابناءنا } ، در آيه مباهله

ابناءنا و ابناءكم

طبق تاريخ مسلم، پيامبر (ص)، امام حسن و امام حسين (ع) را در مباهله شركت دادند. بنابراين مراد از {ابناءنا}،$آن دو بزرگوار هستند و مؤيّد آن روايت امام كاظم (ع) است كه فرمود: ... فكان تأويل قوله تعالى {ابناءنا}، الحسن و الحسين ... .

_______________________________

عيون اخبارالرضا (ع)، ج 1، ص 85، ح 9، ب 7 ; نورالثقلين، ج 1، ص 348، ح 162.

18 _ وعده قطعى خداوند به يارى و نصرت پيامبر ( ص ) ، در مباهله با نصارا

فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين

پيشنهاد مباهله از جانب خدا به پيامبر (ص) بوده و اين،$مستلزم نصرت دادن پيامبر اكرم (ص) است.

20 _ دعوت پيامبر ( ص ) از يهود براى مباهله

فقل تعالوا ندع ابناءنا

تفسير الميزان از ابن جرير نقل مى كند، آنگاه كه آيه {فمن حاجّك فيه . .. } نازل شد ; پيامبر (ص) يهود را براى مباهله دعوت كرد.

21 _ همراهان پيامبر ( ص ) ( على ، فاطمه ، حسن و حسين عليهم السلام ) در مباهله ، عزيزترين و برترين انسانها

ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و

انفسكم

امام رضا (ع): . .. فبرز النّبى (ص) عليّاً و الحسن و الحسين و فاطمة صلوات اللّه عليهم ... فهذه، خصوصيّة لا يتقدمهم فيها احد و فضل لا يلحقهم فيه بشر.

_______________________________

عيون اخبارالرضا(ع)، ج 1، ص 232، ح 1، ب 23 ; نورالثقلين، ج 1، ص 349، ح 163.

23 _ نزول بارانى از آتش بر نمايندگان نصاراى نجران در صورت مباهله

ثم نبتهل فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين

عاقب و طيب به نمايندگى نصاراى نجران بنزد پيامبر (ص) آمدند . .. و در پى حاضر نشدن آنان براى مباهله، پيامبر (ص) فرمود: و الّذى بعثنى بالحقّ نبيّا لو فعلا لامطر عليهما الوادى نارا.

_______________________________

مناقب ابن المغازى، ص 263، چاپ اسلاميه 1403 قمرى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 63 - 1

1 _ پيشگويى خداوند به اينكه نصاراى نجران ، دعوت به مباهله را نمى پذيرند . *

فقل تعالوا ندع . .. فان تولّوا فانّ اللّه عليم بالمفسدين

ظاهراً جمله {فان تولّوا . .. }، اشاره به اين است كه مسيحيان، دعوت به مباهله را نمى پذيرند.

مبغوضان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

حمايت از مبغوضان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 107 - 12

12 _ حرمت دفاع از كسانى كه عملكردشان مبغوض خداوند است .

و لاتجدل . .. إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

مبغوضان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 36 - 16،18

16 _ خداوند ، گردنفرازان فخرفروش را دوست ندارد .

انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً

{مختال} از ماده {خيال} به كسى گفته مى

شود كه بر اساس خيالات و اوهامش، خود را شخصيّتى بزرگ مى داند و به كبر و غرور مبتلا مى گردد. و {فخور} به كسى گفته مى شود كه زياد به خود افتخار مى كند.

18 _ خداوند كسانى را كه با تكبر و فخرفروشى با خويشان و همسايگان خويش برخورد مى كنند ، دوست ندارد .

و بالوالدين احساناً . .. انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 37 - 2،4

2 _ خداوند ، كسانى را كه مردم را به بخلورزى دعوت كنند ، دوست ندارد .

انّ اللّه لا يحبّ . .. الذين يبخلون و يأمرون النّاس بالبخل

4 _ خداوند كسانى را كه به جهت ترك احسان ، نعمت هاى خدادادى خويش را پنهان مى كنند ، دوست ندارد .

و بالوالدين احساناً . .. و يكتمون ما اتيهم اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 38 - 1

1 _ خداوند ، كسانى را كه رياكارانه انفاق مى كنند ، دوست ندارد .

انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً . .. و الذين ينفقون اموالهم رئاء الناس

در برداشت فوق، {الذين ينفقون} بر {الذين يبخلون} عطف گرفته شده و بنابراين، توصيفى براى {مختال} و {فخور} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 26 - 10

10- توطئه گران عليه دين الهى ، شديداً مبغوض خداوند مى باشند . *

فأتى الله بني_نهم من القواعد

از اينكه خداوند براى بيان كيفيت عذاب توطئه گران عليه دين، به جاى

{أتى أمر الله} از {أتى الله} استفاده كرده است، احتمال دارد به منظور ياد شده باشد.

مبغوضان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 14

14 - متكبران تجاوزگر ، مورد بغض و دشمنى خدا و مؤمنان هستند .

كبر مقتًا عند اللّه و عند الذين ءامنوا كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب متكبّر جبّار

محروميت اخروى مبغوضان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 4 - 3

3 - افراد متروك و مبغوض خداوند ، در جهان آخرت محروم تر از وضع دنيايى خويش خواهند بود .

و للأخرة خير لك من الأُولى

اين آيه مى تواند تعليل براى آيه قبل باشد; يعنى، چون آخرت تو بهتر از دنياى تو است، پس بدان كه خداوند تو را مبغوض نداشته است.

مبغوضان خدا

{مبغوضان خدا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 3

3 _ جامعه آلوده به دشمنى و كينه توزى ، جامعه اى شيطان زده و مطرود در پيشگاه خداوند

انما يريد الشيطن ان يوقع بينكم العدوة و البغضاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 10 - 1،6

1 - اعلام بغض و دشمنى شديد خداوند نسبت به كافران لجوج و حق ناپذير در قيامت

إنّ الذين كفروا ينادون لمقت اللّه أكبر من مقتكم أنفسكم إذ تدعون إلى الإيم_ن فتكف

{مقت} به معناى بغض شديد است.

6 - بغض و دشمنى شديد خداوند نسبت به كافران حق ناپذير ، پس از اتمام حجت و دعوت مكرر آنان به ايمان

است .

لمقت اللّه أكبر . .. إذ تدعون إلى الإيم_ن فتكفرون

آمدن فعل هاى مضارع {تدعون} و {تكفرون} بر استمرار دلالت دارد; يعنى، شما همواره به ايمان فراخوانده مى شديد; ولى به جاى ايمان آوردن، به طور مستمرّ كفر مىورزيديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 1،14

1 - كسانى كه بى هيچ دليل و برهانى ، به مجادله و ستيزه جويى در آيات الهى ( دين ) برخيزند ، مبغوض خدا و مؤمنان هستند .

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_هم كبر مقتًا عنداللّه و عند الذين ءا

{سلطان} به معناى حجت و برهان و {مقت} به معناى بغض شديد است.

14 - متكبران تجاوزگر ، مورد بغض و دشمنى خدا و مؤمنان هستند .

كبر مقتًا عند اللّه و عند الذين ءامنوا كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب متكبّر جبّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 23 - 4

4 - خداوند ، آدم هاى خودپسند و فخرفروش را دوست ندارد .

و اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

در جايى كه شخص، گرفتار عجب و خودپسندى گردد، گفته مى شود: {اختال الرجل} (مصباح المنير). بنابراين {مختال}; يعنى، فرد خودپسند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 24 - 1

1 - خداوند ، انسان هاى بخيل و نيز كسانى كه مردم را به بخلورزى فرمان مى دهند ، دوست ندارد .

و اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور . الذين يبخلون

{الذين يبخلون. ..} بدل براى {كل مختال} و مرتبط با فعل {لايحبّ} است. تقدير آن چنين مى شود:

{واللّه لايحبّ الذين يبخلون...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 3 - 3

3 - مدعيان بى عمل ، مبغوض خداوند و بى بهره از لطف و مهر او

كبر مقتًا عند اللّه أن تقولوا ما لاتفعلون

{بغض} نقطه مقابل {حبّ} است. به همين جهت در آيه بعد، نسبت به مؤمنانى كه به گفته هاى خود پايبند مى باشند، فعل {يحبّ} به كار رفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 3 - 5

5 - خداوند ، پيوند خود را با كسانى كه مبغوض او هستند ، قطع خواهد كرد .

ما ودّعك ربّك و ما قلى

جمله {ماقلى}، در صدد نفى علت توديع و به منزله تعليل براى جمله اول است.

حمايت از مبغوضان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 107 - 12

12 _ حرمت دفاع از كسانى كه عملكردشان مبغوض خداوند است .

و لاتجدل . .. إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

مبغوضان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 36 - 16،18

16 _ خداوند ، گردنفرازان فخرفروش را دوست ندارد .

انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً

{مختال} از ماده {خيال} به كسى گفته مى شود كه بر اساس خيالات و اوهامش، خود را شخصيّتى بزرگ مى داند و به كبر و غرور مبتلا مى گردد. و {فخور} به كسى گفته مى شود كه زياد به خود افتخار مى كند.

18 _ خداوند كسانى را كه با تكبر و فخرفروشى با خويشان و همسايگان

خويش برخورد مى كنند ، دوست ندارد .

و بالوالدين احساناً . .. انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 37 - 2،4

2 _ خداوند ، كسانى را كه مردم را به بخلورزى دعوت كنند ، دوست ندارد .

انّ اللّه لا يحبّ . .. الذين يبخلون و يأمرون النّاس بالبخل

4 _ خداوند كسانى را كه به جهت ترك احسان ، نعمت هاى خدادادى خويش را پنهان مى كنند ، دوست ندارد .

و بالوالدين احساناً . .. و يكتمون ما اتيهم اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 38 - 1

1 _ خداوند ، كسانى را كه رياكارانه انفاق مى كنند ، دوست ندارد .

انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً . .. و الذين ينفقون اموالهم رئاء الناس

در برداشت فوق، {الذين ينفقون} بر {الذين يبخلون} عطف گرفته شده و بنابراين، توصيفى براى {مختال} و {فخور} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 26 - 10

10- توطئه گران عليه دين الهى ، شديداً مبغوض خداوند مى باشند . *

فأتى الله بني_نهم من القواعد

از اينكه خداوند براى بيان كيفيت عذاب توطئه گران عليه دين، به جاى {أتى أمر الله} از {أتى الله} استفاده كرده است، احتمال دارد به منظور ياد شده باشد.

محروميت اخروى مبغوضان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 4 - 3

3 - افراد متروك و مبغوض خداوند ، در جهان آخرت محروم

تر از وضع دنيايى خويش خواهند بود .

و للأخرة خير لك من الأُولى

اين آيه مى تواند تعليل براى آيه قبل باشد; يعنى، چون آخرت تو بهتر از دنياى تو است، پس بدان كه خداوند تو را مبغوض نداشته است.

مبغوضيت

عوامل مبغوضيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 10 - 2

2 - ترك شكر نعمت ، موجب مبغوض خدا شدن است .

قليلاً ما تشكرون . و قالوا

التفات از خطاب به غيبت، احتمال دارد به منظور القاى نكته ياد شده باشد.

مبغوضيت آمران به بخل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 24 - 1

1 - خداوند ، انسان هاى بخيل و نيز كسانى كه مردم را به بخلورزى فرمان مى دهند ، دوست ندارد .

و اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور . الذين يبخلون

{الذين يبخلون. ..} بدل براى {كل مختال} و مرتبط با فعل {لايحبّ} است. تقدير آن چنين مى شود: {واللّه لايحبّ الذين يبخلون...}.

مبغوضيت اذيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 44

44 - اذيت پيامبر ( ص ) ، امرى بس ناگوار در پيش گاه خداوند

و ما كان لكم أن تؤذوا رسول اللّه . .. إنّ ذلكم كان عند اللّه عظيمًا

مشاراليه {ذلكم} مى تواند فراز {و ما كان. ..} و يا فراز {و لا أن تنكحوا...} باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال نخست است.

مبغوضيت بخيلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 24 - 1

1 - خداوند ، انسان هاى بخيل و

نيز كسانى كه مردم را به بخلورزى فرمان مى دهند ، دوست ندارد .

و اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور . الذين يبخلون

{الذين يبخلون. ..} بدل براى {كل مختال} و مرتبط با فعل {لايحبّ} است. تقدير آن چنين مى شود: {واللّه لايحبّ الذين يبخلون...}.

مبغوضيت دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 26 - 10

10- توطئه گران عليه دين الهى ، شديداً مبغوض خداوند مى باشند . *

فأتى الله بني_نهم من القواعد

از اينكه خداوند براى بيان كيفيت عذاب توطئه گران عليه دين، به جاى {أتى أمر الله} از {أتى الله} استفاده كرده است، احتمال دارد به منظور ياد شده باشد.

مبغوضيت رهبران فاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 16

16 _ حاكمان فاسد و فسادانگيز ، مبغوض خداوند هستند .

اذا تولى . .. و اللّه لا يحب الفساد

مبغوضيت فساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 19

مبغوضيت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 10 - 1،6

1 - اعلام بغض و دشمنى شديد خداوند نسبت به كافران لجوج و حق ناپذير در قيامت

إنّ الذين كفروا ينادون لمقت اللّه أكبر من مقتكم أنفسكم إذ تدعون إلى الإيم_ن فتكف

{مقت} به معناى بغض شديد است.

6 - بغض و دشمنى شديد خداوند نسبت به كافران حق ناپذير ، پس از اتمام حجت و دعوت مكرر آنان به ايمان است .

لمقت اللّه أكبر . .. إذ تدعون إلى الإيم_ن فتكفرون

آمدن فعل هاى مضارع

{تدعون} و {تكفرون} بر استمرار دلالت دارد; يعنى، شما همواره به ايمان فراخوانده مى شديد; ولى به جاى ايمان آوردن، به طور مستمرّ كفر مىورزيديد.

مبغوضيت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 107 - 7

7 _ خداوند ، خيانتكاران گناهكار را دوست ندارد .

إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

مبغوضيت متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 14

14 - متكبران تجاوزگر ، مورد بغض و دشمنى خدا و مؤمنان هستند .

كبر مقتًا عند اللّه و عند الذين ءامنوا كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب متكبّر جبّار

مبغوضيت متكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 14

14 - متكبران تجاوزگر ، مورد بغض و دشمنى خدا و مؤمنان هستند .

كبر مقتًا عند اللّه و عند الذين ءامنوا كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب متكبّر جبّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 23 - 4

4 - خداوند ، آدم هاى خودپسند و فخرفروش را دوست ندارد .

و اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

در جايى كه شخص، گرفتار عجب و خودپسندى گردد، گفته مى شود: {اختال الرجل} (مصباح المنير). بنابراين {مختال}; يعنى، فرد خودپسند.

مبغوضيت مجادله گران در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 1

1 - كسانى كه بى هيچ دليل و برهانى ، به مجادله و ستيزه جويى در آيات الهى ( دين ) برخيزند ، مبغوض خدا و

مؤمنان هستند .

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_هم كبر مقتًا عنداللّه و عند الذين ءا

{سلطان} به معناى حجت و برهان و {مقت} به معناى بغض شديد است.

مبغوضيت مجادله گران در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 1

1 - كسانى كه بى هيچ دليل و برهانى ، به مجادله و ستيزه جويى در آيات الهى ( دين ) برخيزند ، مبغوض خدا و مؤمنان هستند .

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_هم كبر مقتًا عنداللّه و عند الذين ءا

{سلطان} به معناى حجت و برهان و {مقت} به معناى بغض شديد است.

مبغوضيت مدعيان بى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 3 - 3

3 - مدعيان بى عمل ، مبغوض خداوند و بى بهره از لطف و مهر او

كبر مقتًا عند اللّه أن تقولوا ما لاتفعلون

{بغض} نقطه مقابل {حبّ} است. به همين جهت در آيه بعد، نسبت به مؤمنانى كه به گفته هاى خود پايبند مى باشند، فعل {يحبّ} به كار رفته است.

مبغوضيت مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 10

10 _ مُفسد ، مبغوض خداوند است .

و اللّه لا يحب الفساد

مبغوضيت نسل كشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 4،11

4 _ نابود ساختن كشاورزى و نسل كشى ، از بارزترين نوع فساد در زمين است .

ليفسد فيها و يهلك الحرث و النسل

بنابراينكه جمله {و يُهلك الحرث و . ..}، تفسير

جمله {ليفسد فيها} باشد.

11 _ نابود كردن كشاورزى و نسل كشى ، مبغوض خداوند

و اذا تولى . .. و يهلك الحرث و النسل و اللّه لا يحب الفساد

مبلغان ازديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مبلغان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 71 - 6

6 - همراهى مؤمنان با پيامبر ( ص ) در تبليغ دين و انذار كافران

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

از اين كه كافران، در درخواست خود مؤمنان را مورد خطاب قرار داده اند، استفاده مى شود كه پيروان پيامبر(ص) نيز در تبليغ دين و دفاع از آن، شركت گسترده داشته اند.

آثار خوش اخلاقى مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 34 - 5

5 - نقش اساسى اخلاق نيك مبلغان و رهبران دينى ، در تأثيرگذارى بر ديگران

و من أحسن قولاً . .. ادفع بالتى هى أحسن

آثار قتل مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 29 - 6

6 - كشتن مؤمنان مجاهد و مبلغان دينى ، گناهى بزرگ و زمينه ساز نزول عذاب و نابودى است .

قيل ادخل الجنّة . .. إن كانت إلاّ صيحة وحدة فإذا هم خ_مدون

آمادگى مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 6

6 _ پيام رسانان دين (مبلغان) بايد خود را براى تكذيبها و چگونگى مقابله با آن آماده كنند.

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة

اتمام حجت مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 -

109 - 3

3- هشدار و انذار ، وظيفه مبلغان الهى ، پس از اتمام حجت و بيان حقايق الهى و روى گردانى مخالفان

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

احتجاج مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 8

8_ لزوم بهره مندى رهبران جامعه اسلامى و مبلغان دينى از بصيرت و بينايى و داشتن حجت روشن بر اتخاذ راه ها و روشها

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله على بصيرة أنا

احسان مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 80 - 4

4 - رسالت مداران و مبلغان دينى ، از زمره محسنان و برخورداران از پاداش هاى الهى

و لقد نادينا نوح فلنعم المجيبون . .. إنّا كذلك نجزى المحسنين

از اين كه خداوند نوح(ع) را از محسنان برشمرده و براى او پاداش مقرر فرموده است، مى توان استفاده كرد كه هر كس همچون آن حضرت در پى رسالت الهى باشد و به تبليغ دين بپردازد; از محسنان شمرده شده و از پاداش هاى الهى بهره مند خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 110 - 4

4 - رسالت مداران و مبلغان دينى ، از زمره محسنان و برخورداران از پاداش هاى الهى

سل_م على إبرهيم . كذلك نجزى المحسنين

از اين كه خداوند، ابراهيم(ع) را از محسنان برشمرده و براى آن حضرت پاداش مقرر فرموده است، مى توان استفاده كرد كه هر كس چونان ابراهيم(ع) در پى رسالت الهى باشد و به تبليغ دين بپردازد، از محسنان شمرده شده و از پاداش هاى الهى

بهره مند خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 121 - 4

4 - رسالت مداران و مبلغان دينى ، از زمره محسنان و برخورداران از پاداش هاى الهى

و لقد مننّا على موسى و ه_رون . .. إنّا كذلك نجزى المحسنين

از اين كه خداوند موسى و هارون(عليهماالسلام) را از محسنان بر شمرده و براى آنان پاداش مقرر فرموده است، مى توان استفاده كرد كه هر كس چونان موسى و هارون(عليهماالسلام) در پى رسالت الهى باشد و تبليغ دين بپردازد، از محسنان شمرده شده و از پاداش هاى الهى بهره مند خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 131 - 4

4 - رسالت مداران و مبلغان دينى ، از زمره محسنان و برخورداران از پاداش هاى الهى اند .

سل_م على إل ياسين . إنّا كذلك نجزى المحسنين

از اين كه خداوند، الياس پيامبر را از محسنان برشمرده و براى او پاداش مقرر فرموده است، مى توان استفاده كرد كه هر كس مانند الياس(ع) در پى رسالت الهى باشد و به تبليغ دين بپردازد، از محسنان شمرده شده و از پاداش هاى الهى بهره مند خواهد شد.

اخلاص مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 110 - 2

2 - نقش اخلاص مبلغان دينى ، در گرايش مردم به تقوا و پيروى از حق

و ما أسئلكم عليه من أجر . .. فاتّقوا اللّه و أطيعون

استقامت مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 30 - 2

2

- رهبران و مبلغان دينى ، بايد در برابر تهديد هاى دشمنان ديانت مقاوم باشند و رسالت خود را ادامه دهند .

قال . .. لأجعلنّك من المسجونين . قال أوَلوجئتك بشىء مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 10 - 8

8 - مبلّغان و نصيحت كنندگان مردم ، نبايد انتظار تأثير فورى داشته و با گذشت اندك زمانى ، مأيوس شوند .

فذكّر . .. سيذّكّر

حرف {سين} در {سيذكّر}، وعده به انجام يافتن تذكر پس از مدتى كوتاه است.

استهزاى مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 97 - 6

6- رهبران الهى و مصلحان جامعه اسلامى ، در معرض تبليغات سوء و استهزاى دشمنان بوده و بايد به حمايت و لطف الهى اميدوار باشند .

المستهزءين . .. و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 5

5 - رهبران و مبلغان دينى بايد در برابر تكبر ، استهزا و تهمت هاى دشمنان ديانت با سعه صدر به تكليف خود عمل كنند .

قال لمن حوله ألاتستمعون . .. إنّ رسولكم... لمجنون. قال ربّ المشرق و المغرب و ما

الگوى مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 76 - 8

8 - نوح ( ع ) ، الگو و مقتداى رسالت مداران الهى و مبلغان دينى

و لقد نادينا نوح . .. و نجّين_ه و أهله من الكرب العظيم

نقل داستان نوح(ع) و پنج پيامبر ديگر و آغاز شدن اين نقل با

نام آن حضرت، مى تواند به منظور ارائه الگو براى پيامبر(ص) و مؤمنان به ايشان باشد.

امداد به مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 69 - 5

5- مبلّغان و دعوت كنندگان به توحيد و معارف الهى ، در شرايط حساس و خطير از لطف و امداد خداوند برخوردار خواهند شد .

قلنا ي_نار كونى بردًا و سل_مًا على إبرهيم

نقل داستان نجات ابراهيم از آتش، مى تواند به منظور دلدارى به پيامبراسلام(ص) و مؤمنانى باشد كه در شرايط دشوار مكه زندگى مى كردند. همچنين براى بيان اين نكته باشد كه چنين امدادى، شامل حال تمامى يكتاپرستان و مبلغان دين توحيدى مى شود.

اميدوارى مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 97 - 6

6- رهبران الهى و مصلحان جامعه اسلامى ، در معرض تبليغات سوء و استهزاى دشمنان بوده و بايد به حمايت و لطف الهى اميدوار باشند .

المستهزءين . .. و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 57 - 13

13- دعوت كنندگان به تعاليم الهى ، در عين تلاش براى كسب وسيله و راهى جهت تقرب به خداوند ، به رحمت او اميدوار و از عذابش بيمناكند .

يبتغون إلى ربّهم الوسيلة أيّهم أقرب و يرجون رحمته و يخافون عذابه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 109 - 4

4 - اميد پيامبران و مبلغان مخلص دين ، تنها به لطف و پاداش الهى

و ما أسئلكم . .. إن

أجرى إلاّ على ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 127 - 4

4 - اميد پيامبران و تبليغ كنندگان مخلص دين ، تنها به لطف و پاداش الهى

و ما أسئلكم . .. إن أجرى إلاّ على ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 145 - 4

4 - اميد پيامبران و مبلغان مخلص دين ، تنها به لطف و پاداش الهى

و ما أسئلكم عليه من أجر إن أجرى إلاّ على ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 164 - 4

4 - اميد پيامبران و مبلغان مخلص دين ، تنها به لطف و پاداش الهى

إن أجرى إلاّ على ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 180 - 4

4 - اميد پيامبران و مبلغان مخلص دين ، تنها به لطف و پاداش الهى

و ما أسئلكم عليه من أجر إن أجرى إلاّ على ربّ الع_لمين

انذارهاى مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 3

3- هشدار و انذار ، وظيفه مبلغان الهى ، پس از اتمام حجت و بيان حقايق الهى و روى گردانى مخالفان

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 23 - 3

3 - تكليف مؤمنان و مبلغان دينى ، در برابر انسان هاى لجوج و حق ناپذير ، تنها انذار و هشدار است .

إن أنت إلاّ نذير

اهميت اميدوارى

مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 104 - 8

8_ ايمان نياوردن گروهى از مردم حتى اكثريت آنان در يك زمان ، نبايد مبلغان دينى را دلسرد كرده و مأيوس كند .

و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين . .. إن هو إلاّ ذكر للع_لمين

جمله {إن هو إلاّ ذكر للعالمين} _ كه دلالت بر جهانى بودن قرآن و اسلام دارد و اختصاص آن را به مردم مكه و عصر بعثت نفى مى كند _ اشاره به اين نكته دارد كه: اى پيامبر! از ايمان نياوردن اكثريت مردم مكه ناراحت مباش و مأيوس نشو ; چرا كه قرآن مخصوص اين مردم نيست و از آنِ همه عالم است. اينها ايمان نياوردند، سراغ ديگران بايد رفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 10 - 8

8 - مبلّغان و نصيحت كنندگان مردم ، نبايد انتظار تأثير فورى داشته و با گذشت اندك زمانى ، مأيوس شوند .

فذكّر . .. سيذّكّر

حرف {سين} در {سيذكّر}، وعده به انجام يافتن تذكر پس از مدتى كوتاه است.

اهميت انقطاع مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 8 - 8

8 - بايستگى توجّه كامل به خدا و انقطاع از ديگران ، براى رهبران جامعه اسلامى و مبلغان دينى

و اذكر اسم ربّك و تبتّل إليه تبتيلاً

مخاطب اين آيات، شخص پيامبر(ص) است; ولى به اعتبار اين كه آن حضرت به عنوان رهبر و ابلاغ كننده پيام هاى الهى به مردم بود، مى توان درباره همه كسانى كه داعيه دار

رهبرى جامعه اسلامى و هدايت دينى اند، اين مسأله را سرايت داد.

اهميت انقياد مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 33 - 3

3 - روحيه تسليم در برابر خداوند ، امرى ضرورى براى مبلغان دينى

و من أحسن قولاً . .. و قال إنّنى من المسلمين

اهميت تلاوت قرآن مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 5 - 5

5 - لزوم خلوت با خدا و راز و نياز به درگاه او و انس بيشتر با قرآن ، براى رهبران و مبلغان دينى

قم الّيل . .. و رتّل القرءان ترتيلاً . إنّا سنلقى عليك قولاً ثقيلاً

اهميت تهجد مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 5 - 5

5 - لزوم خلوت با خدا و راز و نياز به درگاه او و انس بيشتر با قرآن ، براى رهبران و مبلغان دينى

قم الّيل . .. و رتّل القرءان ترتيلاً . إنّا سنلقى عليك قولاً ثقيلاً

اهميت دفاع از مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 20 - 9

9 - لزوم نهى از منكر و حمايت از دين و مبلغان دينى ، به وقت ضرورت و نياز

و جاء من أقصا المدينة رجل يسعى

نقل داستان حبيب نجار، مى تواند هشدارى به همه مؤمنان باشد كه مانند او به دفاع از دين و دينداران بپردازند.

اهميت صبر مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 4

4

- وعده خداوند به يارى پيامبران و مؤمنان ، مقتضى صبر و شكيبايى همه رهبران و مبلغان دينى ، در برابر آزار ها و كارشكنى هاى دشمنان است .

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا . .. فاصبر

اهميت فصاحت مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 3

3 - مبلغان ، نيازمند فصاحت و شيوايى در تبليغ مفاهيم دينى

أوحينا إليك قرءانًا عربيًّا

بنابراين كه مراد از {عربيّاً} فصاحت و رسايى قرآن باشد و قرآن نيز كتاب هدايت و تبليغ معارف دين است، مطلب بالا استفاده مى شود.

اهميت مناجات مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 5 - 5

5 - لزوم خلوت با خدا و راز و نياز به درگاه او و انس بيشتر با قرآن ، براى رهبران و مبلغان دينى

قم الّيل . .. و رتّل القرءان ترتيلاً . إنّا سنلقى عليك قولاً ثقيلاً

اهميت وجود مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 19

19 _ ضرورت حضور مبلغانى انذارگر در جامعه همراه قرآن

و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذركم به

تأكيد بر حضور پيامبر(ص) در كنار قرآن براى انذار، گوياى اين نكته است كه قرآن به تنهايى براى انذار كافى نيست، بلكه بايد كسانى نيز همواره با قرآن به تبليغ دين و انذار مردم بپردازند.

اهميت هجرت مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 99 - 9

9 - هجرت از محيط اجتماعى ناسالم و نامساعد براى هدايت و ابلاغ دين به

جامعه اى مستعد ، امرى لازم براى مبلغان دين و دين دارانِ مجاهد

و قال إنّى ذاهب إلى ربّى سيهدين

بصيرت مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 8

8_ لزوم بهره مندى رهبران جامعه اسلامى و مبلغان دينى از بصيرت و بينايى و داشتن حجت روشن بر اتخاذ راه ها و روشها

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله على بصيرة أنا

بى نيازى از مبلغان تقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 12 - 8

8 - بى توجهى به مربيان تقوا و احساس بى نيازى از آنان ، نشان طغيان گرى است .

ليطغى . إن رءاه استغنى ... ينهى . عبدًا ... أمر بالتّقوى

پاداش مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 7

7_ مبلغان معارف دين ، مستحق پاداشند و پاداش دهنده ايشان ، خداوند است .

إن أجرى إلاّ على الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 109 - 3

3 - خداوند ، ضامن پاداش تبليغ كنندگان مخلص دين

إن أجرى إلاّ على ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 127 - 3

3 - خدا ، ضامن پاداش هدايت گران و مبلغان مخلص دين

و ما أسئلكم . .. إن أجرى إلاّ على ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 145 - 3

3 - خدا ، ضامن پاداش هدايتگران و مبلغان مخلص دين

إن أجرى إلاّ

على ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 164 - 3

3 - خداوند ، ضامن پاداش هدايت گران و مبلغان مخلص دين

إن أجرى إلاّ على ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 180 - 3

3 - خدا ، ضامن پاداش هدايت گران و مبلغان مخلص دين است .

إن أجرى إلاّ على ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 80 - 4

4 - رسالت مداران و مبلغان دينى ، از زمره محسنان و برخورداران از پاداش هاى الهى

و لقد نادينا نوح فلنعم المجيبون . .. إنّا كذلك نجزى المحسنين

از اين كه خداوند نوح(ع) را از محسنان برشمرده و براى او پاداش مقرر فرموده است، مى توان استفاده كرد كه هر كس همچون آن حضرت در پى رسالت الهى باشد و به تبليغ دين بپردازد; از محسنان شمرده شده و از پاداش هاى الهى بهره مند خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 110 - 4

4 - رسالت مداران و مبلغان دينى ، از زمره محسنان و برخورداران از پاداش هاى الهى

سل_م على إبرهيم . كذلك نجزى المحسنين

از اين كه خداوند، ابراهيم(ع) را از محسنان برشمرده و براى آن حضرت پاداش مقرر فرموده است، مى توان استفاده كرد كه هر كس چونان ابراهيم(ع) در پى رسالت الهى باشد و به تبليغ دين بپردازد، از محسنان شمرده شده و از پاداش هاى الهى بهره مند خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 121 - 4

4 - رسالت مداران و مبلغان دينى ، از زمره محسنان و برخورداران از پاداش هاى الهى

و لقد مننّا على موسى و ه_رون . .. إنّا كذلك نجزى المحسنين

از اين كه خداوند موسى و هارون(عليهماالسلام) را از محسنان بر شمرده و براى آنان پاداش مقرر فرموده است، مى توان استفاده كرد كه هر كس چونان موسى و هارون(عليهماالسلام) در پى رسالت الهى باشد و تبليغ دين بپردازد، از محسنان شمرده شده و از پاداش هاى الهى بهره مند خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 131 - 4

4 - رسالت مداران و مبلغان دينى ، از زمره محسنان و برخورداران از پاداش هاى الهى اند .

سل_م على إل ياسين . إنّا كذلك نجزى المحسنين

از اين كه خداوند، الياس پيامبر را از محسنان برشمرده و براى او پاداش مقرر فرموده است، مى توان استفاده كرد كه هر كس مانند الياس(ع) در پى رسالت الهى باشد و به تبليغ دين بپردازد، از محسنان شمرده شده و از پاداش هاى الهى بهره مند خواهد شد.

تأمين نيازهاى مادى مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 3

3 _ لزوم توكل و اعتماد به خداوند ، بر مبلغان دينى در تأمين نياز هاى زندگى خويش

و توكّل على الحىّ الذى لايموت

فرمان خداوند به توكل بر او، پس از توصيه كردن به اظهار بى نيازى و درخواست مزد از مردم، مى تواند حاكى از اين مطلب باشد كه مبلغان دينى، در تأمين

نيازهاى زندگى خويش بايد تنها به خدا توكل كنند نه به مردم.

ترس مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 57 - 13

13- دعوت كنندگان به تعاليم الهى ، در عين تلاش براى كسب وسيله و راهى جهت تقرب به خداوند ، به رحمت او اميدوار و از عذابش بيمناكند .

يبتغون إلى ربّهم الوسيلة أيّهم أقرب و يرجون رحمته و يخافون عذابه

تقرب مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 57 - 4،6،10،13

4- دعوت كنندگان به توحيد ، هيچ داعيه اى براى معبود شدن نداشته و در پى كسب راه و وسيله اى براى تقرب بيشتر به خدا هستند .

أُول_ئك الذين يدعون يبتغون إلى ربّهم الوسيلة أيّهم أقرب

برداشت فوق، بر اين احتمال در آيه است كه مشاراليه {أُول_ئك}، {الذين يدعون} باشد بنابراين، آيه در صدد نفى اين عقيده مشركان است كه معبودانى چون حضرت مسيح(ع) و يا ملائكه براى خويش انتخاب كرده بودند; در حالى كه آنان، خود دعوت كننده به سوى خداوند بودند.

6- دعوت كنندگان به تعاليم الهى ، هر كدام براى تقرب بيشتر خود به خداوند ، در مسابقه و تلاش هستند .

أُول_ئك الذين يدعون يبتغون إلى ربّهم الوسيلة أيّهم أقرب

برداشت فوق، بنابراين نكته است كه مراد از {أُول_ئك} دعوت كنندگان به خدا باشند كه مشركان آنان را مى پرستيدند تا به خدا تقرب جويند و خداوند به مشركان مى گويد: {چگونه آنان را مى پرستيد در حالى كه آنان، خود براى تقرب به خدا واسطه هايى قرار مى دهند تا تقرب بيشتر هر يك معلوم شود.

}

10- دعوت كنندگان به تعاليم الهى ، در پى به دست آوردن نزديك ترين و مقرب ترين وسيله به خدا ، جهت تقرب به او هستند .

يبتغون إلى ربّهم الوسيلة أيّهم أقرب

{أيهم أقرب} مبتدا و خبر است و مرجع ضمير {هم} به اسم جنس {وسيلة} برمى گردد; يعنى، كدام يك از آنها مقرب تر به خداوندند تا به آنها توسل شود.

13- دعوت كنندگان به تعاليم الهى ، در عين تلاش براى كسب وسيله و راهى جهت تقرب به خداوند ، به رحمت او اميدوار و از عذابش بيمناكند .

يبتغون إلى ربّهم الوسيلة أيّهم أقرب و يرجون رحمته و يخافون عذابه

تلاش مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 57 - 4،6،10،13

4- دعوت كنندگان به توحيد ، هيچ داعيه اى براى معبود شدن نداشته و در پى كسب راه و وسيله اى براى تقرب بيشتر به خدا هستند .

أُول_ئك الذين يدعون يبتغون إلى ربّهم الوسيلة أيّهم أقرب

برداشت فوق، بر اين احتمال در آيه است كه مشاراليه {أُول_ئك}، {الذين يدعون} باشد بنابراين، آيه در صدد نفى اين عقيده مشركان است كه معبودانى چون حضرت مسيح(ع) و يا ملائكه براى خويش انتخاب كرده بودند; در حالى كه آنان، خود دعوت كننده به سوى خداوند بودند.

6- دعوت كنندگان به تعاليم الهى ، هر كدام براى تقرب بيشتر خود به خداوند ، در مسابقه و تلاش هستند .

أُول_ئك الذين يدعون يبتغون إلى ربّهم الوسيلة أيّهم أقرب

برداشت فوق، بنابراين نكته است كه مراد از {أُول_ئك} دعوت كنندگان به خدا باشند كه مشركان آنان را مى پرستيدند تا به خدا تقرب جويند و خداوند

به مشركان مى گويد: {چگونه آنان را مى پرستيد در حالى كه آنان، خود براى تقرب به خدا واسطه هايى قرار مى دهند تا تقرب بيشتر هر يك معلوم شود. }

10- دعوت كنندگان به تعاليم الهى ، در پى به دست آوردن نزديك ترين و مقرب ترين وسيله به خدا ، جهت تقرب به او هستند .

يبتغون إلى ربّهم الوسيلة أيّهم أقرب

{أيهم أقرب} مبتدا و خبر است و مرجع ضمير {هم} به اسم جنس {وسيلة} برمى گردد; يعنى، كدام يك از آنها مقرب تر به خداوندند تا به آنها توسل شود.

13- دعوت كنندگان به تعاليم الهى ، در عين تلاش براى كسب وسيله و راهى جهت تقرب به خداوند ، به رحمت او اميدوار و از عذابش بيمناكند .

يبتغون إلى ربّهم الوسيلة أيّهم أقرب و يرجون رحمته و يخافون عذابه

توصيه به مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 12

12 - خطاپوشى از لغزش هاى كوچك خطاكاران ، رهنمود الهى به پيامبر ( ص ) و مبلغان دينى

الذين يجتنبون . .. إلاّ اللّمم إنّ ربّك وسع المغفرة

واژه {إنّ ربّك} مى تواند تعريض به اين باشد كه پيامبر(ص) و رهبران الهى نيز بايد اين شيوه را برگزينند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 13

13 - احساس قصور در پيشگاه خداوند و عذرخواهى از او ، هنگام پيروزى و استقبال عمومى از دين و در اوج قدرت ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) و شيوه اى مطلوب براى زمامداران و مبلّغان

إذا جاء نصر اللّه و

الفتح . .. و استغفره

توكل مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 3

3 _ لزوم توكل و اعتماد به خداوند ، بر مبلغان دينى در تأمين نياز هاى زندگى خويش

و توكّل على الحىّ الذى لايموت

فرمان خداوند به توكل بر او، پس از توصيه كردن به اظهار بى نيازى و درخواست مزد از مردم، مى تواند حاكى از اين مطلب باشد كه مبلغان دينى، در تأمين نيازهاى زندگى خويش بايد تنها به خدا توكل كنند نه به مردم.

توكل مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 9 - 7

7 - بايستگى توكل بر خدا و واگذارى كار ها به او ، براى رهبران جامعه اسلامى و مبلغان دينى

فاتّخذه وكيلاً

تهمت به مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 5

5 - رهبران و مبلغان دينى بايد در برابر تكبر ، استهزا و تهمت هاى دشمنان ديانت با سعه صدر به تكليف خود عمل كنند .

قال لمن حوله ألاتستمعون . .. إنّ رسولكم... لمجنون. قال ربّ المشرق و المغرب و ما

خوش اخلاقى مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 4

4 - برخوردارى از منش و خلق و خوى والا ، از شرايط مبلغان دينى و رهبران جامعه اسلامى

إنّك لعلى خلق عظيم

خيرخواهى مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 62 - 10

10 _ مبلغان دين بايد خيرخواه مردم

بوده و نصايح خويش را آميخته به منافع شخصى نسازند .

أبلغكم رسلت ربى و أنصح لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 68 - 10

10 _ مبلغان دين بايد خيرخواه مردم باشند و خيرخواهى خويش را به منافع شخصى آميخته نسازند .

أبلغكم رسلت ربى و أنا لكم ناصح أمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 9

9 _ مبلغان دين بايد خيرخواه مردم و نصايح خويش را به منافع شخصى آميخته نسازند .

و نصحت لكم

دعوت عملى مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 7

7 - لزوم پايدارى و تلاش افزون تر مبلغان ، در عمل به توصيه هاى خود

وأمر أهلك بالصلوة واصطبر عليها

وظيفه صبر شديد بر نماز، پس از توصيه خانواده به آن، گوياى نكته ياد شده است.

دعوتهاى مبلغان فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 64 - 1

1 - ايادى و مبلغان فرعون ، همه فرعونيان را به هم فكرى ، اتحاد و به كاربستن تمامى حيله ها ، عليه موسى ( ع ) دعوت مى كردند .

فتن_زعوا . .. قالوا ... فأجمعوا كيدكم ثمّ ائتوا صفًّا

از آيات پيشين چنين برمى آيد كه پس از سخنان موسى(ع)، در بين فرعونيان اختلافاتى بروز كرد (فتنازعوا) و گروه حاميان و مبلغان فرعون درصدد توجيه گروه ديگر برآمدند كه نسبت به موسى(ع) و مبارزه با او ترديد داشتند. به نظر مى رسد {فأجمعوا} نيز از ناحيه همان گروه به عنوان

نتيجه سخنان قبلى آنان ابراز شده باشد.

دفاع از مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 20 - 10

10 - شتاب در كار خير و در دفاع از دين و مبلغان دينى ، كارى است شايسته و بايسته .

و جاء من أقصا المدينة رجل يسعى قال ي_قوم اتّبعوا المرسلين

ديندارى مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 21 - 11

11 - تأثير سازنده آگاهى و پيمودن راه دين ، در تبليغات دينى و گرايش دادن مردم به دين دارى

اتّبعوا من لايسئلكم أجراً و هم مهتدون

مقصود از جمله {و هم مهتدون} (آنان ره يافته اند) اين است كه پيامبران، راه دين را شناخته و آن را پيموده اند و طبيعى است كسانى كه راه دين را پيموده باشند، در تبليغ دين موفق تر خواهند بود و مردم نيز دعوت آنان را بهتر خواهند پذيرفت.

رسالت مبلغان كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 8

8 - ابلاغ گرانِ پيام هاى مكتوب خداوند ، رسولانى با عظمت و داراى رسالتى بزرگ

رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

تعبير {رسول من اللّه} _ با آن كه {رسول اللّه} نيز مفادى شبيه آن داشت _ ممكن است براى ابقاى كلمه {رسول} بر نكره بودن باشد تا عظمت رسول و رسالت را برجسته سازد.

زمينه صبر مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 6

6 - توجه مبلغان دينى به حضور

حمايت و لطف الهى ، مايه شكيبايى آنان بر مشكلات راه

و اصبر . .. فإنّك بأعيننا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه پيامبر(ص) به عنوان مبلغ وحى مورد هجوم كافران، قرار گرفته و خداوند براى پايدارى بخشيدن به او نظارت و حمايت خويش را به آن حضرت يادآور شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 9 - 4

4 - مطالعه تاريخ امت ها و پيامبران گذشته ، مايه صبر و مقاومت مبلغان الهى در برابر دشمنان دين

كذّبت قبلهم قوم نوح فكذّبوا عبدنا

زمينه مسؤوليت مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 7 - 7

7 - استقبال مردم از مجالس وعظ و ارشاد ، زمينه ساز تكليف مبلغان به پذيرش آنان و روى گردانى مردم از آن مجالس ، مايه رفع تكليف از ارشادگران است .

أن جاءه الأعمى . .. لعلّه يزّكّى ... من استغنى ... و ما عليك ألاّ يزّكّى

زهد مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 6

6_ چشم ندوختن به مال و دارايى مردم ، از نشانه هاى صداقت مصلحان جامعه و مبلغان راستين دين است .

و ي_قوم لا أسئلكم عليه مالاً إن أجرى إلاّ على الله

سرزنش مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 54 - 5

5 - ملامت مبلغان دينى از سوى خداوند ، در صورت كوتاهى در هدايت خلق *

فما أنت بملوم

با توجه به مفهوم {فما أنت بملوم} روى گردانى رهبران الهى،

از هدايت كافران، در همه جا مجاز نيست و در صورتى كه بى اذن الهى ترك تكليف كنند، مورد ملامت خواهند بود.

سرزنش مبلغان بى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 44 - 6

6 - كتاب هاى آسمانى بنى اسرائيل ، توبيخ كننده مبلغان و ارشادگران بى عمل

أتأمرون الناس . .. و أنتم تتلون الكتب

چون جمله حاليه {و أنتم تتلون الكتاب} (در حالى كه شما كتاب ]تورات يا انجيل [را تلاوت مى كنيد) به عنوان دليل نكوهش و مذمت ارشاد كنندگان بى عمل مطرح شده، معلوم مى شود: در كتابهاى آسمانى بنى اسرائيل بر ناروايى چنين كردارى تأكيد شده است.

سرزنش ممانعت از مبلغان تقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 12 - 1

1 - بازداشتن تبليغ كنندگان تقوا ، از امر كردن مردم به آن ، شگفت آور و نكوهيده است .

أو أمر بالتّقوى

شخصيت مبلغان تقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 5

5 - مخالفان نماز و تكذيب گران دين ، حقّ دستور دادن به نمازگزاران هدايت پيشه و ترويج كننده تقوا را ندارند .

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... كذّب و تولّى ... كلاّ لاتطعه

شرايط مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 61 - 6

6 _ مبلغان دين بايد دلسوز مردم و آراسته به شكيبايى در ابلاغ احكام و معارف الهى باشند .

إنى أخاف عليكم . .. قال يقوم ليس بى ضللة

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 62 - 10

10 _ مبلغان دين بايد خيرخواه مردم بوده و نصايح خويش را آميخته به منافع شخصى نسازند .

أبلغكم رسلت ربى و أنصح لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 67 - 5

5 _ مبلغان دين بايد دلسوز مردم و آراسته به شكيبايى در ابلاغ معارف الهى باشند .

قال يقوم ليس بى سفاهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 68 - 10

10 _ مبلغان دين بايد خيرخواه مردم باشند و خيرخواهى خويش را به منافع شخصى آميخته نسازند .

أبلغكم رسلت ربى و أنا لكم ناصح أمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 9

9 _ مبلغان دين بايد خيرخواه مردم و نصايح خويش را به منافع شخصى آميخته نسازند .

و نصحت لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 8

8_ لزوم بهره مندى رهبران جامعه اسلامى و مبلغان دينى از بصيرت و بينايى و داشتن حجت روشن بر اتخاذ راه ها و روشها

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله على بصيرة أنا

شرايط مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 4

4 - برخوردارى از منش و خلق و خوى والا ، از شرايط مبلغان دينى و رهبران جامعه اسلامى

إنّك لعلى خلق عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 6 - 4

4 -

دورى از منت نهادن و زياد شمردن عطايا و خدمات خود ، از شرايط بايسته براى رهبران و مبلغان جامعه اسلامى و تأثيرگذار در موفقيت آنان

و لاتمنن تستكثر

شرح صدر مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 5

5 - رهبران و مبلغان دينى بايد در برابر تكبر ، استهزا و تهمت هاى دشمنان ديانت با سعه صدر به تكليف خود عمل كنند .

قال لمن حوله ألاتستمعون . .. إنّ رسولكم... لمجنون. قال ربّ المشرق و المغرب و ما

شگفتى ممانعت از مبلغان تقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 12 - 1

1 - بازداشتن تبليغ كنندگان تقوا ، از امر كردن مردم به آن ، شگفت آور و نكوهيده است .

أو أمر بالتّقوى

صبر مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 7

7 - لزوم پايدارى و تلاش افزون تر مبلغان ، در عمل به توصيه هاى خود

وأمر أهلك بالصلوة واصطبر عليها

وظيفه صبر شديد بر نماز، پس از توصيه خانواده به آن، گوياى نكته ياد شده است.

عبرت مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 9 - 2

2 - تاريخ زندگى موسى ( ع ) و حوادث آن ، درس آموز و شايان توجه و تأمل براى رهبران و مبلغان دين است .

و هل اتيك حديث موسى

عظمت مبلغان كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 8

8 - ابلاغ

گرانِ پيام هاى مكتوب خداوند ، رسولانى با عظمت و داراى رسالتى بزرگ

رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

تعبير {رسول من اللّه} _ با آن كه {رسول اللّه} نيز مفادى شبيه آن داشت _ ممكن است براى ابقاى كلمه {رسول} بر نكره بودن باشد تا عظمت رسول و رسالت را برجسته سازد.

علم مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 21 - 11

11 - تأثير سازنده آگاهى و پيمودن راه دين ، در تبليغات دينى و گرايش دادن مردم به دين دارى

اتّبعوا من لايسئلكم أجراً و هم مهتدون

مقصود از جمله {و هم مهتدون} (آنان ره يافته اند) اين است كه پيامبران، راه دين را شناخته و آن را پيموده اند و طبيعى است كسانى كه راه دين را پيموده باشند، در تبليغ دين موفق تر خواهند بود و مردم نيز دعوت آنان را بهتر خواهند پذيرفت.

عمل صالح مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 33 - 2

2 - ارزش دعوت به سوى خدا و تبليغ آيين الهى ، در گرو نيك كردارى دعوت كنندگان و مبلغان آن است .

و من أحسن قولاً ممّن دعا إلى اللّه و عمل ص_لحًا

عوامل ترس مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 57 - 17

17- شدت عذاب الهى ، عامل ترس و بيم دعوت كنندگان تعاليم الهى از آن است .

و يخافون عذابه إن عذاب ربّك كان محذورًا

{إن عذاب ربّك} تعليل براى {يخافون عذابه} است; يعنى، به اين دليل از

عذاب خداوند در هراس هستند كه عذاب پروردگار بس سخت و دهشت بار است.

عوامل دلدارى مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 76 - 4،7

4 - توجه به ناتوانى معبود هاى ادعايى و عقيده به قدرت مطلق خداوند ، موجب تسلى خاطر و دل گرمى مبلغان اسلام و مدافعان عقيده توحيدى

و اتّخذوا من دون اللّه ءالهة لعلّهم ينصرون . لايستطيعون نصرهم... فلايحزنك قولهم

جمله {فلايحزنك قولهم} جواب براى شرط مقدر است; يعنى، {إذا كان ه_ذا حالهم مع ربّهم حيث اتّخذوا رجاء النصر ءالهة من دون اللّه لايقدرون نصرهم فلاتحزن بسبب قولهم. ..; وقتى وضعيت آنان چنين است كه به اميد يارى، معبودهاى ديگرى جز خدا را _ كه تواناى بر يارى رسانى ندارند _ برگزيدند، پس تو از سخنان شان محزون مباش...}.

7 - عقيده به آگاهى خداوند از تمامى رفتار ها و حركت هاى توطئه آميز كافران ، موجب دل گرمى و تسلى خاطر مبلغان اسلام و مدافعان عقيده توحيدى است .

فلايحزنك قولهم إنّا نعلم ما يسرّون و ما يعلنون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّا نعلم. ..} تعليل براى نهى در {فلايحزنك} است; يعنى، چون خداوند بر تمامى رفتارهاى آدميان _ از جمله كافران _ آگاه است، پس نبايد در برابر توطئه هاى آنان محزون بود; بلكه بايد با دل گرمى و پشتكار به تبليغ دين پرداخت.

عوامل موفقيت مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 84 - 5

5 - نقش قلب سالم و پاك ، در موفقيت رهبران و مبلغان دينى

إذ جاء

ربّه بقلب سليم

عوامل موفقيت مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 4 - 4

4 - طهارت و پاكيزگى جسم و جان ، از شرايط بايسته براى رهبران و مبلغان جامعه اسلامى و تأثيرگذار در موفقيت آنان

و ثيابك فطهّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 5 - 2

2 - پرهيز از پليدى و آلودگى ، از شرايط بايسته براى رهبران و مبلغان جامعه اسلامى و تأثيرگذار در موفقيت آنان

و الرجز فاهجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 6 - 4

4 - دورى از منت نهادن و زياد شمردن عطايا و خدمات خود ، از شرايط بايسته براى رهبران و مبلغان جامعه اسلامى و تأثيرگذار در موفقيت آنان

و لاتمنن تستكثر

فضايل مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 193 - 3

3 _ دعوت كنندگان مردم به ايمان ، داراى مقامى والا و ارجمند

ربّنا انّنا سمعنا منادياً ينادى للايمان ان امنوا بربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 128 - 5

5- هدايت گران و مبلغان صابر دين ، در قبال مكر ها و اذيت و آزار دشمنان ، از حمايت و لطف الهى برخوردارند .

و اصبر . .. إن الله مع الذين اتّقوا و الذين هم محسنون

قبول دعوت مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 31 - 4

4- اجابت پيام مبلغان الهى ، ايمان به

خداوند است .

أجيبوا داعى اللّه و ءامنوا به

در برداشت ياد شده جمله {آمنوا به} تفسير {أجيبوا} دانسته شده و ضمير {به} به {اللّه} بازگردانده شده است. احتمال ديگر اين است كه {آمنوا} جمله مستقل باشد و ضمير {به} به داعى اللّه} ارجاع كردد.

مبارزه با مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 7

7 _ خودبزرگ بينى ، ريشه مبارزه با پيامبران الهى و مبلغان دين

قال الملأ الذين استكبروا من قومه . .. أتعلمون أن صلحاً مرسل من ربه

مبلغان تقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 12 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، اهل تقوا و توصيه كننده ديگران به آن

أو أمر بالتّقوى

مبلغان تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 3

3- شيطان ، ترويج كننده كفر و انكار معاد

و يقول الإنس(ن . .. لنحشرنّهم والشي_طين

يادكردن از شيطان در اين آيه به عنوان همراه و هم دوش كافران در صحنه قيامت، گوياى نقش شيطان در كفرورزى ها و سردمدارى او در اين صحنه ها است.

مبلغان توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 20

20_ انبيا ، پيام آوران توحيد و معلمان يكتاپرستى بودند .

ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء ذلك من فضل الله علينا و على الناس

اعتقاد توحيدى پيامبران خدا را ، تفضّل خدا بر مردمان دانستن _ كه مفاد {ذلك من فضل الله . .. على الناس} است _ مى

رساند كه: عموم مردم از طريق پيامبران ، به توحيد دسترسى پيدا مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 14 - 2

2 - فرستادگان الهى ( هود و صالح ) ، مبلغ توحيد در ميان قوم عاد و ثمود

إذ جاءتهم الرّسل . .. ألاّ تعبدوا إلاّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 45 - 1

1 - تمامى پيامبران و اديان آسمانى ، مبلغ توحيد و مخالف شرك و چندگانه پرستى بوده اند .

وسئل من أرسلنا من قبلك من رسلنا . .. ءالهة يعبدون

مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 187 - 7

7 _ ضرورت وجود مبلغان و تبيين كنندگان كتب آسمانى در جامعه

و اذ اخذ اللّه ميثاق الّذين اوتوا الكتب لتبيّننّه للنّاس

گرفتن ميثاق از عالمان و تأكيد خداوند بر لزوم تبيين آن براى مردم، مبيّن مطلب فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 67 - 6

6 _ مبلغان دين بايد در برابر اتهام هاى ناروا از خويشتن دفاع كنند .

قال يقوم ليس بى سفاهة و لكنى رسول من رب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 68 - 1،2،10

1 _ هود ( ع ) در پاسخ قوم عاد ، خويشتن را مبلّغ پيام هاى خداوند ، خيرخواه مردم و فردى امين و سزاوار اطمينان خواند .

أبلغكم رسلت ربى و أنا لكم ناصح أمين

2 _ هود ، مبلّغ پيام هاى

الهى ، و نه بازگوكننده نظريات شخصى خويش

أبلغكم رسلت ربى

10 _ مبلغان دين بايد خيرخواه مردم باشند و خيرخواهى خويش را به منافع شخصى آميخته نسازند .

أبلغكم رسلت ربى و أنا لكم ناصح أمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 69 - 5

5 _ پيامبران ، واسطه ابلاغ دين و معارف الهى به مردم

أو عجبتم أن جاءكم ذكر من ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 9

9 _ مبلغان دين بايد خيرخواه مردم و نصايح خويش را به منافع شخصى آميخته نسازند .

و نصحت لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 9 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور موعظه و زنده نگه داشتن تعاليم الهى در اذهان مردم

فذكّر

{تذكير} (مصدر {ذكّر}) به معناى موعظه كردن است (قاموس)، ذكر و حفظ به يك معنا است; جز اين كه حفظ به فراگيرى نظر دارد و ذكر به حضور در ذهن. (مفردات)

مبلغان دين ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 84 - 3

3 - دعاى ابراهيم ( ع ) به درگاه خدا ، براى تداوم راه رسالت او در امت هاى آينده ، به وسيله برگزيدگان الهى و گويندگان صادق

و اجعل لى لسان صدق فى الأخرين

برخى از مفسران {لسان صدق} را به انسان هاى صادق _ كه همان پيامبران الهى هستند _ تفسير كرده اند. بنابراين درخواست حضرت ابراهيم(ع) اين است كه خداوند در ميان نسل هاى آينده، پيامبرانى را برانگيزد

تا به دعوت او قيام كنند و مردم را به آيين توحيدى او فرا بخوانند.

مبلغان شرك در جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 30 - 8

8- دوزخ ، سرانجام تلاش براى ترويج آيين شرك و گمراه كردن مردم از مسير خدا و يگانه پرستى

و جعلوا لله أندادًا ليضلّوا عن سبيله . .. فإن مصيركم إلى النار

مبلغان كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 13

13 _ منافقان ، زيان زننده به جامعه اسلامى ، مروج كفر ، تفرقه افكن ميان مؤمنان ، ظالم و دوزخى اند .

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً . .. و إرصاداً ... فانهار به فى نار جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 3

3- شيطان ، ترويج كننده كفر و انكار معاد

و يقول الإنس(ن . .. لنحشرنّهم والشي_طين

يادكردن از شيطان در اين آيه به عنوان همراه و هم دوش كافران در صحنه قيامت، گوياى نقش شيطان در كفرورزى ها و سردمدارى او در اين صحنه ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 2

2 - افشاگرى مستضعفان در قيامت عليه مستكبران ، درباره تلاش شبانه روزى آنان در ترويج كفر

و قال الذين استضعفوا . .. بل مكر الّيل و النهار إذ تأمروننا أن نكفر باللّه

اضافه {مكر الّيل} مفيد معناى {فى} است و سياق آيه، دلالت مى كند كه مضاف اليه {مكر} چيز محذوفى مثل {كم} است. بنابراين معنا چنين

مى شود: بلكه مكر شما در طول شب و روز درباره ما، اين بود كه به خدا كافر شويم.

مبلغان و اصلاح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 22

22_ رهبران و مبلغان دين ، تا توان دارند بايد در اصلاح جامعه و ابلاغ معارف الهى تلاش كنند .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت

مبلغان و حق ناپذيرى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 3

3 _ لزوم اتكاى مبلغان الهى بر خداوند و نگران نبودن بر حق ناپذيرى گمراهان ، پس از اتمام حجت بر آنان

فإن تولوا فقل حسبى اللّه . .. عليه توكلت

مبلغان و دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 17،22

17_ ضرورت پايبندى مبلغان دين و مصلحان جامعه ، به تعاليم دينى و برنامه هاى اصلاحى خود

و ما أُريد أن أُخالفكم إلى ما أنهي_كم عنه

22_ رهبران و مبلغان دين ، تا توان دارند بايد در اصلاح جامعه و ابلاغ معارف الهى تلاش كنند .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت

مبلغان و كفر مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 104 - 8

8_ ايمان نياوردن گروهى از مردم حتى اكثريت آنان در يك زمان ، نبايد مبلغان دينى را دلسرد كرده و مأيوس كند .

و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين . .. إن هو إلاّ ذكر للع_لمين

جمله {إن هو إلاّ ذكر للعالمين} _ كه دلالت بر جهانى بودن قرآن و اسلام دارد

و اختصاص آن را به مردم مكه و عصر بعثت نفى مى كند _ اشاره به اين نكته دارد كه: اى پيامبر! از ايمان نياوردن اكثريت مردم مكه ناراحت مباش و مأيوس نشو ; چرا كه قرآن مخصوص اين مردم نيست و از آنِ همه عالم است. اينها ايمان نياوردند، سراغ ديگران بايد رفت.

مبلغان و مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 4

4 _ لزوم حفظ رابطه مستقيم و بىواسطه با مردم براى رهبران و مبلغان دينى در راستاى تبليغ و ارشاد

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم

مبلغان و مزد تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 51 - 4

4_ مطالبه نكردن پاداش از مردم ، به خاطر تبليغ حقايق و معارف الهى ، نشانه صداقت مبلغان و مصلحان است .

ي_قوم لاأسئلكم عليه أجرًا . .. أفلاتعقلون

از آن جا كه هدف مدعيان دروغين ، رسيدن به منافع مادى و مال و منال دنيوى است ، مى توان گفت: حضرت هود(ع) با جمله {لاأسئلكم} اشاره به دليل و نشانه صداقت خويش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 104 - 3

3_ مبلغان دينى بايد از دريافت مزد براى ابلاغ دين و تعاليم قرآن پرهيز كنند .

و ما تسئلهم عليه من أجر

مبلغان و هدايت ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 36 - 9

9_ مبلغان دينى ، پس از يأس از هدايت پذيرى انسانها ، موظف به ابلاغ و بيان

معارف الهى نيستند .

فلاتبتئس بما كانوا يفعلون

مبلغان هنگام سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 69 - 5

5- مبلّغان و دعوت كنندگان به توحيد و معارف الهى ، در شرايط حساس و خطير از لطف و امداد خداوند برخوردار خواهند شد .

قلنا ي_نار كونى بردًا و سل_مًا على إبرهيم

نقل داستان نجات ابراهيم از آتش، مى تواند به منظور دلدارى به پيامبراسلام(ص) و مؤمنانى باشد كه در شرايط دشوار مكه زندگى مى كردند. همچنين براى بيان اين نكته باشد كه چنين امدادى، شامل حال تمامى يكتاپرستان و مبلغان دين توحيدى مى شود.

محدوده مسؤوليت مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 104 - 12

12 _ وادار كردن مردم به پذيرش معارف و حقايق دين، خارج از حيطه مسؤوليت مبلغان و پيشوايان دين است.

قد جاءكم بصائر من ربكم . .. و ما أنا عليكم بحفيظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 107 - 9

9 _ مبلغان دين وظيفه دار دعوت مردم به دين خدا، نه وادار كننده مردم به آن

و ما جعلنك عليهم حفيظا و ما أنت عليهم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 5

5_ پيامبران و مبلغان دين ، به بيان و ابلاغ معارف براى هدايت ناپذيران ، موظف نيستند .

إن أردت أن أنصح لكم

نوح(ع)، پس از دريافت اين واقعيت كه خداوند، به خاطر لجاجتهاى قومش خواسته كه آنان گمراه باشند، نصيحت كردن و ابلاغ دين را با جمله شرطيه

(إن أردت . ..) بيان مى كند تا به اين نكته اشاره كند كه: ابلاغ دين پس از اين مرحله، بر من لازم و ضرورى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 36 - 9

9_ مبلغان دينى ، پس از يأس از هدايت پذيرى انسانها ، موظف به ابلاغ و بيان معارف الهى نيستند .

فلاتبتئس بما كانوا يفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 57 - 4

4_ مسؤوليت مبلغان دين ، ابلاغ حقايق و معارف الهى به مردم است نه واداشتن آنان به پذيرش .

فإن تولّوا فقد أبلغتكم ما أُرسلت به إليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 3 - 4

4 - نگرانى براى كافران ، پس از ابلاغ آيات روشن الهى به آنان موردى ندارد .

تلك ءاي_ت الكتب المبين . لعلّك ب_خع نفسك ألاّيكونوا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 23 - 3

3 - تكليف مؤمنان و مبلغان دينى ، در برابر انسان هاى لجوج و حق ناپذير ، تنها انذار و هشدار است .

إن أنت إلاّ نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 6 - 1

1 - كسانى كه خود رااز پند و اندرز هاى الهى بى نياز مى پندارند ، شايسته بذل توجّه كامل از سوى ارشادگران و مبلّغان نيستند .

فأنت له تصدّى

متصدى كسى است كه با كشيدن سر و سينه خود به بالا، در صدد ديدن چيزى برآيد (لسان العرب).

اين تعبير حاكى از معطوف داشتن تمام توجّه و عنايت، به سوى همنشين خود است.

محدوده مسؤوليت مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 4

4 - پيامبران و مبلغان دينى ، تنها موظف به انجام وظيفه اند ; نه مأمور به نتيجه .

لا أملك لكم ضرًّا و لا رشدًا . .. إلاّ بل_غًا من اللّه و رس_ل_ته

مسؤوليت مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 44 - 5،7

5 - آمران به معروف و مبلغان دينى ، بايد خود به محتواى دعوتشان عمل كنند .

أتأمرون الناس بالبر و تنسون أنفسكم

7 - كسانى كه ديگران را به كار هاى نيك دعوت كرده و خود به آن عمل نمى كنند ، @سزاوار توبيخ و سرزنش هستند .

أتأمرون الناس بالبر و تنسون أنفسكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 8

8 - مبلغان دين بايد از شبهات و اشكالات مخالفان مطلع بوده و پاسخ آنها را به شايستگى بدانند .

سيقول . .. ما وليهم عن قبلتهم ... قل للّه المشرق و المغرب

از اينكه خداوند پيامبر را از شبهات مخالفان - پيش از القاى آنها - آگاه مى سازد و پاسخ آنان را به وى مى آموزد، مى توان به برداشت فوق دست يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 11

11 - پيراستن مردم از آلودگى ها و تعليم قرآن ، احكام و معارف دين ، از وظايف اساسى مبلغان دين و

از رؤوس برنامه هاى آنان است .

يتلوا عليكم ءايتنا و يزكيكم و يعلمكم الكتب و الحكمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 0

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 92 - 12

12 _ رساندن احكام خداوند به مردم به صورتى روشن ، وظيفه مبلغان دين

انما على رسولنا البلغ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 11 - 1

1 _ پيامبر اكرم(ص) مأمور ترغيب مردم به سير در زمين و تدبر در سرانجام تكذيب كنندگان پيامبران الهى

قل سيروا فى الأرض ثم انظروا كيف كان عقبة المكذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 9

9 _ پيشوايان و مبلغان دين وظيفه دار مبارزه با پندارهاى غلوآميز مردم درباره آنان

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك

الزام پيامبر(ص) به اعلام موارد مذكور در آيه الزامى است براى همه مبلغان و پيشوايان دين كه اين موارد را براى مردم بيان نمايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 4،21

4 _ رهبران و مبلغان دين نبايد قشرهاى ضعيف و تهيدست را از اطراف خود برانند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ يريدون وجهه

21 _ رهبران و مبلغان دينى در صورت طرد مؤمنان مستمند و ضعيف از اطراف خويش، ستمكارند.

فتطردهم فتكون من الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 4

4 _ بيان نقش اختصاصى خداوند

در برهه هاى حساس و بحرانهاى زندگى براى مردم، از وظايف پيامبر(ص) و مبلغان دين است.

قل من ينجيكم . .. قل الله ينجيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 65 - 10

10 _ مبلغان دين وظيفه دار تأمل و تحقيق در شيوه هاى بيان حقايق در قرآن و به كارگيرى آن در تبليغ هستند.

انظر كيف نصرف الأيت لعلهم يفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 11

11 _ تذكر دادن به مردم با قرآن، از وظايف پيامبر(ص) و مبلغان دين است.

و ذكر به أن تبسل نفس

مرجع ضمير {به} قرآن مى تواند باشد كه از سياق آيات مورد بحث به دست مى آيد و به اصطلاح مرجع حكمى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 90 - 9

9 _ مبلغان دين نبايد هيچ چشمداشت و انتظار پاداشى از مردم داشته باشند.

قل لاأسئلكم عليه أجرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 8

8 _ مطلع ساختن مردم از آيات الهى و مضامين آن، و انذار از قيامت دو وظيفه اساسى مبلغان دين است.

يقصون عليكم ءايتى و ينذرونكم لقاء يومكم هذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 61 - 7

7 _ مبلغان دين بايد در برابر اتهام هاى ناروا از خويشتن دفاع كنند .

إنا لنريك فى ضلل مبين. قال يقوم ليس بى ضللة و لكنى رسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

اعراف - 7 - 67 - 6

6 _ مبلغان دين بايد در برابر اتهام هاى ناروا از خويشتن دفاع كنند .

قال يقوم ليس بى سفاهة و لكنى رسول من رب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 68 - 10

10 _ مبلغان دين بايد خيرخواه مردم باشند و خيرخواهى خويش را به منافع شخصى آميخته نسازند .

أبلغكم رسلت ربى و أنا لكم ناصح أمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 16

16 _ ترغيب مردم به عبرت گرفتن از فرجام شوم فسادگران تاريخ ، از وظايف مبلغان دين

قال . .. و أنظروا كيف كان عقبة المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 92 - 6

6 _ بيان فرجام شوم كفرپيشگان و تكذيب كنندگان رسولان الهى ، روشى براى مبلغان دين براى شناساندن زيانكاران واقعى

الذين كذبوا شعيباً كانوا هم لخسرين

خداوند با بيان فرجام شوم كفرپيشگان، زيانكاران واقعى را به مردم معرفى كرد. بنابراين از راههاى معرفى كردن زيانكاران واقعى بيان فرجام شوم آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 199 - 4

4 _ گذشت از لغزش ها ، دعوت مردم به كار هاى نيك و مدارا كردن با جاهلان و سفيهان ، از وظايف اساسى مبلغان دين

خذ العفو و أمر بالعرف و أعرض عن الجهلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 3

3 _ لزوم اتكاى مبلغان الهى بر خداوند و نگران نبودن

بر حق ناپذيرى گمراهان ، پس از اتمام حجت بر آنان

فإن تولوا فقل حسبى اللّه . .. عليه توكلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 16،17

16 _ رهبران و مبلغان دينى ، وظيفه دار رساندن معارف الهى به مردم بدون هر گونه دخل و تصرف و كم و زياد كردن

قل ما يكون لى أن أبدّله من تلقاءِى نفسى إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

17 _ پرهيز از محور قرار دادن جلب رضايت مردم و سخن گفتن بر وفق و تمايلات و خواسته هاى نفسانى آنان ، از وظايف مهم و اساسى رهبران و مبلغان دينى

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا . .. ائت بقرءان غير هذا ... قل ما يكون لى أن أبدّله من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 4

4 _ لزوم حفظ رابطه مستقيم و بىواسطه با مردم براى رهبران و مبلغان دينى در راستاى تبليغ و ارشاد

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 4

4_ وظيفه داران تبليغ دين ، بايد همه معارف و قوانين دين را براى مردم بيان كرده و از وانهادن حتى اندكى از آن دورى كنند .

فلعلّك تارك بعض ما يوحى إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 54 - 7

7_ اعلام انزجار از عقايد باطل و خرافى ، گامى ضرورى براى مبلغان دين

قال إنى أُشهد الله . .. أنى برىءٌ مما تشركون

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 56 - 6

6_ مبلغان دين ، بايد با توكل بر خدا و وانهادن امور خويش به خداوند ، از مخالفان دين نهراسند و وظيفه خويش را قاطعانه به انجام رسانند .

فكيدونى جميعًا ثم لاتنظرون. إنى توكلت على الله ربى و ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 17،22

17_ ضرورت پايبندى مبلغان دين و مصلحان جامعه ، به تعاليم دينى و برنامه هاى اصلاحى خود

و ما أُريد أن أُخالفكم إلى ما أنهي_كم عنه

22_ رهبران و مبلغان دين ، تا توان دارند بايد در اصلاح جامعه و ابلاغ معارف الهى تلاش كنند .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 11

11_ مبلغان دين بايد از بازگويى تاريخ و فرجام گذشتگان ، سود جسته و با بيان علل سرنوشت آنان ، مردمان را به آيين پيامبران گرايش دهند .

و ي_قوم لايجرمنّكم شقاقى أن يصيبكم مثل ما أصاب قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 13

13_ مبلغان دين در نشر توحيد و احكام الهى ، نبايد از حد و مرز تعيين شده خارج شوند .

فاستقم كما أُمرت . .. و لاتطغوا

در برداشت فوق، جمله {لاتطغوا} در ارتباط با {فاستقم} معنا شده است و متعلق{لاتطغوا} استقامت گرفته شده است; يعنى ، در پايدارى طغيان نكنيد و اين كار را بر اساس برنامه الهى انجام دهيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- يوسف - 12 - 37 - 16

16_ لزوم بهره گيرى مبلغان دينى از هرفرصت و زمينه مناسب ، براى ارشاد و تبليغ دين

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت . .. و هم بالأخرة هم ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 5

5_ مبلغان دينى ، بايد از سر مهربانى و با ملاطفت ، مردمان را به دين فراخوانند .

ي_ص_حبى السجن ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 17

17_ ضرورت بهره گيرى مبلغان دينى ، از فرصت هاى مناسب براى ارشاد و هدايت مردم

أءنك لأنت يوسف قال أنا يوسف . .. من يتّق و يصبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 104 - 3،8

3_ مبلغان دينى بايد از دريافت مزد براى ابلاغ دين و تعاليم قرآن پرهيز كنند .

و ما تسئلهم عليه من أجر

8_ ايمان نياوردن گروهى از مردم حتى اكثريت آنان در يك زمان ، نبايد مبلغان دينى را دلسرد كرده و مأيوس كند .

و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين . .. إن هو إلاّ ذكر للع_لمين

جمله {إن هو إلاّ ذكر للعالمين} _ كه دلالت بر جهانى بودن قرآن و اسلام دارد و اختصاص آن را به مردم مكه و عصر بعثت نفى مى كند _ اشاره به اين نكته دارد كه: اى پيامبر! از ايمان نياوردن اكثريت مردم مكه ناراحت مباش و مأيوس نشو ; چرا كه قرآن مخصوص اين مردم نيست و از آنِ همه عالم است.

اينها ايمان نياوردند، سراغ ديگران بايد رفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 4 - 7

7- همه انبيا وظيفه داشتند كه معارف الهى را در سطح فرهنگ مردم خويش ، تبيين كنند .

و ما أرسلنا من رسول إلاّ بلسان قومه ليبيّن لهم

مراد از {لسان قوم} لسان فرهنگى مردم است، بخصوص با توجه به اينكه سطح فرهنگى مردم، متفاوت است و انبيا طبعاً بايد همه مردم را در تبليغ مدّ نظر قرار مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 89 - 4

4- انذار و اخطار از وظايف اصلى مبلغان و رهبران دينى

و قل إنى أنا النذير المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 6

6- آشنايى با حكمت ، موعظه و برترين روش هاى جدلى ، نياز ضرورى مبلغان دين

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و ج_دلهم بالتى هى أحسن

امر الهى به تبليغ دين از طريق حكمت، موعظه و جدل برتر نشانگر اين معناست كه فاقدان اين ابزار، از كارآيى لازم و شايسته در امر تبليغ برخوردار نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 2

2- مبلغان دينى ، موظف به پايدارى در راه تبليغ و استقامت در برابر اذيت و آزار دشمنانند .

ادع إلى سبيل ربّك . .. و لئن صبرتم لهو خير للص_برين . و اصبرو ما صبرك إلاّ بالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 18

18-

سرسختى برخى از افراد در برابر حق ، نبايد مايه دل سردى و نگرانى پيشوايان و مبلّغان دين گردد .

و إن تدعهم إلى الهدى فلن يهتدوا إذًا أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 28 - 4،5

4 - مبلغان دين بايد به گونه اى سخن بگويند كه مردم ، سخن آنان را فهميده ودرك كنند .

يفقهوا قولى

5 - مبلغان دين بايد به فراهم ساختن ابزار هاى مورد نياز براى تفهيم حقايق دين به مردم ، همت گمارند .

يفقهوا قولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 7

7 - بيم دادن مردم از عذاب خداوند ، و استفاده از فرصت ها براى تبليغ ، از وظايف مبلغان دين است .

قال . .. ويلكم لاتفتروا ... بعذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 7

7 - لزوم پايدارى و تلاش افزون تر مبلغان ، در عمل به توصيه هاى خود

وأمر أهلك بالصلوة واصطبر عليها

وظيفه صبر شديد بر نماز، پس از توصيه خانواده به آن، گوياى نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 5

5- پيامبر ( ص ) و مبلغان الهى ، موظف به برخورد استدلالى و منطقى با مخالفان

قل هاتوا بره_نكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 3

3- هشدار و انذار ، وظيفه مبلغان الهى ، پس از اتمام حجت و بيان حقايق الهى و روى گردانى مخالفان

فإن

تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 23 - 8

8 - مهربانى و برخورد مشفقانه با مردم ، وظيفه اى بر عهده رهبران و مبلغان دينى

فقال ي_قوم اعبدوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 3

3 _ لزوم توكل و اعتماد به خداوند ، بر مبلغان دينى در تأمين نياز هاى زندگى خويش

و توكّل على الحىّ الذى لايموت

فرمان خداوند به توكل بر او، پس از توصيه كردن به اظهار بى نيازى و درخواست مزد از مردم، مى تواند حاكى از اين مطلب باشد كه مبلغان دينى، در تأمين نيازهاى زندگى خويش بايد تنها به خدا توكل كنند نه به مردم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 26 - 2

2 - رهبران و مبلغان دينى نبايد در برابر استهزا و جوّآفرينى دشمنان ديانت ، دلسرد شده و دست از تبليغ دين و دفاع از آن بردارند .

قال لمن حوله ألاتستمعون . قال ربّكم و ربّ ءابائكم الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 5

5 - رهبران و مبلغان دينى بايد در برابر تكبر ، استهزا و تهمت هاى دشمنان ديانت با سعه صدر به تكليف خود عمل كنند .

قال لمن حوله ألاتستمعون . .. إنّ رسولكم... لمجنون. قال ربّ المشرق و المغرب و ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 30 - 2

2 - رهبران و مبلغان دينى

، بايد در برابر تهديد هاى دشمنان ديانت مقاوم باشند و رسالت خود را ادامه دهند .

قال . .. لأجعلنّك من المسجونين . قال أوَلوجئتك بشىء مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 112 - 4

4 - هدايتگران و مبلغان الهى ، نبايد در باره زندگى خصوصى گذشته گروندگان به دين تحقيق كنند .

قال و ما علمى بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 12

12 - شايسته است كه در تبليغ دين ، شفاف و روشن بيان شود .

و إنّما أنا نذير مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 47 - 5،6

5 - مبلّغان ، در تبليغ دين ، بايد با برهانى روشن و مستدل عمل كنند .

و لقد أرسلنا. .. رسلاً ... بالبيّن_ت

6 - مبلّغان ، در تبليغ دين ، بايد اقوام و خويشان خود را در اولويت قرار دهند .

و لقد أرسلنا من قبلك رسلاً إلى قومهم

بى شك، هدف از ارسال انبيا، هدايت همه مردم بوده است و اختصاص به ذكر قوم آنان (قومهم) ممكن است به خاطر در اولويت بودن آنان باشد. در اين صورت، نكته ياد شده، قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 39 - 5

5 - شايسته است كه مبلّغان ، در راه تبليغ ، از هيچ كس جز خداوند ، نهراسند .

الذين يبلّغون رس_ل_ت اللّه و يخشونه و لايخشون أحدًا إلاّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

15 - سبأ - 34 - 47 - 6

6 - مبلغان دين ، در قبال انجام رسالت دينى ، نبايد چشمداشتى مادى از مخاطبان داشته باشند .

ما سألتكم من أجر فهو لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 17 - 4

4 - سلب نشدن وظيفه ابلاغ دين و تبليغ اسلام از مبلغان ، به صرف روى گردانى مردم از آن

إن أنتم إلاّ تكذبون . .. قالوا ... و ما علينا إلاّ البل_غ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 21 - 5

5 - مبلغان دينى ، بايد در فراخواندن مردم به دين و اقتدا به رسولان الهى ، از استدلال و برهان بهره گيرند .

اتّبعوا من لايسئلكم أجراً و هم مهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 13 - 11

11 - توجه دادن مردم به سرنوشت شوم كفرپيشگان گذشته و بيان تاريخ عبرت آموز آنان ، از وظايف مبلغان الهى است .

فإن أعرضوا فقل أنذرتكم ص_عقة مثل ص_عقة عاد و ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 8

8 - نخستين وظيفه مبلغان دينى ، پرداختن به هدايت و اصلاح جامعه خويش

لتنذر أُمّ القرى و من حولها

از اين كه انذار {أُمّ القرى} به عنوان اولين وظيفه پيامبر در آيه مطرح شده، مطلب ياد شده قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 6

6 - پايدارى و استوارى در راه تبليغ و

اقامه دين ، وظيفه اى دشوار و طاقت فرسا براى مبلغان دينى

فادع و استقم كما أمرت

توصيه خداوند به استقامت، بيانگر اين است كه راه تبليغ دين و اقامه آن، راهى بس ناهموار و پيمودن آن بسيار سخت و دشوار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 5 - 7

7 - مبلغان الهى ، نبايد به خاطر مخالفت مردم ، از تبليغ و هدايت گرى سر باز زنند .

أفنضرب عنكم الذكر صفحًا أن كنتم قومًا مسرفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 5

5 - لزوم توجه مبلغان دينى ، به احساسات عمومى و پرهيز از جريحه دار ساختن آن *

ق_ل أوَ لو جئتكم بأهدى ممّا وجدتم عليه ءاباءكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 4 - 8

8- بيدارگرى و بينش دهى ، وظيفه مبلغان الهى حتى پس از روى گردانى مردم *

و الذين كفروا عمّا أنذروا معرضون . قل أرءيتم ما تدعون من دون اللّه

ارتباط اين آيه با ذيل آيه قبل (و الذين كفروا. .. معرضون) ممكن است اين نكته را برساند كه اعراض كافران، تكليف مبلغان الهى را ساقط نمى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 16

16- لزوم برخوردارى مبلغان دينى ، از بيان و پيامى روشن و خالى از پيچيدگى و ابهام

و ما أنا إلاّ نذير مبين

وصف {مبين} تأكيد بر اهميت روشنى بيان در مقام انذار خلق است. در حقيقت اين آيه گزارشى است از شيوه تبليغ

و انذار پيامبر(ص)، تا رهنمودى براى تمامى مبلغان دينى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 55 - 2

2 - بيدارگرى و تذكر مردم به ارزش هاى الهى ، تكليفى هميشگى براى مبلغان دينى

و ذكّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 40 - 6

6 - لزوم پرهيز مبلغان دينى ، از عوامل خنثى كننده آثار تبليغ *

أم تسئلهم أجرًا فهم من مغرم مثقلون

گرچه پيام اصلى آيه شريفه، مذمت كافران حق گريز است; اما به طور غير مستقيم اين هشدار را به مبلغان دينى داده است كه مزد خواهى از مردم براى خويش، مانع دين پذيرى مردم خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 3 - 6

6 - مبلغان ، نبايد با ارزيابى هاى ظاهربينانه و مشاهده ناتوانى هاى جسمى افراد ، از ارشاد آنان دريغ ورزند .

أن جاءه الأعمى . و مايدريك لعلّه يزّكّى

عبارت {فأنت له تصدّى} _ در آيات بعد _ حاكى از آن است كه فرد اعتراض كننده به ابن ام مكتوم، به وعظ و ارشاد ديگران پرداخته و از اختصاص دادن آن فرصت به وى، دريغ كرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 10 - 6

6 - لزوم پرهيز مبلّغان ، از برخورد هاى ناهنجارى كه زمينه گريز مردم از مجلس وعظ و ارشاد گردد .

لعلّه يزّكّى . .. فأنت عنه تلهّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 10 -

8

8 - مبلّغان و نصيحت كنندگان مردم ، نبايد انتظار تأثير فورى داشته و با گذشت اندك زمانى ، مأيوس شوند .

فذكّر . .. سيذّكّر

حرف {سين} در {سيذكّر}، وعده به انجام يافتن تذكر پس از مدتى كوتاه است.

مسؤوليت مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 69 - 20

20 _ مبلغان دين ، وظيفه دار توجه دادن مردم به نعمت هاى الهى

و اذكروا . .. فاذكروا ءالاء اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 74 - 15

15 _ ترغيب مردم به يادآورى مداوم نعمت هاى الهى ، از وظايف مبلغان دين

اذكروا إذ جعلكم خلفاء . .. فاذكروا ءالاء اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 7

7 _ ابلاغ رسالت هاى الهى به سردمداران نظام هاى غير الهى ، وظيفه اى بر عهده مبلغان دين

إلى فرعون و ملإيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 45 - 11

11 - مبلغان دين ، موظّف به تلاش در بيدارى نفوس مستعد و وانهادن حق ستيزان ، به خداوند

نحن أعلم بما يقولون . .. فذكّر بالقرءان من يخاف وعيد

برداشت ياد شده، با الغاى خصوصيت از مورد پيامبراكرم(ص) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 49 - 4

4 - تكذيب و نپذيرفتن گروهى ، نبايد مانع از اظهار سخن حق و تبليغ دين از سوى مناديان حق و مبلّغان دين گردد .

و إنّا لنعلم أنّ منكم

مكذّبين

برداشت ياد شده، از آن جا است كه خداوند، با آن كه از تكذيب گروهى از مردم آگاهى كامل دارد و اين مطلب را نيز اعلام مى كند; در عين حال پيام هاى خود (وحى) را بهوسيله پيامبراسلام(ص)، پياپى ابلاغ مى فرمايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 7 - 5

5 - لزوم صبر و پايدارى در انجام دادن رسالت الهى و تبليغ دين ، براى مبلغان و رهبران جامعه اسلامى

قم فأنذر . .. و لربّك فاصبر

منشأ پاداش مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 72 - 7،9،10

7 - خداوند ، ضامن پاداش تلاشگران در راه دين و هدايت مردم

فخراج ربّك خير

9 - پاداش خدا ، بهترين و ارزشمندترين پاداش ها براى مبلغان الهى

فخراج ربّك خير

10 - ربوبيت الهى ، مقتضى پاداش به مبلغان دينى

فخراج ربّك خير

مهربانى مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 23 - 8

8 - مهربانى و برخورد مشفقانه با مردم ، وظيفه اى بر عهده رهبران و مبلغان دينى

فقال ي_قوم اعبدوا اللّه

نشانه هاى صداقت مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 6

6_ چشم ندوختن به مال و دارايى مردم ، از نشانه هاى صداقت مصلحان جامعه و مبلغان راستين دين است .

و ي_قوم لا أسئلكم عليه مالاً إن أجرى إلاّ على الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 51 - 4

4_ مطالبه نكردن پاداش از مردم

، به خاطر تبليغ حقايق و معارف الهى ، نشانه صداقت مبلغان و مصلحان است .

ي_قوم لاأسئلكم عليه أجرًا . .. أفلاتعقلون

از آن جا كه هدف مدعيان دروغين ، رسيدن به منافع مادى و مال و منال دنيوى است ، مى توان گفت: حضرت هود(ع) با جمله {لاأسئلكم} اشاره به دليل و نشانه صداقت خويش دارد.

نقش اجتماعى مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 8

8 _ هر جامعه و قومى نياز به اسلام شناس و فقيه و مبلغى برخاسته از ميان خودشان دارد .

فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم

نقش مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 17

17- برخى از مردم ، على رغم كاربرد تمامى روش هاى مناسب تبليغى ، هدايت نمى شوند ، هر چند هادى و مبلغ پيامبر باشد .

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة . .. إن ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله و هو أعلم بالمهت

نيازهاى معنوى مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 7 - 4

4 - وظيفه تزكيه و پاكسازى ديگران از آلودگى هاى معنوى ، تكليفى سنگين و نيازمند برخوردارى از كمالاتى ويژه است .

و ما عليك ألاّ يزّكّى

نفى تكليف از مخاطب، در مورد تزكيه كافرانى كه در مجلس پيامبر(ص) حضور داشتند، بيانگر آن است كه وى در مقامى نبود كه اين تكليف از او ساخته باشد و خداوند، از چنين افرادى انجام دادن آن را نخواسته است.

وضوح دعوت

مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 32 - 7

7- دعوت پيامبران و مبلغان الهى ، همراه با ادله روشن و آشكار

و من لايجب داعى اللّه . .. أُول_ئك فى ضل_ل مبين

در اين آيه مخالفت با دعوت گران به سوى خداوند، گمراهى آشكار شمرده شده است. از اين نكته استفاده مى شود كه پيام مناديان الهى، حق آشكار بوده است.

ويژگيهاى مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 25 - 4

4 - شرح صدر از مهم ترين ويژگى هاى لازم براى رسولان الهى و رهبران و مبلغان دين است .

قال ربّ اشرح لى صدرى

اين كه موسى(ع) شرح صدر را بر خواسته هاى ديگر خود مقدم داشته است، نشانِ جايگاه مهم و نقش آن در انجام يافتن مسؤوليت الهى است.

هشدار به مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 6

6 _ پيام رسانان دين (مبلغان) بايد خود را براى تكذيبها و چگونگى مقابله با آن آماده كنند.

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة

همزبانى مبلغان با مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 4 - 7

7- همه انبيا وظيفه داشتند كه معارف الهى را در سطح فرهنگ مردم خويش ، تبيين كنند .

و ما أرسلنا من رسول إلاّ بلسان قومه ليبيّن لهم

مراد از {لسان قوم} لسان فرهنگى مردم است، بخصوص با توجه به اينكه سطح فرهنگى مردم، متفاوت است و انبيا طبعاً بايد همه مردم را در تبليغ مدّ نظر قرار

مى دادند.

متجاوزان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{متجاوزان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 31

31 - بنى اسرائيل ، گنهكار و همواره تجاوزگر بوده اند .

ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 16

16 _ بدعتگذاران در دين و گمراه كنندگان مردم، تجاوزگرند.

و ما لكم ألا تأكلوا . .. و إن كثيرا ... إن ربك هو أعلم بالمعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 9

9 _ يهود، مردمى تجاوز پيشه بودند.

و على الذين هادوا . .. ذلك جزينهم ببغيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 12

12 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و آنان كه از سر تكبّر معارف دين را نپذيرند، مردمى تجاوزگر و گناهكارند.

و كذلك نجزى المجرمين

{جرم} به معناى تعدى و گناه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 81 - 4،6

4 _ قوم لوط به دليل ارتكاب لواط ، مردمى متجاوز و اسرافگر

بل أنتم قوم مسرفون

6 _ لواط ، عملى تجاوزكارانه و مرتكبان آن ، مردمانى متجاوز هستند .

بل أنتم قوم مسرفون

{اسراف} به معناى تجاوز كردن از حد ميانه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 6،9،10

6 _ مشركان صدر اسلام ، مردمانى تجاوز پيشه بودند .

و أولئك هم المعتدون

9 _ پيمان شكنان ، مردمانى تجاوزپيشه اند .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً و لاذمة و

أولئك هم المعتدون

10 _ زيرپاگذارندگان حقوق خويشاوندى ، مردمانى تجاوزپيشه اند .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً و لاذمة و أولئك هم المعتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 74 - 8،9

8 _ خداوند ، بر دل هاى تكذيب كنندگان پيامبرانِ پس از نوح ( ع ) ، به علت رسوخ صفت تجاوز و حق ستيزى در نفس آنان ، مهر زده بود .

فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين

تعبير به اسم فاعل (المعتدين) بدون لحاظ زمان و مفعول، بيانگر ثبوت مبدأ اشتقاق (اعتدا) در ذات (مكذبان) است.

9 _ تكذيب كنندگان پيامبران پس از نوح ( ع ) مردمى تجاوزپيشه و حق ستيز بودند .

فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 7 - 2

2 - مردان بى عفت ( مردانى كه غرايز جنسى خود را به جز از طريق ازدواج يا تملّك كنيز ، ارضا مى كنند ) سرآمد تجاوزكاران اند0

فمن ابتغى . .. فأُول_ئك هم العادون

{أُول_ئك} مبتدا و {العادون} خبر است و {هم} ضمير فصل و مفيد حصر مى باشد; يعنى، بيانگر اين معنا است كه مضمون مسند (العادون) تنها براى مسنداليه (أُول_ئك) ثابت است و نه غير آن. بنابراين معناى جمله ياد شده چنين است: تنها آنان تجاوز كارانند. گفتنى است كه ضمير {هم} مى تواند مبتدا و {العادون} خبر آن و جمله {هم العادون} خبر براى {أُول_ئك} باشد. در اين صورت {ال} در {العادون} بيانگر اين است كه: انسان هايى

كه با عنوان تجاوزكاران مى شنيديد مصداق هاى آن انسان ها اينان اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 36 - 5

5 - فرعون ، فردى متكبر و تجاوزگر بود .

كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب متكبّر جبّار . و قال فرعون

از مصاديق مورد نظر متكبر و جبار _ به قرينه {و قال فرعون} _ فرعون مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 31 - 2

2 - افراد بى عفّت و ( كسانى كه غرايز جنسى شان را به جز از راه ازدواج يا تملّك كنيز ارضا مى كنند ) سرآمد تجاوزكاران اند .

فمن ابتغى وراء ذلك فأُول_ئك هم العادون

{هم} ضمير فصل و مفيد حصر است; يعنى، بيانگر اين معنا است كه مضمون مسند (العادون)، تنها براى مسنداليه (اُول_ئك) ثابت است; نه غير آن. بنابراين معناى جمله بالا چنين مى شود: تنها آنان تجاوزكاران اند.

آگاهى به متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 19

19 _ آگاهى دقيق از اهل بدعت در دين و متجاوزان به حدود الهى، جلوه اى از ربوبيت خداوند

إن ربك هو أعلم بالمعتدين

اضطرار متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 17

17 _ كسى كه در راه سركشى و تجاوز به خوردن غذاهاى حرام نيازمند شود، اضطرار وى رفع حرمت نمى كند.

فمن اضطر غير باغ و لاعاد

انتقام از متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 -

41 - 1

1 - انتقام گرفتن از متجاوزان و ستمگران ، حق مشروع و مسلّم انسان هاى ستمديده است .

و لمن انتصر بعد ظلمه فأول_ئك ما عليهم من سبيل

انذار متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 23

23 - سرنوشت شوم ستمگران در قيامت ، هشدارى براى متجاوزان به حقوق مردم است .

ألا إنّ الظ_لمين فى عذاب مقيم

كلمه {ألا} _ كه براى هشدار است _ رساننده مطلب بالا مى باشد.

تداوم مبارزه با متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 9 - 7

7 - لزوم ادامه جنگ با متجاوز ، تا مرحله تسليم وى در برابر امر الهى و گردن نهادن به صلح

فق_تلوا الّتى تبغى حتّى تفىء إلى أمر اللّه

تشخيص متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 17

17 _ تنها خداوند بهتر از هر كس متجاوزان به حدود الهى و اهل بدعت در احكام الهى را مى شناسد و معرفى مى كند.

إن ربك هو أعلم بالمعتدين

ضمير فصل {هو}، كه بين اسم و خبر {إن} قرار گرفته، بيانگر حصر است.

تشكيلات متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 123 - 4

4 _ تجاوزكاران هر جامعه براى پيشبرد مقاصد شوم خويش بر گرد سردمداران و پيشوايانى متشكل مى شوند.

و كذلك جعلنا فى كل قرية أكبر مجرميها ليمكروا

{جرم} به معناى تجاوز و تعدى است. (لسان العرب). و بنابر اينكه {أكابر} مضاف به {مجرميها} باشد، يك نوع رابطه بين مجرمان و سردمداران

آنها به ذهن خطور مى كند. گويا آنان جملگى در زير پرچم سردمداران خويش به مبارزه و مكر با مردم مى پردازند.

تكذيبگرى متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 12 - 1

1 - تنها تجاوزگران و فرورفتگان در گناه ، به انكار قيامت كشانده مى شوند .

و ما يكذّب به إلاّكلّ معتد أثيم

مراد از {اعتداء} (تجاوزگرى) ناديده گرفتن حدود الهى است. {أثيم} مبالغه در {آثم} است (مصباح); يعنى، كسى كه در گناه زياده روى مى كند.

تلاوت قرآن براى متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 13 - 2

2 - متجاوزان و گنه پيشگان ، نبايد از شنيدن آيات قرآن محروم بمانند .

كلّ معتد أثيم . إذا تتلى عليه ءاي_تنا

حرمت اطاعت از متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 12 - 6

6 - اطاعت و اجابت خواسته هاى متجاوزان ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ . .. معتد

خباثت متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 58 - 9

9 _ متجاوزان و فسادگران ، مانند سرزمين خبيث كم بهره از فيض الهى و انسانهايى بى ثمرند .

إنه لايحب المعتدين. و لاتفسدوا ... و الذى خبث

ختم قلب متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 10

10 - خداوند ، بر قلب هر متكبر تجاوزگرى ، مهر مى زند و او را از فهم درست حقايق الهى محروم مى سازد .

كذلك

يطبع اللّه على كلّ قلب متكبّر جبّار

به هر متجاوزى كه از قانون بگذرد، {جبار} گويند. (قاموس المحيط).

دشمن متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 60 - 5

5 - خداوند ، حامى و پشتيبان ستمديدگان و دشمن ستمگران و متجاوزان است .

و من عاقب بمثل ما عوقب به ثمّ بغى عليه لينصرنّه اللّه

ذلت متجاوزان از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 5 - 1

1 - كسانى كه حدود الهى را محترم نمى شمرند ، فرجامى شوم و ذلت بار خواهند داشت .

و تلك حدود اللّه . .. إنّ الذين يحادّون اللّه و رسوله كبتوا

در صورتى كه آيه بالا، ادامه آيه قبل و در ارتباط با آن باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

رد خواسته هاى متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 12 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پرهيز از اجابت خواسته هاى تجاوزگران

و لاتطع كلّ . .. معتد

رهبرى متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 123 - 4

4 _ تجاوزكاران هر جامعه براى پيشبرد مقاصد شوم خويش بر گرد سردمداران و پيشوايانى متشكل مى شوند.

و كذلك جعلنا فى كل قرية أكبر مجرميها ليمكروا

{جرم} به معناى تجاوز و تعدى است. (لسان العرب). و بنابر اينكه {أكابر} مضاف به {مجرميها} باشد، يك نوع رابطه بين مجرمان و سردمداران آنها به ذهن خطور مى كند. گويا آنان جملگى در زير پرچم سردمداران خويش به مبارزه و

مكر با مردم مى پردازند.

سرزنش سازش با متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 39 - 6

6 - برخوردارى مؤمنان از روحيه عفو و گذشت ، نبايد به مداهنه و سكوت در برابر متجاوزان منتهى شود .

و إذا ما غضبوا هم يغفرون . .. إذا أصابهم البغى هم ينتصرون

از ارتباط دو آيه، استفاده مى شود كه عفو و مغفرت مؤمنان، در غير مورد ظلم و تجاوز است.

سرگردانى اخروى متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 12

12 - تجاوزگران به حقوق مردم ، حيران و سرگردان در صحنه قيامت

يظلمون الناس و يبغون فى الأرض بغير الحقّ . .. و ترى الظ_لمين لمّا رأوا العذاب يق

عدالت با متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 40 - 4

4 - لزوم رعايت عدالت ، حتى در انتقام گرفتن از متجاوزان ستمگر

إذا أصابهم البغى هم ينتصرون . و جزؤا سيّئة سيّئة مثلها

عذاب متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 30 - 9

9 _ عذاب ستمگران و تجاوزكاران ، در راستاى رحمت الهى *

انّ اللّه كان بكم رحيماً. و من يفعل ذلك عدواناً و ظلماً فسوف نُصليه ناراً

عذاب ستمگران پس از بيان رحمت مطلق الهى، اشاره به اين است كه عذابهاى الهى، جلوه اى از رحمت او بر انسانهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 42 - 5

5 - ستم پيشگان و متجاوزان ، مستحق

عذابى سخت و دردناك اند .

الذين يظلمون الناس . .. أول_ئك لهم عذاب أليم

عذاب متجاوزان ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 5،6

5 _ پرهيزكنندگان از صيد ماهى در ميان يهوديان ايله ( چه موعظه گران و چه تاركان نهى از منكر ) مطمئن به نزول عذاب الهى بر متجاوزان و يا به هلاكت رسيدن ايشان به دست خدا

اللّه مهلكهم أو معذبهم عذاباً شديداً

6 _ اطمينان به هلاكت متجاوزان ايله و يا گرفتارى آنان به عذابى سخت ، بهانه تاركان نهى از منكر براى سكوت خويش در برابر آنان و مايه نابجا شمردن عمل موعظه گران ( نهى از منكر )

لم تعظون قوماً اللّه مهلكهم أو معذبهم عذاباً شديداً

فرجام شوم متجاوزان از حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 5 - 1

1 - كسانى كه حدود الهى را محترم نمى شمرند ، فرجامى شوم و ذلت بار خواهند داشت .

و تلك حدود اللّه . .. إنّ الذين يحادّون اللّه و رسوله كبتوا

در صورتى كه آيه بالا، ادامه آيه قبل و در ارتباط با آن باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

فرجام متجاوزان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 23

23 - خوارى ، فقر و درماندگى ، سرنوشت محتوم متجاوزان بنى اسرائيل است .

و ضربت عليهم الذلة و المسكنة

{مسكنة} به معناى فقر و سستى است. {ذلة} و {مسكنة} به قبّه و مانند آن تشبيه شده و لذا كلمه {ضربت} (زده شد) براى

آن به كار رفته است; يعنى، خوارى و درماندگى همچون قبه اى آنان را احاطه كرده و بر آنان خيمه زده است.

فقر متجاوزان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 23

23 - خوارى ، فقر و درماندگى ، سرنوشت محتوم متجاوزان بنى اسرائيل است .

و ضربت عليهم الذلة و المسكنة

{مسكنة} به معناى فقر و سستى است. {ذلة} و {مسكنة} به قبّه و مانند آن تشبيه شده و لذا كلمه {ضربت} (زده شد) براى آن به كار رفته است; يعنى، خوارى و درماندگى همچون قبه اى آنان را احاطه كرده و بر آنان خيمه زده است.

فلسفه كيفر متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 34 - 5

5 - كيفر تجاوزگران ، در راستاى ربوبيت الهى و هموار ساختن راه رشد براى بندگان است .

مسوّمة عند ربّك للمسرفين

تعبير {عند ربّك}، ممكن است اشاره به اين جهت داشته باشد كه مقام پروردگارى و تربيت خلق و رشد انسان ها، مقتضى آن است كه موانع تكامل و رشد از ميان برداشته شود.

كورى متجاوزان به مهمانان لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 37 - 9

9 - { عن أبى يزيدالحمار عن أبى عبداللّه . . . فلمّا دخلوا ( أى دخلوا قوم لوط ) أهوى جبرئيل بإصبعه نحوهم فذهبت أعينهم و هو قوله { فطمسنا أعينهم . . . } ;

ابى يزيدحمار از امام صادق(ع) روايت نموده است:. .. پس چون قوم لوط وارد خانه لوط(ع) شدند، جبرئيل با

انگشت خود به سوى آنها نشانه گرفت كه در اثر آن، چشم هايشان كور شد و اين سخن خداوند است كه فرمود: فطمسنا أعينهم...}.

كيفر متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 9

9 - متجاوزان از مقررات جنگ ، بايد مجازات شوند . *

فلا عدون إلا على الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 28 - 14

14 _ ربوبيت الهى ، مقتضى كيفر متجاوزان

انى اخاف اللّه رب العلمين

ترس هابيل، به قرينه آيه بعد، از مجازات خداوند و عذاب دوزخ بوده است. بنابراين توصيف خداوند به {رب العلمين}، مى رساند كه چون او رب العالمين است، متجاوزان را كيفر مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 42 - 1

1 - ستم پيشگان و تجاوزگران به حقوق مردم ، سزاوار پيگرد ، مؤاخذه و مجازات مى باشند .

إنّما السبيل على الذين يظلمون الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 34 - 2،4

2 - اسرافگران متجاوز از قانون الهى ، داراى مجازات هايى از پيش تعيين شده در نزد خداوند

حجارة من طين . مسوّمة عند ربّك للمسرفين

4 - برنامه الهى در كيفر مجرمان و متجاوزان ، كاملاً دقيق و حساب شده است .

مسوّمة عند ربّك

تعبير {مسوّمة عند ربّك} و علامت دار بودن سنگ ها، حاكى از وجود دقت و حسابگرى در نظام كيفرى خداوند براى متجاوزان است.

مبارزه با متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49

- 9 - 4،5،6

4 - در جريان درگيرى و جنگ دو گروه از مسلمانان ، نخست بايد آنان را به مسالمت واداشت و در مرحله بعد با متجاوز برخورد كرد .

و إن طائفتان . .. فأصلحوا ... فإن بغت

5 - لزوم مبارزه و نبرد ، با گروه متجاوز و سركش

فإن بغت إحدي_هما على الأخرى فق_تلوا الّتى تبغى

6 - امت اسلامى ، ملزم به نبرد با هرگونه تجاوز و سركشى در قلمرو حاكميت اسلامى

فإن بغت إحدي_هما على الأخرى فق_تلوا الّتى تبغى حتّى تفىء

مبغوضيت متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 14

14 - متكبران تجاوزگر ، مورد بغض و دشمنى خدا و مؤمنان هستند .

كبر مقتًا عند اللّه و عند الذين ءامنوا كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب متكبّر جبّار

متجاوزان ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 1

1 _ يهوديان ساكن در ايله متشكل از سه گروه بودند : تجاوزگران فاسق ، صالحان موعظه گر و نهى كننده از منكرات ، تاركان نهى از منكر .

إذ قالت أمة منهم لم تعظون قوماً

مقصود از موعظه، به دليل {الذين ينهون عن السوء} در آيه بعد، نهى از منكر است.

متجاوزان به حقوق خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 10

10 _ زيرپاگذارندگان حقوق خويشاوندى ، مردمانى تجاوزپيشه اند .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً و لاذمة و أولئك هم المعتدون

متجاوزان به حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44

- 12

12 - تجاوزگران به حقوق مردم ، حيران و سرگردان در صحنه قيامت

يظلمون الناس و يبغون فى الأرض بغير الحقّ . .. و ترى الظ_لمين لمّا رأوا العذاب يق

متجاوزان به مهمانان لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 37 - 7،8

7 - مردان مصمم به تجاوز نسبت به ميهمانان لوط ، مورد انتقام الهى با كور شدن چشم هايشان

و لقد رودوه عن ضيفه فطمسنا أعينهم

{طمس} (مصدر {طمسنا}) به معناى محوكردن و از بين بردن است. بنابراين {طسمنا أعينهم}; يعنى، چشمانشان را از آنان گرفتيم و نابينايشان كرديم.

8 - كور شدن چشم هاى متجاوزان قوم لوط ، پيش درآمد عذاب الهى براى آنان

فذوقوا عذابى و نذر

به كار رفتن واژه {ذوقوا}، ظاهراً كنايه از اين است كه اين عذاب را بچشيد تا عذاب اصلى بر سرتان فرود آيد.

متجاوزان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 30 - 8

8 _ وارد نمودن تجاوزكاران و ستمگران به دوزخ و بريان كردن آنان ، كارى آسان براى خداوند

و من يفعل ذلك عدواناً و ظلماً . .. و كان ذلك على اللّه يسيراً

{صلى} از مصدر {صَلْى}، و به معناى بريان كردن است. (القاموس المحيط).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 25 - 1

1_ سدكنندگان راه ارزش ها و تجاوزگران و شكّاكان در حق ، محكوم به آتش دوزخ

ألقيا فى جهنّم كلّ . .. منّاع للخير معتد مريب

متجاوزان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42

- 44 - 12

12 - تجاوزگران به حقوق مردم ، حيران و سرگردان در صحنه قيامت

يظلمون الناس و يبغون فى الأرض بغير الحقّ . .. و ترى الظ_لمين لمّا رأوا العذاب يق

متجاوزان قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 77 - 2

2 _ كافران قوم ثمود با پى كردن ناقه صالح ، فرمان خداوند را سرپيچى كردند و مردمى متجاوز شناخته شدند .

فعقروا الناقة و عتوا عن أمر ربهم

مراد از {أمر ربهم} همان است كه در آيه 73 مطرح شده بود يعنى: زيان نرساندن به ناقه و آزادگذارى آن براى چريدن.

متجاوزان يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 3

3 - خداوند ، اصحاب سبت ( تجاوزكاران يهود در روز شنبه ) را به بوزينه هايى مطرود تبديل كرد .

فقلنا لهم كونوا قردة خسئين

{قِرْد) (مفرد قِرَدَةَ) به معناى ميمون است. {خاسىء} به معناى مطرود و نيز به معناى حقير و ذليل مى باشد و كلمه {خاسئين} خبر دوم براى {كونوا} است.

محروميت متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 7

7 - تجاوزگران ، از محبت خداوند محرومند .

إن اللّه لايحب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 18

18 _ تجاوزكاران از محبت خداوند محروم اند .

إنّ اللّه لايحب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 22

22 _ ستمگران و متجاوزان، محروم از رحمت و مغفرت

الهى

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فإن ربك غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 55 - 6

6 _ گردنكشان و متجاوزان ، از محبت خدا محرومند .

إنه لايحب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 58 - 9

9 _ متجاوزان و فسادگران ، مانند سرزمين خبيث كم بهره از فيض الهى و انسانهايى بى ثمرند .

إنه لايحب المعتدين. و لاتفسدوا ... و الذى خبث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 40 - 10

10 - ظالمان و متجاوزان ، محروم از محبت الهى

إنّه لايحبّ الظ_لمين

مسؤوليت متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 9 - 10

10 - گروهى باغى و متجاوز ، موظّف به جبران خسارت هاى وارد شده بر گروه ديگر

فأصلحوا بينهما بالعدل

از اين كه پس از تسليم شدن گروه باغى، دستور به صلح عادلانه ميان آنان داده شده است; استفاده مى شود كه تنها تسليم گروه باغى كافى نيست; بلكه بايد خسارت هاى ناشى از تجاوزگريش را نيز بپردازد تا صلح عادلانه تحقق يابد.

مغضوبيت مدارا با متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 9 - 15

15 - صلح ناعادلانه _ مبتنى بر مماشات با متجاوز _ مورد تأييد و رضايت الهى نيست .

فإن بغت . .. فأصلحوا بينهما بالعدل ... إنّ اللّه يحبّ المقسطين

از مفهوم آيه، مطلب بالا استفاده مى شود.

ممنوعيت اطاعت از متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 12 - 6

6 - اطاعت و اجابت خواسته هاى متجاوزان ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ . .. معتد

مؤاخذه متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 42 - 1

1 - ستم پيشگان و تجاوزگران به حقوق مردم ، سزاوار پيگرد ، مؤاخذه و مجازات مى باشند .

إنّما السبيل على الذين يظلمون الناس

ورود متجاوزان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 1

1 - ستم پيشگان متجاوز به حقوق مردم ، عرضه شونده به دوزخ و نزديك شونده به آن بدون هيچ اختيار

و تري_هم يعرضون عليها خ_شعين من الذلّ ينظرون من طرف خفىّ

تعبير {يعرضون عليها} به صيغه مجهول، ناگزيرى و بى اختيارى ظالمان در عرصه قيامت را مى رساند.

هدايت ناپذيرى متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 74 - 11

11 _ هدايت ناپذير كردن دل هاى متجاوزان ، سنت و قانون لا يتغير الهى است .

كذلك نطبع على قلوب المعتدين

هشدار به متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 18

18 _ هشدار خداوند به تجاوزگران به محدوده شرايع و احكام الهى و بدعتگذاران در دين

إن ربك هو أعلم بالمعتدين

هلاكت متجاوزان ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 5،6

5 _ پرهيزكنندگان از صيد ماهى در ميان يهوديان ايله ( چه موعظه گران و چه تاركان نهى از

منكر ) مطمئن به نزول عذاب الهى بر متجاوزان و يا به هلاكت رسيدن ايشان به دست خدا

اللّه مهلكهم أو معذبهم عذاباً شديداً

6 _ اطمينان به هلاكت متجاوزان ايله و يا گرفتارى آنان به عذابى سخت ، بهانه تاركان نهى از منكر براى سكوت خويش در برابر آنان و مايه نابجا شمردن عمل موعظه گران ( نهى از منكر )

لم تعظون قوماً اللّه مهلكهم أو معذبهم عذاباً شديداً

متخلفان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

متخلفان

آثار سختى بر متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 118 - 9

9 _ تنگ شدن عرصه زندگى بر متخلفان جنگ تبوك ، زمينه التجاى آنان به خداوند

حتى اذا ضاقت عليهم الأرض . .. و ظنوا أن لا ملجأ من اللّه إلا إليه

آرزوى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 2

2 _ بهانه جويان متخلف از جنگ ، آرزومند عدم موفقيت سپاه اسلام و نگران از پيروزى آنان .

إن تصبك حسنة تسؤهم

آسايش طلبى متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 1

1 _ افشاگرى خداوند نسبت به روحيه مادى و آسايش طلب متخلفان از جنگ تبوك

لو كان عرضاً قريباً و سفراً قاصداً لاتبعوك

آمرزش متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 118 - 2

2 _ شمول رحمت و غفران الهى ، نسبت به سه نفر از مسلمانان متخلف از جنگ تبوك

لقد تاب اللّه على النبى . .. و على الثلثة

الذين خلّفوا

اجتناب از متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 14

14 _ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار توكل به خداوند ، براى دور ماندن از پيامد هاى اعراض از مسلمانان متخلف

و يقولون طاعة . .. فاعرض عنهم و توكّل على اللّه و كفى باللّه وكيلا

احساس خطر متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 20

20 - انگيزه اصلى متخلفان از سفر حديبيه ، گريز از خطرات احتمالى و حفظ منافع دنيوى خود

قل فمن يملك لكم من اللّه شيئًا إن أراد بكم ضرًّا أو أراد بكم نفعًا

استعاذه متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 118 - 6،9

6 _ اذعان متخلفان از جنگ تبوك ، به ناگزيرى خود از التجا به خداوند

و ظنوا أن لا ملجأ من اللّه إلا إليه

9 _ تنگ شدن عرصه زندگى بر متخلفان جنگ تبوك ، زمينه التجاى آنان به خداوند

حتى اذا ضاقت عليهم الأرض . .. و ظنوا أن لا ملجأ من اللّه إلا إليه

افساد متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 1،6،12

1 _ متخلفان جنگ تبوك ( منافقان ) ، در صورت شركت در آن ، جز فساد و تباهى به بار نمى آوردند .

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا

{خبال} به معناى فساد و تباهى است; يعنى، اگر منافقان براى جنگ بيرون مى آمدند براى شما چيزى جز

فساد و تباهى نمى افزودند.

6 _ متخلفان جنگ تبوك در صورت شركت در آن جنگ ، جز نفوذ در ميان صفوف لشكر اسلام به منظور فتنه جويى ، نقشى ديگر نداشتند .

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا و لأوضعوا خللكم يبغونكم الفتنة

12 _ ماهيت فسادانگيز و فتنه جويانه متخلفان جنگ تبوك ، دليل كراهت و ناخوشايندى خداوند از شركت آنان در جنگ

و لكن كره اللّه انبعاثهم . .. لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا ... يبغونكم الفت

افشاى راز متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 18

18 _ تهديد متخلفان از جنگ و منافقان ، به رسوايى و افشاى اسرارشان در آخرت از سوى خداوند

فينبئكم بما كنتم تعملون

افشاى متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 25

25 - افشاى چهره متخلفان ، نمودى از علم خداوند به كردار خلق

سيقول لك . .. بل كان اللّه بماتعملون خبيرًا

پس از اين كه خداوند، اسرار درونى اعراب متخلف را فاش ساخته است; اين حقيقت كلى را نيز به ايشان يادآور شده كه علم او به اعمال بندگان، وسيع و فراگير است و حتى اسرار نهفته آنان را دربرمى گيرد و دليل آن بيان الهى در اين آيه است.

اقرار متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 102 - 1

1 _ اعتراف برخى از گنهكاران و متخلفان از جنگ تبوك به زشتى عمل خويش

و ءاخرون اعترفوا بذنوبهم

با توجه به اينكه فرازهاى پيشين، مربوط به

جنگ تبوك و تخلف عده اى از شركت در آن جنگ است مى توان گفت كه اين آيه نيز مربوط به برخى از همان متخلفان مى باشد.

اقرار متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 9

9 - متخلفان از سفر حديبيه ، معترف به گناه خويش و متقاضى عفو و استغفار پيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب . .. فاستغفر لنا

اقرار متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 118 - 6

6 _ اذعان متخلفان از جنگ تبوك ، به ناگزيرى خود از التجا به خداوند

و ظنوا أن لا ملجأ من اللّه إلا إليه

انزواى اجتماعى متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 118 - 4

4 _ تحريم ارتباط با متخلفان از جنگ تبوك و انزواى اجتماعى آنان از سوى مسلمانان

ضاقت عليهم الأرض بما رحبت

با توجه به شأن نزول كه تنگ شدن زندگى بر متخلفان از جنگ تبوك را، ناشى از قطع رابطه مسلمانان با ايشان معرفى كرده است، مطلب فوق استفاده مى شود.

انفاق متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 53 - 1

1 _ آمادگى برخى از متخلفان جنگ تبوك ، براى انفاق مال به جاى رفتن به جهاد

قل أنفقوا طوعاً

در شأن نزول اين آيه آورده اند كه: فردى از منافقان پيشنهاد پرداخت پول به جاى رفتن به جهاد را كرده بود.

انگيزه متخلفان از مسافرت

به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 20

20 - انگيزه اصلى متخلفان از سفر حديبيه ، گريز از خطرات احتمالى و حفظ منافع دنيوى خود

قل فمن يملك لكم من اللّه شيئًا إن أراد بكم ضرًّا أو أراد بكم نفعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 8

8 - تلاش متخلّفان حديبيه براى حضور در جنگ خيبر ، به منظور شكستن نهى الهى از شريك شدن آنان در غنايم خيبر *

يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

برداشت بالا بدان احتمال است كه به قرينه{قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل}، خداوند از قبل، پربار بودن جنگ خيبر را يادآور شده و از حضور متخلفان، در آن جنگ نهى كرده است; تا آنان به غنايم دست نيابند. ولى متخلفان، به خاطر شكستن اين نهى الهى، درصدد شركت در جنگ و سهيم شدن در غنايم بودند.

اوّلين تخلف متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 14

14 _ وقوع اولين تخلف منافقان از جهاد در جنگ تبوك *

رضيتم بالقعود أول مرّة

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه تخلف منافقان در جنگ تبوك، اولين تخلف آنان بوده و {أول مرّة} ناظر به اين معنا باشد.

اهميت اعراض از متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 7

7 _ لزوم اعراض و روى گردانى از منافقان و جهادگريزان ، و

طرد و منزوى كردن آنان در جامعه

فأعرضوا عنهم

اهميت ذكر عمل متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 11

11 _ لزوم توجه و نظارت خاص رهبر نظام اسلامى ، نسبت به عملكرد منافقان و عناصر متخلف از وظايف اجتماعى

و سيرى اللّه عملكم و رسوله

اختصاص يافتن رؤيت به خدا و پيامبر(ص) _ با اينكه همه مردم عملكرد متخلفان را شاهد خواهند بود _ شايد از آن جهت باشد كه نظارت آن دو، نقش اساسى در برخورد با آنان دارد. گفتنى است كه برداشت فوق با الغاى خصوصيت از {رسوله} و تعميم آن به جايگاه اجتماعى پيامبر (ص) است.

برخورد با متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 38 - 14

14 _ قدرت و حكمت ، دو شرط لازم براى برخورد با مجرمان و متخلفان *

فاقطعوا . .. و اللّه عزيز حكيم

{عزيز} به معناى پيروزمندى است كه هيچگاه مقهور نمى شود و جمله { و اللّه عزيز حكيم} پس از بيان حد سرقت، مى تواند اشاره به اين باشد كه تنها كسانى كه عزت و حكمت دارند مى توانند با مجرمان برخورد لازم و متناسب داشته باشند.

برخورد با متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 7

7 _ لزوم خوددارى از پذيرش عذر متخلفان از جهاد ، قبل از بررسىِ درستى يا نادرستى ادعاى آنان

لم أذنت لهم حتى يتبين لك الذين صدقوا و تعلم الكذبين

مقصود از اذن دادن در آيه فوق، اذن ترك جهاد براى كسانى است

كه از شركت در جهاد خود را معذور دانسته اند و خداوند چنين اذنى را بدون بررسى معذور بودن يا نبودن متخلفان از جهاد، سرزنش و محكوم كرده است.

برخورد با متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 1،4

1 _ سوگند دروغ منافقان متخلف از جنگ تبوك ، به منظور گذشت كردن مؤمنان از تخلف آنان و متعرض نشدن به آنها

سيحلفون باللّه لكم إذا انقلبتم إليهم لتعرضوا عنهم

4 _ متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) در معرض انتقاد و حمله و تعرض مؤمنان بازگشته از جهاد قرار داشتند .

سيحلفون باللّه . .. لتعرضوا

بشارت به متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 10

10 - نويد الهى به اعطاى پاداشى نيك به اعراب متخلّف از حديبيه ، در صورت نبرد صادقانه با دشمنان نيرومند اسلام

فإن تطيعوا يؤتكم اللّه أجرًا حسنًا

بهانه جويى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 7

7 _ متخلفان از جنگ ، به بهانه مصون ماندن از فتنه و گناه ، خود در منجلاب فتنه و گناه بودند .

ائذن لى و لاتفتنى ألا فى الفتنة سقطوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 2

2 _ بهانه جويان متخلف از جنگ ، آرزومند عدم موفقيت سپاه اسلام و نگران از پيروزى آنان .

إن تصبك حسنة تسؤهم

بهانه جويى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 6،13

6 - ادعاى سرگرمى به مال و خانواده ، بهانه تخلّف اعراب از همراهى باپيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و أهلونا

13 - عذر باديه نشينان براى توجيه غيبت خويش از سفر حديبيه ، بهانه اى واهى و مخالف نيات درونى آنان

سيقول . .. فاستغفر لنا يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم

برداشت بالا با توجه به اين نكته است كه تعبير {يقولون. ..} در رابطه با {شغلتنا أموالنا و أهلونا} باشد; يعنى، اعراب در اين كه گرفتارى مالى و خانوادگى را عذر آورده اند; دروغ مى گويند و مشكل آنان چيز ديگرى است.

بى اعتنايى به دروغگويى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 6

6 _ توصيه الهى به تحت تأثير قرار نگرفتن مؤمنان ، از سوگند دروغين منافقان متخلف از جنگ

فأعرضوا عنهم

بى اعتنايى به سوگند متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 6

6 _ توصيه الهى به تحت تأثير قرار نگرفتن مؤمنان ، از سوگند دروغين منافقان متخلف از جنگ

فأعرضوا عنهم

بى ايمانى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 2

2 - پيش بينى آيات وحى ، از عذرخواهى و اظهار پشيمانى باديه نشينانى كه از همراهى پيامبر ( ص ) تخلف كرده بودند .

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- فتح - 48 - 15 - 14

14 - ناباورى عميق متخلّفان از حديبيه ، نسبت به سخنان پيامبر ( ص ) و مؤمنان

كذلكم قال اللّه من قبل فسيقولون بل تحسدوننا

پس از ابلاغ كلام خداوند بهوسيله پيامبر(ص) به متخلفان، مبنى بر عدم شركت ايشان در فتح خيبر، آنان پيامبر(ص) و مؤمنان را به حسادت متهم كردند و اين بيانگر مطلب بالا است.

بى شخصيتى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 10

10 - اعراب متخلف از دعوت پيامبر ( ص ) ، مردمى بى خاصيت و بى ارج در نظر خداوند

و كنتم قومًا بورًا

{بوراً} در اصل به معناى شدت كساد است و در اين آيه، كنايه از بى خاصيت و بى ارزش بودن مى باشد.

بينش متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 1

1 - سفر پيامبر ( ص ) و مؤمنان در جريان حديبيه ، سفرى پرخطر و بى بازگشت در نظراعراب متخلف

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

پشيمانى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 2،15

2 - پيش بينى آيات وحى ، از عذرخواهى و اظهار پشيمانى باديه نشينانى كه از همراهى پيامبر ( ص ) تخلف كرده بودند .

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

15 - طلب استغفار و اظهار ندامت اعراب متخلف از سفر حديبيه ، بى اساس و مخالف باور درونى آنان

سيقول . .. فاستغفر

لنا يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم

برداشت بالا بنابراين نكته است كه تعبير {يقولون. ..} در رابطه با مفهوم {فاستغفر لنا} باشد; زيرا درخواست استغفار، مفهومش اين است كه اعراب متخلف، در باطن از تخلف خود پشيمان اند. اما خداوند مى فرمايد: اينان در اظهار ندامت دروغگويند; زيرا در باطن نادم نيستند.

پليدى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 8،10

8 _ منافقان متخلف از جهاد ، مظهر آلودگى و پليدى

إنهم رجس

تعبير {إنهم رجس} به جاى {إنهم ذو رجس} بيانگر مبالغه است.

10 _ پليدى شديد منافقان جهادگريز ، ملاك وجوب اعراض و روى گردانى از آنان

فأعرضوا عنهم إنهم رجس

{إنهم رجس} در مقام تعليل حكم به اعراض است.

تأثيرپذيرى از متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 6

6 _ توصيه الهى به تحت تأثير قرار نگرفتن مؤمنان ، از سوگند دروغين منافقان متخلف از جنگ

فأعرضوا عنهم

تحريفگرى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 6

6 - متخلفان از سفر حديبيه ، در صدد تغيير كلام خدا با شركت در جنگ خيبر

ذرونا نتّبعكم يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه

در برداشت هاى آتى، چگونگى و شيوه تصميم متخلفان و احتمال هايى كه در آيه وجود دارد، بيان شده است.

تحقير متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 15

15 _ تحقير منافقان متخلف از جنگ ، توسط خدا و پيامبر

( ص )

فاقعدوامع الخلفين

منظور از {خالفين} مى تواند كسانى باشند كه به دليل عجز و ناتوانى قادر به شركت در جنگ نبودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 4

4 _ اغنيا و توانمندانِ روى گردان از جهاد در صدر اسلام ، مورد نكوهش و تحقير خداوند قرار گرفتند .

إنما السبيل على الذين . ... و هم أغنياء رضوا بأن يكونوا مع الخوالف

تحليل غلط متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 5،7

5 - تحليل متخلفان درباره سفر حديبيه و بى فرجام بودن آن ، متّكى بر محاسبات بشرى و ناديده گرفتن اراده الهى

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

از قرائن و زمينه هاى تاريخى، دشوارى اين سفر قابل پيش بينى بود و متخلفان براساس همين معيارها، اين سفر را بى فرجام مى ديدند; غافل از اين كه دعوت پيامبر(ص) به بن بست نخواهد رسيد و حمايت الهى از آن حضرت دريغ نخواهد شد.

7 - متخلفان از سفر حديبيه ، شيفته تحليل غلط خود درباره آن سفر

بل ظننتم . .. و زيّن ذلك فى قلوبكم

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {ذلك} اشاره به پندار و تحليلى باشد كه از تعبير {ظننتم أن لن ينقلب. ..} استفاده مى شود; يعنى، اين تحليل در نظرشان زيبا جلوه كرده و خود شيفته آن گرديدند.

تخلف متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 118 - 1

1 _ تخلف سه نفر از مسلمانان

، از حضور يافتن در جنگ تبوك

و على الثلثة الذين خلّفوا

تداوم تخلف متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 9

9 _ إخبار خداوند به بى اساس بودن عذرتراشى متخلفان از جنگ تبوك به دليل ادامه داشتن كجروى ها و تخلفات آنان در آينده

قل لا تعتذروا لن نؤمن لكم . .. و سيرى اللّه عملكم

جمله {سيرى اللّه . .. } مى تواند بيانگر علت عدم پذيرش عذر متخلفان باشد ; يعنى، عملكرد خلاف اينان در آينده، خود بهترين گواه بر نادرستى معذرت جويى آنان خواهد بود.

ترس متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 3

3 - ترس از مرگ ، عامل اصلى تخلّف اعراب از همراهى پيامبر ( ص ) ، در سفر حديبيه

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

تكبّر متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 8

8 _ متخلفان از جهاد ، مردمانى خودمحور و بى عاطفه در برخورد با مجاهدان و حوادث روى داده بر آنان

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه علىّ . .. و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ

تكبّر متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 8

8 _ متخلفان از جهاد ، مردمانى خودمحور و بى عاطفه در برخورد با مجاهدان و حوادث روى داده بر آنان

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه علىّ . ..

و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ

تلاش متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 6

6 _ گروهى از منافقان متخلف از جنگ تبوك ، رياكارانه در صدد جبران پيامد خسارتبار ترك جهاد و رسوايى گذشته خويش

فإن رجعك اللّه إلى طائفة منهم فاستئذنوك

تلاش متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 8

8 - تلاش متخلّفان حديبيه براى حضور در جنگ خيبر ، به منظور شكستن نهى الهى از شريك شدن آنان در غنايم خيبر *

يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

برداشت بالا بدان احتمال است كه به قرينه{قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل}، خداوند از قبل، پربار بودن جنگ خيبر را يادآور شده و از حضور متخلفان، در آن جنگ نهى كرده است; تا آنان به غنايم دست نيابند. ولى متخلفان، به خاطر شكستن اين نهى الهى، درصدد شركت در جنگ و سهيم شدن در غنايم بودند.

توبه متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 66 - 13

13 _ سعادت متخلفان از فرمان خدا و رسول و ثبات آنان در ايمان ، در گرو حضورشان نزد پيامبر ( ص ) و درخواست وساطت آن حضرت براى غفران الهى

و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم . .. و لو انّهم فعلوا ما يوعظون به لكان خيراً لهم و ا

توبه متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- فتح - 48 - 16 - 3

3 - خداوند ، باز گذارنده راه توبه و آزمون عملى ، براى اعراب متخلّف از سفر حديبيه

قل للمخلّفين من الأعراب ستدعون إلى قوم أولى بأس شديد

از جمله {فإن تطيعوا} _ كه در ذيل آيه آمده است _ استفاده مى شود كه دعوت متخلفان براى جنگ، در حقيقت ايجاد فرصتى براى بازگشت آنان به سوى خدا و اطاعت از رسول او است.

توبه متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 21

21 _ تأييد خداوند نسبت به واقعى بودن توبه تائبان متخلف از جنگ تبوك *

خذ من أمولهم . .. و صل عليهم ... و اللّه سميع عليم

برداشت فوق بر اين اساس است كه آيه را با توجه به شأن نزول معنا كنيم كه مورد آن توبه متخلفان از جنگ تبوك است. از اين رو احتمال مى رود صفت {عليم} به اين نكته اشاره داشته باشد كه خداوند صداقت آنان را در توبه دانسته و بر اساس آن فرمان به اخذ زكات و دعا داده است.

توجيه گرى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 7

7 - اعراب متخلّف از سفر حديبيه ، درصدد توجيه تخلف گذشته خود با شركت در جنگ خيبر *

ذرونا نتّبعكم يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه

از آيات پيشين استفاده مى شود كه انگيزه اصلى متخلفان از حديبيه، بى ايمانى بوده است; ولى آنان با اعلام آمادگى براى شركت در جنگ خيبر، مى خواستند خود رامؤمن جلوه داده و گذشته

خود را توجيه كنند و سخن الهى را در مورد خود نفى نمايند.

توجيه متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 8

8 _ إخبار خداوند از اقدام متخلفان جنگ تبوك به سوگند هاى دروغين براى استطاعت نداشتن خود و موجه بودن تخلفشان

و سيحلفون باللّه لو استطعنا لخرجنا معكم

تهديد متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 4

4 _ روى گردانان از جهاد ، به خاطر علقه هاى عاطفى ( محبت پدر ، فرزند ، برادر ، همسر و خويشاوندان ) و دلبستگى مادى ( مال ، شغل و مسكن ) مورد تهديد خداوند

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أمول اقترفتموها و ... أحب إليكم ... و جهاد فى سبيله فتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 2

2 _ امتناع كنندگان از جهاد ، مورد تهديد خدا به عذابى سخت و دردناك

إلا تنفروا يعذبكم عذاباً أليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 14

14 _ منافقان متخلف از جنگ ، مورد تهديد خداوند به آتش سوزان دوزخ

قل نار جهنم أشد حراً لو كانوا يفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 10،18

10 _ خداوند ، توانمندان متخلف از جهاد را به امكان رسوايى بيشتر در صورت ادامه دادن به تخلف ها تهديد كرد .

و سيرى اللّه عملكم و رسوله

جمله {سيرى اللّه عملكم

و رسوله} مى تواند هشدارى باشد به متخلفان جنگ در جهت بازداشتن ايشان از كجرويها در آينده.

18 _ تهديد متخلفان از جنگ و منافقان ، به رسوايى و افشاى اسرارشان در آخرت از سوى خداوند

فينبئكم بما كنتم تعملون

تهديد متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 13

13 - تهديد متخلّفان از سفر حديبيه ، به عذاب دردناك ، در صورت تخلف و روى گردانى دوباره از جهاد

و إن تتولّوا كما تولّيتم من قبل يعذّبكم عذابًا أليمًا

تهمتهاى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 13

13 - منع شدگان از شركت در فتح خيبر ، متهم كننده مؤمنان به حسدورزى

فسيقولون بل تحسدوننا

حسرت متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 9،10

9 _ متخلفان از جهاد ، بيگانه با جامعه ايمانى و پيوند هاى مودّت آميز آن

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ . .. كان لم تكن بينكم وبينه مودّة

10 _ حسرت و تأسف متخلفان از جهاد بر محروميتشان از غنايم جنگى

و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ . .. يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزاً عظيماً

حق ناپذيرى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 10

10 _ توانمندان متخلف از جهاد ، گرفتار خصلت حق ناپذيرى

الذين يستئذنونك و هم أغنياء . .. طبع اللّه على قلوبهم فهم لا يعلمون

ختم قلب متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 4

4 _ منافقان از جهاد گريزِ ذلت پذير ، داراى قلب هاى مهرشده و مسدود

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف و طبع على قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 7

7 _ جهادگريزان ذلت پذير ، داراى قلب هاى مهر شده و مسدود

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف و طبع اللّه على قلوبهم

خواسته هاى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 9

9 - متخلفان از سفر حديبيه ، معترف به گناه خويش و متقاضى عفو و استغفار پيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب . .. فاستغفر لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 2

2 - تمايل متخلّفان از سفر حديبيه ، به شركت در جنگ خيبر براى دستيابى به غنايم و يا پوشاندن گذشته خود

سيقول المخلّفون إذا انطلقتم إلى مغانم . .. ذرونا نتّبعكم

هدف متخلّفان از شركت در جنگ خيبر، يا رسيدن به غنايم و يا توجيه گذشته تاريك خود بود. تعبير {إلى مغانم}، بيانگر نكته اول و {يريدون أن يبدلّوا...} حاكى از نكته دوم است.

دروغگويى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 14

14 _ { عن ابى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزوجل : { و سيحلفون باللّه لو استطعنا لخرجنا معكم و اللّه يعلم إنهم لكذبون } قال : اكذبهم

اللّه عزوجل فى قولهم { لو استطعنا لخرجنا معكم } و قد كانوا مستطيعين للخروج ;

از امام صادق (ع) درباره سخن خداوند عز وجل: {و سيلحفون باللّه . ..} روايت شده كه فرمود: خداوند آنان را در اينكه گفتند: اگر استطاعت داشتيم همراه شما بيرون مى آمديم، تكذيب كرده است; زيرا آنان در آن موقع استطاعت خروج داشتند}.

دروغگويى متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 12

12 _ علم خداوند به دروغ بودن سوگند متخلفان جنگ تبوك و گواهى او بر موجه نبودن تخلفشان

سيحلفون باللّه . .. و اللّه يعلم إنهم لكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 46 - 3

3 _ فراهم نكردن مقدمات جهاد ، دليل دروغگويى متخلفان جنگ تبوك و عزم قطعى آنان بر عدم شركت در جنگ

و لو أرادوا الخروج لأعدوا له عدة

دروغگويى متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 1

1 _ سوگند توانمندان متخلف از جنگ تبوك ، به منظور جلب رضايت مؤمنان مجاهد

يحلفون لكم لترضوا عنهم

دعوت از متخلفان مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 1

1 - دعوت خداوند از متخلّفان سفر حديبيه ، براى شركت در جنگى دشوار به منظور جبران گذشته خود

قل للمخلّفين . .. ستدعون إلى قوم أولى بأس شديد

دنياطلبى متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 -

42 - 2

2 _ دورنماى مشقت آميز و به دور از منافع مادى جنگ تبوك ، در نظر برخى از مسلمانان صدر اسلام ، عامل امتناع آنان از حضور در جنگ

لو كان عرضاً قريباً و سفراً قاصداً لاتبعوك و لكن بعدت عليهم الشقة

دنياطلبى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 20

20 - انگيزه اصلى متخلفان از سفر حديبيه ، گريز از خطرات احتمالى و حفظ منافع دنيوى خود

قل فمن يملك لكم من اللّه شيئًا إن أراد بكم ضرًّا أو أراد بكم نفعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 2،8

2 - تمايل متخلّفان از سفر حديبيه ، به شركت در جنگ خيبر براى دستيابى به غنايم و يا پوشاندن گذشته خود

سيقول المخلّفون إذا انطلقتم إلى مغانم . .. ذرونا نتّبعكم

هدف متخلّفان از شركت در جنگ خيبر، يا رسيدن به غنايم و يا توجيه گذشته تاريك خود بود. تعبير {إلى مغانم}، بيانگر نكته اول و {يريدون أن يبدلّوا...} حاكى از نكته دوم است.

8 - تلاش متخلّفان حديبيه براى حضور در جنگ خيبر ، به منظور شكستن نهى الهى از شريك شدن آنان در غنايم خيبر *

يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

برداشت بالا بدان احتمال است كه به قرينه{قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل}، خداوند از قبل، پربار بودن جنگ خيبر را يادآور شده و از حضور متخلفان، در آن جنگ نهى كرده است; تا آنان به غنايم دست نيابند. ولى متخلفان، به خاطر

شكستن اين نهى الهى، درصدد شركت در جنگ و سهيم شدن در غنايم بودند.

ذلت متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 3،7

3 _ تن دادن اشراف توانمند ، به ذلتِ همطراز شدن با افراد عاجز ، به منظور نرفتن به جنگ

و هم أغنياء رضوا بأن يكونوا مع الخوالف

7 _ جهادگريزان ذلت پذير ، داراى قلب هاى مهر شده و مسدود

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف و طبع اللّه على قلوبهم

ذلت متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 2

2 _ قرار گرفتن متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) در موضع ضعف و ذلت ، پس از بازگشت پيروزمندانه مؤمنان از جهاد

سيحلفون باللّه لكم إذا انقلبتم

رازهاى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 4

4 - اخبار خداوند از تصورات درونى اعراب متخلّف ، نشانه اى از علم عميق او به كردار بندگان

بل كان اللّه بماتعملون خبيرًا . بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول

از ارتباط اين آيه با ذيل آيه قبل، مطلب بالا برداشت مى شود.

رد پيشنهاد متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 9

9 - فرمان خدا به پيامبر ( ص ) ، در رد پيشنهاد غايبان از حديبيه ، براى شركت در جنگ خبير

ذرونا نتّبعكم . .. قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

{لن تتّبعونا} مى تواند اخبار در

مقام انشا باشد.

رد عذر متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 7

7 _ لزوم خوددارى از پذيرش عذر متخلفان از جهاد ، قبل از بررسىِ درستى يا نادرستى ادعاى آنان

لم أذنت لهم حتى يتبين لك الذين صدقوا و تعلم الكذبين

مقصود از اذن دادن در آيه فوق، اذن ترك جهاد براى كسانى است كه از شركت در جهاد خود را معذور دانسته اند و خداوند چنين اذنى را بدون بررسى معذور بودن يا نبودن متخلفان از جهاد، سرزنش و محكوم كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 7

7 _ باز بودن راه توبه براى متخلفان از جهاد ، با وجود مأموريت مؤمنان به نپذيرفتن عذرتراشى آنان *

لن نؤمن لكم . .. و سيرى اللّه عملكم و رسوله

جمله {سيرى اللّه . .. } مى تواند بيانگر اين جهت باشد كه اگر چه مؤمنان نبايد براى عذرخواهى متخلفان از جهاد وقعى بنهند، ولى اين بدان معنا نيست كه آنان راهى به سوى توبه نداشته باشند ; بلكه توبه آنان منوط به عملكرد آينده شان است كه خدا و پيامبر(ص) بر آن ناظر خواهند بود.

رد عذر متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 9

9 _ إخبار خداوند به بى اساس بودن عذرتراشى متخلفان از جنگ تبوك به دليل ادامه داشتن كجروى ها و تخلفات آنان در آينده

قل لا تعتذروا لن نؤمن لكم . .. و سيرى اللّه عملكم

جمله {سيرى اللّه . ..

} مى تواند بيانگر علت عدم پذيرش عذر متخلفان باشد ; يعنى، عملكرد خلاف اينان در آينده، خود بهترين گواه بر نادرستى معذرت جويى آنان خواهد بود.

رسوايى اخروى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 18

18 _ تهديد متخلفان از جنگ و منافقان ، به رسوايى و افشاى اسرارشان در آخرت از سوى خداوند

فينبئكم بما كنتم تعملون

رسوايى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 10

10 _ خداوند ، توانمندان متخلف از جهاد را به امكان رسوايى بيشتر در صورت ادامه دادن به تخلف ها تهديد كرد .

و سيرى اللّه عملكم و رسوله

جمله {سيرى اللّه عملكم و رسوله} مى تواند هشدارى باشد به متخلفان جنگ در جهت بازداشتن ايشان از كجرويها در آينده.

رهبران دينى و متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 3،6

3 _ خداوند ، خواهان اعتماد نكردن رهبر و مؤمنان بر عذرتراشى هاى توانمندان متخلف از جهاد

قل لا تعتذروا لن نؤمن لكم

6 _ موضع گيرى در برابر متخلفانِ از وظايف اجتماعى ( چون جهاد و . . . ) از وظايف پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى

يعتذرون إليكم . .. قل لا تعتذروا

از اينكه نخست همه مؤمنان مورد خطاب قرار گرفته اند، ولى وظيفه اعلام موضع تنها بر عهده پيامبر(ص) قرار داده شده، مى توان برداشت فوق را استفاده كرد.

سرزنش متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4

- 75 - 3

3 _ متخلفان از جهاد در راه خدا و رهايى مستضعفان ، مورد سرزنش و توبيخ خداوند

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين

سرزنش متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 3

3 _ سرزنش خداوند نسبت به آنان كه ، پس از صدور فرمان جنگ ، از شركت در آن امتناع مىورزند .

ما لكم إذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه اثّاقلتم إلى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 2

2 _ توبيخ و تحقير منافقان گريزان از جهاد ، از سوى خداوند

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف

سرزنش متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 90 - 5

5 _ توبيخ خداوند نسبت به آنان كه براى تخلف از جنگ تبوك ، حتى اجازه هم نگرفتند .

و جاء المعذّرون . .. و قعد الذين كذبوا

از تقابل {قعد . .. } با {جاء المعذّرون} استفاده مى شود كه: گروه دوم، متخلفانى هستند كه بدون هيچ عذر و بهانه اى و بدون اجازه خواستن از شركت در جنگ امتناع ورزيدند.

سرزنش متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 4

4 _ متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) در معرض انتقاد و حمله و تعرض مؤمنان بازگشته از جهاد قرار داشتند .

سيحلفون باللّه . .. لتعرضوا

سرگردانى متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

7 - توبه - 9 - 45 - 3

3 _ متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) ، گروهى بى ايمان ، سرگردان و گرفتار ترديد و اضطراب بودند .

و ارتابت قلوبهم فهم فى ريبهم يترددون

سرگرمى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 6

6 - ادعاى سرگرمى به مال و خانواده ، بهانه تخلّف اعراب از همراهى باپيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و أهلونا

سرور متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 2

2 _ خوشحالى و احساس موفقيت منافقان از شركت نكردن در جنگ تبوك

فرح المخلفون بمقعدهم خلف رسول اللّه

سطحى نگرى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 15

15 - متخلّفان از سفر حديبيه ، مردمى سطحى نگر و ظاهربين بودند .

بل كانوا لايفقهون إلاّ قليلاً

سوءظن متخلفان از مسافرت به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 9

9 - اعراب متخلف از دعوت پيامبر ( ص ) ، بدگمان به خداوند و فرجام مؤمنان

بل ظننتم أن لن ينقلب . .. و ظننتم ظنّ السوء

پندار بد اعراب، يا از آن جهت بوده كه گمان مى كردند خداوند، پيامبرش را يارى نخواهد كرد _ و اين بدگمانى به خدا است _ و يا از آن جهت بوده كه آينده اى تيره براى مؤمنان در ذهن خود ترسيم كرده

بودند.

سوگند متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 8،11،12

8 _ إخبار خداوند از اقدام متخلفان جنگ تبوك به سوگند هاى دروغين براى استطاعت نداشتن خود و موجه بودن تخلفشان

و سيحلفون باللّه لو استطعنا لخرجنا معكم

11 _ متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) ، به تخلف خويش و سوگند هاى دروغينشان ، در جهت هلاكت خود گام برداشتند .

سيحلفون باللّه . .. يهلكون أنفسهم

12 _ علم خداوند به دروغ بودن سوگند متخلفان جنگ تبوك و گواهى او بر موجه نبودن تخلفشان

سيحلفون باللّه . .. و اللّه يعلم إنهم لكذبون

سوگند متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 1

1 _ سوگند دروغ منافقان متخلف از جنگ تبوك ، به منظور گذشت كردن مؤمنان از تخلف آنان و متعرض نشدن به آنها

سيحلفون باللّه لكم إذا انقلبتم إليهم لتعرضوا عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 1

1 _ سوگند توانمندان متخلف از جنگ تبوك ، به منظور جلب رضايت مؤمنان مجاهد

يحلفون لكم لترضوا عنهم

طرد متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 5

5 _ طرد هميشگى منافقان متخلف از جنگ ، از سوى خدا و پيامبر ( ص )

فقل لن تخرجوا معى أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 5،7

5 _ انزوا و طرد اجتماعى منافقان و جهادگريزان صدر اسلام

، از سوى مؤمنان مجاهد كيفرى غير قابل تحمل براى آنان بود .

سيحلفون باللّه . .. لتعرضوا عنهم

اقدام منافقان متخلف در سوگند خوردن، براى چشم پوشى مؤمنان از تخلف آنها، نشانگر تنگ شدن عرصه بر آنان است.

7 _ لزوم اعراض و روى گردانى از منافقان و جهادگريزان ، و طرد و منزوى كردن آنان در جامعه

فأعرضوا عنهم

ظلم متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 11

11 _ متخلفان جنگ تبوك ، مردمى ستم پيشه

لو خرجوا . .. و اللّه عليم بالظلمين

عذاب متخلفان اقتصادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 10

10_ ستمگران ، مشركان و آنان كه در مبادلات كم فروشى كرده و عدل و انصاف را رعايت نكنند ، در خطر گرفتار شدن به عذاب هاى دنيوى ( عذاب استيصال ) هستند .

و أخذت الذين ظلموا الصيحة

عذاب وجدان متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 118 - 5

5 _ گرفتار شدن سه مسلمان متخلف از جنگ تبوك به عذاب وجدان

و ضاقت عليهم أنفسهم

عذرخواهى متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 3

3 _ خداوند ، خواهان اعتماد نكردن رهبر و مؤمنان بر عذرتراشى هاى توانمندان متخلف از جهاد

قل لا تعتذروا لن نؤمن لكم

عذرخواهى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 2،13

2 - پيش

بينى آيات وحى ، از عذرخواهى و اظهار پشيمانى باديه نشينانى كه از همراهى پيامبر ( ص ) تخلف كرده بودند .

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

13 - عذر باديه نشينان براى توجيه غيبت خويش از سفر حديبيه ، بهانه اى واهى و مخالف نيات درونى آنان

سيقول . .. فاستغفر لنا يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم

برداشت بالا با توجه به اين نكته است كه تعبير {يقولون. ..} در رابطه با {شغلتنا أموالنا و أهلونا} باشد; يعنى، اعراب در اين كه گرفتارى مالى و خانوادگى را عذر آورده اند; دروغ مى گويند و مشكل آنان چيز ديگرى است.

عذرخواهى متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 1،2

1 _ إخبار خداوند از اقدام توانمندان متخلف از جهاد ، به عذرتراشى پس از بازگشت مؤمنان از جنگ تبوك

يعتذرون إليكم إذا رجعتم إليهم

2 _ مؤمنان صدر اسلام ، مأمور دست رد زدن بر سينه توانمندان متخلف از جنگ تبوك و بى اثر شمردن عذرتراشى آنان

قل لا تعتذروا لن نؤمن لكم

عفو از متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 1

1 _ سوگند دروغ منافقان متخلف از جنگ تبوك ، به منظور گذشت كردن مؤمنان از تخلف آنان و متعرض نشدن به آنها

سيحلفون باللّه لكم إذا انقلبتم إليهم لتعرضوا عنهم

عقيده متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 72 - 4

4 _ دور ماندن از مصائب جنگ ، نعمتى الهى در بينش سست عنصران متخلف از

جهاد

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه علىّ اذ لم اكن معهم شهيداً

علايق خانوادگى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 6

6 - ادعاى سرگرمى به مال و خانواده ، بهانه تخلّف اعراب از همراهى باپيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و أهلونا

علايق متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 7

7 - متخلفان از سفر حديبيه ، شيفته تحليل غلط خود درباره آن سفر

بل ظننتم . .. و زيّن ذلك فى قلوبكم

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {ذلك} اشاره به پندار و تحليلى باشد كه از تعبير {ظننتم أن لن ينقلب. ..} استفاده مى شود; يعنى، اين تحليل در نظرشان زيبا جلوه كرده و خود شيفته آن گرديدند.

عمل متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 53 - 4

4 _ متخلفان از جنگ ، فاسق و اعمالشان در نزد خداوند بى ارزش است .

إنكم كنتم قوماً فسقين

روى سخن در اين بخش از آيات با منافقانى است كه از شركت در جنگ تبوك خوددارى كردند.

عوامل اندوه متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 1

1 _ پيروزى و موفقيت هاى پيامبر ( ص ) و اسلام ، براى متخلفان از جنگ ( منافقان ) اندوه بار بود .

إن تصبك حسنة تسؤهم

عوامل تخلف متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 6

6 - ادعاى سرگرمى به مال و خانواده ، بهانه تخلّف اعراب از همراهى باپيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و أهلونا

غفلت متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 5

5 - تحليل متخلفان درباره سفر حديبيه و بى فرجام بودن آن ، متّكى بر محاسبات بشرى و ناديده گرفتن اراده الهى

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

از قرائن و زمينه هاى تاريخى، دشوارى اين سفر قابل پيش بينى بود و متخلفان براساس همين معيارها، اين سفر را بى فرجام مى ديدند; غافل از اين كه دعوت پيامبر(ص) به بن بست نخواهد رسيد و حمايت الهى از آن حضرت دريغ نخواهد شد.

فرجام متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 12

12 _ دوزخ ، جايگاه و فرجام نهايى منافقان متخلف از جهاد

مأويهم جهنم

فرجام متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 106 - 1

1 _ گروهى از متخلفان جنگ تبوك ، داراى سرنوشتى مبهم از جهت پذيرش و عدم پذيرش توبه آنان از جانب خداوند

و ءاخرون . .. إما يعذبهم و إما يتوب عليهم

در آيات گذشته از دو گروه از متخلفان جنگ ياد شده است. 1 _ گروهى خائن با گناهى غير قابل بخشش ; 2 _ گروهى خطاركار و حقيقة نادم كه خداوند به آنان

وعده غفران داد و اكنون در اين آيه سخن از گروه سوم است كه به دليل سنگينى گناه يا تأخير و كوتاهى در اعتراف و ... سرنوشتى مبهم دارند.

فسق متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 53 - 4

4 _ متخلفان از جنگ ، فاسق و اعمالشان در نزد خداوند بى ارزش است .

إنكم كنتم قوماً فسقين

روى سخن در اين بخش از آيات با منافقانى است كه از شركت در جنگ تبوك خوددارى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 9

9 _ منافقان و توانمندان متخلف از جهاد ، فاسق و محروم از رضايت خدايند .

يحلفون . .. لا يرضى عن القوم الفسقين

فلسفه اعراض از متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 10

10 _ پليدى شديد منافقان جهادگريز ، ملاك وجوب اعراض و روى گردانى از آنان

فأعرضوا عنهم إنهم رجس

{إنهم رجس} در مقام تعليل حكم به اعراض است.

قبول توبه متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 7

7 _ باز بودن راه توبه براى متخلفان از جهاد ، با وجود مأموريت مؤمنان به نپذيرفتن عذرتراشى آنان *

لن نؤمن لكم . .. و سيرى اللّه عملكم و رسوله

جمله {سيرى اللّه . .. } مى تواند بيانگر اين جهت باشد كه اگر چه مؤمنان نبايد براى عذرخواهى متخلفان از جهاد وقعى بنهند، ولى اين بدان معنا نيست كه آنان راهى به

سوى توبه نداشته باشند ; بلكه توبه آنان منوط به عملكرد آينده شان است كه خدا و پيامبر(ص) بر آن ناظر خواهند بود.

قبول توبه متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 118 - 12

12 _ پذيرش توبه سه مسلمان متخلف جنگ تبوك ، از سوى خداوند

و على الثلثة الذين خلّفوا . .. ثم تاب عليهم ليتوبوا إن اللّه هو التواب

كفر متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 54 - 3

3 _ متخلفان از جنگ تبوك ، به ظاهر مسلمان ولى در باطن كافر به خدا و رسول او بودند .

و ما منعهم أن تقبل منهم نفقتهم إلا أنهم كفروا باللّه و برسوله

روى سخن در اين بخش از آيات با كسانى است كه از شركت در جنگ تبوك سرباز زده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 11

11 _ حكم صريح خداوند به كفر منافقان متخلف از جنگ تبوك

إنهم كفروا باللّه و رسوله

كيفر متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 240 - 11

11 _ خداوند ، قادر بر كيفر تخلف كنندگان از احكام الهى

و اللّه عزيز حكيم

آوردن صفت {عزيز} (به معناى قادرى پيروز و شكست ناپذير) پس از بيان احكام، تهديدى است نسبت به متخلّفان از احكام الهى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 94 - 16

16 _ متخلفان از قوانين الهى تنها پس از بيان

احكام و اتمام حجت سزاوار گرفتارى به عذاب الهى

فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب اليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 57 - 4

4 - وجود كيفر ، براى انسان هاى متخلف ، در نظام ربوبى خداوند

إنّ الذين هم من خشية ربّهم مشفقون

كيفر متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 8

8 _ منافقان متخلف از جنگ ، مستحق و سزاوار مرگ

نحن نتربص بكم . .. بعذاب من عنده أو بأيدينا

كيفر متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 90 - 9

9 _ عذاب دردناك ، كيفر سخت متخلفان جنگ

سيصيب الذين . .. عذاب أليم

گناه متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 7

7 _ متخلفان از جنگ ، به بهانه مصون ماندن از فتنه و گناه ، خود در منجلاب فتنه و گناه بودند .

ائذن لى و لاتفتنى ألا فى الفتنة سقطوا

مال دوستى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 6

6 - ادعاى سرگرمى به مال و خانواده ، بهانه تخلّف اعراب از همراهى باپيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و أهلونا

متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 72 - 4

4 _ دور ماندن از مصائب جنگ ، نعمتى الهى در

بينش سست عنصران متخلف از جهاد

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه علىّ اذ لم اكن معهم شهيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 9

9 _ متخلفان از جهاد ، بيگانه با جامعه ايمانى و پيوند هاى مودّت آميز آن

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ . .. كان لم تكن بينكم وبينه مودّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 3

3 _ جنگ هاى كافران ، در راه طاغوت است .

و الّذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطّاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 2،14

2 _ نابرابرى درجه و مقام ناتوانان از شركت در جهاد ، با آنان كه على رغم توانمندى در جهاد شركت نمى كنند .

لا يستوى القاعدون من المؤمنين غير اولى الضرر و المجاهدون فى سبيل اللّه

اگر همه كسانى كه در جهاد شركت نمى كنند، چه ناتوان و چه توانا، در يك رتبه بودند، استثنا، يعنى {غير اولى الضرر} بى معنا بود.

14 _ مؤمنانى كه بازماندنشان از جهاد موجب خسارتى به جبهه مؤمنان شود ، مشمول پاداش الهى نيستند .

لايستوى القاعدون من المؤمنين غير اولى الضّرر . .. كلاّ وعد اللّه الحسنى

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ضرر} به معناى زيان رسانى باشد; چنانچه در لسان العرب در معناى {لا ضرر} آمده است: اى لا يضر الرجل اخاه. و با توجه به اينكه {غير} صفت {القاعدون} است، معناى جمله چنين مى شود: بازماندگان از جنگ در صورتى كه عدم حضورشان موجب ضرر به جبهه

مسلمانان نگردد، از اجر و پاداش الهى بهره مند خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 4

4 _ مباهات و اظهار شادمانى منافقان به رأى صائب خويش مبنى بر ترك جهاد ، در صورت مواجه شدن مسلمانان با شكست و مشكلات جنگ

و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فرحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 11

11 _ گرمى هوا ، بهانه منافقان صدر اسلام براى تخلف از جنگ و دستاويزى براى تبليغ و بازداشتن از شركت ديگران در جهاد

و قالوا لاتنفروا فى الحر

متخلفان از جهاد در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 12

12 _ دوزخ ، جايگاه و فرجام نهايى منافقان متخلف از جهاد

مأويهم جهنم

متخلفان از جهاد و اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 2

2 _ بهانه جويان متخلف از جنگ ، آرزومند عدم موفقيت سپاه اسلام و نگران از پيروزى آنان .

إن تصبك حسنة تسؤهم

متخلفان از جهاد و اندوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 4

4 _ متخلفان از جهاد ، نبايد از تخلف خويش مسرور گردند ; بلكه بايد از پيامد ناگوار ترك اين فريضه ، محزون و غمزده باشند .

فرح المخلفون . .. فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً

متخلفان از جهاد و سرور

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 4

4 _ متخلفان از جهاد ، نبايد از تخلف خويش مسرور گردند ; بلكه بايد از پيامد ناگوار ترك اين فريضه ، محزون و غمزده باشند .

فرح المخلفون . .. فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً

متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 1،4،5

1 _ عتاب محبت آميز خدا به پيامبر ( ص ) در پى اجازه دادن آن حضرت به برخى از مسلمانان ( منافقان ) براى شركت نكردن در جنگ تبوك ، به مجرد اظهار ناتوانى آنان

عفا اللّه عنك لم أذنت لهم

4 _ گذشت و عفو خداوند از پيامبر ( ص ) نسبت به اذن دادن به بهانه جويان ( منافقان ) براى نرفتن به جنگ تبوك

عفا اللّه عنك لم أذنت لهم

5 _ إخبار خداوند به عزم قطعى برخى افراد ( منافقان ) بر تخلف از جنگ تبوك ( حتى در صورت عدم دريافت اذن از پيامبر ( ص ) )

و سيحلفون باللّه لو استطعنا لخرجنا . .. لم أذنت لهم حتى يتبين لك الذين صدقوا و ت

از اظهار ناتوانى منافقان براى جهاد و تذكر خداوند به دروغ بودن اين اظهار، استفاده مى شود كه آنان تصميم بر تخلف از جنگ داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 44 - 2

2 _ متخلفان از جنگ تبوك ، گروهى بى ايمان بودند .

عفا اللّه عنك لم أذنت لهم . .. لايستئذنك الذين يؤمنون باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7

- توبه - 9 - 45 - 3

3 _ متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) ، گروهى بى ايمان ، سرگردان و گرفتار ترديد و اضطراب بودند .

و ارتابت قلوبهم فهم فى ريبهم يترددون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 46 - 1،2،4

1 _ متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) برخوردار از امكانات لازم براى شركت در جنگ

و لو أرادوا الخروج لأعدوا له عدة

2 _ تصميم قطعى متخلفان جنگ تبوك بر ترك جهاد

و لو أرادوا الخروج لأعدوا له عدة

4 _ كراهت و ناخوشايندى خداوند ، از برانگيختن و موفق ساختن متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) براى شركت در آن

و لكن كره اللّه انبعاثهم فثبطهم و قيل اقعدوا مع القعدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 2،14

2 _ عدم شركت بى ايمان ها و سست باوران ( منافقان ) در جنگ تبوك ، به خير و صلاح مؤمنان بود نه مايه ضرر آنان .

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا

14 _ دلدارى خداوند به مؤمنان ، به منظور رفع نگرانى آنان ، به دنبال تخلف كردن گروهى از شركت در جنگ تبوك

إنما يستئذنك الذين لايؤمنون . .. لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا ... و اللّه ع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 4

4 _ ناتوانى متخلفان جنگ تبوك ( منافقان ) در به شكست كشانيدن جبهه اسلام

لقد ابتغوا الفتنة من قبل . .. حتى جاء الحق و ظهر أمر اللّه و هم

كرهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 1

1 _ تخلف منافقان از شركت در جنگ تبوك

فرح المخلفون بمقعدهم خلف رسول اللّه

اين بخش از آيات مربوط به جنگ تبوك و تخلف منافقان از شركت در آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 10

10 _ افشاى كامل چهره منافقان و اتخاذ مواضع شديد عليه آنان ، از تبعات تخلف آنان از جنگ تبوك

و لاتصل على أحد منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 118 - 21

21 _ { عن على بن ابى حمزة عن ابى عبداللّه ( ع ) قال : سئلته عن قول اللّه { و على الثلاثة الذين خلّفوا } قال : كعب و مرارة بن الربيع و هلال بن اميّه . . . } ;

على بن ابى حمزه گويد: از امام صادق (ع) درباره قول خدا {و على الثلاثة . .. } پرسيدم: اين سه نفر چه كسانى هستند، فرمود: كعب، مرارة بن ربيع و هلال بن اميّه}.

متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 1

1 - تخلّف برخى از اعراب باديه نشين در سفرِ منتهى به صلح حديبيه ، از همراهى و يارى پيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

با توجه به اين كه آيات پيشين درباره {فتح مبين} (صلح حديبيه) بود; استفاده مى شود كه تخلّف اين گروه از اعراب، در رابطه با همين سفر است كه به

صلح حديبيه منتهى گشت.

متخلفان از مسافرت به حديبيه و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 1

1 - اخبار خداوند ، از مواضع بعدى متخلّفان از سفر حديبيه ، در قبال مسؤوليت هاى جهادى

سيقول المخلّفون

متخلفان از مسافرت به حديبيه و غزوه خيبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 6،7،8،11

6 - متخلفان از سفر حديبيه ، در صدد تغيير كلام خدا با شركت در جنگ خيبر

ذرونا نتّبعكم يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه

در برداشت هاى آتى، چگونگى و شيوه تصميم متخلفان و احتمال هايى كه در آيه وجود دارد، بيان شده است.

7 - اعراب متخلّف از سفر حديبيه ، درصدد توجيه تخلف گذشته خود با شركت در جنگ خيبر *

ذرونا نتّبعكم يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه

از آيات پيشين استفاده مى شود كه انگيزه اصلى متخلفان از حديبيه، بى ايمانى بوده است; ولى آنان با اعلام آمادگى براى شركت در جنگ خيبر، مى خواستند خود رامؤمن جلوه داده و گذشته خود را توجيه كنند و سخن الهى را در مورد خود نفى نمايند.

8 - تلاش متخلّفان حديبيه براى حضور در جنگ خيبر ، به منظور شكستن نهى الهى از شريك شدن آنان در غنايم خيبر *

يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

برداشت بالا بدان احتمال است كه به قرينه{قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل}، خداوند از قبل، پربار بودن جنگ خيبر را يادآور شده و از حضور متخلفان، در آن جنگ نهى كرده است; تا آنان به غنايم

دست نيابند. ولى متخلفان، به خاطر شكستن اين نهى الهى، درصدد شركت در جنگ و سهيم شدن در غنايم بودند.

11 - اخبار خداوند ، از محروميت حتمى غايبان در حديبيه از شركت در جنگ خيبر

ذرونا نتّبعكم . .. قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

{لن تتّبعونا} ممكن است در مقام انشا نباشد; بلكه اخبار باشد.

متخلفان از نصرت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 1

1 - تخلّف برخى از اعراب باديه نشين در سفرِ منتهى به صلح حديبيه ، از همراهى و يارى پيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

با توجه به اين كه آيات پيشين درباره {فتح مبين} (صلح حديبيه) بود; استفاده مى شود كه تخلّف اين گروه از اعراب، در رابطه با همين سفر است كه به صلح حديبيه منتهى گشت.

متخلفان غزوه تبوك و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 2

2 _ تلاش برخى از اشراف و توانمندان براى شركت نكردن در جنگ تبوك ، با كسب مجوز از پيامبر اسلام ( ص )

الذين يستئذنونك و هم أغنياء

متخلفان غزوه تبوك و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 1

1 _ سوگند دروغ منافقان متخلف از جنگ تبوك ، به منظور گذشت كردن مؤمنان از تخلف آنان و متعرض نشدن به آنها

سيحلفون باللّه لكم إذا انقلبتم إليهم لتعرضوا عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 1

1 _ سوگند

توانمندان متخلف از جنگ تبوك ، به منظور جلب رضايت مؤمنان مجاهد

يحلفون لكم لترضوا عنهم

مجاهدان و متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 6

6 _ متخلفان از جهاد ، پس از پيروزى به گونه اى سخن مى گويند كه گويا هيچ ارتباطى با مجاهدان نداشته و اطلاعى از درگيرى ها و جهاد نداشته اند .

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ . .. و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ كان لم تكن بينكم

محروميت متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 10

10 _ حسرت و تأسف متخلفان از جهاد بر محروميتشان از غنايم جنگى

و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ . .. يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزاً عظيماً

محروميت متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 10

10 _ حسرت و تأسف متخلفان از جهاد بر محروميتشان از غنايم جنگى

و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ . .. يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزاً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 9

9 _ منافقان و توانمندان متخلف از جهاد ، فاسق و محروم از رضايت خدايند .

يحلفون . .. لا يرضى عن القوم الفسقين

محروميت متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 11

11 - اخبار خداوند ، از محروميت حتمى غايبان در حديبيه از شركت در جنگ خيبر

ذرونا نتّبعكم

. .. قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

{لن تتّبعونا} ممكن است در مقام انشا نباشد; بلكه اخبار باشد.

محمد(ص) و متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 12

12 _ آگاهى پيامبر ( ص ) به اعمال نهانى متخلفان ، در پرتو وحى و هدايت الهى

و سيرى اللّه عملكم و رسوله

از اينكه رؤيت تنها به خدا و رسول نسبت داده شده، استفاده مى شود كه ممكن است اعمال متخلفان بر ديگران مخفى باشد. گفتنى است كه فاصله شدن {عملكم} ميان {اللّه} و {رسوله} ممكن است اشاره به اين باشد كه علم پيامبر(ص) در طول علم خدا و در پرتو آن است.

محمد(ص) و متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 6

6 _ موضع گيرى در برابر متخلفانِ از وظايف اجتماعى ( چون جهاد و . . . ) از وظايف پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى

يعتذرون إليكم . .. قل لا تعتذروا

از اينكه نخست همه مؤمنان مورد خطاب قرار گرفته اند، ولى وظيفه اعلام موضع تنها بر عهده پيامبر(ص) قرار داده شده، مى توان برداشت فوق را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 6

6 _ اجازه خداوند به پيامبر ( ص ) در مورد گرفتن صدقه ( زكات ) از جهاد گريزانى كه به گناه خويش معترف بودند .

و ءاخرون اعترفوا بذنوبهم . .. خذ من أمولهم صدقة

برداشت فوق با توجه به شأن نزول آيه است كه برخى

از متخلفان از جنگ تبوك، نادم شدند و در قبال خطاى خويش، پيشنهاد كردند كه تمام اموالشان را به عنوان صدقه بپردازند.

مسلمانان و متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 118 - 4

4 _ تحريم ارتباط با متخلفان از جنگ تبوك و انزواى اجتماعى آنان از سوى مسلمانان

ضاقت عليهم الأرض بما رحبت

با توجه به شأن نزول كه تنگ شدن زندگى بر متخلفان از جنگ تبوك را، ناشى از قطع رابطه مسلمانان با ايشان معرفى كرده است، مطلب فوق استفاده مى شود.

موقعيت اجتماعى متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 118 - 3

3 _ تنگ شدن عرصه زندگى بر سه مسلمان متخلف از جنگ تبوك ، در اثر رو به رو شدن با پيامد هاى عمل خطايى كه كرده بودند .

حتى اذا ضاقت عليهم الأرض بما رحبت

مؤمنان و متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 3

3 _ خداوند ، خواهان اعتماد نكردن رهبر و مؤمنان بر عذرتراشى هاى توانمندان متخلف از جهاد

قل لا تعتذروا لن نؤمن لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 5

5 _ انزوا و طرد اجتماعى منافقان و جهادگريزان صدر اسلام ، از سوى مؤمنان مجاهد كيفرى غير قابل تحمل براى آنان بود .

سيحلفون باللّه . .. لتعرضوا عنهم

اقدام منافقان متخلف در سوگند خوردن، براى چشم پوشى مؤمنان از تخلف آنها، نشانگر تنگ شدن عرصه بر آنان است.

مؤمنان و متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 4

4 _ متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) در معرض انتقاد و حمله و تعرض مؤمنان بازگشته از جهاد قرار داشتند .

سيحلفون باللّه . .. لتعرضوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 3

3 _ ناخشنودى مؤمنان مجاهد از متخلفان جنگ تبوك ( منافقان )

يحلفون لكم لترضوا عنهم

مهلت به متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 11

11_ مهلت دادن به متخلفان از حق ، از سنّت هاى خداوند است .

و لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

نزديكى كيفر متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 90 - 10

10 _ عذاب كيفر كافران و متخلفان از جنگ ، عذابى است قريب الوقوع و نه چندان دور .

سيصيب الذين كفروا منهم عذاب أليم

به كارگيرى حرف {سين} به جاى {سوف} مى تواند بيانگر برداشت فوق باشد.

نفاق متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 2،6

2 _ متخلفان از جهاد ، داراى برخوردى دوگانه در برابر شكست و پيروزى مجاهدان

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه علىّ . .. و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ

6 _ متخلفان از جهاد ، پس از پيروزى به گونه اى سخن مى گويند كه گويا هيچ ارتباطى با مجاهدان نداشته و اطلاعى از درگيرى ها و جهاد نداشته اند

.

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ . .. و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ كان لم تكن بينكم

نفاق متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 2،6

2 _ متخلفان از جهاد ، داراى برخوردى دوگانه در برابر شكست و پيروزى مجاهدان

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه علىّ . .. و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ

6 _ متخلفان از جهاد ، پس از پيروزى به گونه اى سخن مى گويند كه گويا هيچ ارتباطى با مجاهدان نداشته و اطلاعى از درگيرى ها و جهاد نداشته اند .

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ . .. و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ كان لم تكن بينكم

نفاق متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 54 - 3

3 _ متخلفان از جنگ تبوك ، به ظاهر مسلمان ولى در باطن كافر به خدا و رسول او بودند .

و ما منعهم أن تقبل منهم نفقتهم إلا أنهم كفروا باللّه و برسوله

روى سخن در اين بخش از آيات با كسانى است كه از شركت در جنگ تبوك سرباز زده بودند.

نقش متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 6

6 _ متخلفان جنگ تبوك در صورت شركت در آن جنگ ، جز نفوذ در ميان صفوف لشكر اسلام به منظور فتنه جويى ، نقشى ديگر نداشتند .

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا و لأوضعوا خللكم يبغونكم الفتنة

نگرانى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 3

3 - افراد مريض و ناتوان از شركت در سفر حديبيه ، نگران از عدم حضور خود و همراهى نكردن مسلمانان در آن سفر *

ليس على الأعمى حرج و لا على الأعرج حرج و لا على المريض حرج

توبيخ شديد متخلّفان از سفر حديبيه در آيات گذشته و استثناى معذوران در اين آيه; بيانگر آن است كه مؤمنان معذور، نگران آن بوده اند كه مشمول توبيخ خداوندباشند. خداوند در اين آيه، به رفع اين نگرانى آنان پرداخته است.

وجوب اعراض از متخلفان جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 10

10 _ پليدى شديد منافقان جهادگريز ، ملاك وجوب اعراض و روى گردانى از آنان

فأعرضوا عنهم إنهم رجس

{إنهم رجس} در مقام تعليل حكم به اعراض است.

هشدار به متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 244 - 9

9 _ تهديد و هشدار به متخلّفان و فراركنندگان از پيكار در راه خداوند

و قاتلوا فى سبيل اللّه و اعلموا انّ اللّه سميع عليم

گويا {و اعلموا . .. } به قصد تهديد متخلّفان آورده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 24

24 - آگاهى عميق الهى به كردار بندگان ، هشدارى به نفاق پيشگان و متخلفان از تكاليف دين

سيقول لك المخلّفون . .. بل كان اللّه بماتعملون خبيرًا

تذكّر به {علم الهى} در پايان چنين آيه اى _ كه سخن از متخلفان به ميان آورده است

_ بارِ هشدارى دارد.

هشدار به متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 15

15 _ سوزنده تر بودن آتش دوزخ از گرمى هواى دنيا ، هشدارى شديد به تخلف كنندگان از جهاد به بهانه گرمى هوا

قل نار جهنم أشد حراً

هلاكت متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 10

10 _ پيامد هلاكت بار سرباز زدن از فريضه جهاد در راه خدا ، دامنگير خود متخلفان است .

لو استطعنا لخرجنا معكم يهلكون أنفسهم

هلاكت متخلفان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 11

11 _ متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) ، به تخلف خويش و سوگند هاى دروغينشان ، در جهت هلاكت خود گام برداشتند .

سيحلفون باللّه . .. يهلكون أنفسهم

متفكران از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

توصيه به متفكران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 18 - 1

1 - توجه به افراشته بودن آسمان و شناخت عوامل مؤثر در اين پديده شگفت ، توصيه خداوند به انديشمندان

أفلاينظرون . .. و إلى السماء كيف رفعت

خداشناسى متفكران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 3 - 7

7_ تنها صاحبان فكر و انديشه دلالت هستى ( زمين ، كوهها ، نهر ها و . . . ) را بر وجود خداوند و مدبّر بودن او درمى يابند .

إن فى ذلك لأي_ت لقوم يتفكرون

عبرت متفكران

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 13 - 7

7 - مسخّر بودن طبيعت در جهت منافع انسان ، در بردارنده درس هاى توحيدى براى اهل تفكّر

اللّه الذى سخّر لكم البحر . .. و سخّر لكم ما فى السم_وت و ... إنّ فى ذلك لأي_ت ل

متفكران و آيات آفاقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 3 - 7

7_ تنها صاحبان فكر و انديشه دلالت هستى ( زمين ، كوهها ، نهر ها و . . . ) را بر وجود خداوند و مدبّر بودن او درمى يابند .

إن فى ذلك لأي_ت لقوم يتفكرون

متفكران و ازدواج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 21 - 14

14 - آيه بودن پديده آرامش آفرينى ازدواج ، براى خردورزان قابل درك است .

أن خلق لكم من أنفسكم أزوجًا لتسكنوا إليها . .. إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يتفكّرون

متفكران و خلقت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 21 - 13

13 - آيه بودن آفرينش انسان از خاك ، براى متفكران ، قابل درك است .

و من ءاي_ته أن خلقكم من تراب . .. إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يتفكّرون

متفكران و روابط همسرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 21 - 15

15 - انديشمندان و متفكران ، آيه الهى بودن روابط دوستانه زن و شوهر و محبت بين انسان ها را درمى يابند .

و من ءاي_ته أن . .. و جعل بينكم مودّة

و رحمة إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يتفكّرون

متفكران و زندگى زنبورعسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 69 - 18

18- در زندگى زنبور هاى عسل ، نشانه اى مهم بر خداشناسى براى اهل تفكر و انديشه وجود دارد .

و أوحى ربّك إلى النحل . .. إن فى ذلك لأية لقوم يتفكّرون

متفكران و طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 11 - 10

10- انديشمندان و متفكران ، داراى زمينه لازم براى درك آيت بودن مظاهر طبيعت

إن فى ذلك لأية لقوم يتفكّرون

متفكران و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 24 - 18

18 _ تنها متفكران و انديشمندان ، از توان لازم براى بهره مندى از معارف قرآن برخوردارند .

كذلك نفصل الأيت لقوم يتفكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 42 - 16

16 - تنها متفكران و انديشمندان ، از توان لازم براى بهره مندى از معارف بلند قرآن برخوردارند .

اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها . .. إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يتفكّرون

ويژگيهاى متفكران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 24 - 18

18 _ تنها متفكران و انديشمندان ، از توان لازم براى بهره مندى از معارف قرآن برخوردارند .

كذلك نفصل الأيت لقوم يتفكرون

متقين از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{متقين}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 4 - 9

9 - هر انسانى _ چه از اهل كتاب و

چه از غير ايشان _ در صورتى كه به اركان اعتقادى و عملى دين اسلام پايبند باشد ، از زمره تقواپيشگان است .

الذين يؤمنون بالغيب . .. و ما انزل من قبلك

روشن است كه مجموعه صفات ياد شده در آيه سه و چهار، ويژگيهاى متقين است. بنابراين تكرار {الذين} به منظور تقسيم اهل تقوا به دو گروه نيست، بلكه _ چنان كه برخى از مفسران گفته اند _ تكرار {الذين} اشاره به اين است كه دارندگان اين صفات، تقوا پيشه هستند; چه پيش از آن به ديگر كتابهاى آسمانى مؤمن بوده باشند، همانند: يهود و نصارا; يا چنين نباشند مانند: اعراب جاهلى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 8 - 1

1 - تقسيم انسان ها به : تقواپيشگان ، كافران و منافقان ، از طبقه بندى هاى مردم در قرآن

هدًى للمتقين . .. إن الذين كفروا ... و من الناس من يقول ءامنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 32

32 - ابرار ، تقواپيشگان واقعى اند .

أولئك هم المتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 115 - 6

6 _ دانايى گسترده و همواره خداوند به تقواپيشگان

و اللّه عليم بالمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 120 - 17

17 _ خداوند ، حافظ صابران تقواپيشه ، از حيله ها و كينه هاى دشمنان دين

و ان تصبروا و تتقوا لا يضرّكم كيدهم شيئاً انّ اللّه بما يعملون محيط

از اينكه جمله {انّ

اللّه . .. } علت براى {لا يضرّكم} است، معلوم مى شود كه خداوند با احاطه كامل به اعمال و كيدهاى دشمنان، مانع ضرررسانى آنان خواهد شد. در نتيجه، حافظِ مؤمنان است; به شرط اينكه آنها صبر و تقوا را پيشه خود سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 2

2 _ مجاهدان جنگ بدر ، نمونه اى از مسلمانان صبور و تقواپيشه كه خداوند با يارى خويش ، مانع زيان رسانى كافران به آنان گرديد .

ان تصبروا و تتقوا لا يضرّكم كيدهم . .. و لقد نصركم اللّه ببدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 7،13

7 _ نزول پنجهزار فرشته امدادگر ، مژده اى به مؤمنان پيكارگرِ صابر و تقواپيشه در جنگ بدر

ان تصبروا و تتّقوا . .. يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة

13 _ مشكلات و اضطرار ، زمينه امداد هاى ويژه غيبى براى مؤمنان صابر و تقواپيشه

ان تصبروا و تتّقوا و يأتوكم من فورهم هذا يمددكم ربّكم

جمله {و يأتوكم من فورهم هذا}، مى تواند اشاره به موارد اضطرار باشد و شرطى براى امداد خداوند به وسيله فرشتگانى كه به نفع مسلمانان به پيكار برخيزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 135 - 2

2 _ امكان لغزش تقواپيشگان و ارتكاب گناه از سوى آنان

اعدّت للمتّقين . .. و الّذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 15

15_ نوح

( ع ) و پيروان او ، از تقواپيشگان و بهره مند از فرجامى نيك

تلك من أنباء الغيب . .. فاصبر إن الع_قبة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 15

15_ يوسف ( ع ) در عنفوان جوانى ، انسانى موحد ، مطيع و فرمانبردار خدا و در اوج تقوا و پرهيزگارى بود .

معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 57 - 9

9_ يوسف ( ع ) نمونه اى بارز از مؤمنان تقواپيشه و باورداران به سراى آخرت

و لأجر الأخرة خير للذين ءامنوا و كانوا يتقون

از مصداقهاى مورد نظر براى {الذين آمنوا . ..} به قرينه آيات قبل ، يوسف(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 7

7_ يوسف ( ع ) و بنيامين از تقواپيشگان صبور و از زمره محسنان بودند .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 10

10_ مشركان از زمره كافران و موحدان از زمره تقواپيشگانند .

تلك عقبى الذين اتقوا و عقبى الك_فرين النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 7

7 - داوود ، سليمان ، ايوب ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، اسماعيل ، اليسع ، ذاالكفل ( عليهم السلام ) ، از تقواپيشگان و نيك فرجامان بودند .

و اذكر داود . .. إسم_عيل

و اليسع و ذاالكفل ... ه_ذا ذكر و إنّ للمتقين لحسن مئاب

{مئاب} به معناى مرجع و بازگشت است و منظور از {حسن مئاب} حسن عاقبت و سرانجام نيك است. گفتنى است كه برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {متقين} پيامبرانى باشد كه در آيات گذشته از آنان سخن گفته شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 33 - 2،4،5

2 - پيامبراسلام ( ص ) مظهر تقواپيشگى

و الذى جاء بالصدق و صدّق . .. أُول_ئك هم المتّقون

4 - پيامبران الهى ، مظهر تقواپيشگى

و الذى جاء بالصدق . .. أُول_ئك هم المتّقون

5 - تنها پيروان انبياى الهى و اديان توحيدى ، از تقواپيشگان اند .

و الذى جاء بالصدق و صدّق به

ضمير فصل {هم} مفيد قصر و موجب اختصاص صفت تقوا به {الذى جاء. ..} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 17

17 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، سزاوارترين و شايسته ترين انسان ها براى برخوردارى از روح تقوا

و ألزمهم كلمة التقوى و كانوا أحقّ بها و أهلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 3

3 - توجه به خداوند و دغدغه آخرت ، در تمامى لحظات زندگى ، عامل اصلى راهيابى متقين به بهشت

يتساءلون . قالوا إنّا كنّا ... مشفقين

در صورتى كه {يتساءلون} سؤال از علت رهيابى به بهشت باشد، {إن_ّا كن_ّا. ..} بيانگر علت آن خواهد بود. از اين كه پارسايان در محيط پرشور خانواده از ياد آخرت غافل نشده اند، استفاده

مى شود كه در ساير شرايط به طريق اولى غافل نبوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 5 - 1

1 - دسته اى از مردم ، انفاقگر و اهل جود و تقوايند .

فأمّا من أعطى و اتّقى

مراد از {إعطاء} _ به قرينه مقابله با {بخل} (در آيات بعد) _ انفاق مال و جود و كرم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 12 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، اهل تقوا و توصيه كننده ديگران به آن

أو أمر بالتّقوى

آثار اراده متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 34 - 3

3 - تمامى خواسته هاى تقواپيشگان به صرف اراده كردن و بدون اظهار كردن آنها ، از پيش آماده شده است .

لهم ما يشاءون عند ربّهم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه {مشيّت} به معناى خواستن و اراده كردن است و خداوند در وعده خود به بهشتيان، تنها به همين مشيت و اراده كردن آنان اكتفا كرده و فرموده است كه هر آنچه آنان بخواهند و اراده كنند، بدون هيچ اظهارى به آنان اعطا خواهد كرد.

آثار پاداش متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 20 - 12

12 - پاداش انفاق گرانِ باتقوا ، مايه رشد و كمال آنان و برخاسته از ربوبيت و مقام والاى خداوند است .

ربّه الأعلى

آثار قياس متقين با گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38

- 28 - 2

2 - برابر دانستن صالحان با مفسدان و تقواپيشگان با تبه كاران ، به معناى باطل و بى هدف شمردن جهان آفرينش است .

و ما خلقنا السماء . .. ب_طلاً... أم نجعل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت كالمفسدين

آثار مسؤوليت پذيرى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 27 - 2

2 - توجه تقواپيشگان به خدا و مسؤوليت هاى خود ، زمينه ساز جلب رحمت الهى

إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين . فمنّ اللّه علينا

آثار نورانيت اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 11

11 - خداوند ، در قيامت به مؤمنان تقواپيشه نورى عطا خواهد كرد كه در پرتو آن از ظلمات قيامت گذر كنند .

و يجعل لكم نورًا تمشون به

آخرت طلبى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 1

1 - متقين ، در دنيا همواره در انديشه آخرت و نگران از فرجام اخروى خويش

قالوا إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين

{اشفاق} در معناى {ترس و نگرانى} و {خير خواهى شديد} به كار مى رود (القاموس المحيط). در آيه شريفه اگر {فى أهلنا} متعلق به {كنّا} باشد، واژه {مشفقين} ظهور در معناى اول و اگر متعلق به {مشفقين} باشد، ظهور در معناى دوم دارد. برداشت بالا بر پايه احتمال اول است.

آرامش اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 51 - 2

2 - آرامش كامل تقواپيشگان در باغ هاى بهشتى

متّكئين فيها

برداشت ياد شده

بر اين فرض استوار است كه تعبير {متّكئين فيها} كنايه از آرامش كامل باشد; زيرا اين حالت مربوط به كسانى است كه در آرامش به سر مى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 7 - 3

3 - انفاق گرانِ متقى و مؤمن ، داراى آخرتى سرشار از آسايش

فأمّا من أعطى . .. فسنيسّره لليسرى

آيات بعد _ كه از {عسرى} سخن گفته است _ با جمله {و ما يغنى عنه ماله إذا تردّى} مصداق {عسرى} را زمان هلاكت شخص و بى فايده بودن مال معرفى كرده است كه بر جهان آخرت تطبيق مى كند. بنابراين مى توان گفت: {يسرى} _ كه در مقابل آن است _ نيز شامل آخرت مى باشد. آيه {و إنّ لنا لَلآخرة و الاُولى} نيز شاهد تعميم آن بر جهان آخرت است.

آزادى بيان متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 12 - 5

5 - كسى كه فرمان به تقواپيشگى در گفتار او نمودار يا محتمل است ، هرگز نبايد او را به سكوت وادار كرد .

أرءيت الذى ينهى . .. أرءيت إن ... أمر بالتّقوى

حرف {إن}، براى شرط و بيانگر كافى بودن احتمال در اين موارد است.

آزادى متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 46 - 2

2- تقواپيشگان ، مجاز به ورود به هر قسمتى از باغ هاى بهشتند . *

ادخلوها بسل_م ءامنين

ذكر جمله {ادخلوها}، پس از آنكه گفته شد {متقين در بهشت قرار خواهند داشت}، ممكن است از اين جهت باشد كه

آنان، در آزاد بودن در بخشهاى مختلف ترديد داشته باشند كه به آنها گفته مى شود: {با سلامت و امنيت وارد هر بخشى مى توانند بشوند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 7

7 - تقواپيشگان ، در انتخاب جايگاه و منزل خود در بهشت آزاد خواهند بود .

و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة حيث نشاء

{تَبَوّأ} (مصدر {نتبوّأ}) به معناى سكنى و منزل گرفتن است.

آسايش اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 11

11- متقين ، پس از مرگ پيوسته در آسايش و سلامتى اند .

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 41 - 3

3 - زندگى تقواپيشگان در بهشت ، در اوج آسودگى و شادابى است .

إنّ المتّقين فى ظل_ل و عيون

زندگى در زير سايه ها و در كنار چشمه سارها، بيانگر برداشت ياد شده است.

آگاهى به روحيه متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 44 - 5

5 _ علم دقيق خداوند به حالات و روحيّات تقواپيشگان

و اللّه عليم بالمتقين

آگاهى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 201 - 2

2 _ تقواپيشگان به هنگام مواجه شدن با شيطان و وسوسه هاى او ، فرمان هاى خدا را به ياد آورده و به راهى كه مسير تقواست ، واقف مى شوند .

إن الذين اتقوا إذ امسهم طئف من الشيطن تذكروا فإذا

هم مبصرون

تذكر در اينجا به معناى توجه كردن و به خاطر آوردن دانسته هاست و مراد از دانسته ها، به قرينه آيه 199، اوامر الهى است. {ابصار} (مصدر مبصرون) به معناى بينا شدن و آگاهى يافتن است و مراد از آن به دليل {الذين اتقوا} قرار گرفتن در مسير تقواپيشگى و در نتيجه رهيدن از دام شيطان است.

آمرزش اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 12

12 - مؤمنان تقواپيشه ، مشمول مغفرت و آمرزش خداوند در قيامت

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا . .. و يغفر لكم

آمرزش لغزش متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 15

15- راه يافتن تقواپيشگان به بهشت ، پس از غفران لغزش هاى دنيوى آنان از سوى پروردگار

الجنّة الّتى وعد المتّقون فيها . .. و مغفرة من ربّهم

با توجه به اين كه در بهشت، زمينه لغزش و گناه نيست; تعبير {مغفرة} نظر به خطاهاى دنيوى دارد كه به هر حال _ حتى همه اهل تقوا _ از آن مصون نيستند.

آمرزش متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 56 - 6

6- لغزش هاى دنيوى متقين ، مورد غفران و بخشايش خداوند در آخرت *

و وق_هم عذاب الجحيم

تعبير {وقاهم عذاب الجحيم}، مى رساند كه {متقين} چه بسا با همه تقواى خويش، لغزش هايى دارند كه آنان را در معرض كيفر قرار داده است; اما خداوند با رحمت خويش آنها را از عذاب دوزخ ايمن داشته است.

اجابت خواسته هاى متقين

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 31 - 4،7،9

4- تمامى خواسته هاى تقواپيشگان در بهشت ، برآورده مى شود .

دار المتّقين . جنّ_ت عدن يدخلونها ... لهم فيها ما يشاءون

7- ورود به بهشت جاودان و رسيدن به تمامى خواسته ها در آن ، پاداش خداوند به تقواپيشگان است .

دار المتّقين . جنّ_ت عدن ... لهم فيها ما يشاءون

9- نيل به سعادت اخروى ، جاى گرفتن در بهشت و برآورده شدن تمامى خواسته ها در آن ، پاداش خداوند به تقواپيشگان

و لنعم دار المتّقين . جنّ_ت عدن ... لهم فيها ما يشاءون كذلك يجزى الله المتّقين

احترام اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 85 - 7

7- برانگيختن تقواپيشگان در قيامت _ با اكرام و احترام ويژه _ نمودى از رحمانيت خداوند و عزّت بخشى او است .

واتّخذوا من دون اللّه ءالهةً ليكونوا لهم عزًّا. .. يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 50 - 6

6 - تقواپيشگان هنگام ورود به باغ هاى بهشتى ، با استقبال گرم و احترام و تكريم رو به رو خواهند شد .

مفتّحة لهم الأبوب

برداشت ياد شده بر اين فرض استوار است كه مقصود از گشوده بودن درب هاى باغ هاى بهشتى بر روى تقواپيشگان و بهشتيان، استقبال گرم و با احترام و تكريم از ايشان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 1

1 - رهنمون شدن متقين در قيامت ، به سوى بهشت همراه

با تكريم و درود و شادمانى

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . .. ادخلوها بسل_م

احترام به متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 9

9- متقين ، مورد تكريم و بزرگداشت فرشتگان

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم ادخلوا الجنّة

احترام متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 19 - 1

1 - تقواپيشگان ، مورد تكريم و دعوت الهى براى بهرهورى آزاد از نعمت هاى بهشتى

كلوا و اشربوا

احتضار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 4،13

4- تقواپيشگان ، به هنگام قبض روح از هرگونه ظلم به نفس به دورند .

المتّقين . .. الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين

به قرينه مقابله با آيه {الكافرين . الذين تتوفّيهم الملائكة ظالمى أنفسهم} احتمال دارد مراد از طيب (پاكى) به دور بودن از ظلم به نفس باشد.

13- دعوت فرشتگان از تقواپيشگان به هنگام قبض روح آنان ، براى ورود به بهشت

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون ... ادخلوا الجنّة

احسان متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 17

17- احسان ، از نشانه هاى متقين

للذين أحسنوا . .. و لنعم دار المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 34 - 8

8 - تقواپيشگان ، مصداق بارز محسنان هستند .

أُول_ئك هم المتّقون . لهم ما يشاءون ... ذلك جزاء المحسنين

برداشت ياد شده از به كار رفتن تعبير {محسنين} درباره {متقين} به دست مى آيد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 5

5 - تقواپيشگان ، از محسنان و داراى يك سرنوشت اند .

إنّ المتّقين فى ظل_ل و عيون . .. هنيئًا بما كنتم تعملون . إنّا كذلك نجزى المحسني

اخلاص متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 45 - 4

4- تقواپيشگان ، بندگان خالص خدا و ر ها شده از وسوسه و سلطه ابليس

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

در آيه هاى قبل، مردم به دو گروه تقسيم شدند:B1. پيروان گمراه ابليس; 2. بندگان خالص خدا و سپس جايگاه گروه اول در قيامت، روشن گرديد و در اين آيه به سرنوشت گروه دوم پرداخته است و از {مخلصين} به {المتقين} تعبير كرده كه بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 1

1 - عبادت خالصانه خدا ، اجتناب از عبادت طاغوت ، توبه ، پيروى از بهترين سخن و خردورزى ، از اوصاف تقواپيشگان

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها و أنابوا إلى اللّه . .. الذين يستمعون القول .

{الذين اتّقوا ربّهم} بيان تفصيلى براى آن دسته از افراد مؤمنى است كه در آيات قبل توصيف شده اند; يعنى، {الذين اجتنبوا الطاغوت. .. الذين يستمعون القول...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 20 - 1

1 - برخورداران درجه والاى تقوا ، تنها براى جلب توجّه و عنايت خداوند ، اموال خود را انفاق مى كنند .

الأتقى . .. إلاّ ابتغاء وجه ربّه

استثنا در اين آيه، منقطع

است; يعنى، حق نعمتى بر گردن او نيست; لكن {ابتغاء} وجود دارد; يعنى، شخص {أتقى} در انفاق خود، نمى خواهد پاسخ نعمت ديگران را داده باشد. او تنها به اين انگيزه انفاق مى كند كه خداوند، به او رو كرده و وى را مورد لطف خود قرار دهد. {وجه} به معناى {صورت و چهره} و كنايه از توجّه و عنايت است.

ادراك متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 201 - 5

5 _ اهل تقوا توانا بر تشخيص وسوسه هاى شيطان به هنگام مواجه شدن با آن وسوسه ها هستند .

إن الذين اتقوا إذ امسهم طئف من الشيطن تذكروا

استراحتگاه اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 24 - 2

2 _ متقين ، برخوردار از برترين جايگاه و نيكوترين آسايشگاه در بهشت

أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون . .. أصح_ب الجنّة يومئذ خير مستقرًّا أحسن مقيلاً

آيه شريفه جايگاه اهل بهشت و برخوردارى هاى آنان را، در برابر مجرمان مشخص كرده است; اما اين كه بهشتيان چه كسانى اند، در اين آيه از آنان ياد نشده است; ولى در آيه 15 اهل بهشت به {متقين} توصيف شده است. ارتباط ميان اين دو دسته از آيات، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

استعاذه متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 201 - 3

3 _ تقواپيشگان به هنگام احساس وسوسه گرى هاى شيطان با يادآورى فرمان خدا ( استعاذه ) به وى پناه مى برند و با بصيرت و آگاهى از دام

شيطان مى رهند .

إذ امسهم طئف من الشيطن تذكروا فإذا هم مبصرون

در برداشت فوق، به قرينه {فاستعذ باللّه} در آيه قبل، متعلق {تذكروا} لزوم استعاذه گرفته شده است.

استغفار متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 16 - 2

2 _ تقوا پيشگان ، همواره خواستار بخشايش گناهان خويش از خدا و مصونيّت از عذاب دوزخند .

للّذين اتقوا . .. فاغفرلنا ذنوبنا و قنا عذاب النار

{الذين يقولون}، بيان ويژگيهاى {الذين اتقوا} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 17 - 1

1 _ صبر و راستى در گفتار ، خضوع در برابر خداوند ، انفاق و استغفار در سحرگاهان ، از صفات متّقين

للّذين اتّقوا . .. الصابرين ... بالاسحار

آيه فوق (الصابرين و الصادقين . .. )، بيان و توضيح ديگرى براى {للّذين اتقوا} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 135 - 1

1 _ ياد خدا و طلب آمرزش ( توبه ) شيوه پارسايان ، در صورت ارتكاب كارى ناشايست ( زنا يا مطلق گناه كبيره ) و يا ستم بر خويش

اعدّت للمتّقين . .. و الّذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذكروا اللّه فاستغفر

برخى گفته اند مراد از {فاحشة}، زنا و مقصود از ظلم در اين آيه، ساير گناهان _ چه صغيره و چه كبيره _ است. برخى ديگر گفته اند كه مراد از {فاحشة}، گناهان كبيره و مقصود از ظلم، گناهان صغيره است.

استقبال از متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء

- 26 - 90 - 1

1 - رستاخيز ، روز استقبالِ شايانِ بهشت از قدوم تقواپيشگان

و أُزلفت الجنّة للمتّقين

{إزلاف} (مصدر مجهول {أُزلفت}) به معناى نزديك آورده شدن است. بنابراين از مفاد آيه استفاده مى شود كه بهشت را براى استقبال و خوش آمدگويى به تقواپيشگان، نزديك مى آورند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 50 - 6

6 - تقواپيشگان هنگام ورود به باغ هاى بهشتى ، با استقبال گرم و احترام و تكريم رو به رو خواهند شد .

مفتّحة لهم الأبوب

برداشت ياد شده بر اين فرض استوار است كه مقصود از گشوده بودن درب هاى باغ هاى بهشتى بر روى تقواپيشگان و بهشتيان، استقبال گرم و با احترام و تكريم از ايشان باشد.

اقتدار متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 12

12_ اقتدار و عزت تقواپيشگان صبور و نيكوكار ، از نعمت هاى بزرگ الهى به آنان است .

قالوا ي_أيها العزيز . .. قد منّ الله علينا

مصداق مورد نظر براى نعمت الهى به يوسف(ع) عزت و اقتدار در سرزمين مصر است.

اقرار اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 27 - 1

1 - اذعان متقين در بهشت ، به نقش لطف الهى در رهايى آنان از عذاب دوزخ و ورود ايشان به بهشت

فمنّ اللّه علينا و وقي_نا عذاب السموم

اقرار متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 11

11 - اعتراف متقين به نقش اصلى ربوبيت خداوند ، در

هدايت آنان به بهشت و نجات از دروخ

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم و وقيهم ربّهم عذاب الجحيم

قيد {بماآتاهم. ..} مى رساند كه پارسايان بهشتى، در عين برخوردارى از نعمت ها، گرفتار غفلت نشده و مغرور به تقواى خود نمى باشند; بلكه توجه دارند كه به هر نعمتى رسيده اند و از هر بلايى كه رهيده اند جز در پرتو امداد و رهنمودهاى رشد آفرين خداوند و الطاف او نبوده است.

التجاى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 28 - 3

3 - تقواپيشگان ، هماره به ياد خدا و ملتجى به او در زندگى خويش

إنّا كنّا من قبل ندعوه

تعبير {كنّا. .. ندعوه} استمرار دعا و التجا را افاده مى كند.

الگوى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 13

13 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند مى خواهند كه خود و همسر و فرزندانشان ، الگو و مقتداى مردم تقواپيشه باشند .

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

امتحان متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 15

15 _ خداوند با رساندن تقواپيشگان به حكومت ، آنان را آزمايش خواهد كرد .

و العقبة للمتقين . .. فينظر كيف تعملون

امداد به متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 14

14 _ تقواپيشگان ، برخوردار از امداد و نصرت الهى

و اعلموا أن اللّه مع المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 8

8 _ مؤمنان

پرهيزكار ، مورد حمايت و امداد الهى در جهاد با كافران

قتلوا الذين يلونكم من الكفار . .. أن اللّه مع المتقين

امنيت اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 35 - 7

7 _ تصديق كنندگان انبيا و تقواپيشگان راستكردار در قيامت ايمن از عقوبتهاى الهى و به دور از هر گونه اندوه هستند.

فمن اتقى و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

مراد از نبودن خوف (لا خوف) به دليل آيه بعد، ايمنى از گرفتار شدن به آتش دوزخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 51 - 1

1- تقواپيشگان در آخرت ، برخوردار از امنيت كامل و ايمن از هرگونه سختى و بلا

إنّ المتّقين فى مقام أمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 52 - 1

1- بوستان ها و چشمه ساران بهشت ، جايگاه امن تقواپيشگان

إنّ المتّقين فى مقام أمين . فى جنّ_ت و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 56 - 3

3- راه نداشتن مرگ در بهشت ، نمودى از امنيت عام و فراگير حيات اخروى تقواپيشگان

فى مقام أمين . .. ف_كهة ءامنين . لايذوقون فيها الموت

ارتباط اين آيه با {مقام أمين} در آيات پيشين و {آمنين} در آيه قبل، گوياى برداشت ياد شده است.

امنيت متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 46 - 1

1- دعوت از تقواپيشگان براى ورود به بهشت ، همراه با سلامت و امنيت

كامل و به دور از هرگونه رنج ، درد ، ناخوشى و ناامنى است .

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

{باء} در {بسلام} در معناى {مصاحبت} به كار رفته است.

انفاق متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 3 - 1

1 - ايمان به غيب ( خدا و . . . ) ، اقامه نماز و انفاق از صفات اهل تقواست .

هدًى للمتقين. الذين يؤمنون ... ينفقون

{غيب} به معناى پنهان و ناپيداست و چون ايمان به آن ارزشهاى دينى شمرده شده، مقصود از {غيب} هر پنهان و نهانى نيست، بلكه مراد از آن، به مناسبت فرازهاى بعد، خدا و فرشتگان و مانند آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 17 - 1

1 _ صبر و راستى در گفتار ، خضوع در برابر خداوند ، انفاق و استغفار در سحرگاهان ، از صفات متّقين

للّذين اتّقوا . .. الصابرين ... بالاسحار

آيه فوق (الصابرين و الصادقين . .. )، بيان و توضيح ديگرى براى {للّذين اتقوا} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 1،2

1 - بخشى از اموال محسنان تقواپيشه ، اختصاص به سائلان و محرومان دارد .

و فى أمولهم حقّ للسّائل و المحروم

2 - اهل تقوا و احسان ، همراه با تهجد و عبادت ، داراى خدمات اجتماعى و انفاق مالى اند .

كانوا قليلاً من الّيل ما يهجعون . .. و فى أمولهم حقّ للسّائل و المحروم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 -

20 - 14

14 - تقواپيشگان ، با انفاق كردن اموال خود ، نعمت علاقه مندى به لطف خدا را پاس داشته ، از آن قدردانى مى كنند .

و ما لأحد عنده من نعمة تجزى . إلاّ ابتغاء وجه ربّه الأعلى

انقياد متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 69 - 3

3 - تقواپيشگان ، به آيات الهى ايمان آورده و در برابر اراده الهى تسليم اند .

إلاّ المتّقين . ي_عباد ... الذين ءامنوا ب_اي_تنا و كانوا مسلمين

اهتمام متقين به احسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 16 - 4

4 - پيشينه درخشان تقواپيشگان و پايبندى آنان بر نيكى و احسان ، مايه دستيابى آنان به بهشت و هداياى پروردگار

ءاخذين ما ءاتيهم . .. إنّهم كانوا قبل ذلك محسنين

اهميت شخصيت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 12 - 5

5 - كسى كه فرمان به تقواپيشگى در گفتار او نمودار يا محتمل است ، هرگز نبايد او را به سكوت وادار كرد .

أرءيت الذى ينهى . .. أرءيت إن ... أمر بالتّقوى

حرف {إن}، براى شرط و بيانگر كافى بودن احتمال در اين موارد است.

ايمان به پيروزى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 13

13_ توجه و باور به پيروزى اهل تقوا ، زمينه ساز پيشه ساختن صبر و مقاومت در برابر مشكلات راه تقوا و ايمان

فاصبر إن الع_قبة للمتقين

ايمان متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

1 - بقره - 2 - 3 - 11

11 _ انفاق هاى مقطعى موجب قرار گرفتن آدمى در زمره متقيان ، نخواهد شد .

هدًى للمتقين . .. و مما رزقنهم ينفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 4 - 1،2

1 - ايمان به قرآن و معارف و احكام نازل شده بر پيامبر ( ص ) ، از صفات متقين است .

هدًى للمتقين . .. الذين يؤمنون بما انزل إليك

2 - تقوا پيشگان ، مؤمن به كتاب هاى آسمانىِ اديان گذشته و معارف و احكام آنها

و الذين يؤمنون بما انزل إليك و ما انزل من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 16 - 1

1 _ اقرار به ايمان و دعاى مستمر تقواپيشگان به درگاه خداوند

للّذين اتقوا . .. الّذين يقولون ربّنا

استمرار، از فعل مضارع {يقولون} برداشت شده است. و {الذين يقولون}، بيان ويژگيهاى {الذين اتقوا} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 69 - 3

3 - تقواپيشگان ، به آيات الهى ايمان آورده و در برابر اراده الهى تسليم اند .

إلاّ المتّقين . ي_عباد ... الذين ءامنوا ب_اي_تنا و كانوا مسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 51 - 4

4- ساحت تقواپيشگان ، به دور از گناه و ترديد در معاد و حقايق اخروى

إنّ ه_ذا ما كنتم به تمترون . إنّ المتّقين

از مقابله ميان متقين و گروه پيشين _ كه با وصف {الأثيم} و {كنتم به تمترون} ياد شده اند _ مطلب

بالا استفاده مى شود.

برائت ذمه متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 19 - 4

4 - برائت ذمّه از حقوق ديگران ، از نشانه هاى تقواپيشگان است .

الأتقى . الذى ... و ما لأحد عنده من نعمة تجزى

برداشت ياد شده، ناظر به احتمال مستأنفه بودن اين آيه است كه در اين صورت بر اوصاف پيشين، وصف جديدى را افزوده است.

برترى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 28 - 7

7 - تقواپيشگان در نظام ارزشى خدا با تبه كاران برابر نيستند ; بلكه آنان برتر مى باشند .

أم نجعل المتّقين كالفجّار

بشارت به متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 12

12 _ بهشت و بشارت خلود در آن ، تنها بخشى از ضيافت الهى براى تقواپيشگان است .

نزلا من عند اللّه

كلمه {نزل}، به چيزهايى گفته مى شود كه در آغاز ورود ميهمان براى پذيرايى از وى فراهم مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 64 - 4

4 _ بشارت هاى خداوند به مؤمنان متقى ، موجب رفع ترس و اندوه آنان است .

ألا إن أولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون. الذين ءامنوا و كانوا يتقون. لهم

جمله {لهم البشرى} مى تواند تعليل براى جمله {لا خوف عليهم و لا هم يحزنون} باشد ; يعنى، چون اولياى خدا در دنيا دريافت بشارت مى كنند، خوف و حزن از آنان رخت برمى بندد.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 1

1_ بهشت ، وعده و نويد خداوند به تقواپيشگان

مثل الجنة التى وعد المتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 10

10- فرشتگان ، به هنگام قبض روح تقواپيشگان ، حامل پيام سلامتى و خوشحالى براى آنانند .

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم ادخلوا الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 97 - 6

6- بشارت به پرهيزگاران و انذار دشمنان متعصب و سرسخت دين ، از اهداف قرآن و رسالت پيامبر ( ص )

لتبشّر به المتّقين و تنذر به قومًا لدًّا

{لدّ} جمع {ألدّ} است و {قوماً لدّاً}; يعنى، مردمى در اوج سرسختى و لجاجت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 10

10 - بشارت دربانان بهشت به تقواپيشگان ، مبنى بر در امنيت و سلامت بودن آنان در بهشت جاويدان

و قال لهم خزنتها سل_م عليكم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه عبارت {قال لهم خزنتها سلام}، جمله اخبارى باشد; يعنى، درصدد اخبار از آينده تقواپيشگان در بهشت و در واقع بشارت به ايشان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 68 - 4

4 - بشارت خداوند به تقواپيشگان ، مبنى بر مصونيت آنان از هرگونه خوف و اندوه در قيامت

ي_عباد لا خوف عليكم اليوم و لا أنتم تحزنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 1

1 -

نويد الهى به ملحق گشتن نسل مؤمن تقواپيشگان ، به ايشان در بهشت

و الذين ءامنوا و اتّبعتهم ذرّيّتهم بإيم_ن ألحقنا بهم ذرّيّتهم

بصيرت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 10

10 _ اعطاى بصيرت ويژه به تقواپيشگان و بخشش گناه آنان ، تفضلى از جانب خداست ، نه پاداش استحقاقى آنان .

يجعل لكم فرقانا . .. و اللّه ذوالفضل العظيم

بنيامين از متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 7

7_ يوسف ( ع ) و بنيامين از تقواپيشگان صبور و از زمره محسنان بودند .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

بهترين پاداش متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 20 - 11

11 - برخوردارى از لطف و توجّه خداوند ، شايسته ترين پاداش براى انفاق گرانِ باتقوا است .

الأتقى . الذى يؤتى ماله ... إلاّ ابتغاء وجه ربّه الأعلى

بهره مندى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 48 - 2

2 - تقواپيشگان ، بهره مند از قرآن و بيدار و هشيار با تعاليم آن

و إنّه لتذكرة للمتّقين

بهشت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 133 - 5،6،8،9،12،14،15،16،17

5 _ آمرزش الهى و بهشت تقواپيشگان ، مقصود بايسته اى براى اهل ايمان

و سارعوا الى مغفرة من ربّكم . .. اعدّت للمتّقين

6 _ نيل به آمرزش الهى و بهشت تقواپيشگان ، برانگيزنده اهل

ايمان به اطاعت از خدا و رسول ( ص )

يا ايّها الّذين امنوا . .. و اطيعوا اللّه و الرّسول ... سارعوا الى مغفرة من ربّك

جمله {سارعوا الى . .. }، بعد از امر به اطاعت از خدا و رسول(ص)، براى ايجاد انگيزه و نيز تشويق مؤمنان به پيروى از خدا و پيامبرش است.

8 _ ورود به بهشتِ تقواپيشگان ، در گرو آمرزش گناهان

و سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة عرضها السّموات و الارض اعدّت للمتّقين

تقديم ذكرى آمرزش الهى بر بهشت پهناور، بيانگر تقدّم خارجى آن است; يعنى نخست بايد آمرزش حاصل شود، و آنگاه ورود به بهشت متّقين.

9 _ بهشتِ تقواپيشگان ، منزلگاه پاكان

و سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة عرضها السّموات و الارض اعدّت للمتّقين

چون درآمدن به بهشتِ مهيّا شده براى تقواپيشگان در گرو آمرزش گناهان است، آن بهشت، جايگاه پاكان از گناه خواهد بود.

12 _ بهشت موعود اهل تقوا ، داراى وسعتى به پهنه آسمان ها و زمين

و جنّة عرضها السّموات و الأرض اعدّت للمتّقين

بنابر اينكه مراد از {عرض}، وسعت باشد، نه عرض مقابلِ طول.

14 _ بهشت ، در انتظار تقواپيشگان است و براى آنان مهيا شده .

و جنّة عرضها السّموات و الارض اعدّت للمتّقين

15 _ اطاعت خدا و رسول ( ص ) ، جلب رحمت الهى و آمرزش گناهان ، مراحلى در طول هم براى ورود به بهشت متّقين

و اطيعوا اللّه و الرّسول لعلّكم ترحمون. و سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة عرضها

16 _ بهشتِ تقواپيشگان ، اكنون حاضر و آماده است .

اعدّت للمتّقين

كلمه {اعدّت} (مهيّا شده)، به صيغه ماضى، دلالت بر وجود بالفعل بهشت دارد.

17 _ بهشت

، در اصل ، براى تقواپيشگان آفريده و مهيّا شده است .

و جنّة . .. اعدّت للمتّقين

بنابر اينكه توصيف {جنّة} به صفت {اعدّت للمتّقين}، وصف توضيحى باشد و نه احترازى; يعنى بهشت، جايگاهى براى تقواپيشگان است و اگر ديگران وارد شوند، به تَبَع خواهد بود، نه بالاصالة.

بيان فرجام متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 45 - 5

5- ذكر فرجام شوم گمراهان در كنار فرجام سعادتمندانه تقواپيشگان ، از روش هاى هدايتى قرآن *

الغاوين . و إن جهنّم لموعدهم أجمعين ...إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

بينش متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 28 - 2

2 - متقين ، دستيابى خود به بهشت را مرهون دعا ها و نيايش هاى خود به درگاه خداوند مى دانند .

فمنّ اللّه علينا . .. إنّا كنّا من قبل ندعوه

پاداش اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 31 - 7،9

7- ورود به بهشت جاودان و رسيدن به تمامى خواسته ها در آن ، پاداش خداوند به تقواپيشگان است .

دار المتّقين . جنّ_ت عدن ... لهم فيها ما يشاءون

9- نيل به سعادت اخروى ، جاى گرفتن در بهشت و برآورده شدن تمامى خواسته ها در آن ، پاداش خداوند به تقواپيشگان

و لنعم دار المتّقين . جنّ_ت عدن ... لهم فيها ما يشاءون كذلك يجزى الله المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 53 - 2

2 - بهشت و نعمت هاى آن ، پاداش تقواپيشگان

است .

جنّ_ت . .. ه_ذا ما توعدون ليوم الحساب

{ليوم الحساب} به تقدير {لأجل جزاء يوم الحساب} است; يعنى، اين نعمت ها همان چيزى است كه به خاطر روز حساب به شما وعده داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 2،4،8

2 - بناهاى مرتفع و چند طبقه (كاخ ها) در بهشت، پاداش اختصاصى تقواپيشگان

ل_كن الذين اتّقوا ربّهم لهم غرف من فوقها غرف مبنيّة

"غرفه" (مفرد "غرف") به معناى بناهاى مرتفع و خانه اى بالاى خانه اى ديگر (چند طبقه چون كاخ) است. گفتنى است لام در "لهم" براى اختصاص است.

4 - تقواپيشگان ، از منظره هاى چشم نواز و لذت بخش بهشت بهره مند خواهند شد .

لهم غرف من فوقها غرف مبنيّة

مرتفع و چند طبقه بودن بناهاى بهشت به همراه جريان نهرها در پايين آنها، مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

8 - كاخ ها و بنا هاى تقواپيشگان در بهشت ، داراى نهرهايى است جارى در پايين آنها .

غرف مبنيّة تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 36 - 2،4

2 - خداوند ، به اقتضاى ربوبيت خويش ، تقواپيشگان را از پاداش هاى اخروى بهره مند مى سازد .

جزاء من ربّك

4 - بهره مند ساختن تقواپيشگان از پاداش هاى آخرت ، جلوه تدبير خداوند در ترفيع بخشيدن به مقام پيامبر ( ص ) است .

ربّك

{ربّ} مصدر و به معناى تربيت است و مجازاً در معناى {تربيت كننده} استعمال مى شود (مفردات راغب). تأكيد بر واژه {ربّك}، گوياى آن است كه اعطاى پاداش

به متقين، در راستاى تربيت پيامبر(ص) و افزودن رشد آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 37 - 6،8

6 - پاداش رسانى به اهل تقوا در قيامت ، اقتضاى تدبير نظام هستى و لازمه ربوبيت خداوند بر جهان است .

جزاء من ربّك . .. ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما

8 - نعمت هاى بهشت و پاداش تقواپيشگان در آن ، جلوه رحمت گسترده خداوند است .

جزاء من ربّك . .. الرحم_ن

پاداش ديندارى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 10

10 - تقواپيشگان ، مورد حفاظت خداوند از گرفتارى به جهنم ، در قبال تلاش آنان براى حفظ ارزش هاى الهى در دنيا

إنّ المتّقين . .. و وقيهم ربّهم عذاب الجحيم

با توجه به اين كه ريشه {متقين} و {وقاهم} از يك ماده مى باشد، ممكن است تعبير {وقاهم} اشاره به مطلب بالا داشته باشد.

پاداش متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 4،5،6،11،19

4 _ بهشت جاودان و همسران پاكيزه و رضايت الهى ، پاداش تضمين شده از جانب خداوند ، براى تقواپيشگان

للّذين اتقوا . .. جنات ... خالدين فيها و ازواج مطهرة و رضوان من اللّه

5 _ پاداش متّقين ، در پرتو ربوبيّت حق

للّذين اتقوا عند ربّهم

6 _ نعمت هاى ويژه اخروى ، مخصوص متّقين است .

الّذين اتقوا عند ربّهم . .. و رضوان من اللّه

اختصاص به متّقين، مستفاد از تقديم خبر بر مبتدأ; و ويژگى نعمتها از {عند ربّهم} استفاده شده است.

11

_ وجود باغ هاى متعدّد در آخرت ، براى متّقين

للّذين اتّقوا عند ربّهم جنّات تجرى من تحتها الانهار

19 _ بصيرت خداوند به بندگان ، تضمين كننده پاداش متّقين و كيفر كافران

قل للّذين كفروا . .. للّذين اتقوا عند ربّهم ... و اللّه بصير بالعباد

اگر آگاهى همه جانبه خداوند نباشد، كيفرها و پاداشها، تضمين نمى شود. از اين رو خداوند پس از بيان كيفر و پاداش، آگاهى خود را به احوال بندگان، متذكّر مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 115 - 8

8 _ تقواپيشگان بهره مند از پاداش الهى ، در برابر اعمال نيكى كه انجام مى دهند .

و ما يفعلوا من خير فلن يكفروه و اللّه عليم بالمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 136 - 9

9 _ آمرزش الهى و بهشت جاودان ، پاداش احسان و نيكوكارى

و اللّه يحب المحسنين . .. اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 24

24 _ پاداش بزرگ از آن مؤمنان تقواپيشه

و ان تؤمنوا و تتّقوا فلكم اجر عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 31 - 11

11 _ سراى اخروى پرهيزكنندگان از گناهان كبيره ، جايگاهى گرانمايه و با شرافت

و ندخلكم مدخلا كريماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 18

18 _ رعايت كنندگان تقوا و احسان در محيط خانواده ، از پاداش الهى برخوردار خواهند

شد .

و إن تحسنوا و تتقوا فإنّ اللّه كان بما تعملون خبيراً

جمله {فان اللّه . ..} در مقام تشويق به احسان و تقواست. و چون علم خدا به احسان و تقوا، معمولا تأثيرى براى انجام آن ندارد ; بنابراين بايد كنايه از پاداش دهى الهى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 10،11

10 _ اعطاى بصيرت ويژه به تقواپيشگان و بخشش گناه آنان ، تفضلى از جانب خداست ، نه پاداش استحقاقى آنان .

يجعل لكم فرقانا . .. و اللّه ذوالفضل العظيم

11 _ خداوند ، مؤمنان تقواپيشه را علاوه بر اعطاى بصيرت و بخشش گناهان ، از موهبت هاى ديگر نيز بهره مند خواهد كرد .

يجعل لكم فرقانا . .. و اللّه ذوالفضل العظيم

برداشت ف___وق مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {و ال__لّه . .. } مستانفه باشد نه بيانگر تعليل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 16

16- بهشت ، پاداش كردار و اعمال متقين

ادخلوا الجنّة بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 63 - 4

4- بهشت ، پاداشى فراتر از اجر كردار متقيان ، است ; نه هم پايه آن .

نورث من عبادنا من كان تقيًّا

به مالى كه بدون رنج و سختى به كسى برسد {ارث} اطلاق مى گردد (مفردات راغب). اين تعبير براى بهشت در كنار تخصيص آن به {من كان تقيّاً} اشاره به اين دارد كه تا تقوا نباشد، ورود به بهشت ممكن نيست. از طرفى بهشت را سرمايه اى كه

بدون تلاش به دست آمده معرفى كرده است تا بفهماند كه اين پاداش، با آن كردار، قابل قياس نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 5

5 _ بهشت جاودان ، پاداش و سر انجام تقواپيشگان

جنّة الخلد التى وعد المتّقون كانت لهم جزاء و مصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 6

6 - اعطاى پاداش به تقواپيشگان ، جلوه اى از ربوبيت الهى

ل_كن الذين اتّقوا ربّهم لهم غرف من فوقها غرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 10،12

10 - بهشت ، پاداشى نيكو و شايسته براى تقواپيشگان

و سيق الذين اتّقوا ربّهم إلى الجنّة زمرًا . .. فنعم أجر الع_ملين

12 - بهشت ، پاداش و بهاى عمل و تلاش تقواپيشگان است كه آن را به بهانه نمى دهند .

نتبوّأ من الجنّة حيث نشاء فنعم أجر الع_ملين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 70 - 4

4 - همراهى اهل تقوا در بهشت با همسران دنيوى خويش ، پاداش الهى براى آنان

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 72 - 1

1 - بهشت با نعمت هاى فراوان و پايان ناپذير آن ، پاداش عملكرد پرهيزگاران

و تلك الجنّة الّتى أُورثتموها بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 1

1- بهشت و نعمت هاى آن ، پاداش موعود الهى براى

تقواپيشگان

الجنّة الّتى وعد المتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 36 - 10

10- پاداش الهى به مؤمنان متقى ، به گونه اى رايگان و نه در قبال درخواست مال از ايشان

يؤتكم أجوركم و لايسئلكم أمولكم

{لايسئلكم أموالكم} در رابطه با جمله {يؤتكم أجوركم} است و دفع دخل مقدّر مى كند; يعنى، خداوند در قبال پاداش هاى خود، چيزى جز ايمان و تقوا از شما انتظار ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 19 - 5

5 - بهرهورى متقين از نعمت هاى گواراى بهشت ، پاداش عملكرد نيك و مداوم خود آنان

كلوا و اشربوا هني_ًا بما كنتم تعملون

تعبير {كنتم تعلون}، ماضى استمرارى و دلالت بر مداومت پارسايان بر اعمال نيك دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 54 - 3

3 - باغ ها و نهر هاى بهشتى ، پاداش عملكرد خود متقين

و كلّ شىء فعلوه . .. إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نهر

از ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در زمينه نقش مؤثر عمل در پاداش و كيفر انسان بود، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 8

8 - كسانى كه تقوا پيشه كنند ، از اجر بزرگ الهى بهره مند خواهند شد .

و من يتّق اللّه . .. يعظم له أجرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 36 - 8

8 - پاداش و عطا هاى خداوند به بهشتيان

، داراى نظم و حسابى خاص و مناسب با درجات تقواى آنان است .

إنّ للمتّقين . .. عطاء حسابًا

چنانچه {حساب} به معناى اسم مفعول (محاسبه شده) باشد، مراد از جزاء حساب شده، جزائى است كه با ميزان اعمال تقواپيشگان مناسب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 6 - 4

4 - وجود زمينه بهره مندى از پاداش هاى نيكوى الهى ، براى سخاوتمندان و تقواپيشگان

من أعطى و اتّقى . و صدّق بالحسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 21 - 4

4 - خداوند ، بر وعده خود درباره رساندن انفاق گرانِ باتقوا به فرجامى رضايت بخش ، سوگند ياد كرده است . *

و لسوف يرضى

{لام} در {لسوف}، لام قسم و يا لام ابتدا است; برداشت ياد شده، براساس احتمال اول است.

پاكى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 11،12

11 - تمجيد دربانان بهشت از خوبى ها و پاكدامنى تقواپيشگان ، در آستانه ورودآنان به بهشت

و قال لهم خزنتها. .. طبتم

12 - پاكدامنى و طهارت از گناه ، از اوصاف برجسته تقواپيشگان

طبتم

از اين كه دربانان بهشت در آستانه ورود تقواپيشگان تنها از پاكى و پاكدامنى آنان سخن مى گويند، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

پذيرايى اخروى از متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 43 - 1،3

1 - پذيرايى شدن تقواپيشگان در بهشت ، از خوردنى ها و نوشيدنى ها

كلوا و اشربوا

3 - تقواپيشگان در بهشت ، مورد ضيافت

و تكريم و تجليل الهى اند .

كلوا و اشربوا هنيئًا

{هنيئاً} واژه اى است كه به در وقت اطعام به ميهمانان و براى تكريم به آنان گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 34 - 1،3

1 - تقواپيشگان در بهشت ، با جام لبريز از شراب پذيرايى خواهند شد .

و كاسًا دهاقًا

{كأس} به جامى گفته مى شود كه در آن {خمر} باشد. گاهى بر خود {خمر} نيز {كأس} اطلاق مى شود. {دهاق} كه در دو معناى متضاد (با فشار پر كردن ظرف و يا خالى كردن آن) كاربرد دارد، در اين آيه به معناى پركردن به صورت فشرده و متراكم است (لسان العرب). اين كلمه گرچه مصدر است; ولى چون وصف {كأساً} مى باشد، به معناى اسم مفعول آن (لبالب و پر شده) است.

3 - جام هايى پياپى از شراب ناب ، وسيله پذيرايى از تقواپيشگان در بهشت

و كأسًا دهاقًا

برخى گفته اند: {دهاقاً}; _ از ريشه {دهق} (گره زدن پياپى) به معناى رساندن پياپى به نوشندگان است. برخى ديگر آن را به معناى خالص و صاف دانسته اند. (لسان العرب)

پذيرايى از متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 1

1 - پذيرايى خادمان بهشتى از پرهيزگاران ، با نوشيدنى هايى در جام هاى زرين

يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب

{صِحاف} (از ماده {صحف}) به معناى گستردن و در اين جا به معناى ظرف هاى بزرگ و وسيع است. {أكواب} نيز به معناى ظرف هاى آب است كه دسته ندارند (منظور همان {جام} يا {قدح} است). گفتنى

است كه در آيه شريفه حذفى صورت گرفته است; بدين صورت: {يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب من ذهب...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 24 - 1

1 - خدمت كاران جوان و زيبارو ، در طواف متقين بهشتى براى پذيرايى از آنان

و يطوف عليهم غلمان لهم

{غلام} (مفرد {غلمان}) به نوجوانى گفته مى شود كه تازه پشت لبش سبز شده باشد.

پيروان نوح(ع) از متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 15

15_ نوح ( ع ) و پيروان او ، از تقواپيشگان و بهره مند از فرجامى نيك

تلك من أنباء الغيب . .. فاصبر إن الع_قبة للمتقين

پيروزى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 52 - 1

1 - خداترسان تقوا پيشه و اطاعت كنندگان از خدا و رسول ، حتماً ظفرمند و كامياب اند .

و من يطع اللّه و رسوله و يخش اللّه و يتّقه فأُول_ئك هم الفائزون

تأمين خواسته هاى اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 16 - 1،3،7

1 _ متقين ، در جايگاه ابدى خويش در بهشت ، هر آنچه را كه بخواهند آماده است .

لهم فيها ما يشاءون خ_لدين

3 _ تأمين تمامى خواسته هاى متقين در بهشت جاويدان ، وعده تخلف ناپذير و متعهدانه خداوند به آنان

لهم فيها ما يشاءون خ_لدين كان على ربّك وعدًا مسئولاً

7 _ تحقق وعده الهى بر تأمين تمامى خواسته ها در بهشت جاويدان ، انتظار و توقع متقين از

خداوند

لهم فيها ما يشاءون خ_لدين كان على ربّك وعدًا مسئولاً

{مسؤول}; يعنى، كسى كه مورد سؤال و مطالبه مستحقان و حق داران است و در آيه شريفه _ به قرينه مقام _ مقصود اين است كه متقين، مى توانند توقع و انتظار داشته باشند كه خداوند به وعده خود عمل كند.

تأمين خواسته هاى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 34 - 1،2،3،5

1 - تمامى خواسته هاى تقواپيشگان ، در پيشگاه الهى برآورده مى شود .

هم المتّقون . لهم ما يشاءون عند ربّهم

2 - برآورده شدن تمامى خواسته هاى تقواپيشگان ، وعده خداوند به آنان

لهم ما يشاءون عند ربّهم

كلمه {عند} براى التزام و وعده به كار مى رود; مثل {لك عندى. ..} (براى تو پيش من چنين و چنان است).

3 - تمامى خواسته هاى تقواپيشگان به صرف اراده كردن و بدون اظهار كردن آنها ، از پيش آماده شده است .

لهم ما يشاءون عند ربّهم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه {مشيّت} به معناى خواستن و اراده كردن است و خداوند در وعده خود به بهشتيان، تنها به همين مشيت و اراده كردن آنان اكتفا كرده و فرموده است كه هر آنچه آنان بخواهند و اراده كنند، بدون هيچ اظهارى به آنان اعطا خواهد كرد.

5 - تأمين تمامى خواسته هاى تقواپيشگان در آخرت ، مقتضاى ربوبيت پروردگار است .

هم المتّقون . لهم ما يشاءون عند ربّهم

تأمين نيازهاى اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 32 - 2

2 - بهشت ، سراى ناز و نعمت ،

همراه با تأمين تمام نيازمندى ها براى تقواپيشگان

حدائق و أعن_بًا

تأمين انگور و باغ ميوه _ با آن كه از نيازهاى ضرورى انسان نيستند _ نشانگر آن است كه بهشتيان در مرحله نيازهاى اوليه، كمبودى ندارند و بايد از امور ديگرى _ كه به تجمّلات و تشريفات زندگى مربوط مى شود _ سخن گفت.

تبيين فرجام متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 4

4 - ترسيم فرجام نيك متقين و سرنوشت شوم تكذيب كنندگان دين ، از وظايف رهبران الهى

فذكّر

ظاهراً موضوع تذكر، مطالبى است كه در آيات پيشين در مورد فرجام نيك مؤمنان و سرنوشت شوم كافران آمده است.

تجلى خدا بر متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 7

7 - تجلى فرمانروايى و اقتدار يگانه خداوند براى متقين ، در جايگاه جاودانه بهشت

فى مقعد صدق عند مليك مقتدر

تداوم انفاق متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 18 - 3

3 - سخاوت مندى و انفاق گرى مداوم ، از ويژگى هاى با تقواترين افراد است .

الأتقى . الذى يؤتى ماله يتزكّى

تداوم، از مضارع بودن فعل {يؤتى} استفاده شده است.

تداوم دوستى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 67 - 2

2 - مودّت و دوستى تقواپيشگان ، پابرجا و مستحكم حتى در قيامت

الأخلاّء يومئذ بعضهم لبعض عدوّ إلاّ المتّقين

تداوم سخاوت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 18 - 3

3

- سخاوت مندى و انفاق گرى مداوم ، از ويژگى هاى با تقواترين افراد است .

الأتقى . الذى يؤتى ماله يتزكّى

تداوم، از مضارع بودن فعل {يؤتى} استفاده شده است.

تذكر سعادت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 20

20- ذكر فرجام شقاوت بار كافران و عاقبت سعادت آميز تقواپيشگان در كنار يكديگر ، از روش هاى تبليغى قرآن

الك_فرين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة ظالمى أنفسهم ... فادخلوا أبوب جهنّم ... فلبئس

تربيت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 2 - 4

4 - توان قرآن بر هدايت و تربيت انسان هاى پرهيزگار ، دليل و گواهى كافى بر اتقان و حقانيت آن است .

لاريب فيه هدًى للمتقين

{هدًى للمتقين} به منزله استدلال براى جمله {لاريب فيه} است.

ترس متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 28 - 19

19 _ تقواپيشگان ، خداترسند .

انما يتقبل اللّه من المتقين . .. انى اخاف اللّه رب العلمين

خداوند، هابيل را از زمره تقواپيشگان شمرده و سپس او را به خداترسى توصيف نمود.

تشويق متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 11

11 - تشويق و ترغيب مؤمنان تقواپيشه به احسان از سوى خداوند

ي_عباد الذين ءامنوا اتّقوا ربّكم للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة

ياد كردن پاداش احسان پس از توصيه به تقواپيشگى، مى تواند براى تشويق و ترغيب تقواپيشگان به احسان باشد.

تضمين پاداش متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد -

47 - 36 - 6

6- پاداش مؤمنان تقواپيشه ، تضمين شده از سوى خداوند

و إن تؤمنوا و تتّقوا يؤتكم أجوركم

تعظيم متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 85 - 1

1- تقوا پيشگان در روز قيامت ، با اكرام و تجليل بر خداى رحمان وارد خواهند شد .

يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن وفدًا

{وفد} جمع يا اسم جمع است و به هيأت هايى گفته مى شود كه جهت ديدار يا كمك خواهى، به نزد دولتمردان مى روند (لسان العرب). توصيف متقين هنگام حضور در صحنه قيامت به {وفداً}، حكايت از ويژگى حضور آنان و احترام و موقعيت خاصى دارد كه براى آنها در قيامت وجود خواهد داشت. اين كلمه ممكن است مصدر و بيانگر نوع محشور شدن متقين باشد.

تعقل در فرجام متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 1،2

1 _ انسان ، وظيفه دار سنجش ميان فرجام تقواپيشگان و تكذيب كنندگان قيامت و دو زندگى بهشت و جهنم ، با تفكر در رهنمود هاى قرآن

قل أذلك خير أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون

2 _ پيامبر ( ص ) وظيفه دار فراخوانى مردمان به انديشه و مقايسه ميان فرجام كافران و تقواپيشگان

قل أذلك خير أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون

تعقل متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 1

1 - عبادت خالصانه خدا ، اجتناب از عبادت طاغوت ، توبه ، پيروى از بهترين سخن و خردورزى ، از اوصاف تقواپيشگان

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها و أنابوا

إلى اللّه . .. الذين يستمعون القول .

{الذين اتّقوا ربّهم} بيان تفصيلى براى آن دسته از افراد مؤمنى است كه در آيات قبل توصيف شده اند; يعنى، {الذين اجتنبوا الطاغوت. .. الذين يستمعون القول...}.

تفضل به متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 54 - 3

3 - برخوردار شدن تقواپيشگان از بهشت و نعمت هاى جاويدان آن ، براساس لطف و عنايت خدا به ايشان است ; نه به خاطر استحقاق و حق آنان بر خدا .

جنّ_ت عدن . .. ه_ذا لرزقنا ما له من نفاد

تصريح بر خدادادى بودن بهشت و نعمت هاى آن _ در حالى كه خدادادى بودن آن بر كسى پوشيده نيست _ مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 57 - 1،2

1- بهرهورى متقين از نعمت هاى گسترده بهشت ، ناشى از فضل پروردگار است ; نه صرفاً استحقاق خود ايشان .

فضلاً من ربّك

2- نقش پيامبر ( ص ) ، در برخوردارى تقواپيشگان از فضل و بخشش الهى *

فضلاً من ربّك

تعبير {ربّك} _ به جاى {ربّهم} _ مى تواند اشاره به اين نكته داشته باشد كه پيامبر(ص)، در رسيدن فضل الهى به بهشتيان مؤثر بوده است.

تقرب متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 33 - 6

6 - تقواپيشگان ، داراى قرب و منزلت ويژه در پيشگاه خداوند

أُول_ئك هم المتّقون

{أُول_ئك} براى اشاره به افراد و اشخاص دور دست وضع شده است. استعمال آن در مورد تقواپيشگان، براى بيان عظمت و بلندمرتبگى

آنان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 35 - 6

6 - مؤمنان تقواپيشه ، بهره مند از فيض حضور الهى در سراى جاودان *

عند ربّك للمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 1

1 - متقين ، برخوردار از جايگاهى والا و زوال ناپذير ، در پيشگاه خداوند

فى مقعد صدق عند مليك مقتدر

راستين بودن جايگاه پرهيزكاران، ممكن است در مقام نوعى مقايسه ميان مقامات دنيوى _ كه ناپايدار و اعتبارى است _ با درجات آخرت _ كه پايدار و جاويدانى است _ باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 34 - 2

2 - تقواپيشگان ، داراى منزلت و جايگاهى رفيع در پيشگاه خداوند

إنّ للمتّقين عند ربّهم

مطلب ياد شده، از آمدن قيد {عند ربّهم} استفاده مى شود.

تقويت روحيه متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 15

15 _ تقويت روحيه متقين از جانب خدا ، براى جنگ و مقابله به مثل با مشركان

و اعلموا أن اللّه مع المتقين

تكذيب متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 35 - 8،9

8 - تقواپيشگان در دنيا ، مواجه با تكذيب گفته هاى خويش و در رنج از برخورد تكذيب گران

لايسمعون فيها . .. كذّابًا

9 - دروغ گويى و تكذيب گفتار تقواپيشگان ، خصلت هايى ناروا و مذموم است .

و لا كذّابًا

پاكيزه خواندن فضاى بهشت از كذب و تكذيب، نشانگر منفور بودن آن در پيشگاه

خداوند است.

تكريم اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 43 - 3

3 - تقواپيشگان در بهشت ، مورد ضيافت و تكريم و تجليل الهى اند .

كلوا و اشربوا هنيئًا

{هنيئاً} واژه اى است كه به در وقت اطعام به ميهمانان و براى تكريم به آنان گفته مى شود.

تكريم متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 31 - 4

4 _ { متقين } ، مورد اجلال و تكريم الهى در قيامت

و أُزلفت الجنّة للمتّقين

تعبير {أزلفت} و اين كه بهشت به متقين نزديك مى شود و آنان حتى زحمت حركت به سوى بهشت را احساس نمى كنند; كرامت و ارجمندى آنان را نزد خداوند مى رساند.

تنزيه متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 20

20- تقواپيشگان ، منزه از روحيه تكبر

فلبئس مثوى المتكبّرين . .. و لنعم دار المتّقين

از اينكه در برابر گروه متكبر _ كه جايگاه بدى براى آنان برشمرده شده _ متقين را مطرح مى كند و براى آنان جايگاهى خوب معرفى مى نمايد، استفاده مى شود كه متقين از صفت تكبر مبرّايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 3،4

3- تقواپيشگان ، انسانهايى پاك و مبرّاى از جهالت و فسق

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين

واژه {طيّب} وقتى به انسان نسبت داده شود، به معناى دور بودن او از آلودگى، جهل، فسق و كارهاى زشت است.

4- تقواپيشگان ، به هنگام قبض روح از هرگونه ظلم به نفس به

دورند .

المتّقين . .. الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين

به قرينه مقابله با آيه {الكافرين . الذين تتوفّيهم الملائكة ظالمى أنفسهم} احتمال دارد مراد از طيب (پاكى) به دور بودن از ظلم به نفس باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 83 - 6

6 - انسان هاى متقى و خدا ترس ، مبرا از خوى برترى طلبى و فسادانگيزى

للذين لايريدون علوًّا فى الأرض و لافسادًا و الع_قبة للمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 51 - 4

4- ساحت تقواپيشگان ، به دور از گناه و ترديد در معاد و حقايق اخروى

إنّ ه_ذا ما كنتم به تمترون . إنّ المتّقين

از مقابله ميان متقين و گروه پيشين _ كه با وصف {الأثيم} و {كنتم به تمترون} ياد شده اند _ مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 19 - 10

10 - تقواپيشگان ، مبرّا از ظلم و دوستى با ظالمان

و إنّ الظ_لمين بعضهم أولياء بعض و اللّه ولىّ المتّقين

از اين كه {المتقين} در مقابل {الظالمين} قرار گرفته، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

توبه متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 135 - 1

1 _ ياد خدا و طلب آمرزش ( توبه ) شيوه پارسايان ، در صورت ارتكاب كارى ناشايست ( زنا يا مطلق گناه كبيره ) و يا ستم بر خويش

اعدّت للمتّقين . .. و الّذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذكروا اللّه فاستغفر

برخى گفته اند مراد از

{فاحشة}، زنا و مقصود از ظلم در اين آيه، ساير گناهان _ چه صغيره و چه كبيره _ است. برخى ديگر گفته اند كه مراد از {فاحشة}، گناهان كبيره و مقصود از ظلم، گناهان صغيره است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 1

1 - عبادت خالصانه خدا ، اجتناب از عبادت طاغوت ، توبه ، پيروى از بهترين سخن و خردورزى ، از اوصاف تقواپيشگان

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها و أنابوا إلى اللّه . .. الذين يستمعون القول .

{الذين اتّقوا ربّهم} بيان تفصيلى براى آن دسته از افراد مؤمنى است كه در آيات قبل توصيف شده اند; يعنى، {الذين اجتنبوا الطاغوت. .. الذين يستمعون القول...}.

تهجد متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 17 - 1،7

1 _ صبر و راستى در گفتار ، خضوع در برابر خداوند ، انفاق و استغفار در سحرگاهان ، از صفات متّقين

للّذين اتّقوا . .. الصابرين ... بالاسحار

آيه فوق (الصابرين و الصادقين . .. )، بيان و توضيح ديگرى براى {للّذين اتقوا} است.

7 _ دوام سحرخيزى ، از شيوه هاى تقواپيشگان

للّذين اتّقوا . .. و المستغفرين بالاسحار

كلمه {الاسحار}، جمع و داراى الف و لام استغراق است و بر اين معنا دلالت مى كند كه تقواپيشگان، در تمامى سحرها استغفار مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 17 - 7

7 - { محمدبن مسلم قال سمعت أباعبداللّه ( ع ) . . .و سألته عن قول اللّه عزّوجلّ { كانوا قليلاً من

الليل ما يهجعون } قال كان أقلّ الليالى تفوتهم لايقومون فيها . . . ;

محمدبن مسلم مى گويد: از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ كه فرموده {كانوا قليلاً من الليل ما يهجعون} پرسيدم، فرمود: كمترين شبى بر آنان مى گذشت كه از دست آنان برود و موفق به قيام و تهجد نشوند. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 2

2 - اهل تقوا و احسان ، همراه با تهجد و عبادت ، داراى خدمات اجتماعى و انفاق مالى اند .

كانوا قليلاً من الّيل ما يهجعون . .. و فى أمولهم حقّ للسّائل و المحروم

تهديد مكذبان متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 13 - 4

4 - تكذيب كنندگان تعاليم هدايت گر دين و دستورات تقواپيشگىِ آن ، طغيان گر و مورد تهديد الهى اند .

ليطغى . .. أرءيت إن كذّب و تولّى

سياق آيات، بر تهديد دلالت دارد.

جاودانگى متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 7

7 - تجلى فرمانروايى و اقتدار يگانه خداوند براى متقين ، در جايگاه جاودانه بهشت

فى مقعد صدق عند مليك مقتدر

جايگاه متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 2،7

2 - بهشت جاودانه ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده

7 - تقواپيشگان ، در انتخاب جايگاه و منزل خود در بهشت آزاد خواهند بود .

و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة حيث نشاء

{تَبَوّأ} (مصدر {نتبوّأ}) به معناى سكنى و منزل گرفتن

است.

حاكميت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 10،13،15

10 _ حاكميت بر زمين ، سرانجام از آن تقواپيشگان است .

و العقبة للمتقين

{عاقبة} به معناى سرانجام است و {ال} در آن مى تواند جانشين مضاف إليه باشد كه به قرينه {إن الأرض للّه يورثها . .. } آن مضاف إليه {ارث الأرض} است. يعنى: عاقبة ارث الأرض للمتقين.

13 _ موسى ( ع ) خواهان حاكميت يافتن تقواپيشگان شد .

استعينوا . .. و العقبة للمتقين

15 _ مالكيت خدا بر زمين ، نفوذ مشيت او بر حاكمان آن و سير تحولات جوامع بشرى به سوى حاكميت تقواپيشگان ، از تعاليم موسى ( ع ) به قوم خويش

قال موسى . .. إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده و العقبة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 15

15 _ خداوند با رساندن تقواپيشگان به حكومت ، آنان را آزمايش خواهد كرد .

و العقبة للمتقين . .. فينظر كيف تعملون

حامى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 19 - 8

8 - خداوند ، سرپرست و حامى تقواپيشگان

و اللّه ولىّ المتّقين

حتميت پاداش متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 9،10

9_ حفظ عزت بنيامين و درمانده و خوار نگشتن او به مانند ديگر برادرانش ، نشانه ضايع نشدن پاداش تقواپيشگان صبور و نيكوكار است .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

10_ اقتدار و

عزت يوسف ( ع ) نشانه اى روشن بر ضايع نشدن پاداش تقواپيشگان صبور و نيكوكار است .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

حتميت نجات متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 17 - 3

3 - وعده رهايى تقواپيشگان از آتش دوزخ ، حتمى و تخلّف ناپذير است .

سيجنّبها الأتقى

حرف {سين} براى تأكيد بر وعده است.

حسابرسى اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 1

1 - تقواپيشگان ، پس از حسابرسى اعمالشان ، دسته دسته و گروه گروه به سوى بهشت هدايت خواهند شد .

و وضع الكت_ب . .. و قضى بينهم بالحقّ ... و سيق الذين اتّقوا ربّهم إلى الجنّة

حسن پيشينه متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 16 - 4

4 - پيشينه درخشان تقواپيشگان و پايبندى آنان بر نيكى و احسان ، مايه دستيابى آنان به بهشت و هداياى پروردگار

ءاخذين ما ءاتيهم . .. إنّهم كانوا قبل ذلك محسنين

حسن فرجام متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 16،17

16_ فرجام نيك ، از آنِ تقواپيشگان است .

إن الع_قبة للمتقين

17_ پيامبر ( ص ) و پيروان او ، از تقوا پيشگانند و فرجام نيك از آنِ ايشان است .

فاصبر إن الع_قبة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 19

19 - فرجام نيك ، از آنِ تقواپيشگان است .

والع_قبة

للتّقوى

گفتن {التقوى} و اراده {أهل التقوى}، براى مبالغه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 83 - 7

7 - عاقبت نيك ، ويژه تقواپيشگان است .

و الع_قبة للمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 49 - 8

8 - تقواپيشگان ، برخوردار از فرجامى نيك

و إنّ للمتّقين لحسن مئاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 19

19- فرجام نيك متقين بهشتى ، غيرقابل قياس با فرجام سخت دوزخيان

مثل الجنّة الّتى وعد المتّقون . .. كمن هو خ_لد فى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 17 - 6

6 - مقايسه فرجام نيك تقواپيشگان با سرنوشت شوم كافران ، شيوه بهينه هدايت خلق

اصلوها . .. إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نعيم

از اين كه خداوند در هدايت خلق، به ترسيم هر دو فرجام پرداخته است; مطلب بالا برداشت مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 4

4 - ترسيم فرجام نيك متقين و سرنوشت شوم تكذيب كنندگان دين ، از وظايف رهبران الهى

فذكّر

ظاهراً موضوع تذكر، مطالبى است كه در آيات پيشين در مورد فرجام نيك مؤمنان و سرنوشت شوم كافران آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 21 - 1

1 - انفاق گران باتقوا و مخلص ، آينده اى سرشار از رضايت خاطر خواهند داشت .

و لسوف يرضى

حشر متقين

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 85 - 1،7

1- تقوا پيشگان در روز قيامت ، با اكرام و تجليل بر خداى رحمان وارد خواهند شد .

يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن وفدًا

{وفد} جمع يا اسم جمع است و به هيأت هايى گفته مى شود كه جهت ديدار يا كمك خواهى، به نزد دولتمردان مى روند (لسان العرب). توصيف متقين هنگام حضور در صحنه قيامت به {وفداً}، حكايت از ويژگى حضور آنان و احترام و موقعيت خاصى دارد كه براى آنها در قيامت وجود خواهد داشت. اين كلمه ممكن است مصدر و بيانگر نوع محشور شدن متقين باشد.

7- برانگيختن تقواپيشگان در قيامت _ با اكرام و احترام ويژه _ نمودى از رحمانيت خداوند و عزّت بخشى او است .

واتّخذوا من دون اللّه ءالهةً ليكونوا لهم عزًّا. .. يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن

حمايت از متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 13

13 - خداوند ، پشتيبان تقواپيشگان است .

و اعلموا أن اللّه مع المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 128 - 9

9- توجه به حمايت خدا از تقواپيشگان و نيكوكاران ، مانع از قرار گرفتن آنان در تنگناى روحى است .

و لاتك فى ضيق ممّا يمكرون . إن الله مع الذين اتّقوا و الذين هم محسنون

حيات اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 29

29 _ آخرت براى پرهيزگاران بهتر از دنياست .

و الاخرة خير لمن اتّقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - دخان - 44 - 56 - 3

3- راه نداشتن مرگ در بهشت ، نمودى از امنيت عام و فراگير حيات اخروى تقواپيشگان

فى مقام أمين . .. ف_كهة ءامنين . لايذوقون فيها الموت

ارتباط اين آيه با {مقام أمين} در آيات پيشين و {آمنين} در آيه قبل، گوياى برداشت ياد شده است.

حيات جاودان متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 16 - 8

8 _ متقين ، مردمانى دور انديش و در پى حيات جاودانه

أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون . .. لهم فيها ما يشاءون خ_لدين كان على ربّك وعدً

حيات دنيوى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 29

29 _ آخرت براى پرهيزگاران بهتر از دنياست .

و الاخرة خير لمن اتّقى

خانواده متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 4

4 - اهتمام تقواپيشگان به سعادت اخروى خانواده خويش و خير خواهى شديد نسبت به آنان

قالوا إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين

خداجويى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 33 - 6

6 - تقواپيشگان و ره جويان به بهشت ، داراى قلبى خداجو و تائب

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . .. و جاء بقلب منيب

خدمتكاران اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 6

6 - مأموران الهى ، خدمت گذاران اهل تقوا و همسران آنان در بهشت

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم . .. يطاف عليهم بصحاف من

ذهب و أكواب

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته است: الف) به قرينه آيه قبلى مى توان استفاده كرد كه مرجع ضمير {عليهم} پرهيزگاران و همسران آنانند. ب) از صيغه مجهول {يُطاف} مى توان استفاده كرد كه خدمت گذاران بهشتيان، مأموران الهى اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 24 - 2،4

2 - خدمت كاران زيباروى تقواپيشگان ، موجوداتى بهشتى

غلمان لهم

نكره آمدن {غلمان} مى رساند كه اين خدمتكاران، مخلوقاتى بهشتى اند و نه از نوع خدمت كاران دنيوى متقين; و گرنه بايد {غلمانهم} گفته مى شد.

4 - خدمت نوجوانان زيباروى بهشتى ، براى تقواپيشگان از سرشوق و پروانهوار

و يطوف عليهم غلمان لهم

تعبير {يطوف}، حركت پروانهوار و مشتقانه را افاده مى كند.

خدمتكاران متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 24 - 2

2 - خدمت كاران زيباروى تقواپيشگان ، موجوداتى بهشتى

غلمان لهم

نكره آمدن {غلمان} مى رساند كه اين خدمتكاران، مخلوقاتى بهشتى اند و نه از نوع خدمت كاران دنيوى متقين; و گرنه بايد {غلمانهم} گفته مى شد.

خدمتكارى اخروى همسران متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 6

6 - مأموران الهى ، خدمت گذاران اهل تقوا و همسران آنان در بهشت

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم . .. يطاف عليهم بصحاف من ذهب و أكواب

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته است: الف) به قرينه آيه قبلى مى توان استفاده كرد كه مرجع ضمير {عليهم} پرهيزگاران و همسران آنانند. ب) از صيغه مجهول {يُطاف} مى توان استفاده

كرد كه خدمت گذاران بهشتيان، مأموران الهى اند.

خشيت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 49 - 1،2

1- خشيت و خداترسى ، در خلوت و دور از منظر مردمان ، از ويژگى هاى تقواپيشگان است .

و ذكرًا للمتّقين . الذين يخشون ربّهم بالغيب

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه {بالغيب} حال براى فاعل {يخشون} باشد.

2- تقواپيشگان ، از پروردگار خويش با آن كه غايب و نهان از انظار آنان است ، همواره در خشيت و خوف به سرمى برند .

و ذكرًا للمتّقين . الذين يخشون ربّهم بالغيب

برداشت ياد شده بر اساس اين احتمال است كه {بالغيب} حال براى مفعول {يخشون} باشد (ربّهم); يعنى، در حالى كه خداوند دور از انظار تقواپيشگان است، آنان از او مى ترسند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 33 - 2

2 - متقين ، در عين اعتقاد به رحمانيت خداوند ، بيمناك از مخالفت با او *

من خشى الرحم_ن بالغيب

از اين كه وصف {الرحمان} مفعول {خشى} قرار گرفته است، مى توان به مطلب فوق ره برد; زيرا در نظر ابتدايى، وصف {منتقم،قهار و. ..} متناسب با خشيت است و اين كه وصف {رحمت} به كار گرفته شده است، مى رساند كه رجاى متقين آنان را به گناه نمى كشاند.

خضوع متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 17 - 1

1 _ صبر و راستى در گفتار ، خضوع در برابر خداوند ، انفاق و استغفار در سحرگاهان ، از صفات متّقين

للّذين اتّقوا . ..

الصابرين ... بالاسحار

آيه فوق (الصابرين و الصادقين . .. )، بيان و توضيح ديگرى براى {للّذين اتقوا} است.

خواسته هاى اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 51 - 3

3 - تقواپيشگان در باغ هاى بهشتى ، خواستار ميوه ها و نوشيدنى هاى بسيار عالى ، متنوع و گوناگون

يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب

مقصود از كثرت ميوه ها و نوشيدنى ها، تنوع آنها است و تنكير {فاكهة} و {شراب} براى تفخيم مى باشد; يعنى، ميوه هاى عالى و نفيس.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 55 - 1

1- تقواپيشگان بهشتى ، برخوردار از هرگونه ميوه مورد تمايل خويش

يدعون فيها بكلّ ف_كهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 22 - 1

1 - بهره مندى تقواپيشگان ، از ميوه ها و گوشت هاى مورد تمايل خويش در بهشت ، علاوه بر نعمت هاى سرشار ديگر

فى جنّ_ت و نعيم . .. و أمددن_هم بف_كهة و لحم ممّا يشتهون

خيرخواهى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 4

4 - اهتمام تقواپيشگان به سعادت اخروى خانواده خويش و خير خواهى شديد نسبت به آنان

قالوا إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين

درخواست رهبرى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 16،22

16 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند خواستار در دست داشتن اداره جامعه متقين و مردم تقوا پيشه اند .

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

برداشت فوق، بر

اين اساس استوار است كه مقصود از {امام} امامت و پيشوايى سياسى و اجتماعى باشد.

22 _ جمله { و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزواجنا و ذرّيّتنا قرّة أعين و اجعلنا للمتّقين إماماً } متن دعاى هميشگى بندگان خالص خدا

و الذين يقولون ربّنا هب لنا من أزوجنا و ذرّي_ّتنا قرّة أعين و اجعلنا للمتّقين إم

آمدن آيه شريفه در قالب جمله اسميه و نيز فعل مضارع {يقولون} حاكى از استمرار و هميشگى بودن آن دعا است.

دشنام به متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 35 - 2

2 - تقواپيشگان در دنيا ، گرفتار سخنان زشت و ياوه سرايى هاى مخالفان

لايسمعون فيها لغوًا

مژده به نبود بعضى از زشتى ها در بهشت _ با توجّه به بى شمار بودن آنچه بهشت عارى از آن است _ بيانگر اين مطلب است كه بهشتيان در دنيا، با اين امور ناخوشايند مواجه و از آن در رنج خواهند بود.

دعاى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 16 - 1،2

1 _ اقرار به ايمان و دعاى مستمر تقواپيشگان به درگاه خداوند

للّذين اتقوا . .. الّذين يقولون ربّنا

استمرار، از فعل مضارع {يقولون} برداشت شده است. و {الذين يقولون}، بيان ويژگيهاى {الذين اتقوا} است.

2 _ تقوا پيشگان ، همواره خواستار بخشايش گناهان خويش از خدا و مصونيّت از عذاب دوزخند .

للّذين اتقوا . .. فاغفرلنا ذنوبنا و قنا عذاب النار

{الذين يقولون}، بيان ويژگيهاى {الذين اتقوا} است.

دعوت از متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 46

- 1

1- دعوت از تقواپيشگان براى ورود به بهشت ، همراه با سلامت و امنيت كامل و به دور از هرگونه رنج ، درد ، ناخوشى و ناامنى است .

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

{باء} در {بسلام} در معناى {مصاحبت} به كار رفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 13

13- دعوت فرشتگان از تقواپيشگان به هنگام قبض روح آنان ، براى ورود به بهشت

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون ... ادخلوا الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 13

13 - دعوت دربانان بهشت از تقواپيشگان براى ورود به آن

قال لهم خزنتها . .. فادخلوها خ_لدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 70 - 3

3 - دعوت خداوند از تقواپيشگان ، براى ورود آنان همراه با همسرانشان به بهشت

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 19 - 1

1 - تقواپيشگان ، مورد تكريم و دعوت الهى براى بهرهورى آزاد از نعمت هاى بهشتى

كلوا و اشربوا

دعوت از همسران متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 70 - 3

3 - دعوت خداوند از تقواپيشگان ، براى ورود آنان همراه با همسرانشان به بهشت

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم

دورانديشى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 16 - 8

8 _ متقين ، مردمانى دور انديش و در پى حيات جاودانه

أم

جنّة الخلد التى وعد المتّقون . .. لهم فيها ما يشاءون خ_لدين كان على ربّك وعدً

دوستان متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 67 - 2

2 - مودّت و دوستى تقواپيشگان ، پابرجا و مستحكم حتى در قيامت

الأخلاّء يومئذ بعضهم لبعض عدوّ إلاّ المتّقين

دوستى متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 47 - 2

2- متقين در بهشت ، داراى روابط صميمانه و به دور از هرگونه ناخالصى اند .

ادخلوها بسل_م ءامنين . و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ

{غلّ} در لغت به معناى غش و ناخالصى آمده است.

ذاكريت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 28 - 3

3 - تقواپيشگان ، هماره به ياد خدا و ملتجى به او در زندگى خويش

إنّا كنّا من قبل ندعوه

تعبير {كنّا. .. ندعوه} استمرار دعا و التجا را افاده مى كند.

ذكر پيروزى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 13

13_ توجه و باور به پيروزى اهل تقوا ، زمينه ساز پيشه ساختن صبر و مقاومت در برابر مشكلات راه تقوا و ايمان

فاصبر إن الع_قبة للمتقين

رستگارى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 5 - 2

2 - تنها تقوا پيشگان رستگارند .

هدًى للمتقين . .. و أولئك هم المفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 61 - 2

2 - تقواپيشگان ، مردمى رستگار

و كامياب اند .

و ينجّى اللّه الذين اتّقوا بمفازتهم

{مفازة} (مصدر ميمى از {فوز}) به معناى فلاح (رستگارى و كاميابى) است. {با} در {بمفازتهم} براى ملابست است; يعنى، خداوند تقواپيشگان را همراه با كاميابى شان، از عذاب نجات خواهد داد.

رضايت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 16 - 1

1 - تقواپيشگان بهشتى ، دريافت كنندگان عطاياى پروردگار با رغبت و رضا

ءاخذين ما ءاتيهم ربّهم

واژه {أخذ} در مورد بهشتيان است و به قرينه موضوع مى رساند كه آنان با اشتياق هداياى الهى را مى پذيرند; برخلاف كافران كه در قيامت با ناراحتى و به قهر عذاب الهى را مى چشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 21 - 1

1 - انفاق گران باتقوا و مخلص ، آينده اى سرشار از رضايت خاطر خواهند داشت .

و لسوف يرضى

رفع اندوه متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 61 - 6

6 - تقواپيشگان ، به هيچ حزن و اندوهى در قيامت گرفتار نخواهند شد .

الذين اتّقوا. .. و لا هم يحزنون

رنجهاى دنيوى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 35 - 8

8 - تقواپيشگان در دنيا ، مواجه با تكذيب گفته هاى خويش و در رنج از برخورد تكذيب گران

لايسمعون فيها . .. كذّابًا

روابط متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 47 - 2

2- متقين در بهشت ، داراى روابط صميمانه و به

دور از هرگونه ناخالصى اند .

ادخلوها بسل_م ءامنين . و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ

{غلّ} در لغت به معناى غش و ناخالصى آمده است.

رهبرى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 124 - 25

25 - زيد شحام مى گويد : از امام صادق ( ع ) شنيدم كه مى فرمود : { ان اللّه تبارك و تعالى اتخذ ابراهيم عبداً قبل ان يتخذه نبياً و ان اللّه اتخذه نبياً قبل ان يتخذه رسولا و ان اللّه يتخذه رسولا قبل ان يتخذه خليلا و ان اللّه اتخذه خليلا قبل ان يجعله اماماً فلما جمع له الاشياء قال : { إنى جاعلك للناس إماماً } قال : فمن عظم ها فى عين ابراهيم { قال و من ذريتى قال لاينال عهدى الظالمين } قال : لايكون السفيه امام التقى ;

خداوند تبارك و تعالى ابراهيم(ع) را عبد خود قرار داد قبل از اينكه او را نبى قرار دهد، و او را نبى قرار داد قبل از اينكه او را رسول قرار دهد، و او را رسول قرار داد قبل از اينكه او را خليل قرار دهد، و خداوند او را خليل قرار داد قبل از اينكه او را امام قرار دهد. پس آن گاه كه اين مقامات (عبوديت، نبوت، رسالت و خلّت) در او جمع شد، فرمود: {من تو را امام و پيشواى مردم قرار مى دهم} امام صادق(ع) فرمودند: سپس اين مقام در نظر ابراهيم بزرگ جلوه كرد و گفت: آيا از دودمان من نيز امام خواهند شد؟ خداوند فرمود: عهد (امامت) من به ستمگران نمى رسد;

يعنى، انسان سفيه و نادان پيشواى انسان پرهيزگار نمى شود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 13

13 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند مى خواهند كه خود و همسر و فرزندانشان ، الگو و مقتداى مردم تقواپيشه باشند .

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

زمينه بهشت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 16 - 4

4 - پيشينه درخشان تقواپيشگان و پايبندى آنان بر نيكى و احسان ، مايه دستيابى آنان به بهشت و هداياى پروردگار

ءاخذين ما ءاتيهم . .. إنّهم كانوا قبل ذلك محسنين

زمينه پاداش اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 36 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، فراهم آورنده زمينه دستيابى تقواپيشگان به پاداش هاى آخرت

ربّك

خطاب به پيامبر(ص) در {ربّك}، گوياى آن است كه آن حضرت در رسيدن متقين به بهشت و نعمت هاى آن، نقش اساسى داشته است.

زمينه تكامل متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 20 - 12

12 - پاداش انفاق گرانِ باتقوا ، مايه رشد و كمال آنان و برخاسته از ربوبيت و مقام والاى خداوند است .

ربّه الأعلى

زمينه عمل صالح متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 7 - 1

1 - خداوند ، اهل سخاوت و تقوا و تصديق كنندگان پاداش هاى موعود را ، براى انجام دادن كار هاى خير ، آماده و توانا مى سازد .

فسنيسّره لليسرى

فعل {يسّر}; يعنى،

آسان ساخت (قاموس) و توفيق داد (صحاح). {يسرى} وصف براى موصوف محذوفى از قبيل {الطريقة}، {الشريعة} و يا نظاير آن و به معناى سهل تر و آسان تر است. تغيير عبارت از {سنيسّر له اليسرى} به {سنيسّره لليسرى} بيانگر آن است كه خداوند، وعده ايجاد تحولاتى را در درون شخص مى دهد تا با سهولت، پذيراى آسان ترين شريعت ها گردد.

زمينه نجات متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 17 - 2

2 - امداد هاى ويژه الهى ، مايه دور ماندن اهل تقوا از آتش دوزخ است .

و سيجنّبها

فعل {يُجنّب} گرچه مجهول است، ولى به قرينه {إلاّ ابتغاء وجه ربّه} در آيات بعد، اين موهبت را خداوند در اختيار آنان مى گذارد.

سپاسگزارى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 1

1 - سپاس گزارى تقواپيشگان از خداوند ، به خاطر وفا كردن به وعده هاى خود درباره آنان

و قالوا الحمد للّه الذى صدقنا وعده

سرنوشت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 5

5 - تقواپيشگان ، از محسنان و داراى يك سرنوشت اند .

إنّ المتّقين فى ظل_ل و عيون . .. هنيئًا بما كنتم تعملون . إنّا كذلك نجزى المحسني

سرور اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 70 - 8،9

8 - پرهيزگاران با چهره اى سرشار از شادى و سرور ، وارد بهشت مى شوند .

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم تحبرون

{حبر} (مصدر {تحبرون}) به معناى شادمان

شدن و سرورى است كه اثر آن در چهره نمايان گردد.

9 - راه يابى تقواپيشگان به بهشت ، همراه با همسران دنيايى خود ، مايه شادمانى عميق آنان

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم تحبرون

بنابراين كه شادمانى بهشتيان به واسطه آن باشد كه در بهشت نيز با همسرشان همدم خواهند بود; برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 1

1 - رهنمون شدن متقين در قيامت ، به سوى بهشت همراه با تكريم و درود و شادمانى

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . .. ادخلوها بسل_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 1

1 - شادمانى تقواپيشگان در بهشت ، از عطاياى پروردگار به آنان

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم

{فاكه} (از مصدر {فكاهه}) به معناى شادمان است.

سعادت اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 31 - 9

9- نيل به سعادت اخروى ، جاى گرفتن در بهشت و برآورده شدن تمامى خواسته ها در آن ، پاداش خداوند به تقواپيشگان

و لنعم دار المتّقين . جنّ_ت عدن ... لهم فيها ما يشاءون كذلك يجزى الله المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 31 - 1

1 - تقواپيشگان در آخرت ، اهل بهشت ، سعادتمند و رهيده از عذاب اند .

إنّ للمتّقين مفازًا

{مفاز} (مانند {فوز} و {مفازة}) مصدر و به معناى دستيابى به خير و رهايى از شرّ است (لسان العرب). هم چنين ممكن است اسم مكان و كنايه از بهشت نيز باشد

كه مكان رستگارى و سعادت است. آيات بعد _ كه بيان {مفازاً} است و از بوستان ها و ديگر لذت هاى بهشتى سخن مى گويد - اين احتمال را تقويت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 32 - 3

3 - برخوردارى تقواپيشگان از باغ ها و ميوه جات بهشت و موهبت هاى مادى جهان آخرت نمونه اى از سعادتمندى آنها است .

مفازًا . حدائق و أعن_بًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 33 - 5

5 - لذت هاى جنسى تقواپيشگان در بهشت ، گوشه اى از سعادتمندى آنها است .

مفازًا . .. و كواعب أترابًا

سعادت طلبى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 4

4 - اهتمام تقواپيشگان به سعادت اخروى خانواده خويش و خير خواهى شديد نسبت به آنان

قالوا إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين

سعادت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 22،27

22 _ جهان آخرت ، جهانى سراسر خير و سعادت براى تقواپيشگان است .

و الدار الأخرة خير للذين يتقون

27 _ باور به پايدارى نعمت هاى آخرت و سعادت آفرينى آن براى اهل تقوا ، باورى خردمندانه و انديشه اى صحيح است .

و الدار الأخرة خير للذين يتقون أفلا تعقلون

سلام اخروى بر متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 1

1 - رهنمون شدن متقين در قيامت ، به سوى بهشت همراه با تكريم

و درود و شادمانى

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . .. ادخلوها بسل_م

سلام بر متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 9

9 - سلام و خوش آمدگويى دربانان بهشت به تقواپيشگان ، هنگام ورود آنان

و قال لهم خزنتها سل_م عليكم

سلام به متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 8،10

8- ملائكه به هنگام قبض روح تقواپيشگان ، بر آنان درود و سلام مى فرستند .

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم

10- فرشتگان ، به هنگام قبض روح تقواپيشگان ، حامل پيام سلامتى و خوشحالى براى آنانند .

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم ادخلوا الجنّة

سلام به متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 46 - 3

3- متقين با سلام و خوشامدگويى ، وارد بهشت مى شوند .

ادخلوها بسل_م ءامنين

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مقصود از {سلام} همان سلام و درود گفتن متعارف باشد كه جزء فرهنگ مسلمانان است.

سلامت متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 46 - 1

1- دعوت از تقواپيشگان براى ورود به بهشت ، همراه با سلامت و امنيت كامل و به دور از هرگونه رنج ، درد ، ناخوشى و ناامنى است .

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

{باء} در {بسلام} در معناى {مصاحبت} به كار رفته است.

سلامتى اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32

- 11

11- متقين ، پس از مرگ پيوسته در آسايش و سلامتى اند .

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم

سوارى متقين در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 85 - 9

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 7

7- حضور تقواپيشگان در صحنه قيامت به صورت سواره ، و رانده شدن گنه پيشگان به سوى جهنم با پاى پياده خواهد بود .

نحشر المتّقين . .. و فدًا . و نسوق المجرمين ... وردًا

برخى از لغت دانان {وفد} را سوارانى ارجمند و {ورد} را پيادگانى تشنه كام معنا كرده اند (لسان العرب).

سهولت ورود متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 2

2 - نبودن كم ترين سختى و ملالت براى تقواپيشگان ، در انتقال از صحنه قيامت به باغ هاى بهشت

ادخلوها بسل_م

شفاعت اخروى از متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 51 - 5

5- تقواپيشگان ، برخوردار از رحمت الهى و شفاعت شفيعان در قيامت

و لا هم ينصرون . .. إلاّ من رحم اللّه ... إنّ المتّقين فى مقام أمين

در آيات پيشين، محرومان و نيز برخورداران از شفاعت، نخست به اجمال ياد شده اند. سپس {إنّ شجرت الزقّوم...} به تفصيل در باره محرومان از شفاعت سخن گفته و {إنّ المتّقين...} توضيحى در باره برخورداران از رحمت و شفاعت است.

شكرگزارى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52

- 27 - 7

7 - سپاس گزارى متقين از خداوند ، به خاطر رهايى شان از عذاب باد هاى سوزان و كشنده دوزخ

فمنّ اللّه علينا و وقينا عذاب السموم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 20 - 14

14 - تقواپيشگان ، با انفاق كردن اموال خود ، نعمت علاقه مندى به لطف خدا را پاس داشته ، از آن قدردانى مى كنند .

و ما لأحد عنده من نعمة تجزى . إلاّ ابتغاء وجه ربّه الأعلى

شيطان و متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 201 - 3

3 _ تقواپيشگان به هنگام احساس وسوسه گرى هاى شيطان با يادآورى فرمان خدا ( استعاذه ) به وى پناه مى برند و با بصيرت و آگاهى از دام شيطان مى رهند .

إذ امسهم طئف من الشيطن تذكروا فإذا هم مبصرون

در برداشت فوق، به قرينه {فاستعذ باللّه} در آيه قبل، متعلق {تذكروا} لزوم استعاذه گرفته شده است.

صبر متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 17 - 1

1 _ صبر و راستى در گفتار ، خضوع در برابر خداوند ، انفاق و استغفار در سحرگاهان ، از صفات متّقين

للّذين اتّقوا . .. الصابرين ... بالاسحار

آيه فوق (الصابرين و الصادقين . .. )، بيان و توضيح ديگرى براى {للّذين اتقوا} است.

صداقت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 17 - 1

1 _ صبر و راستى در گفتار ، خضوع در برابر خداوند ، انفاق و

استغفار در سحرگاهان ، از صفات متّقين

للّذين اتّقوا . .. الصابرين ... بالاسحار

آيه فوق (الصابرين و الصادقين . .. )، بيان و توضيح ديگرى براى {للّذين اتقوا} است.

صفات متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 3 - 1

1 - ايمان به غيب ( خدا و . . . ) ، اقامه نماز و انفاق از صفات اهل تقواست .

هدًى للمتقين. الذين يؤمنون ... ينفقون

{غيب} به معناى پنهان و ناپيداست و چون ايمان به آن ارزشهاى دينى شمرده شده، مقصود از {غيب} هر پنهان و نهانى نيست، بلكه مراد از آن، به مناسبت فرازهاى بعد، خدا و فرشتگان و مانند آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 4 - 1،2،5

1 - ايمان به قرآن و معارف و احكام نازل شده بر پيامبر ( ص ) ، از صفات متقين است .

هدًى للمتقين . .. الذين يؤمنون بما انزل إليك

2 - تقوا پيشگان ، مؤمن به كتاب هاى آسمانىِ اديان گذشته و معارف و احكام آنها

و الذين يؤمنون بما انزل إليك و ما انزل من قبلك

5 - يقين به جهان آخرت از صفات اهل تقواست .

و بالأخرة هم يوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 29،30،31

29 - آنان كه ابعاد اعتقادى دين را باور دارند و از اموال خويش براى دستگيرى مستمندان بهره مى گيرند و وظايف عبادى و اجتماعى خويش را انجام مى دهند ، تقواپيشگان حقيقى هستند .

و لكن البر من ءامن . .. و أولئك هم المتقون

30

- كسانى كه على رغم فقر و تنگدستى و گرفتار بودن به مشكلات ، بر ايمان خويش استوارند ، تقواپيشگان حقيقى هستند .

و الصبرين فى البأساء و الضراء . .. أولئك هم المتقون

31 - مجاهدانى كه در نبرد با دشمنان دين استقامت مىورزند ، تقواپيشگان حقيقى هستند .

الصبرين . .. حين البأس ... أولئك هم المتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 241 - 6

6 _ تقواپيشگان ، رعايت كنندگان حقوق زنان مُطلّقه در ميان افراد جامعه

حقّاً على المتّقين

با توجه به اينكه اصل حكم مربوط به تمام افراد است ; ولى حكم را بر متّقين بار نموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 2

2 _ تقواپيشگان ، فريفته تمايلات شهوانى و مادى نيستند .

زيّن . .. ذلك متاع الحيوة الدّنيا ... للّذين اتقوا عند ربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 16 - 1،2،3

1 _ اقرار به ايمان و دعاى مستمر تقواپيشگان به درگاه خداوند

للّذين اتقوا . .. الّذين يقولون ربّنا

استمرار، از فعل مضارع {يقولون} برداشت شده است. و {الذين يقولون}، بيان ويژگيهاى {الذين اتقوا} است.

2 _ تقوا پيشگان ، همواره خواستار بخشايش گناهان خويش از خدا و مصونيّت از عذاب دوزخند .

للّذين اتقوا . .. فاغفرلنا ذنوبنا و قنا عذاب النار

{الذين يقولون}، بيان ويژگيهاى {الذين اتقوا} است.

3 _ نگرانى دائمى متّقين ، از كردار خويش و عذاب الهى

للّذين اتقوا . .. يقولون ربّنا ... فاغفرلنا ذنوبنا و قنا عذاب النار

استمرار و دوام، از فعل مضارع

{يقولون} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 17 - 1،7،8،9

1 _ صبر و راستى در گفتار ، خضوع در برابر خداوند ، انفاق و استغفار در سحرگاهان ، از صفات متّقين

للّذين اتّقوا . .. الصابرين ... بالاسحار

آيه فوق (الصابرين و الصادقين . .. )، بيان و توضيح ديگرى براى {للّذين اتقوا} است.

7 _ دوام سحرخيزى ، از شيوه هاى تقواپيشگان

للّذين اتّقوا . .. و المستغفرين بالاسحار

كلمه {الاسحار}، جمع و داراى الف و لام استغراق است و بر اين معنا دلالت مى كند كه تقواپيشگان، در تمامى سحرها استغفار مى كنند.

8 _ هفتاد مرتبه استغفار در سحرگاهان ، شيوه تقواپيشگان .

للّذين اتقوا . .. و المستغفرين بالاسحار

امام صادق (ع): من قال فى و تره اذا أوتر {استغفر اللّه ربّى و اتوب اليه} سبعين مرّة . .. كتبه اللّه عنده من المستغفرين بالأسحار ... .

_______________________________

من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 309، ح 4 ; خصال صدوق ،ص 581، ح 3، باب السبعين ; نورالثقلين، ج 1، ص 321، ح 62.

9 _ نماز خواندن در سحرگاهان ، از اوصاف متّقين

للّذين اتقوا . .. و المستغفرين بالاسحار

امام صادق (ع) درباره {و المستغفرين بالاسحار} فرمود: المصلّين وقت السحر.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 714 ; نورالثقلين، ج 1، ص 321، ح 60.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 115 - 7

7 _ قيام به امر خدا ، تلاوت آيات او ، سجده ، ايمان به خدا و معاد ، امر به معروف و نهى از منكر و شتاب در

امر خير ، از ويژگى هاى تقواپيشگان

امّة قائمة يتلون ءايت اللّه . .. و اللّه عليم بالمتّقين

آيه، در صدد بيان پاداش كسانى است كه خصلتهاى مذكور را دارند، از آنها تعبير به متّقين كرده، پس آن خصلتها از آن متقين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 134 - 1،2،3،4

1 _ انفاق در حال توانمندى و تنگدستى ، از ويژگى هاى تقواپيشگان

اعدّت للمتّقين. الّذين ينفقون فى السّرّآء و الضّرّاء

مراد از {فى السّرّآء و الضّرّاء}، حالت تنگدستى و توانمندى است، و در برداشت فوق، توصيف انفاق كننده گرفته شده است، نه وصف براى مورد انفاق.

2 _ انفاق در حالت رفاه و آسايش و نيز رنج و سختى جامعه ، از ويژگى هاى تقواپيشگان

اعدّت للمتّقين. الّذين ينفقون فى السّرّآء و الضّرّاء

بنابر اينكه مراد از {السّرّآء و الضّراء} بيان حالت جامعه و مردم، يعنى مورد انفاق باشد، نه بيانِ حالت انفاق كننده.

3 _ فرو بردن خشم و گذشت از لغزش هاى مردم ، از ويژگى هاى اهل تقوا

اعدّت للمتّقين . .. و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس

4 _ تأمين نيازمندى هاى جامعه ايمانى و خويشتن دارى و گذشت در برخورد هاى اجتماعى ، از ويژگى هاى اهل تقوا

اعدّت للمتّقين. الّذين ينفقون ... و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 135 - 1،8

1 _ ياد خدا و طلب آمرزش ( توبه ) شيوه پارسايان ، در صورت ارتكاب كارى ناشايست ( زنا يا مطلق گناه كبيره ) و يا ستم بر خويش

اعدّت للمتّقين .

.. و الّذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذكروا اللّه فاستغفر

برخى گفته اند مراد از {فاحشة}، زنا و مقصود از ظلم در اين آيه، ساير گناهان _ چه صغيره و چه كبيره _ است. برخى ديگر گفته اند كه مراد از {فاحشة}، گناهان كبيره و مقصود از ظلم، گناهان صغيره است.

8 _ عدم عناد و اصرار آگاهانه تقواپيشگان ، بر گناه

و الّذين اذا فعلوا فاحشة . .. لم يصروا على ما فعلوا و هم يعلمون

چون به مجرد ذكر خدا توبه مى كنند، معلوم مى شود گناهشان از روى عناد نيست، بلكه به جهت غفلت از ياد پروردگارشان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 1

1 - عبادت خالصانه خدا ، اجتناب از عبادت طاغوت ، توبه ، پيروى از بهترين سخن و خردورزى ، از اوصاف تقواپيشگان

و الذين اجتنبوا الط_غوت أن يعبدوها و أنابوا إلى اللّه . .. الذين يستمعون القول .

{الذين اتّقوا ربّهم} بيان تفصيلى براى آن دسته از افراد مؤمنى است كه در آيات قبل توصيف شده اند; يعنى، {الذين اجتنبوا الطاغوت. .. الذين يستمعون القول...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 34 - 10

10 - احسان ، نشانه اصلى تقوا و صفت برجسته تقواپيشگان است .

أُول_ئك هم المتّقون . .. ذلك جزاء المحسنين

توصيف تقواپيشگان به صفت احسان، مى تواند گوياى برداشت بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 33 - 2

2 - متقين ، در عين اعتقاد به رحمانيت خداوند ، بيمناك از

مخالفت با او *

من خشى الرحم_ن بالغيب

از اين كه وصف {الرحمان} مفعول {خشى} قرار گرفته است، مى توان به مطلب فوق ره برد; زيرا در نظر ابتدايى، وصف {منتقم،قهار و. ..} متناسب با خشيت است و اين كه وصف {رحمت} به كار گرفته شده است، مى رساند كه رجاى متقين آنان را به گناه نمى كشاند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 19 - 4

4 - برائت ذمّه از حقوق ديگران ، از نشانه هاى تقواپيشگان است .

الأتقى . الذى ... و ما لأحد عنده من نعمة تجزى

برداشت ياد شده، ناظر به احتمال مستأنفه بودن اين آيه است كه در اين صورت بر اوصاف پيشين، وصف جديدى را افزوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 20 - 1

1 - برخورداران درجه والاى تقوا ، تنها براى جلب توجّه و عنايت خداوند ، اموال خود را انفاق مى كنند .

الأتقى . .. إلاّ ابتغاء وجه ربّه

استثنا در اين آيه، منقطع است; يعنى، حق نعمتى بر گردن او نيست; لكن {ابتغاء} وجود دارد; يعنى، شخص {أتقى} در انفاق خود، نمى خواهد پاسخ نعمت ديگران را داده باشد. او تنها به اين انگيزه انفاق مى كند كه خداوند، به او رو كرده و وى را مورد لطف خود قرار دهد. {وجه} به معناى {صورت و چهره} و كنايه از توجّه و عنايت است.

طغيانگرى مكذبان متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 13 - 4

4 - تكذيب كنندگان تعاليم هدايت گر دين و

دستورات تقواپيشگىِ آن ، طغيان گر و مورد تهديد الهى اند .

ليطغى . .. أرءيت إن كذّب و تولّى

سياق آيات، بر تهديد دلالت دارد.

عبادت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 2

2 - اهل تقوا و احسان ، همراه با تهجد و عبادت ، داراى خدمات اجتماعى و انفاق مالى اند .

كانوا قليلاً من الّيل ما يهجعون . .. و فى أمولهم حقّ للسّائل و المحروم

عبرت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 66 - 3

3 - كيفر اصحاب سبت ، موعظه و پندى براى اهل تقواست .

فجعلنها . .. موعظة للمتقين

عبوديت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 68 - 1

1 - تقواپيشگان ، بندگان خاص و راستين خداوند

إلاّ المتّقين . ي_عباد لا خوف

از اين كه خداوند، متقين را بنده خود خوانده است (يا عباد)، مطلب بالا استفاده مى شود.

عبور متقين از جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 72 - 9

9- دوزخ ، گذرگاهى براى تقواپيشگان و اقامت گاهى براى ستم كاران است .

ثمّ ننجّى الذين اتقوا و نذر الظ_لمين فيها

عزت اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 85 - 7

7- برانگيختن تقواپيشگان در قيامت _ با اكرام و احترام ويژه _ نمودى از رحمانيت خداوند و عزّت بخشى او است .

واتّخذوا من دون اللّه ءالهةً ليكونوا لهم عزًّا. .. يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن

عزت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 12

12_ اقتدار و عزت تقواپيشگان صبور و نيكوكار ، از نعمت هاى بزرگ الهى به آنان است .

قالوا ي_أيها العزيز . .. قد منّ الله علينا

مصداق مورد نظر براى نعمت الهى به يوسف(ع) عزت و اقتدار در سرزمين مصر است.

عطاياى خدا به متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 16 - 1

1 - تقواپيشگان بهشتى ، دريافت كنندگان عطاياى پروردگار با رغبت و رضا

ءاخذين ما ءاتيهم ربّهم

واژه {أخذ} در مورد بهشتيان است و به قرينه موضوع مى رساند كه آنان با اشتياق هداياى الهى را مى پذيرند; برخلاف كافران كه در قيامت با ناراحتى و به قهر عذاب الهى را مى چشند.

عفت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 12،16

12 - پاكدامنى و طهارت از گناه ، از اوصاف برجسته تقواپيشگان

طبتم

از اين كه دربانان بهشت در آستانه ورود تقواپيشگان تنها از پاكى و پاكدامنى آنان سخن مى گويند، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

16 - پادكدامنى و طهارت از گناه ، عامل ورود تقواپيشگان به بهشت

طبتم فادخلوها خ_لدين

عقلانيت برترى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 28 - 5

5 - يكسان نبودن صالحان با مفسدان و تقواپيشگان با تبه كاران ، امرى بديهى در نگاه عقل و منطق

أم نجعل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. كالفجّار

برداشت ياد شده از استفهام انكارى مستفاد از جمله {أم نجعل.

..} به دست مى آيد.

عقيده پسنديده متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 21

21- متقين ، داراى عقيده صحيح و عمل خوبند .

و قيل للذين اتّقوا ماذا أنزل ربّكم قالوا خيرًا للذين أحسنوا . .. المتّقين

عقيده متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 1

1- تقواپيشگان ، معتقد به خير محض بودن وحى الهى ( قرآن )

و قيل للذين اتّقوا ماذا أنزل ربّكم قالوا خيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 33 - 2

2 - متقين ، در عين اعتقاد به رحمانيت خداوند ، بيمناك از مخالفت با او *

من خشى الرحم_ن بالغيب

از اين كه وصف {الرحمان} مفعول {خشى} قرار گرفته است، مى توان به مطلب فوق ره برد; زيرا در نظر ابتدايى، وصف {منتقم،قهار و. ..} متناسب با خشيت است و اين كه وصف {رحمت} به كار گرفته شده است، مى رساند كه رجاى متقين آنان را به گناه نمى كشاند.

علايق متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 70 - 6

6 - انسان با تقوا ، انسانى وفادار به همسر و دلبسته به او

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم

خداوند، به عنوان نويد به اهل تقوا فرموده است: همراه همسران وارد بهشت شويد، از اين بشارت روشن مى شود كه مؤمنان دلبسته به همسر بوده و در انتظار اين نويد بوده اند.

علم خدا به متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم -

53 - 32 - 21

21 - خداوند ، آگاه به تقواپيشگان راستين

فلاتزكّوا أنفسكم هو أعلم بمن اتّقى

عمل پسنديده متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 21

21- متقين ، داراى عقيده صحيح و عمل خوبند .

و قيل للذين اتّقوا ماذا أنزل ربّكم قالوا خيرًا للذين أحسنوا . .. المتّقين

عمل صالح متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 27 - 20

20 _ خداوند ، عمل نيك را تنها از پرهيزگاران مى پذيرد .

انما يتقبل اللّه من المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 19 - 5

5 - بهرهورى متقين از نعمت هاى گواراى بهشت ، پاداش عملكرد نيك و مداوم خود آنان

كلوا و اشربوا هني_ًا بما كنتم تعملون

تعبير {كنتم تعلون}، ماضى استمرارى و دلالت بر مداومت پارسايان بر اعمال نيك دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 43 - 5

5 - برخوردارى تقواپيشگان از موهبت هاى بهشت ، نتيجه عملكرد خود آنان است .

كلوا و اشربوا هنيئًا بما كنتم تعملون

عمل متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 11،12

11 - تقواپيشگان ، اهل عمل و تلاش اند .

الذين اتّقوا ربّهم . .. فنعم أجر الع_ملين

12 - بهشت ، پاداش و بهاى عمل و تلاش تقواپيشگان است كه آن را به بهانه نمى دهند .

نتبوّأ من الجنّة حيث نشاء فنعم أجر الع_ملين

فرجام متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

3 - آل عمران - 3 - 131 - 9

9 _ رستگارى و عذاب ، دو فرجام متفاوت براى تقواپيشگان و كافران

و اتّقوا اللّه لعلّكم تفلحون. و اتّقوا النّار الّتى اعدّت للكافرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 11

11 _ فرجام نيك از آن تقواپيشگان است .

و العقبة للمتقين

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ال} در {العقبة} براى جنس باشد. بر اين مبنا مراد از عاقبت، به مناسبت حكم و موضوع، فرجام نيك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 11

11_ پيروزى نوح ( ع ) و يارانش بر مخالفان ، نشان و دليلى بر غلبه نهايى تقواپيشگان مقاوم و صبور ، بر كفرپيشگان است .

تلك من أنباء الغيب . .. فاصبر إن الع_قبة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 8

8_ بهشت فرجام تقواپيشگان است .

تلك عقبى الذين اتقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 5

5 _ بهشت جاودان ، پاداش و سر انجام تقواپيشگان

جنّة الخلد التى وعد المتّقون كانت لهم جزاء و مصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 50 - 1

1 - باغ هاى جاويدان بهشت ، فرجام تقواپيشگان

و إنّ للمتّقين لحسن مئاب . جنّ_ت عدن

{جنّات} (جمع {جنّة}) به معناى باغ ها و {عدن} به معناى خلود و استقرار است و جمله {جنّات عدن} عطف بيان براى {لحسن مئاب} مى باشد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 17 - 1

1 - بهشت ، جايگاه حتمى تقواپيشگان

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 10 - 8

8 - خداوند ، در تأكيد بر تفاوت فرجام انفاق گران با تقوا و بخيلان زراندوز ، به سيطره شب و جلوه روز و به ذات خويش ، سوگند ياد كرده است .

و الّيل . .. إنّ سعيكم لشتّى . فأمّا من أعطى ... لليسرى . و أمّا من بخل ... فسني

فرزندان متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 1

1 - نويد الهى به ملحق گشتن نسل مؤمن تقواپيشگان ، به ايشان در بهشت

و الذين ءامنوا و اتّبعتهم ذرّيّتهم بإيم_ن ألحقنا بهم ذرّيّتهم

فضايل اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 50 - 6

6 - تقواپيشگان هنگام ورود به باغ هاى بهشتى ، با استقبال گرم و احترام و تكريم رو به رو خواهند شد .

مفتّحة لهم الأبوب

برداشت ياد شده بر اين فرض استوار است كه مقصود از گشوده بودن درب هاى باغ هاى بهشتى بر روى تقواپيشگان و بهشتيان، استقبال گرم و با احترام و تكريم از ايشان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 51 - 1،5

1- تقواپيشگان در آخرت ، برخوردار از امنيت كامل و ايمن از هرگونه سختى و بلا

إنّ المتّقين فى مقام أمين

5- تقواپيشگان ، برخوردار از رحمت

الهى و شفاعت شفيعان در قيامت

و لا هم ينصرون . .. إلاّ من رحم اللّه ... إنّ المتّقين فى مقام أمين

در آيات پيشين، محرومان و نيز برخورداران از شفاعت، نخست به اجمال ياد شده اند. سپس {إنّ شجرت الزقّوم...} به تفصيل در باره محرومان از شفاعت سخن گفته و {إنّ المتّقين...} توضيحى در باره برخورداران از رحمت و شفاعت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 31 - 4

4 _ { متقين } ، مورد اجلال و تكريم الهى در قيامت

و أُزلفت الجنّة للمتّقين

تعبير {أزلفت} و اين كه بهشت به متقين نزديك مى شود و آنان حتى زحمت حركت به سوى بهشت را احساس نمى كنند; كرامت و ارجمندى آنان را نزد خداوند مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 1

1 - رهنمون شدن متقين در قيامت ، به سوى بهشت همراه با تكريم و درود و شادمانى

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . .. ادخلوها بسل_م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 35 - 3

3 - بازدارندگان خويش از هوس ها ، برخوردار از هر آرزو در بهشت

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . .. أوّاب حفيظ ... لهم ما يشاءون فيها

با توجه به اين كه {تقوا} و خوددارى از گناه و هواى نفس، به عنوان بارزترين صفت اهل بهشت ياد شده است، نويد {لهم ما يشاءون فيها} مى تواند بيانگر معناى بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 11،12

11

- خداوند ، در قيامت به مؤمنان تقواپيشه نورى عطا خواهد كرد كه در پرتو آن از ظلمات قيامت گذر كنند .

و يجعل لكم نورًا تمشون به

12 - مؤمنان تقواپيشه ، مشمول مغفرت و آمرزش خداوند در قيامت

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا . .. و يغفر لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 32 - 3

3 - برخوردارى تقواپيشگان از باغ ها و ميوه جات بهشت و موهبت هاى مادى جهان آخرت نمونه اى از سعادتمندى آنها است .

مفازًا . حدائق و أعن_بًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 7 - 3

3 - انفاق گرانِ متقى و مؤمن ، داراى آخرتى سرشار از آسايش

فأمّا من أعطى . .. فسنيسّره لليسرى

آيات بعد _ كه از {عسرى} سخن گفته است _ با جمله {و ما يغنى عنه ماله إذا تردّى} مصداق {عسرى} را زمان هلاكت شخص و بى فايده بودن مال معرفى كرده است كه بر جهان آخرت تطبيق مى كند. بنابراين مى توان گفت: {يسرى} _ كه در مقابل آن است _ نيز شامل آخرت مى باشد. آيه {و إنّ لنا لَلآخرة و الاُولى} نيز شاهد تعميم آن بر جهان آخرت است.

فضايل متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 212 - 12

12 _ جايگاه بلند مؤمنان تقوا پيشه نسبت به كافران ، در روز قيامت

و الذين اتقوا فوقهم يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 17،18

17 _ ابرار داراى مقام

و منزلتى والاتر از تقواپيشگان

و لكن الّذين اتّقوا ربّهم لهم جنّات . .. نزلا من عند اللّه و ما عند اللّه خير لل

تفاوت تعبير در پاداش ({نزلاً} براى تقواپيشگان و {ما عند اللّه} براى ابرار) شاهد بر اين است كه منزلت ابرار منزلتى غير از تقواپيشگى و والاتر از آن است.

18 _ ارزشمندى تقوا و نيكوكارى و مقام والاى پرهيزكاران و نيكوكاران

لكن الّذين اتّقوا ربّهم . .. و ما عند اللّه خير للابرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 35 - 7

7 _ تصديق كنندگان انبيا و تقواپيشگان راستكردار در قيامت ايمن از عقوبتهاى الهى و به دور از هر گونه اندوه هستند.

فمن اتقى و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

مراد از نبودن خوف (لا خوف) به دليل آيه بعد، ايمنى از گرفتار شدن به آتش دوزخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 13

13 _ رحمت خاص الهى تنها از آن تقواپيشگان ( پرهيزكنندگان از شرك و . . . ) و پرداخت كنندگان زكات است .

فسأكتبها للذين يتقون و يؤتون الزكوة

متعلق {يتقون} تخلف از فرمانهاى خداوند است و مصداق مورد نظر آن، با توجه به آيات گذشته كه درباره گرايشهاى شرك آلود بنى اسرائيل بود، شركورزى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 4

4 _ تنها تقواپيشگان و پرداخت كنندگان زكات پيروان واقعى پيامبر ( ص ) هستند .

للذين يتقون و يؤتون الزكوة . .. الذين يتبعون الرسول

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 14

14 _ تقواپيشگان ، محبوبان خدايند .

إن اللّه يحب المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 14

14 _ تقواپيشگان ، برخوردار از امداد و نصرت الهى

و اعلموا أن اللّه مع المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 16

16_ فرجام نيك ، از آنِ تقواپيشگان است .

إن الع_قبة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 45 - 4

4- تقواپيشگان ، بندگان خالص خدا و ر ها شده از وسوسه و سلطه ابليس

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

در آيه هاى قبل، مردم به دو گروه تقسيم شدند:B1. پيروان گمراه ابليس; 2. بندگان خالص خدا و سپس جايگاه گروه اول در قيامت، روشن گرديد و در اين آيه به سرنوشت گروه دوم پرداخته است و از {مخلصين} به {المتقين} تعبير كرده كه بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 3

3- تقواپيشگان ، انسانهايى پاك و مبرّاى از جهالت و فسق

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين

واژه {طيّب} وقتى به انسان نسبت داده شود، به معناى دور بودن او از آلودگى، جهل، فسق و كارهاى زشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 128 - 1

1- حمايت و لطف الهى ، همراه تقواپيشگان است .

إن الله مع الذين اتّقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم

- 19 - 63 - 1،2

1- بندگان تقواپيشه خداوند ، وارثان بهشت اند .

تلك الجنّة التى نورث من عبادنا من كان تقيًّا

2- خداوند ، عطاكننده بهشت به تقواپيشگان است .

نورث من عبادنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 85 - 1،2

1- تقوا پيشگان در روز قيامت ، با اكرام و تجليل بر خداى رحمان وارد خواهند شد .

يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن وفدًا

{وفد} جمع يا اسم جمع است و به هيأت هايى گفته مى شود كه جهت ديدار يا كمك خواهى، به نزد دولتمردان مى روند (لسان العرب). توصيف متقين هنگام حضور در صحنه قيامت به {وفداً}، حكايت از ويژگى حضور آنان و احترام و موقعيت خاصى دارد كه براى آنها در قيامت وجود خواهد داشت. اين كلمه ممكن است مصدر و بيانگر نوع محشور شدن متقين باشد.

2- متقين ، داراى منزلت و تشخص ويژه در صحنه قيامت

يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن وفدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 23

23 - نعمت هاى دنيا ، سرانجام در اختيار اهل تقوا قرار خواهد گرفت .

والع_قبة للتّقوى

ال در {العاقبة} ممكن است جانشين مضاف اليه محذوف باشد كه با توجه به آيه قبل، مراد {عاقبة الحياة الدنيا} خواهد بود و نيز ممكن است ال {جنسيه} باشد كه در اين صورت، مراد فرجام نيك خواهد بود. برداشت ياد شده بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 8

8- تقواپيشگان ، برخوردار از نور ، روشنايى و هدايت ويژه

الهى در زندگى

و ضياءً و ذكرًا للمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 16 - 1،8

1 _ متقين ، در جايگاه ابدى خويش در بهشت ، هر آنچه را كه بخواهند آماده است .

لهم فيها ما يشاءون خ_لدين

8 _ متقين ، مردمانى دور انديش و در پى حيات جاودانه

أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون . .. لهم فيها ما يشاءون خ_لدين كان على ربّك وعدً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 90 - 1،2

1 - رستاخيز ، روز استقبالِ شايانِ بهشت از قدوم تقواپيشگان

و أُزلفت الجنّة للمتّقين

{إزلاف} (مصدر مجهول {أُزلفت}) به معناى نزديك آورده شدن است. بنابراين از مفاد آيه استفاده مى شود كه بهشت را براى استقبال و خوش آمدگويى به تقواپيشگان، نزديك مى آورند.

2 - تقواپيشگان ، دارندگان قلب سليم

من أتى اللّه بقلب سليم . و أُزلفت الجنّة للمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 50 - 5

5 - درب هاى باغ هاى جاويدان بهشت ، به روى تقواپيشگان باز و گشوده است .

مفتّحة لهم الأبوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 33 - 6

6 - تقواپيشگان ، داراى قرب و منزلت ويژه در پيشگاه خداوند

أُول_ئك هم المتّقون

{أُول_ئك} براى اشاره به افراد و اشخاص دور دست وضع شده است. استعمال آن در مورد تقواپيشگان، براى بيان عظمت و بلندمرتبگى آنان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 34 - 1،2،3

1 - تمامى

خواسته هاى تقواپيشگان ، در پيشگاه الهى برآورده مى شود .

هم المتّقون . لهم ما يشاءون عند ربّهم

2 - برآورده شدن تمامى خواسته هاى تقواپيشگان ، وعده خداوند به آنان

لهم ما يشاءون عند ربّهم

كلمه {عند} براى التزام و وعده به كار مى رود; مثل {لك عندى. ..} (براى تو پيش من چنين و چنان است).

3 - تمامى خواسته هاى تقواپيشگان به صرف اراده كردن و بدون اظهار كردن آنها ، از پيش آماده شده است .

لهم ما يشاءون عند ربّهم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه {مشيّت} به معناى خواستن و اراده كردن است و خداوند در وعده خود به بهشتيان، تنها به همين مشيت و اراده كردن آنان اكتفا كرده و فرموده است كه هر آنچه آنان بخواهند و اراده كنند، بدون هيچ اظهارى به آنان اعطا خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 57 - 3،4

3 - غبطه و حسرت كافران و گنه كاران ، به حال تقواپيشگان در قيامت

أنّ اللّه هدينى لكنت من المتّقين

4 - ساختن انسان با تقوا ، از اهداف نزول وحى ( قرآن )

لو أنّ اللّه هدينى لكنت من المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 61 - 2،5،6

2 - تقواپيشگان ، مردمى رستگار و كامياب اند .

و ينجّى اللّه الذين اتّقوا بمفازتهم

{مفازة} (مصدر ميمى از {فوز}) به معناى فلاح (رستگارى و كاميابى) است. {با} در {بمفازتهم} براى ملابست است; يعنى، خداوند تقواپيشگان را همراه با كاميابى شان، از عذاب نجات خواهد داد.

5 - تقواپيشگان ، از هر بدى و

رنجى در قيامت در امان خواهند بود .

الذين اتّقوا . .. لايمسّهم السوء

6 - تقواپيشگان ، به هيچ حزن و اندوهى در قيامت گرفتار نخواهند شد .

الذين اتّقوا. .. و لا هم يحزنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 12

12 - پاكدامنى و طهارت از گناه ، از اوصاف برجسته تقواپيشگان

طبتم

از اين كه دربانان بهشت در آستانه ورود تقواپيشگان تنها از پاكى و پاكدامنى آنان سخن مى گويند، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 2،4،5،6

2 - بهشت جاودانه ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده

4 - بهشت جاويدان ، ميراث تقواپيشگان

و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

5 - وراثت بهشت جاويدان ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

6 - بهشت جاويدان ، فراتر از استحقاق تقواپيشگان و جلوه اى از لطف و بخشش الهى به آنان

و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

برداشت ياد شده از تعبير ارث درباره بهشت به دست مى آيد; زيرا ميراث چيزى است كه انسان براى آن معمولاً زحمتى نكشيده و تلاشى نكرده تا مستحق آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 35 - 3

3 - حيات اخروى ، در پيشگاه خداوند ، امرى بس ارزشمند و مخصوص تقواپيشگان است .

و الأخرة عند ربّك للمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 67 - 2

2 - مودّت و دوستى تقواپيشگان ، پابرجا و مستحكم حتى در

قيامت

الأخلاّء يومئذ بعضهم لبعض عدوّ إلاّ المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 68 - 2

2 - گفتوگوى مستقيم و بىواسطه الهى ، با تقواپيشگان در قيامت

ي_عباد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 73 - 2

2 - ميوه هاى بهشت ، چندان فراوان اند كه تقواپيشگان تنها از بخشى از آن بهره مى برند .

لكم فيها ف_كهة كثيرة منها تأكلون

از {منها} _ كه براى تبعيض است _ استفاده مى شود كه مؤمنان تنها از گوشه اى از نعمت هاى بهشت استفاده مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 19 - 8

8 - خداوند ، سرپرست و حامى تقواپيشگان

و اللّه ولىّ المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 5

5- مؤمنان نيك كردار ، همان { متّقين } بهره مند از نعمت هاى بهشتى اند .

يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت . .. مثل الجنّة الّتى وعد المتّقون

در آيات پيشين، سخن از مؤمنان صلاح پيشه بود و اكنون در اين آيه بر آنان عنوان {المتّقون} اطلاق شده است. آنچه به اجمال در آيات پيشين به ايشان وعده داده اند، خداوند در اين آيه به تفصيل، بيان فرموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 33 - 6

6 - تقواپيشگان و ره جويان به بهشت ، داراى قلبى خداجو و تائب

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . .. و جاء بقلب منيب

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 17 - 7

7 - { محمدبن مسلم قال سمعت أباعبداللّه ( ع ) . . .و سألته عن قول اللّه عزّوجلّ { كانوا قليلاً من الليل ما يهجعون } قال كان أقلّ الليالى تفوتهم لايقومون فيها . . . ;

محمدبن مسلم مى گويد: از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ كه فرموده {كانوا قليلاً من الليل ما يهجعون} پرسيدم، فرمود: كمترين شبى بر آنان مى گذشت كه از دست آنان برود و موفق به قيام و تهجد نشوند. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 4،10

4 - بهشت ، جلوه ربوبيت خداوند ، در حق تقواپيشگان

إنّ المتّقين فى جنّ_ت . .. ءاتيهم ربّهم

مطرح ساختن ربوبيت خداوند، در مقام اعطاى بهشت به پرهيزكاران و نيز اضافه {رب} به {هم}، مطلب بالا را افاده مى كند.

10 - تقواپيشگان ، مورد حفاظت خداوند از گرفتارى به جهنم ، در قبال تلاش آنان براى حفظ ارزش هاى الهى در دنيا

إنّ المتّقين . .. و وقيهم ربّهم عذاب الجحيم

با توجه به اين كه ريشه {متقين} و {وقاهم} از يك ماده مى باشد، ممكن است تعبير {وقاهم} اشاره به مطلب بالا داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 19 - 1

1 - تقواپيشگان ، مورد تكريم و دعوت الهى براى بهرهورى آزاد از نعمت هاى بهشتى

كلوا و اشربوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 54 - 1

1 - استقرار حتمى تقواپيشگان ، در باغ

هاى پر درخت و كنار نهر هاى بهشت

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نهر

{جنّة} (مفرد {جنّات}) به باغ پوشيده شده از درختان گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 20 - 3

3 - تقواپيشگان مراقبِ اعمال خويش ، اهل بهشت اند .

اتّقوا اللّه و لتنظر نفس ما قدّمت لغد . .. لايستوى أصح_ب النار و أصح_ب الجنّة

ارتباط اين آيه با آيه قبل، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 4 - 8

8 - خداوند ، در امور تقوا پيشگان ، آسانى پديد مى آورد .

من يتّق اللّه يجعل له من أمره يسرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 34 - 1،2

1 - تقواپيشگان ، برخوردار از بوستان هاى سرشار از نعمت هاى بى عيب و زوال ناپذير

إنّ للمتّقين عند ربّهم جنّ_ت النعيم

{نعيم}، به معناى نعمت بسيار است (مفردات راغب). اضافه {جنّات} به {نعيم} _ كه مفيد اختصاص است _ بيانگر اختصاصى و ويژه بودن بوستان هاى بهشتى است; يعنى، مانند بوستان هاى دنيا نيست كه داراى انواع آفت ها و اشياى موذى و زوال پذير است.

2 - تقواپيشگان ، داراى منزلت و جايگاهى رفيع در پيشگاه خداوند

إنّ للمتّقين عند ربّهم

مطلب ياد شده، از آمدن قيد {عند ربّهم} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 48 - 2

2 - تقواپيشگان ، بهره مند از قرآن و بيدار و هشيار با تعاليم آن

و إنّه لتذكرة للمتّقين

فضايل متقين

در كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 9

9- تقوا ، از ارزش هاى برتر است و تقواپيشگان از فضيلت و شرافت ويژه در تمامى كتاب هاى آسمانى و اديان توحيدى برخوردارند .

ضياءً و ذكرًا للمتّقين

از اين كه متّقين غايت و هدف نزول كتاب آسمانى موسى و هارون و دريافت نور و هدايت الهى قرار گرفته اند و قرآن نيز كه مسأله تقوا را از محورهاى آموزه هاى خود قرار داده است، به دست مى آيد كه تقوا در همه اديان توحيدى داراى جايگاه ويژه و برتر بوده است.

فلسفه انفاق متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 20 - 1

1 - برخورداران درجه والاى تقوا ، تنها براى جلب توجّه و عنايت خداوند ، اموال خود را انفاق مى كنند .

الأتقى . .. إلاّ ابتغاء وجه ربّه

استثنا در اين آيه، منقطع است; يعنى، حق نعمتى بر گردن او نيست; لكن {ابتغاء} وجود دارد; يعنى، شخص {أتقى} در انفاق خود، نمى خواهد پاسخ نعمت ديگران را داده باشد. او تنها به اين انگيزه انفاق مى كند كه خداوند، به او رو كرده و وى را مورد لطف خود قرار دهد. {وجه} به معناى {صورت و چهره} و كنايه از توجّه و عنايت است.

قبض روح متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 8

8- ملائكه به هنگام قبض روح تقواپيشگان ، بر آنان درود و سلام مى فرستند .

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم

قرآن و متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 2 - 4،5

4 - توان قرآن بر هدايت و تربيت انسان هاى پرهيزگار ، دليل و گواهى كافى بر اتقان و حقانيت آن است .

لاريب فيه هدًى للمتقين

{هدًى للمتقين} به منزله استدلال براى جمله {لاريب فيه} است.

5 - قرآن كتاب هدايت و راهنماى اهل تقوا به مراحل والاى آن

هدًى للمتقين

قلب سليم متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 90 - 2

2 - تقواپيشگان ، دارندگان قلب سليم

من أتى اللّه بقلب سليم . و أُزلفت الجنّة للمتّقين

قياس متقين با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 17 - 6

6 - مقايسه فرجام نيك تقواپيشگان با سرنوشت شوم كافران ، شيوه بهينه هدايت خلق

اصلوها . .. إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نعيم

از اين كه خداوند در هدايت خلق، به ترسيم هر دو فرجام پرداخته است; مطلب بالا برداشت مى شود.

قياس متقين با گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 28 - 5،7

5 - يكسان نبودن صالحان با مفسدان و تقواپيشگان با تبه كاران ، امرى بديهى در نگاه عقل و منطق

أم نجعل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. كالفجّار

برداشت ياد شده از استفهام انكارى مستفاد از جمله {أم نجعل. ..} به دست مى آيد.

7 - تقواپيشگان در نظام ارزشى خدا با تبه كاران برابر نيستند ; بلكه آنان برتر مى باشند .

أم نجعل المتّقين كالفجّار

كمى متقين قوم ثمود

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 18 - 1

1 - تنها گروهى اندك از قوم عاد و ثمود ، ايمان آورده ، تقوا پيشه كردند .

و نجّينا الذين ءامنوا و كانوا يتّقون

از اين كه خداوند، استكبار و كوردلى را به عموم مردم عاد و ثمود نسبت داده است، مى توان استفاده كرد كه بيشتر آنان كافر شدند و فقط تعدادى اندك از آنان مؤمن بودند.

كمى متقين قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 18 - 1

1 - تنها گروهى اندك از قوم عاد و ثمود ، ايمان آورده ، تقوا پيشه كردند .

و نجّينا الذين ءامنوا و كانوا يتّقون

از اين كه خداوند، استكبار و كوردلى را به عموم مردم عاد و ثمود نسبت داده است، مى توان استفاده كرد كه بيشتر آنان كافر شدند و فقط تعدادى اندك از آنان مؤمن بودند.

كيفيت حشر متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 7

7- حضور تقواپيشگان در صحنه قيامت به صورت سواره ، و رانده شدن گنه پيشگان به سوى جهنم با پاى پياده خواهد بود .

نحشر المتّقين . .. و فدًا . و نسوق المجرمين ... وردًا

برخى از لغت دانان {وفد} را سوارانى ارجمند و {ورد} را پيادگانى تشنه كام معنا كرده اند (لسان العرب).

كيفيت ورود متقين به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 46 - 3،6

3- متقين با سلام و خوشامدگويى ، وارد بهشت مى شوند .

ادخلوها بسل_م ءامنين

برداشت فوق،

مبتنى بر اين است كه مقصود از {سلام} همان سلام و درود گفتن متعارف باشد كه جزء فرهنگ مسلمانان است.

6- { عن أبى عبدالله ( ع ) : إن أميرالمؤمنين ( ع ) لمّا بويع . . . صعد المنبر فقال : . . . أيّها الناس . . . ألا و إن التقوى مطايا ذلل حمل عليها أهلها و اعطوا أزمتّها فأوردتهم الجنة و فتحت لهم أبوابها و وجدوا ريحها و طيبها و قيل لهم : { ادخلوها بسلام آمنين } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: پس از آنكه با اميرالمؤمنين(ع) بيعت شد . .. بالاى منبر رفت و فرمود:... اى مردم! آگاه باشيد تقوا[ همانند] مركبهاى رامى است كه اهل آن بر آنها سوار شده و زمام آنها به دست آنان است و آن مركبها اهل خود را وارد بهشت مى كنند و درهاى آن جا براى آنان باز مى شود و نسيم و بوى خوش آن را مى يابند و به آنان گفته مى شود: ادخلوها بسلام آمنين ...}.

كيفيت ورود متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 70 - 8

8 - پرهيزگاران با چهره اى سرشار از شادى و سرور ، وارد بهشت مى شوند .

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم تحبرون

{حبر} (مصدر {تحبرون}) به معناى شادمان شدن و سرورى است كه اثر آن در چهره نمايان گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 1

1 - رهنمون شدن متقين در قيامت ، به سوى بهشت همراه با تكريم

و درود و شادمانى

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . .. ادخلوها بسل_م

گفتگوى اخروى خدا با متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 68 - 2

2 - گفتوگوى مستقيم و بىواسطه الهى ، با تقواپيشگان در قيامت

ي_عباد

لباس متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 53 - 1

1- ديباى نازك و ضخيم ، پوشش تقواپيشگان در بهشت

يلبسون من سندس و إستبرق

{سندس} به پارچه ابريشمى نازك و لطيف گفته مى شود. {استبرق} نيز به معناى پارچه ابريشمى ضخيم است.

لذايذ اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 4

4 - تقواپيشگان ، از منظره هاى چشم نواز و لذت بخش بهشت بهره مند خواهند شد .

لهم غرف من فوقها غرف مبنيّة

مرتفع و چند طبقه بودن بناهاى بهشت به همراه جريان نهرها در پايين آنها، مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 8

8 - تمامى زيبايى ها و لذت هاى مورد تمايل اهل تقوا ، آماده براى آنان در بهشت

و فيها ما تشتهيه الأنفس و تلذّ الأعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 33 - 5

5 - لذت هاى جنسى تقواپيشگان در بهشت ، گوشه اى از سعادتمندى آنها است .

مفازًا . .. و كواعب أترابًا

لغزش متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 135 - 2

2 _

امكان لغزش تقواپيشگان و ارتكاب گناه از سوى آنان

اعدّت للمتّقين . .. و الّذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم

متقين اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 115 - 11

11 _ برخى از اهل كتاب ، تقواپيشه و عامل به خير و نيكى ها هستند .

من اهل الكتب امّة قائمة . .. و ما يفعلوا من خير

متقين پس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 11

11- متقين ، پس از مرگ پيوسته در آسايش و سلامتى اند .

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم

متقين در آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 32 - 6

6 _ آخرت براى تقواپيشگان خير محض و خالى از شرور و ناگواريهاست.

و للدار الأخرة خير للذين يتقون

در صورتى كه {خير} صفت مشبهه باشد، نه فعل تفضيل. در اين صورت {الأخرة خير} يعنى آخرت همه اش خير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 22

22 _ جهان آخرت ، جهانى سراسر خير و سعادت براى تقواپيشگان است .

و الدار الأخرة خير للذين يتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 13

13_ سراى آخرت براى تقواپيشگان و پرهيزكنندگان از شرك و مخالفت با پيامبران ، سرايى نيكوست .

و لدار الأخرة خير للذين اتقوا

متعلق {اتقوا} به قرينه آيات گذشته ، شرك و مخالفت با پيامبران است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 35 - 6

6 - مؤمنان تقواپيشه ، بهره مند از فيض حضور الهى در سراى جاودان *

عند ربّك للمتّقين

متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 12،16،17

12 _ حيات جاودانه متقين در بهشت

للّذين اتّقوا عند ربّهم جنّات . .. خالدين فيها

16 _ خرسندى و رضايتمندى تقواپيشگان در بهشت ، موهبت الهى به ايشان

للّذين اتّقوا . .. و رضوان من اللّه

17 _ خرسندى و رضايت خداوند از تقواپيشگان در بهشت ، نعمتى بزرگ براى آنان

للّذين اتّقوا . .. و رضوان من اللّه

بنابراينكه {من}، ابتدائيه باشد; يعنى رضايتى از جانب خداوند نسبت به تقواپيشگان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 2،11،12

2 _ پرهيزكاران ، جاودان در بهشت و برخوردار از نعمت هاى آن

لكن الّذين اتّقوا ربّهم لهم جنّات . .. خالدين فيها

11 _ بهشت جاودان با نهر هاى روان ، مهيّا براى پذيرايى از پرهيزكاران

لهم جنّات تجرى من تحتها الانهار . .. نزلا من عند اللّه

12 _ بهشت و بشارت خلود در آن ، تنها بخشى از ضيافت الهى براى تقواپيشگان است .

نزلا من عند اللّه

كلمه {نزل}، به چيزهايى گفته مى شود كه در آغاز ورود ميهمان براى پذيرايى از وى فراهم مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 45 - 1

1- جايگاه تقواپيشگان ، باغ ها و چشمه سار هاى بهشت است .

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 47 - 1،6،7

1- خداوند ، هرگونه دشمنى و كينه اى را از دل متقين در بهشت بيرون مى كند .

ادخلوها بسل_م ءامنين . و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ

{غلّ} در لغت به معناى دشمنى و كينه است.

6- متقين ، در بهشت در حالى كه روبه روى يكديگر قرار دارند ، بر تخت ها مى آرامند .

إن المتقين فى جنّ_ت . .. على سرر متق_بلين

7- متقين ، در بهشت بزم باصفايى دارند .

إن المتقين فى جنّ_ت . .. و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ إخونًا على سرر متق_بلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 48 - 1،2،5

1- متقين در بهشت ، دچار هيچ گونه سختى و رنجى نخواهند شد .

لايمسّهم فيها نصب

{نصب} در لغت به معناى سختى و رنج است.

2- متقين ، از بهشت اخراج نمى شوند و در آن جاويد خواهند ماند .

و ما هم منها بمخرجين

5- متقين در بهشت ، در رفاه مادى و آسايش فكرى كامل هستند .

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون . ادخلوها بسل_م ءامنين ... على سرر متق_بلين . لايمسّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 31 - 1،4،7،9

1- جايگاه تقواپيشگان در آخرت ، بهشت جاودانه است .

و لنعم دار المتّقين. جنّ_ت عدن

{عدن} در لغت به معناى استقرار و ثبات است و اين معنا دلالت بر جاودانگى مى كند.

4- تمامى خواسته هاى تقواپيشگان در بهشت ، برآورده مى شود .

دار المتّقين . جنّ_ت عدن يدخلونها ... لهم فيها ما يشاءون

7- ورود به بهشت

جاودان و رسيدن به تمامى خواسته ها در آن ، پاداش خداوند به تقواپيشگان است .

دار المتّقين . جنّ_ت عدن ... لهم فيها ما يشاءون

9- نيل به سعادت اخروى ، جاى گرفتن در بهشت و برآورده شدن تمامى خواسته ها در آن ، پاداش خداوند به تقواپيشگان

و لنعم دار المتّقين . جنّ_ت عدن ... لهم فيها ما يشاءون كذلك يجزى الله المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 15

15- اعمال تقواپيشگان ، عامل ورود آنان به بهشت

المتّقين . .. ادخلوا الجنّة بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 3،4،5

3 _ بهشت ، جاودانه است و متقين در آن جاويدان اند .

أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون

جاودانگى تقواپيشگان، از وعده اى كه خداوند به آنان براى دخول در بهشت جاويد داده است، قابل استفاده مى باشد و در واقع اين سخن، كنايه از جاويد بودن خود متقين در بهشت است.

4 _ زندگى در بهشت جاويدان ، وعده خداوند به تقواپيشگان

جنّة الخلد التى وعد المتّقون

5 _ بهشت جاودان ، پاداش و سر انجام تقواپيشگان

جنّة الخلد التى وعد المتّقون كانت لهم جزاء و مصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 16 - 1،2،7

1 _ متقين ، در جايگاه ابدى خويش در بهشت ، هر آنچه را كه بخواهند آماده است .

لهم فيها ما يشاءون خ_لدين

2 _ متقين ، در بهشت موعود خويش همواره جاودان خواهند بود .

لهم فيها ما يشاءون خ_لدين

7 _ تحقق وعده الهى بر تأمين تمامى

خواسته ها در بهشت جاويدان ، انتظار و توقع متقين از خداوند

لهم فيها ما يشاءون خ_لدين كان على ربّك وعدًا مسئولاً

{مسؤول}; يعنى، كسى كه مورد سؤال و مطالبه مستحقان و حق داران است و در آيه شريفه _ به قرينه مقام _ مقصود اين است كه متقين، مى توانند توقع و انتظار داشته باشند كه خداوند به وعده خود عمل كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 24 - 2

2 _ متقين ، برخوردار از برترين جايگاه و نيكوترين آسايشگاه در بهشت

أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون . .. أصح_ب الجنّة يومئذ خير مستقرًّا أحسن مقيلاً

آيه شريفه جايگاه اهل بهشت و برخوردارى هاى آنان را، در برابر مجرمان مشخص كرده است; اما اين كه بهشتيان چه كسانى اند، در اين آيه از آنان ياد نشده است; ولى در آيه 15 اهل بهشت به {متقين} توصيف شده است. ارتباط ميان اين دو دسته از آيات، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 50 - 6

6 - تقواپيشگان هنگام ورود به باغ هاى بهشتى ، با استقبال گرم و احترام و تكريم رو به رو خواهند شد .

مفتّحة لهم الأبوب

برداشت ياد شده بر اين فرض استوار است كه مقصود از گشوده بودن درب هاى باغ هاى بهشتى بر روى تقواپيشگان و بهشتيان، استقبال گرم و با احترام و تكريم از ايشان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 51 - 1،2،3

1 - تقواپيشگان ، در باغ هاى

بهشتى بر تخت ها تكيه مى زنند .

متّكئين فيها

مقصود از تكيه كردن بهشتيان _ به قرينه آيات مشابه _ (على الأرائك متّكئين) [سوره يس (36) آيه 56 ]تكيه زدن آنان بر تخت هاى بهشتى است.

2 - آرامش كامل تقواپيشگان در باغ هاى بهشتى

متّكئين فيها

برداشت ياد شده بر اين فرض استوار است كه تعبير {متّكئين فيها} كنايه از آرامش كامل باشد; زيرا اين حالت مربوط به كسانى است كه در آرامش به سر مى برند.

3 - تقواپيشگان در باغ هاى بهشتى ، خواستار ميوه ها و نوشيدنى هاى بسيار عالى ، متنوع و گوناگون

يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب

مقصود از كثرت ميوه ها و نوشيدنى ها، تنوع آنها است و تنكير {فاكهة} و {شراب} براى تفخيم مى باشد; يعنى، ميوه هاى عالى و نفيس.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 52 - 3

3 - تقواپيشگان در بهشت ، مجذوب همسران بهشتى خود

و عندهم ق_صرت الطرف

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه {طرف} مربوط به غير زنان بهشتى باشد; يعنى، زنان بهشتى چنان جذاب اند كه نظر و چشم ديگران (همسران) را، به خود مشغول مى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 4،8

4 - تقواپيشگان ، از منظره هاى چشم نواز و لذت بخش بهشت بهره مند خواهند شد .

لهم غرف من فوقها غرف مبنيّة

مرتفع و چند طبقه بودن بناهاى بهشت به همراه جريان نهرها در پايين آنها، مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

8 - كاخ ها و بنا هاى تقواپيشگان در بهشت ،

داراى نهرهايى است جارى در پايين آنها .

غرف مبنيّة تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 1،3،7،9،14

1 - تقواپيشگان ، پس از حسابرسى اعمالشان ، دسته دسته و گروه گروه به سوى بهشت هدايت خواهند شد .

و وضع الكت_ب . .. و قضى بينهم بالحقّ ... و سيق الذين اتّقوا ربّهم إلى الجنّة

3 - وجود فاصله ميان موقف تقواپيشگان در محشر و بهشت

و سيق الذين اتّقوا ربّهم إلى الجنّة زمرًا

7 - تقوا ، داراى مراتب مختلف و تقواپيشگان برخوردار از جايگاه هاى گوناگون در بهشت

و سيق . .. إلى الجنّة زمرًا حتّى إذا جاءوها و فتحت أبوبها

تقسيم شدن تقواپيشگان به چند دسته و گروه (زمراً) و نيز ورود آنان از درب هاى گوناگون بهشت، مى تواند بيانگر حقيقت ياد شده باشد.

9 - سلام و خوش آمدگويى دربانان بهشت به تقواپيشگان ، هنگام ورود آنان

و قال لهم خزنتها سل_م عليكم

14 - تقواپيشگان ، در بهشت ، جاودانه خواهند ماند .

فادخلوها خ_لدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 4،6،8

4 - بهشت جاويدان ، ميراث تقواپيشگان

و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

6 - بهشت جاويدان ، فراتر از استحقاق تقواپيشگان و جلوه اى از لطف و بخشش الهى به آنان

و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

برداشت ياد شده از تعبير ارث درباره بهشت به دست مى آيد; زيرا ميراث چيزى است كه انسان براى آن معمولاً زحمتى نكشيده و تلاشى نكرده تا مستحق آن باشد.

8 - بهشت تقواپيشگان ، بسيار گسترده و پهناور است .

نتبوّأ من الجنّة

حيث نشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 70 - 4،5

4 - همراهى اهل تقوا در بهشت با همسران دنيوى خويش ، پاداش الهى براى آنان

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم

5 - وجود رابطه و دلبستگى ميان همسران متقى ، در جهان آخرت و در بهشت

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 71 - 13

13 - مؤمنان متقى ، در بهشت جاويدان اند .

و أنتم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 73 - 1،2

1 - بهرهورى متقين در بهشت ، از ميوه هاى فراوان آماده شده براى ايشان

لكم فيها ف_كهة

2 - ميوه هاى بهشت ، چندان فراوان اند كه تقواپيشگان تنها از بخشى از آن بهره مى برند .

لكم فيها ف_كهة كثيرة منها تأكلون

از {منها} _ كه براى تبعيض است _ استفاده مى شود كه مؤمنان تنها از گوشه اى از نعمت هاى بهشت استفاده مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 52 - 3

3- فراهم آمدن نعمت هاى روحى و جسمى ، براى متقين در بهشت ( مادى و معنوى )

فى مقام أمين . فى جنّ_ت و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 53 - 1،4

1- ديباى نازك و ضخيم ، پوشش تقواپيشگان در بهشت

يلبسون من سندس و إستبرق

{سندس} به پارچه ابريشمى نازك و لطيف گفته مى شود. {استبرق} نيز به معناى پارچه ابريشمى ضخيم است.

4- تقواپيشگان

در بهشت ، داراى ديدار ها و نشست هاى دوستانه و محافل انس

متق_بلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 55 - 1

1- تقواپيشگان بهشتى ، برخوردار از هرگونه ميوه مورد تمايل خويش

يدعون فيها بكلّ ف_كهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 56 - 1

1- تقواپيشگان ، داراى حياتى جاودان در بهشت برين

لايذوقون فيها الموت إلاّ الموتة الأُولى

عبارت {الموتة الاُولى}، ناظر به مرگ دنيوى است و استثنا {إلاّ الموتة الاُولى} تأكيدى بر جاودانگى تقواپيشگان در آخرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 57 - 1

1- بهرهورى متقين از نعمت هاى گسترده بهشت ، ناشى از فضل پروردگار است ; نه صرفاً استحقاق خود ايشان .

فضلاً من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 10،15،16

10- متّقين در بهشت ، بهره مند از همه ميوه ها

و لهم فيها من كلّ الثمرت

15- راه يافتن تقواپيشگان به بهشت ، پس از غفران لغزش هاى دنيوى آنان از سوى پروردگار

الجنّة الّتى وعد المتّقون فيها . .. و مغفرة من ربّهم

با توجه به اين كه در بهشت، زمينه لغزش و گناه نيست; تعبير {مغفرة} نظر به خطاهاى دنيوى دارد كه به هر حال _ حتى همه اهل تقوا _ از آن مصون نيستند.

16- بهره مندى متقين از نعمت هاى عالى بهشت ، همراه با زدايش خاطره تلخ لغزش ها از ياد آنان *

و لهم فيها من كلّ الثمرت و مغفرة من ربّهم

مراد از {مغفرة} مى تواند، چشم

پوشى از لغزش ها پس از ورود به بهشت باشد. در اين صورت {مغفرة} به معناى صرف بخشش گناه نيست; زيرا اگر بخشيده نشده بودند، وارد بهشت نمى شدند. بنابراين مراد از غفران، ممكن است پوشاندن لغزش ها باشد; به گونه اى كه ديگر بهشتيان، خود به ياد گذشته نيفتاده و خاطرشان ملول نگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 35 - 3

3 - بازدارندگان خويش از هوس ها ، برخوردار از هر آرزو در بهشت

و أُزلفت الجنّة للمتّقين . .. أوّاب حفيظ ... لهم ما يشاءون فيها

با توجه به اين كه {تقوا} و خوددارى از گناه و هواى نفس، به عنوان بارزترين صفت اهل بهشت ياد شده است، نويد {لهم ما يشاءون فيها} مى تواند بيانگر معناى بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 17 - 1،3

1 - بهشت ، جايگاه حتمى تقواپيشگان

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نعيم

3 - بهشت تقواپيشگان ، سرشار از نعمت است .

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نعيم

واژه {نعيم} به معناى نعمت بسيار و فراوان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 1،4،5

1 - شادمانى تقواپيشگان در بهشت ، از عطاياى پروردگار به آنان

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم

{فاكه} (از مصدر {فكاهه}) به معناى شادمان است.

4 - بهشت ، جلوه ربوبيت خداوند ، در حق تقواپيشگان

إنّ المتّقين فى جنّ_ت . .. ءاتيهم ربّهم

مطرح ساختن ربوبيت خداوند، در مقام اعطاى بهشت به پرهيزكاران و نيز اضافه {رب} به {هم}، مطلب بالا را افاده مى كند.

5 -

ياد نعمت ها و تعظيم عطاياى خداوند ، نقل مجلس انس متقين ، در بهشت *

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم

در معناى {فاكهين} گفت و گوهاى دوستانه در مجالس انس آورده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 22 - 1

1 - بهره مندى تقواپيشگان ، از ميوه ها و گوشت هاى مورد تمايل خويش در بهشت ، علاوه بر نعمت هاى سرشار ديگر

فى جنّ_ت و نعيم . .. و أمددن_هم بف_كهة و لحم ممّا يشتهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 23 - 1

1 - دست به دست شدن جام هاى شراب ، ميان متقين در بهشت

يتن_زعون فيها كأسًا

{تنازع} (مصدر {يتنازعون}) به معناى گرفتن است و {كأس} به جامى كه حاوى شراب باشد گفته مى شود. احتمال دارد مراد، گرفتن جام شراب از دست خدمتكاران (غلمان) باشد و نيز مى تواند گرفتن آن از دست يكديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 24 - 1

1 - خدمت كاران جوان و زيبارو ، در طواف متقين بهشتى براى پذيرايى از آنان

و يطوف عليهم غلمان لهم

{غلام} (مفرد {غلمان}) به نوجوانى گفته مى شود كه تازه پشت لبش سبز شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 28 - 5،8

5 - ستايش تقواپيشگان از نيكى هاى خداوند ، در مجالس انس خويش در بهشت

يتساءلون . .. إنّه هو البرّ الرحيم

8 - راهيابى متقين به بهشت ، جلوه اى از نيكى و رحمت گسترده خداوند

فمنّ اللّه

علينا و وقينا عذاب السموم . .. إنّه هو البرّ الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 54 - 1،3

1 - استقرار حتمى تقواپيشگان ، در باغ هاى پر درخت و كنار نهر هاى بهشت

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نهر

{جنّة} (مفرد {جنّات}) به باغ پوشيده شده از درختان گفته مى شود.

3 - باغ ها و نهر هاى بهشتى ، پاداش عملكرد خود متقين

و كلّ شىء فعلوه . .. إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نهر

از ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در زمينه نقش مؤثر عمل در پاداش و كيفر انسان بود، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 2

2 - متقين در بهشت ، برخوردار از مقامات معنوى ، علاوه بر نعمت هاى مادى

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نهر . فى مقعد صدق عند مليك مقتدر

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه عبارت {فى مقعد صدق. ..} نعمتى متفاوت و حقيقتى ممتاز از نعمت باغ ها و نهرها باشد و به تعبير ديگر، نظر به ارزش هاى معنوى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 41 - 1،3

1 - جايگاه تقواپيشگان ، در سايه ها و چشمه سار هاى بهشت است .

إنّ المتّقين فى ظل_ل و عيون

3 - زندگى تقواپيشگان در بهشت ، در اوج آسودگى و شادابى است .

إنّ المتّقين فى ظل_ل و عيون

زندگى در زير سايه ها و در كنار چشمه سارها، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 43 - 1،3

1 - پذيرايى شدن تقواپيشگان در بهشت ، از خوردنى ها و نوشيدنى ها

كلوا و اشربوا

3 - تقواپيشگان در بهشت ، مورد ضيافت و تكريم و تجليل الهى اند .

كلوا و اشربوا هنيئًا

{هنيئاً} واژه اى است كه به در وقت اطعام به ميهمانان و براى تكريم به آنان گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 31 - 1

1 - تقواپيشگان در آخرت ، اهل بهشت ، سعادتمند و رهيده از عذاب اند .

إنّ للمتّقين مفازًا

{مفاز} (مانند {فوز} و {مفازة}) مصدر و به معناى دستيابى به خير و رهايى از شرّ است (لسان العرب). هم چنين ممكن است اسم مكان و كنايه از بهشت نيز باشد كه مكان رستگارى و سعادت است. آيات بعد _ كه بيان {مفازاً} است و از بوستان ها و ديگر لذت هاى بهشتى سخن مى گويد - اين احتمال را تقويت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 32 - 1

1 - تقواپيشگان در آخرت ، برخوردار از چندين باغ و تاكستان بزرگ ، با انگورى فراوان

حدائق و أعن_بًا

{حديقة} (مفرد {حدائق}) به باغى گفته مى شود كه اطراف آن را برجستگى هاى طبيعى يا دست ساز احاطه كرده باشد (لسان العرب). كلمه {حدائق} بدل براى {مفازاً} و بيانگر اين است كه بوستان هاى متعدد، گوشه اى از جايگاه سعادت و خوشبختى متقين است. نكره آوردن {حدائق} و {أعناب}، براى بيان عظمت آنها است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 33 - 1،3

1 - تقواپيشگان در بهشت ، بهره مند از حوريانى نورس و نار پستان

كواعب

{كاعب} (مفرد {كواعب}) به زنى گفته مى شود كه پستان هايش برجسته شده باشد. (لسان العرب)

3 - تقواپيشگان ، برخوردار از هم نشينى صميمانه حوريان جوان در بهشت

أترابًا

در {معجم مقاييس اللغة}، {تِرْب} با {خِدْن} (دوست و همراه) به يك معنا گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 35 - 1

1 - تقواپيشگان در بهشت ، هيچ سخن ياوه ، زشت و بى فايده اى نخواهند شنيد .

لايسمعون فيها لغوًا

{لغو}; يعنى، بى فايده و آنچه قابل اعتنا نباشد (قاموس) و گاه سخنان زشت نيز {لغو} ناميده مى شود. (مفردات راغب). نشنيدن سخنان لغو، كنايه از نبود آن سخنان در بهشت است. ضمير {فيها} به {مفازاً} برمى گردد; به اين اعتبار كه مراد از آن {جنّة} (بهشت) باشد.

متقين در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 7

7- پرهيز كنندگان از جرم و گناه ، به هنگام مشاهده نامه اَعمال خود در قيامت ، بيم و هراس نخواهند داشت .

و وضع الكت_ب فترى المجرمين مشفقين ممّا فيه

جمله {وضع الكتاب} وضع و مشاهده كتاب را به مجرمان اختصاص نداده است، ولى جمله {فترى المجرمين. ..} تنها، از ترس مجرمان سخن گفته است، بنابراين، ديگران، با مشاهده كتابِ خود، اضطرابى نخواهند يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 85 - 1،2،3،7

1- تقوا پيشگان در روز قيامت ،

با اكرام و تجليل بر خداى رحمان وارد خواهند شد .

يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن وفدًا

{وفد} جمع يا اسم جمع است و به هيأت هايى گفته مى شود كه جهت ديدار يا كمك خواهى، به نزد دولتمردان مى روند (لسان العرب). توصيف متقين هنگام حضور در صحنه قيامت به {وفداً}، حكايت از ويژگى حضور آنان و احترام و موقعيت خاصى دارد كه براى آنها در قيامت وجود خواهد داشت. اين كلمه ممكن است مصدر و بيانگر نوع محشور شدن متقين باشد.

2- متقين ، داراى منزلت و تشخص ويژه در صحنه قيامت

يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن وفدًا

3- خداى رحمان ، در قيامت ميزبان تقواپيشگان ( موحدان ) خواهد بود .

يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن وفدًا

{وفداً} چه مصدر و بيان كننده نوع حشر باشد و چه به معناى {وافدين} گرفته شود، بر ميهمان بودن متقين دلالت دارد; با اين تفاوت كه در صورت دوم، مى رساند كه حضور آنان در صحنه قيامت فردى نبوده; بلكه به صورت گروهى خواهد بود. دراين صورت بايد گفت: {وفداً} حال مقدره است; يعنى، زمان گروهى بودن از زمان حشر متأخر است; زيرا آيات بعد به حضور فردى همگان تصريح دارد.

7- برانگيختن تقواپيشگان در قيامت _ با اكرام و احترام ويژه _ نمودى از رحمانيت خداوند و عزّت بخشى او است .

واتّخذوا من دون اللّه ءالهةً ليكونوا لهم عزًّا. .. يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 4

4- قيامت ، روز ظهور تفاوت وضعيت مجرمان و متقين

يوم نحشر . .. و نسوق المجرمين إلى جهنّم وردًا

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 90 - 1

1 - رستاخيز ، روز استقبالِ شايانِ بهشت از قدوم تقواپيشگان

و أُزلفت الجنّة للمتّقين

{إزلاف} (مصدر مجهول {أُزلفت}) به معناى نزديك آورده شدن است. بنابراين از مفاد آيه استفاده مى شود كه بهشت را براى استقبال و خوش آمدگويى به تقواپيشگان، نزديك مى آورند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 34 - 5

5 - تأمين تمامى خواسته هاى تقواپيشگان در آخرت ، مقتضاى ربوبيت پروردگار است .

هم المتّقون . لهم ما يشاءون عند ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 61 - 5،6

5 - تقواپيشگان ، از هر بدى و رنجى در قيامت در امان خواهند بود .

الذين اتّقوا . .. لايمسّهم السوء

6 - تقواپيشگان ، به هيچ حزن و اندوهى در قيامت گرفتار نخواهند شد .

الذين اتّقوا. .. و لا هم يحزنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 3

3 - وجود فاصله ميان موقف تقواپيشگان در محشر و بهشت

و سيق الذين اتّقوا ربّهم إلى الجنّة زمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 67 - 2

2 - مودّت و دوستى تقواپيشگان ، پابرجا و مستحكم حتى در قيامت

الأخلاّء يومئذ بعضهم لبعض عدوّ إلاّ المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 68 - 2،4

2 - گفتوگوى مستقيم و بىواسطه الهى ، با تقواپيشگان در قيامت

ي_عباد

4 - بشارت خداوند به تقواپيشگان ،

مبنى بر مصونيت آنان از هرگونه خوف و اندوه در قيامت

ي_عباد لا خوف عليكم اليوم و لا أنتم تحزنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 31 - 2،4

2 _ { متقين } ، قادر به مشاهده بهشت در صحنه قيامت *

الجنّة . .. غير بعيد

برداشت بالا بدان احتمال است كه تعبير {غير بعيد} _ از پى {أزلفت} _ بيانگر اين معنا باشد كه بهشت آن قدر به متقين نزديك خواهد شد، كه در مرئى و منظر آنان قرار خواهد گرفت.

4 _ { متقين } ، مورد اجلال و تكريم الهى در قيامت

و أُزلفت الجنّة للمتّقين

تعبير {أزلفت} و اين كه بهشت به متقين نزديك مى شود و آنان حتى زحمت حركت به سوى بهشت را احساس نمى كنند; كرامت و ارجمندى آنان را نزد خداوند مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 212 - 12،13،16،18

12 _ جايگاه بلند مؤمنان تقوا پيشه نسبت به كافران ، در روز قيامت

و الذين اتقوا فوقهم يوم القيمة

13 _ قيامت ، روز ظهور برترى تقواپيشگان بر كافران و روز ظهور ارزش هاى حقيقى

و الذين اتقوا فوقهم يوم القيمة

چون برترى مؤمنان تقواپيشه در دنيا نيز حتمى است ; بنابراين {يوم القيمة}، ظرف ظهور اين برترى خواهد بود.

16 _ تقوا ، عامل دستيابى به مقام بلند در قيامت

و الذين اتقوا فوقهم يوم القيامة

18 _ همراهى ايمان و تقوا ، عامل برترى در قيامت

و يسخرون من الذين امنوا و الذين اتقوا فوقهم يوم القيمة

تبديل {الذين امنوا} به {الذين اتقوا}، براى تفهيم اين معناست كه بايد ايمان، همراه

تقوا باشد.

متقين در مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 46 - 21

21 _ ارجمندى تقواپيشگان در آيين مسيحيت

و ءاتينه الانجيل . .. هدى و موعظة للمتقين

متقين قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 53 - 4

4 - وجود مؤمنانى با تقوا در ميان ثموديان ، على رغم وجود فساد و كفر فراگير در جامعه

يقوم لم تستعجلون بالسيّئة . .. دمّرن_هم و قومهم أجمعين ... و أنجينا الذين ءامنوا

متقين و برترى طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 83 - 6

6 - انسان هاى متقى و خدا ترس ، مبرا از خوى برترى طلبى و فسادانگيزى

للذين لايريدون علوًّا فى الأرض و لافسادًا و الع_قبة للمتّقين

متقين و تكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 20

20- تقواپيشگان ، منزه از روحيه تكبر

فلبئس مثوى المتكبّرين . .. و لنعم دار المتّقين

از اينكه در برابر گروه متكبر _ كه جايگاه بدى براى آنان برشمرده شده _ متقين را مطرح مى كند و براى آنان جايگاهى خوب معرفى مى نمايد، استفاده مى شود كه متقين از صفت تكبر مبرّايند.

متقين و توحيد ربوبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 6 - 9

9 _ تنها تقواپيشگان ، قادرند كه دلايل وحدت تدبير موجود در جهان آفرينش را درك كنند .

إن فى اختلف الّيل و النهار . .. لأيت لقوم يتقون

متقين و جهل

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 3

3- تقواپيشگان ، انسانهايى پاك و مبرّاى از جهالت و فسق

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين

واژه {طيّب} وقتى به انسان نسبت داده شود، به معناى دور بودن او از آلودگى، جهل، فسق و كارهاى زشت است.

متقين و دشمنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 47 - 1،8

1- خداوند ، هرگونه دشمنى و كينه اى را از دل متقين در بهشت بيرون مى كند .

ادخلوها بسل_م ءامنين . و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ

{غلّ} در لغت به معناى دشمنى و كينه است.

8- امكان راه يابى كينه و دشمنى در دل متقين

و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ

از اينكه خداوند فرمود: {از دل متقين كينه و دشمنى را برداشتيم} حكايت از اين نكته مى كند كه كينه، مى تواند در دل متقين راه پيدا كند.

متقين و شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 201 - 2،5

2 _ تقواپيشگان به هنگام مواجه شدن با شيطان و وسوسه هاى او ، فرمان هاى خدا را به ياد آورده و به راهى كه مسير تقواست ، واقف مى شوند .

إن الذين اتقوا إذ امسهم طئف من الشيطن تذكروا فإذا هم مبصرون

تذكر در اينجا به معناى توجه كردن و به خاطر آوردن دانسته هاست و مراد از دانسته ها، به قرينه آيه 199، اوامر الهى است. {ابصار} (مصدر مبصرون) به معناى بينا شدن و آگاهى يافتن است و مراد از آن به دليل {الذين اتقوا} قرار گرفتن

در مسير تقواپيشگى و در نتيجه رهيدن از دام شيطان است.

5 _ اهل تقوا توانا بر تشخيص وسوسه هاى شيطان به هنگام مواجه شدن با آن وسوسه ها هستند .

إن الذين اتقوا إذ امسهم طئف من الشيطن تذكروا

متقين و ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 19 - 11

11 - متقين ، نفوذناپذير و مصون در برابر تمايلات هواپرستانه ستمكاران

و لاتتّبع أهواء . .. و إنّ الظ_لمين ... و اللّه ولىّ المتّقين

يادكرد وصف {تقوا} براى كسانى كه در پرتو ولايت حق قرار دارند و با اطاعت از خدا، از آمال جاهلانه و ظالمانه تبعيت نمى كنند، بيانگر برداشت ياد شده است.

متقين و ظلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 19 - 10

10 - تقواپيشگان ، مبرّا از ظلم و دوستى با ظالمان

و إنّ الظ_لمين بعضهم أولياء بعض و اللّه ولىّ المتّقين

از اين كه {المتقين} در مقابل {الظالمين} قرار گرفته، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

متقين و غفلت از آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 32 - 8

8 _ تقواپيشگان از لهو و لعب و غفلت از آخرت دور هستند.

و ما الحيوة الدنيا إلا لعب و لهو و للدار الأخرة خير للذين يتقون

متقين و فساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 83 - 6

6 - انسان هاى متقى و خدا ترس ، مبرا از خوى برترى طلبى و فسادانگيزى

للذين لايريدون علوًّا فى الأرض و لافسادًا و الع_قبة للمتّقين

متقين و فسق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 3

3- تقواپيشگان ، انسانهايى پاك و مبرّاى از جهالت و فسق

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين

واژه {طيّب} وقتى به انسان نسبت داده شود، به معناى دور بودن او از آلودگى، جهل، فسق و كارهاى زشت است.

متقين و كينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 47 - 1،8

1- خداوند ، هرگونه دشمنى و كينه اى را از دل متقين در بهشت بيرون مى كند .

ادخلوها بسل_م ءامنين . و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ

{غلّ} در لغت به معناى دشمنى و كينه است.

8- امكان راه يابى كينه و دشمنى در دل متقين

و نزعنا ما فى صدورهم من غلّ

از اينكه خداوند فرمود: {از دل متقين كينه و دشمنى را برداشتيم} حكايت از اين نكته مى كند كه كينه، مى تواند در دل متقين راه پيدا كند.

متقين و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 51 - 4

4- ساحت تقواپيشگان ، به دور از گناه و ترديد در معاد و حقايق اخروى

إنّ ه_ذا ما كنتم به تمترون . إنّ المتّقين

از مقابله ميان متقين و گروه پيشين _ كه با وصف {الأثيم} و {كنتم به تمترون} ياد شده اند _ مطلب بالا استفاده مى شود.

متقين و لعب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 32 - 8

8 _ تقواپيشگان از لهو و لعب و غفلت از آخرت دور هستند.

و ما الحيوة الدنيا إلا لعب

و لهو و للدار الأخرة خير للذين يتقون

متقين و لهو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 32 - 8

8 _ تقواپيشگان از لهو و لعب و غفلت از آخرت دور هستند.

و ما الحيوة الدنيا إلا لعب و لهو و للدار الأخرة خير للذين يتقون

متقين هنگام ورود به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 4،5،11

4 - باز شدن درب هاى بهشت ، به هنگام نزديك شدن تقواپيشگان

حتّى إذا جاءوها و فتحت أبوبها

5 - باز بودن درب هاى بهشت ، پيش از رسيدن تقواپيشگان

حتّى إذا جاءوها و فتحت أبوبها

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه واو در{و فتحت} حاليه باشد نه زايد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: به بهشت خواهند رسيد در حالى كه قبلاً درب هاى آن گشوده شده است.

11 - تمجيد دربانان بهشت از خوبى ها و پاكدامنى تقواپيشگان ، در آستانه ورودآنان به بهشت

و قال لهم خزنتها. .. طبتم

مجلس انس متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 28 - 5

5 - ستايش تقواپيشگان از نيكى هاى خداوند ، در مجالس انس خويش در بهشت

يتساءلون . .. إنّه هو البرّ الرحيم

محبوبيت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 16

16 _ تقواپيشگان ، محبوبان خدا هستند .

إنّ اللّه يحب المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 14

14 _ تقواپيشگان ، محبوبان خدايند .

إن

اللّه يحب المتقين

محمد(ص) از متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 17

17_ پيامبر ( ص ) و پيروان او ، از تقوا پيشگانند و فرجام نيك از آنِ ايشان است .

فاصبر إن الع_قبة للمتقين

مخالفان متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 55 - 3

3 - طاغيان ، در صف مخالف تقواپيشگان اند .

إنّ للمتّقين لحسن مئاب . .. ه_ذا و إنّ للط_غين لشرّ مئاب

{ه_ذا} اشاره به سرنوشت خوب متقين است. بر اين اساس پيام آيه شريفه مى تواند چنين باشد: اين سرنوشت تقواپيشگان است; اما در مقابل آنان طاغيان هستند كه دچار فرجامى بدند.

مدح متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 11

11 - تمجيد دربانان بهشت از خوبى ها و پاكدامنى تقواپيشگان ، در آستانه ورودآنان به بهشت

و قال لهم خزنتها. .. طبتم

مدحهاى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 28 - 5

5 - ستايش تقواپيشگان از نيكى هاى خداوند ، در مجالس انس خويش در بهشت

يتساءلون . .. إنّه هو البرّ الرحيم

مراتب متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 17 - 5

5 - تفاوت درجات تقواپيشگان با يكديگر

الأتقى

مراد از تقوا در وصف {الأتقى}، چنانچه تقواى مصطلح باشد، آيه شريفه تنها به بيان فرجام باتقواترين افراد پرداخته و درباره ديگر تقواپيشگان بيانى ندارد و به تعبيرى ديگر مى توان گفت: در اين آيات غرض تنها مقايسه

اوج تقوا با اوج شقاوت است; گرچه هيچ فرد متقى به آتش نسوزد و هيچ شقاوتمندى از آن دور نماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 18 - 1

1 - اهل سخاوت و انفاق كه با گذشت از ثروت خويش ، به تزكيه نفس مى پردازند ، با تقواترين مردم اند .

الأتقى . الذى يؤتى ماله يتزكّى

جمله {يتزكّى} حال است و فعل {زكا}; يعنى، نمو كرد و صالح شد و نيز به خالص هر چيز و آنچه به منظور پاك كردن ثروت پرداخته مى شود، زكات گفته مى شود (قاموس). بنابراين باب تفعّل آن _ كه بر تكلّف دلالت دارد، يا به معناى با زحمت خود را رشد دادن و شايسته ساختن است و يا مراد از آن پرداختن زكات مال با جديّت تمام است. برداشت ياد شده، ناظر به معناى اول است.

مراقبت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 20 - 3

3 - تقواپيشگان مراقبِ اعمال خويش ، اهل بهشت اند .

اتّقوا اللّه و لتنظر نفس ما قدّمت لغد . .. لايستوى أصح_ب النار و أصح_ب الجنّة

ارتباط اين آيه با آيه قبل، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 17 - 4

4 - مراقبت خويش از تكذيب هدايت هاى الهى و انذار هاى او و مصون داشتن خود از پيامد هاى آن ، از ويژگى هاى با تقواترين انسان ها است .

الذى كذّب و تولّى . و سيجنّبها الأتقى

وصف {الأتقى} _ به قرينه آيه قبل

_ ناظر به پرهيز از تكذيب و تولّى است; بنابراين تمام مؤمنان را شامل است. گفتنى است كه محافظت خود از تكذيب و تولّى، (مراقبت هاى دينى) در مقايسه با پرهيز از خسارت هاى مالى و بدنى، (مراقبت هاى غير دينى) مفيدتر و برتر است. از اين رو همه افرادى كه تقواى دينى دارند، از كسانى كه مراقب خطرهاى غير دينى اند; متقى تر (أتقى) معرفى شده اند.

مسلمانان از متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 17

17_ پيامبر ( ص ) و پيروان او ، از تقوا پيشگانند و فرجام نيك از آنِ ايشان است .

فاصبر إن الع_قبة للمتقين

مسؤوليّت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 241 - 4،5

4 _ پرداخت كالاى مناسب و شايسته به زنان مطلّقه ، وظيفه تقواپيشگان و نشانه تقواست .

و للمطلّقات . .. حقّاً على المتّقين

5 _ رعايت حقوق ديگران ، وظيفه تقواپيشگان و نشانه تقواست .

و للمطلّقات . .. حقّاً على المتّقين

مشكلات دنيوى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 35 - 2

2 - تقواپيشگان در دنيا ، گرفتار سخنان زشت و ياوه سرايى هاى مخالفان

لايسمعون فيها لغوًا

مژده به نبود بعضى از زشتى ها در بهشت _ با توجّه به بى شمار بودن آنچه بهشت عارى از آن است _ بيانگر اين مطلب است كه بهشتيان در دنيا، با اين امور ناخوشايند مواجه و از آن در رنج خواهند بود.

مصونيت اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

16 - زمر - 39 - 61 - 5،6

5 - تقواپيشگان ، از هر بدى و رنجى در قيامت در امان خواهند بود .

الذين اتّقوا . .. لايمسّهم السوء

6 - تقواپيشگان ، به هيچ حزن و اندوهى در قيامت گرفتار نخواهند شد .

الذين اتّقوا. .. و لا هم يحزنون

مصونيت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 45 - 4

4- تقواپيشگان ، بندگان خالص خدا و ر ها شده از وسوسه و سلطه ابليس

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

در آيه هاى قبل، مردم به دو گروه تقسيم شدند:B1. پيروان گمراه ابليس; 2. بندگان خالص خدا و سپس جايگاه گروه اول در قيامت، روشن گرديد و در اين آيه به سرنوشت گروه دوم پرداخته است و از {مخلصين} به {المتقين} تعبير كرده كه بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 19 - 11

11 - متقين ، نفوذناپذير و مصون در برابر تمايلات هواپرستانه ستمكاران

و لاتتّبع أهواء . .. و إنّ الظ_لمين ... و اللّه ولىّ المتّقين

يادكرد وصف {تقوا} براى كسانى كه در پرتو ولايت حق قرار دارند و با اطاعت از خدا، از آمال جاهلانه و ظالمانه تبعيت نمى كنند، بيانگر برداشت ياد شده است.

معلم متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 34 - 8

8 - خداوند ، بيانگر مثال ها و نمونه هايى از امت هاى منقرض شده پيشين براى تقواپيشگان

و مثلاً من الذين خلوا من قبلكم و موعظة للمتّقين

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار

است كه لام در {للمتّقين} بيانگر غايت و نتيجه براى {و مثلاً من الذين خلوا من قبلكم} نيز باشد.

مقام متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 7

7 _ تقواپيشگان ، مقرّب پروردگار خويش هستند .

للّذين اتقوا عند ربّهم

بهره مندى از بهشتى كه در پيشگاه پروردگار است مستلزم تقرّب متّقين نزد اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 76 - 6

6 _ متّقين ، محبوب خدا هستند .

فانّ اللّه يحب المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 19

19 _ شاكران ، داراى مقامى والاتر از تقواپيشگان

فاتّقوا اللّه لعلّكم تشكرون

اگر {لعلّ}، بيان و غايت {فاتّقوا اللّه} باشد، شكر، هدف و غايت تقواپيشگى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 133 - 18

18 _ نيل به تقوا ، در گرو اطاعت از خدا و رسول ( ص ) و فراهم آوردن زمينه آمرزش گناهان

و اطيعوا اللّه و الرّسول . .. و سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة ... اعدّت للمتّ

معناى اينكه به سوى بهشت متّقيان بشتابيد، اين است كه از زمره متّقيان شويد و مخاطبين اين دعوت كسانى هستند كه به اطاعت از خدا و رسول (ص) و فراهم ساختن موجبات آمرزش، فراخوانده شدند. بنابراين از زمره اهل تقوا شدن به اين است كه از خدا و رسول او پيروى كرده و كارى كنند كه گناهشان آمرزيده شود.

مقامات اخروى متقين

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 15

15- متقين در آخرت ، جايگاهى بس خوب دارند .

و لنعم دار المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 24 - 2

2 _ متقين ، برخوردار از برترين جايگاه و نيكوترين آسايشگاه در بهشت

أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون . .. أصح_ب الجنّة يومئذ خير مستقرًّا أحسن مقيلاً

آيه شريفه جايگاه اهل بهشت و برخوردارى هاى آنان را، در برابر مجرمان مشخص كرده است; اما اين كه بهشتيان چه كسانى اند، در اين آيه از آنان ياد نشده است; ولى در آيه 15 اهل بهشت به {متقين} توصيف شده است. ارتباط ميان اين دو دسته از آيات، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 90 - 3

3 - ظهور ارزش تقوا و مقام متقين در رستاخيز

و أُزلفت الجنّة للمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 7

7 - تقوا ، داراى مراتب مختلف و تقواپيشگان برخوردار از جايگاه هاى گوناگون در بهشت

و سيق . .. إلى الجنّة زمرًا حتّى إذا جاءوها و فتحت أبوبها

تقسيم شدن تقواپيشگان به چند دسته و گروه (زمراً) و نيز ورود آنان از درب هاى گوناگون بهشت، مى تواند بيانگر حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 2

2 - متقين در بهشت ، برخوردار از مقامات معنوى ، علاوه بر نعمت هاى مادى

إنّ المتّقين فى جنّ_ت

و نهر . فى مقعد صدق عند مليك مقتدر

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه عبارت {فى مقعد صدق. ..} نعمتى متفاوت و حقيقتى ممتاز از نعمت باغ ها و نهرها باشد و به تعبير ديگر، نظر به ارزش هاى معنوى داشته باشد.

مقامات متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 46 - 21

21 _ ارجمندى تقواپيشگان در آيين مسيحيت

و ءاتينه الانجيل . .. هدى و موعظة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 6

6 _ ولايت و سرپرستى بر مسجدالحرام ، تنها شايسته تقواپيشگان است .

و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 57 - 5

5 - تقواپيشگان ، داراى مقام و جايگاهى حسرت برانگيز در قيامت

أو تقول لو أنّ اللّه هدينى لكنت من المتّقين

از اين كه كافران مى گويند: اگر خداوند ما را هدايت مى كرد از تقواپيشگان بوديم، به دست مى آيد كه افراد با تقوا، از چنان مقامِ والايى برخورداراند كه كافران درباره آنان غبطه خورده و آرزو مى كنند كه اى كاش از زمره آنان بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 1،14

1 - تقواپيشگان ، پس از حسابرسى اعمالشان ، دسته دسته و گروه گروه به سوى بهشت هدايت خواهند شد .

و وضع الكت_ب . .. و قضى بينهم بالحقّ ... و سيق الذين اتّقوا ربّهم إلى الجنّة

14 - تقواپيشگان ، در بهشت ، جاودانه خواهند

ماند .

فادخلوها خ_لدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 68 - 1

1 - تقواپيشگان ، بندگان خاص و راستين خداوند

إلاّ المتّقين . ي_عباد لا خوف

از اين كه خداوند، متقين را بنده خود خوانده است (يا عباد)، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 1

1 - متقين ، برخوردار از جايگاهى والا و زوال ناپذير ، در پيشگاه خداوند

فى مقعد صدق عند مليك مقتدر

راستين بودن جايگاه پرهيزكاران، ممكن است در مقام نوعى مقايسه ميان مقامات دنيوى _ كه ناپايدار و اعتبارى است _ با درجات آخرت _ كه پايدار و جاويدانى است _ باشد.

ملائكه و متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 9

9- متقين ، مورد تكريم و بزرگداشت فرشتگان

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم ادخلوا الجنّة

منشأ پاداش متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 37 - 6،8

6 - پاداش رسانى به اهل تقوا در قيامت ، اقتضاى تدبير نظام هستى و لازمه ربوبيت خداوند بر جهان است .

جزاء من ربّك . .. ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما

8 - نعمت هاى بهشت و پاداش تقواپيشگان در آن ، جلوه رحمت گسترده خداوند است .

جزاء من ربّك . .. الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 21 - 3

3 - خداوند ، تضمين كننده پاداش انفاق گرانِ باتقوا و برآورنده آرزوى آنان

در رسيدن به مقام قرب الهى است .

إلاّ ابتغاء وجه ربّه الأعلى . و لسوف يرضى

منشأ تأمين خواسته هاى اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 16 - 5

5 _ تأمين خواسته هاى متقين در بهشت ، برخاسته از ربوبيت خداوند

لهم فيها ما يشاءون خ_لدين كان على ربّك وعدًا مسئولاً

منشأ تسهيل امور متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 4 - 8

8 - خداوند ، در امور تقوا پيشگان ، آسانى پديد مى آورد .

من يتّق اللّه يجعل له من أمره يسرًا

منشأ نجات متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 53 - 5

5 - خداوند ، نجات دهنده مؤمنان تقواپيشه از گرداب هاى سخت و بلا هاى فراگير

أنّا دمّرن_هم و قومهم أجمعين . .. و أنجينا الذين ءامنوا و كانوا يتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 11

11 - اعتراف متقين به نقش اصلى ربوبيت خداوند ، در هدايت آنان به بهشت و نجات از دروخ

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم و وقيهم ربّهم عذاب الجحيم

قيد {بماآتاهم. ..} مى رساند كه پارسايان بهشتى، در عين برخوردارى از نعمت ها، گرفتار غفلت نشده و مغرور به تقواى خود نمى باشند; بلكه توجه دارند كه به هر نعمتى رسيده اند و از هر بلايى كه رهيده اند جز در پرتو امداد و رهنمودهاى رشد آفرين خداوند و الطاف او نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 -

طور - 52 - 27 - 1

1 - اذعان متقين در بهشت ، به نقش لطف الهى در رهايى آنان از عذاب دوزخ و ورود ايشان به بهشت

فمنّ اللّه علينا و وقي_نا عذاب السموم

منشأ نجات متقين قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 18 - 2

2 - خداوند ، مؤمنان تقواپيشه قوم عاد و ثمود را از عذاب نازل شده نجات داد .

و نجّينا الذين ءامنوا و كانوا يتّقون

مراد از {الذين آمنوا} _ به قرينه سياق _ مؤمنان هر دو قوم عاد و ثمود است.

منشأ نجات متقين قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 18 - 2

2 - خداوند ، مؤمنان تقواپيشه قوم عاد و ثمود را از عذاب نازل شده نجات داد .

و نجّينا الذين ءامنوا و كانوا يتّقون

مراد از {الذين آمنوا} _ به قرينه سياق _ مؤمنان هر دو قوم عاد و ثمود است.

منشأ نعمتهاى اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 54 - 3

3 - برخوردار شدن تقواپيشگان از بهشت و نعمت هاى جاويدان آن ، براساس لطف و عنايت خدا به ايشان است ; نه به خاطر استحقاق و حق آنان بر خدا .

جنّ_ت عدن . .. ه_ذا لرزقنا ما له من نفاد

تصريح بر خدادادى بودن بهشت و نعمت هاى آن _ در حالى كه خدادادى بودن آن بر كسى پوشيده نيست _ مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

منشأ هدايت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

18 - طور - 52 - 18 - 11

11 - اعتراف متقين به نقش اصلى ربوبيت خداوند ، در هدايت آنان به بهشت و نجات از دروخ

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم و وقيهم ربّهم عذاب الجحيم

قيد {بماآتاهم. ..} مى رساند كه پارسايان بهشتى، در عين برخوردارى از نعمت ها، گرفتار غفلت نشده و مغرور به تقواى خود نمى باشند; بلكه توجه دارند كه به هر نعمتى رسيده اند و از هر بلايى كه رهيده اند جز در پرتو امداد و رهنمودهاى رشد آفرين خداوند و الطاف او نبوده است.

موعظه متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 66 - 3

3 - كيفر اصحاب سبت ، موعظه و پندى براى اهل تقواست .

فجعلنها . .. موعظة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 34 - 6

6 - خداوند ، بيانگر موعظه ها و انذارهايى براى تقواپيشگان

و موعظة للمتّقين

مولاى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 19 - 8

8 - خداوند ، سرپرست و حامى تقواپيشگان

و اللّه ولىّ المتّقين

ميزبان متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 85 - 3

3- خداى رحمان ، در قيامت ميزبان تقواپيشگان ( موحدان ) خواهد بود .

يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن وفدًا

{وفداً} چه مصدر و بيان كننده نوع حشر باشد و چه به معناى {وافدين} گرفته شود، بر ميهمان بودن متقين دلالت دارد; با اين تفاوت كه در صورت دوم، مى رساند كه حضور آنان در صحنه قيامت فردى

نبوده; بلكه به صورت گروهى خواهد بود. دراين صورت بايد گفت: {وفداً} حال مقدره است; يعنى، زمان گروهى بودن از زمان حشر متأخر است; زيرا آيات بعد به حضور فردى همگان تصريح دارد.

نامه عمل متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 7

7- پرهيز كنندگان از جرم و گناه ، به هنگام مشاهده نامه اَعمال خود در قيامت ، بيم و هراس نخواهند داشت .

و وضع الكت_ب فترى المجرمين مشفقين ممّا فيه

جمله {وضع الكتاب} وضع و مشاهده كتاب را به مجرمان اختصاص نداده است، ولى جمله {فترى المجرمين. ..} تنها، از ترس مجرمان سخن گفته است، بنابراين، ديگران، با مشاهده كتابِ خود، اضطرابى نخواهند يافت.

نجات اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 31 - 1

1 - تقواپيشگان در آخرت ، اهل بهشت ، سعادتمند و رهيده از عذاب اند .

إنّ للمتّقين مفازًا

{مفاز} (مانند {فوز} و {مفازة}) مصدر و به معناى دستيابى به خير و رهايى از شرّ است (لسان العرب). هم چنين ممكن است اسم مكان و كنايه از بهشت نيز باشد كه مكان رستگارى و سعادت است. آيات بعد _ كه بيان {مفازاً} است و از بوستان ها و ديگر لذت هاى بهشتى سخن مى گويد - اين احتمال را تقويت مى كند.

نجات متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 12

12_ خداوند ، تقواپيشگان و درستكاران را از عذاب هاى استيصال نجات مى بخشد .

فنجى من نشاء

از مصاديق مورد نظر براى {من نشاء}

علاوه بر پيامبران ، تقواپيشگان و درستكاران است. آيه قبل (أفلم يسيروا ... و لدار الأخرة خير للذين اتقوا) و ذيل آيه مورد بحث (و لايردّ بأسنا عن القوم المجرمين) قرينه بر اين معناست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 72 - 1

1- خداوند ، درپى ورود همگان به دوزخ ، تقواپيشگان را از آن نجات مى دهد .

و إن منكم إلاّ واردها . .. ثمّ ننجّى الذين اتقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 61 - 1

1 - خداوند ، نجات بخش تقواپيشگان از عذاب قيامت

أليس فى جهنّم مثوًى للمتكبّرين . و ينجّى اللّه الذين اتّقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 18 - 4

4 - نجات مؤمنان تقواپيشه از عذاب استيصال ، سنت الهى است .

و نجّينا الذين ءامنوا و كانوا يتّقون

بنابر اين كه آيه مربوط به هر دو گروه (عاد و ثمود) باشد، مى توان به نوعى سنت بودن نجات مؤمنان را استفاده كرد.

نزديكى بهشت به متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 31 - 1

1 - نزديك شدن بهشت در قيامت ، به اهل تقوا و قرار گرفتن آن در فاصله اى بسيار نزديك به ايشان

و أُزلفت الجنّة للمتّقين

نشاط اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 41 - 3

3 - زندگى تقواپيشگان در بهشت ، در اوج آسودگى و شادابى است .

إنّ المتّقين فى ظل_ل و عيون

زندگى در

زير سايه ها و در كنار چشمه سارها، بيانگر برداشت ياد شده است.

نشانه هاى پيروزى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 11

11_ پيروزى نوح ( ع ) و يارانش بر مخالفان ، نشان و دليلى بر غلبه نهايى تقواپيشگان مقاوم و صبور ، بر كفرپيشگان است .

تلك من أنباء الغيب . .. فاصبر إن الع_قبة للمتقين

نشانه هاى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 17

17- احسان ، از نشانه هاى متقين

للذين أحسنوا . .. و لنعم دار المتّقين

نعمتهاى اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 21

21 _ پرهيزكنندگان از مال و منال نامشروع دنيا در سراى آخرت از نعمتهايى پايدار و سراسر خير بهره مند خواهند شد .

و الدار الأخرة خير للذين يتقون

متعلق {يتقون} رفتارها و باورهايى است كه در آيه شريفه مورد مذمت قرار گرفته است، مانند كسب مال از طريق نامشروع، انتساب امورى نابحق به خداوند و . .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 51 - 1،2

1 - تقواپيشگان ، در باغ هاى بهشتى بر تخت ها تكيه مى زنند .

متّكئين فيها

مقصود از تكيه كردن بهشتيان _ به قرينه آيات مشابه _ (على الأرائك متّكئين) [سوره يس (36) آيه 56 ]تكيه زدن آنان بر تخت هاى بهشتى است.

2 - آرامش كامل تقواپيشگان در باغ هاى بهشتى

متّكئين فيها

برداشت ياد شده بر اين فرض استوار است كه تعبير {متّكئين فيها}

كنايه از آرامش كامل باشد; زيرا اين حالت مربوط به كسانى است كه در آرامش به سر مى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 52 - 1،2

1 - تقواپيشگان در بهشت ، برخوردار از همسرانى علاقه مند كه جز به شوهرانشان چشم ندوخته و نظر نمى افكنند .

إنّ للمتّقين لحسن مئاب . .. و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {قاصرات الطرف} (چشم فروهشتگان) زنانى اند كه چشم از ديگران برمى گيرند و تنها به همسران خود مى نگرند. اين تعبير، ممكن است كنايه از علاقه مندى شديد زنان بهشتى به همسرانشان باشد.

2 - تقواپيشگان در بهشت ، برخوردار از زنان چشم فروهشته

و عندهم ق_صرت الطرف

برداشت ياد شده مبتنى بر اين فرض است كه مراد از {قاصرات الطرف}، كوتاه كردن از نگاه و فروهشتن اندك چشم از نظر ظاهرى باشد. گفتنى است كه اين نوع نگاه كردن و فروهشتن چشم، خود بر زيبايى و جذابيت زنان مى افزايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 54 - 1

1- ازدواج با حوريان بهشتى ، نعمتى الهى براى متقين

كذلك و زوّجن_هم بحور عين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 55 - 1

1- تقواپيشگان بهشتى ، برخوردار از هرگونه ميوه مورد تمايل خويش

يدعون فيها بكلّ ف_كهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 56 - 4

4- ايمنى از مرگ ، حلاوت بخش نعمت هاى بهشتى براى متقين

لايذوقون فيها الموت إلاّ الموتة الأُولى

از اين كه پس از ذكر نعمت هاى

بهشتى به ايمنى آنان از مرگ اشاره شده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 5،10،16

5- مؤمنان نيك كردار ، همان { متّقين } بهره مند از نعمت هاى بهشتى اند .

يدخل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت جنّ_ت . .. مثل الجنّة الّتى وعد المتّقون

در آيات پيشين، سخن از مؤمنان صلاح پيشه بود و اكنون در اين آيه بر آنان عنوان {المتّقون} اطلاق شده است. آنچه به اجمال در آيات پيشين به ايشان وعده داده اند، خداوند در اين آيه به تفصيل، بيان فرموده است.

10- متّقين در بهشت ، بهره مند از همه ميوه ها

و لهم فيها من كلّ الثمرت

16- بهره مندى متقين از نعمت هاى عالى بهشت ، همراه با زدايش خاطره تلخ لغزش ها از ياد آنان *

و لهم فيها من كلّ الثمرت و مغفرة من ربّهم

مراد از {مغفرة} مى تواند، چشم پوشى از لغزش ها پس از ورود به بهشت باشد. در اين صورت {مغفرة} به معناى صرف بخشش گناه نيست; زيرا اگر بخشيده نشده بودند، وارد بهشت نمى شدند. بنابراين مراد از غفران، ممكن است پوشاندن لغزش ها باشد; به گونه اى كه ديگر بهشتيان، خود به ياد گذشته نيفتاده و خاطرشان ملول نگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 19 - 5

5 - بهرهورى متقين از نعمت هاى گواراى بهشت ، پاداش عملكرد نيك و مداوم خود آنان

كلوا و اشربوا هني_ًا بما كنتم تعملون

تعبير {كنتم تعلون}، ماضى استمرارى و دلالت بر مداومت پارسايان بر اعمال نيك دارد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 2

2 - متقين در بهشت ، برخوردار از مقامات معنوى ، علاوه بر نعمت هاى مادى

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نهر . فى مقعد صدق عند مليك مقتدر

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه عبارت {فى مقعد صدق. ..} نعمتى متفاوت و حقيقتى ممتاز از نعمت باغ ها و نهرها باشد و به تعبير ديگر، نظر به ارزش هاى معنوى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 42 - 1

1 - تقواپيشگان ، برخوردار از انواع ميوه هاى دلخواه در بهشت

و فوكه ممّا يشتهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 32 - 1،2

1 - تقواپيشگان در آخرت ، برخوردار از چندين باغ و تاكستان بزرگ ، با انگورى فراوان

حدائق و أعن_بًا

{حديقة} (مفرد {حدائق}) به باغى گفته مى شود كه اطراف آن را برجستگى هاى طبيعى يا دست ساز احاطه كرده باشد (لسان العرب). كلمه {حدائق} بدل براى {مفازاً} و بيانگر اين است كه بوستان هاى متعدد، گوشه اى از جايگاه سعادت و خوشبختى متقين است. نكره آوردن {حدائق} و {أعناب}، براى بيان عظمت آنها است.

2 - بهشت ، سراى ناز و نعمت ، همراه با تأمين تمام نيازمندى ها براى تقواپيشگان

حدائق و أعن_بًا

تأمين انگور و باغ ميوه _ با آن كه از نيازهاى ضرورى انسان نيستند _ نشانگر آن است كه بهشتيان در مرحله نيازهاى اوليه، كمبودى ندارند و بايد از امور ديگرى _ كه به تجمّلات و تشريفات زندگى مربوط

مى شود _ سخن گفت.

نعمتهاى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 12

12_ اقتدار و عزت تقواپيشگان صبور و نيكوكار ، از نعمت هاى بزرگ الهى به آنان است .

قالوا ي_أيها العزيز . .. قد منّ الله علينا

مصداق مورد نظر براى نعمت الهى به يوسف(ع) عزت و اقتدار در سرزمين مصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 16 - 1

1 - تقواپيشگان بهشتى ، دريافت كنندگان عطاياى پروردگار با رغبت و رضا

ءاخذين ما ءاتيهم ربّهم

واژه {أخذ} در مورد بهشتيان است و به قرينه موضوع مى رساند كه آنان با اشتياق هداياى الهى را مى پذيرند; برخلاف كافران كه در قيامت با ناراحتى و به قهر عذاب الهى را مى چشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 6

6 - رهايى از عذاب دوزخ در پرتو ربوبيت خداوند ، خود نعمتى بزرگ براى تقواپيشگان

و وقيهم ربّهم عذاب الجحيم

نقش اجتماعى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 2

2 - اهل تقوا و احسان ، همراه با تهجد و عبادت ، داراى خدمات اجتماعى و انفاق مالى اند .

كانوا قليلاً من الّيل ما يهجعون . .. و فى أمولهم حقّ للسّائل و المحروم

نگرانى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 1

1 - متقين ، در دنيا همواره در انديشه آخرت و نگران از فرجام اخروى خويش

قالوا إنّا

كنّا قبل فى أهلنا مشفقين

{اشفاق} در معناى {ترس و نگرانى} و {خير خواهى شديد} به كار مى رود (القاموس المحيط). در آيه شريفه اگر {فى أهلنا} متعلق به {كنّا} باشد، واژه {مشفقين} ظهور در معناى اول و اگر متعلق به {مشفقين} باشد، ظهور در معناى دوم دارد. برداشت بالا بر پايه احتمال اول است.

نوح(ع) از متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 15

15_ نوح ( ع ) و پيروان او ، از تقواپيشگان و بهره مند از فرجامى نيك

تلك من أنباء الغيب . .. فاصبر إن الع_قبة للمتقين

نيكى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 13

13 _ نيكى در تقواپيشگى است ، و تقواپيشگان نيكوكارند .

لكن الّذين اتّقوا ربّهم . .. و ما عند اللّه خير للابرار

برداشت فوق بر اين مبناست كه {ال} در {الابرار}، عهد ذكرى و اشاره به {الّذين اتّقوا} باشد ; يعنى {ما عند اللّه خير للّذين اتّقوا}، بنابراين نام بردن تقواپيشگان به ابرار، اشاره به برداشت فوق است.

وراثت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 63 - 1

1- بندگان تقواپيشه خداوند ، وارثان بهشت اند .

تلك الجنّة التى نورث من عبادنا من كان تقيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 4،5

4 - بهشت جاويدان ، ميراث تقواپيشگان

و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

5 - وراثت بهشت جاويدان ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

ورود

متقين به بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 14

14- تقواپيشگان ، با ميل و رغبت وارد بهشت مى شوند .

المتّقين. جنّ_ت عدن يدخلونها ... يقولون سل_م عليكم ادخلوا الجنّة

استعمال فعل {يدخلون} و نيز امر {ادخلوا} همراه با {سلام عليكم} براى ورود متقين به بهشت، در برابر (ادخلوا جهنم) كه فرمانى است به كافران براى ورود به جهنم با يادآورى بد بودن آن، مفيد نكته فوق است.

ورود متقين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 70 - 9

9 - راه يابى تقواپيشگان به بهشت ، همراه با همسران دنيايى خود ، مايه شادمانى عميق آنان

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم تحبرون

بنابراين كه شادمانى بهشتيان به واسطه آن باشد كه در بهشت نيز با همسرشان همدم خواهند بود; برداشت بالا به دست مى آيد.

ورود همسران بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 70 - 9

9 - راه يابى تقواپيشگان به بهشت ، همراه با همسران دنيايى خود ، مايه شادمانى عميق آنان

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم تحبرون

بنابراين كه شادمانى بهشتيان به واسطه آن باشد كه در بهشت نيز با همسرشان همدم خواهند بود; برداشت بالا به دست مى آيد.

وعده به متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 4

4 _ زندگى در بهشت جاويدان ، وعده خداوند به تقواپيشگان

جنّة الخلد التى وعد المتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 53

- 1

1 - بهشت و نعمت هاى آن مانند انواع ميوه ها و نوشيدنى ها و زنان زيبا ، وعده الهى به تقواپيشگان

جنّ_ت . .. يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب . و عندهم ق_صرت الطرف أتراب . ه_ذا ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 10

10 - اعطاى كاخ ها و بنا هاى رفيع به همراه نهر هاى جارى ، وعده تخلف ناپذير خداوند به تقواپيشگان

ل_كن الذين اتّقوا ربّهم لهم غرف . .. وعد اللّه لايخلف اللّه الميعاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 34 - 2

2 - برآورده شدن تمامى خواسته هاى تقواپيشگان ، وعده خداوند به آنان

لهم ما يشاءون عند ربّهم

كلمه {عند} براى التزام و وعده به كار مى رود; مثل {لك عندى. ..} (براى تو پيش من چنين و چنان است).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 74 - 2،5

2 - بهشت جاودانه ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده

5 - وراثت بهشت جاويدان ، وعده الهى به تقواپيشگان

صدقنا وعده و أورثنا الأرض نتبوّأ من الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 1

1- بهشت و نعمت هاى آن ، پاداش موعود الهى براى تقواپيشگان

الجنّة الّتى وعد المتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 32 - 1

1 - وعده بهشت به متقين ، همپاى تهديد كافران به جهنم

يوم نقول لجهنّم . .. و أُزلفت الجنّة للمتّقين ... ه_ذا ما

توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 15 - 1

1 - بهشت وعده أكيد خداوند به اهل تقوا

إنّ المتقين فى جنّ_ت و عيون

وعده بهشت به متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 1

1_ بهشت ، وعده و نويد خداوند به تقواپيشگان

مثل الجنة التى وعد المتقون

وفادارى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 70 - 6

6 - انسان با تقوا ، انسانى وفادار به همسر و دلبسته به او

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم

خداوند، به عنوان نويد به اهل تقوا فرموده است: همراه همسران وارد بهشت شويد، از اين بشارت روشن مى شود كه مؤمنان دلبسته به همسر بوده و در انتظار اين نويد بوده اند.

ويژگيهاى بهشت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 45 - 3

3- بهشت متقين ، داراى باغ هاى مختلف و چشمه هاى گوناگون

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 48 - 3

3- بهشت متقين ، داراى نعمت هاى مادى و معنوى

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون . ادخلوها بسل_م ءامنين ... على سرر متق_بلين . لايمسّه

ويژگيهاى حشر متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 85 - 9

ويژگيهاى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 5 - 1،2

1 - تنها اهل تقوا مردمى هدايت يافته

اند .

هدًى للمتقين . .. أولئك على هدًى من ربهم

2 - تنها تقوا پيشگان رستگارند .

هدًى للمتقين . .. و أولئك هم المفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 6 - 9

9 _ تنها تقواپيشگان ، قادرند كه دلايل وحدت تدبير موجود در جهان آفرينش را درك كنند .

إن فى اختلف الّيل و النهار . .. لأيت لقوم يتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 20

20- تقواپيشگان ، منزه از روحيه تكبر

فلبئس مثوى المتكبّرين . .. و لنعم دار المتّقين

از اينكه در برابر گروه متكبر _ كه جايگاه بدى براى آنان برشمرده شده _ متقين را مطرح مى كند و براى آنان جايگاهى خوب معرفى مى نمايد، استفاده مى شود كه متقين از صفت تكبر مبرّايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 49 - 1،4

1- خشيت و خداترسى ، در خلوت و دور از منظر مردمان ، از ويژگى هاى تقواپيشگان است .

و ذكرًا للمتّقين . الذين يخشون ربّهم بالغيب

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه {بالغيب} حال براى فاعل {يخشون} باشد.

4- اهتمام به امر قيامت و ترس و نگرانى از آن ، از ويژگى هاى تقواپيشگان است .

و ذكرًا للمتّقين . .. و هم من الساعة مشفقون

واژه {اشفاق} از نظر بسيارى از مفسران و اهل لغت، به معناى ترس توأم با اعتنا و اهتمام است (مفردات راغب و. ..).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 83 - 7

7 - عاقبت

نيك ، ويژه تقواپيشگان است .

و الع_قبة للمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 69 - 3

3 - تقواپيشگان ، به آيات الهى ايمان آورده و در برابر اراده الهى تسليم اند .

إلاّ المتّقين . ي_عباد ... الذين ءامنوا ب_اي_تنا و كانوا مسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 17 - 4

4 - مراقبت خويش از تكذيب هدايت هاى الهى و انذار هاى او و مصون داشتن خود از پيامد هاى آن ، از ويژگى هاى با تقواترين انسان ها است .

الذى كذّب و تولّى . و سيجنّبها الأتقى

وصف {الأتقى} _ به قرينه آيه قبل _ ناظر به پرهيز از تكذيب و تولّى است; بنابراين تمام مؤمنان را شامل است. گفتنى است كه محافظت خود از تكذيب و تولّى، (مراقبت هاى دينى) در مقايسه با پرهيز از خسارت هاى مالى و بدنى، (مراقبت هاى غير دينى) مفيدتر و برتر است. از اين رو همه افرادى كه تقواى دينى دارند، از كسانى كه مراقب خطرهاى غير دينى اند; متقى تر (أتقى) معرفى شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 18 - 3

3 - سخاوت مندى و انفاق گرى مداوم ، از ويژگى هاى با تقواترين افراد است .

الأتقى . الذى يؤتى ماله يتزكّى

تداوم، از مضارع بودن فعل {يؤتى} استفاده شده است.

هدايت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 2 - 4،5

4 - توان قرآن بر هدايت و تربيت انسان هاى پرهيزگار ،

دليل و گواهى كافى بر اتقان و حقانيت آن است .

لاريب فيه هدًى للمتقين

{هدًى للمتقين} به منزله استدلال براى جمله {لاريب فيه} است.

5 - قرآن كتاب هدايت و راهنماى اهل تقوا به مراحل والاى آن

هدًى للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 5 - 1،6،7

1 - تنها اهل تقوا مردمى هدايت يافته اند .

هدًى للمتقين . .. أولئك على هدًى من ربهم

6 - دستيابى اهل تقوا به هدايت ، موهبتى است از جانب خدا به آنان

أولئك على هدًى من ربهم

7 - هدايت يافتگى اهل تقوا ، پرتوى از ربوبيت خداوند است .

أولئك على هدًى من ربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 138 - 1،5،7،9

1 _ قرآن ، روشنگر مردم و هدايت كننده تقواپيشگان و پندى براى ايشان

هذا بيان للنّاس و هدىً و موعظة للمتّقين

بنابر اينكه {هذا} اشاره به قرآن باشد ; يعنى اين قرآن روشنگر و . .. .

5 _ توجّه به سنت هاى الهى در جوامع بشرى و سرنوشت شوم تكذيب كنندگان ، هدايتگر تقواپيشگان و پندى براى آنان

قد خلت من قبلكم سنن . .. هدىً و موعظة للمتّقين

7 _ جهانگردى و تأمل در سرنوشت شوم گذشتگان ، از عوامل هدايت يافتن و پند پذيرفتن تقواپيشگان

فسيروا فى الارض فانظروا . .. هذا بيان للنّاس و هدىً و موعظة للمتّقين

9 _ بيان احكام الهى ( لزوم پرهيز از رباخوارى ، پيروى از خدا و رسول و . . . ) ، روشنگر مردم و پندى براى تقواپيشگان و هدايت كننده آنان

يا ايّها الّذين امنوا . .. هذا

بيان للنّاس و هدىً و موعظة للمتّقين

برخى برآنند كه {هذا}، اشاره به كليه مسائل و معارفى است كه در آيات 130 تا 137 تبيين شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 46 - 16،17

16 _ انجيل ، هدايتگر تقواپيشگان و پندآموز آنان

و ءاتينه الانجيل . .. هدى و موعظة لمتقين

17 _ انجيل ، در بردارنده هدايت هاى ويژه براى تقواپيشگان

فيه هدى و نور . .. هدى و موعظة للمتقين

تكرار {هدى} مى رساند كه هدايت دوم (هدى . .. للمتقين) هدايتى ويژه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 6،8

6- تورات ، روشنى بخش زندگى و يادآور مسير هدايت و نيازمندى هاى دينى براى تقواپيشگان

و ضياءً و ذكرًا للمتّقين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {فرقان}، كتاب تورات بوده و كلمه هاى {ضياءً} و {ذكراً} در توصيف اين كتاب باشد. گفتنى است {ذكر} به معناى ياد و يادآورى است و مقصود از آن _ مطابق آن چه نوع مفسران گفته اند _ ياد كرد مسائل هدايتى و نيازهاى دينى است.

8- تقواپيشگان ، برخوردار از نور ، روشنايى و هدايت ويژه الهى در زندگى

و ضياءً و ذكرًا للمتّقين

همسران بهشتى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 52 - 1،2

1 - تقواپيشگان در بهشت ، برخوردار از همسرانى علاقه مند كه جز به شوهرانشان چشم ندوخته و نظر نمى افكنند .

إنّ للمتّقين لحسن مئاب . .. و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {قاصرات الطرف} (چشم فروهشتگان) زنانى اند

كه چشم از ديگران برمى گيرند و تنها به همسران خود مى نگرند. اين تعبير، ممكن است كنايه از علاقه مندى شديد زنان بهشتى به همسرانشان باشد.

2 - تقواپيشگان در بهشت ، برخوردار از زنان چشم فروهشته

و عندهم ق_صرت الطرف

برداشت ياد شده مبتنى بر اين فرض است كه مراد از {قاصرات الطرف}، كوتاه كردن از نگاه و فروهشتن اندك چشم از نظر ظاهرى باشد. گفتنى است كه اين نوع نگاه كردن و فروهشتن چشم، خود بر زيبايى و جذابيت زنان مى افزايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 70 - 4

4 - همراهى اهل تقوا در بهشت با همسران دنيوى خويش ، پاداش الهى براى آنان

ادخلوا الجنّة أنتم و أزوجكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 54 - 1،4

1- ازدواج با حوريان بهشتى ، نعمتى الهى براى متقين

كذلك و زوّجن_هم بحور عين

4- همسران بهشتى تقواپيشگان ( حوريان ) ، داراى بدنى سفيد و چشمانى جذاب و دلربا

و زوّجن_هم بحور عين

{حور} (جمع {حوراء}); يعنى، زنانى كه سياهى چشم او كاملاً مشكى و سفيدى آن كاملاً نمايان بوده و بدنى سفيد داشته باشند. {عين} (جمع {عيناء}); يعنى، زنان فراخ چشم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 33 - 1

1 - تقواپيشگان در بهشت ، بهره مند از حوريانى نورس و نار پستان

كواعب

{كاعب} (مفرد {كواعب}) به زنى گفته مى شود كه پستان هايش برجسته شده باشد. (لسان العرب)

همنشينان اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78

- 33 - 3

3 - تقواپيشگان ، برخوردار از هم نشينى صميمانه حوريان جوان در بهشت

أترابًا

در {معجم مقاييس اللغة}، {تِرْب} با {خِدْن} (دوست و همراه) به يك معنا گرفته شده است.

يوسف(ع) از متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 7

7_ يوسف ( ع ) و بنيامين از تقواپيشگان صبور و از زمره محسنان بودند .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

متكبران از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{متكبران}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 1،3،8،9،11،12،14

1 _ سرسختى ، تكبّر و غرور رياكارانِ مدعى اصلاح ( منافقان ) ، در مقابل دعوت به تقوا

و من الناس من يعجبك . .. و اذا قيل له اتق اللّه اخذته العزة بالاثم

3 _ سرسختى ، غرور و تكبّر برخاسته از گناه ، مانع نصيحت پذيرى حاكمان مفسد

و اذا قيل له اتق اللّه اخذته العزة بالاثم

بنابراينكه {بالاثم}، متعلق به {العزّة} باشد.

8 _ حاكمان مُفسد ، در حِصار سرسختى ، تكبّر و غرور برخاسته از گناه خويش هستند .

و اذا تولّى . .. اخذته العزة بالاثم

بنابراينكه {تولى}، به معناى پذيرش حكومت باشد و {باء} در {بالاثم}، سببيّه و متعلّق به {العزّة} باشد.

9 _ حاكمان مفسد در برابر دعوت به تقوا ، به خاطر سرسختى ، تكبر و غرور ، آلوده به گناه مى شوند .

اخذته العزة بالاثم

بنابراينكه {باء} سببيه در {بالإثم}، متعلق به {اخذته} باشد.

11 _ هيچ كيفرى جز عذاب جهنّم ، نمى تواند حاكمان مفسد ، سرسخت ، متكبّر و مغرور را رام كند .

و اذا

تولى سعى . .. فحسبه جهنم

12 _ جهنّم ، كيفر حاكمان مفسد ، سرسخت و حق ناپذير

و اذا تولى سعى . .. فحسبه جهنّم

14 _ جهنّم ، اقامتگاه شومى براى متكبّران و مفسدان

اخذته العزّة بالاثم فحسبه جهنّم و لبئس المهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 27

27 _ كافران ، مردمى مغرور و متكبر *

إنّ اللّه اعد للكفرين عذاباً مهيناً

توصيف {عذاب} به {مهين} (خوار كننده)، اشاره به غرور و تكبر كافران دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 5

5 _ بنى اسرائيل ، مردمى مغرور به نژاد و دين خويش

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل . .. و حسبوا الا تكون فتنة

بسيارى از مفسران برآنند كه ريشه اعتقاد بنى اسرائيل (رهايى از آزمون و مجازات الهى) اين بوده كه آنان از نسل اسرائيل هستند و به يهوديت و يا نصرانيت منتسب مى باشند. آيه 69 كه مجرد انتساب به دين را كارساز در سعادت نمى دانست، مى تواند اشاره به اين نظريه داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 8

8_ سران و اشراف قوم نوح ، گرفتار خوى استكبارى و خود برتربينى بودند .

فقال الملأ . .. ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 29 - 12

12- كافران ظالم به نفس خويش ، متكبرند .

الك_فرين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة ظالمى أنفسهم ... فلبئس مثوى المتكبّرين

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 27 - 7،8

7 - فرعون فردى متكبر و منكر قيامت و روز حساب بود .

كلّ متكبّر لايؤمن بيوم الحساب

8 - مخالفان رسالت موسى ( ع ) ( فرعونيان ) ، گروهى متكبر و منكر قيامت و روز حساب بودند .

كلّ متكبّر لايؤمن بيوم الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 36 - 5

5 - فرعون ، فردى متكبر و تجاوزگر بود .

كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب متكبّر جبّار . و قال فرعون

از مصاديق مورد نظر متكبر و جبار _ به قرينه {و قال فرعون} _ فرعون مى باشد.

آثار سلطه متكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 11

11_ تسلط متكبران و سركشان حق ناپذير بر توده هاى مردم ، از موانع موفقيت پيامبران

و تلك عاد جحدوا بأي_ت ربهم . .. و اتبعوا أمر كل جبار عنيد

اجتناب از پيروى متكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 12

12_ ضرورت پرهيز از فرمانبرى و پيروى متكبران و سركشان حق ناپذير

و اتبعوا أمر كل جبار عنيد

اهميت سركوبى متكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 5 - 10

10- سركوبى برترى طلبان و فسادانگيزان ، حتى با توسل به زور و سلب امنيت از آنان ، امرى لازم و بايسته است .

بعثنا عليكم عبادًا لنا أُولى بأس شديد فجاسوا خل_ل الديار

از اينكه خداوند فرموده است: {براى سركوبى فسادگران بنى اسرائيل نيروهاى قدرتمندى گسيل مى

كنيم} استفاده مى شود كه افساد، امرى منفور و سركوبى آن، كارى پسنديده و مطلوب است.

بخل متكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 24 - 3

3 - انسان هاى خودپسند فخرفروش ، نه تنها خود بخيل اند ; بلكه ديگران را نيز به بخلورزى فرمان مى دهند .

كلّ مختال فخور . الذين يبخلون و يأمرون الناس بالبخل

ختم قلب متكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 10

10 - خداوند ، بر قلب هر متكبر تجاوزگرى ، مهر مى زند و او را از فهم درست حقايق الهى محروم مى سازد .

كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب متكبّر جبّار

به هر متجاوزى كه از قانون بگذرد، {جبار} گويند. (قاموس المحيط).

دشمنى متكبران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 2

2 - جبهه ضد توحيدى در صدراسلام ، متشكل از گروهى نادان ، متكبر و استكبارپيشه

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم . ..ثانى عطفه

ذلت اخروى متكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 60 - 6

6 - كسانى كه از عبادت خداوند كبر مىورزند ، با خوارى و ذلت به دوزخ وارد خواهند شد .

إنّ الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنّم داخرين

{داخرين} (از ماده {دَخَرَ}) مرادف {صغر و ذلّ} (كوچك و ذليل شد) بوده و حال براى ضمير {سيدخلون} است.

سرزنش متكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 36 -

18

18 _ خداوند كسانى را كه با تكبر و فخرفروشى با خويشان و همسايگان خويش برخورد مى كنند ، دوست ندارد .

و بالوالدين احساناً . .. انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً

شومى جايگاه متكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 29 - 10

10- جايگاه متكبران ، بد جايگاهى است .

فلبئس مثوى المتكبّرين

{مثوى} اسم مكان از {ثوى} به معناى اقامت گاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 76 - 6

6 - جايگاه متكبران در قيامت ، جايگاهى بد و ناگوار خواهد بود .

فبئس مثوَى المتكبّرين

عذاب اخروى متكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 5

5- مراتب شديد و هلاكت بار عذاب دوزخ ، متوجه گناه پيشگان مغرور و پيشوايان كفر و نه همه گنه كاران *

طعام الأثيم كالمهل . .. ثمّ صبّوا فوق رأسه ... ذق إنّك أنت العزيزالكريم

از مبالغه نهفته در {الأثيم} و نيز وصف {العزيز الكريم}، اين احتمال شكل مى گيرد كه عذاب هاى شديد مطرح شده در اين آيات، براى هر گنه كارى نيست; بلكه مخصوص دارندگان اوصاف ياد شده است.

فرجام شوم متكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 29 - 10

10- جايگاه متكبران ، بد جايگاهى است .

فلبئس مثوى المتكبّرين

{مثوى} اسم مكان از {ثوى} به معناى اقامت گاه است.

كيفر اخروى متكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 60 - 9

9 - { عن الصادق

( ع ) قال : إنّ فى جهنّم لوادياً للمتكبّرين يقال له سقر ، شكى إلى اللّه شدّة حرّه [ و ] سأله أن يتنفّس فأذن له فتنفّس فأحرق جهنّم ;

از امام صادق(ع) روايت شده در جهنم وادى است براى متكبران به نام {سقر} كه از شدت حرارتش به خدا شكايت كرد و از او خواست تا نفسى بكشد، و خدا به او اجازه تنفس داده، پس نفس كشيد كه در پى آن جهنم سوزان گرديد}.

مبغوضيت متكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 14

14 - متكبران تجاوزگر ، مورد بغض و دشمنى خدا و مؤمنان هستند .

كبر مقتًا عند اللّه و عند الذين ءامنوا كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب متكبّر جبّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 23 - 4

4 - خداوند ، آدم هاى خودپسند و فخرفروش را دوست ندارد .

و اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

در جايى كه شخص، گرفتار عجب و خودپسندى گردد، گفته مى شود: {اختال الرجل} (مصباح المنير). بنابراين {مختال}; يعنى، فرد خودپسند.

متكبران اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 199 - 4

4 _ تكبّر و گردن فرازى گروهى از اهل كتاب در برابر خداوند ، موجب كفر و انكار قرآن از سوى آنان

انّ من اهل الكتب لمن يؤمن . .. خاشعين للّه

متكبران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 29 - 9

9- جايگاه متكبران ، جهنّم است .

فادخلوا .

.. جهنّم ... فلبئس مثوى المتكبّرين

{بئس} فعل ذم است و مخصوص به ذم - كه كلمه جهنّم باشد - محذوف است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 60 - 5

5 - جهنم ، جايگاه هميشگى متكبران

أليس فى جهنّم مثوًى للمتكبّرين

{مثوًى} (اسم مكان از ماده {ثواء}) به معناى اقامت توأم با استمرار است; يعنى، جايگاه هميشگى و دائمى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 72 - 8

8 - جهنم ، جايگاه هميشگى متكبران

فبئس مثوًى المتكبّرين

{مثوًى} (اسم مكان از ماده {ثواء}) به معناى اقامت توأم با استمرار است; يعنى، جايگاه هميشگى و دائمى.

متكبران در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 76 - 6

6 - جايگاه متكبران در قيامت ، جايگاهى بد و ناگوار خواهد بود .

فبئس مثوَى المتكبّرين

متكبران قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 7

7_ قوم عاد ، متشكل از سرانى متكبر و سركش و توده هايى پيرو و مطيع

و اتبعوا أمر كل جبار عنيد

متكبران و شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 38 - 11

11 _ شيطان ، همراه با رياكاران ، بخيلان و متكبران

الذين يبخلون . .. و الذين ينفقون اموالم رئاء النّاس ... و من يكن الشيطان له قرين

مراد از {من يكن . .. } تمام كسانى هستند كه در اين آيه و آيه قبل مورد مذمت قرار گرفتند.

محروميت متكبران

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 1

1 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و آنان كه از سر تكبّر و خودبرتربينى معارف الهى را نپذيرند، از رحمتهاى ويژه الهى در دنيا محرومند.

ان الذين كذبوا بأيتنا و استكبروا عنها لاتفتح لهم أبوب السماء

چنانچه جمله {لاتفتح . ..} بيان محروميتى باشد كه در دنيا دامنگير تكذيب كنندگان مى شود، گشوده نشدن درهاى آسمان براى آنان، كنايه از شامل نشدن رحمتهاى خاص الهى بر آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 146 - 1،17

1 _ خداوند ، متكبران و خودبزرگ بينان را از درك آيات و معارف خويش بازمى دارد .

سأصرف عن ءايتى الذين يتكبرون فى الأرض

كلمه {صرف} آنگاه كه با {عن} متعدى شود، به معناى بازداشتن و مانع شدن است. و بازداشتن از آيات الهى يا به معناى مانع شدن از فهم آيات است و يا به معناى بازدارى از ايمان به آيات و يا جلوگيرى از ابطال و از ميان بردن آنهاست. تنها معناى اول با همه فرازهاى آيه متناسب است.

17 _ خداوند به قوم موسى هشدار داد كه متكبران و ناباروان ايشان را از درك تورات و معارف آن باز خواهد داشت .

و أمر قومك يأخذوا بأحسنها . .. سأصرف عن ءايتى الذين يتكبرون فى الأرض

مصداق مورد نظر براى آيه مورد بحث، با توجه به آيات پيشين، متكبران و متمردان قوم موسى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 16

16 - انسان هاى مغرور و سرمست ، محروم از لطف و محبت

خداوند

إنّ اللّه لايحبّ الفرحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 7

7 - خودْبزرگ بينانِ فخرفروش ، از محبت و لطف الهى محروم اند .

إنّ اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

{مختال} به معناى تكبر است (قاموس المحيط).

مسؤوليت ناپذيرى متكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 11 - 2

2 - خود برتربينان و مدعيان كمك هاى مالى سنگين ، از تكاليف سخت شانه خالى مى كنند .

فلااقتحم العقبة

هشدار به متكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 40 - 7

7- امكان زوال نعمت هاى مادّى ، هشدارى به دنياگرايان مغرور است .

يرسل عليها حسبانًا من السماء فتصبح صعيدًا زلقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 81 - 3

3 - فرجام شوم قارون ، درس عبرتى است براى همه ثروتمندان مغرور و طغيانگر .

إنّ قارون . .. فبغى عليهم ... فخسفنا به و بداره الأرض

هشدار به متكبران بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 146 - 17

17 _ خداوند به قوم موسى هشدار داد كه متكبران و ناباروان ايشان را از درك تورات و معارف آن باز خواهد داشت .

و أمر قومك يأخذوا بأحسنها . .. سأصرف عن ءايتى الذين يتكبرون فى الأرض

مصداق مورد نظر براى آيه مورد بحث، با توجه به آيات پيشين، متكبران و متمردان قوم موسى هستند.

متكديان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

متكديان

آثار انفاق به متكديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18

- ذاريات - 51 - 19 - 6

6 - انفاق به سائلان و محرومان ، از عوامل دستيابى به بهشت و نعمت هاى آن

إنّ المتقين فى جنّ_ت و عيون . .. و فى أمولهم حقّ للسّائل و المحروم

اداى حقوق متكديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 35 - 4

4 - انجام دادن دائم نماز ، اداى حق سائلان و محرومان جامعه ، تصديق روز جزا و هراس از عذاب الهى ، از موجبات ورود به بهشت

إلاّ المصلّين . .. و الذين فى أمولهم حقّ ... و الذين يصدّقون بيوم الدين ... أُول

انفاق به متكديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 1

1 - بخشى از اموال محسنان تقواپيشه ، اختصاص به سائلان و محرومان دارد .

و فى أمولهم حقّ للسّائل و المحروم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 25 - 1

1 - اختصاص دادن مقدار معيّنى از اموال خود به سائلان و محرومان جامعه ، از ويژگى هاى مؤمنان و مسلمانان راستين است .

و الذين فى أمولهم . .. للسائل و المحروم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 10 - 3

3 - لزوم انفاق به كمك خواهان مستمند

و أمّا السائل فلاتنهر

اولويت انفاق به متكديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 25 - 3

3 - اولويت داشتن كمك به استمداد و درخواست كنندگان ، بر ديگر محرومان جامعه

للسائل و المحروم

تقديم ذكرى {سائل}

بر {محروم}، مى تواند بيانگر تقديم رتبى آن باشد.

اهميت انفاق به متكديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 5

5 - لزوم توجه به محرومان عفيف و ناشناخته جامعه و اكتفا نكردن به انفاق بر سائلان و درخواست كنندگان

و فى أمولهم حقّ للسّائل و المحروم

از مقابله {محروم} با {سائل}، استفاده مى شود كه در جامعه برخى از نيازمندان، روى سؤال ندارند و در نتيجه ناشناخته مى مانند. اهل تقوا از اين گروه غافل نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 25 - 4

4 - لزوم انفاق و كمك به سائلان و محرومان جامعه ، افزون بر پرداخت زكات و خمس

للسائل و المحروم

انفاق به سائلان و محرومان جامعه _ همان گونه كه مفسران يادآور شده اند _ پيش از واجب شدن زكات و خمس مقرر شده است. از آن جايى كه دليل قاطعى بر نفى اين فريضه و يا تبديل آن به زكات و خمس به دست نيامده است; مى توان مطلب ياد شده را استفاده كرد.

اهميت رفع مشكلات اقتصادى متكديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 7

7 - تقدم رسيدگى به حال سائلان و محرومان و رفع محروميت از آنان ، بر ديگر محرومان جامعه

و فى أمولهم حقّ للسّائل و المحروم

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه تقدم سائلان بر محرومان، ممكن است به اين خاطر باشد كه سائلان، آبروى خود را در كف نهاده و به پرسش مى پردازند و اين كار

معمولاً از سر استيصال و درماندگى انجام مى گيرد. ازاين رو لازم است در انفاق و امداد، آنان را در اولويت قرار داد.

تأمين منافع متكديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 25 - 5

5 - تعديل اقتصادى به نفع سائلان و محرومان جامعه و مخالفت با زراندوزى ، سياست اقتصادى اسلام

و جمع فأوعى . .. إلاّ المصلّين ... و الذين فى أمولهم حقّ معلوم . للسائل و المحرو

دو آيه مورد بحث _ كه در توصيف مؤمنان است _ در مقابل جمله {و جمع فأوعى} _ كه در وصف كافران توانگر بود _ قرار دارد. از مجموع اين توصيف ها، مى توان به مطلب ياد شده پى برد.

حقوق متكديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 3

3 - نيازمندان سائل و محرومان ، داراى حق در مال ثروتمندان جامعه

و فى أمولهم حق للسّائل و المحروم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 25 - 2

2 - سائلان و محرومان جامعه ، داراى حق در اموال توانگران و شريك ثروت آنان

و الذين فى أمولهم حقّ معلوم . للسائل و المحروم

نهى از رد متكديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 10 - 1،2

1 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از رد درخواست گدايان و راندن خشونت آميز آنان از خود ، برحذر داشت .

و أمّا السائل فلاتنهر

{نَهْر} (مصدر {لاتنهر}); يعنى، كسى را با فرياد خشونت آميز از خود راندن. (مفردات راغب)

2

- راندن سائل از خود و بازداشتن او از تقاضاى كمك ، رفتارى ناپسند و مورد نهى خداوند

و أمّا السائل فلاتنهر

نهى از غضب بر متكديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 10 - 1

1 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از رد درخواست گدايان و راندن خشونت آميز آنان از خود ، برحذر داشت .

و أمّا السائل فلاتنهر

{نَهْر} (مصدر {لاتنهر}); يعنى، كسى را با فرياد خشونت آميز از خود راندن. (مفردات راغب)

متوكلان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{متوكلان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 16

16 _ خداوند ، وكيلى كفايت كننده براى انسان متوكّل

و توكّل على اللّه و كفى باللّه وكيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 20،21

20 _ شعيب ( ع ) و همگامان مؤمنش ، انسانهايى متكى به خدا و بهره مند از روحيه توكل

على اللّه توكلنا

21 _ پيامبران ، انسانهايى متكى به خدا و متوكل بر او

على اللّه توكلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 39 - 13

13- مؤمنان ، متّكى به مشيّت و نيروى الهى اند ، نه مال و فرزند .

لولا . .. قلت ما شاء اللّه لاقوّة إلاّ باللّه إن ترن أنا أقلّ منك مالاً و ولدًا

اتكاى متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 3 - 5

5 - خداوند ، وكيل و كارسازى كفايت كننده ، براى توكل كنندگان است .

و توكّل على اللّه

و كفى باللّه وكيلاً

امداد به متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 123 - 13

13_ خداوند ، توكل كنندگان بر وى را يارى مى دهد .

و توكل عليه و ما ربك بغ_فل عما تعملون

از بيان آگاهى خدا پس از توصيه به توكل (وتوكل عليه) ، برداشت فوق استفاده مى شود.

پاداش متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 59 - 1

1 - پاداش صبرپيشگان متوكل بر خدا ، بسى ستوده و نيكو است .

نعم أجر الع_ملين . الذين صبروا و على ربّهم يتوكّلون

{الذين} بدل براى {العاملين} است.

تفضل به متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 59 - 9

9 _ وعده خداوند به برخوردارى متوكلان از عطا و تفضلش

و قالوا حسبنا اللّه سيؤتينا اللّه من فضله

آيه فوق در مقام تعليم به انسان است و بى ترديد آنچه خداوند تعليم دهد، منطبق با واقعيت مى باشد در نتيجه جمله {سيؤتينا} حاكى از عطاى الهى به متوكلان است.

حامى متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 56 - 13

13_ خداوند ، حامى و پشتيبان مؤمنان و توكل كنندگان بر او

إنى توكلت على الله . .. إن ربى على صرط مستقيم

حمايت از متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 11

11 _ ناباورى به حمايت خدا از متوكلان ، نشانه بيماردلى و ضعف ايمان است .

إذ يقول المنفقون و الذين فى قلوبهم مرض . ..

فإن اللّه عزيز حكيم

برداشت فوق با توجه به توضيح برداشت قبل به دست مى آيد.

صبر متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 18

18_ توكل كنندگان بر خداوند ، انسانهايى صبور و مقاومند .

فصبر جميل والله المستعان على ما تصفون

فضايل متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 36 - 8

8 - اهل ايمان و توكل كنندگان به خداوند ، برخوردار از نعمت هاى برتر و جاودان اخروى

خير و أبقى للذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون

متوكلان بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 84 - 10

10 _ راه يافتگان از مرحله ايمان به مقام تسليم ، بر توكل به خدا توانمندند .

إن كنتم ءامنتم باللّه فعليه توكلوا إن كنتم مسلمين

مراد از متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 12 - 14

14- { سئل أبوعبدالله ( ع ) عن قول الله : { و على الله فليتوكّل المتوكّلون } قال : الزارعون ;

از امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از سخن خدا {و على الله فليتوكّل المتوكّلون} روايت شده است كه فرمود: [مراد از متوكلان] كشاورزانند}.

مصونيت متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 99 - 1،3

1- شيطان ، از هرگونه سلطه گرى بر مؤمنان متوكل بر خدا ناتوان است .

الشيط_ن الرجيم . إنه ليس له سلط_ن على الذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون

لفظ {سلطان} چون با {تنوين} آمده و بعد از

حرف نفى قرار گرفته است، دلالت بر نفى مطلق مى كند.

3- تنها مؤمنان متوكل بر خداوند ، از سلطه شيطان در امانند .

إنه ليس له سلط_ن على الذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون

برداشت فوق، با توجه به اين است كه آيه در مقام بيان نقش شيطان نسبت به تمامى انسانهاست و استثنا كردن مؤمنان متوكل _ به صورت جمله وصفيه _ دليل بر حصر است. گفتنى است آيه بعد (إنما سلطانه على الذين يتولّونه ...) مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 100 - 4

4- تنها مؤمنان و متوكلان بر خدا ، رهيده از سلطه شيطانند .

ليس له سلط_ن على الذين . .. إنما سلط_نه على الذين يتولّونه و الذين هم به مشركون

مقامات متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 2 - 6

6- انسان موّحد و متكى به خداوند ، انسانى هدايت يافته است .

و جعلن_ه هدًى . .. ألاّتتخذوا من دونى وكيلاً

{أن} در {ألاّتتخذوا} براى تفسير عبارت {جعلناه هدًى لبنى إسرائيل} است و توحيد و عدم اتكا به غير خدا را مظهر و مصداق هدايت معرفى مى كند. بنابراين موّحد، شخص هدايت يافته است.

منشأ بى نيازى متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 3 - 4

4 - خداوند ، كفايت كننده امور متوكلان و بى نيازكننده آنان است .

و من يتوكّل على اللّه فهو حسبه

نشانه هاى متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 18

18

- خدا را تكيه گاه خويش قرار دادن و توكل كردن به او در عرصه هاى زندگى ، از نشانه هاى متوكلان حقيقى است .

عليه يتوكّل المتوكّلون

نعمتهاى اخروى متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 36 - 8

8 - اهل ايمان و توكل كنندگان به خداوند ، برخوردار از نعمت هاى برتر و جاودان اخروى

خير و أبقى للذين ءامنوا و على ربّهم يتوكّلون

وعده به متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 59 - 9

9 _ وعده خداوند به برخوردارى متوكلان از عطا و تفضلش

و قالوا حسبنا اللّه سيؤتينا اللّه من فضله

آيه فوق در مقام تعليم به انسان است و بى ترديد آنچه خداوند تعليم دهد، منطبق با واقعيت مى باشد در نتيجه جمله {سيؤتينا} حاكى از عطاى الهى به متوكلان است.

ويژگيهاى متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 18

18_ توكل كنندگان بر خداوند ، انسانهايى صبور و مقاومند .

فصبر جميل والله المستعان على ما تصفون

هدايت متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 2 - 6

6- انسان موّحد و متكى به خداوند ، انسانى هدايت يافته است .

و جعلن_ه هدًى . .. ألاّتتخذوا من دونى وكيلاً

{أن} در {ألاّتتخذوا} براى تفسير عبارت {جعلناه هدًى لبنى إسرائيل} است و توحيد و عدم اتكا به غير خدا را مظهر و مصداق هدايت معرفى مى كند. بنابراين موّحد، شخص هدايت يافته است.

متهجدان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

استقامت متهجدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 8

8 - انسان هاى اهل تهّجد ، استوارتر و با صلابت تر از ديگران در كردار و گفتار

إنّ ناشئة الّيل هى أشدّ وط_ًا

يكى از احتمالات مطرح در آيه شريفه، اين است كه {ناشئة} صفت براى موصوف محذوف است; يعنى، {إنّ النفس الناشئة فى الليل}. گفتنى است كه برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مفضل عليه {أشدّ} و {أقوم}، انسان هاى غير متهجد باشند; يعنى، {النفس الناشئة فى الليل هى أشدّ وطئاً... من النفس الغير الناشئة فيه}.

چشم روشنى متهجدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 17 - 2

2 - چشم شب زنده داران و انفاق كنندگان در راه خدا ، به پاداش هاى وصف ناپذير الهى ، روشن است .

تتجافى جنوبهم عن المضاجع . .. فلاتعلم نفس ما أُخفى لهم من قرّة أعين

{قرّة} احتمال دارد از {قَرّ} به معناى {قرار گرفتن} باشد كه كنايه از رضايت و چشم ندوختن به چيزى ديگر است و احتمال دارد از {قرّ} به معناى {سردى} باشد كه كنايه از خوشحالى و چشم روشنى است. برداشت بالا براساس احتمال دوم است.

علم متهجدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 9 - 15

15 - شب زنده داران عابد و آخرت جويان اميدوار به رحمت الهى ، عالمان راستين و آگاهان به حقايق هستى اند .

أمّن هو ق_نت ءاناء الّيل. .. و يرجوا رحمة ربّه قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين

برداشت بالا مبتنى بر اين احتمال است كه {الذين يعلمون}، اشاره به كسانى داشته

باشد كه در صدر آيه شريفه از آنان سخن به ميان آمده است.

فضايل متهجدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 6 - 8

8 - انسان هاى اهل تهّجد ، استوارتر و با صلابت تر از ديگران در كردار و گفتار

إنّ ناشئة الّيل هى أشدّ وط_ًا

يكى از احتمالات مطرح در آيه شريفه، اين است كه {ناشئة} صفت براى موصوف محذوف است; يعنى، {إنّ النفس الناشئة فى الليل}. گفتنى است كه برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مفضل عليه {أشدّ} و {أقوم}، انسان هاى غير متهجد باشند; يعنى، {النفس الناشئة فى الليل هى أشدّ وطئاً... من النفس الغير الناشئة فيه}.

متهم از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

متهم

آداب تنزيه متهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 7

7 - آغاز به تنزيه خداوند ، به هنگام پاك دانستن دامن متهمى از آلودگى ، از آداب قرآنى است .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. سبح_نك

اقرار از متهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 62 - 4

4- اعتراف گرفتن از متهمان و مجرمان در منظر همگان ، از شيوه هاى محاكمه و كيفر دادن در ميان قوم بت پرست ابراهيم

قالوا فأتوا به على أعين الناس . .. قالوا ءأنت فعلت ه_ذا ب_الهتنا ي_إبرهيم

متهمان

بازجويى از متهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 6

6_ سابقه نيك متهمان و سوگند آنان بر بى گناهى ، مانع جواز بازرسى و تحقيق درباره اتهام آنان نمى شود .

قالوا تالله

لقد علمتم . .. فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

از آن جا كه كارگزاران يوسف به حسن سابقه فرزندان يعقوب اعتنايى نكردند و به سوگند آنان بر بى گناهى خويش وقعى ننهادند ، مى توان برداشت فوق را استفاده كرد.

جواز بازجويى از متهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 2

2_ مشروعيت بازجويى و توقيف متهمانى كه مجرم در ميان آنان است .

إنكم لس_رقون . .. قالوا نفقد صواع الملك و لمن جاء به حمل بعير

جواز بازداشت متهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 2

2_ مشروعيت بازجويى و توقيف متهمانى كه مجرم در ميان آنان است .

إنكم لس_رقون . .. قالوا نفقد صواع الملك و لمن جاء به حمل بعير

حسن پيشينه متهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 6

6_ سابقه نيك متهمان و سوگند آنان بر بى گناهى ، مانع جواز بازرسى و تحقيق درباره اتهام آنان نمى شود .

قالوا تالله لقد علمتم . .. فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

از آن جا كه كارگزاران يوسف به حسن سابقه فرزندان يعقوب اعتنايى نكردند و به سوگند آنان بر بى گناهى خويش وقعى ننهادند ، مى توان برداشت فوق را استفاده كرد.

حقوق متهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 9

9 - لزوم فرصت دادن به متهمان براى دفاع از خود

لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى إنّى خشيت

سوگند متهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 6

6_ سابقه نيك متهمان و سوگند آنان بر بى گناهى ، مانع جواز بازرسى و تحقيق درباره اتهام آنان نمى شود .

قالوا تالله لقد علمتم . .. فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

از آن جا كه كارگزاران يوسف به حسن سابقه فرزندان يعقوب اعتنايى نكردند و به سوگند آنان بر بى گناهى خويش وقعى ننهادند ، مى توان برداشت فوق را استفاده كرد.

مثال از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مثال

بهترين مثال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 27 - 2

2 - مثل هاى قرآن ، بهترين و سودمندترين مثل ها است .

و لقد ضربنا للناس فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل

تنكير {مثل} دلالت بر تعظيم و شرافت دارد; يعنى، يعنى مثل هاى قرآن بهترين وسودمندترين مثل ها است.

فوايد مثال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 45 - 13

13- نقش مؤثر مثل ها و نمونه هاى عينى تاريخى در هدايت و درس آموزى انسان

و تبيّن لكم كيف فعلنا بهم و ضربنا لكم الأمثال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 76 - 2

2- استفاده خداوند از مَثَل و مانند ، براى تقريب مفاهيم وحى به ذهن توده مردم

و ضرب الله مثلاً رجلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 32 - 1

1- پيامبر ( ص ) موظّف به استفاده از تمثيل و ترسيم نماى كفر و ايمان در غالب گفتوگوى كشاورزى رفاه مند با هم صحبتى كم ثروت شد .

و اضرب لهم مثلاً

رجلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 45 - 1

1- پيامبر ، وظيفه دار استفاده از تمثيل براى بيان حقيقت زندگى دنيا و ناپايدارى آن است .

و اضرب لهم مثل الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 35 - 22

22 - امكان شناخت اوصاف خداوند ( نور و . . . ) ، از طريق تشبيه و تمثيل

اللّه نور السم_وت و الأرض مثل نوره كمشكوة . .. و يضرب اللّه الأمث_ل للناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 43 - 1

1 - استفاده خداوند ، از مثل براى تبيين دقايق معارف آسمانى

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتًا . .. و تلك الأم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 28 - 5،6،20

5 - استفاده از تمثيل ، جهت تفهيم معارف والاى دينى ، از روش هاى تبليغى قرآن

ضرب لكم مثلاً من أنفسكم . .. كذلك نفصّل الأي_ت

لام {لكم} براى تعليل و در نتيجه، بيان كننده اين نكته است كه بيان مَثَل ها، به خاطر تفهيم دقيق است. {من} در {من أنفسكم} براى ابتدا و به منظور بيان اين است كه مَثَل از خود شما زده مى شود كه دقيقاً برايتان قابل فهم است.

6 - به كارگيرى تمثيل و تشبيه ، براى بيان دقيق مبانى دينى ، امرى سودمند و مفيد

ضرب لكم مثلاً

20 - خداوند ، به تشريح و تبيين آيات خود براى مردم ، با استفاده از تمثيل

هاى روشن ، اهتمام دارد .

ضرب لكم مثلاً . .. كذلك نفصّل الأي_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 13 - 2،5

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور مثل زدن و نمونه آوردن از مردم گذشته ، براى پندگيرى و درس آموزى مردم

و اضرب لهم مثلاً أصح_ب القرية

5 - مثل زدن و ارائه نمونه هاى تاريخى ، از روش هاى تربيتى _ هدايتى پيامبر ( ص )

و اضرب لهم مثلاً أصح_ب القرية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 10 - 4

4_ حسن استفاده از ملموس ترين نماد ها ، براى هدايت و درس آموزى خلق *

و النخل باسق_ت لها طلع نضيد

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه اختصاص به ذكر يافتن {نخل} از ميان همه درختان و {خرما} از ميان همه ميوه ها، از آن جهت باشد كه نخل و خرما، اساسى ترين نقش را در زندگى عرب عصر نزول داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 24 - 2

2 - لزوم استفاده از شيوه هاى مختلف تمثيلى و داستانى ، براى تفهيم حقايق به مردمان

إنّه لحقّ مثل ما أنّكم تنطقون . هل أتيك حديث ضيف إبرهيم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند در آيه قبل، از تمثيل و در اين آيه از بيان سرگذشت ميهمانان گرامى ابراهيم(ع) در جهت حقانيت وعده هاى خويش بهره جسته است.

نقش مثال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 266 -

11

11 _ بيان آيات الهى ( احكام و معارف دينى ) همراه با تمثيل ، ابزار و زمينه اى براى انديشيدن انسان

كذلك يبيّن اللّه لكم الايات لعلّكم تتفكّرون

مثال ها

تمثيل به پشه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 26 - 2،3،8،16

2 - خداوند ، در تبيين برخى حقايق ، حشره اى چون پشه و بزرگتر از آن را در مثل هاى قرآنى به كار برده است .

إن اللّه لايستحى أن يضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها

گفتنى است كه در لسان العرب آمده است: بعوض از خانواده مگسهاست و بعوضة مفرد آن است.

3 - خداوند در تبيين حقيقت از تمثيل به حشره اى همانند پشه ، پروا و شرمى ندارد .

إن اللّه لايستحى أن يضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها

{استحياء} از {حياء} به معناى خجالت كشيدن و شرم كردن است و {بعوضة} به معناى پشه مى باشد.

8 - كافران ، تمثيل به پشه و مانند آن را امرى ناروا ، نامعقول و به دور از شأن خداوند مى پنداشتند .

و أما الذين كفروا فيقولون ماذا أراد اللّه بهذا مثلا

با توجه به اينكه كفرپيشگان قرآن را نپذيرفته بودند معلوم مى شود: جمله {ماذا أراد اللّه . ..; خداوند چه هدفى را از اين مثلها تعقيب مى كند} بدين معنا نيست كه آنان باور داشتند كه اين مثلها از جانب خداوند است و در توجيه آنها درمانده بودند; بلكه مقصود آنان اين بود كه چون آن گونه مثلها ناپسند، بى هدف و نامعقول است، نمى تواند نازل شده از جانب خداوند باشد.

16 - از امام صادق ( ع ) روايت

شده كه فرمود : { إنما ضرب اللّه المثل بالبعوضة لأن البعوضة على صغر حجم ها خلق اللّه فى ها جميع ما خلق فى الفيل مع كبره و زيادة عضوين آخرين ;

خداوند مثل به پشه زده; چون پشه با كوچكى جسمش تمام آنچه را خداوند در فيل با آن تنومندى جمع كرده است، دارد و حتى دو عضو زيادتر از فيل دارد . ..}.

تمثيل به حيوان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 171 - 1

1 - مَثَل كفرپيشگان ، مَثَل حيوانى است كه از درك شنيده ها ناتوان است .

و مثل الذين كفروا كمثل الذى ينعق بما لايسمع

{نعق} (مصدر ينعق) به معناى: نهيب چوپان بر گوسفندان و امر و نهى اوست و مراد از {ما لايسمع} گوسفند و مانند آن مى باشد. به گفته مفسران در آيه شريفه، كافران لجوج به گوسفندان و دعوت كنندگان به معارف دين به چوپان تشبيه شده اند. بر اين مبنا بخشى از مشبه ذكر نشده و تقدير كلام چنين است: مثل الذين كفروا و الذى يدعوهم الى الأيمان كمثل الذى ... .

تمثيل به دهقان غافل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 24 - 2

2 _ دنيامداران ، به دهقانى مى مانند كه مزرعه خرم و به خوشه نشسته اش وى را مست و بى خود سازد و با خاطرى آسوده _ و غافل از تمامى حوادث و آفت هاى در كمين نشسته _ به خوابى خوش فرو رود .

إنما مثل الحيوة الدنيا . .. و ظن أهلها أنهم قدرون عليها أتيها

أمرنا ليلا أو نهار

تمثيل به كشتزار سرسبز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 24 - 1،2

1 _ زندگى دنيوى مانند كشتزار سرسبزى است كه در معرض انواع رخداد ها و آفت هاى بنيان كن مى باشد .

إنما مثل الحيوة الدنيا كماء . .. حتى إذا أخذت الأرض زخرفها و ازينت ... أتيها أمر

2 _ دنيامداران ، به دهقانى مى مانند كه مزرعه خرم و به خوشه نشسته اش وى را مست و بى خود سازد و با خاطرى آسوده _ و غافل از تمامى حوادث و آفت هاى در كمين نشسته _ به خوابى خوش فرو رود .

إنما مثل الحيوة الدنيا . .. و ظن أهلها أنهم قدرون عليها أتيها أمرنا ليلا أو نهار

مثل دنياطلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 24 - 2

2 _ دنيامداران ، به دهقانى مى مانند كه مزرعه خرم و به خوشه نشسته اش وى را مست و بى خود سازد و با خاطرى آسوده _ و غافل از تمامى حوادث و آفت هاى در كمين نشسته _ به خوابى خوش فرو رود .

إنما مثل الحيوة الدنيا . .. و ظن أهلها أنهم قدرون عليها أتيها أمرنا ليلا أو نهار

مثل زندگى دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 24 - 1

1 _ زندگى دنيوى مانند كشتزار سرسبزى است كه در معرض انواع رخداد ها و آفت هاى بنيان كن مى باشد .

إنما مثل الحيوة الدنيا كماء . .. حتى إذا أخذت الأرض زخرفها

و ازينت ... أتيها أمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 45 - 1،6،9

1- پيامبر ، وظيفه دار استفاده از تمثيل براى بيان حقيقت زندگى دنيا و ناپايدارى آن است .

و اضرب لهم مثل الحيوة الدنيا

6- زندگانى دنيا ، مانند بارانى است كه موجب رويش انبوه گياهان زمين شده ، ولى به زودى خُرد و خاشاك گشته و با هر نسيم ، پراكنده مى گردد .

واضرب لهم مثل الحيوة الدنيا كماء أنزلن_ه من السماء . .. هشيمًا تذوره الري_ح

{هشيم} يعنى، گياه خشكى كه خرد شده است و {ذروه} مصدر {تذروه} يعنى، پراكنده و متفرق ساختن، همراه با برانگيختن. {تذروه} يعنى، بادها، آن را پراكنده و متفرق مى سازند. جمله {فاختلط به نبات الأرض} _ در صورتى كه {باء} براى استعانت باشد _ يعنى، به سبب باران، گياهان، درهم فرو رفته و انبوهى از ريشه ها و ساقه ها و شاخه هاى تودر تو را تشكيل مى دهند.

9- حيات دنيا و ماديات زندگى ، مانند خاشاكى در مسير باد است .

مثل الحيوة الدنيا . .. فأصبح هشيمًا تذروه الري_ح

مثال هاى قرآن

تمثيل به كر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 1

1_ حالت مشركان و كافران به قرآن ، همانند انسان كور و كر است .

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ

تمثيل به الاغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 5 - 3

3 - مَثَل عالمان بى عمل يهود در پيشگاه خداوند ، مَثَل الاغى است كه بار كتاب حمل مى كند ;

ولى از آن بهره اى ندارد .

مثل الذين حمّلوا التورية . .. كمثل الحمار يحمل أسفارًا

تمثيل به انسانهاى بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 2

2_ حالت موحدان و مؤمنان به قرآن ، همانند انسان هاى بينا و شنواست .

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ والبصير والسميع

تمثيل به انسانهاى شنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 2

2_ حالت موحدان و مؤمنان به قرآن ، همانند انسان هاى بينا و شنواست .

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ والبصير والسميع

تمثيل به باغدار متكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 32 - 2

2- سمبل اشراف ، در بيان الهى ، مردى مرفّه و برخوردار از دو تاكستان و نخل هايى در اطراف و كشت زارى در ميان ، اما گرفتار غرور است .

جعلنا لأحدهما جنّتين من أعن_ب و حففن_هما بنخل و جعلنا بينهما زرعًا

{غرور} از آيات بعد استفاده مى شود.

تمثيل به برده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 1

1- مخلوق در مقايسه با خدا ، همانند برده اى مملوك كه فاقد كمترين اراده و اختيار است .

ضرب الله مثلاً عبدًا مملوكًا لايقدر على شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 3

3 - مؤمنان و موحدان ، همچون بردگانى اند كه تنها يك مالك داشته و فقط از او فرمان مى برند .

ضرب اللّه مثلاً. .. و رجلاً سلمًا لرجل

تمثيل

به برده مشترك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 1،2

1 - مثل زدن خداوند به فردى كه تحت بردگى چند مالك ناسازگار و سخت گير باشد و فردى كه تنها مملوك يك مالك باشد و تنها از او دستور گيرد .

ضرب اللّه مثلاً رجلاً فيه شركاء متش_كسون و رجلاً سلمًا لرجل

{متشاكسون} به معناى {مختلفون عسرون} (اختلاف كنندگان سخت گير) است (قاموس المحيط). و {سلم} (مصدر {سلم له}) نيز به معناى خالص شدن است و از آن جايى كه صفت قرار گرفته بر مبالغه دلالت مى كند.

2 - مشركان ، چونان بردگانى اند كه چند مالك ناسازگار و سخت گير بر سر آنان به نزاع برخاسته و به آنها فرمان هاى متعدد مى دهند .

ضرب اللّه مثلاً رجلاً فيه شركاء متش_كسون

مفسران بر اين عقيده اند كه آيه شريفه چون در رديف آيات مربوط به شرك پيشگان و يكتاپرستان قرار دارد، درصدد تشريح وضعيت آنان مى باشد.

تمثيل به تكلم انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 23 - 7

7 - حقانيت وعده هاى الهى مانند قدرت آدميان بر نطق ، روشن و انكارناپذير است .

و ما توعدون . .. إنّه لحقّ مثل ما أنّكم تنطقون

بنابراين كه ضمير {إنّه} به {ما توعدون} بازگردد، تمثيل آيه شريفه در جهت بيان اين معنا است كه تحقق وعده هاى الهى، همان قدر روشن است كه سخن گفتن آدميان و قدرت ايشان بر نطق واضح مى باشد.

تمثيل به چراغ درخشان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور -

24 - 36 - 1،4

1 - مثل نور خدا ، همانند چراغ دانى است دربرگيرنده چراغى پر فروغ و نورافشان كه در خانه هايى است كه به اذن خداوند ، رتبه رفيع يافته اند و هماره مركز ياد خدا هستند .

مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح فى زجاجة . .. فى بيوت أذن اللّه أن ترفع و يذك

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {فى بيوت} متعلق به {مشكوة} و صفت براى آن باشد.

4 - مثل نور خداوند ، همانند چراغى است پرفروغ و درخشان در چراغ دانى كه در خانه ها و معابدى مرتفع واقع است كه همواره نام خداوند در آنها زنده مى باشد .

مثل نوره كمشكوة فيها مصباح . .. فى بيوت أذن اللّه أن ترفع و يذكر فيها اسمه

برداشت فوق بر دو چيز استوار است: 1_ مراد از {ترفع} رفعت مادى باشد; چنان كه خداوند درباره حضرت ابراهيم (ع) فرمود: {و إذا يرفع إبراهيم القواعد من البيت; و آن گاه ابراهيم پايه هاى خانه (خانه خدا) را بالا برد} بقره، آيه 127. 2- جمله {فى بيوت} ادامه تمثيل خداوند باشد.

تمثيل به خانه عنكبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 43 - 8

8 - تمثيلِ بى بنيادىِ شرك به خانه عنكبوت ناشى از علم و برهان است .

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتًا . .. و تلك الأم

تمثيل به درخت پاكيزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 24 - 3

3- { كلمه طيبه } چونان درخت پاكى

و طيبى است كه ريشه اى ثابت داشته و شاخ و برگش در بلنداى فضا باشد .

كلمة طيّبة كشجرة طيّبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 25 - 1

1- كلمه طيبه ، چنان درخت پاكى است كه ريشه ثابت و شاخه برافراشته داشته و در وقت ثمردهى ، بى كم و كاست ثمر بدهد .

مثلاً كلمة طيّبة كشجرة طيّبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء . تؤتى أكلها كلّ حين

احتمال دارد كه {تؤتى أكلها كلّ حين } ادامه مشبه به باشد و مراد از آن به تناسب موضوع، آن زمانى است كه درخت در آن هنگام به بار مى نشيند و ثمر مى دهد.

تمثيل به درخت پليد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 26 - 1

1- كلمه خبيثه ، چنان درخت پليدى است كه ريشه هايش از روى زمين كنده شده و ثبات و قرارى ندارد .

و مثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثة اجتّثت من فوق الأرض ما لها من قرار

{جثّ} در لغت به معناى قلع و كنده شده است.

تمثيل به درخت ريشه دار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 24 - 4

4- اعتقادات حق چنان درختى ريشه دار ، ثابت و استوار است .

كلمة طيّبة كشجرة طيّبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء

از معناهايى كه مفسران، از صحابه و تابعان تاكنون، براى {شجره طيبه} ذكر كرده اند، عقيده به توحيد و كلمه {لا إله إلاّ الله} است كه عقيده حق مى باشد.

تمثيل

به غبار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 45 - 9

9- حيات دنيا و ماديات زندگى ، مانند خاشاكى در مسير باد است .

مثل الحيوة الدنيا . .. فأصبح هشيمًا تذروه الري_ح

تمثيل به كور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 1

1_ حالت مشركان و كافران به قرآن ، همانند انسان كور و كر است .

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ

تمثيل به لال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 76 - 1

1- خلق در مقايسه با خدا ، به مثابه لالهايى ناتوان و نيازمند سرپرستند .

و ضرب الله مثلاً رجلين أحدهما أبكم لايقدر على شىء و هو كَلّ على مول_ه

تمثيل در تبيين حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 32 - 4

4- بهره بردن از تمثيل در تبيين حقايق معنوى ، از روش هاى مورد استفاده قرآن است .

و اضرب لهم مثلاً رجلين

تمثيل شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 43 - 8

8 - تمثيلِ بى بنيادىِ شرك به خانه عنكبوت ناشى از علم و برهان است .

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتًا . .. و تلك الأم

مثل اشراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 32 - 2

2- سمبل اشراف ، در بيان الهى ، مردى مرفّه و برخوردار از دو تاكستان و نخل هايى در اطراف و

كشت زارى در ميان ، اما گرفتار غرور است .

جعلنا لأحدهما جنّتين من أعن_ب و حففن_هما بنخل و جعلنا بينهما زرعًا

{غرور} از آيات بعد استفاده مى شود.

مثل زندگى دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 45 - 1،6،9

1- پيامبر ، وظيفه دار استفاده از تمثيل براى بيان حقيقت زندگى دنيا و ناپايدارى آن است .

و اضرب لهم مثل الحيوة الدنيا

6- زندگانى دنيا ، مانند بارانى است كه موجب رويش انبوه گياهان زمين شده ، ولى به زودى خُرد و خاشاك گشته و با هر نسيم ، پراكنده مى گردد .

واضرب لهم مثل الحيوة الدنيا كماء أنزلن_ه من السماء . .. هشيمًا تذوره الري_ح

{هشيم} يعنى، گياه خشكى كه خرد شده است و {ذروه} مصدر {تذروه} يعنى، پراكنده و متفرق ساختن، همراه با برانگيختن. {تذروه} يعنى، بادها، آن را پراكنده و متفرق مى سازند. جمله {فاختلط به نبات الأرض} _ در صورتى كه {باء} براى استعانت باشد _ يعنى، به سبب باران، گياهان، درهم فرو رفته و انبوهى از ريشه ها و ساقه ها و شاخه هاى تودر تو را تشكيل مى دهند.

9- حيات دنيا و ماديات زندگى ، مانند خاشاكى در مسير باد است .

مثل الحيوة الدنيا . .. فأصبح هشيمًا تذروه الري_ح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 24 - 1

1 _ زندگى دنيوى مانند كشتزار سرسبزى است كه در معرض انواع رخداد ها و آفت هاى بنيان كن مى باشد .

إنما مثل الحيوة الدنيا كماء . .. حتى إذا أخذت الأرض زخرفها و ازينت ... أتيها أمر

مثل عقيده حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 24 - 4

4- اعتقادات حق چنان درختى ريشه دار ، ثابت و استوار است .

كلمة طيّبة كشجرة طيّبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء

از معناهايى كه مفسران، از صحابه و تابعان تاكنون، براى {شجره طيبه} ذكر كرده اند، عقيده به توحيد و كلمه {لا إله إلاّ الله} است كه عقيده حق مى باشد.

مثل علماى بى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 5 - 3

3 - مَثَل عالمان بى عمل يهود در پيشگاه خداوند ، مَثَل الاغى است كه بار كتاب حمل مى كند ; ولى از آن بهره اى ندارد .

مثل الذين حمّلوا التورية . .. كمثل الحمار يحمل أسفارًا

مثل علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 5 - 3

3 - مَثَل عالمان بى عمل يهود در پيشگاه خداوند ، مَثَل الاغى است كه بار كتاب حمل مى كند ; ولى از آن بهره اى ندارد .

مثل الذين حمّلوا التورية . .. كمثل الحمار يحمل أسفارًا

مثل كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 1

1_ حالت مشركان و كافران به قرآن ، همانند انسان كور و كر است .

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ

مثل كلمه خبيثه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 26 - 1

1- كلمه خبيثه ، چنان درخت پليدى است كه ريشه هايش از روى زمين كنده شده و

ثبات و قرارى ندارد .

و مثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثة اجتّثت من فوق الأرض ما لها من قرار

{جثّ} در لغت به معناى قلع و كنده شده است.

مثل كلمه طيبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 24 - 3

3- { كلمه طيبه } چونان درخت پاكى و طيبى است كه ريشه اى ثابت داشته و شاخ و برگش در بلنداى فضا باشد .

كلمة طيّبة كشجرة طيّبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 25 - 1

1- كلمه طيبه ، چنان درخت پاكى است كه ريشه ثابت و شاخه برافراشته داشته و در وقت ثمردهى ، بى كم و كاست ثمر بدهد .

مثلاً كلمة طيّبة كشجرة طيّبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء . تؤتى أكلها كلّ حين

احتمال دارد كه {تؤتى أكلها كلّ حين } ادامه مشبه به باشد و مراد از آن به تناسب موضوع، آن زمانى است كه درخت در آن هنگام به بار مى نشيند و ثمر مى دهد.

مثل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 1

1_ حالت مشركان و كافران به قرآن ، همانند انسان كور و كر است .

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 2

2 - مشركان ، چونان بردگانى اند كه چند مالك ناسازگار و سخت گير بر سر آنان به نزاع برخاسته و به آنها فرمان هاى متعدد مى دهند .

ضرب اللّه مثلاً

رجلاً فيه شركاء متش_كسون

مفسران بر اين عقيده اند كه آيه شريفه چون در رديف آيات مربوط به شرك پيشگان و يكتاپرستان قرار دارد، درصدد تشريح وضعيت آنان مى باشد.

مثل موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 1

1- مخلوق در مقايسه با خدا ، همانند برده اى مملوك كه فاقد كمترين اراده و اختيار است .

ضرب الله مثلاً عبدًا مملوكًا لايقدر على شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 76 - 1

1- خلق در مقايسه با خدا ، به مثابه لالهايى ناتوان و نيازمند سرپرستند .

و ضرب الله مثلاً رجلين أحدهما أبكم لايقدر على شىء و هو كَلّ على مول_ه

مثل موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 2

2_ حالت موحدان و مؤمنان به قرآن ، همانند انسان هاى بينا و شنواست .

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ والبصير والسميع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 3

3 - مؤمنان و موحدان ، همچون بردگانى اند كه تنها يك مالك داشته و فقط از او فرمان مى برند .

ضرب اللّه مثلاً. .. و رجلاً سلمًا لرجل

مثل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 2

2_ حالت موحدان و مؤمنان به قرآن ، همانند انسان هاى بينا و شنواست .

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ والبصير والسميع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 -

3

3 - مؤمنان و موحدان ، همچون بردگانى اند كه تنها يك مالك داشته و فقط از او فرمان مى برند .

ضرب اللّه مثلاً. .. و رجلاً سلمًا لرجل

مثل نور خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 35 - 7

7 - مثل نور خداوند ، همانند چراغدانى است دربرگرينده چراغى در ميان آبگينه بلورين و چونان ستاره درخشان ; چراغى كه از روغن زيتون با بركت و آماده اشتعال فروزان مى شود .

مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح فى زجاجة الزجاجة كأنّها كوكب درىّ يوقد من شجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 36 - 1،4

1 - مثل نور خدا ، همانند چراغ دانى است دربرگيرنده چراغى پر فروغ و نورافشان كه در خانه هايى است كه به اذن خداوند ، رتبه رفيع يافته اند و هماره مركز ياد خدا هستند .

مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح فى زجاجة . .. فى بيوت أذن اللّه أن ترفع و يذك

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {فى بيوت} متعلق به {مشكوة} و صفت براى آن باشد.

4 - مثل نور خداوند ، همانند چراغى است پرفروغ و درخشان در چراغ دانى كه در خانه ها و معابدى مرتفع واقع است كه همواره نام خداوند در آنها زنده مى باشد .

مثل نوره كمشكوة فيها مصباح . .. فى بيوت أذن اللّه أن ترفع و يذكر فيها اسمه

برداشت فوق بر دو چيز استوار است: 1_ مراد از {ترفع} رفعت مادى باشد; چنان كه خداوند درباره حضرت ابراهيم (ع) فرمود: {و

إذا يرفع إبراهيم القواعد من البيت; و آن گاه ابراهيم پايه هاى خانه (خانه خدا) را بالا برد} بقره، آيه 127. 2- جمله {فى بيوت} ادامه تمثيل خداوند باشد.

مجادله از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مجادله

آثار مجادله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 11

11 _ روحيه جدال و لجاجت، مانع از درك و پذيرش حق است.

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا إن هذا إلا أسطير الأولين

آثار مجادله با حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 8

8 - استكبارپيشگى و جدال با حق ، در پى دارنده خوارى و رسوايى دنيوى است .

و من الناس من يجادل فى اللّه . ..ثانى عطفه ... له فى الدنيا خزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 11

11 - مجادله و ستيزه جويى با حق ، عقوبت الهى در دنيا را درپى دارد .

و ج_دلوا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ فأخذتهم

آثار مجادله باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 9

9- جدال به باطل در برابر حق و به استهزا گرفتن آيات الهى ، زمينه ساز اِعراض از آن و بى اثر ماندن رهنمود هاى الهى است .

و يج_دل الذين كفروا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ . .. و من أظلم ممّن ذكّر بأي_ت ربّه

ارتباط آيه مورد بحث با آيه قبل را مى توان اين چنين تصوير كرد كه اِعراض كنندگان از آيات الهى، همان مجادلگرانى هستند كه با جدال باطل و استهزاى آيات الهى،

خود را از فيض آن محروم مى سازند.

آثار مجادله در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 3،4،13

3 - جدال بدون دليل و برهان در آيات الهى ( دين ) ، موجب گمراهى و محروميت ابدى از هدايت الهى است .

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب . الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_ه

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين ديدگاه است كه {الذين يجادلون . ..} بدل براى {من} در آيه پيش باشد.

4 - جدال در آيات الهى ( تعاليم دين ) ، بدون دليل و برهان و از سر جهل و بى فكرى ، موجب ترديد و شكاك بودن انسان در معارف الهى و زياده روى در مخالفت با آن

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب . الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_ه

جمله {الذين يجادلون. ..} در واقع بيانگر علت مسرف و مرتاب (شكاك) بودن برخى از انسان ها است; يعنى، چون برخى به جاى فكر كردن در آيات الهى، از سر جهل و يا تقليد به مجادله با آن بر مى خيزند. از اين رو نسبت به تعاليم الهى همواره در شك و ترديد به سر مى برند و در مخالفت با تعاليم آسمانى اسراف مى كنند.

13 - پافشارى بر راه باطل ، ترديد در حق و جدال در آيات الهى _ باوجود دلايل روشن _ نشانه مهر شدن قلب و وجود روح تكبر و تجاوزگرى در آدمى

من هو مسرف مرتاب . الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه ... كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 74 - 6

6 - تكذيب پيامبران ، مجادله در آيات الهى و شركورزى ، نمودهايى از اضلال خداوند است .

الذين يج_دلون فى ءاي_ت . .. الذين كذّبوا بالكت_ب و بما أرسلنا به ... كذلك يضلّ ا

آثار مجادله در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 3،4

3 - جدال بدون دليل و برهان در آيات الهى ( دين ) ، موجب گمراهى و محروميت ابدى از هدايت الهى است .

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب . الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_ه

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين ديدگاه است كه {الذين يجادلون . ..} بدل براى {من} در آيه پيش باشد.

4 - جدال در آيات الهى ( تعاليم دين ) ، بدون دليل و برهان و از سر جهل و بى فكرى ، موجب ترديد و شكاك بودن انسان در معارف الهى و زياده روى در مخالفت با آن

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب . الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_ه

جمله {الذين يجادلون. ..} در واقع بيانگر علت مسرف و مرتاب (شكاك) بودن برخى از انسان ها است; يعنى، چون برخى به جاى فكر كردن در آيات الهى، از سر جهل و يا تقليد به مجادله با آن بر مى خيزند. از اين رو نسبت به تعاليم الهى همواره در شك و ترديد به سر مى برند و در مخالفت با تعاليم آسمانى اسراف مى كنند.

آداب مجادله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 -

آل عمران - 3 - 64 - 15

15 _ لزوم قطع مناظره ، پس از اقامه برهان و استنكاف خصم از پذيرش آن

فان تولّوا فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون

اجتناب از مجادله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 2،3،5،7

2 _ پيامبر(ص) موظف به اجتناب از بحث و جدال و درگير شدن با مغالطه گران و شبهه افكنان در آيات قرآن و ديگر آيات الهى

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا فأعرض عنهم

3 _ پرهيز از بحث و مجادله با ياوه گويان و مغالطه گران در مورد دين و آيات الهى، وظيفه مؤمنان است.

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا فأعرض عنهم

5 _ ترك سخن و مجادله با مغالطه گران ياوه گو درباره قرآن، روشى در بازداشتن آنان از اين عمل ناپسند و مرتبه اى در نهى آنان از اين منكر است.

يخوضون فى ءايتنا فأعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره

7 _ لزوم پرهيز از بحثها و مجادله هاى بى ثمر با كسانى كه در جستجوى حقيقت نيستند.

الذين يخوضون . .. فأعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 28

28 _ لزوم پاسخگويى به شبهات الغا شده عليه دين، در عين پرهيز از بحث و مجادله بى ثمر

إذ قالوا ما أنزل الله . .. قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

اجتناب از مجادله ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 4

4 - ضرورت پرداختن به اهداف اصلى دين و اجتناب از

بحث ها و گفتگو هاى انحرافى و بازدارنده ، از هدف هاى اساسى شريعت

ليس البر أن تولوا . .. و لكن البر من ءامن

نفى نيكى از روى آوردن به مشرق يا مغرب يا هر قبله اى ديگر - با اينكه خود از فرامين الهى است - به اين جهت است كه: مخاطبان، هدف اصلى، يعنى ايمان و . .. را به فراموشى سپرده و به مسائل فرعى پرداخته و بر سر آن به مشاجره و گفتگو پرداخته بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 18

18- ترك مناقشات ريز و دقيق در مسائل غير ضرورى و پرهيز از جنگ لفظى درباره آن ، لازم است .

فلاتمار فيهم إلاّ مراءً ظ_هرًا

{فاء} در {فلاتمار} تفريع بر مطلبى است كه از {ربّى أعلم. ..} استفاده مى شود; يعنى، با توجه به اين كه بايد علم به اين گونه مسائل، به خداوند احاله گردد، جايى براى بحث و جدال عميق باقى نمى ماند.

احكام مجادله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 5

5- بحث و جدل ، در صورت مبتنى بودن بر پايه هاى دانش و برهان ، جايز و بلامانع است .

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

قيد {بغير علم} بيانگر اين نكته است كه اگر جدل و پافشارى روى يك عقيده و ابطال رأى و عقيده ديگران برپايه علم و استدلال باشد، جايز است.

انسان هاى مجادله گر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 17،18

17 - برخى

انسان ها درباره خدا ، به رغم وجود نشانه هاى فراوان در برابر آنان ، جاهلانه ، جدال مى كنند .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما فى السموت . .. و أسبغ عليكم ... و من الناس من يج_

18 - برخى انسان ها ، بدون داشتن علم و منبع هدايت و كتاب روشن كننده ، درباره خداوند ، به مجادله مى پردازند .

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم و لا هدًى و لا كت_ب منير

برهان در مجادله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 5

5- بحث و جدل ، در صورت مبتنى بودن بر پايه هاى دانش و برهان ، جايز و بلامانع است .

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

قيد {بغير علم} بيانگر اين نكته است كه اگر جدل و پافشارى روى يك عقيده و ابطال رأى و عقيده ديگران برپايه علم و استدلال باشد، جايز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 8 - 4

4 - بحث و جدل ، آن گاه كه متكى بر پايه هاى دانش و برهان باشد ، جايز و بلامانع است .

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

قيد {بغير علم} مى رساند كه اگر جدل و پافشارى روى يك عقيده و ابطال آرا و عقايد ديگران، برپايه علم و استدلال استوار باشد، جايز است.

بى تأثيرى مجادله گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 28 - 4

4_ جدال مجرمان در قيامت ، بى تأثير

براى تبرئه ايشان ، با وجود اتمام حجت الهى بر آنان در دنيا

قال لاتختصموا لدىّ و قد قدّمت إليكم بالوعيد

بى منطقى در مجادله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 6

6- مجادله و پافشارى بر عقايد موهوم و غير علمى ، پيروى از شيطان است .

ومن الناس من يج_دل. .. و يتّبع كلّ شيط_ن مريد

ترك مجادله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 11

11 _ هود با پرخاش به قوم خويش خواهان ترك بحث و جدال آنان با وى درباره معبودان دروغين شد .

اتجدلوننى فى أسماء سميتموها أنتم و ءاباؤكم

ترك مجادله با حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 26

26 _ ضرورت اكتفا كردن به ابلاغ و پرهيز از بحث و مجادله با كسانى كه روحيه عناد و لجاجت داشته و حق ناپذيرند.

قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

ترك مجادله با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ترك مناظره و منازعه با مشركان لجوج مكه و دعوت ايشان به مسالمت اجتماعى با مسلمانان

فاصفح عنهم و قل سل_م

با توجه به مفهوم {سلام} كه به معناى مسالمت است، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

تهديد مجادله گران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 35 - 1

1 - تهديد كافران مجادله گر در آيات الهى از سوى

خداوند

و يعلم الذين يج_دلون فى ءاي_تنا

دعوت از مجادله گران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 1

1 - در صورت دعوت از مجادله گران درباره خدا براى پيروى از تعاليم آسمانى ، آنان ، خود را پيروِ آيين نياكان شان معرفى مى كنند .

الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم . .. و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا

دين مجادله گران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 1

1 - در صورت دعوت از مجادله گران درباره خدا براى پيروى از تعاليم آسمانى ، آنان ، خود را پيروِ آيين نياكان شان معرفى مى كنند .

الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم . .. و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا

راههاى اجتناب از مجادله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 21

21 - دقّت در مسخّر بودن موجودات عالم و نيز نعمت هاى فراوان الهى ، مايه برچيده شدن جدال هاى جاهلانه درباره خدا است .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم . .. و أسبغ عليكم نعمه... و من الناس من يج_دل فى الل

روش مجادله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 13

13- لزوم به كارگيرى برترين و مؤثرترين روش ها ، در جدل ( مباحثه و مناظره ) براى بيان مسائل دينى و احياى حقايق الهى

ادع إلى سبيل ربّك . .. و ج_دلهم بالتى هى أحسن

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 8

8- مجادله قرآن با مشركان ، با بهره گيرى از باور هاى ايشان در رد عقايد شرك آلودشان

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

سرزنش مجادله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 4 - 7

7- جدال و مخاصمه ، صفتى بس مذموم و ناپسند براى انسان

فإذا هو خصيم مبين

آوردن {إذا} ى فجائيه مى تواند نشان دهنده ناپسند بودن جدال و مخاصمه باشد، خصوصاً با توجه به اينكه انتظار از مخلوق، تسليم بودن در مقابل خالق است و جدال و مخاصمه خلاف انتظار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 54 - 9

9- جدل و اشكال تراشى ، در برابر آيات روشن قرآنى ، كارى است نكوهيده .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان . .. و كان الإنس_ن أكثر شىء جدلاً

موارد استعمال كلمه {جدل} گواه تمسك فراوان اهل جدل به باطل است با به هر نحو ممكن، با حق، مقابله كنند. بنابراين، ممكن است كه آيه، به نوعِ مذمومِ جدل، نظر داشته باشد; يعنى، شيوه برخورد كافران با آيات قرآن را محكوم مى كند.

سرزنش مجادله با جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 19

19- مناظره با جاهلان ، جز بحثى سطحى و كوتاه ، نكوهيده و ناروا است .

مايعلمهم إلاّ قليل فلاتمار فيهم إلاّ مراءً ظ_هرًا

تفريع {لاتمار} بر جمله {مايعلمهم. ..} به وسيله حرف {فاء}، بيانگر نكته ياد شده است.

سرزنش مجادله با محمد(ص)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 12 - 2

2 - بحث و جدل مشركان با پيامبر ( ص ) ، در عينى ترين حقايق مورد شهود آن حضرت ، امرى نكوهيده و سرزنش بار

أفتم_رونه على مايرى

استفهام در {أفتمارونه} براى توبيخ است.

سرزنش مجادله بى برهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 5

5 - مباحثات و مجادلات بى پايه و بى مبنا ، امرى ناشايست و نكوهيده

ما ضربوه لك إلاّ جدلاً

لحن نكوهش آميز آيه شريفه، بيانگر مطلب بالا است.

سرنوشت مجادله گران در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 69 - 1،2

1 - توصيه خداوند به نگريستن و تأمل كردن در سرنوشت كسانى كه درباره آيات الهى به جدال و ستيزه جويى برمى خيزند .

ألم تر إلى الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه أنّى يصرفون

2 - سرنوشت شوم مجادله گران و ستيزه جويان با آيات الهى ، درس آموز و عبرت انگيز است .

ألم تر إلى الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه أنّى يصرفون

شرايط جواز مجادله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 5

5- بحث و جدل ، در صورت مبتنى بودن بر پايه هاى دانش و برهان ، جايز و بلامانع است .

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

قيد {بغير علم} بيانگر اين نكته است كه اگر جدل و پافشارى روى يك عقيده و ابطال رأى و عقيده ديگران برپايه علم و استدلال باشد، جايز است.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 8 - 4

4 - بحث و جدل ، آن گاه كه متكى بر پايه هاى دانش و برهان باشد ، جايز و بلامانع است .

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

قيد {بغير علم} مى رساند كه اگر جدل و پافشارى روى يك عقيده و ابطال آرا و عقايد ديگران، برپايه علم و استدلال استوار باشد، جايز است.

شگفتى مجادله گرى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 4 - 6

6- مجادله گرى و ستيزه جويى انسان آفريده شده از مايعى مثل نطفه ، امرى شگفت آور و به دور از انتظار

خلق الإنس_ن من نطفة فإذا هو خصيم مبين

إذا در {فإذا هو . ..} فجائيه است و در جايى به كار مى رود كه عملى برخلاف انتظار انجام شود.

عذاب مجادله گران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 12

12 - مشركان و مجادله گران حق ستيز گرفتار غضب و عذاب سخت الهى

و الذين يحاجّون فى اللّه . .. عليهم غضب و لهم عذاب شديد

عوامل مجادله در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 4 - 2

2 - كفر و روح حق ناپذيرى ، عامل مجادله و ستيزه جويى با آيات الهى

ما يج_دل فى ءاي_ت اللّه إلاّ الذين كفروا

كيفر مجادله با آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 58 - 9

9- جدال در برابر آياتِ حق

و اِعراض از آنها و غفلت از گناهان ، داراى كيفر قطعى است .

ذكّر بأي_ت ربّه فأعرض عنها . .. بل لهم موعد

گناه مجادله در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 3

3 - مجادله در آيات الهى و ايجاد شبهات اعتقادى ، از گناهان بزرگ است .

و يعلم الذين يج_دلون فى ءاي_تنا . .. و الذين يجتنبون كب_ئر الإثم

مبغوضيت مجادله گران در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 1

1 - كسانى كه بى هيچ دليل و برهانى ، به مجادله و ستيزه جويى در آيات الهى ( دين ) برخيزند ، مبغوض خدا و مؤمنان هستند .

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_هم كبر مقتًا عنداللّه و عند الذين ءا

{سلطان} به معناى حجت و برهان و {مقت} به معناى بغض شديد است.

مبغوضيت مجادله گران در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 1

1 - كسانى كه بى هيچ دليل و برهانى ، به مجادله و ستيزه جويى در آيات الهى ( دين ) برخيزند ، مبغوض خدا و مؤمنان هستند .

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_هم كبر مقتًا عنداللّه و عند الذين ءا

{سلطان} به معناى حجت و برهان و {مقت} به معناى بغض شديد است.

مجادله ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 2

2 _ ابراهيم(ع) با تظاهر به ستاره پرستى و استدلال جدلى به

ابطال عقيده شرك قوم خود پرداخت.

فلما جن عليه الّيل رءا كوكبا قال هذا ربى

جمله {فلما جن} تصريح بر {كذلك نرى . .. } است. يعنى نتيجه ارائه ملكوت به ابراهيم(ع) آن شد كه او بدين صورت به مبارزه با شرك بپردازد. بنابراين سخن ابراهيم(ع) تنها از سر مجادله و به براى ابطال باطل بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 74 - 3،5

3_ ابراهيم ( ع ) ، پس از پى بردن به هدف فرشتگان ( نابودسازى قوم لوط ) ، با آنان به چون و چرا و جر و بحث پرداخت .

يج_دلنا فى قوم لوط

جمله {قد جاء أمر ربك} در آيه 76 مى تواند قرينه اى بر اين باشد كه مراد از {يجادلنا}، {يجادل رسلنا} باشد.

5_ جدال و چون و چراى ابراهيم ( ع ) درباره قوم لوط ، پس از برطرف شدن ترس او و دريافت بشارت ( فرزنددار شدن ) بود .

فلما ذهب عن إبرهيم الروع و جاءته البشرى يج_دلنا فى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 76 - 7

7_ جر و بحث ابراهيم ( ع ) با فرشتگان و شفاعت او درباره قوم لوط ، پيش از اطلاع او بر قطعى شدن عذاب آنان بوده است .

يج_دلنا فى قوم لوط . .. ي_إبرهيم أعرض عن ه_ذا إنه قد جاء أمر ربك

مجادله احسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 7،13،15،19

7- پيامبر ( ص ) ، مأمور به مجادله و مناظره با كافران

و مشركان با بهترين نوع و روش

و ج_دلهم بالتى هى أحسن

13- لزوم به كارگيرى برترين و مؤثرترين روش ها ، در جدل ( مباحثه و مناظره ) براى بيان مسائل دينى و احياى حقايق الهى

ادع إلى سبيل ربّك . .. و ج_دلهم بالتى هى أحسن

15- بهره گيرى از حكمت ، موعظه نيكو و جدل بهترين در تبليغ دين ، روشى ابراهيمى است .

اتّبع ملّة إبرهيم . .. ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و ج_دلهم بالتى

19- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : و الله نحن السبيل الذى أمركم الله باتّباعه ، قوله { و جادلهم بالتى هى أحسن } يعنى بالقرآن ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: به خدا سوگند! آن راهى كه خدا شما را به پيروى از آن امر فرموده ما هستيم و مقصود از سخن خدا {و جادلهم بالتى هى أحسن} قرآن است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 1

1 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، موظف بودند كه با اهل كتاب ، جز باانتخاب بهترين روش ، مجادله نكنند .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 4

4 - التزام عملى تمامى پيامبران ، به جدال احسن و رعايت عواطف و احساسات اجتماعى

ق_ل أوَ لو جئتكم بأهدى ممّا وجدتم عليه ءاباءكم

از تعبير {بأهدى ممّا وجدتم} اين نكته استفاده مى شود كه پيامبران، نمى خواستند عواطف مشركان را جريحه دار كنند. بنابراين پسنديده ترين شيوه را در

جدال و بحث (جدال احسن) برگزيده اند.

مجادله احسن در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 6،15

6- آشنايى با حكمت ، موعظه و برترين روش هاى جدلى ، نياز ضرورى مبلغان دين

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و ج_دلهم بالتى هى أحسن

امر الهى به تبليغ دين از طريق حكمت، موعظه و جدل برتر نشانگر اين معناست كه فاقدان اين ابزار، از كارآيى لازم و شايسته در امر تبليغ برخوردار نيستند.

15- بهره گيرى از حكمت ، موعظه نيكو و جدل بهترين در تبليغ دين ، روشى ابراهيمى است .

اتّبع ملّة إبرهيم . .. ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و ج_دلهم بالتى

مجادله اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 31 - 3

3 - نزاع و مجادله دو گروه حق و باطل و مؤمن و كافر ، به پيشگاه پروردگار در قيامت

ثمّ إنّكم يوم القي_مة عند ربّكم تختصمون

مجادله اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 31 - 2

2 - پيامبر ( ص ) با مشركان و كافران به پيشگاه خداوند در قيامت ، به جدال و نزاع و دفاع از مواضع خويش خواهند پرداخت .

ثمّ إنّكم يوم القي_مة عند ربّكم تختصمون

{اختصام} (مصدر {يختصمون}) به معناى جدال و نزاع دو فرد يا دو گروه است كه هر يك مى كوشد، سخن ديگرى را ابطال كند. گفتنى است در اين كه مقصود از دو گروه متخاصم كيانند، ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد كه

بهترين آنها دو نظريه است: 1_ پيامبر(ص) با كافران و مشركان; 2_ دو گروه حق و باطل از هر ملت و امتى.

مجادله اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 86 - 1

1- مشركان ، هنگام مواجه با معبود هاى دروغين خويش در قيامت ، به مشاجره با آنان برمى خيزند .

و إذا رءا الذين أشركوا شركاءهم قالوا ربّنا ه_ؤلاء شركاؤنا

مجادله اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 31 - 3

3 - نزاع و مجادله دو گروه حق و باطل و مؤمن و كافر ، به پيشگاه پروردگار در قيامت

ثمّ إنّكم يوم القي_مة عند ربّكم تختصمون

مجادله امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 7

7 - همه امت ها با حربه باطل ، به جدال و ستيزه با حق بر خاستتد تا آن را از بين ببرند .

كذّبت قبلهم قوم نوح . .. و ج_دلوا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ

{إدحاض} به معناى ابطال و از بين بردن است.

مجادله انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 4

4 - التزام عملى تمامى پيامبران ، به جدال احسن و رعايت عواطف و احساسات اجتماعى

ق_ل أوَ لو جئتكم بأهدى ممّا وجدتم عليه ءاباءكم

از تعبير {بأهدى ممّا وجدتم} اين نكته استفاده مى شود كه پيامبران، نمى خواستند عواطف مشركان را جريحه دار كنند. بنابراين پسنديده ترين شيوه را در جدال و بحث (جدال احسن) برگزيده اند.

مجادله انسان ها

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 49 - 3

3 - انقراض نسل بشر در دنيا و آغاز قيامت ، غافل گيرانه و در حالى خواهد بود كه همگان سرگرم جدال و كشمكش روزانه اند .

ما ينظرون إلاّ صيحة وحدة تأخذهم و هم يخصّمون

{يخصّمون} (از ماده {خصومت} و {خصام}) به معناى جدال و كشمكش است و جمله {و هم يخصمون}، حال براى ضمير مفعولى در {تأخذهم} است; يعنى، در حالى كه آنان سرگرم جدال و كشمكش بر سر زندگى مادى اند، ناگهان صيحه سهمگين آنان را فراخواهد گرفت.

مجادله با اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 1،2،5،8،10

1 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، موظف بودند كه با اهل كتاب ، جز باانتخاب بهترين روش ، مجادله نكنند .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن

2 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، با اهل كتاب ، بحث هاى اعتقادى و كلامى داشتند .

و لاتج_دلواأهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن

5 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، وظيفه ندارند كه با ظالمان اهل كتاب ، به جدال أحسن بپردازند .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن إلاّ الذين ظلموا منهم

8 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، در مجادله با اهل كتاب ، موظف اند كه به صراحت ، اعتقادات توحيدى خود را مطرح كنند .

قولوا ءامنّا بالذى أُنزل إلينا و أُنزل إليكم و إل_هنا و إل_هكم وحد

10 - مسلمانان ، در مجادله با اهل كتاب ، بايد بر اصول و اعتقادات

مشترك ، تكيه كنند .

لاتج_دلوا أهل الكت_ب . .. و قولوا ءامنّا بالذى أُنزل إلينا و أُنزل إليكم و إل_هن

مجادله با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 74 - 7

7_ جدال و چون و چرا با پيام آوران و مأموران الهى ، به منزله چون و چرا با خداوند است .

يج_دلنا فى قوم لوط

چنان چه مقصود از {يجادلنا}، {يجادل رسلنا} باشد، جمله مذكور حاوى اين نكته است كه جدال و چون و چرا با فرستادگان الهى، به منزله جدال با خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 11

11- خداوند ، در برابر هيچ كس مسؤول نبوده و هيچ كس را ياراى چون و چرا كردن با او نيست .

إذًا لأذقن_ك . .. ثمّ لاتجد لك علينا نصيرًا

از اينكه خداوند فرمود: {هيچ كس را نمى يابى كه عليه ما و به نفع خود، تو را يارى كند} احتمالاً به اين معنا باشد كه: اصلاً كسى را ياراى چنين كارى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 69 - 2

2 - پيامبر ( ص ) از مجادله و گفت وگوى فرشتگان با خدا درباره آفرينش آدم ، تنها از راه وحى آگاه بود .

ما كان لى من علم بالملأ الأعلى إذ يختصمون

مقصود از مجادله و خصومت در آيه شريفه _ به قرينه دو آيه بعد (إذ قال ربّك للملائكة. ..) _ گفت وگوى فرشتگان با خدا درباره خلقت انسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

15 - ص - 38 - 71 - 2،3

2 - مجادله و گفتوگوى فرشتگان با خدا ، در ملأ اعلى درباره آفرينش انسان

بالملأ الأعلى إذ يختصمون . .. إذ قال ربّك للمل_ئكة إنّى خ_لق بشرًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {إذ} ظرف زمان ماضى بوده و متعلق به {إذ يختصمون} باشد.

3 - داستان آفرينش انسان و مجادله و گفتوگوى فرشتگان با خداوند در اين باره ، شايان ياد و يادآورى است .

إذ قال ربّك للمل_ئكة إنّى خ_لق بشرًا

برداشت ياد شده بر اين اساس مبتنى است كه {إذ} متعلق به فعل مقدر همچون {أذكر} باشد.

مجادله با رسولان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 74 - 7

7_ جدال و چون و چرا با پيام آوران و مأموران الهى ، به منزله چون و چرا با خداوند است .

يج_دلنا فى قوم لوط

چنان چه مقصود از {يجادلنا}، {يجادل رسلنا} باشد، جمله مذكور حاوى اين نكته است كه جدال و چون و چرا با فرستادگان الهى، به منزله جدال با خداوند است.

مجادله با ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 5

5 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، وظيفه ندارند كه با ظالمان اهل كتاب ، به جدال أحسن بپردازند .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن إلاّ الذين ظلموا منهم

مجادله با قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 19

19- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : و الله نحن السبيل

الذى أمركم الله باتّباعه ، قوله { و جادلهم بالتى هى أحسن } يعنى بالقرآن ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: به خدا سوگند! آن راهى كه خدا شما را به پيروى از آن امر فرموده ما هستيم و مقصود از سخن خدا {و جادلهم بالتى هى أحسن} قرآن است}.

مجادله با قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 40 - 1

1_ ساخت كشتى نوح و درگيرى هاى لفظى او و كفرپيشگان تا فرا رسيدن طوفان ، همچنان ادامه داشت .

يصنع الفلك و كلما مرّ عليه . .. حتّى إذا جاء أمرنا

{حتى} بيانگر غايت گزارشها و حقايق مطرح شده در آيه قبل (ساختن كشتى و تمسخر كافران و پاسخ گويى حضرت نوح) مى باشد; يعنى ، اينها ادامه داشت تا زمانى كه . .. .

مجادله با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 7

7- پيامبر ( ص ) ، مأمور به مجادله و مناظره با كافران و مشركان با بهترين نوع و روش

و ج_دلهم بالتى هى أحسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 31 - 2

2 - پيامبر ( ص ) با مشركان و كافران به پيشگاه خداوند در قيامت ، به جدال و نزاع و دفاع از مواضع خويش خواهند پرداخت .

ثمّ إنّكم يوم القي_مة عند ربّكم تختصمون

{اختصام} (مصدر {يختصمون}) به معناى جدال و نزاع دو فرد يا دو گروه است كه هر يك مى كوشد، سخن ديگرى را ابطال كند. گفتنى است در

اين كه مقصود از دو گروه متخاصم كيانند، ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد كه بهترين آنها دو نظريه است: 1_ پيامبر(ص) با كافران و مشركان; 2_ دو گروه حق و باطل از هر ملت و امتى.

مجادله با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 8،9

8 _ مشركان به هنگام حضور در نزد پيامبر(ص)، از سر لجاج و انكار به مجادله درباره قرآن و رسالت آن حضرت مى پرداختند.

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا

9 _ مشركانى كه صرفاً براى مجادله در محضر پيامبر(ص) حاضر مى شدند، در نهايت عناد و لجاجت قرار داشتند.

حتى إذا جاءوك يجدلونك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 1

1 - مجادله مشركان مكه با پيامبر ( ص ) ، در مقايسه معبود هاى خويش با عيسى ( ع )

و قالوا ءألهتنا خير أم هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 12 - 1

1 - مجادلات و اظهار ترديد هاى مشركان ، درباره وحى و مشاهدات قلبى پيامبر ( ص )

أفتم_رونه على مايرى

{ممارات و مراء} (مصدر {تمارون}) معادل {مجادله و جدال} است; يعنى، {أفتمارونه على مايرى}.

مجادله با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 7

7- پيامبر ( ص ) ، مأمور به مجادله و مناظره با كافران و مشركان با بهترين نوع و روش

و ج_دلهم بالتى هى أحسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39

- 31 - 2

2 - پيامبر ( ص ) با مشركان و كافران به پيشگاه خداوند در قيامت ، به جدال و نزاع و دفاع از مواضع خويش خواهند پرداخت .

ثمّ إنّكم يوم القي_مة عند ربّكم تختصمون

{اختصام} (مصدر {يختصمون}) به معناى جدال و نزاع دو فرد يا دو گروه است كه هر يك مى كوشد، سخن ديگرى را ابطال كند. گفتنى است در اين كه مقصود از دو گروه متخاصم كيانند، ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد كه بهترين آنها دو نظريه است: 1_ پيامبر(ص) با كافران و مشركان; 2_ دو گروه حق و باطل از هر ملت و امتى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 22 - 3

3 - استفاده از جدل و به كارگيرى مبانى باطل گرايان عليه خود آنان ، از روش هاى قرآن در احتجاج با اهل شرك

ألكم الذّكر و له الأُنثى . تلك إذًا قسمة ضيزى

با توجه به اين كه خداوند مبناى ارزشى مشركان را در تبعيض بين پسران و دختران عليه خود آنان به كار گرفته است، مطلب بالا استفاده مى شود.

مجادله با معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 86 - 1

1- مشركان ، هنگام مواجه با معبود هاى دروغين خويش در قيامت ، به مشاجره با آنان برمى خيزند .

و إذا رءا الذين أشركوا شركاءهم قالوا ربّنا ه_ؤلاء شركاؤنا

مجادله با ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 74 - 3

3_ ابراهيم ( ع ) ، پس از پى بردن به

هدف فرشتگان ( نابودسازى قوم لوط ) ، با آنان به چون و چرا و جر و بحث پرداخت .

يج_دلنا فى قوم لوط

جمله {قد جاء أمر ربك} در آيه 76 مى تواند قرينه اى بر اين باشد كه مراد از {يجادلنا}، {يجادل رسلنا} باشد.

مجادله با موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 15

15_ كفرپيشگان على رغم مشاهده نشانه هاى ربوبيت خدا بر سراسر جهان ، با موحدان درباره خداوند و ربوبيت او به جدال و جرّ و بحث مى پردازند .

هو الذى يريكم البرق . .. و هم يج_دلون فى الله

جمله حاليه {و هم يجادلون فى الله} قيد براى همه جمله هايى است كه در آيات پيشين آمده است ; يعنى، با آنكه آثار وجودى خدا و ربوبيت او نمايان است و اوست كه برق، رعد، ابر و صاعقه را پديد مى آورد و همه امور را تحقق مى بخشد، آنان درباره وى به جرّوبحث مى پردازند.

مجادله با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 2

2- مجادله مشركان مكه با مؤمنان ، در مسأله معاد

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

تعبير {فأتوا} (با صيغه جمع) مى رساند كه مخاطب مشركان، تنها پيامبر(ص) نبوده; بلكه مؤمنان نيز مورد خطاب آنان بودند.

مجادله باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 56 - 11

11- تمسخر و استهزاى آيات الهى و انذار هاى پيامبر ( ص ) از روش هاى جدال باطل بوده است .

و يج_دل الذين كفروا بالب_طل ليدحضوا به

الحقّ واتخذوا ءاي_تى و ما أُنذروا هزوًا

مجادله بامشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 8

8- مجادله قرآن با مشركان ، با بهره گيرى از باور هاى ايشان در رد عقايد شرك آلودشان

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

مجادله بى برهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 18

18 - برخى انسان ها ، بدون داشتن علم و منبع هدايت و كتاب روشن كننده ، درباره خداوند ، به مجادله مى پردازند .

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم و لا هدًى و لا كت_ب منير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 1،3،4،13

1 - كسانى كه بى هيچ دليل و برهانى ، به مجادله و ستيزه جويى در آيات الهى ( دين ) برخيزند ، مبغوض خدا و مؤمنان هستند .

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_هم كبر مقتًا عنداللّه و عند الذين ءا

{سلطان} به معناى حجت و برهان و {مقت} به معناى بغض شديد است.

3 - جدال بدون دليل و برهان در آيات الهى ( دين ) ، موجب گمراهى و محروميت ابدى از هدايت الهى است .

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب . الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_ه

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين ديدگاه است كه {الذين يجادلون . ..} بدل براى {من} در آيه پيش باشد.

4 - جدال در آيات الهى ( تعاليم دين ) ، بدون دليل و برهان و از سر

جهل و بى فكرى ، موجب ترديد و شكاك بودن انسان در معارف الهى و زياده روى در مخالفت با آن

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب . الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_ه

جمله {الذين يجادلون. ..} در واقع بيانگر علت مسرف و مرتاب (شكاك) بودن برخى از انسان ها است; يعنى، چون برخى به جاى فكر كردن در آيات الهى، از سر جهل و يا تقليد به مجادله با آن بر مى خيزند. از اين رو نسبت به تعاليم الهى همواره در شك و ترديد به سر مى برند و در مخالفت با تعاليم آسمانى اسراف مى كنند.

13 - پافشارى بر راه باطل ، ترديد در حق و جدال در آيات الهى _ باوجود دلايل روشن _ نشانه مهر شدن قلب و وجود روح تكبر و تجاوزگرى در آدمى

من هو مسرف مرتاب . الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه ... كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب

مجادله بى ثمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 12 - 3

3 - بى ثمر بودن انكار معارف شهودى ، با جدل و استدلال

أفتم_رونه على مايرى

سرزنش مشركان از سوى خداوند، به خاطر بحث و جدال درباره مشاهدات باطنى پيامبر(ص)، نشانگر آن است كه اين گونه امور جدل پذير نيست.

مجادله جاهلانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 17،19،21

17 - برخى انسان ها درباره خدا ، به رغم وجود نشانه هاى فراوان در برابر آنان ، جاهلانه ، جدال مى كنند .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما فى السموت

. .. و أسبغ عليكم ... و من الناس من يج_

19 - چشم بستن بر مظاهر وجود خدا و پرداختن به جدال هاى جاهلانه درباره او ، كفرانِ نعمت است .

ألم تروا أنّ اللّه . .. و أسبغ عليكم نعمه ... و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير

ذكر {و من الناس. ..} پس از بيان آيات خداوند _ كه از جمله آنها وُفورِ نعمت بود _ مى تواند اشاره به نكته مذكور باشد.

21 - دقّت در مسخّر بودن موجودات عالم و نيز نعمت هاى فراوان الهى ، مايه برچيده شدن جدال هاى جاهلانه درباره خدا است .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم . .. و أسبغ عليكم نعمه... و من الناس من يج_دل فى الل

مجادله در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 4 - 1

1 - تنها كافران حق ناپذير به مجادله و ستيزه جويى با آيات الهى مى پردازند و از پذيرش آن سر باز مى زنند .

مايج_دل فىءاي_ت اللّه إلاّ الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 35 - 1،5

1 - تهديد كافران مجادله گر در آيات الهى از سوى خداوند

و يعلم الذين يج_دلون فى ءاي_تنا

5 - بحث و جدل بيهوده و انكارآميز درباره آيات الهى ، داراى كيفر و عذاب

و يعلم الذين يج_دلون فى ءاي_تنا ما لهم من محيص

مجادله در انذارهاى لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 2

2 - روى آوردن قوم لوط ، به جدال و تشكيك نسبت

به انذار ها ; بجاى حق پذيرى

و لقد أنذرهم . .. فتماروا بالنّذر

مجادله در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 4

4 - مبلِّغان دينى ، شايسته است كه در گفتار و مجادله اعتقادى با ديگران ، بهترين شيوه را انتخاب كنند .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن

مجادله در تعداد اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 17

17- بحث گذرا و سطحى و به دور از درگيرى جدّى ، تنها محدوده مُجاز براى پيامبر ( ص ) جهت بحث در باره اصحاب كهف و تعداد آنان بود .

فلاتمار فيهم إلاّ مراءً ظ_هرًا

{مراء} جدالى است كه به منظور اعتراض به گفتار كسى و سست كردن آن و نيز تحقير گوينده اش انجام گيرد (مصباح) و هنگامى كه دنباله دار و عميق نباشد، به آن، {مراء ظاهر} گفته مى شود.

مجادله در توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 1

1- مجادله خصمانه برخى از مشركان عصر بعثت ، عليه انديشه توحيد و يكتاپرستى

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

{جدال و مجادلة} (مصدر {يجادل}) به معناى برخورد خصمانه با يك رأى و اعتقاد است. قيد {فى الله} مى رساند كه انديشه توحيد ربوبى _ كه از سوى پيامبر(ص) در ميان مردم تبليغ مى شد _ خشم گروهى از اهل شرك را برانگيخته بود و آنان به منظور جلوگيرى از نفوذ آن فكر، به مبارزه با آن حضرت پرداختند و عليه آن

انديشه، جدال خصمانه كردند.

مجادله در فروع دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 148 - 7،8

7 - لزوم پرهيز و مجادله با پيروان ديگر اديان بر سر احكام فرعى دين *

و لكل وجهة هو مولّيها فاستبقوا الخيرت

8 - مشاجره و مجادله بر سر قبله و احكام فرعى دين ، از مصداق هاى خير نيست .

و لكل وجهة هو مولّيها فاستبقوا الخيرت

مجادله در قبله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 148 - 8

8 - مشاجره و مجادله بر سر قبله و احكام فرعى دين ، از مصداق هاى خير نيست .

و لكل وجهة هو مولّيها فاستبقوا الخيرت

مجادله در قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 54 - 9

9- جدل و اشكال تراشى ، در برابر آيات روشن قرآنى ، كارى است نكوهيده .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان . .. و كان الإنس_ن أكثر شىء جدلاً

موارد استعمال كلمه {جدل} گواه تمسك فراوان اهل جدل به باطل است با به هر نحو ممكن، با حق، مقابله كنند. بنابراين، ممكن است كه آيه، به نوعِ مذمومِ جدل، نظر داشته باشد; يعنى، شيوه برخورد كافران با آيات قرآن را محكوم مى كند.

مجادله در قصه اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 17

17- بحث گذرا و سطحى و به دور از درگيرى جدّى ، تنها محدوده مُجاز براى پيامبر ( ص ) جهت بحث در باره اصحاب كهف و تعداد آنان

بود .

فلاتمار فيهم إلاّ مراءً ظ_هرًا

{مراء} جدالى است كه به منظور اعتراض به گفتار كسى و سست كردن آن و نيز تحقير گوينده اش انجام گيرد (مصباح) و هنگامى كه دنباله دار و عميق نباشد، به آن، {مراء ظاهر} گفته مى شود.

مجادله در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 28 - 1

1_ مخاصمه شيطان و مشركان با يكديگر ، در محكمه عدل الهى

قال قرينه ربّنا ما أطغيته . .. قال لاتختصموا لدىّ

مجادله در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 2

2- مجادله مشركان مكه با مؤمنان ، در مسأله معاد

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

تعبير {فأتوا} (با صيغه جمع) مى رساند كه مخاطب مشركان، تنها پيامبر(ص) نبوده; بلكه مؤمنان نيز مورد خطاب آنان بودند.

مجادله درباره توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 8 - 2

2 - مجادله خصمانه برخى از مشركان عصر بعثت ، عليه انديشه توحيد و يكتاپرستى

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

{جدال و مجادلة} (مصدر {يجادل}) به معناى برخورد خصمانه با يك رأى و اعتقاد است. قيد {فى اللّه} مى رساند كه انديشه توحيد ربوبى _ كه از سوى پيامبر(ص) تبليغ مى شد _ خشم گروهى از اهل شرك را برانگيخته بود و آنان براى جلوگيرى از نفوذ آن در افكار و انديشه هاى مردم، با آن به مبارزه برخاستند و در ردّ و انكار آن به بحث و جدل خصمانه روى آوردند.

مجادله درباره خدا

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 15

15_ كفرپيشگان على رغم مشاهده نشانه هاى ربوبيت خدا بر سراسر جهان ، با موحدان درباره خداوند و ربوبيت او به جدال و جرّ و بحث مى پردازند .

هو الذى يريكم البرق . .. و هم يج_دلون فى الله

جمله حاليه {و هم يجادلون فى الله} قيد براى همه جمله هايى است كه در آيات پيشين آمده است ; يعنى، با آنكه آثار وجودى خدا و ربوبيت او نمايان است و اوست كه برق، رعد، ابر و صاعقه را پديد مى آورد و همه امور را تحقق مى بخشد، آنان درباره وى به جرّوبحث مى پردازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 4 - 4

4- انسان ، موجودى مجادله گر و ستيزه جو درباره خالق خويش است .

فإذا هو خصيم

{خصم} (مصدر {خصيم}) به معناى جدال و منازعه است (لسان العرب). درباره متعلق {خصيم} دو احتمال وجود دارد:B1_ متعلق آن خداوند باشد. 2_ حذف متعلق قرينه عموميت و اطلاق باشد; يعنى، خصيم بودن از خصوصيات انسان است. برداشت فوق _ به قرينه صدر آيه گذشته كه از خداوند خالق سخن مى گويد _ بنابر احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 2

2- سرزنش گروهى از مشركان عصر بعثت از سوى خدا ، به خاطر بحث و جدل جاهلانه آنان درباره خدا

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 8 - 1

1

- نكوهش گروهى از مشركان عصر بعثت از سوى خدا ، به خاطر بحث و جدل جاهلانه آنان در باره او

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 17،18،19،21

17 - برخى انسان ها درباره خدا ، به رغم وجود نشانه هاى فراوان در برابر آنان ، جاهلانه ، جدال مى كنند .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما فى السموت . .. و أسبغ عليكم ... و من الناس من يج_

18 - برخى انسان ها ، بدون داشتن علم و منبع هدايت و كتاب روشن كننده ، درباره خداوند ، به مجادله مى پردازند .

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم و لا هدًى و لا كت_ب منير

19 - چشم بستن بر مظاهر وجود خدا و پرداختن به جدال هاى جاهلانه درباره او ، كفرانِ نعمت است .

ألم تروا أنّ اللّه . .. و أسبغ عليكم نعمه ... و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير

ذكر {و من الناس. ..} پس از بيان آيات خداوند _ كه از جمله آنها وُفورِ نعمت بود _ مى تواند اشاره به نكته مذكور باشد.

21 - دقّت در مسخّر بودن موجودات عالم و نيز نعمت هاى فراوان الهى ، مايه برچيده شدن جدال هاى جاهلانه درباره خدا است .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم . .. و أسبغ عليكم نعمه... و من الناس من يج_دل فى الل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 3

3 - اساسِ جدالِ كافران درباره خدا

، برخاسته از تقليد و تعصّب خويشاوندى آنان بود .

يج_دل فى اللّه . .. قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه ءاباءنا

مجادله درباره خلقت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 71 - 2

2 - مجادله و گفتوگوى فرشتگان با خدا ، در ملأ اعلى درباره آفرينش انسان

بالملأ الأعلى إذ يختصمون . .. إذ قال ربّك للمل_ئكة إنّى خ_لق بشرًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {إذ} ظرف زمان ماضى بوده و متعلق به {إذ يختصمون} باشد.

مجادله درباره عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 1

1 - مجادله مشركان مكه درباره عيسى ( ع ) ، اقدامى در جهت تخطئه آيات قرآن

و لمّا ضرب ابن مريم مثلاً

تأمل در آيات بعد، نشان مى دهد كه مَثَل مذكور در اين آيه، از ناحيه مشركان و براى توجيه روى آورى آنان به پرستش بت ها و انكار مورد عذاب واقع شدن معبودهاى شرك بوده است; چنان كه در آيه بعد مى فرمايد: {ما ضربوه إلاّ جدلاً. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 1

1 - مجادله مشركان مكه با پيامبر ( ص ) ، در مقايسه معبود هاى خويش با عيسى ( ع )

و قالوا ءألهتنا خير أم هو

مجادله درباره قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 7

7 - مجادله و تشكيك مستمر مشركان ، نسبت به برپايى قيامت

إنّ الذين يمارون فى الساعة لفى ضل_ل بعيد

{ممارات}

(مصدر {يمارون}) به معناى اصرار بر جدال است.

مجادله زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 18 - 1،3،4

1 - زن ، در فرهنگ جاهليت پرورش يافته در زينت و تجمل ، و فرودست در ميدان جدال و درگيرى هاى كلامى

أوَ من ينشّؤا فى الحلية و هو فى الخصام غير مبين

لحن آيه شريفه به گونه اى است كه به اعتقاد و باور عرب جاهلى يا موقعيت زن در محيط و فرهنگ خاص آنان اشاره دارد.

3 - زن ، اساساً براى كار هاى دشوار و خشن و جدال و درگيرى آفريده نشده است .

و هو فى الخصام غير مبين

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه آيه شريفه به جهت مماشات و بازگويى باور مشركان، اين مطالب را مطرح نكرده باشد; بلكه به عنوان يك واقعيت بدان پرداخته باشد.

4 - لطافت طبيعى زن و فرودستى او در ميدان جدال و درگيرى ، دو عامل آسيب پذيرى و دو نقيصه براى زن در فرهنگ خشن جاهلى

و هو فى الخصام غير مبين

در آيه قبل (و إذا بشّر أحدهم. ..) ناراحتى عرب جاهلى از داشتن دختر بيان شده است. اين آيه مى تواند اشاره به علت آن ناراحتى داشته باشد; يعنى، اين دو ويژگى از نظر عرب جاهلى، نقص زن به حساب مى آمد.

مجادله شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 28 - 2

2_ نهى الهى ، از جدال شيطان و مشركان با يكديگر در محضر او

قال لاتختصموا لدىّ

مجادله قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء -

17 - 40 - 8

8- مجادله قرآن با مشركان ، با بهره گيرى از باور هاى ايشان در رد عقايد شرك آلودشان

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

مجادله قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 11

11 _ هود با پرخاش به قوم خويش خواهان ترك بحث و جدال آنان با وى درباره معبودان دروغين شد .

اتجدلوننى فى أسماء سميتموها أنتم و ءاباؤكم

مجادله قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 36 - 2

2 - روى آوردن قوم لوط ، به جدال و تشكيك نسبت به انذار ها ; بجاى حق پذيرى

و لقد أنذرهم . .. فتماروا بالنّذر

مجادله كاشفان غار اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 17

17- كاشفان جايگاه اصحاب كهف ، به جدال و كشمكش درباره رستاخيز گرفتار بودند .

أعثرنا عليهم . .. إذ يتن_زعون بينهم أمرهم

{إذ} ظرف است براى {أعثرنا} لذا مفاد آيه اين است كه مردم، هنگامى بر اصحاب كهف دست يافتند كه درباره امرى از امور مربوط به خويش، اختلاف داشتند. مراد از آن امر، به قرينه {أن الساعة لاريب فيها} برپايى قيامت است و مراد از ضمير در {أمرهم} همان مردمى هستند كه بر اصحاب كهف آگاهى يافتند.

مجادله كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 15

15_ كفرپيشگان على رغم مشاهده نشانه هاى ربوبيت خدا بر سراسر جهان ، با موحدان درباره خداوند و ربوبيت او

به جدال و جرّ و بحث مى پردازند .

هو الذى يريكم البرق . .. و هم يج_دلون فى الله

جمله حاليه {و هم يجادلون فى الله} قيد براى همه جمله هايى است كه در آيات پيشين آمده است ; يعنى، با آنكه آثار وجودى خدا و ربوبيت او نمايان است و اوست كه برق، رعد، ابر و صاعقه را پديد مى آورد و همه امور را تحقق مى بخشد، آنان درباره وى به جرّوبحث مى پردازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 56 - 6

6- جدال و اشكال تراشى ، با به كارگيرى روش هاى باطل و دستاويز هاى دروغين ، از شيوه هاى مبارزه كافران با حق است .

و يج_دل الذين كفروا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 4 - 1

1 - تنها كافران حق ناپذير به مجادله و ستيزه جويى با آيات الهى مى پردازند و از پذيرش آن سر باز مى زنند .

مايج_دل فىءاي_ت اللّه إلاّ الذين كفروا

مجادله كافران قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 76 - 1

1 _ مجادله كفرپيشگان مستكبر قوم ثمود با مستضعفان مؤمن به صالح

استضعفوا لمن . .. مؤمنون. قال الذين استكبروا إنا بالذى ءامنتم به كفرون

مجادله گران در ذات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 19

19 _ عن أبى جعفر(ع) فى قول الله: {و إذا رأيت الذين يخوضون فى آياتنا} قال: الكلام فى الله و

الجدال فى القرآن {فأعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره} . .. .

امام باقر(ع) فرمود: مراد از {يخوضون فى آياتنا}، سخن گفتن در مورد ذات خداوند و مجادله كردن درباره قرآن است. {پس از آنان رويگردان شو تا به سخن ديگرى بپردازند} ... .

مجادله گران دراحكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 11

11 _ جدال كنندگان در مورد احكام روشن خداوند دوستان شيطانند.

و إن الشيطين ليوحون إلى أوليائهم ليجدلوكم

مجادله گران درباره خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 1

1 - در صورت دعوت از مجادله گران درباره خدا براى پيروى از تعاليم آسمانى ، آنان ، خود را پيروِ آيين نياكان شان معرفى مى كنند .

الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم . .. و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا

مجادله گرى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 4 - 4،5،9

4- انسان ، موجودى مجادله گر و ستيزه جو درباره خالق خويش است .

فإذا هو خصيم

{خصم} (مصدر {خصيم}) به معناى جدال و منازعه است (لسان العرب). درباره متعلق {خصيم} دو احتمال وجود دارد:B1_ متعلق آن خداوند باشد. 2_ حذف متعلق قرينه عموميت و اطلاق باشد; يعنى، خصيم بودن از خصوصيات انسان است. برداشت فوق _ به قرينه صدر آيه گذشته كه از خداوند خالق سخن مى گويد _ بنابر احتمال اول است.

5- جدال و ستيزه جويى ، از جمله ويژگى هاى انسان است .

فإذا هو خصيم مبين

برداشت فوق، بر طبق احتمال

دوم در متعلق خصيم است; يعنى، متعلق خصيم حذف شده تا دلالت كند كه انسان پيوسته سعى در جدال و ستيزه دارد.

9- آفرينش انسان از نطفه ، به صورت مجادله گرى سخنور ، شاهد و گواه وحدانيت خداوند است .

تع_لى عمّا يشركون . خلق الإنس_ن من نطفة فإذا هو خصيم مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 54 - 6،7،8

6- انسان ، مجادلگرترين موجود هستى است .

و كان الإنس_ن أكثر شىء جدلاً

{جدل} يعنى: {گفتوگو به گونه نزاع و برترى طلبى} (مفردات راغب). البته، غالباً، جدال، در جايى به كار مى رود كه اين نزاع و گفتوگو، با سخنان باطل و بى اساس باشد.

7- انسان ، موجودى مباحثگر و نيازمند مشاهده دلايل و بيان هاى مختلف براى پذيرش حق است .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان للناس من كلّ مثل و كان الإنس_ن أكثر شىء جدلاً

بيان مجادلگرى انسان، پس از اشاره به ارائه مثال ها و بيان هاى مختلف در قرآن، گويا به اين نكته اشاره دارد كه براى اين موجود مجادلگر، سخن بسيار و با طرح هاى مختلف بايد گفته شود تا او قانع شده و به راه هدايت، رهنمون گردد.

8- اقناع روح مجادلگر آدمى و رام ساختن او در مسير حق ، فلسفه ارائه مثال ها و نمونه هاى متعدّد در قرآن است .

و لقد صرّفنا . .. و كان الإنس_ن أكثر شىء جدلاً

مجادله گرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 7

7 - مجادله و تشكيك مستمر مشركان ، نسبت به برپايى قيامت

إنّ الذين

يمارون فى الساعة لفى ضل_ل بعيد

{ممارات} (مصدر {يمارون}) به معناى اصرار بر جدال است.

مجادله گرى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 1

1 - اصرار مشركان عصر بعثت ، بر شرك و مباحثات انكارآميز آنان درباره توحيد

و الذين يحاجّون فى اللّه

مجادله محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 7

7- پيامبر ( ص ) ، مأمور به مجادله و مناظره با كافران و مشركان با بهترين نوع و روش

و ج_دلهم بالتى هى أحسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 1،2،8

1 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، موظف بودند كه با اهل كتاب ، جز باانتخاب بهترين روش ، مجادله نكنند .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن

2 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، با اهل كتاب ، بحث هاى اعتقادى و كلامى داشتند .

و لاتج_دلواأهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن

8 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، در مجادله با اهل كتاب ، موظف اند كه به صراحت ، اعتقادات توحيدى خود را مطرح كنند .

قولوا ءامنّا بالذى أُنزل إلينا و أُنزل إليكم و إل_هنا و إل_هكم وحد

مجادله مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 1،2،8

1 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، موظف بودند كه با اهل كتاب ، جز باانتخاب بهترين روش ، مجادله نكنند .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن

2

- پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، با اهل كتاب ، بحث هاى اعتقادى و كلامى داشتند .

و لاتج_دلواأهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن

8 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، در مجادله با اهل كتاب ، موظف اند كه به صراحت ، اعتقادات توحيدى خود را مطرح كنند .

قولوا ءامنّا بالذى أُنزل إلينا و أُنزل إليكم و إل_هنا و إل_هكم وحد

مجادله مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 28 - 1،2

1_ مخاصمه شيطان و مشركان با يكديگر ، در محكمه عدل الهى

قال قرينه ربّنا ما أطغيته . .. قال لاتختصموا لدىّ

2_ نهى الهى ، از جدال شيطان و مشركان با يكديگر در محضر او

قال لاتختصموا لدىّ

مجادله مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 8،9

8 _ مشركان به هنگام حضور در نزد پيامبر(ص)، از سر لجاج و انكار به مجادله درباره قرآن و رسالت آن حضرت مى پرداختند.

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا

9 _ مشركانى كه صرفاً براى مجادله در محضر پيامبر(ص) حاضر مى شدند، در نهايت عناد و لجاجت قرار داشتند.

حتى إذا جاءوك يجدلونك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 15

15 _ مشركان در مورد خوردن ذبيحه و احكام آن در اسلام با مسلمانان صدر اسلام به مجادله مى پرداختند.

و لا تأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه . .. إن الشيطين ليوحون إلى ... و إن أطعتمو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج

- 22 - 3 - 1،2

1- مجادله خصمانه برخى از مشركان عصر بعثت ، عليه انديشه توحيد و يكتاپرستى

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

{جدال و مجادلة} (مصدر {يجادل}) به معناى برخورد خصمانه با يك رأى و اعتقاد است. قيد {فى الله} مى رساند كه انديشه توحيد ربوبى _ كه از سوى پيامبر(ص) در ميان مردم تبليغ مى شد _ خشم گروهى از اهل شرك را برانگيخته بود و آنان به منظور جلوگيرى از نفوذ آن فكر، به مبارزه با آن حضرت پرداختند و عليه آن انديشه، جدال خصمانه كردند.

2- سرزنش گروهى از مشركان عصر بعثت از سوى خدا ، به خاطر بحث و جدل جاهلانه آنان درباره خدا

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 8 - 1،2

1 - نكوهش گروهى از مشركان عصر بعثت از سوى خدا ، به خاطر بحث و جدل جاهلانه آنان در باره او

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

2 - مجادله خصمانه برخى از مشركان عصر بعثت ، عليه انديشه توحيد و يكتاپرستى

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

{جدال و مجادلة} (مصدر {يجادل}) به معناى برخورد خصمانه با يك رأى و اعتقاد است. قيد {فى اللّه} مى رساند كه انديشه توحيد ربوبى _ كه از سوى پيامبر(ص) تبليغ مى شد _ خشم گروهى از اهل شرك را برانگيخته بود و آنان براى جلوگيرى از نفوذ آن در افكار و انديشه هاى مردم، با آن به مبارزه برخاستند و در ردّ و انكار آن به بحث و جدل

خصمانه روى آوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 12 - 1،2

1 - مجادلات و اظهار ترديد هاى مشركان ، درباره وحى و مشاهدات قلبى پيامبر ( ص )

أفتم_رونه على مايرى

{ممارات و مراء} (مصدر {تمارون}) معادل {مجادله و جدال} است; يعنى، {أفتمارونه على مايرى}.

2 - بحث و جدل مشركان با پيامبر ( ص ) ، در عينى ترين حقايق مورد شهود آن حضرت ، امرى نكوهيده و سرزنش بار

أفتم_رونه على مايرى

استفهام در {أفتمارونه} براى توبيخ است.

مجادله مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 1

1 - مجادله مشركان مكه درباره عيسى ( ع ) ، اقدامى در جهت تخطئه آيات قرآن

و لمّا ضرب ابن مريم مثلاً

تأمل در آيات بعد، نشان مى دهد كه مَثَل مذكور در اين آيه، از ناحيه مشركان و براى توجيه روى آورى آنان به پرستش بت ها و انكار مورد عذاب واقع شدن معبودهاى شرك بوده است; چنان كه در آيه بعد مى فرمايد: {ما ضربوه إلاّ جدلاً. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 1،6

1 - مجادله مشركان مكه با پيامبر ( ص ) ، در مقايسه معبود هاى خويش با عيسى ( ع )

و قالوا ءألهتنا خير أم هو

6 - مقايسه ميان بت ها و عيسى بن مريم ( ع ) ، حركتى جدلى از سوى مشركان مكه

ما ضربوه لك إلاّ جدلاً

در مكتب پيامبر(ص) سخن از الوهيت عيسى(ع) به ميان نيامده بود تا مشركان او را با آلهه خود مقايسه

كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 2

2- مجادله مشركان مكه با مؤمنان ، در مسأله معاد

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

تعبير {فأتوا} (با صيغه جمع) مى رساند كه مخاطب مشركان، تنها پيامبر(ص) نبوده; بلكه مؤمنان نيز مورد خطاب آنان بودند.

مجادله مفيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 6

6 - صرف وقت و مجادلات دينى ، بايد در جايى باشد كه مفيد و ثمربخش است .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن إلاّ الذين ظلموا منهم

مجادله ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 69 - 2

2 - پيامبر ( ص ) از مجادله و گفت وگوى فرشتگان با خدا درباره آفرينش آدم ، تنها از راه وحى آگاه بود .

ما كان لى من علم بالملأ الأعلى إذ يختصمون

مقصود از مجادله و خصومت در آيه شريفه _ به قرينه دو آيه بعد (إذ قال ربّك للملائكة. ..) _ گفت وگوى فرشتگان با خدا درباره خلقت انسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 71 - 2،3

2 - مجادله و گفتوگوى فرشتگان با خدا ، در ملأ اعلى درباره آفرينش انسان

بالملأ الأعلى إذ يختصمون . .. إذ قال ربّك للمل_ئكة إنّى خ_لق بشرًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {إذ} ظرف زمان ماضى بوده و متعلق به {إذ يختصمون} باشد.

3 - داستان آفرينش انسان و مجادله و گفتوگوى فرشتگان با خداوند در اين باره ، شايان ياد

و يادآورى است .

إذ قال ربّك للمل_ئكة إنّى خ_لق بشرًا

برداشت ياد شده بر اين اساس مبتنى است كه {إذ} متعلق به فعل مقدر همچون {أذكر} باشد.

مجادله ممنوع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 7 - 47

47 _ ضرورت پرهيز از مجادله در آيات متشابه قرآن و ترك همنشينى با مجادله كنندگان در آن

هو الّذى انزل عليك . .. فامّا الّذين فى قلوبهم زيغ فيتّبعون ما تشابه منه

رسول اللّه (ص) درباره آيه {هو الذى انزل . .. } فرمود: اذا رأيتم الذين يتّبعون ما تشابه منه و الذين يجادلون فيه فهم الذين عنى اللّه فلا تجالسوهم.

_______________________________

الدر المنثور، ج 2، ص 148.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 20 - 4

4 _ لزوم تسليم در برابر حق و پرهيز از بحث جدال آميز

فان حاجّوك فقل اسلمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 5

5 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، وظيفه ندارند كه با ظالمان اهل كتاب ، به جدال أحسن بپردازند .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن إلاّ الذين ظلموا منهم

مجادله منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 12

12 _ منافقان ، سرسخت ترين انسان ها در جدال با مسلمانان

و من الناس . .. و هو اَلَدُّ الخصام

بنابراينكه {الخصام}، مصدر باشد و به معنى خصومت و جدال.

مجادله مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر -

40 - 28 - 20

20 - استفاده مؤمن آل فرعون ، از شيوه جدل در مقابل منطق زور فرعونيان

وإن يك ك_ذبًا فعليه كذبه و إن يك صادقًا يصبكم بعض الذى يعدكم

آمدن اين تعبير كه اگر موسى(ع) دروغ گفته باشد، عليه خودش اقدام كرده است و. .. از باب جدل مى باشد; و گرنه براى مؤمن آل فرعون، احتمال دروغ گو بودن موسى(ع) متصور نبود.

مجادله ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 148 - 4،7

4 - توجه به الهى بودن تغيير قبله و تعيين آن ، موجب رفع مشاجره درباره آن است .

و لكل وجهة هو مولّيها

7 - لزوم پرهيز و مجادله با پيروان ديگر اديان بر سر احكام فرعى دين *

و لكل وجهة هو مولّيها فاستبقوا الخيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 20 - 1،3

1 _ مجادله عالمان اهل كتاب با پيامبر ( ص ) ، على رغم آگاهى آنان به حقيقت

من بعد ما جاءهم العلم . .. فان حاجّوك فقل

3 _ رهنمود خدا به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر ترك مجادله با عالمان جدالگر اهل كتاب

فان حاجّوك فقل اسلمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 19

19- مناظره با جاهلان ، جز بحثى سطحى و كوتاه ، نكوهيده و ناروا است .

مايعلمهم إلاّ قليل فلاتمار فيهم إلاّ مراءً ظ_هرًا

تفريع {لاتمار} بر جمله {مايعلمهم. ..} به وسيله حرف {فاء}، بيانگر نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان

- 31 - 21 - 10

10 - پاسخ منفى دادن به فراخوان عمل به تعاليم دين آسمانى ، به بهانه پيروى از آيين نياكان ، جاهلانه و مجادله اى بدون دليل است .

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم و لا هدًى و لا كت_ب منير . و إذا قيل لهم ا

مجادله نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 40 - 1

1_ ساخت كشتى نوح و درگيرى هاى لفظى او و كفرپيشگان تا فرا رسيدن طوفان ، همچنان ادامه داشت .

يصنع الفلك و كلما مرّ عليه . .. حتّى إذا جاء أمرنا

{حتى} بيانگر غايت گزارشها و حقايق مطرح شده در آيه قبل (ساختن كشتى و تمسخر كافران و پاسخ گويى حضرت نوح) مى باشد; يعنى ، اينها ادامه داشت تا زمانى كه . .. .

مجادله هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 10

10 _ هود ، گرفتار جدال و كشمكش مدام قوم عاد درباره معبودان بى اساسشان

اتجدلوننى فى أسماء سميتموها أنتم و ءاباؤكم

مدارا در مجادله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 12

12 _ مماشات با خصم در بحث و جدل، روشى براى تبليغ معارف و عقايد

فأى الفريقين أحق بالأمن

لازمه اينكه موحدان {احق} به امام باشند، آن است كه براى مشركان نيز حقى محسوب گردد. ولى با توجه به اينكه مشركان هيچ لياقتى براى امان ندارند، براى مماشات با خصم و در مقام جدل و تبليغ حقى فرض شده است.

مشتركات در مجادله

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 10

10 - مسلمانان ، در مجادله با اهل كتاب ، بايد بر اصول و اعتقادات مشترك ، تكيه كنند .

لاتج_دلوا أهل الكت_ب . .. و قولوا ءامنّا بالذى أُنزل إلينا و أُنزل إليكم و إل_هن

مغضوبيت مجادله گران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 12

12 - مشركان و مجادله گران حق ستيز گرفتار غضب و عذاب سخت الهى

و الذين يحاجّون فى اللّه . .. عليهم غضب و لهم عذاب شديد

منشأ مجادله با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 5

5 - كبر و خودبرتربينى ، عامل جدال و ستيزه جويى كافران و مشركان با آيات الهى و پيامبر اسلام ( ص )

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. إن فى صدورهم إلاّ كبر

منشأ مجادله در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 1،5

1 - كسانى كه بدون هيچ دليل و برهانى ، به مجادله و ستيزه جويى در آيات الهى ( دين ) بر مى خيزند ، در دل آنان نوعى كبر و خودبرتربينى نهفته است .

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_هم إن فى صدورهم إلاّ كبر

{سلطان} به معناى حجت و برهان است.

5 - كبر و خودبرتربينى ، عامل جدال و ستيزه جويى كافران و مشركان با آيات الهى و پيامبر اسلام ( ص )

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . ..

إن فى صدورهم إلاّ كبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 36 - 5

5 - دلبستگى به زندگى دنيايى ، منشأ اصلى مجادله در آيات الهى و انكار آن است .

و يعلم الذين يج_دلون . .. فما أُوتيتم من شىء فمت_ع الحيوة الدنيا

با توجه به فاى تفريع در {فما أُوتيتم}، مى توان استفاده كرد كه مجادله در آيات الهى و انكار آن، از دنيامحورى برخاسته است.

منشأ مجادله در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 1

1 - كسانى كه بدون هيچ دليل و برهانى ، به مجادله و ستيزه جويى در آيات الهى ( دين ) بر مى خيزند ، در دل آنان نوعى كبر و خودبرتربينى نهفته است .

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_هم إن فى صدورهم إلاّ كبر

{سلطان} به معناى حجت و برهان است.

منشأ مجادله كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 3

3 - اساسِ جدالِ كافران درباره خدا ، برخاسته از تقليد و تعصّب خويشاوندى آنان بود .

يج_دل فى اللّه . .. قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه ءاباءنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 5

5 - كبر و خودبرتربينى ، عامل جدال و ستيزه جويى كافران و مشركان با آيات الهى و پيامبر اسلام ( ص )

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. إن فى صدورهم إلاّ كبر

منشأ مجادله مشركان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 5

5 - كبر و خودبرتربينى ، عامل جدال و ستيزه جويى كافران و مشركان با آيات الهى و پيامبر اسلام ( ص )

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. إن فى صدورهم إلاّ كبر

ناپسندى مجادله باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 56 - 12

12- جدال به باطل و استهزا و تمسخر ، از روش هاى ناپسند در برخورد با مسائل فكرى و عقيدتى است .

و يج_دل الذين كفروا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ واتخذوا ءاي_تى و ما أُنذروا هزوًا

نشانه هاى مجادله گرى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 55 - 2

2- خوددارى مردم از ايمان به قرآن و استغفار به درگاه الهى ، به منزله نشستن آنان در انتظار عذاب الهى است .

و ما منع الناس أن يؤمنوا . .. إلاّ أن تأتيهم سنّة الأوّلين

{أن يؤمنوا}در اصل {من أن يؤمنوا} بوده است و {أن تأتيهم}فاعل براى {منع} است، ولى از آن جا كه نظم معنابه كلمه اى بستگى دارد كه بعد از {إلاّ}در تقدير باشد،گفته مى شود كه {أن تأتيهم} در تقدير، {انتظار أن تأتيهم} است; يعنى: {ما منع الناس من أن يؤمنوا. ..إلاّ انتظار أن تأتيهم} و مراد اين است كه حال اين مردم، بسان حال كسى است كه در انتظار عذاب نشسته باشد و گرنه مانعى ديگر براى ايمان آنان وجود ندارد.

نقش مجادله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 22 - 3

3 - استفاده

از جدل و به كارگيرى مبانى باطل گرايان عليه خود آنان ، از روش هاى قرآن در احتجاج با اهل شرك

ألكم الذّكر و له الأُنثى . تلك إذًا قسمة ضيزى

با توجه به اين كه خداوند مبناى ارزشى مشركان را در تبعيض بين پسران و دختران عليه خود آنان به كار گرفته است، مطلب بالا استفاده مى شود.

نهى از مجادله در محضر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 28 - 2

2_ نهى الهى ، از جدال شيطان و مشركان با يكديگر در محضر او

قال لاتختصموا لدىّ

مجادله گران

تهديد مجادله گران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 35 - 1

1 - تهديد كافران مجادله گر در آيات الهى از سوى خداوند

و يعلم الذين يج_دلون فى ءاي_تنا

دعوت از مجادله گران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 1

1 - در صورت دعوت از مجادله گران درباره خدا براى پيروى از تعاليم آسمانى ، آنان ، خود را پيروِ آيين نياكان شان معرفى مى كنند .

الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم . .. و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا

دين مجادله گران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 1

1 - در صورت دعوت از مجادله گران درباره خدا براى پيروى از تعاليم آسمانى ، آنان ، خود را پيروِ آيين نياكان شان معرفى مى كنند .

الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم . .. و إذا قيل

لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا

سرنوشت مجادله گران در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 69 - 1،2

1 - توصيه خداوند به نگريستن و تأمل كردن در سرنوشت كسانى كه درباره آيات الهى به جدال و ستيزه جويى برمى خيزند .

ألم تر إلى الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه أنّى يصرفون

2 - سرنوشت شوم مجادله گران و ستيزه جويان با آيات الهى ، درس آموز و عبرت انگيز است .

ألم تر إلى الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه أنّى يصرفون

عذاب مجادله گران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 12

12 - مشركان و مجادله گران حق ستيز گرفتار غضب و عذاب سخت الهى

و الذين يحاجّون فى اللّه . .. عليهم غضب و لهم عذاب شديد

مبغوضيت مجادله گران در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 1

1 - كسانى كه بى هيچ دليل و برهانى ، به مجادله و ستيزه جويى در آيات الهى ( دين ) برخيزند ، مبغوض خدا و مؤمنان هستند .

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_هم كبر مقتًا عنداللّه و عند الذين ءا

{سلطان} به معناى حجت و برهان و {مقت} به معناى بغض شديد است.

مبغوضيت مجادله گران در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 1

1 - كسانى كه بى هيچ دليل و برهانى ، به مجادله و ستيزه جويى در آيات الهى ( دين ) برخيزند ،

مبغوض خدا و مؤمنان هستند .

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_هم كبر مقتًا عنداللّه و عند الذين ءا

{سلطان} به معناى حجت و برهان و {مقت} به معناى بغض شديد است.

مجادله گران در ذات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 19

19 _ عن أبى جعفر(ع) فى قول الله: {و إذا رأيت الذين يخوضون فى آياتنا} قال: الكلام فى الله و الجدال فى القرآن {فأعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره} . .. .

امام باقر(ع) فرمود: مراد از {يخوضون فى آياتنا}، سخن گفتن در مورد ذات خداوند و مجادله كردن درباره قرآن است. {پس از آنان رويگردان شو تا به سخن ديگرى بپردازند} ... .

مجادله گران دراحكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 11

11 _ جدال كنندگان در مورد احكام روشن خداوند دوستان شيطانند.

و إن الشيطين ليوحون إلى أوليائهم ليجدلوكم

مجادله گران درباره خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 1

1 - در صورت دعوت از مجادله گران درباره خدا براى پيروى از تعاليم آسمانى ، آنان ، خود را پيروِ آيين نياكان شان معرفى مى كنند .

الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم . .. و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا

مغضوبيت مجادله گران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 12

12 - مشركان و مجادله گران حق ستيز گرفتار غضب و عذاب سخت الهى

و الذين يحاجّون فى اللّه

. .. عليهم غضب و لهم عذاب شديد

مجازات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مجازات

تأخير مجازات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 111 - 2،5

2 _ تأخير در مجازات موسى ( ع ) و برادرش هارون از مصوبات جلسه مشورتى سران و بزرگان دربار فرعون

قالوا أرجه و أخاه

{ه} در {أرجه} ضميرى است كه به صورت ساكن قرائت شده و مفعول {ارجِ} مى باشد. {ارجِ} فعل امر از مصدر {ارجاء} (به تأخير انداختن) است. مشتقات كلمه {ارجاء} گاهى با همزه استعمال مى گردد و گاهى همزه آن تبديل به ياء مى شود. گفته مى شود: اَرْجأ يُرْجى يُرْجى. قابل ذكر است كه مراد از تأخير انداختن، تأخير در مجازات است.

5 _ سران دربار فرعون از وى خواستند با تأخير مجازات موسى و هارون موافقت كرده و ساحران زبردست و كاردان را از اطراف و اكناف احضار كند .

و أرسل فى المدائن حشرين

{حشرين} به معناى جمع كنندگان و كوچ دهندگان است و مفعول آن به قرينه آيه قبل و بعد {ساحرين} مى باشد و خود {حشرين} مفعول براى {أرسل} است. بنابراين جمله {أرسل ... } يعنى: نيروهايى را براى جمع آورى و گسيل ساحران بسيج كن.

تأخير مجازات هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 111 - 2،5

2 _ تأخير در مجازات موسى ( ع ) و برادرش هارون از مصوبات جلسه مشورتى سران و بزرگان دربار فرعون

قالوا أرجه و أخاه

{ه} در {أرجه} ضميرى است كه به صورت ساكن قرائت شده و مفعول {ارجِ} مى باشد. {ارجِ} فعل امر از مصدر {ارجاء} (به تأخير انداختن)

است. مشتقات كلمه {ارجاء} گاهى با همزه استعمال مى گردد و گاهى همزه آن تبديل به ياء مى شود. گفته مى شود: اَرْجأ يُرْجى يُرْجى. قابل ذكر است كه مراد از تأخير انداختن، تأخير در مجازات است.

5 _ سران دربار فرعون از وى خواستند با تأخير مجازات موسى و هارون موافقت كرده و ساحران زبردست و كاردان را از اطراف و اكناف احضار كند .

و أرسل فى المدائن حشرين

{حشرين} به معناى جمع كنندگان و كوچ دهندگان است و مفعول آن به قرينه آيه قبل و بعد {ساحرين} مى باشد و خود {حشرين} مفعول براى {أرسل} است. بنابراين جمله {أرسل ... } يعنى: نيروهايى را براى جمع آورى و گسيل ساحران بسيج كن.

تاريخ مجازات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 41 - 4

4_ به دار كشيدن مجرمان و ر ها كردن آنان تا طعمه پرندگان گشتن ، كيفرى مرسوم در مصر باستان

و أما الأخر فيصلب فتأكل الطير من رأسه

تناسب جرايم با مجازات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 1

1 - گنهكاران يهود همانند ديگر گنهكاران ، به اندازه استحقاقشان ، در آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

لن تمسنا النار إلاّ أياماً معدودة . .. بلى

{بلى} (چنين نيست) حرف جواب است و براى رد سخن و ادعاى مطرح شده به كار مى رود. اين كلمه در آيه شريفه رد ادعاى يهود (لن تمسنا النار إلا أياماً معدودة) است.

تناسب مجازات با جرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79

- 15

15 _ كيفر الهى براى گناهكاران ، متناسب با گناه آنان است .

فيسخرون منهم سخر اللّه

خويشاوندى و مجازات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 40 - 16

16_ لزوم پرهيز از ملاحظه نسب و حسب انسان ها در اجراى كيفر ها و مجازات هاى مطرح شده در دين

و أهلك إلاّ من سبق عليه القول

بيان اين بخش از داستان نوح(ع) (احمل فيها. .. أهلك إلاّ من سبق عليه القول) رساننده اين پيام است كه: نبايد به خاطر خويشى خطاكاران حتى با افراد برجسته اى چون پيامبران ، از كيفر آنان چشم پوشيد.

درخواست تعيين مجازات دزد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 2

2_ كارگزاران يوسف از متهمان ( فرزندان يعقوب ) خواستند ، تا خودشان كيفر سارق جام پادشاه را تعيين كنند .

قالوا فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

ضمير در {جزاؤه} به سارق جامى شاهى ، كه از جمله هاى قبل استفاده مى شود ، برمى گردد.

زليخا و مجازات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 14

14_ تحريك عزيز مصر از سوى زليخا براى مؤاخذه و مجازات يوسف ( ع )

ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا إلا أن يسجن أو عذاب أليم

برداشت فوق ، از تصريح زليخا به {أهلك} (همسر تو) استفاده مى شود ; يعنى ، او با آوردن {أهلك} درصدد تحريك عزيز مصر براى مجازات يوسف(ع) بود.

شخصى بودن مجازات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 48

- 5

5 - هيچ كس در روز قيامت ، ذره اى از عذاب ديگرى را بر عهده نمى گيرد و متحمل نمى شود .

واتقوا يوماً لاتجزى نفس عن نفس شيئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 8

8 - انسان ها مسؤول اعمال گذشتگان خويش نبوده و به سبب آنها مؤاخذه نخواهند شد .

و لاتسئلون عما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 8

8 - انسان ها مسؤول اعمال گذشتگان خويش نبوده و به سبب آنها مؤاخذه نخواهند شد .

و لاتسئلون عما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 5

5_ هر كس مسؤول عملكرد خويش است و تنها خودش به خاطر گناهش مؤاخذه مى شود .

إن افتريته فعلىّ إجرامى

{إجرام} به معناى ارتكاب و كسب گناه است. تقديم {علىّ} بر {إجرامى} حكايت از حصر دارد; يعنى ، گناه افترا (اگر افترايى باشد) تنها متوجه من است نه ديگرى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 4

4_ فرزندان يعقوب ، ضمن تعيين مجازات سارق تصريح كردند كه خصوص سارق ( كسى كه جام شاهى در اثاثيه اش يافت شود ) مسؤول شناخته مى شود نه همه افراد كاروان

قالوا جزؤه من وجد فى رحله فهو جزؤه

فرزندان يعقوب در مقام پاسخ به اين پرسش كه {فما جزؤه} كافى بود كه بگويند: {هو جزؤه} ; ولى از آن جا كه همه كاروان به سرقت متهم شدند (أيّتها العير إنكم لس_رقون)

لازم دانستند كه با جواب تفصيلى (جزؤه من وجد فى رحله فهو جزؤه) بيان كنند كه همه كاروان مسؤول نيستند ; بلكه تنها آن كس كه جام شاهى در اثاثيه اش يافت شود، مسؤول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 2،3،4،12

2_ داوطلب شدن بى گناهان براى مجازات شدن به جاى مجرمان ، مجوز كيفر دادن آنان نيست .

فخذ أحدنا مكانه . .. معاذ الله أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

3_ قوانين جزايى مصر در زمان يوسف ، كيفر بى گناهان را به جاى مجرمان هر چند داوطلبانه باشد ، مجاز نمى شمرد . *

معاذ الله أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

برداشت فوق را مى توان از به كارگيرى ضميرهاى متكلم مع الغير به جاى ضمير متكلم وحده استفاده كرد ; يعنى، يوسف(ع) با جمله {بازداشت نمى كنيم} به جاى {بازداشت نمى كنم} اشاره به اين معنا مى كند كه قوانين مصر چنين اجازه اى به من نمى دهد كه بى گناه را به جاى گنهكار بازداشت كنم، هر چند او خود داوطلب باشد.

4_ لزوم پرهيز حاكمان از مجازات بى گناهان به جاى گنه كاران

قال معاذ الله أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

12_ مجازات بى گناهان به جاى مجرمان ، گناه و از مصاديق ظلم است .

قال معاذ الله . .. إنا إذًا لظ_لمون

عدالت در مجازات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 40 - 16

16_ لزوم پرهيز از ملاحظه نسب و حسب انسان ها در اجراى كيفر ها و مجازات هاى مطرح شده

در دين

و أهلك إلاّ من سبق عليه القول

بيان اين بخش از داستان نوح(ع) (احمل فيها. .. أهلك إلاّ من سبق عليه القول) رساننده اين پيام است كه: نبايد به خاطر خويشى خطاكاران حتى با افراد برجسته اى چون پيامبران ، از كيفر آنان چشم پوشيد.

عزيز مصر و مجازات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 14

14_ تحريك عزيز مصر از سوى زليخا براى مؤاخذه و مجازات يوسف ( ع )

ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا إلا أن يسجن أو عذاب أليم

برداشت فوق ، از تصريح زليخا به {أهلك} (همسر تو) استفاده مى شود ; يعنى ، او با آوردن {أهلك} درصدد تحريك عزيز مصر براى مجازات يوسف(ع) بود.

عموميت مجازات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 51 - 3

3- نظام پاداش و كيفر الهى در قيامت ، فراگير همه انسان ها در برابر تمامى حركات انسان است .

ليجزى الله كلّ نفس ما كسبت

{ما} در {ما كسبت} موصوله است و معناى جنس را افاده مى كند. بنابراين {ما كسبت}; يعنى، هر آنچه بشر انجام دهد و هر حركتى كه از خود نشان دهد.

عوامل تشديد مجازات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 23،25

23 _ تهديد أكيد خداوند بر كيفر سخت دنيوى و اخروى منافقان صدر اسلام ، در صورت امتناع آنان از توبه و پافشارى بر مواضع كفرآميز توطئه گرانه خود

فإن يتوبوا . .. و إن يتولوا يعذبهم اللّه عذاباً أليماً فى الدنيا و الأخرة

25 _

روى گردانى از حق و اصرار بر كفر و ارتداد ، مستلزم كيفر شديد دنيوى و اخروى است .

و إن يتولوا يعذبهم اللّه عذاباً أليماً فى الدنيا و الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 4،5

4- نقش مؤثر موقعيت اجتماعى _ دينى افراد در تشديد مجازات گناه و انحراف آنان از مدار وحى

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم . .. إذًا لأذقن_ك ضعف الحيوة و ضعف الممات

به نظر مى رسد كه دو چندان شدن مجازات پيامبر(ص) در صورت عدول از مواضع خويش، به خاطر موقعيت آن حضرت بوده است. بنابراين هر كس با چنين موقعيتى دچار گناه شود، مجازاتش دو چندان خواهد شد.

5- كمترين تمايل به كافران از سوى رهبران دينى ، گناهى نابخشودنى و داراى كيفرى مضاعف در دنيا و آخرت

لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً. إذًا لأذقن_ك ضعف الحيوة و ضعف الممات

فرعون و مجازات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 2

2 _ فرعون به سبب تعيين نكردن مجازات براى موسى ( ع ) و قوم او مورد انتقاد اشراف دربار قرار گرفت .

و قال الملأ من قوم فرعون أتذر موسى و قومه

گويا اشراف از اينكه ساحران تهديد به اعدام شدند، ولى سخنى از مجازات موسى و قوم او نرفت، چنين استنباط كردند كه فرعون تصميمى براى مجازات او مردمش ندارد و لذا زبان به انتقاد گشودند و گفتند آيا موسى و قومش را رها مى سازى و مجازات نمى كنى.

مجازات ارتداد در يهوديت

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 13

13 - كشتن مرتدان ، از قوانين كيفرى در آيين حضرت موسى ( ع ) *

فتوبوا إلى بارئكم فاقتلوا أنفسكم

مجازات اشاعه فساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 22

22 _ ترويج زشتى ها ، پيشگيرى از نيكى ها و امتناع از انفاق ، جرم و موجب عذاب حتمى

نعذب . .. مجرمين ... يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف و يقبضون أيديهم

آيه شريفه، بيانگر خصوصيات مجرمانى است كه در آيه پيشين آمده است.

مجازات اهانت به اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 7

7 _ اعدام ، كيفر طعن و توهين به اسلام

و طعنوا فى دينكم فقتلوا

مجازات بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 4

4_ طرح و نقشه يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين ، كيفر و طرحى از ناحيه خداوند و به وحى او بود .

كذلك كدنا ليوسف

مجازات بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 4

4_ جواز كيفر مجرمان بيگانه مطابق موازين خودِ آنان

فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 16

16_ مجازات مجرمان بيگانه بر اساس مقررات خودِ آنان ، با قوانين و مقررات مصر در زمان وزارت يوسف ( ع ) مخالفتى نداشت .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك إلاّ أن يشاء الله

مجازات تخلف از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 13

13 _ اشخاص معذور از جهاد ، در صورت خيرخواهى براى دين و رهبر جامعه اسلامى ، مصون از عذاب و كيفر تخلف از جنگ

الذين كفروا منهم عذاب أليم . .. ما على المحسنين من سبيل

مجازات تخلّف از قوانين جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 9

9 - متجاوزان از مقررات جنگ ، بايد مجازات شوند . *

فلا عدون إلا على الظلمين

مجازات در دوران ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 24 - 7

7 - قتل يا سوزاندن مخالفان و يا مجرمان ، از مجازات هاى دوران حضرت ابراهيم ( ع )

فما كان جواب قومه إلاّ أن قالوا اقتلوه أو حرّقوه

مجازات در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 41 - 4

4_ به دار كشيدن مجرمان و ر ها كردن آنان تا طعمه پرندگان گشتن ، كيفرى مرسوم در مصر باستان

و أما الأخر فيصلب فتأكل الطير من رأسه

مجازات دزد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 1

1_ كارگزاران يوسف به فرزندان يعقوب اعلام كردند كه در صورت شناسايى سارق ، وى را مجازات خواهند كرد .

قالوا فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 1

1_ فرزندان يعقوب ، برده شدن را كيفر و

مجازات سرقت كننده جام پادشاه دانستند .

قالوا فما جزؤه . .. قالوا جزؤه من وجد فى رحله فهو جزؤه

مفاد جمله {فهو جزؤه} اين است كه سارق ملك كسى مى شود كه از اموال او دزدى شده است. در {مجمع البيان} آمده است كه: مدت اين استرقاق و ملكيت يك سال بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 5،7

5_ گذاشتن جام شاهى در اثاثيه بنيامين ، جويا$ شدن از مجازات سارق در آيين فرزندان يعقوب و تفتيش بار بنيامين پس از ساير برادران ، از الهامات خدا به يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين نزد خود بود .

كذلك كدنا ليوسف

{كذلك} اشاره به مجموعه طرح و نقشه اى دارد كه آيات 70 تا 75 بيانگر آن بود.

7_ نگاه داشتن بنيامين در مصر حتى به جرم سرقت ، بر طبق قوانين جزايى پادشاه مصر ، براى يوسف ( ع ) مجاز نبود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

دين به معناى آيين و روش است و مراد از آن به اعتبار اضافه شدنش به {ملك} قوانين و مقررات حاكم بر مصر مى باشد. قابل ذكر است كه به قرينه {فما جزاؤه ...} در آيه 74، اگر سارق مى خواست بر اساس آيين خودش تنبيه شود، قاضى و حاكم مصر مى توانست بر آن اساس حكم كند.

مجازات دزد در دين يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 2

2_ { استرقاق } كيفر سارقان در شريعت يعقوب

فهو جزؤه كذلك نجزى الظ_لمين

جمله {كذلك نجزى الظ_لمين} اشاره به

اين مطلب دارد كه آنچه درباره كيفر سارق گفتيم ، مقتضاى آيين ماست.

مجازات قتل بعد از عفو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 26

26 - ولىّ مقتول اگر پس از عفو يا گرفتن ديه ، قاتل را بكشد ، بايد كشته شود . *

فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب أليم

جمله {فله عذاب أليم} را مى توان بيان واقعيتى دانست كه تجاوزگر در دنيا يا آخرت به آن گرفتار خواهد شد و مى توان آن را حكمى كيفرى و مجازاتى شمرد كه جامعه اسلامى بايد آن را اجرا كند. برداشت فوق بر اساس دومين احتمال است.

مجازات كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 6

6 _ كفرمداران و شرك پيشگان ، مستحق عذاب و كيفر الهى در دنيا

و لو يعجل اللّه للناس الشر

مجازات كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 1،2،17

1 - مسلمانان بايد كافران محارب را هر كجا يافتند ، بكشند .

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم

ضمير {هم} در جمله فوق به {الذين يقاتلوكم} بر مى گردد و لذا از آنان به كافران محارب تعبير شده است. {ثقف} (مصدر ثقفتم} به معناى يافتن و دسترسى پيدا كردن است.

2 - ضرورت كشتن كافران محارب ، محدود به ميدان جنگ نيست .

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم

عبارت {حيث ثقفتموهم} (هر كجا آنان را يافتيد و بر آنان دسترسى داشتيد) گوياى برداشت فوق است.

17 - سزاى كفرپيشگان محارب و فتنه انگيز ، كشتن آنان است .

فاقتلوهم كذلك جزاء الكفرين

{ال}

در {الكافرين} عهديه است و اشاره به كافرانى دارد كه سر جنگ با مسلمانان دارند و يا عليه ايشان فتنه انگيزى مى كنند.

مجازات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 6

6 _ كفرمداران و شرك پيشگان ، مستحق عذاب و كيفر الهى در دنيا

و لو يعجل اللّه للناس الشر

مجازات مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 7

7 _ منكران قيامت ، مستحق كيفر و عذاب الهى در دنيا هستند .

و لو يعجل اللّه . .. لقضى إليهم أجلهم فنذر الذين لايرجون لقاءنا

از آيه شريفه استفاده مى شود كه: اگر مجازات منكران قيامت منجر به مرگ آنان نمى شد، خدا بدون مهلت آنان را سركوب مى كرد; يعنى، آنان استحقاق كيفر را دارند لكن مانع وجود دارد.

مجازات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 111 - 1

1 _ مجازات موسى ( ع ) و برادرش هارون از پيشنهاد هاى ارائه شده در جلسه مشورتى اشراف و سران حكومت فرعونى

قالوا أرجه و أخاه

پيشنهاد تأخير در مجازات موسى و هارون حكايت از آن دارد كه فرعون و يا برخى از اشراف دربار مجازات موسى و هارون را مطرح كرده بودند.

مجازات هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 111 - 1

1 _ مجازات موسى ( ع ) و برادرش هارون از پيشنهاد هاى ارائه شده در جلسه مشورتى اشراف و سران حكومت فرعونى

قالوا أرجه و أخاه

پيشنهاد تأخير در

مجازات موسى و هارون حكايت از آن دارد كه فرعون و يا برخى از اشراف دربار مجازات موسى و هارون را مطرح كرده بودند.

مجازات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 16

16_ زندانى كردن يوسف ( ع ) و يا شكنجه او ، مجازات پيشنهادى زليخا به عزيز مصر

ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا إلا أن يسجن أو عذاب أليم

مصلحت در اجراى مجازات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 14

14 _ منافقان توطئه گر ، مستحق كيفر و مجازات دنيوى اند و عدم اعمال آن نسبت به برخى از آنان از جانب خداوند ، به اقتضاى مصلحت است . *

إن نعف عن طائفة منكم نعذب طائفة بأنهم كانوا مجرمين

مراد از عفو و عذاب، مى تواند بخشش و كيفر دنيوى باشد نه اخروى ; در اين صورت به حكم عقل، عفو از يك گروه به خاطر مصلحتى صورت گرفته است.

ملاك مجازات بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 3

3_ جواز عقوبت مجرمان بيگانه بر اساس قوانين كيفرى خود آنان ، از مقررات جزايى مصر در عصر يوسف

قالوا فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

جمله {فما جزاؤه} كه پرسش از تعيين كيفر سارق است، مى تواند به اين معنا باشد كه متهمان خود كيفرى را براى سارق مشخص كنند. همچنين مى تواند به اين معنا باشد كه بيان كنند در شريعت و آيين آنان براى سارق چه كيفرى مقرر شده است. برداشت فوق ناظر به احتمال

دوم است.

موارد عفو از مجازات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 13

13 _ اشخاص معذور از جهاد ، در صورت خيرخواهى براى دين و رهبر جامعه اسلامى ، مصون از عذاب و كيفر تخلف از جنگ

الذين كفروا منهم عذاب أليم . .. ما على المحسنين من سبيل

نظام جزايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 81 - 2

2 - طوايف و نژاد هاى مختلف انسانى ، در برابر كيفر گناهانشان ، هيچ امتيازى بر يكديگر ندارند .

لن تمسنا النار إلاّ أياماً معدودة . .. بلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 11

11 - عدل الهى ، در رسيدگى به اعمال انسان ها و پاداش دهى به ايشان

لها ما كسبت و لكم ما كسبتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 6،11

6 - نتيجه عمل هر كس و هر جامعه اى از آنِ خود اوست و بايد به او بازگردانده شود .

لها ما كسبت و لكم ما كسبتم

11 - عدل الهى در رسيدگى به اعمال انسان ها و پاداش دهى به آنان

لها ما كسبت و لكم ما كسبتم

ويژگيهاى مجازات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 48 - 5

5 - هيچ كس در روز قيامت ، ذره اى از عذاب ديگرى را بر عهده نمى گيرد و متحمل نمى شود .

واتقوا يوماً لاتجزى نفس عن نفس شيئاً

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 5

5_ هر كس مسؤول عملكرد خويش است و تنها خودش به خاطر گناهش مؤاخذه مى شود .

إن افتريته فعلىّ إجرامى

{إجرام} به معناى ارتكاب و كسب گناه است. تقديم {علىّ} بر {إجرامى} حكايت از حصر دارد; يعنى ، گناه افترا (اگر افترايى باشد) تنها متوجه من است نه ديگرى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 4

4_ فرزندان يعقوب ، ضمن تعيين مجازات سارق تصريح كردند كه خصوص سارق ( كسى كه جام شاهى در اثاثيه اش يافت شود ) مسؤول شناخته مى شود نه همه افراد كاروان

قالوا جزؤه من وجد فى رحله فهو جزؤه

فرزندان يعقوب در مقام پاسخ به اين پرسش كه {فما جزؤه} كافى بود كه بگويند: {هو جزؤه} ; ولى از آن جا كه همه كاروان به سرقت متهم شدند (أيّتها العير إنكم لس_رقون) لازم دانستند كه با جواب تفصيلى (جزؤه من وجد فى رحله فهو جزؤه) بيان كنند كه همه كاروان مسؤول نيستند ; بلكه تنها آن كس كه جام شاهى در اثاثيه اش يافت شود، مسؤول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 2،3،4،12

2_ داوطلب شدن بى گناهان براى مجازات شدن به جاى مجرمان ، مجوز كيفر دادن آنان نيست .

فخذ أحدنا مكانه . .. معاذ الله أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

3_ قوانين جزايى مصر در زمان يوسف ، كيفر بى گناهان را به جاى مجرمان هر چند داوطلبانه باشد ، مجاز نمى شمرد . *

معاذ الله

أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

برداشت فوق را مى توان از به كارگيرى ضميرهاى متكلم مع الغير به جاى ضمير متكلم وحده استفاده كرد ; يعنى، يوسف(ع) با جمله {بازداشت نمى كنيم} به جاى {بازداشت نمى كنم} اشاره به اين معنا مى كند كه قوانين مصر چنين اجازه اى به من نمى دهد كه بى گناه را به جاى گنهكار بازداشت كنم، هر چند او خود داوطلب باشد.

4_ لزوم پرهيز حاكمان از مجازات بى گناهان به جاى گنه كاران

قال معاذ الله أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

12_ مجازات بى گناهان به جاى مجرمان ، گناه و از مصاديق ظلم است .

قال معاذ الله . .. إنا إذًا لظ_لمون

مجاهدان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مجاهدان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 12

12 _ عبداللّه بن جحش و همراهان او ، از زُمره مؤمنان و مهاجرانِ مجاهدِ در راه خدا

ان الذين امنوا و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللّه

مفسّرين، عبداللّه بن جحش و همراهان او را _ كه از سوى پيامبر (ص) مأمور شدند تا به محلّى به نام نخله هجرت كنند و اخبار و اطلاعاتى از دشمن براى آن حضرت بفرستند _ مورد نزول آيه مى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 1

1 _ تمايل دو گروه از رزمندگان احد به سستى و انصراف از شركت در جنگ

اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا

بيشتر مفسرين برآنند كه آيه فوق در مورد نبرد احد نازل شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3

- آل عمران - 3 - 146 - 13

13 _ محبّت خدا ، پاداش پايمردى شكيبايان در رويارويى و نبرد با دشمنان دين خدا

فما وهنوا لما اصابهم . .. و اللّه يحبّ الصّابرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 21،24،25

21 _ پايدارى در نبرد ، وحدت و پيروى از تعاليم پيامبر ( ص ) ، نشانگر آخرت خواهى مؤمنان مجاهد

حتّى اذا فشلتم . .. منكم من يريد الاخرة

بنابر اينكه دنياطلبى (منكم من يريد الدّنيا)، دليل {اذا فشلتم . .. } باشد، صفات مقابل اينها ويژگى آخرت جويان خواهد بود; يعنى آخرت خواهان در نبرد نه سستى خواهند كرد و نه ...

24 _ عفو خداوند از سستى ، نزاع و نافرمانى پيكارگران احد

حتّى اذا فشلتم . .. و لقد عفا عنكم

25 _ شايستگى عفو از تخلّفات جنگى پيكارگران

و لقد عفا عنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 7

7 _ عفو خداوند از مسلمانان پيكارگر احد ، نسبت به فرارشان از آن كارزار

و لقد عفا عنكم . .. اذ تصعدون و لا تلون على احد

جمله {لقد عفا عنكم}، مى رساند كه فرار پيكارگران احد (اذ تصعدون . .. ) نيز مشمول عفو الهى قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 10،11،12

10 _ آگاهى شهدا از وضعيّت مجاهدان مؤمن در دنيا *

و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم من خلفهم

11 _ شهيدان در عالم برزخ ، شاهد مقامات خويش و ديگر مجاهدان راه خدا

فرحين

. .. و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف عليهم و لا هم يحزن

چون آيه در مقام رد پندار كسانى است كه شهيدان را مرده مى پندارند، خداوند با ذكر آيات مورد بحث مى خواهد حالات و پاداشهاى شهيدان را پس از شهادت بيان كند، نه مقامات و پاداش آنان را در قيامت.

12 _ شادمانى شهيدان از نبودن هيچ ترس و اندوهى براى مجاهدان راه خدا پس از شهادت

و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف عليهم و لا هم يحزنون

استبشار به معنى شادمانى بر اثر دريافت بشارت است. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، جهادگران با مال و جان خويش ( على رغم ذلت پذيرى و جهادگريزى منافقان )

لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا بأمولهم و أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 7

7- مؤمنان راستين ، اهل جهاد و شكيبا در برابر همه مشكلات زندگى

و لنبلونّكم حتّى نعلم المج_هدين منكم و الص_برين

وصف {الصابرين} علاوه بر صبر در جهاد، مى تواند به همه زمينه هاى صبر و شكيبايى نظر داشته باشد.

آثار روحيه مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 14

14 _ روحيه رزمندگان داراى تأثيرى بسزا در اقدام به جنگ و پيروزى و شكست آنان

إذ يريكهم اللّه . .. إنه عليم بذات الصدور

آثار قتل مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- يس - 36 - 29 - 6

6 - كشتن مؤمنان مجاهد و مبلغان دينى ، گناهى بزرگ و زمينه ساز نزول عذاب و نابودى است .

قيل ادخل الجنّة . .. إن كانت إلاّ صيحة وحدة فإذا هم خ_مدون

آخرت طلبى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 3

3 _ آخرت انديشى و وارستگى از دل بستن به دنيا ، ويژگى مجاهدان در راه خدا

فليقاتل فى سبيل اللّه الّذين يشرون الحيوة الدّنيا بالاخرة

آرامش مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 1،2،3،5

1 _ آرامش روحى مجاهدان پيش از جنگ بدر ، موجب فراگيرى خوابى سبك بر تمامى آنان

إذ تستغيثون . .. إذ يغشيكم النعاس أمنة منه

{غشاوه} به معناى احاطه است و فعل {يغشيكم}، از باب تفعيل، دلالت بر كثرت احاطه دارد. مى توان گفت نمود آن كثرت، فراگيرى خواب بر تمامى افراد بوده است. كلمه {أمنة}، كه به معناى نبودن ترس است، مفعولٌ له حصولى براى {يغشيكم} است. يعنى به علت اينكه آرامش يافتيد، خواب شما را فراگرفت

2 _ خداوند در آستانه جنگ بدر با رفع اضطراب از مجاهدان ، آنان را از آرامشى كامل بهره مند ساخت .

إذ يغشيكم النعاس أمنة منه

3 _ لزوم پديد آوردن زمينه آرامش روحى و تجديد قوا براى نيرو هاى رزمى ، قبل از ورود به صحنه كارزار

إذ يغشيكم النعاس أمنة منه

5 _ استراحت و آرامش روحى مجاهدان و فراگيرى خواب بر آنان در آستانه جنگ بدر ، نعمتى الهى بر ايشان و شايسته به ياد داشتن

إذ يغشيكم النعاس

أمنة منه

آرزوى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 26 - 5

5 - بهشت ، هدف اصلى و آرزوى نهايى مؤمنان مجاهد

قيل ادخل الجنّة

برخى از مفسران برآنند كه حذف {مقول له} (كسى كه سخن درباره او است; يعنى، مؤمن انطاكيه) و ذكر {مقولِ} تنها (آنچه كه درباره آن سخن به ميان آمده است; يعنى، بهشت) براى بيان اين حقيقت است كه آنچه اهميت دارد و بايد غرض اصلى و هدف نهايى باشد، بهشت است.

آمرزش مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 6،9،10

6 _ مؤمنان و مهاجران مجاهد ، مشمول آمرزش الهى و رحمت او

الذين امنوا و الذين هاجروا . .. و اللّه غفور رحيم

9 _ مؤمنان و مهاجران مجاهد در راه خدا نيز ، نيازمند غفران و رحمت حق هستند .

ان الّذين امنوا و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللّه . .. و اللّه غفور رحيم

10 _ آمرزش گناه مجاهدانى از صدر اسلام كه در ماه حرام با كفار جنگيدند . ( عبداللّه بن جحش و همراهان او )

ان الذين امنوا و الذين هاجروا

به دليل شأن نزول، از مصاديق اولى آيه، عبداللّه بن جحش و ياران او هستند كه پس از هجرت از مدينه به سوى نخله، با دشمن درگير شدند و آنان را كشتند و يا اسير كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 157 - 5

5 _ خداوند ، آمرزنده پيكارگران شهيد كارزار احد و بخشاينده رحمت هاى خويش به آنان

و لئن قتلتم

فى سبيل اللّه او متّم لمغفرة من اللّه و رحمة

چون آيه مورد بحث در ضمن آياتى آمده كه مسائل نبرد احد را مطرح مى كرد، مى تواند اشاره مستقيم به شهيدان جنگ احد داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 3

3 - آمرزش گناه و حيات جاودان در بوستان هاى بهشت ، تضمين شده از سوى خداوند ، براى مؤمنان راستين و مجاهدان راه او

تؤمنون باللّه . .. يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنّ_ت... و مس_كن طيّبة

آمرزش مجاهدان غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 69 - 10

10 _ خداوند ، مجاهدان بدر را كه به خاطر اقدام نابهنگامشان در گرفتن اسير مرتكب گناه شدند ، مورد عفو و مغفرت خويش قرار داد .

ما كان لنبى أن يكون له أسرى . .. إن اللّه غفور رحيم

آميدوارى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 8

8 _ اميد مجاهدان به پاداش و نصرت الهى ، زمينه تقويت روحيه و سستى نكردن آنان در رويارويى با دشمنان دين

و لاتهنوا . .. و ترجون من اللّه ما لايرجون

اجتناب از امداد به مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 1

1 - منافقان ، از هر نوع كمكى به جهاد مسلمانان ، خوددارى مى كردند .

و لايأتون . .. أشحّة عليكم

{أشحّة} اگر چه در لغت، به معناى بخل آمده است، اما استعمال مجازى آن در منع از كمك

و يارى و اعانت نيز آمده است. برداشت بالا، با عنايت به استعمال مجازى آن است.

اختلاف در مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 10،18

10 _ سستى ، تفرقه و سرپيچى برخى پيكارگران احد از فرمان پيامبر ( ص ) ، پس از پيروزى ابتدايى بر دشمنان

حتّى اذا فشلتم . .. من بعد ما اريكم ما تحبّون

گر چه ظاهر خطاب در {فشلتم و تنازعتم . .. و عصيتم} به تمامى مسلمانان در جنگ احد است، ولى به قرينه تقسيم آنان در دنباله آيه به دو گروه دنياطلب و آخرت طلب، معلوم مى شود مراد از مخاطبين {فشلتم ... }، گروهى از مسلمانان بوده اند و نه همه آنان.

18 _ دنياطلبى و دلدادگى به مادّيات ، از عوامل نزاع و اختلاف در صفوف مبارزان و شكست آنان

و تنازعتم فى الامر . .. منكم من يريد الدّنيا

اختيارات مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 71 - 7

7 _ تعيين تاكتيك و كيفيّت نبرد ، در اختيار مؤمنان رزمنده

فانفروا ثبات او انفروا جميعاً

تعيين نكردن نحوه بسيج و حركت به سوى دشمن، براى رساندن اين معناست كه شيوه و تاكتيك مبارزه با دشمنان دين به انتخاب و صلاحديد خود مؤمنان است.

اخلالگرى در مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 13

13 _ اخلالگرى و فتنه انگيزى در سپاه اسلام ، نشانه ستم پيشگى است .

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا . .. يبغونكم الفتنة و اللّه عليم

بالظلمين

ارزش امداد به مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 6

6 _ هجرت و جهاد در راه خدا ، يارى كردن دين او ، پناه دادن به مهاجران مجاهد ، از ارزش هاى متعالى اسلام و تعيين كننده مرز ايمان حقيقى از غير آن

و الذين ءامنوا . .. أولئك هم المؤمنون حقا

مفعول {نصروا} هم مى تواند كلمه اى همانند {دين اللّه} باشد و هم مى تواند ضميرى محذوف باشد كه به {الذين ءامنوا . .. } برم__ى گردد ; يعنى: نص___روا المؤم___نين المهاجرين المجاهدين ... . مآل هر دو معنا يكى است ; زيرا يارى كردن مهاجران مجاهد نيز يارى دين خداست.

ارزش حركت اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 4 - 2

2 - حركت مَركب رزمندگان در راه جهاد ، حتى غبار برخاسته از آن ، ارزشمند و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند است .

فأثرن به نقعًا

ارزش غبار اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 4 - 2

2 - حركت مَركب رزمندگان در راه جهاد ، حتى غبار برخاسته از آن ، ارزشمند و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند است .

فأثرن به نقعًا

استراحت مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 4،5

4 _ لزوم حفظ آماده باش و عدم غفلت از دشمن در صحنه هاى نبرد ، حتى به هنگام استراحت

إذ يغشيكم النعاس أمنة منه

تصريح به اينكه خواب مجاهدان در آستانه نبرد، خوابى

سبك و خفيف بود، براى اشاره به اين است كه مجاهدان اگر چه به استراحت پرداختند، ولى به گونه اى نبود كه از تحركات دشمن غافل شوند.

5 _ استراحت و آرامش روحى مجاهدان و فراگيرى خواب بر آنان در آستانه جنگ بدر ، نعمتى الهى بر ايشان و شايسته به ياد داشتن

إذ يغشيكم النعاس أمنة منه

استغاثه مجاهدان غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 9 - 2،3،4

2 _ مجاهدان بدر پيش از نبرد با نيايش به درگاه خدا از وى استمداد كردند .

إذ تستغيثون ربكم

{غوث} به معناى يارى كردن است و استغاثه طلب يارى و امداد است.

3 _ خداوند استغاثه مجاهدان بدر را با فرستادن هزاران فرشته اجابت كرد .

فاستجاب لكم أنى ممدكم بألف من الملئكة مردفين

{مردف} به كسى گفته مى شود كه ديگرى را در پى خويش قرار داده باشد. بنابراين {ألف من الملئكة مردفين}، يعنى هزار فرشته كه هر كدام فرشته و يا فرشته هايى را به دنبال خويش داشتند. گفتنى است معناى مذكور مبتنى بر اين است كه مفعول محذوف از {مردفين}، {طائفة اخرى من الملئكة} باشد.

4 _ نيايش مجاهدان بدر به درگاه ربوبى و اجابت استغاثه آنان با امداد هاى غيبى ، نعمتى بايسته به ياد داشتن

إذ تستغيثون ربكم فاستجاب لكم

استقامت مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 250 - 4

4 _ استوارى قدم پيكارگران ، از نتايج شكيبايى آنان در پيكار و زمينه ساز نصرت الهى *

قالوا ربّنا افرغ . .. و انصرنا على القوم الكافرين

بنابراينكه سه جمله اى كه به

عنوان دعا ذكر شده است، هر يك مقدّمه انجام پذيرى جمله بعدى باشد. يعنى صبر، عامل ثبات قدم و ثبات قدم، عامل نصر و پيروزى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 19

19 _ استقامت پيشگان و پايمردان پيكار احد ، شاكران نعمت رسالت پيامبر ( ص )

انقلبتم على اعقابكم . .. و سيجزى اللّه الشّاكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 148 - 1،2

1 _ پذيرفته شدن دعاى همرزمان انبياى گذشته ، در پيكار با دشمنان دين

فاتيهم اللّه ثواب الدّنيا و حسن ثواب الاخرة

{ثواب الدّنيا}، مى تواند اشاره به پيروزى مجاهدان باشد كه با جمله {و انصرنا على القوم الكافرين} درخواست شده بود. و {ثواب الاخرة}، حكايت از برآورده شدن خواسته ديگر آنان دارد كه با جمله {و اغفرلنا ذنوبنا}، درخواست شده بود. زيرا ثواب آخرت در گرو آمرزش گناهان است.

2 _ ثبات قدم ( پايمردى ) و پيروزى بر دشمنان ، پاداش دنيوى خداوند به مجاهدان صابر و نيايشگر

ربّنا . .. و ثبّت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين. فاتيهم اللّه ثواب الدّنيا

اضطراب در مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 10 - 2،6

2 _ قلب هاى مجاهدان بدر تا پيش از بشارت پيروزى ، آكنده از اضطراب و پريشانى بود .

لتطمئن به قلوبكم

واژه اطمينان به معناى آرامش خاطر پس از اضطراب و پريشانى خاطر است. (مفردات راغب).

6 _ پيروزى مسلمانان در جنگ بدر ، گسيل هزاران فرشته براى امداد مجاهدان در آن جنگ ،

بشارت دهى و اطمينان بخشى به واسطه آنان ، پرتوى از عزتمندى و كاردانى خداوند

و ما النصر إلا من عند اللّه إن اللّه عزيز حكيم

جمله {إن اللّه عزيز حكيم} تعليلى است براى تمامى مسائلى كه در اين آيه و آيه قبل مطرح شده بود. يعنى سرچشمه آنچه بيان شد، عزت و حكمت خداوند است.

امداد به مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 124 - 1،5

1 _ وعده پيامبر ( ص ) به مؤمنان پيكارگر بدر و يا رزمندگان احد ، به امداد الهى با فرستادن سه هزار فرشته

اذ تقول للمؤمنين الن يكفيكم ان يمدّكم ربّكم بثلثة الاف من الملئكة منزلين

برخى مفسران {اذ تقول} را بدل از {اذ همّت} گرفته اند و عقيده دارند كه وعده امداد با ملائكه، درباره جنگ احد است. برخى ديگر {اذ تقول} را متعلق به {و لقد نصركم اللّه ببدر} گرفته اند و اين وعده را، در جنگ بدر دانسته اند.

5 _ امداد مؤمنان پيكارگر از سوى خداوند ، برخاسته از ربوبيّت اوست .

ان يمدّكم ربّكم بثلثة الاف من الملئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 2،3،5

2 _ صبر و تقواى مؤمنان ، دو عامل اساسى فرود آمدن فرشتگان امدادگر ، به هنگام يورش شتابان دشمن

ان تصبروا و تتّقوا و يأتوكم من فورهم هذا يمددكم ربّكم

3 _ در هنگام ضرورت ( همانند يورش شتابان دشمنان دين ) ، صبر و تقوا ، تضمين كننده نزول فرشتگان براى امداد مؤمنان

ان تصبروا و تتّقوا و يأتوكم من فورهم هذا يمددكم ربّكم بخسمة

الاف

5 _ امداد مؤمنان پيكارگر از سوى خدا ، برخاسته از ربوبيّت او

يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة مسوّمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 126 - 1

1 _ نزول فرشتگان و يارى آنان ، تنها مژده اى است براى مؤمنان پيكارگر و آرامش دهنده دل هاى آنان ، نه تعيين كننده پيروزيها

و ما جعله اللّه الّا بشرى لكم و لتطمئنّ قلوبكم به

ضمير در {ما جعله اللّه}، به امداد، كه از {يمددكم} استفاده مى شود، برمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 127 - 1،4

1 _ هلاكتِ بخشى از قواى دشمن و خوار شدن بخشى ديگر ، از اهداف نصرت الهى به رزمندگان بدر

و لقد نصركم اللّه ببدر . .. ليقطع طرفاً من الّذين كفروا او يكبتهم

برداشت فوق، با عنايت به ملحوظات ذيل است. يكم اينكه: {ليقطع} و {يكبتهم}، به جمله {و لقد نصركم اللّه ببدر} متعلق باشد. دوّم اينكه: {قطع} به معناى هلاك كردن باشد، چنانچه در روح المعانى آمده است. سوّم اينكه: {او} در {او يكبتهم}، براى تنويع باشد; يعنى عدّه اى به هلاكت و عدّه اى ديگر به ذلّت و خوارى كشانده شدند.

4 _ بازگشت ذليلانه و نااميدانه باقيمانده كافران ، از اهداف نصرت الهى به رزمندگان بدر

و لقد نصركم اللّه ببدر . .. ليقطع ... فينقلبوا خائبين

جمله {فينقلبوا . .. }، عطف بر {ليقطع} است بنابراين بازگشت ذليلانه و نااميدانه كافران، از اهداف پيروزى بدر خواهد بود و به مقتضاى {فاء} تفريع، اين بازگشت، نتيجه هلاكت و اسارت بخشى از كافران بوده

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 1

1 _ وعده الهى به نصرت و يارى پيكارگران مؤمن ، در رويارويى و نبرد با دشمنان دين

و لقد صدقكم اللّه وعده اذ تحسّونهم باذنه

جمله {و لقد صدقكم اللّه وعده}، حاكى از اين است كه خداوند از پيش سركوبى دشمنان و پيروزى مؤمنان را وعده داده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 9 - 5

5 _ يادآورى امداد هاى الهى به مجاهدان راه خدا مايه نهراسيدن از مقابله با دشمنان دين

إذ تستغيثون ربكم فاستجاب لكم

هدف از يادآورى امدادهاى غيبى به مجاهدان، ترغيب مؤمنان به نهراسيدن از مبارزه با دشمنان دين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 1،3

1 _ خداوند با وحى به فرشتگان حاضر در كارزار بدر ، آنان را از پشتيبانى خويش در ثبات بخشيدن به مجاهدان آگاه ساخت .

إذ يوحى ربك إلى الملئكة أنى معكم فثبتوا الذين

3 _ تنها پيامبر ( ص ) شاهد وحى الهى به فرشتگان مبتنى بر مأموريت آنان براى پشتيبانى مجاهدان بدر بود .

إذ يوحى ربك إلى الملئكة

چنانچه {إذ}، متعلق به {اذكر} باشد با توجه به اينكه مخاطب در آيه مورد بحث، به خلاف آيات گذشته، شخص پيامبر(ص) است، مى توان گفت تنها آن حضرت شاهد وحى خداوند به فرشتگان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 11

11 _ خداوند حامى و ياور مؤمنان در رويارويى آنان با كافران

و لن

تغنى عنكم . .. و أن اللّه مع المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 4

4 _ پناه دادن و يارى كردن مهاجران و مجاهدان راه خدا ، داراى ارزشى چون هجرت و جهاد

و الذين ءامنوا . .. و الذين ءاووا و نصروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 11

11 _ خداوند ، همواره يار و ياور مؤمنان مجاهد و مهاجر است .

لاتحزن إن اللّه معنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 9

9- هجرت كنندگان رنج ديده ، جهادگر و مقاوم ، مورد عنايت خاص خداوند و برخوردار از نصرت او *

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا ثمّ ج_هدوا و صبروا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {ربّك} اسم {إن} بوده و لام حرف جر و {الذين} متعلق به خبر محذوفى مانند {هو ناصر لهم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 5 - 1

1 - سوگند خداوند ، به اسبانى كه هنگام جهاد ، خود را به قلب سپاه دشمن زده ، رزمندگان را براى نبرد همه جانبه يارى مى دادند .

فوسطن به جمعًا

{جمع}، به معناى جماعت و گروه است. اين كلمه مصدرى است كه به صورت اسم به كار مى رود (مصباح). ضمير {به} به {عَدْو} (دويدن) _ كه از {عاديات} انتزاع شده است _ بازمى گردد.

امداد به مجاهدان غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6

- انفال - 8 - 10 - 6

6 _ پيروزى مسلمانان در جنگ بدر ، گسيل هزاران فرشته براى امداد مجاهدان در آن جنگ ، بشارت دهى و اطمينان بخشى به واسطه آنان ، پرتوى از عزتمندى و كاردانى خداوند

و ما النصر إلا من عند اللّه إن اللّه عزيز حكيم

جمله {إن اللّه عزيز حكيم} تعليلى است براى تمامى مسائلى كه در اين آيه و آيه قبل مطرح شده بود. يعنى سرچشمه آنچه بيان شد، عزت و حكمت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 11

11 _ خداوند با امداد هاى خويش مسلمانان را از فاجعه نزاع و سست شدن در تصميمشان بر جنگ بدر رهايى بخشيد .

و لكن اللّه سلم

امداد مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 128 - 7

7 _ توبه مشركان و پذيرش آن از سوى خداوند و يا عذاب و مجازات آنان ، هدفى براى نصرت الهى به رزمندگان بدر

ولقد نصركم اللّه ببدر . .. ليقطع طرفاً ... او يتوب عليهم

جمله {يتوب عليهم} و نيز {يعذّبهم}، عطف است بر {يقطع طرفاً}; و اين جمله متعلق به {نصركم اللّه ببدر} است. و لذا عذاب مشركان و پذيرش توبه آنان نيز از اهداف پيروزى جنگ بدر خواهد بود.

امر به معروف مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 2

2 _ توبه ، عبادت ، حمد ، تلاش در راه بندگى ، ركوع ، سجود ، امر به معروف و نهى از منكر و

حفظ حدود الهى ، از صفات مجاهدان راه خدا

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. التّئبون ... و الحفظون لحدود اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 41 - 2

2 - اقامه نماز ، پرداخت زكات ، امر به معروف و نهى از منكر ، از بارزترين ويژگى هاى ياران خدا و پيكاركنندگان راه دين او

الذين إن مكّنّ_هم . .. و نهوا عن المنكر

امنيت خانه مجاهدان غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 12

12 - خانه و كاشانه مجاهدان شركت كننده در غزوه احزاب ، خلل ناپذير و داراى استحكام بود .

يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة

اميدوارى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 1،13

1 _ اميدوارى مؤمنان و مهاجرانِ مجاهدِ در راه خداوند ، به رحمت او

ان الذين امنوا و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللّه اولئك يرجون رحمت اللّه

13 _ مؤمنان و مهاجرانِ مجاهد ، اميدواران واقعى به رحمت خداوند هستند .

الذين امنوا . .. اولئك يرجون رحمت اللّه

اهميت اتحاد مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 3

3 _ پرهيز از نزاع و اختلاف به هنگام رويارويى با دشمنان دين ، وظيفه اى ضرورى بر عهده مجاهدان

و لاتنزعوا

اهميت تقويت روحيه مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 7

7 _ تبيين علل پيكار با دشمن براى نيرو هاى

رزمى _ در صورت مشاهده نوعى ترديد و هراس در آنان _ امرى شايسته است .

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم و همّوا بإخراج الرسول

اهميت توجيه مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 7

7 - لزوم توجيه فكرى و روانى مجاهدان و برطرف ساختن شبهات آنان درباره مسائل شرعى و قانونى جنگ

الشهر الحرام بالشهر الحرام و الحرمت قصاص فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه

تفريع جمله {فمن اعتدى . ..} به وسيله {فاء} بر دو جمله سابق، مى نماياند كه كه مضمون آن دو جمله، مطرح شده تا با بيان يك قانون كلى و شامل، شبهه و توهمى كه از لزوم جهاد در نواحى مسجد الحرام (فإن قاتلوكم) در ذهن مسلمانان پديد آمده و يا خواهد آمد، رفع گردد.

اهميت حركت اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 4 - 2

2 - حركت مَركب رزمندگان در راه جهاد ، حتى غبار برخاسته از آن ، ارزشمند و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند است .

فأثرن به نقعًا

اهميت غبار اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 4 - 2

2 - حركت مَركب رزمندگان در راه جهاد ، حتى غبار برخاسته از آن ، ارزشمند و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند است .

فأثرن به نقعًا

اهميت نظم مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 1 - 6

6 - نظم و انضباط در نيروى نظامى ، امرى با اهميت و بايسته

و الص_فّ_ت صفًّا

ايمان

مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 6 - 8

8 - رزمندگانِ مجاهد ، سپاسگزار خداوند و پذيراى ربوبيت او هستند .

و الع_دي_ت . .. إنّ الإنس_ن لربّه لكنود

تمجيد مجاهدان از يك سو و نكوهش ناسپاسان از سويى ديگر، بيانگر آن است كه مجاهدان ناسپاس نيستند.

برپايى نماز مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 41 - 2

2 - اقامه نماز ، پرداخت زكات ، امر به معروف و نهى از منكر ، از بارزترين ويژگى هاى ياران خدا و پيكاركنندگان راه دين او

الذين إن مكّنّ_هم . .. و نهوا عن المنكر

بسيج مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 17

17 _ نويد الهى به اعتلاى دين خويش با بسيج مردمانى مجاهد و نستوه ، با صلابت و بى باك از ملامت دشمنان دين

من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتى اللّه يقوم . .. لايخافون لومة لائم

بشارت به مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 7

7 _ نزول پنجهزار فرشته امدادگر ، مژده اى به مؤمنان پيكارگرِ صابر و تقواپيشه در جنگ بدر

ان تصبروا و تتّقوا . .. يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 126 - 2

2 _ نياز پيكارگران به بشارت و تقويت روحيه و آرامش دل ، براى پيروزى بر دشمنان

و ما جعله اللّه الّا بشرى لكم و لتطمئنّ قلوبكم

به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 8

8 _ خداوند نويد بخش ظهور مجاهدانى نستوه ، محبوب خدا و دوستدار وى ، متواضع در برابر مؤمنان و سرافراز بر كافران

فسوف يأتى اللّه بقوم . .. و لايخافون لومة لائم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 23

23 _ مژده خداوند به مجاهدان و معامله گران جان و مال خويش در قبال بهشت

فاستبشروا ببيعكم الذى بايعتم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 10

10- هجرت كنندگان مجاهد و صابر ، بشارت داده شده به مغفرت و رحمت گسترده الهى

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا . .. إن ربّك من بعدها لغفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 8 - 3

3- ذلت و ناكامى نهايى كافران ، نويدى به مؤمنان مجاهد

و الذين كفروا فتعسًا لهم و أضلّ أعم_لهم

با توجه به ارتباط آيات _ كه جهت گيرى اصلى آن، دعوت از مؤمنان به جهاد در راه خدا عليه كافران است _ از جمله {فتعساً. ..} مطلب بالا استفاده مى شود.

بينش مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 2

2 - فتح سنگر هاى دشمن و پيروزى برق آسا بر آنان ، نيازمند نصرت و امداد هاى الهى در نگاه مجاهدان راه خدا

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

ذكر عبارت {نصر من اللّه} پيش از {فتح قريب}، مى تواند براى

بيان مطلب بالا باشد.

پاداش اخروى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 15

15 _ حوران بهشتى ، از آنِ مؤمنان مجاهد و ايثارگر است .

و أولئك لهم الخيرت

منظور از {الخيرات} به قرينه آيه 70 سوره الرحمن (فيهن خيرات حسان) مى تواند حوران بهشت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 4

4 - باغ هاى بهشت ، با نهر هاى هميشه جارى ، پاداش الهى به شركت كنندگان در جهاد و نبرد با دشمنان دين

و من يطع اللّه و رسوله يدخله جنّ_ت تجرى

با توجه به اين كه سياق آيات، در رابطه با جنگ و جهاد مى باشد; مراد از {من يطع. ..} كسى است كه فرمان جهاد را اطاعت كرده است.

پاداش دنيوى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 148 - 2

2 _ ثبات قدم ( پايمردى ) و پيروزى بر دشمنان ، پاداش دنيوى خداوند به مجاهدان صابر و نيايشگر

ربّنا . .. و ثبّت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين. فاتيهم اللّه ثواب الدّنيا

پاداش كامل مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 9،10

9- نظارت دقيق خداوند بر تلاش مجاهدان ، تضمين كننده پاداش كامل آنان

و اللّه معكم و لن يتركم أعم_لكم

از ارتباط {واللّه معكم} با {لن يتركم} استفاده مى شود: چون خداوند همه جا با شما است و تلاش مجدانه شما را مى بيند، هرگز در پاداشتان كاستى رخ نخواهد داد.

10- اعطاى پاداش

كامل به مؤمنان جهادگر ، نمودى از امداد و عدل الهى درباره ايشان

و لن يتركم أعم_لكم

پاداش مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 13 - 3

3 _ نبرد مجاهدان بدر در راه خدا و مورد ستايش او

فئة . .. تقاتل فى سبيل اللّه

از تأييد خداوند به اينكه جنگشان فى سبيل اللّه بوده، ستايش خداوند استفاده گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 148 - 5

5 _ بخشايش گناهان و گذشت از اسراف ها و زياده روى ها و ثبات قدم ، پاداش الهى به مجاهدان صابر و نيايشگر

ربّنا اغفر . .. فاتيهم اللّه ثواب الدّنيا و حسن ثواب الاخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 4،9،10،14

4 _ پاداش بزرگ الهى براى اجابت كنندگان دعوت خدا و رسول ( ص ) به نبردى ديگر در عين تحمّل جراحات نبرد احد ، مشروط به احسان و تقواى آنان است .

الّذين استجابوا . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظيم

مفسران برآنند كه نبرد پيشين كه مسلمانان در آن جراحتها ديدند، همان نبرد احد است. به دليل وقوع اين آيه پس از بيان نبرد احد و اينكه سخن از قرح به ميان آورده است ; چنانچه درباره نبرد احد نيز فرموده بود: {ان يمسسكم قرح}.

9 _ تفاوت مؤمنان مجاهد ، از نظر عملكرد و پاداش

لا يضيع اجر المؤمنين. الّذين استجابوا للّه ... للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر ع

اگر {الّذين} صفت براى {المؤمنين} باشد، مؤمنان به دو

گروه تقسيم شده اند: آنان كه دعوت پيامبر (ص) را براى جهاد پذيرفتند، ولى از تقوا و احسان لازم برخوردار نبودند; و آنان كه دعوت را پذيرفتند و داراى احسان و تقوا نيز بوده اند. {اجر عظيم}، مخصوص گروه دوّم است و به دليل {انّ اللّه لا يضيع اجر المؤمنين}، گروه اول نيز داراى پاداش هستند; امّا نه پاداش عظيم.

10 _ تقوا و نيكوكارى ، مايه ازدياد پاداش مجاهدان مؤمن

للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظيم

14 _ خوب عمل كردن در جنگ ( احسان ) و تخلف نكردن از مقررات جنگى ( تقوا ) ، شرط پاداش بزرگ خداوند براى مجاهدان

الّذين استجابوا للّه . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظيم

در برداشت فوق، متعلق {احسان}، جنگ گرفته شده است ; يعنى در جنگ خوب عمل كنند. همچنين متعلق {اتّقوا}، مقررات جنگى (مانند پيروى از فرماندهى) گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 21

21 _ پاداش مهاجران ، آوارگان ، آزارديدگان در راه خدا ، مجاهدان و شهيدان ، تضمين شده از سوى خداوند

انّى لا اضيع عمل عامل منكم . .. فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبي

لام قسم و نون تأكيد در {لاكفّرنّ} و در {لادخلنّ} دلالت بر تأكيد و تضمين پاداش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 10،11

10 _ مجاهدان در راه خدا ، بهره مند از پاداش بزرگ الهى ، چه كشته شوند و چه پيروز .

و من يقاتل فى سبيل اللّه فيقتل او يغلب

فسوف نؤتيه اجراً عظيماً

11 _ يكسانى پاداش رزمندگان شهيد و مجاهدان پيروز

فيقتل او يغلب فسوف نؤتيه اجراً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 34

34 _ خداوند ، پاداش مجاهدان را به طور كامل و بدون هيچ كاستى عطا مى كند .

فلمّا كتب عليهم القتال . .. و لا تظلمون فتيلا

جمله {لا تظلمون فتيلا} به اين معناست كه در اعطاى پاداش به آنان، ظلمى نمى شود. يعنى پاداش خود را به طور كامل دريافت مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 85 - 2

2 _ بهره مندى تشويق كنندگان به جهاد ، از نتايج اعمال مجاهدان

و حرّض المؤمنين . .. من يشفع شفاعة حسنة يكن له نصيب منها

به مقتضاى ارتباط بين اين آيه و آيه قبل، تشويق مسلمانان به جهاد، مى تواند مصداق مورد نظر از وساطت و شفاعت حسنه باشد. چون تحريض و تشويق براى جهاد در راه خدا، نوعى وساطت و سببيّت براى انجام آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 9،15

9 _ نويد الهى به پاداش نيك براى مجاهدان و نيز مؤمنان بازنشسته از جنگ

فضّل اللّه . .. على القاعدين درجة وكلاّ وعد الله الحسنى

15 _ خداوند ، مجاهدان را با اعطاى مقامى بلند و پاداش بزرگ ، بر بازنشستگان از جهاد برترى داده است .

فضّل اللّه المجاهدين باموالهم و انفسهم على القاعدين درجة . .. و فضّل اللّه المجا

{اجراً عظيماً}، مفعولٌ به براى {فضّل} است و در {فضّل}، معناى عطا كردن

تضمين شده ست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 96 - 2،3

2 _ درجه ها و منزلت هاى اعطايى خداوند ، اجر بزرگ مجاهدان در راه او

فضّل اللّه المجاهدين على القاعدين اجراً عظيماً. درجات منه

3 _ آمرزش و رحمت خاص خداوند نسبت به مجاهدان ، اجر بزرگ آنان

فضّل اللّه المجاهدين على القاعدين اجراً عظيماً. درجات منه و مغفرة و رحمة

{مغفرة} و {رحمة}، عطف بيان براى {اجراً عظيماً} است. و نكره آوردن كلمه {مغفرة} و {رحمة} دلالت بر مغفرت و رحمتى خاص دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 10

10 _ اميد به پاداش و نصرت الهى ، پشتوانه و امتيازى براى مجاهدان ، در برابر دشمنان

و ترجون من اللّه ما لايرجون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 10

10 _ دستيابى مجاهدان به مواهب اخروى و منافع معنوى ، هدفى اساسى در تشريع جهاد

و اللّه يريد الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 22 - 3،4،6

3 _ نعمت هاى جاودان اخروى ، اجرت و مزدى است در برابر عملكرد مؤمنان مهاجر و مجاهد .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. جنت لهم ... خلدين فيها أبداً إن اللّه عنده أج

{أجر} اجرت و مزد در برابر عمل است.

4 _ پاداش خداوند به مؤمنان مهاجر و مجاهد ، پاداشى بزرگ است .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. إن اللّه عنده أجر عظيم

6 _ مؤمنان مهاجر و مجاهد ، علاوه

بر بهره مندى از رحمت و رضوان الهى و بهشت ، از پاداشى ويژه و بزرگ در پيشگاه خداوند برخوردارند .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. و جنت ... إن اللّه عنده أجر عظيم

قرار گرفتن جمله {إن اللّه عنده أجر عظيم} _ كه داراى معنانى عام و كلى است _ پس از ذكر پاداشهاى گوناگون مؤمنانِ مهاجر و مجاهد، مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 1،18

1 _ خداوند ، خريدار جان و مال مؤمنان به بهاى بهشت

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم بأن لهم الجنة

18 _ پاداش بهشت براى مجاهدان و شهيدان ، وعده حتمى خداوند در تورات ، انجيل و قرآن

وعداً عليه حقاً فى التورية و الإنجيل و القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 121 - 7

7 _ جلوه فضل الهى ، در پاداش به مؤمنان مجاهد و انفاقگر

ليجزيهم اللّه أحسن ما كانوا يعملون

{جزاى أحسن} _ كه به معناى پاداش دادن به بيش از حد استحقاق است _ بيانگر تجلى فضل خدا در پاداش دهى به مؤمنان است. قابل ذكر است در برداشت فوق مفروض اين است كه {أحسن} مفعول دوم براى {يجزى} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 36 - 2

2- شرافت ايمانى و پاداش الهى به مجاهدان ، شايان دلبستگى و نه سرگرمى هاى بى فرجام دنيا

أنتم الأعلون و اللّه معكم و لن يتركم أعم_لكم . إنّما الحيوة الدنيالعب و لهو

از ارتباط اين آيه

با آيه قبل _ كه درباره تشويق مؤمنان به جهاد و از ياد نبردن ارجمندى خويش و پاداش الهى بود _ مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 23

23 - پاداش الهى به مجاهدان و انفاق گران در راه خدا ، بهترين و نيكوترين پاداش است .

و كلاًّ وعد اللّه الحسنى

{حسنى} (مؤنث {أحسن})، به معناى نيكوتر است. گفتنى است كه {الحسنى}، صفت براى موصوف محذوف است; يعنى، {و كلاًّ وعد اللّه المثوبة الحسنى}.

پليدى در مجاهدان غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 8

8 _ برخى از مجاهدان بدر گرفتار پليدى و نگرانيهايى از سوى شيطان بودند .

و يذهب عنكم رجز الشيطن

پناه به مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 3

3 _ يارى رسانى و پناه دادن به مهاجران راه خدا ، وظيفه اى بر عهده اهل ايمان

و الذين ءاووا و نصروا

پيروزى بر مجاهدان غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 17 - 7

7 _ پيروزى مجاهدان در جنگ بدر داراى اهدافى والا و از جمله آزمايش اهل ايمان از سوى خداوند

و ليبلى المؤمنين منه بلاء حسنا

{ليبلى} عطف بر علتى محذوف همانند {ليمحق الكفرين} است و هر دو متعلق به {قتلهم} و {رمى} مى باشد يعنى {و لكن اللّه قتلهم . .. لكن اللّه رمى ليمحق الكفرين و ليبلى المؤمنين} گفتنى است كه در برداشت فوق {ابلاء} به معناى

آزمودن گرفته شده است.

پيروزى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 128 - 3

3 _ پيروزى مؤمنانِ پيكارگرِ بدر ، تنها به دست خدا بود ، نه پيامبر ( ص )

و لقد نصركم اللّه ببدر . .. ليس لك من الامر شىء

اگر {ال} در {الامر} براى جنس باشد، پيروزى در جنگ بدر مصداقى از آن خواهد بود و اگر عهد ذكرى باشد، اشاره به پيروزى در آن جنگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 2،5

2 _ متخلفان از جهاد ، داراى برخوردى دوگانه در برابر شكست و پيروزى مجاهدان

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه علىّ . .. و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ

5 _ خداوند ، منشأ پيروزى مجاهدان ، و مقام او پيراسته از تحميل شكست بر ايشان

فان اصابتكم مصيبة . .. و لئن اصابكم فضل من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 12

12 _ مجاهدان راه خدا هرگز مغلوب نيستند ، هر چند كشته شوند . *

فيقتل او يغلب

به كارگيرى كلمه {يُقتل} به جاى {يُغْلَب} (مغلوب شود) مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 8

8 _ مرگ و ذلت مشركان پيمان شكن صدر اسلام و پيروزى سپاه اسلام ، شفابخش سينه دردمند مؤمنان آسيب ديده از تجاوز

يعذبهم اللّه بأيديكم و يخزهم و ينصركم عليهم و يشف صدور قوم مؤمنين

پيروزى مجاهدان غزوه

بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 17 - 1،8

1 _ امداد هاى الهى عامل اصلى و اساسى كشته شدن كافران در جنگ بدر و پيروزى اهل ايمان

فلم تقتلوهم و لكن اللّه قتلهم

جمله {فلم تقتلوهم . .. } متفرع بر آياتى است كه امدادهاى الهى را در جنگ بدر برمى شمرد ; يعنى توجه به قضاياى جنگ بدر و امدادهاى الهى بيانگر اين است كه در حقيقت خداوند مشركان را كشت و آنان را شكست داد.

8 _ پيروزى مجاهدان در جنگ بدر ، نعمتى نيكو از جانب خداوند براى اهل ايمان

ليبلى المؤمنين منه بلاء حسنا

{ابلاء} در برداشت فوق به معناى اعطاى نعمت گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 3

3 _ پيروزى مؤمنان در جنگ بدر حجتى بر حقانيت اهل ايمان و هشدار و عبرتى براى كافران

إن تستفتحوا فقد جاءكم الفتح

مراد از {الفتح} پيروزى اهل ايمان در جنگ بدر است. و جمله {فقد جاءكم الفتح} پاسخ همان تمناى مشركان است كه خواهان پيروزى حاميان دين حق بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 13

13 _ پيروزى مجاهدان بدر على رغم ناتوانى آنان حادثه اى عبرت آموز و شايسته بياد داشتن

و إذ يقول المنفقون . .. و من يتوكل على اللّه فإن اللّه عزيز حكيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {إذ} مفعول براى {اذكروا} باشد.

تجديد قواى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 3

3

_ لزوم پديد آوردن زمينه آرامش روحى و تجديد قوا براى نيرو هاى رزمى ، قبل از ورود به صحنه كارزار

إذ يغشيكم النعاس أمنة منه

تشبيه مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 7

7 - مؤمنان در نبرد با دشمنان ، بايد منظم ، سازمان يافته و همچون بنايى ريخته شده از سرب ، استوار و نفوذناپذير باشند .

يق_تلون . .. صفّ_ًا كأنّهم بني_ن مرصوص

{مرصوص} از ريشه {رصاص} (سرب) مشتق است. {بنيان مرصوص}; يعنى، بنايى كه با سرب استوار و محكم شده است.

تشويق مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 174 - 12

12 _ تقدير و تمجيد خداوند از مجاهدان شركت كننده در غزوه حمراءالاسد يا بدر صغرا

فانقلبوا بنعمة من اللّه . .. و اتّبعوا رضوان اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 2

2 _ ترغيب مجاهدان صدر اسلام به تعقيب لشكريان دشمن ، پس از نبرد احد

و لاتهنوا فى ابتغاء القوم

گفته شده كه آيه پس از نبرد احد نازل شد تا مسلمانان را به تعقيب لشكريان ابوسفيان ترغيب كند (مجمع البيان، ذيل آيه).

تضمين پاداش مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 9

9- نظارت دقيق خداوند بر تلاش مجاهدان ، تضمين كننده پاداش كامل آنان

و اللّه معكم و لن يتركم أعم_لكم

از ارتباط {واللّه معكم} با {لن يتركم} استفاده مى شود: چون خداوند همه جا با شما است و تلاش مجدانه شما را مى بيند،

هرگز در پاداشتان كاستى رخ نخواهد داد.

تطهير مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 10

10 _ نزول باران در آستانه جنگ بدر براى تطهير مجاهدان ، زمينه ساز برطرف شدن نگرانى ها و وسوسه هاى ايجاد شده از سوى شيطان

و ينزل عليكم . .. و يذهب عنكم رجز الشيطن

تفاوت مجاهدان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 21

21 - برابر دانستن مؤمنان مجاهد و انفاق گر قبل از فتح مكه ، با مجاهدان و انفاق گران بعد از آن ، از نظر مقام و منزلت در پيشگاه خداوند ، پندارى باطل است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل

تقويت روحيه مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 6

6 _ ضرورت آماده سازى مجاهدان براى تحمل رنج ها و خسارت هاى ناشى از نبرد با دشمنان

ان تكونوا تألمون فانهم يألمون كما تألمون و ترجون من اللّه ما لايرجون

هدف از بيان امتيازات نيروهاى مجاهد (ترجون من اللّه) و نيز تبيين رنجهاى دشمنان به هنگامه نبرد، اين است كه اهل ايمان را براى نبرد آماده سازد و به آنان روحيه رويارويى با دشمنان را القا كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 10 - 3

3 _ تقويت روحيه نيرو هاى رزمنده داراى تأثيرى عميق در كسب پيروزى

بألف من الملئكة . .. و ما جعله اللّه إلا بشرى و لتطمئن به قلوبكم

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 13،15،18،19

13 _ تقويت دل هاى مجاهدان با مشاهده امداد هاى حسى ، از اهداف نزول باران در آستانه جنگ بدر

و ينزل عليكم . .. ليربط على قلوبكم

{ربط على قلبه} يعنى دلهاى آنان را استحكام بخشيد، و اين كنايه از ايجاد شهامت و شجاعت است. گفتنى است تناسب نزول باران با استحكام دلها براى نبرد اين است كه مجاهدان در زمانى كه نياز فراوان به آب دارند با نزول باران، امداد الهى را لمس كرده و بدان يقين كنند.

15 _ تقويت روحيه مبارزان ، امرى لازم

و ليربط على قلوبكم و يثبت به الأقدام

18 _ استحكام اردوگاه مسلمانان و استوارى گام هاى آنان بر شنزار محل اقامتشان ، از اهداف نزول باران در آستانه جنگ بدر

ينزل عليكم من السماء ماء ليطهّركم . .. و يثبت به الأقدام

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {الاقدام} گامهاى مجاهدان باشد. بنابراين {و يثبت به الاقدام} يعنى هدف از نزول باران اين بود كه خداوند گامهاى شما را استوار سازد و از لغزش و فرو رفتن در شنزارها بازدارد.

19 _ خداوند با تقويت دل هاى مجاهدان بدر آنان را براى رويارويى با مشركان ثابت قدم ساخت .

ليربط على قلوبكم و يثبت به الأقدام

{يثبت به الأقدام} در عين اينكه بيانگر هدفى از اهداف نزول باران است، نبودن {لام} در آن مى رساند كه اين هدف به دنبال {ليربط على قلوبكم} حاصل مى شود. بنابراين مى توان گفت ضمير در {به} به استحكام قلوب، كه از {ليربط على قلوبكم} استفاده مى شود، برمى گردد. قابل ذكر است كه در

برداشت فوق ثبات قدم (يثبت به الأقدام) به معناى كنايى آن (پايدارى و عزم راسخ) گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 14 - 4

4- قدرت روحى و نيروى قلبى براى مبارزه در راه خدا ، موهبتى از جانب او براى قيام كنندگان يكتاپرست

ءامنوا بربّهم . .. و ربطنا على قلوبهم إذ قاموا

تواضع مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 8،28

8 _ خداوند نويد بخش ظهور مجاهدانى نستوه ، محبوب خدا و دوستدار وى ، متواضع در برابر مؤمنان و سرافراز بر كافران

فسوف يأتى اللّه بقوم . .. و لايخافون لومة لائم

28 _ دلباختگان خداوند ، فروتن در برابر مؤمنان ، سرفراز در قبال كافران و مجاهدانى بى پروا از ملامت دشمنان دين

يحبونه اذلة على المؤمنين . .. يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

توبه مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 2

2 _ توبه ، عبادت ، حمد ، تلاش در راه بندگى ، ركوع ، سجود ، امر به معروف و نهى از منكر و حفظ حدود الهى ، از صفات مجاهدان راه خدا

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. التّئبون ... و الحفظون لحدود اللّه

توكل مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 160 - 7،9

7 _ توكّل پيكارگران جنگ بدر بر خدا ، موجب يارى خدا و پيروزى آنان در آن نبرد *

ان ينصركم اللّه فلا غالب لكم .

.. و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

خداوند پس از شروع بيان جنگ احد، اشاره اى نيز به مسائل جنگ بدر داشت (و لقد نصركم اللّه ببدر، آيه 123) بنابراين جمله {ان ينصركم اللّه} مى تواند اشاره به علّت آن پيروزى باشد.

9 _ سستى پيكارگران احد در اتكال به خداوند ، موجب محروميّت آنان از نصرت الهى و شكست ايشان در آن نبرد .

و ان يخذلكم فمن ذا الّذى ينصركم من بعده و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

وقوع اين آيه پس از بيان نبرد احد و شكست مؤمنان، اشاره به علّت شكست دارد، يعنى چون در آن نبرد توكّل نداشتيد، از يارى خدا محروم شديد و در نتيجه شكست خورديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 11

11 _ ضرورت اميدوارى و اتكال مجاهدان به خداوند در رويارويى با دشمان

و ترجون من اللّه ما لايرجون

جمله خبريه {ترجون من اللّه} مى تواند ارشاد و توصيه به مجاهدان باشد كه بايد همواره به يارى و كمك خداوند دل بندند.

ثبات قدم مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 18،19

18 _ استحكام اردوگاه مسلمانان و استوارى گام هاى آنان بر شنزار محل اقامتشان ، از اهداف نزول باران در آستانه جنگ بدر

ينزل عليكم من السماء ماء ليطهّركم . .. و يثبت به الأقدام

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {الاقدام} گامهاى مجاهدان باشد. بنابراين {و يثبت به الاقدام} يعنى هدف از نزول باران اين بود كه خداوند گامهاى شما را استوار سازد و از لغزش و فرو رفتن در شنزارها

بازدارد.

19 _ خداوند با تقويت دل هاى مجاهدان بدر آنان را براى رويارويى با مشركان ثابت قدم ساخت .

ليربط على قلوبكم و يثبت به الأقدام

{يثبت به الأقدام} در عين اينكه بيانگر هدفى از اهداف نزول باران است، نبودن {لام} در آن مى رساند كه اين هدف به دنبال {ليربط على قلوبكم} حاصل مى شود. بنابراين مى توان گفت ضمير در {به} به استحكام قلوب، كه از {ليربط على قلوبكم} استفاده مى شود، برمى گردد. قابل ذكر است كه در برداشت فوق ثبات قدم (يثبت به الأقدام) به معناى كنايى آن (پايدارى و عزم راسخ) گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 1،2

1 _ خداوند با وحى به فرشتگان حاضر در كارزار بدر ، آنان را از پشتيبانى خويش در ثبات بخشيدن به مجاهدان آگاه ساخت .

إذ يوحى ربك إلى الملئكة أنى معكم فثبتوا الذين

2 _ ايجاد پايدارى در مجاهدان ، فرمان خداوند به فرشتگان گسيل شده به جنگ بدر

إذ يوحى ربك إلى الملئكة أنى معكم فثبتوا الذين

جرقه سم اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 2 - 1

1 - سوگند خداوند ، به اسبانى كه هنگام جهاد با دويدن و كوباندن سم بر سنگ ها ، جرقه برمى افروختند .

فالموري_ت قدحًا

{قدح}، به معناى استخراج آتش از سنگ چخماق است. اين كلمه مصدر و با {ايراء} (مصدر {موريات}) به يك معنا است (تاج العروس). عطف {موريات} بر {عاديات} با حرف {فاء}، بيانگر ارتباط {پيدايش جرقه} با {دويدن اسب ها} است و قسم را نيز

به اين وصف سرايت داده است.

حامى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 16

16 - ايجاد وحشت در قلب كافران ، از ابزار الهى در حمايت از جهادگران مسلمان

هو الذى أخرج . .. و قذف فى قلوبهم الرعب

از اين كه خداوند، پس از بيان شكست يهود _ به رغم برخوردارى آنان از تجهيزات و استحكامات _ موضوع ايجاد وحشت را مطرح كرده است; مطلب ياد شده استفاده مى شود.

حتميت پيروزى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 4

4 - امداد هاى الهى و پيروزى بر دشمن ، وعده قطعى خداوند به جبهه ايمان و مجاهدان راه او

يغفر لكم . .. و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

حسرت مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 7

7 _ حسرت و افسوس فراريان از ميدان نبرد ، پس از دانستن اين كه حيات و مرگ تقدير الهى است .

لا تكونوا . .. ما ماتوا و ما قتلوا ليجعل اللّه ذلك حسرة فى قلوبهم

بنابر اينكه {ليجعل} متعلق به محذوف باشد; يعنى بيان اين حقيقت كه مرگ و حيات تقدير الهى است، براى اين بود كه متخلفان از جنگ بر كرده خويش حسرت برند. زيرا معلوم مى شد كه اگر در جنگ شركت مى كردند، چون مقدّر نبود، كشته نمى شدند.

حقوق مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 1

1 _ خداوند از انصار

و مهاجران نخستين خواست تا كسانى را كه در آينده ايمان مى آورند و هجرت مى كنند و به جهاد مى پردازند ، از خود بدانند و حقوق ولايت را درباره آنان رعايت كنند .

و الذين ءامنوا من بعد و هاجروا و جهدوا معكم فأولئك منكم

مخاطبان آيه، انصار و مهاجران نخستين هستند. مضاف إليه كلمه {بعد}، كلمه {ايمانكم} و يا {الهجرة الاولى} است. جمله {فأولئك منكم} اشاره به اين دارد كه تمام قوانين و حقايقى كه درباره انصار و مهاجران نخستين بيان شده درباره آنان نيز عيناً وجود دارد.

حمايت از مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 7

7 _ معاف شدگان از جنگ ، بايد در پشت جبهه حمايتگر رزمندگان و خيرخواه خدا و رسولش باشند .

ليس على الضعفاء . .. إذا نصحوا للّه و رسوله

حمد مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 2

2 _ توبه ، عبادت ، حمد ، تلاش در راه بندگى ، ركوع ، سجود ، امر به معروف و نهى از منكر و حفظ حدود الهى ، از صفات مجاهدان راه خدا

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. التّئبون ... و الحفظون لحدود اللّه

خانه هاى اخروى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 8

8 - وجود خانه هاى عالى و دلپذير براى مؤمنان مجاهد در { جنّات عدن }

و مس_كن طيّبة فى جنّ_ت عدن

{جنّات عدن}، مى توان اسم خاص باشد و غير از {جنّات تجرى} به شمار

آيد، براشت ياد شده برگفته از اين احتمال است.

خواب مجاهدان غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 1،5

1 _ آرامش روحى مجاهدان پيش از جنگ بدر ، موجب فراگيرى خوابى سبك بر تمامى آنان

إذ تستغيثون . .. إذ يغشيكم النعاس أمنة منه

{غشاوه} به معناى احاطه است و فعل {يغشيكم}، از باب تفعيل، دلالت بر كثرت احاطه دارد. مى توان گفت نمود آن كثرت، فراگيرى خواب بر تمامى افراد بوده است. كلمه {أمنة}، كه به معناى نبودن ترس است، مفعولٌ له حصولى براى {يغشيكم} است. يعنى به علت اينكه آرامش يافتيد، خواب شما را فراگرفت

5 _ استراحت و آرامش روحى مجاهدان و فراگيرى خواب بر آنان در آستانه جنگ بدر ، نعمتى الهى بر ايشان و شايسته به ياد داشتن

إذ يغشيكم النعاس أمنة منه

خير اخروى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 9

9 _ مؤمنان راستين و مجاهد ، برخوردار از همه خيرات دنيا و آخرت

و أولئك لهم الخيرت

كلمه {الخيرات} جمع محلى به {ال} و مفيد استغراق است.

خير دنيوى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 9

9 _ مؤمنان راستين و مجاهد ، برخوردار از همه خيرات دنيا و آخرت

و أولئك لهم الخيرت

كلمه {الخيرات} جمع محلى به {ال} و مفيد استغراق است.

دعاى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 148 - 1،2،8،11

1 _ پذيرفته شدن دعاى همرزمان انبياى گذشته ، در پيكار

با دشمنان دين

فاتيهم اللّه ثواب الدّنيا و حسن ثواب الاخرة

{ثواب الدّنيا}، مى تواند اشاره به پيروزى مجاهدان باشد كه با جمله {و انصرنا على القوم الكافرين} درخواست شده بود. و {ثواب الاخرة}، حكايت از برآورده شدن خواسته ديگر آنان دارد كه با جمله {و اغفرلنا ذنوبنا}، درخواست شده بود. زيرا ثواب آخرت در گرو آمرزش گناهان است.

2 _ ثبات قدم ( پايمردى ) و پيروزى بر دشمنان ، پاداش دنيوى خداوند به مجاهدان صابر و نيايشگر

ربّنا . .. و ثبّت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين. فاتيهم اللّه ثواب الدّنيا

8 _ دعا و درخواست پيكارگران شكيبا به درگاه خداوند در هنگامه كارزار ، مقرون به استجابت است .

ربّنا اغفرلنا . .. فاتيهم اللّه ثواب الدّنيا

11 _ پيكارگران شكيبا و نيايشگران به درگاه خدا ، نيكوكار و محبوب خداوند هستند .

و كايّن من نبىّ قاتل . .. ربّنا ... و اللّه يحبّ المحسنين

دعاى مجاهدان غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 9 - 2،4

2 _ مجاهدان بدر پيش از نبرد با نيايش به درگاه خدا از وى استمداد كردند .

إذ تستغيثون ربكم

{غوث} به معناى يارى كردن است و استغاثه طلب يارى و امداد است.

4 _ نيايش مجاهدان بدر به درگاه ربوبى و اجابت استغاثه آنان با امداد هاى غيبى ، نعمتى بايسته به ياد داشتن

إذ تستغيثون ربكم فاستجاب لكم

دلجويى از مجاهدان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 9

9 _ دلجويى خداوند از تهيدستان مشتاق جهاد و ناتوان از تأمين مقدمات آن

و لا على الذين

إذا ما أتوك لتحملهم

اختصاص به ذكر يافتن اين گروه _ پس از اينكه در آيه قبل به صورت كلى تر بدان اشاره شده _ ويژگى اين گروه و دلجويى خداوند از آنان را افاده مى كند.

دورانديشى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 3

3 _ آخرت انديشى و وارستگى از دل بستن به دنيا ، ويژگى مجاهدان در راه خدا

فليقاتل فى سبيل اللّه الّذين يشرون الحيوة الدّنيا بالاخرة

دويدن اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 2 - 1

1 - سوگند خداوند ، به اسبانى كه هنگام جهاد با دويدن و كوباندن سم بر سنگ ها ، جرقه برمى افروختند .

فالموري_ت قدحًا

{قدح}، به معناى استخراج آتش از سنگ چخماق است. اين كلمه مصدر و با {ايراء} (مصدر {موريات}) به يك معنا است (تاج العروس). عطف {موريات} بر {عاديات} با حرف {فاء}، بيانگر ارتباط {پيدايش جرقه} با {دويدن اسب ها} است و قسم را نيز به اين وصف سرايت داده است.

ديندارى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 2

2- خداوند ، نسبت به مهاجرانى كه با هجرت ، جهاد و صبر ، دين خود را حفظ كردند ، بسيار بخشنده و مهربان است .

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا ثمّ ج_هدوا و صبروا

خبر {إن ربّك للذين . ..} محذوف است كه {لغفور رحيم} بر آن دلالت دارد.

رستگارى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9

- 20 - 7

7 _ سعادت و رستگارى حقيقى ، از آن مؤمنان مهاجر و مجاهد در راه خداست .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أولئك هم الفائزون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 12

12 _ رستگارى و كاميابى واقعى ، تنها از آنِ پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين و مجاهد است .

و أولئك هم المفلحون

رفع شبهات مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 7

7 - لزوم توجيه فكرى و روانى مجاهدان و برطرف ساختن شبهات آنان درباره مسائل شرعى و قانونى جنگ

الشهر الحرام بالشهر الحرام و الحرمت قصاص فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه

تفريع جمله {فمن اعتدى . ..} به وسيله {فاء} بر دو جمله سابق، مى نماياند كه كه مضمون آن دو جمله، مطرح شده تا با بيان يك قانون كلى و شامل، شبهه و توهمى كه از لزوم جهاد در نواحى مسجد الحرام (فإن قاتلوكم) در ذهن مسلمانان پديد آمده و يا خواهد آمد، رفع گردد.

ركوع مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 2

2 _ توبه ، عبادت ، حمد ، تلاش در راه بندگى ، ركوع ، سجود ، امر به معروف و نهى از منكر و حفظ حدود الهى ، از صفات مجاهدان راه خدا

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. التّئبون ... و الحفظون لحدود اللّه

زكات مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 41 -

2

2 - اقامه نماز ، پرداخت زكات ، امر به معروف و نهى از منكر ، از بارزترين ويژگى هاى ياران خدا و پيكاركنندگان راه دين او

الذين إن مكّنّ_هم . .. و نهوا عن المنكر

زمينه تأثيرپذيرى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 4 - 8

8 - مؤمنان مجاهد ، در معرض قرار گرفتن در موضع انفعالى و متأثر شدن در برابر قدرت و مكنت بسيار دشمنان و كافران مخالف

فلايغررك تقلّبهم فى البل_د

برداشت ياد شده از هشدار خداوند، به دست مى آيد.

زمينه تشخيص مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 2

2- تكليف جهاد ، وسيله آزمايش مؤمنان و تمايز مجاهدان و صابران از ديگران

و لنبلونّكم حتّى نعلم المج_هدين منكم و الص_برين

با توجه به واژه {المجاهدين} معلوم مى شود كه موضوع اصلى آزمايش {جهاد} است. به علاوه محور اصلى اين آيات فرمان قتال با كافران و جهاد در راه خدا مى باشد (إذا أنزلت سورة محكمة و ذكر فيها القتال ...).

زهد مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 3

3 _ آخرت انديشى و وارستگى از دل بستن به دنيا ، ويژگى مجاهدان در راه خدا

فليقاتل فى سبيل اللّه الّذين يشرون الحيوة الدّنيا بالاخرة

زيان مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 3

3 _ آسيب ها و صدمات متقابل مجاهدان و كافران در نبرد احد

ان تكونوا تألمون فانهم يألمون

بنابر آنچه در شأن نزول آيه آمده، مراد

از آسيبهاى متقابل، مسائلى است كه در جنگ احد پيش آمد.

سجده مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 2

2 _ توبه ، عبادت ، حمد ، تلاش در راه بندگى ، ركوع ، سجود ، امر به معروف و نهى از منكر و حفظ حدود الهى ، از صفات مجاهدان راه خدا

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. التّئبون ... و الحفظون لحدود اللّه

سرزنش مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 5

5 _ اتكاى افراطى برخى از پيكارگران احد به شخص پيامبر ( ص ) ، مورد نكوهش خداوند

افاين مات او قتل انقلبتم على اعقابكم

سعادت مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 170 - 6

6 _ شادمانى و علاقه شهيدان نسبت به سعادتمندى ديگر مجاهدان و رسيدنشان به مقام كشته شدگان راه خدا

و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم من خلفهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 7

7 _ سعادت و رستگارى حقيقى ، از آن مؤمنان مهاجر و مجاهد در راه خداست .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أولئك هم الفائزون

سوگند به اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 2 - 1

1 - سوگند خداوند ، به اسبانى كه هنگام جهاد با دويدن و كوباندن سم بر سنگ ها ، جرقه برمى افروختند .

فالموري_ت قدحًا

{قدح}، به معناى استخراج آتش از

سنگ چخماق است. اين كلمه مصدر و با {ايراء} (مصدر {موريات}) به يك معنا است (تاج العروس). عطف {موريات} بر {عاديات} با حرف {فاء}، بيانگر ارتباط {پيدايش جرقه} با {دويدن اسب ها} است و قسم را نيز به اين وصف سرايت داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند ، به اسبان مجاهدان كه هنگام صبحدم بر دشمنان تاخته و آنان را غافلگير كرده اند .

فالمغيرت صبحًا

{اغارة} (مصدر {مغيرات})، به معناى تاختن سريع اسب براى غارت كردن يا غير آن است (قاموس). {صبحاً} ظرف و تاختن در صبحگاه، كنايه از غافلگير كردن دشمن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 4 - 1

1 - سوگند خداوند ، به اسبان جنگى كه با حركت سريع خود ، در هجوم غافلگيرانه بر دشمنان دين ، غبار شديدى به فضا پراكنده ساختند .

فأثرن به نقعًا

فعل {أثرن}، عطف بر {مغيرات} و بيانگر آثار {اغارة} است; بنابراين قسم در آيه قبل به اين وصف نيز مربوط است. ضمير {به} به {عَدْو} (دويدن) _ كه از {عاديات} انتزاع شده است _ برمى گردد. {اثارة} (مصدر {أثرن}) به معناى منتشر ساختن است. {نقع}; يعنى، غبار منتشر و نكره بودن آن، بر شدّت غبار دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 5 - 1

1 - سوگند خداوند ، به اسبانى كه هنگام جهاد ، خود را به قلب سپاه دشمن زده ، رزمندگان را براى نبرد همه جانبه يارى مى دادند .

فوسطن

به جمعًا

{جمع}، به معناى جماعت و گروه است. اين كلمه مصدرى است كه به صورت اسم به كار مى رود (مصباح). ضمير {به} به {عَدْو} (دويدن) _ كه از {عاديات} انتزاع شده است _ بازمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 6 - 7

7 - خداوند ، در تأكيد بر ناسپاس بودن نوع انسان ها ، به اسبان تيزپاى مجاهدان سوگند ياد كرده است .

و الع_دي_ت . .. إنّ الإنس_ن لربّه لكنود

اين آيه و دو آيه بعد كه عطف بر آن است، جواب سوگندهايى است كه در آغاز سوره آمده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 7 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر آگاهى دشمنان اسلام از خوى ناسپاسى خويش ، به اسبان تيزپاى مجاهدان ، سوگند ياد كرده است .

و الع_دي_ت . .. و إنّه على ذلك لشهيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 8 - 7

7 - خداوند ، در تأكيد بر شدّت مال دوستى دشمنان دين ، به مَركب مجاهدان سوگند ياد كرده است .

و الع_دي_ت . .. و إنّه لحبّ الخير لشديد

سوگند به حركت اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 4 - 2

2 - حركت مَركب رزمندگان در راه جهاد ، حتى غبار برخاسته از آن ، ارزشمند و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند است .

فأثرن به نقعًا

سوگند به غبار اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20

- عاديات - 100 - 4 - 1،2

1 - سوگند خداوند ، به اسبان جنگى كه با حركت سريع خود ، در هجوم غافلگيرانه بر دشمنان دين ، غبار شديدى به فضا پراكنده ساختند .

فأثرن به نقعًا

فعل {أثرن}، عطف بر {مغيرات} و بيانگر آثار {اغارة} است; بنابراين قسم در آيه قبل به اين وصف نيز مربوط است. ضمير {به} به {عَدْو} (دويدن) _ كه از {عاديات} انتزاع شده است _ برمى گردد. {اثارة} (مصدر {أثرن}) به معناى منتشر ساختن است. {نقع}; يعنى، غبار منتشر و نكره بودن آن، بر شدّت غبار دلالت دارد.

2 - حركت مَركب رزمندگان در راه جهاد ، حتى غبار برخاسته از آن ، ارزشمند و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند است .

فأثرن به نقعًا

سوگند به مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 1 - 4

4 - سوگند خداوند ، به مجاهدان صف بسته و سخت كوش

و الص_فّ_ت صفًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 2 - 4

4 - سوگند خداوند ، به مجاهدان بازدارنده دشمنان و فريادزننده بر سر آنان

فالزّجرت زجرًا

{زجر} به معناى {منع} و {بازداشتن} است. واژه {زجرة} (مفرد {زاجرات}) نيز معادل {صيحة} و به معناى فرياد مى باشد كه در برداشت ياد شده هر دو استعمال ملاحظه شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 3 - 3

3 - سوگند خداوند به مجاهدان تلاوت گر آيات الهى و قرآن كريم

فالتّلي_ت ذكرًا

سوگند به نفس اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - عاديات - 100 - 1 - 1

1 - سوگند خداوند ، به اسبانى كه در راه جهاد تاخته و نفس نفس زده اند .

و الع_دي_ت ضبحًا

{عاديات}، از ريشه {عَدْو} (دويدن) است و به قرينه آيات بعد _ كه از جرقه هاى سُم و برپا كردن غبار سخن گفته است _ مراد، اسبان دونده است. {ضبح}; يعنى، صداى نفس هاى اسب كه به {ضُباح} (صداى روباه) تشبيه شده است (مفردات). جمله {فأثرن...} در آيات بعد _ كه خبر از گذشته مى دهد _ بيانگر آن است كه مراد، اسبانى است كه در نبردى خاص حضور داشتند. در شأن نزول آيه شريفه آمده است كه آن نبرد، غزوه {ذات السلاسل} بوده است.

شجاعت مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 14

14 _ نقش سازنده يادآورى حماسه شجاعت و پايدارى مجاهدان راه خدا و ياوران پيامبران در پيكار و مبارزه

و كايّن من نبىّ قاتل . .. و اللّه يحبّ الصّابرين

آيه شريفه با يادآورى حماسه {ربيّون}، در صدد سازندگى مسلمانان است تا ديگر بار همانند نبرد احد، سستى و زبونى به خود راه ندهند.

شكرگزارى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 6 - 8

8 - رزمندگانِ مجاهد ، سپاسگزار خداوند و پذيراى ربوبيت او هستند .

و الع_دي_ت . .. إنّ الإنس_ن لربّه لكنود

تمجيد مجاهدان از يك سو و نكوهش ناسپاسان از سويى ديگر، بيانگر آن است كه مجاهدان ناسپاس نيستند.

شكست مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73

- 2

2 _ متخلفان از جهاد ، داراى برخوردى دوگانه در برابر شكست و پيروزى مجاهدان

فان اصابتكم مصيبة قال قد انعم اللّه علىّ . .. و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ

صبر مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 250 - 4

4 _ استوارى قدم پيكارگران ، از نتايج شكيبايى آنان در پيكار و زمينه ساز نصرت الهى *

قالوا ربّنا افرغ . .. و انصرنا على القوم الكافرين

بنابراينكه سه جمله اى كه به عنوان دعا ذكر شده است، هر يك مقدّمه انجام پذيرى جمله بعدى باشد. يعنى صبر، عامل ثبات قدم و ثبات قدم، عامل نصر و پيروزى.

صداى اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 1 - 4

4 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله { و العاديات ضبحاً . . . } قال : ه_ذه السورة نزلت فى أهل وادى اليابس . . . فخرج علىّ ( ع ) و معه المهاجرون و الأنصار . . . ثمّ اغار عليهم بأصحابه . . . حتّى قتل مقاتليهم و سبى ذراريهم و استباح أموالهم و خرّب ديارهم و أقبل بالأسارى و الأموال معه . . . و أنزل اللّه تبارك و تعالى فى ذلك اليوم ه_ذه السورة { و العاديات ضبحاً } يعنى بالعاديات الخيل تعدوا بالرجال و الضبح صيحت ها فى اَعنّت ها و لُجُم ها ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند {و العاديات ضبحاً} روايت شده كه فرمود: اين سوره درباره ساكنان سرزمين يابس (در غزوه ذات السلاسل) نازل شد كه

على(ع) [براى جنگ با آنان] خارج شد و مهاجران و انصار همراه او بودند آن گاه شبانه با همراهانش بر آنان يورش برد تا آن كه جنگجويانشان را كشت، فرزندانشان را اسير گرفت، اموالشان را مباح قرار داد، خانه هايشان را خراب كرد و اسيران و اموال را همراه خود آورد و خداوند تبارك و تعالى در آن روز اين سوره (و العاديات ضبحاً) را نازل كرد و مقصود از {عاديات} اسبانى هستند كه به وسيله مردان سواركار مى تازند و {ضبح} شيهه آنها است در حالى كه در افسارها و لگام ها قرار دارند}.

صفات مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 2

2 _ اميد داشتن به رحمت الهى _ نه خود را مستحق آن شمردن _ ، از ويژگى هاى مؤمنان و مهاجرانِ مجاهد

انّ الذين امنوا و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللّه اولئك يرجون رحمت اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 3

3 _ آخرت انديشى و وارستگى از دل بستن به دنيا ، ويژگى مجاهدان در راه خدا

فليقاتل فى سبيل اللّه الّذين يشرون الحيوة الدّنيا بالاخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 2

2 _ توبه ، عبادت ، حمد ، تلاش در راه بندگى ، ركوع ، سجود ، امر به معروف و نهى از منكر و حفظ حدود الهى ، از صفات مجاهدان راه خدا

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. التّئبون ... و الحفظون لحدود اللّه

صفوف مجاهدان

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 1 - 4

4 - سوگند خداوند ، به مجاهدان صف بسته و سخت كوش

و الص_فّ_ت صفًّا

صلابت مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 17

17 _ نويد الهى به اعتلاى دين خويش با بسيج مردمانى مجاهد و نستوه ، با صلابت و بى باك از ملامت دشمنان دين

من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتى اللّه يقوم . .. لايخافون لومة لائم

ضعف مجاهدان غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 13

13 _ پيروزى مجاهدان بدر على رغم ناتوانى آنان حادثه اى عبرت آموز و شايسته بياد داشتن

و إذ يقول المنفقون . .. و من يتوكل على اللّه فإن اللّه عزيز حكيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {إذ} مفعول براى {اذكروا} باشد.

عبادات مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 2

2 _ توبه ، عبادت ، حمد ، تلاش در راه بندگى ، ركوع ، سجود ، امر به معروف و نهى از منكر و حفظ حدود الهى ، از صفات مجاهدان راه خدا

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. التّئبون ... و الحفظون لحدود اللّه

عبوديت مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 2

2 _ توبه ، عبادت ، حمد ، تلاش در راه بندگى ، ركوع ، سجود ، امر به معروف و نهى از منكر و حفظ

حدود الهى ، از صفات مجاهدان راه خدا

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. التّئبون ... و الحفظون لحدود اللّه

عصيان مجاهدان احد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 155 - 14

14 _ حلم خداوند در برابر نافرمانى و لغزش پيكارگران احد ( پشت كردن به ميدان كارزار )

انّ الّذين تولّوا . . انّ اللّه غفور حليم

عظمت اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 1 - 2

2 - ابزار جهاد ، حتى مركب رزمندگان و تاختن و صداى نفس نفس آن ، داراى عظمت در پيشگاه خداوند

و الع_دي_ت ضبحًا

عظمت تاخت و تاز اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 1 - 2

2 - ابزار جهاد ، حتى مركب رزمندگان و تاختن و صداى نفس نفس آن ، داراى عظمت در پيشگاه خداوند

و الع_دي_ت ضبحًا

عظمت تاخت و تاز مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 2 - 2

2 - تاخت و تاز رزمندگان ، حتى جرقه هاى سم اسبان آنها ، داراى عظمت در پيشگاه خداوند

فالموري_ت قدحًا

سوگند خداوند، نشانه عظمت چيزى است كه به آن سوگند ياد شده است.

عظمت تنفس اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 1 - 2

2 - ابزار جهاد ، حتى مركب رزمندگان و تاختن و صداى نفس نفس آن ، داراى عظمت در پيشگاه خداوند

و الع_دي_ت ضبحًا

عظمت جرقه سم اسب مجاهدان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 2 - 2

2 - تاخت و تاز رزمندگان ، حتى جرقه هاى سم اسبان آنها ، داراى عظمت در پيشگاه خداوند

فالموري_ت قدحًا

سوگند خداوند، نشانه عظمت چيزى است كه به آن سوگند ياد شده است.

عفو از مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 7

7 _ عفو خداوند از مسلمانان پيكارگر احد ، نسبت به فرارشان از آن كارزار

و لقد عفا عنكم . .. اذ تصعدون و لا تلون على احد

جمله {لقد عفا عنكم}، مى رساند كه فرار پيكارگران احد (اذ تصعدون . .. ) نيز مشمول عفو الهى قرار گرفته است.

عفو از مجاهدان احد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 24،25

24 _ عفو خداوند از سستى ، نزاع و نافرمانى پيكارگران احد

حتّى اذا فشلتم . .. و لقد عفا عنكم

25 _ شايستگى عفو از تخلّفات جنگى پيكارگران

و لقد عفا عنكم

عفو مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 11

11 _ لزوم عفو از خطاى مؤمنانِ مجاهد در راه خدا

ان الذين امنوا . .. و اللّه غفور رحيم

عبداللّه بن جحش و همراهانش، به خاطر قتال در ماه حرام، مرتكب خطا شدند، ولى خداوند از خطاى آنان گذشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 155 - 11

11 _ عفو و گذشت از خطا هاى جنگى رزمندگان ( تخلّف از دستورات فرماندهى و

. . . ) امرى نيكو و پسنديده

و لقد عفا اللّه عنهم انّ اللّه غفور حليم

علايق مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 1

1 - مجاهدان راه خدا ، مشتاق امداد هاى الهى و غلبه سريع بر دشمن

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

علما و مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 18

18 _ باقى ماندگان در مراكز علمى ( براى تفقه در دين ) ، موظف به تعليم و هدايت مجاهدان مراجعت كننده از نبرد *

فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم إذا رجعوا إليه

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه ضمير جمع فاعلى در {رجعوا} به جهادگران بازگردد نه به كسانى كه به تفقه در دين مى پردازند; يعنى، گروهى بايد براى جنگ بسيج شوند و گروهى ديگر در مركز باقى بمانند و كسب معرفت كنند تا هنگامى كه رزمندگان از جنگ باز مى گردند، به تعليم و هدايت آنان بپردازند.

عوامل اطمينان مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 21

21 _ تورات ، انجيل و قرآن ، سند وعده هاى خدا به مجاهدان و شهيدان و مايه اطمينان آنان

وعداً عليه حقاً فى التورية و الإنجيل و القرءان

عوامل تقويت مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 10

10 _ درك معارف الهى ( توحيد ، معاد و . . . ) و

ايمان به آنها ، عاملى اساسى در ايجاد توان فوق العاده در رزمندگان مؤمن

بأنهم قوم لايفقهون

فرياد مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 2 - 4

4 - سوگند خداوند ، به مجاهدان بازدارنده دشمنان و فريادزننده بر سر آنان

فالزّجرت زجرًا

{زجر} به معناى {منع} و {بازداشتن} است. واژه {زجرة} (مفرد {زاجرات}) نيز معادل {صيحة} و به معناى فرياد مى باشد كه در برداشت ياد شده هر دو استعمال ملاحظه شده است.

فضايل مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 5

5 _ اهميّت و ارزش هجرت و جهاد در راه خدا ، و برترى مهاجرانِ مجاهد بر ساير مؤمنان

ان الذين امنوا و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللّه

به نظر مى رسد تكرار موصول، دلالت بر ارزشمندى ايمان داشته باشد; اگر چه همراه با جهاد و هجرت نباشد; امّا آنگاه كه توأم با هجرت و جهاد باشد، ارزش و اهميّتى برتر مى يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 18

18 _ لطف و عنايت خاصّ خداوند نسبت به پيكارگران نبرد احد

فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 22

22 _ مهاجر آواره و آزار ديده در راه خدا ، و جهادگر و جان باخته ، مصداق مؤمن خردمند

لايات لاولى الالباب . .. فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم ... و قاتلوا و قتلوا

اجابت دعاى خردمندان به دليل اعمال آنان

است. {انّى لا اضيع ... } و جمله {فالّذين} به دليل {فا}، بيانگر آن اعمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 71 - 5

5 _ مجاهدان راه خدا ، همنشين با پيامبران ، صدّيقان ، شاهدان و صالحان

فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم . .. يا ايّها الّذين امنوا خذوا حذركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 74 - 12

12 _ مجاهدان راه خدا هرگز مغلوب نيستند ، هر چند كشته شوند . *

فيقتل او يغلب

به كارگيرى كلمه {يُقتل} به جاى {يُغْلَب} (مغلوب شود) مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 18

18 _ غنائم فراوان خداوند از آن مجاهدانى است كه در راه او مى جنگند و از دنياطلبى مى پرهيزند .

اذا ضربتم فى سبيل اللّه . .. و لا تقولوا ... فعند اللّه مغانم كثيرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 1،3،5،15

1 _ نابرابرى مرتبه و درجه مجاهدان در راه خدا با كسانى كه على رغم توانمندى در جهاد شركت نمى كنند .

لا يستوى القاعدون من المؤمنين غير اولى الضرر و المجاهدون فى سبيل اللّه

3 _ مجاهدان را نبايد از نظر اجتماعى با توانمندان بازنشسته از جنگ يكسان و همانند شمرد .

لا يستوى القاعدون من المؤمنين غير اولى الضرر و المجاهدون فى سبيل اللّه

مقصود اين است كه در شرايط مساوى، اولويت در حقوق اجتماعى از آن مجاهدان راه خداست.

5 _

خداوند ، برترى دهنده مقام جهادگران با مال و جان بر بازنشستگان از جنگ

فضّل اللّه المجاهدون باموالهم و انفسهم على القاعدين درجة

15 _ خداوند ، مجاهدان را با اعطاى مقامى بلند و پاداش بزرگ ، بر بازنشستگان از جهاد برترى داده است .

فضّل اللّه المجاهدين باموالهم و انفسهم على القاعدين درجة . .. و فضّل اللّه المجا

{اجراً عظيماً}، مفعولٌ به براى {فضّل} است و در {فضّل}، معناى عطا كردن تضمين شده ست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 1،2

1 _ سرزنش خداوند نسبت به مسلمانانى كه شغل آب دهى به حاجيان و سرپرستى مسجدالحرام را با جهاد در راه خدا برابر انگاشته و خويشتن را همطراز با مؤمنان اهل پيكار در راه خدا مى پنداشتند .

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر و جهد فى

2 _ همسنگ قرار دادن كافر و مشرك نيك كردار با مؤمن مجاهد ، عملى ناصواب و شايسته ملامت و توبيخ است .

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر و جهد فى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 2

2 _ مهاجران و مجاهدان راه خدا ، مشمول رحمت ويژه الهى اند .

هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم برحمة منه

نكره آوردن كلمه {رحمة} حاكى از اين است كه: مؤمنان مهاجر و مجاهد راه خدا، برخوردار از رحمتى خاص و ويژه خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 22 -

2

2 _ مؤمنان هجرت كننده و مجاهد ، برخوردار از زندگى جاودان در باغ هاى سرشار از نعمت ، در سراى بهشت

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. و جنت لهم فيها نعيم مقيم. خلدين فيها أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 2،9

2- خداوند ، نسبت به مهاجرانى كه با هجرت ، جهاد و صبر ، دين خود را حفظ كردند ، بسيار بخشنده و مهربان است .

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا ثمّ ج_هدوا و صبروا

خبر {إن ربّك للذين . ..} محذوف است كه {لغفور رحيم} بر آن دلالت دارد.

9- هجرت كنندگان رنج ديده ، جهادگر و مقاوم ، مورد عنايت خاص خداوند و برخوردار از نصرت او *

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا ثمّ ج_هدوا و صبروا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {ربّك} اسم {إن} بوده و لام حرف جر و {الذين} متعلق به خبر محذوفى مانند {هو ناصر لهم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 38 - 18

18_ شرافت پاسدارى از دين ، شايسته ملت هاى مجاهد و انفاقگر و نه بخلورزان دنياگرا

و إن تتولّوا يستبدل قومًا غيركم ثمّ لايكونوا أمث_لكم

با توجه به اين كه آيات پيشين در زمينه جهاد و انفاق و نيز روى گردانان از جهاد و انفاق بود; اين آيه مى تواند خطاب به جامعه مسلمين عصر پيامبر(ص) باشد كه اگر آنان از جهاد و انفاق روى گردانند، خداوند شرافت پاسدارى از دين را از آنان سلب كرده و به

امتى خواهد داد كه اين چنين نباشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 21

21 - برابر دانستن مؤمنان مجاهد و انفاق گر قبل از فتح مكه ، با مجاهدان و انفاق گران بعد از آن ، از نظر مقام و منزلت در پيشگاه خداوند ، پندارى باطل است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 1

1 - مجاهدان راه خداوند ، محبوبان او هستند .

إنّ اللّه يحبّ الذين يق_تلون فى سبيله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 8

8 - وجود خانه هاى عالى و دلپذير براى مؤمنان مجاهد در { جنّات عدن }

و مس_كن طيّبة فى جنّ_ت عدن

{جنّات عدن}، مى توان اسم خاص باشد و غير از {جنّات تجرى} به شمار آيد، براشت ياد شده برگفته از اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 2

2 - مجاهدان راه خدا ، ياران خدا هستند .

تؤمنون باللّه و رسوله و تج_هدون فى سبيل اللّه. .. ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنص

ارتباط آيه شريفه با آيات پيشين، بيانگر مطلب بالا است.

فضايل مجاهدان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 1

1 _ تقدير و تمجيد خداوند از مؤمنان مهاجر و مجاهد صدر اسلام

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أعظم درجة عند اللّه

فضايل مجاهدان غزوه بدر

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 17

17 _ مجاهدين بدر ، مورد توجه و عنايت خاص خداوند بودند .

و لتطمئن به قلوبكم . . يغشيكم ... ينزل عليكم ... ليطهّركم

قلب مجاهدان غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 10 - 2

2 _ قلب هاى مجاهدان بدر تا پيش از بشارت پيروزى ، آكنده از اضطراب و پريشانى بود .

لتطمئن به قلوبكم

واژه اطمينان به معناى آرامش خاطر پس از اضطراب و پريشانى خاطر است. (مفردات راغب).

كثرت مجاهدان در غزوه حنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 25 - 4،5،6

4 _ مسلمانان ، در جنگ حنين حضورى گسترده داشتند .

و يوم حنين إذ أعجبتكم كثرتكم

5 _ حضور گسترده مسلمانان در جنگ حنين ، مايه اعجاب و غرورشان شده بود .

و يوم حنين إذ أعجبتكم كثرتكم

6 _ كثرت نفرات مسلمانان در جنگ حنين ، كارساز نبود .

و يوم حنين إذ أعجبتكم كثرتكم فلم تغن عنكم شيئاً

كوبيدن سم اسب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 2 - 1

1 - سوگند خداوند ، به اسبانى كه هنگام جهاد با دويدن و كوباندن سم بر سنگ ها ، جرقه برمى افروختند .

فالموري_ت قدحًا

{قدح}، به معناى استخراج آتش از سنگ چخماق است. اين كلمه مصدر و با {ايراء} (مصدر {موريات}) به يك معنا است (تاج العروس). عطف {موريات} بر {عاديات} با حرف {فاء}، بيانگر ارتباط {پيدايش جرقه} با {دويدن اسب ها} است و

قسم را نيز به اين وصف سرايت داده است.

مجاهدان احد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 9

9 _ سرزنش خداوند به پيكارگران احد كه چرا على رغم مشاهده يارى الهى در جنگ بدر ، تصميم به سستى در كارزار احد گرفتند .

و اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا . .. و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

لحن آيه، حكايت از سرزنش مسلمانانى است كه در جنگ احد، تصميم به سستى و نافرمانى گرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 124 - 1،2،3،7

1 _ وعده پيامبر ( ص ) به مؤمنان پيكارگر بدر و يا رزمندگان احد ، به امداد الهى با فرستادن سه هزار فرشته

اذ تقول للمؤمنين الن يكفيكم ان يمدّكم ربّكم بثلثة الاف من الملئكة منزلين

برخى مفسران {اذ تقول} را بدل از {اذ همّت} گرفته اند و عقيده دارند كه وعده امداد با ملائكه، درباره جنگ احد است. برخى ديگر {اذ تقول} را متعلق به {و لقد نصركم اللّه ببدر} گرفته اند و اين وعده را، در جنگ بدر دانسته اند.

2 _ تقويت روحيه پيكارگران بدر و اُحد ، ز سوى پيامبر ( ص )

اذ تقول للمؤمنين الن يكفيكم ان يمدّكم ربّكم

3 _ خداوند ، سه هزار فرشته را براى يارى رزمندگان بدر فروفرستاد .

الن يكفيكم ان يمدّكم ربّكم بثلثة الاف من الملئكة منزلين

{اذ تقول . .. } يعنى يادآور زمانى را كه به مؤمنين وعده امداد الهى را مى دادى; اگر اين وعده تحقق پيدا نكرده بود يادآورى آن لغو بود.

7

_ فرشتگان ، از جمله ابزار هاى امداد هاى خداوند

ان يمدّكم ربّكم بثلثة الاف من الملئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 8

8 _ وعده الهى به نزول پنجهزار فرشته براى يارى رزمندگان بدر و يا احد و يا حمراءالاسد ، در صورت صابر بودن و تقوا داشتن

ان تصبروا و تتّقوا . .. يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة

برخى مفسّران به قرينه جمله {يأتوكم من فورهم هذا}، آيه مورد بحث را درباره قضيه حمراءالاسد دانسته اند كه مشركان پس از غلبه در احد و انصراف از معركه، پشيمان شدند و تصميم بر يورش به مدينه را داشتند كه پيامبر(ص) پس از دريافت اين خبر، مسلمانان را براى رويارويى با آنان فراخواند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 13

13 _ پندار غلط جاودانگى پيامبر ( ص ) ، موجب ارتداد و واپسگرايى برخى از مبارزان احد ، و انكار رسالت آن حضرت پس از شايعه قتل ايشان

افاين مات او قتل انقلبتم على اعقابكم

مفسران در شأن نزول آيه گفته اند: آنگاه كه خبر قتل پيامبر(ص) در بين مردم شايع شد، برخى از مسلمانان اظهار داشتند كه اگر محمّد(ص) پيامبر بود، كشته نمى شد. (مجمع البيان، ذيل آيه.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 1،5،9،15،22،25،31،32

1 _ فروفرستادن خوابى آرام بخش از سوى خداوند بر پيكارگران احد ، به دنبال اندوههايى كه در آن كارزار بر ايشان گذشت .

ثمّ انزل عليكم من بعد الغمّ امنة نعاساً

{امنة}

(آرامش خاطر)، مفعول براى {انزل} است و {نعاساً} به معناى خواب، عطف بيان و يا بدل از {امنة} است.

5 _ خواب آرام بخش ، تنها پيكارگران خداجوى نبرد احد را فراگرفت .

ثمّ انزل . .. امنة نعاساً يغشى طائفة منكم

به قرينه {طائفة قد اهمّتهم . .. }، طائفه اوّل حمل بر كسانى مى شود كه همّتشان دين و خدا بود.

9 _ مسلمانان در پيكار احد متشكّل از دو جناح ، خداجويانِ آخرت طلب و خودگزينانِ دنياخواه بودند .

يغشى طائفة منكم و طائفة قد اهمّتهم انفسهم

15 _ ترديد برخى از مسلمانان نبرد احد در حقّانيّت اسلام و وعده رسول خدا ( ص ) به پيروزى مسلمانان بر دشمنانشان

و طائفة . .. يقولون هل لنا من الامر من شىء

برخى از مسلمانان گمان مى كردند چون به اسلام گرويده اند و اسلام دين حق و الهى است، بايد همه امور بر طبق خواسته آنان پيش رود; ولى آنگاه كه شكست خوردند، به ترديد افتادند و گفتند گويا اختيار امور به دست ما نيست و در نتيجه اسلام دين حق نيست و وعده هاى رسول خدا (ص) بى مورد است.

22 _ انكار حقانيّت رسول خدا ( ص ) و نادرست پنداشتن وعده هاى الهى به پيروزى ، چيزى است كه خودگزينان شركت كننده در نبرد احد از رسول خدا پنهان مى داشتند .

و طائفة . .. يخفون فى انفسهم ما لايبدون لك

25 _ شهادت برخى از پيكارگران احد و شكست در آن كارزار ، موجب ترديد مسلمانان سست انديشه

يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

31 _ مسلمانان آخرت طلب و خداخواه احد ، مشتاقان شهادت و

رهسپار به سوى قتلگاه خويش

قل لو كنتم فى بيوتكم لبرز الّذين كتب عليهم القتل الى مضاجعهم

على رغم اينكه آيه درباره توحيد افعالى است و بيان اين معنا كه امور به دست خداوند است، خروج براى شهادت را به خود مبارزان نسبت داد تا اشاره به اشتياق آنان به شهادت كند. كاربرد كلمه {مَضجع} (خوابگاه) به جاى قتلگاه، مؤيّد اين معناست.

32 _ حضور پيكارگران خداجوى در صف رزمندگان احد ، حتى در صورت شركت نكردن دنياطلبان خودخواه

قل لو كنتم فى بيوتكم لبرز الّذين كتب عليهم القتل الى مضاجعهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 155 - 2،3،5،10

2 _ حضور مجاهدانى پايمرد و استوار به همراه پيامبر ( ص ) در كارزار احد ، تا آخرين لحظه هاى پيكار

انّ الّذين تولّوا منكم يوم التقى الجمعان

بنابر اينكه {من} در {منكم} براى تبعيض باشد، كه دلالت مى كند گروهى فرار كردند و قهراً گروهى تا آخر جنگ همراه پيامبر (ص) باقى ماندند و به دفاع ادامه دادند.

3 _ لغزش ( فرار از كارزار ) برخى از مجاهدان احد ، بر اثر نفوذ شيطان در ايشان

انّ الّذين تولّوا . .. انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبوا

5 _ خودخواهى و دنياپرستى برخى مجاهدان احد ، موجب نفوذ شيطان در آنان و گريزشان از صحنه كارزار

قد اهمّتهم انفسهم . .. انّ الّذين تولّوا .. انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبو

خودمحورى و دنياطلبى، كه معناى جمله {قد اهمّتهم انفسهم} است، مى تواند مصداق روشن و مورد نظر از جمله {ببعض ما كسبوا} باشد.

10 _ عفو خداوند از گناه فراريان جنگ احد

انّ الّذين تولّوا .

. و لقد عفا اللّه عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 16

16 _ عفو از خطاكاران پيكار احد ، تكليف الهى پيامبر ( ص )

فاعف عنهم و استغفر لهم

به متقضاى ارتباط اين آيه با آيات نبرد احد، از جمله افراد مورد نظر كه پيامبر (ص) موظّف به ناديده گرفتن خطاى آنان است، خطاكاران نبرد احد مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 165 - 5

5 _ پندار ناصواب برخى پيكارگران احد در تحليل عوامل شكست آن نبرد

انّى هذا قل هو من عند انفسكم

جمله {انّى هذا} به اين مطلب اشاره دارد كه گويا مجاهدان احد علّت شكست آن نبرد را بيرون از عملكرد خويش مى دانستند، كه جمله {من عند انفسكم} ريشه صحيح آن را گوشزد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 2

2 _ ادعاى باطل منافقان كه اگر جنگاوران احد در آن كارزار شركت نمى كردند ، به شهات نمى رسيدند .

لو اطاعونا ما قتلوا . .. ان كنتم صادقين

مجاهدان بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 2،3،4،18

2 _ مجاهدان جنگ بدر ، نمونه اى از مسلمانان صبور و تقواپيشه كه خداوند با يارى خويش ، مانع زيان رسانى كافران به آنان گرديد .

ان تصبروا و تتقوا لا يضرّكم كيدهم . .. و لقد نصركم اللّه ببدر

3 _ كمبود نفرات و توانايى نظامى مؤمنان پيكارگر در جنگ بدر

، نسبت به قواى نظامى دشمن

و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

كلمه {اذلّة}، چون جمع قلّه است، اشاره به كمبود و قلّت نيروى انسانى مؤمنان دارد. و ماده ذلّت (زبونى و ناتوانى) به مناسبت مورد، حاكى از كمبود توانايى نظامى از جهت تداركات و وسايل جنگى است.

4 _ مجاهدان جنگ بدر با نداشتن ساز و برگ كافى در مقابل دشمنان ، توانستند با ايمان و توكّل به خدا بر آنان پيروز شوند .

و على اللّه فليتوكّل المؤمنون. و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

جمله {و لقد نصركم اللّه ببدر}، مى تواند نمونه اى باشد از حقيقت بيان شده در آيه قبل; يعنى عامل نصرت شما در بدر، توكّل شما بر خداوند بود.

18 _ تقواى مؤمنان پيكارگر بدر ، موجب برخوردارى آنان از نصرت الهى

و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة فاتّقوا اللّه لعلّكم تشكرون

بنابر اينكه جمله {فاتّقوا اللّه}، تفريع براى {و لقد نصركم اللّه ببدر} باشد. يعنى عامل پيروزى و جلب نصرت الهى در جنگ بدر، همان تقواى ايشان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 124 - 2

2 _ تقويت روحيه پيكارگران بدر و اُحد ، ز سوى پيامبر ( ص )

اذ تقول للمؤمنين الن يكفيكم ان يمدّكم ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 7،8

7 _ نزول پنجهزار فرشته امدادگر ، مژده اى به مؤمنان پيكارگرِ صابر و تقواپيشه در جنگ بدر

ان تصبروا و تتّقوا . .. يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة

8 _ وعده الهى به نزول پنجهزار فرشته

براى يارى رزمندگان بدر و يا احد و يا حمراءالاسد ، در صورت صابر بودن و تقوا داشتن

ان تصبروا و تتّقوا . .. يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة

برخى مفسّران به قرينه جمله {يأتوكم من فورهم هذا}، آيه مورد بحث را درباره قضيه حمراءالاسد دانسته اند كه مشركان پس از غلبه در احد و انصراف از معركه، پشيمان شدند و تصميم بر يورش به مدينه را داشتند كه پيامبر(ص) پس از دريافت اين خبر، مسلمانان را براى رويارويى با آنان فراخواند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 127 - 1

1 _ هلاكتِ بخشى از قواى دشمن و خوار شدن بخشى ديگر ، از اهداف نصرت الهى به رزمندگان بدر

و لقد نصركم اللّه ببدر . .. ليقطع طرفاً من الّذين كفروا او يكبتهم

برداشت فوق، با عنايت به ملحوظات ذيل است. يكم اينكه: {ليقطع} و {يكبتهم}، به جمله {و لقد نصركم اللّه ببدر} متعلق باشد. دوّم اينكه: {قطع} به معناى هلاك كردن باشد، چنانچه در روح المعانى آمده است. سوّم اينكه: {او} در {او يكبتهم}، براى تنويع باشد; يعنى عدّه اى به هلاكت و عدّه اى ديگر به ذلّت و خوارى كشانده شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 128 - 3،7

3 _ پيروزى مؤمنانِ پيكارگرِ بدر ، تنها به دست خدا بود ، نه پيامبر ( ص )

و لقد نصركم اللّه ببدر . .. ليس لك من الامر شىء

اگر {ال} در {الامر} براى جنس باشد، پيروزى در جنگ بدر مصداقى از آن خواهد بود و اگر عهد ذكرى

باشد، اشاره به پيروزى در آن جنگ است.

7 _ توبه مشركان و پذيرش آن از سوى خداوند و يا عذاب و مجازات آنان ، هدفى براى نصرت الهى به رزمندگان بدر

ولقد نصركم اللّه ببدر . .. ليقطع طرفاً ... او يتوب عليهم

جمله {يتوب عليهم} و نيز {يعذّبهم}، عطف است بر {يقطع طرفاً}; و اين جمله متعلق به {نصركم اللّه ببدر} است. و لذا عذاب مشركان و پذيرش توبه آنان نيز از اهداف پيروزى جنگ بدر خواهد بود.

مجاهدان حمراء الاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 8

8 _ وعده الهى به نزول پنجهزار فرشته براى يارى رزمندگان بدر و يا احد و يا حمراءالاسد ، در صورت صابر بودن و تقوا داشتن

ان تصبروا و تتّقوا . .. يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة

برخى مفسّران به قرينه جمله {يأتوكم من فورهم هذا}، آيه مورد بحث را درباره قضيه حمراءالاسد دانسته اند كه مشركان پس از غلبه در احد و انصراف از معركه، پشيمان شدند و تصميم بر يورش به مدينه را داشتند كه پيامبر(ص) پس از دريافت اين خبر، مسلمانان را براى رويارويى با آنان فراخواند.

مجاهدان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 89 - 1

1 _ باغ ها و نهر هاى روان و زندگى جاودان ، مهيّا شده از جانب خدا براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان مجاهد

أعد اللّه لهم جنت تجرى من تحتها الأنهر خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 -

10

10 - افراد ناتوان از جهاد ، همانند مجاهدان ، برخوردار از بهشت در صورت داشتن روح اطاعت در برابر خدا و رسول او

ليس على الأعمى حرج . .. و من يطع اللّه و رسوله جنّ_ت

برداشت بالا بنا بر اين نكته است كه {من يطع. ..} جواب سؤال مقدر باشد، زيرا پس از رفع حكم جهاد از افراد ناتوان، ممكن است سؤال شود كه: چرا اين گروه از فيض جهاد محروم اند؟ خداوند در جواب مى فرمايد: آنان نيز اگر مطيع باشند، همانند مجاهدان، از پاداش الهى برخوردار خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 3

3 - آمرزش گناه و حيات جاودان در بوستان هاى بهشت ، تضمين شده از سوى خداوند ، براى مؤمنان راستين و مجاهدان راه او

تؤمنون باللّه . .. يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنّ_ت... و مس_كن طيّبة

مجاهدان در بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 12 - 8

8 - وجود خانه هاى عالى و دلپذير براى مؤمنان مجاهد در { جنّات عدن }

و مس_كن طيّبة فى جنّ_ت عدن

{جنّات عدن}، مى توان اسم خاص باشد و غير از {جنّات تجرى} به شمار آيد، براشت ياد شده برگفته از اين احتمال است.

مجاهدان صابر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 249 - 31

31 _ پيكارگران صابر و استوار ، از سوى خداوند مأذون به پيروزى و غلبه بر دشمنانند . *

كم من فئة . .. باذن اللّه و اللّه مع الصّابرين

جمله {واللّه مع

الصّابرين} مى تواند بيانى باشد براى {باذن اللّه}; يعنى شكيبايان در نبرد، عامل جلب اذن الهى براى پيروزى و غلبه هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 126 - 8

8 _ تعلق نصرت الهى به پيكارگران اهل صبر و تقوا ، برخاسته از حكمت خداوند

ان تصبروا و تتّقوا . .. و ما النّصر الّا من عند اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 148 - 5

5 _ بخشايش گناهان و گذشت از اسراف ها و زياده روى ها و ثبات قدم ، پاداش الهى به مجاهدان صابر و نيايشگر

ربّنا اغفر . .. فاتيهم اللّه ثواب الدّنيا و حسن ثواب الاخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 9

9 _ باور به همراهى خدا با مجاهدان صابر ، زمينه ساز تحمل سختى هاى نبرد و صبر در برابر ناملايمات آن

و اصبروا إن اللّه مع الصبرين

مجاهدان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 2

2 _ آمادگى گروهى از مجاهدان عصر پيامبر ( ص ) براى شركت در جهاد ، على رغم آسيب ديدن در جنگ قبلى ( احد )

الّذين استجابوا لِلّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح . .. اجر عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 1

1 _ پاسخگويان به دعوت خدا و پيامبر ( ص ) پس از نبرد احد براى

جهاد ، كسانى بودند كه از شايعه حمله دشمن نترسيدند و ايمانشان افزون گرديد .

الّذين استجابوا للّه . .. الّذين قال لهم النّاس ... فزادهم ايمانا

مجاهدان غزوه احد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 5

5 _ برخى از مجروحان جنگ احد على رغم پذيرش دعوت خدا و پيامبر ( ص ) به نبردى ديگر ، از احسان و تقواى لازم برخوردار نبودند .

الّذين استجابوا . .. للّذين احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظيم

{منهم}، حال براى ضمير {احسنوا} است و كلمه {من}، ظهور در تبعيض دارد ; يعنى اجابت كنندگان را به دارندگان تقوا و احسان و فاقدان آن تقسيم مى كند.

مجاهدان غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 2،6،7،19

2 _ خداوند در آستانه جنگ بدر با رفع اضطراب از مجاهدان ، آنان را از آرامشى كامل بهره مند ساخت .

إذ يغشيكم النعاس أمنة منه

6 _ خداوند در آستانه جنگ بدر مسلمانان را از نعمت باران بهره مند ساخت .

و ينزل عليكم من السماء ماء

7 _ فراهم شدن آب براى غسل و وضو و تطهير نجاست ها و قذارت ها ، از اهداف نزول باران براى مجاهدان بدر

و ينزل عليكم من السماء ماء ليطهّركم به

ذكر نشدن متعلق {يطهركم} حكايت از عموميت آن متعلق دارد (نجاستهاى ظاهرى و باطنى). يعنى خداوند باران را فرو فرستاد تا نجاستهاى ظاهرى را به وسيله آن برطرف سازيد و آنان كه جنب هستند غسل كنند و ديگران وضو بسازند.

19 _ خداوند با تقويت دل هاى مجاهدان بدر

آنان را براى رويارويى با مشركان ثابت قدم ساخت .

ليربط على قلوبكم و يثبت به الأقدام

{يثبت به الأقدام} در عين اينكه بيانگر هدفى از اهداف نزول باران است، نبودن {لام} در آن مى رساند كه اين هدف به دنبال {ليربط على قلوبكم} حاصل مى شود. بنابراين مى توان گفت ضمير در {به} به استحكام قلوب، كه از {ليربط على قلوبكم} استفاده مى شود، برمى گردد. قابل ذكر است كه در برداشت فوق ثبات قدم (يثبت به الأقدام) به معناى كنايى آن (پايدارى و عزم راسخ) گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 9

9 _ خداوند ، مجاهدان بدر را به در هم كوبيدن سر هاى كافران و از كار انداختن پنجه هاى آنان ، تهييج كرد .

فاضربوا فوق الأعناق و اضربوا منهم كل بنان

برداشت فوق بر اين اساس است كه خطاب در جمله {فاضربوا . .. } متوجه مجاهدان باشد. جمله {و ما جعله اللّه إلا بشرى} در آيه دهم، كه مسؤوليت فرشتگان را تنها بشارت دهى اعلام كرد، مى تواند مؤيد اين احتمال باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 17 - 3

3 _ خداوند با بيان نقش اصلى خويش در پيروزى جنگ بدر زمينه ساز پرهيز پيكارگران بدر از اعجاب و غرور به خاطر پيروزى در آن نبرد

فلم تقتلوهم . ... و ما رميت إذ رميت

از اهداف آيه مورد بحث، كه پيروزى مؤمنان را برخاسته از اراده خدا دانسته، اين است كه پيكارگران بدر پيروزى را نعمتى از جانب خداوند بدانند و از

آنِ قدرت خويش نشمارند تا به غرور و اعجاب مبتلا نگردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 42 - 5

5 _ قافله تجارى قريش به هنگام استقرار سپاهيان بدر ، در مسيرى پايينتر از سپاه اسلام در حركت بودند .

و الركب أسفل منكم

كلمه {ركب} جمع راكب و به معناى سواران است و مقصود از آن به گفته اهل تفسير كاروان تجارى قريش است. تعبير از كاروان تجارى به {سواران} مى تواند اشاره به حركت سريع آنان براى فرار از مسلمانان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 1

1 _ جبهه ايمان در كارزار بدر ، متشكل از مؤمنان متكى بر خدا ، عناصرى منافق و گروهى سست ايمان

إذ يقول المنفقون و الذين فى قلوبهم مرض . .. و من يتوكل على اللّه

{مرض} به معناى بيمارى است و مقصود از آن در اينجا به اين دليل كه در مقابل نفاق قرار گرفته، ترديد در حقانيت دين است كه از آن مى توان به ضعف ايمان تعبير كرد. جمله {و من يتوكل على اللّه} اشاره به گروه سوم، يعنى مؤمنان حقيقى و راستين، دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 4

4 _ مجاهدان بدر پيش از غلبه كامل بر دشمن ، براى دستيابى به منافعى مادى ، به گرفتن اسير اقدام كردند .

ما كان لنبى . .. تريدون عرض الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 1،2

1 _ گرفتن

اسير در كارزار بدر ، مقتضى گرفتار شدن مجاهدان آن كارزار به عذابى بزرگ از جانب خداوند

لو لا كتب من اللّه سبق لمسكم فيما أخذتم عذاب عظيم

كلمه {فى} در {فيما أخذتم} سببيه است و {ما} در آن مصدريه. يعنى {بسبب أخذكم}. و مراد از آن به دليل آيه قبل اسير گرفتن است.

2 _ گرفتار نشدن مجاهدان بدر به عذاب الهى در كارزار بدر ، امرى تقدير شده از جانب خداوند

لو لا كتب من اللّه سبق لمسكم فيما أخذتم عذاب عظيم

مجاهدان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 6

6 _ نيرو هاى رزمى جنگ تبوك ، متشكل از مهاجر و انصار

المهجرين و الانصار الذين اتبعوه فى ساعة العسرة

مجاهدان فقير و غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 6

6 _ محروم شدن برخى از رزمندگان داوطلب ، از شركت در جنگ تبوك ، به خاطر نداشتن امكانات رزمى ( مركب و . . . ) على رغم اشتياق شديد آنان به جهاد

تولوا و أعينهم تفيض من الدمع حزناً ألا يجدوا ما ينفقون

مجاهدان متجاوز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 8

8 - مجاهدان ، در صورتى كه از حدود الهى در جنگ تجاوز كنند و يا حقوق دشمنان را رعايت ننمايند ، از محبت خداوند محروم خواهند شد .

إن اللّه لايحب المعتدين

مجاهدان متقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 126 - 8

8 _

تعلق نصرت الهى به پيكارگران اهل صبر و تقوا ، برخاسته از حكمت خداوند

ان تصبروا و تتّقوا . .. و ما النّصر الّا من عند اللّه العزيز الحكيم

مجاهدان مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 1

1 _ پيكارگران مسلمان بايد خمس غنايم جنگى به دست آمده را بپردازند .

أنما غنمتم من شىء فأن للّه خمسه

از مصاديق مورد نظر براى {ما غنمتم} به دليل وقوع آن در بين آيات جنگ، چيزهايى است كه از دشمن گرفته مى شود كه به آن غنايم جنگى اطلاق مى گردد.

مجاهدان و پاسدارى حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 2

2 _ توبه ، عبادت ، حمد ، تلاش در راه بندگى ، ركوع ، سجود ، امر به معروف و نهى از منكر و حفظ حدود الهى ، از صفات مجاهدان راه خدا

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. التّئبون ... و الحفظون لحدود اللّه

مجاهدان و دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 1،6

1 _ مجاهدان نبايد در رويارويى و تعقيب دشمنان ، سستى نشان دهند .

و لاتهنوا فى ابتغاء القوم

6 _ ضرورت آماده سازى مجاهدان براى تحمل رنج ها و خسارت هاى ناشى از نبرد با دشمنان

ان تكونوا تألمون فانهم يألمون كما تألمون و ترجون من اللّه ما لايرجون

هدف از بيان امتيازات نيروهاى مجاهد (ترجون من اللّه) و نيز تبيين رنجهاى دشمنان به هنگامه نبرد، اين است كه اهل ايمان را براى نبرد آماده سازد

و به آنان روحيه رويارويى با دشمنان را القا كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 28

28 _ دلباختگان خداوند ، فروتن در برابر مؤمنان ، سرفراز در قبال كافران و مجاهدانى بى پروا از ملامت دشمنان دين

يحبونه اذلة على المؤمنين . .. يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

مجاهدان و كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 13 - 4

4 _ رويارويى مجاهدان در راه خدا و كافران ، در بدر

فئة تقاتل فى سبيل اللّه و اخرى كافرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 8،28

8 _ خداوند نويد بخش ظهور مجاهدانى نستوه ، محبوب خدا و دوستدار وى ، متواضع در برابر مؤمنان و سرافراز بر كافران

فسوف يأتى اللّه بقوم . .. و لايخافون لومة لائم

28 _ دلباختگان خداوند ، فروتن در برابر مؤمنان ، سرفراز در قبال كافران و مجاهدانى بى پروا از ملامت دشمنان دين

يحبونه اذلة على المؤمنين . .. يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

مجاهدان و متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 6

6 _ متخلفان از جهاد ، پس از پيروزى به گونه اى سخن مى گويند كه گويا هيچ ارتباطى با مجاهدان نداشته و اطلاعى از درگيرى ها و جهاد نداشته اند .

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ . .. و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ كان لم تكن بينكم

مجاهدان و مؤمنان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 8،28

8 _ خداوند نويد بخش ظهور مجاهدانى نستوه ، محبوب خدا و دوستدار وى ، متواضع در برابر مؤمنان و سرافراز بر كافران

فسوف يأتى اللّه بقوم . .. و لايخافون لومة لائم

28 _ دلباختگان خداوند ، فروتن در برابر مؤمنان ، سرفراز در قبال كافران و مجاهدانى بى پروا از ملامت دشمنان دين

يحبونه اذلة على المؤمنين . .. يجهدون فى سبيل اللّه و لايخافون لومة لائم

محبوبيت مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 8

8 _ خداوند نويد بخش ظهور مجاهدانى نستوه ، محبوب خدا و دوستدار وى ، متواضع در برابر مؤمنان و سرافراز بر كافران

فسوف يأتى اللّه بقوم . .. و لايخافون لومة لائم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 1

1 - مجاهدان راه خداوند ، محبوبان او هستند .

إنّ اللّه يحبّ الذين يق_تلون فى سبيله

محمد(ص) و مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 4

4 _ وجود پيامبر ( ص ) در ميان مجاهدان بدر ، مانع نزول عذاب بر آنان شد .

لو لا كتب من اللّه سبق لمسكم فيما أخذتم

از احتمالاتى كه درباره {كتب من اللّه . .. } گفته شده، حقيقتى است كه در آيه 33 همين سوره آمده است (ما كان اللّه ليعذبهم و أنت فيهم. يعنى خداوند مردم را تا زمانى كه تو در ميان آنها هستى عذاب نخواهد كرد.)

مدح مجاهدان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 1

1- تمجيد خداوند از مؤمنانى كه در كوران مشكلات ، از ايمان نبريدند و با هجرت و جهاد ، صبر پيشه كردند .

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا

مراتب مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 31 - 6

6- تفاوت مرتبه مجاهدان ، در پرتو صبر و شكيبايى آنان در ميدان جهاد *

و لنبلونّكم حتّى نعلم المج_هدين منكم و الص_برين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه وصف {الصابرين} صرفاًتوضيح و تفسير {المجاهدين} نباشد; بلكه ملاك دوم به شمار آيد; يعنى، مدعيان ايمان در پرتو جهاد از يكديگر متمايز مى شوند و مجاهدان در پرتو صبر و شكيبايى بر يكديگر شرافت مى يابند.

مسؤوليت مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 15

15 - صبر و مقاومت در نبرد با دشمنان دين ، وظيفه اى بر عهده مجاهدان

و الصبرين . .. حين البأس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 103 - 1

1 _ مجاهدان در ميدان نبرد بايد همواره به ياد خدا باشند .

فاذا قضيتم الصلوة فاذكروا اللّه قيماً و قعوداً و على جنوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 1

1 _ مجاهدان نبايد در رويارويى و تعقيب دشمنان ، سستى نشان دهند .

و لاتهنوا فى ابتغاء القوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 -

9

9 _ خداوند ، مجاهدان بدر را به در هم كوبيدن سر هاى كافران و از كار انداختن پنجه هاى آنان ، تهييج كرد .

فاضربوا فوق الأعناق و اضربوا منهم كل بنان

برداشت فوق بر اين اساس است كه خطاب در جمله {فاضربوا . .. } متوجه مجاهدان باشد. جمله {و ما جعله اللّه إلا بشرى} در آيه دهم، كه مسؤوليت فرشتگان را تنها بشارت دهى اعلام كرد، مى تواند مؤيد اين احتمال باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 15 - 2

2 _ اهل ايمان به هنگام حركت به سوى دشمن و رويارويى با آنان ( جهاد ابتدايى ) نبايد صحنه كارزار را ترك كنند .

إذا لقيتم الذين كفروا زحفا فلاتولوهم الأدبار

برداشت فوق بر اين اساس است كه كلمه {زحفا} حال براى فاعل {لقيتم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 3

3 _ پرهيز از نزاع و اختلاف به هنگام رويارويى با دشمنان دين ، وظيفه اى ضرورى بر عهده مجاهدان

و لاتنزعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 47 - 1

1 _ مجاهدان و نيرو هاى رزمى ، نبايد مانند سرمستان و رياكاران رهسپار ميدان هاى نبرد شوند .

و لاتكونوا كالذين خرجوا من ديرهم بطرا و رئاء الناس و يصدون

{بَطرْ} به معناى نشاط و شادمانى بيش از حد و اندازه است كه مى توان از آن به سرمستى تعبير كرد. اين كلمه مصدر است و حال براى فاعلِ {خرجوا} مى باشد ; يعنى خرجوا من ديارهم بطرين. كلمه {رئاء}

نيز مصدر و به معناى اسم فاعل (مرائين) يعنى رياكاران) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 5،8

5 _ تثبيت موقعيت برتر رزمى سپاه اسلام از وظايف رزمندگان

ما كان لنبى أن يكون له أسرى حتى يثخن فى الأرض

8 _ ضرورت توجه مجاهدان به ناپايدارى مظاهر دنيوى و جاودانگى مواهب اخروى

تريدون عرض الدنيا و اللّه يريد الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 7

7 _ روى آورى رزمندگان اسلام به اسير گرفتن از دشمن پيش از سركوبى كامل آنان گناهى بزرگ است .

لمسكم فيما أخذتم عذاب عظيم

از اينكه گرفتن اسير اقتضاى عذاب بزرگ دارد، معلوم مى شود اين گناه، بزرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 69 - 3،5

3 _ رعايت احكام الهى در بهره گيرى از غنايم جنگ ، وظيفه اى ضرورى بر عهده مجاهدان

فلكوا . .. و اتقوا اللّه

امر الهى به رعايت تقوا پس از بيان حكم غنايم مى رساند كه بهره گيرى از غنايم جنگى داراى احكامى است كه بايد رعايت شود.

5 _ مجاهدان نبايد در تمامى غنيمت هاى به دست آورده تصرف كنند و تمامى آنها را براى خويش حلال بشمارند .

فلكوا مما غنمتم حللا طيبا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {من} در {مما غنمتم} براى تبعيض باشد. بنابراين {فكلوا مما ... } يعنى بخشى از غنيمتها براى شما مباح است و بخش ديگر آن، همانند خمس آن بايد به مصارف تعيين شده برسد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 2

2 _ تهيه تداركات و ساز و برگ جنگ در صدر اسلام ، بر عهده خود مجاهدان بود .

قلت لا أجد ما أحملكم عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 7،8،17

7- لزوم اهتمام رزمندگان مسلمان ، به نابودى سپاه كفر در مرحله نخست و نينديشيدن به ديگر منافع و غنايم *

حتّى إذا أثخنتموهم فشدّوا الوثاق

گرايش به گرفتن اسير، در يك احتمال ناشى از برخى تمايلات منفعت طلبانه و غنيمت جويانه بوده است. از اين جهت خداوند، رزمندگان را از آن منع كرده و به هدف اصلى توجه داده است.

8- مجاهدان ، موظّف به رعايت احتياط و محكم بستن اسيران در ميدان جنگ

فشدّوا الوثاق

17- رزمندگان ، موظف به جنگيدن و اسير گرفتن دشمن تا خلع سلاح آنان و فرونشستن جنگ *

فشدّوا الوثاق . .. حتّى تضع الحرب أوزارها

ممكن است {حتّى تضع. ..} غايت براى گرفتن اسيران باشد; كه از مضمون {فشدّوا الوثاق} به تلازم استفاده مى شود.

مشترى جان مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 1

1 _ خداوند ، خريدار جان و مال مؤمنان به بهاى بهشت

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم بأن لهم الجنة

مشترى مال مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 1

1 _ خداوند ، خريدار جان و مال مؤمنان به بهاى بهشت

إن اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أمولهم بأن لهم الجنة

مشكلات مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 15

15 _ خداوند ، داناى به رنج ها و مشقت هاى مجاهدان پيكارگر

ان تكونوا تألمون . .. و كان اللّه عليماً حكيماً

مصالح مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 11 - 11

11 - فريضه جهاد با مال و جان ، در جهت تأمين مصالح خود مجاهدان است .

و تج_هدون . .. ذلكم خير لكم

معامله مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 10

10 _ مجاهدان و رزمندگان راه الهى ، معامله گران جان و مال خويش با خداوند

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. يقتلون فى سبيل اللّه فيقتلون و يقتلون

مقابله با مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 6 - 2

2 - رويارويى با سپاه اسلام ، نشانه ناسپاسى انسان در برابر نعمت هاى خداوند است .

إنّ الإنس_ن لربّه لكنود

بيان خصلت هاى ناروايى كه در نوع انسان ها وجود دارد _ پس از تمجيد از سپاهيان اسلام در آغاز سوره _ تعريض به دشمنان دين است و رسوخ آن خصلت ها را در آنان بيان مى كند.

مقام مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 148 - 11

11 _ پيكارگران شكيبا و نيايشگران به درگاه خدا ، نيكوكار و محبوب خداوند هستند .

و كايّن من نبىّ قاتل . .. ربّنا ... و اللّه يحبّ المحسنين

مقامات مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه

- 9 - 20 - 6

6 _ مؤمنان مهاجر و مجاهد در راه خدا ، داراى برترين مرتبه و بزرگترين درجه درپيشگاه خداوند

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أعظم درجة عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 3،6

3 _ برخوردارى از مقام رضوان ( رضايت كامل خدا از انسان ) از موهبت هاى خاص خداوند به مؤمنان مهاجر و مجاهد

هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم ... و رضون

6 _ برخوردارى مؤمنان مهاجر ومجاهد از رحمت ويژه خدا و مقام رضوان ، نعمتى است بسيار ارجمندتر از دستيابى آنان به باغ ها و بوستان هاى بهشت .

هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم برحمة منه و رضون و جنت

تقديم {رحمة} و {رضوان} بر {جنات} رساننده برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 1 - 5

5 - مجاهدان راه خدا ، برخوردار از جايگاه و مقامى رفيع در پيشگاه الهى

و الص_فّ_ت صفًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 2 - 5

5 - مجاهدان راه خدا ، برخوردار از مقامى رفيع در پيشگاه خداوند

فالزّجرت زجرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 3 - 4

4 - مجاهدان راه خدا ، برخوردار از مقامى رفيع در پيشگاه الهى

فالتّلي_ت ذكرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 173 - 4

4 - لشكريان الهى و مجاهدان راه خدا ،

برخوردار از جايگاه بلند در پيشگاه خداوند

و إنّ جندنا لهم الغ_لبون

برداشت ياد شده از اضافه {جند} (لشكر) به {نا} (خدا) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 19

19 - مجاهدان و پيكارگران راه خداوند ، برخوردار از مقامى والا و ارزشمند در پيشگاه الهى

و ليعلم اللّه من ينصره و رسله

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه از {جهاد}، به نصرت خداوند و از {مجاهدان} به ياوران الهى، تعبير شده است.

مقدار تهجد مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 15

15 - رعايت حال مريضان ، مسافران تاجر و سوداگر و جنگ جويان خداجو ، فلسفه تخفيف دادن تكليف شب زنده دارى و كاستن از آن ، به ميزان ميسور و ممكن

فاقرءوا ما تيسّر من القرءان علم أن سيكون منكم مرضى و. .. و ءاخرون يق_تلون فى سبي

عبارت {ضرب فى الأرض} در معانى سفر براى تجارت و خارج شدن براى جنگ آمده است; ولى با آمدن {و آخرون يقاتلون فى سبيل اللّه} معناى اول مراد است.

ناخشنودى مجاهدان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 3

3 _ ناخشنودى مؤمنان مجاهد از متخلفان جنگ تبوك ( منافقان )

يحلفون لكم لترضوا عنهم

نزول آرامش بر مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 26 - 1

1 _ نزول آرامش روحى از جانب خداوند بر رسول اكرم ( ص ) و مؤمنان در جنگ حنين ،

پس از فرار مسلمانان

ثم وليتم مدبرين. ثم أنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

نعمتهاى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 14 - 4

4- قدرت روحى و نيروى قلبى براى مبارزه در راه خدا ، موهبتى از جانب او براى قيام كنندگان يكتاپرست

ءامنوا بربّهم . .. و ربطنا على قلوبهم إذ قاموا

نفوذ به صفوف مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 6،9

6 _ متخلفان جنگ تبوك در صورت شركت در آن جنگ ، جز نفوذ در ميان صفوف لشكر اسلام به منظور فتنه جويى ، نقشى ديگر نداشتند .

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا و لأوضعوا خللكم يبغونكم الفتنة

9 _ نفوذ در ميان رزمندگان اسلام به منظور جاسوسى و فتنه انگيزى ، از ترفند هاى منافقان

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا . .. و فيكم سمعون لهم

نقش مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 4

4 _ جنگاوران مؤمن ، در عرصه نبرد ، مجارى تحقق اراده خدا ( پيروزى قواى اسلام و مرگ و ذلت دشمنان ) هستند .

يعذبهم اللّه بأيديكم و يخزهم و ينصركم عليهم

خداوند پس از فرمان جنگ با دشمنان، نابودى و شكست آنان و پيروزى مؤمنان را به خود نسبت داد _ با آنكه همه آنها نتيجه همان جنگ بود _ از اين مطلب استفاده مى شود كه اراده خدا در مورد انسانها، از راه افعال خود آنان تحقق مى پذيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

19 - صف - 61 - 11 - 16

16 - مجاهدت مستمر مؤمنان با مال و جان خويش ، مجراى تحقق اراده خداوند بر پيروزى جهانى اسلام

و اللّه متمّ نوره . .. و دين الحقّ ليظهره على الدين كلّه ... و تج_هدون فى سبيل ا

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه خداوند، پس از بيان اراده خويش مبنى بر غلبه اسلام بر ساير اديان، مؤمنان را به جهاد با مال و جان خويش تشويق فرموده است.

نگرانى در مجاهدان غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 8،9

8 _ برخى از مجاهدان بدر گرفتار پليدى و نگرانيهايى از سوى شيطان بودند .

و يذهب عنكم رجز الشيطن

9 _ فقدان آب براى تحصيل طهارت و برطرف كردن نجاست ها ، مايه وسوسه شيطان و ايجاد نگرانى در پيكارگران بدر

ليطهّركم به و يذهب عنكم رجز الشيطن

نبودن لام در {يذهب} بيانگر اين است كه {يذهب . .. } مترتب بر {ليطهركم ... } است. و تناسب تطهير با برطرف شدن رجز شيطان اقتضا مى كند كه مراد از رجز شيطان وسوسه هايى باشد كه شيطان بر اثر نبودن آب براى طهارت در مجاهدان ايجاد مى كرده است.

نهى از منكر مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 2

2 _ توبه ، عبادت ، حمد ، تلاش در راه بندگى ، ركوع ، سجود ، امر به معروف و نهى از منكر و حفظ حدود الهى ، از صفات مجاهدان راه خدا

إن اللّه اشترى من المؤمنين

. .. التّئبون ... و الحفظون لحدود اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 41 - 2

2 - اقامه نماز ، پرداخت زكات ، امر به معروف و نهى از منكر ، از بارزترين ويژگى هاى ياران خدا و پيكاركنندگان راه دين او

الذين إن مكّنّ_هم . .. و نهوا عن المنكر

وعده به مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 18

18 _ پاداش بهشت براى مجاهدان و شهيدان ، وعده حتمى خداوند در تورات ، انجيل و قرآن

وعداً عليه حقاً فى التورية و الإنجيل و القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 4

4 - امداد هاى الهى و پيروزى بر دشمن ، وعده قطعى خداوند به جبهه ايمان و مجاهدان راه او

يغفر لكم . .. و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

وعده به مجاهدان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 22

22 - وعده پاداش از سوى خداوند ، به همه مجاهدان و انفاق گران صدراسلام

و كلاًّ وعد اللّه الحسنى

وعده پيروزى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 173 - 2

2 - پيروزى لشكريان الهى و مجاهدان راه خدا ، در تمامى صحنه هاى مبارزاتى ، سنت و وعده خداوند است .

و إنّ جندنا لهم الغ_لبون

وقت هجوم مجاهدان غزوه ذات السلاسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100

- 5 - 3

3 - مجاهدان در غزوه { ذات السلاسل } با اسبان دونده اى كه از ضربه سم آنها برق مى جهيد ، صبحگاهان بر دشمن تاختند و در ميان غبار پاى اسبان ، خود را به قلب دشمن رساندند .

و الع_دي_ت ضبحًا . فالموري_ت قدحًا . فالمغيرت صبحًا . فأثرن به نقعًا . فوسطن به

براساس بعضى از روايات، اين آيات به غزوه {ذات السلاسل} نظر دارد.

ويژگيهاى اسبان مجاهدان غزوه ذات السلاسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 5 - 3

3 - مجاهدان در غزوه { ذات السلاسل } با اسبان دونده اى كه از ضربه سم آنها برق مى جهيد ، صبحگاهان بر دشمن تاختند و در ميان غبار پاى اسبان ، خود را به قلب دشمن رساندند .

و الع_دي_ت ضبحًا . فالموري_ت قدحًا . فالمغيرت صبحًا . فأثرن به نقعًا . فوسطن به

براساس بعضى از روايات، اين آيات به غزوه {ذات السلاسل} نظر دارد.

ويژگيهاى مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 41 - 2

2 - اقامه نماز ، پرداخت زكات ، امر به معروف و نهى از منكر ، از بارزترين ويژگى هاى ياران خدا و پيكاركنندگان راه دين او

الذين إن مكّنّ_هم . .. و نهوا عن المنكر

هدف مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 207 - 3

3 _ بايد رضايت خداوند ، بالاترين هدف ايثارگران در راه خدا باشد .

و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه

از ستايش خداوند نسبت به گروهى

كه با ايثار جان خويش در پى جلب رضايت او هستند، استفاده مى شود كه بايد رضايت خداوند بالاترين هدف باشد.

همنشينى با مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 3

3 _ آرزوى همراهى با مجاهدان پس از مشاهده پيروزى ، و خوشحالى از ترك جهاد پس از شكست ، روحيه و منشى ناشايست

فان اصابتكم مصيبة . .. و لئن اصابكم فضل من اللّه ... يا ليتنى كنت معهم

مجاهدان احد

{مجاهدان احد}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 4

4 _ خودباختگى و شكست روحى پيكارگران احد پس از بازگشت از نبرد

اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا . .. و لاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون

اگر چه نهى از چيزى، حكايت از وقوع خارجى آن ندارد، ولى به قرينه آيات بعد (ان يمسسكم قرح . .. )، معلوم مى شود كه نهى از سستى و اندوه، پس از وقوع آن در ميان مسلمانان بوده است. و به مقتضاى ارتباط اين آيه با آيات پيشين كه جنگ احد و عوامل شكست آن را گوشزد كرد، به دست مى آيد كه اين سستى و اندوه، ناشى از مسائل جنگ احد بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 143 - 7

7 _ پيكار احد ، كارزارى سخت و مجسّم كننده مرگ در ديده پيكارگران مسلمان

و لقد كنتم تمنّون الموت . .. فقد رايتموه و انتم تنظرون

1 _ مفسران برآنند كه آيه شريفه درباره نبرد احد نازل شده

است. 2 _ چون خداوند از رويارويى و درگير شدن با كافران، به ديدن مرگ تعبير كرده است، معلوم مى شود كه كارزارى سخت بوده كه ورود به آن، مساوى ديدن مرگ بوده است.

عصيان مجاهدان احد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 155 - 14

14 _ حلم خداوند در برابر نافرمانى و لغزش پيكارگران احد ( پشت كردن به ميدان كارزار )

انّ الّذين تولّوا . . انّ اللّه غفور حليم

عفو از مجاهدان احد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 24،25

24 _ عفو خداوند از سستى ، نزاع و نافرمانى پيكارگران احد

حتّى اذا فشلتم . .. و لقد عفا عنكم

25 _ شايستگى عفو از تخلّفات جنگى پيكارگران

و لقد عفا عنكم

مجاهدان احد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 9

9 _ سرزنش خداوند به پيكارگران احد كه چرا على رغم مشاهده يارى الهى در جنگ بدر ، تصميم به سستى در كارزار احد گرفتند .

و اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا . .. و لقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة

لحن آيه، حكايت از سرزنش مسلمانانى است كه در جنگ احد، تصميم به سستى و نافرمانى گرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 124 - 1،2،3،7

1 _ وعده پيامبر ( ص ) به مؤمنان پيكارگر بدر و يا رزمندگان احد ، به امداد الهى با فرستادن سه هزار فرشته

اذ تقول للمؤمنين الن يكفيكم ان يمدّكم

ربّكم بثلثة الاف من الملئكة منزلين

برخى مفسران {اذ تقول} را بدل از {اذ همّت} گرفته اند و عقيده دارند كه وعده امداد با ملائكه، درباره جنگ احد است. برخى ديگر {اذ تقول} را متعلق به {و لقد نصركم اللّه ببدر} گرفته اند و اين وعده را، در جنگ بدر دانسته اند.

2 _ تقويت روحيه پيكارگران بدر و اُحد ، ز سوى پيامبر ( ص )

اذ تقول للمؤمنين الن يكفيكم ان يمدّكم ربّكم

3 _ خداوند ، سه هزار فرشته را براى يارى رزمندگان بدر فروفرستاد .

الن يكفيكم ان يمدّكم ربّكم بثلثة الاف من الملئكة منزلين

{اذ تقول . .. } يعنى يادآور زمانى را كه به مؤمنين وعده امداد الهى را مى دادى; اگر اين وعده تحقق پيدا نكرده بود يادآورى آن لغو بود.

7 _ فرشتگان ، از جمله ابزار هاى امداد هاى خداوند

ان يمدّكم ربّكم بثلثة الاف من الملئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 8

8 _ وعده الهى به نزول پنجهزار فرشته براى يارى رزمندگان بدر و يا احد و يا حمراءالاسد ، در صورت صابر بودن و تقوا داشتن

ان تصبروا و تتّقوا . .. يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة

برخى مفسّران به قرينه جمله {يأتوكم من فورهم هذا}، آيه مورد بحث را درباره قضيه حمراءالاسد دانسته اند كه مشركان پس از غلبه در احد و انصراف از معركه، پشيمان شدند و تصميم بر يورش به مدينه را داشتند كه پيامبر(ص) پس از دريافت اين خبر، مسلمانان را براى رويارويى با آنان فراخواند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل

عمران - 3 - 144 - 13

13 _ پندار غلط جاودانگى پيامبر ( ص ) ، موجب ارتداد و واپسگرايى برخى از مبارزان احد ، و انكار رسالت آن حضرت پس از شايعه قتل ايشان

افاين مات او قتل انقلبتم على اعقابكم

مفسران در شأن نزول آيه گفته اند: آنگاه كه خبر قتل پيامبر(ص) در بين مردم شايع شد، برخى از مسلمانان اظهار داشتند كه اگر محمّد(ص) پيامبر بود، كشته نمى شد. (مجمع البيان، ذيل آيه.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 1،5،9،15،22،25،31،32

1 _ فروفرستادن خوابى آرام بخش از سوى خداوند بر پيكارگران احد ، به دنبال اندوههايى كه در آن كارزار بر ايشان گذشت .

ثمّ انزل عليكم من بعد الغمّ امنة نعاساً

{امنة} (آرامش خاطر)، مفعول براى {انزل} است و {نعاساً} به معناى خواب، عطف بيان و يا بدل از {امنة} است.

5 _ خواب آرام بخش ، تنها پيكارگران خداجوى نبرد احد را فراگرفت .

ثمّ انزل . .. امنة نعاساً يغشى طائفة منكم

به قرينه {طائفة قد اهمّتهم . .. }، طائفه اوّل حمل بر كسانى مى شود كه همّتشان دين و خدا بود.

9 _ مسلمانان در پيكار احد متشكّل از دو جناح ، خداجويانِ آخرت طلب و خودگزينانِ دنياخواه بودند .

يغشى طائفة منكم و طائفة قد اهمّتهم انفسهم

15 _ ترديد برخى از مسلمانان نبرد احد در حقّانيّت اسلام و وعده رسول خدا ( ص ) به پيروزى مسلمانان بر دشمنانشان

و طائفة . .. يقولون هل لنا من الامر من شىء

برخى از مسلمانان گمان مى كردند چون به اسلام گرويده اند و اسلام دين حق و الهى

است، بايد همه امور بر طبق خواسته آنان پيش رود; ولى آنگاه كه شكست خوردند، به ترديد افتادند و گفتند گويا اختيار امور به دست ما نيست و در نتيجه اسلام دين حق نيست و وعده هاى رسول خدا (ص) بى مورد است.

22 _ انكار حقانيّت رسول خدا ( ص ) و نادرست پنداشتن وعده هاى الهى به پيروزى ، چيزى است كه خودگزينان شركت كننده در نبرد احد از رسول خدا پنهان مى داشتند .

و طائفة . .. يخفون فى انفسهم ما لايبدون لك

25 _ شهادت برخى از پيكارگران احد و شكست در آن كارزار ، موجب ترديد مسلمانان سست انديشه

يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

31 _ مسلمانان آخرت طلب و خداخواه احد ، مشتاقان شهادت و رهسپار به سوى قتلگاه خويش

قل لو كنتم فى بيوتكم لبرز الّذين كتب عليهم القتل الى مضاجعهم

على رغم اينكه آيه درباره توحيد افعالى است و بيان اين معنا كه امور به دست خداوند است، خروج براى شهادت را به خود مبارزان نسبت داد تا اشاره به اشتياق آنان به شهادت كند. كاربرد كلمه {مَضجع} (خوابگاه) به جاى قتلگاه، مؤيّد اين معناست.

32 _ حضور پيكارگران خداجوى در صف رزمندگان احد ، حتى در صورت شركت نكردن دنياطلبان خودخواه

قل لو كنتم فى بيوتكم لبرز الّذين كتب عليهم القتل الى مضاجعهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 155 - 2،3،5،10

2 _ حضور مجاهدانى پايمرد و استوار به همراه پيامبر ( ص ) در كارزار احد ، تا آخرين لحظه هاى پيكار

انّ الّذين تولّوا منكم يوم التقى الجمعان

بنابر اينكه

{من} در {منكم} براى تبعيض باشد، كه دلالت مى كند گروهى فرار كردند و قهراً گروهى تا آخر جنگ همراه پيامبر (ص) باقى ماندند و به دفاع ادامه دادند.

3 _ لغزش ( فرار از كارزار ) برخى از مجاهدان احد ، بر اثر نفوذ شيطان در ايشان

انّ الّذين تولّوا . .. انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبوا

5 _ خودخواهى و دنياپرستى برخى مجاهدان احد ، موجب نفوذ شيطان در آنان و گريزشان از صحنه كارزار

قد اهمّتهم انفسهم . .. انّ الّذين تولّوا .. انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبو

خودمحورى و دنياطلبى، كه معناى جمله {قد اهمّتهم انفسهم} است، مى تواند مصداق روشن و مورد نظر از جمله {ببعض ما كسبوا} باشد.

10 _ عفو خداوند از گناه فراريان جنگ احد

انّ الّذين تولّوا . . و لقد عفا اللّه عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 16

16 _ عفو از خطاكاران پيكار احد ، تكليف الهى پيامبر ( ص )

فاعف عنهم و استغفر لهم

به متقضاى ارتباط اين آيه با آيات نبرد احد، از جمله افراد مورد نظر كه پيامبر (ص) موظّف به ناديده گرفتن خطاى آنان است، خطاكاران نبرد احد مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 165 - 5

5 _ پندار ناصواب برخى پيكارگران احد در تحليل عوامل شكست آن نبرد

انّى هذا قل هو من عند انفسكم

جمله {انّى هذا} به اين مطلب اشاره دارد كه گويا مجاهدان احد علّت شكست آن نبرد را بيرون از عملكرد خويش مى دانستند، كه جمله {من عند انفسكم} ريشه

صحيح آن را گوشزد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 2

2 _ ادعاى باطل منافقان كه اگر جنگاوران احد در آن كارزار شركت نمى كردند ، به شهات نمى رسيدند .

لو اطاعونا ما قتلوا . .. ان كنتم صادقين

مجرم از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مجرم

جامعه مجرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 84 - 5

5 _ جوامع مبتلا به لواط و فحشا ، جوامعى مجرم و در معرض نابودى با عذاب هاى سخت الهى

فانظر كيف كان عقبة المجرمين

حبس مجرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 15 - 8

8 _ زندانى كردن ، از راه هاى مجازات بزهكاران

و الّتى يأتين الفاحشة . .. فامسكوهنَّ فى البيوت

سوزاندن مجرم در قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 24 - 7

7 - قتل يا سوزاندن مخالفان و يا مجرمان ، از مجازات هاى دوران حضرت ابراهيم ( ع )

فما كان جواب قومه إلاّ أن قالوا اقتلوه أو حرّقوه

عذاب اقوام مجرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 15

15 _ عذاب اقوام مجرم نيز جلوه اى از رحمت خداوند است. *

فقل ربكم ذو رحمة وسعة و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

آمدن جمله {و لا يرد بأسه} پس از {ذو رحمة واسعة} چنين مى نماياند كه عذاب اقوام مجرم نيز جلوه اى از رحمت واسعه خداوند است.

عذاب جامعه مجرم

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 12

12 _ جامعه مجرم خود را از شمول رحمت خداوند محروم و سزاوار عذاب او مى گرداند.

و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

{بأس} در لغت به معناى شدت است و در اين آيه كنايه از عذاب است.

قتل مجرم در قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 24 - 7

7 - قتل يا سوزاندن مخالفان و يا مجرمان ، از مجازات هاى دوران حضرت ابراهيم ( ع )

فما كان جواب قومه إلاّ أن قالوا اقتلوه أو حرّقوه

محروميت جامعه مجرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 12

12 _ جامعه مجرم خود را از شمول رحمت خداوند محروم و سزاوار عذاب او مى گرداند.

و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

{بأس} در لغت به معناى شدت است و در اين آيه كنايه از عذاب است.

منافقان مجرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 12

12 _ منافقان ، داراى گروه هاى متفاوت و مراتب مختلف ، در خباثت و ارتكاب جرايم

إن نعف عن طائفة منكم نعذب طائفة بأنهم كانوا مجرمين

مجرمان

{مجرمان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 1

1 - منافقان ، عناصرى فسادگر و تباه كننده جامعه

و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

كلمه {فى الأرض} نشانگر اين است كه فسادگرى منافقان محدود به خود و اطرافيانشان نبوده، بلكه فسادى است فراگير و سرايت كننده به جامعه

اى كه در آن به سر مى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 12 - 1،2

1 - منافقان ، مردمى فسادپيشه و تبهكارند .

ألا إنهم هم المفسدون

2 - منافقان ، سرچشمه و منشأ فساد ها و تبهكارى ها در جوامع دينى هستند .

ألا إنهم هم المفسدون

در آياتى از قرآن غير منافقان نيز فسادگر خوانده شده اند بنابراين حصر در جمله {ألا إنهم . ..}(تنها منافقان فسادگرند) حصر ادعايى است و اشاره به اين معنا دارد كه: فسادگرى غير منافقان در قياس با منافقان چيزى به حساب نمى آيد; و يا اينكه فساد ديگران نيز به گونه اى به نفاق و منافقان باز مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 15

15 - كفرپيشگان ، در صورت حضور در مساجد ، مجرم اند و بايد به دست مسلمانان عقوبت شوند .

أولئك ما كان لهم أن يدخلوها إلا خائفين

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {إلا خائفين} استثنا از عدم ورود به مساجد باشد، نه از عدم جواز ورود. بر اين مبنا، جمله {ما كان لهم ...} بيانگر اين معناست كه: كافران حق ندارند به مساجد وارد شوند و در صورت تخلف، بايد عقوبت شوند; زيرا ترس كافران از ورود به مساجد، در صورتى است كه بدانند ورودشان در پى دارنده مجازات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 133 - 9

9 _ فرعونيان ، مردمى مجرم و تبهكار

و كانوا قوما مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - انفال - 8 - 8 - 5

5 _ شرك و كفر ، جرم است و مشركان و كافران ، مجرم هستند .

و لو كره المجرمون

از مصاديق مورد نظر براى {المجرمون} مشركان مكه هستند مكه از آنان در آيه قبل به كافران تعبير كرد. بنابراين مجرم بر كافر و مشرك اطلاق شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 50 - 6

6 _ مشركان ، مردمى تبهكار و مجرمند .

ماذا يستعجل منه المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 9

9 _ فرعون و اطرافيانش ، مردمانى تبهكار و مجرم بودند .

إلى فرعون و ملإيه . .. و كانوا قوماً مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 5،7،8

5 _ حق ستيزان ، مردمى تبهكار و مجرمند .

و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

7 _ فرعون و اطرافيان وى ، مردمانى تبهكار و مجرم بودند .

فرعون و ملإيه . .. و كانوا قوماً مجرمين ... و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره الم

8 _ مخالفان راه انبيا ، مردمانى مجرم و تبهكارند .

و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 16

16_ تكذيب پيامبران الهى ، جرم و گناه است و تكذيب كنندگان مجرم و گنهكارند .

و لايردّ بأسنا عن القوم المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 12 - 6

6-

استهزاگران انبياى الهى ، مردمانى مجرمند .

و ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون. كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 78 - 14

14 - زراندوزان قارون صفت ، عناصرى مجرم و تبه كاراند .

قال إنّما أُوتيته على علم عندى. .. و لايسئل عن ذنوبهم المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 12 - 6

6 - تكذيب كنندگان آيات الهى ، مردمانى مجرم و تبهكارند .

ثمّ كان ع_قبة الذين أس_ئوا السوأى أن كذّبوا بأي_ت اللّه . .. و يوم تقوم الساعة ي

احتمال دارد كه {ال} در {المجرمون} عهد بوده و مراد از آن، {الذين أسائوا السوأى} باشد. اين، از باب وضعِ اسم ظاهر به جاى ضمير به جهت ذكر صفت ديگرى براى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 13 - 6

6 - مشركان ، مردمى مجرم و تبهكارند .

و يوم تقوم الساعة يبلس المجرمون . و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 47 - 10

10 - تكذيب كنندگان رسالت انبيا ، مردمانى مجرم اند .

فانتقمنا من الذين أجرموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 55 - 3

3 - كافران ، مردمانى مجرم اند .

و يوم تقوم الساعة يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعة

{ال} در {المجرمون} ممكن است عهد باشد و به قرينه آيه بعد _ كه در آن، از جواب مؤمنان سخن

گفته شده است _ و نيز آيات سابق _ كه درباره كافران بود _ مراد از آن، كافران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 59 - 4

4 - كفر ، جرم است و كافران مجرم اند .

و امت_زوا اليوم أيّها المجرمون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند كافران را _ كه در آيات پيشين از آنان سخن گفته شده _ با لفظ {مجرمان} خطاب كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 60 - 5

5 - پيروى از شيطان ، جرم است و پيروان او مجرم اند .

و ام_تزوا اليوم أيّها المجرمون . ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن

از ارتباط ميان آيه شريفه و آيه پيش _ كه خطاب به مجرمان بود _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 34 - 2

2 - سردمداران شرك و كفر و توده هاى كافر و مشرك ، در پيشگاه عدل الهى مجرم اند .

إنّا كذلك نفعل بالمجرمين

مقصود از {مجرمين} دو گروه پيشوايان شرك و توده هاى مشرك اند كه در آيات پيشين از آنان سخن به ميان آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 32 - 3

3 - قوم لوط ، مردمى مجرم و مستحق كيفر

قالوا إنّا أُرسلنا إلى قوم مجرمين

مراد از {قوم مجرمين} _ كه فرشتگان مأمور شدند تا كيفرشان دهند _ قوم لوط است.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 11 - 5

5 - كافران و مشركان ، از مجرمان اند .

يودّ المجرم

آرزوى اخروى مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 4

4 - استقبال مجرمان از مرگ در جهنم ، نمايانگر شدت عذاب اخروى ايشان است .

و نادوا ي_ملك ليقض علينا ربّك

آمرزش مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 45 - 13

13 _ چشمپوشى از حق قصاص ، موجب آمرزش گناه مجرم و سقوط حق قصاص *

فمن تصدق به فهو كفارة له

چنانچه ضمير {له} به مجرم، كه از مضمون كلام به دست مى آيد، برگردد جمله {فهو كفارة له} علاوه بر سقوط حق قصاص، به آمرزش گناه شخص مجرم نيز دلالت خواهد داشت.

اتمام حجت بر مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78 - 1

1 - ابتلاى مجرمان به عذاب دوزخ ، پس از ابلاغ حق و اتمام حجت الهى بر ايشان در دنيا است .

إنّكم م_كثون . لقد جئن_كم بالحقّ

اجتناب از امداد به مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 17 - 5،8

5 - پيمان موسى با خداوند بر پاس داشتن نعمت او و پرهيز از پشتيبانى مجرمان و تبه كاران

قال ربّ بما أنعمت علىّ فلن أكون ظهيرًا للمجرمين

{ظهير} به معناى معين و ياور است.

8 - ضرورت پاس داشتن نعمت قدرت و پرهيز از به كارگيرى آن در جهت تقويت مجرمان

قال ربّ بما أنعمت علىّ فلن أكون ظهيرًا

للمجرمين

اقرار مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 78 - 19

19 - كيفر دادن تبه كاران ، بدون بازجويى ، محاكمه و اخذ اقرار در بينش الهى جايز است .

و لايسئل عن ذنوبهم المجرمون

انتقام از مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 28 - 1

1- هلاكت فرعونيان از پس روزگار رفاه و حق ستيزى ، نمودى از برنامه خداوند در انتقام از مجرمان

إنّا منتقمون . .. كذلك و أورثن_ها

تعبير {كذلك} از پى ترسيم فرجام شوم فرعونيان، تأكيدى بر مطلب و اشاره اى است به اين كه آنچه براى آنان اتفاق افتاده، نمودى از جريانى مستمر و سنتى الهى است.

اندوه اخروى مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 75 - 2

2 - اندوه سنگين و يأس آلود مجرمان در جهنم

لايفتّر عنهم و هم فيه مبلسون

{إبلاس} (مصدر {مبلسون}) به معناى اندوه ناشى از يأس است. (مفردات راغب)

برخورد با مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 38 - 14

14 _ قدرت و حكمت ، دو شرط لازم براى برخورد با مجرمان و متخلفان *

فاقطعوا . .. و اللّه عزيز حكيم

{عزيز} به معناى پيروزمندى است كه هيچگاه مقهور نمى شود و جمله { و اللّه عزيز حكيم} پس از بيان حد سرقت، مى تواند اشاره به اين باشد كه تنها كسانى كه عزت و حكمت دارند مى توانند با مجرمان برخورد لازم و متناسب داشته باشند.

تبيين خط مشى مجرمان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 55 - 3،5

3 _ روشن ساختن راه و روش مجرمان، از اهداف تفصيل و تبيين آيات قرآن

و كذلك نفصل الأيت و لتستبين سبيل المجرمين

5 _ ترسيم راه و روش صالحان و مجرمان بايد از محورهاى اساسى تبليغ باشد.

و كذلك نفصل الأيت و لتستبين سبيل المجرمين

چون در آيه ترسيم راه و روش مجرمان و صالحان به عنوان هدفى بارز براى تفصيل آيات بيان شده، مى توان اين پيام را در موضوع تبليغ از آن دريافت كرد.

تحقير اخروى مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 64 - 1

1 - فرمان تحقيرآميز خداوند در قيامت به مجرمان و كافران براى رفتن به دوزخ

ه_ذه جهنّم . .. اصلوها اليوم

امر {اصلوها} براى تحقير و اهانت است.

تحقيق تاريخ مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 84 - 4

4 _ ضرورت بررسى تحليلى سرنوشت شوم مجرمان و تبهكاران تاريخ

فانظر كيف كان عقبة المجرمين

فعل {انظر} كه به معناى {دقت كن} است، دلالت بر بررسى دقيق و تحليلى دارد.

تعجيل در هلاكت مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 78 - 18

18 - لزوم فرصت ندادن به تبه كاران و به كيفر رساندن بى درنگ آنان

و لايسئل عن ذنوبهم المجرمون

از مفاد اين آيه به دست مى آيد كه بازجويى و محاكمه، به خاطر اخذ اقرار از گناه كاران و اثبات جرم، صورت مى گيرد و چون مجرمان گناهشان مشهود است، نيازى به بازجويى و پرسش نيست. از

اين رو بدون فوت وقت بايد آنان را به كيفر رساند.

توبه مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 8

8 _ معافيت قانونى مجرمان از كيفر هاى دنيوى ، در موارد كارايى توبه ، در گرو توبه ايشان پيش از دستگيرى است .

الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

جمله {تابوا من قبل ان تقدروا عليهم} مى تواند اشاره به ملاك ثمربخشى توبه در كيفرهاى اجتماعى داشته باشد. يعنى بايد احراز شود كه قصد توبه كننده از اظهار پشيمانى، فرار از مجازات نيست، كه نشانه آن توبه، اظهار ندامت قبل از دستگيرى است.

جاودانگى عذاب مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 75 - 1

1 - عذاب دوزخ ، عذابى هميشگى و تخفيف ناپذير ، براى مجرمان

لايفتّر عنهم و هم فيه مبلسون

{تفتير} (مصدر {يفتّر}) به معناى تخفيف و تقليل است.

جايزه در دستگيرى مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 9

9_ جواز تعيين جايزه براى كشف جرم و شناسايى و دستگيرى مجرم

نفقد صواع الملك و لمن جاء به حمل بعير

جواز بازجويى از مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 2

2_ مشروعيت بازجويى و توقيف متهمانى كه مجرم در ميان آنان است .

إنكم لس_رقون . .. قالوا نفقد صواع الملك و لمن جاء به حمل بعير

جواز بازداشت مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 2

2_ مشروعيت

بازجويى و توقيف متهمانى كه مجرم در ميان آنان است .

إنكم لس_رقون . .. قالوا نفقد صواع الملك و لمن جاء به حمل بعير

حتميت عذاب مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 34 - 1

1 - عذاب اخروى مجرمان ، وعده حتمى خداوند

إنّا كذلك نفعل بالمجرمين

حسابرسى مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 9 - 5

5 - رفتار اصحاب اخدود با مؤمنان و كردار تمام مجرمان ، از خداوند مخفى نبوده و حسابرسى خواهد شد .

و اللّه على كلّ شىء شهيد

بيان گواه بودن و آگاهى خداوند، تهديد مجرمان به رسيدگى به كردارشان است.

حق ناپذيرى مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78 - 2

2 - حق گريزى و تنفر از پيام حق ، ويژگى بارز بيشتر مجرمان ستم پيشه

و ل_كنّ أكثركم للحقّ ك_رهون

حيات مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 45 - 3

3 _ كشتن و مصدوم كردن ديگران ، موجب سلب حق حيات و سلامتى از مجرم

و كتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس و العين بالعين . .. و الجروح قصاص

رد استمهال مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 29 - 4

4- اجابت نشدن مهلت خواهى مجرمان ، پس از فرارسيدن عذاب استيصال *

و ما كانوا منظرين

جمله {و ما كانوا منظرين} مى تواند بيانگر اين معنا باشد كه فرعونيان، پس از اتمام حجت و حق ستيزى هاى مكرر، زمينه

توبه و بازگشت را از دست داده و مهلت خواهى كسانى چون ايشان اجابت نمى شود.

روش برخورد با مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 78 - 18

18 - لزوم فرصت ندادن به تبه كاران و به كيفر رساندن بى درنگ آنان

و لايسئل عن ذنوبهم المجرمون

از مفاد اين آيه به دست مى آيد كه بازجويى و محاكمه، به خاطر اخذ اقرار از گناه كاران و اثبات جرم، صورت مى گيرد و چون مجرمان گناهشان مشهود است، نيازى به بازجويى و پرسش نيست. از اين رو بدون فوت وقت بايد آنان را به كيفر رساند.

روش تشخيص مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 27 - 4

4_ لزوم به كارگيرى روش هاى جرم شناسى ، براى تشخيص مجرم

إن كان . .. و هو من الص_دقين

زمينه عذاب مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78 - 1

1 - ابتلاى مجرمان به عذاب دوزخ ، پس از ابلاغ حق و اتمام حجت الهى بر ايشان در دنيا است .

إنّكم م_كثون . لقد جئن_كم بالحقّ

زندگى اخروى مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 59 - 2

2 - مجرمان ، در روز رستاخيز از يكديگر جدا شده و به درد فراق مبتلا خواهند بود .

و امت_زوا اليوم أيّها المجرمون

برداشت ياد شده بر اين اساس قرار دارد كه مقصود از جدايى مجرمان، جدايى آنان از يكديگر و ابتلا به درد فراق باشد كه اين خود عذاب

و درد بزرگ روحى و روانى براى آنان خواهد بود.

شدت عذاب اخروى مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 4

4 - استقبال مجرمان از مرگ در جهنم ، نمايانگر شدت عذاب اخروى ايشان است .

و نادوا ي_ملك ليقض علينا ربّك

شفاعت از مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 41 - 2

2 - معبود هاى ادعايى مشركان ، ناتوان از شفاعت براى مجرمان و يكسان كردن سرنوشت آنان با مسلمانان

أم لهم شركاء فليأتوا بشركائهم إن كانوا ص_دقين

ظلم مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 41 - 5

5 _ مجرمان از ستمكاران هستند.

كذلك نجزى الظلمين

عجز مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 65 - 6

6 - كافران و مجرمان از انكار رفتار و كردار ناپسند خود ناتوان خواهند بود .

تكلّمنا أيديهم و تشهد أرجلهم بما كانوا يكسبون

گواهى دادن دست و پا، مى تواند كنايه از اين نكته باشد كه كافران از هرگونه انكار رفتار زشت خويش ناتوان خواهند بود.

عذاب اخروى مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 8

8 _ تهديد شدن منكران قيامت و جرم پيشگان ، به عذاب قهر الهى در قيامت

الذين لايرجون لقاءنا . .. لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 34 - 1

1 - عذاب اخروى مجرمان ، وعده حتمى

خداوند

إنّا كذلك نفعل بالمجرمين

عذاب استيصال مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 29 - 4

4- اجابت نشدن مهلت خواهى مجرمان ، پس از فرارسيدن عذاب استيصال *

و ما كانوا منظرين

جمله {و ما كانوا منظرين} مى تواند بيانگر اين معنا باشد كه فرعونيان، پس از اتمام حجت و حق ستيزى هاى مكرر، زمينه توبه و بازگشت را از دست داده و مهلت خواهى كسانى چون ايشان اجابت نمى شود.

عذاب دنيوى مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 84 - 6

6 _ مجرمان و تبهكاران در خطر گرفتارى به عذاب هاى دنيوى و سرنوشتى شوم

فانظر كيف كان عقبة المجرمين

عفو مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 45 - 10،25

10 _ خوددارى از قصاص مجرمان در پيشگاه خداوند پسنديده تر از پافشارى بر قصاص آنان است .

فمن تصدق به فهو كفارة له

وعده آمرزش گناهان به كسانى كه از حق قصاص صرفنظر كنند، حاكى از عنايت ويژه خداوند به آنان است.

25 _ آمرزش گناهان صاحب حق قصاص از جانب خداوند ، به اندازه گذشت وى از گناه جانى

فمن تصدق به فهو كفارة له

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از {فمن تصدق به فهو كفارة له} فرمود: يكفر عنه من ذنوبه بقدر ما عفا . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 358، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 637، ح 226 و 227

غفلت اكثريت مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 73 - 9

9 - بيشتر

تبه كاران ، غافل از مهلت هاى خداوند و روى گردان از هشدار هاى او

و يقولون متى ه_ذا الوعد . .. قل عسى أن يكون ردف لكم ... و ل_كنّ أكثرهم لايشكرون

با توجه به اين كه فضل الهى در آيه مورد بحث، ناظر به تأخير عذاب مجرمان و مهلت دادن به آنان است، جمله {أكثرهم لايشكرون} بدين معنا خواهد بود كه: بيشتر آنان از اين لطف الهى، عبرت نمى گيرند و به حق روى نمى آورند.

فرجام مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 84 - 6

6 _ مجرمان و تبهكاران در خطر گرفتارى به عذاب هاى دنيوى و سرنوشتى شوم

فانظر كيف كان عقبة المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 17 - 10

10 _ جرم پيشگان ، مردمانى هستند بدفرجام و نارستگار .

إنه لا يفلح المجرمون

فرصت به مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 21 - 9

9 - لزوم اعطاى فرصت به متخلف براى دفاع از خود

لأُعذّبنّه . .. أو ليأتينّى بسلط_ن مبين

قصاص مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 45 - 10

10 _ خوددارى از قصاص مجرمان در پيشگاه خداوند پسنديده تر از پافشارى بر قصاص آنان است .

فمن تصدق به فهو كفارة له

وعده آمرزش گناهان به كسانى كه از حق قصاص صرفنظر كنند، حاكى از عنايت ويژه خداوند به آنان است.

كيفر مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 38

- 7

7 _ حدود تعيين شده براى مجرمان ، كيفرهايى كافى و مناسب

جزاء بما كسبا

{جزاء} مفعول له براى {فاقطعوا} است و بيانگر آن است كه خداوند از آن رو بريدن دست دزد را واجب كرده كه كيفر مناسب براى دزدان است و از اين تعليل به دست مى آيد كه تمامى حدود الهى كيفرهايى مناسب با جرم مجرمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 40 - 3

3 _ وضع قوانين و مقررات و جعل كيفر براى متخلفان ، از شؤون خداوند و برخاسته از حاكميت وى بر جهان هستى

فاقطعوا ايديهما جزاء بما كسبا . .. الم تعلم إنّ اللّه له ملك السموت و الارض

آيه مورد بحث، ناظر به مطالبى است كه در آيه قبل بيان شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 9

9 _ گستردگى رحمت خدا، مانع كيفر مجرمان نخواهد بود.

ذو رحمة وسعة و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 11

11 _ محروميت ابدى از رحمت، سنت خداوند در كيفر مجرمان

و كذلك نجزى المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 41 - 1

1 _ مجرمان در احاطه آتش دوزخ، از زير پا و فراز سر

لهم من جهنم مهاد و من فوقهم غواش

{مهاد} به معناى بستر گسترده است و {غواش} (جمع غاشية) به معنى ساتر و روانداز، عطف بر {مهاد} است و {من فوقهم} حال براى آن. يعنى: لهم من جهنم غواش

من فوقهم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 8

8 _ سردمداران جريان نفاق و عاملان اصلى جرم و تبهكارى در جامعه ، غير قابل بخشش و مستحق مجازات

إن نعف عن طائفة منكم نعذب طائفة بأنهم كانوا مجرمين

تعليل عذاب دسته اى از منافقان، به اينكه اينان گروه مجرم و تبهكارند _ در برابر عفو گروهى ديگر _ مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه: سردمداران جريان نفاق و عاملان اصلى جرم، شايسته بخشش نبوده و بايد مجازات شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 14

14 - بريدن دست و پاى مجرمان و بستن آنان به چوبه هاى دار ، از جمله سخت ترين مجازات ها در زمان فرعون بود .

فلأقطّعنّ . .. و لأصلّبنّكم فى جذوع النخل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 78 - 16،19

16 - مجرمان و تبه كاران ، سزاوار كيفر مرگ در پيشگاه عدل الهى

أوَلم يعلم أنّ اللّه قد أهلك من قبله من القرون. ..و لايسئل عن ذنوبهم المجرمون

19 - كيفر دادن تبه كاران ، بدون بازجويى ، محاكمه و اخذ اقرار در بينش الهى جايز است .

و لايسئل عن ذنوبهم المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 34 - 4

4 - برنامه الهى در كيفر مجرمان و متجاوزان ، كاملاً دقيق و حساب شده است .

مسوّمة عند ربّك

تعبير {مسوّمة عند ربّك} و علامت دار بودن سنگ ها، حاكى از وجود دقت و حسابگرى در نظام

كيفرى خداوند براى متجاوزان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 35 - 3

3 - جدا شدن مؤمنان از صف مجرمان و مسرفان پيش از نزول عذاب ، نمودى از قانون مندى نظام كيفرى حق

مسوّمة عند ربّك . .. فأخرجنا ... من المؤمنين

ممكن است {أخرجنا. ..}، نمودى از {مسوّمة} و مصداقى براى آن باشد.

مبارزه با مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 2

2 - لزوم مبارزه با فتنه و فتنه انگيزان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 123 - 5

5 _ درگيرى مؤمنان با مجرمان در طول تاريخ بوده است.

و إن الشيطين . .. ليجدلوكم ... و كذلك جعلنا فى كل قرية أكبر مجرميها

مجرمان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 41 - 1،3

1 _ مجرمان در احاطه آتش دوزخ، از زير پا و فراز سر

لهم من جهنم مهاد و من فوقهم غواش

{مهاد} به معناى بستر گسترده است و {غواش} (جمع غاشية) به معنى ساتر و روانداز، عطف بر {مهاد} است و {من فوقهم} حال براى آن. يعنى: لهم من جهنم غواش من فوقهم.

3 _ دوزخ، محيطى بسته و خفقان زا براى مجرمان

لهم من جهنم مهاد و من فوقهم غواش

جمع آوردن كلمه {غواش} و مقيد كردن آن به {من فوقهم} حكايت از برداشت فوق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 75 - 2

2 - اندوه

سنگين و يأس آلود مجرمان در جهنم

لايفتّر عنهم و هم فيه مبلسون

{إبلاس} (مصدر {مبلسون}) به معناى اندوه ناشى از يأس است. (مفردات راغب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 76 - 1

1 - جاودانگى مجرمان در دوزخ ، نتيجه ظلم آنان به خودشان

و ما ظلمن_هم

مجرمان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 59 - 1،2

1 - مجرمان ، در روز رستاخيز از صف مؤمنان جدا خواهند شد .

و امت_زوا اليوم أيّها المجرمون

2 - مجرمان ، در روز رستاخيز از يكديگر جدا شده و به درد فراق مبتلا خواهند بود .

و امت_زوا اليوم أيّها المجرمون

برداشت ياد شده بر اين اساس قرار دارد كه مقصود از جدايى مجرمان، جدايى آنان از يكديگر و ابتلا به درد فراق باشد كه اين خود عذاب و درد بزرگ روحى و روانى براى آنان خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 63 - 1

1 - جهنم ، در روز رستاخيز از نزديك به كافران و مجرمان نشان داده خواهد شد .

ه_ذه جهنّم الّتى كنتم توعدون

{ه_ذه} _ كه به شىء نزديك اشاره دارد _ مى رساند كه جهنم در نزديكى كافران و مجرمان قرار داشته و به آنان نشان داده خواهد شد.

محاكمه مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 78 - 19

19 - كيفر دادن تبه كاران ، بدون بازجويى ، محاكمه و اخذ اقرار در بينش الهى جايز است .

و لايسئل عن ذنوبهم المجرمون

محروميت

مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 11

11 _ محروميت ابدى از رحمت، سنت خداوند در كيفر مجرمان

و كذلك نجزى المجرمين

منشأ تأخير كيفر مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 74 - 2

2 - تأخير كيفر مجرمان و اعطاى مهلت به آنان ، ناشى از فضل و رحمت الهى است نه معلول نا آگاهى او به اسرار و اعمال زشت آنها .

و يقولون متى ه_ذا الوعد. .. و إنّ ربّك لذو فضل... و إنّ ربّك ليعلم

از ارتباط اين آيه با دو آيه پيشين، استفاده مى شود كه نازل نشدن عذاب بر كافران، نتيجه فضل خدا است; نه اين كه او از سخنان گستاخانه و تعجيل آنان در عذاب بى اطلاع بوده است.

منشأ مهلت به مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 74 - 2

2 - تأخير كيفر مجرمان و اعطاى مهلت به آنان ، ناشى از فضل و رحمت الهى است نه معلول نا آگاهى او به اسرار و اعمال زشت آنها .

و يقولون متى ه_ذا الوعد. .. و إنّ ربّك لذو فضل... و إنّ ربّك ليعلم

از ارتباط اين آيه با دو آيه پيشين، استفاده مى شود كه نازل نشدن عذاب بر كافران، نتيجه فضل خدا است; نه اين كه او از سخنان گستاخانه و تعجيل آنان در عذاب بى اطلاع بوده است.

مؤمنان و مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 123 - 5

5 _ درگيرى مؤمنان با

مجرمان در طول تاريخ بوده است.

و إن الشيطين . .. ليجدلوكم ... و كذلك جعلنا فى كل قرية أكبر مجرميها

مهلت به مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 7

7 _ ربوبيت الهى، مقتضى اميدبخشى به همگان و امهال و هشدار به مجرمان

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

ناخشنودى مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 1

1 _ سنت الهى حاكم بر جوامع انسانى ، على رغم ناخوشايندى تبه كاران و مجرمان ، پايدار كردن و بر كرسى نشاندن حق است .

و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

ورود مجرمان به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 64 - 1

1 - فرمان تحقيرآميز خداوند در قيامت به مجرمان و كافران براى رفتن به دوزخ

ه_ذه جهنّم . .. اصلوها اليوم

امر {اصلوها} براى تحقير و اهانت است.

وعده به مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 63 - 2،3

2 - جهنم ، وعده الهى به مجرمان و كافران است .

ه_ذه جهنّم الّتى كنتم توعدون

3 - به دوزخ رفتن كافران و مجرمان ، وعده اى كه پيوسته به آنان در دنيا ابلاغ شده است .

ه_ذه جهنّم الّتى كنتم توعدون

آمدن فعل مضارع _ به ويژه با فعل {كنتم} _ نشانگر استمرار و پيوستگى اين وعده الهى است.

ويژگيهاى عذاب مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف -

43 - 75 - 1

1 - عذاب دوزخ ، عذابى هميشگى و تخفيف ناپذير ، براى مجرمان

لايفتّر عنهم و هم فيه مبلسون

{تفتير} (مصدر {يفتّر}) به معناى تخفيف و تقليل است.

ويژگيهاى مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78 - 2

2 - حق گريزى و تنفر از پيام حق ، ويژگى بارز بيشتر مجرمان ستم پيشه

و ل_كنّ أكثركم للحقّ ك_رهون

هشدار به مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 7

7 _ ربوبيت الهى، مقتضى اميدبخشى به همگان و امهال و هشدار به مجرمان

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

هلاكت مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 78 - 16

16 - مجرمان و تبه كاران ، سزاوار كيفر مرگ در پيشگاه عدل الهى

أوَلم يعلم أنّ اللّه قد أهلك من قبله من القرون. ..و لايسئل عن ذنوبهم المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 35 - 2

2 - ايمان ، مايه مصونيت انسان ، از عذاب هلاكت بار جامعه مجرم و اسراف گر

فأخرجنا من كان فيها من المؤمنين

يأس اخروى مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 75 - 2

2 - اندوه سنگين و يأس آلود مجرمان در جهنم

لايفتّر عنهم و هم فيه مبلسون

{إبلاس} (مصدر {مبلسون}) به معناى اندوه ناشى از يأس است. (مفردات راغب)

مجسمه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مجسمه

احكام مجسمه سازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 23

23 _ ساختن مجسمه حيوانات ، امرى جايز و مباح

و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير

انگيزه مجسمه سازى سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 2

2 - پرسش از انگيزه و هدف سامرى در ساختن گوساله زرّين و گمراه ساختن مردم ، از موارد بازخواست موسى ( ع ) از سامرى

فما خطبك ي_س_مرىّ

{خطب} _ نزد برخى لغت دانان _ به معناى {سبب الأمر} است (لسان العرب). زمخشرى آن را به معناى {طلب} دانسته است. در نتيجه {ماخطبك}; يعنى، سبب كار تو يا مطلوب و خواسته تو چه بوده است؟ معانى {شأن} و {أمر} نيز از جمله معانى ذكر شده براى اين كلمه است (قاموس).

تاريخ مجسمه سازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 5

5 - صنعت مجسمه سازى ، داراى سابقه اى طولانى در تاريخ

يعملون له ما يشاء من . .. تم_ثيل

جواز مجسمه سازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 23

23 _ ساختن مجسمه حيوانات ، امرى جايز و مباح

و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير

مجسمه سازى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 1،2،4

1 _ قوم موسى در غياب وى ( زمان حضورش در ميعادگاه مناجات ) به پرستش تنديس گوساله روى آوردند .

و اتخذ قوم موسى من بعده من حليهم عجلا جسداً

2 _ قوم موسى با زيورآلات خويش مجسمه گوساله نرى

را براى پرستش ساختند .

اتخذ . .. من حليهم عجلا جسداً

اتخاذ (مصدر {اتخذ}) در اينجا به معناى ساختن است. {عجل} به معناى گوساله نر و {حُلىّ} (جمع حَلْى) به معناى زيورآلات است.

4 _ سازنده مجسمه گوساله بنى اسرائيل ، ماهر در فن مجسمه سازى ، صنعتكار و هنرمند بود .

عجلا جسداً له خوار

اطلاق گوساله بر مجسمه آن _ كه بيانگر اين نكته است كه مجسمه ساخته شده كاملاً شبيه گوساله بوده _ و نيز ساختن آن به گونه اى كه صداى گاو از آن برآيد، بيانگر اين است كه سازنده آن مجسمه هنرمند بوده و در صنعت مجسمه سازى مهارت كامل داشته است.

مجسمه سازى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 4

4 - جنّيان ، به فرمان سليمان ( ع ) ، مجسمه و تمثال مى ساختند .

يعملون له ما يشاء من . .. تم_ثيل

مجسمه سازى سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 1،4

1 - سامرى ، از زيورآلات به دور ريخته شده بنى اسرائيل ، تنديسى به شكل گوساله نر ساخت و آن ارائه كرد .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا

{عجل}; يعنى، گوساله نر. توصيف {عجلاً} به {جسداً} بيانگر اين نكته است كه گوساله به شكل تنديس بود; نه اين كه گوساله واقعى باشد. جمله {فأخرج لهم...} ممكن است كلام خداوند باشد و احتمال مى رود ادامه سخن بنى اسرائيل باشد. در صورت دوم، مراد گويندگان _ به قرينه گفتن {لهم} نه {لنا} _ تبرئه خود از پرستش گوساله است.

4 - سامرى ، فردى

ماهر در فن مجسمه سازى و آشنا به نقاط ضعف فكرى بنى اسرائيل بود .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا له خوار

تعبير {گوساله اى درآورد} حاكى از شدت شباهت مجسمه گوساله، به شكل حقيقى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 5

5 - سامرى ، با بى اعتنايى به آموخته هاى ويژه و الهى خود و دورافكندن آنها ، به ساختن گوساله و گمراه سازى مردم پرداخت .

فنبذتها و كذلك سوّلت لى نفسى

از جمله معانى محتمل در آيه بالا، اين است كه مراد از {نبذتها} بى اعتنايى به آموخته ها (بصرت. .. قبضت) باشد; يعنى، اعتراف سامرى چنين بوده است كه من دانش و آموخته هاى الهى خود را _ كه از رسولان فراگرفته بودم _ به دور افكندم و درپى آن مفتون نفس خويش شده انجام دادم آنچه كردم.

مجسمه گوساله نر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 1،3،6

1 - سامرى ، از زيورآلات به دور ريخته شده بنى اسرائيل ، تنديسى به شكل گوساله نر ساخت و آن ارائه كرد .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا

{عجل}; يعنى، گوساله نر. توصيف {عجلاً} به {جسداً} بيانگر اين نكته است كه گوساله به شكل تنديس بود; نه اين كه گوساله واقعى باشد. جمله {فأخرج لهم...} ممكن است كلام خداوند باشد و احتمال مى رود ادامه سخن بنى اسرائيل باشد. در صورت دوم، مراد گويندگان _ به قرينه گفتن {لهم} نه {لنا} _ تبرئه خود از پرستش گوساله است.

3 - تنديس گوساله زرين سامرى ، نعره اى همانند بانگ گوساله

داشت .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا له خوار

{خوار}; يعنى، صداى بلند گاو و گوساله (لسان العرب). از آن جا كه تنديس ساخته شده سامرى به شكل گوساله بود، پيدا است كه صداى آن نيز همانند صداى گوساله بوده است.

6 - سامرى ، تنديس گوساله زرين را به عنوان { اله } بنى اسرائيل و موسى ( ع ) معرفى كرد .

فأخرج . .. فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 2

2 _ قوم موسى با زيورآلات خويش مجسمه گوساله نرى را براى پرستش ساختند .

اتخذ . .. من حليهم عجلا جسداً

اتخاذ (مصدر {اتخذ}) در اينجا به معناى ساختن است. {عجل} به معناى گوساله نر و {حُلىّ} (جمع حَلْى) به معناى زيورآلات است.

مجسمه معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 195 - 1

1 _ مشركان بت ها و معبودانشان را به صورت مجسمه هايى داراى پا ، دست ، چشم و گوش مى ساختند .

ألهم أرجل يمشون بها . .. أم لهم ءاذان يسمعون بها

جمله {يمشون بها} و مانند آن، هم مى تواند قيد توضيحى باشد و هم مى تواند قيد احترازى گرفته شود. بنابر اول معناى جمله {ألهم أرجل ... } چنين است: آيا بتها پا دارند تا با آن راه روند ; يعنى پا ندارند. و بنابر فرض دوم معنا چنين خواهد بود: آيا بتها پايى كه با آن راه روند دارند ; يعنى پاهايى دارند، ولى با آن نمى توانند راه بروند. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 198 - 3،4،5

3 _ مشركان براى معبودانشان چشمهايى خيره گر تعبيه مى كردند .

و تريهم ينظرون إليك

ضميرهاى غايب در {تريهم} و {ينظرون} به {الذين تدعون} _ كه همان معبودان باشد _ برمى گردد.

4 _ چشم هاى تعبيه شده در بت ها هرگز بر ديدن اشيا توانا نبودند .

و هم لايبصرون

ضميرها در جمله {هم لايبصرون} به {الذين تدعون} برمى گردد.

5 _ چشم هاى تعبيه شده در بت ها به گونه اى بود كه گويا به شخص مقابل خويش نظاره گر است .

و تريهم ينظرون إليك

خطاب در {تريهم} و {إليك} به هر انسانى است كه مواجه با بتها قرار مى گيرد، يعنى {تريهم ايها الانسان . .. } جمله {و هم لايبصرون} (آنها نمى بينند) دلالت مى كند كه {تريهم ينظرون}، يعنى {تريهم كانهم ينظرون إليك}. (چنين گمان مى كنى كه بتها تو را مى نگرند.)

مجسمه هاى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 4،17

4 - جنّيان ، به فرمان سليمان ( ع ) ، مجسمه و تمثال مى ساختند .

يعملون له ما يشاء من . .. تم_ثيل

17 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { يعملون له ما يشاء من محاريب و تماثيل } فقال و اللّه ما هى تماثيل الرجال و النساء و ل_كنّها الشجر وشبهه ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه درباره سخن خداوند عزّوجلّ {يعملون له ما يشاء من محاريب و تماثيل} فرمود: قسم به خدا اين تمثال ها، تمثال مردان و

زنان نبود، بلكه تمثال درخت و مانند آن بود}

مجسمه سازى

احكام مجسمه سازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 23

23 _ ساختن مجسمه حيوانات ، امرى جايز و مباح

و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير

انگيزه مجسمه سازى سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 2

2 - پرسش از انگيزه و هدف سامرى در ساختن گوساله زرّين و گمراه ساختن مردم ، از موارد بازخواست موسى ( ع ) از سامرى

فما خطبك ي_س_مرىّ

{خطب} _ نزد برخى لغت دانان _ به معناى {سبب الأمر} است (لسان العرب). زمخشرى آن را به معناى {طلب} دانسته است. در نتيجه {ماخطبك}; يعنى، سبب كار تو يا مطلوب و خواسته تو چه بوده است؟ معانى {شأن} و {أمر} نيز از جمله معانى ذكر شده براى اين كلمه است (قاموس).

تاريخ مجسمه سازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 5

5 - صنعت مجسمه سازى ، داراى سابقه اى طولانى در تاريخ

يعملون له ما يشاء من . .. تم_ثيل

جواز مجسمه سازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 23

23 _ ساختن مجسمه حيوانات ، امرى جايز و مباح

و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير

مجسمه سازى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 1،2،4

1 _ قوم موسى در غياب وى ( زمان حضورش در ميعادگاه مناجات ) به پرستش تنديس گوساله

روى آوردند .

و اتخذ قوم موسى من بعده من حليهم عجلا جسداً

2 _ قوم موسى با زيورآلات خويش مجسمه گوساله نرى را براى پرستش ساختند .

اتخذ . .. من حليهم عجلا جسداً

اتخاذ (مصدر {اتخذ}) در اينجا به معناى ساختن است. {عجل} به معناى گوساله نر و {حُلىّ} (جمع حَلْى) به معناى زيورآلات است.

4 _ سازنده مجسمه گوساله بنى اسرائيل ، ماهر در فن مجسمه سازى ، صنعتكار و هنرمند بود .

عجلا جسداً له خوار

اطلاق گوساله بر مجسمه آن _ كه بيانگر اين نكته است كه مجسمه ساخته شده كاملاً شبيه گوساله بوده _ و نيز ساختن آن به گونه اى كه صداى گاو از آن برآيد، بيانگر اين است كه سازنده آن مجسمه هنرمند بوده و در صنعت مجسمه سازى مهارت كامل داشته است.

مجسمه سازى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 4

4 - جنّيان ، به فرمان سليمان ( ع ) ، مجسمه و تمثال مى ساختند .

يعملون له ما يشاء من . .. تم_ثيل

مجسمه سازى سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 1،4

1 - سامرى ، از زيورآلات به دور ريخته شده بنى اسرائيل ، تنديسى به شكل گوساله نر ساخت و آن ارائه كرد .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا

{عجل}; يعنى، گوساله نر. توصيف {عجلاً} به {جسداً} بيانگر اين نكته است كه گوساله به شكل تنديس بود; نه اين كه گوساله واقعى باشد. جمله {فأخرج لهم...} ممكن است كلام خداوند باشد و احتمال مى رود ادامه سخن بنى اسرائيل باشد. در صورت

دوم، مراد گويندگان _ به قرينه گفتن {لهم} نه {لنا} _ تبرئه خود از پرستش گوساله است.

4 - سامرى ، فردى ماهر در فن مجسمه سازى و آشنا به نقاط ضعف فكرى بنى اسرائيل بود .

فأخرج لهم عجلاً جسدًا له خوار

تعبير {گوساله اى درآورد} حاكى از شدت شباهت مجسمه گوساله، به شكل حقيقى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 5

5 - سامرى ، با بى اعتنايى به آموخته هاى ويژه و الهى خود و دورافكندن آنها ، به ساختن گوساله و گمراه سازى مردم پرداخت .

فنبذتها و كذلك سوّلت لى نفسى

از جمله معانى محتمل در آيه بالا، اين است كه مراد از {نبذتها} بى اعتنايى به آموخته ها (بصرت. .. قبضت) باشد; يعنى، اعتراف سامرى چنين بوده است كه من دانش و آموخته هاى الهى خود را _ كه از رسولان فراگرفته بودم _ به دور افكندم و درپى آن مفتون نفس خويش شده انجام دادم آنچه كردم.

مجلس از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مجلس

آثار اسكان به واردين به مجلس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 11 - 9

9 - برخاستن از جاى خويش و قرار دادن آن در اختيار ديگر مؤمنان ، مايه بالا رفتن درجات انسان و تقرب و نزديكى او به خداوند است .

فانشزوا يرفع اللّه الذين ءامنوا منكم . .. درج_ت

برخى از مفسران {ارتقاع درجات} را كنايه از تقرب به خداوند دانسته اند. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

آداب مجلس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58

- 11 - 1،6،8،10،11

1 - باز كردن جا براى ديگران در مجالس ، از آداب نيكوى معاشرت و روابط اجتماعى است .

ي_أيّها الذين ءامنوا إذا قيل لكم تفسّحوا فى المج_لس فافسحوا

6 - برخاستن از مجالس و جاى خويش را به ديگران دادن ، از آداب نيكو در معاشرت و روابط اجتماعى

و إذا قيل انشزوا فانشزوا

8 - برخاستن از جاى خود و قرار دادن آن در اختيار ديگران ، داراى پاداشى متناسب در پيشگاه خداوند

و إذا قيل انشزوا فانشزوا يرفع اللّه الذين ءامنوا منكم

برداشت ياد شده بدان سبب است كه خداوند، برخاستن از جاى خود را مايه بالا رفتن درجه و منزلت فرد قرار داده است.

10 - خداوند ، درجات اخروى مؤمنان ، به خصوص اهل علم را ، كه در مجالس _ در صورت ازدحام جمعيت _ از جاى خود برمى خيزند و آن را در اختيار ديگران قرار مى دهند ، بالا خواهد برد .

فانشزوا يرفع اللّه الذين ءامنوا منكم و الذين أُوتوا العلم درج_ت

11 - برخاستن از جاى خويش در مجالس و قرار دادن آن در اختيار ديگران ، براى دانشمندان و فرهيختگان بسى زيبنده تر از ديگران است .

فانشزوا يرفع اللّه الذين ءامنوا منكم و الذين أُوتوا العلم درج_ت

با اين كه تعبير {الذين آمنوا} شامل عالمان نيز مى شود، اختصاص به ذكر عالمان گوياى اين حقيقت است كه رعايت آداب معاشرت، از هر مؤمنى پسنديده است و از عالمان مؤمن پسنديده تر است.

اجتناب از مجلس گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 1،8

1 _ بندگان خالص خدا ، در مجالسى كه

به باطل و دروغ پرداز مى گذرد ، هرگز حضور نمى يابند .

و عباد الرحم_ن . .. و الذين لايشهدون الزور

فعل {شهد} گاهى در معناى {حضر} (حضور يافت) استعمال مى شود و گاهى در معناى {أخبر عن الشىء و شهده} (خبر داد از چيزى و گواهى به آن داد) به كار مى رود. برداشت ياد شده مبتنى بر معناى نخست است. {زور} نيز به معناى دروغ و باطل است.

8 _ گذر از گفتار و كردار لغو و بيهوده و پرهيز از حضور در اين گونه مجالس ، نشان كرامت و بزرگوارى انسان است .

و إذا مرّوا باللغو مرّوا كرامًا

اسكان به واردين به مجلس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 11 - 1،2،6

1 - باز كردن جا براى ديگران در مجالس ، از آداب نيكوى معاشرت و روابط اجتماعى است .

ي_أيّها الذين ءامنوا إذا قيل لكم تفسّحوا فى المج_لس فافسحوا

2 - خداوند به مؤمنان توصيه كرده كه { هرگاه از آنان خواسته شود در مجالس جا را براى واردين بازكنند } ، جا بازنموده و از آن دريغ نكنند .

إذا قيل لكم تفسّحوا فى المج_لس فافسحوا

6 - برخاستن از مجالس و جاى خويش را به ديگران دادن ، از آداب نيكو در معاشرت و روابط اجتماعى

و إذا قيل انشزوا فانشزوا

اشراف در مجلس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 12 - 4

4 - اشراف حاضر در مجلس پيامبر ( ص ) در ماجراى ابن ام مكتوم ، بر اثر بى رغبتى خود ، از آموختن و به خاطر

سپردن معارف قرآن محروم بودند .

فمن شاء ذكره

اهميت آداب مجلس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 11 - 2،7،9

2 - خداوند به مؤمنان توصيه كرده كه { هرگاه از آنان خواسته شود در مجالس جا را براى واردين بازكنند } ، جا بازنموده و از آن دريغ نكنند .

إذا قيل لكم تفسّحوا فى المج_لس فافسحوا

7 - توصيه الهى به مؤمنان اين است كه هرگاه در مجالس بر اثر كثرت ازدحام ، از آنان خواسته شود { از جاى خويش برخيزند } ، برخيزند ( از دادن جاى خود به تازه واردين دريغ نكنند ) .

و إذا قيل انشزوا فانشزوا

9 - برخاستن از جاى خويش و قرار دادن آن در اختيار ديگر مؤمنان ، مايه بالا رفتن درجات انسان و تقرب و نزديكى او به خداوند است .

فانشزوا يرفع اللّه الذين ءامنوا منكم . .. درج_ت

برخى از مفسران {ارتقاع درجات} را كنايه از تقرب به خداوند دانسته اند. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

اهميت اسكان به واردين به مجلس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 11 - 7

7 - توصيه الهى به مؤمنان اين است كه هرگاه در مجالس بر اثر كثرت ازدحام ، از آنان خواسته شود { از جاى خويش برخيزند } ، برخيزند ( از دادن جاى خود به تازه واردين دريغ نكنند ) .

و إذا قيل انشزوا فانشزوا

بى نيازى حاضران در مجلس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 5 - 1

1 -

برخى از حاضران مجلس پيامبر ( ص ) در ماجراى ابن ام مكتوم ، خود را از پند و اندرز هاى الهى بى نياز مى ديدند و از فرجام خود نگرانى نداشتند .

أمّا من استغنى

به قرينه {جاءك} و {يخشى} _ در آيات بعد _ مراد از جمله {استغنى}، احساس بى نيازى نسبت به حضور در مجلس وعظ و ارشاد و نيز بى خطر ديدن عاقبت خويش است.

پاداش اسكان به واردين به مجلس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 11 - 4،5،8،10

4 - پاداش مؤمنان عمل كننده به توصيه الهى ( توصيه به جا باز كردن براى ديگران در مجالس ) ، حل مشكلات و گشايش در امور زندگى آنان از سوى خداوند است .

فافسحوا يفسح اللّه لكم

در صورتى كه مراد از {يفسح اللّه}، پاداش دنيوى باشد برداشت بالا استفاده مى شود.

5 - خداوند ، در قبال عمل كردن مؤمنان به توصيه او ( جا باز كردن براى ديگران در مجالس ) جايگاه اخروى آنان را وسيع خواهد كرد .

فافسحوا يفسح اللّه لكم

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {يفسح اللّه لكم} ناظر به پاداش اخروى باشد.

8 - برخاستن از جاى خود و قرار دادن آن در اختيار ديگران ، داراى پاداشى متناسب در پيشگاه خداوند

و إذا قيل انشزوا فانشزوا يرفع اللّه الذين ءامنوا منكم

برداشت ياد شده بدان سبب است كه خداوند، برخاستن از جاى خود را مايه بالا رفتن درجه و منزلت فرد قرار داده است.

10 - خداوند ، درجات اخروى مؤمنان ، به خصوص اهل علم را ، كه در مجالس _ در صورت ازدحام

جمعيت _ از جاى خود برمى خيزند و آن را در اختيار ديگران قرار مى دهند ، بالا خواهد برد .

فانشزوا يرفع اللّه الذين ءامنوا منكم و الذين أُوتوا العلم درج_ت

حضور در مجلس غيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 18

18 _ عن رسول الله(ص): من كان يؤمن بالله و اليوم الآخر فلايجلس فى مجلس يسب فيه امام او يغتاب فيه مسلم ان الله يقول فى كتابه: {و إذا رأيت الذين يخوضون فى آياتنا فأعرض عنهم . ..} .

از رسول خدا(ص) روايت شده است: كسى كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، نبايد در محفلى كه نسبت به امامى ناسزا گويى شود يا غيبت مسلمانى مطرح گردد حضور داشته باشد. خداوند در قرآن مى فرمايد: {هرگاه كسانى را ديدى كه از روى خرده گيرى در آيات ما گفتگو مى كنند، از آنان رويگردان شو ...}.

زليخا قبل از مجلس بازجويى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 17

17_ زليخا پيش از جلسه بازجويى و محكمه دادرسى ، يوسف ( ع ) را مجرم معرفى مى كرد و به كام جويى از وى متهم مى ساخت .

قالت امرأت العزيز الئ_ن حصحص الحق أنا رودته عن نفسه و إنه لمن الص_دقين

برداشت فوق از قيد {الآن} استفاده مى شود.

زمينه حضور در مجلس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 9 - 2

2 - خداترسى و حالت خشيت ، برانگيزاننده ابن ام مكتوم براى حضور در مجلس پيامبر (

ص ) بود .

و أمّا من جاءك يسعى . و هو يخشى

زن و مجلس مردان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 3

3_ جواز حضور زنان در جلسه مردان و پذيرايى از ايشان

وامرأته قائمة فضحكت فبشّرن_ها

برخى برآنند كه مراد از {قائمة} قيام براى پذيرايى از مهمانان است. برداشت فوق ناظر به اين احتمال مى باشد. گفتنى است كه به قرينه آيه بعد، نمى توان گفت جواز حضور زنان به طور مطلق _ چه جوان باشند و چه كهنسال _ از آيه استنباط مى شود اگرچه نفى آن نيز از آيه استفاده نمى گردد.

زنان اشراف مصر در مجلس زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 11

11_ ماجراى ميهمانى زليخا از زنان اشراف و بريدن آنان دست هاى خويش را ، گوياترين صحنه براى اثبات منزلت والا و عفت و پاكدامنى يوسف ( ع )

فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

يوسف(ع) براى رسيدگى به پرونده خويش با عبارت {الّ_تى قطعن أيديهنّ} داستان ميهمانى زليخا از زنان اشراف و اينكه آنان دستهاى خويش را بريدند را مطرح مى كند و از آن جا كه يوسف(ع) درصدد اثبات بى گناهى خويش است، مى توان گفت: داستان مذكور و مسائل پيرامون آن براى اثبات عفت، پاكدامنى و بى گناهى يوسف(ع) بهترين شاهد بوده است.

ساره در مجلس ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 1،2

1_ همسر ابراهيم ( ساره ) در مجلس فرشتگان پيام آورِ بشارت حضور داشت .

و

لقد جاءت رسلنا إبرهيم بالبشرى . .. وامرأته قائمة فضحكت

2_ ابراهيم ( ع ) و فرشتگان حاضر در نزد او ، همگى نشسته بودند و ساره ايستاده بود .

وامرأته قائمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 29 - 1

1 - حضور همسر ابراهيم ( ع ) ، در جمع آن حضرت و ميهمانان ايشان

و بشّروه بغل_م عليم . فأقبلت امرأته فى صرّة ... و قالت عجوز عقيم

شرايط حضور در مجلس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 5 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، حتى كسانى را كه به معارف دينى احساس نياز نمى كردند ، به حضور مى پذيرفت و از ارشاد آنان دريغ نمىورزيد .

أمّا من استغنى

با توجه به شأن نزول و جملات آيه شريفه، چنين بر مى آيد كه پيامبر(ص) در مجلسى به ارشاد كسانى پرداخته بود كه برخى از افراد حاضر در آن، خود را از تعاليم آن حضرت بى نياز مى پنداشتند. فردى از مسلمانان نيز با شركت در آن مجلس، خود را در مقام وعظ و ارشاد آنان قرار داده بود. پس از حضور ابن ام مكتوم، آثار ناخرسندى در قيافه و رفتار او نمودار گشت و اين آيات با نكوهش از دوگانگى برخوردش، وى را فردى نامناسب براى ارشاد معرفى كرده است.

شرايط حضور در مجلس موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 3 - 2

2 - احتمال علاقه مندى افراد به تزكيه نفس ، كافى در لزوم احترام آنان و

استقبال از حضورشان در مجالس وعظ و ارشاد

و مايدريك لعلّه يزّكّى

كلمه {لعلّ}، بر رجا و اميدوارى دلالت دارد و جمله {لعلّه يزّكّى} اميد به وجود تزكيه را در لزوم پذيرش مستمعان كافى مى داند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 - 5،7

5 - احتمال تأثيرپذيرى مردم از نصيحت ها ، كافى در لزوم استقبال از آنان در مجالس پند و اندرز

لعلّه . .. يذّكّر

7 - تنها كسانى شايسته حضور در مجالس وعظ و ارشادند ، كه خود را در مسير خودسازى قرار داده يا افرادى توصيه پذير و نصيحت خواه باشند .

يزّكّى . أو يذّكّر

شركت در مجلس گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 13،16،17

13 _ شركت در مجالس گناه ، گناهى همسنگ با انجام آن

فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره إنّكم إذاً مثلهم

16 _ يكسانى سرنوشت شوم كافران و منافقان و شركت كنندگان در مجالس كفر و گناه و استهزا به آيات الهى

انكم اذاً مثلهم إنّ اللّه جامع المنفقين . .. جميعاً

17 _ مسلمان شركت كننده در مجالس كفر و استهزاى به آيات الهى منافق است .

فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره إنّكم إذاً مثلهم . .. جميعاً

جمله {ان اللّه . ..}، پس از بيان حرمت مجالست با استهزا كنندگان، دلالت مى كند كه مراد از منافقان، همان مسلمانانى هستند كه در آن مجالس شركت مى كنند.

عبدالله بن ام مكتوم در مجلس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 8 - 2

2 -

ابن ام مكتوم ، پس از ورود به مجلس پيامبر ( ص ) ، در كنار مسلمانى قرار گرفت كه در حال ارشاد و سخن گفتن با ديگرى بود .

أمّا من استغنى . فأنت له تصدّى ... و أمّا من جاءك يسعى

تعبير {جاءك} بيانگر آن است كه ابن ام مكتوم در مجلس پيامبر(ص)، نزد همان شخصى جا گرفته بود كه با اخم و قهر، ناخرسندى خود را ابراز داشت.

عثمان بن عفان در مجلس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 6 - 5

5 - عثمان بن عفان ، از حاضران مجلس پيامبر ( ص ) در ماجراى ابن ام مكتوم و ارشاد كننده كافران مكه در عصر بعثت *

أمّا من استغنى . فأنت له تصدّى

در شأن نزول آيه شريفه از تفسير قمى نقل شده كه فرد مورد نظر از ضمير خطاب در {أنت له تصدّى}، عثمان بوده است. او در صدد مسلمان ساختن حاضران مجلس _ كه از چهره هاى برجسته قريش بودند _ برآمده بود.

فرجام حاضران در مجلس محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 5 - 1

1 - برخى از حاضران مجلس پيامبر ( ص ) در ماجراى ابن ام مكتوم ، خود را از پند و اندرز هاى الهى بى نياز مى ديدند و از فرجام خود نگرانى نداشتند .

أمّا من استغنى

به قرينه {جاءك} و {يخشى} _ در آيات بعد _ مراد از جمله {استغنى}، احساس بى نيازى نسبت به حضور در مجلس وعظ و ارشاد و نيز بى خطر ديدن عاقبت خويش است.

مجلس انس بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 53 - 4

4- تقواپيشگان در بهشت ، داراى ديدار ها و نشست هاى دوستانه و محافل انس

متق_بلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 5

5 - ياد نعمت ها و تعظيم عطاياى خداوند ، نقل مجلس انس متقين ، در بهشت *

ف_كهين بما ءاتيهم ربّهم

در معناى {فاكهين} گفت و گوهاى دوستانه در مجالس انس آورده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 20 - 1

1 - بهشتيان ، داراى مجالس انس و تكيه زده بر تخت هاى چيده شده در كنار هم

متّك_ين على سرر مصفوفة

{اتكاء} (مصدر {متك_ين}) به معناى تكيه زدن و {سُرُر} (جمع {سرير}) به معناى تخت ها است. {مصفوفة} (صفت {سُرُر}; يعنى، چيده شده در كنار هم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 23 - 2

2 - سرخوشى بهشتيان در مجالس انس ، با ربودن جام هاى شراب از دست يكديگر

يتن_زعون فيها كأسًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 28 - 5

5 - ستايش تقواپيشگان از نيكى هاى خداوند ، در مجالس انس خويش در بهشت

يتساءلون . .. إنّه هو البرّ الرحيم

مجلس انس متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 28 - 5

5 - ستايش تقواپيشگان از نيكى هاى خداوند ، در مجالس انس خويش در بهشت

يتساءلون . .. إنّه هو البرّ الرحيم

مجلس حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 1

1 _ شركت جستن در مجالسى كه آيات الهى مورد استهزا و انكار قرار گيرد ، حرام است .

و قد نزل عليكم فى الكتب . .. فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره

مجلس گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 1،4،12

1 _ شركت جستن در مجالسى كه آيات الهى مورد استهزا و انكار قرار گيرد ، حرام است .

و قد نزل عليكم فى الكتب . .. فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره

4 _ حرمت حضور در مجالس گناه و لزوم ترك آن مجالس

إذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم

12 _ شركت كنندگان در مجالس كفر و استهزاى به آيات الهى ، همسانِ با كافرانِ استهزاگر

يكفر بها . .. فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره إنّكم إذاً مثلهم

مجلس مهمانى زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 4،5،6،7،10،29

4_ زليخا براى پاسخ گويى به زنان ملامت كننده ، ضيافتى ترتيب داد و مجلس ويژه اى آراست .

أرسلت إليهنّ و أعتدت لهنّ متّكئًا

5_ زليخا براى لميدن زنانى كه به مهمانى دعوت كرده بود ، تكيه گاهى ويژه فراهم ساخت .

و أعتدت لهنّ متّكئًا

{اعتاد} (مصدر أعتدت) به معناى مهيّا ساختن و آماده كردن است. {متّكئاً} به چيزى گفته مى شود كه به آن تكيه مى دهند و نكره آوردن آن دلالت بر ويژگى آن دارد. قابل ذكر است كه {متّكئاً} به معناى طعام نيز

آمده است. مفرد بودن آن و نيز آوردن جمله {آتت ...} (به هر يك كاردى [براى استفاده از خوراكيها] داد) مى تواند مؤيد اين احتمال باشد كه مراد از {متّكئاً} در آيه {طعام} است.

6_ زليخا به هر يك از زنان دعوت شده ، كاردى براى استفاده از خوردنى ها داد .

و ءاتت كل وحدة منهنّ سكّينًا

7_ زليخا خود ، آرايش دهنده مجلس ضيافت و پذيرايى كننده از زنان اشراف بود .

و أعتدت لهنّ متّكئًا و ءاتت كل وحدة منهنّ سكّينًا

ضمير در {أعتدت} و {آتت} به {امرأت العزيز} برمى گردد. بنابراين ظاهر اين است كه او خود به انجام آن كارها پرداخته بود و گرنه فعلهاى مذكور به صورت مجهول (اُعتِد) و (اوتيت) آورده مى شد.

10_ زليخا به منظور برخورد نكردن زنان دعوت شده با يوسف ( ع ) ، از او خواسته بود در اتاق هاى اندرونى ساختمان بماند .

و قالت اخرج عليهنّ

كلمه {خروج} به معناى از داخل به بيرون آمدن است. بنابراين {اخرج عليهنّ} مى رساند كه يوسف(ع) هنگامى كه زنان در مجلس ضيافت حاضر شدند، در مكانى بود كه نسبت به مجلس آنان داخل حساب مى شد ; يعنى، اگر مجلس پذيرايى در اتاق بيرونى بود زليخا، يوسف(ع) را در اتاق اندرونى نگه داشته بود.

29_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فأرسلت إليهنّ و هيأت لهنّ طعاماً و مجلساً ثم أتتهنّ باترج و { آتت كل واحدة منهنّ سكّيناً . . . } ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. پس همسر عزيز [پيكى] به سوى بانوان فرستاد و از آنان دعوت كرد و برايشان طعامى

آماده كرد و مجلسى آراست و آن گاه براى بانوان ترنج آورد و به هر يك كاردى داد ...}.

همسر پادشاه مصر در مجلس زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 4

4_ همسر پادشاه مصر از زنان حاضر در مجلس مهمانى زليخا و دلباخته يوسف ( ع ) بود .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

بر اين مبنا كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد ، از جمله {ذلك ليعلم . ..} معلوم مى شود كه همسر ملك نيز در زمره زنانى بود كه دستهاى خويش را بريدند.

مجمع البحرين از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

خضر(ع) در مجمع البحرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 1

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، پس از بازگشت به مجمع البحرين ، با خضر ( ع ) ملاقات كردند .

فارتّدا على ءاثارهما قصصًا . فوجدا

مسافرت موسى(ع) به مجمع البحرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 1

1- موسى ( ع ) براى يافتن خضر ، با عزمى راسخ و جدّى ، سفر خود را به مجمع البحرين آغاز كرد .

لاأبرح حتّى أبلغ مجمع البحرين

{لاأبرح} صيغه متكلم از {برح} و به معناى {دست برنمى دارم} و تأكيد بر پشتكار در انجام دادن كار است.

موسى(ع) در مجمع البحرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 1،2،3

1- موسى ( ع ) و همسفر او به محلِّ تلاقى دو دريا رسيدند و در آن

جا توقف كردند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما

2- موسى و همسفر او ، به هنگام رسيدن به مجمع البحرين ، يك ماهى ، به عنوان غذا ، همراه داشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

{حوت} يعنى {ماهى} و برخى آن را ماهى بزرگ معنا كرده اند. (ر.ك. لسان العرب) به قرينه {غداءنا} _ در آيه بعد _ آن ماهى، به منظور تغذيه فراهم شده بود.

3- موسى ( ع ) و همسفرش هنگام رسيدن به محلِّ تلاقى دو دريا ، از ماهىِ همراه خويش ، غفلت كردند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 1

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، پس از توقف در مجمع البحرين ، در جستوجوى خضر ( ع ) ، مجدداً به حركت خويش ادامه داده و آن جا را پشت سر گذاشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما . .. فلمّا جاوزا

موسى(ع) در سخن خود با يوشع، مجمع البحرين را هدف و مقصد نهايى خود اعلام كرد، ولى هنگام رسيدن به آن جا، از آن نيز گذشت. اين حركت و نيز گفتارى كه در آيات بعد از موسى(ع) نقل شده است، نشانه آن است كه آن دو نمى دانستند به محلِّ مورد نظر موسى(ع) رسيده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 1

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، كنار صخره اى در مجمع البحرين ، آرميدند .

إذ أوينا إلى الصخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65

- 1

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، پس از بازگشت به مجمع البحرين ، با خضر ( ع ) ملاقات كردند .

فارتّدا على ءاثارهما قصصًا . فوجدا

موقعيت جغرافيايى مجمع البحرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 9

9- مجمع البحرين ، در موقعيتى بسيار دور نسبت به منطقه سكونت حضرت موسى ( ع ) قرار داشت .

لاأبرح حتّى أبلغ مجمع البحرين أو أمضى حقبًا

تأكيد حضرت موسى(ع) بر دست برنداشتن از سفر و طلب تا رسيدن به محل موعود، اگرچه عمرى را در اين كار مصروف كند، دال بر آن است كه موسى(ع) براى رسيدن به آن منطقه راه درازى در پيش داشته است.

يوشع(ع) در مجمع البحرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 1،2،3

1- موسى ( ع ) و همسفر او به محلِّ تلاقى دو دريا رسيدند و در آن جا توقف كردند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما

2- موسى و همسفر او ، به هنگام رسيدن به مجمع البحرين ، يك ماهى ، به عنوان غذا ، همراه داشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

{حوت} يعنى {ماهى} و برخى آن را ماهى بزرگ معنا كرده اند. (ر.ك. لسان العرب) به قرينه {غداءنا} _ در آيه بعد _ آن ماهى، به منظور تغذيه فراهم شده بود.

3- موسى ( ع ) و همسفرش هنگام رسيدن به محلِّ تلاقى دو دريا ، از ماهىِ همراه خويش ، غفلت كردند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف -

18 - 62 - 1

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، پس از توقف در مجمع البحرين ، در جستوجوى خضر ( ع ) ، مجدداً به حركت خويش ادامه داده و آن جا را پشت سر گذاشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما . .. فلمّا جاوزا

موسى(ع) در سخن خود با يوشع، مجمع البحرين را هدف و مقصد نهايى خود اعلام كرد، ولى هنگام رسيدن به آن جا، از آن نيز گذشت. اين حركت و نيز گفتارى كه در آيات بعد از موسى(ع) نقل شده است، نشانه آن است كه آن دو نمى دانستند به محلِّ مورد نظر موسى(ع) رسيده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 1

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، كنار صخره اى در مجمع البحرين ، آرميدند .

إذ أوينا إلى الصخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 1

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، پس از بازگشت به مجمع البحرين ، با خضر ( ع ) ملاقات كردند .

فارتّدا على ءاثارهما قصصًا . فوجدا

مجوس از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مجوس

اتمام حجت با مجوس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 2

2 - اتمام حجت بر تمام كافران ( يهود ، نصارا ، مجوس و مشركان ) و رساندن برهان آشكار به آنان ، سنتى الهى است .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

جزيه از مجوس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 29 -

10

10 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده است : { . . . إنى لست آخذ الجزية إلا من اهل الكتاب . . . إن المجوس كان لهم نبى فقتلوه و كتاب أحرقوه . . . ;

. .. من جزيه نمى گيرم مگر از اهل كتاب ... مجوس، داراى پيغمبر و كتاب بودند كه پيغمبر خود را كشتند و كتاب را آتش زدند ... }.

رذايل مجوس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 7

7 - كافران به اسلام ( يهوديان ، مسيحيان ، مجوسيان و مشركان ) ، شرورترين مردم و بدترين مخلوقات اند .

الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين . .. أُول_ئك هم شرّ البريّة

{بريّة} (فعيلة به معناى مفعولة) با كلمه {برى} (به وزن {عصا}; يعنى، خاك) هم خانواده است و تمام خاكيان، از جمله بشر را شامل مى شود (مصباح و مفردات). برخى گفته اند: اين كلمه با فعل {بَرَءَ} (به معناى {خَلَقَ}) هم خانواده است و بر تمام مخلوقات تطبيق مى كند.

شرارت مجوس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 7

7 - كافران به اسلام ( يهوديان ، مسيحيان ، مجوسيان و مشركان ) ، شرورترين مردم و بدترين مخلوقات اند .

الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين . .. أُول_ئك هم شرّ البريّة

{بريّة} (فعيلة به معناى مفعولة) با كلمه {برى} (به وزن {عصا}; يعنى، خاك) هم خانواده است و تمام خاكيان، از جمله بشر را شامل مى شود (مصباح و مفردات). برخى گفته اند: اين كلمه با

فعل {بَرَءَ} (به معناى {خَلَقَ}) هم خانواده است و بر تمام مخلوقات تطبيق مى كند.

مجوس از اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 29 - 10

10 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده است : { . . . إنى لست آخذ الجزية إلا من اهل الكتاب . . . إن المجوس كان لهم نبى فقتلوه و كتاب أحرقوه . . . ;

. .. من جزيه نمى گيرم مگر از اهل كتاب ... مجوس، داراى پيغمبر و كتاب بودند كه پيغمبر خود را كشتند و كتاب را آتش زدند ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 17 - 10

10 - اصبغ بن نباته گويد : { لمّا جلس على ( ع ) فى الخلافة . . . قال : سلونى قبل أن تفقدونى فقام إليه الاشعث بن قيس ، فقال : يا أميرالمؤمنين كيف يؤخذ من المجوس الجزية و لم ينزل عليهم كتاب و لم يبعث إليهم نبى ؟ قال : بلى يا أشعث قد أنزل اللّه عليهم كتاباً و بعث إليهم رسولاً . . . ;

چون حضرت على(ع) به خلافت نشست. .. فرمود: از من سؤال كنيد پيش از آن كه مرا درنيابيد. اشعث بن قيس برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين! چگونه از مجوس جزيه گرفته مى شود، در حالى كه كتابى بر آنان نازل نشده و پيغمبرى به سوى آنها برانگيخته نشده است؟ امام فرمود: چرا اى اشعث! همانا خدا كتابى بر آنان نازل كرد و رسولى به سوى آنها برنگيخت...}.

مجوسيت

توحيد

در مجوسيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 17 - 2

2 - يهوديت ، مسيحيت ، مجوسيت و صابئيت ، همه از آيين هاى توحيدى اند .

و الذين هادوا . .. و الذين أشركوا

قرار دادن گروه هاى يهودى و. .. در برابر {الذين اشركوا} (آنان كه شرك ورزيدند) بيانگر مطلب فوق است.

محارب از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{محارب}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 279 - 2،3

2 _ رباخواران در موضع جنگ با خداوند و پيامبر ( ص )

فان لم تفعلوا فأذنوا بحرب من اللّه و رسوله

3 _ رباخواران ، محاربان با خداوند و رسول ( ص )

فان لم تفعلوا فأذنوا بحرب من اللّه و رسوله

آثار استيمان محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 10،11

10 _ ضرورت پرهيز از كشتن افراد و يا گروه هاى از دشمنان محارب كه تسليم شده و خواهان ترك نبرد هستند .

و لا تقولوا لمن القى اليكم السّلام لست مؤمنا

با توجه به معناى لغوى {سلام} (صلح)، مراد از القاى سلام، صلح خواهى است. يعنى اگر دشمن خواهان صلح است، نبرد با او جايز نيست و جمله {لست مؤمنا}، اشاره به اين معنى دارد كه در ترك تعرض، تنها ايمان شرط نيست ; بلكه تسليم و يا صلح خواهى نيز كافى است.

11 _ حرمت تعرض و قتل دشمنان در گرو اظهار تسليم است ، نه ايمان آوردن آنان .

و لا تقولوا لمن القى اليكم السّلام لست مؤمنا

بنابراين احتمال كه مراد از القاى سلام، تسليم شدن باشد، نه

اظهار اسلام و ايمان.

آمرزش كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 192 - 7

7 - آمرزش گناهان كافران محارب ، پس از ايمان آوردن آنان ، پرتوى از مغفرت و رحمت الهى است .

فإن انتهوا فإن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 11

11 _ كفرپيشگان اگر ايمان آورند ، حتى در صورتى كه عليه پيامبر ( ص ) جنگيده باشند ، مشمول رحمت و مغفرت الهى خواهند شد .

إن يعلم اللّه . .. يغفر لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 34 - 3

3- حكم كافرانِ غير معاند ، متمايز از كافران ستيزه جو ، در برخوردارى از عفو الهى

إنّ الذين كفروا و صدّوا . .. فلن يغفر اللّه لهم

بنابراين كه قيد {و صدّوا عن سبيل اللّه} احترازى باشد; مفهوم آيه اين مى شود كه اگر شخص كافر، ستيزه جويى با دين نداشته باشد، محكوم به {لن يغفر اللّه} نخواهد بود.

احسان به كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 8 - 3

3 - ممنوعيت احسان ، به كافران دين ستيز و آواره كننده مسلمانان از سرزمينشان

لاينهيكم اللّه عن الذين لم يق_تلوكم فى الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 9 - 6

6 - نيكى و مسالمت با كافران معاند و همدستان آنان ، مصداق واقعى ظلم است .

أن تبرّوهم و تقسطوا إليهم . .. إنّما ينهيكم

... و من يتول_ّهم فأُول_ئك هم الظ_لم

از مجموع دو آيه، استفاده مى شود كه نيكى و قسط، اصولاً در مورد كافران معاند، مفهوم واقعى ندارد و نبايد تحت عنوان عدالت و انسان دوستى، به دشمنان حق روى خوش نشان داد.

احكام محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 1،2،17

1 - مسلمانان بايد كافران محارب را هر كجا يافتند ، بكشند .

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم

ضمير {هم} در جمله فوق به {الذين يقاتلوكم} بر مى گردد و لذا از آنان به كافران محارب تعبير شده است. {ثقف} (مصدر ثقفتم} به معناى يافتن و دسترسى پيدا كردن است.

2 - ضرورت كشتن كافران محارب ، محدود به ميدان جنگ نيست .

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم

عبارت {حيث ثقفتموهم} (هر كجا آنان را يافتيد و بر آنان دسترسى داشتيد) گوياى برداشت فوق است.

17 - سزاى كفرپيشگان محارب و فتنه انگيز ، كشتن آنان است .

فاقتلوهم كذلك جزاء الكفرين

{ال} در {الكافرين} عهديه است و اشاره به كافرانى دارد كه سر جنگ با مسلمانان دارند و يا عليه ايشان فتنه انگيزى مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 1،2،3،23،24

1 _ محاربين و ستيزه جويان با خدا و رسول يا بايد كشته شوند و يا به دار آويخته گردند و يا دست و پايشان از جهت مخالف بريده شود و يا تبعيد گردند .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله . .. او ينفوا فى الارض

2 _ محاربين در صورت فسادانگيزى در جامعه ايمانى ، محكوم به يكى از حدود چهارگانه ( قتل ،

به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد )

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله . .. او ينفوا فى الارض

برداشت فوق بر اين مبناست كه واو عاطفه در {و يسعون} واو جمع باشد. يعنى حد ذكر شده از آن محاربى است كه فسادگر باشد. تكرار نشدن {الذين} در {يسعون} مؤيد اين معناست.

3 _ حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) ، كيفرى مناسب براى محاربان فسادگر

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً

{جزاء} در لغت به معناى كيفر و پاداشى است كه كافى باشد.

23 _ اعدام و بدار آويختن ، مجازات محارب فسادگر در زمين در صورت ارتكاب قتل و غارت

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. او يصلبوا

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: اذا حارب اللّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً . .. و ان قتل و اخذ المال قتل و صلب ... .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

24 _ قطع يك دست و يك پا از جهت مخالف ، مجازات محارب فسادگر در زمين ، در صورت غارت نمودن اموال بدون ارتكاب قتل

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. او تقطع ايديهم و ارجلهم من خلف

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: اذا حارب اللّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً . .. و ان اخذ المال و لم يقتل قطعت يده و رجله من خلاف ... .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 1،3،5

1 _ سقوط حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) از محاربان و فسادانگيزانى كه پيش از دستگيرى توبه كنند .

انما جزؤا الذين يحاربون . .. الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

3 _ توبه و اظهار پشيمانى تبهكاران محارب پس از به چنگ افتادن ، فاقد ارزش و اعتبار براى سقوط حد و رهايى از عذاب دوزخ

انما جزؤا الذين . .. الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

5 _ محاربان و فسادگران در صورتى كه به تبعيد محكوم شوند ، همواره بايد در تبعيد بسر برند .

او ينفوا من الارض . .. الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

ظاهر استثناء (الا الذين . ..) اين است كه به تمامى فرازهاى آيه پيش مربوط مى باشد. بنابراين حكم تبعيدى كه پس از دستگيرى صادر شود، هرگز الغا نخواهد شد، گر چه شخص تبعيدى توبه كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 8

8 - كافران ستيزكننده با خدا و پيامبر ( ص ) ، فاقد حق مالكيت نسبت به اموال و دارايى خويش *

و ما أفاء اللّه على رسوله منهم

واژه {أفاء} _ كه از {فىء} به معناى رجوع گرفته شده _ نشانگر آن است كه يهوديان محارب، حق مالكيتى نسبت به اموال و دارايى شان ندارند و در حقيقت به مالك اصلى آن، بازگردانيده شده است.

اعدام محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده -

5 - 33 - 1،2،3،20،22،23،27

1 _ محاربين و ستيزه جويان با خدا و رسول يا بايد كشته شوند و يا به دار آويخته گردند و يا دست و پايشان از جهت مخالف بريده شود و يا تبعيد گردند .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله . .. او ينفوا فى الارض

2 _ محاربين در صورت فسادانگيزى در جامعه ايمانى ، محكوم به يكى از حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد )

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله . .. او ينفوا فى الارض

برداشت فوق بر اين مبناست كه واو عاطفه در {و يسعون} واو جمع باشد. يعنى حد ذكر شده از آن محاربى است كه فسادگر باشد. تكرار نشدن {الذين} در {يسعون} مؤيد اين معناست.

3 _ حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) ، كيفرى مناسب براى محاربان فسادگر

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً

{جزاء} در لغت به معناى كيفر و پاداشى است كه كافى باشد.

20 _ سلاح بر گرفتن و ايجاد ناامنى در راه ها _ همراه با قتل ، _ محاربه با خدا و رسول و كيفر آن اعدام است .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. ان يقتلوا

از امام جواد(ع) روايت شده كه در پاسخ از سؤال حكم فسادگرانى كه راه بر مردم بسته اند فرمود: . .. و ان كانوا اخافوا السبيل و قتلوا النفس امر بقتلهم ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 315، ح 91; تفسير برهان، ج 1، ص 467، ح 16.

22 _ اعدام ، مجازات

محارب فسادگر در زمين در صورت ارتكاب قتل

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. ان يقتلوا

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: اذا حارب اللّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً فقتل قتل به . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

23 _ اعدام و بدار آويختن ، مجازات محارب فسادگر در زمين در صورت ارتكاب قتل و غارت

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. او يصلبوا

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: اذا حارب اللّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً . .. و ان قتل و اخذ المال قتل و صلب ... .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

27 _ بريدن يك دست و يك پا از جهت مخالف و سپس به دار آويختن ، كيفر ايجاد ناامنى در راه ها به همراه قتل و غارت اموال

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله . .. و ارجلهم من خلف

از امام جواد(ع) روايت شده كه در پاسخ سؤال از حكم فسادگرانى كه راه بر مردم بسته اند فرمود: . .. و ان كانوا اخافوا السبيل و قتلوا النفس و اخذوا المال امر بقطع ايديهم و ارجلهم من خلاف و صلبهم بعد ذلك ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 315، ح 91; تفسير برهان، ج 1، ص 467، ح 16.

افساد محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 3

3 _ حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد )

، كيفرى مناسب براى محاربان فسادگر

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً

{جزاء} در لغت به معناى كيفر و پاداشى است كه كافى باشد.

افشاى محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 13

13 _ ضرورت رسوا ساختن محاربان و فسادگران در جامعه

ذلك لهم خزى فى الدنيا

جمله {ذلك لهم خزى} مى رساند كه ضرورت رسوا ساختن محاربان و مفسدان، مفروض گرفته شده و اجراى حد، وسيله اى براى رسوا كردن آنان است.

اقسام حد محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 21

21 _ حاكم اسلامى ، وظيفه دار برگزيدن يكى از مجازات هاى چهارگانه محارب ، با رعايت تناسب بين مجازات و جنايت وى

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. او ينفوا من الارض

از امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از معناى آيه فوق روايت شده: ذلك الى الامام يفعل به ما يشاء، قلت: فمفوض ذلك اليه؟ قال: لا، و لكن نحو الجناية.

_______________________________

كافى، ج 7، ص 246، ح 5; نورالثقلين، ج 1، ص 622، ح 164.

ايمان كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 192 - 4،5،7

4 - ايمان ، از همگان حتى كفرپيشگان محارب پذيرفته است .

فإن انتهوا فإن اللّه غفور رحيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه متعلق {إنتهوا} كفر و شرك باشد. بنابراين {فإن انتهوا ...}; يعنى، اگر كافران و مشركان دست از كفر و شرك برداشتند و ايمان آوردند. بر اين مبنا جمله {فإن اللّه ...} گوياى دو معناست: 1_

پذيرش ايمان آنان، 2_ آمرزش خطاهاى گذشته شان.

5 - در صورتى كه كافران محارب ايمان آورند ، نبايد بر خطا هاى پيشينشان ( كشتن مسلمانان ، فتنه انگيزى و . . . ) مورد مؤاخذه قرار گيرند .

فإن انتهوا فإن اللّه غفور رحيم

7 - آمرزش گناهان كافران محارب ، پس از ايمان آوردن آنان ، پرتوى از مغفرت و رحمت الهى است .

فإن انتهوا فإن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 11

11 _ كفرپيشگان اگر ايمان آورند ، حتى در صورتى كه عليه پيامبر ( ص ) جنگيده باشند ، مشمول رحمت و مغفرت الهى خواهند شد .

إن يعلم اللّه . .. يغفر لكم

پشيمانى محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 3

3 _ توبه و اظهار پشيمانى تبهكاران محارب پس از به چنگ افتادن ، فاقد ارزش و اعتبار براى سقوط حد و رهايى از عذاب دوزخ

انما جزؤا الذين . .. الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

تبعيد محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 1،2،3،25

1 _ محاربين و ستيزه جويان با خدا و رسول يا بايد كشته شوند و يا به دار آويخته گردند و يا دست و پايشان از جهت مخالف بريده شود و يا تبعيد گردند .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله . .. او ينفوا فى الارض

2 _ محاربين در صورت فسادانگيزى در جامعه ايمانى ، محكوم به يكى از حدود چهارگانه ( قتل

، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد )

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله . .. او ينفوا فى الارض

برداشت فوق بر اين مبناست كه واو عاطفه در {و يسعون} واو جمع باشد. يعنى حد ذكر شده از آن محاربى است كه فسادگر باشد. تكرار نشدن {الذين} در {يسعون} مؤيد اين معناست.

3 _ حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) ، كيفرى مناسب براى محاربان فسادگر

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً

{جزاء} در لغت به معناى كيفر و پاداشى است كه كافى باشد.

25 _ تبعيد محارب ( از محل ارتكاب جرم به شهرى ديگر ) و قطع معاشرت وى با مردم ، كيفر سلاح بر كشيدن بدون قتل و غارت

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. او ينفوا من الارض

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: . .. و ان شهر السيف فحارب اللّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً و لم يقتل و لم يأخذ المال ... ينفى من المصر الذى فعل فيه ما فعل الى مصر غيره و يكتب الى اهل ذلك المصر انه منفى فلا تجالسوه و لا تبايعوه و لا تناكحوه و لا تواكلوه و لا تشاربوه ... .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 5

5 _ محاربان و فسادگران در صورتى كه به تبعيد محكوم شوند ، همواره بايد در تبعيد بسر برند .

او ينفوا من الارض

. .. الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

ظاهر استثناء (الا الذين . ..) اين است كه به تمامى فرازهاى آيه پيش مربوط مى باشد. بنابراين حكم تبعيدى كه پس از دستگيرى صادر شود، هرگز الغا نخواهد شد، گر چه شخص تبعيدى توبه كند.

تسليم محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 10

10 _ ضرورت پرهيز از كشتن افراد و يا گروه هاى از دشمنان محارب كه تسليم شده و خواهان ترك نبرد هستند .

و لا تقولوا لمن القى اليكم السّلام لست مؤمنا

با توجه به معناى لغوى {سلام} (صلح)، مراد از القاى سلام، صلح خواهى است. يعنى اگر دشمن خواهان صلح است، نبرد با او جايز نيست و جمله {لست مؤمنا}، اشاره به اين معنى دارد كه در ترك تعرض، تنها ايمان شرط نيست ; بلكه تسليم و يا صلح خواهى نيز كافى است.

توبه محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 1،2،3،7

1 _ سقوط حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) از محاربان و فسادانگيزانى كه پيش از دستگيرى توبه كنند .

انما جزؤا الذين يحاربون . .. الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

2 _ محاربان مفسد در صورتى كه پيش از دستگيرى توبه كنند ، به عذاب آخرت گرفتار نخواهند شد .

و لهم فى الاخرة عذاب عظيم. الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

3 _ توبه و اظهار پشيمانى تبهكاران محارب پس از به چنگ افتادن ، فاقد ارزش و اعتبار

براى سقوط حد و رهايى از عذاب دوزخ

انما جزؤا الذين . .. الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

7 _ راه توبه براى همه بندگان ، حتى محاربان و مفسدان ، باز است .

الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

جنگ با كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 4

4 _ متلاشى ساختن جبهه كافران محارب و پراكنده ساختن آنان ، تكليفى بر عهده اهل ايمان

فإما تثقفنهم فى الحرب فشردبهم

حبس محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 26

26 _ زندانى كردن ، كيفر ايجاد ناامنى در راه ها ، بدون قتل و غارت

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. او ينفوا من الارض

از امام جواد(ع) روايت شده كه در پاسخ سؤال از حكم فسادگرانى كه راه بر مرم بسته اند فرمود: . .. فان كانوا اخافوا السبيل فقط و لم يقتلوا احداً و لم يأخذوا مالا امر بايداعهم الحبس فان ذلك معنى نفيهم من الارض ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 315، ح 91; تفسير برهان، ج 1، ص 467، ح 16.

حد محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 1،2،3،7،25

1 _ محاربين و ستيزه جويان با خدا و رسول يا بايد كشته شوند و يا به دار آويخته گردند و يا دست و پايشان از جهت مخالف بريده شود و يا تبعيد گردند .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله . .. او ينفوا فى الارض

2 _ محاربين در صورت

فسادانگيزى در جامعه ايمانى ، محكوم به يكى از حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد )

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله . .. او ينفوا فى الارض

برداشت فوق بر اين مبناست كه واو عاطفه در {و يسعون} واو جمع باشد. يعنى حد ذكر شده از آن محاربى است كه فسادگر باشد. تكرار نشدن {الذين} در {يسعون} مؤيد اين معناست.

3 _ حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) ، كيفرى مناسب براى محاربان فسادگر

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً

{جزاء} در لغت به معناى كيفر و پاداشى است كه كافى باشد.

7 _ ضرورت اعمال حتمى كيفر محاربان و مفسدان و پرهيز از كوتاهى در اجراى حدود الهى بر ايشان

انما جزؤا الذين . .. ان يقتلوا او يصلبوا او تقطع ايديهم و ارجلهم

فعل {يقتلوا} و {يصلبوا} و {تقطع} از باب تفعيل است و دلالت بر تأكيد اجراى حدود ياد شده دارد.

25 _ تبعيد محارب ( از محل ارتكاب جرم به شهرى ديگر ) و قطع معاشرت وى با مردم ، كيفر سلاح بر كشيدن بدون قتل و غارت

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. او ينفوا من الارض

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: . .. و ان شهر السيف فحارب اللّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً و لم يقتل و لم يأخذ المال ... ينفى من المصر الذى فعل فيه ما فعل الى مصر غيره و يكتب الى اهل ذلك المصر انه منفى فلا تجالسوه و لا تبايعوه و

لا تناكحوه و لا تواكلوه و لا تشاربوه ... .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

دوستان كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 9 - 5

5 - برقراركنندگان روابط دوستانه و مسالمت آميز ، با كسانى كه به دين و سرزمين مسلمانان هجوم آورده اند ، ظالمان واقعى هستند .

و من يتولّهم فأُول_ئك هم الظ_لمون

دوستى با امدادگران كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 9 - 3

3 - ممنوعيت دوستى و مسالمت با يارى دهندگان و پشتيبانان عناصر مهاجم به دين و سرزمين مسلمانان

إنّما ينهيكم اللّه عن الذين . .. و ظ_هروا على إخرجكم

دوستى با كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 9 - 1،2،6

1 - ممنوعيت رابطه دوستانه با كافران ، منحصر به كافران تهاجم كننده بر ايمان و سرزمين مسلمانان

إنّما ينهيكم اللّه عن الذين ق_تلوكم فى الدين

2 - ممنوعيت رفتار دوستانه و مسالمت جويانه ، با كافران معاند ، صرفاً مقابله به مثل است ; نه [ جهاد ] ابتدايى .

لاينهيكم . .. إنّما ينهيكم اللّه

تأكيد خداوند در نهى از رابطه دوستى با كافران، بر اقدامات عملى آنان عليه مسلمانان، بيانگر مطلب بالا است.

6 - نيكى و مسالمت با كافران معاند و همدستان آنان ، مصداق واقعى ظلم است .

أن تبرّوهم و تقسطوا إليهم . .. إنّما ينهيكم ... و من يتول_ّهم فأُول_ئك هم الظ_لم

از مجموع دو آيه، استفاده مى شود كه نيكى و قسط، اصولاً

در مورد كافران معاند، مفهوم واقعى ندارد و نبايد تحت عنوان عدالت و انسان دوستى، به دشمنان حق روى خوش نشان داد.

شكست كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 4

4 _ متلاشى ساختن جبهه كافران محارب و پراكنده ساختن آنان ، تكليفى بر عهده اهل ايمان

فإما تثقفنهم فى الحرب فشردبهم

ظلم كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 7

7 - كافران محارب ، فتنه انگيزان و بازدارندگان از گسترش و حاكميت دين الهى ، ظالم هستند .

فلا عدون إلا على الظلمين

عذاب كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 34 - 4

4- كافرانى كه تا آخرين لحظه زندگى در حال عناد و ستيز با دين باشند ، محكوم به عذاب ابدى خواهند بود .

إنّ الذين كفروا و صدّوا . .. فلن يغفر اللّه لهم

لازمه قطعى {لن يغفر اللّه} باقى ماندن هميشگى در عذاب الهى است.

فرجام محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 18

18 _ هشدار خداوند به يهود نسبت به فرجام شوم ستيزه جويى با پيامبر ( ص ) و فسادانگيزى در زمين

من اجل ذلك كتبنا على بنى اسرءيل . .. انما جزؤا الذين يحاربون

چون در آيه پيش روى سخن با بنى اسرائيل بود، اين آيه مى تواند تعريض به اهداف و اعمال آنان در برابر پيامبر(ص) داشته باشد.

قبول پناهندگى كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7

- توبه - 9 - 6 - 2

2 _ لزوم پذيرش پناهندگى كفار محاربى كه به منظور آشنايى با معارف اسلام ، درخواست پناهندگى مى كنند .

و إن أحد من المشركين استجارك فأجره حتى يسمع كلم اللّه

قبول توبه محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 13،15

13 _ خداوند پذيراى توبه بندگان ، حتى محاربان و فسادگران

الا الذين تابوا . .. فاعلموا إنّ اللّه غفور رحيم

15 _ سقوط حد از محاربان مفسد در صورت توبه ، پرتويى از رحمت و مغفرت الهى است .

الا الذين تابوا . .. فاعلموا إنّ اللّه غفور رحيم

قتل كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 1،2،17

1 - مسلمانان بايد كافران محارب را هر كجا يافتند ، بكشند .

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم

ضمير {هم} در جمله فوق به {الذين يقاتلوكم} بر مى گردد و لذا از آنان به كافران محارب تعبير شده است. {ثقف} (مصدر ثقفتم} به معناى يافتن و دسترسى پيدا كردن است.

2 - ضرورت كشتن كافران محارب ، محدود به ميدان جنگ نيست .

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم

عبارت {حيث ثقفتموهم} (هر كجا آنان را يافتيد و بر آنان دسترسى داشتيد) گوياى برداشت فوق است.

17 - سزاى كفرپيشگان محارب و فتنه انگيز ، كشتن آنان است .

فاقتلوهم كذلك جزاء الكفرين

{ال} در {الكافرين} عهديه است و اشاره به كافرانى دارد كه سر جنگ با مسلمانان دارند و يا عليه ايشان فتنه انگيزى مى كنند.

كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 9

- 4

4 - پشتيبانان جبهه مهاجم كفر ، چونان كافران محارب و شريك جرم آنان

إنّما ينهيكم اللّه . .. و ظ_هروا على إخرجكم

كافران محارب پناهنده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 7

7 _ تضمين امنيت كفار محاربى كه به منظور آشنايى با اسلام و معارف آن ، پناهنده شوند و بازگرداندن آنان به مراكز امنشان _ پس از دريافت معارف _ لازم است .

و إن أحد من المشركين استجارك . .. ثم أبلغه مأمنه

كيفر اخروى محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 15،16

15 _ عذاب بزرگ اخروى پيامد و كيفر ستيزه جويى با خدا و رسول ( ص ) و فسادگرى در زمين

و لهم فى الاخرة عذاب عظيم

16 _ مجازات دنيوى محاربان و فسادانگيزان در مقايسه با مجازات اخروى آنان ، بسى اندك و ناچيز است .

ذلك لهم خزى فى الدنيا و لهم فى الاخرة عذاب عظيم

تصريح به بزرگى عذاب محاربان در آخرت در مقابل كيفر دنيوى آنان، گوياى برداشت فوق است.

كيفر دنيوى محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 16

16 _ مجازات دنيوى محاربان و فسادانگيزان در مقايسه با مجازات اخروى آنان ، بسى اندك و ناچيز است .

ذلك لهم خزى فى الدنيا و لهم فى الاخرة عذاب عظيم

تصريح به بزرگى عذاب محاربان در آخرت در مقابل كيفر دنيوى آنان، گوياى برداشت فوق است.

كيفر كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 -

191 - 17

17 - سزاى كفرپيشگان محارب و فتنه انگيز ، كشتن آنان است .

فاقتلوهم كذلك جزاء الكفرين

{ال} در {الكافرين} عهديه است و اشاره به كافرانى دارد كه سر جنگ با مسلمانان دارند و يا عليه ايشان فتنه انگيزى مى كنند.

كيفر محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 128 - 14

14 _ دشمنان محارب با اهل ايمان ، مستحقّ عذاب الهى

او يعذّبهم فانّهم ظالمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 1،2،3،7،9،12،14،20،21،22،23،24،25،26،27

1 _ محاربين و ستيزه جويان با خدا و رسول يا بايد كشته شوند و يا به دار آويخته گردند و يا دست و پايشان از جهت مخالف بريده شود و يا تبعيد گردند .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله . .. او ينفوا فى الارض

2 _ محاربين در صورت فسادانگيزى در جامعه ايمانى ، محكوم به يكى از حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد )

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله . .. او ينفوا فى الارض

برداشت فوق بر اين مبناست كه واو عاطفه در {و يسعون} واو جمع باشد. يعنى حد ذكر شده از آن محاربى است كه فسادگر باشد. تكرار نشدن {الذين} در {يسعون} مؤيد اين معناست.

3 _ حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) ، كيفرى مناسب براى محاربان فسادگر

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً

{جزاء} در لغت به معناى كيفر و پاداشى است كه كافى باشد.

7

_ ضرورت اعمال حتمى كيفر محاربان و مفسدان و پرهيز از كوتاهى در اجراى حدود الهى بر ايشان

انما جزؤا الذين . .. ان يقتلوا او يصلبوا او تقطع ايديهم و ارجلهم

فعل {يقتلوا} و {يصلبوا} و {تقطع} از باب تفعيل است و دلالت بر تأكيد اجراى حدود ياد شده دارد.

9 _ محاربان با خدا و رسول ( ص ) به دليل فسادگرى در زمين محكوم به كيفرى سنگين

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً ان يقتلوا

بنابر اينكه {يسعون فى الارض} عطف تفسيرى براى {الذين يحاربون} باشد، مى توان گفت داعى بر تفسير محاربان به فسادگران در زمين، بيان علت كيفرى است كه براى آنان ذكر شده است.

12 _ كيفر هاى ويژه محاربان مفسد ، كيفرهايى خوار كننده و ذلت آور

ذلك لهم خزى فى الدنيا

14 _ ضرورت برگزيدن شيوه اى ذلت آفرين و اهانت آميز در اجراى حد بر محارب مفسد

ذلك لهم خزى فى الدنيا

{لهم خزى} مى تواند ارشاد به چگونگى اجراى حد محاربان باشد. يعنى به گونه اى حدود الهى را بر آنان جارى كنيد كه به خوارى آنان منجر گردد.

20 _ سلاح بر گرفتن و ايجاد ناامنى در راه ها _ همراه با قتل ، _ محاربه با خدا و رسول و كيفر آن اعدام است .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. ان يقتلوا

از امام جواد(ع) روايت شده كه در پاسخ از سؤال حكم فسادگرانى كه راه بر مردم بسته اند فرمود: . .. و ان كانوا اخافوا السبيل و قتلوا النفس امر بقتلهم ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 315، ح 91; تفسير برهان، ج 1، ص 467،

ح 16.

21 _ حاكم اسلامى ، وظيفه دار برگزيدن يكى از مجازات هاى چهارگانه محارب ، با رعايت تناسب بين مجازات و جنايت وى

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. او ينفوا من الارض

از امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از معناى آيه فوق روايت شده: ذلك الى الامام يفعل به ما يشاء، قلت: فمفوض ذلك اليه؟ قال: لا، و لكن نحو الجناية.

_______________________________

كافى، ج 7، ص 246، ح 5; نورالثقلين، ج 1، ص 622، ح 164.

22 _ اعدام ، مجازات محارب فسادگر در زمين در صورت ارتكاب قتل

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. ان يقتلوا

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: اذا حارب اللّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً فقتل قتل به . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

23 _ اعدام و بدار آويختن ، مجازات محارب فسادگر در زمين در صورت ارتكاب قتل و غارت

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. او يصلبوا

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: اذا حارب اللّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً . .. و ان قتل و اخذ المال قتل و صلب ... .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

24 _ قطع يك دست و يك پا از جهت مخالف ، مجازات محارب فسادگر در زمين ، در صورت غارت نمودن اموال بدون ارتكاب قتل

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. او تقطع ايديهم و ارجلهم من خلف

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: اذا حارب اللّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً .

.. و ان اخذ المال و لم يقتل قطعت يده و رجله من خلاف ... .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

25 _ تبعيد محارب ( از محل ارتكاب جرم به شهرى ديگر ) و قطع معاشرت وى با مردم ، كيفر سلاح بر كشيدن بدون قتل و غارت

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. او ينفوا من الارض

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: . .. و ان شهر السيف فحارب اللّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً و لم يقتل و لم يأخذ المال ... ينفى من المصر الذى فعل فيه ما فعل الى مصر غيره و يكتب الى اهل ذلك المصر انه منفى فلا تجالسوه و لا تبايعوه و لا تناكحوه و لا تواكلوه و لا تشاربوه ... .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

26 _ زندانى كردن ، كيفر ايجاد ناامنى در راه ها ، بدون قتل و غارت

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. او ينفوا من الارض

از امام جواد(ع) روايت شده كه در پاسخ سؤال از حكم فسادگرانى كه راه بر مرم بسته اند فرمود: . .. فان كانوا اخافوا السبيل فقط و لم يقتلوا احداً و لم يأخذوا مالا امر بايداعهم الحبس فان ذلك معنى نفيهم من الارض ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 315، ح 91; تفسير برهان، ج 1، ص 467، ح 16.

27 _ بريدن يك دست و يك پا از جهت مخالف و سپس به دار آويختن ، كيفر ايجاد ناامنى در راه ها به همراه قتل و غارت

اموال

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله . .. و ارجلهم من خلف

از امام جواد(ع) روايت شده كه در پاسخ سؤال از حكم فسادگرانى كه راه بر مردم بسته اند فرمود: . .. و ان كانوا اخافوا السبيل و قتلوا النفس و اخذوا المال امر بقطع ايديهم و ارجلهم من خلاف و صلبهم بعد ذلك ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 315، ح 91; تفسير برهان، ج 1، ص 467، ح 16.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 4

4 _ مردم ، فاقد هرگونه حقى در ثبوت و يا سقوط حد محاربان و مفسدان

الا الذين تابوا

خداوند حد محارب مفسد را در صورت توبه او ساقط كرده است و سقوط آن را مشروط به چيزى، مانند اعلام رضايت صاحبان حق، قرار نداده است. بنابراين در اثبات و نفى اين حد، براى مردم حقى وجود ندارد.

گناه محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 4،6

4 _ گناه محاربه با پيامبر ( ص ) ، همسان با گناه محاربه با خدا .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله

6 _ فسادگرى در زمين ، گناهى برابر با گناه محاربه با خدا و رسول *

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً

جزاى مساوى براى محاربان و مفسدان، حكايت از برابرى گناه آنان دارد. گفتنى است كه برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مفسدان، عنوانى مستقل از محاربان نسبت به كيفرهاى چهارگانه باشد.

مالكيت محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر

- 59 - 6 - 8

8 - كافران ستيزكننده با خدا و پيامبر ( ص ) ، فاقد حق مالكيت نسبت به اموال و دارايى خويش *

و ما أفاء اللّه على رسوله منهم

واژه {أفاء} _ كه از {فىء} به معناى رجوع گرفته شده _ نشانگر آن است كه يهوديان محارب، حق مالكيتى نسبت به اموال و دارايى شان ندارند و در حقيقت به مالك اصلى آن، بازگردانيده شده است.

مبارزه با كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 8

8 - تنها بايد با ظالمان ( كافران محارب و فتنه انگيزان و مانعان از گسترش و حاكميت دين ) مبارزه كرد .

فلا عدون إلا على الظلمين

مجازات كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 1،2،17

1 - مسلمانان بايد كافران محارب را هر كجا يافتند ، بكشند .

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم

ضمير {هم} در جمله فوق به {الذين يقاتلوكم} بر مى گردد و لذا از آنان به كافران محارب تعبير شده است. {ثقف} (مصدر ثقفتم} به معناى يافتن و دسترسى پيدا كردن است.

2 - ضرورت كشتن كافران محارب ، محدود به ميدان جنگ نيست .

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم

عبارت {حيث ثقفتموهم} (هر كجا آنان را يافتيد و بر آنان دسترسى داشتيد) گوياى برداشت فوق است.

17 - سزاى كفرپيشگان محارب و فتنه انگيز ، كشتن آنان است .

فاقتلوهم كذلك جزاء الكفرين

{ال} در {الكافرين} عهديه است و اشاره به كافرانى دارد كه سر جنگ با مسلمانان دارند و يا عليه ايشان فتنه انگيزى مى كنند.

مسؤوليت محارب

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 6

6 _ خداوند فراخوان محاربان و مفسدان به دست شستن از فسادگرى و ستيزه جويى با خدا و رسول ( ص )

الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

مشركان محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 128 - 9

9 _ باز بودن راه توبه ، حتّى براى مشركان محارب

او يتوب عليهم

مؤاخذه كافران محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 192 - 5

5 - در صورتى كه كافران محارب ايمان آورند ، نبايد بر خطا هاى پيشينشان ( كشتن مسلمانان ، فتنه انگيزى و . . . ) مورد مؤاخذه قرار گيرند .

فإن انتهوا فإن اللّه غفور رحيم

محاربان

{محاربان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 176 - 8

8 _ مقابله با پيامبر ( ص ) و جبهه حقّ ، به منزله مقابله با خداوند است .

انّهم لن يضرّوا اللّه شيئاً

مستند نمودن نفى ضرر به خداوند، با وجود اينكه مراد، نفى ضرر از دين و پيامبر (ص) و مسلمانان است، اشاره به اين معنا دارد كه مقابله با دين و پيامبر (ص)، به منزله مقابله با خداوند است.

جنگ با غير محاربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 5

5 - نبرد با كسانى كه با مسلمانان سر جنگ ندارند ، تجاوزگرى و خروج از حدود الهى است .

و قتلوا . .. الذين يقتلونكم و

لاتعتدوا

از مصداقهاى مورد نظر براى اعتدا و تجاوز - به قرينه {الذين يقاتلونكم} - نبرد با كافرانى است كه در پى جنگ با اهل ايمان نيستند.

جنگ با محاربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 4

4 _ جنگيدن با كفار محارب ، پس از گرويدن آنان به اسلام ، ممنوع است .

فإن تابوا . .. فإخونكم فى الدين

جمله {فإخونكم فى الدين} اشاره به اين معنا دارد كه: كفار محارب با گرويدن به اسلام، برادران دينى مسلمانان محسوب شده و از آن پس، جنگيدن با آنان حرام است.

جهاد با محاربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 30

30- جنگ با كافران محارب ، حركت در مسير خداوند است .

و الذين قتلوا فى سبيل اللّه

آنچه در صدر آيه شريفه مطرح شده است مبارزه بى امان با كافران در جبهه هاى نبرد است و خداوند، چنين مبارزه اى را {سبيل اللّه} ناميده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 7 - 2

2- جهاد و مبارزه با كافران محارب ، يارى خداوند است .

فإذا لقيتم الذين كفروا فضرب الرقاب . .. إن تنصروا اللّه ينصركم

باتوجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين، استفاده مى شود كه {يارى دادن به خدا} بر {جنگ عليه كافران محارب} منطبق شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 11

11 _ فرمان خداوند به نبرد با تمامى مشركان محارب و پاكسازى زمين از لوث وجود آنان

و

قتلوا المشركين كافة كما يقتلونكم كافة

حرمت تقويت محاربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 2

2 _ حرمت انجام هر گونه عملى كه مايه تأييد كفر و نفاق و تقويت كافران و منافقان محارب و زمينه زيان و تفرقه مؤمنان باشد .

و الذين اتخذوا مسجداً . .. لا تقم فيه أبداً

شكست محاربان با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 9

9 _ حركت هاى منافقانه ، كفرآميز و ضد خدا و دين ، حركتهايى سست ، مذبوحانه و محكوم به شكست است .

و الذين اتخذوا مسجداً ضراراً . .. و إرصاداً لمن حارب اللّه ... أسّس بنينه على شف

سست بودن بنيان اعمال منافقان و كافران، مى تواند كنايه از مطلب فوق باشد.

محاربان با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 18 - 1

1 _ شكست و رسوايى ، فرجام كافران ستيزه گر با خدا و رسول او

ذلكم

{ذلكم} خبر براى مبتدايى محذوف و اشاره به شكست خفتبار مشركان در جنگ بدر دارد ; يعنى {الأمر ذلكم} ; مطلب از اين قرار است كه بيان شد.

محاربان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 18 - 1

1 _ شكست و رسوايى ، فرجام كافران ستيزه گر با خدا و رسول او

ذلكم

{ذلكم} خبر براى مبتدايى محذوف و اشاره به شكست خفتبار مشركان در جنگ بدر دارد ; يعنى {الأمر ذلكم} ; مطلب از اين قرار است كه بيان شد.

محاربه

جرم محاربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 1،2،17

1 - مسلمانان بايد كافران محارب را هر كجا يافتند ، بكشند .

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم

ضمير {هم} در جمله فوق به {الذين يقاتلوكم} بر مى گردد و لذا از آنان به كافران محارب تعبير شده است. {ثقف} (مصدر ثقفتم} به معناى يافتن و دسترسى پيدا كردن است.

2 - ضرورت كشتن كافران محارب ، محدود به ميدان جنگ نيست .

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم

عبارت {حيث ثقفتموهم} (هر كجا آنان را يافتيد و بر آنان دسترسى داشتيد) گوياى برداشت فوق است.

17 - سزاى كفرپيشگان محارب و فتنه انگيز ، كشتن آنان است .

فاقتلوهم كذلك جزاء الكفرين

{ال} در {الكافرين} عهديه است و اشاره به كافرانى دارد كه سر جنگ با مسلمانان دارند و يا عليه ايشان فتنه انگيزى مى كنند.

محاربه اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 5

5 _ فرعون و اطرافيانش ، از ثروت و امكانات عظيم اقتصادى خود در جهت مبارزه با دين خدا و گمراه كردن مردم ، استفاده مى كردند .

إنك ءاتيت فرعون و ملأه زينة و أمولا فى الحيوة الدنيا ربنا ليضلوا عن سبيلك

محاربه فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 5

5 _ فرعون و اطرافيانش ، از ثروت و امكانات عظيم اقتصادى خود در جهت مبارزه با دين خدا و گمراه كردن مردم ، استفاده مى كردند .

إنك ءاتيت فرعون و ملأه زينة و أمولا فى الحيوة الدنيا ربنا ليضلوا عن سبيلك

موارد محاربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 19،20

19 _ گرفتن مال مردم به زور ، همراه با زدن آنان _ در كشور اسلامى ، _ محاربه با خدا و رسول است .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه

از امام صادق(ع) درباره كسانى كه در كشور اسلامى با زدن مردم به غارت اموالشان بپردازند، روايت شده: هولاء من اهل هذه الاية {انما جزؤا الذين . .. }

_______________________________

كافى، ج 7، ص 245، ح 2; تفسير برهان، ج 1، ص 465، ح 3.

20 _ سلاح بر گرفتن و ايجاد ناامنى در راه ها _ همراه با قتل ، _ محاربه با خدا و رسول و كيفر آن اعدام است .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. ان يقتلوا

از امام جواد(ع) روايت شده كه در پاسخ از سؤال حكم فسادگرانى كه راه بر مردم بسته اند فرمود: . .. و ان كانوا اخافوا السبيل و قتلوا النفس امر بقتلهم ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 315، ح 91; تفسير برهان، ج 1، ص 467، ح 16.

محارم از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{محارم}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 18،19،25

18 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش ( گوشواره ، النگو گردنبند و . . . ) و مواضع آنها ( بدن ) بر شوهر ، پدر ، پدر شوهر و پسران خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ أو ءابائهنّ أو ءاباءِ بعولتهنّ أو أبنائهنّ

19 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش و مواضع آنها

( بدن ) بر پسران شوهر ، برادران ، پسران برادر و پسران خواهر خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. ؤو أبناء بعولتهنّ أو أخونهنّ أو بنى إخونهنّ أو بنى أخ

25 - پدر شوهر ، پسرهمسر ، پسر برادر ، پسر خواهر ، زنان مؤمن ، بردگان ، خدمت كاران بى ميل به زن و زناشويى و كودكان بى خبر از مسائل جنسى ، از محارم زنان اند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ . .. أو الطفل الذين لم يظهروا على عورت النساء

ازدواج با محارم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 23 - 14،15،18،19

14 _ حرمت ازدواج با محارم سببى ، نسبى و رضاعى ، شامل ازدواجهايى كه قبل از نزول آيه { حرّمت عليكم } انجام گرفته است ، نمى شود .

حرّمت . .. الّا ما قد سلف

بنابر اينكه جمله {الّا ما قد سلف} استثناء از تمامى محرّمات ذكر شده در آيه باشد.

15 _ ازدواج با محارم و جمع بين دو خواهر در ازدواج ، از سنن جاهلى

حرّمت . .. و ان تجمعوا بين الاختين الّا ما قد سلف

18 _ حكم خداوند به صحت ازدواج با دو خواهر و نيز با محارم تا پيش از بيان حرمت آن ، جلوه اى از رحمت او نسبت به بندگان

و ان تجمعوا بين الاختين الّا ما قد سلف انّ اللّه كان غفوراً رحيماً

19 _ خداوند جبران كننده منقصت هاى ناشى از ازدواج با محارم در صورتى كه آن ازدواج ها قبل از حكم به تحريم صورت گرفته باشد .

حرّمت . ... اِنّ اللّه كان غفوراً رحيماً

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 - 4

4 _ حرمت ازدواج با محارم و زنان شوهردار و جمع بين دو خواهر ، از احكام ثابت و قطعى الهى است .

حرّمت . .. كتاب اللّه عليكم

محارم رضاعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 23 - 8،14

8 _ حرمت هر گونه بهره گيرى جنسى از محارم نسبى ، رضاعى و سببى

حرّمت عليكم امّهاتكم . .. و حلائل ابنائكم

اسناد حرمت به خود {امهات و . .. } مى رساند كه نه تنها ازدواج، بلكه هر گونه استمتاع و بهره گيرى جنسى از زنان ياد شده، حرام شده است.

14 _ حرمت ازدواج با محارم سببى ، نسبى و رضاعى ، شامل ازدواجهايى كه قبل از نزول آيه { حرّمت عليكم } انجام گرفته است ، نمى شود .

حرّمت . .. الّا ما قد سلف

بنابر اينكه جمله {الّا ما قد سلف} استثناء از تمامى محرّمات ذكر شده در آيه باشد.

محارم سبب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 23 - 8،14

8 _ حرمت هر گونه بهره گيرى جنسى از محارم نسبى ، رضاعى و سببى

حرّمت عليكم امّهاتكم . .. و حلائل ابنائكم

اسناد حرمت به خود {امهات و . .. } مى رساند كه نه تنها ازدواج، بلكه هر گونه استمتاع و بهره گيرى جنسى از زنان ياد شده، حرام شده است.

14 _ حرمت ازدواج با محارم سببى ، نسبى و رضاعى ، شامل ازدواجهايى كه قبل از نزول آيه { حرّمت عليكم } انجام گرفته

است ، نمى شود .

حرّمت . .. الّا ما قد سلف

بنابر اينكه جمله {الّا ما قد سلف} استثناء از تمامى محرّمات ذكر شده در آيه باشد.

محارم نسبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 23 - 8،14

8 _ حرمت هر گونه بهره گيرى جنسى از محارم نسبى ، رضاعى و سببى

حرّمت عليكم امّهاتكم . .. و حلائل ابنائكم

اسناد حرمت به خود {امهات و . .. } مى رساند كه نه تنها ازدواج، بلكه هر گونه استمتاع و بهره گيرى جنسى از زنان ياد شده، حرام شده است.

14 _ حرمت ازدواج با محارم سببى ، نسبى و رضاعى ، شامل ازدواجهايى كه قبل از نزول آيه { حرّمت عليكم } انجام گرفته است ، نمى شود .

حرّمت . .. الّا ما قد سلف

بنابر اينكه جمله {الّا ما قد سلف} استثناء از تمامى محرّمات ذكر شده در آيه باشد.

محارم همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 1

1 - پدران و پسران و برادران و برادرزادگان و خواهرزادگانِ همسران پيامبر ، مَحرم آنان بوده و اشكالى ندارد كه با آنان ، رودررو سخن بگويند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ و لا

مرجع ضمير {هنّ} در {عليهنّ} واژه {نساء} _ متخذ از آيه پيش _ است و {لا جناح. ..} درصدد استثناى از حكم لزوم سخن گفتن از پشت پرده با همسران پيامبر است.

محرميت

احكام محرميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55

- 20

20 - { عن معاوية بن عمّار قال : كنّا عند أبى عبداللّه ( ع ) . . . قلت إن المرأة . . . تركب و تضع يدها على رأس الأسود و ذراعيها على عنقه . فقال أبوعبداللّه : { . . .لاجناح عليهنّ فى أبائهنّ . . . و لا ما ملكت أيمانهنّ } ;

معاوية بن عمار مى گويد: نزد امام صادق(ع) بوديم. .. (به ايشان) گفتم: زن ...(گاهى) سوار بر مركب مى شود و دست خود را بر سر غلام سياه و ساعدهاى خود را بر گردن او مى گذارد. پس امام فرمود: ...لاجناح عليهنّ فى أبائهنّ... و لا ما ملكت أيمانهنّ}.

محرميت برادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 19

19 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش و مواضع آنها ( بدن ) بر پسران شوهر ، برادران ، پسران برادر و پسران خواهر خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. ؤو أبناء بعولتهنّ أو أخونهنّ أو بنى إخونهنّ أو بنى أخ

محرميت برادر زاده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 19،25

19 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش و مواضع آنها ( بدن ) بر پسران شوهر ، برادران ، پسران برادر و پسران خواهر خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. ؤو أبناء بعولتهنّ أو أخونهنّ أو بنى إخونهنّ أو بنى أخ

25 - پدر شوهر ، پسرهمسر ، پسر برادر ، پسر خواهر ، زنان مؤمن ، بردگان ، خدمت

كاران بى ميل به زن و زناشويى و كودكان بى خبر از مسائل جنسى ، از محارم زنان اند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ . .. أو الطفل الذين لم يظهروا على عورت النساء

محرميت برادران همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 1

1 - پدران و پسران و برادران و برادرزادگان و خواهرزادگانِ همسران پيامبر ، مَحرم آنان بوده و اشكالى ندارد كه با آنان ، رودررو سخن بگويند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ و لا

مرجع ضمير {هنّ} در {عليهنّ} واژه {نساء} _ متخذ از آيه پيش _ است و {لا جناح. ..} درصدد استثناى از حكم لزوم سخن گفتن از پشت پرده با همسران پيامبر است.

محرميت برادرزادگان همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 1

1 - پدران و پسران و برادران و برادرزادگان و خواهرزادگانِ همسران پيامبر ، مَحرم آنان بوده و اشكالى ندارد كه با آنان ، رودررو سخن بگويند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ و لا

مرجع ضمير {هنّ} در {عليهنّ} واژه {نساء} _ متخذ از آيه پيش _ است و {لا جناح. ..} درصدد استثناى از حكم لزوم سخن گفتن از پشت پرده با همسران پيامبر است.

محرميت برده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 25

25 - پدر شوهر ، پسرهمسر ، پسر برادر ، پسر خواهر ، زنان مؤمن

، بردگان ، خدمت كاران بى ميل به زن و زناشويى و كودكان بى خبر از مسائل جنسى ، از محارم زنان اند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ . .. أو الطفل الذين لم يظهروا على عورت النساء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 20

20 - { عن معاوية بن عمّار قال : كنّا عند أبى عبداللّه ( ع ) . . . قلت إن المرأة . . . تركب و تضع يدها على رأس الأسود و ذراعيها على عنقه . فقال أبوعبداللّه : { . . .لاجناح عليهنّ فى أبائهنّ . . . و لا ما ملكت أيمانهنّ } ;

معاوية بن عمار مى گويد: نزد امام صادق(ع) بوديم. .. (به ايشان) گفتم: زن ...(گاهى) سوار بر مركب مى شود و دست خود را بر سر غلام سياه و ساعدهاى خود را بر گردن او مى گذارد. پس امام فرمود: ...لاجناح عليهنّ فى أبائهنّ... و لا ما ملكت أيمانهنّ}.

محرميت پدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 18

18 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش ( گوشواره ، النگو گردنبند و . . . ) و مواضع آنها ( بدن ) بر شوهر ، پدر ، پدر شوهر و پسران خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ أو ءابائهنّ أو ءاباءِ بعولتهنّ أو أبنائهنّ

محرميت پدر شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 18،25

18 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار

ساختن زينت هاى خويش ( گوشواره ، النگو گردنبند و . . . ) و مواضع آنها ( بدن ) بر شوهر ، پدر ، پدر شوهر و پسران خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ أو ءابائهنّ أو ءاباءِ بعولتهنّ أو أبنائهنّ

25 - پدر شوهر ، پسرهمسر ، پسر برادر ، پسر خواهر ، زنان مؤمن ، بردگان ، خدمت كاران بى ميل به زن و زناشويى و كودكان بى خبر از مسائل جنسى ، از محارم زنان اند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ . .. أو الطفل الذين لم يظهروا على عورت النساء

محرميت پدران همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 1

1 - پدران و پسران و برادران و برادرزادگان و خواهرزادگانِ همسران پيامبر ، مَحرم آنان بوده و اشكالى ندارد كه با آنان ، رودررو سخن بگويند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ و لا

مرجع ضمير {هنّ} در {عليهنّ} واژه {نساء} _ متخذ از آيه پيش _ است و {لا جناح. ..} درصدد استثناى از حكم لزوم سخن گفتن از پشت پرده با همسران پيامبر است.

محرميت پسر شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 18،25

18 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش ( گوشواره ، النگو گردنبند و . . . ) و مواضع آنها ( بدن ) بر شوهر ، پدر ، پدر شوهر و پسران خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ أو ءابائهنّ أو

ءاباءِ بعولتهنّ أو أبنائهنّ

25 - پدر شوهر ، پسرهمسر ، پسر برادر ، پسر خواهر ، زنان مؤمن ، بردگان ، خدمت كاران بى ميل به زن و زناشويى و كودكان بى خبر از مسائل جنسى ، از محارم زنان اند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ . .. أو الطفل الذين لم يظهروا على عورت النساء

محرميت پسران همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 1

1 - پدران و پسران و برادران و برادرزادگان و خواهرزادگانِ همسران پيامبر ، مَحرم آنان بوده و اشكالى ندارد كه با آنان ، رودررو سخن بگويند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ و لا

مرجع ضمير {هنّ} در {عليهنّ} واژه {نساء} _ متخذ از آيه پيش _ است و {لا جناح. ..} درصدد استثناى از حكم لزوم سخن گفتن از پشت پرده با همسران پيامبر است.

محرميت خادم ساده لوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 24

24 - پوشاندن زينت و مواضع آنها ( بدن ) از خدمت كارانى كه ساده لوح اند و از بصيرت و عقل كامل برخوردار نيستند ، بر زنان مؤمن واجب نيست .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. أو الت_بعين غير أُوْلى الإربة

يكى از معانى و موارد كاربرد واژه {إربة} بصيرت در امور و عقل است (لسان العرب و قاموس المحيط). بنابراين {غير أُوْلى الإربة}; يعنى، كسانى كه ساده لوح اند و از عقل و بصيرت كافى، از جمله در امور جنسى، برخوردار نيستند و از چنين

امورى كاملاً بى خبراند.

محرميت خواجه سرايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 22،25،38

22 - پوشاندن زينت ها و مواضع آنها ( بدن ) از خدمت كاران بى نياز به زن و بى رغبت به زناشويى و كودكان بى خبر از مسائل جنسى ، بر زنان مؤمن لازم نيست .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. أو الت_بعين غير أُوْلى الإربة من الرجال أو الطفل الذي

واژه {الإربة} به معناى حاجت است و در آيه شريفه _ به مناسبت اين كه در بيان مسائل محرم و نامحرم است _ مقصود، نياز به زن و تمايل جنسى به زنان است.

25 - پدر شوهر ، پسرهمسر ، پسر برادر ، پسر خواهر ، زنان مؤمن ، بردگان ، خدمت كاران بى ميل به زن و زناشويى و كودكان بى خبر از مسائل جنسى ، از محارم زنان اند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ . .. أو الطفل الذين لم يظهروا على عورت النساء

38 - { عبدالرحمن ابن أبى عبداللّه ( ع ) قال . سألته عن { أُوْلى الإربة من الرجال } قال : الأحمق المولّى عليه الذى لايأتى النساء ;

عبدالرحمن ابن ابى عبداللّه گويد: از امام(ع) درباره {أُوْلى الإربة من الرجل} پرسيدم؟ فرمود: مراد مردى است كه در اثر عقب افتادگى ذهنى، تحت سرپرستى است و تمايل به زنان ندارد.

محرميت خواهر زاده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 19،25

19 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش و مواضع آنها ( بدن ) بر پسران

شوهر ، برادران ، پسران برادر و پسران خواهر خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. ؤو أبناء بعولتهنّ أو أخونهنّ أو بنى إخونهنّ أو بنى أخ

25 - پدر شوهر ، پسرهمسر ، پسر برادر ، پسر خواهر ، زنان مؤمن ، بردگان ، خدمت كاران بى ميل به زن و زناشويى و كودكان بى خبر از مسائل جنسى ، از محارم زنان اند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ . .. أو الطفل الذين لم يظهروا على عورت النساء

محرميت خواهرزادگان همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 1

1 - پدران و پسران و برادران و برادرزادگان و خواهرزادگانِ همسران پيامبر ، مَحرم آنان بوده و اشكالى ندارد كه با آنان ، رودررو سخن بگويند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب . .. لاجناح عليهنّ فى ءابائهنّ و لا

مرجع ضمير {هنّ} در {عليهنّ} واژه {نساء} _ متخذ از آيه پيش _ است و {لا جناح. ..} درصدد استثناى از حكم لزوم سخن گفتن از پشت پرده با همسران پيامبر است.

محرميت شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 18

18 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش ( گوشواره ، النگو گردنبند و . . . ) و مواضع آنها ( بدن ) بر شوهر ، پدر ، پدر شوهر و پسران خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ أو ءابائهنّ أو ءاباءِ بعولتهنّ أو أبنائهنّ

محرميت فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور

- 24 - 31 - 18

18 - زنان مؤمن ، مجاز به آشكار ساختن زينت هاى خويش ( گوشواره ، النگو گردنبند و . . . ) و مواضع آنها ( بدن ) بر شوهر ، پدر ، پدر شوهر و پسران خود هستند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ أو ءابائهنّ أو ءاباءِ بعولتهنّ أو أبنائهنّ

محرميت كودك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 22،25

22 - پوشاندن زينت ها و مواضع آنها ( بدن ) از خدمت كاران بى نياز به زن و بى رغبت به زناشويى و كودكان بى خبر از مسائل جنسى ، بر زنان مؤمن لازم نيست .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ. .. أو الت_بعين غير أُوْلى الإربة من الرجال أو الطفل الذي

واژه {الإربة} به معناى حاجت است و در آيه شريفه _ به مناسبت اين كه در بيان مسائل محرم و نامحرم است _ مقصود، نياز به زن و تمايل جنسى به زنان است.

25 - پدر شوهر ، پسرهمسر ، پسر برادر ، پسر خواهر ، زنان مؤمن ، بردگان ، خدمت كاران بى ميل به زن و زناشويى و كودكان بى خبر از مسائل جنسى ، از محارم زنان اند .

و لايبدين زينتهنّ إلاّ لبعولتهنّ . .. أو الطفل الذين لم يظهروا على عورت النساء

محبت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

محبت

آثار محبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 31 - 3،6

3 _ محبّت راستين ، مستلزم پايبندى به لوازم آن است .

قل ان كنتم تحبون اللّه فاتبعونى

6 _ محبّت و دوستى ، مشوق و محرك انسان

به عمل

قل ان كنتم تحبون اللّه فاتبعونى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 32 - 5

5 _ اطاعت ، لازمه محبّت

ان كنتم تحبّون اللّه . .. اطيعوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 17

17 _ محبت و دوستى و انتخاب ولى و سرپرست ، داراى نقشى اساسى و كارآمد در هدايت و گمراهى

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

با توجه به اينكه آيه مورد بحث، ناظر به آيات پيشين است و در آن آيات پذيرش ولايت يهود و نصارا، مايه محروميت از هدايت الهى دانسته شده بود، معلوم مى شود پذيرش ولايت خدا، پيامبر(ص) و مؤمنان واجد شرايط، مايه هدايت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 10

10 _ محبت، دريچه اى مهم براى ارتباط انسان با پروردگار و شناخت اوست.

قال لا أحب الأفلين

ابراهيم(ع) محبت را گامى نخست در خداشناسى دانسته و به جاى {لا أقبل} و مانند آن، تعبير {لا أحب} را به كار برده است. اين تعبير بيانگر نقش محبت در ايجاد اين پيوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 90 - 10

10_ مهربانى و محبت ، داراى نقشى بسزا در تربيت و اصلاح خطاكاران

واستغفروا ربكم . .. إن ربى رحيم ودود

توصيف خداوند به مهربانى و محبت داشتن به بندگان ، پس از توصيه به استغفار از گناهان ، مى تواند به برداشت فوق اشاره داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

14 - روم - 30 - 21 - 11

11 - آرامش خانواده و پايدارى آن در پرتو مودت و مهربانى است .

لتسكنوا إليها و جعل بينكم مودّة و رحمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 11

11 - اظهار محبت و دلسوزى كردن ، داراى نقش سازنده در هدايت و تربيت

ي_قوم . .. فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 20 - 4

4 - تأثير تمايلات و حبّ و بغض هاى انسان ها ، در شكل گيرى انديشه و باور هاى آنان

أيحسب الإنس_ن ألّن نجمع عظامه . .. كلاّ بل تحبّون العاجلة

آثار محبت اهل بيت(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 22،18

22 - مودت اهل بيت پيامبر ( ص ) ، زمينه ساز برخوردارى انسان از غفران و لطف الهى

قل لا أسئلكم عليه أجرًا إلاّ المودة فى القربى . .. غفور شكور

با توجه به اين كه {إنّ اللّه غفور شكور} پس از طرح محبت اهل بيت ذكر گرديده، مطلب بالا را مى توان استفاده كرد.

18 - دوستى عترت پيامبر ( ص ) ، موجب بهره مندى مؤمنان از پاداش مضاعف الهى

إلاّ المودة فى القربى و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنًا

مراد از {من} در {من يقترف حسنة} به قرينه ذكر آن پس از {إلاّ المودة فى القربى} مؤمنان دوستدار عترت هستند. گفتنى است كه در برداشت ياد شده مراد از {نزد له فيها حسناً} _ طبق نظر عده

اى از مفسران _ افزايش پاداش الهى در نظر گرفته شده است.

آثار محبت به اهل بيت(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 47 - 8

8 - { عن أبى جعفر ( ع ) : فى قول اللّه عزّوجلّ : . . . { قل ما سألتكم من أجر فهو لكم } يقول أجر المودّة الذى لم أسألكم غيره فهو لكم تهتدون به و تنجون من عذاب يوم القيامة . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه درباره سخن خدا {قل ما سألتكم من أجر فهو لكم} فرمود: معناى سخن خدا اين است: مودتى كه من از شما غير از آن را به عنوان پاداش نخواستم، به نفع خود شما است; زيرا به وسيله آن هدايت مى شويد و از عذاب روز قيامت نجات پيدا كنيد. ..}.

آثار محبت در مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 5

5 _ امر به معروف و نهى از منكر ، تبلور ولايت و محبت جامعه ايمانى نسبت به يكديگر

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

آثار محبت يعقوب(ع) به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 7

7_ محبت و علاقه افزون تر يعقوب ( ع ) به دو فرزندش يوسف ( ع ) و بنيامين ، برانگيزنده حسادت ديگر فرزندان وى نه اطلاعشان از رؤياى يوسف ( ع )

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

چنان چه يوسف(ع) رؤياى خويش را براى

برادرانش نقل كرده بود و آن باعث حسادت و توطئه عليه او شده بود ، سخن از بنيامين به ميان نمى آوردند و تنها به ذكر يوسف(ع) اكتفا مى كردند.

آثار محبت يعقوب(ع) به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 7

7_ محبت و علاقه افزون تر يعقوب ( ع ) به دو فرزندش يوسف ( ع ) و بنيامين ، برانگيزنده حسادت ديگر فرزندان وى نه اطلاعشان از رؤياى يوسف ( ع )

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

چنان چه يوسف(ع) رؤياى خويش را براى برادرانش نقل كرده بود و آن باعث حسادت و توطئه عليه او شده بود ، سخن از بنيامين به ميان نمى آوردند و تنها به ذكر يوسف(ع) اكتفا مى كردند.

ارزش محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 4

4 - محبت خداوند ( دوست داشتن او ، انسان را ) برترين ارزش ها است .

إنّ اللّه يحبّ الذين يق_تلون فى سبيله

اظهار محبت برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 11 - 9

9_ فرزندان يعقوب با اظهار محبت به او ، و تحريك احساسات وى درصدد فريب دادن او بودند .

قالوا ي_أبانا ما لك لاتأمنّا على يوسف

برداشت فوق ، از خطاب {ي_أبانا} (اى پدر جانمان) و نيز لحن كلام {ما لك لاتأمنّا . ..} (چه شده است كه به ما درباره يوسف بى اعتماد هستى) استفاده شده است.

اظهار محبت به سپاه

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

15 - ص - 38 - 33 - 6

6 - اظهار محبت و تشويق نيرو هاى مسلح ، پس از رژه رفتن آنها ، از سوى فرماندهان و رهبران ، امرى پسنديده و شايسته است .

ردّوها علىّ فطفق مسحًا بالسوق و الأعناق

القاى محبت مؤمنان در قلبها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 21

21 - از امام صادق ( ع ) درباره سخن ابراهيم : { و ارزق أهله من الثمرات . . . } روايت شده كه فرمود : { من الثمرات القلوب اى حببهم إلى الناس لينتابوا إليهم و يعودوا إليهم ;

مراد ثمرات دلهاست بدين گونه كه محبت مؤمنان از اهل مكه را در دل مردم بينداز تا مشتاق مؤمنان مكه گشته، به سوى آنان بازگردند}.

اهتمام ابراهيم(ع) به محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 2

2- ابراهيم ( ع ) درصدد جلب محبت و لطف الهى براى استجابت دعايش

ربّ إنّهنّ أضللن

از اضافه كلمه {ربّ} به {ياء} متكلم و تكرار آن در دو آيه از سوى ابراهيم(ع) مى توان برداشت فوق را استفاده كرد.

اهميت جلب محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 17

17 - لزوم تلاش در جهت جلب محبت خدا و اجتناب از موجبات محروميت از آن

لاتفرح إنّ اللّه لايحبّ الفرحين

اهميت محبت اهل بيت(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 12،13،17،25

12 - امت اسلامى ،

موظف به داشتن محبت اهل بيت پيامبر ( ص )

قل لا أسئلكم عليه أجرًا إلاّ المودة فى القربى

13 - اهميت و ارزش والاى محبت به اهل بيت ، در مجموعه تكاليف دين

قل لا أسئلكم عليه أجرًاإلاّ المودة فى القربى

اين كه تنها دوستى اهل بيت پاداش رسالت پيامبر قرار گرفته، نشانگر اهميت والاى دوستى آنان است.

17 - محبت اهل بيت ، برجسته ترين عمل نيك اهل ايمان

قل لا أسئلكم . .. إلاّالمودة فى القربى و من يقترف حسنة نزد له فيها حسنًا

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه مراد از {حسنة} مودت فى القربى باشد _ چنان كه از سياق آيه استفاده مى شود _ و نيز با توجه به اهميت مودت اهل بيت است كه در فراز قبل مطرح شده بود.

25 - { على بن أبى طالب يقول : سمعت رسول اللّه ( ص ) يقول : لما نزلت الآية { قل لا أسئلكم عليه أجرًا إلاّ المودة فى القربى } قال جبرئيل ( ع ) يا محمد ( ص ) إنّ لكلّ دين أصلاً و دعامة و فرعاً و بنياناً و إنّ أصل الدين و دعامته قول { لا إل_ه إلاّ اللّه } و إنّ فرعه و بنيانه محبتكم أهل البيت ;

امام على(ع) مى فرمايد: از رسول خدا شنيدم كه مى فرمود: چون آيه {قل لا أسئلكم عليه أجراً إلاّ المودّة فى القربى} نازل شد. جبرئيل گفت : اى محمد هر دينى داراى يك پايه و زيربنا است و يك فرع و روبنا. پايه و زير بناى اين دين كلمه {لا إل_ه إلاّ اللّه} است و فرع و رو بناى آن محبت شما اهل

بيت}.

اهميت محبت به امام حسن(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 26

26 - { عن إبن عباس ( رض ) قال : لمّا نزلت { قل لا أسئلكم عليه أجراًإلاّ المودة فى القربى } قالوا يا رسول اللّه من قرابتك الذين وجبت علينا مودتهم ؟ قال : على و فاطمة و ابناهما ;

از ابن عباس نقل شده است كه گفت: هنگامى كه آيه {قل لا أسئلكم عليه أجراً إلاّ المودة فى القربى} نازل شد گفتند يا رسول اللّه آن نزديكان تو كه دوستى آنان بر ما واجب شده است چه كسانى هستند؟ فرمود: على و فاطمه و دو فرزندانشان}.

اهميت محبت به امام حسين(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 26

26 - { عن إبن عباس ( رض ) قال : لمّا نزلت { قل لا أسئلكم عليه أجراًإلاّ المودة فى القربى } قالوا يا رسول اللّه من قرابتك الذين وجبت علينا مودتهم ؟ قال : على و فاطمة و ابناهما ;

از ابن عباس نقل شده است كه گفت: هنگامى كه آيه {قل لا أسئلكم عليه أجراً إلاّ المودة فى القربى} نازل شد گفتند يا رسول اللّه آن نزديكان تو كه دوستى آنان بر ما واجب شده است چه كسانى هستند؟ فرمود: على و فاطمه و دو فرزندانشان}.

اهميت محبت به امام على(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 26

26 - { عن إبن عباس ( رض ) قال : لمّا نزلت { قل

لا أسئلكم عليه أجراًإلاّ المودة فى القربى } قالوا يا رسول اللّه من قرابتك الذين وجبت علينا مودتهم ؟ قال : على و فاطمة و ابناهما ;

از ابن عباس نقل شده است كه گفت: هنگامى كه آيه {قل لا أسئلكم عليه أجراً إلاّ المودة فى القربى} نازل شد گفتند يا رسول اللّه آن نزديكان تو كه دوستى آنان بر ما واجب شده است چه كسانى هستند؟ فرمود: على و فاطمه و دو فرزندانشان}.

اهميت محبت به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 32 - 4،6

4 - دوستى مظاهر طبيعت و متاع هاى دنيوى ، در صورتى كه در طول دوستى خدا و در جهت او باشد ، امرى مشروع و پسنديده است .

إنّى أحببت حبّ الخير عن ذكر ربّى

برداشت ياد شده به اين دليل است كه سليمان(ع) در عين محبت به خدا، به اسب ها و سان ديدن از آنها نيز، به خاطر خدا علاقه مىورزيد.

6 - محبت به هيچ چيز ، نبايد در عرض محبت به خدا قرار گيرد ، يا بر آن ترجيح داده شود .

إنّى أحببت حبّ الخير عن ذكر ربّى

اهميت محبت به فاطمه(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 26

26 - { عن إبن عباس ( رض ) قال : لمّا نزلت { قل لا أسئلكم عليه أجراًإلاّ المودة فى القربى } قالوا يا رسول اللّه من قرابتك الذين وجبت علينا مودتهم ؟ قال : على و فاطمة و ابناهما ;

از ابن عباس نقل شده است كه گفت: هنگامى كه آيه

{قل لا أسئلكم عليه أجراً إلاّ المودة فى القربى} نازل شد گفتند يا رسول اللّه آن نزديكان تو كه دوستى آنان بر ما واجب شده است چه كسانى هستند؟ فرمود: على و فاطمه و دو فرزندانشان}.

اهميت محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 31 - 9

9 _ ضرورت جلب محبت خداوند و پرهيز از موانع دستيابى به آن

لاتسرفوا إنه لايحب المسرفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 3

3 - لزوم تلاش انسان مؤمن ، براى جلب رضا و محبت خداوند

إنّ اللّه يحبّ الذين يق_تلون فى سبيله

پاداش محبت اهل بيت(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 10

10 - { قال الرضا ( ع ) و لقد حدثنى أبى عن أبيه أبى عبداللّه الصادق ( ع ) . . . قال : إنّ اللّه عزّوجلّ لايسئل عباده عمّا تفضّل عليهم و لايمنّ بذلك عليهم و الإمتنان بالإنعام مستقبح من المخلوقين فكيف يضاف إلى الخالق عزّوجلّ ما لايرضى المخلوق به و ل_كنّ النعيم حبّنا أهل البيت و موالاتنا يسئل اللّه عباده عنه بعد التوحيد و النبّوة لأنّ العبد إذا وفى بذلك ادّاه إلى نعيم الجنّة الذى لايزول ;

امام رضا(ع) فرمود: پدرم از پدر خويش از امام صادق(ع) براى من روايت كرده است كه فرمود: خداى عزّوجلّ درباره آنچه به بندگانش تفضل كرده است، از آنها بازخواست نمى كند و با اين كار بر آنان منّت نمى گذارد. منّت نهادن به جهت نعمت بخشيدن، از جانب مخلوق ها

كار زشتى است; پس چگونه به خالق عزّوجلّ چيزى نسبت داده مى شود كه مخلوق از نسبت دادن آن ناخشنود است؟! ولى نعيم [در آيه {ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم}] محبت ما اهل بيت و [پذيرش ]ولايت ما است كه خداوند همه بندگان را بعد از توحيد و نبّوت، از آن بازخواست خواهد كرد; زيرا بنده اگر به آن نعمت وفادار باشد، او را به نعمت هاى بهشت كه هرگز زايل نمى شود خواهد رساند}.

پاداش محبت به اهل بيت(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 47 - 9

9 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { قل ما سألتكم من أجر فهو لكم } و ذلك أنّ رسول اللّه سأل قومه أن يؤدّوا أقاربه و لايؤذوهم و أمّا قوله { فهو لكم } يقول ثوابه لكم ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {قل ما سألتكم من أجر فهو لكم} روايت شده كه: رسول خدا(ص) از قومش خواست [به جاى پاداش او]، خويشاوندان وى را دوست داشته باشند و آنان را اذيت نكنند و اما معناى {فهولكم} اين است كه ثواب آن براى خودتان مى باشد}.

پرسش از محبت اهل بيت(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 10

10 - { قال الرضا ( ع ) و لقد حدثنى أبى عن أبيه أبى عبداللّه الصادق ( ع ) . . . قال : إنّ اللّه عزّوجلّ لايسئل عباده عمّا تفضّل عليهم و لايمنّ بذلك عليهم و الإمتنان بالإنعام مستقبح من المخلوقين فكيف يضاف إلى الخالق

عزّوجلّ ما لايرضى المخلوق به و ل_كنّ النعيم حبّنا أهل البيت و موالاتنا يسئل اللّه عباده عنه بعد التوحيد و النبّوة لأنّ العبد إذا وفى بذلك ادّاه إلى نعيم الجنّة الذى لايزول ;

امام رضا(ع) فرمود: پدرم از پدر خويش از امام صادق(ع) براى من روايت كرده است كه فرمود: خداى عزّوجلّ درباره آنچه به بندگانش تفضل كرده است، از آنها بازخواست نمى كند و با اين كار بر آنان منّت نمى گذارد. منّت نهادن به جهت نعمت بخشيدن، از جانب مخلوق ها كار زشتى است; پس چگونه به خالق عزّوجلّ چيزى نسبت داده مى شود كه مخلوق از نسبت دادن آن ناخشنود است؟! ولى نعيم [در آيه {ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم}] محبت ما اهل بيت و [پذيرش ]ولايت ما است كه خداوند همه بندگان را بعد از توحيد و نبّوت، از آن بازخواست خواهد كرد; زيرا بنده اگر به آن نعمت وفادار باشد، او را به نعمت هاى بهشت كه هرگز زايل نمى شود خواهد رساند}.

جلب محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 31 - 9

9 _ ضرورت جلب محبت خداوند و پرهيز از موانع دستيابى به آن

لاتسرفوا إنه لايحب المسرفين

درخواست محبت به نسل ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 10،12،23

10- حضرت ابراهيم ( ع ) از خداوند خواستار توجه قلبى برخى از مردم و جلب محبت آنان به سوى ذريه ساكن در مكه شد .

أسكنت من ذرّيتى . .. عند بيتك المحرّم ... فاجعل أفئدة من الناس تهوى إليهم

12- حضرت ابراهيم

( ع ) براى رفع خطر تنهايى و انزواى فرزندانش در مكه ، از خداوند خواستار توجه قلبى برخى از مردم به سوى آنان و زندگى جمعى شد . *

ربّنا إنى أسكنت من ذرّيتى . .. عند بيتك المحرّم ... فاجعل أفئدة من الناس تهوى إل

23- { قال الصادق ( ع ) فى تفسير قوله تعالى : { و ارزقهم من الثمرات } : هو ثمرات القلوب ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه در تفسير سخن خداوند تعالى: {و ارزقهم من الثمرات} فرمود: آن [ثمرات] ميوه هاى دل است.

دعوت به محبت اهل بيت(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، به خاطر دعوت مؤمنان به مودت اهل بيت ، در معرض اتهام كذب از سوى عناصر سست ايمان *

أم يقولون افترى على اللّه كذبًا

چنانچه مخاطب در {لا أسئلكم} مسلمانان باشند، از ارتباط {أم يقولون} با آيه شريفه، مى توان استفاده كرد كه فاعل {يقولون} عناصر سست ايمان هستند و نه مشركان.

زمينه محبت اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 10

10 - رحمت و غفران گسترده الهى ، پشتوانه بخشايش گناه اهل مكه و پيدايش مودّت ميان آنان و مؤمنان

عسى اللّه أن يجعل بينكم . .. و اللّه غفور رحيم

از ارتباط ميان {واللّه غفور رحيم} با صدر آيه _ كه نويد به اصلاح روابط مؤمنان مدينه و مكيان ستيزه جو را دربردارد _ استفاده مى شود كه آن عداوت ها، پايان خواهد يافت و معاندان به

سوى توبه روى خواهند آورد و رحمت و غفران گسترده الهى آنان را دربرخواهد گرفت و در پرتو اين رحمت و آمرزش، مودّت حاصل خواهد شد.

زمينه محبت به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 9 - 10

10 - صداقت در ايمان مقتضى محبت و ايثار به مؤمنان و رنجديدگان در مسير دين

أُول_ئك هم الص_دقون . و الذين تبوّءو الدار و الإيم_ن يحبّون من هاجر إليهم و ...

زمينه محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 14

14 - انجام كار ها و وظايف الهى به صورت نيكوى آن ، موجب جلب محبت خداوند است .

و أحسنوا إن اللّه يحب المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 20

20 _ داورى بر پايه عدل و داد ، مايه جلب محبت خداوند

فاحكم بينهم بالقسط إنّ اللّه يحب المقسطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 40

40 _ دستيابى آدمى به محبت خداوند و محروميت از آن ، وابسته به عملكرد خود اوست .

و اللّه لايحب المفسدين

جمله { و اللّه لايحب المفسدين} مى رساند كه خداوند بى دليل كسى را از محبت خويش محروم نمى سازد، همانگونه كه به گزاف كسى را مورد محبت خويش قرار نخواهد داد، بلكه ريشه و اساس آن، نوع عملكرد آدمى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 15

15 _ تقوا ، مايه جلب محبت

خداست .

إنّ اللّه يحب المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 - 7

7 - حفظ امانت و سپاس نعمت ، عامل دستيابى به محبت خدا

إنّ اللّه لايحبّ كلّ خوّان كفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 12

12 - برخورد شايسته با مردم ، محبت خداوند را در پى دارد .

و لاتصعّر خدّك للناس . .. إنّ اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 2

2 - جهاد و پيكار در راه خداوند ، مايه جلب محبت و مهر او

إنّ اللّه يحبّ الذين يق_تلون فى سبيله

عوامل جلب محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 45 - 8

8 - ايمان و عمل صالح ، از عوامل جلب محبت خداوند است .

ليجزى الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت من فضله إنّه لايحبّ الك_فرين

عوامل محبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 20

20 - تأثير جاذبه قدرت در جلب محبت

يحبونهم كحب اللّه . .. و لو يرى الذين ظلموا ... أن القوة للّه جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 5

5_ شايستگى هاى معنوى يوسف ( ع ) و فضيلت هاى خدادادى وى ، عامل محبت فراوان يعقوب ( ع ) به او بود .

كذلك يجتبيك ربك . .. ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

بيان مسأله محبت

افزون تر يعقوب(ع) به يوسف(ع) ، پس از بيان ويژگيهاى يوسف (وكذلك يجتبيك . ..) ، اشاره به ريشه محبت افزون تر يعقوب(ع) به يوسف(ع) دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 8

8 - پيوند نسبى ( پدرى ، فرزندى ، برادرى و خويشاوندى ) ، قوى ترين و پايدارترين سبب مودت و دوستى ها است .

و لو كانوا ءاباءهم أو أبناءهم أو إخونهم أو عشيرتهم

با اين كه اسباب دوستى زياد است، اختصاص به ذكر يافتن پيوند نسبى، بيانگر مطلب ياد شده است.

عوامل محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 13

13 _ رعايت تقوا ، مايه جلب محبت خداست .

إن اللّه يحب المتقين

عوامل محبت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 9 - 6

6 - ايمان ، عامل محبّت ميان مؤمنان ، از هر مرز و بوم

تبوّءو الدار و الإيم_ن . .. يحبّون من هاجر إليهم

برداشت ياد شده از آن جا است كه هجرت مهاجران، انگيزه ايمانى داشته و زمينه سازى انصار براى آنان نيز با همين انگيزه صورت گفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 5

5 - مودّت فراگير اجتماعى ، در پرتو ايمان و حاكميت توحيدى ، فرجام تلاش ، مجاهدت ها و مقاومت هاى اهل ايمان در برابر مشركان

عسى اللّه أن يجعل بينكم . .. مودّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 -

15 - 7

7 - جود و فيض گسترده خداوند ، مايه آمرزش گناه مؤمنان و دوست داشتن آنان است .

هو الغفور الودود . .. المجيد

محبت ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 8

8- رهروان حضرت ابراهيم ( ع ) ، مانند جزيى از اعضاى خانواده او و محبوب اويند .

فمن تبعنى فإنه منّى

محبت ابراهيم(ع) به اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 21

21 - اظهار علاقه و محبت ابراهيم ( ع ) نسبت به فرزندش ( اسماعيل ) و احترام و اظهار تعلق اسماعيل ( ع ) نسبت به پدر

ي_بنىّ إنّى أرى فى المنام . .. ي_أبت افعل ما تؤمر

برداشت ياد شده از تعبير {يابنىّ} (پسرك من) و {يا أبت} (پدر من) به دست مى آيد.

محبت اخروى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 44 - 4

4 - اُنس و محبت متقابل و بزم خوش ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مقام بيان انواع نعمت هاى الهى براى بندگان خالص خداوند است.

محبت اخروى مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 44 - 4

4 - اُنس و محبت متقابل و بزم خوش ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

برداشت ياد شده با

توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مقام بيان انواع نعمت هاى الهى براى بندگان خالص خداوند است.

محبت الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 134 - 6،8،11

6 _ نيكوكاران ، محبوب خدا هستند .

و اللّه يحب المحسنين

8 _ انفاق مستمر و در هر شرايط ، مهار كردن خشم و گذشت از لغزش هاى مردم ، از عوامل جلب محبّت الهى

الّذين ينفقون فى السّرّآء و الضّرّآء و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس و اللّ

چون مراد از {المحسنين} كه سزاوار محبّت الهى هستند، دارندگان صفات ذكر شده است.

11 _ جلب محبّت الهى ، در گرو انجام اعمال نيك ، به شيوه اى شايسته

و اللّه يحبّ المحسنين

كلمه {المحسنين}، همان گونه كه گذشت، مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه صفات ذكر شده در آيه از مصاديق احسان و نيكوكارى است. و نيز مى تواند بيان صفتى ديگر براى اهل تقوا باشد; يعنى پرهيزگاران كسانى هستند كه همواره، اعمال را به وجه نيكوى آن انجام مى دهند; اگر انفاق مى كنند به شيوه نيك آن، و ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 20،21،22،24

20 _ ظالمين ، محروم از محبّت الهى

و اللّه لا يحبّ الظالمين

21 _ بى ايمانى و سستى در رويارويى با دشمنان دين ، ظلم است .

و لاتهنوا . .. و ليعلم اللّه الّذين امنوا ... و اللّه لايحبّ الظّالمين

22 _ بى ايمانى و سستى در رويارويى با دشمنان دين ، موجب محروميّت از محبّت الهى

و لاتهنوا . .. و

ليعلم اللّه الّذين امنوا ... و اللّه لايحبّ الظّالمين

24 _ پيروزى ظالمين در پيكار با مؤمنان ، دليل محبوبيّت آنها نزد خداوند نيست .

و لاتهنوا . .. و ليعلم اللّه الّذين امنوا ... و اللّه لايحبّ الظّالمين

بنابر اينكه مراد از ظالمان، همان پيروزمندان جنگ احد باشد، خداوند به مؤمنان يادآور مى شود كه پيروزى مشركان، حاكى از محبّت الهى به ايشان نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 12،13

12 _ خداوند دوستدار پايمردان در جنگ و شكيبايان در برابر هجوم حوادث آن

فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل اللّه . .. و اللّه يحبّ الصّابرين

13 _ محبّت خدا ، پاداش پايمردى شكيبايان در رويارويى و نبرد با دشمنان دين خدا

فما وهنوا لما اصابهم . .. و اللّه يحبّ الصّابرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 148 - 10،11،12،13،14

10 _ نيكوكاران ، محبوب خداوند هستند .

و اللّه يحبّ المحسنين

11 _ پيكارگران شكيبا و نيايشگران به درگاه خدا ، نيكوكار و محبوب خداوند هستند .

و كايّن من نبىّ قاتل . .. ربّنا ... و اللّه يحبّ المحسنين

12 _ معتقدين به خدايى بودن پيروزى ها و جويندگان بخشايش الهى ، از نيكوكاران و محبوبان خدا هستند .

ربّنا اغفر لنا . .. و ثبّت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين ... و اللّه يحبّ

كلمه {المحسنين} پس از آيات گذشته بيانگر اين معناست كه دارندگان ويژگيهاى شمرده شده، مصداق محسنان هستند و از جمله آن ويژگيها، اعتقاد به ربوبيت خداوند و باور به خدايى بودن پيروزيهاست.

13 _ محبّت الهى به

بندگان نيكوكار خويش ، پاداشى والا به ايشان

و اللّه يحبّ المحسنين

چون محبوبيّت مجاهدان در نزد خداوند، خارج از ثواب دنيا و آخرت نيست، تخصيص به ذكر آن، حاكى از ارزش برتر آن خواهد بود.

14 _ جهاد ، صبر ، دعا ، استغفار و بينش خدامحورى ، از عوامل جلب محبّت الهى

قاتل معه . .. و اللّه يحبّ الصّابرين ... ربّنا اغفر لنا ... و انصرنا ... و اللّه

محبت امام على(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 22

22- { عن أبى الحسن موسى بن جعفر ( ع ) عن أبيه فى قول الله جلّوعزّ : { و أوفوابالعهد إن العهد كان مسئولاً } . . . قال : العهد ما أخذ النبى ( ص ) على الناس فى مودتنا و طاعة أميرالمؤمنين ( ع ) أن لايخالفوه و لايتقدموه و لايقطعوا رحمه و أعلمهم انهم مسئولون عنه . . . ;

امام موسى بن جعفر(ع) از پدرش امام صادق(ع) در باره سخن خدا . .. {و أفوا بالعهد إن العهد كان مسئولاً} روايت كرده است كه فرمود:[مراد از]عهد، پيمانى است كه پيامبر(ص) از مردم در مورد محبت و دوستى ما و اطاعت از اميرالمؤمنين(ع) گرفته است كه با او مخالفت نكنند، از او پيشى نگيرند، رحم او را قطع نكنند و نيز پيامبر(ص) به مردم اعلام كرد كه در مقابل اين عهد مسؤولند...}.

محبت اهل بيت(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 8،10

8 - پيامبر ( ص ) در راه انجام رسالت خويش ، پاداشى جز

مودت نزديكانش ( اهل بيت ) نطلبيده است .

قل لا أسئلكم عليه أجرًا إلاّ المودة فى القربى

براساس روايات فراوان و آراى بسيارى از مفسران، منظور از قربى {اهل بيت} پيامبر(ص) است.

10 - محبت مؤمنان نسبت به اهل بيت ، پاداشى تعيين شده از جانب خداوند براى پيامبر ( ص )

قل لا أسئلكم

محبت اهل مكه به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 10

10 - رحمت و غفران گسترده الهى ، پشتوانه بخشايش گناه اهل مكه و پيدايش مودّت ميان آنان و مؤمنان

عسى اللّه أن يجعل بينكم . .. و اللّه غفور رحيم

از ارتباط ميان {واللّه غفور رحيم} با صدر آيه _ كه نويد به اصلاح روابط مؤمنان مدينه و مكيان ستيزه جو را دربردارد _ استفاده مى شود كه آن عداوت ها، پايان خواهد يافت و معاندان به سوى توبه روى خواهند آورد و رحمت و غفران گسترده الهى آنان را دربرخواهد گرفت و در پرتو اين رحمت و آمرزش، مودّت حاصل خواهد شد.

محبت به اهل بيت(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 1 - 21

21 _ لزوم رعايت حال خويشان پيامبر ( ص ) محبّت و مودّت به ايشان

يا ايّها النّاس اتّقوا . .. و اتّقوا اللّه الّذى تسآءلون به و الارحام

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: قرابة الرسول (ص) . .. امروا بمودّتهم ... .

_______________________________

نورالثقلين، ج 1، ص 429، ح 3 ; بحارالانوار، ج 23، ص 257، ح 2.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34

- 47 - 9

9 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { قل ما سألتكم من أجر فهو لكم } و ذلك أنّ رسول اللّه سأل قومه أن يؤدّوا أقاربه و لايؤذوهم و أمّا قوله { فهو لكم } يقول ثوابه لكم ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {قل ما سألتكم من أجر فهو لكم} روايت شده كه: رسول خدا(ص) از قومش خواست [به جاى پاداش او]، خويشاوندان وى را دوست داشته باشند و آنان را اذيت نكنند و اما معناى {فهولكم} اين است كه ثواب آن براى خودتان مى باشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 3

3 - توصيه الهى به مودت اهل بيت ، مواجه با تكذيب ها و مخالفت هاى دشمنان پيامبر در عصر نزول قرآن *

قل لا أسئلكم عليه أجرًا إلاّ المودة فى القربى. .. أم يقولون افترى على اللّه

با توجه به آيه قبل، كه مى توان استفاده كرد كه تكليف محبت اهل بيت به عنوان پاداش رسالت، براى عده اى سنگين آمده بود. ازاين رو آنان پيامبر(ص) را متهم به افترا و دروغ بستن بر خدا مى كردند.

محبت به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 3

3_ فرزندان يعقوب با اظهار محبت به بنيامين از پدرشان خواستند او را به همراه آنان روانه مصر كند .

فأرسل معنا أخانا

هدف فرزندان يعقوب از نام نبردن بنيامين و ياد كردن از او به عنوان {أخانا} (برادرمان) اظهار محبت به اوست.

محبت به توابين

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 19

19 _ لزوم ابراز محبّت به توبه كنندگان و پاكان

ان اللّه يحب التوابين و يحب المتطهرين

محبت به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 9

9 _ گرايش و محبت فطرى انسان به خداوند افول ناپذير و جاويد است.

فلما أفل قال لا أحب الأفلين

جمله {لا أحب . .. } _ كه بيشتر جنبه عاطفى و روانى دارد تا جنبه استدلالى _ مى تواند عنايت به موضوع فطرى بودن گرايش به موجود زوال ناپذير و همچنين گريز از زوال پذير به عنوان {رب} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 4

4 _ محبت و عشق به خدا ، ادعاى واهى يهود و نصارا

و قالت اليهود و النصرى نحن ابنؤا اللّه و احبؤه

برداشت فوق بر اين مبناست كه {احباء}، جمع {حبيب}، و به معناى اسم فاعل (محبان) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 9،11،16،24،29

9 _ عشق به خدا و محبوب وى شدن ، فروتنى در برابر اهل ايمان و سرفرازى در مقابل كافران ، از صفات مؤمنان واقعى

فسوف يأتى اللّه بقوم . .. اعزة على الكفرين

11 _ دوستى با كافران ( يهود و نصارا و . . . ) ، ناسازگار با عشق به خداوند

و من يتولهم منكم . .. فسوف يأتى اللّه بقوم يحبهم و يحبونه

با توجه به ارتباط آيه مورد بحث با آيات گذشته، معلوم مى شود كه توصيف مؤمنان واقعى به ويژگيهاى ياد

شده براى اشاره به اين حقيقت است كه مدعيان اسلام در صورت گرايش به كافران (من يتولهم منكم) نمى توانند آن ويژگيها _ و از جمله محبت و عشق به خدا _ را دارا باشند.

16 _ تهى بودن دل از محبت خدا ، بى مهرى نسبت به اهل ايمان ، احساس كوچكى در برابر كافران ، از نشانه هاى بيمارى دل و ضعف ايمان

فترى الذين فى قلوبهم مرض . .. اذلة على المؤمنين اعزة على الكفرين

ارتباط آيه مورد بحث با آيات پيش گوياى اين است كه بيماردلان (الذين فى قلوبهم مرض) از مصاديق مرتدان مى باشند و چون صفات شمرده شده براى مؤمنان واقعى نقطه مقابل مرتدان قرار گرفته ; است معلوم مى شود نبود اين صفات در مدعيان اسلام، نشانه بيماردلى آنان است.

24 _ مؤمنان واقعى هرگز به خاطر ملامت دشمنان ، از عشق به خدا دست بردار نيستند و از فروتنى در قبال مؤمنان و سرافرازى در برابر كافران ، باز نمى مانند .

يحبهم و يحبونه . .. و لايخافون لومة لائم

بنابر اينكه جمله {و لايخافون . ..} در ارتباط با تمامى صفاتى باشد كه در فرازهاى پيشين بر شمرده شده نه خصوص {يجهدون}.

29 _ عشق به خدا و محبوب وى شدن ، عطيه و فضلى خدادادى است .

يحبهم و يحبونه . .. ذلك فضل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 32 - 7

7 - خدا ، محبوب ترين محبوب ها نزد انسان هاى الهى

إنّى أحببت حبّ الخير عن ذكر ربّى

محبت به خيرخواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

اعراف - 7 - 79 - 9

9 _ ضرورت محبت به خيرخواهان جامعه و پذيرش پند ها و نصايح آنان

و لكن لاتحبون النصحين

محبت به گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 12

12 - ابراز محبت و اظهار عطوفت با گمراهان ، از شيوه هاى پسنديده در هدايت آنان است .

ي_قوم إنّما فتنتم به و إنّ ربّكم الرحم_ن

محبت به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 2

2 _ پيامبر(ص) موظف به فروتنى در برابر مؤمنان و ابراز مهر و محبت به آنان

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

پيشى گرفتن در سلام از جانب پيامبر(ص) تنها به عنوان يك وظيفه خاص و محدود مطرح نشده است، بلكه اين موضوع به عنوان جلوه اى از تواضع و اخلاق متعالى مطرح شده است.

محبت به واعظان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 79 - 10

10 _ محبت آدمى به نصيحت كنندگان در پى دارنده پذيرش سخنان ايشان است .

نصحت لكم و لكن لاتحبون النصحين

اقتضاى كلام اين بود كه پس از {نصحت لكم} گفته شود: {و لكن لا تطيعون} و يا {لا تسمعون}، ولى به جاى آن {لا تحبون . .. } آورده شد تا اشاره باشد به علت عدم پذيرش، يعنى: لا تحبون النصحين لكى تسمعوا لهم، يا: {لكى تطيعوهم}.

محبت به يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 2 - 3

3 - پذيرش و نوازش ، بالاترين نياز

يتيمان است .

فذلك الذى يدعّ اليتيم

محبت بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 23 - 10

10- بهشتيان در بهشت ، روابط حسنه و سرشار از محبت با يكديگر خواهند داشت .

تحيّتهم فيها سل_م

اينكه خداوند مى فرمايد {تحيت مؤمنان در بهشت سلام گفتن و يا درخواست سلامتى براى يكديگر است} حكايت از روابط خوب آنان مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 50 - 2

2 - مجلس اُنس و به پرس و جو نشستن ، از نعمت هاى الهى براى بهشتيان

فأقبل بعضهم على بعض يتساءلون

محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 9

9 _ خداوند ، فساد در زمين را دوست ندارد .

و اللّه لا يحب الفساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 16،17،21،22

16 _ خداوند ، توبه كنندگان و پاكيزگان را دوست دارد .

ان اللّه يحب التوابين و يحب المتطهرين

17 _ توبه و طهارت ، زمينه جلب محبّت الهى

ان اللّه يحب التوابين و يحب المتطهرين

21 _ خداوند كسانى را كه از گناه آميزش در حال حيض توبه كنند ، دوست دارد

فاعتزلوا النساء فى المحيض . .. ان اللّه يحب التوابين

22 _ خداوند پرهيزكنندگان از آميزش در حال حيض را دوست دارد .

فاعتزلوا النساء فى المحيض . .. ان اللّه ... و يحب المتطهرين

از مصاديق پاكيزگان، به مقتضاى ارتباط صدر و ذيل آيه، پرهيزكنندگان از آميزش در ايام حيض مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 276 - 5،6،10

5 _ ناسپاسان از نعمت ها و گنهكاران ، محروم از محبّت الهى

و اللّه لا يحبّ كل كفّار اثيم

6 _ رباخواران ، ناسپاسانى گنهكار و محروم از محبّت الهى

يمحق اللّه الرّبوا . .. و اللّه لا يحبّ كلّ كفّار اثيم

كلمه {كفّار} (بسيار ناسپاس) و كلمه {اثيم} (فرو رفته در گناه و آلودگى) پس از بيان ربا و رباخوارى، اشاره به اين معنا دارد كه رباخواران از جمله مصاديق انسانهاى ناسپاس و آلوده به گناهند.

10 _ انفاق ، عامل جلب محبّت خداوند است و انفاق كنندگان محبوب او هستند .

يمحق اللّه الرّبوا و يربى الصّدقات و اللّه لا يحب كلّ كفّار اثيم

محروميّت رباخوار از محبّت الهى، به قرينه مقابله بين ربا و صدقه، حاكى است كه انفاق كننده محبوب خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 30 - 16

16 _ محبت و رأفت خداوند نسبت به بندگان ، علت هشدار هاى لازم به آنان

و يحذركم اللّه . .. و اللّه رءوف بالعباد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 31 - 9،11،12،13،16،20

9 _ اهميّت التزام به ولايت رهبران الهى و پيروى از آنان

قل ان كنتم . .. فاتبعونى يحببكم اللّه و يغفر لكم

قرآن، محبت الهى و غفران گناهان را پيامد پذيرش ولايت رهبران الهى گرفته است.

11 _ جلب محبّت خدا ، هدف نهايى دين و ديندارى است .

فاتّبعونى يحببكم اللّه

زيرا مى فرمايد تبعيّت از پيامبر (ص)، موجب محبّت خدا خواهد شد.

12 _ نقش رهبران الهى در جلب محبّت

خداوند به انسان *

فاتّبعونى يحببكم اللّه

پيامبر (ص) به عنوان مرشدِ راه محبّت الهى، معرفى شده است.

13 _ محبّت و غفران الهى ، بشارتى به پيروان پيامبر ( ص )

فاتّبعونى يحببكم اللّه و يغفر لكم

16 _ محبّت الهى نسبت به بندگان ، زمينه بخشايش همه گناهان آنان *

يحببكم اللّه و يغفر لكم ذنوبكم

تقدم حب خدا بر غفران، بيانگر نقش محبت خدا براى غفران گناهان است. و تعميم غفران به همه گناهان، از اضافه شدن {ذنوب} استفاده شده است; زيرا جمع مضاف افاده عموم مى كند.

20 _ تبعيّت از پيامبر ( ص ) ، در نيكوكارى ، تقوا ، تواضع و خضوع ، موجب جلب محبّت خداوند

قل ان كنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى يحببكم اللّه

رسول خدا (ص) درباره آيه فوق فرمود: على البرّ و التقوى و التواضع و ذلّة النّفس.

_______________________________

الدرّ المنثور، ج 2، ص 178.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 32 - 6،7،8،9،10

6 _ رويگردانان از اطاعت خدا و رسول ، كافر و محروم از محبّت خدايند .

قل اطيعوا اللّه و الرسول فان تولّوا فانّ اللّه لا يحب الكافرين

7 _ كافران ، محروم از محبّت خداوند

فان تولّوا فان اللّه لا يحب الكافرين

8 _ تنها فرمانبرانِ امر خدا و رسول ، محبوب خدايند .

اطيعوا اللّه و الرسول فان تولّوا فانّ اللّه لا يحب الكافرين

حصر، از مقابله فرمانبران و كافران و محروم نمودن كافران از محبّت خدا، استفاده شده است.

9 _ كفر ، عامل محروميّت از محبّت الهى

فان تولّوا فانّ اللّه لا يحب الكافرين

10 _ گرايش انسان به جلب محبّت الهى *

يحببكم اللّه . .. فان اللّه لا يحب الكافرين

آنچه

به عنوان پاداش براى تشويق به انجام عملى وعده مى دهند; بر اين اساس است كه تشويق شونده نسبت به آن علاقمند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 57 - 10،11،13

10 _ كافران به عيسى ( ع ) ( يهوديان ) ، ظالم و محروم از محبّت خداوند هستند .

فاما الذين كفروا . .. و اللّه لا يحبّ الظالمين

از مصاديق مورد نظر از كلمه {الظالمين}، به قرينه آيات قبل، يهوديانى هستند كه به حضرت عيسى (ع) ايمان نياوردند.

11 _ ظالمان ، محروم از محبّت و پاداش هاى خداوند

و اما الذين امنوا . .. فيوفّيهم اجورهم و اللّه لا يحبّ الظالمين

13 _ مؤمنانِ داراى اعمال صالح ، محبوب خدا هستند .

و اللّه لا يحبّ الظالمين

بنابراينكه جمله {و اللّه لا يحبّ الظالمين}، تعليل براى جمله {فاما الذين كفروا} و {و اما الذين امنوا} باشد كه از آن چنين استفاده مى شود كه كافران به علّت ظلم، مبغوض خدا هستند. و مفهوم آن، اين است كه مؤمنان داراىِ عمل صالح، محبوب خدايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 76 - 5،6،7،10

5 _ وفاى به عهد و امانتدارى و تقوا ، زمينه جلب محبّت خداوند

بلى من اوفى بعهده و اتّقى فانّ اللّه يحب المتّقين

6 _ متّقين ، محبوب خدا هستند .

فانّ اللّه يحب المتّقين

7 _ وفاى به عهد خداوند و پرهيز از خيانت ، زمينه جلب محبّت او

بلى من اوفى بعهده و اتّقى فان اللّه يحب المتّقين

بنابراينكه ضمير {بعهده}، به قرينه آيه بعد، به {اللّه} در آيه قبل برگردد.

10 _

اهل كتاب چنانچه وفاى به عهد نمايند و تقوا پيشه كنند ، محبوب خدا هستند .

و من اهل الكتاب . .. بلى من اوفى بعهده و اتقى فانّ اللّه يحب المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 77 - 21

21 _ تجلّى محبّت الهى نسبت به بندگان ، با تكلّم و نظر به آنها در قيامت و تزكيه آنها در دنيا

بلى من اوفى بعهده و اتقى فانّ اللّه يحبّ المتقين. انّ الذين يشترون ... و لا يزكي

از ارتباط آيه قبل با مفهوم اين آيه برداشت فوق استفاده شده است و چون جمله {لا يزكيهم} را مقيّد به {يوم القيمة} نكرده بر خلاف فرازهاى قبلى، مى توان گفت تزكيه مربوط به دنياست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 31

31 _ توكّل بر خداوند از عوامل جلب محبّت الهى

انّ اللّه يحبّ المتوكّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 36 - 16،18،19،20

16 _ خداوند ، گردنفرازان فخرفروش را دوست ندارد .

انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً

{مختال} از ماده {خيال} به كسى گفته مى شود كه بر اساس خيالات و اوهامش، خود را شخصيّتى بزرگ مى داند و به كبر و غرور مبتلا مى گردد. و {فخور} به كسى گفته مى شود كه زياد به خود افتخار مى كند.

18 _ خداوند كسانى را كه با تكبر و فخرفروشى با خويشان و همسايگان خويش برخورد مى كنند ، دوست ندارد .

و بالوالدين احساناً . .. انّ اللّه لا يحبّ من

كان مختالا فخوراً

19 _ احسان به پدر ، مادر ، خويشان ، همسايگان و زيردستان ، زمينه جلب محبّت الهى

و بالوالدين احساناً . .. انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً

از مصاديق مورد نظر براى {مختالا فخوراً}، ترك احسان به پدر، مادر و . .. مى باشد. در نتيجه ترك احسان مانع محبّت الهى و احسان عامل جلب آن خواهد شد.

20 _ احسان به ايتام ، نيازمندان و درماندگان ، زمينه جلب محبت الهى

و اليتامى و المساكين و ابن السبيل . .. انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 37 - 1،2،4

1 _ بخيلان ، محروم از محبت خداوند

انّ اللّه لا يحبّ . .. الذين يبخلون

2 _ خداوند ، كسانى را كه مردم را به بخلورزى دعوت كنند ، دوست ندارد .

انّ اللّه لا يحبّ . .. الذين يبخلون و يأمرون النّاس بالبخل

4 _ خداوند كسانى را كه به جهت ترك احسان ، نعمت هاى خدادادى خويش را پنهان مى كنند ، دوست ندارد .

و بالوالدين احساناً . .. و يكتمون ما اتيهم اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 38 - 1

1 _ خداوند ، كسانى را كه رياكارانه انفاق مى كنند ، دوست ندارد .

انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً . .. و الذين ينفقون اموالهم رئاء الناس

در برداشت فوق، {الذين ينفقون} بر {الذين يبخلون} عطف گرفته شده و بنابراين، توصيفى براى {مختال} و {فخور} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4

- نساء - 4 - 106 - 8

8 _ آمرزش الهى نسبت بندگان ، آميخته با مهر و محبت است .

و استغفر اللّه إنّ اللّه كان غفوراً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 107 - 7،9،10،11

7 _ خداوند ، خيانتكاران گناهكار را دوست ندارد .

إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

9 _ حب و بغض خداوند ، تعيين كننده حركت ها و عملكرد هاى پيامبر ( ص )

و لاتجدل . .. إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

10 _ حب و بغض خداوند ، بايد تعيين كننده خط مشى مؤمنان باشد .

و لاتجدل . .. إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

چون جمله {ان اللّه . ..}، بيان علتى براى {لاتجادل} است و دلالت بر اين دارد كه دوستى و دشمنى خدا بايد ميزان حركتها و توقفها قرار گيرد.

11 _ حب و بغض خداوند ، معيار سنجش و ارزيابى عملكردها

و لاتجدل عن الذين يختانون انفسهم إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 45 - 9

9 - انسان ها ، به جلب محبت خداوند علاقه مندند . *

إنّه لايحبّ الك_فرين

ذكر اين نكته كه هر كس كافر است، از محبت خداوند محروم است به منظور اين است كه انسان ها، ترغيب شوند تا به ايمان و عمل صالح روى بياورند و اين، وقتى اثربخش است كه انسان ها، به جلب محبت خداوند علاقه اى داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 13

13 -

محبت و قهر خدا ، از ملاك هاى ارزشگذارى اَعمال و رفتار است .

لاتصعّر . .. و لاتمش ... إنّ اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

از اين كه لقمان، براى تبيين ضد ارزش بودن تكبر، به اين ملاك تمسك جسته است، استفاده مى شود كه محبت خداوند و متقابلاً قهر وى در شايسته بودن اَعمال و يا عدم آن نقش اساسى دارد.

محبت در موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 13 - 3

3 - ضرورت آميخته شدن نصيحت و هدايت كردن با محبت و تحريك احساس و عاطفه مخاطب

قال لقم_ن لإبنه و هو يعظه ي_بنىّ

مصغّر آوردن {بُنىّ} براى مهرورزى و شفقت است و از آن، نكته ياد شده، استفاده مى شود.

محبت در ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 25

25- محبت و دل سوزى ، درون مايه ضرورى براى هر ولايت حق و سرپرست لايق است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

خداوند، با به رخ كشيدن عداوت شيطان، سزاوار نبودن پذيرش ولايت او را يادآور شده است و مفهوم آن اين است كه رهبرى ولايت، بايد از كينهوزى و عداوت به دور بوده و آميخته با محبت باشد.

محبت درتبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 16 - 3

3 - لازم است كه تبليغ معارف دين ، به محبّت و تحريك احساس و عاطفه مخاطب آميخته گردد .

ي_بنىّ إنّها إن تك

محبت در تربيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

هود - 11 - 90 - 10

10_ مهربانى و محبت ، داراى نقشى بسزا در تربيت و اصلاح خطاكاران

واستغفروا ربكم . .. إن ربى رحيم ودود

توصيف خداوند به مهربانى و محبت داشتن به بندگان ، پس از توصيه به استغفار از گناهان ، مى تواند به برداشت فوق اشاره داشته باشد.

محبت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 4

4 _ شعيب ، پيامبرى دلسوز و با محبت نسبت به مردم مدين

و إلى مدين أخاهم شعيباً

محبت لقمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 12 - 17

17 - { عن إبن عمر قال : سمعت رسول اللّه ( ص ) يقول : حقّاً أقول : لم يكن لقمان نبيّاً و ل_كن كان عبداً كثير التفكر حسن اليقين أحبّ اللّه فأحبّه و مَنّ عليه بالحكمة . كان نائماً نصف النهار إذ جاءه نداء يا لقمان ! هل لك أن يجعلك اللّه خليفة فى الأرض تحكم بين الناس بالحقّ فأجاب الصوت إن خيّرنى ربّى قبلت العافية و لم أقبل البلاء و إن عزم علىّ فسمعاً و طاعة . . . فأعطى الحكمة ;

عبداللّه بن عمر مى گويد: از رسول خدا(ص) شنيدم كه مى گفت: {به حق مى گويم: لقمان، پيامبر نبود، لكن بنده اى بود اهل تفكر، داراى حسن يقين. خدا را دوست داشت و خدا نيز او را دوست داشت و با آموختن حكمت، او را مورد انعام خود قرار داد. در نيمه روز ، خوابيده بود كه صدايى شنيد: اى لقمان! آيا دوست دارى كه خداوند، تو

را خليفه خود در زمين قرار دهد تا در ميان مردم، به حق قضاوت كنى؟ لقمان در جواب آن صدا گفت: اگر پروردگارم، مرا مخيّر كرده من عافيت را انتخاب مى كنم و نه گرفتارى را و اگر بر من واجب مى كند، پس سرا پا گوش و مطيع ام}... در اين جا به او حكمت داده شد}.

محبت ممنوع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 11

11 _ لزوم پرهيز محبت و دلسوزى نسبت به مشركانى كه دوزخى بودنشان حتمى است .

ما كان للنبى . .. أن يستغفروا للمشركين ... أنهم أصحب الجحيم

محبت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 10

10 - محبت مؤمنان نسبت به اهل بيت ، پاداشى تعيين شده از جانب خداوند براى پيامبر ( ص )

قل لا أسئلكم

محبت هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 65 - 4

4 _ هود ، پيامبرى دلسوز و با محبت به مردم خويش ( قوم عاد )

و إلى عاد أخاهم هوداً قال يقوم

محبت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 7

7- يحيى ( ع ) درپرتو عنايت هاى خداوند ، دوست دار او و سرشار از اشتياق به وى بود .

حنانًا من لدنّا

دراين برداشت، وصف {حناناً} بيانگر مهر و محبتى است كه خداوند آن رانسبت به خود، به يحيى(ع) عطا فرموده است.

محبت يعقوب(ع) به بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 3،4،6،9،13

3_ يوسف ( ع ) و بنيامين محبوب تر از ديگر فرزندان يعقوب در نزد آن حضرت

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا

مراد از {أخوه} چنانچه مفسران گفته اند بنيامين است.

4_ يوسف ( ع ) محبوب تر از بنيامين در نزد يعقوب ( ع )

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا

برداشت فوق ، از تقديم {يوسف} بر برادرش {بنيامين} استفاده شده است.

6_ همه فرزندان يعقوب محبت افزون تر او به يوسف ( ع ) و بنيامين را احساس مى كردند و بر آن رشك مى بردند .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

ضمير در {قالوا} به {إخوته} در آيه قبل برمى گردد ; يعنى ، همه آنان چنين گفتند و بر اين نظر اتفاق داشتند.

9_ لطف و محبت افزون تر يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) و بنيامين و شايسته نبودن آن دو براى آن لطف و محبت ، از سخنان و پيش درآمد هاى جلسه مشورتى برادران يوسف عليه وى

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا و نحن عصبة إن أبانا لفى ضل_ل مبين

13_ محبت فراوان يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) و بنيامين ، خطا و لغزشى روشن از ديدگاه ديگر فرزندان او

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب . .. إن أبانا لفى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 61 - 1،2،3

1_ يعقوب ( ع ) به فرزندش بنيامين علاقه اى ويژه داشت .

قالوا سنرود عنه أباه

2_ يعقوب ( ع ) ، همواره

از مسافرت كردن بنيامين به همراه برادرانش ، جلوگيرى مى كرد .

قالوا سنرود عنه أباه

3_ علاقه شديد يعقوب ( ع ) به بنيامين ، دليل برادران يوسف براى همراه نبودن بنيامين با آنان

قالوا سنرود عنه أباه

{با پدرمان گفت و گو مى كنيم و تلاش مى نماييم كه رضايت او را براى سفر بنيامين جلب كنيم} _ كه مفاد {سنرود عنه أباه} مى باشد _ اشاره اى است از سوى برادران يوسف به او كه علت همراه نبودن بنيامين ، ممانعت پدرشان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 4

4_ يعقوب ( ع ) ، علاقه اى وافر به بنيامين و سلامتى او داشت و جدايى و فراق او برايش رنج آور بود .

لتأتنّنى به

جمله هاى {إنا له لحافظون} و {فالله خير حافظاً} در آيات پيشين دلالت بر آن داشت كه يعقوب(ع) خواهان نرسيدن گزند و آسيب به بنيامين بود و جمله {لتأتنّنى به} (او را نزد من آوريد) حاكى است كه دورى او نيز بر آن حضرت مشكل بود و خواهان حضور وى نزد خويش بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 8

8_ برادران بنيامين مى دانستند كه وى در نزد پدرشان يعقوب ، از محبوبيت افزون ترى برخوردار است .

فخذ أحدنا مكانه

محبت يعقوب(ع) به فرزندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 2،3،12

2_ يعقوب ( ع ) همه فرزندان خويش را گرامى مى داشت و به همه آنان محبت مى كرد .

إذ قالوا

ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منّا

افعل تفضيل (أحبّ) گوياى برداشت فوق است.

3_ يوسف ( ع ) و بنيامين محبوب تر از ديگر فرزندان يعقوب در نزد آن حضرت

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا

مراد از {أخوه} چنانچه مفسران گفته اند بنيامين است.

12_ برادران يوسف به دليل نيرومندى و كارآمد بودنشان ، خويش را به محبت پدرشان يعقوب سزاوارتر مى ديدند .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا و نحن عصبة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 4،5

4_ برادران يوسف ، نبود وى در ميان خانواده را ، مايه توجه كامل يعقوب ( ع ) به آنان مى پنداشتند .

اقتلوا يوسف . .. يخل لكم وجه أبيكم

{يخل لكم وجه أبيكم} (خالى شود صورت پدرتان براى شما) كنايه از آن است كه توجه و اقبال او از يوسف(ع) منقطع مى شود و تنها براى شما خواهد بود. فعل {يخل} جواب امر (اقتلوا) و (اطرحوه) است و با {إن} شرطيه مقدر مجزوم شده است ; يعنى: {إن تقتلوه أو تطرحوه يخل لكم ...}.

5_ برادران يوسف در صورت نبود او ، بنيامين را رقيب خويش در جلب محبت يعقوب ( ع ) نمى ديدند .

ليوسف و أخوه أحب . .. اقتلوا يوسف ... يخل لكم وجه أبيكم

برادران يوسف از محبت افزون تر يعقوب(ع) به يوسف(ع) و نيز بنيامين در رنج بودند ; ولى با از ميان بردن يوسف(ع) مشكل را حل شده مى دانستند. بنابراين چنين مى پنداشتند كه بنيامين ، نمى تواند مانع توجه كامل يعقوب(ع) به آنان باشد.

محبت يعقوب(ع) به يوسف(ع)

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 6

6_ رابطه يوسف ( ع ) و پدرش يعقوب ( ع ) ، رابطه اى صميمانه و سرشار از محبت بود .

إذ قال يوسف لأبيه ي_أبت . .. ي_بنىّ

تعبير {ي_أبت} (اى پدرم) در كلام يوسف(ع) و {ي_بنىّ} (اى پسرك من) در كلام يعقوب(ع) ، حاكى از اظهار علاقه آن دو به يكديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 14

14_ رابطه يوسف ( ع ) و پدرش يعقوب ( ع ) ، رابطه اى صميمانه و سرشار از محبت بود .

ي_أبت . .. قال ي_بنىّ لاتقصص رءياك

تعبير {ي_أبت} (اى پدرم) در كلام يوسف(ع) و {ي_بنىّ} (اى پسرك من) در كلام يعقوب(ع) حاكى از علاقه آن دو به يكديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 8 - 3،4،5،6،9،13،15

3_ يوسف ( ع ) و بنيامين محبوب تر از ديگر فرزندان يعقوب در نزد آن حضرت

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا

مراد از {أخوه} چنانچه مفسران گفته اند بنيامين است.

4_ يوسف ( ع ) محبوب تر از بنيامين در نزد يعقوب ( ع )

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا

برداشت فوق ، از تقديم {يوسف} بر برادرش {بنيامين} استفاده شده است.

5_ شايستگى هاى معنوى يوسف ( ع ) و فضيلت هاى خدادادى وى ، عامل محبت فراوان يعقوب ( ع ) به او بود .

كذلك يجتبيك ربك . .. ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

بيان مسأله محبت افزون تر يعقوب(ع) به

يوسف(ع) ، پس از بيان ويژگيهاى يوسف (وكذلك يجتبيك . ..) ، اشاره به ريشه محبت افزون تر يعقوب(ع) به يوسف(ع) دارد.

6_ همه فرزندان يعقوب محبت افزون تر او به يوسف ( ع ) و بنيامين را احساس مى كردند و بر آن رشك مى بردند .

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا

ضمير در {قالوا} به {إخوته} در آيه قبل برمى گردد ; يعنى ، همه آنان چنين گفتند و بر اين نظر اتفاق داشتند.

9_ لطف و محبت افزون تر يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) و بنيامين و شايسته نبودن آن دو براى آن لطف و محبت ، از سخنان و پيش درآمد هاى جلسه مشورتى برادران يوسف عليه وى

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب إلى أبينا منا و نحن عصبة إن أبانا لفى ضل_ل مبين

13_ محبت فراوان يعقوب ( ع ) به يوسف ( ع ) و بنيامين ، خطا و لغزشى روشن از ديدگاه ديگر فرزندان او

إذ قالوا ليوسف و أخوه أحب . .. إن أبانا لفى ضل_ل مبين

15_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فلما رأى يوسف الرؤيا و أصبح يقصّها على أبيه يعقوب ، فاغتم يعقوب لما سمع من يوسف مع ما أوحى الله عزوجل إليه أن استعد للبلاء . . . و خاف أن يكون ما أوحى الله عزوجل إليه من الإستعداد للبلاء هو فى يوسف خاصّة فاشتدت رقته عليه من بين ولده فلما رأى إخوة يوسف ما يصنع يعقوب بيوسف و تكرمته إيّاه و إيثاره إيّاه عليهم إشتد ذلك عليهم . . . و قالوا : إن

يوسف و أخاه { أحب إلى أبينا منّا } . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. هنگامى كه يوسف(ع) آن خواب را ديد و بامداد براى يعقوب بازگو كرد، يعقوب به خاطر آنچه از يوسف شنيد با آنچه خداى عزوجل به او وحى كرد كه آماده بلا باش غمگين شد ... و ترسيد كه آن بلا بالخصوص در مورد يوسف باشد. از اين رو مهربانى او از ميان برادران به يوسف زيادتر شد ; چون برادران رفتار يعقوب را نسبت به يوسف ديدند كه او را گرامى مى دارد و بر آنان ترجيح مى دهد، بر آنان گران آمد ... و گفتند: يوسف و برادرش نزد پدر ما از ما محبوب ترند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 13 - 3

3_ يعقوب ( ع ) به فرزندش يوسف ( ع ) بسيار علاقه مند بود و از فراق او آزرده خاطر و محزون مى شد .

قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 95 - 2

2_ بستگان يعقوب با سوگند ، وى را به كژروى و ارتكاب خطا در برتر دانستن يوسف ( ع ) و محبّت بيش از حد به وى متهم كردند .

إنك لفى ضل_لك القديم

محبت يوسف(ع) به مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 7

7_ يوسف ( ع ) با اظهار محبتى ويژه به پدر و مادر خويش ، آنان را در كنار خود جاى داد .

فلما

دخلوا على يوسف ءاوى إليه أبويه

محبت يوسف(ع) به يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 4 - 6

6_ رابطه يوسف ( ع ) و پدرش يعقوب ( ع ) ، رابطه اى صميمانه و سرشار از محبت بود .

إذ قال يوسف لأبيه ي_أبت . .. ي_بنىّ

تعبير {ي_أبت} (اى پدرم) در كلام يوسف(ع) و {ي_بنىّ} (اى پسرك من) در كلام يعقوب(ع) ، حاكى از اظهار علاقه آن دو به يكديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 14

14_ رابطه يوسف ( ع ) و پدرش يعقوب ( ع ) ، رابطه اى صميمانه و سرشار از محبت بود .

ي_أبت . .. قال ي_بنىّ لاتقصص رءياك

تعبير {ي_أبت} (اى پدرم) در كلام يوسف(ع) و {ي_بنىّ} (اى پسرك من) در كلام يعقوب(ع) حاكى از علاقه آن دو به يكديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 7

7_ يوسف ( ع ) با اظهار محبتى ويژه به پدر و مادر خويش ، آنان را در كنار خود جاى داد .

فلما دخلوا على يوسف ءاوى إليه أبويه

محرومان از محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 7،8

7 - تجاوزگران ، از محبت خداوند محرومند .

إن اللّه لايحب المعتدين

8 - مجاهدان ، در صورتى كه از حدود الهى در جنگ تجاوز كنند و يا حقوق دشمنان را رعايت ننمايند ، از محبت خداوند محروم خواهند شد .

إن اللّه لايحب المعتدين

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 45 - 6

6 - كافران ، از مهر و محبت خداوند ، محروم اند .

إنّه لايحبّ الك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 7

7 - خودْبزرگ بينانِ فخرفروش ، از محبت و لطف الهى محروم اند .

إنّ اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

{مختال} به معناى تكبر است (قاموس المحيط).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 40 - 10،11

10 - ظالمان و متجاوزان ، محروم از محبت الهى

إنّه لايحبّ الظ_لمين

11 - مجريان احكام الهى ، در صورت زياده روى از حد عدالت و مقابله به مثل ، خود ستمگر و محروم از محبت خدا خواهند بود .

جزؤا سيّئة سيّئة مثلها . .. إنّه لايحبّ الظ_لمين

ممكن است {إنّه لايحبّ الظالمين} ناظر به قانون مقابله به مثل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 16

16 _ خداوند اسرافكاران را از محبت خويش محروم ساخته است.

إنه لايحب المسرفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 23 - 5،6،7

5- مستكبران ، از محبت خداوند محرومند .

إنه لايحبّ المستكبرين

6- منكران عالم آخرت ، محروم از محبت خداوند

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون . .. إنه لايحبّ المستكبرين

7- منكران حق ، از محبت خداوند محرومند .

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون . .. إنه لايحبّ المستكبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 -

6

6 - خيانت كاران ناسپاس ، محروم از حمايت و محبت خداونداند .

إنّ اللّه لايحبّ كلّ خوّان كفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 16

16 - انسان هاى مغرور و سرمست ، محروم از لطف و محبت خداوند

إنّ اللّه لايحبّ الفرحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 27

27 - فسادگران ، از لطف و محبت خداوند محروم اند .

و لاتبغ الفساد فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 55 - 6

6 _ گردنكشان و متجاوزان ، از محبت خدا محرومند .

إنه لايحب المعتدين

محروميت از محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 10

10 _ محروميت مسلمانان از محبت خداوند ، در صورت ايجاد روابط دوستانه با كافران

من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتى اللّه بقوم يحبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 37،38،40

37 _ مفسده جويان ، محروم از جلب محبت الهى

و اللّه لايحب المفسدين

38 _ مفسده جويى يهود ، عامل محروميت آنان از محبت خداوند

و يسعون فى الارض فساداً و اللّه لايحب المفسدين

40 _ دستيابى آدمى به محبت خداوند و محروميت از آن ، وابسته به عملكرد خود اوست .

و اللّه لايحب المفسدين

جمله { و اللّه لايحب المفسدين} مى رساند كه خداوند بى دليل كسى را از محبت خويش محروم نمى سازد، همانگونه كه به گزاف كسى را مورد محبت خويش قرار نخواهد داد،

بلكه ريشه و اساس آن، نوع عملكرد آدمى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 18،19،20،21

18 _ تجاوزكاران از محبت خداوند محروم اند .

إنّ اللّه لايحب المعتدين

19 _ افراط و تفريط در بهره جويى از مواهب پاكيزه و حلال الهى ، عامل محروميت از محبت خداوند

لاتحرموا . .. و لاتعتدوا إنّ اللّه لايحب المعتدين

20 _ ارتكاب محرمات موجب محروم شدن از محبت الهى

لاتعتدوا إنّ اللّه لايحب المعتدين

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لاتعتدوا} _ چنانچه توضيح آن گذشت _ نهى از ارتكاب محرمات باشد.

21 _ عملكرد آدمى زمينه ساز جلب محبت خداوند و يا محروميت از آن

إنّ اللّه لايحب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 55 - 7

7 _ روى گردانى از نيايش و تضرع در برابر خدا ، گردنكشى و موجب محروميت از محبت الهى است .

ادعوا ربكم . .. إنه لايحب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 58 - 7،9

7 _ پيمان شكنان و كسانى كه در انديشه شكستن پيمان هاى خويشند ، خائن و محروم از محبت خداوند هستند .

إن اللّه لايحب الخائنين

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {إن اللّه . .. } تعليل براى {فانبذ إليهم} باشد ; يعنى كسانى كه در صدد پيمان شكنى هستند، خائنند و چون خداوند خائنان را دوست ندارد، تو اى پيامبر(ص) موظف هستى معاهده آنان را لغو كنى تا راه براى نبرد با آنان باز شود.

9 _ خيانت ، حتى نسبت به كافران ،

امرى ناروا و در پى دارنده محروميت از محبت خدا

فانبذ إليهم على سواء إن اللّه لايحب الخائنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 31 - 7،8

7 _ اسراف كنندگان از محبت خداوند محرومند.

إنه لايحب المسرفين

8 _ زياده روى در زينت دادن خويش، و اسراف در خوردن و آشاميدن، موجب محروميت از محبت خداوند است.

خذوا زينتكم . .. و لاتسرفوا إنه لايحب المسرفين

مراتب محبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 8

8 - خداوند ، شايسته ترين حقيقت براى بالاترين مرحله محبت و دوست داشتن است .

و الذين ءامنوا أشد حباً اللّه

منشأ محبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 15،16

15 - خداوند ، سرچشمه مهر و محبت و القاكننده آن است .

و ألقيت عليك محبّة منّى

16 - محبوبيت يافتن در دل ها ، لطف و عنايتى الهى است .

و ألقيت عليك محبّة منّى

منشأ محبت به يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 5

5- يحيى ( ع ) ، در پرتو اراده خداوند ، از محبت عميق مردم نسبت به خويش برخوردار بود .

و حنانًا من لدنّا

در اين برداشت، مراد از {حناناً} محبت مردم نسبت به يحيى(ع)، دانسته شده است.

موجبات محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 125 - 11

11 _ پيروى از آيين ابراهيم ( ع ) ( دين حنيف ) ، موجب برخوردار شدن از

محبت خداوند

و اتبع ملة إبرهيم حنيفاً و اتخذ اللّه إبرهيم خليلا

در صورتى كه آيين پيراسته از انحراف، باعث دستيابى ابراهيم به مقام دوستى خدا شده باشد، پيروى از آن آيين، براى ديگران نيز مى تواند چنان تأثيرى داشته باشد و آنان را چون ابراهيم به مقام دوستى خداوند ارتقا دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 32

32 _ عفو و گذشت ، مايه جلب محبت خداوند

فاعف عنهم و اصفح إنّ اللّه يحب المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 27

27 _ تواضع در برابر اهل ايمان ، سرافرازى در قبال كافران ، جهاد در راه خدا و بى اعتنايى به ملامت دشمنان ، مايه جلب محبت الهى

يحبهم و يحبونه اذلة على المؤمنين . .. و لايخافون لومة لائم

به نظر مى رسد صفات ياد شده پس از {يحبهم و يحبونه} در ارتباط با {يحبهم} بيانگر علت است ; يعنى چون داراى اين صفات هستند، خداوند آنها را دوست دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 21

21 _ عملكرد آدمى زمينه ساز جلب محبت خداوند و يا محروميت از آن

إنّ اللّه لايحب المعتدين

نشانه هاى محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 90 - 9

9_ آمرزش گناه استغفاركنندگان و باريافتن سالكان به درگاه الهى ، پرتوى از رحمت ، مهربانى و محبت خداوند به بندگان است .

واستغفروا ربكم ثم توبوا إليه إن ربى رحيم ودود

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 56 - 1

1 - مال و فرزند بسيار ، نشانه لطف و مهر خداوند در ديدگاه شرك پيشگان مرفه صدراسلام

أيحسبون . .. من مال و بنين . نسارع لهم فى الخيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 78 - 4

4 - خالقيت و هدايت گرى خدا ، جلوه دوستى و مهر و محبت او به خلق

فإنّهم عدوٌّ لى إلاّ ربّ الع_لمين . الذى خلقنى فهو يهدين

جمله {الذى خلقنى. ..} تعليل بر آيه پيش و دليل براى دوست بودن خدا براى انسان است.

نعمت محبت اهل بيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 8 - 10

10 - { قال الرضا ( ع ) و لقد حدثنى أبى عن أبيه أبى عبداللّه الصادق ( ع ) . . . قال : إنّ اللّه عزّوجلّ لايسئل عباده عمّا تفضّل عليهم و لايمنّ بذلك عليهم و الإمتنان بالإنعام مستقبح من المخلوقين فكيف يضاف إلى الخالق عزّوجلّ ما لايرضى المخلوق به و ل_كنّ النعيم حبّنا أهل البيت و موالاتنا يسئل اللّه عباده عنه بعد التوحيد و النبّوة لأنّ العبد إذا وفى بذلك ادّاه إلى نعيم الجنّة الذى لايزول ;

امام رضا(ع) فرمود: پدرم از پدر خويش از امام صادق(ع) براى من روايت كرده است كه فرمود: خداى عزّوجلّ درباره آنچه به بندگانش تفضل كرده است، از آنها بازخواست نمى كند و با اين كار بر آنان منّت نمى گذارد. منّت نهادن به جهت نعمت بخشيدن، از جانب مخلوق ها كار زشتى است; پس چگونه

به خالق عزّوجلّ چيزى نسبت داده مى شود كه مخلوق از نسبت دادن آن ناخشنود است؟! ولى نعيم [در آيه {ثمّ لتسئلنّ يومئذ عن النعيم}] محبت ما اهل بيت و [پذيرش ]ولايت ما است كه خداوند همه بندگان را بعد از توحيد و نبّوت، از آن بازخواست خواهد كرد; زيرا بنده اگر به آن نعمت وفادار باشد، او را به نعمت هاى بهشت كه هرگز زايل نمى شود خواهد رساند}.

محبت خدا

ارزش محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 4

4 - محبت خداوند ( دوست داشتن او ، انسان را ) برترين ارزش ها است .

إنّ اللّه يحبّ الذين يق_تلون فى سبيله

اهتمام ابراهيم(ع) به محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 2

2- ابراهيم ( ع ) درصدد جلب محبت و لطف الهى براى استجابت دعايش

ربّ إنّهنّ أضللن

از اضافه كلمه {ربّ} به {ياء} متكلم و تكرار آن در دو آيه از سوى ابراهيم(ع) مى توان برداشت فوق را استفاده كرد.

اهميت جلب محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 17

17 - لزوم تلاش در جهت جلب محبت خدا و اجتناب از موجبات محروميت از آن

لاتفرح إنّ اللّه لايحبّ الفرحين

اهميت محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 31 - 9

9 _ ضرورت جلب محبت خداوند و پرهيز از موانع دستيابى به آن

لاتسرفوا إنه لايحب المسرفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

19 - صف - 61 - 4 - 3

3 - لزوم تلاش انسان مؤمن ، براى جلب رضا و محبت خداوند

إنّ اللّه يحبّ الذين يق_تلون فى سبيله

جلب محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 31 - 9

9 _ ضرورت جلب محبت خداوند و پرهيز از موانع دستيابى به آن

لاتسرفوا إنه لايحب المسرفين

زمينه محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 20

20 _ داورى بر پايه عدل و داد ، مايه جلب محبت خداوند

فاحكم بينهم بالقسط إنّ اللّه يحب المقسطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 40

40 _ دستيابى آدمى به محبت خداوند و محروميت از آن ، وابسته به عملكرد خود اوست .

و اللّه لايحب المفسدين

جمله { و اللّه لايحب المفسدين} مى رساند كه خداوند بى دليل كسى را از محبت خويش محروم نمى سازد، همانگونه كه به گزاف كسى را مورد محبت خويش قرار نخواهد داد، بلكه ريشه و اساس آن، نوع عملكرد آدمى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 15

15 _ تقوا ، مايه جلب محبت خداست .

إنّ اللّه يحب المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 - 7

7 - حفظ امانت و سپاس نعمت ، عامل دستيابى به محبت خدا

إنّ اللّه لايحبّ كلّ خوّان كفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 -

12

12 - برخورد شايسته با مردم ، محبت خداوند را در پى دارد .

و لاتصعّر خدّك للناس . .. إنّ اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 2

2 - جهاد و پيكار در راه خداوند ، مايه جلب محبت و مهر او

إنّ اللّه يحبّ الذين يق_تلون فى سبيله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 14

14 - انجام كار ها و وظايف الهى به صورت نيكوى آن ، موجب جلب محبت خداوند است .

و أحسنوا إن اللّه يحب المحسنين

عوامل جلب محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 45 - 8

8 - ايمان و عمل صالح ، از عوامل جلب محبت خداوند است .

ليجزى الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت من فضله إنّه لايحبّ الك_فرين

عوامل محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 13

13 _ رعايت تقوا ، مايه جلب محبت خداست .

إن اللّه يحب المتقين

محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 9

9 _ خداوند ، فساد در زمين را دوست ندارد .

و اللّه لا يحب الفساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 16،17،21،22

16 _ خداوند ، توبه كنندگان و پاكيزگان را دوست دارد .

ان اللّه يحب التوابين و يحب المتطهرين

17 _ توبه و طهارت ، زمينه جلب محبّت الهى

ان اللّه

يحب التوابين و يحب المتطهرين

21 _ خداوند كسانى را كه از گناه آميزش در حال حيض توبه كنند ، دوست دارد

فاعتزلوا النساء فى المحيض . .. ان اللّه يحب التوابين

22 _ خداوند پرهيزكنندگان از آميزش در حال حيض را دوست دارد .

فاعتزلوا النساء فى المحيض . .. ان اللّه ... و يحب المتطهرين

از مصاديق پاكيزگان، به مقتضاى ارتباط صدر و ذيل آيه، پرهيزكنندگان از آميزش در ايام حيض مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 276 - 5،6،10

5 _ ناسپاسان از نعمت ها و گنهكاران ، محروم از محبّت الهى

و اللّه لا يحبّ كل كفّار اثيم

6 _ رباخواران ، ناسپاسانى گنهكار و محروم از محبّت الهى

يمحق اللّه الرّبوا . .. و اللّه لا يحبّ كلّ كفّار اثيم

كلمه {كفّار} (بسيار ناسپاس) و كلمه {اثيم} (فرو رفته در گناه و آلودگى) پس از بيان ربا و رباخوارى، اشاره به اين معنا دارد كه رباخواران از جمله مصاديق انسانهاى ناسپاس و آلوده به گناهند.

10 _ انفاق ، عامل جلب محبّت خداوند است و انفاق كنندگان محبوب او هستند .

يمحق اللّه الرّبوا و يربى الصّدقات و اللّه لا يحب كلّ كفّار اثيم

محروميّت رباخوار از محبّت الهى، به قرينه مقابله بين ربا و صدقه، حاكى است كه انفاق كننده محبوب خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 30 - 16

16 _ محبت و رأفت خداوند نسبت به بندگان ، علت هشدار هاى لازم به آنان

و يحذركم اللّه . .. و اللّه رءوف بالعباد

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

2 - آل عمران - 3 - 31 - 9،11،12،13،16،20

9 _ اهميّت التزام به ولايت رهبران الهى و پيروى از آنان

قل ان كنتم . .. فاتبعونى يحببكم اللّه و يغفر لكم

قرآن، محبت الهى و غفران گناهان را پيامد پذيرش ولايت رهبران الهى گرفته است.

11 _ جلب محبّت خدا ، هدف نهايى دين و ديندارى است .

فاتّبعونى يحببكم اللّه

زيرا مى فرمايد تبعيّت از پيامبر (ص)، موجب محبّت خدا خواهد شد.

12 _ نقش رهبران الهى در جلب محبّت خداوند به انسان *

فاتّبعونى يحببكم اللّه

پيامبر (ص) به عنوان مرشدِ راه محبّت الهى، معرفى شده است.

13 _ محبّت و غفران الهى ، بشارتى به پيروان پيامبر ( ص )

فاتّبعونى يحببكم اللّه و يغفر لكم

16 _ محبّت الهى نسبت به بندگان ، زمينه بخشايش همه گناهان آنان *

يحببكم اللّه و يغفر لكم ذنوبكم

تقدم حب خدا بر غفران، بيانگر نقش محبت خدا براى غفران گناهان است. و تعميم غفران به همه گناهان، از اضافه شدن {ذنوب} استفاده شده است; زيرا جمع مضاف افاده عموم مى كند.

20 _ تبعيّت از پيامبر ( ص ) ، در نيكوكارى ، تقوا ، تواضع و خضوع ، موجب جلب محبّت خداوند

قل ان كنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى يحببكم اللّه

رسول خدا (ص) درباره آيه فوق فرمود: على البرّ و التقوى و التواضع و ذلّة النّفس.

_______________________________

الدرّ المنثور، ج 2، ص 178.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 32 - 6،7،8،9،10

6 _ رويگردانان از اطاعت خدا و رسول ، كافر و محروم از محبّت خدايند .

قل اطيعوا اللّه و الرسول فان تولّوا فانّ اللّه لا يحب الكافرين

7 _ كافران ،

محروم از محبّت خداوند

فان تولّوا فان اللّه لا يحب الكافرين

8 _ تنها فرمانبرانِ امر خدا و رسول ، محبوب خدايند .

اطيعوا اللّه و الرسول فان تولّوا فانّ اللّه لا يحب الكافرين

حصر، از مقابله فرمانبران و كافران و محروم نمودن كافران از محبّت خدا، استفاده شده است.

9 _ كفر ، عامل محروميّت از محبّت الهى

فان تولّوا فانّ اللّه لا يحب الكافرين

10 _ گرايش انسان به جلب محبّت الهى *

يحببكم اللّه . .. فان اللّه لا يحب الكافرين

آنچه به عنوان پاداش براى تشويق به انجام عملى وعده مى دهند; بر اين اساس است كه تشويق شونده نسبت به آن علاقمند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 57 - 10،11،13

10 _ كافران به عيسى ( ع ) ( يهوديان ) ، ظالم و محروم از محبّت خداوند هستند .

فاما الذين كفروا . .. و اللّه لا يحبّ الظالمين

از مصاديق مورد نظر از كلمه {الظالمين}، به قرينه آيات قبل، يهوديانى هستند كه به حضرت عيسى (ع) ايمان نياوردند.

11 _ ظالمان ، محروم از محبّت و پاداش هاى خداوند

و اما الذين امنوا . .. فيوفّيهم اجورهم و اللّه لا يحبّ الظالمين

13 _ مؤمنانِ داراى اعمال صالح ، محبوب خدا هستند .

و اللّه لا يحبّ الظالمين

بنابراينكه جمله {و اللّه لا يحبّ الظالمين}، تعليل براى جمله {فاما الذين كفروا} و {و اما الذين امنوا} باشد كه از آن چنين استفاده مى شود كه كافران به علّت ظلم، مبغوض خدا هستند. و مفهوم آن، اين است كه مؤمنان داراىِ عمل صالح، محبوب خدايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 -

آل عمران - 3 - 76 - 5،6،7،10

5 _ وفاى به عهد و امانتدارى و تقوا ، زمينه جلب محبّت خداوند

بلى من اوفى بعهده و اتّقى فانّ اللّه يحب المتّقين

6 _ متّقين ، محبوب خدا هستند .

فانّ اللّه يحب المتّقين

7 _ وفاى به عهد خداوند و پرهيز از خيانت ، زمينه جلب محبّت او

بلى من اوفى بعهده و اتّقى فان اللّه يحب المتّقين

بنابراينكه ضمير {بعهده}، به قرينه آيه بعد، به {اللّه} در آيه قبل برگردد.

10 _ اهل كتاب چنانچه وفاى به عهد نمايند و تقوا پيشه كنند ، محبوب خدا هستند .

و من اهل الكتاب . .. بلى من اوفى بعهده و اتقى فانّ اللّه يحب المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 77 - 21

21 _ تجلّى محبّت الهى نسبت به بندگان ، با تكلّم و نظر به آنها در قيامت و تزكيه آنها در دنيا

بلى من اوفى بعهده و اتقى فانّ اللّه يحبّ المتقين. انّ الذين يشترون ... و لا يزكي

از ارتباط آيه قبل با مفهوم اين آيه برداشت فوق استفاده شده است و چون جمله {لا يزكيهم} را مقيّد به {يوم القيمة} نكرده بر خلاف فرازهاى قبلى، مى توان گفت تزكيه مربوط به دنياست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 31

31 _ توكّل بر خداوند از عوامل جلب محبّت الهى

انّ اللّه يحبّ المتوكّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 36 - 16،18،19،20

16 _ خداوند ، گردنفرازان فخرفروش را دوست ندارد .

انّ اللّه لا يحبّ

من كان مختالا فخوراً

{مختال} از ماده {خيال} به كسى گفته مى شود كه بر اساس خيالات و اوهامش، خود را شخصيّتى بزرگ مى داند و به كبر و غرور مبتلا مى گردد. و {فخور} به كسى گفته مى شود كه زياد به خود افتخار مى كند.

18 _ خداوند كسانى را كه با تكبر و فخرفروشى با خويشان و همسايگان خويش برخورد مى كنند ، دوست ندارد .

و بالوالدين احساناً . .. انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً

19 _ احسان به پدر ، مادر ، خويشان ، همسايگان و زيردستان ، زمينه جلب محبّت الهى

و بالوالدين احساناً . .. انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً

از مصاديق مورد نظر براى {مختالا فخوراً}، ترك احسان به پدر، مادر و . .. مى باشد. در نتيجه ترك احسان مانع محبّت الهى و احسان عامل جلب آن خواهد شد.

20 _ احسان به ايتام ، نيازمندان و درماندگان ، زمينه جلب محبت الهى

و اليتامى و المساكين و ابن السبيل . .. انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 37 - 1،2،4

1 _ بخيلان ، محروم از محبت خداوند

انّ اللّه لا يحبّ . .. الذين يبخلون

2 _ خداوند ، كسانى را كه مردم را به بخلورزى دعوت كنند ، دوست ندارد .

انّ اللّه لا يحبّ . .. الذين يبخلون و يأمرون النّاس بالبخل

4 _ خداوند كسانى را كه به جهت ترك احسان ، نعمت هاى خدادادى خويش را پنهان مى كنند ، دوست ندارد .

و بالوالدين احساناً . .. و يكتمون ما اتيهم

اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 38 - 1

1 _ خداوند ، كسانى را كه رياكارانه انفاق مى كنند ، دوست ندارد .

انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخوراً . .. و الذين ينفقون اموالهم رئاء الناس

در برداشت فوق، {الذين ينفقون} بر {الذين يبخلون} عطف گرفته شده و بنابراين، توصيفى براى {مختال} و {فخور} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 106 - 8

8 _ آمرزش الهى نسبت بندگان ، آميخته با مهر و محبت است .

و استغفر اللّه إنّ اللّه كان غفوراً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 107 - 7،9،10،11

7 _ خداوند ، خيانتكاران گناهكار را دوست ندارد .

إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

9 _ حب و بغض خداوند ، تعيين كننده حركت ها و عملكرد هاى پيامبر ( ص )

و لاتجدل . .. إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

10 _ حب و بغض خداوند ، بايد تعيين كننده خط مشى مؤمنان باشد .

و لاتجدل . .. إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

چون جمله {ان اللّه . ..}، بيان علتى براى {لاتجادل} است و دلالت بر اين دارد كه دوستى و دشمنى خدا بايد ميزان حركتها و توقفها قرار گيرد.

11 _ حب و بغض خداوند ، معيار سنجش و ارزيابى عملكردها

و لاتجدل عن الذين يختانون انفسهم إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 45 - 9

9 -

انسان ها ، به جلب محبت خداوند علاقه مندند . *

إنّه لايحبّ الك_فرين

ذكر اين نكته كه هر كس كافر است، از محبت خداوند محروم است به منظور اين است كه انسان ها، ترغيب شوند تا به ايمان و عمل صالح روى بياورند و اين، وقتى اثربخش است كه انسان ها، به جلب محبت خداوند علاقه اى داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 13

13 - محبت و قهر خدا ، از ملاك هاى ارزشگذارى اَعمال و رفتار است .

لاتصعّر . .. و لاتمش ... إنّ اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

از اين كه لقمان، براى تبيين ضد ارزش بودن تكبر، به اين ملاك تمسك جسته است، استفاده مى شود كه محبت خداوند و متقابلاً قهر وى در شايسته بودن اَعمال و يا عدم آن نقش اساسى دارد.

محرومان از محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 16

16 _ خداوند اسرافكاران را از محبت خويش محروم ساخته است.

إنه لايحب المسرفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 23 - 5،6،7

5- مستكبران ، از محبت خداوند محرومند .

إنه لايحبّ المستكبرين

6- منكران عالم آخرت ، محروم از محبت خداوند

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون . .. إنه لايحبّ المستكبرين

7- منكران حق ، از محبت خداوند محرومند .

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون . .. إنه لايحبّ المستكبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 - 6

6 - خيانت

كاران ناسپاس ، محروم از حمايت و محبت خداونداند .

إنّ اللّه لايحبّ كلّ خوّان كفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 16

16 - انسان هاى مغرور و سرمست ، محروم از لطف و محبت خداوند

إنّ اللّه لايحبّ الفرحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 27

27 - فسادگران ، از لطف و محبت خداوند محروم اند .

و لاتبغ الفساد فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 45 - 6

6 - كافران ، از مهر و محبت خداوند ، محروم اند .

إنّه لايحبّ الك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 7

7 - خودْبزرگ بينانِ فخرفروش ، از محبت و لطف الهى محروم اند .

إنّ اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

{مختال} به معناى تكبر است (قاموس المحيط).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 40 - 10،11

10 - ظالمان و متجاوزان ، محروم از محبت الهى

إنّه لايحبّ الظ_لمين

11 - مجريان احكام الهى ، در صورت زياده روى از حد عدالت و مقابله به مثل ، خود ستمگر و محروم از محبت خدا خواهند بود .

جزؤا سيّئة سيّئة مثلها . .. إنّه لايحبّ الظ_لمين

ممكن است {إنّه لايحبّ الظالمين} ناظر به قانون مقابله به مثل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 7،8

7 - تجاوزگران ، از محبت خداوند محرومند .

إن اللّه لايحب المعتدين

8 -

مجاهدان ، در صورتى كه از حدود الهى در جنگ تجاوز كنند و يا حقوق دشمنان را رعايت ننمايند ، از محبت خداوند محروم خواهند شد .

إن اللّه لايحب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 55 - 6

6 _ گردنكشان و متجاوزان ، از محبت خدا محرومند .

إنه لايحب المعتدين

محروميت از محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 31 - 7،8

7 _ اسراف كنندگان از محبت خداوند محرومند.

إنه لايحب المسرفين

8 _ زياده روى در زينت دادن خويش، و اسراف در خوردن و آشاميدن، موجب محروميت از محبت خداوند است.

خذوا زينتكم . .. و لاتسرفوا إنه لايحب المسرفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 10

10 _ محروميت مسلمانان از محبت خداوند ، در صورت ايجاد روابط دوستانه با كافران

من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتى اللّه بقوم يحبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 37،38،40

37 _ مفسده جويان ، محروم از جلب محبت الهى

و اللّه لايحب المفسدين

38 _ مفسده جويى يهود ، عامل محروميت آنان از محبت خداوند

و يسعون فى الارض فساداً و اللّه لايحب المفسدين

40 _ دستيابى آدمى به محبت خداوند و محروميت از آن ، وابسته به عملكرد خود اوست .

و اللّه لايحب المفسدين

جمله { و اللّه لايحب المفسدين} مى رساند كه خداوند بى دليل كسى را از محبت خويش محروم نمى سازد، همانگونه كه به گزاف كسى را مورد محبت خويش قرار نخواهد داد،

بلكه ريشه و اساس آن، نوع عملكرد آدمى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 18،19،20،21

18 _ تجاوزكاران از محبت خداوند محروم اند .

إنّ اللّه لايحب المعتدين

19 _ افراط و تفريط در بهره جويى از مواهب پاكيزه و حلال الهى ، عامل محروميت از محبت خداوند

لاتحرموا . .. و لاتعتدوا إنّ اللّه لايحب المعتدين

20 _ ارتكاب محرمات موجب محروم شدن از محبت الهى

لاتعتدوا إنّ اللّه لايحب المعتدين

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لاتعتدوا} _ چنانچه توضيح آن گذشت _ نهى از ارتكاب محرمات باشد.

21 _ عملكرد آدمى زمينه ساز جلب محبت خداوند و يا محروميت از آن

إنّ اللّه لايحب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 55 - 7

7 _ روى گردانى از نيايش و تضرع در برابر خدا ، گردنكشى و موجب محروميت از محبت الهى است .

ادعوا ربكم . .. إنه لايحب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 58 - 7،9

7 _ پيمان شكنان و كسانى كه در انديشه شكستن پيمان هاى خويشند ، خائن و محروم از محبت خداوند هستند .

إن اللّه لايحب الخائنين

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {إن اللّه . .. } تعليل براى {فانبذ إليهم} باشد ; يعنى كسانى كه در صدد پيمان شكنى هستند، خائنند و چون خداوند خائنان را دوست ندارد، تو اى پيامبر(ص) موظف هستى معاهده آنان را لغو كنى تا راه براى نبرد با آنان باز شود.

9 _ خيانت ، حتى نسبت به كافران ،

امرى ناروا و در پى دارنده محروميت از محبت خدا

فانبذ إليهم على سواء إن اللّه لايحب الخائنين

موجبات محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 125 - 11

11 _ پيروى از آيين ابراهيم ( ع ) ( دين حنيف ) ، موجب برخوردار شدن از محبت خداوند

و اتبع ملة إبرهيم حنيفاً و اتخذ اللّه إبرهيم خليلا

در صورتى كه آيين پيراسته از انحراف، باعث دستيابى ابراهيم به مقام دوستى خدا شده باشد، پيروى از آن آيين، براى ديگران نيز مى تواند چنان تأثيرى داشته باشد و آنان را چون ابراهيم به مقام دوستى خداوند ارتقا دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 32

32 _ عفو و گذشت ، مايه جلب محبت خداوند

فاعف عنهم و اصفح إنّ اللّه يحب المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 27

27 _ تواضع در برابر اهل ايمان ، سرافرازى در قبال كافران ، جهاد در راه خدا و بى اعتنايى به ملامت دشمنان ، مايه جلب محبت الهى

يحبهم و يحبونه اذلة على المؤمنين . .. و لايخافون لومة لائم

به نظر مى رسد صفات ياد شده پس از {يحبهم و يحبونه} در ارتباط با {يحبهم} بيانگر علت است ; يعنى چون داراى اين صفات هستند، خداوند آنها را دوست دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 21

21 _ عملكرد آدمى زمينه ساز جلب محبت خداوند و يا محروميت از آن

إنّ اللّه لايحب المعتدين

نشانه هاى محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 90 - 9

9_ آمرزش گناه استغفاركنندگان و باريافتن سالكان به درگاه الهى ، پرتوى از رحمت ، مهربانى و محبت خداوند به بندگان است .

واستغفروا ربكم ثم توبوا إليه إن ربى رحيم ودود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 56 - 1

1 - مال و فرزند بسيار ، نشانه لطف و مهر خداوند در ديدگاه شرك پيشگان مرفه صدراسلام

أيحسبون . .. من مال و بنين . نسارع لهم فى الخيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 78 - 4

4 - خالقيت و هدايت گرى خدا ، جلوه دوستى و مهر و محبت او به خلق

فإنّهم عدوٌّ لى إلاّ ربّ الع_لمين . الذى خلقنى فهو يهدين

جمله {الذى خلقنى. ..} تعليل بر آيه پيش و دليل براى دوست بودن خدا براى انسان است.

محبوب

بهترين محبوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 32 - 7

7 - خدا ، محبوب ترين محبوب ها نزد انسان هاى الهى

إنّى أحببت حبّ الخير عن ذكر ربّى

علاقه به محبوب شدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 6

6_ علاقه آدمى به محبوب شدن ، مى تواند وى را براى رسيدن به اين مقصود ، به قتل و جنايت وادار كند .

اقتلوا يوسف . .. يخل لكم وجه أبيكم

محبوب خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره

- 2 - 276 - 10

10 _ انفاق ، عامل جلب محبّت خداوند است و انفاق كنندگان محبوب او هستند .

يمحق اللّه الرّبوا و يربى الصّدقات و اللّه لا يحب كلّ كفّار اثيم

محروميّت رباخوار از محبّت الهى، به قرينه مقابله بين ربا و صدقه، حاكى است كه انفاق كننده محبوب خداوند است.

محبوب مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 7

7 - خداوند محبوبترين حقيقت هستى ، در نزد مؤمنان موحد است .

و الذين ءامنوا أشد حباً اللّه

مقصود از {الذين ءامنوا} - به قرينه فراز قبل و نيز آيات گذشته - موحدانى هستند كه تنها خداوند را عبادت مى كنند و هيچ كس و هيچ چيز را همانند او نمى دانند. {أشد} افعل تفضيل است و مفضل عليه آن ذكر نشده تا شامل هر چيز و هر كس بشود.

محبوبان

{محبوبان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 29

29 _ عشق به خدا و محبوب وى شدن ، عطيه و فضلى خدادادى است .

يحبهم و يحبونه . .. ذلك فضل اللّه

اجابت دعاى محبوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 6

6- استغفار پيامبران و بندگان گران قدر خداوند براى ديگران ، داراى اثر ويژه و مقرون به اجابت است .

سأستغفر لك ربّى إنّه كان بى حفيًّا

اگر حضرت ابراهيم(ع) به اين جهت وعده استغفار مى دهد، كه مطمئن است استغفار او تأثير مخصوص دارد.

استغفار محبوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- مريم - 19 - 47 - 6

6- استغفار پيامبران و بندگان گران قدر خداوند براى ديگران ، داراى اثر ويژه و مقرون به اجابت است .

سأستغفر لك ربّى إنّه كان بى حفيًّا

اگر حضرت ابراهيم(ع) به اين جهت وعده استغفار مى دهد، كه مطمئن است استغفار او تأثير مخصوص دارد.

سوءاستفاده از محبوبان جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 12

12 - بهره گيرى از شخصيت هاى محبوب جامعه و وابسته نشان دادن افكار و رفتار خويش به آنان ، از ترفند هاى رهبران ضلالت است .

فقالوا ه_ذا . .. إل_ه موسى فنسى

سوگند به محبوبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 72 - 5

5- سوگند به جان افراد عزيز و ارزشمند براى اثبات حق و حقيقت ، امرى مشروع و جايز

لعمرك إنهم . .. يعمهون

فرجام محبوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 163 - 1

1 _ جويندگان خشنودى الهى داراى پايه ها و منزلت هاى متفاوت و گوناگون در پيشگاه خداوند

افمن اتّبع رضوان اللّه . .. هم درجات عند اللّه

در برداشت فوق، ضمير {هم} تنها به جويندگان رضايت الهى برگردانده شده است ; به قرينه كلمه {درجات} كه غالباً و به طور حقيقت در منزلتهاى رفيع به كار برده مى شود.

فضايل محبوبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 33

33 _ مشيت الهى ، سرچشمه فضيلت ها و ويژگى هاى محبوبان خداوند

ذلك فضل اللّه يؤتيه

من يشاء

فضايل محبوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 163 - 4

4 _ جويندگان رضايت الهى ، خود به مثابه درجات و منزلت هاى متعالى در پيشگاه خداوند هستند .

افمن اتّبع رضوان اللّه . .. هم درجات عند اللّه

برداشت فوق مبتنى بر ظاهر جمله {هم درجات} است، بدون اينكه مضاف (ذو) و يا ادات تشبيه مقدّر گرفته شود.

محبوبان الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 148 - 10،11،12

10 _ نيكوكاران ، محبوب خداوند هستند .

و اللّه يحبّ المحسنين

11 _ پيكارگران شكيبا و نيايشگران به درگاه خدا ، نيكوكار و محبوب خداوند هستند .

و كايّن من نبىّ قاتل . .. ربّنا ... و اللّه يحبّ المحسنين

12 _ معتقدين به خدايى بودن پيروزى ها و جويندگان بخشايش الهى ، از نيكوكاران و محبوبان خدا هستند .

ربّنا اغفر لنا . .. و ثبّت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين ... و اللّه يحبّ

كلمه {المحسنين} پس از آيات گذشته بيانگر اين معناست كه دارندگان ويژگيهاى شمرده شده، مصداق محسنان هستند و از جمله آن ويژگيها، اعتقاد به ربوبيت خداوند و باور به خدايى بودن پيروزيهاست.

محبوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 16،21،22

16 _ خداوند ، توبه كنندگان و پاكيزگان را دوست دارد .

ان اللّه يحب التوابين و يحب المتطهرين

21 _ خداوند كسانى را كه از گناه آميزش در حال حيض توبه كنند ، دوست دارد

فاعتزلوا النساء فى المحيض . .. ان اللّه يحب التوابين

22 _ خداوند

پرهيزكنندگان از آميزش در حال حيض را دوست دارد .

فاعتزلوا النساء فى المحيض . .. ان اللّه ... و يحب المتطهرين

از مصاديق پاكيزگان، به مقتضاى ارتباط صدر و ذيل آيه، پرهيزكنندگان از آميزش در ايام حيض مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 57 - 13

13 _ مؤمنانِ داراى اعمال صالح ، محبوب خدا هستند .

و اللّه لا يحبّ الظالمين

بنابراينكه جمله {و اللّه لا يحبّ الظالمين}، تعليل براى جمله {فاما الذين كفروا} و {و اما الذين امنوا} باشد كه از آن چنين استفاده مى شود كه كافران به علّت ظلم، مبغوض خدا هستند. و مفهوم آن، اين است كه مؤمنان داراىِ عمل صالح، محبوب خدايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 76 - 6،10

6 _ متّقين ، محبوب خدا هستند .

فانّ اللّه يحب المتّقين

10 _ اهل كتاب چنانچه وفاى به عهد نمايند و تقوا پيشه كنند ، محبوب خدا هستند .

و من اهل الكتاب . .. بلى من اوفى بعهده و اتقى فانّ اللّه يحب المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 30،31

30 _ خداوند دوستدار آنانكه بر او توكّل كنند .

انّ اللّه يحبّ المتوكّلين

31 _ توكّل بر خداوند از عوامل جلب محبّت الهى

انّ اللّه يحبّ المتوكّلين

مصالح محبوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 11

11 - دشمنان خداوند نيز ممكن است ناخواسته در جهت مصالح انسان هاى محبوب خداوند قرار گيرند .

يأخذه عدوّ

لى و عدوّ له

مقامات محبوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 21

21 _ محبوب خداوند شدن ، رستگارى است . *

لعلكم تفلحون . .. و اللّه يحب المحسنين

چون در آيه 90 حصول فلاح را در گرو اجتناب از شراب و قمار و . .. شمرد و آنگاه در آيه مورد بحث پرهيز از شراب و قمار و ... را مرحله اى براى رسيدن به حب الهى دانست. مى توان نتيجه گرفت كه حب الهى رستگارى است.

نبوت و اندوه بر فراق محبوبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 8

8_ گريستن و اندوهگين شدن در فراق عزيزان و تأسف خوردن بر دورى آنان ، با مقام نبوت ناسازگار نيست .

قال ي_أسفى على يوسف وابيضت عيناه من الحزن

نبوت و گريه بر فراق محبوبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 84 - 8

8_ گريستن و اندوهگين شدن در فراق عزيزان و تأسف خوردن بر دورى آنان ، با مقام نبوت ناسازگار نيست .

قال ي_أسفى على يوسف وابيضت عيناه من الحزن

محبوبان خدا

{محبوبان خدا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 13

13 - خداوند دوستدار نيكوكاران است .

إن اللّه يحب المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 125 - 7،9،10،11

7 _ حضرت ابراهيم ( ع ) ، برگزيده شده از سوى خداوند به عنوان دوست

و اتخذ اللّه إبرهيم خليلا

9 _

كسانى را كه خداوند به دوستى خويش برگزيد ، بهترين الگو براى پيروى مردم هستند .

و اتبع ملة إبرهيم حنيفاً و اتخذ اللّه إبرهيم خليلا

جمله {اتخذ اللّه . ..} به منزله علت براى {اتبع ملة ابراهيم}، است.

10 _ پرهيز ابراهيم ( ع ) از انحراف و گرايش به باطل ، دليل گزينش وى به دوستى خداوند

ملة إبرهيم حنيفاً و اتخذ اللّه إبرهيم خليلا

بنابراين كه وصف {حنيفاً} زمينه چينى باشد براى {و اتخذ اللّه . ..} ; يعنى چون ابراهيم پيراسته از كجى و انحراف بود، خداوند او را به دوستى خويش برگزيد.

11 _ پيروى از آيين ابراهيم ( ع ) ( دين حنيف ) ، موجب برخوردار شدن از محبت خداوند

و اتبع ملة إبرهيم حنيفاً و اتخذ اللّه إبرهيم خليلا

در صورتى كه آيين پيراسته از انحراف، باعث دستيابى ابراهيم به مقام دوستى خدا شده باشد، پيروى از آن آيين، براى ديگران نيز مى تواند چنان تأثيرى داشته باشد و آنان را چون ابراهيم به مقام دوستى خداوند ارتقا دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 30

30 _ خداوند ، محسنين ( نيكوكاران ) را دوست مى دارد .

إنّ اللّه يحب المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 1،15

1 _ يهوديان و مسيحيان خود را پسران خدا و محبوب پيشگاه او مى پندارند .

و قالت اليهود و النصرى نحن ابنؤا اللّه و احبؤه

15 _ همسانى و همگونى يهود و نصارا با ديگر انسان ها ، دليل نادرستى پندار آنان بر محبوبيت و تقرب در پيشگاه خداوند

نحن

ابنؤا اللّه و احبؤه . .. بل انتم بشر ممن خلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 18

18 _ خداوند ، دوستدار عدالت پيشگان

إنّ اللّه يحب المقسطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 39

39 _ محبوب خدا بودن ، معيارى براى ارزشيابى انسان ها وعملكردشان

و اللّه لايحب المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 18

18 _ خداوند دوستار محسنان و نيكوكاران

و اللّه يحب المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 26 - 5

5 _ آراسته ساختن خويش با پوشاكهاى زيبا، مطلوب و محبوب خداوند است.

قد أنزلنا عليكم . .. و ريشا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 31 - 2

2 _ جمال و آراستگى ظاهر به هنگام نماز و عبادت، محبوب خداوند است.

خذوا زينتكم عند كل مسجد

برداشت فوق بر اين اساس است كه كلمه {مسجد} اسم زمان و يا اسم مكان، و نه خصوص مساجد رسمى، باشد. در اين صورت مراد از سجده، پرستش خدا و خضوع در برابر اوست كه نماز و پيشانى بر خاك ساييدن مصداق تام و جلوه كامل آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 16

16 _ تقواپيشگان ، محبوبان خدا هستند .

إنّ اللّه يحب المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 14

14 _

تقواپيشگان ، محبوبان خدايند .

إن اللّه يحب المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، برخوردار از لطف و محبت ويژه خداوند

عفا اللّه عنك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 2

2 _ برخوردارى انسان از مال و اولاد فراوان ، نشانه سعادتمندى و محبوبيت وى نزد خدا نيست .

و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 14

14 _ خداوند ، دوستدار جويندگان پاكى و طهارت است .

رجال يحبون أن يتطهروا و اللّه يحب المطهرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 62 - 7

7 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده است : { قال اللّه تعالى : حقت محبتى للمتحابين فىّ و حقت محبتى للمتزاورين فىّ و حقت محبتى للمتجالسين فىّ ، الذين يعمرون مساجدى بذكرى و يعلمون الناس الخير و يدعونهم إلى طاعتى أولئك اوليائى الذين أظلمهم فى ظل عرشى و أسكنهم فى جوارى و آمنهم من عذابى و أدخلهم الجنة فبل الناس بخمس مأة عام . . . ثم قرء نبى اللّه : { ألا إن اولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون } ;

خداى تعالى فرمود: محبت من ثابت و حتمى است براى كسانى كه در راه من، با يكديگر دوستى مى كنند و به ديدن يكديگر مى روند و با يكديگر همنشينى دارند. كسانى كه مساجد مرا به وسيله ذكر

من آباد مى كنند و خوبيها را به مردم مى آموزند و آنان را به طاعت من دعوت مى كنند، اينانند اولياى من كه آنان را در سايه عرش خود جاى مى دهم و در جوار خود ساكن مى سازم و از عذاب خود ايمن مى كنم و پانصد سال قبل از مردم، آنان را وارد بهشت مى نمايم ... سپس پيغمبر (ص) اين آيه را تلاوت فرمود: ألا إن أولياء اللّه ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 4

4- يحيى ( ع ) از مقربان درگاه خداوند و محبوب او بود .

و حنانًا من لدنّا

در باره مهر اعطايى به حضرت يحيى(ع) چهار تصور وجود دارد كه وصف {حناناًمن لدنّا} با تمام آنها سازگار است: مهر خداوند يا مردم به يحيى(ع) و مهر آن حضرت به خداوند يا مردم، دربرداشت ياد شده، مهرورزى خداوند به آن حضرت مورد نظر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 9 - 14

14 - خداوند ، دوستدار انصاف پيشگامانِ عدالت خواه

إنّ اللّه يحبّ المقسطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 8 - 4

4 - خداوند ، دوستدار عدالت پيشگان

إنّ اللّه يحبّ المقسطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 1

1 - مجاهدان راه خداوند ، محبوبان او هستند .

إنّ اللّه يحبّ الذين يق_تلون فى سبيله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 3 - 4

4 -

ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، پدر و فرزندى ارجمند در پيشگاه خداوند

و والد و ما ولد

سوگند خداوند بر عظمت چيزى دلالت دارد كه به آن سوگند ياد شده است. نكره آمدن {والد} نيز براى تعظيم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 3 - 4

4 - خداوند ، هرگز از پيامبر ( ص ) ناراحت نشد و بر آن حضرت خشم نكرد .

و ما قلى

{قِلى} (مصدر {قَلى}); يعنى، شدت تنفّر و مبغوض داشتن. (مفردات)

اجابت دعاى محبوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 6

6- استغفار پيامبران و بندگان گران قدر خداوند براى ديگران ، داراى اثر ويژه و مقرون به اجابت است .

سأستغفر لك ربّى إنّه كان بى حفيًّا

اگر حضرت ابراهيم(ع) به اين جهت وعده استغفار مى دهد، كه مطمئن است استغفار او تأثير مخصوص دارد.

استغفار محبوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 6

6- استغفار پيامبران و بندگان گران قدر خداوند براى ديگران ، داراى اثر ويژه و مقرون به اجابت است .

سأستغفر لك ربّى إنّه كان بى حفيًّا

اگر حضرت ابراهيم(ع) به اين جهت وعده استغفار مى دهد، كه مطمئن است استغفار او تأثير مخصوص دارد.

فرجام محبوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 163 - 1

1 _ جويندگان خشنودى الهى داراى پايه ها و منزلت هاى متفاوت و گوناگون در پيشگاه خداوند

افمن اتّبع رضوان اللّه . .. هم درجات عند اللّه

در

برداشت فوق، ضمير {هم} تنها به جويندگان رضايت الهى برگردانده شده است ; به قرينه كلمه {درجات} كه غالباً و به طور حقيقت در منزلتهاى رفيع به كار برده مى شود.

فضايل محبوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 163 - 4

4 _ جويندگان رضايت الهى ، خود به مثابه درجات و منزلت هاى متعالى در پيشگاه خداوند هستند .

افمن اتّبع رضوان اللّه . .. هم درجات عند اللّه

برداشت فوق مبتنى بر ظاهر جمله {هم درجات} است، بدون اينكه مضاف (ذو) و يا ادات تشبيه مقدّر گرفته شود.

محبوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 16،21،22

16 _ خداوند ، توبه كنندگان و پاكيزگان را دوست دارد .

ان اللّه يحب التوابين و يحب المتطهرين

21 _ خداوند كسانى را كه از گناه آميزش در حال حيض توبه كنند ، دوست دارد

فاعتزلوا النساء فى المحيض . .. ان اللّه يحب التوابين

22 _ خداوند پرهيزكنندگان از آميزش در حال حيض را دوست دارد .

فاعتزلوا النساء فى المحيض . .. ان اللّه ... و يحب المتطهرين

از مصاديق پاكيزگان، به مقتضاى ارتباط صدر و ذيل آيه، پرهيزكنندگان از آميزش در ايام حيض مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 57 - 13

13 _ مؤمنانِ داراى اعمال صالح ، محبوب خدا هستند .

و اللّه لا يحبّ الظالمين

بنابراينكه جمله {و اللّه لا يحبّ الظالمين}، تعليل براى جمله {فاما الذين كفروا} و {و اما الذين امنوا} باشد كه از آن چنين استفاده مى

شود كه كافران به علّت ظلم، مبغوض خدا هستند. و مفهوم آن، اين است كه مؤمنان داراىِ عمل صالح، محبوب خدايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 76 - 6،10

6 _ متّقين ، محبوب خدا هستند .

فانّ اللّه يحب المتّقين

10 _ اهل كتاب چنانچه وفاى به عهد نمايند و تقوا پيشه كنند ، محبوب خدا هستند .

و من اهل الكتاب . .. بلى من اوفى بعهده و اتقى فانّ اللّه يحب المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 30،31

30 _ خداوند دوستدار آنانكه بر او توكّل كنند .

انّ اللّه يحبّ المتوكّلين

31 _ توكّل بر خداوند از عوامل جلب محبّت الهى

انّ اللّه يحبّ المتوكّلين

مصالح محبوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 11

11 - دشمنان خداوند نيز ممكن است ناخواسته در جهت مصالح انسان هاى محبوب خداوند قرار گيرند .

يأخذه عدوّ لى و عدوّ له

مقامات محبوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 21

21 _ محبوب خداوند شدن ، رستگارى است . *

لعلكم تفلحون . .. و اللّه يحب المحسنين

چون در آيه 90 حصول فلاح را در گرو اجتناب از شراب و قمار و . .. شمرد و آنگاه در آيه مورد بحث پرهيز از شراب و قمار و ... را مرحله اى براى رسيدن به حب الهى دانست. مى توان نتيجه گرفت كه حب الهى رستگارى است.

محبوبيت

آثار محبوبيت موسى(ع)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 17،18

17 - محبوبيت موسى ( ع ) در دل فرعونيان ، زمينه رشد و نمو او با مراقبت كامل خداوند

و لتصنع على عينى

{لتصنع} بيانگر علت است براى آنچه از سياق كلام به دست مى آيد; يعنى، {و لتصنع على عينى فعلت ذلك; آنچه انجام دادم به خاطر اين بود كه با مراقبت كامل من ساخته شوى}. صنيع و صنيعة (ريشه اشتقاقى {لتصنع}) به شخصى گفته مى شود كه تربيت شده ديگرى باشد. هم چنين به معناى عطا، كرامت و احسان نيز آمده است (لسان العرب).

18 - محبوبيت موسى ( ع ) در دل ها و در دربار فرعون ، مايه احترام به موسى ( ع ) و موجب خدمت فراوان به او شده بود .

و ألقيت عليك محبّة منّى و لتصنع على عينى

چنانچه {صنيعة} (ريشه اشتقاقى {لتصنع}) به معناى احسان و كرامت باشد، مفاد {لتصنع. ..} چنين مى شود: محبت تو را در قلب ديگران قرار دادم تا با مراقبت كامل من، مورد احترام و احسان آنان قرار گيرى.

زمينه محبوبيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 80 - 5

5 - تأثير احسان و نيكوكارى در اجابت دعا ، بقاى نسل و نام نيك ، تقرب به پيشگاه خداوند و محبوبيت در ميان خلق

و لقد نادينا نوح فلنعم المجيبون . .. سل_م على نوح فى الع_لمين . إنّا كذلك نجزى ا

زمينه محبوبيت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 10

10- تقوا و پرهيزكارى

يحيى ( ع ) ، زمينه ساز برخوردارى وى از حكمت ، محبت الهى و تكامل معنوى بود .

و حنانًا من لدنّا و زكوة و كان تقيًّا

با توجه به تفاوت سياق {و كان تقيّاً} با تعابير قبلى آيه (و آتيناه الحكم. ..) كه در اين جا تقوا را به خود يحيى نسبت داده و در آن موارد حكم، حنان و زكات را به خدا، روشن مى شود كه تقوا به عنوان عمل نفسى يحيى، زمينه ساز برخوردارى وى از عطاياى الهى بوده است.

عوامل محبوبيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 19

19 _ محبوبيت آدمى در پيشگاه خداوند در گرو رعايت تقوا ، ايمان ، انجام اعمال صالح به وجه احسن آن

إذا ما اتقوا و ءامنوا و عملوا الصلحت . .. و احسنوا و اللّه يحب المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 1

1- ايمان و عمل صالح موجب نفوذ محبوبيت شخص مؤمن در دل هاى مردم است .

إنّ الذين ءامنوا . .. سيجعل لهم الرحمن ودًّا

{ودّ} به معناى ميل و محبت است. و مراد از آن، به قرينه {لهم}، محبتى است كه خداوند براى مؤمنان در دل هاى ديگران قرار مى دهد.

محبوبيت ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 27 - 6

6 - ايمان قوى مردم دور و نزديك ، به حضرت ابراهيم ( ع ) و نفوذ و محبوبيت شديد آن حضرت در ميان آنان

و أذّن فى الناس بالحجّ يأتوك رجالاً و على كلّ

ضامر

استقبال مردم دور و نزديك از دعوت حضرت ابراهيم(ع) و هجوم آنان براى زيارت كعبه به صورت پياده و سواره، نشان از آشنايى آنها با شخصيت والاى آن حضرت و محبوبيت او در ميان آنان دارد.

محبوبيت پيروان ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 8

8- رهروان حضرت ابراهيم ( ع ) ، مانند جزيى از اعضاى خانواده او و محبوب اويند .

فمن تبعنى فإنه منّى

محبوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 1 - 12

12 _ محبوبيّت و عظمت خداوند نزد همگان ، حتى اعراب در زمان جاهليّت

و اتّقوا اللّه الّذى تسآءلون به

درخواست مردم از يكديگر با نام خدا (تو را به خدا چنين كن)، كه مفهوم جمله {تساءلون به} مى باشد، نشانه محبوبيّت و عظمت نام خدا نزد مخاطبان است ; كه از جمله مخاطبان، اعراب دوران جاهليّت هستند.

محبوبيت صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 1،2،7

1- ايمان و عمل صالح موجب نفوذ محبوبيت شخص مؤمن در دل هاى مردم است .

إنّ الذين ءامنوا . .. سيجعل لهم الرحمن ودًّا

{ودّ} به معناى ميل و محبت است. و مراد از آن، به قرينه {لهم}، محبتى است كه خداوند براى مؤمنان در دل هاى ديگران قرار مى دهد.

2- محبوبيت در دل هاى مردم ، از جمله پاداش هاى خداوند به مؤمنان داراى كردار نيك .

إنّ الذين ءامنوا . .. سيجعل لهم الرحمن ودًّا

7- محبوبيت يافتن مؤمنان نيك كردار در دل ها ، جلوه اى از

رحمت گسترده خداوند است .

إنّ الذين ءامنوا . .. سيجعل لهم الرحمن ودًّا

محبوبيت عادلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 8 - 4

4 - خداوند ، دوستدار عدالت پيشگان

إنّ اللّه يحبّ المقسطين

محبوبيت عدالتخواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 9 - 14

14 - خداوند ، دوستدار انصاف پيشگامانِ عدالت خواه

إنّ اللّه يحبّ المقسطين

محبوبيت لقمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 12 - 17

17 - { عن إبن عمر قال : سمعت رسول اللّه ( ص ) يقول : حقّاً أقول : لم يكن لقمان نبيّاً و ل_كن كان عبداً كثير التفكر حسن اليقين أحبّ اللّه فأحبّه و مَنّ عليه بالحكمة . كان نائماً نصف النهار إذ جاءه نداء يا لقمان ! هل لك أن يجعلك اللّه خليفة فى الأرض تحكم بين الناس بالحقّ فأجاب الصوت إن خيّرنى ربّى قبلت العافية و لم أقبل البلاء و إن عزم علىّ فسمعاً و طاعة . . . فأعطى الحكمة ;

عبداللّه بن عمر مى گويد: از رسول خدا(ص) شنيدم كه مى گفت: {به حق مى گويم: لقمان، پيامبر نبود، لكن بنده اى بود اهل تفكر، داراى حسن يقين. خدا را دوست داشت و خدا نيز او را دوست داشت و با آموختن حكمت، او را مورد انعام خود قرار داد. در نيمه روز ، خوابيده بود كه صدايى شنيد: اى لقمان! آيا دوست دارى كه خداوند، تو را خليفه خود در زمين قرار دهد تا در ميان مردم، به حق قضاوت كنى؟

لقمان در جواب آن صدا گفت: اگر پروردگارم، مرا مخيّر كرده من عافيت را انتخاب مى كنم و نه گرفتارى را و اگر بر من واجب مى كند، پس سرا پا گوش و مطيع ام}... در اين جا به او حكمت داده شد}.

محبوبيت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 16

16 _ تقواپيشگان ، محبوبان خدا هستند .

إنّ اللّه يحب المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 14

14 _ تقواپيشگان ، محبوبان خدايند .

إن اللّه يحب المتقين

محبوبيت مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 8

8 _ خداوند نويد بخش ظهور مجاهدانى نستوه ، محبوب خدا و دوستدار وى ، متواضع در برابر مؤمنان و سرافراز بر كافران

فسوف يأتى اللّه بقوم . .. و لايخافون لومة لائم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 1

1 - مجاهدان راه خداوند ، محبوبان او هستند .

إنّ اللّه يحبّ الذين يق_تلون فى سبيله

محبوبيت محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 13

13 - خداوند دوستدار نيكوكاران است .

إن اللّه يحب المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 134 - 6

6 _ نيكوكاران ، محبوب خدا هستند .

و اللّه يحب المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 30

30 _ خداوند

، محسنين ( نيكوكاران ) را دوست مى دارد .

إنّ اللّه يحب المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 18

18 _ خداوند دوستار محسنان و نيكوكاران

و اللّه يحب المحسنين

محبوبيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، برخوردار از لطف و محبت ويژه خداوند

عفا اللّه عنك

محبوبيت مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 4

4- محبوبيت اجتماعى و ايجاد پايگاه در دل هاى مردم ، وعده خداوند به مسلمانان رنج كشيده صدراسلام

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

نزول اين آيات در مكه و همچنين ارتباط آن با آيات پيشين _ كه حاوى ادعاهاى نارواى مشركان و فشارهاى روحى و تبليغاتى آنان بود _ چنين اقتضا دارد كه جمله {سيجعل . ..}، وعده خداوند به محبوب شدن مؤمنان و يافتن پايگاه مناسب اجتماعى در ميان مردمان آن عصر باشد.

محبوبيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 21،23

21 - حفظ جان موسى ( ع ) در كودكى ، با طرح افكندن او به آب و القاى محبتش در دل فرعونيان و نظارت بر تربيت و رشد او ، نعمت هايى گران سنگ از جانب خداوند به آن حضرت

مننّا عليك مرّة أُخرى . .. أن اقذفيه ... و لتصنع على عينى

23 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال كان موسى لايراه أحد إّلا أحبّه و هو قول

اللّه : { و ألقيت عليك محبّة منّى } ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: موسى به گونه اى بود كه هيچ كس او را نمى ديد، مگر اين كه او را دوست مى داشت و اين است سخن خدا كه مى فرمايد: {و ألقيت عليك محبّة منّى}».

محبوبيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 1،2،7

1- ايمان و عمل صالح موجب نفوذ محبوبيت شخص مؤمن در دل هاى مردم است .

إنّ الذين ءامنوا . .. سيجعل لهم الرحمن ودًّا

{ودّ} به معناى ميل و محبت است. و مراد از آن، به قرينه {لهم}، محبتى است كه خداوند براى مؤمنان در دل هاى ديگران قرار مى دهد.

2- محبوبيت در دل هاى مردم ، از جمله پاداش هاى خداوند به مؤمنان داراى كردار نيك .

إنّ الذين ءامنوا . .. سيجعل لهم الرحمن ودًّا

7- محبوبيت يافتن مؤمنان نيك كردار در دل ها ، جلوه اى از رحمت گسترده خداوند است .

إنّ الذين ءامنوا . .. سيجعل لهم الرحمن ودًّا

محبوبيت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 4

4- يحيى ( ع ) از مقربان درگاه خداوند و محبوب او بود .

و حنانًا من لدنّا

در باره مهر اعطايى به حضرت يحيى(ع) چهار تصور وجود دارد كه وصف {حناناًمن لدنّا} با تمام آنها سازگار است: مهر خداوند يا مردم به يحيى(ع) و مهر آن حضرت به خداوند يا مردم، دربرداشت ياد شده، مهرورزى خداوند به آن حضرت مورد نظر است.

منشأ محبوبيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - طه - 20 - 39 - 13

13 - خداوند ، با افاضه محبوبيتى ويژه از جانب خويش به موسى ( ع ) ، او را در نظر هر بيننده اى محبوب و دوست داشتنى ساخته بود .

و ألقيت عليك محبّة منى

{ألقيت} عطف بر {أوحينا} در آيه قبل است. نكره آوردن {محبّة} _ به قرينه مقام مدح _ براى بيان ويژه بودن آن است و قيد {منّى} بيانگر منشأ محبوبيت موسى است و مى فهماند محبوبيت عطا شده به موسى(ع)، از ذات بارى تعالى نشأت گرفته بود.

نشانه هاى محبوبيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 2

2 _ برخوردارى انسان از مال و اولاد فراوان ، نشانه سعادتمندى و محبوبيت وى نزد خدا نيست .

و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

محبان خدا

{محبان خدا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 7

7- يحيى ( ع ) درپرتو عنايت هاى خداوند ، دوست دار او و سرشار از اشتياق به وى بود .

حنانًا من لدنّا

دراين برداشت، وصف {حناناً} بيانگر مهر و محبتى است كه خداوند آن رانسبت به خود، به يحيى(ع) عطا فرموده است.

محتضر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

محتضر

آثار تذكر حالات محتضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 26 - 2،3

2 - يادآورى آخرين لحظات زندگى انسان ( هنگام احتضار و حالات تكان دهنده محتضر ) ، از سوى خداوند به كافران و منكران معاد ، براى بيدار كردن آنان از غفلت و مستى

كلاّ إذا بلغت التراقى

3 - يادآورى حالات محتضر

در هنگام احتضار ، تأثيرگذار در بيدارگرى و غفلت زدايى نسبت به دلبستگان دنيا

بل تحبّون العاجلة . .. كلاّ إذا بلغت التراقى

ادراك محتضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 28 - 1

1 - درك نشانه هاى جدايى كامل از دنيا از سوى محتضر ، پيش از فرا رسيدن لحظه نهايى مرگ وى

و ظنّ أنّه الفراق

استحاله نجات محتضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 83 - 3

3 - تلاش براى نجات محتضر از مرگ ، هنگامى كه جانش به گلو رسيده باشد ، ناموفق و بى ثمر است .

فلولا إذا بلغت الحلقوم

{لولا}ى تحضيضيه در آيه شريفه، براى تعجيز و بيان ناتوانى انسان از نجات دادن شخص محتضر از مرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 84 - 1

1 - افراد حاضر در كنار محتضر ، تنها نظاره گر جان كندن و ناتوانى از نجات وى از مرگ

فلولا إذا بلغت الحلقوم . و أنتم حينئذ تنظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 87 - 1

1 - نجات دادن محتضر از مرگ ، هنگامى كه جانش به گلو رسيده باشد ، امرى غيرممكن است .

فلولا إذا بلغت الحلقوم . .. ترجعونها إن كنتم ص_دقين

پيشينه همراهى محتضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 84 - 3

3 - حضور نزديكان در كنار شخص به هنگام احتضار وى ، داراى سابقه در تاريخ

إذا بلغت الحلقوم . و

أنتم حينئذ تنظرون

تشبيه به محتضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 4

4 - منافقان مدينه ، از شدت ترس از جنگ ، شبيه محتضر مى شدند .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

تشبيه به نگاه محتضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 8

8- نگاه بيماردلان به پيامبر ( ص ) ، پس از نزول آيات جهاد ، نگاهى وحشت زده و محتضرگونه

ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت

توبه محتضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 18 - 1،2،3

1 _ توبه از گناهان ، به هنگام فرارسيدن مرگ ، پذيرفته نخواهد شد .

و ليست التّوبة للذين يعملون السّيّئات حتّى اذا حضر احدهم الموت

2 _ اصرار بر گناه تا لحظه فرارسيدن مرگ ، مانع پذيرش توبه

و ليست التّوبة للذين يعملون السّيّئات حتّى اذا حضر احدهم الموت

جمع آوردن {السيّئات} و نيز بكارگيرى فعل مضارع {يعملون}، دلالت بر استمرار گناه و اصرار بر آن دارد.

3 _ عدم پذيرش توبه ( ايمان ) كافر ، در آستانه مرگ

و ليست التّوبة للّذين . .. و لا الّذين يموتون و هُم كفّار

در برداشت فوق {يموتون}، به قرينه {حتّى اذا حضر}، به معناى اشراف بر مرگ گرفته شده است.

سخنان محتضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 30 - 4

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) محمّد بن علىّ الباقر ( ع ) أنّه سُئِل عن

قول اللّه عزّوجلّ : { و قيل من راق } قال : ذاك قولُ ابن آدم إذا حضره الموتُ قال : هل مِن طبيب ، هل من راق ، قال : { و ظنّ أنّه الفراق } يعنى فراق الأهل و الأحِبّة ، عند ذلك قال : { و التفّت الساق بالساق } قال : التفّت الدنيا بالآخرة قال : { إلى ربّك يومئذ المساق } إلى ربّ العالمين يومئذ المصير ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه از آن حضرت درباره سخن خداى عزّوجلّ: {و قيل من راق} سؤال شد، فرمود: اين سخن فرزند آدم است كه وقتى مرگش فرا رسد، گويد: آيا طبيبى هست؟ آيا شفادهنده اى هست؟ مقصود از [جدايى در آيه {و ظنّ أنّه الفراق} ]جدايى از اهل، عيال و دوستان است. از اين جا است كه خداوند مى فرمايد: {و التفّت الساق بالساق}; يعنى، دنيا به آخرت پيچيده است و نيز فرمود: {إلى ربّك يومئذ المساق}; يعنى، در اين روز بازگشت همه به سوى پروردگار عالميان است}.

محتضر در محضر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 85 - 1

1 - قرار داشتن شخص محتضر ، در محضر خداوند و فرشتگان

و نحن أقرب إليه منكم

ضمير {نحن} (متكلم مع الغير) بيانگر حضور فرشتگان نيز هست.

محتضر در محضر ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 85 - 1

1 - قرار داشتن شخص محتضر ، در محضر خداوند و فرشتگان

و نحن أقرب إليه منكم

ضمير {نحن} (متكلم مع الغير) بيانگر حضور فرشتگان نيز هست.

نزديكى خدا به محتضر

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 85 - 2

2 - خداوند و فرشتگان مرگ ، از افراد حاضر در كنار محتضر ، به وى نزديك تر و به وضع و حال او آگاه تراند .

و نحن أقرب إليه منكم

نزديكى ملائكه مرگ به محتضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 85 - 2

2 - خداوند و فرشتگان مرگ ، از افراد حاضر در كنار محتضر ، به وى نزديك تر و به وضع و حال او آگاه تراند .

و نحن أقرب إليه منكم

نقش همراهان محتضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 84 - 1

1 - افراد حاضر در كنار محتضر ، تنها نظاره گر جان كندن و ناتوانى از نجات وى از مرگ

فلولا إذا بلغت الحلقوم . و أنتم حينئذ تنظرون

همراهان محتضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 85 - 2

2 - خداوند و فرشتگان مرگ ، از افراد حاضر در كنار محتضر ، به وى نزديك تر و به وضع و حال او آگاه تراند .

و نحن أقرب إليه منكم

يأس از محتضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 27 - 2

2 - لحظه نااميدى حاضران بر بستر محتضر و بر زبان آوردن كلمات يأس ، شايان يادآورى براى دلبستگان دنيا

و قيل من راق

يأس خويشاوندان محتضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 27

- 2

2 - لحظه نااميدى حاضران بر بستر محتضر و بر زبان آوردن كلمات يأس ، شايان يادآورى براى دلبستگان دنيا

و قيل من راق

محرمات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{محرمات}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 27 - 5،6

5 - گسستن پيوندهايى كه خداوند به برقرارى آنها فرمان داده ، امرى ناروا و حرام است .

و يقطعون ما أمر اللّه به أن يوصل

{أن} مصدريه و {أن يوصل} بدل براى ضمير در {به} است و مرجع ضمير، {ما امر اللّه} مى باشد; يعنى: الذى امر اللّه بوصله. مراد از {ما امر اللّه} پيوندهايى نظير: صله رحم، پيوند ولايت ميان اهل ايمان و پيوند ولايت بين پيشوايان بر حق و امت اسلامى است.

6 - فسادگرى در زمين از محرمات الهى است .

و يفسدون فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 4

4 - كتمان حقايق دينى و ايجاد عواملى براى ناشناخته ماندن معارف الهى ، امر نكوهيده و حرام است .

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 18

18 - فسادگرى در زمين از محرمات مؤكد است .

و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

كلمه {مفسدين} حال براى فاعل {لاتعثوا} است و از آن جا كه {لاتعثوا} حاكى از حرمت فسادگرى است، {مفسدين} حال مؤكده خواهد بود و دلالت بر تأكيد آن تكليف دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 2،11،14

2 - ارائه و نشر افكار و انديشه ها به

عنوان كتاب آسمانى و فرمان هاى الهى ، حرام و گناهى بزرگ و در پى دارنده عذاب الهى است .

فويل للذين . .. ثم يقولون هذا من عند اللّه

11 - درآمد هاى به دست آمده از راه دين سازى و بدعتگذارى ، حرام و موجب عذاب الهى خواهد شد .

و ويل لهم مما يكسبون

مراد از {ما}ى موصوله در {مما يكسبون} مى تواند درآمدهايى باشد كه عبارت {ليشتروا به ثمناً قليلا} آن را بيان داشت و نيز مى تواند منظور از آن مطلق اعمال و رفتار ناپسند باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

14 - حرمت درآمد ها و اموال به دست آمده در مقابل انجام كار هاى حرام

و ويل لهم مما يكسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 84 - 6،7

6 - كشتن مؤمنان به آيين الهى ، از محرمات مؤكّد است .

لاتسفكون دماءكم

هر چند آيه بيانگر ميثاقهاى خدا با بنى اسرائيل است، ولى بيان آن در قرآن، نشانه آن است كه رعايت آنها وظيفه همه مخاطبان قرآن مى باشد.

7 - بيرون كردن موحدان از كاشانه و ديارشان و آواره ساختن ايشان ، از محرمات مؤكّد الهى است .

و لاتخرجون أنفسكم من ديركم

جمله {لاتخرجون . ..} (]همكيشان[ خود را از خانه هايشان بيرون نمى كنيد) همانند جمله {لاتسفكون ...} جمله خبرى است در مقام انشا; يعنى، {... بيرون نكنيد}. ايراد جمله خبرى در مقام انشا براى رساندن تأكيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 8

8 - حرمت يارى كردن گنهكاران در گناهشان

تظهرون عليهم بالاثم و

العدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 8،31،34

8 - حرمت مخالفت و معارضه با حكومت هاى الهى

واتبعوا ما تتلوا الشيطين على ملك سليمن

31 - جدايى انداختن بين زن و شوهر ، امرى نكوهيده و حرام است .

ما يفرقون به بين المرء و زوجه و ما هم بضارين . .. إلا بإذن اللّه

34 - رساندن زيان به مردم با اعمال سحر و نيز آموختن آن به انگيزه مفسده جويى ، حرام و گناهى در حد كفر است .

فلا تكفر فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه . .. و يتعلمون مايضرهم و ل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 169 - 5

5 - اظهار نظر درباره احكام دين ( فتوا دادن ) بدون علم ، امرى نكوهيده و حرام است .

و أن تقولوا على اللّه ما لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 172 - 5

5 - استفاده از خوراكى هاى خبيث ( ناپاك و ناملايم با طبع ) حرام است .

كلوا من طيبت ما رزقنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 1

1 - خوردن مردار ، خون ، گوشت خوك و حيوانى كه به نام غير خدا ذبح شده ، حرام است .

إنما حرم عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير و ما أهل به لغير اللّه

{اهلال} (مصدر (أهلّ) به معناى بلند كردن صداست و مقصود از آن در آيه - چنانچه اهل تفسير برآنند - نام

بردن است و لام در {لغير اللّه} براى تعديه مى باشد. بنابراين {ما أهل به لغير اللّه}; يعنى، حيوانى كه ]به هنگام ذبح[ نام غير خدا بر او برده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 19

19 - كسب در آمد از راه هاى نامشروع ، حرام و موجب عذاب الهى است .

و يشترون به ثمناً قليلا أولئك . .. لايكلمهم اللّه ... و لهم عذاب اليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 181 - 1

1 - تغيير و تبديل وصيت ميت ، حرام و گناه است .

فمن بدله . .. فإنما إثمه على الذين يبدلونه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 1

1 - آميزش با همسران در برهه اى از عصر بعثت ، حتى در شب هاى ماه رمضان ، بر روزه داران حرام بود .

أحل لكم ليلة الصيام الرفث إلى نسائكم

{رفث} به سخنى كه در معناى آميزش و ترغيب به آن صراحت دارد گفته مى شود و در آيه شريفه كنايه از خود آميزش است (اقتباس از مفردات راغب). متعدى شدن آن به {إلى} و نيز جمله {فالآن باشروهن} قرينه بر اين معناى كنايى است. جمله {كنتم تختانون} كه حكايت از تحقق تمرد دارد و نيز مفهوم {فالآن باشروهن} دلالت بر اين دارند كه آميزش در شبهاى رمضان حرام بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 2،3،9،10

2 - دستيابى به مال و دارايى هاى

ديگران با اسباب باطل ، حرام است .

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل

كلمه {بينكم} قيد براى {أموالكم} است; يعنى، اموالى كه در ميان شماست و هر كس مالك بخشى از آن است. بنابراين جمله {لاتأكلوا ...} چنين معنا مى شود: نبايد هيچ يك از شما مال و دارايى ديگرى را با سببى باطل تصرف كند.

3 - پرداخت رشوه به قاضيان ، ناروا و حرام است .

و تدلوا بها إلى الحكام

{تدلوا} عطف بر {تأكلوا} است و لذا مجزوم به {لا}ى ناهيه مى باشد; يعنى: و لاتدلوا . .; ادلاء (مصدر تدلوا) به معناى فرستادن دلو در چاه است و در آيه كنايه از وسيله قرار دادن مى باشد. بنابراين {تدلوا بها ...}; يعنى، به قاضيان اموالى را نپردازيد تا بدين وسيله به اموال مردم چنگ اندازى كنيد. گفتنى است كه به دست آوردن مال خصوصيتى ندارد و لذا مى توان حرمت رشوه را در همه مواردى كه حقى ضايع شود استفاده كرد. كلمه {بالأثم} مؤيد اين حقيقت است.

9 - چنگ اندازى به اموال و دارايى هاى عمومى ، حرام است .

لتأكلوا فريقاً من أمول الناس بالأثم

مقصود از {أموال الناس} مى تواند اموال و داراييهاى شخصى افراد باشد، همچنين منظور از آن مى تواند اموال عمومى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال دوم است.

10 - پرداخت رشوه به حاكمان ، به منظور دستيابى به اموال عمومى با حكم و قضاوت ايشان ، حرام است .

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل و تدلوا بها إلى الحكام لتأكلوا فريقاً من أمول الن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 3

3 - تجاوز

از مقررات و احكام جهاد ، حرام است .

و قتلوا فى سبيل اللّه . .. و لاتعتدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 1

1 - حرمت جنگ در ماه هاى حرام

الشهر الحرام بالشهر الحرام

ماههاى حرام از آن جهت به حرام بودن توصيف شده اند كه برخى از امورى كه در غير آنها حلال است، در اين ماهها حرام است; از جمله آن امور - به قرينه آيات گذشته - جنگ مى باشد. ماههاى حرام عبارت است از: رجب، ذى القعده، ذى الحجه و محرم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 4

4 - حرمت خودكشى و انتخاب طريق و روشى كه به هلاكت آدمى مى انجامد .

و لاتلقوا بأيديكم إلى التهلكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 5

5 _ حرمت تراشيدن سر براى محصور ، قبل از رسيدن قربانى به قربانگاه

و لا تحلقوا رءوسكم حتى يبلغ الهدى مَحِلَّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 219 - 4

4 _ حرمت شرابخوارى و قمار بازى

يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 1،6

1 _ حرمت ازدواج مؤمنان با زنان مشرك ; مگر در صورتى كه ايمان بياورند .

و لا تنكحوا المشركات حتى يؤمنَّ

6 _ حرمت ازدواج زنان مؤمن با مشركان ; مگر در صورتى كه ايمان بياورند .

و لا تنكحوا المشركين حتى يؤمنوا

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 5،6،7

5 _ حرمت آميزش با زنان حائض ، تا زمان پاك شدن آنان از حيض

فاعتزلوا النساء فى المحيض و لا تقربوهن حتى يطهرن

گر چه ظاهر جمله {فاعتزلوا النساء} مطلق معاشرت است ; ولى اباحه آميزش پس از گذشت ايام حيض و غسل كه جمله {حتى يطهرن فاذا تطهّرن فاتوهن من حيث} دلالت بر آن دارد، قرينه اى است كه آنچه مباح نبوده و اعتزال از آن واجب شده، تنها آميزش است، نه مطلق معاشرت; و گر نه مى فرمود {فاذا تطهرن فعاشروهن}.

6 _ حرمت وَطى در قُبُل ، در ايام حيض

فاعتزلوا النساء فى المحيض

كلمه {محيض} در صدر آيه مصدر است; امّا در جمله {فاعتزلوا النساء من المحيض} اسم مكان مى باشد به دليل تكرار لفظ در حال كه اگر هر دو به يك معنا بود، على القاعده بايد دوّمى به صورت ضمير آورده مى شد.

7 _ فلسفه حرمت آميزش در زمان حيض ، مشقّتبار بودن آن براى زن است .

عن المحيض قل هو اذىً فاعتزلوا النساء فى المحيض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 224 - 1،12

1 _ حرمت دستاويز قراردادن نام خداوند در سوگند حتى در سوگند هاى صادقانه و كار هاى خير

و لا تجعلوا اللّه عُرضةً لايمانكم

با توجه به ظهور نهى و با توجّه به معناى لغوى {عُرضة}، نتيجه اين مى شود كه نبايد خدا را در معرض سوگند قرار داد و در هر موقعيّتى از نام خدا براى سوگند استفاده كرد.

12 _ يكى از مصاديق حرمت سوگند خوردن

به خدا بر ترك كار هاى خير سوگند بر سخن نگفتن با برادر و با مادر است .

و لا تجعلوا اللّه عُرضة لايمانكم

امام باقر (ع) درباره آيه {و لا تجعلوا اللّه عرضة لايمانكم} فرمود: يعنى الرجل يحلف ان لا يكلّم اخاه و ما اشبه ذلك او لا يكلّم امّه

_______________________________

تفسير عياشى، ص 112، ج 339 ; نور الثقلين، ج 1، ص 218، ح 836.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 1

1 _ حرمت ازدواج زنان مطلّقه قبل از به پايان رسيدن سه طُهر ( عِدّه )

و المطلقات يتربصن بانفسهنّ ثلثة قروء

بنابراينكه {قرء}، به معناى طُهر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 12،21

12 _ هنگام طلاق ، حرام است مالى را كه شوهر به زن داده ( مهريّه و . . . ) بازپس گيرد .

و لا يحل لكم أن تأخذوا مما اتيتموهنّ شيئاً

21 _ احكام طلاق ، از حدود الهى ; و تعدى از آن حرام است .

المطلقات يتربصن . .. الطلاق مرّتان ... تلك حدود اللّه فلا تعتدوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 231 - 4،9

4 _ حرمت رجوع مرد به زن مُطلّقه ، به قصد آزار و اذيّت وى

و لا تمسكوهنّ ضراراً لتعتدوا

9 _ حرمت استهزاى آيات الهى

و لا تتّخذوا ايات اللّه هزواً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 235 - 7،11

7 _ حرمت وعده و قرار پنهانى با زنانى كه در حال عدّه هستند .

و

لكن لا تواعدوهنّ سرّاً

11 _ حرمت انعقاد پيمان ازدواج با زنان در عدّه ، قبل از پايان عدّه آنان

و لا تعزموا عقدة النكاح حتى يبلغ الكتاب اجله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 275 - 9

9 _ حكم به حليّت بيع ( معاملات غير ربوى ) و حُرمَت ربا ( معاملات ربوى ) ، از جانب خداوند

و احلّ اللّه البيع و حرّم الرّبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 45

45 _ حرمت زيان رساندن و خيانت نويسنده و گواه مبادلات ، بر طرفين قرارداد

و لا يضارّ كاتب و لا شهيد

در صورتى كه {لا يضارّ} معلوم باشد و نه مجهول، متعلّق آن، متعاملين خواهند بود. يعنى: لا يضارّ كاتب ولا شهيد المتبايعين.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 283 - 6،10

6 _ حرمت خيانت در امانت

فليؤدّ الّذى اؤتمن امانته و ليتّق اللّه ربّه

10 _ حرمت كتمان شهادت

و لا تكتموا الشّهادة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 2،3

2 _ حرمت و ممنوعيت پذيرش ولايت و سرپرستى كافران ، براى مؤمنان

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

3 _ حرمت برگزيدن كافران و مقدّم داشتن آنان بر مؤمنان ، در دوستى و ارتباط و ولايت

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 71 - 4

4 _ حرمت كتمان حق و آميختن آن به باطل

لم تلبسون الحق بالباطل و تكتمون

الحق و انتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 130 - 1،5

1 _ حرمت رباخوارى با سودى چند برابر ، نسبت به اصل سرمايه

يا ايّها الذين امنوا لا تأكلوا الرّبوآ اضعافاً مضاعفة

كلمه {اضعاف}، جمع {ضِعف} است و {ضِعف}، به معناى يك برابر و {اضعاف} به معناى چند برابر. در آيه فوق، {اضعافاً}، حال براى {الرّبوا} است ; و ظاهراً چندين برابر شدن، در مقايسه با اصل سرمايه است.

5 _ حرمت هر گونه تصرف در اموال ربوى

لا تأكلوا الرّبوآ

مراد از {اكل} (خوردن) در آيه مورد بحث، مطلق تصرفات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 161 - 9

9 _ حرمت خيانتكارى

و من يغلل يأت بما غلّ يوم القيمة ثمّ توفّى كلّ نفس ما كسبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 180 - 17

17 _ حرمت بخلورزى و نكوهش شديد خداوند از بخيلان

و لا يحسبنّ . .. سيطوّقون ما بخلوا به يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 2 - 4،5

4 _ حرمت تبديل و تعويض اموال مرغوب يتيم ، به اموال غيرمرغوب

و اتوا اليتامى اموالهم و لا تتبدّلوا الخبيث بالطّيّب

5 _ حرمت تصرف غاصبانه در اموال يتيمان

و اتوا اليتامى اموالهم . .. و لا تاكلوا اموالهم الى اموالكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 9،10

9 _ حرمت اسراف و سوء استفاده اوليا از اموال يتيمان

اموالهم و لا تاكلوها اسرافاً

و بداراً ان يكبروا

10 _ برداشت از اموال يتيم در قبال خدمت به وى ، بر ولىّ ثروتمند حرام است .

و من كان غنيّاً فليستعفف

برخى برآنند كه مراد از تصرف و بهره گيرى از اموال يتيم، بهره هايى است كه ولىّ و سرپرست يتيمان به عنوان كارمزد از اموال يتيم مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 10 - 1

1 _ حرمت تصرف ظالمانه و ناروا در اموال يتيمان

انّ الّذين ياكلون اموال اليتامى ظلماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 1،4،5،6،8،18

1 _ حرمت ارث بردن مرد از همسرى كه خوشايند او نبوده ، ولى تنها به خاطر ارث بردن با او زندگى كرده است .

يا ايّها الّذين امنوا لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

در برداشت فوق {النّساء} به معناى همسران گرفته شده است.

4 _ به ارث بردن زنان ، حرام و امرى ناخوشايند است . *

لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

در برداشت فوق {النّساء} به معناى زنان، نه همسران، و {كرهاً}، مفعول مطلق براى فعلى مقدّر گرفته شده است ; مثل {اكرهوه كرها}. يعنى چنين كارى (به ارث بردن زنان) را ناپسند بشماريد.

5 _ حرمت به ارث بردن زنان ، به دليل كراهت آنان

لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

بنابر اينكه {كرهاً} به معناى {كارهات} و حالِ براى {النساء} باشد. يعنى زنان را به ارث نبريد در حالى كه آنان از اين كار كراهت دارند. لازم به ذكر است كه بر اين مبنا، {كرهاً} قيد توضيحى غالبى است. يعنى زنان غالباً از اين كار

كراهت دارند.

6 _ حرمت منع كردن زنان از ازدواج به طمع ارث بردن از آنان *

لا يحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً

اين برداشت بر اين اساس است كه مراد از {النّساء}، مطلق زنان باشد. (مانند دختر و خواهر و ... ) نه همسران. و مقصود از {اَنْ ترثوا} به ارث بردن اموال ايشان باشد. بنابراين معناى آيه، حرمت بازداشتن زنان از ازدواج به طمع ارث بردن از اموال ايشان است. زيرا در صورت ازدواج، اكثر اموال زن با مرگ او، به فرزندان و شوهرش منتقل مى شود.

8 _ حرمت سختگيرى مرد بر همسر خويش به انگيزه پس گيرى حتى بخشى از مهريه

و لا تعضلوهنّ لتذهبوا ببعض ما اتيتموهنّ

{لا تعضلوهنّ} از {عضل} به معناى سختگيرى است. مراد از {ما اتيتموهنّ}، مهريه اى است كه مردان به همسران خويش مى دهند.

18 _ حرمتِ نگهداشتن و آزار رساندن به همسرى كه براى ادامه زندگى مورد نياز مرد نيست ، به منظور گرفتن بخشى از اموال وى .

و لا تعضلوهنّ لتذهبوا ببعض ما اتيتموهنّ

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: انّه الزّوج امره اللّه بتخلية سبيلها اذا لم يكن له فيها حاجة و ان لا يُمسكها اضراراً بها حتى تفتدى ببعض ما لها.

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 40 ; نورالثقلين، ج 1، ص 459، ح 139.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 20 - 7

7 _ حرمت پس گيرى مهريه همسر ، حتى اگر ثروت كلانى ( مثل پوست گاوى پر از طلا ) باشد .

و اتيتم احديهنّ قنطاراً فلا تأخذوا منه شيئاً

امام باقر و صادق (ع) درباره {قنطار} فرمودند: .

.. هو ملأ مسك ثور ذهباً.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 712 ; نورالثقلين، ج 1، ص 459، ح 139.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 21 - 2

2 _ حرمت بازپس گيرى حتى اندكى از مهريّه زنان ، پس از آميزش

و كيف تأخذونه و قد افضى بعضكم الى بعض

بنابر اينكه {و قد افضى}، كنايه از آميزش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 23 - 1،2،8،14،20،22،23،24

1 _ حرمت ازدواج با مادران ، دختران ، خواهران ، عمّه ها ، خاله ها ، دختران برادر و دختران خواهر

حرّمت عليكم امّهاتكم و بناتكم و اخواتكم و عمّاتكم و خالاتكم و بنات الاخ و بنات ا

به مناسبت آيات قبل، كه سخن از ازدواج بود، مراد از حرمت در اين آيه، حرمت ازدواج با اين گروه مى باشد.

2 _ حرمت ازدواج با مادر و خواهر رضاعى و مادر همسران

حرّمت عليكم . .. و امّهاتكم التى ارضعنكم و اخواتكم من الرّضاعة و امّهات نسائكم

8 _ حرمت هر گونه بهره گيرى جنسى از محارم نسبى ، رضاعى و سببى

حرّمت عليكم امّهاتكم . .. و حلائل ابنائكم

اسناد حرمت به خود {امهات و . .. } مى رساند كه نه تنها ازدواج، بلكه هر گونه استمتاع و بهره گيرى جنسى از زنان ياد شده، حرام شده است.

14 _ حرمت ازدواج با محارم سببى ، نسبى و رضاعى ، شامل ازدواجهايى كه قبل از نزول آيه { حرّمت عليكم } انجام گرفته است ، نمى شود .

حرّمت . .. الّا ما قد سلف

بنابر اينكه جمله {الّا ما قد

سلف} استثناء از تمامى محرّمات ذكر شده در آيه باشد.

20 _ حرمت ازدواج با مادر همسر ، اگر چه با دختر وى همبستر نشده باشد .

و امّهات نسائكم

اميرالمؤمنين (ع): . .. اذا تزوّج الابنة فدخل بها او لم يدخل بها فقد حرّمت عليه الامّ ... .

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 7، ص 273، ح 2، ب 25، مسلسل 1166 ; نورالثقلين، ج 1، ص 64، ح 156.

22 _ حرمت ازدواج مرد با دختر همسرش ، اگر چه در خانه وى نباشد .

و ربائبكم التى فى حجوركم

اميرالمؤمنين (ع): الربائب عليكم حرام مع الامّهات اللاتى قد دخلتم بهنّ، هنّ فى الحجور و غير الحجور سواء . .. .

_______________________________

تهذيب شيخ طوسى، ج 7، ص 273، ح 1، ب 25 ; مسلسل 1165 ; نورالثقلين، ج 1، ص 464، ح 155.

23 _ حرمت ازدواج مرد با دختر همسر غير دايمى خويش

و ربائبكم التى فى حجوركم من نسائكم التى دخلتم بهنّ

امام رضا (ع) در پاسخ سؤال از جواز ازدواج مرد با دختر همسر غير دايمى خويش فرمود: لا.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 422، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 463، ح 153 ; تهذيب شيخ طوسى، ج 7، ص 277، ح 11، ب 25.

24 _ حرمت ازدواج مرد با همسر نوه دخترى خويش

و حلائل ابنائكم الّذين من اصلابكم

امام باقر (ع): . .. انهما (حسن و حسين (ع)) من صلب رسول اللّه قال اللّه تعالى {و حلائل ابنائكم الذين من اصلابكم}، فسلهم يا ابا الجارود هل كان يحلّ لرسول اللّه نكاح حليلتيهما؟ فان قالوا: نعم كذبوا و فجروا و ان قالوا: لا فهما ابناه لصلبه.

_______________________________

كافى، ج 8، ص 318، ح 501 ;

نورالثقلين، ج 1، ص 461، ح 147.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 - 1،4،9

1 _ حرمت بهره گيرى جنسى از زن شوهردار و ازدواج با وى ، هر چند مسلمان نباشد .

حرّمت . .. و المحصنات من النّساء

قيد {من النّساء} براى {المحصنات} قيدى تأكيدى است و شمول آن را نسبت به زن غير مسلمان افاده مى كند.

4 _ حرمت ازدواج با محارم و زنان شوهردار و جمع بين دو خواهر ، از احكام ثابت و قطعى الهى است .

حرّمت . .. كتاب اللّه عليكم

9 _ حرمت مصرف مال در مسير فحشا و بى عفتى

احلّ لكم . .. ان تبتغوا باموالكم محصنين غير مسافحين

{محصنين}، حال براى فاعل {ان تبتغوا} است ; و همان گونه كه مى تواند ابتغاء را مقيد به عفت و پاكدامنى كند، مصرف اموال را نيز مى تواند به آن مقيد سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 19

19 _ حرمت تصرف در اموال به دست آمده از راه ربا ، قمار ، كم فروشى و ظلم

لا تاكلوا اموالكم بينكم بالباطل

امام باقر(ع) در مورد {بالباطل} در آيه فوق فرمود: بالرّبا و القمار و البخس و الظلم.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 178 ; مجمع البيان، ج 3، ص 59 ; تفسير برهان، ج 1، ص 363، ح 10 ; نورالثقلين، ج 1، ص 472، ح 198.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 37 - 13،14

13 _ حرمت بخل ورزى و دعوت مردم به آن

الذين يبخلون و

يأمرون النّاس بالبخل . .. و اعتدنا للكافرين عذاباً مهيناً

14 _ حرمت پنهان سازى نعمت هاى الهى به جهت ترك احسان

و يكتمون ما اتيهم اللّه من فضله و اعتدنا للكافرين عذاباً مهيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 4،12

4 _ حرمت ورود به مساجد در حال مستى *

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى

بنابر اينكه مراد از {الصلوة}، جايگاه متعارف نماز، يعنى مساجد باشد; به قرينه {الّا عابرى سبيل}.

12 _ حرمت ورود جُنب به مسجد

لا تقربوا الصلوة . .. و لا جنباً

بنابر اينكه مقصود از {الصلوة}، جايگاه متعارف آن، يعنى مساجد باشد ; به دليل {الّا عابرى سبيل}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83 - 4

4 _ حرمت پخش و اشاعه اَخبار امنيّتى

و اذا جاءهم . .. اذاعوا به ... لاتبعتم الشّيطان

مؤيد برداشت فوق فرمايش امام صادق (ع) است كه فرمود: انّ اللّه حيّر اقواماً بالاذاعة فى قوله عز و جل: {و اذ جاءهم . .. اذاعوا به} فايّاكم و الاذاعة.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 369، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 522، ح 427.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 85 - 7

7 _ حرمت وساطت در كار بد و ناپسند

من يشفع شفاعة سيّئة يكن له كفل منها

چون وساطت كنندگان كارهاى ناپسند، سهيم در پيامدهاى آن _ از جمله كيفرهاى اخروى _ هستند، حرمت اين گونه وساطتها استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 89 - 12

12 _

حرمت يارى جستن از ترك كنندگان هجرت

فلا تتّخذوا منهم اولياء حتى يهاجروا . .. و لا تتخذوا منهم وليّاً و لا نصيرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 13

13 _ حرمت تعرض و نبرد با منافقان و دشمنانى كه از نبرد با مسلمانان دست برداشته و خواهان صلح مى باشند .

فان اعتزلوكم فلم يقتلوكم و القوا اليكم السلم فما جعل اللّه لكم عليهم سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 3

3 _ حرمت و ناروايى كشتن مومن از روى عمد

و ما كان لمؤمن ان يقتل مؤمناً الّا خَطَاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 6،9،11

6 _ حرمت قتل و هر گونه تعرض به دشمن ، در صورت اظهار اسلام

و لا تقولوا لمن القى اليكم السّلام لست مؤمنا

مراد از القاى اسلام، به قرينه {لست مؤمناً}، اظهار اسلام با گفتن شهادتين و يا سخنى كه حاكى از مسلمان شدن است، مى باشد.

9 _ تكفير اظهاركننده اسلام ، حرام است .

و لا تقولوا لمن القى اليكم السّلام لست مؤمنا

بنابر اينكه منظور از القاى سلام، اظهار اسلام باشد.

11 _ حرمت تعرض و قتل دشمنان در گرو اظهار تسليم است ، نه ايمان آوردن آنان .

و لا تقولوا لمن القى اليكم السّلام لست مؤمنا

بنابراين احتمال كه مراد از القاى سلام، تسليم شدن باشد، نه اظهار اسلام و ايمان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 105 - 17

17 _ پشتيبانى و حمايت از

خائنان ، حرام است .

و لاتكن للخائنين خصيماً

بنابر اينكه مراد از {خائنين} مطلق كسانى باشند كه مرتكب خيانت شده اند، نه خصوص كسانى كه در محاكم قضايى حاضر مى شوند و مدعى امرى باطل هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 107 - 2،12

2 _ حرمت دفاع از خائن

و لاتجدل عن الذين يختانون انفسهم

12 _ حرمت دفاع از كسانى كه عملكردشان مبغوض خداوند است .

و لاتجدل . .. إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 2

2 _ مخالفت با پيامبر ( ص ) و تفرقه افكنى حرام و گناهى بزرگ است .

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين نوله ما تولى و نصله جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 12

12 _ حرمت تغيير در آفرينش طبيعى و اوليه موجودات به انگيزه هاى شيطانى

و لامرنهم فليغيرن خلق اللّه

ظاهراً {خلق}، به معناى مخلوق و آفريده هاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 123 - 14

14 _ حرمت جلوگيرى از اعمال مجازات هاى الهى ، بر خطاكاران

و لايجد له من دون اللّه ولياً و لانصيراً

چنانچه {يُجَز} شامل كيفرهاى دنيوى باشد، جمله {لايجد . .. } _ چه نافيه باشد و عطف بر جمله {يجز به} و چه ناهيه باشد و جمله اى مستقل _، دلالت مى كند كه نبايد هيچ كس مانع كيفر ديدن خطاكاران شود.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 129 - 5،18

5 _ بلاتكليف ر ها ساختن زن ( نه زندگى كردن و نه طلاق دادن وى ) ، كارى ممنوع و حرام بر شوهران

فلاتميلوا كل الميل فتذروها كالمعلقة

18 _ حرمت بلاتكليف گذاشتن زن بگونه اى كه نه از مزاياى شوهردارى بهره مند باشد و نه از مزاياى بى همسرى

فلاتميلوا كل الميل فتذروها كالمعلقة

از امام باقر و امام صادق عليهما السلام درباره معناى {كالمعلقة} در آيه فوق روايت شده كه فرمودند: التى هى لا ذات زوج و لا ايم.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 349; نورالثقلين، ج 1، ص 559، ح 603.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 4،5

4 _ عدم جواز پذيرش ولايت و سرپرستى كفار

الذين يتّخذون الكفرين أولياء من دون المؤمنين

در برداشت فوق، {ولىّ}، به معناى سرپرست گرفته شده است.

5 _ حرمت برقرار ساختن پيوند هاى دوستانه با كافران

الذين يتّخذون الكفرين أولياء من دون المؤمنين

در برداشت فوق، {ولىّ}، به معناى دوستى و مودّت گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 1،2،4،18

1 _ شركت جستن در مجالسى كه آيات الهى مورد استهزا و انكار قرار گيرد ، حرام است .

و قد نزل عليكم فى الكتب . .. فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره

2 _ حرمت نشست در مجالس استهزاى به آيات الهى و كفر به آنها ، حكمى كه قبلا نيز در قرآن بيان شده بود .

و قد نزّل عليكم فى الكتب أن إذا سمعتم . .. و يستهزأُ بها فلاتقعدوا معهم

4

_ حرمت حضور در مجالس گناه و لزوم ترك آن مجالس

إذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم

18 _ حرمت گوش سپردن به سخنان حرام و شنودن آنچه موجب غضب خداوند است .

و قد نزل عليكم فى الكتب أن إذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها

امام صادق(ع): . .. و فرض على السمع ان يتنزه عن الاستماع الى ما حرم اللّه ... و الاصغاء الى ما اسخط اللّه عز و جل فقال فى ذلك: و قد نزل عليكم فى الكتب ان اذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم ... .

_______________________________

كافى، ج 2، ص 35، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 564، ح 625.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 13،14

13 _ حرمت پذيرش ولايت و حكومت كافران

و لن يجعل اللّه للكفرين على المؤمنين سبيلا

بنابر اينكه جمله {لن يجعل . ..}، در مقام انشاء باشد و نه اخبار. يعنى نبايد مؤمنان سلطه كافران را پذيرا باشند.

14 _ انعقاد هرگونه پيمان ( سياسى ، نظامى ، اقتصادى و فرهنگى ) ، كه موجب سلطه كافران گردد ، نامشروع و باطل است .

و لن يجعل اللّه للكفرين على المؤمنين سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 144 - 1،7

1 _ حرمت ايجاد روابط دوستى و مودّت با كافران و پذيرش سرپرستى آنان

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الكفرين أولياء من دون المؤمنين

7 _ حرمت برقرارى روابط دوستى با منافقان و پذيرش ولايت و حكومت آنان

إنّ المنفقين . .. لاتتخذوا الكفرين أولياء

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 148 - 3،4

3 _ هتك حرمت و برملاساختن عيب ها و نقايص مردم ، حرام و موجب ناخشنودى خداوند است .

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم

ناخشنودى خداوند (لايحب اللّه)، كنايه از نهى الهى و جعل حرمت است. گفتنى است كه سخن و كلام در اين مقام، خصوصيتى ندارد، بلكه مراد اظهار عيب ديگران است، البته اين عمل غالباً با سخن و گفته صورت مى گيرد.

4 _ حرمت دشنام دادن و ناسزا گفتن به مردم

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول

برخى از مفسران بر آنند كه مراد از {بالسوء من القول}، خصوص دشنام دادن و ناسزا گويى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 156 - 9

9 _ نسبت دادن فحشا و بى عفتى به پاكدامنان ( قذف ) ، حرام و موجب دورى از رحمت خداوند

و بكفرهم و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 3،6

3 _ حرمت رباخوارى

و أخذهم الربوا و قد نهوا عنه

6 _ حرمت به دست آوردن مال با اسباب باطل و غير مشروع

و أكلهم أمول الناس بالبطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 4

4 _ حرمت غلو در دين ، و لزوم كنترل احساسات مذهبى

ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 7،11

7 _ حرمت خوردن برخى از اجزاى چهارپايان حلال گوشت

أحلت لكم بهيمة الانعم

الا ما يتلى عليكم

بنابر اينكه استثناى در {الا مايتلى} نسبت به اجزاى مستثنى منه باشد نه از افراد آن.

11 _ حرمت گوشت و ساير بهره بردارى ها ، از حيوانى كه در حرم مكه صيد شود .

غير محلى الصيد و انتم حرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 2،5،6،28،39

2 _ هتك حرمت شعاير الهى ، حرام و گناه است .

يايها الذين ءامنوا لاتحلوا شعر اللّه

5 _ هتك حرمت ماه هاى حرام ، هَدْى ( قربانى بى نشان حج ) و قلائد ( قربانى با نشان حج ) ، حرام و گناه است .

لاتحلوا . .. و لاالشهر الحرام و لاالهدى و لاالقلئد

{قلائد} جمع قلادة به معناى گردنبند است و مراد از آن گوسفند، شتر و گاوى است كه به منظور قربانى كردن در حج، علامتى را بر گردن آن مى آويزند. و لفظ {الشهر الحرام} اگر چه مفرد است ولى مراد از آن جنس است. بنابراين شامل تمامى ماههاى حرام مى شود.

6 _ هتك حرمت علامت هاى ويژه قربانى حج ، حرام و گناه است .

و لاتحلوا . .. و لاالقلئد

بنابر اينكه مراد از {قلائد}، خود علامت باشد، نه حيوان داراى علامت.

28 _ حرمت تجاوز و تعدى ، حتى به دشمنان

و لايجرمنكم شنئان قوم ان صدوكم . .. ان تعتدوا

39 _ حرمت تعاون و همكارى در گناه و تجاوز

و لاتعاونوا على الاثم و العدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 3،6،7،8،13،14

3 _ حرمت استفاده از حيوانى كه در اثر خفگى ، زده شدن ، پرت

شدن و شاخ خوردن بميرد .

حرمت . .. و المنخنقة و الموقوذة و المتردية و النطيحة

مراد از عناوين ياد شده اين است كه حيوان بر اثر آنها بميرد، نه اينكه _ به مجرد پرت شدن از بلندى، استفاده از آن حرام باشد. دليل اين معنا جمله استثنائيه {الا ما ذكيتم} است.

6 _ حرمت استفاده از حيوانى كه بر آستان بت ها ذبح شود ، هر چند نام غير خدا بر او برده نشود .

حرمت . .. و ما ذبح على النصب

چون عنوان {ما ذبح . ..} عنوان مستقلى است در مقابل {ما اهل ...}، معلوم مى شود كه ذبح حيوان براى تقرب به بتها، اگر چه نام غير خدا بر آن برده نشود، حرام است.

7 _ حرمت تعيين سهام گوشت حيوان ، به وسيله تير هاى قمار

حرمت . .. و إن تستقسموا بالازلم

{ازلام} تيرهاى مخصوصى بوده كه براى قمار از آن استفاده مى كردند. و استقسام چهارپايان به وسيله {ازلام}، به معناى سهم بندى آنها با تيرهاى مخصوص است.

8 _ حرمت استفاده از گوشتى كه به وسيله تير هاى قمار سهم بندى شود .

حرمت . .. و إن تستقسموا بالازلم

چون آيه شريفه درباره حيواناتى است كه بهره گيرى از آنها حرام است، به نظر مى رسد علاوه بر حرمت سهم بندى به وسيله تيرهاى قمار، دلالت بر تحريم استفاده از گوشتى كه آن گونه تقسيم شده نيز داشته باشد.

13 _ قمار ، حرم و ارتكاب آن ، موجب فسق است .

حرمت عليكم . .. و إن تستقسموا بالازلم ذلكم فسق

14 _ حرمت تصرف در اموالى كه به وسيله قمار به دست آيد .

و إن تستقسموا

بالازلم

به نظر مى رسد نه تيرهاى قمار خصوصيتى در تحريم داشته باشد و نه حيوان و گوشت آن داراى ويژگى خاص است. بنابراين اموال به دست آمده از هر نوع قمارى حرام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 5،25،33،35

5 _ خوردن خبائث ، حرام است .

احل لكم الطيبت

25 _ نبردن نام خدا به هنگام فرستادن سگ براى شكار ، موجب حرمت حيوان صيد شده خواهد شد .

و اذكروا اسم اللّه عليه

بنابر اينكه دستور تسميه (بردن نام خدا)، بيان شرط حليت باشد نه يك حكم تكليفى. برداشت فوق را روايت منقول از امام صادق(ع) تأييد مى كند: ... اذا صاد و قد سمى فليأكل و ان صاد و لم يسم فلايأكل و هذا {مما علمتم من الجوارح مكلبين}.

_______________________________

كافى، ج 6، ص 206، ح 16; نورالثقلين، ج 1، ص 592، ح 44; تهذيب، ج 9، ص 25، ح 100.

33 _ حرمت صيد كشته شده به وسيله حيوانى غير از سگ تعليم ديده

و ما علمتم من الجوارح مكلبين . .. فكلوا مما امسكن عليكم

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از صيد به وسيله پرندگان شكارى، سگ و يوزپلنگ فرمود: لاتأكل صيد شىء من هذه الا ما ذكيتموه الا الكلب المكلب . .. .

_______________________________

كافى، ج 6، ص 204، ح 9; نورالثقلين، ج 1، ص 592، ح 47.

35 _ حرمت صيد سگى كه خودسرانه شكار كرده است .

و ما علمتم من الجوارح مكلبين . .. فكلوا مما امسكن عليكم

از امام صادق(ع) روايت شده كه در پاسخ سؤال از حليت صيد سگى كه خودسرانه شكار كرده فرمود: لا.

_______________________________

كافى، ج 6، ص

205، ح 16; نورالثقلين، ج 1، ص 592، ح 44.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 13،14،16،27،38

13 _ حرمت ازدواج با زنان غير عفيف ( زناكار و . . . ) ، چه مسلمان باشند و چه از اهل كتاب .

و المحصنت من المؤمنت و المحصنت من الذين اوتوا الكتب من قبلكم

14 _ حرمت ازدواج با كنيزان مسلمان و كنيزان اهل كتاب *

احل . .. و المحصنت و المحصنت من الذين اوتوا الكتب من قبلكم

بنابر اينكه مراد از {المحصنت} در آيه مورد بحث، زنان آزاده باشند. گفتنى است كه ازدواج با كنيزانى كه مسلمان هستند، با شرايطى كه در آيه 25 سوره نساء گذشت، تجويز شده است.

16 _ ازدواج زنان مسلمان با اهل كتاب جايز نيست . *

احل لكم . .. و المحصنت من الذين اوتوا الكتب

خداوند در مورد طعام، تصريح به مبادله طرفينى كرد، ولى در مورد ازدواج تنها زن گرفتن از اهل كتاب را تجويز نمود، از اين مقابله به دست مى آيد كه زنان مسلمان حق ندارند به همسرى اهل كتاب در آيند.

27 _ حرمت روابط جنسى آشكار و مخفيانه مردان و زنان

محصنين غير مسفحين و لا متخذى اخدان

گفته شده مراد از {سفاح} زناى آشكار و {اتخاذ اخدان} زناى مخفيانه است. در برداشت فوق {محصنين} حال براى فاعل {ءاتيتموهن} گرفته شده است ; يعنى پرداخت اجرت به زنان بايد به قصد ازدواج با آنان باشد، نه براى زنا و روابط نامشروع.

38 _ جواز استفاده از غذا هاى اهل كتاب مگر ذبايح آنان

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم

از امام صادق(ع) روايت شده

كه در رد كسى كه براى حليت ذبيحه اهل كتاب به آيه فوق تمسك كرد فرمود: كان ابى يقول: انما هو الحبوب و اشباهها.

_______________________________

كافى، ج 6، ص 240، ح 10; نورالثقلين، ج 1، ص 593، ح 48.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 8 - 9

9 _ بى عدالتى حتى در مورد دشمنان ، ناپسند و حرام است .

و لايجر منكم شنئان قوم على الا تعدلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 3

3 _ حرمت كشتن نابحق بر بنى اسرائيل

كتبنا على بنى اسرءيل انه من قتل نفساً بغير نفس . .. فكانما قتل الناس جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 38 - 3

3 _ حرمت سرقت و ربودن اموال ديگران

و السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما

تعيين حد براى سرقت، ستم شمردن آن و ترغيب به توبه در آيه بعد، حكايت از حرمت شديد آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 9

9 _ رشوه خوارى ، حرامى ننگ آور

اكلون للسحت

{سحت} حرامى است كه مايه ننگ مرتكب آن مى شود (مفردات راغب. ) و به قرينه {لاتشتروا بايتى ثمناً قليلا}، در آيات بعد، مى توان گفت كه مراد از آن رشوه خوارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 35،44

35 _ حرمت سوداگرى با آيات الهى و احكام دين

و لاتشتروا بايتى ثمناً قليلا

44 _ قانونگذارى ، جز بر پايه مقررات

و مفاهيم الهى ، حرام و كفر است .

و من لم يحكم بما أنزل اللّه فأولئك هم الكفرون

جمله {و من لم يحكم . ..} علاوه بر مسأله قضاوت مى تواند شامل هر نوع دستور و قانونى بشود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 6،10

6 _ حرمت پيروى و تأثيرپذيرى از تمايلات نفسانى ديگران در حكم و قضاوت

و إن احكم بينهم بما أنزل اللّه و لاتتبع اهواءهم

10 _ دست شستن از تعاليم قرآن _ حتى اندكى از آن _ ، حرام و نشانه پيروى از انديشه هاى هواپرستان

و لاتتبع اهواءهم و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما أنزل اللّه إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 2،8

2 _ حرمت ايجاد روابط دوستى با يهود و نصارا

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء

در برداشت فوق {ولى} به معناى دوست كه يكى از معانى آن است، گرفته شده است.

8 _ پايبند نبودن يهود و نصارا به تعهدات خويش نسبت به مسلمانان ، فلسفه حرمت ايجاد روابط با آنان

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 57 - 4

4 _ بى احترامى برخى اهل كتاب به مقدسات اسلام ، دليل تحريم ايجاد رابطه ولايى و دوستى با آنان

لاتتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزواً و لعباً من الذين اوتوا الكتب . .. أولياء

هدف از تبيين {الذين} با جمله {اتخذوا . ..}، بيان علت تحريم ايجاد روابط دوستى با اهل كتاب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 4،5،7

4 _ حرمت ايجاد روابط دوستى با كسانى كه نماز و اذان را بازيچه مى پندارند و آن را به تمسخر مى گيرند .

لاتتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزواً و لعباً . .. و إذا ناديتم إلى الصّلوة

5 _ تمسخر برخى اهل كتاب نسبت به نماز و اذان ، دليل تحريم روابط دوستى با آنان

لاتتخذوا الذين . .. و إذا ناديتم إلى الصّلوة اتخذوها هزواً و لعباً

7 _ حرمت ايجاد روابط دوستى با كسانى كه حتى برخى از احكام و شعاير دين را به بازى گرفته و مورد تمسخر قرار مى دهند . *

لاتتخذوا الذين . .. و إذا ناديتم إلى الصّلوة اتخذوها هزواً و لعباً

تحريم دوستى با استهزا كنندگان نماز پس از تحريم دوستى با استهزاكنندگان دين، مى تواند گوياى اين نكته باشد كه تمسخر هر يك از احكام اسلام، مصداق استهزاى دين است و همان حكم (حرمت ايجاد روابط) را در پى خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 77 - 3

3 _ غلو در دين ( آميختن معارف الهى به گزافه هايى باطل ) امرى نكوهيده و حرام

لاتغلوا فى دينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 5

5 _ حرمت دوستى با كافران و پذيرش ولايت آنان

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا لبئس ما قدمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 14،15،16،17،18

14 _ هر نوشيدنى مستى آور ، خمر است و حرام

انما الخمر . .. من عمل

الشيطن فاجتنبوه

از امام باقر(ع) درباره {خمر} در آيه فوق روايت شده: فكل مسكر من الشراب خمر اذا اخمر فهو حرام . .. .

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 180; نورالثقلين، ج 1، ص 668، ح 342.

15 _ بازى داراى برد و باخت ( حتى با چيزهايى مثل استخوان و گردو ) ، قمار شمرده مى شود و حرام است .

يايها الذين ءامنوا انما الخمر و الميسر . .. رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

از رسول خدا(ص) در پاسخ سؤال از معناى {ميسر} در آيه فوق روايت شده: كلما تقومر به حتى الكعاب و الجوز . .. .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 123، ح 2; نورالثقلين، ج 1، ص 668، ح 340.

16 _ لزوم پرهيز از حيوانات قربانى شده براى بتها

و الانصاب . .. رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

از رسول خدا(ص) در پاسخ سؤال از معنى انصاب در آيه فوق روايت شده: ما ذبحوا لآلتهم . .. .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 123، ح 2; نورالثقلين، ج 1، ص 668، ح 340.

17 _ حرمت تقسيم اشيا به وسيله تير هاى قمار ، كه نوعى قرعه كشى در عصر جاهليت بوده است .

و الازلم رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

از رسول خدا(ص) در پاسخ سؤال از معنى {ازلام} در آيه فوق روايت شده: قد احهم التى يستقسمون بها.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 123، ح 2; نورالثقلين، ج 1، ص 668، ح 340.

18 _ بازى با شطرنج و نرد ، قمار و حرام است .

و الميسر . .. رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

از امام باقر(ع) روايت شده: الشطرنج و النرد ميسر.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 341، ح 186; تفسير برهان، ج 1، ص 498،

ح 9 و 10.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 2

2 _ حرمت كشتن شكار در حرم (حرم مكه)

لاتقتلوا الصيد و انتم حرم

برخى بر آنند كه "حرم" جمع حرام به كسانى گفته مى شود كه داخل در حرم مكه هستند. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 96 - 7،8

7 _ حرمت صيد شكار هاى خشكى براى محرم

و حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرماً

برداشت فوق بر اين مبناست كه {صيد} به معناى مصدرى باشد در اين فرض مراد از {صيد البر}، {صيد حيوان البر} خواهد بود.

8 _ حرمت خوردن شكار صحرايى در حال احرام هر چند شخص محرم آن را شكار نكند .

احل لكم صيد البحر و طعامه . .. و حرم عليكم صيد البر

در برداشت فوق كلمه {صيد} به معناى اسم مفعول _ حيوان شكار شده _ گرفته شده است. و اين معنا اعم از اين است كه خود محرم و يا شخص ديگرى آن حيوان را شكار كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 97 - 21

21 _ ممنوعيت ورود مشركان به خانه خدا ، سبب نامگذارى آن به بيت اللّه الحرام

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام

از امام صادق(ع) نقل شده كه در پاسخ سؤال از سبب نامگذارى خانه خدا به بيت اللّه الحرام فرمود: لانه حرم على المشركين ان يدخلوه.

_______________________________

علل الشرايع، ص 398، ح 1، ب 139; نورالثقلين، ج 1، ص 680، ح 401.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده

- 5 - 103 - 11

11 _ محروم نمودن خويش و يا ديگران از حلال هاى الهى به نام دين و ديندارى ، حرام و ناپسند است .

ما جعل اللّه من بحيرة . .. و لكن الذين كفروا يفترون على اللّه الكذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 12

12 _ ارتكاب امورى كه خداوند نهى كرده، حرام است.

و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه

توبيخ بر توجه نكردن به نواهى خداوند، بيانگر اين است كه نواهى خداوند لازم الاجتناب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 13،15

13 _ شيطان در صدد است حكم حرمت حضور در مجلس ياوه گويان مغالطه گر درباره دين فراموش شود.

و إما ينسينك الشيطن

نون {ينسينك} زايده در {اما}، كه براى تأكيد مى باشد، بيانگر اين است كه شيطان در صدد به فراموشى كشاندن انسان در اين گونه موارد است.

15 _ همنشينى و مجالست با مغالطه گران و ياوه گويان و جدل كنندگان در مورد قرآن و آيات الهى حرام است.

الذين يخوضون فى ءايتنا . .. فلاتقعد بعد الذكرى مع القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 108 - 4

4 _ دشنام به كافران و مقدسات آنها، در صورتى كه موجب عكس العمل متقابل آنان گردد، حرام است. *

و لاتسبوا . .. فيسبوا الله عدوا بغير علم

در صورتى كه جمله {فيسبوا . ..} علت نهى باشد، نه حكمت آن، حرمت دشنام به كافران و مقدسات آنها به مواردى محدود است كه عكس العمل متقابل

مشركان را در پى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 1،4

1 _ خوردن ذبيحه اى كه نام خدا بر آن برده نشده، حرام است.

و لا تأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه

4 _ خوردن ميته حرام است.

و لا تأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه

از موارد و مصاديق مسلم براى {ما لم يذكر اسم الله}، حيوانى است كه خود مرده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 8

8 _ تحريم خودسرانه روزيهاى الهى (زهد نامشروع) حرام و افترا به خداوند است.

قد خسر الذين . .. و حرموا ما رزقهم الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 14

14 _ اسراف (زياده روى در مصرف يا انفاق) كارى حرام و نكوهيده است.

و لاتسرفوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 6،10،11

6 _ خوردن گوشت مردار، خوك، خون و حيوانى كه هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده، حرام است.

إلا أن يكون ميتة أو دما مسفوحا أو لحم خنزير فإنه رجس أو فسقا أهل لغير اللّه به

10 _ آلودگى و پليدى گوشت مردار و خوك و خون، فلسفه تحريم آنها از سوى خداوند است.

إلا أن يكون . .. فإنه رجس

مرجع ضمير {إنه} مى تواند مجموعه آنچه در آيه ذكر شده، باشد. برداشت فوق بنابر اين اساس است.

11 _ حرمت خوردن هر چيز آلوده كثيف و پليد

إلا أن يكون . .. فإنه رجس

با توجه به اينكه {رجس}

به عنوان ملاك و تعليل حرمت موارد مذكور در آيه آورده شده، قابل تعميم به همه مواردى است كه رجس بودن آن ثابت شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 4

4 _ تصديق كردن و همگام شدن با شهادت دهندگان نابحق، حرام است.

فإن شهدوا فلا تشهد معهم و لا تتبع أهواء الذين كذبوا بأيتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 7،10،13،20،21،22،23

7 _ شريك براى خدا پنداشتن از محرمات الهى است.

ألا تشركوا به شيئا

{أن} در {ألا تشركوا} تفسيريه و {لا} ناهيه است.

10 _ نيكى به پدر و مادر از واجبات و ترك آن از محرمات الهى است.

أتل ما حرم ربكم عليكم . .. و بالولدين إحسنا

{احساناً} مصدر و مفعول مطلقى است جانشين فعل ; يعنى: {أحسنوا بالوالدين إحساناً}. گفتنى است كه جمله {ءاتل ما حرم ...} بيانگر اين است كه فرازهاى بعد در صدد تبيين محرمات است، در حالى كه جمله {بالوالدين إحساناً} حاكى از وجوب احسان است. بنابراين بايد گفت جمله مذكور دلالت بر حرمت ترك احسان نيز دارد و به اصطلاح اصوليان امر در اينجا مقتضى نهى از ضد عامش است.

13 _ كشتن فرزند، حتى به سبب فقر و تهيدستى، از محرمات الهى است.

و لاتقتلوا أولدكم من إملق

{إملاق} به معناى نيازمند شدن و {من} تعليليه است.

20 _ كردارهاى شنيع، چه آشكارا انجام گيرد و چه مخفيانه، حرام است.

و لاتقربوا الفوحش ما ظهر منها و ما بطن

تقسيم كارهاى شنيع به {ماظهر منها و ما بطن} مى تواند ناظر به چگونه انجام شدن كار زشت باشد.

يعنى فاحشه اى مانند زنا كه هم مى تواند مخفى انجام گيرد و هم مى تواند علنى، ارتكاب آن در هر صورت حرام است.

21 _ هر دو قسم از كردارهاى زشت (صنفى كه معمولا مخفيانه انجام مى گيرد و صنفى كه بناى مردم بر مخفى انجام دادن آن نيست)، از محرمات الهى است.

لاتقربوا الفوحش ما ظهر منها و ما بطن

برداشت فوق بر اين اساس است كه تقسيم {فواحش} به {ما ظهر منها و ما بطن} به اعتبار همه كارهاى شنيع باشد. يعنى كردارهاى زشت بر دو قسم است: صنفى كه معمولا مخفيانه انجام مى گيرد، مانند زنا، و صنفى كه بناى مردم بر مخفى كردن آن نيست، مانند برخى از ظلمها، و هر دو صنف از محرمات است.

22 _ انجام كارهاى زشت به صورت علنى داراى شناعت و حرمتى شديدتر نسبت به انجام آنها به صورت مخفيانه

لاتقربوا الفوحش ما ظهر منها و ما بطن

تقديم {ما ظهر} بر {ما بطن} مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

23 _ كشتن انسانها به ناحق از محرمات الهى است.

و لاتقتلوا النفس التى حرم الله إلا بالحق

{بالحق} صفت براى مفعول مطلق محذوف، يعنى {قتلا}، و {با} در آن به معناى ملابست است; يعنى: { لاتقتلوا النفس إلا قتلا متلبسا بالحق}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 1،8،15،19

1 _ هرگونه تصرف عدوانى در داراييهاى يتيمان و تجاوز به آن حرام است.

و لاتقربوا مال اليتيم

بيان حرمت تصرف در اموال يتيمان با به كارگيرى فعل {لاتقربوا} (نزديك نشويد)، اشاره به جهاتى دارد; از جمله تصريح و تأكيد بر اين كه هر نوع و

مصداقى از تصرف در مال يتيم، ممنوع است.

8 _ بى عدالتى و كمفروشى در معاملات از محرمات الهى است.

أتل ما حرم ربكم . .. و أوفوا الكيل و الميزان بالقسط

جمله {أوفوا . ..} به دليل {ما حرم ربكم}، بيانگر مصداقى از محرمات الهى است، بنابراين علاوه بر وجوب عدالت در مبادلات، حكايت از حرمت بى عدالتى و كمفروشى نيز دارد.

15 _ بى عدالتى در سخن گفتن از محرمات الهى است.

تعالوا أتل ما حرم ربكم . .. و إذا قلتم فاعدلوا

19 _ نقض پيمانهاى الهى از محرمات دين

أتل ما حرم ربكم . .. و بعهدالله أوفوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 31 - 5،6

5 _ اسراف و زياده روى در بهره گيرى از خوردنيها و آشاميدنيها، امرى حرام براى تمامى انسانها

كلوا و اشربوا و لاتسرفوا

6 _ حرمت اسراف در بهره گيرى از زينتها

خذوا زينتكم . .. و لاتسرفوا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {و لاتسرفوا}، علاوه بر {كلوا و اشربوا}، ناظر به جمله {خذوا زينتكم} نيز باشد. ذيل آيه (إنه ...) اين احتمال را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 33 - 1،2،4،5،6،15،18،20

1 _ خداوند كردارهاى زشت و شنيع و رفتارهاى نكوهيده و ستمگرى را تحريم كرده است.

قل إنما حرم ربى الفوحش ما ظهر منها و ما بطن و الإثم و البغى بغير الحق

{فواحش} جمع فاحشة و به معناى كارهاى شنيع (همانند زنا، لواط و . .. ) است و {إثم} به كردارهاى نكوهيده (همانند ميگسارى و ... ) گفته مى شود. (برگرفته از مجمع

البيان).

2 _ هر كردار زشت، چه مخفيانه انجام گيرد و چه آشكارا و علنى، حرام است.

إنما حرم ربى الفوحش ما ظهر منها و ما بطن

تقسيم كارهاى شنيع به دو قسم آشكار و غير آشكار مى تواند ناظر به چگونه انجام شدن آن باشد. يعنى عملى زشت همانند زنا، چه مخفى انجام گيرد و چه آشكارا، حرام است. و نيز مى تواند اين تقسيم ناظر به مجموعه كردارهاى شنيع باشد ; يعنى كردارهاى زشت دو صنف است: صنفى كه معمولاً مخفى انجام مى گيرد، همانند دزدى و زنا، و صنفى كه بناى مردمان بر مخفى كردن آن نيست، همانند برخى از ظلمها.

4 _ رفتار و كردار بازدارنده از خير و ثواب، از محرمات الهى است.

إنما حرم ربى . .. الإثم

كلمه {الإثم} به معناى افعالى است كه مايه تأخير در رسيدن به ثواب مى شود. (مفردات راغب).

5 _ تلاش براى تسلط ناروا بر مردم، از محرمات الهى است.

إنما حرم ربى . .. و البغى بغير الحق

از معانى {بغى} سلطه جويى است ; در اين صورت {بغير الحق} احترازى خواهد بود.

6 _ پندار وجود شريك براى خداوند و افتراى بر او از محرمات الهى است.

أن تشركوا بالله ما لم ينزل به سلطنا و أن تقولوا على الله ما لا تعلمون

15 _ فتوا و نسبت دادن حكمى به خداوند بدون علم به صدورش از ناحيه او، حرام است.

إنما حرم . .. و أن تقولوا على الله ما لا تعلمون

18 _ عن أبى الحسن(ع): . .. قول الله تبارك و تعالى: {قل إنما حرم ربى الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الأثم و البغى بغير الحق ... }

اما قوله: {و ما بطن} يعنى ما نكح من الآباء فإن الناس كانوا قبل أن يبعث النبى(ص) إذا كان للرجل زوجة و مات عنها تزوجها إبنه من بعده إذا لم تكن أمه فحرم الله ذلك و اما {الإثم} فإنها الخمرة بعينها ... و اما قوله: {البغى} فهو الزنا سرّا ... .

از امام كاظم(ع) درباره {ما بطن} در آيه {قل إنما حرم ربى الفواحش . .. } روايت شده است: يعنى ازدواج با همسر پدر ; زيرا قبل از بعثت رسول خدا(ص) شخصى كه از دنيا مى رفت اگر همسرى از او باقى مى ماند، پسر متوفى او را اگر مادرش نبود به همسرى برمى گزيد خداوند، اين ازدواج را تحريم فرمود. اما {اث__م} ه___مان شراب است ... و اما {بغى} همان زناى پنهانى است ... .

20 _ عن محمّد بن منصور قال: سألت عبدا صالحا عن قول الله عز و جل: {قل إنما حرم ربى الفواحش ما ظهر منها و ما بطن} قال: ان القرآن له ظهر و بطن فجميع ما حرم الله فى القرآن هو الظاهر و الباطن من ذلك ائمة الجور . .. .

محمّد بن منصور گويد: از امام كاظم(ع) درباره آيه {قل انما حرم . .. } سؤال كردم فرمود: قرآن، داراى ظاهر و باطن است ; آنچه را خداوند در قرآن تحريم كرده فاحشه آشكار و باطن آن، اطاعت از پيشوايان ستمگر است ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 56 - 1

1 _ حرمت فسادگرى در زمين

و لاتفسدوا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف

- 7 - 74 - 17

17 _ فسادانگيزى و فسادگرى در زمين ، امرى حرام و بسيار ناپسند

و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

{لا تعثوا} خود به معناى {فساد نكنيد} است. بنابراين {مفسدين} حال مؤكد خواهد بود و همان نهى را تأكيد مى كند. لذا جمله {لا تعثوا ... } دلالت بر شدت ناپسندى و حرمت فسادانگيزى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 80 - 5

5 _ لواط ، كردارى حرام و بسيار زشت است .

أتأتون الفحشة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 25

25 _ كمفروشى و كم مقدار و كم ارزش جلوه دادن اجناس مردم ، حرام و از مصاديق فسادانگيزى در زمين است .

فأوفوا الكيل و الميزان و لا تبخسوا الناس أشياءهم و لا تفسدوا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 17

17 _ هر چيز طيب و پاكيزه ، حلال و هر چيز خبيث و ناپاك ، حرام است .

و يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 13،16

13 _ انتساب امورى ناحق به خداوند ، امرى نكوهيده و حرام

أن لا يقولوا على اللّه إلا الحق

16 _ يهوديان ، آگاه به حرمت انتساب امور ناحق به خداوند بودند .

و درسوا ما فيه

هدف از بيان اين حقيقت كه يهوديان، تورات را همواره مى خواندند، رساندن اين معناست كه آنان به محتواى تورات آگاهى كامل داشتند.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 15 - 4

4 _ حرمت پشت كردن به دشمن و فرار از ميدان جنگ

فلاتولوهم الأدبار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 20 - 5

5 _ حرمت روى برتافتن از حكم رسول خدا در نبرد با دشمنان دين

أطيعوا اللّه و رسوله و لا تولوا عنه و أنتم تسمعون

با توجه به اينكه آيات پيشين اين بخش از سوره درباره جنگ و مبارزه با دشمنان دين است، مصداق مورد نظر از جمله {أطيعوا} و {لاتولوا عنه} روى برتافتن از فرمانهاى آن حضرت در مبارزه و نبرد با دشمنان دين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 27 - 1

1 _ خيانت به خدا و پيامبر ( ص ) ، حرام و به دور از شأن اهل ايمان

يأيها الذين ءامنوا لاتخونوا اللّه و الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 1،2

1 _ گرفتن اسير در ميدان نبرد ، پيش از غلبه بر دشمن و سركوبى كامل او ، امرى بس ناروا و حرام است .

ما كان لنبى أن يكون له أسرى حتى يثخن فى الأرض

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مفعول {يثخن} كلمه اى همانند {العدو} باشد كه به قرينه مقام حذف شده است و {ال} در {الأرض} نيز جانشين مضاف إليه باشد، يعنى أرض المعركه (منطقه جنگ). گفتنى است كه اثخان عدو، چنانچه در لسان العرب آمده، به معناى غلبه بر دشمن با كشتار وسيع آنان است. بنابراين جمله {ما كان ...

} بيانگر اين معناست كه اسير گرفتن از دشمن پيش از غلبه بر او جايز نيست.

2 _ حرمت گرفتن اسير پيش از غلبه بر دشمن ، سنت تمام انبياى الهى و حكمى لازم الاجرا درتمام اديان آسمانى

ما كان لنبى أن يكون له أسرى حتى يثخن فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 69 - 7

7 _ حرمت گرفتن اسير ، موجب حرمت گرفتن فديه از آنان و تصرف در فديه ها نخواهد شد .

ما كان لنبى أن يكون له أسرى . .. فلكوا مما غنمتم حللا طيبا

بيان اباحه غنايم و فديه هاى اسيران، پس از بيان حرمت اسير گرفتن در شرايطى ويژه، بيانگر اين است كه حرمت اسير گرفتن مانع حليت فديه از آنان نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 1

1 _ صدور بيانيه برائت از مشركان ( تحريم روابط مسلمانان با آنان ) از سوى خدا و پيامبر ( ص ) و دستور ابلاغ آن به عموم مردم حاضر در مراسم حج

و أذن من اللّه و رسوله إلى الناس . .. أن اللّه برىء من المشركين و رسوله

{برىء} از {برائت} است و {برائت} به معنان فاصله گرفتن و جدا شدن مى باشد. اعلام برائت خدا و رسول از مشركان دستورى است به مسلمانان كه روابط و پيوندهاى خود را با مشركان بگسلند و _ به اصطلاح _ آنان را تحريم كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 3،14

3 _ جنگ ، سلب كردن

امنيت دشمن و ممانعت از سير و سياحت آنان در ماه هاى حرام ، ممنوع است .

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا

14 _ قرار دادن هر شرطى براى آزادى اسيران و رفع حصر از محاصره شدگان به دست قواى اسلام ، غير از شرط پذيرش اسلام ، ممنوع است .

فإن تابوا . .. فخلّوا سبيلهم

آيه شريفه در مقام بيان شرايط آزادى اسيران و رفع حصر از محاصره شدگان است و چون هيچ شرطى جز توبه و اقامه نماز و پرداخت زكات (كه همان توبه عملى است) بيان نفرمود، مى تواند بيانگر ممنوعيت شرط ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 6

6 _ تعرض به كفار و سلب امنيت از آنان در اماكن سكونتشان ، جايز نيست .

فأجره حتى يسمع كلم اللّه ثم أبلغه مأمنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 4

4 _ جنگيدن با كفار محارب ، پس از گرويدن آنان به اسلام ، ممنوع است .

فإن تابوا . .. فإخونكم فى الدين

جمله {فإخونكم فى الدين} اشاره به اين معنا دارد كه: كفار محارب با گرويدن به اسلام، برادران دينى مسلمانان محسوب شده و از آن پس، جنگيدن با آنان حرام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 16 - 9

9 _ حرمت برقرار كردن روابط پنهانى با بيگانگان و در ميان نهادن اسرار مسلمانان با آنان

أم حسبتم أن تتركوا و لما يعلم اللّه الذين . .. لم يتخذوا من دون اللّه و لا رسوله

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 2

2 _ وانهادن امور مساجد به شرك پيشگان ، ممنوع است .

ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 23 - 1،3

1 _ حرمت ايجاد پيوند دوستى با كافران و دشمنان دين

يأيها الذين ءامنوا لا تتخذوا . .. أولياء إن استحبوا الكفر على الإيمن

3 _ ايجاد پيوند موالات و دوستى با خويشاوندان كافر _ هر چند پدر يا برادر باشند _ حرام است .

يأيها الذين ءامنوا لا تتخذوا ءاباءكم و إخونكم أولياء إن استحبوا الكفر على الإيمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 6،9،12

6 _ تصاحب اموال مردم با اسباب غير مشروع ، حرام است .

إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

9 _ حرمت ثروت اندوزى و انفاق نكردن آن در راه خدا

و الذين يكنزون الذهب و الفضة . .. فبشرهم بعذاب أليم

12 _ انباشتن و نهان كردن ثروت و محروم ساختن جامعه از منافع آن ، حرام و داراى عقوبتى است دردناك .

و الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فى سبيل اللّه فبشرهم بعذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 6

6 _ بازيچه قرار دادن ارزش هاى دينى ، حرام است .

ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب قل أباللّه و ءايته و رسوله كنتم تستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 -

9

9 _ نماز گزاردن بر جنازه منافقان و حضور يافتن بر قبر آنان ، حرام است .

و لاتصل على أحد منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 2

2 _ حرمت انجام هر گونه عملى كه مايه تأييد كفر و نفاق و تقويت كافران و منافقان محارب و زمينه زيان و تفرقه مؤمنان باشد .

و الذين اتخذوا مسجداً . .. لا تقم فيه أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 2

2 _ استغفار براى مشرك ، هر چند از خويشاوندان باشد ، ممنوع و حرام است .

ما كان للنبى . .. أن يستغفروا للمشركين و لو كانوا أولى قربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 5

5 _ پرستش غير خدا ، حرام است .

و يعبدون من دون اللّه

آيه شريفه در مقام نكوهش مشركان به خاطر پرستش غير خداست و نكوهش خداوند، بيانگر حرمت آن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 59 - 4

4 _ هيچ كس ، بى اذن خداوند حق تحريم رزق او ، بر خود يا بر ديگران را ندارد .

قل أرءيتم ما أنزل اللّه لكم من رزق فجعلتم منه حراماً و حللا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 18 - 2

2_ حرمت بدعت گذارى در دين و انتساب امرى خود بافته و دروغين به خداوند

و من أظلم ممن افترى على الله كذبًا

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 85 - 7،8

7_ فسادانگيزى و فسادگرى ، امرى حرام و بسيار ناپسند است .

و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

{مفسدين} حال مؤكد است و همان نهى {لاتعثوا=لاتفسدوا} را تأكيد مى كند.

8_ كم فروشى و بى مقدار و كم ارزش جلوه دادن اجناس مردم ، حرام و از مصداق هاى فسادانگيزى در زمين است .

أوفوا المكيال و الميزان . .. و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 1

1_ تمايل به ستمگران و اتكاى بر آنان ، حرام و گناهى بزرگ است .

و لاتركنوا إلى الذين ظلموا

{الركون إلى شىء}; يعنى ، گرايش پيدا كردن به چيزى و اعتماد كردن بر آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 13

13_ حرمت رفاقت و آميزش جنسى با زنان شوهردار

قالت هيت لك قال معاذ الله

استعاذه و پناه آوردن به خدا ، در موردى است كه متعلق آن، گناه و امرى شرّآفرين باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 5

5_ حرمت روابط جنسى با زنان شوهردار

قال رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 20 - 4

4_ حرمت شكستن پيمان ها و عهد ها ( پيمانهايى كه خدا با انسان دارد ، پيمانهايى كه آدمى با خدا دارد و پيمانهايى كه انسان ها با يكديگر دارند )

و لاينقضون الميث_ق

{ميثاق} به معناى عهد و پيمان است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 25 - 2،3،6

2_ حرمت شكستن عهد ها و پيمانهايى كه خداوند برعهده انسان ها قرار داده است .

والذين ينقضون عهد الله . .. أُول_ئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار

3_ حرمت شكستن پيمانهايى كه آدميان با خدا دارند .

و الذين ينقضون عهد الله

6_ فسادگرى در زمين از محرمات الهى است .

والذين . .. يفسدون فى الأرض أُول_ئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 67 - 12

12- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : . . . قد أنزل الله . . . { و من ثمرات النخيل و الأعناب تتّخذون منه سكراً و رزقاً حسناً } فكان المسلمون بذلك ثمّ أنزل الله آية التحريم ه_ذه الأية : { إنما الخمر و الميسر و الأنصاب . . . فاجتنبوه . . . } فه_ذه آية التحريم ، و هى نسخت الأية الأخرى

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود:. .. به تخقيق خداوند نازل فرمود:... {و من ثمرات النخيل و الأعناب تتّخذون منه سكراً و رزقاً حسناً} پس مسلمان هم به همين گونه ( گرفتن شراب و خوردن آن ) عمل مى كردند; سپس خداوند آيه تحريم شراب را كه اين آيه باشد {إنما الخمر و الميسر و الأنصاب ... فاجتنبوه ...} نازل فرمود ... پس اين آيه تحريم است و اين آيه، آيه ديگر را نسخ كرده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 91 - 3

3- شكستن

سوگند به خدا پس از تحكيم آن ، حرام است .

و لاتنقضوا الأيم_ن بعد توكيدها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 6،7

6- نقض عهد و پيمان با ديگران ، هر چند سود فراوان داشته باشد ، حرام است .

و لاتكونوا . .. تتّخذون أيم_نكم دخلاً بينكم أن تكون أُمّة هى أربى من أُمّة

7- شكستن پيمان با گروهى به خاطر پيمان بستن با گروهى نيرومندتر ، حرام و به دور از خرد است .

و لاتكونوا . .. تتّخذون أيم_نكم دخلاً بينكم أن تكون أُمّة هى أربى من أُمّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 1،6

1- وسيله قرار دادن سوگند در پيشبرد مقاصد فريبكارانه ، حرام است .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً بينكم

6- حرمت فراهم آوردن زمينه بى اعتقادى مردم نسبت به دين و ارزش هاى دينى

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً بينكم فتزلّ قدم بعد ثبوتها و تذوقوا السوء

برداشت فوق، به خاطر اين نكته است كه نهى از {حنث قسم} از آن جهت صورت گرفته كه سبب سست شدن عقيده ديگران مى شود و در ذيل آيه شريفه، اين عمل {صد عن سبيل الله} و داراى {عذاب عظيم} شناخته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 116 - 1،2

1- نسبت دادن برداشت هاى شخصى ، بى اساس و دروغين خود به دين ، حرام و ممنوع است .

و لاتقولوا لما تصف ألسنتكم الكذب ه_ذا حل_ل و ه_ذا حرام

2- حلال يا حرام شمردن امور بدون دليل قطعى شرعى ، مورد نهى

خدا و حرام است .

و لاتقولوا . .. ه_ذا حل_ل و ه_ذا حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 14

14- هرگونه پرخاش و اهانت به پدر و مادر ، حتى در حد گفتن { أُفّ } ، ممنوع است .

فلاتقل لهما أُفّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 10

10- تبذير ( مصرف بيجا و ريخت و پاش ) حرام و مورد نهى خداوند است .

و لاتبذّر تبذيرًا

اهل لغت در فرق بين {اسراف} و {تبذير} آورده اند كه: {تبذير} به معناى {مصرف مال در جايى است كه سزاوار نباشد} (فروق اللغة).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 31 - 1،4

1- كشتن فرزند ، از بيم تنگدستى و فقر ، ممنوع و حرام است .

و لاتقتلوا أول_دكم خشية إمل_ق

4- كشتن فرزند ، به گمان ر ها ساختن وى از مبتلا شدن به فقر و سرنوشتى سخت و فلاكت بار ، ممنوع و حرام است .

و لاتقتلوا أول_دكم خشية إمل_ق

برداشت فوق، بنابراين است كه مراد از {إملاق} بيم پدر و مادر، از تهى دست شدن خود و فرزندانشان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 32 - 1

1- زنا ، ممنوع و حرام است .

و لاتقربوا الزنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 1،10

1- كشتن انسان هاى بى گناه و بى تقصير ، ممنوع و حرام است .

و لاتقتلوا النفس التى حرّم

الله

10- زياده روى اولياى مقتول ، در انتقام گيرى از قاتل ، ممنوع و حرام است .

فلايسرف فى القتل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 1

1- تصرف بى جا و حيف و ميل اموال يتيمان ، ممنوع و حرام است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 36 - 5

5- حكم و عمل انسان ، بر اساس آنچه صرفاً شنيده ، يا ديده و يا به قلبش راه يافته ، قبل از رسيدن به مرحله علم و آگاهى ، ممنوع است .

و لاتقف ما ليس لك به علم إن السمع و البصر و الفؤاد كلّ أُول_ئك كان عنه مسئولاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه معمولاً حركتهاى غير علمى، نشأت يافته از شنيده ها، ديده ها و باورهاى سطحى است و خداوند، براى دور كردن انسان از حركت غير علمى، به او هشدار داده است كه ديده ها و . .. تا زمانى كه به مبناى علمى و يقينى منتهى نشود، قابل اعتماد نيست و در صورت اعتماد نمودن، محاكمه خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 59 - 4،5

4- ضايع كردن نماز و سهل انگارى در آن ، حرام و از گناهان بزرگ است .

أضاعوا الصلوة . .. فسوف يلقون غيًّا

چنان كه گفته شد معناى {يلقون غيّاً} _ به قرينه {يدخلون الجنّة} (در آيه بعد) _ {يلقون جزاء غيّهم} است; كه وعده عذاب به شمار مى آيد. وعده عذاب نيز

نوعاً در برابر گناهان بزرگ است.

5- پيروى از خواسته هاى نفسانى حرام است .

واتبعوا الشهوت فسوف يلقون غيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 9

9 - سِحر ، كارى نامشروع و پرهيز از آن ضرورى است .

كيد سحر و لايفلح الساحر حيث أتى

مكر بودن سحر و بسته بودن راه موفقيت بر ساحر _ كه در اين آيه بيان گرديده است _ بيانى كافى بر مشروعيت نداشتن و مجاز نبودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 12

12 - حرمت نهادن و گرامى داشتن مشركان ، حرام است .

و من يهن اللّه فما له من مكرم

جمله {فما له من مكرم} مى تواند انشا در قالب خبر باشد; يعنى، هيچ كس حق ندارد به كسى كه مورد اهانت خدا قرار گرفته، حرمت نهد و او را گرامى بدارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 11

11 - استفاده از گوشت حيوانى كه با نام غير خدا ذبح شده باشد حرام است .

و أُحلّت لكم الأنع_م إلاّ ما يتلى عليكم

كلمه {ما} در {إلاّ ما يتلى عليكم} هر چند كه عام است و شامل همه مواردى مى شود كه در آيات {محرمات أكل} بيان شده است; لكن به قرينه جمله {و يذكروا اسم اللّه. .. على ما رزقهم من بهيمة الأنعام} در دو آيه پيشين، و نيز تفريع جمله {فاجتنبوا الرجس من الأوثان...} (ذيل آيه) بر جمله {أحلت لكم الأنعام إلاّ ما يتلى عليكم}، مى توان گفت كه مراد

از {ما} خصوص موردى است كه حيوانى با نام غير خدا (بت ها)، ذبح شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 3 - 4،5،8

4 - حرمت ازدواج زنان زناكار ، جز با مردان زناكار و يا مردان مشرك

و الزانية لاينكحها إلاّ زان أو مشرك

5 - حرمت ازدواج زنان معروف به زنا ، جز با مردان معروف به زنا و يا مردان مشرك

و الزانية لاينكحها إلاّ زان أو مشرك

8 - ازدواج مؤمنان با زناكاران ، حرام است .

و حرّم ذلك على المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 4 - 13

13 - نسبت بى دليل زنا به زنان پاكدامن ، حرام و از گناهان بزرگ است .

والذين يرمون المحصن_ت . .. و لاتقبلوا لهم شه_دة أبدًا و أُول_ئك هم الف_سقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 3

3 - سوگند بر ترك انفاق به خويشاوندان ، بينوايان و مهاجران ، به صرف لغزش گذشته آنان ، حرام و وفا نكردن به آن جايز است .

و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جري

حرمت در برداشت ياد شده از نهى {لايأتل} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 30 - 2،4،5

2 - نظر دوختن به نامحرمان و چشم چرانى ، حرام است .

قل للمؤمنين يغضّوا من أبص_رهم

4 - حرمت خيره شدن و چشم دوختن به عورت و شرمگاه ديگران

قل للمؤمنين يغضّوا من أبص_رهم

5 - پوشاندن

عورت و شرمگاه خويش از ديد ديگران ، بر مردان واجب و كشف آن حرام است .

قل للمؤمنين . .. يحفظوا فروجهم

{فرج} و {فرجة} در اصل به معناى شكاف ميان دو شىء است; ولى در اصطلاح متعارف به معناى عورت و شرمگاه مى باشد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 2،4،5،10،17،27

2 - نظر دوختن به نامحرمان و چشم چرانى ، حرام است .

و قل للمؤمن_ت يغضضن من أبص_رهنّ

4 - حرمت خيره شدن و چشم دوختن به عورت و شرمگاه ديگران

و قل للمؤمن_ت يغضضن من أبص_رهنّ

5 - پوشاندن عورت و شرمگاه خويش از ديد ديگران ، بر زنان واجب و كشف آن ، حرام است .

و قل للمؤمن_ت يغضضن من أبص_رهنّ

10 - حرمت آشكار ساختن زينت ها و محل هاى آنها ( بدن ) بر زنان ، جز آنچه كه ثخود به خود آشكار است ( مانند انگشتر ، سرمه ، حنا و . . . ) .

لايبدين زينتهنّ إلاّ ما ظهر منها

17 - آشكار كردن موى سر ، گلو و سينه در انظار نامحرمان ، بر زنان مؤمن حرام است .

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

27 - هر گونه حركت و رفتارى كه موجب آگاهى نامحرمان از زينت هاى زنان مؤمن شود ، بر آنان حرام است .

و لايضربن بأرجلهنّ ليعلم ما يخفين من زينتهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 21،22،23

21 - واداشتن كنيزان عفيف ، بر فحشا و فساد جنسى ، حرام است .

و لاتكرهوا فتي_تكم على البغاء إن أردن تحصّنًا

22 -

سود و درآمد به دست آمده از راه واداشتن كنيزان به فحشا و خودفروشى ، حرام است .

ولاتكرهوا فتي_تكم على البغاء إن أردن تحصّنًا لتبتغوا عرض الحيوة الدنيا

نهى از واداشتن كنيزان به فحشا براى به دست آوردن سود و متاع دنيوى، دليل حرمت چنين سودى است.

23 - سود و درآمد به دست آمده از راه اشاعه فحشا و خودفروشى ، حرام است .

و لاتكرهوا فتي_تكم على البغاء إن أردن تحصّنًا لتبتغوا عرض الحيوة الدنيا

برداشت ياد شده از انتزاع از مورد آيه (كنيزان) به دست مى آيد; زيرا از ظاهر آيه شريفه چنين به دست مى آيد كه مورد آن خصوصيتى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 9

9 - ترك حضور در محضر رهبرى جامعه اسلامى براى حل و فصل امور مهم اجتماعى ، به منظور پرداختن به امور زندگى شخصى ، بدون اذن خواستن ، حرام و ممنوع است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبوا حتّى يستئذنوه . .. فإذا استئذنوك لبعض شأن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 11

11 - سرپيچى از فرمان هاى پيامبر ( ص ) ، گناه و حرام است .

فليحذر الذين يخالفون عن أمره أن تصيبهم فتنة أو يصيبهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 3

3 _ اطاعت از كافران و تن دادن به خواسته هاى كفر آميزشان ، حرام است .

فلاتطع الك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان

- 25 - 68 - 4

4 _ كشتن به ناحق انسان ، حرام است .

و لايقتلون النفس التى حرّم اللّه إلاّ بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 53 - 10

10 - مأيوس شدن بندگان از رحمت خداوند _ هرچند گناهانشان بسيار باشد _ حرام است .

لاتقنطوا من رحمة اللّه إنّ اللّه يغفر الذنوب جميعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 19 - 2

2 - حرمت هر نوع نگاه خائنانه و به دور از امانت و رضايت مندى

يعلم خائنة الأعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 5

5 - عبادت غير خدا ، گناه و حرام است .

قل إنّى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 17 - 13

13 - { قال الصادق ( ع ) : فى قوله عزّوجلّ : { و أمّا ثمود فهديناهم فاستحبّوا العمى على الهدى } قال : وجوب الطاعات و تحريم المعاصى . . . ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ كه فرموده {و أمّا ثمود فهديناهم فاستحبّوا العمى على الهدى} روايت شده كه فرمود: [هدايت در اين جا ]بيان كردن وجوب طاعات و حرمت گناهان است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 40 - 3

3 - انتقام جويى ، كينه توزى و تجاوز از حد در مسير مجازات ستمگر ، ممنوع و نامشروع است .

و جزؤا سيّئة سيّئة مثلها

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 41 - 5

5 - قصاص قبل از جنايت ، امرى ناروا و ممنوع است .

و لمن انتصر بعد ظلمه

قيد {بعد ظلمه} مى تواند اشاره به اين داشته باشد كه قبل از تحقق ظلم، هرگونه اقدام انتقام جويانه، مطرود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 15

15- ممنوعيت كشتن نيرو هاى دشمن ، پس از به اسارت درآوردن آنان *

فشدّوا الوثاق فإمّا منّا بعد و إمّا فداء

از مقابله {منّا} و {فداءً} با {ضرب الرقاب}، استفاده مى شود كه پس از اسارت، مسأله قتل مطرح نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 9 - 2

2 - حرمت كم فروشى ، مغبون ساختن ديگران و كم نهادن سهم طرف مقابل در مبادلات اقتصادى

و أقيموا الوزن بالقسط و لاتخسروا الميزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 2 - 7

7 - ظهار كردن زن ، حرام و گناه است .

و إنّهم ليقولون منكرًا من القول و زورًا و إنّ اللّه لعفوّ غفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 8 - 4

4 - اطاعت از كافران تكذيب گر و اجابت خواسته هاى آنان ، ممنوع و حرام است .

فلاتطع المكذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 11 - 5

5 - اطاعت و اجابت خواسته هاى سخن چينان ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ

. .. مشّاء بنميم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 12 - 3،6،9

3 - اطاعت و اجابت خواسته هاى كسانى كه بخيل و مانع خيراند ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ . .. منّاع للخير

6 - اطاعت و اجابت خواسته هاى متجاوزان ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ . .. معتد

9 - اطاعت و اجابت خواسته هاى گناه پيشگان ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ . .. أثيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 13 - 6

6 - اطاعت و اجابت خواسته هاى افراد بى تبار و بى ريشه و اصل ، ممنوع و حرام است .

و لاتطع كلّ . .. زنيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 7

7 - حرمت اطاعت ، از فرمان ترك نماز

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... كلاّ لاتطعه

آثار اجتناب از محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 48 - 3

3 - ايمان به قرآن ، پيروى از دستورات خدا و پرهيز از محرمات ، وسيله محافظت آدمى در برابر مخاطرات و عذاب هاى روز قيامت است .

ءامنوا بما أنزلت . .. واتقوا يوماً

فرمان به گرفتن وقايه (وسيله محافظت) - پس از دعوت به ايمان (آمنوا بما أنزلت) و ديگر تكليفهاى ياد شده در آيه - مى رساند كه: وقايه آدمى در روز قيامت، همان ايمان به قرآن و . .. خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 4،5

4 _ صبر و شكيبايى بندگان خالص خدا در ترك محرمات الهى چون اسراف و يا تنگ گيرى ، شرك ، زنا ، آدم كشى و سخن باطل ، عامل برخوردار شدن آنان از نعمت ها و درجات عالى بهشت

و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا . .. و لايزنون ... و الذين لايشهدون الزور ... أُول_

5 _ صبر و شكيبايى در انجام تكاليف و ترك محرمات الهى ، عامل بهره مندى از نعمت ها و درجات عالى بهشت

الذين يمشون على الأرض هونًا. .. و الذين إذا أنفقوا لم يسرفوا ... و الذين لايشهدو

آثار ارتكاب محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 20

20 _ ارتكاب محرمات موجب محروم شدن از محبت الهى

لاتعتدوا إنّ اللّه لايحب المعتدين

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لاتعتدوا} _ چنانچه توضيح آن گذشت _ نهى از ارتكاب محرمات باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 166 - 2

2 _ كسانى كه بر انجام محرمات الهى اصرار ورزند ، در معرض ذليل گشتن و مطرود شدن از درگاه خدا هستند .

كونوا قردة خسئين

{خاسىء} به معناى مطرود و نيز به معناى حقير و ذليل است. {خاسئين} خبر دوم براى {كونوا} مى باشد.

اجتناب از استماع محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 72 - 10

10 _ { عن أبى عبداللّه ( ع ) : . . . و فرض على السمع أن يتنزه عن الإستماع إلى

ما حرّم اللّه . . . فقال فى ذلك : . . . و إذا مرّوا باللغو مرّوا كراماً . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: . ..[خداوند] بر گوش فرض نموده كه از شنيدن آنچه حرام گرديده، پرهيز كند... پس در اين باره فرموده است:... {و إذا مرّوا باللغو مرّوا كراماً...}.

اجتناب از محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 45 - 5

5 - صبر و نماز عوامل كارآمد براى موفق شدن در پرهيز از محرمات الهى ( كفر به قرآن ، دين فروشى ، كتمان حق و . . . )

و لاتكونوا أول كافر به . .. و استعينوا بالصبر و الصلوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 15

15 _ لزوم پرهيز اهل ايمان از ارتكاب محرمات الهى

يايها الذين ءامنوا . .. لاتعتدوا

مى توان گفت مراد از {لاتعتدوا} به قرينه جمله قبل {لاتحرموا طيبت ما احل اللّه}، ارتكاب محرمات است، و چون ارتكاب محرمات زيانبارتر از تحريم حلالها است از آن به تجاوز و تعدى تعبير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 96 - 9

9 _ لزوم رعايت تقوا و پرهيز از محرمات

و اتقوا اللّه

با توجه به آيه مورد بحث و آيات گذشته كه تبيين برخى از محرمات الهى است معلوم مى شود مراد از اتقوا اللّه در اينجا پرهيز از محرمات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 21

21 _ پرهيزكنندگان

از مال و منال نامشروع دنيا در سراى آخرت از نعمتهايى پايدار و سراسر خير بهره مند خواهند شد .

و الدار الأخرة خير للذين يتقون

متعلق {يتقون} رفتارها و باورهايى است كه در آيه شريفه مورد مذمت قرار گرفته است، مانند كسب مال از طريق نامشروع، انتساب امورى نابحق به خداوند و . .. .

احكام محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 1 - 3

3 - حرمت فاش كردن عيب هاى مردم ، در غياب يا حضور آنان

ويل لكلّ همزة لمزة

وعده عذاب، نشانه حرمت است. {هُمَزَة} نزد برخى از اهل لغت به معناى كسى است كه در غياب ديگرى از او خرده گيرد و {لمزة} به معناى كسى است كه روبه روى ديگران، عيب آنان را فاش كند. (مجمع البيان)

ارتكاب محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 42

42 _ اضطرارى كه در طريق گناه به وجود آيد ، مجوز ارتكاب محرمات نخواهد بود .

فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم

مراد از {اثم} به دليل نكره بودن آن، مطلق گناه است و {غير متجانف لاثم} حال براى {من اضطر} است و اضطرار را مقيد مى كند. يعنى حكم جواز مخصوص مضطرى است كه به سوى گناه در حركت نباشد.

استفاده از محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 11

11 - قوم موسى با بهره گيرى از خوراكى هاى حرام و غير طيب ، از دستور خدا سرپيچى كردند .

كلوا من طيبت ما رزقنكم و ما ظلمونا و

لكن كانوا أنفسهم يظلمون

ستمكار خواندن قوم موسى مى تواند در ارتباط با جمله {كلوا من طيبات . ..} لحاظ شود. در اين صورت مراد از ستمكارى آنان، استفاده از خوراكيهاى حرام و غير طيب است و نيز مى تواند در ارتباط با نعمتهاى متعددى كه در اين آيه و آيات قبل مطرح شده است، لحاظ شود. بر اين اساس مراد از ستمگرى آنان، ناسپاسى در برابر نعمتهاى الهى است. برداشت فوق ناظر به وجه اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 14،16

14 - بهره گيرى از محرمات و چيزى هاى پليد و ناپاك ، پيروى كردن از شيطان است .

كلوا مما فى الأرض حللا طيباً و لاتتبعوا خطوت الشيطن

16 - واداشتن مردم به استفاده از حرام ها و پليدى ها و نيز بازداشتن آنان از نعمت هاى حلال ، نمودى از دشمنى شيطان با انسان است .

كلوا مما فى الأرض حللا طيباً و لاتتبعوا خطوت الشيطن إنه لكم عدو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 1،2،3،4،11،37،38،40،41،43،50

1 _ حرمت استفاده از مردار ، خون و گوشت خوك

حرمت عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير

2 _ حرمت استفاده از حيوانى كه به نام غير خدا ذبح شود .

حرمت . .. و ما أهل لغير اللّه به

3 _ حرمت استفاده از حيوانى كه در اثر خفگى ، زده شدن ، پرت شدن و شاخ خوردن بميرد .

حرمت . .. و المنخنقة و الموقوذة و المتردية و النطيحة

مراد از عناوين ياد شده اين است كه حيوان بر اثر

آنها بميرد، نه اينكه _ به مجرد پرت شدن از بلندى، استفاده از آن حرام باشد. دليل اين معنا جمله استثنائيه {الا ما ذكيتم} است.

4 _ حرمت استفاده از حيوانى كه طعمه و شكار درندگان شده و بميرد .

حرمت . .. و ما اكل السبع

11 _ استفاده از مردار ، خون ، گوشت خوك ، حيوان خفه شده ، زده شده ، پرت شده ، شاخ خورده ، دريده شده و بدون تذكيه ، فسق و خروج از طاعت خداوند است .

حرمت عليكم . .. ذلكم فسق

بنابر اينكه {ذلكم} اشاره باشد به جميع عناوين ياد شده در آيه، نه خصوص آخرين عنوان.

37 _ استفاده از حيوان قربانى شده بر آستان بت ها و گوشت هاى سهمبندى شده با تير هاى قمار ، در حال اضطرار جايز است .

و ما ذبح على النصب و إن تستقسموا بالازلم . .. فإنّ اللّه غفور رحيم

38 _ جواز استفاده از محرمات ، در حال اضطرار

فمن اضطر . .. فإنّ اللّه غفور رحيم

40 _ استفاده از محرمات در هنگام اضطرار ، تنها به مقدار رفع ضرورت جايز است .

فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

بنابر اينكه مراد از {اثم} بهره گيرى از محرمات ياد شده باشد و مصداق آن در هنگام اضطرار، كه محرمات حلال مى شود، استفاده بيش از مقدار ضرورت خواهد بود.

41 _ جواز استفاده از محرمات در هنگام اضطرار ، در صورتى است كه انسان با اختيار خويش خود را مضطر ننموده باشد .

فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

فعل مجهول {اضطر} بيانگر آن است كه جواز استفاده از

محرمات در هنگام اضطرار، مخصوص آن اضطرارى است كه بدون اختيار عارض كسى شود، نه اينكه انسان خود را مضطر كند.

43 _ عدم تمايل به گناه ، شرط جواز استفاده از محرمات در حال اضطرار *

فمن اضطر . .. غير متجانف لاثم

50 _ حليت محرمات در حال اضطرار ، پرتويى از رحمت خداوند بر بندگان

فمن اضطر . .. فإنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 114 - 6

6- استفاده از چيز هاى حرام ، كفران نعمت هاى الهى است .

يأتيها رزقها رغدًا من كلّ مكان فكفرت بأنعم الله . .. فكلوا ممّا رزقكم الله حل_لا

برداشت فوق، بنابراين احتمال است كه {كلو ممّا . .. حلالاً طيّباً} اشاره داشته باشد به اينكه كفران ياد شده در آيه قبل، استفاده از حرام بوده است.

استفاده از محرمات در اضطرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 2،6،7،8،10،11،12،13

2 - به هنگام اضطرار بهره بردارى از مردار ، خون ، گوشت خوك و ذبيحه اى كه نام غير خدا بر او برده شده ، حلال است .

فمن اضطر . .. فلا إثم عليه

6 - ارتكاب محرمات در حال اضطرار ، گناه و معصيت محسوب نمى شود .

فمن اضطر . .. فلا إثم عليه

7 - كسانى كه در حال ستمكارى و تجاوزگرى به ارتكاب محرمات اضطرار پيدا كنند ، حكم مضطر ( جواز استفاده از محرمات ) را ندارند .

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا إثم عليه

{غير باغ و لاعاد} (در صورتى كه ستمكار و تجاوزگر نباشد) حال براى

نايب فاعل {اضطر} است و لذا موضوع حكم مذكور; يعنى، {فلا إثم عليه} را به مضطرى مقيد مى كند كه در طريق ستم و تجاوز مضطر نشده باشد.

8 - كسانى كه در حال ستمگرى و تجاوز از محرمات استفاده كنند - هر چند استفاده آنان به خاطر اضطرار باشد - گنهكارند .

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا إثم عليه

10 - بقاى ملاك حرمت در محرمات ، هر چند آدمى به بهره گيرى از آنها اضطرار پيدا كند .

فمن اضطر . .. فلا إثم عليه إن اللّه غفور رحيم

توصيف خداوند به وصف غفور (آمرزنده گناه) - پس از تجويز ارتكاب محرمات در حال اضطرار - گوياى اين است كه: ملاك حرمت محرمات حتى در حال اضطرار باقى است. (الميزان)

11 - تجويز ارتكاب محرمات در حال اضطرار ، برخاسته از رحمت خداوند است .

فمن اضطر . .. فلا إثم عليه إن اللّه غفور رحيم

12 - گنهكار نشمردن كسانى كه در حال اضطرار از محرمات بهره مى گيرند ، پرتوى از مغفرت الهى است .

فمن اضطر . .. فلا إثم عليه إن اللّه غفور رحيم

13 - كسانى كه به بهره گيرى از محرمات اضطرار پيدا كرده اند ، نبايد بيش از مقدار ضرورت استفاده كنند . *

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا إثم عليه

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه متعلق {غير باغ و لاعاد} كلمه اى همانند {فى أكل الميتة و . ..} باشد. بر اين مبنا جمله {فمن اضطر ...} چنين معنا مى شود: كسى كه به بهره گيرى از مردار و ... اضطرار پيدا كرد - به شرط اينكه در استفاده از

آن تجاوز و ستم نكند - بر او گناهى نيست.

اعراض از محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 5

5 - لزوم خوددارى غير متأهلان فاقد تسهيلات ازدواج ، از دستيازى به اموال و امكانات حرام براى ازدواج خود

و ليستعفف الذين لايجدون نكاحًا حتّى يغنيهم اللّه من فضله

مقصود از نيافتن نكاح، مى تواند اسباب و امكانات مالى براى ازدواج باشد و عفت گزينى نيز، مربوط به همين امكانات باشد; يعنى، از اسباب و امكانات حرام نبايد تسهيلات ازدواج را فراهم ساخت.

پليدى محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 9

9 _ پليدى و ناپاكى كردار ، ملاك تحريم آنها در اديان الهى

رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

تبيين محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 1،2،3

1 _ پيامبر(ص) از جانب خدا فرمان يافت تا مردم را فراخواند و محرمات الهى را براى آنان بيان كند.

قل تعالوا أتل ما حرم ربكم عليكم

{تلاوت}، مصدر {أتل}، به معناى خواندن است. چون {أتل} در جواب فعل امر (تعالوا) قرار گرفته، به شرط مقدر مجزوم شده است. {عليكم} متعلق به {أتل} و نيز {حرم} است.

2 _ بيان محرمات الهى براى مردم، وظيفه پيامبر(ص)

أتل ما حرم ربكم عليكم

3 _ دعوت مردم و بيان محرمات الهى براى آنان وظيفه رهبران دين

قل تعالوا أتل ما حرم ربكم عليكم

تحليل محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 169 - 3

3 - حرام دانستن حلال ها و حلال

پنداشتن حرام ها ، افترا بستن بر خداوند است .

يأيها الناس . .. إنما يأمركم .... أن تقولوا على اللّه ما لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 50

50 _ حليت محرمات در حال اضطرار ، پرتويى از رحمت خداوند بر بندگان

فمن اضطر . .. فإنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 35

35 _ بسيارى از بنى اسرائيل مرتكب خونريزى شده و حرام هاى خدا را حلال مى شمردند .

ثم ان كثيراً منهم بعد ذلك فى الارض لمسرفون

از امام باقر(ع) روايت شده: المسرفون هم الذين يستحلون المحارم و يسفكون الدماء.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 504; نورالثقلين، ج 1، ص 620، ح 158.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 13

13 _ تحريم حلال ها و تغيير احكام الهى تجاوز به حدود و قوانين خداوند است .

لاتحرموا . .. و لاتعتدوا

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {و لاتعتدوا} تأكيد و تفسيرى براى جمله _ {لاتحرموا . ..} _ باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 12

12 _ از امام صادق ( ع ) درباره سخن خدا كه فرمود : { اتخذوا أحبارهم و رهبانهم أرباباً من دون اللّه } روايت شده كه فرمود : { و اللّه ما صلّوا لهم و لا صاموا و لكنهم أحلّوا لهم حراماً و حرّموا عليهم حلالا فاتّبعوهم ;

به خدا سوگند آنان براى احبار و راهبان نه

نماز خواندند و نه روزه گرفتند ; ولى آن علما و صومعه داران، براى مردم حرام را حلال و حلال را حرام كردند و آنان پيروى كردند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 37 - 8

8 _ نتيجه جا به جا شدن ماه هاى حرام از سوى عرب هاى جاهلى ، چيزى جز حلال شمردن حرام الهى نبود .

فيحلوا ما حرّم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 60 - 2

2 _ تحريم حلال و تحليل حرام ، افترا و دروغ بستن به خداوند است .

فجعلتم منه حراماً و حللا . .. و ما ظن الذين يفترون على اللّه الكذب

تشريع محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 33 - 9

9 _ تحريم كردارهاى زشت و ديگر محرمات، ناشى از ربوبيت خداوند است.

إنما حرم ربى الفوحش . .. ما لا تعلمون

توقيفيت محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 33 - 10

10 _ تعداد حرامهاى الهى محدود و اثبات هر يك محتاج دليل و برهان است.

إنما حرم ربى . .. أن تقولوا على الله ما لا تعلمون

حتميت عذاب مرتكبان محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 48 - 10

10 - در قيامت براى متخلفان از دستورات الهى ( بر پايى نماز و پرداخت زكات ) و ارتكاب كنندگان محرمات ( دين فروشى ، حق پوشى و . . . ) راه نجاتى نيست .

لا

تشتروا بأيتى . .. و أقيموا الصلوة ... واتقوا يوماً لاتجزى نفس عن نفس

حرمت تحليل محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 2

2 _ حرمت بدعت در دين و تغيير حلال و حرام هاى الهى

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم و لاتعتدوا

بدان احتمال كه تحريم حلال، به معناى حرام دانستن حلالهاى الهى باشد.

خباثت محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 115 - 16

16- اضطرار ، از ميان برنده ممنوعيت شرعى محرمات و نه قبح و خباثت واقعى آنها *

إنما حرّم عليكم الميتة . .. فمن اضطرّ ... فإن الله غفور رحيم

تذكر به غفران و رحمت الهى، مى تواند نشان دهنده بقاى نوعى از قبح و خباثت در فعل حرام اضطرارى باشد.

رفع آثار محرمات در اضطرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 23

23 _ رحمت و غفران خداوند برطرف كننده آثار و تبعات بد استفاده كردن از محرمات در حال اضطرار است. *

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فإن ربك غفور رحيم

{غفور} صيغه مبالغه به معناى بسيار پوشاننده است. غفران خداوند در مورد مضطر به خوردن محرمات، ممكن است پوشاندن گناه و تبعات آن باشد و محتمل است برخى آثار نامطلوب و وضعى استفاده از آنها باشد.

زمينه ترك محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 23

23 _ توجه به عزت و انتقامگيرى خداوند زمينه ترك محرمات

و اللّه عزيز ذو انتقام

عوامل

اجتناب از محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 34 - 5

5 _ توجه به محدود بودن زندگى و مجالهاى آن، مايه پرهيز از محرمات الهى است.

حرم ربى الفوحش . .. و لكل أمة أجل فإذا جاء أجلهم لا يستاخرون ساعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 114 - 9

9- توجه به تأثير كفران در نابودى نعمت ها ، باعث قناعت و بسنده كردن انسان به روزى هاى حلال و دلپذير و استفاده بهينه از آنهاست .

فكفرت بأنعم الله . .. فكلوا ممّا رزقكم الله حل_لاً طيبًا و اشكروا

عوامل ارتكاب محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 64 - 11

11- تلاش ابليس در كشاندن مال و نسل انسان به سوى حرام و استفاده از آن در جهت هدف هاى خويش

و شاركهم فى الأمول و الأول_د

عوامل تحليل محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 115 - 16

16- اضطرار ، از ميان برنده ممنوعيت شرعى محرمات و نه قبح و خباثت واقعى آنها *

إنما حرّم عليكم الميتة . .. فمن اضطرّ ... فإن الله غفور رحيم

تذكر به غفران و رحمت الهى، مى تواند نشان دهنده بقاى نوعى از قبح و خباثت در فعل حرام اضطرارى باشد.

فلسفه محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 9

9- جعل برخى از محرمات الهى ، ممكن است به خاطر مجازات باشد نه به دليل وجود مفسده و

ضرر در آنها .

و على الذين هادوا حرّمنا . .. و ما ظلمن_هم و ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون

محرمات خاص يهود، كيفر عملكرد خود آنان بود و اگر آنان ظلم نمى كردند، هيچ مفسده اى در آن امور نبود كه بر آنان حرام شود.

فوايد محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 219 - 12

12 _ امكان وجود نفع ، در محرّمات الهى

عن الخمر و الميسر . .. و منافع للناس

كسب با محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 14

14 - حرمت درآمد ها و اموال به دست آمده در مقابل انجام كار هاى حرام

و ويل لهم مما يكسبون

گناه ارتكاب محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 8

8 - كسانى كه در حال ستمگرى و تجاوز از محرمات استفاده كنند - هر چند استفاده آنان به خاطر اضطرار باشد - گنهكارند .

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا إثم عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 51

51 _ برداشتن گناه ارتكاب محرمات در حال اضطرار ، پرتويى از مغفرت خداوند

فمن اضطر . .. فإنّ اللّه غفور رحيم

مبارزه با محرمات مجعول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 8

8 _ پيامبر(ص) مأمور مبارزه با بدعتها و تحريمهاى ناشى از اوهام بشرى

قل من حرم زينة الله التى أخرج لعباده

محدوده استفاده از محرمات

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 115 - 11

11- لزوم اكتفا به مقدار ضرورت ، در بهرهورى از حرام به هنگام اضطرار

إنما حرّم عليكم الميتة . .. فمن اضطرّ غير باغ و لاعاد

يكى از معانى {بغى} كوشش تجاوزكارانه از حدّ اعتدال و اقتصاد است (مفردات راغب). مقيد شدن {مضطر} به {لا عاد} (زياده خواه نباشد) گوياى اين نكته است كه: مضطر آن گاه به خوردن حرام مجاز است كه در خوردن آن افراط و زياده روى نكند و اين; يعنى، اكتفا كردن به حداقل و ضرورت.

محدوده محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 33 - 11

11 _ زينتها و روزيهاى پاكيزه بيرون از دايره محرومات الهى (كردار زشت و . .. )

قل من حرم زينة الله . .. قل إنما حرم ربى الفوحش

محدوديت محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 33 - 10

10 _ تعداد حرامهاى الهى محدود و اثبات هر يك محتاج دليل و برهان است.

إنما حرم ربى . .. أن تقولوا على الله ما لا تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 115 - 6

6- خوراكى هاى حرام ، محدود و نيازمند دليل خاص است .

إنما حرّم عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير و ما أهلّ لغير الله به

برداشت فوق، به اين دليل است كه خداوند در ذكر حلالها به بيانى كلى اكتفا كرده است; ولى محرمات را يك به يك برشمرده و مشخص ساخته است.

محرمات احرام

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 35

35 _ تماميّت حج و عمره ، به انجام آن توأم با پرهيز از محرمات احرام است .

و اتمّوا الحجّ و العمرة للّه

امام صادق (ع): . .. يعنى بتمامهما، اداؤهما و اتقاء ما يتقى المحرم فيهما

_______________________________

كافى، ج 4، ص 264، ح 1 ; تفسير برهان، ج 1، ص 193، ح 2.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 8،9،12،14

8 _ حرمت صيد و شكار در حال احرام

غير محلى الصيد و انتم حرم

{صيد} مصدر و به معناى شكار كردن است كلمه {حُرُم} (جمع حرام) مى تواند از احرام گرفته شده باشد يعنى كسانى كه براى انجام حج و يا عمره محرم مى شوند و مى تواند از {حَرَم} گرفته شده باشد يعنى كسانى كه داخل حرم مى شوند. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

9 _ خوردن گوشت و ساير بهره بردارى ها از حيوانى كه در حال احرام شكار شود ، حرام است .

غير محلى الصيد

بنابر اينكه {صيد} به معناى اسم مفعول باشد ; يعنى حيوان شكار شده.

12 _ حليت بهره بردارى از چهارپايان ، مشروط به پرهيز از صيد و حرام شمردن آن در حال احرام است . *

أحلت . .. غير محلى الصيد

بنابر اينكه {غير محلى}، حال براى ضمير در {لكم} باشد و با توجه به اينكه حال، عامل خود را مقيد مى كند ; بنابراين، حليت چهارپايان حلال گوشت، در فرض پرهيز از صيد و حرام شمردن آن در حال احرام است.

14 _ حليت خوردن گوشت برخى از چهارپايان ( شتر ،

گاو و گوسفند ) و حرمت برخى ديگر و حرمت صيد و شكار در حال احرام ، از عهد ها و پيمان هاى الهى با مؤمنان

اوفوا بالعقود أحلت لكم بهيمة الانعم الا ما يتلى عليكم غير محلى الصيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 4،24

4 _ حرام ها و حلال هاى الهى ( همانند حليت چهارپايان و حرمت صيد در حال احرام ) ، از شعاير الهى است . *

أحلت لكم بهيمة الانعم . .. لاتحلوا شعر اللّه

از مصاديق شعاير الهى، با توجه به آيه قبل، حلالها و حرامهاى الهى است.

24 _ حرمت صيد و شكار در حال احرام و جواز آن پس از خروج از احرام

و إذا حللتم فاصطادوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 1

1 _ حرمت كشتن شكار در حال احرام

لاتقتلوا الصيد و انتم حرم

"حرم" جمع حرام، به كسانى گفته مى شود كه براى انجام حج و يا عمره محرم مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 96 - 15،16

15 _ پرندگان صحرايى كه در دريا تخم مى گذارند ولى در خشكى تكثير نسل مى كنند ، صيد خشكى محسوب مى شوند و شكارشان بر محرم ، حرام است .

و حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرماً

از امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: . .. و ما كان من طير يكون فى البر و يبيض فى البحر و يفرخ فى البر فهو من صيد البر ... .

_______________________________

بحارالانوار، ج 99، ص 159،

ح 57.

16 _ شكار حيوان دوزيستى كه جايگاه اصلى زندگيش آب باشد ، بر محرم حرام و موجب كفاره است .

و حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرماً

امام صادق(ع): كل شىء يكون اصله فى البحر و يكون فى البر و البحر فلاينبغى للمحرم ان يقتله فان قتله فعليه الجزاء كما قال اللّه عزوجل.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 393، ح 2; نورالثقلين، ج 1، ص 679، ح 392.

محرمات بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 1

1 - كار و فعاليت در روز شنبه براى بنى اسرائيل حرام بود .

و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت

{سبت} به معناى قطع عمل، سكون و استراحت است كه از آن به تعطيلى تعبير مى كنيم. {اعتداء} (مصدر اعتدوا) به معناى تجاوز و تخلف مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 4،6،11،12،14

4 _ تحريم برخى از خوردنى ها بر بنى اسرائيل ، پس از نزول تورات

كل الطّعام كان حلا لبنى اسرائيل . .. من قبل ان تنزل التورية

بنابراينكه استثناى در {الا ما حرّم . .. } استثناى منقطع باشد.

6 _ بنى اسرائيل ، مدّعى حرمت برخى از خوردنى ها و انتساب آن به تورات

كل الطّعام كان حلا لبنى اسرائيل . .. قل فاْتوا بالتورية فاتلوها

11 _ آنچه از خوردنى ها كه يعقوب ( ع ) بر خويش حرام كرده بود ، بر بنى اسرائيل نيز حرام بود .

كل الطعام كان حلا لبنى اسرائيل الا ما حرم اسرائيل على نفسه

بنابراينكه استثناى در {الا ما حرم . .. }

استثناى متصل باشد.

12 _ تورات ، ناسخ حرمت برخى از خوردنى ها بر بنى اسرائيل

كل الطعام كان حلا لبنى اسرائيل الا ما حرم اسرائيل على نفسه من قبل ان تنزل التوري

بنابراينكه {من قبل} متعلق به {حرّم} باشد; يعنى حرمتهاى وضع شده براى بنى اسرائيل توسط يعقوب (ع)، تا قبل از نزول تورات بوده است.

14 _ حليت همه خوردنى ها بر بنى اسرائيل ، جز گوشت شتر كه اسرائيل ( ع ) ( يعقوب ) قبل از نزول تورات بر خود حرام كرده بود .

كل الطعام كان حلا لبنى اسرائيل الا ما حرم اسرائيل على نفسه

امام صادق (ع): . .. ان اسرائيل كان اذا اكل من لحم الابل هيّج عليه وجع الخاصرة فحرّم على نفسه لحم الابل و ذلك قبل ان تنزّل التوراة.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 306، ح 9 ; بحارالانوار، ج 9، ص 191، ح 31.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 13

13 _ گوشت شتر ، گاو و گوسفند ، طيبات حرام شده بر بنى اسرائيل از سوى خداوند بخاطر ظلم آنان

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم

امام صادق(ع) درباره {طيبت} در آيه فوق فرمود: . .. يعنى لحوم الابل و البقر و الغنم ... .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 306، ح 9; نورالثقلين، ج 1، ص 572، ح 665.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 3

3 _ حرمت كشتن نابحق بر بنى اسرائيل

كتبنا على بنى اسرءيل انه من قتل نفساً بغير نفس . .. فكانما قتل الناس جميعاً

محرمات بى گناه

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 6

6 - ارتكاب محرمات در حال اضطرار ، گناه و معصيت محسوب نمى شود .

فمن اضطر . .. فلا إثم عليه

محرمات تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 14

14 _ حرمت انتساب امورى نابحق به خداوند ، حكمى بيان شده در تورات

ألم يؤخذ عليهم ميثق الكتب أن لا يقولوا على اللّه إلا الحق

محرمات جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 7

7 _ برخى از تحريمهاى ساختگى دوران جاهلى همچنان در افكار مسلمانان صدر اسلام به جا مانده بود و در ميان آنان رواج داشت.

قل من حرم زينة الله التى أخرج لعباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 11

11 - حرمت استفاده از گوشت قربانى ، پندار عرب عصر جاهليت

فإذا وجبت جنوبها فكلوا منها

محرمات جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 7

7 _ تحريم روزى هاى بهشت بر اهل دوزخ ، دليل خوددارى بهشتيان از اهداى آب و ديگر مواهب درخواستى دوزخيان به ايشان

أن أفيضوا علينا . .. قالوا إن اللّه حرمهما على الكفرين

محرمات حرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 2 - 1،2

1 - شهر مكه ، داراى محرّماتى ويژه و احكامى خاص است .

لا أُقسم . .. و أنت حلّ به_ذا البلد

جمله {و أنت حلّ . ..}،

يكى از خصايص پيامبراكرم(ص) را بيان كرده است و آن اباحه برخى از امورى است كه بر ديگران مباح نبود. بنابراين شهر مكه براى غير پيامبر(ص)، احكامى ويژه و محرّماتى خاص دارد.

2 - تكليف پيامبر ( ص ) درباره محرّمات شهر مكه ، با ديگر مردم يكسان نبود .

و أنت حلّ به_ذا البلد

{حِلٌّ} و {حَلالٌ}، به يك معنا است و به مردى كه از احرام بيرون آمده و يا از حرم خارج شده باشد، {حَلال} و {مُحِلّ} گفته مى شود(مفردات راغب). بر اين مبنا {حِلّ} بودن پيامبر(ص); يعنى، آنچه درباره مكه بر ديگران تحريم شده، براى آن حضرت مباح است. در اين معنا جمله {و أنت حلّ}، مستأنفه خواهد بود. مشهور گفته اند: محرمات مكه براى حضرت رسول(ص)، تنها در {لحظه اى از روز فتح مكه} مباح شد و در غير آن زمان با ديگران يكسان بوده است.

محرمات در اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 33 - 7

7 _ انجام اعمال زشت، رفتارهاى نكوهيده، ستمگرى و افترا بر خداوند، از محرمات الهى در تمامى اديان گذشته است.

قل إنما حرم

فعل ماضى {حرم} مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 28

28 _ كتمان شهادت و تغيير آن ، حرام و امرى ناروا در اديان الهى

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى و لانكتم شهدة اللّه إنّا اذاً لمن الاثمين

جمله {انا اذاً . ..} سخنى است كه شاهدان غير مسلمان نيز بايد آن را در پايان سوگند خويش بيان دارند

و در حقيقت اعتراف كنند كه در صورت كتمان شهادت گنهكار هستند و اين نشان مى دهد كه پيروان ديگر اديان الهى نيز شهادت هاى دروغين را حرام و ناروا مى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 6

6- يكسانى محرمات اصلى خوردنى ها ، در همه شريعت هاى آسمانى

و على الذين هادوا حرّمنا . .. و ما ظلمن_هم و ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون

چنان كه از ارتباط اين آيه با آيه قبل استفاده مى شود، آيه شريفه در مقام پاسخ به سؤالى مقدر است كه چرا يهوديان به تكاليف فزون تر مكلف شده اند; ولى در مقام بيان نگفته است كه هر شريعتى تكليف خاص به خود را دارد; بلكه يكسانى تكاليف را پذيرفته و بر اساس آن، عملكرد ظالمانه خود يهود را دليل حرام شدن برخى از حلالها شمرده است.

محرمات در بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 8

8 - خداوند تناول و خوردن از درختى مخصوص را بر آدم ( ع ) و حوا تحريم كرد .

و لاتقربا هذه الشجرة

به قرينه {و كلا} (بخوريد) مى توان گفت: مراد از {لاتقربا} (نزديك نشويد) استفاده خوراكى از شجره منهيه بوده است.

محرمات در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 1،2،3،4،7

1 _ ممنوعيت خوردن برخى از چهارپايان و محصولات زراعى به اعتقاد واهى مشركان عصر جاهليت

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء بزعمهم

{حجر} به معناى منع و ممنوعيت است

و مراد از ممنوعيت {أنعام} و {حرث}، به قرينه {لايطعمها}، ممنوعيت خوردن از آنهاست.

2 _ اعتقاد بى اساس مشركان به ممنوعيت خوردن از چهارپايان و كشتى (محصول زراعى) كه براى خدا و بتها قرار مى دادند.

و جعلو الله . .. و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء بزعمهم

{هذه} اشاره به سهامى است كه مشركان براى خدا و بتها قرار مى دادند و در آيه 136 بيان گرديده است.

3 _ مشركان عصر جاهلى خوردن از حيوان و يا كشت وقف شده براى خدا و شريكان موهوم او را براى هر كس كه مى خواستند مجاز مى شمردند.

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء

4 _ مشركان عصر جاهليت سوار شدن بر برخى از چهارپايان را حرام مى دانستند.

و أنعم حرمت ظهورها

7 _ وعده الهى به كيفر مشركان به سبب افتراهاى آنان به خدا (ممنوعيت خوردن برخى از چهارپايان و محصولات، سوار نشدن بر برخى از چهارپايان، نبردن نام خدا به هنگام ذبح)

سيجزيهم بما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 1،2

1 _ مشركان عصر جاهلى خوردن جنين دامهاى وقف شده براى خدا و يا بتها را در صورت زنده بر آمدن بر مردان مجاز و بر زنان حرام مى شمردند.

و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة لذكورنا و محرم على أزوجنا

مراد از {ازواج} به قرينه تقابل آن با {ذكور} مطلق {زن} است نه خصوص همسران

2 _ خوردن از دامهايى كه به گمان مشركان عصر جاهلى سهم خدا و يا سهم ديگر معبود بود، از نظر آنان غير

مجاز شمرده مى شد.

و قالوا هذه الأنعم و حرث حجر لايطعمها . .. و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة

{هذه الأنعام} اشاره به چهارپايان خاصى است كه در آيات پيشين مورد بحث قرار گرفته بود. از اين آيه نيز كه در مورد جواز خوردن جنين آن حيوانات است، تحريم اصل آن از ديدگاه مشركان استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 3

3 _ مشركان عصر جاهلى بدون دليل به حرمت استفاده از برخى چهارپايان معتقد بودند.

قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

در آيه 136 و 137 به برخى از افترائات مشركان اشاره شده و آيه با {فذرهم و ما يفترون} پايان يافته و آيات بعد در مقام توبيخ و شمارش موارد افترا در اعتقادات مشركان است كه از آن جمله تحريم بى جاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 8

8 _ آنچه را مشركان عصر جاهلى حرام مى شمردند، حتى در اديان پيشين حرام نشده بود.

و على الذين هادوا حرمنا

چون پس از يادآور شدن تحريمهاى بى جاى مشركان عصر جاهلى به تاريخ تحريم برخى طيبات بر يهوديان اشاره شده است، مى توان به اين نكته پى برد كه فلسفه يادآورى اين جنبه تاريخى اثبات عدم مشابهت ميان آن چيزى است كه مشركان بر خود تحريم كرده بودند و آنچه در اديان الهى تحريم شده است.

محرمات يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 2،11،14

2 _ يعقوب ( ع

) ، برخى خوردنى ها را بر خود حرام كرده بود .

الاّ ما حرّم اسرائيل على نفسه من قبل ان تنزّل التورية

11 _ آنچه از خوردنى ها كه يعقوب ( ع ) بر خويش حرام كرده بود ، بر بنى اسرائيل نيز حرام بود .

كل الطعام كان حلا لبنى اسرائيل الا ما حرم اسرائيل على نفسه

بنابراينكه استثناى در {الا ما حرم . .. } استثناى متصل باشد.

14 _ حليت همه خوردنى ها بر بنى اسرائيل ، جز گوشت شتر كه اسرائيل ( ع ) ( يعقوب ) قبل از نزول تورات بر خود حرام كرده بود .

كل الطعام كان حلا لبنى اسرائيل الا ما حرم اسرائيل على نفسه

امام صادق (ع): . .. ان اسرائيل كان اذا اكل من لحم الابل هيّج عليه وجع الخاصرة فحرّم على نفسه لحم الابل و ذلك قبل ان تنزّل التوراة.

_______________________________

كافى، ج 5، ص 306، ح 9 ; بحارالانوار، ج 9، ص 191، ح 31.

محرمات يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 13

13 _ دريافت فديه از اسيران همكيش براى آزادى آنان ، از محرمات آيين يهود

و إن يأتوكم أسرى تفدوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 50 - 5

5 _ وعده عيسى ( ع ) به بنى اسرائيل ، دربرداشتن حرمت برخى از محرمات شريعت موسى ( ع )

و لاحلّ لكم بعض الذى حرّم عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 7

7 _ پيشنهاد پيامبر ( ص ) به

يهوديان براى ارائه شاهدى از تورات ، بر صدق ادعاى خويش در تحريم برخى خوردنيها

قل فاْتوا بالتورية فاتلوها ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 10

10 _ حرمت ماهيگيرى در روز شنبه بر يهود و نهى الهى از مخالفت با آن

و قلنا لهم لاتعدوا فى السبت

مقيد شدن {لاتعدوا} به {فى السبت} حكايت از آن دارد كه روز شنبه داراى حكمى خاص براى يهوديان بوده است كه با توجه به ديگر آيات مى توان گفت مراد از آن حكم، حرمت ماهيگيرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 1،2

1 _ حرمت رباخوارى بر يهود

و أخذهم الربوا و قد نهوا عنه

2 _ يهود مردمى رباخوار على رغم آگاهى به حرمت آن

و أخذهم الربوا و قد نهوا عنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 1،2،3،5،12

1 _ خداوند خوردن گوشت حيوانات داراى ناخن (چنگال) را بر يهود حرام كرده بود.

و على الذين هادوا حرمنا كل ذى ظفر

2 _ خوردن گوشت حيوانات ناخن دار و پيه گاو و گوسفند براى يهود از آغاز حرام نبوده است.

و على الذين هادوا حرمنا . .. ذلك جزينهم ببغيهم

3 _ خوردن دنبه و پيه گاو و گوسفند بر يهود، جز آنچه بر پشت و چسبيده بر روده و استخوان بوده، حرام بوده است.

و من البقر و الغنم حرمنا عليهم شحومهما إلا ما حملت

{شحم} به معنى چربى و پيه است و {ظهر} يعنى پشت و {حوايا}، جمع {حوية}، به معنى روده است.

5 _

تحريم كامل برخى از حيوانات و تحريم بخشهايى از گاو و گوسفند بر يهود، سزاى تجاوزگرى آنان بود.

و على الذين هادوا حرمنا . .. ذلك جزينهم ببغيهم

{بغى} به معناى تجاوز و تعدى است. (لسان العرب).

12 _ حليت نخستين برخى از حيوانات و تحريم آن به واسطه تجاوزگرى بر يهوديان، خبرى راست و مطابق واقع از جانب خداوند است.

على الذين هادوا . .. ذلك جزينهم ببغيهم و إنا لصدقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 1

1 _ خداوند كار و فعاليت در روز شنبه را براى يهود تحريم كرده بود .

إذ يعدون فى السبت . .. و يوم لا يسبتون

{سبت} به معناى قطع عمل، سكون و استراحت است كه از آن به تعطيلى تعبير مى شود. بنابراين {يوم السبت} يعنى روز تعطيلى و استراحت و {يوم لا يسبتون} يعنى روزى كه تعطيل نمى كردند و روز كارى بود. {عدوان} (مصدر يعدون) به معنى تخلف و تجاوز است. تجاوز در روز تعطيل به معناى شكستن تعطيلى است. بنابراين مطلق كار در آن روز حرام بوده و ماهيگيرى به عنوان يك مصداق تحقق يافته حرمت مطرح است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 7

7 _ شكستن حرمت تعطيلى روز شنبه گناهى بزرگ در آيين يهود و در پى دارنده عذاب شديد

اللّه مهلكهم أو معذبهم عذاباً شديداً

شدت عذاب، حكايت از بزرگى گناه دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 6

6 _ يهوديان متخلف از حكم روز شنبه ( حرمت

تلاش براى كسب مال و صيد ماهى ) مردمانى فاسق و ظالم در پيشگاه خداوند

و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس بما كانوا يفسقون

محمد(ص) و محرمات يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 118 - 5

5- پيامبر ( ص ) از محرماتى كه تنها براى ملت يهود وضع گرديده بود ، از راه وحى آگاه شد .

و على الذين هادوا حرّمنا ما قصصنا عليك من قبل

مراتب محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 3

3 - ارائه و نشر افكار خود به عنوان كتاب آسمانى ، داراى حرمتى شديدتر نسبت به تحرير و نوشتن آن

ثم يقولون هذا من عند اللّه

جمله {فويل للذين . ..} بيانگر حرمت نوشتن بافته هاى خويش به عنوان كتاب آسمانى است و جمله {يقولون ...} بيانگر حرمت نشر و ارائه آنهاست. از آن جا كه جمله دوم با حرف {ثم} آمده و {ثم} در اين جا براى تراخى رتبه اى است نه زمانى، دلالت مى كند كه: حرمت نشر و ارائه، از حرمت اصل كتابت شديدتر است.

ملاك تحريم محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 9

9 _ پليدى و ناپاكى كردار ، ملاك تحريم آنها در اديان الهى

رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

ملاك محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 32 - 9

9- زشتى و قباحت زنا و بيراهه بودن آن در ارضاى طبيعى غريزه جنسى ، ملاك حرمت آن است .

و لاتقربوا الزنى

إنه كان ف_حشة و ساء سبيلاً

جمله {إنه كان فاحشة و ساء سبيلاً} به منزله تعليل براى نهى است و مى تواند مفيد معناى ياد شده باشد.

ملاكهاى محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 11

11 _ حرمت خوردن هر چيز آلوده كثيف و پليد

إلا أن يكون . .. فإنه رجس

با توجه به اينكه {رجس} به عنوان ملاك و تعليل حرمت موارد مذكور در آيه آورده شده، قابل تعميم به همه مواردى است كه رجس بودن آن ثابت شود.

منشأ محرمات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 2

2 _ وحى، تنها منبع تعيين كننده حرمت و حليت خوردنيهاست.

قل لا أجد فيما أوحى إلىّ محرما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 8

8 _ الهى بودن محرمات و قوانين نه گانه (پرهيز از شرك و . .. ) و خالى بودن آنها از كجى و انحراف، ايجاب كننده پيروى از آن فرمانها و سلوك بر اساس آن

و أن هذا صرطى مستقيماً فاتبعوه

حرف {فاء} در {فاتبعوه} سببيه است ; يعنى بيانگر اين است كه حقايق مطرح شده در {أن هذا . .. } (الهى بودن و ... )، علت لزوم پيروى است. گفتنى است كه تقدير {لام} علت بر {أن ه__ذا ... }، همان گونه كه نظر برخى از مفسران است، اين معنا را تأييد مى كند.

محروميت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{محروميت}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 176 - 9،14،15

9 _

اراده الهى مبنى بر محروميّت حتمى شتابگران در كفر از بهره هاى اخروى

يريد اللّه الّا يجعل لهم حظّا فى الاخرة

14 _ اراده الهى بر محروم سازى كفرپيشگان از بهره هاى دنيوى نيست . *

يريد اللّه الّا يجعل لهم حظّا فى الاخرة

مفهوم كلمه {فى الآخرة}، گوياى آن است كه اراده الهى بر محروم ساختن كافران از مواهب آخرت است، نه بهره هاى دنيوى.

15 _ مهلت دادن خداوند به شتابگران در كفر ، براى محروم ساختن آنان از بهره هاى اخروى است ( سنّت استدراج ) .

يريد اللّه الّا يجعل لهم حظّا فى الاخرة و لهم عذاب عظيم

جمله {يريد اللّه . .. }، مى تواند جواب اين سؤال باشد كه چرا با تلاش برخى از مردم در گسترش كفر، خداوند به آنان مهلت مى دهد.

آثار محروميت از آمرزشهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 47 - 10

10_ زيان كارى و خسارت واقعى انسان ، در عدم آمرزش گناهان و شامل نشدن رحمت خداوند بر اوست .

و إلاّ تغفر لى و ترحمنى أكن من الخ_سرين

آثار محروميت از ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 102 - 5

5 _ خداوند ، مشركان را به دليل از دست دادن زمينه ايمان ، به عذاب استيصال تهديد فرمود .

قل فانتظروا إنى معكم من المنتظرين

آثار محروميت از حمايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 11 - 4

4- ذلّت و بدفرجامى كافران ، معلول برخوردار نبودن از ولايت و حمايت خداوند

دمّر اللّه عليهم .

.. ذلك ... و أنّ الك_فرين لا مولى لهم

آثار محروميت از درك آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 16

16- هدايت پذيرى كسانى كه بر دل هايشان پرده افكنده شده و بر گوش هايشان سنگينى نشسته ( محرومان از درك و فهم آيات الهى ) ، ناممكن است .

و إن تدعهم إلى الهدى فلن يهتدوا إذًا أبدًا

{لن} براى نفى هميشگى است كه در آيه مورد بحث، با كلمه {أبداً} نيز بر آن تأكيد مجدد شده است; يعنى، چنين افرادى، هرگز و هيچ گاه، هدايت نخواهند شد و بايد از آنان مأيوس بود.

آثار محروميت از رحمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 12

12 _ محروميت منافقان و كافران از رحمت الهى ، مايه رنج و عذاب هميشگى آنان

و لعنهم اللّه و لهم عذاب مقيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {عذاب مقيم} در نتيجه نفرين الهى به دورى آنان از رحمت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 47 - 10

10_ زيان كارى و خسارت واقعى انسان ، در عدم آمرزش گناهان و شامل نشدن رحمت خداوند بر اوست .

و إلاّ تغفر لى و ترحمنى أكن من الخ_سرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 13

13- محروميت از رحمت الهى ، زمينه ساز همراهى با شيطان و دنباله روى كردن از او است .

إنّى أخاف أن يمسّك عذاب من الرحمن فتكون للشيط_ن وليًّا

{فاء} در {فتكون} براى

تفريع است و مراد از {عذاب} به قرينه {من الرحم_ن} مى تواند قطع رحمت باشد كه از آن به خذلان تعبير مى شود.

آثار محروميت از عنايتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 126 - 8

8 - نابينايى و بسته بودن راه درك انسان در قيامت ، تبلور محروميت او از توجه و عنايت خداوند

لم حشرتنى أعمى . .. كذلك اليوم تنسى

آثار محروميت از نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 63 - 3

3 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس از سوى خداوند ، به خاطر ناديده انگاشتن نعمت هاى الهى و محروم ساختن خويش از آن

و من دونهما جنّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

آثار محروميت از ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 46 - 2

2 - جاودانگى ظالمان و گمراهان ، در دوزخ ، نتيجه محروميت آنان از ولايت خدا و تكيه بر ولايت غير او است .

إنّ الظ_لمين فى عذاب مقيم . و ما كان لهم من أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 11 - 4

4- ذلّت و بدفرجامى كافران ، معلول برخوردار نبودن از ولايت و حمايت خداوند

دمّر اللّه عليهم . .. ذلك ... و أنّ الك_فرين لا مولى لهم

آثار محروميت از هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 7

7 _ محروميت از هدايت الهى ، موجب شتاب در انحراف

و گرايش به سوى باطل

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين. فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 4

4 _ نازل نشدن قرآن موجب اعتراض گمراهان و مشركان در قيامت به سبب نداشتن كتاب آسمانى و دور ماندن از هدايتهاى الهى

أو تقولوا لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

آثار محروميت دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 11 - 7

7 - ارتداد برخى از مسلمانان سست ايمان صدراسلام و بازگشت دوباره آنان به آيين شرك ، به خاطر گرفتار شدن به بعضى از ناكامى هاى دنيوى

و من الناس من يعبد اللّه على حرف . .. انقلب على وجهه

آرزوى محروميت از تكليف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 40 - 15

15 - آفريده شدن به صورت خاك و محروميت از شعور و تكليف از آغاز پيدايش ، آرزوى كافران در قيامت

و يقول الكافر ي_ليتنى كنت تربًا

آرزوى محروميت از شعور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 40 - 15

15 - آفريده شدن به صورت خاك و محروميت از شعور و تكليف از آغاز پيدايش ، آرزوى كافران در قيامت

و يقول الكافر ي_ليتنى كنت تربًا

حتميت محروميت فاسقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 33 - 3

3 _ محروميت فاسقان از گرايش به ايمان و پذيرش آن ، حكم قطعى و غير قابل تخلف

كذلك حقت كلمت ربك على

الذين فسقوا أنهم لايؤمنون

دلايل محروميت اهل عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 98 - 1

1 _ سرگذشت اقوام تكذيب كننده پيشين ، شاهد صدق اين ادعاست كه محكومان به عذاب استيصال ، توفيق ايمان آوردن را تا لحظه وقوع عذاب از دست خواهند داد .

إن الذين حقت عليهم كلمت ربك لايؤمنون . .. فلولا كانت قرية ءامنت فنفعها إيمنها

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل، جمله {فلولا كانت قرية آمنت}، مى تواند جواب براى شرط مقدر باشد و تقدير آن چنين مى شود: {إن كنت فى شك من هذا فلولا كانت . ..}; يعنى، اگر در اين مطلب (كسانى كه از سوى خداوند محكوم به عذاب استيصال شوند تا لحظه وقوع عذاب، ايمان نخواهند آورد) ترديد داريد، پس بگوييد: چرا و به چه دليل، اقوام تكذيب كننده پيشين تا لحظه وقوع عذاب ايمان نياوردند؟

زمينه محروميت از تزكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 7 - 8

8 - ثروتمندان ، در خطر محروميت از تزكيه و تصفيه باطن *

أمّا من استغنى . .. ألاّ يزّكّى

برداشت ياد شده براساس احتمالى است كه در معناى {استغنى} داده شده كه مراد غنى و ثروتمند بودن است.

زمينه محروميت از حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 1 - 7

7 - جلب رضايت زنان ، نبايد منجر به محروميت همسران از مباحات و حلال هاى الهى شود .

لِمَ تحرّم ما أحلّ اللّه لك تبتغى مرضات أزوجك

زمينه محروميت از درك حقايق

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 66 - 2

2 - مصروف داشتن همه تلاش هاى علمى و فكرى در امور دنيايى درپى دارنده خطر محروم شدن از درك حقايق اخروى

بل ادّرك علمهم فى الأخرة

كافران بدان علت از فهم و درك امور اخروى ناتوان شدند كه تمام توان علمى خود را خرج دنيايشان كردند.

زمينه محروميت از رحمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 14

14- روى گردانى از پرستش خداوند ، زمينه ساز محروميت از رحمت واسعه او است .

ي_أبت إنّى أخاف أن يمسّك عذاب من الرحمن

زمينه محروميت از قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 12

12- انسان ها خود ، در بهره بردن يا محروميت از هدايت قرآن نقش اصلى را دارند .

من القرءان ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين و لايزيد الظ_لمين إلاّ خسارًا

وصف {مؤمنين} و {ظالمين} مشعر به عليت است; يعنى، روحيه حق پذيرى مؤمن، زمينه بهرهورى وى از شفا و روحيهء حق ناپذيرى ظالم، عامل محروميت وى از قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 - 11

11- موقعيت برتر اقتصادى و اجتماعى و بهره مندى هاى مادى ، زمينه ساز غفلت از حق و بهره نبردن از آيات قرآن

و إذا تتلى عليهم ءايتنا . .. أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

زمينه محروميت از هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 12

12

_ ظلم زمينه و موجب محروميت ظالمان از هدايتهاى خداوند است.

فمن أظلم . .. إن الله لا يهدى القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 9

9 - تبعيت جاهلانه از هواى نفس ، درپى دارنده محروميت از هدايت الهى و عامل غوطهور شدن در گمراهى است .

بل اتّبع الذين ظلموا أهواءهم بغير علم فمن يهدى من أضلّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 14،15

14- استكبار در برابر قرآن ، ظلم و مايه محروميت از هدايت الهى

و استكبرتم إنّ اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

از منطبق شدن عنوان ظالم بر {مستكبر}، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

15- برخوردارى از هدايت الهى و يا محروم ماندن از آن ، معلول تلاش و عملكرد خود انسان

كفرتم به . .. و استكبرتم إنّ اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

گرچه در اين آيه، فعل {لايهدى} به خداوند نسبت داده شده است; اما از آن جا كه عدم هدايت، بر كفر و استكبار _ كه عمل اختيارى انسان است _ مترتب شده، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 13

13- استكبار و خودبرتربينى ، مايه محروميت از هدايت وحى و تكذيب آن

و استكبرتم . .. و قال الذين كفروا ... لو كان خيرًا ما سبقونا إليه و إذ لم يهتدوا

با توجه به آيات پيشين و نيز با توجه به صدر و ذيل آيه، استفاده مى شود كه بهره مند نشدن كافران از هدايت قرآن و تكذيب آن از سوى

ايشان، ناشى از استكبار و خودبرتربينى آنان است.

زيان محروميت از حمايتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 17

17 - از دست دادن پشتيبانى و حمايت خدا ، خسران واقعى براى انسان است .

و من يضلل اللّه فما له من ولىّ من بعده . .. إنّ الخ_سرين الذين خسروا أنفسهم و أه

شگفتى محروميت از اداى زكات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 5 - 14

14 - سرپيچى كافران اهل كتاب و مشركان ، از پذيرش اسلام و محروم ساختن خويش از توحيد ، اعتدال ، نماز و زكات ، شگفت آور است .

لم يكن الذين كفروا . .. منفكّين ... و ما أُمروا إلاّ ليعبدوا اللّه ... حنفاء و ي

چنانچه جمله {و ما أمروا. ..}، ناظر به اوامر اسلامى باشد، مفاد آيه _ با توجّه به ارتباط آن با آغاز سوره _ اين مى شود كه مگر اسلام، چه اوامرى دارد كه كافران، همچنان از مرام خود منفكّ نشده و به اين دين روى نمى آورند؟!; اين دين كه سراسر توحيد و نماز و زكات است، چه فرمان نادرستى در آن است كه آنان از پذيرش اين دين، امتناع مىورزند؟!.

شگفتى محروميت از اعتدال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 5 - 14

14 - سرپيچى كافران اهل كتاب و مشركان ، از پذيرش اسلام و محروم ساختن خويش از توحيد ، اعتدال ، نماز و زكات ، شگفت آور است .

لم يكن الذين كفروا . .. منفكّين

... و ما أُمروا إلاّ ليعبدوا اللّه ... حنفاء و ي

چنانچه جمله {و ما أمروا. ..}، ناظر به اوامر اسلامى باشد، مفاد آيه _ با توجّه به ارتباط آن با آغاز سوره _ اين مى شود كه مگر اسلام، چه اوامرى دارد كه كافران، همچنان از مرام خود منفكّ نشده و به اين دين روى نمى آورند؟!; اين دين كه سراسر توحيد و نماز و زكات است، چه فرمان نادرستى در آن است كه آنان از پذيرش اين دين، امتناع مىورزند؟!.

شگفتى محروميت از توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 5 - 14

14 - سرپيچى كافران اهل كتاب و مشركان ، از پذيرش اسلام و محروم ساختن خويش از توحيد ، اعتدال ، نماز و زكات ، شگفت آور است .

لم يكن الذين كفروا . .. منفكّين ... و ما أُمروا إلاّ ليعبدوا اللّه ... حنفاء و ي

چنانچه جمله {و ما أمروا. ..}، ناظر به اوامر اسلامى باشد، مفاد آيه _ با توجّه به ارتباط آن با آغاز سوره _ اين مى شود كه مگر اسلام، چه اوامرى دارد كه كافران، همچنان از مرام خود منفكّ نشده و به اين دين روى نمى آورند؟!; اين دين كه سراسر توحيد و نماز و زكات است، چه فرمان نادرستى در آن است كه آنان از پذيرش اين دين، امتناع مىورزند؟!.

شگفتى محروميت از نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 5 - 14

14 - سرپيچى كافران اهل كتاب و مشركان ، از پذيرش اسلام و محروم ساختن خويش از توحيد

، اعتدال ، نماز و زكات ، شگفت آور است .

لم يكن الذين كفروا . .. منفكّين ... و ما أُمروا إلاّ ليعبدوا اللّه ... حنفاء و ي

چنانچه جمله {و ما أمروا. ..}، ناظر به اوامر اسلامى باشد، مفاد آيه _ با توجّه به ارتباط آن با آغاز سوره _ اين مى شود كه مگر اسلام، چه اوامرى دارد كه كافران، همچنان از مرام خود منفكّ نشده و به اين دين روى نمى آورند؟!; اين دين كه سراسر توحيد و نماز و زكات است، چه فرمان نادرستى در آن است كه آنان از پذيرش اين دين، امتناع مىورزند؟!.

عوامل محروميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 176 - 10

10 _ محروميّت و يا برخوردارى از بهره هاى اخروى ، نتيجه عملكرد انسان

و لا يحزنك الّذين يسارعون الكفر . .. يريد اللّه الّا يجعل لهم حظّا فى الاخرة

گر چه خداوند محروم كردن كفرپيشگان را از بهره اخروى به خود نسبت داده است: يريد اللّه . .. ولى اين محروميّت به دليل {يسارعون ... }، نتيجه عملكرد خود آنان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 27 - 7،9

7 _ پيروى از آراء و انديشه هاى هواپرستان ، مايه دورى از رحمت الهى

و اللّه يريد ان يتوب عليكم و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً

از تقابل اراده الهى به رحمت با اراده هواپرستان به انحراف، استفاده مى شود كه پيروى از هواپرستان عامل دورى از رحمت خداوند است.

9 _ هواپرستى و شهوترانى ، مايه دورى از رحمت

الهى

و اللّه يريد ان يتوب عليكم و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً

عوامل محروميت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 10

10 - نافرمانى آدم و حوا ، مايه محروميت آنان از وعده خداوند به تأمين پوشاك آنان در بهشت شد .

إنّ لك . .. لاتعرى ... فبدت لهما سوءتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 1

1 - آدم ( ع ) و حوا ، در پى تناول از درخت منع شده ، صلاحيت سكونت در بهشت را از دست دادند .

فأكلا منها . .. قال اهبطا منها

{إهبطا} ممكن است خطاب به آدم (ع) و حوا و يا خطاب به آدم(ع) و ابليس باشد در صورت دوم، حوا به خاطر اين كه در عصيان و پى آمد آن تابع آدم بوده، مورد خطاب قرار نگرفته است. در هر دو صورت برداشت ياد شده، به دست مى آيد.

عوامل محروميت از آب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 28 - 6

6 - تكذيب آيات الهى ، مايه گرفتارى به عذاب جهنم و محروميت از لذّت برودت و آشاميدن آب در آخرت

إنّ جهنّم . .. لايذوقون ... و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

عوامل محروميت از آمرزش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 34 - 1،5،6

1- مرگ كافران مخالف راه خدا در حال كفر ، مايه محروميت ابدى از عفو و رحمت الهى

إنّ الذين كفروا و . .. فلن يغفر

اللّه لهم

مرگ كافران مخالف راه خدا در حال كفر، مايه محروميت ابدى از عفو و رحمت الهى

5- اطاعت نداشتن از خدا و رسول او ، منتهى به عنادورزى با دين و محروميت ابدى از غفران الهى *

ي_أيّها الذين ءامنوا أطيعوا اللّه و . .. إنّ الذين كفروا و ... فلن يغفر اللّه له

از ارتباط {أطيعوا اللّه و. ..} با {إنّ الذين كفروا و...}، مطلب بالا استفاده مى شود.

6- نقش اعمال خود انسان ، در محروميت او از رحمت و غفران بى كران الهى

إنّ الذين كفروا و صدّوا . .. فلن يغفر اللّه لهم

{فا} در {فلن يغفر اللّه} مى رساند كه عدم غفران، نتيجه فعل خود كافران است (كفروا و صدّوا)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 6 - 7

7 - فسق و انحراف از حق ، موجب محروميت از هدايت و غفران الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الف_سقين

عوامل محروميت از آمرزشهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 9

9 _ جرم پيشگى و تبه كارى ، موجب محروميت از غفران و رحمت الهى

لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

عوامل محروميت از امداد خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 12

12 - ظلم ، موجب محروميت از يارى دوست و نزديكان دلسوز و شفاعت شفيعان در هنگام مرگ و روز قيامت

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع

از ياد شدن كافران و مشركان با عنوان ظالمان، برداشت بالا به دست مى آيد.

عوامل محروميت از امداد دوست

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 12

12 - ظلم ، موجب محروميت از يارى دوست و نزديكان دلسوز و شفاعت شفيعان در هنگام مرگ و روز قيامت

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع

از ياد شدن كافران و مشركان با عنوان ظالمان، برداشت بالا به دست مى آيد.

عوامل محروميت از امداد هاى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 10 - 4

4 - حسابرسى و سنجش نهان كارى ها و نيت هاى انسان ، مايه ناتوانى او از هرگونه دفاع و محروميت او از كمترين يار و ياور در قيامت

يوم تبلى السرائر . فما له من قوّة و لا ناصر

حرف {فاء} در {فما له من. ..}، نبود قوت و ناصر را بر {تبلى السرائر} تفريع كرده و آن را نتيجه حسابرسى قرار داده است; يعنى، روز قيامت با متمايز شدن سريره هاى نيك و بد، راهى جز پذيرفتن جزاى آن براى انسان باقى نمى ماند; زيرا نه او را ياراى انكار است و نه كسى به حمايت از او برخواهد خاست.

عوامل محروميت از امدادهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 26 - 6

6 _ لغزش مؤمنان مجاهد در جبهه هاى نبرد ، موجب محروم شدن آنان از امداد هاى الهى نخواهد شد .

و يوم حنين . .. ثم وليتم مدبرين. ثم أنزل اللّه سكينته ... و أنزل جنوداً لم تروها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 -

9

9_ خداوند پيامبر ( ص ) را در صورت پيروى از آراى يهود و نصارا به محروم كردن از يارى و حفاظت خويش تهديد كرد .

ل_ئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من الله من ولىّ ولاواق

{ولىّ} به معناى ياور و {واق} اسم فاعل از {وقاية} به معناى نگهدارنده است. {من الله} مى تواند متعلق به محذوف و حال براى {ولىّ} و {واق} باشد. بر اين مبنا جمله {مالك ...} چنين معنا مى شود: براى تو از جانب خداوند هيچ ياور و نگه دارنده اى نخواهد بود ; يعنى، امدادهاى خداوند به تو نخواهد رسيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 10 - 6

6 - بخلورزى و احساس بى نيازى از پاداش هاى الهى و تكذيب آن ، مايه محروميت از امداد هاى خداوند در دنيا و گرفتارى به فرجامى سخت در آخرت است .

و أمّا من بخل و استغنى . و كذّب بالحسنى . فسنيسّره للعسرى

مراد از {عسرى} _ به قرينه آيه بعد _ زمان سقوط و هلاكت است و بر دنيا و آخرت تطبيق مى كند. آيه {و إنّ لنا للآخرة و الاُولى} نيز مؤيد تعميم به آن دو است.

عوامل محروميت از امكانات مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 6

6- رفتار و عقايد پيشينيان و نياكان ، در محروميت و يا برخوردارى از امكانات معنوى و مادى آيندگان و اسلاف ، نقش اساسى دارد .

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- سبأ - 34 - 45 - 10

10 - تكذيب پيامبران الهى از سوى ملت ها ، موجب محروميت آنان از مال و امكانات و نعمت هاى خداوند نمى شود .

و ما بلغوا معشار ما ءاتين_هم فكذّبوا رسلى فكيف كان نكير

عوامل محروميت از امكانات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 6

6- رفتار و عقايد پيشينيان و نياكان ، در محروميت و يا برخوردارى از امكانات معنوى و مادى آيندگان و اسلاف ، نقش اساسى دارد .

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

عوامل محروميت از بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 9 - 3

3 - لجاجت ، حق ناپذيرى و دورى از ايمان ، موجب محروميت از شناخت درست حقايق الهى و از دست دادن بصيرت و بينايى

فهم لايؤمنون . .. فأغشين_هم فهم لايبصرون

عوامل محروميت از بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 1

1 - آدم ( ع ) و حوا ، در پى تناول از درخت منع شده ، صلاحيت سكونت در بهشت را از دست دادند .

فأكلا منها . .. قال اهبطا منها

{إهبطا} ممكن است خطاب به آدم (ع) و حوا و يا خطاب به آدم(ع) و ابليس باشد در صورت دوم، حوا به خاطر اين كه در عصيان و پى آمد آن تابع آدم بوده، مورد خطاب قرار نگرفته است. در هر دو صورت برداشت ياد شده، به دست مى آيد.

عوامل محروميت از پاداش

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 13،16

13 _ آدمى با اعمال، خويش خود را محروم از خير و ثواب مى سازد و به ورطه هلاكت و تباهى مى اندازد.

أن تبسل نفس بما كسبت

{بسل} به معنى منع و حبس است و نتيجه آن هلاكت و تباهى است. در لسان العرب آمده است: {أبسلت فلانا إذا أسلمته للهلكة}.

16 _ بازيچه قرار دادن دين موجب تباهى و محروميت از خير و ثواب مى شود.

و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا . .. و ذكر به أن تبسل نفس

در آيه قبل سخن از بازيگرى با دين بود و جمله {ذكر به . .. } در مقام هشدار و بيان نتيجه كار آنان است.

عوامل محروميت از ثروت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 27 - 3

3 - بخل و محروم كردن بينوايان از اموال خويش ، از عوامل زوال نعمت و محروميت صاحبان ثروت و مكنت

أن لايدخلنّها اليوم عليكم مسكين . .. بل نحن محرومون

عوامل محروميت از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 46 - 5

5 _ بى ايمانى و سست باورى ، مايه محروميت از توفيق الهى براى شركت در جهاد

و لكن كره اللّه انبعاثهم فثبطهم و قيل اقعدوا مع القعدين

عوامل محروميت از حمايت دوستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 35 - 2

2 - ايمان نياوردن و ترغيب نكردن ديگران به تغذيه گرسنگان و بينوايان ، سبب محروميت از

حمايت نزديكان و دوستان صميمى در قيامت

إنّه كان لايؤمن . .. فليس له اليوم ه_هنا حميم

عوامل محروميت از خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 13،16،18

13 _ آدمى با اعمال، خويش خود را محروم از خير و ثواب مى سازد و به ورطه هلاكت و تباهى مى اندازد.

أن تبسل نفس بما كسبت

{بسل} به معنى منع و حبس است و نتيجه آن هلاكت و تباهى است. در لسان العرب آمده است: {أبسلت فلانا إذا أسلمته للهلكة}.

16 _ بازيچه قرار دادن دين موجب تباهى و محروميت از خير و ثواب مى شود.

و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا . .. و ذكر به أن تبسل نفس

در آيه قبل سخن از بازيگرى با دين بود و جمله {ذكر به . .. } در مقام هشدار و بيان نتيجه كار آنان است.

18 _ كسانى كه با اعمال نارواى خود، خويشتن را تباه و محروم از خير نموده اند، هيچ دوست و ياور و شفيعى در بين مخلوقات نخواهند داشت.

أن تبسل نفس بما كسبت ليس لها من دون الله ولى و لا شفيع

عوامل محروميت از درك حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 108 - 2

2- عملكرد خود آدميان ( كفر و دنياگرايى ) ، عامل محروميت آنان از درك حقايق معنوى است .

من كفر بالله . .. بأنهم استحبّوا الحيوة الدنيا ... أُول_ئك الذين طبع الله على قل

الذين طبع الله . ..} در مقام بيان مجازات كسانى است كه با اختيار خود به كفر گرويدند و دنيا را

بر آخرت ترجيح دادند كه در آيه قبل از آن سخن به ميان آمده است. بنابراين همين گزينش و انتخاب _ كه عملى است اختيارى _ موجب مجازات {طبع قلب} مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 8

8 - كوردلى ، موجب محروميت از فهم حقايق و پندپذيرى

أفلم يسيروا . .. فإنّها لاتعمى الأبص_ر و ل_كن تعمى القلوب التى فى الصدور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 11

11 - تكبر و تجاوزگرى ، موجب محروميت از درك صحيح حقايق الهى و مانع از پذيرش آن مى شود .

كذلك يضلّ اللّه . .. كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب متكبّر جبّار

عوامل محروميت از درك دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 3 - 8

8 - مردمى كه دل هايشان مهر شده ، از درك حقايق و معارف دينى و الهى محروم اند .

فطبع على قلوبهم فهم لايفقهون

عوامل محروميت از دعاى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 13

13 _ نفاق و كفر و مرگ در حال فسق ، مايه محروميت از فيض نماز و دعاى اهل ايمان

و لاتصل . .. إنهم كفروا باللّه و رسوله و ماتوا و هم فسقون

عوامل محروميت از رحمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 60 - 3،4

3_ انكار ربوبيت خدا و نافرمانى از دستورات پيامبران ، موجب لعنت خدا و دورى

از رحمت اوست .

و أُتبعوا فى ه_ذه الدنيا لعنة و يوم القي_مة ألا إن عادًا كفروا ربهم

4_ پيروى از طاغوت ها و سركشان ، موجب دورى از رحمت خدا در دنيا و آخرت است .

و اتبعوا أمر كل جبار عنيد. و أُتبعوا فى ه_ذه الدنيا لعنة و يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 95 - 3

3_ شركورزى ، ستمگرى ، كم فروشى و بى عدالتى در مبادلات ، عامل هاى دورى از رحمت خدا و زمينه ساز هلاكت است .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا . .. ألا بُعدًا لمدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 8

8- رحمت الهى ، امرى اصيل و مستمر ، و محروميت از آن نتيجه عملكرد خود انسان است .

عسى ربّكم أن يرحمكم و إن عدتم عدنا

در اين آيه خداوند همه انسانها حتى گنهكاران را به رحمت خود اميدوار ساخته است: {اگر شما به گناه و فساد باز گرديد، كيفر و عذاب ما هم مجدداً به سراغ شما خواهد آمد}. از اين سخن، نتيجه گرفته مى شود كه گرفتار شدن به عذاب خداوند و محروميت از رحمت او، حاصل عملكرد خود انسان است و رحمت خداوند همواره، اصيل و مستمر مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 41 - 7

7 - ظلم و بيدادگرى ، مايه دور شدن از رحمت خدا و گرفتار شدن به خشم و غضب او

فبعدًا للقوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون

- 23 - 110 - 5

5 - به تمسخر گرفتن مؤمنان و مضحكه قرار دادن آنان ، مايه محروميت از لطف و رحمت الهى

فاتّخذتموهم سخريًّا . .. و كنتم منهم تضحكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 23 - 2

2 - قذف زنان پاكدامن ، نجيب و مؤمن ( نسبت دادن زنا به آنان ) ، در پى دارنده خشم الهى و محروميت از رحمت او

إنّ الذين يرمون المحصن_ت الغ_فل_ت المؤمن_ت لعنوا فى الدنيا و الأخرة

{لعن} (مصدر {لعنوا})، به معناى طرد كردن و دور ساختن فرد از خير و نيكى است (لسان العرب). و هم چنين طرد برخاسته از خشم و غضب مى باشد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 9

9 _ جرم پيشگى و تبه كارى ، موجب محروميت از غفران و رحمت الهى

لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 57 - 3

3 - آزار دادن پيامبر ( ص ) ، درپى دارنده محروميت از رحمت خداوند است .

إنّ الذين يؤذون اللّه و رسوله لعنهم اللّه فى الدنيا و الأخرة

{لعن} در لغت، به معناى {طرد و دور كردن از روى غضب و ناراحتى} است. لعن خدا در دنيا، به معناى بريده شدن از قبول رحمت الهى است (مفردات راغب).

عوامل محروميت از رحمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 42 - 2

2 - كفر و عصيان ، در پى دارنده لعنت

خدا و عامل دور شدن انسان از رحمت الهى

و أتبعن_هم فى ه_ذه الدنيا لعنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 52 - 9

9 - ستم پيشگى ، موجب پذيرفته نشدن عذر آدمى از گناه ، محروميت از رحمت خدا و جاى گرفتن در سراى بد

يوم لاينفع الظ_لمين معذرتهم و لهم اللعنة و لهم سوء الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 4

4 - شرك ، گناهى بس بزرگ و موجب محروميت از رحمت الهى در قيامت

و ل_كن يدخل من يشاء فى رحمته والظ_لمون. .. أم اتّخذوا من دونه أولياء

از آيه قبل استفاده مى شود كه ظالمان از رحمت الهى به دوراند (يدخل من يشاء فى رحمته و الظالمون ما لهم. ..) و از آن جا كه شرك مصداق بارز ظلم به شمار مى آيد، مى توان مطلب بالا را برداشت كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 31 - 8

8 - جرم پيشگى و استمرار ارتكاب گناه ، عامل محروميت از رحمت الهى در قيامت

و كنتم قومًا مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 34 - 1،6

1- مرگ كافران مخالف راه خدا در حال كفر ، مايه محروميت ابدى از عفو و رحمت الهى

إنّ الذين كفروا و . .. فلن يغفر اللّه لهم

مرگ كافران مخالف راه خدا در حال كفر، مايه محروميت ابدى از عفو و رحمت الهى

6- نقش اعمال خود انسان ، در محروميت او از رحمت و غفران بى

كران الهى

إنّ الذين كفروا و صدّوا . .. فلن يغفر اللّه لهم

{فا} در {فلن يغفر اللّه} مى رساند كه عدم غفران، نتيجه فعل خود كافران است (كفروا و صدّوا)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 10 - 13

13 - تفرقه و اختلاف در جامعه اسلامى به بى تفاوتى در قبال آن ، مايه محروميت از رحمت الهى

فأصلحوا بين أخويكم و اتّقوا اللّه لعلّكم ترحمون

فرمان {اتّقوا اللّه} هم نظر به كسانى دارد كه با يكديگر اختلاف دارند و هم كسانى كه موظف به رفع اختلاف اند. از اين نكته، استفاده مى شود كه اگر مسلمانان به وظيفه خود عمل نكنند و به اختلاف ها پايان ندهند، نبايد دل به رحمت الهى ببندند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 31 - 7

7 - ظلم ، موجب محروميت از رحمت خداوند و گرفتار آمدن به عذاب دردناك الهى است .

يدخل من يشاء فى رحمته و الظ_لمين أعدّ لهم عذابًا أليمًا

عوامل محروميت از رستگارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 3 - 4

4 - آميختن زندگى به لغو و بيهودگى ، نشانه ضعف ايمان و مايه محروميت از رستگارى است .

قد أفلح المؤمنون . .. و الذين هم عن اللغو معرضون

عوامل محروميت از رستگارى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 4 - 4

4 - امتناع از پرداخت زكات ، نشانه ضعف ايمان و مايه حرمان از رستگارى اخروى است .

قد أفلح المؤمنون . ..

و الذين هم للزكوة ف_علون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 8 - 4

4 - خيانت كارى و پيمان شكنى ، نشانه ضعف ايمان و مايه محروميت از سعادت اخروى

قد أفلح المؤمنون . .. و الذين هم لأم_ن_تهم و عهدهم رعون

عوامل محروميت از زندگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 24 - 9

9 - محروميت از توشه هاى اخروى ، مايه ناكامى از زندگى حقيقى ; حتى در آخرت

لحياتى

لام در {لحياتى} براى تحليل است و {حياة} ممكن است مصدر و به معناى {زنده شدن} باشد. بنابراين مفاد آيه شريفه اين مى شود كه: اى كاش! براى زنده شدن خود، از پيش توشه اى تهيه ديده بودم. اين گفته نشان مى دهد كه در آخرت، خطاكاران آرزوى زنده شدن داشته و خود را از حيات واقعى محروم مى بينند.

عوامل محروميت از سرماى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 28 - 6

6 - تكذيب آيات الهى ، مايه گرفتارى به عذاب جهنم و محروميت از لذّت برودت و آشاميدن آب در آخرت

إنّ جهنّم . .. لايذوقون ... و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

عوامل محروميت از سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 95 - 3،5،6

3 _ اقوام پيامبران گذشته ، با تكذيب آيات و نشانه هاى الهى ، سرمايه سعادت خويش را از كف دادند .

و لاتكونن من الذين كذبوا بأيت اللّه فتكون من الخسرين

5 _ تكذيب آيات الهى ، در پى دارنده

خسران و بر باد رفتن سرمايه سعادت انسان است .

و لاتكونن من الذين كذبوا بأيت اللّه فتكون من الخسرين

6 _ تكذيب قرآن ، مايه خسران و از دست دادن سرمايه سعادت است .

و لاتكونن من الذين كذبوا بأيت اللّه فتكون من الخسرين

عوامل محروميت از سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 5 - 4

4 - دست يازيدن به آلودگى هاى جنسى ، برخاسته از ضعف ايمان و مايه محروم شدن از سعادت اخروى است .

قد أفلح المؤمنون . .. و الذين هم لفروجهم ح_فظون

عوامل محروميت از شفابخشى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 44 - 12

12 - محروميت انسان از هدايت و شفاى قرآن ، معلول شرايط و قابليت هاى روحى خود او است .

و الذين لايؤمنون فى ءاذانهم وقر

بنابراين كه جمله {فى آذانهم وقر} به منزله علت براى عدم ايمان كافران باشد، از آيه استفاده مى شود كه ايمان نياوردن كافران و بى بهره ماندن آنان از قرآن، ناشى از وضعيت فكرى و روحى خود آنان است.

عوامل محروميت از شفاعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 20،21

20 _ گرفتارى به عذاب و محروميت از شفاعت، نتيجه بازيچه قرار دادن دين است.

الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا . .. أولئك الذين أبسلوا بما كسبوا

21 _ عذاب قيامت و محروميت از شفاعت، بازتاب اعمال انسان است.

ليس لها من دون الله . .. أولئك الذين أبسلوا بما كسبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

13 - شعراء - 26 - 100 - 1

1 - شرك به خدا ، مايه محروميت از شفاعت شفيعان در قيامت

إذ نسوّيكم بربّ الع_لمين . .. فما لنا من شفعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 12

12 - ظلم ، موجب محروميت از يارى دوست و نزديكان دلسوز و شفاعت شفيعان در هنگام مرگ و روز قيامت

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع

از ياد شدن كافران و مشركان با عنوان ظالمان، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 48 - 1

1 - ترك فريضه نماز ، اطعام مساكين ، گذراندن عمر به بطالت و تكذيب روز جزا ، از عوامل محروميت انسان از شفاعت در قيامت

قالوا لم نك من المصلّين . .. و كنّا نكذّب بيوم الدين ... فما تنفعهم شفاعة الش_فع

عوامل محروميت از شفاعت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 39 - 7

7- كفر ، مايه محروميت انسان از شفاعت شفيعان در قيامت است .

لو يعلم الذين كفروا . .. و لا هم ينصرون

عوامل محروميت از عنايتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 126 - 7

7 - غفلت از آيات و هدايت هاى خداوند و به فراموشى سپردن آنها ، از عوامل محروميت انسان از توجه و عنايت او ، در قيامت

أتتك ءاي_تنا فنسيتها و كذلك اليوم تنسى

مراد از نسيان در {نسيتها} به قرينه {من أعرض عن ذكرى} (در آيات

پيشين) بى توجهى و روى گردانى از آيات الهى است. و تقابل آن با {تنسى}، گوياى اين نكته است كه نسيان در آن كلمه نيز، به معناى اعراض و ترك مى باشد.

عوامل محروميت از فضل خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 26

26 - رواج دادن فساد در جامعه ، موجب محروميت از لطف و محبت خداوند است .

و لاتبغ الفساد فى الأرض إنّ اللّه لايحبّ المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 45 - 7

7 - كفر ، موجب محروميت از تفضل الهى ، در آخرت است .

ليجزى الذين . .. من فضله إنّه لايحبّ الك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 26 - 8

8 - كفر ، مانع بهره مندى از نتايج دعا و موجب محروميت از تفضل الهى است .

الذين ءامنوا . .. و يزيدهم من فضله و الك_فرون لهم عذاب شديد

به قرينه مقابله بين دو فراز آيه، مى توان استفاده كرد كه كافران از تفضل خداوند بى بهره اند.

عوامل محروميت از فهم دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 8 - 3

3 - لجاجت و حق ناپذيرى ، موجب محروميت از فهم صحيح حقايق الهى

فهم لايؤمنون . إنّا جعلنا فى أعن_قهم أغل_لاً ... فهم مقمحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 9 - 3

3 - لجاجت ، حق ناپذيرى و دورى از ايمان ، موجب محروميت از

شناخت درست حقايق الهى و از دست دادن بصيرت و بينايى

فهم لايؤمنون . .. فأغشين_هم فهم لايبصرون

عوامل محروميت از فهم قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 45 - 8

8- افتادن حجاب نامرئى بر ديدگان كافران و محروم شدن آنان از شنيدن و درك وحى ، معلول تصميم آنها مبنى بر عدم ايمان به آخرت است .

بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجابًا مستورًا

تعبير {الذين لايؤمنون بالأخرة} - به صورت جمله وصفيه - و فعل مضارع به جاى {الكافرين} مى تواند به اين معنا باشد كه جعل حجاب از سوى خدا، به خاطر اين خصلت و گزينش از سوى كافران بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 3

3- محروميت از درك صحيح حقايق قرآن ، پيامد حق ناپذيرى و كفرپيشگى كافران

الذين لايؤمنون بالأخرة . .. و جعلنا على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 12

12- محروم شدن از درك پيام هاى قرآن ، كيفر بى اعتنايى به آيات خدا و فرو رفتن در غفلت از گناهان است .

ذكّر بأي_ت ربّه فأعرض عنها . .. إنّا جعلنا على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 4 - 8

8 - اعراض از قرآن ، عامل محروميت از فهم آيات و معارف آن

فأعرض أكثرهم فهم لايسمعون

برداشت بالا بر اين اساس است كه {لايسمعون} به معناى {لا يفهمون} باشد; چنانكه {مفردات} در

مفهوم {سمع} اين معنا را آورده است.

عوامل محروميت از فيض خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 9

9 _ نقش عمل خود انسان ، در محروميت از فيض و هدايت الهى

ما كان اللّه ليضل قوماً . .. حتى يبين لهم ما يتقون

از اينكه خداوند هيچ كس را قبل از بيان حكم، در گمراهى رها نمى سازد، استفاده مى شود كه اگر حكمى بيان شد و انسان، على رغم معرفت و شناخت، از گناه پرهيز نكرد، خداوند وى را در گمراهى رها خواهد كرد.

عوامل محروميت از لطف خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 14،15

14 _ غفلت از خدا و فرمان هاى او ، عامل سلب شدن عنايت خدا نسبت به انسان و نيازهايش

نسوا اللّه فنسيهم

15 _ نقش اصلى عملكرد انسان ، در محروميتش از لطف و عنايت الهى

نسوا اللّه فنسيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 110 - 5

5 - به تمسخر گرفتن مؤمنان و مضحكه قرار دادن آنان ، مايه محروميت از لطف و رحمت الهى

فاتّخذتموهم سخريًّا . .. و كنتم منهم تضحكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 26

26 - رواج دادن فساد در جامعه ، موجب محروميت از لطف و محبت خداوند است .

و لاتبغ الفساد فى الأرض إنّ اللّه لايحبّ المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 52 - 2

2 - انكار حق

و لجاج و عناد در برابر آن مايه دورى انسان از خدا و محروميت از عنايت وى

قل أرءيتم

با توجه به اعراض خداوند از خطاب مستقيم به مشركان لجوج، مطلب ياد شده قابل برداشت است.

عوامل محروميت از معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 5

5- تكذيب ها و برخورد هاى نارواى پيشينيان با معجزات الهى ، سبب محروميت نسل هاى بعد از دريافت آن

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

عوامل محروميت از نصرت اخروى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 65 - 2

2 - روى گردانى از خدا در دنيا ، مايه محروميت از نصرت او در آخرت

لاتجئروا اليوم إنّكم منّا لاتنصرون

مراد از {اليوم} (امروز) آخرت است; زيرا خداوند به هنگام عذاب استيصال با محكومين آن، سخن نمى گويد.

عوامل محروميت از نصرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 25

25 - خوددارى از نصرت دين خدا ، موجب محروميت انسان از يارى و حمايت او

و لينصرنّ اللّه من ينصره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 67 - 2

2 - كبرورزى مرفهان كفرپيشه ، در برابر آيات الهى ( قرآن ) و تكذيب آن ، عامل محروميت آنان از نصرت خداوند در قيامت

لاتجئروا اليوم . .. قد كانت ءاي_تى تتلى عليكم ... تنكصون . مستكبرين به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 14

14

- انتخاب غير خدا به عنوان ولى در دنيا ، مايه محروميت از ولايت و نصرت الهى در قيامت

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء . .. و الظ_لمون ما لهم من ولىّ و لا نصير

عوامل محروميت از نصرتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 12

12- تمايل به كافران ، مايه تنها ماندن انسان و محروم شدن از نصرت خداوند

تركن إليهم شيئًا قليلاً. إذًا لأذقن_ك ... ثمّ لاتجد لك علينا نصيرًا

عوامل محروميت از نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 3،4،12

3 _ ظلم يهود ، موجب محروميت آنان از برخى نعمت هاى پاكيزه *

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم

بدان احتمال كه مراد از تحريم، تحريم تكوينى باشد ; بنابراين {حرمنا . ..} به اين معنا است كه خداوند يهود را از دستيابى به برخى طيبات محروم ساخت.

4 _ ظلم ، زمينه ساز محروميت انسان از مواهب خدادادى *

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم

برداشت فوق را فرمايش امام صادق(ع) تأييد مى كند كه فرمود: من زرع حنطة فى ارض فلم يزك زرعه او خرج زرعه كثير الشعير فبظلم عمله . .. او بظلم لمزارعيه و اكرته لان اللّه عزوجل يقول: فبظلم من الذين هادوا حرمنا عليهم طيبت ... .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 306، ح 9; نورالثقلين، ج 1، ص 572، ح 665.

12 _ محروميت آدمى از نعمت هاى الهى و مواهب طبيعى ، نتيجه اعمال خود وى

فبظلم من الذين . .. حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم و بصدّهم

عن سبيل اللّه كثيراً

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {تحريم} تحريم تكوينى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 8

8 - ابليس ، دشمن و بدخواه انسان و در صدد محروم ساختن او از نعمت هاى الهى و گرفتار ساختن او به رنج و سختى

إنّ ه_ذا عدوّ لك و لزوجك . .. فتشقى

طرح خصومت ابليس با حوا، گوياى آن است كه وى با تمامى انسان ها دشمن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45 - 10

10 - تكذيب پيامبران الهى از سوى ملت ها ، موجب محروميت آنان از مال و امكانات و نعمت هاى خداوند نمى شود .

و ما بلغوا معشار ما ءاتين_هم فكذّبوا رسلى فكيف كان نكير

عوامل محروميت از نعمت هاى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 20 - 11

11 - هدف قرار دادن دنيا ، باعث محروميت كامل از موهبت هاى جهان آخرت

من كان يريد حرث الأخرة . .. يريد حرث الدنيا ... و ما له فى الأخرة من نصيب

عوامل محروميت از نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 46 - 5

5 - جرم پيشگى ، عامل محروميت از نعمت ها و موهبت هاى بهشت

إنّكم مجرمون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّكم مجرمون} در مقام تعليل براى مطالب پيشين است.

عوامل محروميت از نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه

- 9 - 84 - 13

13 _ نفاق و كفر و مرگ در حال فسق ، مايه محروميت از فيض نماز و دعاى اهل ايمان

و لاتصل . .. إنهم كفروا باللّه و رسوله و ماتوا و هم فسقون

عوامل محروميت از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 5

5 - اگر پيامبر ( ص ) كوچك ترين افترا و دروغى بر خدا مى بست ، كذب وى فاش و از نعمت دريافت وحى محروم مى شد .

أم يقولون افترى على اللّه كذبًا فإن يشإِ اللّه يختم على قلبك

بنابراين كه جمله {فإن يشإ اللّه. ..} پاسخ اتهام مشركان باشد، مى توان استفاده كرد كه اگر پيامبر(ص) دروغ و افترايى بر خدا مى بست، خداوند قلب او را مهر و موم مى كرد و در نتيجه از دريافت وحى، محروم مى ماند.

عوامل محروميت از ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 9

9_ خداوند پيامبر ( ص ) را در صورت پيروى از آراى يهود و نصارا به محروم كردن از يارى و حفاظت خويش تهديد كرد .

ل_ئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من الله من ولىّ ولاواق

{ولىّ} به معناى ياور و {واق} اسم فاعل از {وقاية} به معناى نگهدارنده است. {من الله} مى تواند متعلق به محذوف و حال براى {ولىّ} و {واق} باشد. بر اين مبنا جمله {مالك ...} چنين معنا مى شود: براى تو از جانب خداوند هيچ ياور و نگه دارنده اى نخواهد بود ; يعنى، امدادهاى خداوند به تو نخواهد رسيد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 14

14 - انتخاب غير خدا به عنوان ولى در دنيا ، مايه محروميت از ولايت و نصرت الهى در قيامت

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء . .. و الظ_لمون ما لهم من ولىّ و لا نصير

عوامل محروميت از هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 10

10 _ پذيرش دوستى و سرپرستى كفار ، خيانت در جنگ ، خدعه با خدا ، سستى در عبادت ، رياكارى و كم به ياد خدا بودن ، موجب گمراهى و محروميت دايمى از هدايت الهى است .

و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا

از مصاديق مورد نظر براى (من يضلل)، كسانى هستند كه در آيات قبل (از 138 تا 143) خصلتهاى آنان بر شمرده شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 77 - 19

19 _ اضلال و به گمراهى كشاندن جوامع ، پيامد گمراهى و هواپرستى و در پى دارنده محروميت از هدايت به اسلام

و لاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا . .. و اضلوا كثيراً و ضلوا عن سواء السبيل

تكرار {ضلوا} مى تواند اشاره به مراحل ضلالت هواپرستان گمراه داشته باشد كه در اين صورت فاعل در هر سه فعل {قد ضلوا} و {اضلوا} و {ضلوا} يك طايفه خواهد بود. بنابراين {لاتتبعوا ...} يعنى متابعت نكنيد از هواپرستانى گمراه كه ديگران را به گمراهى كشاندند و در نتيجه از هدايت به سواء السبيل (اسلام) باز ماندند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

5 - انعام - 6 - 56 - 6

6 _ پيروى از هواها و تمايلات نفسانى مشركان، موجب ضلالت و محروم ماندن از هدايت مى شود.

قل لا أتبع أهواءكم قد ضللت إذاً و ما أنا من المهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 7

7 _ محروميت از هدايت پذيرى، پيامد كفر و لجاجت در برابر حق است.

و نقلب أفئدتهم و أبصرهم كما لم يؤمنوا به أول مرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 12

12 _ ظلم زمينه و موجب محروميت ظالمان از هدايتهاى خداوند است.

فمن أظلم . .. إن الله لا يهدى القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 10

10 _ فسق ، مايه محروم شدن انسان از هدايت الهى

و اللّه لايهدى القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 24 - 9

9 - غرور و خودپسندى ملت ها ، مايه محروميت آنان از هدايت و ره يابى به حق

و زيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم . .. فهم لايهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 50 - 8

8 - هواپرستى ، ظلم و موجب محروميت از هدايت خداوند

إنّ اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 7

7 - عناد و حق گريزى موجب محروميّت انسان از هدايت الهى است .

فإنّك لاتسمع الموتى . .. إذا ولّوا مدبرين

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 21

21 - دروغ پردازى و ناسپاسى ، باعث محروميت از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى من هو ك_ذب كفّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 25

25 - اسراف و دروغ گويى ، مايه محروم شدن از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى من هو مسرف كذّاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 9

9 - ستم و تجاوز به حقوق مردم ، موجب محروميت از هدايت و افتادن در گرداب گمراهى

و من يضلل اللّه . .. و ترى الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 18

18 - اذيت و آزار رسولان و برگزيدگان الهى ، مايه محروم شدن از هدايت او است .

لم تؤذوننى . .. و اللّه لايهدى القوم الف_سقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 7 - 10

10 - ظلم ، موجب محروميت آدمى از هدايت الهى است .

و اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 6 - 4،7

4 - نفاق ، موجب محروم شدن از هدايت الهى

سواء عليهم . .. إنّ اللّه لايهدى القوم الف_سقين

7 - فسق و انحراف از حق ، موجب محروميت از هدايت و غفران الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الف_سقين

عوامل محروميت از هدايتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9

- 115 - 9

9 _ نقش عمل خود انسان ، در محروميت از فيض و هدايت الهى

ما كان اللّه ليضل قوماً . .. حتى يبين لهم ما يتقون

از اينكه خداوند هيچ كس را قبل از بيان حكم، در گمراهى رها نمى سازد، استفاده مى شود كه اگر حكمى بيان شد و انسان، على رغم معرفت و شناخت، از گناه پرهيز نكرد، خداوند وى را در گمراهى رها خواهد كرد.

عوامل محروميت از همراهى با خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 76 - 2

2- موسى ( ع ) خود را در صورت سؤال مجدد ( سومين تخلّف ) سزاوار محروم شدن از مصاحبت با خضر ( ع ) دانست .

قال إن سألتك من شىء بعدها فلاتصحبنى

عوامل محروميت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 20

20 - عصيان پروردگار ، موجب ناكامى انسان و بازماندنش از راه رشد و كمال است .

و عصى ءادم ربّه فغوى

عوامل محروميت اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 2

2_ منفعت پرستى ، حرام خوارى ، تعصب و قوم گرايى عامل هاى بازدارنده مردم مدين از انديشه كردن در تعاليم شعيب ( ع ) و فهميدن آنها

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول

عوامل محروميت پسر نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 46 - 3

3_ فسادپيشگى فرزند نوح ، موجب محسوب نشدن وى از خانواده نوح ( ع ) در پيشگاه

خداوند

إنه ليس من أهلك إنه عمل غير ص_لح

جمله {إنه عمل . ..} علت براى {إنه ليس من أهلك} مى باشد; يعنى ، چون فرزندت داراى عمل ناشايست است ، ما او را از خانواده تو به حساب نمى آوريم.

عوامل محروميت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 53 - 7

7 _ محروميت جوامع بشرى از نعمت هاى الهى ، پيامد گرفتار شدن آنان به كفر و گناه است .

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على قوم حتى يغيروا

عوامل محروميت حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 121 - 10

10 - نافرمانى آدم و حوا ، مايه محروميت آنان از وعده خداوند به تأمين پوشاك آنان در بهشت شد .

إنّ لك . .. لاتعرى ... فبدت لهما سوءتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 1

1 - آدم ( ع ) و حوا ، در پى تناول از درخت منع شده ، صلاحيت سكونت در بهشت را از دست دادند .

فأكلا منها . .. قال اهبطا منها

{إهبطا} ممكن است خطاب به آدم (ع) و حوا و يا خطاب به آدم(ع) و ابليس باشد در صورت دوم، حوا به خاطر اين كه در عصيان و پى آمد آن تابع آدم بوده، مورد خطاب قرار نگرفته است. در هر دو صورت برداشت ياد شده، به دست مى آيد.

عوامل محروميت فاسقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 33 - 4

4 _

حكم الهى به محروميت اهل فسق از گرايش به ايمان ، مقتضاى ربوبيت و پروردگارى اوست .

كذلك حقت كلمت ربك على الذين فسقوا أنهم لايؤمنون

عوامل محروميت قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 60 - 5

5_ قوم عاد ، بر اثر كفر و نافرمانى خدا و پيامبران ، سزاوار هلاكت و دورى از رحمت الهى شدند .

ألا بُعدًا لعاد قوم هود

{بُعداً} (هلاك گشتن يا دور شدن) مفعول مطلق براى فعل محذوف (ليبعد) است: ألا ليبعد قوم عاد بعداً. و از آن جا كه قوم عاد به هلاكت رسيدند و از رحمت او محروم شدند مى توان گفت، مرادْ عذاب در آخرت و دورى از رحمت او در آن سراست و نيز محتمل است {ألا بُعدًا ...} _ چنان چه زمخشرى گفته _ بيانگر استحقاق دورى و هلاكت باشد; يعنى، [قوم عاد هلاك گشتند و از رحمت او محروم شدند ]بدانيد آنان مستحق آن كيفر و سزاور چنين عقوبتى بودند.

عوامل محروميت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 45 - 8

8- افتادن حجاب نامرئى بر ديدگان كافران و محروم شدن آنان از شنيدن و درك وحى ، معلول تصميم آنها مبنى بر عدم ايمان به آخرت است .

بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجابًا مستورًا

تعبير {الذين لايؤمنون بالأخرة} - به صورت جمله وصفيه - و فعل مضارع به جاى {الكافرين} مى تواند به اين معنا باشد كه جعل حجاب از سوى خدا، به خاطر اين خصلت و گزينش از سوى كافران بوده است.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 3

3- محروميت از درك صحيح حقايق قرآن ، پيامد حق ناپذيرى و كفرپيشگى كافران

الذين لايؤمنون بالأخرة . .. و جعلنا على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 34 - 1

1- مرگ كافران مخالف راه خدا در حال كفر ، مايه محروميت ابدى از عفو و رحمت الهى

إنّ الذين كفروا و . .. فلن يغفر اللّه لهم

مرگ كافران مخالف راه خدا در حال كفر، مايه محروميت ابدى از عفو و رحمت الهى

عوامل محروميت مرفهان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 66 - 1

1 - واپس گرايى رفاهمندان كافر و تأثير ناپذيرى در برابر آيات الهى ، عامل محروميت آنان از نصرت خداوند

لاتجئروا اليوم . .. قد كانت ءاي_تى ... على أعق_بكم تنكصون

آيه فوق، خطاب به مرفهان گرفتار عذاب و تعليل براى ردّ استغاثه آنها است. فعل هاى {تتلى} و {تنكصون} به دليل همراه شدن با {كانت} و {كنتم}، ماضى استمرارى است. {نكوص} (مصدر {تنكصون}) به معناى بازگشت به قهقرا است. بنابراين قيد {على أعقابكم} _ كه آن نيز به معناى قهقهرا است _ براى تأكيد معناى {تنكصون} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 67 - 2

2 - كبرورزى مرفهان كفرپيشه ، در برابر آيات الهى ( قرآن ) و تكذيب آن ، عامل محروميت آنان از نصرت خداوند در قيامت

لاتجئروا اليوم . .. قد كانت ءاي_تى تتلى عليكم ... تنكصون

. مستكبرين به

عوامل محروميت مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 67 - 2

2 - كبرورزى مرفهان كفرپيشه ، در برابر آيات الهى ( قرآن ) و تكذيب آن ، عامل محروميت آنان از نصرت خداوند در قيامت

لاتجئروا اليوم . .. قد كانت ءاي_تى تتلى عليكم ... تنكصون . مستكبرين به

عوامل محروميت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 10

10 _ احساس رضايت و خوشحالى منافقان از شركت نكردن در جنگ براى بار نخست ، مايه طرد هميشگى آنان از سوى خدا و پيامبر ( ص ) و محروم شدن دايمى از شركت در جهاد

لن تخرجوا . .. و لن تقتلوا معى عدواً إنكم رضيتم بالقعود أول مرّة

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لن تخرجوا} و {لن تقاتلوا} در مقام انشا و براى طرد منافقان باشد و جمله {إنكم رضيتم . ..} نيز براى تعليل آن باشد.

عوامل محروميت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 4،5

4 - خداوند ، يهوديان حق ناپذير را از رحمت خويش محروم و به لعنت ، گرفتارشان كرد .

بل لعنهم اللّه بكفرهم

5 - كفر ورزى يهود ، موجب محروم شدن آنان از رحمت الهى است .

لعنهم اللّه بكفر هم

{باء} در {بكفر} سببيه است.

محروميت از بركات زكات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 5

5 - اهل كتاب و مشركان ، در صورت خوددارى از پذيرش اسلام

، از عبادت خالصانه خداوند محروم مانده و خود را از بركات نماز و زكات دور ساخته اند .

و ما أُمروا إلاّ ليعبدوا اللّه مخلصين له الدين حنفاء و يقيموا الصلوة و يؤتوا الز

محروميت از بركات نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 5

5 - اهل كتاب و مشركان ، در صورت خوددارى از پذيرش اسلام ، از عبادت خالصانه خداوند محروم مانده و خود را از بركات نماز و زكات دور ساخته اند .

و ما أُمروا إلاّ ليعبدوا اللّه مخلصين له الدين حنفاء و يقيموا الصلوة و يؤتوا الز

محروميت ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 35 - 4

4- ابليس ، مغضوب خداوند و محروم از توفيق و فيض او

و إن عليك اللعنة إلى يوم الدين

{لعن} در لغت به معناى طرد شخص از روى غضب است و لعن خداوند; يعنى، عقوبت اخروى و قطع توفيق و فيض دنيوى است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 78 - 4

4 - ابليس ، مغضوب خداوند و محروم از توفيق و رحمت او

و إنّ عليك لعنتى إلى يوم الدين

{لعن}; يعنى، طرد شخصى از روى غضب و لعن خداوند به معناى عقوبت اخروى و قطع توفيق و رحمت الهى در دنيا است (مفردات راغب).

محروميت اخروى قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 44 - 6

6_ دورى از رحمت خدا در سراى آخرت ، امرى تقدير شده براى كفرپيشگان

و ستمگران قوم نوح

فكان من المغرقين . .. و قيل بعدًا للقوم الظ_لمين

{بُعداً} مفعول مطلق براى فعل محذوف (ليبعد) مى باشد و جمله در اصل چنين بوده: و قيل ليبعد بُعداً القوم الظالمون; يعنى، و گفته شد كه ستمگران قوم نوح بايد از رحمت خدا دور باشند و از آن جا كه آنان در دنيا عذاب شدند، معلوم مى شود مراد از جمله {و قيل . ..} دورى از رحمت خدا در آخرت است.

محروميت اخروى از آشاميدنيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 24 - 3

3 - محروميت طغيان گران از مايعات و كاهش و حرارت در جهنم ، ساليانى فراوان ادامه خواهد يافت .

ل_بثين فيها أحقابًا . لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا

چنانچه جمله {لايذوقون. ..} حال براى ضمير {لابثين} باشد، مى توان به دست آورد كه درنگ دوزخيان، همراه با حالت محروميت از سرما و آب، دائمى نيست; زيرا ممكن است كلمه {أحقاباً} در آيه قبل، به سال هاى محروميت آنان نظر داشته باشد; گرچه پس از گذشت آن دوران، بقاى آنان در دوزخ به شكل ديگرى ادامه خواهد يافت.

محروميت اخروى از امدادهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 64 - 4

4 - دل بستن به يارى غيرخدا در دنيا ، مايه محروم شدن از يارى او در قيامت

و قيل ادعوا شركاءكم

محروميت اخروى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 10 - 5

5 - { عن أبى بصير فى قوله : { فما له من

قوّة و لا ناصر } قال : [ و الظاهر أنّ القائل أبوعبداللّه ( ع ) ] ما له قوّة يقوّى بها على خالقه و لا ناصر من اللّه ينصره إن أراد به سوءاً ;

از ابى بصير [ظاهراً از امام صادق(ع)] درباره سخن خداوند {فما له من قوّة و لا ناصر} روايت شده كه فرمود: [يعنى] آن انسان هيچ نيرويى ندارد كه با آن بر آفريدگارش چيره گردد و اگر خداوند درباره او اراده بدى داشته باشد; ياورى نخواهد داشت كه او را در برابر خدا يارى دهد}.

محروميت اخروى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 41 - 3

3- محروميت انسان در قيامت ، از حمايت و شفاعت ديگران

يوم لايغنى . .. و هم لاينصرون

محروميت اخروى دنياطلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 18 - 9

9- دنياطلبان در آخرت ، مورد نكوهش واقع شده و از رحمت خداوند محروم و مطرود خواهند شد .

من كان يريد العاجلة . .. ثمّ جعلنا له جهنّم يصل_ها مذمومًا مدحورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 20 - 13

13 - دنيامداران ، محروم از هرگونه بهره اخروى

و ما له فى الأخرة من نصيب

محروميت اخروى دين ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 13 - 3

3 - مرفهان تكذيب گر و دين ستيز ، از هرگونه آسايش و راحتى يا لذت و كام جويى در قيامت ، محروم خواهند بود .

و ذرنى و المكذّبين

أُولى النعمة . .. و طعامًا ذا غصّة و عذابًا أليمًا

تأكيد خداوند بر گلوگير و دردآور بودن كيفر صاحبان ثروت و رفاه، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

محروميت اخروى رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 41 - 7

7 - پيشوايان كفر ، محروم از هرگونه نصرت و امداد الهى در روز رستاخيز

و يوم القي_مة لاينصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 42 - 5

5 - طرد شدن از لطف و رحمت حق ، فرجام شوم فرعونيان و پيشوايان كفر در روز رستاخيز

و جعلن_هم أئمة يدعون إلى النار . .. و يوم القي_مة هم من المقبوحين

محروميت اخروى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 24 - 1،2

1 - طغيان گران در دوزخ ، از هر گونه احساس خنكى و تخفيف حرارت سوزان جهنم ، محروم خواهند بود .

لايذوقون فيها بردًا

{ذوق}; يعنى، درك مزه (مصباح)، اين واژه در رابطه با اجسام به طور حقيقت و در مورد معنويات، به طور مجاز استعمال مى شود. در آيه شريفه بين معناى حقيقى و مجازى آن جمع شده است; زيرا تعبير چشيدن براى احساس سردى مجاز است. مراد از {بَرْد} _ به قرينه تقابل آن با نوشيدنى _ هر گونه احساس سردى است; هر چند با سايه و امثال آن باشد.

2 - دوزخيان طغيان گر ، از تسكين عطش خود و حتى از چشيدن طعم آب ، محروم خواهند بود .

لايذوقون فيها . .. و لا شرابًا

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 4

4 - محروميت دوزخيان از هواى مطبوع و آب ، عقوبتى مناسب با انكار معاد

لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا . .. إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

كيفر دوزخيان در آيات پيشين، به دو صورت نفى و اثبات بيان شده است; آنان از هواى سرد و نوشيدنى، محروم اند(نفى) و به نوشيدن {حميم} و {غسّاق} مجبور خواهند بود(اثبات). {جزاء وفاقاً} آن را كيفرى مناسب با كردار آنان _ كه آن هم به صورت نفى و اثبات بوده _ بيان كرده است; آنها معاد را باور نداشتند(نفى) و آيات خدا را تكذيب مى كردند(اثبات). آيه {جزاء وفاقاً} دلالت دارد كه محروميت، كيفرى مناسب با بى اعتقادى است و نوشيدن مايع داغ و چركين، كيفر مناسب تكذيب است.

محروميت اخروى ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 18 - 10،12

10_ ستمگران در قيامت ، از رحمت خداوند محروم و به لعنت او گرفتار خواهند شد .

ألا لعنة الله على الظ_لمين

12_ گواهان اعمال در قيامت ، دورى ستمگران از رحمت الهى را به همگان اعلام مى كنند .

ألا لعنة الله على الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 111 - 11

11 - ستم گران ( در قيامت ) از اذن خداوند براى شفاعت شدن و شفاعت كردن ، محروم خواهند بود .

يومئذ لاتنفع الشف_عة . .. و قد خاب من حمل ظلمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 37 - 13

13 - ستمگران در

قيامت ، محروم از هرگونه نصرت و يارى

فما للظ_لمين من نصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 9

9 - محروميت ستمكاران در قيامت ، از يارى دوست و نزديكان دلسوز و شفاعت شفيعان

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع

{حميم} در لغت به معناى دوست (العين) و به {القريب المشفق} (نزديك دلسوز) معنا شده است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 10

10 - ستم پيشگان ، محروم از هرگونه ولىّ و ياورى در قيامت

و الظ_لمون ما لهم من ولىّ و لانصير

محروميت اخروى ظالمان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 44 - 6

6_ دورى از رحمت خدا در سراى آخرت ، امرى تقدير شده براى كفرپيشگان و ستمگران قوم نوح

فكان من المغرقين . .. و قيل بعدًا للقوم الظ_لمين

{بُعداً} مفعول مطلق براى فعل محذوف (ليبعد) مى باشد و جمله در اصل چنين بوده: و قيل ليبعد بُعداً القوم الظالمون; يعنى، و گفته شد كه ستمگران قوم نوح بايد از رحمت خدا دور باشند و از آن جا كه آنان در دنيا عذاب شدند، معلوم مى شود مراد از جمله {و قيل . ..} دورى از رحمت خدا در آخرت است.

محروميت اخروى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 41 - 8

8 - بى بهره بودن فرعون و سپاهيانش ، از نصرت الهى در روز قيامت

و يوم القي_مة لاينصرون

محروميت اخروى فرعونيان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 41 - 8

8 - بى بهره بودن فرعون و سپاهيانش ، از نصرت الهى در روز قيامت

و يوم القي_مة لاينصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 42 - 5

5 - طرد شدن از لطف و رحمت حق ، فرجام شوم فرعونيان و پيشوايان كفر در روز رستاخيز

و جعلن_هم أئمة يدعون إلى النار . .. و يوم القي_مة هم من المقبوحين

محروميت اخروى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 60 - 1

1_ قوم عاد ، در دنيا به لعنت خدا گرفتار شدند و در آخرت نيز از رحمت او محروم خواهند بود .

و أُتبعوا فى ه_ذه الدنيا لعنة و يوم القي_مة

محروميت اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 162 - 9

9 - خداوند در قيامت نظر رحمتى بر كفرپيشگان و كتمان كنندگان حقايق دينى ، نخواهد داشت .

و لاهم ينظرون

در برداشت فوق فعل مجهول {ينظرون} از (نظر) به معناى رؤيت گرفته شده است. بر اين مبنا {ولاهم ينظرون}; يعنى، نظر رحمتى به آنان نخواهد شد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 14

14 _ كافران در قيامت از زينتهاى خدادادى و روزيهاى پاكيزه محروم خواهند بود.

قل هى للذين ءامنوا . .. خالصة يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 19 - 3

3_ كسانى كه دين و معارف الهى را

نپذيرند و مردم را از پذيرش آن بازدارند ، در آخرت از رحمت خدا محروم و به لعنت او گرفتار خواهند شد .

ألا لعنة الله على الظ_لمين. الذين يصدون عن سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 18 - 8

8- كافران ، در آخرت قادر به بهره بردارى از اعمال نيك خويش نخواهند بود و از آن محروم خواهند شد .

أعم_لهم كرماد اشتدّت به الريح فى يوم عاصف لايقدرون ممّا كسبوا على شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 111 - 12

12 - در قيامت ، تنها مجرمانى ناكام و محروم خواهند بود كه بهره اى از ايمان و عمل صالح ندارند .

من حمل ظلمًا

جمله {و من يعمل من الصالحات. ..} در آيه بعد، مى تواند قرينه براين باشد كه {من حمل ظلماً} مطلق نيست; بلكه تنها كسانى مورد نظر هستند كه نه مؤمنان د و نه نيكوكار.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 40 - 6

6- كافران دوزخى ، از هر گونه لطف و رحمت خداوند محروم اند .

و لا هم ينظرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ينظرون} فعل مضارع مجهول از ثلاثى مجرد و از ماده {نظرة} باشد كه به معناى رحمت است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 26 - 7

7 _ كافران در قيامت ، محروم از رحمت خداوند

الملك . .. للرحم_ن و كان يومًا على الك_فرين عسيرًا

يادآورى سختى قيامت براى كافران، با آن

كه پيش از آن رحمانيت خداوند مطرح گرديده است، گوياى حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 7

7 - مشركان و كافران ، محروم از بهشت و موهبت هاى آن

ل_كن الذين اتّقوا ربّهم لهم غرف

لام اختصاص در {لهم} بيانگر اين حقيقت است: كافران و مشركان _ كه در قطب مقابل مؤمنان قرار دارند _ از نعمت هاى بهشتى محروم اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 34 - 2

2 - كافران ، محروم از كمترين لطف و عنايت خداوند در قيامت

و قيل اليوم ننسيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 20 - 7

7- كافران در جهان آخرت ، تهى دست از پاكيزگى ها و ارزش ها

أذهبتم طيّب_تكم فى حياتكم الدنيا و استمتعتم بها

واژه {طيّبات} شامل ارزش هاى پاك و انسانى است كه كافران با لذّت جويى، آنها را فانى كرده و از كف داده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 46 - 4

4 - نبودن كمترين ياور و شفيع ، براى كافران در قيامت

و لا هم ينصرون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه {يوم لايغنى. ..} نظر به قيامت داشته باشد. در اين صورت تعبير {و لا هم ينصرون} حكايت از نفى شفيع مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 4 - 4

4 - كافران ، از هر گونه راحتى و آسايش در دوزخ محروم

اند .

إنّا أعتدنا للك_فرين سل_سلاَْ و أغل_لاً و سعيرًا

از كيفيت عذاب شدن كافران ناسپاس (غل و زنجير شدن آنان در دوزخ)، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

محروميت اخروى كتمان كنندگان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 162 - 9

9 - خداوند در قيامت نظر رحمتى بر كفرپيشگان و كتمان كنندگان حقايق دينى ، نخواهد داشت .

و لاهم ينظرون

در برداشت فوق فعل مجهول {ينظرون} از (نظر) به معناى رؤيت گرفته شده است. بر اين مبنا {ولاهم ينظرون}; يعنى، نظر رحمتى به آنان نخواهد شد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 13

13 - خداوند در قيامت لطف خويش را از كتمان كنندگان احكام و معارف دين دريغ كرده و با آنان سخن نخواهد گفت .

إن الذين يكتمون ما أنزل اللّه . .. لايكلمهم اللّه يوم القيمة

جمله {ولايكلمهم اللّه} كنايه از خشم خدا و دريغ كردن لطف و رحمت است.

محروميت اخروى گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 3

3 _ گمراهان، در قيامت از رحمت خدا محروم خواهند بود.

فاتبعوه و اتقوا لعلكم ترحمون. أن تقولوا إنما أنزل الكتب على طائفتين

محروميت اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 27 - 7

7 _ جهان آخرت ، سراى تنهايى و محروميت از هر گونه شفاعت براى زشت كرداران

و الذين كسبوا السيئات . .. ما لهم من اللّه من عاصم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 -

طه - 20 - 111 - 12

12 - در قيامت ، تنها مجرمانى ناكام و محروم خواهند بود كه بهره اى از ايمان و عمل صالح ندارند .

من حمل ظلمًا

جمله {و من يعمل من الصالحات. ..} در آيه بعد، مى تواند قرينه براين باشد كه {من حمل ظلماً} مطلق نيست; بلكه تنها كسانى مورد نظر هستند كه نه مؤمنان د و نه نيكوكار.

محروميت اخروى مانعان از دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 19 - 3

3_ كسانى كه دين و معارف الهى را نپذيرند و مردم را از پذيرش آن بازدارند ، در آخرت از رحمت خدا محروم و به لعنت او گرفتار خواهند شد .

ألا لعنة الله على الظ_لمين. الذين يصدون عن سبيل الله

محروميت اخروى مبغوضان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 4 - 3

3 - افراد متروك و مبغوض خداوند ، در جهان آخرت محروم تر از وضع دنيايى خويش خواهند بود .

و للأخرة خير لك من الأُولى

اين آيه مى تواند تعليل براى آيه قبل باشد; يعنى، چون آخرت تو بهتر از دنياى تو است، پس بدان كه خداوند تو را مبغوض نداشته است.

محروميت اخروى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 13 - 3

3 - مرفهان تكذيب گر و دين ستيز ، از هرگونه آسايش و راحتى يا لذت و كام جويى در قيامت ، محروم خواهند بود .

و ذرنى و المكذّبين أُولى النعمة . .. و طعامًا ذا غصّة و عذابًا أليمًا

تأكيد خداوند

بر گلوگير و دردآور بودن كيفر صاحبان ثروت و رفاه، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

محروميت اخروى مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 127 - 3

3 - اسراف كنندگان و روى گردانان از ايمان به آيات الهى ، از عنايت و توجه خداوند در قيامت محروم خواهند بود .

و كذلك اليوم تنسى . و كذلك نجزى من أسرف و لم يؤمن ب_َاي_ت ربّه

محروميت اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 15

15 - شرك پيشگان ، در قيامت گرفتار عذاب خوار كننده الهى و محروم از هر كرامت بخش و گرامى دارنده اى خواهند بود .

و الذين أشركوا ان اللّه يفصل بينهم يوم القي_مة. .. و كثير حقّ عليه العذاب و من ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 89 - 5

5 - محروميت شرك پيشگان و منكران يگانگى خدا از سعادت اخروى

إلاّ من أتى اللّه بقلب سليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 62 - 2

2 - محروميت مشركان ، از افتخار قرب به خداوند در قيامت

و يوم يناديهم

{ندا} در جايى است كه شخص را از دور بخوانند. بنابراين تعبير {يناديهم} به جاى {يدعوهم}، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 64 - 1

1 - مشركان ، از يارى خدا در قيامت محروم خواهند بود .

و قيل ادعوا شركاءكم

فاعل قول در {قيل

ادعوا شركاءكم} _ به قرينه آيات قبل و بعد _ خداوند است. ارجاع دادن مشركان به معبودهايشان بدين معنا است كه آنان همان گونه كه در دنيا به معبودهايشان اميد بسته بودند، امروز نيز بايد به آنها پناه ببرند و از يارى خدا مأيوس باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 65 - 2

2 - محروميت مشركان از افتخار نزديكى به خداوند در قيامت

و يوم يناديهم

برداشت ياد شده از آن جا است كه {ندا} (مصدر {ينادى}) در جايى به كار مى رود كه كسى را با صداى بلند بخوانند. اين در صورتى است كه شخص ندا شونده نسبت به ندا كننده، در فاصله دورى قرار داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 74 - 2

2 - حقارت مشركان و محروم بودن آنان از افتخار قرب به خدا در قيامت

و يوم يناديهم

برداشت ياد شده با توجه به تعبير {ينادى} به دست مى آيد; زيرا {ندا} در جايى است كه شخص را از دور بخوانند. بنابراين انتخاب اين تعبير به جاى تعبير {يدعوا}، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 7

7 - مشركان و كافران ، محروم از بهشت و موهبت هاى آن

ل_كن الذين اتّقوا ربّهم لهم غرف

لام اختصاص در {لهم} بيانگر اين حقيقت است: كافران و مشركان _ كه در قطب مقابل مؤمنان قرار دارند _ از نعمت هاى بهشتى محروم اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت

- 41 - 31 - 5

5 - مشركان از بهشت و موهبت هاى آن ، بهره اى نخواهند داشت .

و لكم فيها ما تشتهى أنفسكم و لكم فيها ما تدّعون

از تقابل اين آيات با آيات پيشين _ كه در مورد مشركان بود _ و نيز از تقديم {لكم} و تكرار آن، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 14

14 - مشركان ، از حمايت معبود هاى خويش در قيامت محروم خواهند بود .

و يوم يناديهم أين شركاءى قالوا ءاذنّ_ك ما منّا من شهيد

محروميت اخروى معرضان از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 127 - 3

3 - اسراف كنندگان و روى گردانان از ايمان به آيات الهى ، از عنايت و توجه خداوند در قيامت محروم خواهند بود .

و كذلك اليوم تنسى . و كذلك نجزى من أسرف و لم يؤمن ب_َاي_ت ربّه

محروميت اخروى مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 13 - 3

3 - مرفهان تكذيب گر و دين ستيز ، از هرگونه آسايش و راحتى يا لذت و كام جويى در قيامت ، محروم خواهند بود .

و ذرنى و المكذّبين أُولى النعمة . .. و طعامًا ذا غصّة و عذابًا أليمًا

تأكيد خداوند بر گلوگير و دردآور بودن كيفر صاحبان ثروت و رفاه، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

محروميت اخروى مكذبان توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 89 - 5

5

- محروميت شرك پيشگان و منكران يگانگى خدا از سعادت اخروى

إلاّ من أتى اللّه بقلب سليم

محروميت اخروى مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 7

7 - تكذيب كنندگان دين ، در قيامت از يارى هم نشينان خويش محروم خواهند بود .

فليدع ناديه

امر در {فليدع}، تعجيزى و بيانگر آن است كه شخص گرفتار، نمى توان هم نشينان خود را به يارى بخواند.

محروميت اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 7

7 _ ملائكه هنگام روبه رو شدن با منكران معاد در قيامت ، به آنان خواهند گفت كه شما از غفران الهى و بهشت محروميد .

يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه فاعل {يقولون} ملائكه باشد و {حجراً محجوراً} نيز مقول قول ايشان باشد. گفتنى است كه در اين صورت، مقصود از اين كلام، اعلام محروميت و ممنوعيت منكران معاد از غفران الهى و بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 34 - 1

1 - منكران معاد ، محروم از رحمت حق و وانهاده به خويش در اوج گرفتارى هاى قيامت

و قيل اليوم ننسيكم

نسيان در آيه شريفه، كنايه از روى گردانى خداوند از كافران و وانهادن آنان به حال خودشان است.

محروميت اخروى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 4

4 - يهوديان ، به خاطر ارتكاب گناهان ، اميدى به بهره مند

شدن از سراى آخرت ندارند .

لن يتمنوه أبداً بما قدمت أيديهم

محروميت از آب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 4

4 - محروميت دوزخيان از هواى مطبوع و آب ، عقوبتى مناسب با انكار معاد

لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا . .. إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

كيفر دوزخيان در آيات پيشين، به دو صورت نفى و اثبات بيان شده است; آنان از هواى سرد و نوشيدنى، محروم اند(نفى) و به نوشيدن {حميم} و {غسّاق} مجبور خواهند بود(اثبات). {جزاء وفاقاً} آن را كيفرى مناسب با كردار آنان _ كه آن هم به صورت نفى و اثبات بوده _ بيان كرده است; آنها معاد را باور نداشتند(نفى) و آيات خدا را تكذيب مى كردند(اثبات). آيه {جزاء وفاقاً} دلالت دارد كه محروميت، كيفرى مناسب با بى اعتقادى است و نوشيدن مايع داغ و چركين، كيفر مناسب تكذيب است.

محروميت از آمرزش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 6

6 - حق ستيزى موجب گمراهى ، محروميت از لطف و مغفرت خدا و گرفتار شدن به آتش دوزخ مى باشد .

لايكلمهم اللّه يوم القيمة . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به عقوبتهاى مطرح شده در آيات قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 168 - 1،6،8

1 _ كفرپيشگان ستمگر ، محروم از آمرزش و هدايت الهى

إنّ الذين كفروا و ظلموا لم يكن اللّه ليغفر لهم و لاليهديهم طريقاً

تكرار نشدن {الذين} در جمله

{و ظلموا} دلالت مى كند كه مجموع دو صفت {كفر} و {ظلم} موجب محروميت از آمرزش و هدايت الهى است.

6 _ كفرپيشگى و ستمگرى گروهى از اهل كتاب مايه محروميت آنان از مغفرت و هدايت الهى

إنّ الذين كفروا و ظلموا لم يكن اللّه ليغفر لهم و لاليهديهم طريقاً

مصداق مورد نظر از {الذين كفروا و ظلموا} _ به دليل آيات گذشته _ گروهى از اهل كتاب هستند.

8 _ محروميت كافران ستمگر از مغفرت و هدايت ، از سنت هاى الهى

إنّ الذين كفروا و ظلموا لم يكن اللّه ليغفر لهم و لاليهديهم طريقاً

محروميت از آمرزش خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 138 - 4

4 _ محروم ماندن آدمى از مغفرت و هدايت الهى ، موجب گرفتار شدن وى به عذاب دردناك

لم يكن اللّه يغفر لهم و لاليهديهم . .. بشر المنفقين بانّ لهم عذاباً أليماً

ظاهراً مراد از منافقان، همان كسانى هستند كه در آيه قبل توصيف شدند، كه از جمله توصيف آنان به محروميت از هدايت و مغفرت بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 168 - 2

2 _ انكار رسالت پيامبر ( ص ) و كفر به قرآن و بازداشتن ديگران از راه خدا ، موجب محروميت از هدايت و آمرزش الهى

إنّ الذين كفروا و ظلموا لم يكن اللّه ليغفر لهم و لاليهديهم طريقاً

با توجه به آيات قبل مراد از {كفر}، كفر به پيامبر(ص) و قرآن است و مراد از ظلم، بازداشتن ديگران از راه خداست.

محروميت از احترام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11

- حج - 22 - 18 - 15

15 - شرك پيشگان ، در قيامت گرفتار عذاب خوار كننده الهى و محروم از هر كرامت بخش و گرامى دارنده اى خواهند بود .

و الذين أشركوا ان اللّه يفصل بينهم يوم القي_مة. .. و كثير حقّ عليه العذاب و من ي

محروميت از احساس خنكى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 24 - 1

1 - طغيان گران در دوزخ ، از هر گونه احساس خنكى و تخفيف حرارت سوزان جهنم ، محروم خواهند بود .

لايذوقون فيها بردًا

{ذوق}; يعنى، درك مزه (مصباح)، اين واژه در رابطه با اجسام به طور حقيقت و در مورد معنويات، به طور مجاز استعمال مى شود. در آيه شريفه بين معناى حقيقى و مجازى آن جمع شده است; زيرا تعبير چشيدن براى احساس سردى مجاز است. مراد از {بَرْد} _ به قرينه تقابل آن با نوشيدنى _ هر گونه احساس سردى است; هر چند با سايه و امثال آن باشد.

محروميت از استماع آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 101 - 4

4- كفر و حق ناپذيرى ، عامل عجز انسان از گوش فرا دادن به آيات الهى است .

عن ذكرى و كانوا لايستطيعون سمعًا

مفاد {كانوا لايستطيعون. ..} ماضى استمرارى است; يعنى، كافران، پيوسته ناتوان از شنوايى بوده اند. روشن است كه نفى شنوايى، به معناى حسّى آن مراد نيست، بلكه بيانِ اين است كه حال كافران در برابر استماع تذكرات، همانند حال كسى است كه هيچ گاه قدرت شنوايى نداشته است.

محروميت از امداد اخروى

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 19 - 4

4 - فاسقان در قيامت ، محروم از يارى ديگران براى رهايى از آتش دوزخ

و إنّ الفجّار لفى جحيم . .. يوم لاتملك نفس لنفس شيئًا

محروميت از امداد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 6

6 _ مشمولان لعن خداوند ، محروم از مدد هاى او

و من يلعن اللّه فلن تجد له نصيراً

محروميت از امداد غيبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 12

12 _ محروميّت از امداد هاى ويژه الهى در رويارويى با دشمنان دين ، پيامد بى صبرى و بى تقوايى

ان تصبروا و تتّقوا . .. يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة

محروميت از امداد هاى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 10 - 2،5

2 - قيامت ، روز محروميت انسان از هرگونه يار و ياور در برابر كيفر هاى الهى است .

فما له من . .. و لا ناصر

5 - { عن أبى بصير فى قوله : { فما له من قوّة و لا ناصر } قال : [ و الظاهر أنّ القائل أبوعبداللّه ( ع ) ] ما له قوّة يقوّى بها على خالقه و لا ناصر من اللّه ينصره إن أراد به سوءاً ;

از ابى بصير [ظاهراً از امام صادق(ع)] درباره سخن خداوند {فما له من قوّة و لا ناصر} روايت شده كه فرمود: [يعنى] آن انسان هيچ نيرويى ندارد كه با آن

بر آفريدگارش چيره گردد و اگر خداوند درباره او اراده بدى داشته باشد; ياورى نخواهد داشت كه او را در برابر خدا يارى دهد}.

محروميت از امداد همسر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 36 - 3

3 - قيامت ، روز محروميت از يارى همسران حتى علاقه مندترين آنان به انسان

و ص_حبته

فرار از همسرى كه مصاحبت و همراهى او در دنيا به ثبوت رسيده بود _ تا چه رسد به همسر ناسازگار _ نشانه سودمند نبودن آنان در قيامت است.

محروميت از امدادهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 17 - 11

11 _ ابراهيم بن ابى محمود گويد : { سألت أباالحسن الرضا ( ع ) عن قول اللّه تعالى { و تركهم فى ظلمات لايبصرون } فقال : . . . منعهم المعاونة و اللطف و خلى بينهم و بين إختيارهم . . . ;

از امام رضا(ع) پرسيدم: معناى سخن خدا كه مى فرمايد: {وتركهم فى ظلمات لايبصرون} چيست؟ فرمود: . ..; يعنى، آنان را از كمك و لطف خود محروم مى كند و به اختيار خودشان وا مى گذارد ...}.

محروميت از ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 8

8 _ گمراهى منافقان و محروميتشان از هدايت و ايمان واقعى ، قانون و برنامه خداوند است .

مذبذبين بين ذلك . .. و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 168 - 3

3

_ كافران ستم پيشه و مانعان راه خدا ، موفق به ايمان و توبه نخواهند شد .

إنّ الذين كفروا و ظلموا لم يكن اللّه ليغفر لهم

بديهى است كه كفرپيشگان در هر مرتبه اى از كفر باشند چنانچه اهل ايمان گردند سزاوار آمرزش و هدايت الهى هستند ; بنابراين مراد از جمله {لم يكن . ..} اين است كه آنان موفق به ايمان نخواهند شد و در نتيجه آنان را نخواهد آمرزيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 36 - 7

7 _ امكانات مادى مردمِ محروم از ايمان ، تقوا و جهاد ، بى تأثير در تأمين فلاح و رستگارى ايشان

اتقوا اللّه . .. لعلكم تفلحون. إنّ الذين كفروا لو أنَّ لهم ما فى الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 113 - 8

8 _ حواريون در آغاز رسالت مسيح ، محروم از ايمان راستين و گرفتار شك و ترديد در حقانيت رسالت عيسى ( ع )

قالوا . .. و تطمئن قلوبنا و نعلم ان قد صدقتنا

محروميت از بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 3

3 _ انسان هاى بى تقوا ، محروم از دستيابى به بصيرت ويژه الهى براى تمييز حق و باطل و شناخت حقايق

إن تتقوا اللّه يجعل لكم فرقانا

محروميت از بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 124 - 7

7 _ كافران ، محروم از ورود به بهشت ، هر چند داراى اعمال صالح باشند .

و من

يعمل من الصلحت . .. و هو مؤمن فأولئك يدخلون الجنة

قيد {و هو مؤمن} مى رساند كه ايمان، شرط ثمربخشى اعمال نيك است; بنابراين اعمال نيك، بدون ايمان و در حال كفر، پاداش بهشت ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 19،21

19 _ خداوند بهشت را بر مشركان حرام كرده است .

انه من يشرك باللّه فقد حرم اللّه عليه الجنة

21 _ معتقدان به الوهيت مسيح ( ع ) محروم از بهشت و گرفتار به آتش دوزخ

قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. فقد حرم اللّه عليه الجنة مأويه النار

محروميت از بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 13

13 _ تناول آدم ( ع ) و حوا از شجره ممنوعه ، مايه سلب شايستگى نسل آنان براى سكونت در بهشت نخستين شد . *

قلنا اهبطوا

خداوند در بيان اخراج آدم(ع) و حوا از بهشت و استقرار آن دو در زمين، خطاب خويش را - بر خلاف مقتضاى طبيعى كلام - متوجه نسل آنان نيز كرد; تا به اين نكته اشاره كند كه: تناول آدم(ع) و حوا از شجره منهيه در نسل ايشان نيز اثرى به جاى گذاشت كه باعث شد آنان نيز، حيات خويش را در زمين سپرى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 38 - 2

2 - نسل آدم ( ع ) و حوا نيز بر اثر تناول آن دو از شجره منهيه ، از بهشت نخستين محروم شدند .

قلنا اهبطوا منها جميعاً

{اهبطوا} به صيغه

جمع اقتضا مى كند كه: غير از آدم (ع) و حوا فرد يا افراد ديگرى نيز مورد خطاب باشند. در اين باره چند نظر ابراز شده است. از جمله اينكه ديگر مخاطبان، نسل آدم(ع) و حوا مى باشند. برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است.

محروميت از پاداش اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 18 - 10

10- { عن إبن عباس أن النبى ( ص ) قال : معنى الأية من كان يريد ثواب الدنيا بعمله الذى افترضه الله عليه لايريد به وجه الله و الدار الأخرة عجّل له فيها ما يشاء الله من عرض الدنيا و ليس له ثواب فى الأخرة و ذلك ان الله سبحانه و تعالى يؤتيه ذلك ليستعين به على الطاعة فيستعمله فى معصية الله فيعاقبه الله عليه ;

از ابن عباس روايت شده است كه رسول خدا(ص) فرمود: معناى آيه {من كان يريد العاجلة عجّلنا له فيها مان يشاء} اين است كه با انجام اعمالى كه خداوند بر او واجب گردانيده، تقرب به سوى خدا و روز آخرت را اراده نمى كند; بلكه پاداش دنيوى را اراده مى كند، در دنيا آنچه را كه خداوند بخواهد از نعمتهاى دنيوى به او داده مى شود و براى او در آخرت پاداشى نيست; چون خداوند _ سبحانه و تعالى _ آن را به او داده است تا در طريق طاعت كمكش كند; ولى او در معصيت خداوند آن را به كار مى بندد. پس خداوند او را به خاطر اين كار عذاب مى كند}.

محروميت از تزكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

20 - عبس - 80 - 9 - 4

4 - ترس از خدا و نگرانى از دست نيافتن به تزكيه نفس ، ترسى به سزا و حالتى مطلوب در پيشگاه خداوند

و هو يخشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 16 - 2

2 - مردم با گزينش دنيا به جاى آخرت ، خود را از تزكيه ، ياد خدا و اداى نماز دور نگه داشته ، از رستگارى محروم مى سازند .

قد أفلح . .. بل تؤثرون الحيوة الدنيا

محروميت از تقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 36 - 7

7 _ امكانات مادى مردمِ محروم از ايمان ، تقوا و جهاد ، بى تأثير در تأمين فلاح و رستگارى ايشان

اتقوا اللّه . .. لعلكم تفلحون. إنّ الذين كفروا لو أنَّ لهم ما فى الارض

محروميت از توبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 168 - 3

3 _ كافران ستم پيشه و مانعان راه خدا ، موفق به ايمان و توبه نخواهند شد .

إنّ الذين كفروا و ظلموا لم يكن اللّه ليغفر لهم

بديهى است كه كفرپيشگان در هر مرتبه اى از كفر باشند چنانچه اهل ايمان گردند سزاوار آمرزش و هدايت الهى هستند ; بنابراين مراد از جمله {لم يكن . ..} اين است كه آنان موفق به ايمان نخواهند شد و در نتيجه آنان را نخواهد آمرزيد.

محروميت از توشه اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 24 - 9

9 - محروميت

از توشه هاى اخروى ، مايه ناكامى از زندگى حقيقى ; حتى در آخرت

لحياتى

لام در {لحياتى} براى تحليل است و {حياة} ممكن است مصدر و به معناى {زنده شدن} باشد. بنابراين مفاد آيه شريفه اين مى شود كه: اى كاش! براى زنده شدن خود، از پيش توشه اى تهيه ديده بودم. اين گفته نشان مى دهد كه در آخرت، خطاكاران آرزوى زنده شدن داشته و خود را از حيات واقعى محروم مى بينند.

محروميت از توفيق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 23 - 5

5 _ فاقدان خير و استعداد كمال ، ناشايست براى شمول هدايت هاى ويژه خداوند و توفيق يافتن به پذيرش معارف دين

و لو علم اللّه فيهم خيرا لأسمعهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 46 - 5

5 _ بى ايمانى و سست باورى ، مايه محروميت از توفيق الهى براى شركت در جهاد

و لكن كره اللّه انبعاثهم فثبطهم و قيل اقعدوا مع القعدين

محروميت از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 36 - 7

7 _ امكانات مادى مردمِ محروم از ايمان ، تقوا و جهاد ، بى تأثير در تأمين فلاح و رستگارى ايشان

اتقوا اللّه . .. لعلكم تفلحون. إنّ الذين كفروا لو أنَّ لهم ما فى الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 7

7 _ اندوه و گريه شديد مؤمنان تهيدست ، به خاطر ناتوانى از شركت در جنگ تبوك و محروم شدن از فيض

جهاد

و أعينهم تفيض من الدمع حزناً

محروميت از حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 5

5 _ عملكرد نادرست و تخلف از فرمان هاى الهى ، زمينه ساز مهر شدن قلب انسان و دست نيافتن وى به درك عميق حقايق

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف و طبع على قلوبهم

محروميت از حمايت خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 35 - 1،2

1 - كافران صاحب زر و زور ( اصحاب الشمال ) ، محروم از حمايت نزديكان و دوستانِ دلسوز در قيامت

فليس له اليوم ه_هنا حميم

{حميم} به فردى مى گويند كه به انسان نزديك و دلسوز باشد. از مصاديق بارز آن خويشاوندان و دوستان صميمى و دلسوز است.

2 - ايمان نياوردن و ترغيب نكردن ديگران به تغذيه گرسنگان و بينوايان ، سبب محروميت از حمايت نزديكان و دوستان صميمى در قيامت

إنّه كان لايؤمن . .. فليس له اليوم ه_هنا حميم

محروميت از حمايت دوستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 35 - 1

1 - كافران صاحب زر و زور ( اصحاب الشمال ) ، محروم از حمايت نزديكان و دوستانِ دلسوز در قيامت

فليس له اليوم ه_هنا حميم

{حميم} به فردى مى گويند كه به انسان نزديك و دلسوز باشد. از مصاديق بارز آن خويشاوندان و دوستان صميمى و دلسوز است.

محروميت از حيات واقعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 24 - 3

3 _ انسان هاى رويگردان از تعليمات و رهنمود هاى خدا

و رسول ، محروم از حيات واقعى انسانى

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا للّه و للرسول إذا دعاكم لما يحييكم

محروميت از درك حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 108 - 43

محروميت از درك رازهاى آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 15

15 - محروميت منافقان ، از درك روابط و مناسبات جهان آفرينش و قدرت خداوند

و ل_كنّ المن_فقين لايفقهون

محروميت از دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 43 - 2

2 - عدم دسترسى جوامع هم عصر موسى ( ع ) به تعاليم آسمانى ، بر اثر انقراض نسل هاى پيشين

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب من بعد ما أهلكنا القرون الاُولى

قيد {من بعد ما أهلكنا. ..} مى رساند كه با انقراض نسل هاى پيشين، تعليمات پيامبران قبل نيز از ميان رفته بود و مردم عصر موسى(ع) به كلى از آموزه هاى آنان فاصله گرفته بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 9

9 - بى بهره بودن مردم سرزمين مكه از تعليمات آسمانى ، عامل عقب ماندگى آنان و فراگير شدن غفلت و بى خبرى در ميان آنها

لتنذر قومًا ما أتيهم من نذير من قبلك لعلّهم يتذكّرون

محروميت از رحمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 13

13 - دور شدن از رحمت خدا و گرفتار آمدن به لعنت او ، مستلزم جبر به عدم ايمان نخواهد شد .

لعنهم اللّه

بكفر هم فقليلا ما يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 11

11 - نقش نفرين و لعنتِ نفرين كنندگان ، در دور شدن رحمت الهى از لعنت شوندگان

و يلعنهم اللعنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 161 - 7

7 - تأثير و نقش دعا و نفرين فرشتگان و انسان ها در دورى گنهكاران از رحمت الهى

أولئك عليهم لعنة اللّه و الملئكة و الناس أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 162 - 6

6 - عذاب اخروى ، جلوه اى از لعنت خدا و دورى از رحمت اوست .

أولئك عليهم لعنة اللّه . .. خلدين فيها لايخفف عنهم العذاب

جمله {لايخفف عنهم العذاب} پس از {خالدين فيها} بيانگر آن است كه: اثر لعنت الهى در قيامت، عذاب دوزخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 175 - 13

13 _ كافران به خدا ، قرآن و پيامبر ( ص ) محروم از رحمت و فضل و هدايت خاص خداوند

فاما الذين ءامنوا باللّه و اعتصموا به . .. صرطاً مستقيماً

معادل {اما}ى تفصيليه حذف شده و جمله موجود {فاما الذين ءامنوا . ..} بيانگر آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 99 - 3

3_ لعنت الهى و دور شدن از رحمت او ، عطايى شوم و سزايى ناگوار است .

بئس الرفد المرفود

كلمه {الرفد} (عطيه و بخشش) فاعل براى {بئس} است و {ال} در آن {ال} جنسيه مى

باشد و {المرفود} (عطيه و بخشش) مخصوص به ذم است و {ال} در آن عهد ذكرى بوده و اشاره به لعنت و دورى از رحمت خداست. بنابراين {بئس الرفد المرفود}; يعنى، آن عطيه (گرفتارى به لعنت خدا) بد عطيه و بخششى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 6

6- گرفتارى به عذاب الهى با توجه به رحمانيت خداوند ، نشانه كمال بى لياقتى و محروميت از تمام زمينه هاى رحمت الهى است .

أن يمسّك عذاب من الرحمن

محروميت از رحمت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 60 - 4

4_ پيروى از طاغوت ها و سركشان ، موجب دورى از رحمت خدا در دنيا و آخرت است .

و اتبعوا أمر كل جبار عنيد. و أُتبعوا فى ه_ذه الدنيا لعنة و يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 99 - 2

2_ نپذيرفتن رسالت پيامبران ، مايه گرفتار شدن به لعنت خدا و دورى از رحمت او در دنيا و آخرت است .

و لقد أرسلنا موسى . .. و أُتبعوا فى ه_ذه لعنة و يوم القي_مة

محروميت از رحمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 27 - 7،9

7 _ پيروى از آراء و انديشه هاى هواپرستان ، مايه دورى از رحمت الهى

و اللّه يريد ان يتوب عليكم و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً

از تقابل اراده الهى به رحمت با اراده هواپرستان به انحراف، استفاده مى شود كه پيروى

از هواپرستان عامل دورى از رحمت خداوند است.

9 _ هواپرستى و شهوترانى ، مايه دورى از رحمت الهى

و اللّه يريد ان يتوب عليكم و يريد الّذين يتّبعون الشّهوات ان تميلوا ميلاً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 24

24 _ قتل خطائى ، موجب دورى قاتل از رحمت خدا خواهد شد .

و ما كان لمؤمن ان يقتل مؤمناً الّا خطا . .. توبة من اللّه

توبه به معناى بازگشت است و توبه خدا بر بنده به معناى بازگشت رحمت و لطف خداوند به بنده خويش است. بنابراين معلوم مى شود در قتل خطائى نيز خداوند آدمى را از رحمت و لطف خويش دور مى سازد تا اينكه كفّاره آن را بپردازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 17

17 _ دورى شيطان از رحمت الهى ، زمينه اغواگرى و ترويج خرافه پرستى و فساد از ناحيه او

لعنه اللّه و قال . .. لاضلنهم و لامنينهم و لامرنهم فليبتكن ءإذان الأنعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 3،5

3 _ خداوند ، پيمان شكنان بنى اسرائيل را از رحمت خويش دور ساخت و دل هاى آنان را از پذيرش حق بازداشت .

فبما نقضهم ميثقهم لعنهم و جعلنا قلوبهم قسية

5 _ لعن الهى ( دورى از رحمت خداوند ) و قساوت دل ، كيفر شكستن پيمان الهى

فبما نقضهم ميثقهم لعنهم و جعلنا قلوبهم قسية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 39 -

7

7 _ گناه ، موجب دورى از رحمت خداوند

فإنّ اللّه يتوب عليه

توبه خداوند بر بندگان به معناى بازگشت رحمت او به آنان است. بنابراين گناهكار قبل از توبه از رحمت خداوند به دور بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 7،8،9

7 _ يهود ، مردمى به دور از رحمت خداوند و مورد لعنت او

و لعنوا

{لعنت} به معناى دورى از رحمت است.

8 _ سخن نارواى يهود درباره خداوند ( نافذ نبودن قدرت او ) موجب دورى آنان از رحمت الهى

و لعنوا بما قالوا

9 _ ناتوان پنداشتن خداوند بر تدبير جهان ، موجب گرفتار شدن به لعنت و دور ماندن از رحمت وى

و قالت اليهود يداللّه مغلولة . .. و لعنوا بما قالوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 1،5

1 _ كافران بنى اسرائيل با نفرين داود ( ع ) و عيسى ( ع ) به لعنت و دورى از رحمت خداوند گرفتار شدند .

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل على لسان داود و عيسى

فاعل محذوف از {لعن} داود(ع) و عيسى(ع) مى باشد. بنابراين جمله {لعن ... على لسان داود و عيسى} به اين معناست كه كافران بنى اسرائيل مورد لعنت داود(ع) و عيسى(ع) قرار گرفتند گفتنى است، آنگاه كه لعنت بر زبان انسان جارى شود به معناى درخواست انقطاع از رحمت الهى از لعنت شونده است.

5 _ كافران مستحق لعن و نفرين و دورى از رحمت خداوند

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7

- 45 - 7

7 _ اعراض كنندگان از راه خدا ، بازدارندگان مردم از پيوستن به آيين الهى و آنان كه راه خدا را منحرف جلوه مى دهند ، از رحمت الهى در قيامت بدور خواهند بود .

أن لعنة اللّه على الظالمين. الذين يصدون عن سبيل اللّه و يبغونها عوجاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 19

19 _ كافران به معاد و رسالت پيامبر(ص) ، زيانكار، تباه كننده خويش و محروم از رحمت الهى

و لقد استهزىء برسل . .. كتب على نفسه الرحمة ... الذين خسروا أنفسهم فهم لا يؤمنون

با توجّه به اينكه رحمت الهى فراگير است، ممكن است زيان كافران به جهت محروم ساختن خود از دريافت رحمت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 1،11

1 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و آنان كه از سر تكبّر و خودبرتربينى معارف الهى را نپذيرند، از رحمتهاى ويژه الهى در دنيا محرومند.

ان الذين كذبوا بأيتنا و استكبروا عنها لاتفتح لهم أبوب السماء

چنانچه جمله {لاتفتح . ..} بيان محروميتى باشد كه در دنيا دامنگير تكذيب كنندگان مى شود، گشوده نشدن درهاى آسمان براى آنان، كنايه از شامل نشدن رحمتهاى خاص الهى بر آنان است.

11 _ محروميت ابدى از رحمت، سنت خداوند در كيفر مجرمان

و كذلك نجزى المجرمين

محروميت از رحمت دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 60 - 4

4_ پيروى از طاغوت ها و سركشان ، موجب دورى از رحمت خدا در دنيا و آخرت است .

و اتبعوا

أمر كل جبار عنيد. و أُتبعوا فى ه_ذه الدنيا لعنة و يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 99 - 2

2_ نپذيرفتن رسالت پيامبران ، مايه گرفتار شدن به لعنت خدا و دورى از رحمت او در دنيا و آخرت است .

و لقد أرسلنا موسى . .. و أُتبعوا فى ه_ذه لعنة و يوم القي_مة

محروميت از رستگارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 8

8 _ علماى اهل كتاب، تكذيب كنندگان آيات الهى و ستمگرانى محروم از سعادت و رستگارى

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه . .. و من أظلم ... إنه لايفلح الظلمون

مراد از ضمير در {آتيناهم} به قرينه حكم و موضوع، عالمان اهل كتاب مى تواند باشد كه دريافت كنندگان كتب آسمانى هستند، نه مردم معمولى از يهود و نصارا.

محروميت از روزى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 14

14 _ كافران در قيامت از زينتهاى خدادادى و روزيهاى پاكيزه محروم خواهند بود.

قل هى للذين ءامنوا . .. خالصة يوم القيمة

محروميت از روشنايى روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 5

5 - توانايى خدا بر تاريك قرار دادن زمين و محروم ساختن مردم از روشنايى روز تا برپايى قيامت

أرءيتم إن جعل اللّه عليكم الّيل سرمدًا إلى يوم القي_مة

محروميت از زينت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 14

14 _ كافران در قيامت از

زينتهاى خدادادى و روزيهاى پاكيزه محروم خواهند بود.

قل هى للذين ءامنوا . .. خالصة يوم القيمة

محروميت از سرور اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 13 - 2

2 - دوزخيان در آخرت ، از حضور شادمانه نزد خويشاوندان خود محروم خواهند بود .

إنّه كان فى أهله مسرورًا

مقايسه دو تعبير {ينقلب إلى أهله} (در آيات پيشين) و {كان فى أهله}، گوياى اين است كه گرفتاران دوزخ، از لذت همنشينى با خويشاوندان خود بهره اى نمى برند.

محروميت از سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 17

17 _ فريب در برابر بهره هاى دنيوى ، موجب محروميّت از سعادت و نجات اخروى

فمن زحزح عن النّار و ادخل الجنّة فقد فاز و ما الحيوة الدّنيآ الّا متاع الغرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 168 - 5

5 _ تمامى راه هاى سعادت به روى كافران ظالم بسته است .

إنّ الذين كفروا و ظلموا . .. و لاليهديهم طريقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 8

8 _ علماى اهل كتاب، تكذيب كنندگان آيات الهى و ستمگرانى محروم از سعادت و رستگارى

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه . .. و من أظلم ... إنه لايفلح الظلمون

مراد از ضمير در {آتيناهم} به قرينه حكم و موضوع، عالمان اهل كتاب مى تواند باشد كه دريافت كنندگان كتب آسمانى هستند، نه مردم معمولى از يهود و نصارا.

محروميت از شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 5

5 - توانايى خدا بر ثابت نگه داشتن روشنايى روز و محروم ساختن اهل آن از نعمت شب تا روز قيامت

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم النهار سرمدًا إلى يوم القي_مة

محروميت از شفاعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 173 - 14

14 _ مستكبران رويگردان از عبادت خدا ، محروم از شفاعت شافعان

و لايجدون لهم من دون اللّه ولياً و لانصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 41

41 _ ناپاكى جان ودل منافقان و يهوديان ، موجب محروميت آنان از شفاعت رسول خدا ( ص ) براى هدايت و نجاتشان از عذاب *

و من يرداللّه فتنته فلن تملك له . .. أولئك الذين لم يرد اللّه ان يطهر قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 100 - 2

2 - حسرت مشركان در قيامت ، بر نداشتن شفاعت كننده و مددكار

إذ نسوّيكم بربّ الع_لمين . .. فما لنا من شفعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 41 - 3

3- محروميت انسان در قيامت ، از حمايت و شفاعت ديگران

يوم لايغنى . .. و هم لاينصرون

محروميت از طيبات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 161 - 10،12،14

10 _ رباخوارى و حرامخوارى يهوديان ، موجب محروميت آنان از برخى طيبات *

فبظلم من الذين هادوا و حرّمنا عليهم الطيبت . .. و أكلهم أمول الناس بالبطل

بدان

احتمال كه مراد از تحريم، تحريم تكوينى باشد.

12 _ تحريم طيبات بر تمامى يهود _ كافر و مؤمن _ و عذاب قيامت تنها از آن كافران ايشان

حرّمنا عليهم الطيبت . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

با توجه به جمله {اعتدنا للكفرين منهم} و جمله {حرمنا عليهم الطيبت} كه در يكى كلمه {منهم} آمده و در ديگرى نيامده، معلوم مى شود براى همه يهوديان _ چه كافر و چه مؤمن _ طيبات تحريم شده ولى عذاب قيامت، تنها از آن كافران ايشان است.

14 _ آلوده شدن گروهى از يهوديان به گناه ، موجب تحريم طيبات الهى بر تمامى آنان

فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم . .. و أعتدنا للكفرين منهم عذاباً أليماً

محروميت از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 7

7 _ اندوه و گريه شديد مؤمنان تهيدست ، به خاطر ناتوانى از شركت در جنگ تبوك و محروم شدن از فيض جهاد

و أعينهم تفيض من الدمع حزناً

محروميت از غنيمت جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 10

10 _ حسرت و تأسف متخلفان از جهاد بر محروميتشان از غنايم جنگى

و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ . .. يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزاً عظيماً

محروميت از فضل خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 36

36 _ محروميت آدمى از تفضلات الهى برخاسته از بى لياقتى خود اوست نه نقصان فيض و بخشش خداوند

ذلك فضل اللّه يؤتيه من يشاء و اللّه واسع

عليم

ذكر گستردگى فضل الهى كه وصف {واسع} بيانگر آن است، اشاره به اين معنا دارد كه اگر آدمى مشمول فضل خاص خداوند نشود، خود مقصر است ; چرا كه فضل الهى بى نهايت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 26 - 9

9 - محروميت از فضل الهى ، نمودى از عذاب خداوند براى كافران

و يستجيب الذين ءامنوا . .. و يزيدهم من فضله و الك_فرون لهم عذاب شديد

از ارتباط صدر و ذيل آيه، برداشت بالا صورت گرفته است.

محروميت از فهم آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 146 - 5،11

5 _ خداوند دارندگان روحيه ناباورى به آيات الهى را از درك آيات و معارف خويش محروم مى سازد .

سأصرف عن ءايتى الذين يتكبرون . .. و إن يروا كل ءاية لا يؤمنوا بها

جمله {إن يروا . .. } عطف بر {يتكبرون ... } و صله ديگرى براى {الذين} است. يعنى: {سأصرف عن ءايتى الذين إن يروا ... }. بنابراين {إن يروا} اشاره به گروهى ديگر دارد كه خداوند آنان را از درك آيات و معارف بازمى دارد.

11 _ تكذيب آيات الهى و بى اعتنايى به آنها موجب محروم شدن از درك آيات و معارف الهى است .

سأصرف عن ءايتى . .. ذلك بأنهم كذبوا بايتنا و كانوا عنها غفلين

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره باشد به {صرف} كه از {سأصرف} استفاده مى شود. يعنى به اين دليل متكبران را از درك آيات خويش محروم مى كنيم كه آنها را تكذيب كردند و به

آن بى اعتنا بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 6،8،11

6 _ بسيارى از انسان ها و جنيان ، على رغم داشتن قلب و ابزار درك ، خويشتن را از فهم حقايق و معارف الهى محروم مى سازند .

لهم قلوب لايفقهون بها

جمله {لهم قلوب} (آنها قلب دارند) مى رساند كه انسانها و جنيان گمراه ابزار درك دارند و جمله {لايفقهون بها} توضيح مى دهد كه آنان از ابزار شناختى كه در اختيار دارند بهره نمى گيرند.

8 _ بسيارى از انسان ها و جنيان ، على رغم برخوردارى از چشمهايى بينا و گوشهايى شنوا ، خويشتن را از ديدن و شنيدن آيات الهى محروم مى سازند .

و لهم أعين لايبصرون بها و لهم ءاذان لايسمعون بها

11 _ جهنم فرجام انسان ها و جنيانى است كه خود را از درك معارف و حقايق دين محروم ساخته اند .

و لقد ذرأنا لجهنم . .. لهم قلوب لايفقهون بها

محروميت از فهم تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 146 - 17

17 _ خداوند به قوم موسى هشدار داد كه متكبران و ناباروان ايشان را از درك تورات و معارف آن باز خواهد داشت .

و أمر قومك يأخذوا بأحسنها . .. سأصرف عن ءايتى الذين يتكبرون فى الأرض

مصداق مورد نظر براى آيه مورد بحث، با توجه به آيات پيشين، متكبران و متمردان قوم موسى هستند.

محروميت از فهم دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 4

4 _ محروميت مشركان حق ناپذير

از فهم حقايق و معارف الهى نتيجه عملكرد خود آنهاست.

و جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرا

توصيف مشركان به {فى ءاذانهم وقرا و إن يروا . .. يجادلونك ... } گوياى نقش و تأثير اين عوامل در مهر خوردن به دلهاى آنان است. چنانكه موصول {يقول الذين كفروا} به جاى ضمير براى اشاره به همين جهت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 101 - 10

10 _ خداوند قلب هاى كفرپيشگان و تكذيب كنندگان انبيا را از دريافت حقايق دين و معارف الهى محروم مى سازد .

كذلك يطبع اللّه على قلوب الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 146 - 11،17

11 _ تكذيب آيات الهى و بى اعتنايى به آنها موجب محروم شدن از درك آيات و معارف الهى است .

سأصرف عن ءايتى . .. ذلك بأنهم كذبوا بايتنا و كانوا عنها غفلين

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره باشد به {صرف} كه از {سأصرف} استفاده مى شود. يعنى به اين دليل متكبران را از درك آيات خويش محروم مى كنيم كه آنها را تكذيب كردند و به آن بى اعتنا بودند.

17 _ خداوند به قوم موسى هشدار داد كه متكبران و ناباروان ايشان را از درك تورات و معارف آن باز خواهد داشت .

و أمر قومك يأخذوا بأحسنها . .. سأصرف عن ءايتى الذين يتكبرون فى الأرض

مصداق مورد نظر براى آيه مورد بحث، با توجه به آيات پيشين، متكبران و متمردان قوم موسى هستند.

محروميت از قبول دين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 17،21

17 _ برخى گناهان ، مايه محروميت از پذيرش احكام الهى و داورى هاى پيامبر ( ص )

فان تولوا فاعلم انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

برداشت فوق بر اين مبناست كه مراد از {ان يصيبهم} همان گرفتار ساختن گنهكاران به رويگردانى و نپذيرفتن احكام قرآن باشد.

21 _ گناهان يهوديان و مسيحيان عصر بعثت _ حتى برخى از آن _ ، زمينه ساز محروميت آنان از پذيرش احكام الهى و داورى هاى پيامبر ( ص )

فان تولوا فاعلم انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

كلمه {بعض} مى تواند اشاره به اين باشد كه تنها برخى از گناهان اهل كتاب اقتضاى محروميت از حق پذيرى را دارد ; نه همه آنها و مى تواند به اين معنا باشد كه برخى از گناهان آنان در محروميتشان از پذيرش احكام الهى كافى است گرچه بسيارى از گناهانشان چنين اقتضايى را دارد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

محروميت از قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 15

15 _ لعنت الهى ، زمينه ساز محروميت از معارف قرآن و ازدياد كفر و طغيان

و لعنوا بما قالوا . .. ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

محروميت از قضاوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 21

21 _ گناهان يهوديان و مسيحيان عصر بعثت _ حتى برخى از آن _ ، زمينه ساز محروميت آنان از پذيرش احكام الهى و داورى هاى پيامبر ( ص )

فان تولوا فاعلم انما

يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

كلمه {بعض} مى تواند اشاره به اين باشد كه تنها برخى از گناهان اهل كتاب اقتضاى محروميت از حق پذيرى را دارد ; نه همه آنها و مى تواند به اين معنا باشد كه برخى از گناهان آنان در محروميتشان از پذيرش احكام الهى كافى است گرچه بسيارى از گناهانشان چنين اقتضايى را دارد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

محروميت از لذايذ بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 10

10 - اهل كتاب و مشركان ، در صورت كفر به اسلام ، از لذّت مناظر پردرخت و زمين آب خيز بهشت محروم خواهند بود .

من أهل الكت_ب و المشركين فى نار جهنّم . .. الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت ... جزا

محروميت از لطف خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 6

6 - حق ستيزى موجب گمراهى ، محروميت از لطف و مغفرت خدا و گرفتار شدن به آتش دوزخ مى باشد .

لايكلمهم اللّه يوم القيمة . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به عقوبتهاى مطرح شده در آيات قبل باشد.

محروميت از محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 10

10 _ محروميت مسلمانان از محبت خداوند ، در صورت ايجاد روابط دوستانه با كافران

من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتى اللّه بقوم يحبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64

- 37،38،40

37 _ مفسده جويان ، محروم از جلب محبت الهى

و اللّه لايحب المفسدين

38 _ مفسده جويى يهود ، عامل محروميت آنان از محبت خداوند

و يسعون فى الارض فساداً و اللّه لايحب المفسدين

40 _ دستيابى آدمى به محبت خداوند و محروميت از آن ، وابسته به عملكرد خود اوست .

و اللّه لايحب المفسدين

جمله { و اللّه لايحب المفسدين} مى رساند كه خداوند بى دليل كسى را از محبت خويش محروم نمى سازد، همانگونه كه به گزاف كسى را مورد محبت خويش قرار نخواهد داد، بلكه ريشه و اساس آن، نوع عملكرد آدمى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 18،19،20،21

18 _ تجاوزكاران از محبت خداوند محروم اند .

إنّ اللّه لايحب المعتدين

19 _ افراط و تفريط در بهره جويى از مواهب پاكيزه و حلال الهى ، عامل محروميت از محبت خداوند

لاتحرموا . .. و لاتعتدوا إنّ اللّه لايحب المعتدين

20 _ ارتكاب محرمات موجب محروم شدن از محبت الهى

لاتعتدوا إنّ اللّه لايحب المعتدين

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لاتعتدوا} _ چنانچه توضيح آن گذشت _ نهى از ارتكاب محرمات باشد.

21 _ عملكرد آدمى زمينه ساز جلب محبت خداوند و يا محروميت از آن

إنّ اللّه لايحب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 55 - 7

7 _ روى گردانى از نيايش و تضرع در برابر خدا ، گردنكشى و موجب محروميت از محبت الهى است .

ادعوا ربكم . .. إنه لايحب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 58 - 7،9

7

_ پيمان شكنان و كسانى كه در انديشه شكستن پيمان هاى خويشند ، خائن و محروم از محبت خداوند هستند .

إن اللّه لايحب الخائنين

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {إن اللّه . .. } تعليل براى {فانبذ إليهم} باشد ; يعنى كسانى كه در صدد پيمان شكنى هستند، خائنند و چون خداوند خائنان را دوست ندارد، تو اى پيامبر(ص) موظف هستى معاهده آنان را لغو كنى تا راه براى نبرد با آنان باز شود.

9 _ خيانت ، حتى نسبت به كافران ، امرى ناروا و در پى دارنده محروميت از محبت خدا

فانبذ إليهم على سواء إن اللّه لايحب الخائنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 31 - 7،8

7 _ اسراف كنندگان از محبت خداوند محرومند.

إنه لايحب المسرفين

8 _ زياده روى در زينت دادن خويش، و اسراف در خوردن و آشاميدن، موجب محروميت از محبت خداوند است.

خذوا زينتكم . .. و لاتسرفوا إنه لايحب المسرفين

محروميت از نصرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 16،18

16 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را در صورت تبعيت از آيين يهود و نصارا ، به محروم كردنش از پشتيبانى و يارى خود تهديد كرد .

و لئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من اللّه من ولىّ و لانصير

در برداشت فوق {من اللّه} متعلق به محذوف و حال براى ولىّ و نصير گرفته شده است. بر اين مبنا جمله {مالك ...} چنين معنا مى شود: براى تو از جانب خداوند هيچ پشتيبان و ياورى نخواهد بود; يعنى، امدادهاى خداوند

به تو نمى رسد.

18 - پيروى از آرا و قوانين مبتنى بر هوا هاى نفسانى ، با وجود قوانين الهى ، موجب محروم شدن از ولايت و يارى خداوند است .

لئن اتبعت أهواءهم بعد الذى جاءك من العلم مالك من اللّه من ولىّ و لانصير

محروميت از نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 5

5 - ابراهيم ( ع ) از خداوند خواست تا كافران مكه را از روزى هاى خويش بهره مند نسازد .

و ارزق . .. من ءامن منهم باللّه و اليوم الأخر

{من ءامن} به عنوان بدل براى {أهله} بيانگر مقصود ابراهيم(ع) از كلمه {أهله} است. آن حضرت با آوردن {من ءامن} اشاره به اين معنا دارد كه: خواهان اعطاى ثمرات به كافران مكه نيست.

محروميت از نعمت هاى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 45،46،49

45 - تباه شدن آدمى به محروميت از مواهب آخرت است .

ماله فى الأخرة من خلق و لبئس ماشروا به أنفسهم

46 - يهوديان ، ناآگاه به سوداى زيانبار خويش ( از دست دادن آخرت و دستيابى به منافع سحر )

لبئس ماشروا به أنفسهم لو كانوا يعلمون

مفعول {يعلمون} - به دليل قبل - زيانبارى فروختن مواهب آخرت در مقابل منافع دنيوى است; يعنى، اى كاش! مى دانستند كه اين داد و ستد براى آنان زيانبار است.

49 - يهوديان ساحر ، على رغم اطمينانشان به محروم بودن از سراى آخرت ، محروميت خويش را انكار مى كردند .

لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق

تأكيد جمله با لام

قسم (لقد) و نيز لام تأكيد (لمن) گوياى اين است كه: يهوديان ساحر، حقيقتى را كه بدان علم داشتند، مورد انكار قرار مى دادند; زيرا تأكيد جمله غالباً در مواردى است كه مضمون آن مورد انكار باشد.

محروميت از نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 51 - 10

10 _ خداوند ، منكران قيامت را از بهشت و مواهب آن محروم خواهد كرد .

إن اللّه حرمهما على الكفرين . .. فاليوم ننسيهم كما نسوا لقاء يومهم هذا

از مصاديق كلمه {الكفرين} به دليل {كما نسوا لقاء يومهم هذا}، منكران قيامت هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 46 - 3

3 - تهديد تكذيب گران روز جزا ، به محروميت از موهبت هاى بهشتى

كلوا و تمتّعوا قليلاً

امر در {كلوا و تمتّعوا} در معناى تهديد و انذار به كار رفته است. در آيات گذشته، از مواهب بهشت و تأمين خواسته هاى تقواپيشگان در آن، سخن به ميان آمده است. از اين مطلب استفاده مى شود كه اين تهديد، ناظر به محروميت از موهبت هاى بهشتى است.

محروميت از نعمتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 53 - 7

7 _ محروميت جوامع بشرى از نعمت هاى الهى ، پيامد گرفتار شدن آنان به كفر و گناه است .

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على قوم حتى يغيروا

محروميت از نعمتهاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 58 - 1

1 - محروم

گشتن فرعونيان از گنج ها و كاخ هاى باشكوه خويش ، به تدبير و طرح الهى

فأخرجن_هم من جنّ_ت و . .. و كنوز و مقام كريم

{كنوز} (جمع {كنز}) عبارت از اندوخته هاى مالى است. عبارت {مقام كريم} نيز اشاره به كاخ هاى باشكوه فرعونيان دارد.

محروميت از نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 16 - 2

2 - مردم با گزينش دنيا به جاى آخرت ، خود را از تزكيه ، ياد خدا و اداى نماز دور نگه داشته ، از رستگارى محروم مى سازند .

قد أفلح . .. بل تؤثرون الحيوة الدنيا

محروميت از نيكى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 92 - 3،7

3 _ دلبستگى به دنيا ، موجب محروميّت از نيل به مقام بِرّ

لن تنالوا البرّ حتى تنفقوا ممّا تحبّون

7 _ محروميّت بنى اسرائيل از مقام برّ ، پيامد ترك انفاق از اشياى مورد علاقه خود و دلبستگى آنان به دنيا *

لن تنالوا البرّ حتى تنفقوا ممّا تحبّون

با توجه به آيات قبل و بعد مى توان گفت: بنى اسرائيل از جمله مخاطبان آيه مى باشند.

محروميت از ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 11

11 _ خداوند ، مخالفان پيامبر ( ص ) و تفرقه افكنان در جامعه ايمانى را از ولايت خويش خارج و به حال خودشان ر ها مى سازد .

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع غير سبيل المؤمنين نوله ما تولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - اعراف - 7 - 196 - 7

7 _ شركورزى و پرستش غير خدا ، كردارى ناشايسته و مايه محروميت از ولايت و حمايت هاى خداوند است .

و هو يتولى الصلحين

مصداق مورد نظر براى صلاح و صالحان، به قرينه آيات گذشته، توحيد و مؤمنان موحد است و در مقابل آن شرك و مشركان خواهد بود. بنابراين مفهوم جمله {و هو ... } عدم حمايت خداوند از مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 18

18 - پيروى از آرا و قوانين مبتنى بر هوا هاى نفسانى ، با وجود قوانين الهى ، موجب محروم شدن از ولايت و يارى خداوند است .

لئن اتبعت أهواءهم بعد الذى جاءك من العلم مالك من اللّه من ولىّ و لانصير

محروميت از هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 8،11

8 _ گمراهى منافقان و محروميتشان از هدايت و ايمان واقعى ، قانون و برنامه خداوند است .

مذبذبين بين ذلك . .. و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا

11 _ محروم ساختن منافقان از پيمودن راه هدايت ، خدعه و كيفر خداوند نسبت به آنان *

و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا

جمله {و من يضلل اللّه}، مى تواند بيان خدعه الهى نسبت به منافقان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 168 - 1،6،8

1 _ كفرپيشگان ستمگر ، محروم از آمرزش و هدايت الهى

إنّ الذين كفروا و ظلموا لم يكن اللّه ليغفر لهم و لاليهديهم طريقاً

تكرار نشدن {الذين} در

جمله {و ظلموا} دلالت مى كند كه مجموع دو صفت {كفر} و {ظلم} موجب محروميت از آمرزش و هدايت الهى است.

6 _ كفرپيشگى و ستمگرى گروهى از اهل كتاب مايه محروميت آنان از مغفرت و هدايت الهى

إنّ الذين كفروا و ظلموا لم يكن اللّه ليغفر لهم و لاليهديهم طريقاً

مصداق مورد نظر از {الذين كفروا و ظلموا} _ به دليل آيات گذشته _ گروهى از اهل كتاب هستند.

8 _ محروميت كافران ستمگر از مغفرت و هدايت ، از سنت هاى الهى

إنّ الذين كفروا و ظلموا لم يكن اللّه ليغفر لهم و لاليهديهم طريقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 175 - 13

13 _ كافران به خدا ، قرآن و پيامبر ( ص ) محروم از رحمت و فضل و هدايت خاص خداوند

فاما الذين ءامنوا باللّه و اعتصموا به . .. صرطاً مستقيماً

معادل {اما}ى تفصيليه حذف شده و جمله موجود {فاما الذين ءامنوا . ..} بيانگر آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 14

14 _ كافران همواره محروم از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 13

13 _ محروميت از هدايت الهى، نتيجه حق پوشى و مغالطه كارى خود انسان

و للبسنا عليهم ما يلبسون

تلبيس خداوند (للبسنا)، از نظر رتبه، پس از تلبيس خود آدمى (ما يلبسون) قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 23 - 5

5 _ فاقدان خير و استعداد كمال ، ناشايست

براى شمول هدايت هاى ويژه خداوند و توفيق يافتن به پذيرش معارف دين

و لو علم اللّه فيهم خيرا لأسمعهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 40 - 10

10 - برخوردارى از هدايت خدا و يا محروميت از آن ، به دست او است .

و من لم يجعل اللّه له نورًا فما له من نور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 10

10 - هدايت نشدن برخى انسان ها ، معلول هدايت ناپذيرى خود آنان است و نه نارسايى مفاهيم دينى و يا نارسايى تبليغى .

فإنّك لاتسمع الموتى . .. إذا ولّوا مدبرين

محروميت از هدايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 137 - 5

5 _ ارتداد هاى مكرر و اصرار بر كفر ، در پى دارنده شقاوت ابدى و محروميت از هدايت الهى است .

إنّ الذين ءامنوا ثم كفروا . .. لم يكن اللّه ليغفر لهم و لاليهديهم سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 138 - 4

4 _ محروم ماندن آدمى از مغفرت و هدايت الهى ، موجب گرفتار شدن وى به عذاب دردناك

لم يكن اللّه يغفر لهم و لاليهديهم . .. بشر المنفقين بانّ لهم عذاباً أليماً

ظاهراً مراد از منافقان، همان كسانى هستند كه در آيه قبل توصيف شدند، كه از جمله توصيف آنان به محروميت از هدايت و مغفرت بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 168 - 2

2 _

انكار رسالت پيامبر ( ص ) و كفر به قرآن و بازداشتن ديگران از راه خدا ، موجب محروميت از هدايت و آمرزش الهى

إنّ الذين كفروا و ظلموا لم يكن اللّه ليغفر لهم و لاليهديهم طريقاً

با توجه به آيات قبل مراد از {كفر}، كفر به پيامبر(ص) و قرآن است و مراد از ظلم، بازداشتن ديگران از راه خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 14،17

14 _ ستمكاران ، محروم از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

17 _ دوستى با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان ، ظلم و موجب محروميت از هدايت الهى

و من يتولهم منكم فانه منهم إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 5،6،9

5 _ بيمارى دل و سستى ايمان ، زمينه محروميت از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين. فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

6 _ شتاب بيماردلان سست ايمان در دوستى و پذيرش ولايت يهود و نصارا ، پيامد محروميت آنان از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين. فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

9 _ گرايش بى حد و مرز گروهى از مسلمانان بيمار دل به سوى يهود و نصارا ، دليلى روشن براى محروميت ستمگران از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين. فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

تفريع جمله {فترى} بر جمله {ان اللّه . ..}، مى رساند كه گرايش عميق بيماردلان، بيان مصداقى براى جمله {ان اللّه لايهدى ...} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده

- 5 - 53 - 14

14 _ محرومان از هدايت الهى ، در خطر تباهى اعمال نيك و زيان ديدن از كردار خويش

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين . .. حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

محروميت از هدايتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 108 - 3

3- محروميت كافران دنياگرا ( مرتدان ) از درك حقايق معنوى ، همان محروميت از هدايت الهى است .

لايهدى القوم الك_فرين . أُول_ئك الذين طبع الله على قلوبهم

جمله {أُول_ئك الذين طبع الله . ..} بيانگر جمله {و أن الله لايهدى القوم الكافرين} است; يعنى، چگونگى و راه محروميت كافران از هدايت الهى را تفسير و معنا مى كند.

محروميت از هدايتهاى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 8

8- اعراض از خدا در حال رفاه ، و به پوچى و يأس رسيدن در ناگوارى ها ، بيمارى محرومان از هدايت قرآن است .

و ننزّل . .. شفاء و رحمة للمؤمنين و لايزيد الظ_لمين إلاّ خسارًا . و إذا أنعمنا ع

محروميت از همنشينى با خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 13 - 2

2 - دوزخيان در آخرت ، از حضور شادمانه نزد خويشاوندان خود محروم خواهند بود .

إنّه كان فى أهله مسرورًا

مقايسه دو تعبير {ينقلب إلى أهله} (در آيات پيشين) و {كان فى أهله}، گوياى اين است كه گرفتاران دوزخ، از لذت همنشينى با خويشاوندان خود بهره اى نمى برند.

محروميت از هواى مطبوع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20

- نبأ - 78 - 27 - 4

4 - محروميت دوزخيان از هواى مطبوع و آب ، عقوبتى مناسب با انكار معاد

لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا . .. إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

كيفر دوزخيان در آيات پيشين، به دو صورت نفى و اثبات بيان شده است; آنان از هواى سرد و نوشيدنى، محروم اند(نفى) و به نوشيدن {حميم} و {غسّاق} مجبور خواهند بود(اثبات). {جزاء وفاقاً} آن را كيفرى مناسب با كردار آنان _ كه آن هم به صورت نفى و اثبات بوده _ بيان كرده است; آنها معاد را باور نداشتند(نفى) و آيات خدا را تكذيب مى كردند(اثبات). آيه {جزاء وفاقاً} دلالت دارد كه محروميت، كيفرى مناسب با بى اعتقادى است و نوشيدن مايع داغ و چركين، كيفر مناسب تكذيب است.

محروميت اشراف صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 12 - 4

4 - اشراف حاضر در مجلس پيامبر ( ص ) در ماجراى ابن ام مكتوم ، بر اثر بى رغبتى خود ، از آموختن و به خاطر سپردن معارف قرآن محروم بودند .

فمن شاء ذكره

محروميت اصحاب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 27 - 1

1 - توجه و اعتراف باغداران يمنى ، به محروم شدن خويش از تمامى محصولات باغ

بل نحن محرومون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 30 - 1

1 - باغداران يمنى پس از مشاهده محروميت خود و مستمندان از محصولات باغ ، به سرزنش همديگر پرداختند .

فأقبل بعضهم على بعض يتل_ومون

محروميت اقتصادى

برده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 71 - 5

5- برده داران ، هيچ گاه برده هاى خود را در امكانات فراوان اقتصادى و معيشتى خويش ، شريك نمى سازند و خود را با آنان مساوى و برابر نمى دانند .

فما الذين فضّلوا برادّى رزقهم على ما ملكت أيم_نهم فهم فيه سواء

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه آيه در صدد بيان يك حكم اقتصادى درباره بردگان نباشد; بلكه براى بيان يك واقعيت خارجى و ارتباط آن با مسأله شرك باشد. بر اين اساس پيام آيه چنين مى شود: شما كه بردگان را با خود برابر نمى دانيد، پس چطور برخى از بندگان خدا را با خدا برابر مى دانيد و آنها را شريك او مى پنداريد؟

محروميت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 10 - 2

2 - قيامت ، روز محروميت انسان از هرگونه يار و ياور در برابر كيفر هاى الهى است .

فما له من . .. و لا ناصر

محروميت اهل عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 96 - 2

2 _ تكذيب كنندگانى كه از سوى خداوند محكوم به عذاب استيصال شوند ، زمينه پذيرش دعوت پيامبران را از دست داده و هرگز به آيات و نشانه هاى الهى ايمان نخواهند آورد .

إن الذين حقت عليهم كلمت ربك لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 7 - 5

5 - آن دسته از مشركان و كافران صدراسلام _

كه عذاب الهى بر آنان مقرر گرديده بود _ براى هميشه از ايمان محروم شدند .

لقد حقّ القول على أكثرهم فهم لايؤمنون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {فاء} در جمله {فهم لايؤمنون} تفريعيه است و اين جمله متفرع بر جمله قبل مى باشد; يعنى، چون مقرر شد كه بيشتر آنان عذاب شوند، پس توفيقى براى ايمان آوردن نخواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 21 - 14

14 - گنه كاران محكوم شده به عذاب استيصال الهى ، محروم از هرگونه منجى و نگه دارنده اى

فأخذهم اللّه بذنوبهم و ما كان لهم من اللّه من واق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 25 - 8

8 - محكومان به عذاب الهى ، از هرگونه يار و ياورى نجات بخشْ محروم اند .

فلم يجدوا لهم من دون اللّه أنصارًا

محروميت اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 68 - 5

5 _ اهل كتاب به خاطر بى توجهى به كتاب آسمانى ، فاقد هرگونه پايگاه براى دفاع از عقايد و آراى دينى خويش

لستم على شىء حتّى تقيموا التورية و الانجيل

در برداشت فوق كلمه {حتى} به معناى {كى} تعليليه و كلمه {شىء} با توجه به حرف {على} به معناى پايگاه گرفته شده است و مراد از آن _ به قرينه حتى تقيموا التورية و الانجيل _ زير بناهاى فكرى قابل اعتمادى است كه بتوان به وسيله آن از عقايد و آراى دينى دفاع كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

20 - بينه - 98 - 5 - 14

14 - سرپيچى كافران اهل كتاب و مشركان ، از پذيرش اسلام و محروم ساختن خويش از توحيد ، اعتدال ، نماز و زكات ، شگفت آور است .

لم يكن الذين كفروا . .. منفكّين ... و ما أُمروا إلاّ ليعبدوا اللّه ... حنفاء و ي

چنانچه جمله {و ما أمروا. ..}، ناظر به اوامر اسلامى باشد، مفاد آيه _ با توجّه به ارتباط آن با آغاز سوره _ اين مى شود كه مگر اسلام، چه اوامرى دارد كه كافران، همچنان از مرام خود منفكّ نشده و به اين دين روى نمى آورند؟!; اين دين كه سراسر توحيد و نماز و زكات است، چه فرمان نادرستى در آن است كه آنان از پذيرش اين دين، امتناع مىورزند؟!.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 10

10 - اهل كتاب و مشركان ، در صورت كفر به اسلام ، از لذّت مناظر پردرخت و زمين آب خيز بهشت محروم خواهند بود .

من أهل الكت_ب و المشركين فى نار جهنّم . .. الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت ... جزا

محروميت اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 1

1_ مردم مدين ، از درك كردن و فهميدن بسيارى از تعاليم شعيب ( ع ) محروم بوده و بدان اعتراف مى كردند .

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 95 - 2

2_ مردم مدين ، سزاوار هلاكت و

دورى از رحمت الهى بودند .

ألا بُعدًا لمدين

براى توضيح برداشت فوق، به ذيل برداشت شماره 5 از آيه 60 در همين سوره رجوع شود.

محروميت اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 8

8 - اهل مكه پيش از بعثت پيامبر ( ص ) ، از تعاليم رسولان الهى محروم بودند .

من قبله لقالوا ربّنا لولا أرسلت إلينا رسولاً فنتّبع ءاي_تك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 9

9 - بى بهره بودن مردم سرزمين مكه از تعليمات آسمانى ، عامل عقب ماندگى آنان و فراگير شدن غفلت و بى خبرى در ميان آنها

لتنذر قومًا ما أتيهم من نذير من قبلك لعلّهم يتذكّرون

محروميت اهل مكه از كتاب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 3 - 10

10 - مردم مكه ، پيش از رسول اللّه ( ص ) از پيامبرِ صاحبِ كتاب آسمانى محروم بوده اند .

ما أتي_هم من نذير من قبلك

به قرينه مكى بودن سوره، احتمال دارد مراد از {هم} در {ما أتاهم من نذير. ..} مكيان باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 44 - 4

4 - مشركان مكه ، پيش از قرآن ، از هيچ كتاب آسمانى برخوردار نبودند .

و ما ءاتين_هم من كتب يدرسونها

محروميت بخيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 37 - 1

1 _ بخيلان ، محروم از محبت خداوند

انّ اللّه لا يحبّ . ..

الذين يبخلون

محروميت بخيلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 9 - 4

4 - وجود زمينه محروميت از پاداش هاى نيكوى الهى ، براى بخيلان و زراندوزان

و أمّا من بخل و استغنى . و كذّب بالحسنى

جمله {كذّب بالحسنى}، بخل و ثروت اندوزى را {تكذيب حسنى} ناميده است; يعنى، كسى كه {حسنى} (فرجام نيك) را باور دارد، اين دو راه را انتخاب نمى كند; زيرا در اين صورت، خود را در معرض محروميت از آن قرار داده است.

محروميت بدعت گزاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 69 - 3

3 _ بدعت گذاران در دين ، محروم از رستگارى اند .

الذين يفترون على اللّه الكذب لا يفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 117 - 4

4- ابتلاى بدعت گذاران به عذاب دردناك ، پس از بهرهورى اندك از دنيا ، گواه عدم رستگارى آنان است .

إن الذين يفترون على الله الكذب لايفلحون . مت_ع قليل و لهم عذاب أليم

محروميت بلعم باعورا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 3

3 _ بلعم باعورا به خاطر دنياگرايى و هواپرستى از نايل شدن به منزلت هاى والا و قرب الهى محروم شد .

و لو شئنا لرفعنه بها و لكنه أخلد إلى الأرض و اتبع هوه

محروميت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 3

3 _ خداوند ، پيمان شكنان بنى اسرائيل را از رحمت

خويش دور ساخت و دل هاى آنان را از پذيرش حق بازداشت .

فبما نقضهم ميثقهم لعنهم و جعلنا قلوبهم قسية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 2،6

2 _ محروميت قوم موسى ( ع ) از تسلط بر سرزمين مقدس و سكونت در آن ، پيامد و كيفر فسق و سرپيچى آنان از فرمان موسى ( ع )

إنّا لن ندخل ابداً . .. فانها محرمة عليهم

جمله {فانها محرمة . ..}، تفريع بر نافرمانى آنان از دستور موسى(ع) است، نه اينكه متفرع بر نفرين او (فافرق بيننا ...) باشد.

6 _ ترك جهاد از سوى نيرو هاى كارآمد بنى اسرائيل ، موجب گرفتارى همه مردم آن قوم به سرگردانى و محروميت از تسلط بر سرزمين مقدس

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة

برداشت فوق مبتنى بر امرى مسلم و طبيعى در داستان تيه مى باشد و آن اينكه همه قوم موسى ; حتى زنان و كودكان و پيران، به سرگردانى گرفتار آمده و از ورود به سرزمين مقدس محروم شدند، با اينكه اين گروه مأمور به مبارزه و جهاد نبودند تا بر اثر تخلف، عقوبت شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 71 - 9

9 _ تكذيب و قتل انبيا از سوى بنى اسرائيل مايه محروميت آنان از حق شناسى و بينش دينى

فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون . .. فعموا و صموا

جمله {عموا و صموا} علاوه بر اينكه متفرع بر جمله {حسبوا . ..} است مى تواند متفرع بر جمله {فريقاً كذبوا ...} نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 6

6 _ ضعف و ذلت بنى اسرائيل در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون ) تا درجه اى بود كه حتى از داشتن خيمه يا كومه اى ، كه آنان را از سرما و گرما حفظ كند ، محروم بودند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

محروميت پسر نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 46 - 2

2_ فرزند ناصالح نوح ، در پيشگاه خداوند از خانواده و اهل بيت او محسوب نمى شد .

إنه ليس من أهلك

محروميت توطئه گران عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 14 - 5

5 - دست اندركاران اصلى توطئه { افك } عليه پيامبر ( ص ) و خاندان آن حضرت ، از فضل و رحمت خداوند محروم شدند .

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته . .. لمسّكم فى ما أفضتم فيه عذاب عظيم

خداوند در آيه 11، به شايعه سازان اصلى وعده عذاب بزرگ (و الذى تولّى كبره منهم له عذاب عظيم) مى دهد. واژه {افاضه} نيز به معناى سخن گفتن بسيار در باره موضوعى و انتشار آن است و اين، كار توده مردم بود نه منافقان كه سازنده اصلى تهمت و شايعه بودند. بنابراين فضل و رحمت خدا، شامل كسانى است كه كارگزار اصلى تهمت نبودند; بلكه بر اثر جهل و غفلت سخنى در اين زمينه به ميان آوردند در آيه بعد نيز خداوند، جهل و ناآگاهى آنان را يادآور شده، مى فرمايد: {و تقولون

بأفواهكم ما ليس لكم به علم}.

محروميت توطئه گران قصه افك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 14 - 5

5 - دست اندركاران اصلى توطئه { افك } عليه پيامبر ( ص ) و خاندان آن حضرت ، از فضل و رحمت خداوند محروم شدند .

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته . .. لمسّكم فى ما أفضتم فيه عذاب عظيم

خداوند در آيه 11، به شايعه سازان اصلى وعده عذاب بزرگ (و الذى تولّى كبره منهم له عذاب عظيم) مى دهد. واژه {افاضه} نيز به معناى سخن گفتن بسيار در باره موضوعى و انتشار آن است و اين، كار توده مردم بود نه منافقان كه سازنده اصلى تهمت و شايعه بودند. بنابراين فضل و رحمت خدا، شامل كسانى است كه كارگزار اصلى تهمت نبودند; بلكه بر اثر جهل و غفلت سخنى در اين زمينه به ميان آوردند در آيه بعد نيز خداوند، جهل و ناآگاهى آنان را يادآور شده، مى فرمايد: {و تقولون بأفواهكم ما ليس لكم به علم}.

محروميت ثروت اندوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 9 - 4

4 - وجود زمينه محروميت از پاداش هاى نيكوى الهى ، براى بخيلان و زراندوزان

و أمّا من بخل و استغنى . و كذّب بالحسنى

جمله {كذّب بالحسنى}، بخل و ثروت اندوزى را {تكذيب حسنى} ناميده است; يعنى، كسى كه {حسنى} (فرجام نيك) را باور دارد، اين دو راه را انتخاب نمى كند; زيرا در اين صورت، خود را در معرض محروميت از آن قرار داده است.

محروميت جادوگران

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77 - 5

5 _ ساحران ، محروم از رستگارى اند .

لا يفلح السحرون

محروميت جامعه مجرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 12

12 _ جامعه مجرم خود را از شمول رحمت خداوند محروم و سزاوار عذاب او مى گرداند.

و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

{بأس} در لغت به معناى شدت است و در اين آيه كنايه از عذاب است.

محروميت جوامع دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 43 - 2

2 - عدم دسترسى جوامع هم عصر موسى ( ع ) به تعاليم آسمانى ، بر اثر انقراض نسل هاى پيشين

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب من بعد ما أهلكنا القرون الاُولى

قيد {من بعد ما أهلكنا. ..} مى رساند كه با انقراض نسل هاى پيشين، تعليمات پيامبران قبل نيز از ميان رفته بود و مردم عصر موسى(ع) به كلى از آموزه هاى آنان فاصله گرفته بودند.

محروميت جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 40 - 6

6- كافران دوزخى ، از هر گونه لطف و رحمت خداوند محروم اند .

و لا هم ينظرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ينظرون} فعل مضارع مجهول از ثلاثى مجرد و از ماده {نظرة} باشد كه به معناى رحمت است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 6

6 - دوزخيان ، محروم از گفتوگوى مستقيم با خداوند *

و نادوا

ي_ملك ليقض علينا

از اين كه جهنميان براى رفع عذاب از خود، نگهبانان جهنم را واسطه قرار مى دهند، مطلب بالا قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 34 - 7

7 - محكومان به آتش دوزخ ، محروم از يار و مددكار در قيامت

و مأويكم النار و ما لكم من ن_صرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 11 - 3

3 - كافران دوزخى ، مورد نفرين خدا و محروم از رحمت و لطف او هستند .

فسحقًا لأصح_ب السعير

{سحق} به معناى {بُعد} است و در اين آيه، به جاى لعن و نفرين به كار رفته است و مراد از آن، دورى از رحمت و لطف الهى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 23 - 3

3 - درنگ دوزخيان در جهنم ، همراه با بى نوايى و محروميت از خواسته ها است .

ل_بثين فيها أحقابًا

تمام مشتقات {حقب}، به يك اصل و ريشه برمى گردد كه به معناى حبس است. درباره سالى كه باران در آن بند آمده باشد، گفته مى شود: {حقب العام} (مقاييس اللغة). {أحقاب} _ چنان كه زمخشرى گفته _ ممكن است جمع {حَقِب} باشد; يعنى، كسى كه به كميابى خيرات و رزق گرفتار شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 4

4 - محروميت دوزخيان از هواى مطبوع و آب ، عقوبتى مناسب با انكار معاد

لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا . .. إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

كيفر

دوزخيان در آيات پيشين، به دو صورت نفى و اثبات بيان شده است; آنان از هواى سرد و نوشيدنى، محروم اند(نفى) و به نوشيدن {حميم} و {غسّاق} مجبور خواهند بود(اثبات). {جزاء وفاقاً} آن را كيفرى مناسب با كردار آنان _ كه آن هم به صورت نفى و اثبات بوده _ بيان كرده است; آنها معاد را باور نداشتند(نفى) و آيات خدا را تكذيب مى كردند(اثبات). آيه {جزاء وفاقاً} دلالت دارد كه محروميت، كيفرى مناسب با بى اعتقادى است و نوشيدن مايع داغ و چركين، كيفر مناسب تكذيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 34 - 4

4 - آرميدن متقين در سايه بوستان ها و مى گسارى آنان ، در برابر محروميت جهنميان از خنكى و نوشيدنى ، انعكاسى از تقابل آثار طغيان گرى و تقوا است .

لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا . .. حدائق و أعن_بًا ... و كأسًا دهاقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 13 - 2

2 - دوزخيان در آخرت ، از حضور شادمانه نزد خويشاوندان خود محروم خواهند بود .

إنّه كان فى أهله مسرورًا

مقايسه دو تعبير {ينقلب إلى أهله} (در آيات پيشين) و {كان فى أهله}، گوياى اين است كه گرفتاران دوزخ، از لذت همنشينى با خويشاوندان خود بهره اى نمى برند.

محروميت حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 6

6 - حق ستيزى موجب گمراهى ، محروميت از لطف و مغفرت خدا و گرفتار شدن به آتش دوزخ مى باشد .

لايكلمهم

اللّه يوم القيمة . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به عقوبتهاى مطرح شده در آيات قبل باشد.

محروميت حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 104 - 1

1- كسانى كه بر كفر اصرار ورزيده و از سر لجاجت حق را نمى پذيرند ، محروم از هدايت الهى اند .

إن الذين لايؤمنون بأي_ت الله لايهديهم الله

فعل مضارع {لايؤمنون} دلالت بر استمرار دارد و با توجه به اينكه قرآن به زبان روشن و فصيح نازل گرديده است، ولى در عين حال كافران به آن ايمان نياورده اند، مى تواند لجاجت و روح حق ناپذيرى آنان را برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 1

1 - معاندانِ حق گريز ، از هدايت و ارشاد پيامبر ( ص ) تأثيرناپذيرند .

فإنّك لاتسمع الموتى . .. إذا ولّوا مدبرين

{إذا ولّوا} (آنان، آنگاه كه روى برمى گردانند) قرينه است بر اين كه مراد از {الموتى} كسانى اند كه از حق گريزان اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 1

1 - كافران حق ناپذير ، از حيات معنوى و امتيازات بشرى ، محروم اند .

و ما أنت به_د العمى عن ضل_لتهم

در آيه، كسانى كه پيامبر(ص) نيز توان خارج كردن آنها را، از گمراهى ندارد، به كوران تشبيه شده اند و مراد از آنها كافران اند. تشبيه كافران به كوران، استعاره مصرحه است و {هادى}، استعاره كنايى است.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

15 - يس - 36 - 8 - 2

2 - كافران و مشركان لجوج و حق ناپذير ، محروم از فهم صحيح حقايق الهى

إنّا جعلنا فى أعن_قهم أغل_لاً. .. فهم مقمحون

از تشبيه كافران لجوج و حق ناپذير به انسان هايى كه چون اسيران، غل و زنجير بر گردن دارند و سرهايشان بالا مانده و از ديدن اطراف خويش محروم اند، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 9 - 2

2 - مشركان و كافرانِ لجوج و حق ناپذير ، محروم از شناخت صحيح حقايق الهى و فاقد بصيرت و بينايى

فأغشين_هم فهم لايبصرون

{إغشاء} (مصدر {أغشينا}) به معناى قرار دادن پرده بر چيزى است كه آن را بپوشاند. در جمله {فأغشيناهم} نيز مضافى در تقدير است; يعنى، {فأغشينا أبصارهم}.

محروميت خائنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 - 6

6 - خيانت كاران ناسپاس ، محروم از حمايت و محبت خداونداند .

إنّ اللّه لايحبّ كلّ خوّان كفور

محروميت در زندگى دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 53 - 6

6- زندگى دنيوى انسان ها ، آميزه اى از برخوردارى از نعمت و محروميت

و ما بكم من نعمة فمن الله ثمّ إذا مسّكم الضرّ

محروميت دروغگويان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 23

23 - اسرافگران و دروغ گويان ، از هدايت الهى محروم اند .

إنّ اللّه لايهدى من هو مسرف كذّاب

محروميت دشنام دهندگان به قرآن

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 67 - 5

5 - ناسزا گويان به قرآن و پيامبر ( ص ) محروم از امداد هاى الهى در برابر عذاب قيامت

لاتجئروا اليوم . .. س_مرًا تهجرون

محروميت دشنام دهندگان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 67 - 5

5 - ناسزا گويان به قرآن و پيامبر ( ص ) محروم از امداد هاى الهى در برابر عذاب قيامت

لاتجئروا اليوم . .. س_مرًا تهجرون

محروميت دنياپرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 200 - 7

7 _ حج گزارانِ دنياطلب ، محروم از بهره هاى اخروى

فاذا قضيتم مناسككم . .. فمن الناس من يقول ربنا ... و ماله فى الاخرة من خلاق

محروميت دنياطلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 107 - 7

7- كافران دنياپرست ، محروم از هدايت الهى اند .

استحبّوا الحيوة الدنيا على الأخرة و أن الله لايهدى القوم الك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 108 - 1

1- خداوند ، قلب و قواى شنوايى و بينايى كافران دنياگرا ( مرتدان ) را ، مهر كرده و از درك حقايق محرومشان ساخته است .

استحبّوا الحيوة الدنيا . .. الك_فرين . أُول_ئك الذين طبع الله على قلوبهم ... و أ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 18 - 7

7- برخى از دنياطلبان هم از دنيا و هم از آخرت محرومند

.

من كان يريد العاجلة عجّلنا له . .. لمن نريد ثمّ جعلنا له جهنّم

مرجع ضمير {له} در {جعلنا له جهنّم}، {من} در {من كان . ..} است; يعنى، هر كس به دنبال دنيا باشد جايگاهش دوزخ است، چه برخى از آنان با خواست خداوند به آرزوهاى دنيوى خود برسند و چه ناكام شوند. بنابراين عده اى هر چند كه به خواسته هاى دنيوى خويش نرسيده اند، در آخرت دوزخى اند و از دنيا و آخرت محروم خواهند بود.

محروميت دين فروشان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 1،2

1 - دين فروشان و كتمان كنندگان احكام و معارف كتاب هاى آسمانى ، ضلالت پيشه و به دور از هدايتند .

أولئك الذين اشتروا الضللة بالهدى

2 - دين فروشان و كتمان كنندگان حقايق كتاب هاى آسمانى ، از مغفرت الهى محروم و به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أولئك الذين اشتروا . .. العذاب بالمغفرة

محروميت رياكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 40 - 4

4 _ كيفر بخيلان و رياكاران ( عذاب ، محروميت از محبت خداوند ، همراهى با شيطان ) ، بازتاب عمل خود آنان است ، نه ستمى از جانب خداوند .

انّ اللّه لا يحبّ . .. الذين يبخلون ... و الذين ينفقون اموالهم رئاء النّاس ... و

جمله {انّ اللّه . .. } مى تواند پاسخى باشد براى اين سؤال كه چرا خداوند مردم را به عذاب و ... مبتلا مى كند. خداوند مى فرمايد اين عذابها ناشى از ستم او نيست، بلكه دستاورد خود بخيلان

است.

محروميت زيانكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 96 - 4

4 _ زيانكاران ، محرومان از ايمان به آيات الهى

الخسرين. إن الذين حقت عليهم كلمت ربك لايؤمنون

محروميت سرمستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 16

16 - انسان هاى مغرور و سرمست ، محروم از لطف و محبت خداوند

إنّ اللّه لايحبّ الفرحين

محروميت سست ايمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 20 - 7

7 - سست باوران در حقانيت وحى و معارف دينى ، محروم از هدايت و رحمت قرآن

و هدًى و رحمة لقوم يوقنون

در صورتى كه {قوم يوقنون} نظر به كسانى داشته باشد كه داراى يقين بالفعل هستند; از مفهوم آيه شريفه مطلب ياد شده استفاده مى شود.

محروميت سنگدلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 23 - 19

19 - سنگدلان غافل از خدا ، محروم از هدايت اند .

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه . .. و من يضلل اللّه فما له من هاد

مقصود از {من يضلل اللّه. ..} همان سنگدلان از خدا غافل هستند كه در آيه قبل، از آن سخن به ميان آمد (فويل للقاسية قلوبهم من ذكر اللّه...).

محروميت شايعه سازان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 14 - 6

6 - ترويج كنندگان شايعات و تهمت پردازى هاى ناروا _ جدا از فضل و رحمت خداوند _ مستحق عذاب الهى اند .

و لولا فضل اللّه عليكم و

رحمته . .. لمسّكم فى ما أفضتم فيه عذاب عظيم

محروميت شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 118 - 4

4 _ دورى شيطان از رحمت الهى ، خاستگاه تصميم او بر اغواى بندگان خدا

لعنه اللّه و قال لاتخذن من عبادك نصيباً مفروضاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 17

17 _ دورى شيطان از رحمت الهى ، زمينه اغواگرى و ترويج خرافه پرستى و فساد از ناحيه او

لعنه اللّه و قال . .. لاضلنهم و لامنينهم و لامرنهم فليبتكن ءإذان الأنعم

محروميت طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 12

12 _ طغيان گران بى ايمان به جهان آخرت ، مردمانى سرگردان و محروم از هدايت الهى اند .

فنذر الذين لايرجون لقاءنا فى طغينهم يعمهون

{عَمَه} (به معناى تحير و سرگردانى) كنايه از محروم شدن از هدايتهاى الهى است.

محروميت ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 57 - 11

11 _ ظالمان ، محروم از محبّت و پاداش هاى خداوند

و اما الذين امنوا . .. فيوفّيهم اجورهم و اللّه لا يحبّ الظالمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 20،21

20 _ ظالمين ، محروم از محبّت الهى

و اللّه لا يحبّ الظالمين

21 _ بى ايمانى و سستى در رويارويى با دشمنان دين ، ظلم است .

و لاتهنوا . .. و ليعلم اللّه الّذين امنوا ... و اللّه لايحبّ الظّالمين

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 192 - 6،10

6 _ ستمكاران محروم از هر گونه ياور در قيامت

و ما للظّالمين من انصار

{انصار}، جمع ناصر (به معناى ياور) است و {مِنْ} زايده، تأكيد بر نبودن ياور در آن روز است.

10 _ محروميّت ستمگران در قيامت از يارى امامانى كه آنها را يارى كنند .

و ما للظّالمين من انصار

امام باقر (ع) در تفسير آيه فوق فرمود: ما لهم من ائمّة يسمّونهم باسمائهم.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 211، ح 175 ; تفسير برهان، ج 1، ص 333، ح 8.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 14

14 _ ستمكاران ، محروم از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 9

9 _ گرايش بى حد و مرز گروهى از مسلمانان بيمار دل به سوى يهود و نصارا ، دليلى روشن براى محروميت ستمگران از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين. فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

تفريع جمله {فترى} بر جمله {ان اللّه . ..}، مى رساند كه گرايش عميق بيماردلان، بيان مصداقى براى جمله {ان اللّه لايهدى ...} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 12

12 _ ستمگران، از سعادت و رستگارى محروم هستند.

إنه لايفلح الظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 22

22 _ ستمگران و متجاوزان، محروم از رحمت و مغفرت الهى

فمن اضطر غير باغ و

لاعاد فإن ربك غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 6

6 _ ظالمان از رحمت خداوند دور هستند .

أن لعنة اللّه على الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 9

9 _ ستم پيشگان ، از هدايت الهى محرومند .

و اللّه لايهدى القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 12

12 _ ظالمان ، محروم از هدايت الهى

و اللّه لا يهدى القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 27

27_ ستمگران ، هرگز رستگار و موفق نخواهند شد .

إنه لايفلح الظ_لمون

ضمير در {إنه} ضمير شأن است و دلالت بر تأكيد مفاد جمله دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 27 - 10

10- ستم پيشگان ، بى بهره از ثبات آرامش و فاقد اصول ثابت و سخن استوار در زندگى دنيا و آخرتند .

يثبّت الله الذين ءامنوا بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا و فى الأخرة و يضلّ الله ا

از مقايسه صدر و ذيل آيه و مقابله ظالمان با مؤمنان مطلب فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 37 - 9

9 - ظالمان و بيدادگران ، از فلاح و رستگارى بى بهره اند .

إنّه لايفلح الظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 50 - 9

9 - هواپرستان و ظالمان ،

محروم از هدايت خداوند

و من أضلّ ممّن اتّبع هويه . .. إنّ اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 11،14

11 - محروميت ستمگران به هنگام دشوارى مرگ از هرگونه يارى دوست و نزديكان دلسوز خود و شفاعت شفيعان

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع

14 - { عن موسى بن جعفر ( ع ) . . . ما من مؤمن يرتكب ذنباً إلاّ ساء ذلك و ندم عليه . . . فإن لم يندم على ذنب يرتكبه فليس بمؤمن و لم تجب له الشفاعة و كان ظالماً و اللّه تعالى يقول : { ما للظالمين من حميم و لا شفيع يطاع } ;

از امام كاظم(ع) روايت شده است: . ..هيچ مؤمنى نيست كه پس از ارتكاب گناه ناراحت و پشيمان نشود... و اگر بر گناه خود پشيمان نشود، مؤمن نيست و شفاعت براى او نخواهد بود و او ظالم است. خداوند تعالى مى فرمايد: ماللظالمين من حميم و لاشفيع يطاع }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 52 - 10

10 - پذيرفته نشدن عذر ستمگران ، دورى آنان از رحمت خداوند و جاى گرفتن در سرايى بد ، مظهر نصرت الهى به پيامبران و مؤمنان در قيامت

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا . .. يوم يقوم الأشه_د . يوم لاينفع الظ_لمين معذر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، بيانگر چگونگى نصرت الهى در قيامت از رسولان و مؤمنان است كه در آيه پيش (يوم يقوم الأشه_د) به آن اشاره

شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 40 - 10،11

10 - ظالمان و متجاوزان ، محروم از محبت الهى

إنّه لايحبّ الظ_لمين

11 - مجريان احكام الهى ، در صورت زياده روى از حد عدالت و مقابله به مثل ، خود ستمگر و محروم از محبت خدا خواهند بود .

جزؤا سيّئة سيّئة مثلها . .. إنّه لايحبّ الظ_لمين

ممكن است {إنّه لايحبّ الظالمين} ناظر به قانون مقابله به مثل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 13

13- ستمكاران ، محروم از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 7 - 9

9 - ظالمان ، از هدايت الهى محروم اند .

و اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 5 - 8

8 - ظالمان ، از هدايت الهى محروم اند .

و اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 31 - 6

6 - ظالمان ، از رحمت الهى محروم اند .

و الظ_لمين أعدّ لهم عذابًا أليمًا

برداشت ياد شده، به قرينه مقابله {الظالمين. ..} با {يدخل من يشاء فى رحمته} استفاده شده است.

محروميت ظالمان از هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 12

12 _ ظلم زمينه و موجب محروميت ظالمان از هدايتهاى خداوند است.

فمن أظلم . .. إن الله لا يهدى القوم الظلمين

محروميت ظالمان غافل

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 11 - 8

8 - ظالمان و گنه كارانِ غافل از جبران بدى هاى خويش ، از بخشش و رحمت خداوند محروم اند .

إلاّمن ظلم ثمّ بدّل حسنا بعد سوء فإنّى غفور رحيم

از اين كه خداوند، تنها به توبه كنندگان و جبران كنندگان بدى هاى خويش، نويد غفران و رحمت داده است، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

محروميت عصيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 10

10- عصيان كنندگان از فرمان ها و رهنمود هاى حضرت ابراهيم ( ع ) ، هر چند از فرزندان او باشند ، از تقرب به خداوند دور و فاقد منزلت هستند .

فمن تبعنى فإنه منّى و من عصانى فإنّك غفور رحيم

محروميت علماى اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 8

8 _ علماى اهل كتاب، تكذيب كنندگان آيات الهى و ستمگرانى محروم از سعادت و رستگارى

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه . .. و من أظلم ... إنه لايفلح الظلمون

مراد از ضمير در {آتيناهم} به قرينه حكم و موضوع، عالمان اهل كتاب مى تواند باشد كه دريافت كنندگان كتب آسمانى هستند، نه مردم معمولى از يهود و نصارا.

محروميت علماى بى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 6

6 - عالمان بى تعهد و وظيفه نشناس ، از مغفرت الهى محروم و به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أولئك الذين اشتروا . .. العذاب بالمغفرة فما أصبر هم

على النار

محروميت عهدشكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 86 - 4

4 - نقض كنندگان پيمان هاى الهى ، از سراى آخرت و نعمت هاى آن نصيبى نخواهند داشت .

إذ أخذنا ميثقكم . .. أولئك الذين اشتروا الحيوة الدنيا بالأخرة

{أولئك} اشاره به همه گروههايى است كه در آيه قبل، اعمال و رفتار ناپسندشان بيان شد; از جمله: نقض كنندگان پيمان الهى، قاتلان همكيشان و . ..

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 3

3 _ خداوند ، پيمان شكنان بنى اسرائيل را از رحمت خويش دور ساخت و دل هاى آنان را از پذيرش حق بازداشت .

فبما نقضهم ميثقهم لعنهم و جعلنا قلوبهم قسية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 58 - 7

7 _ پيمان شكنان و كسانى كه در انديشه شكستن پيمان هاى خويشند ، خائن و محروم از محبت خداوند هستند .

إن اللّه لايحب الخائنين

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {إن اللّه . .. } تعليل براى {فانبذ إليهم} باشد ; يعنى كسانى كه در صدد پيمان شكنى هستند، خائنند و چون خداوند خائنان را دوست ندارد، تو اى پيامبر(ص) موظف هستى معاهده آنان را لغو كنى تا راه براى نبرد با آنان باز شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 9

9 - نقض كنندگان پيمان دين ، در معرض قهر الهى و محروم از حمايت او

يد اللّه فوق أيديهم فمن نكث فإنّما ينكث على

نفسه

{فاء} در {فمن. ..} مى رساند كه لازمه {يداللّه فوق...}، اين است كه پيمان شكنان به خود زيان مى زنند; زيرا با پيمان شكنى از سايه حمايت خدا بيرون شده، در معرض انتقام و قدرت قاهر او قرار گرفته اند.

محروميت غاصبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 19 - 4

4 - متجاوزان به حقوق ديگران ، گرچه از نعمت و كرم خداوند برخوردار شوند ، از عزّت و شرافت مندى در نزد او محروم خواهند بود .

نعّمه فيقول ربّى أكرمن . .. كلاّ ... و تأكلون التراث أكلاً لمّا

محروميت غافلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 23 - 19

19 - سنگدلان غافل از خدا ، محروم از هدايت اند .

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه . .. و من يضلل اللّه فما له من هاد

مقصود از {من يضلل اللّه. ..} همان سنگدلان از خدا غافل هستند كه در آيه قبل، از آن سخن به ميان آمد (فويل للقاسية قلوبهم من ذكر اللّه...).

محروميت فاسقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 9

9 _ فاسقان ، محروم از هدايت خاص الهى

و اللّه لايهدى القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 11

11 _ فاسقان ، محروم از هدايت الهى

و اللّه لايهدى القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 33 - 2

2 _ فسق پيشگان ، فاقد زمينه گرايش به ايمان

و محروم از پذيرش آن

كذلك حقت كلمت ربك على الذين فسقوا أنهم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 17

17 - فاسقان ، از هدايت الهى محروم اند .

و اللّه لايهدى القوم الف_سقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 6 - 8

8 - فاسقان و منحرفان از حق ، محروم از هدايت و غفران الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الف_سقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 19 - 4

4 - فاسقان در قيامت ، محروم از يارى ديگران براى رهايى از آتش دوزخ

و إنّ الفجّار لفى جحيم . .. يوم لاتملك نفس لنفس شيئًا

محروميت فخرفروشان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 40 - 3

3- ربوبيّت پروردگار ، مقتضى سلب نعمت از فخر فروشان و مشركان دل بسته به دنيا واعطاى نعمتى افزون تر به موحدان است ،

فعسى ربّى أن يؤتين خيرًا من جنّتك و يرسل عليها حسبانًا من السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 7

7 - خودْبزرگ بينانِ فخرفروش ، از محبت و لطف الهى محروم اند .

إنّ اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

{مختال} به معناى تكبر است (قاموس المحيط).

محروميت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 99 - 1

1_ فرعون و پيروان وى در عرصه دنيا و آخرت ، به لعنت خدا گرفتار و از رحمت او به دورند .

و أُتبعوا

فى ه_ذه لعنة و يوم القي_مة

ضمير در {اُتبعوا} به فرعون و قوم وى باز مى گردد. {اتباع} (مصدر اُتبعوا) به معناى ملحق كردن و به دنبال فرستادن است. بنابراين {واُتبعوا ...}; يعنى ، فرعون و قوم او در دنيا و آخرت ، لعنت و نفرين را به دنبال خواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 21

21 - موسى و هارون ( ع ) ، محروميت فرعون از هدايت را به وى گوشزد نموده و او را به پيروى از هدايت دعوت كردند .

والسل_م على من اتبع الهدى

جمله {السلام على. ..} خبريه است و به كار بردن عنوان {من اتبع...}، اشاره به نبود اين وصف در فرعون و براى ترغيب او به تحصيل آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 18 - 7

7$ - فرعون ، طغيان گرى محروم از هرگونه پاكى و صلاح

هل لك إلى أن تزكّى

سؤال موسى(ع) نشان مى دهد كه وى در وجود فرعون، به دنبال يافتن تمايلى _ هر چند اندك _ به سوى خير و صلاح بود.

محروميت فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 99 - 1

1_ فرعون و پيروان وى در عرصه دنيا و آخرت ، به لعنت خدا گرفتار و از رحمت او به دورند .

و أُتبعوا فى ه_ذه لعنة و يوم القي_مة

ضمير در {اُتبعوا} به فرعون و قوم وى باز مى گردد. {اتباع} (مصدر اُتبعوا) به معناى ملحق كردن و به دنبال فرستادن است. بنابراين {واُتبعوا ...}; يعنى ،

فرعون و قوم او در دنيا و آخرت ، لعنت و نفرين را به دنبال خواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 24

24 - فرعونيان ، مردمى اسرافگر و دروغ گو و محروم از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى من هو مسرف كذّاب

محروميت قلب بيمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 32

32 _ بيماردلان سست ايمان و پذيراى ولايت و دوستى كافران ، محروم از فضل خاص خداوند

من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتى اللّه يقوم . .. ذلك فضل اللّه

محروميت قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 95 - 4

4_ قوم ثمود ، از رحمت خدا محروم شدند و با عذاب هاى الهى به هلاكت رسيدند .

كما بعدت ثمود

محروميت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 32 - 6،7

6 _ رويگردانان از اطاعت خدا و رسول ، كافر و محروم از محبّت خدايند .

قل اطيعوا اللّه و الرسول فان تولّوا فانّ اللّه لا يحب الكافرين

7 _ كافران ، محروم از محبّت خداوند

فان تولّوا فان اللّه لا يحب الكافرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 176 - 9،14،15

9 _ اراده الهى مبنى بر محروميّت حتمى شتابگران در كفر از بهره هاى اخروى

يريد اللّه الّا يجعل لهم حظّا فى الاخرة

14 _ اراده الهى بر محروم سازى كفرپيشگان از بهره هاى دنيوى نيست . *

يريد اللّه الّا

يجعل لهم حظّا فى الاخرة

مفهوم كلمه {فى الآخرة}، گوياى آن است كه اراده الهى بر محروم ساختن كافران از مواهب آخرت است، نه بهره هاى دنيوى.

15 _ مهلت دادن خداوند به شتابگران در كفر ، براى محروم ساختن آنان از بهره هاى اخروى است ( سنّت استدراج ) .

يريد اللّه الّا يجعل لهم حظّا فى الاخرة و لهم عذاب عظيم

جمله {يريد اللّه . .. }، مى تواند جواب اين سؤال باشد كه چرا با تلاش برخى از مردم در گسترش كفر، خداوند به آنان مهلت مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 124 - 7

7 _ كافران ، محروم از ورود به بهشت ، هر چند داراى اعمال صالح باشند .

و من يعمل من الصلحت . .. و هو مؤمن فأولئك يدخلون الجنة

قيد {و هو مؤمن} مى رساند كه ايمان، شرط ثمربخشى اعمال نيك است; بنابراين اعمال نيك، بدون ايمان و در حال كفر، پاداش بهشت ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 168 - 1

1 _ كفرپيشگان ستمگر ، محروم از آمرزش و هدايت الهى

إنّ الذين كفروا و ظلموا لم يكن اللّه ليغفر لهم و لاليهديهم طريقاً

تكرار نشدن {الذين} در جمله {و ظلموا} دلالت مى كند كه مجموع دو صفت {كفر} و {ظلم} موجب محروميت از آمرزش و هدايت الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 175 - 13

13 _ كافران به خدا ، قرآن و پيامبر ( ص ) محروم از رحمت و فضل و هدايت خاص

خداوند

فاما الذين ءامنوا باللّه و اعتصموا به . .. صرطاً مستقيماً

معادل {اما}ى تفصيليه حذف شده و جمله موجود {فاما الذين ءامنوا . ..} بيانگر آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 19

19 _ كافران به معاد و رسالت پيامبر(ص) ، زيانكار، تباه كننده خويش و محروم از رحمت الهى

و لقد استهزىء برسل . .. كتب على نفسه الرحمة ... الذين خسروا أنفسهم فهم لا يؤمنون

با توجّه به اينكه رحمت الهى فراگير است، ممكن است زيان كافران به جهت محروم ساختن خود از دريافت رحمت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 37 - 10

10 _ كافران ، محروم از هدايت الهى

و اللّه لايهدى القوم الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 10،12

10 _ منافقان و كافران ، مورد لعن و نفرين خداوند و محروم ابدى از رحمت او

المنفقين . .. و الكفار ... لعنهم اللّه

12 _ محروميت منافقان و كافران از رحمت الهى ، مايه رنج و عذاب هميشگى آنان

و لعنهم اللّه و لهم عذاب مقيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {عذاب مقيم} در نتيجه نفرين الهى به دورى آنان از رحمت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 5

5 _ كافران به خدا و پيامبر ( ص ) ، محروم از آمرزش الهى .

فلن يغفر اللّه لهم ذلك بأنهم كفروا باللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس

- 10 - 88 - 4

4 _ كفر ، مانع برخوردارى كافران از نعمت هاى فراوان الهى ، در دنيا نيست .

ربنا إنك ءاتيت فرعون و ملأه زينة و أمولا فى الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 104 - 1

1- كسانى كه بر كفر اصرار ورزيده و از سر لجاجت حق را نمى پذيرند ، محروم از هدايت الهى اند .

إن الذين لايؤمنون بأي_ت الله لايهديهم الله

فعل مضارع {لايؤمنون} دلالت بر استمرار دارد و با توجه به اينكه قرآن به زبان روشن و فصيح نازل گرديده است، ولى در عين حال كافران به آن ايمان نياورده اند، مى تواند لجاجت و روح حق ناپذيرى آنان را برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 107 - 7

7- كافران دنياپرست ، محروم از هدايت الهى اند .

استحبّوا الحيوة الدنيا على الأخرة و أن الله لايهدى القوم الك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 11

11 - حق ناپذيرى كافران ، تنها مايه محروميت آنان از رهنمود هاى بيدار كننده قرآن

بل أتين_هم بذكرهم . .. معرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 117 - 12

12 - كافران و منكران وحدانيت خدا ، محروم از فلاح و رستگارى

إنّه لايفلح الك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 40 - 7،9

7 - كافران ، به دليل بى بهره بودن از نور الهى ، محروم از هر گونه هدايت

اند .

و الذين كفروا أعم_لهم . .. كظلم_ت فى بحر لجّىّ ... إذا أخرج يده لم يكد يرها و من

9 - فرو رفتن كفرپيشگان در ظلالت و سردرگمى گريز ناپذير ، برخاسته از محروميت آنان از نور هدايت الهى است .

و الذين كفروا أعم_لهم . .. كظلم_ت فى بحر لجّىّ ... من فوقه سحاب ظلم_ت بعضها فوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 4

4 - كافرانِ به آيات خدا و معاد ، حظّى از رحمت خداوند ، نخواهند داشت .

و الذين كفروا بأي_ت اللّه و لقائه أول_ئك يئسوا من رحمتى

{يئسوا من رحمتى} مى تواند جمله خبرى باشد و مى تواند كنايه از قضاى الهى مبنى بر مشمول رحمت قرار نگرفتن افراد ياد شده باشد. برداشت بالا بنابر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 45 - 6

6 - كافران ، از مهر و محبت خداوند ، محروم اند .

إنّه لايحبّ الك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 1

1 - كافران حق ناپذير ، از حيات معنوى و امتيازات بشرى ، محروم اند .

و ما أنت به_د العمى عن ضل_لتهم

در آيه، كسانى كه پيامبر(ص) نيز توان خارج كردن آنها را، از گمراهى ندارد، به كوران تشبيه شده اند و مراد از آنها كافران اند. تشبيه كافران به كوران، استعاره مصرحه است و {هادى}، استعاره كنايى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 8 - 2

2 - كافران و

مشركان لجوج و حق ناپذير ، محروم از فهم صحيح حقايق الهى

إنّا جعلنا فى أعن_قهم أغل_لاً. .. فهم مقمحون

از تشبيه كافران لجوج و حق ناپذير به انسان هايى كه چون اسيران، غل و زنجير بر گردن دارند و سرهايشان بالا مانده و از ديدن اطراف خويش محروم اند، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 9 - 2

2 - مشركان و كافرانِ لجوج و حق ناپذير ، محروم از شناخت صحيح حقايق الهى و فاقد بصيرت و بينايى

فأغشين_هم فهم لايبصرون

{إغشاء} (مصدر {أغشينا}) به معناى قرار دادن پرده بر چيزى است كه آن را بپوشاند. در جمله {فأغشيناهم} نيز مضافى در تقدير است; يعنى، {فأغشينا أبصارهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 70 - 7

7 - مؤمنان ، انسان هاى زنده دل و برخوردار از حيات واقعى و معقول ، و كافران ( چونان مردگان ) محروم از آن

لينذر من كان حيًّا و يحقّ القول على الك_فرين

برداشت ياد شده از ارتباط ميان صدر و ذيل آيه شريفه; يعنى، به قرينه مقابله ميان انسان هاى زنده و كافران، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 13

13 - كفر و شرك ، ظلم است و كافران و مشركان ، از هرگونه يارى دوست و نزديكان دلسوز خود و شفاعت شفيعان محروم اند .

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اين آيات، در سلسله

آياتى قرار دارد كه درباره كافران و مشركان سخن مى گويد و مقصود از {ظالمين} آنان مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 31 - 3

3 - كافران ، محروم از رحمت خداوند و رستگارى در قيامت

فيدخلهم ربّهم فى رحمته . .. وأمّا الذين كفروا أفلم تكن ءاي_تى تتلى عليكم

از تقابل وضع كافران با مؤمنان در اين آيه و آيه پيشين، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 34 - 3

3 - محروميت كافران در قيامت از لطف و توجه حق ، نتيجه بى توجهى آنان به معاد است .

و قيل اليوم ننسيكم كما نسيتم لقاء يومكم ه_ذا

برداشت بالا، بر اين مبنا است كه {كما} در {كما نسيتم} براى تعليل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 11 - 4

4- ذلّت و بدفرجامى كافران ، معلول برخوردار نبودن از ولايت و حمايت خداوند

دمّر اللّه عليهم . .. ذلك ... و أنّ الك_فرين لا مولى لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 41 - 1

1 - كافران ، محروم از پشتوانه غيبى و گرفتار وهم در انديشه هاى باطل خويش

أم يقولون شاعر نتربص به ريب المنون . .. أم عندهم الغيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 11 - 3

3 - كافران دوزخى ، مورد نفرين خدا و محروم از رحمت و لطف او هستند .

فسحقًا لأصح_ب السعير

{سحق} به معناى

{بُعد} است و در اين آيه، به جاى لعن و نفرين به كار رفته است و مراد از آن، دورى از رحمت و لطف الهى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 35 - 1

1 - كافران صاحب زر و زور ( اصحاب الشمال ) ، محروم از حمايت نزديكان و دوستانِ دلسوز در قيامت

فليس له اليوم ه_هنا حميم

{حميم} به فردى مى گويند كه به انسان نزديك و دلسوز باشد. از مصاديق بارز آن خويشاوندان و دوستان صميمى و دلسوز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 5

5 - كافران ، از حالت شكيبايى ، مهرورزى و عطوفت ، محروم بوده و از توصيه يكديگر به آن خصلت ها خاموش اند .

الذين ءامنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة

اين آيه تعريض به كافرانى دارد كه در آيات آغاز و پايان سوره، از آنان سخن به ميان آمده است.

محروميت كافران از نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 4

4 - ابراهيم ( ع ) ، كفرپيشگان مكه را شايسته بهره مند شدن از روزى هاى الهى نمى دانست .

و ارزق . .. من ءامن منهم باللّه و اليوم الأخر

محروميت كافران از هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 95 - 10

10 _ كفرپيشگانى كه با بى هدف خواندن سختى هاى بيداركننده از تمامى عوامل هدايت بى بهره ماندند ، با عذابى غافليگرانه از جانب خدا نابود شدند

.

فأخذنهم بغتة و هم لا يشعرون

محروميت كافران دنياطلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 108 - 3

3- محروميت كافران دنياگرا ( مرتدان ) از درك حقايق معنوى ، همان محروميت از هدايت الهى است .

لايهدى القوم الك_فرين . أُول_ئك الذين طبع الله على قلوبهم

جمله {أُول_ئك الذين طبع الله . ..} بيانگر جمله {و أن الله لايهدى القوم الكافرين} است; يعنى، چگونگى و راه محروميت كافران از هدايت الهى را تفسير و معنا مى كند.

محروميت كافران ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 168 - 3،8

3 _ كافران ستم پيشه و مانعان راه خدا ، موفق به ايمان و توبه نخواهند شد .

إنّ الذين كفروا و ظلموا لم يكن اللّه ليغفر لهم

بديهى است كه كفرپيشگان در هر مرتبه اى از كفر باشند چنانچه اهل ايمان گردند سزاوار آمرزش و هدايت الهى هستند ; بنابراين مراد از جمله {لم يكن . ..} اين است كه آنان موفق به ايمان نخواهند شد و در نتيجه آنان را نخواهد آمرزيد.

8 _ محروميت كافران ستمگر از مغفرت و هدايت ، از سنت هاى الهى

إنّ الذين كفروا و ظلموا لم يكن اللّه ليغفر لهم و لاليهديهم طريقاً

محروميت كافران لجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 35 - 6

6 - كافران معاند و لجوج ، محروم از عفو و رحمت الهى

و يعف عن كثير . و يعلم الذين يج_دلون فى ءاي_تنا ما لهم من محيص

اين كه پس از مسأله عفو گناهان، اين نكته مطرح شده

كه كافران معاند راه فرارى از عذاب ندارند; مى تواند اشاره به اين نكته داشته باشد كه آنان مورد عفو و مغفرت الهى قرار نمى گيرند.

محروميت كافران معاند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 35 - 6

6 - كافران معاند و لجوج ، محروم از عفو و رحمت الهى

و يعف عن كثير . و يعلم الذين يج_دلون فى ءاي_تنا ما لهم من محيص

اين كه پس از مسأله عفو گناهان، اين نكته مطرح شده كه كافران معاند راه فرارى از عذاب ندارند; مى تواند اشاره به اين نكته داشته باشد كه آنان مورد عفو و مغفرت الهى قرار نمى گيرند.

محروميت كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 5

5 - ابراهيم ( ع ) از خداوند خواست تا كافران مكه را از روزى هاى خويش بهره مند نسازد .

و ارزق . .. من ءامن منهم باللّه و اليوم الأخر

{من ءامن} به عنوان بدل براى {أهله} بيانگر مقصود ابراهيم(ع) از كلمه {أهله} است. آن حضرت با آوردن {من ءامن} اشاره به اين معنا دارد كه: خواهان اعطاى ثمرات به كافران مكه نيست.

محروميت كتمان كنندگان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 2

2 - دين فروشان و كتمان كنندگان حقايق كتاب هاى آسمانى ، از مغفرت الهى محروم و به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أولئك الذين اشتروا . .. العذاب بالمغفرة

محروميت كم فروشان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين -

83 - 4 - 6

6 - كم فروشان ، از رحمت خداوند دور و محروم اند .

أُول_ئك

اسم اشاره {اُول_ئك}، براى مشاراليه بعيد به كار مى رود كه در آيه شريفه، گوياى دورى كم فروشان از خداوند است.

محروميت گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 14

14 _ انسان هاى گمراه و محروم از هدايت هاى ويژه الهى ، خود موجب از ميان بردن شايستگى خويش براى دستيابى به هدايت الهى .

و اللّه لايهدى القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 146 - 10

10 _ خداوند انسانهايى را كه با برخورد به راه ضلالت آن را روش زندگانى خويش قرار مى دهند ، از درك معارف و آيات خويش محروم مى سازد .

سأصرف عن ءايتى الذين . .. و إن يروا سبيل الغى يتخذوه سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 37 - 8

8- گمراهان ، از هرگونه يار و مددكارى محرومند .

فإن الله لايهدى من يضلّ و ما لهم من ن_صرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 4

4 - كج انديشانِ از حق بازداشته شده ، از هيچ مثل و بيان روشنِ قرآن ، بهره اى نمى برند .

كذلك كانوا يؤفكون . .. و لقد ضربنا للناس فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 23 - 18

18 - گمراه شده الهى ، براى هميشه از

هدايت محروم است .

و من يضلل اللّه فما له من هاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 12

12 - گمراه شده الهى ، براى هميشه از هدايت محروم است .

و من يضلل اللّه فما له من هاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 33 - 5،6

5 - گمراه شده الهى ، براى هميشه محروم از هدايت خواهد بود .

و من يضلل اللّه فما له من هاد

6 - هيچ كس ، توانايى هدايت كردن گمراه شدگان الهى را ندارد .

و من يضلل اللّه فما له من هاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 1

1 - كسانى كه خداوند ، آنان را گمراه كند ، از هرگونه سرپرست و ياور محروم اند .

و من يضلل اللّه فما له من ولىّ من بعده

محروميت گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 276 - 5،6

5 _ ناسپاسان از نعمت ها و گنهكاران ، محروم از محبّت الهى

و اللّه لا يحبّ كل كفّار اثيم

6 _ رباخواران ، ناسپاسانى گنهكار و محروم از محبّت الهى

يمحق اللّه الرّبوا . .. و اللّه لا يحبّ كلّ كفّار اثيم

كلمه {كفّار} (بسيار ناسپاس) و كلمه {اثيم} (فرو رفته در گناه و آلودگى) پس از بيان ربا و رباخوارى، اشاره به اين معنا دارد كه رباخواران از جمله مصاديق انسانهاى ناسپاس و آلوده به گناهند.

محروميت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2

- 161 - 7

7 - تأثير و نقش دعا و نفرين فرشتگان و انسان ها در دورى گنهكاران از رحمت الهى

أولئك عليهم لعنة اللّه و الملئكة و الناس أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 123 - 12

12 _ بدكاران و گناهكاران ، محروم از هرگونه مدافع و ياور ، براى گريز از كيفر الهى

و لايجد له من دون اللّه ولياً و لانصيراً

{ولىّ} به كسى گفته مى شود كه آدمى را سرپرستى كند و دفاع و حمايت او را بر عهده گيرد، ضمير فاعلى در {لايجد} و نيز ضمير {له} به {من يعمل} بر مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 200 - 3

3 - قلب مجرمان ، محروم از درك حقايق قرآن

كذلك سلكن_ه فى قلوب المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 21 - 14

14 - گنه كاران محكوم شده به عذاب استيصال الهى ، محروم از هرگونه منجى و نگه دارنده اى

فأخذهم اللّه بذنوبهم و ما كان لهم من اللّه من واق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 8

8 - مؤمنان نيك كردار ، بهره مند از رحمت و هدايت الهى در دنيا و گناه پيشگان محروم از آنند .

و هدًى و رحمة لقوم يوقنون . .. أن نجعلهم كالذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

منظور از تفاوت مؤمنان صالح با گناه پيشگان در دنيا _ به قرينه آيه قبل _ ممكن است تمايزشان در بهرهورى از رحمت و هدايت

الهى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 10 - 1

1 - كسانى كه نفس خود را در گناه مدفون ساخته ، آن را به سقوط و تباهى مى كشانند ، محروم و زيانكاراند .

و قد خاب من دسّيها

{خاب}; يعنى، محروم شد، خسارت ديد و به آنچه خواست، نرسيد (قاموس). {دسّاها}; يعنى، آن را ساقط كرد و از بهره آن كاست. {دسَّيْتُ}; يعنى، گمراه و فاسد كردم (لسان العرب). اين فعل كه {دَسَّسَ} بوده و حرف {سين} در آن به {ياء} تبديل شده است، مبالغه در {دَسَّ} (دفن كرد) است. مراد از {دسّاها} _ به قرينه {ألهمها فجورها} _ مدفون ساختن نفس در معصيت ها و كشاندن آن به سقوط و گمراهى و فساد است.

محروميت گناهكاران غافل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 11 - 8

8 - ظالمان و گنه كارانِ غافل از جبران بدى هاى خويش ، از بخشش و رحمت خداوند محروم اند .

إلاّمن ظلم ثمّ بدّل حسنا بعد سوء فإنّى غفور رحيم

از اين كه خداوند، تنها به توبه كنندگان و جبران كنندگان بدى هاى خويش، نويد غفران و رحمت داده است، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

محروميت مالك كنيز گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 33

33 - برده دارانِ وادار كننده كنيزان خويش به فحشا و فساد جنسى ، محروم از آمرزش و رحمت خدا هستند .

و من يكرههنّ فإنّ اللّه من بعد إكرههنّ غفور رحيم

در آيه ياد شده متعلق {غفور} و {رحيم}

ذكر نشده است. با توجه به اين كه بعيد است خداوند به برده داران، به خاطر گناه اكراهشان و نيز مورد هشدار قرار گرفتن آنان وعده غفران و رحمت بدهد، به نظر مى رسد مقصود كنيزانى خواهد بود كه مجبور به فحشا شده اند. بر اين اساس اختصاص يافتن اين وعده به كنيزان، حاكى از محروميت برده داران از اين موهبت است.

محروميت مالكان كشتى قصه خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 2

2- كشتى سوراخ شده به دست خضر ( ع ) ، در مالكيت گروهى از محرومان بود و تنها وسيله ارتزاق آنان به شمار مى آمد .

فكانت لمسكين يعملون فى البحر

محروميت متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 7

7 - تجاوزگران ، از محبت خداوند محرومند .

إن اللّه لايحب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 18

18 _ تجاوزكاران از محبت خداوند محروم اند .

إنّ اللّه لايحب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 22

22 _ ستمگران و متجاوزان، محروم از رحمت و مغفرت الهى

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فإن ربك غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 55 - 6

6 _ گردنكشان و متجاوزان ، از محبت خدا محرومند .

إنه لايحب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 58 - 9

9 _

متجاوزان و فسادگران ، مانند سرزمين خبيث كم بهره از فيض الهى و انسانهايى بى ثمرند .

إنه لايحب المعتدين. و لاتفسدوا ... و الذى خبث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 40 - 10

10 - ظالمان و متجاوزان ، محروم از محبت الهى

إنّه لايحبّ الظ_لمين

محروميت متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 10

10 _ حسرت و تأسف متخلفان از جهاد بر محروميتشان از غنايم جنگى

و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ . .. يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزاً عظيماً

محروميت متخلفان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 10

10 _ حسرت و تأسف متخلفان از جهاد بر محروميتشان از غنايم جنگى

و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ . .. يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزاً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 9

9 _ منافقان و توانمندان متخلف از جهاد ، فاسق و محروم از رضايت خدايند .

يحلفون . .. لا يرضى عن القوم الفسقين

محروميت متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 11

11 - اخبار خداوند ، از محروميت حتمى غايبان در حديبيه از شركت در جنگ خيبر

ذرونا نتّبعكم . .. قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

{لن تتّبعونا} ممكن است در مقام انشا نباشد; بلكه اخبار باشد.

محروميت متكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 1

1 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و آنان كه از سر تكبّر و خودبرتربينى معارف الهى را نپذيرند، از رحمتهاى ويژه الهى در دنيا محرومند.

ان الذين كذبوا بأيتنا و استكبروا عنها لاتفتح لهم أبوب السماء

چنانچه جمله {لاتفتح . ..} بيان محروميتى باشد كه در دنيا دامنگير تكذيب كنندگان مى شود، گشوده نشدن درهاى آسمان براى آنان، كنايه از شامل نشدن رحمتهاى خاص الهى بر آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 146 - 1،17

1 _ خداوند ، متكبران و خودبزرگ بينان را از درك آيات و معارف خويش بازمى دارد .

سأصرف عن ءايتى الذين يتكبرون فى الأرض

كلمه {صرف} آنگاه كه با {عن} متعدى شود، به معناى بازداشتن و مانع شدن است. و بازداشتن از آيات الهى يا به معناى مانع شدن از فهم آيات است و يا به معناى بازدارى از ايمان به آيات و يا جلوگيرى از ابطال و از ميان بردن آنهاست. تنها معناى اول با همه فرازهاى آيه متناسب است.

17 _ خداوند به قوم موسى هشدار داد كه متكبران و ناباروان ايشان را از درك تورات و معارف آن باز خواهد داشت .

و أمر قومك يأخذوا بأحسنها . .. سأصرف عن ءايتى الذين يتكبرون فى الأرض

مصداق مورد نظر براى آيه مورد بحث، با توجه به آيات پيشين، متكبران و متمردان قوم موسى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 16

16 - انسان هاى مغرور و سرمست ، محروم از لطف و محبت خداوند

إنّ اللّه لايحبّ

الفرحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 7

7 - خودْبزرگ بينانِ فخرفروش ، از محبت و لطف الهى محروم اند .

إنّ اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

{مختال} به معناى تكبر است (قاموس المحيط).

محروميت مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 11

11 _ محروميت ابدى از رحمت، سنت خداوند در كيفر مجرمان

و كذلك نجزى المجرمين

محروميت مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 88 - 5

5 _ يهود و نصارا و مرتدّان ، محروم از نظر و توجّه خداوند

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. و لا هم ينظرون

جمله {و لا هم ينظرون}، مى تواند به اين معنا باشد كه آنان مورد عنايت و توجه خداوند قرار نمى گيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 14

14- مرتّدان ، براى هميشه ، از رستگارى محروم اند .

أو يعيدوكم فى ملّتهم و لن تفلحوا إذًا أبدًا

محروميت مرتدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 108 - 1،3

1- خداوند ، قلب و قواى شنوايى و بينايى كافران دنياگرا ( مرتدان ) را ، مهر كرده و از درك حقايق محرومشان ساخته است .

استحبّوا الحيوة الدنيا . .. الك_فرين . أُول_ئك الذين طبع الله على قلوبهم ... و أ

3- محروميت كافران دنياگرا ( مرتدان ) از درك حقايق معنوى ، همان محروميت از هدايت الهى است .

لايهدى القوم الك_فرين . أُول_ئك الذين طبع الله

على قلوبهم

جمله {أُول_ئك الذين طبع الله . ..} بيانگر جمله {و أن الله لايهدى القوم الكافرين} است; يعنى، چگونگى و راه محروميت كافران از هدايت الهى را تفسير و معنا مى كند.

محروميت مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 30 - 1

1 - باغداران يمنى پس از مشاهده محروميت خود و مستمندان از محصولات باغ ، به سرزنش همديگر پرداختند .

فأقبل بعضهم على بعض يتل_ومون

محروميت مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 173 - 14

14 _ مستكبران رويگردان از عبادت خدا ، محروم از شفاعت شافعان

و لايجدون لهم من دون اللّه ولياً و لانصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 5،6

5 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و مستكبران، محروم از ورود به بهشت

إن الذين كذبوا بأيتنا و استكبروا عنها . .. لايدخلون الجنة

6 _ ورود تكذيب كنندگان آيات الهى و مستكبران به بهشت، امرى ناممكن، همچون عبور شتر از روزنه سوزن

و لايدخلون الجنة حتى يلج الجمل فى سم الخياط

{جمل} به معناى شتر است و {سم} به معناى روزنه اى است كه در انتهاى سوزن براى عبور نخ تعبيه شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 23 - 5

5- مستكبران ، از محبت خداوند محرومند .

إنه لايحبّ المستكبرين

محروميت مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 16

16 _ خداوند اسرافكاران را از محبت خويش محروم ساخته است.

إنه لايحب المسرفين

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 31 - 7

7 _ اسراف كنندگان از محبت خداوند محرومند.

إنه لايحب المسرفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 23

23 - اسرافگران و دروغ گويان ، از هدايت الهى محروم اند .

إنّ اللّه لايهدى من هو مسرف كذّاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 5 - 10

10 - جوامع اسرافگر ، مستحق محروميت از بركات و الطاف الهى

أن كنتم قومًا مسرفين

آيه شريفه، نشانگر آن است كه مسرفان، استحقاق محروميت از نزول وحى را دارند; ولى لطف بى كران الهى موجب شده است كه وحى ادامه يابد.

محروميت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 88 - 5

5 _ يهود و نصارا و مرتدّان ، محروم از نظر و توجّه خداوند

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. و لا هم ينظرون

جمله {و لا هم ينظرون}، مى تواند به اين معنا باشد كه آنان مورد عنايت و توجه خداوند قرار نمى گيرند.

محروميت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 19

19 _ خداوند بهشت را بر مشركان حرام كرده است .

انه من يشرك باللّه فقد حرم اللّه عليه الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 4

4 _ محروميت مشركان حق ناپذير از فهم حقايق و معارف الهى نتيجه عملكرد خود آنهاست.

و جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه و

فى ءاذانهم وقرا

توصيف مشركان به {فى ءاذانهم وقرا و إن يروا . .. يجادلونك ... } گوياى نقش و تأثير اين عوامل در مهر خوردن به دلهاى آنان است. چنانكه موصول {يقول الذين كفروا} به جاى ضمير براى اشاره به همين جهت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 6

6 _ مشركان ، مردمى ذليل ، حقير و بى بهره از عزتند .

و لا يحزنك قولهم إن العزة للّه جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 107 - 10

10 _ خداوند ، مشركان را از فضل خود بهره مند نخواهد كرد .

فلا راد لفضله يصيب به من يشاء من عباده

با توجه به اينكه مشركان، از يكتا پرستى و عبادت خداوند سرباز مى زدند، ذكر {من عباده} مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 14

14_ مشركان از پيمودن راه صحيح و منطقى ( توحيد ) بازماندند .

و صدّوا عن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 40 - 3

3- ربوبيّت پروردگار ، مقتضى سلب نعمت از فخر فروشان و مشركان دل بسته به دنيا واعطاى نعمتى افزون تر به موحدان است ،

فعسى ربّى أن يؤتين خيرًا من جنّتك و يرسل عليها حسبانًا من السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 8

8- مشركان ، از شفاعت شافعان محروم اند .

لايشفعون إلاّلمن ارتضى

تأكيد خداوند به اين كه

شفاعت ملائكه تنها به رضايت ما است،حكايت از آن دارد كه مشركان از كسانى خواهند بود كه خداوند به شفاعت در باره آنان رضايت نخواهد داد گفتنى است كه اين آيات در باره رد اعتقاد مشركان و محكوميت آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 71 - 9

9 - مشركان ، از دستگيرى و نصرت خدا محروم اند .

و ما للظ_لمين من نصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 117 - 12

12 - كافران و منكران وحدانيت خدا ، محروم از فلاح و رستگارى

إنّه لايفلح الك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 13 - 1

1 - معبودان مشركان ، در روز قيامت توان شفاعت مشركان را ندارند .

و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا و كانوا بشركائهم ك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 5،7

5 - مشركان ، به رغم تبيينِ قابلِ فهم آيات الهى ، از آن سودى نمى برند و درباره آن نمى انديشند .

كذلك نفصّل الأي_ت لقوم يعقلون . بل اتّبع الذين ظلموا

{بل} اضراب، براى خارج كردن مشركان از {لقوم يعقلون} و تعريضى است، به اين كه براساس توضيحى كه درباره خداوند، با مَثَلى روشن داده شد، مشركان، بايد از عقيده باطل خود دست بكشند، اما آنان، چون مردمانى هواپرست اند حاضر به ترك مواضع خويش نيستند.

7 - مشركان ، مردمانى هواپرست ، گمراه و محروم از هدايت خداوند

بل اتّبع الذين ظلموا أهواءهم . .. فمن يهدى

من أضلّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 8 - 2

2 - كافران و مشركان لجوج و حق ناپذير ، محروم از فهم صحيح حقايق الهى

إنّا جعلنا فى أعن_قهم أغل_لاً. .. فهم مقمحون

از تشبيه كافران لجوج و حق ناپذير به انسان هايى كه چون اسيران، غل و زنجير بر گردن دارند و سرهايشان بالا مانده و از ديدن اطراف خويش محروم اند، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 9 - 2

2 - مشركان و كافرانِ لجوج و حق ناپذير ، محروم از شناخت صحيح حقايق الهى و فاقد بصيرت و بينايى

فأغشين_هم فهم لايبصرون

{إغشاء} (مصدر {أغشينا}) به معناى قرار دادن پرده بر چيزى است كه آن را بپوشاند. در جمله {فأغشيناهم} نيز مضافى در تقدير است; يعنى، {فأغشينا أبصارهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 19

19 - مشركان ، از هدايت الهى محروم اند .

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء . .. إنّ اللّه لايهدى من هو ك_ذب كفّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 13

13 - كفر و شرك ، ظلم است و كافران و مشركان ، از هرگونه يارى دوست و نزديكان دلسوز خود و شفاعت شفيعان محروم اند .

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اين آيات، در سلسله آياتى قرار دارد كه درباره كافران و مشركان سخن مى

گويد و مقصود از {ظالمين} آنان مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 5 - 14

14 - سرپيچى كافران اهل كتاب و مشركان ، از پذيرش اسلام و محروم ساختن خويش از توحيد ، اعتدال ، نماز و زكات ، شگفت آور است .

لم يكن الذين كفروا . .. منفكّين ... و ما أُمروا إلاّ ليعبدوا اللّه ... حنفاء و ي

چنانچه جمله {و ما أمروا. ..}، ناظر به اوامر اسلامى باشد، مفاد آيه _ با توجّه به ارتباط آن با آغاز سوره _ اين مى شود كه مگر اسلام، چه اوامرى دارد كه كافران، همچنان از مرام خود منفكّ نشده و به اين دين روى نمى آورند؟!; اين دين كه سراسر توحيد و نماز و زكات است، چه فرمان نادرستى در آن است كه آنان از پذيرش اين دين، امتناع مىورزند؟!.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 10

10 - اهل كتاب و مشركان ، در صورت كفر به اسلام ، از لذّت مناظر پردرخت و زمين آب خيز بهشت محروم خواهند بود .

من أهل الكت_ب و المشركين فى نار جهنّم . .. الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت ... جزا

محروميت مشركان از ياور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 13

13 - مشركان هواپرست ، از داشتن هرگونه ياورى ، در برابر اراده الهى ، محروم اند .

فمن يهدى من أضلّ اللّه و ما لهم من ن_صرين

محروميت مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 2،3

2 _ مشركانى كه قرآن را از زبان پيامبر ( ص ) مى شنيدند و به آن ايمان نمى آوردند مانند كسانى هستند كه از حس شنوايى محروم و از نيروى عقل و انديشه بى بهره اند .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

3 _ مشركانى كه قرآن را از زبان پيامبر ( ص ) مى شنيدند و به آن ايمان نمى آوردند ، دلهايشان از شنوايى محروم و از فهميدن حقيقت ، ناتوان بود .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

محروميت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 11

11 _ مشركان مكه ، گروهى بودند كه زمينه ايمان به آيات الهى و هشدار هاى پيامبران را ، از دست داده بودند .

أفأنت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين . .. و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 2

2- مشركان مكه ، در اثر مستورى قلب و سنگينى گوشهايشان ، از ادراك صحيح آيات خدا ، محروم بودند .

و جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجابًا مستورًا و جعلنا على قلوبهم أكنّ

محروميت مفتريان بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 18 - 11

11_ كسانى كه به خداوند دروغ مى بندند ، از رحمت خداوند محروم و به لعنت او گرفتار خواهند شد .

ه_ؤلاء

الذين كذبوا على ربهم ألا لعنة الله على الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 116 - 6

6- افترا زنندگان به خدا ، مردمى محروم از رستگارى اند .

إن الذين يفترون على الله الكذب لايفلحون

محروميت مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 37

37 _ مفسده جويان ، محروم از جلب محبت الهى

و اللّه لايحب المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 58 - 9

9 _ متجاوزان و فسادگران ، مانند سرزمين خبيث كم بهره از فيض الهى و انسانهايى بى ثمرند .

إنه لايحب المعتدين. و لاتفسدوا ... و الذى خبث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 27

27 - فسادگران ، از لطف و محبت خداوند محروم اند .

و لاتبغ الفساد فى الأرض

محروميت مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 19 - 7

7_ منكران آخرت از ستمكارانند و در قيامت از رحمت خداوند ، محروم خواهند بود .

ألا لعنة الله على الظ_لمين. الذين ... هم بالأخرة هم ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 23 - 6

6- منكران عالم آخرت ، محروم از محبت خداوند

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون . .. إنه لايحبّ المستكبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 45 - 5

5- كافران به آخرت ، از درك پيام

هاى وحى محرومند .

و إذا قرأت القرءان جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجابًا مستورًا

احتمال دارد مراد از جعل حجاب بين پيامبر(ص) و كافران، اين باشد كه آنان در نتيجه ايمان نياوردن به آخرت از درك و فهم آيات قرآن محروم شدند.

محروميت مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 4

4 _ محروميت تكذيب كنندگان آيات الهى از راههاى تحصيل معرفت و شناخت

و الذين كذبوا بأيتنا صم و بكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 1،5،6

1 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و آنان كه از سر تكبّر و خودبرتربينى معارف الهى را نپذيرند، از رحمتهاى ويژه الهى در دنيا محرومند.

ان الذين كذبوا بأيتنا و استكبروا عنها لاتفتح لهم أبوب السماء

چنانچه جمله {لاتفتح . ..} بيان محروميتى باشد كه در دنيا دامنگير تكذيب كنندگان مى شود، گشوده نشدن درهاى آسمان براى آنان، كنايه از شامل نشدن رحمتهاى خاص الهى بر آنان است.

5 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و مستكبران، محروم از ورود به بهشت

إن الذين كذبوا بأيتنا و استكبروا عنها . .. لايدخلون الجنة

6 _ ورود تكذيب كنندگان آيات الهى و مستكبران به بهشت، امرى ناممكن، همچون عبور شتر از روزنه سوزن

و لايدخلون الجنة حتى يلج الجمل فى سم الخياط

{جمل} به معناى شتر است و {سم} به معناى روزنه اى است كه در انتهاى سوزن براى عبور نخ تعبيه شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 96 - 2،5

2 _ تكذيب كنندگانى كه از

سوى خداوند محكوم به عذاب استيصال شوند ، زمينه پذيرش دعوت پيامبران را از دست داده و هرگز به آيات و نشانه هاى الهى ايمان نخواهند آورد .

إن الذين حقت عليهم كلمت ربك لايؤمنون

5 _ محروم ساختن تكذيب كنندگان آيات الهى از ايمان ، سنت خدا و مقتضاى ربوبيت اوست .

إن الذين حقت عليهم كلمت ربك لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 4

4 - كافرانِ به آيات خدا و معاد ، حظّى از رحمت خداوند ، نخواهند داشت .

و الذين كفروا بأي_ت اللّه و لقائه أول_ئك يئسوا من رحمتى

{يئسوا من رحمتى} مى تواند جمله خبرى باشد و مى تواند كنايه از قضاى الهى مبنى بر مشمول رحمت قرار نگرفتن افراد ياد شده باشد. برداشت بالا بنابر احتمال دوم است.

محروميت مكذبان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 23 - 7

7- منكران حق ، از محبت خداوند محرومند .

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون . .. إنه لايحبّ المستكبرين

محروميت مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 2،3،5،6

2 _ مشركانى كه قرآن را از زبان پيامبر ( ص ) مى شنيدند و به آن ايمان نمى آوردند مانند كسانى هستند كه از حس شنوايى محروم و از نيروى عقل و انديشه بى بهره اند .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

3 _ مشركانى كه قرآن را از زبان پيامبر ( ص ) مى شنيدند و به آن

ايمان نمى آوردند ، دلهايشان از شنوايى محروم و از فهميدن حقيقت ، ناتوان بود .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

5 _ مردمى كه به آيات قرآن گوش فرادهند و به آن ايمان نياورند ، مانند كسانى هستند كه از حس شنوايى محروم و از قوه عاقله بى نصيبند .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

6 _ مردمى كه به آيات قرآن گوش سپارند و به آن ايمان نياورند ، دلهايشان از شنوايى محروم و از فهميدن حق ناتوان است .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 15 - 5

5 - تكذيب كنندگان قيامت و منكران قرآن ، از ملاقات خداوند و ديدار رحمت او در قيامت محروم اند .

إنّهم عن ربّهم يومئذ لمحجوبون

محجوب بودن از خداوند، نمى تواند به معناى نديدن با چشم باشد; زيرا اين امر به كافران اختصاص ندارد. بنابراين مراد، رانده شدن از درگاه الهى و محروميت از ديدار جلوه هاى خداوند (از قبيل رحمت و ثواب الهى و يا نظاير آن) است.

محروميت مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 51 - 10

10 _ خداوند ، منكران قيامت را از بهشت و مواهب آن محروم خواهد كرد .

إن اللّه حرمهما على الكفرين . .. فاليوم ننسيهم كما نسوا لقاء يومهم هذا

از مصاديق كلمه {الكفرين} به دليل {كما نسوا لقاء يومهم هذا}، منكران قيامت هستند.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 46 - 3

3 - تهديد تكذيب گران روز جزا ، به محروميت از موهبت هاى بهشتى

كلوا و تمتّعوا قليلاً

امر در {كلوا و تمتّعوا} در معناى تهديد و انذار به كار رفته است. در آيات گذشته، از مواهب بهشت و تأمين خواسته هاى تقواپيشگان در آن، سخن به ميان آمده است. از اين مطلب استفاده مى شود كه اين تهديد، ناظر به محروميت از موهبت هاى بهشتى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 15 - 5

5 - تكذيب كنندگان قيامت و منكران قرآن ، از ملاقات خداوند و ديدار رحمت او در قيامت محروم اند .

إنّهم عن ربّهم يومئذ لمحجوبون

محجوب بودن از خداوند، نمى تواند به معناى نديدن با چشم باشد; زيرا اين امر به كافران اختصاص ندارد. بنابراين مراد، رانده شدن از درگاه الهى و محروميت از ديدار جلوه هاى خداوند (از قبيل رحمت و ثواب الهى و يا نظاير آن) است.

محروميت مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 43 - 2

2 _ مردمى كه از نزديك ، اعمال و رفتار پيامبر ( ص ) را نظاره كرده و از او تبعيت نمى كردند ، همانند آن نابينايى اند كه از نعمت بصيرت دل نيز محروم است .

و منهم من ينظر إليك أفأنت تهدى العمى و لو كانوا لا يبصرون

محروميت مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 4

4 - كافرانِ به آيات خدا و

معاد ، حظّى از رحمت خداوند ، نخواهند داشت .

و الذين كفروا بأي_ت اللّه و لقائه أول_ئك يئسوا من رحمتى

{يئسوا من رحمتى} مى تواند جمله خبرى باشد و مى تواند كنايه از قضاى الهى مبنى بر مشمول رحمت قرار نگرفتن افراد ياد شده باشد. برداشت بالا بنابر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 26 - 9

9 - منكران معاد و فرعون صفتان عصر بعثت ، محروم از خشيت الهى و بى تفاوت در برابر عبرت هاى تاريخ

يقولون أءنّا . .. هل أتيك ... إنّ فى ذلك لعبرة لمن يخشى

تصريح به {من يخشى} براى اشاره به نبود خشيت در وجود منكران معاد است.

محروميت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 17 - 7

7 _ خداوند ، با محروم ساختن منافقان از نور ايمان ، آنان را به ظلمتهايى شديد گرفتار مى سازد .

ذهب اللّه بنورهم و تركهم فى ظلمت لايبصرون

نكره بودن {ظلمات} حاكى از شدت ظلمت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 5

5 - منافقان ، سزاوار محروم شدن از توانايى شناخت معارف الهى هستند .

و لو شاء اللّه لذهب بسمعهم و أبصرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 8،11

8 _ گمراهى منافقان و محروميتشان از هدايت و ايمان واقعى ، قانون و برنامه خداوند است .

مذبذبين بين ذلك . .. و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا

11 _ محروم ساختن منافقان از پيمودن

راه هدايت ، خدعه و كيفر خداوند نسبت به آنان *

و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا

جمله {و من يضلل اللّه}، مى تواند بيان خدعه الهى نسبت به منافقان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 41

41 _ ناپاكى جان ودل منافقان و يهوديان ، موجب محروميت آنان از شفاعت رسول خدا ( ص ) براى هدايت و نجاتشان از عذاب *

و من يرداللّه فتنته فلن تملك له . .. أولئك الذين لم يرد اللّه ان يطهر قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 13

13 _ منافقان ، محروم از عنايت و توجه خدا به خاطر نسيان و غفلت آنان از او

المنفقون و المنفقت . .. نسوا اللّه فنسيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 10،12

10 _ منافقان و كافران ، مورد لعن و نفرين خداوند و محروم ابدى از رحمت او

المنفقين . .. و الكفار ... لعنهم اللّه

12 _ محروميت منافقان و كافران از رحمت الهى ، مايه رنج و عذاب هميشگى آنان

و لعنهم اللّه و لهم عذاب مقيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {عذاب مقيم} در نتيجه نفرين الهى به دورى آنان از رحمت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 19

19 _ منافقان ، مردمانى محروم از درك حقايق اخروى

لو كانوا يفقهون

به كارگيرى كلمه {لو} _ كه براى تمنى است _ حكايت از آن دارد كه منافقان از درك حقايق

اخروى ناتوانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 6

6 _ منافقان ، محروم از درك عميق معارف الهى

و طبع على قلوبهم فهم لايفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 13

13 _ محروميت منافقان ، از خير و فلاح واقعى

رضوا بأن يكونوا . .. لكن الرسول ... جهدوا ... و أولئك لهم الخيرت و أولئك هم المف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 9

9 _ منافقان و توانمندان متخلف از جهاد ، فاسق و محروم از رضايت خدايند .

يحلفون . .. لا يرضى عن القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 127 - 10

10 _ محروميت منافقان از درك و فهم صحيح ، عامل اعراض آنان از قرآن

و إذا ما أنزلت سورة . .. ثم انصرفوا ... بأنهم قوم لا يفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 6 - 3،5

3 - منافقان ، محروم از غفران و آمرزش الهى

لن يغفر اللّه لهم

5 - منافقان ، محروم از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الف_سقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 15

15 - محروميت منافقان ، از درك روابط و مناسبات جهان آفرينش و قدرت خداوند

و ل_كنّ المن_فقين لايفقهون

محروميت منافقان استهزاگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 3

3 _ منافقان

استهزاگر و عهدشكن ، محروم از غفران الهى

إن تستغفر لهم سبعين مرة فلن يغفر اللّه لهم

محروميت منافقان عهد شكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 3

3 _ منافقان استهزاگر و عهدشكن ، محروم از غفران الهى

إن تستغفر لهم سبعين مرة فلن يغفر اللّه لهم

محروميت منحرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 6 - 8

8 - فاسقان و منحرفان از حق ، محروم از هدايت و غفران الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الف_سقين

محروميت منكران قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 45 - 6

6 _ منكران قيامت از زمره ستمكارانند و در قيامت از رحمت خدا محروم خواهند بود .

أن لعنة اللّه على الظالمين. الذين ... و هم بالأخرة كفرون

محروميت نسل آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 13

13 _ تناول آدم ( ع ) و حوا از شجره ممنوعه ، مايه سلب شايستگى نسل آنان براى سكونت در بهشت نخستين شد . *

قلنا اهبطوا

خداوند در بيان اخراج آدم(ع) و حوا از بهشت و استقرار آن دو در زمين، خطاب خويش را - بر خلاف مقتضاى طبيعى كلام - متوجه نسل آنان نيز كرد; تا به اين نكته اشاره كند كه: تناول آدم(ع) و حوا از شجره منهيه در نسل ايشان نيز اثرى به جاى گذاشت كه باعث شد آنان نيز، حيات خويش را در زمين سپرى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1

- بقره - 2 - 38 - 2

2 - نسل آدم ( ع ) و حوا نيز بر اثر تناول آن دو از شجره منهيه ، از بهشت نخستين محروم شدند .

قلنا اهبطوا منها جميعاً

{اهبطوا} به صيغه جمع اقتضا مى كند كه: غير از آدم (ع) و حوا فرد يا افراد ديگرى نيز مورد خطاب باشند. در اين باره چند نظر ابراز شده است. از جمله اينكه ديگر مخاطبان، نسل آدم(ع) و حوا مى باشند. برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است.

محروميت هواپرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 50 - 9

9 - هواپرستان و ظالمان ، محروم از هدايت خداوند

و من أضلّ ممّن اتّبع هويه . .. إنّ اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 7

7 - گمراهى هواپرستان و محروميت آنان از هدايت الهى ، به رغم برخوردارى آنان از علم و آگاهى

و أضلّه اللّه على علم

مراد از {على علم} ممكن است علم هواپرستان باشد.

محروميت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 12

12 - خداوند ، يهوديان كافر به پيامبر ( ص ) و قرآن را از رحمت خويش به دور و آنان را مورد لعنت قرار داده است .

فلعنة اللّه على الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 49

49 - يهوديان ساحر ، على رغم اطمينانشان به محروم بودن از سراى آخرت ، محروميت خويش را انكار مى كردند

.

لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق

تأكيد جمله با لام قسم (لقد) و نيز لام تأكيد (لمن) گوياى اين است كه: يهوديان ساحر، حقيقتى را كه بدان علم داشتند، مورد انكار قرار مى دادند; زيرا تأكيد جمله غالباً در مواردى است كه مضمون آن مورد انكار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 88 - 5

5 _ يهود و نصارا و مرتدّان ، محروم از نظر و توجّه خداوند

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. و لا هم ينظرون

جمله {و لا هم ينظرون}، مى تواند به اين معنا باشد كه آنان مورد عنايت و توجه خداوند قرار نمى گيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 28

28 _ گرفتارى يهود به لعنت الهى ، موجب دورى آنان از ايمان به پيامبر ( ص ) و اسلام

لعنهم اللّه بكفرهم فلا يؤمنون الّا قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 41

41 _ ناپاكى جان ودل منافقان و يهوديان ، موجب محروميت آنان از شفاعت رسول خدا ( ص ) براى هدايت و نجاتشان از عذاب *

و من يرداللّه فتنته فلن تملك له . .. أولئك الذين لم يرد اللّه ان يطهر قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 7،8،38

7 _ يهود ، مردمى به دور از رحمت خداوند و مورد لعنت او

و لعنوا

{لعنت} به معناى دورى از رحمت است.

8 _ سخن نارواى يهود درباره خداوند ( نافذ نبودن

قدرت او ) موجب دورى آنان از رحمت الهى

و لعنوا بما قالوا

38 _ مفسده جويى يهود ، عامل محروميت آنان از محبت خداوند

و يسعون فى الارض فساداً و اللّه لايحب المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 5 - 9

9 - قوم يهود ، گروهى ظالم و محروم از هدايت خداوند

الذين كذّبوا ب_اي_ت اللّه و اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

مدت محروميت اخروى طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 24 - 3

3 - محروميت طغيان گران از مايعات و كاهش و حرارت در جهنم ، ساليانى فراوان ادامه خواهد يافت .

ل_بثين فيها أحقابًا . لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا

چنانچه جمله {لايذوقون. ..} حال براى ضمير {لابثين} باشد، مى توان به دست آورد كه درنگ دوزخيان، همراه با حالت محروميت از سرما و آب، دائمى نيست; زيرا ممكن است كلمه {أحقاباً} در آيه قبل، به سال هاى محروميت آنان نظر داشته باشد; گرچه پس از گذشت آن دوران، بقاى آنان در دوزخ به شكل ديگرى ادامه خواهد يافت.

منشأ محروميت از ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 96 - 6

6 _ دچار شدن به سنت محروميت از ايمان ، برخاسته از اراده و اختيار خود انسان است .

و لاتكونن من الذين كذبوا بأيت اللّه . .. الذين حقت عليهم كلمت ربك لايؤمنون

منشأ محروميت از فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 50 - 1

1 - بهره مندى انسان از فرزندان دختر

و پسر و يا محروميت وى از آنان بنا به خواست و مشيت خداوند است .

أو يزوّجهم ذكرانًا و إن_ثًا و يجعل من يشاء عقيمًا

منشأ محروميت فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 58 - 1

1 - محروم گشتن فرعونيان از گنج ها و كاخ هاى باشكوه خويش ، به تدبير و طرح الهى

فأخرجن_هم من جنّ_ت و . .. و كنوز و مقام كريم

{كنوز} (جمع {كنز}) عبارت از اندوخته هاى مالى است. عبارت {مقام كريم} نيز اشاره به كاخ هاى باشكوه فرعونيان دارد.

منشأ محروميت قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 11 - 6

6 - قوم ثمود ، محروم سازنده خود از كمالات نفسانى و گرفتار فساد و تباهى بودند .

و قد خاب من دسّيها . كذّبت ثمود بطغويها

اين آيه، بيانگر يكى از مصاديق آيه قبل است.

موجبات محروميت از رحمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 19 - 3

3_ كسانى كه دين و معارف الهى را نپذيرند و مردم را از پذيرش آن بازدارند ، در آخرت از رحمت خدا محروم و به لعنت او گرفتار خواهند شد .

ألا لعنة الله على الظ_لمين. الذين يصدون عن سبيل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 7 - 6

6 - نسبت دادن دروغين زنا به زنان پاكدامن ، در پى دارنده لعنت خدا ( محروم شدن از رحمت خدا و گرفتار شدن به خشم و غضب او )

والخ_مسة أنّ لعنت اللّه

عليه إن كان من الك_ذبين

موجبات محروميت قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 68 - 4

4_ قوم ثمود بر اثر نافرمانى خداوند ، سزاوار هلاكت و دورى از رحمت الهى شدند .

ألا بُعدًا لثمود

توضيحِ كلمه {بُعداً} در آيه 60 ذيل برداشت شماره 5 آورده شد.

نشانه هاى محروميت از رستگارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 6

6 _ بازخواست ذلتبار مشركان و ستمگران در روز قيامت، نشانگر محروميت آنها از سعادت و رستگارى است.

إنه لايفلح الظلمون. و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين أشركواأين شركاؤكم

نشانه هاى محروميت از سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 6

6 _ بازخواست ذلتبار مشركان و ستمگران در روز قيامت، نشانگر محروميت آنها از سعادت و رستگارى است.

إنه لايفلح الظلمون. و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين أشركواأين شركاؤكم

وقت محروميت از تعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 21

21- قواى جسمى و عقلى در مرحله نهايى پيرى ، به درجه اى كاهش مى يابد كه انسان از فراگيرى محروم مى ماند و تمامى دانسته هاى پيشين خود را از دست مى دهد .

منكم من يردّ إلى أرذل العمر لكيلا يعلم من بعد علم شيئًا

محرومان

اهميت حمايت از محرومان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 8 - 6

6 - حضرت على ، فاطمه ، حسن و حسين ( ع ) ،

مظهر ايثارگرى و حمايت از اقشار محروم جامعه ( بينوايان ، يتيمان و اسيران )

و يطعمون الطعام على حبّه مسكينًا و يتيمًا و أسيرًا

بى ياورى محرومان از هدايتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 5

5- محرومان از هدايت الهى ، از هرگونه يار و ياورى محرومند .

و من يضلل فلن تجد لهم أولياء من دونه

بيمارى محرومان از قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 8

8- اعراض از خدا در حال رفاه ، و به پوچى و يأس رسيدن در ناگوارى ها ، بيمارى محرومان از هدايت قرآن است .

و ننزّل . .. شفاء و رحمة للمؤمنين و لايزيد الظ_لمين إلاّ خسارًا . و إذا أنعمنا ع

تهمتهاى محرومان از غزوه خيبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 13

13 - منع شدگان از شركت در فتح خيبر ، متهم كننده مؤمنان به حسدورزى

فسيقولون بل تحسدوننا

حق پذيرى محرومان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 33 - 4

4- ملت هاى محروم و رنج ديده ، داراى زمينه حق پذيرى و گرايش به دين

و لقد اخترن_هم . .. و ءاتين_هم

با توجه به سياق آيات پيشين _ كه فرعونيان را به دليل رفاه مندى و اسرافگرى، حق ناپذير و محكوم به هلاكت معرفى كرده است _ مى توان علت و انتخاب بنى اسرائيل را براى دريافت آيات و معجزات، محروميت آنان از رفاه مندى و آمادگى آنان براى

حق پذيرى دانست. البته اين هم آغاز يك آزمون است; نه امضاى صلاحيت مطلق و بى استثناى آنان.

سرزنش محرومان از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 31 - 6

6 - محروم ماندگان از شنيدن و درك آيات الهى ، معاف از ملامت در روز قيامت

أفلم تكن ءاي_تى تتلى عليكم

از مفهوم آيه، استفاده مى شود: كسانى كه از شنيدن آيات الهى دور مانده اند و آيات بر آنان تلاوت نشده است، مورد ملامت نيستند.

شقاوت محرومان از ترس خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 4

4 - محرومان از خشيت الهى ، شقى ترين افراداند .

من يخشى . .. الأشقى

تقابل دو گروه {اهل خشيت} و {اهل شقاوت}، بيانگر اين است كه در نگاه قرآن، {شقاوت} نيز مانند {خشيت}، حالتى نفسانى و هر يك ملازم با نبود ديگرى است.

عذاب محرومان از ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 102 - 3،4

3 _ عذاب استيصال ، سنتى است الهى كه انتظار وقوع آن در هر زمان و مكانى ، بر مردمى كه زمينه ايمان را از دست داده اند ، مى رود .

و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون. فهل ينتظرون إلا مثل أيام الذين خلوا من

4 _ بسيارى از اقوام پيشين به دليل فقدان زمينه ايمان و تكذيب آيات الهى و نپذيرفتن هشدار هاى پيامبرانشان ، با عذاب استيصال نابود شدند .

و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون. فهل ينتظرون إلا مثل أيام

الذين خلوا من

فرجام محرومان از رحمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 16 - 4

4 - كسانى كه در قيامت از رحمت خداوند و درك ربوبيت او محروم باشند ، سرنوشتى جز دوزخ نخواهند داشت .

عن ربّهم يومئذ لمحجوبون . ثمّ إنّهم لصالوا الجحيم

كثرت محرومان از بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 22

22_ بيشتر مردم از بصيرتى كه آنان را به حقانيت قرآن رهنمون شود ، محرومند .

أفمن كان على بيّنة من ربه . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايؤمنون

كيفر محرومان از توشه اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 106 - 3

3- دوزخ ، جزاى آنانى است كه در صحنه قيامت ، بى توشه و تهيدست اند .

فلانقيم لهم يوم القي_مة وزنًا . ذلك جزاؤهم جهنّم

گمراهى محرومان از بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 43 - 3

3 _ هيچ كس حتى پيامبران بر هدايت كردن مردمى كه بصيرت دل را از دست داده اند ، توانايى ندارد .

أفأنت تهدى العمى و لو كانوا لا يبصرون

محرومان از آب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 24 - 2

2 - دوزخيان طغيان گر ، از تسكين عطش خود و حتى از چشيدن طعم آب ، محروم خواهند بود .

لايذوقون فيها . .. و لا شرابًا

محرومان از آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- اسراء - 17 - 18 - 7

7- برخى از دنياطلبان هم از دنيا و هم از آخرت محرومند .

من كان يريد العاجلة عجّلنا له . .. لمن نريد ثمّ جعلنا له جهنّم

مرجع ضمير {له} در {جعلنا له جهنّم}، {من} در {من كان . ..} است; يعنى، هر كس به دنبال دنيا باشد جايگاهش دوزخ است، چه برخى از آنان با خواست خداوند به آرزوهاى دنيوى خود برسند و چه ناكام شوند. بنابراين عده اى هر چند كه به خواسته هاى دنيوى خويش نرسيده اند، در آخرت دوزخى اند و از دنيا و آخرت محروم خواهند بود.

محرومان از آرامش روحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 26 - 4

4 _ نزول آرامش روحى از سوى خداوند بر مؤمنان در جنگ حنين و محروميت منافقان از آن

ثم أنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

با توجه به اينكه در فراز قبل، مؤمنان به وسيله ضمير {كم} مخاطب قرار گرفتند و در اين آيه به جاى آن ضمير، كلمه {مؤمنين} آمده، مى توان به برداشت فوق دست يافت.

محرومان از آسايش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 36 - 5

5 - محروميت كافران از هرگونه راحتى و آسودگى در دوزخ

لهم نار جهنّم لايقضى عليهم فيموتوا و لايخفف عنهم من عذابها

از اين كه كافران دوزخى، هرگز نمى ميرند تا درد و رنج عذاب را درك نكنند و نيز از عذاب آنان كاسته نمى شود، مى توان مطلب ياد شده را استفاده كرد.

محرومان از آسايش اخروى

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 13 - 3

3 - مرفهان تكذيب گر و دين ستيز ، از هرگونه آسايش و راحتى يا لذت و كام جويى در قيامت ، محروم خواهند بود .

و ذرنى و المكذّبين أُولى النعمة . .. و طعامًا ذا غصّة و عذابًا أليمًا

تأكيد خداوند بر گلوگير و دردآور بودن كيفر صاحبان ثروت و رفاه، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 4 - 4

4 - كافران ، از هر گونه راحتى و آسايش در دوزخ محروم اند .

إنّا أعتدنا للك_فرين سل_سلاَْ و أغل_لاً و سعيرًا

از كيفيت عذاب شدن كافران ناسپاس (غل و زنجير شدن آنان در دوزخ)، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

محرومان از آمرزش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 2،6

2 - دين فروشان و كتمان كنندگان حقايق كتاب هاى آسمانى ، از مغفرت الهى محروم و به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أولئك الذين اشتروا . .. العذاب بالمغفرة

6 - عالمان بى تعهد و وظيفه نشناس ، از مغفرت الهى محروم و به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أولئك الذين اشتروا . .. العذاب بالمغفرة فما أصبر هم على النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 3،5

3 _ منافقان استهزاگر و عهدشكن ، محروم از غفران الهى

إن تستغفر لهم سبعين مرة فلن يغفر اللّه لهم

5 _ كافران به خدا و پيامبر ( ص ) ، محروم از آمرزش الهى

.

فلن يغفر اللّه لهم ذلك بأنهم كفروا باللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 11 - 8

8 - ظالمان و گنه كارانِ غافل از جبران بدى هاى خويش ، از بخشش و رحمت خداوند محروم اند .

إلاّمن ظلم ثمّ بدّل حسنا بعد سوء فإنّى غفور رحيم

از اين كه خداوند، تنها به توبه كنندگان و جبران كنندگان بدى هاى خويش، نويد غفران و رحمت داده است، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 6 - 3،8

3 - منافقان ، محروم از غفران و آمرزش الهى

لن يغفر اللّه لهم

8 - فاسقان و منحرفان از حق ، محروم از هدايت و غفران الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الف_سقين

محرومان از آمرزش خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 22

22 _ ستمگران و متجاوزان، محروم از رحمت و مغفرت الهى

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فإن ربك غفور رحيم

محرومان از آمرزش هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 33

33 - برده دارانِ وادار كننده كنيزان خويش به فحشا و فساد جنسى ، محروم از آمرزش و رحمت خدا هستند .

و من يكرههنّ فإنّ اللّه من بعد إكرههنّ غفور رحيم

در آيه ياد شده متعلق {غفور} و {رحيم} ذكر نشده است. با توجه به اين كه بعيد است خداوند به برده داران، به خاطر گناه اكراهشان و نيز مورد هشدار قرار گرفتن آنان وعده غفران و رحمت

بدهد، به نظر مى رسد مقصود كنيزانى خواهد بود كه مجبور به فحشا شده اند. بر اين اساس اختصاص يافتن اين وعده به كنيزان، حاكى از محروميت برده داران از اين موهبت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 7

7 _ ملائكه هنگام روبه رو شدن با منكران معاد در قيامت ، به آنان خواهند گفت كه شما از غفران الهى و بهشت محروميد .

يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه فاعل {يقولون} ملائكه باشد و {حجراً محجوراً} نيز مقول قول ايشان باشد. گفتنى است كه در اين صورت، مقصود از اين كلام، اعلام محروميت و ممنوعيت منكران معاد از غفران الهى و بهشت است.

محرومان از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 9،11،12

9 _ كسانى كه زمينه ايمان را از دست داده اند ، از نشانه هاى الهى در آسمان ها و زمين و از انذار هاى پيامبران ، كمترين بهره اى نخواهند برد .

قل انظروا ماذا فى السموت و الأرض و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

11 _ مشركان مكه ، گروهى بودند كه زمينه ايمان به آيات الهى و هشدار هاى پيامبران را ، از دست داده بودند .

أفأنت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين . .. و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

12 _ مشركان ، مردمى بودند كه اگر تمام آيات الهى به آنان ارائه مى شد و تمام پيامبران آنان را هشدار مى دادند

، كمترين تأثيرى در آنها نمى كرد .

أفأنت تكره الناس حتى لايكونوا مؤمنين . .. و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 102 - 1

1 _ مردمى كه زمينه ايمان را از دست بدهند و از آيات الهى و هشدار پيامبران تأثير نپذيرند ، مستحق عذاب استيصال هستند .

و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون. فهل ينتظرون إلا مثل أيام الذين خلوا من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 5

5 - مشركان ، به رغم تبيينِ قابلِ فهم آيات الهى ، از آن سودى نمى برند و درباره آن نمى انديشند .

كذلك نفصّل الأي_ت لقوم يعقلون . بل اتّبع الذين ظلموا

{بل} اضراب، براى خارج كردن مشركان از {لقوم يعقلون} و تعريضى است، به اين كه براساس توضيحى كه درباره خداوند، با مَثَلى روشن داده شد، مشركان، بايد از عقيده باطل خود دست بكشند، اما آنان، چون مردمانى هواپرست اند حاضر به ترك مواضع خويش نيستند.

محرومان از ادراك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 8،11

8 _ بسيارى از انسان ها و جنيان ، على رغم برخوردارى از چشمهايى بينا و گوشهايى شنوا ، خويشتن را از ديدن و شنيدن آيات الهى محروم مى سازند .

و لهم أعين لايبصرون بها و لهم ءاذان لايسمعون بها

11 _ جهنم فرجام انسان ها و جنيانى است كه خود را از درك معارف و حقايق دين محروم ساخته اند .

و لقد ذرأنا

لجهنم . .. لهم قلوب لايفقهون بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 1

1_ مردم مدين ، از درك كردن و فهميدن بسيارى از تعاليم شعيب ( ع ) محروم بوده و بدان اعتراف مى كردند .

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول

محرومان از استماع آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 101 - 3

3- دوزخ ، فرجام كافرانى است كه طاقت شنيدن آيات الهى را ندارند .

و عرضنا جهنّم يومئذ للك_فرين . .. و كانوا لايستطيعون سمعًا

محرومان از امداد خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 9،11،13

9 - محروميت ستمكاران در قيامت ، از يارى دوست و نزديكان دلسوز و شفاعت شفيعان

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع

{حميم} در لغت به معناى دوست (العين) و به {القريب المشفق} (نزديك دلسوز) معنا شده است (مفردات راغب).

11 - محروميت ستمگران به هنگام دشوارى مرگ از هرگونه يارى دوست و نزديكان دلسوز خود و شفاعت شفيعان

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع

13 - كفر و شرك ، ظلم است و كافران و مشركان ، از هرگونه يارى دوست و نزديكان دلسوز خود و شفاعت شفيعان محروم اند .

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اين آيات، در سلسله آياتى قرار دارد كه درباره كافران و مشركان سخن مى گويد و مقصود از {ظالمين} آنان مى باشند.

محرومان از امداد دوست

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 9،11،13

9 - محروميت ستمكاران در قيامت ، از يارى دوست و نزديكان دلسوز و شفاعت شفيعان

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع

{حميم} در لغت به معناى دوست (العين) و به {القريب المشفق} (نزديك دلسوز) معنا شده است (مفردات راغب).

11 - محروميت ستمگران به هنگام دشوارى مرگ از هرگونه يارى دوست و نزديكان دلسوز خود و شفاعت شفيعان

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع

13 - كفر و شرك ، ظلم است و كافران و مشركان ، از هرگونه يارى دوست و نزديكان دلسوز خود و شفاعت شفيعان محروم اند .

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اين آيات، در سلسله آياتى قرار دارد كه درباره كافران و مشركان سخن مى گويد و مقصود از {ظالمين} آنان مى باشند.

محرومان از امداد غيبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 41 - 1

1 - كافران ، محروم از پشتوانه غيبى و گرفتار وهم در انديشه هاى باطل خويش

أم يقولون شاعر نتربص به ريب المنون . .. أم عندهم الغيب

محرومان از امدادهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 41 - 7

7 - پيشوايان كفر ، محروم از هرگونه نصرت و امداد الهى در روز رستاخيز

و يوم القي_مة لاينصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 64 - 1

1 - مشركان ، از يارى خدا در قيامت محروم خواهند بود .

و

قيل ادعوا شركاءكم

فاعل قول در {قيل ادعوا شركاءكم} _ به قرينه آيات قبل و بعد _ خداوند است. ارجاع دادن مشركان به معبودهايشان بدين معنا است كه آنان همان گونه كه در دنيا به معبودهايشان اميد بسته بودند، امروز نيز بايد به آنها پناه ببرند و از يارى خدا مأيوس باشند.

محرومان از انسانيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 1

1 - كافران حق ناپذير ، از حيات معنوى و امتيازات بشرى ، محروم اند .

و ما أنت به_د العمى عن ضل_لتهم

در آيه، كسانى كه پيامبر(ص) نيز توان خارج كردن آنها را، از گمراهى ندارد، به كوران تشبيه شده اند و مراد از آنها كافران اند. تشبيه كافران به كوران، استعاره مصرحه است و {هادى}، استعاره كنايى است.

محرومان از ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 17 - 7

7 _ خداوند ، با محروم ساختن منافقان از نور ايمان ، آنان را به ظلمتهايى شديد گرفتار مى سازد .

ذهب اللّه بنورهم و تركهم فى ظلمت لايبصرون

نكره بودن {ظلمات} حاكى از شدت ظلمت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 33 - 2،3،4

2 _ فسق پيشگان ، فاقد زمينه گرايش به ايمان و محروم از پذيرش آن

كذلك حقت كلمت ربك على الذين فسقوا أنهم لايؤمنون

3 _ محروميت فاسقان از گرايش به ايمان و پذيرش آن ، حكم قطعى و غير قابل تخلف

كذلك حقت كلمت ربك على الذين فسقوا أنهم لايؤمنون

4 _ حكم الهى به محروميت اهل فسق از گرايش

به ايمان ، مقتضاى ربوبيت و پروردگارى اوست .

كذلك حقت كلمت ربك على الذين فسقوا أنهم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 15

15 _ مردمى كه خدا بر دل آنان مهر بزند ، توفيق ايمان و گرايش به پيامبران ، از آنان سلب خواهد شد .

و اشدد على قلوبهم فلايؤمنوا

{فاء} در جمله {فلا يؤمنوا} فاى سببيه است و دلالت بر سببيت ماقبل براى مابعدش مى كند; يعنى، طبع قلب سبب سلب توفيق ايمان مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 96 - 2،4،5

2 _ تكذيب كنندگانى كه از سوى خداوند محكوم به عذاب استيصال شوند ، زمينه پذيرش دعوت پيامبران را از دست داده و هرگز به آيات و نشانه هاى الهى ايمان نخواهند آورد .

إن الذين حقت عليهم كلمت ربك لايؤمنون

4 _ زيانكاران ، محرومان از ايمان به آيات الهى

الخسرين. إن الذين حقت عليهم كلمت ربك لايؤمنون

5 _ محروم ساختن تكذيب كنندگان آيات الهى از ايمان ، سنت خدا و مقتضاى ربوبيت اوست .

إن الذين حقت عليهم كلمت ربك لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 97 - 1

1 _ كسانى كه از سوى خداوند محكوم به عذاب استيصال شوند ، اگر تمام معجزات و نشانه هاى الهى بر آنان عرضه شود ، هرگز تسليم نشده و ايمان نخواهند آورد .

إن الذين حقت عليهم كلمت ربك لايؤمنون. و لو جاءتهم كل ءاية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 -

98 - 1،2

1 _ سرگذشت اقوام تكذيب كننده پيشين ، شاهد صدق اين ادعاست كه محكومان به عذاب استيصال ، توفيق ايمان آوردن را تا لحظه وقوع عذاب از دست خواهند داد .

إن الذين حقت عليهم كلمت ربك لايؤمنون . .. فلولا كانت قرية ءامنت فنفعها إيمنها

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل، جمله {فلولا كانت قرية آمنت}، مى تواند جواب براى شرط مقدر باشد و تقدير آن چنين مى شود: {إن كنت فى شك من هذا فلولا كانت . ..}; يعنى، اگر در اين مطلب (كسانى كه از سوى خداوند محكوم به عذاب استيصال شوند تا لحظه وقوع عذاب، ايمان نخواهند آورد) ترديد داريد، پس بگوييد: چرا و به چه دليل، اقوام تكذيب كننده پيشين تا لحظه وقوع عذاب ايمان نياوردند؟

2 _ هيچ قومى از اقوام تكذيب كننده سابق _ به جز قوم يونس _ پيش از نزول عذاب استيصال ، به دست كشيدن از تكذيب پيامبر خود و اظهار ايمان به او موفق نشدند .

فلولا كانت قرية ءامنت فنفعها إيمنها إلا قوم يونس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 9،10

9 _ كسانى كه زمينه ايمان را از دست داده اند ، از نشانه هاى الهى در آسمان ها و زمين و از انذار هاى پيامبران ، كمترين بهره اى نخواهند برد .

قل انظروا ماذا فى السموت و الأرض و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

10 _ كسانى كه فاقد زمينه ايمان هستند ، اگر تمام آيات و نشانه هاى الهى به آنان ارائه شود و تمام پيامبران خدا آنان

را انذار كنند ، كمترين تأثيرى در آنها نخواهد داشت .

و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 102 - 1

1 _ مردمى كه زمينه ايمان را از دست بدهند و از آيات الهى و هشدار پيامبران تأثير نپذيرند ، مستحق عذاب استيصال هستند .

و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون. فهل ينتظرون إلا مثل أيام الذين خلوا من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 24 - 3

3- خداوند ، بى ترديد به احوال انسان هاى پيشرو در ميدان ايمان و عمل و مردم ناموفق در آن ، آگاه است .

و لقد علمنا المستقدمين منكم و لقد علمنا المستئخرين

در اينكه تقدّم و تأخّر در آيه فوق، به چه چيز سنجيده شده؟ ميان مفسران چند نظريه وجود دارد: يكى از آنها سبقت و تأخير در رابطه با ايمان و عمل صالح است; زيرا دنيا ميدان مسابقه براى انسانهاست {و لكل وجهة هو موليها فاستبقوا الخيرات} (سوره بقره آيه 148). برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است.

محرومان از بصيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 43 - 2

2 _ مردمى كه از نزديك ، اعمال و رفتار پيامبر ( ص ) را نظاره كرده و از او تبعيت نمى كردند ، همانند آن نابينايى اند كه از نعمت بصيرت دل نيز محروم است .

و منهم من ينظر إليك أفأنت تهدى العمى و لو كانوا لا يبصرون

محرومان از بهشت

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 1،2،3،4،5،6،10

1 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، تنها خويشتن را سزاوار بهشت دانسته و ديگران را از آن ، محروم مى پندارند .

و قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

ضمير در {قالوا} به {اهل الكتاب} (در آيه 109) باز مى گردد.

2 - يهوديان ، بهشت را مخصوص يهود و ديگران را از آن محروم مى دانند .

و قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً

آيه 113، بيانگر آن است كه هر يك از يهود و نصارا ديگرى را اهل نجات نمى دانند. بنابراين به اصطلاح اهل ادب، در آيه مورد بحث {لفّ اجمالى} وجود دارد و حرف {أو} نيز براى تفصيل است; يعنى، جمله {قالوا لن ...} حاكى از دو جمله است: 1_ قالت اليهود: { لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً}. 2_ و قالت النصارى: { لن يدخل الجنة إلا من كان نصرى}.

3 - نصارا ، بهشت را از آن خويش دانسته و ديگران را از آن بى نصيب مى پندارند .

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

نصارا جمع نصرانى است و به پيروان حضرت مسيح گفته مى شود، و {هود} جمع هائد است و به پيروان حضرت موسى اطلاق مى گردد.

4 - اتفاق نظر يهود و نصارا ، بر ادعاى محروميت مسلمانان از بهشت

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

هدف از اينكه قرآن، پندار نصارا و يهود را به صورت {لفّ اجمالى} بيان كرده، رساندن اين معناست كه: مقصود اصلى يهود و نصارا در طرح آن ادعا، بيان

محروميت مسلمانان از بهشت است.

5 - يهود و نصارا ، درتلاش براى تضعيف روحيه مسلمانان و بازدارى مردم از گرايش به اسلام

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

6 - محروميت مسلمانان از بهشت از خيالات واهى و نادرست يهود و نصارا

تلك أمانيّهم

{أمانى} جمع امنية و به معناى آرزوها، خيالات واهى و دروغهاى يافته شده است.

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف به مطالبه برهان از يهود و نصارا بر ادعاى محروميت مسلمانان از بهشت

قل هاتوا برهنكم إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 5،6

5 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و مستكبران، محروم از ورود به بهشت

إن الذين كذبوا بأيتنا و استكبروا عنها . .. لايدخلون الجنة

6 _ ورود تكذيب كنندگان آيات الهى و مستكبران به بهشت، امرى ناممكن، همچون عبور شتر از روزنه سوزن

و لايدخلون الجنة حتى يلج الجمل فى سم الخياط

{جمل} به معناى شتر است و {سم} به معناى روزنه اى است كه در انتهاى سوزن براى عبور نخ تعبيه شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 7

7 _ ملائكه هنگام روبه رو شدن با منكران معاد در قيامت ، به آنان خواهند گفت كه شما از غفران الهى و بهشت محروميد .

يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه فاعل {يقولون} ملائكه باشد و {حجراً محجوراً} نيز مقول قول ايشان باشد. گفتنى است كه در اين صورت، مقصود از اين كلام، اعلام محروميت و ممنوعيت منكران معاد

از غفران الهى و بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 7

7 - مشركان و كافران ، محروم از بهشت و موهبت هاى آن

ل_كن الذين اتّقوا ربّهم لهم غرف

لام اختصاص در {لهم} بيانگر اين حقيقت است: كافران و مشركان _ كه در قطب مقابل مؤمنان قرار دارند _ از نعمت هاى بهشتى محروم اند.

محرومان از پاداش خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 14

14 _ مؤمنانى كه بازماندنشان از جهاد موجب خسارتى به جبهه مؤمنان شود ، مشمول پاداش الهى نيستند .

لايستوى القاعدون من المؤمنين غير اولى الضّرر . .. كلاّ وعد اللّه الحسنى

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ضرر} به معناى زيان رسانى باشد; چنانچه در لسان العرب در معناى {لا ضرر} آمده است: اى لا يضر الرجل اخاه. و با توجه به اينكه {غير} صفت {القاعدون} است، معناى جمله چنين مى شود: بازماندگان از جنگ در صورتى كه عدم حضورشان موجب ضرر به جبهه مسلمانان نگردد، از اجر و پاداش الهى بهره مند خواهند بود.

محرومان از پاداشهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 15 - 9

9 - { عن على بن الحسن بن على بن الفضّال عن أبيه قال : سألت الرضا على بن موسى ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ : { كلاّ إنّهم عن ربّهم يومئذ لمحجوبون } فقال : إنّ اللّه تبارك و تعالى لايوصف بمكان يحلّ فيه فيُحجب عنه فيه عباده و ل_كنّه يعنى :

أنّهم عن ثواب ربّهم لمحجوبون ;

على بن حسن بن على بن فضّال از پدرش (حسن) روايت كرده كه از امام رضا(ع) درباره قول خداى عزّوجلّ: {كلاّ إنّهم عن ربّهم يومئذ لمحجوبون} سؤال كردم، فرمود: خداى تبارك و تعالى توصيف نمى شود به داشتن مكانى كه در آن جا گيرد و بندگانش از ديدن او در آن جا مانع داشته باشند; بلكه معناى آيه اين است كه آنان از ثواب پروردگارشان محجوب و محروم اند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 9 - 4

4 - وجود زمينه محروميت از پاداش هاى نيكوى الهى ، براى بخيلان و زراندوزان

و أمّا من بخل و استغنى . و كذّب بالحسنى

جمله {كذّب بالحسنى}، بخل و ثروت اندوزى را {تكذيب حسنى} ناميده است; يعنى، كسى كه {حسنى} (فرجام نيك) را باور دارد، اين دو راه را انتخاب نمى كند; زيرا در اين صورت، خود را در معرض محروميت از آن قرار داده است.

محرومان از پاكى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 18 - 7

7$ - فرعون ، طغيان گرى محروم از هرگونه پاكى و صلاح

هل لك إلى أن تزكّى

سؤال موسى(ع) نشان مى دهد كه وى در وجود فرعون، به دنبال يافتن تمايلى _ هر چند اندك _ به سوى خير و صلاح بود.

محرومان از تخفيف گرماى جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 24 - 1

1 - طغيان گران در دوزخ ، از هر گونه احساس خنكى و تخفيف حرارت سوزان جهنم ، محروم خواهند

بود .

لايذوقون فيها بردًا

{ذوق}; يعنى، درك مزه (مصباح)، اين واژه در رابطه با اجسام به طور حقيقت و در مورد معنويات، به طور مجاز استعمال مى شود. در آيه شريفه بين معناى حقيقى و مجازى آن جمع شده است; زيرا تعبير چشيدن براى احساس سردى مجاز است. مراد از {بَرْد} _ به قرينه تقابل آن با نوشيدنى _ هر گونه احساس سردى است; هر چند با سايه و امثال آن باشد.

محرومان از تزكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 18 - 7

7$ - فرعون ، طغيان گرى محروم از هرگونه پاكى و صلاح

هل لك إلى أن تزكّى

سؤال موسى(ع) نشان مى دهد كه وى در وجود فرعون، به دنبال يافتن تمايلى _ هر چند اندك _ به سوى خير و صلاح بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 7 - 6

6 - بى نياز ديدن خويش از تعاليم دين ، مصداق بارز ناپاكى و محروميت از تزكيه است .

أمّا من استغنى . .. و ما عليك ألاّ يزّكّى

محرومان از تعاليم انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 9،10،11،12

9 _ كسانى كه زمينه ايمان را از دست داده اند ، از نشانه هاى الهى در آسمان ها و زمين و از انذار هاى پيامبران ، كمترين بهره اى نخواهند برد .

قل انظروا ماذا فى السموت و الأرض و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

10 _ كسانى كه فاقد زمينه ايمان هستند ، اگر تمام آيات و نشانه

هاى الهى به آنان ارائه شود و تمام پيامبران خدا آنان را انذار كنند ، كمترين تأثيرى در آنها نخواهد داشت .

و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

11 _ مشركان مكه ، گروهى بودند كه زمينه ايمان به آيات الهى و هشدار هاى پيامبران را ، از دست داده بودند .

أفأنت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين . .. و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

12 _ مشركان ، مردمى بودند كه اگر تمام آيات الهى به آنان ارائه مى شد و تمام پيامبران آنان را هشدار مى دادند ، كمترين تأثيرى در آنها نمى كرد .

أفأنت تكره الناس حتى لايكونوا مؤمنين . .. و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 102 - 1

1 _ مردمى كه زمينه ايمان را از دست بدهند و از آيات الهى و هشدار پيامبران تأثير نپذيرند ، مستحق عذاب استيصال هستند .

و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون. فهل ينتظرون إلا مثل أيام الذين خلوا من

محرومان از تعليم دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 12 - 4

4 - اشراف حاضر در مجلس پيامبر ( ص ) در ماجراى ابن ام مكتوم ، بر اثر بى رغبتى خود ، از آموختن و به خاطر سپردن معارف قرآن محروم بودند .

فمن شاء ذكره

محرومان از تقرب به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 10

10- عصيان كنندگان از فرمان ها

و رهنمود هاى حضرت ابراهيم ( ع ) ، هر چند از فرزندان او باشند ، از تقرب به خداوند دور و فاقد منزلت هستند .

فمن تبعنى فإنه منّى و من عصانى فإنّك غفور رحيم

محرومان از توفيقات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 35 - 4

4- ابليس ، مغضوب خداوند و محروم از توفيق و فيض او

و إن عليك اللعنة إلى يوم الدين

{لعن} در لغت به معناى طرد شخص از روى غضب است و لعن خداوند; يعنى، عقوبت اخروى و قطع توفيق و فيض دنيوى است (مفردات راغب).

محرومان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 10

10 _ احساس رضايت و خوشحالى منافقان از شركت نكردن در جنگ براى بار نخست ، مايه طرد هميشگى آنان از سوى خدا و پيامبر ( ص ) و محروم شدن دايمى از شركت در جهاد

لن تخرجوا . .. و لن تقتلوا معى عدواً إنكم رضيتم بالقعود أول مرّة

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لن تخرجوا} و {لن تقاتلوا} در مقام انشا و براى طرد منافقان باشد و جمله {إنكم رضيتم . ..} نيز براى تعليل آن باشد.

محرومان از حق شنوايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 3،6

3 _ مشركانى كه قرآن را از زبان پيامبر ( ص ) مى شنيدند و به آن ايمان نمى آوردند ، دلهايشان از شنوايى محروم و از فهميدن حقيقت ، ناتوان بود .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع

الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

6 _ مردمى كه به آيات قرآن گوش سپارند و به آن ايمان نياورند ، دلهايشان از شنوايى محروم و از فهميدن حق ناتوان است .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

محرومان از حكمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 63 - 10

10 - اختلافات و ناهمگونى ها ، شاخص جوامع محروم از حكمت و آگاهى

قال قد جئتكم بالحكمة و لأُبيّن لكم بعض الذى تختلفون فيه

حضرت عيسى(ع) مى فرمايد: من با حكمت آمدم و به دنبال آن در جهت رفع اختلافات شما قدم برمى دارم. اين گفتار نشان مى دهد كه جامعه اختلاف زده يهوديان آن روز فاقد حكمت بوده اند.

محرومان از حمايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 9

9 - نقض كنندگان پيمان دين ، در معرض قهر الهى و محروم از حمايت او

يد اللّه فوق أيديهم فمن نكث فإنّما ينكث على نفسه

{فاء} در {فمن. ..} مى رساند كه لازمه {يداللّه فوق...}، اين است كه پيمان شكنان به خود زيان مى زنند; زيرا با پيمان شكنى از سايه حمايت خدا بيرون شده، در معرض انتقام و قدرت قاهر او قرار گرفته اند.

محرومان از حمايت هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 - 6

6 - خيانت كاران ناسپاس ، محروم از حمايت و محبت خداونداند .

إنّ اللّه لايحبّ كلّ خوّان كفور

محرومان از حيات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 1

1 _ مشرك، مرده و بى بهره از حيات معنوى و روحانى است.

و إن أطعتموهم إنكم لمشركون. أو من كان ميتا فأحيينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 53 - 1

1 - كافران حق ناپذير ، از حيات معنوى و امتيازات بشرى ، محروم اند .

و ما أنت به_د العمى عن ضل_لتهم

در آيه، كسانى كه پيامبر(ص) نيز توان خارج كردن آنها را، از گمراهى ندارد، به كوران تشبيه شده اند و مراد از آنها كافران اند. تشبيه كافران به كوران، استعاره مصرحه است و {هادى}، استعاره كنايى است.

محرومان از خشيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 26 - 9

9 - منكران معاد و فرعون صفتان عصر بعثت ، محروم از خشيت الهى و بى تفاوت در برابر عبرت هاى تاريخ

يقولون أءنّا . .. هل أتيك ... إنّ فى ذلك لعبرة لمن يخشى

تصريح به {من يخشى} براى اشاره به نبود خشيت در وجود منكران معاد است.

محرومان از خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 24

24 _ از حضرت على ( ع ) روايت شده كه درباره سخن خدا : { نسوا اللّه فنسيهم } فرمود : فانما يعنى انهم نسوا اللّه فى دار الدنيا فلم يعملوا له بالطاعة و لم يؤمنوا به و برسوله فنسيهم فى الآخرة اى لم يجعل لهم فى ثوابه نصيباً فصاروا منسيين من الخير ;

على (ع) درباره سخن خدا كه مى فرمايد: {آنان خدا

را فراموش كردند، پس خدا آنان را فراموش كرد} فرمود: همانا مقصود خدا اين است كه آنان خدا را در دنيا فراموش نمودند و از او اطاعت نكردند و به او و رسولش ايمان نياوردند، خدا نيز در قيامت آنان را فراموش كرد ; يعنى، براى آنان بهره اى از ثواب خود قرار نداد، پس آنان از خير فراموش شدند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 13

13 _ محروميت منافقان ، از خير و فلاح واقعى

رضوا بأن يكونوا . .. لكن الرسول ... جهدوا ... و أولئك لهم الخيرت و أولئك هم المف

محرومان از درك آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 2

2- مشركان مكه ، در اثر مستورى قلب و سنگينى گوشهايشان ، از ادراك صحيح آيات خدا ، محروم بودند .

و جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجابًا مستورًا و جعلنا على قلوبهم أكنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 101 - 1

1- بارزترين ويژگى كافران ، محجوب بودن آنان از ديدن و درك آيات الهى است .

الذين كانت أعينهم فى غطاء عن ذكرى

مراد از ديدن ذكر خدا، مشاهده و درك آيات و نشانه هايى است كه مايه ياد خداوند هستند (گفتن مسبّب و اراده سبب) و مفاد آيه، اين است كه مشاهده آيات خداوند، كافران را به ياد او نمى افكند، گويا پوششى بر چشم هاى آنان است كه ديدن آن آيات، بر ايشان مقدور نيست.

محرومان از درك حقايق

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 108 - 1

1- خداوند ، قلب و قواى شنوايى و بينايى كافران دنياگرا ( مرتدان ) را ، مهر كرده و از درك حقايق محرومشان ساخته است .

استحبّوا الحيوة الدنيا . .. الك_فرين . أُول_ئك الذين طبع الله على قلوبهم ... و أ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 40 - 5

5 - كافران ، چنان در ظلمت و گمراهى فرو رفته اند كه حتى ملموس ترين حقايق الهى را درك نمى كنند .

والذين كفروا أعم_لهم . .. أو كظلم_ت فى بحر لجّىّ يغشيه موج من فوقه موج من فوقه س

نديدن دست خويش _ با آن كه دست از ملموس ترين چيز براى انسان است _ (إذا أخرج يده لم يكد يرها) حكايت از حقيقت ياد شده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 10

10 - خداوند ، بر قلب هر متكبر تجاوزگرى ، مهر مى زند و او را از فهم درست حقايق الهى محروم مى سازد .

كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب متكبّر جبّار

به هر متجاوزى كه از قانون بگذرد، {جبار} گويند. (قاموس المحيط).

محرومان از درك حقايق اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 19

19 _ منافقان ، مردمانى محروم از درك حقايق اخروى

لو كانوا يفقهون

به كارگيرى كلمه {لو} _ كه براى تمنى است _ حكايت از آن دارد كه منافقان از درك حقايق اخروى ناتوانند.

محرومان از درك دين

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 6

6 _ منافقان ، محروم از درك عميق معارف الهى

و طبع على قلوبهم فهم لايفقهون

محرومان از درك قدرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 15

15 - محروميت منافقان ، از درك روابط و مناسبات جهان آفرينش و قدرت خداوند

و ل_كنّ المن_فقين لايفقهون

محرومان از دنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 18 - 7

7- برخى از دنياطلبان هم از دنيا و هم از آخرت محرومند .

من كان يريد العاجلة عجّلنا له . .. لمن نريد ثمّ جعلنا له جهنّم

مرجع ضمير {له} در {جعلنا له جهنّم}، {من} در {من كان . ..} است; يعنى، هر كس به دنبال دنيا باشد جايگاهش دوزخ است، چه برخى از آنان با خواست خداوند به آرزوهاى دنيوى خود برسند و چه ناكام شوند. بنابراين عده اى هر چند كه به خواسته هاى دنيوى خويش نرسيده اند، در آخرت دوزخى اند و از دنيا و آخرت محروم خواهند بود.

محرومان از ذكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 101 - 2

2- محجوب بودن دل از ياد خدا ، از بارزترين خصلت هاى كافران است .

الذين كانت أعينهم فى غطاء عن ذكرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 16 - 2

2 - مردم با گزينش دنيا به جاى آخرت ، خود را از تزكيه ، ياد خدا و اداى نماز

دور نگه داشته ، از رستگارى محروم مى سازند .

قد أفلح . .. بل تؤثرون الحيوة الدنيا

محرومان از رحمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 4،5

4 - خداوند ، يهوديان حق ناپذير را از رحمت خويش محروم و به لعنت ، گرفتارشان كرد .

بل لعنهم اللّه بكفرهم

5 - كفر ورزى يهود ، موجب محروم شدن آنان از رحمت الهى است .

لعنهم اللّه بكفر هم

{باء} در {بكفر} سببيه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 12

12 - خداوند ، يهوديان كافر به پيامبر ( ص ) و قرآن را از رحمت خويش به دور و آنان را مورد لعنت قرار داده است .

فلعنة اللّه على الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 8،10

8 - كتمان كنندگان حقايق دينى ، به لعنت خدا و دورى از رحمت او گرفتار خواهند شد .

إن الذين يكتمون . .. أولئك يلعنهم اللّه

10 - علماى يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايق و معارف كتب آسمانى از رحمت خدا محروم شده و مورد لعن و نفرين لعنت كنندگان هستند .

إن الذين يكتمون ما أنزلنا . .. أولئك يلعنهم اللّه و يلعنهم اللعنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 162 - 9

9 - خداوند در قيامت نظر رحمتى بر كفرپيشگان و كتمان كنندگان حقايق دينى ، نخواهد داشت .

و لاهم ينظرون

در برداشت فوق فعل مجهول {ينظرون} از (نظر) به معناى رؤيت گرفته شده

است. بر اين مبنا {ولاهم ينظرون}; يعنى، نظر رحمتى به آنان نخواهد شد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 10،12

10 _ منافقان و كافران ، مورد لعن و نفرين خداوند و محروم ابدى از رحمت او

المنفقين . .. و الكفار ... لعنهم اللّه

12 _ محروميت منافقان و كافران از رحمت الهى ، مايه رنج و عذاب هميشگى آنان

و لعنهم اللّه و لهم عذاب مقيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {عذاب مقيم} در نتيجه نفرين الهى به دورى آنان از رحمت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 18 - 10،11،12

10_ ستمگران در قيامت ، از رحمت خداوند محروم و به لعنت او گرفتار خواهند شد .

ألا لعنة الله على الظ_لمين

11_ كسانى كه به خداوند دروغ مى بندند ، از رحمت خداوند محروم و به لعنت او گرفتار خواهند شد .

ه_ؤلاء الذين كذبوا على ربهم ألا لعنة الله على الظ_لمين

12_ گواهان اعمال در قيامت ، دورى ستمگران از رحمت الهى را به همگان اعلام مى كنند .

ألا لعنة الله على الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 68 - 4

4_ قوم ثمود بر اثر نافرمانى خداوند ، سزاوار هلاكت و دورى از رحمت الهى شدند .

ألا بُعدًا لثمود

توضيحِ كلمه {بُعداً} در آيه 60 ذيل برداشت شماره 5 آورده شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 95 - 2،4

2_ مردم مدين ، سزاوار هلاكت و دورى از رحمت الهى بودند .

ألا بُعدًا

لمدين

براى توضيح برداشت فوق، به ذيل برداشت شماره 5 از آيه 60 در همين سوره رجوع شود.

4_ قوم ثمود ، از رحمت خدا محروم شدند و با عذاب هاى الهى به هلاكت رسيدند .

كما بعدت ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 99 - 1

1_ فرعون و پيروان وى در عرصه دنيا و آخرت ، به لعنت خدا گرفتار و از رحمت او به دورند .

و أُتبعوا فى ه_ذه لعنة و يوم القي_مة

ضمير در {اُتبعوا} به فرعون و قوم وى باز مى گردد. {اتباع} (مصدر اُتبعوا) به معناى ملحق كردن و به دنبال فرستادن است. بنابراين {واُتبعوا ...}; يعنى ، فرعون و قوم او در دنيا و آخرت ، لعنت و نفرين را به دنبال خواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 18 - 9

9- دنياطلبان در آخرت ، مورد نكوهش واقع شده و از رحمت خداوند محروم و مطرود خواهند شد .

من كان يريد العاجلة . .. ثمّ جعلنا له جهنّم يصل_ها مذمومًا مدحورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 16

16- شيطان ، مطرودترين گنه كاران از رحمت خداوند و گرفتارترين آنان به عذاب الهى است .

إنّى أخاف أن يمسّك عذاب من الرحمن فتكون للشيط_ن وليًّا

تهديد بت پرستان به اين كه ممكن است خداى رحمان بر شما خشم گيرد و با شيطان هم دم شويد، نشانه عمق مطرود بودن شيطان و گرفتارى او به عذاب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء

- 21 - 40 - 6

6- كافران دوزخى ، از هر گونه لطف و رحمت خداوند محروم اند .

و لا هم ينظرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ينظرون} فعل مضارع مجهول از ثلاثى مجرد و از ماده {نظرة} باشد كه به معناى رحمت است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 14 - 5،6

5 - دست اندركاران اصلى توطئه { افك } عليه پيامبر ( ص ) و خاندان آن حضرت ، از فضل و رحمت خداوند محروم شدند .

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته . .. لمسّكم فى ما أفضتم فيه عذاب عظيم

خداوند در آيه 11، به شايعه سازان اصلى وعده عذاب بزرگ (و الذى تولّى كبره منهم له عذاب عظيم) مى دهد. واژه {افاضه} نيز به معناى سخن گفتن بسيار در باره موضوعى و انتشار آن است و اين، كار توده مردم بود نه منافقان كه سازنده اصلى تهمت و شايعه بودند. بنابراين فضل و رحمت خدا، شامل كسانى است كه كارگزار اصلى تهمت نبودند; بلكه بر اثر جهل و غفلت سخنى در اين زمينه به ميان آوردند در آيه بعد نيز خداوند، جهل و ناآگاهى آنان را يادآور شده، مى فرمايد: {و تقولون بأفواهكم ما ليس لكم به علم}.

6 - ترويج كنندگان شايعات و تهمت پردازى هاى ناروا _ جدا از فضل و رحمت خداوند _ مستحق عذاب الهى اند .

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته . .. لمسّكم فى ما أفضتم فيه عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 -

21 - 18

18 - جامعه هاى آلوده به فحشا و منكرات ، از فضل و رحمت خدا محروم اند .

لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته ما زكى منكم من أحد أب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 26 - 7

7 _ كافران در قيامت ، محروم از رحمت خداوند

الملك . .. للرحم_ن و كان يومًا على الك_فرين عسيرًا

يادآورى سختى قيامت براى كافران، با آن كه پيش از آن رحمانيت خداوند مطرح گرديده است، گوياى حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 11 - 8

8 - ظالمان و گنه كارانِ غافل از جبران بدى هاى خويش ، از بخشش و رحمت خداوند محروم اند .

إلاّمن ظلم ثمّ بدّل حسنا بعد سوء فإنّى غفور رحيم

از اين كه خداوند، تنها به توبه كنندگان و جبران كنندگان بدى هاى خويش، نويد غفران و رحمت داده است، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 42 - 5

5 - طرد شدن از لطف و رحمت حق ، فرجام شوم فرعونيان و پيشوايان كفر در روز رستاخيز

و جعلن_هم أئمة يدعون إلى النار . .. و يوم القي_مة هم من المقبوحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 78 - 4

4 - ابليس ، مغضوب خداوند و محروم از توفيق و رحمت او

و إنّ عليك لعنتى إلى يوم الدين

{لعن}; يعنى، طرد شخصى از روى غضب و لعن خداوند

به معناى عقوبت اخروى و قطع توفيق و رحمت الهى در دنيا است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 8

8 - مؤمنان نيك كردار ، بهره مند از رحمت و هدايت الهى در دنيا و گناه پيشگان محروم از آنند .

و هدًى و رحمة لقوم يوقنون . .. أن نجعلهم كالذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

منظور از تفاوت مؤمنان صالح با گناه پيشگان در دنيا _ به قرينه آيه قبل _ ممكن است تمايزشان در بهرهورى از رحمت و هدايت الهى باشد.

محرومان از رحمت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 19 - 3،7

3_ كسانى كه دين و معارف الهى را نپذيرند و مردم را از پذيرش آن بازدارند ، در آخرت از رحمت خدا محروم و به لعنت او گرفتار خواهند شد .

ألا لعنة الله على الظ_لمين. الذين يصدون عن سبيل الله

7_ منكران آخرت از ستمكارانند و در قيامت از رحمت خداوند ، محروم خواهند بود .

ألا لعنة الله على الظ_لمين. الذين ... هم بالأخرة هم ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 44 - 6

6_ دورى از رحمت خدا در سراى آخرت ، امرى تقدير شده براى كفرپيشگان و ستمگران قوم نوح

فكان من المغرقين . .. و قيل بعدًا للقوم الظ_لمين

{بُعداً} مفعول مطلق براى فعل محذوف (ليبعد) مى باشد و جمله در اصل چنين بوده: و قيل ليبعد بُعداً القوم الظالمون; يعنى، و گفته شد كه ستمگران قوم نوح بايد از رحمت خدا دور باشند

و از آن جا كه آنان در دنيا عذاب شدند، معلوم مى شود مراد از جمله {و قيل . ..} دورى از رحمت خدا در آخرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 60 - 1،5،6

1_ قوم عاد ، در دنيا به لعنت خدا گرفتار شدند و در آخرت نيز از رحمت او محروم خواهند بود .

و أُتبعوا فى ه_ذه الدنيا لعنة و يوم القي_مة

5_ قوم عاد ، بر اثر كفر و نافرمانى خدا و پيامبران ، سزاوار هلاكت و دورى از رحمت الهى شدند .

ألا بُعدًا لعاد قوم هود

{بُعداً} (هلاك گشتن يا دور شدن) مفعول مطلق براى فعل محذوف (ليبعد) است: ألا ليبعد قوم عاد بعداً. و از آن جا كه قوم عاد به هلاكت رسيدند و از رحمت او محروم شدند مى توان گفت، مرادْ عذاب در آخرت و دورى از رحمت او در آن سراست و نيز محتمل است {ألا بُعدًا ...} _ چنان چه زمخشرى گفته _ بيانگر استحقاق دورى و هلاكت باشد; يعنى، [قوم عاد هلاك گشتند و از رحمت او محروم شدند ]بدانيد آنان مستحق آن كيفر و سزاور چنين عقوبتى بودند.

6_ از قوم عاد ، تنها معاصران هود از رحمت الهى محروم شده و به عذاب گرفتار شدند . *

ألا بُعدًا لعاد قوم هود

{قوم هود} عطف بيان براى {عاد} است. با توجه به اينكه قوم عاد پيش از حضرت هود بوده اند و پس از او نيز وجود داشتند ، مى توان گفت: هدف از تبيين و توضيح {عاد} به {قوم هود} بيان معنايى است كه در برداشت فوق آمده

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 25 - 7،8،9

7_ كسانى كه به پيمان هاى الهى پايبند نباشند ، به لعنت خدا و دورى از رحمت او گرفتار خواهند شد .

والذين ينقضون عهد الله . .. أُول_ئك لهم اللعنة

8_ آنان كه به برقرارى پيوندهايى كه خداوند به برقرار ساختن آنها فرمان داده ، ملتزم نباشند ، به لعنت و دورى از رحمت گرفتار خواهند شد .

والذين . .. يقطعون ما أمر الله به أن يوصل ... أُول_ئك لهم اللعنة

9_ فسادگران در زمين به لعنت خداوند و دورى از رحمت او گرفتار خواهند شد .

و ال_ذين . .. يف_سدون فى الأرض أُول_ئك لهم اللعنة

محرومان از رحمت اخروى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 5

5- مشركان و دنياگرايان ، از منظر لطف و رحمت الهى ، در قيامت ، ساقط اند .

و عرضوا على ربّك صفًّا

در صورتى كه نايب فاعل {عرضوا} مشركان و دنياگرايان باشند _ كه در آيات قبل، ياد آنان به ميان آمد _ مجهول آمدن فعل و نيز به كار رفتن {ربّك} _ كه خطاب پيامبر(ص) است _ به جاى {ربّهم} دال بر تحقير ايشان است.

محرومان از رحمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 33

33 - برده دارانِ وادار كننده كنيزان خويش به فحشا و فساد جنسى ، محروم از آمرزش و رحمت خدا هستند .

و من يكرههنّ فإنّ اللّه من بعد إكرههنّ غفور رحيم

در آيه ياد شده متعلق {غفور} و {رحيم}

ذكر نشده است. با توجه به اين كه بعيد است خداوند به برده داران، به خاطر گناه اكراهشان و نيز مورد هشدار قرار گرفتن آنان وعده غفران و رحمت بدهد، به نظر مى رسد مقصود كنيزانى خواهد بود كه مجبور به فحشا شده اند. بر اين اساس اختصاص يافتن اين وعده به كنيزان، حاكى از محروميت برده داران از اين موهبت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 4

4 - كافرانِ به آيات خدا و معاد ، حظّى از رحمت خداوند ، نخواهند داشت .

و الذين كفروا بأي_ت اللّه و لقائه أول_ئك يئسوا من رحمتى

{يئسوا من رحمتى} مى تواند جمله خبرى باشد و مى تواند كنايه از قضاى الهى مبنى بر مشمول رحمت قرار نگرفتن افراد ياد شده باشد. برداشت بالا بنابر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 52 - 7،10

7 - ستمگران ، گروهى مطرود و محروم از رحمت خداوند در قيامت

و لهم اللعنة

10 - پذيرفته نشدن عذر ستمگران ، دورى آنان از رحمت خداوند و جاى گرفتن در سرايى بد ، مظهر نصرت الهى به پيامبران و مؤمنان در قيامت

إنّا لننصر رسلنا و الذين ءامنوا . .. يوم يقوم الأشه_د . يوم لاينفع الظ_لمين معذر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، بيانگر چگونگى نصرت الهى در قيامت از رسولان و مؤمنان است كه در آيه پيش (يوم يقوم الأشه_د) به آن اشاره شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42

- 35 - 6

6 - كافران معاند و لجوج ، محروم از عفو و رحمت الهى

و يعف عن كثير . و يعلم الذين يج_دلون فى ءاي_تنا ما لهم من محيص

اين كه پس از مسأله عفو گناهان، اين نكته مطرح شده كه كافران معاند راه فرارى از عذاب ندارند; مى تواند اشاره به اين نكته داشته باشد كه آنان مورد عفو و مغفرت الهى قرار نمى گيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 31 - 6

6 - ظالمان ، از رحمت الهى محروم اند .

و الظ_لمين أعدّ لهم عذابًا أليمًا

برداشت ياد شده، به قرينه مقابله {الظالمين. ..} با {يدخل من يشاء فى رحمته} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 4 - 6

6 - كم فروشان ، از رحمت خداوند دور و محروم اند .

أُول_ئك

اسم اشاره {اُول_ئك}، براى مشاراليه بعيد به كار مى رود كه در آيه شريفه، گوياى دورى كم فروشان از خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 15 - 5

5 - تكذيب كنندگان قيامت و منكران قرآن ، از ملاقات خداوند و ديدار رحمت او در قيامت محروم اند .

إنّهم عن ربّهم يومئذ لمحجوبون

محجوب بودن از خداوند، نمى تواند به معناى نديدن با چشم باشد; زيرا اين امر به كافران اختصاص ندارد. بنابراين مراد، رانده شدن از درگاه الهى و محروميت از ديدار جلوه هاى خداوند (از قبيل رحمت و ثواب الهى و يا نظاير آن) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- انعام - 6 - 145 - 22

22 _ ستمگران و متجاوزان، محروم از رحمت و مغفرت الهى

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فإن ربك غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 12

12 _ جامعه مجرم خود را از شمول رحمت خداوند محروم و سزاوار عذاب او مى گرداند.

و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

{بأس} در لغت به معناى شدت است و در اين آيه كنايه از عذاب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 3

3 _ گمراهان، در قيامت از رحمت خدا محروم خواهند بود.

فاتبعوه و اتقوا لعلكم ترحمون. أن تقولوا إنما أنزل الكتب على طائفتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 6

6 _ ظالمان از رحمت خداوند دور هستند .

أن لعنة اللّه على الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 31 - 3

3 - كافران ، محروم از رحمت خداوند و رستگارى در قيامت

فيدخلهم ربّهم فى رحمته . .. وأمّا الذين كفروا أفلم تكن ءاي_تى تتلى عليكم

از تقابل وضع كافران با مؤمنان در اين آيه و آيه پيشين، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 34 - 1

1 - منكران معاد ، محروم از رحمت حق و وانهاده به خويش در اوج گرفتارى هاى قيامت

و قيل اليوم ننسيكم

نسيان در آيه شريفه، كنايه از روى گردانى خداوند از كافران و وانهادن آنان

به حال خودشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 11 - 3

3 - كافران دوزخى ، مورد نفرين خدا و محروم از رحمت و لطف او هستند .

فسحقًا لأصح_ب السعير

{سحق} به معناى {بُعد} است و در اين آيه، به جاى لعن و نفرين به كار رفته است و مراد از آن، دورى از رحمت و لطف الهى مى باشد.

محرومان از رحمت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 10،11

10- ظالمان نه تنها از رحمت و شفاى قرآن بهره اى نمى گيرند ; بلكه تنها ، مايه خسران و زيان آنان مى شود .

و لايزيد الظ_لمين إلاّ خسارًا

11- كافران حق ناپذير ، ظالمند و از موهبت رحمت و شفابخشى قرآن ، تنها خسارت و زيان به ارمغان مى برند .

شفاء و رحمة للمؤمنين و لايزيد الظ_لمين إلاّ خسارًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {ظالمين} _ به قرينه مقابله با {مؤمنين} _ كافران باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 20 - 7

7 - سست باوران در حقانيت وحى و معارف دينى ، محروم از هدايت و رحمت قرآن

و هدًى و رحمة لقوم يوقنون

در صورتى كه {قوم يوقنون} نظر به كسانى داشته باشد كه داراى يقين بالفعل هستند; از مفهوم آيه شريفه مطلب ياد شده استفاده مى شود.

محرومان از رستگارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 12

12 _ ستمگران، از سعادت و رستگارى محروم

هستند.

إنه لايفلح الظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 13

13 _ محروميت منافقان ، از خير و فلاح واقعى

رضوا بأن يكونوا . .. لكن الرسول ... جهدوا ... و أولئك لهم الخيرت و أولئك هم المف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 69 - 3

3 _ بدعت گذاران در دين ، محروم از رستگارى اند .

الذين يفترون على اللّه الكذب لا يفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77 - 5

5 _ ساحران ، محروم از رستگارى اند .

لا يفلح السحرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 27

27_ ستمگران ، هرگز رستگار و موفق نخواهند شد .

إنه لايفلح الظ_لمون

ضمير در {إنه} ضمير شأن است و دلالت بر تأكيد مفاد جمله دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 116 - 6

6- افترا زنندگان به خدا ، مردمى محروم از رستگارى اند .

إن الذين يفترون على الله الكذب لايفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 117 - 4

4- ابتلاى بدعت گذاران به عذاب دردناك ، پس از بهرهورى اندك از دنيا ، گواه عدم رستگارى آنان است .

إن الذين يفترون على الله الكذب لايفلحون . مت_ع قليل و لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 8،14

8- مشركان ، هرگز رستگار نخواهند شد .

و

لن تفلحوا إذًا أبدًا

14- مرتّدان ، براى هميشه ، از رستگارى محروم اند .

أو يعيدوكم فى ملّتهم و لن تفلحوا إذًا أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 117 - 12

12 - كافران و منكران وحدانيت خدا ، محروم از فلاح و رستگارى

إنّه لايفلح الك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 37 - 9

9 - ظالمان و بيدادگران ، از فلاح و رستگارى بى بهره اند .

إنّه لايفلح الظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 31 - 3

3 - كافران ، محروم از رحمت خداوند و رستگارى در قيامت

فيدخلهم ربّهم فى رحمته . .. وأمّا الذين كفروا أفلم تكن ءاي_تى تتلى عليكم

از تقابل وضع كافران با مؤمنان در اين آيه و آيه پيشين، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 16 - 2

2 - مردم با گزينش دنيا به جاى آخرت ، خود را از تزكيه ، ياد خدا و اداى نماز دور نگه داشته ، از رستگارى محروم مى سازند .

قد أفلح . .. بل تؤثرون الحيوة الدنيا

محرومان از رضايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 9

9 _ منافقان و توانمندان متخلف از جهاد ، فاسق و محروم از رضايت خدايند .

يحلفون . .. لا يرضى عن القوم الفسقين

محرومان از سعادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6

- 21 - 12

12 _ ستمگران، از سعادت و رستگارى محروم هستند.

إنه لايفلح الظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 95 - 3

3 _ اقوام پيامبران گذشته ، با تكذيب آيات و نشانه هاى الهى ، سرمايه سعادت خويش را از كف دادند .

و لاتكونن من الذين كذبوا بأيت اللّه فتكون من الخسرين

محرومان از سعادت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 89 - 5

5 - محروميت شرك پيشگان و منكران يگانگى خدا از سعادت اخروى

إلاّ من أتى اللّه بقلب سليم

محرومان از شخصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 19 - 4

4 - متجاوزان به حقوق ديگران ، گرچه از نعمت و كرم خداوند برخوردار شوند ، از عزّت و شرافت مندى در نزد او محروم خواهند بود .

نعّمه فيقول ربّى أكرمن . .. كلاّ ... و تأكلون التراث أكلاً لمّا

محرومان از شفاعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 18

18 _ كسانى كه با اعمال نارواى خود، خويشتن را تباه و محروم از خير نموده اند، هيچ دوست و ياور و شفيعى در بين مخلوقات نخواهند داشت.

أن تبسل نفس بما كسبت ليس لها من دون الله ولى و لا شفيع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 111 - 11

11 - ستم گران ( در قيامت ) از اذن خداوند براى شفاعت شدن و شفاعت كردن ، محروم خواهند بود .

يومئذ

لاتنفع الشف_عة . .. و قد خاب من حمل ظلمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 8

8- مشركان ، از شفاعت شافعان محروم اند .

لايشفعون إلاّلمن ارتضى

تأكيد خداوند به اين كه شفاعت ملائكه تنها به رضايت ما است،حكايت از آن دارد كه مشركان از كسانى خواهند بود كه خداوند به شفاعت در باره آنان رضايت نخواهد داد گفتنى است كه اين آيات در باره رد اعتقاد مشركان و محكوميت آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 9،11،13،14

9 - محروميت ستمكاران در قيامت ، از يارى دوست و نزديكان دلسوز و شفاعت شفيعان

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع

{حميم} در لغت به معناى دوست (العين) و به {القريب المشفق} (نزديك دلسوز) معنا شده است (مفردات راغب).

11 - محروميت ستمگران به هنگام دشوارى مرگ از هرگونه يارى دوست و نزديكان دلسوز خود و شفاعت شفيعان

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع

13 - كفر و شرك ، ظلم است و كافران و مشركان ، از هرگونه يارى دوست و نزديكان دلسوز خود و شفاعت شفيعان محروم اند .

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اين آيات، در سلسله آياتى قرار دارد كه درباره كافران و مشركان سخن مى گويد و مقصود از {ظالمين} آنان مى باشند.

14 - { عن موسى بن جعفر ( ع ) . . . ما من مؤمن يرتكب ذنباً إلاّ ساء ذلك و ندم عليه . . . فإن لم يندم

على ذنب يرتكبه فليس بمؤمن و لم تجب له الشفاعة و كان ظالماً و اللّه تعالى يقول : { ما للظالمين من حميم و لا شفيع يطاع } ;

از امام كاظم(ع) روايت شده است: . ..هيچ مؤمنى نيست كه پس از ارتكاب گناه ناراحت و پشيمان نشود... و اگر بر گناه خود پشيمان نشود، مؤمن نيست و شفاعت براى او نخواهد بود و او ظالم است. خداوند تعالى مى فرمايد: ماللظالمين من حميم و لاشفيع يطاع }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 46 - 4

4 - نبودن كمترين ياور و شفيع ، براى كافران در قيامت

و لا هم ينصرون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه {يوم لايغنى. ..} نظر به قيامت داشته باشد. در اين صورت تعبير {و لا هم ينصرون} حكايت از نفى شفيع مى كند.

محرومان از شفاعت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 27 - 7

7 _ جهان آخرت ، سراى تنهايى و محروميت از هر گونه شفاعت براى زشت كرداران

و الذين كسبوا السيئات . .. ما لهم من اللّه من عاصم

محرومان از شفاعت در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 48 - 2

2 - جرم پيشگان ، محروم از شفاعت در قيامت

عن المجرمين . .. فما تنفعهم شفاعة الش_فعين

محرومان از صبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 5

5 - كافران ، از حالت شكيبايى ، مهرورزى و عطوفت ،

محروم بوده و از توصيه يكديگر به آن خصلت ها خاموش اند .

الذين ءامنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة

اين آيه تعريض به كافرانى دارد كه در آيات آغاز و پايان سوره، از آنان سخن به ميان آمده است.

محرومان از عزت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 6

6 _ مشركان ، مردمى ذليل ، حقير و بى بهره از عزتند .

و لا يحزنك قولهم إن العزة للّه جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 19 - 4

4 - متجاوزان به حقوق ديگران ، گرچه از نعمت و كرم خداوند برخوردار شوند ، از عزّت و شرافت مندى در نزد او محروم خواهند بود .

نعّمه فيقول ربّى أكرمن . .. كلاّ ... و تأكلون التراث أكلاً لمّا

محرومان از عفو خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 35 - 6

6 - كافران معاند و لجوج ، محروم از عفو و رحمت الهى

و يعف عن كثير . و يعلم الذين يج_دلون فى ءاي_تنا ما لهم من محيص

اين كه پس از مسأله عفو گناهان، اين نكته مطرح شده كه كافران معاند راه فرارى از عذاب ندارند; مى تواند اشاره به اين نكته داشته باشد كه آنان مورد عفو و مغفرت الهى قرار نمى گيرند.

محرومان از علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 4

4 _ محروميت تكذيب كنندگان آيات الهى از راههاى تحصيل معرفت و شناخت

و الذين كذبوا بأيتنا صم و

بكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 63 - 10

10 - اختلافات و ناهمگونى ها ، شاخص جوامع محروم از حكمت و آگاهى

قال قد جئتكم بالحكمة و لأُبيّن لكم بعض الذى تختلفون فيه

حضرت عيسى(ع) مى فرمايد: من با حكمت آمدم و به دنبال آن در جهت رفع اختلافات شما قدم برمى دارم. اين گفتار نشان مى دهد كه جامعه اختلاف زده يهوديان آن روز فاقد حكمت بوده اند.

محرومان از عنايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 35 - 4

4- ابليس ، مغضوب خداوند و محروم از توفيق و فيض او

و إن عليك اللعنة إلى يوم الدين

{لعن} در لغت به معناى طرد شخص از روى غضب است و لعن خداوند; يعنى، عقوبت اخروى و قطع توفيق و فيض دنيوى است (مفردات راغب).

محرومان از عنايتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 127 - 3

3 - اسراف كنندگان و روى گردانان از ايمان به آيات الهى ، از عنايت و توجه خداوند در قيامت محروم خواهند بود .

و كذلك اليوم تنسى . و كذلك نجزى من أسرف و لم يؤمن ب_َاي_ت ربّه

محرومان از غزوه خيبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 11

11 - اخبار خداوند ، از محروميت حتمى غايبان در حديبيه از شركت در جنگ خيبر

ذرونا نتّبعكم . .. قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

{لن تتّبعونا} ممكن است در مقام انشا نباشد; بلكه اخبار باشد.

محرومان

از فضل خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 32

32 _ بيماردلان سست ايمان و پذيراى ولايت و دوستى كافران ، محروم از فضل خاص خداوند

من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتى اللّه يقوم . .. ذلك فضل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 107 - 10

10 _ خداوند ، مشركان را از فضل خود بهره مند نخواهد كرد .

فلا راد لفضله يصيب به من يشاء من عباده

با توجه به اينكه مشركان، از يكتا پرستى و عبادت خداوند سرباز مى زدند، ذكر {من عباده} مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 14 - 5،6

5 - دست اندركاران اصلى توطئه { افك } عليه پيامبر ( ص ) و خاندان آن حضرت ، از فضل و رحمت خداوند محروم شدند .

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته . .. لمسّكم فى ما أفضتم فيه عذاب عظيم

خداوند در آيه 11، به شايعه سازان اصلى وعده عذاب بزرگ (و الذى تولّى كبره منهم له عذاب عظيم) مى دهد. واژه {افاضه} نيز به معناى سخن گفتن بسيار در باره موضوعى و انتشار آن است و اين، كار توده مردم بود نه منافقان كه سازنده اصلى تهمت و شايعه بودند. بنابراين فضل و رحمت خدا، شامل كسانى است كه كارگزار اصلى تهمت نبودند; بلكه بر اثر جهل و غفلت سخنى در اين زمينه به ميان آوردند در آيه بعد نيز خداوند، جهل و ناآگاهى آنان را يادآور شده،

مى فرمايد: {و تقولون بأفواهكم ما ليس لكم به علم}.

6 - ترويج كنندگان شايعات و تهمت پردازى هاى ناروا _ جدا از فضل و رحمت خداوند _ مستحق عذاب الهى اند .

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته . .. لمسّكم فى ما أفضتم فيه عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 18

18 - جامعه هاى آلوده به فحشا و منكرات ، از فضل و رحمت خدا محروم اند .

لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته ما زكى منكم من أحد أب

محرومان از فهم آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 146 - 5،7،10

5 _ خداوند دارندگان روحيه ناباورى به آيات الهى را از درك آيات و معارف خويش محروم مى سازد .

سأصرف عن ءايتى الذين يتكبرون . .. و إن يروا كل ءاية لا يؤمنوا بها

جمله {إن يروا . .. } عطف بر {يتكبرون ... } و صله ديگرى براى {الذين} است. يعنى: {سأصرف عن ءايتى الذين إن يروا ... }. بنابراين {إن يروا} اشاره به گروهى ديگر دارد كه خداوند آنان را از درك آيات و معارف بازمى دارد.

7 _ خداوند بى اعتنايان به راه رشد و هدايت را از درك معارف دين و آيات خويش محروم مى سازد .

سأصرف عن ءايتى الذين . .. و إن يروا سبيل الرشد لا يتخذوه سبيلا

جمله {و إن يروا سبيل الرشد} عطف بر {يتكبرون} و در حقيقت صله ديگرى براى {الذين} است ; يعنى: {سأصرف عن ءايتى الذين إن يروا

سبيل الرشد . .. .} بنابراين جمله {و إن يروا سبيل الرشد} اشاره به گروه سومى دارد كه خداوند آنان را از درك معارف دين بازمى دارد.

10 _ خداوند انسانهايى را كه با برخورد به راه ضلالت آن را روش زندگانى خويش قرار مى دهند ، از درك معارف و آيات خويش محروم مى سازد .

سأصرف عن ءايتى الذين . .. و إن يروا سبيل الغى يتخذوه سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 8،11،12

8 _ بسيارى از انسان ها و جنيان ، على رغم برخوردارى از چشمهايى بينا و گوشهايى شنوا ، خويشتن را از ديدن و شنيدن آيات الهى محروم مى سازند .

و لهم أعين لايبصرون بها و لهم ءاذان لايسمعون بها

11 _ جهنم فرجام انسان ها و جنيانى است كه خود را از درك معارف و حقايق دين محروم ساخته اند .

و لقد ذرأنا لجهنم . .. لهم قلوب لايفقهون بها

12 _ تكذيب كنندگان آيات الهى ، در محروم بودن از درك معارف الهى مانند چارپايانند .

أولئك كالأنعم

همسانى گمراهان تكذيب كننده آيات با چهارپايان و به اصطلاح {وجه شبه}، به دليل جمله {لايفقهون بها و . .. } (محروميت از درك معارف الهى) است.

محرومان از فهم دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 5

5 - منافقان ، سزاوار محروم شدن از توانايى شناخت معارف الهى هستند .

و لو شاء اللّه لذهب بسمعهم و أبصرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 171 - 6

6

- كفرپيشگان بر اثر ترك پرسش و جستجو از حقايق و معارف دين ، از درك آنها ناتوان و محرومند .

بكم . .. فهم لايعقلون

تفريع جمله {فهم لايعقلون} بر لال بودن كفرپيشگان مى تواند اشاره به اين باشد كه: از ابزار شناخت حقيقت، جستجوى آن با پرسش و تحقيق است و كفرپيشگان از اين ابزار محرومند; يعنى، در پى يافتن حقيقت نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 146 - 7،10

7 _ خداوند بى اعتنايان به راه رشد و هدايت را از درك معارف دين و آيات خويش محروم مى سازد .

سأصرف عن ءايتى الذين . .. و إن يروا سبيل الرشد لا يتخذوه سبيلا

جمله {و إن يروا سبيل الرشد} عطف بر {يتكبرون} و در حقيقت صله ديگرى براى {الذين} است ; يعنى: {سأصرف عن ءايتى الذين إن يروا سبيل الرشد . .. .} بنابراين جمله {و إن يروا سبيل الرشد} اشاره به گروه سومى دارد كه خداوند آنان را از درك معارف دين بازمى دارد.

10 _ خداوند انسانهايى را كه با برخورد به راه ضلالت آن را روش زندگانى خويش قرار مى دهند ، از درك معارف و آيات خويش محروم مى سازد .

سأصرف عن ءايتى الذين . .. و إن يروا سبيل الغى يتخذوه سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 17 - 19

19_ گروهى از انسان ها حتى اندكى از حقايق و معارف الهى را درنمى يابند و از آن بهره مند نمى شوند .

أنزل من السماء ماء فسالت أودية بقدرها . .. كذلك يضرب الله

الحق و الب_طل

نكره آوردن {أودية} (دره هايى) نه {دره ها} مى رساند كه باران بر همه دره ها و رودها نمى بارد و آب در آن جارى نمى شود و اين معنا در جانب ممثل گوياى آن است كه معارف الهى بر همه قلبها فرو نمى ريزد و تنها قلبهايى _ نه همه قلبها _ لياقت دريافت آن را دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 8 - 2

2 - كافران و مشركان لجوج و حق ناپذير ، محروم از فهم صحيح حقايق الهى

إنّا جعلنا فى أعن_قهم أغل_لاً. .. فهم مقمحون

از تشبيه كافران لجوج و حق ناپذير به انسان هايى كه چون اسيران، غل و زنجير بر گردن دارند و سرهايشان بالا مانده و از ديدن اطراف خويش محروم اند، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

محرومان از فهم قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 127 - 10

10 _ محروميت منافقان از درك و فهم صحيح ، عامل اعراض آنان از قرآن

و إذا ما أنزلت سورة . .. ثم انصرفوا ... بأنهم قوم لا يفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 45 - 5

5- كافران به آخرت ، از درك پيام هاى وحى محرومند .

و إذا قرأت القرءان جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجابًا مستورًا

احتمال دارد مراد از جعل حجاب بين پيامبر(ص) و كافران، اين باشد كه آنان در نتيجه ايمان نياوردن به آخرت از درك و فهم آيات قرآن محروم شدند.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 1

1- كسانى كه از موضع حق ناپذيرى ، به آخرت ايمان نمى آورند ، خداوند بر قلبهايشان پوششى قرار مى دهد كه قادر به فهم قرآن نباشند .

الذين لايؤمنون بالأخرة . .. و جعلنا على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 200 - 3

3 - قلب مجرمان ، محروم از درك حقايق قرآن

كذلك سلكن_ه فى قلوب المجرمين

محرومان از قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 4

4 - كج انديشانِ از حق بازداشته شده ، از هيچ مثل و بيان روشنِ قرآن ، بهره اى نمى برند .

كذلك كانوا يؤفكون . .. و لقد ضربنا للناس فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل

محرومان از قرب خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 62 - 2

2 - محروميت مشركان ، از افتخار قرب به خداوند در قيامت

و يوم يناديهم

{ندا} در جايى است كه شخص را از دور بخوانند. بنابراين تعبير {يناديهم} به جاى {يدعوهم}، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 65 - 2

2 - محروميت مشركان از افتخار نزديكى به خداوند در قيامت

و يوم يناديهم

برداشت ياد شده از آن جا است كه {ندا} (مصدر {ينادى}) در جايى به كار مى رود كه كسى را با صداى بلند بخوانند. اين در صورتى است كه شخص ندا شونده نسبت به ندا كننده،

در فاصله دورى قرار داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 74 - 2

2 - حقارت مشركان و محروم بودن آنان از افتخار قرب به خدا در قيامت

و يوم يناديهم

برداشت ياد شده با توجه به تعبير {ينادى} به دست مى آيد; زيرا {ندا} در جايى است كه شخص را از دور بخوانند. بنابراين انتخاب اين تعبير به جاى تعبير {يدعوا}، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

محرومان از گفتگو با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 6

6 - دوزخيان ، محروم از گفتوگوى مستقيم با خداوند *

و نادوا ي_ملك ليقض علينا

از اين كه جهنميان براى رفع عذاب از خود، نگهبانان جهنم را واسطه قرار مى دهند، مطلب بالا قابل برداشت است.

محرومان از لذايذ اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 13 - 3

3 - مرفهان تكذيب گر و دين ستيز ، از هرگونه آسايش و راحتى يا لذت و كام جويى در قيامت ، محروم خواهند بود .

و ذرنى و المكذّبين أُولى النعمة . .. و طعامًا ذا غصّة و عذابًا أليمًا

تأكيد خداوند بر گلوگير و دردآور بودن كيفر صاحبان ثروت و رفاه، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

محرومان از لذت زندگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 13 - 3

3 - اهل دوزخ ، هرگز لذت زندگى را نخواهند چشيد .

و لايحيى

مراد از نفى حيات _ به قرينه {لايموت} _ نفى حيات مطلوب است.

محرومان از لطف اخروى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 5

5- مشركان و دنياگرايان ، از منظر لطف و رحمت الهى ، در قيامت ، ساقط اند .

و عرضوا على ربّك صفًّا

در صورتى كه نايب فاعل {عرضوا} مشركان و دنياگرايان باشند _ كه در آيات قبل، ياد آنان به ميان آمد _ مجهول آمدن فعل و نيز به كار رفتن {ربّك} _ كه خطاب پيامبر(ص) است _ به جاى {ربّهم} دال بر تحقير ايشان است.

محرومان از لطف خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 5 - 10

10 - جوامع اسرافگر ، مستحق محروميت از بركات و الطاف الهى

أن كنتم قومًا مسرفين

آيه شريفه، نشانگر آن است كه مسرفان، استحقاق محروميت از نزول وحى را دارند; ولى لطف بى كران الهى موجب شده است كه وحى ادامه يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 13

13 - خداوند در قيامت لطف خويش را از كتمان كنندگان احكام و معارف دين دريغ كرده و با آنان سخن نخواهد گفت .

إن الذين يكتمون ما أنزل اللّه . .. لايكلمهم اللّه يوم القيمة

جمله {ولايكلمهم اللّه} كنايه از خشم خدا و دريغ كردن لطف و رحمت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 13

13 _ منافقان ، محروم از عنايت و توجه خدا به خاطر نسيان و غفلت آنان از او

المنفقون و المنفقت . .. نسوا اللّه فنسيهم

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 40 - 6

6- كافران دوزخى ، از هر گونه لطف و رحمت خداوند محروم اند .

و لا هم ينظرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ينظرون} فعل مضارع مجهول از ثلاثى مجرد و از ماده {نظرة} باشد كه به معناى رحمت است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 42 - 5

5 - طرد شدن از لطف و رحمت حق ، فرجام شوم فرعونيان و پيشوايان كفر در روز رستاخيز

و جعلن_هم أئمة يدعون إلى النار . .. و يوم القي_مة هم من المقبوحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 16

16 - انسان هاى مغرور و سرمست ، محروم از لطف و محبت خداوند

إنّ اللّه لايحبّ الفرحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 27

27 - فسادگران ، از لطف و محبت خداوند محروم اند .

و لاتبغ الفساد فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 34 - 2،3

2 - كافران ، محروم از كمترين لطف و عنايت خداوند در قيامت

و قيل اليوم ننسيكم

3 - محروميت كافران در قيامت از لطف و توجه حق ، نتيجه بى توجهى آنان به معاد است .

و قيل اليوم ننسيكم كما نسيتم لقاء يومكم ه_ذا

برداشت بالا، بر اين مبنا است كه {كما} در {كما نسيتم} براى تعليل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 56

- 8

8 - كافران و روى گردانان از عبادت خداوند ، دور ماندگان از هدف آفرينش و عنايت حق *

و ما خلقت . .. إلاّ ليعبدون

از اين كه هدف الهى از آفرينش انسان، پرستشگرى حق دانسته شده، استفاده مى شود كه كافران از هدف عالى خلقت _ كه مورد نظر حق بوده _ دور مانده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 3 - 3

3 - مدعيان بى عمل ، مبغوض خداوند و بى بهره از لطف و مهر او

كبر مقتًا عند اللّه أن تقولوا ما لاتفعلون

{بغض} نقطه مقابل {حبّ} است. به همين جهت در آيه بعد، نسبت به مؤمنانى كه به گفته هاى خود پايبند مى باشند، فعل {يحبّ} به كار رفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 11 - 3

3 - كافران دوزخى ، مورد نفرين خدا و محروم از رحمت و لطف او هستند .

فسحقًا لأصح_ب السعير

{سحق} به معناى {بُعد} است و در اين آيه، به جاى لعن و نفرين به كار رفته است و مراد از آن، دورى از رحمت و لطف الهى مى باشد.

محرومان از لقاءالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 15 - 5

5 - تكذيب كنندگان قيامت و منكران قرآن ، از ملاقات خداوند و ديدار رحمت او در قيامت محروم اند .

إنّهم عن ربّهم يومئذ لمحجوبون

محجوب بودن از خداوند، نمى تواند به معناى نديدن با چشم باشد; زيرا اين امر به كافران اختصاص ندارد. بنابراين مراد، رانده شدن از درگاه الهى

و محروميت از ديدار جلوه هاى خداوند (از قبيل رحمت و ثواب الهى و يا نظاير آن) است.

محرومان از محبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 55 - 6

6 _ گردنكشان و متجاوزان ، از محبت خدا محرومند .

إنه لايحب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 45 - 6

6 - كافران ، از مهر و محبت خداوند ، محروم اند .

إنّه لايحبّ الك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 7

7 - خودْبزرگ بينانِ فخرفروش ، از محبت و لطف الهى محروم اند .

إنّ اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

{مختال} به معناى تكبر است (قاموس المحيط).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 40 - 10،11

10 - ظالمان و متجاوزان ، محروم از محبت الهى

إنّه لايحبّ الظ_لمين

11 - مجريان احكام الهى ، در صورت زياده روى از حد عدالت و مقابله به مثل ، خود ستمگر و محروم از محبت خدا خواهند بود .

جزؤا سيّئة سيّئة مثلها . .. إنّه لايحبّ الظ_لمين

ممكن است {إنّه لايحبّ الظالمين} ناظر به قانون مقابله به مثل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 7،8

7 - تجاوزگران ، از محبت خداوند محرومند .

إن اللّه لايحب المعتدين

8 - مجاهدان ، در صورتى كه از حدود الهى در جنگ تجاوز كنند و يا حقوق دشمنان را رعايت ننمايند ، از محبت خداوند محروم خواهند شد .

إن اللّه لايحب

المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 16

16 _ خداوند اسرافكاران را از محبت خويش محروم ساخته است.

إنه لايحب المسرفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 23 - 5،6،7

5- مستكبران ، از محبت خداوند محرومند .

إنه لايحبّ المستكبرين

6- منكران عالم آخرت ، محروم از محبت خداوند

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون . .. إنه لايحبّ المستكبرين

7- منكران حق ، از محبت خداوند محرومند .

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون . .. إنه لايحبّ المستكبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 - 6

6 - خيانت كاران ناسپاس ، محروم از حمايت و محبت خداونداند .

إنّ اللّه لايحبّ كلّ خوّان كفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 16

16 - انسان هاى مغرور و سرمست ، محروم از لطف و محبت خداوند

إنّ اللّه لايحبّ الفرحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 27

27 - فسادگران ، از لطف و محبت خداوند محروم اند .

و لاتبغ الفساد فى الأرض

محرومان از مهربانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 5

5 - كافران ، از حالت شكيبايى ، مهرورزى و عطوفت ، محروم بوده و از توصيه يكديگر به آن خصلت ها خاموش اند .

الذين ءامنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة

اين آيه تعريض به كافرانى دارد كه در آيات آغاز

و پايان سوره، از آنان سخن به ميان آمده است.

محرومان از نصرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 71 - 9

9 - مشركان ، از دستگيرى و نصرت خدا محروم اند .

و ما للظ_لمين من نصير

محرومان از نصرت هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 66 - 1

1 - واپس گرايى رفاهمندان كافر و تأثير ناپذيرى در برابر آيات الهى ، عامل محروميت آنان از نصرت خداوند

لاتجئروا اليوم . .. قد كانت ءاي_تى ... على أعق_بكم تنكصون

آيه فوق، خطاب به مرفهان گرفتار عذاب و تعليل براى ردّ استغاثه آنها است. فعل هاى {تتلى} و {تنكصون} به دليل همراه شدن با {كانت} و {كنتم}، ماضى استمرارى است. {نكوص} (مصدر {تنكصون}) به معناى بازگشت به قهقرا است. بنابراين قيد {على أعقابكم} _ كه آن نيز به معناى قهقهرا است _ براى تأكيد معناى {تنكصون} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 67 - 5

5 - ناسزا گويان به قرآن و پيامبر ( ص ) محروم از امداد هاى الهى در برابر عذاب قيامت

لاتجئروا اليوم . .. س_مرًا تهجرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 41 - 7،8

7 - پيشوايان كفر ، محروم از هرگونه نصرت و امداد الهى در روز رستاخيز

و يوم القي_مة لاينصرون

8 - بى بهره بودن فرعون و سپاهيانش ، از نصرت الهى در روز قيامت

و يوم القي_مة لاينصرون

محرومان از نعمت

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 40 - 3

3- ربوبيّت پروردگار ، مقتضى سلب نعمت از فخر فروشان و مشركان دل بسته به دنيا واعطاى نعمتى افزون تر به موحدان است ،

فعسى ربّى أن يؤتين خيرًا من جنّتك و يرسل عليها حسبانًا من السماء

محرومان از نعمت هاى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 86 - 4

4 - نقض كنندگان پيمان هاى الهى ، از سراى آخرت و نعمت هاى آن نصيبى نخواهند داشت .

إذ أخذنا ميثقكم . .. أولئك الذين اشتروا الحيوة الدنيا بالأخرة

{أولئك} اشاره به همه گروههايى است كه در آيه قبل، اعمال و رفتار ناپسندشان بيان شد; از جمله: نقض كنندگان پيمان الهى، قاتلان همكيشان و . ..

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 40،41،49

40 - كسانى كه علم سحر را براى سوء استفاده و ضرر رسانى فراگيرند ، از مواهب آخرت محروم خواهند شد .

و لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق

ضمير مفعولى در {اشتراه} به {ما يضرهم و لاينفعهم} - كه مراد آن سحرهاى زيان آور است - بر مى گردد.

41 - يهود در عين آگاهى به اينكه فراگيرى سحر موجب محروم شدن آنان از همه مواهب اخروى خواهد شد ، به آموزش آن پرداختند .

و لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق

{خلاق} به معناى بهره وافر و نصيب نيكوست. نكره بودن كلمه {خلاق} به همراه {من} زايده، دلالت بر قلت دارد و ظاهر آن است كه ضمير در {علموا} به يهوديان بر مى گردد.

49

- يهوديان ساحر ، على رغم اطمينانشان به محروم بودن از سراى آخرت ، محروميت خويش را انكار مى كردند .

لقد علموا لمن اشتريه ماله فى الأخرة من خلق

تأكيد جمله با لام قسم (لقد) و نيز لام تأكيد (لمن) گوياى اين است كه: يهوديان ساحر، حقيقتى را كه بدان علم داشتند، مورد انكار قرار مى دادند; زيرا تأكيد جمله غالباً در مواردى است كه مضمون آن مورد انكار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 20 - 13

13 - دنيامداران ، محروم از هرگونه بهره اخروى

و ما له فى الأخرة من نصيب

محرومان از نعمتهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 7

7 - مشركان و كافران ، محروم از بهشت و موهبت هاى آن

ل_كن الذين اتّقوا ربّهم لهم غرف

لام اختصاص در {لهم} بيانگر اين حقيقت است: كافران و مشركان _ كه در قطب مقابل مؤمنان قرار دارند _ از نعمت هاى بهشتى محروم اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 5

5 - مشركان از بهشت و موهبت هاى آن ، بهره اى نخواهند داشت .

و لكم فيها ما تشتهى أنفسكم و لكم فيها ما تدّعون

از تقابل اين آيات با آيات پيشين _ كه در مورد مشركان بود _ و نيز از تقديم {لكم} و تكرار آن، مطلب بالا استفاده مى شود.

محرومان از نعمتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 5 - 10

10 - جوامع اسرافگر ،

مستحق محروميت از بركات و الطاف الهى

أن كنتم قومًا مسرفين

آيه شريفه، نشانگر آن است كه مسرفان، استحقاق محروميت از نزول وحى را دارند; ولى لطف بى كران الهى موجب شده است كه وحى ادامه يابد.

محرومان از نور خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 40 - 6،7

6 - محرومان از نورالهى ، بى بهره از هر گونه نور و هدايت اند .

و من لم يجعل اللّه له نورًا فما له من نور

7 - كافران ، به دليل بى بهره بودن از نور الهى ، محروم از هر گونه هدايت اند .

و الذين كفروا أعم_لهم . .. كظلم_ت فى بحر لجّىّ ... إذا أخرج يده لم يكد يرها و من

محرومان از ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 1

1 - كسانى كه خداوند ، آنان را گمراه كند ، از هرگونه سرپرست و ياور محروم اند .

و من يضلل اللّه فما له من ولىّ من بعده

محرومان از ولايت اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 8 - 10

10 - ستم پيشگان ، محروم از هرگونه ولىّ و ياورى در قيامت

و الظ_لمون ما لهم من ولىّ و لانصير

محرومان از هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 175 - 1

1 - دين فروشان و كتمان كنندگان احكام و معارف كتاب هاى آسمانى ، ضلالت پيشه و به دور از هدايتند .

أولئك الذين اشتروا الضللة بالهدى

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 11

11 _ مشركان عصر جاهلى در گذشته نيز از آبشخور هدايت بهره مند نبودند.

قد ضلوا و ما كانوا مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 13

13 _ كسانى كه با افترا به خداوند احكام دروغين جعل مى كنند، ستمگر و محروم از هدايت خداوندند.

إن الله لا يهدى القوم الظلمين

{ال} در {القوم} عهد است و با توجه به آيات قبل مراد از {قوم} همان كسانى هستند كه با افترا به خداوند موجبات گمراهى مردم را فراهم مى سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 9

9 _ ستم پيشگان ، از هدايت الهى محرومند .

و اللّه لايهدى القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 37 - 10

10 _ كافران ، محروم از هدايت الهى

و اللّه لايهدى القوم الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 11

11 _ فاسقان ، محروم از هدايت الهى

و اللّه لايهدى القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 12

12 _ طغيان گران بى ايمان به جهان آخرت ، مردمانى سرگردان و محروم از هدايت الهى اند .

فنذر الذين لايرجون لقاءنا فى طغينهم يعمهون

{عَمَه} (به معناى تحير و سرگردانى) كنايه از محروم شدن از هدايتهاى الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 14

14_

مشركان از پيمودن راه صحيح و منطقى ( توحيد ) بازماندند .

و صدّوا عن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 104 - 1

1- كسانى كه بر كفر اصرار ورزيده و از سر لجاجت حق را نمى پذيرند ، محروم از هدايت الهى اند .

إن الذين لايؤمنون بأي_ت الله لايهديهم الله

فعل مضارع {لايؤمنون} دلالت بر استمرار دارد و با توجه به اينكه قرآن به زبان روشن و فصيح نازل گرديده است، ولى در عين حال كافران به آن ايمان نياورده اند، مى تواند لجاجت و روح حق ناپذيرى آنان را برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 17

17- برخى از مردم ، على رغم كاربرد تمامى روش هاى مناسب تبليغى ، هدايت نمى شوند ، هر چند هادى و مبلغ پيامبر باشد .

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة . .. إن ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله و هو أعلم بالمهت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 21

21 - موسى و هارون ( ع ) ، محروميت فرعون از هدايت را به وى گوشزد نموده و او را به پيروى از هدايت دعوت كردند .

والسل_م على من اتبع الهدى

جمله {السلام على. ..} خبريه است و به كار بردن عنوان {من اتبع...}، اشاره به نبود اين وصف در فرعون و براى ترغيب او به تحصيل آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 40 - 6،9

6 - محرومان از نورالهى

، بى بهره از هر گونه نور و هدايت اند .

و من لم يجعل اللّه له نورًا فما له من نور

9 - فرو رفتن كفرپيشگان در ظلالت و سردرگمى گريز ناپذير ، برخاسته از محروميت آنان از نور هدايت الهى است .

و الذين كفروا أعم_لهم . .. كظلم_ت فى بحر لجّىّ ... من فوقه سحاب ظلم_ت بعضها فوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 50 - 9

9 - هواپرستان و ظالمان ، محروم از هدايت خداوند

و من أضلّ ممّن اتّبع هويه . .. إنّ اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 7

7 - مشركان ، مردمانى هواپرست ، گمراه و محروم از هدايت خداوند

بل اتّبع الذين ظلموا أهواءهم . .. فمن يهدى من أضلّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 1

1 - معاندانِ حق گريز ، از هدايت و ارشاد پيامبر ( ص ) تأثيرناپذيرند .

فإنّك لاتسمع الموتى . .. إذا ولّوا مدبرين

{إذا ولّوا} (آنان، آنگاه كه روى برمى گردانند) قرينه است بر اين كه مراد از {الموتى} كسانى اند كه از حق گريزان اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 15 - 5

5 - تعلّق نگرفتن هدايت خدا به گروهى از انسان ها ، ناشى از روحيه حق ناپذير آنها است .

و لو شئنا لأتينا كلّ نفس هديها . .. إنّما يؤمن بأي_تنا الذين إذا ذكّروا بها خرّو

احتمال دارد كه اين آيه درصدد تبيين

آيه {و لو شئنا. ..} باشد; يعنى، فلسفه عدم شمول هدايت خداوند به همه انسان ها در اين جا بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 19

19 - مشركان ، از هدايت الهى محروم اند .

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء . .. إنّ اللّه لايهدى من هو ك_ذب كفّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 23 - 18،19

18 - گمراه شده الهى ، براى هميشه از هدايت محروم است .

و من يضلل اللّه فما له من هاد

19 - سنگدلان غافل از خدا ، محروم از هدايت اند .

فويل للق_سية قلوبهم من ذكر اللّه . .. و من يضلل اللّه فما له من هاد

مقصود از {من يضلل اللّه. ..} همان سنگدلان از خدا غافل هستند كه در آيه قبل، از آن سخن به ميان آمد (فويل للقاسية قلوبهم من ذكر اللّه...).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 12

12 - گمراه شده الهى ، براى هميشه از هدايت محروم است .

و من يضلل اللّه فما له من هاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 24

24 - فرعونيان ، مردمى اسرافگر و دروغ گو و محروم از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى من هو مسرف كذّاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 33 - 5

5 - گمراه شده الهى ، براى هميشه محروم از هدايت خواهد بود .

و من يضلل

اللّه فما له من هاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 20 - 7

7 - سست باوران در حقانيت وحى و معارف دينى ، محروم از هدايت و رحمت قرآن

و هدًى و رحمة لقوم يوقنون

در صورتى كه {قوم يوقنون} نظر به كسانى داشته باشد كه داراى يقين بالفعل هستند; از مفهوم آيه شريفه مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 7،13

7 - گمراهى هواپرستان و محروميت آنان از هدايت الهى ، به رغم برخوردارى آنان از علم و آگاهى

و أضلّه اللّه على علم

مراد از {على علم} ممكن است علم هواپرستان باشد.

13 - انسانِ رويگردان از هدايت الهى و پيام وحى ، غيرقابل هدايت بهوسيله ديگر عوامل

فمن يهديه من بعد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 13

13- ستمكاران ، محروم از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 17

17 - فاسقان ، از هدايت الهى محروم اند .

و اللّه لايهدى القوم الف_سقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 7 - 9

9 - ظالمان ، از هدايت الهى محروم اند .

و اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 5 - 8،9

8 - ظالمان ، از هدايت الهى محروم اند .

و اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

9 - قوم يهود ، گروهى

ظالم و محروم از هدايت خداوند

الذين كذّبوا ب_اي_ت اللّه و اللّه لايهدى القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 6 - 5،8

5 - منافقان ، محروم از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الف_سقين

8 - فاسقان و منحرفان از حق ، محروم از هدايت و غفران الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الف_سقين

محرومان از هدايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 2

2 _ شتاب زدگى بيماردلان سست ايمان و محروم از هدايت الهى ، در پذيرش ولايت و دوستى يهود و نصارا

فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

در برداشت فوق {يسرعون فيهم} _ به قرينه آيه قبل _ به معناى {يسارعون فى توليهم} گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 9،14

9 _ فاسقان ، محروم از هدايت خاص الهى

و اللّه لايهدى القوم الفسقين

14 _ انسان هاى گمراه و محروم از هدايت هاى ويژه الهى ، خود موجب از ميان بردن شايستگى خويش براى دستيابى به هدايت الهى .

و اللّه لايهدى القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 12

12 _ ظالمان ، محروم از هدايت الهى

و اللّه لا يهدى القوم الظلمين

محرومان از هدايت هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 37 - 9

9- محرومان از هدايت خداوند ، مردمانى بى ياورند .

فإن الله لايهدى من يضلّ و ما لهم من ن_صرين

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 107 - 7

7- كافران دنياپرست ، محروم از هدايت الهى اند .

استحبّوا الحيوة الدنيا على الأخرة و أن الله لايهدى القوم الك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 109 - 3

3- محرومان از هدايت الهى در دنيا ، زيانكاران و سرمايه باختگان واقعى در آخرتند .

و أن الله لايهدى القوم الك_فرين . .. لاجرم أنهم فى الأخرة هم الخ_سرون

محرومان از هدايتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 23

23 - اسرافگران و دروغ گويان ، از هدايت الهى محروم اند .

إنّ اللّه لايهدى من هو مسرف كذّاب

محرومان از هدايتهاى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 11

11 - حق ناپذيرى كافران ، تنها مايه محروميت آنان از رهنمود هاى بيدار كننده قرآن

بل أتين_هم بذكرهم . .. معرضون

محرومان رحمت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 45 - 6،7

6 _ منكران قيامت از زمره ستمكارانند و در قيامت از رحمت خدا محروم خواهند بود .

أن لعنة اللّه على الظالمين. الذين ... و هم بالأخرة كفرون

7 _ اعراض كنندگان از راه خدا ، بازدارندگان مردم از پيوستن به آيين الهى و آنان كه راه خدا را منحرف جلوه مى دهند ، از رحمت الهى در قيامت بدور خواهند بود .

أن لعنة اللّه على الظالمين. الذين يصدون عن سبيل اللّه و يبغونها عوجاً

محرومان قوم عاد

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 60 - 6

6_ از قوم عاد ، تنها معاصران هود از رحمت الهى محروم شده و به عذاب گرفتار شدند . *

ألا بُعدًا لعاد قوم هود

{قوم هود} عطف بيان براى {عاد} است. با توجه به اينكه قوم عاد پيش از حضرت هود بوده اند و پس از او نيز وجود داشتند ، مى توان گفت: هدف از تبيين و توضيح {عاد} به {قوم هود} بيان معنايى است كه در برداشت فوق آمده است.

مراد از محرومان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 8،9

8 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) و قوله عزّوجلّ { للسائل و المحروم } قال المحروم المحارف الذى حرّم كدّ يده فى الشراء و البيع ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ كه فرمود: {للسّائل و المحروم} روايت شده كه محروم، شخص بداقبالى است كه از تلاش خود در خريد و فروش بى بهره است [و گويا راه روزى به روى او بسته شده]}.

9 - { عن أبى جعفر و أبى عبداللّه ( ع ) إنّهما قالا : المحروم الرجل الذى ليس بعقله بأس و لم يبسط له فى الرزق و هو محارف ;

از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روايت شده كه فرمودند: محروم كسى است كه عقل او باكى ندارد; ولى روزى وى توسعه نيافته است و [تنگ روزى] و بداقبال مى باشد.

محروم

آثار محروم ساختن مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 29 - 4،5

4 - اعتراف باغداران يمنى

، به ستمكار بودن خويش بر اثر بخل ورزى و محروم ساختن بينوايان

إنّا كنّا ظ_لمين

5 - نپرداختن سهم بينوايان از امولال خود ، ظلم به خويشتن است .

إنّا كنّا ظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 31 - 3

3 - بخلورزى و محروم ساختن بينوايان از اموال خويش ، طغيان و تجاوز از حدود الهى است .

أن لايدخلنّها اليوم عليكم مسكين . .. إنّا كنّا ط_غين

انسان هاى محروم از ادراك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 6

6 _ بسيارى از انسان ها و جنيان ، على رغم داشتن قلب و ابزار درك ، خويشتن را از فهم حقايق و معارف الهى محروم مى سازند .

لهم قلوب لايفقهون بها

جمله {لهم قلوب} (آنها قلب دارند) مى رساند كه انسانها و جنيان گمراه ابزار درك دارند و جمله {لايفقهون بها} توضيح مى دهد كه آنان از ابزار شناختى كه در اختيار دارند بهره نمى گيرند.

جنيان محروم از ادراك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 6،8،11

6 _ بسيارى از انسان ها و جنيان ، على رغم داشتن قلب و ابزار درك ، خويشتن را از فهم حقايق و معارف الهى محروم مى سازند .

لهم قلوب لايفقهون بها

جمله {لهم قلوب} (آنها قلب دارند) مى رساند كه انسانها و جنيان گمراه ابزار درك دارند و جمله {لايفقهون بها} توضيح مى دهد كه آنان از ابزار شناختى كه در اختيار دارند بهره نمى گيرند.

8 _ بسيارى از انسان ها و جنيان ،

على رغم برخوردارى از چشمهايى بينا و گوشهايى شنوا ، خويشتن را از ديدن و شنيدن آيات الهى محروم مى سازند .

و لهم أعين لايبصرون بها و لهم ءاذان لايسمعون بها

11 _ جهنم فرجام انسان ها و جنيانى است كه خود را از درك معارف و حقايق دين محروم ساخته اند .

و لقد ذرأنا لجهنم . .. لهم قلوب لايفقهون بها

مراد از محروم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 25 - 6

6 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله عزّوجلّ : { للسائل و المحروم } قال : المحروم المُحارَف الذى قد حُرِمَ كَدُّ يده فى الشراء و البيع ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ {للسائل و المحروم} روايت شده است كه فرمود: {محروم} شخص بى بخت و روزى است كه از تلاش خود در خريد و فروش بى بهره است [گويا راه روزى به روى او بسته شده است]}.

محسنان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{محسنان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 10،12

10 _ مسيحيان فروتن و مؤمن به خدا ، قرآن و پيامبر ( ص ) در زمره محسنان اند .

و انهم لايستكبرون . .. و ذلك جزاء المحسنين

12 _ نجاشى و ياران او در زمره محسنان و مؤمنان به خدا ، پيامبر ( ص ) و قرآن بودند .

قالوا إنّا نصرى ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً . .. ذلك جزاء المحسنين

اين بخش از آيات (85 _ 82) بنابرآنچه بسيارى از مفسران گفته اند، درباره نجاشى پادشاه حبشه و ياران او نازل شده

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 8

8 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون(ع) از نيكوكاران هستند.

و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

مشاراليه {كذلك} هم مى تواند هدايت باشد، كه از {هدينا} استفاده مى شود، و هم مى تواند كثرت ذريه صالح باشد، كه از {وهبنا} و {من ذريته} به دست مى آيد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 56 - 10

10 _ نيايش كنندگان به درگاه خدا با حالت بيم و اميد ، از زمره محسانند .

و ادعوه خوفاً و طمعاً إن رحمت اللّه قريب من المحسنين

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه جمله {إن ال___لّه . .. } بيانگر علت {فادعوه ... } باشد يعنى توصيه ما به دعا و نيايش بدان جهت است كه شما را مشمول رحمت خويش قرار دهيم بر اين مبنا آيه دلالت مى كند كه دعا و نيايش مصداق احسان و نيايش كنندگان از زمره محسنانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 11،12

11 _ خيرخواهان براى خدا و رسول ، از محسنانند .

إذا نصحوا للّه و رسوله ما على المحسنين من سبيل

12 _ اشخاص معذور و معاف شده از جهاد ، در صورت داشتن حسن نيت و خيرخواه بودن ، از محسنان به حساب مى آيند .

ليس على الضعفاء . .. إذا نصحوا للّه و رسوله ما على المحسنين من سبيل

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 115 - 6

6_ آنان كه بر اطاعت فرمان هاى خدا صبورى كنند ، از محسنانند .

واصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 8

8_ يوسف ( ع ) از نمونه هاى بارز نيكوكاران

و كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 11

11_ يوسف ( ع ) از زمره نيكوكاران بود .

إنا نري_ك من المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 16

16_ يوسف ( ع ) از زمره محسنان بود .

و لانضيع أجر المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 7

7_ يوسف ( ع ) و بنيامين از تقواپيشگان صبور و از زمره محسنان بودند .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 69 - 6

6 - تلاش كنندگان در راه خدا ، از زمره محسنان اند .

و الذين ج_هدوا فينا. .. و إنّ اللّه لمع المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 105 - 7

7 - ابراهيم ( ع ) و فرزندش اسماعيل ، از محسنان اند .

قد صدّقت الرءيا إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 121 - 4

4

- رسالت مداران و مبلغان دينى ، از زمره محسنان و برخورداران از پاداش هاى الهى

و لقد مننّا على موسى و ه_رون . .. إنّا كذلك نجزى المحسنين

از اين كه خداوند موسى و هارون(عليهماالسلام) را از محسنان بر شمرده و براى آنان پاداش مقرر فرموده است، مى توان استفاده كرد كه هر كس چونان موسى و هارون(عليهماالسلام) در پى رسالت الهى باشد و تبليغ دين بپردازد، از محسنان شمرده شده و از پاداش هاى الهى بهره مند خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 34 - 8،9

8 - تقواپيشگان ، مصداق بارز محسنان هستند .

أُول_ئك هم المتّقون . لهم ما يشاءون ... ذلك جزاء المحسنين

برداشت ياد شده از به كار رفتن تعبير {محسنين} درباره {متقين} به دست مى آيد.

9 - پيامبران و پيروانشان ، از محسنان اند .

و الذى جاء بالصدق و صدّق به . .. ذلك جزاء المحسنين

آثار اراده محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 34 - 6

6 - برآورده شدن تمامى خواسته هاى احسان كنندگان در قيامت ، به صرف اراده كردن آنان

لهم ما يشاءون عند ربّهم ذلك جزاء المحسنين

{احسان} هم شامل نيكى به خود مى باشد _ كه در اين صورت مقصود نيك كردارى است _ و هم شامل نيكى به ديگران مى شود (لسان العرب). اين واژه در آيه شريفه، ممكن است در هر دو معنابه كار رفته باشد.

آثار ذكر فرجام محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 18 - 7

7 - توجّه

به فرجام ارجمند نيكوكاران ، بازدارنده انسان از كم فروشى و بى توجهى به حضور يافتن در نزد خداوند

ويل للمطفّفين . .. يوم يقوم الناس لربّ الع_لمين ... كلاّ إنّ كت_ب الأبرار لفى عل

آمرزش محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 20

20 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده : { شفاعتنا لأهل الكبائر من شيعتنا و اما التائبون فإن اللّه عزّ و جلّ يقول : { ما على المحسنين من سبيل } ;

شفاعت ما براى شيعيانى است كه گناهان كبيره مرتكب شده باشند اما توبه كنندگان، پس خداى عز و جل مى فرمايد: بر محسنين راهى [براى محكوميت ]نيست }.

آمرزش محسنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 16

16 _ خداوند نيكوكاران بنى اسرائيل را در صورت اطاعت از فرمان هاى الهى ، علاوه بر بخشايش گناهان ، به پاداش افزونتر نويد داد .

سنزيد المحسنين

در برداشت فوق محسنان مقابل گناهكاران قرار داده نشده، بلكه به معناى لغوى آن (نيكوكاران) گرفته شده است. بر اين مبنا آيه شريفه ناظر به تقسيم بنى اسرائيل به دو گروه گنهكار و پاكدامن نيست، بلكه آنان را به دو گروه محسنان و غير محسنان تقسيم كرده است. جمله {نغفر لكم ... } مى رساند كه خدا گناه همگان _ چه محسن و چه غير محسن _ را خواهد بخشيد، ولى به نيكوكاران پاداشى افزونتر عنايت خواهد كرد.

ابراهيم(ع) از محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 -

84 - 8،10

8 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون(ع) از نيكوكاران هستند.

و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

مشاراليه {كذلك} هم مى تواند هدايت باشد، كه از {هدينا} استفاده مى شود، و هم مى تواند كثرت ذريه صالح باشد، كه از {وهبنا} و {من ذريته} به دست مى آيد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

10 _ كثرت پيامبران و هدايت يافتگان در ذريه ابراهيم(ع)، پاداش نيكوكار بودن آن حضرت است.

و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

ارزش پاداش اخروى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 11

11- پاداش اخروى محسنان ، بسى بهتر از پاداش دنيوى آنان است .

للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة و لدار الأخرة خير

اگر چه در آيه سخنى از پاداش اخروى به ميان نيامده است، اما جمله {و لدار الأخرة خير} _ كه برترى سراى اخروى را مى رساند _ به قرينه {فى ه_ذه الدنيا حسنة} (براى محسنان در دنيا حسنه اى است) مى تواند مشعر به اين نكته باشد كه: پاداش حيات اخروى برتر است.

ارزش پاداش دنيوى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 11

11- پاداش اخروى محسنان ، بسى بهتر از پاداش دنيوى آنان است .

للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة و لدار الأخرة خير

اگر چه در آيه سخنى از پاداش اخروى به ميان نيامده است، اما جمله {و لدار الأخرة خير} _ كه برترى سراى اخروى را مى رساند _ به قرينه {فى ه_ذه الدنيا حسنة} (براى

محسنان در دنيا حسنه اى است) مى تواند مشعر به اين نكته باشد كه: پاداش حيات اخروى برتر است.

ارزشمندى جايگاه محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 18 - 6

6 - پاداش نيكوكاران ، حكم تقدير شده و تغييرناپذير خداوند و در مكان هايى ارجمند است . *

إنّ كت_ب الأبرار لفى علّيّين

مراد از {كتاب}، ممكن است {مكتوب} (از ماده {كتابت} به معناى قضاء) باشد. در اين صورت {كتاب الأبرار}; يعنى، پاداشى كه خداوند براى {ابرار} مكتوب و محتوم ساخته است.

استغفار محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 18 - 1

1 - طلب آمرزش از خداوند در سحرگاهان ، شيوه محسنان تقواپيشه

كانوا قليلاً من اليل ما يهجعون . و بالأسحار هم يستغفرون

استفاده محسنان از قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 3 - 6

6 - بهره مندى محسنان از هدايت و رحمت قرآن ، افزون از ديگران است .

هدًى . .. للمحسنين

{محسنين} به قرينه آيه بعد _ كه در آن برپايى نماز و پرداخت صدقه و ايمان به آخرت، به عنوان اوصاف محسنان ذكر شده است _ كسانى اند كه ايمان دارند. بنابراين، هدايت قرآن نسبت به آنان، مى تواند ابتدايى نبوده و بلكه افزايشى باشد.

اسحاق(ع) از محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 8

8 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون(ع) از نيكوكاران هستند.

و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

مشاراليه

{كذلك} هم مى تواند هدايت باشد، كه از {هدينا} استفاده مى شود، و هم مى تواند كثرت ذريه صالح باشد، كه از {وهبنا} و {من ذريته} به دست مى آيد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

اطاعت محسنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 16

16 _ خداوند نيكوكاران بنى اسرائيل را در صورت اطاعت از فرمان هاى الهى ، علاوه بر بخشايش گناهان ، به پاداش افزونتر نويد داد .

سنزيد المحسنين

در برداشت فوق محسنان مقابل گناهكاران قرار داده نشده، بلكه به معناى لغوى آن (نيكوكاران) گرفته شده است. بر اين مبنا آيه شريفه ناظر به تقسيم بنى اسرائيل به دو گروه گنهكار و پاكدامن نيست، بلكه آنان را به دو گروه محسنان و غير محسنان تقسيم كرده است. جمله {نغفر لكم ... } مى رساند كه خدا گناه همگان _ چه محسن و چه غير محسن _ را خواهد بخشيد، ولى به نيكوكاران پاداشى افزونتر عنايت خواهد كرد.

اعتدال محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 16

16 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : { لو ان رجلا أنفق ما فى يديه فى سبيل اللّه ما كان أحسن و لاوفّق ، أليس يقول اللّه تعالى { و لاتلقوا بأيديكم إلى تهلكة و أحسنوا إن اللّه يحب المحسنين } ؟ يعنى المقتصدين ;

اگر شخصى تمام اموال خود را در راه خدا انفاق كند كار خوبى نكرده و موفق نبوده است. آيا خداوند نفرموده: {و لاتلقوا بأيديكم إلى تهلكة

و أحسنوا إن اللّه يحب المحسنين; در راه خدا انفاق كنيد و خويشتن را با دست خويش به هلاكت نيندازيد و كار نيك انجام دهيد كه خدا محسنين را دوست دارد}؟ و مراد از {محسنين} كسانى هستند كه در زندگى، مقتصد و ميانه رو هستند}.

اقتدار محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 12

12_ اقتدار و عزت تقواپيشگان صبور و نيكوكار ، از نعمت هاى بزرگ الهى به آنان است .

قالوا ي_أيها العزيز . .. قد منّ الله علينا

مصداق مورد نظر براى نعمت الهى به يوسف(ع) عزت و اقتدار در سرزمين مصر است.

الگوى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 80 - 2

2 - نوح پيامبر ، نمونه و الگوى نيكوكاران و احسان كنندگان

سل_م على نوح فى الع_لمين . إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 110 - 2

2 - حضرت ابراهيم ( ع ) ، نمونه و الگوى نيكوكاران و احسان كنندگان

سل_م على إبرهيم . كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 121 - 2

2 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، نمونه و الگوى نيكوكاران و احسان كنندگان

سل_م على موسى و ه_رون . إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 131 - 2

2 - الياس ( ع ) ، نمونه و الگوى نيكوكاران و احسان كنندگان

سل_م على إل ياسين . إنّا

كذلك نجزى المحسنين

امتحان محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 106 - 6

6 - محسنان ، پيروزمندان در ميدان آزمايش هاى الهى اند .

إنّا كذلك نجزى المحسنين . إنّ ه_ذا لهو البل_ؤا المبين

انفاق محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 1،2

1 - بخشى از اموال محسنان تقواپيشه ، اختصاص به سائلان و محرومان دارد .

و فى أمولهم حقّ للسّائل و المحروم

2 - اهل تقوا و احسان ، همراه با تهجد و عبادت ، داراى خدمات اجتماعى و انفاق مالى اند .

كانوا قليلاً من الّيل ما يهجعون . .. و فى أمولهم حقّ للسّائل و المحروم

انقياد محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 105 - 9

9 - تسليم بودن در برابر خدا و انجام فرمان او ، از ويژگى هاى محسنان است .

فلمّا أسلما . .. قد صدّقت الرءيا إنّا كذلك نجزى المحسنين

انگيزه محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 35 - 3،8

3 - ناديده گرفته شدن بزرگ ترين گناهان ، از انگيزه هاى احسان كردن محسنان است .

ذلك جزاء المحسنين . ليكفّر اللّه عنهم أسوأ الذى عملوا

برداشت ياد شده براين فرض استوار است كه لام در {ليكفّر} متعلق به {محسنين} باشد. گو اين كه گفته مى شود: {الذين أحسنوا للتكفير; كسانى كه احسان كردند براى چشم پوشيده شدن از گناهانشان}.

8 - برخوردار شدن از پاداش بهترين عمل ها ، انگيزه محسنان از احسانشان

ذلك جزاء المحسنين . ..

و يجزيهم أجرهم بأحسن الذى كانوا يعملون

ايثارگرى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 22

22 _ جان فشانى و تحمل هر گونه سختى ( تشنگى ، گرسنگى و حرارت هاى جبهه جنگ ) در راه خدا ، از نشانه ها و اوصاف محسنان است .

لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه ذلك بأنهم لا يصيبهم ظمأ . .. فى سبيل اللّه ... إن اللّ

ايوب(ع) از محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 8

8 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون(ع) از نيكوكاران هستند.

و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

مشاراليه {كذلك} هم مى تواند هدايت باشد، كه از {هدينا} استفاده مى شود، و هم مى تواند كثرت ذريه صالح باشد، كه از {وهبنا} و {من ذريته} به دست مى آيد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

بشارت به محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 12 - 17

17- انذار هاى الهى ، متوجه كمترين گناه و ظلم و بشارت هاى او مخصوص پايداران بر طريق ارزش ها *

لينذر الذين ظلموا و بشرى للمحسنين

خداوند، براى انذارْ صرف ظلم را كافى شمرده است; زيرا با يك ظلم عنوان {الذين ظلموا} صدق مى كند. ولى در زمينه بشارت، واژه {محسنين} را به كار برده است و اين عنوان بر كسانى صدق مى كند كه متخلق به ارزش ها باشند. آيه بعد (ثمّ استقاموا) مؤيد اين معنا است).

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 6

6- يكتاپرستان استوار بر طريق حق ، همان محسنان مورد بشارت قرآن اند .

و بشرى للمحسنين . إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا

از ارتباط اين آيه با ذيل آيه قبل، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

بنيامين از محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 7

7_ يوسف ( ع ) و بنيامين از تقواپيشگان صبور و از زمره محسنان بودند .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

بهترين عمل محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 35 - 6،10

6 - خداوند به محسنان _ به پاس احسان آنان _ مطابق با بهترين عملشان ، پاداش خواهد داد .

و يجزيهم أجرهم بأحسن الذى كانوا يعملون

10 - فراهم شدن تمامى خواسته هاى محسنان در قيامت ، پاداشى است بر مبناى بهترين عمل آنان .

لهم ما يشاءون عند ربّهم . .. و يجزيهم أجرهم بأحسن الذى كانوا يعملون

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {يجزيهم. ..} مى تواند توضيح و بيان براى جمله {لهم ما يشاءون...} باشد; يعنى، برآورده شدن خواسته هاى محسنان در قيامت، همان پاداش مطابق با بهترين عمل ها است كه خداوند براى آنان مقرر داشته است.

پاداش اخروى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 26 - 1،2،3

1 _ پاداش هاى اخروى ، تنها از آن نيكوكاران است .

للذين أحسنوا الحسنى

تقديم خبر (للذين . .. ) بر مبتدا

(الحسنى) مفيد حصر است.

2 _ پاداش نيكوكاران در سراى آخرت از نوع بهترين پاداشهاست .

للذين أحسنوا الحسنى

3 _ نيكوكاران در سراى آخرت ، افزون بر بهترين پاداش ها ، از نعمتهايى بى شمار و غير قابل توصيف برخوردار خواهند بود .

للذين أحسنوا الحسنى و زيادة

تنكيردر {زيادة} _ كه براى تفخيم است _ بيانگر برداشت فوق مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 57 - 2

2_ نيكوكاران علاوه بر بهره مند شدن از پاداش در حيات دنيا ، از پاداش هاى برتر اخروى نيز برخوردار خواهند شد .

لانضيع أجر المحسنين. و لأجر الأخرة خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 34 - 7،13

7 - پاداش احسان كنندگان در قيامت ، پاداشى بزرگ و با عظمت است .

ذلك جزاء المحسنين

برداشت ياد شده از كاربرد {ذلك} (براى اشاره به شىء بعيد)، استفاده شده است.

13 - بهشت و تأمين تمامى خواسته ها ، پاداش استحقاقى و حق محسنان است .

ذلك جزاء المحسنين

تعبير {جزاء} مى رساند كه محسنان در برابر احسان هاى خود، حقى بر خدا پيدامى كنند; هر چند اين حق را خود او مقرر فرموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 35 - 10

10 - فراهم شدن تمامى خواسته هاى محسنان در قيامت ، پاداشى است بر مبناى بهترين عمل آنان .

لهم ما يشاءون عند ربّهم . .. و يجزيهم أجرهم بأحسن الذى كانوا يعملون

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {يجزيهم. ..} مى تواند توضيح و بيان براى جمله

{لهم ما يشاءون...} باشد; يعنى، برآورده شدن خواسته هاى محسنان در قيامت، همان پاداش مطابق با بهترين عمل ها است كه خداوند براى آنان مقرر داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 2

2 - بهره مندى از موهبت هاى بهشت ، جزا و پاداش الهى به نيكوكاران

فى ظل_ل و عيون . .. إنّا كذلك نجزى المحسنين

پاداش دنيوى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 13

13_ برخوردارى نيكوكاران از پاداش هاى الهى در دنيا

ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 14

14_ خداوند ، نيكوكاران را در دنيا از پاداش هاى خويش بهره مند مى سازد .

و لانضيع أجر المحسنين

به قرينه آيه بعد ، مراد از {أجر} پاداشهاى دنيوى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 57 - 2

2_ نيكوكاران علاوه بر بهره مند شدن از پاداش در حيات دنيا ، از پاداش هاى برتر اخروى نيز برخوردار خواهند شد .

لانضيع أجر المحسنين. و لأجر الأخرة خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 8

8- احسان كنندگان ، در همين دنيا بهره خوبى خواهند داشت .

للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة

برداشت فوق بر اين اساس است كه {فى ه_ذه} متعلق به {حسنة} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 6،7

6 -

اعطاى پاداش نيك در دنيا ، وعده خداوند به احسان كنندگان

للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة

برداشت بالا مبتنى بر اين ديدگاه است كه {فى ه_ذه الدنيا} ظرف براى {حسنة} باشد، نه براى {أحسنوا}; چنان كه در جاى ديگر قرآن، به اين حقيقت تصريح شده است: {للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة و لدار الأخرة خير. ..}، (سوره نحل (16) آيه 30).

7 - پاداش احسان كنندگان در دنيا ، بسيار بزرگ و توصيف ناپذير است .

للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة

برداشت بالا از تنوين {حسنة} _ كه براى تعظيم و تفخيم است _ استفاده مى شود.

پاداش كامل محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 14

14_ خداوند ، پاداش نيكوكاران را به طور كامل عطا مى كند و چيزى از آن نمى كاهد .

فإن الله لايضيع أجر المحسنين

پاداش محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 16

16 - خداوند ، محسنان و پاكدامنان بنى اسرائيل را - در صورت رعايت آداب تعيين شده براى ورود به بيت المقدس - به پاداشى افزونتر از ديگران نويد داد .

قولوا حطة نغفر لكم خطيكم و سنزيد المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 136 - 9

9 _ آمرزش الهى و بهشت جاودان ، پاداش احسان و نيكوكارى

و اللّه يحب المحسنين . .. اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 148 - 13

13 _ محبّت الهى به بندگان

نيكوكار خويش ، پاداشى والا به ايشان

و اللّه يحبّ المحسنين

چون محبوبيّت مجاهدان در نزد خداوند، خارج از ثواب دنيا و آخرت نيست، تخصيص به ذكر آن، حاكى از ارزش برتر آن خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 18

18 _ رعايت كنندگان تقوا و احسان در محيط خانواده ، از پاداش الهى برخوردار خواهند شد .

و إن تحسنوا و تتقوا فإنّ اللّه كان بما تعملون خبيراً

جمله {فان اللّه . ..} در مقام تشويق به احسان و تقواست. و چون علم خدا به احسان و تقوا، معمولا تأثيرى براى انجام آن ندارد ; بنابراين بايد كنايه از پاداش دهى الهى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 3،9

3 _ خداوند ، پاداش بخش مؤمنان و محسنان

فاثبهم اللّه بما قالوا . .. ذلك جزاء المحسنين

9 _ بهشت جاودانه ، پاداش محسنان

جنت تجرى من تحتها الانهر خلدين فيها و ذلك جزاء المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 9،10،11،12

9 _ خداوند به نيكوكاران با كثرت ذريه صالح و هدايت يافته پاداش مى دهد.

و وهبنا له إسحق و يعقوب . .. و من ذريته داود و سليمن ... و كذلك نجزى المحسنين

10 _ كثرت پيامبران و هدايت يافتگان در ذريه ابراهيم(ع)، پاداش نيكوكار بودن آن حضرت است.

و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

11 _ كثرت انبيا(ع) از نسل نوح، پاداش نيل او به مقام نيكوكاران است.

و نوحا هدينا من قبل و من ذريته . .. و

كذلك نجزى المحسنين

12 _ هدايت ويژه، پاداش خداوند به نيكوكاران است.

كلا هدينا . .. و من ذريته ... و كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 85 - 7

7 _ ذريه صالح پاداش خداوند به نيكوكاران است.

و كذلك نجزى المحسنين . .. كل من الصلحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 17

17 _ اطاعت كنندگان از دستور هاى خدا در صورت نيكوكار بودن از پاداشى بيش از ديگر مطيعان بهره مند خواهند شد .

سنزيد المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 26 - 9

9 _ { عن ابى جعفر ( ع ) فى قوله { للذين احسنوا الحسنى و زيادة } فاما الحسنى ، الجنة و اما الزيادة فالدنيا ، ما اعطاهم اللّه فى الدنيا لم يحاسبهم به فى الأخرة . . . ;

از امام باقر (ع) روايت شده كه درباره سخن خدا كه مى فرمايد: {براى كسانى كه نيكى كرده اند، پاداشى نيكوتر و خيرى زياده بر آن هست} فرمود: اما پاداش نيكوتر، بهشت است و اما زياده بر آن، عطاى خدا در دنياست. آنچه خدا در دنيا به آنان داده، در آخرت حساب آن را از ايشان نمى خواهد ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 9،12

9_ بهره مندى يوسف ( ع ) از حكمت و علم ، پاداشى الهى بر نيكوكارى او بود .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

{جزاء}(مصدر نجزى) به

معناى سزا و پاداش است.

12_ اعطاى پاداش به نيكوكاران و بهره مند ساختن آنان از علم و حكمت ، سنت الهى است .

و كذلك نجزى المحسنين

فعل مضارع {نجزى} در عبارت {كذلك نجزى المحسنين} حاكى از استمرار است ، و در برداشت از آن به سنت تعبير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 15

15_ خداوند در اعطاى پاداش به نيكوكاران ، ذره اى از پاداش آنان نمى كاهد .

و لانضيع أجر المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 57 - 3

3_ تنگناى حيات دنيا و گنجايش محدود آن ، نمى تواند ظرفى مناسب براى تأمين پاداش نيكوكاران باشد .

و لانضيع أجر المحسنين. و لأجر الأخرة خير للذين ... و كانوا يتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 80 - 1

1 - پاداش به احسان گران و نيكوكاران ، سنت خداوند است .

إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 81 - 3

3 - عبوديت و ايمان نوح ( ع ) ، موجب دستيابى او به پاداش هايى همانند پاداش هاى محسنان از سوى خداوند

إنّا كذلك نجزى المحسنين . إنّه من عبادنا المؤمنين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنه من عبادنا. ..} تعليل براى جمله {إنا كذلك نجزى المحسنين} است; يعنى، چون نوح(ع) از مؤمنان و بندگان خالص خدا بود، به او همانند پاداش محسنان، پاداش داديم. گفتنى است كه مقصود از آن، اجابتِ دعا، نجاتِ

از مشكلات اندوه بار و باقى ماندن نسل و نام نيك آن حضرت در تاريخ مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 105 - 6

6 - توفيق انجام وظيفه با كمترين صدمه و زيان ، از پاداش هاى الهى به محسنان

قد صدّقت الرءيا إنّا كذلك نجزى المحسنين

كلمه {كذلك} متشكل از دو كلمه حرف تشبيه (كاف) و اسم اشاره (ذلك) است و مشاراليه مصدرى است كه از {صدّقت} گرفته شده است; يعنى، {كما جزيناه بالعفو عن ذبح إبنه نجزى المحسنين; همان گونه كه به ابراهيم با گذشت كردن از قربانى كردن فرزندش، پاداش داديم، به محسنان نيز چنين پاداش خواهيم داد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 106 - 4

4 - برخوردارى ابراهيم ( ع ) از پاداش محسنان ، پس از سربلند بيرون آمدن آن حضرت از آزمايش قربانى فرزندش

قد صدّقت الرءيا إنّا كذلك نجزى المحسنين . إنّ ه_ذا لهو البل_ؤا المبين

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {إنّ ه_ذا لهو البلاء المبين} در مقام تعليل براى جمله پيشين (إنّا كذلك نجزى المحسنين) است; يعنى، ابراهيم(ع) از پاداش محسنان برخوردار شد; زيرا به آزمايش الهى گرفتار شد و پيروز گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 110 - 1

1 - پاداش به احسان گران و نيكوكاران ، سنت خداوند است .

كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 111 - 3

3 - عبوديت و ايمان ابراهيم ( ع )

، موجب دستيابى آن حضرت به پاداش هايى چونان پاداش هاى محسنان از سوى خداوند

كذلك نجزى المحسنين . إنّه من عبادنا المؤمنين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّه من عبادنا المؤمنين} تعليل براى جمله {كذلك نجزى المحسنين} است; يعنى، چون ابراهيم(ع) از مؤمنان و بندگان خالص خدا بود، به او چونان پاداش محسنان، پاداش داديم (مقصود فرزنددار شدن و برجا ماندن نام نيك آن حضرت مى باشد. )

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 121 - 1

1 - پاداش به احسان كنندگان و نيكوكاران ، سنت خداوند است .

إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 122 - 3

3 - عبوديت و ايمان موسى و هارون ( عليهماالسلام ) موجب دستيابى آنان به پاداش هايى همچون پاداش هاى محسنان از سوى خداوند

إنّا كذلك نجزى المحسنين . إنّهما من عبادنا المؤمنين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّهما من عبادنا. ..} تعليل براى جمله {إنّا كذلك نجزى المحسنين} است; يعنى، چون موسى و هارون (عليهماالسلام) از مؤمنان و بندگان خالص خدا بودند، به آنان چونان پاداش محسنان، پاداش داديم. مقصود نجات از اندوه بزرگ و باقى ماندن نام و آوازه نيك آنان در تاريخ مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 131 - 1

1 - پاداش به احسان كنندگان و نيكوكاران ، سنت خدا است .

إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37

- 132 - 3

3 - عبوديت و ايمان الياس پيامبر ( ع ) ، موجب دستيابى او به پاداش هايى همچون پاداش هاى محسنان از سوى خداوند

إنّا كذلك نجزى المحسنين . إنّه من عبادنا المؤمنين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّه من عبادنا المؤمنين} تعليل براى {إنّا كذلك نجزى المحسنين} است; يعنى، چون الياس پيامبر از مؤمنان و بندگان خالص خدا بود، به او همانند پاداش محسنان، پاداش داديم . مقصود از آن باقى ماندن نام و آوازه نيك او مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 35 - 6،9،11

6 - خداوند به محسنان _ به پاس احسان آنان _ مطابق با بهترين عملشان ، پاداش خواهد داد .

و يجزيهم أجرهم بأحسن الذى كانوا يعملون

9 - برآورده شدن تمامى خواسته هاى محسنان از سوى خداوند ، به خاطر اعطاى پاداش بهترين عمل ها به آنان

لهم ما يشاءون عند ربّهم . .. و يجزيهم أجرهم بأحسن الذى كانوا يعملون

11 - جلوه فضل و لطف الهى در پاداش دادن به محسنان

ليكفّر اللّه عنهم أسوأ الذى عملوا و يجزيهم أجرهم بأحسن الذى كانوا يعملون

ملاك قرار گرفتن پاداش بهترين اعمال در وقت جزا و پاداش، و بدترين اعمال در وقت عفو و چشم پوشى، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 31 - 7،9

7 - تفضل الهى ، نمايان و متبلور در پاداش به نيك كرداران

و يجزى الذين أحسنوا بالحسنى

صيغه تفضيلى {الحسنى}، نشانگر آن است كه نيك كرداران، بيشتر از شايستگى و

استحقاق خويش، از پاداش هاى الهى بهره مند خواهند شد.

9 - جزاى عادلانه به بدكرداران و پاداش برتر و افزون بر استحقاق به نيكوكاران ، عملى ارزشمند و خداپسندانه

ليجزى الذين أس__وا بما عملوا و يجزى الذين أحسنوا بالحسنى

پاداش محسنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 16

16 _ خداوند نيكوكاران بنى اسرائيل را در صورت اطاعت از فرمان هاى الهى ، علاوه بر بخشايش گناهان ، به پاداش افزونتر نويد داد .

سنزيد المحسنين

در برداشت فوق محسنان مقابل گناهكاران قرار داده نشده، بلكه به معناى لغوى آن (نيكوكاران) گرفته شده است. بر اين مبنا آيه شريفه ناظر به تقسيم بنى اسرائيل به دو گروه گنهكار و پاكدامن نيست، بلكه آنان را به دو گروه محسنان و غير محسنان تقسيم كرده است. جمله {نغفر لكم ... } مى رساند كه خدا گناه همگان _ چه محسن و چه غير محسن _ را خواهد بخشيد، ولى به نيكوكاران پاداشى افزونتر عنايت خواهد كرد.

پيروزى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 106 - 6

6 - محسنان ، پيروزمندان در ميدان آزمايش هاى الهى اند .

إنّا كذلك نجزى المحسنين . إنّ ه_ذا لهو البل_ؤا المبين

تأمين خواسته هاى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 34 - 6

6 - برآورده شدن تمامى خواسته هاى احسان كنندگان در قيامت ، به صرف اراده كردن آنان

لهم ما يشاءون عند ربّهم ذلك جزاء المحسنين

{احسان} هم شامل نيكى به خود مى باشد _ كه در

اين صورت مقصود نيك كردارى است _ و هم شامل نيكى به ديگران مى شود (لسان العرب). اين واژه در آيه شريفه، ممكن است در هر دو معنابه كار رفته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 35 - 4،9،10

4 - برآورده شدن تمامى خواسته هاى محسنان از سوى خداوند ، به خاطر ناديده گرفتن بدترين اعمال احتمالى گذشته آنان است .

لهم ما يشاءون عند ربّهم . .. ليكفّر اللّه عنهم أسوأ الذى عملوا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين فرض است كه لام {ليكفّر}، براى تعليل و متعلق به فعل محذوفى است كه جمله {لهم ما يشاءون. ..} بر آن دلالت مى كند; بر اين اساس تقدير چنين مى شود: {وعدهم اللّه بذلك و يسر لهم ليكفّر...}.

9 - برآورده شدن تمامى خواسته هاى محسنان از سوى خداوند ، به خاطر اعطاى پاداش بهترين عمل ها به آنان

لهم ما يشاءون عند ربّهم . .. و يجزيهم أجرهم بأحسن الذى كانوا يعملون

10 - فراهم شدن تمامى خواسته هاى محسنان در قيامت ، پاداشى است بر مبناى بهترين عمل آنان .

لهم ما يشاءون عند ربّهم . .. و يجزيهم أجرهم بأحسن الذى كانوا يعملون

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {يجزيهم. ..} مى تواند توضيح و بيان براى جمله {لهم ما يشاءون...} باشد; يعنى، برآورده شدن خواسته هاى محسنان در قيامت، همان پاداش مطابق با بهترين عمل ها است كه خداوند براى آنان مقرر داشته است.

تحمل سختى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 22

22 _ جان

فشانى و تحمل هر گونه سختى ( تشنگى ، گرسنگى و حرارت هاى جبهه جنگ ) در راه خدا ، از نشانه ها و اوصاف محسنان است .

لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه ذلك بأنهم لا يصيبهم ظمأ . .. فى سبيل اللّه ... إن اللّ

تشخيص محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 7 - 3

3- هدف از آزمودن انسان ها ، تمايز ميان نيكْ كردارترينِ افراد از ديگران است .

لنبلوهم أيّهم أحسن عملاً

تشخيص نامه عمل محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 19 - 1

1 - ابزار شناخت ديوان نامه هاى عمل نيكوكاران ، در دسترس همگان نيست .

و ما أدريك ما علّيّون

تضمين پاداش محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 105 - 4

4 - تضمين پاداش محسنان و نيكوكاران ، از سنت هاى خداوند است .

إنّا كذلك نجزى المحسنين

تفضل به محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 31 - 7،9

7 - تفضل الهى ، نمايان و متبلور در پاداش به نيك كرداران

و يجزى الذين أحسنوا بالحسنى

صيغه تفضيلى {الحسنى}، نشانگر آن است كه نيك كرداران، بيشتر از شايستگى و استحقاق خويش، از پاداش هاى الهى بهره مند خواهند شد.

9 - جزاى عادلانه به بدكرداران و پاداش برتر و افزون بر استحقاق به نيكوكاران ، عملى ارزشمند و خداپسندانه

ليجزى الذين أس__وا بما عملوا و يجزى الذين أحسنوا بالحسنى

تكفير گناه محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16

- زمر - 39 - 35 - 1،4

1 - خداوند ، بدترين عمل محسنان را ، به پاس احسان آنان ، ناديده گرفته و مى پوشاند .

ذلك جزاء المحسنين . ليكفّر اللّه عنهم أسوأ الذى عملوا

{تكفير} (مصدر {ليكفّر}) به معناى ستر و پوشاندن است و مقصود از آن چشم پوشى از گناه و زدودن آن از پرونده اعمال است.

4 - برآورده شدن تمامى خواسته هاى محسنان از سوى خداوند ، به خاطر ناديده گرفتن بدترين اعمال احتمالى گذشته آنان است .

لهم ما يشاءون عند ربّهم . .. ليكفّر اللّه عنهم أسوأ الذى عملوا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين فرض است كه لام {ليكفّر}، براى تعليل و متعلق به فعل محذوفى است كه جمله {لهم ما يشاءون. ..} بر آن دلالت مى كند; بر اين اساس تقدير چنين مى شود: {وعدهم اللّه بذلك و يسر لهم ليكفّر...}.

تكيه گاه محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 23 - 1

1 - نيكوكاران در قيامت ، بر تخت هاى تزيين شده آرميده و به تماشاى منظره ها خواهند پرداخت .

على الأرائك ينظرون

{أريكة} (مفرد {أرائك}) به تختى گفته مى شود كه تزيين يافته و در خيمه يا خانه اى نهاده شود. هم چنين به جايگاه آرميدن و لميدن _ اعم از تخت، يا تخت عروس و يا تخت خواب _ اطلاق مى شود. (قاموس)

تهجد محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 17 - 1،4،5

1 - شب زنده دارى براى عبادت ، از ويژگى هاى مهم { محسنين } است .

كانوا . ..

محسنين . كانوا قليلاً من الّيل ما يهجعون

{هجوع} (مصدر {يهجعون}) به خواب در شب گفته مى شود.

4 - محسنان بهشتى ، در بيشتر شب هاى خويش ، اهل تهجد و عبادت اند .

كانوا قليلاً من الّيل ما يهجعون

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه عبارت {قليلاً من الليل} به معناى شب هاى اندكى از ايام سال باشد; نه به معناى اندكى از هر شب.

5 - محسنان تقواپيشه ، در بيشتر ساعات شب مشغول عبادت اند .

كانوا قليلاً من الّيل ما يهجعون

برداشت ياد شده بنابراين است كه مراد از {قليلاً من الليل} مربوط به ساعات هر شب باشد; يعنى، اندكى از ساعات هر شب را مى خوابند و بيشتر آن را به عبادت و شب زنده دارى مى پردازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 18 - 1

1 - طلب آمرزش از خداوند در سحرگاهان ، شيوه محسنان تقواپيشه

كانوا قليلاً من اليل ما يهجعون . و بالأسحار هم يستغفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 2

2 - اهل تقوا و احسان ، همراه با تهجد و عبادت ، داراى خدمات اجتماعى و انفاق مالى اند .

كانوا قليلاً من الّيل ما يهجعون . .. و فى أمولهم حقّ للسّائل و المحروم

ثبت عمل محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 18 - 4

4 - كردار نيكوكاران ، ثبت و ضبط شده ، در نامه عمل آنان باقى خواهد ماند .

كت_ب الأبرار

{كتاب الأبرار} صحيفه اى است كه در آن اعمال نيكوكاران ثبت

شده است.

جايگاه نامه عمل محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 19 - 2

2 - جايگاه نامه هاى عمل نيكوكاران ، داراى ويژگى هايى فراتر از حد بيان است .

و ما أدريك ما علّيّون

حتميت پاداش محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 115 - 5

5_ خداوند ، از اجر و پاداش نيكوكاران نمى كاهد و آنان را از پاداش كردارشان محروم نمى سازد .

فإن الله لايضيع أجر المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 9،10

9_ حفظ عزت بنيامين و درمانده و خوار نگشتن او به مانند ديگر برادرانش ، نشانه ضايع نشدن پاداش تقواپيشگان صبور و نيكوكار است .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

10_ اقتدار و عزت يوسف ( ع ) نشانه اى روشن بر ضايع نشدن پاداش تقواپيشگان صبور و نيكوكار است .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 30 - 5

5- خداوند ، پاداش نيكوكاران را ضايع نخواهد كرد .

إنّا لانضيع أجر من أحسن عملاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 18 - 6

6 - پاداش نيكوكاران ، حكم تقدير شده و تغييرناپذير خداوند و در مكان هايى ارجمند است . *

إنّ كت_ب الأبرار لفى علّيّين

مراد از {كتاب}، ممكن است {مكتوب} (از ماده {كتابت} به معناى قضاء) باشد.

در اين صورت {كتاب الأبرار}; يعنى، پاداشى كه خداوند براى {ابرار} مكتوب و محتوم ساخته است.

حتميت پاداشهاى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 20 - 3

3 - پاداش هاى نيكوكاران ، تخلّف ناپذير و داراى مشخّصاتى واضح و بى ابهام است .

كت_ب مرقوم

چنانچه {كتاب} به معناى مكتوب و مقدر و نيز {مرقوم} به معناى نوشته واضح و درشت خط باشد; برداشت بالا استفاده مى شود.

حسن فرجام محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 22 - 17

17_ فرجام نيك از آنِ صبرپيشگان ، برپادارندگان نماز ، انفاق گران و جبران كنندگان اعمال بد با اعمال شايسته است .

والذين صبروا . .. و يدرءون بالحسنة السيئة أُول_ئك لهم عقبى الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 37 - 12

12 - محسنان ( نيكوكاران ) ، داراى آينده اى درخشان و سرشار از شادى و شادكامى

كذلك سخّر لكم . .. و بشّر المحسنين

حكمت محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 12

12_ اعطاى پاداش به نيكوكاران و بهره مند ساختن آنان از علم و حكمت ، سنت الهى است .

و كذلك نجزى المحسنين

فعل مضارع {نجزى} در عبارت {كذلك نجزى المحسنين} حاكى از استمرار است ، و در برداشت از آن به سنت تعبير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 7

7 - اعطاى حكمت و علم به محسنان از سوى خداوند

، پاداشى در برابر نيكوكارى آنان است .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

حمايت از محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 128 - 9

9- توجه به حمايت خدا از تقواپيشگان و نيكوكاران ، مانع از قرار گرفتن آنان در تنگناى روحى است .

و لاتك فى ضيق ممّا يمكرون . إن الله مع الذين اتّقوا و الذين هم محسنون

خدمتكاران اخروى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 25 - 3

3 - در آخرت ، ساقى شراب ، در خدمت نيكوكاران و عهده دار باده نوشاندن به آنان خواهد بود .

يسقون

فعل مجهول {يُسْقَون} بيانگر اين است كه در آخرت فرد يا افرادى، باده ريز و شرابدار محفل مى گسارى نيكوكاران خواهند بود.

خطاى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 7

7 - انسان ها ، حتى محسنان ، در معرض ارتكاب لغزش ها و خطاهايند .

و يجزى الذين أحسنوا . .. الذين يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش إلاّ اللّمم

داود(ع) از محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 8

8 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون(ع) از نيكوكاران هستند.

و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

مشاراليه {كذلك} هم مى تواند هدايت باشد، كه از {هدينا} استفاده مى شود، و هم مى تواند كثرت ذريه صالح باشد، كه از {وهبنا} و {من ذريته} به دست مى آيد. برداشت فوق بر اساس احتمال

اول است.

دعاى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 56 - 8

8 _ دعا و نيايش محسنان به درگاه خدا مايه به فعليت رسيدن استعداد آنان براى دستيابى به رحمت خاص الهى است .

و ادعوه . .. إن رحمت اللّه قريب من المحسنين

رحمت بر محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 20

20_ برخوردارى محسنان از رحمت خاص خداوند در دنيا ، مشيّت و خواست اوست .

نصيب برحمتنا من نشاء و لانضيع أجر المحسنين

رستگارى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 5 - 8

8 - محسنان ، تنها كسانى اند كه به آرمان ها و آرزو هاى خود دست مى يابند .

للمحسنين . .. و أُول_ئك هم المفلحون

{فلاح} در لغت به معناى {چيره شدن و دستيابى به آرزو (ادراك بغية)} است.

زمينه پيدايش محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 7 - 8،9

8_ پديد آمدن نيكوكارترين انسان ها ( انسان هاى كامل ) هدف از آزمون آدميان از ناحيه خداوند است .

ليبلوكم أيّكم أحسن عملاً

بلاء (مصدر يبلوا) به معناى آزمودن است و از آن جا كه آزمونهاى الهى براى آگاهى يافتن نيست، مى توان گفت مقصود از آن، بروز امرى است كه به عنوان هدف از آزمون مطرح است. بنابراين معناى {ليبلوكم ...} چنين مى شود: تا شما را بيازمايد و هدف از آزمون اين است كه بهترين و كاملترينها در صحنه وجود، پديد آيند و ظاهر شوند.

9_ پديد

آمدن نيكوكارترين انسان ها ( انسان هاى كامل ) از هدف هاى آفرينش آسمان ها و زمين است .

خلق السم_وت و الأرض . .. ليبلوكم أيّكم أحسن عملاً

{ليبلوكم} متعلق به {خلق السموات . ..} است و بيانگر هدف آفرينش مى باشد.

زندگى دنيوى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 57 - 2

2_ نيكوكاران علاوه بر بهره مند شدن از پاداش در حيات دنيا ، از پاداش هاى برتر اخروى نيز برخوردار خواهند شد .

لانضيع أجر المحسنين. و لأجر الأخرة خير

سرزنش تضييع پاداش محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 30 - 9

9- ضايع ساختن اجر و مزد نيكوكاران ، امرى نكوهيده و ناپسند است .

إنّا لانضيع أجر من أحسن عملاً

سرنوشت محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 5

5 - تقواپيشگان ، از محسنان و داراى يك سرنوشت اند .

إنّ المتّقين فى ظل_ل و عيون . .. هنيئًا بما كنتم تعملون . إنّا كذلك نجزى المحسني

سرور اخروى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 26 - 5

5 _ نيكوكاران در سراى آخرت همواره شادمان ، بانشاط ، گرامى و عزيز خواهند بود .

للذين أحسنوا . .. و لا يرهق وجوههم قتر و لا ذلة

{رهق} به معناى پوشاندن و {قتر} به معناى دود سياه و {ذلة} _ مقابل {عزت} _ به معناى خفت و خوارى است ; يعنى، بر چهره نيكوكاران غبار غم و اندوهِ خوارى نخواهد نشست و

اين كنايه است از اينكه، آنان همواره شاد و همه جا ارجمند خواهند بود.

سرور محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 37 - 12

12 - محسنان ( نيكوكاران ) ، داراى آينده اى درخشان و سرشار از شادى و شادكامى

كذلك سخّر لكم . .. و بشّر المحسنين

سعادت محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 37 - 12

12 - محسنان ( نيكوكاران ) ، داراى آينده اى درخشان و سرشار از شادى و شادكامى

كذلك سخّر لكم . .. و بشّر المحسنين

سليمان(ع) از محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 8

8 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون(ع) از نيكوكاران هستند.

و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

مشاراليه {كذلك} هم مى تواند هدايت باشد، كه از {هدينا} استفاده مى شود، و هم مى تواند كثرت ذريه صالح باشد، كه از {وهبنا} و {من ذريته} به دست مى آيد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

سودمندى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 58 - 8

8 _ نيكوكاران ، مانند سرزمين طيب ، سودمند و برخوردار از فيض فراوان خداوند

إن رحمت اللّه قريب من المحسنين. و هو الذى يرسل الريح ... و البلد الطيب

سيره محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 56 - 11

11 _ پرهيز از فسادگرى در زمين سيره و روش محسنان و

زمينه ساز دستيابى به رحمت الهى است .

و لاتفسدوا فى الأرض . .. إن رحمت اللّه قريب من المحسنين

شايستگى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 56 - 7،8

7 _ نيكوكاران مستعد دريافت رحمت الهى هستند .

إن رحمت اللّه قريب من المحسنين

8 _ دعا و نيايش محسنان به درگاه خدا مايه به فعليت رسيدن استعداد آنان براى دستيابى به رحمت خاص الهى است .

و ادعوه . .. إن رحمت اللّه قريب من المحسنين

شكرگزارى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 37 - 11

11 - كسانى كه به پاس نعمت هدايت ، به درگاه خدا سپاس مى گزارند و او را به بزرگى ياد مى كنند ، در زمره محسنان و نيكو كاران اند .

و بشّر المحسنين

صفات محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 22

22 _ جان فشانى و تحمل هر گونه سختى ( تشنگى ، گرسنگى و حرارت هاى جبهه جنگ ) در راه خدا ، از نشانه ها و اوصاف محسنان است .

لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه ذلك بأنهم لا يصيبهم ظمأ . .. فى سبيل اللّه ... إن اللّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 9

9_ گذشت از خطاكاران و دعا براى آمرزش آنان ، خصلتى نيكو و از صفات محسنان است .

فإن الله لايضيع أجر المحسنين . .. لاتثريب عليكم اليوم يغفر الله لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14

- لقمان - 31 - 4 - 1،11

1 - اقامه همواره نماز ، و پرداخت مداوم زكات و يقين به آخرت ، از صفات محسنان است .

هدًى و رحمة للمحسنين . الذين يقيمون ... و هم بالأخرة هم يوقنون

فعل هاى مضارع {يقيمون} و {يؤتون} دلالت بر استمرار دارند. لازم به ذكر است كه {زكات} در اين آيه، به قرينه مكى بودن سوره، زكات اصطلاحى نيست، بلكه اِعانه هاى مالى است. گفتنى است در صورتى كه جمله {الذين يقيمون...} جمله وصفى و يا بدلى باشد، مفيد معناى ياد شده است.

11 - توجّه به خدا و بر طرف ساختن نياز هاى نيازمندان ، دو خصلت همگام در وجود محسنان است .

الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة

عبادت محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 17 - 4،5

4 - محسنان بهشتى ، در بيشتر شب هاى خويش ، اهل تهجد و عبادت اند .

كانوا قليلاً من الّيل ما يهجعون

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه عبارت {قليلاً من الليل} به معناى شب هاى اندكى از ايام سال باشد; نه به معناى اندكى از هر شب.

5 - محسنان تقواپيشه ، در بيشتر ساعات شب مشغول عبادت اند .

كانوا قليلاً من الّيل ما يهجعون

برداشت ياد شده بنابراين است كه مراد از {قليلاً من الليل} مربوط به ساعات هر شب باشد; يعنى، اندكى از ساعات هر شب را مى خوابند و بيشتر آن را به عبادت و شب زنده دارى مى پردازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 2

2 - اهل تقوا و

احسان ، همراه با تهجد و عبادت ، داراى خدمات اجتماعى و انفاق مالى اند .

كانوا قليلاً من الّيل ما يهجعون . .. و فى أمولهم حقّ للسّائل و المحروم

عزت اخروى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 26 - 5

5 _ نيكوكاران در سراى آخرت همواره شادمان ، بانشاط ، گرامى و عزيز خواهند بود .

للذين أحسنوا . .. و لا يرهق وجوههم قتر و لا ذلة

{رهق} به معناى پوشاندن و {قتر} به معناى دود سياه و {ذلة} _ مقابل {عزت} _ به معناى خفت و خوارى است ; يعنى، بر چهره نيكوكاران غبار غم و اندوهِ خوارى نخواهد نشست و اين كنايه است از اينكه، آنان همواره شاد و همه جا ارجمند خواهند بود.

عزت محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 12

12_ اقتدار و عزت تقواپيشگان صبور و نيكوكار ، از نعمت هاى بزرگ الهى به آنان است .

قالوا ي_أيها العزيز . .. قد منّ الله علينا

مصداق مورد نظر براى نعمت الهى به يوسف(ع) عزت و اقتدار در سرزمين مصر است.

علم به عمل محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 21 - 2

2 - مقام قرب خداوند ، والاتر از مقام نيكوكاران ، و مايه شايستگى انسان براى آگاهى از كردار نيكوكاران و مشاهده نامه اعمال آنان است .

يشهده المقرّبون

علم خدا به محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 24 - 5

5- { عن الصادق

جعفربن محمد ( ع ) : ان المستقدمين أصحاب الحسنات و المستأخرين أصحاب السيئات ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: مقصود از {المستقدمين} نيكوكاران و {المستأخرين} گناهكارانند.

علم محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 12

12_ اعطاى پاداش به نيكوكاران و بهره مند ساختن آنان از علم و حكمت ، سنت الهى است .

و كذلك نجزى المحسنين

فعل مضارع {نجزى} در عبارت {كذلك نجزى المحسنين} حاكى از استمرار است ، و در برداشت از آن به سنت تعبير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 7

7 - اعطاى حكمت و علم به محسنان از سوى خداوند ، پاداشى در برابر نيكوكارى آنان است .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

عمل به تكليف محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 105 - 9

9 - تسليم بودن در برابر خدا و انجام فرمان او ، از ويژگى هاى محسنان است .

فلمّا أسلما . .. قد صدّقت الرءيا إنّا كذلك نجزى المحسنين

عوامل هدايت محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 3 - 2

2 - قرآن ، كتاب هدايت و رحمت براى محسنان ( كسانى كه اعمال شايسته انجام مى دهند ) است .

هدًى و رحمة للمحسنين

از اين كه مراد از {محسنين} چه كسانى اند، چندين احتمال داده شده است: يكى از آن احتمال ها _ كه با لفظ هم سازگار است _ اين است: {كسانى كه اعمال شايسته انجام مى

دهند}.

فضايل محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 30

30 _ خداوند ، محسنين ( نيكوكاران ) را دوست مى دارد .

إنّ اللّه يحب المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 13

13 _ تمسك به توحيد و مبارزه با شرك، شرط ورود به جرگه نيكوكاران است.

و كذلك نجزى المحسنين

روشن است كه مصداق برتر نيكوكاران در اين آيه ابراهيم خليل(ع) است و طبيعى است كه موصوف شدن آن حضرت به اين وصف بايد در تناسب و ارتباط با آيات پيشين باشد، و چون آيات گذشته عموماً درباره توحيد ابراهيم(ع) و تلاش آن حضرت براى مبارزه با شرك بود، شايد بتوان گفت كه اين ويژگى از مقومات نيكوكار بودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 56 - 6،7

6 _ رحمت خدا همواره به نيكوكاران نزديك است .

إن رحمت اللّه قريب من المحسنين

7 _ نيكوكاران مستعد دريافت رحمت الهى هستند .

إن رحمت اللّه قريب من المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 26 - 1،3،5

1 _ پاداش هاى اخروى ، تنها از آن نيكوكاران است .

للذين أحسنوا الحسنى

تقديم خبر (للذين . .. ) بر مبتدا (الحسنى) مفيد حصر است.

3 _ نيكوكاران در سراى آخرت ، افزون بر بهترين پاداش ها ، از نعمتهايى بى شمار و غير قابل توصيف برخوردار خواهند بود .

للذين أحسنوا الحسنى و زيادة

تنكيردر {زيادة} _ كه براى تفخيم است _ بيانگر برداشت فوق مى باشد.

5 _ نيكوكاران

در سراى آخرت همواره شادمان ، بانشاط ، گرامى و عزيز خواهند بود .

للذين أحسنوا . .. و لا يرهق وجوههم قتر و لا ذلة

{رهق} به معناى پوشاندن و {قتر} به معناى دود سياه و {ذلة} _ مقابل {عزت} _ به معناى خفت و خوارى است ; يعنى، بر چهره نيكوكاران غبار غم و اندوهِ خوارى نخواهد نشست و اين كنايه است از اينكه، آنان همواره شاد و همه جا ارجمند خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 15

15_ محسنان ، داراى ضميرى روشن و شايستگى كامل براى تعبير خواب .

نبّئنا بتأويله إنا نري_ك من المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 8

8_ عقوبت و سرزنش كسانى كه در حق آدمى ستم كرده اند پس از اعترافشان به گناه و توبه از آن ، به دور از شأن نيكوكاران است .

لاتثريب عليكم اليوم

{اليوم} ظرف و متعلق به {تثريب} است و مراد از آن زمانى است كه برادران يوسف به خطاى خويش اعتراف نموده و از گناه خود توبه كردند (و إن كنّا لخاطئين).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 128 - 2

2- نيكوكاران ، از حمايت و لطف الهى برخوردارند .

إن الله مع . .. الذين هم محسنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 6

6 - نيكوكاران ، زمينه دار بهره مند شدن از حكمت و دانش خدادادى

ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 5 - 6

6 - محسنان ، برپادارنده نماز و پرداخت كننده زكات و اهل يقين به عالم آخرت و برخوردار از عنايت خاص خداوندند .

للمحسنين . .. أُول_ئك على هدًى من ربّهم

اضافه {ربّ} به ضمير {هم} _ كه مرجع آن، محسنان است _ اشاره به نكته ياد شده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 105 - 9،10

9 - تسليم بودن در برابر خدا و انجام فرمان او ، از ويژگى هاى محسنان است .

فلمّا أسلما . .. قد صدّقت الرءيا إنّا كذلك نجزى المحسنين

10 - احسان ، از ارزش هاى والاى الهى و محسنان ، داراى مقامى رفيع در پيشگاه خداوند

إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 34 - 6

6 - برآورده شدن تمامى خواسته هاى احسان كنندگان در قيامت ، به صرف اراده كردن آنان

لهم ما يشاءون عند ربّهم ذلك جزاء المحسنين

{احسان} هم شامل نيكى به خود مى باشد _ كه در اين صورت مقصود نيك كردارى است _ و هم شامل نيكى به ديگران مى شود (لسان العرب). اين واژه در آيه شريفه، ممكن است در هر دو معنابه كار رفته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 6

6- يكتاپرستان استوار بر طريق حق ، همان محسنان مورد بشارت قرآن اند .

و بشرى للمحسنين . إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا

از ارتباط اين آيه با ذيل آيه قبل،

مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 17 - 4،5

4 - محسنان بهشتى ، در بيشتر شب هاى خويش ، اهل تهجد و عبادت اند .

كانوا قليلاً من الّيل ما يهجعون

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه عبارت {قليلاً من الليل} به معناى شب هاى اندكى از ايام سال باشد; نه به معناى اندكى از هر شب.

5 - محسنان تقواپيشه ، در بيشتر ساعات شب مشغول عبادت اند .

كانوا قليلاً من الّيل ما يهجعون

برداشت ياد شده بنابراين است كه مراد از {قليلاً من الليل} مربوط به ساعات هر شب باشد; يعنى، اندكى از ساعات هر شب را مى خوابند و بيشتر آن را به عبادت و شب زنده دارى مى پردازند.

گواهان محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 21 - 3

3 - مقرّبان درگاه خداوند گواهان نامه اعمال نيكوكاران اند .

يشهده المقرّبون

فعل {يشهد}، يا از {شهود} به معناى حضور است و يا از {شهادة} كه ابن اثير در نهايه آن را {خبر دادن از مشاهدات خويش} معنا كرده است; در هر صورت گواه بودن {مقرّبون} استفاده مى شود; زيرا در معناى اول حضور و نظارت آنان به منظور گواهى دادن است و معناى دوم _ كه در آن صورت {يشهده} به معناى {يشهد به} خواهد بود _ صريح در نكته ياد شده است.

لغزش محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 7

7 - انسان ها ، حتى محسنان ، در معرض ارتكاب لغزش

ها و خطاهايند .

و يجزى الذين أحسنوا . .. الذين يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش إلاّ اللّمم

محافظت از نامه عمل محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 18 - 5

5 - نامه عمل نيكوكاران ، در ديوانى تغييرناپذير و جايگاهى رفيع ، ( علّيّين ) ، بايگانى و حفاظت مى شود .

إنّ كت_ب الأبرار لفى علّيّين

{علّيّين} گرچه به لفظ جمع آمده است; ولى به قرينه {كتاب مرقوم} و ضمير مفرد در {يشهده المقرّبون}، معناى مفرد دارد. لسان العرب از ابو اسحاق نقل كرده است: چون {علّيّين} در لفظ به صورت جمع است، اِعراب جمع دارد. برخى از اهل لغت، آن را جمع {عِلّىّ} و به معناى سلسله مراتب رفيع تا بى نهايت مى دانند. (مقاييس اللغة)

محبوبيت محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 13

13 - خداوند دوستدار نيكوكاران است .

إن اللّه يحب المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 134 - 6

6 _ نيكوكاران ، محبوب خدا هستند .

و اللّه يحب المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 30

30 _ خداوند ، محسنين ( نيكوكاران ) را دوست مى دارد .

إنّ اللّه يحب المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 18

18 _ خداوند دوستار محسنان و نيكوكاران

و اللّه يحب المحسنين

محسنان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2

- 58 - 15،16

15 - وجود افرادى نيك كردار و پاكدامن ، در ميان قوم موسى

و سنزيد المحسنين

كلمه {المحسنين} (نيكوكاران) مى تواند در مقابل گروهى از بنى اسرائيل باشد كه از جمله {نغفر لكم خطاياكم} به دست مى آيد; يعنى، بنى اسرائيل دو گروه بودند: گروهى گنهكار كه جمله {نغفر لكم خطاياكم} به آنان اشاره دارد و گروهى پاكدامن كه {المحسنين} آنها را بيان مى كند.

16 - خداوند ، محسنان و پاكدامنان بنى اسرائيل را - در صورت رعايت آداب تعيين شده براى ورود به بيت المقدس - به پاداشى افزونتر از ديگران نويد داد .

قولوا حطة نغفر لكم خطيكم و سنزيد المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 154 - 5

5 _ تورات، نعمتى كامل براى نيكوكاران قوم موسى

تماما على الذى أحسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 13،14

13 _ وجود افرادى نيك كردار و پاكدامن از گناهان در ميان قوم موسى

سنزيد المحسنين

كلمه {المحسنين} مى تواند در مقابل گروهى از بنى اسرائيل باشد كه از جمله {نغفر لكم خطيئتكم} به دست مى آيد. يعنى بنى اسرائيل دو گروه بودند: گروهى گنهكار كه جمله {نغفر لكم خيطئتكم} اشاره به آنان دارد و پاكدامنان از گناه كه {المحسنين} عهده دار تبيين آن گروه است.

14 _ خداوند محسنان بنى اسرائيل را در صورت رعايت آداب تعيين شده براى ورود به بيت المقدس ، به پاداشى افزونتر از احسانشان نويد داد .

سنزيد المحسنين

محسنان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 -

26 - 6،7،9

6 _ نيكوكاران ، اهل بهشتند .

للذين أحسنوا . .. أولئك أصحب الجنة

7 _ نيكوكاران ، در بهشت جاودانه خواهند ماند .

للذين أحسنوا . .. أولئك أصحب الجنة هم فيها خلدون

9 _ { عن ابى جعفر ( ع ) فى قوله { للذين احسنوا الحسنى و زيادة } فاما الحسنى ، الجنة و اما الزيادة فالدنيا ، ما اعطاهم اللّه فى الدنيا لم يحاسبهم به فى الأخرة . . . ;

از امام باقر (ع) روايت شده كه درباره سخن خدا كه مى فرمايد: {براى كسانى كه نيكى كرده اند، پاداشى نيكوتر و خيرى زياده بر آن هست} فرمود: اما پاداش نيكوتر، بهشت است و اما زياده بر آن، عطاى خدا در دنياست. آنچه خدا در دنيا به آنان داده، در آخرت حساب آن را از ايشان نمى خواهد ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 1

1 - محسنان ، بهره مند از سايه ها ، چشمه سار ها ، ميوه هاى دل خواه و انواع خوردنى ها و نوشيدنى هاى گوارا در بهشت

فى ظل_ل و عيون . .. كلوا و اشربوا هنيئًا ... إنّا كذلك نجزى المحسنين

محسنان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 34 - 6

6 - برآورده شدن تمامى خواسته هاى احسان كنندگان در قيامت ، به صرف اراده كردن آنان

لهم ما يشاءون عند ربّهم ذلك جزاء المحسنين

{احسان} هم شامل نيكى به خود مى باشد _ كه در اين صورت مقصود نيك كردارى است _ و هم شامل نيكى به

ديگران مى شود (لسان العرب). اين واژه در آيه شريفه، ممكن است در هر دو معنابه كار رفته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 35 - 10

10 - فراهم شدن تمامى خواسته هاى محسنان در قيامت ، پاداشى است بر مبناى بهترين عمل آنان .

لهم ما يشاءون عند ربّهم . .. و يجزيهم أجرهم بأحسن الذى كانوا يعملون

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {يجزيهم. ..} مى تواند توضيح و بيان براى جمله {لهم ما يشاءون...} باشد; يعنى، برآورده شدن خواسته هاى محسنان در قيامت، همان پاداش مطابق با بهترين عمل ها است كه خداوند براى آنان مقرر داشته است.

محسنان نسل ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 113 - 2

2 - از نسل ابراهيم و اسحاق ( عليهماالسلام ) ، برخى نيكوكار و برخى ظالم به خويشتن گشتند .

و من ذرّيّتهما محسن و ظالم لنفسه

محسنان نسل اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 113 - 2

2 - از نسل ابراهيم و اسحاق ( عليهماالسلام ) ، برخى نيكوكار و برخى ظالم به خويشتن گشتند .

و من ذرّيّتهما محسن و ظالم لنفسه

محسنان و احياى ارزشها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 4 - 6

6 - محسنان ، ارزش هاى معنوى را در جامعه زنده نگه مى دارند و براى رفع خلأ هاى اقتصادى آن مى كوشند .

للمحسنين . الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة

محسنان و اندوه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 112 - 6

6 - آنان كه تسليم خدا باشند و اعمال نيك انجام دهند ، هرگز نه ترسى ايشان را فرا مى گيرد و نه بر امرى محزون مى شوند .

من أسلم . .. ولا خوف عليهم و لا هم يحزنون

برخى {لا خوف عليهم . ..} را مخصوص قيامت دانسته و جمله {فله أجره} را - كه ظرف تحقق آن قيامت است - شاهد بر آن مى دانند و برخى بر آنند كه مقتضاى تسليم خدا بودن اين است كه ترس و اندوه از زندگىِ شخصِ تسليم شده برافكنده شود و لذا ظرف {لاخوف عليهم ...} هم دنياست و هم آخرت.

محسنان و پاداش دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 57 - 3

3_ تنگناى حيات دنيا و گنجايش محدود آن ، نمى تواند ظرفى مناسب براى تأمين پاداش نيكوكاران باشد .

و لانضيع أجر المحسنين. و لأجر الأخرة خير للذين ... و كانوا يتقون

محسنان و تأمين نيازمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 4 - 6

6 - محسنان ، ارزش هاى معنوى را در جامعه زنده نگه مى دارند و براى رفع خلأ هاى اقتصادى آن مى كوشند .

للمحسنين . الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة

محسنان و ترس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 112 - 6

6 - آنان كه تسليم خدا باشند و اعمال نيك انجام دهند ، هرگز نه ترسى ايشان را فرا

مى گيرد و نه بر امرى محزون مى شوند .

من أسلم . .. ولا خوف عليهم و لا هم يحزنون

برخى {لا خوف عليهم . ..} را مخصوص قيامت دانسته و جمله {فله أجره} را - كه ظرف تحقق آن قيامت است - شاهد بر آن مى دانند و برخى بر آنند كه مقتضاى تسليم خدا بودن اين است كه ترس و اندوه از زندگىِ شخصِ تسليم شده برافكنده شود و لذا ظرف {لاخوف عليهم ...} هم دنياست و هم آخرت.

محسنان و تعبير رؤيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 15

15_ محسنان ، داراى ضميرى روشن و شايستگى كامل براى تعبير خواب .

نبّئنا بتأويله إنا نري_ك من المحسنين

مدح محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 73 - 10

10_ خداوند ، ستايش كننده بندگان نيكوكار خويش است .

إنه حميد

مراد از محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 26 - 11

11 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده است : { الذين احسنوا } أهل التوحيد و { الحسنى } الجنة و { الزيادة } النظر إلى وجه اللّه ;

مراد از {كسانى كه نيكى كرده اند، اهل توحيد مى باشد و {حسنى} بهشت و {زياده} نظر به وجه اللّه است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 7 - 20،21،22

20_ { از رسول خدا ( ص ) روايت شده است كه فرمود : . . . قول الله تعالى {

ليبلوكم أيّكم أحسن عملاً } يعنى أيّكم أزهد فى الدنيا ;

سخن خداى تعالى {تا شما را بيازمايد كه كدام يك عملتان بهتر است}; يعنى، كدام يك از شما در دنيا زاهدتر است}.

21_ { عن النبى ( ص ) انه تلا ه_ذه الأية { ليبلوكم أيّكم أحسن عملاً } قال : أيّكم أحسن عقلاً ، و أورع عن محارم الله و أسرع فى طاعة الله ;

از پيامبراكرم(ص) روايت شده است كه اين آيه را تلاوت كرد (ليبلوكم أيّكم أحسن عملاً) و فرمود: [تا شما را آزمايش كند كه] كدام يك عقلش نيكوتر و از حرامهاى خدا پرهيزكارتر و در طاعت خدا پرشتاب تر است}.

22_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قول الله عزوجل { ليبلوكم أيّكم أحسن عملاً } قال : ليس يعنى أكثر عملاً و ل_كن أصوبكم عملاً . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه درباره قول خداى عزوجل {ليبلوكم أيّكم أحسن عملاً} فرمود: مقصود بيشتر عمل كردن نيست، بلكه صحيح تر عمل كردن شماست . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 7 - 15

15- { عن ابن عمر قال : تلا رسول اللّه ( ص ) ه_ذه الآية { لنبلوهم أيّهم أحسن عملاً } فقلت ; ما معنى ذلك يا رسول اللّه ( ص ) ؟ قال : ليبلوكم أيّكم أحسن عقلاً و أورع عن محارم اللّه و أسرعكم فى طاعة اللّه ;

ابن عمر گويد: رسول اللّه(ص) اين آيه را تلاوت فرمود: {لنبلوهم أيّهم أحسن عملاً} به ايشان گفتم: اى رسول اللّه(ص)! معناى اين سخن چيست؟ فرمود:[مراد اين است] تا

خدا، شما را آزمايش كند كه كدام تان عقلِ بهتر دارد و از حرام هايش بيشتر پرهيز مى كند و كدام تان در اقدام به اطاعت خدا سريع تر است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 2 - 21

21 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { ليبلوكم أيّكم أحسن عملاً } قال : ليس يعنى أكثر عملاً ، و ل_كن أصوبكم عملاً و إنّما الإصابة خشيةُ اللّه و النيّةُ الصادقة و الحَسَنَة . . . ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ: {ليبلوكم أيّكم أحسن عملاً} روايت شده كه فرمود: مقصود [از أحسن عملاً] {أكثر عملاً} (بيشتر از نظر عمل) نيست; بلكه مقصود، آن است كه به صواب نزديك تر باشد و صائب بودن عمل، آن است كه در آن خشيت خدا و نيّت درست و نيكو باشد. ..}.

مسؤوليّت محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 236 - 14،16

14 _ پرداخت كالاى مناسب به زنان مُطلّقه ، حقّى ثابت بر عهده نيكوكاران

حقّاً على المحسنين

16 _ نيكوكاران ( محسنين ) ، موظّف به رعايت حقوق ديگران

متّعوهنّ . .. حقاً على المحسنين

مقام محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 148 - 10،11،12

10 _ نيكوكاران ، محبوب خداوند هستند .

و اللّه يحبّ المحسنين

11 _ پيكارگران شكيبا و نيايشگران به درگاه خدا ، نيكوكار و محبوب خداوند هستند .

و كايّن من نبىّ قاتل . .. ربّنا ... و اللّه يحبّ المحسنين

12 _ معتقدين به خدايى

بودن پيروزى ها و جويندگان بخشايش الهى ، از نيكوكاران و محبوبان خدا هستند .

ربّنا اغفر لنا . .. و ثبّت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين ... و اللّه يحبّ

كلمه {المحسنين} پس از آيات گذشته بيانگر اين معناست كه دارندگان ويژگيهاى شمرده شده، مصداق محسنان هستند و از جمله آن ويژگيها، اعتقاد به ربوبيت خداوند و باور به خدايى بودن پيروزيهاست.

مقامات اخروى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 58 - 8

8 - محسنان ، داراى مقام و جايگاهى حسرت برانگيز در قيامت

لو أنّ لى كرّة فأكون من المحسنين

مقامات محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 17

17 - اطاعت كنندگان دستورات خدا - در صورت نيكوكار بودن - از پاداشى افزونتر از ديگران ، بهره مند خواهند شد .

و سنزيد المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 11

11 _ ايمان به خدا ، قرآن و پيامبر ( ص ) و پرهيز از استكبار و نيكوكارى مايه رسيدن به مقام محسنين است .

و انهم لايستكبرون . .. و ذلك جزاء المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 16،18

16 _ رسيدن به مقام محسنين در گرو گذر از مراحل ايمان و تقوا

إذا ما اتقوا . .. ثم اتقوا و احسنوا و اللّه يحب المحسنين

18 _ خداوند دوستار محسنان و نيكوكاران

و اللّه يحب المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6

- 84 - 11،13

11 _ كثرت انبيا(ع) از نسل نوح، پاداش نيل او به مقام نيكوكاران است.

و نوحا هدينا من قبل و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

13 _ تمسك به توحيد و مبارزه با شرك، شرط ورود به جرگه نيكوكاران است.

و كذلك نجزى المحسنين

روشن است كه مصداق برتر نيكوكاران در اين آيه ابراهيم خليل(ع) است و طبيعى است كه موصوف شدن آن حضرت به اين وصف بايد در تناسب و ارتباط با آيات پيشين باشد، و چون آيات گذشته عموماً درباره توحيد ابراهيم(ع) و تلاش آن حضرت براى مبارزه با شرك بود، شايد بتوان گفت كه اين ويژگى از مقومات نيكوكار بودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 58 - 8

8 _ نيكوكاران ، مانند سرزمين طيب ، سودمند و برخوردار از فيض فراوان خداوند

إن رحمت اللّه قريب من المحسنين. و هو الذى يرسل الريح ... و البلد الطيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 69 - 5

5 - خداوند ، با محسنان است و به آنان عنايت دارد .

و إنّ اللّه لمع المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 58 - 6

6 - غبطه و حسرت كافران و گنه كاران به حال محسنان در قيامت

لو أنّ لى كرّة فأكون من المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 21 - 2

2 - مقام قرب خداوند ، والاتر از مقام نيكوكاران ، و مايه شايستگى انسان براى آگاهى از كردار

نيكوكاران و مشاهده نامه اعمال آنان است .

يشهده المقرّبون

موسى(ع) از محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 8

8 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون(ع) از نيكوكاران هستند.

و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

مشاراليه {كذلك} هم مى تواند هدايت باشد، كه از {هدينا} استفاده مى شود، و هم مى تواند كثرت ذريه صالح باشد، كه از {وهبنا} و {من ذريته} به دست مى آيد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 4

4 - موسى ( ع ) ، شخصيتى محسن و نيكوكار

و لمّا بلغ أشدّه و استوى ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

ناظران عمل محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 21 - 1

1 - مقرّبان درگاه خداوند ، شاهد و ناظر ديوان اعمال نيكوكاران اند .

يشهده المقرّبون

ظاهر آن است كه مراد از {مقرّبون}، افرادى غير از {أبرار} است. اين گروه _ با توجّه به {عيناً يشرب بها المقرّبون} در آيات بعد _ ممكن است كسانى باشند كه گوى سبقت را از ابرار ربوده و به مقام قرب الهى رسيده اند. نظارت و مشاهده اعمال ابرار _ كه از كارهاى مقرّبان شمرده شده _ بيانگر برترى مقام آنان از مقام ابرار است.

نامه عمل محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 18 - 4

4 - كردار نيكوكاران ، ثبت و ضبط شده

، در نامه عمل آنان باقى خواهد ماند .

كت_ب الأبرار

{كتاب الأبرار} صحيفه اى است كه در آن اعمال نيكوكاران ثبت شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 20 - 2

2 - نامه هاى عمل نيكوكاران در ديوان جامع ( علّيّين ) ، با يك ديگر مشتبه نخواهد شد .

كت_ب مرقوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 21 - 3

3 - مقرّبان درگاه خداوند گواهان نامه اعمال نيكوكاران اند .

يشهده المقرّبون

فعل {يشهد}، يا از {شهود} به معناى حضور است و يا از {شهادة} كه ابن اثير در نهايه آن را {خبر دادن از مشاهدات خويش} معنا كرده است; در هر صورت گواه بودن {مقرّبون} استفاده مى شود; زيرا در معناى اول حضور و نظارت آنان به منظور گواهى دادن است و معناى دوم _ كه در آن صورت {يشهده} به معناى {يشهد به} خواهد بود _ صريح در نكته ياد شده است.

نجاشى از محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 12

12 _ نجاشى و ياران او در زمره محسنان و مؤمنان به خدا ، پيامبر ( ص ) و قرآن بودند .

قالوا إنّا نصرى ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً . .. ذلك جزاء المحسنين

اين بخش از آيات (85 _ 82) بنابرآنچه بسيارى از مفسران گفته اند، درباره نجاشى پادشاه حبشه و ياران او نازل شده است.

نشانه هاى نامه عمل محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 20 -

1

1 - ديوان نامه هاى عمل نيكوكاران ، نوشته اى خوانا و نشانه دار است .

كت_ب مرقوم

{مرقوم}; يعنى، داراى علامت و به معناى واضح و درشت خط نيز آمده است.

نظارت بر نامه عمل محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 21 - 2

2 - مقام قرب خداوند ، والاتر از مقام نيكوكاران ، و مايه شايستگى انسان براى آگاهى از كردار نيكوكاران و مشاهده نامه اعمال آنان است .

يشهده المقرّبون

نظارت محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 23 - 1

1 - نيكوكاران در قيامت ، بر تخت هاى تزيين شده آرميده و به تماشاى منظره ها خواهند پرداخت .

على الأرائك ينظرون

{أريكة} (مفرد {أرائك}) به تختى گفته مى شود كه تزيين يافته و در خيمه يا خانه اى نهاده شود. هم چنين به جايگاه آرميدن و لميدن _ اعم از تخت، يا تخت عروس و يا تخت خواب _ اطلاق مى شود. (قاموس)

نعمتهاى اخروى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 1

1 - محسنان ، بهره مند از سايه ها ، چشمه سار ها ، ميوه هاى دل خواه و انواع خوردنى ها و نوشيدنى هاى گوارا در بهشت

فى ظل_ل و عيون . .. كلوا و اشربوا هنيئًا ... إنّا كذلك نجزى المحسنين

نقش اجتماعى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 2

2 - اهل تقوا و احسان ، همراه با تهجد و عبادت ، داراى خدمات

اجتماعى و انفاق مالى اند .

كانوا قليلاً من الّيل ما يهجعون . .. و فى أمولهم حقّ للسّائل و المحروم

نقش خدمتكاران محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 25 - 3

3 - در آخرت ، ساقى شراب ، در خدمت نيكوكاران و عهده دار باده نوشاندن به آنان خواهد بود .

يسقون

فعل مجهول {يُسْقَون} بيانگر اين است كه در آخرت فرد يا افرادى، باده ريز و شرابدار محفل مى گسارى نيكوكاران خواهند بود.

نوح(ع) از محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 8،11

8 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون(ع) از نيكوكاران هستند.

و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

مشاراليه {كذلك} هم مى تواند هدايت باشد، كه از {هدينا} استفاده مى شود، و هم مى تواند كثرت ذريه صالح باشد، كه از {وهبنا} و {من ذريته} به دست مى آيد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

11 _ كثرت انبيا(ع) از نسل نوح، پاداش نيل او به مقام نيكوكاران است.

و نوحا هدينا من قبل و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

وعده به محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 6

6 - اعطاى پاداش نيك در دنيا ، وعده خداوند به احسان كنندگان

للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة

برداشت بالا مبتنى بر اين ديدگاه است كه {فى ه_ذه الدنيا} ظرف براى {حسنة} باشد، نه براى {أحسنوا}; چنان كه در جاى ديگر قرآن، به اين حقيقت تصريح شده است: {للذين أحسنوا

فى ه_ذه الدنيا حسنة و لدار الأخرة خير. ..}، (سوره نحل (16) آيه 30).

وعده حكمت به محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 8

8 - اعطاى دانش و حكمت ، وعده الهى به محسنان و نيكوكاران

و كذلك نجزى المحسنين

وعده علم به محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 8

8 - اعطاى دانش و حكمت ، وعده الهى به محسنان و نيكوكاران

و كذلك نجزى المحسنين

ويژگيهاى پاداشهاى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 20 - 3

3 - پاداش هاى نيكوكاران ، تخلّف ناپذير و داراى مشخّصاتى واضح و بى ابهام است .

كت_ب مرقوم

چنانچه {كتاب} به معناى مكتوب و مقدر و نيز {مرقوم} به معناى نوشته واضح و درشت خط باشد; برداشت بالا استفاده مى شود.

ويژگيهاى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 15

15_ محسنان ، داراى ضميرى روشن و شايستگى كامل براى تعبير خواب .

نبّئنا بتأويله إنا نري_ك من المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 13

13_ كتمان دانش به ويژه در هنگام نياز جامعه به آن ، امرى به دور از شأن انسان هاى پاك و نيكوكار

قال تزرعون . .. إلاّ قليلاً مما تأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 5

5_ گذشت در عين قدرت بر انتقام از ويژگى هاى محسنان است .

فإن

الله لايضيع أجر المحسنين . .. قال لاتثريب عليكم اليوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 11

11_ يارى به خويشان و وابستگان ، خصلتى نيكو و از ويژگى هاى نيكوكاران است .

وأتونى بأهلكم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 4 - 7

7 - تنها محسنان ، به عالَم آخرت يقين دارند .

للمحسنين . .. و هم بالأخرة هم يوقنون

تقديم فاعل فعل {يوقنون} و تكرار ضمير {هم} بر اختصاص و انحصار، دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 17 - 1

1 - شب زنده دارى براى عبادت ، از ويژگى هاى مهم { محسنين } است .

كانوا . .. محسنين . كانوا قليلاً من الّيل ما يهجعون

{هجوع} (مصدر {يهجعون}) به خواب در شب گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 32 - 1

1 - پرهيز پيوسته و مستمر از زشتى ها و گناهان كبيره ، از ويژگى هاى بارز نيك كرداران

و يجزى الذين أحسنوا . .. الذين يجتنبون كب_ئر الإثم و الفوحش

استمرار، از فعل مضارع {يجتنبون} استفاده مى شود.

ويژگيهاى نامه عمل محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 20 - 1

1 - ديوان نامه هاى عمل نيكوكاران ، نوشته اى خوانا و نشانه دار است .

كت_ب مرقوم

{مرقوم}; يعنى، داراى علامت و به معناى واضح و درشت خط نيز آمده است.

هارون(ع) از محسنان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 8

8 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون(ع) از نيكوكاران هستند.

و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

مشاراليه {كذلك} هم مى تواند هدايت باشد، كه از {هدينا} استفاده مى شود، و هم مى تواند كثرت ذريه صالح باشد، كه از {وهبنا} و {من ذريته} به دست مى آيد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

هدايت محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 12

12 _ هدايت ويژه، پاداش خداوند به نيكوكاران است.

كلا هدينا . .. و من ذريته ... و كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 3 - 6

6 - بهره مندى محسنان از هدايت و رحمت قرآن ، افزون از ديگران است .

هدًى . .. للمحسنين

{محسنين} به قرينه آيه بعد _ كه در آن برپايى نماز و پرداخت صدقه و ايمان به آخرت، به عنوان اوصاف محسنان ذكر شده است _ كسانى اند كه ايمان دارند. بنابراين، هدايت قرآن نسبت به آنان، مى تواند ابتدايى نبوده و بلكه افزايشى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 5 - 2،5

2 - تنها محسنان ، از هدايت ويژه الهى برخوردارند .

للمحسنين . .. أُول_ئك على هدًى من ربّهم

5 - هدايت شدن محسنان ، نشأت يافته از ربوبيت خداوند است .

أُول_ئك على هدًى من ربّهم

يعقوب(ع) از محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6

- 84 - 8

8 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون(ع) از نيكوكاران هستند.

و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

مشاراليه {كذلك} هم مى تواند هدايت باشد، كه از {هدينا} استفاده مى شود، و هم مى تواند كثرت ذريه صالح باشد، كه از {وهبنا} و {من ذريته} به دست مى آيد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

يقين محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 4 - 7

7 - تنها محسنان ، به عالَم آخرت يقين دارند .

للمحسنين . .. و هم بالأخرة هم يوقنون

تقديم فاعل فعل {يوقنون} و تكرار ضمير {هم} بر اختصاص و انحصار، دلالت مى كند.

يوسف(ع) از محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 8

8 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون(ع) از نيكوكاران هستند.

و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

مشاراليه {كذلك} هم مى تواند هدايت باشد، كه از {هدينا} استفاده مى شود، و هم مى تواند كثرت ذريه صالح باشد، كه از {وهبنا} و {من ذريته} به دست مى آيد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 8

8_ يوسف ( ع ) از نمونه هاى بارز نيكوكاران

و كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 11،12،13،14،18

11_ يوسف ( ع ) از زمره نيكوكاران بود .

إنا نري_ك من المحسنين

12_ هم بندان يوسف

در زندان مصر ، به شخصيت والاى يوسف ( ع ) پى بردند و به نيكوكار بودنش مطمئن شدند .

إنا نري_ك من المحسنين

13_ سيماى يوسف ( ع ) و عملكرد او ، نشان دهنده شخصيت بلند مرتبه و بيانگر نيكوكارى او بود .

إنا نري_ك من المحسنين

{نرى} در آيه شريفه، به معناى {يقين داريم} است. رساندن اين معنا با كلمه {نرى} (مى بينيم) گوياى اين مطلب است كه: علم و يقين آن دو نفر به شخصيت يوسف(ع) ، از طريق مشاهده رفتار و منش او حاصل شده بود.

14_ محسن بودن يوسف ( ع ) ، دليل مراجعه هم بندانش به او براى تعبير رؤيا

نبّئنا بتأويله إنا نري_ك من المحسنين

جمله {إنا نراك} تعليل براى {نبّئنا بتأويله} است.

18_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قول الله عزوجل { إنا نراك من المحسنين } قال : كان يوسع المجلس و يستقرض للمحتاج و يعين الضعيف ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزوجل {إنا نراك من المحسنين} روايت شده كه فرمود: در مجلس جاى نشستن را براى ديگران باز مى كرد و براى نيازمند وام مى گرفت و به ناتوان كمك مى كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 16

16_ يوسف ( ع ) از زمره محسنان بود .

و لانضيع أجر المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 9

9_ يوسف ( ع ) در زمان وزارت و اقتدار همچنان انسانى نيكوكار بود .

إنا نري_ك من المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف -

12 - 90 - 7

7_ يوسف ( ع ) و بنيامين از تقواپيشگان صبور و از زمره محسنان بودند .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

محشر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

محشر

آگاهى انسان در محشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 30 - 4

4 _ آگاهى انسان ها به تمامى اعمال و كرده هاى خود در عرصه محشر

و يوم نحشر هم جميعاً . .. هنالك تبلوا كل نفس ما أسلفت

كلمه {ما} در {ما أسلفت} ظهور در عموم دارد; يعنى، در عرصه محشر هر كسى به زير و رو كردن كرده هاى خويش خواهد پرداخت و از آنها با خبر خواهد شد.

اضطراب در محشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 30 - 1

1 _ اضطراب و نگرانى شديد مردم در عرصه محشر

و يوم نحشر هم جميعاً . .. هنالك تبلوا كل نفس ما أسلفت

{بلاء} (مصدر تبلوا) به معناى آزمودن است. اشتغال هر فردى در عرصه محشر به آزمودن و سبك و سنگين كردن اعمال خود، حاكى از اين است كه: عموم مردم در آن روز نسبت به فرجام كار خود بسيار نگران و دلواپس خواهند بود.

بازجويى در محشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 30 - 5

5 _ محشر ، عرصه اى است كه در آن هر فردى به بازرسى ، زير و رو و سبك و سنگين كردن اعمال و كرده هاى خود مشغول خواهد بود .

و يوم نحشر هم جميعاً . .. هنالك تبلوا كل

نفس ما أسلفت

شناخت يكديگر در محشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 45 - 2

2 _ حشر مردم در قيامت به گونه اى است كه به خوبى يكديگر را مى شناسند .

و يوم يحشرهم . .. يتعارفون بينهم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {يتعارفون بينهم} حال از ضمير {هم} در {يحشرهم} باشد.

مدت توقف در محشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 4 - 4

4 - عرصه محشر و حساب رسى خلايق ، پنجاه هزار سال به طول مى انجامد .

فى يوم كان مقداره خمسين ألف سنة

ناگهانى بودن محشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 14 - 2

2 - حضور در قيامت ، ناگهانى است و با نفخه صور ، فاصله اى ندارد .

فإذا هم بالساهرة

حرف {إذا}، براى بيان مفاجاة و ناگهانى است.

ويژگيهاى محشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 30 - 5

5 _ محشر ، عرصه اى است كه در آن هر فردى به بازرسى ، زير و رو و سبك و سنگين كردن اعمال و كرده هاى خود مشغول خواهد بود .

و يوم نحشر هم جميعاً . .. هنالك تبلوا كل نفس ما أسلفت

هموارى محشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 14 - 1

1 - تمام مردگان پس از نفخ صور ، زنده گشته و در دشت هموار قيامت حاضر خواهند شد .

فإذا هم بالساهرة

{ساهرة}; يعنى، فلات

و سرزمين پهناور، مسطّح و بى آب. اين كلمه از ريشه {سَهَر} است; يعنى، ممكن نبودن خواب در شب (لسان العرب). نامگذارى فلات به {ساهرة}، به اين اعتبار است كه پيمايندگان آن در شب بيدار مى مانند.

محصولات كشاورزى از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

آثار توليد محصولات كشاورزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 15 - 4

4 - پيدايش محصولات كشاورزى و روييدن گياه در زمين ، دليل امكان معاد و حيات دوباره انسان است .

عمّ يتساءلون . .. ألم نجعل ... لنخرج به حبّ_ًا و نباتًا

استفاده از محصولات كشاورزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 9

9 _ جواز استفاده از انواع ميوه ها و محصولات كشاورزى براى انسان

كلوا من ثمره إذا أثمر

انفاق از محصولات كشاورزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 10،11

10 _ خداوند حقى براى خود در محصولات كشاورزى قرار داده است.

و ءاتوا حقه يوم حصاده

مرجع ضمير {حقه}، به قرينه صدر آيه، ممكن است {الله} باشد.

11 _ لزوم پرداخت بخشى از محصولات كشاورزى به هنگام چيدن ميوه ها و درو كردن غلات

و ءاتوا حقه يوم حصاده

اهميت محصولات كشاورزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 66 - 1

1 - از بين رفتن محصولات كشاورزى ، خسارتى سنگين و تكان دهنده براى انسان ها

لو نشاء . .. فظلتم تفكّهون . إنّا لمغرمون

پيدايش محصولات كشاورزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 2،5

2

_ خداوند پديد آورنده باغستانها، درختان خرما و كشتزارهاست.

و هو الذى أنشأ جنت . .. و النخل و الزرع

5 _ گوناگونى ميوه ها و محصولات كشاورزى از آثار قدرت الهى

و الزرع مختلفا أكله

{اكل} به معناى ميوه و ثمرهاى خوراكى است.

حق الله در محصولات كشاورزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 10

10 _ خداوند حقى براى خود در محصولات كشاورزى قرار داده است.

و ءاتوا حقه يوم حصاده

مرجع ضمير {حقه}، به قرينه صدر آيه، ممكن است {الله} باشد.

حقوق محصولات كشاورزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 17،19،20،21

17 _ عن أبى عبدالله(ع): لاتصرم بالليل و لاتحصد بالليل . .. و إن حصدت بالليل لم يأتك السؤال و هو قول الله تعالى: {و ءاتوا حقه يوم حصاده} ... يعنى القبضة بعد القبضة إذا حصدته و إذا خرج فالحفنة بعد الحفنة ... .

از امام صادق(ع) روايت شده است: ميوه را در شب نچين و شبانه درو نكن . .. زيرا اگر در شب، درو كنى فقيران نزد تو نمى آيند و اين سخن خداوند متعال است كه مى فرمايد: {حق محصول را روز درو بپردازيد} ... يعنى هنگام درو، دسته دسته و هنگام جدا شدن دانه، مشت مشت بپردازيد ... .

19 _ عبدالله بن سنان عن أبى عبدالله(ع) قال: سألته عن قوله: {و ءاتوا حقه يوم حصاده} قال: اعط من حضرك من المسلمين و إن لم يحضرك إلا مشرك فاعطه.

عبدالله بن سنان گويد: از امام صادق(ع) درباره {و ءاتوا حقه يوم حصاده} سؤال كردم، فرمود: اگر كسى از

مسلمانان هنگام برداشت محصول حضور داشت، حق الحصاد را به او بده و اگر كسى غير از مشرك نبود، به او بپرداز.

20 _ عن أبى عبدالله(ع) فى قوله: {و ءاتوا حقه يوم حصاده} قال: حقه يوم حصاده عليك واجب و ليس من الزكاة . .. .

از امام صادق(ع) درباره آيه {و ءاتوا حقه يوم حصاده} روايت شده است: پرداخت حق الحصاد در روز درو، بر تو واجب است و اين حق، غير از زكات است . .. .

21 _ عن النبى(ص) فى قوله: {و ءاتوا حقه يوم حصاده} قال: ما سقط من السنبل.

از رسول خدا(ص) در توضيح آيه {و ءاتوا حقه يوم حصاده} روايت شده است: خوشه هاى بر زمين ريخته شده در هنگام درو، حق الحصاد است.

درو محصولات كشاورزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 11

11 _ لزوم پرداخت بخشى از محصولات كشاورزى به هنگام چيدن ميوه ها و درو كردن غلات

و ءاتوا حقه يوم حصاده

روياننده محصولات كشاورزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 11 - 1

1- خداوند ، روياننده كشتزار ها و درختان زيتون ، خرما و انگور و تمامى محصولات كشاورزى است .

ينبت لكم به الزرع و الزيتون و النخيل و الأعن_ب و من كلّ الثمرت

زكات محصولات كشاورزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 10،11،12،13

10 _ خداوند حقى براى خود در محصولات كشاورزى قرار داده است.

و ءاتوا حقه يوم حصاده

مرجع ضمير {حقه}، به قرينه صدر آيه، ممكن است {الله} باشد.

11 _

لزوم پرداخت بخشى از محصولات كشاورزى به هنگام چيدن ميوه ها و درو كردن غلات

و ءاتوا حقه يوم حصاده

12 _ حكم زكات در مكه شامل همه محصولات كشاورزى مى شده است. *

جنت . .. و النخل و الزرع ... و الزيتون و الرمان ... و ءاتوا حقه يوم حصاده

فرمان به اداى حق محصولات كشاورزى در روز چيدن اختصاص به محصولات خاصى، مانند غلات، ندارد. و چون در آيات مكى ديگر نيز فرمان زكات ياد شده، محتمل است فرمان به {ايتاء حق الحصاد} اشاره به همان حكم زكات باشد.

13 _ حكم پرداخت حقوق مالى (زكات يا حق الحصاد) از محصولات كشاورزى در مكه نازل شده است.

و ءاتوا حقه يوم حصاده

زيان به محصولات كشاورزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 67 - 1

1 - آسيب ديدن محصولات كشاورزى ، يأس آور براى انسان ها و باعث احساس حرمان براى آنان

لو نشاء . .. فظلتم تفكّهون ... بل نحن محرومون

محصولات كشاورزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 15 - 10

10 - محصولات طبيعى ، روزى خدادادى است .

جنّتان عن يمين و شمال كلوا من رزق ربّكم

نابودى محصولات كشاورزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 66 - 1

1 - از بين رفتن محصولات كشاورزى ، خسارتى سنگين و تكان دهنده براى انسان ها

لو نشاء . .. فظلتم تفكّهون . إنّا لمغرمون

نياز به محصولات كشاورزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 65 - 3

3

- وابستگى شديد مردم ، به محصولات كشاورزى

لو نشاء لجعلن_ه حطمًا فظلتم تفكّهون

طرح موضوع كشاورزى و اين كه اگر خداوند مانع محصول دادن آن شود، كافران به وضع رقّت بارى گرفتار خواهند شد، نشانگر مطلب ياد شده است.

مُحَلِّل از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

احكام مُحَلِّل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 230 - 1،2،5،6،7،8

1 _ زندگى مرد با همسر خويش پس از طلاقِ سوم ، جز با فاصله شدن ازدواج با مرد ديگر ( مُحَلِّل ) ، جايز نيست .

الطّلاق مرّتان . .. فان طلقها فلا تحلّ له من بعد حتى تنكح زوجاً غيره

2 _ ازدواج شوهر اوّل با زن سه طلاقه خود مشروط به نكاح دائمى با مرد ديگر و پيش آمدن طلاق است .

فان طلّقها فلا جناح عليهما ان يتراجعا

مطرح كردن طلاق از سوى شوهر دوّم حاكى است كه بايد ازدواج با او دائمى باشد و نه موقّت. چون در ازدواج موقّت، طلاق نيست.

5 _ جواز ازدواج مرد با زن سه طلاقه خود ، مشروط به آميزش محلِّل با آن زن است .

حتى تنكح زوجاً غيره

انتخاب كلمه {زوجاً} به جاى {رجلا}، دلالت بر عقد ازدواج دارد; بنابراين كلمه {تنكح}، بايد بر معنايى زيادتر از عقد دلالت كند و آن معنا، همان آميزش خواهد بود.

6 _ ازدواج زن با شوهر سابق ، پس از طلاق شوهر دوّم ( مُحلِّل ) ، منوط به رضايت طرفين و عقد جديد است .

فان طلّقها فلا جناح عليهما ان يتراجعا

اِسناد رجوع به طرفين (ان يتراجعا)، پس از طلاق مُحلِّل، به خلاف رجوع در عدّه كه تنها به شوهر مستند بود، دلالت بر مشروطيّت رضايت

طرفين دارد و لازمه آن اجراى عقد جديد است.

7 _ شرط طلاق در ازدواج زن سه طلاقه با محلّل ، بى اثر و فاقد اعتبار است . *

حتى تنكح زوجاً غيره فان طلّقها

استناد طلاق به مُحلّل (فان طلّقها) و بيان آن با {اِن} شرطيّه، كه توقع حصول در آن لحاظ نمى شود، دلالت بر اختيار كامل محلّل در طلاق دارد و لازمه آن، بى اعتبارى شرط طلاق، بر فرض وجود است.

8 _ پس از طلاق شوهر دوّم ، زن و شوهر سابق ، در صورت گمان به مراعات حدود الهى در خانواده ، مى توانند به زندگى بازگردند .

فلا جناح عليهما ان يتراجعا ان ظنّا ان يُقيما حدود اللّه

فلسفه مُحَلِّل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 230 - 14

14 _ مُحلِّل ، عامل بازدانده مرد از طلاق هاى مكرر *

فان طلقها فلا تحل له من بعد حتى تنكح زوجاً غيره

اشتراط مُحلِّل براى بازگشت به زندگى پس از طلاق سوّم، به منزله مانع تراشى براى طلاقهاى مكرر و بى مورد است; خصوصاً با توجّه به حساسيّت مردان در اين مورد.

محو و اثبات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{محو و اثبات}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 39 - 1،2،4،7،9،10،11،12،13

1_ خداوند هرچه را بخواهد از ميان بردارد و آثارش را محو كند ، چنين خواهد كرد .

يمحوا الله ما يشاء

2_ خداوند هرچه را بخواهد باقى گذارد و پايدار بدارد ، چنين خواهد كرد .

يمحوا الله ما يشاء و يثبت

4_ تقدير هاى پيشين ، بر اساس مشيت الهى قابل تغيير و تحول و محو و اثباتند

.

لكل أجل كتاب. يمحوا الله ما يشاء و يثبت

7_ هيچ كس به پايه و زيربناى قوانينى كه ايجاب كننده وجود چيزى يا عامل نابودى آن است آگاهى ندارد .

و عنده أُمّ الكت_ب

از مصاديق {اُمّ الكتاب} به قرينه فراز قبل قوانينى است كه بر اساس آن محو و اثبات انجام مى گيرد.

9_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إذا كانت ليلة القدر نزلت الملائكة و الروح و الكتبة إلى سماء الدنيا فيكتبون ما يكون من قضاء الله تبارك و تعالى فى تلك السنة فإذا أراد الله أن يقدّم أو يؤخّر أو ينقص شيئاً أو يزيده أمر الله أن يمحوا ما يشاء ثم أثبت الذى أراد ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: زمانى كه شب قدر فرا رسد، فرشتگان، روح و نويسندگان الهى به آسمان دنيا فرو مى آيند. پس مى نويسند آنچه را كه در آن سال از قضاى الهى باشد. پس زمانى كه خداوند اراده كند چيزى را مقدم يا مؤخر سازد، يا آن را بكاهد، يا بر او بيفزايد، امر مى كند كه محو كنند آنچه را او بخواهد ; سپس محقق مى سازد آنچه را اراده كرده است}.

10_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال فى ه_ذه الأية : { يمحوا الله ما يشاء و يثبت } قال : و هل يمحى إلاّ ما كان ثابتاً و هل يثبت إلاّ ما لم يكن ؟ ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه درباره سخن خدا: {يمحوا الله ما يشاء و يثبت} فرمود: و آيا [چيزى] جز آنچه وجود دارد محو مى شود؟ و آيا چيزى جز آنچه وجود ندارد

تحقق داده مى شود؟}.

11_ { عن النبى ( ص ) : هما كتابان ، كتاب سوى أُمّ الكتاب يمحوا الله منه ما يشاء و يثبت و أُمّ الكتاب لايغيّر منه شىء ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه آنها دو كتابند: كتابى غير از امّ الكتاب كه خداوند هر چه را بخواهد از آن محو مى كند و [آنچه را بخواهد در آن ]ايجاد مى كند و [ديگرى] {أمّ الكتاب} كه چيزى در آن تغيير داده نمى شود}.

12_ { عن أبى عبدالله ( ع ) انه سئل عن قول الله : { ادخلوا الأرض المقدسة التى كتب الله لكم } قال : كتبها لهم ثم محاها ، ثمّ كتبها لأبنائهم فدخلوها ، و الله يمحوا ما يشاء و يثبت و عنده اُمّ الكتاب ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند {ادخلواالأرض المقدسة التى كتب الله لكم} سؤال شد، آن حضرت فرمود: [خدا] آن زمين با قداست را براى آنان نوشت، سپس آن را محو كرد. آن گاه آن را براى فرزندانشان نوشت، پس داخل آن شدند و خدا هر چه را بخواهد محو مى كند و هرچه را بخواهد باقى مى گذارد و اُمّ الكتاب نزد اوست}.

13_ { عن أبى عبدالله ( ع ) انه قال فى قول الله عزوجل : { و قالت اليهود يدالله مغلولة } : لم يعنوا أنه ه_كذا ، و ل_كنّهم قالوا : قد فرغ من الأمر فلايزيد و لاينقص فقال الله جل جلاله تكذيباً لقولهم : { غلّت أيديهم و لعنوا بما قالوا بل يداه مبسوطتان ينفق كيف يشاء } ألم تسمع الله عزوجل يقول : { يمحوا الله ما

يشاء و يثبت و عنده اُمّ الكتاب } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه درباره قول خداى عزوجل: {و قالت اليهود يد الله مغلولة} فرمود: منظور يهود اين نبود كه واقعاً دستهاى خدا در غُلّ بسته است ; بلكه آنان مى گفتند: خدا از كار خلقت فارغ شده و ديگر چيزى را زياد و كم نمى كند. پس خداوند _ جل جلاله _ براى تكذيب سخن آنان فرمود: {دستهاى خودشان در غل بسته باد و به خاطر سخنى كه گفتند، لعنت بر آنان باد ; بلكه دستهاى خدا باز است و هرگونه مى خواهد مى بخشد}.آيا نشنيده اى كه خداى عزوجل مى فرمايد: {يمحوا الله مايشاء و يثبت و عنده اُمّ الكتاب}.

محيط از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

محيط

آثار محيط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 10

10 _ تأثير آلودگى هاى محيط كفر در انسان

و مطهّرك من الذين كفروا

نجات از ميان كافران كه به كلمه {تطهير} تعبير شده، مستلزم اين است كه آلودگى جامعه مؤثّر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 16

16 _ جبر محيط با توان خروج از آن ، عذرى غير قابل قبول براى ترك تكاليف الهى

قالوا كنّا مستضعفين فى الارض قالوا الم تكن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فيها

آثار محيط اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 5

5 _ تأثير محيط اجتماعى وفرهنگى در موضع گيرى انسان ها نسبت به حقايق و معارف اديان الهى

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 3

3 _ محيط اجتماعى ، در عين تأثير گذاشتن بر خصلت هاى روحى و گرايش هاى عقيدتى انسان ، از وى سلب اختيار و انتخاب نمى كند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً . .. و من الأعراب من يؤمن باللّه

تصريح به وجود مؤمنان راستين در ميان اعراب باديه نشين به دنبال بيان خصلت كفر ورزى و نفاق شديد آنان، مى تواند إشعار به مطلب فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 57 - 4

4 - انسان ها در جامعه فاسد و محيط منحرف ، بدون ايمان به خدا و لطف او ، در معرض انحراف و هلاكت اند .

و لولا نعمة ربّى لكنت من المحضرين

آثار محيط فرهنگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 5

5 _ تأثير محيط اجتماعى وفرهنگى در موضع گيرى انسان ها نسبت به حقايق و معارف اديان الهى

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً

آسيب شناسى محيط زيست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 41 - 2،3

2 - فساد عمومى ، درپى دارنده تباهى محيط زيست است .

ظهر الفساد فى البرّ و البحر بما كسبت أيدى الناس

{ال} در {الناس} براى جنس و دلالت بر عموم مردم مى كند و احتمال دارد تعبير به {الناس} به جاى {العاصين} و امثال آن، به خاطر اشاره به نكته بالا باشد.

3 - شرك ، فساد آفرين و عاملِ تباهى كره زمين است .

سبح_نه و تع_لى عمّا يشركون

. ظهر الفساد فى البرّ و البحر بما كسبت أيدى الناس

ممكن است مراد از {ما كسبت . ..} شركى باشد كه در آيه قبل، از آن سخن گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 51 - 1،2،7

1 - انسان ها ، به هنگام مشاهده وزش باد هاى مضر و نابودكننده مزارع ، به ناسپاسى مى گرايند .

و لئن أرسلنا ريحًا . .. يكفرون

{ريح} در مقابل {رياح} در آيه چهل و نه است. معمولاً، بادهاى سودمند، به صيغه جمع آورده مى شوند و در صورتى كه سخن از باد سوزان و مخرب باشد به صيغه مفرد مى آيد. قرينه مقابله و نيز واژه {مصفرّاً} _ كه حال براى ضمير مفعولى {رأوه} است _ مؤيد اين نكته اند كه مراد از {ريح} بادهاى سوزان و مخرب اند.

2 - عالَم طبيعت ، برخوردار از عوامل طبيعى خنثى كننده و از بين برنده يكديگر

فانظر . .. كيف يحى الأرض بعد موتها ... و لئن أرسلنا ريحًا فرأوه مصفرًّا

7 - در صورت وزش باد هاى مخرّب ، گياهان ، سرسبزى خود را از دست داده و به زردى مى گرايند .

و لئن أرسلنا ريحًا فرأوه مصفرًّا

مرجع ضمير مفعولى {رأوه}، {نباتِ} مستفاد از آيه پيش (آثار رحمة اللّه) است.

اهميت محيط اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 6

6- داشتن محيطى مناسب و شايسته براى زندگى ، امرى مطلوب و پسنديده

لنبوّئنّهم فى الدنيا حسنة

تأثير محيط در رفتار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7

- 138 - 11

11 _ تأثيرپذيرى انسان از محيط هاى فاسد و فرهنگ هاى غلط

فأتوا على قوم . .. قالوا يموسى اجعل لنا إلهاً كما لهم ءالهة

جبر محيط اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 3

3 _ محيط اجتماعى ، در عين تأثير گذاشتن بر خصلت هاى روحى و گرايش هاى عقيدتى انسان ، از وى سلب اختيار و انتخاب نمى كند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً . .. و من الأعراب من يؤمن باللّه

تصريح به وجود مؤمنان راستين در ميان اعراب باديه نشين به دنبال بيان خصلت كفر ورزى و نفاق شديد آنان، مى تواند إشعار به مطلب فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 74 - 8

8- تأثير جامعه بر فرد ، جبرى و غير قابل اجتناب نيست و حفظ سلامت اخلاقى در محيط كاملا فاسد و آلوده ، ممكن است .

و نجّين_ه من القرية التى كانت تعمل الخبئث

برداشت ياد شده به خاطر اين است كه حضرت لوط(ع) توانسته بود در محيط آلوده و فاسد قومش، پاك و بى گناه بماند و سرانجام نجات يابد.

محيط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 19 - 5

5 - كافران از هر سو در حيطه قدرت و سلطنت خداوند هستند .

واللّه محيط بالكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 6

6_ خداوند ، بر اعمال آدميان احاطه كامل دارد و به همه جوانب رفتارشان آگاه است .

إن ربى

بما تعملون محيط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 20 - 1

1 - خداوند ، بر كافران قدرت كامل و سيطره همه جانبه دارد .

و اللّه من ورائهم محيط

محيط جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 41 - 3

3 _ دوزخ، محيطى بسته و خفقان زا براى مجرمان

لهم من جهنم مهاد و من فوقهم غواش

جمع آوردن كلمه {غواش} و مقيد كردن آن به {من فوقهم} حكايت از برداشت فوق دارد.

محيط و تربيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 10

10 _ تأثير آلودگى هاى محيط كفر در انسان

و مطهّرك من الذين كفروا

نجات از ميان كافران كه به كلمه {تطهير} تعبير شده، مستلزم اين است كه آلودگى جامعه مؤثّر بوده است.

نجات از جبر محيط اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 57 - 3

3 - رهايى انسان از جبر محيط اجتماعى و نيز از پيامد هاى سوء معاشرت با افراد فاسد و منحرف جامعه ، در سايه ايمان به خدا و لطف و عنايت او ، امرى ممكن است .

و لولا نعمة ربّى لكنت من المحضرين

نقش محيط اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 43 - 1،6

1 - محيط و عادت هاى شرك آلود ، مانع هدايت بلقيس به راه راست و يكتاپرستى در گذشته عمر وى

و صدّها ما كانت . .. إنّها كانت من قوم ك_فرين

{صَدّ} (مصدر {صَدَّ}) به

معناى منع و بازداشتن است. متعلق {صَدَّ} محذوف و به تقدير {صدّها عن السبيل} مى باشد. برداشت ياد شده بدان احتمال است كه آيه ياد شده ناظر به پاسخ اين پرسش باشد كه بلقيس چرا پيش از اين ماجرا (ماجراى ميان او و سليمان(ع)) با فراستى كه داشت، از راه راست منحرف شده بود.

6 - تأثيرپذيرى شديد انسان از محيط اجتماعى خويش

كانت تعبد من دون اللّه إنّها كانت من قوم ك_فرين

{إنّها. ..} در مقام تعليل براى مطلب قبل است; يعنى، چون بلقيس از ميان كافران برخاسته و در ميان آنها رشد يافته بود، نمى توانست از عادت و رفتار شرك آلود خويش _ كه از آنان گرفته بود _ روى برتابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 57 - 6

6 - تأثير جدّى جامعه فاسد و منحرف بر سلامت خانواده

فأنجين_ه و أهله إلاّامرأته

خانواده لوط با اين كه تحت اِشراف نيرومند وى، از هجوم فساد فراگير جامعه درامان ماندند; اما جامعه فاسد سرانجام تأثير مخرب خود را گذاشت و همسر وى را از او جدا ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 5

5 - جامعه گريزى و سطح پايين فرهنگ اجتماعى ، عامل سستى در تعهدات اجتماعى و پايبندى به قوانين *

المخلّفون من الأعراب

وصف {الأعراب} ممكن است مشعر به عليت باشد; يعنى، باديه نشينى در تخلف آنان نقش داشته است.

محيط اجتماعى

آثار محيط اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 5

5 _ تأثير محيط اجتماعى وفرهنگى در موضع

گيرى انسان ها نسبت به حقايق و معارف اديان الهى

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 3

3 _ محيط اجتماعى ، در عين تأثير گذاشتن بر خصلت هاى روحى و گرايش هاى عقيدتى انسان ، از وى سلب اختيار و انتخاب نمى كند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً . .. و من الأعراب من يؤمن باللّه

تصريح به وجود مؤمنان راستين در ميان اعراب باديه نشين به دنبال بيان خصلت كفر ورزى و نفاق شديد آنان، مى تواند إشعار به مطلب فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 57 - 4

4 - انسان ها در جامعه فاسد و محيط منحرف ، بدون ايمان به خدا و لطف او ، در معرض انحراف و هلاكت اند .

و لولا نعمة ربّى لكنت من المحضرين

اهميت محيط اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 6

6- داشتن محيطى مناسب و شايسته براى زندگى ، امرى مطلوب و پسنديده

لنبوّئنّهم فى الدنيا حسنة

جبر محيط اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 74 - 8

8- تأثير جامعه بر فرد ، جبرى و غير قابل اجتناب نيست و حفظ سلامت اخلاقى در محيط كاملا فاسد و آلوده ، ممكن است .

و نجّين_ه من القرية التى كانت تعمل الخبئث

برداشت ياد شده به خاطر اين است كه حضرت لوط(ع) توانسته بود در محيط آلوده و فاسد قومش، پاك و بى گناه بماند و

سرانجام نجات يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 3

3 _ محيط اجتماعى ، در عين تأثير گذاشتن بر خصلت هاى روحى و گرايش هاى عقيدتى انسان ، از وى سلب اختيار و انتخاب نمى كند .

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً . .. و من الأعراب من يؤمن باللّه

تصريح به وجود مؤمنان راستين در ميان اعراب باديه نشين به دنبال بيان خصلت كفر ورزى و نفاق شديد آنان، مى تواند إشعار به مطلب فوق داشته باشد.

نجات از جبر محيط اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 57 - 3

3 - رهايى انسان از جبر محيط اجتماعى و نيز از پيامد هاى سوء معاشرت با افراد فاسد و منحرف جامعه ، در سايه ايمان به خدا و لطف و عنايت او ، امرى ممكن است .

و لولا نعمة ربّى لكنت من المحضرين

نقش محيط اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 43 - 1،6

1 - محيط و عادت هاى شرك آلود ، مانع هدايت بلقيس به راه راست و يكتاپرستى در گذشته عمر وى

و صدّها ما كانت . .. إنّها كانت من قوم ك_فرين

{صَدّ} (مصدر {صَدَّ}) به معناى منع و بازداشتن است. متعلق {صَدَّ} محذوف و به تقدير {صدّها عن السبيل} مى باشد. برداشت ياد شده بدان احتمال است كه آيه ياد شده ناظر به پاسخ اين پرسش باشد كه بلقيس چرا پيش از اين ماجرا (ماجراى ميان او و سليمان(ع)) با فراستى كه داشت، از راه راست منحرف

شده بود.

6 - تأثيرپذيرى شديد انسان از محيط اجتماعى خويش

كانت تعبد من دون اللّه إنّها كانت من قوم ك_فرين

{إنّها. ..} در مقام تعليل براى مطلب قبل است; يعنى، چون بلقيس از ميان كافران برخاسته و در ميان آنها رشد يافته بود، نمى توانست از عادت و رفتار شرك آلود خويش _ كه از آنان گرفته بود _ روى برتابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 57 - 6

6 - تأثير جدّى جامعه فاسد و منحرف بر سلامت خانواده

فأنجين_ه و أهله إلاّامرأته

خانواده لوط با اين كه تحت اِشراف نيرومند وى، از هجوم فساد فراگير جامعه درامان ماندند; اما جامعه فاسد سرانجام تأثير مخرب خود را گذاشت و همسر وى را از او جدا ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 5

5 - جامعه گريزى و سطح پايين فرهنگ اجتماعى ، عامل سستى در تعهدات اجتماعى و پايبندى به قوانين *

المخلّفون من الأعراب

وصف {الأعراب} ممكن است مشعر به عليت باشد; يعنى، باديه نشينى در تخلف آنان نقش داشته است.

محيط زيست

آسيب شناسى محيط زيست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 41 - 2،3

2 - فساد عمومى ، درپى دارنده تباهى محيط زيست است .

ظهر الفساد فى البرّ و البحر بما كسبت أيدى الناس

{ال} در {الناس} براى جنس و دلالت بر عموم مردم مى كند و احتمال دارد تعبير به {الناس} به جاى {العاصين} و امثال آن، به خاطر اشاره به نكته بالا باشد.

3 - شرك ، فساد آفرين و عاملِ تباهى

كره زمين است .

سبح_نه و تع_لى عمّا يشركون . ظهر الفساد فى البرّ و البحر بما كسبت أيدى الناس

ممكن است مراد از {ما كسبت . ..} شركى باشد كه در آيه قبل، از آن سخن گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 51 - 1،2،7

1 - انسان ها ، به هنگام مشاهده وزش باد هاى مضر و نابودكننده مزارع ، به ناسپاسى مى گرايند .

و لئن أرسلنا ريحًا . .. يكفرون

{ريح} در مقابل {رياح} در آيه چهل و نه است. معمولاً، بادهاى سودمند، به صيغه جمع آورده مى شوند و در صورتى كه سخن از باد سوزان و مخرب باشد به صيغه مفرد مى آيد. قرينه مقابله و نيز واژه {مصفرّاً} _ كه حال براى ضمير مفعولى {رأوه} است _ مؤيد اين نكته اند كه مراد از {ريح} بادهاى سوزان و مخرب اند.

2 - عالَم طبيعت ، برخوردار از عوامل طبيعى خنثى كننده و از بين برنده يكديگر

فانظر . .. كيف يحى الأرض بعد موتها ... و لئن أرسلنا ريحًا فرأوه مصفرًّا

7 - در صورت وزش باد هاى مخرّب ، گياهان ، سرسبزى خود را از دست داده و به زردى مى گرايند .

و لئن أرسلنا ريحًا فرأوه مصفرًّا

مرجع ضمير مفعولى {رأوه}، {نباتِ} مستفاد از آيه پيش (آثار رحمة اللّه) است.

مخالفان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مخالفان

آثار توبه مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 14

14 - امكان برخوردارى مخالفان پيامبران ، از مغفرت و آمرزش الهى ( در صورت بازگشت و توبه )

إنّ ربّك لذو مغفرة

سياق آيه

با اين معنا سازگار است كه نويد به مغفرت، نظر به كسانى دارد كه در برابر آيات الهى، الحاد ورزيده و با پيامبر مخالفت كرده اند; ولى راه بازگشت بر آنان باز است.

آرزوى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 1

1 - گمراهان و مخالفان پيامبر ( ص ) ، در آرزوى فقدان و رحلت آن حضرت

فإمّا نذهبنّ بك

آيه شريفه گويا درصدد پاسخ گويى به نكته اى مقدر است; يعنى، كافران و منكران در آرزوى فقدان پيامبر(ص) بودند; با اين گمان كه با درگذشت آن حضرت، آنان قادر به پيشبرد اهداف خويش خواهند بود.

اتحاد مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 4

4 - پيامبر ( ص ) در آغاز بعثت ، مخالفانى متشكل و متحد با يكديگر داشت .

فليدع ناديه

اختلاف مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 6

6 _ اختلافات دينى پيروان انبيا و مخالفان آنان با داورى خداوند خاتمه خواهد يافت .

حتى يحكم اللّه بيننا

اذيتهاى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 85 - 13

13- پيامبر ( ص ) در مكه تحت فشار و اذيت و آزار مخالفان خود بود .

فاصفح الصفح الجميل

توصيه خداوند به گذشت به دليل وجود اذيت و آزار است كه آيه 95 همين سوره (إنا كفيناك المستهزءين) مؤيد اين حقيقت است.

ارزيابى از مخالفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 -

فرقان - 25 - 44 - 5

5 _ رعايت انصاف و واقع نگرى از سوى قرآن در ارزيابى انديشه و عمل مخالفان تعاليم خود

أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه خداوند حرف نشنوى و نابخردى را _ كه از اوصاف ناپسند است _ به بيشتر هواپرستان و مشركان نسبت داد و نه به همه آنان; زيرا اكثريت آنان چنين بودند نه تمامى آنان.

استقامت در برابر مخالفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 7

7 - تسليم نشدن در برابر فشارِ خواسته ها و تمايلات گوناگون مخالفان فرمان خداوند به پيامبر ( ص )

فادع و استقم كما أمرت و لاتتّبع أهواءهم

استقامت در مقابل مخالفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 7

7 - پافشارى ايمان آوردگان از اهل كتاب بر مواضع فكرى و عملى خويش و تسليم نشدن آنان در برابر فشار مخالفان

و قالوا لنا أعم_لنا و لكم أعم_لكم

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه ياوه گويان با هدف متزلزل كردن مؤمنان، بدان كار دست مى زدند.

استهزاهاى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 11 - 2

2- استهزا و تمسخر ، شيوه رايج و سياست واحد مخالفان انبيا در طول تاريخ

و ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 83 - 8

8 - تمسخر ، از حربه هاى مخالفان قدرتمند و صاحب مال و تعاليم پيامبران

، عليه ايشان

فلمّا جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت فرحوا . .. و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

آمدن فعل مضارع {يستهزءون} به همراه فعل {كانوا}، مفيد استمرار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 7 - 1،3

1 - تمامىِ پيامبران در طول تاريخ ، با استهزا و تمسخر مخالفان مواجه بوده اند .

و ما يأتيهم من نبىّ إلاّ كانوا به يستهزءون

3 - مخالفان پيامبران ، فاقد استدلال و متكى به تمسخر و استهزا

إلاّ كانوا به يستهزءون

استهزاهاى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 5

5- استهزا و تمسخر از روش هاى دشمنان و مخالفان عليه پيامبر ( ص )

إنا كفين_ك المستهزءين

توصيف مشركان و مخالفان پيامبر(ص) به {استهزاگران} نشان دهنده اين نكته است كه آنان همواره از اين روش، براى مبارزه با آن حضرت استفاده مى كردند.

افساد مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 8

8 _ مخالفان راه انبيا ، مردمانى مجرم و تبهكارند .

و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

اقرار مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 103 - 5

5- اعتراف ضمنى مخالفان پيامبر ( ص ) به اينكه هيچ يك از عرب ها قدرت ارائه مطالبى مانند قرآن را ندارند .

و لقد نعلم أنهم يقولون إنما يعلّمه بشر لسان الذى يلحدون إليه أعجمىّ

با توجه به اينكه آنان قرآن را آموزه افراد عجمى دانسته و مى گفتند: پيامبر(ص) نزد آنان اين مطالب را فرا

گرفته است، روشن مى شود كه آنان مطالب قرآن را بسى فراتر از آنچه در توان خودشان هست، مى دانستند.

اكثريت مخالفان لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 82 - 5

5 _ ياران و همگامان لوط در مقايسه با مخالفان وى بسيار اندك بودند .

قالوا أخرجوهم من قريتكم

تصميم و پيشنهاد اخراج لوط و يارانش حكايت از آن دارد كه ياران وى در مقايسه با مخالفان او بسيار اندك بودند، ورنه چنين پيشنهادى طبيعى به نظر نمى رسيد.

برخورد منطقى با مخالفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 170 - 13

13 - برخورد منطقى و استدلالى قرآن با مخالفان

أو لو كان ءاباؤهم لايعقلون شيئاً و لايهتدون

بهانه جويى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 2

2- بشر بودن رسولان الهى ، تنها دستاويز عمده براى بهانه جويى هاى مخالفان كافر و مشرك جهت ايمان نياوردن به آنان

و قالوا لن نؤمن لك حتى . .. إلاّ أن قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

بهانه جويى مخالفان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 115 - 16

16 _ ارائه كلمه تامه پروردگار (قرآن) با در نظر گرفتن همه شبهات و بهانه هاى مخالفان انجام پذيرفته است.

و تمت كلمت ربك صدقا و عدلا . .. و هو السميع العليم

از وجوه محتمل در بيان تناسب {السميع} با مضمون آيه آن است كه ذكر اين وصف براى اشاره به شبهات و القائاتى است كه درباره قرآن

مطرح مى شود. يعنى كلام خداوند تمام است و او شبهات را نيز در نظر داشته و با عنايت به آنها قرآن را نازل فرموده است.

بهانه جويى مخالفان نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 113 - 3

3 - مخالفان نوح ، بهانه جويانى فاقد خرد و توان كافى ، براى فهم رسالت تبليغى او

قالوا أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون . .. إن حسابهم إلاّ على ربّى لو تشعرون

بى اعتنايى به تهديدهاى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، هرگز به ترك نماز بر اثر نهى و تهديد مخالفان مجاز نبود .

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... فليدع ناديه ... كلاّ لاتطعه و اسجد

بى اعتنايى به مخالفان نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 2

2 - بى اعتنايى به خواسته هاى مخالفان نماز و سرپيچى از دستورات آنان ، فرمان خداوند به پيامبر ( ص )

لاتطعه

بى تأثيرى اتحاد مخالفان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 6

6 - مباهات به گروه هاى هم فكر و دلگرمى به يارى آنان در رويارويى با دين ، امرى واهى و اطمينانى بى پايه است .

فليدع ناديه

بى تأثيرى تهديدهاى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 5

5 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به مصونيت

در برابر تهديد هاى مخالفان و اقدام هاى گروهى آنان ، مطمئن ساخت .

فليدع ناديه

بى منطقى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 7 - 3

3 - مخالفان پيامبران ، فاقد استدلال و متكى به تمسخر و استهزا

إلاّ كانوا به يستهزءون

بى منطقى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 9

9 - كفر مخالفان پيامبر ( ص ) در مكه ، براساس لجاجت و عناد بوده است ، نه منطق و برهان

و لئن جئتهم بأية ليقولنّ الذين كفروا إن أنتم إلاّ مبطلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 49 - 2

2 - كافران پندناپذير و مخالف پيامبر ( ص ) ، هيچ دليل و عذر قابل قبولى ، براى روى گردانى از دين و پند هاى قرآن نداشتند .

فما لهم عن التذكرة معرضين

از مفاد {فمالهم} (چيست آنان را)، استفاده مى شود كه مقصود، نبودن هيچ دليل و عذرى براى كفر و انكار كافران نسبت به قرآن پندآفرين است.

بى منطقى مخالفان نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 27

27 _ گفتگو و مجادله هاى لجاجت پيشگان مخالف وحى و رسالت، بازيگرى و فاقد ريشه و بنيان است.

قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

بى منطقى مخالفان نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 113 - 3

3 - مخالفان نوح ، بهانه جويانى فاقد خرد و توان كافى ،

براى فهم رسالت تبليغى او

قالوا أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون . .. إن حسابهم إلاّ على ربّى لو تشعرون

بى منطقى مخالفان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 27

27 _ گفتگو و مجادله هاى لجاجت پيشگان مخالف وحى و رسالت، بازيگرى و فاقد ريشه و بنيان است.

قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

بيماردلى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 5

5 - مخالفان پيامبر ( ص ) در صدراسلام ، مردمانى بودند بيمار دل ، قسى القلب و ستم پيشه .

ليجعل ما يلقى الشيط_ن . .. و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

بينش مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 53 - 5

5 - مال و قدرت ، تنها ملاك ارزش انسان ، از نگاه مخالفان پيامبران در طول تاريخ

و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم . .. فلولا أُلقى عليه أس

بينش مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 3

3 - مشركان و مخالفان پيامبر ( ص ) ، معتقد به اقتدار و متكى به نيرومندى خود

أن كنتم قومًا مسرفين . .. فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

از يادآورى هلاكت اقوامى نيرومندتر از مردم مكه، استفاده مى شود كه مكيان، به قدرت خويش مغرور بوده و آن را غير قابل زوال مى پنداشتند.

پيروزى بر مخالفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5

- 30 - 18

18 _ سيطره و تسلط بر حريفان ، همواره نشانه كاميابى نهايى نيست .

فقتله فاصبح من الخسرين

پيروى از مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 8

8_ توده هاى قوم عاد ، به پيروى از فرمان سران خويش ، آيات الهى را انكار و با پيامبران مخالفت مى كردند .

و تلك عاد جحدوا بأي_ت ربهم و عصوا رسله واتبعوا أمر كل جبار عنيد

تشكل مخالفان صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 48 - 3

3 - فسادگران مخالف صالح ، سازمان يافته در نُه گروه

و كان فى المدينة تسعة رهط يفسدون فى الأرض

تعييب مخالفان ائمه(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 108 - 21

21 _ عن أبى الحسن الرضا(ع): ان مخالفينا وضعوا اخبارا . .. و جعلوها على ثلاثة اقسام ... ثالثها التصريح بمثالب أعدائنا فإذا سمع الناس ... مثالب اعدائنا باسمائهم ثلبونا بأسمائنا و قد قال الله عزو جل: {و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم} ... .

از امام رضا(ع) روايت شده است: مخالفان ما احاديثى را از خود ساختند . .. و آنها سه دسته كردند ... دسته سوم از آنها تصريح به عيوب دشمنان ماست، پس هنگامى كه مردم عيبهاى دشمنان ما را با تصريح به نام آنها بشنوند، به ما با ذكر ناممان دشنام مى دهند، در حالى كه خداوند عز و جل فرموده است به معبودهاى كسانى كه غير خدا را مى خوانند

دشنام ندهيد، مبادا آنها نيز از روى كينه توزى و جهل، خدا را دشنام دهند ... .

تكبر مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 3

3 - مشركان و مخالفان پيامبر ( ص ) ، معتقد به اقتدار و متكى به نيرومندى خود

أن كنتم قومًا مسرفين . .. فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

از يادآورى هلاكت اقوامى نيرومندتر از مردم مكه، استفاده مى شود كه مكيان، به قدرت خويش مغرور بوده و آن را غير قابل زوال مى پنداشتند.

تلاش مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 103 - 6

6- كوشش مخالفان پيامبر ( ص ) بر غير الهى جلوه دادن قرآن كريم

يقولون إنما يعلّمه بشر

تهديد مخالفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 96 - 14

14 _ تهديد خداوند به متخلفان از احكام دين

و اتقوا اللّه الذى إليه تحشرون

هدف از جمله {اليه تحشرون} تهديد كسانى است كه تقوا را رعايت نكرده و از احكام الهى تخلف مى كنند.

تهديد مخالفان تقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 15 - 5

5 - خداوند ، مخالفان پيامبر ( ص ) را در صورت تداوم بر مخالفت با نماز ، هدايت و تقوا ، به مؤاخذه اى سخت تهديد كرد .

لئن لم ينته لنسفعًا بالناصية

تهديد مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 66 - 9

9_ خداوند ، مخالفان پيامبر ( ص ) را

به عذابى ذلت آور و خواركننده تهديد كرد .

و من خزى يومئذ إن ربك هو القوىُّ العزيز

مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) در جمله {إن ربك . ..} پس از بيان نزول عذاب به كفرپيشگان قوم ثمود ، تعريضى است به مخالفان پيامبر(ص) كه آنان نيز در خطر گرفتار شدن به عذاب الهى اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 15 - 5

5 - خداوند ، مخالفان پيامبر ( ص ) را در صورت تداوم بر مخالفت با نماز ، هدايت و تقوا ، به مؤاخذه اى سخت تهديد كرد .

لئن لم ينته لنسفعًا بالناصية

تهديدهاى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مورد تهديد مخالفان به اقدامى سازمان يافته عليه او ، در صورت ادامه دادن به اداى نماز

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... فليدع ناديه

امر در {فليدع}، تعجيزى و بيانگر آن است كه دعوت از هم نشينان، براى شخص مخالف نماز سودى ندارد. اين سخن، نشانگر وجود چنين تهديدى از سوى مخالفان است.

تهمتهاى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 105 - 1

1- مخالفان پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را در استناد قرآن به خداوند دروغگو و مفترى مى دانستند .

يقولون إنما يعلّمه بشر . .. إنما يفترى الكذب الذين لايؤمنون بأي_ت الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 7

7 - جنون آميز خواندن رفتار و گفتار

پيامبر ( ص ) ، از شيوه هاى مبارزه مخالفان با آن حضرت در صدراسلام

و ما صاحبكم بمجنون

جوسازى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 4

4 - تمامى فرستادگان الهى ، با مخالفت ها و تبليغات سوء عليه ايشان ، مواجه بودند .

ما يقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل من قبلك

حتميت عذاب اخروى مخالفان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 3 - 3

3 - قيامت ، نزديك و گرفتارى ثروتمندان مخالف دين به آتش دوزخ ، حتمى است .

سيصلى

حرف {سين} در {سيصلى} در تهديد به كار رفته و بر حتمى بودن دلالت دارد (كشاف). در تفاوت {سين} و {سوف} گفته شده است: {سين} بر استقبال نزديك دلالت دارد.

حتميت كيفر مخالفان تقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 15 - 6

6 - سوگند خداوند در تأكيد بر مؤاخذه حتمى تكذيب گران دين و مخالفان نماز ، هدايت و تقوا

لئن لم ينته لنسفعًا بالناصية

{لام} در {لئن. ..} لام قسم است.

حتميت كيفر مخالفان نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 15 - 6

6 - سوگند خداوند در تأكيد بر مؤاخذه حتمى تكذيب گران دين و مخالفان نماز ، هدايت و تقوا

لئن لم ينته لنسفعًا بالناصية

{لام} در {لئن. ..} لام قسم است.

حق ناپذيرى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 5

5 - مخالفان رسالت پيامبر (

ص ) ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

إنّه كان لأي_تنا عنيدًا

دروغگويى مخالفان صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 49 - 9

9 - دروغ و تزوير ، وسيله اى در دست مخالفان صالح براى پيشبرد اهداف خويش

لنبيّتنّه و أهله ثمّ لنقولنّ لوليّه ما شهدنا مهلك أهله

دشمنى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران عنود ، قدرت طلب و افزون خواه ( همچون وليدبن مغيره )

ثمّ يطمع أن أزيد . كلاّ

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه مخالفان پيامبر(ص) _ از جمله وليدبن مغيره _ از ثروت اندوزان و قدرت مندان بودند. نفى ازدياد قدرت و ثروت آنان با تعبير (كلاّ) از سوى خداوند، مى تواند به منظور دلدارى به پيامبر(ص) باشد.

دلايل كفر مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 2

2- بشر بودن رسولان الهى ، تنها دستاويز عمده براى بهانه جويى هاى مخالفان كافر و مشرك جهت ايمان نياوردن به آنان

و قالوا لن نؤمن لك حتى . .. إلاّ أن قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

ذكر فرجام مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 10

10 - يادآورى مكرر سرنوشت مخالفان پيامبران ، در راستاى زدايش روحيه مخالفت و طغيان در ميان انسان ها است .

فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا و مضى مثل

الأوّلين

عبارت {مضى مثل الأوّلين}، مى تواند بدين معنا باشد كه داستان انبيا و مخالفان ايشان، در آيات ديگرى بيان شده است. ذكر {مضى مثل الأوّلين} در پايان آيه شريفه، مى تواند اشاره بدين نكته باشد كه: {ما مكرراً سرنوشت آنان را يادآور شديم تا شايد شما پند گيريد}.

رذايل اخلاقى مخالفان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 15 - 4

4 - مخالفان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، از قشر مرفّه ، قدرتمند و افزون خواه بودند .

و جعلت له مالاً ممدودًا . و بنين شهودًا . و مهّدت له تمهيدًا . ثمّ يطمع أن أزيد

رذايل اخلاقى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 15 - 4

4 - مخالفان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، از قشر مرفّه ، قدرتمند و افزون خواه بودند .

و جعلت له مالاً ممدودًا . و بنين شهودًا . و مهّدت له تمهيدًا . ثمّ يطمع أن أزيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 3،5

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران عنود ، قدرت طلب و افزون خواه ( همچون وليدبن مغيره )

ثمّ يطمع أن أزيد . كلاّ

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه مخالفان پيامبر(ص) _ از جمله وليدبن مغيره _ از ثروت اندوزان و قدرت مندان بودند. نفى ازدياد قدرت و ثروت آنان با تعبير (كلاّ) از سوى خداوند، مى تواند به منظور دلدارى

به پيامبر(ص) باشد.

5 - مخالفان رسالت پيامبر ( ص ) ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

إنّه كان لأي_تنا عنيدًا

رفاه مخالفان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 15 - 4

4 - مخالفان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، از قشر مرفّه ، قدرتمند و افزون خواه بودند .

و جعلت له مالاً ممدودًا . و بنين شهودًا . و مهّدت له تمهيدًا . ثمّ يطمع أن أزيد

رفاه مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 15 - 4

4 - مخالفان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، از قشر مرفّه ، قدرتمند و افزون خواه بودند .

و جعلت له مالاً ممدودًا . و بنين شهودًا . و مهّدت له تمهيدًا . ثمّ يطمع أن أزيد

روش برخورد با مخالفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 170 - 13

13 - برخورد منطقى و استدلالى قرآن با مخالفان

أو لو كان ءاباؤهم لايعقلون شيئاً و لايهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 9

9 _ اعراض و بى اعتنايى به مسلمانان توطئه گر و دو رو ، توصيه و فرمان خداوند به پيامبر خويش

و يقولون طاعة . .. فاعرض عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 15

15- شدت بردبارى حضرت ابراهيم ( ع ) در برخورد با مخالفان خويش

و من عصانى فإنك غفور رحيم

اينكه حضرت ابراهيم(ع) تكليف مخالفان خود

را به خدا واگذاشته و او را با صفت غفران و رحمت ياد كرده است، بيانگر شدت بردبارى اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 5

5- پيامبر ( ص ) و مبلغان الهى ، موظف به برخورد استدلالى و منطقى با مخالفان

قل هاتوا بره_نكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 13 - 6

6 - از دست دادن بردبارى در برابر مخالفان ، زمينه ساز فروهشتن گفتار بايسته و مؤثر با آنان

إنّى أخاف أن يكذّبون . و يضيق صدرى و لاينطلق لسانى

تقدم {أخاف أن يكذّبون} بر {يضيق صدرى} و تقدم اين بر {لاينطلق لسانى} مى تواند حاكى از تقدم عينى و تأثير تكذيب در ضيق صدر و نيز تأثير اين در عدم انطلاق زبان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 1

1 - مواجه شدن ايمان آوردگان از اهل كتاب ، با ياوه گويى مخالفان نادان

الذين ءاتين_هم الكت_ب من قبله . .. و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

روش برخورد مخالفان اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 9 - 4

4 - نماز در عصر بعثت ، مورد تهاجم مخالفان اسلام

أرءيت الذى ينهى

جمله {لئن لم ينته} _ در آيات بعد _ قرينه بر وقوع اين مزاحمت، به هنگام نزول آيات اين سوره است كه با اوايل بعثت هم زمان بوده است.

روش برخورد مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10

- 19

19- مخالفان انبيا به جاى جواب دادن به استدلال هاى منطقى و متين پيامبران به شخصيت آنان مى پرداختند .

قالت رسلهم أفى الله شكّ فاطر السموت و الأرض . .. قالوا إن أنتم إلاّ بشر مثلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 11 - 2

2- استهزا و تمسخر ، شيوه رايج و سياست واحد مخالفان انبيا در طول تاريخ

و ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 83 - 8

8 - تمسخر ، از حربه هاى مخالفان قدرتمند و صاحب مال و تعاليم پيامبران ، عليه ايشان

فلمّا جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت فرحوا . .. و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

آمدن فعل مضارع {يستهزءون} به همراه فعل {كانوا}، مفيد استمرار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 5

5 - مبارزه تبليغاتى و گفتارى ، شيوه رايج مخالفان در برابر رسولان الهى

ما يقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 7 - 1

1 - تمامىِ پيامبران در طول تاريخ ، با استهزا و تمسخر مخالفان مواجه بوده اند .

و ما يأتيهم من نبىّ إلاّ كانوا به يستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 4

4 - اتهام ساحرى و جادوگرى به پيامبران ، ترفندى از سوى مخالفان ايشان

و قالوا ي_أيّه الساحر

روش برخورد مخالفان صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 49 - 9

9 - دروغ و تزوير ، وسيله اى در دست مخالفان صالح براى پيشبرد اهداف خويش

لنبيّتنّه و أهله ثمّ لنقولنّ لوليّه ما شهدنا مهلك أهله

روش برخورد مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 5

5- استهزا و تمسخر از روش هاى دشمنان و مخالفان عليه پيامبر ( ص )

إنا كفين_ك المستهزءين

توصيف مشركان و مخالفان پيامبر(ص) به {استهزاگران} نشان دهنده اين نكته است كه آنان همواره از اين روش، براى مبارزه با آن حضرت استفاده مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 9 - 1

1 - برخى از مخالفان پيامبر ( ص ) ، مانع نماز خواندن آن حضرت بودند .

أرءيت الذى ينهى

مراد از {الذى ينهى} _ به قرينه آيه بعد و جمله {لاتطعه} در آخر سوره - كسى است كه پيامبر(ص) را از نماز خواندن نهى مى كرد. جمله {فليدع ناديه} در آيات بعد، وى را فردى داراى نفوذ كلام معرفى كرده و به گفته بسيارى از مفسران، مراد ابوجهل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 2،3

2 - پيامبر ( ص ) ، مورد تهديد مخالفان به اقدامى سازمان يافته عليه او ، در صورت ادامه دادن به اداى نماز

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... فليدع ناديه

امر در {فليدع}، تعجيزى و بيانگر آن است كه دعوت از هم نشينان، براى شخص مخالف نماز سودى ندارد. اين سخن، نشانگر وجود چنين تهديدى از سوى

مخالفان است.

3 - مخالفان پيامبر ( ص ) ، آسيب رسانى به او را برخود ، دشوار و در گرو اقدام جمعى مى دانستند .

فليدع ناديه

روش سعه صدر با مخالفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 13

13- خوش گفتارى ، برخورد نيك و سعه صدر با جاهلان ، بدگويان و مخالفان ، شيوه اى نيكو و روشى ابراهيمى است .

قال سل_م عليك سأستغفر لك ربّى

بيان عمل و گفتار حضرت ابراهيم(ع) و امر به يادآورى آن، دلالت بر نيكويى آن عمل و روش دارد.

روش مبارزه مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 9

9 _ ادعاى عدم نزول وحى، به دروغ مدعى نبوت شدن و ادعاى آوردن مانند براى قرآن، از روشهاى مخالفان براى مبارزه با اسلام و پيامبر(ص) بود.

ما أنزل الله على بشر . .. افترى على الله كذبا أو قال أوحى إلىّ ... سأنزل مثل ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 7

7 - جنون آميز خواندن رفتار و گفتار پيامبر ( ص ) ، از شيوه هاى مبارزه مخالفان با آن حضرت در صدراسلام

و ما صاحبكم بمجنون

زمينه آمرزش مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 14

14 - امكان برخوردارى مخالفان پيامبران ، از مغفرت و آمرزش الهى ( در صورت بازگشت و توبه )

إنّ ربّك لذو مغفرة

سياق آيه با اين معنا سازگار است كه نويد به مغفرت، نظر به

كسانى دارد كه در برابر آيات الهى، الحاد ورزيده و با پيامبر مخالفت كرده اند; ولى راه بازگشت بر آنان باز است.

زمينه تبليغ مخالفان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 10 - 3

3 - تبليغ دين و تشكيل جامعه اسلامى ، درپى دارنده سخنان ناروا و تبليغات سوء دشمنان و مخالفان دين

و اصبر على ما يقولون

زمينه تحريك مخالفان نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 10

10 - سجده هاى نماز ، محرك اصلى مخالفان به جلوگيرى از اقامه آن

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... لاتطعه و اسجد

زياده طلبى مخالفان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 15 - 4

4 - مخالفان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، از قشر مرفّه ، قدرتمند و افزون خواه بودند .

و جعلت له مالاً ممدودًا . و بنين شهودًا . و مهّدت له تمهيدًا . ثمّ يطمع أن أزيد

زياده طلبى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 15 - 4

4 - مخالفان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، از قشر مرفّه ، قدرتمند و افزون خواه بودند .

و جعلت له مالاً ممدودًا . و بنين شهودًا . و مهّدت له تمهيدًا . ثمّ يطمع أن أزيد

زيانكارى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 15

15 - مخالفان پيامبران ، مردمانى زيان كاراند .

إنّهم كانوا

خ_سرين

سركوبى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 7

7_ خداوند ، يارى كننده پيامبران خويش و سركوب كننده مخالفان ايشان

حتّى إذا استيئس الرسل . .. جاءهم نصرنا

سنگسار مخالفان فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 20 - 7

7 - شيوه فرعونيان ، سنگسار كردن مخالفان عقيدتى و سياسى خود بوده است . *

و إنّى عذت بربّى و ربّكم أن ترجمون

از جمله معانى {رجم}، سنگسار كردن است. اين كه موسى(ع) مسأله {رجم} را به ميان كشيده، يا از آن جهت است كه زمزمه آن ميان فرعونيان آغاز شده بود و يا اين كه در قوانين عمومى آنان، چنين رايج بوده است. برداشت بالا بنابر احتمال دوم است.

شخصيت مخالفان نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 5

5 - مخالفان نماز و تكذيب گران دين ، حقّ دستور دادن به نمازگزاران هدايت پيشه و ترويج كننده تقوا را ندارند .

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... كذّب و تولّى ... كلاّ لاتطعه

شكست مخالفان آيه تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 16

16 _ خداوند هرگز به مخالفان پيام ويژه الهى ( ولايت و امامت على ( ع ) ) مجال توطئه عليه پيامبر ( ص ) را نخواهد داد .

بلغ . .. إنّ اللّه لايهدى القوم الكفرين

بدان احتمال كه متعلق حذف شده از فعل {يهدى} به قرينه (و اللّه يعصمك من الناس) توطئه هاى كافران باشد،

يعنى خداوند كافران را به توطئه عليه پيامبر(ص) موفق نخواهد كرد.

شكست مخالفان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 17

17 _ نافرجامى برنامه و تلاش هاى مخالفت خواست الهى

و اللّه يعصمك من الناس إنّ اللّه لايهدى القوم الكفرين

جمله {ان اللّه لايهدى . ..} تعليل است براى {و اللّه يعصمك من الناس} و بيانگر اين است كه مصونيت پيامبر(ص) از خطر دشمنان، برخاسته از اين اصل كلى است كه خداوند هيچگاه كافران و ستيزگران با دين را موفق نخواهد ساخت.

شكست مخالفان نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 11

11_ پيروزى نوح ( ع ) و يارانش بر مخالفان ، نشان و دليلى بر غلبه نهايى تقواپيشگان مقاوم و صبور ، بر كفرپيشگان است .

تلك من أنباء الغيب . .. فاصبر إن الع_قبة للمتقين

شيوه برخورد با مخالفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 23 - 8

8 _ برخورد منطقى قرآن با مخالفان

يُدعون الى كتاب اللّه ليحكم بينهم

زيرا كتاب خودشان را حَكَم قرار داده است.

ضعف علمى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 83 - 9

9 - ناتوانى فكرى و علمى مخالفان تعاليم پيامبران در برابر منطق ايشان

فلمّا جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت فرحوا . .. و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه كافران، به جاى برخورد منطقى با پيامبران، هميشه به تمسخر تعاليم روشن و بى ابهام آنان (بيّنات) مى

پرداختند.

ضعف فكرى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 83 - 9

9 - ناتوانى فكرى و علمى مخالفان تعاليم پيامبران در برابر منطق ايشان

فلمّا جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت فرحوا . .. و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه كافران، به جاى برخورد منطقى با پيامبران، هميشه به تمسخر تعاليم روشن و بى ابهام آنان (بيّنات) مى پرداختند.

ضعف مخالفان نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 113 - 3

3 - مخالفان نوح ، بهانه جويانى فاقد خرد و توان كافى ، براى فهم رسالت تبليغى او

قالوا أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون . .. إن حسابهم إلاّ على ربّى لو تشعرون

طعن مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 3،8

3_ برخوردارى پيامبر ( ص ) از همسر و فرزند ( داشتن زندگانى عادى و بشرى ) مورد طعن و ايراد مخالفان آن حضرت بود .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزوجًا و ذريّة

لحن آيه شريفه گوياى اين است كه حقايق مطرح شده در آن، پاسخ به اشكالها و ايرادهاى مطرح شده از ناحيه مردم عصر بعثت است. جمله {و لقد أرسلنا ...} اشاره به اين معنا دارد كه مردم آن عصر، بعثت بشر را از ناحيه خدا پذيرا نبودند و جمله {جعلنا ...} گوياى آن است كه آنان زندگانى عادى و داشتن زن و فرزند را براى پيامبر(ص) نمى پسنديدند و جمله {ما كان ...} بيانگر پندار آنان

درباره لزوم توانايى پيامبر(ص) بر ارائه هر نوع معجزه است.

8_ قرآن با توجه دادن مردم به زندگانى بشرى و عادى پيامبران پيشين ، طعن و ايراد مخالفان پيامبر ( ص ) را امرى نابجا و ناموجه دانست .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزوجًا و ذريّة

طمع مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران عنود ، قدرت طلب و افزون خواه ( همچون وليدبن مغيره )

ثمّ يطمع أن أزيد . كلاّ

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه مخالفان پيامبر(ص) _ از جمله وليدبن مغيره _ از ثروت اندوزان و قدرت مندان بودند. نفى ازدياد قدرت و ثروت آنان با تعبير (كلاّ) از سوى خداوند، مى تواند به منظور دلدارى به پيامبر(ص) باشد.

ظلم مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 5

5 - مخالفان پيامبر ( ص ) در صدراسلام ، مردمانى بودند بيمار دل ، قسى القلب و ستم پيشه .

ليجعل ما يلقى الشيط_ن . .. و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

عبرت از فرجام مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 10

10 - مخالفان و تكذيب كنندگان انبياى الهى ، در زندگى دنيايى نيز داراى فرجامى بد و عبرت آموزاند .

فانتقمنا منهم فانظر كيف كان ع_قبة المكذّبين

عجز مخالفان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 -

علق - 96 - 18 - 1

1 - خداوند ، داراى مأمورانى سرسخت براى خنثى ساختن تلاش مخالفان دين و راندن آنها به سوى جهنم

سندع الزبانية

{زِبْنِيَة} (مفرد {زبانية} از ريشه {زَبْن} به معناى {دفع}); به معناى {شديد} و {پليس} (ياور سلطان) است (قاموس). اطلاق {زبانية} بر مأموران الهى، به اين جهت است كه آنها اهل آتش را به سوى آن سوق مى دهند. (مصباح)

عجز مخالفان نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 18 - 2

2 - مخالفان نماز و تكذيب گران دين ، هر چند فراوان و سازمان يافته باشند ، از مقاومت در برابر مأموران الهى عاجزاند .

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... كذّب و تولّى ... فليدع ناديه. سندع الزبانية

عذاب دنيوى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 16

16_ انكار كنندگان ربوبيت خدا ، مخالفان پيامبران و پيروى كنندگان از سركشان ، در معرض عذاب هاى دنيوى اند .

و لما جاء أمرنا . .. و تلك عاد جحدوا بأي_ت ربهم ... واتبعوا أمر كل جبار عنيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 31 - 12

12 - عذاب شدن مخالفان پيامبران در دنيا از سوى خداوند ، كاملاً مطابق با عدل و داد است .

و ما اللّه يريد ظلمًا للعباد

عذاب مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 9

9 _ تاريخ بشر ، شاهد فرجام شوم مخالفان پيامبران و گرفتار شدن آنان به عذاب

استيصال الهى

كذلك كذب الذين من قبلهم فانظر كيف كان عقبة الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 47 - 7

7 _ عذاب استيصال براى مردمى كه رسول الهى خود را نپذيرند و با او مخالفت كنند ، از سنت هاى الهى است .

فإذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از {بينهم} اختلاف موجود بين جمعى از امت و پيامبر و به تقدير {بينهم و بينه} باشد. در اين صورت مراد از {قضى بينهم} مى تواند سركوبى مخالفان پيامبر و نابود كردن آنان به عذاب استيصال باشد، نه داورى ميان آنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 57 - 6

6_ مخالفان انبيا و اعراض كنندگان از حقايق و معارف الهى ، در خطر نابودى و عذاب الهى اند .

فإن تولّوا . .. يستخلف ربى قومًا غيركم

فرجام دنيوى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 10

10 - مخالفان و تكذيب كنندگان انبياى الهى ، در زندگى دنيايى نيز داراى فرجامى بد و عبرت آموزاند .

فانتقمنا منهم فانظر كيف كان ع_قبة المكذّبين

فرجام شوم مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 10

10 - مخالفان و تكذيب كنندگان انبياى الهى ، در زندگى دنيايى نيز داراى فرجامى بد و عبرت آموزاند .

فانتقمنا منهم فانظر كيف كان ع_قبة المكذّبين

فرجام مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10

- 39 - 9

9 _ تاريخ بشر ، شاهد فرجام شوم مخالفان پيامبران و گرفتار شدن آنان به عذاب استيصال الهى

كذلك كذب الذين من قبلهم فانظر كيف كان عقبة الظلمين

قدرت طلبى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران عنود ، قدرت طلب و افزون خواه ( همچون وليدبن مغيره )

ثمّ يطمع أن أزيد . كلاّ

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه مخالفان پيامبر(ص) _ از جمله وليدبن مغيره _ از ثروت اندوزان و قدرت مندان بودند. نفى ازدياد قدرت و ثروت آنان با تعبير (كلاّ) از سوى خداوند، مى تواند به منظور دلدارى به پيامبر(ص) باشد.

قدرت مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 3

3 - مشركان و مخالفان پيامبر ( ص ) ، معتقد به اقتدار و متكى به نيرومندى خود

أن كنتم قومًا مسرفين . .. فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

از يادآورى هلاكت اقوامى نيرومندتر از مردم مكه، استفاده مى شود كه مكيان، به قدرت خويش مغرور بوده و آن را غير قابل زوال مى پنداشتند.

قدرت مخالفان نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 116 - 2

2 - مخالفان نوح ، داراى قدرت برتر در جامعه

قالوا لئن لم تنته ي_نوح لتكوننّ من المرجومين

لحن تهديدآميز مخالفان از يكسو و مطرح ساختن رجم _ كه معمولاً كارى علنى و گروهى است _ نشانگر موضع قوى اجتماعى مخالفان

نوح است.

قدرتمندى مخالفان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 15 - 4

4 - مخالفان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، از قشر مرفّه ، قدرتمند و افزون خواه بودند .

و جعلت له مالاً ممدودًا . و بنين شهودًا . و مهّدت له تمهيدًا . ثمّ يطمع أن أزيد

قدرتمندى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 15 - 4

4 - مخالفان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، از قشر مرفّه ، قدرتمند و افزون خواه بودند .

و جعلت له مالاً ممدودًا . و بنين شهودًا . و مهّدت له تمهيدًا . ثمّ يطمع أن أزيد

قرآن و مخالفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 170 - 13

13 - برخورد منطقى و استدلالى قرآن با مخالفان

أو لو كان ءاباؤهم لايعقلون شيئاً و لايهتدون

قساوت قلب مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 5

5 - مخالفان پيامبر ( ص ) در صدراسلام ، مردمانى بودند بيمار دل ، قسى القلب و ستم پيشه .

ليجعل ما يلقى الشيط_ن . .. و إنّ الظ_لمين لفى شقاق بعيد

كيفر اخروى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 8 - 7

7 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به تدبير امور آن حضرت و مجازات اخروى مخالفان طغيان گر او ، وعده داد .

ليطغى . .. ربّك

خطاب در {ربّك};

چه ويژه پيامبر(ص) باشد و چه هر مخاطبى را شامل گردد _ كه در نتيجه پيامبر(ص) بارزترين مصداق مورد نظر خواهد بود _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

كيفر مخالفان تقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 15 - 7

7 - گرفتن مو هاى بالاى پيشانى تكذيب گران دين و كشاندن ذليلانه آنان به سوى آتش ، كيفر مخالفت آنها با نماز ، هدايت و تقوا

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... لئن لم ينته لنسفعًا بالناصية

{ناصية} به معناى انتهاى رستنگاه مو از قسمت جلو سر است، ريشه اين كلمه بر {علوّ} دلالت دارد و چون رستنگاه ناصيه در قسمت بالاى سر است، اين نام را بر آن نهاده اند (مقاييس اللغة). قسمت جلو سر را نيز {ناصيه} گويند (تاج العروس). {نسفعن} _ كه {نون تأكيد} آن به صورت تنوين نوشته مى شود _ يعنى، چنگ مى زنيم و مى كشانيم و ممكن است به معناى {سياه مى كنيم}، {نشانه مى گذاريم} يا {به خوارى مى كشانيم} باشد. (برگرفته از قاموس)

كيفر مخالفان محمّد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 5،11

5 _ گرفتارى مخالفان رسول خدا به عذاب جهنم ، مشروط به آگاهى آنان به حقانيت رسول خداست .

و من يشاقق الرسول من بعد ما تبيّن له الهدى . .. نصله جهنم

11 _ خداوند ، مخالفان پيامبر ( ص ) و تفرقه افكنان در جامعه ايمانى را از ولايت خويش خارج و به حال خودشان ر ها مى سازد .

و من يشاقق الرسول . .. و يتبع

غير سبيل المؤمنين نوله ما تولى

كيفر مخالفان نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 15 - 7

7 - گرفتن مو هاى بالاى پيشانى تكذيب گران دين و كشاندن ذليلانه آنان به سوى آتش ، كيفر مخالفت آنها با نماز ، هدايت و تقوا

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... لئن لم ينته لنسفعًا بالناصية

{ناصية} به معناى انتهاى رستنگاه مو از قسمت جلو سر است، ريشه اين كلمه بر {علوّ} دلالت دارد و چون رستنگاه ناصيه در قسمت بالاى سر است، اين نام را بر آن نهاده اند (مقاييس اللغة). قسمت جلو سر را نيز {ناصيه} گويند (تاج العروس). {نسفعن} _ كه {نون تأكيد} آن به صورت تنوين نوشته مى شود _ يعنى، چنگ مى زنيم و مى كشانيم و ممكن است به معناى {سياه مى كنيم}، {نشانه مى گذاريم} يا {به خوارى مى كشانيم} باشد. (برگرفته از قاموس)

لجاجت مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 16 - 5

5 - مخالفان رسالت پيامبر ( ص ) ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

إنّه كان لأي_تنا عنيدًا

لجاجت مخالفان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 27

27 _ گفتگو و مجادله هاى لجاجت پيشگان مخالف وحى و رسالت، بازيگرى و فاقد ريشه و بنيان است.

قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

مبارزه با مخالفان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 4

4 _ معجزه پيامبران در راستاى اثبات

حقانيت آنان و خنثى كردن عملكرد مخالفان دين است .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

مبارزه با مكر مخالفان صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 50 - 2

2 - مقابله خداوند با حيله و نيرنگ مخالفان صالح

و مكرنا مكرًا

مجرميت مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 8

8 _ مخالفان راه انبيا ، مردمانى مجرم و تبهكارند .

و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

مجرميت مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 69 - 7

7 - مخالفان پيامبر ( ص ) متشكل از عناصرى مجرم و تبه كار

قل سيروا فى الأرض . .. كيف كان ع_قبة المجرمين

خداوند، مخالفان پيامبر را به سرنوشت شوم مجرمان تهديد كرده است و اين نشان مى دهد كه آنان هم مجرم اند و بدين جهت در سرنوشت با ديگر مجرمان همانند خواهند بود.

محمد(ص) و تهمتهاى مخالفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 3

3 - واكنش پيامبر ( ص ) ، در برابر تهمت ها و افترا هاى مخالفان ، با خلق و خوى والا و بزرگوارانه بود .

ما أنت بنعمة ربّك بمجنون . .. و إنّك لعلى خلق عظيم

آيه شريفه، مى تواند ناظر به كيفيت برخورد پيامبر(ص) با افتراى جنون از سوى دشمنان آن حضرت باشد كه در دو آيه پيش ياد شده است.

محمد(ص) و مخالفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 -

قلم - 68 - 44 - 2

2 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت ها و كارشكنى هاى تكذيب گران

فذرنى و من يكذّب به_ذا الحديث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 10 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، به طور مكرر و در حضور مخالفان خويش ، نماز مى خواند .

إذا صلّى

از نهى مكرر _ كه مفاد فعل مضارع {ينهى} در آيه قبل است _ اقامه مكرر نماز استفاده مى شود و برخورد مخالفان پيامبر(ص) با نماز آن حضرت، نشان مى دهد كه نماز پيامبر(ص) از ديد آنان مخفى نبوده است.

مخالفان آيه تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 15

15 _ منكران و مخالفان پيام ويژه خداوند در { آيه تبليغ } ، مردمانى كافر

بلغ ما أنزل إليك . .. إنّ اللّه لايهدى القوم الكفرين

از مصاديق مورد نظر براى كافران _ به قرينه صدر آيه _ كسانى هستند كه آن پيام ويژه را كه به منزله تمامى رسالت الهى است، منكر شوند.

مخالفان آيه تبيلغ و محمّد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 16

16 _ خداوند هرگز به مخالفان پيام ويژه الهى ( ولايت و امامت على ( ع ) ) مجال توطئه عليه پيامبر ( ص ) را نخواهد داد .

بلغ . .. إنّ اللّه لايهدى القوم الكفرين

بدان احتمال كه متعلق حذف شده از فعل {يهدى} به قرينه (و اللّه يعصمك من الناس) توطئه هاى كافران باشد، يعنى

خداوند كافران را به توطئه عليه پيامبر(ص) موفق نخواهد كرد.

مخالفان اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 9

9 _ يهود و نصارا ، مخالف اسلام و ناخشنود از گسترش آن

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون

مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 55 - 6،7

6 _ آتش سوزان جهنم ، كيفر آتش افروزان و اخلالگران عليه پيامبران

و كفى بجهنّم سعيراً

{سعير}، به معناى آتش برافروخته و سوزان است.

7 _ تقويت روحى پيامبر اسلام ( رهبران و مبلغان دين ) ، با يادآورى مخالفت برخى از مردم در برابر دعوت انبياى گذشته *

فمنهم من امن به و منهم من صدّ عنه

بيان موضگيريهاى متفاوت مردمان در برابر پيامبران (ايمان و كفر) مى تواند براى دلدارى آن حضرت باشد كه پيامبران گذشته نيز با چنين مردمى روبرو بودند و همچنان مقاومت مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 11 - 4

4 _ گستردگى دعوت انبيا و مخالفت كافران با آنها، در پهنه زمين

قل سيروا فى الأرض ثم انظروا

{الأرض}، به معناى تمامى زمين است كه به عنوان عرصه سير و مطالعه آثار گذشتگان معرفى شده است لذا چنين برمى آيد كه پيامبران در تمامى زمين حضور داشته و مكذّبان نيز بهمين صورت در زمين پراكنده بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 5

5_ اكثريت قاطع قوم عاد ، با رسولان الهى

مخالفت كرده و از پذيرش رسالت و پيام هاى آنان سرپيچى كردند .

و تلك عاد . .. و عصوا رسله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 2

2_ عموم مردم با پيامبران مخالفت مى كردند و از پذيرش دعوت ايشان سرباز مى زدند .

حتّى إذا استيئس الرسل

چنان چه عده بسيارى از مردم ايمان مى آوردند ، پيامبران مأيوس نمى شدند. بنابراين {استيئس الرسل} حاكى است كه همه و يا اكثر مردم از پذيرش دعوت پيامبران امتناع مى كردند. جمله {فنجى من نشاء} دلالت بر آن دارد كه برخى ايمان آورده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 14 - 12

12 - پافشارى و سرسختى قوم عاد و ثمود ، در مخالفت با دعوت توحيدى پيامبرانِ خويش

فإنّا بما أرسلتم به ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 8

8 - قدرتمندان و ثروتمندانِ سرمست ، تشكيل دهنده جبهه اصلى مخالفان پيامبران

و كذلك ما أرسلنا من قبلك فى قرية من نذير إلاّ قال مترفوها

{مُتْرَف} (از ماده {تُرفَة}) به معناى فزونى و بسيارى نعمت است. با توجه به اين كه بسيارى از دارندگان نعمت، غرق در شهوات و هواهاى نفسانى مى شوند، واژه {مترف} به معناى كسانى كه به نعمت مغرور شده و سرمستى و طغيان كرده اند به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 47 - 9

9 - سلاطين و اشراف ، تشكيل دهنده جبهه اصلى مخالفت با پيامبران الهى

إلى

فرعون و ملإيه . .. إذا هم منها يضحكون

مخالفان انبيا در تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 9،10

9 _ تاريخ بشر ، شاهد فرجام شوم مخالفان پيامبران و گرفتار شدن آنان به عذاب استيصال الهى

كذلك كذب الذين من قبلهم فانظر كيف كان عقبة الظلمين

10 _ تاريخ بشر ، شاهد مخالفت و رويارويى بيدادگران با رسولان الهى

كذلك كذب الذين من قبلهم فانظر كيف كان عقبة الظلمين

مخالفان بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 169 - 3

3 - مشركان ، در صف مخالف بندگان مخلَص خدا

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين . لكنّا عباد اللّه المخلصين

مخالفان ثروتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 21 - 15

15 - پيامبران ، در قطب مخالف صاحبان زر و زور

قال نوح ربّ إنّهم عصونى و اتّبعوا من لم يزده ماله و ولده إلاّ خسارًا

مخالفان دين در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 18 - 1

1 - خداوند ، داراى مأمورانى سرسخت براى خنثى ساختن تلاش مخالفان دين و راندن آنها به سوى جهنم

سندع الزبانية

{زِبْنِيَة} (مفرد {زبانية} از ريشه {زَبْن} به معناى {دفع}); به معناى {شديد} و {پليس} (ياور سلطان) است (قاموس). اطلاق {زبانية} بر مأموران الهى، به اين جهت است كه آنها اهل آتش را به سوى آن سوق مى دهند. (مصباح)

مخالفان رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 76

- 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، در برابر سخنان ناروا و تهمت هاى غم انگيز مخالفان دعوتش ، مورد تسلّى خاطر و دلجويى خداوند قرار گرفت .

فلايحزنك قولهم

مخالفان صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 42 - 3

3 - مخالفت همگانى قوم نوح ، عاد و ثمود با پيامبرانشان ( نوح ، هود و صالح )

و ان يكذّبوك فقد كذّبت قبلهم قوم نوح و عاد و ثمود

مخالفان قدرتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 21 - 15

15 - پيامبران ، در قطب مخالف صاحبان زر و زور

قال نوح ربّ إنّهم عصونى و اتّبعوا من لم يزده ماله و ولده إلاّ خسارًا

مخالفان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 9

9 _ تبديل و برگرداندن محتواى قرآن به موضوعاتى باب طبع _ با حفظ نظام و ساختار ظاهرى آن _ يكى ديگر از پيشنهاد هاى مشركان به پيامبر ( ص ) در راستاى مخالفت با قرآن

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا بينت قال الذين لا يرجون لقاءنا . .. أو بدّله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 10

10_ حقايق توحيدى قرآن و دعوت آن به يكتاپرستى و نفى شرك ، عامل مخالفت برخى از يهود و نصارا با آن

و من الأحزاب من ينكر بعضه قل إنما أُمرت أن أعبد الله

طرح مسأله توحيد و يكتاپرستى پس از {من ينكر بعضه} گوياى اين است كه از دلايل انكار قرآن

از ناحيه برخى احزاب ، اصرار قرآن بر توحيد و نفى شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 2 - 1

1 - رو به رو شدن قرآن و پيامبراسلام ، با مخالفت كافران سركش ، متكبر ، ستيزه جو و حق ناپذير

و القرءان ذى الذكر . بل الذين كفروا فى عزّة و شقاق

{عزت} در اصل به معناى رفعت و سرافرازى است; ولى هرگاه احساس عزت برخاسته از عوامل ناصواب (مانند غرور و خودپسندى) باشد، اين واژه در معناى غرور و تكبّر به كار مى رود. در آيه شريفه نيز در همين معنا به كار رفته است. {شقاق} به معناى مخالفت است و مقصود از آن در اين آيه، مخالفت با پيامبراسلام و قرآن است. گفتنى است تنكير {عزت} و {شقاق} دلالت بر شدت آن دو دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 41 - 7

7 - مخالفت مستمر كافران مكه ، نسبت به آيات قرآن

إنّ الذين كفروا بالذّكر لمّا جاءهم

برداشت ياد شده با توجه به معناى {لمّا} است كه در مورد استمرار زمان به كار مى رود.

مخالفان متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 55 - 3

3 - طاغيان ، در صف مخالف تقواپيشگان اند .

إنّ للمتّقين لحسن مئاب . .. ه_ذا و إنّ للط_غين لشرّ مئاب

{ه_ذا} اشاره به سرنوشت خوب متقين است. بر اين اساس پيام آيه شريفه مى تواند چنين باشد: اين سرنوشت تقواپيشگان است; اما در مقابل آنان طاغيان هستند كه دچار فرجامى بدند.

مخالفان محمد(ص)

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 16

16 _ لزوم دورى جستن از منافقين مخالفت كننده با حكم خدا و رسول ( ص ) ، به دليل نگون بختى و گرفتارى ايشان به عذاب الهى

و اذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول . .. فاعرض عنهم

امام كاظم (ع) در بيان علت لزوم اعراض از منافقان فرمود: فقد سبقت عليهم كلمة الشّقاء و سبق لهم العذاب . .. .

_______________________________

كافى، ج 8، ص 184، ح 211 ; تفسير برهان، ج 1، ص 387، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 509، ح 368 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 255، ح 183.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 6

6 _ خداوند تسلى بخش پيامبر(ص) در برابر كارشكنيها و مخالفتهاى مشركان و منكران معاد

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا . .. و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أليس هذا بال

مخاطب مستقيم فعل {ترى}، پيامبر(ص) است، و اين گونه خطا متضمن نوعى تسليت و دلجويى از آن حضرت در برابر انكارها و مخالفتهاى كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 203 - 3

3 _ مخالفان پيامبر ( ص ) تأخير نزول آيات را دستاويز و بهانه تكذيب رسالت وى قرار مى دادند و وى را شماتت مى كردند .

و إذا لم تأتهم باية قالوا لو لا اجتبيتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 4

4-

پيامبر ( ص ) در نيمه نخست رسالت ( دوران مكه ) مورد تمسخر مشركان و مواجه با مخالفت ها و آزار شديد روحى آنان بود .

و أعرض عن المشركين. إنا كفين_ك المستهزءين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 11

11 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر مخالفت ها و نافرمانى هاى كافران

و كفى به بذنوب عباده خبيرًا

يادآورى آگاهى همه جانبه خداوند بر گناهان بندگان، مى تواند براى دلدارى به پيامبر(ص) باشد; چنان كه مى تواند تهديدى براى كافران ستيزه جو نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 2 - 1

1 - رو به رو شدن قرآن و پيامبراسلام ، با مخالفت كافران سركش ، متكبر ، ستيزه جو و حق ناپذير

و القرءان ذى الذكر . بل الذين كفروا فى عزّة و شقاق

{عزت} در اصل به معناى رفعت و سرافرازى است; ولى هرگاه احساس عزت برخاسته از عوامل ناصواب (مانند غرور و خودپسندى) باشد، اين واژه در معناى غرور و تكبّر به كار مى رود. در آيه شريفه نيز در همين معنا به كار رفته است. {شقاق} به معناى مخالفت است و مقصود از آن در اين آيه، مخالفت با پيامبراسلام و قرآن است. گفتنى است تنكير {عزت} و {شقاق} دلالت بر شدت آن دو دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 4 - 7

7 - پيامبراسلام ( ص ) به هنگام بعثت ، با مخالفت قدرت هاى سياسى و اقتصادى عصر خويش _ مانند

اشراف مكه _ روبه رو بود .

فلايغررك تقلّبهم فى البل_د

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران حق ستيز و لجوج

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 6

6 - صاحبان قدرت و شوكت ، مخالفان اصلى پيامبر ( ص ) در مكه

فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

با توجه به واژه {أشد} _ كه افعل التفضيل است _ استفاده مى شود كه مخالفان پيامبر(ص) در مكه، به نوعى از قدرت ظاهرى برخوردار بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 11 - 3

3 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت ها و كارشكنى هاى سران كفر و شرك ( همچون وليدبن مغيره )

ذرنى و من خلقت وحيدًا

مخالفان مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 169 - 3

3 - مشركان ، در صف مخالف بندگان مخلَص خدا

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين . لكنّا عباد اللّه المخلصين

مخالفان مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 3

3 - در مدينه ، مخالفانى وجود داشتند كه درصدد جذب منافقان به سوى خود بودند .

و القائلين لإخونهم هلمّ إلينا

مراد از {القائلين} طبق گفته مفسران، يهوديان اطراف مدينه بوده اند. مرجع ضمير در {إخوانهم} افراد منافق اند.

مخالفان منافقان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 5

5 - منافقان ، از نظر رفتار و مواضع سياسى و اجتماعى در قطب مخالف مؤمنان قرار دارند .

و يقولون ءامنّا. .. و أطعنا ثمّ يتولّى ... فريق منهم معرضون ...إنّما كان قول الم

{داورى { از مهم ترين مسائل اجتماعى است و در آيات پيشين، منافقان به عنوان مخالفان داورى پيامبر(ص) و متمردان از حكم آن حضرت معرفى شدنده اند; ولى در آيه ياد شده، مؤمنان به عنوان انسان هاى مطيع و تن دهنده به حكم و داورى پيامبر(ص) شناسانده شدنده اند. بنابراين مى توان استفاده كرد كه مؤمنان و منافقان، در مواضع اجتماعى در جهت مخالف هم قرار دارند.

مخالفان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 5

5 - منافقان ، از نظر رفتار و مواضع سياسى و اجتماعى در قطب مخالف مؤمنان قرار دارند .

و يقولون ءامنّا. .. و أطعنا ثمّ يتولّى ... فريق منهم معرضون ...إنّما كان قول الم

{داورى { از مهم ترين مسائل اجتماعى است و در آيات پيشين، منافقان به عنوان مخالفان داورى پيامبر(ص) و متمردان از حكم آن حضرت معرفى شدنده اند; ولى در آيه ياد شده، مؤمنان به عنوان انسان هاى مطيع و تن دهنده به حكم و داورى پيامبر(ص) شناسانده شدنده اند. بنابراين مى توان استفاده كرد كه مؤمنان و منافقان، در مواضع اجتماعى در جهت مخالف هم قرار دارند.

مخالفان نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 14 - 4

4 - مخالفان نماز ، بايد خدا

را ناظر بر كردار خويش ديده و از مخالفت دست بردارند .

أرءيت الذى ينهى . .. ألم يعلم بأنّ اللّه يرى

مخالفان نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 42 - 3

3 - مخالفت همگانى قوم نوح ، عاد و ثمود با پيامبرانشان ( نوح ، هود و صالح )

و ان يكذّبوك فقد كذّبت قبلهم قوم نوح و عاد و ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 111 - 4

4 - اشراف قوم نوح ، در جبهه مخالف او

قالوا أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 22 - 3

3 - ثروتمندان و زورمداران حيله گر ، مخالفان اصلى دعوت نوح ( ع )

و مكروا مكرًا كبّارًا

مخالفان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 3

3 - مخالفت هاى كافران با پيام وحى و تأخير كيفر دنيايى آنان ، نبايستى پيامبر ( ص ) و مؤمنان را در تبلغ دين سست گرداند .

فإمّا نذهبنّ . .. فاستمسك بالذى أُوحى إليك

از تفريع اين آيه بر آيات پيشين _ كه مسأله اعراض كافران از وحى و كيفر آنان را مطرح كرده بود _ مطلب ياد شده استفاده مى شود.

مخالفان هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 42 - 3

3 - مخالفت همگانى قوم نوح ، عاد و ثمود با پيامبرانشان ( نوح ، هود و صالح )

و ان يكذّبوك فقد كذّبت

قبلهم قوم نوح و عاد و ثمود

مكر عليه مخالفان صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 50 - 2

2 - مقابله خداوند با حيله و نيرنگ مخالفان صالح

و مكرنا مكرًا

مكر مخالفان صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 49 - 10

10 - تلاش در جهت كشتن انبيا و محو پيام آنان ، بارزترين نمود فسادگرى در زمين

يفسدون فى الأرض . .. قالوا تقاسموا باللّه لنبيّتنّه

از اين كه خداوند از ميان همه فسادگرى هاى گروه هاى مورد بحث، تصميم ايشان به قتل پيامبر را مطرح ساخته است، معلوم مى شود كه اين تصميم، خطرناك ترين و خائنانه ترين برنامه اى است كه مى تواند از سوى مفسدان عملى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 50 - 1

1 - مكر و حيله مخالفان صالح پيامبر عليه وى و خانواده اش

قالوا تقاسموا باللّه لنبيّتنّه و أهله . .. و مكروا مكرًا

متعلق {مكروا} حذف شده و تقدير آن با توجه به آيه قبل چنين است: {و مكروا به و بأهله مكراً; آنان عليه او و خانواده اش خدعه كردند}.

منشأ كفر مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 9

9 - كفر مخالفان پيامبر ( ص ) در مكه ، براساس لجاجت و عناد بوده است ، نه منطق و برهان

و لئن جئتهم بأية ليقولنّ الذين كفروا إن أنتم إلاّ مبطلون

نزديكى كيفر مخالفان نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

20 - علق - 96 - 18 - 5

5 - زمان كيفر ديدن مخالفان نماز ، تكذيب گران دين و دروغ گويان خطاكار ، نزديك است .

سندع الزبانية

حرف {سين}، براى آينده نزديك به كار مى رود.

ويژگيهاى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 69 - 7

7 - مخالفان پيامبر ( ص ) متشكل از عناصرى مجرم و تبه كار

قل سيروا فى الأرض . .. كيف كان ع_قبة المجرمين

خداوند، مخالفان پيامبر را به سرنوشت شوم مجرمان تهديد كرده است و اين نشان مى دهد كه آنان هم مجرم اند و بدين جهت در سرنوشت با ديگر مجرمان همانند خواهند بود.

هشدار به مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 19 - 8

8- هشدار خداوند به مشركان مخالف پيامبر ( ص ) مبنى بر اينكه در صورت لزوم آنان را به هلاكت خواهد رساند و گروه جديدى را جايگزينشان خواهد كرد .

إن يشأ يذهبكم و يأت بخلق جديد

هلاكت مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 19 - 8

8- هشدار خداوند به مشركان مخالف پيامبر ( ص ) مبنى بر اينكه در صورت لزوم آنان را به هلاكت خواهد رساند و گروه جديدى را جايگزينشان خواهد كرد .

إن يشأ يذهبكم و يأت بخلق جديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 15

15 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، نسبت به تثبيت دعوت وى و نابودى مخالفانش

و

يمح اللّه الب_طل و يحقّ الحقّ بكلم_ته

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {يمح اللّه الباطل} به صدر آيه {أم يقولون. ..} مرتبط بوده و درمقام دلدارى پيامبر(ص) نسبت به تهمت ها و جنجال آفرينى هاى مخالفان كافر باشد.

هماهنگى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 11 - 2

2- استهزا و تمسخر ، شيوه رايج و سياست واحد مخالفان انبيا در طول تاريخ

و ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 31 - 3

3 - قوم نوح ، عاد ، ثمود و اقوام پس از آنان ، مردمى متشكل و همسو در جهت مخالفت با پيامبران عصر خود

مثل يوم الأحزاب . مثل دأب قوم نوح ... و الذين من بعدهم

از تعبير {احزاب} درباره اقوام ياد شده، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 83 - 8،9

8 - تمسخر ، از حربه هاى مخالفان قدرتمند و صاحب مال و تعاليم پيامبران ، عليه ايشان

فلمّا جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت فرحوا . .. و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

آمدن فعل مضارع {يستهزءون} به همراه فعل {كانوا}، مفيد استمرار است.

9 - ناتوانى فكرى و علمى مخالفان تعاليم پيامبران در برابر منطق ايشان

فلمّا جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت فرحوا . .. و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه كافران، به جاى برخورد منطقى با پيامبران، هميشه به تمسخر تعاليم روشن و بى ابهام آنان (بيّنات) مى پرداختند.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 1،2

1 - موضع گيرى ملحدانه مشركان در برابر پيامبر ( ص ) ، همانند موضع گيرى كافران در برابر رسولان پيشين

ما يقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل من قبلك

2 - تشابه موضع گيرى هاى مخالفان پيامبران در طول تاريخ

ما يقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 1

1 - تمامى پيامبران الهى در طول تاريخ ، مواجه با مخالفت مردمان مرفه و خوش گذران

و كذلك ما أرسلنا من قبلك فى قرية من نذير إلاّ قال مترفوها

هماهنگى مخالفان كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 4

4 - همگونى برخورد هاى مشركان عصر بعثت با كافران عصر موسى ، در مورد كتاب آسمانى

و لو جعلن_ه قرءانًا . .. و لقد ءاتينا ... فاختلف فيه

هماهنگى مخالفان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 7

7 - موضع گيرى واحد فرعون ، هامان و قارون در چگونگى و شيوه مبارزه با موسى ( ع )

فقالوا س_حر كذّاب

هماهنگى مخالفان نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 117 - 3

3 - يكپارچگى قوم نوح در مخالفت با وى و تكذيب رسالت الهى او

إنّ قومى كذّبون

شمول نهفته در تعبير {إنّ قومى}، بيانگر مطلب ياد شده است.

هواپرستى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16

- شورى - 42 - 15 - 7

7 - تسليم نشدن در برابر فشارِ خواسته ها و تمايلات گوناگون مخالفان فرمان خداوند به پيامبر ( ص )

فادع و استقم كما أمرت و لاتتّبع أهواءهم

ياوه گويى مخالفان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 48 - 6

6 - مخالفان پيامبر ( ص ) ، مردمى ياوه گو و باطل انديش بودند .

إذًا لاَرتاب المبطلون

{مبطل} به معناى {ياوه گو} و {مدعى بطلان حق} است.

مخالفان انبيا

{مخالفان انبيا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 7

7 _ بيشترين مخالفت ها با انبيا و برنامه هاى آنان ، از ناحيه اشراف و بزرگان هر قوم بوده است .

قال الملأ الذين استكبروا من قومه

قرآن در اين بخش از آيات كه داستان چند تن از پيامبران بزرگ الهى را بيان داشته، همواره مخالفت طبقه اشراف و مبارزه آنان را با برنامه هاى انبيا مطرح ساخته است و اين بيانگر آن است كه عمده مخالفتها از سوى طبقه اشراف ابراز مى شده است.

آثار توبه مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 14

14 - امكان برخوردارى مخالفان پيامبران ، از مغفرت و آمرزش الهى ( در صورت بازگشت و توبه )

إنّ ربّك لذو مغفرة

سياق آيه با اين معنا سازگار است كه نويد به مغفرت، نظر به كسانى دارد كه در برابر آيات الهى، الحاد ورزيده و با پيامبر مخالفت كرده اند; ولى راه بازگشت بر آنان باز است.

اختلاف مخالفان انبيا

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 6

6 _ اختلافات دينى پيروان انبيا و مخالفان آنان با داورى خداوند خاتمه خواهد يافت .

حتى يحكم اللّه بيننا

استهزاهاى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 11 - 2

2- استهزا و تمسخر ، شيوه رايج و سياست واحد مخالفان انبيا در طول تاريخ

و ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 83 - 8

8 - تمسخر ، از حربه هاى مخالفان قدرتمند و صاحب مال و تعاليم پيامبران ، عليه ايشان

فلمّا جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت فرحوا . .. و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

آمدن فعل مضارع {يستهزءون} به همراه فعل {كانوا}، مفيد استمرار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 7 - 1،3

1 - تمامىِ پيامبران در طول تاريخ ، با استهزا و تمسخر مخالفان مواجه بوده اند .

و ما يأتيهم من نبىّ إلاّ كانوا به يستهزءون

3 - مخالفان پيامبران ، فاقد استدلال و متكى به تمسخر و استهزا

إلاّ كانوا به يستهزءون

افساد مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 8

8 _ مخالفان راه انبيا ، مردمانى مجرم و تبهكارند .

و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

بهانه جويى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 2

2- بشر بودن رسولان الهى ، تنها دستاويز

عمده براى بهانه جويى هاى مخالفان كافر و مشرك جهت ايمان نياوردن به آنان

و قالوا لن نؤمن لك حتى . .. إلاّ أن قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

بى منطقى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 7 - 3

3 - مخالفان پيامبران ، فاقد استدلال و متكى به تمسخر و استهزا

إلاّ كانوا به يستهزءون

بينش مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 53 - 5

5 - مال و قدرت ، تنها ملاك ارزش انسان ، از نگاه مخالفان پيامبران در طول تاريخ

و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم . .. فلولا أُلقى عليه أس

پيروى از مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 8

8_ توده هاى قوم عاد ، به پيروى از فرمان سران خويش ، آيات الهى را انكار و با پيامبران مخالفت مى كردند .

و تلك عاد جحدوا بأي_ت ربهم و عصوا رسله واتبعوا أمر كل جبار عنيد

جوسازى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 4

4 - تمامى فرستادگان الهى ، با مخالفت ها و تبليغات سوء عليه ايشان ، مواجه بودند .

ما يقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل من قبلك

دلايل كفر مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 2

2- بشر بودن رسولان الهى ، تنها دستاويز عمده براى بهانه جويى هاى مخالفان كافر

و مشرك جهت ايمان نياوردن به آنان

و قالوا لن نؤمن لك حتى . .. إلاّ أن قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

ذكر فرجام مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 10

10 - يادآورى مكرر سرنوشت مخالفان پيامبران ، در راستاى زدايش روحيه مخالفت و طغيان در ميان انسان ها است .

فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا و مضى مثل الأوّلين

عبارت {مضى مثل الأوّلين}، مى تواند بدين معنا باشد كه داستان انبيا و مخالفان ايشان، در آيات ديگرى بيان شده است. ذكر {مضى مثل الأوّلين} در پايان آيه شريفه، مى تواند اشاره بدين نكته باشد كه: {ما مكرراً سرنوشت آنان را يادآور شديم تا شايد شما پند گيريد}.

روش برخورد مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 19

19- مخالفان انبيا به جاى جواب دادن به استدلال هاى منطقى و متين پيامبران به شخصيت آنان مى پرداختند .

قالت رسلهم أفى الله شكّ فاطر السموت و الأرض . .. قالوا إن أنتم إلاّ بشر مثلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 11 - 2

2- استهزا و تمسخر ، شيوه رايج و سياست واحد مخالفان انبيا در طول تاريخ

و ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 83 - 8

8 - تمسخر ، از حربه هاى مخالفان قدرتمند و صاحب مال و تعاليم پيامبران ، عليه ايشان

فلمّا جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت فرحوا . .. و حاق بهم ما

كانوا به يستهزءون

آمدن فعل مضارع {يستهزءون} به همراه فعل {كانوا}، مفيد استمرار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 5

5 - مبارزه تبليغاتى و گفتارى ، شيوه رايج مخالفان در برابر رسولان الهى

ما يقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 7 - 1

1 - تمامىِ پيامبران در طول تاريخ ، با استهزا و تمسخر مخالفان مواجه بوده اند .

و ما يأتيهم من نبىّ إلاّ كانوا به يستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 4

4 - اتهام ساحرى و جادوگرى به پيامبران ، ترفندى از سوى مخالفان ايشان

و قالوا ي_أيّه الساحر

زمينه آمرزش مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 14

14 - امكان برخوردارى مخالفان پيامبران ، از مغفرت و آمرزش الهى ( در صورت بازگشت و توبه )

إنّ ربّك لذو مغفرة

سياق آيه با اين معنا سازگار است كه نويد به مغفرت، نظر به كسانى دارد كه در برابر آيات الهى، الحاد ورزيده و با پيامبر مخالفت كرده اند; ولى راه بازگشت بر آنان باز است.

زيانكارى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 15

15 - مخالفان پيامبران ، مردمانى زيان كاراند .

إنّهم كانوا خ_سرين

سركوبى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 7

7_ خداوند ، يارى

كننده پيامبران خويش و سركوب كننده مخالفان ايشان

حتّى إذا استيئس الرسل . .. جاءهم نصرنا

ضعف علمى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 83 - 9

9 - ناتوانى فكرى و علمى مخالفان تعاليم پيامبران در برابر منطق ايشان

فلمّا جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت فرحوا . .. و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه كافران، به جاى برخورد منطقى با پيامبران، هميشه به تمسخر تعاليم روشن و بى ابهام آنان (بيّنات) مى پرداختند.

ضعف فكرى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 83 - 9

9 - ناتوانى فكرى و علمى مخالفان تعاليم پيامبران در برابر منطق ايشان

فلمّا جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت فرحوا . .. و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه كافران، به جاى برخورد منطقى با پيامبران، هميشه به تمسخر تعاليم روشن و بى ابهام آنان (بيّنات) مى پرداختند.

عبرت از فرجام مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 10

10 - مخالفان و تكذيب كنندگان انبياى الهى ، در زندگى دنيايى نيز داراى فرجامى بد و عبرت آموزاند .

فانتقمنا منهم فانظر كيف كان ع_قبة المكذّبين

عذاب دنيوى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 16

16_ انكار كنندگان ربوبيت خدا ، مخالفان پيامبران و پيروى كنندگان از سركشان ، در معرض عذاب هاى دنيوى اند .

و لما جاء أمرنا . .. و تلك عاد

جحدوا بأي_ت ربهم ... واتبعوا أمر كل جبار عنيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 31 - 12

12 - عذاب شدن مخالفان پيامبران در دنيا از سوى خداوند ، كاملاً مطابق با عدل و داد است .

و ما اللّه يريد ظلمًا للعباد

عذاب مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 9

9 _ تاريخ بشر ، شاهد فرجام شوم مخالفان پيامبران و گرفتار شدن آنان به عذاب استيصال الهى

كذلك كذب الذين من قبلهم فانظر كيف كان عقبة الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 47 - 7

7 _ عذاب استيصال براى مردمى كه رسول الهى خود را نپذيرند و با او مخالفت كنند ، از سنت هاى الهى است .

فإذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از {بينهم} اختلاف موجود بين جمعى از امت و پيامبر و به تقدير {بينهم و بينه} باشد. در اين صورت مراد از {قضى بينهم} مى تواند سركوبى مخالفان پيامبر و نابود كردن آنان به عذاب استيصال باشد، نه داورى ميان آنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 57 - 6

6_ مخالفان انبيا و اعراض كنندگان از حقايق و معارف الهى ، در خطر نابودى و عذاب الهى اند .

فإن تولّوا . .. يستخلف ربى قومًا غيركم

فرجام دنيوى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 10

10 - مخالفان

و تكذيب كنندگان انبياى الهى ، در زندگى دنيايى نيز داراى فرجامى بد و عبرت آموزاند .

فانتقمنا منهم فانظر كيف كان ع_قبة المكذّبين

فرجام شوم مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 10

10 - مخالفان و تكذيب كنندگان انبياى الهى ، در زندگى دنيايى نيز داراى فرجامى بد و عبرت آموزاند .

فانتقمنا منهم فانظر كيف كان ع_قبة المكذّبين

فرجام مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 9

9 _ تاريخ بشر ، شاهد فرجام شوم مخالفان پيامبران و گرفتار شدن آنان به عذاب استيصال الهى

كذلك كذب الذين من قبلهم فانظر كيف كان عقبة الظلمين

مجرميت مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 8

8 _ مخالفان راه انبيا ، مردمانى مجرم و تبهكارند .

و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 55 - 6،7

6 _ آتش سوزان جهنم ، كيفر آتش افروزان و اخلالگران عليه پيامبران

و كفى بجهنّم سعيراً

{سعير}، به معناى آتش برافروخته و سوزان است.

7 _ تقويت روحى پيامبر اسلام ( رهبران و مبلغان دين ) ، با يادآورى مخالفت برخى از مردم در برابر دعوت انبياى گذشته *

فمنهم من امن به و منهم من صدّ عنه

بيان موضگيريهاى متفاوت مردمان در برابر پيامبران (ايمان و كفر) مى تواند براى دلدارى آن حضرت باشد كه پيامبران گذشته نيز با چنين مردمى روبرو بودند و همچنان مقاومت مى

كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 11 - 4

4 _ گستردگى دعوت انبيا و مخالفت كافران با آنها، در پهنه زمين

قل سيروا فى الأرض ثم انظروا

{الأرض}، به معناى تمامى زمين است كه به عنوان عرصه سير و مطالعه آثار گذشتگان معرفى شده است لذا چنين برمى آيد كه پيامبران در تمامى زمين حضور داشته و مكذّبان نيز بهمين صورت در زمين پراكنده بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 5

5_ اكثريت قاطع قوم عاد ، با رسولان الهى مخالفت كرده و از پذيرش رسالت و پيام هاى آنان سرپيچى كردند .

و تلك عاد . .. و عصوا رسله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 2

2_ عموم مردم با پيامبران مخالفت مى كردند و از پذيرش دعوت ايشان سرباز مى زدند .

حتّى إذا استيئس الرسل

چنان چه عده بسيارى از مردم ايمان مى آوردند ، پيامبران مأيوس نمى شدند. بنابراين {استيئس الرسل} حاكى است كه همه و يا اكثر مردم از پذيرش دعوت پيامبران امتناع مى كردند. جمله {فنجى من نشاء} دلالت بر آن دارد كه برخى ايمان آورده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 14 - 12

12 - پافشارى و سرسختى قوم عاد و ثمود ، در مخالفت با دعوت توحيدى پيامبرانِ خويش

فإنّا بما أرسلتم به ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 8

8 - قدرتمندان و

ثروتمندانِ سرمست ، تشكيل دهنده جبهه اصلى مخالفان پيامبران

و كذلك ما أرسلنا من قبلك فى قرية من نذير إلاّ قال مترفوها

{مُتْرَف} (از ماده {تُرفَة}) به معناى فزونى و بسيارى نعمت است. با توجه به اين كه بسيارى از دارندگان نعمت، غرق در شهوات و هواهاى نفسانى مى شوند، واژه {مترف} به معناى كسانى كه به نعمت مغرور شده و سرمستى و طغيان كرده اند به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 47 - 9

9 - سلاطين و اشراف ، تشكيل دهنده جبهه اصلى مخالفت با پيامبران الهى

إلى فرعون و ملإيه . .. إذا هم منها يضحكون

مخالفان انبيا در تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 9،10

9 _ تاريخ بشر ، شاهد فرجام شوم مخالفان پيامبران و گرفتار شدن آنان به عذاب استيصال الهى

كذلك كذب الذين من قبلهم فانظر كيف كان عقبة الظلمين

10 _ تاريخ بشر ، شاهد مخالفت و رويارويى بيدادگران با رسولان الهى

كذلك كذب الذين من قبلهم فانظر كيف كان عقبة الظلمين

هماهنگى مخالفان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 11 - 2

2- استهزا و تمسخر ، شيوه رايج و سياست واحد مخالفان انبيا در طول تاريخ

و ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 31 - 3

3 - قوم نوح ، عاد ، ثمود و اقوام پس از آنان ، مردمى متشكل و همسو در جهت مخالفت با

پيامبران عصر خود

مثل يوم الأحزاب . مثل دأب قوم نوح ... و الذين من بعدهم

از تعبير {احزاب} درباره اقوام ياد شده، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 83 - 8،9

8 - تمسخر ، از حربه هاى مخالفان قدرتمند و صاحب مال و تعاليم پيامبران ، عليه ايشان

فلمّا جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت فرحوا . .. و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

آمدن فعل مضارع {يستهزءون} به همراه فعل {كانوا}، مفيد استمرار است.

9 - ناتوانى فكرى و علمى مخالفان تعاليم پيامبران در برابر منطق ايشان

فلمّا جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت فرحوا . .. و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه كافران، به جاى برخورد منطقى با پيامبران، هميشه به تمسخر تعاليم روشن و بى ابهام آنان (بيّنات) مى پرداختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 1،2

1 - موضع گيرى ملحدانه مشركان در برابر پيامبر ( ص ) ، همانند موضع گيرى كافران در برابر رسولان پيشين

ما يقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل من قبلك

2 - تشابه موضع گيرى هاى مخالفان پيامبران در طول تاريخ

ما يقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 1

1 - تمامى پيامبران الهى در طول تاريخ ، مواجه با مخالفت مردمان مرفه و خوش گذران

و كذلك ما أرسلنا من قبلك فى قرية من نذير إلاّ قال مترفوها

مخلصان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مخلصان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

19 - انسان - 76 - 9 - 6

6 - حضرت على ، فاطمه ، حسن و حسين ( ع ) ، مظهر اخلاص و خداجويى در عرصه زندگى اجتماعى

إنّما نطعمكم لوجه اللّه لانريد منكم جزاءً و لا شكورًا

آثار ذكر مخلصان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 17 - 11

11 - به ياد آوردن بندگان خالص ، شكيبا ، نيرومند و پرمراجعه به خداوند ، سازنده و درس آموز است .

اصبر . .. و اذكر عبدنا داود ذاالأيد إنّه أوّاب

اهتمام مخلصان به عفت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 3

3_ رنج و محنت در راستاى اطاعت خداو حفظ حريم عفت ، امرى محبوب و ارزشمند براى يوسف ( ع ) و بندگان خالص خداوند

رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

بينش مخلصان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 2،3

2_ زندانى شدن و خوار گشتن ، محبوب تر از گناه و معصيت ، در پيش حضرت يوسف ( ع ) و بندگان مخلص خدا

قال رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

3_ رنج و محنت در راستاى اطاعت خداو حفظ حريم عفت ، امرى محبوب و ارزشمند براى يوسف ( ع ) و بندگان خالص خداوند

رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

پاداش مخلصان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 39 - 9

9 _ خداوند ، كيفردهنده بخيلان و رياكاران و پاداش دهنده انفاق كنندگان مخلص

الذين يبخلون .

.. و انفقوا ... و كان اللّه بهم عليماً

هدف از بيان علم و آگاهى خداوند پس از بيان ايمان و بخل، تهديد بخيلان و رياكاران به كيفر، و پاداش دهى به مؤمنان انفاق كننده است.

پيروى از مخلصان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 21 - 9

9 - تنها انسان هاى با اخلاص و به دور از چشم داشت مادى و ره يافته ، شايسته رهبرى و پيروى اند .

اتّبعوا من لايسئلكم أجراً و هم مهتدون

تداوم تسبيح مخلصان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 38 - 4،6

4 - فرشتگان و بندگان مخلص حق ، در شب و روز همواره تسبيح گوى خداوند هستند .

فالذين عند ربّك يسبّحون له بالّيل و النهار

تعبير {بالّيل و النهار} كنايه از استمرار و تداوم است.

6 - فرشتگان و بندگان مخلص خدا ، در تسبيح و عبادت او خستگى ناپذيراند .

فالذين عند ربّك يسبّحون له . .. و هم لايسئمون

{السّامة} (مصدر {لايسئمون}) به معناى خستگى و ملالت از ادامه كار است.

حسن فرجام مخلصان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 21 - 1

1 - انفاق گران باتقوا و مخلص ، آينده اى سرشار از رضايت خاطر خواهند داشت .

و لسوف يرضى

خستگى ناپذيرى مخلصان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 38 - 6

6 - فرشتگان و بندگان مخلص خدا ، در تسبيح و عبادت او خستگى ناپذيراند .

فالذين عند ربّك يسبّحون له . .. و هم لايسئمون

{السّامة} (مصدر

{لايسئمون}) به معناى خستگى و ملالت از ادامه كار است.

ذكر مخلصان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 51 - 3

3- ياد كرد و تجليل از پيامبران و اسوه هاى خلوص ، از روش هاى هدايتى قرآن

ذكر رحمت ربّك . .. واذكر ... واذكر ... واذكر

رضايت مخلصان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 21 - 1

1 - انفاق گران باتقوا و مخلص ، آينده اى سرشار از رضايت خاطر خواهند داشت .

و لسوف يرضى

رهبرى مخلصان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 21 - 9

9 - تنها انسان هاى با اخلاص و به دور از چشم داشت مادى و ره يافته ، شايسته رهبرى و پيروى اند .

اتّبعوا من لايسئلكم أجراً و هم مهتدون

مخلصان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 30 - 2

2 - بندگان خالص خداوند و هم نشينان آنان ، در بهشت برين جاى داده خواهند شد .

فى عب_دى . و ادخلى جنّتى

مخلصان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 130 - 12

12 - بندگان خالص و برگزيده خدا در قيامت به گروه صالحان ملحق خواهند شد .

و لقد اصطفينه فى الدنيا و إنه فى الأخرة لمن الصلحين

مخلصان و ذلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 2

2_ زندانى شدن و خوار گشتن ، محبوب تر از

گناه و معصيت ، در پيش حضرت يوسف ( ع ) و بندگان مخلص خدا

قال رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

مخلصان و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 2

2_ زندانى شدن و خوار گشتن ، محبوب تر از گناه و معصيت ، در پيش حضرت يوسف ( ع ) و بندگان مخلص خدا

قال رب السجن أحب إلىّ مما يدعوننى إليه

مقام مخلصان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 42 - 11

11 _ خلوص و پاكى مريم و برگزيدگى او ، زمينه سرآمد شدن او بر زنان جهان

انّ اللّه اصطفيك و طهّرك و اصطفيك على نساء العالمين

به نظر مى رسد تقديم جمله {اصطفيك و طهّرك} بر {اصطفيك على نساء العالمين}، دلالت داشته باشد بر دخالت برگزيدگى و طهارت مريم براى سرآمد شدن او.

مقامات مخلصان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 29 - 2

2 - بندگى خالص خداوند ، مايه رسيدن به مقامى والاتر از رتبه انسان هاى مطمئن ، راضى و مورد پسند خداوند

فادخلى فى عب_دى

انتساب بندگان به خداوند در {عبادى}، انتساب تشريفى است و اين كه به صاحبان دل آرام، اذن ملحق شدن به آنان داده مى شود، بيانگر برترى رتبه آنان است.

همنشينان مخلصان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 30 - 2

2 - بندگان خالص خداوند و هم نشينان آنان ، در بهشت برين جاى داده خواهند شد .

فى عب_دى . و

ادخلى جنّتى

همنشينى اخروى با مخلصان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 29 - 4

4 - همنشين شدن با بندگان خالص خداوند در قيامت ، حركت به سوى او و بهره مندى از جلوه هاى ربوبيت او است .

ارجعى إلى ربّك . .. فادخلى فى عب_دى

از معانى حرف {فاء}، تفصيل بعد از اجمال است و اين آيه، رجوع به پروردگار را با تفصيل بيشترى بيان مى دارد.

مخلصين

{مخلصين}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 10

10_ يوسف ( ع ) از بندگان مطيع خدا و از خالص شدگان براى او بود .

إنه من عبادنا المخلصين

مراد از {مخلصين} (خالص شدگان) اين است كه غير خدا در آنان نصيبى ندارد و كاملاً در اختيار خداوند و اوامر او هستند. نه شيطان بر ايشان فرمان روايى مى كند و نه اسير هواهاى نفسانى اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 45 - 4

4- تقواپيشگان ، بندگان خالص خدا و ر ها شده از وسوسه و سلطه ابليس

إن المتقين فى جنّ_ت و عيون

در آيه هاى قبل، مردم به دو گروه تقسيم شدند:B1. پيروان گمراه ابليس; 2. بندگان خالص خدا و سپس جايگاه گروه اول در قيامت، روشن گرديد و در اين آيه به سرنوشت گروه دوم پرداخته است و از {مخلصين} به {المتقين} تعبير كرده كه بيانگر برداشت فوق است.

اجابت دعاى مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 76 - 7

7 - دعاى بندگان

خالص خدا ، مورد استجابت الهى است .

إلاّ عباد اللّه المخلصين . و لقد نادينا نوح فلنعم المجيبون . و نجّين_ه و أهله من

اجتناب مخلصين از شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 128 - 3

3 - تقوا ، يكتاپرستى و دورى از شرك ، از اوصاف بندگان مخلَص

ألاتتّقون . أتدعون بعلاً و تذرون أحسن الخ_لقين . اللّه ربّكم ... إلاّ عباد اللّه

اغواناپذيرى مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 40 - 1،4

1- ابليس ، بندگانى را كه خداوند آنان را از هر ناخالصى پالوده است ، از قلمرو اضلال و گمراه كردن خود ، استثنا كرد .

لأغوينّهم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {منهم} حال براى عباد باشد. {مخلص} به صيغه مفعولى، به كسى گفته مى شود كه از هرگونه ناخالصى پاك و پالوده شده باشد.

4- ابليس ، به تكثير نسل آدم ( ع ) و حوا و نيز به اغواپذيرى اكثر آنان و تأثيرناپذيرى بندگان خالص خدا از وسوسه هايش ، از آغاز خلقت انسان آگاه بود .

لأغوينّهم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 41 - 2

2- توانايى ابليس به اغواى اكثريت مردم و ناتوانى وى بر اغواى بندگان خالص خداوند ، قانون و سنت الهى

إلاّ عبادك منهم المخلصين . قال ه_ذا صرط علىّ مستقيم

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مشاراليه {ه_ذا} امر اغواگرى ابليس نسبت به اكثريت مردم و اغوا ناپذيرى بندگان

خالص باشد. كلمه {علىّ} دربردارنده تضمين و عهده دارى است و {مستقيم} چيزى است كه انحراف در آن راه ندارد. بنابراين معناى {ه_ذا صراط علىّ مستقيم} اين خواهد بود: چنين امرى از ناحيه خداوند، حكمى تغييرناپذير است كه اصطلاحاً آن را {سنت} مى نامند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 83 - 1،2،4

1 - بندگان مخلَص ( بندگان خالص شده و برگزيده خدا ) ، از افتادن در دام اغواگرى شيطان مصون و درامان اند .

لأغوينّهم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

بيشتر مفسران بر اين باوراند كه مقصود و معناى {مخلصين} (خالص شدگان) اين است: {الذين أخلصهم اللّه لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}.

2 - ابليس ، ناتوان از گمراه كردن بندگان مخلَص خدا و معترف به آن

لأغوينهّم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

4 - آگاهى ابليس ، به تكثير نسل آدم و نيز به اغواپذيرى بيشتر آنان و تأثيرناپذيرى بندگان خالص خدا ، از آغاز خلقت انسان

لأغوينّهم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

انذار مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 74 - 2

2 - تنها بندگان مخلص خدا ، پذيراى دعوت رسولان الهى و برحذركننده از اخطار هاى ايشان بودند .

إلاّ عباد اللّه المخلصين

ايمان مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 12

12_ بندگان خالص خدا ، از مشاهده برهان الهى ( باور به ربوبيت خدا و . . . ) بهره مند

هستند .

همّ بها لولا أن رءا بره_ن ربه . .. إنه من عبادنا المخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 52 - 2

2 - تصديق و باور داشتن قيامت و زنده شدن انسان ها ، از ويژگى هاى بهشتيان و بندگان مخلَص خدا در دنيا است .

يقول أءنّك لمن المصدّقين

پاداش مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 40 - 2

2 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از پاداشى فراتر از مقدار اعمال و رفتار خويش

و ما تجزون إلاّ ما كنتم تعملون . إلاّ عباد اللّه المخلصين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {إلا. ..} استثناى منقطع از ضمير {تجزون} باشد. بر اين اساس، پيام آيه شريفه چنين مى شود: همگان مطابق كردار خود، جزا و پاداش دارند; جز بندگان خالص خدا كه فراتر و برتر از اعمال خود، پاداش دريافت خواهند داشت.

پذيرايى اخروى از مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 3

3 - انواع بوستان ها ، ميوه ها ، شراب ها ، تخت ها ، بزم انس و همسران زيبا ، مجموعه پذيرايى خداوند از بهشتيان و بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. فى جنّ_ت النعيم ... و عندهم ق_صرت الطرف ... أذلك خ

{نزل} به مجموعه اى گفته مى شود كه براى پذيرايى از مهمان آماده مى سازند.

تداوم تسبيح مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 166 - 2

2 - تسبيح و تنزيه

مستمر خداوند ، از اوصاف بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. و إنّا لنحن المسبّحون

تقواى مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 128 - 3

3 - تقوا ، يكتاپرستى و دورى از شرك ، از اوصاف بندگان مخلَص

ألاتتّقون . أتدعون بعلاً و تذرون أحسن الخ_لقين . اللّه ربّكم ... إلاّ عباد اللّه

تكريم مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 42 - 2

2 - بندگان مخلص خدا ، مورد اكرام و گرامى داشت الهى اند .

و هم مكرمون

توحيد عبادى مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 128 - 3

3 - تقوا ، يكتاپرستى و دورى از شرك ، از اوصاف بندگان مخلَص

ألاتتّقون . أتدعون بعلاً و تذرون أحسن الخ_لقين . اللّه ربّكم ... إلاّ عباد اللّه

خداشناسى مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 160 - 1

1 - تنها بندگان مخلَص خدا ، عارف به حق خدا و توصيف كننده شايسته او هستند .

سبح_ن اللّه عمّا يصفون . إلاّ عباد اللّه المخلصين

{إلاّ} استثناى منقطع و به معناى {ل_كن} است. مستثنى منه نيز در برداشت بالا، ضمير فاعلى {يصفون} دانسته شده است. گفتنى است مقصود و معناى {مخلصين} اين است: {الذين أخلصهم اللّه لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}.

رستگارى مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 60

- 2

2 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از فوز عظيم و رستگارى بزرگ الهى

عباد اللّه المخلصين . .. و ما نحن بمعذّبين . إنّ ه_ذا لهو الفوز العظيم

روزى ممتاز مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 41 - 1

1 - بندگان مخلص خدا ، بهره مند از رزق و روزى ويژه و ممتاز الهى

إلاّ عباد اللّه المخلصين . أول_ئك لهم رزق معلوم

بيشتر مفسران برآنند كه مقصود از {رزق معلوم}، روزى مخصوص و تعيين شده براى بندگان خالص است; مانند آيه {و ما منّا إلاّ له مقام معلوم}، (همين سوره، آيه 164).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 42 - 1

1 - انواع ميوه ها ، رزق و روزى مخصوص و ممتاز بندگان مخلَص خدا در بهشت

أُول_ئك لهم رزق معلوم . فوكه

{فواكه} (جمع {فاكهة}) بدل كل از {رزق معلوم} و يا خبر براى مبتداى محذوف است و تقدير آن {ذلك الرزق فواكه} مى باشد.

زمينه توفيق مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 57 - 5

5 - ربوبيت الهى ، مقتضى توفيق دادن و نعمت بخشيدن به بندگان مخلَص خود

عباد اللّه المخلصين . .. و لولا نعمة ربّى

زمينه نعمتهاى مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 57 - 5

5 - ربوبيت الهى ، مقتضى توفيق دادن و نعمت بخشيدن به بندگان مخلَص خود

عباد اللّه المخلصين . .. و لولا نعمة ربّى

سرزنش مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

15 - صافات - 37 - 52 - 3

3 - سرزنش شدن بندگان خالص خدا و باورداران به قيامت ، از سوى منكران آن

يقول أءنّك لمن المصدّقين

در برداشت ياد شده، استفهام {أءنّك} استفهام توبيخى دانسته شده است.

صفات مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 128 - 3

3 - تقوا ، يكتاپرستى و دورى از شرك ، از اوصاف بندگان مخلَص

ألاتتّقون . أتدعون بعلاً و تذرون أحسن الخ_لقين . اللّه ربّكم ... إلاّ عباد اللّه

صفوف مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 165 - 4

4 - به صف ايستادن در راه خدا ، از ويژگى هاى بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. و إنّا لنحن الصافّون

عصمت مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 11

11_ بندگان خالص ( آنان كه كاملاً در اختيار خدايند ) هرگز آلوده به گناه نشده و مرتكب هيچ معصيتى نمى شوند .

لنصرف عنه السوء و الفحشاء إنه من عبادنا المخلصين

فضايل مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 11

11_ بندگان خالص ( آنان كه كاملاً در اختيار خدايند ) هرگز آلوده به گناه نشده و مرتكب هيچ معصيتى نمى شوند .

لنصرف عنه السوء و الفحشاء إنه من عبادنا المخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 40 - 1

1- ابليس ، بندگانى را كه خداوند آنان را از هر ناخالصى پالوده است ، از

قلمرو اضلال و گمراه كردن خود ، استثنا كرد .

لأغوينّهم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {منهم} حال براى عباد باشد. {مخلص} به صيغه مفعولى، به كسى گفته مى شود كه از هرگونه ناخالصى پاك و پالوده شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 40 - 1،2

1 - بندگان مخلَص خدا ( بندگان خالص و برگزيده خدا ) ، از عذاب دردناك الهى به دوراند .

إنّكم لذائقوا العذاب الأليم . .. إلاّ عباد اللّه المخلصين

بيشتر مفسران برآنند كه مقصود و معناى {مخلصين} (خالص شدگان) اين است: {الذين أخلصهم الله لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}. گفتنى است در برداشت ياد شده {إلا...} استثناى منقطع، از ضمير {لذائقوا} گرفته شده است.

2 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از پاداشى فراتر از مقدار اعمال و رفتار خويش

و ما تجزون إلاّ ما كنتم تعملون . إلاّ عباد اللّه المخلصين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {إلا. ..} استثناى منقطع از ضمير {تجزون} باشد. بر اين اساس، پيام آيه شريفه چنين مى شود: همگان مطابق كردار خود، جزا و پاداش دارند; جز بندگان خالص خدا كه فراتر و برتر از اعمال خود، پاداش دريافت خواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 41 - 1

1 - بندگان مخلص خدا ، بهره مند از رزق و روزى ويژه و ممتاز الهى

إلاّ عباد اللّه المخلصين . أول_ئك لهم رزق معلوم

بيشتر مفسران برآنند

كه مقصود از {رزق معلوم}، روزى مخصوص و تعيين شده براى بندگان خالص است; مانند آيه {و ما منّا إلاّ له مقام معلوم}، (همين سوره، آيه 164).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 42 - 1،2

1 - انواع ميوه ها ، رزق و روزى مخصوص و ممتاز بندگان مخلَص خدا در بهشت

أُول_ئك لهم رزق معلوم . فوكه

{فواكه} (جمع {فاكهة}) بدل كل از {رزق معلوم} و يا خبر براى مبتداى محذوف است و تقدير آن {ذلك الرزق فواكه} مى باشد.

2 - بندگان مخلص خدا ، مورد اكرام و گرامى داشت الهى اند .

و هم مكرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 43 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ، در بوستان هاى پرنعمت متنعم اند .

إلاّ عباد اللّه المخلصين . أُول_ئك ... مكرمون . فى جنّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 45 - 4

4 - شراب ناب ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 60 - 2

2 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از فوز عظيم و رستگارى بزرگ الهى

عباد اللّه المخلصين . .. و ما نحن بمعذّبين . إنّ ه_ذا لهو الفوز العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 3

3 - انواع بوستان ها ، ميوه ها ، شراب ها ، تخت ها ، بزم انس و

همسران زيبا ، مجموعه پذيرايى خداوند از بهشتيان و بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. فى جنّ_ت النعيم ... و عندهم ق_صرت الطرف ... أذلك خ

{نزل} به مجموعه اى گفته مى شود كه براى پذيرايى از مهمان آماده مى سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 76 - 7

7 - دعاى بندگان خالص خدا ، مورد استجابت الهى است .

إلاّ عباد اللّه المخلصين . و لقد نادينا نوح فلنعم المجيبون . و نجّين_ه و أهله من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 160 - 1،2

1 - تنها بندگان مخلَص خدا ، عارف به حق خدا و توصيف كننده شايسته او هستند .

سبح_ن اللّه عمّا يصفون . إلاّ عباد اللّه المخلصين

{إلاّ} استثناى منقطع و به معناى {ل_كن} است. مستثنى منه نيز در برداشت بالا، ضمير فاعلى {يصفون} دانسته شده است. گفتنى است مقصود و معناى {مخلصين} اين است: {الذين أخلصهم اللّه لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}.

2 - تمامى انسان ها ، به جز بندگان مخلَص خدا ، از توصيف شايسته او ناتوان هستند .

سبح_ن اللّه عمّا يصفون . إلاّ عباد اللّه المخلصين

كمى مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 40 - 5

5- بندگان خالص خداوند ، در اقليتند .

إلاّ عبادك منهم المخلصين

از آن جايى كه مستثنى بنابر قاعده كمتر از مستثنى منه است و گرنه استثنا مستهجن خواهد بود، نكته ياد شده استفاده مى

شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 83 - 5

5 - بندگان خالص و برگزيده خداوند ، در اقليت قرار دارند .

لأغوينّهم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه غالباً مستثنى از مستثنى منه كمتر است و چون {مخلَصين} از مجموعه انسان ها استثنا شده است، به دست مى آيد كه اين بندگان مخلَص خدا، همواره در اقليت قرار دارند.

محبت اخروى مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 44 - 4

4 - اُنس و محبت متقابل و بزم خوش ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مقام بيان انواع نعمت هاى الهى براى بندگان خالص خداوند است.

مخالفان مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 169 - 3

3 - مشركان ، در صف مخالف بندگان مخلَص خدا

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين . لكنّا عباد اللّه المخلصين

مخلصين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 43 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ، در بوستان هاى پرنعمت متنعم اند .

إلاّ عباد اللّه المخلصين . أُول_ئك ... مكرمون . فى جنّ_ت النعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 44 - 1،2،4

1 - بندگان مخلَص خدا ، بر تخت هاى بهشتى روياروى هم تكيه خواهند

زد .

على سرر متق_بلين

{سرر} (جمع {سرير}) به معناى تخت ها است.

2 - بندگان مخلَص خدا ، بهره مند از بزم خوش و مجلس انس در بوستان هاى بهشتى

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

روياروى هم قرار داشتن بندگان خالص خدا، اشاره به انس و محبت متقابل و بزم خوش آنان دارد.

4 - اُنس و محبت متقابل و بزم خوش ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مقام بيان انواع نعمت هاى الهى براى بندگان خالص خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 45 - 1،3،4

1 - گردش ظرف هايى از شراب ناب ، گرداگرد بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس

{كأس} به معناى ظرفى است كه در آن شراب باشد. گفتنى است گاهى اين واژه استعمال مى شود، ولى مقصود از آن خود شراب است; نه ظرفى كه در آن شراب باشد.

3 - در دسترس بودن شراب و فراوانى و مستمر بودن آن ، براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

تعبير دور دادن شراب بر سر بهشتيان، بيانگر در دسترس بودن آن است و آمدن {يطاف} به صورت فعل مضارع، دلالت بر استمرار اين عمل دارد.

4 - شراب ناب ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 48 - 3

3 - بندگان مخلَص خدا در بهشت ، مجذوب همسران بهشتى

خود

و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {طرف} مى تواند نگاه همسران زنان بهشتى باشد; يعنى، زنان بهشتى چنان جذاب اند كه نظر و چشم ديگران (همسران) را به خود مشغول مى دارند.

مخلصين قوم الياس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 128 - 1،2

1 - از ميان قوم الياس ، تنها بندگان مخلَص خدا ( بندگان خالص و برگزيده خدا ) ، از احضار و كيفر الهى در روز رستاخيز درامان خواهند بود .

فإنّهم لمحضرون . إلاّ عباد اللّه المخلصين

طبق نظر مفسران، مقصود و معناى {مخلصين} (خالص شدگان) اين است: {الذين أخلصهم اللّه لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}.

2 - وجود گروهى از بندگان مخلَص خدا در ميان قوم الياس پيامبر

فكذّبوه . .. إلاّ عباد اللّه المخلصين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {إلاّ عباداللّه . ..} استثنا از ضمير جمع در {فكذّبوه} باشد; يعنى، همه قوم الياس _ جز گروهى از بندگان خالص خدا از ميان آنان _ به تكذيب رسالت روى آوردند.

مخلصين و حجتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 12

12_ بندگان خالص خدا ، از مشاهده برهان الهى ( باور به ربوبيت خدا و . . . ) بهره مند هستند .

همّ بها لولا أن رءا بره_ن ربه . .. إنه من عبادنا المخلصين

مصونيت اخروى مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 128 - 1

1 - از ميان

قوم الياس ، تنها بندگان مخلَص خدا ( بندگان خالص و برگزيده خدا ) ، از احضار و كيفر الهى در روز رستاخيز درامان خواهند بود .

فإنّهم لمحضرون . إلاّ عباد اللّه المخلصين

طبق نظر مفسران، مقصود و معناى {مخلصين} (خالص شدگان) اين است: {الذين أخلصهم اللّه لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 160 - 3

3 - تنها بندگان مخلَص خدا ، معاف و آزاد از احضار شدن براى كيفر و مجازات

إنّهم لمحضرون . .. إلاّ عباد اللّه المخلصين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {إلاّ عباد اللّه. ..} استثنا از ضمير مفعولىِ {لمحضرون} باشد.

مصونيت مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 42 - 5

5- ابليس ، از سلطه بر بندگان خالص و مقرب خدا ، ناتوان است .

إلاّ عبادك منهم المخلصين . .. إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن

برداشت فوق، بر اين اساس است كه مقصود از {عبادى} همان {عباد مخلص} باشد كه در جمله {إلاّ عبادك منهم المخلصين} آمده است كه خداوند در پاسخ ادعاى ابليس بر اغوا نكردن بندگان خالص مى فرمايد: {او اصلاً توانايى انجام چنين كارى را ندارد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 74 - 5

5 - بندگان مخلص خدا ، در امان از عذاب الهى

فانظر كيف كان ع_قبة المنذرين . إلاّ عباد اللّه المخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

15 - ص - 38 - 83 - 1

1 - بندگان مخلَص ( بندگان خالص شده و برگزيده خدا ) ، از افتادن در دام اغواگرى شيطان مصون و درامان اند .

لأغوينّهم أجمعين . إلاّ عبادك منهم المخلصين

بيشتر مفسران بر اين باوراند كه مقصود و معناى {مخلصين} (خالص شدگان) اين است: {الذين أخلصهم اللّه لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}.

مقامات مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 41 - 2

2 - بندگان مخلص خدا ، برخوردار از مقام و منزلتى بلند در پيشگاه خداوند

أول_ئك لهم رزق معلوم

اشاره كردن به بندگان خالص خدا با اسم اشاره بعيد (اولئك) _ با آن كه در آيه پيش از آنان سخن گفته شد _ گوياى علو مرتبه و منزلت والاى آنان در پيشگاه خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 164 - 4

4 - هر يك از بندگان مخلَص خدا ، داراى مقام و منزلتى معين و معلوم در پيشگاه خداوند *

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. و ما منّا إلاّ له مقام معلوم

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته است: 1_ آيه شريفه چون پس از بحت از بندگان مخلَص خدا (عباد اللّه المخلصين) آمده است، مى تواند در اوصاف اينان باشد. 2_ برخى از رواياتى كه امامان معصوم و اوصياى الهى را مصداق آيه شريفه دانسته اند (نورالثقلين، ج 4، ذيل آيه)، گوياى همين مطلب است.

نجات مخلصين

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 74 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ( بندگان خالص و برگزيده خدا ) ، تنها گروه نجات يافته از ميان اقوام عذاب شده پيشين

فانظر كيف كان ع_قبة المنذرين . إلاّ عباد اللّه المخلصين

طبق نظر بيشتر مفسران، مقصود و معناى {مخلَصين} (خالص شدگان) اين است: {الذين أخلصهم اللّه لنفسه و ولايته; كسانى كه خداوند آنان را برگزيده و در اختيار خود گرفته و مطيع فرمان خويش ساخته است}.

نعمتهاى اخروى مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 44 - 4

4 - اُنس و محبت متقابل و بزم خوش ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

فى جنّ_ت النعيم . على سرر متق_بلين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مقام بيان انواع نعمت هاى الهى براى بندگان خالص خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 45 - 4

4 - شراب ناب ، از نعمت هاى الهى براى بندگان مخلَص خدا در بهشت

يطاف عليهم بكأس من معين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 48 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از همسرانى علاقه مند كه جز به شوهران خود ، چشم ندوخته و نظر نمى افكنند .

و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {قاصرات الطرف} (چشم فروهشتگان)، زنانى اند كه چشم از ديگران برگرفته و تنها به همسران خود مى نگرند. گفتنى است كه اين تعبير، ممكن است كنايه از علاقه مندى شديد زنان بهشتى

به همسران خود باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 3

3 - انواع بوستان ها ، ميوه ها ، شراب ها ، تخت ها ، بزم انس و همسران زيبا ، مجموعه پذيرايى خداوند از بهشتيان و بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. فى جنّ_ت النعيم ... و عندهم ق_صرت الطرف ... أذلك خ

{نزل} به مجموعه اى گفته مى شود كه براى پذيرايى از مهمان آماده مى سازند.

نعمتهاى مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 43 - 1

1 - بندگان مخلَص خدا ، در بوستان هاى پرنعمت متنعم اند .

إلاّ عباد اللّه المخلصين . أُول_ئك ... مكرمون . فى جنّ_ت النعيم

ويژگيهاى مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 11،12

11_ بندگان خالص ( آنان كه كاملاً در اختيار خدايند ) هرگز آلوده به گناه نشده و مرتكب هيچ معصيتى نمى شوند .

لنصرف عنه السوء و الفحشاء إنه من عبادنا المخلصين

12_ بندگان خالص خدا ، از مشاهده برهان الهى ( باور به ربوبيت خدا و . . . ) بهره مند هستند .

همّ بها لولا أن رءا بره_ن ربه . .. إنه من عبادنا المخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 52 - 2

2 - تصديق و باور داشتن قيامت و زنده شدن انسان ها ، از ويژگى هاى بهشتيان و بندگان مخلَص خدا در دنيا است .

يقول أءنّك لمن المصدّقين

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 74 - 3

3 - دورى از تقليد كوركورانه و تعصب آميز از پدران و پيشينيان در عقايد ، جهان بينى و رفتار ها ، از ويژگى هاى بندگان مخلص خدا

إنّهم ألفوا ءاباءهم ضالّين . .. إلاّ عباد اللّه المخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 165 - 4

4 - به صف ايستادن در راه خدا ، از ويژگى هاى بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. و إنّا لنحن الصافّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 166 - 2،2

2 - تسبيح و تنزيه مستمر خداوند ، از اوصاف بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. و إنّا لنحن المسبّحون

2 - تسبيح و تنزيه مستمر خداوند ، از اوصاف بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. و إنّا لنحن المسبّحون

هدايت پذيرى مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 74 - 2

2 - تنها بندگان مخلص خدا ، پذيراى دعوت رسولان الهى و برحذركننده از اخطار هاى ايشان بودند .

إلاّ عباد اللّه المخلصين

همسران بهشتى مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 48 - 1،2،3

1 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از همسرانى علاقه مند كه جز به شوهران خود ، چشم ندوخته و نظر نمى افكنند .

و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {قاصرات الطرف} (چشم فروهشتگان)، زنانى اند كه چشم از ديگران برگرفته و تنها به همسران خود مى نگرند. گفتنى است كه

اين تعبير، ممكن است كنايه از علاقه مندى شديد زنان بهشتى به همسران خود باشد.

2 - بندگان مخلَص خدا ، برخوردار از زنان چشم فروهشته

و عندهم ق_صرت الطرف

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {قاصرات الطرف} كوتاه كردن از نگاه و فروهشتن اندك چشم از نظر ظاهرى باشد. گفتنى است كه اين نوع نگاه كردن و فروهشتن چشم، خود بر زيبايى و جذابيت زنان مى افزايد.

3 - بندگان مخلَص خدا در بهشت ، مجذوب همسران بهشتى خود

و عندهم ق_صرت الطرف

مقصود از {طرف} مى تواند نگاه همسران زنان بهشتى باشد; يعنى، زنان بهشتى چنان جذاب اند كه نظر و چشم ديگران (همسران) را به خود مشغول مى دارند.

يوسف(ع) از مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 10

10_ يوسف ( ع ) از بندگان مطيع خدا و از خالص شدگان براى او بود .

إنه من عبادنا المخلصين

مراد از {مخلصين} (خالص شدگان) اين است كه غير خدا در آنان نصيبى ندارد و كاملاً در اختيار خداوند و اوامر او هستند. نه شيطان بر ايشان فرمان روايى مى كند و نه اسير هواهاى نفسانى اند.

مخلَصين

{مخلَصين}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 51 - 5

5- خداوند موسى ( ع ) را از هرگونه آلودگى مبرّا و او را براى خود خالص گردانيد .

إنّه كان مخلصًا

{مخلَص} به فتح لام، يعنى خالص شده و كسى كه خداوند او را براى خود خالص كرده و از آلودگى مصون داشته است (لسان العرب). تفاوت آن با مخلِص (به كسره)

اين است كه {مخلِص} عبادتش را براى خدا خالص مى كند، ولى {مخلَص} كسى است كه خداوند او را براى خود برگزيده و خالص كرده باشد.

مخلوق از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مخلوق

مخلوق بودن معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 191 - 3

3 _ مشركان ، موجوداتى را شريك خدا مى پنداشتند كه خود مخلوق بودند .

أيشركون ما . .. هم يخلقون

ضمير {هم}، هم مى تواند به {ما}ى موصوله در {ما لايخلق} برگردد و هم مى تواند به {مشركان} ارجاع شود. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است. يعنى چيزى را شريك خدا مى پندارند كه خود آفريده شده است. آيه بعد اين احتمال را تأييد مى كند.

معبوديت مخلوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 13

13 - مخلوق بودن ، ناسازگار با مقام والاى معبود بودن و مورد پرستش قرار گرفتن

لاتسجدوا للشمس و لا للقمر و اسجدوا للّه الذى خلقهنّ إن كنتم إيّاه تعبدون

مخلوقات

آثار ذكر مخلوقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 4

4- توجه به مخلوق بودن پديده هاى عالم ، ترديدى در وجود خداوند باقى نمى گذارد .

أفى الله شكّ فاطر السموت و الأرض

استفهام در آيه، انكارى است; بنابراين معنا چنين مى شود: شكى در اينكه خداوند خالق آسمانها و زمين است، نيست و چون اينها پديده هستند به پديد آورنده نياز دارند. بنابراين با عنايت و توجه عقلى، شكى در وجود خداوند باقى نمى ماند.

بداهت نيازمندى مخلوقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 5

5- نيازمندى پديده ها به علت و پديد آورنده ، امرى بديهى و غير قابل ترديد است .

أفى الله شكّ فاطر السموت و الأرض

از اينكه خداوند از خالقيت خود نسبت به پديده هاى آسمان و زمين نفى شك مى كند، مبتنى بر قضيه اى است كه كبراى آن به دليل وضوح و بداهتش نياز به ذكر ندارد و آن نيازمندى هر پديده (معلول) به پديد آورنده (علت) است كه همه عُقلا، و از جمله كفار، هيچ ترديدى درباره آن ندارند.

مخلوقات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 35 - 16

16- { قال الرضا ( ع ) : . . . ثمّ جعل الحروف بعد إحصائها و إحكام عدتها فعلاً منه كقوله عزّوجلّ : { كن فيكون } و كن منه صنع و ما يكون به المصنوع ;

امام رضا(ع) فرمود: . .. سپس خداوند حروف را پس از تكميل و محكم كردن عدد آنها فعل خود قرار داد، مثل سخن خداوند عزّوجلّ: {كن فيكون} و كلمه {كن} از جانب خداوند، ايجاد است و آنچه با كلمه {كن} به وجود مى آيد، مخلوق خداوند است}.

مدارا از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مدارا

اهميت مدارا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 14 - 11

11 - اسلام ، دين رأفت ، مدارا كردن و گذشت است .

عدوًّا لكم فاحذروهم و إن تعفوا و تصفحوا و تغفروا

توصيه و ترغيب به گذشت، عفو و چشم پوشى _ حتى درباره كسانى كه به انسان دشمنى كرده اند _ گوياى مطلب ياد شده است.

زمينه مدارا با دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 110 - 3

3 - اقامه نماز و اداى زكات ، عامل شكيبايى بر آزار هاى دشمنان و زمينه ساز مدارا كردن با ايشان است .

فاعفوا و اصفحوا . .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

در برداشت فوق، جمله {أقيموا الصلاة . ..} در ارتباط با {فاعفوا واصفحوا} ملاحظه شده است. در اين لحاظ هدف از تأكيد بر اقامه نماز و پرداخت زكات، ايجاد توان براى اطاعت امر خداوند (لزوم عفو و گذشت و مدارا كردن با دشمنان) است.

مدارا با جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 199 - 3،4

3 _ خداوند از پيامبرش خواست تا با جاهلان و سفيهان مدارا كند و كردار جاهلانه آنان را ناديده انگارد .

و أعرض عن الجهلين

{اعراض} به معناى روى گرداندن است و رويگردانى گاهى كنايه از مدارا كردن و ناديده گرفتن است و گاهى به معناى بى اعتنايى كردن و دورى گزيدن. با توجه به صدر آيه مى توان گفت مراد از اعراض، معناى اول است.

4 _ گذشت از لغزش ها ، دعوت مردم به كار هاى نيك و مدارا كردن با جاهلان و سفيهان ، از وظايف اساسى مبلغان دين

خذ العفو و أمر بالعرف و أعرض عن الجهلين

مدارا با كارگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 14

14 - لزوم مدارا كردن با اجير و پرهيز از سخت گرفتن بر وى در كار

و ما أُريد أن أشقّ عليك

مدارا با كافران

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 68 - 6

6 - اظهار رفق و مدارات با كفران ستيزه جو ، توصيه خدا به پيامبر ( ص )

و إن ج_دلوك فقل اللّه أعلم بما تعملون

جمله {اللّه أعلم بما تعملون}، تهديدى است همراه با اظهار نرمى و مدارات.

مدارا با مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 1،2،4،5،6،8،11

1 _ پيامبر ( ص ) داراى اخلاقى خوش و اهل مدارا با مردمان ، به دور از هر گونه سنگدلى و خشونت

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب

كلمه {لنتَ} از مصدر {لين} به معناى مهربانى و خوشخويى است و {فظّا} به معناى جفاكار و بد خلق است و {غليظ القلب} به معناى سنگدل و بى رحم است.

2 _ رحمت الهى ، تنها سرچشمه نرمى و مداراى پيامبر ( ص ) با مردم

فبما رحمة من اللّه لنت لهم

تقديم {بما رحمة} بر متعلقش (لنتَ)، دلالت بر حصر دارد.

4 _ ضرورت خوش خلقى ، نرمش و رأفت رهبران الهى با مردم

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

5 _ خُلق و خوى خوش و مداراى با مردم ، برخاسته از رحمت الهى

فبما رحمة من اللّه لنت لهم

6 _ مدارا ، خوش خُلقى و مهربانى پيامبر ( ص ) با مردم ، از عوامل گرايش آنان به جانب آن حضرت

و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

8 _ ترغيب به خوش خُلقى و مدارا و نكوهش از سنگدلى و خشونت ، در

برخورد هاى اجتماعى

و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

11 _ شكست ها و سختى ها ، زمينه ساز پراكندگى جامعه از پيرامون رهبران خود ، و مداراى ايشان با آنان از ميان برنده آن زمينه هاست . *

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

با توجّه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين، كه شكست نبرد احد و مشكلات ناشى از آن را مطرح ساخت، مى توان نتيجه گرفت كه شكست و مشكلات آن نبرد، زمينه پراكندگى مسلمانان را از پيرامون رسول خدا (ص) فراهم ساخت و آنچه در اين ميان مانع از گسيختن مردم از پيرامون پيامبر (ص) شد، خُلق خوش و مداراى آن حضرت با مردم بود.

مدارا با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 3

3 _ نرمى و مداراى پيامبر ( ص ) ، با مسلمانانى كه از دستورات ايشان سرپيچى كردند و از جبهه احد گريختند .

فبما رحمة من اللّه لنت لهم

نرمى و مدارا غالباً در مورد مخالفت و عصيان است كه از مصاديق مورد نظر _ به قرينه آيات قبل _ عصيانگران نبرد احد مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 10

10 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور مدارا با مسلمانانى كه در برابر فرامين آن حضرت برخورد منافقانه داشتند .

و يقولون طاعة . .. فاعرض عنهم

در برداشت فوق، {اعراض} به معناى گذشت گرفته شده است ; يعنى در صدد انتقام از آنان مباش.

مدارا با موسى(ع)

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 16

16 - تضمين مدارا كردن با موسى ( ع ) و سخت نگرفتن بر وى در كار ها از سوى شعيب ( ع )

و ما أُريد أن أشقّ عليك

مدارا با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 7

7- ذوالقرنين ، به رعايت نرمش و مدارا در صدور فرمان و ابلاغ خواسته هاى حكومتى خويش به مؤمنان ، نويد داد .

و سنقول له من أمرنا يسرًا

مدارا با والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 5

5 - رفق و مدارا با پدر و مادر و داشتن رفتارى شايسته با آنان در امور دنيوى ، امرى لازم است .

و صاحبهما فى الدنيا معروفًا

مدارا در احتجاج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 12

12 _ مماشات با خصم در بحث و جدل، روشى براى تبليغ معارف و عقايد

فأى الفريقين أحق بالأمن

لازمه اينكه موحدان {احق} به امام باشند، آن است كه براى مشركان نيز حقى محسوب گردد. ولى با توجه به اينكه مشركان هيچ لياقتى براى امان ندارند، براى مماشات با خصم و در مقام جدل و تبليغ حقى فرض شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 8

8 - پيامبر ( ص ) براى اثبات حقانيت توحيد و بطلان شرك ، از روش مدارا و تدريج استفاده مى كرد .

قل من

يرزقكم . .. و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل ... لاتسئلون عمّا أجرمنا

مدارا در قبض روح مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 3 - 5،6

5 - فرشتگان ، به هنگام قبض روح برخى از مردم ، بسان شناكنندگان ، وظيفه خود را به آرامى و با مدارا انجام مى دهند .

و الس_بح_ت سبحًا

در نظر برخى از اهل لغت، حركت در اعماق آب را، {عَوْم} و حركت روى آب و بدون فرورفتن را {سباحة} مى گويند(تاج العروس). تعبير {السابحات} _ به قرينه {الناشطات} در آيه قبل _ ناظر به حركت آرام ملائكه، در قبض روح مؤمن است كه به حركت در آب تشبيه شده است.

6 - [ فى المجمع ] فى قوله تعالى { و السابحات سبحاً } انّ ها الملائكة يقبضون أرواح المؤمنين يسلّون ها سلاًّ رفيقاً . . . عن على ( ع ) ;

در مجمع البيان از امام على(ع) روايت شده كه درباره قول خداى تعالى {و السابحات سبحاً} فرمود: آنان فرشتگانى اند كه روح مؤمنان را قبض مى كنند و آن را به آرامى و مدارا از بدن هايشان بيرون مى آورند}.

مدارا در مجادله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 12

12 _ مماشات با خصم در بحث و جدل، روشى براى تبليغ معارف و عقايد

فأى الفريقين أحق بالأمن

لازمه اينكه موحدان {احق} به امام باشند، آن است كه براى مشركان نيز حقى محسوب گردد. ولى با توجه به اينكه مشركان هيچ لياقتى براى امان ندارند، براى مماشات با خصم

و در مقام جدل و تبليغ حقى فرض شده است.

مغضوبيت مدارا با متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 9 - 15

15 - صلح ناعادلانه _ مبتنى بر مماشات با متجاوز _ مورد تأييد و رضايت الهى نيست .

فإن بغت . .. فأصلحوا بينهما بالعدل ... إنّ اللّه يحبّ المقسطين

از مفهوم آيه، مطلب بالا استفاده مى شود.

مدح از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مدح

اجتناب از غلوّ در مدح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 50 - 5

5- لزوم مراعات صدق و راستى ، در تكريم و تمجيد از اشخاص و خارج نشدن از مرز واقعيت

و جعلنا لهم لسان صدق عليًّا

خداوند، ابراهيم و فرزندش را از ثنايى رفيع، ولى راستين برخوردار كرده است; يعنى آنچه كه در باره آنان به عنوان ثنا و تمجيد گفته مى شود، راست و عين واقعيت است، نه اين كه مبالغه باشد. اين قيد داراى پيام و درسى است براى همه كه در تمجيدها به افراط و يا تفريط دچار نشوند، بلكه حقيقت اظهار كنند.

صداقت در مدح ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 50 - 5

5- لزوم مراعات صدق و راستى ، در تكريم و تمجيد از اشخاص و خارج نشدن از مرز واقعيت

و جعلنا لهم لسان صدق عليًّا

خداوند، ابراهيم و فرزندش را از ثنايى رفيع، ولى راستين برخوردار كرده است; يعنى آنچه كه در باره آنان به عنوان ثنا و تمجيد گفته مى شود، راست و عين واقعيت است، نه اين كه مبالغه باشد. اين قيد داراى پيام

و درسى است براى همه كه در تمجيدها به افراط و يا تفريط دچار نشوند، بلكه حقيقت اظهار كنند.

عوامل مدح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 6 - 9

9 - هدايت قرآن ، منجر به عزت و ستودگى مى شود .

يهدى إلى صرط العزيز الحميد

ذكر دو صفت {عزيز} و {حميد} به جاى ساير صفات خداوند (به عنوان مضاف اليه {صراط}) اشعار دارد به اين كه راهى كه قرآن انسان ها را به آن رهنمون مى كند، راه خدايى است كه عزت و ستودگى دارد و طى كنندگان آن راه هم آن دو صفت را به دست خواهند آورد.

مدح ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 73 - 11

11_ نزول رحمت و بركت خاص از ناحيه خداوند بر ابراهيم ( ع ) و ساير شايستگان رحمت ، نمودى از ستايش خدا از آنان و جلوه اى از والامقامى اوست .

رحمت الله و برك_ته عليكم أهل البيت إنه حميد مجيد

{إنه حميد مجيد} به منزله تعليل براى شمول رحمت و بركت بر خاندان ابراهيم است; يعنى، چون خداوند از كار نيك بندگان ستايش مى كند و شما اهل بيت نيز كارهاى نيك انجام داديد و سزاوار ستايشيد، خداوند رحمت و بركات خويش را بر شما ارزانى داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 50 - 3

3- خداوند ، براى ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ستايشى راستين و بلندآوازه در تاريخ قرار داده است .

و جعلنا لهم لسان صدق

عليًّا

از جمله معانى و كاربردهاى كلمه {لسان} ثنا و تمجيد است; بنابراين {جعلنا . ..}، يعنى براى آنها ثنا و تمجيدى راستين و رفيع قرار داديم.

مدح اخروى صاحبان نفس مطمئنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 27 - 2

2 - خداوند ، با انسان هايى كه در قيامت روحى آرام و تسكين يافته دارند ، سخن خواهد گفت آنان را بر اين آرامش خواهد ستود .

ي_أيّتها النّفس المطمئنّة

خطابى كه در اين آيه وجود دارد، به قرينه آيات پيشين _ كه ترسيم كننده صحنه قيامت بود _ خطابى است كه در قيامت صادر خواهد شد. توصيف مخاطب به {مطمئن}، نشان مى دهد كه اطمينان در همان صحنه مورد نظر است.

مدح اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 50 - 3

3- خداوند ، براى ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ستايشى راستين و بلندآوازه در تاريخ قرار داده است .

و جعلنا لهم لسان صدق عليًّا

از جمله معانى و كاربردهاى كلمه {لسان} ثنا و تمجيد است; بنابراين {جعلنا . ..}، يعنى براى آنها ثنا و تمجيدى راستين و رفيع قرار داديم.

مدح انصار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 9 - 5،8

5 - انصار ، مورد تمجيد خداوند ، به خاطر محبت بى دريغشان نسبت به مؤمنان مهاجر

يحبّون من هاجر إليهم

8 - انصار ، مورد ستايش به سبب ايثار بر مهاجران ، حتى در شرايط احتياج و نياز خويش

و لايجدون فى صدورهم . .. و لو كان بهم خصاصة

مدح

انفاقگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 8 - 3

3 - ستايش و تمجيد خداوند از ايثارگران و تأمين كنندگان نياز هاى غذايى قشر نيازمند ( مستمندان ، يتيمان و اسيران )

و يطعمون الطعام على حبّه مسكينًا و يتيمًا و أسيرًا

مدح ايثارگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 8 - 3

3 - ستايش و تمجيد خداوند از ايثارگران و تأمين كنندگان نياز هاى غذايى قشر نيازمند ( مستمندان ، يتيمان و اسيران )

و يطعمون الطعام على حبّه مسكينًا و يتيمًا و أسيرًا

مدح بى نيازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 8 - 3

3 - فقر ، حالتى نامطلوب و تبديل آن به توانگرى ، امرى ستوده است .

و وجدك عائلاً فأغنى

لحن آيه شريفه _ كه در مقام امتنان بر پيامبر(ص) است _ بيانگر برداشت ياد شده است.

مدح بيم داران از قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 7 - 4

4 - ستايش و تمجيد خداوند ، از وفاكنندگان به نذر و بيم داران از قيامت

يوفون بالنذر و يخافون يومًا كان شرّه مستطيرًا

مدح تعديل غضب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 37 - 12

12 - تعديل و كنترل نيروى غضب ، مورد ستايش وحى است ; نه نابودى و ريشه كن ساختن اصل آن .

و إذا ما غضبوا هم يغفرون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند در بيان

صفات مؤمنان كامل، نفرموده است كه آنان غضبناك نمى شوند; بلكه عفو و گذشت آنان را مطرح كرده و مورد ستايش قرار داده است.

مدح خالق موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 8

8- وجود تمامى موجودات هستى ، خود تمجيد و ستايش آفريدگارشان است .

و إن من شىء إلاّ يسبّح بحمده

حمد و تسبيح موجودات براى خداوند تسبيح به زبان حال است. يعنى با هستى خود ثناگوى اند. به عبارت ديگر، اضافه {تسبيح} به موجودات، اضافه مجازى است نه حقيقى.

مدح خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 39 - 15

15 _ كنترل تمايلات جنسى ، مورد ستايش خداوند

سيّداً و حصوراً

امام باقر (ع): {وسيدّاً و حصوراً} الحصور الّذى يأبى النساء.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 172، ح 45; مجمع البيان، ج 2، ص 742.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 14 - 8

8 - تمجيد و ستايش خداوند از خويش ، به خاطر آفرينش انسان

ثمّ أنشأن_ه خلقًا ءاخر فتبارك اللّه أحسن الخ_لقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 64 - 21

21 - تمجيد و تحسين خداوند از خويش به خاطر آفريدن آسمان ، زمين و انسان

اللّه الذى جعل لكم الأرض . .. و صوّركم ... فتبارك اللّه ربّ الع_لمين

جمله {فتبارك اللّه ربّ العالمين} داراى آهنگ تمجيد و تحسين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 42 - 6

6 - قرآن ، نازل شده

از سوى پروردگار كاردان و ستوده

تنزيل من حكيم حميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 28 - 5

5 - ستايش تقواپيشگان از نيكى هاى خداوند ، در مجالس انس خويش در بهشت

يتساءلون . .. إنّه هو البرّ الرحيم

مدح خداترسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 35 - 3

3 - تمجيد خداوند از دل هايى كه با شنيدن نام او ، خشيت و ترس بر آنها عارض مى شود .

الذين إذا ذكر اللّه وجلت قلوبهم

مدح صبر يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 14

14_ شكيبايى يعقوب ( ع ) در فراق يوسف ( ع ) ، ستودنى و درخور تحسين بود .

فصبر جميل

چنان چه {جميل} صفت براى {صبر} باشد ، در تقدير گرفتن مبتدا (صبرى صبر جميل) و يا خبر (صبر جميل أحسن) ضرورى است. برداشت فوق ناظر به اين احتمال است.

مدح علماى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 80 - 3

3 - ستايش خداوند از فرزانگان بنى اسرائيل ، به خاطر برخورد سخت آنان با دل باختگان دنيا

و قال الذين أُوتوا العلم ويلكم

تعبير {الذين أُوتوا العلم} تعبيرى ستايشگرانه است كه خداوند درباره عالمان و فرزانگان بنى اسرائيل به كار برده است.

مدح فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 8

8 - اقدام ساحران به ستايش فرعون در لحظه شروع عمليات خود ، با هدف جلب حمايت

او و نزديك ساختن خويش بهوى

فألقوا . .. و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغ_لبون

مدح متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 11

11 - تمجيد دربانان بهشت از خوبى ها و پاكدامنى تقواپيشگان ، در آستانه ورودآنان به بهشت

و قال لهم خزنتها. .. طبتم

مدح مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 1

1- تمجيد خداوند از مؤمنانى كه در كوران مشكلات ، از ايمان نبريدند و با هجرت و جهاد ، صبر پيشه كردند .

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا

مدح محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 73 - 10

10_ خداوند ، ستايش كننده بندگان نيكوكار خويش است .

إنه حميد

مدح محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 6

6 _ ستايش خداوند از پيامبر ( ص ) به خاطر سعه صدر و گوش فرادادن او به همه سخنان مردم

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 6 - 8

8- اندوهناك بودن پيامبر ( ص ) بر حال كافران ، در پيشگاه خداوند ، حالتى ستوده و فراتر از حدّ انتظار است .

فلعلّك ب_خع نفسك على ءاث_رهم إن لم يؤمنوا به_ذا الحديث أسفًا

آيه شريف، گرچه پيامبر(ص) را از اين كه به سبب اندوه، خود را به هلاكت و مشقّت بيندازد، برحذر داشته است، ولى با عنايتى لطيف، از آن،

تقدير كرده است; زيرا، اصل تأسّف خوردن را مذموم ندانسته، بلكه مرحله اى از آن را غير لازم شمرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 10

10 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّ اللّه أدّب نبيَّه حتّى إذا أقامه على ما أراد قال له : { و أمر بالعُرْف و أعرض عن الجاهلين } فلمّا فعل ذلك له رسول اللّه ( ص ) زكّاه اللّه ، فقال : { إنّك لعلى خلق عظيم . . . } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: خداوند پيامبر خود (محمّد(ص)) را تربيت كرد تا آن گاه كه او را بر آنچه اراده كرده بود پابرجا داشت، به او فرمود: (و أمر بالعرف و أعرض عن الجاهلين) چون رسول خدا آن فرمان را براى او انجام داد، خداوند او را به پاكى ستود و فرمود: (إنّك لعلى خلق عظيم)}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 1

1 - تمجيد خداوند از پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت به خاطر شب زنده دارى و قرائت قرآن

إنّ ربّك يعلم أنّك تقوم . .. و طائفة من الذين معك

مطلب ياد شده از تذكر به علم خداوند، استفاده مى شود.

مدح مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 17

17 - حضرت مريم ( س ) ، داراى شخصيتى بس بلند در پيشگاه خداوند و مورد تكريم و تمجيد او

و مريم ابنت عمرن . .. و

كانت من الق_نتين

تصريح به نام حضرت مريم(س) در سلسله شرح حال زنان الگو و نمونه (همچون آسيه همسر فرعون) مى تواند اشاره به نكته ياد شده باشد.

مدح مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 1

1 - تمجيد خداوند از پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت به خاطر شب زنده دارى و قرائت قرآن

إنّ ربّك يعلم أنّك تقوم . .. و طائفة من الذين معك

مطلب ياد شده از تذكر به علم خداوند، استفاده مى شود.

مدح مشمولان رحمت خاص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 73 - 11

11_ نزول رحمت و بركت خاص از ناحيه خداوند بر ابراهيم ( ع ) و ساير شايستگان رحمت ، نمودى از ستايش خدا از آنان و جلوه اى از والامقامى اوست .

رحمت الله و برك_ته عليكم أهل البيت إنه حميد مجيد

{إنه حميد مجيد} به منزله تعليل براى شمول رحمت و بركت بر خاندان ابراهيم است; يعنى، چون خداوند از كار نيك بندگان ستايش مى كند و شما اهل بيت نيز كارهاى نيك انجام داديد و سزاوار ستايشيد، خداوند رحمت و بركات خويش را بر شما ارزانى داشته است.

مدح موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 39 - 3

3- ستايش از هر موجودى ، ستايش خداوند است . *

الحمد لله

الف و لام {الحمد} براى جنس است. بنابراين، مى توان گفت كه مقصود از حمد اين است كه همه ستايشها بازگشتش به ستايش خداوند است; زيرا ستايش از هر چيزى به

سبب كمالى است كه در آن وجود دارد و هر كمالى از ناحيه خداوند است.

مدح موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 3

3 - ستايش دختر شعيب از موسى ( ع ) نزد پدر

إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

مدح مؤمنان اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 52 - 2

2 - تمجيد خداوند از ايمان آوردگان اهل كتاب

الذين ءاتين_هم الكت_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 6،9

6 - تمجيد خداوند از ايمان آوردگان از اهل كتاب به خاطر رفتار ، گفتار نيك آنان در مقابل گفتار و كردار بد ديگران

و يدروءن بالحسنة السيّئة

{حسنة} و {سيّئة} به معناى {بدى} و {نيكى} است و {ال} در آن دو براى جنس است. بنابراين مراد از {الحسنة} مطلق نيكى (رفتار و گفتار نيك) است و مراد از {السيئة} مطلق بدى (گفتار و كردار بد) مى باشد.

9 - ستايش الهى از ايمان آوردگان از اهل كتاب ، به خاطر خصلت انفاق گرى آنان

و ممّا رزقن_هم ينفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 3

3 - ستايش خداوند از ايمان آوردگان اهل كتاب به خاطر رفتار پسنديده آنان در برابر ياوه گويان

و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

مدح مؤمنان صابر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 1

1- تمجيد خداوند از مؤمنانى كه در كوران مشكلات ، از ايمان نبريدند و با

هجرت و جهاد ، صبر پيشه كردند .

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا

مدح مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 1

1- تمجيد خداوند از مؤمنانى كه در كوران مشكلات ، از ايمان نبريدند و با هجرت و جهاد ، صبر پيشه كردند .

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا

مدح نامحرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 4

4 - جواز ستايش زنان از مردان نامحرم

إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

مدح نصرتخدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 30

30 - ستايش خدا از سرپرستى خود نسبت به مسلمانان و يارى رساندن به آنان

هو سمّيكم المسلمين. .. فنعم المولى و نعم النصير

مدح وفاكنندگان به نذر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 7 - 4

4 - ستايش و تمجيد خداوند ، از وفاكنندگان به نذر و بيم داران از قيامت

يوفون بالنذر و يخافون يومًا كان شرّه مستطيرًا

مدح ولايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 30

30 - ستايش خدا از سرپرستى خود نسبت به مسلمانان و يارى رساندن به آنان

هو سمّيكم المسلمين. .. فنعم المولى و نعم النصير

مدح همسفران نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 9

9- همراهان نوح ( ع ) در كشتى ، افرادى با فضيلت و شايسته

تمجيد بودند .

و ممّن حملنا مع نوح

تعبير {ذرّيّة آدم} براى تمام انبيا كافى بود، تصريح به برخى از آباء و اجداد ديگر، از جمله هم سفران نوح(ع)، گوياى شخصيت والاى آنها است.

مدح يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 50 - 3

3- خداوند ، براى ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ستايشى راستين و بلندآوازه در تاريخ قرار داده است .

و جعلنا لهم لسان صدق عليًّا

از جمله معانى و كاربردهاى كلمه {لسان} ثنا و تمجيد است; بنابراين {جعلنا . ..}، يعنى براى آنها ثنا و تمجيدى راستين و رفيع قرار داديم.

مدح يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 8

8_ يوسف ( ع ) ، برخوردار از عفتى اعجاب برانگيز و درخور برترين ستايش

قلن ح_ش لله

{حاش لله} سخنى است كه از شدت شگفت زدگى حكايت دارد.

ملاك مدح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 85 - 1

1 - يگانه فرمانرواى آسمان ها و زمين و مجموعه هستى ، شايان ستايش و تمجيد است .

و تبارك الذى له ملك السم_وت و الأرض

واژه {تبارك} كه در مقام ستايش به كار مى رود، از ماده {بركت} به معناى خير فراوان است.

مدح و ذم

{مدح و ذم}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 113 - 5

5 _ احترام اسلام به افراد شايسته و ستايش از آنان ، ولو اينكه مسلمان نباشند .

ضربت عليهم الذّلّة . .. ليسوا سوآءً من اهل

الكتب امّة قائمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 114 - 12

12 _ ستايش خداوند ، از مؤمنين اهل كتاب

من اهل الكتب امة . .. يؤمنون باللّه

مدير از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مدير

امانتدارى مدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 8

8 - لزوم معيار قرار دادن توانايى و امانت در گزينش و استخدام كارگران ، مديران و كارگزاران

إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

جمله {إنّ خير من استئجرت. ..} تعليل براى {استأجره} مى باشد و با توجه به اين كه تعليل مفيد تعميم است، مطلب ياد شده از آن استفاده مى شود.

بهترين مدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 4

4- آفريننده هر چيز ، تواناترين و شايسته ترين فرد براى اداره و تدبير آن است .

أفتتخدونه و ذرّيّته أولياء من دونى . .. ما أشهدتّهم خلق السم_وت والأرض و لاخلق أ

خداوند، براى رد صلاحيت شياطين در ولىّ بودن، به نقش نداشتن آنان در آفرينش استناد و در نقطه مقابل، بر ولىّ مطلق بودن خود با توجه به اين كه خود، آفريننده تمامى هستى است، تصريح كرده است. توجه به اين نكات، رساننده برداشت ياد شده است.

شرايط مدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 6

6 _ جهاد با مال و جان ، بايد معيارى در واگذارى مقام ها و منصب ها به افراد باشد .

فضّل اللّه المجاهدون باموالهم و انفسهم على القاعدين درجة

با توجه به اينكه هر كس را خدا

برترى دهد، جامعه اسلامى نيز بايد براى او برترى قائل بشود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 8

8 - لزوم معيار قرار دادن توانايى و امانت در گزينش و استخدام كارگران ، مديران و كارگزاران

إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

جمله {إنّ خير من استئجرت. ..} تعليل براى {استأجره} مى باشد و با توجه به اين كه تعليل مفيد تعميم است، مطلب ياد شده از آن استفاده مى شود.

قدرت مدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 8

8 - لزوم معيار قرار دادن توانايى و امانت در گزينش و استخدام كارگران ، مديران و كارگزاران

إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

جمله {إنّ خير من استئجرت. ..} تعليل براى {استأجره} مى باشد و با توجه به اين كه تعليل مفيد تعميم است، مطلب ياد شده از آن استفاده مى شود.

مسؤوليت مدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 286 - 21

21 _ عفو و عطوفت از وظايف مديران و واليان جامعه

و اعف عنّا و اغفر لنا و ارحمنا و انت مولينا

چون جمله {انت مولينا} به منزله علّت براى جمله سابق است، مى توان نتيجه گرفت كه هر كس نسبت به ديگرى نحوى از ولايت را به اذن خداوند دارا باشد، بايد عفو و . .. را نسبت به او اعمال كند.

مديران

آثار تقويت مديران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 31 - 6

6 - تقويت مديريت هاى شايسته و جبران نقاط ضعف

آنان ، شرطى ضرورى براى پيشرفت كار است .

واجعل لى وزيرًا . .. أشدّد به أزرى

تأمين نياز مديران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 36 - 8

8 - ابزار مورد نياز مسؤولان و مديران بايد همراه با اعطاى مسؤوليت ، در اختيار آنان قرار گيرد .

اذهب إلى . .. قال ربّ ... قد أُتيت سؤلك

موسى(ع) در پى موظف شدن به رسالت و حركت به سوى فرعون، نيازها و خواسته هايى را در درگاه خداوند مطرح ساخت. خداوند نيز به آن نيازها پاسخ مثبت داد. اين درسى است براى همه در موضوع مديريت و اعطاى مسؤوليت ها كه اگر مسؤوليت ى به كسى واگذار مى شود، بايد سخن مسؤول شنيده شده و به تقاضاى او رسيدگى و نياز او تأمين شود.

تفويض اختيار به مديران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 14

14- تفويض برخى اختيارات به مديران و رهبران ، در محدوده وظايف شان ، امرى لازم است .

قلنا ي_ذا القرنين إمّا أن تعذّب و إمّا أن تتّخذ فيهم حسنًا

خداوند ذوالقرنين را در تصميم گيرى براى نحوه برخورد با اقوام مغرب، مخيّر گذاشت، ديگران نيز بايد اين را سرمشق خود قرار دهند.

مديريت

{مديريت}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 121 - 5،6

5 _ آگاهى پيامبر ( ص ) به فنون نظامى و قدرت مديريّت ايشان در عمليات مسلّحانه عليه دشمنان دين

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

6 _ رهبرى قواى نظامى ، بخشى ضرورى از

مديريّت جامعه اسلامى

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

چون پيامبر (ص) به عنوان مدير جامعه اسلامى، امور مربوط به قواى نظامى را نيز رهبرى مى كرده، برداشت فوق به دست مى آيد.

آثار وحدت مديريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 22 - 6

6- نظم و هماهنگى در هر كارى ، نيازمند به وحدت در مديريت و رهبرى است .

لو كان فيهما ءالهة إلاّاللّه لفسدتا

برداشت ياد شده با انتزاع از مورد آيه به دست مى آيد; زيرا علت فساد و متلاشى شدن جهان، بر اثر چندگانگى در الوهيت و ربوبيت، نسبت به هر امر منسجم و هماهنگى قابل تسرّى و انطباق است و آسمان ها و زمين خصوصيتى ندارند.

آفات مديريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 11

11- نسيان ، از آفات مديريت و زميه ساز بروز كاستى ها ، خطا ها و تخلفات است .

و ما نتنزّل إّلا بأمر ربّك . .. و ما كان ربّك نسيًّا

به كسى كه سياست گذار و مدبّر امور كسى باشد {ربّ} گفته مى شود (برگرفته از مصباح).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 52 - 10

10 - جهل و نسيان دو آفت عمده تدبير و مديريت است .

لايضلّ ربّى و لاينسى

حكمت در مديريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 12

12 _ حكمت و علم، دو شرط لازم در تدبير و مديريت است.

و تلك حجتنا . .. إن ربك حكيم

عليم

{رب} در لغت به معناى مدير و مربى آمده است. توصيف رب در آيه به علم و حكمت، گذشته از دلالت آن بر علم و حكمت خداوند، اشاره اى به ضرورت وجود اين دو در تدبير و مديريت مى تواند باشد.

درخواست مديريت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 16

16 _ بندگان خالص خدا ، از خداوند خواستار در دست داشتن اداره جامعه متقين و مردم تقوا پيشه اند .

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

برداشت فوق، بر اين اساس استوار است كه مقصود از {امام} امامت و پيشوايى سياسى و اجتماعى باشد.

ذكر مديريت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 63 - 13

13 - توجه به خالقيت ، رازقيت و مديريت خدا ، زمينه ساز حمد او است .

و لئن سألتهم من خلق . .. و سخّر ... اللّه يبسط الرزق ...و لئن سألتهم من نزّل ...

روش مديريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 3 - 6

6 _ تدبير و تربيت بايد همراه با مهربانى و عطوفت باشد .

رب العلمين. الرحمن الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 51 - 7

7- مستدل و منطقى كردن دستورات ، شيوه اى مطلوب و پسنديده و روشى براى ايجاد رغبت در پايبندى به آن

لاتتخذوا إل_هين اثنين إنما هو إل_ه وحد

تعليل {إنما هو إله واحد} براى نهى {لاتتخذوا} مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 11

11- استفاده از نيرو هاى گمراه و گمراه كننده در مديريت ها و مراكز تصميم گيرى جامعه ، امرى ناروا و شيوه اى غيرالهى است .

و ما كنت متّخذ المضلّين عضدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 14

14- تفويض برخى اختيارات به مديران و رهبران ، در محدوده وظايف شان ، امرى لازم است .

قلنا ي_ذا القرنين إمّا أن تعذّب و إمّا أن تتّخذ فيهم حسنًا

خداوند ذوالقرنين را در تصميم گيرى براى نحوه برخورد با اقوام مغرب، مخيّر گذاشت، ديگران نيز بايد اين را سرمشق خود قرار دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 95 - 11

11- جذب هميارى توده ها در انجام پروژه هاى عظيم و مردمى ، از اصول مديريت است .

فأعينونى بقوة أجعل بينكم و بينهم ردمًا

از آن جا كه خداوند، راه صحيح هر كار و اسباب آن را به ذى القرنين نمايانده بود، او، خواهان همكارى مردم در انجام طرح مى شود و اين نشان از آن دارد كه {ساختن} بدون ايجاد {فرهنگ سازندگى} كارساز نيست و از طريق مشاركت و حسّ هميارى است كه مى توان به اين اهداف نائل گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 11

11 - لزوم گوش فرا دادن به سخنان زيردستان و مأموران ، در باره مشكلات ونارسايى هايشان و دلجويى كردن از آنان با اطمينان دادن به رفع آنها

قال ربّ إنّى أخاف أن يكذّبون . .. و لهم

علىّ ذنب... قال كلاّ فاذهبا ب_اي_تنا إنّ

زمينه مديريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 12 - 15

15 - قدرت و آگاهى ، پشتوانه مديريت و تدبير شايسته

خلق الأرض . .. ذلك تقدير العزيز العليم

آمدن صفت {عزيز} و {عليم} پس از بيان آسمان، زمين و. .. اشاره به اين واقعيت دارد كه آفرينش زيبا و مستحكم، تكيه بر قدرت و علم دارد.

شرايط مديريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 124 - 13

13 - لزوم آزمون و احراز شايستگى افراد ، قبل از انتخاب آنان براى مديريت و رهبرى جامعه

و إذ ابتلى إبرهيم ربه بكلمت فاتمهن قال إنى جاعلك للناس إماماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 7

7 _ لياقت و برترى ، از شرايط سرپرستى و مديريت

الرّجال قوّامون على النساء بما فضّل اللّه بعضهم على بعض

چون حق مديريت مردان بر زنان به لحاظ برترى آنان دانسته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 3

3 _ لياقت و اهل بودن ، شرط واگذارى مسؤوليت ها و مقام ها به افراد

انّ اللّه يأمركم ان تؤدّوا الامانات الى اهلها

از مهمترين مصاديق امانت، مسؤوليتها و مقامهايى است كه در اجتماع به افراد واگذار مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 102 - 7

7 _ ضرورت پرهيز آدمى از پذيرش مسؤوليتهايى كه در عمل بدان پايبند نخواهد بود .

لاتسئلوا عن اشياء . ..

ثم اصبحوا بها كفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 80 - 17

17 _ علم و آگاهى، لازمه حتمى براى تدبير و مديريت است.

إلا أن يشاء ربى شيئا و سع ربى كل شىء علما

ابراهيم(ع) تدبير و جريان ربوبيت الهى را در جهان در پرتو علم محيط خداوند دانسته است. در اينجا بايد يك اصل كلى مورد نظر و مقبول باشد كه اساس تدبير صحيح در پرتو علم ميسر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 12

12 _ حكمت و علم، دو شرط لازم در تدبير و مديريت است.

و تلك حجتنا . .. إن ربك حكيم عليم

{رب} در لغت به معناى مدير و مربى آمده است. توصيف رب در آيه به علم و حكمت، گذشته از دلالت آن بر علم و حكمت خداوند، اشاره اى به ضرورت وجود اين دو در تدبير و مديريت مى تواند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 12

12_ دانش و توان ، دو شرط اساسى براى مديريت و تصدى وزارت

اجعلنى . .. إنى حفيظ عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 4

4- آفريننده هر چيز ، تواناترين و شايسته ترين فرد براى اداره و تدبير آن است .

أفتتخدونه و ذرّيّته أولياء من دونى . .. ما أشهدتّهم خلق السم_وت والأرض و لاخلق أ

خداوند، براى رد صلاحيت شياطين در ولىّ بودن، به نقش نداشتن آنان در آفرينش استناد و در نقطه مقابل، بر

ولىّ مطلق بودن خود با توجه به اين كه خود، آفريننده تمامى هستى است، تصريح كرده است. توجه به اين نكات، رساننده برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 12

12- نظارت كامل و دقيق و كاستن از ميزان فراموشى ها و يا از بين بردن آنها ، تضمين كننده مديريت بهينه است .

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك . .. و ما كان ربّك نسيًّا

از جمله شرايط ضرورى در كار مديريت دقيق و مستحكم، راه نداشتن فراموشى در مجرى و ناظر است. در اين آيه نيز از زبان ملائكه، برنامه كامل نظارت الهى بر تمام جوانب هستى و نيز راه نداشتن فراموشى در كار او، مورد تأكيد قرار گرفته است. حاصل اين مقدمات، آن است كه در كار اجرا و نظارت الهى، هيچ سهو و خطايى راه ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 6 - 5

5 - اداره هر مجموعه ، به آگاهى از آن ، نياز دارد .

يدبّر الأمر . .. ع_لم الغيب و الشه_دة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 20 - 8

8 - ارتباط هميشگى با خداوند ، نيرومندى ، حكمت ، توانايى بر فيصله دادن به امور و داشتن منطق قوى در جداسازى حق از باطل ، از شرايط لازم رهبران و مديران جامعه در نگاه وحى

واذكر عبدنا داود ذاالأيد إنّه أوّاب . .. و شددنا ملكه و ءاتين_ه الحكمة و فصل الخ

برداشت ياد شده از مجموع اوصافى كه خداوند براى

داوود(ع) به عنوان حاكم و فرمانروا ذكر كرده است، به دست مى آيد.

علم در مديريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 80 - 17

17 _ علم و آگاهى، لازمه حتمى براى تدبير و مديريت است.

إلا أن يشاء ربى شيئا و سع ربى كل شىء علما

ابراهيم(ع) تدبير و جريان ربوبيت الهى را در جهان در پرتو علم محيط خداوند دانسته است. در اينجا بايد يك اصل كلى مورد نظر و مقبول باشد كه اساس تدبير صحيح در پرتو علم ميسر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 12

12 _ حكمت و علم، دو شرط لازم در تدبير و مديريت است.

و تلك حجتنا . .. إن ربك حكيم عليم

{رب} در لغت به معناى مدير و مربى آمده است. توصيف رب در آيه به علم و حكمت، گذشته از دلالت آن بر علم و حكمت خداوند، اشاره اى به ضرورت وجود اين دو در تدبير و مديريت مى تواند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 12

12_ دانش و توان ، دو شرط اساسى براى مديريت و تصدى وزارت

اجعلنى . .. إنى حفيظ عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 6 - 5

5 - اداره هر مجموعه ، به آگاهى از آن ، نياز دارد .

يدبّر الأمر . .. ع_لم الغيب و الشه_دة

قدرت در مديريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55

- 12

12_ دانش و توان ، دو شرط اساسى براى مديريت و تصدى وزارت

اجعلنى . .. إنى حفيظ عليم

كاردانى در مديريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 130 - 14

14 _ بهره ورى صحيح از امكانات ، نيازمند به حكمت و كاردانى است .

و كان اللّه وسعاً حكيماً

توصيف خداوند به حكيم بودن پس از توصيف او به {واسع} بودن، اشاره به اين است كه چون توانمندى حكيم است، مى تواند امور انسانها را تدبير كند. بنابراين قدرت و امكانات بدون حكمت، كارساز نخواهد بود.

لياقت در مديريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 3

3 _ لياقت و اهل بودن ، شرط واگذارى مسؤوليت ها و مقام ها به افراد

انّ اللّه يأمركم ان تؤدّوا الامانات الى اهلها

از مهمترين مصاديق امانت، مسؤوليتها و مقامهايى است كه در اجتماع به افراد واگذار مى شود.

مديريت پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 9

9_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، فردى با فراست و از حكمت و تدبير برخوردار بود .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

مديريت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 5

5 _ ولايت و سرپرستى ، ضرورت نظام اجتماعى *

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

به نظر مى آيد تعيين ولى و سرپرست در آيه، مفروغ عنه گرفته شده و تنها نسبت به مصداق آن تذكر داده

شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 121 - 6

6 _ رهبرى قواى نظامى ، بخشى ضرورى از مديريّت جامعه اسلامى

و اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

چون پيامبر (ص) به عنوان مدير جامعه اسلامى، امور مربوط به قواى نظامى را نيز رهبرى مى كرده، برداشت فوق به دست مى آيد.

مديريت جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 4،6،10

4 _ سرپرستى و مديريّت در جامعه اسلامى ، مخصوص مؤمنان است .

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين

6 _ ايمان ، ملاكى مهم براى شايستگى مديريّت و سرپرستى در نظام اسلامى

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين

10 _ جايگاه مهم ولايت و سرپرستى در نظام اجتماعى اسلام

لا يتّخذ المؤمنون . .. و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شىء

مديريت جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 150 - 3

3 _ ناشايستگى كافران براى ولايت و سرپرستى و يارى جامعه ايمانى

ان تطيعوا الّذين كفروا . .. بل اللّه موليكم و هو خير النّاصرين

مديريت خانواده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 26

26 _ سرپرستى و مديريّت مرد در خانواده *

الطلاق مرّتان فامساك بمعروف او تسريح باحسان و لا يحل لكم . .. فاولئك هم الظالمون

چون حفظ و از هم پاشيدن بناى خانواده به دست مردان است، بنابراين سرپرستى و مديريّت خانواده به عهده اوست.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 1،2،6،11،18

1 _ مديريّت و سرپرستى زنان هر جامعه بر عهده مردان است .

الرجال قوّامون على النّساء

در برداشت فوق، كلمه {الرجال} و {النساء}، مطلق مردان و زنان گرفته شده، نه خصوص شوهران و همسران آنان. قوّام به كسى گفته مى شود كه تدبير و اصلاح ديگرى را بر عهده دارد.

2 _ شوهران ، وظيفه دار سرپرستى و مديريت همسران خويش

الرجال قوّامون على النّساء

به قرينه {بما انفقوا}، مراد از {الرجال} شوهران و {النساء} همسران آنان خواهد بود ; زيرا هزينه زندگى زنان بر عهده شوهران خويش است و نفقه مطلق زنان بر عهده مردان نيست.

6 _ برترى مردان بر زنان ، فلسفه تشريع حق سرپرستى و مديريت آنان بر همسران خويش

الرّجال قوّامون على النساء بما فضّل اللّه بعضهم على بعض

11 _ تأمين هزينه هاى زندگى از سوى مردان ، فلسفه تشريع حق مديريت و سرپرستى آنان بر همسران خويش

الرّجال قوّامون على النساء . .. و بما انفقوا من اموالهم

18 _ سلامت خانواده در گرو مديريت مرد ، تأمين زندگى از سوى او ، و اطاعت و حفظ حقوق شوهر از سوى زن است .

الرجال قوّامون على النساء . .. و بما انفقوا ... فالصّالحات قانتات حافظات للغيب

چون در ذيل آيه و آيات بعد به مسأله اختلافات خانوادگى پرداخته است، معلوم مى شود كه توصيه ها و قوانين مطرح شده براى جلوگيرى از اختلافات و به خطر افتادن سلامت خانواده است.

مديريت در خانواده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 1

1 _ لزوم پيشگيرى از به هم

خوردن سلامت خانواده ، در صورت ناسازگارى شوهر وظيفه اى بر عهده زنان

و إن امراة خافت من بعلها . .. فلاجناح عليهما ان يصلحا بينهما صلحاً

كلمه {خافت}، بيانگر ترس از وقوع است، نه خود وقوع.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 10

10_ تسلّط و مديريت يعقوب ( ع ) بر خانواده و فرزندان خويش

ي_أبانا منع منا الكيل فأرسل معنا أخانا نكتل

مديريت در رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 5

5 - توانايى بر اداره جامعه و داشتن بصيرت و روشن بينى ، از شرايط رهبران جامعه دينى

إبرهيم وإسح_ق و يعقوب أُولى الأيدى و الأبص_ر

مديريت در مورچگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 5

5 - وجود شعور ، نظام رهبرى و مديريت و نيز سازمان اطلاع رسانى در مورچگان

قالت نملة . .. لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

مديريت ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 96 - 9

9- ذوالقرنين ، بر احداث سد و مراحل آن ، نظارت و مديريت مستقيم داشت .

ءاتونى . .. قال انفخوا ... ءاتونى أُفرغ عليه قطرًا

ذكر ضماير به صورت {متكم وحده}، جملگى، گواه معشرت و نظارت دقيق ذوالقرنين بر احداث سد است.

مديريت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 121 - 5

5 _ آگاهى پيامبر ( ص ) به فنون نظامى و قدرت مديريّت ايشان در عمليات مسلّحانه عليه دشمنان دين

و

اذ غدوت من اهلك تبوّىء المؤمنين مقاعد للقتال

مديريت مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 1،11،18،19

1 _ مديريّت و سرپرستى زنان هر جامعه بر عهده مردان است .

الرجال قوّامون على النّساء

در برداشت فوق، كلمه {الرجال} و {النساء}، مطلق مردان و زنان گرفته شده، نه خصوص شوهران و همسران آنان. قوّام به كسى گفته مى شود كه تدبير و اصلاح ديگرى را بر عهده دارد.

11 _ تأمين هزينه هاى زندگى از سوى مردان ، فلسفه تشريع حق مديريت و سرپرستى آنان بر همسران خويش

الرّجال قوّامون على النساء . .. و بما انفقوا من اموالهم

18 _ سلامت خانواده در گرو مديريت مرد ، تأمين زندگى از سوى او ، و اطاعت و حفظ حقوق شوهر از سوى زن است .

الرجال قوّامون على النساء . .. و بما انفقوا ... فالصّالحات قانتات حافظات للغيب

چون در ذيل آيه و آيات بعد به مسأله اختلافات خانوادگى پرداخته است، معلوم مى شود كه توصيه ها و قوانين مطرح شده براى جلوگيرى از اختلافات و به خطر افتادن سلامت خانواده است.

19 _ اطاعت از شوهر و حفظ حقوق وى ، وظيفه زن در برابر حق سرپرستى و تأمين زندگى وى از سوى مرد است .

الرجال قوّامون . .. و بما انفقوا ... فالصّالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ اللّ

مراد از {بما حفظ اللّه}، حقوقى است كه خداوند براى زنان مقرر كرده و آنها را بر عهده مردان قرار داده است. و {باء} مقابله در {بما حفظ} مى رساند كه لزوم اطاعت و حفظ حقوق شوهران در مقابل تعهداتى است كه خداوند

بر عهده شوهران قرار داده است.

مديريت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 5 - 5

5 - سوگند خداوند به فرشتگان مدير و مدبّر

فالمدبّرت أمرًا

مديريت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 10

10_ تلاش يعقوب ( ع ) براى پيشگيرى از برخورد هاى نامناسب فرزندانش با يكديگر

لاتقصص رءياك على إخوتك فيكيدوا لك كيدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 10

10_ تسلّط و مديريت يعقوب ( ع ) بر خانواده و فرزندان خويش

ي_أبانا منع منا الكيل فأرسل معنا أخانا نكتل

ملاك مديريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 - 6

6 _ مردمى بودن از شرايط رهبران و مسؤولين جامعه

لقد منّ اللّه على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم

ملاكهاى مديريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 6

6 _ ايمان ، ملاكى مهم براى شايستگى مديريّت و سرپرستى در نظام اسلامى

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين

مهربانى در مديريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 3 - 6

6 _ تدبير و تربيت بايد همراه با مهربانى و عطوفت باشد .

رب العلمين. الرحمن الرحيم

نظارت در مديريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 12

12- نظارت كامل و دقيق و كاستن از ميزان فراموشى ها و يا

از بين بردن آنها ، تضمين كننده مديريت بهينه است .

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك . .. و ما كان ربّك نسيًّا

از جمله شرايط ضرورى در كار مديريت دقيق و مستحكم، راه نداشتن فراموشى در مجرى و ناظر است. در اين آيه نيز از زبان ملائكه، برنامه كامل نظارت الهى بر تمام جوانب هستى و نيز راه نداشتن فراموشى در كار او، مورد تأكيد قرار گرفته است. حاصل اين مقدمات، آن است كه در كار اجرا و نظارت الهى، هيچ سهو و خطايى راه ندارد.

ويژگيهاى مديريت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 20 - 5،6

5 - نظارت دقيق سليمان بر سپاه و نيرو هاى تحت فرمان خويش

و تفقّد الطير . .. أم كان من الغائبين

6 - احتياط و خويشتن دارى سليمان در برخورد با نيرو هاى تحت امر خويش

فقال ما لى لاأرى الهدهد أم كان من الغائبين

سليمان، بى درنگ هدهد را متهم به تخلّف نكرد; بلكه ابتدا ناپيدا بودن هدهد را مربوط به خطاى ديد خودش دانست. اين در حالى است كه قدرتمندان قبل از هر چيز خشم گرفته و نيروى تحت فرمان خود را متهم مى كنند.

ويژگيهاى مديريت هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 17

17 - هارون ( ع ) ، داراى برنامه اى مشخص براى مقابله با گوساله پرستى و احياى توحيد در بنى اسرائيل بود .

أطيعوا أمرى

دعوت هارون(ع) از بنى اسرائيل به اطاعت فرمان هاى او، پس از فرمان {اتّبعونى}، حاكى از آن است كه وى براى بنى اسرائيل

در صورت پيروى آنان از او، دستور العمل هايى را تدارك ديده بود.

مدين از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مدين

اتمام حجت بر اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 3،4

3 _ خداوند پيش از نزول عذاب بر مردم مدين با ارسال شعيب و ابلاغ پيام هاى خويش بر آنان اتمام حجت كرد .

لقد أبلغتكم رسلت ربى و نصحت لكم

4 _ شعيب ( ع ) هنگام خروجش از ميان مردم مدين ، اتمام حجت الهى بر آنان را به ايشان گوشزد كرد .

فتولى عنهم و قال يقوم لقد أبلغتكم رسلت ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 6

6_ شعيب ( ع ) پس از اتمام حجت بر مردم و لجاجت پيشگى آنان ، در انتظار سرنوشت شوم آنان بود .

وارتقبوا إنى معكم رقيب

{رقيب} در آيه شريفه به معناى منتظر است.

احتجاج با اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 15،17

15 _ بينه ارائه شده به مردم مدين ، از ناحيه خداوند و براى تربيت و رشد آنان بوده است .

قد جاءتكم بينة من ربكم

برداشت فوق با توجه به كلمه {رب}، كه به معناى رشد دهنده و تربيت كننده است، استفاده شده است.

17 _ هلاكت اقوام مشرك و فسادگر پيشين و رهايى موحدان آن اقوام از عذاب هاى دنيوى ، دليلى روشنگر فراسوى قوم شعيب

قد جاءتكم بينة من ربكم

برخى به قرينه آيات گذشته، برآنند كه مراد از {بينة} در آيه مورد بحث سرگذشت اقوامى است كه مشركانشان بر اثر شركورزى،

تكذيب انبيا و ابتلا به فسادهاى اجتماعى، به عذاب گرفتار آمدند و موحدان صلاح پيشه از آن عذابها رهايى يافتند.

اختلاف اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 10

10 _ شعيب ( ع ) از مؤمنان و كافران قوم خويش خواست با وانهادن داورى به خداوند از تعرض به يكديگر پرهيز كنند .

إن كان طائفة منكم ءامنوا . .. و طائفة لم يؤمنوا ... فاصبروا حتى يحكم اللّه بيننا

برداشت فوق بر اين اساس است كه خطاب در {فاصبروا} علاوه بر مؤمنان متوجه كافران نيز باشد. در اين صورت مراد از صبر در {فاصبروا} عدم تعرض به يكديگر است.

ارزانى در اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 29

29_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قول الله : { إنى أراكم بخير } قال : كان سعرهم رخيصاً ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خدا كه فرموده: {إنى أراكم بخير} روايت شده است: قيمت اجناس در بين آنان ارزان بود}.

استقامت مؤمنان مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 6

6 _ مؤمنانِ به رسالت شعيب ( ع ) مصمّم بر آيين توحيد و متابعت شعيب ( ع ) در خروج از شهر مدين

لئن اتبعتم شعيباً

استكبار اشراف مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 1

1 _ گروهى از اشراف قوم شعيب ( ع ) از سر تكبر و خودبرتربينى به وى و رسالتهايش

كافر شدند .

قال الملأ الذين استكبروا من قومه

برداشت فوق بر اين اساس است كه {الذين استكبروا} قيدى احترازى باشد. بر اين مبنا اشراف به دو طايفه مستكبران و غير مستكبران تقسيم مى شوند. قابل ذكر است كه مراد از استكبار، كفرورزى است كه براى تبيين علت كفر به جاى {كفروا}، {استكبروا} استعمال شده است.

استهزاهاى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 3

3_ مردم مدين ، نماز ها و عبادت هاى شعيب ( ع ) را مورد تمسخر و استهزاى خويش قرار مى دادند .

أصلوتك تأمرك أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

استفهام در جمله {أصلوتك . ..} به داعى استهزا و تمسخر ايراد شده است.

اشراف كافر مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 3،4،8،9

3 _ اشراف كفرپيشه قوم مدين ، سردمداران مبارزه با شعيب و رسالت هاى وى

قال الملأ الذين استكبروا من قومه لنخرجنك

4 _ كبرورزى و خودبرتربينى اشراف كفرپيشه مدين ، ريشه مبارزه آنان با شعيب و رسالت هاى او

قال الملأ الذين استكبروا من قومه لنخرجنك

8 _ اشراف كفرپيشه مدين بازگشت به آيين ملى آن سامان را شرط رهايى شعيب و همگامانش از خطر تبعيد اعلان كردند .

لنخرجنك . .. او لتعودن فى ملتنا

9 _ اشراف كفرپيشه مدين در تلاشى پيگير براى تحميل آيين خويش بر شعيب و مؤمنان به وى

او لتعودن فى ملتنا

جمله {او لتعودن} مى رساند كه هدف از تصميم قوم مدين بر تبعيد شعيب و همگامانش بازگرداندن آنان به آيين شرك است. بنابراين همه تهديدات به سبب تحميل اين عقيده

باطل بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 1،4،5،7

1 _ اشراف كفرپيشه مدين در تلاش براى بازداشتن مردم از ايمان به رسالت شعيب و پيروى از فرمان هاى او

و قال الملأ الذين كفروا من قومه لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

مراد از متابعت در {اتبعتم} مى تواند پيروى از آيين و دستورات شعيب باشد. در اين صورت مخاطبان اين كلمه (اتبعتم) عموم مردم هستند. همچنين مى تواند مراد از آن پيروى از شعيب در خروج از شهر مدين باشد. در اين صورت مؤمنانِ به شعيب مخاطبانِ {اتبعتم} خواهند بود. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

4 _ گرايش به توحيد و رعايت عدل در خريد و فروش و امور اقتصادى ، مايه خسارت در ديدگاه اشراف كفرپيشه قوم مدين

لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

برداشت فوق با توجه به آيه 85، كه بيانگر پيامهاى شعيب است، به دست مى آيد.

5 _ شعيب ( ع ) پس از اعلان پايداريش بر توحيد و رد پيشنهاد اشراف كفرپيشه ( بازگشت به آيين شرك ) ، خروج از ديار مدين را برگزيد .

لئن اتبعتم شعيباً

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {اتبعتم شعيباً}، پيروى از شعيب(ع) در خروج از شهر مدين باشد.

7 _ اشراف كفرپيشه مدين با تأكيد بر خسارتبار بودن همراهى شعيب ( ع ) ، در تلاش براى بازداشتن مؤمنان از متابعت او و خارج شدن از شهر مدين

و قال الملأ . .. لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

اشراف مدين و شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف

- 7 - 88 - 8

8 _ اشراف كفرپيشه مدين بازگشت به آيين ملى آن سامان را شرط رهايى شعيب و همگامانش از خطر تبعيد اعلان كردند .

لنخرجنك . .. او لتعودن فى ملتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 3

3 _ اشراف كفرپيشه مدين با ياد كردن سوگند ، پذيرش رسالت شعيب و پيروى از دستورات او را ، امرى زيان آور معرفى مى كردند .

لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

اشراف مدين و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 9

9 _ اشراف كفرپيشه مدين در تلاشى پيگير براى تحميل آيين خويش بر شعيب و مؤمنان به وى

او لتعودن فى ملتنا

جمله {او لتعودن} مى رساند كه هدف از تصميم قوم مدين بر تبعيد شعيب و همگامانش بازگرداندن آنان به آيين شرك است. بنابراين همه تهديدات به سبب تحميل اين عقيده باطل بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 7

7 _ اشراف كفرپيشه مدين با تأكيد بر خسارتبار بودن همراهى شعيب ( ع ) ، در تلاش براى بازداشتن مؤمنان از متابعت او و خارج شدن از شهر مدين

و قال الملأ . .. لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

اصرار بر شرك اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 1

1_ خداوند ، در پى اصرار مردم مدين بر شركورزى و نپذيرفتن تعاليم شعيب ( ع ) ، آنان را به عذابى سخت

گرفتار ساخت .

و لما جاء أمرنا

مراد از {أمر} عذاب نازل شده بر قوم شعيب است. اضافه آن به ضمير {نا} حكايت از بزرگى آن عذاب دارد.

افساد اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 24

24 _ شعيب ( ع ) ، مردم خويش را از فسادگرى در زمين نهى كرد .

و لاتفسدوا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 85 - 6

6_ شعيب ( ع ) ، مردم خويش را از فسادگرى در سراسر پهنه گيتى برحذر داشت .

و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

{عُثو} (مصدر لاتعثوا) به معناى فسادگرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 36 - 12

12 - مردم مدين ، رويكردى تبهكارانه و فسادبرانگيز داشته اند .

و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

ذكر نهى {لاتعثوا} در نخستين دعوت شعيب(ع) و به همراه دعوت به توحيد و آخرت، احتمال دارد به خاطر اين بوده است كه آنان، مفسد بوده اند.

اقرار اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 1

1_ مردم مدين ، از درك كردن و فهميدن بسيارى از تعاليم شعيب ( ع ) محروم بوده و بدان اعتراف مى كردند .

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول

امكانات مادى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 11

11 _ جمعيت بيشتر ، امكانات برتر و قدرت فزونتر قوم نوح ، عاد ، ثمود ، قوم ابراهيم

و اصحاب مدين در مقايسه با منافقان عصر پيامبر ( ص )

كالذين من قبلكم كانوا أشد منكم قوة . .. ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح ...

انحرافات اجتماعى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 21

21 _ ابتلاى قوم شعيب به كمفروشى و بى عدالتى در امور اقتصادى ، بارزترين انحراف اجتماعى _ اقتصادى آنان بود .

فأوفوا الكيل و الميزان و لا تبخسوا الناس أشياءهم

انحرافات اقتصادى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 21

21 _ ابتلاى قوم شعيب به كمفروشى و بى عدالتى در امور اقتصادى ، بارزترين انحراف اجتماعى _ اقتصادى آنان بود .

فأوفوا الكيل و الميزان و لا تبخسوا الناس أشياءهم

انگيزه اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 6

6_ پايبندى به آداب و رسوم پدران و نياكان ، دليل و انگيزه قوم شعيب در پرستش معبود هاى دروغين

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

مراد از {ما} در {ما يعبد . ..} بتها و معبودهاست. توصيف آنها با جمله {يعبد آباؤنا} بيانگر علت اصرار آنان بر تمسك به بتهاست. بنابراين مفاد عبارت {أن نترك ...} چنين است: ما بتها را ترك نمى كنيم; زيرا پدرانمان آنها را مى پرستيدند و همچنان به پرستش آنها ادامه مى دهند.

اهل مدين در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 5

5 - دامدارى ، شغل اصلى مردم مدين در زمان

ورود موسى ( ع ) به آن سرزمين

وجد عليه أُمّة من الناس يسقون

جمعيت انبوه چوپانان براى آب دادن به دام ها، نشان دهنده مطلب ياد شده است.

اهل مدين و تعاليم شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 1،2،3،5

1_ مردم مدين ، از درك كردن و فهميدن بسيارى از تعاليم شعيب ( ع ) محروم بوده و بدان اعتراف مى كردند .

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول

2_ منفعت پرستى ، حرام خوارى ، تعصب و قوم گرايى عامل هاى بازدارنده مردم مدين از انديشه كردن در تعاليم شعيب ( ع ) و فهميدن آنها

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول

3_ مردم مدين ، بسيارى از تعاليم شعيب ( ع ) را ، سخنانى سخيف و بى فايده مى شمردند و شايسته اعتنا كردن نمى دانستند .

ما نفقه كثيرًا مما تقول

مراد از جمله {ما نفقه . ..} (بسيارى از سخنانت را نمى فهميم) مى تواند معناى حقيقى آن باشد; يعنى، واقعاً توان درك تعاليم تو را نداريم، مسأله توحيد براى ما لاينحل است، محدود دانستن مالك در تصرف اموال خويش قابل هضم نيست و ... و مى تواند كنايه از نامعقول بودن و نا به جا و بى ثمر بودن باشد; يعنى، پيامهاى تو آن قدر سخيف است كه شايسته تأمّل كردن و فهميدن و عمل كردن نيست. برداشت فوق، ناظر به احتمال دوم است.

5_ مردم مدين ، نفوذ پيام هاى شعيب ( ع ) در مردم و پياده كردن رسالتهايش در جامعه را ، نامحتمل شمردند .

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول و

إنا لنري_ك فينا ضعيفًا

جمله {ما نفقه . ..} به ضميمه {و إنا لنراك ...} در حقيقت استدلالى است بر نامحتمل دانستن موفقيت شعيب(ع). مردم مدين با جمله هاى فوق، بيان مى دارند كه: آنان سخنان شعيب(ع) را درك نمى كنند و به آنها اعتنايى ندارند تا به او رايش پيدا كنند. و خود او نيز توان و قدرتى ندارد تا با قوّه قهريه، افكار و آرايش را بر مردم تحميل كند. بنابراين راهى براى موفقيت او نيست.

اهل مدين و خويشاوندان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 9

9_ خاندان شعيب ، قبيله اى شايسته احترام در نزد مردم مدين

لولا رهطك لرجمن_ك

{رهط} به گروه و دسته اى گفته مى شود كه از ده نفر تجاوز نكند و آن گاه كه به كلمه اى همانند رجل اضافه شود (رهط الرجل) به معناى قبيله ، قوم و خاندان است.

اهل مدين و دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 2

2_ شعيب ( ع ) از مردم خويش خواست با در نظر گرفتن عزت و شكوه خداوند ، معارف و احكام الهى را بپذيرند .

أرهطى أعزّ عليكم من الله

با توجه به اينكه جمله {أرهطى أعزّ . ..} پاسخ شعيب(ع) در برابر {لولا رهطك ...} است، مى توان گفت: مقصود او اين است كه اگر به خاطر عزت خاندانم مرا سنگسار نمى كنيد، چرا عزت و شكوه خداوند را _ كه از هر كسى عزتمندتر است _ در نظر نمى آوريد و غير او را پرستش مى كنيد و

....

اهل مدين و شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 14،15،17

14_ شعيب ( ع ) شخصيتى با درايت و راه يافته حتى در ديدگاه كافران قوم خويش

إنك لأنت الحليم الرشيد

از معانى {حِلم} عقل و درايت است و {حليم} در جمله فوق، از آن مشتق شده است. {الرشيد} به معناى راه يافته و هدايت شده است. قابل ذكر است كه مقصود مردم مدين از هدايت يافتگى شعيب(ع)، هدايت در امور اجتماعى و اخلاقى و مانند آنهاست.

15_ شعيب ( ع ) ، حتى در ميان كافران قومش ، به دارا بودن اخلاق نيكو شهرت داشت .

إنك لأنت الحليم الرشيد

17_ مردم مدين ، مبارزه شعيب ( ع ) با پرستش خدايان اهل شرك را ، خلاف درايت و رشد او مى شمردند .

أو أن نفعل فى أمولنا ما نش_ؤا إنك لأنت الحليم الرشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 1

1_ مردم مدين ، به مخالفت با شعيب ( ع ) برخاسته و با او عداوت و دشمنى كردند .

لايجرمنّكم شقاقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 6،11

6_ شعيب ( ع ) ، در ديدگاه مردم مدين مستحق كيفر و مجازات و سنگسار شدن بود .

و لولا رهطك لرجمن_ك

11_ مردم مدين ، شعيب ( ع ) را به خاطر مبارزه اش عليه شركورزى و بى عدالتى ، فاقد كرامت دانسته و شايسته احترام نمى شمردند .

و ما أنت علينا بعزيز

{عزيز} به معناى محترم و بزرگوار و نيز به

معناى شكست ناپذير مى باشد. مراد از آن در آيه شريفه معناى اول است.

اهل مدين و عزت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 1

1_ مردم مدين در عصر شعيب ( ع ) ، خداوند را كاملاً به فراموشى سپرده و از شكوه و عزت او غافل بودند .

أرهطى أعزّ عليكم من الله واتخذتموه ورآءكم ظهريًّا

{ظهرىّ} به چيزى گفته مى شود كه آدمى آن را به پشت سر مى اندازد و كنايه از چيز فراموش شده اى است كه اعتنايى به آن نمى شود و از آن جايى كه جمله {اتخذتموه ورآءكم}، (خداوند را پشت سر انداختيد) نيز كنايه از {خدا را فراموش كرديد} مى باشد، كلمه {ظهريّاً} حال مؤكده خواهد بود.

اهل مدين و كيفر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 10

10_ عزت و احترام قبيله شعيب در نزد مردم مدين ، مانع آنان از كيفر دادن و سنگسار كردن آن حضرت

و لولا رهطك لرجمن_ك

از آن جا كه مردم مدين تصريح مى كنند كه شعيب(ع) در ميان آنان ضعيف است، معلوم مى شود مقصود آنان از {لولا رهطك} اين معنا نيست كه آنان توان مقابله با خاندان او را ندارند; بلكه _ به قرينه {ما أنت علينا بعزيز} و {أرهطى أعز. ..} در آيه بعد _ مراد از {لولا رهطك}، {لولا عزة قومك و كرامتهم عندنا ...} است.

اهل مدين و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 92 - 3

3 _ تكذيب كنندگان

شعيب ( ع ) ، خود به فرجام زيانبارى كه براى مؤمنان پيش بينى مى كردند ، گرفتار شدند .

لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرين . .. الذين كذبوا شعيباً كأن لم يغنوا فيها

حصرى كه از ضمير فصل استفاده مى شود حصر قلب است. يعنى بيان مى كند كه پندار كفرپيشگان (زيانكارى مؤمنان) باطل است و خود آنان زيانكار هستند.

بشارت به مؤمنان مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 9

9 _ شعيب ( ع ) ، مؤمنان به رسالت خويش را به داورى خداوند و پيروزى بر كافران نويد داد .

فاصبروا حتى يحكم اللّه بيننا

بى عدالتى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 21

21 _ ابتلاى قوم شعيب به كمفروشى و بى عدالتى در امور اقتصادى ، بارزترين انحراف اجتماعى _ اقتصادى آنان بود .

فأوفوا الكيل و الميزان و لا تبخسوا الناس أشياءهم

بى عدالتى در اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 17

17_ كم فروشى و بى عدالتى در امور اقتصادى ، رفتارى شايع در ميان قوم شعيب

و لاتنقصوا المكيال و الميزان

بينش اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 8

8_ پايبندى جوامع به آرا و آداب باطل پيشينيان ، مانع بروز انديشه هاى نو و برحق در ميان آنان است .

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11

- 91 - 3،4،5،6،11

3_ مردم مدين ، بسيارى از تعاليم شعيب ( ع ) را ، سخنانى سخيف و بى فايده مى شمردند و شايسته اعتنا كردن نمى دانستند .

ما نفقه كثيرًا مما تقول

مراد از جمله {ما نفقه . ..} (بسيارى از سخنانت را نمى فهميم) مى تواند معناى حقيقى آن باشد; يعنى، واقعاً توان درك تعاليم تو را نداريم، مسأله توحيد براى ما لاينحل است، محدود دانستن مالك در تصرف اموال خويش قابل هضم نيست و ... و مى تواند كنايه از نامعقول بودن و نا به جا و بى ثمر بودن باشد; يعنى، پيامهاى تو آن قدر سخيف است كه شايسته تأمّل كردن و فهميدن و عمل كردن نيست. برداشت فوق، ناظر به احتمال دوم است.

4_ شعيب ( ع ) در نظر مردم مدين ، به خاطر نداشتن پشتيبان و ياور ، ضعيف و ناتوان بود .

و إنا لنري_ك فينا ضعيفًا

كلمه {فينا} (در ميان ما) گوياى اين است كه مردم مدين حضرت شعيب(ع) را در قياس با مخالفانش ناتوان مى شمردند; نه اينكه او را شخصى ضعيف و ناتوان بدانند و لذا در برداشت {به خاطر نداشتن ياور} آورده شد.

5_ مردم مدين ، نفوذ پيام هاى شعيب ( ع ) در مردم و پياده كردن رسالتهايش در جامعه را ، نامحتمل شمردند .

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول و إنا لنري_ك فينا ضعيفًا

جمله {ما نفقه . ..} به ضميمه {و إنا لنراك ...} در حقيقت استدلالى است بر نامحتمل دانستن موفقيت شعيب(ع). مردم مدين با جمله هاى فوق، بيان مى دارند كه: آنان سخنان شعيب(ع) را درك نمى كنند و به آنها

اعتنايى ندارند تا به او رايش پيدا كنند. و خود او نيز توان و قدرتى ندارد تا با قوّه قهريه، افكار و آرايش را بر مردم تحميل كند. بنابراين راهى براى موفقيت او نيست.

6_ شعيب ( ع ) ، در ديدگاه مردم مدين مستحق كيفر و مجازات و سنگسار شدن بود .

و لولا رهطك لرجمن_ك

11_ مردم مدين ، شعيب ( ع ) را به خاطر مبارزه اش عليه شركورزى و بى عدالتى ، فاقد كرامت دانسته و شايسته احترام نمى شمردند .

و ما أنت علينا بعزيز

{عزيز} به معناى محترم و بزرگوار و نيز به معناى شكست ناپذير مى باشد. مراد از آن در آيه شريفه معناى اول است.

پاسخ به اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 10

10_ سيطره خداوند بر رفتارها ، عزت و شكوه برتر او و ضرورت احساس حضور در پيشگاه او ، پاسخ شعيب ( ع ) به سخ_نان نا به جا و نارواى مردم مدين

و إنا لنري_ك فينا ضعيفًا . .. قال ي_قوم أرهطى أعزّ عليكم من الله... إن ربى بما ت

پيامبر اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 78 - 3

3- { قال رسول الله ( ص ) : إن مدين و أصحاب الأيكة أُمتان بعث الله إليهما شعيباً ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمود: مدين و اصحاب الأيكة دو امت بودند كه خدا حضرت شعيب(ع) را به سوى آنان مبعوث گردانيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 -

84 - 2

2_ رسالت شعيب ( ع ) در محدوده مردم مدين بود .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 36 - 3

3 - رسالت شعيب ( ع ) ، در محدوده شهر مدين بود .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا

تاريخ اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 9،15،17،18،19

9_ قوم شعيب ، مردمى مشرك و روى گردان از پرستش خداوند

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

15_ شعيب ( ع ) ، با آگاه ساختن قوم خويش به نبود معبودى جز خدا ، آنان را به توحيد و ترك شرك دعوت كرد .

قال ي_قوم اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

17_ كم فروشى و بى عدالتى در امور اقتصادى ، رفتارى شايع در ميان قوم شعيب

و لاتنقصوا المكيال و الميزان

18_ قوم شعيب ، برخوردار از نعمت هاى الهى و بهره مند از مكنت و دارايى

إنى أري_كم بخير

رؤيت (مصدر أرى) به معناى ديدن و مشاهده كردن است. {باء} در {بخير} براى ملابست مى باشد. مراد از {خير} _ به دليل جمله قبل (لاتنقصوا ...) _ وسعت روزى و مال و ثروت است. در نتيجه معنا چنين مى شود: شما داراى مال و ثروتيد، پس بهانه اى نيست كه به كم فروشى و مانند آن روى آوريد.

19_ قوم شعيب ، على رغم برخوردارى از مكنت و دارايى و بى نيازى در گذران زندگى ، به كلاه بردارى و كم فروشى روى آورده بودند .

لاتنقصوا . .. إنى أري_كم بخير

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 1،6

1_ مردم مدين ، به مخالفت با شعيب ( ع ) برخاسته و با او عداوت و دشمنى كردند .

لايجرمنّكم شقاقى

6_ قوم لوط پيش از قوم شعيب مى زيسته و ميان آنها فاصله زمانى زيادى نبوده است .

و ما قوم لوط منكم ببعيد

دور نبودن قوم لوط از قوم شعيب _ كه جمله {و ما قوم لوط . ..} حكايت از آن دارد _ مى تواند ناظر به قرب مكانى باشد و نيز مى تواند ناظر به قرب زمانى باشد. تصريح نكردن آيه شريفه به يكى از دو مورد ، نشانه آن است كه هر دو لحاظ، مورد نظر مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 3،5

3_ مردم مدين ، بسيارى از تعاليم شعيب ( ع ) را ، سخنانى سخيف و بى فايده مى شمردند و شايسته اعتنا كردن نمى دانستند .

ما نفقه كثيرًا مما تقول

مراد از جمله {ما نفقه . ..} (بسيارى از سخنانت را نمى فهميم) مى تواند معناى حقيقى آن باشد; يعنى، واقعاً توان درك تعاليم تو را نداريم، مسأله توحيد براى ما لاينحل است، محدود دانستن مالك در تصرف اموال خويش قابل هضم نيست و ... و مى تواند كنايه از نامعقول بودن و نا به جا و بى ثمر بودن باشد; يعنى، پيامهاى تو آن قدر سخيف است كه شايسته تأمّل كردن و فهميدن و عمل كردن نيست. برداشت فوق، ناظر به احتمال دوم است.

5_ مردم مدين ، نفوذ پيام هاى شعيب ( ع ) در مردم و پياده

كردن رسالتهايش در جامعه را ، نامحتمل شمردند .

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول و إنا لنري_ك فينا ضعيفًا

جمله {ما نفقه . ..} به ضميمه {و إنا لنراك ...} در حقيقت استدلالى است بر نامحتمل دانستن موفقيت شعيب(ع). مردم مدين با جمله هاى فوق، بيان مى دارند كه: آنان سخنان شعيب(ع) را درك نمى كنند و به آنها اعتنايى ندارند تا به او رايش پيدا كنند. و خود او نيز توان و قدرتى ندارد تا با قوّه قهريه، افكار و آرايش را بر مردم تحميل كند. بنابراين راهى براى موفقيت او نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 2

2_ نااميدى و يأس شعيب ( ع ) از ايمان آوردن كفرپيشگان مردم مدين

اعملوا على مكانتكم . .. سوف تعلمون ... وارتقبوا

جمله هايى نظير {هرچه از دستتان برمى آيد كوتاهى نكنيد ، بر مواضع ناصوابتان بمانيد ، به زودى خواهيد دانست و منتظر باشيد} سخنانى است كه آدمى پس از يأس و نااميدى ، به زبان مى آورد. گفتنى است كه: {ارتقاب} (مصدر ارتقبوا) به معناى انتظار كشيدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 7،11،12،13

7_ كفرپيشگان قوم شعيب ، با غرشى مهيب به هلاكت رسيدند .

و أخذت الذين ظلموا الصيحة

11_ كفرپيشگان قوم شعيب ، بر اثر عذاب الهى به رو بر زمين افتادند و هلاك گشتند .

فأصبحوا فى دي_رهم ج_ثمين

{جثوم} (مصدر جاثمين) به معناى به زمين چسبيدن و حركت نكردن است و برخى آن را به معناى فرو افتادن بر سينه دانسته اند (لسان العرب).

12_

صيحه و غرشى كه مردم مدين را فرا گرفت ، توان حركت و بيرون آمدن از خانه ها را از آنان سلب كرد .

و أخذت الذين ظلموا الصيحة فأصبحوا فى دي_رهم ج_ثمين

{فى ديارهم} متعلق به {جاثمين} است و دلالت بر اين دارد كه: قوم شعيب در خانه هايشان به هلاكت رسيدند. بيان اين معنا حكايت از آن دارد كه صيحه و غرّش مهيب، آن چنان بود كه مردم مدين نتوانستند از خانه ها _ كه طبعاً آدمى در اين موارد آن را ترك مى كند _ بيرون آيند.

13_ كفرپيشگان قوم شعيب ، شب هنگام به عذاب گرفتار شدند و در صبحگاهش به هلاكت رسيدند .

فأصبحوا فى دي_رهم ج_ثمين

{أصبحوا} مى تواند به معناى {دخلوا فى الصباح} (به صبح وارد شدند) باشد و نيز مى تواند به معناى {صاروا} (شدند و گشتند) باشد. بر اساس معناى نخست، جمله {فأصبحوا} دلالت مى كند كه هلاكت قوم شعيب در آغاز صبحدم بوده است و صيحه و غرش _ به قرينه {فاء} در {فأصبحوا} _ پيش از صبح; يعنى، در شب تحقق يافته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 95 - 1

1_ عذاب نازل شده بر مردم مدين ، موجب نابودى آنان و از ميان رفتن آثار زندگانى در ديار ايشان شد .

كأن لم يغنوا فيها

{غنىً} (مصدر لم يغنوا) به معناى اقامت كردن و سكنى گزيدن است. ضمير در {فيها} به {ديار} در آيه قبل برمى گردد و جمله {كأن لم يغنوا فيها}; يعنى، گويا قوم شعيب در ديارشان اقامت نكرده بودند و اين كنايه از نابودى آن ديار و محو

شدن آثار زندگانى در آن جاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 100 - 1

1_ داستان اقوامى چون فرعونيان ، قوم نوح ، هود ، صالح ، لوط و شعيب ( ع ) ، از داستان هاى مهم تاريخ بشرى است .

ذلك من أنباء القرى

{أنباء} جمع نبأ است و نبأ _ چنان چه در مفردات راغب آمده _ به خبرى گفته مى شود كه داراى فايده بزرگ است. {قرى} (جمع قرية) به معناى آباديهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 2

2 - انكار رسالت شعيب ( ع ) و متهم شدن او به دروغ گويى از سوى مردم مدين

فقد كذّبت . .. و أصح_ب مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 36 - 5،12

5 - شعيب ( ع ) ، دل سوزِ مردم مدين بود و با آنان ، رابطه عاطفى و مهربانانه داشت .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا فقال ي_قوم

احتمال دارد كه {أخاهم}، براساس روابط خويشاوندى، گفته شده باشد و احتمال دارد كه كنايه از شفقّت و برخورد برادرانه او با مردم مدين باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

12 - مردم مدين ، رويكردى تبهكارانه و فسادبرانگيز داشته اند .

و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

ذكر نهى {لاتعثوا} در نخستين دعوت شعيب(ع) و به همراه دعوت به توحيد و آخرت، احتمال دارد به خاطر اين بوده است كه آنان، مفسد بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 37 - 2،3،4

2

- به دنبال تكذيب شعيب ( ع ) از سوى مردم مدين ، زلزله اى هلاكت بار ، آنان را فراگرفت و از پا درآورد .

فكذّبوه فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فى دارهم ج_ثمين

3 - عذاب زلزله قوم شعيب ، چنان بود كه با رخداد آن ، مردم مدين ، بى درنگ از پا درآمدند .

فكذّبوه فأخذتهم الرجفة فأصبحوا

عطف {أصبحوا} با {فاء} _ كه براى عدم تراخى است _ بر {أخذتهم} دلالت بر هلاكت بى درنگ مى كند. گفتنى است. {أصبحوا} احتمال دارد به معناى {صاروا} باشد و احتمال دارد به معناى {دخلوا فى الصبح} باشد. بنابر احتمال نخست، نكته ياد شده قابل استفاده است.

4 - زلزله مدين ، در شب رخ داد .

فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فى دارهم ج_ثمين

احتمال دارد كه {أصبحوا} به معناى {دخلوا فى الصبح} باشد. بنابراين، زلزله، در شب اتفاق افتاده است.

تاريخ مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 5

5 - دامدارى ، شغل اصلى مردم مدين در زمان ورود موسى ( ع ) به آن سرزمين

وجد عليه أُمّة من الناس يسقون

جمعيت انبوه چوپانان براى آب دادن به دام ها، نشان دهنده مطلب ياد شده است.

تبيين قصه اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 45 - 7

7 - بيان سرگذشت اهل مدين از سوى پيامبر ( ص ) براى مردم _ با اين كه خود آن حضرت در ميان مدينيان اقامت نداشت _ نشانه ديگرى بر رسالت آن حضرت است .

و ما كنت ثاويًا فى أهل مدين تتلوا عليهم ءاي_تنا

تخلفات اقتصادى اهل

مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 17،19

17_ كم فروشى و بى عدالتى در امور اقتصادى ، رفتارى شايع در ميان قوم شعيب

و لاتنقصوا المكيال و الميزان

19_ قوم شعيب ، على رغم برخوردارى از مكنت و دارايى و بى نيازى در گذران زندگى ، به كلاه بردارى و كم فروشى روى آورده بودند .

لاتنقصوا . .. إنى أري_كم بخير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 85 - 3،4

3_ كم فروشى و بى عدالتى در امور اقتصادى ، بارزترين انحراف اقتصادى قوم شعيب

و ي_قوم أوفوا المكيال و الميزان بالقسط

4_ شعيب ( ع ) ، از قوم خويش خواست تا به هنگام خريد ، اجناس مردم را كم تعدادتر و كم ارزش تر از آنچه هست ، جلوه ندهند .

و لاتبخسوا الناس أشياءهم

{بخس}; يعنى، كم كردن و عيب گرفتن (المصباح المنير).

تعصب اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 2

2_ منفعت پرستى ، حرام خوارى ، تعصب و قوم گرايى عامل هاى بازدارنده مردم مدين از انديشه كردن در تعاليم شعيب ( ع ) و فهميدن آنها

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول

تعقل اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 21

21_ قوم شعيب ، مردمى برخوردار از نعمتِ فهم و درايت

إنى أري_كم بخير

جمله {إنى أراكم بخير} را مى توان تعليل براى {اعبدوا الله . ..} نيز دانست. بر اين مبنا، مراد از {خير} عقل و درايت

است; زيرا تعليل گرايش به يكتاپرستى با داشتن عقل و درايت، سازگار است. در نتيجه حاصل معناى {اعبدوا الله ... إنى أراكم بخير} چنين مى شود: شما برخوردار از عقل و خرد هستيد، پس به يكتاپرستى روى آوريد. از شما به دور است كه مشرك باشيد.

تقليد اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 6

6_ پايبندى به آداب و رسوم پدران و نياكان ، دليل و انگيزه قوم شعيب در پرستش معبود هاى دروغين

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

مراد از {ما} در {ما يعبد . ..} بتها و معبودهاست. توصيف آنها با جمله {يعبد آباؤنا} بيانگر علت اصرار آنان بر تمسك به بتهاست. بنابراين مفاد عبارت {أن نترك ...} چنين است: ما بتها را ترك نمى كنيم; زيرا پدرانمان آنها را مى پرستيدند و همچنان به پرستش آنها ادامه مى دهند.

تكذيبگرى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 37 - 1

1 - مردم مدين ، رسالت شعيب ( ع ) را نپذيرفتند و او را تكذيب كردند .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا . .. فكذّبوه

توطئه كافران مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 4

4 _ كافران قوم شعيب در تلاش مستمر براى بد جلوه دادن راه خدا

و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به و تبغونها عوجاً

تهديد اشراف مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 2

2 _ اشراف كفرپيشه مدين ، شعيب و

مؤمنان به رسالتش را به تبعيد دسته جمعى تهديد كردند .

لنجرجنك يشعيب و الذين ءامنوا معك من قريتنا

{معك} مى تواند متعلق به {لنخرجنك} باشد. بر اين مبنا {لنخرجنك} حاكى از تبعيد دسته جمعى است.

تهديد اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 1،4

1_ شعيب ( ع ) از سر تهديد و هشدار ، از كفرپيشگان لجوج خواست تا همچنان بر مواضع نادرستشان پافشارى كنند .

و ي_قوم اعملوا على مكانتكم

4_ شعيب ( ع ) ، كفرپيشگان قومش را به عذابى خواركننده هشدار داد .

سوف تعلمون من يأتيه عذاب يخزيه . .. وارتقبوا

تهديد كافران مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 13

13 _ شعيب ، كافران قوم خويش را به گرفتار آمدن به فرجامى همانند سرنوشت فسادگران پيشين تهديد كرد .

و أنظروا كيف كان عقبة المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 8

8 _ شعيب ( ع ) ، كافران قوم خويش را به داورى خدا و گرفتارسازى آنان به عقوبت هاى الهى در دنيا تهديد كرد .

و طائفة لم يؤمنوا فاصبروا حتى يحكم اللّه بيننا

با توجه به ذيل آيه 89 (ربنا افتح . .. ) معلوم مى شود مقصود شعيب از داورى خداوند، تحقق امرى است كه نابودى كافران در دنيا و در نتيجه پيروزى اهل ايمان را در پى خواهد داشت. چنانچه مخاطب در {فاصبروا} خصوص كافران باشد، اين معنا از وضوح بيشترى برخوردار خواهد بود.

تهديد مؤمنان مدين

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 2،3

2 _ كافران قوم شعيب بر سر هر كوى و برزن مؤمنان به خدا را مورد تهديد قرار مى دادند و آنان را از سلوك راه خدا بازمى داشتند .

و لا تقعدوا بكل صرط توعدون و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به

{ايعاد} مصدر {توعدون} به معناى تهديد كردن و به شكنجه و أمثال آن ترساندن است. {من ءامن} مربوط به فعل {توعدون} و {تصدون} است و به اصطلاح اهل ادب مفعولى است {متنازع فيه}. گفتنى است كه در برداشت فوق ضمير در {به} به {اللّه} برگردانده شده است.

3 _ شعيب از مردم خويش خواست تا دست از تهديد اهل ايمان بردارند و آنان را از پيمودن راه خدا بازندارند .

و لا تقعدوا بكل صرط توعدون و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 2

2 _ اشراف كفرپيشه مدين ، شعيب و مؤمنان به رسالتش را به تبعيد دسته جمعى تهديد كردند .

لنجرجنك يشعيب و الذين ءامنوا معك من قريتنا

{معك} مى تواند متعلق به {لنخرجنك} باشد. بر اين مبنا {لنخرجنك} حاكى از تبعيد دسته جمعى است.

تهديدهاى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 8

8_ شعيب ( ع ) با بيان سيطره خداوند بر رفتار كفرپيشگان مدين ، تهديد هاى آنان را به هيچ انگاشت .

لولا رهطك لرجمن_ك . .. إن ربى بما تعملون محيط

چنان چه مراد از احاطه خدا بر اعمال، سيطره و حاكميت او

بر اعمال باشد، هدف شعيب(ع) از آوردن {ربّى}، {إن ربى . ..} و نگفتن {إن الله ...} اين است كه چون اعمال شما در سيطره خداست و او رب و مدبر من است، اجازه نخواهد داد بر من غلبه كنيد و اگر غلبه نيز كرديد، آن را در راستاى تدبير و تربيت من قرار مى دهد; پس در هر حال مرا از تهديدهاى شما باكى نيست.

تهديدهاى كافران مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 2

2 _ كافران قوم شعيب بر سر هر كوى و برزن مؤمنان به خدا را مورد تهديد قرار مى دادند و آنان را از سلوك راه خدا بازمى داشتند .

و لا تقعدوا بكل صرط توعدون و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به

{ايعاد} مصدر {توعدون} به معناى تهديد كردن و به شكنجه و أمثال آن ترساندن است. {من ءامن} مربوط به فعل {توعدون} و {تصدون} است و به اصطلاح اهل ادب مفعولى است {متنازع فيه}. گفتنى است كه در برداشت فوق ضمير در {به} به {اللّه} برگردانده شده است.

تهمتهاى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 5

5_ مردم مدين ، شعيب ( ع ) را به دروغ گويى در ادعاى نبوت و رسالت متهم مى كردند .

سوف تعلمون . .. من هو ك_ذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 2

2 - انكار رسالت شعيب ( ع ) و متهم شدن او به دروغ گويى از سوى مردم مدين

فقد

كذّبت . .. و أصح_ب مدين

ثروتمندى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 18،19

18_ قوم شعيب ، برخوردار از نعمت هاى الهى و بهره مند از مكنت و دارايى

إنى أري_كم بخير

رؤيت (مصدر أرى) به معناى ديدن و مشاهده كردن است. {باء} در {بخير} براى ملابست مى باشد. مراد از {خير} _ به دليل جمله قبل (لاتنقصوا ...) _ وسعت روزى و مال و ثروت است. در نتيجه معنا چنين مى شود: شما داراى مال و ثروتيد، پس بهانه اى نيست كه به كم فروشى و مانند آن روى آوريد.

19_ قوم شعيب ، على رغم برخوردارى از مكنت و دارايى و بى نيازى در گذران زندگى ، به كلاه بردارى و كم فروشى روى آورده بودند .

لاتنقصوا . .. إنى أري_كم بخير

جوانان اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 9

9_ جوانان و ميانسالان مردم مدين ، مخاطبان اصلى شعيب ( ع ) در ابلاغ معارف الهى به آنان

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

فعل مضارع {يعبد} حاكى است كه مقصود از {آباؤنا} تنها نسلهاى پيشين مخاطبان نيست; بلكه پدران فعلى آنان كه زنده هستند نيز مورد نظر مى باشد. بنابراين مخاطبان طبعاً جوانان و ميانسالان خواهند بود.

چوپانان مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 3،4

3 - ورود موسى ( ع ) به محل آب شرب مدين هم زمان با آمدن چوپانان براى آب دادن دام هايشان

و لمّا ورد ماء مدين وجد عليه أُمّة

من الناس يسقون

4 - روبرو شدن موسى ( ع ) با جمعيت انبوهى از چوپانان بر سر آب مدين

و لمّا ورد ماء مدين وجد عليه أُمّة من الناس يسقون

كلمه {أُمّة} به جماعتى از مردم گفته مى شود و نكره آمدن آن،نشان دهنده كثرت چوپانان است.

حرامخوارى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 12

12_ شعيب ( ع ) ، على رغم آلودگى جامعه اش به حرام خوارى ، از روزى حلال و نيكو بهره مند بود .

ي_قوم أوفوا المكيال و الميزان . .. و رزقنى منه رزقًا حسنًا

از اينكه شعيب(ع) مبادلات و معاملات مردم مدين را ظالمانه خواند و آن گونه درآمدها را ناپسند شمرد و سپس فرمود: من از روزى نيكو برخوردار هستم ، مى توان اين احتمال را موجّه دانست كه مراد از {رزقاً حسناً} روزيهاى مادى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 2

2_ منفعت پرستى ، حرام خوارى ، تعصب و قوم گرايى عامل هاى بازدارنده مردم مدين از انديشه كردن در تعاليم شعيب ( ع ) و فهميدن آنها

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول

خداشناسى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 7

7_ مردم مدين ، به وجود خداوند معتقد بودند .

قال ي_قوم اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 36 - 8

8 - مردم مدين ، به وجود خداوند معتقد بودند .

ي_قوم

اعبدوا اللّه

از دعوت حضرت شعيب(ع)، به عبادت خدا، استفاده مى شود كه اصل وجود خدا، براى مردم مدين، مسلّم و مُحرَز بوده است.

خواسته هاى كافران مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 6

6 _ شعيب ( ع ) در آخرين پاسخ خويش به خواسته كافران مدين ، بازگشت خود و همگامانش را به آيين شرك امرى ناممكن دانست .

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا

جمله {ما يكون لنا . .. } كه حكايت از عدم امكان بازگشت به آيين شرك دارد، هم مى تواند به معناى عدم امكان تكوينى باشد و هم مى تواند مراد از آن عدم امكان تشريعى (ناشايست بودن و جايز نبودن) باشد. برداشت فوق براساس احتمال اول است. گفتنى است كه بر مبناى اول، مشيت الهى (إلا أن يشاء اللّه) مشيت تكوينى است و بر اساس احتمال دوم، مشيت الهى، مشيت تشريعى است.

خويشاوندى شعيب(ع) با اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 36 - 2

2 - شعيب ( ع ) ، با مردم مدين ، خويشاوندى داشت .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا

دامدارى در مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 5

5 - دامدارى ، شغل اصلى مردم مدين در زمان ورود موسى ( ع ) به آن سرزمين

وجد عليه أُمّة من الناس يسقون

جمعيت انبوه چوپانان براى آب دادن به دام ها، نشان دهنده مطلب ياد شده است.

دشمنى اهل مدين

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 1

1_ مردم مدين ، به مخالفت با شعيب ( ع ) برخاسته و با او عداوت و دشمنى كردند .

لايجرمنّكم شقاقى

دعوت از اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 6،15،16

6_ دعوت به پرستش خداى يكتا ، مهمترين و نخستين پيام شعيب ( ع ) براى مردم مدين بود .

قال ي_قوم اعبدوا الله

15_ شعيب ( ع ) ، با آگاه ساختن قوم خويش به نبود معبودى جز خدا ، آنان را به توحيد و ترك شرك دعوت كرد .

قال ي_قوم اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

16_ شعيب ( ع ) ، از مردم خويش خواست تا از مقدار پيمانه ها و وزنه ها ، نكاهند و از كم فروشى بپرهيزند .

و لاتنقصوا المكيال و الميزان

{مكيال} به معناى پيمانه است. ناقص گذاردن پيمانه، يا به اين است كه آن را كم حجم تر از حد متعارف بسازند يا پيمانه متعارف را پر نكنند. {ميزان} هم به معناى ترازوست. ناقص گذاردن ترازو، يا به اين است كه وزنه هاى مورد استفاده در آن كمتر از حد معمول باشد يا جنس پرداخت شده، كمتر از مقدار وزنه هاى آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 85 - 1،2

1_ شعيب ( ع ) ، از مردم خويش خواست تا در فروش اجناس ، پيمانه ها را پر كنند و از وزنه هاى ترازو نكاهند .

و ي_قوم أوفوا المكيال و الميزان بالقسط

{مكيال}; يعنى {پيمانه} و ايفاى آن

به اين است كه گنجايش پيمانه مورد استفاده كمتر از حد متعارف نباشد و تا حد معمول آن پر شود. و ايفاى ميزان به اين است كه مقدار وزنه هاى مورد استفاده، كمتر از حد معمول نباشد و جنس پرداخت شده، كمتر از مقدار وزنه ها نباشد.

2_ شعيب ( ع ) ، دعوت كننده مردم به برقرار ساختن قسط و عدالت در معاملات خويش

و ي_قوم أوفوا المكيال و الميزان بالقسط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 90 - 3

3_ شعيب ( ع ) ، مردم مدين را به استغفار از گناهان ، حركت به سوى خدا و تقرب يافتن به درگاه او فراخواند .

واستغفروا ربكم ثم توبوا إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 2

2_ شعيب ( ع ) از مردم خويش خواست با در نظر گرفتن عزت و شكوه خداوند ، معارف و احكام الهى را بپذيرند .

أرهطى أعزّ عليكم من الله

با توجه به اينكه جمله {أرهطى أعزّ . ..} پاسخ شعيب(ع) در برابر {لولا رهطك ...} است، مى توان گفت: مقصود او اين است كه اگر به خاطر عزت خاندانم مرا سنگسار نمى كنيد، چرا عزت و شكوه خداوند را _ كه از هر كسى عزتمندتر است _ در نظر نمى آوريد و غير او را پرستش مى كنيد و ....

دين اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 10،11

10 _ اهل مدين در زمان شعيب داراى آيينى غير الهى

أو لتعودن فى ملتنا

11 _

مؤمنان به شعيب ( ع ) پيش از ايمان به وى هم مسلك با مردم مدين در پيروى از آيين غير الهى

أو لتعودن فى ملتنا

عَوْد (مصدر لتعودن) به معناى بازگشتن است. بنابراين {لتعودن} دلالت مى كند كه مؤمنان به شعيب(ع) تا پيش از ايمان به وى با مردم مدين هم مسلك بودند. قابل ذكر است كه اطلاق اين معنا بر شعيب(ع) از باب تغليب است.

رحمت بر توابين اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 90 - 11

11_ شعيب ( ع ) ، واسطه شمول رحمت خداوند بر توبه كنندگان قومش

واستغفروا ربكم ثم توبوا إليه إن ربى رحيم ودود

چون خطاب در {استغفروا ربكم} متوجه مردم است، ظاهر آن بود كه به جاى {إن ربى} گفته مى شد {إن ربكم . ..}. اين جابه جايى مى تواند اشاره به اين نكته داشته باشد كه: خداوند به واسطه پيامبرانش، مردمان را مشمول رحمت و محبت خويش قرار مى دهد و آنان، مجراى فيض الهى بر بندگانند.

زلزله در مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 37 - 2،4،5

2 - به دنبال تكذيب شعيب ( ع ) از سوى مردم مدين ، زلزله اى هلاكت بار ، آنان را فراگرفت و از پا درآورد .

فكذّبوه فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فى دارهم ج_ثمين

4 - زلزله مدين ، در شب رخ داد .

فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فى دارهم ج_ثمين

احتمال دارد كه {أصبحوا} به معناى {دخلوا فى الصبح} باشد. بنابراين، زلزله، در شب اتفاق افتاده است.

5 - زلزله مدين ، به قدرى شديد و هلاكت بار

بود كه مردم آن شهر ، نتوانستند از خانه هايشان بيرون بروند و در داخل همان خانه ها ، به زانو درآمدند .

فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فى دارهم ج_ثمين

سابقه مؤمنان مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 11

11 _ مؤمنان به شعيب ( ع ) پيش از ايمان به وى هم مسلك با مردم مدين در پيروى از آيين غير الهى

أو لتعودن فى ملتنا

عَوْد (مصدر لتعودن) به معناى بازگشتن است. بنابراين {لتعودن} دلالت مى كند كه مؤمنان به شعيب(ع) تا پيش از ايمان به وى با مردم مدين هم مسلك بودند. قابل ذكر است كه اطلاق اين معنا بر شعيب(ع) از باب تغليب است.

سخنان بيجاى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 10

10_ سيطره خداوند بر رفتارها ، عزت و شكوه برتر او و ضرورت احساس حضور در پيشگاه او ، پاسخ شعيب ( ع ) به سخ_نان نا به جا و نارواى مردم مدين

و إنا لنري_ك فينا ضعيفًا . .. قال ي_قوم أرهطى أعزّ عليكم من الله... إن ربى بما ت

سرزنش اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 3

3_ شعيب ( ع ) مردم مدين را به خاطر غفلت از خدا و رعايت نكردن جانب او ، توبيخ و سرزنش كرد .

أرهطى أعزّ عليكم من الله واتخذتموه ورآءكم ظهريًّا

استفهام در جمله {أرهطى . ..} انكار توبيخى است.

سوگند اشراف مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

اعراف - 7 - 90 - 3

3 _ اشراف كفرپيشه مدين با ياد كردن سوگند ، پذيرش رسالت شعيب و پيروى از دستورات او را ، امرى زيان آور معرفى مى كردند .

لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

سوگند كافران مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 3

3 _ اشراف كفرپيشه مدين با ياد كردن سوگند ، پذيرش رسالت شعيب و پيروى از دستورات او را ، امرى زيان آور معرفى مى كردند .

لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

شرك اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 10

10 _ مردم مدين مشرك بودند .

و إلى مدين . .. ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 9

9_ قوم شعيب ، مردمى مشرك و روى گردان از پرستش خداوند

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 4،5،6

4_ قوم شعيب و پدرانشان ، مردمى مشرك و پرستشگر معبودى غير از خداى يكتا

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

5_ شعيب ( ع ) ، مردمان را به ترك پرستش غير خدا فرا مى خواند و عليه شركورزى قومش مبارزه مى كرد .

أصلوتك تأمرك أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

6_ پايبندى به آداب و رسوم پدران و نياكان ، دليل و انگيزه قوم شعيب در پرستش معبود هاى دروغين

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

مراد از {ما} در {ما يعبد . ..} بتها و معبودهاست.

توصيف آنها با جمله {يعبد آباؤنا} بيانگر علت اصرار آنان بر تمسك به بتهاست. بنابراين مفاد عبارت {أن نترك ...} چنين است: ما بتها را ترك نمى كنيم; زيرا پدرانمان آنها را مى پرستيدند و همچنان به پرستش آنها ادامه مى دهند.

شرك نياكان اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 4

4_ قوم شعيب و پدرانشان ، مردمى مشرك و پرستشگر معبودى غير از خداى يكتا

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

شعيب(ع) و اشراف مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 1

1 _ شعيب ( ع ) در پاسخ اشراف كفرپيشه مدين ، گرايش به آيين شرك را افترا بر خداوند دانست .

قد افترينا على اللّه كذبا إن عدنا فى ملتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 5

5 _ شعيب ( ع ) پس از اعلان پايداريش بر توحيد و رد پيشنهاد اشراف كفرپيشه ( بازگشت به آيين شرك ) ، خروج از ديار مدين را برگزيد .

لئن اتبعتم شعيباً

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {اتبعتم شعيباً}، پيروى از شعيب(ع) در خروج از شهر مدين باشد.

شعيب(ع) و اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 2،3،4

2 _ رسالت شعيب در محدوده مردم مدين

و إلى مدين أخاهم شعيباً

3 _ وجود رابطه خويشاوندى و نَسبى ميان شعيب و مردم مدين

و إلى مدين أخاهم شعيباً

از اينكه شعيب برادر مردم مدين خوانده شده، يا اشاره

به خويشى وى با مردم مدين دارد و يا حكايت از آن دارد كه او حتى پيش از نبوتش، انسانى دلسوز براى قوم خويش بوده است. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

4 _ شعيب ، پيامبرى دلسوز و با محبت نسبت به مردم مدين

و إلى مدين أخاهم شعيباً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 10

10 _ شعيب ( ع ) با توجه به كفرورزى مردم خويش ، دريغ و تأسف بر هلاكت آنان را ناروا خواند .

فكيف ءاسى على قوم كفرين

لحن جمله {يقوم . .. } حكايت از دريغ و تأسف شعيب دارد و جمله {كيف ءاسى ... } دلالت مى كند كه تأسف بر هلاكت كفرپيشگان نارواست. گويا شعيب هنگامى كه قومش را مشرف به هلاكت يافت بر آنان افسوس خورد و سپس كفرورزى آنان را ملاحظه كرد و آنان را مستحق اين هلاكت دانست و لذا نتيجه گرفت كه نبايد بر هلاكت ايشان افسوس خورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 3

3_ وجود رابطه خويشاوندى و نسبى ميان شعيب ( ع ) و مردم مدين

و إلى مدين أخاهم شعيبًا

مراد از {أخاهم} اين است كه شعيب(ع) با اهل مدين ، خويشاوند بود و يا اينكه او براى آنان ، دلسوزى مى كرد. برداشت فوق ، بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 90 - 3

3_ شعيب ( ع ) ، مردم مدين را به استغفار از گناهان ، حركت به سوى

خدا و تقرب يافتن به درگاه او فراخواند .

واستغفروا ربكم ثم توبوا إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 8،10

8_ شعيب ( ع ) با بيان سيطره خداوند بر رفتار كفرپيشگان مدين ، تهديد هاى آنان را به هيچ انگاشت .

لولا رهطك لرجمن_ك . .. إن ربى بما تعملون محيط

چنان چه مراد از احاطه خدا بر اعمال، سيطره و حاكميت او بر اعمال باشد، هدف شعيب(ع) از آوردن {ربّى}، {إن ربى . ..} و نگفتن {إن الله ...} اين است كه چون اعمال شما در سيطره خداست و او رب و مدبر من است، اجازه نخواهد داد بر من غلبه كنيد و اگر غلبه نيز كرديد، آن را در راستاى تدبير و تربيت من قرار مى دهد; پس در هر حال مرا از تهديدهاى شما باكى نيست.

10_ سيطره خداوند بر رفتارها ، عزت و شكوه برتر او و ضرورت احساس حضور در پيشگاه او ، پاسخ شعيب ( ع ) به سخ_نان نا به جا و نارواى مردم مدين

و إنا لنري_ك فينا ضعيفًا . .. قال ي_قوم أرهطى أعزّ عليكم من الله... إن ربى بما ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 1

1_ شعيب ( ع ) از سر تهديد و هشدار ، از كفرپيشگان لجوج خواست تا همچنان بر مواضع نادرستشان پافشارى كنند .

و ي_قوم اعملوا على مكانتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 36 - 5

5 - شعيب ( ع ) ، دل سوزِ مردم

مدين بود و با آنان ، رابطه عاطفى و مهربانانه داشت .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا فقال ي_قوم

احتمال دارد كه {أخاهم}، براساس روابط خويشاوندى، گفته شده باشد و احتمال دارد كه كنايه از شفقّت و برخورد برادرانه او با مردم مدين باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

شعيب(ع) و دين اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 12،13

12 _ آيين مردم مدين ، آيينى منفور و كريه در ديدگاه شعيب ( ع ) و پيروان او

أو لو كنا كرهين

13 _ شعيب ( ع ) با اظهار تنفر خود و پيروانش از آيين مردم مدين ، انتظار پذيرش آن آيين را انتظارى شگفت و بى جا دانست .

قال أو لو كنا كرهين

شعيب(ع) و رسوم اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 20

20_ هدف شعيب ( ع ) از مخالفت با آداب و رسوم مردم مدين و رفتار ناعادلانه آنان ، اصلاح ايشان و از ميان بردن فساد هاى اجتماعى بود .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت

شعيب(ع) و كافران مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 6،25

6 _ شعيب ( ع ) در آخرين پاسخ خويش به خواسته كافران مدين ، بازگشت خود و همگامانش را به آيين شرك امرى ناممكن دانست .

و ما يكون لنا أن نعود فيها إلا أن يشاء اللّه ربنا

جمله {ما يكون لنا . .. } كه حكايت از عدم امكان بازگشت به آيين شرك دارد، هم مى

تواند به معناى عدم امكان تكوينى باشد و هم مى تواند مراد از آن عدم امكان تشريعى (ناشايست بودن و جايز نبودن) باشد. برداشت فوق براساس احتمال اول است. گفتنى است كه بر مبناى اول، مشيت الهى (إلا أن يشاء اللّه) مشيت تكوينى است و بر اساس احتمال دوم، مشيت الهى، مشيت تشريعى است.

25 _ شعيب ( ع ) پس از يأس از ايمان مردم كفرپيشه با دعا به درگاه خداوند از وى خواست تا بين او و كفرپيشگان قضاوت كند .

ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق و أنت خير الفتحين

از معانى كلمه {فتح} داورى كردن و قضاوت نمودن است.

شغل اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 5

5 - دامدارى ، شغل اصلى مردم مدين در زمان ورود موسى ( ع ) به آن سرزمين

وجد عليه أُمّة من الناس يسقون

جمعيت انبوه چوپانان براى آب دادن به دام ها، نشان دهنده مطلب ياد شده است.

ظلم اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 8

8_ قوم شعيب ، مردمانى ستمكار بودند .

و أخذت الذين ظلموا الصيحة

مقصود از {الذين ظلموا} قوم شعيب است كه به شركورزى ، انكار رسالت شعيب(ع) و كم فروشى و بى عدالتى در داد و ستد اصرار مىورزيدند. تعبير كردن از آنان به ستمكاران ، گوياى برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 5

5_ اقوام هلاك شده گذشته : قوم نوح ، عاديان ، ثموديان ، قوم شعيب

و لوط و فرعونيان ، با شركورزى و انكارِ رسالت پيامبران ، بر خويش ستم كردند .

و ما ظلمن_هم و ل_كن ظلموا أنفسهم

مراد از ضمير {هم} و مانند آن در آيه مورد بحث ، اقوامى است كه سرگذشت آنان در سوره هود بيان شده است; يعنى: قوم نوح ، عادو . ...

عبرت از اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 3

3 _ تاريخ و سرگذشت اقوام هلاك شده ، چون قوم نوح ، عاد ، ثمود ، قوم ابراهيم ، اصحاب مدين و قوم لوط ، مايه عبرت آدميان

ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح . .. و المؤتفكت

عذاب استيصال اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 10

10 - قوم نوح ، عاد ، ثمود ، ابراهيم ، لوط ، اصحاب مدين و فرعونيان ، اقوام هلاك شده با عذاب استيصال

فقد كذّبت قبلهم قوم نوح . .. ثمّ أخذتهم فكيف كان نكير

عذاب اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 1،7

1_ خداوند ، در پى اصرار مردم مدين بر شركورزى و نپذيرفتن تعاليم شعيب ( ع ) ، آنان را به عذابى سخت گرفتار ساخت .

و لما جاء أمرنا

مراد از {أمر} عذاب نازل شده بر قوم شعيب است. اضافه آن به ضمير {نا} حكايت از بزرگى آن عذاب دارد.

7_ كفرپيشگان قوم شعيب ، با غرشى مهيب به هلاكت رسيدند .

و أخذت الذين ظلموا الصيحة

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 6

6_ عذاب هاى نازل شده بر اقوام گذشته ( فرعونيان ، عاديان و . . . ) كيفرهايى بود كه آنان خود براى خويشتن فراهم آوردند .

و ما ظلمن_هم و ل_كن ظلموا أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 5،10

5 - خداوند ، اقوام تكذيب گر و كفر پيشه تاريخ را پس از اين كه از فرصت داده شده استفاده نكردند و هم چنان بر كفر و انكار خود پاى فشردند ، با عذاب استيصال نابود كرد .

فأمليت للك_فرين ثمّ أخذتهم

{نكير} به معناى انكار (تغيير) است. و مقصود از آن به قرينه آيه بعد، تغيير نعمت به محنت، حيات به مرگ و نابودى و آبادانى به ويرانى است. گفتنى است كه استفهام در جمله {فكيف كان نكير}، استفهام تعجيبى و بيانگر شدت كيفر است.

10 - قوم نوح ، عاد ، ثمود ، ابراهيم ، لوط ، اصحاب مدين و فرعونيان ، اقوام هلاك شده با عذاب استيصال

فقد كذّبت قبلهم قوم نوح . .. ثمّ أخذتهم فكيف كان نكير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 37 - 3،5

3 - عذاب زلزله قوم شعيب ، چنان بود كه با رخداد آن ، مردم مدين ، بى درنگ از پا درآمدند .

فكذّبوه فأخذتهم الرجفة فأصبحوا

عطف {أصبحوا} با {فاء} _ كه براى عدم تراخى است _ بر {أخذتهم} دلالت بر هلاكت بى درنگ مى كند. گفتنى است. {أصبحوا} احتمال دارد به معناى {صاروا} باشد و احتمال دارد به معناى {دخلوا

فى الصبح} باشد. بنابر احتمال نخست، نكته ياد شده قابل استفاده است.

5 - زلزله مدين ، به قدرى شديد و هلاكت بار بود كه مردم آن شهر ، نتوانستند از خانه هايشان بيرون بروند و در داخل همان خانه ها ، به زانو درآمدند .

فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فى دارهم ج_ثمين

عذاب دنيوى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 91 - 3،4،5،7

3 _ كافران قوم شعيب شب هنگام به عذاب گرفتار شدند و صبحگاهش به هلاكت رسيدند . *

فأصبحوا فى دارهم جثمين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {اصبحوا} به معناى {ادخلوا فى الصباح} (داخل در صبح شدند) باشد، نه به معناى {صاروا}. بر اين مبنا {فاصبحوا ... } مى رساند كه هلاكت به هنگام صبح اتفاق افتاد و در نتيجه عذاب لرزش پيش از صبح، يعنى درشب، بر كافران قوم شعيب عارض شده است.

4 _ كفرپيشگان قوم شعيب بر اثر عذاب الهى ، همگان به رو بر زمين افتادند و هلاك شدند .

فأصبحوا فى دارهم جثمين

{جثوم} به معناى به زمين چسبيدن و حركت نكردن است و برخى گفته اند به معناى فرو افتادن شخص است بر سينه خود.

5 _ لرزش شديد و عذاب نازل شده بر قوم شعيب توان حركت و بيرون آمدن از خانه ها را از ايشان سلب كرد .

فأصبحوا فى دارهم جثمين

{فى دارهم} هم مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه نزول عذاب هنگامى بود كه همه و يا اكثر آنان در خانه هايشان استراحت مى كردند و هم مى تواند علاوه بر اين، اشاره به اين داشته باشد كه با

احساس لرزش زمين، كه طبعاً آدمى از خانه مى گريزد، قوم شعيب نيز خواستند از خانه ها بيرون شوند، ولى عذاب مهلت نداد و در همانجا به هلاكت رسيدند. با توجه به اينكه {فى دارهم} متعلق به {جثمين} است، اين معنا وضوح بيشترى پيدا مى كند.

7 _ نزول عذاب بر كفرپيشگان قوم شعيب ، پاسخ خداوند به درخواست او ( داورى ميان مؤمنان و كافران )

ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق . .. فأخذتهم الرجفة

عذاب كافران مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 91 - 7

7 _ نزول عذاب بر كفرپيشگان قوم شعيب ، پاسخ خداوند به درخواست او ( داورى ميان مؤمنان و كافران )

ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق . .. فأخذتهم الرجفة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 92 - 1

1 _ عذاب فرود آمده بر تكذيب كنندگان شعيب و كفرپيشگان مدين موجب نابودى آنان و تخريب آثار زندگانى در آن ديار شد .

الذين كذبوا شعيباً كأن لم يغنوا فيها

ضمير در {فيها} به {دار} در آيه قبل برمى گردد و {غنى} مصدر {لم يغنوا} به معناى اقامت كردن و سكونت گزيدن است. بنابراين {كأن لم يغنوا} يعنى گويا قوم شعيب در ديارشان اقامت نكرده بودند. و اين كنايه از نابودى ديار آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 2

2 _ شعيب ( ع ) با دلسوزى بر كافران مشرف به هلاكت ، از آنان اعراض كرد و شهر مدين را ترك گفت

.

فتولى عنهم و قال يقوم

لحن آيه و نيز اضافه كلمه {قوم} به ياء متكلم نشان از تحسّر و دلسوزى شعيب به مردم خويش دارد.

عقيده اشراف مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 3،4،7

3 _ اشراف كفرپيشه مدين با ياد كردن سوگند ، پذيرش رسالت شعيب و پيروى از دستورات او را ، امرى زيان آور معرفى مى كردند .

لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

4 _ گرايش به توحيد و رعايت عدل در خريد و فروش و امور اقتصادى ، مايه خسارت در ديدگاه اشراف كفرپيشه قوم مدين

لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

برداشت فوق با توجه به آيه 85، كه بيانگر پيامهاى شعيب است، به دست مى آيد.

7 _ اشراف كفرپيشه مدين با تأكيد بر خسارتبار بودن همراهى شعيب ( ع ) ، در تلاش براى بازداشتن مؤمنان از متابعت او و خارج شدن از شهر مدين

و قال الملأ . .. لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

عقيده اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 7

7_ مردم مدين ، به وجود خداوند معتقد بودند .

قال ي_قوم اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 4

4_ قوم شعيب و پدرانشان ، مردمى مشرك و پرستشگر معبودى غير از خداى يكتا

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 36 - 8

8 - مردم مدين ، به وجود خداوند معتقد بودند

.

ي_قوم اعبدوا اللّه

از دعوت حضرت شعيب(ع)، به عبادت خدا، استفاده مى شود كه اصل وجود خدا، براى مردم مدين، مسلّم و مُحرَز بوده است.

عقيده كافران مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 11

11 _ كافران قوم شعيب ، به خدا و داورى او و يارى رسانيش به حقپويان معتقد بودند .

فاصبروا حتى يحكم اللّه بيننا و هو خير الحكمين

چنانچه خطاب در {فاصبروا} متوجه كافران نيز باشد، دعوت شعيب از آنان به صبر تا داورى خدا، بيانگر اين نكته است كه منكران رسالت او معتقد به خداوند بوده اند. تصريح به {بالذى ارسلت به} پس از {ءامنوا} اين معنا را تأييد مى كند.

عقيده مؤمنان مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 6

6 _ مؤمنانِ به رسالت شعيب ( ع ) مصمّم بر آيين توحيد و متابعت شعيب ( ع ) در خروج از شهر مدين

لئن اتبعتم شعيباً

عقيده نياكان اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 4

4_ قوم شعيب و پدرانشان ، مردمى مشرك و پرستشگر معبودى غير از خداى يكتا

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

عوامل محروميت اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 2

2_ منفعت پرستى ، حرام خوارى ، تعصب و قوم گرايى عامل هاى بازدارنده مردم مدين از انديشه كردن در تعاليم شعيب ( ع ) و فهميدن آنها

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول

غفلت اهل مدين

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 1،3

1_ مردم مدين در عصر شعيب ( ع ) ، خداوند را كاملاً به فراموشى سپرده و از شكوه و عزت او غافل بودند .

أرهطى أعزّ عليكم من الله واتخذتموه ورآءكم ظهريًّا

{ظهرىّ} به چيزى گفته مى شود كه آدمى آن را به پشت سر مى اندازد و كنايه از چيز فراموش شده اى است كه اعتنايى به آن نمى شود و از آن جايى كه جمله {اتخذتموه ورآءكم}، (خداوند را پشت سر انداختيد) نيز كنايه از {خدا را فراموش كرديد} مى باشد، كلمه {ظهريّاً} حال مؤكده خواهد بود.

3_ شعيب ( ع ) مردم مدين را به خاطر غفلت از خدا و رعايت نكردن جانب او ، توبيخ و سرزنش كرد .

أرهطى أعزّ عليكم من الله واتخذتموه ورآءكم ظهريًّا

استفهام در جمله {أرهطى . ..} انكار توبيخى است.

فرجام اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 91 - 1،4،5،6

1 _ كفرپيشگان قوم شعيب با گرفتار شدن به لرزشى شديد به هلاكت رسيدند .

فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فى دارهم جثمين

{رجفة} به معناى اضطراب و لرزش است و به قرينه {فاصبحوا . .. } معلوم مى شود كه آن لرزش بسيار شديد بوده است. قابل ذكر است كه {فأخذتهم الرجفة}، (لرزش آنان را فراگرفت) هم مى تواند به اين معنى باشد كه لرزشى شديد به اندام آنان مستولى شد و هم مى تواند به اين معنى باشد كه زمين لرزه شديد آنان را فراگرفت.

4 _ كفرپيشگان قوم شعيب بر اثر عذاب الهى ، همگان به رو

بر زمين افتادند و هلاك شدند .

فأصبحوا فى دارهم جثمين

{جثوم} به معناى به زمين چسبيدن و حركت نكردن است و برخى گفته اند به معناى فرو افتادن شخص است بر سينه خود.

5 _ لرزش شديد و عذاب نازل شده بر قوم شعيب توان حركت و بيرون آمدن از خانه ها را از ايشان سلب كرد .

فأصبحوا فى دارهم جثمين

{فى دارهم} هم مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه نزول عذاب هنگامى بود كه همه و يا اكثر آنان در خانه هايشان استراحت مى كردند و هم مى تواند علاوه بر اين، اشاره به اين داشته باشد كه با احساس لرزش زمين، كه طبعاً آدمى از خانه مى گريزد، قوم شعيب نيز خواستند از خانه ها بيرون شوند، ولى عذاب مهلت نداد و در همانجا به هلاكت رسيدند. با توجه به اينكه {فى دارهم} متعلق به {جثمين} است، اين معنا وضوح بيشترى پيدا مى كند.

6 _ هلاكت كافران قوم شعيب و نجات مؤمنان آن قوم ، داورى به حق خداوند در ميان آنان

ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق . .. فأخذتهم الرجفة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 2،6

2 _ اطلاع مردم عصر پيامبر از سرنوشت قوم نوح ، عاد ، ثمود ، ابراهيم ، اصحاب مدين و شهر هاى زير و رو شده پيشينيان ( قوم لوط و . . . )

ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح . .. و المؤتفكت

استفهام در {ألم يأتهم} براى توبيخ است. سرزنش منافقان و كافران به خاطر عبرت نگرفتن از سرنوشت پيشينيان، رساى به اين

حقيقت است كه آنان از سرگذشت پيشينيان آگاهى داشتند.

6 _ منافقان ، در معرض نزول عذاب الهى و مبتلا شدن به سرنوشت قوم نوح ، عاد ، ثمود ، قوم ابراهيم و اصحاب مدين

وعد اللّه المنفقين . .. ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح ... و أصحب مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 22

22_ شعيب ( ع ) نگران آينده اى ناگوار براى مشركان و گنه كاران مردم خويش

إنى أخاف عليكم عذاب يوم محيط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 4

4_ شعيب ( ع ) كفرپيشگان ستيزه جوى قومش را به مبتلا شدن سرنوشتى همانند سرنوشت برخى از جوامع هلاك شده پيشين هشدار داد .

و ي_قوم لايجرمنّكم شقاقى أن يصيبكم مثل ما أصاب قوم نوح أو قوم هود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 95 - 5

5_ سرنوشت و فرجام مردم مدين ( قوم شعيب ) همانند سرنوشت ثموديان ( قوم صالح ) شد .

ألا بُعدًا لمدين كما بعدت ثمود

تشبيه در جمله {ألا بُعدًا . ..} _ علاوه بر بيان همسانى هلاكت مردم مدين با هلاكت قوم ثمود _ ناظر به سخن شعيب(ع) _ كه در آيه 89 مطرح شد _ نيز مى باشد. آن حضرت مردم خويش را به سرنوشتى همانند سرنوشت يكى از اقوام گذشته هشدار داد. آيه مورد بحث بيان مى دارد كه آن قوم، قوم صالح (ثموديان) بود.

فرجام شوم اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

8 - هود - 11 - 93 - 6

6_ شعيب ( ع ) پس از اتمام حجت بر مردم و لجاجت پيشگى آنان ، در انتظار سرنوشت شوم آنان بود .

وارتقبوا إنى معكم رقيب

{رقيب} در آيه شريفه به معناى منتظر است.

فساد اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 117 - 6

6_ امت هاى هلاك شده پيشين ( نظير امت نوح ، هود ، صالح ، شعيب و قوم فرعون ) امتهايى ناصالح و فاسد بودند .

فلولا كان من القرون . .. ما كان ربك ليهلك القرى بظلم

بيان اين حقيقت كه خداوند امتهاى صالح را عذاب نمى كند ، پس از مطرح ساختن هلاكت امتهاى پيشين (فلولا كان . ..) اشاره به اين دارد كه: امتهاى پيشين ، ناصالح و مستحق عذاب بودند و از ناحيه خدا بر آنان ستمى روا نشد.

فهم اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 21

21_ قوم شعيب ، مردمى برخوردار از نعمتِ فهم و درايت

إنى أري_كم بخير

جمله {إنى أراكم بخير} را مى توان تعليل براى {اعبدوا الله . ..} نيز دانست. بر اين مبنا، مراد از {خير} عقل و درايت است; زيرا تعليل گرايش به يكتاپرستى با داشتن عقل و درايت، سازگار است. در نتيجه حاصل معناى {اعبدوا الله ... إنى أراكم بخير} چنين مى شود: شما برخوردار از عقل و خرد هستيد، پس به يكتاپرستى روى آوريد. از شما به دور است كه مشرك باشيد.

قدرت كافران مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

اعراف - 7 - 88 - 5

5 _ كافران قوم مدين برخوردار از نيرويى افزون بر مؤمنان آن سامان

لنجرجنك يشعيب و الذين ءامنوا معك من قريتنا

تصميم كافران قوم مدين به اخراج شعيب و همگامانش و ابراز آن با سوگند و تأكيد بسيار، حكايت از برداشت فوق دارد.

كافران مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 1

1 _ گروهى از مردم مدين به رسالت شعيب ( ع ) ايمان آوردند و گروهى ديگر از پذيرش آن سر باز زدند .

و إن كان طائفة منكم ءامنوا بالذى أرسلت به و طائفة لم يؤمنوا فاصبروا

{إن كان طائفة . .. } به دليل آيه قبل از مواردى است كه در آن {إن} شرطيه در مورد تحقق شرط به كار رفته است ; مانند {ان كنت ابنى فلا تفعل كذا}. بنابراين {إن كان طائفة منكم ... فاصبروا} يعنى چنانچه گروهى از شما ايمان آورديد پس صبر پيشه سازيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 1

1 _ گروهى از اشراف قوم شعيب ( ع ) از سر تكبر و خودبرتربينى به وى و رسالتهايش كافر شدند .

قال الملأ الذين استكبروا من قومه

برداشت فوق بر اين اساس است كه {الذين استكبروا} قيدى احترازى باشد. بر اين مبنا اشراف به دو طايفه مستكبران و غير مستكبران تقسيم مى شوند. قابل ذكر است كه مراد از استكبار، كفرورزى است كه براى تبيين علت كفر به جاى {كفروا}، {استكبروا} استعمال شده است.

كافران مدين و شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6

- اعراف - 7 - 88 - 9

9 _ اشراف كفرپيشه مدين در تلاشى پيگير براى تحميل آيين خويش بر شعيب و مؤمنان به وى

او لتعودن فى ملتنا

جمله {او لتعودن} مى رساند كه هدف از تصميم قوم مدين بر تبعيد شعيب و همگامانش بازگرداندن آنان به آيين شرك است. بنابراين همه تهديدات به سبب تحميل اين عقيده باطل بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 91 - 2

2 _ كافران قوم شعيب پس از تمام شدن حجت الهى بر آنان و اصرارشان به كفرورزى و مبارزه با شعيب و مؤمنان به وى ، به هلاكت رسيدند .

قال الملأ . .. فأخذتهم الرجفة

كلمه {فا} در {فأخذتهم} نزول عذاب را بر قضاياى بيان شده در آيات قبل مرتبط مى سازد و از آن قضاياست، كفرورزى مردم مدين، مبارزه آنان با شعيب و در آخر دعاى شعيب كه خواهان داورى خداوند شد.

كافران مدين و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 2

2 _ كافران قوم شعيب بر سر هر كوى و برزن مؤمنان به خدا را مورد تهديد قرار مى دادند و آنان را از سلوك راه خدا بازمى داشتند .

و لا تقعدوا بكل صرط توعدون و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به

{ايعاد} مصدر {توعدون} به معناى تهديد كردن و به شكنجه و أمثال آن ترساندن است. {من ءامن} مربوط به فعل {توعدون} و {تصدون} است و به اصطلاح اهل ادب مفعولى است {متنازع فيه}. گفتنى است كه در برداشت فوق ضمير در {به} به {اللّه} برگردانده

شده است.

كثرت جمعيت اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 11

11 _ جمعيت بيشتر ، امكانات برتر و قدرت فزونتر قوم نوح ، عاد ، ثمود ، قوم ابراهيم و اصحاب مدين در مقايسه با منافقان عصر پيامبر ( ص )

كالذين من قبلكم كانوا أشد منكم قوة . .. ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح ...

كثرت جمعيت مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 6،7

6 _ خداوند با عنايت ويژه خويش به مردم مدين ، در مدتى كوتاه جمعيت اندكشان را فزونى بخشيد و از آنان امتى بزرگ ساخت .

و اذكروا إذ كنتم قليلا فكثركم

عطف {كثركم} به وسيله {فاء} بر جمله قبل مى رساند كه زياد كردن جمعيت مردم مدين در مدتى نسبتاً كوتاه انجام گرفته است و همين معنا بيانگر عنايت ويژه خداوند به آنان است.

7 _ شعيب براى گرايش دادن مردم مدين به راه خدا ، عنايت خداوند در زياد كردن جمعيت اندك آنان را يادآور شد .

و اذكروا إذ كنتم قليلا فكثركم

كفر اشراف مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 2

2 _ گروهى از اشراف و بزرگان مدين رسالت شعيب را انكار كردند و گروهى از آنان به وى ايمان آوردند .

و قال الملأ الذين كفروا من قومه

در برداشت فوق {الذين . .. } قيد احترازى گرفته شده است; يعنى {ملأ} دو گروه بودند: گروهى كافر و گروهى مؤمن.

كفر اهل مدين

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 25

25 _ شعيب ( ع ) پس از يأس از ايمان مردم كفرپيشه با دعا به درگاه خداوند از وى خواست تا بين او و كفرپيشگان قضاوت كند .

ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق و أنت خير الفتحين

از معانى كلمه {فتح} داورى كردن و قضاوت نمودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 10

10 _ شعيب ( ع ) با توجه به كفرورزى مردم خويش ، دريغ و تأسف بر هلاكت آنان را ناروا خواند .

فكيف ءاسى على قوم كفرين

لحن جمله {يقوم . .. } حكايت از دريغ و تأسف شعيب دارد و جمله {كيف ءاسى ... } دلالت مى كند كه تأسف بر هلاكت كفرپيشگان نارواست. گويا شعيب هنگامى كه قومش را مشرف به هلاكت يافت بر آنان افسوس خورد و سپس كفرورزى آنان را ملاحظه كرد و آنان را مستحق اين هلاكت دانست و لذا نتيجه گرفت كه نبايد بر هلاكت ايشان افسوس خورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 9

9_ قوم شعيب ، مردمى مشرك و روى گردان از پرستش خداوند

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

كم فروشى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 19،20،21

19 _ شعيب ( ع ) از مردم خويش خواست تا در فروش اجناس پيمانه ها را پر كنند و از وزنه هاى ترازو نكاهند .

فأوفوا الكيل و الميزان

كلمه {كَيل} مصدر است

و در آيه مورد بحث به معناى چيزى است كه به وسيله آن كيل مى كنند ; يعنى پيمانه. {ايفاء} (مصدر اوفوا) به معناى اتمام مى باشد و {اتمام كيل} به اين است كه گنجايش پيمانه مورد استفاده كمتر از حد متعارف نباشد و تا حد معمول آن پر شود. و ايفاى ميزان به اين است كه مقدار وزنه هاى مورد استفاده كمتر از حد معمول نباشد و جنس پرداخت شده كمتر از مقدار وزنه ها نباشد.

20 _ شعيب از قوم خويش خواست تا به هنگام خريد ، اجناس مردم را كم تعدادتر و كم ارزشتر از آنچه هست جلوه ندهند .

و لا تبخسوا الناس أشياءهم

{بَخس} به اين معناست كه چيزى را كمتر از واقع و حقيقتش نشان دهند. در مفردات آمده است: {بخس} يعنى چيزى را ظالمانه ناقص شمردن.

21 _ ابتلاى قوم شعيب به كمفروشى و بى عدالتى در امور اقتصادى ، بارزترين انحراف اجتماعى _ اقتصادى آنان بود .

فأوفوا الكيل و الميزان و لا تبخسوا الناس أشياءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 17،19

17_ كم فروشى و بى عدالتى در امور اقتصادى ، رفتارى شايع در ميان قوم شعيب

و لاتنقصوا المكيال و الميزان

19_ قوم شعيب ، على رغم برخوردارى از مكنت و دارايى و بى نيازى در گذران زندگى ، به كلاه بردارى و كم فروشى روى آورده بودند .

لاتنقصوا . .. إنى أري_كم بخير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 85 - 1،3

1_ شعيب ( ع ) ، از مردم خويش خواست تا در

فروش اجناس ، پيمانه ها را پر كنند و از وزنه هاى ترازو نكاهند .

و ي_قوم أوفوا المكيال و الميزان بالقسط

{مكيال}; يعنى {پيمانه} و ايفاى آن به اين است كه گنجايش پيمانه مورد استفاده كمتر از حد متعارف نباشد و تا حد معمول آن پر شود. و ايفاى ميزان به اين است كه مقدار وزنه هاى مورد استفاده، كمتر از حد معمول نباشد و جنس پرداخت شده، كمتر از مقدار وزنه ها نباشد.

3_ كم فروشى و بى عدالتى در امور اقتصادى ، بارزترين انحراف اقتصادى قوم شعيب

و ي_قوم أوفوا المكيال و الميزان بالقسط

كمى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 28

28_ { عن أبى جعفر ( ع ) [ فى حديث طويل ] : . . . و أما شعيب فإنه اُرسل إلى مدين و هى لاتكمل أربعين بيتاً . . . ;

از امام باقر(ع) [در ضمن يك حديث طولانى ]روايت شده است: . .. حضرت شعيب به سوى مدين فرستاده شد در حالى كه آن جا كمتر از چهل خانه بود}.

كيفر اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 6

6_ عذاب هاى نازل شده بر اقوام گذشته ( فرعونيان ، عاديان و . . . ) كيفرهايى بود كه آنان خود براى خويشتن فراهم آوردند .

و ما ظلمن_هم و ل_كن ظلموا أنفسهم

كيفيت هلاكت اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 11،12

11_ كفرپيشگان قوم شعيب ، بر اثر عذاب الهى

به رو بر زمين افتادند و هلاك گشتند .

فأصبحوا فى دي_رهم ج_ثمين

{جثوم} (مصدر جاثمين) به معناى به زمين چسبيدن و حركت نكردن است و برخى آن را به معناى فرو افتادن بر سينه دانسته اند (لسان العرب).

12_ صيحه و غرشى كه مردم مدين را فرا گرفت ، توان حركت و بيرون آمدن از خانه ها را از آنان سلب كرد .

و أخذت الذين ظلموا الصيحة فأصبحوا فى دي_رهم ج_ثمين

{فى ديارهم} متعلق به {جاثمين} است و دلالت بر اين دارد كه: قوم شعيب در خانه هايشان به هلاكت رسيدند. بيان اين معنا حكايت از آن دارد كه صيحه و غرّش مهيب، آن چنان بود كه مردم مدين نتوانستند از خانه ها _ كه طبعاً آدمى در اين موارد آن را ترك مى كند _ بيرون آيند.

گروههاى اجتماعى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 3

3_ گروهى از مردم مدين ، توحيد را پذيرفتند و به رسالت شعيب ( ع ) ايمان آوردند .

نجينا شعيبًا والذين ءامنوا معه

لجاجت اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 6

6_ شعيب ( ع ) پس از اتمام حجت بر مردم و لجاجت پيشگى آنان ، در انتظار سرنوشت شوم آنان بود .

وارتقبوا إنى معكم رقيب

{رقيب} در آيه شريفه به معناى منتظر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 1

1_ خداوند ، در پى اصرار مردم مدين بر شركورزى و نپذيرفتن تعاليم شعيب ( ع ) ، آنان

را به عذابى سخت گرفتار ساخت .

و لما جاء أمرنا

مراد از {أمر} عذاب نازل شده بر قوم شعيب است. اضافه آن به ضمير {نا} حكايت از بزرگى آن عذاب دارد.

مالكيت در اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 13

13_ قوم شعيب ، دخل و تصرف در اموال را به دلخواه مالك آن واگذار كرده و تحميل ضابطه و مقرراتى را براى وى روا نمى دانستند .

أو أن نفعل فى أمولنا مانش_ؤا

مبارزه اشراف مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 3،4

3 _ اشراف كفرپيشه قوم مدين ، سردمداران مبارزه با شعيب و رسالت هاى وى

قال الملأ الذين استكبروا من قومه لنخرجنك

4 _ كبرورزى و خودبرتربينى اشراف كفرپيشه مدين ، ريشه مبارزه آنان با شعيب و رسالت هاى او

قال الملأ الذين استكبروا من قومه لنخرجنك

محروميت اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 1

1_ مردم مدين ، از درك كردن و فهميدن بسيارى از تعاليم شعيب ( ع ) محروم بوده و بدان اعتراف مى كردند .

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 95 - 2

2_ مردم مدين ، سزاوار هلاكت و دورى از رحمت الهى بودند .

ألا بُعدًا لمدين

براى توضيح برداشت فوق، به ذيل برداشت شماره 5 از آيه 60 در همين سوره رجوع شود.

مسؤوليت اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

اعراف - 7 - 85 - 26

26 _ قوم شعيب برخوردار از دليلى روشن براى التزام به عدالت در امور اقتصادى و پرهيز از فسادگرى در زمين بودند .

قد جاءتكم بينة من ربكم فأوفوا الكيل و الميزان . .. و لاتفسدوا فى الأرض

تفريع جمله {اوفوا الكيل} بر جمله {قد جاءتكم بينة} بيانگر اين است كه بينه ارائه شده به قوم شعيب به گونه اى بوده است كه باور به آن در پى دارنده رعايت عدالت در امور اقتصادى و پرهيز از فسادگرى در زمين بوده است.

ملى گرايى اشراف مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 8

8 _ اشراف كفرپيشه مدين بازگشت به آيين ملى آن سامان را شرط رهايى شعيب و همگامانش از خطر تبعيد اعلان كردند .

لنخرجنك . .. او لتعودن فى ملتنا

منشأ مبارزه كافران مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 4

4 _ كبرورزى و خودبرتربينى اشراف كفرپيشه مدين ، ريشه مبارزه آنان با شعيب و رسالت هاى او

قال الملأ الذين استكبروا من قومه لنخرجنك

منفعت طلبى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 2

2_ منفعت پرستى ، حرام خوارى ، تعصب و قوم گرايى عامل هاى بازدارنده مردم مدين از انديشه كردن در تعاليم شعيب ( ع ) و فهميدن آنها

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول

منفوريت دين اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 12،13

12 _

آيين مردم مدين ، آيينى منفور و كريه در ديدگاه شعيب ( ع ) و پيروان او

أو لو كنا كرهين

13 _ شعيب ( ع ) با اظهار تنفر خود و پيروانش از آيين مردم مدين ، انتظار پذيرش آن آيين را انتظارى شگفت و بى جا دانست .

قال أو لو كنا كرهين

موحدان اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 3

3_ گروهى از مردم مدين ، توحيد را پذيرفتند و به رسالت شعيب ( ع ) ايمان آوردند .

نجينا شعيبًا والذين ءامنوا معه

موحدان مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 1

1 _ گروهى از قوم شعيب به توحيد گرويدند و سالكان راه خدا گشتند .

و لا تقعدوا بكل صرط توعدون و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به

موسى(ع) در مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 32،33،36،40

32 _ موسى ( ع ) در پى رهايى از چنگ فرعونيان ، با سختى به مدين رسيد و در آن جا چندين سال اقامت گزيد .

و فتنّك فتونًافلبثت فى أهل مدين

{فاء} در {فلبثت. ..} دلالت دارد كه ورود موسى به مدين، بعد از سختى كشيدن او در راه مصر و مدين بوده است.

33 _ درنگ چندساله موسى ( ع ) در بين مردم مدين ، مرحله اى ديگر از آزمون و ابتلاى موسى ( ع ) بود .

و فتنّك فتونًافلبثت فى أهل مدين

{فاء} در {فلبثت} ممكن است براى عطف مفصل بر مجمل باشد. در اين

صورت درنگ موسى(ع) در مدين، مصداق فتنه (آزمون يا سختى) خواهد بود.

36 - سپرى شدن سال هايى از عمر موسى ( ع ) در مدين و پيدا كردن شايستگى هاى لازم براى رسالت ، از جمله نعمت هاى خداوند به موسى ( ع ) بود .

و لقد مننا عليك مرّة أُخرى. .. إذ تمشى أُختك

40 - زندگانى طولانى موسى ( ع ) در مدين ، داراى نقشى به سزا در رسيدن او به شايستگى لازم براى رسالت بود .

فلبثت سنين فى أهل مدين ثمّ جئت على قدر ي_موسى

{ثمّ} براى تراخى است و دلالت مى كند كه آمدن موسى(ع) به كوه طور، با گذشت زمان قابل توجهى از آغاز سكونت در مدين همراه بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 4،6،7

4 - روبرو شدن موسى ( ع ) با جمعيت انبوهى از چوپانان بر سر آب مدين

و لمّا ورد ماء مدين وجد عليه أُمّة من الناس يسقون

كلمه {أُمّة} به جماعتى از مردم گفته مى شود و نكره آمدن آن،نشان دهنده كثرت چوپانان است.

6 - جلب توجه موسى ( ع ) به دو زن تنها كه به جاى آب دادن به گوسفندانشان ، آنها را از نزديك شدن به آب باز مى داشتند .

و وجد من دونهم امرأتين تذودان

{ذود} (مصدر {تذودان}) به معناى دور كردن است; يعنى، آن دو زن گوسفندانشان را دور مى كردند و نمى گذاشتند كه به آب نزديك شوند. گفتنى است، كه دو زن _ چنان كه از عبارت هاى بعد استفاده مى شود _ دختران شعيب بودند.

7 - پرسش موسى (

ع ) از دختران شعيب درباره انگيزه آنان از منع كردن گوسفندانشان از آب

قال ما خطبكما

{خطب} معادل {شأن} است; يعنى، {ما الذى حملكما على الذود; چه چيزى شما را بر اين كار وا مى دارد؟}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 4

4 - بازگشتن موسى ( ع ) به سايه جهت استراحت ، پس از آب دادن گوسفندان دختران شعيب

ثمّ تولّى إلى الظلّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 1

1 - اقامت موسى در مدين تا پايان مدت قراردادش با شعيب ( ع )

فلمّا قضى موسى الأجل

{قضاء} (مصدر {قضى}) به معناى تمام كردن و به پايان رساندن است. {الأجل} اشاره به مدتى دارد كه ميان موسى و شعيب(ع) مقرر شده بود.

موقعيت جغرافيايى سرزمين مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 7

7_ شهر مدين ، در نزديكى ديار قوم لوط قرار داشت .

و ما قوم لوط منكم ببعيد

موقعيت سياسى مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 10

10 - مدين ، سرزمينى خارج از قلمرو حكومت فرعون

لاتخف نجوت من القوم الظ_لمين

مؤمنان مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 1

1 _ گروهى از قوم شعيب به توحيد گرويدند و سالكان راه خدا گشتند .

و لا تقعدوا بكل صرط توعدون و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 1،2

1 _ گروهى از مردم مدين به رسالت شعيب ( ع ) ايمان آوردند و گروهى ديگر از پذيرش آن سر باز زدند .

و إن كان طائفة منكم ءامنوا بالذى أرسلت به و طائفة لم يؤمنوا فاصبروا

{إن كان طائفة . .. } به دليل آيه قبل از مواردى است كه در آن {إن} شرطيه در مورد تحقق شرط به كار رفته است ; مانند {ان كنت ابنى فلا تفعل كذا}. بنابراين {إن كان طائفة منكم ... فاصبروا} يعنى چنانچه گروهى از شما ايمان آورديد پس صبر پيشه سازيد.

2 _ شعيب ( ع ) ، دعوتگر مؤمنان قوم خويش به صبر در برابر كفرپيشگان

إن كان طائفة منكم ءامنوا بالذى أرسلت به . .. فاصبروا

در اينكه مخاطب {فاصبروا} چه كسانى هستند سه احتمال وجود دارد: خصوص مؤمنان، خصوص كافران، هر دو طايفه. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است. در اين صورت متعلق صبر، آزارها و اذيتهاى كافران است. يعنى: فاصبروا على ما يصيبكم من الكفار. (اى اهل ايمان در برابر آزار كافران صبر كنيد و بر ديندارى خويش استقامت ورزيد.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 88 - 5

5 _ كافران قوم مدين برخوردار از نيرويى افزون بر مؤمنان آن سامان

لنجرجنك يشعيب و الذين ءامنوا معك من قريتنا

تصميم كافران قوم مدين به اخراج شعيب و همگامانش و ابراز آن با سوگند و تأكيد بسيار، حكايت از برداشت فوق دارد.

ميانسالان اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 9

9_ جوانان

و ميانسالان مردم مدين ، مخاطبان اصلى شعيب ( ع ) در ابلاغ معارف الهى به آنان

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

فعل مضارع {يعبد} حاكى است كه مقصود از {آباؤنا} تنها نسلهاى پيشين مخاطبان نيست; بلكه پدران فعلى آنان كه زنده هستند نيز مورد نظر مى باشد. بنابراين مخاطبان طبعاً جوانان و ميانسالان خواهند بود.

نجات مؤمنان مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 91 - 6

6 _ هلاكت كافران قوم شعيب و نجات مؤمنان آن قوم ، داورى به حق خداوند در ميان آنان

ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق . .. فأخذتهم الرجفة

نزول عذاب بر مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 1

1 _ شعيب ( ع ) پس از حتميت نزول عذاب الهى بر تكذيب كنندگان رسالتش ، از آنان فاصله گرفت و به ديارى ديگر شتافت .

فتولى عنهم

نژادپرستى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 2

2_ منفعت پرستى ، حرام خوارى ، تعصب و قوم گرايى عامل هاى بازدارنده مردم مدين از انديشه كردن در تعاليم شعيب ( ع ) و فهميدن آنها

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول

نعمتهاى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 18،21

18_ قوم شعيب ، برخوردار از نعمت هاى الهى و بهره مند از مكنت و دارايى

إنى أري_كم بخير

رؤيت (مصدر أرى) به معناى ديدن و مشاهده كردن است. {باء} در {بخير} براى ملابست مى

باشد. مراد از {خير} _ به دليل جمله قبل (لاتنقصوا ...) _ وسعت روزى و مال و ثروت است. در نتيجه معنا چنين مى شود: شما داراى مال و ثروتيد، پس بهانه اى نيست كه به كم فروشى و مانند آن روى آوريد.

21_ قوم شعيب ، مردمى برخوردار از نعمتِ فهم و درايت

إنى أري_كم بخير

جمله {إنى أراكم بخير} را مى توان تعليل براى {اعبدوا الله . ..} نيز دانست. بر اين مبنا، مراد از {خير} عقل و درايت است; زيرا تعليل گرايش به يكتاپرستى با داشتن عقل و درايت، سازگار است. در نتيجه حاصل معناى {اعبدوا الله ... إنى أراكم بخير} چنين مى شود: شما برخوردار از عقل و خرد هستيد، پس به يكتاپرستى روى آوريد. از شما به دور است كه مشرك باشيد.

وقت عذاب اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 13

13_ كفرپيشگان قوم شعيب ، شب هنگام به عذاب گرفتار شدند و در صبحگاهش به هلاكت رسيدند .

فأصبحوا فى دي_رهم ج_ثمين

{أصبحوا} مى تواند به معناى {دخلوا فى الصباح} (به صبح وارد شدند) باشد و نيز مى تواند به معناى {صاروا} (شدند و گشتند) باشد. بر اساس معناى نخست، جمله {فأصبحوا} دلالت مى كند كه هلاكت قوم شعيب در آغاز صبحدم بوده است و صيحه و غرش _ به قرينه {فاء} در {فأصبحوا} _ پيش از صبح; يعنى، در شب تحقق يافته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 37 - 4

4 - زلزله مدين ، در شب رخ داد .

فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فى

دارهم ج_ثمين

احتمال دارد كه {أصبحوا} به معناى {دخلوا فى الصبح} باشد. بنابراين، زلزله، در شب اتفاق افتاده است.

وقت ورود موسى(ع) به مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 2،3

2 - ورود موسى ( ع ) به حوالى مدين در اثناى روز

و لمّا ورد ماء مدين وجد عليه أُمّة من الناس يسقون

3 - ورود موسى ( ع ) به محل آب شرب مدين هم زمان با آمدن چوپانان براى آب دادن دام هايشان

و لمّا ورد ماء مدين وجد عليه أُمّة من الناس يسقون

وقت هلاكت اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 13

13_ كفرپيشگان قوم شعيب ، شب هنگام به عذاب گرفتار شدند و در صبحگاهش به هلاكت رسيدند .

فأصبحوا فى دي_رهم ج_ثمين

{أصبحوا} مى تواند به معناى {دخلوا فى الصباح} (به صبح وارد شدند) باشد و نيز مى تواند به معناى {صاروا} (شدند و گشتند) باشد. بر اساس معناى نخست، جمله {فأصبحوا} دلالت مى كند كه هلاكت قوم شعيب در آغاز صبحدم بوده است و صيحه و غرش _ به قرينه {فاء} در {فأصبحوا} _ پيش از صبح; يعنى، در شب تحقق يافته است.

ويژگيهاى عذاب اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 11،12

11_ كفرپيشگان قوم شعيب ، بر اثر عذاب الهى به رو بر زمين افتادند و هلاك گشتند .

فأصبحوا فى دي_رهم ج_ثمين

{جثوم} (مصدر جاثمين) به معناى به زمين چسبيدن و حركت نكردن است و برخى آن را به معناى فرو افتادن

بر سينه دانسته اند (لسان العرب).

12_ صيحه و غرشى كه مردم مدين را فرا گرفت ، توان حركت و بيرون آمدن از خانه ها را از آنان سلب كرد .

و أخذت الذين ظلموا الصيحة فأصبحوا فى دي_رهم ج_ثمين

{فى ديارهم} متعلق به {جاثمين} است و دلالت بر اين دارد كه: قوم شعيب در خانه هايشان به هلاكت رسيدند. بيان اين معنا حكايت از آن دارد كه صيحه و غرّش مهيب، آن چنان بود كه مردم مدين نتوانستند از خانه ها _ كه طبعاً آدمى در اين موارد آن را ترك مى كند _ بيرون آيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 95 - 1

1_ عذاب نازل شده بر مردم مدين ، موجب نابودى آنان و از ميان رفتن آثار زندگانى در ديار ايشان شد .

كأن لم يغنوا فيها

{غنىً} (مصدر لم يغنوا) به معناى اقامت كردن و سكنى گزيدن است. ضمير در {فيها} به {ديار} در آيه قبل برمى گردد و جمله {كأن لم يغنوا فيها}; يعنى، گويا قوم شعيب در ديارشان اقامت نكرده بودند و اين كنايه از نابودى آن ديار و محو شدن آثار زندگانى در آن جاست.

هجرت موسى(ع) از مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 2،3

2 - هجرت موسى ( ع ) به همراه همسر و فرزندانش از مدين ، پس از پايان يافتن مدت قراردادش با شعيب ( ع )

فلمّا قضى موسى الأجل و سار بأهله

گرچه واژه {أهل} انصراف به زوجه دارد; لكن با توجه به تعبير {امكثوا} (با خطاب جمع) معلوم مى

شود علاوه بر همسر حداقل دو نفر ديگر نيز _ كه به احتمال قوى فرزندانش بوده اند _ او را همراهى مى كردند.

3 - ورود موسى ( ع ) به صحراى سينا در مهاجرت از مدين

ءانس من جانب الطور نارًا

{طور} معادل {جبل} (كوه) است و مراد از آن، طور واقع در سرزمين سينا مى باشد.

هجرت موسى(ع) به مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 22 - 1،2،4

1 - تلاش موسى ( ع ) پس از خروج از شهر مصر ، براى رساندن خود به سمت منتهى به مدين

فخرج منها . .. و لمّا توجّه تلقاء مدين

تعبير {لمّا توجّه. ..} نشان مى دهد كه موسى(ع) هم زمان با خارج شدن از شهر مصر، در جهت مدين قرار نداشت; بلكه مدتى راه پيمود تا خود را در آن سمت قرار دهد.

2 - قرار گرفتن موسى ( ع ) در جهت منتهى به مدين و روانه شدن وى به سوى آن

و لمّا توجّه تلقاء مدين

{توجُّه} (مصدر {توجّه}) به معناى روى آوردن و {تلقاء} معادل جانب است. {و لمّا توجّه تلقاء مدين}; يعنى، {لمّا صرف وجهه هذاء مدين}، (همين كه روى به جانب مدين آورد...}.

4 - موسى ( ع ) ناآشنا به راه منتهى به مدين

و لمّا توجّه تلقاء مدين قال عسى ربّى أن يهدينى سواء السبيل

مطلب ياد شده با توجه به نيايش موسى(ع) به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 1،20

1 - موسى ( ع ) مسافت ميان مصر تا مدين را بدون حادثه اى در

خور بيان طى كرد .

فخرج منها . .. و لمّا ورد ماء مدين

پرداختن قرآن به مقطع ورود موسى(ع) به حوالى مدين و سكوت از حوادث بين راه، نشان مى دهد كه براى وى از مصر تا مدين رخداد درخور ذكرى اتفاق نيفتاده بود.

20 - تقارن هجرت موسى ( ع ) به مدين با دوران پيرى شعيب ( ع )

قالتا . .. و أبونا شيخ كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 5

5 - هم زمانى هجرت موسى ( ع ) به مدين با فصل گرما

ثمّ تولّى إلى الظلّ

هشدار به اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 4

4_ شعيب ( ع ) كفرپيشگان ستيزه جوى قومش را به مبتلا شدن سرنوشتى همانند سرنوشت برخى از جوامع هلاك شده پيشين هشدار داد .

و ي_قوم لايجرمنّكم شقاقى أن يصيبكم مثل ما أصاب قوم نوح أو قوم هود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 92 - 9

9_ شعيب ( ع ) مردم مدين را به حسابرسى خداوند و مجازات هاى او هشدار داد .

إن ربى بما تعملون محيط

چنان چه مقصود از احاطه خداوند بر اعمال بندگان ، آگاهى او بر اعمال باشد ، جمله {إن ربى . ..} كنايه از حسابرسى و كيفردهى مى باشد.

هلاكت اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 95 - 1،2

1_ عذاب نازل شده بر مردم مدين ، موجب نابودى آنان و از ميان رفتن

آثار زندگانى در ديار ايشان شد .

كأن لم يغنوا فيها

{غنىً} (مصدر لم يغنوا) به معناى اقامت كردن و سكنى گزيدن است. ضمير در {فيها} به {ديار} در آيه قبل برمى گردد و جمله {كأن لم يغنوا فيها}; يعنى، گويا قوم شعيب در ديارشان اقامت نكرده بودند و اين كنايه از نابودى آن ديار و محو شدن آثار زندگانى در آن جاست.

2_ مردم مدين ، سزاوار هلاكت و دورى از رحمت الهى بودند .

ألا بُعدًا لمدين

براى توضيح برداشت فوق، به ذيل برداشت شماره 5 از آيه 60 در همين سوره رجوع شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 10

10 - قوم نوح ، عاد ، ثمود ، ابراهيم ، لوط ، اصحاب مدين و فرعونيان ، اقوام هلاك شده با عذاب استيصال

فقد كذّبت قبلهم قوم نوح . .. ثمّ أخذتهم فكيف كان نكير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 37 - 2

2 - به دنبال تكذيب شعيب ( ع ) از سوى مردم مدين ، زلزله اى هلاكت بار ، آنان را فراگرفت و از پا درآورد .

فكذّبوه فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فى دارهم ج_ثمين

هلاكت كافران مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 91 - 1،2،3،4،6

1 _ كفرپيشگان قوم شعيب با گرفتار شدن به لرزشى شديد به هلاكت رسيدند .

فأخذتهم الرجفة فأصبحوا فى دارهم جثمين

{رجفة} به معناى اضطراب و لرزش است و به قرينه {فاصبحوا . .. } معلوم مى شود كه آن لرزش بسيار شديد بوده است. قابل ذكر

است كه {فأخذتهم الرجفة}، (لرزش آنان را فراگرفت) هم مى تواند به اين معنى باشد كه لرزشى شديد به اندام آنان مستولى شد و هم مى تواند به اين معنى باشد كه زمين لرزه شديد آنان را فراگرفت.

2 _ كافران قوم شعيب پس از تمام شدن حجت الهى بر آنان و اصرارشان به كفرورزى و مبارزه با شعيب و مؤمنان به وى ، به هلاكت رسيدند .

قال الملأ . .. فأخذتهم الرجفة

كلمه {فا} در {فأخذتهم} نزول عذاب را بر قضاياى بيان شده در آيات قبل مرتبط مى سازد و از آن قضاياست، كفرورزى مردم مدين، مبارزه آنان با شعيب و در آخر دعاى شعيب كه خواهان داورى خداوند شد.

3 _ كافران قوم شعيب شب هنگام به عذاب گرفتار شدند و صبحگاهش به هلاكت رسيدند . *

فأصبحوا فى دارهم جثمين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {اصبحوا} به معناى {ادخلوا فى الصباح} (داخل در صبح شدند) باشد، نه به معناى {صاروا}. بر اين مبنا {فاصبحوا ... } مى رساند كه هلاكت به هنگام صبح اتفاق افتاد و در نتيجه عذاب لرزش پيش از صبح، يعنى درشب، بر كافران قوم شعيب عارض شده است.

4 _ كفرپيشگان قوم شعيب بر اثر عذاب الهى ، همگان به رو بر زمين افتادند و هلاك شدند .

فأصبحوا فى دارهم جثمين

{جثوم} به معناى به زمين چسبيدن و حركت نكردن است و برخى گفته اند به معناى فرو افتادن شخص است بر سينه خود.

6 _ هلاكت كافران قوم شعيب و نجات مؤمنان آن قوم ، داورى به حق خداوند در ميان آنان

ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق . .. فأخذتهم الرجفة

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 92 - 1

1 _ عذاب فرود آمده بر تكذيب كنندگان شعيب و كفرپيشگان مدين موجب نابودى آنان و تخريب آثار زندگانى در آن ديار شد .

الذين كذبوا شعيباً كأن لم يغنوا فيها

ضمير در {فيها} به {دار} در آيه قبل برمى گردد و {غنى} مصدر {لم يغنوا} به معناى اقامت كردن و سكونت گزيدن است. بنابراين {كأن لم يغنوا} يعنى گويا قوم شعيب در ديارشان اقامت نكرده بودند. و اين كنايه از نابودى ديار آنان است.

يأس از ايمان اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 2

2_ نااميدى و يأس شعيب ( ع ) از ايمان آوردن كفرپيشگان مردم مدين

اعملوا على مكانتكم . .. سوف تعلمون ... وارتقبوا

جمله هايى نظير {هرچه از دستتان برمى آيد كوتاهى نكنيد ، بر مواضع ناصوابتان بمانيد ، به زودى خواهيد دانست و منتظر باشيد} سخنانى است كه آدمى پس از يأس و نااميدى ، به زبان مى آورد. گفتنى است كه: {ارتقاب} (مصدر ارتقبوا) به معناى انتظار كشيدن است.

مدينه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مدينه

آثار هجوم دشمن به مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 2

2 - مسلمانان مدينه ، با هجوم احزاب متّحد به آنان ، دچار اضطراب و تزلزل شديد شدند .

و زلزلوا زلزالاً شديدًا

آسايش طلبى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 9

9 - منافقان مدينه ، افرادى راحت طلب بودند .

فإذا جاء الخوف رأيتهم

ينظرون إليك تدور أعينهم . .. و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أن

آواره سازى بيماردلان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 19

19 - در صورتى كه منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان ، در مدينه ، به كار هاى خلاف خود ادامه مى دادند ، چنان مورد قهر پيامبر ( ص ) قرار مى گرفتند كه مجبور به ترك مدينه مى شدند .

لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

{لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً} كنايه از آوارگى و در به درى است. لازم به ذكر است كه {قليلاً} صفت مفعول مطلق محذوف (جوار) است.

آواره سازى شايعه پراكنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 19

19 - در صورتى كه منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان ، در مدينه ، به كار هاى خلاف خود ادامه مى دادند ، چنان مورد قهر پيامبر ( ص ) قرار مى گرفتند كه مجبور به ترك مدينه مى شدند .

لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

{لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً} كنايه از آوارگى و در به درى است. لازم به ذكر است كه {قليلاً} صفت مفعول مطلق محذوف (جوار) است.

آواره سازى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 19

19 - در صورتى كه منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان ، در مدينه ، به كار هاى خلاف خود ادامه مى دادند ، چنان مورد قهر پيامبر ( ص ) قرار مى گرفتند كه مجبور به ترك مدينه

مى شدند .

لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

{لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً} كنايه از آوارگى و در به درى است. لازم به ذكر است كه {قليلاً} صفت مفعول مطلق محذوف (جوار) است.

اتحاد ظاهرى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 13

13 - فروپاشى اتحاد منافقان و يهوديان ، پس از غزوه بنى نضير ، به رغم ظاهر متحد آنان *

تحسبهم جميعًا و قلوبهم شتّى

احتمال مى رود كه جملات آيه شريفه، حكايت از آينده داشته باشد; بدين معنا كه از تحولات پس از غزوه بنى نضير خبر مى دهد و از آن جمله در هم ريختن اتحاد ميان منافقان و يهود قبل از غزوه بنى نضير است.

اتحاد منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 22 - 9

9 - اخبار خداوند از سر و سِرّ منافقان با يهود بنى نضير ، نمودى از علم وى به غيب و شهود

ع_لم الغيب و الشه_دة

با توجه به اين كه بخش قابل توجهى از سوره درباره غزوه بنى نضير مى باشد، آيات پايانى مى تواند نظر به مطالب ياد شده، از جمله رابطه منافقان و يهود داشته باشد.

اتحاد منافقان مدينه با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 6

6 - منافقان مدينه ، در جبهه بندى سياسى ، در جبهه يهود بودند .

و القائلين لإخونهم

بنابراين احتمال كه مراد از {القائلين} يهود و مرجع ضمير در {إخوانهم} منافقان باشد، معلوم مى شود كه منافقان، در جبهه يهود و برادران

سياسى آنان بودند.

اجتناب منافقان مدينه از دفاع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 3

3 - منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، در صورت حضور در داخل خانه هايشان و هجوم دشمن ، از آن دفاع نمى كردند .

يقولون إنّ بيوتنا عورة . .. و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

احزاب صدراسلام در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 1

1 - منافقان مدينه ، مى پنداشتند كه احزاب متّحد ، تا مدينه را فتح نكنند ، پراكنده نخواهند شد .

يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

اذيت زنان مؤمن در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 11

11 - در عصر پيامبر افرادى بودند كه مزاحم زنان مسلمان مدينه مى شدند .

ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين

اذيتهاى بيماردلان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 3

3 - افرادى ضعيف الايمان و بيماردل ، در مدينه بودند كه متعرض زنان مؤمن مى شدند .

لئن لم ينته . .. و الذين فى قلوبهم مرض ... لنغرينّك بهم

اذيتهاى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 3

3 - اذيت و آزار زبانى مسلمانان ، در غزوه احزاب ، از سوى منافقان ، ناشى از اين بود كه مى پنداشتند احزاب متّحد ، نرفته اند و در اطراف مدينه خواهند ماند .

سلقوكم بألسنة حداد .

.. يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

بنابراين احتمال كه {يحسبون. ..} حال براى ضمير فاعلى {سلقوا} باشد، نكته ياد شده فهميده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 1،2

1 - هشدار شديد خداوند ، به منافقان مدينه ، براى پرهيز از آزار و اذيت زنان مسلمان

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم

مفعول فعل {ينته} ذكر نشده و به قرينه آيه پيش; مى تواند آزار و اذيتى باشد كه درباره زنان مسلمان روا داشته مى شد. لازم به ذكر است كه مصدر ثلاثى {نغرينّ}، {غراء} است و {غرى به} در لغت به معناى {الصاق و چسباندن} است (مفردات راغب). اين واژه در آيه، كنايه از تسلط همه جانبه و سخت و گريزناپذير است.

2 - منافقان ، در مدينه ، فعال بودند و زنان مسلمان را مورد تعرض و مزاحمت قرار مى دادند .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك

ارتداد منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 1

1 - در صورت ورود احزاب متّحد از نواحى و اطراف به خانه هاى منافقان در مدينه و درخواست اظهار شرك ، آنان ، با ايشان همسويى مى كردند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ما تلبّثوا بها إلاّ يسيرًا

نايب فاعل فعل {دخلت} مى تواند {بيوت} و مى تواند {يثرب} باشد. برداشت ياد شده، براساس احتمال نخست است. لازم به ذكر است كه {اقطار} جمع {قطر} است كه به معناى جانب است (مفردات راغب). مراد از {الفتنة} به قرينه مقام، شرك است.

ازدياد

ايمان مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 6،10

6 - آنچه مسلمانان مدينه ، در رويارويى با احزاب متّحد مشاهده كردند ، بر ايمان شان به راه خود و تسليم بودن شان افزود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم الاّ إيم_نًا و تسليمًا

فاعل {زاد} مصدر فعل {رأى} است. بنابراين، استفاده مى شود كه مشاهده دشمنان، بر ايمان مسلمانان افزوده است.

10 - توجه مسلمانان مدينه به تحقق وعده هاى خدا و پيامبرش ، در غزوه احزاب ، باعث شد كه آنان ، با ديدن سپاه دشمن بر ايمان شان افزوده شود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله . .. و ما زادهم إل

استهزاهاى بيماردلان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 63 - 5

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، با طرح پرسش هايى از امور غيبى ، مانند { زمان وقوع قيامت } ، در صدد استهزاى پيامبر ( ص ) بودند .

لئن لم ينته المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض . .. يسئلك الناس عن الساعة

بنابراين كه {ال} در {الناس} عهد ذكرى باشد و به منافقان و بيماردلان در آيه شصت برگردد، نكته بالا، قابل استفاده است.

استهزاهاى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 63 - 5

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، با طرح پرسش هايى از امور غيبى ، مانند { زمان وقوع قيامت } ، در صدد استهزاى پيامبر ( ص

) بودند .

لئن لم ينته المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض . .. يسئلك الناس عن الساعة

بنابراين كه {ال} در {الناس} عهد ذكرى باشد و به منافقان و بيماردلان در آيه شصت برگردد، نكته بالا، قابل استفاده است.

اضطراب مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 2

2 - مسلمانان مدينه ، با هجوم احزاب متّحد به آنان ، دچار اضطراب و تزلزل شديد شدند .

و زلزلوا زلزالاً شديدًا

اضطراب منافقان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 19

19 - منافقان ، پيشگامان تزلزل و اضطراب و فرار از غزوه احزاب بودند .

هنالك ابتلى . .. و زلزلوا زلزالاً ... و إذ يقول المن_فقون ...إنّ بيوتنا عورة ...

اغواگرى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 2

2 - نقش منافقان مدينه ، در وسوسه گرى و تحريك يهود بنى نضير عليه اسلام

ألم تر إلى الذين نافقوا يقولون لإخونهم . .. كمثل الشيط_ن إذ قال للإنس_ن

افساد بيماردلان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 19

19 - در صورتى كه منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان ، در مدينه ، به كار هاى خلاف خود ادامه مى دادند ، چنان مورد قهر پيامبر ( ص ) قرار مى گرفتند كه مجبور به ترك مدينه مى شدند .

لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

{لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً} كنايه از آوارگى و در به

درى است. لازم به ذكر است كه {قليلاً} صفت مفعول مطلق محذوف (جوار) است.

افساد شايعه پراكنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 19

19 - در صورتى كه منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان ، در مدينه ، به كار هاى خلاف خود ادامه مى دادند ، چنان مورد قهر پيامبر ( ص ) قرار مى گرفتند كه مجبور به ترك مدينه مى شدند .

لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

{لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً} كنايه از آوارگى و در به درى است. لازم به ذكر است كه {قليلاً} صفت مفعول مطلق محذوف (جوار) است.

افساد منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 19

19 - در صورتى كه منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان ، در مدينه ، به كار هاى خلاف خود ادامه مى دادند ، چنان مورد قهر پيامبر ( ص ) قرار مى گرفتند كه مجبور به ترك مدينه مى شدند .

لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

{لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً} كنايه از آوارگى و در به درى است. لازم به ذكر است كه {قليلاً} صفت مفعول مطلق محذوف (جوار) است.

افشاى روابط منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 4

4 - افشاگرى خداوند ، درباره عناصر نفاق پيشه و مرتبط با دشمن ( يهود بنى نضير )

ألم تر إلى الذين نافقوا يقولون لإخونهم الذين كفروا

امتحان مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب

- 33 - 11 - 1

1 - هجوم احزاب متّحد به مدينه ، وسيله امتحان مسلمانان آن ديار بود .

هنالك ابتلى المؤمنون

امداد به مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 8،13

8 - خداوند ، مؤمنان مدينه را در روز هاى سخت و وانفساى هجوم همه جانبه دشمن ، يارى كرد .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم و إذ زاغت الأبص_ر . .. هنالك ابتلى المؤمنون ..

13 - عزّت و شكست ناپذيرى خداوند ، سر منشأ امداد او به مؤمنان مدينه براى نجات از شكست حتمى بود .

هنالك ابتلى المؤمنون و زلزلوا . .. و ردّ اللّه الذين كفروا ... و كان اللّه ... ع

اميدوارى مؤمنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 1

1 - اميدبخشى خداوند به مؤمنان مدينه ، درباره اصلاح روابط آنان و اهل مكه

عسى اللّه أن يجعل بينكم و بين الذين عاديتم منهم مودّة

انتظار مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 8

8 - برخى از صاحبان عهد با خدا ، از مسلمانان مدينه ، در انتظار فرا رسيدن فرصتى مناسب براى عمل به عهد خويش بودند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه عليه . .. و منهم من ينتظر

انذار منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 7

7 - خداوند ، به منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، با بيان اين كه

حتى در صورت فرار از جبهه جهاد ، گرفتار مرگ يا قتل ، در جاى ديگر يا زمان ديگر مى شوند ، هشدار داده است .

إن فررتم من الموت أو القتل و إذًا لاتمتّعون إلاّ قليلاً

انقياد مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 6،9

6 - آنچه مسلمانان مدينه ، در رويارويى با احزاب متّحد مشاهده كردند ، بر ايمان شان به راه خود و تسليم بودن شان افزود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم الاّ إيم_نًا و تسليمًا

فاعل {زاد} مصدر فعل {رأى} است. بنابراين، استفاده مى شود كه مشاهده دشمنان، بر ايمان مسلمانان افزوده است.

9 - مسلمانان مدينه ، در غزوه احزاب ، به رغم قدرت و شوكت دشمن و كارشكنى هاى منافقان ، تسليم امر پيامبر ( ص ) براى جهاد بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم إلاّ إيم_نًا و تسليمًا

ممكن است {تسليماً} به قرينه مقام (بحث جهاد و هجوم دشمن و نيز الگو بودن پيامبر(ص)) تسليم بودن به امر پيامبر(ص) براى جهاد باشد.

اولين تبعيد يهود مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 3

3 - تبعيد بنى نضير ، نخستين اخراج دسته جمعى يهوديان از مدينه

أخرج الذين كفروا . .. لأوّل الحشر

{حشر}، عبارت است از بيرون راندن دسته جمعى عده اى از مردم از محل سكونت شان.

اهل مدينه و محمد (ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 1

1 _ تخلف از

فرمان رسول خدا ( ص ) براى اهل مدينه و باديه نشينان اطراف آن _ كه نزديك ترين مردم به آن حضرتند _ سزاوار نيست .

ما كان لأهل المدينة . .. أن يتخلفوا عن رسول اللّه

ايمان مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 3

3 - مسلمانان مدينه ، به وعده هاى خداوند و پيامبرش ، ايمان راسخ داشتند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

ايمان منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 2

2 - منافقان مدينه ، دل در گرو شرك داشتند و ايمان شان ظاهرى بود .

و لو دخلت عليهم . .. ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

باديه نشينان مدينه و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 1

1 _ تخلف از فرمان رسول خدا ( ص ) براى اهل مدينه و باديه نشينان اطراف آن _ كه نزديك ترين مردم به آن حضرتند _ سزاوار نيست .

ما كان لأهل المدينة . .. أن يتخلفوا عن رسول اللّه

بخل منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 14،19

14 - منافقان مدينه ، در سختى و آسايش ، به مسلمانان ، بخل مىورزيدند .

و لايأتون البأس إلاّ قليلاً . أشحّة عليكم ... فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد

19 - منافقان مدينه در كار خير ، بخيل بودند .

أشحّة على الخير

بشارت به مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 12 - 7

7 - ترسيم شرايط اميدبخش آينده ، براى مسلمانان مدينه از سوى خداوند

و اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون . .. ليولّنّ الأدب_ر ثمّ لاينصرون

لحن آيه شريفه، نويدبخش مؤمنان، در مقابله با توطئه هاى يهود و منافقان است.

بهانه جويى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 8،11،20

8 - برخى از منافقان و بيماردلان مدينه ، از پيامبر ( ص ) براى ترك جهاد در غزوه احزاب ، به بهانه ناامن بودن خانه و كاشانه شان ، مصرّانه اجازه مى خواستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة

مراد از {عورة} در آيه، مستحكم نبودن خانه و قابل ورود بودن آن براى هر كس است كه بخواهد وارد شود(مفردات راغب).

11 - مستحكم نبودن خانه و كاشانه ، بهانه منافقان و افراد بيماردل براى گريز از جهاد در غزوه احزاب بود .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة إن يريدون إلاّ فر

20 - { عن عبداللّه الحلبى عنه ( ع ) : إنّهم قالوا { إنّ بيوتنا عورة . . . } فأكذبهم اللّه قال : { و ما هى بعورة . . . } و هى رفيعة السمك حصينة ;

از عبداللّه حلبى، از امام(ع) نقل شده كه منافقان گفتند: خانه هاى ما بى حفاظ است. خداوند آنان را تكذيب كرد و فرمود: {و ما هى بعورة...} و آن خانه ها، داراى ديوارهاى بلند و محكم بود.}

بى شخصيتى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 17

17 - منافقان مدينه ، فاقد شخصيت لازم براى موضع گيرى صريح و شفاف بودند .

قالت طائفة . .. و يستئذن فريق منهم ... يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة إن ي

از اين كه منافقان، به جاى موضع صريح درباره عدم شركت در جهاد، خانه و كاشانه را بهانه مى گيرند تا از جهاد بگريزند، مى فهميم كه آنان از شخصيت توان مندى برخوردار نبودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 13

13 - منافقان مدينه ، فاقد ثبات روانى بودند و موضع گيرى شان ، تابع مساعد بودن فضا و جو بود .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا . .. فإذا جاء الخوف ... تدور

بيماردلان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 3،5،9

3 - غير از چهره هاى منافق ، افراد بيماردل نيز در مدينه عصر پيامبر ( ص ) وجود داشتند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض

{و الذين فى قلوبهم مرض} مى تواند عطف جمله اى مستقل بر اسم باشد. در نتيجه، افزون بر منافقان، گروه ديگرى هم بودند كه به دليل داشتن نوعى بيماردلى و ضعف اعتقاد، در صف و جبهه منافقان عمل مى كردند.

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

9 -

ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

بيماردلان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 8،11

8 - برخى از منافقان و بيماردلان مدينه ، از پيامبر ( ص ) براى ترك جهاد در غزوه احزاب ، به بهانه ناامن بودن خانه و كاشانه شان ، مصرّانه اجازه مى خواستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة

مراد از {عورة} در آيه، مستحكم نبودن خانه و قابل ورود بودن آن براى هر كس است كه بخواهد وارد شود(مفردات راغب).

11 - مستحكم نبودن خانه و كاشانه ، بهانه منافقان و افراد بيماردل براى گريز از جهاد در غزوه احزاب بود .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة إن يريدون إلاّ فر

بيماردلان مدينه و مكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 5،9

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه

الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

بيماردلان مدينه و وعده پيروزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 5

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

بيماردلان مدينه و وعده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 9

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

بيماردلان مدينه و وعده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 9

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

بيمارى قلب منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 2

2 - منافقان مدينه ، شخصيت هايى با قلب هاى بيمار بودند .

و إذ يقول

المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض

{و الذين فى قلوبهم مرض} مى تواند عطف تفسيرى از {المنافقون} باشد. در اين صورت، معناى ياد شده به دست مى آيد.

بينش منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 3

3 - منافقان مدينه ، به مسلمانان وانمود كردند كه شكست شان در غزوه احزاب حتمى است .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 5

5 - منافقان مدينه ، حضور در جبهه جهاد را ، مساوى با كشته شدن و از بين رفتن تلقى مى كردند .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

اين كه آيه بيان مى كند كه آنان، با شنيدن خبر جنگ، به حال احتضار درمى آمدند، حكايت از اين نكته مى كند كه منافقان مدينه وقوع جنگ و شركت در جبهه جهاد را مساوى با كشته شدن تلقى مى كردند.

پرگويى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 15

15 - منافقان مدينه ، افرادى كمْ كار و پرگو بودند .

و لايأتون البأس إلاّ قليلاً . .. فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد

پندارهاى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 1،2،3

1 - منافقان مدينه ، مى پنداشتند كه احزاب متّحد ، تا مدينه را فتح نكنند ، پراكنده نخواهند شد .

يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

2 - منافقان مدينه ، حتى

پس از هزيمت احزاب متّحد و عزيمت شان از اطراف مدينه ، گمان مى كردند كه آنان نرفته اند .

يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

3 - اذيت و آزار زبانى مسلمانان ، در غزوه احزاب ، از سوى منافقان ، ناشى از اين بود كه مى پنداشتند احزاب متّحد ، نرفته اند و در اطراف مدينه خواهند ماند .

سلقوكم بألسنة حداد . .. يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

بنابراين احتمال كه {يحسبون. ..} حال براى ضمير فاعلى {سلقوا} باشد، نكته ياد شده فهميده مى شود.

پيروزى مسلمانان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 9

9 - غزوه احزاب ، بدون درگيرى نظامى عمده ، به سود مسلمانان پايان يافت .

و ردّ اللّه الذين كفروا بغيظهم لم ينالوا خيرًا و كفى اللّه المؤمنين القتال

تاريخ مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 6

6 - يثرب ، نام پيشين مدينه پيامبر است .

ي_أهل يثرب

تبعيد از مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 6 - 2

2 - برجاى ماندن اموال و امكانات بنى نضير ، پس از تبعيد آنان از مدينه

و ما أفاء اللّه على رسوله منهم

ترس مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 5،8،11

5 - هجوم احزاب متّحد به سوى مدينه ، باعث وحشت و نگرانى مسلمانان شد .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر

{زاغت الأبصار} مى تواند كنايه از به وجود آمدن آن چنان وحشتى

باشد كه چشم شخص، قدرت ديد و تشخيص را از دست مى دهد.

8 - هجوم احزاب متّحد به مدينه ، براى درهم شكستن مسلمانان ، مسلمانان را به قدرى وحشت زده كرد كه همانند افراد محتضر شدند .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

مراد از به حنجره رسيدن قلب ها، خفگى و به حال مرگ افتادن است.

11 - ايّام هجوم احزاب متّحد به مدينه ، روزهايى بس سخت و نگران كننده براى مسلمانان بود .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 2

2 - مسلمانان مدينه ، با هجوم احزاب متّحد به آنان ، دچار اضطراب و تزلزل شديد شدند .

و زلزلوا زلزالاً شديدًا

ترس منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 3،4

3 - منافقان مدينه ، به هنگام خبردار شدن از وقوع جنگ احزاب ، به قدرى مى ترسيدند كه چشمان شان بى اختيار ، به چرخش مى افتاد .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

مراد از {الخوف} به قرينه بحث جهاد و هجوم دشمن، خبر جنگ و قتال است كه براى منافقان بسيار ترس آور بود.

4 - منافقان مدينه ، از شدت ترس از جنگ ، شبيه محتضر مى شدند .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 5،6

5 -

منافقان مدينه ، به شدت از كشته شدن و آسيب ديدن ، واهمه داشتند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب

اين كه مى فرمايد: {دوست داشتند در بيابان باشند} كنايه از اين است كه نمى خواستند در مدينه باشند تا از جنگ، آسيبى به آنها برسد و يا كشته شوند.

6 - منافقان مدينه ، در عين ترس از حضور در مدينه ، به هنگام حمله دشمن ، دوست داشتند از اخبار مربوط به مسلمانان آگاه باشند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب يسئلون عن أنبائكم

ترك هجرت به مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 1

1 _ مؤمنانى كه به مدينه هجرت نموده و در راه خدا جهاد كردند ، مؤمنانى حقيقى و راستين هستند .

و الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولئك هم المؤمنون حقا

حق، به معناى ثابت بودن و حقيقت داشتن است و {حقا} هم مى تواند صفت براى مفعول مطلق محذوف باشد، يعنى (هم المؤمنون إيمانا حقا) و هم مى تواند مفعول مطلق براى فعل مقدر (احقه) باشد. به هر تقدير بيانگر اين است كه دارندگان صفات ياد شده از ايمان حقيقى و راستين برخوردار هستند.

تزلزل منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 6،7

6 - تزلزل منافقان مدينه در غزوه احزاب ، ناشى از بى ايمانى آنان بود .

و يستئذن فريق منهم . .. يقولون إنّ بيوتنا عورة ... إن يريدون إلاّ فرارًا ... ثمّ

{ثمّ سئلوا الفتنة} دلالت مى كند كه آنان، با

درخواست شرك، آن را قبول مى كردند. چنين امرى اشعار دارد كه استيذان در ترك جهاد و بهانه جويى براى فرار، ناشى از بى ايمانى و تزلزل در عقيده بوده است.

7 - منافقان مدينه ، به قدرى در عقيده خود متزلزل بودند كه در صورت درخواست اظهار شرك ، آنان بى درنگ شرك مىورزيدند .

و لو دخلت عليهم . .. ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها ... و ما تلبّثوا بها إلاّيسيرًا

استثناى در كلام، براى تقويت نفى مستثنا است. بنابراين، معنا چنين است كه آنان، در پاسخ درخواست شرك، هيچ درنگ نمى كردند و اظهار شرك مى كردند.

تشبيه منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 4

4 - منافقان مدينه ، از شدت ترس از جنگ ، شبيه محتضر مى شدند .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

تشويق مسلمانان مدينه به ترك جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 1،2

1 - عده اى از منافقان ، مسلمانان شركت كننده در غزوه احزاب را ، به ترك جهاد وسوسه مى كردند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

2 - منافقان براى ماندن مسلمانان به همراه پيامبر ( ص ) در غزوه احزاب _ باتوجه به هجوم دشمن _ وجهى منطقى قائل نبودند و آنان را به ترك غزوه ، دعوت مى كردند .

قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

تصحيح عقيده منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33

- 16 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه عقيده منافقان مدينه را درباره حفظ جان از خطر مرگ ، تصحيح كند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. قل لن ينفعكم الفرار إن فررتم ...و إذًا لاتمتّعون إلاّ

تضعيف روحيه مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 1،6

1 - منافقان ، همسو با احزاب متّحد ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن روحيه مسلمانان فعاليت مى كردند .

إذ جاءتكم جنود . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه ... إلاّ غرورًا

فعل مضارع {يقول} بر تداوم كار منافقان دلالت مى كند كه از آن، به {فعاليت} تعبير مى شود.

6 - فعاليت تبليغاتى منافقان و بيماردلان مدينه ، براى ايجاد تزلزل در روحيه مسلمانان ، شايسته يادآورى است .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض

{و إذ} عطف به {إذ زاغت} است و {اُذكر} در تقدير مى باشد.

تلاش بيماردلان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 6

6 - فعاليت تبليغاتى منافقان و بيماردلان مدينه ، براى ايجاد تزلزل در روحيه مسلمانان ، شايسته يادآورى است .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض

{و إذ} عطف به {إذ زاغت} است و {اُذكر} در تقدير مى باشد.

تلاش منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 1،6

1 - منافقان ، همسو با احزاب متّحد ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن روحيه مسلمانان فعاليت مى كردند .

إذ جاءتكم جنود

. .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه ... إلاّ غرورًا

فعل مضارع {يقول} بر تداوم كار منافقان دلالت مى كند كه از آن، به {فعاليت} تعبير مى شود.

6 - فعاليت تبليغاتى منافقان و بيماردلان مدينه ، براى ايجاد تزلزل در روحيه مسلمانان ، شايسته يادآورى است .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض

{و إذ} عطف به {إذ زاغت} است و {اُذكر} در تقدير مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 4

4 - منافقان مدينه ، در صدد جذب مسلمان هاى ضعيف الايمان ، به سوى باند خود بودند .

و القائلين لإخونهم هلمّ إلينا

احتمال دارد مرجع ضمير در {القائلين} منافقان، و مرجع در {إخوانهم} مسلمان هايى باشد كه در آيات پيش، از آنان به {الذين فى قلوبهم مرض} تعبير شده است و منظور، مسلمان هايى بودند كه ضعف عقيده داشتند.

تلاش منافقان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 5

5 - منافقان ، در غزوه احزاب ، براى وادار كردن مؤمنان به ترك اسلام و روى آوردن به كفر ، تلاش مى كردند .

ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

برداشت بالا، بر اين احتمال است كه مراد از {لامقام لكم} ماندن در دين رسول اللّه و مراد از {فارجعوا} دعوت به رجوع به كفر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 2

2 - تلاش شديد منافقان مدينه ، براى بازداشتن مسلمانان از جهاد در غزوه احزاب

و إذ قالت طائفة منهم

. .. لامقام لكم فارجعوا ... قد يعلم اللّه المعوّقين منكم

تضعيف {عوّق} براى بيان شدت و غلظت بازدارندگى، است.

تلاش منافقان مدينه عليه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 4

4 - منافقان ، به نفع جبهه احزاب متّحد ، براى درهم شكستن جبهه مسلمانان ، فعاليت تبليغاتى داشتند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

تهديد منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 7

7 _ منافقان مرموز و پنهان كار مدينه ، از سوى خداوند به دو مرتبه عذاب علاوه بر عذاب بزرگ نهايى در قيامت ، تهديد شدند .

سنعذبهم مرتين ثم يردون إلى عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 7

7 - منافقان مدينه ، از سوى خداوند ، به خاطر شكستن عهد خود تهديد شدند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل . .. و كان عهد اللّه مسئولاً

ثروتمندان مدينه در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 8

8 - وجود افرادى غنى و توانگر در ميان مسلمانان مدينه ، در سال هاى نخست هجرت *

كى لايكون دولة بين الأغنياء منكم

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {أغنياء}، غنى نسبى نباشد; بلكه به معناى افرادى باشد كه در جامعه آن عصر، توانمند به حساب مى آمدند.

چرخش چشم منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 -

19 - 3

3 - منافقان مدينه ، به هنگام خبردار شدن از وقوع جنگ احزاب ، به قدرى مى ترسيدند كه چشمان شان بى اختيار ، به چرخش مى افتاد .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

مراد از {الخوف} به قرينه بحث جهاد و هجوم دشمن، خبر جنگ و قتال است كه براى منافقان بسيار ترس آور بود.

حاكميت محمد(ص) در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 9

9 - پيامبراكرم ( ص ) در مدينه ، حاكميت مقتدرانه داشت .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم

حسابرسى از منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 3

3 - عهد منافقان مدينه با خدا براى فرار نكردن از جهاد ، مورد حساب كشى خداوند است .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل . .. و كان عهد اللّه مسئولاً

حفظ مسلمانان مدينه از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 7

7 - خداوند ، مسلمانان را از سختى جنگى كه احزاب متّحد درصدد ايجاد آن بودند نگه داشت .

و كفى اللّه المؤمنين القتال

{كفى} در آيه متعدى به دو مفعول و به معناى {حسب} است; يعنى: {خداوند كفايت كرد مؤمنان را در جنگ}. با توجه به آيه نُه همين سوره، مراد از {كفايت خدا براى جنگ مؤمنان}، فرستادن طوفان و سپاهيان نامريى براى درهم كوبيدن سپاه دشمن است.

خانه هاى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 20

20 - { عن عبداللّه الحلبى عنه ( ع ) : إنّهم قالوا { إنّ بيوتنا عورة . . . } فأكذبهم اللّه قال : { و ما هى بعورة . . . } و هى رفيعة السمك حصينة ;

از عبداللّه حلبى، از امام(ع) نقل شده كه منافقان گفتند: خانه هاى ما بى حفاظ است. خداوند آنان را تكذيب كرد و فرمود: {و ما هى بعورة...} و آن خانه ها، داراى ديوارهاى بلند و محكم بود.}

خيانت منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 1،5

1 - در صورت ورود احزاب متّحد از نواحى و اطراف به خانه هاى منافقان در مدينه و درخواست اظهار شرك ، آنان ، با ايشان همسويى مى كردند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ما تلبّثوا بها إلاّ يسيرًا

نايب فاعل فعل {دخلت} مى تواند {بيوت} و مى تواند {يثرب} باشد. برداشت ياد شده، براساس احتمال نخست است. لازم به ذكر است كه {اقطار} جمع {قطر} است كه به معناى جانب است (مفردات راغب). مراد از {الفتنة} به قرينه مقام، شرك است.

5 - در صورت نفوذ دشمن به مدينه ، پس از محاصره از سوى احزاب متّحد ، منافقان به جاى دفاع ، به تلاش به نفع دشمن مى پرداختند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

برداشت بالا، بنابراين است كه ضمير در {دخلت} به {يثرب} برگردد و مراد از {الفتنة}، تلاش تخريبى عليه مسلمانان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 3

3 - روابط خائنانه منافقان مدينه ، با كافران اهل كتاب ( يهود بنى نضير )

الذين نافقوا يقولون لإخونهم الذين كفروا من أهل الكت_ب لئن أخرجتم لنخرجنّ معكم

دوستى اهل مدينه و اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 1

1 - اميدبخشى خداوند به مؤمنان مدينه ، درباره اصلاح روابط آنان و اهل مكه

عسى اللّه أن يجعل بينكم و بين الذين عاديتم منهم مودّة

رفع نگرانى از مؤمنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 3

3 - رفع نگرانى از مؤمنان مدينه از سوى خداوند ، نسبت به آينده بازماندگان ايشان در مكه

عسى اللّه . .. مودّة

با توجه به اين كه شأن نزول آيات پيشين، حركتى بود كه از حاطب بن أبى بلتعه _ به انگيزه مصونيت دادن خانوده اش در مكه _ صورت گرفته بود; خداوند پس از نفى شيوه وى، با اين نويد به او و امثالش، نوعى اطمينان بخشيده است.

روحيه منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 1

1 - در صورت ورود احزاب متّحد از نواحى و اطراف به خانه هاى منافقان در مدينه و درخواست اظهار شرك ، آنان ، با ايشان همسويى مى كردند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ما تلبّثوا بها إلاّ يسيرًا

نايب فاعل فعل {دخلت} مى تواند {بيوت} و مى تواند {يثرب} باشد. برداشت ياد شده، براساس احتمال نخست است.

لازم به ذكر است كه {اقطار} جمع {قطر} است كه به معناى جانب است (مفردات راغب). مراد از {الفتنة} به قرينه مقام، شرك است.

روش برخورد منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 13

13 - منافقان مدينه ، فاقد ثبات روانى بودند و موضع گيرى شان ، تابع مساعد بودن فضا و جو بود .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا . .. فإذا جاء الخوف ... تدور

زمينه حكومت اسلامى در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 9 - 3

3 - { انصار } ، بنيانگذار جامعه ايمانى در مدينه قبل از هجرت

و الذين تبوّءو الدار و الإيم_ن من قبلهم

{تبوّء} _ چنانچه مفردات و الميزان اشاره كرده اند _ به معناى مهيا ساختن و آماده كردن است. در اين صورت {تبوّءو الدار و الإيمان} كنايه از فراهم سازى محيط اجتماعى و دينى و {من قبلهم} به حذف مضاف و تقدير {من قبل هجرتهم} است.

سوءظن در مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 13،14،15

13 - پس از محاصره مدينه از سوى احزاب متّحد ، ظنّ و گمان هاى گوناگونى درباره خدا ، در ميان مردم مسلمان پديد آمد .

إذ جاءوكم . .. و تظنّون باللّه الظنونا

{ظنون} مفعول مطلق عددى است و {ال } در آن، براى جنس است. جمع آورده شدن {ظنون } همراه با {ال} دلالت بر تعدد و گوناگونى مى كند.

14 - عارض شدن بدگمانى به خدا در

مسلمانان ، در پىِ هجوم احزاب متّحد به مدينه

إذ جاءوكم . .. و تظنّون باللّه الظنونا

احتمال دارد كه مخاطب فعل {تظنّون} مسلمانان باشند و يكى از احتمال هاى {الظنونا} بدگمانى باشد. آيات بعدى مى تواند قرينه اى بر نكته ياد شده باشد.

15 - ظنّ و گمان هاى مردم مدينه درباره وعده هاى خدا ، در پى هجوم احزاب متّحد ، علاوه بر گوناگونى ، نو به نو و در حال تجديد شدن بود .

و تظنّون باللّه الظنونا

آوردن فعل مضارع {تظنّون} به منظور بيان پديد آمدن گمان، مى تواند بيان كننده تداوم و تجديد شدن آن باشد.

سوگند به مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 1 - 5

5 - { عن أبى الحسن الاوّل قال : قال رسول اللّه ( ص ) : إنّ اللّه تبارك و تعالى . . . اختار من البلدان أربعة فقال عزّوجلّ : { و التين و الزيتون . و طور سينين . و ه_ذا البلد الأمين } فالتين المدينة ، و الزيتون بيت المقدّس ، و طور سينين الكوفة و ه_ذا البلد الأمين مكّة ;

از امام موسى بن جعفر(ع) روايت شده است كه فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: خداوند تبارك و تعالى . .. از بين شهرها، چهار شهر را انتخاب كرد. او _ كه عزيز و جليل است _ فرمود: { والتين و الزيتون . و طور سينين . و ه_ذا البلد الأمين}. پس {تين} مدينه و {زيتون} بيت المقدس و {طور سينين} كوفه و {ه_ذا البلد الأمين} مكه است.}

شايعه پراكنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 5

5 - در مدينه ، در عصر پيامبر ، افرادى شايعه پراكن وجود داشت .

لئن لم ينته . .. المرجفون

{رَجْف} (مصدر ثلاثى مجرد {مرجفون}) به معناى {اضطراب شديد} است (مفردات راغب). در آيه، به تناسب معناى لغوى، منظور از آن كسانى اند كه با پخش سخنان بيهوده، آرامش مردم را سلب مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 5

5 - شايعه پراكنان در مدينه ، در صورت ادامه شايعه پراكنى ، محكوم به قتل بودند .

لئن لم ينته . .. و المرجفون فى المدينة ... أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا تقتيلاً

شدت نفاق منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 4

4 _ حركت هاى نفاق آميز منافقان مدينه ، پيچيده تر و شديدتر از منافقان باديه نشين بود .

و ممن حولكم . .. و من أهل المدينة مردوا على النفاق

شرايط ايمان مشركان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 6

6 - اهل كتاب و مشركان مكه و مدينه ، خود را منتظر فرستاده ويژه خداوند مى دانستند و ترك مرام خويش را به آن مشروط ساخته بودند .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه

برداشت ياد شده، ناظر به احتمال اراده {منفكّين عن الكفر} است كه در برداشت هاى آيه پيشين توضيح داده شد.

شرك منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33

- 14 - 1،2،7

1 - در صورت ورود احزاب متّحد از نواحى و اطراف به خانه هاى منافقان در مدينه و درخواست اظهار شرك ، آنان ، با ايشان همسويى مى كردند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ما تلبّثوا بها إلاّ يسيرًا

نايب فاعل فعل {دخلت} مى تواند {بيوت} و مى تواند {يثرب} باشد. برداشت ياد شده، براساس احتمال نخست است. لازم به ذكر است كه {اقطار} جمع {قطر} است كه به معناى جانب است (مفردات راغب). مراد از {الفتنة} به قرينه مقام، شرك است.

2 - منافقان مدينه ، دل در گرو شرك داشتند و ايمان شان ظاهرى بود .

و لو دخلت عليهم . .. ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

7 - منافقان مدينه ، به قدرى در عقيده خود متزلزل بودند كه در صورت درخواست اظهار شرك ، آنان بى درنگ شرك مىورزيدند .

و لو دخلت عليهم . .. ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها ... و ما تلبّثوا بها إلاّيسيرًا

استثناى در كلام، براى تقويت نفى مستثنا است. بنابراين، معنا چنين است كه آنان، در پاسخ درخواست شرك، هيچ درنگ نمى كردند و اظهار شرك مى كردند.

طعن منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 12

12 - منافقان مدينه ، با برطرف شدن ترس از جنگ ، با زبانى تند و گزنده ، به مسلمانان طعنه مى زدند .

فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد

{سلق} (مصدر {سلقوا}) به معناى {مغلوب كردن و به زمين زدن چيزى با قهر و غلبه} است (مفردات راغب). {حداد} (جمع {حديد}) به معناى {تيز} است.

ظن منافقان مدينه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 9

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

عذاب مضاعف نفاق در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 10

10 _ حاضران در مركز معرفت و پايگاه اسلامى ، داراى مسؤوليتى بيشتر و حركت منافقانه در آن جا ، داراى عذابى مضاعف *

و ممن حولكم من الأعراب . .. سنعذبهم مرتين

دو مرتبه عذاب شدن منافقان مذكور احتمال دارد از آن جهت باشد كه با وجود نزديك بودن به مؤمنان (ممن حولكم) و با وجود حضور در مركز تبليغ دين (المدينة) راه نفاق پيموده اند.

علايق منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 4،6،7

4 - منافقان مدينه ، دوست داشتند كه در صورت تكرار هجوم احزاب متّحد به مدينه ، در بيابان و در ميان باديه نشينان باشند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب

6 - منافقان مدينه ، در عين ترس از حضور در مدينه ، به هنگام حمله دشمن ، دوست داشتند از اخبار مربوط به مسلمانان آگاه باشند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب يسئلون عن أنبائكم

7 - منافقان مدينه ، به پى گيرى تحولات و رخداد هاى

مدينه ، علاقه مند بودند .

يسئلون عن أنبائكم

عمل منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 24،26

24 - رفتار هاى بيمارگونه منافقان مدينه ، ناشى از بى ايمانى آنان بود .

أشحّة عليكم فإذا جاء الخوف . .. تدور أعينهم ... فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حدا

26 - رفتار هاى بيمارگونه منافقان مدينه ، امرى پيش پا افتاده بود و نمى توانست مشكلى ايجاد كند .

أشحّة عليكم . .. سلقوكم ... و كان ذلك على اللّه يسيرًا

احتمال دارد مشاراليه {ذلك} حال و وضع منافقان مدينه، يعنى تلاش آنان براى بازداشتن مسلمانان از شركت در جهاد و آزار زبانى شان باشد در اين صورت، سهل بودن آن كارها براى خدا، به معناى اين خواهد بود كه آن تلاش ها، مشكلى ايجاد نمى كند و امورى سهل و پيش پا افتاده است.

عوامل پيروزى مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 8

8 - قدرت مطلق خداوند ، عامل شكست يهود بنى قريظه و پيروزى مسلمانان مدينه بود .

أنزل الذين ظ_هروهم . .. فريقًا تقتلون ... وكان اللّه على كلّ شىء قديرًا

عهد مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 2،6،8،11

2 - مسلمانان مدينه ، با خدا ، عهد بسته بودند كه از جهاد و رويارويى با دشمن نگريزند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه عليه

6 - برخى از مسلمانان مدينه ، در عمل به عهد خود با خدا ، تا پاى جان پيش رفتند

.

فمنهم من قضى نحبه

{نحب} در لغت، به معناى {نذر واجب} است (مفردات راغب). {قضى نحبه} كنايه از مرگ و يا كشته شدن است.

8 - برخى از صاحبان عهد با خدا ، از مسلمانان مدينه ، در انتظار فرا رسيدن فرصتى مناسب براى عمل به عهد خويش بودند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه عليه . .. و منهم من ينتظر

11 - صاحبان عهد با خداوند ، از مسلمانان مدينه ، بر خلاف منافقانِ آن ديار ، هيچ گاه از زير بار عهد خود شانه خالى نكردند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه . .. و ما بدّلوا تبديلاً

عهد منافقان مدينه براى جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 1،3

1 - منافقان حاضر در صحنه غزوه احزاب ، و مصمم به فرار از آن ، پيش تر در غزوه اُحد تعهد كرده بودند كه از جهاد با دشمن نگريزند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل لايولّون الأدب_ر

مرجع ضمير در {كانوا} گروهى از منافقان اند كه در غزوه اُحد ترسيدند و تصميم به فرار گرفتند، ولى عهد كردند كه ديگربار چنين نكنند.

3 - عهد منافقان مدينه با خدا براى فرار نكردن از جهاد ، مورد حساب كشى خداوند است .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل . .. و كان عهد اللّه مسئولاً

عهدشكنى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 7،2

7 - منافقان مدينه ، از سوى خداوند ، به خاطر شكستن عهد خود تهديد شدند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه

من قبل . .. و كان عهد اللّه مسئولاً

2 - منافقان مدينه ، پيمان خود را براى فرار نكردن از جهاد ، شكستند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 11

11 - صاحبان عهد با خداوند ، از مسلمانان مدينه ، بر خلاف منافقانِ آن ديار ، هيچ گاه از زير بار عهد خود شانه خالى نكردند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه . .. و ما بدّلوا تبديلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 10

10 - اطمينان بخشى خداوند به مؤمنان ، در وفا نكردن منافقان به پيمان خويش باكافران ( يهود بنى نضير )

و اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 12 - 1،2

1 - خبر دادن خداوند ، به همگام نشدن منافقان با يهود بنى نضير در مسير تبعيد آنان

لئن أُخرجوا لايخرجون معهم

2 - خبر دادن خداوند ، از پايبند نبودن منافقان به تعهّد خويش ، در يارى بنى نضير به هنگام جنگ

و لئن قوتلوا لاينصرونهم

عهدشكنى يهود مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 4

4 _ يهوديان مدينه در عصر بعثت نمونه پست ترين جنبندگان به سبب اصرارشان بر كفر و از ميان بردن زمينه هاى ايمان در خويش و شكستن پيمانها

إن شر الدواب عنداللّه الذين كفروا . .. الذين عهدت منهم ثم ينقضون عهدهم

فرار منافقان

مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 2

2 - منافقان مدينه ، پيمان خود را براى فرار نكردن از جهاد ، شكستند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل

فرار منافقان مدينه از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 3،6

3 - منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، درصدد فرار از جهاد ، به منظور نجات خود بودند .

قل لن ينفعكم الفرار

6 - منافقان حاضر در غزوه احزاب ، براى نجات از مرگ و يا كشته شدن ، تصميم به فرار از جهاد گرفتند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. إن فررتم من الموت أو القتل

فرار منافقان مدينه از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 3،6

3 - منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، درصدد فرار از جهاد ، به منظور نجات خود بودند .

قل لن ينفعكم الفرار

6 - منافقان حاضر در غزوه احزاب ، براى نجات از مرگ و يا كشته شدن ، تصميم به فرار از جهاد گرفتند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. إن فررتم من الموت أو القتل

فرار منافقان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 1

1 - منافقان حاضر در صحنه غزوه احزاب ، و مصمم به فرار از آن ، پيش تر در غزوه اُحد تعهد كرده بودند كه از جهاد با دشمن نگريزند .

و لقد

كانوا ع_هدوا اللّه من قبل لايولّون الأدب_ر

مرجع ضمير در {كانوا} گروهى از منافقان اند كه در غزوه اُحد ترسيدند و تصميم به فرار گرفتند، ولى عهد كردند كه ديگربار چنين نكنند.

قتل بيماردلان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 62 - 4

4 - فرمان مهدورالدم بودن منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان در مدينه ، ادامه اجراى سنّت تغيير ناپذير الهى بوده است .

أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا . .. سنّة اللّه ... ولن تجد لسنّة اللّه تبديلاً

قتل شايعه پراكنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 62 - 4

4 - فرمان مهدورالدم بودن منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان در مدينه ، ادامه اجراى سنّت تغيير ناپذير الهى بوده است .

أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا . .. سنّة اللّه ... ولن تجد لسنّة اللّه تبديلاً

قتل منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 62 - 4

4 - فرمان مهدورالدم بودن منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان در مدينه ، ادامه اجراى سنّت تغيير ناپذير الهى بوده است .

أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا . .. سنّة اللّه ... ولن تجد لسنّة اللّه تبديلاً

قدرت مؤمنان در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 9

9 _ مؤمنان در مدينه ، برخوردار از قدرت و شوكت بسيار در مقايسه با منافقان

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم . .. و لكنهم قوم يفرقون

بيم منافقان و تلاش آنان براى مؤمن جلوه دادن خود،

نشانه اى از قدرت و شوكت مؤمنان است.

كفر منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 6

6 - تزلزل منافقان مدينه در غزوه احزاب ، ناشى از بى ايمانى آنان بود .

و يستئذن فريق منهم . .. يقولون إنّ بيوتنا عورة ... إن يريدون إلاّ فرارًا ... ثمّ

{ثمّ سئلوا الفتنة} دلالت مى كند كه آنان، با درخواست شرك، آن را قبول مى كردند. چنين امرى اشعار دارد كه استيذان در ترك جهاد و بهانه جويى براى فرار، ناشى از بى ايمانى و تزلزل در عقيده بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 21،24

21 - منافقان مدينه ، به اسلام ، ايمان نياوردند .

أُول_ئك لم يؤمنوا

24 - رفتار هاى بيمارگونه منافقان مدينه ، ناشى از بى ايمانى آنان بود .

أشحّة عليكم فإذا جاء الخوف . .. تدور أعينهم ... فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حدا

كفر يهود مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 4

4 _ يهوديان مدينه در عصر بعثت نمونه پست ترين جنبندگان به سبب اصرارشان بر كفر و از ميان بردن زمينه هاى ايمان در خويش و شكستن پيمانها

إن شر الدواب عنداللّه الذين كفروا . .. الذين عهدت منهم ثم ينقضون عهدهم

كم فروشى اهل مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 1 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) [ فى قوله تعالى { ويل للمطففين } ] قال

: نزلت على نبىّ اللّه ( ص ) حين قدم المدينة و هم يومئذ اسوأ الناس كيلاً فأحسنوا الكيل ;

از امام باقر(ع) [درباره قول خداى تعالى {ويل للمطففين}] روايت شده است كه فرمود: هنگامى كه پيامبر خدا(ص) وارد مدينه شد، اين آيه بر آن حضرت نازل گشت; در حالى كه در آن زمان مردم مدينه در پيمانه كردن از همه بدتر بودند (يعنى در وزن اجناس خيانت مى نمودند) و پس از نزول اين آيه، پيمانه كردن را نيكو انجام دادند}

كم كارى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 15

15 - منافقان مدينه ، افرادى كمْ كار و پرگو بودند .

و لايأتون البأس إلاّ قليلاً . .. فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد

گروه هاى اجتماعى در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 16

16 - در مدينه عصر پيامبر ( ص ) گروه هاى مختلف فكرى و عقيدتى زندگى مى كردند .

نساء المؤمنين . .. لئن لم ينته المن_فقون

محاصره مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 5

5 - در صورت نفوذ دشمن به مدينه ، پس از محاصره از سوى احزاب متّحد ، منافقان به جاى دفاع ، به تلاش به نفع دشمن مى پرداختند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

برداشت بالا، بنابراين است كه ضمير در {دخلت} به {يثرب} برگردد و مراد از {الفتنة}، تلاش تخريبى عليه مسلمانان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 2،3

2 - احزاب متّحدِ محاصره كننده مسلمانان در مدينه ، همگى ، كافر بودند .

و ردّ اللّه الذين كفروا

طبق آنچه در آغاز سوره آمد، احزاب گرد آمده براى جنگ با مسلمانان مدينه، از مشركان و منافقان و يهوديان بودند، ولى خداوند از همه آنان، به {الذين كفروا} تعبير كرده است و اين، حكايت از كفر همگى آنان مى كند.

3 - احزاب متّحد ، در حالى از محاصره مدينه نااميد و پراكنده شدند كه آكنده از خشم بودند .

و ردّ اللّه الذين كفروا بغيظهم

{باء} در {بغيظ} براى ملابسه است و {بغيظهم} حال براى موصول {الذين كفروا} است.

محاصره مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 1

1 - مسلمانان مدينه ، از ناحيه بالا و پايين مدينه ، در محاصره دشمن ( احزاب متّحد ) قرار گرفتند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

محمد(ص) در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 10

10 - پيامبراكرم ( ص ) ، شخصيتى محورى و تصميم گير در مدينه بود .

ينظرون إليك

آوردن جمله {ينظرون إليك} در لابه لاى جمله اى كه در صدد بيان وصف آشفتگى منافقان، به هنگام شنيدن خبر جنگ است، نشان دهنده اين واقعيت است كه آنان، از اين جهت به پيامبر(ص) نگاه مى كردند، تا رخصتى براى ترك جهاد به دست آورند و اين، از موقعيت آن حضرت حكايت مى كند.

محمد(ص) و منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7

- توبه - 9 - 101 - 11

11 _ دورى منافقان باديه نشين از مدينه و مهارت منافقان داخل مدينه ، سبب ناشناخته ماندن آنان نزد پيامبر ( ص ) و مؤمنان شد .

و ممن حولكم من الأعراب . .. لاتعلمهم

مخالفان مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 3

3 - در مدينه ، مخالفانى وجود داشتند كه درصدد جذب منافقان به سوى خود بودند .

و القائلين لإخونهم هلمّ إلينا

مراد از {القائلين} طبق گفته مفسران، يهوديان اطراف مدينه بوده اند. مرجع ضمير در {إخوانهم} افراد منافق اند.

مدينه قبل از هجرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 9 - 3

3 - { انصار } ، بنيانگذار جامعه ايمانى در مدينه قبل از هجرت

و الذين تبوّءو الدار و الإيم_ن من قبلهم

{تبوّء} _ چنانچه مفردات و الميزان اشاره كرده اند _ به معناى مهيا ساختن و آماده كردن است. در اين صورت {تبوّءو الدار و الإيمان} كنايه از فراهم سازى محيط اجتماعى و دينى و {من قبلهم} به حذف مضاف و تقدير {من قبل هجرتهم} است.

مسافت مدينه تا تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 3

3 _ پيمودن مسافت مدينه تا تبوك به دليل دورى راه ، براى برخى افراد ( منافقان ) دشوار مى نمود .

و لكن بعدت عليهم الشقة

{شقة} به معناى سختى و مشقت و كنايه از مسافت است; يعنى، به نظر آنان (منافقان)راه ميان مدينه و تبوك راهى طولانى و پيمودن آن طاقت فرساست.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 8

8 _ بُعد مسافت ميان مدينه و رزمگاه تبوك *

قلت لا أجد ما أحملكم عليه

منظور از {أحملكم} مى تواند مطلق ساز و برگ نظامى نباشد، بلكه فقط وسيله سوارى و مركب مورد نظر باشد ; كه در اين صورت عدم امكان پياده رفتن به جنگ، به خاطر بعد مسافت خواهد بود.

مسلمانان در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 5،6

5 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را پس از هجرت ، در مدينه مأوى داد و از سلطه مشركان خارج كرد .

فأويكم و أيدكم بنصره

6 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را در مدينه با امداد هاى خويش توانا و قدرتمند ساخت .

تخافون أن يتخطفكم الناس فأويكم و أيدكم بنصره

{تأييد} به معناى تقويت كردن و قدرتمند ساختن است.

مسلمانان سست ايمان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 4

4 - منافقان مدينه ، در صدد جذب مسلمان هاى ضعيف الايمان ، به سوى باند خود بودند .

و القائلين لإخونهم هلمّ إلينا

احتمال دارد مرجع ضمير در {القائلين} منافقان، و مرجع در {إخوانهم} مسلمان هايى باشد كه در آيات پيش، از آنان به {الذين فى قلوبهم مرض} تعبير شده است و منظور، مسلمان هايى بودند كه ضعف عقيده داشتند.

مسلمانان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 2،8،11،13،15

2 - احزاب متّحد ، در جنگ عليه مسلمانان ،

جمعيتى فراوان داشتند .

إذ جاءتكم جنود . .. إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

{جنود} جمع {جند} است و دلالت بر چندين سپاه مى كند. آمدن نيروها از بالا دست مدينه و پايين دست آن نيز مؤيد اين نكته است; زيرا آنان داراى جمعيتى چشمگير بوده اند كه توانسته اند نيروهايشان را در اطراف مدينه مستقر كنند.

8 - هجوم احزاب متّحد به مدينه ، براى درهم شكستن مسلمانان ، مسلمانان را به قدرى وحشت زده كرد كه همانند افراد محتضر شدند .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

مراد از به حنجره رسيدن قلب ها، خفگى و به حال مرگ افتادن است.

11 - ايّام هجوم احزاب متّحد به مدينه ، روزهايى بس سخت و نگران كننده براى مسلمانان بود .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

13 - پس از محاصره مدينه از سوى احزاب متّحد ، ظنّ و گمان هاى گوناگونى درباره خدا ، در ميان مردم مسلمان پديد آمد .

إذ جاءوكم . .. و تظنّون باللّه الظنونا

{ظنون} مفعول مطلق عددى است و {ال } در آن، براى جنس است. جمع آورده شدن {ظنون } همراه با {ال} دلالت بر تعدد و گوناگونى مى كند.

15 - ظنّ و گمان هاى مردم مدينه درباره وعده هاى خدا ، در پى هجوم احزاب متّحد ، علاوه بر گوناگونى ، نو به نو و در حال تجديد شدن بود .

و تظنّون باللّه الظنونا

آوردن فعل مضارع {تظنّون} به منظور بيان پديد آمدن گمان، مى تواند بيان كننده تداوم و تجديد شدن آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 1

1 - منافقان ، همسو با احزاب متّحد ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن روحيه مسلمانان فعاليت مى كردند .

إذ جاءتكم جنود . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه ... إلاّ غرورًا

فعل مضارع {يقول} بر تداوم كار منافقان دلالت مى كند كه از آن، به {فعاليت} تعبير مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 1،2

1 - عده اى از منافقان ، مسلمانان شركت كننده در غزوه احزاب را ، به ترك جهاد وسوسه مى كردند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

2 - منافقان براى ماندن مسلمانان به همراه پيامبر ( ص ) در غزوه احزاب _ باتوجه به هجوم دشمن _ وجهى منطقى قائل نبودند و آنان را به ترك غزوه ، دعوت مى كردند .

قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 9،10

9 - مسلمانان مدينه ، در غزوه احزاب ، به رغم قدرت و شوكت دشمن و كارشكنى هاى منافقان ، تسليم امر پيامبر ( ص ) براى جهاد بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم إلاّ إيم_نًا و تسليمًا

ممكن است {تسليماً} به قرينه مقام (بحث جهاد و هجوم دشمن و نيز الگو بودن پيامبر(ص)) تسليم بودن به امر پيامبر(ص) براى جهاد باشد.

10 - توجه مسلمانان مدينه به تحقق وعده هاى خدا و پيامبرش ، در غزوه احزاب ، باعث شد كه آنان ،

با ديدن سپاه دشمن بر ايمان شان افزوده شود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله . .. و ما زادهم إل

مسلمانان مدينه و سپاه احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 1،2،6،9،10

1 - مسلمانان مدينه ، با ديدن سپاهيان احزاب متّحد ، اذعان داشتند ، آنچه ديده اند ، همان چيزى است كه خدا و پيامبرش وعده داده اند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

2 - مسلمانان مدينه ، پيشاپيش ، از رويارويى شان با احزاب متّحد ، با خبر بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

6 - آنچه مسلمانان مدينه ، در رويارويى با احزاب متّحد مشاهده كردند ، بر ايمان شان به راه خود و تسليم بودن شان افزود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم الاّ إيم_نًا و تسليمًا

فاعل {زاد} مصدر فعل {رأى} است. بنابراين، استفاده مى شود كه مشاهده دشمنان، بر ايمان مسلمانان افزوده است.

9 - مسلمانان مدينه ، در غزوه احزاب ، به رغم قدرت و شوكت دشمن و كارشكنى هاى منافقان ، تسليم امر پيامبر ( ص ) براى جهاد بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم إلاّ إيم_نًا و تسليمًا

ممكن است {تسليماً} به قرينه مقام (بحث جهاد و هجوم دشمن و نيز الگو بودن پيامبر(ص)) تسليم بودن به امر پيامبر(ص) براى جهاد باشد.

10 - توجه مسلمانان مدينه به تحقق وعده هاى خدا و پيامبرش ، در غزوه احزاب ، باعث شد

كه آنان ، با ديدن سپاه دشمن بر ايمان شان افزوده شود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله . .. و ما زادهم إل

مسؤوليت اهل مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 10

10 _ حاضران در مركز معرفت و پايگاه اسلامى ، داراى مسؤوليتى بيشتر و حركت منافقانه در آن جا ، داراى عذابى مضاعف *

و ممن حولكم من الأعراب . .. سنعذبهم مرتين

دو مرتبه عذاب شدن منافقان مذكور احتمال دارد از آن جهت باشد كه با وجود نزديك بودن به مؤمنان (ممن حولكم) و با وجود حضور در مركز تبليغ دين (المدينة) راه نفاق پيموده اند.

مشكلات مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 8

8 - خداوند ، مؤمنان مدينه را در روز هاى سخت و وانفساى هجوم همه جانبه دشمن ، يارى كرد .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم و إذ زاغت الأبص_ر . .. هنالك ابتلى المؤمنون ..

مشكلات مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 3

3 - مسلمانان مدينه ، با هجوم احزاب متّحد ، در شرايط سختى قرار گرفتند .

و زلزلوا زلزالاً شديدًا

مشكلات يهود مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 8

8 - يهوديان مدينه ، پيش از اسلام در گير با كافران و از ناحيه آنان در سختى و فشار بودند .

و كانوا من قبل يستفتحون على

الذين كفروا

معاهده يهود مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 10

10 - اطمينان بخشى خداوند به مؤمنان ، در وفا نكردن منافقان به پيمان خويش باكافران ( يهود بنى نضير )

و اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون

منافقان در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 9

9 _ مؤمنان در مدينه ، برخوردار از قدرت و شوكت بسيار در مقايسه با منافقان

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم . .. و لكنهم قوم يفرقون

بيم منافقان و تلاش آنان براى مؤمن جلوه دادن خود، نشانه اى از قدرت و شوكت مؤمنان است.

منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 3

3 _ جلسات سرّى و توطئه گرانه منافقان عليه پيامبر ( ص ) در مدينه

و يقولون طاعة فاذا برزوا من عندك بيّت طائفة منهم غير الذى تقول

برخى گفته اند كه اين آيه درباره منافقان است.

منافقان مدينه در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 11،14

11 - توجه زياد منافقان مدينه ، به پيامبر ( ص ) هنگام سختى و جنگ ، به منظور دريافت نظر نهايى آن حضرت

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك

فعل مضارع {ينظرون} حكايت از تكرار نگاه مى كند. اصل نگاه به آن حضرت هم، به قرينه مقام _ كه وضعيت دشوارى و سختى است _ براى جلب نظر آن حضرت براى اِعلام آتش بس و يا آزاد كردن آنان از جنگ است.

14 - منافقان مدينه

، در سختى و آسايش ، به مسلمانان ، بخل مىورزيدند .

و لايأتون البأس إلاّ قليلاً . أشحّة عليكم ... فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد

منافقان مدينه در غزوات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 4

4 - منافقان مدينه ، به همراه مسلمانان ، در غزوه هاى پيامبر ( ص ) شركت مى كردند .

و إذ يقول المن_فقون . .. ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا ... و لقد كانوا ع_هد

منافقان مدينه در غزوه احد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 1

1 - منافقان حاضر در صحنه غزوه احزاب ، و مصمم به فرار از آن ، پيش تر در غزوه اُحد تعهد كرده بودند كه از جهاد با دشمن نگريزند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل لايولّون الأدب_ر

مرجع ضمير در {كانوا} گروهى از منافقان اند كه در غزوه اُحد ترسيدند و تصميم به فرار گرفتند، ولى عهد كردند كه ديگربار چنين نكنند.

منافقان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 1

1 - منافقان ، همسو با احزاب متّحد ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن روحيه مسلمانان فعاليت مى كردند .

إذ جاءتكم جنود . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه ... إلاّ غرورًا

فعل مضارع {يقول} بر تداوم كار منافقان دلالت مى كند كه از آن، به {فعاليت} تعبير مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33

- 13 - 1،4،8،11،20

1 - عده اى از منافقان ، مسلمانان شركت كننده در غزوه احزاب را ، به ترك جهاد وسوسه مى كردند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

4 - منافقان ، به نفع جبهه احزاب متّحد ، براى درهم شكستن جبهه مسلمانان ، فعاليت تبليغاتى داشتند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

8 - برخى از منافقان و بيماردلان مدينه ، از پيامبر ( ص ) براى ترك جهاد در غزوه احزاب ، به بهانه ناامن بودن خانه و كاشانه شان ، مصرّانه اجازه مى خواستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة

مراد از {عورة} در آيه، مستحكم نبودن خانه و قابل ورود بودن آن براى هر كس است كه بخواهد وارد شود(مفردات راغب).

11 - مستحكم نبودن خانه و كاشانه ، بهانه منافقان و افراد بيماردل براى گريز از جهاد در غزوه احزاب بود .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة إن يريدون إلاّ فر

20 - { عن عبداللّه الحلبى عنه ( ع ) : إنّهم قالوا { إنّ بيوتنا عورة . . . } فأكذبهم اللّه قال : { و ما هى بعورة . . . } و هى رفيعة السمك حصينة ;

از عبداللّه حلبى، از امام(ع) نقل شده كه منافقان گفتند: خانه هاى ما بى حفاظ است. خداوند آنان را تكذيب كرد و فرمود: {و ما هى بعورة...} و آن خانه ها، داراى ديوارهاى بلند و محكم بود.}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 3،6

3 -

منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، در صورت حضور در داخل خانه هايشان و هجوم دشمن ، از آن دفاع نمى كردند .

يقولون إنّ بيوتنا عورة . .. و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

6 - تزلزل منافقان مدينه در غزوه احزاب ، ناشى از بى ايمانى آنان بود .

و يستئذن فريق منهم . .. يقولون إنّ بيوتنا عورة ... إن يريدون إلاّ فرارًا ... ثمّ

{ثمّ سئلوا الفتنة} دلالت مى كند كه آنان، با درخواست شرك، آن را قبول مى كردند. چنين امرى اشعار دارد كه استيذان در ترك جهاد و بهانه جويى براى فرار، ناشى از بى ايمانى و تزلزل در عقيده بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 1

1 - منافقان حاضر در صحنه غزوه احزاب ، و مصمم به فرار از آن ، پيش تر در غزوه اُحد تعهد كرده بودند كه از جهاد با دشمن نگريزند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل لايولّون الأدب_ر

مرجع ضمير در {كانوا} گروهى از منافقان اند كه در غزوه اُحد ترسيدند و تصميم به فرار گرفتند، ولى عهد كردند كه ديگربار چنين نكنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 3،6،7

3 - منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، درصدد فرار از جهاد ، به منظور نجات خود بودند .

قل لن ينفعكم الفرار

6 - منافقان حاضر در غزوه احزاب ، براى نجات از مرگ و يا كشته شدن ، تصميم به فرار از جهاد گرفتند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . ..

إن فررتم من الموت أو القتل

7 - خداوند ، به منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، با بيان اين كه حتى در صورت فرار از جبهه جهاد ، گرفتار مرگ يا قتل ، در جاى ديگر يا زمان ديگر مى شوند ، هشدار داده است .

إن فررتم من الموت أو القتل و إذًا لاتمتّعون إلاّ قليلاً

منافقان مدينه و بنى نضير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 3،4

3 - روابط خائنانه منافقان مدينه ، با كافران اهل كتاب ( يهود بنى نضير )

الذين نافقوا يقولون لإخونهم الذين كفروا من أهل الكت_ب لئن أخرجتم لنخرجنّ معكم

4 - افشاگرى خداوند ، درباره عناصر نفاق پيشه و مرتبط با دشمن ( يهود بنى نضير )

ألم تر إلى الذين نافقوا يقولون لإخونهم الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 12 - 1،2

1 - خبر دادن خداوند ، به همگام نشدن منافقان با يهود بنى نضير در مسير تبعيد آنان

لئن أُخرجوا لايخرجون معهم

2 - خبر دادن خداوند ، از پايبند نبودن منافقان به تعهّد خويش ، در يارى بنى نضير به هنگام جنگ

و لئن قوتلوا لاينصرونهم

منافقان مدينه و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 2،8

2 - تلاش شديد منافقان مدينه ، براى بازداشتن مسلمانان از جهاد در غزوه احزاب

و إذ قالت طائفة منهم . .. لامقام لكم فارجعوا ... قد يعلم اللّه المعوّقين منكم

تضعيف {عوّق} براى بيان شدت و غلظت بازدارندگى، است.

8 - منافقان مدينه ، علاوه بر

بازداشتن ديگران از حضور در جبهه جهاد ، خود نيز در آن ، حضورى كم رنگ داشتند .

قد يعلم اللّه المعوّقين . .. و القائلين لإخونهم ... و لايأتون البأس إلاّ قليلاً

بنابراين احتمال كه جمله {و لايأتون البأس. ..} حال براى {المعوّقين} و {القائلين} باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 5

5 - منافقان مدينه ، حضور در جبهه جهاد را ، مساوى با كشته شدن و از بين رفتن تلقى مى كردند .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

اين كه آيه بيان مى كند كه آنان، با شنيدن خبر جنگ، به حال احتضار درمى آمدند، حكايت از اين نكته مى كند كه منافقان مدينه وقوع جنگ و شركت در جبهه جهاد را مساوى با كشته شدن تلقى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 8

8 - در صورت حضور منافقان مدينه ، در جبهه مسلمانان ، جز اندكى در جنگ و جهاد ، شركت نمى كردند .

و لو كانوا فيكم ما ق_تلوا إلاّ قليلاً

منافقان مدينه و حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 6،7

6 - منافقان مدينه ، در عين ترس از حضور در مدينه ، به هنگام حمله دشمن ، دوست داشتند از اخبار مربوط به مسلمانان آگاه باشند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب يسئلون عن أنبائكم

7 - منافقان مدينه ، به پى

گيرى تحولات و رخداد هاى مدينه ، علاقه مند بودند .

يسئلون عن أنبائكم

منافقان مدينه و خطر مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه عقيده منافقان مدينه را درباره حفظ جان از خطر مرگ ، تصحيح كند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. قل لن ينفعكم الفرار إن فررتم ...و إذًا لاتمتّعون إلاّ

منافقان مدينه و غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 2،3

2 - منافقان براى ماندن مسلمانان به همراه پيامبر ( ص ) در غزوه احزاب _ باتوجه به هجوم دشمن _ وجهى منطقى قائل نبودند و آنان را به ترك غزوه ، دعوت مى كردند .

قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

3 - منافقان مدينه ، به مسلمانان وانمود كردند كه شكست شان در غزوه احزاب حتمى است .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 3

3 - منافقان مدينه ، به هنگام خبردار شدن از وقوع جنگ احزاب ، به قدرى مى ترسيدند كه چشمان شان بى اختيار ، به چرخش مى افتاد .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

مراد از {الخوف} به قرينه بحث جهاد و هجوم دشمن، خبر جنگ و قتال است كه براى منافقان بسيار ترس آور بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 -

20 - 1،4

1 - منافقان مدينه ، مى پنداشتند كه احزاب متّحد ، تا مدينه را فتح نكنند ، پراكنده نخواهند شد .

يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

4 - منافقان مدينه ، دوست داشتند كه در صورت تكرار هجوم احزاب متّحد به مدينه ، در بيابان و در ميان باديه نشينان باشند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب

منافقان مدينه و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 11

11 - توجه زياد منافقان مدينه ، به پيامبر ( ص ) هنگام سختى و جنگ ، به منظور دريافت نظر نهايى آن حضرت

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك

فعل مضارع {ينظرون} حكايت از تكرار نگاه مى كند. اصل نگاه به آن حضرت هم، به قرينه مقام _ كه وضعيت دشوارى و سختى است _ براى جلب نظر آن حضرت براى اِعلام آتش بس و يا آزاد كردن آنان از جنگ است.

منافقان مدينه و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 5

5 - منافقان مدينه ، در صف هاى مسلمانان تنها حضور ظاهرى داشتند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل

منافقان مدينه و مكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 5،9

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

9 - ظن و گمان منافقان

و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

منافقان مدينه و نامگذارى مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 7

7 - منافقان ، به نام سابق مدينه ، علاقه مند بودند و از نامگذارى آن شهر به { مدينة النبى } ناخرسند بودند .

ي_أهل يثرب

با توجه به اين كه نام مدينه، در آيه صدو بيست از سوره توبه و آيه شصت از سوره احزاب آمده و در اين جا، از قول منافقان، آن شهر به نام سابق اش خوانده شده، نكته بالا به دست مى آيد.

منافقان مدينه و وعده پيروزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 5

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

منافقان مدينه و وعده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 9

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول}

مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

منافقان مدينه و وعده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 9

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

موقعيت اجتماعى مدينه در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 4

4- محل هجرت مسلمانان مهاجر از مكه ( به مدينه يا حبشه ) جايگاهى شايسته و مناسب براى آنان

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوّئنّهم فى الدنيا حسنة

مؤمنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 5

5 _ مؤمنان عصر بعثت متشكل از سه گروه : مهاجران ( مؤمنانى كه از مكه و يا اطراف آن به مدينه هجرت كردند ) ، انصار ( مؤمنانى كه مهاجران را پناه دادند ) و مؤمنان غير مهاجر

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. و الذين ءاووا و نصروا ... و الذين ءامنوا

{ايواء} (مصدر آووا) به معناى منزل دادن و پناه دادن است و مفعول آن ضميرى است محذوف كه به {الذين ءامنوا . .. } برمى گردد.

مؤمنان و منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 1،11

1 _ هشدار خداوند به مؤمنان ، نسبت به وجود منافقانى

ناشناخته در اطراف ايشان از باديه نشينان و نيز از اهل مدينه

و ممن حولكم من الأعراب منفقون و من أهل المدينة مردوا على النفاق

11 _ دورى منافقان باديه نشين از مدينه و مهارت منافقان داخل مدينه ، سبب ناشناخته ماندن آنان نزد پيامبر ( ص ) و مؤمنان شد .

و ممن حولكم من الأعراب . .. لاتعلمهم

نام پيشين مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 6

6 - يثرب ، نام پيشين مدينه پيامبر است .

ي_أهل يثرب

نزول قرآن در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 127 - 2

2 _ نزول دفعى بعضى از سوره هاى قرآن در مدينه

و إذا ما أنزلت سورة

برداشت فوق بر اين اساس است كه مقصود از {انزال} در جمله {و إذا ما أنزلت . .. } نزول دفعى باشد. قابل ذكر است كه {انزال} مانند {تنزيل} هم در نزول دفعى و هم در نزول تدريجى به كار مى رود.

نظم سپاه مسلمانان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 10

10 - در سپاه مسلمانان ، به هنگام غزوه احزاب ، نظمى استوار ، حاكم بود . به گونه اى كه منافقان نيز خود را ملزم به رعايت آن مى دانستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ

نفاق منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 3

3 _ وجود منافقانى مرموز و عادت كرده بر نفاق ، در ميان اهل

مدينه

و من أهل المدينة مردوا على النفاق

يكى از معانى {مَرَدَ} {استمر} و {قَرِنَ} (استمرار و عادت) است.

نقش مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 7

7 - شهر مدينه در صدراسلام ، مأمن و پناهگاه مهاجران مسلمان بود .

و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا . .. و المه_جرين

نقش منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 3

3 - منافقان مدينه ، به مسلمانان وانمود كردند كه شكست شان در غزوه احزاب حتمى است .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 2

2 - نقش منافقان مدينه ، در وسوسه گرى و تحريك يهود بنى نضير عليه اسلام

ألم تر إلى الذين نافقوا يقولون لإخونهم . .. كمثل الشيط_ن إذ قال للإنس_ن

نيت منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 18

18 - وحى ، نيات منافقان را در رخصت خواهى شان از پيامبر ( ص ) آشكار كرد .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم . .. و يستئذن ... إن يريدون إلاّ فرار

وعده پيروزى به مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 4،5

4 - خداوند و پيامبرش ، به مسلمانان وعده داده بودند كه در صورت مواجهه آنان با دشمنان شان ، پيروز خواهند شد .

ما وعدنا اللّه و

رسوله إلاّغرورًا

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

وعده هاى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 7

7 - وعده منافقان مدينه به يهود بنى نضير ، نسبت به همگامى كامل با آنان در صورت نبرد يا تبعيد

الذين نافقوا يقولون . .. لئن أُخرجتم لنخرجنّ معكم ... و إن قوتلتم لننصرنّكم

وفادارى مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 11

11 - صاحبان عهد با خداوند ، از مسلمانان مدينه ، بر خلاف منافقانِ آن ديار ، هيچ گاه از زير بار عهد خود شانه خالى نكردند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه . .. و ما بدّلوا تبديلاً

وفاى به عهد مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 1،3،11

1 - برخى از مسلمانان مدينه ، بر سر پيمان خود با خداى خويش ، وفادار ماندند و از جهاد نگريختند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه عليه

به قرينه آيه پانزده _ كه درباره عهد منافقان مبنى بر فرار نكردن از صحنه جنگ است _ مراد از {ما عاهدوا} مى تواند عهد بستن بر فرار نكردن از جهاد باشد.

3 - وفادارانِ به عهد خود ، از مسلمانان مدينه ، مردانى مورد ستايش خداوندند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه عليه

آوردن

{رجال} _ به صورت نكره _ براى زيادت در تعريف و تمجيد است.

11 - صاحبان عهد با خداوند ، از مسلمانان مدينه ، بر خلاف منافقانِ آن ديار ، هيچ گاه از زير بار عهد خود شانه خالى نكردند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه . .. و ما بدّلوا تبديلاً

هجرت به مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 5

5 - تشريع حكم جهاد ، پس از آوارگى مسلمانان از مكّه و هجرت به مدينه

أُذن للذين يق_تلون . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 2

2 - دفاع از حريم قرآن و پيروى از تعاليم آن ، عامل هجرت پيامبر ( ص ) از مكه

إنّ الذى فرض عليك القرءان لرادّك إلى معاد

اين كه خداوند پيش از وعده به بازگشت پيامبر(ص) به مكه، مسأله وجوب عمل به تعاليم قرآن را مطرح ساخته است; مى تواند به علّتِ هجرت پيامبر(ص) از مكه به مدينه اشاره داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 4

4 - اقدام برخى از زنان مؤمن ، به هجرت از مكه به سوى مدينه ، پس از پيمان حديبيه

ي_أيّها الذين ءامنوا

آيه شريفه _ بر اساس شأن نزول _ پس از هجرت برخى از زنان مكه به مدينه، نازل شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 3

3 _ مسلمانانى كه از هجرت به مدينه سر

باز زدند و يا در راه خدا جهاد نكردند و يا مهاجران و دين خدا را يارى ندادند ، از دايره مؤمنان راستين خارج هستند .

و الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولئك هم المؤمنون حقا

{أولئك} اشاره است به هر يك از {الذين} اول و دوم با ويژگيهايى كه در توصيف آنها آمده است. با توجه به اين معنا و دلالت ضمير فصل (هم) بر حصر معلوم مى شود كسانى كه مجموع صفات ياد شده را نداشته، اگر چه برخى از آنها را دارا باشند مؤمن حقيقى نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 5

5 _ مهاجرت به مدينه از وظايف مهم مسلمانان صدر اسلام

و الذين ءامنوا من بعد و هاجروا

مراد از هجرت در اين بخش از آيات، كوچ كردن مسلمانان از هر نقطه به مدينه منوره است. تأكيد فراوان خداوند بر هجرت بيانگر اهميت ويژه آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 4

4- محل هجرت مسلمانان مهاجر از مكه ( به مدينه يا حبشه ) جايگاهى شايسته و مناسب براى آنان

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوّئنّهم فى الدنيا حسنة

هجوم دشمن به مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 1،3،5،8،11،14،15

1 - مسلمانان مدينه ، از ناحيه بالا و پايين مدينه ، در محاصره دشمن ( احزاب متّحد ) قرار گرفتند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

3 - ائتلاف احزاب مختلف و لشگركشى آنان عليه مسلمانان مدينه و

شكست شان ، شايسته يادآورى است .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

{إذ جاءوكم} عطف بر {إذ جاتكم} در آيه پيش و متعلق فعل {اُذكروا} در همان آيه است.

5 - هجوم احزاب متّحد به سوى مدينه ، باعث وحشت و نگرانى مسلمانان شد .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر

{زاغت الأبصار} مى تواند كنايه از به وجود آمدن آن چنان وحشتى باشد كه چشم شخص، قدرت ديد و تشخيص را از دست مى دهد.

8 - هجوم احزاب متّحد به مدينه ، براى درهم شكستن مسلمانان ، مسلمانان را به قدرى وحشت زده كرد كه همانند افراد محتضر شدند .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

مراد از به حنجره رسيدن قلب ها، خفگى و به حال مرگ افتادن است.

11 - ايّام هجوم احزاب متّحد به مدينه ، روزهايى بس سخت و نگران كننده براى مسلمانان بود .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

14 - عارض شدن بدگمانى به خدا در مسلمانان ، در پىِ هجوم احزاب متّحد به مدينه

إذ جاءوكم . .. و تظنّون باللّه الظنونا

احتمال دارد كه مخاطب فعل {تظنّون} مسلمانان باشند و يكى از احتمال هاى {الظنونا} بدگمانى باشد. آيات بعدى مى تواند قرينه اى بر نكته ياد شده باشد.

15 - ظنّ و گمان هاى مردم مدينه درباره وعده هاى خدا ، در پى هجوم احزاب متّحد ، علاوه بر گوناگونى ، نو به نو و در حال تجديد شدن بود .

و تظنّون باللّه الظنونا

آوردن فعل مضارع {تظنّون} به منظور بيان پديد آمدن گمان، مى تواند بيان كننده تداوم و تجديد شدن

آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 1،3

1 - هجوم احزاب متّحد به مدينه ، وسيله امتحان مسلمانان آن ديار بود .

هنالك ابتلى المؤمنون

3 - مسلمانان مدينه ، با هجوم احزاب متّحد ، در شرايط سختى قرار گرفتند .

و زلزلوا زلزالاً شديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 5

5 - در صورت نفوذ دشمن به مدينه ، پس از محاصره از سوى احزاب متّحد ، منافقان به جاى دفاع ، به تلاش به نفع دشمن مى پرداختند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

برداشت بالا، بنابراين است كه ضمير در {دخلت} به {يثرب} برگردد و مراد از {الفتنة}، تلاش تخريبى عليه مسلمانان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 5

5 - احزاب متّحد ، از هجوم شان به مسلمانان ، هيچ سود و نتيجه اى به دست نياوردند .

و ردّ اللّه الذين كفروا . .. لم ينالوا خيرًا

مراد از {خير} به قرينه مقام، مى تواند {ظفر و پيروزى} باشد و احتمال دارد كه به قرينه آياتى مانند {إنّه لحبّ الخير لشديد} مراد از آن، مال باشد. برداشت بالا، براساس احتمال نخست است. احتمال دارد كه تعبير از {پيروزى كافران بر مسلمانان} به {خير} طبق نظر كافران باشد.

هجوم دشمن به مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 1

1 - منافقان ، همسو با احزاب متّحد ، در غزوه احزاب براى

درهم شكستن روحيه مسلمانان فعاليت مى كردند .

إذ جاءتكم جنود . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه ... إلاّ غرورًا

فعل مضارع {يقول} بر تداوم كار منافقان دلالت مى كند كه از آن، به {فعاليت} تعبير مى شود.

هشدار به بيماردلان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 4

4 - هشدار شديد خداوند ، به افراد بيماردل مدينه ، براى پايان دادن به كار هاى خلاف شان

لئن لم ينته . .. و الذين فى قلوبهم مرض ... لنغرينّك

هشدار به شايعه پراكنان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 6

6 - هشدار شديد خداوند ، به شايعه پراكنان مدينه ، براى پايان دادن به كار شايعه پراكنى .

لئن لم ينته . .. المرجفون فى المدينة لنغرينّك بهم

هشدار به منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 1

1 - هشدار شديد خداوند ، به منافقان مدينه ، براى پرهيز از آزار و اذيت زنان مسلمان

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم

مفعول فعل {ينته} ذكر نشده و به قرينه آيه پيش; مى تواند آزار و اذيتى باشد كه درباره زنان مسلمان روا داشته مى شد. لازم به ذكر است كه مصدر ثلاثى {نغرينّ}، {غراء} است و {غرى به} در لغت به معناى {الصاق و چسباندن} است (مفردات راغب). اين واژه در آيه، كنايه از تسلط همه جانبه و سخت و گريزناپذير است.

همسويى منافقان مدينه با احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 1

1 - در صورت ورود احزاب متّحد از نواحى و اطراف به خانه هاى منافقان در مدينه و درخواست اظهار شرك ، آنان ، با ايشان همسويى مى كردند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ما تلبّثوا بها إلاّ يسيرًا

نايب فاعل فعل {دخلت} مى تواند {بيوت} و مى تواند {يثرب} باشد. برداشت ياد شده، براساس احتمال نخست است. لازم به ذكر است كه {اقطار} جمع {قطر} است كه به معناى جانب است (مفردات راغب). مراد از {الفتنة} به قرينه مقام، شرك است.

مراقبت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مراقبت

آثار مراقبت از نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 35 - 5

5 - پاكدامنى ، رعايت امانت ، وفاى به عهد ، اداى شهادت و مراقبت از نماز ، از موجبات ورود به بهشت

و الذين هم لفروجهم ح_فظون . .. و الذين هم لأم_ن_تهم و عهدهم رعون . و الذين هم بش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 5 - 6

6 - مراقبت از نماز ، زمينه ساز يتيم نوازى و رسيدگى به درماندگان

يدعّ اليتيم . و لايحضّ ... فويل للمصلّين . الذين هم عن صلاتهم ساهون

حرف {فاء} در {فويل}، نكوهش غافلان از نماز را بر نكوهش دو دسته قبل (آزار دهندگان يتيمان و بى تفاوتان در برابر فقر ديگران)، تفريع كرده است; يعنى، چون آن دو حالت نكوهيده است، پس واى به حال اين نمازگزاران! كنايه از اين كه اگر آنان نمازگزار حقيقى بودند، چنين رفتارى نمى داشتند.

آثار مراقبت بر عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 20 - 5

5 - تقوا ، مراقبت بر اعمال و ياد خدا ، عامل رستگارى انسان

اتّقوا اللّه و لتنظر . .. و لاتكونوا كالذين نسوا اللّه ... أصح_ب الجنّة هم الفائ

اهميت مراقبت از عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 89 - 2

2 - نگه داشتن اعمال نيك تا صحنه قيامت و از دست ندادن آنها در نتيجه گناه ، شرط بهرهورى انسان از ثمرات آن

من جاء بالحسنة فله خير منها

واژه {جاء} مى تواند اشاره به اين داشته باشد كه اعمال نيك، در صورتى ثمربخش است كه انسان بتواند تا پايان عمر آن را حفظ كرده و با گناهان خود موجبات حبط آن را فراهم نكرد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 16 - 11

11 - انسان ها بايد ، حتى بر كوچك ترين و ريزترين اَعمال خويش مراقب باشند .

ي_بنىّ إنّها إن تك مثقال حبّة من خردل . .. يأت بها اللّه

تبيين احاطه علمى خداوند بر همه اَعمال خُرد و كلان انسان در آيه، هشدارى به انسان ها است كه مواظب اَعمال خود باشند.

اهميت مراقبت بر عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 132 - 6

6 _ لزوم مراقبت بر اعمال و توجه به نقش تعيين كننده آن در تعيين درجات و دركات آخرت

و لكل درجت مما عملوا و ما ربك بغفل عما يعملون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 105 - 6

6 _ هشدار خداوند به انسان ها ، براى مراقبت از اعمال و حركات نهان و آشكار خويش و سرباز نزدن از فرمان هاى او در خفا و علن

و ستردون إلى علم الغيب و الشهدة فينبئكم بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 18 - 5

5 - لزوم حساسيت و مراقبت انسان ، نسبت به اعمال و اندوخته هاى خويش براى آخرت

و لتنظر نفس ما قدّمت لغد

و لتنظر نفس ما قدّمت لغد

اهميت مراقبت در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 109 - 11

11 - لزوم مراقبت دقيق انسان بر گفته هاى خويش و پرهيز از سخنانى كه موجب سخط خداوند است .

و رضى له قولاً

زمينه مراقبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 26

26 _ توجه به آگاهى همه جانبه خداوند ، زمينه مراقبت انسان بر حالات درونى خويش

و لا تتمنّوا . .. انّ اللّه كان بكل شىء عليماً

زمينه مراقبت بر عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 18 - 9

9 - توجه به نزديكى قيامت ، عامل حساسيت فزون تر نسبت به اعمال خويش

و لتنظر نفس ما قدّمت لغد

از به كار گرفته شدن واژه {غد} به جاى قيامت، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

فضيلت مراقبت از نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 34 -

2

2 - اهميت دادن به نماز و مراقبت بر به جاى آوردن به موقع آن ، امرى شايسته و بايسته

و الذين هم على صلاتهم يحافظون

مراقبت از انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 117 - 14

14 _ خداوند ، همواره نگاهبان و مراقب مردمان

فلما توفيتنى كنت انت الرقيب عليهم

حصر در جمله {كنت انت الرقيب عليهم} مى رساند كه خداوند به هنگام حضور عيسى(ع) نيز مراقب و حافظ امت عيسى(ع) بوده است ولى پس از توفى عيسى(ع)، تنها خداوند رقيب و حافظ آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 5 - 2

2 - شناخت مراحل آغازين خلقت انسان ، زمينه ساز پى بردن به تحت مراقبت بودن وى و مايه شناخت قدرت خداوند بر ثبت كردار او است .

عليها حافظ . فلينظر الإنس_ن ممّ خلق

ارتباط دو آيه، با توجّه به حرف {فاء} در {فلينظر}، بيانگر برداشت ياد شده است.

مراقبت از شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 82 - 8،9

8- شياطين ، همواره دركمند نظارت و كنترل و مراقبت الهى .

من الشي_طين . .. و كنّا لهم ح_فظين

9- امكان تمرد و سرپيچى شياطين از فرمان هاى خداوند و نياز فرمان برى آنها به نظارت و مراقبت الهى

و كنّا لهم ح_فظين

اين كه خداوند مراقبت هميشگى خود را نسبت به شياطين يادآور مى شود، مى رساند كه آنان موجوداتى سركش اند و نياز به مراقبت دارند.

مراقبت از عمل انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر -

89 - 14 - 1،8

1 - خداوند ، مراقب كردار انسان و آگاه به آن است .

إنّ ربّك لبالمرصاد

{مرصاد}; يعنى، راه و مكانى كه در آن مراقب دشمن شده و به انتظار او مى نشينند (قاموس). حرف {باء} در {بالمرصاد} به معناى {فى} و حرف {ال} در آن، براى جنس و فهماندن عموم است; يعنى، در كمين تمامى انسان ها.

8 - خداوند ، براى تأكيد مراقبت خويش بر كردار بندگان ، به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، سوگند ياد كرده است .

و الفجر . .. إنّ ربّك لبالمرصاد

در برداشت ياد شده جمله {إنّ ربّك} مى تواند جواب سوگندهايى باشد كه در آغاز سوره آمده بود. بر اين اساس بيان سرنوشت عاد، ثمود و فرعون، جمله هايى معترضه و نوعى استدلال بر مقصود است.

مراقبت از عمل انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 4 - 3

3 - خداوند ، با سوگند به آسمان و ستارگان ، بر مراقبت از انسان و افكار و كردار او ، تأكيد ورزيده است .

و السماء و الطارق . .. إن كلّ نفس لمّا عليها حافظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 15 - 4

4 - آزمايش هاى متعدد خداوند از انسان ها ، كمين هاى او براى مراقبت رفتار آنان است .

إنّ ربّك لبالمرصاد . فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه ربّه

حرف {فاء} در {فأمّا الإنسان}، اين آيه را به آيه قبل مرتبط ساخته و ابتلا را مصداق آن قرار داده است.

مراقبت از

قانون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 234 - 16

16 _ مسؤوليّت جامعه ايمانى در مراقبت از قانون عدّه وفات

فاذا بلغن اجلهنّ فلا جناح عليكم

مفهوم {فاذا بلغن . .. } با توجّه به خطاب در كلمه {عليكم} حاكى از مسؤوليّت جامعه ايمانى در مورد جلوگيرى از ازدواج زنان شوهر مُرده در زمان عِدّه است.

مراقبت از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 1 - 7

7 - خداوند ، پيامبر ( ص ) ، را تحت مراقبت داشت تا رسالت خويش را صحيح انجام دهد .

ي_أيّها النبىّ اتّق اللّه و لاتطع الك_فرين و المن_فقين

مراقبت از مستعدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 43 - 8

8 - شناسايى و تربيت افراد مستعد از خردسالى و مراقبت مداوم از آنان براى هدف هاى بزرگ ، روشى است خداگونه و مطلوب .

إذ أوحينا إلى أُمّك . .. و فتنّك فتونًا ... و اصطنعتك لنفسى ... اذهبا إلى فرعون

مراقبت از مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 117 - 13

13 _ تنها خداوند ، نگاهبان و مراقب مسيحيان ، پس از برگرفتن عيسى ( ع ) از ميان ايشان

فلما توفيتنى كنت انت الرقيب عليهم

مراقبت بر عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 105 - 2

2 _ توبه كنندگان ، پس از توبه ، نيازمند مراقبت بيشتر نسبت به اعمال آينده خويش

أن اللّه هو التواب الرحيم. و

قل اعملوا فسيرى اللّه عملكم و رسوله

با توجه به فرازهاى پيشين، طرف سخن در {اعملوا . ..} آن دسته از متخلفان جنگ تبوك بودند كه به گناه خود اعتراف كرده و درخواست بخشودگى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 14 - 6

6 _ مواظبت بر اعمال نيك و پرهيز از كار هاى ناروا ، توصيه خداوند به انسانها

ثم جعلنكم خلئف . .. لننظر كيف تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 61 - 6

6 _ انسان ، موظف به مراقبت و مواظبت بر تمامى اعمال خويش است .

و ما تتلوا منه من قرءان و لا تعملون من عمل إلا كنا عليكم شهوداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 18 - 6

6 - محاسبه اعمال و مراقبت بر آن ، لازمه تقوا است .

اتّقوا اللّه و لتنظر نفس ما قدّمت لغد و اتّقوا اللّه

مراقبت بر نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 3،4،5

3 - مداومت و مراقبت پى گير بر اقامه نماز ، از جمله مسؤوليت هاى پيامبر ( ص )

وأمر أهلك بالصلوة واصطبر عليها

{إصطبار}; يعنى، با تمام توان صبر را برخود تحميل كردن (مفردات راغب).

4 - لزوم مراقبت پى گير بر نماز و مداومت بر اقامه آن

وأمر أهلك بالصلوة واصطبر عليها

5 - مراقبت و مداومت بر اقامه نماز ، نيازمند صبر و مقيّد ساختن نفس بر آن است .

واصطبر عليها

مراقبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

4 - مائده - 5 - 117 - 13،14

13 _ تنها خداوند ، نگاهبان و مراقب مسيحيان ، پس از برگرفتن عيسى ( ع ) از ميان ايشان

فلما توفيتنى كنت انت الرقيب عليهم

14 _ خداوند ، همواره نگاهبان و مراقب مردمان

فلما توفيتنى كنت انت الرقيب عليهم

حصر در جمله {كنت انت الرقيب عليهم} مى رساند كه خداوند به هنگام حضور عيسى(ع) نيز مراقب و حافظ امت عيسى(ع) بوده است ولى پس از توفى عيسى(ع)، تنها خداوند رقيب و حافظ آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 12

12 - خداوند ، همواره بر همه چيز مراقب و نگاهبان است .

و كان اللّه على كلّ شىء رقيبًا

{رقيب} به معناى حافظ است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 14 - 1،6،8

1 - خداوند ، مراقب كردار انسان و آگاه به آن است .

إنّ ربّك لبالمرصاد

{مرصاد}; يعنى، راه و مكانى كه در آن مراقب دشمن شده و به انتظار او مى نشينند (قاموس). حرف {باء} در {بالمرصاد} به معناى {فى} و حرف {ال} در آن، براى جنس و فهماندن عموم است; يعنى، در كمين تمامى انسان ها.

6 - خداوند ، مراقب كردار مخالفان پيامبر ( ص ) و در كمين آنان است .

ألم تر . .. إنّ ربّك لبالمرصاد

8 - خداوند ، براى تأكيد مراقبت خويش بر كردار بندگان ، به فجر ، شب هاى ده گانه ، شفع ، وتر و گذشت شب ، سوگند ياد كرده است .

و الفجر . .. إنّ ربّك لبالمرصاد

در برداشت ياد شده

جمله {إنّ ربّك} مى تواند جواب سوگندهايى باشد كه در آغاز سوره آمده بود. بر اين اساس بيان سرنوشت عاد، ثمود و فرعون، جمله هايى معترضه و نوعى استدلال بر مقصود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 15 - 4

4 - آزمايش هاى متعدد خداوند از انسان ها ، كمين هاى او براى مراقبت رفتار آنان است .

إنّ ربّك لبالمرصاد . فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه ربّه

حرف {فاء} در {فأمّا الإنسان}، اين آيه را به آيه قبل مرتبط ساخته و ابتلا را مصداق آن قرار داده است.

مراقبت در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 79 - 8

8- لزوم مواظبت بر گفته ها و پرهيز از اظهار نظر هاى بى برهان

سنكتب ما يقول و نمدّ له من العذاب

تهديد به عذاب در مورد ادعاهاى بى جا، دليل مسؤوليت آوربودن سخن و لزوم مراقبت انسان بر گفته هاى خود و پرهيز از عواقب ناگوارِ ادعاهاى بى دليل است.

مراقبت متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 20 - 3

3 - تقواپيشگان مراقبِ اعمال خويش ، اهل بهشت اند .

اتّقوا اللّه و لتنظر نفس ما قدّمت لغد . .. لايستوى أصح_ب النار و أصح_ب الجنّة

ارتباط اين آيه با آيه قبل، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 17 - 4

4 - مراقبت خويش از تكذيب هدايت هاى الهى و انذار هاى او و مصون داشتن خود از پيامد هاى آن

، از ويژگى هاى با تقواترين انسان ها است .

الذى كذّب و تولّى . و سيجنّبها الأتقى

وصف {الأتقى} _ به قرينه آيه قبل _ ناظر به پرهيز از تكذيب و تولّى است; بنابراين تمام مؤمنان را شامل است. گفتنى است كه محافظت خود از تكذيب و تولّى، (مراقبت هاى دينى) در مقايسه با پرهيز از خسارت هاى مالى و بدنى، (مراقبت هاى غير دينى) مفيدتر و برتر است. از اين رو همه افرادى كه تقواى دينى دارند، از كسانى كه مراقب خطرهاى غير دينى اند; متقى تر (أتقى) معرفى شده اند.

نشانه هاى مراقبت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 14 - 7

7 - نواختن شلاق عذاب بر عاد ، ثمود و فرعون ، نمونه اى از كمين گذارى خداوند براى مخالفان پيامبران است .

فصبّ عليهم ربّك . .. إنّ ربّك لبالمرصاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 16 - 10

10 - رفاه و فقر ، دو كمين گاه خداوند براى مراقبت از رفتار انسان ها است .

إنّ ربّك لبالمرصاد . فأمّا الإنس_ن إذا ... نعّمه ... قدر عليه رزقه

مربي از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مربى

استمداد از مربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 7

7- پروردگار ، داراى رحمت گسترده و كمك دهنده و مددكار است .

و ربّنا الرحم_ن المستعان

{الرحمان} (صيغه مبالغه) به معناى كسى است كه رحمت او بسيار است و {المستعان} اسم مفعول به معناى كسى است كه از او طلبِ كمك شود. گفتنى است كه هر دو خبر براى

{ربّنا} مى باشند.

تشكّر از مربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 10

10- انسان بايد از مربى خويش قدردانى و براى او از خداوند طلب رحمت كند .

ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرًا

حقوق مربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 8

8- عامل هاى رشد و تربيت انسان ، حقى بزرگ بر گردن او دارند .

و قضى ربّك ألاّتعبدوا إلاّ إيّاه و بالولدين إحس_نًا

ذكر احسان به پدر و مادر پس از موضوع ربوبيت يگانه خدا (و قضى ربك . ..) مى تواند از آن جهت باشد كه آنان نيز در رشد و تربيت انسان مؤثرند.

درخواست رحمت براى مربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 10

10- انسان بايد از مربى خويش قدردانى و براى او از خداوند طلب رحمت كند .

ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرًا

دعا براى مربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 10

10- انسان بايد از مربى خويش قدردانى و براى او از خداوند طلب رحمت كند .

ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرًا

ذكر مربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 42 - 7

7- لزوم يادكرد انسان از پروردگار و مربى خويش

بل هم عن ذكر ربّهم معرضون

توبيخ كافران، به دليل روى گردانى از ياد پروردگار، مشعر به اين معنا است كه انسان به حكم عقل بايد از ياد پروردگار و مربى خويش غفلت نورزد.

ذكر مربى آفرينش

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 38 - 7

7- توجه به ربوبيّت الهى و نقش آفرينى آن بر در و ديوار وجود ، داراى نقشى مهم و گرايش به توحيد است .

ل_كنّاْ هو اللّه ربّى و لاأشرك بربّى أحدًا

مؤمن به ربوبيّت خدا است و از اين تكرار استفاده مى شود كه توجه به صفت ربوبيّت در ميان ديگر صفات الهى، اثرى خاص در پرهيز از شرك دارد.

فرعون و مربى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 50 - 7

7 - فرعون و فرعونيان ، به تغاير بين خالق جهان و ربّ موجودات ، معتقد بودند .

من ربّكما . .. ربّنا الذى أعطى كلّ شىءء خلقه

در پاسخ به يك سؤال، سعى مى شود از يك مقدمه معلوم، براى معرفى مجهول استفاده شود. در جواب پرسش فرعون (من ربّكما)، موسى(ع) نيز از يك مقدمه معلوم استفاده كرده كه توصيف خداوند به خالقيت است، زيرا فرعون و پيروانش، به خالقيت خداوند معتقد بودند، و تنها ربوبيت، محور تفاوت و اختلاف آنان بوده است.

فرعونيان و مربى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 50 - 7

7 - فرعون و فرعونيان ، به تغاير بين خالق جهان و ربّ موجودات ، معتقد بودند .

من ربّكما . .. ربّنا الذى أعطى كلّ شىءء خلقه

در پاسخ به يك سؤال، سعى مى شود از يك مقدمه معلوم، براى معرفى مجهول استفاده شود. در جواب پرسش فرعون (من ربّكما)، موسى(ع) نيز از يك مقدمه معلوم استفاده كرده كه

توصيف خداوند به خالقيت است، زيرا فرعون و پيروانش، به خالقيت خداوند معتقد بودند، و تنها ربوبيت، محور تفاوت و اختلاف آنان بوده است.

كفران نسبت به مربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 18 - 6

6- ناسپاسى به پرورش دهنده خويش ، ناشايست و ناپسند است . *

الذين كفروا بربّهم أعم_لهم كرماد اشتدّت به الريح

اضافه {رب} به ضمير {هم}، كه مرجع آن {الذين كفروا} است، احتمالاً اشاره به اين دارد كه آنان به پروردگار خود كافر شدند و از اين رو اعمالشان حبط شد. چنين اضافه اى مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 27 - 7

7- ناسپاسى در برابر لطف مربى ، شيوه اى شيطانى است .

و كان الشيط_ن لربّه كفورًا

مربى آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 4

4- آسمان ها و زمين ، تحت ربوبيت خداست .

ما أنزل ه_ؤلاء إلاّ ربّ السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 14 - 13

13- تدبير امور آسمان ها و زمين ( جهان هستى ) ، به دست خداوند است .

ربّ السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 56 - 1

1- جهان هستى ( آسمان ها ، زمين و انسان ها ) ، تحت ربوبيت خداوند است .

بل ربّكم ربّ السموت والأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- دخان - 44 - 7 - 1

1- فرستنده قرآن و رسولان ، همان پروردگار يگانه آسمان ها و زمين و موجودات است .

إنّا أنزلنه . .. إنّا كنّا مرسلين ... ربّ السموت و الأرض و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 36 - 4

4 - خداوند ، يگانه پروردگار آسمان ها و زمين و تمامى جهانيان

ربّ السموت و ربّ الأرض ربّ الع_لمين

مربى آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 10 - 12

12 _ خدا ، پروردگار بى همتاى همه هستى است .

أن الحمد للّه رب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 37 - 12

12 _ خدا ، پروردگار جهانيان است .

من رب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 14 - 10

10- ربوبيّت بر انسان ها و جهان آفرينش ، به هم پيوسته و تفكيك ناپذير است .

ربّنا ربّ السم_وت و الأرض لن ندعوا من دونه

اصحاب كهف، با مفروض دانستن ربوبيّت خداوند بر آفرينش، ربّ خود را نيز با بيان {ربّنا. ..} همان {ربّ} آسمان ها و زمين دانسته و تفكيك بين اين دو را مردود شمرده و با جمله {لقد قلنا إذاً شططاً} بر آن تأكيد كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 38 - 4

4- اللّه ، يگانه مالك و مدبّر انسان و جهان هستى است .

ل_كنّاْ هو اللّه ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 13

13- جز خداوند ، هيچ موجودى شايسته نام مقدس { ربّ و پروردگار جهان } نيست .

ربّ السموت والأرض . .. هل تعلم له سميًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 56 - 1

1- جهان هستى ( آسمان ها ، زمين و انسان ها ) ، تحت ربوبيت خداوند است .

بل ربّكم ربّ السموت والأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 64 - 6

6 - بى نيازى و واجد بودن همه كمالات ، شرط شايستگى براى ربوبيت و تدبير امور عالم و آدم

و إنّ اللّه لهو الغنىّ الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 16 - 4

4 - نخستين سخن موسى و هارون ( ع ) ، اعلام رسالت خويش از سوى پروردگار جهانيان

فأتيا فرعون فقولا إنّا رسول ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 79 - 1

1 - پروردگار جهانيان ، خدايى است كه پس از آفرينش بشر ، او را از غذاهاو نوشيدنى ها بهره مند ساخته است .

الذى خلقنى . .. و الذى هو يطعمنى و يسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 192 - 8

8 - مجموعه نظام هستى ، تحت تدبير و ربوبيت يگانه خداوند

و إنّه لتنزيل ربّ الع_لمين

{العالمين} جمع همراه با {ال} و مفيد عموم است. بنابراين {ربّ العالمين}; يعنى، پروردگار همه عالم ها.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 8 - 9،12،14

9 - خدا ، پروردگار همه جهانيان

و سبح_ن اللّه ربّ الع_لمين

جمع با {الف و لام} مفيد عموم است. بنابراين {رب العالمين}; يعنى، پروردگار همه جهانيان.

12 - ربوبيت خدا بر نظام عظيم و پهناور هستى ، گواه نامحدود و منزه بودن او از هرگونه نقص و كاستى

و سبح_ن اللّه ربّ الع_لمين

وصف {ربّ العالمين} مشعر به عليت است; يعنى، چون او پروردگار همه عوالم هستى است، از هر نقص و كاستى منزه و از قرار گرفتن در مكان و محدود شدن در آن مبرّا است.

14 - ربوبيت خدا گسترده در سراسر عوالم هستى

و سبح_ن اللّه ربّ الع_لمين

{العالمين} جمع با الف و لام و مفيد استغراق است. بنابراين {ربّ العالمين}; يعنى، پروردگار همه عالم ها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 26 - 2،3

2 - خدا ، يگانه پروردگار و مدبر نظام آفرينش

ربّ العرش

{عرش} معادل تخت است و مقصود از آن در اين جا مركز تدبير امور عالم است.

3 - خورشيد و تمام مظاهر آفرينش ، خود تحت تدبير و ربوبيت خداوند قرار دارند و سزاوار الوهيت و پرستش نيستند .

يسجدون للشمس . .. اللّه لا إل_ه إلاّ هو ربّ العرش العظيم

بيان توحيدى و استدلالى آيه ياد شده، تعريضى نسبت به عمل نارواى قوم سبا در پرستش خورشيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 20

20 - ربوبيت خدا گسترده در سراسر هستى

للّه ربّ الع_لمين

{العالمين} جمع با الف و لام است و افاده عموم مى كند. بنابراين {ربّ العالمين};

يعنى، پروردگار همه جهانيان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 30 - 8

8 - خدا ، مربى و مدبر جهان هستى

أنا اللّه ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 36 - 4،10

4 - خداوند ، يگانه پروردگار آسمان ها و زمين و تمامى جهانيان

ربّ السموت و ربّ الأرض ربّ الع_لمين

10 - مديريت يگانه خداوند بر جهان ، جلوه اى از جمال هستى و شايسته حمد و ستايش

فللّه الحمد ربّ السموت و ربّ الأرض ربّ الع_لمين

ذكر وصف {ربّ السماوات و. ..} در پى تأكيد بر ربوبيت عام، فراگير و يگانه خداوند، مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه گردش نظام هستى با مديريت واحد، خود جمال و زيبايى ديگرى براى هستى است و در نتيجه خالق و مدير هستى، شايسته حمد و سپاس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 37 - 6

6 - ربوبيت يگانه خداوند بر هستى ، همراه با اقتدار و دانايى

ربّ الع_لمين . و له الكبرياء ... و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 29 - 5،8،9

5 - خداوند ، مالك ، مربّى و مدبّر تمام هستى است .

ربّ الع_لمين

{ربّ} مصدرى است كه در معناى فاعل (تربيت كننده) به كار مى رود (مفردات راغب). از جمله معانى {ربّ} مالك و مدبّر و مربّى است و {عالمين}; يعنى، اصناف مخلوقات. (لسان العرب)

8 - بى قيد و شرط بودن مشيّت خداوند ، لازمه ربوبيت او بر تمام هستى

است .

إلاّ أن يشاء اللّه ربّ الع_لمين

وجود قيد {إلاّ أن يشاء اللّه} در مورد مشيّت انسان ها و ذكر نشدن هيچ قيدى در مورد مشيّت الهى، گوياى آن است كه مشيت خداوند قيدى ندارد. توصيف خداوند به {ربّ العالمين}، در حقيقت بيان علت مطلق بودن مشيت او است.

9 - مشيت هاى الهى ، در راستاى ربوبيت او بر عوالم هستى است .

إلاّ أن يشاء اللّه ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 6 - 3

3 - خداوند ، مالك و پرورش دهنده تمام عوالم هستى است .

لربّ الع_لمين

{ربّ} به معناى مالك و سيّد آمده است و نيز مصدرى است كه در معناى سياست و تدبير به كار مى رود (مصباح). راغب مى گويد: كلمه {ربّ} در اصل مصدر است و در مورد فاعل استعمال مجازى دارد. {عالمين}; يعنى، اصناف مخلوقات. (لسان العرب)

مربى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 124 - 3

3 - خداوند ، پروردگار ابراهيم ( ع ) و تدبير كننده امور او

و إذ ابتلى إبرهيم ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 131 - 3

3 - خداوند ، پروردگار ابراهيم و مدبر همه جهانهاست .

ربه . .. لرب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 48 - 12

12- ابراهيم ( ع ) ، خداوند را مربى و پرورش دهنده خود مى دانست و به ربوبيت او دل بسته بود .

سأستغفر لك ربّى . .. و أدعوا ربّى عسى

ألاّ أكون بدعاء ربّى شقيًّا

تكرار {ربّى} در كلام حضرت ابراهيم، گوياى نكته ياد شده است.

مربى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 28 - 3

3_ خداوند ، مربى پيامبران و مدبر امور ايشان است .

إن كنت على بيّنة من ربى

برداشت فوق ، با توجه به گزينش اسم {رب} _ كه به معناى مدبر و مربى است _ استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 63 - 3

3_ خداوند ، مربى پيامبران و مدبر امور ايشان است .

إن كنت على بيّنة من ربى

برداشت فوق ، با توجه به گزينش اسم {رب} _ كه به معناى مدبر و مربى است _ استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 3

3_ خداوند ، مربى پيامبران و تدبير كننده امور ايشان است .

إن كنت على بيّنة من ربى

{رب} به معناى مدبّر و مربى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 23

23_ پرورش انبيا ، تبلور حكمت و علم الهى است .

يجتبيك ربك . .. إن ربك عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 13 - 9

9- انبيا ، برخوردار از عنايت و تربيت ويژه خداوند

فأوحى إليهم ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 41 - 5

5 - خداوند ، مربى پيامبران و پرورش دهنده آنان

واصطنعتك لنفسى

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 21

21 - خداوند تعليم دهنده و تربيت كننده پيامبران است .

و قل ربّ زدنى علمًا

مربى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 12

12 _ خدا ، پروردگار و مربى آدميان است .

عند ربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 67 - 6

6 _ ربوبيت و تدبير امور انسان در دست خداوند است .

هو الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه و النهار مبصراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 56 - 1

1- جهان هستى ( آسمان ها ، زمين و انسان ها ) ، تحت ربوبيت خداوند است .

بل ربّكم ربّ السموت والأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 65 - 3

3 - زمين ، سرشار از جلوه هاى ربوبيت خدا نسبت به انسان

ألم تر أنّ اللّه سخّر لكم ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 6

6 - سراسر زندگى انسان از آغاز تا فرجام ، تحت تدبير خداى يگانه

أمّن يبدؤا الخلق ثمّ يعيده و من يرزقكم من السماء و الأرض

واژه {يبدأ} اشاره به آغاز و {يعيد} اشاره به فرجام و {يرزقكم} يادآورى به نياز مداوم انسان در طول زندگى به الطاف و حمايت هاى الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 64 - 12

12 - خداوند ، پروردگار انسان

ها است .

ذلكم اللّه ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 13 - 2

2 - هر يك از نعمت هاى زمين ، جلوه اى از ربوبيت انكارناپذير الهى به { جن و انس } و { مرد و زن }

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

به كار گرفتن وصف {ربّ}، اشاره به مطلب بالا دارد و تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ممكن است به خاطر توجه خطاب به جن و انس و يا مرد و زن از انسان ها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 49 - 4

4 - نعمت هاى متنوع بهشت ، جلوه ربوبيت الهى به جن و انس

ذواتا أفنان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

به كار گرفتن وصف {ربّ} بيانگر مطلب بالا است. تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ممكن است به خاطر توجه خطاب به جن و انس و يا مرد و زن از انسان ها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 51 - 4

4 - وجود چشمه هاى هميشه جارى در بهشت ، نمودى از ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما عينان تجريان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 53 - 2

2 - ميوه هاى متنوع بهشت ، نمود ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما من كلّ ف_كهة زوجان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 63 - 4

4 - بهشت هاى متنوع و

متعدد ، جلوه اى از ربوبيت الهى به جن و انس

و من دونهما جنّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 67 - 2

2 - وجود چشمه هاى جوشان در باغ هاى بهشت ، نمودى از ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما عينان نضّاختان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 69 - 2

2 - ميوه هاى متنوع _ به ويژه خرما و انار _ در بهشت ، نمود ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 71 - 2

2 - خلق حوريان نيك سيرت و زيباصورت بهشتى ، جلوه اى از ربوبيت پروردگار نسبت به جن و انس

فيهنّ خيرت حسان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 73 - 2

2 - حوريان جذاب و مستور در خيمه هاى بهشت ، نمودى از ربوبيت الهى نسبت به جن و انس

حور مقصورت فى الخيام . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 75 - 2

2 - حوريان باطراوت و پاكدامن بهشتى ، نمودى از ربوبيت الهى نسبت به جن و انس

لم يطمثهنّ إنس قبلهم . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

مربى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 -

3 - 1،16،19

1 _ خدا ، پروردگار و مربى انسانهاست .

إن ربكم اللّه

16 _ خداى خالق ، مدبر و فرمانرواى جهان ، پروردگار حقيقى و مربى انسانهاست .

الذى خلق السموت و الأرض . .. ثم استوى على العرش يدبر الأمر ... ذلكم اللّه ربكم

19 _ تنها خداوندِ خالقِ مدبر ، پروردگار انسان ها و شايسته پرستش است .

اللّه الذى خلق . .. ثم استوى ... يدبر الأمر ... ذلكم اللّه ربكم فاعبدوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 23

23 _ خدا پروردگار آدميان است .

إن عصيت ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 19 - 10

10 _ خدا ، پروردگار و مربى انسانهاست .

و لو لا كلمة سبقت من ربك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 32 - 2

2 _ خدا ، رب و پروردگار حقيقى آدميان است .

فذلكم اللّه ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 57 - 5

5 _ خداوند ، رب و پرورش دهنده همه انسانهاست .

يأيها الناس قد جاءتكم موعظة من ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 11

11_ خداوند ، پروردگار انسان ها و تدبيركننده امور ايشان است .

هو ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 56 - 3

3_ خداوند ، پروردگار و مالك همه انسان ها و مدبر امور ايشان است .

على الله ربى و ربكم

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 14

14_ خداوند ، رب و پروردگار همه انسانهاست .

لعلكم بلقاء ربكم توقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 1،2

1_ موجوديّت انسان ها و دستاوردهايشان و نيز تدبير امور آنان به دست خداوند است .

أفمن هو قائم على كل نفس بما كسبت

از معانى {قائم بودن بر كسى} در اختيار داشتن شؤون آن كس، تدبير امور او و قوام بخشيدن به وى است. حرف {باء} در {بماكسبت} به معناى {مع} مى باشد و مراد از {من هو...} خداوند متعال است. بنابراين مفاد {من هو قائم...} اين است كه: خداوند قوام بخش انسانها و هر آنچه به دست آورده اند مى باشد و او شؤون ايشان را اداره و تدبير مى كند.

2_ هيچ كس و هيچ چيز ( معبود هاى اهل شرك و . . . ) هم پايه خداوند نبوده و به تدبير امور انسان ها و قوام بخشيدن به آنان توانا نيست .

أفمن هو قائم على كل نفس بما كسبت

{من} در {أفمن هو . ..} مبتداست و خبر آن شبه جمله اى همانند {كمن ليس كذلك} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 18 - 5

5- همه انسان ها ، حتى كفار ، تحت ربوبيت خداوندند .

مثل الذين كفروا بربّهم أعم_لهم كرماد اشتدّت به الريح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 80 - 2

2- التجا به ربوبيت خدا و خود را مربوب او دانستن ،

از آداب دعا و نيايش

و قل ربّ أدخلنى مدخل صدق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 84 - 8

8- خداى پرورش دهنده انسان ها ، آگاه تر از همگان نسبت به ملكات نفسانى و زمينه هاى روحى آنان

فربّكم أعلم بمن هو أهدى سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 14 - 10

10- ربوبيّت بر انسان ها و جهان آفرينش ، به هم پيوسته و تفكيك ناپذير است .

ربّنا ربّ السم_وت و الأرض لن ندعوا من دونه

اصحاب كهف، با مفروض دانستن ربوبيّت خداوند بر آفرينش، ربّ خود را نيز با بيان {ربّنا. ..} همان {ربّ} آسمان ها و زمين دانسته و تفكيك بين اين دو را مردود شمرده و با جمله {لقد قلنا إذاً شططاً} بر آن تأكيد كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 38 - 4

4- اللّه ، يگانه مالك و مدبّر انسان و جهان هستى است .

ل_كنّاْ هو اللّه ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 36 - 1،4

1- حضرت عيسى ( ع ) در گهواره ، خداوند را پروردگار خود و ديگر انسان ها معرفى كرد .

و إنّ اللّه ربّى و ربّكم

جمله {إنّ اللّه ربّى . ..} عطف بر {إنّى عبد اللّه} در آيات قبل است. اين آيه نيز نقل بخشى از گفته هاى عيسى(ع) در گهواره است و آيات {ذلك عيسى ... كن فيكون} در اين بين معترضه مى باشد. تشابه اين جمله با آنچه در سوره آل

عمران و زخرف از عيسى(ع) نقل شده، تأييد كننده اين نكته است.

4- خداوند ، تدبيركننده و پرورش دهنده همه انسان ها است .

و إنّ اللّه ربّى و ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 133 - 12

12 - قرآن ، نشانه و دليلى روشن بر ربوبيت خداوند بر انسان ها است .

ب__َاية من ربّه أوَلم تأتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 1 - 2

2- خدا ، پروردگار آدميان است .

اتّقوا ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 19 - 3

3 - خدا ، پروردگار آدميان است .

فى ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 6

6 - خدا ، پروردگار انسان ها

عند ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 8

8 - خدا ، پروردگار انسان ها

ربّنا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 47 - 7

7 - خدا ، پروردگار آدميان

و إنّ يومًا عند ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 54 - 9

9 - خدا ، پروردگار انسان ها

أنّه الحقّ من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 64 - 6

6 - بى نيازى و واجد بودن همه كمالات ، شرط شايستگى براى ربوبيت و تدبير امور عالم و آدم

و إنّ اللّه لهو الغنىّ الحميد

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 6

6 - خدا ، پروردگار انسان ها

و ادع إلى ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 77 - 4

4 - خدا ، پروردگار انسان ها

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. و اعبدوا ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 29 - 4

4 - خدا ، پروردگار انسان ها است .

و قل ربّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 52 - 4

4 - خدا ، پروردگار آدميان

و أنا ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 57 - 3

3 - خدا ، پروردگار انسان ها

إنّ الذين هم من خشية ربّهم مشفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 58 - 5

5 - خدا ، پروردگار انسان ها است .

و الذين هم بأي_ت ربّهم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 59 - 2

2 - خدا ، تنها مربى و پروردگار انسان ها است .

و الذين هم بربّهم لايشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 60 - 5

5 - خدا ، پروردگار انسان ها است .

إلى ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 76 - 4

4 - خدا ، پروردگار انسان ها

فما استكانوا لربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

12 - مؤمنون - 23 - 94 - 1

1 - خدا ، پروردگار انسان ها است .

ربّ فلاتجعلنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 97 - 5

5 - خدا ، پروردگار آدميان است .

و قل ربّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 98 - 4

4 - خدا ، پروردگار آدميان است .

و أعوذ بك ربّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 99 - 2

2 - خدا ، پروردگار انسان ها است .

قال ربّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 1

1 - خدا ، پروردگار آدميان است .

قالوا ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 107 - 1

1 - خدا ، پرودگار انسان ها است .

ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 109 - 2

2 - خدا ، پروردگار انسان ها است .

يقولون ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 117 - 6

6 - خدا ، پروردگار انسان ها است .

فإنّما حسابه عند ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 118 - 4

4 - خدا ، پروردگار انسان ها است .

و قل ربّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 33 - 7

7 - همه انسان ها ، تحت تربيت و ربوبيت

خداوندند .

ي_أيّها الناس اتّقوا ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 25 - 6

6 - خداوند ، پروردگار حقيقى انسان ها است .

ءامنت بربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 62 - 2

2 - خداوند ، پروردگار انسان ها است .

ذلكم اللّه ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 67 - 1

1 - خداوند ، خالق و آفريدگار انسان ها است .

هو الذى خلقكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 22

22 - خداوند ، پروردگار يگانه همه انسان ها

اللّه ربّنا و ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 8 - 5

5 - خداوند ، پروردگار و مربى انسان ها

و الرسول يدعوكم لتؤمنوا بربّكم

واژه {ربّ} مشترك لفظى ميان وصف و مصدر است و در آيه شريفه معناى وصفى آن (تربيت كننده، مربى و پروردگار) اراده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 10 - 7

7 - اهل زمين ، تحت ربوبيت خداوند

أشرّ أُريد بمن فى الأرض . .. ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 6 - 6

6 - خداوند ، مربى و مدبر انسان ها است .

ي_أيّها الإنس_ن . .. بربّك

آيه شريفه، خطاب به جنس انسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 9

9 - ربوبيت

خداوند بر انسان ها ، مقتضى شناخت ذات و حالات آنان است .

إنّ ربّه كان به بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 8 - 5

5 - بازگشت انسان ها به خداوند و به كيفر رسيدن طغيان گران ، جلوه هاى ربوبيت خداوند و در راستاى تدبير امور انسان ها است .

ربّك

ضمير خطاب در {ربك}، ممكن است خطاب به هر كس باشد كه سخن را مى شنود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 7

7 - خداوند ، مرّبى و مدبّرى شايسته و بى عيب ، براى پيامبر ( ص ) و ديگران است .

فسبّح بحمد ربّك

مخاطب در {ربّك}، گرچه پيامبراكرم(ص) است; ولى سياق سوره، بر تمام انسان ها منطبق است. در اين موارد آن حضرت به عنوان رسول و نيز فردى از افراد بشر، مورد خطاب قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 2 - 3

3 - خداوند ، بر تربيت و تدبير امور مردم ، تسلّط كامل دارد .

بربّ الناس . ملك الناس

ترتيب ذكرى دو وصف خداوند، ممكن است به نكته يادشده اشاره داشته باشد.

مربى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 18 - 4

4 - بهشت ، جلوه ربوبيت خداوند ، در حق تقواپيشگان

إنّ المتّقين فى جنّ_ت . .. ءاتيهم ربّهم

مطرح ساختن ربوبيت خداوند، در مقام اعطاى بهشت به پرهيزكاران و نيز اضافه {رب} به {هم}، مطلب بالا را افاده مى كند.

مربى جن

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 13 - 2

2 - هر يك از نعمت هاى زمين ، جلوه اى از ربوبيت انكارناپذير الهى به { جن و انس } و { مرد و زن }

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

به كار گرفتن وصف {ربّ}، اشاره به مطلب بالا دارد و تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ممكن است به خاطر توجه خطاب به جن و انس و يا مرد و زن از انسان ها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 49 - 4

4 - نعمت هاى متنوع بهشت ، جلوه ربوبيت الهى به جن و انس

ذواتا أفنان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

به كار گرفتن وصف {ربّ} بيانگر مطلب بالا است. تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ممكن است به خاطر توجه خطاب به جن و انس و يا مرد و زن از انسان ها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 51 - 4

4 - وجود چشمه هاى هميشه جارى در بهشت ، نمودى از ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما عينان تجريان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 53 - 2

2 - ميوه هاى متنوع بهشت ، نمود ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما من كلّ ف_كهة زوجان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 63 - 4

4 - بهشت هاى متنوع و متعدد ، جلوه اى از ربوبيت الهى

به جن و انس

و من دونهما جنّتان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 67 - 2

2 - وجود چشمه هاى جوشان در باغ هاى بهشت ، نمودى از ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما عينان نضّاختان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 69 - 2

2 - ميوه هاى متنوع _ به ويژه خرما و انار _ در بهشت ، نمود ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 71 - 2

2 - خلق حوريان نيك سيرت و زيباصورت بهشتى ، جلوه اى از ربوبيت پروردگار نسبت به جن و انس

فيهنّ خيرت حسان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 73 - 2

2 - حوريان جذاب و مستور در خيمه هاى بهشت ، نمودى از ربوبيت الهى نسبت به جن و انس

حور مقصورت فى الخيام . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 75 - 2

2 - حوريان باطراوت و پاكدامن بهشتى ، نمودى از ربوبيت الهى نسبت به جن و انس

لم يطمثهنّ إنس قبلهم . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

مربى در تربيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 37 - 14،21

14 _ نقش سرپرست

و مربّى صالح ، در رشد و تعالى معنوى انسان

و انبتها نباتاً حسناً و كفّلها زكريا

تصريح به سپردن كفالت به زكريا پس از {انبتها . .. }، گوياى نقش زكريا، به عنوان مربى صالح، در رشدِ معنوى كسى است كه تحت تربيت اوست.

21 _ رشد معنوى و تعالى انسان ، در پرتو نظارت مستمر و همه جانبه مربّى است .

انبتها . .. كفّلها ... كلما دخل عليها ... قال يا مريم انّى لك هذا

مربى زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 4

4- آسمان ها و زمين ، تحت ربوبيت خداست .

ما أنزل ه_ؤلاء إلاّ ربّ السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 14 - 13

13- تدبير امور آسمان ها و زمين ( جهان هستى ) ، به دست خداوند است .

ربّ السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 56 - 1

1- جهان هستى ( آسمان ها ، زمين و انسان ها ) ، تحت ربوبيت خداوند است .

بل ربّكم ربّ السموت والأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 7 - 1

1- فرستنده قرآن و رسولان ، همان پروردگار يگانه آسمان ها و زمين و موجودات است .

إنّا أنزلنه . .. إنّا كنّا مرسلين ... ربّ السموت و الأرض و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 36 - 4

4 - خداوند ، يگانه پروردگار آسمان ها و

زمين و تمامى جهانيان

ربّ السموت و ربّ الأرض ربّ الع_لمين

مربى زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 13 - 2

2 - هر يك از نعمت هاى زمين ، جلوه اى از ربوبيت انكارناپذير الهى به { جن و انس } و { مرد و زن }

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

به كار گرفتن وصف {ربّ}، اشاره به مطلب بالا دارد و تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ممكن است به خاطر توجه خطاب به جن و انس و يا مرد و زن از انسان ها باشد.

مربى عوالم آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 98 - 6

6 - همه عوالم هستى ، تحت ربوبيت خداوند است .

ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 109 - 8

8 - همه عوالم هستى تحت ربوبيت خداوند

ربّ الع_لمين

{العالمين} جمع با{ال} و مفيد استغراق است. بنابراين {ربّ العالمين}; يعنى، پروردگار همه عالم ها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 127 - 8

8 - همه عوالم هستى ، تحت ربوبيت خداوند

ربّ الع_لمين

{العالمين} جمع همراه با {ال} و مفيد استغراق است; بنابراين {ربّ العلمين}; يعنى، پروردگار همه عالم ها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 145 - 8

8 - همه عوالم هستى ، تحت ربوبيت خداوند

ربّ الع_لمين

{العالمين} جمع همراه با {ال} و مفيد استغراق است. بنابراين {ربّ العالمين}; يعنى، پروردگار همه عوالم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 -

شعراء - 26 - 164 - 8

8 - همه عوالم هستى ، تحت ربوبيت خداوند

ربّ الع_لمين

{العالمين} جمع همراه با{ال} و مفيد استغراق است. بنابراين {ربّ العالمين}; يعنى، پروردگار همه عالم ها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 180 - 8

8 - همه عوالم هستى ، تحت ربوبيت خداوند

ربّ الع_لمين

{العالمين} جمع همراه با {ال} و مفيد استغراق است. بنابراين {ربّ العالمين}; يعنى، پروردگار همه عالم ها.

مربى عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 36 - 1

1- حضرت عيسى ( ع ) در گهواره ، خداوند را پروردگار خود و ديگر انسان ها معرفى كرد .

و إنّ اللّه ربّى و ربّكم

جمله {إنّ اللّه ربّى . ..} عطف بر {إنّى عبد اللّه} در آيات قبل است. اين آيه نيز نقل بخشى از گفته هاى عيسى(ع) در گهواره است و آيات {ذلك عيسى ... كن فيكون} در اين بين معترضه مى باشد. تشابه اين جمله با آنچه در سوره آل عمران و زخرف از عيسى(ع) نقل شده، تأييد كننده اين نكته است.

مربى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 10 - 10

10 - كافران نيز تحت تدبير ربوبيت خداوندند .

بل هم بلقاء ربّهم ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 23 - 6

6_ كافر ، دست پرورده شيطان *

و قال قرينه ه_ذا ما لدىّ عتيد

برداشت ياد شده در صورتى است كه {قرين} به معناى شيطان باشد; چه اين كه در آيات بعد {قرين} اشاره به

{شيطان} دارد. واژه {عتيد} مى رساند كه منكران معاد، دست آموز و دست پرورده شيطان اند.

مربى لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 6

6_ لوط ( ع ) تحت تربيت خداوند و برخوردار از حمايت او بود .

إنا رسل ربك

برداشت فوق ، از {ربك} (مدبر و مربى تو) استفاده شده است.

مربى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 65 - 3،6

3 _ خداوند ، مربى و تربيت كننده پيامبر ( ص )

فلا و ربّك

6 _ ربوبيّت الهى ، منشأ تربيت پيامبر ( ص ) براى تصدّى مقام قضاوت و حكومت

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك

برداشت فوق از كاربرد كلمه {ربّ} و اضافه آن به ضمير خطاب استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 203 - 11

11 _ خداوند مربى پيامبر ( ص ) و تدبيركننده امور همه انسانهاست .

من ربى . .. من ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 66 - 13،14

13_ خداوند ، مربى پيامبر ( ص ) و مدبر امور اوست .

إن ربك

14_ قدرت شكست ناپذير خداوند ، پشتوانه پيشبرد هدف هاى رسالت و تدبير امور نبوّت رسول خداست .

إن ربك هو القوىُّ العزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 10

10_ تنها خداوند رحمان ، مدبر و مربى پيامبر ( ص )

قل هو ربى لا إله إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 99 - 5

5- پيامبر ( ص ) تحت تربيت و عنايت ويژه خداوند

و اعبد ربّك حتى يأتيك اليقين

اضافه صفت {رب} به كاف خطاب _ كه مرجع آن پيامبر است _ با توجه به اين نكته كه خداوند {رب} همه بندگان است، مى تواند به جهت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 55 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، تحت توجه و پرورش ويژه خداوند قرار داشت .

و ربّك أعلم بمن فى السموت و الأرض

با توجه به اينكه خداوند ربّ همه موجودات است و در آيه قبل نيز خود را {ربّ} همه انسانها معرفى كرد; ولى در اين آيه {ربّ} به ضمير مفرد مخاطب _ كه مقصود از آن پيامبر(ص) است _ اضافه شده و اين حكايت از آن دارد كه آن حضرت، تحت توجه و پرورش خاص خداوند قرار داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 7

7- پيامبر ( ص ) ، تحت ربوبيت و عنايت ويژه خداوند

إن ربّك أحاط بالناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 12

12- پيامبر ( ص ) ، تحت ربوبيت ويژه خداوند و مصون از سلطه و نفوذ شيطان

إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن و كفى بربّك وكيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {ك} در {ربّك} چنانكه مفسّران نيز احتمال داده اند پيامبر(ص) باشد. بنابراين، با اينكه خداوند سلطه شيطان بر بندگان خود را منتفى

دانسته است، اختصاص به ذكر پيامبر(ص) پس از آن، مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 14

14- راهنمايى پيامبر ( ص ) به كسب مقامات برتر معنوى ، جلوه اى از ربوبيت الهى براى آن حضرت

فتهجّد به . .. يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 10

10- پيامبر ( ص ) ، تحت عنايت ويژه و ربوبيت خاص خداوند

من أمر ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 87 - 2،7

2- تثبيت مفاهيم وحى و جاودانگى آنها در قلب پيامبر ( ص ) ، جلوه ربوبيت خاص الهى نسبت به آن حضرت

لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا . .. إلاّ رحمة من ربّك

7- ربوبيت الهى نسبت به پيامبر ( ص ) ، ربوبيتى آميخته با رحمت است .

إلاّ رحمة من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 109 - 7

7- پيامبر ( ص ) متكى به مبدأ لايزال هستى و تحت ربوبيّت خاص او است .

لكلم_ت ربّى . .. كلم_ت ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 5،9

5- نزول ملائكه بر پيامبر ( ص ) و آوردن وحى ، جلوه اى از ربوبيت خداوند بر آن حضرت بود .

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك

9- خداوند براى رشد آگاهى هاى پيامبر ( ص ) و تدبير رسالت او ، هيچ نكته اى

از تعاليم ضرورى را فروگذارى نكرده و به دست فراموشى نسپرده است .

و ما كان ربّك نسيًّا

برداشت يادشده، با توجه به كلمه {ربّ} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 9 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، تحت تربيت خاص و حمايت ويژه خداوند

و إنّ ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 11

11 - پيامبر ( ص ) ، تحت ربوبيت خاص خداوند

و ما ربّك بغ_فل

اضافه {ربّ} به {كاف} _ كه خطاب به پيامبر(ص) است _ مطلب ياد شده را افاده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 3 - 9

9 - فرمان خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر اعلام اين كه او تحت ربوبيت خدا قرار دارد .

قل بلى و ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 21 - 13

13 - پيامبر ( ص ) ، تحت ربوبيت و عنايت خاص خداوند

و ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 10 - 9

9 - پيامبر ( ص ) تحت ولايت و تربيت ويژه الهى

ذلكم اللّه ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 32 - 17

17 - دستيابى پيامبر ( ص ) ، به منصب رسالت در پرتو برخوردارى آن حضرت از ربوبيت ويژه الهى

و رحمت ربّك خير ممّا يجمعون

اضافه {ربّ} به كاف خطاب گوياى برداشت ياد شده

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 6 - 4

4- بهرهورى پيامبر ( ص ) از رحمت و ربوبيت الهى ، بيش از همه خلق *

إنّا أنزلن_ه . .. رحمة من ربّك

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه اضافه {ربّ} به {ك} _ كه خطاب به پيامبر(ص) است _ از آن جهت باشد كه پيامبر(ص)، عالى ترين بهره را از قرآن و ربوبيت الهى برده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، در پرتو ربوبيت ويژه الهى و در منظر عنايت و حمايت او

و اصبر لحكم ربّك فإنّك بأعيننا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 8

8 - مكلف نبودن پيامبر ( ص ) به هدايت گمراهان حق ناپذير ، نمودى از ربوبيت خداوند در حق آن حضرت

فأعرض عن من تولّى . .. إنّ ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله

ذكر {ربّك} پس از تعيين محدوده تبليغ براى پيامبر(ص)، مى تواند ناظر به مطلب بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 2 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، تحت تربيت خداوند و مورد عنايت و لطف ويژه او

بنعمة ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 14 - 9

9 - تهديد مخالفان پيامبر ( ص ) و سركوب آنان از سوى خداوند ، جلوه ربوبيت او بر پيامبر ( ص ) و در

راستاى تدبير امور رسالت آن حضرت است .

ربّك

فعل {رَبَّ}، زمانى به كار مى رود كه شخص اداره كارى را به دست گيرد و به تدبير آن برخيزد (مصباح). بر اين اساس كلمه {ربّ}، به معناى مدبّر است و اضافه آن به ضميرى كه خطاب به رسول اكرم(ص) مى باشد، بيانگر تأثير كار خداوند در شؤون پيامبرى آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 3 - 2،6،8

2 - خداوند ، تدبيركننده امور پيامبر ( ص ) و مربّى او است .

ربّك

6 - با وجود ربوبيت و عنايت ويژه خداوند به پيامبر ( ص ) ، موردى براى خشم و بى مهرى به آن حضرت وجود نداشت .

ربّك و ما قلى

8 - پيدايش وقفه اى كوتاه در نزول وحى بر پيامبر ( ص ) ، جلوه اى از ربوبيت خداوند و در راستاى تدبير امور رسالت آن حضرت بود .

ربّك

در شأن نزول هاى متعدد و ناهماهنگ درباره اين سوره، اين نكته مورد اتفاق است كه در نزول پياپى آيات قرآن، درنگى پديد آمد كه پيامبر(ص) را غمگين و مورد شماتت دشمن قرار داد و آيات اين سوره، براى آن حضرت مايه تسلاى خاطر گرديد. تعبير {ربّك} بيانگر آن است كه همين وقفه نيز، جلوه ربوبيت و تدبير خداوند بوده و آن حضرت را در مسير دريافت و ابلاغ پيام هاى الهى، تقويت كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 11 - 2

2 - نعمت هاى خداوند به پيامبر ( ص ) ، جلوه هاى ربوبيت او بوده و

رشد و تربيت آن حضرت را به دنبال داشته است .

ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 1 - 10

10 - خداوند ، مربى پيامبر ( ص ) و تدبيركننده شؤون رسالت آن حضرت است .

ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 7،8

7 - خداوند ، مرّبى و مدبّرى شايسته و بى عيب ، براى پيامبر ( ص ) و ديگران است .

فسبّح بحمد ربّك

مخاطب در {ربّك}، گرچه پيامبراكرم(ص) است; ولى سياق سوره، بر تمام انسان ها منطبق است. در اين موارد آن حضرت به عنوان رسول و نيز فردى از افراد بشر، مورد خطاب قرار گرفته است.

8 - امداد هاى الهى در فتح مكه ، جلوه ربوبيت خداوند بر پيامبر ( ص ) و مايه پيشرفت اهداف رسالت آن حضرت بود .

إذا جاء نصر اللّه و الفتح . .. فسبّح بحمد ربّك

مربى مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 13 - 2

2 - هر يك از نعمت هاى زمين ، جلوه اى از ربوبيت انكارناپذير الهى به { جن و انس } و { مرد و زن }

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

به كار گرفتن وصف {ربّ}، اشاره به مطلب بالا دارد و تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ممكن است به خاطر توجه خطاب به جن و انس و يا مرد و زن از انسان ها باشد.

مربى مشرق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 40 - 1

1 - سوگند أكيد

خداوند ، به ربوبيت خويش نسبت به مشرق ها ( خاور ها ) و مغرب ها ( باختر ها )

فلاأُقسم بربّ المش_رق و المغ_رب

درباره {لا} در {لا اُقسم} و امثال آن، مفسران توجيهات چندى ذكر كرده اند; از جمله اين كه {لا} زايد و براى تأكيد {اُقسم} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 41 - 5

5 - ربوبيت خداوند نسبت به مشرق و مغرب عالم ، دليل توانايى او بر احياى مجدد انسان ها است .

بربّ المش_رق و المغ_رب إنّا لق_درون . على أن نبدّل خيرًا منهم و ما نحن بمسبوقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 9 - 1،2،4

1 - خداوند ، پروردگار مشرق و مغرب عالم است .

ربّ المشرق و المغرب

2 - ربوبيت خداوند ، نسبت به مشرق و مغرب عالم ، مقتضى توجه كامل خلق به او و ياد دائمى او در زندگى است .

و اذكر اسم ربّك . .. ربّ المشرق و المغرب

توصيف خداوند به {ربّ المشرق. ..} پس از توصيه به ياد دائمى او و توجه كامل به او در زندگى _ مى تواند بيانگر حقيقت ياد شده باشد.

4 - ربوبيت خداوند ، نسبت به مشرق و مغرب عالم ، دليل يكتايى و بى بديلى او

ربّ المشرق و المغرب لا إل_ه إلاّ هو

مربى مغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 40 - 1

1 - سوگند أكيد خداوند ، به ربوبيت خويش نسبت به مشرق ها ( خاور ها ) و مغرب ها (

باختر ها )

فلاأُقسم بربّ المش_رق و المغ_رب

درباره {لا} در {لا اُقسم} و امثال آن، مفسران توجيهات چندى ذكر كرده اند; از جمله اين كه {لا} زايد و براى تأكيد {اُقسم} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 41 - 5

5 - ربوبيت خداوند نسبت به مشرق و مغرب عالم ، دليل توانايى او بر احياى مجدد انسان ها است .

بربّ المش_رق و المغ_رب إنّا لق_درون . على أن نبدّل خيرًا منهم و ما نحن بمسبوقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 9 - 1،2،4

1 - خداوند ، پروردگار مشرق و مغرب عالم است .

ربّ المشرق و المغرب

2 - ربوبيت خداوند ، نسبت به مشرق و مغرب عالم ، مقتضى توجه كامل خلق به او و ياد دائمى او در زندگى است .

و اذكر اسم ربّك . .. ربّ المشرق و المغرب

توصيف خداوند به {ربّ المشرق. ..} پس از توصيه به ياد دائمى او و توجه كامل به او در زندگى _ مى تواند بيانگر حقيقت ياد شده باشد.

4 - ربوبيت خداوند ، نسبت به مشرق و مغرب عالم ، دليل يكتايى و بى بديلى او

ربّ المشرق و المغرب لا إل_ه إلاّ هو

مربى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 50 - 9

9- ملائكه ، تحت ربوبيت خاص خداوندند .

و المل_ئكة . .. يخافون ربّهم

با توجه به اينكه خداوند {ربّ} همه موجودات است و اضافه {ربّ} به ضمير {هم} _ كه مرجع آن ملائكه است _ مى تواند مشعر به

نكته ياد شده باشد.

مربى ملائكه مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 11 - 7

7 - فرشته مرگ ، خود تحت تدبير خداوند است .

الذى وكّل بكم

مجهول آمدن فعل {وكّل} دلالت مى كند كه خود وى، داراى اراده مستقلى نيست و ديگرى او را گمارده است و او، همانا خداوند است.

مربى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 24

24 _ خداوند رشد دهنده تمامى جهانيان است.

لرب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 57 - 13

13_ مالك و مربى بودن خداوند بر همه چيز ، مستلزم مراقبت و حفاظت كامل او ، از آنهاست .

إن ربى على كل شىء حفيظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 1

1- خداوند ، پروردگار آسمان ها و زمين و موجودات ميان آن دو است .

ربّ السموت والأرض و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 64 - 18

18 - تمامى موجودات جهان هستى ، تحت ربوبيت خداوند هستند .

اللّه ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 7 - 1

1- فرستنده قرآن و رسولان ، همان پروردگار يگانه آسمان ها و زمين و موجودات است .

إنّا أنزلنه . .. إنّا كنّا مرسلين ... ربّ السموت و الأرض و ما بينهما

مربى موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

مريم - 19 - 65 - 1

1- خداوند ، پروردگار آسمان ها و زمين و موجودات ميان آن دو است .

ربّ السموت والأرض و ما بينهما

مربى موجودات فضايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 1

1- خداوند ، پروردگار آسمان ها و زمين و موجودات ميان آن دو است .

ربّ السموت والأرض و ما بينهما

مربى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 3

3 - مكالمه خداوند با موسى ( ع ) در وادى طوى ، جلوه اى از ربوبيت او نسبت به آن حضر بود .

ي_موسى . إنّى أنا ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 19

19 - خداوند از آغاز زندگى موسى ( ع ) ، بر او نظارت دقيق داشته و زمينه هاى تربيت و رشد او را فراهم ساخته بود .

و لتصنع على عينى

مراد از {عين} در {على عينى} معناى مجازى آن (مراقبت) است و {على} دلالت مى كند كه مراقبت الهى، به منزله پايه اى است كه تربيت و يا گرامى داشت موسى(ع)، بر آن استوار بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 41 - 1

1 - موسى ( ع ) پرورش يافته خداوند

اصطنعتك

{إصطناع}; يعنى، تربيت كردن و مؤدب ساختن (قاموس) و بر مبالغه در شايسته ساختن دلالت دارد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 50 - 13

13 - موسى (

ع ) ، رسالت خويش را پرتويى از هدايت گسترده ربوبى دانست .

من ربّكما . .. ربّنا الذى أعطى كلّ شىء خلقه ثمّ هدى

مناسبت بحث موسى(ع) با فرعون، چنين اقتضا كرده است كه آن حضرت، موضوع هدايت عام الهى را مطرح كند تاپاسخ سؤال مقدر فرعون را داده باشد; زيرا ممكن بود فرعون بگويد: بر فرض كه خداى خالق ربّ تو است، چه دليلى بر لزوم پذيرش سخن رسولان او وجود دارد؟ موسى(ع) با مطرح كردن هدايت عام الهى، علاوه بر پاسخ به سؤال احتمالى او، زمينه كلى اثبات رسالت خويش را نيز مطرح كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 11

11 - خداوند ، تدبيركننده موسى و هارون ( ع ) در انجام رسالت و ابلاغ پيام توحيد

ربّ هرون و موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 3

3 - تجهيز موسى ( ع ) از سوى خدا به معجزه اى بيم آفرين و معجزه اى زيبا و پرجاذبه

و ألق عصاك . .. ولّى مدبرًا ... و أدخل يدك... بيضاء من غير سوء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 16 - 2

2 - وحى به موسى ( ع ) ، جلوه ربوبيت خداوند بر او و از عوامل رشد و تربيت آن حضرت براى انجام رسالت خويش بود .

إذ ناديه ربّه

مربى هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 11

11 - خداوند ، تدبيركننده موسى و

هارون ( ع ) در انجام رسالت و ابلاغ پيام توحيد

ربّ هرون و موسى

مربى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 17

17_ يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه مصر ، خداوند را رب و مدبر خويش معرفى كرد .

فسئله ما بال النسوة . .. إن ربى بكيدهنّ عليم

ملاك انتخاب مربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 84 - 12

12- علم و آگاهى برتر ، ملاك شايستگى مربيان و معيار گزينش آنان

فربّكم أعلم

نياز به مربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 19 - 4

4 - نياز انسان به پروردگار ، باور مشترك همه اديان توحيدى و مكاتب شرك

هذان خصمان اختصموا فى ربّهم

از اين آيه شريفه، استفاده مى شود كه آنچه مورد اختلاف واقع شده، مصداق {پروردگار} است و اما اصل نياز انسان به پروردگار، باورى پذيرفته شده در ميان تمامى مكاتب و اديان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 24 - 9

9 - نياز آسمان ها و زمين و همه موجودات ميان آن دو به مربّى و مدبّر

ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما إن كنتم موقنين

مربيان

سخن مربيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 6

6 - لزوم هماهنگى بين گفتار و كردار رهبران جامعه

وأمر أهلك بالصلوة واصطبر عليها

عمل مربيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 -

132 - 6

6 - لزوم هماهنگى بين گفتار و كردار رهبران جامعه

وأمر أهلك بالصلوة واصطبر عليها

مسؤوليت مربيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 6

6 - لزوم هماهنگى بين گفتار و كردار رهبران جامعه

وأمر أهلك بالصلوة واصطبر عليها

مرتد از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مرتد

{مرتد}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 106 - 5

5 _ روسياهى و عذاب مرتدّان در قيامت

فاما الذين اسودّت وجوههم اكفرتم بعد ايمانكم فذوقوا العذاب

آثار توبه مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 24

24 _ توبه مرتد و اهانت كننده به ارزش هاى الهى ، مايه رفع عذاب الهى از اوست .

فإن يتوبوا يك خيراً لهم و إن يتولوا يعذبهم اللّه

آمرزش مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 137 - 1

1 _ آمرزش و هدايت كسانى كه بار ها مرتد شوند و بر كفر خويش بيفزايند ، از سنت ها و برنامه هاى خداوندى نيست .

إنّ الذين ءامنوا ثم كفروا ثم ءامنوا . .. لم يكن اللّه ليغفر لهم

احكام مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 21

21 _ توبه مرتدان ، مورد پذيرش خداوند

و كفروا بعد إسلمهم . .. فإن يتوبوا يك خيراً لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 2

2 - مطرود ساختن و منزوى كردن ، حكم مرتدان و گمراه كنندگان مردم در

آيين موسى ( ع )

قال فاذهب فإنّ لك فى الحيوة أن تقول لامساس

در باره {لامساس} دونظر ابراز گرديده است: 1_ حكمى قضايى از جانب موسى(ع) است. 2_ نفرين موسى(ع) در باره سامرى است. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه اول است.

ارزيابى مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 177 - 11

11 _ ارزيابى نادرست كافران و مرتدان ، در مورد ايمان و كفر

انّ الّذين اشتروا الكفر بالايمان . .. لهم عذاب اليم

چون خريدار معتقد است كه آنچه به دست مى آورد با ارزشتر از چيزى است كه مى پردازد، بنابراين كافر با انتخاب كفر بر ايمان _ كه به منزله داد و ستد است _ كفر را ارجمندتر از ايمان مى پندارد; غافل از آنكه عذابى دردناك را متحمّل خواهد شد.

تبعيد مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 2

2 - مطرود ساختن و منزوى كردن ، حكم مرتدان و گمراه كنندگان مردم در آيين موسى ( ع )

قال فاذهب فإنّ لك فى الحيوة أن تقول لامساس

در باره {لامساس} دونظر ابراز گرديده است: 1_ حكمى قضايى از جانب موسى(ع) است. 2_ نفرين موسى(ع) در باره سامرى است. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه اول است.

تحيّر مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 14،15،18

14 _ مرتد مانند جن زده است كه روى زمين بى هدف و سرگردان راه مى پيمايد.

و نرد على اعقابنا . .. كالذى استهوته الشيطين فى الأرض حيران

15 _ مرتد در كشمكش

درونى و تحير و فاقد آرامش است.

كالذى استهوته الشيطين . .. حيران له أصحب يدعونه

18 _ مشركان، مرتدان متحير را به شرك دعوت مى كنند و خود را هدايت يافته مى پندارند.

له أصحب يدعونه إلى الهدى ائتنا

مراد از {اصحاب}، بنا بر يك احتمال، مشركان و منحرفانى هستند كه مرتدان را تشويق مى كنند و به جانب خود سوق مى دهند و راه خود را طريق هدايت مى شمارند.

توبه مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 28

28 _ امكان قبولى توبه مُرتدّ ، در پيشگاه خداوند

و من يرتدد منكم عن دينه فيمت و هو كافر فاولئك حبطت اعمالهم

جمله {و هو كافر}، حَبط عمل را منحصر به موردى مى كند كه شخص مُرتدّ در حال كفر بميرد; نه آنگاه كه توبه كند. بنابراين توبه مرتدّ نمى تواند بى اثر باشد و مورد قبول واقع نشود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 89 - 1،3،5،8

1 _ مرتدانِ تائب ، مورد پذيرش و توجه خداوند ، ملائكه و مردم

كفروا بعد ايمانهم . .. انّ عليهم لعنة اللّه و الملئكة و الناس ... الاّ الذين تاب

3 _ همراهى توبه مرتدّان با اصلاح ( جبران گذشته ) ، شرط آمرزش گناهشان

الاّ الذين تابوا . .. و اصلحوا فانّ اللّه غفور رحيم

5 _ دعوت از اهل كتاب و مرتدان به توبه و گرايش به اسلام و بازگشت از انحراف

قوماً كفروا . .. الاّ الذين تابوا

بنابراينكه مراد از {قوماً كفروا . .. }، اهل كتاب نيز باشد كه به حقانيّت پيامبر اسلام (ص)

كفر ورزيدند.

8 _ غفران و رحمت الهى ، دليل پذيرش توبه مرتدّ و آمرزش گناه او

الا الذين تابوا . .. فان اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 90 - 1،3،4

1 _ ازدياد كفر مرتدّ ( اصرار بر كفر ) ، موجب محروميّت او از پذيرش توبه

انّ الذين كفروا من بعد ايمانهم ثمّ ازدادوا كفراً لن تقبل توبتهم

3 _ مرتدانى كه پس از توبه به كفر بازگردند ، توبه مجدّدشان پذيرفته نخواهد شد . *

الا الذين تابوا . .. ان الذين كفروا ... لن تقبل توبتهم

به نظر مى رسد منظور از {ان الذين} پس از {الا الذين تابوا}، آن گروه مرتدانى باشند كه توبه كردند و مجدّداً كافر شدند.

4 _ مرتدانى كه بر كفر اصرار ورزند ، هرگز موفق به توبه نخواهند شد . *

انّ الذين كفروا . .. لن تقبل توبتهم

بنابراينكه جمله {لن تقبل}، كنايه از عدم توبه آنها باشد; يعنى توبه نخواهند كرد تا پذيرفته شود.

جن زدگى مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 14

14 _ مرتد مانند جن زده است كه روى زمين بى هدف و سرگردان راه مى پيمايد.

و نرد على اعقابنا . .. كالذى استهوته الشيطين فى الأرض حيران

جنون مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 13

13 _ بازگشت كننده به شرك (مرتد) مانند ديوانه اى سرگردان است كه شيطانها (جنيان) عقل او را زايل كرده اند.

أندعوا من دون الله . .. و نرد ... كالذى استهوته

الشيطين

{استهوته الشياطين} يعنى شيطانها عقل و فكر او را برده اند. همچنين جمله {استهوته الشياطين} را در موردى كه شخصى جن زده شده باشد، به كار مى برند. (لسان العرب).

دعوت از مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 19

19 _ مرتد به سرگردانى در بيابان مى ماند كه شيطانها او را به بى راهه مى خوانند و گروهى نيز او را به راه هدايت دعوت مى كنند.

كالذى استهوته الشيطين فى الأرض حيران له أصحب يدعونه إلى الهدى ائتنا

{فى الأرض} متعلق به {استهوى} است، و {استهوى فى الأرض} به معنى عقل او را در بيابان ربوده اند، مى تواند باشد و مراد از {اصحاب} در {له اصحاب يدعونه} ممكن است مشركان و يا موحدان باشند كه در برداشت فوق احتمال دوم برگزيده شده است.

دعوت از منافقان مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 19

19 _ خداوند ، فراخوان منافقان مرتد و توطئه گر ، به توبه و بازگشت به دامن اسلام

فإن يتوبوا يك خيراً لهم

دلهره مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 15

15 _ مرتد در كشمكش درونى و تحير و فاقد آرامش است.

كالذى استهوته الشيطين . .. حيران له أصحب يدعونه

سختگيرى با مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 26

26 _ لزوم برخورد شديد با مرتد و گوينده كلمات كفرآميز

و إن يتولوا يعذبهم اللّه عذاباً أليماً فى الدنيا

سرزنش مرتد

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 106 - 11

11 _ مرتدّانِ روسياه ، مورد بازخواست و سرزنش در قيامت

فاما الذين اسودّت وجوههم اكفرتم بعد ايمانكم

سرگردانى مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 13،19

13 _ بازگشت كننده به شرك (مرتد) مانند ديوانه اى سرگردان است كه شيطانها (جنيان) عقل او را زايل كرده اند.

أندعوا من دون الله . .. و نرد ... كالذى استهوته الشيطين

{استهوته الشياطين} يعنى شيطانها عقل و فكر او را برده اند. همچنين جمله {استهوته الشياطين} را در موردى كه شخصى جن زده شده باشد، به كار مى برند. (لسان العرب).

19 _ مرتد به سرگردانى در بيابان مى ماند كه شيطانها او را به بى راهه مى خوانند و گروهى نيز او را به راه هدايت دعوت مى كنند.

كالذى استهوته الشيطين فى الأرض حيران له أصحب يدعونه إلى الهدى ائتنا

{فى الأرض} متعلق به {استهوى} است، و {استهوى فى الأرض} به معنى عقل او را در بيابان ربوده اند، مى تواند باشد و مراد از {اصحاب} در {له اصحاب يدعونه} ممكن است مشركان و يا موحدان باشند كه در برداشت فوق احتمال دوم برگزيده شده است.

شيوه برخورد با مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 87 - 2،7

2 _ لعن و نفرين ، از شيوه هاى برخورد با مرتدان

اولئك جزاؤهم انّ عليهم لعنة اللّه و الملئكة و النّاس اجمعين

7 _ لزوم طرد مرتدان و كافران آگاه از اهل كتاب ، و برخورد شديد با آنان

*

اولئك جزاؤهم انّ عليهم لعنة اللّه و الملئكة و النّاس اجمعين

بنابراينكه {ان عليهم لعنة . .. و النّاس اجمعين}، جمله انشائى به صورت خبر باشد. يعنى مردم بايد آنان را طرد كنند.

فرجام مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 18

18 _ جهنم ، جايگاه مرتدان

و من يشاقق الرسول من بعد ما تبيّن له الهدى . .. نصله جهنم

جمله {من بعد ما تبين له الهدى}، با توجه به شأن نزول آيه كه درباره برخى از مسلمانان است، مى تواند ناظر به ارتداد باشد.

قبول توبه مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 21

21 _ توبه مرتدان ، مورد پذيرش خداوند

و كفروا بعد إسلمهم . .. فإن يتوبوا يك خيراً لهم

قتل مرتد در اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 13

13 - كشتن مرتدان ، از قوانين كيفرى در آيين حضرت موسى ( ع ) *

فتوبوا إلى بارئكم فاقتلوا أنفسكم

كفر مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 90 - 5

5 _ مرتدانى كه بر كفر اصرار ورزند ، گمراهان واقعى هستند .

اولئك هم الضّالّون

كيفر مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 32

32 _ كسى كه مُرتدّ بميرد ، هميشه در عذاب دوزخ است .

و من يرتدد منكم عن دينه فيمت . .. و اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 88 - 1،3

1 _ لعنت دائمى و عذاب تخفيف ناپذير ، كيفر مرتدّان

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. خالدين فيها لا يخفّف عنهم العذاب

3 _ خداوند بدون مهلت و تأخير ، مرتدّان و كافران يهود و نصارا را عذاب مى كند .

لا يخفّف عنهم العذاب و لا هم ينظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 106 - 5،11

5 _ روسياهى و عذاب مرتدّان در قيامت

فاما الذين اسودّت وجوههم اكفرتم بعد ايمانكم فذوقوا العذاب

11 _ مرتدّانِ روسياه ، مورد بازخواست و سرزنش در قيامت

فاما الذين اسودّت وجوههم اكفرتم بعد ايمانكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 177 - 9

9 _ عذاب دردناك الهى ، كيفر انتخاب كنندگان كفر به بهاى از دست دادن ايمان ( مرتدان )

انّ الّذين اشتروا الكفر بالايمان . .. لهم عذاب اليم

محروميت مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 88 - 5

5 _ يهود و نصارا و مرتدّان ، محروم از نظر و توجّه خداوند

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. و لا هم ينظرون

جمله {و لا هم ينظرون}، مى تواند به اين معنا باشد كه آنان مورد عنايت و توجه خداوند قرار نمى گيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 14

14- مرتّدان ، براى هميشه ، از رستگارى محروم اند .

أو يعيدوكم فى ملّتهم و لن تفلحوا إذًا أبدًا

مرتد در جهنم

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 18

18 _ جهنم ، جايگاه مرتدان

و من يشاقق الرسول من بعد ما تبيّن له الهدى . .. نصله جهنم

جمله {من بعد ما تبين له الهدى}، با توجه به شأن نزول آيه كه درباره برخى از مسلمانان است، مى تواند ناظر به ارتداد باشد.

مرتد در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 106 - 5

5 _ روسياهى و عذاب مرتدّان در قيامت

فاما الذين اسودّت وجوههم اكفرتم بعد ايمانكم فذوقوا العذاب

مرتد در يهوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 2

2 - مطرود ساختن و منزوى كردن ، حكم مرتدان و گمراه كنندگان مردم در آيين موسى ( ع )

قال فاذهب فإنّ لك فى الحيوة أن تقول لامساس

در باره {لامساس} دونظر ابراز گرديده است: 1_ حكمى قضايى از جانب موسى(ع) است. 2_ نفرين موسى(ع) در باره سامرى است. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه اول است.

مرتد ملى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 87 - 3

3 _ تحذير خداوند از مرتدّ شدن مؤمنان و هشدار نسبت به آن

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. اولئك جزاؤهم انّ عليهم لعنة اللّه و الملئكة و النّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 90 - 3

3 _ مرتدانى كه پس از توبه به كفر بازگردند ، توبه مجدّدشان پذيرفته نخواهد شد . *

الا الذين تابوا . .. ان

الذين كفروا ... لن تقبل توبتهم

به نظر مى رسد منظور از {ان الذين} پس از {الا الذين تابوا}، آن گروه مرتدانى باشند كه توبه كردند و مجدّداً كافر شدند.

ملائكه و مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 89 - 1

1 _ مرتدانِ تائب ، مورد پذيرش و توجه خداوند ، ملائكه و مردم

كفروا بعد ايمانهم . .. انّ عليهم لعنة اللّه و الملئكة و الناس ... الاّ الذين تاب

هدايت مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 137 - 1

1 _ آمرزش و هدايت كسانى كه بار ها مرتد شوند و بر كفر خويش بيفزايند ، از سنت ها و برنامه هاى خداوندى نيست .

إنّ الذين ءامنوا ثم كفروا ثم ءامنوا . .. لم يكن اللّه ليغفر لهم

مرتد ملى

{مرتد ملى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 86 - 1،2،6

1 _ بازگشت به كفر ( ارتداد ) پس از ايمانِ آگاهانه و پس از گواهى دادن بر حقّانيّت پيامبر ( ص ) ، موجب محروميّت از هدايت الهى

كيف يهدى اللّه قوماً كفروا . .. و جاءهم البيّنات و اللّه لا يهدى القوم الظالمين

قيدِ آگاهانه از {جاءهم البيّنات} استفاده مى شود.

2 _ بازگشت عدّه اى از اسلام به كفر ، در حيات پيامبر ( ص )

كيف يهدى اللّه قوماً كفروا

شأن نزول و لحن آيه دلالت بر وقوع ارتداد برخى مسلمانان در حيات پيامبر (ص) دارد. (روح المعانى).

6 _ بازگشت به كفر ( ارتداد ) پس از ايمان آگاهانه

، ظلم است .

كيف يهدى اللّه قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. و اللّه لا يهدى القوم الظالمين

مرتد ملى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 87 - 3

3 _ تحذير خداوند از مرتدّ شدن مؤمنان و هشدار نسبت به آن

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. اولئك جزاؤهم انّ عليهم لعنة اللّه و الملئكة و النّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 90 - 3

3 _ مرتدانى كه پس از توبه به كفر بازگردند ، توبه مجدّدشان پذيرفته نخواهد شد . *

الا الذين تابوا . .. ان الذين كفروا ... لن تقبل توبتهم

به نظر مى رسد منظور از {ان الذين} پس از {الا الذين تابوا}، آن گروه مرتدانى باشند كه توبه كردند و مجدّداً كافر شدند.

مرتدان

ختم قلب مرتدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 108 - 1

1- خداوند ، قلب و قواى شنوايى و بينايى كافران دنياگرا ( مرتدان ) را ، مهر كرده و از درك حقايق محرومشان ساخته است .

استحبّوا الحيوة الدنيا . .. الك_فرين . أُول_ئك الذين طبع الله على قلوبهم ... و أ

زيانكارى اخروى مرتدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 109 - 1

1- كافران دنياگراى غافل ( مرتدان ) ، بى ترديد در آخرت ورشكسته و زيانكارند .

استحبّوا الحيوة الدنيا . .. القوم الك_فرين ... هم الغ_فلون . لاجرم أنهم فى الأخر

زيانكارى مرتدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

اعراف - 7 - 149 - 7

7 _ زيانكارى ، فرجام حتمى مشركان و مرتدان

لنكونن من الخسرين

شرايط آمرزش مرتدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 15

15- مرتدان ، در صورت توبه ، هجرت و جهاد در راه خدا و صبر و مقاومت در برابر كافران ، مورد غفران و رحمت الهى قرار مى گيرند .

من كفر بالله من بعد إيم_نه . .. ثمّ ... إن ربّك من بعدها لغفور رحيم

عذاب مرتدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 106 - 14

14- مرتد ، داراى عذابى بزرگ است .

من كفر بالله من بعد إيم_نه . .. لهم عذاب عظيم

غضب بر مرتدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 106 - 13

13- مرتدان ، مورد غضب و خشم خداوندند .

من كفر بالله من بعد إيم_نه . .. فعليهم غضب من الله

فرجام مرتدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 7

7 _ زيانكارى ، فرجام حتمى مشركان و مرتدان

لنكونن من الخسرين

قبول توبه مرتدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 14

14- امكان پذيرش توبه مرتد ، از سوى خداوند

من كفر بالله من بعد إيم_نه . .. ثمّ ... إن ربّك من بعدها لغفور رحيم

برداشت فوق، بنابراين احتمال است كه عبارت {ثمّ إن ربّك . ..} در بيان حال {من أُكره} نباشد; بلكه مربوط به كسانى باشد كه بدون تقيه به كفر

گرويدند و چنان چه {فتنوا} به معناى فريب خوردگى باشد، مؤيد برداشت فوق خواهد بود.

كرى مرتدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 108 - 1

1- خداوند ، قلب و قواى شنوايى و بينايى كافران دنياگرا ( مرتدان ) را ، مهر كرده و از درك حقايق محرومشان ساخته است .

استحبّوا الحيوة الدنيا . .. الك_فرين . أُول_ئك الذين طبع الله على قلوبهم ... و أ

كورى مرتدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 108 - 1

1- خداوند ، قلب و قواى شنوايى و بينايى كافران دنياگرا ( مرتدان ) را ، مهر كرده و از درك حقايق محرومشان ساخته است .

استحبّوا الحيوة الدنيا . .. الك_فرين . أُول_ئك الذين طبع الله على قلوبهم ... و أ

محروميت مرتدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 108 - 1،3

1- خداوند ، قلب و قواى شنوايى و بينايى كافران دنياگرا ( مرتدان ) را ، مهر كرده و از درك حقايق محرومشان ساخته است .

استحبّوا الحيوة الدنيا . .. الك_فرين . أُول_ئك الذين طبع الله على قلوبهم ... و أ

3- محروميت كافران دنياگرا ( مرتدان ) از درك حقايق معنوى ، همان محروميت از هدايت الهى است .

لايهدى القوم الك_فرين . أُول_ئك الذين طبع الله على قلوبهم

جمله {أُول_ئك الذين طبع الله . ..} بيانگر جمله {و أن الله لايهدى القوم الكافرين} است; يعنى، چگونگى و راه محروميت كافران از هدايت الهى را تفسير و معنا مى كند.

مرتدان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 9،19،21

9 - حضرت موسى ( ع ) با زمينه سازى فكرى و روانى براى مرتدان بنى اسرائيل ، آنان را براى پذيرش و اجراى امر خدا ( كشتن يكديگر ) آماده كرد .

يقوم إنكم ظلمتم أنفسكم

موسى(ع) از انتساب بنى اسرائيل به خويش با گفتن {يا قوم} (اى مردم من) در صدد تفهيم اين حقيقت است كه: او از روى دلسوزى آنان را به توبه دعوت مى كند و از آنان مى خواهد كه به حكم خدا گردن نهند. تصريح به اينكه بنى اسرائيل با گوساله پرستى به خود ستم كردند نيز در راستاى اين معناست.

19 - مرتد شدگان بنى اسرائيل ( گوساله پرستان ) پس از فرمان موسى ( ع ) به كشتن يكديگر پرداختند .

فاقتلوا أنفسكم . .. فتاب عليكم

جمله {تاب عليكم} عطف بر جمله اى مقدر است; يعنى: {ففعلتم ما أمرتم به فتاب عليكم} پس آنچه را بدان موظف شديد انجام داديد و خداوند توبه شما را پذيرفت}. قابل ذكر است كه ضمير در {تاب} به قرينه جمله بعد به {بارئكم} (خالق شما) بر مى گردد.

21 - داستان توبه مرتدان بنى اسرائيل و اجراى فرمان خدا مبنى بر كشتن يكديگر ، داستانى آموزنده و درخور به خاطر داشتن

و إذ قال موسى . .. فتاب عليكم

{إذ قال . ..} عطف بر {نعمتى} در آيه 47 است; يعنى: {اذكروا إذ قال ...}.

مغضوبيت مرتدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 15

15 - خشم الهى بر مرتدان و بازگشت كنندگان به شرك و

بت پرستى ، مقتضاى ربوبيت او است .

أضلّهم السامرىّ . .. أم أردتّم أن يحلّ عليكم غضب من ربّكم

نگرانى مرتدان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 6

6 _ مرتدان بنى اسرائيل به خاطر دوران گوساله پرستى ، نگران آينده اى زيانبار براى خويش بودند .

لئن لم يرحمنا ربنا و يغفر لنا لنكونن من الخسرين

مرد از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مرد}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 39 - 1

1 - تقسيم شدن انسان ها به هنگام شكل گيرى در رحم به دو صنف مرد و زن ، از نشانه هاى قدرت خداوند است .

فجعل منه الزوجين الذكر و الأُنثى

آفرينش مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 17

17 _ زنان و مردان ، آفريده شده از يكديگر

من ذكر او انثى بعضكم من بعض

در برداشت فوق، {منْ}، نشويه گرفته شده است.

آمرزش مردان انفاقگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 19

19 - مردان و زنان صدقه پرداز ، مورد مغفرت خداوندند .

و المتصدّقين و المتصدّق_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة

آمرزش مردان اهل تسليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 1،3

1 - مردان و زنانى كه در برابر خداوند ، سر تسليم فرود مى آورند ، از آمرزش خداوند برخوردارند .

إنّ المسلمين و المسلم_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة

بنابراين كه {مسلمين} از ريشه لغوى آن

(سلم) و به همان معناى لغوى اش باشد، نكته ياد شده قابل استفاده است.

3 - مردان و زنان مسلمان ، مشمول آمرزش و غفران الهى اند .

إنّ المسلمين و المسلم_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة

بنابراين احتمال كه مراد از {المسلمين} معناى اصطلاحى آن;يعنى، گرويدگان به دين اسلام باشد، نكته ياد شده، استفاده مى شود.

آمرزش مردان خاشع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 16

16 - مردان و زنان فروتن ، از آمرزش خداوند ، برخوردار خواهند بود .

و الخ_شعين و الخ_شع_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة

آمرزش مردان خاضع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 9

9 - مردان و زنان مطيع و خاضع ، از آمرزش خداوند برخوردارند .

و الق_نتين و الق_نت_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة و أجرًا عظيمًا

{قانت} از مصدر {قنوت} است. {قنوت} در لغت، به معناى {اطاعت خاضعانه} است (مفردات راغب).

آمرزش مردان ذاكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 27

27 - مردان و زنانى كه زياد به ياد خداوندند ، از آمرزش او ، بهره مند خواهند بود .

و الذكرين اللّه كثيرًا و الذكرت أعدّ اللّه لهم مغفرة

آمرزش مردان روزه دار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 21

21 - مردان و زنان روزه گير ، مشمول آمرزش خداوندند .

و الص_ئمين و الص_ئم_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة

آمرزش مردان صابر

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 14

14 - خداوند ، مردان و زنان شكيبا را از آمرزش خود ، برخوردار مى كند .

و الص_برين و الص_برت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة

آمرزش مردان صادق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 11

11 - مردان و زنان صداقت پيشه ، از آمرزش خداوند برخوردارند .

و الص_دقين و الص_دق_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة

آمرزش مردان عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 24

24 - مردان و زنان با عفت و پاكدامن ، مشمول آمرزش خداوندند .

و الح_فظين فروجهم و الح_فظ_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة

آمرزش مردان متذكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 29

29 - مردان و زنانى كه به فراوانى خداوند را براى ديگران يادآورى مى كنند از آمرزش خداوند بهره مند خواهند بود .

و الذكرين اللّه كثيرًا و الذكرت أعدّ اللّه لهم مغفرة

{ذكر} (مصدر {ذاكر}) به دو معنا آمده است: يكى، به خاطر سپردن، و ديگرى، بر زبان آوردن (مفردات راغب). احتمال دارد كه مراد از ذكر زبانى، يادآورى براى ديگران باشد.

آمرزش مردان مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 3،5

3 - مردان و زنان مسلمان ، مشمول آمرزش و غفران الهى اند .

إنّ المسلمين و المسلم_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة

بنابراين احتمال كه مراد از {المسلمين} معناى اصطلاحى آن;يعنى، گرويدگان به دين اسلام باشد،

نكته ياد شده، استفاده مى شود.

5 - مردان و زنان مؤمن ، مشمول آمرزش خداوندند .

إنّ . .. و المؤمنين و المؤمن_ت ... أعدّ اللّه لهم مغفرة

آمرزش مردان مطيع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 9

9 - مردان و زنان مطيع و خاضع ، از آمرزش خداوند برخوردارند .

و الق_نتين و الق_نت_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة و أجرًا عظيمًا

{قانت} از مصدر {قنوت} است. {قنوت} در لغت، به معناى {اطاعت خاضعانه} است (مفردات راغب).

احترام مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 16

16- زنان و مردان مؤمن ، داراى ارج و حرمتى همانند

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت . .. أن تط_وهم

از اين كه خداوند، {مؤمنات} را در كنار {مؤمنون} ياد كرده و حفظ خون و حرمت آن دو را عامل بازداشتن مؤمنان از توسّل به قهر براى ورود به مكه معرفى كرده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

اختيارات مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 231 - 3

3 _ اختيار طلاق با مرد است .

و اذا طلقتم النساء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 232 - 6

6 _ اختيار طلاق به دست مرد است .

و اذا طلّقتم النّساء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 237 - 2

2 _ طلاقِ زنان ، در اختيار همسران خويش است . *

و ان طلّقتموهنّ

با توجّه به ظهور خطاب {اِن طلّقتموهنّ}

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 4 - 15

15 _ شوهر ، مجاز به استفاده از دارايى زن ، در صورت رضايت خاطر وى

فان طبن لكم عن شىء منه

امام صادق يا امام كاظم (ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: يعنى بذلك اموالهنّ التى فى ايديهنّ مما ملكن.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 219، ح 16 ; نورالثقلين، ج 1، ص 441، ح 46.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 20 - 1،2

1 _ مرد مى تواند همسر خويش را طلاق داده و همسر ديگرى انتخاب كند .

و ان اردتم استبدال زوج مكان زوج

2 _ طلاق به دست مردان است . *

و ان اردتم استبدال زوج مكان زوج

ارث مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 7 - 6

6 _ تفاوت سهم مردان و زنان از ميراث ميّت

للرّجال نصيب . .. و للنّساء نصيب

تكرار كلمه {نصيب} براى هر يك از مردان و زنان، مى تواند اشاره به تفاوت آنان در نصيب و سهمشان باشد.

ارزش عمل مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 9

9 - برابرى ارزش كار ها و رفتار زنان و مردان

و من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة يرزقون فيها بغي

استخوانهاى پشت مردان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 7 - 1،2

1 - محل پيدايش نطفه مرد ( منى ) ، بين تيره

پشت و استخوان هاى قفسه سينه قرار دارد .

يخرج من بين الصلب و الترائب

{صلب}; استخوانى است كه از قسمت بالاى پشت، نزديك گردن شروع شده و تا دنبالچه (كه جاى آن در انسان در جايگاه دم در حيوانات است) ادامه يافته است(قاموس). {تريبة} (مفرد {ترائب}); يعنى، بالاترين استخوان قفسه سينه كه زير چانه قرار گرفته است (نهايه ابن اثير). تمام اهل لغت آن را جاى گردن بند از قفسه سينه مى دانند (لسان العرب). برخى آن را به تمام استخوان هاى قفسه سينه و گروهى به چهار استخوان از سمت راست و چهار استخوان از سمت چپ اطلاق مى كنند (قاموس). خروج نطفه از آن محل، ممكن است به اعتبار تغذيه كيسه منى از آن جا باشد.

2 - بين استخوان هاى قفسه سينه و تيره پشت مردان و زنان ، جايگاه خروج عنصر تشكيل دهنده جسم انسان است . *

يخرج من بين الصلب و الترائب

چنانچه مراد از {ماء دافق} در آيه قبل، نطفه مرد و تخمك زن باشد، مفاد اين آيه نيز مشترك خواهد بود.

استخوانهاى سينه مردان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 7 - 1،2

1 - محل پيدايش نطفه مرد ( منى ) ، بين تيره پشت و استخوان هاى قفسه سينه قرار دارد .

يخرج من بين الصلب و الترائب

{صلب}; استخوانى است كه از قسمت بالاى پشت، نزديك گردن شروع شده و تا دنبالچه (كه جاى آن در انسان در جايگاه دم در حيوانات است) ادامه يافته است(قاموس). {تريبة} (مفرد {ترائب}); يعنى، بالاترين استخوان قفسه سينه كه زير چانه قرار گرفته است (نهايه ابن اثير).

تمام اهل لغت آن را جاى گردن بند از قفسه سينه مى دانند (لسان العرب). برخى آن را به تمام استخوان هاى قفسه سينه و گروهى به چهار استخوان از سمت راست و چهار استخوان از سمت چپ اطلاق مى كنند (قاموس). خروج نطفه از آن محل، ممكن است به اعتبار تغذيه كيسه منى از آن جا باشد.

2 - بين استخوان هاى قفسه سينه و تيره پشت مردان و زنان ، جايگاه خروج عنصر تشكيل دهنده جسم انسان است . *

يخرج من بين الصلب و الترائب

چنانچه مراد از {ماء دافق} در آيه قبل، نطفه مرد و تخمك زن باشد، مفاد اين آيه نيز مشترك خواهد بود.

استعدادهاى مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 8

8 - تساوى زنان و مردان ، از نظر استعداد و زمينه هاى لازم براى رسيدن به مراتب كمال و دست يافتن به ثواب ها و بهره هاى اخروى

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت . .. بشريكم اليوم جنّ_ت

برداشت ياد شده، از تصريح به نام هاى زنان و مردان در عرض هم، استفاده مى شود.

اطاعت از مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 13،16،17،18،19،21،36

13 _ همسران شايسته ، مطيع شوهران خويش هستند .

فالصّالحات قانتات

{قنوت} به معنى اطاعت هميشگى است كه به دليل بخش بعدى آيه (و التى تخافون . .. ) مقصود، اطاعت از شوهر است. بنابراين مراد از {الصالحات}، همسران صالح و شايسته هستند. برداشت فوق را فرمايش امام باقر (ع) تأييد مى كند كه در مورد {قانتات} فرمود: مطيعات.

_______________________________

تفسير

قمى، ج 1، ص 137 ; نورالثقلين، ج 1، ص 477، ح 229.

16 _ لزوم اطاعت زنان از شوهر خويش و حفظ حقوق آنان

فالصّالحات قانتات حافظات للغيب

17 _ لزوم اطاعت زن از شوهر و حفظ حقوق وى ، مشروط به تأمين زندگى او از سوى مرد

و بما انفقوا من اموالهم فالصّالحات قانتات حافظات

ظاهراً {فالصّالحات . .. } نتيجه اى است مترتب بر جمله {الرجال ... بما انفقوا}. بنابراين اطاعت زن از شوهر در موردى است كه شوهر، زندگى او را تأمين كند.

18 _ سلامت خانواده در گرو مديريت مرد ، تأمين زندگى از سوى او ، و اطاعت و حفظ حقوق شوهر از سوى زن است .

الرجال قوّامون على النساء . .. و بما انفقوا ... فالصّالحات قانتات حافظات للغيب

چون در ذيل آيه و آيات بعد به مسأله اختلافات خانوادگى پرداخته است، معلوم مى شود كه توصيه ها و قوانين مطرح شده براى جلوگيرى از اختلافات و به خطر افتادن سلامت خانواده است.

19 _ اطاعت از شوهر و حفظ حقوق وى ، وظيفه زن در برابر حق سرپرستى و تأمين زندگى وى از سوى مرد است .

الرجال قوّامون . .. و بما انفقوا ... فالصّالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ اللّ

مراد از {بما حفظ اللّه}، حقوقى است كه خداوند براى زنان مقرر كرده و آنها را بر عهده مردان قرار داده است. و {باء} مقابله در {بما حفظ} مى رساند كه لزوم اطاعت و حفظ حقوق شوهران در مقابل تعهداتى است كه خداوند بر عهده شوهران قرار داده است.

21 _ مسؤوليت زن در حفظ حقوق شوهر و اطاعت از او ، در چهارچوب قوانين الهى

است . *

قانتات حافظات للغيب بما حفظ اللّه

بر اين مبنا كه مراد از {ما حفظ اللّه} قوانين الهى و {باء} در {بما حفظ اللّه} براى مصاحبت باشد، معناى آيه چنين مى شود: زنان بايد با رعايت قوانين الهى، از شوهران خويش اطاعت و حقوق آنان را حفظ كنند.

36 _ زن در صورت اطاعت نكردن از شوهر خويش ، ناشزه است .

و الّتى تخافون نشوزهنّ . .. فان اطعنكم فلا تبغوا عليهنّ سبيلاً

برترى مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 39 - 6

6 - برترى پسران و مردان بر دختران و زنان ، انديشه اى پوچ و فاقد دليل و برهان قطعى و روشن

فليأت مستمعهم بسلط_ن مبين . أم له البن_ت و لكم البنون

يادآورى برتر دانستن پسر بر دختر از سوى مشركان، پس از بيان پوچى و بى پايگى عقايد آنان، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

برترى مرد در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 39 - 3

3 - اعتقاد عرب جاهلى ، به امتياز و برترى مردان بر زنان

أم له البن_ت و لكم البنون

از اين كه خداوند، مشركان را مدعى اختصاص پسران به خويش شمرده است; استفاده مى شود كه آنان، از داشتن دختر احساس ننگ مى كرده اند.

پاداش اخروى مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 3

3 _ تساوى زن و مرد در پاداش هاى اخروى

وعد اللّه المؤمنين و المؤمنت جنت تجرى من تحتها الأنهر

پاداش اخروى مردان صالح

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 5

5 - پاداش ها و نعمت هاى زنان و مردان مؤمن نيك كردار در بهشت ، بيشتر از استحقاق و افزون تر از اقتضاى رفتار آنان است .

و من عمل ص_لحًا . .. يرزقون فيها بغير حساب

بدون حساب و بى اندازه بودن پاداش مؤمنان، در مقابل گناه كاران _ كه تنها به ميزان گناهشان مجازات خواهند شد _ گوياى حقيقت ياد شده است.

پاداش اخروى مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 8

8 - برابرى زن و مرد ، در بهره مند شدن از پاداش هاى اخروى و نعمت هاى بهشتى

و من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة يرزقون فيها بغي

پاداش مردان انفاقگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 20

20 - مردان و زنان صدقه پرداز ، از پاداش عظيم الهى برخوردارند .

و المتصدّقين و المتصدّق_ت . .. أعدّ اللّه لهم ... أجرًا عظيمًا

پاداش مردان اهل تسليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 2

2 - مردان و زنانى كه در برابر فرمان خدا تسليم اند ، از پاداش عظيم خداوند برخوردارند .

إنّ المسلمين و المسلم_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة و أجرًا عظيمًا

پاداش مردان خاشع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 17

17 - مردان و زنان فروتن ، از پاداشى عظيم برخوردارند

.

و الخ_شعين و الخ_شع_ت . .. أعدّ اللّه لهم ... أجرًا عظيمًا

پاداش مردان خاضع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 10

10 - مردان و زنان مطيع و خاضع ، از پاداش بزرگ خداوند برخوردارند .

و الق_نتين و الق_نت_ت . .. أعدّ اللّه لهم ... أجرًا عظيمًا

پاداش مردان ذاكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 28

28 - مردان و زنانى كه زياد از خداوند ياد مى كنند ، از پاداش بزرگ او برخوردارند .

و الذكرين اللّه كثيرًا و الذكرت أعدّ اللّه لهم . .. أجرًا عظيمًا

پاداش مردان روزه دار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 22

22 - مردان و زنان روزه گير ، از پاداش عظيم خداوند برخوردارند .

و الص_ئمين و الص_ئم_ت . .. أعدّ اللّه لهم ... أجرًا عظيمًا

پاداش مردان صابر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 15

15 - مردان و زنان شكيبا ، از پاداشى با عظمت برخوردارند .

و الص_برين و الص_برت . .. أعدّ اللّه لهم ... أجرًا عظيمًا

پاداش مردان صادق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 12

12 - مردان و زنان صداقت پيشه ، از پاداش عظيم خداوند برخوردارند .

و الص_دقين و الص_دق_ت . .. أعدّ اللّه لهم ... أجرًا عظيمًا

پاداش مردان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40

- 40 - 3

3 - زنان و مردان مؤمن نيك كردار ، اهل بهشت اند .

من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة

پاداش مردان عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 25

25 - مردان و زنان عفيف ، از پاداش عظيم خداوند برخوردارند .

و الح_فظين فروجهم و الح_فظ_ت . .. أعدّ اللّه لهم... أجرًا عظيمًا

پاداش مردان متذكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 30

30 - مردان و زنانى كه ياد خداوند را در دل ها زنده مى كنند ، از پاداش بزرگ او برخوردارند .

و الذكرين اللّه كثيرًا و الذكرت أعدّ اللّه لهم . .. أجرًا عظيمًا

پاداش مردان مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 4

4 - مردان و زنان مسلمان ، از پاداش بزرگ الهى برخوردارند .

إنّ المسلمين و المسلم_ت . .. أعدّ اللّه لهم ... أجرًا عظيمًا

پاداش مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 6

6 - مردان و زنان با ايمان ، از پاداش بزرگ خداوند برخوردارند .

إنّ . .. و المؤمنين و المؤمن_ت ... أعدّ اللّه لهم ... أجرًا عظيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 3

3 - زنان و مردان مؤمن نيك كردار ، اهل بهشت اند .

من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 5

5 - همسانى زنان و مردان مؤمن ، در بهرهورى از ثمرات ايمان خود و پاداش هاى الهى

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت

قرار گرفتن وصف {المؤمنات} در كنار {المؤمنين}، مى رساند كه زنان و مردان در ره يابى به بهشت جاودان همسان اند.

پوشاك مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 31

31 _ بالاپوش و پايين پوش براى مرد و مقدار پوشش لازم ( پيراهن ، روسرى و پايين پوش ) براى زن ، پوشاكى كه در كفاره قسم داده مى شود .

فكفّرته . .. او كسوتهم

از امام باقر يا امام صادق عليهما السلام در توضيح آيه فوق روايت شده: . .. و اما كسوتهم ... لكل مسكين ازار و رداء و للمراة ما يوارى ما يحرم منها ازار و خمار و درع ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 337، ح 167; تفسير برهان، ج 1، ص 496، ح 12.

تأمين نياز مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 130 - 13

13 _ گستردگى فضل خداوند و حكمت او ، مقتضى رفع نياز هاى زن و شوهر پس از طلاق

و إن يتفرقا يغن اللّه كلا من سعته و كان اللّه وسعاً حكيماً

تساوى زن و مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 124 - 3،4

3 _ زنان و مردان ، همسان در بهره مندى از پاداش ايمان و عمل صالح خويش

و من يعمل من الصلحت

من ذكر او انثى و هو مؤمن فأولئك يدخلون الجنة

4 _ ايمان و عمل صالح ، معيار ارزش انسانهاست ; نه جنسيت ايشان .

و من يعمل من الصلحت من ذكر او انثى و هو مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 3

3 _ همگونى زنان و مردان منافق ، در مجازات و كيفر جرم نفاق

نعذب طائفة بأنهم كانوا مجرمين. المنفقون و المنفقت بعضهم من بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 22

22 _ ارزش و پاداش اعمال زنان و مردان مؤمن در پيشگاه خداوند ، همسان است .

و المؤمنون و المؤمنت . .. أولئك سيرحمهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 3

3 _ تساوى زن و مرد در پاداش هاى اخروى

وعد اللّه المؤمنين و المؤمنت جنت تجرى من تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 72 - 3

3- زن و مرد ، داراى نفس و حقيقت واحد انسانى و فاقد كمترين تمايز در انسانيت

و الله جعل لكم من أنفسكم أزوجًا

اين برداشت به خاطر اين است كه همه انسانها _ اعم از مرد و زن _ مخاطب {أنفسكم} قرار گرفته اند و همه آنها داراى جان و روح واحدى شمرده شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 97 - 2

2- تساوى زن و مرد در برخوردارى از پاداش هاى الهى و بهره مندى از حيات پاكيزه و

دلپذير

من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فلنحيينّه حيوة طيّبة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 4

4- تساوى زن و مرد در حدود و كيفر زنا ( صد تازيانه )

الزانية و الزانى فاجلدوا كلّ وحد منهما ماْئة جلدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 9 - 4

4 - تساوى شرايط ، آداب و آثار گواهى و سوگند مرد و زن در اثبات و يا رد لعان

والخ_مسة أنّ لعنت اللّه عليه . .. والخ_مسة أنّ غضب اللّه عليها إن كان من الص_دقي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 5

5 - زنان نيز همچون مردان ، زمينه دار دستيابى به مقامات بالاى معنوى

و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 21 - 2،3

2 - زنان ، همسان با مردان ، خلق شده اند .

أن خلق لكم من أنفسكم أزوجًا

از قيد {من أنفسكم} استفاده مى شود كه خلق زنان، همسان مردان است.

3 - زنان و مردان ، از يك جنس آفريده شده اند .

أن خلقكم من تراب . .. خلق لكم من أنفسكم أزوجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 7

7 - جنسيت زن و مرد ، در برخوردارى از آمرزش و پاداش الهى ، دخالتى ندارد .

إنّ المسلمين و المسلم_ت و المؤمنين و المؤمن_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة و أجرًا

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 6

6 - زنان ، مستقل از مردان ، داراى مسؤوليت اند و به آنان نيز مانند مردان ، امانت الهى عرضه شده است .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 22 - 4

4 - همانندى و يك سانى مجازات و كيفر زنان و مردان مشرك و كافر در قيامت

احشروا الذين ظلموا و أزوجهم

برداشت ياد شده از آن جا است كه اختصاص به ذكر يافتن {ازواج} (همسران)، مى تواند براى از بين بردن اين توهم باشد كه زنان مشرك و كافر از كيفر الهى معاف اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 153 - 2

2 - فرزند پسر و دختر برابرند و هيچ يك بر ديگرى برترى ندارند .

أصطفى البنات على البنين

همزه در {أصطفى} براى استفهام انكارى است و انكار برگزيدن دختر به جاى پسر، انكار اصل برترى پسر بر دختر و دختر بر پسر نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 4

4 - زنان چونان مردان ، بى هيچ امتياز و تبعيضى ، داراى نفس و حقيقت واحد انسانى اند .

خلقكم من نفس وحدة ثمّ جعل منها زوجها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 8،9

8 - برابرى زن و مرد ، در بهره مند شدن از پاداش هاى اخروى

و نعمت هاى بهشتى

و من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة يرزقون فيها بغي

9 - برابرى ارزش كار ها و رفتار زنان و مردان

و من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة يرزقون فيها بغي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 11 - 6

6 - همسانى مرد و زن در حقيقت انسانيت

جعل لكم من أنفسكم أزوجًا

ذكر {من أنفسكم} بيانگر آن است كه زن و مرد از يك حقيقت هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 49 - 7،9

7 - دختر و پسر ، هر دو هديه الهى به انسان ها

يهب لمن يشاء إن_ثًا و يهب لمن يشاء الذكور

9 - تمايز ميان دختر و پسر ، مخالف انديشه دينى است .

يهب لمن يشاء إن_ثًا و يهب لمن يشاء الذكور

تقديم {إناثاً} بر {الذكور} علاوه بر رعايت فاصله و سجع، مى تواند به منظور نفى انديشه جاهليت در مورد دختران باشد (كه پسران را بر دختران ترجيح مى دادند).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 19 - 12

12- ايمان ، ملاك ارزش و ارجمندى انسان ، بى هيچ تفاوت ميان مردان و زنان

و استغفر . .. و للمؤمنين و المؤمن_ت

قرار گرفتن {مؤمنات} در كنار {مؤمنين} و ياد كردن از آن دو با وصف ايمان، مى رساند كه تمام ارزش و ارجمندى آنان، بر محور ايمان است و در اين راستا هر دو مشمول دعاى پيامبر(ص) هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 5

5 - همسانى زنان و مردان مؤمن ، در بهرهورى از ثمرات ايمان خود و پاداش هاى الهى

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت

قرار گرفتن وصف {المؤمنات} در كنار {المؤمنين}، مى رساند كه زنان و مردان در ره يابى به بهشت جاودان همسان اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 4

4 - تساوى مردان و زنان ، در ابتلا به نتايج نفاق و شرك خويش

و يعذّب المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 16

16- زنان و مردان مؤمن ، داراى ارج و حرمتى همانند

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت . .. أن تط_وهم

از اين كه خداوند، {مؤمنات} را در كنار {مؤمنون} ياد كرده و حفظ خون و حرمت آن دو را عامل بازداشتن مؤمنان از توسّل به قهر براى ورود به مكه معرفى كرده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 7

7 - ارزش ها و ضوابط اخلاقى ، عام و فراگير نسبت به زنان و مردان

لايسخر قوم من قوم . .. و لا نساء من نساء

واژه {قوم}، نزد برخى اهل لغت تنها شامل مردان است و برخى ديگر آن را شامل مرد و زن مى دانند. در ديدگاه دوم، مجزّا آمدن {و لا نساء}، در واقع تأكيدى است بر اين كه زنان نيز چون مردان، در ارزش ها و تكاليف اخلاقى سهيم اند.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 8

8 - تساوى زنان و مردان ، از نظر استعداد و زمينه هاى لازم براى رسيدن به مراتب كمال و دست يافتن به ثواب ها و بهره هاى اخروى

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت . .. بشريكم اليوم جنّ_ت

برداشت ياد شده، از تصريح به نام هاى زنان و مردان در عرض هم، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 13 - 6

6 - تساوى مردان و زنان در عرصه قيامت ، از نظر كيفر و عذاب و محروميت از ثواب ها و بهره هاى اخروى

يوم يقول المن_فقون و المن_فق_ت للذين ءامنوا انظرونا نقتبس من نوركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 11 - 14

14 - زنان همانند مردان ، داراى استعداد و شايستگى هاى لازم براى الگو شدن و دستيابى به اوج قلّه كمال

ضرب اللّه مثلاً للذين ءامنوا امرأت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 39 - 3

3 - تساوى زن و مرد ، از جهت مبدأ پيدايش و مراحل تكوين *

أيحسب الإنس_ن . .. ألم يك نطفة من منىّ يمنى ... فجعل منه الزوجين الذكر و الأُنثى

تذكّر به اين حقيقت كه انسان از منى آفريده شده و از آن ماده، زوجين (مرد و زن) پديد آمده است، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 9

9 - گناه شكنجه

دادن و سوزاندن مرد و زن مؤمن ، برابر و عذاب اخروى آن يكسان است .

الذين فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت . .. فلهم عذاب جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 4

4 - زنان مؤمن ، داراى موقعيتى همسان مردان مؤمن اند .

و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمن_ت . .. فقد احتملوا بهت_نًا

تكليف مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 16

16 _ زن و مرد هر دو شايسته بر عهده گرفتن تكليف هاى الهى و مسؤول در پيشگاه خداوند

و لاتقربا هذه الشجرة

جنس مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 1 - 8

8 _ زن و مرد ، از يك جنس هستند .

و خلق منها زوجها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 11 - 8

8 - آفرينش زن و مرد از جنس واحد ، لطف الهى نسبت به آدميان

جعل لكم من أنفسكم أزوجًا

آيه شريفه در مقام امتنان و ذكر نعمت هاى الهى است.

جنيان مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 7

7 - جن ، متشكل از مردان و زنان

استمع نفر من الجنّ

برداشت ياد شده، با توجه به معناى {نفر} (گروهى از مردان متشكل از سه تا ده نفر) مى باشد; زيرا لازمه وجود مردان در هر دسته و نوعى از موجودات، وجود زنان در ميان آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 -

جن - 72 - 6 - 8

8 - جن ، موجودى متشكل از دو جنس مرد و زن

كان رجال من الإنس يعوذون برجال من الجنّ

حقوق مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 227 - 1

1 _ تصميم در طلاق ، با مرد است .

و ان عزموا الطلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 9،10،13،18،19

9 _ حق رجوع شوهر به زن مُطلَقه خويش در مدت عدّه

و بعولتهنّ احق بردّهن فى ذلك

ذلك، اشاره به تربّص است; يعنى سه طُهرى كه زمان عدّه مى باشد.

10 _ حق رجوع شوهر به همسر مطلّقه خويش ، مشروط به قصد اصلاح در زندگى خانوادگى است .

و بعولتهن احق بردّهن فى ذلك ان ارادوا اصلاحاً

يعنى اگر شوهر _ مثلا _ در رجوع خويش قصد دارد كه زن هنگامى كه از عدّه خارج نشده است به وى رجوع كند و پس از رجوع، دوباره او را طلاق دهد تا بدين وسيله به او آزار رساند، رجوع با چنين قصدى به حكم ظاهر آيه مشروع نيست.

13 _ حق رجوع مرد به همسر مطلّقه خود ، با انقضاى مدّت عدّه ساقط مى شود .

و بعولتهن احق بردّهن فى ذلك

از مفهوم كلمه {فى ذلك} استفاده مى شود.

18 _ برترى مردان بر همسران خويش

و للرجال عليهنّ درجة

19 _ مردان ، داراى امتياز حقوقى بر همسران خويش هستند . *

و للرجال عليهنّ درجة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 5

5 _ حق طلاق و رجوع ، با مرد است

.

فامساك بمعروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 230 - 3

3 _ اختيار طلاق با مرد است .

فان طلّقها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 9،13

9 _ حق مساوى زن و مرد در مالكيّت و بهرهورى از كار و تلاش خويش

للرّجال نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن

13 _ زن و مرد ، داراى حق كسب و كار

للرّجال نصيب . .. و للنساء نصيب مما اكتسبن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 6

6 _ اهميت حفظ آرامش و امنيت در خانواده و تقدم آن بر حقوق شخصى زن و شوهر

و إن امراة خافت . .. ان يصلحا بينهما صلحاً و الصلح خير

حقيقت مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 72 - 3

3- زن و مرد ، داراى نفس و حقيقت واحد انسانى و فاقد كمترين تمايز در انسانيت

و الله جعل لكم من أنفسكم أزوجًا

اين برداشت به خاطر اين است كه همه انسانها _ اعم از مرد و زن _ مخاطب {أنفسكم} قرار گرفته اند و همه آنها داراى جان و روح واحدى شمرده شده اند.

خطر انحراف مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 4

4 - زنان و مردان مؤمن ، همواره در معرض خطر انحراف و افتادن در ورطه گناه آتش افروز

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا أنفسكم و أهليكم نارًا

مطلب ياد شده، از خطاب به مؤمنان

(يا أيّها الذين آمنوا) استفاده مى شود.

خطر گناه مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 4

4 - زنان و مردان مؤمن ، همواره در معرض خطر انحراف و افتادن در ورطه گناه آتش افروز

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا أنفسكم و أهليكم نارًا

مطلب ياد شده، از خطاب به مؤمنان (يا أيّها الذين آمنوا) استفاده مى شود.

خلقت مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 21 - 2

2 - زنان ، همسان با مردان ، خلق شده اند .

أن خلق لكم من أنفسكم أزوجًا

از قيد {من أنفسكم} استفاده مى شود كه خلق زنان، همسان مردان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 4

4 - زنان چونان مردان ، بى هيچ امتياز و تبعيضى ، داراى نفس و حقيقت واحد انسانى اند .

خلقكم من نفس وحدة ثمّ جعل منها زوجها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 11 - 8

8 - آفرينش زن و مرد از جنس واحد ، لطف الهى نسبت به آدميان

جعل لكم من أنفسكم أزوجًا

آيه شريفه در مقام امتنان و ذكر نعمت هاى الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 46 - 6

6 - همگونى مرد و زن در اصل خلقت ( نطفه )

و أنّه خلق الزوجين الذكر و الأُنثى . من نطفة إذا تمنى

روزى اخروى مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر

- 40 - 40 - 4

4 - زنان و مردان مؤمن نيك كردار ، برخوردار از روزى ها و نعمت هاى بى اندازه و بسيار در بهشت

و من عمل ص_لحًا . .. فأُول_ئك يدخلون الجنّة يرزقون فيها بغير حساب

زمينه اغواپذيرى مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 14

14 - زنان و مردان ، هر دو در خطر فريفته شدن به وسوسه هاى شيطانى اند .

فلايخرجنّكما

زمينه انحراف مردان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 10 - 14

14 - زنان همانند مردان ، در معرض انحراف و حق ناپذيرى شديد و مثال زدنى

ضرب اللّه مثلاً للذين كفروا امرأت نوح و امرأت لوط . ..قيل ادخلا النار مع الدخلين

زمينه بى احترامى به مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 17

17- پايمال شدن حرمت مردان و زنان مؤمن در صورت جنگ در حديبيه ، مايه ننگ براى مسلمانان

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت . .. فتصيبكم منهم معرّة

زمينه حق ناپذيرى مردان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 10 - 14

14 - زنان همانند مردان ، در معرض انحراف و حق ناپذيرى شديد و مثال زدنى

ضرب اللّه مثلاً للذين كفروا امرأت نوح و امرأت لوط . ..قيل ادخلا النار مع الدخلين

زمينه كمال مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 12 - 8

8 - تساوى زنان و مردان ، از

نظر استعداد و زمينه هاى لازم براى رسيدن به مراتب كمال و دست يافتن به ثواب ها و بهره هاى اخروى

يوم ترى المؤمنين و المؤمن_ت . .. بشريكم اليوم جنّ_ت

برداشت ياد شده، از تصريح به نام هاى زنان و مردان در عرض هم، استفاده مى شود.

زمينه نزاع در مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 18 - 6

6 - بى رغبتى به زيورآلات ، توان مندى و فرادستى در ميدان بحث و درگيرى ، خصلت هاى ديرينه مردان

أو من ينشّؤا فى الحلية

با توجه به قرينه مقابله، استفاده مى شود كه مردان نوعاً داراى ويژگى هاى ذكر شده در آيه نسيتند.

زندگى پاكيزه مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 97 - 2

2- تساوى زن و مرد در برخوردارى از پاداش هاى الهى و بهره مندى از حيات پاكيزه و دلپذير

من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فلنحيينّه حيوة طيّبة

زندگى مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 21 - 5

5 - پيدايش همزيستى مسالمت آميز ميان زن و مرد ، پس از ازدواج و بر انگيخته شدن عواطف ظريف دوستانه ميان آنان ، از آيات الهى است .

خلق لكم من أنفسكم أزوجًا لتسكنوا إليها و جعل بينكم مودّة و رحمة

برداشت بالا بنابراين است كه عبارت {و جعل بينكم . ..} ارائه كلام سابق باشد. در اين صورت {و جعل بينكم...} درصدد بيان اين مهم است كه زن و مرد ناآشنا، چگونه پس از ازدواج، الفت و انس

و زندگى محبت آميزى پيدا مى كنند.

زينت مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 53 - 3

3 - زينت و تجمل مردان به طلا ، ارزشى فرعونى *

قال . .. فلولا أُلقى عليه أسورة من ذهب

سرزنش نشوز مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 81 - 3

3 _ متاركه زنان و ترك همبسترى با آنان ، امرى نكوهيده و ناروا

إنكم لتأتون الرجال شهوة من دون النساء

{من دون النساء} حكايت از آن دارد كه قوم لوط ازدواج با زنان و زناشويى با همسران خويش را ترك كرده بودند. بنابراين نكوهشى كه از استفهام توبيخى {أتأتون ... } استفاده مى شود، دلالت بر ناروايى ترك ازدواج و متاركه زناشويى با همسران نيز دارد.

سهم ارث مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 38

38 _ دو برابرى سهم ارث مردان نسبت به زنان به دليل آن است كه مهريّه و خرج زنان بر عهده مردان است .

للذّكر مثل حظّ الانثيين

امام رضا (ع) درباره علت نصف بودن سهم ارث زنان نسبت به مردان فرمود: . .. لانّ المرأة اذا تزوّجت اخذت و الرّجل يعطى ... لانّ الانثى من عيال الذّكر ان احتاجت ... و عليه نفقتها.

_______________________________

عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 98، ح 1، ب 33 ; تفسير برهان، ج 1، ص 348، ح 2.

صفات مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 18 - 6

6 - بى رغبتى به زيورآلات ،

توان مندى و فرادستى در ميدان بحث و درگيرى ، خصلت هاى ديرينه مردان

أو من ينشّؤا فى الحلية

با توجه به قرينه مقابله، استفاده مى شود كه مردان نوعاً داراى ويژگى هاى ذكر شده در آيه نسيتند.

ضعف مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 129 - 1،2

1 _ مردان ، ناتوان از رعايت عدالت كامل ميان همسران متعدد خويش

و لن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء

2 _ مراعات عدالت در محبت قلبى به همسران متعدد ، خارج از توان و اختيار مردان

و لن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء و لو حرصتم

جمله {و لو حرصتم} (هر چند تمايل شديد به رعايت عدالت داشته باشيد)، مى رساند كه مراد از عدالت در جمله {و لن تستطيعوا ان تعدلوا} عدالتى است كه از اختيار و توان آدمى خارج است، بنابراين مى توان گفت عدالت در مورد محبت و مودت و نظاير آن مى باشد. برداشت فوق را فرمايش امام صادق(ع) تأييد مى كند كه در توضيح آيه فوق فرمود: يعنى فى المودة ... .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 362، ح 1; نورالثقلين، ج 1، ص 558، ح 601.

طاقت فرسايى مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 18 - 6

6 - بى رغبتى به زيورآلات ، توان مندى و فرادستى در ميدان بحث و درگيرى ، خصلت هاى ديرينه مردان

أو من ينشّؤا فى الحلية

با توجه به قرينه مقابله، استفاده مى شود كه مردان نوعاً داراى ويژگى هاى ذكر شده در آيه نسيتند.

عذاب مردان منافق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- فتح - 48 - 6 - 1

1 - عذاب و كيفر الهى ، متوجّه مردان و زنان منافق و مشرك

و يعذّب المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

عظمت خلقت مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 3 - 4

4 - آفرينش مرد و زن و جنس نر و ماده در ديگر مخلوقات ، كارى بزرگ و نشانه عظمت خداوند است .

و ما خلق الذكر و الأُنثى

تعبير {و ما خلق} _ چه سوگند به خالق باشد و چه خلقت _ بيانگر عظمت هر دو است; زيرا عظمت هر يك، حاكى از عظمت ديگرى است.

عفت مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 25،26

25 _ پاكدامنى و عفت مردان ، از شرايط حليت ازدواج آنان با زنان عفيف و پاكدامن

محصنين غير مسفحين و لا متخذى اخدان

{اخدان} جمع {خدن} به معناى رفيقان است كه به مناسبت مورد، مراد از رفاقتهاى جنسى نامشروع است و {مسفحين} از {سفاح} به معناى زناست. گفتنى است برداشت فوق بر اين مبناست كه {محصنين} حال براى {كم} در {لكم} و عامل آن {احل} باشد.

26 _ ضرورت رعايت عفت و پاكدامنى براى مردان

محصنين غير مسفحين و لا متخذى اخدان

علايق مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 235 - 5

5 _ بى صبرى مردان در اظهار تمايل به ازدواج با زنان بى شوهر

علم اللّه انّكم ستذكرونهنّ

عنصر خلقت مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 21 - 3

3

- زنان و مردان ، از يك جنس آفريده شده اند .

أن خلقكم من تراب . .. خلق لكم من أنفسكم أزوجًا

فضايل اخروى مردان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 5

5 - پاداش ها و نعمت هاى زنان و مردان مؤمن نيك كردار در بهشت ، بيشتر از استحقاق و افزون تر از اقتضاى رفتار آنان است .

و من عمل ص_لحًا . .. يرزقون فيها بغير حساب

بدون حساب و بى اندازه بودن پاداش مؤمنان، در مقابل گناه كاران _ كه تنها به ميزان گناهشان مجازات خواهند شد _ گوياى حقيقت ياد شده است.

فضايل مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 18،19

18 _ برترى مردان بر همسران خويش

و للرجال عليهنّ درجة

19 _ مردان ، داراى امتياز حقوقى بر همسران خويش هستند . *

و للرجال عليهنّ درجة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 3،4،5،6

3 _ مجموعه مردان ، داراى برترى بر مجموعه زنان *

الرجال قوّامون . .. بما فضّل اللّه بعضهم على بعض

چنانچه {بعضهم} اشاره به {الرجال} و {بعض} اشاره به {النساء} باشد، مراد از برترى مردان بر زنان مى تواند برترى نوع آنان باشد، نه برترى يكايك مردان بر يكايك زنان.

4 _ برترى گروه هاى مردان بر گروه هاى همسان خويش از زنان *

بما فضّل اللّه بعضهم على بعض

برخى برآنند كه تفضيل مردان بر زنان در شرايط همسان و گروههاى همسان است.

5 _ زنان و مردان ، داراى برتريهايى بر يكديگر *

بما فضّل

اللّه بعضهم على بعض

برخى برآنند كه مراد از {هم} در {بعضهم} همه انسانها، اعم از زن و مرد، مى باشد، نه خصوص مردان; و گر نه مى فرمود: {بما فضلهم اللّه عليهن}.

6 _ برترى مردان بر زنان ، فلسفه تشريع حق سرپرستى و مديريت آنان بر همسران خويش

الرّجال قوّامون على النساء بما فضّل اللّه بعضهم على بعض

قدرت مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 18 - 6

6 - بى رغبتى به زيورآلات ، توان مندى و فرادستى در ميدان بحث و درگيرى ، خصلت هاى ديرينه مردان

أو من ينشّؤا فى الحلية

با توجه به قرينه مقابله، استفاده مى شود كه مردان نوعاً داراى ويژگى هاى ذكر شده در آيه نسيتند.

قصاص مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 7

7 - عدم تساوى انسان آزاد با برده و زن با مرد در قانون قصاص

كتب عليكم القصاص فى القتلى الحر بالحر و العبد بالعبد و الأنثى بالأنثى

قصه مرد انصارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 5 - 5

5 - { قال البزنطى : . . . و سمعت الرضا ( ع ) يقول فى تفسير { و الّيل إذا يغشى } قال : إنّ رجلاً من الأنصار كان لرجل فى حائطه نخلة و كان يُضِرّ به فشكا ذلك إلى رسول اللّه ( ص ) فدعاه فقال : اعطنى نخلتك بنخلة فى الجنّة فأبى فبلغ ذلك رجلاً من الأنصار يكنّى أبا الدحداح فجاء إلى صاحب النخلة فقال : بعنى نخلتك بحائطى

فباعه فجاء إلى رسول اللّه ( ص ) فقال : يا رسول اللّه قد اشتريت نخلة فلان بحائطى ، قال : فقال رسول اللّه ( ص ) فلك بدل ها نخلة فى الجنّة فأنزل اللّه تبارك و تعالى على نبيّه ( ص ) { . . .فأمّا من أعطى } يعنى النخلة { و اتّقى و صدّق بالحسنى } بوعد رسول اللّه ( ص ) . . . ;

بزنطى گفت: از امام رضا(ع) شنيدم كه در تفسير {و الّيل إذا يغشى} سخن مى گفت و فرمود: در باغِ مردى از انصار درخت خرمايى متعلق به شخص ديگرى بود و آن شخص [به هنگام استفاده از درخت] به مرد انصارى زيان مى رساند. مرد انصارى از اين عمل به رسول خدا(ص) شكايت كرد; رسول خدا(ص) صاحب درخت را فراخواند و به او فرمود: درخت خرمايت را در ازاى يك اصله درخت خرما در بهشت، به من واگذاركن و آن مرد امتناع كرد. پس اين خبر به مردى از انصار رسيد كه كنيه او {ابودحداح} بود. وى نزد صاحب آن درخت رفت و گفت: آن درخت خرمايت را در ازاى باغ من به من بفروش، او هم فروخت. آن گاه ابودحداح نزد رسول خدا(ص) آمد و عرض كرد: درخت خرماى فلانى را در عوض باغ خود خريدم، رسول خدا(ص) به او فرمود: تو به جاى آن درخت، درختى را در بهشت مالك هستى. پس خداى تبارك و تعالى بر پيامبرش [اين آيه را] نازل فرمود: {فأمّا من أعطى} مقصود [بخشيدن ]درخت خرما است {و اتّقى و صدّق بالحسنى} مقصود [تصديق ]وعده رسول خدا است}.

گواهى مرد

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 23،26

23 _ تقدّم و اولويّت مردان نسبت به زنان ، در تحمّل شهادات

فان لم يكونا رجلين فرجل و امراتان

26 _ جايگزينى دو زن به جاى يك مرد در شهادت ، به منظور تذكّر يكى از آنها به ديگرى در صورت فراموشى و لغزش آن ديگرى است .

فرجل و امراتان . .. ان تضلّ احديهما فتذكّر احديهما الاخرى

مالكيت مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 9

9 _ حق مساوى زن و مرد در مالكيّت و بهرهورى از كار و تلاش خويش

للرّجال نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن

مبدأ خلقت مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 39 - 3

3 - تساوى زن و مرد ، از جهت مبدأ پيدايش و مراحل تكوين *

أيحسب الإنس_ن . .. ألم يك نطفة من منىّ يمنى ... فجعل منه الزوجين الذكر و الأُنثى

تذكّر به اين حقيقت كه انسان از منى آفريده شده و از آن ماده، زوجين (مرد و زن) پديد آمده است، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

مديريت مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 1،11،18،19

1 _ مديريّت و سرپرستى زنان هر جامعه بر عهده مردان است .

الرجال قوّامون على النّساء

در برداشت فوق، كلمه {الرجال} و {النساء}، مطلق مردان و زنان گرفته شده، نه خصوص شوهران و همسران آنان. قوّام به كسى گفته مى شود كه تدبير و اصلاح ديگرى را

بر عهده دارد.

11 _ تأمين هزينه هاى زندگى از سوى مردان ، فلسفه تشريع حق مديريت و سرپرستى آنان بر همسران خويش

الرّجال قوّامون على النساء . .. و بما انفقوا من اموالهم

18 _ سلامت خانواده در گرو مديريت مرد ، تأمين زندگى از سوى او ، و اطاعت و حفظ حقوق شوهر از سوى زن است .

الرجال قوّامون على النساء . .. و بما انفقوا ... فالصّالحات قانتات حافظات للغيب

چون در ذيل آيه و آيات بعد به مسأله اختلافات خانوادگى پرداخته است، معلوم مى شود كه توصيه ها و قوانين مطرح شده براى جلوگيرى از اختلافات و به خطر افتادن سلامت خانواده است.

19 _ اطاعت از شوهر و حفظ حقوق وى ، وظيفه زن در برابر حق سرپرستى و تأمين زندگى وى از سوى مرد است .

الرجال قوّامون . .. و بما انفقوا ... فالصّالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ اللّ

مراد از {بما حفظ اللّه}، حقوقى است كه خداوند براى زنان مقرر كرده و آنها را بر عهده مردان قرار داده است. و {باء} مقابله در {بما حفظ} مى رساند كه لزوم اطاعت و حفظ حقوق شوهران در مقابل تعهداتى است كه خداوند بر عهده شوهران قرار داده است.

مراحل خلقت مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 39 - 2،3

2 - تحوّل نطفه به علقه و تكامل علقه به موجودى معتدل و هماهنگ از دو صنف زن و مرد ، روند آفرينش انسان

ألم يك نطفة من منىّ يمنى . ثمّ كان علقة فخلق فسوّى . فجعل منه الذكر و الأُنثى

3 - تساوى زن و مرد ،

از جهت مبدأ پيدايش و مراحل تكوين *

أيحسب الإنس_ن . .. ألم يك نطفة من منىّ يمنى ... فجعل منه الزوجين الذكر و الأُنثى

تذكّر به اين حقيقت كه انسان از منى آفريده شده و از آن ماده، زوجين (مرد و زن) پديد آمده است، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

مربى مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 13 - 2

2 - هر يك از نعمت هاى زمين ، جلوه اى از ربوبيت انكارناپذير الهى به { جن و انس } و { مرد و زن }

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

به كار گرفتن وصف {ربّ}، اشاره به مطلب بالا دارد و تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ممكن است به خاطر توجه خطاب به جن و انس و يا مرد و زن از انسان ها باشد.

مرد بودن انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 6

6 _ خداوند پيامبران خويش را از ميان مردان برمى گزيند.

و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا

گزينش كلمه {رجلا} به جاى {بشراً} مى تواند گواهى بر نكته مذكور در براشت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 3

3_ همه پيامبران از جنس بشر و از صنف مردان بودند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً

آيه شريفه در مقام دفع اين توهّم است كه پيامبران بايد از فرشتگان باشند. از اين رو مقصود از {رجال} مقابل فرشتگان است ، ولى انتخاب كلمه {رجالاً} به جاى {إناساً} و مانند آن اشاره به اين واقعيت دارد كه:

پيامبران از صنف زنان نبودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 2،7

2- همه پيامبران ، مرد بوده اند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم

7- پيامبرى ، مسؤوليتى است الهى كه تنها بر عهدهء مردان گذاشته شده است .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 1

1- تمامى رسولان الهى ، از نوع بشر و جنس مرد بودند .

و ما أرسلنا قبلك إلاّ رجالاً

مرد در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 5

5 _ مشركان عصر جاهلى زن را موجودى پست و مرد را داراى برترى و شرافت بر آنها مى دانستند. *

خالصة لذكورنا و محرم على أزوجنا و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

حليت جنين زنده براى مردان و حليت جنين مرده براى زنان از ديدگاه مشركان عصر جاهليت، حكايت از نگرش آنان به زن دارد. زيرا تنها در صورت مرده به دنيا آمدن جنين خوردن آن را براى زنان مجاز مى شمردند.

مرد مسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 30

30 _ لزوم رعايت تناسب كيفيت پوشاكى كه در كفاره قسم داده مى شود با فصل سال ( تابستان و زمستان ) و مرد يا زن بودن فقير

فكفّرته . .. او كسوتهم

از امام باقر يا امام صادق عليهما السلام در توضيح آيه فوق روايت شده: . .. و اما كسوتهم فان وافقت به

التشاء فكسوته، و ان وافقت به الصيف فكسوته، لكل مسكين ازار و رداء و للمراة ما يوارى ما يحرم منها ازار و خمار و درع ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 337، ح 167; تفسير برهان، ج 1، ص 496، ح 12.

مرد مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 5

5 _ مردان ، زنان و كودكان مانده در ستم ، از مصاديق مستضعفان

و المستضعفين من الرّجال و النّساء و الولدان الّذين يقولون ربّنا اخرجنا من هذه ال

مسؤوليت مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 16

16 _ زن و مرد هر دو شايسته بر عهده گرفتن تكليف هاى الهى و مسؤول در پيشگاه خداوند

و لاتقربا هذه الشجرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 226 - 6

6 _ لزوم آميزش مردان با همسران خويش در هر چهار ماه *

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

به نظر مى رسد كه اگر ترك آميزش در بيشتر از چهار ماه جايز بود، به همان مقدار، حكم ايلاء از نظر زمان افزايش مى يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 26

26 _ سرپرستى و مديريّت مرد در خانواده *

الطلاق مرّتان فامساك بمعروف او تسريح باحسان و لا يحل لكم . .. فاولئك هم الظالمون

چون حفظ و از هم پاشيدن بناى خانواده به دست مردان است، بنابراين سرپرستى و مديريّت خانواده به عهده اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 7،9،13

7 _ تأمين نياز ها و پوشاك مادران به مقدار متعارف ، وظيفه شرعى پدر

و على المولود له زرقهنّ و كسوتهنّ بالمعروف

9 _ تأمين مخارجِ متعارف زنان مُطلّقه در زمان شيردهى به نوزاد ، بر عهده پدر است .

و على المولود له زرقهنّ

بنابراينكه مراد از {والدات} به قرينه آيات قبل و بعد، زنان مطلّقه باشند.

13 _ وظيفه شوهر در تأمين مخارج زن ، بيش از توان او نيست .

و على المولود له . .. لا تُكلّف نفس الا وسعها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 237 - 3

3 _ سقوط وظيفه شوهران از پرداخت مهر به همسرانى كه قبل از آميزش طلاق داده مى شوند ، در صورت عفو و گذشت زنان از آن

و ان طلّقتموهنّ من قبل . .. إلاّ ان يعفونَ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 27

27 _ مرد ، وظيفه دار پرهيز از دلدادگى به همسر و دختر ديگران و آرزوى داشتن آنها

و لا تتمنّوا ما فضّل اللّه به بعضكم على بعض

امام صادق (ع) در پاسخ به سؤال از آيه فوق فرمود: لا يتمنّى الرّجل امرأة الرجل و لا ابنته . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 239، ح 115 ; تفسير برهان، ج 1، ص 366، ح 2.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 1،2،10،17،34

1 _ مديريّت و سرپرستى زنان هر جامعه بر عهده مردان است .

الرجال قوّامون على النّساء

در برداشت فوق، كلمه {الرجال}

و {النساء}، مطلق مردان و زنان گرفته شده، نه خصوص شوهران و همسران آنان. قوّام به كسى گفته مى شود كه تدبير و اصلاح ديگرى را بر عهده دارد.

2 _ شوهران ، وظيفه دار سرپرستى و مديريت همسران خويش

الرجال قوّامون على النّساء

به قرينه {بما انفقوا}، مراد از {الرجال} شوهران و {النساء} همسران آنان خواهد بود ; زيرا هزينه زندگى زنان بر عهده شوهران خويش است و نفقه مطلق زنان بر عهده مردان نيست.

10 _ مخارج زنان بر عهده همسرانشان است .

و بما انفقوا من اموالهم

17 _ لزوم اطاعت زن از شوهر و حفظ حقوق وى ، مشروط به تأمين زندگى او از سوى مرد

و بما انفقوا من اموالهم فالصّالحات قانتات حافظات

ظاهراً {فالصّالحات . .. } نتيجه اى است مترتب بر جمله {الرجال ... بما انفقوا}. بنابراين اطاعت زن از شوهر در موردى است كه شوهر، زندگى او را تأمين كند.

34 _ مرد ، هيچ حقى در آزار دادن همسر صالح و مطيع خويش ندارد .

و اضربوهنّ فان اطعنكم فلا تبغوا عليهنّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 3

3 _ لزوم كوشش زن و شوهر در حفظ كانون خانواده

و إن امراة خافت . .. فلاجناح عليهما ان يصلحا بينهما صلحاً و الصلح خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 19 - 6

6 _ زن و مرد، هر دو، مكلف و مسؤول در پيشگاه خداوند هستند.

و لا تقربا هذه الشجرة

منشأ عقيمى مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 50

- 2

2 - عقيم بودن مرد يا زن ، تابع مشيت و قوانين خدا در آفرينش است .

و إن تصبهم سيّئة بما قدّمت أيديهم . .. و يجعل من يشاء عقيمًا

نطفه مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 2 - 12

12 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { أمشاج نبتليه } قال : ماء الرجل و ماء المرأة اختلطا جميعاً ;

از امام باقر(ع) درباره قول خدا {أمشاج نبتليه} روايت شده كه فرمود: نطفه مرد و زن با هم مخلوط شده [و انسان آفريده شده ]است}.

نعمتهاى اخروى مردان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 8

8 - برابرى زن و مرد ، در بهره مند شدن از پاداش هاى اخروى و نعمت هاى بهشتى

و من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة يرزقون فيها بغي

نقش مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 8

8 _ حسن حل و فصل مسايل خانوادگى ، توسط خودِ زن و شوهر

فلاجناح عليهما ان يصلحا بينهما صلحاً و الصلح خير

در آيه فوق، صلح به خود خانواده واگذار شده و نه به افراد خارج آن. كلمه {بينهما}، بيانگر اين مسأله است.

نقش نطفه مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 2 - 4

4 - مبدأ پيدايش انسان ، آميزه اى از نطفه مرد و زن است . *

من نطفة أمشاج

به گفته برخى از مفسران، مقصود

از {أمشاج}، ممكن است اختلاط نطفه مرد و زن باشد.

نياز مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 130 - 3

3 _ وعده خداوند به رفع نياز مرد و زن ، در صورت وقوع طلاق از روى ناچارى

و إن يتفرقا يغن اللّه كلا من سعته

ولايت مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 9

9 _ ولايت مردان ( پدران و . . . ) بر زنان ، در امر ازدواج

و لا تنكحوا المشركين حتى يؤمنوا

بنابراين اگر ولايت مردان نبود، خطاب به خود زنان مى شد كه به ازدواج مشركان درنيايند.

مردان

آمرزش مردان انفاقگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 19

19 - مردان و زنان صدقه پرداز ، مورد مغفرت خداوندند .

و المتصدّقين و المتصدّق_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة

آمرزش مردان اهل تسليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 1،3

1 - مردان و زنانى كه در برابر خداوند ، سر تسليم فرود مى آورند ، از آمرزش خداوند برخوردارند .

إنّ المسلمين و المسلم_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة

بنابراين كه {مسلمين} از ريشه لغوى آن (سلم) و به همان معناى لغوى اش باشد، نكته ياد شده قابل استفاده است.

3 - مردان و زنان مسلمان ، مشمول آمرزش و غفران الهى اند .

إنّ المسلمين و المسلم_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة

بنابراين احتمال كه مراد از {المسلمين} معناى اصطلاحى آن;يعنى، گرويدگان به دين اسلام باشد، نكته ياد

شده، استفاده مى شود.

آمرزش مردان خاشع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 16

16 - مردان و زنان فروتن ، از آمرزش خداوند ، برخوردار خواهند بود .

و الخ_شعين و الخ_شع_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة

آمرزش مردان خاضع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 9

9 - مردان و زنان مطيع و خاضع ، از آمرزش خداوند برخوردارند .

و الق_نتين و الق_نت_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة و أجرًا عظيمًا

{قانت} از مصدر {قنوت} است. {قنوت} در لغت، به معناى {اطاعت خاضعانه} است (مفردات راغب).

آمرزش مردان ذاكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 27

27 - مردان و زنانى كه زياد به ياد خداوندند ، از آمرزش او ، بهره مند خواهند بود .

و الذكرين اللّه كثيرًا و الذكرت أعدّ اللّه لهم مغفرة

آمرزش مردان روزه دار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 21

21 - مردان و زنان روزه گير ، مشمول آمرزش خداوندند .

و الص_ئمين و الص_ئم_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة

آمرزش مردان صابر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 14

14 - خداوند ، مردان و زنان شكيبا را از آمرزش خود ، برخوردار مى كند .

و الص_برين و الص_برت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة

آمرزش مردان صادق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب -

33 - 35 - 11

11 - مردان و زنان صداقت پيشه ، از آمرزش خداوند برخوردارند .

و الص_دقين و الص_دق_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة

آمرزش مردان عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 24

24 - مردان و زنان با عفت و پاكدامن ، مشمول آمرزش خداوندند .

و الح_فظين فروجهم و الح_فظ_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة

آمرزش مردان متذكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 29

29 - مردان و زنانى كه به فراوانى خداوند را براى ديگران يادآورى مى كنند از آمرزش خداوند بهره مند خواهند بود .

و الذكرين اللّه كثيرًا و الذكرت أعدّ اللّه لهم مغفرة

{ذكر} (مصدر {ذاكر}) به دو معنا آمده است: يكى، به خاطر سپردن، و ديگرى، بر زبان آوردن (مفردات راغب). احتمال دارد كه مراد از ذكر زبانى، يادآورى براى ديگران باشد.

آمرزش مردان مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 3،5

3 - مردان و زنان مسلمان ، مشمول آمرزش و غفران الهى اند .

إنّ المسلمين و المسلم_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة

بنابراين احتمال كه مراد از {المسلمين} معناى اصطلاحى آن;يعنى، گرويدگان به دين اسلام باشد، نكته ياد شده، استفاده مى شود.

5 - مردان و زنان مؤمن ، مشمول آمرزش خداوندند .

إنّ . .. و المؤمنين و المؤمن_ت ... أعدّ اللّه لهم مغفرة

آمرزش مردان مطيع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 9

9 - مردان و زنان

مطيع و خاضع ، از آمرزش خداوند برخوردارند .

و الق_نتين و الق_نت_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة و أجرًا عظيمًا

{قانت} از مصدر {قنوت} است. {قنوت} در لغت، به معناى {اطاعت خاضعانه} است (مفردات راغب).

اذيت مردان گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 5

5 - آزار و اذيت مردان و زنان مؤمن ، در قبال گناه شان ، منعى ندارد .

و الذين يؤذون المؤمنين . .. بغير ما اكتسبوا

قيد {بغير ما اكتسبوا} احترازى است و مفهوم اش اين است كه در صورت ارتكاب جرم و گناه، آزار و اذيت _ با رعايت شرايط _ جايز است.

اذيت مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 3،10

3 - آزار و اذيت مردان و زنان مؤمن بى گناه ، گناه بوده و بايد از آن اجتناب كرد .

و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمن_ت . .. فقد احتملوا ...إثمًا مبينًا

10 - آزاردهندگان مردان و زنان مؤمن ، مورد تهديد خداوندند .

و الذين يؤذون المؤمنين . .. فقد احتملوا ... إثمًا مبينًا

گناه معرفى كردن آزار و اذيت مؤمنان، هشدار به افراد اذيت كننده است تا مواظب كار خود باشند.

ازدواج با مردان پليد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 2

2 - زنان ناپاك و آلوده به فحشا ، تنها با مردان ناپاك و آلوده به فحشا و مردان ناپاك و آلوده ، تنها با زنان ناپاك و آلوده حق ازدواج دارند و ازدواج آنان با مردان و زنان

پاك و عفيف ، ممنوع است .

الخبيث_ت للخبيثين و الخبيثون للخبيث_ت

برداشت ياد شده مبتنى بر دو نكته است: 1- مقصود از {الخبيثات} و {الخبيثين} _ با توجه به اين كه اين آيه به دنبال آيات مربوط به احكام زنا و فحشا آمده است _ زنان و مردان زناكار و آلوده به فحشا باشد. 2- آيه شريفه همانند آيه {الزانى لاينكح إلاّ زانية ...} در صدد بيان يك حكم شرعى در امر ازدواج باشد، چنان كه روايت منسوب به امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اين همانندى را تأييد مى كند (مجمع البيان، ذيل آيه).

ازدواج با مردان عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 2،6

2 - زنان ناپاك و آلوده به فحشا ، تنها با مردان ناپاك و آلوده به فحشا و مردان ناپاك و آلوده ، تنها با زنان ناپاك و آلوده حق ازدواج دارند و ازدواج آنان با مردان و زنان پاك و عفيف ، ممنوع است .

الخبيث_ت للخبيثين و الخبيثون للخبيث_ت

برداشت ياد شده مبتنى بر دو نكته است: 1- مقصود از {الخبيثات} و {الخبيثين} _ با توجه به اين كه اين آيه به دنبال آيات مربوط به احكام زنا و فحشا آمده است _ زنان و مردان زناكار و آلوده به فحشا باشد. 2- آيه شريفه همانند آيه {الزانى لاينكح إلاّ زانية ...} در صدد بيان يك حكم شرعى در امر ازدواج باشد، چنان كه روايت منسوب به امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اين همانندى را تأييد مى كند (مجمع البيان، ذيل آيه).

6 - زنان پاكدامن و منزه از فحشا ، تنها با

مردان پاكدامن ، و مردان پاكدامن و منزه از فحشا ، تنها با زنان پاكدامن حق ازدواج دارند و ازدواج آنان با مردان و زنان ناپاك و آلوده به فحشا ، ممنوع است .

و الطيّب_ت للطيّبين و الطيّبون للطّيب_ت

استخوانهاى پشت مردان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 7 - 1،2

1 - محل پيدايش نطفه مرد ( منى ) ، بين تيره پشت و استخوان هاى قفسه سينه قرار دارد .

يخرج من بين الصلب و الترائب

{صلب}; استخوانى است كه از قسمت بالاى پشت، نزديك گردن شروع شده و تا دنبالچه (كه جاى آن در انسان در جايگاه دم در حيوانات است) ادامه يافته است(قاموس). {تريبة} (مفرد {ترائب}); يعنى، بالاترين استخوان قفسه سينه كه زير چانه قرار گرفته است (نهايه ابن اثير). تمام اهل لغت آن را جاى گردن بند از قفسه سينه مى دانند (لسان العرب). برخى آن را به تمام استخوان هاى قفسه سينه و گروهى به چهار استخوان از سمت راست و چهار استخوان از سمت چپ اطلاق مى كنند (قاموس). خروج نطفه از آن محل، ممكن است به اعتبار تغذيه كيسه منى از آن جا باشد.

2 - بين استخوان هاى قفسه سينه و تيره پشت مردان و زنان ، جايگاه خروج عنصر تشكيل دهنده جسم انسان است . *

يخرج من بين الصلب و الترائب

چنانچه مراد از {ماء دافق} در آيه قبل، نطفه مرد و تخمك زن باشد، مفاد اين آيه نيز مشترك خواهد بود.

استخوانهاى سينه مردان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 7 - 1،2

1

- محل پيدايش نطفه مرد ( منى ) ، بين تيره پشت و استخوان هاى قفسه سينه قرار دارد .

يخرج من بين الصلب و الترائب

{صلب}; استخوانى است كه از قسمت بالاى پشت، نزديك گردن شروع شده و تا دنبالچه (كه جاى آن در انسان در جايگاه دم در حيوانات است) ادامه يافته است(قاموس). {تريبة} (مفرد {ترائب}); يعنى، بالاترين استخوان قفسه سينه كه زير چانه قرار گرفته است (نهايه ابن اثير). تمام اهل لغت آن را جاى گردن بند از قفسه سينه مى دانند (لسان العرب). برخى آن را به تمام استخوان هاى قفسه سينه و گروهى به چهار استخوان از سمت راست و چهار استخوان از سمت چپ اطلاق مى كنند (قاموس). خروج نطفه از آن محل، ممكن است به اعتبار تغذيه كيسه منى از آن جا باشد.

2 - بين استخوان هاى قفسه سينه و تيره پشت مردان و زنان ، جايگاه خروج عنصر تشكيل دهنده جسم انسان است . *

يخرج من بين الصلب و الترائب

چنانچه مراد از {ماء دافق} در آيه قبل، نطفه مرد و تخمك زن باشد، مفاد اين آيه نيز مشترك خواهد بود.

انحراف جنسى مردان قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 165 - 1

1 - مردان قوم لوط ، گرفتار انحراف جنسى ( هم جنس بازى )

أتأتون الذكران من الع_لمين

{إتيان} (مصدر {تأتون}) به معناى آمدن است و در اين جا كنايه از آميزش مى باشد. {ذُكران} (جمع {ذكر}); يعنى، مردان.

پاداش اخروى مردان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 5

5

- پاداش ها و نعمت هاى زنان و مردان مؤمن نيك كردار در بهشت ، بيشتر از استحقاق و افزون تر از اقتضاى رفتار آنان است .

و من عمل ص_لحًا . .. يرزقون فيها بغير حساب

بدون حساب و بى اندازه بودن پاداش مؤمنان، در مقابل گناه كاران _ كه تنها به ميزان گناهشان مجازات خواهند شد _ گوياى حقيقت ياد شده است.

پاداش اخروى مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 8

8 - برابرى زن و مرد ، در بهره مند شدن از پاداش هاى اخروى و نعمت هاى بهشتى

و من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة يرزقون فيها بغي

پاداش مردان انفاقگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 20

20 - مردان و زنان صدقه پرداز ، از پاداش عظيم الهى برخوردارند .

و المتصدّقين و المتصدّق_ت . .. أعدّ اللّه لهم ... أجرًا عظيمًا

پاداش مردان اهل تسليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 2

2 - مردان و زنانى كه در برابر فرمان خدا تسليم اند ، از پاداش عظيم خداوند برخوردارند .

إنّ المسلمين و المسلم_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة و أجرًا عظيمًا

پاداش مردان خاشع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 17

17 - مردان و زنان فروتن ، از پاداشى عظيم برخوردارند .

و الخ_شعين و الخ_شع_ت . .. أعدّ اللّه لهم ... أجرًا عظيمًا

پاداش

مردان خاضع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 10

10 - مردان و زنان مطيع و خاضع ، از پاداش بزرگ خداوند برخوردارند .

و الق_نتين و الق_نت_ت . .. أعدّ اللّه لهم ... أجرًا عظيمًا

پاداش مردان ذاكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 28

28 - مردان و زنانى كه زياد از خداوند ياد مى كنند ، از پاداش بزرگ او برخوردارند .

و الذكرين اللّه كثيرًا و الذكرت أعدّ اللّه لهم . .. أجرًا عظيمًا

پاداش مردان روزه دار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 22

22 - مردان و زنان روزه گير ، از پاداش عظيم خداوند برخوردارند .

و الص_ئمين و الص_ئم_ت . .. أعدّ اللّه لهم ... أجرًا عظيمًا

پاداش مردان صابر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 15

15 - مردان و زنان شكيبا ، از پاداشى با عظمت برخوردارند .

و الص_برين و الص_برت . .. أعدّ اللّه لهم ... أجرًا عظيمًا

پاداش مردان صادق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 12

12 - مردان و زنان صداقت پيشه ، از پاداش عظيم خداوند برخوردارند .

و الص_دقين و الص_دق_ت . .. أعدّ اللّه لهم ... أجرًا عظيمًا

پاداش مردان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 3

3 - زنان و مردان مؤمن نيك كردار ، اهل

بهشت اند .

من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة

پاداش مردان عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 25

25 - مردان و زنان عفيف ، از پاداش عظيم خداوند برخوردارند .

و الح_فظين فروجهم و الح_فظ_ت . .. أعدّ اللّه لهم... أجرًا عظيمًا

پاداش مردان متذكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 30

30 - مردان و زنانى كه ياد خداوند را در دل ها زنده مى كنند ، از پاداش بزرگ او برخوردارند .

و الذكرين اللّه كثيرًا و الذكرت أعدّ اللّه لهم . .. أجرًا عظيمًا

پاداش مردان مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 4

4 - مردان و زنان مسلمان ، از پاداش بزرگ الهى برخوردارند .

إنّ المسلمين و المسلم_ت . .. أعدّ اللّه لهم ... أجرًا عظيمًا

پاداش مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 6

6 - مردان و زنان با ايمان ، از پاداش بزرگ خداوند برخوردارند .

إنّ . .. و المؤمنين و المؤمن_ت ... أعدّ اللّه لهم ... أجرًا عظيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 3

3 - زنان و مردان مؤمن نيك كردار ، اهل بهشت اند .

من عمل ص_لحًا من ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 -

5 - 5

5 - همسانى زنان و مردان مؤمن ، در بهرهورى از ثمرات ايمان خود و پاداش هاى الهى

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت

قرار گرفتن وصف {المؤمنات} در كنار {المؤمنين}، مى رساند كه زنان و مردان در ره يابى به بهشت جاودان همسان اند.

تنزيه مردان عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 11

11 - زنان و مردان نيك سرشت و نيك كردار ، از نسبت هاى نارواى افراد خبيث و بدخواه در باره آنان ، منزه و پيراسته اند .

للخبيثين . .. للطيّبين ... أُول_ئك مبرّءون ممّا يقولون

مشاراليه {أُول_ئك} {طيّبين} (مردان و زنان نيك و پاكدامن) است و مرجع ضمير {يقولون}، {خبيثين} (مردان و زنان خبيث) مى باشد.

تهمت به مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 1،2

1 - كسانى كه با مردان و زنان مؤمن بى گناه ، نسبتى ناروا بدهند ، زير بار بهتان رفته اند .

و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمن_ت بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا بهت_نًا

2 - نسبت ناروا به مردان و زنان مؤمن بى گناه ، آزار و اذيت آنان و گناه است .

و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمن_ت بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا . .. إثمًا مبينًا

به قرينه {فقد احتملوا بهتاناً} مراد از آزار و اذيت مؤمنان، تهمت زدن و نسبت ناروا دادن به آنها است.

خطر انحراف مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 4

4 - زنان و مردان مؤمن ، همواره در معرض خطر

انحراف و افتادن در ورطه گناه آتش افروز

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا أنفسكم و أهليكم نارًا

مطلب ياد شده، از خطاب به مؤمنان (يا أيّها الذين آمنوا) استفاده مى شود.

خطر گناه مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 4

4 - زنان و مردان مؤمن ، همواره در معرض خطر انحراف و افتادن در ورطه گناه آتش افروز

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا أنفسكم و أهليكم نارًا

مطلب ياد شده، از خطاب به مؤمنان (يا أيّها الذين آمنوا) استفاده مى شود.

روزى اخروى مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 4

4 - زنان و مردان مؤمن نيك كردار ، برخوردار از روزى ها و نعمت هاى بى اندازه و بسيار در بهشت

و من عمل ص_لحًا . .. فأُول_ئك يدخلون الجنّة يرزقون فيها بغير حساب

زمينه انحراف مردان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 10 - 14

14 - زنان همانند مردان ، در معرض انحراف و حق ناپذيرى شديد و مثال زدنى

ضرب اللّه مثلاً للذين كفروا امرأت نوح و امرأت لوط . ..قيل ادخلا النار مع الدخلين

زمينه بى احترامى به مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 17

17- پايمال شدن حرمت مردان و زنان مؤمن در صورت جنگ در حديبيه ، مايه ننگ براى مسلمانان

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت . .. فتصيبكم منهم معرّة

زمينه حق ناپذيرى مردان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19

- تحريم - 66 - 10 - 14

14 - زنان همانند مردان ، در معرض انحراف و حق ناپذيرى شديد و مثال زدنى

ضرب اللّه مثلاً للذين كفروا امرأت نوح و امرأت لوط . ..قيل ادخلا النار مع الدخلين

زن و مجلس مردان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 3

3_ جواز حضور زنان در جلسه مردان و پذيرايى از ايشان

وامرأته قائمة فضحكت فبشّرن_ها

برخى برآنند كه مراد از {قائمة} قيام براى پذيرايى از مهمانان است. برداشت فوق ناظر به اين احتمال مى باشد. گفتنى است كه به قرينه آيه بعد، نمى توان گفت جواز حضور زنان به طور مطلق _ چه جوان باشند و چه كهنسال _ از آيه استنباط مى شود اگرچه نفى آن نيز از آيه استفاده نمى گردد.

زندگى با مردان پليد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 1

1 - زنان خبيث ( بد سرشت و بد كردار ) ، شايسته زندگى با مردان خبيث و مردان خبيث ، شايسته زندگى با زنان خبيث اند .

الخبيث_ت للخبيثين و الخبيثون للخبيث_ت

برداشت ياد شده، بر مبناى سه نكته است: 1_ {خبيث} (ضد {طيّب} و مفرد {خبيثات} و {خبيثون}) به معناى شىء پست و ناپسند است و انسان خبيث; يعنى، كسى كه داراى اوصاف و رفتار پست و ناپسند است مى باشد. {طيب} (مفرد {طيّبات} و {طيّبون}) به معناى شىء پسنديده و دل پذير است و انسان طيّب; يعنى، كسى كه به اوصاف و رفتار خوب و پسنديده آراسته و از هر زشتى و پليدى منزه و

پاك است. 2- كلمات {الخبيثات}، {الخبيثين} {الطيّبات} و {الطيّبون} اوصافى براى موصوف هاى محذوف مثل {النساء} و {الرجال} است; يعنى، {الخبيثات من النساء و الخبيثون من الرجال و...}. 3- لام در {للخبيثين}، {للخبيثات} {للطيّبين} و {للطيّبات} براى اختصاص است. با توجه به نكات ياد شده مى توان گفت كه آيه شريفه در صدد بيان شايستگى ها و ملاك هاى لازم براى ازدواج مى باشد.

زندگى با مردان عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 5

5 - زنان نيك ( نيك سرشت و نيك كردار ) ، تنها شايسته مردان نيك ، و مردان نيك ، تنها شايسته زنان نيك اند .

و الطيّب_ت للطيّبين و الطيّبون للطّيب_ت

سخن پسنديده مردان عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 7

7 - گفتار و سخن پسنديده و نيك ، تنها شايسته مردان و زنان نيك است و از آنان سر مى زند .

و الطيّب_ت للطيّبين و الطيّبون للطّيب_ت

سخن ناپسند مردان پليد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 4

4 - گفتار و سخن ناپسند و خباثت آلود ، تنها شايسته مردان و زنان خبيث ( بدسرشت و بدكردار ) است و از آنان سر مى زند .

الخبيث_ت للخبيثين و الخبيثون للخبيث_ت

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {الخبيثات} و {الطيّبات} صفت براى موصوف محذوف {الكلم} باشد; يعنى، {الخبيثات من الكلم للخبيثين من الرجال و. ..}. گفتنى است سه آيه اخير كه در باره تهمت زنا و فحشا

به زنان پاكدامن است (إنّ الذين يرمون المحصنات ...) و نيز ذيل آيه (أُول_ئك مبرّءون ممّا يقولون لهم) مؤيد همين برداشت است.

سرور مردان بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 56 - 1

1 - مردان بهشتى با همسرانشان _ در حالى كه به شوخى و گفت وگوى لذت بخش مشغولند _ زير سايه ها نشسته و بر تخت هاى مزيّن و مجلل ( چون حجله عروس ) تكيه خواهند زد .

إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل ف_كهون . هم و أزوجهم فى ظل_ل على الأرائك متّكئون

جمله {هم و أزواجهم. ..} استئناف بيانى براى آيه پيشين (إنّ أصحاب الجّنة...) است و موقعيت مكانى و جايگاه اهل بهشت را _ كه به شوخى و صحبت لذت بخش مشغولند _ بيان مى كند. {أريكة} (مفرد {أرائك}) نيز به معناى تخت مزين در حجله عروس است.

شخصيت مردان پليد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 1،2،4،15

1 - زنان خبيث ( بد سرشت و بد كردار ) ، شايسته زندگى با مردان خبيث و مردان خبيث ، شايسته زندگى با زنان خبيث اند .

الخبيث_ت للخبيثين و الخبيثون للخبيث_ت

برداشت ياد شده، بر مبناى سه نكته است: 1_ {خبيث} (ضد {طيّب} و مفرد {خبيثات} و {خبيثون}) به معناى شىء پست و ناپسند است و انسان خبيث; يعنى، كسى كه داراى اوصاف و رفتار پست و ناپسند است مى باشد. {طيب} (مفرد {طيّبات} و {طيّبون}) به معناى شىء پسنديده و دل پذير است و انسان طيّب; يعنى، كسى كه به اوصاف و رفتار خوب

و پسنديده آراسته و از هر زشتى و پليدى منزه و پاك است. 2- كلمات {الخبيثات}، {الخبيثين} {الطيّبات} و {الطيّبون} اوصافى براى موصوف هاى محذوف مثل {النساء} و {الرجال} است; يعنى، {الخبيثات من النساء و الخبيثون من الرجال و...}. 3- لام در {للخبيثين}، {للخبيثات} {للطيّبين} و {للطيّبات} براى اختصاص است. با توجه به نكات ياد شده مى توان گفت كه آيه شريفه در صدد بيان شايستگى ها و ملاك هاى لازم براى ازدواج مى باشد.

2 - زنان ناپاك و آلوده به فحشا ، تنها با مردان ناپاك و آلوده به فحشا و مردان ناپاك و آلوده ، تنها با زنان ناپاك و آلوده حق ازدواج دارند و ازدواج آنان با مردان و زنان پاك و عفيف ، ممنوع است .

الخبيث_ت للخبيثين و الخبيثون للخبيث_ت

برداشت ياد شده مبتنى بر دو نكته است: 1- مقصود از {الخبيثات} و {الخبيثين} _ با توجه به اين كه اين آيه به دنبال آيات مربوط به احكام زنا و فحشا آمده است _ زنان و مردان زناكار و آلوده به فحشا باشد. 2- آيه شريفه همانند آيه {الزانى لاينكح إلاّ زانية ...} در صدد بيان يك حكم شرعى در امر ازدواج باشد، چنان كه روايت منسوب به امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اين همانندى را تأييد مى كند (مجمع البيان، ذيل آيه).

4 - گفتار و سخن ناپسند و خباثت آلود ، تنها شايسته مردان و زنان خبيث ( بدسرشت و بدكردار ) است و از آنان سر مى زند .

الخبيث_ت للخبيثين و الخبيثون للخبيث_ت

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {الخبيثات} و {الطيّبات} صفت براى موصوف محذوف {الكلم} باشد;

يعنى، {الخبيثات من الكلم للخبيثين من الرجال و. ..}. گفتنى است سه آيه اخير كه در باره تهمت زنا و فحشا به زنان پاكدامن است (إنّ الذين يرمون المحصنات ...) و نيز ذيل آيه (أُول_ئك مبرّءون ممّا يقولون لهم) مؤيد همين برداشت است.

15 - { فى مجمع البيان قال : سبحانه { الخبيثات للخبيثين و الخبيثون للخبيثات } قيل فى معناه أقوال : . . . والثالث الخبيثات من النساء للخبيثين من الرجال و الخبيثون من الرجال للخبيثات من النساء والطيّبات من النساء للطيّبين من الرجال و الطيّبون من الرجال للطيّبات من النساء . . . و هو المروى عن أبى جعفر و أبى عبداللّه . . . ;

در {مجمع البيان} از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) درباره سخن خدا {الخبيثات للخبيثين . ..} روايت شده است كه فرمود: زنان خبيث براى مردان خبيث و مردان خبيث براى زنان خبيث هستند و زنان پاكدامن براى مردان پاكدامن و مردان پاكدامن براى زنان پاكدامن اند...}.

شخصيت مردان عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 2،5،6،7،15

2 - زنان ناپاك و آلوده به فحشا ، تنها با مردان ناپاك و آلوده به فحشا و مردان ناپاك و آلوده ، تنها با زنان ناپاك و آلوده حق ازدواج دارند و ازدواج آنان با مردان و زنان پاك و عفيف ، ممنوع است .

الخبيث_ت للخبيثين و الخبيثون للخبيث_ت

برداشت ياد شده مبتنى بر دو نكته است: 1- مقصود از {الخبيثات} و {الخبيثين} _ با توجه به اين كه اين آيه به دنبال آيات مربوط به احكام زنا و فحشا آمده است

_ زنان و مردان زناكار و آلوده به فحشا باشد. 2- آيه شريفه همانند آيه {الزانى لاينكح إلاّ زانية ...} در صدد بيان يك حكم شرعى در امر ازدواج باشد، چنان كه روايت منسوب به امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اين همانندى را تأييد مى كند (مجمع البيان، ذيل آيه).

5 - زنان نيك ( نيك سرشت و نيك كردار ) ، تنها شايسته مردان نيك ، و مردان نيك ، تنها شايسته زنان نيك اند .

و الطيّب_ت للطيّبين و الطيّبون للطّيب_ت

6 - زنان پاكدامن و منزه از فحشا ، تنها با مردان پاكدامن ، و مردان پاكدامن و منزه از فحشا ، تنها با زنان پاكدامن حق ازدواج دارند و ازدواج آنان با مردان و زنان ناپاك و آلوده به فحشا ، ممنوع است .

و الطيّب_ت للطيّبين و الطيّبون للطّيب_ت

7 - گفتار و سخن پسنديده و نيك ، تنها شايسته مردان و زنان نيك است و از آنان سر مى زند .

و الطيّب_ت للطيّبين و الطيّبون للطّيب_ت

15 - { فى مجمع البيان قال : سبحانه { الخبيثات للخبيثين و الخبيثون للخبيثات } قيل فى معناه أقوال : . . . والثالث الخبيثات من النساء للخبيثين من الرجال و الخبيثون من الرجال للخبيثات من النساء والطيّبات من النساء للطيّبين من الرجال و الطيّبون من الرجال للطيّبات من النساء . . . و هو المروى عن أبى جعفر و أبى عبداللّه . . . ;

در {مجمع البيان} از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) درباره سخن خدا {الخبيثات للخبيثين . ..} روايت شده است كه فرمود: زنان خبيث براى مردان خبيث و مردان خبيث براى زنان خبيث هستند

و زنان پاكدامن براى مردان پاكدامن و مردان پاكدامن براى زنان پاكدامن اند...}.

شكنجه مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 10 - 9

9 - گناه شكنجه دادن و سوزاندن مرد و زن مؤمن ، برابر و عذاب اخروى آن يكسان است .

الذين فتنوا المؤمنين و المؤمن_ت . .. فلهم عذاب جهنّم

عذاب مردان منافق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 1

1 - عذاب و كيفر الهى ، متوجّه مردان و زنان منافق و مشرك

و يعذّب المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

فضايل اخروى مردان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 5

5 - پاداش ها و نعمت هاى زنان و مردان مؤمن نيك كردار در بهشت ، بيشتر از استحقاق و افزون تر از اقتضاى رفتار آنان است .

و من عمل ص_لحًا . .. يرزقون فيها بغير حساب

بدون حساب و بى اندازه بودن پاداش مؤمنان، در مقابل گناه كاران _ كه تنها به ميزان گناهشان مجازات خواهند شد _ گوياى حقيقت ياد شده است.

فضايل مردان عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 13

13 - مردان و زنان نيك و پاكدامن ، از غفران خداوند و روزى نفيس و ارزشمند او بهره منداند .

و الطيّبون للطّيب_ت أُول_ئك مبرّءون ممّا يقولون لهم مغفرة و رزق كريم

واژه {كريم} در هر چيزى كه در جنس و نوع خودش، شريف و ارزشمند باشد، به كار مى رود. (مفردات

راغب).

گرايش به مردان پليد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 9

9 - گرايش و همسويى زنان و مردان خبيث ( بدكردار و ناپاك ) به همديگر و مردان و زنان نيك و پاكدامن به يكديگر

الخبيث_ت للخبيثين . .. و الطيّبون للطّيب_ت

برخى از مفسران برآنند كه آيه شريفه، در صدد بيان يك واقعيت خارجى در جامعه است، نه حكم شرعى; به اين معنا كه زنان و مردان خبيث و آلوده به همديگر و زنان و مردان پاكدامن به يكديگر گرايش و تمايل دارند و نهايتاً به همديگر مى پيوندند.

گرايش به مردان عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 9

9 - گرايش و همسويى زنان و مردان خبيث ( بدكردار و ناپاك ) به همديگر و مردان و زنان نيك و پاكدامن به يكديگر

الخبيث_ت للخبيثين . .. و الطيّبون للطّيب_ت

برخى از مفسران برآنند كه آيه شريفه، در صدد بيان يك واقعيت خارجى در جامعه است، نه حكم شرعى; به اين معنا كه زنان و مردان خبيث و آلوده به همديگر و زنان و مردان پاكدامن به يكديگر گرايش و تمايل دارند و نهايتاً به همديگر مى پيوندند.

گرايشهاى مردان پليد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 9

9 - گرايش و همسويى زنان و مردان خبيث ( بدكردار و ناپاك ) به همديگر و مردان و زنان نيك و پاكدامن به يكديگر

الخبيث_ت للخبيثين . .. و الطيّبون للطّيب_ت

برخى از مفسران برآنند كه آيه شريفه، در صدد

بيان يك واقعيت خارجى در جامعه است، نه حكم شرعى; به اين معنا كه زنان و مردان خبيث و آلوده به همديگر و زنان و مردان پاكدامن به يكديگر گرايش و تمايل دارند و نهايتاً به همديگر مى پيوندند.

گرايشهاى مردان عفيف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 26 - 9

9 - گرايش و همسويى زنان و مردان خبيث ( بدكردار و ناپاك ) به همديگر و مردان و زنان نيك و پاكدامن به يكديگر

الخبيث_ت للخبيثين . .. و الطيّبون للطّيب_ت

برخى از مفسران برآنند كه آيه شريفه، در صدد بيان يك واقعيت خارجى در جامعه است، نه حكم شرعى; به اين معنا كه زنان و مردان خبيث و آلوده به همديگر و زنان و مردان پاكدامن به يكديگر گرايش و تمايل دارند و نهايتاً به همديگر مى پيوندند.

گناه مردان قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 55 - 1

1 - مردان قوم لوط ، گرفتار هم جنس گرايى

أئنّكم لتأتون الرجال شهوة من دون النساء

مردان بنى اسرائيل در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 3

3 _ هفتاد مرد گزينش شده براى حضور در ميعادگاه مناجات ، بهترين و لايقترين مردم بنى اسرائيل در ديدگاه موسى ( ع )

و اختار موسى

{اختيار} به معناى انتخاب و گزينش خير است. بنابراين {اختار موسى} يعنى موسى بهترينها را انتخاب كرد.

مردان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 58 - 4

4 -

زنان مؤمن ، داراى موقعيتى همسان مردان مؤمن اند .

و الذين يؤذون المؤمنين و المؤمن_ت . .. فقد احتملوا بهت_نًا

مردان مؤمن مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 8،9

8- وجود زنان و مردانى مؤمن _ اما ناشناخته _ در ميان كافران مكه ، قبل از حديبيه

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

9- بى اطلاعى مهاجران و انصار ، از وجود مردان و زنانى مؤمن در ميان مكيان ; قبل از صلح حديبيه

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

مزاح مردان بهشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 56 - 1

1 - مردان بهشتى با همسرانشان _ در حالى كه به شوخى و گفت وگوى لذت بخش مشغولند _ زير سايه ها نشسته و بر تخت هاى مزيّن و مجلل ( چون حجله عروس ) تكيه خواهند زد .

إنّ أصح_ب الجنّة اليوم فى شغل ف_كهون . هم و أزوجهم فى ظل_ل على الأرائك متّكئون

جمله {هم و أزواجهم. ..} استئناف بيانى براى آيه پيشين (إنّ أصحاب الجّنة...) است و موقعيت مكانى و جايگاه اهل بهشت را _ كه به شوخى و صحبت لذت بخش مشغولند _ بيان مى كند. {أريكة} (مفرد {أرائك}) نيز به معناى تخت مزين در حجله عروس است.

نعمتهاى اخروى مردان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 40 - 8

8 - برابرى زن و مرد ، در بهره مند شدن از پاداش هاى اخروى و نعمت هاى بهشتى

و من عمل ص_لحًا من

ذكر أو أُنثى و هو مؤمن فأُول_ئك يدخلون الجنّة يرزقون فيها بغي

نفى پدرى محمد(ص) براى مردان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 40 - 2،5

2 - پيامبر ( ص ) ، پدر هيچ كدام از مردان دوران خود نبوده است .

ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم

اضافه {رجال} به ضمير مخاطب {كم} مى تواند اشعار به اين معنا داشته باشد كه پيامبر(ص) پدر نوادگان خود هست ولى پدر ساير مردان نيست.

5 - حكم مادرى پيدا كردن همسران رسول اللّه ( ص ) ، نمى تواند دليل حكم پدرى آن حضرت باشد .

و أزواجه أُمّهاتكم . .. ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم

احتمال دارد كه {ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم} درصدد نفى توهمى باشد كه به دنبال نزول حكم مادر دانستن همسران پيامبر پديد آمده است. از آيه استفاده مى شود كه آن حكم، دليل نمى شود كه پيامبر(ص) هم، حكم پدر را پيدا كند. بنابراين، آيه، نفى حكم تشريعى مى كند و نه تكوينى.

مردسالارى

تاريخ مردسالارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 10

10_ سيادت و آقايى مرد بر همسر خويش در عصر يوسف ( ع )

و ألفيا سيدها لدا الباب

مردسالارى در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 3،7

3- مردسالارى ، در دوران جاهلى بر خانواده ها سايه افكنده بود .

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه . .. يتورى من القوم من سوء ما بشّر به أيمسكه

7- مردان ، در دوران

جاهليت بر فرزندان خود ولايت و اختيار تام داشتند .

أيمسكه على هون أم يدسّه فى التراب

اينكه خداوند از تصميم مشركان درباره زنده نگه داشتن نوزادان دختر خود و يا در گور كردنشان سخن مى گويد و كس ديگرى را دخيل و معترض نمى داند، مى تواند حاكى از نكته ياد شده باشد.

مردسالارى در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 10

10_ سيادت و آقايى مرد بر همسر خويش در عصر يوسف ( ع )

و ألفيا سيدها لدا الباب

مردار از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مردار

اجزاى پاك مردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 24

24 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است : { عشرة اشياء من الميتة ذكية : العظم و الشعر ، و الصوف و الريش و القرن و الحافر و البيض و الانفخة و اللبن و السن ;

ده چيز از مردار كه عبارتند از: استخوان، مو، پشم، پر، شاخ، سم، تخم پرنده، مايه پنير، شير و دندانها پاك و قابل استفاده است}.

احكام مردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 24

24 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است : { عشرة اشياء من الميتة ذكية : العظم و الشعر ، و الصوف و الريش و القرن و الحافر و البيض و الانفخة و اللبن و السن ;

ده چيز از مردار كه عبارتند از: استخوان، مو، پشم، پر، شاخ، سم، تخم پرنده، مايه پنير، شير و دندانها پاك و قابل استفاده

است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 4

4 _ خوردن ميته حرام است.

و لا تأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه

از موارد و مصاديق مسلم براى {ما لم يذكر اسم الله}، حيوانى است كه خود مرده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 6،16

6 _ خوردن گوشت مردار، خوك، خون و حيوانى كه هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده، حرام است.

إلا أن يكون ميتة أو دما مسفوحا أو لحم خنزير فإنه رجس أو فسقا أهل لغير اللّه به

16 _ خوردن خون، گوشت مردار، خوك و حيوان تذكيه نشده بر مضطر جايز است.

إلا أن يكون ميتة أو دما . .. فمن اضطر ... فإن ربك غفور رحيم

استفاده از مردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 16

16 _ خوردن خون، گوشت مردار، خوك و حيوان تذكيه نشده بر مضطر جايز است.

إلا أن يكون ميتة أو دما . .. فمن اضطر ... فإن ربك غفور رحيم

پليدى مردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 10

10 _ آلودگى و پليدى گوشت مردار و خوك و خون، فلسفه تحريم آنها از سوى خداوند است.

إلا أن يكون . .. فإنه رجس

مرجع ضمير {إنه} مى تواند مجموعه آنچه در آيه ذكر شده، باشد. برداشت فوق بنابر اين اساس است.

حرمت خوردن مردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 1

1

- خوردن مردار ، خون ، گوشت خوك و حيوانى كه به نام غير خدا ذبح شده ، حرام است .

إنما حرم عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير و ما أهل به لغير اللّه

{اهلال} (مصدر (أهلّ) به معناى بلند كردن صداست و مقصود از آن در آيه - چنانچه اهل تفسير برآنند - نام بردن است و لام در {لغير اللّه} براى تعديه مى باشد. بنابراين {ما أهل به لغير اللّه}; يعنى، حيوانى كه ]به هنگام ذبح[ نام غير خدا بر او برده شود.

حرمت گوشت مردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 6

6 _ خوردن گوشت مردار، خوك، خون و حيوانى كه هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده، حرام است.

إلا أن يكون ميتة أو دما مسفوحا أو لحم خنزير فإنه رجس أو فسقا أهل لغير اللّه به

حرمت مردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 115 - 1

1- خوردن مردار ، خون و گوشت خوك ، حرام است .

حرّم عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير

خباثت مردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 3

3 - مردار ، خون ، گوشت خوك و حيوانى كه براى بت ها ذبح شود ، يا به نام غير خدا سر بريده شود ، از خوراكى هاى خبيث و پليد هستند .

كلوا من طيبت . .. إنما حرم عليكم الميتة ... و ما أهل به لغير اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 -

انعام - 6 - 121 - 5

5 _ حيوانى كه با نام خدا ذبح نشود، مظهر فسق است.

و لا تأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه و إنه لفسق

مرجع ضمير {إنه} مى تواند {ما} در {مما لم يذكر} باشد در نتيجه حيوان ذبح شده بدون نام خدا، خود فسق است.

خوردن مردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 2

2 - به هنگام اضطرار بهره بردارى از مردار ، خون ، گوشت خوك و ذبيحه اى كه نام غير خدا بر او برده شده ، حلال است .

فمن اضطر . .. فلا إثم عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 4،6

4 _ خوردن ميته حرام است.

و لا تأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه

از موارد و مصاديق مسلم براى {ما لم يذكر اسم الله}، حيوانى است كه خود مرده باشد.

6 _ خوردن از حيوانى كه با نام خدا ذبح نشده باشد، عصيانى است كه شناعت آن پنهان است. *

و إن الشيطين ليوحون إلى أوليائهم

تأكيد بر {فسق} بودن خوردن از حيوانى كه نام خدا بر آن برده نشده، پس از تقسيم گناهان به {ظاهر الإثم و باطنه} در آيه قبل، حكايت از آن دارد كه اين گناه از نوع {باطن الإثم} است.

فلسفه تحريم مردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 10

10 _ آلودگى و پليدى گوشت مردار و خوك و خون، فلسفه تحريم آنها از سوى خداوند است.

إلا أن يكون . .. فإنه رجس

مرجع ضمير {إنه}

مى تواند مجموعه آنچه در آيه ذكر شده، باشد. برداشت فوق بنابر اين اساس است.

فلسفه حرمت مردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 23

23 - { محمد بن عذافر عن بعض رجاله عن ابى جعفر ( ع ) قال قلت له لم حرم اللّه عزو جل الخمر و الميتة و الدم و لحم الخنزير ؟ فقال : ان اللّه تبارك و تعالى . . . خلق الخلق . . . و علم ما يضرهم فنهاهم عنه و حرمه عليهم ثم احله للمضطر فى الوقت الذى لايقوم بدنه إلا به فأمره أن ينال منه بقدر البلغة لاغير ذلك . . . ;

امام باقر(ع) در پاسخ از علت حرمت خمر، مردار، خون و گوشت خوك فرمودند: خداوند انسانها را آفريد . .. و مى دانست چه چيزى موجب ضرر و زيان آنان است و آنان را از آن نهى نموده و برايشان حرام كرده است، سپس براى مضطر در وقتى كه بدن او به آن نياز پيدا كرده، حلال شمرده است كه به اندازه كفاف بخورد نه بيشتر از آن ... }.

محدوده حرمت مردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 7

7 _ ممنوعيت بهره گيرى از مردار، خون و خوك، منحصر به خوردن آنهاست. *

محرما على طاعم يطعمه إلا أن يكون ميتة

محدوده حليت مردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 145 - 24

24 _ عن أبى عبدالله(ع) فى قول الله عزو جل: {فمن اضطر غير باغ

و لاعاد} قال: الباغى الذى يخرج على الإمام و العادى الذى يقطع الطريق لايحل لهما الميتة.

از امام صادق(ع) درباره آيه {فمن اضطر غير باغ و لاعاد} روايت شده است: مراد از {باغى} كسى است كه عليه امام قيام كند. و منظور از {عادى}، راهزن است. براى اين دو (در حال اضطرار)، مردار حلال نيست.

مردگان

احياى اخروى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 56 - 6

6 _ توانمندى خداوند بر زنده كردن و ميراندن ، نشانه قدرت او بر برپا ساختن رستاخيز است .

هو يحى و يميت و إليه ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 7 - 10

10_ انسانها ، پس از مرگ براى حضور در صحنه قيامت ، زنده شده و برانگيخته خواهند شد .

و ل_ئن قلت إنكم مبعوثون من بعد الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 1،2

1_ انسان ها پس از مردن و به خاك تبديل شدن _ براى حضور در صحنه قيامت _ دوباره زنده مى شوند و آفرينشى جديد مى يابند .

أءذا كنّا تربًا أءنا لفى خلق جديد

2_ آدمى پس از مردن و خاك گشتن ، در مسير آفرينشى جديد براى حضور در صحنه قيامت قرار مى گيرد .

أءنا لفى خلق جديد

كلمه {فى} در {أءنا لفى خلق جديد} مى رساند كه پديده جديد پس از خاك شدن شروع مى شود و در مسير آفرينش جديد قرار مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 19

- 12

12- آفرينش آسمان ها و زمين ، نمودى از قدرت خداوند بر احياى مردگان در قيامت ( معاد ) است . *

ألم تر أن الله خلق السموت و الأرض بالحقّ إن يشأ يذهبكم و يأت بخلق جديد

اين برداشت مبتنى بر اين احتمال است كه آيه در صدد طرح مسأله معاد و اثبات قدرت خداوند بر آن است و آيات قبل، كه كيفر اخروى كافران و حبط عمل آنها را مطرح كرد، مى تواند قرينه اى بر ادّعاى فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 50 - 4

4- خداوند ، قادر بر زنده ساختن مجدد انسان ها ، حتى اگر به سنگ و آهن مبدل شوند .

قل كونوا حجارة أو حديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 2

2- براى خداوند ، احياى مجدد انسان از خاك ، سنگ ، آهن و يا ماده سخت تر از اين ها ، يكسان است .

قل كونوا حجارة أو حديدًا . أو خلقًا ممّا يكبر فى صدوركم

از حرف {أو} كه براى تخيير است و حكايت از تساوى معطوف و معطوف عليه در نزد متكلم دارد، استفاده مى شود كه: سنگ شدن يا آهن شدن انسان، باعث نمى شود كه خداوند در برخى موارد، نياز به اعمال قدرت افزون ترى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 52 - 4

4- آفرينش دوباره انسان ها در قيامت ، امرى سهل و آسان است .

قالوا أءذا كنّا . .. قل كونواحجارة ... فسيقولون من

يعيدنا قل الذى فطركم أوّل مرّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 12

12- انسان ها ، در قيامت دوباره زنده خواهند شد .

يوم أموت و يوم أُبعث حيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 66 - 5

5- انسان هاپس از مرگ و فرارسيدن قيامت ، دوباره زنده شده و از زمين بيرون آورده خواهند شد .

أءذا ما متّ لسوف أُخرج حيًّا

مراد از خروج در {اخراج} _ به قرنيه ذهنيت متكلّم از معاد مورد قبول پيامبران _ خروج از خاك و اجزاى زمين است; يعنى، {اخراج من الارض}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 67 - 4

4- پديدارساختن انسان در صحنه هستى و آوردن او از عدم به وجود ، دليل قدرت خداوند بر احياى مجدد او و معاد

أوَلا يذكر الإنس_ن . .. و لم يك شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 6 - 3

3 - توانايى خدا بر احياى همه مردگان

و أنّه يحى الموتى

{موتى} جمع {ميّت} است و جمع محلاّ به {ال} مفيد عموم مى باشد. بنابراين {الموتى};يعنى، همه مردگان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 7 - 9

9 - در قيامت همه مردگان زنده مى شوند و هيچ كس در گور خود باقى نمى ماند .

أنّ اللّه يبعث من فى القبور

با توجه به، به كارگيرى كلمه {من} و {القبور} (جمع با الف و لام) _ كه هر دو كلمه مفيد عموم

است _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 66 - 3،4

3 - حيات مجدد انسان ها ( در روز رستاخيز ) ، به اراده خداوند

ثمّ يحييكم

4 - تجلى ربوبيت خدا در آفرينش و در مرگ و حيات مجدد انسان ها

و هو الذى أحياكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 9 - 8

8 - احياى زمين مرده و فاقد حيات و پديد آوردن موجودات زنده در اين كره ، دليل قدرت خداوند بر احياى مجدد انسان ها در روز رستاخيز

واللّه الذى أرسل الري_ح . .. فأحيينا به الأرض بعد موتها كذلك النشور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 51 - 1،4،5

1 - با دميده شدن در صور ، انسان هاى موجود در گور ها ، زنده خواهند شد .

و نفخ فى الصور فإذا هم من الأجداث

{جدث} (مفرد {أجداث}) به معناى قبر و گور است.

4 - انسان ها پس از زنده شدن از قبر ها ، به سوى پروردگار خويش خواهند شتافت .

فإذا هم من الأجداث إلى ربّهم ينسلون

{نسلان} (مصدر {ينسلون}) به معناى گام برداشتن سريع است.

5 - انسان ها پس از زنده شدن در قيامت ، بى هيچ فاصله و تأخيرى براى حسابرسى به پيشگاه خداوند احضار مى شوند .

فإذا هم من الأجداث إلى ربّهم ينسلون

بيشتر مفسران برآنند كه مقصود از حركت سريع انسان ها به سوى پروردگار، احضار آنان براى حسابرسى است. گفتنى است كه به كار رفتن {إذا}ى فجائيه،

مى رساند كه اين حسابرسى بى هيچ فاصله اى پس از نفخ صور انجام خواهد پذيرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 77 - 5

5 - آفرينش انسان از نطفه ، دليل و نشانه توانايى خداوند بر برپايى قيامت و زنده كردن انسان

أوَلم ير الإنس_ن أنّا خلقن_ه من نطفة

با توجه به آيات بعدى و نيز شأن نزول ها كه اين آيه و آيات بعدى را درباره فردى به نام {عاصب بنوائل} (از منكران معاد) دانسته است (مجمع البيان و ديگر تفاسير)، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 78 - 2،6

2 - دقت و انديشه در چگونگى پيدايش انسان ، زمينه ساز ممكن دانستن برپايى قيامت و حيات مجدد انسان ها

أوَلم ير الإنس_ن . .. و ضرب لنا مثلاً و نسى خلقه

6 - پيدايش انسان هاى نخستين ، دليل و شاهدِ امكانِ زنده شدن مجدد آنان پس از مرگ و خاكستر شدن بدن ها

و ضرب لنا مثلاً و نسى خلقه قال من يحىِ العظ_م و هى رميم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 79 - 1

1 - آفرينش نخستين انسان ها ، دليل و شاهدِ امكانِ برپايى قيامت و توانايى خدا بر احياى مجدد انسان ها

قل يحييها الذى أنشأها أوّل مرّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 80 - 3

3 - آتشزا بودن درخت سبز و مرطوب ، دليل و نشانه توانايى خداوند بر احياى مجدد انسان

ها در روز قيامت

الذى جعل لكم من الشجر الأخضر نارًا

برداشت ياد شده با توجه به آيات پيشين است كه درصدد بيان جلوه هاى قدرت خداوند براى اثبات معاد و رستاخيز انسان ها است; يعنى، خداوندى كه قادر است از درخت سبز آتش را پديد آورد و از آب، آتش را بيافريند; همو قادر است مرده را نيز زنده كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 81 - 3،6

3 - آفرينش آسمان ها و زمين ، دليل و نشانه توانايى خداوند بر برپايى قيامت و آفرينش مجدد انسان ها

أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن يخلق مثلهم

6 - آفرينش آسمان ها و زمين ، بسى مهم تر و با عظمت تر از آفرينش مجدد انسان ها است .

أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن يخلق مثلهم

شگفت آور بودن انكار معاد از سوى كافران _ على رغم مشاهده قدرت خدا بر خلق جهان طبيعت _ مى تواند ناشى از اين حقيقت باشد كه آفرينش جهان طبيعت، بسى مهم تر و با عظمت تر از خلق مجدد يكى از پديده هاى طبيعت (يعنى انسان) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68 - 7،9

7 - موجودات آسمان ها و زمين ، پس از مرگ با دميده شدن دوباره در صور ، زنده خواهند شد .

ثمّ نفخ فيه أُخرى فإذا هم قيام

9 - به پاخاستن ناگهانى موجودات آسمان ها و زمين ، پس از دومين نفخ صور در قيامت

ثمّ نفخ فيه أُخرى فإذا هم قيام

{إذا} براى مفاجات و مفيد

معناى ناگهانى است و {قيام}، جمع {قائم}) (به پاخاسته) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 10 - 4

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { أءنّا لمردودون فى الحافرة } يقول : فى الخلق الجديد ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {أءنّا لمردودون فى الحافرة} روايت شده كه فرمود: خدا مى فرمايد: [مشركان مى گويند: آيا ما] در آفرينش مجدد [بازمى گرديم؟]}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 14 - 1

1 - تمام مردگان پس از نفخ صور ، زنده گشته و در دشت هموار قيامت حاضر خواهند شد .

فإذا هم بالساهرة

{ساهرة}; يعنى، فلات و سرزمين پهناور، مسطّح و بى آب. اين كلمه از ريشه {سَهَر} است; يعنى، ممكن نبودن خواب در شب (لسان العرب). نامگذارى فلات به {ساهرة}، به اين اعتبار است كه پيمايندگان آن در شب بيدار مى مانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 9 - 2

2 - قيامت ، روز زنده شدن مردگان

بعثر ما فى القبور

بيرون ريخته شدن آنچه در قبرها هست، كنايه از زنده شدن مردگان در قيامت است. تعبير {قبر} _ در اين آيه _ ممكن است هر نقطه اى از جهان را كه از بقاياى انسان در آن اثرى باشد، شامل گردد; بنابر اين، آيه شريفه شامل تمامى انسان ها خواهد بود.

احياى دنيوى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 56 - 1،2

1 - خداوند ، قوم موسى را

پس از هلاكتشان با صاعقه ، حياتى دوباره بخشيد و آنان را زنده كرد .

ثم بعثنكم من بعد موتكم

2 - امكان زنده شدن مردگان در دنيا و رجعت دوباره آنان به زندگى دنيوى

ثم بعثنكم من بعد موتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 10

10 - امكان زنده شدن مردگان در دنيا

فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحى اللّه الموتى

احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 29 - 12،13

12 _ آفرينش موجودات زمين و آسمان هاى هفتگانه ، دليل توانايى خدا بر زنده كردن مردگان است .

ثم يحييكم ثم إليه ترجعون. هو الذى خلق لكم ... فسويهن سبع سموت

جمله {هو الذى . ..} مى تواند مرتبط با ذيل آيه قبل باشد و نيز مى تواند با صدر آن آيه در ارتباط باشد. برداشت فوق مبتنى بر احتمال نخست است.

13 _ باور به علم مطلق خدا و قدرت گسترده و همه جانبه او ، زايل كننده هر گونه شبهه در راستى و درستى تحقق معاد و زنده شدن مردگان

ثم يحييكم ثم إليه ترجعون. هو الذى خلق ... و هو بكل شىء عليم

جمله {هو الذى . .. سبع سماوات} اشاره به قدرت بى انتهاى خداوند دارد و جمله {و هو بكل شىء عليم} حاكى از علم مطلق الهى است. از هدفهاى بيان قدرت و علم همه جانبه خداوند - پس از بيان معاد و زنده كردن مردگان (ثم يحييكم ثم إليه ترجعون) - بر طرف كردن هرگونه شبهه در راستى و درستى آن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 7

7 - خداوند ، همه مردگان را حياتى دوباره خواهد بخشيد .

كذلك يحى اللّه الموتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 243 - 1،2،4،8،17،18

1 _ فرار هزاران تن از اقوام گذشته از ديار خويش به خاطر ترس از مرگ ، و ميرانده شدن و دوباره زنده شدن آنان پس از مدّتى از سوى خداوند

الم تر الى الّذين . .. ثمّ احياهم

2 _ واقعه تاريخى آن قومى كه از ديارشان خارج شدند و به امر خداوند مردند و سپس زنده شدند ، آيات الهى است .

يبين اللّه لكم اياته . .. الم تر الى الّذين خرجوا

4 _ امكان زنده شدن مردگان در دنيا ( رجعت )

فقال لهم اللّه موتوا ثمّ احياهم

8 _ دعوت خداوند به تعقّل در واقعه قومى كه مُردند و دوباره زنده شدند . ( حوادث تاريخى )

الم تر الى الّذين خرجوا من ديارهم و هم اُلوف حذر الموت

17 _ مُردگانى كه به فرمان الهى زنده شدند ، در بُرهه اى ديگر از زمان به زندگى خويش ادامه دادند .

ثمّ احياهم انّ اللّه لذو فضل على النّاس

آنگاه زنده شدن فضل الهى است كه زنده شده براى مدّتى به حيات خويش ادامه دهد; بنابراين اگر بلافاصله پس از زنده شدن مى مُردند، بعيد به نظر مى رسد كه زنده شدن نشان تفضّلى بر آنان باشد.

18 _ خداوند به درخواست حضرتِ حِزقيل ، چندين هزار نفر از مُردگان را زنده ساخت .

و هم الوف حذر الموت فقال لهم اللّه موتوا ثمّ احياهم

امام باقر (ع): . .. فمربهم

نبىّ ... يقال له حزقيل ... قال ربّ لو شئت لاحييتهم ... فاوحى اللّه تعالى اليه افتحبّ ذلك قال نعم يا ربّ ... فعادوا احياء ...

_______________________________

كافى، ج 8، ص 198، ح 237 ; عيون اخبار الرضا (ع)، ج 1، ص 160، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 260 - 1،2،3،4،5،6،12،14،16،19،20،23،24،25،28

1 _ خداوند با نشان دادن كيفيّت احياى مردگان ، ابراهيم ( ع ) را به نور ، هدايت كرد .

اللّه ولىّ الّذين امنوا يخرجهم من الظّلمات الى النّور . .. و اذ قال ابرهيم ربّ

داستان ابراهيم (ع) در آيه شريفه، مثال و ارائه نمونه اى ديگر است براى ولايت الهى و ثمره آن. يعنى اين داستان، نمونه اى براى هدايت مؤمنان پذيراىِ ولايت به نور و خارج ساختن آنان از ظلمات و تاريكى است.

2 _ يادآورى ماجراى ابراهيم ( ع ) و زنده شدن مرغان ، باعث اطمينان به قدرت الهى ، بر احياى مردگان

و اذ قال ابرهيم ربّ ارنى كيف تحيى الموتى

3 _ پرسش ابراهيم ( ع ) از خداوند ، درباره نشان دادن كيفيّت احياى مردگان براى آرامش خاطر خويش

و اذ قال ابرهيم ربّ ارنى كيف تحيى الموتى . .. لطمئنّ قلبى

4 _ احياى مردگان ، از شؤون ربوبيّت خداوند

ربّ ارنى كيف تحيى الموتى

5 _ خداوند ، احياكننده مردگان

كيف تحيى الموتى

6 _ ايمان ابراهيم ( ع ) به اصل معاد و احياى مردگان

قال اولم تؤمن قال بلى

12 _ دانايى به چگونگى احياى مردگان از جانب خداوند ، شرط ايمان به اصل معاد نيست .

ربّ ارنى كيف تحيى الموتى قال اَوَلم تُؤمِن قال بلى

14

_ امر خدا به ابراهيم ( ع ) ، براى نشان دادن كيفيّت احياى مردگان ، به گرفتن چهار مرغ و كشتن و در هم كوبيدن آنها و قرار دادن هر جزئى بر كوهى و فراخواندنشان تا زنده گردند و شتابان به سوى او روند .

قال فخذ . .. ثمّ ادعهنّ يأتينك سعياً

مفرد آوردن كلمه جزء (منهنّ جزءاً)، حكايت از اين معنا دارد كه مرغان را در هم كوبيد و مخلوط كرد و الاّ بايد گفته شود: {منهنّ اجزاء}، نه جزءاً.

16 _ بازگشت پرندگان ذبح شده به جانب ابراهيم ( ع ) ، پس از فراخوانى آنها

ثمّ ادعهنّ يأتينك سعياً

19 _ امكان زنده شدن مردگان در دنيا

فخذ اربعة من الطير . .. ثمّ ادعهنّ يأتينك سعياً

20 _ خداوند ، جمع كننده اجزاى پراكنده شده قبلى مردگان ، و زنده كننده آنان در هنگامه رستاخيز

قال فخذ اربعة من الطير . .. ثمّ ادعهنّ يأتينك سعياً

23 _ جمع ميان اجزاى پراكنده مردگان و احياى آنان ، بر اساس حكمت خداوندى

ثمّ اجعل . .. ثمّ ادعهنّ ... انّ اللّه عزيز حكيم

24 _ حاكميّت و تسلط خداوند بر عالم مرگ و حيات ، دانايى او به كيفيّت تركيب اجزاىِ مردگان و زنده كردن آنان

و اعلم انّ اللّه عزيز حكيم

25 _ توجّه به عزّت و حكمت الهى ، همواركننده شناختِ چگونگىِ زنده شدن مردگان

و اعلم انّ اللّه عزيز حكيم

28 _ پرسش ابراهيم ( ع ) از خداوند درباره كيفيّت زنده شدن مردگان ، به انگيزه اطمينان قلب خود به خليل اللّه بودنش

قال إبرهيم ربّ ارنى . .. ليطمئنّ قلبى

امام رضا (ع) درباره {ليطمئنّ قلبى} در آيه فوق فرمود: . ..

و لكن ليطمئن قلبى على الخلّة

_______________________________

عيون اخبارالرضا (ع)، ج 1، ص 198، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 276، ح 1088.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 266 - 5

5 _ داستان ابراهيم ( ع ) و نمرود و قصّه عُزير و يا اِرمياى پيامبر و زنده شدن مرغان كوبيده شده و نيز تمامى احكام و مقررات انفاق ، از آيات الهى است .

الم تر . .. او كالذى مرّ ... فخذ اربعة من الطير ... مثل الّذين ... كذلك يبيّن ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 25،27،31،41

25 _ توانايى حضرت مسيح بر زنده كردن مردگان مدفون شده در خاك

و اذ تخرج الموتى باذنى

مراد از اخراج مردگان (تخرج الموتى) زنده كردن آنهاست و به كارگيرى كلمه اخراج براى رساندن اين معناست كه عيسى(ع) قادر بود حتى مردگان مدفون در خاك را نيز زنده كند و از خاكها بيرون كشد.

27 _ عيسى ( ع ) ، ارائه كننده معجزات خويش ( حيات بخشى به اجسام بى جان ، درمان كورى و پيسى و زنده كردن مردگان ) ، در بسيارى از مواقع

اذ تخلق . .. و تبرى الاكمه و الابرص باذنى و اذ تخرج

برداشت فوق از فعل مضارع {تخلق} و {تبرى} و {تخرج} كه حاكى از استمرار انجام كار مى باشد، استفاده شده است.

31 _ توانايى عيسى ( ع ) بر ارائه معجزاتى همانند روح بخشى به مجسمه ها ، درمان كورى و پيسى و احياى مردگان ، از نعمت هاى ويژه خداوند به آن حضرت

اذكر

نعمتى . .. و تبرى الاكمه و الابرص باذنى و اذ تخرج الموتى باذنى

41 _ معجزه حضرت عيسى ( ع ) در شفاى بيماران و زنده كردن مردگان متناسب با شيوع بيمارى در آن زمان و نياز شديد مردم به طب بود .

و تبرى الاكمه و الابرص باذنى و اذ تخرج الموتى باذنى

امام رضا(ع): . .. {ان اللّه تبارك و تعالى بعث عيسى فى وقت ظهرت فيه الزمانات و احتاج الناس الى الطب فاتاهم من عند اللّه تعالى بما لم يكن عندهم مثله، و بما احيى الهم الموتى و ابرء الاكمه و الابرص باذن اللّه ... .

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 80، ح 12، ب 32; نورالثقلين، ج 1، ص 342، ح 145.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 7

7 _ خداوند مردگان را در قيامت برخواهد انگيخت.

و الموتى يبعثهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 6

6 _ قدرت خداوند بر روياندن گياه زنده از دل دانه و هسته مرده، نمودى از قدرت او بر زنده ساختن آدمى پس از مرگ است.

لقد جئتمونا فردى كما خلقنكم أول مرة . .. إن الله فالق ... مخرج الميت من الحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 57 - 9،10

9 _ خداوند در قيامت مردگان را از جايگاهشان بيرون خواهد كشيد و آنان را زنده خواهد كرد .

كذلك نخرج الموتى

مراد از بيرون كشيدن مردگان، زنده كردن آنهاست و به كارگيرى {اخراج} به جاى {احياء} مى تواند اشاره به

اين باشد كه مردگان در هر كجا مدفون باشند و يا به چيزى در زمين و آسمان و يا درياها آميخته باشند، از آنجا بيرون آورده مى شوند و زنده مى گردند.

10 _ حياتبخشى دوباره به مردگان به هنگام برپايى قيامت ، همانند رويش گياهان مرده و به ثمر نشاندن آنهاست .

فاخرجنا به من كل الثمرت كذلك نخرج الموتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 25 - 3

3- احياى اخروى انسان ها ، تنها به دست خداوند است .

إن ربّك هو يحشرهم

ذكر ضمير فصل {هو} در آيه، براى بيان حصر فعل حشر به فاعل است و احيا لازمه حشر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 40 - 10

10- مشركان ، خداوند را قادر به احياى مجدد انسان ها پس از مرگ نمى دانستند .

و أقسموا بالله . .. لايبعث الله من يموت بلى وعدًا عليه ... إنما قولنا لشىء إذا أ

ذكر {إنما قولنا لشىء. ..} _ كه براى اثبات قدرت مطلق خداوند است _ پس از بيان ديدگاه مشركان درباره عدم احياى دوباره انسانها مى تواند تعريض به مشركان باشد; چون آنان داراى چنين ديدگاهى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 99 - 6

6- قيامت ، با دميده شدن دوباره روح ها در اجساد و صورت هاى پيشين ، برپا مى شود . *

و نفخ فى الصور فجمعن_هم جمعًا

برداشت بالا، بدان احتمال است كه {صور} جمع {صورة} باشد; يعنى: در {صورت ها (اجساد) روح، دميده مى شود. }.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 8

8- انسان ها در روز رستاخير دوباره زنده خواهند شد .

يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

{حيّاً} حال است. تصريح به آن پس از اشاره به مرگ هر انسان در {يوم يموت} بيانگر آن است كه روز بعث، انسان ها دوباره زنده خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 102 - 3

3 - قيامت ، روز دميده شدن دوباره روح ها در اجساد و صورت هاى مردگان *

يوم ينفخ فى الصور

برداشت ياد شده بر اساس احتمالى در معناى {صور} است كه جمع {صورت} و به معناى {تمثال ها و پيكرها} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 84 - 4

4- خداوند ، خاندان ( زن و فرزند ) درگذشته ايوب ( ع ) را احيا و به او بازگردانيد .

و ءاتين_ه أهله

در اين كه مقصود از اعطاى خاندان ايوب(ع) به آن حضرت چيست، دو ديدگاه وجود دارد: 1_ احياى زن و فرزندان درگذشته ايوب(ع) و بازگردانيدن آنان به ايشان; 2_ اعطاى زن و فرزندان جديد به جاى زن و فرزندان از دست رفته او. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 16 - 1

1 - قيامت ، روز زنده شدن مجدد انسان ها پس از مرگ

ثمّ إنّكم يوم القي_مة تبعثون

{بعث} (مصدر مجهول {تبعثون}) به معناى برانگيخته شدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان

- 25 - 3 - 6

6 _ مخلوق نبودن ، قدرت بر آفرينندگى ، جلب منفعت ، دفع ضرر ، ميراندن ، حيات بخشيدن و احياى مردگان ، از نشانه هاى معبود واقعى و شايسته پرستش ( اللّه )

و اتّخذوا من دونه ءالهة لايخلقون شيئًا و هم يخلقون . .. و لانشورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 9 - 3

3 - اعتقاد به عزت و شكست ناپذيرى خدا ، هموار كننده راه ايمان به رستاخيز و توانايى خدا بر احياى مردگان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز

با توجه به مفاد آيات پيش (انكار معاد از سوى كافران و ارائه نشانه هاى قدرت خدا بر برپا ساختن رستاخيز و پايان بخشيدن موضوع ياد شده با ذكر عزت خدا) برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 19 - 3،5،8،10

3 - حيات بخشى خداوند به مرده و زمين ، از دلايل لزوم تسبيح خداوند است .

فسبح_ن اللّه . .. يخرج الحىّ من الميّت ... و يحىِ الأرض بعد موتها

{يخرج الحىّ} مى تواند تعليل براى {فسبحان اللّه} باشد.

5 - نظام حيات و مرگ در جهان هستى ، دليلى آشكار بر امكان معاد و احياى مجدد انسان ها است .

يخرج الحىّ من الميّت . .. و كذلك تخرجون

8 - حيات مجدد انسان ها در عالم آخرت ، به دست خداوند بوده و خارج از اختيار انسان ها است .

و كذلك تخرجون

مجهول آورده شدن فعل {تخرجون} مى تواند اشاره به اختيارى نبودن بعث اخروى

انسان ها داشته باشد و فعل هاى {يخرج الحىّ من. ..} و {و يخرج الميّت...} قرينه است بر اين كه فاعل فعل محذوف {تخرجون} خداوند است.

10 - پديد آوردن موجود جان دار از موجود بى جان و موجود بى جان از جان دار ، نشانه قدرت مندى خداوند بر احياى مجدّد انسان ها است .

يخرج الحىّ من الميّت . .. و كذلك تخرجون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 20 - 6

6 - پديد آوردن موجودى زنده مانند انسان از دل خاك مرده ، از نشانه هاى توان مندى خداوند بر احياى مجدد انسان ها است .

و كذلك تخرجون . و من ءاي_ته أن خلقكم من تراب

از اين آيه به بعد، چندين آيه، در صدد شمارش آيات الهى است. از ميان آن آيات، ذكر مناسب ترين آيه با {و كذالك تخرجون} پس از آن، مى تواند در ضمن بيان آيات الهى، اشاره به نكته فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 25 - 9

9 - احياى زمين موات با نزول باران ، دليل قدرت خداوند بر احياى مجددانسان ها در قيامت است .

و من ءاي_ته . .. و ينزّل من السماء ماء فيحيى به الأرض بعد موتها ... ثمّ إذا دعاك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 26 - 6

6 - فرمان بردارىِ محضِ موجودات عالم از خداوند ، دليل اطاعت انسان ها از نداى او براى زنده شدن مجدد در قيامت است .

إذا دعاكم دعوة . .. إذا أنتم

تخرجون . و له من فى السم_وت ... كلّ له ق_نتون

جمله {كلٌّ له قانتون} عطف به جمله {و له من فى . ..} است و جمله {و له من فى...} را مى توان به منزله دليلى براى آيه قبل تلقى كرد. بنابراين، معناى آيه چنين مى شود: به دليل اين كه همه، از جمله انسان ها تسليم محض خدايند، با صدور فرمان خداوند به برخاستن از قبر، زنده مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 27 - 2،3،13،14

2 - خداوند ، آغازكننده آفرينش انسان و بازآفريننده او پس از مرگ است .

و هو الذى يبدؤا الخلق ثمّ يعيده

{ال} در {الخلق} به قرينه {تخرجون}، در آيات قبل، مى تواند عهد باشد و منظور از آن انسان است.

3 - بازآفرينى انسان ها ( معاد ) در قيامت براى خداوند بسى سهل و آسان است .

ثمّ يعيده و هو أهون عليه

مرجع ضمير {هو} مصدر فعل {يعيد} و مرجع ضمير مجرور {عليه} خداوند است كه از {هو الذى} مستفاد است. لازم به ذكر است كه افعل تفضيل {أهون} به معناى {هيّن} است. افعل تفضيل آوردن آن، احتمالاً، براى تقريب به ذهن مخاطبان است.

13 - آفرينش نخست انسان ها و بازآفرينى آنان پس از مرگ ، مقتضاى حكمت و عزت خداوند است .

و هو الذى يبدؤا الخلق ثمّ يعيده . .. و هو العزيز الحكيم

14 - عالى ترين صفات را داشتن ، دليل توانايى خداوند بر بازآفرينى آسان انسان هادر قيامت است .

ثمّ يعيده و هو أهون عليه و له المثل الأعلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14

- روم - 30 - 40 - 3

3 - مرگ انسان ها و حيات مجدد آنها ، به دست خداوند است .

ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 50 - 6،8،12،19

6 - خداوند ، زمين را حيات مى بخشد و بر احياى مردگان ، توانا است .

كيف يحى الأرض بعد موتها إنّ ذلك لمحى الموتى

8 - احياى مجدد زمين مرده با باران ، نشانه اى گويا بر توان مندى خداوند در بازآفرينى انسان ها ، در قيامت است .

يحى الأرض بعد موتها إنّ ذلك لمحى الموتى

12 - بازآفرينى انسان ها در قيامت ، ناشى از رحمت خداوند است .

إلى ءاث_ر رحمت اللّه كيف يحى الأرض بعد موتهاإنّ ذلك لمحى الموتى

19 - بازآفرينى انسان ها در قيامت ، برخاسته از قدرت مطلق خداوند است .

إنّ ذلك لمحى الموتى و هو على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 54 - 12

12 - رساندن انسان ها از دوران ناتوانى جنينى و نوزادى به توان مندى دوران جوانى و سپس فرتوت ساختن آنان ، نشانه توان مندى خداوند بر باز آفرينى انسان ها درقيامت است . *

اللّه الذى خلقكم . .. يخلق ما يشاء

عبارت {يخلق ما يشاء} به قرينه آيه پنجاه _ كه در آن، بر توان مندى خداوند بر معاد انسان ها، برهان اقامه شده بود _ و نيز آيه پنجاه و پنج _ كه درباره برپايى قيامت است _ مى تواند درباره معاد و بازآفرينى انسان ها، در قيامت باشد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

14 - روم - 30 - 55 - 5

5 - كافران ، زنده شدن خود را در قيامت ، معلول فاصله زياد نداشتن مرگ شان تاروز قيامت مى دانند . *

و يوم . .. يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعة

احتمال دارد قسم خوردن كافران بر طولانى نبودن حضورشان در برزخ و نيز جواب صاحبان علم و ايمان به آنان، براى طولانى بودن آن مدت، به خاطر ذكر اين نكته باشد كه كافران، با چنين ادعايى، در پى اثبات اين امر باشند كه بدن شان، هنوز آمادگى حيات داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 56 - 7،12

7 - روز قيامت ، روز برانگيخته شدن مردگان و احياى آنها است .

فه_ذا يوم البعث

12 - كافران ، از حقيقت روز قيامت و برانگيختگى مردگان در آن ، همواره ، در جهل و بى اطلاعى اند .

يقسم المجرمون . .. فه_ذا يوم البعث و ل_كنّكم كنتم لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 10 - 5

5 - از نظر كافران ، پيوستن اجزاى پراكنده بدن مردگان ، در قيامت ، امرى مستبعد است .

و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض أءنّا لفى خلق جديد

{ضللنا} دو معنا دارد: يكى دفن شدن در قبر و ديگرى، تبديل به خاك شدن به گونه اى كه از ديگر اجزاى خاك نتوان تميز داد. طبق معناى دوم، اجزاى بدن انسان از هم جدا شده و در ميان خاك ها پراكنده خواهد شد. بازآفرينى چنين حالتى، براى كافران، مستبعد بوده است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 11 - 15

15 - آفرينش انسان در قالب زن و مرد و آگاهى از باردارى و زايمان زنان و مقدار عمر آدمى ، نشانه توانايى خداوند بر برپايى قيامت و احياى مجدد انسان ها

و اللّه خلقكم من تراب ثمّ من نطفة . .. إنّ ذلك على اللّه يسير

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اين آيه، در سلسله آياتى قرار دارد كه در صدد اثبات قدرت مطلق خدا و نيز توانايى او بر احياى مردگان مى باشد; مانند آيه {و اللّه الذى أرسل الرياح. .. فأحيينا به الأرض بعد موتها كذلك النشور}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 33 - 3

3 - پديده حيات و احياى زمين مرده ، نشانه راستى قيامت و دليل توانايى خداوند بر احياى مردگان است .

و ءاية لهم الأرض الميتة أحيين_ها و أخرجنا منها حبًّا

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه آيه شريفه پس از طرح مسأله برانگيختن انسان ها _ كه كافران آن را انكار مى كردند _ آمده است. و در حقيقت، اين آيه درصدد اثبات قيامت و نشان دادن جلوه اى از قدرت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 79 - 7

7 - آگاهى خداوند بر آفرينش و پديد آوردن هر چيزى ، دليل و نشانه امكان برپايى قيامت و توانايى خداوند بر احياى مجدد انسان ها

و هو بكلّ خلق عليم

جمله {و هو بكلّ خلق عليم} ادامه استدلال براى امكان معاد و رد شبهه

منكران قيامت است; يعنى، بعيد شمردن برپايى قيامت، ممكن است ناشى از اين شبهه باشد كه چگونه اجزاى پوسيده و پراكنده بشر، شناسايى و جمع خواهد شد. خداوند در پاسخ آن، مسأله علم مطلق خويش بر آفرينش جهان هستى را يادآور شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 81 - 8

8 - خداوندِ خالق آسمان ها و زمين ، بر آفرينش مجدد انسان ها و نوسازى آدمى از ذرات پوسيده و پراكنده دنيايى او در قيامت ، توانا است .

قال من يحىِ العظ_م و هى رميم . .. أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 83 - 6

6 - حاكميت و مالكيت خداوند بر همه چيز و بازگشت همه انسان ها به سوى او ، دليل و نشانه توانايى او بر برپا كردن قيامت و احياى مجدد انسان ها

فسبح_ن الذى بيده ملكوت كلّ شىء و إليه ترجعون

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه در رديف سلسله آياتى قرار دارد كه درباره اثبات قيامت و ارائه جلوه هاى قدرت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 16 - 1

1 - انسان ها پس از مردن و تبديل شدن به خاك و استخوان ، دوباره زنده شده و آفرينشى جديد خواهند يافت .

أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 17 - 2

2 -

مشركان ، حيات مجدد نياكان اوليه خود را در روز رستاخيز ، بعيدتر و غيرممكن تر از تجديد حيات خود مى دانستند .

أءنّا لمبعوثون . أوَ ءاباؤنا الأوّلون

از عطف {أو ءاباؤنا. ..} بر {أءنا لمبعوثون} _ كه براى ارتقاى اظهارِ استحاله امرِ معاد است _ و نيز از اختصاص به ذكر يافتن {آباء}، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 18 - 2

2 - مشركان و منكران قيامت ، با وضعيتى ذلّت بار و تحقير شده در روز قيامت زنده خواهند شد .

و أنتم دخرون

{داخر} (مفرد {داخرون}) به معناى {صغير} و {ذليل} است و جمله {أنتم داخرون} حال براى فاعل فعل مقدّر (تبعثون) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 34 - 7

7 - جسم بى جان افكنده شده بر تخت سليمان ، پس از مدتى زنده شد و جان گرفت .

و ألقينا على كرسيّه جسدًا ثمّ أناب

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {أناب} در معناى اصلى خود ({رجع}; يعنى، رجوع كرد و بازگشت) باشد. بر اين اساس مقصود از رجوع و بازگشت در آيه شريفه، مى تواند رجوع جسد بى روح به حالت قبلى و بازگشت جان به اين جسد باشد كه بدين وسيله سليمان(ع) مورد آزمايش الهى قرار گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 43 - 1

1 - خداوند ، خانواده از دست رفته ايوب را زنده كرد و به او بازگرداند .

و وهبنا له أهله

در اين كه

مقصود از {و وهبنا له أهله} چيست; ميان مفسران دو ديدگاه وجود دارد: 1_ برخى برآنند كه خانواده ايوب، مرده بودند و خداوند آنان را زنده كرد و به او بازگردانيد. 2_ برخى ديگر برآنند كه خانواده ايوب(ع) زنده بودند; ولى از اطراف او _ كه به امراض و بليه هاى گوناگون مبتلا بود _ پراكنده شده بودند. اما خداوند با شفا دادن ايوب(ع) و رفع گرفتارى از آن حضرت، آنان را به او بازگردانيد. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 42 - 9

9 - بازگشت روح به بدن ، پس از مرگ در دنيا ممكن نيست .

فيمسك الّتى قضى عليها الموت

برداشت ياد شده با توجه به معناى امساك است كه به معناى چنگ زدن به چيزى و حفظ آن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 44 - 9

9 - انسان ها با مرگ از بين نمى روند ; بلكه دوباره زنده خواهند شد .

ثمّ إليه ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 39 - 17

17 - حيات زمين در دنيا و رستاخيز مردگان در قيامت ، نمادى از قدرت بى بديل خداوند است .

إنّ الذى أحياها لمحى الموتى إنّه على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 61 - 1

1 - معجزه عيسى ( ع ) در احياى مردگان ، دليلى آشكار بر امكان معاد

و إنّه لعلم للساعة

ضمير در {إنّه}

به عيسى(ع) برمى گردد. آن حضرت از آن جهت دليل بر امكان معاد است كه مى توانسته مردگان را زنده كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 33 - 9

9- عظمت آفرينش آسمان ها و زمين ، نمايانگر قدرت مطلقه خداوند بر هر چيز ; علاوه بر قدرت او بر احياى مردگان

خلق السم_وت و الأرض . .. بلى إنّه على كلّ شىء قدير

از ارتباط بخش هاى اين آيه، مطلب بالا استفاده مى شود; زيرا در مرحله نخست از آفرينش آسمان ها و زمين، قدرت خداوند بر احياى مردگان استفاده شده است; ولى در مرحله بعد، نتيجه اى كلى تر (قدرت مطلقه الهى) مطرح گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 18 - 6

6 - رويش نباتات در زمين و سپس خشك شدن و تبديل شدن آنها به خاك ، نشانه قدرت خداوند بر احياى مردگان در قيامت

و اللّه أنبتكم من الأرض نباتًا . .. و يخرجكم إخراجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 4 - 3،4

3 - بيرون آمدن اجساد مردگان از قبر ها ، پيش درآمدى بر احضار انسان ها در صحنه قيامت است .

و إذا القبور بعثرت

مراد از زير و رو شدن قبرها _ به قرينه آيه بعد _ فراهم شدن مقدمات حضور انسان ها در محشر است.

4 - قيامت ، روز زنده شدن مردگان

و إذا القبور بعثرت

بيرون ريخته شدن آنچه در قبرها هست، كنايه از زنده شدن مردگان در قيامت است. تعبير {قبر} در اين آيه، ممكن

است هر نقطه اى از جهان را _ كه از بقاياى انسان در آن اثرى باشد _ شامل گردد. بنابراين، آيه شريفه، شامل تمامى انسان ها خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 8 - 3

3 - تمام انسان ها پس از مرگ ، دوباره زنده خواهند شد .

إنّه على رجعه لقادر

آيه شريفه صرفاً در مقام بيان توانمندى خداوند نيست; بلكه در صدد دفع پندار منكران معاد نيز مى باشد.

احياى مردگان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 22 - 1

1 - زنده شدن مردگان در قيامت ، حتمى است .

ثمّ إذا شاء أنشره

{إنشار} (مصدر {أنشر}) به معناى احيا است (لسان العرب). حرف شرط {إذا} در مواردى به كار مى رود كه وقوع كار، مسلّم گرفته شده است.

اخراج مردگان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - زلزله - 99 - 4 - 3

3 - زمين پس از تحوّلاتى در سه مرحله ( { لرزش ويرانگر در پايان عمر دنيا } ، { اخراج مردگان از درون خود در آغاز قيامت } و { اظهار اطلاعات بايگانى شده در خود } ) ، مكان حسابرسى اعمال انسان ها خواهد شد .

إذا زلزلت . .. و أخرجت ... تحدّث أخبارها

آيات اين سوره مى تواند بيانگر حوادث آخرت باشد كه از پايان نظام موجود، شروع مى شود. تعبير {يومئذ} _ در اين احتمال _ نشانگر وقوع تمام آن حوادث، در يك زمان گسترده است.

اسباب احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 9

9 - خداوند ، با به كارگيرى اسباب ، مردگان را براى حضور در قيامت زنده مى كند . *

فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحى اللّه الموتى

برداشت فوق بدان احتمال است كه {وجه شبه} ميان زنده شدن مقتول بنى اسرائيل و زنده شدن مردگان در قيامت، به كارگيرى اسباب باشد.

استبعاد احياى اخروى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 10 - 2

2 - منكران معاد ، زنده شدن اهل قبور را شگفت آور خوانده و آن را بعيد مى شمارند .

يقولون أءنّا لمردودون فى الحافرة

يكى از معانى {حافرة} قبر است (مفردات راغب). قيد {فى الحافرة} حال و مفاد جمله {أءنّا ...} اين است كه آيا ما در حالى كه در قبر هستيم، به زندگى بازگردانده خواهيم شد؟!

استبعاد احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 40 - 4

4 - استبعاد و ترديد در توانايى خداوند ، مشكل و بهانه كافران در پذيرش مسأله معاد و احياى مردگان

أليس ذلك بق_در على أن يحيى الموتى

طرح مسأله توانايى خداوند بر احياى مردگان به صورت سؤال، نشان دهنده حقيقت ياد شده است.

استغفار براى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 7

7 _ مشروعيت و پسنديده بودن حضور بر مزار مؤمنان و دعا و استغفار براى آنان

و لاتصل . .. و لاتقم على قبره

آنچه در آيه نهى شده در خصوص منافقان است و همين تخصيص مى رساند كه حضور يافتن بر مزار

مؤمنان و دعا براى آنان امرى جايز، بلكه پسنديده است.

استهزاى احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 35 - 1

1 - حيات مجدد انسان ها و بيرون آوردن آنان از گورهايشان در روز رستاخيز ، مورد انكار و استهزاى اشراف كافر جامعه پس از نوح

أيعدكم . .. أنّكم مخرجون

استفهام در {أيعدكم} براى تهكم و استهزا است.

انگشت مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 4 - 2

2 - خداوند ، نه تنها توانا بر گردآورى استخوان هاى مردگان است ; بلكه مى تواند انگشتان هر كس را به همان صورتى كه در دنيا بود ، تنظيم كند .

بلى قدرين على أن نسوّى بنانه

{بنانة} (مفرد {بنان}) در دو معنا استعمال مى شود: 1_ انگشتان، 2_ سرانگشتان.

بى ثمرى احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 12 - 2

2 - منكران معاد ، حيات دوباره انسان ها را پس از مرگ ، حياتى بى ثمر و سراسر زيان وانمود مى كنند .

قالوا تلك إذًا كرّة خاسرة

{كرّة}; يعنى، رجوع. نسبت دادن زيان كارى به رجوع _ نه رجوع كنندگان _ مبالغه در ترسيم زيان كارى است.

تشبيه احياى اخروى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 9 - 7

7 - تشبيه تجديد حيات انسان ها در قيامت ، به احياى زمين و پديد آمدن حيات در آن

أرسل الري_ح فتثير سحابًا فسقن_ه إلى بلد ميّت فأحيينا به الأرض بعد موتها كذلك الن

تشبيه احياى

مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 39 - 10

10 - شباهت رستاخيز انسان ها در قيامت ، به رويش گياهان پس از ريزش باران

و من ءاي_ته أنّك ترى الأرض خ_شعة . .. إنّ الذى أحياها لمحى الموتى

تشبيه به مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 3

3 _ كسانى كه آيات الهى و دعوت پيامبر(ص) را ناشنيده مى انگارند، مردگانى متحركند.

إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه

به كار رفتن كلمه {الموتى} در برابر {الذين يسمعون} حاكى از آن است كه آن دسته كه در برابر دعوت پيامبر(ص) به گونه اى رفتار مى كنند كه گويا اصلاً چيزى نشنيده اند، مرده دلانى هستند كه كلمه {الموتى} در خور آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 80 - 7

7 - كافران حق ناپذير ، چونان مردگانى ناشنوا و غيرقابل تفهيم

إنّك لاتسمع الموتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 22 - 7

7 - كافران لجوج ، مانند مردگان در قبر ها ، از شنيدن سخن حق ناتوان بوده و هيچ راهى براى هدايتشان نيست .

و ما أنت بمسمع من فى القبور

در اين آيه كافران لجوج و حق ناپذير صدراسلام درمكه، به مردگان در قبرها تشبيه شده اند كه هيچ راهى براى هدايتشان نيست و آنان نيز هيچ زمينه اى براى پذيرش ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 9 - 4

4 - تشبيه

خطاپيشگان در قيامت ، به جان باختگانى كه تحمّل مرگ آنان براى مادرشان هلاكت آفرين است . *

فأُمّه هاوية

فعل {هوى} در معانى مختلفى _ از جمله {سَقَطَ} و {مات} _ به كار رفته است (قاموس). بنابر معناى دوم، كلمه {هاوية}، به معناى {هالكة} خواهد بود نسبت دادن هلاكت به مادر كسى كه ميزان اعمال او سبك است، كنايه از عظمت سختى هاى وارد بر وى است; به گونه اى كه در آن موارد، مادران تاب تحمّل چنين وضعى را براى فرزند خود نداشته و هلاك خواهند شد. در اين صورت مرجع ضمير {هى} در آيه بعد، عنوان {داهية} (مصيبت بزرگ) خواهد بود كه مفاد جمله {فأُمّه هاوية} است.

تفاخر به جمعيت مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 2 - 3

3 - ديدار قبرستان ها براى شمارش مردگان قبيله ، پست ترين اقدام برخى قبايل عصر جاهلى ، در مقام اثبات برترى تعداد خويش بر قبايل ديگر

حتّى زرتم المقابر

قيد {حتّى زرتم المقابر}، ممكن است كنايه از مرگ باشد و شايد در معناى حقيقى ديدار گورستان به كار رفته باشد. در صورت دوم، ناظر به رفتارى است كه درباره برخى اقوام عرب نقل شده است كه كثرت افراد قبيله را، ملاك برترى دانسته و براى بالا بردن رقم آن، حتى مردگان خود را نيز شمردند.

تكذيب احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 4،6

4- جد و جهد مشركان براى مورد انكار قرار دادن احياى مجدد انسان ها پس از مرگ

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من

يموت

{جهد} مفعول مطلق نوعى براى فعل محذوف است كه براى تأكيد انجام فعل مى باشد. و نيز جمع آورده شدن {أيمان} (سوگندها) مى تواند مؤيد برداشت فوق باشد.

6- منكران معاد ، بر اين پندار بودند كه خداوند خود ، انسان هاى مرده را زنده نمى كند .

و أقسموا بالله . .. لايبعث الله من يموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 35 - 2

2 - تبديل دوباره خاك و استخوان به شكل انسان و دميده شدن حيات در آن ، امرى غير قابل قبول براى اشراف كفر پيشه

أيعدكم . .. أنّكم مخرجون

جمع استخوانهاى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 3 - 2

2 - پندار عدم توانايى خداوند بر جمع آورى استخوان هاى مردگان و زنده كردن آنها ، باطل و بى اساس است .

أيحسب الإنس_ن ألّن نجمع عظامه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 4 - 2

2 - خداوند ، نه تنها توانا بر گردآورى استخوان هاى مردگان است ; بلكه مى تواند انگشتان هر كس را به همان صورتى كه در دنيا بود ، تنظيم كند .

بلى قدرين على أن نسوّى بنانه

{بنانة} (مفرد {بنان}) در دو معنا استعمال مى شود: 1_ انگشتان، 2_ سرانگشتان.

جهل به احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 9،10

9- اكثريت انسان ها ، از قدرت خداوند در احياى مجدد انسان ها ناآگاهند .

بلى وعدًا عليه حقًّا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

ممكن است

به قرينهء تناسب موضوع _ كه انكار و اثبات معاد است _ متعلق {لايعلمون} قدرت خداوند بر احياى مجدد انسانها باشد.

10- اكثر مشركان مكه ، از قدرت خداوند بر احياى مجدد انسان ها بى خبر بودند .

بلى وعدًا عليه حقًّا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

برداشت فوق، بر اساس اين نكته است كه {ال} در {الناس} عهد ذكرى بوده و مراد از آن مشركانى باشند كه در آيات قبل از آنها سخن به ميان آمده است.

حتميت احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 8

8- وعده قطعى و تخلف ناپذير خداوند به حيات مجدد انسان ها پس از مرگ

لايبعث الله . .. بلى وعدًا عليه حقًّا

{وعداً} و {حقّاً} مفعول مطلق براى فعلهاى محذوف مى باشند و دلالت بر تأكيد مى كنند. بنابراين معناى {بلى وعداً عليه حقّاً} چنين مى شود: آرى خبر رستاخيز انسانها، وعده اى است حق و باطل در آن راه ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 40 - 9

9- قدرت مطلق خداوند ، ضامن تحقق وعده او در زنده كردن دوباره انسان ها و برپايى قيامت

و أقسموا بالله . .. لايبعث الله من يموت بلى وعدًا عليه ... إنما قولنا لشىء إذا أ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 39 - 9

9 - رستاخيز مردگان ، امرى حتمى و غير قابل ترديد است .

إنّ الذى أحياها لمحى الموتى

از كلمه {إنّ} و {لام} در {لمحى} حتمى بودن احياى مردگان استفاده مى شود.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 41 - 3

3 - توانايى قطعى خداوند ، بر احياى مردگان

على أن نبدّل خيرًا منهم . و ما نحن بمسبوقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 22 - 1

1 - زنده شدن مردگان در قيامت ، حتمى است .

ثمّ إذا شاء أنشره

{إنشار} (مصدر {أنشر}) به معناى احيا است (لسان العرب). حرف شرط {إذا} در مواردى به كار مى رود كه وقوع كار، مسلّم گرفته شده است.

درخواست احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 1

1- مشركان براى پذيرش درستى معاد ، زنده شدن نياكانشان را از پيامبر ( ص ) خواستار شدند .

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

درخواست معجزه تكلم مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 1

1 _ نزول ملائكه بر مشركان و سخن گفتن مردگان با ايشان، از معجزات درخواستى آنان بوده است.

لئن جاءتهم ءاية . .. و لو أننا نزّلنا ... ما كانوا ليؤمنوا

ذكر نزول ملائكه و سخن گفتن با مردگان در آيه حكايت از آن دارد كه اين قبيل معجزات مورد درخواست مشركان بوده است.

دعا براى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 7

7 _ مشروعيت و پسنديده بودن حضور بر مزار مؤمنان و دعا و استغفار براى آنان

و لاتصل . .. و لاتقم على قبره

آنچه در آيه نهى شده در خصوص منافقان است و همين تخصيص مى رساند كه حضور

يافتن بر مزار مؤمنان و دعا براى آنان امرى جايز، بلكه پسنديده است.

دلايل احياى اخروى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 10

10- آفرينش انسان از عناصر بى جانى چون : خاك ، نطفه ، علقه و مضغه ، جلوه روشنى از توانايى خدا بر احياى مجدد انسان در روز رستاخيز است .

فإنّا خلقن_كم من تراب . .. لنبيّن لكم

{لنبيّن لكم} مفعولٌ له براى {خلقناكم} و به تقدير {لنبيّن لكم ان اللّه قادر على أن يحيى الموتى} است; يعنى، ما شما را از خاك و سپس از نطفه و سپس . .. آفريديم تا روشن سازيم كه خدا، بر احياى دوباره شما توانا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 6 - 4

4 - آفرينش انسان و انواع گياهان از بستر خاك مرده و بى جان ، نمايشى است از قدرتمندى و توانايى خداوند بر احياى همه مردگان در روز رستاخيز .

فإنا خلقناكم من تراب. .. و ترى الأرض هامدة... و أنّه يحى الموتى

جمله {و أنّه يحيى. ..} عطف بر {أنّ الله هو الحقّ} و به تقدير {و ذلك بأنّ اللّه يحيى الموتى } مى باشد; يعنى، آن قدرت نمايى ها بدان سبب است كه خداوند مى تواند مردگان را زنده كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 7 - 8

8 - خلقت انسان و رويش انواع گياهان از خاك بى جان ، نشانگر توانمندى خدا بر احياى مردگان در روز رستاخيز

فإنّا خلقناكم . .. و ترى الأرض

هامدة ... و أنّ اللّه يبعث من فى القبور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 31 - 3

3 - بيرون آوردن آب و گياه از دل زمين ، نشانه قدرت خداوند بر احياى دوباره انسان ها است .

ءأنتم أشدّ خلقًا . .. أخرج منها ماءها و مرعيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 32 - 2

2 - آفرينش كوه هاى پايدار و تزلزل ناپذير ، نشان قدرت خداوند بر احياى دوباره انسان ها است .

ءأنتم . .. و الجبال أرسيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 22 - 7

7 - قدرت خداوند بر آفرينش انسان ها ، تنظيم توانمندى هاى آنان ، هدايت تكوينى و نيز ميراندن و به گور افكندن آنها ، دليل قدرت او بر زنده ساختن آنان در قيامت است .

خلقه فقدّره . ثمّ السبيل يسّره . ثمّ أماته فأقبره . ثمّ إذا شاء أنشره

دلايل احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 57 - 11

11 _ زنده شدن گياهان مرده ، دليل امكان معاد و زنده شدن مردگان

كذلك نخرج الموتى لعلكم تذكرون

تشبيه زنده كردن مردگان به چگونگى رويش گياهان و تبديل دانه هاى بى جان به موجوداتى زنده، استدلالى است بر امكان معاد و زنده شدن مردگان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 7 - 2

2 - گوناگونى نباتات ، از زمينه هاى مطالعه براى پى بردن به امكان معاد

و قدرت خدا بر احياى مردگان

فسيأتيهم أنب_ؤا . .. يستهزءون . أَوَلم يروا إلى الأرض كم أنبتنا فيها

در اين جا روى سخن با كسانى است كه منكر معاد بوده و پذيرفتن آن براى آنان دشوار مى نمود. آيه ياد شده براى برطرف كردن استبعاد كافران و ارائه نشانه هاى امكان معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 8 - 1

1 - رويش گياهان و تنوع و زيبايى آنها ، نشانى از قدرت خدا براى ايجاد رستاخيز و احياى مجدد مردگان .

أَوَلم يروا إلى الأرض كم أنبتنا . .. إن فى ذلك لاَية

واژه {ذلك} اشاره به رويش گياهان و انواع متنوع آن دارد. چنان كه در آيه پيش گفته شد، اين آيات درصدد ارائه نشانه هاى امكان معاد و برطرف كردن استبعاد كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 81 - 10

10 - آفرينش انبوه پديده هاى جهان و آگاهى همه جانبه از احوال آنها ، دليل و شاهد توانايى خداوند بر احياى مجدد انسان ها در روز قيامت

أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن يخلق مثلهم بلى و هو الخلّ_ق العليم

يادآورى آفرينش و علم گسترده خداوند، در پايان آيه و در شرايطى كه آيه شريفه در مقام بيان توانايى خداوند بر احياى مجدد انسان ها است; مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 15

15 - مرگ و نزول باران حيات آفرين ( رويش كشت ها و خشك و خرد

شدن آنها ) ، نشانه قدرت خداوند بر حيات بخشيدن دوباره انسان ها در قيامت

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. ثمّ يخرج به زرعًا ... ثمّ يجعله حط_مًا

طبق نظر برخى از مفسران از آن جايى كه آيه شريفه پس از آيات مربوط به معاد و بهشت و جهنم آمده است، مى تواند درصدد اثبات قدرت خداوند بر آفرينش مجدد انسان ها در قيامت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 10

10 - قدرت نامحدود و بى كران خداوند ، دليل توان مندى او بر احياى مردگان و برپايى قيامت

و هو يحى الموتى و هو على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 6 - 3

3_ آفرينش شگفت ، زيبا و متقن آسمان ، نشانى از قدرت خداوند بر احياى مجدد مردگان

ذلك رجع بعيد . .. أفلم ينظروا إلى السماء فوقهم كيف بنين_ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 7 - 8

8_ رويش گياهان زنده از دل مرده زمين ، نمودى از رستاخيز دوباره انسان از درون خاك

ذلك رجع بعيد . .. و أنبتنا فيها من كلّ زوج بهيج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 40 - 2،5

2 - آفرينش آغازين انسان ، از نطفه و علقه به همراه ساختارى معتدل و هماهنگ ، دليل قدرت خداوند بر برپايى قيامت و احياى مردگان

ألم يك نطفة من منىّ يمنى . .. فخلق فسوّى ... أليس ذلك بق_در

على أن يحيى الموتى

5 - مطالعه در مبدأ و مراحل آفرينش انسان ، از راه هاى شناخت معاد و پى بردن به احياى مردگان

ألم يك نطفة من منىّ يمنى . .. فخلق فسوّى ... أليس ذلك بق_در على أن يحيى الموتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 28 - 4

4 - برافراشتن آسمان و تعديل آن ، دليل قدرت خداوند بر احياى دوباره انسان ها است .

ءأنتم أشدّ . .. رفع سمكها فسوّيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 8 - 2

2 - آفرينش انسان از منى ، برهان قدرت خداوند بر معاد و تجديد حيات انسان است .

خلق من ماء . .. يخرج ... إنّه على رجعه لقادر

زمينه احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 11 - 9

9_ كارايى و تأثير وسايط طبيعى ، در تحقق معاد و حيات مجدد انسان ها *

و أحيينا به بلدة ميتًا كذلك الخروج

از اين كه در {مشبّه به} تعبير {به} آمده است _ كه واسطه بودن باران در حيات زمين را مى رساند _ اين احتمال جان مى گيرد كه در {مشبّه} نيز وسايط مؤثّر باشند; يعنى، معاد انسان ها نيز، در نتيجه تحولاتى طبيعى به تدبير و اراده خداوند صورت مى گيرد.

زمينه اخراج مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - زلزله - 99 - 2 - 1

1 - زمين ، بر اثر زلزله فراگير خود همه مردگان را ، بيرون خواهد ريخت .

و أخرجت الأرض أثقالها

{أثقال}

جمع {ثِقْل} و {ثَقَل} است; نظير {أمثال} كه جمع {مِثْل} و {مَثَل} مى باشد. {ثِقْل} به معناى بار سنگين است. {ثَقَل} نيز به همان معنا و يا به معناى {شىء نفيس} است (لسان العرب). {بارهاى سنگين زمين}، كنايه از ذخاير آن و نيز اجساد مردگان است. برداشت ياد شده، به مصداق دوم نظر دارد.

زيان احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 12 - 2

2 - منكران معاد ، حيات دوباره انسان ها را پس از مرگ ، حياتى بى ثمر و سراسر زيان وانمود مى كنند .

قالوا تلك إذًا كرّة خاسرة

{كرّة}; يعنى، رجوع. نسبت دادن زيان كارى به رجوع _ نه رجوع كنندگان _ مبالغه در ترسيم زيان كارى است.

سرزنش تفاخر به جمعيت مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 1 - 8

8 - { قال علىّ ( ع ) بعد تلاوة { ألهيكم التكاثر حتّى زرتم المقابر } يا له مراماً ما أبعدَه و زَوْراً ما أغفلَه و خطراً ما افظعَه . . . أفبمصارع أباءهم يفخرون أم بعديد الهلكى يتكاثرون . . . و لاَن يكونوا عِبَراً أحقّ من أن يكونوا مفتخراً ;

على(ع) بعد از تلاوت آيه {ألهيكم التكاثر حتّى زرتم المقابر}، فرمود: شگفتا چه هدف بسيار دورى! و چه زيارت كنندگان غافلى و چه خراميدن بسيار زشتى! آيا به محل زمين خوردن پدران خويش مى نازند و يا به تعداد هلاك شدگان [اقوام خود ]مباهات مى كنند؟ . .. به راستى اينها مايه عبرت قرار گيرند، سزاوارتر است تا مايه مباهات و افتخار

باشند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 2 - 6

سرعت احياى اخروى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 51 - 3

3 - زنده شدن انسان ها در قيامت ، بسيار سريع و با سهولت انجام خواهد گرفت .

و نفخ فى الصور فإذا هم من الأجداث إلى ربّهم

به كار رفتن {إذا}ى فجائيه _ كه نشانگر آمدن سريع و بدون مقدمه مضمون بعد از آن است _ مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه كار برپايى قيامت، براى خداوند بسيار آسان است و به تهيه هيچ مقدمه و زمينه اى نياز ندارد.

سرعت احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 19 - 2

2 - زنده شدن انسان ها در قيامت ، بسيار سريع و ناگهانى خواهدبود .

فإنّما هى زجرة وحدة

از اين كه انسان ها تنها با يك صيحه، زنده خواهند شد، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

سهولت احياى اخروى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 51 - 3

3 - زنده شدن انسان ها در قيامت ، بسيار سريع و با سهولت انجام خواهد گرفت .

و نفخ فى الصور فإذا هم من الأجداث إلى ربّهم

به كار رفتن {إذا}ى فجائيه _ كه نشانگر آمدن سريع و بدون مقدمه مضمون بعد از آن است _ مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه كار برپايى قيامت، براى خداوند بسيار آسان است و به تهيه هيچ مقدمه و زمينه اى نياز ندارد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 82 - 5

5 - آفرينش مجدد انسان ها براى خداوند ، بسيار سهل و آسان است .

قال من يحىِ العظ_م . .. قل يحييها الذى أنشأها أوّل مرّة... و هو الخلّ_ق العليم .

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه در رديف آياتى قرار گرفته كه درصدد اثبات معاد و امكان حيات مجدد انسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 13 - 2

2 - معاد و زنده ساختن دوباره انسان ها براى خداوند آسان است .

فإنّما هى زجرة وحدة

جمله {فإنّما. ..} پاسخى به استبعاد منكران معاد است; يعنى، تمام آنچه كه آن را سخت و دشوار مى پنداريد، براى خداوند، تنها ايجاد يك خروش و بانگ حيات بخش است و بس.

سهولت احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 8

8 - زنده كردن مردگان براى خداوند امرى سهل و آسان است .

كذلك يحى اللّه الموتى

به نظر مى رسد {وجه شبه} ميان زنده كردن مقتول بنى اسرائيل و ساير مردگان، سهولت و آسانى آن باشد; يعنى، خداوند به همان آسانى و سهولت كه آن مرده را زنده كرد، ساير مردگان را نيز زنده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 19 - 3

3 - زنده شدن انسان ها پس از مرگ شان در قيامت ، امرى آسان براى خداوند

فإنّما هى زجرة وحدة

زنده شدن انسان ها تنها با يك صيحه، مى تواند حاكى از

حقيقت ياد شده باشد.

شگفتى احياى اخروى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 10 - 2

2 - منكران معاد ، زنده شدن اهل قبور را شگفت آور خوانده و آن را بعيد مى شمارند .

يقولون أءنّا لمردودون فى الحافرة

يكى از معانى {حافرة} قبر است (مفردات راغب). قيد {فى الحافرة} حال و مفاد جمله {أءنّا ...} اين است كه آيا ما در حالى كه در قبر هستيم، به زندگى بازگردانده خواهيم شد؟!

شگفتى احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 78 - 3

3 - زنده شدن انسان ها پس از تبديل شدن به استخوان كهنه و پوسيده ، امرى شگفت آور و ناممكن در ديدگاه كافران

قال من يحىِ العظ_م و هى رميم

{من} در آيه شريفه براى استفهام انكارى و تعجبى است و {رميم} به معناى كهنه و پوسيده است.

شگفتى تكذيب احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 81 - 5

5 - شگفت آور بودن انكار معاد و احياى مجدد انسان ها ، به قدرت خداى خالق آسمان ها و زمين

أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن يخلق مثلهم

برداشت ياد شده از آن جا است كه استفهام در {أوَليس . ..} استفهام انكارى و تعجبى است.

عجز از احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 21 - 4

4- عجز و ناتوانى خدايان مشركان از احياى مردگان

أم اتّخذوا ءالهة من الأرض هم ينشرون

برداشت ياد شده با توجه به اين

مطلب است كه جمله {هم ينشرون} جمله استئنافيه است و يا در محل نصب و صفت براى {آلهة} مى باشد. در هر دو صورت همزه استفهاميه انكارى، پيش از آن در تقدير است و انكار هم از نوع انكار وقوعى است; يعنى، احياى مردگان توسط معبودهاى مشركان محال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 3 - 1،2

1 - انكار قيامت ، برخاسته از پندار كافران به ناتوان بودن خداوند بر گردآورى استخوان هاى مردگان و احياى مجدد آنها

أيحسب الإنس_ن ألّن نجمع عظامه

مقصود از انسان در اين آيه _ برابر نظر مفسران و به قرينه مقام _ انسان كافر است; نه همه انسان ها.

2 - پندار عدم توانايى خداوند بر جمع آورى استخوان هاى مردگان و زنده كردن آنها ، باطل و بى اساس است .

أيحسب الإنس_ن ألّن نجمع عظامه

عجز از جمع استخوانهاى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 3 - 1

1 - انكار قيامت ، برخاسته از پندار كافران به ناتوان بودن خداوند بر گردآورى استخوان هاى مردگان و احياى مجدد آنها

أيحسب الإنس_ن ألّن نجمع عظامه

مقصود از انسان در اين آيه _ برابر نظر مفسران و به قرينه مقام _ انسان كافر است; نه همه انسان ها.

عظمت احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 12 - 2

2 - برپا ساختن رستاخيز و زنده كردن مردگان ، كارى بزرگ و باعظمت است ; اما در برابر عظمت قدرت خداوند ناچيز مى باشد .

إنّا نحن نحى الموتى

برداشت ياد

شده، از آمدن دو ضميرِ جمعِ (إنّا و نحن) استفاده شده است.

علم خدا به مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 2 - 6

6 - آگاهى خداوند از مردگان و اجزاى آنان كه در دل زمين قرار مى گيرند .

يعلم ما يلج فى الأرض

احتمال دارد به قرينه اين كه در آيه بعد سخن از انكار و وقوع قيامت است، مراد از {ما يلج} مردگان و يا اجزاى متلاشى شده آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 4 - 3

3_ آگاهى خداوند ، به شمار مشخّصات يكايك انسان هاى نهفته در دل خاك *

قد علمنا ما تنقص الأرض منهم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مراد از {ما تنقص الأرض}، اجزاى بدن انسان نباشد; بلكه مراد انسان هايى باشد كه از جمع زندگان به دل خاك مى پيوندند. در اين احتمال، بيشتر نظر به افراد است تا به اجزا.

عموميت احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 49 - 2

2 - زنده شدن مجدد انسان ها در روز رستاخيز ، مربوط به همه آنها از اولين تا آخرين

أءنّا لمبعوثون . .. قل إنّ الأوّلين و الأخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 50 - 2

2 - زنده و جمع شدن همه انسان هاى تاريخ در قيامت

إنّ الأوّلين و الأخرين . لمجموعون إلى ميق_ت يوم معلوم

عوامل ايمان به احياى اخروى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11

- حج - 22 - 5 - 30

30 - مطالعه در چگونگى رويش و رشد گياهان گوناگون بر زمين هاى مرده ، زايل كننده هر گونه شك و ترديد در امكان برپايى رستاخيز و قدرت خدا بر احياى دوباره مردگان

ي_أيّها الناس إن كنتم فى ريب من البعث . .. و ترى الأرض هامدة ... من كلّ زوج بهيج

فلسفه احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 39 - 1،2،8

1- خداوند ، انسان ها را پس از مرگ زنده مى كند تا حقايق را براى آنان تبيين نمايد .

بلى وعدًا عليه حقًّا . .. ليبيّن لهم الذى يختلفون فيه

2- ظهور حقيقت امور اختلافى ، از دلايل زنده شدن انسان ها در قيامت است .

بلى وعدًا عليه حقًّا . .. ليبيّن لهم الذى يختلفون فيه

8- آگاهى يافتن كافران بر دروغ گويى خويش ، از جمله دلايل احياى مجدد انسان ها در قيامت

بلى وعدًا عليه حقًّا . .. و ليعلم الذين كفروا أنهم كانوا ك_ذبين

قدرت بر احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 8 - 1

1 - خداوند ، بر اعاده مجدد انسان پس از مرگ او ، توانمند است .

إنّه على رجعه لقادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 13 - 3

3 - گفتار خداوند درباره معاد و توان او بر احياى دوباره انسان ، گفتار نهايى و فيصله دهنده تمام گفتوگو ها است .

إنّه لقول فصل

ضمير {إنّه} چه به قرآن برگردد و چه به محتواى آيات پيشين _ كه

درباره قدرت خداوند بر معاد بود _ برداشت ياد شده استفاده مى شود. {قول فصل}، به كلامى گفته مى شود كه {فصل الخطاب} باشد و به گفتوگوها خاتمه دهد.

كافران و احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 2

2 - تبديل دوباره استخوان هاى پوسيده مردگان به انسانى كامل ، امرى ناممكن در نظر كافران

قالوا أءذا متنا . .. أءنّا لمبعوثون

كيفيت احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 19 - 1

1 - برپايى قيامت و احياى مجدد انسان ها ، تنها با يك صيحه و فرياد سخت خواهد بود .

فإنّما هى زجرة وحدة

{زجرة} به معناى {صيحه} است و آمدن آن بر وزن {فعلة}، بر {مرّة} دلالت مى كند. آمدن {واحدة} نيز براى تأكيد مفاد آن است. پس {فانّما هى زجرة...}; يعنى، تنها يك صيحه و فرياد سخت.

مردگان اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 4

4- انبوهى مردگان نسل هاى پيشين و زنده نشدن آنان با گذشت عصر ها ، دليل كافران بر انكار معاد و واقعيت نداشتن حيات دوباره انسان

أتعداننى أن أُخرج و قد خلت القرون من قبلى

مفاد {و قد خلت القرون. ..} اين است كه: نسل هاى فراوانى پيش از من مرده اند و براى آنان معادى صورت نگرفته است; حال چگونه مى توان باور كرد كه براى من معادى باشد؟!.

مردگان هنگام قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 4 - 2

2

- انبساط يافتن زمين در آستانه قيامت ، زمينه تخليه كامل آن و اخراج بدن انسان ها از قبر و بيرون افكنده شدن اشياء از درون زمين است .

و إذا الأرض مدّت . و ألقت ما فيها و تخلّت

تقديم ذكرى، ممكن است بر تقدم رتبى و زمانى دلالت كند. بنابراين انبساط زمين، زمينه {القاء} و {تخليه} خواهد بود. به قرينه آيات بعد _ كه درباره قيامت انسان ها است _ مى توان گفت: از عبارت {ألقت ما فيها} بيرون انداختن بدن ها از قبرها نيز اراده شده است.

معجزه احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 11

11 - داستان كشته شدن فردى از قوم موسى و احياى دوباره او ، معجزه و رخدادى سزاوار به خاطر سپردن و به يادداشتن

و إذ قتلتم نفساً . .. فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحى اللّه الموتى

{إذ} مفعول براى فعل مقدر {اذكروا} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 1

1_ نزول قرآنى كه كوه ها را به حركت درآورد ، زمين را قطعه قطعه كند ، مردگان را زنده سازد ، نمى تواند مايه هدايت كسانى شود كه خدا هدايت آنان را نخواهد .

و لو أن قرءانًا سيّرت به الجبال أو قطّعت به الأرض أو كلّم به الموتى

{تسيير} (مصدر سيّرت) به معناى حركت دادن است و {تقطيع} (مصدر قطّعت) به معناى شكافتن عميق يا قطعه قطعه كردن مى باشد و حرف باء در جمله هاى سه گانه فوق به معناى استعانت است. عبارت {بل لله الأمر} و نيز

{أن لو يشاء الله لهدى الناس} گوياى اين است كه جواب شرط {لو أنّ ...} جمله اى نظير {لم يهتدوا إن لم يشأ الله} است.

معجزه تكلم مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 4

4 _ لجاجت پيشگان، حتى در صورت سخن گفتن مردگان با ايشان و شهادت بر رسالت پيامبر(ص)، ايمان نمى آورند.

و لو أننا . .. و كلمهم الموتى ... ما كانوا ليؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 2

2_ آنان كه با تلاوت قرآن هدايت نشوند و به سراى آخرت ايمان نياورند ، حتى اگر مردگانى زنده شوند و حقايق آخرت را براى آنان بيان كنند ، هدايت نخواهند يافت .

و لو أن قرءانًا . .. كلّم به الموتى

هر يك از جمله هاى {سيّرت به الجبال} و {قطّعت به الأرض} و {كلّم به الموتى} حكايت از معجزات درخواستى كفرپيشگان دارد كه به مناسبت مى توان گفت: جمله {كلّم به الموتى} حاكى است كه آنان براى باور به آخرت، از پيامبر(ص) مى خواستند تا مردگانى را زنده كند تا از آخرت و دنياى پس از مرگ براى آنان سخن بگويند.

مكذبان احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 78 - 4،5

4 - تبديل شدن انسان ها به استخوان كهنه و پوسيده ، دليل و شاهد مثالِ كافران براى دور شمردن برپايى قيامت و زنده شدن مجدد انسان ها

و ضرب لنا مثلاً . .. قال من يحىِ العظ_م و هى رميم

برداشت ياد شده با توجه

به اين مطلب است كه جمله {قال من يحىِ. ..} استئناف بيانى است; يعنى، بيان براى جمله {ضرب لنا مثلاً} است.

5 - كافران ، خدا را از احياى مجدد انسان ها پس از مرگ ، ناتوان مى دانستند .

و ضرب لنا مثلاً. .. قال من يحىِ العظ_م و هى رميم

مقصود از {ضرب لنا مثلاً} (براى ما مثل آورد) مى تواند اين معنا باشد كه: كافران، قدرت خدا را با قدرت ديگران يكى مى دانستند; يعنى، همان گونه كه همه از احياى استخوان كهنه ناتوان اند، او نيز مانند همه ناتوان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 81 - 7

7 - مشركان و كافران در عصر بعثت _ على رغم انكار قيامت و تجديد حيات انسان ها _ به آفرينش آسمان ها و زمين به وسيله خدا و نيز به عظمت اين آفرينش اعتقاد داشتند .

أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن يخلق مثلهم

برداشت ياد شده با توجه به اين حقيقت است كه استدلال خداوند بر اثبات معاد، از راه آفرينش نخستين جهان طبيعت، مبتنى بر اين حقيقت است كه كافران، جهان طبيعت را جلوه اى از خالقيت و قدرت خدا بدانند.

مكذبان قيامت و احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 3

3_ منكران قيامت ، زنده شدن مردگان خاك گشته را امرى بس بعيد مى شمرند .

أءذا كنّا تربًا أءنا لفى خلق جديد

استفهام در جمله {أءذا . ..} استفهام انكارى است و تكرار آن دلالت بر شدت انكار و استبعاد دارد.

منشأ احياى

مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 21 - 5

5- زنده كردن مردگان و برپايى قيامت ، تنها در توانايى خداوند است .

له من فى السموت والأرض . .. أم اتّخذوا ءالهة من الأرض هم ينشرون

خداوند با اثبات مالكيت و قدرت مطلق خود بر جهان هستى (له من فى السماوات. ..) و نفى توانايى خدايان ادعايى بر احياى مردگان، در صدد بيان اين نكته است كه زنده كردن آنها، تنها در قلمرو قدرت خدا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 12 - 1

1 - احياى مردگان به قدرت خدا است .

إنّا نحن نحى الموتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 39 - 7،8

7 - آن كس كه حيات دهنده زمين است ، حيات دهنده مردگان نيز خواهد بود .

إنّ الذى أحياها لمحى الموتى

8 - قدرت خداوند در حيات بخشيدن به زمين ، نشانگر قدرت او در حيات بخشيدن به مردگان است .

إنّ الذى أحياها لمحى الموتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 8

8 - تنها خداوند ، زنده كننده مردگان است .

و هو يحىِ الموتى

تقديم مسنداليه {هو} بر فعل {يحيى} افاده حصر مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 40 - 1

1 - توانايى خداوند بر احياى مردگان

أليس ذلك بق_در على أن يحيى الموتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 22 - 3

3

- حيات اخروى انسان ، به دست خدا است .

أنشره

ويژگيهاى احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 50 - 3

3 - زنده شدن انسان ها _ از اولين تا آخرين _ در قيامت در يك زمان صورت مى گيرد ; نه مانند دنيا كه در طول تاريخ و نسل به نسل مى باشد .

إنّ الأوّلين و الأخرين . لمجموعون إلى ميق_ت يوم معلوم

مفاد آيه شريفه اين است كه انسان ها _ از اولين تا آخرين _ نگه داشته شده و در وقتى معين همگى محشور خواهند شد.

مرده

اخراج زنده از مرده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 31 - 10،11

10 _ پيدايش مستمر و بىوقفه موجودات جاندار از پديده هاى بى جان و موجودات بى جان از پديده هاى جاندار ، از نشانه هاى ربوبيت خدا

و من يخرج الحى من الميت و يخرج الميت من الحى . .. فسيقولون اللّه

11 _ خداست كه پيوسته موجود زنده را از جسم مرده و مرده را از جسم زنده پديد مى آورد .

و من يخرج الحى من الميت و يخرج الميت من الحى . .. فسيقولون اللّه

به كارگيرى فعل مضارع در {يخرج الحى} و {يخرج الميت} بيانگر استمرار پيدايش مرگ و حيات است.

اخراج مرده از زنده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 31 - 10،11

10 _ پيدايش مستمر و بىوقفه موجودات جاندار از پديده هاى بى جان و موجودات بى جان از پديده هاى جاندار ، از نشانه هاى ربوبيت خدا

و

من يخرج الحى من الميت و يخرج الميت من الحى . .. فسيقولون اللّه

11 _ خداست كه پيوسته موجود زنده را از جسم مرده و مرده را از جسم زنده پديد مى آورد .

و من يخرج الحى من الميت و يخرج الميت من الحى . .. فسيقولون اللّه

به كارگيرى فعل مضارع در {يخرج الحى} و {يخرج الميت} بيانگر استمرار پيدايش مرگ و حيات است.

افكندن مرده بر تخت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 34 - 6

6 - افكنده شدن جسدى بى جان بر تخت سليمان ( ع ) ، زمينه توجه ايشان به خدا و توبه و انابه به درگاه الهى شد .

و ألقينا على كرسيّه جسدًا ثمّ أناب

از ارتباط ميان افكنده شدن جسد بر تخت سليمان و توبه و انابه او پس از آن، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

امتحان با مرده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 34 - 2

2 - افكندن جسم بى جان انسانى بر تخت سليمان ، وسيله آزمايش ايشان از سوى خداوند بود .

و لقد فتّنا سليم_ن و ألقينا على كرسيّه جسدًا

{جسد} به جسم بى جان انسان گفته مى شود و {كرسىّ} به معناى تخت و سرير است.

پيدايش زنده از مرده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 19 - 1،2،6،10

1 - پديد آورنده موجود زنده از مرده و ميراننده موجود زنده ، خداوند است .

يخرج الحىّ من الميّت و يخرج الميّت من الحىّ

2 - پديد آمدن موجود زنده

از موجود بى جان و موجود مرده از زنده ، مستمر و هميشگى است .

يخرج الحىّ من الميّت و يخرج الميّت من الحىّ

جمله هاى فعلى {يخرج الحىّ . .. و يخرج الميّت ...} با فعل مضارع آمده است و مى تواند بر استمرار و دوام دلالت كند.

6 - حيات بخشى به زمين هاى موات و مرده ، نمودى از پديد آوردن جان داران از دل طبيعت مرده و بى جان است .

و يخرج الحىّ من الميّت . .. و يحىِ الأرض بعد موتها

{و يحىِ الأرض} مى تواند به منزله ذكر خاص بعد از عام، و در نتيجه {و يخرج الميّت من الحىّ} نمودى از آن باشد.

10 - پديد آوردن موجود جان دار از موجود بى جان و موجود بى جان از جان دار ، نشانه قدرت مندى خداوند بر احياى مجدّد انسان ها است .

يخرج الحىّ من الميّت . .. و كذلك تخرجون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 20 - 4،6،9

4 - پديدآمدن انسان هاى زنده از دل خاك مرده ، نمودى از پديد آوردن موجود جان دار از موجود بى جان به دست خداوند است .

يخرج الحىّ من الميّت . .. و من ءاي_ته أن خلقكم من تراب

6 - پديد آوردن موجودى زنده مانند انسان از دل خاك مرده ، از نشانه هاى توان مندى خداوند بر احياى مجدد انسان ها است .

و كذلك تخرجون . و من ءاي_ته أن خلقكم من تراب

از اين آيه به بعد، چندين آيه، در صدد شمارش آيات الهى است. از ميان آن آيات، ذكر مناسب ترين آيه با {و

كذالك تخرجون} پس از آن، مى تواند در ضمن بيان آيات الهى، اشاره به نكته فوق باشد.

9 - پديد آمدن موجودى زنده به نام انسان از خاك مرده ، امرى غير منتظره و سزاوار تأمل است .

أن خلقكم من تراب ثمّ إذا أنتم بشر تنتشرون

{إذا}ى فجاييه در آيه، مى تواند حكايت از اين حقيقت باشد.

پيدايش مرده از زنده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 19 - 1،2،10

1 - پديد آورنده موجود زنده از مرده و ميراننده موجود زنده ، خداوند است .

يخرج الحىّ من الميّت و يخرج الميّت من الحىّ

2 - پديد آمدن موجود زنده از موجود بى جان و موجود مرده از زنده ، مستمر و هميشگى است .

يخرج الحىّ من الميّت و يخرج الميّت من الحىّ

جمله هاى فعلى {يخرج الحىّ . .. و يخرج الميّت ...} با فعل مضارع آمده است و مى تواند بر استمرار و دوام دلالت كند.

10 - پديد آوردن موجود جان دار از موجود بى جان و موجود بى جان از جان دار ، نشانه قدرت مندى خداوند بر احياى مجدّد انسان ها است .

يخرج الحىّ من الميّت . .. و كذلك تخرجون

تشبيه به خوردن گوشت مرده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 12 - 16،19

16 - ريختن آبروى برادر مؤمن با غيبت ، به منزله خوردن گوشت بدن بى جان او است .

أيحبّ أحدكم أن يأكل لحم أخيه ميتًا

19 - تجسّس در عيب ها و كاستى هاى مؤمنان ، همانند غيبت به منزله خوردن گوشت آنان است . *

و لاتجسّسوا

. .. أيحبّ أحدكم أن يأكل لحم أخيه ميتًا

برداشت بالا بدان احتمال است كه {أيحبّ. ..} تنها در جهت ترسيم قبح غيبت نباشد; بلكه علاوه بر غيبت شامل تجسّس نيز بشود.

تشبيه به زمين مرده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 17 - 2

2 - دل هاى غافل از ياد خداوند و بيگانه با كلام او ( قرآن ) ، چونان زمين مرده است .

أن تخشع قلوبهم لذكر اللّه . .. اعلموا أنّ اللّه يحىِ الأرض بعد موتها

قياس زنده به مرده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 22 - 1

1 - زندگان با مردگان برابر نيستند .

و ما يستوى الأحياء و لا الأموت

مرده بودن مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 1

1 _ مشرك، مرده و بى بهره از حيات معنوى و روحانى است.

و إن أطعتموهم إنكم لمشركون. أو من كان ميتا فأحيينه

مردم از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مردم}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 1،2،4،5،6،8،9،11،14،19،20،21،22

1 _ پيامبر ( ص ) داراى اخلاقى خوش و اهل مدارا با مردمان ، به دور از هر گونه سنگدلى و خشونت

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب

كلمه {لنتَ} از مصدر {لين} به معناى مهربانى و خوشخويى است و {فظّا} به معناى جفاكار و بد خلق است و {غليظ القلب} به معناى سنگدل و بى رحم است.

2 _ رحمت الهى ، تنها سرچشمه نرمى و مداراى پيامبر (

ص ) با مردم

فبما رحمة من اللّه لنت لهم

تقديم {بما رحمة} بر متعلقش (لنتَ)، دلالت بر حصر دارد.

4 _ ضرورت خوش خلقى ، نرمش و رأفت رهبران الهى با مردم

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

5 _ خُلق و خوى خوش و مداراى با مردم ، برخاسته از رحمت الهى

فبما رحمة من اللّه لنت لهم

6 _ مدارا ، خوش خُلقى و مهربانى پيامبر ( ص ) با مردم ، از عوامل گرايش آنان به جانب آن حضرت

و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

8 _ ترغيب به خوش خُلقى و مدارا و نكوهش از سنگدلى و خشونت ، در برخورد هاى اجتماعى

و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

9 _ گرايش مردم به رهبران دينى ، در گرو مهربانى آنان و پرهيز از خشونت و سنگدلى

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

11 _ شكست ها و سختى ها ، زمينه ساز پراكندگى جامعه از پيرامون رهبران خود ، و مداراى ايشان با آنان از ميان برنده آن زمينه هاست . *

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

با توجّه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين، كه شكست نبرد احد و مشكلات ناشى از آن را مطرح ساخت، مى توان نتيجه گرفت كه شكست و مشكلات آن نبرد، زمينه پراكندگى مسلمانان را از پيرامون رسول خدا (ص) فراهم ساخت و آنچه در اين ميان مانع از گسيختن مردم از پيرامون پيامبر (ص) شد، خُلق خوش و مداراى آن حضرت با

مردم بود.

14 _ پيامبر ( ص ) موظّف به گذشت از حقوق خويش بر مردم و طلب آمرزش براى آنان نسبت به حقوق الهى

فاعف عنهم و استغفر لهم

از اينكه پيامبر (ص) از يكسو مأمور به گذشت از مردم و از سوى ديگر مأمور به طلب مغفرت براى آنان از خدا مى شود، مى توان به دست آورد كه مراد از {فاعف}، گذشت از حقوق خود پيامبر (ص) و مراد از {فاستغفر}، طلب مغفرت در مورد حقوق خداوند است.

19 _ پيامبر ( ص ) پذيراى نقش مردم در تصميم گيرى هاى اجتماعى

و شاورهم فى الامر

20 _ مشورت با مردم و شركت دادن آنان در تصميم گيرى هاى اجتماعى ، از وظايف رهبران اسلام

و شاورهم فى الامر

21 _ خطا هاى گذشته مردم ، نبايد مانع از مشورت رهبران اسلامى با آنان باشد .

فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر

امر به مشورت با مؤمنان پس از تصريح به خطاكارى آنان، اشاره به اين معناست كه خطا و گناه پيشين مؤمنان نبايد مانعى براى مشورت با آنان قلمداد شود.

22 _ نظام اسلامى ، نظامى مردمى و دور از استبداد رهبران است .

و شاورهم فى الامر

آثار ارتداد مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 2

2 - ارتداد مردم و گمراه شدن آنان پس از هدايت ، مقوله اى سزاوار به خشم آمدن و فرو رفتن در حزن و اندوه

و أضلّهم السامرىّ . فرجع موسى إلى قومه غضب_ن أسفًا

آثار پرسش مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 -

105 - 6

6 - پرسش هاى مردم از پيامبر ( ص ) ، زمينه ساز نزول برخى آيات و تبيين مطالبى براى آنان

و يس__َلونك عن الجبال فقل

آثار گمراهى مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 2

2 - ارتداد مردم و گمراه شدن آنان پس از هدايت ، مقوله اى سزاوار به خشم آمدن و فرو رفتن در حزن و اندوه

و أضلّهم السامرىّ . فرجع موسى إلى قومه غضب_ن أسفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 33 - 3

3 - مردم گمراه و فاسد ، در پيدايش نظام اجتماعى فاسد و ظاهر شدن رهبران گمراه گر و انحراف ساز در جامعه ، مؤثر بوده و داراى نقش اند .

فإنّهم يومئذ فى العذاب مشتركون

مشترك بودن عذاب مردم اغوا شده با رهبران اغواگر خود، مى رساند كه اغوا شدن مردم، هرچند به وسيله رهبران آنان است; ولى آنان نيز در اين گمراهى نقش داشته و مؤثر بوده اند. گفتنى است كه نقش آنان مى تواند در رابطه با پيدايش نظام فاسد و ظهور رهبران گمراه كننده در جامعه باشد.

آگاهى مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 2

2 _ اطلاع مردم عصر پيامبر از سرنوشت قوم نوح ، عاد ، ثمود ، ابراهيم ، اصحاب مدين و شهر هاى زير و رو شده پيشينيان ( قوم لوط و . . . )

ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح . .. و المؤتفكت

استفهام در {ألم يأتهم} براى

توبيخ است. سرزنش منافقان و كافران به خاطر عبرت نگرفتن از سرنوشت پيشينيان، رساى به اين حقيقت است كه آنان از سرگذشت پيشينيان آگاهى داشتند.

آگاهى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 45 - 16

16- مردم عصر بعثت از كيفر هلاكت بار الهى نسبت به اقوام ستمگر پيشين آگاه بودند .

الذين ظلموا أنفسهم و تبيّن لكم كيف فعلنا بهم و ضربنا لكم الأمثال

آواره گى مردم مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 8

8 _ بيرون راندن و آواره ساختن مردم پايتخت مصر ، تحليل فرعون از داستان مبارزه ساحران با موسى و ايمان آوردن آنان

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة لتخرجوا منها أهلها

برداشت فوق بر اين مبناست كه مراد از {أهلها} همه مردم مصر (عوامل حكومت و توده مردم) باشد، نه خصوص عوامل حكومتى.

اختلاف مردم دوران مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 37 - 1

1- طايفه هايى از مردم زمان مريم ، پيروان على رغم سخنان روشن عيسى ( ع ) در باره او به اختلاف نظر و كشمكش پرداختند .

فاختلف الأحزاب من بينهم

با توجه به آيات گذشته كه در باره فرزند مريم(س) بودن عيسى(ع) و نفى گزينش فرزند از جانب خداوند بود، چنين برمى آيد كه اختلاف طايفه ها و گروه ها در باره ماهيت حضرت مسيح(ع) بوده است.

اختيار مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 10

10- ساحل

نشينان غرب سرزمين ذوالقرنين ، براى ايمان و عمل صالح و ترك ستم كارى ، از زمينه مساعدى برخودار بودند .

أمّا من ظلم . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

اداى حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 7،8

7 _ تقواپيشگى اجرا كنندگان احكام شهادات و تسليم بودن آنان در برابر احكام الهى ايشان را به اثبات و ايفاى حقوق مردم به طور صحيح مى رساند .

و اتقوا اللّه و اسمعوا

در برداشتهاى گذشته مخاطبان {اتقوا و اسمعوا} شاهدان گرفته شده بود ولى احتمال ديگرى نيز وجود دارد و آن اينكه مخاطبان در اين دو فراز حاكمان و قاضيان كه متصديان اجراى احكام هستند، باشند.

8 _ تعهد در برابر احكام الهى ، هموار سازنده جريان صحيح اثبات و ايفاى حقوق اجتماعى

و اتقوا اللّه و اسمعوا

اذيّت به مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 19

19 _ گرفتن مال مردم به زور ، همراه با زدن آنان _ در كشور اسلامى ، _ محاربه با خدا و رسول است .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه

از امام صادق(ع) درباره كسانى كه در كشور اسلامى با زدن مردم به غارت اموالشان بپردازند، روايت شده: هولاء من اهل هذه الاية {انما جزؤا الذين . .. }

_______________________________

كافى، ج 7، ص 245، ح 2; تفسير برهان، ج 1، ص 465، ح 3.

ارتباط محمد(ص) با مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 1

1 _ تماس مستقيم و بىواسطه پيامبر (

ص ) با مردم در ابلاغ پيام خدا ( آيات قرآن ) به آنان

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا . .. ائت بقرءان غير هذا

از جمله {ائت بقرآن غير هذا} استفاده مى شود كه پيامبر اكرم(ص) در ميان مردم بود و با آنان تماس مستقيم داشت و خود، آيات الهى را بر آنان تلاوت مى فرمود.

ارتجاع مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 68 - 6

6 - وابستگى شديد ذهن و انديشه مردم عصر بعثت به پدران و نياكان خود

أءذا كنّا تربًا و ءاباؤنا . .. لقد وعدنا ه_ذا نحن و ءاباؤنا

تكرار {آباؤنا} در دو آيه و تكيه كافران به پدران و نياكانشان، مى تواند نشانگر مطلب ياد شده باشد.

ارزش ديدگاه مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 102 - 6

6 _ ضرورت پرهيز قانونگذاران از جعل مقرراتى كه جامعه بدان پايبند نخواهد بود .

لاتسئلوا عن اشياء . .. قد سألها قوم من قبلكم ثم اصبحوا بها كفرين

ارزش رضايت مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 7

7 _ لزوم اهتمام انسان به جلب رضايت الهى و نه صرفاً راضى ساختن مردم

فإن ترضوا عنهم فإن اللّه لا يرضى عن القوم الفسقين

ارزش مردم دارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 10

10 _ حضور در متن جامعه و داشتن روابط نزديك و همسان با مردم ، امرى ازرشمند و ستوده براى رهبران الهى و سازگار با مقام

پيامبرى

و قالوا مالِ ه_ذا الرسول يأكل . .. لولا أُنزل إليه ملك فيكون معه نذيرًا

ارزش ناخوشايندى مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 101 - 7

7 _ خداوند پاسخ گوى پرسش هاى مردم ، به هنگام نزول قرآن ، گرچه موجب ناخشنودى آنان گردد .

لاتسئلوا عن اشياء . .. و إن تسئلوا عنها حين ينزل القرءان تبدلكم

به مقتضاى اينكه ضمير در {عنها}به اشياء توصيف شده به {ان تبدلكم تسؤكم} بر مى گردد مى توان گفت آن اشياء و احكام هر چند به خاطر دشوارى آنها بر مكلفان بيان نشده است لكن اگر به هنگام نزول قرآن مورد سؤال قرار گيرد، بيان خواهد شد.

استغفار براى مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 15

15 - دعا و طلب مغفرت براى آنانى كه به منظور رسيدگى به امور مهم زندگى شخصى ، اذن ترك حضور در حل و فصل مسائل اجتماعى داده شده است ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم و استغفر لهم اللّه

استمداد مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 7

7- آسيب پذيران از هجوم يأجوج و مأجوج ، از ذوالقرنين براى ساختن سدّى در ميانه دو رشته كوه بلند در برابر هجوم آن متجاوزان ، كمك خواستند .

قالوا ي_ذا القرنين . .. تجعل بيننا و بينهم سدًّا

استهزاى مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 -

67 - 20

20 - استهزا و مسخره كردن مردم كردارى جاهلانه است .

أتتخذنا هزواً قال أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

اسلام مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 2 - 5

5 - مردم پس از فتح مكه ، با رضايت و بدون تحميل ، اسلام را پذيرفتند .

يدخلون

اشراف فرعون و عقيده مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 6

6 _ فرعون و اطرافيانش در گرايش هاى اعتقادى مردم ، نقش تعيين كننده اى داشتند .

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه

از اين كه خداوند موسى و هارون (ع) را _ كه براى هدايت مردم مبعوث شده بودند _ مستقيماً به سوى فرعون و اطرافيانش فرستاد، برداشت فوق به دست مى آيد.

اشراف قوم نوح و مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 6

6_ توده هاى غير مرّفه ، مردمى پست و حقير در ديدگاه اشراف قوم نوح

ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا

أرذل (مف_رد أراذل) به مع_ن_اى پ_ست و حق_ي_ر مى باش_د.

اصحاب كهف پس از ملاقات با مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 23

23- اصحاب كهف _ پس از ديدار مردم با آنان _ در همان غار ، به صورت اجسادى بى جان درآمدند .

فقالوا ابنوا عليهم بني_نًا

اضلال مردم گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 -

13

13 _ كسانى كه با انديشه هاى مبتنى بر تمايلاتِ خود ديگران را به گمراهى مى كشانند، مردمى نادان هستند.

و إن كثيرا ليضلون بأهوائهم بغير علم

اطاعت از مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 116 - 2

2 _ انبيا، پيرو حكم خداوند هستند، نه آراى مردم

و إن تطع أكثر من فى الأرض

اعتماد به مردم و توكل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 10

10_ مؤثر دانستن افراد در محافظت از چيزى و يا شخصى ، موجب شرك نمى شود و با توكّل و مقام نبوّت تنافى ندارد .

كما أمنتكم على أخيه من قبل

به دليل آيه 38 از همين سوره (ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء) يعقوب(ع) هرگز به اندكى از شرك نيز گرايش نداشت و عبارت (كما أمنتكم على أخيه) مى رساند كه يعقوب(ع) فرزندانش را امين پنداشت و حفاظت از يوسف(ع) را برعهده آنان سپرد. بنابراين مؤثر دانستن افراد در حفاظت از چيزى شرك آور نيست و با مقام نبوت نيز ناسازگار نخواهد بود.

اعتماد به مردم و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 10

10_ مؤثر دانستن افراد در محافظت از چيزى و يا شخصى ، موجب شرك نمى شود و با توكّل و مقام نبوّت تنافى ندارد .

كما أمنتكم على أخيه من قبل

به دليل آيه 38 از همين سوره (ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء) يعقوب(ع) هرگز به اندكى از شرك نيز گرايش نداشت و عبارت (كما أمنتكم على

أخيه) مى رساند كه يعقوب(ع) فرزندانش را امين پنداشت و حفاظت از يوسف(ع) را برعهده آنان سپرد. بنابراين مؤثر دانستن افراد در حفاظت از چيزى شرك آور نيست و با مقام نبوت نيز ناسازگار نخواهد بود.

اعراض از مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 1،2

1 - پرهيز از روى گرداندنِ متكبرانه از ديگران ، از جمله رهنمود هاى لقمان به پسر خويش بود .

و لاتصعّر خدّك للناس و لاتمش فى الأرض مرحًا

{صَعْر} در لغت به معناى {متمايل كردن گردن به سويى است} و معناى باب تفعيل آن (تصعير)، متكبرانه سرگرداندن و گردن فرازى كردن است (مفردات راغب).

2 - سفارش لقمان به پرهيز از منش متكبرانه و گردن فرازى كردن ، جلوه اى از حكمت او است .

و لقد ءاتينا لقم_ن الحكمة . .. إذ قال ... و لاتصعّر خدّك للناس

اعراض اكثريت مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 4 - 5

5 - بيشتر مردم عصر بعثت ، از آيات قرآن ، على رغم وضوح و روشنى مفاهيم آن روى گردان بودند .

كت_ب فصّلت . .. فأعرض أكثرهم

اعطاى مجانى كالا به مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 13

13_ اعطاى مجانى كالا به مردم از سوى دولت ، حتى در شرايط بحرانى و سهميه بندى كالاها ، سياست شايسته و روايى نيست .

قال لفتي_نه اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم

افتراهاى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء

- 17 - 88 - 12

12- اعتقاد برخى از مردم عصر پيامبر ( ص ) به عدم وحيانيت قرآن و ساختگى بودن آن

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ . .. لايأتون بمثله

از اينكه قرآن با قاطعيت تمام اعلام تحدى مى كند، مى توان آن را پاسخ اين شبهه كه {قرآن وحى نيست} تلقى كرد.

افراط مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 5 - 1

1 - افراط و زياده روى مردم عصر بعثت در مخالفت با پيامبر ( ص ) ، مانع لطف خدا در فرستادن وحى نبود .

أفنضرب عنكم الذكر صفحًا أن كنتم قومًا مسرفين

با توجه به مقام آيه _ كه مسأله وحى را مطرح مى كند _ مراد از {اسراف}، افراط و زياده روى در مخالفت با وحى خواهد بود.

اقرار مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 4

4- قوم درگير با يأجوج و مأجوج ، به ذوالقرنين و به توان مندى و خيرخواهى وى اذعان كردند .

قالوا ي_ذا القرنين إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون فى الأرض

با اين كه {ذوالقرنين} بومى منطقه مورد بحث نبود، ولى با قرائن و شواهد و ديدن قدرت علمى و اجرايى او، مردم، به اين نكته واقف شدند كه او، كسى است كه مى تواند سدّى غير قابل نفوذ در برابر حملات دشمنان براى آنان برپا كند و نيز به خير خواهى او و اين كه او غرضى مادّى و قصدى سلطگرانه ندارد، پى بردند، لذا پيشنهاد خود را با او مطرح كردند.

اقليّت مردم

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83 - 18

18 _ تنها گروهى اندك از مردمان براى رهايى از پيروى شيطان نياز به هدايت هاى ويژه و دايمى ندارند .

لو لا فضل اللّه عليكم و رحمته لاتبعتم الشيطان الّا قليلا

در برداشت فوق مستثنى منه، ضمير در {اتبعهم} گرفته شده است.

اكثريت مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 66 - 6

6 _ بسيارى از مردم آمادگى جانبازى و نبرد با خويشان و هجرت در راه خدا را ندارند . *

و لو انّا كتبنا عليهم ان اقتلوا انفسكم او اخرجوا من دياركم ما فعلوه الّا قليل من

برخى برآنند كه مراد از {اقتلوا انفسكم}، جهاد و مراد از {اخرجوا من دياركم}، هجرت است و تعبير از جهاد به قتل نفس بدان جهت است كه در زمان نزول آيه غالباً مسلمانان بايد با خويشان خود نبرد مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 24،30

24 _ بسيارى از مردم ، بى اعتنا به حدود الهى و از زمره فاسقان

و إن كثيراً من الناس لفسقون

30 _ توجه رهبران دينى به پليدى و ناپاكى گروه بسيارى از مردم ، مانع حزن و اندوه آنان بر سرپيچى برخى از مردم از دين و احكام آن

فان تولوا . .. و إن كثيراً من الناس لفسقون

چنانچه هدف از جمله {فاعلم . ..}، بازدارى زايد پيامبر(ص) از حزن و اندوه باشد، مى توان جمله {ان كثيراً} را بيانگر علت آن دانست ; يعنى اى پيامبر(ص) بسيارى از مردم فاسقند

و خداوند هدايت آنان را اراده نكرده است. بنابراين بر رويگردانى آنان از دين و احكام آن محزون مباش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 11

11 _ اسحاق بن غالب گويد : امام صادق ( ع ) فرمود : { كم ترى اهل هذه الآية } { إن اعطوا من ها رضوا و ان لم يعطوا من ها اذا هم يسخطون } قال : ثم قال : هم اكثر من ثلثى الناس ;

اى اسحاق! به نظر تو چه مقدار از مردم اهل اين آيه اند كه خدا مى فرمايد: {اگر از صدقات به آنان داده شود خشنود مى شوند و اگر داده نشود خشمگين مى گردند}؟ اسحاق گويد سپس امام فرمود: آنان بيش از دو ثلث مردم هستند}.

اكثريت مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 6 - 7

7 - اكثر مردم عصر بعثت ، در پيروزى روميان حتى در صورت وعده خداوند به يارى آنان ، دچار ترديد بودند .

وعد اللّه . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

حرف {ال} در {الناس} براى عهد است و _ به قرينه آيات بعد كه ويژگى هاى اقتصادى قريش را بيان مى كند _ به مكيان عصر بعثت اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 59 - 4

4 - بيشتر مردم صدر اسلام با وجود شواهد و دلايل اثباتگر قيامت ، به اين حقيقت ايمان نياوردند .

إنّ الساعة لأتية . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايؤمنون

الگوى مردم

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 6

6 - پيامبر ( ص ) حجت خدا بر مسلمانان و امت اسلامى حجت خداوند بر ديگر مردم

لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيداً

از جمله تفسيرى كه براى كلمه {شهداء} و {شهيد} در آيه مورد بحث ابراز شده است، حجت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 3

3_ پيامبر ( ص ) بايد الگوى مردمان در اقامه نماز باشد .

و أقم الصلوة

مفسران برآنند كه مراد از نماز در آيه مورد بحث، نمازهاى يوميه است و اين نمازها بر همگان واجب است. بنابراين مخاطب قراردادن پيامبر(ص) در بيان لزوم اقامه نماز، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

الگوى مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 3

3_ پيامبر ( ص ) بايد الگوى مردمان در اقامه نماز باشد .

و أقم الصلوة

مفسران برآنند كه مراد از نماز در آيه مورد بحث، نمازهاى يوميه است و اين نمازها بر همگان واجب است. بنابراين مخاطب قراردادن پيامبر(ص) در بيان لزوم اقامه نماز، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 6

6 - پيامبر ( ص ) حجت خدا بر مسلمانان و امت اسلامى حجت خداوند بر ديگر مردم

لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيداً

از جمله تفسيرى كه براى كلمه {شهداء} و {شهيد} در آيه مورد بحث ابراز شده است، حجت است.

امتحان با مردم

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 20 - 4

4 _ خداوند ، برخى از مردمان را با برخى ديگر مى آزمايد .

و جعلنا بعضكم لبعض فتنة

يكى از كاربردهاى اصلى واژه {فتنة} در معناى آزمايش و امتحان است.

امكانات مادى مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 10

10- مردم منطقه شمال ، برخوردار از امكانات مادّى ، ولى فاقد شناخت هاى فنى بودند .

فهل نجعل لك خرجًا على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا

انبيا و استهزاى مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 14

14 - پيامبران ، از مسخره كردن و به بازيچه گرفتن مردم ، منزهند .

قال أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

انبيا و فرهنگ مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 4 - 8،15

8- فهم مردم عصر نزول تعاليم دينى ، مرجع و منبعى براى فهم دقيق آن تعاليم است .

و ما أرسلنا من رسول إلاّ بلسان قومه ليبيّن لهم

اينكه خداوند فرموده است: همه پيامبران به زبان قوم خودشان فرستاده شدند، مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه زبان و ادبيات مردم دوران نزول تعاليم آسمانى براى دريافت پيام آن تعاليم نقش مؤثرى دارد.

انبيا و مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 79 - 10

10 _ خداوند ، گواهى كافى بر روابط و عملكرد متقابل پيامبران و مردم

و ارسلناك للنّاس رسولاً و كفى باللّه شهيداً

{ارسلناك

للنّاس رسولاً}، بيانگر دو معناست: يكى بيان وظيفه پيامبر (ص)، يعنى ابلاغ رسالت، و ديگرى بيان وظيفه مردم، يعنى پذيرش رسالت او. و {كفى باللّه شهيداً}، مى تواند ناظر به چگونگى عملكرد پيامبر (ص) در انجام وظيفه و عملكرد مردم در پذيرش رسالت باشد.

اندوه بر مشكلات مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 75 - 2،4،5

2_ ابراهيم ( ع ) ، از گرفتار شدن مردمان به مشكلات ، متأثر مى شد و بر آنان دل مى سوزاند .

إن إبرهيم . .. أوّه

{أوّاه} به كسى گفته مى شود كه بسيار آه مى كشد و متأسف مى شود. توصيف ابراهيم(ع) به {أوّاه} پس از جمله {يجادلنا} مى رساند كه: تأسف و تأثر ابراهيم(ع) به خاطر مشكلات و گرفتاريهاى مردمان بوده است.

4_ بردبارى ابراهيم ( ع ) و تأسفش بر مشكلات مردم و اعتقاد راسخش به خداوند ، برانگيزنده او به شفاعت درباره قوم لوط

يج_دلنا ف_ى ق_وم ل_وط. إن إبره_يم لحليم أوّه منيب

جمله {إن إبراهيم . ..} بيانگر علّت مجادله ابراه_يم(ع) درباره ق_وم لوط و دفاع او از ايشان است.

5_ بردبارى ، تأسف و تأثر بر مشكلات مردم و توجّه داشتن به خدا و درخواست حاجت ها از او ، صفات و خصلتهايى نيكو و پسنديده است .

إن إبرهيم لحليم أوّه منيب

انذار مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 69 - 8،9

8 _ بيم دادن از عذاب الهى ، از اهداف مهم رسالت هود

أن جاءكم ذكر من ربكم على رجل منكم لينذركم

9 _ ترساندم مردم از عذاب هاى الهى به

واسطه پيامبران ، از اهداف نزول دين و معارف الهى است .

أن جاءكم ذكر من ربكم على رجل منكم لينذركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 184 - 8

8 _ انذار مردم و بيم دادن ايشان از فرجام هاى شوم ، وظيفه پيامبر ( ص ) و از شؤون وى

إن هو إلا نذير مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 6

6 _ بيم دادن به عامه مردمان ( انذار ) و مژده دادن به اهل ايمان ( بشارت ) رسالتى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

أن أنذر الناس و بشّر الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 44 - 1

1- پيامبر ( ص ) مأمور انذار و ترساندن مردم از عذاب استيصال

و أنذر الناس يوم يأتيهم العذاب . .. ربّنا أخّرنا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مقصود از {العذاب}، عذاب دنيوى (استيصال) باشد. درخواست مهلت براى اجابت دعوت رسولان (أخّرنا ... و نتّبع الرسل) مؤيد آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 2 - 11

11- انذار و هشدار دادن به مردم ، از وظيفه هاى اصلى انبياست .

ينزّل المل_ئكة بالروح . .. من عباده أن أنذروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 12،29

12 _ انذار مردم در طول تاريخ، هدف از فرستادن قرآن بر پيامبر(ص)

و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذركم به و من بلغ

29 _ عن مالك

الجهنى قال: قلت لأبى عبداللّه(ع): قوله عز و جل {و أوحى إلىّ هذا القرآن لأنذركم به و من بلغ} قال: من بلغ أن يكون إماما من آل محمّد(ص) فهو ينذر بالقرآن كما أنذر به رسول اللّه(ص).

مالك جهنى گويد از امام صادق(ع) درباره آيه {لأنذركم به و من بلغ} سؤال كردم، فرمود: هر كس از آل محمّد(ع) به مقام امامت برسد، به وسيله قرآن مردم را بيم مى دهد (از مخالفت با خدا مى ترساند. ) همان گونه كه رسول خدا(ص)، با قرآن به مردم هشدار مى داد. از روايت استفاده مى شود كه {من} در {من بلغ}، عطف به ضمير فاعل در {أنذركم} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 92 - 10

10 _ نزول قرآن براى انذار همه مردم جهان بوده و محدود به مكانى خاص نيست.

و لتنذر أم القرى و من حولها

كاربرد كلمه {ام القرى} به صورت توصيفى براى مكه، كه در عين حال عنايت به ديگر شهرها و نقاط نيز هست، مضافاً بر الحاق {من حولها} كه شامل تمامى نقاط ديگر مى شود، بيانگر دعوت اسلام و قرآن براى همه مردم زمين و در تمام نقاط است.

انذار مردم اطراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 4،15

4 - هدف آغازين بعثت پيامبر ( ص ) ، انذار مردم مكه و نواحى آن بوده است .

لتنذر أُمّ القرى و من حولها

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مراد از {حولها} فقط حاشيه مكه باشد و با توجه به اين كه دعوت پيامبر(ص)

همگانى بوده _ و نه مخصوص مردم مكه و اطراف آن _ در اين برداشت قيد آغازين افزوده شده است.

15 - انذار مردم مكه ( أُمّ القرى ) و اطراف آن ، از اهداف نزول قرآن است .

أوحينا إليك . .. لتنذر أُمّ القرى

انذار مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 6 - 5،10

5 - پدران و اجداد مردم صدراسلام ، پيش از آن به وسيله پيامبران الهى انذار و اخطار شده بودند . *

لتنذر قومًا ما أُنذر ءاباؤهم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه {ما} در {ما اُنذر} نافيه نباشد; بلكه مصدريه و يا موصوله باشد.

10 - { عن أبى بصير عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . قال : و سألته عن قول اللّه { لتنذر قوماً ما أُنذر آباؤهم فهم غافلون } قال : لتنذر القوم الذين أنت فيهم كما أنذر آباؤهم فهم غافلون عن اللّه و عن رسوله و عن وعيده . . . ;

ابوبصير گويد: از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند: {لتنذر قوماً ما أنذر آباؤهم فهم غافلون} سؤال كردم، فرمود: مقصود اين است: تا انذار كنى گروهى را كه در ميان آن ها هستى، همان گونه كه پدرانشان انذار شدند كه اينان از خدا و از رسول او و از وعيدهاى خدا غافل اند. ..}.

انذار مردم مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 92 - 8

8 _ انذار مردم مكه (ام القرى) و اطراف آن، از اهداف نزول قرآن است.

و هذا كتب . .. و

لتنذر أم القرى و من حولها

انذار نياكان مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 6 - 5،10

5 - پدران و اجداد مردم صدراسلام ، پيش از آن به وسيله پيامبران الهى انذار و اخطار شده بودند . *

لتنذر قومًا ما أُنذر ءاباؤهم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه {ما} در {ما اُنذر} نافيه نباشد; بلكه مصدريه و يا موصوله باشد.

10 - { عن أبى بصير عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . قال : و سألته عن قول اللّه { لتنذر قوماً ما أُنذر آباؤهم فهم غافلون } قال : لتنذر القوم الذين أنت فيهم كما أنذر آباؤهم فهم غافلون عن اللّه و عن رسوله و عن وعيده . . . ;

ابوبصير گويد: از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند: {لتنذر قوماً ما أنذر آباؤهم فهم غافلون} سؤال كردم، فرمود: مقصود اين است: تا انذار كنى گروهى را كه در ميان آن ها هستى، همان گونه كه پدرانشان انذار شدند كه اينان از خدا و از رسول او و از وعيدهاى خدا غافل اند. ..}.

اهل كتاب و اضلال مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 70 - 2،4

2 _ انكار و پوشاندن آيات الهى توسط اهل كتاب ، وسيله اى براى گمراه كردن ديگران

ودّت طائفة من اهل الكتاب لو يضلّونكم . .. لم تكفرون بايات اللّه

كفر، در لغت _ چه همراه باء باشد و يا نباشد _ به معناى انكار و پوشاندن است (القاموس المحيط. )

4 _ نكوهش و سرزنش اهل

كتاب به خاطر رضايتشان نسبت به اعمال نارواى علماى خود ( گمراه ساختن ديگران ) *

ودّت طائفة من اهل الكتاب لو يضلونكم . .. لم تكفرون بايات اللّه

با توجه به اينكه سرزنش نسبت به همه اهل كتاب است، و گمراه ساختن ديگران مخصوص عالمان آنان است، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 71 - 2

2 _ علماى اهل كتاب با درآميختن حق به باطل و كتمان حق ، مردم را گمراه مى ساختند .

ودّت طائفة من اهل الكتاب لو يضلّونكم . .. يا اهل الكتاب لم تلبسون الحق بالباطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 72 - 2،7

2 _ توصيه گروهى از اهل كتاب به ديگران مبنى بر ايمان به قرآن در اوّل روز و كفر به آن در آخر روز ، به منظور بازگشت مؤمنان از اسلام

و قالت طائفة من اهل الكتاب . .. لعلهم يرجعون

بنابراينكه {وجه النهار}، متعلّق به {امنوا} و {اخره}، متعلق به {اكفروا} باشد.

7 _ يهود ، آنچه را در اوّل روز بر پيامبر ( ص ) نازل شده بود ( قبله بودن بيت المقدّس ) ، پذيرفتند و به آنچه در انت هاى روز نازل شده بود ( قبله بودن كعبه ) ، كفر ورزيدند تا مؤمنان را گمراه سازند .

و قالت طائفة . .. لعلّهم يرجعون

برخى از مفسران برآنند كه {وجه النهار} و {آخره} متعلق به {انزل} است ; و سياق آيه مى رساند كه مراد از {الذى}، حكمى خاص است ; برخى روايات دلالت

دارد كه آن حكم خاص، تغيير قبله بوده است كه پيامبر (ص) در عصرگاهى مأمور شد نماز را به سوى كعبه بخواند و قبله مسلمانان را كه تا صبحگاه آن روز، بيت المقدس بوده است تغيير دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 78 - 7

7 _ تلاش برخى اهل كتاب ( عالمان آنان ) ، براى انحراف مسلمانان ، با قلمداد كردن نوشته هاى خود به عنوان تورات و انجيل

و انّ منهم لفريقاً . .. لتحسبوه من الكتاب

از ظاهر {لتحسبوه} كه بايد خطاب به مؤمنان و مسلمانان باشد استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 99 - 6،7،8،11

6 _ منحرف نشان دادن راه خدا براى بازداشتن مؤمنان از آن ، خواسته اهل كتاب

لم تصدّون عن سبيل اللّه من امن تبغونها عوجاً

جمله {تبغونها عوجاً}، يعنى شما اهل كتاب خواهان كج نشان دادن راه خدا هستيد.

7 _ منحرف نشان دادن اسلام ، از راه هاى مبارزه اهل يهود با اسلام

لم تصدّون . .. تبغونها عوجاً

8 _ انحراف عالمان و رهبران دينى ، موجب انحراف مردم و تحريف حقايق

يا اهل الكتاب لم تصدّون عن سبيل اللّه . .. تبغونها عوجاً و انتم شهداء

ظاهراً مراد از اهل كتاب به دليل {انتم شهداء} عالمان اهل كتاب هستند و مراد از {من امن} مردمان عادى; بنابراين عالمان اهل كتاب از عوامل انحراف مردم و تحريف حقايق معرفى شده اند.

11 _ آگاهى عالمان اهل كتاب ، به زشتى عمل خود ( بازداشتن مؤمنان از راه خدا )

و انتم شهداء

برخى برآنند كه

مورد شهادت همان بازداشتن از راه خداست.

اهميت انذار مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 13

13 _ انذار مردم ، رسالتى بر عهده پيامبران الهى است .

و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

مراد از {نذر} (جمع نذير) پيامبران الهى است.

اهميت پيشينه مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 5

5_ ضرورت توجه به پيشينه افراد در اعتماد به آنان و اعطاى مسؤوليت به ايشان

هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

اهميت تنبه مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 25 - 8

8- تنبه يافتن همه مردم داراى اهميتى ويژه در تعاليم دينى

يضرب الله الأمثال للناس لعلّهم يتذكّرون

كلمه {الناس} اسم جنس و دال بر همه انسانهاست.

اهميت توجه به مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 31 - 10

10- در كنار روى آوردن به خدا ، توجه به مردم نيز لازم است .

و أوص_نى بالصلوة والزكوة مادمت حيًّا

در نماز، تنها توجه به خدا مطرح است; در حالى كه زكات قوامش به اعطاى مال و كمك به ديگران است.

اهميت حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 23

23 - اهميت حقوق مردم و خطير بودن مسؤوليت داورى ميان آنان

فاستغفر ربّه و خرّ راكعًا و أناب

استغفار، سجده و انابه داوود(ع) به درگاه الهى، پس از گمان به رخ دادن يك خطا در داورى ميان دو

گروه متخاصم (خطايى كه مسلّماً در نتيجه حكم هيچ تأثيرى نداشت) مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 14

14 - رعايت انصاف و حقوق مالى انسان ها ، حتى كافران ، در احكام شريعت

و ءاتوهم ما أنفقوا

اهميت دلسوزى براى مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 19 - 10

10- لزوم دلسوزى و نگرانى رهبران الهى براى امت خويش ، همانند خود

و استغفر لذنبك و للمؤمنين و المؤمن_ت

فرمان {استغفر لذنبك و للمؤمنين و. ..} از سوى خداوند به پيامبر(ص)، مى رساند كه رهبر الهى بايد همان گونه كه به فكر نجات و سعادت واقعى خويش است، در انديشه نجات و سعادت امت خود نيز باشد.

اهميت رشد فكرى مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 14

14- هدف از نزول قرآن و تبيين و تفسير آن ، رشد فكرى مردم است .

و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للناس . .. و لعلّهم يتفكّرون

اهميت مراعات حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 3

3 - مراعات و حقوق مردم ، در برخورد اخلاقى ، داراى اهميتى ويژه است .

و لاتصعّر خدّك للناس

{لام} در {للناس} براى تعليل است; يعنى، روى خود را متكبرانه به خاطر اعراض از مردم، برنگردان. چنين دستورى حكايت از آن دارد كه مردم، در برخورد اخلاقى، داراى حقوق لازم الرعايه اند.

اهميت هدايت مردم

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 6

6- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار هدايت مردم به سوى نور و خارج كردن آنان از ظلمت ها ( گمراهى ها ) ، با تعاليم قرآن كريم

أنزلن_ه إليك لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 3

3- موسى ( ع ) ، وظيفه دار هدايت مردم خويش به سوى نور و خارج كردن آنان از ظلمت ها ، با آيات و معجزات الهى .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن أخرج قومك من الظلم_ت إلى النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 7 - 7

7- وظيفه پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، هموارساختن راه هدايت و واگذارى انتخاب به خود مردم است .

فلعلّك ب_خع نفسك . .. إنّا جعلنا ما على الأرض زينة لها لنبلوهم

بيان فريبندگى زمين و بستر امتحان بودن آن پس از بيان رسالت پيامبر(ص) در محدوده انذار و تبشير، مى تواند گوياى اين مطلب باشد كه وظيفه رهبران دينى، هدايت است و انتخاب، با خود مردم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 79 - 3

3 - هدايت كردن مردم ، از مسؤوليت هاى حاكمان و پيشوايان

و أضلّ فرعون قومه و ما هدى

مضمون {أضلّ} و {و ما هدى} يكى است و تكرار معنا به لفظى ديگر است. شايد جمله {ما هدى} به اين لحاظ باشد كه آنچه از حاكمان و پيشوايان توقع مى رود، هدايت كردن مردم است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 93 - 1

1 - پيامبران و جانشينانشان ، مسؤول جلوگيرى از انحراف و گمراه شدن مردم در حد توان هستند .

ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا . ألاّتتّبعن

مراد از تبعيت هارون از موسى(ع) _ كه {ما منعك. .. ألاّتتّبعن} گوياى آن است _ اين است كه هارون مى بايست در غياب موسى مانند او عمل مى كرد و با انحراف مردم برخورد شديد مى نمود و يا اين كه بايد رهنمودها و سفارش هاى موسى(ع) (اصلح و لاتتّبع سبيل المفسدين، اعراف/ 142) را، به كار مى بست برخى گفته اند: مراد اين است كه هارون مى بايست با مؤمنان باقى مانده به سوى موسى(ع) حركت مى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 35 - 5

5 _ رسالت و مسؤوليت اصلى هدايت و رهبرى جامعه بر دوش حضرت موسى ( ع ) بود و هارون تنها نقش معاونت و مشاورت او را بر عهده داشت .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب و جعلنا معه أخاه ه_رون وزيرًا

برداشت فوق، به خاطر اين نكته است كه دريافت كننده كتاب و شريعت، حضرت موسى(ع) بود و برادرش هارون، تنها به عنوان معاون و مشاور او معرفى گرديده بود.

اهميت همراهى با مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 83 - 6،7،8

6 - پيامبران الهى ، موظف به همراهى با قوم و امّت خويش در همه مراحل و برنامه ها

و ما أعجلك عن قومك ي_موسى

مؤاخذه موسى(ع) به جهت جدا شدن از قوم

خود براى رسيدن به ميقات، نشان از آن دارد كه پيامبران، نبايد در هيچ شرايطى از امت خويش جدا شوند.

7 - پيامبران جز به فرمان خداوند ، نبايد از امت و قوم خويش جدا گردند .

و ما أعجلك عن قومك ي_موسى

8 - پيشوايان دينى ، در همه صحنه ها بايد در كنار مردم حاضر باشند .

و ما أعجلك عن قومك ي_موسى

اهميت هوشيارى مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 90 - 21

21- موعظه ، از روش هاى تربيتى و هدايتى قرآن براى بيدارى و هوشيارى مردمان است .

يعظكم لعلّكم تذكّرون

ايمان مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 10

10- ساحل نشينان غرب سرزمين ذوالقرنين ، براى ايمان و عمل صالح و ترك ستم كارى ، از زمينه مساعدى برخودار بودند .

أمّا من ظلم . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

باديه نشينى مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 1،3

1- ذوالقرنين ، در سفر دوم خويش ، به آخرين نقطه خشكى در سمت مشرق رسيد و با مردمى بدوى و عارى از تمدن روبه رو شد .

بلغ مطلع الشمس . .. لم نجعل لهم من دونها سترًا

ضمير {دونها} به {الشمس} بازمى گردد و مفاد جمله {لم نجعل. ..} اين است كه مردم آن سرزمين، جز خورشيد، پوششى نداشتند; يعنى، هيچ بنا و ساختمانى كه سايبان آنان باشد و هيچ پوشاكى كه بدنشان را به پوشاند، در بين آنان

مشاهده نمى شد، لذا از آنان، تعبير به اقوامى بدوى شده است.

3- ذوالقرنين ، در شرق سرزمين خويش ، با مردمى ساكن بيابانى كويرى و بدون گياه مواجه شد . *

لم نجعل لهم من دونها سترًا

از واژه {لم نجعل} اين احتمال جان مى گيرد كه بى پناهى در برابر تابش آفتاب، معلول امورى بود كه به {جعل} الهى مربوط مى شود، مانند كويرى بودن سرزمين كه از امور طبيعى است.

بت پرستى مردم جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 20 - 1

1 - { لات } ، { عزى } و { منات } مهم ترين خدايان مورد پرستش مردم جزيرة العرب

و من_وة الثالثة الأُخرى

از ياد كردن نام اين سه بت، مى توان مطلب بالا را به دست آورد.

بت پرستى مردم دوران ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 5

5- بسيارى از مردم در عصر حضرت ابراهيم ( ع ) ، گمراه و بت پرست بودند .

و اجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام . ربّ إنّهنّ أضللن كثيرًا من الناس

بت پرستى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 4

4 _ مشركان ، به هنگام طلوع خورشيد اسلام ، به معبود هاى متعددى اعتقاد داشتند .

ليضلّنا عن ءالهتنا

{إل_ه} مفرد {آلهة} به معناى معبود است و جمع آمدن آن حاكى است كه مشركان به چند معبود اعتقاد داشتند.

برهنگى مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

كهف - 18 - 90 - 2

2- ساكنان شرق سرزمين ذى القرنين ، مردمى فاقد تن پوش و سرپناه بودند .

وجدها تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترًا

بى احترامى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 3

3 - محروم ساختن يتيمان از اكرام و احترام و بها ندادن به شخصيت آنان ، فرهنگى حاكم بر مردم عصر بعثت

لاتكرمون اليتيم

بى خانمانى مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 2

2- ساكنان شرق سرزمين ذى القرنين ، مردمى فاقد تن پوش و سرپناه بودند .

وجدها تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترًا

بى سوادى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 2 - 2

2 - مردم عصر پيامبر ( ص ) ، بى بهره از سواد خواندن و نوشتن

هو الذى بعث فى الأُمّيّن رسولاً منهم

{اُمّى} (مفرد {اُمّيين}); يعنى، بى سواد، كسى كه خواندن و نوشتن نمى داند.

بى نيازى از مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 72 - 6

6 - استغنا از مردم ، در برابر تبليغ دين و هدايت آنان ، سيره اى پيامبرگونه است .

أم تسئلهم خرجًا

بينش مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 6

6 _ از ديدگاه برخى مردم در اختيار داشتن خزاين الهى و آگاهى به غيب و فرشته بودن، نشانه پيامبرى است.

قل

لا أقول لكم عندى خزائن اللّه و لاأعلم الغيب و لاأقول لكم إنى ملك

بينش مردم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 3 - 8

8 - برخى از مردم پيش از اسلام ، فرزند داشتن و متولد شدن را مانع خدايى نمى دانستند .

لم يلد و لم يولد

ماضى آوردن فعل هاى {لم يلد} و {لم يولد} _ با آن كه نفى ولادت هميشگى است _ به چنين پندارى در بين مردم آن زمان، اشاره دارد.

بينش مردم جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 2 - 4

4 - در طلاق از نوع ظهار ، پندار مردم جزيرة العرب اين بود كه زن ظهار شده ، براى شوهرش حكم مادر را پيدا كرده و حرام مؤبّد مى شود .

الذين يظ_هرون منكم من نسائهم ما هنّ أُمّه_تهم

بينش مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 7،13

7_ مردم عصر بعثت ، پيامبرىِ فردى از افراد بشر را امرى بعيد مى شمردند .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزوجًا و ذريّة

13_ توانايى به ارائه هر گونه معجزه و در هر زمان ، از شرايط پيامبرى در ديدگاه ناصواب مردم عصر بعثت

و لقد أرسلنا رسلاً . .. و ما كان لرسول أن يأتى بأية إلاّ بإذن الله لكل أجل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 6 - 4

4 - ارضاى غرايز جنسى حتى از راه آميزش با همسر

و يا كنيز خود ، مورد ملامت در بينش برخى از مردم عصر بعثت

فإنّهم غير ملومين

تعبير {غير ملومين} (نكوهيده نيستند)، مى تواند تعريض به انديشه رهبانانى باشد كه هرگونه ارضاى غرايز جنسى را، منافى با مقامات معنوى مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 30 - 4

4 - ارضاى غرايز جنسى ، حتى از راه آميزش با همسر و يا كنيز خود ، مورد ملامت در بينش برخى از مردم عصر بعثت

فإنّهم غير ملومين

تعبير {غيرملومين} (نكوهيده نيستند)، مى تواند تعريضى باشد به انديشه رهبانان كه هرگونه ارضاى غرايز جنسى را، منافى با مقامات معنوى مى پنداشتند.

بينش مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 5

5- مردم عصر بعثت ، معتقد به توانايى علمى پيامبر ( ص ) در پاسخ گويى به مسائل اسرارآميز و ناشناخته اى چون روح

يسئلونك عن الروح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 2،3،4

2- نزول داستان اصحاب كهف در قرآن ، زمينه ساز اظهار نظرهايى گوناگون در ميان مردم عصربعثت ، در باره تعداد آنان شد .

سيقولون . .. و يقولون ... و يقولون

حرف {سين} در {سيقولون} نشانه صدور آن گفته و گفته هاى بعدى در زمان آينده است و به قرينه {فلا تمار فيهم} اين اقوال، در زمان حيات رسول اللّه(ص) پيدا شده بود.

3- مردم عصربعثت ، با اظهار سه نظريه متفاوت ، اصحاب كهف را سه ، يا پنج و يا هفت نفر مى پنداشتند .

سيقولون ثل_ثة رابعهم كلبهم

و يقولون خمسة . .. و يقولون سبعة

4- سگ اصحاب كهف ، چهارم يا ششم و يا هشتمين عضوگروه اصحاب كهف در نظر مردم بود .

سيقولون ثل_ثة رابعهم كلبهم و يقولون خمسة سادسهم كلبهم . .. و يقولون سبعة و ثامنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 5 - 4

4 - لزوم حفظ درختان بارور ، در باور مردمان عصر بعثت

ما قطعتم من لينة . .. فبإذن اللّه

از توضيح خداوند نسبت به مشروعيت عمل مسلمانان در قطع درختان بنى نضير، چنين استفاده مى شود كه عمل آنان، براى مردم مدينه چه بسا سؤال برانگيز بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 25 - 1

1 - برخى از مردم عصر بعثت ، قرآن را كلامى القا شده از سوى شيطان مى پنداشتند .

و ما هو بقول شيط_ن

پاسخ به شبهات مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 7

7- پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخ گويى سؤالات مردم بر اساس آنچه بر او وحى شده بود .

يسئلونك عن الروح قل الروح من أمر ربّى

پاسدارى از حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 12

12 - نقش بسزاى قاضيان در سلامت اقتصاد جامعه و حفظ حقوق مردم

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل و تدلوا بها إلى الحكام . .. و أنتم تعلمون

پاسدارى از عقيده مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5

- 113 - 7

7 _ استقامت و پايدارى توده مردم بر ايمان و عقايد دينى خود ، در گرو تأمين نياز هاى مادى و معنوى آنان

قالوا نريد ان نأكل منها و تطمئن قلوبنا

پرسش مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 187 - 12

12 _ مردم عصر بعثت به گمان آگاهى پيامبر ( ص ) از زمان تحقق قيامت ، با سؤال هاى مكرر خواهان افشاى آن بودند .

يسئلونك كأنك حفى عنها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 105 - 3

3 - تعدادى از مردم صدراسلام در باره سرنوشت كوه ها در هنگامه رستاخيز ، از پيامبر ( ص ) توضيح مى خواستند .

و يس__َلونك عن الجبال

پرسش مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 2

2- حقيقت روح ، امرى مبهم و سؤال برانگيز براى مردم عصر پيامبر ( ص )

و يسئلونك عن الروح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 83 - 1،4

1- مردم زمان پيامبر ( ص ) از آن حضرت ، درباره ذوالقرنين ، پرسش هايى را مطرح ساخته بودند .

و يسئلونك عن ذى القرنين

{قرن} به معناى {شاخ} است. گفته اند وجه تسميه {ذوالقرنين} آن بوده كه وى، دو رشته گيسوان بافته، همانند دو شاخ داشته و يا اين كه بر كلاه او دو شاخ قرار داشته است. البته {قرن} به معناى مدّت زمانى متمادى كه مردم در آن زيست مى كنند نيز آمده و

لذا برخى نيز وجه تسميه را دوران طولانى حاكميت ذوالقرنين دانسته اند.

4- پرسشش هاى مردم از پيامبر ( ص ) ، زمينه نزول برخى آيات و تبيين مطالبى براى مردم بود .

و يسئلونك عن ذى القرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 42 - 1

1 - پرسش از زمان فرا رسيدن قيامت ، سؤال مكرر مردم از پيامبر ( ص )

يسئلونك عن الساعة أيّان مرسيها

كلمه {مرسى}، به صورت هاى مصدر ميمى، اسم زمان، اسم مكان و اسم مفعول كاربرد دارد(مفردات راغب). اين كلمه در آيه شريفه _ به قرينه {أيّان} كه سؤال از زمان است _ مصدر ميمى مى باشد. در اين صورت {مرسى} به معناى وقوع و استقرار خواهد بود. مكرر بودن سؤال، از فعل مضارع {يسئلونك} استفاده شده است.

پناهگاه مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 1

1 - خداوند ، كعبه را ملجأ و جايگاهى براى حضور مردم و مكانى بسيار امن قرار داد .

و إذ جعلنا البيت مثابة للناس و أمناً

{مثابة}; يعنى، مكانى كه مردم پى در پى بدان جا روى مى آورند (لسان العرب). {أمن} مصدر است و در آيه به معناى اسم فاعل (آمناً = داراى امنيت) مى باشد. آوردن مصدر به جاى اسم فاعل، دلالت بر تأكيد دارد. بنابراين {أمناً}; يعنى، آكنده از امنيت.

تأثير قرآن در مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 3

3 - قرآن ، داراى تأثيرى شگرف در ميان مردم عصر نزول

قالوا ه_ذا سحر

اين

كه مشركان قرآن را سحر مى خواندند، نشانگر تأثير عميق آن است.

تبليغ و ترس مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 5

5_ استيحاش مردم از برخى معارف و احكام دين و نبود زمينه پذيرش در آنان ، مجوز ترك ابلاغ آنها نيست .

إن ه_ذا إلاّ سحر مبين . .. فلعلّك تارك بعض ما يوحى إليك

تبهكارترين مردم در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 22 - 3

3_ كفرپيشگانى كه بر خدا دروغ مى بندند و مردم را از راه خدا باز مى دارند و قيامت را انكار مى كنند ، در سراى آخرت از ديگر كافران و گنهكاران ، تباه تر و زيانكارترند .

و من أظلم . .. الذين يصدون ... لاجرم أنّهم فى الأخرة هم الأخسرون

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه مقياس سنجش و تعيين زيانكار و زيانكارتر مراتب كفر باشد. براين مبنا آيه شريفه دلالت دارد براينكه: همه كافران در آخرت زيانكارند; ولى آنان كه بر خدا دروغ بستند و ... از ديگر كافران و گنهكاران، زيانكارتر مى باشند.

تجاوز به حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 12

12 _ نافرمانى خدا و پيامبران و استمرار تجاوز به حدود الهى و حقوق مردمان ، موجب كفر و گرفتارى به لعنت الهى

لعن الذين كفروا . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون

در برداشت فوق {ذلك} علاوه بر اشاره به لعنت اشاره به كيفر نيز گرفته شده است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 107 - 10

10 _ شهادت به ناحق و قسم دروغ ، تجاوز به حقوق ديگران و ستمكارى در حق ايشان است .

و ما اعتدينا إنّا اذاً لمن الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 3

3 _ پرهيز شاهدان وصيت از خيانت در شهادت و تجاوز به حقوق ديگران ، تكليفى الهى بر عهده ايشان و نشان تقواپيشگى آنان است .

ذلك ادنى ان يأتوا بالشهدة على وجهها . .. و اتقوا اللّه و اسمعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 75 - 7،8،10،11،12،13،15،16

7 _ قيام مداوم عليه تضييع كنندگان حقوق اجتماعى و فردى ، راهى براى بازگرداندن آن

و منهم من ان تأمنه بدينار الا يؤدّه اليك الاّ مادمت عليه قائماً

8 _ تضييع حقوق ديگران توسط برخى از اهل كتاب ( يهود ) ، ناشى از روحيه خودبرتربينى آنان

ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّن سبيل

10 _ عدم احساس مسؤوليت برخى از اهل كتاب در برابر حقوق غير همكيشان خود

ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّن سبيل

11 _ پندار باطل برخى از اهل كتاب به جواز تصرّف در اموال ديگران و تضييع آنها ، عامل خيانتشان به حقوق غير همكيشان خود

ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّن سبيل

12 _ نژادپرستى و خودبرتربينى ، زمينه اى براى تضييع حقوق ديگران

و منهم من ان تأمنه . .. ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّن سبيل

13 _ اهل كتاب به دروغ ، برترى خويش را بر غير همكيشان خود و نيز

جواز تصرّف در اموال آنان را به خدا نسبت مى دادند .

ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّن سبيل و يقولون على اللّه الكذب

15 _ نسبت دادن برترى نژادى و مشروعيّت تضييع حقوق ديگران به خدا ، نسبتى دروغ و نارواست .

ذلك بانّهم قالوا ليس علينا فى الامّيّن سبيل و يقولون على اللّه الكذب و هم يعلمون

16 _ بدعتگذارى ، وسيله اى براى توجيه ستم و نقض تعهّدات اجتماعى

و منهم من ان تأمنه بدينار لا يؤدّه اليك . .. و يقولون على اللّه الكذب

تخيلات مردم درباره دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 79 - 4

4 - گرفتارى عوام به خيالات واهى درباره دين و كتاب هاى آسمانى ، پيامد تحريفگرى و عملكرد عالمان سوء است .

و منهم أميون . .. فويل للذين يكتبون الكتب بأيديهم

تفريع جمله {فويل للذين . ..} بر آيه قبل - كه درباره جهل مردم به كتاب آسمانى بود - گوياى اين معناست كه: عالمان سوء و تحريفگر، داراى نقشى بسزا در جهل و خرافه گرايى مردم هستند.

تذكر به مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 11،12

11 _ تذكر دادن به مردم با قرآن، از وظايف پيامبر(ص) و مبلغان دين است.

و ذكر به أن تبسل نفس

مرجع ضمير {به} قرآن مى تواند باشد كه از سياق آيات مورد بحث به دست مى آيد و به اصطلاح مرجع حكمى است.

12 _ قرآن كتابى براى تذكر به مردم است.

و ذكر به أن تبسل نفس

ترجيح رضايت مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 14

14 _ تلاش در جلب رضايت مردم ، به جاى جلب رضايت خدا و رسول او ، نشانه نفاق و بى ايمانى

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه إن كانوا مؤمنين

ترس مردم دوران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 55 - 3

3 - ترسيدن و حساب بردن مردم عصر فرعون از خشم و غضب او و تحريك شدنشان عليه كسانى كه باعث خشم او مى شدند .

فأرسل فرعون فى المدائن ح_شرين . .. و إنّهم لنا لغائظون

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّهم لنا لغائظون} در مقام تعليل براى تعقيب بنى اسرائيل است; يعنى، چون آنان ما را به خشم آوردند، پس سزاوار است كه شما آنان را تعقيب كنيد.

تزكيه مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 7

7 - تلاوت آيات خدا ، تعليم كتاب آسمانى ، آموزش حكمت و پاكسازى مردم از آلودگى ها ، از وظايف پيامبران و از اهداف بعثت ايشان است .

يتلوا عليهم ءايتك و يعلمهم الكتب و الحكمة و يزكّيهم

تشكل مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 6

6- ذوالقرنين ، در آخرين نقطه خشكى ، در غرب سرزمين خويش ، با مردمى داراى تشكّل و قوميّت مواجه شد .

وجدها تغرب فى عين حمئة و وجد عندها قومًا

تضييع حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 25،26

25 _ تضييع حقوق مردمان ، بدون هيچ ترديد گناه است .

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

26 _ دستيابى به منافع مادى و يا نفع رسانى به خويشاوندان ، نمى تواند مجوز پايمال سازى حقوق ديگران باشد .

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى

تعصب مردم دوران اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 6

6- جامعه اصحاب كهف ، در دفاع از عقايد باطل خويش ، تعصّب و شدّت عمل داشتند .

إنّهم إن يظهروا عليكم يرجموكم أو يعيدوكم فى ملّتهم

تكذيبگرى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 49 - 3

3 - تكذيب قرآن ، از سوى گروهى از مردم در عصر نزول وحى

و إنّا لنعلم أنّ منكم مكذّبين

تلاوت آيات خدا بر مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 8،9

8 - اقدام پيامبران ، به قرائت متن كلام خداوند ( آيات الهى ) بر مردم

و ما كان ربّك مهلك القرى حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً يتلوا عليهم ءاي_تنا

9 - تلاوت آيات الهى بر مردمان ، مهم ترين وظيفه پيامبران

حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً يتلوا عليهم ءاي_تنا

تلاوت قرآن بر مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 45 - 2،3

2- قراءت قرآن و تلاوت وحى بر مردم ، از وظايف پيامبر ( ص )

و إذا قرأت القرءان

از اينكه خداوند

براى پاسدارى از پيامبر(ص)، بين وى و كافران به هنگام تلاوت قرآن حجابى نامريى قرار داده است; مى تواند به خاطر اين باشد كه آن حضرت موظف بوده است كه قرآن را براى مردم تلاوت كند اما چون با تلاوت قرآن، مورد آزار و اذيت قرار مى گرفت خداوند با جعل حجاب، او را از آزار آنان محافظت كرد.

3- تلاوت قرآن كريم توسط پيامبر ( ص ) در ميان مردم

و إذا قرأت القرءان جعلنا بينك . .. حجابًا مستورًا

تلاوت قرآن بر مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 72 - 4

4 - فراخوانده شدن مردم صدراسلام به توحيد و تلاوت شدن آيات قرآن بر آنان از سوى مؤمنان

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا . .. بالذين يتلون عليهم ءاي_تنا

تمدن مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 93 - 4،5

4- تمدن منطقه شمال زمين در عهد ذوالقرنين ، ضعيف بوده است .

وجد من دونهما قومًا لايكادون يفقهون قولاً

چنان چه مراد از يأجوج و مأجوج، همان مغول و تاتار باشند، آيه در توصيف ساكنان شمال سرزمين ذى القرنين خواهد بود.

5- مردم منطقه شمالى در عصر ذوالقرنين ، داراى زبانى دور از زبان هاى زنده آن روز بودند .

قومًا لايكادون يفقهون قولاً

نفى درك همه زبان ها، حاكى از اين است كه زبان مادرى كوه نشينان عصر ذى القرنين، زبانى منحط و غير قابل ذكر بوده است.

تمدن مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90

- 5

5- در عصر ذوالقرنين ، مردم ساكن غرب سرزمين او ، متمدن تر و پيشرفته تر از مردم ساكن در شرق سرزمين وى بودند .

بلغ مغرب الشمس . .. وجد عندها قومًا ... تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترًا

تمدن مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 5

5- در عصر ذوالقرنين ، مردم ساكن غرب سرزمين او ، متمدن تر و پيشرفته تر از مردم ساكن در شرق سرزمين وى بودند .

بلغ مغرب الشمس . .. وجد عندها قومًا ... تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترًا

تهمتهاى مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 1

1 - هم دستى و تشكل تنى چند از مردمان عصر بعثت ، براى تهمت زنى و شايعه سازى عليه پيامبر ( ص ) و برخى از مؤمنان

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

{عصبة} در لغت به معناى گروهى متشكل و پشتيبان هم است كه از ده نفر تا چهل نفر باشند. آمدن فعل {مجىء} به صورت جمع نيز، مؤيد اين است كه تهمت زنندگان به شكل دسته جمعى، به كار تهمت و شايعه سازى مى پرداختند. گفتنى است آيه شريفه _ براساس تاريخ و شأن نزول آن _ در باره خانواده پيامبر(ص) نازل شده است كه مورد اتهام تنى چند از بدخواهان قرار گرفته بودند.

تهمتهاى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 1

1 - برخى از

مردم عصر بعثت ، پيامبر ( ص ) را ديوانه شمرده و او را به تدوين قرآن براساس اختلالات عقلى ، متهم مى كردند .

و ما صاحبكم بمجنون

جادوگران فرعون و مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 116 - 4،5،6

4 _ جادوى ساحران فرعونى ، مايه هراس شديد مردم گشت .

فلما ألقوا سحروا أعين الناس و استرهبوهم

{استرهاب} به معناى ترسانيدن است. جمله {استرهبوهم} هم مى تواند عطف بر جزاى شرط، يعنى {سحروا ... } باشد و هم مى تواند عطف بر {فلما ألقوا ... } باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است. يعنى: سحروا أعين الناس و استرهبوهم بسحرهم.

5 _ ساحران فرعونى پس از چشمبندى مردم به ترسانيدن آنان پرداختند .

فلما ألقوا . .. و استرهبوهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {استرهبوا} عطف بر {فلما ألقوا . .. } باشد. بر اين مبنا {استرهبوهم} دلالت مى كند كه ساحران پس از چشمبندى با حركات و سكنات خويش سعى مى كردند مردم را كاملا مرعوب سحر خويش سازند.

6 _ ساحران فرعونى با افكندن ابزار سحر خويش و ايجاد هول و هراس در مردم ، سحرى بس بزرگ و شگفت آور را به نمايش گذاشتند .

سحروا أعين الناس و استرهبوهم و جاءو بسحر عظيم

جعاله مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 9

9- قوم درگير با يأجوج و مأجوج ، با اظهار آمادگى براى پرداخت دست مزد به ذوالقرنين در برابر ساختن سد ، او را دعوت به عقد قرارداد جعاله كردند .

فهل

نجعل لك خرجًا على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا

جلب رضايت مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 17

17 _ پرهيز از محور قرار دادن جلب رضايت مردم و سخن گفتن بر وفق و تمايلات و خواسته هاى نفسانى آنان ، از وظايف مهم و اساسى رهبران و مبلغان دينى

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا . .. ائت بقرءان غير هذا ... قل ما يكون لى أن أبدّله من

جهل مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 187 - 14

14 _ عموم مردم نمى دانند كه آگاهى به زمان قيامت در انحصار خداوند است .

و لكن أكثر الناس لايعلمون

مفعول {لايعلمون} معنايى است كه از {انما علمها . .. } به دست مى آيد.

جهل مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 10

10- مردم منطقه شمال ، برخوردار از امكانات مادّى ، ولى فاقد شناخت هاى فنى بودند .

فهل نجعل لك خرجًا على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا

جهل مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 9

9_ مردم عصر بعثت خداوند را به اسم و وصف { الرحمان } نمى شناختند و بدان كفر مىورزيدند .

و هم يكفرون بالرحم_ن

بسيارى از مفسران برآنند كه مراد از كفر مردم عصر بعثت به {الرحمان} عدم آشنايى آنان با اين اسم براى خداوند است ; يعنى، خداوند را با اين اسم و وصف نمى شناختند و

آن گاه كه قرآن خداوند را به اسم {الرحمان} توصيف كرد، انكار كردند و گفتند {رحمان} ديگر كيست و چه خدايى است؟

حق ناپذيرى مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 4 - 3

3 - مردم در صدر اسلام ، مردمى سخت پايبند به آيين شرك و انعطاف ناپذير در برابر سخن حق و مستدل

و الص_فّ_ت صفًّا . .. إنّ إل_هكم لوحد

برداشت ياد شده از آن جا است كه خداوند در آغاز سوره مباركه بر اثبات توحيد سوگند متعدد ياد كرده است. اين در حالى است كه خداوند پيش از آن، دلايل و شواهد كافى بر اثبات اين حقيقت در قرآن كريم ارائه فرموده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 4

4 - بيشتر مردم عصر بعثت ، مصمم به تأثيرناپذيرى از كلام وحى و پيام قرآن

فأعرض أكثرهم . .. و قالوا ... فاعمل إنّنا ع_ملون

تعبيرهاى سه گانه در آيه ({أكنّة}، {وقر} و {حجاب}) تأكيد و تصميم آنان را به نفوذناپذيرى در برابر قرآن مى رساند.

حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 236 - 16

16 _ نيكوكاران ( محسنين ) ، موظّف به رعايت حقوق ديگران

متّعوهنّ . .. حقاً على المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 241 - 5

5 _ رعايت حقوق ديگران ، وظيفه تقواپيشگان و نشانه تقواست .

و للمطلّقات . .. حقّاً على المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 -

بقره - 2 - 282 - 15،36،39

15 _ تقواى الهى عاملى براى رعايت حقوق افراد جامعه و مانعى در برابر تضييع حقوق آنان

و ليتّق اللّه ربّه و لا يبخس منه شيئاً

36 _ رعايت و اجراى احكام الهى در ثبت اسناد ، موجب تأمين عادلانه حقوق افراد

ذلكم اقسط عند اللّه

39 _ مراعات نكردن عدالت در حقوق افراد جامعه و بى ثباتى در تعيين حدود روابط اقتصادى ، از عوامل مفسده انگيز در روابط اجتماعى

ذلكم اقسط عند اللّه و اقوم للشّهادة و ادنى الاّ ترتابوا

چون {ذلكم اقسط . .. } بيان علّت احكام ذكر شده است، نشانگر يك قاعده كلّى است. يعنى عدالت اجتماعى و ثبات حدود و روابط اقتصادى، يك اصل و قانون است كه با عدم رعايت آن، جامعه رو به فساد خواهد رفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 8

8 _ مراعات عدل و داد در قضاوت ، حق تمامى انسانها

و اذا حكمتم بين النّاس ان تحكموا بالعدل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 26

26 _ لزوم احترام به حقوق انسان ها ، حتى دشمنان كينه توز

و لايجرمنكم شنئان قوم ان صدوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 11 - 5

5 - هشدار الهى به مؤمنان ، نسبت به رعايت تقوا ، در زمينه ادعا هاى مالى خويش و پرداخت حقوق ديگران

ف_اتوا الذين ذهبت أزوجهم . .. و اتّقوا اللّه

امر {اتّقوا اللّه. ..} احتمالاًنظر به دو زمينه دارد: 1_ مؤمنى كه مى بايست مهريه صرف كرده

براى همسر كافرش را از غنايم بردارد. در اين صورت او نبايد بيش از آنچه خرج كرده ادعا كند. 2_ مجموعه مؤمنان اند كه در پرداخت حق مؤمن از غنايم، كوتاهى نورزند.

حيا از مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 108 - 1،4

1 _ خيانت پيشگان گنهكار ، على رغم شرم از مردم ، از خدا شرم و پروايى ندارند .

يستخفون من الناس و لايستخفون من اللّه

چون {استخفاء} (پنهان سازى) از خداوند مقدور نيست تا نهى و يا مذمتى به فعل و يا ترك آن تعلق گيرد; بنابراين {استخفاء} مى تواند كنايه از {استحياء} (شرم كردن) باشد.

4 _ كسانى كه از مردم شرم مى كنند ، ولى از خدا شرمى ندارند ، مورد سرزنش خداوند هستند .

يستخفون من الناس و لايستخفون من اللّه و هو معهم

خدا و ايمان مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 8 - 2

2- بنى اسرائيل مى پنداشتند خداوند از ايمان و يا كفر آنان بهره مند مى شود يا زيان مى بيند .

و قال موسى إن تكفروا أنتم و من فى الأرض جميعًا فإن الله لغنى حميد

خدا و كفر مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 8 - 2،7

2- بنى اسرائيل مى پنداشتند خداوند از ايمان و يا كفر آنان بهره مند مى شود يا زيان مى بيند .

و قال موسى إن تكفروا أنتم و من فى الأرض جميعًا فإن الله لغنى حميد

7- بى نيازى و ستودگى خداوند ، دليل زيان نديدن او

از كفر مردم

إن تكفروا أنتم و من فى الأرض جميعًا فإن الله لغنى حميد

{فإن الله لغنى حميد} در مقام تعليل جزاى شرط محذوف است . در اين صورت، معنا چنين مى شود: چون خداوند بى نياز است، كفران شما به او ضررى نمى رساند.

خداشناسى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 88 - 2

2- شناخت مردم عصر بعثت از خداوند ، شناختى ضعيف و ناقص بود .

و قالوا اتّخذ الرحمن ولدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 91 - 3

3- { رحمان } از اسامى و اوصاف خداوند ، و شناخته شده براى مردم عصر بعثت

أن دعوا للرحم_ن ولدًا

خدمت به مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 95 - 6

6- خدمت گزارى به مردم ، بدون چشمداشت اجر و مزد ، از ويژگى هاى انسان هاى موحّد و بندگان شايسته خدااست .

فهل نجعل لك خرجًا . .. قال ما مكّنّى فيه ربّى خير

خطر تضييع حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 11

11 - حاكمان و قاضيان ، در خطر رشوه خوارى و تضييع حقوق مردم

و تدلوا بها إلى الحكام لتأكلوا فريقاً من أمول الناس بالأثم

خواسته مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 13

13 _ ضرورت بى اعتنايى مبلغان دين به خواسته هاى انحرافى مردمان به هنگام اجراى فرمان هاى الهى و تبليغ احكام دين

بلغ

. .. و اللّه يعصمك من الناس

خواسته هاى مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 1

1 _ بسيارى از مردمان عصر بعثت ، خواستار داورى پيامبر ( ص ) بر اساس قوانين جاهلى

افحكم الجهلية يبغون

خوشرفتارى با مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 4،6،16،18

4 - با مردمان به نيكى سخن گفتن و معاشرت نيكو داشتن ، از عهد ها و پيمان هاى خداوند با بنى اسرائيل

و قولوا للناس حسناً

{حسناً} مصدر است به معناى وصف (حَسَناً = نيكو) اين كلمه مى تواند صفت براى مفعول مطلق و جانشين آن باشد; يعنى: {قولوا للناس قولا حسناً; با مردم سخن نيكو بگوييد}. در الميزان آمده كه جمله مذكور كنايه از معاشرت نيك است.

6 - گفتار نيك و معاشرت نيكو با ساير اقوام و ملت ها ، ميثاق خدا با بنى اسرائيل

و قولوا للناس حسناً

مراد از {الناس} مى تواند همان اسرائيليان باشد و مى تواند اقوام و ملتهاى ديگر هم باشد. برداشت فوق مبتنى بر دومين احتمال است.

16 - معاشرت نيكو با همگان حتى با كافران ، از وظايف اهل ايمان است .

و قولوا للناس حسناً

مراد از {الناس} مى تواند افراد همان ملتى باشد كه مخاطب جمله {قولوا} است و مى تواند مراد از آن افراد ملتهاى ديگر باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال دوم است.

18 - معاشرت نيكو با مردم اقامه نماز و اداى زكات ، از مصداق هاى اعمال شايسته است .

و عملوا الصلحت . .. و قولوا للناس حسناً و أقيموا الصلوة

و ءاتوا الزكوة

خيرخواهى براى مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 79 - 6

6 _ صالح ، پيامبرى دلسوز و خيرخواه مردم

و نصحت لكم

دامدارى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 33 - 4

4 - كشاورزى و دامدارى ، از منابع درآمد مردم در عصر بعثت

ماءها و مرعيها . .. مت_عًا لكم و لأنع_مكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 4

4 - كشاورزى و دامدارى ، از منابع درآمد مردم در عصر بعثت

مت_عًا لكم و لأنع_مكم

درخواست علاقه مردم به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 15

15- حضرت ابراهيم ( ع ) از خداوند خواستار رونق اقتصادى شهر مكه با جلب توجه مردم دنيا به آن شهر شد .

فاجعل أفئدة من الناس تهوى إليهم و ارزقهم من الثمرت

دعا براى مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 15

15 - دعا و طلب مغفرت براى آنانى كه به منظور رسيدگى به امور مهم زندگى شخصى ، اذن ترك حضور در حل و فصل مسائل اجتماعى داده شده است ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم و استغفر لهم اللّه

دعوت از مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 2

2_ فراخوانى مردم به خدا و سوق دادن آنان

به سوى او ، وظيفه پيامبر ( ص ) و راه و رسم او بود .

أدعوا إلى الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 3

3 - حل و فصل امور مهم اجتماعى و فراخوانى مردم براى مشاوره و كنكاش پيرامون مسائل عمومى ، از وظايف و اختيارات پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبو

دعوت از مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 72 - 4

4 - فراخوانده شدن مردم صدراسلام به توحيد و تلاوت شدن آيات قرآن بر آنان از سوى مؤمنان

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا . .. بالذين يتلون عليهم ءاي_تنا

دعوت مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 7

7_ خداوند ، فراخوان مردم به فهميدن امتياز مؤمنان بر كافران و توجه داشتن به آن

هل يستويان مثلاً أفلاتذكّرون

دفاع مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 5

5- قوم درگير با يأجوج و مأجوج از كوه هاى مرتفع به عنوان سدّ دفاعى در برابر هجوم آنان بهره مى بردند .

حتّى إذا بلغ بين السدّين . .. إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون

دين سازى مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 1

1 _ برخى مردم بازى و سرگرميهاى دنيا را به عنوان دين خود برگزيده اند.

و

ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا

رعايت حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 17

17 _ اعتقاد به حسابرسى دقيق خداوند ( وجدان دينى ) ، پشتوانه رعايت حقوق ديگران

و كفى باللّه حسيبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 9 - 1،4،10

1 _ كسانى كه خواهان رعايت حقوق كودكان يتيم خويش از طرف جامعه هستند ، بايد حقوق كودكانِ يتيم ديگران را رعايت كنند .

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً خافوا عليهم فليتّقوا اللّه

جمله {فليتّقوا اللّه}، به قرينه جمله قبل (لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً) چنين معنا مى شود: فليتّقوا اللّه فى امر الذريّة الضعاف; يعنى كسانى كه نگران رعايت حقوق فرزندان خويش پس از مرگ خود هستند، بايد تقواى الهى را در مورد فرزندان ضعيف (يتيمان) ديگر مردمان رعايت كنند.

4 _ تحريك عواطف ، از روش هاى قرآن براى ترغيب به رعايت حقوق ديگران

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً خافوا عليهم

10 _ توجه به كيفر الهى ، زمينه ساز رعايت حقوق ديگران

و ليخش . .. فليتّقوا اللّه

رعايت مصالح مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 62 - 6،10

6 _ خيرخواهى نوح ( ع ) تنها در جهت منافع مردمان ، نه آميخته به منفعت هاى شخص خود بود .

و أنصح لكم

آوردن {لام} پس از مشتقات {نصيحت}، همانند {أنصح لكم}، حكايت از خلوص كامل نصيحت كننده نسبت به نصيحت شونده دارد. يعنى در نصيحتش (خيرخواهيش) هيچ شائبه منفعت شخصى ندارد و

تنها خير او را در نظر گرفته است.

10 _ مبلغان دين بايد خيرخواه مردم بوده و نصايح خويش را آميخته به منافع شخصى نسازند .

أبلغكم رسلت ربى و أنصح لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 68 - 6

6 _ خيرخواهى هود ، تنها در جهت منافع مردم بود ، نه آميخته به منفعت هاى شخصى خويش

و أنا لكم ناصح أمين

{لام} در {لكم} اشاره به خلوص هود در خيرخواهى دارد.

رعايت منافع مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 8

8 _ خيرخواهى شعيب تنها در جهت منافع مردم بود ، نه آميخته به منفعت هاى شخصى خويش

و نصحت لكم

{لام} در {لكم} اشاره به خلوص شعيب در خيرخواهيش دارد.

روحيه مردم در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 59 - 8

8 - توجه به شرايط روحى مردم و آمادگى آنان ، از ضرورت هاى كار تبليغ است .

موعدكم يوم الزينة و أن يحشرالناس ضحًى

روش برخورد با مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 2 - 6

6 - { عن رسول اللّه ( ص ) قال : . . .يابن مسعود : لاتكن ممّن يشدّد على الناس و يخفّف عن نفسه ، يقول اللّه تعالى { لِمَ تقولون ما لاتفعلون } ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: . ..اى پسر مسعود! از كسانى مباش كه [كار را] بر مردم سخت مى گيرند و بر خود آسان. خداى تعالى مى فرمايد:

لِمَ تقولون ما لاتفعلون}.

رهبران دينى و استماع سخنان مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 9

9 _ گوش فرادادن به سخنان همه طيف هاى جامعه و داشتن سعه صدر در برابر آنان ، خصلتى شايسته و بايسته براى رهبران و مسؤولان جامعه اسلامى

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

رهبران دينى و تمايلات مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 24

24 - رهبران دينى در خطر پيروى از تمايلات نفسانى گروه هاى مختلف اجتماعى

و لئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من اللّه من ولىّ و لانصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 12

12_ رهبران دينى در خطر پيروى از تمايلات نفسانى و آراى برخاسته از هوا هاى گروه هاى مختلف اجتماعى

و ل_ئن اتبعت أهواءهم بعد ما جاءك من العلم

رهبران دينى و عقيده مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 9

9 - انعطاف رهبرى الهى ، در برابر برخى آرا و نظريات مردم

لو يطيعكم فى كثير من الأمر لعنتّم

تعبير {فى كثير} نشان مى دهد كه در بعضى از موارد، پذيرش نظر و خواست مردم منفى نيست.

رهبران دينى و مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 4

4 _ لزوم حفظ رابطه مستقيم و بىواسطه با مردم براى رهبران و مبلغان دينى در راستاى تبليغ و ارشاد

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم

رهبرى

و سعادت مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 8

8 _ لزوم برخوردارى رهبران از احساس هم دردى نسبت به انسان ها و سعادت خواهى براى آنان و داشتن رأفت و رحمت عميق

رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم

برداشت فوق به دليل اين است كه خداوند پيامبر(ص) را به عنوان يك رهبر الهى به داشتن اين صفات تمجيد كرده است.

زبان مردم دوران ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 93 - 3،5

3- مردم اقصاى مشرق و مغرب زمين ، در لغت با ذوالقرنين ، قرابت داشتند .

لايكادون يفقهون قولاً

در بين سه گروهى كه ذوالقرنين با آنان برخورد كرد، تنها، در باره گروه شمالى تعبير {لايكادون. ..} صورت گرفته است، ولى در باره آن دو قوم ديگر، چنين مشكلى مطرح نشده است.

5- مردم منطقه شمالى در عصر ذوالقرنين ، داراى زبانى دور از زبان هاى زنده آن روز بودند .

قومًا لايكادون يفقهون قولاً

نفى درك همه زبان ها، حاكى از اين است كه زبان مادرى كوه نشينان عصر ذى القرنين، زبانى منحط و غير قابل ذكر بوده است.

زبان مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 93 - 5

5- مردم منطقه شمالى در عصر ذوالقرنين ، داراى زبانى دور از زبان هاى زنده آن روز بودند .

قومًا لايكادون يفقهون قولاً

نفى درك همه زبان ها، حاكى از اين است كه زبان مادرى كوه نشينان عصر ذى القرنين، زبانى منحط و غير قابل ذكر

بوده است.

زبان مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 93 - 3

3- مردم اقصاى مشرق و مغرب زمين ، در لغت با ذوالقرنين ، قرابت داشتند .

لايكادون يفقهون قولاً

در بين سه گروهى كه ذوالقرنين با آنان برخورد كرد، تنها، در باره گروه شمالى تعبير {لايكادون. ..} صورت گرفته است، ولى در باره آن دو قوم ديگر، چنين مشكلى مطرح نشده است.

زبان مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 93 - 3

3- مردم اقصاى مشرق و مغرب زمين ، در لغت با ذوالقرنين ، قرابت داشتند .

لايكادون يفقهون قولاً

در بين سه گروهى كه ذوالقرنين با آنان برخورد كرد، تنها، در باره گروه شمالى تعبير {لايكادون. ..} صورت گرفته است، ولى در باره آن دو قوم ديگر، چنين مشكلى مطرح نشده است.

زمينه اسلام مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 2 - 4

4 - پيروزى مسلمانان عصر بعثت بر مكه و فتح آن ، زمينه ساز مسلمان شدن جمعيت هاى فراوانى از مردم آن زمان

إذا جاء نصر اللّه و الفتح . و رأيت الناس يدخلون فى دين اللّه أفواجًا

زمينه اضلال مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 96 - 9

9 - تسويلات و وسوسه هاى نفس ، زمينه ساز به كارگيرى دين و دانش براى ايجاد انحراف و گمراه ساختن مردم

بصرت . .. فنبذتها و كذلك سوّلت لى نفسى

آنچه كه سامرى در اختيار

داشت و موجب گمراهى او و مردم بسيارى شد، علوم و معارفى بود كه وى آن را در راه گمراه كردن مردم به كار گرفت.

زمينه تعقل مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 3 - 6

6 - فصاحت قرآن ، موجب جلب توجه اعراب عصر پيامبر ( ص ) و واداشتن آنان به انديشه و تعقل

إنّا جعلن_ه قرءانًا عربيّا لعلّكم تعقلون

زيانكارترين مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 104 - 1

1- زيان زده ترين مردم ، كسانى هستند كه تلاش و اَعمال دنيايى آنان ، پوچ و ضايع است .

الأخسرين أعم_لاً . الذين ضلّ سعيهم فى الحيوة الدنيا

{أخسر} افعل تفضيل به معناى {زيان كارترين و خسارت زده ترين} است. {ضلّ}به معناى {ضاع} و {هلك} آمده است. لذا {ضلّ سعيهم} يعنى: {تلاش آن ها ضايع و تباه شده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 105 - 1

1- كافرانِ به آيات پروردگار و منكرانِ قيامت ، زيانكارترين مردم اند .

الأخسرين أعم_لاً . .. أُول_ئك الذين كفروا بأي_ت ربّهم و لقائه

كفر به لقاى پروردگار، تعبيرى ديگر از كفر به قيامت است، از آن جهت كه ملاقات با پروردگار (با حساب و جزا و پاداش او) در قيامت صورت مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 70 - 4

4- قوم بت پرست ابراهيم ، از زيان كارترين مردم جهان بودند .

فجعلن_هم الأخسرين

زيانكارترين مردم در قيامت

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 5 - 7

7 - مشركان و منكران قيامت ، زيان كارترين مردم در قيامت

و هم فى الأخرة هم الأخسرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 22 - 3

3_ كفرپيشگانى كه بر خدا دروغ مى بندند و مردم را از راه خدا باز مى دارند و قيامت را انكار مى كنند ، در سراى آخرت از ديگر كافران و گنهكاران ، تباه تر و زيانكارترند .

و من أظلم . .. الذين يصدون ... لاجرم أنّهم فى الأخرة هم الأخسرون

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه مقياس سنجش و تعيين زيانكار و زيانكارتر مراتب كفر باشد. براين مبنا آيه شريفه دلالت دارد براينكه: همه كافران در آخرت زيانكارند; ولى آنان كه بر خدا دروغ بستند و ... از ديگر كافران و گنهكاران، زيانكارتر مى باشند.

سرزنش ترجيح رضايت مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 6

6 _ توبيخ منافقان از سوى خداوند ، به خاطر ترجيح دادن رضايت مردم بر رضاى خدا و رسول ( ص )

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه

سرزنشهاى مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 30 - 4

4 - ارضاى غرايز جنسى ، حتى از راه آميزش با همسر و يا كنيز خود ، مورد ملامت در بينش برخى از مردم عصر بعثت

فإنّهم غير ملومين

تعبير {غيرملومين} (نكوهيده نيستند)، مى تواند تعريضى باشد به انديشه رهبانان كه هرگونه ارضاى غرايز

جنسى را، منافى با مقامات معنوى مى پنداشتند.

سطحى نگرى مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 7 - 7

7 - ترديد در پيروزى روميان پس از شكست آنان ، برخاسته از سطحى نگرى و بى توجهى مردمان عصر بعثت به حقايق نهان زندگى دنيا است .

سيغلبون . .. يعلمون ظ_هرًا من الحيوة الدنيا

نكته ياد شده بر اين اساس است كه {ال} در {الناس} عهد باشد و مراد از آن، مردمى باشند كه درباره وعده خداوند به پيروزى روميان شكست خورده ترديد داشتند.

سوء استفاده از ضعف مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 16

16 - سوء استفاده عالمان يهود ، از ضعف بينش هاى دينى و اعتقادى مردم خويش

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم ليحاجوكم به عند ربكم

شرك عبادى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 7 - 5

5 - شرك در عبادت و الوهيت ، بنياد و اساس انحراف مردم عصر بعثت

أنّما إل_هكم إل_ه وحد . .. و ويل للمشركين . الذين لايؤتون الزكوة

شرك مردم در دوران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 4

4 - فرعون ، مورد پرستش مردم مصر

و قال فرعون . .. ما علمت لكم من إل_ه غيرى

شرك مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 4 - 3

3 - مردم در صدر اسلام ، مردمى سخت پايبند

به آيين شرك و انعطاف ناپذير در برابر سخن حق و مستدل

و الص_فّ_ت صفًّا . .. إنّ إل_هكم لوحد

برداشت ياد شده از آن جا است كه خداوند در آغاز سوره مباركه بر اثبات توحيد سوگند متعدد ياد كرده است. اين در حالى است كه خداوند پيش از آن، دلايل و شواهد كافى بر اثبات اين حقيقت در قرآن كريم ارائه فرموده بود.

شرك مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 8

8 - مردم عصر بعثت ، مردمانى شرك پيشه بودند .

يوحى إلىّ أنّما إل_هكم إل_ه وحد . .. و ويل للمشركين

شرورترين مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 7

7 - كافران به اسلام ( يهوديان ، مسيحيان ، مجوسيان و مشركان ) ، شرورترين مردم و بدترين مخلوقات اند .

الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين . .. أُول_ئك هم شرّ البريّة

{بريّة} (فعيلة به معناى مفعولة) با كلمه {برى} (به وزن {عصا}; يعنى، خاك) هم خانواده است و تمام خاكيان، از جمله بشر را شامل مى شود (مصباح و مفردات). برخى گفته اند: اين كلمه با فعل {بَرَءَ} (به معناى {خَلَقَ}) هم خانواده است و بر تمام مخلوقات تطبيق مى كند.

شعيب(ع) و منافع مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 8

8 _ خيرخواهى شعيب تنها در جهت منافع مردم بود ، نه آميخته به منفعت هاى شخصى خويش

و نصحت لكم

{لام} در {لكم} اشاره به خلوص شعيب در خيرخواهيش دارد.

شكايت از

مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 30 - 2

2 _ شكوه پيامبر ( ص ) به پيشگاه خداوند در قيامت ، از مردم عصر خويش به خاطر متروك و مهجور ساختن قرآن

و قال الرسول ي_ربّ إنّ قومى اتّخذوا ه_ذا القرءان مهجورًا

شكايت مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 1،12

1- مردم شمال ، از طوايفى فسادانگيز به نام يأجوج و مأجوج ، به ذوالقرنين شكايت بردند .

قالوا ي_ذا القرنين إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون

مفسران و موّرخان، با استفاده از ادله مختلف و برخى متون باستانى، اين را مسلم گرفته اند كه مراد از يأجوج و مأجوج، همان قبايل مغول و تاتار هستند.

12- { عن أميرالمؤمنين ( ع ) : إنّ ذاالقرنين . . . وجد . . . قوماً لايكادون يفقهون قولاً قالوا : يا ذاالقرنين ! إنّ يأجوج و مأجوج خلف ه_ذين الجبلين و هم يفسدون فى الأرض إذا كان إبّان زروعنا و ثمارنا خرجوا علينا من ه_ذين السدّين ، فرعوا من ثمارنا و زروعنا حتّى لايبقون من ها شيئاً { فهل نجعل لك خرجاً } نؤديه إليك فى كلّ عام { على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا } ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده:. .. همانا ذوالقرنين، قومى را يافت كه فهم هيچ سخنى براى آنان آسان نبود. آنان به او گفتند: اى ذوالقرنين! همانا، يأجوج و مأجوج، پشت اين دو كوه اند و آنان در زمين فساد مى كنند. زمانى كه فصل برداشت زراعت هاى ما و چيدن ميوه

هايمان فرامى رسد، آنان، از پشت اين دو سدّ (دو كوه) به ما حملهور شده و از ميوه هاى ما و زراعت هاى ما آن قدر مى چرانند كه هيچ چيز از را باقى نمى گذارند. آيا براى تو هزينه اى قرار دهيم كه هر ساله به تو بپردازيم تا بين ما و آنان سدّى برقرار سازى؟}.

ظالمترين مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 11،12

11- افترا بر خداوند ، گناهى بزرگ است و افترازنندگان به او ، ستم كارترين مردمان اند .

فمن أظلم ممّن افترى على اللّه كذبًا

12- شرك ، گناهى بزرگ است و مشركان ، ظالم ترين مردمان اند .

اتّخذوا من دونه ءالهة . .. فمن أظلم ممّن افترى على اللّه كذبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 68 - 1

1 - ظالم ترين افراد ، كسانى اند كه به خداوند دروغ ببندند .

و من أظلم ممّن افترى على اللّه كذبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 22 - 2

2 - ظالم ترين مردم ، كسانى اند كه پس از توجه به آيات خدا ، از آن روى بگردانند .

و من أظلم ممّن ذكّر بأي_ت ربّه ثمّ أعرض عنها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 7 - 3،7

3 - افترا زنندگان به خداوند ، از ستمكارترين مردمان اند .

و من أظلم ممّن افترى على اللّه الكذب

7 - كسانى كه از پذيرش دعوت پيامبر ( ص ) خوددارى ورزيده و

آن حضرت را با داشتن معجزات و دلايل روشن ، به سحر و ساحرى متهم كردند ، افترازنندگان به خدا و از ستمكارترين مردم اند .

فلمّا جاءهم بالبيّن_ت . .. و من أظلم ممّن افترى على اللّه الكذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 4،5

4 - كسانى كه مردم را از حضور در مساجد ، به انگيزه ياد نشدن نام خدا ، بازدارند ، ستمكارترين مردمند .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

5 - كسانى كه در پى تخريب مساجد برآيند از ستمكارترين مردمند .

و من أظلم ممن . .. سعى فى خرابها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 7،9

7 - ظالمترين مردم كسى است كه حقايق دينى و معارف الهى را كتمان كرده و از ارائه آنها به ديگران خوددارى كند .

و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

{من اللّه} همانند {عنده} صفت براى {شهادة} است. بنابراين {شهادة عنده من اللّه}; يعنى، شهادتى كه در نزد اوست از ناحيه خدا دريافت كرده است. مقصود از شهادت كه از ناحيه خدا در اختيار انسان مى باشد، حقايق دينى و معارف الهى است.

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى {شهادة من اللّه} به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و

ساير پيامبران ياد شده در آيه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 10،11،12

10 _ تكذيب كنندگان قرآن ستمكارترين مردمند.

فمن أظلم ممن كذب بأيت الله

11 _ كسانى كه از قرآن رويگردان باشند، ستمكارترين مردمند.

فمن أظلم ممن . .. صدف عنها

{صدف} (مصدر صدف) به معناى اعراض كردن و منصرف ساختن آمده است. (برگرفته از قاموس المحيط). برداشت فوق بر اساس معناى اول است.

12 _ كسانى كه ديگران را از ايمان به قرآن و آيات الهى باز دارند، ستمكارترين مردمند.

فمن أظلم ممن . .. صدف عنها

در برداشت فوق {صدف} فعلى متعدى (به معناى منصرف ساخت) گرفته شده است. گفتنى است بر اين مبنا مفعول آن كلمه اى مانند {الناس} است كه به سبب وضوحش در جمله ذكر نشده است.

ظلم به مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 19

19 _ گرفتن مال مردم به زور ، همراه با زدن آنان _ در كشور اسلامى ، _ محاربه با خدا و رسول است .

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه

از امام صادق(ع) درباره كسانى كه در كشور اسلامى با زدن مردم به غارت اموالشان بپردازند، روايت شده: هولاء من اهل هذه الاية {انما جزؤا الذين . .. }

_______________________________

كافى، ج 7، ص 245، ح 2; تفسير برهان، ج 1، ص 465، ح 3.

ظلم مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 7

7- ساحل نشينان غرب سرزمين ذى القرنين ، مردمى كفرپيشه و ستم كار بودند .

قلنا ي_ذا القرنين إمّا

أن تعذّب

تعبير {تعذّب} نشانگر آن است كه آنان مستحق كيفر بوده اند و دليل آن _ به قرينه آيات بعد _ ستم گرى و كفر آنان بوده است.

عبادتگاه مردم دوران زكريا(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 11 - 4

4- مردم در عصر زكريا ، مكانى مشخص را براى عبادت اختصاص مى دادند .

فخرج على قومه من المحراب

عبرت مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 44 - 6

6 - آثار بر جا مانده از تمدن ها و دستاورد هاى اقوام و ملت هاى نيرومند پيشين ، قابل بازديد و مطالعه و درس آموز براى مردم عصر بعثت

أوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا . .. و كانوا أشدّ منهم قوّة

عجز مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 8

8- همجواران يأجوج و مأجوج ، خود از ايجاد سدّى محكم و غيرقابل نفوذ در برابر هجوم آن متجاوزان ، ناتوان بودند .

فهل نجعل لك خرجًا على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا

عجز مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 9

9- ساحل نشينان مناطق غربى سرزمين ذى القرنين ، از رويارويى با نيرو هاى او ناتوان بودند و در برابر تصميمات او ، قدرت مقاومت نداشتند .

وجد عندها قومًا قلنا ي_ذا القرنين إمّا أن تعذّب

عصيان مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49

- 30

30 _ توجه رهبران دينى به پليدى و ناپاكى گروه بسيارى از مردم ، مانع حزن و اندوه آنان بر سرپيچى برخى از مردم از دين و احكام آن

فان تولوا . .. و إن كثيراً من الناس لفسقون

چنانچه هدف از جمله {فاعلم . ..}، بازدارى زايد پيامبر(ص) از حزن و اندوه باشد، مى توان جمله {ان كثيراً} را بيانگر علت آن دانست ; يعنى اى پيامبر(ص) بسيارى از مردم فاسقند و خداوند هدايت آنان را اراده نكرده است. بنابراين بر رويگردانى آنان از دين و احكام آن محزون مباش.

عفو از مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 134 - 3،8

3 _ فرو بردن خشم و گذشت از لغزش هاى مردم ، از ويژگى هاى اهل تقوا

اعدّت للمتّقين . .. و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس

8 _ انفاق مستمر و در هر شرايط ، مهار كردن خشم و گذشت از لغزش هاى مردم ، از عوامل جلب محبّت الهى

الّذين ينفقون فى السّرّآء و الضّرّآء و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس و اللّ

چون مراد از {المحسنين} كه سزاوار محبّت الهى هستند، دارندگان صفات ذكر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 136 - 8

8 _ آمرزش الهى و بهشت جاودان ، پاداش انفاق در توانگرى و تنگدستى و فرو خوردن خشم و گذشت از خطاى ديگران

الّذين ينفقون فى السّرّاء و الضّرّاء . .. اولئك جزآؤهم مغفرة من ربّهم و جنّات

عفو مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- كهف - 18 - 86 - 8

8_ ذوالقرنين ، از سوى خداوند ، در مجازات يا بخشش ساحل نشينان غربى ، مخير شد .

قلنا ي_ذاالقرنين إمّا أن تعذّب و اما ان تتّخذ فيهم حسنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 1

1- ذوالقرنين ، از كيفر ساحل نشينان غرب ، چشم پوشى كرد و تنها كسانى را كه بر ستم كارى خود باقى بمانند ، به مجازات تهديد كرد .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه

عقيده مردم دوران اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 24

24- اطمينان مردم ، به مرگ اصحاب كهف ، پس از كشف اقامت گاه آنان

فقالوا ابنوا . .. لنتّخذنّ عليهم مسجدًا

تصميمى كه بازديد كنندگان از اصحاب كهف، پس از ديدار با آنان گرفتند (ابنوا عليهم . ..)، حاكى از آن است كه به مرگ آنان اطمينان يافتند.

عقيده مردم دوران جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 4 - 1

1- اعتقاد به وجود فرزند براى خدا ، عقيده اى مطرح و شايع در عصر نزول قرآن بوده است .

لينذر بأسًا . .. و ينذر الذين قالوا اتخذ اللّه ولدًا

از ميان همه كسانى كه مورد انذار قرآن اند، معتقدان به فرزند داشتن خدا، ذكر شده است، مطلب فوق استفاده مى شود.

عقيده مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 7،19

7 _ برخى از مردم عصر بعثت ، پيامبر ( ص

) را به امور غيبى آگاه مى پنداشتند .

لو كنت أعلم الغيب لاستكثرت من الخير

19 _ برخى از مردم عصر بعثت پيامبرى و نبوت را مستلزم آگاهى به امور غيبى مى پنداشتند .

لو كنت أعلم الغيب لاستكثرت من الخير . .. إن أنا إلا نذير

حصر در جمله {إن أنا . .. } ناظر به پندارهايى است كه مردم درباره پيامبر(ص) داشتند كه از جمله آنها عالم بودن پيامبر(ص) به امور غيبى است. جمله {إن أنا ... } بيان مى دارد كه او تنها نذير و بشير است ; يعنى عالم به غيب بودن، لازمه پيامبرى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 6

6 - وجود گرايش هاى خورشيدپرستى و ماه پرستى ، در ميان مردم عصر پيامبر ( ص )

لاتسجدوا للشمس و لا للقمر

مطلب بالا با توجه به اين نكته است كه نهى در موردى معنا دارد كه زمينه ارتكاب منهى عنه وجود داشته باشد.

عقيده مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 88 - 12

12- اعتقاد برخى از مردم عصر پيامبر ( ص ) به عدم وحيانيت قرآن و ساختگى بودن آن

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ . .. لايأتون بمثله

از اينكه قرآن با قاطعيت تمام اعلام تحدى مى كند، مى توان آن را پاسخ اين شبهه كه {قرآن وحى نيست} تلقى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 4

4 _ مشركان ، به هنگام طلوع خورشيد اسلام ، به معبود هاى متعددى اعتقاد

داشتند .

ليضلّنا عن ءالهتنا

{إل_ه} مفرد {آلهة} به معناى معبود است و جمع آمدن آن حاكى است كه مشركان به چند معبود اعتقاد داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 3

3 - وجود اعتقاد و باور به الوهيت عيسى ( ع ) در جامعه عصر بعثت

و قالوا ءألهتنا خير أم هو

علايق مردم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 1

1 - علاقه فراوان به مال ، از ويژگى هاى مردم در عصر جاهليت

و تحبّون المال حبًّا جمًّا

{جمّاً}، به معناى زياد بودن و انباشته شدن است. (مقاييس)

علم مردم صدر اسلام به تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 2

2- آشنايى مردم عصر بعثت با سرگذشت قوم نوح ، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان

ألم يأتكم نبؤا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم

استفهام در {ألم يأتكم} استفهام تقريرى است; بنابراين معناى جمله آيا خبر آنان به شما نرسيده بود، چنين مى شود: قطعاً خبر آنان به شما رسيده بود.

علم مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 5 - 1

1 - آگاهى مردم كافر عصر بعثت ، از سرنوشت شوم اقوام كافر پيش از خود

ألم يأتكم نبؤا الذين كفروا من قبل

استفهام در {ألم يأتكم}، تقريرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 18 - 4

4 - آشنايى مردم عصر

نزول قرآن ، به سرنوشت هلاكت بار اقوام و ملّت هاى تكذيب گر پيش از خود

فكيف كان نكير

تعبير {فكيف كان نكير}(پس از انكار و كيفر من چگونه بود؟) مى رساند كه مخاطبان آيات قرآن، از چگونگى كيفر و عذاب اقوام پيش از خود، كم و بيش آشنا بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 3

3 - آشنايى مردم عصر بعثت با سوابق پيامبر ( ص ) و معاشرت آن حضرت با آنان

و ما صاحبكم

علماى يهود و مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 14

14 - عالمان يهود ، داراى نقش بسزا در بازدارى مردم خويش از ايمان آوردن به پيامبر ( ص ) و اسلام

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم و قد كان فريق منهم

جمله {و قد كان . ..} مى تواند دليل قطع اميد از ايمان آوردن عالمان يهود باشد و مى تواند علت قطع اميد از ايمان آوردن عامه يهود باشد. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است; يعنى، يهوديان ايمان نمى آورند; زيرا عالمانشان به خاطر تحريفگر بودن، اجازه نخواهند داد حقايق - همان گونه كه هست - به دست مردم برسد و زمينه هاى ايمان در آنان شكوفا شود.

عمر مردم دوران نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 14 - 5

5 - مردم دوران نوح ( ع ) ، عمرى طولانى داشته اند . *

و لقد أرسلنا نوحًاإلى قومه فلبث فيهم ألف سنة إلاّ خمسين عامًا

بنابراين كه {لبث فيهم} حقيقتاً، اشاره داشته باشد

به درنگ نوح(ع) در ميان قومى كه از آغاز، رسالت اش را در ميان آنان شروع كرده، نكته يادشده، به دست مى آيد.

عمل صالح مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 10

10- ساحل نشينان غرب سرزمين ذوالقرنين ، براى ايمان و عمل صالح و ترك ستم كارى ، از زمينه مساعدى برخودار بودند .

أمّا من ظلم . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

عوامل آسيب پذيرى مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 6 - 11

11 - توده هاى ناآگاه مردم ، از تبليغات دشمنان ، آسيب پذيرند .

يشترى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه بغير علم

احتمال دارد كه {بغير علم} حال براى مفعول محذوف فعل {يضلّ}، مانند {الناس} يا چيزى همانند آن باشد.

عوامل گمراهى مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 166 - 7

7 - سران و بزرگان گمراه ، داراى نقشى بسزا در گمراهى مردم

إذ تبرأ الذين اتبعوا من الذين اتبعوا

عوامل گمراهى مردم دوران ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 1

1- از ديدگاه حضرت ابراهيم ( ع ) ، بت ها و بت پرستان عامل گمراهى بسيارى از مردم در عصر او بودند .

اجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام . ربّ إنّهنّ أضللن كثيرًا من الناس

عوامل مؤثر در اسلام مردم اطراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7

- 14

14 - فصاحت قرآن ، عاملى مؤثر در اسلام مردم مكه و نواحى آن

أوحينا إليك قرءانًا عربيًّا لتنذر أُمّ القرى

برداشت ياد شده بر اين پايه است كه {عربيّاً} به معناى فصاحت و روشنى قرآن بوده و {لتنذر} تعليل براى نزول قرآن با وصف فصاحت باشد.

عيسى(ع) و مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 111 - 10

10 _ عيسى ( ع ) ، گواه بر كيفيت برخورد مردمان با تعاليم و فرمان هاى الهى

و اشهد باننا مسلمون

غصب اموال مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 188 - 2

2 - دستيابى به مال و دارايى هاى ديگران با اسباب باطل ، حرام است .

و لاتأكلوا أمولكم بينكم بالبطل

كلمه {بينكم} قيد براى {أموالكم} است; يعنى، اموالى كه در ميان شماست و هر كس مالك بخشى از آن است. بنابراين جمله {لاتأكلوا ...} چنين معنا مى شود: نبايد هيچ يك از شما مال و دارايى ديگرى را با سببى باطل تصرف كند.

غفلت اكثريت مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 92 - 9

9 _ همواره مردم بسيارى از آيات و نشانه هاى خداوند و سرگذشت پندآموز اقوام پيشين ، در غفلت هستند .

لتكون لمن خلفك ءاية و إن كثيراً من الناس عن ءايتنا لغفلون

غفلت مردم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 6 - 6

6 - مردم در آغاز بعثت و اجداد آنان در عصر جاهليت ، در غفلت و بى خبرى

بسر مى بردند .

ما أُنذر ءاباؤهم فهم غ_فلون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه ضمير {هم} به مجموع {قوم} و {آباء} بازگردد.

غفلت مردم دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 43 - 6

6 - جوامع معاصر موسى ، گرفتار غفلت و بى خبرى از تعاليم الهى

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب . .. لعلّهم يتذكّرون

غفلت مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 6 - 10

10 - { عن أبى بصير عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . قال : و سألته عن قول اللّه { لتنذر قوماً ما أُنذر آباؤهم فهم غافلون } قال : لتنذر القوم الذين أنت فيهم كما أنذر آباؤهم فهم غافلون عن اللّه و عن رسوله و عن وعيده . . . ;

ابوبصير گويد: از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند: {لتنذر قوماً ما أنذر آباؤهم فهم غافلون} سؤال كردم، فرمود: مقصود اين است: تا انذار كنى گروهى را كه در ميان آن ها هستى، همان گونه كه پدرانشان انذار شدند كه اينان از خدا و از رسول او و از وعيدهاى خدا غافل اند. ..}.

غفلت مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 6 - 6،7

6 - مردم در آغاز بعثت و اجداد آنان در عصر جاهليت ، در غفلت و بى خبرى بسر مى بردند .

ما أُنذر ءاباؤهم فهم غ_فلون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه ضمير {هم} به مجموع {قوم} و {آباء} بازگردد.

7

- غفلت و بى خبرى مردم در آغاز بعثت و اجداد آنان در جاهليت ، ناشى از نبودن پيامبر و منذر الهى در ميان آنها بوده است .

ما أُنذر ءاباؤهم فهم غ_فلون

برداشت ياد شده بر اين اساس مبتنى است كه {ما} در {ما اُنذر} نافيه و جمله {فهم غافلون} متفرع بر نفى انذار باشد; يعنى، انذار نشدنشان موجب غفلت آنان گرديد.

فرجام اضلال مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 30 - 8

8- دوزخ ، سرانجام تلاش براى ترويج آيين شرك و گمراه كردن مردم از مسير خدا و يگانه پرستى

و جعلوا لله أندادًا ليضلّوا عن سبيله . .. فإن مصيركم إلى النار

فرعون و عقيده مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 6

6 _ فرعون و اطرافيانش در گرايش هاى اعتقادى مردم ، نقش تعيين كننده اى داشتند .

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه

از اين كه خداوند موسى و هارون (ع) را _ كه براى هدايت مردم مبعوث شده بودند _ مستقيماً به سوى فرعون و اطرافيانش فرستاد، برداشت فوق به دست مى آيد.

فرهنگ مردم در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 4 - 8

8- فهم مردم عصر نزول تعاليم دينى ، مرجع و منبعى براى فهم دقيق آن تعاليم است .

و ما أرسلنا من رسول إلاّ بلسان قومه ليبيّن لهم

اينكه خداوند فرموده است: همه پيامبران به زبان قوم خودشان فرستاده شدند، مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه زبان و

ادبيات مردم دوران نزول تعاليم آسمانى براى دريافت پيام آن تعاليم نقش مؤثرى دارد.

قبله مردم دور از مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 19

19 - از ابن عباس روايت شده كه رسول خدا ( ص ) فرمود : { البيت قبلة لأهل المسجد و المسجد قبلة لأهل الحرم و الحرم قبلة لأهل الأرض فى مشارق ها و مغارب ها من أمتى ;

كعبه، قبله اهل مسجد الحرام و مسجدالحرام قبله اهل حرم (مكه و حوالى آن) و حرم قبله تمامى اهل زمين از امت من در مشرقها و مغربهاى آن است}.

قرآن و مردم صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 15 - 5

5 - تأثير شگرف قرآن و معجزات الهى بر مردم عصر بعثت

و قالوا إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

از سحر دانستن قرآن و معجزه الهى، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

كشاورزى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 33 - 4

4 - كشاورزى و دامدارى ، از منابع درآمد مردم در عصر بعثت

ماءها و مرعيها . .. مت_عًا لكم و لأنع_مكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 4

4 - كشاورزى و دامدارى ، از منابع درآمد مردم در عصر بعثت

مت_عًا لكم و لأنع_مكم

كفر اكثريت مردم صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 23

23_ اكثر مردم عصر بعثت ، از ايمان آوردن

به قرآن امتناع مىورزيدند .

و ل_كنّ أكثر الناس لايؤمنون

برداشت فوق ، براين اساس است كه {ال} در {الناس} عهد حضورى و اشاره به مردمى باشد كه در زمان نزول آيات سوره هود ، زندگى مى كردند.

كفر مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 176 - 1،2،17

1 _ علاقه وافر پيامبر ( ص ) به هدايت يافتن مردم و اندوه و تأسف عميق وى از شتاب برخى از مردم در كفر

و لا يحزنك الّذين يسارعون فى الكفر

2 _ توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر اندوهگين نشدن از شتاب برخى مردم در كفر

و لا يحزنك الّذين يسارعون فى الكفر

17 _ تسليت و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در مورد شتاب برخى از مردم در كفر

و لا يحزنك الّذين يسارعون فى الكفر . .. و لهم عذاب عظيم

كفر مردم دوران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 15

15 - اعتقاد به ربوبيت خداوند ، در آيين مردم عصر فرعون مردود بود .

و ليدع ربّه . .. أن يبدّل دينكم

دين حضرت موسى بر ربوبيت خداوند استوار بود. بنابراين دين مردم مصر _ كه مطابق اعتقادات موسى(ع) در حال تغيير بود _ در تضاد با اعتقاد به ربوبيت خداوند قرار داشت.

كفر مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 6،9

6_ امتى كه پيامبر ( ص ) به سوى آنان مبعوث شد ، به خداوند رحمان كفر ورزيدند .

و هم يكفرون بالرحم_ن

9_ مردم

عصر بعثت خداوند را به اسم و وصف { الرحمان } نمى شناختند و بدان كفر مىورزيدند .

و هم يكفرون بالرحم_ن

بسيارى از مفسران برآنند كه مراد از كفر مردم عصر بعثت به {الرحمان} عدم آشنايى آنان با اين اسم براى خداوند است ; يعنى، خداوند را با اين اسم و وصف نمى شناختند و آن گاه كه قرآن خداوند را به اسم {الرحمان} توصيف كرد، انكار كردند و گفتند {رحمان} ديگر كيست و چه خدايى است؟

كفر مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 7

7- ساحل نشينان غرب سرزمين ذى القرنين ، مردمى كفرپيشه و ستم كار بودند .

قلنا ي_ذا القرنين إمّا أن تعذّب

تعبير {تعذّب} نشانگر آن است كه آنان مستحق كيفر بوده اند و دليل آن _ به قرينه آيات بعد _ ستم گرى و كفر آنان بوده است.

كفران اكثريت مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 60 - 7

7 _ همواره اكثريت مردم در برابر رزق و فضل خدا ، ناسپاسند .

إن اللّه لذو فضل على الناس و لكن أكثرهم لايشكرون

كفران مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 22

22_ مردم در برابر نعمت وجود پيامبران و معلمان توحيد ، ناسپاسند .

ذلك من فضل الله علينا و على الناس و ل_كنّ أكثر الناس لايشكرون

شكر، در برابر نعمت است و نعمتهايى كه آيه مورد بحث گوياى آن است عبارت است از: 1_توحيد (ما كان لنا أن نشرك . ..)، 2_ وجود پيامبران

به عنوان معلمان توحيد و بيانگران شريعت و آيين الهى (ملّة آبائى ابراهيم ...). برداشت فوق، ناظر به دومين نعمت ياد شده در آيه است.

كفران مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 50 - 9

9 _ اكثر مردم در نيمه نخست بعثت ، نعمت قرآن را قدر نشناخته و بدان بى اعتنايى كردند .

و لقد صرّفن_ه بينهم ليذّكّروا فأبى أكثر الناس إلاّ كفورًا

برداشت فوق، با توجه به نزول آيه شريفه در مكه است كه نيمه نخست دوران بعثت در همين شهر سپرى شد.

كفيل مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 13

13 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را كفيل و قيّم ايمان و كفر مردم قرار نداده است .

فمن اهتدى فإنما يهتدى لنفسه و من ضل فإنما يضل عليها و ما أنا عليكم بوكيل

{وكيل} به معناى قيّم و كفيل است (لسان العرب).

كم فهمى مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 93 - 2

2- مواجه شدن ذوالقرنين _ در سومين پيشروى خود _ با مردمى كم بهره از درك و فهم لغات بيگانه و ناتوان از شناخت سريع آن

وجد من دونهما قومًا لايكادون يفقهون قولاً

مراد از كُند فهمى ساكنان كوهستان در شناخت زبان ديگران اين است كه مفاهمه ذى القرنين با آنان دشوار بوده است.

كيفر مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 8

8_ ذوالقرنين ، از سوى

خداوند ، در مجازات يا بخشش ساحل نشينان غربى ، مخير شد .

قلنا ي_ذاالقرنين إمّا أن تعذّب و اما ان تتّخذ فيهم حسنًا

گمراهترين مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 50 - 4

4 - هواپرستان ، گمراه ترين مردمان

و من أضلّ ممّن اتّبع هويه

گمراهى مردم جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 9 - 12

12 - مردم جزيرة العرب ، گرفتار انواع ضلالت ها پيش از بعثت پيامبر ( ص ) و نزول قرآن

هو الذى ينزّل . .. ليخرجكم من الظلم_ت

گمراهى مردم دوران ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 5

5- بسيارى از مردم در عصر حضرت ابراهيم ( ع ) ، گمراه و بت پرست بودند .

و اجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام . ربّ إنّهنّ أضللن كثيرًا من الناس

گمراهى مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 12

12- مردم در عصر بعثت پيامبر ( ص ) ، در انواع ظلمت ها بسر مى بردند .

لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور

گمراهى مردم صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 12

12- مردم در عصر بعثت پيامبر ( ص ) ، در انواع ظلمت ها بسر مى بردند .

لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور

گمراهى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 2

- 9

9 - مردم جزيرة العرب پيش از بعثت پيامبراكرم ( ص ) ، در گمراهى آشكارى به سر مى بردند .

و إن كانوا من قبل لفى ضل_ل مبين

{إن} در {و إن كانوا} مخفف از مثقله است; يعنى، {و إنّهم كانوا من قبل لفى ضلال مبين}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 10

10 - مردم ، پيش از بعثت پيامبراسلام ( ص ) ، در انواع ظلمت ها به سر مى برند .

ليخرج الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت من الظلم_ت إلى النور

گناه اضلال مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 5،6،7

5- كسانى كه با ساختگى دانستن قرآن ، ديگران را به گمراهى كشيدند ، بخشى از گناهان آنان را به عهده خواهند داشت .

و إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا أوزارهم كاملة يوم ال

برداشت فوق، بر اساس اين احتمال است كه {من} براى تبعيض باشد.

6- افترا زنندگان به قرآن ، علاوه بر گناه خويش ، عهده دار گناه گمراه شدگان به دست خود نيز خواهند بود .

قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا أوزارهم كاملة يوم القي_مة و من أوزار الذين يضلّونه

برداشت فوق بر اين احتمال است كه {من} يا زايد و يا براى جنس باشد چنان كه مفسّران احتمال داده اند.

7- كسانى كه قرآن را اسطوره مى خوانند ، علاوه بر گناه افترا زدن به قرآن ، برخى از گناه ديگران ( گناه گمراهى آنان ) را نيز بر دوش مى كشند .

قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا أوزارهم كاملة يوم

القي_مة و من أوزار الذين يضلّونه

اين برداشت، مبتنى بر تبعيض بودن {من} در {من أوزارهم} است.

گواهى مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 13

13_ آگاهان به تورات و انجيل در عصر بعثت بر حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) شهادت مى دادند .

و كفى بالله شهيدًا . .. و من عنده علم الكت_ب

لجاجت مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 4 - 3

3 - مردم در صدر اسلام ، مردمى سخت پايبند به آيين شرك و انعطاف ناپذير در برابر سخن حق و مستدل

و الص_فّ_ت صفًّا . .. إنّ إل_هكم لوحد

برداشت ياد شده از آن جا است كه خداوند در آغاز سوره مباركه بر اثبات توحيد سوگند متعدد ياد كرده است. اين در حالى است كه خداوند پيش از آن، دلايل و شواهد كافى بر اثبات اين حقيقت در قرآن كريم ارائه فرموده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 4

4 - بيشتر مردم عصر بعثت ، مصمم به تأثيرناپذيرى از كلام وحى و پيام قرآن

فأعرض أكثرهم . .. و قالوا ... فاعمل إنّنا ع_ملون

تعبيرهاى سه گانه در آيه ({أكنّة}، {وقر} و {حجاب}) تأكيد و تصميم آنان را به نفوذناپذيرى در برابر قرآن مى رساند.

لعن شدگان مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 87 - 1،6

1 _ بازگشت به كفر ( ارتداد ) با وجود دلايل روشن ، موجب گرفتارى به

طرد و نفرين خدا و فرشتگان و مردم

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. اولئك جزاؤهم انّ عليهم لعنة اللّه و الملئكة و النّا

6 _ كسانى از يهود و نصارا كه آگاهانه نبوت پيامبر ( ص ) را انكار نمودند ، گرفتار لعنت خدا و فرشتگان و مردم هستند .

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. اولئك جزاؤهم انّ عليهم ... و النّاس اجمعين

لعن مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 161 - 3،7

3 - فرشتگان و تمامى مردم در قيامت ، كفرپيشگانى را كه در حال كفر مرده اند ، لعنت كرده و خواستار دورى رحمت الهى از آنان خواهند شد .

أولئك عليهم لعنة اللّه و الملئكة و الناس أجمعين

لعنت مردم به معناى: نفرين و درخواست دورى لعنت شونده از رحمت خداوند است.

7 - تأثير و نقش دعا و نفرين فرشتگان و انسان ها در دورى گنهكاران از رحمت الهى

أولئك عليهم لعنة اللّه و الملئكة و الناس أجمعين

مال دوستى مردم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 1

1 - علاقه فراوان به مال ، از ويژگى هاى مردم در عصر جاهليت

و تحبّون المال حبًّا جمًّا

{جمّاً}، به معناى زياد بودن و انباشته شدن است. (مقاييس)

مالك مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 1 - 3

3 - خداوند ، مالك مردم و تدبيركننده امور آنان

بربّ الناس

{ربّ} بر {مالك}، {سَرْور}، {مدّبر} و {مربّى} اطلاق مى شود. (لسان العرب)

مبلغان و كفر مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

8 - يوسف - 12 - 104 - 8

8_ ايمان نياوردن گروهى از مردم حتى اكثريت آنان در يك زمان ، نبايد مبلغان دينى را دلسرد كرده و مأيوس كند .

و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين . .. إن هو إلاّ ذكر للع_لمين

جمله {إن هو إلاّ ذكر للعالمين} _ كه دلالت بر جهانى بودن قرآن و اسلام دارد و اختصاص آن را به مردم مكه و عصر بعثت نفى مى كند _ اشاره به اين نكته دارد كه: اى پيامبر! از ايمان نياوردن اكثريت مردم مكه ناراحت مباش و مأيوس نشو ; چرا كه قرآن مخصوص اين مردم نيست و از آنِ همه عالم است. اينها ايمان نياوردند، سراغ ديگران بايد رفت.

مبلغان و مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 4

4 _ لزوم حفظ رابطه مستقيم و بىواسطه با مردم براى رهبران و مبلغان دينى در راستاى تبليغ و ارشاد

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم

متجاوزان به حقوق مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 44 - 12

12 - تجاوزگران به حقوق مردم ، حيران و سرگردان در صحنه قيامت

يظلمون الناس و يبغون فى الأرض بغير الحقّ . .. و ترى الظ_لمين لمّا رأوا العذاب يق

محدوده علم مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 15،16

15- اطلاعات علمى مردم در عصر بعثت پيامبر ( ص ) درباره حقيقت روح ، بسيار كم و ناچيز بود .

قل الروح من أمر ربّى و

ما أُوتيتم من العلم إلاّ قليلاً

بنابر اينكه مخاطبان آيه، مردم عصر بعثت باشند _ نه همه انسانها در تمامى عصرها _ برداشت فوق به دست مى آيد.

16- اطلاعات علمى مردم در عصر بعثت پيامبر ( ص ) ، بسيار كم و ناچيز بود .

و ما أُوتيتم من العلم إلاّ قليلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مخاطبان {و ما أُوتيتم من العلم} مردم عصر پيامبر(ص) باشند. و مراد از {العلم} مطلق دانش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 3 - 4

4 - مردم عصر بعثت ، اطلاعاتى مخدوش و نادرست از داستان موسى و فرعون داشتند .

نتلوا عليك من نبإِ موسى و فرعون بالحقّ

قيد {بالحقّ} نشان مى دهد كه آنچه در ميان مردم عصر پيامبر(ص) از ماجراى موسى(ع) و فرعون مطرح بود، با واقعيت انطباق نداشت.

محمد(ص) و استماع سخنان مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 4،5،6،7،8،10،11،13

4 _ سوء استفاده منافقان از عطوفت و سعه صدر پيامبر ( ص ) ( گوش فرادادن آن حضرت به سخنان مردم )

الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

5 _ گوش فرادادن به سخنان گوناگون مردم ، با شكيبايى و سعه صدر كامل ، از خصلت هاى پيامبر اكرم ( ص )

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

6 _ ستايش خداوند از پيامبر ( ص ) به خاطر سعه صدر و گوش فرادادن او به همه سخنان مردم

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

7 _ پيامبر ( ص ) شنواى سخنان نيك و ارزنده و نه

سخنان باطل و بيهوده

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه: اضافه {أذن} به {خير} اضافه حقيقى باشد ; نه از باب اضافه موصوف به صفت يعنى، پيامبر(ص) شنواى سخنان خير است نه شنواى هر سخنى هر چند باطل.

8 _ گوش فرادادن پيامبر ( ص ) به سخن همه مردم ، در جهت منافع آنان و به خطر و صلاح جامعه

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

برداشت فوق بدين احتمال است كه اضافه {أذن} به {خير}، از باب اضافه موصوف به صفت باشد ; يعنى، پيامبر(ص) شنواىِ خوبى است براى شما و اين صفت در جهت صلاح جامعه ايمانى است.

10 _ پيامبر ( ص ) گر چه به همه سخنان از تمامى طيف ها ، گوش فرامى داد ; ولى در مرحله تصديق و پذيرش ، تنها سخنان خدا و مؤمنان را باور داشت .

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم يؤمن باللّه و يؤمن للمؤمنين

برداشت فوق بر اين اساس است كه اضافه {أذن} به {خير} اضافه حقيقيه باشد ; بدين معنا كه پيامبر(ص) تنها شنواى سخنان نيك است و به هر سخنى ترتيب اثر نمى دهد، بلكه تنها سخنان خدا (وحى) و سخنانِ مؤمنان راستين را باور مى كند.

11 _ ترتيب اثر دادن پيامبر ( ص ) ، تنها به سخنانى بود كه در جهت منافع مؤمنان باشد .

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم . .. و يؤمن للمؤمنين

برداشت فوق با توجه به {لام} در {للمؤمنين}، كه براى افاده منفعت است، استفاده مى شود.

13 _ سعه صدر پيامبر ( ص ) در گوش دادن

به سخنان مردم ، مايه رحمت براى مؤمنان

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم . .. و رحمة للذين ءامنوا منكم

محمد(ص) و انذار مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 6

6 _ بيم دادن به عامه مردمان ( انذار ) و مژده دادن به اهل ايمان ( بشارت ) رسالتى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

أن أنذر الناس و بشّر الذين ءامنوا

محمد(ص) و ايمان مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 99 - 9

9 _ علاقه مندى شديد پيامبر ( ص ) به ايمان آوردن همه مردم

و لو شاء ربك لأمن من فى الأرض كلهم جميعاً أفأنت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 13

13 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را كفيل و قيّم ايمان و كفر مردم قرار نداده است .

فمن اهتدى فإنما يهتدى لنفسه و من ضل فإنما يضل عليها و ما أنا عليكم بوكيل

{وكيل} به معناى قيّم و كفيل است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 6

6- پيامبر ( ص ) موظّف به رساندن پيام حقِّ الهى به مردم است و نه مسئول ايمان و كفر آنان .

و قل الحقّ من ربّكم فمن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر

محمد(ص) و كفر مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 1،2

1 _ گرايش سريع

و تلاش مستمر برخى از مردم به سوى كفر ، دغدغه آفرين براى پيامبر ( ص )

يأيها الرسول لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر

2 _ خداوند ، بر حذر دارنده پيامبر خويش ( ص ) از تأسف و اندوه بر كفرورزى مردمان

يأيها الرسول لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 13

13 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را كفيل و قيّم ايمان و كفر مردم قرار نداده است .

فمن اهتدى فإنما يهتدى لنفسه و من ضل فإنما يضل عليها و ما أنا عليكم بوكيل

{وكيل} به معناى قيّم و كفيل است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 6

6- پيامبر ( ص ) موظّف به رساندن پيام حقِّ الهى به مردم است و نه مسئول ايمان و كفر آنان .

و قل الحقّ من ربّكم فمن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر

محمد(ص) و مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 7

7 _ توجه پيامبر ( ص ) به ظاهر گفتار مردم

و من الناس من يعجبك قوله فى الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 80 - 7

7 _ پيامبر ( ص ) مسؤوليّتى در برابر كفرورزى كافران و رويگردانى انسان ها از وى ندارد .

و من تولّى فما ارسلناك عليهم حفيظاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 3

3 _ عشق و علاقه پيامبر

( ص ) به هدايت مردم

يأيها الرسول لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر

فرمان تسلى بخش خداوند به پيامبر(ص) كه نبايد وى از كفر كافران اندوهى به خود راه دهد، گوياى عشق وافر پيامبر(ص) به هدايت آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 3

3 _ ارتباط بىواسطه و مستقيم پيامبر ( ص ) با مردم ، در ابلاغ پيام خدا ( قرآن ) به آنان

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 11

11- اشتياق شديد پيامبر ( ص ) به هدايت مردم

و لاتحزن عليهم

ترديدى نيست كه حزن و اندوه پيامبر(ص) درباره كافران، به خاطر شدت علاقه آن حضرت به هدايت مردم بود و اگر اين اشتياق نبود، حزن و اندوه هم وجود نداشت.

مخالفت مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 5 - 1

1 - افراط و زياده روى مردم عصر بعثت در مخالفت با پيامبر ( ص ) ، مانع لطف خدا در فرستادن وحى نبود .

أفنضرب عنكم الذكر صفحًا أن كنتم قومًا مسرفين

با توجه به مقام آيه _ كه مسأله وحى را مطرح مى كند _ مراد از {اسراف}، افراط و زياده روى در مخالفت با وحى خواهد بود.

مدارا با مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 1،2،4،5،6،8،11

1 _ پيامبر ( ص ) داراى اخلاقى خوش و اهل مدارا با مردمان ، به دور از هر گونه

سنگدلى و خشونت

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب

كلمه {لنتَ} از مصدر {لين} به معناى مهربانى و خوشخويى است و {فظّا} به معناى جفاكار و بد خلق است و {غليظ القلب} به معناى سنگدل و بى رحم است.

2 _ رحمت الهى ، تنها سرچشمه نرمى و مداراى پيامبر ( ص ) با مردم

فبما رحمة من اللّه لنت لهم

تقديم {بما رحمة} بر متعلقش (لنتَ)، دلالت بر حصر دارد.

4 _ ضرورت خوش خلقى ، نرمش و رأفت رهبران الهى با مردم

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

5 _ خُلق و خوى خوش و مداراى با مردم ، برخاسته از رحمت الهى

فبما رحمة من اللّه لنت لهم

6 _ مدارا ، خوش خُلقى و مهربانى پيامبر ( ص ) با مردم ، از عوامل گرايش آنان به جانب آن حضرت

و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

8 _ ترغيب به خوش خُلقى و مدارا و نكوهش از سنگدلى و خشونت ، در برخورد هاى اجتماعى

و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

11 _ شكست ها و سختى ها ، زمينه ساز پراكندگى جامعه از پيرامون رهبران خود ، و مداراى ايشان با آنان از ميان برنده آن زمينه هاست . *

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

با توجّه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين، كه شكست نبرد احد و مشكلات ناشى از آن را مطرح ساخت، مى توان نتيجه گرفت كه شكست و مشكلات آن نبرد، زمينه پراكندگى مسلمانان را از پيرامون رسول خدا (ص)

فراهم ساخت و آنچه در اين ميان مانع از گسيختن مردم از پيرامون پيامبر (ص) شد، خُلق خوش و مداراى آن حضرت با مردم بود.

مدبر مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 1 - 4

4 - توصيف خداوند ، به تدبيركننده امور مردم ، از آداب استعاذه به خداوند

قل أعوذ بربّ الناس

مردم جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 14 - 1

1 _ مردم جزيرة العرب ، جانشين امتهايى كه در آن سرزمين با عذاب استيصال الهى منقرض شده بودند .

و لقد أهلكنا القرون من قبلكم . .. ثم جعلنكم خلئف فى الأرض

مردم جزيرة العرب و حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 10

10 - حج و زيارت مسجدالحرام ، مراسمى رايج در ميان مردم جزيرة العرب

سواء الع_كف فيه و الباد

مردم جزيرة العرب و زيارت مسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 10

10 - حج و زيارت مسجدالحرام ، مراسمى رايج در ميان مردم جزيرة العرب

سواء الع_كف فيه و الباد

مردم جزيرة العرب و مسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 11

11 - { مسجدالحرام } نامى شناخته شده و متداول در ميان مردم جزيرة العرب

و المسجد الحرام الذى جعلن_ه للناس

مردم دارى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 41 - 3

3- عنايت و توجه

ويژه حضرت ابراهيم ( ع ) به ديگران ، در دعا

ربّنا اغفرلى و لولدىّ و للمؤمنين

از اينكه حضرت ابراهيم(ع) در مناجاتش با پروردگار تنها براى خود، دعا نكرد; بلكه فرزندان، پدر و مادرش و تمامى مؤمنان را در دعاى خويش شريك كرد، برداشت فوق به دست مى آيد.

مردم دارى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 6

6 - علاقه شديد پيامبران الهى ، نسبت به هدايت و رستگارى انسان ها

ق_ل أوَ لو جئتكم بأهدى ممّا وجدتم عليه ءاباءكم

پيامبران، در برابر مخالفت هاى مؤكد قوم خويش (إنّا وجدنا . .. إنّا على آثارهم) با لحنى نرم و ملايم آنان را به مسير آيين توحيد فرامى خواندند، از اين مطلب، شيفتگى شديد آنان به هدايت انسان ها استفاده مى شود.

مردم سست ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 9

9 _ منافقان و سست ايمان ها ، بى بهره از توكل و اتكا بر خداوند

يقول المنفقون . .. و من يتوكل

مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 98 - 14

14- ذوالقرنين ، آسيب ديدگان از يأجوج و مأجوج را به رحمت و اراده خداوند توجّه داد و آنان را از اعتماد مطلق به سد ، بازداشت .

ه_ذا رحمة من ربّى فإذا جاء وعد ربّى جعله دكّاء

مردم شمال سرزمين ذوالقرنين و سدسازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 12

12- { عن أميرالمؤمنين ( ع

) : إنّ ذاالقرنين . . . وجد . . . قوماً لايكادون يفقهون قولاً قالوا : يا ذاالقرنين ! إنّ يأجوج و مأجوج خلف ه_ذين الجبلين و هم يفسدون فى الأرض إذا كان إبّان زروعنا و ثمارنا خرجوا علينا من ه_ذين السدّين ، فرعوا من ثمارنا و زروعنا حتّى لايبقون من ها شيئاً { فهل نجعل لك خرجاً } نؤديه إليك فى كلّ عام { على أن تجعل بيننا و بينهم سدًّا } ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده:. .. همانا ذوالقرنين، قومى را يافت كه فهم هيچ سخنى براى آنان آسان نبود. آنان به او گفتند: اى ذوالقرنين! همانا، يأجوج و مأجوج، پشت اين دو كوه اند و آنان در زمين فساد مى كنند. زمانى كه فصل برداشت زراعت هاى ما و چيدن ميوه هايمان فرامى رسد، آنان، از پشت اين دو سدّ (دو كوه) به ما حملهور شده و از ميوه هاى ما و زراعت هاى ما آن قدر مى چرانند كه هيچ چيز از را باقى نمى گذارند. آيا براى تو هزينه اى قرار دهيم كه هر ساله به تو بپردازيم تا بين ما و آنان سدّى برقرار سازى؟}.

مردم صدر اسلام و انجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 12

12_ وجود افرادى در ميان مردم عصر بعثت كه به تمامى تورات و انجيل آگاهى داشتند . *

و من عنده علم الكت_ب

برداشت فوق، بر اساس اين احتمال است كه مراد از {الكتاب} تورات و انجيل باشد.

مردم صدر اسلام و بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون -

23 - 68 - 10

10 - آگاهى مردم عصر بعثت ، به سابقه داشتن بعثت و نزول كتاب از سوى خداوند

أم جاءهم ما لم يأت ءاباءهم الأوّلين

مردم صدر اسلام و تاريخ اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 2

2- آشنايى مردم عصر بعثت با سرگذشت قوم نوح ، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان

ألم يأتكم نبؤا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم

استفهام در {ألم يأتكم} استفهام تقريرى است; بنابراين معناى جمله آيا خبر آنان به شما نرسيده بود، چنين مى شود: قطعاً خبر آنان به شما رسيده بود.

مردم صدر اسلام و تاريخ قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 2

2- آشنايى مردم عصر بعثت با سرگذشت قوم نوح ، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان

ألم يأتكم نبؤا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم

استفهام در {ألم يأتكم} استفهام تقريرى است; بنابراين معناى جمله آيا خبر آنان به شما نرسيده بود، چنين مى شود: قطعاً خبر آنان به شما رسيده بود.

مردم صدر اسلام و تاريخ قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 2

2- آشنايى مردم عصر بعثت با سرگذشت قوم نوح ، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان

ألم يأتكم نبؤا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم

استفهام در {ألم يأتكم} استفهام تقريرى است; بنابراين معناى

جمله آيا خبر آنان به شما نرسيده بود، چنين مى شود: قطعاً خبر آنان به شما رسيده بود.

مردم صدر اسلام و تاريخ قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 2

2- آشنايى مردم عصر بعثت با سرگذشت قوم نوح ، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان

ألم يأتكم نبؤا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم

استفهام در {ألم يأتكم} استفهام تقريرى است; بنابراين معناى جمله آيا خبر آنان به شما نرسيده بود، چنين مى شود: قطعاً خبر آنان به شما رسيده بود.

مردم صدر اسلام و تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 12

12_ وجود افرادى در ميان مردم عصر بعثت كه به تمامى تورات و انجيل آگاهى داشتند . *

و من عنده علم الكت_ب

برداشت فوق، بر اساس اين احتمال است كه مراد از {الكتاب} تورات و انجيل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 36 - 1

1 - اصول تعاليم تورات ، آشنا و مطرح براى مردم عصر نزول قرآن

أم لم ينبّأ بما فى صحف موسى

از استفهام توبيخى در {أم لم ينبّأ}، مى توان استفاده كرد كه اصول معارف تورات، امرى شناخته شده براى مردم عصر بعثت بوده است.

مردم صدر اسلام و رحمانيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 9

9_ مردم عصر بعثت خداوند را به اسم و وصف { الرحمان } نمى شناختند و بدان

كفر مىورزيدند .

و هم يكفرون بالرحم_ن

بسيارى از مفسران برآنند كه مراد از كفر مردم عصر بعثت به {الرحمان} عدم آشنايى آنان با اين اسم براى خداوند است ; يعنى، خداوند را با اين اسم و وصف نمى شناختند و آن گاه كه قرآن خداوند را به اسم {الرحمان} توصيف كرد، انكار كردند و گفتند {رحمان} ديگر كيست و چه خدايى است؟

مردم صدر اسلام و علماى دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 94 - 7

7 _ مردم در عصر نزول قرآن ، براى آگاهى از متون كتاب هاى آسمانى ، چاره اى جز رجوع به عالمان دين نداشتند .

فإن كنت فى شك مما أنزلنا إليك فسئل الذين يقرءون الكتب من قبلك

مردم صدر اسلام و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 5

5 _ قرآن پديده بديعى است كه مردم عصر پيامبر ( ص ) نسبت به آن كاملاً بيگانه بوده اند .

و لا أدريكم به

برداشت فوق، لازمه جمله {لو شاء اللّه . .. و لا أدراكم به} (اگر خدا خواسته بود شما را به آن آشنا نمى كرد) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 14

14- تأثير شگرف و فوق العاده قرآن ، در مردم روزگار پيامبر ( ص )

أفتأتون السحر

از اين كه اتهام سحر را به قرآن روا مى داشتند، برمى آيد كه قرآن تأثيرى فوق العاده داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 4

- 5

5 - بيشتر مردم عصر بعثت ، از آيات قرآن ، على رغم وضوح و روشنى مفاهيم آن روى گردان بودند .

كت_ب فصّلت . .. فأعرض أكثرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 4

4 - بيشتر مردم عصر بعثت ، مصمم به تأثيرناپذيرى از كلام وحى و پيام قرآن

فأعرض أكثرهم . .. و قالوا ... فاعمل إنّنا ع_ملون

تعبيرهاى سه گانه در آيه ({أكنّة}، {وقر} و {حجاب}) تأكيد و تصميم آنان را به نفوذناپذيرى در برابر قرآن مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 3 - 2

2 - نزول قرآن به زبان عربى ، زمينه سهولت فهم آن براى مردم عصر پيامبر ( ص ) و جامعه هاى عرب زبان

إنّا جعلن_ه قرءانًا عربيًّا لعلّكم تعقلون

{عربيّاً} اگر به معناى زبان عربى باشد، خطاب در {لعلّكم تعقلون} خاص بوده و تنها شامل مردم عرب زبان مى شود; يعنى، ما قرآن را به زبان عربى قرار داديم به آن اميد كه شما مردم عرب در آن بينديشيد. و اگر {عربيّاً} به معناى فصيح و شيوا باشد، خطاب در {لعلّكم تعقلون} عام بوده و فراگيرنده همه انسان ها مى شود; يعنى، ما قرآن را شيوا و گيرا قرار داديم، بدان اميد كه شما انسان ها بدان جذب شده و در آن تعقل و انديشه نماييد. برداشت ياد شده بر پايه احتمال اول است.

مردم صدر اسلام و قصه انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 45 - 4

4 - گذشت زمان و

انقراض نسل هاى پيشين ، باعث از ميان رفتن خاطرات پيامبران ، كتاب هاى آسمانى ، شرايع الهى و محروم شدن مردم عصر بعثت از آنها شد .

و ل_كنّا أنشأنا قرونًا فتطاول عليهم العمر

مردم صدر اسلام و كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 68 - 10

10 - آگاهى مردم عصر بعثت ، به سابقه داشتن بعثت و نزول كتاب از سوى خداوند

أم جاءهم ما لم يأت ءاباءهم الأوّلين

مردم صدر اسلام و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 3 - 4

4 - مهجور ماندن پيامبر ( ص ) و رسالت هاى او در بين مردم ، تاب و توان را از آن حضرت ربوده بود .

الذى أنقض ظهرك

برداشت ياد شده، ناظر به اين احتمال است كه مراد از {وزر} (در آيه قبل)، نقطه مقابل رفعت ذكر (در آيه بعد) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 4 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، فردى آبرومند و داراى مقامى ارجمند ، در ديدگاه مردم عصر خويش

و رفعنا لك ذكرك

ياد رفيع، كنايه از احترام گذاشتن يادكنندگان است.

مردم صدر اسلام و نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 13

13_ توانايى به ارائه هر گونه معجزه و در هر زمان ، از شرايط پيامبرى در ديدگاه ناصواب مردم عصر بعثت

و لقد أرسلنا رسلاً . .. و ما كان لرسول أن يأتى بأية إلاّ بإذن الله لكل أجل كتاب

مردم صدر اسلام و نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 7

7_ مردم عصر بعثت ، پيامبرىِ فردى از افراد بشر را امرى بعيد مى شمردند .

و لقد أرسلنا رسلاً من قبلك و جعلنا لهم أزوجًا و ذريّة

مردم گمراه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 6

6 _ برخى مردم در مرحله اى از گمراهى قرار مى گيرند كه ديگر اميدى به هدايت آنان نيست.

إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه

در اين آيه گويا مردم به دو بخش تقسيم شده اند: يك دسته به دعوت پيامبر(ص) پاسخ مثبت مى دهند و دسته اى ديگر به تعبير آيه {الموتى} هستند. و همان گونه كه اميد به زنده شدن مرده در اين جهان واهى است، نمى توان به هدايت اين گونه افراد اميدى داشت.

مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 91 - 4

4- شيوه ذوالقرنين در برخورد با مردم شرق و غرب ، يك سان بوده است . *

وجدها تطلع على قوم . .. كذلك

{كذلك} مى تواند صفت براى {قوم} در آيه قبل باشد و اشاره به {قوماً} در آيات قبل; يعنى، ذوالقرنين، همانگونه كه قوم ساكن مغرب را يافت و در باره آنان تصميم گرفت، در باره شرقى ها نيز همان سان رفتار كرد.

مردم مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 1،23

1 - گروهى از مردم ( مشركان ) با وجود

نشانه هاى فراوان بر توحيد ، غير خدا را همتا و همانند او مى پندارند .

لأيت لقوم يعقلون. و من الناس من يتخذ من دون اللّه أنداداً

{ندّ} (مفرد أنداد) به معناى همانند است.

23 - گروهى از انسان ها ( مشركان ) سران و بزرگان خويش را در قدرت ، همتاى خدا مى پندارند و آنان را همطراز او دوست دارند .

و من الناس من يتخذ من دون اللّه أنداداً يحبونهم كحب اللّه

با توجه به آيه بعد - كه مشركان را به سران شرك و پيروان آنان تقسيم مى كند - مى توان گفت: مراد از {من الناس} مشركان پيرو مقصود از {أنداد} سران آنهاست. ارجاع ضمير {هم} به {أنداد} اين احتمال را تأييد مى كند; زيرا كاربرد اين ضمير براى انسانها و دارندگان عقل و شعور است.

مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 3

3- ذوالقرنين ، بر قوم ساحل دريا ، سلطه كامل يافته بود .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 10

10- ساحل نشينان غرب سرزمين ذوالقرنين ، براى ايمان و عمل صالح و ترك ستم كارى ، از زمينه مساعدى برخودار بودند .

أمّا من ظلم . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 91 - 4

4- شيوه ذوالقرنين در برخورد با مردم شرق و غرب ، يك سان بوده است . *

وجدها تطلع على قوم . .. كذلك

{كذلك} مى

تواند صفت براى {قوم} در آيه قبل باشد و اشاره به {قوماً} در آيات قبل; يعنى، ذوالقرنين، همانگونه كه قوم ساكن مغرب را يافت و در باره آنان تصميم گرفت، در باره شرقى ها نيز همان سان رفتار كرد.

مردم مقارن بعثت و اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 2،16

2- نزول داستان اصحاب كهف در قرآن ، زمينه ساز اظهار نظرهايى گوناگون در ميان مردم عصربعثت ، در باره تعداد آنان شد .

سيقولون . .. و يقولون ... و يقولون

حرف {سين} در {سيقولون} نشانه صدور آن گفته و گفته هاى بعدى در زمان آينده است و به قرينه {فلا تمار فيهم} اين اقوال، در زمان حيات رسول اللّه(ص) پيدا شده بود.

16- تنها ، گروهى اندك از مردم عصر بعثت ، به شمارِ اصحاب كهف و زواياى سرگذشت آنان ، آگاهى داشتند .

مايعلمهم إلاّ قليل

با آن كه سخن در باره تعداد اصحاب كهف بود، در جمله {مايعلمهم. ..} آگاهى بر خود اصحاب كهف، از اكثريت مردم نفى شده است. اين مطلب، مى رساند كه ديگر زواياى ماجراى اصحاب كهف نيز مانند تعداد آنان، براى بيشتر مردم نامعلوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 1

1- مدّت درنگ اصحاب كهف در غار ، ميان مردم عصر پيامبر ( ص ) مورد اختلاف بود .

قل اللّه أعلم

جمله {قل اللّه. ..} نشانه آن است كه برخى از مردم، در باره مدّت بيان شده در آيه قبل، تشكيك كرده و نظرى غير آن را مطرح ساخته بودند. پيامبر(ص)

در پاسخ آنان، با بيان علم برتر الهى به زمان بندى ياد شده، تأكيد كرده و ترديد در آن را مردود دانسته است.

مردم مقارن بعثت و اطعام مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 1

1 - بى توجهى به مستمندان و ترغيب نكردن يكديگر به تأمين غذاى آنان ، فرهنگى حاكم بر عصر بعثت

و لاتح_ضّون على طعام المسكين

{تحاضّ} (مصدر {تحاضّون})، به معناى ترغيب كردن يكديگر است (قاموس). گفتنى است كه از عبارت {طعام المسكين}، {بذل طعام المسكين} اراده شده است. البته {طعام} مى تواند به معناى {اطعام} باشد _ مانند {عطاء} به معناى {اعطاء} ولى تقدير بهتر است. (البحرالمحيط)

مردم مقارن بعثت و ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 83 - 2

2- { ذوالقرنين } ، شخصيتى تاريخى و شناخته شده در عصر پيامبر ( ص ) بوده است .

و يسئلونك عن ذى القرنين

مردم مقارن بعثت و روح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 15

15- اطلاعات علمى مردم در عصر بعثت پيامبر ( ص ) درباره حقيقت روح ، بسيار كم و ناچيز بود .

قل الروح من أمر ربّى و ما أُوتيتم من العلم إلاّ قليلاً

بنابر اينكه مخاطبان آيه، مردم عصر بعثت باشند _ نه همه انسانها در تمامى عصرها _ برداشت فوق به دست مى آيد.

مردم مقارن بعثت و قصه اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 13 - 4

4- اطلاعات مردم عصر

بعثت از اصحاب كهف و سرگذشت آنان ، اطلاعات غير واقعى و آميخته با خرافات بود .

نحن نقصّ عليك نبأهم بالحقّ

قيد {بالحقّ} تعريضى است كه به ناقلان سرگذشت اصحاب كهف و بيان كننده اين كه نقل آنان، آميخته به امورى غير واقعى و خرافى است.

مردم مقارن بعثت و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 3

3 - آشنايى مردم عصر بعثت با سوابق پيامبر ( ص ) و معاشرت آن حضرت با آنان

و ما صاحبكم

مردم مقارن بعثت و مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 1

1 - بى توجهى به مستمندان و ترغيب نكردن يكديگر به تأمين غذاى آنان ، فرهنگى حاكم بر عصر بعثت

و لاتح_ضّون على طعام المسكين

{تحاضّ} (مصدر {تحاضّون})، به معناى ترغيب كردن يكديگر است (قاموس). گفتنى است كه از عبارت {طعام المسكين}، {بذل طعام المسكين} اراده شده است. البته {طعام} مى تواند به معناى {اطعام} باشد _ مانند {عطاء} به معناى {اعطاء} ولى تقدير بهتر است. (البحرالمحيط)

مردم مقارن بعثت و يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 3

3 - محروم ساختن يتيمان از اكرام و احترام و بها ندادن به شخصيت آنان ، فرهنگى حاكم بر مردم عصر بعثت

لاتكرمون اليتيم

مردم و استماع وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 6

6 - گروهى از بنى اسرائيل خود بدون واسطه پيامبر كلام خداوند را شنيدند . *

و قد كان فريق

منهم يسمعون كلم اللّه

بر اساس نظر برخى از مفسران، مراد از {فريق منهم} در جمله فوق، آن هفتاد نفرى است كه موسى(ع) آنان را گزينش كرد تا خود كلام الهى را بشنوند. اينان همان سخنان را تحريف كردند.

مردم و اوامر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 111 - 10

10 _ عيسى ( ع ) ، گواه بر كيفيت برخورد مردمان با تعاليم و فرمان هاى الهى

و اشهد باننا مسلمون

مردم و تحولات تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 6 - 17

17 _ نقش و تأثير عملكرد مردم در تحولات تاريخ

ألم يروا كم أهلكنا . ... فأهلكنهم بذنوبهم

مردم و تعاليم انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 14

14 _ ناتوانى و توانمندى دل ها ، براى درك تعاليم انبيا ، در اختيار خداست .

بل طبع اللّه عليها بكفرهم

مردم و تعاليم دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 92 - 13

13 _ بيان احكام الهى از سوى پيامبر ( ص ) ، وابسته به پذيرش و عدم پذيرش مردم نيست .

فان توليتم فاعلموا انما على رسولنا البلغ المبين

برداشت فوق بر اين مبناست كه جمله {فان توليتم . ..} درباره كسانى باشد كه بخواهند با بى اعتنايى به احكام الهى، رسول خدا(ص) را دلسرد كرده و از ابلاغ آن، به مردم باز دارند. در اين صورت جواب مقدر جمله اى نظير {فلايهملكم} (شما را رها نخواهد كرد) است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 111 - 10

10 _ عيسى ( ع ) ، گواه بر كيفيت برخورد مردمان با تعاليم و فرمان هاى الهى

و اشهد باننا مسلمون

مردم و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 40 - 3،4،5

3 _ هرگز همه مردم روى زمين ، قرآن را انكار و تكذيب نخواهند كرد .

و منهم من يؤمن به و منهم من لا يؤمن به

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از ضمير {منهم} عموم مردم باشد ; كه در اين صورت، آيه در مقام بيان حال آنان به هنگام روبرو شدنشان با قرآن است.

4 _ هرگز تمامى مردم روى زمين ، به قرآن ايمان نخواهند آورد .

و منهم من يؤمن به و منهم من لا يؤمن به

5 _ مردم روزى زمين همواره نسبت به قرآن دو دسته هستند : مؤمن و كافر .

و منهم من يؤمن به و منهم من لا يؤمن به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 21،22

21_ بيشتر مردم به قرآن ايمان نمى آورند .

و ل_كنّ أكثر الناس لايؤمنون

برداشت فوق ، مبنى بر اين است كه {ال} در {الناس} براى استغراق باشد.

22_ بيشتر مردم از بصيرتى كه آنان را به حقانيت قرآن رهنمون شود ، محرومند .

أفمن كان على بيّنة من ربه . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايؤمنون

مردم و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 1

1 _ بسيارى از مردمان عصر

بعثت ، خواستار داورى پيامبر ( ص ) بر اساس قوانين جاهلى

افحكم الجهلية يبغون

مسؤوليت مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 1 - 1

1 _ همه مردم ، مأمور به رعايت تقوا و پروا از خداوند هستند .

يا ايّها النّاس اتّقوا ربّكم . .. و اتّقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 8

8 _ اجراى عدالت ، وظيفه حاكمان و اطاعت از آنان ، وظيفه مردم

و اذا حكمتم بين النّاس ان تحكموا بالعدل . .. يا ايّها الذين امنوا اطيعوا اللّه و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 65 - 5

5 _ مردم ، وظيفه دار مراجعه به پيامبر ( ص ) براى داورى و حلّ كليّه مشاجرات

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك فيما شجر بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 63 - 11

11 _ مردم وظيفه دار باور به انذار هاى پيامبران و پرهيز از گرفتار آمدن به عذاب هاى الهى

لينذركم و لتتقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 10

10 _ جديت در فراگيرى معارف الهى به بهترين وجه ، و عمل به احكام دين به نيكوترين صورت ، وظيفه اى بر عهده مردم

و أمر قومك يأخذوا بأحسنها

مشكلات مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 3

3- خطر هجوم يأجوج و مأجوج (

مغول و تاتار ) و تأمين امنيت ، عمده ترين مشكل مردم نواحى شمالى در زمان ذوالقرنين بود .

إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون فى الأرض

مشورت با مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 20

20 _ مشورت با مردم و شركت دادن آنان در تصميم گيرى هاى اجتماعى ، از وظايف رهبران اسلام

و شاورهم فى الامر

معاشرت با مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 17

17 _ پيامبر(ص) نبايد در برخورد با مردم، فقر و غنا و گرسنگى و سيرى را ملاك قرار دهد.

ما عليك من حسابهم من شىء و ما من حسابك عليهم من شىء

معبود مردم دوران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 29 - 5

5 - فرعون ، مورد پرستش مردم سرزمين خويش

لئن اتّخذت إل_هًا غيرى

ملاقات ذوالقرنين با مردم مغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 6

6- ذوالقرنين ، در آخرين نقطه خشكى ، در غرب سرزمين خويش ، با مردمى داراى تشكّل و قوميّت مواجه شد .

وجدها تغرب فى عين حمئة و وجد عندها قومًا

ملاقات محمد(ص) با مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، داراى برنامه اى معين ، براى ملاقات مردم *

و لو أنّهم صبروا حتّى تخرج إليهم لكان خيرًا لهم

برداشت بالا بدان احتمال است كه {حتّى تخرج. ..} اشاره به

زمان خاصى باشد كه پيامبر(ص) به طور معمول از خانه به مسجد مى آمد تا به كارها رسيدگى كند.

ملاقات مردم با حاكمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 12

12_ سران حكومت ها بايد برنامه اى اتخاذ كنند كه ملاقات مردم با آنان به آسانى انجام گيرد .

و جاء إخوة يوسف فدخلوا عليه فعرفهم

ممانعت از گمراهى مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 93 - 1

1 - پيامبران و جانشينانشان ، مسؤول جلوگيرى از انحراف و گمراه شدن مردم در حد توان هستند .

ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا . ألاّتتّبعن

مراد از تبعيت هارون از موسى(ع) _ كه {ما منعك. .. ألاّتتّبعن} گوياى آن است _ اين است كه هارون مى بايست در غياب موسى مانند او عمل مى كرد و با انحراف مردم برخورد شديد مى نمود و يا اين كه بايد رهنمودها و سفارش هاى موسى(ع) (اصلح و لاتتّبع سبيل المفسدين، اعراف/ 142) را، به كار مى بست برخى گفته اند: مراد اين است كه هارون مى بايست با مؤمنان باقى مانده به سوى موسى(ع) حركت مى كرد.

ممانعت از هدايت مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 11 - 4

4 - فراخواندن مردم به ترك نماز ، بازداشتن آنان از طريق هدايت است .

ينهى . عبدًا إذا صلّى . أرءيت إن كان على الهدى

منابع كسب مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 4

4

- كشاورزى و دامدارى ، از منابع درآمد مردم در عصر بعثت

مت_عًا لكم و لأنع_مكم

منشأ رابطه مردم با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 6 - 9

9 - خداوند ، با سوق دادن مردم به سوى پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را از تنهايى و غربت در آورد . *

ألم يجدك يتيمًا ف_اوى

فعل {آوى} _ كه مطلق است _ مى تواند به معناى {آوى إليك الناس} باشد. در اين صورت يتيم به معناى {وحيد} خواهد بود.

منشأ گمراهى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 7 - 5

5 - شرك در عبادت و الوهيت ، بنياد و اساس انحراف مردم عصر بعثت

أنّما إل_هكم إل_ه وحد . .. و ويل للمشركين . الذين لايؤتون الزكوة

منشأ نجات مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 20 - 6

6 - فضل و رحمت خدا ، مردم صدراسلام را كه ندانسته در گسترش توطئه { افك } دخالت داشتند ، از گرفتار شدن به عذاب دنيوى و اخروى نجات بخشيد .

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته

به قرينه آيه پيش و نيز آيه 14، جمله {و لولا فضل اللّه}، به تقدير {و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته مسكم عذاب فى الدنيا و الآخرة} مى باشد.

منشا اسلام مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 2 - 6

6 - گرايش دسته جمعى اقشار مختلف مردم به اسلام

، مرهون امداد هاى الهى به مسلمانان است .

إذا جاء نصر اللّه . .. و رأيت الناس يدخلون فى دين اللّه أفواجًا

موضعگيرى مردم دوران نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 61 - 5

5 _ مردمان عصر نوح ( ع ) پيرو اشراف و بزرگان قوم خويش و تحت تأثير موضعگيرى هاى آنان بودند .

قال الملأ . .. قال يقوم

موقعيت فرهنگى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 13 - 3

3 - وضعيت فرهنگى و دينى مردم عصر پيامبراسلام ، شبيه و مانند وضعيت مردم انطاكيه هنگام آمدن رسولان به سوى آنان

و اضرب لهم مثلاً أصح_ب القرية إذ جاءها المرسلون

بيشتر مفسران برآنند كه مقصود از {أصحاب القرية} مردم شهر {انطاكيه} است (كه هم اكنون جزء خاك تركيه و از شهرهاى تجارى آن مى باشد). گفتنى است {إذ} ظرف زمان و بدل اشتمال، براى {أصحاب القرية} است; يعنى، مثل بزن از مردم انطاكيه، آن گاه كه رسولان الهى به سوى شان آمدند.

مؤمنان و رضايت مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 12

12 _ هدف اصلى مؤمنان راستين ، جلب رضايت خدا و رسول خداست نه رضايت ديگران .

و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه

ناپسندى زيان رسانى به مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 71 - 9

9- آسيب رساندن به جان مردم ، امرى بس نكوهيده و ناروا است .

أخرقتها لتغرق أهلها لقد جئت شيئًا إمرًا

نژاد مردم جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 11 - 5

5 - مردم جزيرة العرب ، از نظر نژادى از نسل قوم نوح بودند .

حملن_كم فى الجارية

نظام طبقاتى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 4

4 - وجود نظام طبقاتى ، در جوامع عصر بعثت و پيش از آن

و كذلك ما أرسلنا من قبلك . .. إلاّ قال مترفوها

نقش مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 93 - 2

2- مردم ، خود عامل اختلاف در دين شدند و نه پيامبران الهى .

أُمّة وحدة . .. و تقطّعوا أمرهم بينهم

خداوند، اختلاف و پراكندگى را به خود مردم نسبت داده است (و تقطّعوا أمرهم بينهم) اين نسبت مى تواند براى رفع اين توهّم باشد كه تعدد پيامبران موجب اختلاف ميان مردم گرديد.

نگرانى از اغواى مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 67 - 4

4 - نگرانى از فريفته شدن مردم با تبليغات سوء و مشتبه شدن حق و باطل بر آنان ، امرى بايسته و هراسى نيكو است .

فأوجس فى نفسه خيفة موسى

نهى از خوف كه در آيه بعد آمده است، موسى(ع) را به خاطر نگرانى اش، تخطئه نكرده است; بلكه جمله {إنّك أنت الأعلى} از فرجام كار و اين كه پيروزى با موسى(ع) خواهد بود، خبر مى دهد و نگرانى موسى(ع) را زايل مى كند.

نيازهاى مردم دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 43 - 3

3 - نياز مردم عصر موسى به تعاليم آسمانى جديد

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب من بعد ما أهلكنا القرون الاُولى

نيازهاى مردم صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 45 - 5

5 - نياز نسل عصر بعثت به پيامبر و كتاب آسمانى جديد

و ل_كنّا أنشأنا قرونًا فتطاول عليهم العمر

نياكان مردم جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 11 - 4

4 - مردم جزيرة العرب ، از نسل مؤمنان عصر نوح بودند .

حملن_كم فى الجارية

در اين آيه، {حمل شدن} به مخاطبان عصر نزول قرآن نسبت داده شده است و مقصود حمل اجداد آنان است و چون نجات آنان به سبب مؤمن بودن ايشان بوده است; مى توان نتيجه گرفت مردم جزيرة العرب (مخاطبان اين آيه)، از نسل همين مؤمنان نجات يافته بودند.

ويژگيهاى علم مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 5 - 2

2 - آگاهى مردم عصر بعثت ، از سرنوشت اقوام كافر پيش از خود ، از راه اخبار و اطلاعات واصله بود .

ألم يأتكم نبؤا الذين كفروا من قبل

مطلب ياد شده، از آمدن تعبير {نبأ} (خبر) به دست مى آيد.

هتك آبروى مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 78 - 18

18_ رسوا ساختن افراد در ميان مردمان ، خلاف تقوا و خداترسى است .

فاتقوا الله و لاتخزون فى ضيفى

هدايت مردم

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 176 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، مسؤوليتى در برابر هدايت ناپذيرى مردم ندارد .

و لا يحزنك الّذين يسارعون فى الكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 80 - 9

9 _ علاقه و سختكوشى پيامبر ( ص ) ، براى هدايت مردم

فما ارسلناك عليهم حفيظاً

جمله {فما ارسلناك . .. } دلالت بر اين دارد كه پيامبر (ص) براى هدايت مردم تلاش فراوانى داشته است ; به گونه اى كه خود را موظف مى دانسته به هر وسيله كه مى شود، مردم را مؤمن سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 5

5 _ سوق دادن مردم به جايگاه بايسته آنان ، پرتويى از ربوبيت خداوند بر ايشان است .

قد وقع عليكم من ربكم رجس و غضب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 7 - 6

6_ وظيفه پيامبر ( ص ) هشدار دادن مردم به عذاب هاى الهى و راهنمايى آنان به طريق درست است .

إنما أنت منذر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 128 - 4

4- صبر در راه تبليغ دين و هدايت مردم ، تقواپيشگى و احسان است .

ادع إلى سبيل . .. و اصبر ... إن الله مع الذين اتّقوا و الذين هم محسنون

هشدار به مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 11

11 _ ارائه برنامه

صحيح در پى بر حذر داشتن مردمان از راه هاى نادرست ، از روش هاى كاربردى قرآن در هدايت

انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

خداوند پس از بر حذر داشتن مؤمنان از پذيرش ولايت و سرپرستى نارواى كافران، با جمله {انما وليكم . ..} به معرفى افراد شايسته ولايت پرداخت و مؤمنان رابه پذيرش ولايت آنان ارشاد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 2 - 5

5 _ هشدار به مردم درباره پيامدهاى شوم اعراض از تعاليم دين و احكام خداوند، از اهداف نزول قرآن

كتب أنزل . .. لتنذر به

با توجه به آيات بعد معلوم مى شود متعلق {لتنذر} عذابهاى دنيوى و اخروى خداوند است كه دامنگير مخالفان احكام الهى مى شود.

همزبانى انبيا با مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 4 - 1

1- خداوند همه پيامبران را ، بدون استثنا ، به زبان مردم منطقه رسالتشان مبعوث كرده است .

و ما أرسلنا من رسول إلاّ بلسان قومه

همزبانى مبلغان با مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 4 - 7

7- همه انبيا وظيفه داشتند كه معارف الهى را در سطح فرهنگ مردم خويش ، تبيين كنند .

و ما أرسلنا من رسول إلاّ بلسان قومه ليبيّن لهم

مراد از {لسان قوم} لسان فرهنگى مردم است، بخصوص با توجه به اينكه سطح فرهنگى مردم، متفاوت است و انبيا طبعاً بايد همه مردم را در تبليغ مدّ نظر قرار مى دادند.

همنشينى محمد(ص) با مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

18 - نجم - 53 - 2 - 5

5 - حضور هميشگى پيامبر ( ص ) در ميان مردم ، گواه روشنى براى آنان بر مبرّا بودن ساحت آن حضرت از گمراهى و فسادرأى

ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

آوردن وصف {صاحب} (همدم، همنشين) براى پيامبر(ص) و اضافه آن به {كم}، پيامدار اين معنا است كه رسول اكرم(ص) هميشه با شما بوده و اين حضور خود گواهى است بر پاكى و درستى آن حضرت در طول عمرشان.

مردم دارى

ارزش مردم دارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 10

10 _ حضور در متن جامعه و داشتن روابط نزديك و همسان با مردم ، امرى ازرشمند و ستوده براى رهبران الهى و سازگار با مقام پيامبرى

و قالوا مالِ ه_ذا الرسول يأكل . .. لولا أُنزل إليه ملك فيكون معه نذيرًا

مردم دارى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 41 - 3

3- عنايت و توجه ويژه حضرت ابراهيم ( ع ) به ديگران ، در دعا

ربّنا اغفرلى و لولدىّ و للمؤمنين

از اينكه حضرت ابراهيم(ع) در مناجاتش با پروردگار تنها براى خود، دعا نكرد; بلكه فرزندان، پدر و مادرش و تمامى مؤمنان را در دعاى خويش شريك كرد، برداشت فوق به دست مى آيد.

مردم دارى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 6

6 - علاقه شديد پيامبران الهى ، نسبت به هدايت و رستگارى انسان ها

ق_ل أوَ لو جئتكم بأهدى ممّا وجدتم عليه ءاباءكم

پيامبران، در برابر مخالفت هاى مؤكد

قوم خويش (إنّا وجدنا . .. إنّا على آثارهم) با لحنى نرم و ملايم آنان را به مسير آيين توحيد فرامى خواندند، از اين مطلب، شيفتگى شديد آنان به هدايت انسان ها استفاده مى شود.

مردم دوران نوح(ع)

عمر مردم دوران نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 14 - 5

5 - مردم دوران نوح ( ع ) ، عمرى طولانى داشته اند . *

و لقد أرسلنا نوحًاإلى قومه فلبث فيهم ألف سنة إلاّ خمسين عامًا

بنابراين كه {لبث فيهم} حقيقتاً، اشاره داشته باشد به درنگ نوح(ع) در ميان قومى كه از آغاز، رسالت اش را در ميان آنان شروع كرده، نكته يادشده، به دست مى آيد.

موضعگيرى مردم دوران نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 61 - 5

5 _ مردمان عصر نوح ( ع ) پيرو اشراف و بزرگان قوم خويش و تحت تأثير موضعگيرى هاى آنان بودند .

قال الملأ . .. قال يقوم

مردم مصر

آواره گى مردم مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 8

8 _ بيرون راندن و آواره ساختن مردم پايتخت مصر ، تحليل فرعون از داستان مبارزه ساحران با موسى و ايمان آوردن آنان

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة لتخرجوا منها أهلها

برداشت فوق بر اين مبناست كه مراد از {أهلها} همه مردم مصر (عوامل حكومت و توده مردم) باشد، نه خصوص عوامل حكومتى.

مردمى بودن

{مردمى بودن}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 96 - 2،3

2

_ مردمى بودن ، ارزشى براى بناى كعبه *

انّ اوّل بيت وضع للناس

3 _ مردمى بودن ، ارزشى براى همه حركت ها و نهادها *

انّ اوّل بيت وضع للناس

فلسفه مردمى بودن انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 69 - 6

6 - بستن راه توجيه منكران ، حكمت برانگيخته شدن پيامبران از ميان مردم محيط خويش

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

قرآن، ضمن ردّ موجه بودن انكار كافران، به اين نكته اشاره مى كند كه: اگر شخصيت پيامبر(ص) براى شما ناشناخته بود و او در ميان شما رشد نكرده بود، راهى براى ترديد در حقانيت او وجود داشت; اما حتى چنين مجالى نيز، در اختيار شما گذاشته نشده است.

مردمى بودن انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 4

4_ پيامبران از ميان مردم و جامعه خويش به پيامبرى برگزيده شدند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً . .. من أهل القرى

{قرى} (جمع قرية) در مقابل {وادى} (صحراها و بيابانها) است و به شهرها و روستاها اطلاق مى شود. ال در {القرى} مى تواند جانشين مضاف اليه باشد ; يعنى: {من أهل قريهم}. و محتمل است {ال} در آن عهد حضورى باشد ; يعنى: {ه_ذه القرى}. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 4 - 1

1- خداوند همه پيامبران را ، بدون استثنا ، به زبان مردم منطقه رسالتشان مبعوث كرده است .

و ما أرسلنا من رسول إلاّ بلسان قومه

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 113 - 2

2- پيامبران و رسولان ، از ميان توده ها و از متن جامعه خويش برانگيخته شدند .

جاءهم رسول منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 32 - 2

2 - سنت الهى ، بر فرستادن رسولانى از جنس بشر و برخاسته از ميان همان مردم بود .

فأرسلنا فيهم رسولاً منهم

بلكه فردى بود برخاسته از ميان همان مردم، تربيت شده در ميان ايشان و شناخته شده براى همه آنان بود. هم چنين قيد {منهم} بيانگر اين معنا است كه آن پيامبر، از جنس خود مردم بود، نه از غير بشر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 44 - 5

5 - هر پيامبرى ، از آنِ جامعه خود و برخاسته از ميان مردم همان جامعه بود .

كلّ ما جاء أُمّة رسولها

تعبير {رسولها} (فرستاده همان امت) به جاى (رسول)، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 10

10 _ حضور در متن جامعه و داشتن روابط نزديك و همسان با مردم ، امرى ازرشمند و ستوده براى رهبران الهى و سازگار با مقام پيامبرى

و قالوا مالِ ه_ذا الرسول يأكل . .. لولا أُنزل إليه ملك فيكون معه نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 20 - 2

2 _ همه پيامبران در متن جامعه خويش و داراى روابط نزديك با مردم بودند .

و ما أرسلنا قبلك من

المرسلين إلاّإنّهم ليأكلون الطعام و يمشون فى الأسواق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 4 - 1

1 - برخاستن فردى از توده هاى مردم به پيامبرى ، امرى شگفت انگيز در نظر كافران

و عجبوا أن جاءهم منذر منهم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه مقصود از {منهم} اين است كه پيامبر از ميان توده هاى مردم و با ويژگى مردمى باشد. گفتنى است تعبير {من بيننا} در آيه 8 مؤيد همين مطلب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 71 - 12

12 - پيامبران ، از جنس بشر بوده و از ميان متن جامعه خويش برخاسته اند .

رسل منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 7 - 2

2 - پيامبران ، رو به سوى مردم و در حركت به جانب ايشان

و ما يأتيهم من نبىّ

تعبير {يأتيهم} مى رساند كه پيامبران به سراغ مردم مى رفته اند و آن گونه نبوده است كه آنان انتظار داشته باشند، مردم احساس نياز كرده و به طرف آنان آيند.

مردمى بودن رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 10

10 _ حضور در متن جامعه و داشتن روابط نزديك و همسان با مردم ، امرى ازرشمند و ستوده براى رهبران الهى و سازگار با مقام پيامبرى

و قالوا مالِ ه_ذا الرسول يأكل . .. لولا أُنزل إليه ملك فيكون معه نذيرًا

مردمى بودن لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 -

حجر - 15 - 70 - 6

6- منزل حضرت لوط ( ع ) ، محل مراجعه مردم از شهر ها و مناطق مختلف و اقوام گوناگون

قالوا أو لم ننهك عن الع_لمين

{عالم} به معناى همه خلق و يا دسته اى از موجودات است. جمع آمدن آن (عالمين) براى بيان استغراق و شمول تمامى اصناف موجودات جهان است و مقصود از آن در اين آيه، همه مردم از تمامى اقوام و قبايل دور و نزديك است.

مردمى بودن محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، در متن جامعه خويش بود و روابط نزديك و همسان با مردم داشت .

يأكل الطعام و يمشى فى الأسواق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 4 - 3

3 - انسان بودن پيامبر ( ص ) و برخاستن ايشان از ميان توده هاى مردم ، مانع ايمان آوردن كافران صدراسلام بود .

و عجبوا أن جاءهم منذر منهم و قال الك_فرون ه_ذا س_حر كذّاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 4 - 5

5 _ روابط اجتماعى پيامبر ( ص ) با مؤمنان ، روابطى ساده و بدون تشريفات

إنّ الذين ينادونك من وراء الحجرت

اين كه افرادى به خود اجازه مى دادند تا پيامبر(ص) را از وراى اتاق ها صدا بزنند و با آن حضرت بر خوردى مانند برخورد با افراد معمولى داشته باشند، پيام دار نكته يادشده است.

مردمى بودن موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان

- 25 - 36 - 3

3 _ به ميان مردم رفتن و در متن جامعه بودن ، شيوه موسى و هارون در دعوت و انجام رسالت الهى

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا

مردمى بودن هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 3

3 _ به ميان مردم رفتن و در متن جامعه بودن ، شيوه موسى و هارون در دعوت و انجام رسالت الهى

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا

نقش مردمى بودن انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 113 - 4

4- انتخاب پيامبران از ميان خود انسان ها و از متن جامعه خويش ، داراى نقشى مهم در رسالت آنان

جاءهم رسول منهم

تصريح خداوند به عبارت {رسول منهم} (رسولى از خود آنان) مى تواند اشاره به مطلب فوق داشته باشد.

مرزبانى از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مرزبانى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 11،16

11 _ حفاظت از مرز هاى كشور اسلامى ، در گرو صبر و شكيبايى مسلمانان

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا

بر اين مبنا كه {رابطوا}، به معناى لزوم مرزبانى باشد، تقدّم صبر بر آن حكايت از نقش صبر در حفاظت از مرزها دارد.

16 _ ايمان ، زمينه شكيبايى در برابر مشكلات و پايدارى در مقابل دشمن و حفظ مرز ها و رعايت تقواست .

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه

مخاطب قرار دادن مسلمانان به وصف ايمان و آنگاه امر به شكيبايى و . .. بيانگر آن است كه ايمان

زمينه تحقق مسائل مطرح شده است.

آثار مرزبانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 18

18 _ صبر در برابر مشكلات ، مقاومت در برابر دشمن ، حفاظت از مرز هاى جامعه اسلامى و تقواپيشگى ، زمينه پيروزى و سعادت

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا لعلّكم تفلحون

{فلاح}، به معناى نيل به نجات و پيروزى است (لسان العرب).

اهميت مرزبانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 8،14،16

8 _ حراست و پاسدارى از حدود و ثغور وطن اسلامى ، وظيفه همگانى مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا . .. و رابطوا

{رابطوا}، در برداشت فوق به معناى اصطلاحى آن (مرزبانى و حفظ ثغور)، گرفته شده است.

14 _ شكيبايى مؤمنان در برابر مشكلات ، پايدارى آنان در مقابل دشمن و حفاظت از مرز هاى اسلامى ، نشانه تقواپيشگى است .

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه

16 _ ايمان ، زمينه شكيبايى در برابر مشكلات و پايدارى در مقابل دشمن و حفظ مرز ها و رعايت تقواست .

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه

مخاطب قرار دادن مسلمانان به وصف ايمان و آنگاه امر به شكيبايى و . .. بيانگر آن است كه ايمان زمينه تحقق مسائل مطرح شده است.

ترك مرزبانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 13

13 _ بى صبرى در برابر مشكلات ، سستى در مقابل دشمنان و حفاظت نكردن از مرز هاى كشور اسلامى

، بى تقوايى است .

اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه

مرفهان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مرفهان

آثار تحجر مرفهان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 66 - 1

1 - واپس گرايى رفاهمندان كافر و تأثير ناپذيرى در برابر آيات الهى ، عامل محروميت آنان از نصرت خداوند

لاتجئروا اليوم . .. قد كانت ءاي_تى ... على أعق_بكم تنكصون

آيه فوق، خطاب به مرفهان گرفتار عذاب و تعليل براى ردّ استغاثه آنها است. فعل هاى {تتلى} و {تنكصون} به دليل همراه شدن با {كانت} و {كنتم}، ماضى استمرارى است. {نكوص} (مصدر {تنكصون}) به معناى بازگشت به قهقرا است. بنابراين قيد {على أعقابكم} _ كه آن نيز به معناى قهقهرا است _ براى تأكيد معناى {تنكصون} مى باشد.

آثار تكبر مرفهان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 67 - 2

2 - كبرورزى مرفهان كفرپيشه ، در برابر آيات الهى ( قرآن ) و تكذيب آن ، عامل محروميت آنان از نصرت خداوند در قيامت

لاتجئروا اليوم . .. قد كانت ءاي_تى تتلى عليكم ... تنكصون . مستكبرين به

آثار ثروتمندى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 35 - 3،6

3 - كثرت مال و اولاد ، باعث ايجاد خصلت حق ناپذيرى در مترفان

و ما أرسلنا فى قرية من نذير إلاّ قال مترفوها إنّا بما أُرسلتم به ك_فرون . و قالو

6 - مترفان ، به خاطر كثرت مال و اولاد ، خود را از عذاب در امان مى دانستند .

و قالوا نحن أكثر أمولاً و أول_دًا و ما

نحن بمعذّبين

اين جمله به منزله نتيجه عبارت قبلى است و به خاطر روشنى مطلب براى ذهن مخاطب، از {فا}ى تفريع استفاده نشده است.

آثار جهل مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 52 - 4

4 - نكوهش خداوند از قشر مرفه و ناسپاس ، به خاطر ناآگاهى آنان از مشيت و تقدير الهى در رزق و روزى انسان ها

أوَلم يعلموا أنّ اللّه يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر

استفهام در {أوَلم يعلموا. ..} از نوع استفهام انكارى _ توبيخى است.

آثار عذاب مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 64 - 4

4 - فرياد و ضجه رفاهمندان كافر ، به هنگام لمس عذاب الهى

حتّى إذا أخذنا مترفيهم بالعذاب إذا هم يجئرون

ضمير {هم} در جمله {إذا هم يجئرون}، مى تواند به {مترفين} بازگردد. در اين صورت معناى {إذا هم يجئرون} چنين مى شود: {مترفان به هنگام لمس عذاب الهى، فرياد و ضجه سر مى دهند}. هم چنين مى تواند به غفلت زدگان كافر بازگردد. در اين صورت معناى جمله فوق چنين مى شود: {كافران (پيروان مترفين) وقتى جلوداران خود را گرفتار عذاب ديدند، فرياد استغاثه سرمى دهند}. برداشت فوق، بر پايه احتمال اول است.

آثار عمل ناپسند مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 51 - 1

1 - گرفتار شدن قشر مرفه و ناسپاس ملت هاى گذشته به عذاب و پيامد هاى ناگوار رفتار بد خود

إذا خوّلن_ه نعمة منّا . .. فأصابهم سيّئات ماكسبوا

آثار كثرت فرزند مرفهان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 35 - 3

3 - كثرت مال و اولاد ، باعث ايجاد خصلت حق ناپذيرى در مترفان

و ما أرسلنا فى قرية من نذير إلاّ قال مترفوها إنّا بما أُرسلتم به ك_فرون . و قالو

آثار همنشينى با مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 19

19- پيامبر ( ص ) ، در صورت نزديك شدن به رفاه مندان و بريدن از مؤمنان تهيدست ، در خطر گرايش به جلوه هاى دنيا بود .

و لاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا

آثار هواپرستى مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 32

32- هواپرستى ثروت مندان عصر بعثت ، عامل امتيازخواهى آنان از پيامبر ( ص ) بود .

و لاتطع من . .. اتبع هويه

آشاميدنيهاى اخروى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 22

22- رفاه مندانِ هواپرست ، در قيامت ، گرفتار آتشى فراگير و آشاميدنى هايى ناگوارند .

و لاتطع من أغفلنا قلبه . .. بئس الشراب و ساءت مرتفقًا

نكته ياد شده از ارتباط دو آيه استفاده شده است.

احساس مصونيت مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 35 - 4

4 - برخورداران از امكانات رفاهى ، خود را مأمون از عذاب مى دانند .

قال مترفوها . .. نحن أكثر أمولاً و أول_دًا و ما نحن بمعذّبين

ادعاى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ

- 34 - 35 - 7

7 - مترفان ، خود را مورد عنايت ويژه خدا مى دانند .

و قالوا نحن أكثر أمولاً و أول_دًا و ما نحن بمعذّبين

به قرينه جوابى كه خداوند در آيه 37 به مترفان داده است، به دست مى آيد كه اين كلام از ناحيه آنان، احتمالاً به منظور نكته ياد شده گفته شده است.

ارتجاع مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 13

13 - اهتمام طبقه مرفه جوامع ، به حفظ سنت هاى قومى و ابقاى باور هاى كهن

إلاّ قال مترفوها إنّا وجدنا ءاباءنا على أمّة . .. إنّا بما أرسلتم به ك_فرون

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه ذكر {إن_ّا} و تكرار آن، اشاره به خصيصه مرفهان باشد كه منافع آنان در حفظ باورهاى خرافى كهن و انديشه شرك مى باشد و در نتيجه پايبندى ايشان را به آنها مى رساند.

استفاده از ثروت مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 22

22- امكان بهره گيرى از ثروت توانگران در صورت گرايش آنان به اسلام ، نبايد دستاويزى براى كنارگيرى از تهيدستان مؤمن قرار گيرد .

و لاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا

استهزاى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 13 - 1

1- فرار نكردن و بازگشتن به زندگى مرفّه ، سخن استهزا آميز خداوند با مترفان ستمگر ، به هنگام نزول عذاب استيصال بر آنان

لاتركضوا وارجعوا إلى ما أُترفتم فيه

{الترف} به معناى تنعّم و برخوردارى از نعمت و {الترفه} به معناى

خود نعمت است. و {مترف} نيز به كسى گويند كه از نعمت فراوان و رفاه بسيار برخوردار باشد، به گونه اى كه او را مغرور سازد (لسان العرب) و يا آن چنان در ناز و نعمت باشد كه كسى جلوگير او نباشد و هر چه دلش خواست آزادنه انجام دهد (قاموس المحيط). گفتنى است نهى و امر در جمله {لاتركضوا} و {إرجعوا...} براى طلب حقيقى نيست; بلكه مجاز و از باب تهكّم و استهزا است.

اسلام مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 22

22- امكان بهره گيرى از ثروت توانگران در صورت گرايش آنان به اسلام ، نبايد دستاويزى براى كنارگيرى از تهيدستان مؤمن قرار گيرد .

و لاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا

اصرار بر كفر مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 8

8 - اصرار و پافشارى مرفهان خوش گذران بر كفر ، در برابر پيام ملاطفت آميز و توحيدى پيامبران

قال مترفوها . .. ق_ل أوَ لو ... قالوا إنّا بما أرسلتم به ك_فرون

اعراض مرفهان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 72 - 2

2 - روى گردانى كافران و مرفهان از پيامبر ( ص ) ، على رغم عدم درخواست كمترين مزد از ايشان

أم تسئلهم خرجًا

ضمير {هم} به كافران و رفاپيشگان _ كه در آيات پيش از آنان ياد شده است _ باز مى گردد. گفتنى است كه استفهام در جمله فوق، استفهام انكارى است; يعنى، {ما تسئلهم خرجاً}. بنابراين {خرجاً} نكره در

سياق نفى و مفيد عموم است. در نتيجه معنا چنين مى شود: تو با اين كه از آنان كمترين مزدى درخواست نمى كنى، از تو روى برمى گردانند.

اقرار مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 14 - 1

1- رفاه زدگان جوامع ستم پيشه ، به ظلم و ستم خويش پس از احساس عذاب الهى اعتراف مى كنند .

فلمّا أحسّوا بأسنا . .. قالوا ي_ويلنا إنّا كنّا ظ_لمين

امتيازطلبى مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 32

32- هواپرستى ثروت مندان عصر بعثت ، عامل امتيازخواهى آنان از پيامبر ( ص ) بود .

و لاتطع من . .. اتبع هويه

امكانات مادى مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 4

4- توانگران ، با اظهار آمادگى براى كمك هاى مادّى ، حضور مؤمنان تهيدست را در پيرامون پيامبر ( ص ) ، مانع نشست با آن حضرت مى شمردند .

و اصبر نفسك . .. و لاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا

انبيا و مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 1،11

1 - تمامى پيامبران الهى در طول تاريخ ، مواجه با مخالفت مردمان مرفه و خوش گذران

و كذلك ما أرسلنا من قبلك فى قرية من نذير إلاّ قال مترفوها

11 - پيام فرستادگان الهى ، ناسازگار با منافع طبقات مرفه

و كذلك ما أرسلنا من قبلك . .. إلاّ قال مترفوها

از اين كه همواره مرفهان در

برابر پيام انبيا موضع مى گرفتند، مطلب بالا استفاده مى شود.

انذار مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 112 - 11

11- هشدار خداوند به ملت هاى متنعم و مرفه داراى امنيت ، نسبت به كفران نعمت هاى او

قرية كانت ءامنة . .. فكفرت بأنعم الله فأذقها الله لباس الجوع و الخوف بما كانوا ي

بهانه جويى مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 4

4- توانگران ، با اظهار آمادگى براى كمك هاى مادّى ، حضور مؤمنان تهيدست را در پيرامون پيامبر ( ص ) ، مانع نشست با آن حضرت مى شمردند .

و اصبر نفسك . .. و لاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا

بى ارزشى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 64 - 6

6 - خوشگذرانان غفلت زده و بى خبر از روز جزا ، هم سنگ ددان و وحوش بيابان در بينش الهى

إذا هم يجئرون

چنان كه گفته شد {جوار} به زوزه سگ، روباه و گرگ گفته مى شود. تعبير زوزه براى فرياد استغاثه كافران، بيانگر مطلب فوق است.

بى پناهى اخروى مرفهان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 65 - 4

4 - قيامت ، روز بى پناهى و درماندگى كامل مرفهان كفرپيشه

لاتجئروا اليوم إنّكم منّا لاتنصرون

بى شعورى مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 56 - 3

3 - ثروتمندان شرك پيشه و

فريفته مال و فرزند در صدراسلام ، اشخاصى بى شعور و نادان بودند .

أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين . .. بل لايشعرون

بى منطقى مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 7

7 - رفاه زدگان كفرپيشه عصر بعثت ، فاقد كمترين عذر قابل پذيرش در انكار رسالت پيامبر ( ص )

حتّى اذا أخذنا مترفيهم . .. أفلم يدّبّروا القول ... بل جاءهم بالحقّ

بىوفايى دوستان مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 43 - 5

5- ياران دوران رفاه و توان مندى ، به وقت گران بارى و تهيدستى ، ناپيدايند .

و أُحيط بثمره . .. و لم تكن له فئه ينصرونه من دون اللّه

در آيه، سخنى درباره نابودى نفرات مرد ثروت مند به ميان نيامده است، لذا ممكن است كه عبارت {لم تكن له فئة} بدان معنا باشد كه افرادِ وى، با مشاهده نابودى اموال ارباب خود، از اطراف او متفرق شدند و او را مدد نكردند.

بينش مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 16 - 5

5- مرفهان ستمگر ، جهان را بازيچه و بى هدف مى پندارند .

قرية كانت ظالمة . .. وارجعوا إلى ما أُترفتم فيه ... و ما خلقنا السماء والأرض و م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 10

10 - بشر بودن و خوردن و آشاميدن همانند انسان ها ، مانع از رسالت در نظر اشراف و عناصر مرفه

ما

ه_ذا إلاّ بشر مثلكم يأكل ممّا تأكلون منه و يشرب ممّا تشربون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 37 - 3

3 - دنيا و صحنه آمد و شد نسل ها و آفرينش آنها ، فاقد كمترين هدف و فرجام در بينش اشراف و مرفهان كفرپيشه

نموت و نحيا

مقصود از {نموت و نحيا} (مى ميريم و زنده مى شويم) اين است كه نسلى مى ميرد و نسلى پديد مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 34 - 5

5 - مترفان ، هيچ تعليمى از تعاليم آسمانى پيامبران را قبول نداشتند .

قال مترفوها إنّا بما أُرسلتم به ك_فرون

برداشت ياد شده از آن جا است كه موصول {ما اُرسلتم به} اطلاق دارد و شامل هر تعليمى مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 35 - 1،4،6

1 - مترفان ، دارايى بيشتر و اولاد زيادتر را ملاك برترى و ارزش مى دانند .

قال مترفوها . .. و قالوا نحن أكثر أمولاً و أول_دًا

4 - برخورداران از امكانات رفاهى ، خود را مأمون از عذاب مى دانند .

قال مترفوها . .. نحن أكثر أمولاً و أول_دًا و ما نحن بمعذّبين

6 - مترفان ، به خاطر كثرت مال و اولاد ، خود را از عذاب در امان مى دانستند .

و قالوا نحن أكثر أمولاً و أول_دًا و ما نحن بمعذّبين

اين جمله به منزله نتيجه عبارت قبلى است و به خاطر روشنى مطلب براى ذهن مخاطب، از {فا}ى تفريع استفاده نشده است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 50 - 1،4

1 - دادن نقش اصلى به دانش و تلاش بشرى در برخوردارى از آسودگى ها و نعمت ها و ناديده گرفتن نقش خداوند در عرصه زندگى ، تفكر همه مرفهان و برخورداران در طول تاريخ

قال إنّما أُوتيته على علم . .. قد قالها الذين من قبلهم

4 - همسانى طرز تلقى مرفهان ناسپاس از دنيا و نعمت هاى آن ، و يگانگى موضع آنان در برابر انديشه توحيدى پيامبران

قال إنّما أُوتيته على علم . .. قد قالها الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 5

5 - پندار مرفّهان به گرامى بودن نزد خداوند ، با وجود بى توجهى آنان به مساكين ، پندارى بى پايه و نادرست است .

ربّى أكرمن . كلاّ ... و لاتح_ضّون على طعام المسكين

بينش مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 56 - 1

1 - مال و فرزند بسيار ، نشانه لطف و مهر خداوند در ديدگاه شرك پيشگان مرفه صدراسلام

أيحسبون . .. من مال و بنين . نسارع لهم فى الخيرت

پشيمانى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 14 - 2

2- مرفهان ستمگر ، با مشاهده عذاب الهى در حسرت و ندامت فرو مى روند .

فلمّا أحسّوا بأسنا . .. قالوا ي_ويلنا إنّا كنّا ظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 15 - 1

1- مرفهانِ ستمگر در تأسف و پشيمانى

، از زمان احساس عذاب تا هنگامه هلاكت و نابودى

فما زالت تلك دعويهم حتّى جعلن_هم حصيدًا خ_مدين

پوچگرايى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 16 - 5

5- مرفهان ستمگر ، جهان را بازيچه و بى هدف مى پندارند .

قرية كانت ظالمة . .. وارجعوا إلى ما أُترفتم فيه ... و ما خلقنا السماء والأرض و م

پيشنهاد مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 23

23- خداوند پيامبر ( ص ) را از پذيرش پيشنهاد رفاه مندان در خصوص گسستن از طبقه محروم و عطف توجه به طبقه اشراف ، برحذر داشت .

و لاتطع من أغفلنا قلبه

ترس اخروى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 5

5- مجرمانِ رفاه مند و بى باك دنيا ، بيم ناكان وحشت زده صحنه قيامت اند .

فترى المجرمين مشفقين ممّا فيه

با توجه به اين كه آيات قبل در مورد رفاه مندان مغرور بود، مصداق بارز {مجرمان هراسناك} در اين آيات، همان دنياپرستان مغرور خواهد بود.

تشبيه موضعگيرى مرفهان كافر صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 81 - 1

1 - موضع گيرى كافران رفاه زده عصر بعثت ، در برابر رهنمود هاى پيامبر ( ص ) ، همانند موضع گيرى كافران پيشين در برابر رهنمود هاى پيامبرانشان

بل قالوا مثل ما قال الأوّلون

تعصب قومى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 13

13 -

اهتمام طبقه مرفه جوامع ، به حفظ سنت هاى قومى و ابقاى باور هاى كهن

إلاّ قال مترفوها إنّا وجدنا ءاباءنا على أمّة . .. إنّا بما أرسلتم به ك_فرون

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه ذكر {إن_ّا} و تكرار آن، اشاره به خصيصه مرفهان باشد كه منافع آنان در حفظ باورهاى خرافى كهن و انديشه شرك مى باشد و در نتيجه پايبندى ايشان را به آنها مى رساند.

تكبر مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 50 - 13

13 - انسان رفاه مند سرمست ، موجودى خودخواه و طلبكار از خداوند

و لئن رجعت إلى ربّى إنّ لى عنده للحسنى

تعبير {إنّ لى عنده} نشان مى دهد كه انسان سرمست و رفاه مند حقى براى خود نزد خدا قائل است; نه اين كه صرفاً اميد به تفضل، إنعام و مغفرت الهى داشته باشد.

تكذيبگرى مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 4

4 - تكذيب گران پيامبر ( ص ) ، از قشر مرفّه و صاحبان زر و زور بودند .

و المكذّبين أُولى النعمة

تلاش مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 3

3- رفاه مندان عصر بعثت ، براى منصرف ساختن پيامبر ( ص ) از معاشرت با تهيدستان مؤمن ، تلاش مى كردند .

و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربّهم . .. و لاتطع من أغفلنا قلبه

تنبه مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 23 -

7

7 - رفاه زدگان و ذلّت پنداران فقر ، تنها به هنگام مواجه شدن با حوادث قيامت ، به خطاى خويش پى برده ، حقيقت را در خواهند يافت .

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. يومئذ يتذكّر الإنس_ن

توطئه مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 21 - 9

9 _ رويارويى قشر هاى مرفه و اشراف عصر بعثت با پيامبر ( ص ) و توطئه و نيرنگ آنان در برابر معجزه آن حضرت ( قرآن كريم )

و إذا أذقنا الناس رحمة من بعد ضراء مسّتهم إذا لهم مكر فى ءاياتنا

توقعات بيجاى مرفهان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 6

6 - رفاه زدگان كافر ، متوقع انعطاف پذيرى دين در برابر هوس ها و منافع ناحق آنان

و أكثرهم للحقّ ك_رهون . و لو اتبع الحقّ أهواءهم

تهديد مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 1

1 - مرفهان تكذيب گر از سوى خداوند ، به عذاب و شكست تهديد شدند .

و ذرنى و المكذّبين

تعبير (مرا با تكذيب گران واگذار) تعبيرى تهديدآميز است. تهديد الهى هم ممكن است، ناظر به شكست كافران در جنگ ها باشد و هم عذاب اخروى.

تهمتهاى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 1

1 - جنون ، يكى از نسبت هاى نارواى كافران و رفاه زدگان به ساحت پيامبراكرم ( ص )

أم يقولون به جنّة

{به جنّة};يعنى، {او گرفتار نوعى جنون

است و اين اتهام ديگرى بود كه از سوى كافران و مترفان، به پيامبر(ص) زده مى شد.

جهل مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 56 - 3

3 - ثروتمندان شرك پيشه و فريفته مال و فرزند در صدراسلام ، اشخاصى بى شعور و نادان بودند .

أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين . .. بل لايشعرون

حتميت عذاب مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 13 - 2

2- كيفر و عذاب جوامع ستمگر و مترف ، گريزناپذير است و فرار از آن نتيجه اى ندارد .

لاتركضوا وارجعوا إلى ما أُترفتم فيه

حسرت مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 14 - 2

2- مرفهان ستمگر ، با مشاهده عذاب الهى در حسرت و ندامت فرو مى روند .

فلمّا أحسّوا بأسنا . .. قالوا ي_ويلنا إنّا كنّا ظ_لمين

حق ناپذيرى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 14

14 _ مرفهان اسراف پيشه ، مردمانى خودپسند ، از خود راضى و حق ناپذير

كذلك زيّن للمسرفين ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 3

3- انسان هاى برخوردار از رفاه و نعمت ها ، در معرض ابتلا به بيمارى حق ناپذيرى

و إذا أنعمنا على الإنس_ن أعرض و نئا بجانبه

خطر عذاب مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 51 - 8

8 -

مرفهان ناسپاس ، در معرض عذاب و سرنوشت هلاكت بار خويش اند .

و الذين ظلموا من ه_ؤلاء سيصيبهم سيّئات ماكسبوا

دشمنى مرفهان پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 13 - 10

10- ستمگران و مترفان جوامع پيشين ، در خط مقدم مبارزه و مخالفت با رسولان الهى

و كم قصمنا من قرية كانت ظالمة . .. ارجعوا إلى ما أُترفتم فيه و مس_كنكم لعلّكم تس

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه و دو آيه قبلى در توصيف كسانى است كه به خاطر مخالفت با پيامبران به عذاب الهى گرفتار شدند.

دشمنى مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 55 - 5

5 - رويارويى و مخالفت قشر مرفّه صدراسلام ، با پيامبر ( ص ) و تعصب و جمود آنان بر شركورزى شان

فذرهم فى غمرتهم حتّى حين . أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين

دشنامهاى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 68 - 1

1 - سرزنش رفاه زدگان از سوى خدا ، به خاطر ياوه سرايى هاى آنان عليه قرآن

مستكبرين به س_مرًا تهجرون . أفلم يدّبّروا القول ... ءاباءهم الأوّلين

استفهام در آيه فوق، استفهام توبيخى است و ضمير جمع در آن به {مترفين} باز مى گردد. خداوند در اين بخش از آيات، آنها را به خاطر اتهاماتى كه به پيامبر(ص) و قرآن مى زدند، مورد سرزنش قرار داده و با ارائه دلايل گوناگون، همه راه هاى عذرتراشى شان را سد كرده است. آيه

فوق، در ردّ اتهامات آنان به قرآن است.

دشنامهاى مرفهان كافران صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 67 - 3

3 - بدگويى و ياوه سرايى كافران مرفه ، عليه قرآن و پيامبر ( ص ) در محفل هاى شبانه شان

س_مرًا تهجرون

سمر} (مصدر {سامر}); يعنى، گفت وگو و تشكيل محفل شبانه. {سامر} اسم جمع است مانند: {حاج}، {حاضر} و {حامل}. {سامراً} حال ديگر براى ضمير فاعل {تنكصون} است. {تهجرون} _ به تقدير تهجرون به _ مشتق از {هُجر} (بدگويى) و يا {هَجر} (هزيان و ياوه گويى) است. جمله {تهجرون} (فعل و فاعل) در محل نصب و نعت براى {سامراً} مى باشد; يعنى، {در حالى كه در محافل شبانه، درباره آن بدگويى مى كرديد}.

رد استغاثه مرفهان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 65 - 1

1 - پاسخ منفى خداوند به فرياد استغاثه مرفهان كفرپيشه ، در روز كيفر

لاتجئروا اليوم إنّكم منّا لاتنصرون

عبارت {لاتجئروا اليوم} در محل نصب و مقول قول محذوف است; يعنى: {قلنا لهم لاتجئروا اليوم . ..; به آنها خواهيم گفت: امروز زارى نكنيد، قطعاً از جانب ما يارى نخواهيد شد}.

روش زندگى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 34 - 4

4 - تعاليم پيامبران ، ناسازگار با ايده و زندگى مترفان و خوشگذرانان

و ما أرسلنا فى قرية من نذير إلاّ قال مترفوها إنّا بما أُرسلتم به ك_فرون

ايستادگى همواره مترفان در مقابل تعاليم پيامبران و نپذيرفتن آنها، نشان مى دهد كه آن تعاليم، با ايده و

رفتار آنان سازگار نبوده است.

رهبران و مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 14

14- رهبران جامعه ، در معرض توجه بيش از حد ضرور به مرفّهان بى ايمان جامعه قرار دارند .

لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزواجًا منهم

آيه شريفه هر چند درباره پيامبراسلام(ص) است، ولى مى شود از مورد انتزاع كرد و اين اخطار و هشدار را شامل تمامى رسالت مداران و رهبران جامعه دانست.

زمينه غفلت مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 13 - 6

6 - رفاهمندان و برخورداران از نعمت ، در خطر غفلت از ياد خدا

ثمّ تذكروا نعمة ربّكم إذا استويتم عليه

قيد {إذا استويتم عليه}، مى تواند ناظر به نكته يادشده باشد.

زمينه گرايش به مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 18

18- قطع ارتباط با خداخواهان تهيدست ، زمينه ساز تمايل آدمى به مظاهر ماّدى و جلوه هاى ظاهرى دنيامداران است .

و لاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا

سرزنش ترجيح مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 24

24- فكر اولويّت ثروت مندان بر تهيدستان در كسب هدايت ، انديشه اى سخيف و بافته قلب غافلان از ياد خدا است .

و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذكرنا

سرزنش مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 68 - 1

1 - سرزنش رفاه زدگان از سوى خدا ، به خاطر ياوه سرايى هاى آنان

عليه قرآن

مستكبرين به س_مرًا تهجرون . أفلم يدّبّروا القول ... ءاباءهم الأوّلين

استفهام در آيه فوق، استفهام توبيخى است و ضمير جمع در آن به {مترفين} باز مى گردد. خداوند در اين بخش از آيات، آنها را به خاطر اتهاماتى كه به پيامبر(ص) و قرآن مى زدند، مورد سرزنش قرار داده و با ارائه دلايل گوناگون، همه راه هاى عذرتراشى شان را سد كرده است. آيه فوق، در ردّ اتهامات آنان به قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 52 - 4

4 - نكوهش خداوند از قشر مرفه و ناسپاس ، به خاطر ناآگاهى آنان از مشيت و تقدير الهى در رزق و روزى انسان ها

أوَلم يعلموا أنّ اللّه يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر

استفهام در {أوَلم يعلموا. ..} از نوع استفهام انكارى _ توبيخى است.

سرزنش مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 55 - 2

2 - نكوهش شرك پيشگان مرفه صدراسلام ، به خاطر پندار غلط آنان در ارزيابى موقعيت خويش در نزد خداوند

أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين

شب نشينيهاى مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 67 - 3

3 - بدگويى و ياوه سرايى كافران مرفه ، عليه قرآن و پيامبر ( ص ) در محفل هاى شبانه شان

س_مرًا تهجرون

سمر} (مصدر {سامر}); يعنى، گفت وگو و تشكيل محفل شبانه. {سامر} اسم جمع است مانند: {حاج}، {حاضر} و {حامل}. {سامراً} حال ديگر براى ضمير فاعل {تنكصون} است. {تهجرون} _ به تقدير تهجرون

به _ مشتق از {هُجر} (بدگويى) و يا {هَجر} (هزيان و ياوه گويى) است. جمله {تهجرون} (فعل و فاعل) در محل نصب و نعت براى {سامراً} مى باشد; يعنى، {در حالى كه در محافل شبانه، درباره آن بدگويى مى كرديد}.

شب نشينيهاى مرفهان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 67 - 4

4 - ياوه سرايى در شب نشين ها ، خصلت رفاه زدگان كافر

س_مرًا تهجرون

شرك مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 55 - 5

5 - رويارويى و مخالفت قشر مرفّه صدراسلام ، با پيامبر ( ص ) و تعصب و جمود آنان بر شركورزى شان

فذرهم فى غمرتهم حتّى حين . أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين

شقاوت مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 4

4 - شقاوت و گمراهى ، عامل روى آوردن سران و اشراف مرفّه ، به تكذيب آيات الهى

ألم تكن ءاي_تى . .. تكذّبون . قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين

صفات مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 50 - 13

13 - انسان رفاه مند سرمست ، موجودى خودخواه و طلبكار از خداوند

و لئن رجعت إلى ربّى إنّ لى عنده للحسنى

تعبير {إنّ لى عنده} نشان مى دهد كه انسان سرمست و رفاه مند حقى براى خود نزد خدا قائل است; نه اين كه صرفاً اميد به تفضل، إنعام و مغفرت الهى داشته باشد.

صفات مرفهان كافر

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 67 - 4

4 - ياوه سرايى در شب نشين ها ، خصلت رفاه زدگان كافر

س_مرًا تهجرون

ضعف مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 7

7- بروز ضعف و ناتوانى ناسپاسان رفاه زده ، در مواجهه با سختيها

و إذا أنعمنا على الإنس_ن أعرض و نئا بجانبه و إذا مسّه الشرّ كان ي_وسًا

ظلم مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 14 - 4

4- رفاه زدگان و خوشگذرانان جوامع ، ظالم و ستمگراند .

قرية كانت ظالمة . .. ما أُترفتم فيه ... إنّا كنّا ظ_لمين

عبرت مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 45 - 8

8- توجه به سرعت زوال زندگى دنيا ، مايه هشدار و عبرت رفاه مندان و دنياطلبان است .

واضرب لهم مثل الحيوة الدنيا كماء أنزلن_ه . .. تذروه الري_ح

با توجه به ارتباط آيه با آيات قبل كه در زمينه نشان دادن انديشه هاى رفاه مندان مغرور و فرجام آنان بود، نكته بالا فهميده مى شود.

عذاب اخروى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 22

22- رفاه مندانِ هواپرست ، در قيامت ، گرفتار آتشى فراگير و آشاميدنى هايى ناگوارند .

و لاتطع من أغفلنا قلبه . .. بئس الشراب و ساءت مرتفقًا

نكته ياد شده از ارتباط دو آيه استفاده شده است.

عذاب مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون -

23 - 64 - 2

2 - مرفهان خوشگذران و جلوداران كفر ، نخستين چشندگان شعله هاى عذاب الهى

حتّى إذا أخذنا مترفيهم بالعذاب إذا هم يجئرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 50 - 8

8 - قشر مرفه و برخوردار ناسپاس ، در معرض عذاب و پيامد هاى هلاكت بار ناشكرى خود

فما أغنى عنهم ما كانوا يكسبون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اين آيه، علاوه بر آن كه درصدد موعظه و درس آموزى است، در مقام تهديد و بازدارندگى نيز مى باشد.

عقيده مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 34 - 4

4 - تعاليم پيامبران ، ناسازگار با ايده و زندگى مترفان و خوشگذرانان

و ما أرسلنا فى قرية من نذير إلاّ قال مترفوها إنّا بما أُرسلتم به ك_فرون

ايستادگى همواره مترفان در مقابل تعاليم پيامبران و نپذيرفتن آنها، نشان مى دهد كه آن تعاليم، با ايده و رفتار آنان سازگار نبوده است.

علايق مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 37 - 3

3 - انسان ها ، حتى مترفان ، داشتن قرب و منزلت در پيشگاه خدا را شايق و دوستداراند .

نحن أكثر أمولاً و أول_دًا . .. و ما أمولكم و لا أول_دكم بالّتى تقرّبكم عندنا زلف

عوامل حق ناپذيرى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 35 - 3

3 - كثرت مال و اولاد ، باعث ايجاد خصلت حق ناپذيرى در مترفان

و ما أرسلنا فى قرية من نذير

إلاّ قال مترفوها إنّا بما أُرسلتم به ك_فرون . و قالو

عوامل محروميت مرفهان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 66 - 1

1 - واپس گرايى رفاهمندان كافر و تأثير ناپذيرى در برابر آيات الهى ، عامل محروميت آنان از نصرت خداوند

لاتجئروا اليوم . .. قد كانت ءاي_تى ... على أعق_بكم تنكصون

آيه فوق، خطاب به مرفهان گرفتار عذاب و تعليل براى ردّ استغاثه آنها است. فعل هاى {تتلى} و {تنكصون} به دليل همراه شدن با {كانت} و {كنتم}، ماضى استمرارى است. {نكوص} (مصدر {تنكصون}) به معناى بازگشت به قهقرا است. بنابراين قيد {على أعقابكم} _ كه آن نيز به معناى قهقهرا است _ براى تأكيد معناى {تنكصون} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 67 - 2

2 - كبرورزى مرفهان كفرپيشه ، در برابر آيات الهى ( قرآن ) و تكذيب آن ، عامل محروميت آنان از نصرت خداوند در قيامت

لاتجئروا اليوم . .. قد كانت ءاي_تى تتلى عليكم ... تنكصون . مستكبرين به

غلو مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 34

34- رفاه مندان عصر بعثت ، همواره ، امور خويش را در سطحى فراتر از حدّ شايسته آن ، وانمود مى كردند .

و كان أمره فرطًا

{فرط} _ آن گونه كه قاموس گفته است _ به معناى {ظلم و اعتداء} است و نيز به كارى گفته مى شود كه برخورد با آن، فراتر از حدودش باشد. فعل {كان} دلالت بر ديرينه بودن خصلت ياد

شده دارد.

فرار مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 13 - 1،3

1- فرار نكردن و بازگشتن به زندگى مرفّه ، سخن استهزا آميز خداوند با مترفان ستمگر ، به هنگام نزول عذاب استيصال بر آنان

لاتركضوا وارجعوا إلى ما أُترفتم فيه

{الترف} به معناى تنعّم و برخوردارى از نعمت و {الترفه} به معناى خود نعمت است. و {مترف} نيز به كسى گويند كه از نعمت فراوان و رفاه بسيار برخوردار باشد، به گونه اى كه او را مغرور سازد (لسان العرب) و يا آن چنان در ناز و نعمت باشد كه كسى جلوگير او نباشد و هر چه دلش خواست آزادنه انجام دهد (قاموس المحيط). گفتنى است نهى و امر در جمله {لاتركضوا} و {إرجعوا...} براى طلب حقيقى نيست; بلكه مجاز و از باب تهكّم و استهزا است.

3- مترفان ستمگر هنگام نزول عذاب ، دارايى ها و خانه هاى خود را ر ها نموده و از شهر و ديار خود مى گريزند .

وارجعوا إلى ما أُترفتم فيه و مس_كنكم

فرجام مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 51 - 7،8

7 - همسانى سرنوشت هلاكت بارِ مرفهان ناسپاس ، براى هميشه تاريخ و يكسانى سنت الهى درباره آنان

قد قالها الذين من قبلهم . .. فأصابهم سيّئات ماكسبوا و الذين ظلموا من ه_ؤلاء سيصي

8 - مرفهان ناسپاس ، در معرض عذاب و سرنوشت هلاكت بار خويش اند .

و الذين ظلموا من ه_ؤلاء سيصيبهم سيّئات ماكسبوا

فرجام مرفهان اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39

- 50 - 7

7 - سرگذشت هلاكت بار قشر مرفه و ناسپاس جوامع پيشين ، مايه عبرت و درس آموزى است .

قد قالها الذين من قبلهم فما أغنى عنهم ما كانوا يكسبون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، در مقام موعظه و درس آموزى مى باشد.

فرياد مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 64 - 4

4 - فرياد و ضجه رفاهمندان كافر ، به هنگام لمس عذاب الهى

حتّى إذا أخذنا مترفيهم بالعذاب إذا هم يجئرون

ضمير {هم} در جمله {إذا هم يجئرون}، مى تواند به {مترفين} بازگردد. در اين صورت معناى {إذا هم يجئرون} چنين مى شود: {مترفان به هنگام لمس عذاب الهى، فرياد و ضجه سر مى دهند}. هم چنين مى تواند به غفلت زدگان كافر بازگردد. در اين صورت معناى جمله فوق چنين مى شود: {كافران (پيروان مترفين) وقتى جلوداران خود را گرفتار عذاب ديدند، فرياد استغاثه سرمى دهند}. برداشت فوق، بر پايه احتمال اول است.

كثرت فرزند مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 35 - 6

6 - مترفان ، به خاطر كثرت مال و اولاد ، خود را از عذاب در امان مى دانستند .

و قالوا نحن أكثر أمولاً و أول_دًا و ما نحن بمعذّبين

اين جمله به منزله نتيجه عبارت قبلى است و به خاطر روشنى مطلب براى ذهن مخاطب، از {فا}ى تفريع استفاده نشده است.

كفر مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 6

6 - كفر به يگانگى خدا

_ در عين برخوردارى از امكانات دنيوى _ بارزترين نوع ناسپاسى در برابر نعمت هاى او است .

و قال الملأ من قومه الذين كفروا . .. و أترفن_هم فى الحيوة الدنيا

عبارت {و أترفناهم} حال است براى فاعل {كفروا}; يعنى، با اين كه خدا آنان را از امكانات دنيوى برخوردار ساخت، آنها به يگانگى او كفر ورزيدند و به پرستش غير او رو آوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 34 - 2

2 - مترفان ، به هر پيامبرى كه از جانب خداوند به سوى مردم مبعوث مى شد ، اعلام مى كردند كه تعاليم او را نمى پذيرند .

و ما أرسلنا فى قرية من نذير إلاّ قال مترفوها إنّا بما أُرسلتم به ك_فرون

كفران نعمت مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 50 - 3،4

3 - ناسپاسى انسان ها در برابر آسودگى ها و نعمت هاى الهى ، داراى پيشينه طولانى در تاريخ قشر مرفه و متنعم جامعه

قال إنّما أُوتيته على علم . .. قد قالها الذين من قبلهم

4 - همسانى طرز تلقى مرفهان ناسپاس از دنيا و نعمت هاى آن ، و يگانگى موضع آنان در برابر انديشه توحيدى پيامبران

قال إنّما أُوتيته على علم . .. قد قالها الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 51 - 7

7 - همسانى سرنوشت هلاكت بارِ مرفهان ناسپاس ، براى هميشه تاريخ و يكسانى سنت الهى درباره آنان

قد قالها الذين من قبلهم . .. فأصابهم سيّئات ماكسبوا و الذين ظلموا من

ه_ؤلاء سيصي

گمراهى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 4

4 - شقاوت و گمراهى ، عامل روى آوردن سران و اشراف مرفّه ، به تكذيب آيات الهى

ألم تكن ءاي_تى . .. تكذّبون . قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين

لجاجت مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 8

8 - اصرار و پافشارى مرفهان خوش گذران بر كفر ، در برابر پيام ملاطفت آميز و توحيدى پيامبران

قال مترفوها . .. ق_ل أوَ لو ... قالوا إنّا بما أرسلتم به ك_فرون

محروميت اخروى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 13 - 3

3 - مرفهان تكذيب گر و دين ستيز ، از هرگونه آسايش و راحتى يا لذت و كام جويى در قيامت ، محروم خواهند بود .

و ذرنى و المكذّبين أُولى النعمة . .. و طعامًا ذا غصّة و عذابًا أليمًا

تأكيد خداوند بر گلوگير و دردآور بودن كيفر صاحبان ثروت و رفاه، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

مرفهان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 22

22- رفاه مندانِ هواپرست ، در قيامت ، گرفتار آتشى فراگير و آشاميدنى هايى ناگوارند .

و لاتطع من أغفلنا قلبه . .. بئس الشراب و ساءت مرتفقًا

نكته ياد شده از ارتباط دو آيه استفاده شده است.

مرفهان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 0

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 23 - 7

7 - رفاه زدگان و ذلّت پنداران فقر ، تنها به هنگام مواجه شدن با حوادث قيامت ، به خطاى خويش پى برده ، حقيقت را در خواهند يافت .

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. يومئذ يتذكّر الإنس_ن

مرفهان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 1

1- پيامبر ( ص ) در ابلاغ پيام الهى به مردم ، با مؤمنانى تهيدست و دنياگرايانى رفاه مند ، مواجه بود .

و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربّهم . .. و لاتطع من أغفلنا قلبه

از تعبير {تريد زينة الحياة الدنيا} استفاده مى شود كه در آيه، دو گروه، با دو مشخصه، ياد شده اند: نخست، مؤمنان خالصى كه از زينت دنيا بى بهره بودند و گروه دوم، كسانى كه زينت دنيايى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 10

10 - مشركان بهانه جو و حق گريز صدر اسلام ، عناصرى مرفه و برخوردار از موهبت هاى دنيوى

و قالوا إن نتّبع الهدى معك . .. كمن متّعن_ه مت_ع الحي_وة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 17 - 1

1 - منافقان صدراسلام ، قشرى مرفه و برخودار از امكانات ( اموال و اولاد )

لن تغنى عنهم أمولهم و لا أول_دهم من اللّه شيئًا

مرفهان صدر اسلام و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 21

- 9

9 _ رويارويى قشر هاى مرفه و اشراف عصر بعثت با پيامبر ( ص ) و توطئه و نيرنگ آنان در برابر معجزه آن حضرت ( قرآن كريم )

و إذا أذقنا الناس رحمة من بعد ضراء مسّتهم إذا لهم مكر فى ءاياتنا

مرفهان صدر اسلام و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 21 - 9

9 _ رويارويى قشر هاى مرفه و اشراف عصر بعثت با پيامبر ( ص ) و توطئه و نيرنگ آنان در برابر معجزه آن حضرت ( قرآن كريم )

و إذا أذقنا الناس رحمة من بعد ضراء مسّتهم إذا لهم مكر فى ءاياتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 32

32- هواپرستى ثروت مندان عصر بعثت ، عامل امتيازخواهى آنان از پيامبر ( ص ) بود .

و لاتطع من . .. اتبع هويه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 69 - 1

1 - انكار رسالت پيامبر ( ص ) از سوى كافران و رفاه زدگان

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

همان طورى كه در ذيل آيه قبل آمده، اين بخش از آيات، در ردّ اتهاماتى است از سوى كافران نسبت به قرآن و پيامبر(ص) وارد مى شد. خداوند با ارائه دلايل گوناگون، همه آنها را بى اساس خوانده و تهمت زنندگان را سخت مورد سرزنش قرار داده است. آيه فوق نيز، ظاهراً مربوط به تكذيب پيامبر(ص) و نسبت دروغ گويى به ساحت آن حضرت مى باشد.

مرفهان غافل

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 15

15 _ كسانى كه در گرفتارى ها به ياد خدا بوده و در رفاه و آسايش از او غافل مى شوند ، مردمى مسرف هستند .

و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا . .. فلما كشفنا عنه ضرّه ... لم يدعنا ... كذلك زيّن

مرفهان كافر در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 65 - 4

4 - قيامت ، روز بى پناهى و درماندگى كامل مرفهان كفرپيشه

لاتجئروا اليوم إنّكم منّا لاتنصرون

مرفهان كفران كننده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 51 - 5

5 - مرفهان و برخورداران ناسپاس جامعه ، از ستمگران اند .

و الذين ظلموا من ه_ؤلاء

{و الذين ظلموا من ه_ؤلاء}، هر چند اشاره به مرفهان ناسپاس در آغاز، بعثت دارد; ولى آيه شريفه بيانگر حكمى عامى و فراتر از مورد خاص نزول مى باشد.

مرفهان و انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 3

3 - اقتدا به آيين نياكان ، تكيه گاه افراد مرفه و خوش گذران ، در مخالفت با پيامبران الهى

ما أرسلنا من قبلك . .. مترفوها إنّا وجدنا ءاباءنا على أُمّة

مرفهان و تخلفات اقتصادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 85 - 10

10_ جوامع مرفّه ، در خطر انحرافات اقتصادى و گسترش دادن ظلم و ستم در پهنه گيتى

إنى أري_كم بخير . .. أوفوا المكيال ... و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

مرفهان و حوادث قيامت

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 23 - 7

7 - رفاه زدگان و ذلّت پنداران فقر ، تنها به هنگام مواجه شدن با حوادث قيامت ، به خطاى خويش پى برده ، حقيقت را در خواهند يافت .

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. يومئذ يتذكّر الإنس_ن

مرفهان و گسترش ظلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 85 - 10

10_ جوامع مرفّه ، در خطر انحرافات اقتصادى و گسترش دادن ظلم و ستم در پهنه گيتى

إنى أري_كم بخير . .. أوفوا المكيال ... و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

مرفهان و مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 5

5 - پندار مرفّهان به گرامى بودن نزد خداوند ، با وجود بى توجهى آنان به مساكين ، پندارى بى پايه و نادرست است .

ربّى أكرمن . كلاّ ... و لاتح_ضّون على طعام المسكين

مرفهان و همنشينى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 4

4- توانگران ، با اظهار آمادگى براى كمك هاى مادّى ، حضور مؤمنان تهيدست را در پيرامون پيامبر ( ص ) ، مانع نشست با آن حضرت مى شمردند .

و اصبر نفسك . .. و لاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا

مرفهان هنگام سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 7

7- بروز ضعف و ناتوانى ناسپاسان رفاه زده ، در مواجهه با سختيها

و إذا أنعمنا على الإنس_ن

أعرض و نئا بجانبه و إذا مسّه الشرّ كان ي_وسًا

مرفهان هنگام عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 13 - 3

3- مترفان ستمگر هنگام نزول عذاب ، دارايى ها و خانه هاى خود را ر ها نموده و از شهر و ديار خود مى گريزند .

وارجعوا إلى ما أُترفتم فيه و مس_كنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 14 - 1،2

1- رفاه زدگان جوامع ستم پيشه ، به ظلم و ستم خويش پس از احساس عذاب الهى اعتراف مى كنند .

فلمّا أحسّوا بأسنا . .. قالوا ي_ويلنا إنّا كنّا ظ_لمين

2- مرفهان ستمگر ، با مشاهده عذاب الهى در حسرت و ندامت فرو مى روند .

فلمّا أحسّوا بأسنا . .. قالوا ي_ويلنا إنّا كنّا ظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 15 - 1

1- مرفهانِ ستمگر در تأسف و پشيمانى ، از زمان احساس عذاب تا هنگامه هلاكت و نابودى

فما زالت تلك دعويهم حتّى جعلن_هم حصيدًا خ_مدين

مسكن مرفهان اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 13 - 7

7- رفاه زدگان جوامع ستمگرِ پيشين ، ساختمان ها و بنا هاى باشكوه و مجللى داشتند .

وارجعوا إلى ما أُترفتم فيه و مس_كنكم

ذكر مساكن در ميان ساير دارايى ها و اموال مترفان، گواه بر ويژگى آن در بين آنها و نيز دليل دلبستگى ساكنان آن مى باشد.

موقعيت اجتماعى مرفهان اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء -

21 - 13 - 8

8- موقعيت ممتاز اجتماعى و اقتصادى مرفهان جوامع ستمگر

ارجعوا . .. لعلّكم تس_لون

در اين كه سؤال در {تسئلون} چيست و سؤال كنندگان چه كسانى اند، ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد. از جمله آنها اين است كه سؤال كنندگان مردم هستند و مراد از سؤال، مشورت در مسائل اجتماعى و كمك و درخواست در مسائل اقتصادى است.

موقعيت اقتصادى مرفهان اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 13 - 8

8- موقعيت ممتاز اجتماعى و اقتصادى مرفهان جوامع ستمگر

ارجعوا . .. لعلّكم تس_لون

در اين كه سؤال در {تسئلون} چيست و سؤال كنندگان چه كسانى اند، ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد. از جمله آنها اين است كه سؤال كنندگان مردم هستند و مراد از سؤال، مشورت در مسائل اجتماعى و كمك و درخواست در مسائل اقتصادى است.

مؤاخذه مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 13 - 11

11- مرفهان ستمگر ، در قبال تنعّم و بهره مندى از نعمت هاى الهى ، مورد مؤاخذه و سؤال قرار خواهند گرفت .

ارجعوا إلى ما أُترفتم فيه و مس_كنكم لعلّكم تس_لون

نقش مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 13 - 6

6- مترفان و ستمگران جامعه ، عامل نابودى تمدن ها و هلاكت افراد جامعه

و كم قصمنا من قرية كانت ظالمة . .. ارجعوا إلى ما أُترفتم فيه

مخاطبان اين آيات، گروه خاصى از مردم اند; زيرا خداوند در توصيف آنان دو صفت ستمگرى و تنعّم را مطرح ساخته است و

اين دو صفت نوعاً در قشر خاصى از جامعه وجود دارد و بيشتر مردم نه ظالم اند و نه مترف.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 9

9 - عناصر قدرتمند و مرفّه ، سردمداران انحراف و كفر در جوامع كافر و شرك پيشه

قال مترفوها . .. قالوا إنّا بما أرسلتم به ك_فرون

از اين كه در جوامع شرك پيشه، تنها سخن مرفهان ذكر گرديده _ با آن كه انديشه شرك مختص آنان نبوده است _ مى توان استفاده كرد كه آنان، نقش اصلى را در تعيين گرايش هاى جامعه داشته اند.

نهى از اهتمام به مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 16،23

16- خداوند ، پيامبر ( ص ) را از ترك همنشينى با خداجويان تهيدست و عطف توجه از آنان به طبقه اشراف ، برحذر داشت .

و اصبر نفسك . .. و لاتعد عيناك عنهم

نهى در {لاتعد عيناك} گرچه متوجه چشمان است (چشمان ات از آن گروه نگذرد) ولى مراد، نهى پيامبر(ص) از برگرداندن نظر و توجه خود از تهيدستان به ثروت مندان است.

23- خداوند پيامبر ( ص ) را از پذيرش پيشنهاد رفاه مندان در خصوص گسستن از طبقه محروم و عطف توجه به طبقه اشراف ، برحذر داشت .

و لاتطع من أغفلنا قلبه

هلاكت مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 51 - 8

8 - مرفهان ناسپاس ، در معرض عذاب و سرنوشت هلاكت بار خويش اند .

و الذين ظلموا من ه_ؤلاء سيصيبهم سيّئات ماكسبوا

هماهنگى مرفهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 50 - 4

4 - همسانى طرز تلقى مرفهان ناسپاس از دنيا و نعمت هاى آن ، و يگانگى موضع آنان در برابر انديشه توحيدى پيامبران

قال إنّما أُوتيته على علم . .. قد قالها الذين من قبلهم

مرگ از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مرگ}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 240 - 1

1 _ حقيقت انسان ، با مرگ نابود نمى شود . *

و الذين يُتوفّون منكم

{توفّى}، به معناى گرفتن كامل چيزى است كه داده شده است; نه نابود كردنش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 24

24 _ توجه يافتن به مرگ و قبر و قيامت و آمادگى براى آنها ، فلسفه وجود حج و اختصاص آن به خداوند

و للّه على الناس حج البيت

امام صادق (ع): . .. و اعلم بانّ اللّه تعالى لم يفترض الحجّ و لم يخصّه من جميع الطاعات بالاضافة الى نفسه بقوله عزّ و جلّ {و للّه على النّاس حج البيت ... } ... الاّ للاستعداد و الاشارة الى الموت و القبر و البعث و القيامة ... .

_______________________________

مصباح الشريعه، ص 49 ; بحارالانوار، ج 99، ص 125، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 1،2،3،4،8

1 _ حضرت محمّد ( ص ) ، تنها ، رسول خداست و همچون ديگر پيامبران الهى ، مرگ را ملاقات خواهد كرد .

و ما محمّد الّا رسول قد خلت من قبله الرّسل افاين مات

او قتل

جمله {قد خلت . .. } (رسولانى پيش از او بودند و از دنيا رفتند)، كنايه از اين است كه محمّد (ص) نيز همانند ديگر پيامبران از دنيا خواهد رفت ; يا با مرگ طبيعى و يا با شهادت.

2 _ پندار باطل برخى از پيروان پيامبر اسلام ( ص ) نسبت به فناناپذيرى آن حضرت

و ما محمّد الّا رسول قد خلت من قبله الرّسل افاين مات او قتل

گويا تذكر خداوند به اينكه محمّد (ص)، سمتى جز پيامبرى ندارد و پيامبرانى پيش از او بودند و از دنيا رفتند، در ردّ چنين پندارى باشد.

3 _ پايان پذيرى پيام رسولان الهى ، يا با مرگ و يا با شهادت ايشان ، پندار باطل برخى از مسلمانان صدر اسلام

و ما محمّد الّا رسول . .. افاين مات او قتل انقلبتم على اعقابكم

4 _ تزلزل روحيه برخى از پيكارگران احد ، بر اثر شايعه قتل پيامبر ( ص )

و ما محمّد الّا رسول . .. افاين مات او قتل انقلبتم على اعقابكم

8 _ خطر واپسگرايى مردم صدر اسلام از مسير رهبرى ، پس از رحلت يا شهادت پيامبر ( ص )

و ما محمّد الّا رسول . .. افاين مات او قتل انقلبتم على اعقابكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 145 - 1،2،3،4،6

1 _ هيچ كس ، جز به فرمان خدا نمى ميرد .

و ما كان لنفس ان تموت الّا باذن اللّه

2 _ تمام انسان ها داراى عمرى معيّن و زمان مرگشان در علم الهى ، مشخّص است .

و ما كان لنفس ان تموت . .. كتاباً مؤجّلا

3 _

مرگ انسان ، سنّت تغييرناپذير الهى

و ما كان لنفس ان تموت . .. كتاباً مؤجّلا

4 _ نه جهاد و پايدارى در راه خدا مرگ آور است و نه گريز و رويگردان از آن زندگى بخش

و ما كان لنفس ان تموت الّا باذن اللّه كتاباً مؤجّلا

چون آيات قبل و بعد درباره جهاد و مبارزه است، اين آيه اشاره دارد به نفى پندار كسانى كه جنگ را عامل كشته شدن و ترك حضور در صحنه پيكار را باعث ادامه حيات مى دانستند. بنابراين، جنگ، تعيين كننده مرگ و زندگى نخواهد بود.

6 _ قوانين حاكم بر حيات و مرگ موجودات ، برخاسته از اراده و حاكميّت خداوند

و ما كان لنفس ان تموت الّا باذن اللّه كتاباً مؤجّلا

چون عوامل و اسبابى براى مرگ و حيات در جريان است، و اين آيه مرگ را به اذن الهى مى داند، بنابراين به اين نتيجه مى رسيم كه عوامل و اسبابِ مرگ و حيات، در تحت اراده الهى است و به اذن او عمل مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 34

34 _ حوادث ايّام ، جنگ ها ، سختى ها ، مصيبت ها و مرگ ، آزمايش الهى است .

لبرز الّذين . .. و ليبتلى اللّه ما فى صدوركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 8

8 _ انديشه هاى جاهلانه درباره مرگ و حيات ( حاكميّت عوامل مادّى بر اراده خداوند ) ، موجب حسرت كفرپيشگان ، به هنگام قيامت

لو كانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا ليجعل

اللّه ذلك حسرة فى قلوبهم

برخى از مفسّران برآنند كه زمان حسرت مطرح شده در آيه، قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 157 - 1،4،8،10،12

1 _ كشته شدن ( شهادت ) و مردن در راه خدا ، موجب آمرزش گناهان و بهره مندى از رحمت خداوند

و لئن قتلتم فى سبيل اللّه او متّم لمغفرة من اللّه و رحمة

مناسبت حكم و موضوع (مرگ و مغفرت) اقتضا مى كند كه {فى سبيل اللّه} پس از {متّم} مقدّر باشد.

4 _ شهادت در راه خدا ، داراى منزلتى والاتر از مرگ در راه او

و لئن قتلتم فى سبيل اللّه او متّم لمغفرة من اللّه و رحمة

تقدّم ذكرى شهادت، حاكى از تقدّم مرتبه آن است.

8 _ مرگ و يا شهادت در راه خدا ، داراى ارزشى برتر از ماندن در دنيا و ثروت اندوزى

و لئن قتلتم فى سبيل اللّه او متّم . .. خير ممّا يجمعون

10 _ بيان مقام والاى آنانكه در راه خدا مى ميرند و يا كشته مى شوند ، نشان دهنده بطلان ارزيابى كفرپيشگان درباره حيات و مرگ

لو كانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا . .. و لئن قتلتم او متّم لمغفرة من اللّه و رح

12 _ ايمان به ارزشمندى والاى شهادت و مرگ در راه خدا ، رهايى بخش آدمى از وابستگى هاى دنيوى

و لئن قتلتم . .. لمغفرة من اللّه و رحمة خير ممّا يجمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 158 - 1

1 _ مرگ و يا كشته شدن ، چه در راه خدا

و چه در راه غيرِ او ، مسيرى است به سوى خداوند ، نه نابودى و فنا .

و لئن مُتّم او قُتلتم لالى اللّه تحشرون

از اينكه قيد {فى سبيل اللّه} ذكر نشده، به دست مى آيد كه مراد، هر نوع مردن و كشته شدن است و مؤيّد اين معنا تقديم مردن بر كشته شدن است ; به خلاف آيه قبل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 169 - 9

9 _ بقاى انسان ، پس از مرگ

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 19

19 _ حيات دنيا و لذّت هاى آن ، غافل كننده انسان از رسيدن مرگ و نابودى آن لذّت ها و خوشيها

كلّ نفس ذائقة الموت . .. و ما الحيوة الدّنيآ الّا متاع الغرور

از تذكّر به رسيدن مرگ، على رغم آگاهى همگان از آن، و سپس فريبنده خواندن حيات دنيا، معلوم مى شود كه مصداق بارز فريبندگى دنيا، غافل نمودن انسانها از مرگ و نابودى لذّتهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 193 - 26

26 _ مرگ انسان ، به مشيّت و اراده الهى است .

و توفّنا مع الابرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 19

19 _ مرگ مؤمن به دليل اينكه راه رسيدنش به بهشت است ، براى او خير مى باشد .

و ما عند اللّه خير للابرار

امام باقر (ع) فرمود: . .. الموت خير للمؤمن لانّ اللّه

يقول {و ما عند اللّه خير للابرار}.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 212، ح 178 ; تفسير برهان، ج 1، ص 333، ح 11.

آثار ترس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 6 - 6

6 - ترس از مرگ ، نشان دروغ گويى مدعيان دوستى با خداوند

فتمنّوا الموت إن كنتم ص_دقين

آثار تعقل در مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 55 - 2

2 - مطالعه جريان مرگ ، حيات ، نظام آفرينش و روند تحولات تاريخ ، راهگشاى انسان به سوى جهان بينى الهى

فبأىّ ءالاء ربّك تتمارى

از ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ به وسيله فاى تفريع _ مطلب بالا استفاده مى شود.

آثار تفكر در مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 28 - 3

3 - تفكر آدمى در آفرينش حيات و مرگ خويش ، وادار كننده وى به ايمان و باور به خداى يكتاست .

كيف تكفرون باللّه و كنتم أموتاً فأحيكم

آثار ذكر استمرار مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 5

5 - توجه به آفرينش انسان و استمرار مرگ و حيات در زمين ، زداينده هر گونه ترديد و دو دلى نسبت به معاد و حيات مجدد انسان

و هو الذى أنشأ لكم السمع . .. و هو الذى يحى و يميت ... أفلاتعقلون ... قالوا أءذا

آثار ذكر مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185

- 16

16 _ توجّه دادن به مرگ و كيفر و پاداش اعمال در قيامت و فريبنده بودن دنيا از روش هاى قرآن براى هدايت انسانها

كلّ نفس ذائقة الموت . .. و ما الحيوة الدّنيا الّا متاع الغرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 7

7 _ توجّه به مرگ و اجر اخروى و نيز فريبندگى دنيا ، زمينه ساز پيروزى انسان در آزمايش الهى

كلّ نفس ذائقة الموت . .. لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

ظاهراً آيه قبل (كلّ نفس . .. ) رهنمودى براى پيروز شدن مؤمنان درامتحانهاى جانى و مالى است. چون بهترين راه براى از جان گذشتگى و جهاد اين است كه آدمى بداند چه جهاد كند و يا سستى نمايد، طعم مرگ را خواهد چشيد. و راه معقول براى صرفنظر كردن از اموال اين است كه آدمى بداند دنيا و آنچه در آن است، فريبنده و پوچ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 2

2 _ آخرت انديشى و توجّه به قطعى بودن مرگ و اندك بودن متاع دنيا ، زمينه حضور در صحنه جهاد

فلمّا كتب عليهم القتال . .. قل متاع الدّنيا قليل و الاخرة خير ... اين ما تكونوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 2 - 10

10 _ توجه انسان به آفرينش و مرگ خويش، زمينه شناخت ربوبيت يگانه خداوند

بربهم يعدلون. هو الذى خلقكم من طين ثم قضى أجلا ... ثم أنتم تمترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6

- اعراف - 7 - 185 - 9

9 _ توجه به مرگ و نزديك بودن پايان عمر ، زمينه ساز پرهيز آدمى از انكار حق و معارف دين ( توحيد ، نبوت و قيامت ) است .

إن هو إلا نذير مبين . .. و أن عسى أن يكون قد اقترب أجلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 11

11 _ يادآورى مرگ ، وسيله توجه به خدا و توحيد در عبادت است .

و لكن أعبد اللّه الذى يتوفيكم

ذكر {يتوفاكم} پس از بيان توحيد در عبادت، بيانگر اين نكته نيز مى تواند باشد كه ياد مرگ، زمينه اى براى پى بردن به توحيد در عبادت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 74 - 11

11- توجه به مرگ و هلاكت اقوام متمدن و ثروتمند تاريخ ، مايه هشدار و موجب فريفته نشدن به دنيا

أىّ الفريقين . .. و كم أهلكنا قبلهم من قرن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 16 - 4

4 - توّجه انسان به چگونگى خلقت خويش و مرگ و رستاخيز ، زمينه ساز گرايش وى به ايمان و رو كردن به ارزش هاى دينى و الهى

ثمّ إنّكم يوم القي_مة تبعثون

در آيات نخستين اين سوره، سخن از مؤمنان راستين و صفات ارزشى آنان بود. اكنون دراين آيات _ كه سخن از خلقت شگفت انسان و مرگ و رستاخيز او است _ مى تواند رهنمودى باشد به انسان ها براى گرويدن به راه مؤمنان راستين.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 4

4- توجه به عمر محدود دنيا و گرفتارى هاى لحظه مرگ ، بازدارنده انسان از گناه و انحراف

فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

تعبير {فكيف. ..} در مقام بازداشتن منافقان و منحرفان از بى ايمانى و نفاق است بدين منظور اولاً مرگ را به رخ آنان كشيده تا بدانند زندگى دنيا ديرى نمى پايد. ثانياً كيفر و عقاب را به ياد آنان آورده تا بدانند حق ستيزى، فرجامى سخت و دشوار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 10 - 16

16 - ايمان و توجّه به ويژگى مرگ و بعد از آن ، برانگيزاننده انسان به انفاق و انجام اعمال صالح

من قبل أن يأتى أحدكم . .. و أكن من الص_لحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 2 - 15

15 - ياد مرگ ، عاملى نيرومند در انگيزش و برانگيختن انسان ها ، به سوى كمال جويى و كردار نيك

الذى خلق الموت و الحيوة ليبلوكم أيّكم أحسن عملاً

ذكر مرگ انسان ها در موضوع فلسفه خلقت آنان _ كه تلاش براى تكامل و بهتر شدن است _ و نيز تقديم آن بر حيات آدميان، مى تواند اشاره به نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 21 - 4،11

4 - توجّه به وابستگى مرگ انسان ها به خداوند ، مانع كفر به او است .

ما أكفره . .. ثمّ أماته

11 - توجّه به پايان زندگى و مدفون شدن انسان ها در قبر

، مانع كفرورزى به خداوند است .

ما أكفره . .. فأقبره

آثار سكرات مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 19 - 3

3_ سكرات مرگ ، زداينده ابهام از چهره حقايق هستى

و جاءت سكرة الموت بالحقّ

بنابراين كه باء در {بالحقّ} براى تعديه باشد، برداشت بالا به دست مى آيد; يعنى، سكرات مرگ حق را مى آورد و حقايق را خواه نا خواه بر انسان آشكار مى سازد.

آثار علم به مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 4 - 10

10 - شناخت مرگ و اجل انسان ، زمينه ساز توجه به خدا و ايمان به او است .

لو كنتم تعلمون

در برداشت ياد شده، مفعول {تعلمون} _ به قرينه جملات سابق _ اجل انسان است و جواب شرط {لو}، ممكن است جمله اى محذوف مانند {لآمنتم و أطعتم} باشد.

آثار مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 8

8 - مرگ ، مرحله و گذرى است براى حضور در سراى آخرت و بهره مند شدن از نعمت هاى آن .

إن كانت لكم الدار الأخرة . .. فتمنوا الموت

از آن جا كه خداوند در پاسخ ادعاى يهود - مبنى بر اختصاص داشتن سراى آخرت به ايشان - فرمود: {پس تمناى مرگ كنيد} معلوم مى شود: انسان با مردن قدم به سراى آخرت مى گذارد; يعنى، آدمى پس از مردن تا برپايى قيامت نيز از نعمتهاى آخرت بهره مند و يا به عذابهاى آن گرفتار خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 259 - 12

12 _ تفاوت تلقّى انسان از زمان ، در دو عالم دنيا و پس از مرگ

فاماته اللّه مائة عام . .. قال لبثت يوماً او بعض يوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 159 - 4

4 _ لحظه مرگ ، زمان آشكار شدن حقايق معنوى براى تمامى انسانها *

و إن من أهل الكتب إلاّ ليؤمننّ به قبل موته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 60 - 12،13

12 _ زمانى كه اجل آدمى فرا برسد ديگر از خواب برانگيخته و بيدار نمى شود.

ثم يبعثكم فيه ليقضى أجل مسمى

جمله {ليقضى} تعليل براى {يبعثكم} است. يعنى برانگيختن آدمى از خواب براى به پايان رسيدن اجل است. مفهوم اين تعليل آن است كه زمانى كه اجل سرآيد ديگر خداوند او را از خواب بيدار نمى كند. پس خواب مقدمه مرگ است.

13 _ آدميان با مرگ به سوى خداوند بازمى گردند.

ليقضى أجل مسمى ثم إليه مرجعكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 61 - 4

4 _ با فرارسيدن زمان مرگ آدمى، گسيل فرشتگان محافظ و مراقب وى پايان مى پذيرد.

و يرسل عليكم حفظة حتى إذا جاء أحدكم الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 62 - 1

1 _ آدميان پس از مرگ، به سوى خداوند (مولاى حقيقى خود) بازمى گردند.

ثم ردوا إلى الله موليهم الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6

- 94 - 2،5،8،9

2 _ آدمى با مرگ، هر آنچه را خداوند در دنيا به او ارزانى داشته بود، رها مى سازد.

و تركتم ما خولنكم وراء ظهوركم

{تخويل} به معناى اعطا و تمليك است و مراد از {خولناكم} نعمتهايى است كه خداوند در دنيا به آدمى ارزانى فرموده است.

5 _ با مرگ بين آدمى و شريكان پندارى او براى خداوند جدايى خواهد افتاد.

لقد تقطع بينكم و ضل عنكم ما كنتم تزعمون

8 _ با فرارسيدن مرگ، مشركان بر پوچى پندار خويش در مورد شفاعت معبودهاى خود پى خواهند برد.

و ما نرى معكم شفعاءكم الذين زعمتم أنهم فيكم شركؤا . .. و ضل عنكم ما كنتم تزعمون

در لسان العرب آمده كه يكى از معانى {ضل}، پنهان و غايب شد است. بنابراين معنى جمله {و ضل عنكم ... }، يعنى آنچه را شما مى پنداشتيد پس از مرگ شفاعت شما را خواهند كرد، غايب و پنهان گشته اند.

9 _ چشمان آدمى با مرگ به روى حقايق گشوده خواهد شد.

و ضل عنكم ما كنتم تزعمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 77 - 5

5 _ لحظه مرگ ، زمان ملاقات انسان با خدا و آشكار شدن حق براى اوست .

يوم يلقونه

مراد از {يوم يلقونه} مى تواند مرگ باشد و همچنين مى تواند قيامت باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 7

7- لحظه مرگ ، سرآغاز كيفر اخروى مجرمان

لأذقن_ك ضعف الحيوة و ضعف الممات

برداشت فوق، از تعبير {ممات} به جاى {آخرت} و {قيامت} استفاده شده است;

يعنى، عذاب دو چندان در ايام مرگ خواهد بود چه در قيامت و چه پيش از آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 5 - 5

5 - لقاءاللّه ، پس از مرگ ، براى مشتاقان به آن ، تحقق پيدا مى كند .

من كان يرجوا لقاء اللّه فإنّ أجل اللّه لأت

{أجل} در اصل، به معناى {مدت تعيين شده براى هرچيز} است و در {مدت تعيين شده براى حيات انسان} _ كه از آن، به {مرگ} تعبير مى شود نيز استعمال مى شود(مفردات راغب) بنابر معناى استعمالى آن، احتمال دارد مراد از {أجل اللّه} مرگى باشد كه خداوند، براى انسان ها، مقرر كرده است. در اين صورت، {فإنّ أجل اللّه لأت} اشعار دارد كه لقاءاللّه، پس از مرگ، جامه عمل مى پوشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 52 - 5

5 - انسان ها ، با مرگ ، درك و شعور خود را از دست مى دهند .

إنّك لاتسمع الموتى

اگرچه مراد از {الموتى} كسانى اند كه از حق گريزان اند و نوعى تشبيه در آيه به كار رفته است، ولى چنين امرى، نشان دهنده اين حقيقت است كه مرده، فاقد شعور است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 54 - 1،3

1 - بين مشركان و لذت هاى دنيوى شان ، پس از مرگ فاصله مى افتد .

و حيل بينهم و بين ما يشتهون

اين كه مراد از {ما يشتهون} چيست احتمال هاى گوناگونى وجود دارد; از جمله آنها لذت ها و مال و

اموال دنيايى است.

3 - با مرگ مشركان ، فرصت ايمان آوردن از آنان گرفته شده و ديگر جايى براى آن نمى ماند .

و لو ترى إذ فزعوا . .. و قالوا ءامنّا به ... و حيل بينهم و بين ما يشتهون

احتمال دارد مراد از {ما يشتهون} _ به قرينه ذكر ايمان مشركان با مشاهده عذاب و يا قيامت در آيات پيشين _ علاقه به ايمان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 42 - 4،5

4 - مرگ ، دريافت كامل حقيقت آدمى است .

اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها

5 - جسم و روح آدمى ، دو حقيقت بوده و به هنگام مرگ از هم جدا مى شوند .

اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 44 - 8

8 - بازگشت همه انسان ها پس از مرگ تنها به سوى خدا است .

ثمّ إليه ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 8 - 4

4- زندگى و مرگ ، هر دو در جهت تكامل انسان و داراى روندى همسو و نه متعارض

ربّ السم_وت و . .. لا إل_ه إلاّ هو يحيى و يميت

از ارتباط {هو يحيى و يميت} با {ربّ} _ كه قبل و بعد از آن ياد شده است _ استفاده مى شود كه حيات و مرگ، هر دو در جهت تكامل انسان بوده و برخلاف تصور برخى مذاهب، مرگ امرى شرّ نيست و خاستگاهى جز اراده خداوند حيات آفرين ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19

- مدثر - 74 - 47 - 3

3 - لحظه مرگ و جهان پس از آن ، زمان كشف حقايق الهى براى بشر

حتّى أتينا اليقين

برداشت ياد شده، براساس اين احتمال است كه نام گذارى مرگ به {يقين}، ممكن است به اين لحاظ باشد كه پس از مرگ، حقايق بسيارى _ از جمله وجود معاد و. .. _ براى بشر روشن و عينى خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 30 - 3

3 - لحظه مرگ ، لحظه بروز ناتوانى كامل انسان و حاكميت تام خداوند بر سرنوشت او

إلى ربّك يومئذ المساق

از آن جايى كه قيامت روز حساب و مجازات است، سوق دادن انسان به درگاه خداوند در آن روز، مى تواند نشانگر اين حقيقت باشد كه سرنوشت انسان ها (بهشتى يا جهنمى شدن آنان)، در آن تعيين خواهد شد.

آثار مرگ انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 5

5 - امت ها ، در خطر ارتداد پس از مرگ پيامبرانشان

إذ حضر يعقوب الموت إذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدى

آثار مرگ با غفلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 8

8- مرگ همراه با غفلت و بى ايمانى ، موجب حسرت در قيامت است .

و أنذرهم يوم الحسرة إذ قضى الأمر و هم فى غفلة و هم لايؤمنون

ضمير {هم} به {الظالمون} _ در آيه قبل _ بازمى گردد و جمله {هم فى. ..} حاليه است و مفاد آيه اين است كه در حالى فرصت دنيايى ظالمان

پايان يافت كه آنان غافل بودند و به معاد ايمان نمى آوردند.

آثار مرگ با كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 161 - 1،3

1 - كفرپيشگانى كه با كفر بميرند ، به لعنت خدا گرفتار شده و مورد نفرين و لعنت فرشتگان خواهند بود .

إن الذين كفروا و ماتوا و هم كفار أولئك عليهم لعنة اللّه و الملئكة و الناس أجمعين

3 - فرشتگان و تمامى مردم در قيامت ، كفرپيشگانى را كه در حال كفر مرده اند ، لعنت كرده و خواستار دورى رحمت الهى از آنان خواهند شد .

أولئك عليهم لعنة اللّه و الملئكة و الناس أجمعين

لعنت مردم به معناى: نفرين و درخواست دورى لعنت شونده از رحمت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 162 - 1

1 - كسانى كه كافر بميرند ، براى هميشه به لعنت خدا گرفتار خواهند بود .

أولئك عليهم لعنة اللّه . .. خلدين فيها

ظاهر اين است كه ضمير {فيها} به {لعنة اللّه . ..} (در آيه قبل) بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 8

8- مرگ همراه با غفلت و بى ايمانى ، موجب حسرت در قيامت است .

و أنذرهم يوم الحسرة إذ قضى الأمر و هم فى غفلة و هم لايؤمنون

ضمير {هم} به {الظالمون} _ در آيه قبل _ بازمى گردد و جمله {هم فى. ..} حاليه است و مفاد آيه اين است كه در حالى فرصت دنيايى ظالمان پايان يافت كه آنان غافل بودند و به معاد ايمان

نمى آوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 34 - 1

1- مرگ كافران مخالف راه خدا در حال كفر ، مايه محروميت ابدى از عفو و رحمت الهى

إنّ الذين كفروا و . .. فلن يغفر اللّه لهم

مرگ كافران مخالف راه خدا در حال كفر، مايه محروميت ابدى از عفو و رحمت الهى

آثار مرگ بى توبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 162 - 2،3

2 - كتمان كنندگان حقايق دينى ، در صورتى كه بدون توبه بميرند ، همواره مورد لعنت خدا خواهند بود .

إن الذين يكتمون . .. أولئك عليهم لعنة اللّه ... خلدين فيها

3 - كفرپيشگانى كه بدون توبه مى ميرند ، براى هميشه به عذاب اخروى گرفتار مى شوند .

خلدين فيها لايخفف عنهم العذاب

آثار مرگ ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 99 - 1

1 - لحظه مرگ ، لحظه پايان يافتن شرارت ها و حق ستيزى هاى كافران و ستمگران

حتّى إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون

{حتى} براى بيان غايت شرارت ها و ستمگرى هاى كافران است.

آثار مرگ فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 6

6 - احساس خطر مرگ براى فرزند ، ضربه اى سهمگين بر مادر و مايه پريشانى خاطر وى

إن كادت لتبدى به لولا أن ربطنا على قلبها

مراد از برداشت ياد شده اين است كه اگر خداوند دل مادر موسى را محكم نكرده بود، وى به خاطر احساس خطرى كه براى موسى(ع)

داشت، ممكن بود از خود بى خود شده و ناله سر دهد و راز موسى(ع) را فاش سازد.

آثار مرگ فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 29 - 3

3- مرگ خفّت بار فرعونيان ، هشدارى به مستكبران و خود بزرگ بينان تاريخ

فما بكت عليهم السماء و الأرض

آثار مرگ كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 99 - 1

1 - لحظه مرگ ، لحظه پايان يافتن شرارت ها و حق ستيزى هاى كافران و ستمگران

حتّى إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون

{حتى} براى بيان غايت شرارت ها و ستمگرى هاى كافران است.

آثار مرگ گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 10،18

10- عذاب الهى در دنيا و يا فرا رسيدن مرگ و قيامت ، پايان مهلت خداوند به گمراهان

حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب و إمّا الساعة

{الساعة} در اغلب موارد استعمال در قرآن، به معناى {قيامت} است; ولى در اين آيه چون سخن از پايان مهلت است و پايان مهلت نيز همان مرگ است، مراد از {الساعة} قيامت با تمام مقدمات آن خواهد بود.

18- گمراهان ، هنگام نزول عذاب دنيوى و يا لحظه فرا رسيدن مرگ ، ضعف و ناتوانى ياران خود را خواهند ديد .

فسيعلمون من هو . .. أضعف جندًا

آثار مرگ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 3

3 - پندار مشركان عصر بعثت ، خاموش شدن فروغ دين و آيين نبوى ، با

رحلت پيامبر ( ص )

فإمّا نذهبنّ بك فإنّا منهم منتقمون

آيه شريفه، گويا در پاسخ توهم مشركان است كه مى پنداشتند با رحلت پيامبر(ص)، تمامى مسائل خاتمه خواهد يافت.

آثار مرگ مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 2

2 _ مرگ و ذلت مشركان متجاوز ، فرونشان شعله هاى خشم در سينه هاى مؤمنان صدر اسلام

قتلوهم يعذبهم اللّه . .. و يذهب غيظ قلوبهم

آثار مواجهه با مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 40 - 4،7

4 _ بيدارى فطرت توحيدى انسان به هنگام روبرو شدن با مرگ

قل أرءيتكم إن أتيكم عذاب اللّه أو أتيكم الساعة أغير اللّه تدعون

7 _ آشكار شدن بطلان هر گونه شرك و گرايش به غير خدا به هنگام عذاب و مرگ و ديگر سختيها

قل أرءيتكم إن أتيكم عذاب اللّه أو أتيكم الساعة أغير اللّه تدعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 41 - 12

12 _ فراموش شدن عقايد شرك آميز و معبودهاى دروغين به هنگام رويارويى با عذاب و مرگ

قل أرءيتكم إن أتيكم عذاب اللّه أو أتتكم الساعة . .. و تنسون ما تشركون

آرزوى مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 9

9 - آنان كه به بهشتى بودن خويش اطمينان دارند ، از مرگ استقبال كرده و در تمناى آن هستند .

إن كانت لكم الدار الأخرة . .. فتمنوا الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 -

95 - 1،2

1 - يهوديان ، هرگز - به خاطر يأس از سعادت اخروى - خواهان مرگ نبوده و هيچ گاه از آن استقبال نخواهند كرد .

و لن يتمنوه أبداً

2 - گريز يهود از آرزوى مرگ ، نشانه نادرستى ادعاى آنان ( بهشتى بودنشان ) است .

فتمنوا الموت إن كنتم صدقين. و لن يتمنوه أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 10

10 _ اندوه موسى ( ع ) بر هلاكت همراهانش در ميقات ، موجب شكوه او به درگاه خدا و آرزوى مرگ خويش و همراهانش پيش از حضور در ميعادگاه مناجات

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل و إيّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 11

11- مجرمان ، هنگام مشاهده كتاب اَعمال شان آرزومند مرگ خويش اند . *

و يقولون ي_ويلتنا مال ه_ذا الكت_ب

{ويلة} و {ويل} به معناى {هلاكت} است و مؤنث بودن {ويلة} مفيد مبالغه است. منادا قرار گرفتن {ويل} از سوى مجرمان، گوياى اين است كه آنان، با مشاهده نامه عمل خود، راهى جز هلاك و عذاب براى خود نديده، لذا آن را منادا قرار داده و آمدن اش را مى طلبند و يا اين كه به قدرى حال خود را وخيم مى بينند كه مرگ و هلاكت را، تنها راه رهايى خود از آن وضعيّت مى پندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 5،14،15

5- حضرت مريم ( س ) به هنگام زايمان آرزو كرد : كاش قبل از باردارشدن مرده بود

و به كلّى از ياد ها رفته بود .

فأجاءها المخاض . .. قالت ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا و كنت نسيًا منسيًّا

جمله {و كنت نسياً منسيّاً} قرينه است بر اين كه انگيزه مريم از آرزوى مرگ، رهايى از زخم زبان مردم بوده است، گرچه به قرينه {ألاّتحزنى قد جعل. ..} تنهايى و بى آب و غذايى، نيز او را اندوهناك ساخته بود، ولى اين همه، تبعاتِ همان گريز از زخم زبان است; يعنى كاش پيش از حاملگى مرده بودم، كه براى فرار از نيشتر مردم مجبور به تحمل اين آوارگى نباشم.

14- { روى عن الصادق ( ع ) فى قول مريم { ياليتنى متّ قبل ه_ذا } : لأنّها لم تر فى قومها رشيداً ذا فراسة ينزهها من السوء ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه در باره قوم مريم كه هنگام تولد عيسى(ع) آرزوى مرگ كرد، فرمود: اين بدان جهت بود كه در قوم خودش فرد فرزانه هوشمندى را نمى يافت كه او را از تهمت زنا تبرئه كند}.

15- { عن الصادق ( ع ) [ فى قصة مريم ] : إنّ زكريا و خالتها أقبلا يقصان أثرها حتى هجما على ها و قد وضعت ما فى بطنها و هى تقول : { ياليتنى متّ قبل ه_ذا و كنت نسياً منسيّاً } ;

از امام صادق(ع) [در داستان مريم] روايت شده كه زكريا و خاله مريم به جست وجوى او برآمدند تا اين كه به طور ناگهانى به او برخوردند، در حالى كه فرزندش (عيسى) را به دنيا آورده بود و مى گفت: {ياليتنى متّ قبل ه_ذا. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- زخرف - 43 - 77 - 3،4

3 - دوزخيان ، عاجزانه در تمناى مرگ و نابودى ، براى رهايى يافتن از عذاب

كانوا هم الظ_لمين . و نادوا ي_ملك ليقض علينا ربّك

4 - استقبال مجرمان از مرگ در جهنم ، نمايانگر شدت عذاب اخروى ايشان است .

و نادوا ي_ملك ليقض علينا ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 27 - 1

1 - كافران دوزخى در قيامت ، از زنده شدن مجدد خود به شدت ناخرسند بوده و آرزوى مرگ مى كنند .

ي_ليتها كانت القاضية

مرجع ضمير {ياليتها} امرى مقدر است كه از سياق آيه شريفه به دست مى آيد(مانند {الموتة}). {قاضية} نيز به معناى {قاطعة} است. بر اين اساس معنا و پيام آيه چنين مى شود: اى كاش مرگ نخستين پايان بخش حياتم مى بود و ديگر بار زنده نمى شدم!

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 11 - 2

2 - گرفتن نامه عمل از پشت سر در قيامت ، سرآغاز گرفتارى در موقعيتى دشوار كه هر كس ، فرياد هلاكت خواهى و آرزوى مرگ سر خواهد داد .

فسوف يدعوا ثبورًا

{ثبور} به معناى هلاكت و تباهى است. (مفردات راغب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 13 - 1

1 - جهنميان ، كه در آرزوى هلاكت ناله سر مى دهند ، روزگارى در كنار خويشاوندان خود ، دنيايى شاد و زندگى خرّمى داشتند .

يدعوا ثبورًا . .. إنّه كان فى أهله مسرورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق

- 84 - 14 - 5

5 - اعطاى نامه عمل از پشت سر ، فرياد هلاكت خواهى در قيامت و گرفتارى به آتش جهنم ، برخاسته از استبعاد معاد است .

و أمّا من أُوتى . .. إنّه ظنّ أن لن يحور

اين آيه، مى تواند بيانگر علت براى مطالب قبل باشد كه از جمله آنها {اُوتى كتابه وراء ظهره} بود.

آرزوى مرگ براى دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 1 - 7

7 - آرزوى مرگ و زيان كارى براى دشمن دين و نفرين بر او ، كارى پسنديده است .

تبّت يدا أبى لهب و تبّ

آرزوى مرگ جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 13 - 2

2 - براى اهل دوزخ ، مرگ مطلوب تر از وضع موجود آنان است .

ثمّ لايموت فيها

آرزوى مرگ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 1

1 - گمراهان و مخالفان پيامبر ( ص ) ، در آرزوى فقدان و رحلت آن حضرت

فإمّا نذهبنّ بك

آيه شريفه گويا درصدد پاسخ گويى به نكته اى مقدر است; يعنى، كافران و منكران در آرزوى فقدان پيامبر(ص) بودند; با اين گمان كه با درگذشت آن حضرت، آنان قادر به پيشبرد اهداف خويش خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 30 - 3

3 - كافران ، آرزومند مرگ پيامبر ( ص ) يا حادثه اى ناگوار كه آن حضرت را زمين گير كرده و از دعوت باز دارد

.

أم يقولون . .. نتربّص به ريب المنون

{تربّص} (مصدر {نتربص}) به معناى انتظار كشيدن و {ريب} به معناى حادثه است. {منون} در معناى روزگار و مرگ بد، به كار مى رود. بنابراين {ريب المنون} يا به معناى حوادث روزگار است و يا به معناى حادثه مرگ.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 28 - 3

3 - كافران ، در آرزوى مرگ پيامبر ( ص ) و مؤمنان و شكست اسلام به سر مى بردند .

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه و من معى

مفسران (صاحب مجمع البيان، تفسير كبير و. ..) نوشته اند: اين آيه و آيات مشابه آن (مانند آيه 30 سوره {طور} و آيه 12 سوره {فتح})، اشاره به اين حقيقت تاريخى دارد كه كافران و مشركان، پيوسته در آرزوى مرگ پيامبر(ص) و مؤمنان و در نتيجه شكست كامل اسلام، به سر مى بردند.

آرزوى مرگ مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 28 - 3

3 - كافران ، در آرزوى مرگ پيامبر ( ص ) و مؤمنان و شكست اسلام به سر مى بردند .

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه و من معى

مفسران (صاحب مجمع البيان، تفسير كبير و. ..) نوشته اند: اين آيه و آيات مشابه آن (مانند آيه 30 سوره {طور} و آيه 12 سوره {فتح})، اشاره به اين حقيقت تاريخى دارد كه كافران و مشركان، پيوسته در آرزوى مرگ پيامبر(ص) و مؤمنان و در نتيجه شكست كامل اسلام، به سر مى بردند.

احساس خطر مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس

- 10 - 22 - 13،14،15،16،17

13 _ درماندگى ، اضطرار و احساس خطر مرگ ، عرصه ظهور فطرت توحيدى انسان و روى برتافتن از شرك

و جاءهم الموج من كل مكان . .. دعوا اللّه مخلصين له الدين

14 _ مردم هنگام درماندگى و خطر مرگ ، به درگاه خدا دعا كرده و همراه با سوگند ، قول مى دهند كه جزو سپاسگزاران او خواهند بود .

و ظنوا أنهم أحيط بهم دعوا اللّه مخلصين له الدين لئن أنجيتنا من هذه لنكوننّ من ال

15 _ انسان هاى ناسپاس ، به هنگام احساس خطر مرگ ( غرق شدن و . . . ) با خدا پيمان مؤكد مى بندند كه : اگر از آن ورطه نجات يابند ، هرگز گرد گناه نگردند و به جرگه بندگان شاكر و سپاسگزارش بپيوندند .

و ظنوا أنهم أحيط بهم دعوا اللّه . .. لئن أنجيتنا من هذه لنكوننّ من الشكرين

16 _ درماندگى ، اضطرار و احساس خطر مرگ ، عرصه بريده شدن اميد انسان از غير خدا

و ظنوا أنهم أحيط بهم دعوا اللّه مخلصين له الدين لئن أنجيتنا من هذه لنكوننّ من ال

17 _ درماندگى ، اضطرار و احساس خطر مرگ ، عرصه به خاطر آمدن كرده هاى زشت ، اظهار ندامت و شرمسارى در پيشگاه خدا و پوزش طلبى انسان از آن خطا ها و ناسپاسيها

و ظنوا أنهم أحيط بهم دعوا اللّه . .. لنكوننّ من الشكرين

ارزش مرگ مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 58 - 3

3 - مرگ مهاجران در ديار هجرت ، هم سنگ شهادت آنان در آن ديار

و الذين

هاجروا . .. ثمّ قتلوا أو ماتوا ... رزقًا حسنًا

استمرار مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 80 - 2،3

2 - حيات و مرگ ، جريانى مستمر در سراسر گيتى

و هو الذى يحى و يميت

حذف مفعول كلمه هاى {يحيى} و {يميت}، مى تواند بيانگر اين حقيقت باشد كه: قضيه مرگ و حيات منحصر در پديده هاى زمين نيست; بلكه حقيقتى است كه در سراسر جهان آفرينش جريان دارد. گفتنى است كه به كارگيرى فعل مضارع (يحيى و يميت) بيانگر استمرار اين جريان عام مى باشد.

3 - جريان مستمر مرگ و حيات از جلوه هاى توحيد ، ربوبيت و تدبير خداوند

و هو الذى يحى و يميت

اين بخش از آيات، در مقام بيان جلوه هاى ربوبيت و تدبير خداوند نسبت به جهان و انسان است در برابر اين انديشه شرك آميز مردم صدراسلام بود كه معتقد به ربوبيت غير خدا بودند.

استمهال هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 11 - 7

7 - خداوند ، هيچ كس را پس از فرارسيدن مرگش ، مهلت نمى دهد .

و لن يؤخّر اللّه نفسًا إذا جاء أجلها

اقرار به تعدد مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 11 - 1

1 - اعتراف كافران در قيامت ، به دو بار مردن و دو بار زنده شدن خود با قدرت الهى

قالوا ربّنا أمتّنا اثنتين و أحييتنا اثنتين

اقرار به مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 -

8

8 - { و سمع رجلا يقول : { إنا للّه و إنا إليه رجعون } فقال ( ع ) إن قولنا { إنا للّه } اقرار على أنفسنا بالملك و قولنا { إنا إليه راجعون } اقرار على أنفسنا بالهلك ;

] حضرت على (ع)[ شنيد كه شخصى كلمه استرجاع

الوهيت و مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 8

8 _ ناسازگارى پديده بودن ( حدوث ) و فناپذيرى ، با الوهيت و خدا بودن

قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. الا رسول قد خلت من قبله الرسل

فرزندى مسيح(ع) براى مريم اشاره به پديده و حادث بودن او و بيان رحلت رسولان پيشين اشاره به فناپذيرى مسيح(ع) است و هدف از يادآورى اين دو صفت استدلال بر خدا نبودن مسيح(ع) مى باشد. يعنى مسيح(ع) حادث است و هيچ حادثى نمى تواند خدا باشد و نيز او فناپذير است و فناپذير خدا نيست.

امتحان با مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 34

34 _ حوادث ايّام ، جنگ ها ، سختى ها ، مصيبت ها و مرگ ، آزمايش الهى است .

لبرز الّذين . .. و ليبتلى اللّه ما فى صدوركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 2 - 4

4 - تقدير مرگ و حيات ، براى آزمودن انسان ها است .

الذى خلق الموت و الحيوة ليبلوكم

امتحان با مرگ فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 106 -

8

8 - از دست دادن نزديك ترين و محبوب ترين خويشان ( همچون فرزند نوجوان ) در راه خدا ، سخت ترين محنت و بزرگ ترين آزمايش الهى

قال ي_بنىّ إنّى أرى فى المنام أنّى أذبحك . .. إنّ ه_ذا لهو البل_ؤا المبين

امكان تعجيل در مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 15

15- امكان وقوع مرگ آدمى قبل از رسيدن اجل طبيعى او

يدعوكم ليغفر لكم . .. و يؤخّركم إلى أجل مسمًّى

اينكه خداوند فرموده است: شما را دعوت مى كند تا حياتتان را تا {أجل مسمّى} تأخير بيندازد به معناى اين است كه امكان فرا رسيدن مرگ قبل از آن وجود دارد.

امكانات مادى هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 19

19- پوچى و بى اثرى امكانات دنيايى ، موقعيت هاى اجتماعى و گروه بندى ها ، در هنگام نزول عذاب و يا فرارسيدن مرگ و قيامت

فسيعلمون من هو شرّ مكانًا و أضعف جندًا

امنيت هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 6

6- نياز انسان به سلامت و امنيت الهى ، حتى در لحظه مرگ

والسل_م علىّ . .. يوم أموت

مراد از سلامت هنگام مرگ، دور ماندن از وحشت، نوميدى، اضطراب و نظاير آن است كه منكران خدا و معاد به آن گرفتار مى شوند.

انتظار مرگ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 34 - 3،3

3- مشركان ، در انتظار نابودى شريعت پيامبر ( ص

) با مرگ وى بودند .

أفإيْن متّ فهم الخ_لدون

از لحن آيه استفاده مى شود كه مشركان و مخالفان پيامبراسلام(ص) در انتظار مرگ او و يا در صدد كشتن ايشان بودند; چنان كه در برخى از سوره هاى مكى قرآن به اين مسأله تصريح شده است (أم يقولون شاعر نتربص به ريب المنون).

3- مشركان ، در انتظار نابودى شريعت پيامبر ( ص ) با مرگ وى بودند .

أفإيْن متّ فهم الخ_لدون

از لحن آيه استفاده مى شود كه مشركان و مخالفان پيامبراسلام(ص) در انتظار مرگ او و يا در صدد كشتن ايشان بودند; چنان كه در برخى از سوره هاى مكى قرآن به اين مسأله تصريح شده است (أم يقولون شاعر نتربص به ريب المنون).

انذار از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، مأمور انذار و اخطار مردم از لحظه فرا رسيدن مرگ و قريب الوقوع بودن آن براى همگان

و أنذرهم يوم الأزفة

برخى از مفسران {يوم الآزفة} را روز فرا رسيدن مرگ دانسته اند; زيرا آنچه نزديك به انسان و قريب الوقوع است، لحظه مرگ او است. هم چنين تعبير {إذ القلوب لدى الحناجر...} درباره لحظه مرگ انسان ها، مناسب تر از لحظه فرا رسيدن قيامت مى باشد.

انسان پس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 62 - 1

1 _ آدميان پس از مرگ، به سوى خداوند (مولاى حقيقى خود) بازمى گردند.

ثم ردوا إلى الله موليهم الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام -

6 - 94 - 1

1 _ انسان در پى مرگ، مانند آفرينش نخستين خويش، تنها نزد خداوند حضور مى يابد.

و لقد جئتمونا فردى كما خلقنكم أول مرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 14 - 5

5 - فناناپذيرى گوهر وجودى انسان پس از مرگ

إنّا إلى ربّنا لمنقلبون

از به كار رفتن واژه {انقلاب}، استفاده مى شود كه انسان با مرگ نابود نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 4 - 1

1_ آگاهى خداوند ، از كاستى هايى كه زمين ، پس از مرگ در جسم آدميان ايجاد مى كند .

قد علمنا ما تنقص الأرض منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 18 - 1

1 - بازگشت انسان پس از مرگ ، به عناصر نخستين آفرينش خود ( خاك و . . . )

و اللّه أنبتكم من الأرض نباتًا . ثمّ يعيدكم فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 3 - 4

4 - موادّ جسمانى انسان ، پس از مرگ از بين نمى رود .

ألّن نجمع عظامه

برداشت ياد شده از تعبير {نجمع} _ از ماده {جمع} (گردآوردن) _ استفاده مى شود; زيرا گردآوردن در جايى صادق است كه اجزايى پراكنده وجود داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 30 - 1،2

1 - انسان پس از مرگ به سوى دادگاه عدل الهى ، هدايت و سوق داده مى شود .

إلى ربّك يومئذ المساق

2 - استقلال روح

از بدن و بقاى آن پس از مرگ

إلى ربّك يومئذ المساق

سوق داده شدن انسان پس از مرگ، بى ترديد به جسم او نيست; بلكه به حقيقت ديگرى به نام {روح} است. پس مى توان دريافت كه روح، حقيقتى مستقل از جسم است و همواره باقى خواهد بود.

انسان ها پس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 7 - 10

10_ انسانها ، پس از مرگ براى حضور در صحنه قيامت ، زنده شده و برانگيخته خواهند شد .

و ل_ئن قلت إنكم مبعوثون من بعد الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 13 - 4

4 - تمام نشدن پرونده اعمال انسان ها پس از مرگ

ينبّؤا الإنس_ن يومئذ بما قدّم و أخّر

برداشت ياد شده، براساس احتمال دوم در آيه شريفه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 11 - 1،2

1 - انسان در ديدگاه منكران معاد ; پس از مرگ نابود شده و از او چيزى جز استخوان هاى پوسيده باقى نمى ماند .

أءذا كنّا عظ_مًا نخرة

{نَخير}; يعنى، صداى بينى و {نخرة} به استخوان كهنه و پوسيده اى گفته مى شود كه با اندك تماسى از هم بپاشد و چنانچه قدرى از آن باقى باشد _ به گونه اى كه با وزش باد به صدا درآيد _ به آن {ناخر} مى گويند. (لسان العرب)

2 - از هم پاشيده شدن اجزاى بدن انسان پس از مرگ ، مايه استبعاد معاد در ديدگاه منكران آن

أءذا كنّا عظ_مًا نخرة

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 8 - 3

3 - تمام انسان ها پس از مرگ ، دوباره زنده خواهند شد .

إنّه على رجعه لقادر

آيه شريفه صرفاً در مقام بيان توانمندى خداوند نيست; بلكه در صدد دفع پندار منكران معاد نيز مى باشد.

انفاق قبل از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 13

13- خداوند ، فراخوان مؤمنان و بندگان خالص خويش به انفاق اموال خود ، قبل از فرا رسيدن مرگ

قل لعبادى الذين ءامنوا . .. و ينفقوا ... من قبل أن يأتى يوم لابيع فيه و لاخل_ل

اولياء الله و مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 6 - 4

4 - نترسيدن از مرگ و مشتاق لقاى خدا بودن ، نشان اوليا و دوستان خداوند است .

فتمنّوا الموت

اهميت مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 5

5- زمان ولادت ، مرگ و رستاخيز ، سه مرحله حساس و سرنوشت ساز براى انسان

والسل_م علىّ . .. يوم أُبعث حيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 55 - 3

3 - غم ، شادى ، مرگ ، حيات و نيازمندى و غنا ، هر يك ضرورت و نعمتى در نظام زندگى انسان *

فبأىّ ءالاء ربّك تتمارى

در صورتى كه تعبير {آلاء} در مورد مطالب آيات پيشين به كار رفته باشد، مطلب ياد شده را مى توان به دست آورد.

اهميت وقت مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 5

5- زمان ولادت ، لحظه مرگ و روز رستاخيز ، سه مرحله حساس و سرنوشت ساز براى انسان

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

ايمان هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 52 - 7

7 - ايمان آوردن مشركان به هنگام مرگ ، سودى ندارد .

إذ فزعوا. .. و قالوا ءامنّا به و أنّى لهم التناوش

بدن پس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 50 - 5

5- امكان تبديل شدن جسم انسان پس از مرگ به سنگ و آهن يا جسم سخت تر از آن *

قل كونوا حجارة أو حديدًا

با اين احتمال كه {كونوا حجارة. ..} تحدى نباشد; بلكه بيانگر فرض محتمل و ممكن باشد، برداشت فوق استفاده مى شود.

بهشتيان و مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 59 - 4

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : إذا دخل أهل الجنّة الجنّة و أهل النار النار . . . يقال : خلود فلا موت أبداً . فيقول أهل الجنّة : { أفما نحن بميّتين . إلاّ موتتنا الأُولى . . . } ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: هنگامى كه بهشتيان به بهشت و دوزخيان به دوزخ وارد مى شوند. .. گفته مى شود: اين جا جاودانگى است و هرگز مرگى نيست پس اهل بهشت مى گويند: {أفما نحن بميّتين...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - دخان - 44 - 56 - 2

2- بهشتيان ، فارغ از دغدغه مرگ و از دست دادن نعمت ها

لايذوقون فيها الموت

بى تأثيرى استمهال هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 11 - 1

1 - درخواست مهلت ، هر چند اندك به هنگام فرارسيدن مرگ فايده ندارد .

فيقول لولا أخّرتنى إلى أجل قريب . .. و لن يؤخّر اللّه نفسًا إذا جاء أجلها

بى تأثيرى فرار از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 19 - 6

6_ گريز آدمى از مرگ ، گريزى بيهوده و تلاشى بى نتيجه

و جاءت سكرة الموت بالحقّ ذلك ما كنت منه تحيد

بيهوشى هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 19 - 1

1_ مرگ ، همراه با سختى و اضطراب و مايه بيهوشى و از خود بى خودى انسان

و جاءت سكرة الموت

با توجه به معناى {سكرة} و كاربرد آن براى مرگ، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

تجديد مرگ كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 11 - 1

1 - اعتراف كافران در قيامت ، به دو بار مردن و دو بار زنده شدن خود با قدرت الهى

قالوا ربّنا أمتّنا اثنتين و أحييتنا اثنتين

تداوم مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 23 - 2

2- مرگ و حيات ، امرى دايمى و مستمر

و إنا لنحن نحى و نميت

آمدن جمله اسميه {إنا لنحن نحيى و نميت}

و نيز فعلهاى مضارع {نحيى} و {نميت}، بيانگر استمرار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 9

9- كاستن از جمعيت اهل زمين و مرگ امت ها و ملت ها ، سنت الهى و امرى مستمر

أفلايرون أنّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

مقصود از نقص در {ننقصها} كاستن اهل زمين است، نه كاستن خود زمين و فرسوده شدن آن; هر چند كه چنين احتمالى را برخى از مفسران مطرح كرده اند. گفتنى است آمدن فعل {نأتى} و {ننقصها} به صيغه مضارع، گوياى استمرار مضمون آن دو فعل است.

ترس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 100 - 11

11 _ ترس از مواجهه با مرگ در مسير هجرت ، نبايد مانع اقدام به آن گردد .

و من يخرج من بيته مهاجراً الى اللّه و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره على اللّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 243 - 1

1 _ فرار هزاران تن از اقوام گذشته از ديار خويش به خاطر ترس از مرگ ، و ميرانده شدن و دوباره زنده شدن آنان پس از مدّتى از سوى خداوند

الم تر الى الّذين . .. ثمّ احياهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 252 - 1

1 _ ميراندن و زنده كردن خداوند ، جمعيّتى را كه به سبب ترس مرگ از ديارشان گريختند ، از آيات الهى

الم تر الى الّذين خرجوا . .. تلك ايات اللّه

كلمه {تلك} علاوه بر اينكه

اشاره به داستان طالوت و جالوت است، مى تواند اشاره به قصّه سابق بر آن نيز باشد; يعنى قصّه آنان كه از مرگ گريختند و . .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 28 - 11

11 _ خداترسى ، تقويت كننده روحيه آدمى در برخورد با حادثه مرگ

لئن بسطت إلى يدك . .. انى اخاف اللّه رب العلمين

جمله {انى اخاف اللّه} تعليل است براى {ما انا بباسط . ..} و مى رساند كه هابيل به خاطر ترس از خداوند، خطر مرگ را ناديده گرفته و از پيشدستى به كشتن قابيل خوددارى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 6

6 - منافقان حاضر در غزوه احزاب ، براى نجات از مرگ و يا كشته شدن ، تصميم به فرار از جهاد گرفتند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. إن فررتم من الموت أو القتل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 5

5 - منافقان مدينه ، به شدت از كشته شدن و آسيب ديدن ، واهمه داشتند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب

اين كه مى فرمايد: {دوست داشتند در بيابان باشند} كنايه از اين است كه نمى خواستند در مدينه باشند تا از جنگ، آسيبى به آنها برسد و يا كشته شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 3

3 - ترس از مرگ ، عامل اصلى تخلّف اعراب از همراهى پيامبر ( ص )

، در سفر حديبيه

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 7 - 1،3

1 - يهود ، قومى هراسان از مرگ و غير مشتاق براى لقاى الهى

و لايتمنّونه أبدًا

3 - ظالمان ، در هراس از مرگ و گريزان از آن

و لايتمنّونه . .. و اللّه عليم بالظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 8 - 2

2 - قوم يهود ، مردمى هراسان از مرگ

قل إنّ الموت الذى تفرّون منه

ترس يهود از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 3،4

3 - روش و منش يهود ، نمايانگر حرص شديد آنان بر زندگانى دنيا و ترس از مرگ است .

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

{لتجدن} مركب از فعل تجد (مى يابى)، لام قسم و نون تأكيد است; يعنى، البته و بدون هيچ ترديد مى يابى كه يهود حريص ترين مردمند. تأكيد بر اينكه مخاطب، دلبستگى يهود را بر زندگى دنيا مى يابد، گوياى اين معناست كه عملكرد يهود نمايانگر علاقه شديد آنان به حيات دنياست.

4 - نمايان بودن علاقه يهود به زندگى دنيا ، مانع آنان از اظهار اشتياق به حيات اخروى و تظاهر به نهراسيدن از مرگ

و لتجدنهم أحرص الناس على حيوة

جمله {لتجدنهم . ..} استشهادى است براى جمله {لن يتمنوه}; يعنى، اين حقيقت كه يهود تمناى مرگ و رسيدن به آخرت را ندارند، از زندگى آنان به خوبى معلوم مى شود; به گونه اى كه حتى خود آنان نيز

نمى توانند آن را انكار كنند.

ترسناكى مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 10

10- { عن أبى الحسن الرضا ( ع ) : إنّ أوحش ما يكون ه_ذا الخلق فى ثلاثة مواطن يوم يولد . . . و يوم يموت . . . و يوم يبعث . . . و قد سلّم اللّه _ عزّوجلّ_ على يحيى ( ع ) فى ه_ذه الثلاثة المواطن و آمن روعته فقال : { و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً . . . } ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: همانا وحشتناك ترين مواقع براى اين خلق در سه موضع است: روزى كه متولد مى شود. .. و روزى كه مى ميرد... و روزى كه برانگيخته مى شود... و خداوند سلام فرستاده است بر يحيى(ع) در اين سه موضع و او را از وحشت آن مواضع ايمن ساخته و فرموده: {و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً}...}.

تشبيه به مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 42 - 7

7 - خواب ، پديده اى شبيه به مرگ

اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها و الّتى لم تمت فى منامها

كاربرد {توفّى} در مورد خواب انسان، به مانند كاربرد آن در مورد مرگ او، ناظر به شباهت مرگ و خواب مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 9 - 4

4 - خواب براى انسان ، نوعى مرگ است .

و جعلنا نومكم سباتًا

فعل {سُبِتَ} علاوه

بر معناى {بى هوش شد}، به معناى {مُرد} نيز استعمال مى شود (مصباح). بنابراين، احتمال مى رود كه {سبات} به معناى مرگ باشد.

تشبيه مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 11

11_ مرگ و رستاخيز ، پديده اى مانند خواب و بيدارى است .

ليعلموا. .. أنّ الساعة لاريب فيها

به خواب رفتن اصحاب كهف و بيدارى آنان پس از چند قرن و استشهاد قرآن به اين واقعه براى بيان حقانيّت معاد، گواه اين مدعا است كه مرگ، مانند خواب، و رستاخيز قيامت، بسانِ بيدارى از خواب است.

تعداد مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 59 - 1

1 - انسان ها ، تنها يك بار در زندگى دنيا با مرگ رو به رو مى شوند .

إلاّ موتتنا الأُولى

تعداد مرگ انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 11 - 2

2 - انسان ، از آغاز آفرينش خود تا روز قيامت ، برخوردار از دو مرگ و دو حيات

قالوا ربّنا أمتّنا اثنتين و أحييتنا اثنتين

تعدد ملائكه مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 8

8 _ كارگزاران الهى در قبض روح انسانها، فرشتگانى متعدد هستند.

إذا جاءتهم رسلنا يتوفونهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 28 - 6

6- ملائكه قبض روح انسان ها ، متعددند .

تتوفّ_هم المل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 2

2-

فرشتگان قبض روح كننده انسان ها ، متعددند .

الذين تتوفّ_هم المل_ئكة

تعقل در مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 7

7 _ تفكر در چگونگى شكافته شدن دانه ها و هسته ها و رويش گياهان و پيدايش مرگ و حيات، زمينه راهيابى به توحيد و پرهيز از شرك است.

إن الله فالق الحب و النوى . .. ذلكم الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 80 - 10

10 - جريان مستمر حيات و مرگ و گردش نظام طبيعت ، شايان تفكر و درس آموزى

و هو الذى يحى و يميت . .. أفلاتعقلون

تعيين مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 9

9 _ زمان مرگ همه انسان ها مشخص و تحت حاكميت قوانين معيّنى است .

و لو يعجل اللّه للناس الشر . .. لقضى إليهم أجلهم

از اين كه كيفر دادن خدا، منجر به مرگ كافران مى شود و همين، سبب شده كه مجازات آنان به تأخير بيفتد، استفاده مى شود كه خداوند براى پايان زندگى انسانها زمان خاصى را مقرر فرموده است; يعنى، آن را تحت ضابطه و قانونى قرار داده است كه پس و پيش شدن در آن راه ندارد.

تغيير كيفيت مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 4

4 - فرار از جبهه جهاد ، ممكن است كه نحوه مرگ و يا قتل را تغيير دهد ، اما براى هميشه آنها را منتفى نمى سازد .

قل لن

ينفعكم الفرار إن فررتم من الموت أو القتل و إذًا لاتمتّعون إلاّ قليلاً

تفاوت مرگ انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 7

7 - زندگى و مرگ مؤمنان نيك كردار ، غيرقابل قياس با زندگى و مرگ گناه پيشگان

أم حسب الذين اجترحوا السيّئات أن نجعلهم كالذين ءامنوا و عملواالص_لح_ت سواء محياه

تقدير مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 243 - 10

10 _ فرار از جنگ ، مانع از مرگِ مقدّر شده الهى ، نيست .

فقال لهم اللّه موتوا ثمّ احياهم . .. قاتلوا فى سبيل اللّه

بنابراينكه داستان يادشده در اين آيه، مقدمه اى براى آيه بعد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 30،33

30 _ فراز از ميدان نبرد و رويارويى با سختى ها ، مانع مرگ مقدّر آدمى نيست .

قل لو كنتم فى بيوتكم لبرز الّذين كتب عليهم القتل الى مضاجعهم

33 _ مرگ ، امرى مقدّر و فراتر از آن است كه انديشه هاى بشرى به زمان آن راه يابد .

يقولون . .. ما قتلنا ههنا قل لو كنتم فى بيوتكم لبرز الّذين كتب عليهم القتل الى م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 7،13

7 _ حسرت و افسوس فراريان از ميدان نبرد ، پس از دانستن اين كه حيات و مرگ تقدير الهى است .

لا تكونوا . .. ما ماتوا و ما قتلوا ليجعل اللّه ذلك حسرة فى قلوبهم

بنابر اينكه {ليجعل}

متعلق به محذوف باشد; يعنى بيان اين حقيقت كه مرگ و حيات تقدير الهى است، براى اين بود كه متخلفان از جنگ بر كرده خويش حسرت برند. زيرا معلوم مى شد كه اگر در جنگ شركت مى كردند، چون مقدّر نبود، كشته نمى شدند.

13 _ اعتقاد به مقدّر بودن مرگ ، از ميان برنده هراس آدمى براى سفر و حضور در ميدان نبرد ( صحنه هاى دشوار زندگى )

قالوا . .. ما ماتوا و ما قتلوا ... و اللّه يحيى و يميت

جمله {و اللّه يحيى و يميت}، مى تواند به منظور زدودن هراس از شركت در پيكار ايراد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 157 - 11

11 _ ايمان به مقدّر بودن مرگ و حيات ، و شناخت ارزش والاى شهادت ، آسان كننده حركت به سوى نبرد با دشمنان دين

و اللّه يحيى و يميت . .. و لئن قتلتم فى سبيل الله او متّم لمغفرة من اللّه و رحمة

خداوند با بيان دو نكته مؤمنان را به جهاد ترغيب مى كند: 1 _ مرگ و حيات به دست خداست و عوامل طبيعى تعيين كننده نيست. 2 _ جان باختگان در راه خدا، آمرزيده و مشمول رحمت خاصّ خداوند هستند. بنابراين، مؤمنان با ايمان به اين دو معنا، هرگز ترديدى براى شركت در جهاد نخواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 15،17،18

15 _ انسان ، ناتوان از جلوگيرى و دفع مرگ مقدّر خويش

فادرؤا عن انفسكم الموت

17 _ اعتقاد به مقدّر بودن مرگ ،

از ميان برنده هراس و دلهره حضور در ميدان نبرد

قالوا . .. لو اطاعونا ما قتلوا قل فادرؤا عن انفسكم الموت

18 _ ناتوانى منافقان از جلوگيرى مرگ مقدّر نشانگر باطل بودن پندار آنان در تحليل عوامل به شهادت رسيدن پيكارگران احد

لو اطاعونا ما قتلوا قل فادرؤا عن انفسكم الموت ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 60 - 2،5

2 - خداوند ، تقديركننده مرگ ميان انسان ها

نحن قدّرنا بينكم الموت

5 - مرگ ، نشانه ناتوانى خداوند از زنده نگه داشتن مردم نيست ; بلكه تقديرى حكيمانه است .

نحن قدّرنا بينكم الموت و ما نحن بمسبوقين

آيه شريفه درصدد بيان اين حقيقت است كه وجود مرگ در ميان انسان ها، نشانگر اين نيست كه عواملى بيرون از اراده الهى آنان را از ميان مى برد و خداوند با اين كه مى خواهد كه آنها را زنده نگه دارد، آن عوامل بر اراده او غلبه پيدا مى كنند. خدا مغلوب چيزى واقع نمى شود; بلكه مرگ تقديرى حكيمانه از سوى او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 2 - 2

2 - تقدير مرگ و حيات براى بشر ، جلوه فرمانروايى و قدرت مطلق و بى پايان خداوند است .

بيده الملك و هو على كلّ شىء قدير . الذى خلق الموت و الحيوة

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {الذى خلق الموت. ..}، درصدد توضيح و تبيين آثار و جلوه هاى ملك و قدرت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 -

قدر - 97 - 1 - 9

9 - { عن الرضا ( ع ) ليلة القدر يقدّر اللّه عزّوجلّ فيها ما يكون من السنة إلى السنة من حياة أو موت أو خير أو شرّ أو رزق فما قدّره فى تلك الليلة فهو من المحتوم ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: خداوند در شب قدر، آنچه را كه از اين سال تا سال بعد پيش خواهد آمد مقدر مى فرمايد; از زندگى يا مرگ; از خوب يا بد، يا روزى. پس آنچه را خداوند در اين شب مقدر فرمود، آن حتمى خواهد بود}.

تكامل پس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 5 - 3

3- شهيدان راه خدا ، داراى رشد و تكامل معنوى ، حتى پس از شهادت

سيهديهم و يصلح بالهم

در صورتى كه معناى {بالهم} قلب باشد، لازمه اصلاح قلب تكامل معنوى است.

توبه پس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 161 - 4

4 - توبه و پشيمانى از گناه ، پس از مرگ پذيرفته نخواهد شد و اثرى بر آن مترتب نخواهد بود .

إلا الذين تابوا . .. إن الذين كفروا و ماتوا و هم كفار أولئك عليهم لعنة اللّه

تقييد {كفروا} با جمله (و ماتوا و هم كفار) بيان پايان مهلت زمان پذيرش توبه است; يعنى، پس از مرگ پشيمانى سودبخش نيست.

توبه قبل از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 12

12 - بازگشت از مواضع منافقانه به ايمان و عمل خالصانه ، پيش

از فرا رسيدن مرگ ، مورد قبول خداوند و جبران كننده گناه دورويى و نفاق

و ل_كنّكم فتنتم أنفسكم . .. حتّى جاء أمر اللّه

توبه هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 91 - 2،7

2 _ توبه فرعون در لحظه مرگ ، مورد پذيرش خداوند واقع نشد .

حتى إذا أدركه الغرق قال ءامنت . .. ءالئن و قد عصيت قبل

7 _ عصيان و فسادانگيزى مستمر تا لحظه مرگ ، مانع پذيرش توبه از سوى خداوند است .

ءالئن و قد عصيت قبل و كنت من المفسدين

جايگاه مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 26 - 1،4

1 - زمين ، محل و جايگاه مناسب براى زندگى و مرگ انسان هاى بسيار

كفاتًا . أحياءً و أموتًا

تنوين {أحياءً و أمواتاً}، براى تعظيم است و مراد از آن تكثير مى باشد.

4 - { حَمّاد بن عيسى عن أبى عبداللّه ( ع ) أنّه نظر إلى المقابر ، فقال : يا حمّاد ه_ذه كِفاتُ الأموات و نظر إلى البيوت فقال : ه_ذه كفاتُ الأحياء ثمّ تلا [ ه_ذه الآية ] { ألم نجعل الأرض كفاتاً . أحياءً و أمواتاً } ;

حمّادبن عيسى از امام صادق(ع) روايت كرده كه آن حضرت، نگاهى به قبرستان انداخت و فرمود: اى حمّاد! اين كفاتِ مردگان است و نگاهى به خانه ها انداخت و فرمود: اين كفاتِ زنده ها است. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: {ألم نجعل الأرض كفاتاً . أحياءً و أمواتاً}.

جواز آرزوى مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم

- 19 - 23 - 9

9- تقاضاى مرگ در بعضى از شرايط جايز و مطلوب است .

ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا

جهنميان و مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 17 - 6

6- اهل جهنّم دچار مرگ و مير نمى شوند .

يأتيه الموت من كلّ مكان و ما هو بميت

اگرچه مورد آيه كافران جبّار است، اما با توجه به آيات ديگر، كه عذاب جهنّم و جهنّميان را جاودانى مى داند، مى توان حكم آيه را عام و شامل گرفت.

حتميت مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 2

2 - همه انسان ها ، حتى پيامبران بزرگ ، در دنيا باقى نمانده و به سراى ديگر خواهند رفت .

تلك أمة قد خلت

از معانى خلو (مصدر خلت) گذشتن و سپرى شدن است و در اينجا كنايه از مردن مى باشد. ياآورى درگذشت پيامبران صرف يك خبر نيست; زيرا همگان بدان آگاهند; بلكه هدف از آن توجه دادن مخاطبان به اين حقيقت است كه: اگر مرگ سراغ پيامبران آمده شما را نيز رها نخواهد كرد، از آن غافل نباشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 2

2 - همه انسان ها حتى پيامبران بزرگ در دنيا باقى نمانده و به سراى ديگر خواهند رفت .

تلك أمة قد خلت

براى روشن شدن برداشت فوق به آيه 134 ذيل برداشت شماره 2 مراجعه شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 1،22

1 _ مرگ ،

سرنوشت حتمى براى همگان

كلّ نفس ذائقة الموت

22 _ مردن هر صاحب روحى ، حتّى ملائكه مقرّبين و حاملان عرش

كلّ نفس ذائقة الموت

امام صادق (ع) در تفسير آيه فوق فرمود: انّه يموت اهل الارض حتّى لا يبقى احد ثمّ يموت اهل السّماء حتّى لا يبقى احد الّا ملك الموت و حملة العرش و جبرئيل و ميكائيل . .. فيجئى ملك الموت حتّى يقوم بين يدى اللّه عزّ و جلّ ... فيقول (اللّه): انّى قد قضيت عل كلّ نفس فيها الرّوح الموت ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 256، ح 25 ; نورالثقلين، ج 1، ص 419، ح 470.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 1،2،4،5

1 _ مرگ ، مرحله اى اجتناب ناپذير در سرنوشت انسان

اين ما تكونوا يدرككم الموت

2 _ آخرت انديشى و توجّه به قطعى بودن مرگ و اندك بودن متاع دنيا ، زمينه حضور در صحنه جهاد

فلمّا كتب عليهم القتال . .. قل متاع الدّنيا قليل و الاخرة خير ... اين ما تكونوا

4 _ هيچ چيز ، حتّى قصر ها و حصار هاى استوار و مرتفع ، نمى تواند مانع از مرگ شود .

اين ما تكونوا يدرككم الموت و لو كنتم فى بروج مشيّدة

{بروج}، جمع {بُرْج}، به معناى قصر (مفردات راغب) و قلعه است. (لسان العرب).

5 _ هيچ چيز ، حتى زندگى در ستارگان ، جلوگير مرگ نخواهد شد . *

اين ما تكونوا يدرككم الموت و لو كنتم فى بروج مشيّدة

بنابر اينكه {بروج} در آيه به معناى كواكب، باشد چنانچه {لسان العرب} اين معنا را در {و السّماء ذات البروج} نقل كرده است و {لو

كنتم} اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 34 - 11

11 _ مرگ ، و نابودى سرنوشت حتمى همه پديده هاى جهان آفرينش

قل اللّه يبدؤا الخلق ثم يعيده

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: مراد از {الخلق} مطلق آفريده ها بوده باشد و جمله {فيهلكه} پس از {يبدؤا الخلق} _ و به قرينه {ثم يعيده} _ در تقدير گرفته شود; يعنى: {اللّه يبدؤا الخلق فيهلكه ثم يعيده}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 23 - 5

5- مرگ ، سرنوشت قطعى همه موجودات عالم ( از كران تا كران هستى )

و نحن الورثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 58 - 2

2- سرنوشت همه انسان ها ، قبل از فرا رسيدن قيامت ، مرگ و مير است .

و إن من قرية إلاّ نحن مهلكوها قبل يوم القي_مة أو معذّبوها عذابًا شديدًا

هلاكت و عذاب الهى، هر دو كنايه از مرگ است و بيان اين حقيقت، شايد از اين جهت باشد كه همه انسانها قبل از قيامت مى ميرند منتهى صالحان با مرگ طبيعى و كافران با عذاب خواهند مرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 35 - 1

1- مرگ ، سرنوشت اجتناب ناپذير انسان ها است .

كلّ نفس ذائقة الموت

{نفس} داراى معانى متعددى است كه از جمله آنها {حقيقت}، {عين} و {ذات} مى باشد. بنابراين {كلّ نفس ذائقة الموت}; يعنى، هر شخصى طعم مرگ را خواهيد چشيد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 66 - 2

2 - مرگ ، سرنوشت قطعى تمامى انسان ها

ثمّ يميتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 57 - 1،5

1 - مرگ ، سرنوشت حتمى همه است .

كلّ نفس ذائقة الموت

5 - مرگ ، پايان هستى و زندگانى انسان ها نيست .

كلّ نفس ذائقة الموت ثمّ إلينا ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 11 - 4

4 - مرگ ، سرنوشت همه انسان ها است .

اللّه يبدؤا الخلق ثمّ يعيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 4،7،8

4 - فرار از جبهه جهاد ، ممكن است كه نحوه مرگ و يا قتل را تغيير دهد ، اما براى هميشه آنها را منتفى نمى سازد .

قل لن ينفعكم الفرار إن فررتم من الموت أو القتل و إذًا لاتمتّعون إلاّ قليلاً

7 - خداوند ، به منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، با بيان اين كه حتى در صورت فرار از جبهه جهاد ، گرفتار مرگ يا قتل ، در جاى ديگر يا زمان ديگر مى شوند ، هشدار داده است .

إن فررتم من الموت أو القتل و إذًا لاتمتّعون إلاّ قليلاً

8 - مرگ ، امرى حتمى است و از آن گريزى نيست .

إن فررتم من الموت . .. و إذًا لاتمتّعون إلاّ قليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 30 - 1

1 - مرگ ، قانونى عام و استثناناپذير در ميان

انسان ها ; حتى پيامبران الهى

إنّك ميّت و إنّهم ميّتون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 42 - 10

10 - مرگ ، قضا و حكم صادره از سوى خداوند و سرنوشتى محتوم

اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها . .. فيمسك الّتى قضى عليها الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 19 - 2،6

2_ مرگ ، سرنوشت محتوم هر انسان

و جاءت سكرة الموت بالحقّ

ماضى آمدن فعل {جاءت}، بيانگر تحقق حتمى سكرات مرگ است. به علاوه واژه {بالحقّ} ممكن است تأكيد همين معنا باشد و تحقق حتمى را افاده كند.

6_ گريز آدمى از مرگ ، گريزى بيهوده و تلاشى بى نتيجه

و جاءت سكرة الموت بالحقّ ذلك ما كنت منه تحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 26 - 1

1 - مرگ و فنا ، فرجام حتمى و نهايى همه زمينيان

كلّ من عليها فان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 60 - 1

1 - مرگ ، سرنوشتى گريزناپذير براى انسان ها

نحن قدّرنا بينكم الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 83 - 1

1 - مرگ ، امرى قطعى و گريزناپذير براى انسان ها

فلولا إذا بلغت الحلقوم

واژه {إذا}، در امورى به كار مى رود كه قطعى و محتوم باشد. بنابراين عبارت {إذا بلغت الحلقوم} مى رساند كه براى هر انسانى، وقتى مقرر شده كه در آن وقت خواهد مرد و هيچ كس قادر نيست جلو آن را بگيرد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 86 - 6

6 - ناتوانى انسان براى گريز از مرگ ، نشانه آن است كه او تحت قيمومت و تدبير خداوند قرار دارد .

فلولا إن كنتم غير مدينين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 87 - 2

2 - گريز ناپذير بودن مرگ ، نشان تقدير الهى بودن آن

نحن قدّرنا بينكم الموت . .. فلولا ... ترجعونها

فعل {ترجعونها} مدخول {لولا} در {فلولا إذا بلغت الحلقوم} است و تفريع آن بر آيه {نحن قدّرنا بينكم الموت}، بيانگر مطلب بالا مى باشد زيرا مفاد آن اين است كه اگر مرگ تقدير الهى نبود _ بلكه امرى اتفاقى بود _ امكان داشت از آن جلوگيرى يا چاره جويى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 8 - 1

1 - مرگ ، سرنوشتى حتمى و اجتناب ناپذير براى انسان ها

قل إنّ الموت . .. فإنّه مل_قيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 11 - 3،5،11

3 - مرگ ، سرنوشت حتمى همه انسان ها

و لن يؤخّر اللّه نفسًا إذا جاء أجلها

5 - در صورت فرارسيدن اجل هركس ، مرگش قطعى است .

و لن يؤخّر اللّه نفسًا إذا جاء أجلها

11 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قول اللّه : { و لن يؤخّر اللّه نفساً إذا جاء أجلها } قال : إنّ عنداللّه كُتُباً مرقومةً يقدّم منها ما يشاء و يؤخّر ما يشاء فإذا كان ليلة القدر أنزل اللّه فيها كلَّ شىء يكون

إلى ليلة مثلها فذلك قوله : { و لن يؤخّر اللّه نفساً إذا جاء أجلها } إذا أنزله و كتبه كتّاب السماوات و هو الذى لايؤخّره ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند: {و لن يؤخّر اللّه نفساً إذا جاء أجلها} روايت شده كه فرمود: نزد خداوند كتاب هايى است [كه حوادث آينده] در آنها نوشته شده [و آن حوادث قطعى نيست]. خداوند هر چه را از آن بخواهد، مقدم مى آورد و هر چه را بخواهد تأخير مى اندازد. پس چون شب قدر فرا رسد، آنچه را كه تا شب قدر سال بعد بايد واقع شود، نازل مى كند [و حتمى مى سازد] و اين است سخن خدا: {و لن يؤخّر اللّه نفساً إذا جاء أجلها}; يعنى، آن گاه كه خداوند اجل را [در شب قدر] نازل كرد و كاتبان آسمان آن را ثبت كردند، آن همان است كه به تأخير نمى اندازد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 47 - 2

2 - مرگ ، حقيقتى است يقينى و غير قابل انكار براى تمامى انسان ها .

حتّى أتينا اليقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 26 - 1

1 - كسى كه سرانجامش مرگ است ، نبايد دنيا را بر آخرت ترجيح دهد و خود را دل بسته آن كند .

بل تحبّون العاجلة . .. كلاّ إذا بلغت التراقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 27 - 1

1 - مرگ ، حقيقتى گريزناپذير و غير قابل درمان

و قيل من راق

واژه {راق} از

ماده {رقيه} (دعا و اورادى كه به گمان معتقدان آن، موجب نجات از مشكلات و امراض مى شود) است. به گفته مفسّران {من راق} (چه كسى شفادهنده است) كلمه يأس مى باشد كه گوينده، آن را از سرِ نااميدى مى گويد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 21 - 1

1 - مرگ ، سرنوشت محتوم همه انسان ها است .

ثمّ أماته

حتميت مرگ امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 43 - 3

3 - هيچ امتى ، پس از فرا رسيده اجلش ، لحظه اى پايدار نخواهد بود .

ما تسبق من أُمّة أجلها و ما يستئخرون

حتميت مرگ انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 15 - 1،5

1 - مرگ ، سرنوشت محتوم هر انسان پس از خلقت

ثمّ إنّكم بعد ذلك لميّتون

{ذلك}، اشاره به آخرين مرحله خلقت انسان (ثمّ أنشأناه خلقاً آخر) است.

5 - مرگ ، معمايى حل نشدنى براى بشر و غير قابل پيشگيرى حتى در پرتو پيشرفت هاى علمى

ثمّ إنّكم بعد ذلك لميّتون

تأكيدهاى آيه، ممكن است اشاره اى باشد به گريزناپذيرى انسان از مرگ و برداشت فوق، نيز، بر پايه اين احتمال است.

حتميت مرگ انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 58 - 4

4- ويرانى شهر ها و مرگ و مير همه مردمان قبل از قيامت ، امرى حتمى ، غير قابل تغيير و نوشته شده در كتاب تقدير الهى است .

كان ذلك فى الكت_ب مسطورًا

{ال} در {الكتاب}

براى معرفه و عهد است و مراد از آن، لوح محفوظ و كتاب تقدير است.

حتميت مرگ كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 70 - 3

3 _ كافران و مشركان ، از بازگشت به سوى خداوند مفرّى ندارند .

متع فى الدنيا ثم إلينا مرجعهم

حتميت مرگ مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 70 - 3

3 _ كافران و مشركان ، از بازگشت به سوى خداوند مفرّى ندارند .

متع فى الدنيا ثم إلينا مرجعهم

حركت به سوى مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 5

5 _ شركت در جنگ بدر حركتى آشكار به سوى مرگ در پندار گروهى از مسلمانان صدر اسلام

كأنما يساقون إلى الموت و هم ينظرون

مفعول {ينظرون} به قرينه فراز قبل، {الموت} است. يعنى {و هم ينظرون الموت}. بنابراين جمله حاليه {و هم ... } حكايت از آن دارد كه اطمينان برخى از مسلمانان به مرگ آفرينى جنگ بدر به گونه اى بوده كه گويا مرگ را با چشم خويش مشاهده مى كردند.

حقانيت مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 19 - 4

4_ پديده مرگ در زندگى انسان ، براساس حكمت و به دور از پوچى و بيهودگى

و جاءت سكرة الموت بالحقّ

مراد از {بالحقّ} مى تواند اين باشد كه پديده مرگ اصولاً پديده اى است به حق و بايسته و اين گونه نيست كه فاقد حكمت باشد.

حقيقت مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 8

8 - مرگ ، مرحله و گذرى است براى حضور در سراى آخرت و بهره مند شدن از نعمت هاى آن .

إن كانت لكم الدار الأخرة . .. فتمنوا الموت

از آن جا كه خداوند در پاسخ ادعاى يهود - مبنى بر اختصاص داشتن سراى آخرت به ايشان - فرمود: {پس تمناى مرگ كنيد} معلوم مى شود: انسان با مردن قدم به سراى آخرت مى گذارد; يعنى، آدمى پس از مردن تا برپايى قيامت نيز از نعمتهاى آخرت بهره مند و يا به عذابهاى آن گرفتار خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 234 - 3

3 _ مرگ ، بازپس گرفته شدن كامل حقيقتِ انسانى ، از كالبد جسمانى است ; نه نابودى و فنا

و الّذين يتوفون منكم

كلمه {توفّى} به معنى أخذ كامل است و با در نظر گرفتن استنادش به {كم} به اين معناست كه شما با مرگ، به صورت كامل و هويّت تمام گرفته مى شويد و لازمه اين معنى آن است كه روح آدمى، تمام حقيقت و هويت اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 243 - 6

6 _ مرگ ، نابودى نيست .

فقال لهم اللّه موتوا ثمّ احياهم

اگر مرگ، نابودى و نيستى باشد، صحيح نبود كه بفرمايد همان مردگان را زنده كرديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 8

8 _ مرگ ، نابودى انسان نيست ; بلكه مرحله اى است براى ورود به قيامت

كل نفس ذائقة

الموت و انّما توفّون اجوركم يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 11

11 _ نابود نشدن انسان با مرگ

ليجمعنكم إلى يوم القيمة

جمله {ليجمعنكم} و تعديه آن به {إلى}، بيانگر گردآورى مستمر آدميان تا قيامت است و لازمه اين نيز فانى نشدن آدمى پس از مرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 19

19 _ روح، تمام حقيقت انسان است و مرگ با خروج آن از بدن حاصل مى شود. *

أخرجوا أنفسكم

ممكن است {أخرجوا انفسكم} فرمان ملائكه به ظالمان براى بيرون ساختن جانهاى آنان باشد. در اين صورت چون {نفس} بر {روح} اطلاق شده، اصالت روح و نقش اساسى آن در وجود انسانى را بيان مى نمايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 9

9 _ مرگ، سپردن جان به فرشتگان است، نه فنا و نابودى

إذا جاءتهم رسلنا يتوفونهم

به كارگيرى {توفى}، كه به معناى گرفتن كامل است، براى ميراندن، و نه استفاده از كلمه هلاكت و امثال آن، براى رساندن اين حقيقت است كه آدمى با مردن از بين نخواهد رفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 18

18 _ مرگ ، جدايى نفس از بدن است نه فانى شدن آن .

و تزهق أنفسهم

{زهوق نفس} خروج و بيرون شدن آن از بدن است نه از بين رفتن آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 17

17 _ مرگ

، جدايى نفس از بدن است نه فانى شدن آن .

و تزهق أنفسهم

{زهوق} خروج و بيرون شدن شىء است نه از بين رفتن آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 46 - 4

4 _ مرگ ، دريافت كامل حقيقت آدمى است .

أو نتوفينك

{توفى} به معناى أخذ و دريافت تمام و كامل شىء است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 56 - 5

5 _ انسان ها ، با مرگ از بين نمى روند ; بلكه به سوى خدا باز مى گردند .

هو يحى و يميت و إليه ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 12

12 _ مرگ ، جدايى حقيقت آدمى از بدن و رجوع آن به خداوند است نه نيستى كامل .

و لكن أعبد اللّه الذى يتوفيكم

{توفى} و {استيفاء} از ماده {وفاء} به معناى دريافت كامل و بى كم و كاست چيزى است; مثل {توفيت المال} (همه مال را دريافت كردم). بنابراين مرگ به معناى دريافت كامل انسان است و چون بدن انسان دريافت شدنى نيست قهراً مقصود حقيقت انسان _ كه عبارت از روح او است _ دريافت خواهد شد و در نزد خدا جاويد خواهد ماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 25 - 7

7- حيات انسان ها با مرگ پايان نمى پذيرد و پس از آن نيز ادامه دارد .

و إنا لنحن نحى و نميت . .. و إن ربّك هو يحشرهم

از اينكه خداوند، در آيه

23 فرمود: {ما انسانها را مى ميرانيم} و در اين آيه مى فرمايد: {انسانها را گرد خواهيم آورد} حاكى از تداوم حيات انسان پس از مرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 28 - 7

7- انسان با مرگ ، نيست و نابود نمى شود .

تتوفّ_هم المل_ئكة

{تتوفّى} (از مصدر توفّى) به معناى گرفتن چيزى به صورت كامل است و اين حكايت از آن دارد كه انسان با مرگ نابود نمى شود; بلكه حقيقت وى اخذ و منتقل مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 5

5- انسان ، با مرگ نيست و نابود نمى شود .

الذين تتوفّ_هم المل_ئكة

{تتوفى} (از مصدر توفى) به معناى گرفتن چيزى به صورت كامل است و اين معنا حكايت از آن دارد كه حقيقت انسان گرفته مى شود و منتقل مى گردد. فراز بعدى آيه (سلام عليكم فادخلوا الجنّة) نيز مؤيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 70 - 2

2- مرگ ، دريافت كامل روح انسان از ناحيه خداوند است نه نابودى وى

و الله خلقكم ثمّ يتوفّ_كم

{توفّى} (از باب تفعل) به معناى اخذ شىء به تمام و كمال است. بديهى است كه هنگام مرگ، جسم انسان در زمين باقى مى ماند و آنچه توسط خداوند دريافت مى شود، حقيقتى به نام روح است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 98 - 5

5- مرگ در ديدگاه كافران ، پايان زندگى انسان است .

و قالوا أءذا

كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 27

27- خداوند به هنگام مرگ آدمى ، كالبد او را تهى كرده و جان وى را تماماً دريافت مى كند .

و منكم من يتوفّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 50 - 10

10 - مرگ ، بازگشت به سوى خدا در بينش يكتاپرستان

لأُصلّبنّكم أجمعين . قالوا لاضير إنّا إلى ربّنا منقلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 11 - 1،8

1 - به هنگام مرگ ، روح انسان ، به طور كامل ، به دست فرشته مرگ ( عزراييل ) گرفته مى شود .

قل يتوفّيكم ملك الموت

8 - مرگ ، بر خلاف تصور كافران نابودى نيست ، بلكه رخدادى هدف دار و به منظور حضور انسان ها در پيشگاه پروردگار است .

و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض . .. قل يتوفّيكم ملك ... ثمّ إلى ربّكم ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 44 - 9

9 - انسان ها با مرگ از بين نمى روند ; بلكه دوباره زنده خواهند شد .

ثمّ إليه ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68 - 3

3 - مرگ و رستاخيز ، حقيقتى عام و در برگيرنده تمامى موجودات شعورمند آسمان ها و زمين و نه مخصوص انسان ها

و نفخ فى الصور فصعق من فى السم_وت و من فى الأرض . .. ثمّ نفخ

فيه أُخرى فإذا هم ق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 9

9 - مرگ ، دريافت كامل حقيقت آدمى است .

أو نتوفّينّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 14 - 5،6

5 - فناناپذيرى گوهر وجودى انسان پس از مرگ

إنّا إلى ربّنا لمنقلبون

از به كار رفتن واژه {انقلاب}، استفاده مى شود كه انسان با مرگ نابود نمى شود.

6 - مرگ در زندگى انسان ، آغاز يك تحول و انقلاب است ; و نه پايان وجود .

و إنّا إلى ربّنا لمنقلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 6

6 - مرگ ، مرحله اى از حركت وجودى انسان است ; نه فنا و نابودى .

فإمّا نذهبنّ بك

به كار رفتن واژه {إذهاب} در مورد مرگ، مى تواند از اين جهت باشد كه مرگ نابودى نيست; بلكه انتقال از مرحله اى به مرحله ديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 35 - 1،3

1- مرگ ، پايانى ابدى بر حيات انسان ، در بينش مشركان مكه

إنّ ه_ؤلاء ليقولون . إن هى إلاّ موتتنا الأُولى و ما نحن بمنشرين

3- دين ستيزى و انكار آيات الهى ، داراى ريشه در نوع نگرش انسان به زندگى و مرگ

إن هى إلاّ موتتنا الأُولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 7

7 - زندگى و مرگ در نگاه مشركان ، پديده اى طبيعى و بى ارتباط با اراده الهى و

وجود خداوند

و ما يهلكنا إلاّ الدهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 6

6- مرگ ، دريافت كامل روح انسان بهوسيله فرشتگان است ; نه فنا و نابودى آن .

فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

واژه {توفّتهم}، به معناى دريافت كامل است و اين نشان مى دهد كه روح، مانند جسم، متلاشى و مضمحل نخواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 19 - 1

1_ مرگ ، همراه با سختى و اضطراب و مايه بيهوشى و از خود بى خودى انسان

و جاءت سكرة الموت

با توجه به معناى {سكرة} و كاربرد آن براى مرگ، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 20 - 3

3_ پايان نيافتن زندگى انسان با { مرگ } و تداوم آن در قيامت با { نفخ صور }

و جاءت سكرة الموت بالحقّ . .. و نفخ فى الصور

تذكر به {نفخ در صور} و برپايى روز جزا _ در پى تذكر به مرگ _ پيامدار معناى ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 43 - 7

7 - مرگ ، همانند حيات ، مرحله اى از تحوّل و شدن انسان به سوى خداوند است .

إنّا نحن نحيى و نميت و إلينا المصير

از اين كه خداوند پس از {نميت}، سخن از حركت و شدن انسان به سوى خويش به ميان آورده; استفاده مى شود كه مرگ فنا و پايان كار نيست; بلكه مرحله اى از مراحل حركت

هستى، به سوى اهداف الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 61 - 3

3 - مرگ ، در پى دارنده حيات مجدد است ; نه فنا و نابودى .

نحن قدّرنا بينكم الموت . .. و ننش_كم فى ما لاتعلمون

{و ننشئكم} _ مانند {أن نبدّل} _ مربوط به {نحن قدّرنا. ..} در آيه پيش است; يعنى، مرگ را بر اين اساس مقدر كرديم كه شما را در آينده، در آفرينش مجدد ايجاد كنيم; آفرينشى كه شما از آن آگاهى نداريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 13 - 8

8 - مرگ ، پايان همه چيز در بينش كافران

كما يئس الكفّار من أصح_ب القبور

{من} در آيه شريفه مى تواند براى ابتداى غايت و يا بيانيه باشد. برداشت ياد شده بر پايه احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 47 - 2

2 - مرگ ، حقيقتى است يقينى و غير قابل انكار براى تمامى انسان ها .

حتّى أتينا اليقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 27 - 1

1 - مرگ ، حقيقتى گريزناپذير و غير قابل درمان

و قيل من راق

واژه {راق} از ماده {رقيه} (دعا و اورادى كه به گمان معتقدان آن، موجب نجات از مشكلات و امراض مى شود) است. به گفته مفسّران {من راق} (چه كسى شفادهنده است) كلمه يأس مى باشد كه گوينده، آن را از سرِ نااميدى مى گويد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 -

قيامه - 75 - 28 - 2

2 - مرگ براى انسان ، مفارقت از عالمى به عالم ديگر است ; نه نابودى كامل او .

و ظنّ أنّه الفراق

مقصود از{فراق}، جدايى انسان از دنيا و حركت به عالم آخرت است. از آن جايى كه اين انتقال با جسم تحقق نمى پذيرد، پس بايد اين مفارقت به جان و روح بشر باشد. بر اين اساس مرگ، به معناى انتقال روح و جان بشر از اين عالم به عالمى ديگر (آخرت) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 9 - 6

6 - مرگ و معاد انسان ، شبيه خواب و بيدارى است .

و جعلنا نومكم سباتًا

ياد كردن از خواب در ميان آياتى كه به منظور رفع استبعاد از معاد مطرح شده; ممكن است به جهت تشابهى باشد كه بين خواب و مرگ و نيز بيدارى و معاد وجود دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 1 - 5

5 - مرگ ، كنده شدن جان از بدن است ; نه نابودى آن .

و الن_زع_ت غرقًا

تعبير {نزع}، حاكى از بقاى روح پس از خروج از جسم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 11 - 1

1 - انسان در ديدگاه منكران معاد ; پس از مرگ نابود شده و از او چيزى جز استخوان هاى پوسيده باقى نمى ماند .

أءذا كنّا عظ_مًا نخرة

{نَخير}; يعنى، صداى بينى و {نخرة} به استخوان كهنه و پوسيده اى گفته مى شود كه با اندك تماسى از هم بپاشد و چنانچه

قدرى از آن باقى باشد _ به گونه اى كه با وزش باد به صدا درآيد _ به آن {ناخر} مى گويند. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 21 - 3

3 - لحظه مرگ ، لحظه پايان فرصت براى حركت در راه خدا است .

ثمّ السبيل يسّره . ثمّ أماته

حرف {ثمّ} براى ترتيب زمانى است و دلالت مى كند كه با فرا رسيدن مرگ، فرصت حركت در راه خدا سپرى شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 6 - 2

2 - مرگ انسان ، رجوع به خداوند است .

إنّك كادح إلى ربّك كدحًا

مراد از {كدح}، حركت و تلاشى است كه در دنيا انجام مى گيرد و با مرگ پايان مى پذيرد. تعبير {إلى ربّك} _ كه ناظر به منتهاى تلاش انسان است _ بيان مى دارد كه مرگ انسان، مصادف با حضور او نزد خداوند است. آيات بعد دلالت دارد كه مراد از حضور در نزد خداوند، آماده شدن براى حسابرسى است.

حيات پس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 29 - 12

12 _ معاد و حيات دوباره، امرى حتمى براى تمامى انسانها

كما بدأكم تعودون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 14

14- حيات انسان ها با مرگ ، پايان نمى پذيرد .

للذين أحسنوا . .. و لدار الأخرة خير

با توجه با اينكه آيه درصدد پاداش نيكوكاران در سراى ديگر است معلوم مى شود كه مرگ پايان

حيات آنان نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 5

5- انسان ، با مرگ نيست و نابود نمى شود .

الذين تتوفّ_هم المل_ئكة

{تتوفى} (از مصدر توفى) به معناى گرفتن چيزى به صورت كامل است و اين معنا حكايت از آن دارد كه حقيقت انسان گرفته مى شود و منتقل مى گردد. فراز بعدى آيه (سلام عليكم فادخلوا الجنّة) نيز مؤيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 98 - 6

6- حيات پس از مرگ ، خلقتى جديد و تازه براى انسان است .

أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

خالق مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 43 - 6

6 - معاد ، حضور موجودات در پيشگاه آفريننده مرگ و زندگى است .

إنّا نحن نحيى و نميت و إلينا المصير

خدا و مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 4

4 _ خداوند ، زنده اى است جاويدان كه هرگز او را مرگ درنمى يابد .

الحىّ الذى لايموت

خطر مرگ يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 6

6_ فرزندان يعقوب با سوگند به خدا ، خطر فرسوده شدن و به هلاكت رسيدنش را به او هشدار دادند .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف حتى تكون حرضًا أو تكون من اله_لكين

حرف {تاء} براى قسم است و جمله {تفتؤا تذكر يوسف} به اعتبار غايتى كه براى آن ذكر شده (حتى تكون حرضاً . ..) جواب

قسم است ; يعنى ، در حقيقت جواب قسم {تكون حرضاً ...} مى باشد.

درجات پس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 193 - 24

24 _ تفاوت درجات و مقام ها پس از مرگ

و توفّنا مع الابرار

درخواست مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 13 - 3

3 _ تكذيب كنندگان قيامت ، به هنگام گرفتارى در تنگناى آتشين دوزخ ، مرگ و نابودى خويش را خواهند خواست .

و إذا أُلقوا منها مكانًا ضيّقًا مقرّنين دعوا هنالك ثبورًا

{ثبوراً} به معناى هلاكت است و {دعا} (ريشه {دعوا}) به معناى خواندن با صداى بلند است و مقصود از {دعوا} اين است كه تكذيب كنندگان قيامت، فرياد مى كشند و مرگ را آرزو و طلب مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 14 - 2

2 _ درخواست تكذيب كنندگان قيامت براى مرگ و هلاكت خويش ، بى نتيجه بوده و آنان براى هميشه در آتش خشمگين جهنم خواهند سوخت .

بل كذّبوا بالساعة . .. لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا كثيرًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مقصود از {و ادعوا ثبوراً كثيراً} كنايه از اين باشد كه چون درخواست كافران براى مرگ و يا نجات، پذيرفته نمى شود و بايد تا ابد در آتش بسوزند. از اين رو از روى استهزا به آنان گفته مى شود: بسيار درخواست هلاكت[و يا نجات] كنيد.

دعوت به درخواست مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه -

62 - 6 - 5

5 - خداوند توسط پيامبر ( ص ) ، به يهود پيشنهاد كرد براى اثبات ادعاى خود ( اين كه آنان دوستان خدايند ) ، آرزوى مرگ كنند .

قل ي_أيّها الذين هادوا. .. فتمنّوا الموت إن كنتم ص_دقين

دلايل تقدير مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 87 - 2

2 - گريز ناپذير بودن مرگ ، نشان تقدير الهى بودن آن

نحن قدّرنا بينكم الموت . .. فلولا ... ترجعونها

فعل {ترجعونها} مدخول {لولا} در {فلولا إذا بلغت الحلقوم} است و تفريع آن بر آيه {نحن قدّرنا بينكم الموت}، بيانگر مطلب بالا مى باشد زيرا مفاد آن اين است كه اگر مرگ تقدير الهى نبود _ بلكه امرى اتفاقى بود _ امكان داشت از آن جلوگيرى يا چاره جويى كرد.

ذكر مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 143 - 7

7 _ پيكار احد ، كارزارى سخت و مجسّم كننده مرگ در ديده پيكارگران مسلمان

و لقد كنتم تمنّون الموت . .. فقد رايتموه و انتم تنظرون

1 _ مفسران برآنند كه آيه شريفه درباره نبرد احد نازل شده است. 2 _ چون خداوند از رويارويى و درگير شدن با كافران، به ديدن مرگ تعبير كرده است، معلوم مى شود كه كارزارى سخت بوده كه ورود به آن، مساوى ديدن مرگ بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 8

8 _ خداوند جوامع كفرپيشه را به انديشه در امكان نزديك بودن مرگ و هلاكتشان فراخواند .

أو لم ينظروا

فى . .. أن عسى أن يكون قد اقترب أجلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 23 - 9

9 - توجّه به وابستگى آفرينش ، تدبير ، هدايت ، مرگ و قبر انسان به خداوند ، زمينه ساز انجام دادن تكاليف الهى

من نطفة خلقه . .. ثمّ أماته فأقبره ... كلاّ لمّا يقض ما أمره

رؤيت ملائكه مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 85 - 3

3 - انسان ، ناتوان از مشاهده و درك حضور خداوند و فرشتگان در كنار محتضر

و نحن أقرب إليه منكم و ل_كن لاتبصرون

زمينه استمرار مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 80 - 7

7 - آمد و شد شب و روز و به وجود آمدن فصل هاى مختلف ، عامل پيدايش موجودات زنده و جريان مستمر مرگ و حيات در زمين

يحى و يميت و له اختل_ف الّيل و النهار

ذكر {اختلاف شب و روز} پس از بيان مرگ و حيات مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

زمينه تعجيل در مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 4 - 4

4 - رهاكنندگان عبادت خدا ، تقواى الهى و اطاعت از پيامبران ، در معرض عذاب الهى و مرگ زودرس قرار دارند .

أن اعبدوا اللّه . .. و يؤخّركم إلى أجل مسمًّى

زمينه غفلت از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 146 - 3

3 - رفاه و آسايش

ثموديان ، زمينه غافل شدن آنان از مرگ و گرفتار شدنشان به بى تقوايى و گناه

ألاتتّقون . .. أتتركون فى ما ه_هنا ءامنين

زمينه فراموشى مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 3 - 3

3 - ثروت ، زمينه ساز فراموشى مرگ و آخرت

يحسب أنّ ماله أخلده

زمينه مرگ با كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 15

15 _ مال و اولاد فراوان منافقان ، زمينه گرايش آنان به كفر در هنگام مرگ

فلا تعجبك أمولهم . .. و تزهق أنفسهم و هم كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 13

13 _ منافقان ، على رغم اظهار ايمان ، در حال كفر مى ميرند .

و تزهق أنفسهم و هم كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 125 - 7

7 _ بيماردلى و پليدى باطن ، زمينه ساز مردن بر حال كفر است .

و أما الذين فى قلوبهم مرض . .. و ماتوا و هم كفرون

زمينه مرگ دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 4

4 _ جنگاوران مؤمن ، در عرصه نبرد ، مجارى تحقق اراده خدا ( پيروزى قواى اسلام و مرگ و ذلت دشمنان ) هستند .

يعذبهم اللّه بأيديكم و يخزهم و ينصركم عليهم

خداوند پس از فرمان جنگ با دشمنان، نابودى و شكست آنان و پيروزى مؤمنان را به خود نسبت داد _ با آنكه همه آنها نتيجه

همان جنگ بود _ از اين مطلب استفاده مى شود كه اراده خدا در مورد انسانها، از راه افعال خود آنان تحقق مى پذيرد.

زمينه مرگ يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 2

2_ يعقوب ( ع ) در اثر درد طاقت سوز فراق يوسف ( ع ) ، در معرض زمين گير شدن و يا از دست دادن جان خويش بود .

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف حتى تكون حرضًا أو تكون من اله_لكين

{حرض} به بيمارى گفته مى شود كه بنيانش تباه شده و مشرف بر هلاكت باشد.

زمينه نجات از سختى مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 17

17 - { عن ابن عباس قال : قال رسول اللّه ( ص ) فى قوله { و من يتّق اللّه يجعل له مخرجاً } قال : من شبهات الدنيا و من غمرات الموت و من شدائد يوم القيامة ;

از ابن عباس نقل شده كه رسول خدا(ص) درباره سخن خداوند {و من يتّق اللّه يجعل له مخرجاً} فرمود:[خدا براى كسى كه تقواى الهى داشته باشد] راه نجاتى از شبهات دنيا، دشوارى هاى مرگ و سختى هاى قيامت قرار مى دهد}.

زندگى پس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 35 - 7

سختى مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 25

25- { عن أبى جعفر ( ع ) قال : الخلق الذى يكبر فى صدوركم الموت ;

از

امام باقر(ع) [در بيان آيه فوق] روايت شده است: مراد از موجودى كه در سينه هايتان سنگينى مى كند، مرگ است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 8

8 - به گلو رسيدن جان انسان ها ، از شدت غم و اندوه هنگام مرگ

إذ القلوب لدى الحناجر ك_ظمين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه اين دسته از آيات، مربوط به لحظات مرگ باشد; نه روز قيامت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 19 - 1

1_ مرگ ، همراه با سختى و اضطراب و مايه بيهوشى و از خود بى خودى انسان

و جاءت سكرة الموت

با توجه به معناى {سكرة} و كاربرد آن براى مرگ، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 29 - 2

2 - آميخته شدن و جمع شدن مشكلات و سختى هاى دنيا و آخرت ، در لحظه مرگ براى محتضر

و التفّت الساق بالساق

كلمه {ساق} (در زبان عرب) گاهى استعاره از شدت و وخامت اوضاع است. بر اين اساس مفسران گفته اند: مقصود از آن در آيه شريفه جمع شدن مشكلات فراق از دنيا با مشكلات آخرت است. و يا ترك اهل و عيال، مال و مقام از يك سو و روبه رو شدن با مشكل جدايى از دوستان و رفتن به دار غربت از جانب ديگر است.

سختى مرگ سست ايمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 1

1- سست ايمان

هاى همدل با كافران ، داراى وضعيتى بس دشوار به هنگام جان كندن

فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

سختى مرگ ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 11

11 - محروميت ستمگران به هنگام دشوارى مرگ از هرگونه يارى دوست و نزديكان دلسوز خود و شفاعت شفيعان

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع

سختى مرگ فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 84 - 10

10- از دست دادن خانواده ( زن و فرزندان ) ، مهم ترين رنج و ناراحتى انسان است .

فكشفنا ما به من ضرّ و ءاتين_ه أهله و مثلهم معهم

سختى مرگ منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 1

1- سست ايمان هاى همدل با كافران ، داراى وضعيتى بس دشوار به هنگام جان كندن

فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

سختى مرگ همسر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 84 - 10

10- از دست دادن خانواده ( زن و فرزندان ) ، مهم ترين رنج و ناراحتى انسان است .

فكشفنا ما به من ضرّ و ءاتين_ه أهله و مثلهم معهم

سلامتى هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 6

6- نياز انسان به سلامت و امنيت الهى ، حتى در لحظه مرگ

والسل_م علىّ . .. يوم أموت

مراد از سلامت هنگام مرگ، دور ماندن از وحشت، نوميدى، اضطراب و نظاير آن است كه منكران خدا و معاد به آن گرفتار مى

شوند.

سلطه ملائكه مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 11 - 6

6 - سلطه فرشته مرگ بر انسان ، گريزناپذير است .

ملك الموت الذى وكّل بكم

شدت اندوه هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 8

8 - به گلو رسيدن جان انسان ها ، از شدت غم و اندوه هنگام مرگ

إذ القلوب لدى الحناجر ك_ظمين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه اين دسته از آيات، مربوط به لحظات مرگ باشد; نه روز قيامت.

شگفتى مرگ مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 51 - 5

5 - هنگامه مرگ مشركان ، هنگامه اى ديدنى و عجيب است .

و لو ترى إذ فزعوا

بر اين احتمال كه زمان فزع، زمان مرگ بوده و جواب {لو} چيز محذوفى مثل {لرأيت أمراً عجيباً} باشد، نكته ياد شده قابل استفاده است.

ظهور حقايق پس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 94 - 8،9

8 _ با فرارسيدن مرگ، مشركان بر پوچى پندار خويش در مورد شفاعت معبودهاى خود پى خواهند برد.

و ما نرى معكم شفعاءكم الذين زعمتم أنهم فيكم شركؤا . .. و ضل عنكم ما كنتم تزعمون

در لسان العرب آمده كه يكى از معانى {ضل}، پنهان و غايب شد است. بنابراين معنى جمله {و ضل عنكم ... }، يعنى آنچه را شما مى پنداشتيد پس از مرگ شفاعت شما را خواهند كرد، غايب و پنهان گشته اند.

9 _ چشمان آدمى با

مرگ به روى حقايق گشوده خواهد شد.

و ضل عنكم ما كنتم تزعمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 77 - 5

5 _ لحظه مرگ ، زمان ملاقات انسان با خدا و آشكار شدن حق براى اوست .

يوم يلقونه

مراد از {يوم يلقونه} مى تواند مرگ باشد و همچنين مى تواند قيامت باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

ظهور حقايق هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 99 - 7

7 - پى بردن انسان در هنگام مرگ ، به دست اندركارى عوامل و كارگزاران الهى ( ملائكه ) در مرگ و حيات او

حتّى إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون

كلمه {ارجعون} مى تواند خطاب به خداوند بوده و جمع آمدن آن از باب تعظيم باشد. هم چنين مى تواند بدان جهت باشد كه انسان، در آن لحظه حضور ملائكه و كارآيى آنان را مشاهده مى كند و با التجا به خدا، از آنان مى خواهد كه او را به دنيا بازگردانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 19 - 3

3_ سكرات مرگ ، زداينده ابهام از چهره حقايق هستى

و جاءت سكرة الموت بالحقّ

بنابراين كه باء در {بالحقّ} براى تعديه باشد، برداشت بالا به دست مى آيد; يعنى، سكرات مرگ حق را مى آورد و حقايق را خواه نا خواه بر انسان آشكار مى سازد.

عالم پس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 70 - 4

4 _ عالمِ پس از مرگ

، عرصه بازگشت انسان ها به سوى خداوند است .

متع فى الدنيا ثم إلينا مرجعهم

عبرت از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 11،13

11- مرگ و مير آدميان و انقراض جوامع و تمدن ها ، مايه عبرت انسان ها است .

أفلايرون أنّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

13- عبرت نگرفتن كافران از مشاهده مرگ و مير آدميان و انقراض جوامع و تمدن ها

أفلايرون أنّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

عبرت از مرگ ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 13

13 _ صحنه جان كندن ظالمان بزرگ، عبرت آموز و تماشايى است.

و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت

عذاب هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 28 - 1،4،8

1- عذاب منافقان به هنگام مرگ ، معلول پيروىِ آنان از آنچه مورد خشم الهى است .

يضربون وجوههم و أدب_رهم . ذلك بأنّهم اتّبعوا ما أسخط اللّه

4- بيزارى از رضا و خشنودى خداوند ، موجب عذاب به هنگام مرگ

ذلك بأنّهم . .. كرهوا رضونه

8- عذاب به هنگام مرگ و حبط اعمال ، نتيجه عملكرد خود انسان است .

يضربون وجوههم و أدب_رهم . ذلك بأنّهم اتّبعوا... و كرهوا ... فأحبط أعم_لهم

از تعليل موجود در آيه شريفه، استفاده مى شود كه منافق، خود با عملكرد خويش زمينه عذاب و حبط اعمالش را فراهم مى آورد.

عقيده به حيات پس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 10

10 _ توحيد

در عبادت و اعتقاد به بقاى انسان پس از مرگ ، دو پايه و اساس دين الهى است .

و لكن أعبد اللّه الذى يتوفيكم

علاقه به مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 6 - 4

4 - نترسيدن از مرگ و مشتاق لقاى خدا بودن ، نشان اوليا و دوستان خداوند است .

فتمنّوا الموت

عموميت مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 35 - 7

7- مرگ ، نيستى نبوده و حيات آدمى پس از مرگ تداوم خواهد يافت .

كلّ نفس ذائقة . .. و إلينا ترجعون

رجعت و بازگشت انسان به سوى خداوند پس از مرگ (إلينا ترجعون)، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 65 - 9

9 - همه موجودات زنده و شعورمند آسمان ها و زمين ، داراى مرگ و رستاخيز

و ما يشعرون أيّان يبعثون

ضمير نايب فاعل در {يبعثون} مربوط به {من فى السماوات و الأرض} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 87 - 11

11 - مرگ و رستاخيز ، حقيقتى عام و دربرگيرنده تمامى موجودات شعورمند آسمان و زمين

ففزع من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و كلّ أتوه

بنابراين فرض كه در آيه فوق، هم مرگ لحاظ شده باشد و هم رستاخيز و به عبارت ديگر مراد از {ينفخ فى الصور} هم نفخه اولى باشد و هم نفخه ثانيه، تعبير {من فى السماوات و من فى الأرض} و نيز عبارت {و كلّ أتوه داخرين}

مى رساند كه حكم بيان شده در آيه، اختصاص به موجوداتى خاص ندارد; بلكه همه موجودات هستى مشمول آن حكم مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 57 - 1

1 - مرگ ، سرنوشت حتمى همه است .

كلّ نفس ذائقة الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 30 - 1

1 - مرگ ، قانونى عام و استثناناپذير در ميان انسان ها ; حتى پيامبران الهى

إنّك ميّت و إنّهم ميّتون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68 - 3

3 - مرگ و رستاخيز ، حقيقتى عام و در برگيرنده تمامى موجودات شعورمند آسمان ها و زمين و نه مخصوص انسان ها

و نفخ فى الصور فصعق من فى السم_وت و من فى الأرض . .. ثمّ نفخ فيه أُخرى فإذا هم ق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 8 - 1

1 - مرگ ، سرنوشتى حتمى و اجتناب ناپذير براى انسان ها

قل إنّ الموت . .. فإنّه مل_قيكم

عوامل تأخير مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 41 - 11

11 _ امكان تأخير مرگ با دعاى خالصانه

أو أتتكم الساعة . .. فيكشف ما تدعون إليه

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {الساعة} هنگام مرگ و جان كندن باشد.

عوامل ترس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 7 - 5

5 - دستاورد زشت و ظلم

و ستم يهوديان ، سبب ترس و هراس آنان از مرگ

و لايتمنّونه أبدًا بما قدّمت أيديهم و اللّه عليم بالظ_لمين

عوامل مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 61 - 6،7،8،11

6 _ با فرارسيدن زمان مرگ هر كس، سفيران خداوند جان آدميان را مى گيرند.

حتى إذا جاء أحدكم الموت توفته رسلنا

7 _ فرشتگانى غير از مأموران حفاظت آدمى، وظيفه قبض روح وى را بر عهده دارند. *

حتى إذا جاء أحدكم الموت توفته رسلنا

در صورتى كه فرشتگان محافظ همان قابضان روح باشند، مناسبتر آن بود كه با ضمير به آنان اشاره مى شد. گزينش {رسلنا} به جاى ضمير قرينه تفاوت ملائكه حافظ با ملائكه قابض است.

8 _ فرشتگانى متعدد وظيفه قبض روح هر يك از آدميان را به عهده دارند. *

حتى إذا جاء أحدكم الموت توفته رسلنا

{رسل}، جمع رسول، و بر بيشتر از دو نفر دلالت دارد. از سوى ديگر مضمون آيه اين است كه براى هر شخصى كه مرگش فرامى رسد، {رسل} حضور پيدا مى كنند. بنابراين قابضان روح آدمى بيش از دو نفرند.

11 _ اسباب و عوامل مرگ و حيات آدمى منحصراً تحت اراده قاهر خداوند و در اختيار اوست.

و هو القاهر فوق عباده . .. توفته رسلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 85 - 7

7_ رنج ها و غصه هاى شديد ، فرساينده توان جسمى آدمى و هلاك سازنده وى

قالوا تالله تفتؤا تذكر يوسف حتى تكون حرضًا أو تكون من اله_لكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 99

- 7

7 - پى بردن انسان در هنگام مرگ ، به دست اندركارى عوامل و كارگزاران الهى ( ملائكه ) در مرگ و حيات او

حتّى إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون

كلمه {ارجعون} مى تواند خطاب به خداوند بوده و جمع آمدن آن از باب تعظيم باشد. هم چنين مى تواند بدان جهت باشد كه انسان، در آن لحظه حضور ملائكه و كارآيى آنان را مشاهده مى كند و با التجا به خدا، از آنان مى خواهد كه او را به دنيا بازگردانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 44 - 4

4 - تأثير غير خدا در روند مرگ و حيات ، در طول اراده و قدرت خداوند است ; نه مستقل از او .

و أنّه هو أمات و أحيا

با توجه به اين كه اسباب و عوامل طبيعى _ و حتى خود انسان ها _ در شكل گيرى مرگ و حيات به نوعى مؤثراند، انحصار يافتن ميراندن و زنده كردن به خداوند، از آن جهت است كه اراده الهى، حاكم بر نظام مرگ و حيات است و ديگران _ هر نقشى كه دارند _ در پرتو اراده الهى و به افاضه و تدبير او داراى آن نقش هستند.

عوامل مؤثر در مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 9،10

9 - ترس و وحشت زياد ، ممكن است كه انسان را به حال مرگ در آورد .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

10 - قلب ، نقش اساسى در حيات و مرگ آدمى

دارد .

و بلغت القلوب الحناجر

عوامل نجات از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 4 - 1

1 - مؤثر دانستن ثروت ، در جاودانگى و رهايى از نابودى و مرگ ، پندارى نادرست و ناروا است .

أخلده . كلاّ

حرف {كلاّ}، مخاطب را از پذيرش گفتارهاى بيان شده در جملات پيش، بازمى دارد.

غافلان از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 23 - 2

2 - كافران ، بى اعتنا به مرگ ، قبر و قيامت خود و بى توجّه به نشانه هاى خدا در خلقت خويش

كلاّ

{كلاّ} مى تواند براى ردع و باز داشتن از توهّمى باشد كه آيات پيشين، زمينه ساز پيدايش آن بود و آن اين كه با وجود زمينه هاى توجّه به خداوند در آفرينش انسان از نطفه تا زمان مرگ و دفن او، ممكن نيست كسى در كفر بماند. {كلاّ} دلالت دارد كه نبايد چنين پنداشت، زيرا افرادى با وجود تمام اين نشانه ها، بر كفر خود اصرار ورزيدند.

غفلت از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 19

19 _ حيات دنيا و لذّت هاى آن ، غافل كننده انسان از رسيدن مرگ و نابودى آن لذّت ها و خوشيها

كلّ نفس ذائقة الموت . .. و ما الحيوة الدّنيآ الّا متاع الغرور

از تذكّر به رسيدن مرگ، على رغم آگاهى همگان از آن، و سپس فريبنده خواندن حيات دنيا، معلوم مى شود كه مصداق بارز فريبندگى دنيا، غافل نمودن انسانها از مرگ و نابودى لذّتهاست.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 15 - 4

4 - انسان ها ، شديداً در معرض غفلت از مرگ خويش اند .

ثمّ إنّكم بعد ذلك لميّتون

تأكيدهاى مكرر در آيه فوق (إنّ، لام و جمله اسميه) مى تواند بيانگر مطلب بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 129 - 5

5 - غفلت از مرگ و پندار جاودانگى در دنيا ، عامل روى آورى عاديان به كاخ سازى ، تجمل گرايى و بيهودگى

أتبنون . .. تعبثون . و تتّخذون مصانع لعلّكم تخلدون

تعبير {لعلّكم تخلدون} بيانگر اين معنا است كه: كار شما طورى است كه گويا از مرگ و ناپايدارى زندگى دنيوى، غافل شده ايد و مى پنداريد كه هميشه در اين دنيا خواهيد ماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 146 - 5

5 - سرزنش ثموديان از سوى صالح ( ع ) به خاطر غفلت آنان از مرگ و بى توجهى به ناپايدار بودن امكانات دنيايى

أتتركون فى ما ه_هنا ءامنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 30 - 3

3 - غفلت شديد كافران و مشركان ، از مرگ و حيات پس از آن ( قيامت )

إنّك ميّت و إنّهم ميّتون

ضمير {إنّهم} به مشركان و كافران باز مى گردد. طرح مسأله رحلت آنان _ كه با تأكيد همراه است (إنّك و إنّهم)_ و غير قابل انكاربودن اين حقيقت، مى تواند گوياى غفلت شديد مشركان و كافران از مسأله مرگ باشد; گو اين كه آنان منكر

حقيقت ياد شده اند.

فاصله مرگ با قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 16 - 3

3 - وجود فاصله ميان مرگ تا رستاخيز انسان

ثمّ إنّكم يوم القي_مة تبعثون

به كارگيرى {ثمّ} در آيه فوق _ كه براى تراخى و فاصله زمانى است _ بيانگر اين برداشت مى باشد.

فاصله مرگ تا قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 103 - 4

4 - فاصله مرگ تا روز قيامت ، فاصله اى اندك و ناچيز در ديدگاه حاضران صحنه قيامت

يتخ_فتون بينهم إن لبثتم إلاّعشرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 22 - 6

6 - وجود فاصله ، بين مرگ انسان ها و برپايى قيامت

فأقبره . ثمّ إذا شاء أنشره

حرف {ثمّ}، بيانگر برداشت ياد شده است.

فرار از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 243 - 7

7 _ از مرگ نمى توان گريخت .

الم تر الى الّذين خرجوا من ديارهم و هم الوف حذر الموت فقال لهم اللّه موتوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 3

3 _ مرگ گريزى ، از موانع شركت در جهاد

فلمّا كتب عليهم القتال . .. يخشون النّاس ... اين ما تكونوا يدرككم الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 67 - 5

5- انسان ها ، فطرتاً از مرگ و نيستى گريزان بوده و علاقه مند به بقا هستند .

و إذا مسّكم الضرّ

ضلّ من تدعون إلاّ إيّاه

از اينكه خداوند فرموده است: {وقتى انسانها احساس خطر جدّى مى كنند، تنها رو به سوى او مى آورند تا آنها را از مرگ نجات دهد} حكايت از آن دارد كه آنان علاقه مند به بقا و گريزان از مرگ هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 5

5 - انسان ها ، از مرگ گريزان اند .

إن فررتم من الموت أو القتل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 17 - 6

6 - فرار از معركه مرگ آور باعث نمى شود كه شخص ، از تيررس اراده خداوند خارج شود .

إن فررتم من الموت . .. من ذا الذى يعصمكم من اللّه إن أراد بكم سوءًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 19 - 5

5_ انسان ، همواره گريزان و روى گردان از لحظه مرگ خويش

ذلك ما كنت منه تحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 86 - 5

5 - انسان ، اگر تحت تديبر الهى قرار نداشته باشد ، بايد بتواند با مرگ مبارزه كند .

فلولا إن كنتم غير مدينين

فرار منافقان مدينه از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 3،6

3 - منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، درصدد فرار از جهاد ، به منظور نجات خود بودند .

قل لن ينفعكم الفرار

6 - منافقان حاضر در غزوه احزاب ، براى نجات از مرگ و يا

كشته شدن ، تصميم به فرار از جهاد گرفتند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. إن فررتم من الموت أو القتل

فرار يهود از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 2

2 - گريز يهود از آرزوى مرگ ، نشانه نادرستى ادعاى آنان ( بهشتى بودنشان ) است .

فتمنوا الموت إن كنتم صدقين. و لن يتمنوه أبداً

فرعون هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 40 - 9

9 - سرزنش فرعون نسبت به خويش ، در واپسين لحظات زندگى كفرآلود خود *

فنبذن_هم فى اليمّ و هو مليم

در صورتى كه واژه {مليم} به معناى ملامت كردن (متعدى) باشد، برداشت بالا به دست مى آيد. يعنى: {و هو مليم نفسه}.

فلسفه فرار از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 6

6 - گريز باور داران به قيامت از مرگ و ناپسند شمردن آن ، به خاطر ارتكاب گناهان و ترس از عذاب اخروى است .

و لن يتمنوه أبداً بما قدمت أيديهم

{باء} در {بما قدمت} سببيه است. بنابراين جمله {لن يتمنوه ...} گوياى اين حقيقت است كه گناهان از عوامل ترس از مرگ است. گفتنى است كه چون جمله فوق درباره باورداران به خدا و قيامت است، علت ياد شده مخصوص آنان مى باشد.

فلسفه مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 28 - 9

9 - از حضرت على ( ع ) روايت شده است : { . . . إنما

أراد اللّه جل ذكره بالموت إعزاز نفسه و إذلال خلقه و قرأ { و كنتم أموتاً فأحياكم ثم يميتكم ثم يحييكم . . . ;

. .. همانا خداوند با قرار دادن مرگ ]براى بشر[ اراده فرموده كه عزت خود و زبونى خلقش را نشان دهد. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: {كنتم أموتاً فأحياكم ثم يميتكم ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 60 - 5

5 - مرگ ، نشانه ناتوانى خداوند از زنده نگه داشتن مردم نيست ; بلكه تقديرى حكيمانه است .

نحن قدّرنا بينكم الموت و ما نحن بمسبوقين

آيه شريفه درصدد بيان اين حقيقت است كه وجود مرگ در ميان انسان ها، نشانگر اين نيست كه عواملى بيرون از اراده الهى آنان را از ميان مى برد و خداوند با اين كه مى خواهد كه آنها را زنده نگه دارد، آن عوامل بر اراده او غلبه پيدا مى كنند. خدا مغلوب چيزى واقع نمى شود; بلكه مرگ تقديرى حكيمانه از سوى او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 61 - 1

1 - جايگزين كردن نسلى به جاى نسل ديگر ، فلسفه مقدر شدن مرگ از سوى خداوند براى انسان ها

نحن قدّرنا بينكم الموت . .. على أن نبدّل أمث_لكم

جمله {على أن نبدّل} مربوط به تقدير مرگ در آيه پيش است; يعنى، ما بر اين اساس كه امثال شما (نسل هاى بعد) را جايگزين شما گردانيم، مرگ را تقدير كرده ايم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 86 -

1

1 - تقدير مرگ از سوى خداوند ، به منظور كيفر و پاداش دادن به آدميان در سراى ديگر ( جهان آخرت )

نحن قدّرنا بينكم الموت . .. فلولا إن كنتم غير مدينين

برداشت ياد شده با توجه به تفريع {فلولا إن كنتم} بر {نحن قدّرنا بينكم الموت} است. كلمه {مدينين} مى تواند مشتق از {دين} (جزا) باشد; يعنى، {إن كنتم غير مجزيين}. و نيز مى تواند مشتق از {دان السلطان الرعية إذا ساسهم و تعبدهم} باشد; چنان كه برخى از مفسران اين را گفته اند. برداشت بالا با توجه به معناى اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 2 - 4

4 - تقدير مرگ و حيات ، براى آزمودن انسان ها است .

الذى خلق الموت و الحيوة ليبلوكم

قانونمندى مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 9

9 _ زمان مرگ همه انسان ها مشخص و تحت حاكميت قوانين معيّنى است .

و لو يعجل اللّه للناس الشر . .. لقضى إليهم أجلهم

از اين كه كيفر دادن خدا، منجر به مرگ كافران مى شود و همين، سبب شده كه مجازات آنان به تأخير بيفتد، استفاده مى شود كه خداوند براى پايان زندگى انسانها زمان خاصى را مقرر فرموده است; يعنى، آن را تحت ضابطه و قانونى قرار داده است كه پس و پيش شدن در آن راه ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 19 - 4

4_ پديده مرگ در زندگى انسان ، براساس حكمت و به دور از پوچى

و بيهودگى

و جاءت سكرة الموت بالحقّ

مراد از {بالحقّ} مى تواند اين باشد كه پديده مرگ اصولاً پديده اى است به حق و بايسته و اين گونه نيست كه فاقد حكمت باشد.

كافران پس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 28 - 11

11- كافران پس از مرگ ، به كلى منكر اعمال زشت دنيوى خويش مى شوند .

الك_فرين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة ... ما كنّا نعمل من سوء

كافران و مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 98 - 5

5- مرگ در ديدگاه كافران ، پايان زندگى انسان است .

و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 11 - 8

8 - مرگ ، بر خلاف تصور كافران نابودى نيست ، بلكه رخدادى هدف دار و به منظور حضور انسان ها در پيشگاه پروردگار است .

و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض . .. قل يتوفّيكم ملك ... ثمّ إلى ربّكم ترجعون

كافران هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 21

21 _ كافران در آستانه مرگ ، عذاب دردناك الهى را مشاهده خواهند كرد .

فلايؤمنوا حتى يروا العذاب الأليم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه الف و لام {العذاب} _ كه براى عهد ذهنى است _ اشاره به عذاب برزخى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 27 - 17

17- { عن أبى عبدالله

( ع ) قال : إن المؤمن إذا أُخرج من بيته شيّعته الملائكة إلى قبره . . . و إن كان كافراً خرجت الملائكة تشيّعه إلى قبره تلعنونه . . . ثمّ يدخل عليه ملكا القبر . . . فيقولان له : من ربّك ؟ فيتلجلج و يقول : قد سمعت الناس يقولون فيقولان له : لادريت و يقولان له : ما دينك ؟ فيتلجلج فيقولان له : لادريت و يقولان له : من نبّيك ؟ فيقول : قد سمعت الناس يقولون فيقولان له لادريت و يسأل عن إمام زمانه . . . و هو قول الله عزّوجلّ : { . . . و يضلّ الله الظالمين و يفعل الله ما يشاء } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: آن گاه كه [جنازه] مؤمن را از منزلش بيرون مى برند، ملائكه او را تا قبرش تشييع مى كنند . .. و اگر كافر باشد فرشتگان او را تا قبرش تشييع و لعنت مى كنند ... سپس دو فرشته قبر، بر او وارد مى شوند ... پس به او مى گويند: پروردگارت كيست؟ پس او [در پاسخ] مردد مى شود و مى گويد: شنيده ام مردم [اين گونه] مى گويند. پس به او مى گويند: [آيا] ندانستى؟ به او مى گويند دينت چيست؟ باز مردد مى شود و آنان به او مى گويند: [آيا] ندانستى؟ پس به او مى گويند: پيامبر تو كيست؟ پس پاسخ مى دهد: شنيده ام كه [اين گونه] مردم مى گويند. پس به او مى گويند [آيا ]ندانستى؟ و از او درباره امام زمانش سؤال مى كنند: ... و اين

سخن خداوند عزّوحلّ است: ... يضلّ الله الظالمين و يفعل الله ما يشاء}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 2 - 2

2- آرزوى عميق كافران به تسليم شدن در برابر قرآن ، به هنگام مواجهه با عذاب الهى يا مرگ

تلك ءاي_ت الكت_ب و قرءان مبين . ربما يودّ الذين كفروا لو كانوا مسلمين

محتمل است كه متعلق {كفروا} قرآن باشد كه در آيه قبل آمده است و آرزوى كفار به تسليم بودن، بنابر قاعده، بايد پس از مواجهه با حادثه اى باشد كه رهايى از آن ممكن نيست و آن همانا عذاب مى باشد.

كيفر با مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 12

12 _ يهود و نصارا ، به دليل اعتقاد شرك آميزشان ( فرزند خدا خواندن عزير و مسيح ) مستحق كيفر مرگ

و قالت اليهود عزير ابن اللّه . .. قتلهم اللّه أنى يؤفكون

كيفيت مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 4،10

4 - چگونگى مرگ و زندگى انسان ، در گرو چگونگى اعمال او است .

اجترحوا السيّئات أن نجعلهم كالذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سواء محياهم و مماتهم

10 - بازتاب ايمان و عمل صالح ، در زندگى و مرگ انسان

أن نجعلهم كالذين ءامنوا . .. محياهم و مماتهم

گناهكاران هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 201 - 2

2 - استمرار دشمنى مجرمان با قرآن و وحى ، تا لحظه مرگ

لايؤمنون به حتّى يروا العذاب الأليم

مراد

از مشاهده عذاب دردناك، مى تواند لحظه مرگ كافران و حق ستيزان باشد.

متقين پس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 11

11- متقين ، پس از مرگ پيوسته در آسايش و سلامتى اند .

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم

مربى ملائكه مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 11 - 7

7 - فرشته مرگ ، خود تحت تدبير خداوند است .

الذى وكّل بكم

مجهول آمدن فعل {وكّل} دلالت مى كند كه خود وى، داراى اراده مستقلى نيست و ديگرى او را گمارده است و او، همانا خداوند است.

مرگ ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 38 - 4،5

4- { يحيى بن أبى العلاء . . . ان رجلاً دخل على أبى عبدالله ( ع ) فقال : أخبرنى عن قول الله عزّوحلّ لأبليس { فإنك من المنظرين إلى يوم الوقت المعلوم } قال : . . . و يوم الوقت المعلوم يوم ينفخ فى الصور نفخة واحدة فيموت ابليس ما بين النفخة الأولى و الثانية ;

يحيى بن أبى العلاء روايت كرده است : شخصى وارد بر امام صادق(ع) شد و گفت : مرا از سخن خداى عزّ و جلّ كه به ابليس فرمود : {فإنك من المنظرين إلى يوم الوقت المعلوم} خبر ده، حضرت فرمود: مراد از روز وقت معلوم، روزى است كه [هنوز فقط] يك بار در صور دميده شده; پس ابليس بين دميدن اول و دوم مى ميرد. ..}.

5- { عن أبى

عبدالله ( ع ) فى قول الله تبارك و تعإلى { فأنظرنى إلى يوم يبعثون . قال فإنك من المنظرين إلى يوم الوقت المعلوم } قال : يوم الوقت المعلوم يوم يذبحه رسول الله ( ص ) على الصخرة التى فى بيت المقدس ;

از امام صادق(ع) در باره سخن خداوند تبارك و تعالى {فأنظرنى إلى يوم يبعثون . قال فإنك من المنظرين إلى يوم الوقت المعلوم} روايت شده است كه فرمود: روز وقتِ معين، روزى است كه رسول خدا(ص) ابليس را روى صخره اى كه در بيت المقدس است، ذبح مى كند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 81 - 5

5 - پايان عمر آدمى در دنيا ، پايان حيات ابليس و سرآغاز مرگ او است .

من المنظرين . إلى يوم الوقت المعلوم

مرگ از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 23 - 7

7- مرگ و حيات ، از آيات خداوند است .

و إنا لنحن نحى و نميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 42 - 15

15 - { حيات و مرگ } و { خواب و بيدارى } ، در بردارنده آيات متعدد خداوند و جلوه هاى گوناگون قدرت او

اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها . .. فيمسك ... و يرسل الأُخرى ... إنّ فى ذلك لأي_ت

جمع آمدن {آيات} مى رساند كه آيه و نشانه بودن {حيات و مرگ} و {خواب و بيدارى}، از جهات مختلف و گوناگون است.

مرگ اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 23،24

23- اصحاب كهف _ پس از ديدار مردم با آنان _ در همان غار ، به صورت اجسادى بى جان درآمدند .

فقالوا ابنوا عليهم بني_نًا

24- اطمينان مردم ، به مرگ اصحاب كهف ، پس از كشف اقامت گاه آنان

فقالوا ابنوا . .. لنتّخذنّ عليهم مسجدًا

تصميمى كه بازديد كنندگان از اصحاب كهف، پس از ديدار با آنان گرفتند (ابنوا عليهم . ..)، حاكى از آن است كه به مرگ آنان اطمينان يافتند.

مرگ امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 7

7 - هر جامعه و امتى ، داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 7

7 - هر جامعه و امتى داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 49 - 7

7 _ هر جامعه اى ، جدا از افرادش ، داراى حقيقتى مستقل و از مرگ و زندگى ويژه برخوردار است .

لكل أمة أجل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 43 - 5

5 - افول پذيرى تمدن ها ، هشدارى است به ملت هاى مغرور و غافل از خدا .

ثمّ أنشأنا من بعدهم قرونًا ءاخرين . ما تسبق من أُمّة أجلها و ما يستئخرون

مرگ انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 2

2

- همه انسان ها ، حتى پيامبران بزرگ ، در دنيا باقى نمانده و به سراى ديگر خواهند رفت .

تلك أمة قد خلت

از معانى خلو (مصدر خلت) گذشتن و سپرى شدن است و در اينجا كنايه از مردن مى باشد. ياآورى درگذشت پيامبران صرف يك خبر نيست; زيرا همگان بدان آگاهند; بلكه هدف از آن توجه دادن مخاطبان به اين حقيقت است كه: اگر مرگ سراغ پيامبران آمده شما را نيز رها نخواهد كرد، از آن غافل نباشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 2

2 - همه انسان ها حتى پيامبران بزرگ در دنيا باقى نمانده و به سراى ديگر خواهند رفت .

تلك أمة قد خلت

براى روشن شدن برداشت فوق به آيه 134 ذيل برداشت شماره 2 مراجعه شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 1،3

1 _ حضرت محمّد ( ص ) ، تنها ، رسول خداست و همچون ديگر پيامبران الهى ، مرگ را ملاقات خواهد كرد .

و ما محمّد الّا رسول قد خلت من قبله الرّسل افاين مات او قتل

جمله {قد خلت . .. } (رسولانى پيش از او بودند و از دنيا رفتند)، كنايه از اين است كه محمّد (ص) نيز همانند ديگر پيامبران از دنيا خواهد رفت ; يا با مرگ طبيعى و يا با شهادت.

3 _ پايان پذيرى پيام رسولان الهى ، يا با مرگ و يا با شهادت ايشان ، پندار باطل برخى از مسلمانان صدر اسلام

و ما محمّد الّا رسول . .. افاين مات او قتل انقلبتم

على اعقابكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 6

6 _ مسيح ( ع ) نيز همانند ديگر پيامبران الهى ، انسانى فناپذير

ما المسيح ابن مريم الا رسول قد خلت من قبله الرسل

يادآورى رحلت پيامبرانى در گذشته تاريخ پس از توصيف مسيح(ع) به رسالت، اشاره به امكان مرگ و رحلت براى مسيح(ع) دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 9

9_ پيامبران نيز همانند ديگر انسان ها وفات مى كنند .

أو نتوفينّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 59 - 2،6

2- راه و روش پيامبران پس از رحلتشان ، پيوسته مورد بى مهرى و تضييع نااهلان قرار مى گرفت .

فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلوة واتبعوا الشهوت

6- ضايع كردن نماز و پيروى از شهوات ، ريشه اصلى انحرافات پس از رحلت پيامبران

فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلوة واتبعوا الشهوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 8 - 3،6

3- پيامبران مانند ديگر انسان ها ، از حيات جاويد در دنيا برخوردارنبودند .

و ما جعلن_هم جسدًا . .. ما كانوا خ_لدين

6- مرگ ، سرنوشت گريزناپذير حتى براى پيامبران

و ما كانوا خ_لدين

مرگ انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 145 - 1،2،3

1 _ هيچ كس ، جز به فرمان خدا نمى ميرد .

و ما كان لنفس ان تموت الّا باذن اللّه

2 _ تمام انسان ها داراى عمرى معيّن و زمان مرگشان در علم الهى

، مشخّص است .

و ما كان لنفس ان تموت . .. كتاباً مؤجّلا

3 _ مرگ انسان ، سنّت تغييرناپذير الهى

و ما كان لنفس ان تموت . .. كتاباً مؤجّلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 169 - 9

9 _ بقاى انسان ، پس از مرگ

بل احيآء عند ربّهم يرزقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 193 - 26

26 _ مرگ انسان ، به مشيّت و اراده الهى است .

و توفّنا مع الابرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 15

15 _ نبود فاصله زمانى بين مرگ تمامى انسان ها و آغاز قيامت

فاغرينا بينهم العداوة و البغضاء إلى يوم القيمة

بقاى مسيحيان تا روز قيامت، حاكى ازنبود فاصله بين قيامت و مرگ انسانهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 9

9 _ حيات و مرگ مسيح ( ع ) و مادرش مريم و تمامى اهل زمين ، در قبضه قدرت خداوند

قل فمن يملك من اللّه شيئاً ان اراد ان يهلك . .. و من فى الأرض جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 2 - 8،11

8 _ اراده و قضاى الهى حاكم بر پيدايش و مرگ آدمى

هو الذى خلقكم . .. ثم قضى أجلا و أجل مسمى عنده

11 _ مطالعه در آفرينش انسان و مرگ و حيات وى، زداينده ترديد در يگانگى خداوند

هو الذى خلقكم من طين ثم قضى أجلا . .. ثم

أنتم تمترون

از جمله {ثم أنتم تمترون}، كه بيان استبعاد هر گونه ترديد در يگانگى خداوند پس از توجه به مضامين صدر آيه است، چنين برمى آيد كه بعد از اين توجه، على القاعده نبايد ترديدى در توحيد و اعتقاد بدان وجود داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 62 - 3

3 _ حكم نافذ و لازم الاجرا در آفرينش و حيات و مرگ انسان، تنها از آن خداوند است.

و يرسل عليكم . .. ثم ردوا إلى الله موليهم الحق ألا له الحكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 94 - 2

2 _ آدمى با مرگ، هر آنچه را خداوند در دنيا به او ارزانى داشته بود، رها مى سازد.

و تركتم ما خولنكم وراء ظهوركم

{تخويل} به معناى اعطا و تمليك است و مراد از {خولناكم} نعمتهايى است كه خداوند در دنيا به آدمى ارزانى فرموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 66 - 4

4 - تجلى ربوبيت خدا در آفرينش و در مرگ و حيات مجدد انسان ها

و هو الذى أحياكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 15 - 3

3 - مرگ و انتقال از نشأه دنيا به آخرت ، حلقه اى از مراحل خلقت و تقدير حيات انسان

ثمّ انّكم بعد ذلك لميّتون

با توجه به اين كه آيات فوق، در مقام بيان سير تكاملى آفرينش انسان مى باشد، مسأله مرگ مى تواند نه به عنوان صرفاً يك هشدار;

بلكه به عنوان حلقه اى مرتبط با حلقه هاى پيشين باشد.

مرگ انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 2

2 - همه انسان ها ، حتى پيامبران بزرگ ، در دنيا باقى نمانده و به سراى ديگر خواهند رفت .

تلك أمة قد خلت

از معانى خلو (مصدر خلت) گذشتن و سپرى شدن است و در اينجا كنايه از مردن مى باشد. ياآورى درگذشت پيامبران صرف يك خبر نيست; زيرا همگان بدان آگاهند; بلكه هدف از آن توجه دادن مخاطبان به اين حقيقت است كه: اگر مرگ سراغ پيامبران آمده شما را نيز رها نخواهد كرد، از آن غافل نباشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 2

2 - همه انسان ها حتى پيامبران بزرگ در دنيا باقى نمانده و به سراى ديگر خواهند رفت .

تلك أمة قد خلت

براى روشن شدن برداشت فوق به آيه 134 ذيل برداشت شماره 2 مراجعه شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 25 - 1،4

1 _ زمين عرصه حيات و مرگ آدميان

قال فيها تحبون و فيها تموتون

4 _ انسانها پس از سپرى كردن زمان حضورشان در زمين و مرگ همگان، به مكانى ديگر منتقل خواهند شد.

و لكم فى الأرض مستقر و متع إلى حين . .. و منها تخرجون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {منها تخرجون} اخراج از كره زمين و انتقال به مكانى ديگر باشد. گفتنى است كه چون مخاطبان آيه همه انسانها هستند، اخراج از زمين و انتقال

به مكانى ديگر پس از مرگ همگان و سپرى كردن مدت زمانى است كه {إلى حين} بدان اشاره داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 50 - 1

1 _ ميراندن انسان ها و گرفتن جان ايشان ، از مأموريت هاى فرشتگان

و لو ترى إذ يتوفى الذين كفروا الملئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 20 - 1

1- ميراندن انسان ها و خلق انسانهايى جديد به جاى آنان ، كار دشوارى براى خداوند نيست .

إن يشأ يذهبكم و يأت بخلق جديد . و ما ذلك على الله بعزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 61 - 15

15- به محض فرا رسيدن اجل مقرر انسان هاى ظالم ، آنان بدون درنگ و بدون شتاب خواهند مرد .

فإذا جاء أجلهم لايستئخرون ساعة و لايستقدمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 70 - 11

11- آفرينش و مرگ و اعطاى دانش و سلب آن از انسان ، جلوه اى از علم و قدرت الهى است .

و الله خلقكم ثمّ يتوفّ_كم . .. إن الله عليم قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 55 - 4

4 - مرگ و معاد ، سرنوشت همه انسان ها است .

و فيها نعيدكم و منها نخرجكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 17

17- ميراندن انسان ها و نابود كردن جوامع و تمدن ها ، دليل

قدرت بى مانند و شكست ناپذير خداوند است .

أنّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها أفهم الغ_لبون

زير سؤال بردن و نفى كردن پيروزى و چيرگى كافران در برابر قدرت الهى (أفهم الغالبون)، پس از طرح مسأله مرگ و مير انسان ها به وسيله خداوند، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 11 - 4

4 - مرگ ، سرنوشت همه انسان ها است .

اللّه يبدؤا الخلق ثمّ يعيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 40 - 9

9 - مرگ انسان ها ، از آيات الهى است .

اللّه الذى . .. ثمّ يميتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 50 - 3

3 - ميان وقوع صيحه و فرياد سهمگين و مرگ و انقراض نسل بشر در دنيا ، هيچ فاصله اى نخواهد بود .

صيحة وحدة تأخذهم . .. فلايستطيعون توصية و لا إلى أهلهم يرجعون

ناتوانى بشر از هرگونه توصيه و سفارش و يا مراجعه به كسان خود _ با شنيدن صيحه و فرياد سهمگين _ حاكى از حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 59 - 1

1 - انسان ها ، تنها يك بار در زندگى دنيا با مرگ رو به رو مى شوند .

إلاّ موتتنا الأُولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68 - 3

3 - مرگ و رستاخيز ، حقيقتى عام و در برگيرنده تمامى موجودات شعورمند

آسمان ها و زمين و نه مخصوص انسان ها

و نفخ فى الصور فصعق من فى السم_وت و من فى الأرض . .. ثمّ نفخ فيه أُخرى فإذا هم ق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 21 - 1،12

1 - مرگ ، سرنوشت محتوم همه انسان ها است .

ثمّ أماته

12 - وجود نشانه هاى خداشناسى ، در مراحل پيدايش تا مرگ انسان

ما أكفره . من أىّ شىء خلقه ... ثمّ أماته فأقبره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 22 - 7

7 - قدرت خداوند بر آفرينش انسان ها ، تنظيم توانمندى هاى آنان ، هدايت تكوينى و نيز ميراندن و به گور افكندن آنها ، دليل قدرت او بر زنده ساختن آنان در قيامت است .

خلقه فقدّره . ثمّ السبيل يسّره . ثمّ أماته فأقبره . ثمّ إذا شاء أنشره

مرگ اولياء الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 64 - 12

12 _ ابو حمزه ثمالى گويد : { قلت لأبى جعفر ( ع ) : ما يصنع باحد [ نا ] عند الموت ؟ قال : . . . ألا أبشرك يا أبا حمزة فقلت : بلى جعلت فداك ، فقال : إذا كان ذالك اتاه رسول اللّه ( ص ) و على ( ع ) معه . . . فقال له رسول اللّه : . . . هلمَّ الينا فما امامك خير لك ممّا خلّفت ; أمّا ما كنت تخاف فقد أمنته و أمّا ما كنت ترجو فقد هجمت عليه

، أيت ها الروح أخرجى إلى روح اللّه و رضوانه ، فيقول له علىّ ( ع ) مثل قول رسول اللّه ( ص ) ثم قال : يا أبا حمزة ألا أخبرك بذلك من كتاب اللّه ؟ قوله : { الذين آمنوا و كانوا يتقون لهم البشرى فى الحيوة الدنيا و فى الأخرة ;

به امام باقر (ع) عرض كردم: هنگام مرگ با افراد [ما] چه مى كنند؟ حضرت فرمود: . .. آيا بشارت ندهم تو را اى اباحمزه؟ عرض كردم چرا فداى تو شوم. فرمود: آن گاه كه مرگ فرارسد، رسول خدا(ص) در حالى كه على (ع) با اوست ... [در كنار محتضر حاضر مى شود. ]پس رسول خدا (ص) مى فرمايد: ... بيا به سوى ما آن چه در پيش رو دارى بهتر است براى تو از آنچه برجاى گذاشتى ; اما از آنچه مى ترسيدى امان يافتى و آنچه را اميد داشتى بر آن دست يافتى. اى روح! براى رسيدن به راحتى و خشنودى خدا خارج شو. پس على (ع) نيز سخنى مانند سخن رسول خدا (ص) مى گويد. سپس امام باقر (ع) فرمود: اى اباحمزه! آيا تو را به همين مطلب از كتاب خدا خبر ندهم؟ [و آن] سخن خداوند است: {الذين آمنوا و كانوا يتقون لهم البشرى فى الحيوة الدنيا و فى الأخرة}.

مرگ با شكنجه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 50 - 5

5 _ مرگ كافران كشته شده در جنگ بدر با شكنجه و عذابى سخت از سوى فرشتگان مرگ

إذ يتوفى الذين كفروا الملئكة يضربون وجوههم و أدبرهم

از مصاديق مورد نظر

براى {الذين كفروا}، به دليل وقوع آيه مورد بحث در پى آيات مربوط به جنگ بدر، كافرانى هستند كه در آن نبرد به قتل رسيدند.

مرگ با فسق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 13،15

13 _ نفاق و كفر و مرگ در حال فسق ، مايه محروميت از فيض نماز و دعاى اهل ايمان

و لاتصل . .. إنهم كفروا باللّه و رسوله و ماتوا و هم فسقون

15 _ انحراف از مسير حق و مردن در حال فسق ، فرجام شوم منافقان

و ماتوا و هم فسقون

مرگ با كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 162 - 3

3 - كفرپيشگانى كه بدون توبه مى ميرند ، براى هميشه به عذاب اخروى گرفتار مى شوند .

خلدين فيها لايخفف عنهم العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 18 - 4،5

4 _ خداوند ، كسانى را كه كافر از دنيا بروند ، نخواهد بخشيد .

و ليست التّوبة للّذين . .. و لا الّذين يموتون و هُم كفّار

5 _ خداوند براى گناهكارانى كه توبه را تا آستانه مرگ تأخير انداخته و كسانى كه كافر بميرند ، عذاب دردناكى آماده كرده است .

و ليست التّوبة للّذين . .. و لا الّذين يموتون و هُم كفّار اولئك اعتدنا لهم عذابا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 14

14 _ منافقان ، على رغم ادعاى ايمان ، در حال كفر مى ميرند .

و تزهق أنفسهم و هم كفرون

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 14

14 _ مال و اولاد فراوان منافقان ، موجب گرايش آنان به كفر در هنگام مرگ

و تزهق أنفسهم و هم كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 125 - 6

6 _ مردن بر حال كفر ، فرجام شوم منافقان استهزاكننده آيات قرآن

و أما الذين فى قلوبهم مرض . .. و ماتوا و هم كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 28 - 2،21

2- كافرانى كه با حالت ظلم به نفس ( كفر ) از دنيا بروند ، در قيامت گرفتار خوارى و ذلت خواهند شد .

إن الخزى اليوم و السوء على الك_فرين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة ظالمى أنفسهم

21- كافرانى كه با حالت كفر از دنيا مى روند ، همواره در دنيا در مسير نادرست بوده و مرتكب اعمال زشت مى شوند .

ما كنّا نعمل من سوء بلى إن الله عليم بما كنتم تعملون

دو عبارت {ما كنّا نعمل} و {ما كنتم تعملون} دلالت بر ماضى استمرارى دارد. عبارت اول سخن كافران است كه با آن به كلى منكر ارتكاب عمل زشت هستند و عبارت دوم جواب به آنهاست كه بر استمرار عمل زشت آنها دلالت مى كند.

مرگ بى تقوايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 4 - 4

4 - رهاكنندگان عبادت خدا ، تقواى الهى و اطاعت از پيامبران ، در معرض عذاب الهى و مرگ زودرس قرار دارند .

أن اعبدوا اللّه . .. و

يؤخّركم إلى أجل مسمًّى

مرگ پاكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 7

7- آنانى كه در حال پاكى قبض روح مى شوند ، مورد استقبال ملائكه قرار مى گيرند .

الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم

مرگ پيش از موعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 133 - 9

9 _ اگر خداوند بخواهد نسلى از آدميان را قبل از موعد طبيعى خود نابود مى سازد و نسلهاى ديگرى را جايگزين آن مى كند.

إن يشأ يذهبكم و يستخلف من بعدكم ما يشاء

چون آمد و شد نسلها امرى عادى و طبيعى است، جمله {إن يشأ . ..} بايد بيان امرى خلاف عادت و سير طبيعى باشد. از موارد محتمل آن است كه نسلى قبل از درنگ عادى خود از صحنه تاريخ حذف و نابود گردد.

مرگ تدريجى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 3

3_ خداوند ، آدميان را به تدريج مى ميراند و از ميان مى برد .

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

مرگ جامعه كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 8

8 _ خداوند جوامع كفرپيشه را به انديشه در امكان نزديك بودن مرگ و هلاكتشان فراخواند .

أو لم ينظروا فى . .. أن عسى أن يكون قد اقترب أجلهم

مرگ جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 12

12 - جنيان نيز همانند انسان

ها داراى زندگى ، مرگ و نابودى اند .

فى أمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 18 - 6

6- جن ، موجودى داراى شعور ، تكليف ، مرگ و معاد ، همانند انسان

حقّ عليهم القول فى أُمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

قرار گرفتن {جن} در كنار {انس}، به عنوان امت هايى كه برخى از آنان مشمول كيفر حتمى الهى شده اند، مى رساند كه: اولاً جن مانند انسان داراى شعور و تكليف است; زيرا بدون آن كيفر معنا ندارد و ثانياً آنان نيز داراى مرگ و معاداند; زيرا براى انكار معاد، كيفر شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 28 - 6

مرگ جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 7

7 - هر جامعه و امتى ، داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 7

7 - هر جامعه و امتى داراى حيات ، مرگ و شخصيتى مستقل

تلك أمة قد خلت

مرگ جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 14 - 4

4 _ تكذيب كنند قيامت ، در آتش دوزخ همواره در حال مرگ و زندگى بوده و به دفعات بى شمار مى ميرند و زنده مى شوند .

لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا كثيرًا

از ديدگاه مفسران، اين كه به

كافران گفته مى شود: {درخواست هلاكت بار خود را بسيار تكرار كنند} يا به خاطر اين است كه آنان به دفعات زنده مى شوند، و باز مى ميرند. پس بايد براى هر بار زنده شدن و عذاب شدن، درخواست مرگ كنند و يا به اين سبب است كه عذاب الهى كافران متعدد و گوناگون است. پس بايد آنان براى هر يك از آنها، درخواست مرگ كنند. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه اول است.

مرگ خائنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 11

11- لحظه مرگ ، لحظه آغاز عذاب منافقان و خيانتكاران به اسلام

فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة يضربون وجوههم و أدب_رهم

مرگ در آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 64 - 5

5 - آخرت ، سراسر حيات و زندگى است و مرگ و نيستى ، در آن راه ندارد .

و إنّ الدار الأخرة لهى الحيوان

تعبير {الحيوان} (عين حيات) نشان مى دهد كه آخرت، حيات محض است.

مرگ در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 74 - 7،11

7 - دوزخيان در دوزخ نخواهند مرد _ تا عذاب را درك نكنند _ و نه مانند زندگان خواهند بود .

فإنّ له جهنّم لايموت فيها و لايحيى

مراد از {حياة} در {لايحيى} به قرينه {لايموت فيها} حياتى است كه بر مرگ ترجيح داشته باشد و حيات اهل دوزخ، چون مايه افزايش عذاب است، از مرگ _ كه پايان دهنده عذاب است _ ناگوارتر و منفورتر مى باشد.

11 - { عن أبى سعيد

الخدرى : إنّ رسول اللّه ( ص ) خطب فأتى على ه_ذه آية { إنّه من يأت ربّه مجرماً فإنّ له جهنّم لايموت فيها و لايحيى } فقال رسول اللّه ( ص ) : أمّا أهلها الذين هم أهلها ، فإنّهم لايموتون فيها و لايحيون ، و أمّا الذين ليسوا بأهلها فإنّ النار تميتهم إماتة ثمّ يقوم الشفعاء فيشفعون ;

از ابوسعيد خدرى روايت شده كه رسول خدا(ص) خطبه خواند، تا به اين آيه رسيد {إنّه من يأت ربّه مجرماً فإنّ له جهنّم لايموت فيها و لايحيى}. پس آن حضرت فرمود: ساكنان جهنم _ كه سزاوار آن هستند _ در آن جا نه مى ميرند و نه زندگى دارند. اما كسانى كه سزاوار جهنم نيستند پس آتش، آنان را يك بار مى ميراند، آن گاه شفيعان به پاخاسته و آنان را شفاعت مى كنند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 77 - 10

10 - مرگ و فنا ، در دوزخ راه ندارد .

ليقض علينا ربّك . .. إنّكم م_كثون

مرگ در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 203 - 13

13 _ حج گزارى كه در ايام تشريق بميرد ، آمرزيده است .

فمن تعجّل فى يومين فلا اثم عليه

امام صادق (ع) درباره آيه {فمن تعجّل . ..}، فرمود: يعنى من مات قبل ان يمضى، فلا اثم عليه

_______________________________

كافى، ج 4، ص 521، ح 10 ; نورالثقلين، ج 1، ص 201، ح 740.

مرگ در زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 26 -

1،3،4

1 - زمين ، محل و جايگاه مناسب براى زندگى و مرگ انسان هاى بسيار

كفاتًا . أحياءً و أموتًا

تنوين {أحياءً و أمواتاً}، براى تعظيم است و مراد از آن تكثير مى باشد.

3 - آفرينش زمين ، براى حيات و مرگ انسان ها ، جلوه قدرت و عظمت الهى است .

ألم نجعل الأرض كفاتًا . أحياءً و أموتًا

4 - { حَمّاد بن عيسى عن أبى عبداللّه ( ع ) أنّه نظر إلى المقابر ، فقال : يا حمّاد ه_ذه كِفاتُ الأموات و نظر إلى البيوت فقال : ه_ذه كفاتُ الأحياء ثمّ تلا [ ه_ذه الآية ] { ألم نجعل الأرض كفاتاً . أحياءً و أمواتاً } ;

حمّادبن عيسى از امام صادق(ع) روايت كرده كه آن حضرت، نگاهى به قبرستان انداخت و فرمود: اى حمّاد! اين كفاتِ مردگان است و نگاهى به خانه ها انداخت و فرمود: اين كفاتِ زنده ها است. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: {ألم نجعل الأرض كفاتاً . أحياءً و أمواتاً}.

مرگ در عالم برزخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 11 - 3

3 - وجود عالم برزخ ( عالم پس از دنيا و پيش از برپايى قيامت ) و زنده شدن و مردن انسان ها در آن عالم *

قالوا ربّنا أمتّنا اثنتين و أحييتنا اثنتين

در اين كه مقصود از دو مردن و دو زنده شدن چيست؟ ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد: مهم ترين آنها، دو نظريه است: 1_ زنده شدن در عالم برزخ و قيامت و مردن در دنيا و عالم برزخ; 2_ مرگ در آغاز تكوين انسان، پيش از دميده شدن

روح در وجود وى و مردن در پايان عمر و زنده شدن با دميدن روح در انسان و زنده شدن در قيامت. اين حقيقت در سوره {بقره} چنين ياد شده است: {و كنتم أمواتاً فأحياكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم ثمّ إليه ترجعون}. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه نخست است.

مرگ در هجرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 100 - 10،19

10 _ خداوند ، تضمين كننده پاداش كسانى كه در مسير هجرت با مرگ مواجه شوند .

و من يخرج من بيته مهاجراً الى اللّه و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره على اللّ

19 _ سفر براى شناخت رهبر ، هجرت در راه خدا و مرگ در آن سفر ، در پى دارنده پاداش الهى است .

و من يخرج من بيته مهاجراً الى اللّه و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره على اللّ

امام صادق (ع) درباره كسى كه در سفر براى شناخت رهبر از دنيا برود فرمود: انّ اللّه عزّ و جل يقول: و من يخرج من بيته مهاجراً الى اللّه و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره على اللّه. .. .

_______________________________

اصول كافى، ج 1، ص 378، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 540، ح 522.

مرگ رهبران شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 34 - 5

5- پيشگويى قرآن از پيروزى اسلام و مرگ سران شرك و كفر ، قبل از وفات پيامبر ( ص )

أفإيْن متّ فهم الخ_لدون

همزه در {أفإن} استفهام انكارى و متضمن معناى نفى است. بنابراين پيام اصلى آيه چنين مى

شود: نه چنين است كه او (پيامبر(ص)) {بميرد و شما زنده باشيد و به مدت طولانى بمانيد; بلكه حقيقت عكس اين است، او مى ماند و شما اى سران كفر پيش از او خواهيد مرد.

مرگ رهبران كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 34 - 5

5- پيشگويى قرآن از پيروزى اسلام و مرگ سران شرك و كفر ، قبل از وفات پيامبر ( ص )

أفإيْن متّ فهم الخ_لدون

همزه در {أفإن} استفهام انكارى و متضمن معناى نفى است. بنابراين پيام اصلى آيه چنين مى شود: نه چنين است كه او (پيامبر(ص)) {بميرد و شما زنده باشيد و به مدت طولانى بمانيد; بلكه حقيقت عكس اين است، او مى ماند و شما اى سران كفر پيش از او خواهيد مرد.

مرگ زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 24 - 5

5 - زمين بدون آب ، مرده و موات است .

و ينزّل من السماء ماء فيحيى به الأرض بعد موتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 33 - 4

4 - زمين ، داراى مرگ و حيات است .

و ءاية لهم الأرض الميتة أحيين_ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 5 - 6

6 - زمين ، داراى مرگ و حيات

فأحيا به الأرض بعد موتها

مرگ زودرس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 243 - 9

9 _ مرگ زودرس ، جزا و فرجام گُريزندگان از پيكار در راه

خداوند

الم تر الى الّذين . .. فقال لهم اللّه موتوا ... و قاتلوا فى سبيل اللّه

با توجّه به ارتباط اين آيه و آيه بعد مى توان گفت، ترك شهر و ديار از سوى يادشدگان، به خاطر گريز از ميدان نبرد بوده است و خداوند با يادآورى آن واقعه، به مسلمانان هشدار مى دهد كه مبادا همانند آن فراريان، نبرد را ترك كنند و به مرگ زودرس {موتوا} گرفتار شوند.

مرگ سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 1،2،13

1 - مرگ سليمان ( ع ) ، آن گاه بر جنيان خدمت گزار وى آشكار شد كه موريانه ها عصاى او را خوردند و آن حضرت بر زمين افتاد .

فلمّا قضينا عليه الموت ما دلّهم على موته إلاّ دابّة الأرض تأكل منسأته فلمّا خرّ

{منسأة} به معناى عصا است (مفردات راغب) و {دابّة الأرض} از باب اضافه شىء به فعلش مى باشد. {أرض} نيز در اين آيه _ از باب {علم يعلم} _ به معناى خوردن است و يا {ارضة} به معناى كرمى است كه از زمين وارد چوب و تخته مى شود (مفردات راغب).

2 - مرگ سليمان ( ع ) به قضاى الهى بود .

فلمّا قضينا عليه الموت

13 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : . . .ولّى سليمان مدبراً إلى محرابه فقام فيه متّكئاً على عصاه فقبض روحه من ساعته ، قال فجعلت الجن و الإنس يخدمونه و يسعون فى أمره بما كانوا و هم يظنّون أنّه حىّ . . . حتّى دبّت الأرضة من عصاه فأكلت منسأته فانكسرت و خرّ سليمان إلى

الأرض أفلاتسمع لقوله عزّوجلّ : فلمّا خرّ تبيّنت الجنّ أن لو كانوا يعلمون الغيب ما لبثوا فى العذاب المهين ;

از امام صادق(ع) روايت شده: . ..سليمان(ع) به محل عبادت خود روى آورد و در آن جا تكيه زنان بر عصاى خود ايستاد. در همان لحظه قبض روح شد و جن و انس همان گونه كه موظف بودند، او را خدمت مى كردند و در امور او مى كوشيدند و گمان مى كردند زنده است ... تا اين كه موريانه عصاى او را خورد. آن عصا شكست و سليمان(ع) بر زمين افتاد آيا نمى شنوى قول خداى عزّوجلّ را (فلمّا خرّ تبيّت الجنّ...)}.

مرگ ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 12،18

12 _ مجازات اخروى ستمكاران بزرگ از نخستين لحظات احتضار و مرگ آغاز خواهد شد.

و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت

18 _ جان كندن ستمگران، همراه با تمسخر ملائكه قبض روح نسبت به آنان و بيان عجز آنان براى رهايى از مرگ است.

أخرجوا أنفسكم اليوم تجزون عذاب الهون

مرگ عزرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 35 - 9

9- { عن أبى عبداللّه ( ع ) ( فى قوله تعالى ) : { كلّ نفس ذائقة الموت } قال : إنّه يموت أهل الأرض حتّى لايبقى أحد ثمّ يموت أهل السماء . . . فيقال من بقى ؟ فيقول ( ملك الموت ) : يا ربّ لم يبق إلاّ ملك الموت فيقال له متّ يا ملك الموت فيموت ;

از امام صادق(ع) در باره آيه شريفه: {كلّ

نفس ذائقة الموت} روايت شده كه فرمود: تمام اهل زمين مى ميرند; به طورى كه احدى باقى نمى ماند، سپس اهل آسمان مى ميرند. آن گاه پرسيده مى شود چه كسى باقى مانده است؟ ملك الموت مى گويد: پروردگارا! احدى باقى نمانده مگر فرشته مرگ، پس به او گفته مى شود اى فرشته مرگ! بمير و او مى ميرد}.

مرگ عزير(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 259 - 5،10،15،22

5 _ خداوند ، عزير را ميراند و پس از صد سال وى را زنده كرد تا پاسخى باشد به پرسش وى از چگونگى زنده شدن مردگان

قال انّى . .. فاماته اللّه مائة عام ثمّ بعثه

10 _ گمان عزير از مرگ طولانى ( صد سال ) خود ، به درنگ يكروزه يا كمتر از آن

قال كم لبثت قال لبثتُ يوماً او بعض يوم

15 _ مرگ صد ساله عزير و حيات وى پس از آن ، شاهد و نشانه اى است براى همگان بر زنده شدن مردگان در رستاخيز

قال انّى يحيى هذه اللّه . .. و لنجعلك ايةً للنّاس

22 _ ميرانده شدن عزير و زنده شدن وى پس از صد سال و سالم ماندن خوردنى و آشاميدنى او از فساد و حيات مجدد الاغش ، پرتويى از قدرت مطلق الهى

فلمّا تبيّن له قال اعلم انّ اللّه على كلّ شىء قدير

مرگ عصيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 4 - 4

4 - رهاكنندگان عبادت خدا ، تقواى الهى و اطاعت از پيامبران ، در معرض عذاب الهى و مرگ زودرس قرار

دارند .

أن اعبدوا اللّه . .. و يؤخّركم إلى أجل مسمًّى

مرگ عمران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 35 - 10

10 _ زنده نبودن عمران ، آن زمان كه همسرش ، فرزند خويش را نذر پروردگار كرد . *

اذ قالت امرات عمران ربّ انّى نذرت لك ما فى بطنى محرّراً

زيرا مادر با وجود پدر، معمولا چنين تصميمى را نسبت به فرزند اتخاذ نمى كند.

مرگ عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 157 - 14

14 _ پندار غلط و خلافگويى يهود ، در مورد تولد و مرگ حضرت عيسى ( ع )

قولهم على مريم بهتناً عظيماً. و قولهم إنّا قتلنا المسيح ... ما لهم به من علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 159 - 1،2

1 _ همه اهل كتاب ، قبل از مرگ حضرت عيسى ( ع ) ، به او ايمان مى آورند .

و إن من أهل الكتب إلاّ ليؤمننّ به قبل موته

كلمه {ان} نافيه است و كلمه {احد} كه مبتداى جمله است، حذف شده ; يعنى (ان احد من اهل الكتاب . ..) و ضمير در موته مى تواند به {عيسى} ارجاع داده شود و مى تواند به {احد} برگردانده شود، برداشت فوق مبتنى بر احتمال اول است. گفتنى است بنابراين احتمال مراد از {اهل كتاب} كسانى از آنان هستند كه زمان ظهور وى را درك مى كنند.

2 _ حضرت مسيح ( ع ) پس از حضور مجدد در بين امت خويش ، خواهد مرد .

إلاّ

ليؤمننّ به قبل موته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 9

9 _ حيات و مرگ مسيح ( ع ) و مادرش مريم و تمامى اهل زمين ، در قبضه قدرت خداوند

قل فمن يملك من اللّه شيئاً ان اراد ان يهلك . .. و من فى الأرض جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 7

7 _ روا بودن مرگ براى مسيح ( ع ) نشانه خدا نبودن وى

قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. الا رسول قد خلت من قبله الرسل

جمله {قد خلت من قبله الرسل} كه اشاره به امكان رحلت و مرگ مسيح(ع) دارد، برهانى براى رد پندار الوهيت آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 8

8- حضرت عيسى ( ع ) همانند ديگر انسان ها ، داراى تولد ، مرگ و رستاخيز و خود معترف به آن است .

يوم ولدت و يوم أموت و يوم أُبعث حيًّا

مرگ فرزند ايوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 84 - 9

9- از دست دادن خانواده ( زن و فرزندان ) ، مهم ترين رنج و ناراحتى ايوب ( ع ) بود .

أنّى مسّنى الضرّ . .. فكشفنا ما به من ضرّ و ءاتين_ه أهله و مثلهم معهم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه جمله {آتيناه أهله. ..} عطف بر {فكشفنا...} باشد. در اين صورت ذكر {آتيناه أهله...} از باب ذكر خاص بعد از عام و

مفيد اهميت و عظمت خواهد بود; زيرا از دست دادن خانواده، خودْ {ضرّ} است.

مرگ فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 25 - 4

4 - عذاب اخروى فرعون ، از زمان مرگ او آغاز شده است . *

فأخذه اللّه نكال الأخرة

فعل {أخذ} ماضى و حاكى از تحقق عذابى است كه به {نكال الأخرة} توصيف شده است. اين احتمال نيز وجود دارد كه قطعى بودن عذاب آينده، سبب ماضى آوردن {أخذ} باشد.

مرگ قبل از پيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 67 - 10

10 - برخى از انسان ها ، پيش از رسيدن به مرحله پيرى ، زندگى را به درود گفته ، از دنيا خواهند رفت .

ثمّ لتكونوا شيوخًا و منكم من يتوفّى من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 20

20- برخى از انسان ها ، پيش از رسيدن به مرحله پايانى پيرى ( أرذل العمر ) زندگى را به درود گفته و از دنيا مى روند .

و منكم من يتوفّى و منكم من يردّ إلى أرذل العمر

مرگ كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 178 - 17

17 _ مرگ براى كافران بهتر از زندگى است .

و لا يحسبنّ الّذين كفروا انّما نملى لهم خير لانفسهم

امام باقر (ع): الموت خير [ل_] . .. الكافر ... لانّ اللّه يقول ... {و لا يحسبنّ الّذين كفروا انّما نملى لهم خير لانفسهم انّما نملى لهم ليزدادوا اثماً}.

_______________________________

تفسير عياشى، ج

1، ص 206، ح 155 ; نورالثقلين، ج 1، ص 413، ح 445.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 50 - 8

8 _ كافران پس از جان كندن پر مشقت به عذاب و آتشى سوزان ( عذاب برزخ ) گرفتار خواهند شد .

و ذوقوا عذاب الحريق

امر به چشيدن عذاب حريق (ذوقوا عذاب الحريق)، دلالت بر وجود بالفعل آن عذاب دارد. و چون اين جمله به هنگام گرفتن جان كافران گفته مى شود، معلوم مى شود كه كافران پس از مردن به عذاب گرفتار خواهند شد و اين همان عذاب برزخى است. گفتنى است {ذوقوا ... } به تقدير {يقولون لهم} سخن ملائكه با كافران به هنگام گرفتن جان آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 28 - 9،10

9- كافران به هنگام مرگ ، تسليم و منقاد مى شوند .

الك_فرين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة ... فألقوا السلم

10- كافران ، به هنگام مرگ دچار وحشت و ترس مى شوند .

الك_فرين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة ... فألقوا السلم

تسليم شدن كافران به هنگام مرگ به قرينه {ما كنا نعمل من سوء} _ كه در مقام دفاع بيان شده است _ مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 99 - 8

8 - { عن الصادق ( ع ) . . . إذا مات الكافر شيّعه سبعون ألفاً من الزبانية إلى قبره و انّه ليناشد حامليه بصوت يسمعه كلّ شىء إلاّ الثقلان . . . و يقول : {

رّب ارجعون لعلّى أعمل صالحاً فيما تركت { فتجيبه الزبانية كلاَّ إنّها كلمة أنت قائلها ;

از امام صادق(ع) روايت شده است : هنگامى كه كافرى مى ميرد، هفتاد هزار فرشته عذاب او را به سوى قبرش مى برند و آن كافر با صداى بلند _ كه تمام موجودات غير از انس و جن مى شنوند _ تشييع كنندگان را قسم مى دهد . ..و مى گويد: {ربّ ارجعون لعلّى أعمل صالحاً فيما تركت}. پس فرشتگان عذاب به او جواب مى دهند: هرگز! اين كلامى است كه تو گوينده آنى}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 34 - 1

1- مرگ كافران مخالف راه خدا در حال كفر ، مايه محروميت ابدى از عفو و رحمت الهى

إنّ الذين كفروا و . .. فلن يغفر اللّه لهم

مرگ كافران مخالف راه خدا در حال كفر، مايه محروميت ابدى از عفو و رحمت الهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 45 - 5،6

5 - فرجام شوم و هلاكت بار ، دركمين كافران [ در دنيا ، هنگام مرگ و يا در آخرت ]

يل_قوا يومهم الذى فيه يصعقون

تعبير {الذى فيه يصعقون} (روزى كه در آن بيهوش خواهند افتاد)، نشان دهنده سختى حال كافران به هنگام واقعه عذاب است. گفتنى است كه مراد از روز عذاب، مى تواند روز عذاب استيصال، يا روز عذاب قيامت و يا هنگام مرگ باشد.

6 - لحظه مرگ ، لحظه آغاز مجازات كافران

فذرهم حتّى يل_قوا يومهم الذى فيه يصعقون

در صورتى كه {يومهم. ..} به معناى لحظه مرگ باشد; معناى آيه چنين

مى شود: رهايى و آزادى كافران در زندگى دنيوى است و مرگ، پايانى بر اين رهايى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 46 - 2

2 - مرگ ، لحظه كوتاه شدن دست كافران از تدبير هاى خويش و نقطه هاى اميد

فيه يصعقون . يوم لايغنى عنهم كيدهم شيئًا

در صورتى كه {يومهم الذى. ..} در آيه قبل، نظر به لحظه مرگ داشته باشد، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 17 - 2

2 - كشته شدن و مرگ ، سزاوارترين فرجام براى كفرپيشگان

قتل الإنس_ن ما أكفره

كفر در {ما أكفره} مطلق است و هر كفرى، حتى ترك عبادت را نيز شامل است. البته به قرينه آيات بعد _ كه به بيان تدبير خداوند پرداخته و در مقابل منكران اين حقيقت موضع گيرى كرده است _ بارزترين مصداق مورد نظر از آن، انكار ربوبيت خداوند است.

مرگ كافران در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 50 - 5

5 _ مرگ كافران كشته شده در جنگ بدر با شكنجه و عذابى سخت از سوى فرشتگان مرگ

إذ يتوفى الذين كفروا الملئكة يضربون وجوههم و أدبرهم

از مصاديق مورد نظر براى {الذين كفروا}، به دليل وقوع آيه مورد بحث در پى آيات مربوط به جنگ بدر، كافرانى هستند كه در آن نبرد به قتل رسيدند.

مرگ گريزى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 7 - 4

4 - گريزان بودن

يهود از مرگ ، نشان دروغين بودن ادعاى آنان ( اين كه آنان دوستان و اولياى خدا هستند ) .

إن زعمتم أنّكم أولياء للّه . .. إن كنتم ص_دقين . و لايتمنّونه أبدًا

مرگ گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 10

10- عذاب الهى در دنيا و يا فرا رسيدن مرگ و قيامت ، پايان مهلت خداوند به گمراهان

حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب و إمّا الساعة

{الساعة} در اغلب موارد استعمال در قرآن، به معناى {قيامت} است; ولى در اين آيه چون سخن از پايان مهلت است و پايان مهلت نيز همان مرگ است، مراد از {الساعة} قيامت با تمام مقدمات آن خواهد بود.

مرگ گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 7

7- لحظه مرگ ، سرآغاز كيفر اخروى مجرمان

لأذقن_ك ضعف الحيوة و ضعف الممات

برداشت فوق، از تعبير {ممات} به جاى {آخرت} و {قيامت} استفاده شده است; يعنى، عذاب دو چندان در ايام مرگ خواهد بود چه در قيامت و چه پيش از آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 7

7 - زندگى و مرگ مؤمنان نيك كردار ، غيرقابل قياس با زندگى و مرگ گناه پيشگان

أم حسب الذين اجترحوا السيّئات أن نجعلهم كالذين ءامنوا و عملواالص_لح_ت سواء محياه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 28 - 2

2- عذاب گنه كاران به هنگام مرگ ، نمود خشم الهى بر آنان

يضربون وجوههم و أدب_رهم . ذلك بأنّهم

اتّبعوا ما أسخط اللّه

{ذالك} اشاره به {يضربون. ..} است; يعنى، عذاب هنگام مرگ، نتيجه و نمود سخط و خشم خداوند است.

مرگ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 1،2،4،8

1 _ حضرت محمّد ( ص ) ، تنها ، رسول خداست و همچون ديگر پيامبران الهى ، مرگ را ملاقات خواهد كرد .

و ما محمّد الّا رسول قد خلت من قبله الرّسل افاين مات او قتل

جمله {قد خلت . .. } (رسولانى پيش از او بودند و از دنيا رفتند)، كنايه از اين است كه محمّد (ص) نيز همانند ديگر پيامبران از دنيا خواهد رفت ; يا با مرگ طبيعى و يا با شهادت.

2 _ پندار باطل برخى از پيروان پيامبر اسلام ( ص ) نسبت به فناناپذيرى آن حضرت

و ما محمّد الّا رسول قد خلت من قبله الرّسل افاين مات او قتل

گويا تذكر خداوند به اينكه محمّد (ص)، سمتى جز پيامبرى ندارد و پيامبرانى پيش از او بودند و از دنيا رفتند، در ردّ چنين پندارى باشد.

4 _ تزلزل روحيه برخى از پيكارگران احد ، بر اثر شايعه قتل پيامبر ( ص )

و ما محمّد الّا رسول . .. افاين مات او قتل انقلبتم على اعقابكم

8 _ خطر واپسگرايى مردم صدر اسلام از مسير رهبرى ، پس از رحلت يا شهادت پيامبر ( ص )

و ما محمّد الّا رسول . .. افاين مات او قتل انقلبتم على اعقابكم

مرگ مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 7

7- مرگ در حال باردارى و يا

پس از وضع حمل ، نمى توانست پايان بخش نگرانى هاى مريم ( س ) باشد .

ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا

{ه_ذا} در كلام مريم(س)، اشاره به اصل باردارى است نه آوارگى و تنهايى و سختى زايمان، زيرا پيدايش اين امور به خواست خود مريم و براى رهايى از زخم زبان مردم بود، بنابراين او كه از اتهام زنا، حتى پس از مرگ خود بيم داشت، رهايى از اتهام را در گرو مرگ پيش از باردارى مى ديد.

مرگ مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 6،7

6 _ ناگوارى حال مستضعفان سر باز زده از هجرت ، به هنگام مرگ *

قالوا فيم كنتم قالوا كنّا مستضعفين فى الارض

استفهام توبيخى {فيم كنتم} حكايت از حالت سخت گنهكاران مستضعف دارد.

7 _ توبيخ و سرزنش مستضعفان سر باز زده از هجرت ، از سوى ملائكه به هنگام مرگ

قالوا كنّا مستضعفين فى الارض قالوا الم تكن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فيها

مرگ مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 94 - 5

5 _ با مرگ بين آدمى و شريكان پندارى او براى خداوند جدايى خواهد افتاد.

لقد تقطع بينكم و ضل عنكم ما كنتم تزعمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 17

17 _ مرگ، آغاز گرفتارى مشركان و تكذيب كنندگان آيات الهى است.

حتى إذا جاءتهم رسلنا يتوفونهم قالوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 54 - 1،3

1 - بين مشركان و لذت هاى دنيوى شان ،

پس از مرگ فاصله مى افتد .

و حيل بينهم و بين ما يشتهون

اين كه مراد از {ما يشتهون} چيست احتمال هاى گوناگونى وجود دارد; از جمله آنها لذت ها و مال و اموال دنيايى است.

3 - با مرگ مشركان ، فرصت ايمان آوردن از آنان گرفته شده و ديگر جايى براى آن نمى ماند .

و لو ترى إذ فزعوا . .. و قالوا ءامنّا به ... و حيل بينهم و بين ما يشتهون

احتمال دارد مراد از {ما يشتهون} _ به قرينه ذكر ايمان مشركان با مشاهده عذاب و يا قيامت در آيات پيشين _ علاقه به ايمان باشد.

مرگ معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 4 - 4

4 - رهاكنندگان عبادت خدا ، تقواى الهى و اطاعت از پيامبران ، در معرض عذاب الهى و مرگ زودرس قرار دارند .

أن اعبدوا اللّه . .. و يؤخّركم إلى أجل مسمًّى

مرگ مكذّبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 17

17 _ مرگ، آغاز گرفتارى مشركان و تكذيب كنندگان آيات الهى است.

حتى إذا جاءتهم رسلنا يتوفونهم قالوا

مرگ ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 22

22 _ مردن هر صاحب روحى ، حتّى ملائكه مقرّبين و حاملان عرش

كلّ نفس ذائقة الموت

امام صادق (ع) در تفسير آيه فوق فرمود: انّه يموت اهل الارض حتّى لا يبقى احد ثمّ يموت اهل السّماء حتّى لا يبقى احد الّا ملك الموت و حملة العرش و جبرئيل و ميكائيل

. .. فيجئى ملك الموت حتّى يقوم بين يدى اللّه عزّ و جلّ ... فيقول (اللّه): انّى قد قضيت عل كلّ نفس فيها الرّوح الموت ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 256، ح 25 ; نورالثقلين، ج 1، ص 419، ح 470.

مرگ منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 14

14 _ منافقان ، على رغم ادعاى ايمان ، در حال كفر مى ميرند .

و تزهق أنفسهم و هم كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 15

15 _ انحراف از مسير حق و مردن در حال فسق ، فرجام شوم منافقان

و ماتوا و هم فسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 13

13 _ منافقان ، على رغم اظهار ايمان ، در حال كفر مى ميرند .

و تزهق أنفسهم و هم كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 2،3،10،11،12

2- مرگ ، خط پايانى بر توطئه ها و هواپرستى عناصر سست ايمان منافق

قالوا للذين كرهوا . .. فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

از ارتباط دو آيه، مطلب بالا قابل برداشت است; يعنى، سست ايمان هاى منافق، گرچه در دنيا به هر كارى دست مى زنند; اما با مرگ _ كه به تمامى توطئه هاشان پايان خواهد داد _ چه خواهند كرد.

3- كيفر سخت منافقان به هنگام مرگ ، براساس علم الهى به نهان كارى هاى خائنانه آنان

و اللّه يعلم إسرارهم . فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

از ارتباط عبارت {فكيف إذا. ..}

_ كه بيانگر كيفر سخت منافقان است _ با ذيل آيه قبل (واللّه يعلم إسرارهم) استفاده مى شود كه علم و آگاهى خداوند، پشتوانه كيفر منافقان به هنگام مرگ شان، خواهد بود.

10- صورت و پشت منافقان همدل با كافران ، آماج ضربات ملائكه به هنگام مرگ

فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة يضربون وجوههم و أدب_رهم

11- لحظه مرگ ، لحظه آغاز عذاب منافقان و خيانتكاران به اسلام

فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة يضربون وجوههم و أدب_رهم

12- ضربات شكنجه بر صورت و پشت منافقان ، به هنگام مرگ ، نتيجه دورويى آنان با دين و مؤمنان *

إذا توفّتهم المل_ئكة يضربون وجوههم و أدب_رهم

برداشت بالا بدان احتمال است كه تصريح به {وجوههم} و {أدبارهم}، اشاره به اين باشد كه، چون منافق دو چهره دارد و در هر دو چهره نيز خائن است; لذا از دو سو عذاب مى شود.

مرگ موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 65 - 9

9 - همه موجودات زنده و شعورمند آسمان ها و زمين ، داراى مرگ و رستاخيز

و ما يشعرون أيّان يبعثون

ضمير نايب فاعل در {يبعثون} مربوط به {من فى السماوات و الأرض} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 19 - 5

5 - نظام حيات و مرگ در جهان هستى ، دليلى آشكار بر امكان معاد و احياى مجدد انسان ها است .

يخرج الحىّ من الميّت . .. و كذلك تخرجون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 44 - 2

2 - مرگ و حيات موجودات ، جلوه اى از ربوبيت

يگانه خداوند بر هستى است .

و أنّ إلى ربّك المنتهى . .. و أنّه هو أمات و أحيا

از ارتباط اين آيه با آيه {و أنّ إلى رب_ّك المنتهى}، مطلب بالا قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 27 - 8

8 - مرگ و فناى موجودات زنده ، نشانى از اقتدار يگانه پروردگار هستى

كلّ من عليها فان . و يبقى وجه ربّك

از اين كه خداوند پس از يادآورى فناى موجودات، خود را به وصف {ذوالجلال} توصيف كرده است; مى توان مطلب بالا را استفاده كرد.

مرگ موجودات آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 87 - 11

11 - مرگ و رستاخيز ، حقيقتى عام و دربرگيرنده تمامى موجودات شعورمند آسمان و زمين

ففزع من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و كلّ أتوه

بنابراين فرض كه در آيه فوق، هم مرگ لحاظ شده باشد و هم رستاخيز و به عبارت ديگر مراد از {ينفخ فى الصور} هم نفخه اولى باشد و هم نفخه ثانيه، تعبير {من فى السماوات و من فى الأرض} و نيز عبارت {و كلّ أتوه داخرين} مى رساند كه حكم بيان شده در آيه، اختصاص به موجوداتى خاص ندارد; بلكه همه موجودات هستى مشمول آن حكم مى باشند.

مرگ مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 19

19 _ مرگ مؤمن به دليل اينكه راه رسيدنش به بهشت است ، براى او خير مى باشد .

و ما عند اللّه خير للابرار

امام باقر (ع) فرمود: .

.. الموت خير للمؤمن لانّ اللّه يقول {و ما عند اللّه خير للابرار}.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 212، ح 178 ; تفسير برهان، ج 1، ص 333، ح 11.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 7

7 - زندگى و مرگ مؤمنان نيك كردار ، غيرقابل قياس با زندگى و مرگ گناه پيشگان

أم حسب الذين اجترحوا السيّئات أن نجعلهم كالذين ءامنوا و عملواالص_لح_ت سواء محياه

مرگ مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 58 - 4

4 - تضمين بهشت از سوى خدا ، براى آن دسته از مهاجران صدراسلام كه تا آن زمان ( زمان نزول آيه فوق ) با مرگ طبيعى از دنيا رفته و يا به دست دشمن كشته شده بودند .

و الذين هاجروا فى سبيل اللّه ثمّ . .. ليرزقنّهم اللّه رزقًا حسنًا

مرگ همسر ايوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 84 - 9

9- از دست دادن خانواده ( زن و فرزندان ) ، مهم ترين رنج و ناراحتى ايوب ( ع ) بود .

أنّى مسّنى الضرّ . .. فكشفنا ما به من ضرّ و ءاتين_ه أهله و مثلهم معهم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه جمله {آتيناه أهله. ..} عطف بر {فكشفنا...} باشد. در اين صورت ذكر {آتيناه أهله...} از باب ذكر خاص بعد از عام و مفيد اهميت و عظمت خواهد بود; زيرا از دست دادن خانواده، خودْ {ضرّ} است.

مرگ يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

مريم - 19 - 15 - 1،3،10

1- حضرت يحيى ( ع ) ، مشمول سلام ويژه خداوند به هنگام تولد ، مرگ و رستاخيز خود

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً

3- يحيى ( ع ) به هنگام مرگ و در روز رستاخيز ، مصون از هرگونه رنج و عذاب

و سل_م عليه . .. يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

{ولد} فعل ماضى و {يموت} مضارع است. اين تغيير سياق نشان مى دهد كه مفاد آيه، زمان حيات يحيى را منعكس مى كند كه خداوند در آن زمان از سلامتى او در ميلاد خبر داده و سلامتى مرگ و رستاخيز او را تضمين كرده و نويد مى دهد.

10- { عن أبى الحسن الرضا ( ع ) : إنّ أوحش ما يكون ه_ذا الخلق فى ثلاثة مواطن يوم يولد . . . و يوم يموت . . . و يوم يبعث . . . و قد سلّم اللّه _ عزّوجلّ_ على يحيى ( ع ) فى ه_ذه الثلاثة المواطن و آمن روعته فقال : { و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً . . . } ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: همانا وحشتناك ترين مواقع براى اين خلق در سه موضع است: روزى كه متولد مى شود. .. و روزى كه مى ميرد... و روزى كه برانگيخته مى شود... و خداوند سلام فرستاده است بر يحيى(ع) در اين سه موضع و او را از وحشت آن مواضع ايمن ساخته و فرموده: {و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيّاً}...}.

مرگ يوسف(ع)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 5

5_ برادران يوسف بر$ اين باور بودند كه يوسف ( ع ) از ميان رفته و نابود شده است .

فقد سرق أخ له من قبل

{من قبل} مى تواند متعلق به {سرق} باشد. بر اين اساس جمله {فقد سرق ...} چنين معنا مى شود: او برادرى داشت كه پيش از اين دزدى كرده بود. همچنين مى تواند متعلق به مضمون {أخ له} باشد. بر اين مبنا جمله چنين معنا مى شود: او پيشتر برادرى داشت كه دزدى كرده بود. بر اين فرض قيد {من قبل} حاكى است كه برادران يوسف مى پنداشتند كه يوسف(ع) از ميان رفته است.

مستحقان مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 8

8 _ منافقان متخلف از جنگ ، مستحق و سزاوار مرگ

نحن نتربص بكم . .. بعذاب من عنده أو بأيدينا

مشركان و مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 3

3- مشركان ، مرگ را به منزله نيستى و نابودى پنداشته و حيات پس از آن را مستبعد مى شمردند .

أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 7

7 - زندگى و مرگ در نگاه مشركان ، پديده اى طبيعى و بى ارتباط با اراده الهى و وجود خداوند

و ما يهلكنا إلاّ الدهر

مصونيت از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 -

68 - 5،6،12

5 - برخى از موجودات آسمان ها و زمين ، از مرگ ناشى از نفخ صور ايمن خواهند بود .

و نفخ فى الصور فصعق من فى السم_وت و من فى الأرض إلاّ من شاء اللّه

6 - تعلق مشيت الهى بر زنده ماندن برخى از موجودات شعورمند در جهان پس از نفخ صور

و نفخ فى الصور فصعق من فى السم_وت و من فى الأرض إلاّ من شاء اللّه

12 - { قال رسول اللّه ( ص ) : { و نفخ فى الصور فصعق من فى السماوات و من فى الأرض إلاّ من شاء اللّه } قالوا : يا رسول اللّه من ه_ؤلاء الذين استثنى اللّه ، قال : جبرئيل و ميكائيل و ملك الموت و اسرائيل و حملة العرش . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: {و نفخ فى الصور. .. إلاّ من شاء اللّه}. [اصحاب] گفتند: اى رسول خدا! اين كسانى كه استثنا شده اند چه كسانى هستند؟ فرمود: جبرئيل، ميكائيل، ملك الموت، اسرائيل و حاملان عرش هستند...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 56 - 4

4- ايمنى از مرگ ، حلاوت بخش نعمت هاى بهشتى براى متقين

لايذوقون فيها الموت إلاّ الموتة الأُولى

از اين كه پس از ذكر نعمت هاى بهشتى به ايمنى آنان از مرگ اشاره شده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

مصيبت مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 7

7 _ مرگ ، مصيبت و حادثه اى سخت و ناگوار .

مصيبة الموت

معبودان باطل و مرگ

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 5

5 _ معبود هاى مشركان ، هيچ نقشى در مرگ ، زندگى و برانگيختن پديده هاى جهان ندارند .

ءالهة . .. و لايملكون موتًا و لاحيوة و لانشورًا

مكان مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 34 - 7

7 - انسان ها ، از جايگاه و مكان مرگ خويش ، بى اطلاع اند .

و ما تدرى نفس بأىّ أرض تموت

مكان مرگ شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 25 - 2

2 _ زمين، عرصه حيات و مرگ شياطين نيست.

قال فيها تحيون و فيها تموتون و منها تخرجون

تكرار كلمه {قال} (قال اهبطوا . .. قال فيها تحيون) مى تواند اشاره به تغيير مخاطب در دو جمله {اهبطوا ... } و {فيها تحيون} داشته باشد. در آيه قبل انسانها و نيز شيطان مورد خطاب بودند و در اين آيه تنها انسانها مخاطب هستند. و شياطين مورد خطاب نيستند. بنابراين مى توان گفت زمين عرصه حيات و مرگ شياطين نيست.

ملائكه مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 4

4 _ ناتوانى از انجام تكاليف الهى ، پاسخ ماندگاران در سيطره كفر و شرك به فرشتگان مأمورِ گرفتن جان

قالوا فيم كنتم قالوا كنّا مستضعفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 61 - 6،7،8،9

6 _ با فرارسيدن زمان مرگ هر كس، سفيران خداوند جان آدميان را مى گيرند.

حتى إذا جاء أحدكم الموت

توفته رسلنا

7 _ فرشتگانى غير از مأموران حفاظت آدمى، وظيفه قبض روح وى را بر عهده دارند. *

حتى إذا جاء أحدكم الموت توفته رسلنا

در صورتى كه فرشتگان محافظ همان قابضان روح باشند، مناسبتر آن بود كه با ضمير به آنان اشاره مى شد. گزينش {رسلنا} به جاى ضمير قرينه تفاوت ملائكه حافظ با ملائكه قابض است.

8 _ فرشتگانى متعدد وظيفه قبض روح هر يك از آدميان را به عهده دارند. *

حتى إذا جاء أحدكم الموت توفته رسلنا

{رسل}، جمع رسول، و بر بيشتر از دو نفر دلالت دارد. از سوى ديگر مضمون آيه اين است كه براى هر شخصى كه مرگش فرامى رسد، {رسل} حضور پيدا مى كنند. بنابراين قابضان روح آدمى بيش از دو نفرند.

9 _ هيچ كوتاهى و تأخيرى از جانب فرشتگان مأمور قبض روح صورت نمى گيرد.

توفته رسلنا و هم لا يفرطون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 14،16،18

14 _ گروهى از فرشتگان، كارگزاران خداوند در گرفتن جان آدميان هستند.

و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت و الملئكة باسطوا أيديهم

16 _ ملائكه قابض ارواح داراى دستانى هستند كه به هنگام گرفتن جان ظالمان آنها را مى گشايند.

إذ الظلمون فى غمرت الموت و الملئكة باسطوا أيديهم

18 _ جان كندن ستمگران، همراه با تمسخر ملائكه قبض روح نسبت به آنان و بيان عجز آنان براى رهايى از مرگ است.

أخرجوا أنفسكم اليوم تجزون عذاب الهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 7

7 _ فرشتگانى از جانب خداوند مأمور گرفتن جان آدميان هستند.

حتى إذا جاءتهم رسلنا

يتوفونهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 50 - 5

5 _ مرگ كافران كشته شده در جنگ بدر با شكنجه و عذابى سخت از سوى فرشتگان مرگ

إذ يتوفى الذين كفروا الملئكة يضربون وجوههم و أدبرهم

از مصاديق مورد نظر براى {الذين كفروا}، به دليل وقوع آيه مورد بحث در پى آيات مربوط به جنگ بدر، كافرانى هستند كه در آن نبرد به قتل رسيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 28 - 5

5- انسان ها ، به وسيله ملائكه قبض روح مى شوند .

تتوفّ_هم المل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 1

1- قبض روح انسان ها با فرشتگان است .

الذين تتوفّ_هم المل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 11 - 1،5،13

1 - به هنگام مرگ ، روح انسان ، به طور كامل ، به دست فرشته مرگ ( عزراييل ) گرفته مى شود .

قل يتوفّيكم ملك الموت

5 - براى قبض روح انسان ، فرشته اى ويژه وجود دارد .

ملك الموت الذى وكّل بكم

مراد از {وكّل بكم} گمارده شدن براى قبض روح است.

13 - { و سئل الصادق ( ع ) . . .عن قول اللّه عزّوجلّ { قل يتوفّاكم ملك الموت الذى وكّل بكم } . . .و قد تموت فى الساعة الواحدة فى جميع الآفاق ما لايحصيه إلاّ اللّه عزّوجلّ فكيف ه_ذا ؟ فقال : { إنّ اللّه تبارك و تعالى ، جعل لملك الموت أعواناً من الملائكة يقبضون الأرواح .

. . و يتوفّاهم ملك الموت من الملائكة . . . ;

از امام صادق(ع) . ..درباره اين سخن خداى عزّوجلّ {قل يتوفّاكم ملك الموت الذى وكّل بكم} پرسش شد... در آنِ واحد در اطراف عالم تعداد زيادى كه فقط خدا عدد آنها را مى داند مى ميرند، اين چگونه [ممكن ]است؟ حضرت فرمود: {خداوند تبارك و تعالى براى ملك الموت دستيارانى را از ملائكه قرار داده كه قبض ارواح مى كنند...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 42 - 2،19

2 - تنها خداوند جان ستان حقيقى انسان ها است و عوامل ديگر ( چون عزرائيل ) واسطه و مأمور او هستند .

اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها

تقدم اسم جلاله (اللّه) بر خبر فعلى مقيد، تخصيص مضمون خبر است. بنابراين اختصاص جان ستاندن به خداوند _ در حالى كه در آيات ديگر اين عمل به فرشته مخصوص (ملك الموت) نسبت داده شده _ گوياى حقيقت بالا است.

19- { سئل الصادق ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ { اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها } . . .فقال إنّ اللّه تبارك و تعالى جعل لملك الموت أعوناً من الملائكة يقبضون الأرواح . . . فتتوفّاهم الملائكة و يتوفّاهم ملك الموت من الملائكة مع ما يقبض هو و يتوفّاه اللّه عزّوجلّ من ملك الموت ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ: {اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها} سؤال شد، حضرت فرمود: خداوند _ تبارك و تعالى _ براى ملك الموت دستيارانى از ملائكه قرار داده كه ارواح را قبض مى كنند. .. پس آنها را ملائكه دريافت مى كنند و ملك الموت

ارواح را از ملائكه دريافت مى كند و به همراه ارواحى كه خودش قبض نموده، ضميمه مى نمايد و خداوند از ملك الموت تمامى ارواح را دريافت مى كند}.

ملائكه و مرگ كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 50 - 6

6 _ فرشتگان مرگ انسان هاى مؤمن و كافر را از يكديگر تمييز مى دهند و به كفر و ايمانشان آگاهند . *

و لو ترى إذ يتوفى الذين كفروا الملئكة يضربون وجوههم و أدبرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 50 - 2

ملائكه و مرگ و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 50 - 6

6 _ فرشتگان مرگ انسان هاى مؤمن و كافر را از يكديگر تمييز مى دهند و به كفر و ايمانشان آگاهند . *

و لو ترى إذ يتوفى الذين كفروا الملئكة يضربون وجوههم و أدبرهم

ممانعت از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 17 - 5

5 - خداوند ، آن چنان توانايى دارد كه مى تواند در سخت ترين شرايط جهاد و جنگ ، انسان را از مرگ حفظ كند .

إن فررتم من الموت . .. من ذا الذى يعصمكم من اللّه إن أراد بكم سوءًا أو أراد بكم

منافقان مدينه و خطر مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه عقيده منافقان مدينه را درباره حفظ

جان از خطر مرگ ، تصحيح كند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. قل لن ينفعكم الفرار إن فررتم ...و إذًا لاتمتّعون إلاّ

منافقان و مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 17 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه با تبيين قلمرو نفوذ خواست خدا درباره زندگى و مرگ ، عقيده نادرست منافقان درباره مرگ را تصحيح كند .

قل من ذا الذى يعصمكم من اللّه إن أراد بكم سوءًا

منافقان هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 11،12،14

11 _ جان كندن سخت منافقان به هنگام مرگ

و تزهق أنفسهم

{زهوق} به معناى خارج شدن همراه با دشوارى است.

12 _ حسرت منافقان براى از دست دادن اموال و فرزندان خويش به هنگام مرگ

أن يعذبهم . .. و تزهق أنفسهم

{زهوق} به معناى مفارقت جستن از امرى كه همراه با تأسف و حسرت است (مفردات راغب).

14 _ مال و اولاد فراوان منافقان ، موجب گرايش آنان به كفر در هنگام مرگ

و تزهق أنفسهم و هم كفرون

منشأ مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 243 - 5

5 _ مرگ و حيات ، در قدرت خداوند

فقال لهم اللّه موتوا ثمّ احياهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 244 - 1

1 _ توجه به حاكميّت خداوند در حيات و مرگ ، برطرف كننده ترس آدمى براى پيكار در راه او

الم تر الى الّذين . .. و قاتلوا فى سبيل اللّه

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 11،12،13

11 _ قانون حيات و مرگ ، نشانه و پرتوِ ربوبيّت الهى

ربّى الّذى يحيى و يميت

12 _ زندگى و مرگ ، تنها در دست پروردگار است .

ربّى الّذى يحيى و يميت

13 _ ادّعاى مغالطه آميز نمرود ، بر اينكه مرگ و زندگى به دست اوست .

قال انا اُحيى و اميت

از اينكه ابراهيم (ع) در برابر پاسخ نمرود (انا احيى . .. )، استدلالى ديگر مطرح كرد (فان اللّه ... )، معلوم مى شود احياء و اماته اى را كه نمرود مدعى بود ; با مغالطه به اطرافيان خويش كه دركى از واقعيّت حيات و مرگ نداشتند، باوراند. (چنانچه در روايات آمده است كه دستور به كشتن فردى و آزادى محكوم به مرگى را داد.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 259 - 7

7 _ خداوند ميراننده موجودات و زنده كننده آنان

انّى يحيى هذه اللّه بعد موتها فاماته اللّه مائة عام ثمّ بعثه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 260 - 24

24 _ حاكميّت و تسلط خداوند بر عالم مرگ و حيات ، دانايى او به كيفيّت تركيب اجزاىِ مردگان و زنده كردن آنان

و اعلم انّ اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 28

28 _ مرگ آدمى و كيفيّت آن ، برخاسته از تقدير خداوند است .

قل لو كنتم فى بيوتكم لبرز الّذين كتب عليهم القتل الى مضاجعهم

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 11،12

11 _ مرگ و حيات در هر حال به دست خداست و مسافرت و يا حضور در ميدان نبرد ، تغييردهنده مسير مقدّر آن نيست .

قالوا . .. ما ماتوا و ما قتلوا ... و اللّه يحيى و يميت

خداوند در جواب كسانى كه جهاد و مسافرت را عامل تعيين كننده مرگ مى پنداشتند، مى فرمايد {و اللّه يحيى و يميت} يعنى عوامل مادّى، تعيين كننده نيستند ; هر چه هست به دست خداوند و به تقدير اوست.

12 _ تضادّ و دوگانگى بينش اهل ايمان و كفرپيشگان ، در تفسير عوامل حيات و مرگ

و قالوا . .. ما ماتوا و ما قتلوا ... و اللّه يحيى و يميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 14

14 _ شركت در جنگ و يا خانه نشينى ، هيچكدام نقش تعيين كننده در مرگ و يا زندگى آدمى ندارد .

قل فادرؤا عن انفسكم الموت ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 19

19 _ مشيت خدا حاكم بر حيات و مرگ انسانها

رب لو شئت أهكتهم من قبل و إيّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 13

13 _ حيات و مرگ همگان به دست خدا و در اختيار اوست .

يحى و يميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 116 - 4،6

4 _ مرگ و حيات مستمر در جهان هستى

، متكى به اراده و مشيت خداوند است .

إن اللّه . .. يحيى و يميت

استمرار حيات و مرگ از به كارگيرى فعل مضارع (يحيى و يميت) استفاده مى شود.

6 _ حيات و مرگ مستمر در جهان ، جلوه اى از حاكميت مطلق الهى بر هستى

إن اللّه له ملك السموت و الأرض يحيى و يميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 56 - 1

1 _ مرگ و حيات ، تنها در دست خداوند است .

هو يحى و يميت

تقديم ضمير در فعل {يحى} مى تواند براى حصر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 8،9

8 _ عبادت ، تنها شايسته خداوندى است كه مرگ انسان ها به دست او بوده و جان آنان پس از مرگ ، در اختيار او قرار مى گيرد .

و لكن أعبد اللّه الذى يتوفيكم

9 _ مرگ انسان ها ، تنها به دست خداست .

اللّه الذى يتوفيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 21

21_ خداوند ، انسان ها را مى ميراند و جانشان را باز مى گيرد .

توفنى مسلمًا

{توفّى} به معناى گرفتن كامل و تمام است و مراد از آن ميراندن مى باشد ; چون ميراندن آدمى ، گرفتن جان و روح اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 10

10_ مرگ و مير انسان ها به دست خدا و در اختيار اوست .

أو نتوفينّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر

- 15 - 4 - 2

2- مرگ و مير ها و تحولات طبيعى در جوامع ، به دست خداوند و به تقدير اوست .

و ما أهلكنا من قرية إلاّ و لها كتاب معلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 23 - 1

1- حيات و مرگ موجودات ، تنها به دست خداوند است .

و إنا لنحن نحى و نميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 25 - 8

8- به دست خداوند بودن مرگ و حيات انسان ها ، دليل علم او بر احوال انسان ها در گذشته و آينده

و إنا لنحن نحى و نميت . .. و لقد علمنا المستئخرين . و إن ربّك هو يحشرهم

برداشت فوق، بر اين احتمال كه ذكر {إنا لنحن نحيى و نميت} قبل از {و لقد علمنا. ..} و ذكر {إن ربك هو يحشرهم} پس از آن، مى تواند به منظور اقامه دليل براى آن باشد. طبق اين احتمال، معناى آيه چنين مى شود: ما به احوال پيشينيان و آيندگان آگاهى داريم; چرا كه خود ما ميراننده و زنده كننده همه هستيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 36 - 3

3- ابليس ، باورمند به اينكه مرگ و حيات در دست خداوند است .

قال ربّ فأنظرنى إلى يوم يبعثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 70 - 1

1- آفرينش و مرگ انسان ها به دست خداوند است .

و الله خلقكم ثمّ يتوفّ_كم

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

12 - مؤمنون - 23 - 80 - 1،4

1 - حيات و مرگ ، تنها در اختيار خداوند است .

و هو الذى يحى و يميت

{الذى} خبر مبتدا و {ال} در آن، براى جنس است. بنابراين جمله {هو الذى} مفيد حصر است معنا چنين مى شود: او حيات مى بخشد و مى ميراند.

4 - حيات و مرگ انسان ها ، تنها به اراده و تدبير خداوند

و هو الذى يحى و يميت

برداشت فوق، بر اين اساس است كه مفعول محذوف، ضمير خطاب به انسان ها باشد; يعنى، {يحييكم و يميتكم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 6

6 _ مخلوق نبودن ، قدرت بر آفرينندگى ، جلب منفعت ، دفع ضرر ، ميراندن ، حيات بخشيدن و احياى مردگان ، از نشانه هاى معبود واقعى و شايسته پرستش ( اللّه )

و اتّخذوا من دونه ءالهة لايخلقون شيئًا و هم يخلقون . .. و لانشورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 81 - 1،2

1 - مرگ و حيات مجدد انسان به دست خدا و براساس تدبير او است .

و الذى يميتنى ثمّ يحيين

2 - تذكر ابراهيم ( ع ) به قوم بت پرست خود ، مبنى بر نبود كمترين نقش براى بت ها در مرگ و حيات آدمى

و الذى يميتنى ثمّ يحيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 1

1 - { رويش و خزان } و { حيات و مرگِ } مداوم در پهنه زمين ، از نمود هاى تدبير

خداوند

أمّن يبدؤا الخلق ثمّ يعيده

فعل هاى {يبدأ} و {يعيد} مضارع و مفيد استمرار است. آيه ياد شده به چرخه منظم حيات و مرگ و بهار و خزان در عرصه زمين اشاره دارد; يعنى، كيست كه پديده ها را به طور مداوم پديد مى آورد و آن گاه آنها را به حال سابقشان برمى گرداند؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 19 - 5

5 - عرصه طبيعت ، مظهر قدرت نمايى خداوند در ايجاد حيات و مرگ پديده هااست .

كيف يبدئ اللّه الخلق ثمّ يعيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 40 - 3

3 - مرگ انسان ها و حيات مجدد آنها ، به دست خداوند است .

ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 43 - 4

4 - توجّه به منشأ خلقت و روزى و مرگ انسان ، مقتضى رويكرد تمام عيار به دين است .

اللّه الذى خلقكم . .. فأقم وجهك للدين

احتمال دارد {فاء} در {فأقم}تفريع بر آيه {الذى خلقكم . ..} باشد كه در آن، خداوند، برخى از افعال خود را به عنوان نشانه، يادآورى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 16 - 2

2 - انسان ها در چنبر قدرت مطلق خداونداند و مرگ و حياتشان تحت مشيت او است .

إن يشاء يذهبكم و يأت بخلق جديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 79 - 3

3 - ابليس ،

معتقد به حاكميت مشيت خداوند بر مرگ و حيات

قال ربّ فأنظرنى إلى يوم يبعثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 42 - 1،2،13

1 - خداوند ، جان ستان انسان ها به هنگام مرگ

اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها

2 - تنها خداوند جان ستان حقيقى انسان ها است و عوامل ديگر ( چون عزرائيل ) واسطه و مأمور او هستند .

اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها

تقدم اسم جلاله (اللّه) بر خبر فعلى مقيد، تخصيص مضمون خبر است. بنابراين اختصاص جان ستاندن به خداوند _ در حالى كه در آيات ديگر اين عمل به فرشته مخصوص (ملك الموت) نسبت داده شده _ گوياى حقيقت بالا است.

13 - { زندگى و مرگ } و { خواب و بيدارى } انسان ها ، تحت تدبير خداوند قرار دارد .

اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها و الّتى لم تمت فى منامها . .. و يرسل الأُخرى إلى أ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 11 - 1،4

1 - اعتراف كافران در قيامت ، به دو بار مردن و دو بار زنده شدن خود با قدرت الهى

قالوا ربّنا أمتّنا اثنتين و أحييتنا اثنتين

4 - مرگ و حيات ، به قدرت خدا است .

ربّنا أمتّنا اثنتين و أحييتنا اثنتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 68 - 2

2 - حيات و مرگ موجودات تنها به دست خداوند است .

هو الذى يحيى و يميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 29 - 10

10 -

تولد و مرگ موجودات ، وابسته به مشيت الهى است .

و من ءاي_ته خلق السم_وت . .. و هو على جمعهم إذا يشاء قدير

ممكن است منظور از جمع _ به قرينه {بثّ} _ نابودى و انقراض تمامى موجودات باشد; همان گونه كه آفرينش و پراكندگى آنها به دست خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 5

5 - مرگ و حيات تمامى انسان ها ، حتى پيامبران ، به اراده خداوند است .

فإمّا نذهبنّ بك فإنّا منهم منتقمون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند {إذهاب} را _ كه در اين جا به معناى ميراندن است _ به خود نسبت داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 8 - 3

3- زندگى و مرگ ، تنها در قلمرو اراده خداوند يكتا است .

يحيى و يميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 26 - 2

2 - زندگى و مرگ انسان به اراده خداوند است ; نه معلول طبيعت و روزگار .

و ما يهلكنا إلاّ الدهر . .. قل اللّه يحييكم ثمّ يميتكم

آيه شريفه در حقيقت پاسخى به دعوى دهريين است كه منكر مبدأ و معاد بودند و در آيات پيشين به گفته آنان اشارت رفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 43 - 1،2،3

1 - حيات و مرگ آدميان ، تنها به دست خداوند است .

إنّا نحن نحيى و نميت

2 - عوامل و وسايط الهى ، داراى نقش در

شكل گيرى مرگ و حيات موجودات *

إنّا نحن نحيى و نميت

برداشت بالا بدان احتمال است كه ضمير جمع در {إنّا}، از جهت تعظيم نباشد; بلكه از آن جهت باشد كه نقش عوامل و اسباب را در تحقق اراده الهى بنماياند.

3 - قدرت و مشيت خداوند ، حاكم بر تمام عوامل و وسايط مؤثّر در مرگ و حيات موجودات

إنّا نحن نحيى و نميت

خداوند از يك سو مرگ موجودات را تنها به خود نسبت مى دهد و از سوى ديگر انسان شاهد دخالت عوامل متعدد طبيعى در مرگ و حيات است. جمع ميان اين دو مستلزم نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 44 - 1،3

1 - مرگ و حيات ، تنها به اراده خداوند و در اختيار او است .

و أنّه هو أمات و أحيا

3 - يگانه قدرت حاكم بر نظام مرگ و حيات ، قادر به برپايى صحنه معاد

و أنّ إلى ربّك المنتهى . .. و أنّه هو أمات و أحيا

در صورتى كه آيه {إلى ربّك المنتهى} نظر به فرجام زندگى و پايان حيات داشته باشد، ارتباط ميان آن و آيه {و أنّه هو أمات و أحيا}، بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 60 - 2

2 - خداوند ، تقديركننده مرگ ميان انسان ها

نحن قدّرنا بينكم الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 2 - 4،6

4 - مرگ و حيات ، در اختيار خداوند بوده و او است كه مى ميراند و زنده مى

گرداند .

يحيى و يميت

6 - در دست داشتن حيات و مرگ موجودات ، جلوه فرمانروايى انحصارى خداوند بر عالم است .

يحيى و يميت و هو على كلّ شىء قدير

{احياء} و {إماته}، از مظاهر فرمانروايى مطلق خداوند است. اختصاص به ذكر يافتن آن به خدا، مى تواند براى بيان دو مصداق و جلوه از فرمانروايى او باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 13

13 - مرگ آدميان ، تحت اراده و فرمان خداوند فرا مى رسد .

حتّى جاء أمر اللّه

تعبير {أمراللّه} درباره مرگ، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 11 - 6

6 - مرگ انسان ها ، در اختيار خداوند است .

و لن يؤخّر اللّه نفسًا إذا جاء أجلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 2 - 1

1 - خداوند ، تقديركننده مرگ و حيات انسان ها

الذى خلق الموت و الحيوة

{خلق} در اصل به معناى {تقدير} است (قاموس المحيط و مفردات راغب) و در آيه 60 سوره {واقعه} به همين معنا به كار رفته است {نحن قدّرنا بينكم الموت و ما نحن بمسبوقين}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 21 - 2،4

2 - مرگ انسان ها ، به دست خداوند است .

ثمّ أماته

4 - توجّه به وابستگى مرگ انسان ها به خداوند ، مانع كفر به او است .

ما أكفره . .. ثمّ أماته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80

- 23 - 1

1 - كفر به خداوند ، با آن كه هدايت و مرگ و قيامت انسان به دست او است ، توجيه ناپذير و مطرود است .

قتل الإنس_ن ماأكفره . .. كلاّ

حرف {كلاّ}، يا به معناى {حقّا} و تأكيد ما بعد است و يا براى ردع و زجر از چيزى است كه در جملات قبلى، از آن سخن به ميان آمده بود، در صورت دوم مفاد آن در اين آيه، باز داشتن از كفرورزى است.

منشأ مرگ ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 14 - 4

4 _ ابليس، معتقد به حاكميت مشيت الهى بر مرگ و حيات خويش

أنظرنى إلى يوم يبعثون

منشأ مرگ انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 28 - 1

1 - خداوند ، به انسان ها حيات مى بخشد و آنان را مى ميراند .

و كنتم أموتاً فأحيكم ثم يميتكم ثم يحييكم

منشأ مرگ موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 14

14 _ حاكميت مطلق خداوند بر هستى ، دليل اقتدار او بر زنده كردن موجودات و ميراندن آنهاست .

الذى له ملك السموت و الأرض . .. يحى و يميت

بيان حاكميت انحصارى خدا بر هستى و سپس توصيف او به حيات بخشى و مرگ آفرينى مى تواند اشاره به اين معنا داشته باشد كه چون امور هستى در اختيار اوست، مرگ و حيات موجودات نيز به دست او خواهد بود. بنابراين {له ملك ... } مى تواند استدلال براى {يحى و يميت} باشد.

منشأ نجات از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 67 - 7

7- نجات از خطراتى كه مرگ قطعى براى انسان مى آورد ، تنها به عنايت خداوند امكان پذير است .

و إذا مسّكم الضرّ فى البحر ضلّ من تدعون إلاّ إيّاه فلمّا نج_ّكم إلى البرّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 68 - 8

8- هيچ كس و هيچ ملجأيى جز خداوند ، توان نجات انسان ها را از مرگ حتمى در برابر حوادث طبيعى ندارد .

و إذا مسّكم الضرّ فى البحر ضلّ من تدعون إلاّ إيّاه فلمّا نج_ّكم إلى البرّ أعرضتم

از اينكه خداوند در آيه قبل فرمود: {انسان به هنگام گرفتار شدن به خطر حتمى، تنها به ياد خدا و قدرت نجات بخش او مى افتد و پس از رهايى فراموش مى كند} و نيز از اينكه در آيه بعدى هشدار داد كه هيچ گاه نبايد احساس ايمنى كنند، نشان مى دهد كه تنها اوست كه مى تواند انسان را از مرگ حتمى نجات بخشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 44 - 2

2 - رحمت خدا و تقدير زندگى محدود و موقت دنيا ، فلسفه استمرار حيات بشر و نجات او از عوامل مرگ و نابودى است .

و لا هم ينقذون . إلاّ رحمة منّا و مت_عًا إلى حين

موقعيت اجتماعى هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 19

19- پوچى و بى اثرى امكانات دنيايى ، موقعيت هاى

اجتماعى و گروه بندى ها ، در هنگام نزول عذاب و يا فرارسيدن مرگ و قيامت

فسيعلمون من هو شرّ مكانًا و أضعف جندًا

مؤمنان و مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 6

6 - گريز باور داران به قيامت از مرگ و ناپسند شمردن آن ، به خاطر ارتكاب گناهان و ترس از عذاب اخروى است .

و لن يتمنوه أبداً بما قدمت أيديهم

{باء} در {بما قدمت} سببيه است. بنابراين جمله {لن يتمنوه ...} گوياى اين حقيقت است كه گناهان از عوامل ترس از مرگ است. گفتنى است كه چون جمله فوق درباره باورداران به خدا و قيامت است، علت ياد شده مخصوص آنان مى باشد.

مؤمنان هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 27 - 17

17- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن المؤمن إذا أُخرج من بيته شيّعته الملائكة إلى قبره . . . و إن كان كافراً خرجت الملائكة تشيّعه إلى قبره تلعنونه . . . ثمّ يدخل عليه ملكا القبر . . . فيقولان له : من ربّك ؟ فيتلجلج و يقول : قد سمعت الناس يقولون فيقولان له : لادريت و يقولان له : ما دينك ؟ فيتلجلج فيقولان له : لادريت و يقولان له : من نبّيك ؟ فيقول : قد سمعت الناس يقولون فيقولان له لادريت و يسأل عن إمام زمانه . . . و هو قول الله عزّوجلّ : { . . . و يضلّ الله الظالمين و يفعل الله ما يشاء } ;

از امام صادق(ع)

روايت شده است كه فرمود: آن گاه كه [جنازه] مؤمن را از منزلش بيرون مى برند، ملائكه او را تا قبرش تشييع مى كنند . .. و اگر كافر باشد فرشتگان او را تا قبرش تشييع و لعنت مى كنند ... سپس دو فرشته قبر، بر او وارد مى شوند ... پس به او مى گويند: پروردگارت كيست؟ پس او [در پاسخ] مردد مى شود و مى گويد: شنيده ام مردم [اين گونه] مى گويند. پس به او مى گويند: [آيا] ندانستى؟ به او مى گويند دينت چيست؟ باز مردد مى شود و آنان به او مى گويند: [آيا] ندانستى؟ پس به او مى گويند: پيامبر تو كيست؟ پس پاسخ مى دهد: شنيده ام كه [اين گونه] مردم مى گويند. پس به او مى گويند [آيا ]ندانستى؟ و از او درباره امام زمانش سؤال مى كنند: ... و اين سخن خداوند عزّوحلّ است: ... يضلّ الله الظالمين و يفعل الله ما يشاء}.

نزديكى مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، مأمور انذار و اخطار مردم از لحظه فرا رسيدن مرگ و قريب الوقوع بودن آن براى همگان

و أنذرهم يوم الأزفة

برخى از مفسران {يوم الآزفة} را روز فرا رسيدن مرگ دانسته اند; زيرا آنچه نزديك به انسان و قريب الوقوع است، لحظه مرگ او است. هم چنين تعبير {إذ القلوب لدى الحناجر...} درباره لحظه مرگ انسان ها، مناسب تر از لحظه فرا رسيدن قيامت مى باشد.

نزديكى ملائكه مرگ به محتضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

18 - واقعه - 56 - 85 - 2

2 - خداوند و فرشتگان مرگ ، از افراد حاضر در كنار محتضر ، به وى نزديك تر و به وضع و حال او آگاه تراند .

و نحن أقرب إليه منكم

نشانه هاى مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 5 - 4

4 _ روى آوردن نشانه هاى مرگ با عذاب استيصال، موجب پى بردن آدميان به حقيقت اعمال خويش است.

فما كان دعويهم . .. إنا كنا ظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 83 - 2

2 - رسيدن جان به گلوى شخص محتضر ، نشانه نزديكى كامل وى به مرگ

فلولا إذا بلغت الحلقوم

ضمير {هى} در {بلغت} به {نفس} (جان) برمى گردد و رسيدن جان به گلو، كنايه از نزديك شدن كامل وى به مرگ است.

نعمت مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 55 - 3

3 - غم ، شادى ، مرگ ، حيات و نيازمندى و غنا ، هر يك ضرورت و نعمتى در نظام زندگى انسان *

فبأىّ ءالاء ربّك تتمارى

در صورتى كه تعبير {آلاء} در مورد مطالب آيات پيشين به كار رفته باشد، مطلب ياد شده را مى توان به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 28 - 1

1 - مرگ در زندگى دنيا ، نعمتى براى زمينيان است .

كلّ من عليها فان . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

اطلاق {ءالآء} بر فناى موجودات ذى شعور زمين، از آن جا كه

آن فناى مطلق نيست و مرحله اى است در سير تكاملى خلق، بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 21 - 7

7 - مرگ براى انسان و دفن اموات ، دو نعمت از جانب خداوند و سزوار شكرگزارى است .

قتل الإنس_ن ماأكفره . .. ثمّ أماته فأقبره

برداشت يادشده، بر اين اساس است كه كفر در {ماأكفره} به معناى كفران نعمت باشد.

نقش مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 3

3 _ مرگ ، تنها درمانِ قلبِ آكنده از شك و ترديد منافقان

لا يزال . .. إلا أن تقطع قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 28 - 14

14- مرگ ، عامل كشف حقايقى براى انسان

الذين تتوفّ_هم المل_ئكة . .. فألقوا السلم ما كنّا نعمل من سوء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 14

14- حيات انسان ها با مرگ ، پايان نمى پذيرد .

للذين أحسنوا . .. و لدار الأخرة خير

با توجه با اينكه آيه درصدد پاداش نيكوكاران در سراى ديگر است معلوم مى شود كه مرگ پايان حيات آنان نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 7 - 3

3 - مرگ و خاموشى چراغ زندگى انسان ها و انواع گياهان ، نشانه اى گويا و روشن بر ناپايدار بودن جهان طبيعت و محدود بودن عمر آن .

فإنّا خلقناكم من تراب. .. من كلّ زوج بهيج ...و أنّ الساعة

ءاتية

جمله {أن الساعة آتية} عطف بر {أن اللّه هو الحقّ} است و تقدير آن چنين مى شود: {و ذلك بأن الساعة آتية}. اگر {الساعة} اشاره به لحظه برپا شدن قيامت باشد، {ذلك} به آفرينش انسان از خاك و رويش گياهان از زمين مرده و بى جان اشاره دارد و اگر {الساعة} اشاره به فرا رسيدن لحظه فروپاشى نظام طبيعت باشد، {ذلك} به وجود مرگ و مير در انسان ها و نباتات اشاره دارد. بنابراين معناى جمله فوق برپايه احتمال اول چنين مى شود: آفرينش انسان و گياهان از خاك بى جان، حاكى از آن است كه آن لحظه (زمان برپايى قيامت) فرا خواهد رسيد. بر پايه احتمال دوم نيز معنا چنين مى شود: وجود مرگ در ميان انسان ها و انواع گياهان، نشانگر آن است كه عمر اين جهان نيز به پايان خواهد رسيد و نظام آن فرو خواهد پاشيد. برداشت فوق بر پايه احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 99 - 1،3،7

1 - لحظه مرگ ، لحظه پايان يافتن شرارت ها و حق ستيزى هاى كافران و ستمگران

حتّى إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون

{حتى} براى بيان غايت شرارت ها و ستمگرى هاى كافران است.

3 - مرگ ، سرآغاز تحولى عميق در سير حيات و فرايند زندگى بشر

حتّى إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون

7 - پى بردن انسان در هنگام مرگ ، به دست اندركارى عوامل و كارگزاران الهى ( ملائكه ) در مرگ و حيات او

حتّى إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون

كلمه {ارجعون} مى تواند خطاب به خداوند بوده و

جمع آمدن آن از باب تعظيم باشد. هم چنين مى تواند بدان جهت باشد كه انسان، در آن لحظه حضور ملائكه و كارآيى آنان را مشاهده مى كند و با التجا به خدا، از آنان مى خواهد كه او را به دنيا بازگردانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 100 - 12

12 - ورود انسان ها ، پس از مرگ به عالم برزخ

و من ورائهم برزخ إلى يوم يبعثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 8

8 - مرگ هر انسان ، آغاز نمودار گشتن آيات انكارناپذير خدا بر وى

سيريكم ءاي_ته فتعرفونها

با توجه به حرف {سين} در {سيريكم} _ كه نشانگر فرارسى نزديك است _ و با توجه به ضمير {كم } _ كه مى تواند شامل همه انسان ها بشود _ احتمال مى رود وعده مزبور ناظر به مرگ انسان ها باشد كه در آن لحظه بسيارى از گفته هاى پيامبران بر آنان مكشوف مى گردد و آنها قادر به انكار آن نيستند. مرگ تنها امرى است كه هم زود فرا مى رسد و هم همگانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 42 - 15

15 - { حيات و مرگ } و { خواب و بيدارى } ، در بردارنده آيات متعدد خداوند و جلوه هاى گوناگون قدرت او

اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها . .. فيمسك ... و يرسل الأُخرى ... إنّ فى ذلك لأي_ت

جمع آمدن {آيات} مى رساند كه آيه و نشانه بودن {حيات و مرگ} و

{خواب و بيدارى}، از جهات مختلف و گوناگون است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 2

2- مرگ ، خط پايانى بر توطئه ها و هواپرستى عناصر سست ايمان منافق

قالوا للذين كرهوا . .. فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

از ارتباط دو آيه، مطلب بالا قابل برداشت است; يعنى، سست ايمان هاى منافق، گرچه در دنيا به هر كارى دست مى زنند; اما با مرگ _ كه به تمامى توطئه هاشان پايان خواهد داد _ چه خواهند كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 34 - 7

7- لحظه مرگ ، لحظه بسته شدن راه توبه و پايان يافتن فرصت بازگشت به سوى خدا

ثمّ ماتوا و هم كفّار فلن يغفر اللّه لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 27 - 7

7 - نقش سازنده مرگ ، در روند تكاملى جهان هستى

كلّ من عليها فان . و يبقى وجه ربّك

در آيه قبل، فناى زمينيان مطرح شده است; در اين آيه، خداوند ربوبيت جاودان خويش را به انسان يادآورى كرده است. با توجه به اين كه ربوبيت بدون وجود مربوب معنا ندارد، معلوم مى شود كه آن فنا نه پوچى و فناى مطلق; بلكه مرحله اى از مراحل تكامل هستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 10 - 11

11 - با فرارسيدن مرگ ، راه براى عمل بسته مى شود .

نوح(ع) هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود -

11 - 50 - 15

15_ { عن الصادق ( ع ) : لما حضرت نوحاً ( ع ) الوفاة دعا الشيعة فقال لهم : إعلموا أنه ستكون من بعدى غيبة تظهر فيه الطواغيت و أن الله عزوجل يفرّج عنكم بالقائم من ولدى اسمه هود . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده: هنگامى كه وفات نوح فرارسيد، پيروانش را فرا خواند و فرمود: بدانيد همانا به زودى بعد از من غيبتى خواهد بود كه در آن طاغوتها پديد مى آيند و خداى عزوجل بهوسيله فردى قيام كننده از نسل من، كه نام او هود است، براى شما گشايش پديد مى آورد. ..}.

وقت مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 11 - 4

4 - هركس ، داراى اجل ( زمان مردن ) معينى است كه فرا خواهد رسيد .

و لن يؤخّر اللّه نفسًا إذا جاء أجلها

ويژگيهاى مرگ سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 14 - 1،3،12

1 - مرگ سليمان ( ع ) ، آن گاه بر جنيان خدمت گزار وى آشكار شد كه موريانه ها عصاى او را خوردند و آن حضرت بر زمين افتاد .

فلمّا قضينا عليه الموت ما دلّهم على موته إلاّ دابّة الأرض تأكل منسأته فلمّا خرّ

{منسأة} به معناى عصا است (مفردات راغب) و {دابّة الأرض} از باب اضافه شىء به فعلش مى باشد. {أرض} نيز در اين آيه _ از باب {علم يعلم} _ به معناى خوردن است و يا {ارضة} به معناى كرمى است كه از زمين وارد چوب و تخته مى

شود (مفردات راغب).

3 - سليمان ( ع ) مدتى پس از مرگش ، هم چنان بر عصاى خود تكيه داشت و كسى از آن با خبر نبود .

فلمّا قضينا عليه الموت ما دلّهم على موته إلاّ دابّة الأرض . .. لو كانوا يعلمون ا

12 - سليمان ( ع ) ، عصايى داشت كه بر آن تكيه مى كرد و پس از مرگش نيز مدتى بر آن تكيه داشت .

فلمّا قضينا عليه الموت ما دلّهم على موته إلاّ دابّة الأرض تأكل منسأته فلمّا خرّ

ويژگيهاى مرگ عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 3

3- سلامت و امنيت كامل براى عيسى ( ع ) در لحظه مرگ و هنگامه رستاخيز ، تضمين شده و تغيير ناپذير است .

والسل_م علىّ . .. يوم أموت و يوم أُبعث حيًّا

هدفدارى مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 11 - 8

8 - مرگ ، بر خلاف تصور كافران نابودى نيست ، بلكه رخدادى هدف دار و به منظور حضور انسان ها در پيشگاه پروردگار است .

و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض . .. قل يتوفّيكم ملك ... ثمّ إلى ربّكم ترجعون

يقين به حقايق پس از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 99 - 3

3- انسان ، پس از مرگ به حقايق آشنا شده و به آنها يقين پيدا مى كند .

و اعبد ربّك حتى يأتيك اليقين

برداشت فوق، از وجه تسميه مرگ به {يقين} استفاده مى شود; يعنى، از اين رو به مرگ

{يقين} گفته مى شود كه حقايق براى انسان آشكار شده و او به آنها يقين پيدا مى كند.

يهود و آرزوى مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 7

7 - ادعاى يهوديان ( يقين به بهشتى بودن ) آن گاه صادقانه و برخاسته از باور آنان است كه تمناى مرگ كرده و از آن استقبال كنند .

قل إن كانت لكم الدار الأخرة . .. فتمنوا الموت

يهود و مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 95 - 1

1 - يهوديان ، هرگز - به خاطر يأس از سعادت اخروى - خواهان مرگ نبوده و هيچ گاه از آن استقبال نخواهند كرد .

و لن يتمنوه أبداً

مرواريد از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مرواريد

تشبيه به مرواريد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 24 - 3

3 - خدمت كاران بهشتى ، چونان مرواريد هاى نهفته در صدف

غلمان لهم كأنّهم لؤلؤ مكنون

تشبيه به مرواريد پراكنده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 19 - 6

6 - جوانكان خدمت گزار ابرار در بهشت ، چون مرواريد پراكنده اند .

و يطوف عليهم ولدن مخلّدون$ إذا رأيتهم حسبتهم لؤلؤًا منثورًا

إذا رأيتهم حسبتهم لؤلؤًا منثورًا

تشبيه به مرواريد پنهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 23 - 1

1 - حوران بهشتى ، در نهايت صفا و طراوت همچون مرواريد نهفته در صدف

و حور عين . كأمث_ل اللؤلؤ المكنون

زيبايى مرواريد ها

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 23 - 1

1 - جلوه هاى زيبايى در موجودات دريايى ( چون مرواريد و مرجان ) ، نعمت انكارناپذير الهى براى آدميان و غير قابل تكذيب

يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

عوامل پيدايش مرواريد ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 22 - 3

3 - { عن على ( ع ) قال : { يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان } قال : من ماء السّماء و من ماء البحر فإذا أمطرت فتحت الأصداف أفواهها فى البحر فيقع فيها من ماء المطر فتخلق اللؤلؤة الصغيرة من القطرة الصغيرة و اللؤلؤة الكبيرة من القطرة الكبيرة ;

از امام على(ع) درباره سخن خداوند {يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان} روايت شده: كه فرمود: [پيدايش لؤلؤ] از باران آسمان و آب دريا است. آن گاه كه باران مى بارد، صدف ها دهانه خود را در دريا باز نموده و از آب باران داخل آن مى شود. پس لؤلؤ كوچك از قطره هاى كوچك باران و لؤلؤ بزرگ از قطره هاى بزرگ باران به وجود مى آيد}.

فوايد مرواريد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 33 - 5

5 - طلا ، مرواريد ، بهترين وسايل زينت در بهشت

يحلّون فيها من أساور من ذهب و لؤلؤًا

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه آيه شريفه در مقام بر شمردن وسايل زينت بهشتيان مى باشد. بنابراين اختصاص به ذكر يافتن اين وسايل، گوياى برداشت ياد شده است.

منشأ پيدايش مرواريد ها

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 22 - 1

1 - شكل گيرى مرواريد ها و مرجان ها ، در عمق آب هاى شور و شيرين به تدبير الهى

يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان

مريم (س) از ديدگاه قرآن در تفسيرراهنما

مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 37 - 11،13،15،16،17،18،19

11 _ زكريا ، عهده دار سرپرستى مريم ( س ) ، از جانب خدا

و كفّلها زكريا

{كفّل}، دو مفولى است; بنابراين معناى {كفّلها زكريّا}، چنين مى شود: جعل اللّه زكريا كفيلا لمريم.

13 _ نقش سرپرستى حضرت زكريا ، در رشد و تعالى معنوى مريم ( س )

و انبتها نباتاً حسناً و كفّلها زكريا

تصريح خداوند به سپردن كفالت مريم به زكريا پس از {انبتها . .. }، بيانگر ارتباط ميان رشد معنوى مريم و كفالت زكريا است.

15 _ خداوند ، مريم را به رشد جسمى شايسته اى رسانيد و سپس زكريا را كفيل او قرار داد .

و انبتها نباتاً حسناً و كفّلها زكريا

بنابراينكه مراد از {انبات} (رشد دادن) رشد و پرورش جسمى نيز باشد، گفتنى است كه تقديم {انبتها} بر {كفّلها}، مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه سپردن كفالت مريم به زكريا پس از رشد جسمانى او بوده است.

16 _ هر گاه زكريا به عبادتگاه مريم وارد مى شد ، رزقى را نزد او مشاهده مى كرد .

كلما دخل عليها زكريا المحراب و جد عندها رزقاً

17 _ شگفتى زكريا از مشاهده رزقى خاص ، نزد مريم ( س )

و جد عندها رزقاً قال يا مريم انّى لك هذا

18 _ پُرسش و استفسار زكريا از مريم ( س ) ،

درباره رزقى كه نزد او بود .

و جد عندها رزقاً قال يا مريم انّى لك هذا

19 _ نظارت همه جانبه و دقيق حضرت زكريا بر زندگى مريم ( س )

كلما دخل عليها . .. قال يا مريم انّى لك هذا

زيرا حضرت زكريا حتى نسبت به غذاى او كه از كجا آمده است، توجه داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 38 - 1،2

1 _ اعتماد كامل حضرت زكريا به صداقت حضرت مريم ( س )

هنا لك دعا زكريا ربّه

پس از پاسخ مريم، حضرت زكريا تسليم گفته او (هو من عند اللّه . .. ) شد و از خدا، درخواست ذريه پاك كرد.

2 _ اذعان زكريا به عظمت و مقام معنوى مريم ( س )

قالت هو من عند اللّه . .. هنا لك دعا زكريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 42 - 1،4

1 _ مژده ملائكه به مريم ( س ) در برگزيدگى او از طرف خداوند

و اذ قالت الملئكة يا مريم انّ اللّه اصطفيك

4 _ پيام الهى به مريم ، توسط ملائكه

و اذ قالت الملئكة يا مريم ان اللّه اصطفيك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 43 - 2،19

2 _ سخن فرشتگان با مريم و فرمان دادن به او ، درباره اطاعت خاضعانه

و اذ قالت الملئكة . .. يا مريم اقنتى لربّك و اسجدى

ظاهراً جمله {يا مريم اقنتى}، گفتار ملائكه با حضرت مريم است.

19 _ وجود عبادت كنندگان خدا و نمازگزارانى غير از حضرت مريم ، در

عصر آن حضرت

و اركعى مع الرّاكعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 44 - 6

6 _ آگاهى پيامبر ( ص ) از حقايق نهفته تاريخ زكريا و مريم ، نشانگر صدق ادعاى وى در ارتباط با وحى

ذلك من انباء الغيب . .. و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايّهم يكفل مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 45 - 1،3،12،15

1 _ سخن گفتن ملائكه با مريم و بشارت به او ، درباره عيسى ( ع )

اذ قالت الملئكة يا مريم انّ اللّه يبشرك بكلمة منه اسمه المسيح عيسى ابن مريم

3 _ بشارت تولد عيسى ( ع ) به مريم ( س ) از جانب خداوند ، توسط فرشتگان

اذ قالت الملئكة يا مريم انّ اللّه يبشرك بكلمة . .. عيسى ابن مريم

12 _ عيسى ( ع ) ، فرزند مريم است . نه فرزند خدا

عيسى ابن مريم

تأكيد خداوند بر اينكه او را فرزند مريم مى خواند، براى ردّ پندار كسانى است كه او را فرزند خدا مى دانند.

15 _ خداوند مريم را آگاه ساخت كه فرزندى بدون پدر خواهد آورد .

انّ اللّه يبشّرك بكلمة منه . .. عيسى ابن مريم

چون معمولاً فرزند را به پدر نسبت مى دهند، خداوند با نسبت دادن عيسى (ع) به مادر (عيسى ابن مريم)، به مريم تفهيم كرد كه فرزندش بدون پدر زاده خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 47 - 12

12 _ اراده قطعى خدا در مورد اعطاى عيسى (

ع ) به مريم ، بدون تماس بشرى با او

كذلك اللّه يخلق ما يشاء

آب آشاميدن مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 1

1- حضرت عيسى ( ع ) در آغاز تولد خويش ، مادرش مريم ( س ) را به خوردن خرماى تازه و نوشيدن از آب نهر فرا خواند .

فنادي_ها من تحتها . .. تحتك سريًّا ... رطبًا جنيًّا . فكلى واشربى

آثار باردارى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 22 - 3

3- باردارشدن حضرت مريم ( س ) ، نگرانى هايى را براى او همراه داشت .

فحملته فانتبذت به مكانًا قصيًّا

ترك محل سكونت و رفتن به مكانى دوردست، نشان آن است كه مريم(س) از روبه روشدن با مردم و پاسخ گويى به آنها نگران بوده است. لغت {إنتباذ} (انزواطلبى كسى كه براى حضور خود ارزش چندانى نمى بيند) نيز مؤيد آن است.

آثار تلاش مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 25 - 3

3- بارورشدن و ثمردادن غير طبيعى درخت خرما ، به تلاش مريم ( س ) و كشيدن و تكان دادن نخل وابسته بود .

و هزّى إليك . .. تس_قط

فعل {تساقط} مجزوم است و عامل جزم آن شرط مقدر است; يعنى اگر درخت را تكان دهى و به سمت خود بكشى، براى تو خرما مى ريزد.

آثار درد زايمان مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 1

1- درد زايمان ، مريم ( س

) را به كنار تنه درخت خرما كشانيد .

فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة

{أجاء} متعدى {جاء} يعنى آورد و {مخاض} درد زايمان است.

آثار عفت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 91 - 6

6- عفت و پاك دامنى مريم ( س ) ، زمينه ساز برخوردارى وى از عنايات ويژه الهى بود .

التى أحصنت فرجها فنخنا فيها من روحنا

تقدم عبارت {والتى أحصنت فرجها} بر {فنفخنا فيها من روحنا} مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

آثار فرزنددارى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 19 - 3

3- اعطاى فرزندى شايسته و پاك به مريم ( س ) ، مايه رشد و تكامل او و جلوه اى از ربوبيت خداوند

قال إنّما أنا رسول ربّك لأهب لك غل_مًا زكيًّا . .. قال ربّك هو

كلمه {ربّ} مى تواند بيانگر مطلب فوق باشد.

آرزوى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 5،15

5- حضرت مريم ( س ) به هنگام زايمان آرزو كرد : كاش قبل از باردارشدن مرده بود و به كلّى از ياد ها رفته بود .

فأجاءها المخاض . .. قالت ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا و كنت نسيًا منسيًّا

جمله {و كنت نسياً منسيّاً} قرينه است بر اين كه انگيزه مريم از آرزوى مرگ، رهايى از زخم زبان مردم بوده است، گرچه به قرينه {ألاّتحزنى قد جعل. ..} تنهايى و بى آب و غذايى، نيز او را اندوهناك ساخته بود، ولى اين همه، تبعاتِ همان گريز از زخم زبان است; يعنى كاش پيش

از حاملگى مرده بودم، كه براى فرار از نيشتر مردم مجبور به تحمل اين آوارگى نباشم.

15- { عن الصادق ( ع ) [ فى قصة مريم ] : إنّ زكريا و خالتها أقبلا يقصان أثرها حتى هجما على ها و قد وضعت ما فى بطنها و هى تقول : { ياليتنى متّ قبل ه_ذا و كنت نسياً منسيّاً } ;

از امام صادق(ع) [در داستان مريم] روايت شده كه زكريا و خاله مريم به جست وجوى او برآمدند تا اين كه به طور ناگهانى به او برخوردند، در حالى كه فرزندش (عيسى) را به دنيا آورده بود و مى گفت: {ياليتنى متّ قبل ه_ذا. ..}.

آسايش دنيوى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 10

10 - برخوردارى حضرت عيسى و مريم ( ع ) ، از امكانات و آسايش زندگى

و ءاوين_هما إلى ربوة ذات قرار و معين

احترام مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 12

12- مريم ( س ) ، چهره اى سرشناس و مورد توجه مردم بود .

ي_ليتنى . .. كنت نسيًا منسيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 4

4- حضرت مريم ( س ) مبرّا از گناه و فحشا و سزاوار تكريم بسيار

لقد جئت شيئًا فريّاً. .. و برًّا بولدتى

عيسى(ع) با اعجاز خود، مريم را از اتهام نارواى مردم تبرئه كرد، آن گاه خود را پيامبرى خواند كه به مريم خدمت خواهد كرد و در بيان خدمت گزارى خود، صفت مشبهه (برّاً) را

كه بر ثبوت دلالت دارد، به كاربرد تا با تأكيد بيشترى احترام به مريم را از وظايف خود شمرده باشد.

اختفاى باردارى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 8

8- مريم ( س ) ، حامله بودن خود را در تمام مدت ، از مردم پنهان كرده بود .

مكانًا قصيًّا . فأجاءها المخاض ... ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا و كنت نسيًا منسيًّا

رفتن به مكان دوردست و نيز تنهايى و بى سرپناهى به هنگام وضع حمل، نشان مى دهد كه تا آن زمان مريم(س) توانسته بود حامله بودن خود را از مردم پنهان كند.

اختلاف مردم دوران مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 37 - 1

1- طايفه هايى از مردم زمان مريم ، پيروان على رغم سخنان روشن عيسى ( ع ) در باره او به اختلاف نظر و كشمكش پرداختند .

فاختلف الأحزاب من بينهم

با توجه به آيات گذشته كه در باره فرزند مريم(س) بودن عيسى(ع) و نفى گزينش فرزند از جانب خداوند بود، چنين برمى آيد كه اختلاف طايفه ها و گروه ها در باره ماهيت حضرت مسيح(ع) بوده است.

ادب مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 47 - 8

8 _ ادب حضرت مريم ( ع ) ، در مقابل تكلّم با خداوند

قالت ربّ . .. و لم يمسسنى بشر

از آميزش، تعبير به ملاقات و مسّ شده است.

استعاذه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 18 -

2

2- مريم ( س ) با وحشت از حضور مرد ناشناس نزد وى ، به خداوند پناه برد و او را از خشم خداوند برحذر داشت .

قالت إنّى أعوذ بالرحم_ن منك إن كنت تقيًّا

مريم(س) به جاى {اللّهم إنّى أعوذ بك} مرد ناشناس را مخاطب ساخت تا ترس از خشم خداوند را در دل او ايجاد كند. {تقوى} ; يعنى قرار دادن خويش در وقاية (مانع) از هر چيز ترسناك (مفردات راغب) و {تقيّاً}; يعنى پرهيزكننده از خطر. به قرينه كلام مريم(س) كه مخاطب خود را از خداوند ترساند، مراد خطر خشم خداوند است.

اشاره مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 29 - 1

1- مريم ( س ) با اشاره به نوزادش ( عيسى ( ع ) ) كار پاسخ گويى به اتهامات وارده را به او واگذار كرد .

و ما كانت أُمّك بغيًّا . فأشارت إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 30 - 1

1- نوزاد مريم ( س ) با اشاره مادرش و در حضور مردم شروع به سخن گفتن كرد .

فأشارت إليه . .. قال إنّى عبداللّه

اشتهار مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 13

13- اشتهار مريم ( س ) به عفت و پاكدامنى در بين مردم ، فزاينده نگرانى او از بازتاب منفى تولد عيسى ( ع ) در افكار عمومى جامعه

ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا و كنت نسيًا منسيًّا

{نَسْى}، چيزى است كه اهميت چندانى ندارد، گرچه هنوز از خاطرها محو نشده باشد (مفردات راغب).

توصيف آن به {منسيّاً} (فراموش شده) گوياى آن است كه صرف شايستگى براى فراموشى، مطلوب مريم نبوده; بلكه تحقق فراموشى را آرزو مى كرده است. اين آرزو نشان مى دهد كه آن حضرت، پيش از اين به عنوان شخصيتى آبرومند در جامعه مطرح بوده و از اين كه اين حادثه بازتاب هاى منفى در مردم داشته باشد، نگران بوده است.

اطاعت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 14،15

14 - مريم ( س ) شخصيتى اطاعت پيشه و فرمانبردار در برابر خداوند

و كانت من الق_نتين

{قونت} در معناى طاعت و دعا استعمال مى شود و در اين آيه به معناى اطاعت است.

15 - مريم ( س ) ، از تبار طاعت پيشگان و از نسل نيكان و خداپرستان

و كانت من الق_نتين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {من} در {من القانتين} نشويه باشد; يعنى، مريم(س) برآمده از قانتان بود.

اعتراض مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 18 - 1

1- برانگيختن روحيه تقوا و خداترسى در مرد ناشناس ، واكنش اعتراض آميز مريم ( س ) ، هنگام مشاهده او در خلوت گاه خويش بود .

قالت إنّى أعوذ بالرحم_ن منك إن كنت تقيًّا

جمله {إن كنت تقيّاً} دعوت به تقوا در قالب جمله شرطيه است، مفاد آيه اين است كه اگر متّقى هستى _ كه بايد باشى _ از من دور شو و خود را گرفتار خشم خداوند مساز، كه من خود را در پناه او قرار داده و دفع خطر تو را از او مى خواهم.

اعجاز باردارى

مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 91 - 11

11- تجلّى عظمت و قدرت الهى در باردارى مريم ( س ) و تولد اعجاز آميز عيسى ( ع )

و جعلنها و ابنها ءاية للع_لمين

الوهيت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 5

5 _ مسيح ( ع ) رسولى همانند رسولان گذشته كه نه خدا بودند و نه فرزند او

ما المسيح ابن مريم الا رسول قد خلت من قبله الرسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 77 - 5

5 _ پندار تثليث و الوهيت مسيح ( ع ) و مادرش مريم ، مصداق روشن گزافه گويى و غلو مسيحيان در دين خويش

ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم

از مصاديق مورد نظر از گزافه گويى مسيحيان _ به قرينه آيات گذشته _ اعتقاد آنان به تثليث و الوهيت مسيح(ع) و مادرش مريم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 116 - 3،5

3 _ مسيح ( ع ) و مادرش مريم خدايانى همتاى خداوند جهان در پندار گروهى از مسيحيان

ءانت قلت للناس اتخذونى و امى الهين من دون اللّه

5 _ پرستش مسيح ( ع ) و مادرش مريم و اعتقاد به الوهيت آنها ، خواسته حضرت عيسى ( ع ) ، در پندار باطل مسيحيان *

ءانت قلت للناس اتخذونى و امى الهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 118 - 1،5

1 _ معتقدان و مدعيان الوهيت عيسى

( ع ) و مادرش مريم ، مستحق عذاب الهى

ان تعذبهم فانهم عبادك

5 _ خداوند ، اختياردار عذاب و آمرزش معتقدان به الوهيت عيسى ( ع ) و مادرش مريم ( ع ) است .

ان تعذبهم . .. و إن تغفر لهم

امكانات مادى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 10

10 - برخوردارى حضرت عيسى و مريم ( ع ) ، از امكانات و آسايش زندگى

و ءاوين_هما إلى ربوة ذات قرار و معين

اندوه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 6

6- ناراحتى ها و فشار هاى روحى مريم ( س ) به هنگام تولد عيسى ( ع ) ، خارج از حدّ توصيف بود .

فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة قالت ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا و كنت نسيًا منسيًّا

آرزوى مرگ از جانب شخصيتى چون مريم(س) كه مورد عنايت خاص خداوند بود، بايد در شرايطى صورت گرفته باشد كه وضعيتى فوق تحمل و طاقت برايش پيش آمده باشد، اين حالت _ به قرينه آيات بعد _ فشارهاى روحىِ ناشى از احتمال اتهام و آوارگى حاصل از آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 24 - 3

3- عيسى ( ع ) در بدو تولد ، مادرش مريم ( س ) را به اندوهگين نبودن توصيه كرد .

فنادي_ها من تحتها ألاّتحزنى

ايمان مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 1،12

1 - حضرت مريم ( ع ) ، نمونه

بارز و مثال زدنى براى ايمان و دين دارى

ضرب اللّه مثلاً للذين ءامنوا . .. و مريم ابنت عمرن

12 - مريم ( س ) ، مؤمن به وحى و كتاب هاى آسمانى و تصديق كننده آنها بود .

و صدّقت بكلم_ت ربّها و كتبه

باردارى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 47 - 1

1 _ شگفتى مريم از بشارت اعطاى عيسى ( ع ) ، به او به اينكه مردى با او تماس نداشته است .

قالت ربّ انّى يكون لى ولد و لم يمسسنى بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 19 - 7

7- { عن الباقر ( ع ) [ فى قصّة مريم ] : . . . تمثّل لها الروح الأمين . . . } قال إنّما أنا رسول ربّك لأهب لك غلاماً زكيّاً } فتفل فى جيبها فحملت بعيسى ( ع ) ;

از امام باقر(ع) [در داستان مريم] روايت شده: روح الامين بر وى ظاهر شد . .. و گفت: {إنّما أنا رسول ربّك لأهب لك غلاماً زكيّاً} پس آب دهان در گريبان وى افكند و او به عيسى(ع) حامله شد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 20 - 6

6- مريم ( س ) ، هنگام دريافت بشارت تولد عيسى ( ع ) ، در شرايط سنّى مناسب و سلامت جسمى لازم براى باردارى بود .

و لم يمسسنى بشر و لم أك بغيًّا

آنچه در كلام مريم، مانع پيدايش عيسى(ع) قلمداد شده است، به نبود پدر مربوط مى

شود و سخنى از آمادگى جسمى نداشتن مريم مطرح نشده است. بنابراين او از اين جهت مشكلى نداشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 9

9- توجه مريم ( س ) به ربوبيت خداوند ، را به آسانى و امكان بارداريش به عيسى ( ع ) مطمئن مى ساخت .

قال ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 22 - 2

2- حضرت مريم ( س ) درپى حامله شدن به عيسى ( ع ) ، از منطقه خويشاوندان خود فاصله گرفت و به مكان دوردستى رفت .

فحملته فانتبذت به مكانًا قصيًّا

{إنتباذ} از ريشه {نبذ} و به معناى دورى گزيدن است. {باء} در {به} يا براى ملابست و يا سببيه; يعنى دورى گزيدن مريم، همراه حمل خود و يا به خاطر آن، صورت گرفت. {قصىّ} صفت مشبهه و به معناى {دور} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 6

6 - باردارى مريم ( س ) و تولد مسيح ( ع ) ، با دميده شدن روح الهى در او

فنفخنا فيه من روحنا

بارورى نخل قصه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 25 - 3،7

3- بارورشدن و ثمردادن غير طبيعى درخت خرما ، به تلاش مريم ( س ) و كشيدن و تكان دادن نخل وابسته بود .

و هزّى إليك . .. تس_قط

فعل {تساقط} مجزوم است و عامل جزم آن شرط مقدر است; يعنى اگر درخت را تكان دهى و به

سمت خود بكشى، براى تو خرما مى ريزد.

7 - به بار نشستن فورى درخت خرما و نيرومندى مريم ( س ) براى تكان دادن آن ، از كرامات او بود .

و هزّى إليك . .. تس_قط

بازگشت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 27 - 1،2

1- مريم ( س ) پس از دريافت رهنمود هاى نوزادش عيسى ( ع ) ، او را آشكارا در آغوش خود گرفت و نزد قومش برد .

فأتت به قومها تحمله

2- مريم ( س ) به هنگام بازگشت ميان مردم ، فارغ از هرگونه هراس و نگرانى بود .

فكلى و اشربى . .. فإمّاترينّ من البشر ... فأتت به قومها تحمله

بااين كه جمله {أتت به قومها} براى بيان آوردن عيسى(ع) توسط مادرش، جمله اى كامل است، ولى جمله حاليه {تحمله} نيز بر آن اضافه گرديده است تا بر مباشرت مريم(س) در حمل كردن فرزندش دلالت كند; يعنى ديگر مريم(س) انگيزه اى براى پنهان داشتن فرزند خود نداشته است، بلكه آشكارا او را در بغل گرفته و به ميان مردم آمد.

برادر مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 28 - 4

4- مريم ( س ) داراى برادرى پاك سيرت به نام هارون *

ي_أخت ه_رون

ممكن است قوم مريم به اين جهت به او {أخت هارون} گفته باشند كه وى برادرى به اين نام داشته است و چون خوش نامى او مانند پاكدامنى پدر و مادر مريم(س) زبانزد مردم بوده است، آنان انتساب مريم را به چنين افراد شايسته، دليل نارواتر بودن گناهش دانسته اند.

برگزيدگى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 37 - 1

1 _ مريم ( س ) ، در پى نذر مادرش ، از سوى خداوند به شايستگى پذيرفته شد .

فتقبّلها ربّها بقبول حسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 42 - 1،5،6،10،11،15،16،18

1 _ مژده ملائكه به مريم ( س ) در برگزيدگى او از طرف خداوند

و اذ قالت الملئكة يا مريم انّ اللّه اصطفيك

5 _ برگزيدگى و پاكيزه گشتن مريم ( س ) از سوى خدا

يا مريم انّ اللّه اصطفيك و طهّرك

6 _ پاكى و برگزيده شدن مريم ، زمينه برگزيده شدن خاندان عمران نزد خداوند

يا مريم انّ اللّه اصطفيك

{و اذ قالت . .. } عطف است به {اذ قالت ... } در آيه سى و پنجم و ظرف است براى {اصطفى ... ال عمران} ; يعنى آنگاه آل عمران برگزيده شدند كه مريم را خداوند برگزيد و پاك گردانيد.

10 _ مريم ، برگزيده الهى و سرآمد زنان جهان

يا مريم انّ اللّه . .. و اصطفيك على نساء العالمين

كلمه {اصطفاء} آنگاه كه با {على} متعدّى شود به معناى مقدم بودن و سرآمد شدن است. و آنگاه كه مطلق ذكر شود به معناى انتخاب است. بنابراين {اصطفيك } در جمله {انّ اللّه اصطفيك } به معناى انتخاب و گزينش مريم است و در {اصطفيك على نساء العالمين}، به معناى مقدم داشتن او بر ديگران است.

11 _ خلوص و پاكى مريم و برگزيدگى او ، زمينه سرآمد شدن او بر زنان جهان

انّ اللّه اصطفيك و طهّرك و اصطفيك على

نساء العالمين

به نظر مى رسد تقديم جمله {اصطفيك و طهّرك} بر {اصطفيك على نساء العالمين}، دلالت داشته باشد بر دخالت برگزيدگى و طهارت مريم براى سرآمد شدن او.

15 _ مريم ، برگزيده خداون از نسل انبياى الهى

يا مريم انّ اللّه اصطفيك

امام باقر (ع) در معنى آيه فوق فرمود: . .. اصطفيك من ذريّة الانبياء.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 746، نورالثقلين، ج 1، ص 336، ح 130.

16 _ مريم ، زنى كه از ميان زنان جهان ، براى زادن عيسى بدون پدر برگزيده شد .

و اصفيك على نساء العالمين

امام باقر (ع) در معنى آيه فوق فرمود: . .. اصطفيك لولادة عيسى من غير فحل.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 746 ; نورالثقلين، ج 1، ص 336، ح 130.

18 _ مريم برگزيده و سرآمد زنان عصر خويش

و اصطفيك على نساء العالمين

امام صادق (ع) فرمود: فرشتگان به حضرت فاطمه زهرا (س) گفتند: . .. انّ مريم كانت سيّدة نساء عالمها ... .

_______________________________

علل الشرايع، ص 182، ح 1، باب 146. و ص 337، ح 131 ; نورالثقلين، ج 1، ص 336، ح 129.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 14

14- حضرت مريم ( س ) ، برخوردار از هدايت ويژه الهى و انسانى برگزيده در پيشگاه خداوند

و ممّن هدينا واجتبينا

بشارت به مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 42 - 1

1 _ مژده ملائكه به مريم ( س ) در برگزيدگى او از طرف خداوند

و اذ قالت الملئكة يا مريم انّ اللّه اصطفيك

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

2 - آل عمران - 3 - 45 - 1،3،4

1 _ سخن گفتن ملائكه با مريم و بشارت به او ، درباره عيسى ( ع )

اذ قالت الملئكة يا مريم انّ اللّه يبشرك بكلمة منه اسمه المسيح عيسى ابن مريم

3 _ بشارت تولد عيسى ( ع ) به مريم ( س ) از جانب خداوند ، توسط فرشتگان

اذ قالت الملئكة يا مريم انّ اللّه يبشرك بكلمة . .. عيسى ابن مريم

4 _ عظمت و اهميّت بشارت اعطاى عيسى به مريم

اذ قالت الملئكة يا مريم انّ اللّه يبشرك

چون جمعى از فرشتگان اين بشارت را آوردند و نه يك فرشته، عظمت و اهميّت آن استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 46 - 2،6

2 _ بشارت خدا به مريم ، در مورد زنده ماندن عيسى ( ع ) تا ميانسالى

يبشرك . .. و يكلم الناس ... و كهلا

{كهل} به معناى ميانسالى است. (مجمع البيان)

6 _ صلاح و شايستگى عيسى ( ع ) ، مژده خداوند به مريم

يبشرك بكلمة منه . .. و من الصالحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 47 - 1

1 _ شگفتى مريم از بشارت اعطاى عيسى ( ع ) ، به او به اينكه مردى با او تماس نداشته است .

قالت ربّ انّى يكون لى ولد و لم يمسسنى بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 14

14- { قال الباقر ( ع ) : إنّها ( مريم ) بشرت بعيسى فبينا هى

فى المحراب إذ تمثّل لها الروح الأمين بشراً سويّاً ;

امام باقر(ع) فرمود: همانا او (مريم) به ولادت عيسى(ع) بشارت داده شد، پس در حالى كه در محراب بود، ناگهان روح الامين به شكل انسانى كامل اندام بر او ظاهر گشت}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 20 - 1

1- حضرت مريم ( س ) از دريافت خبرِ داشتن پسر ، بدون تماس با هيچ بشرى شگفت زده شد .

قالت أنّى يكون لى غل_م و لم يمسسنى بشر

{أنّى} ادات استفهام و به معناى {كيف} (چگونه؟) و يا {من أين} (از كجا؟) است و در هر صورت، حاوى تعجب نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 24 - 5

5- عيسى ( ع ) در بدو تولد ، مادرش مريم ( س ) را به روان شدن جويبارى در پايين دست او بشارت داد .

فنادي_ها . .. قد جعل ربّك تحتك سريًّا

بشر بودن مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 15

15 _ عيسى ( ع ) و مادرش مريم ، انسانهايى همانند ديگر انسانها

ان يهلك المسيح ابن مريم و امه و من فى الأرض جميعاً

آوردن {من فى الارض} با وجود اينكه استدلال، بدون آن نيز تمام است، مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه از جهت مملوكيت و ناتوانى در برابر خدا، بين مسيح(ع) و ديگران تفاوتى نيست.

بشربودن مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 11

11- حضرت

مريم ( س ) ، داراى حالت ها و روحيه هاى بشرى بود .

ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا

رنج بردن مريم از بروز حالت فوق العاده و خرق عادت و نيز تأثير گرسنگى، تشنگى و ديگر عوامل طبيعى بر او، نشانه آن است كه مريم(س)، انسانى با صفات بشرى بوده و خط بطلانى بر انديشه الوهيت او از سوى برخى مسيحيان است.

بكارت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 20 - 5

5- مريم ( س ) به هنگام مواجهه با جبرئيل ، دخترى باكره و شوهر نديده بود .

قالت أنّى يكون لى غل_م و لم يمسسنى بشر

بى آبى در زايمان مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 24 - 6

6- نبود آب به هنگام زايمان ، موجب نگرانى شديد مريم ( س ) شده بود .

ألاّتحزنى قد جعل ربّك تحتك سريًّا

{قد جعل} تعليل براى {ألاّتحزنى} است، يعنى محزون نباش، زيرا خداوند در پايين دست تو آيى روان قرار داده است. از اين تعليل مى توان دريافت كه تا چه اندازه مريم(س) براى آب نگران بوده و اين بشارت چه نقشى در شادمانى وى ايفا كرده است.

بينش مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 18 - 11

11- { روى عن على ( ع ) إنّه قال : علمت أنّ التقىّ ينهاه التقى عن المعصية ;

از حضرت على(ع) روايت شده كه فرمود: مريم دانست كه انسان پرهيزگار، تقوايش او را از معصيت باز مى دارد}.

پاكى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 42 - 5،9

5 _ برگزيدگى و پاكيزه گشتن مريم ( س ) از سوى خدا

يا مريم انّ اللّه اصطفيك و طهّرك

9 _ پاك گشتن مريم ، در پرتو خالص گردانيدن او

انّ اللّه اصطفيك و طهّرك و اصطفيك على نساء العالمين

از اينكه جمله {و طهرك . .. } پس از {اصطفيك } آمده، به نظر مى رسد خالص گرداندن مريم، دخيل در تطهير وى بوده است. گفتنى است كه معناى {اصطفاء} خالص گرداندن از پليديهايى است كه ديگران به آن مبتلا هستند (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 18

18 _ پاك بودن دامن حضرت مريم ( ع ) از تهمت هاى نارواى يهوديان

انما المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه و كلمته القها إلى مريم و روح منه

جملات {انما المسيح . .. روح منه} علاوه بر اينكه رد عقيده غلوآميز مسيحيان درباره حضرت عيسى(ع) است، مى تواند اشاره به ناروايى اتهام يهوديان نسبت به مريم(ع) نيز باشد.

پدر مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 10

10 _ مريم ، دختر عمران

امرات عمران . .. و انّى سمّيتها مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 2

2 - حضرت مريم ( ع ) ، دختر عمران بود .

و مريم ابنت عمرن

پرسش از فرزندارى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 20 - 3

3- حضرت مريم ( س

) از جبرئيل خواست او را از چگونگى پيدايش فرزندى بدون پدر آگاه سازد .

قالت أنّى يكون لى غل_م و لم يمسسنى بشر و لم أك بغيًّا

پناهگاه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 16 - 3

3- مريم از خانواده خويش كناره گيرى كرد و در شرق مسجدالاقصى مستقر شد .

واذكر . .. مريم إذ انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا

{انتباذ} از ريشه {نبذ} و به معناى دورى جستن است. { {مكاناً شرقيّاً}; يعنى جايگاهى رو به شرق و چون حضرت مريم(س) وقف بر معبد(مسجدالاقصى) شده بود، مقصود مكانى در شرقِ مسجدالاقصى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 1،2

1- حضرت مريم ( س ) در ناحيه شرقى مسجدالاقصى ، مكانى دور از انظار براى خود برگزيد و خود را از مردم پنهان ساخت .

فاتّخذت من دونهم حجابًا

{حجاب} به معناى ساتر و چيزى است كه حائل مى شود. مراد از {اتّخذت... حجاباً} افكندن پرده و يا رفتن در مكانى است كه داراى پوشش طبيعى، مانند ديوار يا كوه و مانند آن باشد.

2- مكانى كه مريم با رفتن به آن از ديد مردم مخفى شد ، به منطقه مسكونى مردم نزديك بود .

من دونهم

كلمه {دون} گاه براى تقريب و گاه براى تحقير به كار مى رود (العين).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 18 - 1

1- برانگيختن روحيه تقوا و خداترسى در مرد ناشناس ، واكنش اعتراض آميز مريم ( س ) ، هنگام مشاهده او در خلوت گاه خويش

بود .

قالت إنّى أعوذ بالرحم_ن منك إن كنت تقيًّا

جمله {إن كنت تقيّاً} دعوت به تقوا در قالب جمله شرطيه است، مفاد آيه اين است كه اگر متّقى هستى _ كه بايد باشى _ از من دور شو و خود را گرفتار خشم خداوند مساز، كه من خود را در پناه او قرار داده و دفع خطر تو را از او مى خواهم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 1،2

1- درد زايمان ، مريم ( س ) را به كنار تنه درخت خرما كشانيد .

فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة

{أجاء} متعدى {جاء} يعنى آورد و {مخاض} درد زايمان است.

2- مريم ( س ) هنگام زايمان ، تنها و بدون پرستار و در مكانى دور از مناطق مسكونى ، به سر مى برد .

مكانًا قصيًّا . فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة

در جمله {أجاءها المخاض}، آوردن مريم كنار درخت، به درد زايمان نسبت داده شده و آيات بعد، نوزاد او را راهنماى وى به آب معرفى كرده است، علاوه بر آن، مريم(س) براى تهيه خرما، خود مجبور به حركت دادن نخله شد، مجموعه اين امور مى تواند قرائن تنهايى مريم به هنگام زايمان باشد.

تأمين آب مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 3

3- سخن گفتن عيسى ( ع ) با مادر خود و تأمين آب و غذا به صورت خارق العاده ، زمينه هاى مسّرت و چشم روشنى مريم ( س ) و رفع نگرانى او از آينده بود .

فنادي_ها . .. فكلى و اشربى و قرّى عينًا

{عيناً}

تمييز و بيانگر مراد جدى از فاعل است و {قرّى} از ماده {قرار} (آرام گرفتن) و يا {قُرّ} (سرد شدن) است. در صورت اول جمله {قرّى عيناً}، يعنى {چشم آرميده باش} و در صورت دوم، يعنى {خنك چشم باش} (چشمت از اشك سوزان به دور باشد) و در هر صورت، كنايه از خوش دلى و شادمانى است كه چشم از نگرانى و اضطراب باز مى ايستد و از سوزش اشك اندوه، مصون مى ماند. ارتباط جمله {قرّى عيناً} با جملات قبل، گوياى برداشت فوق است.

تأمين طعام مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 3

3- سخن گفتن عيسى ( ع ) با مادر خود و تأمين آب و غذا به صورت خارق العاده ، زمينه هاى مسّرت و چشم روشنى مريم ( س ) و رفع نگرانى او از آينده بود .

فنادي_ها . .. فكلى و اشربى و قرّى عينًا

{عيناً} تمييز و بيانگر مراد جدى از فاعل است و {قرّى} از ماده {قرار} (آرام گرفتن) و يا {قُرّ} (سرد شدن) است. در صورت اول جمله {قرّى عيناً}، يعنى {چشم آرميده باش} و در صورت دوم، يعنى {خنك چشم باش} (چشمت از اشك سوزان به دور باشد) و در هر صورت، كنايه از خوش دلى و شادمانى است كه چشم از نگرانى و اضطراب باز مى ايستد و از سوزش اشك اندوه، مصون مى ماند. ارتباط جمله {قرّى عيناً} با جملات قبل، گوياى برداشت فوق است.

تازگى خرماى قصه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 25 -

4

4- تازگى ، رسيده بودن و سلامت ظاهرى ، از ويژگى هاى خرماى فرو ريخته بر مريم ( س ) بود .

تس_قط عليك رطبًا جنيًّا

{رطب} به خرماى تازه گفته مى شود {جَنىّ} زمانى كه صفت ميوه اى باشد، بدان معنا است كه ميوه در وقت خود چيده شده است (معجم مقاييس اللغة).

تبيين قصه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 16 - 1

1- توجه ويژه به آيات سرگذشت مريم و تشريح داستان تولد عيسى در قرآن ، وظيفه اى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

واذكر فى الكت_ب مريم

{اذكر} خطاب به پيامبر(ص) است. آن حضرت بدون دستور خاص نيز آيات نازل شده را در قرآن بيان مى كرد. هدف از تأكيد بر ذكر اين آيات، بيان اهميت ماجراى باردارى مريم به عيسى و تأثير عميق آن در جامعه آن روز است.

ترس مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 18 - 2

2- مريم ( س ) با وحشت از حضور مرد ناشناس نزد وى ، به خداوند پناه برد و او را از خشم خداوند برحذر داشت .

قالت إنّى أعوذ بالرحم_ن منك إن كنت تقيًّا

مريم(س) به جاى {اللّهم إنّى أعوذ بك} مرد ناشناس را مخاطب ساخت تا ترس از خشم خداوند را در دل او ايجاد كند. {تقوى} ; يعنى قرار دادن خويش در وقاية (مانع) از هر چيز ترسناك (مفردات راغب) و {تقيّاً}; يعنى پرهيزكننده از خطر. به قرينه كلام مريم(س) كه مخاطب خود را از خداوند ترساند، مراد خطر خشم خداوند است.

تعجب مريم(س)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 20 - 1

1- حضرت مريم ( س ) از دريافت خبرِ داشتن پسر ، بدون تماس با هيچ بشرى شگفت زده شد .

قالت أنّى يكون لى غل_م و لم يمسسنى بشر

{أنّى} ادات استفهام و به معناى {كيف} (چگونه؟) و يا {من أين} (از كجا؟) است و در هر صورت، حاوى تعجب نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 1

1- جبرئيل ، شگفت زدگى مريم ( س ) را امرى به جا دانست و بر عفت و پاكدامنى وى گواهى داد .

قال كذلك

{كذلك} خبر براى مبتداى محذوف و مركب از حرف تشبيه و اسم اشاره است. مشاراليه آن ممكن است گفتار مريم(س) باشد، در اين مفاد آيه اين است كه گرچه موضوع همان گونه است كه گفتى، ولى خداوند اين كار را بر خويش دشوار نمى بيند.

تقرب مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 5

5- مريم ( س ) ، داراى منزلتى والا در پيشگاه خداوند

فأرسلنا إليها روحنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 91 - 12

12- مريم ( س ) برخوردار از منزلتى والا و مقامى بلند در پيشگاه خداوند و شخصيتى جهانى

والتى أحصنت فرجها فنفخنا فيها من روحنا و جعلنها و ابنها ءاية للع_لمين

برداشت ياد شده با توجه به سه نكته است: 1_ {التى} منصوب به عامل مقدرى چون {أذكر} يا {أذكروا} است كه دراين صورت فرمان به يادآورى داستان مريم(س)

براى همه انسان ها است. 2_ نام مريم(س) در رديف پيامبران الهى قرار گرفت و به دنبال نام آنان آمد. 3_خداوند مريم(س) را آيت خود براى جهانيان معرفى كرد (و جعلناها و ابنها آية للعالمين).

تقواى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 18 - 7

7- حضرت مريم ( س ) بانويى در اوج پاكدامنى و تقواپيشگى

قالت إنّى أعوذ بالرحمن منك إن كنت تقيًّا

مريم عذرا، به محض مشاهده مردى ناشناس در محل استقرار خود، سراسيمه به تذكر و نصيحت و پناه بردن به خداوند اقدام كرد. اين بازتاب نشانه رسوخ پاك دامنى در او است.

تكاندن نخل قصه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 25 - 1،7

1- عيسى ( ع ) ، در بدو تولد ، مادرش مريم ( س ) را به تكان دادن درخت خرما و استفاده از ميوه آن راهنمايى كرد .

و هزّى إليك بجذع النخلة تس_قط عليك رطبًا جنيًّا

{هزّ} به معناى حركت دادن به چپ و راست است و به قرينه {إليك} در آن معناى {متمايل ساختن} نيز تضمين شده است. بنابراين {هزّى إليك}، يعنى درخت را به جانب خود بكش و به چپ و راست تكان ده اين راهنمايى چنان چه از آيه بعد پيدا است، به منظور تأمين غذاى مريم(س) بوده است.

7 - به بار نشستن فورى درخت خرما و نيرومندى مريم ( س ) براى تكان دادن آن ، از كرامات او بود .

و هزّى إليك . .. تس_قط

تكريم مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 -

تحريم - 66 - 12 - 17

17 - حضرت مريم ( س ) ، داراى شخصيتى بس بلند در پيشگاه خداوند و مورد تكريم و تمجيد او

و مريم ابنت عمرن . .. و كانت من الق_نتين

تصريح به نام حضرت مريم(س) در سلسله شرح حال زنان الگو و نمونه (همچون آسيه همسر فرعون) مى تواند اشاره به نكته ياد شده باشد.

تنزيه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 4

4- حضرت مريم ( س ) مبرّا از گناه و فحشا و سزاوار تكريم بسيار

لقد جئت شيئًا فريّاً. .. و برًّا بولدتى

عيسى(ع) با اعجاز خود، مريم را از اتهام نارواى مردم تبرئه كرد، آن گاه خود را پيامبرى خواند كه به مريم خدمت خواهد كرد و در بيان خدمت گزارى خود، صفت مشبهه (برّاً) را كه بر ثبوت دلالت دارد، به كاربرد تا با تأكيد بيشترى احترام به مريم را از وظايف خود شمرده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 4

4- عيسى ( ع ) با سالم خواندن مرحله ولادت خويش از هر عيب و ناپسندى ، بر مبرّابودن مادرش مريم ( س ) از اتهامات نارواى مردم تأكيد كرد .

والسل_م علىّ يوم ولدت

تنهايى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 2

2- مريم ( س ) هنگام زايمان ، تنها و بدون پرستار و در مكانى دور از مناطق مسكونى ، به سر مى برد .

مكانًا قصيًّا . فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة

در جمله {أجاءها

المخاض}، آوردن مريم كنار درخت، به درد زايمان نسبت داده شده و آيات بعد، نوزاد او را راهنماى وى به آب معرفى كرده است، علاوه بر آن، مريم(س) براى تهيه خرما، خود مجبور به حركت دادن نخله شد، مجموعه اين امور مى تواند قرائن تنهايى مريم به هنگام زايمان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 9

9- حضرت مريم ( س ) در هنگام وضع حمل و پس از آن ، تا زمان بازگشت به قوم خويش تنها بود . *

فحملته فانتبدت به مكان قصيًّا. .. فإمّا ترينّ من البشر أحدًا

جمله شرطيه {فإمّاترينّ. ..} ممكن است براين دلالت كند كه در هنگام وضع حمل و بعد از آن بشرى در آنجا نبوده است، گرچه _ به قرينه سياق كلام _ مى توان گفت: مراد عموم انسان ها نيستند، بلكه افرادى مورد نظر هستند كه فرزند داشتن مريم براى آنان سؤال انگيز باشد. برخى {ال} در {البشر} را براى عهد و اشاره به قوم مريم دانسته اند.

توصيه به مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 24 - 3

3- عيسى ( ع ) در بدو تولد ، مادرش مريم ( س ) را به اندوهگين نبودن توصيه كرد .

فنادي_ها من تحتها ألاّتحزنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 10

10- عيسى ( ع ) ، مادرش مريم ( س ) را به نذر روزه سكوت ، هنگام مواجهه با مردم توصيه كرد .

فإمّا ترينّ من البشر أحدًا فقولى إنّى

نذرت للرحم_ن صومًا

تولد مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 1

1 _ همسر عمران پس از زايمان ، ناباورانه ، نوزاد خويش را دختر يافت .

فلمّا وضعتها قالت ربّ انّى وضعتها اُنثى

تهمت به مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 156 - 2،4،8،10

2 _ بهتان يهوديان به مريم ( ع ) ، نمونه اى از كفرپيشگى آنهاست .

و بكفرهم و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

بدان احتمال كه {قولهم} تفسير و تبيين كفر در {بكفرهم} باشد.

4 _ يهوديان ، مريم ( ع ) را به كردارى بسيار ناشايست متهم كردند .

و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

{بهتان} به معناى افترا و اتهام است. و مراد از آن در آيه فحشا و بى عفتى است.

8 _ اتهام نارواى يهود به حضرت مريم ( ع ) از عوامل محكوميت آنان به لعن و نفرين الهى

و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

10 _ اتهام ارتباط نامشروع مريم ( ع ) با مردى نجار به نام يوسف ، و باردار شدن وى به عيسى ( ع ) ، بهتان بزرگ يهود به ساحت پاك مريم

و بكفرهم و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

امام صادق(ع): . .. الم ينسبوا مريم بنت عمران الى انها حملت بعيسى من رجل نجار اسمه يوسف ... .

_______________________________

امالى صدوق، ص 92، ح 3، مجلس 22; تفسير برهان، ج 1، ص 426، ح 2.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 18

18 _ پاك بودن دامن حضرت مريم ( ع

) از تهمت هاى نارواى يهوديان

انما المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه و كلمته القها إلى مريم و روح منه

جملات {انما المسيح . .. روح منه} علاوه بر اينكه رد عقيده غلوآميز مسيحيان درباره حضرت عيسى(ع) است، مى تواند اشاره به ناروايى اتهام يهوديان نسبت به مريم(ع) نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 7،8

7- عيسى ( ع ) ، وظيفه دفاع از مادر خويش در مقابل تهمت هاى مردم را به عهده گرفت .

فإمّاترينّ من البشر أحدًا فقولى إنّى نذرت للرحم_ن صومًا

توصيه مادر به سكوت از جانب عيسى(ع) بدان معنا بود كه او نگران دفاع از خود نباشد، چرا كه عيسى(ع) خود آن را انجام خواهد داد. سخن گفتن عيسى(ع) با مادر پس از ولادت، اين اطمينان را به مريم داده بود كه او براين كار كاملاً توانا است.

8- عيسى ( ع ) ، شيوه برخورد با مردم و چگونگى واكنش در برابر بهتان آنان را به مادرش مريم ( س ) آموخت .

فإمّا ترينّ من البشر أحدًا فقولى

تهمت زنا به مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 20 - 2

2- مريم ( س ) از متهم شدن به زنا ، درپى دريافت بشارت به عيسى ( ع ) نگران بود .

أنّى يكون . .. و لم أك بغيًّا

با اين كه {لم يمسسنى بشر} براى نفى اسباب عادى حامله شدن كافى بود، ولى جمله {و لم أك بغيّاً} نيز از مريم(س) صادر گرديد. برخى آن را قرينه براين قرار داده اند كه {لم يمسسنى...}

تنها به نكاح مشروع نظر دارد و {لم أك بغيّاً} نوع نامشروع آن را نفى مى كند; و محتمل است مراد از {لم يمسسنى...} مطلق هم بسترى باشد و اضافه شدن {لم أك بغيّاً} به اين خاطر است كه مريم(س) دريافت كه در صورت حامله شدن، به زنا متهم خواهد شد. و با اين سخن، اظهار كرد كه تحمل آن اتهام، بر من سنگين خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 27 - 3،6

3- مردم با ديدن مريم ( س ) همراه كودك خويش ، بدون پرس و جو او را به زنا متهم كردند .

فأتت به قومها تحمله قالوا ي_مريم لقد جئت شيئًا فريًّا

{فريّاً} صفت مشبهه به معانى {سنگين و بزرگ} و {شگفت} و {كار بى سابقه} آمده و از ريشه {فرى} به معناى قطع گرفته شده است; به اين تناسب كه چنين عملى قطع روند گذشته است. در هر صورت مرادِ كسانى كه اين سخن را به مريم(س) گفتند، اتهام زنا و خلاف بوده است.

6- { عن أبى جعفر ( ع ) قال : لمّا قالت العواتق . . . لمريم ( ع ) : { لقد جئت شيئاً فريّاً } أنطق اللّه تعالى عيسى ( ع ) عند ذلك ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: چون دختران نورس به مريم گفتند: {لقد جئت شيئاً فريّاً} خداوند در آن هنگام زبان عيسى(ع) را به سخن گفتن گشود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 28 - 6

6- مردم بيت المقدس ، مريم ( س ) را

به زنا متهم كردند .

و ما كانت أُمّك بغيًّا

{بغىّ}، يعنى زن بدكاره (قاموس). مردم گرچه مريم(س) را صريحاً به زنا متهم نكردند، ولى با كنايه اين كار را انجام دادند. جمله {و ما كانت ...} (مادرت بدكاره نبود)، يعنى تو اين چنين هستى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 29 - 1،7

1- مريم ( س ) با اشاره به نوزادش ( عيسى ( ع ) ) كار پاسخ گويى به اتهامات وارده را به او واگذار كرد .

و ما كانت أُمّك بغيًّا . فأشارت إليه

7- مريم ( س ) از سوى افرادى متعدد به زنا متهم شده بود .

قالوا ي_مريم . .. قالوا كيف نكلّم

ثمردهى نخل قصه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 25 - 3

3- بارورشدن و ثمردادن غير طبيعى درخت خرما ، به تلاش مريم ( س ) و كشيدن و تكان دادن نخل وابسته بود .

و هزّى إليك . .. تس_قط

فعل {تساقط} مجزوم است و عامل جزم آن شرط مقدر است; يعنى اگر درخت را تكان دهى و به سمت خود بكشى، براى تو خرما مى ريزد.

جهت عبادتگاه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 16 - 7

7- مريم ( س ) ، براى عبادت خويش ، مكانى رو به شرق را برگزيده بود . *

إذ انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا

{شرقى}; يعنى، به طرف مشرق (لسان العرب).

حُسن پيشينه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 20

- 4

4- مريم ( س ) ، داراى گذشته اى درخشان و خالى از هرگونه انحراف از مسير قدس و پاكى بود .

قالت أنّى يكون لى غل_م . .. و لم أك بغيًّا

{بغىّ} به زنى گفته مى شود كه با نامحرمان، تماس نامشروع داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 27 - 4

4- مريم ( س ) ، نزد قوم خود ، داراى پيشينه اى سالم و پاك و عارى از هرگونه بدنامى بود .

قالوا ي_مريم لقد جئت شيئًا فريًّا

{فريّاً} دال بر آن است كه مردم به تصور واهى، مريم(س) را خطاكار دانسته، از اين عمل شگفت زده شده و آن را قطع روند گذشته مريم دانستند; بنابراين سابقه او نزد مردم سابقه اى نيكو بوده است.

حُسن پيشينه والدينمريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 28 - 5

5- پدر و مادر مريم ( س ) ميان مردم زمان خود ، به پاكى و صلاح مشهور بودند .

ما كان أبوك امرأ سوء و ما كانت أُمّك بغيًّا

حيات مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 9،14

9 _ حيات و مرگ مسيح ( ع ) و مادرش مريم و تمامى اهل زمين ، در قبضه قدرت خداوند

قل فمن يملك من اللّه شيئاً ان اراد ان يهلك . .. و من فى الأرض جميعاً

14 _ زنده بودن مسيح ( ع ) و مادرش مريم در عصر پيامبر ( ص ) *

فمن يملك من اللّه شيئاً ان اراد ان يهلك المسيح

ابن مريم و امه

مفهوم جمله {ان اراد . ..} اين است كه آن دو بزرگوار در زمان نزول آيه زنده بوده اند.

خداپرستى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 15

15 - مريم ( س ) ، از تبار طاعت پيشگان و از نسل نيكان و خداپرستان

و كانت من الق_نتين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {من} در {من القانتين} نشويه باشد; يعنى، مريم(س) برآمده از قانتان بود.

خرما خوردن مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 1

1- حضرت عيسى ( ع ) در آغاز تولد خويش ، مادرش مريم ( س ) را به خوردن خرماى تازه و نوشيدن از آب نهر فرا خواند .

فنادي_ها من تحتها . .. تحتك سريًّا ... رطبًا جنيًّا . فكلى واشربى

خشكى نخل قصه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 25 - 2

2- نخلى كه مريم ( س ) در كنار آن وضع حمل نمود ، ميوه نداشت .

و هزّى إليك بجذع النخلة تس_قط عليك رطبًا جنيًّا

جمله {تساقط عليك. ..} گوياى امتنان بر مريم(س) است، نه خبر از اثر طبيعى تكان دادن درخت، چرا كه اين موضوع نيازى به راهنمايى نداشت; بنابراين، پس از تكان دادن درخت بود كه خرماى آن پديدار گشته و فرو مى ريخت. اضافه شدن كلمه {جذع} به كلام و نيز اِسناد {تساقط} به {نخلة}، خشك بودن درخت و خارق العاده بودن ريزش خرما را تأييد مى كند.

خضوع مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 43 - 1،2

1 _ مريم ، مأمور به اطاعت خاضعانه ، سجده و ركوع ( نماز ) ، در برابر پروردگارش

يا مريم اقنتى لربّك و اسجدى و اركعى

2 _ سخن فرشتگان با مريم و فرمان دادن به او ، درباره اطاعت خاضعانه

و اذ قالت الملئكة . .. يا مريم اقنتى لربّك و اسجدى

ظاهراً جمله {يا مريم اقنتى}، گفتار ملائكه با حضرت مريم است.

خواسته هاى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 20 - 3

3- حضرت مريم ( س ) از جبرئيل خواست او را از چگونگى پيدايش فرزندى بدون پدر آگاه سازد .

قالت أنّى يكون لى غل_م و لم يمسسنى بشر و لم أك بغيًّا

خويشاوندان مريم(س) كنار مسجدالاقصى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 16 - 4،5

4- خويشاوندان مريم ، در غير جهت شرقى مسجد الاقصى سكونت داشتند .

انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا

5- مريم ( س ) در آستانه حامله شدن به عيسى ( ع ) ، در نزديكى مسجدالاقصى ، بستگانى داشت كه در ميان آنان به سر مى برد .

إذ انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا

به قرينه {مكاناً قصيّاً} در آيه بيست و دوم كه ناظر به مكان دومى است كه مريم(س) برگزيد، مكان شرقى مسجد الاقصى به منطقه مسكونى مردم نزديك بوده است.

دعاى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 47 - 2

2 _ طلب آگاهى مريم از خداوند ، در مورد چگونگى اعطاى مسيح

به وى

قالت ربّ انّى يكون لى ولد

كلمه {انّى}، علاوه بر اشاره به شگفتى، معناى كيفيّت را نيز دربردارد.

دفاع از مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 29 - 1،3

1- مريم ( س ) با اشاره به نوزادش ( عيسى ( ع ) ) كار پاسخ گويى به اتهامات وارده را به او واگذار كرد .

و ما كانت أُمّك بغيًّا . فأشارت إليه

3- حضرت مريم ( س ) به قدرت نوزادش عيسى ( ع ) در سخن گفتن و رفع اتهامات يقين داشت .

فأشارت إليه

آمدن مريم به ميان قوم خويش، آوردن علنى و آشكار فرزند و اشاره كردن به سوى نوزاد به جاى پاسخ گويى به اتهامات، بيانگر يقين او است.

دلايل تنزيه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 30 - 5

5- تكلم عيسى ( ع ) در گهواره و معرفى خود ، از معجزات او و برهانى كافى بر پاكدامنى مريم ( س ) و مبرّابودن او از اتهامات مردم بود .

فأشارت إليه . .. قال إنّى عبداللّه

دلايل عفت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 30 - 5

5- تكلم عيسى ( ع ) در گهواره و معرفى خود ، از معجزات او و برهانى كافى بر پاكدامنى مريم ( س ) و مبرّابودن او از اتهامات مردم بود .

فأشارت إليه . .. قال إنّى عبداللّه

دلدارى به مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 24 - 2

2- حضرت عيسى

( ع ) در شرايط سخت روحى و جسمى مادرش مريم ( س ) پس از زايمان با وى سخن گفت و او را دل دارى داد .

فحملته . .. فنادي_ها من تحتها ألاّتحزنى

مراد از ضمير فاعلى در {نادى} _ به قرينه ضمائر {فحملته فانتبذت به} در آيات قبل _ حضرت عيسى(ع) است و مراد از ضمير {من تحتها} همانند ضمير {فناداها} حضرت مريم(س) است. برخى فاعل {نادى} را جبرئيل دانسته و ضمير {من تحتها} را به {نخلة} يا {مريم} ارجاع داده اند; ولى سياق آيات با آنچه گفته شد سازگارتر است.

ديندارى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 1

1 - حضرت مريم ( ع ) ، نمونه بارز و مثال زدنى براى ايمان و دين دارى

ضرب اللّه مثلاً للذين ءامنوا . .. و مريم ابنت عمرن

رد نبوت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 13

13- حضرت مريم ( س ) ، از پيامبران الهى نبوده است .

أُول_ئك . .. من النبيّن ... و ممّن هدينا واجتبينا

چنان كه {ممّن هدينا} عطف بر {من النبيّن} باشد، بايد در بين مذكورين در آيات قبل كه به وسيله {اُولئك} به آنان اشاره شد، غير نبىّ نيز وجود داشته باشد، زيرا عطف، ظهور در تغاير دارد و بدان لحاظ كه در آيات قبل به جز در مورد مريم صريحاً و يا با اشاره نبوت مذكورين مطرح گرديده، تنها موردى كه براى {من هدينا. ..} باقى مى ماند، مريم(س) است.

رزق مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 37 - 16،17،18،23،26

16 _ هر گاه زكريا به عبادتگاه مريم وارد مى شد ، رزقى را نزد او مشاهده مى كرد .

كلما دخل عليها زكريا المحراب و جد عندها رزقاً

17 _ شگفتى زكريا از مشاهده رزقى خاص ، نزد مريم ( س )

و جد عندها رزقاً قال يا مريم انّى لك هذا

18 _ پُرسش و استفسار زكريا از مريم ( س ) ، درباره رزقى كه نزد او بود .

و جد عندها رزقاً قال يا مريم انّى لك هذا

23 _ برخوردارى حضرت مريم ( س ) ، از رزق ويژه الهى

وجد عندها رزقاً . .. قالت هو من عنداللّه

26 _ وجود ميوه تابستانى در زمستان و بالعكس نزد مريم در عبادتگاه

وجد عندها رزقاً

امام باقر يا امام صادق (ع): . .. فكان (زكريا) يدخل عليها فيرى عندها ثمرة الشّتاء فى الصيف و ثمرة الصيف فى الشّتاء.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 170، ح 38; نورالثقلين، ج 1، ص 332، ح 112، 114.

رفع نگرانى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 27 - 2

2- مريم ( س ) به هنگام بازگشت ميان مردم ، فارغ از هرگونه هراس و نگرانى بود .

فكلى و اشربى . .. فإمّاترينّ من البشر ... فأتت به قومها تحمله

بااين كه جمله {أتت به قومها} براى بيان آوردن عيسى(ع) توسط مادرش، جمله اى كامل است، ولى جمله حاليه {تحمله} نيز بر آن اضافه گرديده است تا بر مباشرت مريم(س) در حمل كردن فرزندش دلالت كند; يعنى ديگر مريم(س) انگيزه اى براى پنهان داشتن فرزند خود نداشته

است، بلكه آشكارا او را در بغل گرفته و به ميان مردم آمد.

ركوع مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 43 - 1

1 _ مريم ، مأمور به اطاعت خاضعانه ، سجده و ركوع ( نماز ) ، در برابر پروردگارش

يا مريم اقنتى لربّك و اسجدى و اركعى

روحيات مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 11

11- حضرت مريم ( س ) ، داراى حالت ها و روحيه هاى بشرى بود .

ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا

رنج بردن مريم از بروز حالت فوق العاده و خرق عادت و نيز تأثير گرسنگى، تشنگى و ديگر عوامل طبيعى بر او، نشانه آن است كه مريم(س)، انسانى با صفات بشرى بوده و خط بطلانى بر انديشه الوهيت او از سوى برخى مسيحيان است.

روزه سكوت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 10،11،12،31

10- عيسى ( ع ) ، مادرش مريم ( س ) را به نذر روزه سكوت ، هنگام مواجهه با مردم توصيه كرد .

فإمّا ترينّ من البشر أحدًا فقولى إنّى نذرت للرحم_ن صومًا

11- مريم ( س ) ، نذر روزه سكوت را پس از مواجهه با اولين نفر از افراد جامعه خويش منعقد ساخت .

فإمّاترينّ من البشر أحدًا فقولى إنّى نذرت

ظاهر {فقولى} آن است كه مريم مفاد نذر خود را با زبان بيان كرده باشد; دراين صورت همان جمله {إنّى نذرت . ..} صيغه نذر بوده و نذر مريم با گفتن آن منعقد شده است.

12- روزه سكوت حضرت

مريم ( س ) ، به مدت يك روز و هم زمان با هنگام بازگشت نزد قوم خود بوده است .

إنّى نذرت للرحم_ن صومًا فلن أكلّم اليوم إنسيًّا

الف و لام در {اليوم} براى عهد حضورى است; يعنى {امروز} و مراد از آن همان روزى است كه همراه با نوزاد خود به ميان قومش برگشت.

31- { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّ الصيام ليس من الطعام والشراب وحده . . . قالت مريم : { إنّى نذرت للرحمان صوماً } أى صوماً صمتاً ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: همانا روزه، تنها خوددارى از خوردنى آشاميدنى نيست . .. مريم(س) گفت: {إنّى نذرت للرحمان صوماً}، يعنى روزه سكوت}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 29 - 2

2- حضرت مريم ( س ) ، هنگام مواجه شدن با اتهام هاى قوم خود ، در حال روزه بود و سخن نمى گفت .

فأشارت إليه

روش برخورد مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 8

8- عيسى ( ع ) ، شيوه برخورد با مردم و چگونگى واكنش در برابر بهتان آنان را به مادرش مريم ( س ) آموخت .

فإمّا ترينّ من البشر أحدًا فقولى

زايمان مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 5،6

5- حضرت مريم ( س ) به هنگام زايمان آرزو كرد : كاش قبل از باردارشدن مرده بود و به كلّى از ياد ها رفته بود .

فأجاءها المخاض . .. قالت ي_ليتنى متّ قبل

ه_ذا و كنت نسيًا منسيًّا

جمله {و كنت نسياً منسيّاً} قرينه است بر اين كه انگيزه مريم از آرزوى مرگ، رهايى از زخم زبان مردم بوده است، گرچه به قرينه {ألاّتحزنى قد جعل. ..} تنهايى و بى آب و غذايى، نيز او را اندوهناك ساخته بود، ولى اين همه، تبعاتِ همان گريز از زخم زبان است; يعنى كاش پيش از حاملگى مرده بودم، كه براى فرار از نيشتر مردم مجبور به تحمل اين آوارگى نباشم.

6- ناراحتى ها و فشار هاى روحى مريم ( س ) به هنگام تولد عيسى ( ع ) ، خارج از حدّ توصيف بود .

فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة قالت ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا و كنت نسيًا منسيًّا

آرزوى مرگ از جانب شخصيتى چون مريم(س) كه مورد عنايت خاص خداوند بود، بايد در شرايطى صورت گرفته باشد كه وضعيتى فوق تحمل و طاقت برايش پيش آمده باشد، اين حالت _ به قرينه آيات بعد _ فشارهاى روحىِ ناشى از احتمال اتهام و آوارگى حاصل از آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 24 - 12

12- در پى زايمان مريم ( س ) ، فرشته الهى ( جبرئيل ) او را از جارى شدن آب در پايين پايش با خبر ساخت .

فنادي_ها من تحتها ألاّتحزنى قد جعل ربّك تحتك سريًّا

محتمل است كه ضمير فاعلى در فناداها به فرشته الهى برگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 9

9- حضرت مريم ( س ) در هنگام وضع حمل و پس از آن ، تا زمان بازگشت به

قوم خويش تنها بود . *

فحملته فانتبدت به مكان قصيًّا. .. فإمّا ترينّ من البشر أحدًا

جمله شرطيه {فإمّاترينّ. ..} ممكن است براين دلالت كند كه در هنگام وضع حمل و بعد از آن بشرى در آنجا نبوده است، گرچه _ به قرينه سياق كلام _ مى توان گفت: مراد عموم انسان ها نيستند، بلكه افرادى مورد نظر هستند كه فرزند داشتن مريم براى آنان سؤال انگيز باشد. برخى {ال} در {البشر} را براى عهد و اشاره به قوم مريم دانسته اند.

زمان باردارى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 22 - 6

6- { عن أبى الحسن موسى ( ع ) : . . . اليوم الذى حملت فيه مريم ( س ) يوم الجمعة للزوال ;

از امام كاظم(ع) روايت شده: . .. روزى كه مريم حامله شد، روز جمعه هنگام زوال بود}.

زمينه باردارى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 4

4- باردارشدن مريم ( س ) به فرزندش عيسى ( ع ) ، وابسته به حضور او در مكانى خلوت و به دور از انظار مردم بود .

فاتّخذت من دونهم حجابًا فأرسلنا إليها روحنا

{فاء} در {فأرسلنا} براى تفريع است و نشان مى هد كه كارهاى قبلى مريم زمينه آمادگى او براى مقام مادرى عيسى(ع) و پذيرش فرشته الهى شده است.

زمينه چشم روشنى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 3

3- سخن گفتن عيسى ( ع ) با مادر خود و تأمين آب و غذا

به صورت خارق العاده ، زمينه هاى مسّرت و چشم روشنى مريم ( س ) و رفع نگرانى او از آينده بود .

فنادي_ها . .. فكلى و اشربى و قرّى عينًا

{عيناً} تمييز و بيانگر مراد جدى از فاعل است و {قرّى} از ماده {قرار} (آرام گرفتن) و يا {قُرّ} (سرد شدن) است. در صورت اول جمله {قرّى عيناً}، يعنى {چشم آرميده باش} و در صورت دوم، يعنى {خنك چشم باش} (چشمت از اشك سوزان به دور باشد) و در هر صورت، كنايه از خوش دلى و شادمانى است كه چشم از نگرانى و اضطراب باز مى ايستد و از سوزش اشك اندوه، مصون مى ماند. ارتباط جمله {قرّى عيناً} با جملات قبل، گوياى برداشت فوق است.

زمينه سرور مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 3

3- سخن گفتن عيسى ( ع ) با مادر خود و تأمين آب و غذا به صورت خارق العاده ، زمينه هاى مسّرت و چشم روشنى مريم ( س ) و رفع نگرانى او از آينده بود .

فنادي_ها . .. فكلى و اشربى و قرّى عينًا

{عيناً} تمييز و بيانگر مراد جدى از فاعل است و {قرّى} از ماده {قرار} (آرام گرفتن) و يا {قُرّ} (سرد شدن) است. در صورت اول جمله {قرّى عيناً}، يعنى {چشم آرميده باش} و در صورت دوم، يعنى {خنك چشم باش} (چشمت از اشك سوزان به دور باشد) و در هر صورت، كنايه از خوش دلى و شادمانى است كه چشم از نگرانى و اضطراب باز مى ايستد و از سوزش اشك اندوه، مصون مى ماند.

ارتباط جمله {قرّى عيناً} با جملات قبل، گوياى برداشت فوق است.

زمينه مريم(س) پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 7

7 _ پندار قدرت مسيح ( ع ) و مريم بر سود و زيان رسانى به مردم ، از عوامل پرستش آن دو ، از سوى مسيحيان *

قل اتعبدون من دون اللّه ما لايملك لكم ضراً و لانفعاً

استدلال بر ناروايى پرستش مسيح(ع) و مادرش مريم به ناتوانى آنان از ضرر رسانى و نفع بخشى، مى تواند اشاره به ريشه و عامل پرستش مسيح(ع) و مريم، از سوى نصارا داشته باشد.

سجده مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 43 - 1

1 _ مريم ، مأمور به اطاعت خاضعانه ، سجده و ركوع ( نماز ) ، در برابر پروردگارش

يا مريم اقنتى لربّك و اسجدى و اركعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

سخن مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 10

10 _ گفتار و كردار مريم ( ع ) هماهنگ با يكديگر و مطابق با واقع

امه صديقة

{صديق} به كسى

گفته مى شود كه سخن و اعتقادش مطابق واقع باشد و راستگويى خودش را با كردارش ثابت كند. (اين معنا را راغب از برخى اهل لغت نقل كرده است).

سرزنش مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 28 - 1

1- قوم مريم با بيان عفت و پاكدامنى پدر و مادر وى ، او را در فرزنددار شدنِ بدون ازدواج سرزنش كردند .

ما كان أبوك امرأ سوء و ما كانت أُمّك بغيًّا

سلامتى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 20 - 6

6- مريم ( س ) ، هنگام دريافت بشارت تولد عيسى ( ع ) ، در شرايط سنّى مناسب و سلامت جسمى لازم براى باردارى بود .

و لم يمسسنى بشر و لم أك بغيًّا

آنچه در كلام مريم، مانع پيدايش عيسى(ع) قلمداد شده است، به نبود پدر مربوط مى شود و سخنى از آمادگى جسمى نداشتن مريم مطرح نشده است. بنابراين او از اين جهت مشكلى نداشته است.

شخصيت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 91 - 12

12- مريم ( س ) برخوردار از منزلتى والا و مقامى بلند در پيشگاه خداوند و شخصيتى جهانى

والتى أحصنت فرجها فنفخنا فيها من روحنا و جعلنها و ابنها ءاية للع_لمين

برداشت ياد شده با توجه به سه نكته است: 1_ {التى} منصوب به عامل مقدرى چون {أذكر} يا {أذكروا} است كه دراين صورت فرمان به يادآورى داستان مريم(س) براى همه انسان ها است. 2_ نام مريم(س) در رديف پيامبران الهى قرار گرفت و به

دنبال نام آنان آمد. 3_خداوند مريم(س) را آيت خود براى جهانيان معرفى كرد (و جعلناها و ابنها آية للعالمين).

شخصيت مريم(س) در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 28 - 9

9- مريم ( س ) و خاندان او ، افرادى سرشناس در بين مردم عصر خويش

ي_أخت ه_رون ما كان أبوك امرأ سوء و ما كانت أُمّك بغيًّا

شخصيت نياكان مريم(س) در يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 28 - 9

9- مريم ( س ) و خاندان او ، افرادى سرشناس در بين مردم عصر خويش

ي_أخت ه_رون ما كان أبوك امرأ سوء و ما كانت أُمّك بغيًّا

صداقت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 38 - 1

1 _ اعتماد كامل حضرت زكريا به صداقت حضرت مريم ( س )

هنا لك دعا زكريا ربّه

پس از پاسخ مريم، حضرت زكريا تسليم گفته او (هو من عند اللّه . .. ) شد و از خدا، درخواست ذريه پاك كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 9،10

9 _ مريم ( ع ) مادر مسيح ( ع ) ، بانويى بسيار راستگو

و امه صديقة

{صديق} به كسى گفته مى شود كه بسيار راستگو باشد. (مفردات راغب).

10 _ گفتار و كردار مريم ( ع ) هماهنگ با يكديگر و مطابق با واقع

امه صديقة

{صديق} به كسى گفته مى شود كه سخن و اعتقادش مطابق واقع باشد و راستگويى خودش را با كردارش ثابت كند. (اين معنا

را راغب از برخى اهل لغت نقل كرده است).

ضعف مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 11،22

11 _ ناتوانى مسيح ( ع ) و مادرش و تمامى اهل زمين در برابر اراده الهى ، دليل بطلان ادعاى الوهيت براى مسيح ( ع )

لقد كفر الذين . .. ان اراد ان يهلك المسيح ابن مريم و امه و من فى الأرض جميعاً

22 _ مالكيت خداوند بر هستى ، دليل توانايى وى بر نابود ساختن مسيح ( ع ) ، مريم ( ع ) و تمامى اهل زمين و نفى هرگونه قدرت در برابر قدرت اوست .

فمن يملك من اللّه شيئاً ان اراد ان يهلك . .. و للّه ملك السموت و الارض

طعام مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 12،16

12 _ توانايى زن براى نيل به درجات والاى كمال و ارزش هاى معنوى

و امه صديقة

16 _ نيازمندى مسيح ( ع ) و مادرش مريم ( ع ) به تغذيه ، دليلى روشن بر خدا نبودن آنها

كانا يأكلان الطعام

جمله {كانا يأكلان الطعام} برهانى عليه اعتقاد به الوهيت مسيح(ع) و مادرش مريم است ; يعنى آنها به اين دليل نمى توانند خدا باشند كه گرسنه مى شوند و نياز به تغذيه و دفع فضولات آن دارند.

عبادت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 17

17 _ پايبندى مادر مريم ( س ) به نذر خويش در گماردن وى براى عبادت خداوند

ربّ انّى نذرت . ..

و انّى سمّيتها مريم

از اينكه نام فرزند خويش را مريم (به معنى عابده) گذاشت، برداشت فوق به دست مى آيد.

عبادتگاه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 37 - 16

16 _ هر گاه زكريا به عبادتگاه مريم وارد مى شد ، رزقى را نزد او مشاهده مى كرد .

كلما دخل عليها زكريا المحراب و جد عندها رزقاً

عبرت از قصه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 91 - 1

1- داستان حضرت مريم و پاك دامنى و فرزنددار شدن او ، درس آموز و شايسته ياد و يادآورى است .

و التى أحصنت فرجها فنفخنا فيها

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {التى} منصوب به عامل مقدرى چون {أذكر} يا {أذكروا} باشد.

عزلت گزينى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 16 - 3

3- مريم از خانواده خويش كناره گيرى كرد و در شرق مسجدالاقصى مستقر شد .

واذكر . .. مريم إذ انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا

{انتباذ} از ريشه {نبذ} و به معناى دورى جستن است. { {مكاناً شرقيّاً}; يعنى جايگاهى رو به شرق و چون حضرت مريم(س) وقف بر معبد(مسجدالاقصى) شده بود، مقصود مكانى در شرقِ مسجدالاقصى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 1،4

1- حضرت مريم ( س ) در ناحيه شرقى مسجدالاقصى ، مكانى دور از انظار براى خود برگزيد و خود را از مردم پنهان ساخت .

فاتّخذت من دونهم حجابًا

{حجاب} به معناى ساتر و چيزى

است كه حائل مى شود. مراد از {اتّخذت... حجاباً} افكندن پرده و يا رفتن در مكانى است كه داراى پوشش طبيعى، مانند ديوار يا كوه و مانند آن باشد.

4- باردارشدن مريم ( س ) به فرزندش عيسى ( ع ) ، وابسته به حضور او در مكانى خلوت و به دور از انظار مردم بود .

فاتّخذت من دونهم حجابًا فأرسلنا إليها روحنا

{فاء} در {فأرسلنا} براى تفريع است و نشان مى هد كه كارهاى قبلى مريم زمينه آمادگى او براى مقام مادرى عيسى(ع) و پذيرش فرشته الهى شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 22 - 2

2- حضرت مريم ( س ) درپى حامله شدن به عيسى ( ع ) ، از منطقه خويشاوندان خود فاصله گرفت و به مكان دوردستى رفت .

فحملته فانتبذت به مكانًا قصيًّا

{إنتباذ} از ريشه {نبذ} و به معناى دورى گزيدن است. {باء} در {به} يا براى ملابست و يا سببيه; يعنى دورى گزيدن مريم، همراه حمل خود و يا به خاطر آن، صورت گرفت. {قصىّ} صفت مشبهه و به معناى {دور} است.

عصمت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 37 - 7

7 _ عظمت و تعالى معنوى و عصمت حضرت مريم ( س )

فتقبّلها ربّها . .. و انبتها

از اينكه خداوند، خودِ مريم را پذيرفته به دست مى آيد كه او از تمام جهات مورد رضايت خداوند است و اين معنا ملازم عصمت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 42 - 7

7

_ مريم ، داراى مقام عصمت از گناه

انّ اللّه اصطفيك و طهّرك

متعلق تطهير حذف شده است و حذف متعلق، دلالت بر عموم دارد; يعنى تطهير از هر پليدى. و چون هر گناهى، پليدى است، بنابراين مريم (س) از ارتكاب هر گناهى مبرّا و معصوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 4

4- حضرت مريم ( س ) مبرّا از گناه و فحشا و سزاوار تكريم بسيار

لقد جئت شيئًا فريّاً. .. و برًّا بولدتى

عيسى(ع) با اعجاز خود، مريم را از اتهام نارواى مردم تبرئه كرد، آن گاه خود را پيامبرى خواند كه به مريم خدمت خواهد كرد و در بيان خدمت گزارى خود، صفت مشبهه (برّاً) را كه بر ثبوت دلالت دارد، به كاربرد تا با تأكيد بيشترى احترام به مريم را از وظايف خود شمرده باشد.

عظمت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 11

11 _ عظمت حضرت مريم ( ع ) در پيشگاه الهى

انما المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه و كلمته القها إلى مريم

عفت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 156 - 5

5 _ قداست و پاكدامنى حضرت مريم ( ع )

و بكفرهم و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 18 - 7

7- حضرت مريم ( س ) بانويى در اوج پاكدامنى و تقواپيشگى

قالت إنّى أعوذ بالرحمن منك إن كنت تقيًّا

مريم عذرا، به محض مشاهده مردى ناشناس در محل استقرار

خود، سراسيمه به تذكر و نصيحت و پناه بردن به خداوند اقدام كرد. اين بازتاب نشانه رسوخ پاك دامنى در او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 20 - 4

4- مريم ( س ) ، داراى گذشته اى درخشان و خالى از هرگونه انحراف از مسير قدس و پاكى بود .

قالت أنّى يكون لى غل_م . .. و لم أك بغيًّا

{بغىّ} به زنى گفته مى شود كه با نامحرمان، تماس نامشروع داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 13

13- اشتهار مريم ( س ) به عفت و پاكدامنى در بين مردم ، فزاينده نگرانى او از بازتاب منفى تولد عيسى ( ع ) در افكار عمومى جامعه

ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا و كنت نسيًا منسيًّا

{نَسْى}، چيزى است كه اهميت چندانى ندارد، گرچه هنوز از خاطرها محو نشده باشد (مفردات راغب). توصيف آن به {منسيّاً} (فراموش شده) گوياى آن است كه صرف شايستگى براى فراموشى، مطلوب مريم نبوده; بلكه تحقق فراموشى را آرزو مى كرده است. اين آرزو نشان مى دهد كه آن حضرت، پيش از اين به عنوان شخصيتى آبرومند در جامعه مطرح بوده و از اين كه اين حادثه بازتاب هاى منفى در مردم داشته باشد، نگران بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 27 - 4

4- مريم ( س ) ، نزد قوم خود ، داراى پيشينه اى سالم و پاك و عارى از هرگونه بدنامى بود .

قالوا ي_مريم لقد جئت شيئًا فريًّا

{فريّاً} دال بر

آن است كه مردم به تصور واهى، مريم(س) را خطاكار دانسته، از اين عمل شگفت زده شده و آن را قطع روند گذشته مريم دانستند; بنابراين سابقه او نزد مردم سابقه اى نيكو بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 4

4- حضرت مريم ( س ) مبرّا از گناه و فحشا و سزاوار تكريم بسيار

لقد جئت شيئًا فريّاً. .. و برًّا بولدتى

عيسى(ع) با اعجاز خود، مريم را از اتهام نارواى مردم تبرئه كرد، آن گاه خود را پيامبرى خواند كه به مريم خدمت خواهد كرد و در بيان خدمت گزارى خود، صفت مشبهه (برّاً) را كه بر ثبوت دلالت دارد، به كاربرد تا با تأكيد بيشترى احترام به مريم را از وظايف خود شمرده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 91 - 1،2

1- داستان حضرت مريم و پاك دامنى و فرزنددار شدن او ، درس آموز و شايسته ياد و يادآورى است .

و التى أحصنت فرجها فنفخنا فيها

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {التى} منصوب به عامل مقدرى چون {أذكر} يا {أذكروا} باشد.

2- مريم ( س ) ، زنى عفيف و پاك دامن و داراى مقامى بلند در پيشگاه خداوند

والتى أحصنت فرجها

{إحصان} (مصدر {أحصنت}) به معناى منع و بازداشتن است و {فرج} در اصل به معناى شكاف ميان دو شىء مانند (شرمگاه و. ..) است. منع و بازداشتن فرج، كنايه از پاك دامنى و عفاف است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 3،8

3

- حضرت مريم ( ع ) ، زنى عفيف و پاكدامن و داراى مقامى بلند در پيشگاه خداوند

الّتى أحصنت فرجها

{إحصان} (مصدر {أحصنت}) به معناى منع و بازداشتن است. {فرج} در اصل به معناى شكاف ميان دو شىء (مانند شرمگاه و...) است. منع و بازداشتن فرج، كنايه از پاكدامنى و عفاف است.

8 - عفّت و پاك دامنى مريم ( س ) ، زمينه ساز برخوردارى او از عنايات ويژه الهى

الّتى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا

تقديم عبارت {الّتى أحصنت فرجها} بر {فنفخنا فيه من روحنا}، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

عفت والدين مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 28 - 1،5

1- قوم مريم با بيان عفت و پاكدامنى پدر و مادر وى ، او را در فرزنددار شدنِ بدون ازدواج سرزنش كردند .

ما كان أبوك امرأ سوء و ما كانت أُمّك بغيًّا

5- پدر و مادر مريم ( س ) ميان مردم زمان خود ، به پاكى و صلاح مشهور بودند .

ما كان أبوك امرأ سوء و ما كانت أُمّك بغيًّا

عقيده مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 11

11 _ مريم ( ع ) با اعتقاد به رسالت فرزندش مسيح ( ع ) ، نه وى را ابدى مى پنداشت و نه فرزند خدا

امه صديقة

{صديق} چنانچه جوهرى در {الصحاح} آورده است _ به كسى گفته مى شود كه بسيار تصديق كننده باشد و متعلق تصديق _ به قرينه صدر آيه _ رسالت مسيح، فناپذيرى او و فرزند نبودن وى براى خداست.

عمل مريم(س)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 10

10 _ گفتار و كردار مريم ( ع ) هماهنگ با يكديگر و مطابق با واقع

امه صديقة

{صديق} به كسى گفته مى شود كه سخن و اعتقادش مطابق واقع باشد و راستگويى خودش را با كردارش ثابت كند. (اين معنا را راغب از برخى اهل لغت نقل كرده است).

عواطف مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 27 - 1

1- مريم ( س ) پس از دريافت رهنمود هاى نوزادش عيسى ( ع ) ، او را آشكارا در آغوش خود گرفت و نزد قومش برد .

فأتت به قومها تحمله

عوامل اطمينان مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 9

9- توجه مريم ( س ) به ربوبيت خداوند ، را به آسانى و امكان بارداريش به عيسى ( ع ) مطمئن مى ساخت .

قال ربّك

عوامل تكامل مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 19 - 3

3- اعطاى فرزندى شايسته و پاك به مريم ( س ) ، مايه رشد و تكامل او و جلوه اى از ربوبيت خداوند

قال إنّما أنا رسول ربّك لأهب لك غل_مًا زكيًّا . .. قال ربّك هو

كلمه {ربّ} مى تواند بيانگر مطلب فوق باشد.

عوامل رفع نگرانى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 3

3- سخن گفتن عيسى ( ع ) با مادر خود و تأمين آب و غذا به صورت

خارق العاده ، زمينه هاى مسّرت و چشم روشنى مريم ( س ) و رفع نگرانى او از آينده بود .

فنادي_ها . .. فكلى و اشربى و قرّى عينًا

{عيناً} تمييز و بيانگر مراد جدى از فاعل است و {قرّى} از ماده {قرار} (آرام گرفتن) و يا {قُرّ} (سرد شدن) است. در صورت اول جمله {قرّى عيناً}، يعنى {چشم آرميده باش} و در صورت دوم، يعنى {خنك چشم باش} (چشمت از اشك سوزان به دور باشد) و در هر صورت، كنايه از خوش دلى و شادمانى است كه چشم از نگرانى و اضطراب باز مى ايستد و از سوزش اشك اندوه، مصون مى ماند. ارتباط جمله {قرّى عيناً} با جملات قبل، گوياى برداشت فوق است.

عوامل عزلت گزينى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 16 - 8

8- پيدايش عارضه اى ناخوشايند در مريم ( س ) ، وادارسازنده وى به انزوا و دورساختن خويش از مردم *

إذ انتبذت من أهلها

{نبذ}; يعنى دورافكندن چيزى بر اثر بى اعتنايى به آن و {إنتباذ}، يعنى گوشه گيرى كردن كسى كه ارزش حضور خود نزد مردم را اندك و ناچيز مى بيند (مفردات راغب). برخى از احتمالاتى كه در توجيه كناره گيرى مريم ذكر شده است _ نظير گذران ايام قاعدگى و مانند آن _ با اين معنا سازگار است.

عوامل نگرانى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 22 - 3

3- باردارشدن حضرت مريم ( س ) ، نگرانى هايى را براى او همراه داشت .

فحملته فانتبذت به مكانًا قصيًّا

ترك محل سكونت

و رفتن به مكانى دوردست، نشان آن است كه مريم(س) از روبه روشدن با مردم و پاسخ گويى به آنها نگران بوده است. لغت {إنتباذ} (انزواطلبى كسى كه براى حضور خود ارزش چندانى نمى بيند) نيز مؤيد آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 13

13- اشتهار مريم ( س ) به عفت و پاكدامنى در بين مردم ، فزاينده نگرانى او از بازتاب منفى تولد عيسى ( ع ) در افكار عمومى جامعه

ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا و كنت نسيًا منسيًّا

{نَسْى}، چيزى است كه اهميت چندانى ندارد، گرچه هنوز از خاطرها محو نشده باشد (مفردات راغب). توصيف آن به {منسيّاً} (فراموش شده) گوياى آن است كه صرف شايستگى براى فراموشى، مطلوب مريم نبوده; بلكه تحقق فراموشى را آرزو مى كرده است. اين آرزو نشان مى دهد كه آن حضرت، پيش از اين به عنوان شخصيتى آبرومند در جامعه مطرح بوده و از اين كه اين حادثه بازتاب هاى منفى در مردم داشته باشد، نگران بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 24 - 6

6- نبود آب به هنگام زايمان ، موجب نگرانى شديد مريم ( س ) شده بود .

ألاّتحزنى قد جعل ربّك تحتك سريًّا

{قد جعل} تعليل براى {ألاّتحزنى} است، يعنى محزون نباش، زيرا خداوند در پايين دست تو آيى روان قرار داده است. از اين تعليل مى توان دريافت كه تا چه اندازه مريم(س) براى آب نگران بوده و اين بشارت چه نقشى در شادمانى وى ايفا كرده است.

عيسى(ع) فرزند مريم(س)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 87 - 8

8 - عيسى ( ع ) زاده مريم ( ع ) و فرزند او ، نه فرزند خدا

عيسى ابن مريم

از نكاتى كه مى تواند هدف از نسبت دادن عيسى(ع) به مادرش شمرده شود، رد پندار مسيحيان است كه وى را فرزند خداى سبحان مى خواندند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 253 - 6،7

6 _ اعطاى نشانه هاى روشن از جانب خداوند ، به عيسى بن مريم ( ع ) و تأييد او به روح القدس ( جبرئيل )

و اتينا عيسى ابن مريم البيّنات و ايّدناه بروح القدس

7 _ عيسى ( ع ) ، على رغم منزلت و فضيلت والايش ، فرزند مريم است ; نه فرزند خداوند .

و اتينا عيسى ابن مريم البيّنات

فراموشى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 5

5- حضرت مريم ( س ) به هنگام زايمان آرزو كرد : كاش قبل از باردارشدن مرده بود و به كلّى از ياد ها رفته بود .

فأجاءها المخاض . .. قالت ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا و كنت نسيًا منسيًّا

جمله {و كنت نسياً منسيّاً} قرينه است بر اين كه انگيزه مريم از آرزوى مرگ، رهايى از زخم زبان مردم بوده است، گرچه به قرينه {ألاّتحزنى قد جعل. ..} تنهايى و بى آب و غذايى، نيز او را اندوهناك ساخته بود، ولى اين همه، تبعاتِ همان گريز از زخم زبان است; يعنى كاش پيش از حاملگى مرده بودم، كه براى فرار از نيشتر مردم

مجبور به تحمل اين آوارگى نباشم.

فرزند مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 157 - 5

5 _ حضرت عيسى ( ع ) ، فرزند مريم ( ع ) و رسولى از جانب خداست .

و قولهم إنّا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 8

8 _ حضرت عيسى ( ع ) ، فرزند مريم و پيامبر خداست .

انما المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 5،6،18

5 _ اعتراف مسيحيان به فرزندى مسيح ( ع ) براى مريم ( ع )

قالوا إنّ اللّه هو المسيح ابن مريم

ظاهراً توصيف مسيح(ع) به {ابن مريم} از كلام مسيحيان است. يعنى به اين حقيقت كه مسيح(ع) فرزند مريم است، معترف هستند.

6 _ فرزندى مسيح ( ع ) براى مريم ( ع ) ، دليلى بر خدا نبودن وى

قالوا إنّ اللّه هو المسيح ابن مريم

نقل اعتراف مسيحيان به اينكه مسيح(ع) فرزند مريم است، براى توجه دادن آنهاست به اين حقيقت كه فرزند بودن (مخلوق بودن) با خدا بودن تنافى دارد.

18 _ مسيح ( ع ) ، فرزند مريم ( ع ) و هر دو مملوك خداوند

المسيح ابن مريم و امه . .. و للّه ملك السموت و الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 46 - 5

5 _ عيسى ( ع ) ، پسر مريم ( نه فرزند خدا )

و قفينا على ءاثرهم بعيسى

ابن مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 4،5،6

4 _ مسيح ( ع ) فرزند مريم نه خدا و نه زده او

المسيح ابن مريم

5 _ اعتراف مسيحيان به فرزندى مسيح ( ع ) براى مريم

قالوا إنّ اللّه هو المسيح ابن مريم

6 _ زاده شدن مسيح ( ع ) از مريم ( ع ) گواهى روشن بر خدا نبودن او

لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح ابن مريم

تصريح به فرزندى مسيح(ع) براى مريم، براى بيان اين حقيقت است كه فرزند بودن (مخلوق بودن) با الوهيت تنافى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 1،11

1 _ مسيح ( ع ) فرزند مريم و فرستاده خداوند

ما المسيح ابن مريم الا رسول

11 _ مريم ( ع ) با اعتقاد به رسالت فرزندش مسيح ( ع ) ، نه وى را ابدى مى پنداشت و نه فرزند خدا

امه صديقة

{صديق} چنانچه جوهرى در {الصحاح} آورده است _ به كسى گفته مى شود كه بسيار تصديق كننده باشد و متعلق تصديق _ به قرينه صدر آيه _ رسالت مسيح، فناپذيرى او و فرزند نبودن وى براى خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 6

6 _ عيسى ( ع ) ، فرزند مريم و نه فرزند خدا

اذ قال اللّه يعيسى ابن مريم

به نظر مى رسد تصريح به فرزندى عيسى براى مريم در برابر اين ادعاى مسيحيان مى باشد كه وى فرزند خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

مريم - 19 - 34 - 2

2- حضرت عيسى ( ع ) فرزند مريم ( ع ) و داراى منزلتى والا است .

ذلك عيسى ابن مريم

{ذلك} براى اشاره به بعيد به كار مى رود. به كار بردن آن در جايى كه مورد اشاره نزديك باشد، بيانگر برجستگى منزلت مورد اشاره و بزرگداشت آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 37 - 4

4- آنان كه عيسى ( ع ) را فرزند مريم ( س ) ، بنده خدا و پيامبر او نمى دانند ، كافراند .

فاختلف الأحزاب من بينهم فويل للذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 4

4 - عيسى ( ع ) ، فرزند مريم است و نه خدا .

و لمّا ضرب ابن مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 27 - 5

5 - عيسى ( ع ) ، پسر مريم است .

و قفّينا بعيسى ابن مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 1

1 - حضرت عيسى ( ع ) ، پسر حضرت مريم ( ع ) است .

و إذ قال عيسى ابن مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 6

6 - عيسى ( ع ) ، پسر مريم ( س ) است .

كما قال عيسى ابن مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 11

11 - فرزند

حضرت مريم ( س ) ( عيسى ( ع ) ) ، پرتو روح الهى و داراى مقامى بس بلند در پيشگاه خداوند

فنفخنا فيه من روحنا

اضافه {روح} به {نا}، اضافه تشريفى و براى بيان شرافت و عظمت اين روح است.

فضايل مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 156 - 5

5 _ قداست و پاكدامنى حضرت مريم ( ع )

و بكفرهم و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 11

11 _ عظمت حضرت مريم ( ع ) در پيشگاه الهى

انما المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه و كلمته القها إلى مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 1،5

1 _ عيسى ( ع ) و مادرش مريم بهره مند از نعمت هاى خاص الهى

اذ قال اللّه يعيسى ابن مريم اذكر نعمتى عليك و على ولدتك

5 _ نعمت هاى ويژه ارزانى شده به عيسى ( ع ) ، به منزله نعمتهايى الهى براى مادرش مريم

اذكر نعمتى عليك و على ولدتك

نعمتهاى شمرده شده در اين بخش از آيات نعمتهايى است كه خداوند به عيسى(ع) عطا كرده است و از نعمتهاى ويژه خداوند به مريم سخنى به ميان نيامده است، بنابراين مى توان گفت عطاى آن نعمتها به عيسى(ع) به منزله عطاى آنها به مادرش مريم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 18 - 7

7- حضرت مريم ( س ) بانويى در اوج پاكدامنى و تقواپيشگى

قالت إنّى أعوذ

بالرحمن منك إن كنت تقيًّا

مريم عذرا، به محض مشاهده مردى ناشناس در محل استقرار خود، سراسيمه به تذكر و نصيحت و پناه بردن به خداوند اقدام كرد. اين بازتاب نشانه رسوخ پاك دامنى در او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 20 - 4

4- مريم ( س ) ، داراى گذشته اى درخشان و خالى از هرگونه انحراف از مسير قدس و پاكى بود .

قالت أنّى يكون لى غل_م . .. و لم أك بغيًّا

{بغىّ} به زنى گفته مى شود كه با نامحرمان، تماس نامشروع داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 32 - 4

4- حضرت مريم ( س ) مبرّا از گناه و فحشا و سزاوار تكريم بسيار

لقد جئت شيئًا فريّاً. .. و برًّا بولدتى

عيسى(ع) با اعجاز خود، مريم را از اتهام نارواى مردم تبرئه كرد، آن گاه خود را پيامبرى خواند كه به مريم خدمت خواهد كرد و در بيان خدمت گزارى خود، صفت مشبهه (برّاً) را كه بر ثبوت دلالت دارد، به كاربرد تا با تأكيد بيشترى احترام به مريم را از وظايف خود شمرده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 1،14

1- زكريا ، يحيى ، مريم ، عيسى ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل و ادريس ( ع ) برخوردار از نعمت ويژه خداوند

أُول_ئك الذين أنعم اللّه عليهم

{ؤُول_ئك} اشاره به تمامى موارد ذكر شده در سوره مريم از آغاز تا اين آيه است و روشن است

كه مراد از نعمت در جمله {أنعم اللّه . ..} نعمت هاى معمولى و متعارف نيست، چرا كه افراد ديگر نيز از اين گونه نعمت ها برخوردارند. پس نعمتى كه با لسان امتنان بر اين گروه بيان گرديده، نعمتى ويژه است.

14- حضرت مريم ( س ) ، برخوردار از هدايت ويژه الهى و انسانى برگزيده در پيشگاه خداوند

و ممّن هدينا واجتبينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 91 - 2،6،10،12

2- مريم ( س ) ، زنى عفيف و پاك دامن و داراى مقامى بلند در پيشگاه خداوند

والتى أحصنت فرجها

{إحصان} (مصدر {أحصنت}) به معناى منع و بازداشتن است و {فرج} در اصل به معناى شكاف ميان دو شىء مانند (شرمگاه و. ..) است. منع و بازداشتن فرج، كنايه از پاك دامنى و عفاف است.

6- عفت و پاك دامنى مريم ( س ) ، زمينه ساز برخوردارى وى از عنايات ويژه الهى بود .

التى أحصنت فرجها فنخنا فيها من روحنا

تقدم عبارت {والتى أحصنت فرجها} بر {فنفخنا فيها من روحنا} مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

10- مريم ( س ) و فرزندش عيسى ( ع ) ، آيت الهى و نشانه رمز و راز آفرينش خداوندى براى جهانيان

و جعلنها و ابنها ءاية للع_لمين

12- مريم ( س ) برخوردار از منزلتى والا و مقامى بلند در پيشگاه خداوند و شخصيتى جهانى

والتى أحصنت فرجها فنفخنا فيها من روحنا و جعلنها و ابنها ءاية للع_لمين

برداشت ياد شده با توجه به سه نكته است: 1_ {التى} منصوب به عامل مقدرى چون {أذكر} يا {أذكروا} است كه دراين صورت فرمان به يادآورى داستان مريم(س)

براى همه انسان ها است. 2_ نام مريم(س) در رديف پيامبران الهى قرار گرفت و به دنبال نام آنان آمد. 3_خداوند مريم(س) را آيت خود براى جهانيان معرفى كرد (و جعلناها و ابنها آية للعالمين).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 1،3،4،12،14،15،17

1 - حضرت مريم ( ع ) ، نمونه بارز و مثال زدنى براى ايمان و دين دارى

ضرب اللّه مثلاً للذين ءامنوا . .. و مريم ابنت عمرن

3 - حضرت مريم ( ع ) ، زنى عفيف و پاكدامن و داراى مقامى بلند در پيشگاه خداوند

الّتى أحصنت فرجها

{إحصان} (مصدر {أحصنت}) به معناى منع و بازداشتن است. {فرج} در اصل به معناى شكاف ميان دو شىء (مانند شرمگاه و...) است. منع و بازداشتن فرج، كنايه از پاكدامنى و عفاف است.

4 - گواهى خداوند ، بر پاكدامنى و عفت مريم ( ع )

الّتى أحصنت فرجها

12 - مريم ( س ) ، مؤمن به وحى و كتاب هاى آسمانى و تصديق كننده آنها بود .

و صدّقت بكلم_ت ربّها و كتبه

14 - مريم ( س ) شخصيتى اطاعت پيشه و فرمانبردار در برابر خداوند

و كانت من الق_نتين

{قونت} در معناى طاعت و دعا استعمال مى شود و در اين آيه به معناى اطاعت است.

15 - مريم ( س ) ، از تبار طاعت پيشگان و از نسل نيكان و خداپرستان

و كانت من الق_نتين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {من} در {من القانتين} نشويه باشد; يعنى، مريم(س) برآمده از قانتان بود.

17 - حضرت مريم ( س ) ، داراى شخصيتى بس بلند در پيشگاه خداوند و مورد تكريم و

تمجيد او

و مريم ابنت عمرن . .. و كانت من الق_نتين

تصريح به نام حضرت مريم(س) در سلسله شرح حال زنان الگو و نمونه (همچون آسيه همسر فرعون) مى تواند اشاره به نكته ياد شده باشد.

فلسفه آرزوى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 14

14- { روى عن الصادق ( ع ) فى قول مريم { ياليتنى متّ قبل ه_ذا } : لأنّها لم تر فى قومها رشيداً ذا فراسة ينزهها من السوء ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه در باره قوم مريم كه هنگام تولد عيسى(ع) آرزوى مرگ كرد، فرمود: اين بدان جهت بود كه در قوم خودش فرد فرزانه هوشمندى را نمى يافت كه او را از تهمت زنا تبرئه كند}.

قدرت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 5،7

5 _ مسيح ( ع ) و مادرش مريم ، مالك هيچ سود و زيانى براى مردم نيستند .

اتعبدون من دون اللّه ما لايملك لكم ضراً و لانفعاً

7 _ پندار قدرت مسيح ( ع ) و مريم بر سود و زيان رسانى به مردم ، از عوامل پرستش آن دو ، از سوى مسيحيان *

قل اتعبدون من دون اللّه ما لايملك لكم ضراً و لانفعاً

استدلال بر ناروايى پرستش مسيح(ع) و مادرش مريم به ناتوانى آنان از ضرر رسانى و نفع بخشى، مى تواند اشاره به ريشه و عامل پرستش مسيح(ع) و مريم، از سوى نصارا داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 25 - 7

7

- به بار نشستن فورى درخت خرما و نيرومندى مريم ( س ) براى تكان دادن آن ، از كرامات او بود .

و هزّى إليك . .. تس_قط

قصه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 37 - 11

11 _ زكريا ، عهده دار سرپرستى مريم ( س ) ، از جانب خدا

و كفّلها زكريا

{كفّل}، دو مفولى است; بنابراين معناى {كفّلها زكريّا}، چنين مى شود: جعل اللّه زكريا كفيلا لمريم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 44 - 1

1 _ حقايقى از سرگذشت مريم و زكريا ، براى اوّلين بار به پيامبر اكرم ( ص ) گفته شد .

ذلك من انباء الغيب نوحيه اليك

بيان حقايق مذكور اگر در ديگر كتب آسمانى آمده باشد، ظاهراً اطلاق غيب بر آن نمى شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 58 - 1،3،7

1 _ سرگذشت حضرت زكريا ، مريم ، يحيى و عيسى ( ع ) و پيروان آن حضرت ، آيات الهى و پند هاى حكيمانه

ذلك نتلوه عليك من الايات و الذّكر الحكيم

{ذلك}، اشاره به سرگذشت كسانى است كه در آيات پيشين مطرح شده است.

3 _ بيان سرگذشت حضرت مريم ، زكريا ، يحيى و عيسى ( ع ) ، از معجزات و نشانه هاى صدق پيامبر اكرم ( ص )

ذلك نتلوه عليك من الايات

بنابراينكه منظور از {الايات}، با توجه به معناى لغوى آن (علامتها)، نشانه هاى صداقت پيامبر اكرم (ص) باشد.

7 _ داستان حضرت عيسى ، زكريّا ، مريم

و يحيى ، سراسر حكمت و مايه تذكّر است .

ذلك نتلوه عليك من الايات و الذّكر الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 60 - 1

1 _ سرگذشت زكريا ، عيسى ، مريم ، يحيى و بيان خلقت آدم در قرآن ، حق و از جانب پروردگار است .

الحق من ربّك

كلمه {الحق}، خبر است براى مبتداى محذوف كه {هو} است و مراد از آن، سرگذشت مريم و پيامبرانى است كه در آيات سابق بيان شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 2

2 _ علم و آگاهى پيامبر ( ص ) به حقيقت داستان عيسى ( ع ) و مريم ( س ) پس از بيان سرگذشت آنان از طريق وحى

فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 156 - 10

10 _ اتهام ارتباط نامشروع مريم ( ع ) با مردى نجار به نام يوسف ، و باردار شدن وى به عيسى ( ع ) ، بهتان بزرگ يهود به ساحت پاك مريم

و بكفرهم و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

امام صادق(ع): . .. الم ينسبوا مريم بنت عمران الى انها حملت بعيسى من رجل نجار اسمه يوسف ... .

_______________________________

امالى صدوق، ص 92، ح 3، مجلس 22; تفسير برهان، ج 1، ص 426، ح 2.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 16 - 3،5،8

3- مريم از خانواده خويش كناره گيرى كرد و در شرق

مسجدالاقصى مستقر شد .

واذكر . .. مريم إذ انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا

{انتباذ} از ريشه {نبذ} و به معناى دورى جستن است. { {مكاناً شرقيّاً}; يعنى جايگاهى رو به شرق و چون حضرت مريم(س) وقف بر معبد(مسجدالاقصى) شده بود، مقصود مكانى در شرقِ مسجدالاقصى است.

5- مريم ( س ) در آستانه حامله شدن به عيسى ( ع ) ، در نزديكى مسجدالاقصى ، بستگانى داشت كه در ميان آنان به سر مى برد .

إذ انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا

به قرينه {مكاناً قصيّاً} در آيه بيست و دوم كه ناظر به مكان دومى است كه مريم(س) برگزيد، مكان شرقى مسجد الاقصى به منطقه مسكونى مردم نزديك بوده است.

8- پيدايش عارضه اى ناخوشايند در مريم ( س ) ، وادارسازنده وى به انزوا و دورساختن خويش از مردم *

إذ انتبذت من أهلها

{نبذ}; يعنى دورافكندن چيزى بر اثر بى اعتنايى به آن و {إنتباذ}، يعنى گوشه گيرى كردن كسى كه ارزش حضور خود نزد مردم را اندك و ناچيز مى بيند (مفردات راغب). برخى از احتمالاتى كه در توجيه كناره گيرى مريم ذكر شده است _ نظير گذران ايام قاعدگى و مانند آن _ با اين معنا سازگار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 1،2،3،4،8،9،14

1- حضرت مريم ( س ) در ناحيه شرقى مسجدالاقصى ، مكانى دور از انظار براى خود برگزيد و خود را از مردم پنهان ساخت .

فاتّخذت من دونهم حجابًا

{حجاب} به معناى ساتر و چيزى است كه حائل مى شود. مراد از {اتّخذت... حجاباً} افكندن پرده و يا رفتن در مكانى است كه داراى

پوشش طبيعى، مانند ديوار يا كوه و مانند آن باشد.

2- مكانى كه مريم با رفتن به آن از ديد مردم مخفى شد ، به منطقه مسكونى مردم نزديك بود .

من دونهم

كلمه {دون} گاه براى تقريب و گاه براى تحقير به كار مى رود (العين).

3- درپى استقرار مريم ( س ) در ناحيه شرقى و در مكانى مستور خداوند فرشته اى ارجمند را به سوى او فرستاد .

فاتّخذت من دونهم حجابًا فأرسلنا إليها روحنا

مراد از {روحنا}، به دليل صفاتى كه در ادامه آيات براى او ذكر شده است، يكى از فرشتگان است كه عظمت و ارجمندى او در پيشگاه پروردگار، مايه انتساب او به خداوند شده است. با توجه به آياتى كه جبرئيل را {روح الأمين} و {روح القدس} خوانده مى توان گفت: اين فرشته، همان جبرئيل بوده است.

4- باردارشدن مريم ( س ) به فرزندش عيسى ( ع ) ، وابسته به حضور او در مكانى خلوت و به دور از انظار مردم بود .

فاتّخذت من دونهم حجابًا فأرسلنا إليها روحنا

{فاء} در {فأرسلنا} براى تفريع است و نشان مى هد كه كارهاى قبلى مريم زمينه آمادگى او براى مقام مادرى عيسى(ع) و پذيرش فرشته الهى شده است.

8- مأمور ويژه الهى ، به صورت مردى معتدل و داراى همه خصوصيات جسمى يك انسان ، براى مريم ( س ) نمودار شد .

فتمثّل لها بشرًا سويًّا

{تمثيل}، يعنى صورت پذيرى و به شكل چيزى نمودار شدن. {بشراً} حال است براى فاعل {تَمَثّلَ} و مراد از آن به قرينه آيه بعد، مرد است. {سوىّ} به معناى معتدل است و {بشراً سوّياً}، يعنى انسانى معتدل كه در خصوصيات جسمى خارج

از حد افراط و تفريط باشد.

9- چهره جلوه يافته فرشته الهى براى مريم ( س ) ، چهره اى ناآشنا و بى شباهت به هم شهريان و خويشاوندان او بود .

بشرًا سويًّا

{بشراً} اسم نكره است و بر ناشناخته بودن شخص دلالت دارد.

14- { قال الباقر ( ع ) : إنّها ( مريم ) بشرت بعيسى فبينا هى فى المحراب إذ تمثّل لها الروح الأمين بشراً سويّاً ;

امام باقر(ع) فرمود: همانا او (مريم) به ولادت عيسى(ع) بشارت داده شد، پس در حالى كه در محراب بود، ناگهان روح الامين به شكل انسانى كامل اندام بر او ظاهر گشت}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 18 - 1،2

1- برانگيختن روحيه تقوا و خداترسى در مرد ناشناس ، واكنش اعتراض آميز مريم ( س ) ، هنگام مشاهده او در خلوت گاه خويش بود .

قالت إنّى أعوذ بالرحم_ن منك إن كنت تقيًّا

جمله {إن كنت تقيّاً} دعوت به تقوا در قالب جمله شرطيه است، مفاد آيه اين است كه اگر متّقى هستى _ كه بايد باشى _ از من دور شو و خود را گرفتار خشم خداوند مساز، كه من خود را در پناه او قرار داده و دفع خطر تو را از او مى خواهم.

2- مريم ( س ) با وحشت از حضور مرد ناشناس نزد وى ، به خداوند پناه برد و او را از خشم خداوند برحذر داشت .

قالت إنّى أعوذ بالرحم_ن منك إن كنت تقيًّا

مريم(س) به جاى {اللّهم إنّى أعوذ بك} مرد ناشناس را مخاطب ساخت تا ترس از خشم خداوند را در دل او ايجاد كند.

{تقوى} ; يعنى قرار دادن خويش در وقاية (مانع) از هر چيز ترسناك (مفردات راغب) و {تقيّاً}; يعنى پرهيزكننده از خطر. به قرينه كلام مريم(س) كه مخاطب خود را از خداوند ترساند، مراد خطر خشم خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 19 - 1،4،7

1- مأمور ويژه الهى در پاسخ به نگرانى مريم ( س ) خود را به او شناساند و فرستاده خدا بودن خود را به او ابلاغ كرد .

قالت إنّى أعوذ . .. قال إنّما أنا رسول ربّك

4- عيسى ( ع ) ، موهبتى ويژه از جانب خداوند به مريم ( س ) بود .

إنّما أنا رسول ربّك لأهب لك غل_مًا زكيًّا

با وجود آن كه القاى روح عيسى(ع) به مريم(س) با وسائط ديگر هم امكان پذير بوده است، ولى فرستادن جبرئيل و بشارت به مريم و برشمردن ويژگى هاى آن موهبت، جملگى بر ويژه بودن آن موهبت دلالت دارد.

7- { عن الباقر ( ع ) [ فى قصّة مريم ] : . . . تمثّل لها الروح الأمين . . . } قال إنّما أنا رسول ربّك لأهب لك غلاماً زكيّاً } فتفل فى جيبها فحملت بعيسى ( ع ) ;

از امام باقر(ع) [در داستان مريم] روايت شده: روح الامين بر وى ظاهر شد . .. و گفت: {إنّما أنا رسول ربّك لأهب لك غلاماً زكيّاً} پس آب دهان در گريبان وى افكند و او به عيسى(ع) حامله شد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 20 - 1،2،3،5،6

1- حضرت مريم ( س ) از دريافت

خبرِ داشتن پسر ، بدون تماس با هيچ بشرى شگفت زده شد .

قالت أنّى يكون لى غل_م و لم يمسسنى بشر

{أنّى} ادات استفهام و به معناى {كيف} (چگونه؟) و يا {من أين} (از كجا؟) است و در هر صورت، حاوى تعجب نيز مى باشد.

2- مريم ( س ) از متهم شدن به زنا ، درپى دريافت بشارت به عيسى ( ع ) نگران بود .

أنّى يكون . .. و لم أك بغيًّا

با اين كه {لم يمسسنى بشر} براى نفى اسباب عادى حامله شدن كافى بود، ولى جمله {و لم أك بغيّاً} نيز از مريم(س) صادر گرديد. برخى آن را قرينه براين قرار داده اند كه {لم يمسسنى...} تنها به نكاح مشروع نظر دارد و {لم أك بغيّاً} نوع نامشروع آن را نفى مى كند; و محتمل است مراد از {لم يمسسنى...} مطلق هم بسترى باشد و اضافه شدن {لم أك بغيّاً} به اين خاطر است كه مريم(س) دريافت كه در صورت حامله شدن، به زنا متهم خواهد شد. و با اين سخن، اظهار كرد كه تحمل آن اتهام، بر من سنگين خواهد بود.

3- حضرت مريم ( س ) از جبرئيل خواست او را از چگونگى پيدايش فرزندى بدون پدر آگاه سازد .

قالت أنّى يكون لى غل_م و لم يمسسنى بشر و لم أك بغيًّا

5- مريم ( س ) به هنگام مواجهه با جبرئيل ، دخترى باكره و شوهر نديده بود .

قالت أنّى يكون لى غل_م و لم يمسسنى بشر

6- مريم ( س ) ، هنگام دريافت بشارت تولد عيسى ( ع ) ، در شرايط سنّى مناسب و سلامت جسمى لازم براى باردارى بود .

و

لم يمسسنى بشر و لم أك بغيًّا

آنچه در كلام مريم، مانع پيدايش عيسى(ع) قلمداد شده است، به نبود پدر مربوط مى شود و سخنى از آمادگى جسمى نداشتن مريم مطرح نشده است. بنابراين او از اين جهت مشكلى نداشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 1،2،9

1- جبرئيل ، شگفت زدگى مريم ( س ) را امرى به جا دانست و بر عفت و پاكدامنى وى گواهى داد .

قال كذلك

{كذلك} خبر براى مبتداى محذوف و مركب از حرف تشبيه و اسم اشاره است. مشاراليه آن ممكن است گفتار مريم(س) باشد، در اين مفاد آيه اين است كه گرچه موضوع همان گونه است كه گفتى، ولى خداوند اين كار را بر خويش دشوار نمى بيند.

2- جبرئيل در پاسخ به سؤال و نگرانى مريم بر حتمى بودن وعده الهى و حامله شدن او به عيسى ( ع ) تأكيد كرد .

قال كذلك

چنان چه مشاراليه {ذلك} مضمون رسالت جبرئيل باشد، در اين صورت تأكيدى بر تحقق حتمى بشارت است; يعنى {موضوع همان گونه است كه گفتم}.

9- توجه مريم ( س ) به ربوبيت خداوند ، را به آسانى و امكان بارداريش به عيسى ( ع ) مطمئن مى ساخت .

قال ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 22 - 1،2،7

1- حضرت مريم ( س ) به فرمان و خواست خداوند ، بدون هيچ آميزش جنسى به عيسى ( ع ) حامله شد .

فحملته

2- حضرت مريم ( س ) درپى حامله شدن به عيسى ( ع ) ، از منطقه خويشاوندان

خود فاصله گرفت و به مكان دوردستى رفت .

فحملته فانتبذت به مكانًا قصيًّا

{إنتباذ} از ريشه {نبذ} و به معناى دورى گزيدن است. {باء} در {به} يا براى ملابست و يا سببيه; يعنى دورى گزيدن مريم، همراه حمل خود و يا به خاطر آن، صورت گرفت. {قصىّ} صفت مشبهه و به معناى {دور} است.

7- { عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . قال : إنّ مريم ( ع ) . . . حملته سبع ساعات ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه . .. فرمود: همانا مريم(ع) ... هفت ساعت به عيسى(ع) حامله بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 2،3،5،6،7،8،14،15

2- مريم ( س ) هنگام زايمان ، تنها و بدون پرستار و در مكانى دور از مناطق مسكونى ، به سر مى برد .

مكانًا قصيًّا . فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة

در جمله {أجاءها المخاض}، آوردن مريم كنار درخت، به درد زايمان نسبت داده شده و آيات بعد، نوزاد او را راهنماى وى به آب معرفى كرده است، علاوه بر آن، مريم(س) براى تهيه خرما، خود مجبور به حركت دادن نخله شد، مجموعه اين امور مى تواند قرائن تنهايى مريم به هنگام زايمان باشد.

3- زايمان مريم ( س ) در سرزمينى گرمسير و داراى نهال هاى نخل صورت گرفت .

فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة

{نخل} در سرزمينى مى رويد كه داراى آب و هواى گرم باشد.

5- حضرت مريم ( س ) به هنگام زايمان آرزو كرد : كاش قبل از باردارشدن مرده بود و به كلّى از ياد ها رفته بود .

فأجاءها المخاض . .. قالت

ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا و كنت نسيًا منسيًّا

جمله {و كنت نسياً منسيّاً} قرينه است بر اين كه انگيزه مريم از آرزوى مرگ، رهايى از زخم زبان مردم بوده است، گرچه به قرينه {ألاّتحزنى قد جعل. ..} تنهايى و بى آب و غذايى، نيز او را اندوهناك ساخته بود، ولى اين همه، تبعاتِ همان گريز از زخم زبان است; يعنى كاش پيش از حاملگى مرده بودم، كه براى فرار از نيشتر مردم مجبور به تحمل اين آوارگى نباشم.

6- ناراحتى ها و فشار هاى روحى مريم ( س ) به هنگام تولد عيسى ( ع ) ، خارج از حدّ توصيف بود .

فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة قالت ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا و كنت نسيًا منسيًّا

آرزوى مرگ از جانب شخصيتى چون مريم(س) كه مورد عنايت خاص خداوند بود، بايد در شرايطى صورت گرفته باشد كه وضعيتى فوق تحمل و طاقت برايش پيش آمده باشد، اين حالت _ به قرينه آيات بعد _ فشارهاى روحىِ ناشى از احتمال اتهام و آوارگى حاصل از آن است.

7- مرگ در حال باردارى و يا پس از وضع حمل ، نمى توانست پايان بخش نگرانى هاى مريم ( س ) باشد .

ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا

{ه_ذا} در كلام مريم(س)، اشاره به اصل باردارى است نه آوارگى و تنهايى و سختى زايمان، زيرا پيدايش اين امور به خواست خود مريم و براى رهايى از زخم زبان مردم بود، بنابراين او كه از اتهام زنا، حتى پس از مرگ خود بيم داشت، رهايى از اتهام را در گرو مرگ پيش از باردارى مى ديد.

8- مريم ( س ) ، حامله بودن خود را در تمام

مدت ، از مردم پنهان كرده بود .

مكانًا قصيًّا . فأجاءها المخاض ... ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا و كنت نسيًا منسيًّا

رفتن به مكان دوردست و نيز تنهايى و بى سرپناهى به هنگام وضع حمل، نشان مى دهد كه تا آن زمان مريم(س) توانسته بود حامله بودن خود را از مردم پنهان كند.

14- { روى عن الصادق ( ع ) فى قول مريم { ياليتنى متّ قبل ه_ذا } : لأنّها لم تر فى قومها رشيداً ذا فراسة ينزهها من السوء ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه در باره قوم مريم كه هنگام تولد عيسى(ع) آرزوى مرگ كرد، فرمود: اين بدان جهت بود كه در قوم خودش فرد فرزانه هوشمندى را نمى يافت كه او را از تهمت زنا تبرئه كند}.

15- { عن الصادق ( ع ) [ فى قصة مريم ] : إنّ زكريا و خالتها أقبلا يقصان أثرها حتى هجما على ها و قد وضعت ما فى بطنها و هى تقول : { ياليتنى متّ قبل ه_ذا و كنت نسياً منسيّاً } ;

از امام صادق(ع) [در داستان مريم] روايت شده كه زكريا و خاله مريم به جست وجوى او برآمدند تا اين كه به طور ناگهانى به او برخوردند، در حالى كه فرزندش (عيسى) را به دنيا آورده بود و مى گفت: {ياليتنى متّ قبل ه_ذا. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 24 - 2،3،5،6

2- حضرت عيسى ( ع ) در شرايط سخت روحى و جسمى مادرش مريم ( س ) پس از زايمان با وى سخن گفت و او را دل دارى داد .

فحملته

. .. فنادي_ها من تحتها ألاّتحزنى

مراد از ضمير فاعلى در {نادى} _ به قرينه ضمائر {فحملته فانتبذت به} در آيات قبل _ حضرت عيسى(ع) است و مراد از ضمير {من تحتها} همانند ضمير {فناداها} حضرت مريم(س) است. برخى فاعل {نادى} را جبرئيل دانسته و ضمير {من تحتها} را به {نخلة} يا {مريم} ارجاع داده اند; ولى سياق آيات با آنچه گفته شد سازگارتر است.

3- عيسى ( ع ) در بدو تولد ، مادرش مريم ( س ) را به اندوهگين نبودن توصيه كرد .

فنادي_ها من تحتها ألاّتحزنى

5- عيسى ( ع ) در بدو تولد ، مادرش مريم ( س ) را به روان شدن جويبارى در پايين دست او بشارت داد .

فنادي_ها . .. قد جعل ربّك تحتك سريًّا

6- نبود آب به هنگام زايمان ، موجب نگرانى شديد مريم ( س ) شده بود .

ألاّتحزنى قد جعل ربّك تحتك سريًّا

{قد جعل} تعليل براى {ألاّتحزنى} است، يعنى محزون نباش، زيرا خداوند در پايين دست تو آيى روان قرار داده است. از اين تعليل مى توان دريافت كه تا چه اندازه مريم(س) براى آب نگران بوده و اين بشارت چه نقشى در شادمانى وى ايفا كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 25 - 2،3

2- نخلى كه مريم ( س ) در كنار آن وضع حمل نمود ، ميوه نداشت .

و هزّى إليك بجذع النخلة تس_قط عليك رطبًا جنيًّا

جمله {تساقط عليك. ..} گوياى امتنان بر مريم(س) است، نه خبر از اثر طبيعى تكان دادن درخت، چرا كه اين موضوع نيازى به راهنمايى نداشت; بنابراين، پس از تكان دادن

درخت بود كه خرماى آن پديدار گشته و فرو مى ريخت. اضافه شدن كلمه {جذع} به كلام و نيز اِسناد {تساقط} به {نخلة}، خشك بودن درخت و خارق العاده بودن ريزش خرما را تأييد مى كند.

3- بارورشدن و ثمردادن غير طبيعى درخت خرما ، به تلاش مريم ( س ) و كشيدن و تكان دادن نخل وابسته بود .

و هزّى إليك . .. تس_قط

فعل {تساقط} مجزوم است و عامل جزم آن شرط مقدر است; يعنى اگر درخت را تكان دهى و به سمت خود بكشى، براى تو خرما مى ريزد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 1،3،7،8،9،10،11،16

1- حضرت عيسى ( ع ) در آغاز تولد خويش ، مادرش مريم ( س ) را به خوردن خرماى تازه و نوشيدن از آب نهر فرا خواند .

فنادي_ها من تحتها . .. تحتك سريًّا ... رطبًا جنيًّا . فكلى واشربى

3- سخن گفتن عيسى ( ع ) با مادر خود و تأمين آب و غذا به صورت خارق العاده ، زمينه هاى مسّرت و چشم روشنى مريم ( س ) و رفع نگرانى او از آينده بود .

فنادي_ها . .. فكلى و اشربى و قرّى عينًا

{عيناً} تمييز و بيانگر مراد جدى از فاعل است و {قرّى} از ماده {قرار} (آرام گرفتن) و يا {قُرّ} (سرد شدن) است. در صورت اول جمله {قرّى عيناً}، يعنى {چشم آرميده باش} و در صورت دوم، يعنى {خنك چشم باش} (چشمت از اشك سوزان به دور باشد) و در هر صورت، كنايه از خوش دلى و شادمانى است كه چشم از نگرانى و اضطراب

باز مى ايستد و از سوزش اشك اندوه، مصون مى ماند. ارتباط جمله {قرّى عيناً} با جملات قبل، گوياى برداشت فوق است.

7- عيسى ( ع ) ، وظيفه دفاع از مادر خويش در مقابل تهمت هاى مردم را به عهده گرفت .

فإمّاترينّ من البشر أحدًا فقولى إنّى نذرت للرحم_ن صومًا

توصيه مادر به سكوت از جانب عيسى(ع) بدان معنا بود كه او نگران دفاع از خود نباشد، چرا كه عيسى(ع) خود آن را انجام خواهد داد. سخن گفتن عيسى(ع) با مادر پس از ولادت، اين اطمينان را به مريم داده بود كه او براين كار كاملاً توانا است.

8- عيسى ( ع ) ، شيوه برخورد با مردم و چگونگى واكنش در برابر بهتان آنان را به مادرش مريم ( س ) آموخت .

فإمّا ترينّ من البشر أحدًا فقولى

9- حضرت مريم ( س ) در هنگام وضع حمل و پس از آن ، تا زمان بازگشت به قوم خويش تنها بود . *

فحملته فانتبدت به مكان قصيًّا. .. فإمّا ترينّ من البشر أحدًا

جمله شرطيه {فإمّاترينّ. ..} ممكن است براين دلالت كند كه در هنگام وضع حمل و بعد از آن بشرى در آنجا نبوده است، گرچه _ به قرينه سياق كلام _ مى توان گفت: مراد عموم انسان ها نيستند، بلكه افرادى مورد نظر هستند كه فرزند داشتن مريم براى آنان سؤال انگيز باشد. برخى {ال} در {البشر} را براى عهد و اشاره به قوم مريم دانسته اند.

10- عيسى ( ع ) ، مادرش مريم ( س ) را به نذر روزه سكوت ، هنگام مواجهه با مردم توصيه كرد .

فإمّا ترينّ من البشر أحدًا فقولى إنّى

نذرت للرحم_ن صومًا

11- مريم ( س ) ، نذر روزه سكوت را پس از مواجهه با اولين نفر از افراد جامعه خويش منعقد ساخت .

فإمّاترينّ من البشر أحدًا فقولى إنّى نذرت

ظاهر {فقولى} آن است كه مريم مفاد نذر خود را با زبان بيان كرده باشد; دراين صورت همان جمله {إنّى نذرت . ..} صيغه نذر بوده و نذر مريم با گفتن آن منعقد شده است.

16- جسم و روحِ مريم ( س ) ، تحت مراقبت ويژه خداوند بود .

فنادي_ها . .. فكلى و اشربى ... فإمّاترينّ

ندا دهنده به مريم هركس كه باشد (چه عيسى(ع) و يا فرشته) از جانب خداوند و به فرمان او بوده است، لذا بايد گفت مريم(س) در تمامى اين حالات در مراقبت خاصى از جانب خداوند قرار داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 27 - 1،2،3،6

1- مريم ( س ) پس از دريافت رهنمود هاى نوزادش عيسى ( ع ) ، او را آشكارا در آغوش خود گرفت و نزد قومش برد .

فأتت به قومها تحمله

2- مريم ( س ) به هنگام بازگشت ميان مردم ، فارغ از هرگونه هراس و نگرانى بود .

فكلى و اشربى . .. فإمّاترينّ من البشر ... فأتت به قومها تحمله

بااين كه جمله {أتت به قومها} براى بيان آوردن عيسى(ع) توسط مادرش، جمله اى كامل است، ولى جمله حاليه {تحمله} نيز بر آن اضافه گرديده است تا بر مباشرت مريم(س) در حمل كردن فرزندش دلالت كند; يعنى ديگر مريم(س) انگيزه اى براى پنهان داشتن فرزند خود نداشته است، بلكه آشكارا او را در بغل گرفته و

به ميان مردم آمد.

3- مردم با ديدن مريم ( س ) همراه كودك خويش ، بدون پرس و جو او را به زنا متهم كردند .

فأتت به قومها تحمله قالوا ي_مريم لقد جئت شيئًا فريًّا

{فريّاً} صفت مشبهه به معانى {سنگين و بزرگ} و {شگفت} و {كار بى سابقه} آمده و از ريشه {فرى} به معناى قطع گرفته شده است; به اين تناسب كه چنين عملى قطع روند گذشته است. در هر صورت مرادِ كسانى كه اين سخن را به مريم(س) گفتند، اتهام زنا و خلاف بوده است.

6- { عن أبى جعفر ( ع ) قال : لمّا قالت العواتق . . . لمريم ( ع ) : { لقد جئت شيئاً فريّاً } أنطق اللّه تعالى عيسى ( ع ) عند ذلك ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: چون دختران نورس به مريم گفتند: {لقد جئت شيئاً فريّاً} خداوند در آن هنگام زبان عيسى(ع) را به سخن گفتن گشود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 28 - 1،6

1- قوم مريم با بيان عفت و پاكدامنى پدر و مادر وى ، او را در فرزنددار شدنِ بدون ازدواج سرزنش كردند .

ما كان أبوك امرأ سوء و ما كانت أُمّك بغيًّا

6- مردم بيت المقدس ، مريم ( س ) را به زنا متهم كردند .

و ما كانت أُمّك بغيًّا

{بغىّ}، يعنى زن بدكاره (قاموس). مردم گرچه مريم(س) را صريحاً به زنا متهم نكردند، ولى با كنايه اين كار را انجام دادند. جمله {و ما كانت ...} (مادرت بدكاره نبود)، يعنى تو اين چنين هستى.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 29 - 1،2،3،4،5،7

1- مريم ( س ) با اشاره به نوزادش ( عيسى ( ع ) ) كار پاسخ گويى به اتهامات وارده را به او واگذار كرد .

و ما كانت أُمّك بغيًّا . فأشارت إليه

2- حضرت مريم ( س ) ، هنگام مواجه شدن با اتهام هاى قوم خود ، در حال روزه بود و سخن نمى گفت .

فأشارت إليه

3- حضرت مريم ( س ) به قدرت نوزادش عيسى ( ع ) در سخن گفتن و رفع اتهامات يقين داشت .

فأشارت إليه

آمدن مريم به ميان قوم خويش، آوردن علنى و آشكار فرزند و اشاره كردن به سوى نوزاد به جاى پاسخ گويى به اتهامات، بيانگر يقين او است.

4- ورود مريم ( س ) با نوزادش عيسى ( ع ) بر قوم خويش ، به هنگام روز بود .

فلن أكلّم اليوم إنسيًّا . .. فأشارت إليه

5- مردم ، از واگذارشدن پاسخ اتهامات از سوى مريم ( س ) به نوزادش عيسى ( ع ) ، شگفت زده شده و آن را باور نكردند .

فأشارت إليه قالوا كيف نكلّم من كان فى المهد صبيًّا

استفهام در آيه انكارى است. اين انكار را چندين تأكيد نيز همراهى مى كند: 1) فعل {كان} كه در اين موارد بر ماضى دلالت ندارد، بلكه استقرار و ثبوت را مى فهماند; 2) قيد {فى المهد} كه نشانه ناتوانى عيسى(ع) از هرگونه حركتى است; 3) قيد {صبيّاً} كه با وجود {فى المهد} نيازى به آن نبود، ولى گويندگان آن را به منظور تأكيد انكار و تعجبشان افزودند.

7- مريم ( س ) از سوى افرادى

متعدد به زنا متهم شده بود .

قالوا ي_مريم . .. قالوا كيف نكلّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 30 - 1

1- نوزاد مريم ( س ) با اشاره مادرش و در حضور مردم شروع به سخن گفتن كرد .

فأشارت إليه . .. قال إنّى عبداللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 4

4- عيسى ( ع ) با سالم خواندن مرحله ولادت خويش از هر عيب و ناپسندى ، بر مبرّابودن مادرش مريم ( س ) از اتهامات نارواى مردم تأكيد كرد .

والسل_م علىّ يوم ولدت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 91 - 4،4

4- باردارى مريم ( س ) و تولد حضرت مسيح ( ع ) با دميده شدن روح الهى در او بود .

فنفخنا فيها من روحنا

4- باردارى مريم ( س ) و تولد حضرت مسيح ( ع ) با دميده شدن روح الهى در او بود .

فنفخنا فيها من روحنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 4،5،10

4 - نقل مكان كردن مريم به همراه نوزادش ( عيسى ) ، به محلى ديگر غير از زادگاه او

و ءاوين_هما إلى ربوة

{إيواء} (مصدر {آوينا}) به معناى امكان و جاى دادن است. {ربوة} نيز به تپه و هر زمين بلند گفته مى شود. {ذات قرار} (مرادف {مستقر}) به معناى جاى زيست است و {معين} به آبى كه بر روى زمين جارى باشد، گفته مى شود.

5 - استقرار مريم و نوزادش

( عيسى ) ، در سرزمينى بلند ، آرام و داراى آبى روان

و ءاوين_هما إلى ربوة ذات قرار و معين

10 - برخوردارى حضرت عيسى و مريم ( ع ) ، از امكانات و آسايش زندگى

و ءاوين_هما إلى ربوة ذات قرار و معين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 4،6

4 - گواهى خداوند ، بر پاكدامنى و عفت مريم ( ع )

الّتى أحصنت فرجها

6 - باردارى مريم ( س ) و تولد مسيح ( ع ) ، با دميده شدن روح الهى در او

فنفخنا فيه من روحنا

كرامات مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 25 - 6،7

6- حضرت مريم ( س ) مورد عنايت ويژه خداوند و داراى كرامت بود .

و هزّى إليك . .. تس_قط

7 - به بار نشستن فورى درخت خرما و نيرومندى مريم ( س ) براى تكان دادن آن ، از كرامات او بود .

و هزّى إليك . .. تس_قط

كرامت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 37 - 24

24 _ كرامت مريم ( س ) ، و ظهور امور خارق العاده براى وى

وجد عندها رزقاً . .. قالت هو من عنداللّه

كفالت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 37 - 11،13،15،19

11 _ زكريا ، عهده دار سرپرستى مريم ( س ) ، از جانب خدا

و كفّلها زكريا

{كفّل}، دو مفولى است; بنابراين معناى {كفّلها زكريّا}، چنين مى شود: جعل اللّه زكريا كفيلا لمريم.

13

_ نقش سرپرستى حضرت زكريا ، در رشد و تعالى معنوى مريم ( س )

و انبتها نباتاً حسناً و كفّلها زكريا

تصريح خداوند به سپردن كفالت مريم به زكريا پس از {انبتها . .. }، بيانگر ارتباط ميان رشد معنوى مريم و كفالت زكريا است.

15 _ خداوند ، مريم را به رشد جسمى شايسته اى رسانيد و سپس زكريا را كفيل او قرار داد .

و انبتها نباتاً حسناً و كفّلها زكريا

بنابراينكه مراد از {انبات} (رشد دادن) رشد و پرورش جسمى نيز باشد، گفتنى است كه تقديم {انبتها} بر {كفّلها}، مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه سپردن كفالت مريم به زكريا پس از رشد جسمانى او بوده است.

19 _ نظارت همه جانبه و دقيق حضرت زكريا بر زندگى مريم ( س )

كلما دخل عليها . .. قال يا مريم انّى لك هذا

زيرا حضرت زكريا حتى نسبت به غذاى او كه از كجا آمده است، توجه داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 44 - 7،8،9،12،13

7 _ نزاع ميان سران كنيسه در سرپرستى مريم ، و روى آوردن آنان به قرعه براى تعيين سرپرست

اذ يلقون اقلامهم ايّهم يكفل مريم . .. اذ يختصمون

8 _ شگفتى سرگذشت نزاع ميان سران كنيسه ، در مورد سرپرستى مريم و توسل آنان به قرعه *

و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايّهم يكفل مريم و ما كنت لديهم اذ يختصمون

به نظر مى رسد تكرار {ما كنت لديهم}، اشاره به شگفتى جريان نزاع باشد.

9 _ شخصيّت والاى معنوى مريم ، مايه رقابت سران كنيسه در سرپرستى او *

و ما كنت لديهم اذ يلقون

اقلامهم ايّهم يكفل مريم . .. اذ يختصمون

ظاهراً نزاع افراد براى به دست آوردن سرپرستى حضرت مريم بوده است و نه به عهده ديگرى گذاشتن

12 _ انجام قرعه كشى بين شش نفر ، براى تعيين سرپرست مريم ( س )

وما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايّهم يكفل مريم

امام باقر (ع): اول من سوهم عليه مريم بنت عمران و هو قول اللّه عزّ و جل {و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايهم يكفل مريم} و السهام ستة.

_______________________________

من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 51، ح 1، ب 38 ; خصال صدوق، ص 156، ح 198، باب الثلاثة.

13 _ قرعه كشى براى تعيين سرپرست مريم ، به هنگام درگذشت پدر وى

اذ يلقون اقلامهم ايّهم يكفل مريم

امام باقر (ع): . .. {اذ يلقون اقلامهم ايّهم يكفل مريم} حين أيتمت من ابيها.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 173، ح 47 ; بحار الانوار، ج 14، ص 192، ح 2.

كيفيت باردارى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 22 - 5

5- { عن سليمان الجعفرى قال : قال أبوالحسن الرضا ( ع ) : أتدرى ممّا حملت مريم ( س ) ؟ فقلت : لا إلاّ أن تخبرنى فقال : من تمر الصرفان نزل بها جبرئيل ، فأطعمها فحملت ;

(2) خرماى صرفان، خرمايى است كه در تابستان به دست مى آيد، لكن به خاطر مقاوم بودنش در زمستان مصرف مى شود}.

گريه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ،

ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

گواهان عفت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 1

1- جبرئيل ، شگفت زدگى مريم ( س ) را امرى به جا دانست و بر عفت و پاكدامنى وى گواهى داد .

قال كذلك

{كذلك} خبر براى مبتداى محذوف و مركب از حرف تشبيه و اسم اشاره است. مشاراليه آن ممكن است گفتار مريم(س) باشد، در اين مفاد آيه اين است كه گرچه موضوع همان گونه است كه گفتى، ولى خداوند اين كار را بر خويش دشوار نمى بيند.

گواهى بر عفت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 4

4 - گواهى خداوند ، بر پاكدامنى و عفت مريم ( ع )

الّتى أحصنت فرجها

مادر مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 11،12،14

11 _ درخواست مادر مريم از خداوند ، براى حفظ هميشگى مريم و نسل او از شر شيطان

و انّى اعيذها بك و ذريّتها من الشيطان الرجيم

از استعمال فعل مضارع {اعيذ}، دوام و استمرار استفاده شده است.

12 _ علاقه مادر حضرت مريم به سعادتمندى نسل خويش

و انّى اعيذها بك و ذريّتها

14 _ تعالى روحى و معنوى مادرِ حضرت مريم ( همسر عمران )

اذ قالت . .. ربّ ... انّى سمّيتها

مريم و انّى اعيذها

از توجه به خدا، خلوصش در نذر و نامى كه براى فرزند خويش انتخاب كرد (مريم به معنى عابده)، برداشت فوق استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 37 - 2

2 _ اجابت دعاى مادر مريم از سوى خداوند ، درباره حفظ مريم ( س ) از شر شيطان

انّى اعيذها . .. فتقبّلها ... و انبتها نباتاً حسناً

محافظت از مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 16

16- جسم و روحِ مريم ( س ) ، تحت مراقبت ويژه خداوند بود .

فنادي_ها . .. فكلى و اشربى ... فإمّاترينّ

ندا دهنده به مريم هركس كه باشد (چه عيسى(ع) و يا فرشته) از جانب خداوند و به فرمان او بوده است، لذا بايد گفت مريم(س) در تمامى اين حالات در مراقبت خاصى از جانب خداوند قرار داشته است.

مدافع مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 7

7- عيسى ( ع ) ، وظيفه دفاع از مادر خويش در مقابل تهمت هاى مردم را به عهده گرفت .

فإمّاترينّ من البشر أحدًا فقولى إنّى نذرت للرحم_ن صومًا

توصيه مادر به سكوت از جانب عيسى(ع) بدان معنا بود كه او نگران دفاع از خود نباشد، چرا كه عيسى(ع) خود آن را انجام خواهد داد. سخن گفتن عيسى(ع) با مادر پس از ولادت، اين اطمينان را به مريم داده بود كه او براين كار كاملاً توانا است.

مدت باردارى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - مريم - 19 - 22 - 7

7- { عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . قال : إنّ مريم ( ع ) . . . حملته سبع ساعات ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه . .. فرمود: همانا مريم(ع) ... هفت ساعت به عيسى(ع) حامله بود}.

مدح مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 17

17 - حضرت مريم ( س ) ، داراى شخصيتى بس بلند در پيشگاه خداوند و مورد تكريم و تمجيد او

و مريم ابنت عمرن . .. و كانت من الق_نتين

تصريح به نام حضرت مريم(س) در سلسله شرح حال زنان الگو و نمونه (همچون آسيه همسر فرعون) مى تواند اشاره به نكته ياد شده باشد.

مرگ مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 7

7- مرگ در حال باردارى و يا پس از وضع حمل ، نمى توانست پايان بخش نگرانى هاى مريم ( س ) باشد .

ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا

{ه_ذا} در كلام مريم(س)، اشاره به اصل باردارى است نه آوارگى و تنهايى و سختى زايمان، زيرا پيدايش اين امور به خواست خود مريم و براى رهايى از زخم زبان مردم بود، بنابراين او كه از اتهام زنا، حتى پس از مرگ خود بيم داشت، رهايى از اتهام را در گرو مرگ پيش از باردارى مى ديد.

مريم(س) از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 91 - 10

10- مريم ( س ) و فرزندش عيسى ( ع ) ،

آيت الهى و نشانه رمز و راز آفرينش خداوندى براى جهانيان

و جعلنها و ابنها ءاية للع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 1

1 - حضرت عيسى و مادرش مريم ( ع ) ، نشانه اى الهى براى امت پس از حضرت موسى ( ع )

ثمّ أرسلنا موسى . .. و جعلنا ابن مريم و أُمّه ءاية

مريم(س) از صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 15

15 - مريم ( س ) ، از تبار طاعت پيشگان و از نسل نيكان و خداپرستان

و كانت من الق_نتين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {من} در {من القانتين} نشويه باشد; يعنى، مريم(س) برآمده از قانتان بود.

مريم(س) در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 4

4 _ خداوند ، در روز قيامت و در مجمع پيامبران ، نعمت هاى ارزانى شده به عيسى و مادرش مريم رابه وى يادآورى خواهد كرد .

يوم يجمع اللّه الرسل فيقول . .. اذ قال اللّه يعيسى ابن مريم اذكر نعمتى عليك و عل

كلمه {اذ} در {اذ قال اللّه} بدل اشتمال براى كلمه {يوم . ..} مى باشد.

مريم(س) در مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 15

15 _ الوهيت مريم ( ع ) ( مادر مسيح ( ع ) ) پندار برخى از مسيحيان *

كانا يأكلان الطعام

تصريح به نياز روزمره حضرت مريم(ع) به تغذيه كه صفتى ناسازگار با خدا بودن است، مى

رساند كه گروهى از مسيحيان چنين مى پنداشتند كه وى داراى مقام الوهيت مى باشد.

مريم(س) كنار مسجدالاقصى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 16 - 5

5- مريم ( س ) در آستانه حامله شدن به عيسى ( ع ) ، در نزديكى مسجدالاقصى ، بستگانى داشت كه در ميان آنان به سر مى برد .

إذ انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا

به قرينه {مكاناً قصيّاً} در آيه بيست و دوم كه ناظر به مكان دومى است كه مريم(س) برگزيد، مكان شرقى مسجد الاقصى به منطقه مسكونى مردم نزديك بوده است.

مريم(س) و عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 11

11 _ مريم ( ع ) با اعتقاد به رسالت فرزندش مسيح ( ع ) ، نه وى را ابدى مى پنداشت و نه فرزند خدا

امه صديقة

{صديق} چنانچه جوهرى در {الصحاح} آورده است _ به كسى گفته مى شود كه بسيار تصديق كننده باشد و متعلق تصديق _ به قرينه صدر آيه _ رسالت مسيح، فناپذيرى او و فرزند نبودن وى براى خداست.

مريم(س) هنگام استماع آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا

و بكيًّا

مسكن خويشاوندان مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 16 - 4،5

4- خويشاوندان مريم ، در غير جهت شرقى مسجد الاقصى سكونت داشتند .

انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا

5- مريم ( س ) در آستانه حامله شدن به عيسى ( ع ) ، در نزديكى مسجدالاقصى ، بستگانى داشت كه در ميان آنان به سر مى برد .

إذ انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا

به قرينه {مكاناً قصيّاً} در آيه بيست و دوم كه ناظر به مكان دومى است كه مريم(س) برگزيد، مكان شرقى مسجد الاقصى به منطقه مسكونى مردم نزديك بوده است.

مسكن مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 16 - 5

5- مريم ( س ) در آستانه حامله شدن به عيسى ( ع ) ، در نزديكى مسجدالاقصى ، بستگانى داشت كه در ميان آنان به سر مى برد .

إذ انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا

به قرينه {مكاناً قصيّاً} در آيه بيست و دوم كه ناظر به مكان دومى است كه مريم(س) برگزيد، مكان شرقى مسجد الاقصى به منطقه مسكونى مردم نزديك بوده است.

مسؤوليت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 43 - 1

1 _ مريم ، مأمور به اطاعت خاضعانه ، سجده و ركوع ( نماز ) ، در برابر پروردگارش

يا مريم اقنتى لربّك و اسجدى و اركعى

معبوديت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 3

3 _ مسيح ( ع ) و مادرش مريم ، معبود

برخى مسيحيان

قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. قل اتعبدون من دون اللّه

مصداق مورد نظر از {من دون اللّه} _ به قرينه آيات گذشته _ مسيح(ع) و مادرش مريم است.

معجزه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 38 - 4

4 _ زكريا با مشاهده رزقى كه خارج از اسباب طبيعى به مريم اعطا شده بود ، على رغم كهنسالى خود ، از خدا تمناى فرزند كرد .

هنا لك دعا زكريا ربّه

بنابراينكه مشاراليه {هنا لك}، اعطاى رزق از راه غير طبيعى به مريم باشد كه خداوند، بدين گونه به آن اشاره كرده است: ان اللّه يرزق من يشاء بغير حساب.

معلم مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 8

8- عيسى ( ع ) ، شيوه برخورد با مردم و چگونگى واكنش در برابر بهتان آنان را به مادرش مريم ( س ) آموخت .

فإمّا ترينّ من البشر أحدًا فقولى

مقام مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 4،7،8،22

4 _ عظمت شخصيّت حضرت مريم ( س ) در پيشگاه خداوند

و اللّه اعلم بما وضعت و ليس الذكر كالاُنثى

بنابراينكه {ال} در {الاُنثى}، عهد حضورى باشد. يعنى پسرى كه تو مى خواستى، مانند اين دختر كه به تو داديم نيست. و اين لحن، نشانگر عظمت شخصيّت حضرت مريم است.

7 _ شرافت مريم ( س ) بر همه مردان عصر خويش

و ليس الذكر كالاُنثى

الف و لام در {الاُنثى}، عهد حضورى و اشاره به مريم است. الف و لام {الذكر}،

براى جنس يا استغراق است. گفتنى است كه در برداشت فوق جمله {و ليس الذكر كالاُنثى} كلام خدا دانسته شده است.

8 _ اميدبخشى خداوند به مادر مريم ( س ) ، نسبت به آينده درخشان فرزندش

و ليس الذكر كالاُنثى

بنابراينكه {و ليس الذكر كالاُنثى}، كلام خدا باشد.

22 _ اجابت دعاى همسر عمران ، در مورد حفظ مريم ( س ) و فرزندش از شرّ شيطان

و انّى اعيذها بك و ذريّتها من الشّيطان الرّجيم

رسول خدا (ص): . .. و قال عيسى (ع) فيما يثنى على ربه: و اعاذنى و امّى من الشّيطان الرجيم فلم يكن له علينا سبيل.

_______________________________

الدر المنثور، ج 2، ص 184.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 37 - 1،3،7،8،23

1 _ مريم ( س ) ، در پى نذر مادرش ، از سوى خداوند به شايستگى پذيرفته شد .

فتقبّلها ربّها بقبول حسن

3 _ عنايت ويژه خداوند به رشد و تربيت معنوى مريم ( س )

و انبتها نباتاً حسناً

7 _ عظمت و تعالى معنوى و عصمت حضرت مريم ( س )

فتقبّلها ربّها . .. و انبتها

از اينكه خداوند، خودِ مريم را پذيرفته به دست مى آيد كه او از تمام جهات مورد رضايت خداوند است و اين معنا ملازم عصمت است.

8 _ محفوظ ماندن از شر شيطان و نيز پرورش معنوى ، دو جنبه تربيت خداوند براى مريم

و انّى اعيذها بك و ذريّتها من الشيطان الرجيم فتقبّلها ربّها . .. و انبتها نباتاً

23 _ برخوردارى حضرت مريم ( س ) ، از رزق ويژه الهى

وجد عندها رزقاً . .. قالت هو من عنداللّه

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 38 - 2،3،4

2 _ اذعان زكريا به عظمت و مقام معنوى مريم ( س )

قالت هو من عند اللّه . .. هنا لك دعا زكريا

3 _ دعاى زكريا و تقاضاى فرزند و نسل پاك ، تحت تأثير حالات و مقامات مريم ( س )

هنا لك دعا زكريا ربّه

بنابراينكه مشاراليه {هنا لك}، مشاهده مقامات عالى مريم (س) باشد.

4 _ زكريا با مشاهده رزقى كه خارج از اسباب طبيعى به مريم اعطا شده بود ، على رغم كهنسالى خود ، از خدا تمناى فرزند كرد .

هنا لك دعا زكريا ربّه

بنابراينكه مشاراليه {هنا لك}، اعطاى رزق از راه غير طبيعى به مريم باشد كه خداوند، بدين گونه به آن اشاره كرده است: ان اللّه يرزق من يشاء بغير حساب.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 42 - 3،5،6،7،8،9،11،12،15،17،18

3 _ عظمت مقام و منزلت مريم ، نزد پروردگار

و اذ قالت الملئكة يا مريم انّ اللّه اصطفيك

نزول ملائكه بر مريم و برگزيدن وى، دلالت بر ارجمندى مقام مريم نزد خداوند دارد.

5 _ برگزيدگى و پاكيزه گشتن مريم ( س ) از سوى خدا

يا مريم انّ اللّه اصطفيك و طهّرك

6 _ پاكى و برگزيده شدن مريم ، زمينه برگزيده شدن خاندان عمران نزد خداوند

يا مريم انّ اللّه اصطفيك

{و اذ قالت . .. } عطف است به {اذ قالت ... } در آيه سى و پنجم و ظرف است براى {اصطفى ... ال عمران} ; يعنى آنگاه آل عمران برگزيده شدند كه مريم را خداوند برگزيد و پاك گردانيد.

7 _ مريم ،

داراى مقام عصمت از گناه

انّ اللّه اصطفيك و طهّرك

متعلق تطهير حذف شده است و حذف متعلق، دلالت بر عموم دارد; يعنى تطهير از هر پليدى. و چون هر گناهى، پليدى است، بنابراين مريم (س) از ارتكاب هر گناهى مبرّا و معصوم است.

8 _ عنايت خاص خداوند به مريم ( س )

يا مريم انّ اللّه اصطفيك

9 _ پاك گشتن مريم ، در پرتو خالص گردانيدن او

انّ اللّه اصطفيك و طهّرك و اصطفيك على نساء العالمين

از اينكه جمله {و طهرك . .. } پس از {اصطفيك } آمده، به نظر مى رسد خالص گرداندن مريم، دخيل در تطهير وى بوده است. گفتنى است كه معناى {اصطفاء} خالص گرداندن از پليديهايى است كه ديگران به آن مبتلا هستند (مفردات راغب).

11 _ خلوص و پاكى مريم و برگزيدگى او ، زمينه سرآمد شدن او بر زنان جهان

انّ اللّه اصطفيك و طهّرك و اصطفيك على نساء العالمين

به نظر مى رسد تقديم جمله {اصطفيك و طهّرك} بر {اصطفيك على نساء العالمين}، دلالت داشته باشد بر دخالت برگزيدگى و طهارت مريم براى سرآمد شدن او.

12 _ مريم ، نمونه و الگويى براى تمامى زنان عالم

اصطفيك و طهّرك و اصطفيك على نساء العالمين

15 _ مريم ، برگزيده خداون از نسل انبياى الهى

يا مريم انّ اللّه اصطفيك

امام باقر (ع) در معنى آيه فوق فرمود: . .. اصطفيك من ذريّة الانبياء.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 746، نورالثقلين، ج 1، ص 336، ح 130.

17 _ پاكدامنى پدران و مادران حضرت مريم ( ع ) از زنا

طهّرك و اصطفيك على نساء العالمين

امام باقر (ع) در معنى آيه فوق فرمود: . .. و طهّرها من ان يكون فى

ولادتها من آبائها و امّهاتها سفاح ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 173، ح 47 ; نورالثقلين، ج 1، ص 336، ح 127 ; بحار الانوار، ج 14، ص 192، ح 2.

18 _ مريم برگزيده و سرآمد زنان عصر خويش

و اصطفيك على نساء العالمين

امام صادق (ع) فرمود: فرشتگان به حضرت فاطمه زهرا (س) گفتند: . .. انّ مريم كانت سيّدة نساء عالمها ... .

_______________________________

علل الشرايع، ص 182، ح 1، باب 146. و ص 337، ح 131 ; نورالثقلين، ج 1، ص 336، ح 129.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 44 - 9،10

9 _ شخصيّت والاى معنوى مريم ، مايه رقابت سران كنيسه در سرپرستى او *

و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايّهم يكفل مريم . .. اذ يختصمون

ظاهراً نزاع افراد براى به دست آوردن سرپرستى حضرت مريم بوده است و نه به عهده ديگرى گذاشتن

10 _ شناخته بودن شخصيّت معنوى مريم ( س ) ، در عصر خويش *

ايّهم يكفل مريم . .. اذ يختصمون

چون هر يك از سران كنيسه خواهان سرپرستى مريم بودند و در اين باره با يكديگر نزاع مى كردند، معلوم مى شود كه عظمت شخصيّت آن حضرت براى همگان روشن و آشكار بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 45 - 7

7 _ مريم ، مادرى ارزشمند و افتخارآفرين براى عيسى ( ع ) *

عيسى ابن مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 47 - 5،7،8

5 _ احساس حضور و قرب

مريم ( س ) ، نسبت به خداوند

قالت الملئكة . .. قالت ربّ

از اينكه مريم در جواب بشارت ملائكه نفرمود كه از جانب من به خداوند بگوييد، بلكه مستقيماً با خداوند سخن گفت (رب انّى . .. )، معلوم مى شود كه خود را در حضور پروردگار مى دانست.

7 _ گفتگوى مريم و خداوند

قالت ربّ . .. قال

8 _ ادب حضرت مريم ( ع ) ، در مقابل تكلّم با خداوند

قالت ربّ . .. و لم يمسسنى بشر

از آميزش، تعبير به ملاقات و مسّ شده است.

مقامات مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 9

9 _ مريم ( ع ) مادر مسيح ( ع ) ، بانويى بسيار راستگو

و امه صديقة

{صديق} به كسى گفته مى شود كه بسيار راستگو باشد. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 5

5- مريم ( س ) ، داراى منزلتى والا در پيشگاه خداوند

فأرسلنا إليها روحنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 25 - 6،7

6- حضرت مريم ( س ) مورد عنايت ويژه خداوند و داراى كرامت بود .

و هزّى إليك . .. تس_قط

7 - به بار نشستن فورى درخت خرما و نيرومندى مريم ( س ) براى تكان دادن آن ، از كرامات او بود .

و هزّى إليك . .. تس_قط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 8

8 - عفّت و پاك دامنى مريم ( س ) ، زمينه ساز

برخوردارى او از عنايات ويژه الهى

الّتى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا

تقديم عبارت {الّتى أحصنت فرجها} بر {فنفخنا فيه من روحنا}، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

مكان استقرار مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 5،12،13

5 - استقرار مريم و نوزادش ( عيسى ) ، در سرزمينى بلند ، آرام و داراى آبى روان

و ءاوين_هما إلى ربوة ذات قرار و معين

12 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : قال أميرالمؤمنين ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { و آديناهما إلى ربوة ذات قرار و معين } قال الربوة الكوفة و القرار المسجد و المعين الفرات ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه اميرالمؤمنين(ع) درباره سخن خداى _ عزّوجلّ _ {و آويناهما إلى ربوة ذات قرار و معين} فرمود: مراد از {ربوة} كوفه و {قرار} مسجد [كوفه] و {معين} فرات است}.

13 - { عن النبى ( ص ) انّه تلا ه_ذه الآية { و آويناهما إلى ربوة ذات قرار و و معين } . . . قال : هى بالشام بأرض يقال لها الغوطة ، مدينة يقال لها دمشق هى خير مدن الشام ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه آن حضرت آيه {و آويناهما إلى ربوة ذات قرار و معين} را قرائت كرد و فرمود: اين (ربوه) در شام است در سرزمينى بنام غوطه. آن شهرى است به نام دمشق كه بهترين شهرهاى شام است}.

مكان زايمان مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 3

3- زايمان مريم ( س )

در سرزمينى گرمسير و داراى نهال هاى نخل صورت گرفت .

فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة

{نخل} در سرزمينى مى رويد كه داراى آب و هواى گرم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 24 - 1

1- مريم ( س ) ، در كنار درخت خرما وضع حمل نمود و عيسى ( ع ) را به دنيا آورد .

فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة . .. فنادي_ها

{فاء} در {فناداها} فصيحه است و از جمله اى محذوف، قبل از خود، حكايت مى كند و مضمون آن جمله، خبر از ولادت عيسى(ع) در كنار درخت است.

منشأ باردارى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 22 - 1

1- حضرت مريم ( س ) به فرمان و خواست خداوند ، بدون هيچ آميزش جنسى به عيسى ( ع ) حامله شد .

فحملته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 91 - 4

4- باردارى مريم ( س ) و تولد حضرت مسيح ( ع ) با دميده شدن روح الهى در او بود .

فنفخنا فيها من روحنا

موقعيت اجتماعى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 12

12- مريم ( س ) ، چهره اى سرشناس و مورد توجه مردم بود .

ي_ليتنى . .. كنت نسيًا منسيًّا

موقعيت پناهگاه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 3

3- زايمان مريم ( س ) در سرزمينى گرمسير و داراى نهال هاى نخل

صورت گرفت .

فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة

{نخل} در سرزمينى مى رويد كه داراى آب و هواى گرم باشد.

ناامنى تهمت زنندگان به مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 33 - 7

7- اتهام زنندگان به مريم ( س ) ، از سلامت و امنيت بى بهره بودند .

و السل_م علىّ

{السلام}، يعنى سلام كامل و داراى همه خصوصيات. اين سخن دارى حصر اضافى است و در برابر كسانى كه براى توبيخ مريم گرد آمده بودند، حاوى نوعى تعريض است; يعنى تنها من از آن سلامت كامل برخوردارم، ولى شما چنين نيستيد.

نامگذارى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 9

9 _ همسر عمران ، نوزاد خويش را مريم ناميد .

و انّى سمّيتها مريم

نخل قصه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 1

1- درد زايمان ، مريم ( س ) را به كنار تنه درخت خرما كشانيد .

فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة

{أجاء} متعدى {جاء} يعنى آورد و {مخاض} درد زايمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 24 - 1

1- مريم ( س ) ، در كنار درخت خرما وضع حمل نمود و عيسى ( ع ) را به دنيا آورد .

فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة . .. فنادي_ها

{فاء} در {فناداها} فصيحه است و از جمله اى محذوف، قبل از خود، حكايت مى كند و مضمون آن جمله، خبر از ولادت عيسى(ع) در كنار درخت است.

نذر در دوران

مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 17

17- { نذر } امرى مطلوب در آيين مريم ( س ) و معروف نزد هم عصران او

فإمّاترينّ من البشر أحدًا فقولى إنّى نذرت للرحم_ن

نذر مادر مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 17،21

17 _ پايبندى مادر مريم ( س ) به نذر خويش در گماردن وى براى عبادت خداوند

ربّ انّى نذرت . .. و انّى سمّيتها مريم

از اينكه نام فرزند خويش را مريم (به معنى عابده) گذاشت، برداشت فوق به دست مى آيد.

21 _ تأسف همسر عمران ، در پى زادن مريم ( س ) ، از اينكه نذرش محقق نشده و دخترش به دليل حائض شدن نمى تواند در مسجد مانده و محرّر باشد .

ربّ انّى وضعتها اُنثى . .. و ليس الذّكر كالاُنثى

امام صادق (ع): . .. {و ليس الذكّر كالاُنثى} انّ الاُنثى تحيض فتخرج من المسجد و المحرّر لا يخرج من المسجد.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 170، ح 37 ; بحار الانوار، ج 14، ص 204، ح 18.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 37 - 1

1 _ مريم ( س ) ، در پى نذر مادرش ، از سوى خداوند به شايستگى پذيرفته شد .

فتقبّلها ربّها بقبول حسن

نذر مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 10،11،31

10- عيسى ( ع ) ، مادرش مريم ( س ) را به نذر روزه سكوت

، هنگام مواجهه با مردم توصيه كرد .

فإمّا ترينّ من البشر أحدًا فقولى إنّى نذرت للرحم_ن صومًا

11- مريم ( س ) ، نذر روزه سكوت را پس از مواجهه با اولين نفر از افراد جامعه خويش منعقد ساخت .

فإمّاترينّ من البشر أحدًا فقولى إنّى نذرت

ظاهر {فقولى} آن است كه مريم مفاد نذر خود را با زبان بيان كرده باشد; دراين صورت همان جمله {إنّى نذرت . ..} صيغه نذر بوده و نذر مريم با گفتن آن منعقد شده است.

31- { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّ الصيام ليس من الطعام والشراب وحده . . . قالت مريم : { إنّى نذرت للرحمان صوماً } أى صوماً صمتاً ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: همانا روزه، تنها خوددارى از خوردنى آشاميدنى نيست . .. مريم(س) گفت: {إنّى نذرت للرحمان صوماً}، يعنى روزه سكوت}.

نزول جبرئيل بر مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 3،8

3- درپى استقرار مريم ( س ) در ناحيه شرقى و در مكانى مستور خداوند فرشته اى ارجمند را به سوى او فرستاد .

فاتّخذت من دونهم حجابًا فأرسلنا إليها روحنا

مراد از {روحنا}، به دليل صفاتى كه در ادامه آيات براى او ذكر شده است، يكى از فرشتگان است كه عظمت و ارجمندى او در پيشگاه پروردگار، مايه انتساب او به خداوند شده است. با توجه به آياتى كه جبرئيل را {روح الأمين} و {روح القدس} خوانده مى توان گفت: اين فرشته، همان جبرئيل بوده است.

8- مأمور ويژه الهى ، به صورت مردى معتدل و داراى همه خصوصيات جسمى يك

انسان ، براى مريم ( س ) نمودار شد .

فتمثّل لها بشرًا سويًّا

{تمثيل}، يعنى صورت پذيرى و به شكل چيزى نمودار شدن. {بشراً} حال است براى فاعل {تَمَثّلَ} و مراد از آن به قرينه آيه بعد، مرد است. {سوىّ} به معناى معتدل است و {بشراً سوّياً}، يعنى انسانى معتدل كه در خصوصيات جسمى خارج از حد افراط و تفريط باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 19 - 7

7- { عن الباقر ( ع ) [ فى قصّة مريم ] : . . . تمثّل لها الروح الأمين . . . } قال إنّما أنا رسول ربّك لأهب لك غلاماً زكيّاً } فتفل فى جيبها فحملت بعيسى ( ع ) ;

از امام باقر(ع) [در داستان مريم] روايت شده: روح الامين بر وى ظاهر شد . .. و گفت: {إنّما أنا رسول ربّك لأهب لك غلاماً زكيّاً} پس آب دهان در گريبان وى افكند و او به عيسى(ع) حامله شد}.

نعمتهاى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 2،4،5،14،15

2 _ حضرت مسيح ( ع ) ، وظيفه دار ياد كرد نعمت هاى ارزانى شده بر وى و مادرش مريم

اذ قال اللّه يعيسى ابن مريم اذكر نعمتى عليك و على ولدتك

4 _ خداوند ، در روز قيامت و در مجمع پيامبران ، نعمت هاى ارزانى شده به عيسى و مادرش مريم رابه وى يادآورى خواهد كرد .

يوم يجمع اللّه الرسل فيقول . .. اذ قال اللّه يعيسى ابن مريم اذكر نعمتى عليك و عل

كلمه {اذ} در {اذ قال اللّه}

بدل اشتمال براى كلمه {يوم . ..} مى باشد.

5 _ نعمت هاى ويژه ارزانى شده به عيسى ( ع ) ، به منزله نعمتهايى الهى براى مادرش مريم

اذكر نعمتى عليك و على ولدتك

نعمتهاى شمرده شده در اين بخش از آيات نعمتهايى است كه خداوند به عيسى(ع) عطا كرده است و از نعمتهاى ويژه خداوند به مريم سخنى به ميان نيامده است، بنابراين مى توان گفت عطاى آن نعمتها به عيسى(ع) به منزله عطاى آنها به مادرش مريم است.

14 _ گفتگوى عيسى ( ع ) با مردم در گهواره ، از نعمت هاى خاص الهى به مادرش مريم .

اذكر نعمتى عليك و على ولدتك . .. تكلم الناس فى المهد و كهلا

15 _ عيسى ( ع ) و مشخصات بارز و برجسته او ، نعمتى الهى براى مريم

اذكر نعمتى عليك و على ولدتك اذ ايدتك بروح القدس . .. اذ جثتهم بالبينت

به نظر مى رسد ياد نكردن از نعمتهاى داده شده به مريم، با آنكه عنوان {نعمتى عليك و ولدتك} مقتضى ياد كردن از آنها نيز بود، اشاره به اين حقيقت دارد كه خود عيسى(ع) و مشخصات ياد شده وى همان نعمتى است كه خداوند به مريم (ع) عطا كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 19 - 4

4- عيسى ( ع ) ، موهبتى ويژه از جانب خداوند به مريم ( س ) بود .

إنّما أنا رسول ربّك لأهب لك غل_مًا زكيًّا

با وجود آن كه القاى روح عيسى(ع) به مريم(س) با وسائط ديگر هم امكان پذير بوده است، ولى فرستادن جبرئيل و بشارت به مريم و

برشمردن ويژگى هاى آن موهبت، جملگى بر ويژه بودن آن موهبت دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 1

1- زكريا ، يحيى ، مريم ، عيسى ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل و ادريس ( ع ) برخوردار از نعمت ويژه خداوند

أُول_ئك الذين أنعم اللّه عليهم

{ؤُول_ئك} اشاره به تمامى موارد ذكر شده در سوره مريم از آغاز تا اين آيه است و روشن است كه مراد از نعمت در جمله {أنعم اللّه . ..} نعمت هاى معمولى و متعارف نيست، چرا كه افراد ديگر نيز از اين گونه نعمت ها برخوردارند. پس نعمتى كه با لسان امتنان بر اين گروه بيان گرديده، نعمتى ويژه است.

نفخ روح در مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 91 - 4

4- باردارى مريم ( س ) و تولد حضرت مسيح ( ع ) با دميده شدن روح الهى در او بود .

فنفخنا فيها من روحنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 6

6 - باردارى مريم ( س ) و تولد مسيح ( ع ) ، با دميده شدن روح الهى در او

فنفخنا فيه من روحنا

نفى الوهيت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 16

16 _ نيازمندى مسيح ( ع ) و مادرش مريم ( ع ) به تغذيه ، دليلى روشن بر خدا نبودن آنها

كانا يأكلان الطعام

جمله {كانا يأكلان الطعام} برهانى عليه

اعتقاد به الوهيت مسيح(ع) و مادرش مريم است ; يعنى آنها به اين دليل نمى توانند خدا باشند كه گرسنه مى شوند و نياز به تغذيه و دفع فضولات آن دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 116 - 9،13

9 _ عيسى ( ع ) در قيامت منكر ادعاى گزاف الوهيت براى خود و مادرش مريم

ما يكون لى ان اقول ما ليس لى بحق

13 _ اعتراف عيسى ( ع ) به شايسته نبودن خويش و مادرش مريم براى خدايى ، دليل واهى بودن عقيده مسيحيان به الوهيت آنان

ما يكون لى ان اقول ما ليس لى بحق

نقش مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 3

3 - رشد و تربيت عيسى ( ع ) ، در كنار مادر و تحت نظارت خداوند

و ءاوين_هما إلى ربوة

نقل مكان مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 4

4 - نقل مكان كردن مريم به همراه نوزادش ( عيسى ) ، به محلى ديگر غير از زادگاه او

و ءاوين_هما إلى ربوة

{إيواء} (مصدر {آوينا}) به معناى امكان و جاى دادن است. {ربوة} نيز به تپه و هر زمين بلند گفته مى شود. {ذات قرار} (مرادف {مستقر}) به معناى جاى زيست است و {معين} به آبى كه بر روى زمين جارى باشد، گفته مى شود.

نگرانى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 19 - 1

1- مأمور ويژه الهى در پاسخ به نگرانى مريم ( س

) خود را به او شناساند و فرستاده خدا بودن خود را به او ابلاغ كرد .

قالت إنّى أعوذ . .. قال إنّما أنا رسول ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 20 - 2

2- مريم ( س ) از متهم شدن به زنا ، درپى دريافت بشارت به عيسى ( ع ) نگران بود .

أنّى يكون . .. و لم أك بغيًّا

با اين كه {لم يمسسنى بشر} براى نفى اسباب عادى حامله شدن كافى بود، ولى جمله {و لم أك بغيّاً} نيز از مريم(س) صادر گرديد. برخى آن را قرينه براين قرار داده اند كه {لم يمسسنى...} تنها به نكاح مشروع نظر دارد و {لم أك بغيّاً} نوع نامشروع آن را نفى مى كند; و محتمل است مراد از {لم يمسسنى...} مطلق هم بسترى باشد و اضافه شدن {لم أك بغيّاً} به اين خاطر است كه مريم(س) دريافت كه در صورت حامله شدن، به زنا متهم خواهد شد. و با اين سخن، اظهار كرد كه تحمل آن اتهام، بر من سنگين خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 2

2- جبرئيل در پاسخ به سؤال و نگرانى مريم بر حتمى بودن وعده الهى و حامله شدن او به عيسى ( ع ) تأكيد كرد .

قال كذلك

چنان چه مشاراليه {ذلك} مضمون رسالت جبرئيل باشد، در اين صورت تأكيدى بر تحقق حتمى بشارت است; يعنى {موضوع همان گونه است كه گفتم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 6،7

6-

ناراحتى ها و فشار هاى روحى مريم ( س ) به هنگام تولد عيسى ( ع ) ، خارج از حدّ توصيف بود .

فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة قالت ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا و كنت نسيًا منسيًّا

آرزوى مرگ از جانب شخصيتى چون مريم(س) كه مورد عنايت خاص خداوند بود، بايد در شرايطى صورت گرفته باشد كه وضعيتى فوق تحمل و طاقت برايش پيش آمده باشد، اين حالت _ به قرينه آيات بعد _ فشارهاى روحىِ ناشى از احتمال اتهام و آوارگى حاصل از آن است.

7- مرگ در حال باردارى و يا پس از وضع حمل ، نمى توانست پايان بخش نگرانى هاى مريم ( س ) باشد .

ي_ليتنى متّ قبل ه_ذا

{ه_ذا} در كلام مريم(س)، اشاره به اصل باردارى است نه آوارگى و تنهايى و سختى زايمان، زيرا پيدايش اين امور به خواست خود مريم و براى رهايى از زخم زبان مردم بود، بنابراين او كه از اتهام زنا، حتى پس از مرگ خود بيم داشت، رهايى از اتهام را در گرو مرگ پيش از باردارى مى ديد.

نماز مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 43 - 1،12

1 _ مريم ، مأمور به اطاعت خاضعانه ، سجده و ركوع ( نماز ) ، در برابر پروردگارش

يا مريم اقنتى لربّك و اسجدى و اركعى

12 _ مريم ، مأمور نمازگزاردن همراه با نمازگزاران ( نماز جماعت ) *

و اركعى مع الرّاكعين

بنابراينكه مراد از ركوع، نماز باشد; از باب نامگذارى كل به نام جزء.

نهر آب قصه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم

- 19 - 24 - 4،5،12

4- خداوند ، هم زمان با ولادت عيسى ( ع ) ، در نقطه اى پايين تر از مكان استقرار مريم ( س ) ، جويبارى پديدار ساخت .

فنادي_ها من تحتها ألاّتحزنى قد جعل ربّك تحتك سريًّا

{سرىّ} به معناى نهر كوچك است و به معناى {رفيع} نيز استعمال شده است، ولى جمله {اشربى} _ در آيات بعد _ قرينه بر اراده معناى اول است.

5- عيسى ( ع ) در بدو تولد ، مادرش مريم ( س ) را به روان شدن جويبارى در پايين دست او بشارت داد .

فنادي_ها . .. قد جعل ربّك تحتك سريًّا

12- در پى زايمان مريم ( س ) ، فرشته الهى ( جبرئيل ) او را از جارى شدن آب در پايين پايش با خبر ساخت .

فنادي_ها من تحتها ألاّتحزنى قد جعل ربّك تحتك سريًّا

محتمل است كه ضمير فاعلى در فناداها به فرشته الهى برگردد.

نيازهاى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 14،16

14 _ تغذيه ، نياز روزمره مسيح ( ع ) و مادرش مريم ( ع )

كانا يأكلان الطعام

فعل مضارع {يأكلان} دلالت بر استمرار دارد و حاكى از نياز دائمى آنان به غذاست.

16 _ نيازمندى مسيح ( ع ) و مادرش مريم ( ع ) به تغذيه ، دليلى روشن بر خدا نبودن آنها

كانا يأكلان الطعام

جمله {كانا يأكلان الطعام} برهانى عليه اعتقاد به الوهيت مسيح(ع) و مادرش مريم است ; يعنى آنها به اين دليل نمى توانند خدا باشند كه گرسنه مى شوند و نياز به تغذيه و دفع فضولات آن دارند.

نياكان

مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 42 - 17

17 _ پاكدامنى پدران و مادران حضرت مريم ( ع ) از زنا

طهّرك و اصطفيك على نساء العالمين

امام باقر (ع) در معنى آيه فوق فرمود: . .. و طهّرها من ان يكون فى ولادتها من آبائها و امّهاتها سفاح ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 173، ح 47 ; نورالثقلين، ج 1، ص 336، ح 127 ; بحار الانوار، ج 14، ص 192، ح 2.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 28 - 3

3- هارون ، شخصيتى صالح در ميان قوم مريم ، كه افراد پاك را به او منتسب مى كردند . *

ي_أخت ه_رون

برخى از مفسران وجه انتساب مريم(س) به هارون را نسبى ندانسته اند، بلكه او را شخصى برجسته در بين قوم حضرت مريم دانسته اند كه مردم، زاهدان و تقوا پيشگان را، به او منتسب مى كردند. اين مفسران، انتساب مريم را به او از اين باب مى دانند.

وحى به مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 24 - 12

12- در پى زايمان مريم ( س ) ، فرشته الهى ( جبرئيل ) او را از جارى شدن آب در پايين پايش با خبر ساخت .

فنادي_ها من تحتها ألاّتحزنى قد جعل ربّك تحتك سريًّا

محتمل است كه ضمير فاعلى در فناداها به فرشته الهى برگردد.

وقت بازگشت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 29 - 4

4- ورود مريم (

س ) با نوزادش عيسى ( ع ) بر قوم خويش ، به هنگام روز بود .

فلن أكلّم اليوم إنسيًّا . .. فأشارت إليه

ويژگيهاى باردارى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 20 - 1

1- حضرت مريم ( س ) از دريافت خبرِ داشتن پسر ، بدون تماس با هيچ بشرى شگفت زده شد .

قالت أنّى يكون لى غل_م و لم يمسسنى بشر

{أنّى} ادات استفهام و به معناى {كيف} (چگونه؟) و يا {من أين} (از كجا؟) است و در هر صورت، حاوى تعجب نيز مى باشد.

ويژگيهاى زايمان مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 2

2- مريم ( س ) هنگام زايمان ، تنها و بدون پرستار و در مكانى دور از مناطق مسكونى ، به سر مى برد .

مكانًا قصيًّا . فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة

در جمله {أجاءها المخاض}، آوردن مريم كنار درخت، به درد زايمان نسبت داده شده و آيات بعد، نوزاد او را راهنماى وى به آب معرفى كرده است، علاوه بر آن، مريم(س) براى تهيه خرما، خود مجبور به حركت دادن نخله شد، مجموعه اين امور مى تواند قرائن تنهايى مريم به هنگام زايمان باشد.

ويژگيهاى نخل قصه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 4

4- اصله نخلى كه مريم ( س ) در كنار آن پناه گرفت ، نخلى مشخص و درختى خشكيده بود .

فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة

{النخلة} معرفه و {ال} در آن مى تواند عهد ذهنى باشد. عهدى كه

يا بين خدا و مريم(س) و يا خدا و پيامبر(ص) بوده است و از اين كه گفته نشد { إلى النخلة}، دانسته مى شود كه آنچه مريم در كنار آن قرار گرفت، چيزى جز تنه درخت نبود. آيات بعد كه سخن از آگاه ساختن مريم به وجود آب و لزوم تكان دادن درخت، براى استفاده از خرماى آن دارد، نيز حاكى از پيدايش خارق العاده آب و خرما است و گرنه مريم(س) براى پى بردن به آن دو موضوع، به راهنما نيازى نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 25 - 10

10- { عن أبى الحسن الرضا ( ع ) قال : كانت نخلة مريم العجوة ، و نزلت فى كانون و نزل مع آدم ( ع ) من الجنّة العتيق والعجوة منهما تفرق أنواع النخل ;

از امام رضا(ع) روايت شده: نخله مريم {عجوه} بود كه در برج كانون نازل شد و با آدم(ع) از بهشت {عتيق (نوعى درخت خرماى نر) و عجوه (نوعى خرما كه درخت آن {لينه} ناميده مى شود)} نازل شد كه از آن دو، انواع نخل منشعب شد}.

هدايت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 25 - 1

1- عيسى ( ع ) ، در بدو تولد ، مادرش مريم ( س ) را به تكان دادن درخت خرما و استفاده از ميوه آن راهنمايى كرد .

و هزّى إليك بجذع النخلة تس_قط عليك رطبًا جنيًّا

{هزّ} به معناى حركت دادن به چپ و راست است و به قرينه {إليك} در آن معناى {متمايل ساختن} نيز تضمين

شده است. بنابراين {هزّى إليك}، يعنى درخت را به جانب خود بكش و به چپ و راست تكان ده اين راهنمايى چنان چه از آيه بعد پيدا است، به منظور تأمين غذاى مريم(س) بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 13

13- مريم ( س ) با راهنمايى فرزندش عيسى ( ع ) ، روزه خود را در ارتباط با برخوردارى از رحمت گسترده خداوند ، اعلام كرد .

إنّى نذرت للرحم_ن صومًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 14

14- حضرت مريم ( س ) ، برخوردار از هدايت ويژه الهى و انسانى برگزيده در پيشگاه خداوند

و ممّن هدينا واجتبينا

يقين مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 29 - 3

3- حضرت مريم ( س ) به قدرت نوزادش عيسى ( ع ) در سخن گفتن و رفع اتهامات يقين داشت .

فأشارت إليه

آمدن مريم به ميان قوم خويش، آوردن علنى و آشكار فرزند و اشاره كردن به سوى نوزاد به جاى پاسخ گويى به اتهامات، بيانگر يقين او است.

مزد از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مزد

انبيا و مزد تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 2

2_ پيامبران ، منزه از درخواست كمترين مال و دارايى از مردم به خاطر ابلاغ رسالت و تبليغ معارف دين

و ي_قوم لاأسئلكم عليه مالاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 51 - 2

2_ پيامبران ، منزه از مطالبه اجر و

مزد از مردم ، به خاطر ابلاغ رسالت و تبليغ معارف دين

ي_قوم لاأسئلكم عليه أجرًا

انبيا و مزد رسالت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 51 - 2

2_ پيامبران ، منزه از مطالبه اجر و مزد از مردم ، به خاطر ابلاغ رسالت و تبليغ معارف دين

ي_قوم لاأسئلكم عليه أجرًا

اهميت مزد كار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 15 - 10

10_ لزوم پرداخت دستمزد و ثمره كار افراد ، بدون هيچ كم و كاست

نوفّ إليهم أعم_لهم و هم فيها لايبخسون

جمله حاليه {و هم فيها لايبخسون} بيانگر علت التزام خداوند بر اعطاى كامل ثمره كارها و تلاشهاست; يعنى ، چون روا نيست كه در اعطاى حق ديگران كم و كاست شود ، خداوند نتيجه اعمال انسانها را به طور كامل به آنها ادا مى كند.

پرداخت مزد كارگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 15 - 10

10_ لزوم پرداخت دستمزد و ثمره كار افراد ، بدون هيچ كم و كاست

نوفّ إليهم أعم_لهم و هم فيها لايبخسون

جمله حاليه {و هم فيها لايبخسون} بيانگر علت التزام خداوند بر اعطاى كامل ثمره كارها و تلاشهاست; يعنى ، چون روا نيست كه در اعطاى حق ديگران كم و كاست شود ، خداوند نتيجه اعمال انسانها را به طور كامل به آنها ادا مى كند.

درخواست مزد تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 72 - 5

5 - اجرت خواهى و مزد طلبى در راه تبليغ دين و

هدايت مردم ، داراى تأثير منفى بوده و بهانه دادن به دست بهانه جويان است .

أم تسئلهم خرجًا

درخواست مزد در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 46 - 2

2 - درخواست مزد و پاداش در قبال هدايت و تبليغ دين ، از موانع تأثيرگذارى و موفقيت آن

أم تسئلهم أجرًا

برداشت ياد شده، از آن جا است كه آيه شريفه، درصدد بيان علّت هاى نپذيرفتن اسلام از سوى كافران است.

عدالت در مزد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 15 - 10

10_ لزوم پرداخت دستمزد و ثمره كار افراد ، بدون هيچ كم و كاست

نوفّ إليهم أعم_لهم و هم فيها لايبخسون

جمله حاليه {و هم فيها لايبخسون} بيانگر علت التزام خداوند بر اعطاى كامل ثمره كارها و تلاشهاست; يعنى ، چون روا نيست كه در اعطاى حق ديگران كم و كاست شود ، خداوند نتيجه اعمال انسانها را به طور كامل به آنها ادا مى كند.

مبلغان و مزد تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 51 - 4

4_ مطالبه نكردن پاداش از مردم ، به خاطر تبليغ حقايق و معارف الهى ، نشانه صداقت مبلغان و مصلحان است .

ي_قوم لاأسئلكم عليه أجرًا . .. أفلاتعقلون

از آن جا كه هدف مدعيان دروغين ، رسيدن به منافع مادى و مال و منال دنيوى است ، مى توان گفت: حضرت هود(ع) با جمله {لاأسئلكم} اشاره به دليل و نشانه صداقت خويش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف -

12 - 104 - 3

3_ مبلغان دينى بايد از دريافت مزد براى ابلاغ دين و تعاليم قرآن پرهيز كنند .

و ما تسئلهم عليه من أجر

مزد آب دهى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 5

5 - دعوت شعيب از موسى ، براى پرداختن مزد در قبال آب دادن وى به گوسفندانش

إنّ أبى يدعوك ليجزيك أجر ما سقيت لنا

مزد بازسازى ديوار قصه خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 12،13،21

12- خضر ( ع ) با وجود امكان دريافت اجرت جهت تعمير ديوار ، چيزى دريافت نكرد .

قال لو شئت لتّخذت عليه أجرًا

مطرح ساختن گرفتن مزد از جانب موسى(ع) در شرايطى موجه است كه امكان دريافت آن موجود باشد.

13- موسى ( ع ) از دست مزد نخواستن خضر ( ع ) در برابر كار خويش ، با وجود نياز آنان به اجرتى براى تهيه غذا ناخرسند و گلايه مند بود .

استطعما أهلها . .. قال لو شئت لتّخذت عليه أجرًا

آنچه خضر و موسى(ع) از مردم طلب كردند، غذا بود، آن هم به صورت مجانى، نه خريد _ چون پولى براى خريد در اختيارشان نبود _ لذا موسى(ع)، پايان گرفتن كار ديوار، موضوع گرفتن مزد را مطرح ساخت، تا به وسيله آن طعامى را خريدارى كنند.

21- { عن أبى عبداللّه ( ع ) : . . . فوجدا فيها جداراً يريد أن ينقضّ فأقامه قال : { لو شئت لتّخذت عليه أجراً خبزاً نأكله فقد جُعْنا } ;

از امام صادق(ع) روايت شده:. .. خضر و موسى(ع)

در آن آبادى ديوارى را يافتند كه مى خواست بيفتد. خضر، آن را راست كرد. موسى(ع) گفت: {مى خواستى براى اين كار، مزدى بگيرى (يعنى) نانى بگيرى تا بخوريم زيرا گرسنه ايم}.

مزد تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 40 - 3

3 - مزد طلبى از مردم در برابر تبليغ دين ، زمينه ساز روى گردانى آنان از پذيرش آن

أم تسئلهم أجرًا فهم من مغرم مثقلون

مزد تبليغ انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 21 - 1،2

1 - مؤمن انطاكيه ( حبيب نجار ) ، مردم را به پيروى از رسولانى ره يافته _ كه هيچ مزدى در ابلاغ رسالت خويش نمى خواستند _ فراخوانده بود .

اتّبعوا من لايسئلكم أجراً و هم مهتدون

2 - اخلاص و مزد نخواستن در ابلاغ رسالت و ره يافته بودن ، دليل لزوم پيروى از پيامبران در ديدگاه مؤمن انطاكيه ( حبيب نجار )

اتّبعوا المرسلين . اتّبعوا من لايسئلكم أجراً و هم مهتدون

جمله {اتّبعوا من لايسئلكم أجراً. ..} تأكيد براى جمله {اتّبعوا المرسلين} در آيه پيش و نيز در مقام تعليل براى آن جمله است.

مزد تبليغ قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 104 - 3،6،7

3_ مبلغان دينى بايد از دريافت مزد براى ابلاغ دين و تعاليم قرآن پرهيز كنند .

و ما تسئلهم عليه من أجر

6_ تبليغ قرآن نبايد وسيله درآمد هاى مادى قرار گيرد .

و ما تسئلهم عليه من أجر إن هو إلاّ ذكر للع_لمين

حصر در جمله {إن هو . ..} حصر

اضافى و نسبى است كه به قرينه جمله {و ما تسئلهم ...} مى توان گفت: مقصود اين است كه قرآن را خداوند بر پيامبر(ص) نازل كرد تا حقايق آن را به مردم بياموزد و ابلاغ كند نه اينكه آن را وسيله كسب معاش قرار دهد و پيامبر(ص) نيز همين گونه عمل كرد (ما تسئلهم ...).

7_ اختصاص نداشتن قرآن به مردم عصر بعثت ، از دلايل شايسته نبودن درخواست مزد از ايشان در قبال ابلاغ آن

و ما تسئلهم عليه من أجر إن هو إلاّ ذكر للع_لمين

برداشت فوق ، مقتضاى ارتباط ميان {دريافت نكردن مزد رسالت} و {جهانى بودن قرآن} است ; يعنى ، چون قرآن براى همه مردم و براى همه عصرهاست ، شايسته نيست مزد آن از گروه و طايفه اى خاص گرفته شود.

مزد تبليغ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 40 - 1

1 - تبليغ پيامبر ( ص ) ، رايگان و بدون كمترين توقع اجر و مزد از مردم

أم تسئلهم أجرًا

مزد دايه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 11

11 - مسؤوليت نگهدارى نوزادان زنان مطلّقه و گرفتن دايه براى آنان و هزينه آن ، برعهده مردان است .

و إن تعاسرتم فسترضع له أُخرى

مزد رسالت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 180 - 1

1 - تصريح شعيب ( ع ) به نداشتن كمترين چشمداشت مادى از مردم ، در قبال رسالت خويش

و ما أسئلكم عليه من أجر . .. إلاّ على ربّ الع_لمين

مزد رسالت صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 145 - 1

1 - تصريح صالح ( ع ) ، به نداشتن كمترين چشمداشت مادى از مردم در قبال رسالت خويش

و ما أسئلكم عليه من أجر . .. إلاّ على ربّ الع_لمين

مزد رسالت لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 164 - 1

1 - تصريح لوط ( ع ) به نداشتن كمترين چشمداشت مادى از قومش ، در قبال رسالت خويش

و ما أسئلكم عليه من أجر . .. إلاّ على ربّ الع_لمين

مزد رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 72 - 1

1 - پيامبر ( ص ) در برابر اداى رسالت خود ، كمترين مزدى از مردم درخواست نمى كرد .

أم تسئلهم خرجًا

كسى كه ادعاى پيامبرى دارد، لازم است چند شرط را دارا باشد. در صورت فقدان هر يك از اين شرايط، نبوت وى زير سؤال خواهد رفت: الف) پيام هاى او، سراسر حق و مبرا از هر گونه باطل باشد. ب) پيشنيه وى (شخصيت ارزشى و اخلاقى اش)، براى مردمى كه به سوى آنها مبعوث گشته، آشنا و شناخته شده باشد. ج) شخصيتى فرزانه (داراى كمال عقل و درايت) باشد. د) در كمال استغنا باشد (كمترين مزدى از مردم نخواهد). آيات پيشين در بيان وجود سه شرط اول در پيامبراكرم(ص) و اين آيه، مربوط به شرط چهارم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 57 - 1،3

1 _ پيامبر (

ص ) ، موظف به اعلام كردن نداشتن هيچ چشمداشت و درخواست مزدى از مردم ، در قبال انجام رسالت خويش

قل ما أسئلكم عليه من أجر

3 _ ايمان و راهيابى مردم به خدا ، تنها اجر و مزد پيامبر ( ص ) در انجام رسالت خويش

ما أسئلكم عليه من أجر إلاّ من شاء أن يتّخذ إلى ربّه سبيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه استثنا در {إلاّ من شاء. ..} متصل باشد و مضافى نيز محذوف و در تقدير باشد; يعنى، {إلاّ من شاء أن يتخذ إلى ربّه سبيلاً بالإيمان و الطاعة و...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 47 - 1،2،4،5،8،9

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ نداشتن هيچ چشمداشت مادى از مردم ، در قبال رسالتش

قل ما سألتكم من أجر فهو لكم

اين تعبير كه پيامبر(ص) فرمود: هر پاداشى از شما طلب كردم مال خودتان باشد، تعبيرى است كنايى و اشاره دارد به اين كه از شما انتظار هيچ مزدى ندارم و نمى خواهم.

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود تا خاطر مردم را آسوده كند كه رسالتش را در قبال مال و جاه انجام نمى دهد .

قل ما سألتكم من أجر فهو لكم

4 - پيامبر ( ص ) ، پاداش دهنده رسالت خويش را تنها خداوند مى دانست .

إن أجرى إلاّ على اللّه

5 - پيامبر ( ص ) ، براى رسالتش پاداش و اجرى قائل بود .

ما سألتكم من أجر . .. إن أجرى إلاّ على اللّه

8 - { عن أبى جعفر ( ع ) : فى قول اللّه عزّوجلّ :

. . . { قل ما سألتكم من أجر فهو لكم } يقول أجر المودّة الذى لم أسألكم غيره فهو لكم تهتدون به و تنجون من عذاب يوم القيامة . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه درباره سخن خدا {قل ما سألتكم من أجر فهو لكم} فرمود: معناى سخن خدا اين است: مودتى كه من از شما غير از آن را به عنوان پاداش نخواستم، به نفع خود شما است; زيرا به وسيله آن هدايت مى شويد و از عذاب روز قيامت نجات پيدا كنيد. ..}.

9 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { قل ما سألتكم من أجر فهو لكم } و ذلك أنّ رسول اللّه سأل قومه أن يؤدّوا أقاربه و لايؤذوهم و أمّا قوله { فهو لكم } يقول ثوابه لكم ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {قل ما سألتكم من أجر فهو لكم} روايت شده كه: رسول خدا(ص) از قومش خواست [به جاى پاداش او]، خويشاوندان وى را دوست داشته باشند و آنان را اذيت نكنند و اما معناى {فهولكم} اين است كه ثواب آن براى خودتان مى باشد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 86 - 2

2 - پيامبر ( ص ) در قبال رسالتش ، كمترين مزدى درخواست نمى كرد .

قل ما أسئلكم عليه من أجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 8،9

8 - پيامبر ( ص ) در راه انجام رسالت خويش ، پاداشى جز مودت نزديكانش ( اهل بيت ) نطلبيده است .

قل لا

أسئلكم عليه أجرًا إلاّ المودة فى القربى

براساس روايات فراوان و آراى بسيارى از مفسران، منظور از قربى {اهل بيت} پيامبر(ص) است.

9 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به انجام رسالت خويش ، بى هيچ چشمداشت مادى از مردم

قل لا أسئلكم عليه أجرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 46 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، هيچ اجر و پاداشى از كافران در قبال رسالت خويش درخواست نكرد .

أم تسئلهم أجرًا

مزد رسالت نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 1،4

1_ نوح ( ع ) به مردم اعلام كرد كه : در برابر ابلاغ رسالت ، كمترين مالى از آنان درخواست نخواهد كرد .

ي_قوم لاأسئلكم عليه مالاً

مراد از ضمير در {عليه} پيامبرى و ابلاغ رسالت است. كلمه {مالاً} نكره است و چون پس از نفى (لاأسئلكم) قرار گرفته است ، دلالت بر عموم دارد; يعنى ، هيچ مالى و كمترين پاداشى.

4_ نوح ( ع ) به قوم خويش اعلام كرد كه پاداش رسالتش تنها بر عهده خداوند است .

إن أجرى إلاّ على الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 109 - 1

1 - تصريح نوح ( ع ) به نداشتن كمترين چشمداشت مادى از مردم ، در قبال رسالت خويش

و ما أسئلكم عليه من أجر

مزد رسالت هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 127 - 1

1 - تصريح هود ( ع ) به نداشتن كمترين چشمداشت مادى از

مردم ، در قبال رسالت خويش

و ما أسئلكم عليه من أجر . .. إلاّ على ربّ الع_لمين

مزد رضاع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 6

6 - مردان بايد به زنان مطلّقه ، بابت شيردادن فرزندان خود اجرت بپردازند .

فإن أرضعن لكم ف_اتوهنّ أُجورهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 - 1،3

1 - مردان متمكّن و توانگر ، بايد به ميزان توانايى و فراخْ دستى خويش ، هزينه زندگى زنان مطلّقه را در دوران شيردادن به نوزادان _ افزون بر پرداخت اجرت شيردادن _ بپردازند .

لينفق ذو سعة من سعته

در اين كه حكم انفاق در اين آيه، اختصاص به دوران شيردادن زنان مطلّقه به نوزادشان دارد و يا شامل دوران عدّه نيز مى شود، ميان مفسران اختلاف هست. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

3 - مردان تنگ دست ، بايد به مقدار توانايى خويش هزينه زندگى زنان مطلّقه را در دوران شيردادن به نوزادان _ افزون بر پرداخت اجرت شيردادن _ بپردازند .

و من قدر عليه رزقه فلينفق ممّا ءاتيه اللّه

مزد عمل تبرعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 6

6 - پرداختن مزد در برابر كار تبرعى و بدون چشمداشت ديگران ، امرى است نيكو .

ليجزيك أجر ما سقيت لنا

مزد كار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 15،16

15- تعيين مقدار اجرت ، پس از انجام كار صحيح و نافذ است .

لو شئت

لتّخذت عليه أجرًا

16- دريافت اجرت در برابر كارى كه بدون درخواست كارفرما انجام گيرد ، جايز است .

لو شئت لتّخذت عليه أجرًا

مزد كار در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 14

14- نظام كارمزدى ، در زمان موسى ( ع ) وجود داشته است .

قال لو شئت لتّخذت عليه أجرًا

مصلحان و مزد تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 51 - 4

4_ مطالبه نكردن پاداش از مردم ، به خاطر تبليغ حقايق و معارف الهى ، نشانه صداقت مبلغان و مصلحان است .

ي_قوم لاأسئلكم عليه أجرًا . .. أفلاتعقلون

از آن جا كه هدف مدعيان دروغين ، رسيدن به منافع مادى و مال و منال دنيوى است ، مى توان گفت: حضرت هود(ع) با جمله {لاأسئلكم} اشاره به دليل و نشانه صداقت خويش دارد.

هود(ع) و مزد تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 51 - 1

1_ هود ( ع ) ، به مردم خويش اعلام كرد كه در برابر ابلاغ رسالت كمترين مزدى از آنان نخواهد خواست .

ي_قوم لاأسئلكم عليه أجرًا

هود(ع) و مزد رسالت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 51 - 1،3،5

1_ هود ( ع ) ، به مردم خويش اعلام كرد كه در برابر ابلاغ رسالت كمترين مزدى از آنان نخواهد خواست .

ي_قوم لاأسئلكم عليه أجرًا

3_ هود ( ع ) ، پاداش نخواستن از مردم را ، نشانه اى بر صداقت خويش در ادعاى نبوت

دانست .

لاأسئلكم عليه أجرًا إن أجرى إلاّ على الذى فطرنى أفلاتعقلون

در برداشت فوق ، جمله {أفلاتعقلون} در ارتباط با {لاأسئلكم . ..} معنا شده است. بر اين اساس ، هود(ع) به مردم مى گويد: اگر در اين معنا انديشه كنيد كه من هيچ مزدى از شما درخواست نمى كنم ، خواهيد فهميد كه در ادعاى نبوت راستگو هستم.

5_ هود ( ع ) ، به قومش اعلام كرد كه پاداش رسالتش ، تنها برعهده خداوند است .

قال ي_قوم . .. إن أجرى إلاّ على الذى فطرنى

مس از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مس

تركيب آهن و مس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 96 - 11

11- تركيب آهن و مسّ ، فلزى بسيار مستحكم و غير قابل نفوذ به دست مى دهد .

ءاتونى زبر الحديد . .. أُفرغ عليه قطرًا

ريختن مس گداخته بر آهن هاى نزديك به ذوب، گوياى آن است كه جنس تركبى، به فلزى بسيار مستحكم تبديل خواهد شد.

تشبيه به مس مذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 17

17- آب هاى غليظ و گداخته ، بسان گدازه مس ، پاسخى براى استغاثه و آب طلبى كافران در دوزخ است .

و إن يستغيثوا يغاثوا بماء كالمهل

{مهل} به معناى {درده روغن} و نيز {مس گداخته} است (مقاييس اللغة) و نيز به {خونابه اى كه از لاشه مردار بيرون آيد} گفته مى شود. (قاموس) وصف آنان با عبارت {يشوى الوجوه} با معناى {مس گداخته} سازگارتر است.

ذوب مس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 -

5،6،7

5 - ديگ هاى بزرگى براى ذوب مس جهت ساختن ابزار مسى ، در اختيار سليمان ( ع ) قرار داشت .

و أسلنا له عين القطر

{عين} در آيه به معناى حقيقى آن (چشمه) نيست; بلكه معناى كنايى آن مورد نظر است; يعنى، ظرف هاى بزرگى كه مذاب مس داخل آنها بوده و از آن تعبير به {عين} شده است.

6 - خداوند ، ماده مس را به گونه اى قرار داده كه با ذوب شدن به جريان درمى آيد .

و أسلنا له عين القطر

{أسلنا} از {اسالة} به معناى سيلان و جريان است.

7 - فراهم آمدن امكانات ذوب مس براى سليمان ( ع ) ، از عطاياى خدا به آن حضرت

و لقد ءاتينا . .. فضلاً ... و لسليم_ن ... و أسلنا له عين القطر

ذوب مس در دوران سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 8

8 - وجود صنعت مسگرى در دوران سليمان ( ع )

و أسلنا له عين القطر

{قطر} به معناى نوعى مس مذاب است (مفردات راغب و المنجد). گفتنى است كه {اسالة} (مصدر {أسلنا}) به معناى سيلان و جريان است و كاربر آن در اشياى جامد، معناى ذوب را افاده مى كند.

شرايط مس قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 79 - 1،9

1 - حرمت دست زدن به نوشته هاى قرآن بدون طهارت

لايمسّه إلاّ المطهّرون

ضمير در {لايمسّه}، مى تواند به قرآن بازگردد و نيز مى تواند راجع به {كتاب مكنون} باشد. در صورت اول جمله {لايمسّه...} انشا در قالب اخبار بوده و مفاد آن نهى

از لمس قرآن بدون طهارت مى باشد. برداشت ياد شده بر پايه همين احتمال است.

9 - { عن ابراهيم بن عبدالحميد عن أبى الحسن ( ع ) قال المصحف لاتمسّه على غير طهر و لاجنباً إنّ اللّه يقول : { لايمسّه إلاّ المطهّرون } ;

ابراهيم بن عبدالحميد از امام كاظم(ع) روايت نموده كه فرمود: قرآن را بدون طهارت و در حال جنابت مس نكن. .. زيرا خدا فرموده: لايمسّه إلاّ المطهّرون}.

فوايد مس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 96 - 7،11

7- ذوالفرنين ، از مسّ مذاب ، براى پر كردن ميان پاره هاى آهن اسكلت سد ، استفاده كرد .

ءاتونى أُفرغ عليه قطرًا

{افراغ} به معناى {خالى كردن ظرف و ريختن محتويات آن} است و {قطرًا} (مسّ مذاب) مفعول براى {أُفرغ} است و مفعول {آتونى} به قرينه {قطرًا} محذوف است.

11- تركيب آهن و مسّ ، فلزى بسيار مستحكم و غير قابل نفوذ به دست مى دهد .

ءاتونى زبر الحديد . .. أُفرغ عليه قطرًا

ريختن مس گداخته بر آهن هاى نزديك به ذوب، گوياى آن است كه جنس تركبى، به فلزى بسيار مستحكم تبديل خواهد شد.

ويژگيهاى مس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 12 - 6

6 - خداوند ، ماده مس را به گونه اى قرار داده كه با ذوب شدن به جريان درمى آيد .

و أسلنا له عين القطر

{أسلنا} از {اسالة} به معناى سيلان و جريان است.

مسؤوليت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مسؤوليت

آثار مسؤوليت پذيرى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 27 -

2

2 - توجه تقواپيشگان به خدا و مسؤوليت هاى خود ، زمينه ساز جلب رحمت الهى

إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين . فمنّ اللّه علينا

آداب قبول مسؤوليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 13 - 8

8 - بايد به هنگام پذيرش مسؤوليت هاى محوله ، تمامى مشكلات ، كاستى ها و پى آمد هاى آنها را با مقام بالاتر در ميان گذاشت .

و إذ نادى ربّك موسى أن ائت القوم الظ_لمين . . . قال ربّ إنّى أخاف أن يكذّبون . و يضيق صدرى و لاينطلق لسانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 34 - 10

10 - لزوم در ميان گذاشتن مشكلات ، كاستى ها و پى آمد هاى آن با مقام فرماندهى ، به هنگام پذيرش مسؤوليت هاى داده شده

نودى . .. ي_موسى ... إلى فرعون و ملإيْه ... قال ربّ إنّى قتلت منهم نفسًا ... إنّ

احساس مسؤوليت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 107 - 6

6 _ احساس مسؤوليت شديد پيامبر(ص) در مورد هدايت مردم به توحيد

و ما جعلنك عليهم حفيظا

ارزش مسؤوليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 187 - 17

17 _ ناآگاهى عالمان اهل كتاب ( دين فروشان ) از ارزش والاى دين و تعهّد به پيمان هاى الهى

فنبذوه . .. و اشتروا به ثمناً قليلا

اهميت مسؤوليت پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 -

10

10_ افراد كارآمد ، لايق و متخصص بايد از پذيرش مسؤوليت ها امتناع نورزند و در پى تصدّى آن باشند .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 19

19_ عفت و پاكدامنى ، امانت و صداقت ، يكتاپرستى ، كتمان نكردن دانش و مسؤوليت پذيرى ، از مصاديق نيكوكارى است .

و لانضيع أجر المحسنين

از مصداقهاى مورد نظر براى {المحسنين} يوسف(ع) است. بنابراين توصيفها و ويژگيهاى ياد شده براى او ، مصاديق احسان و نيكوكارى در ديدگاه قرآن مى باشد.

تعيين مسؤوليت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 10

10 _ تنها وحى الهى تعيين كننده وظايف و شأن پيامبر(ص) است.

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

تفاوت مسؤوليت انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 6

6 _ تفاوت مسؤوليت انسان ها در پيشگاه خداوند ، متناسب با بهره مندى آنها از علم و امكانات *

ما كان لأهل المدينة و من حولهم من الأعراب أن يتخلفوا

برداشت فوق بدان احتمال است كه اختصاص به ذكر يافتن اهل مدينه و اطراف آن در آيه، مبتنى بر اين اصل كلى (برخوردارى از علم و امكانات) باشد.

تقسيم مسؤوليتهاى اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 5

5 _ لزوم تقسيم كار و مسؤوليت ها در جامعه

و ما كان المؤمنون لينفروا كافة فلولا نفر من كل فرقة منهم

طائفة ليتفقهوا فى الدين

حفظ مسؤوليتهاى اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 1

1 _ عدم جواز شركت تمام افراد جامعه در جهاد و خالى گذاشتن مراكز دينى و تبليغات اسلامى و بقيه پست ها و مسؤوليتها

و ما كان المؤمنون لينفروا كافة

مراد از {نفر} _ به اقتضاى سياق آيات _ بسيج براى جهاد مى باشد.

حفظ مسؤوليتهاى دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 1

1 _ عدم جواز شركت تمام افراد جامعه در جهاد و خالى گذاشتن مراكز دينى و تبليغات اسلامى و بقيه پست ها و مسؤوليتها

و ما كان المؤمنون لينفروا كافة

مراد از {نفر} _ به اقتضاى سياق آيات _ بسيج براى جهاد مى باشد.

خدا و مسؤوليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 69 - 13

13- خداوند ، در برابر هيچ كس مسؤول نيست و كسى ياراى چون و چرا كردن با او را ندارد .

فيغرقكم بما كفرتم ثمّ لاتجدوا لكم علينا به تبيعًا

از اينكه خداوند فرمود: {هيچ كس را نمى يابيد كه به نفع اعراض كنندگان از خدا و عليه او اقدامى انجام دهد} احتمال دارد كنايه از اين باشد كه كسى را ياراى چون و چرا با خداوند نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 75 - 11

11- خداوند ، در برابر هيچ كس مسؤول نبوده و هيچ كس را ياراى چون و چرا كردن با او نيست .

إذًا لأذقن_ك . .. ثمّ لاتجد لك

علينا نصيرًا

از اينكه خداوند فرمود: {هيچ كس را نمى يابى كه عليه ما و به نفع خود، تو را يارى كند} احتمالاً به اين معنا باشد كه: اصلاً كسى را ياراى چنين كارى نيست.

ذكر محدوده مسؤوليت رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 56 - 5

5- توجّه رهبران الهى به نداشتن مسؤوليتى در برابر كفر مردم پس از انجام وظيفه انذار و تبشير ، مايه عدم احساس ناتوانى و شكست در ايفاى وظيفه خويش است .

و ما منع الناس أن يؤمنوا . .. و ما نرسل المرسلين إلاّ مبشّرين و منذرين

زمينه فرار از مسؤوليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 11

11 - جامعه بى فرهنگ بدوى ، زاينده انسان هاى بى ارج و مسؤوليت گريز *

و كنتم قومًا بورًا

برداشت بالا با توجّه به اين نكته است كه در اين مجموعه آيات، به جاى هر عنوان ديگرى، تعبير {الأعراب} مطرح شده و اين تعبير مى تواند مشعر به عليت باشد. هم چنين واژه {كنتم} حكايت از ديرينه اى طولانى دارد و {قوماً} اشاره به حيثيت اجتماعى مى تواند داشته باشد و واژه {بوراً} نيز به معناى بى خاصيتى و بيهودگى است.

زمينه مسؤوليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 3

3 _ ادعاى ايمان در پى دارنده مسؤوليت الهى

قالوا إنّا نصرى اخذنا ميثقهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 5،7

5 _ خداترسى يوشع وكالب ، بر

انگيزنده احساس مسؤوليت آنان در برابر فرمان هاى موسى ( ع )

قال رجلان من الذين يخافون . .. ادخلوا عليهم الباب

7 _ ترس از خدا و احساس مسؤوليت در برابر او ، از نعمت هاى بزرگ خداوند

قال رجلان من الذين يخافون انعم اللّه عليهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 90 - 4

4- پيوند خويشاوندى ، امرى مسؤوليت آور و منشأ پيدايش حقوق ويژه است .

إن الله يأمر . .. و إيتاىءِ ذى القربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 43 - 11

11- علم مسؤوليت آور و عالمان و آگاهان ، وظيفه دار هدايت كردن ديگران

قد جاءنى من العلم . .. فاتّبعنى

حضرت ابراهيم(ع)، مسؤوليت هدايت گرى خود را ناشى از علم و آگاهى خود دانسته است. بيان اين نكته از زبان ابراهيم(ع) در قرآن، گوياى نقش دانش و مسؤوليت آفرينى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 25 - 7

7-آگاهى و درك حقيقت ، مسؤوليت آور و ملاك نكوهش و مؤاخذه حق ناپذيران

إنّ الذين . .. من بعد ما تبيّن لهم الهدى

آيه شريفه، مرتدان و حق ناپذيران را سرزنش مى كند و اين توبيخ و سرزنش را بر يك اصل استوار كرده و آن عبارت است از {تبين حق و راه هدايت}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 15 - 4

4 - خويشاوندى ، رابطه اى مسؤوليت آفرين و انگيزه اى مؤثر ، در كمك رسانى به يكديگر است .

ذا مقربة

زمينه

مسؤوليت پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 5 - 4

4 - تأثير شب زنده دارى و تلاوت قرآن ، در بالا بردن توان انسان ها براى به دوش گرفتن مسؤوليتى سنگين ( همچون تبليغ دين و هدايت گمراهان )

قم الّيل . .. و رتّل القرءان ترتيلاً . إنّا سنلقى عليك قولاً ثقيلاً

زمينه مسؤوليت پذيرى اولياء الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 15

15 - برخوردارى از علم و قدرت ، زمينه توجه مردان الهى به مسؤوليت و وظايف برتر خود

فلمّا رءاه مستقرًّا عنده قال ه_ذا من فضل ربّى ليبلونى

برداشت ياد شده از آن جا است كه سليمان(ع) با مشاهده قدرت دربار خويش، متذكر گشت كه هدف از اين تفضلات و امكانات، امتحان و آزمون او است و بايد به هوش باشد.

زمينه مسؤوليت مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 7 - 7

7 - استقبال مردم از مجالس وعظ و ارشاد ، زمينه ساز تكليف مبلغان به پذيرش آنان و روى گردانى مردم از آن مجالس ، مايه رفع تكليف از ارشادگران است .

أن جاءه الأعمى . .. لعلّه يزّكّى ... من استغنى ... و ما عليك ألاّ يزّكّى

زمينه مسؤوليت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 5

5 - برخوردارى پيامبر ( ص ) از هدايت هاى قرآن و مقام رسالت ، مقتضى سپاس گزارى او به درگاه الهى و ستايش ذات خداى يگانه در همه

حال

و أن أتلوا القرءان . .. المنذرين . و قل الحمدللّه

آيات پيشين، در زمينه رسالت پيامبر(ص) بود و نيز آن حضرت مأموريت يافت كه بر طريق تلاوت قرآن استوار بماند; بنابراين آمدن عبارت "قل الحمد للّه" در پى تلاوت آن، مطلب ياد شده را مى رساند.

سنگينى مسؤوليت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 2 - 2،3

2- نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) ، احساس مسؤوليت ى سنگين را براى آن حضرت به همراه داشت .

ما أنزّلنا عليك القران لتشقى

از زبان مشفقانه آيه برمى آيد كه با نزول قرآن پيامبر(ص) مسؤوليت سنگينى را احساس نموده و در جهت انجام آن رنج بسيارى را برخود هموار كرده بود تا به هر طريق ممكن مردم را هدايت كند.

3- تلاش و جديت پيامبر ( ص ) براى ايفاى رسالت خويش ، تلاشى طاقت فرسا و سنگين بود .

ما أنزّلنا عليك القران لتشقى

{شقاوة} به معناى شدت و دشوارى است (قاموس المحيط) توصيه خداوند به پيامبر(ص) به سختى نكشيدن و خود را به زحمت نينداختن، نشان از تلاش طاقت فرساى پيامبر(ص) در جهت هدايت مردم دارد.

شرايط اعطاى مسؤوليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 75 - 4

4 - لزوم ملاك قرار دادن لياقت و صلاحيت افراد در اعطاى مناصب و مسؤوليت هاى اجتماعى به آنان

اللّه يصطفى من الملئكة رسولاً و من الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 14

14 - بصيرت و آگاهى كامل شخص ، شرط واگذارى كار ها به

او است .

و أُفوّض أمرى إلى اللّه إنّ اللّه بصير بالعباد

از اين كه مؤمن آل فرعون، كارهايش را به دليل بصير بودن خداوند به او واگذار كرد، مى توان برداشت يادشده را به دست آورد.

شرايط قبول مسؤوليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 102 - 7

7 _ ضرورت پرهيز آدمى از پذيرش مسؤوليتهايى كه در عمل بدان پايبند نخواهد بود .

لاتسئلوا عن اشياء . .. ثم اصبحوا بها كفرين

علم و مسؤوليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 79 - 18

18 _ مسؤوليت عالمان دينى ، در قبال علم خويش به كتب الهى

و لكن كونوا ربّانيّن بما كنتم تعلّمون الكتاب و بما كنتم تدرسون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 115 - 4

4 _ هدايت و شناخت حق ، مسؤوليت آفرين است .

من بعد ما تبيّن له الهدى

عوامل رافع مسؤوليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 34

34 - اكراه بر گناه ، عذرى قابل قبول براى سلب مسؤوليت از اكراه شدگان

فإنّ اللّه من بعد إكرههنّ غفور رحيم

عوامل مسؤوليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 3

3 _ نزديك بودن به رهبر جامعه اسلامى و قرار داشتن در پايگاه دين ، مسؤوليت آفرين است .

ما كان لأهل المدينة و من حولهم من الأعراب

برداشت فوق مبتنى بر اين اساس است كه خداوند نزديكان به پيامبر(ص) و حاضران در پايگاه شريعت

(مدينه) را به خاطر برخوردارى از اين ويژگى، داراى مسؤوليتى فزونتر دانسته است و مخالفت با پيامبر(ص) را در شأن آنان ندانسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 36 - 7

7- بهره نگرفتن صحيح از نعمت شنوايى ، بينايى و قلب براى شناخت حق ، باعث مسؤوليت انسان نزد خداوند است .

و لاتقف . .. إن السمع ... كان عنه مسئولاً

خداوند، به منظور دور كردن انسانها از حركتهاى غير علمى، به آنان نعمت شنوايى، بينايى و قلب را يادآور شده است تا آنان، با بهره گيرى صحيح از آن، به يقين دست يافته و بر اساس آن، حكم كرده و عمل نمايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 214 - 5

5 - پيوند خويشاوندى ، درپى دارنده مسؤوليت هاى فزون تر

و أنذر عشيرتك الأقربين

مأموريت خاص پيامبر(ص) به تبليغ خويشاوندان خود _ با اين كه تبليغ، عموماً وظيفه پيامبر است _ مى تواند مطلب ياد شده را افاده كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 42 - 10

10 - علم ، در ميان تمامى ملل و اقوام در گذشته تاريخ ، حجت و مسؤوليت آفرين بود .

و أشرك به ما ليس لى به علم

احتجاج و استدلال مؤمن آل فرعون با مردم مشرك مصر، به اين كه نسبت به شريك داشتن خداوند علم ندارم و به اين دليل آن را قبول نمى كنم، دليل بر آن است كه مردم مصر، پذيرفته بودند كه اعتقادات دينى انسان بايد مبتنى بر علم و آگاهى

اطمينان بخش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 44 - 10

10 - نام و آوازه نيك ، نعمتى است خدادادى و داراى مسؤوليت . *

و إنّه لذكر . .. و سوف تسئلون

برداشت بالا بدان احتمال است كه منظور از {ذكر} ياد و نام خوش باشد; و نه تذكر، يادآورى و هشدار.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 6

6 - علم و آگاهى ، مسؤوليت آور است .

لم تؤذوننى و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إليكم

برداشت ياد شده، با توجه به اين است كه موسى(ع) در نكوهش قوم خويش، به علم و آگاهى آنان استناد كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 17 - 8

8 - نعمت هاى الهى ، مسؤوليت آفرين است .

أفلاينظرون إلى الإبل كيف خلقت

مفاد آيه شريفه، تنها توجّه دادن انسان ها به كيفيت خلقت شتر و بالا بردن سطح معلومات آنان نيست; بلكه بيان اين نكته است كه با توجّه به اين نعمت هاى شگفت، بى اعتنايى به هشدارها و غفلت از تعاليم الهى، سزاوار نيست.

عوامل مؤثر در تقسيم مسؤوليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 5

5_ ضرورت توجه به پيشينه افراد در اعتماد به آنان و اعطاى مسؤوليت به ايشان

هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

عوامل مؤثر در مسؤوليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 3 - 3

3- داشتن نياكان

مؤمن و موّحد ، ارزشى مسؤوليت آور

ذرّية من حملنا مع نوح

يادآورى نياكان مؤمن و صالح بنى اسرائيل به آنان، براى واقف ساختنشان به مسؤوليت خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 17

17- قبول سرپرستى اموال يتيم ، تعهدى مسؤوليت آور است . *

و لاتقربوا مال اليتيم . .. و أوفوا بالعهد إن العهد كان مسئولاً

احتمالاً {أوفوا. ..} با توجه به اينكه پس از جمله {لاتقربوا مال اليتيم} آمده است، از نوع ذكر عام پس از خاص باشد. بنابراين كفالت اموال يتيمان، مى تواند از موارد معاهدات باشد.

عوامل مؤثر در مسؤوليت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 113 - 4

4- انتخاب پيامبران از ميان خود انسان ها و از متن جامعه خويش ، داراى نقشى مهم در رسالت آنان

جاءهم رسول منهم

تصريح خداوند به عبارت {رسول منهم} (رسولى از خود آنان) مى تواند اشاره به مطلب فوق داشته باشد.

عوامل مؤثر در مسؤوليت فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 12

12- حضور پدر و مادر نزد فرزند ، در پى دارنده مسؤوليت فزون تر براى فرزند

إمّا يبلغنّ عندك الكبر

{عندك الكبر} ممكن است إشعار به اين حقيقت داشته باشد كه اگر پدر و مادر پيش فرزندان زندگى كنند، مسؤوليت نگه دارى آنان بيشتر شده و از هرگونه حرمت شكنى - هر چند به گفتن {أُفّ} - بايد پرهيز شود.

فرار از مسؤوليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49

- 3

3 _ تمسك برخى از منافقان براى فرار از مسؤوليت هاى سنگين ، به حيله هاى فريبنده و به ظاهر شرعى

و منهم من يقول ائذن لى و لاتفتنى

با توجه به آنچه در شأن نزول نقل شده است كه برخى از منافقان، مفتون شدن به زنان رومى را بهانه عدم شركت در جنگ قرار دادند، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 76 - 8

8 _ منافقان ، داراى روحيه اعراض از صلاح و انجام وظيفه

لنكوننّ من الصلحين . .. و تولوا و هم معرضون

قلمرو مسؤوليت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 14

14 _ داورى پيامبران در محدوده قوانين الهى

و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس

بنابراينكه ضمير {ليحكم} به {الكتاب} برگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 6،28

6 _ دخالت پيامبران در مسائل نظامى و سياسى

اذ قالوا لنبى لهم ابعث لنا ملكاً نقاتل فى سبيل اللّه

28 _ برخى پيامبران بنى اسرائيل پس از موسى ( ع ) ، مقام زمامدارى جامعه را بر عهده نداشتند . *

ابعث لنا ملكاً . .. و قد اُخرجنا من ديارنا

درخواست ملك (پادشاه و زمامدار)، حاكى از آن است كه پيامبر آن عصر پادشاهى و زمامدارى جامعه خويش را بر عهده نداشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 20 - 12،13

12 _ وظيفه پيامبر ( ص ) ، تنها ابلاغ پيام خدا به مردم است

; نه مجبور ساختن ايشان به ايمان .

فانّما عليك البلاغ

13 _ تبيين محدوده وظيفه پيامبر ( ص ) از سوى خداوند ، عامل اطمينان خاطر او

فانّما عليك البلاغ

به نظر مى رسد جمله {فانّما . .. } به منظور اطمينان خاطر پيامبر (ص) ايراد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 79 - 1،10

1 _ هيچ پيامبرى حق ندارد مردم را دعوت به بندگى و خضوع در برابر خويش كند .

ما كان لبشر ان يؤتيه اللّه الكتاب . .. ثم يقول للناس كونوا عباداً لى

10 _ عبوديّت براى خداوند و نفى آن از غير او محور اصلى دعوت انبيا

ما كان لبشر . .. ثم يقول للناس كونوا عباداً لى من دون اللّه و لكن كونوا ربّانيّن

ربانى كسى است كه با ربّ ارتباط شديد داشته و او را بسيار عبادت كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 3

3 _ اختيار پيامبران در تحريم برخى حلال ها بر خود

الاّ ما حرّم اسرائيل على نفسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 128 - 1،2،3،4،5

1 _ سرنوشت آدميان تنها به دست خداست ، نه حتّى رسول او .

ليس لك من الامر شىء

بنابر اينكه {ال} در {الامر} براى جنس باشد.

2 _ تدبير امور عالم در اختيار خداست ، نه پيامبر ( ص ) .

ليس لك من الامر شىء

3 _ پيروزى مؤمنانِ پيكارگرِ بدر ، تنها به دست خدا بود ، نه پيامبر ( ص )

و لقد نصركم اللّه ببدر . ..

ليس لك من الامر شىء

اگر {ال} در {الامر} براى جنس باشد، پيروزى در جنگ بدر مصداقى از آن خواهد بود و اگر عهد ذكرى باشد، اشاره به پيروزى در آن جنگ است.

4 _ شكست و پيروزى به دست خداست ، نه پيامبر ( ص )

ليس لك من الامر شىء

اگر {ال} در {الامر}، عهد ذكرى باشد، اشاره به پيروزى مسلمانان در جنگ بدر و شكست كافران در آن جنگ است. و جنگ بدر به عنوان مثال خواهد بود، نه اينكه داراى خصوصيّتى باشد.

5 _ محدوديّت دامنه اختيارات پيامبران

ليس لك من الامر شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 129 - 5

5 _ مالكيّت مطلق خداوند بر هستى ، دليل نداشتن حقّ تصميمگيرى رسول خدا ( ص ) ، در مورد سرنوشت كفّار

ليس لك من الامر شىء او يتوب عليهم . .. و للّه ما فى السّموات و ما فى الارض

كيفر فرار از مسؤوليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 13

13 - شانه خالى كردن از بار مسؤوليت اجتماعى و حل و فصل امور مسلمين ، پيامددار فتنه و بلا و يا عذاب دردناك الهى است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبوا . .. فليحذر الذين يخالفون عن أمره أن تصيب

محدوده مسؤوليت ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 7

7- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، موظف بودند كه درچارچوب فرمان هاى الهى به هدايت مردم بپردازند ; و نه

بر اساس سليقه شخصى و نه دستور گيرى از ديگران .

و جعلن_هم أئمة يهدون بأمرنا

{بأمرنا} متعلق به {يهدون} و در حقيقت به منزله قيد و شرط براى هدايت كردن است; يعنى، هدايت كردن مردم بايد به فرمان ما باشد

محدوده مسؤوليت اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 7

7- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، موظف بودند كه درچارچوب فرمان هاى الهى به هدايت مردم بپردازند ; و نه بر اساس سليقه شخصى و نه دستور گيرى از ديگران .

و جعلن_هم أئمة يهدون بأمرنا

{بأمرنا} متعلق به {يهدون} و در حقيقت به منزله قيد و شرط براى هدايت كردن است; يعنى، هدايت كردن مردم بايد به فرمان ما باشد

محدوده مسؤوليت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 1،2

1 _ وظيفه پيامبر ( ص ) ، اجبار مسلمانان بر انفاق بى آزار و منّت و ريا نيست .

ليس عليك هُديهم

با توجّه به ارتباط آيه با آيات قبل، {ليس عليك هديهم}، يعنى بر تو لازم نيست هدايت اجبارى مسلمانان به اينكه انفاق بدون آزار و منّت و ريا انجام دهند.

2 _ هدايت يافتن انسان ها ، خارج از وظيفه پيامبر اكرم ( ص ) و تنها در قلمرو مشيّت الهى

ليس عليك هُديهُم و لكنّ اللّه يهدى من يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 4

4 _ كسى را كه خداوند گمراه كند ، هيچكس ، حتى پيامبر ( ص ) ، راهى براى هدايت

او نخواهد يافت .

و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا

ظاهراً مراد از {سبيل} _ به قرينه {اضلال} _، راه هدايت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 176 - 2

2 _ تشريع احكام به دست خداوند و پيامبر ( ص ) ، مبلغ آن است .

قل اللّه يفتيكم فى الكللة

مردم از پيامبر(ص) استفتاء كردند و خداوند در جواب آنها فرمود: خداوند پاسخ استفتاى شما را خواهد داد. يعنى تشريع احكام از آن اوست نه پيامبر(ص) و كلمه {قل} مى رساند كه شأن پيامبر(ص) تبليغ آن احكام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 6

6 _ انسان ها ، حتى انبياى الهى ، تنها اختياردار خويشند و نه ديگران .

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 92 - 9

9 _ پندار برخى از مسلمانان بر اينكه پيامبران وظيفه دار اجبار مردم به اطاعت از خدا و رسول هستند . *

فاعلموا انما على رسولنا البلغ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 48 - 2،3

2 _ الزام قهرى مردم به ايمان وظيفه پيامبران نيست.

و ما نرسل المرسلين إلا مبشرين و منذرين

چون در آيات قبل سخن از درخواست نزول آيات و رد آن بود، لاجرم اين سؤال مطرح مى گردد كه مسؤوليت پيامبران در برابر هدايت مردم چيست و تا كجاست؟ اين آيه با محدود دانستن وظيفه تبليغى پيامبران در انذار و تبشير، اجبار مردم به

ايمان را خارج از حيطه مسؤوليت پيامبران مى داند.

3 _ خداوند تعيين كننده محدوده وظايف پيامبران در امر تبليغ است.

و ما نرسل المرسلين إلا مبشرين و منذرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 14

14 _ نابرابرى ناآگاهان و آگاهان به محدوده قدرت و وظايف پيامبران، مانند نابرابرى كوران و بينايان

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك ... قل هل يستوى الأعمى و البصير أفلاتتفكرون

در اينكه مراد از {أعمى} و {بصير} در آيه چيست، احتمالاتى وجود دارد; از آن جمله اينكه كسانى كه پس از بيان محدوده قدرت و وظايف پيامبران اين حقايق را دريافته و پذيرا مى شوند، {بصير} و آن كسانى كه جاهلانه سخنهاى واهى گفته و درخواستهاى نابجا دارند {أعمى} (كور) هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 6

6 _ پيامبران(ع) داراى حق حكومت و قضاوت در ميان مردم هستند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

از جمله معانى مذكور براى واژه {حكم} قضاوت و همچنين حكومت است، لازم به ذكر است اين دو معنى در طول يكديگر و با هم متقاربند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 3

3 _ جنيان نيز همانند آدميان، موظف به پيروى از رسولان الهى و مكلف به تكاليف دينى هستند.

قال ادخلوا . .. من الجن و الإنس فى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 3

3 _ تعيين مشى نظامى در حيطه مسؤوليت انبيا و رهبران

الهى است .

ما كان لنبى أن يكون له أسرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 74 - 2

2 _ پيامبرانى كه در فاصله بين حضرت نوح و موسى ( ع ) مبعوث شدند ، هر كدام عهده دار هدايت قوم خود بودند .

و اتل عليهم نبأ نوح . .. ثم بعثنا من بعده رسلا إلى قومهم ... ثم بعثنا من بعدهم م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 17

17_ پيامبران ، وظيفه دار پذيرش اظهاركنندگان ايمان و نه مسؤول تمييز مؤمنان راستين از غير ايشان

ما أنا بطارد الذين ءامنوا إنهم مل_قوا ربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 5

5_ پيامبران و مبلغان دين ، به بيان و ابلاغ معارف براى هدايت ناپذيران ، موظف نيستند .

إن أردت أن أنصح لكم

نوح(ع)، پس از دريافت اين واقعيت كه خداوند، به خاطر لجاجتهاى قومش خواسته كه آنان گمراه باشند، نصيحت كردن و ابلاغ دين را با جمله شرطيه (إن أردت . ..) بيان مى كند تا به اين نكته اشاره كند كه: ابلاغ دين پس از اين مرحله، بر من لازم و ضرورى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 86 - 7

7_ پيامبران ، مأمور به واداشتن مردم و اجبار آنان به پذيرش معارف و احكام الهى نيستند .

و ما أنا عليكم بحفيظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 4 - 11

11- خداوند

، عزيز ( شكست ناپذير ) و حكيم ( كاردان ) است .

و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 15،16

15- وظيفه همه انبياى الهى ، تنها ابلاغ پيام خداوند به صورت روشن و صريح بوده است و نه اجبار مردم به قبول آن .

فهل على الرسل إلاّ البل_غ المبين

16- همه انبيا ، داراى وظيفه اى واحد و هماهنگ بوده اند .

فهل على الرسل إلاّ البل_غ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 13

13- ارائه معجزات و تعيين نوع آنها ، تنها در اختيار خداست و نه انبيا

تفجر لنا من الأرض ينبوعًا . .. قل سبحان ربّى هل كنت إلاّ بشرًا رسولاً

از اينكه مشركان از شخص پيامبر(ص) درخواست كارهاى معجزه آسا داشتند و آن حضرت هم در جواب آنها فرمود: {هل كنت إلاّ بشراً رسولاً} مى رساند كه منشأ معجزه، تنها خداست و او نقشى در آن ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 6 - 5

5- خداوند ، پيامبران را به جهت كفرورزى و لجاجت كفرپيشگان ، مؤاخذه نخواهد كرد .

فلعلّك ب_خع نفسك على ءاث_رهم إن لم يؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 56 - 1،2

1- تنها وظيفه رسولان الهى ، بشارت و انذار مردمان و آگاه ساختن آنان از فرجام كفر و ايمان است .

و ما نرسل المرسلين إلاّ مبشّرين و منذرين

2- الزامِ قهرىِ مردم به ايمان و استغفار ، وظيفه پيامبران نيست .

و

ما منع الناس أن يؤمنوا . .. و ما نرسل المرسلين إلاّ مبشّرين و منذرين

آيه قبل، از ايمان نياوردن و استغفار نكردن مردم سخن گفت و اين آيه، در جواب اين پرسش است كه: {پس مسؤوليت پيامبران در برابر هدايت مردم چيست؟}. آيه مى گويد: كه اجبارِ مردم به ايمان و استغفار، از حيطه مسؤوليت پيامبران خارج است و آن ها تنها، براى بشارت و انذار آمده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 2 - 5

5- خداوند ، پيامبران را به جهت كفرورزى و لجاجت برخى مردم ، مؤاخذه نخواهد كرد .

ما أنزّلنا عليك القران لتشقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 93 - 1

1 - پيامبران و جانشينانشان ، مسؤول جلوگيرى از انحراف و گمراه شدن مردم در حد توان هستند .

ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا . ألاّتتّبعن

مراد از تبعيت هارون از موسى(ع) _ كه {ما منعك. .. ألاّتتّبعن} گوياى آن است _ اين است كه هارون مى بايست در غياب موسى مانند او عمل مى كرد و با انحراف مردم برخورد شديد مى نمود و يا اين كه بايد رهنمودها و سفارش هاى موسى(ع) (اصلح و لاتتّبع سبيل المفسدين، اعراف/ 142) را، به كار مى بست برخى گفته اند: مراد اين است كه هارون مى بايست با مؤمنان باقى مانده به سوى موسى(ع) حركت مى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 113 - 1،4،5

1 - محاسبه اعمال گذشته و نهانى گروندگان به دين ، برعهده خدا است

، نه پيامبران .

و ما علمى بما كانوا يعملون . إن حسابهم إلاّ على ربّى

4 - فهم صحيح تعاليم پيامبران ، در گرو به كار بستن عقل و شعور است .

إن حسابهم إلاّ على ربّى لو تشعرون

5 - وظيفه پيامبران در مراحل نخست ، اصلاح جامعه است ; نه محاكمه مردم بر اعمال جاهلانه گذشته شان .

إن حسابهم إلاّ على ربّى لو تشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 6 - 2

2 - مسؤوليت پيامبران الهى ، تا سر حد اتمام حجت بر حق گريزان است ; نه فزون تر از آن .

فما تغن النذر . فتولّ عنهم

تفريع {تولّ عنهم} بر {ما تغن النذر} بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 4

4 - پيامبران و مبلغان دينى ، تنها موظف به انجام وظيفه اند ; نه مأمور به نتيجه .

لا أملك لكم ضرًّا و لا رشدًا . .. إلاّ بل_غًا من اللّه و رس_ل_ته

محدوده مسؤوليت انبياى انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 17 - 2

2 - پيامبران فرستاده شده به سوى مردم انطاكيه ، تنها مسؤول انجام رسالت خويش بودند ; نه مأمور به نتيجه ( مؤمن ساختن همه مردم ) .

و ما علينا إلاّ البل_غ المبين

حصر در جمله {و ما علينا إلاّ. ..} حصر اضافى است و گوياى اين نكته مى باشد كه تكذيب انبيا از سوى منكران رسالت، مسؤوليتى بر دوش پيامبران بار نمى كند; زيرا آنان تنها مسؤول ابلاغ وحى به

مردم اند و مسؤوليتى در قبال آثار و نتايج اين رسالت (پذيرش و عدم پذيرش مردم) ندارند.

محدوده مسؤوليت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 6

6 _ انسان ها ، حتى انبياى الهى ، تنها اختياردار خويشند و نه ديگران .

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 5 - 6

6 - انسان در برابر كردار خويش و بازتاب آن ، حتى آنچه پس از مرگ او پديدار مى گردد ، مسؤول است .

علمت نفس ما . .. أخّرت

محدوده مسؤوليت انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 13

13 - خداوند ، انسان ها را به تدارك آذوقه و ارزاق ، تكليف نكرده است .

لانس_َلك رزقًا

مراد از سؤال در اين آيه، طلب تكليفى است و نكره آوردن {رزقاً} براى تعميم است; بنابراين مفاد {لانسئلك رزقاً} _ به قرينه {نحن نرزقك} _ چنين مى شود. ما تو را به تهيه رزق خود و خانواده ات، تكليف نكرده ايم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 38 - 3

3 - مسؤوليت هر كس تنها در برابر عمل خود _ و نه عملكرد ديگران _ ديدگاه مشترك تمامى اديان آسمانى است .

أم لم ينبّأ بما فى صحف موسى . و إبرهيم ... ألاّتزر وازرة وزر أُخرى

محدوده مسؤوليت انصار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 -

14

14 _ كافرانى كه با مسلمانان پيمان عدم تعرض دارند ، هر چند به انگيزه مبارزه با اسلام به غير مهاجران هجوم برند ، مهاجران و انصار موظف به يارى آنان نيستند .

فعليكم النصر إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

مراد از ميثاق به قرينه مقام، پيمان عدم تعرض و متاركه جنگ است.

محدوده مسؤوليت اولوا الامر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 25

25 _ اولواالامر ( واليان امور و حاكمان ) ، داراى حق تشريع احكام نيستند . *

فان تنازعتم فى شىء فردّوه الى اللّه و الرّسول

چون قرآن و سنّت تعيين كننده مصاديق نيستند، مراد از {شىء} مى تواند خصوص احكام باشد ; بنابراين ذكر نكردن {اولى الامر} در اين بخش از آيه، حاكى است كه اين امر به آنان واگذار نشده است.

محدوده مسؤوليت برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 3،5،6

3_ يعقوب در توصيه بر حفاظت از بنيامين به فرزندانش تأكيد كرد كه هيچ عذرى جز مغلوب شدن و ناتوان گشتن را از آنان نخواهد پذيرفت .

حتى تؤتون موثقًا من الله لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم

5_ يعقوب ( ع ) از فرزندانش انتظار نداشت با به خطر انداختن خويش در حفظ بنيامين و باز$ گرداندن او تلاش كنند .

إلاّ أن يحاط بكم

احاطة كه ظاهراً مصدر {يحاط} است به معناى گرفتن پيرامون چيزى از همه جوانب آن است و در آيه شريفه كنايه از مغلوب شدن و بسته شدن همه راهها و چاره هاست.

6_ يعقوب ( ع ) از فرزندانش خواست

صورت ناتوانى و عذر را ، در سوگندشان بر محافظت از بنيامين و باز گرداندن او استثنا كنند .

لتأتنّنى به إلاّ أن يحاط بكم

ظاهر اين است كه عبارت {إلاّ أن يحاط بكم} استثنا از قسم _ كه مفاد {لتأتنّنى به} است _ مى باشد. بر اين اساس يعقوب(ع) به فرزندانش توصيه كرد كه در اجراى صيغه سوگند مورد عذر و ناتوانى را استثنا كنند و چنين بگويند: {والله لنأتينك به إلاّ أن يحاط بنا} (به خدا سوگند بنيامين را به تو باز مى گردانيم مگر مغلوب شويم و همه راهها و چاره ها بر ما بسته شود).

محدوده مسؤوليت جانشينان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 93 - 1

1 - پيامبران و جانشينانشان ، مسؤول جلوگيرى از انحراف و گمراه شدن مردم در حد توان هستند .

ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا . ألاّتتّبعن

مراد از تبعيت هارون از موسى(ع) _ كه {ما منعك. .. ألاّتتّبعن} گوياى آن است _ اين است كه هارون مى بايست در غياب موسى مانند او عمل مى كرد و با انحراف مردم برخورد شديد مى نمود و يا اين كه بايد رهنمودها و سفارش هاى موسى(ع) (اصلح و لاتتّبع سبيل المفسدين، اعراف/ 142) را، به كار مى بست برخى گفته اند: مراد اين است كه هارون مى بايست با مؤمنان باقى مانده به سوى موسى(ع) حركت مى كرد.

محدوده مسؤوليت رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 2 - 6

6- رهبران دينى ، به پافشارى بر هدايت كافران سرسخت ، موظف نيستند .

ما

أنزّلنا عليك القران لتشقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 3،7

3 - رهبران دينى ، تنها موظف به تبليغ عقايد و آرمان هاى مكتب اند ; نه تحميل آنها بر مردم .

فما أرسلن_ك عليهم حفيظًا إن عليك إلاّ البل_غ

7 - وظيفه رهبران الهى ، آگاهى دادن به مردم و فراهم ساختن زمينه هاى انتخاب صحيح است ; نه تصميم گيرى از قِبل آنان .

فما أرسلن_ك عليهم حفيظًا إن عليك إلاّ البل_غ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 5

5 - پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، موظف به ابلاغ پيام وحى و عمل به رسالت خود و نگرانى نداشتن نسبت به عكس العمل و فرجام مخالفان

فإمّا نذهبنّ بك . .. فاستمسك بالذى أُوحى إليك

محدوده مسؤوليت رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 25

25 _ اولواالامر ( واليان امور و حاكمان ) ، داراى حق تشريع احكام نيستند . *

فان تنازعتم فى شىء فردّوه الى اللّه و الرّسول

چون قرآن و سنّت تعيين كننده مصاديق نيستند، مراد از {شىء} مى تواند خصوص احكام باشد ; بنابراين ذكر نكردن {اولى الامر} در اين بخش از آيه، حاكى است كه اين امر به آنان واگذار نشده است.

محدوده مسؤوليت رهبرى دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 104 - 12

12 _ وادار كردن مردم به پذيرش معارف و حقايق دين، خارج از حيطه مسؤوليت مبلغان و پيشوايان دين است.

قد

جاءكم بصائر من ربكم . .. و ما أنا عليكم بحفيظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 3

3 _ تعيين مشى نظامى در حيطه مسؤوليت انبيا و رهبران الهى است .

ما كان لنبى أن يكون له أسرى

محدوده مسؤوليت زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 11

11 - ضرورت اجتناب از واگذاشتن كار هاى سخت بيرون خانه به زنان و دختران ، در صورت امكان استخدام مردى شايسته و امين

قالت إحديهما ي_أبت است_ئجره . .. القوىّ الأمين

محدوده مسؤوليت سرپرست خانواده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 15

15 - { أبى بصير قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عن قول اللّه : { قوا أنفسكم و أهليكم ناراً وقودها الناس و الحجارة } قلت : ه_ذه نفسى أقيها فكيف أقى أهلى ؟ قال : تأمرهم بما أمرهم اللّه و تنهاهم عمّا نهاهم اللّه عنه فإن أطاعوك كنتَ قد وقيتَهم و إن عصوك فكنتَ قد قضيتَ ما عليك ;

ابى بص47ير گويد: از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند: {قوا أنفسكم و أهليكم ناراً. ..} سؤال كردم و گفتم: نفس خود را از آتش حفظ مى كنم; چگونه خانواده خود را حفظ كنم؟ فرمود: آنان را به آنچه خداوند امر فرموده، امر كن و از آنچه خدا نهى فرموده، نهى كن. پس اگر از تو پيروى كردند، تو آنان را حفظ نموده اى و اگر نافرمانى كردند، تو تكليف خود را انجام داده اى}.

محدوده مسؤوليت فرزند

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 134 - 8

8 - انسان ها مسؤول اعمال گذشتگان خويش نبوده و به سبب آنها مؤاخذه نخواهند شد .

و لاتسئلون عما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 141 - 8

8 - انسان ها مسؤول اعمال گذشتگان خويش نبوده و به سبب آنها مؤاخذه نخواهند شد .

و لاتسئلون عما كانوا يعملون

محدوده مسؤوليت مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 104 - 12

12 _ وادار كردن مردم به پذيرش معارف و حقايق دين، خارج از حيطه مسؤوليت مبلغان و پيشوايان دين است.

قد جاءكم بصائر من ربكم . .. و ما أنا عليكم بحفيظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 107 - 9

9 _ مبلغان دين وظيفه دار دعوت مردم به دين خدا، نه وادار كننده مردم به آن

و ما جعلنك عليهم حفيظا و ما أنت عليهم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 5

5_ پيامبران و مبلغان دين ، به بيان و ابلاغ معارف براى هدايت ناپذيران ، موظف نيستند .

إن أردت أن أنصح لكم

نوح(ع)، پس از دريافت اين واقعيت كه خداوند، به خاطر لجاجتهاى قومش خواسته كه آنان گمراه باشند، نصيحت كردن و ابلاغ دين را با جمله شرطيه (إن أردت . ..) بيان مى كند تا به اين نكته اشاره كند كه: ابلاغ دين پس از اين مرحله، بر من لازم و ضرورى نيست.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 36 - 9

9_ مبلغان دينى ، پس از يأس از هدايت پذيرى انسانها ، موظف به ابلاغ و بيان معارف الهى نيستند .

فلاتبتئس بما كانوا يفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 57 - 4

4_ مسؤوليت مبلغان دين ، ابلاغ حقايق و معارف الهى به مردم است نه واداشتن آنان به پذيرش .

فإن تولّوا فقد أبلغتكم ما أُرسلت به إليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 3 - 4

4 - نگرانى براى كافران ، پس از ابلاغ آيات روشن الهى به آنان موردى ندارد .

تلك ءاي_ت الكتب المبين . لعلّك ب_خع نفسك ألاّيكونوا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 23 - 3

3 - تكليف مؤمنان و مبلغان دينى ، در برابر انسان هاى لجوج و حق ناپذير ، تنها انذار و هشدار است .

إن أنت إلاّ نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 6 - 1

1 - كسانى كه خود رااز پند و اندرز هاى الهى بى نياز مى پندارند ، شايسته بذل توجّه كامل از سوى ارشادگران و مبلّغان نيستند .

فأنت له تصدّى

متصدى كسى است كه با كشيدن سر و سينه خود به بالا، در صدد ديدن چيزى برآيد (لسان العرب). اين تعبير حاكى از معطوف داشتن تمام توجّه و عنايت، به سوى همنشين خود است.

محدوده مسؤوليت مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

19 - جن - 72 - 23 - 4

4 - پيامبران و مبلغان دينى ، تنها موظف به انجام وظيفه اند ; نه مأمور به نتيجه .

لا أملك لكم ضرًّا و لا رشدًا . .. إلاّ بل_غًا من اللّه و رس_ل_ته

محدوده مسؤوليت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 119 - 6،7

6 - پيامبر ( ص ) خود را مسؤول ايمان و عملكرد انسان ها دانسته ونگران انجام وظيفه خويش بود .

إنا أرسلنك بالحق بشيراً و نذيراً و لاتسئل عن أصحب الجحيم

تعيين وظيفه پيامبر(ص) به بشارت و انذار و نفى مؤاخذه او به خاطر كفرورزى مردم، گوياى نگرانى پيامبر(ص) از ايمان نياوردن آنان است.

7 - پيامبر ( ص ) پس از راهنمايى مردم ، مسؤول عملكرد آنان نبوده و بر كفرپيشگى ايشان مؤاخذه نخواهد شد .

و لاتسئل عن أصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 3

3 - وظيفه پيامبر ( ص ) ارائه معارف الهى و احكام دين است ، نه تشريح و تبيين علوم طبيعى *

يسئلونك عن الأهلة قل هى موقيت للناس و الحج

ظاهر آن بود كه در پاسخ به چگونگى ظهور ماه به صورت هلالها، علل طبيعى آن تبيين مى شد. عدول از بيان علل و مطرح ساختن فوايد آن، خصوصاًمسأله حج، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 176 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، مسؤوليتى در برابر هدايت ناپذيرى مردم ندارد .

و لا

يحزنك الّذين يسارعون فى الكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 184 - 5

5 _ يهوديان ، در گستره رسالت پيامبر ( ص )

فان كذّبوك

از اينكه يهود، پيامبر (ص) را تكذيب كردند، معلوم مى شود كه پيامبر (ص) آنان را نيز به پذيرش اسلام دعوت مى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 80 - 7،8

7 _ پيامبر ( ص ) مسؤوليّتى در برابر كفرورزى كافران و رويگردانى انسان ها از وى ندارد .

و من تولّى فما ارسلناك عليهم حفيظاً

8 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور پاسدارى و حراست از ايمان و عمل مردم با جبر و تحميل نيست .

و من تولّى فما ارسلناك عليهم حفيظاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 84 - 3،4

3 _ پيامبر ( ص ) ، تنها مسؤول اعمال خويش است ، نه اعمال ديگران .

فقاتل . .. لا تكلّف الّا نفسك

4 _ مسؤوليّت پيامبر ( ص ) ، تبليغ و ارشاد مردم است ، نه وادار كردن آنان به عمل .

لا تكلّف الّا نفسك و حرّض المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 88 - 19

19 _ كسى را كه خداوند گمراه كند ، پيامبر ( ص ) نيز راهى براى هدايت او نخواهد داشت .

و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 7،30

7 _ بازدارى منافقان و يهوديان

حق ناپذير از شتاب در كفر ، خارج از محدوده رسالت پيامبر ( ص )

يأيها الرسول لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر

خطاب خداوند به پيامبر(ص) با عنوان رسالت (يايها الرسول) گوياى برداشت فوق است.

30 _ پيامبر ( ص ) ، ناتوان از هدايت گمراهانى كه خداوند ضلالت آنان را حتمى ساخته است .

و من يرد اللّه فتنته فلن تملك له من اللّه شيئاً

در برداشت فوق، {فتنه} به معناى گمراه ساختن گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 92 - 8

8 _ رسالت پيامبر ( ص ) ، اجبار مردم به اطاعت از خداوند نيست .

فان توليتم فاعلموا انما على رسولنا البلغ المبين

بديهى است كه جمله {فاعلموا . ..} نمى تواند جواب شرط باشد زيرا ضرورت ابلاغ متوقف بر اعراض مردمان نيست، بنابراين جواب شرط مقدر است و جمله {فاعلموا ...} جانشين و قرينه آن مى باشد. يعنى شما خود مسؤول عواقب اعراض خويش هستيد زيرا اجبار شما بر اطاعت، خارج از وظائف رسول ماست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 99 - 1

1 _ پيامبر تنها ، وظيفه دار ابلاغ پيام رسالت نه اجبار مردم به پذيرش آن

ما على الرسول الا البلغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 28

28 _ عن أبىّ بن كعب قال: أتى رسول اللّه(ص) بأسارى فقال لهم: هل دعيتم إلى الإسلام؟ قالوا: لا. فخلى سبيلهم، ثم قرأ {و أوحى إلىّ هذا القرآن لأنذركم به و من بلغ} ثم قال: خلوا سبيلهم حتى يأتوا مأمنهم

من أجل أنهم لم يدعوا.

أبى بن كعب گويد: اسيرانى را نزد رسول خدا(ص) آوردند، حضرت به آنان فرمود: آيا تاكنون به اسلام دعوت شده ايد؟ گفتند نه، پس آنان را آزاد كرد و آيه {و أوحى إلىّ . .. } را تلاوت كرد. و سپس فرمود: آنان را آزاد كنيد تا به جايگاه امن خويش بروند، زيرا ايشان هنوز به اسلام دعوت نشده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 20،21،22

20 _ تفكر درباره محدوده قدرت و وظايف پيامبر(ص) و معجزات وى، مورد ترغيب و توصيه خداوند

قل لا أقول لكم . .. أفلاتتفكرون

از مصاديق مهم و بارز مذكور در آيه، محدوده قدرت و وظايف پيامبر(ص) است كه جمله {أفلا تتفكرون} همه مردم را به تفكر درباره آن فرا مى خواند.

21 _ نينديشيدن درباره محدوده قدرت و وظايف پيامبران و خرافه گويى درباره آنان، مورد نكوهش خداوند

قل لا أقول لكم عندى خزائن اللّه . .. أفلاتتفكرون

22 _ عن الرضا(ع) . .. ان رسول اللّه(ص) لم يكن ليحرم ما أحل اللّه و لا ليحلل ما حرم اللّه و لاليغير فرائض اللّه و احكامه كان فى ذلك كله متبعا مسلما مؤديا عن اللّه و ذلك قول اللّه عز و جل: {إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ} ... .

امام رضا(ع) فرمود: . .. رسول خدا(ص) هيچگاه در صدد حرام نمودن حلال خدا و حلال نمودن حرام خدا و تغيير دادن واجبات و احكام الهى نبود، بلكه در تمام اينها پيرو، تسليم و بيان كننده از جانب خداوند بود. و اين است، معناى سخن خداوند: {إن أتبع إلا ما يوحى

إلى} ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 14،19

14 _ محاسبه اعمال و برآورد تأثير حضور و يا عدم حضور مؤمنان فقير و ضعيف در كنار پيامبر(ص)، در محدوده وظايف آن حضرت نيست.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة . .. ما عليك من حسابهم من شىء

مرجع ضمير در {من حسابهم} موصول در صدر آيه و مراد از آن همان مؤمنان فقيرند. و {من} بنابر گفته اهل ادب، زايد و مفيد استغراق است. يعنى حساب هيچ عمل و كارى از آنان با تو نيست، كه از جمله آنها برآورد نقش حضور و يا عدم حضور آنان در نزد پيامبر(ص) است.

19 _ نه پيامبر(ص) مسؤوليت عمل و انديشه هاى مشركان و مخالفان را بر عهده دارد و نه مشركان پاسخگوى عمل پيامبرند.

ما عليك من حسابهم من شىء و ما من حسابك عليهم من شىء

در اين برداشت مرجع دو ضمير جمع در {حسابهم} و {عليهم} مشركان است و در {حسابهم} اضافه مصدر به فاعل خويش است ; يعنى: {حساب المشركين}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 66 - 5،6

5 _ پيامبر(ص) مأمور و متصدى عذاب كردن مشركان و صاحب اختيار آن نيست.

و كذّب به قومك . .. قل لست عليكم بوكيل

چون در آيه قبل و همچنين صدر آيه سخن از عذاب بود، جمله {لست . .. } براى نفى توهم مشركان در مورد اين است كه پيامبر(ص) صاحب اختيار عذاب است.

6 _ پيامبر(ص) وظيفه دار وادار ساختن مردم به ايمان و پذيرش حق نيست.

و كذّب به قومك و

هو الحق قل لست عليكم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 104 - 11

11 _ پيامبر(ص) روشنگر و ارائه دهنده بينش صحيح به مردم است، نه نگهبان و واداركننده مردم به پذيرش آن.

قد جاءكم بصائر من ربكم . .. و ما أنا عليكم بحفيظ

{حفيظ} به معناى {حافظ} و متعلق آن محذوف است. با توجه به اينكه بحث درباره بينشها و عقايد است، متعلق آن متناسب با همين مضمون است كه مضمون عقيدتى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 107 - 5،7،8

5 _ پيامبر(ص) مسؤول وادار ساختن مردم به ايمان و رها ساختن آنان از شرك نيست.

و ما جعلنك عليهم حفيظا

7 _ پيامبر(ص) وكيل و پاسخگوى ايمان و شرك مردم نيست.

و ما أنت عليهم بوكيل

{وكيل} به كسى گفته مى شود كه از جانب ديگرى انجام كارى را بر عهده گيرد. وكيل نبودن پيامبر(ص) بر مردم به اين معنى مى تواند باشد كه خداوند به خاطر اعمال و عقايد مردم پيامبر را مورد سؤال و مؤاخذه قرار نخواهد داد.

8 _ پيامبر(ص) مسؤول تبليغ و رساندن پيام الهى است، نه وادار ساختن مردم بر ايمان

و ما جعلنك عليهم حفيظا و ما أنت عليهم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 16

16 _ پيامبر(ص) مسؤول هدايت و ارشاد است و نه رساندن قهرى انسان به مقصد.

و لو شاء الله ما فعلوه فذرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 2 - 7

7 _ وظيفه

پيامبر(ص) در برابر قرآن انذار و تذكر است، نه اجبار مردم به هدايت

لتنذر به ذكرى للمؤمنين

برداشت فوق بر اين مبناست كه جمله {فلايكن . ..} تفريع بر {لتنذر ...} باشد. يعنى قرآن تنها براى انذار و تذكر نازل شده است، بنابراين جايى براى نگرانى از اعراض مشركان وجود ندارد. زيرا اجبار آنان بر هدايت از اهداف نزول قرآن نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) از جانب خدا فرمان يافت تا در صورت تسلط بر يهوديان پيمان شكن و جنگ آفرين ، آنان را به گونه اى مجازات كند كه زمينه پراكنده شدن ديگر دشمنان فراهم آيد .

فإما تثقفنهم فى الحرب فشردبهم من خلفهم

تشريد به معناى پراكنده ساختن و كوچ دادن است. {باء} در {بهم} سببيه است كه به دليل {فى الحرب} كلمه اى همانند قتل و يا مجازات در تقدير مى باشد. و مراد از {من خلفهم} يهود و يا ديگر دشمنانى است كه از مدينه و يا اطراف آن به فتنه گرى مى پرداختند. بنابراين جمله {فشردبهم} چنين معنا مى شود: اى پيامبر با مجازات سنگين كه بر يهوديان پيمان شكن تحميل مى كنى، ديگر دشمنان را متفرق ساز و پراكنده كن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 13

13 _ تغيير و تبديل و كم و زياد كردن كلام خدا ( قرآن ) خارج از قلمرو اختيارات پيامبر ( ص ) است .

قل ما يكون لى أن أبدّله من تلقاءِى نفسى

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 49 - 2

2 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، تنها پيام رسان خداوند است و بيرون از خواست و اراده او به تحقق بخشيدن وعده يا وعيدى ، توانايى ندارد .

و يقولون متى هذا الوعد . .. قل لاأملك لنفسى ضرّاً و لانفعاً إلا ما شاء اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 14،15

14 _ مسؤوليت پيامبر اكرم ( ص ) ، تنها رساندن و ابلاغ پيام خداوند به مردم است نه اجبار آنان به پذيرش آن .

يأيها الناس قد جاءكم الحق من ربكم . .. و ما أنا عليكم بوكيل

15 _ هيچ كس حتى پيامبر ( ص ) حق تحميل عقيده و دين خويش بر ديگران _ هر چند بر حق باشد _ ندارد .

قد جاءكم الحق . .. فمن اهتدى فإنما يهتدى لنفسه ... و ما أنا عليكم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 2

2 _ وحى ، راهنماى پيامبر ( ص ) و تعيين كننده حدود مسؤوليت آن حضرت بود .

و اتبع ما يوحى إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 11

11_ پيامبر ( ص ) پس از انذار و تبليغ ، مسؤول عملكرد مردم و كفرپيشگى آنان نيست .

إنما أنت نذير

حصر در جمله {إنما أنت نذير} حصر اضافى است و ناظر به دايره مسؤوليت پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121

- 2

2_ پيامبران ، در صورت نااميدى از ايمان آوردن كفرپيشگان ، وظيفه اى از جهت تبليغ رسالت ، برعهده نداشتند .

و قل للذين لايؤمنون اعملوا على مكانتكم إنا ع_ملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 7 - 6،7

6_ وظيفه پيامبر ( ص ) هشدار دادن مردم به عذاب هاى الهى و راهنمايى آنان به طريق درست است .

إنما أنت منذر

7_ ارائه معجزه درخواستى كفرپيشگان خارج از مسؤوليت پيامبر ( ص ) بود .

لولا أُنزل عليه ءاية من ربه إنما أنت منذر

جمله {إنما أنت منذر} حاكى از حصر است و حصر در آن اضافى و در قياس با ارائه معجزه است. بنابراين آن جمله حاوى دو معناست: 1_ تو انذار دهنده اى ; 2_ ارائه معجزه كار تو نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 5،8

5_ وظيفه پيامبر ( ص ) ابلاغ انذار ها و تهديدهاست نه تحقق بخشيدن به آنها

فإنما عليك البل_غ

حصر در جمله {إنما عليك البلاغ} (وظيفه تو فقط ابلاغ است) حصرى اضافى و نسبى است و در قياس با مفاد {إن مَّا نرينّك . ..} مى باشد ; يعنى ، تحقق يافتن و يا نيافتن تهديدها برعهده تو نيست ، آنچه وظيفه توست ابلاغ است.

8_ حسابرسى بندگان در شأن خداوند است نه وظيفه اى برعهده پيامبر ( ص )

و علينا الحساب

تقديم {علينا} بر {الحساب} دلالت بر حصر دارد. بنابراين {علينا الحساب} ; يعنى، حساب بندگان تنها برعهده ماست نه برعهده تو و نه غير تو. قابل ذكر است كه جمله {علينا الحساب} عطف بر

{إنما عليك البلاغ} است نه بر {عليك البلاغ}، زيرا در اين صورت {إنما} بر {عليك الحساب} داخل شده و معناى جمله چنين مى شود: {فقط حسابرسى بر ماست نه چيز ديگر} و اين معنا قطعاً مراد نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 89 - 1

1- پيامبر ( ص ) مأمور اعلان قلمرو مسؤوليت خويش ( انذار ) براى مردم

و قل إنى أنا النذير المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 82 - 1،2

1- پيامبر ( ص ) ، در قبال روى گردانى كافران از دعوت آن حضرت پس از تبيين آيات الهى بر آنان ، مسؤوليتى نداشت .

فإن تولّوا فإنما عليك البل_غ المبين

2- وظيفه پيامبر ( ص ) ، تنها ابلاغ پيام الهى به انسان ها بود و نه اجبار مردمان به پذيرش آن پيام .

فإنما عليك البل_غ المبين

حصر در آيه فوق (فإنما عليك . ..) حصر اضافى بوده و نسبت به اجبار و اكراه سنجيده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 54 - 10

10- مجبور ساختن مردم به ايمان ، وظيفه پيامبر ( ص ) و در دستور كار آن حضرت نيست .

و ما أرسلن_ك عليهم وكيلاً

{وكل} در لغت به معناى كفيل و نايب قرار دادن شخصى است (مفردات راغب). بنابراين {و ما أرسلناك عليهم وكيلاً}; يعنى، اى پيامبر تو را براى نيابت و كفالت براى مردم نفرستاده ايم و تو صرفاً به كار تبليغ بپرداز و آنان را بر ايمان مجبور نساز.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 7

7- پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخ گويى سؤالات مردم بر اساس آنچه بر او وحى شده بود .

يسئلونك عن الروح قل الروح من أمر ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 15

15- پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام محدوده مسؤوليت خويش و بيان ناتوانى خود از ارائه معجزات درخواستى مشركان

قالوا . .. قل ... هل كنت إلاّ بشرًا رسولاً

پاسخ {هل كنت. ..} در قبال درخواستهاى مشركان، مى تواند گوياى اين معنا باشد كه: درخواستهاى آنان، ربطى به رسالت و مسؤوليتهاى پيامبر(ص) نداشته و يا در توان او نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 105 - 5،7

5- مسؤوليت پيامبر ( ص ) ، تنها بشارت و انذار مردمان بود .

و ما أرسلن_ك إلاّ مبشّرًا و نذيرًا

7- مسؤوليت قبول و يا عدم قبول حق و حقيقت از سوى مردم با پيامبر ( ص ) نيست .

و ما أرسلن_ك إلاّ مبشّرًا و نذيرًا

حصر در {و ما أرسلناك. ..} اضافى است و مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه: پيامبر(ص) در رابطه با پذيرش و عدم پذيرش مردم، هيچ مسؤوليتى نداشته و آنان خود مسؤول انتخاب خويشند و پيامبر(ص) تنها عهده دار بشارت و انذار مردمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 106 - 1

1- تنظيم ، تفصيل و بخش بخش شدن قرآن ، از جانب خداوند بود نه در اختيار پيامبر (

ص )

قرءانًا فرقن_ه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 17،20

17- بحث گذرا و سطحى و به دور از درگيرى جدّى ، تنها محدوده مُجاز براى پيامبر ( ص ) جهت بحث در باره اصحاب كهف و تعداد آنان بود .

فلاتمار فيهم إلاّ مراءً ظ_هرًا

{مراء} جدالى است كه به منظور اعتراض به گفتار كسى و سست كردن آن و نيز تحقير گوينده اش انجام گيرد (مصباح) و هنگامى كه دنباله دار و عميق نباشد، به آن، {مراء ظاهر} گفته مى شود.

20- پيامبر ( ص ) در كسب آگاهى از ماجراى اصحاب كهف ، مجاز به نظرخواهى از هيچ صاحب نظرى نبود .

و لاتستفت فيهم منهم أحدًا

ضمير در {منهم} به كسانى مربوط است كه در باره عدد اصحاب كهف به اظهار نظر مى پرداختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 6

6- پيامبر ( ص ) موظّف به رساندن پيام حقِّ الهى به مردم است و نه مسئول ايمان و كفر آنان .

و قل الحقّ من ربّكم فمن شاء فليؤمن ومن شاء فليكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 3 - 2

2- پيامبر ( ص ) مسؤول ابلاغ قرآن و تذكردادن به مردم است و در مورد به ثمرنشستن آن مسؤوليت ى ندارد .

ما أنزّلنا عليك . .. إلاّ تذكرة لمن يخشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 49 - 7

7 - وظيفه پيامبر ( ص ) ، تنها هشدار دادن است

نه اجبار كردن مردم به ايمان .

إنّما أنا لكم نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 9،10

9 - پيامبر ( ص ) ، تنها مسؤول انجام رسالت خويش بود نه مامور به نتيجه ( مؤمن ساختن همه مردم ) .

قل أطيعوا اللّه . .. فإن تولّوا فانّما عليه ما حمّل و عليكم ما حملتم ... و ما عل

حصر در جمله {و ما على الرسول إلاّ البلاغ المبين} حصر اضافى است و اين حصر مى تواند مربوط به اين مسأله باشد كه روى گردانى كافران، مسؤوليتى را بر دوش پيامبر(ص) ايجاد نمى كند; چرا كه آن حضرت در قبال آثار و نتايج اين رسالت (پذيرش و عدم پذيرش مردم) مسؤوليتى ندارد.

10 - ابلاغ پيام هاى الهى از جانب پيامبر ( ص ) ، وابسته به پذيرش و عدم پذيرش مردم نبود .

قل أطيعوا اللّه. .. فإن تولّوا... و ما على الرسول إلاّ البلغ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 43 - 5

5 _ پيامبر ( ص ) مسؤوليت نداشت تا همچون موكلان ، بر جريان عقيده هواپرستان ناظر و نگهبان باشد و آنان را به ايمان آوردن مجبور كند .

أرءيت من اتّخذ إل_هه هويه أفأنت تكون عليه وكيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 57 - 10

10 _ پيامبر ( ص ) ، تنها مأمور فراخواندن مردم به راه خدا و دين الهى بود و نه مجبور ساختن آنان به پذيرش آن .

و ما أرسلن_ك إلاّ مبشّرًا و نذيرًا

. .. إلاّ من شاء أن يتّخذ إلى ربّه سبيلاً

از اين كه خداوند در آيه قبل رسالت پيامبر(ص) را، منحصر به انذار و بشارت دانست و در آيه مورد بحث، انسان را در انتخاب راه الهى آزاد گذاشت، مى توان استفاده كرد كه پيامبر(ص) حق نداشت مردم را به پذيرش دين مجبور كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 2

2 _ پيامبر ( ص ) ، تنها مأمور انجام تكليف بود نه مأمور به نتيجه .

و توكّل على الحىّ الذى لايموت

توصيه شدن پيامبر(ص) به توكل و وانهادن كارها به خداوند، پس از آن كه خداوند آن حضرت را تنها مكلف به انذار و تبشير كرد، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه پيامبر(ص) تنها مأمور به انجام رسالت الهى خويش بود; نه مأمور به ثمر رسانيدن رسالت خود، هر چند با توسل به زور و يا ابزار ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 3 - 3

3 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) ، رساندن پيام روشن الهى به خلق بود ، نه تلاشِ طاقت فرسا براى هدايت آنان .

تلك ءاي_ت الكتب المبين . لعلّك ب_خع نفسك ألاّيكونوا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 92 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام وحى و نه مسؤول هدايت ناپذيرى گمراهان

و أن أتلوا القرءان فمن اهتدى فإنّما يهتدى لنفسه

از بخش دوم آيه (فمن اهتدى. ..) استفاده مى شود كه بخش اول (و أن أتلوا القرآن...)

زمينه چينى براى تعيين محدوده وظايف پيامبر(ص) و متوجه بودن مسؤوليت حق ناپذيرى به خود انسان هااست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 18 - 7،8

7 - پيامبر ، تنها ، موظّف به ابلاغِ روشن و بى ابهامِ پيام خداوند است .

و ما على الرسول إلاّ البل_غ المبين

8 - واداشتن مردم به قبول پيام خدا ، از حيطه وظيفه پيامبر ، خارج است .

و ما على الرسول إلاّ البل_غ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 8

8 - وظيفه پيامبر ( ص ) ، تنها ، انذار و بيم دهى به مردم بود .

قل . .. و إنّما أنا نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 23 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، مسؤول هدايت ناپذيرى كافران نيست .

و من كفر فلايحزنك كفره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 23 - 1،2

1 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) در برابر مشركان و كافران لجوج و حق ناپذير در صدراسلام ، تنها انذار و هشدار بود .

و ما أنت بمسمع من فى القبور . إن أنت إلاّ نذير

حصر در اين آيه _ با توجه به آيات پيشين _ از نوع حصر اضافى و در ارتباط با كافران و مشركان لجوج است.

2 - پيامبر ( ص ) ، تنها عهده دار انجام وظيفه بود ; نه مأمور به نتيجه .

إن أنت إلاّ نذير

از اين كه پيامبر(ص) در برابر كافران لجوج و

حق ناپذير، تنها عهده دار انذار و هشدار بود، مى توان استفاده كرد كه آن حضرت مى خواست تنها به تكليف خود عمل كند; نه آن كه بخواهد به نتيجه مطلوب خود (هدايت شدن كافران) نائل شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 24 - 4

4 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) ، تبيين سر انجام نيك مؤمنان و عاقبت شوم كفرپيشگان است .

إنّا أرسلن_ك بالحقّ بشيرًا و نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 41 - 16،17،18

16 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را كفيل و قيّم ايمان و كفر مردم قرار نداده است .

فمن اهتدى فلنفسه و من ضلّ فإنّما يضلّ . .. و ما أنت عليهم بوكيل

17 - مسؤوليت پيامبراسلام ( ص ) ، تنها رساندن و ابلاغ پيام خداوند به مردم است ; نه اجبار آنان به پذيرش آن .

إنّا أنزلنا عليك الكت_ب للناس . .. و ما أنت عليهم بوكيل

18 - هيچ كس حتى پيامبر ( ص ) حق ندارد عقيده و دين خويش را _ هر چند بر حق باشد _ بر ديگران تحميل كند .

إنّا أنزلنا عليك الكت_ب للناس بالحقّ . .. و ما أنت عليهم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، فقط تبليغ كننده پيام وحى بود ; نه مجازات كننده مشركان و تحقق بخشنده به انذار ها .

و قالوا . .. فاعمل إنّنا ع_ملون . قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى

إلىّ

يكى از احتمال ها در تفسير {فاعمل}، اين است كه مشركان، به پيامبر(ص) اعلام كردند كه او مى تواند به وعيدهاى خود جامه عمل بپوشاند; ولى خداوند در مقابل آنان اعلام مى دارد كه كار پيامبر، تبليغ رسالت است; نه مجازات مشركان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 6 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، تنها مسؤول تبليغ و ارشاد مردم است ; نه پاسخگوى عملكرد آنان .

و ما أنت عليهم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 1

1 - وظيفه پيامبر ( ص ) ، تنها ابلاغ رسالت الهى است ; نه ممانعت قاهرانه از كفر و حق گريزى مردم

فإن أعرضوا فما أرسلن_ك عليهم حفيظًا إن عليك إلاّ البل_غ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 5

5 - پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، موظف به ابلاغ پيام وحى و عمل به رسالت خود و نگرانى نداشتن نسبت به عكس العمل و فرجام مخالفان

فإمّا نذهبنّ بك . .. فاستمسك بالذى أُوحى إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 1

1 - رهنمود خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر وانهادن مشركان حق ناپذير در باتلاق فلسفه هاى پوچ و بازيگرانه خويش

فذرهم يخوضوا و يلعبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 1،4

1 - رهنمود خدا به پيامبر ( ص ) ، در وانهادن مشركان

حق ناپذير به حال خويش

فاصفح عنهم

4 - پيامبراكرم ( ص ) ، در تمامى مراحل رسالت خويش ، محتاج به كسب تكليف از درگاه الهى بود .

و قيله ي_ربّ . .. فاصفح عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 5

5- اطلاع از آينده و سرنوشت فرد فرد بشر ، خارج از قلمرو رسالت و مسؤوليت پيامبر ( ص )

قل . .. و ما أدرى ما يفعل بى و لا بكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 54 - 1

1 - سلب مسؤوليت از پيامبر ( ص ) ، در مورد تبليغ و هدايت كافران طغيانگر

بل هم قوم طاغون . فتولّ عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 12 - 5،6

5 - پيامبر ( ص ) ، در برابر كافران دين گريز ، تكليفى جز ابلاغ پيام الهى نداشت .

فإن تولّيتم فإنّما على رسولنا البل_غ المبين

6 - اجبار مردمانِ كافر به پذيرش دين و ايمان ، بر عهده پيامبر ( ص ) نبود .

فإن تولّيتم فإنّما على رسولنا البل_غ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 21 - 2،3

2 - هدايت شدن يا گمراه گشتن مردمان ، خارج از قلمرو توانايى پيامبر ( ص )

قل إنّى لا أملك لكم ضرًّا و لا رشدًا

{ضرّ} در مقابل {نفع} و {رشد} در مقابل {غىّ} است و در اين آيه، هر يك از آن دو واژه _ به لحاظ معنا _ مى تواند قرينه براى ديگرى

باشد; يعنى، {ضرّ} قرينه باشد كه مقصود از {رشد}، ضلالت است و {ضرّ} قرينه بر اين باشد كه مراد از {رشد}، نفع است.

3 - پيامبر ( ص ) ، مالك نفع و ضرر و سود و زيان مردمان نيست .

قل إنّى لا أملك لكم ضرًّا و لا رشدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 3

3 - وظيفه و توانايى پيامبر ( ص ) ، تنها بر ابلاغ پيام هاى هدايت بخش الهى به مردم ، نه هدايت كردن يكايك آنان .

قل إنّى لا أملك لكم ضرًّا و . .. إلاّ بل_غًا من اللّه و رس_ل_ته

برداشت ياد شده، مبتنى بر نكته اين است كه جمله {إلاّ بلاغاً. ..} استثنا از {لا أملك لكم ضرّاً...} باشد; يعنى، لا أملك لكم ضرّاً و لا رشداً إلاّ بلاغاً من اللّه و رسالاته.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 43 - 3

3 - پرسش كنندگان از پيامبر ( ص ) ، نبايد انتظار شنيدن پاسخ تمام پرسش هاى خود را داشته باشند .

فيم أنت من ذكريها

جمله {فيم أنت. ..}، خطاب به پيامبر(ص) است; ولى به قرينه {إنّما أنت منذر} (در جملات بعد) بيانگر اين نكته است كه مردم بايد تنها معارفى را از پيامبر(ص) بخواهند كه در حيطه وظيفه و مسؤوليت آن حضرت قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 45 - 2

2 - تعيين زمان وقوع قيامت ، از محدوده وظايف و اختيارات پيامبر ( ص ) ، بيرون است .

إنّماأنت منذر

حصر

{إنّما}، حصر اضافى و در رابطه با انتظارى است كه پرسش كنندگان زمان وقوع قيامت، از پيامبر(ص) داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 11 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، تا زمانى موظف به ابلاغ قرآن به مخالفان است كه آنان ، راه هاى آگاهى به آن را بر خود نبسته اند .

فذكّر . .. سيذّكّر من يخشى و يتجنّبها الأشقى

منافع تذكر _ كه در اين دو آيه بيان شده است _ يكى پندپذيرى اهل خشيت و ديگرى بروز عكس العمل اهل شقاوت است. از آن جا كه واكنش شقاوتمندان، اعراض بوده و تذكر مجدد به آنان سودى ندارد، تكليف {فذكّر} نيز ساقط مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 21 - 4،5

4 - پيامبر ( ص ) ، به جز وظيفه موعظه و يادآورى ، مسؤوليتى ندارد و اجبار و اكراه مردم ، از وظايف او نيست .

إنّما أنت مذكّر

5 - پيامبر ( ص ) ، مسؤول واكنش هاى مردم در برابر پند و اندرزهايش نيست .

إنّما أنت مذكّر

حصر در {إنّما أنت مذكّر}، حصر اضافى است و به قرينه آيه بعد، ناظر به اثربخشى تذكّر است. مفاد آيه شريفه اين است كه: {وظيفه تو تنها تذكّر دادن است و پذيرش يا رد آن از سوى مردم، مؤاخذه اى را متوجّه تو نمى سازد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 23 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، پس از عمل به وظيفه ارشاد همگان ،

در خصوص تداوم بخشيدن به ارشاد اعراض كنندگان كافر ، تكليفى ندارد .

فذكّر . .. إلاّ من تولّى و كفر

فعل {تولّى}، بيانگر اين نكته است كه تذكّرات پيامبر(ص) به روى گردانان رسيده است و آنان پندها را نپذيرفته، از آن اعراض كرده اند. بنابراين تذكّر دادن در مرحله اول، عمومى است و به همه مردم بايد ابلاغ گردد; ولى پس از تولّى و اعراض گروهى از آنان، پيامبر(ص) درباره تكرار تذكّر و ارشاد آن گروه، تكليفى ندارد.

محدوده مسؤوليت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 7 - 1

1 - مسلمانان براى تزكيه كسانى كه خود را از تعاليم الهى بى نياز مى پندارند ، هيچ تكليف و مسؤوليتى ندارند .

و ما عليك ألاّ يزّكّى

ما در {و ما عليك ألاّ يزّكّى} مى تواند نافيه باشد كه با تقدير مبتداى محذوف معناى آيه چنين مى شود: {نيست بر تو باكى در مورد اقدام نكردن او به تزكيه خويش} و نيز ممكن است استفهاميه و مفاد آن چنين باشد: {چيست بر تو در مورد اقدام نكردن او به تزكيه خويش}؟ در هر صورت مراد اين است كه بى توجّهى شخص كافر به تزكيه خويش، براى تو مسؤوليت آفرين نيست كه هدايت او را بر پذيرش مؤمن مقدم مى دارى!.

محدوده مسؤوليت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 19

19 _ نه پيامبر(ص) مسؤوليت عمل و انديشه هاى مشركان و مخالفان را بر عهده دارد و نه مشركان پاسخگوى عمل پيامبرند.

ما عليك من حسابهم من شىء و ما من حسابك

عليهم من شىء

در اين برداشت مرجع دو ضمير جمع در {حسابهم} و {عليهم} مشركان است و در {حسابهم} اضافه مصدر به فاعل خويش است ; يعنى: {حساب المشركين}.

محدوده مسؤوليت ملائكه محافظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 19

19_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { له معقّبات من بين يديه و من خلقه يحفظونه من أمر الله } يقول : بأمر الله من أن يقع فى ركى ، أو يقع عليه حائط ، أو يصيبه شىء حتى إذا جاء القدر . . . يدفعونه إلى المقادير و هما ملكان يحفظانه بالليل و ملكان بالنهار يتعاقبانه ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خدا: {له معقّبات . ..} روايت شده كه مى فرمود: به فرمان خدا [حفظ مى كنند ]او را از اينكه در چاه بيفتد يا ديوار بر او فرو ريزد يا آسيبى به او برسد تا زمانى كه تقدير بيايد ... او را به تقدير وامى گذارند و آن محافظان، دو فرشته در شب و دو فرشته در روز به نوبت از او حفاظت مى كنند}.

محدوده مسؤوليت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 16

16 _ مؤمنان وظيفه دار محاسبه اعمال و برخوردهاى پيامبر با ديگران نيستند.

و ما من حسابك عليهم من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 23 - 3

3 - تكليف مؤمنان و مبلغان دينى ، در برابر انسان هاى لجوج و حق ناپذير ، تنها انذار و هشدار

است .

إن أنت إلاّ نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 44 - 9

9 - انسان مؤمن ، موظف به انجام تكليف خويش است ، نه مأمور به نتيجه .

و أُفوّض أمرى إلى اللّه

محدوده مسؤوليت مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 14

14 _ كافرانى كه با مسلمانان پيمان عدم تعرض دارند ، هر چند به انگيزه مبارزه با اسلام به غير مهاجران هجوم برند ، مهاجران و انصار موظف به يارى آنان نيستند .

فعليكم النصر إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

مراد از ميثاق به قرينه مقام، پيمان عدم تعرض و متاركه جنگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 4

4 _ حق تصميم گيرى درباره جهاد از آن مهاجران نخستين بود .

جهدوا معكم

كلمه {معكم} در {جهدوا معكم} (در كنار شما جهاد كنند) مى تواند ناظر به برداشت فوق باشد. چنانچه مخاطبان {معكم} خصوص مهاجران باشند، برداشت فوق از اتقان بيشترى برخوردار است.

محدوده مسؤوليت نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 115 - 1

1 - نوح ( ع ) ، تنها هشدار دهنده و انذارگر مردم بود .

إن أنا إلاّ نذير

محدوده مسؤوليت هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 93 - 3

3 - موسى ( ع ) ، وظايف و مسؤوليت هاى هارون را در زمان غيبت خود ، براى وى معين كرده بود .

ما منعك .

.. ألاّتتّبعن أفعصيت أمرى

{لا} در {ألاّتتّبعن} براى تأكيد نفى مستفاد از {منعك} است و در اصل مراد چنين بوده است: {ما منعك أن تتّبعن}. برخى گفته اند: {لا} زايد نيست; بلكه مراد اين است كه: {ما الذى صدّك و حملك على ألاّتتّبعن}; يعنى، چه چيز تو را بازداشت و بر پيروى نكردن من وادار ساخت (مفردات راغب).

محدوده مسؤوليت هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 68 - 2

2 _ هود ، مبلّغ پيام هاى الهى ، و نه بازگوكننده نظريات شخصى خويش

أبلغكم رسلت ربى

محدوده مسؤوليت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 7

7- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، موظف بودند كه درچارچوب فرمان هاى الهى به هدايت مردم بپردازند ; و نه بر اساس سليقه شخصى و نه دستور گيرى از ديگران .

و جعلن_هم أئمة يهدون بأمرنا

{بأمرنا} متعلق به {يهدون} و در حقيقت به منزله قيد و شرط براى هدايت كردن است; يعنى، هدايت كردن مردم بايد به فرمان ما باشد

مسؤوليت آمران به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 44 - 5،7

5 - آمران به معروف و مبلغان دينى ، بايد خود به محتواى دعوتشان عمل كنند .

أتأمرون الناس بالبر و تنسون أنفسكم

7 - كسانى كه ديگران را به كار هاى نيك دعوت كرده و خود به آن عمل نمى كنند ، @سزاوار توبيخ و سرزنش هستند .

أتأمرون الناس بالبر و تنسون أنفسكم

مسؤوليت ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 11،14

11 - تطهير خانه خدا و مصون داشتن آن از هر ناپاكى و آلودگى ، توصيه و فرمان خدا به ابراهيم و اسماعيل ( ع )

و عهدنا إلى إبرهيم و إسمعيل أن طهرا بيتى

14 - مهيّا كردن و آماده ساختن خانه خدا براى طواف ، عبادت ، ركوع و سجود ، فرمان خدا به ابراهيم و اسماعيل ( ع )

أن طهرا بيتى للطائفين و العكفين و الركع السجود

در برداشت فوق {تطهير} - چنانچه بعضى از مفسران گفته اند - كنايه از مهيّا ساختن و اختصاص دادن، گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 127 - 5

5 - ساختن كعبه ، فرمانى از جانب خدا به ابراهيم و اسماعيل ( ع ) و مايه تقرب آنان به درگاه خدا

و إذ يرفع إبرهيم القواعد من البيت و إسمعيل ربنا تقبل منا

تقاضاى ابراهيم و اسماعيل (ع) از خداوند مبنى بر پذيرفته شدن عملشان (ساختن كعبه)، مستلزم آن است كه خداوند فرمان به ساختن كعبه داده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 131 - 1

1 - خداوند ، از ابراهيم خواست تا همواره تسليم او باشد .

إذ قال له ربه أسلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 9

9- هدايت مردم به سوى خدا و صفات ، افعال و سخنان او ، وظيفه ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) بود .

و جعلن_هم أئمة يهدون بأمرنا

برداشت ياد شده براساس دو

نكته است: 1_ {أمر} در اصل به معناى شأن و لفظى است عام كه شامل تمامى افعال و اقوال مى شود (مفردات راغب). 2_ {باء} در {بأمرنا} ممكن است براى غايت و به معناى {إلى} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 10

10 - توليت كعبه ، پاكيزه و آماده سازى آن براى زائران ، از وظايف الهى حضرت ابراهيم ( ع )

و طهّر بيتى للطّائفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 18 - 10

10 - حضرت ابراهيم ( ع ) ابلاغ كننده پيام الهى ، به گونه اى شفاف و بى ابهام ، به مردم بود .

و ما على الرسول إلاّ البل_غ المبين

مسؤوليت ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 34 - 3

3 - ابليس نيز همانند فرشتگان ، مأمور به سجده بر آدم ( ع ) بود .

فسجدوا إلا إبليس أبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 12 - 2

2 _ ابليس، همچون فرشتگان، مورد خطاب خداوند در فرمان سجده بر آدم بود.

ثم قلنا للملئكة اسجدوا لأدم . .. ما منعك ألا تسجد إذ أمرتك

مسؤوليت اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 11

11 - جامعه اسلامى ، نبايد تمايلات اجتماعى ناروا را بر قوانين الهى برترى دهد .

فادع و . .. و لاتتّبع أهواءهم

مسؤوليت اجتماعى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 -

نحل - 16 - 90 - 14

14- مردم ، در قبال مسائل جامعه خويش چون : بى عدالتى ، فحشا ، بزهكارى ، ستم ، فقر و نيازمندى هاى اقتصادى مردم ، مسؤولند .

إن الله يأمر بالعدل و الإحس_ن و إيتاىءِ ذى القربى و ينهى عن الفحشاء و المنكر و ا

مسؤوليت اجتماعى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 3

3 - مردم ، موظف اند هر كارى را _ چه جمعى باشد و چه فردى _ فقط براى رضاى خدا انجام دهند .

أن تقوموا للّه مثنى و فردى

{مثنى و فرادى} حال براى ضمير فاعلى {تقوموا} است و كلمه {مثنى} كنايه از تعدد مى باشد.

مسؤوليت اجتماعى اولياء الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 20 - 4

4 - در دست گرفتن حكومت و مديريت اجتماعى ، امرى شايسته و بايسته براى مردان الهى

و شددنا ملكه

مسؤوليت اجتماعى رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 3

3 - حل و فصل امور مهم اجتماعى و فراخوانى مردم براى مشاوره و كنكاش پيرامون مسائل عمومى ، از وظايف و اختيارات پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبو

مسؤوليت اجتماعى رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 5

5 _ بيان احكام و پاسخگويى به پرسش هاى اقتصادى _ اجتماعى از شؤون پيامبر

( ص )

يسئلونك عن الأنفال قل الأنفال للّه و الرسول

مسؤوليت اجتماعى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 3

3 - حل و فصل امور مهم اجتماعى و فراخوانى مردم براى مشاوره و كنكاش پيرامون مسائل عمومى ، از وظايف و اختيارات پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبو

مسؤوليت اجتماعى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 8

8- مسلمانان در قبال مسائل و نياز هاى جامعه خويش ، مسؤولند .

و ءات . .. و المسكين و ابن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 5

5- مسؤوليت برپايى نظام قضايى به منظور اجراى حدود الهى ، بر عهده فرد فرد مسلمانان است .

الزانية و الزانى فاجلدوا كلّ وحد منهما ماْئة جلدة

با آن كه اجراى حدود و مقررات، از طريق دستگاه قضايى انجام مى پذيرد; ولى خداوند همه مردم را مخاطب قرار داده و تازيانه زدن را از آنان خواستار شده است. اين حكايت مى كند كه يكايك افراد جامعه، در برابر اجراى حدود الهى مسؤول اند و بايد در اين مورد همكارى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 28

28 - مسلمانان ، از نظر علاقه وارتباط ، بسان يك پيكراند كه بايد نزديك ترين ارتباط و مستحكم ترين پيوند ها را ميان خود بر قرار سازند .

فإذا دخلتم

بيوتًا فسلّموا على أنفسكم

برداشت فوق، از تعبير {على أنفسكم} (برخودتان) به جاى على {أهلها} (بر اهل خانه ها) استفاده شده است.

مسؤوليت اجتماعى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 37 - 12

12 - در ميان مسلمانان صدراسلام ، افرادى بودند كه اشتغال به امور دنيا ، هيچ گاه آنان را از ياد خدا و انجام وظايف فردى و اجتماعى خويش ، غافل نمى ساخت .

رجال لاتلهيهم تج_رة و لابيع عن ذكر اللّه

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه آيه شريفه، هر چند در توصيف مردان خداجويى است كه دنيا آنان را از ياد خدا غافل نمى سازد; ولى از وجود چنين افرادى در ميان مسلمانان صدراسلام نيز حكايت مى كند.

مسؤوليت اجتماعى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 14

14 - احسان به پدر و مادر ، از مهمترين تكليف هاى اجتماعى اهل ايمان است .

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين إحساناً

از آن جا كه احسان به پدر و مادر پس از لزوم پرستش خدا بيان شده است، اهميت خاص آن معلوم مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 38 - 4

4 _ ضرورت تلاش تمامى اهل ايمان براى اجراى حدود الهى

فاقطعوا

چون خطاب متوجه عموم مؤمنان است، با آنكه اجرا كننده حد سرقت تنها برخى از آنان مى باشند، معلوم مى شود همه اهل ايمان بايد براى اجراى حد سرقت تلاش كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 -

62 - 2

2 - حضور در كنار پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى براى امور مهم اجتماعى و مشاوره و كنكاش پيرامون يك مسأله عمومى ، از اوصاف مؤمنان راستين

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبو

{أمر جامع} به مسأله اى گفته مى شود كه در خور اين باشد كه مردم به خاطر آن اجتماع كنند و به مشاوره و فراگيرى و حل و فصل آن بپردازند. كلمه {مع} نيز افاده كننده معناى مشاركت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 38 - 9

9 - مؤمنان ، وظيفه دار هدايت مردم و نشان دادن راه درست زندگى به آنان

اتّبعون أهدكم سبيل الرشاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 6 - 4

4 - جامعه مؤمنان ، موظّف به هشيارى و احتياط در قبال اخبار مهم اجتماعى

ي_أيّها الذين ءامنوا إن جاءكم فاسق بنبإ فتبيّنوا

خطاب {يا أيّها الذين آمنوا} عام و متوجه جامعه ايمانى است و تعليل {أن تصيبوا قوماً} مى نماياند كه موضوع، بيش از آن كه درباره مسائل فردى و جزئى باشد، در زمينه امور اجتماعى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 9 - 2

2 - همه مؤمنان ، داراى مسؤوليت ، در قبال جريان هاى اجتماعى و مسائل امت اسلام

و إن طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فأصلحوا بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 10 - 5

5 - مؤمنان ، در نظام برادرى

دينى ، داراى مسؤوليت در قبال يكديگر

إنّما المؤمنون إخوة فأصلحوا بين أخويكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 28 - 17

17 - مؤمنان نمى توانند در برابر جامعه خويش بى تفاوت باشند ; بلكه بايد براى دوستان و همكيشان خود ، خيرخواه و نسبت به كافران و دشمنانِ اصلاح ناپذير ، آرزوى نابودى كنند .

ربّ اغفر لى . .. و للمؤمنين و المؤمن_ت و لاتزد الظ_لمين إلاّ تبارًا

برداشت ياد شده، از دعاى خير نوح(ع) براى مؤمنان و نفرين عليه كافران و دشمنان دعوتش، استفاده مى شود.

مسؤوليت اخروى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 22 - 4،5،7،8

4 - فرشتگان در قيامت ، در صف هايى منظّم ، حضور يافته ، به اجراى رسالت خويش خواهند پرداخت .

و الملك صفًّا صفًّا

كلمه هاى {صفّاً صفّاً} _ به تأويل {مصطفّين} (در صفوف منظم قرار گرفته) _ حال براى {المَلَك} است. {مَلَك} اسم جنس بوده و حرف {ال} در آن، براى استغراق است. برخى آن را مفرد {ملائكه} دانسته اند (مصباح) و برخى آن را از ريشه {مِلْك} و به معناى سياست گذار دانسته و گفته اند: شخص سياست گذار، اگر انسان باشد {مَلِك} و اگر فرشته باشد، {مَلَك} ناميده مى شود. اين كلمه در اصل {مأْلَك} و به معناى {رسالت} بوده است. (مفردات راغب)

5 - فرشتگان ، مأمور رسيدگى به امور انسان ها در قيامت

و الملك صفًّا صفًّا

از جمله {يومئذ يتذكّر الإنسان} در آيه بعد، معلوم مى شود كه حضور فرشتگان در قيامت در رابطه با كار انسان ها است.

7 -

فرشتگان در قيامت ، در رده هاى مختلف دسته بندى شده و هر دسته مأموريتى ويژه دارند .

صفًّا صفًّا

8 - فرشتگان در قيامت ، به فرمان خداوند و با نظارت كامل او ، انجام وظيفه مى كنند .

و جاء ربّك و الملك

آمدن خداوند، كنايه از حضور كامل او است و عطف {ملك} بر {ربّك}، بيانگر آن است كه حضور فرشتگان، مستقل از حضور خداوند نيست; بلكه در راستاى آن و بخشى از يك برنامه منسجم است.

مسؤوليت اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 9

9- هدايت مردم به سوى خدا و صفات ، افعال و سخنان او ، وظيفه ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) بود .

و جعلن_هم أئمة يهدون بأمرنا

برداشت ياد شده براساس دو نكته است: 1_ {أمر} در اصل به معناى شأن و لفظى است عام كه شامل تمامى افعال و اقوال مى شود (مفردات راغب). 2_ {باء} در {بأمرنا} ممكن است براى غايت و به معناى {إلى} باشد.

مسؤوليت اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 11،14

11 - تطهير خانه خدا و مصون داشتن آن از هر ناپاكى و آلودگى ، توصيه و فرمان خدا به ابراهيم و اسماعيل ( ع )

و عهدنا إلى إبرهيم و إسمعيل أن طهرا بيتى

14 - مهيّا كردن و آماده ساختن خانه خدا براى طواف ، عبادت ، ركوع و سجود ، فرمان خدا به ابراهيم و اسماعيل ( ع )

أن طهرا بيتى للطائفين و العكفين و الركع السجود

در برداشت فوق {تطهير} - چنانچه بعضى

از مفسران گفته اند - كنايه از مهيّا ساختن و اختصاص دادن، گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 127 - 5

5 - ساختن كعبه ، فرمانى از جانب خدا به ابراهيم و اسماعيل ( ع ) و مايه تقرب آنان به درگاه خدا

و إذ يرفع إبرهيم القواعد من البيت و إسمعيل ربنا تقبل منا

تقاضاى ابراهيم و اسماعيل (ع) از خداوند مبنى بر پذيرفته شدن عملشان (ساختن كعبه)، مستلزم آن است كه خداوند فرمان به ساختن كعبه داده باشد.

مسؤوليت اطعام فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 34 - 7

7 - رسيدگى به امور تغذيه گرسنگان و بينوايان ، برخوردار از اولويت نخستين در مقايسه با ديگر تكاليف حمايتى از آنان

و لايحضّ على طعام المسكين

برداشت ياد شده، از اختصاص به ذكر يافتن مسأله تغذيه گرسنگان و بينوايان _ از ميان مجموعه نيازمندى هاى اين قشر _ به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 4

4 - تأمين غذاى نيازمندان و ترويج فرهنگ يارى رسانى به تهى دستان ، تكليفى الهى است .

و لاتح_ضّون على طعام المسكين

مسؤوليت اطعام مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 34 - 7

7 - رسيدگى به امور تغذيه گرسنگان و بينوايان ، برخوردار از اولويت نخستين در مقايسه با ديگر تكاليف حمايتى از آنان

و لايحضّ على طعام المسكين

برداشت ياد شده، از اختصاص به ذكر يافتن مسأله تغذيه گرسنگان و بينوايان _

از ميان مجموعه نيازمندى هاى اين قشر _ به دست مى آيد.

مسؤوليت امام مهدى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 21

21- { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لوليّه سلطاناً فلايسرف فى القتل إنه كان منصوراً } قال : هو الحسين بن على ( ع ) قتل مظلوماً و نحن أولياؤه ، و القائم منّا إذا قام طلب بثار الحسين . . . { إنه كان منصوراً } فإنه لايذهب من الدنيا حتى ينتصر برجل من آل رسول الله ( ص ) يملأ الأرض قسطاً كما ملئت جوراً و ظلماً ;

از امام باقر(ع) در باره سخن خدا {و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لوليّه سلطاناً فلايسرف فى القتل إنه كان منصوراً} روايت شده است كه فرمود: مقصود[حضرت]حسين بن على(ع) است كه مظلومانه كشته شد و ما أئمه، اولياى دم او هستيم و قائم از ما هر گاه قيام كرد، خون خواهى حسين بن على(ع) خواهد كرد . .. [ و درباره]إنه كان منصوراً [فرمود]: پس ديرى نپايد كه به وسيله مردى از آل رسول خدا(ص) يارى مى شود و زمين را پر از قسط و عدل مى كند، هم چنان كه پر از جور و ظلم شده باشد}.

مسؤوليت امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 109 - 10

10 _ امت ها ، موظف به پذيرش دعوت رسولان الهى

ماذا اجبتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 69

- 17

17 _ امت ها و جوامع نيرومند بايد توان و نيروى خويش را نعمتى خدادادى بدانند و همواره آن را به ياد داشته باشند .

اذكروا إذ جعلكم . .. و زادكم فى الخلق بصطة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 47 - 2

2 _ مردم هر عصرى ، بايد تابع شريعت رسول الهى همان عصر باشند .

و لكل أمة رسول فإذا جاء رسولهم

از آيه شريفه استفاده مى شود كه: اولا، جوامع گوناگون بين دو {رسول} يك امت را تشكيل مى دهند. ثانياً، هر امتى بايد تابع رسول همان دوره باشد و تبعيتش از رسول دوره پيش، صحيح نيست.

مسؤوليت امداد به فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 4

4 - تأمين غذاى نيازمندان و ترويج فرهنگ يارى رسانى به تهى دستان ، تكليفى الهى است .

و لاتح_ضّون على طعام المسكين

مسؤوليت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 9

9 _ بشارت و انذار ، از مسؤوليّت هاى مهمّ پيامبران

فبعث اللّه النبيّن مبشّرين و منذرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 46 - 3

3 _ تبليغ و ارشاد مردم ، رسالت مسيح ( ع ) در سراسر عمرش

و يكلّم الناس فى المهد و كهلا

چون صرف سخن گفتن در بزرگسالى فضيلت ويژه اى براى مسيح نيست، الزاماً بايد سخنى خاص باشد كه به مناسبت مقام پيامبرى، اين سخن، همان ارشاد و تبليغ خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 81 - 10،11،17،22

10 _ مسؤوليت متقابل پيامبران ، در حمايت از يكديگر

و اذ اخذ اللّه . .. ثم جاءكم رسول مصدق لما معكم لتؤمننّ به و لتنصرنّه

از توصيه پيامبران گذشته به ايمان به پيامبران بعدى، و تصديق پيامبران بعدى نسبت به گذشتگان، استفاده مى شود.

11 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، تصديق كننده انبيا و كتب الهى گذشته

ثم جاءكم رسول مصدق لما معكم

بنابراينكه مراد از {رسول}، پيامبر اكرم (ص) باشد.

17 _ دستور خداوند به پيامبران و امت هاى آنان ، به تحمل و اداى شهادت بر ميثاق گرفته شده از آنان

قالوا اقررنا قال فاشهدوا و انا معكم من الشاهدين

جمله {فاشهدوا . .. } مى تواند هم دلالت بر تحمل شهادت كند و هم بر اداى شهادت.

22 _ پيامبران موظّفند مردم را در جريان ميثاق اكيد الهى از آنان ، در مورد ايمان به انبيا و نصرت آنان ، بگذارند .

و اخذتم على ذلكم اصرى . .. فاشهدوا و انا معكم من الشّاهدين

بنابراينكه {فاشهدوا}، يعنى شهادت دهيد در برابر امّتهاى خود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 7

7 _ وظيفه رسولان الهى ، راهنمايى و پيام آورى است و وظيفه مردم ، پيمودن آن راه بر اساس پيام هاى آن رسولان

و ما محمّد الّا رسول قد خلت من قبله الرّسل افاين مات

جمله {و ما محمّد . .. }، تعيين كننده وظيفه رسولان الهى (پيام آورى) است و جمله {افائن مات ... }، تعيين كننده وظيفه مردم است كه بايد همواره (چه رسولان در ميانشان

باشند و يا نباشند) پايبند به آن پيامها باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 20

20 _ حراست و نگهبانى از كتب آسمانى و شهادت بر حقانيت آن ، مسؤوليت انبياى الهى *

يحكم بها النبيون . .. بما استحفظوا من كتب اللّه و كانوا عليه شهداء

بنابر اينكه ضمير در {استحفظوا} به {النبيون} نيز برگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 77 - 2

2 _ پيامبر ( ص ) مأمور نهى اهل كتاب از غلو و گزافه گويى در آيين خويش

قل ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 109 - 9

9 _ فراخوانى امت ها به پيروى از فرمان هاى خداوند سرلوحه رسالت انبيا و يكى از وظايف آنان

يوم يجمع اللّه الرسل فيقول ماذا اجبتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 117 - 6

6 _ دعوت مردمان به بندگى خداوند ، اصلى بنيادين در رسالت پيامبران الهى

ما امرتنى به ان اعبدوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 35 - 14

14 _ لزوم آشنايى انبيا و رهبران الهى به روحيات مردم و ماهيت مخالفان و منكران دين

فلا تكونن من الجهلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 106 - 3

3 _ ضرورت پيشگامى حاملان وحى و رسالت در عمل به محتواى پيام خويش

اتبع ما أوحى اليك

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 6

6 _ بيان آيات الهى به مردم و بيم دادن به آنان در مورد قيامت، از وظايف مهم انبياست.

رسل منكم يقصون عليكم ءايتى و ينذرونكم لقاء يومكم هذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 35 - 2

2 _ تلاوت و گزارش آيات الهى براى آدميان، از وظايف اصلى انبيا و فرستادگان الهى است.

إما يأتينكم رسل منكم يقصون عليكم ءايتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 62 - 8

8 _ پيامبران الهى ، خيرخواه امت هاى خويش

و أنصح لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 63 - 1،9

1 _ پيامبران ، واسطه ابلاغ دين و معارف الهى به مردم

أو عجبتم أن جاءكم ذكر من ربكم على رجل منكم

مراد از {ذكر}، دين و معارف الهى است.

9 _ ترساندن مردم از عذاب هاى الهى به واسطه پيامبران ، از اهداف نزول دين و معارف الهى است .

أن جاءكم ذكر من ربكم على رجل منكم لينذركم

{لينذركم} متعلق به {جاء} است و ضمير {لينذر} به {رجل} برمى گردد. يعنى هدف از اينكه معارف دين بر پيامبرى نازل مى شود، اين است كه وى مردم را از عذابهاى الهى بترساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 20،21

20 _ اصلاح امور اجتماعى مردم و پرهيز از پيروى از افكار مفسدان ، از وظايف مهم انبيا و رهبران الهى است .

و أصلح و لا تتبع سبيل المفسدين

21 _ مبارزه

با فساد و به انزوا كشاندن مفسدان ، از برنامه هاى اساسى پيامبران بود .

و لا تتبع سبيل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 4 - 5،8

5- معارف الهى ، نيازمند تبيين از سوى انبياست .

و ما أرسلنا من رسول إلاّ بلسان قومه ليبيّن لهم

8- فهم مردم عصر نزول تعاليم دينى ، مرجع و منبعى براى فهم دقيق آن تعاليم است .

و ما أرسلنا من رسول إلاّ بلسان قومه ليبيّن لهم

اينكه خداوند فرموده است: همه پيامبران به زبان قوم خودشان فرستاده شدند، مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه زبان و ادبيات مردم دوران نزول تعاليم آسمانى براى دريافت پيام آن تعاليم نقش مؤثرى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 2 - 11

11- انذار و هشدار دادن به مردم ، از وظيفه هاى اصلى انبياست .

ينزّل المل_ئكة بالروح . .. من عباده أن أنذروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 16

16- همه انبيا ، داراى وظيفه اى واحد و هماهنگ بوده اند .

فهل على الرسل إلاّ البل_غ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 83 - 6،7

6 - پيامبران الهى ، موظف به همراهى با قوم و امّت خويش در همه مراحل و برنامه ها

و ما أعجلك عن قومك ي_موسى

مؤاخذه موسى(ع) به جهت جدا شدن از قوم خود براى رسيدن به ميقات، نشان از آن دارد كه پيامبران، نبايد در هيچ شرايطى از امت خويش جدا شوند.

7 - پيامبران

جز به فرمان خداوند ، نبايد از امت و قوم خويش جدا گردند .

و ما أعجلك عن قومك ي_موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 12

12 - پيش بينى لغزش گاه ها و زمينه هاى گمراهى و هشدار نسبت به آن ، از مسؤوليت هاى پيامبران و پيشوايان دينى است .

فأخلفتم موعدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 11

11- پيامبران ، مأمور پايدارى در مسير تبليغ و ماندن در ميان مردم و جامعه خويش تا آخرين مرحله

و ذاالنون إذ ذهب مغ_ضبًا فظنّ أن لن نقدر عليه

توبيخ شدن يونس(ع) به خاطر ترك قوم خويش، قبل از اين كه فرمانى دراين زمينه از جانب خداوند دريافت كند; براين نكته دلالت دارد كه پيامبران مجاز به ترك مأموريت و مردم خود، قبل از آمدن فرمان و رخصت از جانب خداوند نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 6

6 - رسالت و پيامبرى ، بارى سنگين و مسؤوليت ى خطير بر دوش رسولان و پيامبران

قل أطيعوا اللّه . .. فإن تولّوا فإنّما عليه ما حمّل

برداشت ياد شده، از تعبير {حمّل} استفاده گرديد; زيرا {حمل} به معناى اشياى سنگين وزن است; مثل حمل بچه در شكم مادر (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 181 - 3

3 - توجه پيامبران و رهبران الهى ، به اصلاح امور اقتصادى جامعه هم پاى مسائل اعتقادى و عبادى

إذ قال لهم شعيب ألاتتّقون . ..

أوفوا الكيل و لاتكونوا من المخسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 3 - 9

9 - هشدار به مردم ، از جمله رسالت هاى انبياى الهى است .

لتنذر قومًا ما أتي_هم من نذير من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 7 - 2

2 - خداوند ، از همه انبيا ، پيمان گرفته كه به رسالت خويش ، عمل كنند .

و إذا أخذنا من النبيّن ميث_قهم

آوردن {النبيين} مى تواند بيان كننده اين نكته باشد كه ميثاق، مربوط به نبوت و رسالت انبيا بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 39 - 1

1 - پيامبران ، ابلاغ كنندگان رسالت هاى الهى بودند .

الذين خلوا من قبل . .. الذين يبلّغون رس_ل_ت اللّه

به قرينه {الذين خلوا من قبل} مراد از {الذين يبلّغون} پيامبران اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 15 - 10

10 - انذار و اخطار مردم درباره قيامت ، از وظايف اصلى پيامبران

يلقى الروح . .. على من يشاء من عباده لينذر يوم التلاق

در برداشت ياد شده، فاعل {لينذر}، ضميرى دانسته شده كه به {من} موصول باز مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 4

4 - التزام عملى تمامى پيامبران ، به جدال احسن و رعايت عواطف و احساسات اجتماعى

ق_ل أوَ لو جئتكم بأهدى ممّا وجدتم عليه ءاباءكم

از تعبير {بأهدى ممّا وجدتم} اين نكته استفاده مى شود كه پيامبران، نمى خواستند

عواطف مشركان را جريحه دار كنند. بنابراين پسنديده ترين شيوه را در جدال و بحث (جدال احسن) برگزيده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 8 - 6

6 - انذار و اخطار به مردمان ، رسالت پيامبران الهى

ألم يأتكم نذير

مسؤوليت انذار انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 9

9 _ انجام رسالت الهى ( انذار مردمان ) در ديدگاه مشركان ، تنها در خور شأن فرشتگان بود ، نه در توان انسان .

و قالوا مالِ ه_ذا الرسول . .. لولا أُنزل إليه ملك

برداشت فوق، از آن جا است كه مشركان به خاطر غذا خوردن و رفت و آمد پيامبر(ص) در بازار، او را شايسته پيامبرى نمى دانستند و خواستار نزول فرشته اى براى هميارى با آن حضرت بودند.

مسؤوليت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 40 - 15

15 _ خداوند ، تنها مقامى است كه شايسته و بايسته هراس داشتن از اوست .

و إبى فارهبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 56 - 4

4 - رسيدن به مرتبه و منزلت شاكران ، از وظايف اساسى انسان و هدف از خلقت اوست .

ثم بعثنكم من بعد موتكم لعلكم تشكرون

به نظر مى رسد سپاسگزارى - كه به عنوان هدف از {بعثناكم} بيان شده - در برابر خصوص حيات دوباره نباشد، بلكه به عنوان هدف براى اصل حيات و زندگى مطرح باشد; يعنى، خداوند صاعقه زدگان بنى اسرائيل را حيات بخشيد

و هدف آن بود كه در حيات دنيوى سپاسگزار باشند و به منزلت شاكران نايل شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 15

15 - سپاسگزارى از خداوند در برابر نعمت هاى او ، وظيفه اى است بر عهده بندگان

و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 209 - 6

6 _ مسؤوليت انسان در برابر قانون ، پس از دريافت آن

فان زللتم من بعد ما جاءتكم البيّنات

در برداشت فوق، {بيّنات}، به قوانين تفسير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 211 - 11

11 _ مسؤوليت خطير انسان در برابر نعمت هاى خداوند

و من يبدّل نعمة اللّه . .. فان اللّه شديد العقاب

شدت عقاب كفران نعمت، بيانگر مسؤوليّت خطير، در برابر نعمت الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 243 - 15

15 _ شكر و سپاسگزارى ، وظيفه انسان ها در برابر تفضّلات الهى

انّ اللّه لذو فضل على النّاس و لكنّ اكثر النّاس لا يشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 43 - 3

3 _ برخوردارى از نعمت ها و تفضّلات الهى ، مسؤوليت آور است .

انّ اللّه اصطفيك و طهّرك . .. يا مريم اقنتى لربّك

چون خداوند پس از آنكه مريم را برگزيد و تطهير كرد و . .. وى را مأمور به اطاعت و خضوع نمود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

2 - آل عمران - 3 - 50 - 13

13 _ تقواى الهى و اطاعت از انبيا ، وظيفه آدمى پس از فرستادن پيامبران از سوى خداوند

و رسولا . .. و جئتكم باية من ربّكم فاتقوا اللّه و اطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 103 - 21

21 _ تمسّك به ريسمان الهى ، مسؤوليت انسان در قبال نعمت هاى الهى *

و اعتصموا . .. و اذكروا ... لعلكم تهتدون

گويا اعتصام، مسؤوليتى است كه در برابر نعمتهاى الهى (همانند الفت و اخوت) به انسان تكليف شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 144 - 7

7 _ وظيفه رسولان الهى ، راهنمايى و پيام آورى است و وظيفه مردم ، پيمودن آن راه بر اساس پيام هاى آن رسولان

و ما محمّد الّا رسول قد خلت من قبله الرّسل افاين مات

جمله {و ما محمّد . .. }، تعيين كننده وظيفه رسولان الهى (پيام آورى) است و جمله {افائن مات ... }، تعيين كننده وظيفه مردم است كه بايد همواره (چه رسولان در ميانشان باشند و يا نباشند) پايبند به آن پيامها باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 13

13 _ ترس از خدا ، زمينه مسؤوليت پذيرى ، و ترس از غير خدا ، زمينه گريز از مسؤوليت

الّذين استجابوا . .. فلا تخافوهم و خافون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 181 - 11

11 - ثبت اعمال و

گفتار انسان و مسؤوليت وى ، در برابر آنها

سنكتب ما قالوا و قتلهم الانبيآء بغير حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 1 - 9

9 _ تساوى مردم در اصل آفرينش و نبودن امتياز در خلقت آنان ، موجب مسؤوليت تمامى آنان در برابر قوانين الهى

اتّقوا ربّكم الذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها

جمله {خلقكم من نفس واحدة}، علاوه بر بيان اين حقيقت كه تمامى انسانها از نسلى واحدند، به اين معنا اشاره دارد كه بين آنان در خلقت هيچگونه امتياز و تبعيضى نيست و لذا همه موظف به رعايت تقوا هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 2

2 _ مسؤوليت انسان در برابر عهد ها و پيمان هاى خويش

يايها الذين ءامنوا اوفوا بالعقود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 7 - 3

3 _ مسؤوليت انسان در برابر نعمت هاى الهى

و اذكروا نعمة اللّه عليكم و ميثقه الذى و اثقكم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 7

7 _ مسؤوليت آدمى در برابر نعمت هاى الهى

اذكروا نعمة اللّه عليكم . .. ادخلوا الارض المقدسة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 101 - 5

5 _ انسان موظف به تعديل حس كنجكاوى خويش مى باشد .

لاتسئلوا عن اشياء ان تبدلكم تسؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 3

3 _ آدمى ،

وظيفه دار يادكرد و فراديد داشتن نعمتهايى كه خداوند به وى و نزديكانش ارزانى داشته است .

اذ قال اللّه يعيسى ابن مريم اذكر نعمتى عليك و على ولدتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 43 - 1

1 _ آدمى موظف به تضرع و كرنش در برابر خداوند جهان است.

فلولا إذ جاءهم بأسنا تضرعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 23

23 _ آدمى وظيفه دار تسليم در برابر پرودگار جهان است.

و أمرنا لنسلم لرب العلمين

چنانكه جمعى از اهل ادب (مانند كسائى و فراء) گفته اند، لام پس از ماده {أمر} حرف مصدرى است به معنى {ان}. بنابراين فعل {نسلم} به تأويل مصدر رفته است و مفعول دوم براى {أمرنا} محسوب مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 72 - 1

1 _ اقامه نماز فرمانى است كه آدميان بايد بر آن گردن نهند.

و أمرنا لنسلم لرب العلمين. و أن أقيموا الصلوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 102 - 10

10 _ توحيد در عبادت مهمترين وظيفه انسان در برابر پروردگار و خالق هستى است.

ذلكم الله ربكم . .. خلق كل شىء فاعبدوه

چون پس از بيان انحصار الوهيت در خداوند و بيان يكتايى او در خالقيت، امر به عبادت شده، چنين برمى آيد كه مهمترين وظيفه بنده در برابر خداوند عبادت و پرستش اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 128 - 10

10 _ آدميان

بايد در برابر وسوسه هاى جنيان و اغواگرى آنها هشيار بوده و از خود حراست كنند.

يمعشر الجن قد استكثرتم من الإنس

خبر دادن خداوند از سيطره و عملكرد جنيان، هشدارى به آدميان است تا دشمن خويش را بشناسند و تدابير لازم را در برابر او به كار برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 3

3 _ اشتراك جن و انس در لزوم اطاعت از رسولان الهى و بهرهورى از هدايتهاى ايشان

يمعشر الجن و الإنس ألم يأتكم رسل منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 135 - 3

3 _ انسان داراى مسؤوليت در برابر اعمال خويش است.

اعملوا على مكانتكم إنى عامل فسوف تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 27

27 _ توصيه هاى خداوند (پرهيز از شرك و . ..) حقايقى است كه آدمى بايد در آنها دقت كند و ضرورت پرهيز از آنها را با عقل خويش دريابد.

ذلكم وصيكم به لعلكم تعقلون

مفعول {تعقلون} ضرورت پرهيز از محرمات ياد شده است. مراد از {توصيه} مى تواند به قرينه {تعقلون} سفارش به تأمل و دقت در احكام مذكور باشد. بنابراين جمله {ذلكم وصاكم به ...} يعنى خداوند سفارش كرده كه در محرمات بيان شده دقت كنيد; باشد كه ضرورت پرهيز از آنها را با عقل خويش دريابيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 164 - 5

5 _ هر انسانى در پيشگاه خدا مسؤول اعمال و رفتار خويش است.

و لاتكسب كل نفس إلا

عليها

مفعول {لاتكسب} كلمه {شيئا} و يا {عملا} است. {عليها} متعلق به فعلى محذوف، مانند {يحمل} مى باشد; يعنى: {لاتكسب كل نفس عملا إلا يحمل عليها}. و اين كنايه از مسؤوليت هر كسى در برابر عمل خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 17 - 5

5 _ انسانها موظف به سپاسگزارى از خداوند هستند.

و لاتجد أكثرهم شكرين

تأكيد فراوان ابليس بر اغواگرى انسانها و سپس بيان ناسپاسى آنها به عنوان دستاورد تلاش خويش، بيانگر اهميت ويژه سپاسگزارى در برابر خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 29 - 6

6 _ انسانها موظف به دعا و نيايش به درگاه خداوند

و ادعوه مخلصين له الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 42 - 3

3 _ تكليف و مسؤوليت هر انسان در باور به معارف الهى و انجام تكاليف دين ، به ميزان قدرت و استطاعت اوست .

لانكلف نفساً إلا وسعها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 94 - 8

8 _ تضرع به درگاه خداوند و خشوع در برابر او امرى لازم بر عهده بندگان

لعلهم يضرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 130 - 4

4 _ باور به توحيد ربوبى و پذيرش دعوت پيامبران ، امرى لازم بر عهده بندگان

لعلهم يذّكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 15

15 _ همه انسان ها ، حتى يهود و نصارا ،

بايد به خدا و پيامبر او ايمان آورند .

قل يأيها الناس . .. فامنوا باللّه و رسوله

مصداق مورد نظر براى {الناس}، به قرينه آيات گذشته و نيز آيه قبل كه بيان داشت اوصاف پيامبر در تورات و انجيل ثبت شده، يهود و نصارا است. بنابراين يهود و نصارا از مخاطبان {فامنوا ... } هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 205 - 5

5 _ انسان ها بايد در دل و جان به ياد خدا بوده و در هر صبح و عصر لب به ذكر او گشايند .

و اذكر ربك . .. بالغدو و الاصال

{غدوة} (مفرد غدو) به معناى صبح (زمان طلوع فجر تا طلوع خورشيد) است. {آصال} جمع و يا جمع الجمع {اصيل} است و اصيل به زمان ميان عصر تا مغرب گفته مى شود. قابل ذكر است كه {ال} در {الغدو} و {الأصال} براى استغراق است و افاده عموم مى كند ; يعنى هر صبح و عصر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 20 - 7

7 _ آگاهى به تكاليف الهى از شرايط مسؤوليت انسان در برابر آن

و لاتولوا عنه و أنتم تسمعون

در برداشت فوق جمله حاليه {و أنتم تسمعون} قيد براى {أطيعوا} و {لاتولوا} گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 19

19 _ انسان ، در برابر تمامى رفتار و حركات خويش مسؤول بوده و در قيامت بايد پاسخگو باشد .

فينبئكم بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس

- 10 - 61 - 6

6 _ انسان ، موظف به مراقبت و مواظبت بر تمامى اعمال خويش است .

و ما تتلوا منه من قرءان و لا تعملون من عمل إلا كنا عليكم شهوداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 9

9- دعوت و القاى شيطان از انسان سلب اختيار نمى كند و او مسؤول اعمال خويش خواهد بود .

و ما كان لى عليكم من سلط_ن إلاّ أن دعوتكم فاستجبتم لى فلاتلومونى و لوموا أنفسكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 51 - 8

8- انسان ، موجودى مختار و در برابر تمامى حركت ها ، تلاش ها و رفتار خويش ، مسؤول است .

ليجزى الله كلّ نفس ما كسبت

از اينكه خداوند از رفتار انسان بازخواهى مى كند، استفاده مى شود كه آدمى موجودى مختار و مسؤول است; چون بازخواهى هگامى معقول است كه اختيار و مسؤوليتى وجود داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 93 - 3

3- همه انسان ها در برابر اعمال و رفتار خويش ، مسؤولند .

لنسئلنّهم . .. عمّا كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 1

1- انسان ، وظيفه دار توجه به نظارت گواهان الهى در هر عصرى بر اعمالش

و يوم نبعث فى كلّ أُمّة شهيدًا

تكرار مضمون {يوم نبعث . ..} در ضمن چند آيه و نيز در تقدير بودن {اذكر} يا {اذكروا} بيانگر اهميت موضوع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

9 - نحل - 16 - 93 - 5،6

5- مشيت الهى ، در قرار گرفتن انسان ها در مسير اختيار و مسؤوليت است نه جبر و ناگزيرى .

يضلّ من يشاء . .. و لتسئلنّ عمّا كنتم تعملون

بيان مسؤوليت انسان (و لتسئلنّ . ..) پس از طرح مشيت الهى، اشاره به اين حقيقت دارد كه مشيت خداوند مايه سلب مسؤوليت انسان نيست; بلكه مسؤوليت آفرين است.

6- انسان ها در قبال اعمال خويش ، متعهد و مسؤولند .

و لتسئلنّ عمّا كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 11 - 9

9- انسان وظيفه دار تأمّل در جوانب خواسته ها و آمال خويش

و يدع الإنس_ن بالشرّ دعاءه بالخير و كان الإنس_ن عجولاً

در آيه فوق، يكى از نقاط ضعف بشرى _ كه منشأ آن شتابزدگى و دورانديش نبودن است _ بيان شده كه در حقيقت هشدارى است به اينكه انسانها بايد دورانديش باشند و پيرامون مصالح خويش تأمّل و تفكر نمايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 13 - 1

1- هر انسانى در قبال اعمال خويش مسؤول است

و كلّ إنس_ن ألزمن_ه ط_ئره فى عنقه

مراد از {طائر} عمل انسان است چه خير باشد و چه شرّ.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 29 - 8

8- انسان نبايد مرتكب عملى شود كه مورد سرزنش قرار گيرد و از كرده خود پشيمان گشته و بر آن حسرت بخورد .

و لاتجعل يدك . .. فتقعد ملومًا محسورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء

- 17 - 34 - 16

16- انسان ، در قبال عهد و پيمان خويش مسؤول است .

إن العهد كان مسئولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 36 - 3،4

3- انسان ، در قبال فعاليت چشم ، گوش و قلب خويش ، در پيشگاه خداوند مسؤول است .

إن السمع و البصر و الفؤاد كلّ أُول_ئك كان عنه مسئولاً

4- انسان هاى واجد ابزار لازم براى كسب آگاهى و علم ، در پيشگاه خداوند ، مسؤول هستند .

إن السمع و البصر و الفؤاد كلّ أُول_ئك كان عنه مسئولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 19

19- انسان ، موظف به تلاش براى فهم حقايق هستى چون تسبيح و حمد موجودات براى خدا

لاتفقهون تسبيحهم إنه كان حليمًا غفورًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {إنه كان حليماً غفوراً} تهديد مشركان به خاطر نينديشيدن درباره تسبيح موجودات باشد. بنابراين، عبارت، اِشعار دارد بر اينكه تلاش براى فهم حقايق عالم لازم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 71 - 8

8- انسان ها در گزينش پيشوايان و پيروى كردن از آنان مسؤولند .

يوم ندعوا كلّ أُناس بإم_مهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 79 - 7

7- مسؤوليت انسان ، در برابر گفته ها و ادعا هاى خود

كلاّ سنكتب ما يقول و نمدّ له من العذاب مدًّا

خبر از نوشته شدن حتمى گفته ها (سنكتب. ..) و به دنبال آن بحث از عذاب الهى، حاكى از حسابرسى و مواخذه

آن گفته ها و گوياى مسؤوليت انسان در برابر آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 15 - 9

9 - انسان ، دربرابر تلاش ها و كردار هاى پى گير و مداوم خويش ، مسؤول است .

لتجزى كلّ نفس بما تسعى

ماده {سعى} به جاى {عمل} ممكن است در بدى ها، ناظر به ناديده گرفتن لغزش هاى خالى از اصرار و در اعمال نيك، توصيه به كوشش مداوم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 1 - 6

6- انسان در برابر رفتار و كردار خويش ، مسؤول بوده و در قيامت مورد مؤاخذه و بازخواست قرار خواهد گرفت .

اقترب للناس حسابهم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه حسابرسى آن گاه معقول و متصور است كه مسؤوليت و بازخواهى در كار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 146 - 6

6 - انسان ، در قبال نعمت هاى الهى مسؤول است .

أتتركون فى ما ه_هنا ءامنين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مقصود از {أتتركون} اين باشد كه خداوند انسان ها را در برابر نعمت هايى كه به آنان داده است، آسوده و بدون هيچ گونه مسؤوليتى رها نمى كند; بلكه شكر و سپاس آنها را از آنان مى خواهد و در صورت ناسپاسى و گناه، از ايشان سلب مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 13

13 - انسان ، در قبال اعمال خويش مسؤول است .

و ما ربّك

بغ_فل عمّا تعملون

تعبير {و ما ربّك بغافل. ..} دربردارنده تهديد است و اين تهديد در صورتى صحيح است كه انسان، در برابر اعمال خود مسؤول و پاسخگو باشد; و گرنه غفلت و عدم غفلت خداوند، فرقى نخواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 62 - 6

6 - انسان ، مسؤول انديشه ها و گرايش هاى خويش و مورد بازخواست از سوى خداوند در قيامت

و يوم يناديهم فيقول أين شركاءى الذين كنتم تزعمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 65 - 6

6 - انسان ها در برابر دعوت پيامبران ، مسؤول بوده و نمى توانند آن را ناديده گرفته و بى تفاوت باشند .

و يوم يناديهم . .. ماذا أجبتم المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 13

13 - انسان ها ، موظف به شكر نعمت هاى خداوندند .

أن اشكرلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 26 - 8

8 - توصيه خداوند به اداى حمد به درگاه او ، به خاطر انجام دادن وظيفه انسان ها است و نه نياز خدا به حمد .

قل الحمد للّه . .. إنّ اللّه هو الغنىّ الحميد

اعلام بى نيازى مطلق خداوند در پى توصيه به حمد او، مى تواند به حقيقت ياد شده، دلالت داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 19

19 - لازم است كه انسان ، به نظارت دقيق خداوند بر اَعمال

او ، توجه داشته باشد .

ألم تر أنّ اللّه . .. و أنّ اللّه بما تعملون خبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 9 - 18

18 - انسان ها ، به شكرگزارى در برابر نعمت هاى الهى موظف اند .

قليلاً ما تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 4 - 16

16 - بايسته است كه انسان ها ، به جاى حكم هاى ساختگى خود ، به احكام الهى پابند باشند .

ذلكم قولكم بأفوهكم و اللّه يقول الحقّ و هو يهدى السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 12 - 10

10 - انسان در برابر رفتار و آثار برجاى مانده از خود ، مسؤول بوده و با كيفر و پاداش دقيق آن ، رو به رو خواهد شد .

و نكتب ما قدّموا . .. أحصين_ه فى إمام مبين

برداشت ياد شده به سبب اين حقيقت است كه ذكر إحياى مردگان و شمارش و ثبت تمامى اعمال و آثار انسان، از مسؤوليت او در برابر رفتار و كردارش حكايت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 32 - 3

3 - انسان ها در برابر رفتار و كردار هاى خود ، مسؤول بوده و در قيامت بايد پاسخگو باشند .

و إن كلّ لمّا جميع لدينا محضرون

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه احضار انسان ها به پيشگاه خداوند، حاكى از مسؤول بودن آنان در برابر رفتار خود و مجبور شدنشان به پاسخگويى درباره آنها

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 41 - 13

13 - انسان ، موجودى آزاد و مختار و مسؤول هدايت و گمراهى خويش

فمن اهتدى فلنفسه و من ضلّ فإنّما يضلّ عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 56 - 5،9

5 - خداوند ، داراى حق بر انسان ها است و آنان در برابر آن مسؤول اند .

ي_حسرتى على ما فرّطت فى جنب اللّه

9 - انسان ، مسؤول و سازنده سرنوشت خويش است .

ي_حسرتى على ما فرّطت . .. و إن كنت لمن الس_خرين

حرف {على} در جمله {على ما فرّطت} به معناى لام تعليل است و معناى جمله چنين مى باشد: واى به حال من به خاطر كوتاهى كردنم. .. . بنابراين همان گونه كه از ظاهر آيه به دست مى آيد، انسان تفريط خود در حق خدا و تمسخر كردن تعاليم قرآن را، سبب بدبختى و ندامت خود مى داند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 70 - 4

4 - تمامى رفتار و كردار انسان ، داراى كيفر و پاداش بوده و او در برابر آن مسؤول است .

و وفّيت كلّ نفس ما عملت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 17 - 4

4 - انسان ، موجودى مختار و در برابر تمامى تلاش ها و رفتارهايش ، مسؤول است .

اليوم تجزى كلّ نفس بما كسبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 73 - 5

5 -

انسان ها ، در برابر عقايد دينى خويش و انتخاب آن ، مسؤول بوده و در قيامت بايد پاسخگو باشند .

ثمّ قيل لهم أين ما كنتم تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 46 - 3

3 - مسؤوليت انسان ، در برابر اعمال خويش

من عمل ص_لحًا فلنفسه و من أساء فعليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 5،6

5 - خداوند ، خواهان آگاهى انسان ها و نقش خود آنان در انتخاب مسير و فرجام خويش

فما أرسلن_ك عليهم حفيظًا إن عليك إلاّ البل_غ

6 - هر انسانى ، خود مسؤول عملكرد و باور هاى خويش است .

فما أرسلن_ك عليهم حفيظًا

آيه شريفه مى تواند در مقام بيان اين نكته باشد كه پيامبر(ص) مسؤول نافرمانى امت خويش نيست; بلكه هر كسى مسؤوليت تخلف خويش را خود برعهده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 - 13

13 - انسان ، مسؤول باور ها و اعمال خويش

ستكتب شه_دتهم و يسئلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 26 - 9

9 - مسؤوليت ويژه انسان در برابر هدايت و ارشاد بستگان نزديك خود *

و إذ قال إبرهيم لأبيه و قومه

تقديم {لأبيه} مى تواند توجه بيشتر ابراهيم(ع) به هدايت پدر را برساند; كه از آن اولويت هدايت و ارشاد بستگان نزديك استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 53 - 2

2 - مسؤوليت انسان در برابر تمامى اعمال ،

حتى كوچك ترين عمل خود

و كلّ صغير و كبير مستطر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 21 - 5

5 - جن همانند انسان ، برخوردار از نعمت ها و موهبت هاى زمين و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 23 - 5

5 - جن ، همانند انسان بهره مند از مظاهر زيباى طبيعت و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

در صورتى كه خطاب در آيه شريفه متوجه جن و انس باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 25 - 6

6 - جن همانند انسان ، بهره مند از نعمت هاى زمين و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در {فبأى ءالآء} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 7 - 12

12 - انسان ، موظّف به انفاق كردن تنها بخشى از دارايى ها است ; و نه همه امكانات .

و أنفقوا ممّا جعلكم مستخلفين فيه

واژه {من} در {ممّا} به معناى {بعض} است. بنابراين {أنفقوا ممّا...}; يعنى، بخشى از آنچه را... انفاق كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 38 - 3

3 - انسان ، در برابر تمامى رفتار ها و كردار هاى خويش ، مسؤول و در قيامت مورد بازخواست است .

كلّ نفس بما كسبت رهينة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 -

36 - 1،2

1 - انسان در نگاه وحى ، موجودى يله و ر ها شده در اين جهان نيست .

أيحسب الإنس_ن أن يترك سدًى

{سدى} به معناى {مهمل}(يله و رها شده) است; چنان كه به شتر رها شده {ابل مهمله} گفته مى شود (صحاح اللغة). {ترك} (مصدر {يترك}) در اصل به معناى جدايى چيزى از روى اختيار است و مجازاً در اهمال كارى و احساس مسؤوليت نكردن درباره چيزى به كار مى رود.

2 - انسان ، موجودى است مكلّف و مسؤول .

أيحسب الإنس_ن أن يترك سدًى

تذكر خداوند به مهمل آفريده نشدن انسان، مى تواند بيانگر دو حقيقت زير باشد: 1_ انسان موجودى است مكلّف و مسؤول. 2_ زندگى انسان، داراى فلسفه و هدف است. گفتنى است برداشت ياد شده، ناظر به حقيقت نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 2 - 7

7 - انسان ، موجودى مكلف و مسؤول در پيشگاه خداوند

نبتليه

آزمايش شدن انسان، نشان دهنده مكلّف و مسؤول بودن او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 3 - 4

4 - انسان ، موجودى است مكلف و مسؤول .

إمّا شاكرًا و إمّا كفورًا

نشان دادن راه درست و آن گاه تهديد كردن به دوزخ و يا بشارت دادن به بهشت _ كه در آيات بعد آمده _ گوياى مطلب ياد شده است.

مسؤوليت انسان متعهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 7

7 - انسان متعهد ، علاوه بر پرداختن به خود ، بايد به اصلاح ديگران نيز همت بگمارد

.

ي_بنىّ أقم الصلوة و أمر بالمعروف و انه عن المنكر

مسؤوليت انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 3 - 9،12

9 _ نماز و انفاق بايد برنامه هميشگى انسان باشد ، نه مقطعى و موقت

يقيمون الصلوة و مما رزقنهم ينفقون

برداشت فوق با توجه به فعلهاى مضارع (يقيمون و ينفقون) _ كه حكايت از تجدد و استمرار دارد _ استفاده شده است.

12 _ تلاش براى رفع نياز نيازمندان ، وظيفه اى بر عهده همگان و يكى از نشانه هاى تقواست .

هدًى للمتقين . .. و مما رزقنهم ينفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 21 - 1،9

1 - پرستش خداوند وظيفه اى ضرورى ، بر دوش همه مردم

يأيها الناس اعبدوا ربكم

9 - رسيدن به تقوا ، وظيفه اى ضرورى براى همه انسانهاست .

لعلكم تتقون

چون هدف از لزوم عبادت رسيدن به تقواست، نيل به تقوا نيز ضرورى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 78 - 8

8 - دستيابى به محتواى كتاب هاى آسمانى وظيفه اى بر عهده همگان

منهم أميون لايعلمون الكتب

لحن آيه، گوياى سرزنش كسانى است كه از محتواى كتاب آسمانى خويش اطلاعى ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 8

8 - خواندن و تلاوت كتاب هاى آسمانى وظيفه اى بر عهده همگان

يتلونه حق تلاوته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 124 - 10

10 - اقتدا به ابراهيم ( ع ) و

پيروى از راه و روش او ، وظيفه اى است بر عهده همه انسان ها .

قال إنى جاعلك للناس إماماً

معرفى ابراهيم (ع) به عنوان امام و مقتداى مردم، مستلزم اين حكم تكليفى است كه: بايد مردم او را الگو قرار داده و به او اقتدا كنند و از راه و روشش پيروى كرده و از فرمانهاى او در هر زمينه اى اطاعت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 13

13 - پرستش خداى يكتا ، وظيفه اى بر عهده همگان

نعبد . .. إلهاً وحداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 136 - 11

11 - تسليم خدا بودن ، وظيفه اى ضرورى بر عهده همگان

و نحن له مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 161 - 3

3 - فرشتگان و تمامى مردم در قيامت ، كفرپيشگانى را كه در حال كفر مرده اند ، لعنت كرده و خواستار دورى رحمت الهى از آنان خواهند شد .

أولئك عليهم لعنة اللّه و الملئكة و الناس أجمعين

لعنت مردم به معناى: نفرين و درخواست دورى لعنت شونده از رحمت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 168 - 2،7

2 - همه انسان ها مخاطب قرآن بوده و به رعايت احكام آن دعوت شده اند .

يأيها الناس كلوا مما فى الأرض حللا طيباً

7 - انسان ها نبايد خويشتن را به بهانه هاى واهى از قبيل : زهدگرايى ، آداب و رسوم قومى و . . .

از امكانات و نعمت هاى زمين محروم سازند .

كلوا مما فى الأرض حللا طيباً

هر چند مقصود از امر (كلوا) - چنانچه مفسران برآنند - بيان اباحه است نه وجوب; ولى آوردن صيغه امر براى بيان اباحه مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه: متكلم در صدد ترغيب است و خوددارى از آن مباح را شايسته نمى شمرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 183 - 7

7 - تحصيل تقوا و پرهيز از گناهان ، وظيفه همه بندگان است .

لعلكم تتقون

وجوب روزه براى تحصيل تقوا، بيانگر اين است كه: نيل به تقوا لازم و ضرورى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 5

5 _ همه انسان ها ، مأمور به پرستش و اطاعت بى چون و چراى خداى يگانه و پرهيز از شريك گرفتن غير ، براى اويند .

و ما أمروا إلا ليعبدوا إلها وحداً لا إله إلا هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 10

10_ انسانها ، بايد كتاب هاى آسمانى را پيشوا و مقتداى خويش قرار دهند .

و من قبله كت_ب موسى إمامًا و رحمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 5

5_ هر كس مسؤول عملكرد خويش است و تنها خودش به خاطر گناهش مؤاخذه مى شود .

إن افتريته فعلىّ إجرامى

{إجرام} به معناى ارتكاب و كسب گناه است. تقديم {علىّ} بر {إجرامى} حكايت از حصر دارد; يعنى ، گناه افترا (اگر افترايى باشد) تنها متوجه

من است نه ديگرى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 23

23_ انسان ، نبايد به بهانه سپاس از مردمان و پاسخ گويى به اكرام آنان ، خداوند را معصيت كند .

أكرمى مثويه . .. قال معاذ الله إنه ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 1

1 _ انسان ، وظيفه دار سنجش ميان فرجام تقواپيشگان و تكذيب كنندگان قيامت و دو زندگى بهشت و جهنم ، با تفكر در رهنمود هاى قرآن

قل أذلك خير أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 20 - 9

9 _ انسان ها ، وظيفه دار صبر و شكيبايى در برابر آزمايش هاى الهى

و جعلنا بعضكم لبعض فتنة أتصبرون

استفهام در جمله {أتصبرون} استفهام حقيقى نيست; بلكه در معناى {امر} به كار رفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 59 - 10

10 _ انسان ها ، وظيفه دار سؤال كردن از افراد خبير و آگاه در باره مبدأ و چگونگى آفرينش جهان هستى ( آسمان ها ، زمين و . . . )

الذى خلق السم_وت . .. فسئل به خبيرًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين مطلب است كه {فا} در {فسئل به خبيراً} جواب براى شرط مقدر و تقدير آن چنين باشد: {إن شئت تحقيق ما ذكر فسئل به خبيراً}. گفتنى است در برداشت فوق، مرجع ضمير {به} خلق و استوا و {خبيراً} مفعول براى {فسئل} دانسته شد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 4

4 - مردم ، موظف اند همديگر را در انجام هر كار خالصانه ، يارى دهند .

أن تقوموا للّه مثنى و فردى

احتمال دارد {مثنى} اشاره به اين نكته باشد كه مردم دو نفرى به همديگر كمك كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 5

5 - تمامى انسان ها ، در برابر اعمال و كردار خويش ، مسؤول اند .

اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 2

2 - انسان ها ، بايد دنيا را ميدان مسابقه جهت دست يافتن به بهشت و آمرزش الهى قرار دهند .

و ما الحيوة الدنيا إلاّ مت_ع الغرور . سابقوا إلى مغفرة من ربّكم و جنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 33 - 3

3 - انسان ، در برابر عقايد و باور هاى خويش ، مسؤول بوده و همه آنها در نامه اعمال او ثبت است .

من أُوتى كت_به . .. و لم أدر ما حسابيه... خذوه... فاسلكوه . إنّه كان لايؤمن بالل

خداوند علت سرنوشت بد و عذاب كافران را، ايمان نياوردن به خداى بزرگ دانسته است. از اين نكته مى توان استفاده كرد كه انسان در برابر مجموعه عقايد و انديشه هاى خويش، مسؤول است و بايد در برابر خداى بزرگ پاسخگو باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 34 - 4

4 -

انسان ، در برابر تمامى رفتار هاى فردى و اجتماعى خويش ، مسؤول بوده و همه آنها در نامه اعمال او ثبت است .

من أُوتى كت_به. .. و لم أدر ما حسابيه ... و لايحضّ على طعام المسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 39 - 1

1 - همه انسان ها _ جز اصحاب اليمين _ اسير و گرفتار كردار خويش اند .

إلاّ أصح_ب اليمين

تعبير {رهينة}، مى رساند كه انسان ها به سبب رفتارشان، در قيد اسارت اند و به مقتضاى استثناى {إلاّ أصحاب اليمين} استفاده مى شود كه تنها، اصحاب اليمين (گروه نيك كردار و خوبان)، از اين قيد آزاداند.

مسؤوليت انسان هاى لايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 10

10_ افراد كارآمد ، لايق و متخصص بايد از پذيرش مسؤوليت ها امتناع نورزند و در پى تصدّى آن باشند .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

مسؤوليت انصار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 4،12،13

4 _ تصميم گيرى درباره جهاد ، مسؤوليت مهاجران و يارى رسانى به مهاجران ، وظيفه و مسؤوليت گروه انصار در صدر اسلام

و الذين ءاووا و نصروا

توصيف مهاجران به اينكه در راه خدا جهاد كنند، در مقابل انصار كه به اين امر توصيف نشده اند، با اينكه جهاد در راه خدا يك وظيفه ايمانى است، مى تواند به اين نكته اشاره داشته باشد كه در صدر اسلام جهاد و تصميم گيرى درباره آن بر عهده مهاجران بود و انصار بايد آنان

را در اين امر يارى دهند، ولى تصميم گيرنده نباشند.

12 _ وجود درگيرى بين مؤمنان غير مهاجر با كافران ، به خاطر دين و ديندارى ، تنها موردى است كه مهاجران و انصار موظف به يارى غير مهاجران هستند .

و إن استنصروكم فى الدين فعليكم النصر

قيد {فى الدين} بيانگر اين است كه اگر كافران به انگيزه مبارزه با اسلام و ديندارى غير مهاجران به آنان هجوم بردند، بايد ساير مسلمانان از آنان حمايت كنند و اگر درگيرى بدين انگيزه نباشد، حمايت از آنان ضرورت ندارد. قابل ذكر است كه {ال} در {النصر} جانشين مضاف إليه است ; يعنى {فعليكم نصرهم}.

13 _ وجوب يارى رسانى مهاجران و انصار به غير مهاجران مشروط به درخواست يارى از سوى غير مهاجران است .

و إن استنصروكم فى الدين فعليكم النصر

برداشت فوق با توجه به شرط {إن استنصروكم . .. } (اگر از شما يارى خواستند ... ) استفاده شده است.

مسؤوليت انصار نخستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 1

1 _ خداوند از انصار و مهاجران نخستين خواست تا كسانى را كه در آينده ايمان مى آورند و هجرت مى كنند و به جهاد مى پردازند ، از خود بدانند و حقوق ولايت را درباره آنان رعايت كنند .

و الذين ءامنوا من بعد و هاجروا و جهدوا معكم فأولئك منكم

مخاطبان آيه، انصار و مهاجران نخستين هستند. مضاف إليه كلمه {بعد}، كلمه {ايمانكم} و يا {الهجرة الاولى} است. جمله {فأولئك منكم} اشاره به اين دارد كه تمام قوانين و حقايقى كه درباره انصار و مهاجران نخستين بيان شده درباره آنان

نيز عيناً وجود دارد.

مسؤوليت اولياء الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 12

12- اولياى خاص الهى ، درصدد ناكام ساختن حاكمان غاصب و حفظ حقوق محرومان بوده اند .

فأردت أن أعيبها و كان وراءهم ملك يأخذ كلّ سفينة غصبًا

مسؤوليت اولياى بى همسران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 1

1 - فراهم آوردن تسهيلات لازم براى ازدواج زنان و مردان مؤمنِ غير متأهل ، تكليفى است بر عهده اولياى آنان .

و أنكحوا الأي_مى منكم

{أيامى} (جمع {أيم}) به معناى زنان و مردان مجرد و بى همسر است; چه آنان از ابتدا بى همسر باشند و چه همسران خود را از دست داده باشند.

مسؤوليت اولياى يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 10

10- عهده داران مال يتيم ، موظف به انتخاب ثمربخش ترين شيوه حفظ و به كاراندازى آن

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مخاطب {لاتقربوا. ..} متصديان امور يتيمان باشند كه خداوند، به آنها دستور مى دهد: {جز با رعايت مصالح آنها، نبايد در آن اموال دخل و تصرف كنند}. بنابراين مراد از {التى هى أحسن} تصرف ثمربخش و مفيد است.

مسؤوليت اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 1

1 - اهل كتاب وظيفه دار پذيرش مسجدالحرام به عنوان قبله خويش

ما تبعوا قبلتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران

- 3 - 187 - 20

20 _ بيان و اظهار نبوّت پيامبر اسلام ( ص ) توسط اهل كتاب پس از بعثت ايشان ، پيمان خداوند از آنان

و اذ اخذ اللّه ميثاق الّذين اوتوا الكتب لتبيّننّه للنّاس و لا تكتمونه

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: انّ اللّه اخذ ميثاق الّذين اوتوا الكتاب فى محمّد (ص) {لتبيّننّه للناس} اذا خرج و لا يكتمونه . .. .

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 128 ; بحارالانوار، ج 9، ص 192، ح 35.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 47 - 3،4

3 _ آشنايى اهل كتاب با وحى و كتب آسمانى ، مقتضى ايمان آنان به قرآن

يا ايها الذين اوتوا الكتب امنوا بما نزّلنا

مخاطب قراردادن يهود و نصارا با عنوان اهل كتاب و تصريح به اينكه قرآن از جانب خداوند است، استدلالى بر لزوم ايمان آوردن اهل كتاب به قرآن است.

4 _ ايمان به قرآن ، از وظايف اهل كتاب

امنوا بما نزّلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 6

6 _ حقانيّت قرآن و پيامبر اسلام ، امانتى الهى كه اهل كتاب وظيفه دار بيان آن بودند .

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله . .. انّ اللّه يأمركم ان تؤدّوا الام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 21

21 _ اهل كتاب ، مأمور به ايمان به خدا و پيامبران و پرهيز از سه گانه پرستى ( تثليث )

ياهل الكتب . .. فامنوا باللّه و رسله و لاتقولوا ثلثة

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 3

3 _ اهل كتاب در قلمرو رسالت پيامبر ( ص ) و موظف به پذيرش آن

ياهل الكتب قد جاءكم . .. فقد جاءكم بشير و نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 66 - 14

14 _ اهل كتاب وظيفه دار ايمان به قرآن و اقامه آن د تمام شؤون زندگى *

و لو انهم اقاموا . .. ما أنزل اليهم من ربهم

مى توان گفت مراد از {ما انزل اليهم}، قرآن است و كلمه {اليهم} بيانگر اين معناست كه اهل كتاب بايد خود را از مخاطبان قرآن بدانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 68 - 14

14 _ اهل كتاب ، موظف به پذيرش و اقامه قرآن و تعاليم نازل شده بر پيامبر ( ص )

و ليزيدن كثيراً منهم ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

ظاهراً ازدياد كفر و طغيان اهل كتاب بر اثر نپذيرفتن قرآن است. بنابراين آنان موظف به پذيرش قرآن و تعاليم آن هستند.

مسؤوليت اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 26

26 _ قوم شعيب برخوردار از دليلى روشن براى التزام به عدالت در امور اقتصادى و پرهيز از فسادگرى در زمين بودند .

قد جاءتكم بينة من ربكم فأوفوا الكيل و الميزان . .. و لاتفسدوا فى الأرض

تفريع جمله {اوفوا الكيل} بر جمله {قد جاءتكم بينة} بيانگر اين است كه بينه ارائه شده به قوم شعيب به گونه اى بوده

است كه باور به آن در پى دارنده رعايت عدالت در امور اقتصادى و پرهيز از فسادگرى در زمين بوده است.

مسؤوليت اهل مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 10

10 _ حاضران در مركز معرفت و پايگاه اسلامى ، داراى مسؤوليتى بيشتر و حركت منافقانه در آن جا ، داراى عذابى مضاعف *

و ممن حولكم من الأعراب . .. سنعذبهم مرتين

دو مرتبه عذاب شدن منافقان مذكور احتمال دارد از آن جهت باشد كه با وجود نزديك بودن به مؤمنان (ممن حولكم) و با وجود حضور در مركز تبليغ دين (المدينة) راه نفاق پيموده اند.

مسؤوليت ائمه(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 19

19 _ هر كدام از امامان معصوم ، عهده دار واگذارى ودايع امامت به امام پس از خود

انّ اللّه يأمركم ان تؤدّوا الامانات الهى اهلها

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: امر اللّه الامام الاوّل ان يدفع الى الامام الّذى بعده كلّ شىء عنده.

_______________________________

كافى، ج 1 ص 277، ح 4 ; نورالثقلين، ج 1، ص 496، ح 321 ; تفسير عياشى، ج 1، 249، ح 167.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 29

29 _ عن مالك الجهنى قال: قلت لأبى عبداللّه(ع): قوله عز و جل {و أوحى إلىّ هذا القرآن لأنذركم به و من بلغ} قال: من بلغ أن يكون إماما من آل محمّد(ص) فهو ينذر بالقرآن كما أنذر به رسول اللّه(ص).

مالك جهنى گويد از امام صادق(ع) درباره آيه

{لأنذركم به و من بلغ} سؤال كردم، فرمود: هر كس از آل محمّد(ع) به مقام امامت برسد، به وسيله قرآن مردم را بيم مى دهد (از مخالفت با خدا مى ترساند. ) همان گونه كه رسول خدا(ص)، با قرآن به مردم هشدار مى داد. از روايت استفاده مى شود كه {من} در {من بلغ}، عطف به ضمير فاعل در {أنذركم} مى باشد.

مسؤوليت باديه نشينان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 11

11 _ انسان هاى متمدن و با فرهنگ ، داراى مسؤوليتى فزونتر نسبت به بدويان دور از فرهنگ

الأعراب . .. و أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه

لحن آيه گرچه توبيخ مردمان بدوى است، ولى واژه {أجدر} از يك سو نشان دهنده اين است كه تكليف آنان به لحاظ موقعيتشان سبكتر است و متقابلا شهرنشينان متمدن، به دليل داشتن زمينه هاى بيشتر كسب علم، داراى مسؤوليت بيشتر هستند.

مسؤوليت برده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 2

2 - بردگان ، بايد براى ورود به اتاق و محل استراحت صاحبان خود ، در سه وقت اذن بطلبند : 1_ پيش از نماز بامداد ، 2_ به وقت استراحت نيمروزى ( ظهر ) ، 3_ پس از نماز عشا ( هنگام خواب شب ) .

ليستئذنكم الذين ملكت أيم_نكم . .. ثلث مرّت من قبل صلوة الفجر و حين تضعون ثيابكم

مسؤوليت برده داران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 4،5

4 - اولياى بردگان و كنيزان صالح

و نيكو كردار ، موظف به فراهم آوردن تسهيلات ازدواج براى آنان .

و أنكحوا . .. و الص_لحين من عبادكم و إمائكم

5 - فراهم آوردن تسهيلات ازدواج براى بردگان و كنيزان شايسته اداره زندگى مشترك ، تكليفى است بر عهده اولياى آنان .

و أنكحوا. .. و الص_لحين من عبادكم و إمائكم

برداشت ياد شده، براين اساس است كه مقصود از صلاح در {الصالحين} _ به قرينه اين كه سخن از ازدواج افراد غير متأهل است و آنان نوعاً از قشر جوان و نوجوانان اند _ صلاحيت براى امر ازدواج باشد; يعنى، به حدى از رشد و بلوغ رسيده باشند كه شايستگى اداره زندگى مشترك را داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 17

17 - برده داران ، وظيفه دار پرداخت مقدارى از مال خود به بردگان ، به هنگام آزادى آنان با قرارداد بازخريد ( مكاتبه )

فكاتبوهم . .. و ءاتوهم من مال اللّه الذى ءاتيكم

مسؤوليت برگزيدگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 43 - 16

16 _ لزوم حضور برگزيدگان الهى ، در متن جامعه

انّ اللّه اصطفيك . .. و اركعى مع الرّاكعين

مسؤوليت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 40 - 2،3،6،9

2 - خداوند از بنى اسرائيل خواست تا نعمت هاى او را همواره به خاطر داشته باشند .

يبنى اسرائيل اذكروا نعمتى التى أنعمت عليكم

3 - بنى اسرائيل از مخاطبان قرآن و موظف به پيروى از آن

يبنى إسرائيل اذكروا

6 - وفا كردن به عهد

هاى الهى ، از فرامين و سفارش هاى خداوند به بنى اسرائيل

و أوفوا بعهدى

9 - ترسيدن از خدا و نهراسيدن از غير او ، توصيه و سفارش خداوند به بنى اسرائيل

و إبى فارهبون

{رهبة} به معناى ترسيدن است. {ارهبون} مركب از فعل امر {ارهبوا} و نون وقايه مكسور است كه حكايت از حذف {ياى} متكلم دارد; يعنى: {و اياى فارهبونى}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 1،7،15

1 - خداوند ، فراخوان بنى اسرائيل به تصديق قرآن و ايمان به آن

يبنى إسرائيل . .. و ءامنوا بما أنزلت

7 - خداوند ، بنى اسرائيل ( يهوديان و نصرانيان ) را از انكار قرآن و كافر شدن به آن ، بر حذر داشت .

و لاتكونوا أول كافر به

ضمير در {به} مى تواند به {ما أنزلت} و يا به {ما معكم} برگردد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

15 - نهراسيدن از پيامد هاى التزام به حقايق تورات و انجيل و ايمان به قرآن ، از توصيه هاى خداوند به بنى اسرائيل

و لاتشتروا بأيتى . .. و إيّى فاتقون

حصر در جمله {اياى فاتقون} - پس از بيان لزوم ايمان و پرهيز از دين فروشى - به اين اشاره دارد كه: ايمان به قرآن و التزام به حقايق تورات و انجيل، ممكن است براى شما يهوديان و نصرانيان مشكلاتى را به همراه داشته باشد - كه نبايد از آنها در هراس باشيد - و فقط از عذابهاى الهى بترسيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 1،2

1 - خداوند از بنى اسرائيل

خواست تا حق و باطل را به هم نياميخته و با ارائه باطل ها ، حق را بر مردم مشتبه نكنند .

و لاتلبسوا الحق بالبطل

{لبس} (مصدر لاتلبسوا) به معناى: آميختن و نيز مشتبه كردن است. بر اساس معناى اول {باء} در {بالباطل} براى تعديه و بر اساس معناى دوم {با}ى استعانت خواهد بود.

2 - كتمان نكردن حقايق ، توصيه و سفارش خداوند به بنى اسرائيل

و لاتلبسوا . .. و تكتموا الحق

كتمان (مصدر تكتموا) به معناى مخفى كردن است. فعل {تكتموا} عطف بر {تلبسوا} مى باشد; يعنى: {و لاتكتموا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 47 - 3،5،9

3 - خداوند از بنى اسرائيل خواست تا نعمت هاى او را ياد كنند و همواره آنها را به خاطر داشته باشند .

يبنى إسرائيل اذكروا نعمتى

5 - بنى اسرائيل از مخاطبان قرآن و موظف به پيروى از آن

يبنى إسرائيل اذكروا

9 - به خاطر داشتن نعمت برترى بنى اسرائيل بر همگان ، سفارش و توصيه خداوند به آنان

اذكروا نعمتى . .. أنى فضلتكم على العلمين

عطف {أنى فضلتكم} بر {نعمتى} اقتضا مى كند كه: {أنى فضلتكم} نيز مفعول {اذكروا} باشد; يعنى: اذكروا . .. أنى فضلتكم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 7،8

7 - اظهار خشوع و خضوع در برابر خدا - به هنگام تصرف بيت المقدس - از دستور هاى خداوند به بنى اسرائيل

و ادخلوا الباب سجداً

كلمه {سجداً} جمع ساجد و حال براى فاعل {ادخلوا} مى باشد. از آن رو كه سجده در حال ورود با معناى اصطلاحى آن (پيشانى بر خاك

نهادن) سازگار نيست، مى توان گفت: در اينجا معناى لغوى آن (خضوع و خشوع) اراده شده است.

8 - استغفار از گناهان به هنگام تصرف بيت المقدس فرمانى از جانب خداوند به بنى اسرائيل

ادخلوا . .. و قولوا حطة

{حطة} خبر براى مبتدايى محذوف همانند {مسألتنا} است. اين كلمه اسم مصدر و به معناى نهادن و فرو آوردن مى باشد و مراد از آن به قرينه جمله بعد {نغفر لكم ...} برداشتن گناهان و آمرزش آنهاست. بنابراين {قولوا حطة} يعنى بگوييد - خدايا - درخواست ما آمرزش گناهان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 63 - 6،7

6 - پذيرش تورات با جديت تمام و استوارسازى رفتار و انديشه ها بر اساس آن ، فرمان خداوند به بنى اسرائيل

خذوا ما ءاتينكم بقوّة

7 - خداوند ، بنى اسرائيل را به فراگيرى احكام و معارف تورات و همواره به يادداشتن آن فراخواند .

و اذكروا ما فيه

{ذكر} به دانشى گفته مى شود كه انسان آن را به خاطر داشته و فراموش نكرده باشد. بنابراين {اذكروا ما فيه}; يعنى، محتواى تورات را فرا گيريد و آن را همواره به خاطر داشته باشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 68 - 5،6

5 - موسى ( ع ) مردم خويش را به انجام مأموريتشان ( ذبح گاو ميانسال ) فرمان داد .

إنها بقرة لافارض و لابكر عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤمرون

6 - ميانسال بودن گاو - پيش از سؤال از مشخصه هاى ديگر - تنها ويژگى لازم براى گاو ماده اى كه بنى اسرائيل به ذبح

آن مأمور شدند .

عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤمرون

جمله {فافعلوا ما تؤمرون} (به آنچه مأمور شديد عمل كنيد) بيانگر اين است كه: تكليف قوم موسى و به اصطلاح {مأمورٌ به} آنان، ذبح گاوى ميانسال بوده است بدون لحاظ شرطى ديگر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 122 - 3،5

3 - خداوند ، از بنى اسرائيل خواست تا نعمت هاى او را ياد كرده و همواره آنها را به خاطر داشته باشند .

يبنى إسرءيل اذكروا نعمتى التى أنعمت عليكم

5 - بنى اسرائيل ، از مخاطبان قرآن و موظف به پيروى از آن

يبنى إسرءيل اذكروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 9

9 _ قوم موسى ( ع ) موظف به فراگيرى معارف ثبت شده در الواح ، به بهترين وجه ، و به كار بستن احكام آن به نيكوترين صورت .

و أمر قومك يأخذوا بأحسنها

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {احسنها} به {قوة} برگردد. بر اين مبنا مفعول {يأخذوا} ضميرى است محذوف كه به {الألواح} برمى گردد. يعنى: {يأخذوا الألواح باحسن القوة}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 7

7 _ اظهار خشوع و خضوع در برابر خدا به هنگام تصرف بيت المقدس از دستورات خدا به بنى اسرائيل

و ادخلوا الباب سجداً

كلمه {سجداً} جمع {ساجد} و حال براى فاعل {ادخلوا} است. از آن رو كه سجده در حال ورود با معناى اصطلاحى آن (پيشانى بر خاك ساييدن) سازگار نيست، مى توان گفت در اينجا معناى لغوى آن

(خضوع و خشوع) اراده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 171 - 6

6 _ خداوند از بنى اسرائيل خواست تا احكام و معارف تورات را فراگيرند و آنها را همواره به خاطر بسپارند .

و اذكروا ما فيه

{ذكر} به دانشى گفته مى شود كه انسان آن را به خاطر داشته باشد و فراموش نكرده باشد. بنابراين {اذكروا ما فيه} يعنى محتواى تورات را فراگيرد و آن را همواره به خاطر داشته باشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 5

5 _ خداوند ، فرمان داد تا بنى اسرائيل در بر پا كردن خانه هاى خود ، آنها را رو به روى هم بسازند .

و اجعلوا بيوتكم قبلة

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه لفظ {قبلة} مصدر نوعى به معناى اسم فاعل باشد ; يعنى: اجعلوا بيوتكم متقابلة.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 33 - 2

2- انتخاب بنى اسرائيل از ميان ملت هاى عصر خويش ، براى دريافت آيات الهى و زمينه آزمون بود .

و لقد اخترن_هم . ..و ءاتين_هم من الأي_ت

از ارتباط {و آتيناهم} با {اخترناهم}، مى توان استفاده كرد كه {آتيناهم} تفسير و توضيح و تبيين {اخترناهم} است; يعنى، اين اختيار و انتخاب، ريشه نژادى و نسلى ندارد; بلكه فلسفه فرهنگى و علمى دارد.

مسؤوليت بى همسران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 33 - 5

5 - لزوم خوددارى غير متأهلان فاقد تسهيلات ازدواج ، از دستيازى به اموال

و امكانات حرام براى ازدواج خود

و ليستعفف الذين لايجدون نكاحًا حتّى يغنيهم اللّه من فضله

مقصود از نيافتن نكاح، مى تواند اسباب و امكانات مالى براى ازدواج باشد و عفت گزينى نيز، مربوط به همين امكانات باشد; يعنى، از اسباب و امكانات حرام نبايد تسهيلات ازدواج را فراهم ساخت.

مسؤوليت پدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 11

11_ تلاش براى تأمين سلامت فرزندان از وظايف پدران

إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضي_ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 10

10 - احترام گذاشتن و ترتيب اثر دادن به نظرات و پيشنهاد هاى دختران ، رفتارى پسنديده براى پدر

قالت إحديهما ي_أبت است_ئجره . .. القوىّ الأمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 13 - 8

8 - گرايش دادن فرزند به بينش توحيدى ، از وظايف پدر است .

قال لقم_ن لإبنه . .. ي_بنىّ لاتشرك باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 19 - 9

9 - آموزش اخلاق و آداب معاشرت ، از وظايف پدر درباره فرزند خويش است .

ي_بنىّ . .. و لاتصعّر خدّك للناس ... و اغضض من صوتك

مسؤوليت پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 76 - 6

6- انتقاد از خود و انصاف در قضاوت نسبت به خويشتن و پذيرش مسؤوليت عملكرد خود ، از صفات ارزشمند و شايسته است .

إن سألتك عن شىء بعدها فلاتصحبنى قد بلغت من لدنّى عذرًا

موسى(ع) با

وجود آن كه در مرحله قبل، عذر نسيان را مطرح كرد، ولى در اين مرحله، اولاً، مسؤوليت عمل خود را بر عهده گرفت و ثانياً، در مورد خود، رأيى منصفانه صادر كرد و خضر(ع) را در جدا شدن از او، محق دانست.

مسؤوليت پذيرى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 168 - 4

4 - بى اعتنايى پيامبران و مردان الهى به مشكلات به وجود آمده در راستاى ايفاى رسالت و انجام وظيفه

قالوا . .. لتكوننّ من المخرجين . قال إنّى لعملكم من القالين

مسؤوليت پذيرى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 72 - 11

11 - انسان ، موجودى مسؤوليت پذير است .

عرضنا الأمانة على السموت . .. فأبين ... و حملها الإنس_ن

مسؤوليت پذيرى اولياء الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 86 - 3

3 - مردان الهى ، داراى احساس مسؤوليت بيشتر براى هدايت بستگان خويش

و اغفر لأبى إنّه كان من الضالّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 168 - 4

4 - بى اعتنايى پيامبران و مردان الهى به مشكلات به وجود آمده در راستاى ايفاى رسالت و انجام وظيفه

قالوا . .. لتكوننّ من المخرجين . قال إنّى لعملكم من القالين

مسؤوليت پذيرى خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 14

14- خضر ( ع ) از برخى حوادث آينده ، آگاه بود و در برابر آن احساس مسؤوليت مى كرد

.

و كان وراءهم ملك يأخذ كلّ سفينة غصبًا

مسؤوليت پذيرى در حكومت شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 7،8

7_ جواز تقاضاى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك

قال اجعلنى على خزائن الأرض

8_ تصدى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك ، امرى جايز و رواست .

قال اجعلنى على خزائن الأرض

مسؤوليت پذيرى در حكومت كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 7،8

7_ جواز تقاضاى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك

قال اجعلنى على خزائن الأرض

8_ تصدى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك ، امرى جايز و رواست .

قال اجعلنى على خزائن الأرض

مسؤوليت پذيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 2 - 3

3- تلاش و جديت پيامبر ( ص ) براى ايفاى رسالت خويش ، تلاشى طاقت فرسا و سنگين بود .

ما أنزّلنا عليك القران لتشقى

{شقاوة} به معناى شدت و دشوارى است (قاموس المحيط) توصيه خداوند به پيامبر(ص) به سختى نكشيدن و خود را به زحمت نينداختن، نشان از تلاش طاقت فرساى پيامبر(ص) در جهت هدايت مردم دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 54 - 4

4 - احساس مسؤوليت شديد پيامبر ( ص ) ، براى هدايت مردم ، حتى دشمنان لجوج خويش

فتولّ عنهم فما أنت بملوم

تأكيد {فما أنت بملوم} پس از ترخيص {فتولّ عنهم} شدت احساس مسؤوليت پيامبر(ص) را در كار خويش مى رساند.

مسؤوليت پذيرى

مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 37 - 12

12 - در ميان مسلمانان صدراسلام ، افرادى بودند كه اشتغال به امور دنيا ، هيچ گاه آنان را از ياد خدا و انجام وظايف فردى و اجتماعى خويش ، غافل نمى ساخت .

رجال لاتلهيهم تج_رة و لابيع عن ذكر اللّه

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه آيه شريفه، هر چند در توصيف مردان خداجويى است كه دنيا آنان را از ياد خدا غافل نمى سازد; ولى از وجود چنين افرادى در ميان مسلمانان صدراسلام نيز حكايت مى كند.

مسؤوليت پذيرى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 3

3- يكتاپرستان واقعى ، نمى توانند در قبال شرك و انحرافات عقيدتى مردم ، بى تفاوت باشند .

ربّنا ربّ السم_وت . .. ه_ؤلاء قومنا اتخذوا من دونه ءالهة

خداوند، اصحاب كهف را به عنوان نمونه اى از موحّدان واقعى ياد كرده و در بيان حالات و خصلت هاى آنان _ پس از اقرار به اصل توحيد _ توجّه ايشان به جامعه بشرى و تأسف آنان به ضلالت مردم را مطرح ساخته است.

مسؤوليت پذيرى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 71 - 12

12- سكوت در برابر منكرات و بى تفاوتى در رخداد هاى زيان بار براى مردم ، به دور از خوى و منش موسى ( ع ) بود .

أخرقتها لتغرق أهلها لقد جئت شيئًا إمرًا

مسؤوليت پذيرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى

- 42 - 39 - 3

3 - اهل ايمان ، داراى تعهد و احساس مسؤوليت نسبت به سرنوشت و نياز ديگر مؤمنان

و أقاموا الصلوة و أمرهم شورى بينهم . .. و الذين إذا أصابهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 12

12- مؤمنان راستين ، آماده جهاد و پذيراى تكاليف دشوار دين

و يقول الذين ءامنوا لولا نزّلت سورة فإذا أنزلت سورة محكمة و ذكر فيها القتال رأيت

از اين كه خداوند، ترس از جهاد را، بيماردلى، معرفى كرده است، مى توان نتيجه گرفت كه مؤمنان راستين از جهاد بيم ندارند، بلكه از آن استقبال مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 5

5 - لزوم احساس مسؤوليت مؤمنان ، نسبت به سعادت و فرجام خويشاوندان خود

قالوا إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين

از اين كه احساس مسؤوليت نسبت به خانواده، عامل رهيابى به بهشت معرفى شده است; اهميت و ضرورت آن استفاده مى شود.

مسؤوليت پذيرى هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 18

18 - هارون ( ع ) ، در صدد اجراى دقيق فرمان هاى موسى ( ع ) و تخطى نكردن از معيار هاى او ، در طول مدت ميقات موسى ( ع ) و غيبت او

إنّى خشيت أن تقول . .. و لم ترقب قولى

مسؤوليت پذيرى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 8

8- يحيى ( ع ) ، فردى وظيفه شناس و مسؤوليت

پذير در قبال خدا ، والدين و جامعه

و كان تقيًّا . و برًّا بولديه و لم يكن جبّارًا عصيًّا

{تقيّاً} نشانِ رابطه يحيى(ع) با خدا و {برّاً بوالديه}، با پدر و مادر و {لم يكن جبّاراً عصيّاً}، با مردم و جامعه است.

مسؤوليت پيروان اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 47 - 2

2 _ فرمان خداوند به وحدت و يكپارچه شدن پيروان اديان الهى بر محور قرآن

يا ايها الذين اوتوا الكتب امنوا بما نزّلنا

مسؤوليت پيروان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 3

3 _ مؤمنان به رسالت انبيا در معرض مشكل آفرينى كفرپيشگان و موظف به صبر و استقامت

إن كان طائفة منكم ءامنوا بالذى أرسلت به . .. فاصبروا

مسؤوليت پيروان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 9

9_ پيروان پيامبر ( ص ) موظف به فراخوانى مردم به توحيد و مبارزه با شرك

أدعوا إلى الله على بصيرة أنا و من اتبعنى

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {على بصيرة} متعلق به {أدعوا} باشد. بر اين مبنا {أنا} تأكيد براى ضمير {أدعوا} و {من اتبعنى} عطف بر فاعل {أدعوا} مى شود ; يعنى: {أنا أدعوا إلى الله على بصيرة و من اتبعنى يدعو إلى الله على بصيرة}.

مسؤوليت پيشگامان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 2 - 11

11 - پيش گامان ، موظف اند كه پيش از ديگران ، به رسالت الهى خويش ، پابند بوده و به

آن عمل كنند .

و اتّبع ما يوحى إليك من ربّك إنّ اللّه كان بما تعملون خبيرًا

از آن جا كه ذيل آيه، قرينه است براين كه همه موظف اند كه از تعاليم وحى تبعيت كنند، ذكر پيامبر(ص)، به عنوان دريافت كننده وحى، مى تواند اشاره به نكته ياد شده داشته باشد.

مسؤوليت ثروتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 14

14 - مسؤوليت انسان بالاخص دارندگان ثروت ، درباره پدر و مادر و ساير خويشاوندان *

الوصية للولدين و الأقربين بالمعروف حقاً على المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 180 - 8

8 _ مسؤوليت سنگين ثروتمندان در تأمين هزينه جهاد و دستگيرى از مستمندان

و لا يحسبنّ الّذين يبخلون بما اتيهم اللّه من فضله

چنانچه {فضل} به معناى زايد بر نياز باشد، ثروتمندان هستند كه دارايى آنان افزون بر نيازشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 12

12 _ توانمندان ، داراى مسؤوليتى افزونتر از ديگران در جامعه

يستئذنونك و هم أغنياء

چون متخلفان از جهاد به دليل توانمنديشان مورد مؤاخذه و مذمت قرار گرفته اند، برداشت فوق استفاده مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 12

12 - گذشت از لغزش هاى خويشاوندان ، بينوايان و مهاجرانِ راه خدا و برخورد كريمانه با آنان ، وظيفه اى الهى بر عهده توانگران

و لايأتل أُولوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى . .. و ليعفوا و ليصفحو

{عفو} در لغت به معناى

گذشت است و {صفح} به معناى گذشت همراه با ترك ملامت نسبت به خطا كار است (فروق اللغة). چنين گذشتى، حاكى از كرامت و بزرگوارى گذشت كننده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 34 - 8

8 - گرسنگان و بينوايان ، داراى حق تغذيه از اموال توانمندان

و لايحضّ على طعام المسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 14 - 4

4 - سرمايه داران ، در كمك هاى اقتصادى به مردم قحطى زده ، بايد تغذيه آنان را در اولويت قرار دهند .

أو إطع_م فى يوم ذى مسغبة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 16 - 6

6 - سرمايه داران ، بايد تغذيه تهى دستان را بر ديگر كمك هاى خويش ترجيح دهند .

أو إطع_م . .. مسكينًا ذا متربة

مسؤوليت جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 234 - 12،16

12 _ مسؤوليّت جامعه در نظارت بر اجراى قوانين

فلا جناح عليكم فيما فعلن فى انفسهنّ بالمعروف

16 _ مسؤوليّت جامعه ايمانى در مراقبت از قانون عدّه وفات

فاذا بلغن اجلهنّ فلا جناح عليكم

مفهوم {فاذا بلغن . .. } با توجّه به خطاب در كلمه {عليكم} حاكى از مسؤوليّت جامعه ايمانى در مورد جلوگيرى از ازدواج زنان شوهر مُرده در زمان عِدّه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 238 - 4

4 _ لزوم نظارت اجتماعى بر رعايت نماز و آداب دينى در جامعه اسلامى

حافظوا على الصّلوات

چون {حافظوا}

به صورت جمع آورده شده، مى توان چنين فهميد كه خطاب به جامعه ايمانى است. بديهى است كه اين معنا منافاتى با فرمان محافظت بر نماز بر آحاد مردم ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 240 - 9

9 _ جامعه اسلامى مسؤول نظارت بر رفتار زنان بيوه و بى سرپرست

فان خرجن فلا جناح عليكم . .. من معروف

اگر چه آيه درباره زنان شوهر مُرده است; ولى بنابراينكه خطاب به جامعه ايمانى باشد، نه خصوص اولياء، معلوم مى شود كه تنها زن شوهر مرده مراد نيست; چون از نظر اجتماعى تفاوتى بين زن شوهر مرده و غير او نخواهد بود; بلكه ملاك لزوم نظارت، بى سرپرست بودن زن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 273 - 2

2 _ تأمين مخارج زندگى افرادى كه انجام وظايف الهى آنان مانع از تحصيل هزينه زندگيشان مى گردد ، بر عهده جامعه اسلامى است .

للفقراء الّذين احصروا فى سبيل اللّه لا يستطيعون ضرباً فى الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 61

61 _ پيوند همگان و تعهّد متقابل مؤمنان در جامعه ، نسبت به يكديگر

يا ايّها الّذين امنوا . .. و لا يأب كاتب ... و لا يأب الشّهداء ... و اشهدوا ...

آيه شريفه براى طرفين قرارداد، كاتب و شاهد، وظايف و حقوقى را معين كرده است كه گوياى تعهّد و مسؤوليت متقابل آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 87 -

4

4 _ ضرورت واكنش جامعه اسلامى ، در برابر انحرافات اعتقادى

اولئك جزاؤهم انّ عليهم . .. و النّاس اجمعين

بنابراينكه مراد از {الناس}، مسلمانان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 104 - 9

9 _ دعوت به نيكى ها و امر به معروف و نهى از منكر ( نظارت همگانى ) ، وظيفه همه افراد جامعه اسلامى

و لتكن منكم امة يدعون الى الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

بنابراينكه من در {منكم} بيانيّه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 6،7

6 _ امر به معروف و نهى از منكر ، وظيفه عمومى جامعه اسلامى براى رُشد خويش

كنتم خير أمّة أخرجت للناس تأمرون . .. و تؤمنون باللّه

از مصاديق بارز {خير} براى جامعه، رُشد آن جامعه است.

7 _ اصلاح جوامع بشرى ، مسؤوليت جامعه اسلامى

كنتم خير أمّة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 23

23 _ پاسدارى جامعه ايمانى از خطر نفوذ بيگانگان و دشمنان دين ، وظيفه و مسؤوليت همه اهل ايمان

يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم

به نظر مى رسد هدف از دستور خداوند مبنى بر اينكه كافران را محرم اسرار قرار ندهيد، جلوگيرى از نفوذ آنان در جامعه اسلامى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 11

11 _ ايمان جامعه دينى ، موجب مسؤول گرديدن در جهت كوششى مستمر براى حاكميت بر

همه جوامع بشرى

و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين

خداوند از مسلمانان خواسته كه بر ديگران برتر باشند; و انتم الاعلون. و از مصاديق بارز برترى، حاكميّت آنان و دينشان بر تمامى جهان است; و اين، در گرو ايمان واقعى است: ان كنتم مؤمنين. بنابراين ايمان واقعى، تحريك كننده آدمى به توانى مستمر (و لا تهنوا) براى حاكميّت بخشيدن به دين الهى بر تمام جوامع بشرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 6

6 _ ضرورت دفاع جامعه ايمانى از معارف و عقايد دين ، در برابر هجوم تبليغاتى دشمن

لاتكونوا كالّذين كفروا و قالوا لاخوانهم اذا ضربوا فى الارض

دفاع خداوند از معارف و عقايد دينى اسلام (لا تكونوا . .. )، درسى است براى مسلمانان كه از آن معارف و عقايد دفاع كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 6،12

6 _ جامعه داراى حقوقى نسبت به اموال شخصى افراد

و لا تؤتوا السّفهاء اموالكم

نسبت دادن اموال شخصى سفيهان به جامعه، مى رساند كه جامعه در اموال شخصى افراد، حقوقى دارد.

12 _ تأمين خوراك و پوشاك ( مخارج زندگى ) سفيهان ، بر عهده جامعه است .

و ارزقوهم فيها و اكسوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 35 - 3

3 _ مسؤوليّت تمامى افراد جامعه در برابر اختلافات خانوادگى زن و شوهر

و ان خفتم شقاق . .. فابعثوا

ظاهراً مراد از مخاطبان جمله {فابعثوا}، عموم مسلمانان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 20

20 _ حفظ حقوق يتيمان و استيفاى كامل آن ، وظيفه اى همگانى

و إن تقوموا لليتمى بالقسط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 4

4 _ كيفر حق ناپذيران ، در راستاى ربوبيت الهى بر جامعه انسانى است .

قد وقع عليكم من ربكم رجس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 3

3 _ لزوم هجرتِ گروهى از هر جامعه ، به سوى مراكز علمى ، براى كسب شناخت اسلام و تفقه در دين

فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين

مسؤوليت جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 11

11 _ مسؤوليت بين المللى جامعه اسلامى در برابر مستضعفان خداپرست تحت ستم

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين . .. الّذين يقولون ربّنا اخرجنا م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 86 - 5

5 _ جامعه ايمانى وظيفه دار برقرارى روابط مسالمت آميز با جوامعى كه خواهان اين نوع مناسبات هستند .

و اذا حيّيتم بتحيّة فحيّوا باحسن منها او ردّوها

با توجّه به معناى لغوى {تحيّت} (درخواست سلامتى)، جمله {اذا . .. } به اين معناست كه اگر فردى يا گروهى خواهان سلامت و امنيّت شما باشند، شما نيز خواهان سلامت و امنيت آنان باشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 3

3 _ لزوم وفادارى جامعه اسلامى

به همپيمان ها و معاهده هاى بين المللى خود

الّا الّذين يصلون الى قوم بينكم و بينهم ميثاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 8

8 _ لزوم نظارت عمومى جامعه ايمانى بر صحنه روابط خارجى و بازداشتن مؤمنان از پذيرش ولايت كافران و پيوند هاى مودت آميز با آنان

كانوا لايتناهون عن منكر . .. ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 3

3 - جامعه اسلامى وظيفه دار اجراى قانون قصاص است . *

يايها الذين ءامنوا كتب عليكم القصاص فى القتلى

بديهى است كه حق قصاص از آنِ اولياى مقتول مى باشد و اجراى آن تنها در مورد قاتل است. بنابراين مخاطب قرار دادن همه مسلمانان براى بيان حقيقت مذكور، مى تواند اشاره به اين باشد كه: همگان بايد پى گير استيفاى آن بوده و شرايط اجراى آن را فراهم سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 4،5،9

4 _ جامعه اسلامى بايد به پيشرفته ترين ادوات رزمى زمان مجهز باشد .

و أعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخيل

5 _ قواى نظامى جامعه اسلامى بايد به گونه اى باشد كه دشمنان دين را همواره به هراس افكند .

ترهبون به عدو اللّه و عدوكم

9 _ لزوم آمادگى نظامى جامعه اسلامى در برابر دشمنان شناخته شده و ناشناخته

ترهبون . .. و ءاخرين من دونهم لاتعلمونهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 9

9 _

لزوم هشيارى هميشگى جوامع اسلامى ، نسبت به وجود و عملكرد منافقان مرموز

و ممن حولكم من الأعراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 5

5 _ فرمان الهى به غفلت نورزيدن جامعه اسلامى از خطر نفوذ و كارشكنى دشمنان همجوار

قتلوا الذين يلونكم من الكفار و ليجدوا فيكم غلظة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 2

2 - جامعه اسلامى ، موظف به فراهم آوردن امكانات ازدواج مؤمنان غير متأهل

و أنكحوا الأي_مى منكم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مخاطب در خطاب جمع {و أنكحوا الأيامى منكم} _ به قرينه {أيّه المؤمنون} در آيه قبل كه خطاب به يكايك مؤمنان است _ تمامى مردم و جامعه اسلامى باشد، نه فقط اولياى آنان.

مسؤوليت جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 5،8

5 _ جامعه ايمانى ، وظيفه دار پيكار در راه خدا و يا دست كم دفاع از وطن و كيان خويش

تعالوا قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا

8 _ پيكار با دشمنا دين ( جهاد ابتدايى ) و دفاع در برابر هجوم آنان ( جهاد دفاعى ) ، دو تكليف الهى بر عهده جامعه ايمانى *

قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا

بنابر اينكه دعوت مطرح شده در آيه، بيان حكم جهاد باشد، نه دعوت براى حضور در نبردى خاص و مقطعى. بنابراين جمله {قاتلوا ... }، ناظر به جهاد ابتدايى و جمله {او ادفعوا} ناظر به جهاد دفاعى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

3 - نساء - 4 - 44 - 12

12 _ لزوم هشيارى جامعه ايمانى در مقابل تلاش براى گمراه ساختن مسلمانان

الم تر الى الذين . .. ان تضلوا السبيل

هدف از بيان تصميم عالمان يهود، هشيار ساختن مسلمانان نسبت به تلاش پيگير آن عالمان براى گمراه ساختن جامعه ايمانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 146 - 6

6 _ جامعه ايمانى ، موظف به پذيرش توبه كنندگان واقعى

الا الذين تابوا و أصلحوا . .. فأولئك مع المؤمنين

از جمله {فأولئك مع المؤمينن}، استفاده مى شود كه جامعه اسلامى بايد پذيراى منافقين تائب باشد و آنان را به عنوان عضوى از جامعه اسلامى بپذيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 10

10 _ جامعه ايمانى وظيفه دار هشيارى در برابر موضعگيرى هاى گمراه كننده كافران

يايها الذين ءامنوا عليكم انفسكم لايضركم من ضل إذا اهتديتم

{لا} در لايضركم مى تواند نافيه باشد بر اين مبنا مراد از جمله {لايضركم . ..} اين است كه چنانچه از ايمان خود مراقبت كنيد از دام گمراهان مى رهيد و مى تواند {لا} ناهيه باشد، يعنى اى مؤمنان مبادا گمراهان شما را از راه بدر برده و ايمان شما را بربايند برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است. گفتنى است كه مراد از {من ضل} به قرينه {ءامنوا} كفرپيشگان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 61 - 1،4

1 _ جامعه ايمانى بايد در صورت اظهار تمايل كافران به صلح ، آن را بپذيرد و از آن

استقبال كند .

و إن جنحوا للسلم فاجنح لها

4 _ جامعه ايمانى نبايد به كافرانى كه در پى صلح نيستند طرح صلح دهد .

و إن جنحوا للسلم فاجنح لها

ب___رداشت فوق از مفهوم جمله شرطيه {إن جنحوا . .. } استفاده مى شود.

مسؤوليت جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 43 - 9

9- لزوم پيروى ناآگاهان از آگاهان

قد جاءنى من العلم ما لم يأتك فاتّبعنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 16

16- { عن رسول اللّه ( ص ) : لاينبغى للعالم أن يسكت على علمه و لاينبغى للجاهل أن يسكت على جهله و قد قال اللّه { فسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون } ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است: براى عالم سزاوار نيست كه با داشتن علم سكوت كند [و آن را كتمان نمايد] و براى جاهل سزاوار نيست كه با وجود جهل، سكوت كند [و مجهول خود را نپرسد]; در حالى كه خدا فرموده است: {فسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون}».

مسؤوليت جبرئيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 19 - 2

2- مأمور ويژه الهى با بشارت فرزند به مريم ( س ) ، خود را مأمور بخشيدن پسرى پاك نهاد به وى معرفى كرد .

قال إنّما أنا رسول ربّك لأهب لك غل_مًا زكيًّا

اسناد {هبه فرزند} به جبرئيل به خاطر وساطت او در بخشش الهى است. {زكىّ} از ريشه {زكاء} به معناى صلاح گرفته شده است (مصباح). {تزكية} و {زكاة} در معانى {طهارت} و {نموّ} و {بركت}

و {مدح} استعمال دارد و در هر مورد، معناى مناسب آن مورد نظر است. طهارت و صلاح كودك به شايستگى هاى ذاتى او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 19 - 5

5 - خداوند ، در تأكيد بر مأموريت جبرئيل در ابلاغ قرآن به پيامبر ( ص ) ، به ستارگان و شب و سپيده دم سوگند ياد كرده است .

فلاأُقسم بالخنّس . .. و الّيل ... و الصبح ... إنّه لقول رسول كريم

مسؤوليت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 13 - 4

4 - جن ، همانند انسان ، بهره مند از نعمت هاى زمين و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

در صورتى كه خطاب در آيه شريفه، متوجه جن و انس باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 21 - 5

5 - جن همانند انسان ، برخوردار از نعمت ها و موهبت هاى زمين و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 23 - 5

5 - جن ، همانند انسان بهره مند از مظاهر زيباى طبيعت و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

در صورتى كه خطاب در آيه شريفه متوجه جن و انس باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 25 - 6

6 - جن همانند انسان ، بهره مند از نعمت هاى

زمين و داراى درك و مسؤوليت

فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

استفهام در {فبأى ءالآء} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 13 - 8

8 - جن ، موجودى مكلف و مسؤول و مورد مجازات الهى در آخرت

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به . .. فلايخاف بخسًا و لا رهقًا

مسؤوليت جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 3

3 _ اشتراك جن و انس در لزوم اطاعت از رسولان الهى و بهرهورى از هدايتهاى ايشان

يمعشر الجن و الإنس ألم يأتكم رسل منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 3

3 _ جنيان نيز همانند آدميان، موظف به پيروى از رسولان الهى و مكلف به تكاليف دينى هستند.

قال ادخلوا . .. من الجن و الإنس فى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 4

4 _ جنيان همانند انسان ها مكلف به تصديق آيات الهى و انجام فرمان هاى او هستند .

و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجن و الإنس

با توجه به آيه قبل معلوم مى شود جنيانى به دوزخ خواهند رفت كه آيات الهى را تكذيب كنند. بنابراين آنها موجوداتى هستند مكلف به تكاليف الهى و از جمله تكاليف آنها ايمان آوردن به آيات الهى است.

مسؤوليت حاكمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 20

20_ لزوم اهتمام حاكمان جامعه به برنامه ريزى ، محاسبه و پيش بينى شرايط اقتصادى

تزرعون سبع

سنين . .. مما تأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 12

12_ سران حكومت ها بايد برنامه اى اتخاذ كنند كه ملاقات مردم با آنان به آسانى انجام گيرد .

و جاء إخوة يوسف فدخلوا عليه فعرفهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 4،11

4_ لزوم پرهيز حاكمان از مجازات بى گناهان به جاى گنه كاران

قال معاذ الله أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

11_ ضرورت پرهيز حاكمان از ظلم و ستم

قال معاذ الله . .. إنا إذًا لظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 15

15_ قدرتمندان و حاكمان نبايد از مشيّت قاهره خداوند غافل شده و جريان امور را به قدرت و مكنت خويش بدانند .

ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 12

12 - فرمان روايان ، مسؤول كردار زيردستان خود هستند .

لاتعذّبهم

ترديدى نيست كه فرعون، در شكنجه كردن بنى اسرائيل مباشرت نداشته است; ولى در عين حال خداوند عذاب كردن بنى اسرائيل را به او نسبت داده است; زيرا فرعون سردمدار حكومت بوده و فرمان شكنجه را صادر مى كرده است.

مسؤوليت حق طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 41 - 2

2 _ دعوت كنندگان به سوى حق در صورت مواجه شدن با پافشارى مردم بر انكار حق ، بايد با اعلان تبرى از باطل ، آنان را به حال خود

ر ها كنند .

و إن كذبوك فقل . .. و انا برىء ممّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 2

2 - لزوم پايدارى حق و حق طلبان ، در برابر هوس ها و تمايلات فساد انگيز كافران

و لو اتبع الحقّ أهواءهم لفسدت السم_وت و الأرض و من فيهنّ

مسؤوليت حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 6،13

6 _ اصلاح جامعه و حفظ كشاورزى و نسل ، از ويژگى هاى حكومت صالح

و اذا تولى . .. ليفسد فيها و يهلك الحرث و النسل

از اينكه خداوند، فساد و . .. را از كارهاى حكومتى منافقان مى داند; معلوم مى شود كه در حكومت صالحان، چنين اعمالى نبايد باشد.

13 _ از وظايف حكومت ، حفظ كشاورزى و نيروى انسانى و اصلاح آنهاست .

و اذا تولى سعى فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 286 - 21،22

21 _ عفو و عطوفت از وظايف مديران و واليان جامعه

و اعف عنّا و اغفر لنا و ارحمنا و انت مولينا

چون جمله {انت مولينا} به منزله علّت براى جمله سابق است، مى توان نتيجه گرفت كه هر كس نسبت به ديگرى نحوى از ولايت را به اذن خداوند دارا باشد، بايد عفو و . .. را نسبت به او اعمال كند.

22 _ متولّيان جامعه نبايد وظايفى خارج از توانِ معمولى افراد ، به آنان تحميل كنند .

لا يكلّف اللّه نفساً الاّ وسعها . .. انت مولينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

3 - نساء - 4 - 53 - 6،8

6 _ نكوهش خداوند از حكومت ها و حاكمان بى توجه به وضع اقتصادى مردم

فاذاً لا يؤتون النّاس نقيراً

جمله {فاذاً . .. } در مقام مذمت و نكوهش چنين روشى است.

8 _ سخاوتمندى و رسيدگى به وضع اقتصادى مردم ، از وظايف حكومت و حاكمان

ام لهم نصيب . .. فاذاً لا يؤتون النّاس نقيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 15

15 _ ايجاد و حفظ وحدت جامعه ، از وظايف حكومت اسلامى

اطيعوا اللّه . .. فان تنازعتم فى شىء فردّوه الى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 19

19_ كنترل حكومت بر روند توليد و توزيع ارزاق در شرايط بحرانى ، امرى ضرورى است .

تزرعون سبع سنين . .. إلاّ قليلاً مما تأكلون

التفات از خطاب به غيبت در آيه 49 ; يعنى ، آوردن {يغاث الناس} به جاى {تُغاثَون} و نيز {يعصرون} به جاى {تعصرون} گوياى اين است كه مخاطبان {تزرعون} و {ذروه} و مانند اينها سران حكومتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 11

11_ لزوم نظارت دولت بر امور اقتصادى ( توليد ، توزيع و . . . ) در شرايط بحرانى

قال اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

مسؤوليت حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 9،13

9 _ گردآورى و تقسيم صدقات و تعيين كارگزارانى براى آن ، از وظايف حكومت اسلامى

إنما الصدقت

للفقراء . .. و العملين عليها

برداشت فوق با توجه به اين است كه گردآورندگان زكات با اجازه و تعيين پيامبر(ص) اقدام به جمع آورى صدقات مى كردند.

13 _ بهره گيرى از امكانات اقتصادى در جهت جذب قلب ها و متمايل ساختن انسان ها به اسلام ، از وظايف حكومت اسلامى

إنما الصدقت للفقراء . .. و المؤلفة قلوبهم

با توجه به اينكه صدقات در اختيار حكومت مى باشد و خداوند تأليف قلوب را يكى از مصارف زكات قرار داده است، برداشت فوق استفاده مى شود.

مسؤوليت حكومت دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 9

9- پرداختن حكومت هاى الهى به مبارزه با ظلم و نيز تلاش براى سبك بار ساختن مقررات اجتماعى مؤمنان ، امرى لازم است .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه . .. و أمّا من ءامن ... سنقول له من أمرنا يسرًا

مسؤوليت خادم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 10

10 - رفت و آمد خدمت كاران به اتاق صاحبان خود ، در غير از سه وقت پيش از طلوع فجر ، استراحت نيمروزى و هنگام خواب شب ، بدون اذن جايز است .

ليستئذنكم الذين ملكت أيم_نكم . .. من قبل صلوة الفجر ... ليس عليكم و لا عليهم جنا

مسؤوليت خانواده لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 65 - 6

6- حضرت لوط ( ع ) و خاندانش ، مأمور شدند تنها به سوى مكانى كه تعيين خواهد شد ، حركت كنند و حق انتخاب

مكان ديگرى را نداشتند .

فأسر بأهلك . .. وامضوا حيث تؤمرون

مسؤوليت خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 5

5- حمايت نهايى از محرومان و تلاش سرّى در جهت منافع آنان ، از جمله وظايف خضر ( ع ) بود .

فأردت أن أعيبها و كان وراءهم ملك يأخذ كلّ سفينة غصبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 5

5- حمايت از ايمان مؤمنان و تلاش براى مصون داشتن آن از ضعف و زوال ، از جمله مسؤوليت هاى خضر ( ع ) بود .

فخشينا أن يرهقهما طغي_نًا و كفرًا

مسؤوليت خواهر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 4

4 - مأموريت خواهر موسى از سوى مادر براى دنبال كردن موسى در پى افكنده شدنش در آب نيل

و قالت لأُخته قصّيه

مسؤوليت خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 35 - 5

5 _ مسؤوليت بيشتر خويشاوندان زن و شوهر ، در نظارت بر سلامت خانواده و حلّ اختلاف هاى آنان

فابعثوا حكماً من اهله و حكماً من اهلها

مسؤوليت خويشاوندان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 214 - 3

3 - بستگان و نزديكان پيامبران و رهبران دينى ، سزاوارترين افراد به رعايت اصول و ارزش ها

و أنذر عشيرتك الأقربين

مسؤوليت خويشاوندان رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 214 - 3

3 -

بستگان و نزديكان پيامبران و رهبران دينى ، سزاوارترين افراد به رعايت اصول و ارزش ها

و أنذر عشيرتك الأقربين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 6

6 - وابستگان نزديك رهبران دينى ، در عمل به تكاليف و وظايف شان ، بايد بر ديگران سبقت داشته باشند .

قل لأزوجك و بناتك . .. يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

مسؤوليت دايه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 35،39

35 _ لزوم رعايت تقوا از سوى مادر ، پدر ، وارثان پدر و دايه نسبت به حقوق متقابل يكديگر

و الوالدات يرضعن . .. و اتقوا اللّه

خطاب اصلى در{اتقوا اللّه}، متوجه كسانى است كه آيه شريفه آنها را به وظايف و رعايت حقوقى مكلّف كرد; يعنى پدر، مادر و دايه و وارثان پدر.

39 _ خداترسى و توجّه به آگاهى او ، عامل رعايت مصالح نوزادان و مسائل مربوط به شيردهى آنان از سوى پدر ، مادر ، وارثان پدر و دايه

و الوالدات يرضعن . .. و اتقوا اللّه

مسؤوليت دختر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 4

4 - دختر شعيب ، پيامدار دعوت پدرش از موسى ( ع )

قالت إنّ أبى يدعوك

مسؤوليت در برابر عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 33 - 3

3 - انسان ، در برابر عقايد و باور هاى خويش ، مسؤول بوده و همه آنها در نامه اعمال او ثبت است .

من أُوتى كت_به . ..

و لم أدر ما حسابيه... خذوه... فاسلكوه . إنّه كان لايؤمن بالل

خداوند علت سرنوشت بد و عذاب كافران را، ايمان نياوردن به خداى بزرگ دانسته است. از اين نكته مى توان استفاده كرد كه انسان در برابر مجموعه عقايد و انديشه هاى خويش، مسؤول است و بايد در برابر خداى بزرگ پاسخگو باشد.

مسؤوليت در عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 34 - 4

4 - انسان ، در برابر تمامى رفتار هاى فردى و اجتماعى خويش ، مسؤول بوده و همه آنها در نامه اعمال او ثبت است .

من أُوتى كت_به. .. و لم أدر ما حسابيه ... و لايحضّ على طعام المسكين

مسؤوليت دينداران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 5،6

5 - معتقدان به اديان الهى نبايد يكديگر را بكشند يا گروهى از آنان ، گروهى ديگر را از خانه و ديارشان بيرون رانند .

ثم أنتم هؤلاء تقتلون أنفسكم و تخرجون فريقاً منكم من ديرهم

6 - معتقدان به اديان الهى نبايد در كشتن و آواره كردن همكيشان خود ، به قاتلان و آواره كنندگان يارى رسانند .

تظهرون عليهم بالاثم و العدون

مسؤوليت رسولان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 11 - 5،6

5- حاملان رسالت الهى ، براى انجام رسالت خويش لازم است مشكلات و ناملايمات آن را تحمل كنند .

و ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون

از اينكه خداوند، به جاى پاسخ گويى مستقيم به برخوردهاى مشركان، به نوع برخورد مردم با پيامبران گذشته مى

پردازد، احتمالاً به اين خاطر است كه گوشزد كند كه رسالت مدارى داراى چنين مشكلاتى است و بايد آن را تحمل كرد.

6- حاملان رسالت الهى ، براى موفّقيت در انجام رسالت خويش ، بايد به تاريخ انبيا و درس ها و تجربيات آن توجه كامل داشته باشند .

و ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 33 - 2

2 - تنها فرستادگان الهى ، براى مراقبت از ايمان مردم و تشخيص هدايت و ضلالت آنان ، شايسته اند .

و ما أُرسلوا عليهم ح_فظين

مجهول بودن فعل {اُرسلوا}، گوياى آن است كه تنها كسانى مى توانند مراقب مردم باشند كه رسالتى برعهده آنان نهاده شده باشد. سياق كلام نشان مى دهد كه ارسال، بايد از جانب خداوند باشد.

مسؤوليت روح القدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 15

15- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن الله تبارك و تعالى خلق روح القدس فلم يخلق خلقاً أقرب إلى الله منها و ليست بأكرم خلقه عليه فإذا أراد أمراً ألقاه إليها فألقاه إلى النجوم فجرت به ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: خداى تبارك و تعالى {روح القدس} را آفريد و هيچ مخلوقى را نيافريده كه از او به خدا نزديك تر باشد; ولى او گرامى ترين آفريده ها در نزد خدا نيست. پس هرگاه خدا امرى را اراده كند، به روح القدس القا مى كند و سپس به ستارگان و آن امر به وسيله ستارگان اجرا مى شود}.

مسؤوليت

رهبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 79 - 3

3 - هدايت كردن مردم ، از مسؤوليت هاى حاكمان و پيشوايان

و أضلّ فرعون قومه و ما هدى

مضمون {أضلّ} و {و ما هدى} يكى است و تكرار معنا به لفظى ديگر است. شايد جمله {ما هدى} به اين لحاظ باشد كه آنچه از حاكمان و پيشوايان توقع مى رود، هدايت كردن مردم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 93 - 6

6 - مسؤولان ، حتى والاترين مقامات جامعه ، بايد در محدوده مسؤوليت خود ، پاسخ گوى ناهنجارى ها باشند .

ما منعك . .. ألاّتتّبعن أفعصيت أمرى

موسى(ع)، پس از بازگشت از ميقات، هارون(ع) را در قبال مسؤوليتش مورد بازخواست و توبيخ قرار داد; و از نحوه برخورد او با گوساله پرستان و علل آن جويا گردد. با توجه به اين كه هارون(ع) پيامبر بوده و در عين حال مورد بازخواست قرار گرفته است; جايگاه ويژه مسؤوليت پذيران و نيز لزوم پاسخ گو بودن در برابر آن روشن مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 6

6 - لزوم هماهنگى بين گفتار و كردار رهبران جامعه

وأمر أهلك بالصلوة واصطبر عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 26 - 12

12 - لزوم مبارزه با هواى نفس ، براى رهبران و داوران جامعه الهى

ي_داود إنّا جعلن_ك خليفة فى الأرض فاحكم بين الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوى

مسؤوليت رهبران جامعه

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 8

8 - مربيان و مديران جامعه ، بايد مشكلات راه هاى پيشنهادى را براى سالكان آن راه ها ، بيان كنند و عوامل موفقيت را نيز يادآور شوند .

و لنبلونكم بشىء من الخوف . .. و بشر الصبرين

ارائه راه صحيح و بيان مشكلات آن و نيز طريق پيروزى بر آنها - كه از آيات قبل و آيه مورد بحث به دست مى آيد - درسى است به همه مربيان و مديران كه تنها به پيشنهاد راه صحيح اكتفا نكنند; بلكه مشكلات و روش پيروزى بر آنها را نيز بيان دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 20

20_ لزوم اهتمام حاكمان جامعه به برنامه ريزى ، محاسبه و پيش بينى شرايط اقتصادى

تزرعون سبع سنين . .. مما تأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 5

5_ رهبران جامعه بايد احراز كنند كه بيگانگان وارد شده به قلمرو حكومتى آنان ، خرابكار و فسادگر نيستند .

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض و ما كنا س_رقين

مسؤوليت رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 26 - 2

2 - رهبران و مبلغان دينى نبايد در برابر استهزا و جوّآفرينى دشمنان ديانت ، دلسرد شده و دست از تبليغ دين و دفاع از آن بردارند .

قال لمن حوله ألاتستمعون . قال ربّكم و ربّ ءابائكم الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2

- 60 - 14

14 - دعا و مناجات به درگاه خدا براى رفع كمبود آب ( استسقا ) امرى نيكو و شايسته ، و وظيفه اى بر عهده رهبران دين

و إذاستسقى موسى لقومه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 14

14 - رهبران دينى بايد صبرپيشگان را به بهره مند شدن از رحمت هاى الهى بشارت دهند .

و بشر الصبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 23،24

23 _ زراره گويد : به امام صادق ( ع ) گفتم : بنده اى زنا كرده ، فرمود : { يجلد نصف الحد . . . قلت : فهل يجب عليه الرجم فى شىء من فعله فقال نعم يقتل فى الثامنة . . . ثم قال : على امام المسلمين ان يدفع ثمنه إلى مولاه من سهم الرقاب ;

فرمود: به قدر نصف حد شلاق مى خورد. گفتم: آيا سنگسار كردن در مورد برده براى چيزى از گناهان او واجب مى شود؟ فرمود: آرى، در هشتمين زنا كشته مى شود ... سپس فرمود: بر عهده امام مسلمانان است كه قيمت او را از سهم {رقاب} به مالكش بپردازد}.

24 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده كه رسول اللّه ( ص ) فرمود : { ايما مؤمن أو مسلم مات و ترك ديناً لم يكن فى فساد و لا اسراف فعلى الامام ان يقضيه . . . هو من الغارمين و له سهم عند الامام . . . ;

هر مؤمن يا مسلمانى بميرد و از او قرضى بماند _

كه آن را در راه فساد هزينه نكرده و اسراف نكرده باشد _ بر عهده امام است كه آن را بپردازد . .. آن بدهكار از {غارمين} است و سهمى نزد امام دارد ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 9

9 _ گوش فرادادن به سخنان همه طيف هاى جامعه و داشتن سعه صدر در برابر آنان ، خصلتى شايسته و بايسته براى رهبران و مسؤولان جامعه اسلامى

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 73 - 3

3 _ تصميم به جهاد با كافران و منافقان ، در محدوده مسؤوليت هاى رهبر جامعه اسلامى

يأيها النبى جهد الكفار

به كارگيرى خطاب {يا أيها النبى} به جاى {يا أيها الذين آمنوا} بيانگر اين است كه: تصميم گيرى درباره جنگ با كفار و منافقان، از وظايف رهبر جامعه ايمانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى ، مأمور به اتخاذ مواضع صريح و قاطع در برابر عناصر نفاق و منافق و ناسالم جامعه

و لاتصل على أحد منهم مات أبداً و لاتقم على قبره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 3،6،11

3 _ خداوند ، خواهان اعتماد نكردن رهبر و مؤمنان بر عذرتراشى هاى توانمندان متخلف از جهاد

قل لا تعتذروا لن نؤمن لكم

6 _ موضع گيرى در برابر متخلفانِ از وظايف اجتماعى ( چون جهاد و

. . . ) از وظايف پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى

يعتذرون إليكم . .. قل لا تعتذروا

از اينكه نخست همه مؤمنان مورد خطاب قرار گرفته اند، ولى وظيفه اعلام موضع تنها بر عهده پيامبر(ص) قرار داده شده، مى توان برداشت فوق را استفاده كرد.

11 _ لزوم توجه و نظارت خاص رهبر نظام اسلامى ، نسبت به عملكرد منافقان و عناصر متخلف از وظايف اجتماعى

و سيرى اللّه عملكم و رسوله

اختصاص يافتن رؤيت به خدا و پيامبر(ص) _ با اينكه همه مردم عملكرد متخلفان را شاهد خواهند بود _ شايد از آن جهت باشد كه نظارت آن دو، نقش اساسى در برخورد با آنان دارد. گفتنى است كه برداشت فوق با الغاى خصوصيت از {رسوله} و تعميم آن به جايگاه اجتماعى پيامبر (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 14

14 _ لزوم دعا و قدردانى رهبر جامعه اسلامى نسبت به انفاقگران و انجام دهندگان خدمات دينى

و يتخذ ما ينفق . .. صلوت الرسول

از اينكه پيامبر (ص) براى انفاقگران دعا مى كرد و اين را خداوند به عنوان يك ارزش ذكر كرده است، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 4،15

4 _ تعيين اموال متعلق صدقه ( زكات ) و مقدار آن ، بسته به نظر پيامبر ( ص ) و حاكم اسلامى است .

خذ من أمولهم صدقة

نكره آمدن {صدقة} و عدم تعيين مقدارى خاص از آن، احتمالا اشاره به اين دارد كه موارد فوق، مبتنى بر صلاحديد پيامبر (ص)

و حاكم اسلامى است.

15 _ پرداخت زكات ، امرى مهم و شايسته قدردانى از سوى مدير جامعه اسلامى

خذ من أمولهم صدقة . .. و صل عليهم إن صلوتك سكن لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى ، بايد در موضع گيرى عليه جريان هاى باطل ( نفاق ) پيشگام باشد .

لا تقم فيه أبداً

مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر(ص) در اين آيه ظاهراً به خاطر موقعيتى است كه آن حضرت داشتند (موقعيت رهبرى).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 16،17

16 _ رهبران و مبلغان دينى ، وظيفه دار رساندن معارف الهى به مردم بدون هر گونه دخل و تصرف و كم و زياد كردن

قل ما يكون لى أن أبدّله من تلقاءِى نفسى إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

17 _ پرهيز از محور قرار دادن جلب رضايت مردم و سخن گفتن بر وفق و تمايلات و خواسته هاى نفسانى آنان ، از وظايف مهم و اساسى رهبران و مبلغان دينى

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا . .. ائت بقرءان غير هذا ... قل ما يكون لى أن أبدّله من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 4

4 _ لزوم حفظ رابطه مستقيم و بىواسطه با مردم براى رهبران و مبلغان دينى در راستاى تبليغ و ارشاد

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 41 - 2

2

_ دعوت كنندگان به سوى حق در صورت مواجه شدن با پافشارى مردم بر انكار حق ، بايد با اعلان تبرى از باطل ، آنان را به حال خود ر ها كنند .

و إن كذبوك فقل . .. و انا برىء ممّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 11

11 _ ثبات و استقامت و تأثيرناپذيرى از افراد نادان ، از وظايف رهبر جامعه اسلامى است .

فاستقيما و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 15

15 _ صراحت لهجه و تسليم ناپذيرى رهبران الهى در بيان مواضع اعتقادى خويش ، امرى است بايسته و لازم .

قل . .. فلا أعبد الذين تعبدون من دون اللّه و لكن أعبد اللّه الذى يتوفيكم و أمرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 22

22_ رهبران و مبلغان دين ، تا توان دارند بايد در اصلاح جامعه و ابلاغ معارف الهى تلاش كنند .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 7

7- چشم ندوختن به اموال و مكنت هاى افراد ثروتمند و مرفّه ، از وظايف رهبران اسلامى

لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم و لاتحزن عليهم واخفض جناحك للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 89 - 4

4- انذار و اخطار از وظايف اصلى مبلغان و رهبران دينى

و قل إنى أنا النذير المبين

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 82 - 5

5- سلب نشدن وظيفه ابلاغ دين از پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، به صرف روى گردانى مردم از آنان

فإن تولّوا فإنما عليك البل_غ المبين

بدين احتمال كه معناى آيه چنين باشد كه اگر مردم روى گرداندند، تو نبايد بار تكليف را فرو نهى; بلكه بايد همچنان به وظيفه ابلاغ پيام الهى همت گمارى، برداشت فوق به دست مى آيد. گفتنى است آمدن جمله {فإنما عليك ...} به صورت جمله اسميه _ كه دال بر استمرار است _ مؤيد همين برداشت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73 - 5

5- رهبران الهى بايد در برابر نقشه ها و ترفند هاى دشمنان دين جهت ايجادسستى در مواضع دينى آنان ، هوشيار باشند .

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 8

8- رهبران دينى ، بايد همواره بر مواضع اصولى خويش ثابت و استوار بوده و در برابر كافران و دشمنان ، سازش ناپذير باشند .

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 7 - 7

7- وظيفه پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، هموارساختن راه هدايت و واگذارى انتخاب به خود مردم است .

فلعلّك ب_خع نفسك . .. إنّا جعلنا ما على الأرض زينة لها لنبلوهم

بيان فريبندگى زمين و بستر امتحان بودن آن پس از بيان

رسالت پيامبر(ص) در محدوده انذار و تبشير، مى تواند گوياى اين مطلب باشد كه وظيفه رهبران دينى، هدايت است و انتخاب، با خود مردم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 10

10- ارشاد مردم به ترك اظهارنظر هاى بى پايه در باره حقايق و احاله علم آن به خداوند ، وظيفه اى است برعهده رهبران الهى .

سيقولون . .. قل ربّى أعلم بعدتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 27 - 2،14

2- رساندن پيام وحى به گوش مردم ، از وظايف رهبران الهى است .

واتل ما أُحى إليك من كتاب ربّك

14- پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، در شناخت حقايق تاريخى و معرفتى ، نبايد به راهى جز وحى الهى ، اعتماد كنند .

واتل ما أُحى إليك . .. و لن تجد من دونه ملتحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 20

20- رهبران الهى ، بايد از دنياطلبى و توجه به دنياگرايان و غفلت از تهيدستان با ايمان ، پرهيز كنند .

و لاتعد عيناك عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 97 - 4

4- پيش گيرى از هجوم مفسدان به جامعه ، وظيفه حاكمان الهى است .

فما اسط_عوا أن يظهروه و مااستط_عوا له نقبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 6

6- رهبران الهى ، همواره ، بايد مردم را از غلّوگرايى بازداشته و

مقام خود را برتر از آنچه هست ، وانمود نكنند .

قل إنّما أنا بشر مثلكم

گرچه آيه، خطاب به پيامبر(ص) است، ولى بنابر ويژگى هاى قرآن، اين رهنمود، فرمانى عمومى، مخصوصاً به رهبران و پيشوايان دينى است تا همواره، اين نكته را به مردم يادآورى كنند كه آنان نيز بشرند، تا مبادا شائبه هاى الوهيّت و نظاير آن در ذهن مردم شكل بگيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 83 - 8

8 - پيشوايان دينى ، در همه صحنه ها بايد در كنار مردم حاضر باشند .

و ما أعجلك عن قومك ي_موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 12

12 - پيش بينى لغزش گاه ها و زمينه هاى گمراهى و هشدار نسبت به آن ، از مسؤوليت هاى پيامبران و پيشوايان دينى است .

فأخلفتم موعدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 92 - 4،5

4 - رهبران دينى ، نبايد به خاطر خويشاوندى و روابط نسبى از مؤاخذه مقصران چشم پوشى كنند .

قال ي_ه_رون ما منعك

5 - مسؤولان جوامع دينى ، بايد در برابر انحراف عقايد مردم حساس بوده و از خود واكنش نشان دهند .

ي_ه_رون ما منعك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 131 - 6،7

6 - لزوم پرهيزِ رهبران الهى ، از دنياطلبى و توجه به دنياگرايان

لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا

7 - امكان بهره گيرى از ثروت چشمگير كافران ، نبايد توجه رهبران دينى را به توانگران كافر معطوف سازد .

و

لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

نهى خداوند از توجه پيامبر(ص) به ثروت كافران، ممكن است براى بيان اين نكته باشد كه جهت بهبود زندگى مؤمنان، نبايد به سرمايه هاى كافران چشم داشت و به اين منظور نيز، مسلمان شدن آنان را آرزو كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 11

11 - توليت مسجدالحرام و آماده سازى آن براى زائران بيت اللّه ، مسؤوليتى بر عهده رهبران جامعه توحيدى

أن لاتشرك بى شيئًا و طهّر بيتى للطّائفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 27 - 3

3 - تبليغ و فراخوانى مردم به حج و زيارت بيت اللّه ، از وظايف رهبران الهى

و أذّن فى الناس بالحجّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 23 - 8

8 - مهربانى و برخورد مشفقانه با مردم ، وظيفه اى بر عهده رهبران و مبلغان دينى

فقال ي_قوم اعبدوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 12،13

12 - رهبران جامعه اسلامى ، بايد در اعمال سياست هاى كلان اجتماعى خود نسبت به مردم ، انعطاف پذير و واقع بين باشند .

فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم

از اين كه خداوند پرداختن به امور زندگى را به جاى حل و فصل مسائل مهم اجتماعى به خواست و مصلحت انديشى پيامبر(ص) منوط كرده است، به دست مى آيد كه پرداختن به مسائل عمومى و اعمال سياست هاى كلان اجتماعى از سوى رهبرى، بايد با توجه به

واقعيت هاى موجود در جامعه و مصالح مردم باشد و نسبت به آنان انعطاف پذير باشد.

13 - اعمال اجتهاد و مصلحت انديشى در حل و فصل امور اجتماعى ، از اختيارات پيامبر ( ص ) و رهبران جامعه اسلامى است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع . .. فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 10 - 11

11 _ ساده زيستى و دورى از زندگى مرفّه و كاخ نشينى ، زندگانى شايسته و بايسته براى رهبران جامعه اسلامى

أو يلقى إليه كنز أو تكون له جنّة . .. إن شاء جعل لك خيرًا من ذلك جنّ_ت ... و يجع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 10 - 7

7 - مبارزه با ظلم و احياى عدالت ، داراى اولويت نخست در مبارزه اجتماعى و در رأس مسائلى كه رهبران الهى بايد به آن بپردازند .

و إذ نادى ربّك موسى أن ائت القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 5

5 - رهبران و مبلغان دينى بايد در برابر تكبر ، استهزا و تهمت هاى دشمنان ديانت با سعه صدر به تكليف خود عمل كنند .

قال لمن حوله ألاتستمعون . .. إنّ رسولكم... لمجنون. قال ربّ المشرق و المغرب و ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 30 - 2

2 - رهبران و مبلغان دينى ، بايد در برابر تهديد هاى دشمنان ديانت مقاوم باشند و

رسالت خود را ادامه دهند .

قال . .. لأجعلنّك من المسجونين . قال أوَلوجئتك بشىء مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 106 - 3

3 - موضع رهبران دينى در ميان مردم ، بايد موضعى برادرانه و همراه با دلسوزى باشد و نه برترى جويانه .

إذ قال لهم أخوهم نوح ألاتتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 124 - 3

3 - موضع رهبران الهى در ميان امت ، موضعى است مشفقانه و نه همراه با برترى جويى .

إذ قال لهم أخوهم هود ألاتتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 127 - 2

2 - تلاش رهبران الهى براى هدايت خلق ، تنها براى خدا و به دور از مطامع مادى

و ما أسئلكم عليه من أجر إن أجرى إلاّ على ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 142 - 3

3 - موضع رهبران الهى در ميان امت ، موضعى مشفقانه و نه همراه با برترى جويى

إذ قال لهم أخوهم ص_لح ألاتتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 145 - 2

2 - تلاش رهبران الهى براى هدايت خلق ، تنها براى خدا و به دور از مطامع مادى است .

و ما أسئلكم عليه من أجر إن أجرى إلاّ على ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 161 - 3

3 - موضع رهبران الهى در ميان امت ، موضعى

مشفقانه و نه همراه با برترى جويى

إذ قال لهم أخوهم لوط ألاتتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 164 - 2

2 - تلاش رهبران الهى براى هدايت خلق ، تنها براى خدا و به دور از مطامع مادى است .

و ما أسئلكم عليه من أجر . .. إلاّ على ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 180 - 2

2 - تلاش رهبران الهى براى هدايت خلق ، تنها براى خدا و به دور از مطامع مادى

و ما أسئلكم عليه من أجر . .. إلاّ على ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 181 - 3

3 - توجه پيامبران و رهبران الهى ، به اصلاح امور اقتصادى جامعه هم پاى مسائل اعتقادى و عبادى

إذ قال لهم شعيب ألاتتّقون . .. أوفوا الكيل و لاتكونوا من المخسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 213 - 5

5 - اهميت روحيه توحيدى ( ضد شرك ) و اخلاص كامل در عبادت خدا ، در نهاد رهبران الهى

فلاتدع مع اللّه إِل_هًا ءاخر

لزوم پرهيز از شرك و داشتن اخلاص كامل در عبادت خدا، اختصاص به پيامبر(ص) ندارد; بلكه اين ها وظيفه همه انسان ها است. بنابراين توجه خطاب به شخص رسول اكرم(ص) (فلاتدع مع اللّه...)، بيانگر اهميت آن در رهبران الهى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 215 - 4

4 - رهبران الهى ، وظيفه دار مراقبت

از جماعت مؤمنان و پيروان خويش

و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين

{خفض جناح} مى تواند كنايه از گردآورى امت در كنف خويش باشد; همانند كبوترى كه جوجه هاى خود را در زير بال و پر خود جاى مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 20 - 8

8 - بازديد از نيرو هاى تحت فرمان و كارگزاران ، جستوجو از احوال آنان ، نظارت دقيق بر كارهايشان و خويشتن دارى در برخورد با آنها ، از اوصاف و وظايف فرماندهان سپاه و رهبران جامعه اسلامى .

و تفقّد الطير فقال ما لى لاأرى الهدهد أم كان من الغائبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 23 - 6

6 - رهبران دينى ، نبايد توجه خود را آن چنان معطوف حق ناپذيرى حق گريزان كنند كه از نقششان باز بمانند .

و من كفر فلايحزنك كفره

توصيه خداوند به پيامبر(ص) داير بر پرهيز از اندوهگين شدن بر كفركافران، براى دلدارى به آن حضرت است و احتمال هم دارد به خاطر تأثير اندوه و در نتيجه بازماندن از ايفاى رسالت دينى باشد. بنابر احتمال اخير، نكته بالا، قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 24 - 4

4 - شايسته است كه رهبران دينى ، جامعه را براساس قوانين وحى و در محدوده معارف دين هدايت كنند .

و جعلنا منهم أئمّة يهدون بأمرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 25 - 7

7 - رهبران دينى ، بايد همواره

به وظيفه خود ( هدايت مردم ) بپردازند و از تلاش دلسرد نشوند .

إنّ ربّك هو يفصل بينهم يوم القي_مة فيما كانوا فيه يختلفون

طرح حل اختلافات در قيامت، پس از بيان گزينش رهبران دينى براى بنى اسراييل، احتمال دارد به منظور اين باشد كه به رهبران گوشزد كند كه اختلافات، امرى مستمر بوده و در قيامت حل خواهد شد. بنابراين، رهبران، بايد كار رهبرى خود را انجام دهند و از انجام دادن آن غافل نشوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 1 - 8

8 - شايسته است كه رهبران دينى ، تقواى الهى را رعايت كرده و از افراد ناشايست ، تبعيت نكنند .

ي_أيّها النبىّ اتّق اللّه و لاتطع الك_فرين و المن_فقين

اگرچه مخاطب آيه، شخص پيامبر(ص) است، اما فرمان هاى داده شده، مى تواند حكمى كلّى براى هر رهبر دينى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 12 - 5

5 - لزوم پيش گام بودن رهبران جامعه ايمانى در عمل به آرمان ها و اهداف اعلام شده خود به مردم

أُمرت لأن أكون أوّل المسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 16

16- رسالت اصلى رهبران الهى ، ابلاغ پيام وحى و اتمام حجت بر خلق

فاصبر . .. و لاتستعجل لهم ... بل_غ

{بلاغ} سخنى در توجيه و تعليل {فاصبر} و {لاتستعجل} است; يعنى، تو مأمور بلاغى و نگران فرجام كافران مباش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 19 - 10

10- لزوم دلسوزى و

نگرانى رهبران الهى براى امت خويش ، همانند خود

و استغفر لذنبك و للمؤمنين و المؤمن_ت

فرمان {استغفر لذنبك و للمؤمنين و. ..} از سوى خداوند به پيامبر(ص)، مى رساند كه رهبر الهى بايد همان گونه كه به فكر نجات و سعادت واقعى خويش است، در انديشه نجات و سعادت امت خود نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 4

4 - ترسيم فرجام نيك متقين و سرنوشت شوم تكذيب كنندگان دين ، از وظايف رهبران الهى

فذكّر

ظاهراً موضوع تذكر، مطالبى است كه در آيات پيشين در مورد فرجام نيك مؤمنان و سرنوشت شوم كافران آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 1

1 - نظارت بر حسن اجراى حدود الهى ، از وظايف پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى

ي_أيّها النبىّ إذا طلّقتم النساء . .. تلك حدود اللّه

مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر(ص) در آغازِ سوره و آيات مربوط به احكام طلاق و حدود الهى _ با آن كه اين احكام و حدود مربوط به همه مسلمانان است _ مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 3

3 - جهاد با كافران و منافقان و هرگونه برخورد شديد و سختگيرانه با آنان ، بايد زير نظر رهبر جامعه اسلامى انجام گيرد .

ي_أيّها النبىّ ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر(ص)، در جهاد سختگيرانه با كافران و منافقان، مى تواند اشاره به نكته ياد شده باشد. افراط و

تفريطى كه نوعاً در چنين موضوعى از سوى مردم سرمى زند، تأييد كننده همين مطلب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 7 - 5

5 - لزوم صبر و پايدارى در انجام دادن رسالت الهى و تبليغ دين ، براى مبلغان و رهبران جامعه اسلامى

قم فأنذر . .. و لربّك فاصبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 23 - 2

2 - رهبران الهى ، بايد همواره به ارشاد پندپذيران ادامه دهند و هيچگاه آنان را ، از پند ها و اندرز هاى خود محروم نسازند .

فذكّر . .. إلاّ من تولّى و كفر

استثنا در {إلاّ من تولّى. ..}، ناظر به تكرار تذكر است. بنابراين فرمان {ذكّر}، درباره كسانى كه اعراض و كفر ندارند، همچنان باقى است.

مسؤوليت رهبرانى دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 9

9 - تأمين امنيت و رفاه مردم و ايجاد زمينه هاى عبادت و بندگى ، از وظايف امامان و پيشوايان دينى است .

إنى جاعلك للناس إماماً . .. طهرا بيتى للطائفين ... رب اجعل هذا بلداً ءامناً و ار

مسؤوليت رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 6

6 _ حاكم ، بايد نصيحت و انتقاد را بپذيرد و باتقوا باشد .

و اذا قيل له اتق اللّه اخذته العزة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 12،14

12 _ لزوم پيمان گرفتن رهبرى جامعه از مردم ،

براى پايبندى بر تبعيّت از وى در جنگ و غير آن

قال هل عسيتم ان كتب عليكم القتال اَلاّ تقاتلوا

14 _ تعيين حاكمان و فرماندهان نظامى ، بر عهده رهبران الهى *

اذ قالوا لنبى لهم ابعث لنا ملكاً

رجوع مردم به پيامبر و رهبر خويش براى تعيين فرماندهى در جهاد فى سبيل اللّه، بيانگر ذهنيّت دينى مردم است به اينكه تعيين فرماندهان در اختيار پيامبران و رهبران دينى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 4،9،10،11،12،20،21،25،27،28

4 _ ضرورت خوش خلقى ، نرمش و رأفت رهبران الهى با مردم

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

9 _ گرايش مردم به رهبران دينى ، در گرو مهربانى آنان و پرهيز از خشونت و سنگدلى

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

10 _ نقش ويژه خوش خُلقى و مهربانى رهبران الهى با امت خويش ، به هنگامه هاى دشوار

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

قرار گرفتن اين آيه در ضمن آيات مربوط به نبرد احد و مشكلات ناشى از آن، اشاره به اين حقيقت دارد كه خوش خلقى و مهربانى رهبران به هنگام رخ نمودن سختيها و مشكلات براى مردم، از اهميّت ويژه اى برخوردار است.

11 _ شكست ها و سختى ها ، زمينه ساز پراكندگى جامعه از پيرامون رهبران خود ، و مداراى ايشان با آنان از ميان برنده آن زمينه هاست . *

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا

من حولك

با توجّه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين، كه شكست نبرد احد و مشكلات ناشى از آن را مطرح ساخت، مى توان نتيجه گرفت كه شكست و مشكلات آن نبرد، زمينه پراكندگى مسلمانان را از پيرامون رسول خدا (ص) فراهم ساخت و آنچه در اين ميان مانع از گسيختن مردم از پيرامون پيامبر (ص) شد، خُلق خوش و مداراى آن حضرت با مردم بود.

12 _ گذشت از خطاكاران ، و طلب آمرزش براى ايشان و مشورت در امور اجتماعى ، وظيفه پيامبر ( ص ) نسبت به مسلمانان

فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر

20 _ مشورت با مردم و شركت دادن آنان در تصميم گيرى هاى اجتماعى ، از وظايف رهبران اسلام

و شاورهم فى الامر

21 _ خطا هاى گذشته مردم ، نبايد مانع از مشورت رهبران اسلامى با آنان باشد .

فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر

امر به مشورت با مؤمنان پس از تصريح به خطاكارى آنان، اشاره به اين معناست كه خطا و گناه پيشين مؤمنان نبايد مانعى براى مشورت با آنان قلمداد شود.

25 _ تصميم گيرى نهايى پس از مشورت ، بر عهده رهبرى است .

و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكّل على اللّه

چون {عزم} و تصميم پس از مشورت، بر عهده شخص پيامبر (ص) گذاشته شده است، (عزمَت) نه به عهده جمع مورد مشورت و يا اكثريت آنان.

27 _ لزوم توكّل و اتكاى رهبران بر خداوند ، پس از تصميم گيرى و عزم بر اِعمال مديريت

فاذا عزمت فتوكّل على اللّه

28 _ لزوم قاطعيّت و صلابت رهبرى ، پس از مشورت و تصميم نهايى خويش ، در

مقام اجرا

و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكّل على اللّه

جلمه {فاذا عزمت فتوكّل على اللّه}، به اين معناست كه آنگاه كه تصميم بر كارى گرفتى، ديگر ترديد و دو دلى به خود راه مده و احتمال عدم موفقيّت را با توكّل بر خدا جبران كن كه خداوند محبوب خويش را وانخواهد گذاشت: {انّ اللّه يحبّ المتوكّلين}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 161 - 4

4 _ امانتدارى در جمع آورى و حفظ و تقسيم امكانات عمومى جامعه ، از وظايف رهبران الهى *

و ما كان لنبىّ ان يغلّ

با توجّه به شأن نزول ذكر شده براى آيه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 7

7 _ ضرورت بسيج تمامى نيرو هاى مؤمن و غير مؤمن از سوى رهبرى جامعه دينى براى رويارويى با هجوم كافران

و قيل لهم تعالوا قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا

بنابر اينكه دعوت مطرح شده در آيه، يك دعوت موردى و خاص باشد، نه بيانگر اصل وجوب جهاد و دفاع، الزاماً مخاطبان در آيه دو گروه خواهند بود: گروهى كه {للّه} و {فى سبيل اللّه} در صحنه پيكار حاضر مى شوند و گروهى كه براى دفاع از كيان و مليّت خود و . .. نبرد مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 35 - 21

21 _ حاكم ، وظيفه دار برگزيدن دو داور براى حل اختلاف ميان زن و شوهر

فابعثوا حكماً

از ائمه معصومين (ع) در مورد تعيين مخاطب آيه فوق آمده است: هو السّلطان الذى

يترافعان اليه.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 192 ; مجمع البيان، ج 3، ص 70.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 53 - 8

8 _ سخاوتمندى و رسيدگى به وضع اقتصادى مردم ، از وظايف حكومت و حاكمان

ام لهم نصيب . .. فاذاً لا يؤتون النّاس نقيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 21

21 _ حاكمان ، عهده دار اجراى عدالت در جامعه

و اذا حكمتم بين النّاس ان تحكموا بالعدل

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: . .. انّهم هم الحكّام او لا ترى انّه خاطب بها الحكام.

_______________________________

غيبت نعمانى، ص 25، باب ما جاء فى الامامة و الوصية ; تفسير برهان، ج 1، ص 380، ح 5 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 247، ح 154، 167 ; الدر المنثور، ج 2، ص 571.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 8

8 _ اجراى عدالت ، وظيفه حاكمان و اطاعت از آنان ، وظيفه مردم

و اذا حكمتم بين النّاس ان تحكموا بالعدل . .. يا ايّها الذين امنوا اطيعوا اللّه و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 10،12

10 _ شرح صدر ، گذشت و تحمّل برخورد هاى مخالفين ، از وظايف رهبران الهى

اولئك الّذين . .. فاعرض عنهم و عظهم و قل لهم فى انفسهم قولا بليغاً

12 _ لزوم هشيارى پيامبر و رهبران الهى ، در برخورد با شگرد هاى منافقان

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً. اولئك الّذين يعلم

اللّه ما فى قلوبهم فاعرض عنهم

خداوند قبل از دستور به گذشت و موعظه، به پيامبر (ص) مى آموزد كه عذر منافقان دروغ و بى پايه است تا به اين وسيله وى را متوجّه شگردهاى آنان سازد و موعظه را بر اين اساس، پايه ريزى نمايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83 - 6،7،9،10

6 _ اخبار امنيتى جامعه قبل از انتشار بايد مورد ارزيابى مقام هاى مسؤول قرار گيرد .

و لو ردّوه الى الرسول و الى اولى الامر منهم لعلمه الّذين يستنبطونه منهم

مراد از {استنباط} اين است كه اخبار امنيتى بايد مورد ارزيابى قرار گيرد تا صحيح و سقيم مشخص گردد و آنچه به صلاح جامعه نيست، منتشر نشود و آنچه لازم است، منتشر شود.

7 _ كنترل اخبار امنيّتى و تشخيص صحيح آن ، از وظايف پيامبر ( ص ) و رهبران جامعه

و لو ردّوه الى الرسول و الى اولى الامر منهم لعلمه الّذين يستنبطونه منهم

9 _ ايجاد تشكيلات خبرى براى جمع آورى و ارزيابى خبر هاى سرنوشت ساز و عرضه آن ، از شؤون رهبرى است .

و لو ردّوه . .. لعلمه الّذين يستنبطونه منهم

10 _ تحليل و انتشار اخبار جنگ _ پيروزى و شكست و . . . _ تنها در صلاحديد رهبران جامعه

و اذ جاءهم امر من الامن او الخوف . .. لعلمه الّذين يستنبطونه منهم

با توجه به اينكه آيه مورد بحث در بين آيات مربوط به جنگ واقع شده، مى توان گفت از مصاديق مورد نظر براى اخبار امنيتى، اخبار مربوط به جنگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3

- نساء - 4 - 84 - 5

5 _ لزوم پيشتازى رهبران در جهاد و حركت هاى اجتماعى

فقاتل فى سبيل اللّه لا تكلّف الّا نفسك و حرّض المؤمنين

تقديم جمله {فقاتل فى سبيل اللّه} بر جمله {و حرّض المؤمنين} مى رساند كه رهبران الهى بايد قبل از ديگران، آماده شركت در حركتهاى اجتماعى، نظير جنگ در راه خدا، شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 34

34 _ امام ، عهده دار آزادسازى برده اى مؤمن به عنوان كفاره قتل خطائى مسلمانى كه در سرزمين شرك به دست مسلمين كشته شود .

فان كان من قوم عدوّلكم و هو مؤمن فتحرير رقبة مؤمنة

امام صادق (ع) در مورد وظيفه امام نسبت به مسلمانى كه در سرزمين شرك به دست مسلمين كشته شده، فرمود: يُعتق مكانه رقبة مؤمنة و ذلك قول اللّه عزّ و جل: {فان كان من قوم عدوّلكم . .. }.

_______________________________

من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 110، ح 1، ب 36 مسلسل 373 ; نورالثقلين، ج 1، ص 532، ح 485.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 105 - 20

20 _ جانشينان پيامبر ( ص ) ، همانند خود آن حضرت ، موظف به قضاوت در ميان مردم بر پايه تعاليم قرآن

إنّا انزلنا إليك الكتب بالحق لتحكم بين الناس بما اريك اللّه

امام صادق(ع) پس از تلاوت آيه فوق فرمود: و هى جارية فى الاوصياء.

_______________________________

كافى، ج 1، ص 268، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 547، ح 547.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده -

5 - 33 - 21

21 _ حاكم اسلامى ، وظيفه دار برگزيدن يكى از مجازات هاى چهارگانه محارب ، با رعايت تناسب بين مجازات و جنايت وى

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. او ينفوا من الارض

از امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از معناى آيه فوق روايت شده: ذلك الى الامام يفعل به ما يشاء، قلت: فمفوض ذلك اليه؟ قال: لا، و لكن نحو الجناية.

_______________________________

كافى، ج 7، ص 246، ح 5; نورالثقلين، ج 1، ص 622، ح 164.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 38 - 5

5 _ اهل ايمان ، موظف به زمينه سازى اجراى حدود توسط حاكمان *

و السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما

با اينكه اجراى حد در محدوده وظايف حاكم شرعى است، خداوند همه مؤمنان را مخاطب قرار داد تا به اين نكته اشاره كند كه مؤمنان بايد زمينه اجراى حكم را فراهم سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 12

12 _ رهبران الهى ، وظيفه دار جهت دهى معنوى به خواسته هاى مادى مردمان

نريد ان نأكل منها . .. تكون لنا عيداً لاوّلنا و ءاخرنا ءاية منك و ارزقنا

حضرت مسيح(ع) با ذكر مسأله تغذيه به عنوان آخرين هدف و با جمله {وارزقنا . ..} كه خود ابراز نياز و تذلل در پيشگاه خداوند است، اشاره به ناموجه بودن سخن حواريون دارد كه آنان مسأله تغذيه را قبل از اهداف معنوى مطرح كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 17

17 _ ضرورت پيشگامى رهبران الهى

در پايبندى به اصول و مبانى خويش

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم و لاتكونن من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 35 - 12،14

12 _ پيامبر(ص) وظيفه دار شناخت دقيق روحيات و ويژگيهاى كافران و چگونگى موضعگيريهاى آنها در برابر هدايت است.

و إن كان كبر . .. فلا تكونن من الجهلين

بيان ويژگى هدايت ناپذيرى برخى كافران و لحن توبيخ گونه آيه نسبت به پيامبر(ص)، بيانگر اين است كه پيامبر(ص)، على رغم ميل به هدايت كردن همه مردم، بايد واقعيت هدايت ناپذيرى برخى از كفار را پذيرفته و آن را در برنامه هاى خود در نظر گيرد.

14 _ لزوم آشنايى انبيا و رهبران الهى به روحيات مردم و ماهيت مخالفان و منكران دين

فلا تكونن من الجهلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 9

9 _ پيشوايان و مبلغان دين وظيفه دار مبارزه با پندارهاى غلوآميز مردم درباره آنان

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك

الزام پيامبر(ص) به اعلام موارد مذكور در آيه الزامى است براى همه مبلغان و پيشوايان دين كه اين موارد را براى مردم بيان نمايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 17

17 _ پيامبر(ص) نبايد در برخورد با مردم، فقر و غنا و گرسنگى و سيرى را ملاك قرار دهد.

ما عليك من حسابهم من شىء و ما من حسابك عليهم من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 4

4 _ تواضع در برابر

مؤمنان و همنشينى با آنان، از صفات لازم براى رهبران دينى جامعه است.

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

گر چه خطاب آيه به پيامبر(ص) است، ولى چون آن حضرت نمونه اى براى همه است، اين ويژگى براى همه رهبران دينى ضرورى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 3

3 _ دعوت مردم و بيان محرمات الهى براى آنان وظيفه رهبران دين

قل تعالوا أتل ما حرم ربكم عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 15،17

15 _ اصلاح امور جامعه بنى اسرائيل از دستورالعمل هاى موسى به برادر و خليفه خود هارون

و أصلح

چون فرمان به اصلاح پس از انتخاب هارون به سرپرستى بنى اسرائيل آمده است، معلوم مى شود مراد، اصلاح امور اجتماعى، فرهنگى و . .. بنى اسرائيل است، نه درستكارى هارون در امور شخصى خودش.

17 _ پرهيز از پيروى از نظريات و روش هاى مفسدان ، وظيفه اى تعيين شده از سوى موسى براى خليفه اش هارون

و لا تتبع سبيل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 12

12 _ لزوم پيشتازى رهبران بر پيروانشان در به كارگيرى تعاليم خويش

فخذها بقوة و أمر قومك يأخذوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 62 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) و رهبران الهى نبايد صلح طلبيهايى را كه قرين نيرنگ است بپذيرند و به سبب آن از نبرد با كافران بازايستند .

و إن يريدوا أن يخدعوك فإن

حسبك اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {و ان يريدوا . .. } فرض ديگرى در مقابل {إن جنحوا} باشد، نه توضيح و تكميل آن. يعنى صلح به دو منظور پيشنهاد مى شود: گاهى به سبب صلح واقعى و زندگانى مسالمت آميز با مسلمانان و گاهى به منظور حيله گرى و تجديد قوا. آيه قبل (إن جنحوا ... ) بيانگر احكام و دستورات فرض اول و آيه دوم (و إن يريدوا) بيانگر احكام و دستورات فرض دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 3

3 _ ضرورت هشيارى رهبران جامعه اسلامى ، در برابر ترفند ها و فتنه انگيزى هاى منافقان ( وارونه جلوه دادن امور و . . . )

و قلبوا لك الأمور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 8

8 _ لزوم برخوردارى رهبران از احساس هم دردى نسبت به انسان ها و سعادت خواهى براى آنان و داشتن رأفت و رحمت عميق

رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم

برداشت فوق به دليل اين است كه خداوند پيامبر(ص) را به عنوان يك رهبر الهى به داشتن اين صفات تمجيد كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 34 - 3

3 - سعه صدر و حسن برخورد _ حتى با مخالفان _ امرى بايسته براى رهبران جامعه اسلامى

ادفع بالتى هى أحسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 4

4 - ضرورت اقدام

رهبرى ، به اخذ پيمان از پيروان ، در مقاطع حساس و سرنوشت ساز *

إنّ الذين يبايعونك إنّمايبايعون اللّه

پيامبر(ص) در شرايط بحرانى قبل از انعقاد صلح حديبيه، از مسلمانان بيعت مجدد بر دفاع از دين گرفت. از اين نكته استفاده مى شود كه رهبرى، نبايد هميشه به نخستين اعلام وفادارى افراد، تكيه كند; بلكه بايد در شرايط حساس و سرنوشت ساز با اخذ بيعت مجدد، پيمان گذشته را تحكيم بخشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 3

3 - لزوم هشيارى رهبرى و جامعه اسلامى ، در برابر عناصر ظاهر فريب و دوچهره

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

پيشگويى خداوند و افشاى چهره متخلفان، در حقيقت بيانگر ضرورت بر اين هشيارى است.

مسؤوليت رهبرى دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 26

26 _ لزوم پايبندى و اهتمام رهبران الهى به مبانى اصولى و سازش ناپذيرى در آن

قل لا أشهد قل إنما هو إله وحد و إننى برىء مما تشركون

گرچه محتواى آيه خطاب به پيامبر(ص) است، ولى مسلماً اختصاصى به شخص آن حضرت ندارد و قابل تعميم به همه رهبران در تمامى عصرهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 14

14 _ لزوم آگاهى پيامبر(ص) و رهبران الهى از روحيات كفار و مخالفين و ترفندهاى آنان

و منهم من يستمع اليك . .. إن هذا إلا أسطير الأولين

آيه مورد بحث و آيه قبل در بيان روحيات مخالفان قرآن و روشهاى آنان است. از اين بيان مى توان دريافت كه اطلاع بر

رفتارها و افكار مخالفين قرآن تا چه اندازه اهميت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 4،21

4 _ رهبران و مبلغان دين نبايد قشرهاى ضعيف و تهيدست را از اطراف خود برانند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ يريدون وجهه

21 _ رهبران و مبلغان دينى در صورت طرد مؤمنان مستمند و ضعيف از اطراف خويش، ستمكارند.

فتطردهم فتكون من الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 161 - 6

6 _ رهبران دينى بايد به حقانيت راه خويش اعتقاد داشته باشند و آن را به پيروان خود اعلام كنند.

قل إننى هدينى ربى إلى صرط مستقيم دينا قيما

لزوم اعلام از كلمه {قل} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 20

20 _ اصلاح امور اجتماعى مردم و پرهيز از پيروى از افكار مفسدان ، از وظايف مهم انبيا و رهبران الهى است .

و أصلح و لا تتبع سبيل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 58 - 5

5 _ رهبران جامعه اسلامى بايد به احتمال وقوع خيانت از سوى جوامع كفرپيشه ترتيب اثر داده و نبايد براى تصميمات لازم در انتظار وقوع خيانت باشند .

و إما تخافن من قوم خيانة فانبذ إليهم على سواء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 12،21،27

12 _ رهبران دينى نبايد به خاطر خويشى و روابط نسبى از مؤاخذه مسؤولان چشمپوشى كنند .

و أخذ برأس

أخيه يجره إليه

21 _ مسؤولان جوامع دينى بايد نسبت به عقايد دينى مردم حساس بوده و در طريق مبارزه با منحرفان و عوامل انحراف كوتاهى نكنند .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

27 _ مسؤولان جوامع دينى در صورت بى تقاوت بودن نسبت به رسوخ انحراف ضلالت در جامعه خويش ، همسنگ منحرفان محسوب مى شوند .

و لاتجعلنى مع القوم الظلمين

جمله {و لا تجعلنى . .. } مى رساند كه موسى(ع) پيش از آنكه اثبات شود هارون با عوامل فساد مبارزه كرده و در اين مسير از هيچ تلاشى دريغ نكرده است، او را همسنگ منحرفان به حساب مى آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 64 - 5

5 _ پيامبر ( ص ) و رهبران الهى در مبارزه با شرك و كفر تنها بايد بر خدا و مؤمنان پيرو تكيه كنند .

حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 5

5 _ رساندن پيام الهى به اسيران جنگى و ترغيب آنان به اسلام از وظايف رهبران الهى

يأيها النبى قل لمن فى أيديكم من الأسرى

مسؤوليت زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 16

16 _ زن و مرد هر دو شايسته بر عهده گرفتن تكليف هاى الهى و مسؤول در پيشگاه خداوند

و لاتقربا هذه الشجرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 16،17،18،19،21،36

16 _ لزوم اطاعت زنان از شوهر خويش و حفظ

حقوق آنان

فالصّالحات قانتات حافظات للغيب

17 _ لزوم اطاعت زن از شوهر و حفظ حقوق وى ، مشروط به تأمين زندگى او از سوى مرد

و بما انفقوا من اموالهم فالصّالحات قانتات حافظات

ظاهراً {فالصّالحات . .. } نتيجه اى است مترتب بر جمله {الرجال ... بما انفقوا}. بنابراين اطاعت زن از شوهر در موردى است كه شوهر، زندگى او را تأمين كند.

18 _ سلامت خانواده در گرو مديريت مرد ، تأمين زندگى از سوى او ، و اطاعت و حفظ حقوق شوهر از سوى زن است .

الرجال قوّامون على النساء . .. و بما انفقوا ... فالصّالحات قانتات حافظات للغيب

چون در ذيل آيه و آيات بعد به مسأله اختلافات خانوادگى پرداخته است، معلوم مى شود كه توصيه ها و قوانين مطرح شده براى جلوگيرى از اختلافات و به خطر افتادن سلامت خانواده است.

19 _ اطاعت از شوهر و حفظ حقوق وى ، وظيفه زن در برابر حق سرپرستى و تأمين زندگى وى از سوى مرد است .

الرجال قوّامون . .. و بما انفقوا ... فالصّالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ اللّ

مراد از {بما حفظ اللّه}، حقوقى است كه خداوند براى زنان مقرر كرده و آنها را بر عهده مردان قرار داده است. و {باء} مقابله در {بما حفظ} مى رساند كه لزوم اطاعت و حفظ حقوق شوهران در مقابل تعهداتى است كه خداوند بر عهده شوهران قرار داده است.

21 _ مسؤوليت زن در حفظ حقوق شوهر و اطاعت از او ، در چهارچوب قوانين الهى است . *

قانتات حافظات للغيب بما حفظ اللّه

بر اين مبنا كه مراد از {ما حفظ اللّه} قوانين الهى و {باء} در {بما

حفظ اللّه} براى مصاحبت باشد، معناى آيه چنين مى شود: زنان بايد با رعايت قوانين الهى، از شوهران خويش اطاعت و حقوق آنان را حفظ كنند.

36 _ زن در صورت اطاعت نكردن از شوهر خويش ، ناشزه است .

و الّتى تخافون نشوزهنّ . .. فان اطعنكم فلا تبغوا عليهنّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 1،3

1 _ لزوم پيشگيرى از به هم خوردن سلامت خانواده ، در صورت ناسازگارى شوهر وظيفه اى بر عهده زنان

و إن امراة خافت من بعلها . .. فلاجناح عليهما ان يصلحا بينهما صلحاً

كلمه {خافت}، بيانگر ترس از وقوع است، نه خود وقوع.

3 _ لزوم كوشش زن و شوهر در حفظ كانون خانواده

و إن امراة خافت . .. فلاجناح عليهما ان يصلحا بينهما صلحاً و الصلح خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 19 - 6

6 _ زن و مرد، هر دو، مكلف و مسؤول در پيشگاه خداوند هستند.

و لا تقربا هذه الشجرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 83 - 8

8 _ زن از ديدگاه اديان الهى داراى هويت مستقل فكرى و عقيدتى و مسؤول در برابر اعمال خويش است .

إلا امرأته كانت من الغبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 22

22_ زن از ديدگاه اديان الهى ، داراى هويت مستقل فكرى و عقيدتى و مسؤول در برابر اعمال خويش است .

فأسر بأهلك بقطع من الّيل . .. إلاّ امرأتك إنه مصيبها ما

أصابهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 32 - 11

11 - زن ، استقلال رأى دارد و خود مسؤول اعمال اش در پيش گاه خداوند است .

إلاّ امرأته كانت من الغ_برين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 32 - 9

9 - بايد زنان ، در سخن و نيز صدا ، عفت داشته باشند .

فلاتخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 6

6 - زنان ، مستقل از مردان ، داراى مسؤوليت اند و به آنان نيز مانند مردان ، امانت الهى عرضه شده است .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

مسؤوليت زنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 8

8 _ امر به معروف و نهى از منكر ، از وظايف اجتماعى همگانى و مشترك ميان زنان و مردان

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

مسؤوليت سپاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 40 - 6

6 - ارتشيان و نظاميان ، چون ديگر اقشار جامعه ، مسؤول رفتار خويش اند و نمى توانند خود را چشم بسته در اختيار رهبران سياسى خود _ هرچند كافر و باطل_ قرار دهند .

فأخذن_ه و جنوده فنبذن_هم فى اليمّ

تصريح به نابودى نظاميان فرعون در كنار وى _ با آن كه آنان در تحت فرمان او بودند _

مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

مسؤوليت سرپرست خانواده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 3

3 - خيرخواهى براى اعضاى خانواده و تربيت دينى آنان ، تكليفى بايسته برعهده سرپرست و مدير خانواده

قوا . .. أهليكم نارًا

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه مصداق اصلى تلاش براى حفاظت اعضاى خانواده از دوزخى شدن آنان، تربيت دينى آنان و گزينش راه و روش خيرخواهانه در اين راستا است.

مسؤوليت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 11

11 _ مبارزه با شرك از وظايف اصلى شعيب بود .

قال يقوم . .. ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 93 - 3

3_ شعيب ( ع ) موظف به پايدارى بر مواضع خويش ( ابلاغ رسالت الهى و مبارزه با شرك و فساد )

إنى ع_مل

مسؤوليت شوهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 129 - 4

4 _ شوهران نبايد _ به بهانه امكان نداشتن رعايت عدالت كامل بين همسران _ به برخى همسران خويش گرايش كامل و از ديگرى اعراض كنند .

و لن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء . .. فلاتميلوا كل الميل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 15

15 - شوهران بايد براى رفع رنج ها و سختى هاى همسران خويش تلاش كنند .

فلايخرجنّكما من الجنّة فتشقى

با توجه به اين كه دشمنى شيطان با آدم(ع)

و حوا يكسان بوده است و وى در صدد آن بوده كه هر دو را از بهشت بيرون كند و به مشقت اندازد; ولى با اين حال فعل {تشقى} به صورت مفرد آمده است. بنابراين رفع رنج و سختى هاى حوا نيز، بر دوش آدم(ع) بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 7 - 7

7 - لزوم رعايت حرمت و حفظ آبرو و حيثيت زن ، از سوى شوهر او

والذين يرمون أزوجهم . .. والخ_مسة أنّ لعنت اللّه عليه إن كان من الك_ذبين

كيفر شدن مردانى كه همسران شان را متهم به زنا و فحشا كنند، حاكى از آن است كه حفظ حرمت و حيثيت دينى و اجتماعى زنان، بر همسران شان واجب و لازم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 10،11

10 - مردان ، حق ندارند زنان مطلّقه خود را در ايّام عدّه ، از خانه هايشان بيرون كنند .

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ

انتساب خانه ها به زنان (بيوتهنّ) گوياى اين نكته است كه زنان مطلّقه، بايد در همان منازلى زندگى كنند كه پيش از اقدام به طلاق در آن جا بوده اند.

11 - محل سكونت زنان مطلّقه در ايّام عدّه ، همان محل پيش از طلاق است و مردان حق ندارند آن را تغيير دهند .

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 1،6،4،17

1 - مسكن زنان مطلّقه در ايّام عدّه ، برعهده همسرانشان است .

أسكنوهنّ

6 - مردان بايد به زنان مطلّقه ، بابت شيردادن

فرزندان خود اجرت بپردازند .

فإن أرضعن لكم ف_اتوهنّ أُجورهنّ

4 - مردان حق ندارند با گزند رساندن و سخت گيرى كردن ، عرصه را بر زنان مطلّقه خويش تنگ سازند و زندگى آنان را در خانه خود ، غير قابل تحمل كنند .

و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ

17 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : لايضارّ الرجل امرأته إذا طلّقها فيضيّق عليها حتّى تنتقل قبل أن تنقضى عدّتها ، فإنّ اللّه عزّوجلّ قد نهى عن ذلك فقال : { و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: مرد نبايد به همسر مطلّقه خود ضرر برساند و او را[از نظر مسكن و نفقه] در مضيقه قرار دهد تا [مجبور شود] قبل از تمام شدن عدّه، از خانه شوهر به جاى ديگر انتقال يابد; زيرا خداوند از اين كار نهى كرده و فرموده است: و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ}.

مسؤوليت شوهران مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 11

11 - مسؤوليت نگهدارى نوزادان زنان مطلّقه و گرفتن دايه براى آنان و هزينه آن ، برعهده مردان است .

و إن تعاسرتم فسترضع له أُخرى

مسؤوليت صابئان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 4

4 - مسلمانان ، يهوديان ، مسيحيان و صابئى ها سزاوارترين امت ها براى برخوردار شدن از ايمان راستين و انجام عمل صالح

إن الذين ءامنوا . .. من ءامن باللّه و اليوم الأخر و عمل صلحاً

نام بردن از ملتهاى مذكور - با وجود اين كه ايمان راستين چنانچه گذشت از هر فرد و

ملتى پذيرفته است - مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه: پيروان آيينهاى ياد شده داراى زمينه بيشترى براى ايمان حقيقى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 69 - 4

4 _ ايمان به خدا و قيامت و رسالت انبيا ، از اصول مشترك اديان آسمانى

إنّ الذين ءامنوا و الذين هادوا و الصبئون . .. من ءامن باللّه و اليوم الاخر

ايمان به رسولان الهى، از عناوين مذكور در آيه (الذين ءامنوا . .. النصرى) استفاده شده است.

مسؤوليت صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 10

10 _ مبارزه با شرك ، از وظايف اصلى صالح ( ع )

قال يقوم اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 27 - 6

6 - صالح پيامبر ( ع ) ، موظف به صبر و انتظار براى مشاهده عكس العمل قومش در برابر معجزه ( ناقه )

إنّا مرسلوا الناقة . .. فارتقبهم و اصطبر

مسؤوليت صحابه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 2

2 _ اصحاب پيامبر ( ص ) داراى مسؤوليتى فزونتر نسبت به ديگر مسلمانان

ما كان لأهل المدينة و من حولهم من الأعراب أن يتخلفوا عن رسول اللّه

از اين آيه استفاده مى شود كه اهل مدينه و اطراف آن _ به دليل قرب بيشتر به پيامبر(ص) _ مسؤوليتى فزونتر از ديگران دارند و بدين جهت است كه خداوند آنان را اختصاص به ذكر داده است.

مسؤوليت

عابدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 28 - 3

3- كسانى كه به خاطر پرداختن به امر مهمى چون عبادت ، از كمك به نيازمندان اعراض مى كنند ، بايد با بيانى نرم و دلپذير با آنان سخن گفته و عذرخواهى كنند .

و إما تعرضنّ عنهم ابتغاء رحمة من ربّك ترجوها فقل لهم قولاً ميسورًا

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه مراد از طلب رحمت پروردگار، عبادت به درگاه او باشد. در اين صورت، معناى آيه چنين مى شود: اگر از اعانه به نيازمندان به خاطر عبادت خوددارى مى كنى، پس از آنها عذرخواهى نموده و به آنان پاسخى مناسب بده.

مسؤوليت علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 209 - 7

7 _ مسؤوليّت بيشتر عالمان ، در ايجاد وحدت جامعه *

و من بعد ما جاءتكم البيّنات

چون درك آيات و بيّنات الهى تناسب بيشترى با عالمان دينى دارد، و نيز اختلافات جوامع دينى غالباً برگشت به آنان مى كند، آيه مزبور بيشتر متوجّه به عالمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 211 - 12

12 _ مسؤوليّت خطير عالمان دينى

سَلْ بَنى اسرائيل كم اتيناهم من اية بيّنة

چون تحريف و تبديل از كسانى ميسّر است كه به آيات الهى، آگاهى داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 213 - 34

34 _ مسؤوليّت خطير علما و نقش مؤثّر آنان در هدايت و گمراهى جامعه

و ما اختلف فيه الاّ الذين اوتوه . .. بغياً

بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 10

10 _ مسؤوليّت دانشمندان و صاحبان هر فن ، در برابر شناخت ها و آگاهيهايشان

و لا يأب . .. كما علّمه اللّه

جمله {كما علّمه اللّه} مى تواند بيان علّت لزوم كتابت بر تواناى به نويسندگى باشد و همواره علّت، نشانگر يك قاعده كلى است. بنابراين هر علمى مسؤوليّت آفرين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 81 - 13

13 _ مسؤوليت صاحبان كتاب و حكمت ، در حمايت از پيامبر اكرم ( ص )

لما اتيتكم من كتاب و حكمة . .. لتؤمننّ به

از اينكه پيامبران به دليل دارا بودن كتاب و حكمت، مأمور حمايت از پيامبر اسلام بودند، معلوم مى شود هر كسى اين خصوصيّت را _ ولو با واسطه _ داشته باشد مسؤول خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 187 - 3

3 _ مسؤوليّت سنگين عالمانِ به كتاب هاى آسمانى در بيان حقايق آن براى مردم

و اذ اخذ اللّه ميثاق الّذين اوتوا الكتب لتبيّننّه للنّاس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 9،11

9 _ وظيفه نهى از منكر حتى در صورت گستردگى گناه در جامعه ، وظيفه اى ضرورى و ثابت

و ترى كثيراً منهم يسرعون فى الاثم . .. لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار

سرزنش خداوند از عالمان يهود و نصارا به خاطر ترك نهى از منكر با وجود آلودگى افراد زيادى از اهل كتاب به گناه، دلالت مى

كند كه آن تكليف در چنين صورتى نيز برداشته نمى شود.

11 _ ترك نهى از منكر از سوى عالمان دينى ، مايه شكل گيرى جامعه با چهره اى زشت و ناپسند

لبئس ما كانوا يصنعون

برداشت فوق بر اين مبناست كه مراد از {ما}ى موصوله، جامعه اهل كتاب باشد ; يعنى عالمان يهود و نصارا _ با ترك نهى از منكر _ جامعه بدى را مى سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 10،11،18

10 _ فقيهان و عالمان ، مسؤول ارشاد و هدايت جامعه خويش

ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم إذا رجعوا إليهم

11 _ تحصيل كنندگان دانش دين ، معاف از شركت در جنگ در صورت نياز جامعه به دانش آنان و عدم نياز جدى به حضورشان در جنگ

ما كان المؤمنون لينفروا كافة فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليفقهوا فى الدين

18 _ باقى ماندگان در مراكز علمى ( براى تفقه در دين ) ، موظف به تعليم و هدايت مجاهدان مراجعت كننده از نبرد *

فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم إذا رجعوا إليه

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه ضمير جمع فاعلى در {رجعوا} به جهادگران بازگردد نه به كسانى كه به تفقه در دين مى پردازند; يعنى، گروهى بايد براى جنگ بسيج شوند و گروهى ديگر در مركز باقى بمانند و كسب معرفت كنند تا هنگامى كه رزمندگان از جنگ باز مى گردند، به تعليم و هدايت آنان بپردازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 64 - 6

6-

قرآن ، براى حضور در عينيت جامعه ، نياز به تفسير و تبيين از سوى عالم به آن دارد .

و ما أنزلنا عليك الكت_ب إلاّ لتبيّن لهم الذى اختلفوا فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 43 - 11

11- علم مسؤوليت آور و عالمان و آگاهان ، وظيفه دار هدايت كردن ديگران

قد جاءنى من العلم . .. فاتّبعنى

حضرت ابراهيم(ع)، مسؤوليت هدايت گرى خود را ناشى از علم و آگاهى خود دانسته است. بيان اين نكته از زبان ابراهيم(ع) در قرآن، گوياى نقش دانش و مسؤوليت آفرينى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 14

14- لزوم پاسخ عالم ، به پرسش هاى جاهل در مورد مسائل دينى

فس_لوا أهل الذكر

گفتنى است كه اگر سؤال واجب باشد، جواب نيز الزامى خواهد بود وگرنه وجوب سؤال لغو مى شود; زيرا ممكن است براثر واجب نبودن پاسخ، سؤال ها بى جواب بماند. در اين صورت، موجب نقض غرض خواهد شد و اين از خداوند حكيم به دور است.

مسؤوليت علماى اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 13

13 _ قضاوت ، مسؤوليت عالمان به كتب آسمانى

يحكم بها . .. و الربنيون و الاحبار بما استحفظوا من كتب اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 2

2 _ بازدارى يهوديان و مسيحيان از آلودگى به گناه ( گفتار هاى ناروا ، حرام خوارى و . . . ) ، تكليفى الهى بر

عهده عالمان اهل كتاب

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

مسؤوليت علماى دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 4

4 - ابلاغ و تعليم حقايق كتاب هاى آسمانى ( احكام و معارف دين و براهين آنها ) به مردم ، وظيفه اى بر عهده عالمان دينى

إن الذين يكتمون ما أنزلنا من البينت و الهدى من بعد ما بينه للناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 7

7 - مسؤوليت عالمان دينى و آگاهان به كتاب هاى آسمانى در بيان احكام و معارف الهى

إن الذين يكتمون ما أنزل اللّه من الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 15،36

15 _ ضرورت حضور عالمان ربانى و دانشمندان دينى در هر عصر ، براى حفاظت كامل از كتب الهى

و الربنيون و الاحبار بما استحفظوا من كتب اللّه

36 _ مسؤولان قضايى و عالمان دينى ، در خطر دين فروشى و سوداگرى با آيات الهى

و لاتشتروا بايتى ثمناً قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 5

5 _ وارثان كتاب هاى آسمانى بايد از دلبستگى به مظاهر ناپايدار دنيا پيراسته باشند و از چنگ اندازى به مال و منال دنيا از راه هاى ناصواب بپرهيزند .

ورثوا الكتب يأخذون عرض هذا الأدنى

مسؤوليت علماى دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 5

5 _ وارثان كتاب هاى آسمانى بايد از دلبستگى

به مظاهر ناپايدار دنيا پيراسته باشند و از چنگ اندازى به مال و منال دنيا از راه هاى ناصواب بپرهيزند .

ورثوا الكتب يأخذون عرض هذا الأدنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 4

4 - ابلاغ و تعليم حقايق كتاب هاى آسمانى ( احكام و معارف دين و براهين آنها ) به مردم ، وظيفه اى بر عهده عالمان دينى

إن الذين يكتمون ما أنزلنا من البينت و الهدى من بعد ما بينه للناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 7

7 - مسؤوليت عالمان دينى و آگاهان به كتاب هاى آسمانى در بيان احكام و معارف الهى

إن الذين يكتمون ما أنزل اللّه من الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 15،36

15 _ ضرورت حضور عالمان ربانى و دانشمندان دينى در هر عصر ، براى حفاظت كامل از كتب الهى

و الربنيون و الاحبار بما استحفظوا من كتب اللّه

36 _ مسؤولان قضايى و عالمان دينى ، در خطر دين فروشى و سوداگرى با آيات الهى

و لاتشتروا بايتى ثمناً قليلا

مسؤوليت علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 10

10 _ سكوت عالمان يهود و نصارا در برابر منكرات جامعه خويش ، بسيار زشت و ناپسند

لبئس ما كانوا يصنعون

ظاهراً مراد از ضمير در {كانوا} و {يصنعون}، {ربانيون} و {احبار} مى باشد نه توده اهل كتاب ; قابل ذكر است كه در برداشت فوق مراد از {ما}ى موصوله، سكوت عالمان اهل

كتاب در برابر گناهان دانسته شده است.

مسؤوليت علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 12،21،32،33

12 _ حراست و نگهبانى تورات از تغيير ، تبديل و تحريف ، مسؤوليت عالمان ربانى و احبار يهود

يحكم بها . .. الربنيون و الاحبار بما استحفظوا من كتب اللّه

{استحفظوا} به معناى {امروا بالحفظ} و {من كتب} بيان براى {ما} در {بما استحفظوا} مى باشد. يعنى ربانيون و احبار به چيزى حكم مى كنند كه مأمور حفاظت از آن هستند و آن چيز كتاب خداست.

21 _ حراست از تورات و قضاوت بر اساس آن ، بدون هيچ ترسى از مردم ، فرمان خداوند به عالمان يهود معاصر پيامبر ( ص )

و الربنيون و الاحبار بما استحفظوا من كتب اللّه . .. فلاتخشوا الناس

32 _ ضرورت درس آموزى عالمان يهود از انبيا ، احبار و ربانيون ، در خداترسى و بى پروايى از مردم

يحكم بها النبيون . .. فلاتخشوا الناس و اخشون

تفريع جمله {فلاتخشوا الناس} بر {يحكم بها النبيون} با كلمه {فاء}، بيانگر برداشت فوق است.

33 _ پيامبران ، ربانيون و احبار ، الگو هاى خداترسى و بى پروايى از مردم براى قضاوت بر اساس احكام الهى

يحكم بها النبيون . .. فلاتخشوا الناس و اخشون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 10

10 _ سكوت عالمان يهود و نصارا در برابر منكرات جامعه خويش ، بسيار زشت و ناپسند

لبئس ما كانوا يصنعون

ظاهراً مراد از ضمير در {كانوا} و {يصنعون}، {ربانيون} و {احبار} مى باشد نه توده اهل كتاب ; قابل ذكر

است كه در برداشت فوق مراد از {ما}ى موصوله، سكوت عالمان اهل كتاب در برابر گناهان دانسته شده است.

مسؤوليت عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 53 - 2

2 - مسؤوليت انسان در برابر تمامى اعمال ، حتى كوچك ترين عمل خود

و كلّ صغير و كبير مستطر

مسؤوليت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 46 - 3

3 _ تبليغ و ارشاد مردم ، رسالت مسيح ( ع ) در سراسر عمرش

و يكلّم الناس فى المهد و كهلا

چون صرف سخن گفتن در بزرگسالى فضيلت ويژه اى براى مسيح نيست، الزاماً بايد سخنى خاص باشد كه به مناسبت مقام پيامبرى، اين سخن، همان ارشاد و تبليغ خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 49 - 2

2 _ بنى اسرائيل ، مخاطبان اصلى رسالت عيسى ( ع ) *

و رسولا الى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 2

2 _ حضرت مسيح ( ع ) ، وظيفه دار ياد كرد نعمت هاى ارزانى شده بر وى و مادرش مريم

اذ قال اللّه يعيسى ابن مريم اذكر نعمتى عليك و على ولدتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 117 - 4،5

4 _ دعوت مردمان به توحيد و پرستش خداوند يكتا از اساسى ترين وظائف و رسالت هاى عيسى ( ع )

ما امرتنى به ان اعبدوا اللّه ربى و ربكم

تفسير {ما امرتنى به}

به {ان اعبدوا اللّه} _ با اينكه حضرت عيسى(ع) به جز فرمان به عبادت خدا پيامهاى ديگر نيز داشت _ گوياى اين است كه ابلاغ فرمان توحيد از اساسى ترين وظايف مسيح(ع) بوده است.

5 _ بيان ربوبيت خداوند بر مسيح ( ع ) و تمامى انسان ها از برجسته ترين تعاليم حضرت مسيح ( ص )

ما قلت لهم الا ما امرتنى به ان اعبدوا اللّه ربى و ربكم

مسؤوليت فردى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 3

3 - مردم ، موظف اند هر كارى را _ چه جمعى باشد و چه فردى _ فقط براى رضاى خدا انجام دهند .

أن تقوموا للّه مثنى و فردى

{مثنى و فرادى} حال براى ضمير فاعلى {تقوموا} است و كلمه {مثنى} كنايه از تعدد مى باشد.

مسؤوليت فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 14

14 - مسؤوليت انسان بالاخص دارندگان ثروت ، درباره پدر و مادر و ساير خويشاوندان *

الوصية للولدين و الأقربين بالمعروف حقاً على المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 36 - 6

6 _ ضرورت احسان و نيكى فرزندان به پدر و مادر خويش

و بالوالدين احساناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 12

12_ گوش سپارى به فرمان ها و خواسته هاى پدران از وظايف فرزندان و از آداب معاشرت با ايشان

فأرسل معنا أخانا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 -

68 - 4

4_ گوش سپارى به فرمان هاى پدران از وظايف فرزندان و از آداب معاشرت با ايشان

و لما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 10،11،15،16،17

10- كهولت و به سن پيرى رسيدن والدين ، عامل سنگين تر شدن وظايف فرزند نسبت به آنها

إما يبلغنّ عندك الكبر أحدهما أو كلاهما فلاتقل لهما أُفّ و لاتنهرهما و قل لهما قو

11- مراقبت از پدر و مادر پير ، برعهده فرزند است .

و بالولدين إحس_نًا إمّا يبلغنّ عندك الكبر . .. فلاتقل لهما أُفّ

برداشت فوق به خاطر اين است كه مخاطب آيه شريفه، فرزندان هستند و هم چنين ظرف {عندك} (پيش تو) گوياى اين است كه فرزندان آن چنان بايد از پدر و مادر مراقبت كنند كه گويى نزد خود آنان زندگى مى كنند و از نزديك مراقب حال آنان مى باشند.

15- فرزندان موظفند به خواسته هاى پدر و مادر كهنسالشان پاسخ مثبت داده و هرگز از تأمين آن خواسته ها دريغ نكنند .

و لاتنهرهما

{نهر} در لغت به معناى منع و زجر است (لسان العرب).

16- برخورد عاطفى و مؤدبانه ، با پدر و مادر و تكريم آنان به هنگام سخن گفتن با ايشان ، تكليفى برعهده فرزندان

فلاتقل لهما أُفّ . .. و قل لهما قولاً كريمًا

17- حضور هر يك از پدر و مادر سالخورده به تنهايى و يا هر دوى آنها نزد فرزند ، تأثيرى در مقدار احترام به آنها نداشته و هر دو از حقوق مساوى برخوردارند .

و بالولدين إحس_نًا إمّا يبلغنّ عندك الكبر أحدهما أو كلاهما

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 1،3،5،7،13

1- فرزندان در برابر والدين خويش بايد از سر مهربانى و ترحم ، تواضع و فروتنى كامل بكنند .

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة

{من} در {من الرحمة} نشويه است; يعنى، خفض جناح و تواضع، بايد ناشى از رحمت و مهربانى به آنان باشد.

3- ترّحم و مهربانى به پدر و مادر ، از وظايف فرزند است .

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة

5- دعا و طلب رحمت بى دريغ از پروردگار براى پدر و مادر ، از وظايف فرزند است .

قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرًا

{كما} مى تواند اشاره به اين حقيقت داشته باشد كه چون رحمت پدر و مادر به فرزند بى دريغ بوده، پس فرزند نيز متقابلاً بايد چنين رحمتى را براى پدر و مادرش درخواست كند.

7- فرزندان بايد همواره به زحمات تربيتى پدر و مادر خويش ، توجه داشته باشند .

و قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرًا

دستور خداوند به يادآورى زحمات تربيتى پدر و مادر به وقت دعا، مى تواند آموزنده حقيقت فوق باشد.

13- تربيت فرزندان در دامان پر مهر پدر و مادر ، نعمتى بس بزرگ و شايسته قدردانى و موجب استحقاق هرگونه احسان و احترام از سوى فرزند به آنان

و بالولدين إحس_نًا . ... و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة و قل ربّ ارحمهما كما ر

برداشت فوق با توجه به اين نكته است كه خداوند در تعليم شيوه دعا كردن فرزندان براى پدر و مادرشان، مسأله تربيت والدين آنان را يادآور شد (كما ربّيانى صغيراً).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 -

25 - 7

7- خداوند خواهان تواضع و رحمت قلبى فرزندان به پدر و مادر است و نه صرفاً خدمات ظاهرى به آنان

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة . .. ربّكم أعلم بما فى نفوسكم

خداوند در آيات قبل دستور به احسان به والدين و فروتنى از سر رحمت در برابر آنها را داده است و در اين آيه مى فرمايد: {به نيات درونى شما آگاهى دارد}. ذكر آگاهى به نيات پس از دستور ياد شده، مى تواند به اين منظور باشد كه: فروتنى بايد خالصانه و قلبى باشد و نه ظاهرى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 11

11 - رفت و آمد فرزندان به اتاق پدر و مادر ، در غير از سه وقت پيش از طلوع فجر ، وقت استراحت نيمروزى و پس از نماز عشا ، بدون اذن جايز است .

ليسئذنكم . .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ... من قبل صلوة الفجر ... ليس عليكم و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 8 - 2،3،4

2 - فرزندان ، موظف اند از تلاش والدين براى مشرك ساختن آنان ، سرپيچى كنند .

و إن ج_هداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلاتطعهما

3 - فرزندان ، موظف اند به پدر و مادرشان ، احسان كنند و از آنان ، اطاعت نمايند ، هرچند مشرك باشند .

و وصّينا الإنس_ن بولديه حسنًا وإن ج_هداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلاتطعهما

از اطلاق {والدى} استفاده مى شود كه به والدين، در هر آيينى باشند، بايد احسان شود

و هيچ قيدى وجود ندارد كه اطلاق را مقيد سازد. گفتنى است {إن جاهداك لتشرك بى} قرينه است بر اين كه نهى {لاتطعهما} مربوط به دعوت به شرك آنان است و نه ساير جهت ها.

4 - پدر و مادر ، بر فرزندان حق اطاعت كردن دارند .

و إن ج_هداك لتشرك بى . .. فلاتطعهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 2،3،5،8،11

2 - پدر و مادر ، حقّى الهى بر گردن فرزند دارند .

و وصّينا الإنس_ن بولديه

توصيه خداوند به انسان ها، براى رعايت حال والدين، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه رعايت حال والدين، امرى الهى است و خدا خواهان آن است.

3 - فرزند و والدين ، در مقابل هم ، مسؤوليت دارند .

قال لقم_ن لإبنه و هو يعظه . .. و وصّينا الإنس_ن بولديه

5 - تحمل ناتوانى هاى روز افزون ، از سوى مادر ، در دوران باردارى ، در پى دارنده حقوقى بر گردن فرزند است .

و وصّينا الإنس_ن بولديه حملته أُمّه وهنًا على وهن

{وهناً على وهن} دلالت بر افزايش ضعف و ناتوانى مادر در دوران باردارى مى كند.

8 - تحمل ضعف متزايدِ دوران باردارى از سوى مادر ، براى سالم رساندن كودك به دوره زايمان ، عاملِ لزوم رعايت حق مادر از سوى فرزند است .

و وصّينا الإنس_ن بولديه . .. حملته أُمّه وهنًا على وهن ... أن اشكر لى و لولديك

11 - مادران ، داراى حقى فزون تر از پدران ، بر گردن فرزند هستند . *

و وصّينا الإنس_ن بولديه حملته أُمّه وهنًا على وهن و فص_له فى عامين أن اشكر

. ..

تعليل آوردن حكم تشكر از والدين، به اين كه مادر، سختى هاى باردارى را متحمل شده و فرزند را تا مدت دو سال شير مى دهد، مى تواند به فزونى حق مادر اشاره داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 1،7

1 - فرزندان _ به رغم موظف بودن به رعايت حقوق والدين _ در صورت تلاش پيگير پدر و مادر به ايجاد انحراف عقيدتى ( شرك ) در آنان ، نبايد تسليم خواست آنان شوند .

و وصّينا الإنس_ن بولديه . .. و إن ج_هداك على أن تشرك بى ... فلاتطعهما

متعدى شدن {جاهدا} با {على} دلالت بر مجاهده و تلاش قوى و پيگير مى كند.

7 - انسان ، به داشتن رفتار نيك با پدر و مادر ، حتى در صورت مشرك بودن آنان موظّف است .

و إن ج_هداك على أن تشرك . .. و صاحبهما فى الدنيا معروفًا

مسؤوليت فرزندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 35 - 4

4 _ خدمت فرزند به مادر ، حق طبيعى مادر ، و قابل گذشت از سوى او

ربّ انّى نذرت لك ما فى بطنى

مسؤوليت فرستادگان ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 35 - 5

5 - هيأت نمايندگان سبا ، مأمور گزارش كردن نقطه نظر هاى جديد سليمان ( ع ) به دربار

فناظرة بِمَ يرجع المرسلون

مسؤوليت فرستاده اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 28

28- بازديد

اغذيه فروشى هاى متعدّد و انتخاب پاك ترين و شايسته ترين خوراك ها ، خواسته اصحاب كهف از فرستاده ويژه خويش بود .

فلينظر أيّها أزكى طعامًا

{زكاة} (مصدر {أزكى}) به معناى {طهارت} و نيز {صلاح} آمده است (لسان العرب). ضمير در {أيّها} به {المدينة} برمى گردد و مراد از آن _ به طريقه استخدام _ مكان هاى مدينه است.

مسؤوليت فرماندهان نظامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 20 - 8

8 - بازديد از نيرو هاى تحت فرمان و كارگزاران ، جستوجو از احوال آنان ، نظارت دقيق بر كارهايشان و خويشتن دارى در برخورد با آنها ، از اوصاف و وظايف فرماندهان سپاه و رهبران جامعه اسلامى .

و تفقّد الطير فقال ما لى لاأرى الهدهد أم كان من الغائبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 31 - 4

4 - سان ديدن از نيرو هاى مسلح ، امرى پسنديده و شايسته براى فرماندهان و رهبران

إذ عرض عليه بالعشىّ الص_فن_ت الجياد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 33 - 4

4 - رژه رفتن نيرو هاى مسلح و سان ديدن فرماندهان و رهبران از آنها ، امرى پسنديده و شايسته است .

ردّوها علىّ فطفق مسحًا بالسوق و الأعناق

مسؤوليت فقها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 10

10 _ فقيهان و عالمان ، مسؤول ارشاد و هدايت جامعه خويش

ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم إذا رجعوا إليهم

مسؤوليت قابيل

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 27 - 33

33 _ هابيل و قابيل ، مأمور به قربانى كردن براى خدا در پى مخالفت قابيل در مورد فرمان خدا به انتصاب هابيل به وصايت حضرت آدم ( ع ) و دريافت اسم اعظم خداوند

اذ قربا قرباناً

از امام صادق(ع) روايت شده: . .. ان اللّه تبارك و تعالى اوحى الى آدم ان يدفع الوصية و اسم اللّه الاعظم الى هابيل و كان قابيل اكبر منه فبلغ ذلك قابيل فغضب فقال: انا اولى بالكرامة و الوصية فامرهما ان يقربا قرباناً بوحى من اللّه اليه ففعلا ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 312، ح 83; نورالثقلين، ج 1، ص 610، ح 125.

مسؤوليت قاتل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 4،13

4 - قاتل بايد خود را براى قانون قصاص تسليم كند .

يايها الذين ءامنوا كتب عليكم القصاص

مخاطبان واقعى جمله {كتب عليكم} قاتلان هستند. بنابراين بر خود قاتل است كه براى اجراى قانون قصاص، خويشتن را آماده كند و اين به معناى لزوم تسليم براى اجراى قصاص مى باشد.

13 - قاتل در صورتى كه از قصاص عفو شود ، بايد به اولياى مقتول خون بها بپردازد .

فمن عفى له من أخيه شىء . .. و أداء إليه بإحسن

مسؤوليت قاضى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 20

20 _ لزوم نظارت حاكم ( قاضى ) بر اجراى مقررات طلاق خُلع *

فان خفتم الا يقيما حدود اللّه فلا جناح عليهما

بنابراينكه {خفتم}، خطاب به حُكّام باشد; چنانچه آلوسى نظر داده است.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 105 - 12،16

12 _ متصديان امر قضا ، وظيفه دار فراگيرى دانش قضا و علوم مربوط به آن

لتحكم بين الناس بما اريك اللّه

16 _ قاضى و دستگاه قضايى نبايد در مسير حمايت از خائنان قرار گيرد .

و لاتكن للخائنين خصيماً

{خصيم} به كسى گفته مى شود كه از ادعايى طرفدارى مى كند، و مراد از {خائنين}، به قرينه {لتحكم بين الناس}، كسانى هستند كه در محضر قاضى مدعى امر باطل هستند و حق با طرف مقابل آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 106 - 2،3،4

2 _ ضرورت نيايش قاضيان به درگاه خداوند ، براى دورى نفس آنان از تمايل به خيانتكاران

و لاتكن للخائنين خصيماً. و استغفر اللّه

3 _ قاضى بايد همواره به درگاه خداوند استغفار كند .

لتحكم بين الناس . .. و استغفر اللّه

4 _ لزوم توجه متصديان قضاوت به نظارت الهى بر اعمال آنان

لتحكم بين الناس . .. و استغفر اللّه

فرمان خدا به {استغفار}، پس از بيان مبانى قضاوت، گوياى اين نكته است كه در نظام قضايى اسلام توجه به خدا و ناظر دانستن وى از ضروريات و آميخته با انجام وظيفه خطير قضاوت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 107 - 6

6 _ ضرورت هوشيارى قاضى در برابر نيرنگ ها و صحنه سازيها

لتحكم بين الناس . .. و لاتجدل عن الذين يختانون انفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 36

36 _ مسؤولان

قضايى و عالمان دينى ، در خطر دين فروشى و سوداگرى با آيات الهى

و لاتشتروا بايتى ثمناً قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 26 - 12

12 - لزوم مبارزه با هواى نفس ، براى رهبران و داوران جامعه الهى

ي_داود إنّا جعلن_ك خليفة فى الأرض فاحكم بين الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوى

مسؤوليت قانونگذاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 183 - 9

9 - بيان فلسفه قوانين از سوى قانون گذاران امرى شايسته و نيكوست . *

كتب عليكم الصيام . ... لعلكم تتقون

مسؤوليت كاتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 53

53 _ لزوم رعايت تقواى الهى از جانب نويسنده ، گواهان و طرفين قرارداد ها و مبادلات

اذا تداينتم . .. و لا يأب كاتب ... و استشهدوا شهيدين ... و اتّقوا اللّه

متعاملين، كاتب و گواه در مبادلات، از مصاديق مورد نظر در خطاب {و اتقوا اللّه} مى باشند.

مسؤوليت كارگزاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 40 - 11

11 - مجريان احكام الهى ، در صورت زياده روى از حد عدالت و مقابله به مثل ، خود ستمگر و محروم از محبت خدا خواهند بود .

جزؤا سيّئة سيّئة مثلها . .. إنّه لايحبّ الظ_لمين

ممكن است {إنّه لايحبّ الظالمين} ناظر به قانون مقابله به مثل باشد.

مسؤوليت كارگزاران خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 23 - 4

4 - جهنم ، مقهور كارگزاران

صحنه قيامت و عرضه آن بر اهل محشر بر عهده آنان است .

و جاْىء

مجهول آوردن فعل {جىء}، بر وجود مأمور براى آوردن جهنم دلالت دارد.

مسؤوليت كاشفان اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 33

33- گروهى از كاشفان اصحاب كهف ، با كنار زدن رقيبان خود ، مسؤوليّت امور اصحاب كهف را برعهده گرفتند .

قال الذين غلبوا على أمرهم

ضمير در {أمرهم} به اصحاب كهف مربوط است و مفاد جمله {قال الذين. ..} اين است كه گروهى، بر امور مربوط به اصحاب كهف سلطه يافتند و بناى مسجد را همّت خويش قرار دادند.

مسؤوليت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 123 - 8

8 _ كافران ، همچون مؤمنان ، مكلف به فروع و در قبال آن مسؤول و معاقبند . *

من يعمل سوءاً يجز به

از مصاديق مورد نظر براى {من يعمل . ..} اهل كتاب هستند. بنابراين اگر آنها مرتكب گناه شوند، همچون مسلمانان عقوبت خواهند شد و اين معنا بيانگر مكلف بودن اهل كتاب بر احكام فرعى اسلام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 184 - 2

2 _ خداوند كفرپيشگان را به تفكر در ادعاى ناصوابشان ( مجنون پنداشتن پيامبر ) فراخواند .

أو لم يتفكروا ما بصاحبهم من جنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 204 - 4

4 _ خداوند كافران را به گوش فرادادن به آواى قرآن فراخواند .

هذا بصائر من ربكم . .. إذا قرى القرءان

فاستمعوا له

برداشت فوق مبتنى بر اين است ك___ه خطاب در {فاستمعوا . .. } شامل كافران نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 43 - 3

3 - هشدار خداوند به كافران ، نسبت به نداشتن گواه آسمانى بر آزادى مطلق از مسؤوليت و مؤاخذه

أم لكم براءة فى الزّبر

مسؤوليت كودكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 3

3 - فرزندان نابالغ ، بايد براى ورود به اتاق و محل استراحت پدر و مادرشان به وقت برهنگى و خلوت آنان ، اجازه بگيرند .

ليستئذنكم . .. الذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلث مرّت ... ثلث عورت لكم

مسؤوليت گريزى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 99 - 3

3 - تلاش دوزخيان براى انداختن بارِ گناه خويش بر دوش ديگران

و ما أضلّنا إلاّ المجرمون

مسؤوليت گريزى منافقان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 6

6 - برخى از منافقان صدراسلام ، براى شانه خالى كردن از مسؤوليت حل و فصل مسائل اجتماعى ، در پناه ديگران و مخفيانه از محضر پيامبر ( ص ) مى گريختند .

قد يعلم اللّه الذين يتسلّلون منكم لواذًا

{تسلّل} به معناى خروج پنهانى است و {لواذ} به معناى پنهان شدن در پشت سر كسى و در پناه او فرار كردن است. {لواذاً} نيز حال براى فاعل {يتسلّلون} مى باشد. گفتنى است كه آيه شريفه با توجه به مضمون آن _ به ويژه جمله {فليحذر الذين يخالفون

عن أمره} - و نيز مطابق بعضى از شأن نزول ها، درباره منافقان است.

مسؤوليت گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 6

6 - بازگشت به خدا با توبه به درگاه او ، وظيفه اى ضرورى بر عهده گنهكاران

إنكم ظلمتم أنفسكم باتخاذكم العجل فتوبوا إلى بارئكم

مسؤوليت گواه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 53

53 _ لزوم رعايت تقواى الهى از جانب نويسنده ، گواهان و طرفين قرارداد ها و مبادلات

اذا تداينتم . .. و لا يأب كاتب ... و استشهدوا شهيدين ... و اتّقوا اللّه

متعاملين، كاتب و گواه در مبادلات، از مصاديق مورد نظر در خطاب {و اتقوا اللّه} مى باشند.

مسؤوليت گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 17،20

17 _ شاهدان نبايد به بهانه منافع شخصى و يا خويشاوندى ، در شهادت هاى خويش خيانت كنند

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى . .. إنّا اذاً لمن الاثمين

اگر چه آيه شريفه درباره شهادت بر وصيت است ولى از جهت ضرورت پرهيز از خيانت بين شهادت بر وصيت و شهادت بر امورى ديگر تفاوتى نيست و لذا مى توان گنهكار بودن هر خيانتكار در شهادت را استفاده كرد.

20 _ اداء شهادت به درستى و راستى ، تكليفى الهى بر عهده شاهدان

و لانكتم شهدة اللّه

اضافه {شهدة} به {اللّه} مى تواند به منظور رساندن اين حقيقت باشد كه شهادت حقى از حقوق الهى است و بندگان موظف به اداى آن هستند.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 7

7 - گواهى شاهدان در امر طلاق زنان و يا رجوع همسران به آنان ، بايد براى خدا و خالصانه و به دور از چشمداشت مادى باشد .

و أقيموا الشه_دة للّه

مسؤوليت گواهان وصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 3

3 _ پرهيز شاهدان وصيت از خيانت در شهادت و تجاوز به حقوق ديگران ، تكليفى الهى بر عهده ايشان و نشان تقواپيشگى آنان است .

ذلك ادنى ان يأتوا بالشهدة على وجهها . .. و اتقوا اللّه و اسمعوا

مسؤوليت لقمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 12 - 6

6 - رهنمود الهى به لقمان ، براى شكرگزارى به درگاه خداوند

و لقد ءاتينا لقم_ن الحكمة أن اشكر للّه

مسؤوليت لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 80 - 4

4 _ بازداشتن مردم از فحشا و لواط ، مهمترين و مقدمترين وظيفه لوط در رسالت هاى خويش

و لوطاً إذ قال لقومه أتأتون الفحشة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 77 - 5

5 - لوط ( ع ) ، خويشتن را موظف به محافظت از ميهمانان خويش مى دانست .

و لما جاءت رسلنا . .. قال ه_ذا يوم عصيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 14

14_ لوط ( ع ) موظف بود پيش از نزول عذاب ، به طور محرمانه و

بدون آگاهى قومش ، از ديار آنان خارج شود .

فأسر بأهلك بقطع من الّيل

تأكيد فرشتگان بر اينكه لوط(ع) بايد شبانه كوچ كند، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد. گفتنى است كه اين احتمال، در صورتى موجه است كه سخن فرشتگان با لوط(ع) (فأسر ...) در شب نزول عذاب نبوده باشد; بلكه در روز قبل، آن سخن ايراد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 65 - 2،3،6،10

2- حضرت لوط ( ع ) به نظارت و مراقبت بر خروج خاندانش از شهر براى در امان ماندن از عذاب الهى ، مأمور گرديد .

فأسر بأهلك . .. و اتّبع أدب_رهم

مقصود از به دنبال خاندان رفتن (و اتّبع أدبارهم) مى تواند كنايه از مراقبت و نظارت از خروج آنان باشد كه مبادا كسى به شهر برگردد و از رفتن منصرف شود. جمله بعدى (و لايلتفت منكم ...) مؤيد همين مطلب است.

3- لوط ( ع ) ، مأموريت يافت كه هم زمان با خارج ساختن خاندانش از شهر ، خود نيز در پى آنان حركت كند .

فأسر بأهلك . .. و اتّبع أدب_رهم

6- حضرت لوط ( ع ) و خاندانش ، مأمور شدند تنها به سوى مكانى كه تعيين خواهد شد ، حركت كنند و حق انتخاب مكان ديگرى را نداشتند .

فأسر بأهلك . .. وامضوا حيث تؤمرون

10- { قال أبوجعفر ( ع ) : . . . { فلما جاء آل لوط المرسلون } . . . قالوا . . . { فأسر بأهلك } يا لوط إذا مضى لك من يومك ه_ذا سبعة أيام و لياليها {

بقطع من الليل } إذا مضى نصف الليل { . . . و امضوا } من تلك الليلة { حيث تؤمرون } . . . ;

امام باقر(ع) فرمود: هنگامى كه فرشتگان خدا به سوى خاندان لوط آمدند . .. گفتند:... اى لوط! پس از گذشت هفت شبانه روز از اين تاريخ، در نيمه هاى شب خانواده خود را از اين سرزمين بيرون ببر ... و در آن شب به هر جا كه فرمانتان داده اند برويد...}.

مسؤوليت مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 6،8،18،19

6 _ مادر در صورت تصميم پدر به تكميل شيرخوارگى فرزند ، بايد دو سال كامل به نوزاد شير دهد . *

و الوالدات يرضعن . .. لمن اراد ان يتم الرضاعة

برخى از مفسّرين برآنند كه مراد از {من أراد} پدر فرزند است; يعنى آنگاه بر مادر دو سال شير دادن لازم است كه پدر از او بخواهد. در تأييد اين برداشت نيز گفته شده كه صيغه {اراد} و {يتمّ} به صورت مذكر، مؤيد آن است.

8 _ زنان مطلّقه نبايد از شير دادن به نوزاد خود امتناع نمايند .

و الوالدات يُرضعن

آيات قبل و بعد در مورد زنان مطلّقه است.

18 _ نبايد مادر _ حتى پس از طلاق _ با امتناع از شير دادن به فرزند ، موجب ضرر او شود .

لا تضارّ والدة بولدها

19 _ خوددارى مادر از شير دادن به كودك خويش ، از مصاديق بارز اضرار به فرزند

و الوالدات يرضعن . .. لا تضارّ والدة بولدها

نهى از زيان رسانى به كودك پس از الزام مادر به شير دادن، اشاره به

اين معناست كه از مصاديق بارز ضرر به كودك، خوددارى از شير دادن به اوست.

مسؤوليت مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 6،8

6 - مأموريت مادر موسى از سوى خداوند ، به شير دادن فرزندش دور از چشم بيگانگان

و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه

8 - مادر موسى ، مأمور افكندن فرزندش به رود نيل در صورت احساس خطر براى وى از جانب فرعونيان

فإذا خفت عليه فألقيه فى اليمّ

واژه {يمّ} به آب زياد گفته مى شود. بدين جهت به دريا {يمّ} گفته مى شود و هم به رود بزرگ. در اين آيه معناى دوم مراد است و مقصود از آن رود نيل مى باشد.

مسؤوليت مالك برده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 13 - 3

3 - مالكان برده ، در كمك هاى اقتصادى به جامعه ، بايد آزادسازى بردگان خويش را در اولويت قرار دهند .

يقول أهلكت مالاً لبدًا . .. فلااقتحم العقبة ... فكّ رقبة

مفاد اين آيه _ با توجه به آيات پيشين _ اين است كه مدعيان انفاق، اگر همچنان بردگان خويش را در بند نگه دارند، روشن مى شود كه آنان در ادعاى انفاق گرى، صداقت ندارند.

مسؤوليت مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 44 - 5،7

5 - آمران به معروف و مبلغان دينى ، بايد خود به محتواى دعوتشان عمل كنند .

أتأمرون الناس بالبر و تنسون أنفسكم

7 - كسانى كه ديگران را به كار هاى نيك دعوت كرده و خود به

آن عمل نمى كنند ، @سزاوار توبيخ و سرزنش هستند .

أتأمرون الناس بالبر و تنسون أنفسكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 8

8 - مبلغان دين بايد از شبهات و اشكالات مخالفان مطلع بوده و پاسخ آنها را به شايستگى بدانند .

سيقول . .. ما وليهم عن قبلتهم ... قل للّه المشرق و المغرب

از اينكه خداوند پيامبر را از شبهات مخالفان - پيش از القاى آنها - آگاه مى سازد و پاسخ آنان را به وى مى آموزد، مى توان به برداشت فوق دست يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 11

11 - پيراستن مردم از آلودگى ها و تعليم قرآن ، احكام و معارف دين ، از وظايف اساسى مبلغان دين و از رؤوس برنامه هاى آنان است .

يتلوا عليكم ءايتنا و يزكيكم و يعلمكم الكتب و الحكمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 0

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 92 - 12

12 _ رساندن احكام خداوند به مردم به صورتى روشن ، وظيفه مبلغان دين

انما على رسولنا البلغ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 11 - 1

1 _ پيامبر اكرم(ص) مأمور ترغيب مردم به سير در زمين و تدبر در سرانجام تكذيب كنندگان پيامبران الهى

قل سيروا فى الأرض ثم انظروا كيف كان عقبة المكذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام

- 6 - 50 - 9

9 _ پيشوايان و مبلغان دين وظيفه دار مبارزه با پندارهاى غلوآميز مردم درباره آنان

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك

الزام پيامبر(ص) به اعلام موارد مذكور در آيه الزامى است براى همه مبلغان و پيشوايان دين كه اين موارد را براى مردم بيان نمايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 4،21

4 _ رهبران و مبلغان دين نبايد قشرهاى ضعيف و تهيدست را از اطراف خود برانند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ يريدون وجهه

21 _ رهبران و مبلغان دينى در صورت طرد مؤمنان مستمند و ضعيف از اطراف خويش، ستمكارند.

فتطردهم فتكون من الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 4

4 _ بيان نقش اختصاصى خداوند در برهه هاى حساس و بحرانهاى زندگى براى مردم، از وظايف پيامبر(ص) و مبلغان دين است.

قل من ينجيكم . .. قل الله ينجيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 65 - 10

10 _ مبلغان دين وظيفه دار تأمل و تحقيق در شيوه هاى بيان حقايق در قرآن و به كارگيرى آن در تبليغ هستند.

انظر كيف نصرف الأيت لعلهم يفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 11

11 _ تذكر دادن به مردم با قرآن، از وظايف پيامبر(ص) و مبلغان دين است.

و ذكر به أن تبسل نفس

مرجع ضمير {به} قرآن مى تواند باشد كه از سياق آيات مورد بحث به دست مى آيد و به اصطلاح

مرجع حكمى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 90 - 9

9 _ مبلغان دين نبايد هيچ چشمداشت و انتظار پاداشى از مردم داشته باشند.

قل لاأسئلكم عليه أجرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 130 - 8

8 _ مطلع ساختن مردم از آيات الهى و مضامين آن، و انذار از قيامت دو وظيفه اساسى مبلغان دين است.

يقصون عليكم ءايتى و ينذرونكم لقاء يومكم هذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 61 - 7

7 _ مبلغان دين بايد در برابر اتهام هاى ناروا از خويشتن دفاع كنند .

إنا لنريك فى ضلل مبين. قال يقوم ليس بى ضللة و لكنى رسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 67 - 6

6 _ مبلغان دين بايد در برابر اتهام هاى ناروا از خويشتن دفاع كنند .

قال يقوم ليس بى سفاهة و لكنى رسول من رب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 68 - 10

10 _ مبلغان دين بايد خيرخواه مردم باشند و خيرخواهى خويش را به منافع شخصى آميخته نسازند .

أبلغكم رسلت ربى و أنا لكم ناصح أمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 16

16 _ ترغيب مردم به عبرت گرفتن از فرجام شوم فسادگران تاريخ ، از وظايف مبلغان دين

قال . .. و أنظروا كيف كان عقبة المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6

- اعراف - 7 - 92 - 6

6 _ بيان فرجام شوم كفرپيشگان و تكذيب كنندگان رسولان الهى ، روشى براى مبلغان دين براى شناساندن زيانكاران واقعى

الذين كذبوا شعيباً كانوا هم لخسرين

خداوند با بيان فرجام شوم كفرپيشگان، زيانكاران واقعى را به مردم معرفى كرد. بنابراين از راههاى معرفى كردن زيانكاران واقعى بيان فرجام شوم آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 199 - 4

4 _ گذشت از لغزش ها ، دعوت مردم به كار هاى نيك و مدارا كردن با جاهلان و سفيهان ، از وظايف اساسى مبلغان دين

خذ العفو و أمر بالعرف و أعرض عن الجهلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 3

3 _ لزوم اتكاى مبلغان الهى بر خداوند و نگران نبودن بر حق ناپذيرى گمراهان ، پس از اتمام حجت بر آنان

فإن تولوا فقل حسبى اللّه . .. عليه توكلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 16،17

16 _ رهبران و مبلغان دينى ، وظيفه دار رساندن معارف الهى به مردم بدون هر گونه دخل و تصرف و كم و زياد كردن

قل ما يكون لى أن أبدّله من تلقاءِى نفسى إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

17 _ پرهيز از محور قرار دادن جلب رضايت مردم و سخن گفتن بر وفق و تمايلات و خواسته هاى نفسانى آنان ، از وظايف مهم و اساسى رهبران و مبلغان دينى

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا . .. ائت بقرءان غير هذا ... قل ما يكون لى أن أبدّله

من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 4

4 _ لزوم حفظ رابطه مستقيم و بىواسطه با مردم براى رهبران و مبلغان دينى در راستاى تبليغ و ارشاد

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 4

4_ وظيفه داران تبليغ دين ، بايد همه معارف و قوانين دين را براى مردم بيان كرده و از وانهادن حتى اندكى از آن دورى كنند .

فلعلّك تارك بعض ما يوحى إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 54 - 7

7_ اعلام انزجار از عقايد باطل و خرافى ، گامى ضرورى براى مبلغان دين

قال إنى أُشهد الله . .. أنى برىءٌ مما تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 56 - 6

6_ مبلغان دين ، بايد با توكل بر خدا و وانهادن امور خويش به خداوند ، از مخالفان دين نهراسند و وظيفه خويش را قاطعانه به انجام رسانند .

فكيدونى جميعًا ثم لاتنظرون. إنى توكلت على الله ربى و ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 17،22

17_ ضرورت پايبندى مبلغان دين و مصلحان جامعه ، به تعاليم دينى و برنامه هاى اصلاحى خود

و ما أُريد أن أُخالفكم إلى ما أنهي_كم عنه

22_ رهبران و مبلغان دين ، تا توان دارند بايد در اصلاح جامعه و ابلاغ معارف الهى تلاش كنند .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 11

11_ مبلغان دين بايد از بازگويى تاريخ و فرجام گذشتگان ، سود جسته و با بيان علل سرنوشت آنان ، مردمان را به آيين پيامبران گرايش دهند .

و ي_قوم لايجرمنّكم شقاقى أن يصيبكم مثل ما أصاب قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 13

13_ مبلغان دين در نشر توحيد و احكام الهى ، نبايد از حد و مرز تعيين شده خارج شوند .

فاستقم كما أُمرت . .. و لاتطغوا

در برداشت فوق، جمله {لاتطغوا} در ارتباط با {فاستقم} معنا شده است و متعلق{لاتطغوا} استقامت گرفته شده است; يعنى ، در پايدارى طغيان نكنيد و اين كار را بر اساس برنامه الهى انجام دهيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 16

16_ لزوم بهره گيرى مبلغان دينى از هرفرصت و زمينه مناسب ، براى ارشاد و تبليغ دين

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت . .. و هم بالأخرة هم ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 5

5_ مبلغان دينى ، بايد از سر مهربانى و با ملاطفت ، مردمان را به دين فراخوانند .

ي_ص_حبى السجن ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 17

17_ ضرورت بهره گيرى مبلغان دينى ، از فرصت هاى مناسب براى ارشاد و هدايت مردم

أءنك لأنت يوسف قال أنا يوسف . .. من يتّق و يصبر

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 104 - 3،8

3_ مبلغان دينى بايد از دريافت مزد براى ابلاغ دين و تعاليم قرآن پرهيز كنند .

و ما تسئلهم عليه من أجر

8_ ايمان نياوردن گروهى از مردم حتى اكثريت آنان در يك زمان ، نبايد مبلغان دينى را دلسرد كرده و مأيوس كند .

و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين . .. إن هو إلاّ ذكر للع_لمين

جمله {إن هو إلاّ ذكر للعالمين} _ كه دلالت بر جهانى بودن قرآن و اسلام دارد و اختصاص آن را به مردم مكه و عصر بعثت نفى مى كند _ اشاره به اين نكته دارد كه: اى پيامبر! از ايمان نياوردن اكثريت مردم مكه ناراحت مباش و مأيوس نشو ; چرا كه قرآن مخصوص اين مردم نيست و از آنِ همه عالم است. اينها ايمان نياوردند، سراغ ديگران بايد رفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 4 - 7

7- همه انبيا وظيفه داشتند كه معارف الهى را در سطح فرهنگ مردم خويش ، تبيين كنند .

و ما أرسلنا من رسول إلاّ بلسان قومه ليبيّن لهم

مراد از {لسان قوم} لسان فرهنگى مردم است، بخصوص با توجه به اينكه سطح فرهنگى مردم، متفاوت است و انبيا طبعاً بايد همه مردم را در تبليغ مدّ نظر قرار مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 89 - 4

4- انذار و اخطار از وظايف اصلى مبلغان و رهبران دينى

و قل إنى أنا النذير المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9

- نحل - 16 - 125 - 6

6- آشنايى با حكمت ، موعظه و برترين روش هاى جدلى ، نياز ضرورى مبلغان دين

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و ج_دلهم بالتى هى أحسن

امر الهى به تبليغ دين از طريق حكمت، موعظه و جدل برتر نشانگر اين معناست كه فاقدان اين ابزار، از كارآيى لازم و شايسته در امر تبليغ برخوردار نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 2

2- مبلغان دينى ، موظف به پايدارى در راه تبليغ و استقامت در برابر اذيت و آزار دشمنانند .

ادع إلى سبيل ربّك . .. و لئن صبرتم لهو خير للص_برين . و اصبرو ما صبرك إلاّ بالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 18

18- سرسختى برخى از افراد در برابر حق ، نبايد مايه دل سردى و نگرانى پيشوايان و مبلّغان دين گردد .

و إن تدعهم إلى الهدى فلن يهتدوا إذًا أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 28 - 4،5

4 - مبلغان دين بايد به گونه اى سخن بگويند كه مردم ، سخن آنان را فهميده ودرك كنند .

يفقهوا قولى

5 - مبلغان دين بايد به فراهم ساختن ابزار هاى مورد نياز براى تفهيم حقايق دين به مردم ، همت گمارند .

يفقهوا قولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 7

7 - بيم دادن مردم از عذاب خداوند ، و استفاده از فرصت ها براى تبليغ ، از وظايف

مبلغان دين است .

قال . .. ويلكم لاتفتروا ... بعذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 7

7 - لزوم پايدارى و تلاش افزون تر مبلغان ، در عمل به توصيه هاى خود

وأمر أهلك بالصلوة واصطبر عليها

وظيفه صبر شديد بر نماز، پس از توصيه خانواده به آن، گوياى نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 5

5- پيامبر ( ص ) و مبلغان الهى ، موظف به برخورد استدلالى و منطقى با مخالفان

قل هاتوا بره_نكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 3

3- هشدار و انذار ، وظيفه مبلغان الهى ، پس از اتمام حجت و بيان حقايق الهى و روى گردانى مخالفان

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 23 - 8

8 - مهربانى و برخورد مشفقانه با مردم ، وظيفه اى بر عهده رهبران و مبلغان دينى

فقال ي_قوم اعبدوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 3

3 _ لزوم توكل و اعتماد به خداوند ، بر مبلغان دينى در تأمين نياز هاى زندگى خويش

و توكّل على الحىّ الذى لايموت

فرمان خداوند به توكل بر او، پس از توصيه كردن به اظهار بى نيازى و درخواست مزد از مردم، مى تواند حاكى از اين مطلب باشد كه مبلغان دينى، در تأمين نيازهاى زندگى خويش بايد تنها به خدا توكل كنند نه به مردم.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 26 - 2

2 - رهبران و مبلغان دينى نبايد در برابر استهزا و جوّآفرينى دشمنان ديانت ، دلسرد شده و دست از تبليغ دين و دفاع از آن بردارند .

قال لمن حوله ألاتستمعون . قال ربّكم و ربّ ءابائكم الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 5

5 - رهبران و مبلغان دينى بايد در برابر تكبر ، استهزا و تهمت هاى دشمنان ديانت با سعه صدر به تكليف خود عمل كنند .

قال لمن حوله ألاتستمعون . .. إنّ رسولكم... لمجنون. قال ربّ المشرق و المغرب و ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 30 - 2

2 - رهبران و مبلغان دينى ، بايد در برابر تهديد هاى دشمنان ديانت مقاوم باشند و رسالت خود را ادامه دهند .

قال . .. لأجعلنّك من المسجونين . قال أوَلوجئتك بشىء مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 112 - 4

4 - هدايتگران و مبلغان الهى ، نبايد در باره زندگى خصوصى گذشته گروندگان به دين تحقيق كنند .

قال و ما علمى بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 12

12 - شايسته است كه در تبليغ دين ، شفاف و روشن بيان شود .

و إنّما أنا نذير مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 47 - 5،6

5 - مبلّغان

، در تبليغ دين ، بايد با برهانى روشن و مستدل عمل كنند .

و لقد أرسلنا. .. رسلاً ... بالبيّن_ت

6 - مبلّغان ، در تبليغ دين ، بايد اقوام و خويشان خود را در اولويت قرار دهند .

و لقد أرسلنا من قبلك رسلاً إلى قومهم

بى شك، هدف از ارسال انبيا، هدايت همه مردم بوده است و اختصاص به ذكر قوم آنان (قومهم) ممكن است به خاطر در اولويت بودن آنان باشد. در اين صورت، نكته ياد شده، قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 39 - 5

5 - شايسته است كه مبلّغان ، در راه تبليغ ، از هيچ كس جز خداوند ، نهراسند .

الذين يبلّغون رس_ل_ت اللّه و يخشونه و لايخشون أحدًا إلاّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 47 - 6

6 - مبلغان دين ، در قبال انجام رسالت دينى ، نبايد چشمداشتى مادى از مخاطبان داشته باشند .

ما سألتكم من أجر فهو لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 17 - 4

4 - سلب نشدن وظيفه ابلاغ دين و تبليغ اسلام از مبلغان ، به صرف روى گردانى مردم از آن

إن أنتم إلاّ تكذبون . .. قالوا ... و ما علينا إلاّ البل_غ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 21 - 5

5 - مبلغان دينى ، بايد در فراخواندن مردم به دين و اقتدا به رسولان الهى ، از استدلال و برهان بهره گيرند .

اتّبعوا من

لايسئلكم أجراً و هم مهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 13 - 11

11 - توجه دادن مردم به سرنوشت شوم كفرپيشگان گذشته و بيان تاريخ عبرت آموز آنان ، از وظايف مبلغان الهى است .

فإن أعرضوا فقل أنذرتكم ص_عقة مثل ص_عقة عاد و ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 8

8 - نخستين وظيفه مبلغان دينى ، پرداختن به هدايت و اصلاح جامعه خويش

لتنذر أُمّ القرى و من حولها

از اين كه انذار {أُمّ القرى} به عنوان اولين وظيفه پيامبر در آيه مطرح شده، مطلب ياد شده قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 6

6 - پايدارى و استوارى در راه تبليغ و اقامه دين ، وظيفه اى دشوار و طاقت فرسا براى مبلغان دينى

فادع و استقم كما أمرت

توصيه خداوند به استقامت، بيانگر اين است كه راه تبليغ دين و اقامه آن، راهى بس ناهموار و پيمودن آن بسيار سخت و دشوار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 5 - 7

7 - مبلغان الهى ، نبايد به خاطر مخالفت مردم ، از تبليغ و هدايت گرى سر باز زنند .

أفنضرب عنكم الذكر صفحًا أن كنتم قومًا مسرفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 5

5 - لزوم توجه مبلغان دينى ، به احساسات عمومى و پرهيز از جريحه دار ساختن آن *

ق_ل أوَ لو جئتكم بأهدى ممّا

وجدتم عليه ءاباءكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 4 - 8

8- بيدارگرى و بينش دهى ، وظيفه مبلغان الهى حتى پس از روى گردانى مردم *

و الذين كفروا عمّا أنذروا معرضون . قل أرءيتم ما تدعون من دون اللّه

ارتباط اين آيه با ذيل آيه قبل (و الذين كفروا. .. معرضون) ممكن است اين نكته را برساند كه اعراض كافران، تكليف مبلغان الهى را ساقط نمى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 16

16- لزوم برخوردارى مبلغان دينى ، از بيان و پيامى روشن و خالى از پيچيدگى و ابهام

و ما أنا إلاّ نذير مبين

وصف {مبين} تأكيد بر اهميت روشنى بيان در مقام انذار خلق است. در حقيقت اين آيه گزارشى است از شيوه تبليغ و انذار پيامبر(ص)، تا رهنمودى براى تمامى مبلغان دينى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 55 - 2

2 - بيدارگرى و تذكر مردم به ارزش هاى الهى ، تكليفى هميشگى براى مبلغان دينى

و ذكّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 40 - 6

6 - لزوم پرهيز مبلغان دينى ، از عوامل خنثى كننده آثار تبليغ *

أم تسئلهم أجرًا فهم من مغرم مثقلون

گرچه پيام اصلى آيه شريفه، مذمت كافران حق گريز است; اما به طور غير مستقيم اين هشدار را به مبلغان دينى داده است كه مزد خواهى از مردم براى خويش، مانع دين پذيرى مردم خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - عبس - 80 - 3 - 6

6 - مبلغان ، نبايد با ارزيابى هاى ظاهربينانه و مشاهده ناتوانى هاى جسمى افراد ، از ارشاد آنان دريغ ورزند .

أن جاءه الأعمى . و مايدريك لعلّه يزّكّى

عبارت {فأنت له تصدّى} _ در آيات بعد _ حاكى از آن است كه فرد اعتراض كننده به ابن ام مكتوم، به وعظ و ارشاد ديگران پرداخته و از اختصاص دادن آن فرصت به وى، دريغ كرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 10 - 6

6 - لزوم پرهيز مبلّغان ، از برخورد هاى ناهنجارى كه زمينه گريز مردم از مجلس وعظ و ارشاد گردد .

لعلّه يزّكّى . .. فأنت عنه تلهّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 10 - 8

8 - مبلّغان و نصيحت كنندگان مردم ، نبايد انتظار تأثير فورى داشته و با گذشت اندك زمانى ، مأيوس شوند .

فذكّر . .. سيذّكّر

حرف {سين} در {سيذكّر}، وعده به انجام يافتن تذكر پس از مدتى كوتاه است.

مسؤوليت مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 69 - 20

20 _ مبلغان دين ، وظيفه دار توجه دادن مردم به نعمت هاى الهى

و اذكروا . .. فاذكروا ءالاء اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 74 - 15

15 _ ترغيب مردم به يادآورى مداوم نعمت هاى الهى ، از وظايف مبلغان دين

اذكروا إذ جعلكم خلفاء . .. فاذكروا ءالاء اللّه

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 7

7 _ ابلاغ رسالت هاى الهى به سردمداران نظام هاى غير الهى ، وظيفه اى بر عهده مبلغان دين

إلى فرعون و ملإيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 45 - 11

11 - مبلغان دين ، موظّف به تلاش در بيدارى نفوس مستعد و وانهادن حق ستيزان ، به خداوند

نحن أعلم بما يقولون . .. فذكّر بالقرءان من يخاف وعيد

برداشت ياد شده، با الغاى خصوصيت از مورد پيامبراكرم(ص) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 49 - 4

4 - تكذيب و نپذيرفتن گروهى ، نبايد مانع از اظهار سخن حق و تبليغ دين از سوى مناديان حق و مبلّغان دين گردد .

و إنّا لنعلم أنّ منكم مكذّبين

برداشت ياد شده، از آن جا است كه خداوند، با آن كه از تكذيب گروهى از مردم آگاهى كامل دارد و اين مطلب را نيز اعلام مى كند; در عين حال پيام هاى خود (وحى) را بهوسيله پيامبراسلام(ص)، پياپى ابلاغ مى فرمايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 7 - 5

5 - لزوم صبر و پايدارى در انجام دادن رسالت الهى و تبليغ دين ، براى مبلغان و رهبران جامعه اسلامى

قم فأنذر . .. و لربّك فاصبر

مسؤوليت متجاوزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 9 - 10

10 - گروهى باغى و متجاوز ، موظّف به جبران خسارت هاى وارد شده بر گروه ديگر

فأصلحوا بينهما بالعدل

از

اين كه پس از تسليم شدن گروه باغى، دستور به صلح عادلانه ميان آنان داده شده است; استفاده مى شود كه تنها تسليم گروه باغى كافى نيست; بلكه بايد خسارت هاى ناشى از تجاوزگريش را نيز بپردازد تا صلح عادلانه تحقق يابد.

مسؤوليت متخصصان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 10

10_ افراد كارآمد ، لايق و متخصص بايد از پذيرش مسؤوليت ها امتناع نورزند و در پى تصدّى آن باشند .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

مسؤوليت متعلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 8 - 4

4 - درك محضر استاد و تلاش براى حضور در مجلس او ، از وظايف دانش اندوزان

جاءك يسعى

مسؤوليت متمدنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 11

11 _ انسان هاى متمدن و با فرهنگ ، داراى مسؤوليتى فزونتر نسبت به بدويان دور از فرهنگ

الأعراب . .. و أجدر ألّا يعلموا حدود ما أنزل اللّه

لحن آيه گرچه توبيخ مردمان بدوى است، ولى واژه {أجدر} از يك سو نشان دهنده اين است كه تكليف آنان به لحاظ موقعيتشان سبكتر است و متقابلا شهرنشينان متمدن، به دليل داشتن زمينه هاى بيشتر كسب علم، داراى مسؤوليت بيشتر هستند.

مسؤوليت مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 15

15 - صبر و مقاومت در نبرد با دشمنان دين ، وظيفه اى بر عهده مجاهدان

و الصبرين . .. حين البأس

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

4 - نساء - 4 - 103 - 1

1 _ مجاهدان در ميدان نبرد بايد همواره به ياد خدا باشند .

فاذا قضيتم الصلوة فاذكروا اللّه قيماً و قعوداً و على جنوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 1

1 _ مجاهدان نبايد در رويارويى و تعقيب دشمنان ، سستى نشان دهند .

و لاتهنوا فى ابتغاء القوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 9

9 _ خداوند ، مجاهدان بدر را به در هم كوبيدن سر هاى كافران و از كار انداختن پنجه هاى آنان ، تهييج كرد .

فاضربوا فوق الأعناق و اضربوا منهم كل بنان

برداشت فوق بر اين اساس است كه خطاب در جمله {فاضربوا . .. } متوجه مجاهدان باشد. جمله {و ما جعله اللّه إلا بشرى} در آيه دهم، كه مسؤوليت فرشتگان را تنها بشارت دهى اعلام كرد، مى تواند مؤيد اين احتمال باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 15 - 2

2 _ اهل ايمان به هنگام حركت به سوى دشمن و رويارويى با آنان ( جهاد ابتدايى ) نبايد صحنه كارزار را ترك كنند .

إذا لقيتم الذين كفروا زحفا فلاتولوهم الأدبار

برداشت فوق بر اين اساس است كه كلمه {زحفا} حال براى فاعل {لقيتم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 3

3 _ پرهيز از نزاع و اختلاف به هنگام رويارويى با دشمنان دين ، وظيفه اى ضرورى بر عهده مجاهدان

و لاتنزعوا

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 47 - 1

1 _ مجاهدان و نيرو هاى رزمى ، نبايد مانند سرمستان و رياكاران رهسپار ميدان هاى نبرد شوند .

و لاتكونوا كالذين خرجوا من ديرهم بطرا و رئاء الناس و يصدون

{بَطرْ} به معناى نشاط و شادمانى بيش از حد و اندازه است كه مى توان از آن به سرمستى تعبير كرد. اين كلمه مصدر است و حال براى فاعلِ {خرجوا} مى باشد ; يعنى خرجوا من ديارهم بطرين. كلمه {رئاء} نيز مصدر و به معناى اسم فاعل (مرائين) يعنى رياكاران) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 5،8

5 _ تثبيت موقعيت برتر رزمى سپاه اسلام از وظايف رزمندگان

ما كان لنبى أن يكون له أسرى حتى يثخن فى الأرض

8 _ ضرورت توجه مجاهدان به ناپايدارى مظاهر دنيوى و جاودانگى مواهب اخروى

تريدون عرض الدنيا و اللّه يريد الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 7

7 _ روى آورى رزمندگان اسلام به اسير گرفتن از دشمن پيش از سركوبى كامل آنان گناهى بزرگ است .

لمسكم فيما أخذتم عذاب عظيم

از اينكه گرفتن اسير اقتضاى عذاب بزرگ دارد، معلوم مى شود اين گناه، بزرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 69 - 3،5

3 _ رعايت احكام الهى در بهره گيرى از غنايم جنگ ، وظيفه اى ضرورى بر عهده مجاهدان

فلكوا . .. و اتقوا اللّه

امر الهى به رعايت تقوا پس از بيان حكم غنايم مى رساند كه بهره گيرى

از غنايم جنگى داراى احكامى است كه بايد رعايت شود.

5 _ مجاهدان نبايد در تمامى غنيمت هاى به دست آورده تصرف كنند و تمامى آنها را براى خويش حلال بشمارند .

فلكوا مما غنمتم حللا طيبا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {من} در {مما غنمتم} براى تبعيض باشد. بنابراين {فكلوا مما ... } يعنى بخشى از غنيمتها براى شما مباح است و بخش ديگر آن، همانند خمس آن بايد به مصارف تعيين شده برسد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 2

2 _ تهيه تداركات و ساز و برگ جنگ در صدر اسلام ، بر عهده خود مجاهدان بود .

قلت لا أجد ما أحملكم عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 7،8،17

7- لزوم اهتمام رزمندگان مسلمان ، به نابودى سپاه كفر در مرحله نخست و نينديشيدن به ديگر منافع و غنايم *

حتّى إذا أثخنتموهم فشدّوا الوثاق

گرايش به گرفتن اسير، در يك احتمال ناشى از برخى تمايلات منفعت طلبانه و غنيمت جويانه بوده است. از اين جهت خداوند، رزمندگان را از آن منع كرده و به هدف اصلى توجه داده است.

8- مجاهدان ، موظّف به رعايت احتياط و محكم بستن اسيران در ميدان جنگ

فشدّوا الوثاق

17- رزمندگان ، موظف به جنگيدن و اسير گرفتن دشمن تا خلع سلاح آنان و فرونشستن جنگ *

فشدّوا الوثاق . .. حتّى تضع الحرب أوزارها

ممكن است {حتّى تضع. ..} غايت براى گرفتن اسيران باشد; كه از مضمون {فشدّوا الوثاق} به تلازم استفاده مى شود.

مسؤوليت محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 6

6 _ خداوند فراخوان محاربان و مفسدان به دست شستن از فسادگرى و ستيزه جويى با خدا و رسول ( ص )

الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

مسؤوليت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 1

1 - بشارت اهل ايمان به بهشت با توصيف و بيان نعمت هاى آن از وظايف تبليغى پيامبر ( ص )

و بشر الذين ءامنوا . .. و هم فيها خلدون

{أنّ لهم . ..} به تقدير حرف {باء}، متعلق به {بشّر} است; يعنى: {بشّر الذين آمنوا بأنّ لهم ...}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 10،11

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف به مطالبه برهان از يهود و نصارا بر ادعاى محروميت مسلمانان از بهشت

قل هاتوا برهنكم إن كنتم صدقين

11 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ايجاد جو منطق و استدلال بر باور هاى دينى

قل هاتوا برهنكم إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 119 - 5

5 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) ، راهنمايى انسان ها و تبيين سرانجام نيك مؤمنان و عاقبت شوم كفرپيشگان است .

إنا أرسلنك بالحق بشيراً و نذيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 12

12 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از پيروى آيين يهود و نصارا بر حذر داشت .

و لئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من اللّه من

ولىّ و لانصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 6،15

6 - خداوند ، پس از تغيير قبله از پيامبر ( ص ) خواست كه هرگز روى به قبله اهل كتاب نياورد و آن را قبله خويش نسازد .

و ما أنت بتابع قبلتهم

جمله {و ما أنت . ..} (تو از قبله آنان پيروى نخواهى كرد) جمله خبرى است و منظور از آن انشا و دستور مى باشد; يعنى، نبايد از قبله ايشان تبعيت كنى.

15 - پيامبر ( ص ) موظف به پرهيز از پيروى يهود و نصارا و ردّ آراى نفسانى ايشان

و لئن اتبعت اهواءهم . .. إنك إذاً لمن الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 7،8

7 - تلاوت آيات الهى بر مردم و پاكسازى آنان از آلودگى ها ( شرك و . . . ) از وظايف پيامبر ( ص ) و از اهداف رسالت اوست .

يتلوا عليكم ءايتنا و يزكيكم

8 - تعليم حقايق و معارف قرآن و آموزش حكمت به مردم ، از وظايف پيامبر ( ص ) و از هدف هاى رسالت اوست .

و يعلمكم الكتب و الحكمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 13

13 - پيامبر ( ص ) وظيفه دار اعلام بشارت هاى الهى به صبر پيشگان

و بشر الصبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، واسطه بيان و ابلاغ احكام الهى

يسئلونك عن الشهر

الحرام . .. قل قتال فيه كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 219 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، واسطه تبيين و ابلاغ احكام الهى

يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما . .. و يسئلونك ماذا ينفقون قل العفو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، واسطه بيان و ابلاغ احكام الهى

و يسئلونك عن اليتامى قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، واسطه بيان و نزول احكام

و يسئلونك . .. قُل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 223 - 16

16 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور بشارت به مؤمنانى كه تقوا و حدود الهى را در زندگى زناشويى و محيط خانواده مراعات مى كنند و با يكديگر رفتارى پسنديده دارند .

نساؤكم حرث لكم . .. و اعلموا انّكم ملاقوه و بشّر المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 1

1 _ وظيفه پيامبر ( ص ) ، اجبار مسلمانان بر انفاق بى آزار و منّت و ريا نيست .

ليس عليك هُديهم

با توجّه به ارتباط آيه با آيات قبل، {ليس عليك هديهم}، يعنى بر تو لازم نيست هدايت اجبارى مسلمانان به اينكه انفاق بدون آزار و منّت و ريا انجام دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران -

3 - 31 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) مأمور فراخوانى دوستداران خدا به پيروى از خويش

قل ان كنتم تحبون اللّه فاتبعونى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 32 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت مردم ، به اطاعت از خدا و رسول

قل اطيعوا اللّه و الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 60 - 5

5 _ توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر قاطعيّت در انجام رسالت خويش

الحق من ربّك فلا تكن من الممترين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ اينكه : هدايت واقعى ، تنها هدايت خداوند است .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 81 - 2،4

2 _ احتجاج خداوند عليه اهل كتاب ، با يادآورى ميثاق الهى از انبياى گذشته درباره رسالت پيامبر ( ص )

و اذ اخذ اللّه ميثاق النّبيّن

بنابر اين كه {اذ} متعلّق به {اذكروا} باشد و اهل كتاب _ به قرينه آيات گذشته _ مخاطب آن باشند.

4 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، مأمور يادآورى ميثاق الهى از انبياى پيشين ، مبنى بر لزوم ايمان به پيامبران بعدى

و اذ اخذ اللّه ميثاق النّبيّن . .. لتؤمننّ به

بنابراينكه {اذ}، متعلق به {اذكر} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 84 - 1

1 _ فرمان

الهى به پيامبر اسلام ( ص ) ، مبنى بر اظهار ايمان خود و امّتش به خداوند و به آنچه بر او و انبياى پيشين نازل شده است .

قل امنا باللّه و ما اُنزل علينا . .. و ما اوتى موسى و عيسى و النّبيّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 98 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور پرسش از انگيزه هاى كفرِ اهل كتاب

قل يا اهل الكتب لم تكفرون بايات اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 129 - 5

5 _ مالكيّت مطلق خداوند بر هستى ، دليل نداشتن حقّ تصميمگيرى رسول خدا ( ص ) ، در مورد سرنوشت كفّار

ليس لك من الامر شىء او يتوب عليهم . .. و للّه ما فى السّموات و ما فى الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 12،14،16

12 _ گذشت از خطاكاران ، و طلب آمرزش براى ايشان و مشورت در امور اجتماعى ، وظيفه پيامبر ( ص ) نسبت به مسلمانان

فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر

14 _ پيامبر ( ص ) موظّف به گذشت از حقوق خويش بر مردم و طلب آمرزش براى آنان نسبت به حقوق الهى

فاعف عنهم و استغفر لهم

از اينكه پيامبر (ص) از يكسو مأمور به گذشت از مردم و از سوى ديگر مأمور به طلب مغفرت براى آنان از خدا مى شود، مى توان به دست آورد كه مراد از {فاعف}، گذشت از حقوق خود پيامبر

(ص) و مراد از {فاستغفر}، طلب مغفرت در مورد حقوق خداوند است.

16 _ عفو از خطاكاران پيكار احد ، تكليف الهى پيامبر ( ص )

فاعف عنهم و استغفر لهم

به متقضاى ارتباط اين آيه با آيات نبرد احد، از جمله افراد مورد نظر كه پيامبر (ص) موظّف به ناديده گرفتن خطاى آنان است، خطاكاران نبرد احد مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 - 7

7 _ تلاوت آيات الهى ، تزكيه نفوس و تعليم كتاب و حكمت ، سرلوحه برنامه ها و مسؤوليت هاى پيامبر ( ص )

اذا بعث فيهم رسولا . .. يتلوا عليهم ءايته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتب و الحكمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 187 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور توجّه دادن عالمان اهل كتاب به ميثاقشان با خداوند

و اذ اخذ اللّه ميثاق الّذين اوتوا الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 50 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، موظف به شناخت و ارزيابى عقايد و اعمال اهل كتاب

الم تر . .. انظر كيف يفترون على اللّه الكذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 8،9

8 _ پيامبر ( ص ) ، موظّف به چشمپوشى از خطاى كسانى كه از مراجعه به طاغوت ، اظهار ندامت كردند .

ثم جاؤك يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً . .. فاعرض عنهم

كلمه {اعراض}، به قرينه {عظهم} (آنان را نصيحت كن}، به

معناى اعراض از عقوبت و خطاى آنان است، نه به معناى دورى از آنان.

9 _ پيامبر ( ص ) ، موظّف به موعظه منافقانى كه از مراجعه به طاغوت اظهار ندامت كردند .

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. فاعرض عنهم و عظهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 10،14

10 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور مدارا با مسلمانانى كه در برابر فرامين آن حضرت برخورد منافقانه داشتند .

و يقولون طاعة . .. فاعرض عنهم

در برداشت فوق، {اعراض} به معناى گذشت گرفته شده است ; يعنى در صدد انتقام از آنان مباش.

14 _ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار توكل به خداوند ، براى دور ماندن از پيامد هاى اعراض از مسلمانان متخلف

و يقولون طاعة . .. فاعرض عنهم و توكّل على اللّه و كفى باللّه وكيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83 - 7

7 _ كنترل اخبار امنيّتى و تشخيص صحيح آن ، از وظايف پيامبر ( ص ) و رهبران جامعه

و لو ردّوه الى الرسول و الى اولى الامر منهم لعلمه الّذين يستنبطونه منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 84 - 1،2،6

1 _ نبرد در راه خدا ، از وظايف پيامبر ( ص )

فقاتل فى سبيل اللّه

2 _ پيامبر ( ص ) ، موظّف به نبرد در راه خدا ، حتّى با نبود نيروى كافى

فقاتل فى سبيل اللّه لا تكلّف الّا نفسك

ظاهراً جمله {فقاتل . .. }، فرع است بر مطالب گذشته كه

سخن درباره تمرد مسلمانان و كوتاهى آنان در مسأله جنگ بود. يعنى اگر چه آنان حاضر به نبرد نشوند، خود به تنهايى به سوى جنگ روانه شو.

6 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور برانگيختن و تشويق مؤمنان به جهاد در راه خدا

فقاتل فى سبيل اللّه . .. و حرّض المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 105 - 7،11

7 _ قضاوت ، از منصب هاى پيامبر ( ص )

لتحكم بين الناس

11 _ پيامبر ( ص ) ، موظف به قضاوت در ميان مردم بر پايه تعاليم قرآن و شيوه هاى ارائه شده به او ، از سوى خداوند

إنّا انزلنا إليك الكتب بالحق لتحكم بين الناس بما اريك اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 106 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور استغفار به درگاه خداوند

و استغفر اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 4

4 _ تشريع حكم ، از جانب خداوند است و بيان آن بر عهده پيامبر ( ص ) است .

قل اللّه يفتيكم فيهنّ

با توجه به اينكه {استفتاء} از پيامبر(ص) بوده، ولى در جواب آمده كه خداوند پاسخگوى شماست، معلوم مى شود كه تنها خداوند تشريع كننده احكام است و پيامبر(ص) صرفا بيانگر آن. گفتنى است كه مورد آيه (سؤال درباره زنان)، خصوصيتى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 27،29

27 _ پيامبر ( ص ) مأمور به عفو و گذشت از خطا

هاى بنى اسرائيل و ترك هرگونه تعرض نسبت به آنان

فاعف عنهم و اصفح

بنابر اينكه ضمير {عنهم} به همه بنى اسرائيل برگردد.

29 _ پيامبر ( ص ) مأمور عفو و گذشت از غير خائنان بنى اسرائيل

فاعف عنهم و اصفح

بنابر اينكه مراد از ضمير در {عنهم}، تنها گروه غير خائن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) مأمور محاجه با مسيحيان مدعى الوهيت مسيح

الذين قالوا إنّ اللّه . .. قل فمن يملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 4

4 _ تبيين و تشريح احكام و معارف الهى ، وظيفه مهم پيامبر ( ص )

قد جاءكم رسولنا يبين لكم

در برداشت فوق، احكام و معارف دين به عنوان مفعول براى {يبين} در تقدير گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 27 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) موظف به نقل صحيح داستان قربانى هابيل و قابيل براى اهل كتاب

و اتل عليهم نبأ ابنى ءادم بالحق

با توجه به آيات پيشين كه درباره اهل كتاب بود، معلوم مى شود كه مراد از ضمير در {عليهم}، اهل كتاب هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 15

15 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور به قضاوت عادلانه بين يهوديان در صورت تصميم بر داورى ميان آنان

و إن حكمت فاحكم بينهم بالقسط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 48

- 10،12،13

10 _ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار قضاوت در بين اهل كتاب بر اساس احكام الهى

فاحكم بينهم بما أنزل اللّه

برداشت فوق بر اين مبناست كه ضمير در {بينهم} به اهل كتاب باز گردد.

12 _ انتخاب قرآن از ميان كتب آسمانى ، براى داورى بين اهل كتاب ، وظيفه پيامبر ( ص )

و انزلنا اليك الكتب . .. مهيمناً عليه فاحكم بينهم بما أنزل اللّه

{فاء} در {فاحكم} پس از ذكر مهيمن بودن قرآن، بيانگر اين است كه مراد از {ما انزل اللّه} قرآن است.

13 _ قضاوت بين مردم بر اساس احكام الهى از وظايف پيامبر ( ص )

فاحكم بينهم بما أنزل اللّه

بنابر اينكه مراد از ضمير {بينهم} همه مردم باشند، نه خصوص اهل كتاب.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 1،5

1 _ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار قضاوت در بين مردمان ، بر اساس احكام الهى

و إن احكم بينهم بما أنزل اللّه

5 _ خداوند ، بر حذر دارنده پيامبر ( ص ) از پيروى تمايلات نفسانى اهل كتاب در قضاوت

و لاتتبع اهواءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 59 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور مقابله با موضعگيرى هاى مغرضانه اهل كتاب نسبت به مسلمانان

قل يأهل الكتب هل تنقمون منا الا ان ءامنا باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور افشاى سوابق ننگين اهل كتاب با توجه دادن آنان به گذشته شوم

همكيشانشان

قل هل انبئكم بشرّ من ذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 1،2،3،4،7،9

1 _ ابلاغ كامل وحى الهى به مردم ، وظيفه پيامبر ( ص )

يايها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك و إن لم تفعل فما بلغت رسالته

2 _ پيامبر ( ص ) فرستاده خدا و واسطه ابلاغ وحى به مردم

يايها الرسول بلغ ما أنزل إليك

3 _ رسالت الهى پيامبر ( ص ) براى ابلاغ وحى ، جلوه اى از ربوبيت خداوند

يايها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك

گزينش اسم {رب} نشانه ارتباط رسالت و وحى با ربوبيت الهى است.

4 _ پيامبر ( ص ) مأمور ابلاغ پيام ويژه اى از سوى خداوند براى مردم

بلغ ما أنزل . .. و إن لم تفعل فما بلغت رسالته

مراد از {ما انزل . ..} نمى تواند تمامى احكام و معارف دينى باشد، زيرا معنا ندارد كه گفته شود: اگر همه آنچه بر تو نازل شده ابلاغ نكنى، رسالت الهى را به انجام نرسانده اى ; بنابراين مقصود از {ما انزل} پيامى خاص بوده كه به منزله تمامى رسالت محسوب مى شده است. كه بنابر شأن نزولهاى متعدد و روايات فراوان، آن پيام ويژه، اعلام ولايت اميرالمؤمنين(ع) بوده است.

7 _ انجام وظيفه رسالت الهى از سوى پيامبر ( ص ) ، در گرو ابلاغ پيام ويژه خداوند ( اعلام ولايت على ( ع ) ) به مردم

بلغ ما أنزل . .. و إن لم تفعل فما بلغت رسالته

9 _ ابلاغ پيام ويژه الهى در آيه تبليغ ، در گرو انتخاب شيوه اى عملى از سوى پيامبر (

ص ) براى انجام آن

بلغ . .. و إن لم تفعل فما بلغت رسالته

تعبير قرآن در جمله {و ان لم تفعل} به جاى {و ان لم تبلغ} و يا {و الا . ..} مى رساند كه آن پيام، پيامى بوده كه پيامبر(ص) وظيفه داشت آن را عملا به مردم ابلاغ كند و مجرد گفتن كفايت نمى كرده است، چنانچه آن حضرت در غدير خم با معرفى على(ع) وى را براى امامت نصب كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 92 - 11

11 _ ابلاغ پيام هاى الهى به صورتى روشن و آشكار وظيفه رسول خدا ( ص )

انما على رسولنا البلغ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 11 - 2

2 _ برانگيختن مردم به بررسى و مطالعه تاريخ امتهاى پيشين و پندگيرى از آن، وظيفه مبلغان دين

قل سيروا فى الأرض ثم انظروا

فعل امر {قل} خطاب به پيامبر(ص) است كه آن حضرت را موظف به ترغيب مردم به بررسى و مطالعه در تاريخ كرده است. اين وظيفه، از نظر ملاك، اختصاصى به پيامبر(ص) ندارد، بلكه وظيفه اى همگانى، مخصوصاً براى مبلغان دين، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 3،15،16،22،23،24

3 _ پيامبر(ص)، مأمور احتجاج با كافران درباره توحيد ربوبى

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

15 _ پيامبر(ص)، موظف به پيشگامى در تسليم به درگاه خداوند

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

16 _ پيامبر(ص)، مأمور به اظهار موضع اعتقادى خويش و

پيشگامى در اسلام

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

22 _ پيامبر(ص) بايد در بالاترين مرتبه تسليم در برابر خداوند باشد.

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

اگر اولويت مطرح شده در آيه از نظر رتبه و درجه تسليم باشد، پيامبر(ص) مأمور به كسب پيشتازى در مقام تسليم است.

23 _ پيامبر(ص)، مأمور به دورى از صف مشركان

قل إنى أمرت . .. و لا تكونن من المشركين

24 _ پيامبر(ص)، مأمور به حراست و حفاظت كامل از ايمان و اسلام خويش در برابر خطر شرك

قل إنى أمرت . .. و لا تكونن من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 15 - 2

2 _ پيامبر(ص)، مأمور به اظهار ترس خويش از عذاب در صورت نافرمانى از پروردگار

قل إنى أخاف إن عصيت ربى عذاب يوم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 1،6،10،14،23

1 _ پيامبر(ص)، مأمور به سؤال از مشركان درباره اينكه برترين گواهى كه مى تواند حقانيت او را تأييد كند كيست؟

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه

6 _ پيامبر(ص)، مأمور به احتجاج و بحث با مشركان با طرح سؤال و پاسخ

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه

10 _ پيامبر(ص)، موظف به اعلام وحى شدن قرآن به خويش و بيان اهداف نزول آن

و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذركم به و من بلغ

14 _ پيامبر(ص)، وظيفه دار انذار مردم در تمامى تاريخ

و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذركم به و من بلغ

جمله {من بلغ} عطف بر ضمير خطاب {انذركم} است. لذا معنى آيه چنين مى شود: {لانذر من بلغ}. و چون

فاعل {انذر} پيامبر(ص) است، بنابراين وظيفه آن حضرت مستمر و جارى در تاريخ است.

23 _ پيامبر اكرم(ص)، مأمور به اعلام يگانگى خداوند و اظهار بيزارى از شرك و معبودهاى مشركان

قل إنما هو إله وحد و إننى برىء مما تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 14

14 _ لزوم آگاهى پيامبر(ص) و رهبران الهى از روحيات كفار و مخالفين و ترفندهاى آنان

و منهم من يستمع اليك . .. إن هذا إلا أسطير الأولين

آيه مورد بحث و آيه قبل در بيان روحيات مخالفان قرآن و روشهاى آنان است. از اين بيان مى توان دريافت كه اطلاع بر رفتارها و افكار مخالفين قرآن تا چه اندازه اهميت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 35 - 12

12 _ پيامبر(ص) وظيفه دار شناخت دقيق روحيات و ويژگيهاى كافران و چگونگى موضعگيريهاى آنها در برابر هدايت است.

و إن كان كبر . .. فلا تكونن من الجهلين

بيان ويژگى هدايت ناپذيرى برخى كافران و لحن توبيخ گونه آيه نسبت به پيامبر(ص)، بيانگر اين است كه پيامبر(ص)، على رغم ميل به هدايت كردن همه مردم، بايد واقعيت هدايت ناپذيرى برخى از كفار را پذيرفته و آن را در برنامه هاى خود در نظر گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 40 - 2

2 _ پيامبر(ص)، مأمور توجه دادن مردم به فطرت توحيدى و بيدار ساختن سرشت خفته آنان

قل أرءيتكم إن أتيكم . .. أغير اللّه تدعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام

- 6 - 46 - 1

1 _ پيامبر(ص)، مأمور احتجاج با مشركان و بيدار ساختن فطرت توحيدى آنان

قل أرءيتم . .. من إله غير اللّه يأتيكم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 47 - 1

1 _ پيامبر(ص) مأمور برانگيختن داورى وجدان مشركان بر چگونگى فرجام آنان در صورت نزول عذاب الهى

قل أرءيتكم . .. هل يهلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 1

1 _ پيامبر(ص)، مأمور بيان محدوده وظايف و اختيارات خويش براى مردم

قل . .. إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 51 - 1،4

1 _ انذار مردم با وحى و قرآن، از وظايف پيامبر(ص)

و أنذر به الذين يخافون

ضمير {به الذين} به {ما يوحى} برمى گردد و مراد از {ما يوحى} مطلق وحى و قرآن بزرگترين و كاملترين مصداق آن است.

4 _ پيامبر(ص)، مأمور به سرمايه گذارى بيشتر تبليغى براى بيمناكان از حشر و قيامت

و أنذر به الذين يخافون أن يحشروا إلى ربهم

با اينكه انبيا بايد همه مردم را انذار دهند، ولى معرفى يك دسته براى انذار بيانگر عنايت بيشتر به آنان در امر تبليغ و انذار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 3،13،17،20

3 _ پيامبر(ص) نبايد براى جلب نظر مشركان، مؤمنان را از خود طرد كند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم

در سبب نزول اين آيه آمده است كه بزرگانى از مشركان، حضور نزد پيامبر(ص) را مشروط به عدم حضور مؤمنان

فقير و ضعيف دانستند و اين آيات در رد درخواست آنان نازل گرديده است.

13 _ خيرخواهيهاى مشركان مبنى بر زيانبار بودن حضور مؤمنان ضعيف در كنار پيامبر(ص) نبايد موجب طرد و محروميت آنان از محضر پيامبر(ص) گردد.

ما عليك من حسابهم من شىء و ما من حسابك عليهم من شىء فتطردهم

{حسابهم} مى تواند اضافه مصدر به فاعل خود (هم) باشد ; يعنى حسابگريهاى مشركان درباره مؤمنان و فقر و محروميت آنها.

17 _ پيامبر(ص) نبايد در برخورد با مردم، فقر و غنا و گرسنگى و سيرى را ملاك قرار دهد.

ما عليك من حسابهم من شىء و ما من حسابك عليهم من شىء

20 _ پيامبر اكرم(ص) نبايد با طرد مؤمنان مستمند و فقير از اطراف خويش، خود را در جرگه ظالمان قرار دهد.

فتطردهم فتكون من الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 1،2،6،12

1 _ پيامبر(ص) وظيفه دار پيشى جستن در سلام بر مؤمنانى كه به محضر او مى آيند.

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

2 _ پيامبر(ص) موظف به فروتنى در برابر مؤمنان و ابراز مهر و محبت به آنان

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

پيشى گرفتن در سلام از جانب پيامبر(ص) تنها به عنوان يك وظيفه خاص و محدود مطرح نشده است، بلكه اين موضوع به عنوان جلوه اى از تواضع و اخلاق متعالى مطرح شده است.

6 _ پيامبر(ص) موظف به دلجويى از مؤمنان فقير و ضعيف با ابلاغ سلام و رحمت الهى به آنان در برابر طعنه هاى كافران

أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا . .. و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا

در

آيه قبل از طعنه هاى كافران به مؤمنان تهيدست اطراف پيامبر(ص) سخن به ميان آمده، و در اين آيه از آن مؤمنان با توصيف {الذين يؤمنون . .. } ياد شده است. محور ارتباط بين اين دو آيه مى تواند موضوع جبران تأثر مؤمنان باشد كه در برداشت فوق به آن اشاره شده است.

12 _ ابلاغ سلام و رحمت خداوند به مؤمنان به آيات او، از وظايف پيامبر(ص)

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم كتب ربكم على نفسه الرحمة

جمله {فقل سلام عليكم} داراى دو احتمال است: يكى اينكه {به آنان سلام كن} و دوم اينكه {سلام خداوند را به آنان برسان}. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 58 - 4

4 _ پيامبر(ص) مأمور به ترسيم مرز اختيارات خود در زمينه تحقق معجزات براى مردم

قل لو أن عندى ما تستعجلون به لقضى الأمر

حرف شرط {لو} غالباً براى افاده امتناع {جزا} به جهت امتناع {شرط} به كار مى رود. در اين مورد جمله {لو أن ما عندى} نفى اختيار تعذيب و پيامبر(ص) مأمور اعلام آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 2

2 _ پيامبر(ص) وظيفه دار يادآورى تجربه هاى دينى و فطرت توحيدى به مشركان، براى هدايت و احتجاج با آنان است.

قل من ينجيكم من ظلمت البر و البحر تدعونه تضرعا و خفية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 64 - 2،4

2 _ پيامبر(ص) وظيفه دار بيان برخى از معارف به

صورت طرح پرسش و ارائه پاسخ است.

قل من ينجيكم . .. قل الله ينجيكم

4 _ بيان نقش اختصاصى خداوند در برهه هاى حساس و بحرانهاى زندگى براى مردم، از وظايف پيامبر(ص) و مبلغان دين است.

قل من ينجيكم . .. قل الله ينجيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 65 - 2

2 _ يادآور شدن قدرت اختصاصى خداوند بر فرستادن انواع عذاب بر مشركان و كافران، از وظايف تبليغى پيامبر(ص)

قل هو القادر على أن يبعث عليكم عذابا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 2

2 _ پيامبر(ص) موظف به اجتناب از بحث و جدال و درگير شدن با مغالطه گران و شبهه افكنان در آيات قرآن و ديگر آيات الهى

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا فأعرض عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 3،6،11

3 _ پيامبر(ص) وظيفه دار بى اعتنايى به كسانى كه آيين آنها بازى و سرگرمى است.

و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا

6 _ رها كردن و بى اعتنايى به كسانى كه دين خدا را بازيچه و سرگرمى انگاشته اند، وظيفه پيامبر(ص) و مؤمنان است.

و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا

11 _ تذكر دادن به مردم با قرآن، از وظايف پيامبر(ص) و مبلغان دين است.

و ذكر به أن تبسل نفس

مرجع ضمير {به} قرآن مى تواند باشد كه از سياق آيات مورد بحث به دست مى آيد و به اصطلاح مرجع حكمى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام -

6 - 71 - 22

22 _ پيامبر(ص) موظف به مقابله مناسب با تهاجم تبليغاتى كافران است.

قل أندعوا . .. قل إن هدى الله هو الهدى

{قل} خطاب به پيامبر(ص) است. تكرار آن در آيه بيان اهميت اين مفاهيم در برابر القائات و انديشه هايى است كه كافران آن را مطرح مى ساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 90 - 2،8

2 _ اقتدا به رهنمودهاى انبياى گذشته وظيفه پيامبر(ص) است.

أولئك الذين هدى الله فبهديهم اقتده

8 _ پيامبر(ص) موظف به اعلام مزد نخواستن از مردم در قبال تبليغ رسالت و انجام مسؤوليت خويش است.

قل لاأسئلكم عليه أجرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 24

24 _ پيامبر(ص) موظف به ترك مباحثه و احتجاج با يهود، بيش از مقدار بيان شده در اين آيات بوده است.

قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

آيه مورد بحث خود در مقام احتجاج با يهود است و جمله ذيل آيه (ثم ذرهم)، دستور به ترك احتجاج مى دهد. مقتضاى جمع بين اين دو فراز، آن است كه احتجاج بايد در حد مذكور باشد و بيش از آن نبايد به آن پرداخته شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 106 - 1،9

1 _ پيامبر(ص) مأمور پيروى از وحى است.

اتبع ما أوحى اليك من ربك

9 _ پيامبر(ص) موظف به رويگردانى از مشركان و اهميت ندادن به اتهامات آنان است.

و أعرض عن المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 21

21 _

پيامبر(ص) موظف به مبارزه منفى با مشركان مكه از راه بى اعتنايى به شبهات و دروغپردازيهاى آنان است.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

رها كردن مشركان و اعتنا نكردن به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است كه خداوند پيامبر(ص) را به آن فرمان مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 13

13 _ پيامبر اكرم(ص) و مؤمنان در اينكه معجزه طلبى مشركان از سر حقجويى نيست، نبايد به خود ترديد راه دهند.

فلا تكونن من الممترين

متعلق {ممترين} بايد چيزى متناسب با مضمون آيه باشد. پيام اصلى آيه آن است كه معجزه طلبى كافران و مخالفتهاى اهل كتاب با پيامبر(ص) از سر حقجويى نيست. بنابراين {لا تكونن من الممترين} يعنى ترديدى در اين مسأله نداشته باش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 116 - 1

1 _ پيامبر(ص) نبايد در عقايد و احكام از اكثريت مردم پيروى كند.

أفغير الله أبتغى حكما و هو الذى . .. و إن تطع أكثر من فى الأرض

چون در آيات گذشته سخن از درخواست معجزات جديد از سوى مشركان بود و آيه قبل نيز بر لزوم پذيرش حكم الهى در امور تأكيد داشت و سپس قرآن را به عنوان مظهر حكم خداوند مطرح نمود، مى توان نتيجه گرفت كه ممنوعيت پيروى در مسائل عقيدتى و احكام در مواردى است كه در قرآن حكم آن مسأله وجود داشته باشد، نه در تمامى امور. توجه به كلمه {سبيل الله} نيز اين مطلب را روشنتر مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

5 - انعام - 6 - 135 - 1،2

1 _ هشدار دادن به كافران به پايان ناخوشايندشان از وظايف پيامبر(ص)

قل يقوم اعملوا على مكانتكم

2 _ پيامبر(ص) مأمور اعلام به ثبات و قاطعيت عملى بر آيين خود در برابر كفار

قل يقوم اعملوا على مكانتكم إنى عامل فسوف تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 17

17 _ پيامبر(ص) مأمور بى اعتنايى به مشركان و دروغپردازى آنان است.

فذرهم و ما يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 1

1 _ پيامبر(ص) مأمور توجه دادن تكذيب كنندگان وحى به رحمت واسعه خداوند و بيم دادن آنان از عذاب حتمى اوست.

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 12

12 _ پيامبر(ص) مأمور احتجاج با مشركان و رد انديشه هاى غلط آنان

قل هل عندكم من علم فتخرجوه لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 1،8

1 _ رهنمود خداوند به پيامبر(ص) براى دعوت مدعيان تحريمهاى واهى به ارائه دليل و مناظره و احتجاج

قل هلم شهداءكم الذين يشهدون

8 _ پيامبر(ص) از پيروى تمايلات منحرفان بايد بر حذر باشد.

و لا تتبع أهواء الذين كذبوا بأيتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 1،2

1 _ پيامبر(ص) از جانب خدا فرمان يافت تا مردم را فراخواند و محرمات الهى را براى آنان بيان كند.

قل تعالوا

أتل ما حرم ربكم عليكم

{تلاوت}، مصدر {أتل}، به معناى خواندن است. چون {أتل} در جواب فعل امر (تعالوا) قرار گرفته، به شرط مقدر مجزوم شده است. {عليكم} متعلق به {أتل} و نيز {حرم} است.

2 _ بيان محرمات الهى براى مردم، وظيفه پيامبر(ص)

أتل ما حرم ربكم عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 161 - 4،5

4 _ پيامبر(ص) بايد اعتقاد خويش را به آيين اسلام به مردم اعلام كند.

قل إننى هدينى ربى إلى صرط مستقيم دينا قيما

5 _ پيامبر(ص) در اعلام اعتقادش به اسلام بايد خداوند را به عنوان راهنماى خويش معرفى كند.

قل إننى هدينى ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 162 - 6

6 _ پيامبر(ص) مى بايست اخلاص خويش را در همه امور به مردم اعلام كند.

قل إن صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 163 - 3

3 _ پيامبر(ص) به يگانه پرستى، اخلاص در عبادت و ايمان به يكتايى خدا در ربوبيت مأمور بود.

إن صلاتى . .. لله رب العلمين. لا شريك له و بذلك أمرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 2 - 2

2 _ پرهيز از دلتنگى و ملالت در تبليغ قرآن، فرمان و توصيه خداوند به پيامبر(ص)

فلا يكن فى صدرك حرج منه

مى توان گفت جمله {فلا يكن . ..}، كه تفريع بر {أنزل إليك} است، به قرينه {لتنذر} از آن دلتنگى اى نهى مى كند كه ناشى از انذار و متذكر

كردن مردم باشد. يعنى اى پيامبر چون قرآن كتاب آسمانى است، مبادا مشكلات انذار مردم با تبليغ قرآن، مايه دلتنگى و ملالت خاطر براى تو شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 32 - 8

8 _ پيامبر(ص) مأمور مبارزه با بدعتها و تحريمهاى ناشى از اوهام بشرى

قل من حرم زينة الله التى أخرج لعباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 14،16،20

14 _ فرمان به كار هاى شايسته و برحذر داشتن از كار هاى ناروا ( امر به معروف و نهى از منكر ) از وظايف اساسى پيامبر ( ص ) و از اهداف رسالت او

يأمرهم بالمعروف و ينهيهم عن المنكر

16 _ حكم به حلّيت همه پاكيزه ها و تحريم همه ناپاكى ها ، از وظايف پيامبر ( ص ) و از اهداف رسالت اوست .

و يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

20 _ برداشتن تكاليف شاق ، گسستن زنجير هاى جهل و خرافه و زدودن بدعت هاى دينى از وظايف پيامبر ( ص ) در انجام رسالت خويش

و يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

{إصر} به معناى عهد و پيمان سنگين و نيز به هر چيز دشوار و طاقت شكن گفته مى شود. در آيه شريفه بدين مناسبت كه در مقام بين تشريع احكام از سوى پيامبر(ص) است، مراد از آن تكاليف مشقتبارى است كه امتهاى گذشته بدانها پايبند بوده اند. غُلّ (مفرد اغلال) به معناى طوق و زنجيرى است كه به گردن و يا دستها بسته مى شود و مراد از آن جهل و خرافه

و بدعت و مانند اينهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار ابلاغ پيام خويش به همه جهانيان و تبيين فراگيرى رسالتش بر همگان

قل يايها الناس إنى رسول اللّه إليكم جميعا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 163 - 3

3 _ خداوند از پيامبر ( ص ) خواست تا از يهوديان ، سرگذشت مردم ايله را جويا شود .

و سئلهم عن القرية التى كانت حاضرة البحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 175 - 1

1 _ خداوند به پيامبر خويش فرمان داد تا داستان بلعم باعورا را براى مردم بيان كند .

و اتل عليهم نبأ الذى ءاتينه ءايتنا

بسيارى از م___فسران بر اين باورند كه مقصود از {الذى ءاتينه . .. } بلعم، فرزند باعورا، است كه در زمان حضرت موسى(ع) مى زيسته.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 16

16 _ پيامبر ( ص ) از جانب خداوند مأمور شد تا داستان بلعم باعورا را براى تكذيب كنندگان آيات الهى گزارش كند .

فاقصص القصص

{قصّ} (مصدر {اُقصص}) به معناى بيان كردن و بازگو كردن است. {قصص} به معناى خبر و داستان است و {ال} در آن عهد ذكرى و اشاره به داستان بلعم باعورا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 184 - 8

8 _ انذار مردم و بيم دادن ايشان از فرجام هاى شوم

، وظيفه پيامبر ( ص ) و از شؤون وى

إن هو إلا نذير مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 187 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) موظف به اعلام عدم آگاهى خويش به لحظه فرارسيدن قيامت

قل إنما علمها عند ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 10،16،17

10 _ پيامبر ( ص ) از جانب خدا مأمور بود تا وابسته بودن توانش را به مشيت خدا و آگاه نبودنش را به امور غيبى به مردم اعلام كند .

قل لاأملك . .. و لو كنت أعلم الغيب

16 _ انذار مردم و آگاه ساختن آنان از عاقبت شوم كفرپيشگان ، از وظايف اساسى پيامبر ( ص )

إن أنا إلا نذير

لام در {لقوم} هم مى تواند {لام} تقويت باشد و هم مى تواند {لام} انتفاع گرفته شود. بر اساس احتمال اول {قوم} مفعول براى {نذير و بشير} خواهد بود و مفاد آيه اين است كه پيامبر(ص) مؤمنان را انذار خواهد كرد و به آنان بشارت خواهد داد. و بر اساس دومين احتمال مفعول {نذير و بشير} همه مردم هستند و {لقوم يؤمنون} بيان مى دارد كه تنها مؤمنان از انذارها و بشارتها بهره مند مى شوند.

17 _ بشارت دادن به مردم و آگاه ساختن آنان از فرجام مبارك اهل ايمان ، از وظايف اساسى پيامبر ( ص )

إن أنا إلا نذير و بشير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 195 - 7

7 _ پيامبر ( ص ) از جانب خدا مأمور

شد تا براى اثبات ناتوانى بت ها ، مشركان را به تحدى و مبارزه عليه خويش دعوت كند .

قل ادعوا شركاءكم ثم كيدون فلاتنظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 199 - 1،2،3

1 _ خداوند پيامبرش را به پيشه ساختن عفو از خطاكاران فرمان داد .

خذ العفو

{أخذ} (مصدر خذ) به معناى گرفتن و از چنگ ندادن است كه به مناسبت مورد، كنايه از ملتزم شدن مى باشد. بنابراين {خذ العفو} يعنى عفو و گذشت را از چنگ مده و بدان ملتزم باش.

2 _ دعوت مردم به كار هاى پسنديده ، از وظايف پيامبر ( ص )

و أمر بالعرف

{عرف} به معناى (شناخته شده) است و مراد از آن كارهايى است كه در شرع و عقل به پسنديده بودن شناخته شده است.

3 _ خداوند از پيامبرش خواست تا با جاهلان و سفيهان مدارا كند و كردار جاهلانه آنان را ناديده انگارد .

و أعرض عن الجهلين

{اعراض} به معناى روى گرداندن است و رويگردانى گاهى كنايه از مدارا كردن و ناديده گرفتن است و گاهى به معناى بى اعتنايى كردن و دورى گزيدن. با توجه به صدر آيه مى توان گفت مراد از اعراض، معناى اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 200 - 3

3 _ پناه خواستن از خدا به هنگام مواجه شدن با وسوسه هاى شيطان ، فرمان خداوند به پيامبر ( ص )

إما ينزغنك . .. فاستغذ باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 205 - 1،3

1 _ خداوند از پيامبرش

خواست تا متوجه مقام ربوبى وى بوده و او را در دل و جان خويش ياد كند .

و اذكر ربك فى نفسك

3 _ خداوند از پيامبر ( ص ) خواست تا لب به ذكر او گشايد و زبانش را به ياد او مترنم سازد .

و اذكر ربك . .. دون الجهر من القول

برداشت فوق بر اين اساس است كه {دون الجهر . .. } عطف بر {فى نفسك} باشد. بر اين مبنا آيه شريفه اشاره به دو گونه ذكر دارد: ذكر قلبى كه {فى نفسك} آن را بيان مى كند، ذكر زبانى كه {دون الجهر من القول} به آن اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 5

5 _ بيان احكام و پاسخگويى به پرسش هاى اقتصادى _ اجتماعى از شؤون پيامبر ( ص )

يسئلونك عن الأنفال قل الأنفال للّه و الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 38 - 8،9

8 _ پيامبر ( ص ) از جانب خداوند مأموريت يافت تا سنت الهى را در سركوبى حق ستيزان به كافران عصر خويش ابلاغ كند .

قل للذين كفروا . .. و إن يعودوا فقد مضت سنت الأولين

9 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ رحمت و مغفرت الهى نسبت به كافران تنبّه يافته

قل للذين كفروا إن ينتهوا يغفر لهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه متعلق {إن ينتهوا} كفر باشد يعنى اگر از كفر دست كشيدند . .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 9

9

_ پيامبر ( ص ) موظف بود تا رؤيا هاى خويش را ، در صورتى كه مربوط به جامعه اسلامى باشد ، براى مردم بيان كند .

و لو أريكهم كثيرا لفشلتم و لتنزعتم

قبل از جمله {لفشلتم} جمله اى همانند {ثم ذكرتها للمؤمنين} در تقدير است. زيرا اگر پيامبر(ص) رؤياى خويش را بيان نمى كرد، تأثيرى در روحيه مسلمانان نمى داشت. حذف اين جمله (ثم ذكرتها ... ) مى تواند اشاره به اين باشد كه نقل چنين رؤياهايى امرى ضرورى و بديهى بوده، به گونه اى كه نياز به آوردن آن در عبارت نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 62 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) و رهبران الهى نبايد صلح طلبيهايى را كه قرين نيرنگ است بپذيرند و به سبب آن از نبرد با كافران بازايستند .

و إن يريدوا أن يخدعوك فإن حسبك اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {و ان يريدوا . .. } فرض ديگرى در مقابل {إن جنحوا} باشد، نه توضيح و تكميل آن. يعنى صلح به دو منظور پيشنهاد مى شود: گاهى به سبب صلح واقعى و زندگانى مسالمت آميز با مسلمانان و گاهى به منظور حيله گرى و تجديد قوا. آيه قبل (إن جنحوا ... ) بيانگر احكام و دستورات فرض اول و آيه دوم (و إن يريدوا) بيانگر احكام و دستورات فرض دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 64 - 5

5 _ پيامبر ( ص ) و رهبران الهى در مبارزه با شرك و كفر تنها

بايد بر خدا و مؤمنان پيرو تكيه كنند .

حسبك اللّه و من اتبعك من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 2

2 _ تشويق و تحريك اهل ايمان براى پيكار با كافران ، وظيفه اى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

يأيها النبى حرض المؤمنين على القتال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) مأمور ابلاغ نويد خداوند به اسيران جنگ بدر ( آمرزش گناهان ايشان و . . . ) در صورت گرايش به اسلام

قل لمن فى أيديكم من الأسرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 3

3 _ دستور خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر ابلاغ الغاى پيمان عدم تعرض ، به مشركان معاهد

براءة من اللّه و رسوله إلى الذين عهدتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 10

10 _ جهل و ناآگاهى مشركان ، فلسفه دستور خدا به پيامبر ( ص ) مبنى بر به حضور پذيرفتن آنان و ابلاغ پيام وحى به آنان

و إن أحد من المشركين استجارك فأجره . .. ذلك بأنهم قوم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 2

2 _ هدايت و راهنمايى انسان ، مسؤوليتى الهى بر دوش پيامبر ( ص )

هو الذى أرسل رسوله بالهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 53 -

8

8 _ توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) در نپذيرفتن انفاق هاى منافقان

لن يتقبل منكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {لن يتقبل} خبر به معناى انشا باشد; يعنى، پيامبر (ص) نبايد انفاق منافقان را بپذيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 20

20 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده است : { إياك أن تطمح نفسك إلى من فوقك و كفى بما قال اللّه عز و جل لرسوله ( ص ) { فلا تعجبك اموالهم و لا اولادهم } . . . ;

مبادا دلباخته كسانى شوى كه از نظر دنيايى برتر از تو هستند و مال و منال آنان را آرزو كنى! در اين مورد سخن خداى عز و جل كافى است كه به رسول خود مى فرمايد: مبادا اموال و اولاد آنان تو را مجذوب كند . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور موضع گيرى در برابر منافقان و تهديد ايشان به افشاى اسرارشان

يحذر المنفقون . .. قل استهزءوا إن اللّه مخرج ما تحذرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 5

5 _ پيامبر ( ص ) مأمور توبيخ منافقان ، به خاطر بازيچه شمردن دين و استهزاى ارزش هاى الهى

قل أباللّه و ءايته و رسوله كنتم تستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 73 - 1

1 _ نبرد بى امان با

كافران و منافقان ، و سخت گيرى و عدم ترحم به آنان ، فرمان خدا به پيامبر ( ص )

يأيها النبى جهد الكفار و المنفقين و اغلظ عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) مأمور افشاى چهره منافقان و اعلام عدم حضور قطعى آنان با او در هيچ جنگى پس از جنگ تبوك

فقل لن تخرجوا معى أبداً و لن تقتلوا معى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى ، مأمور به اتخاذ مواضع صريح و قاطع در برابر عناصر نفاق و منافق و ناسالم جامعه

و لاتصل على أحد منهم مات أبداً و لاتقم على قبره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 11

11 _ پيامبر ( ص ) اداره كننده و سامان دهنده امور سپاه اسلام بود .

أتوك لتحملهم قلت لا أجد

از اينكه مؤمنان، براى مسايل مختلف جهاد، به آن حضرت مراجعه مى كردند، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 6

6 _ موضع گيرى در برابر متخلفانِ از وظايف اجتماعى ( چون جهاد و . . . ) از وظايف پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى

يعتذرون إليكم . .. قل لا تعتذروا

از اينكه نخست همه مؤمنان مورد خطاب قرار گرفته اند، ولى وظيفه اعلام موضع تنها بر عهده پيامبر(ص) قرار داده شده، مى توان

برداشت فوق را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 103 - 4،16

4 _ تعيين اموال متعلق صدقه ( زكات ) و مقدار آن ، بسته به نظر پيامبر ( ص ) و حاكم اسلامى است .

خذ من أمولهم صدقة

نكره آمدن {صدقة} و عدم تعيين مقدارى خاص از آن، احتمالا اشاره به اين دارد كه موارد فوق، مبتنى بر صلاحديد پيامبر (ص) و حاكم اسلامى است.

16 _ دستور خدا به دلجويى كردن پيامبر ( ص ) از گنهكاران نادم ، با قبول صدقه شان و دعا براى آنان

خذ من أمولهم صدقة . .. و صل عليهم إن صلوتك سكن لهم

برداشت فوق با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيش است كه درباره متخلفان نادمى نازل شده كه براى جبران تخلفشان از جنگ تبوك عزم انفاق تمامى اموال خود را داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى ، بايد در موضع گيرى عليه جريان هاى باطل ( نفاق ) پيشگام باشد .

لا تقم فيه أبداً

مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر(ص) در اين آيه ظاهراً به خاطر موقعيتى است كه آن حضرت داشتند (موقعيت رهبرى).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 41 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) دستور داشت تا در صورت مواجه شدن با پافشارى مشركان بر تكذيب و انكار ، آنان را به حال خود ر ها كرده و از اعمال باطلشان اعلان تبرى كند .

و

إن كذبوك فقل . .. و انا برىء ممّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 71 - 1

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت تا سرگذشت نوح ( ع ) و قومش را ، به عنوان هشدار براى مشركان مكه ، بازگو كند .

و اتل عليهم نبأ نوح إذ قال لقومه

{نبأ} خبرى است كه براى شنونده داراى فائده عظيم باشد. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 1

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) دستور يافت ، مردم را به مطالعه و تفكر در پديده هاى آسمان ها و زمين فراخواند .

قل انظروا ماذا فى السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 102 - 6،7

6 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت تا مشركان را به { عذاب استيصال } هشدار دهد و اعلان نمايد كه در انتظار وقوع آن باشند .

و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون. فهل ينتظرون إلا مثل أيام الذين خلوا من

7 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت يأس و نوميدى خود را نسبت به هدايت يافتن مشركان ابلاغ كرده و اعلان كند كه در انتظار نزول عذاب بر آنان به سر مى برد .

فهل ينتظرون . .. قل فانتظروا إنى معكم من المنتظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 1،2

1 _ پيامبر اكرم (

ص ) دستور يافت مبانى و پايه هاى دين خود را براى مشركان ، صريح و بى پرده بيان كند و هرگونه ابهام و ترديدى را كاملا بزدايد .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى فلا أعبد الذين تعبدون من دون اللّه

2 _ پيامبر اكرم ( ص ) دستور يافت پايبندى و انعطاف پذيرى خود را در طرد شرك و دعوت به توحيد ، صريح و بى پرده براى مشركان اعلان نمايد .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى فلا أعبد الذين تعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 105 - 2

2 _ پيامبر اكرم ( ص ) دستور يافت انعطاف ناپذيرى خود را نسبت به آيين شرك به عنوان فرمانى صريح از جانب خداوند ، به مشركان ابلاغ كند .

قل يأيها الناس . .. و أمرت أن أكون من المؤمنين. و أن أقم وجهك للدين حنيفاً و لات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 1

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت تا مردم را به الهى و حق بودن قرآن توجه داده و آنان را به پذيرش معارف آن دعوت كند .

قل يأيها الناس قد جاءكم الحق من ربكم فمن اهتدى فإنما يهتدى لنفسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) مأمور به صبر و خويشتن دارى در برابر مشكلات رسالت تا فرارسيدن حكم و داورى خداوند بود .

و

اتبع ما يوحى إليك و اصبر حتى يحكم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 5،6

5_ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار انذار مشركان و ترساندن آنان از فرجامى شوم

ألاّ تعبدوا إلاّ الله إننى لكم منه نذير

6_ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار مژده دادن به موحدان و بشارت دادن آنان به عاقبتى خوش

ألاّ تعبدوا إلاّ الله إننى لكم منه . .. بشير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 2،10

2_ پيامبر ( ص ) وظيفه دار ابلاغ همه معارف و احكام وحى شده به او ، هر چند برخى از آنها ، جبهه گيرى و مخالفت مردمان را در پى داشته باشد .

إن ه_ذا إلاّ سحر مبين . .. فلعلّك تارك بعض ما يوحى إليك

10_ وظيفه پيامبر ( ص ) انذار مردم و ابلاغ احكام و معارف دين است نه پاسخ گويى به درخواست هاى نابه جاى آنان

إنما أنت نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 3،4

3_ استقامت در ابلاغ دين و گسترش توحيد ، وظيفه پيامبر ( ص ) و مؤمنان به اوست .

فاستقم كما أُمرت و من تاب معك

جمله {تو و پيروانت پايدارى و استقامت كنيد} مى تواند به اين معنا باشد: بر توحيد و احكام دين پايبند و ثابت قدم بمانيد; مبادا سختيها و مشكلات شما را از مسير حق منحرف سازد. و نيز مى تواند گوياى اين باشد: در ابلاغ توحيد و دين پايدارى كنيد و از دعوت ملول

و خسته نشويد. برداشت فوق ناظر به معناى دوم است.

4_ پيامبر ( ص ) در چگونگى پايدارى و استقامت ، بايد بر اساس امر و فرمان خدا عمل مى كرد .

فاستقم كما أُمرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 3

3_ پيامبر ( ص ) بايد الگوى مردمان در اقامه نماز باشد .

و أقم الصلوة

مفسران برآنند كه مراد از نماز در آيه مورد بحث، نمازهاى يوميه است و اين نمازها بر همگان واجب است. بنابراين مخاطب قراردادن پيامبر(ص) در بيان لزوم اقامه نماز، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 115 - 1

1_ خداوند ، پيامبرش را به صبرپيشگى و شكيبايى فرا خواند .

واصبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 3،4

3_ پيامبر ( ص ) و مؤمنان به آن حضرت ، موظف به پايدارى بر مواضع خويش ( ابلاغ رسالت الهى و مبارزه با شرك و فساد )

إنا ع_ملون

4_ پيامبر ( ص ) از ناحيه خداوند مأمور بود تا پايدارى خود و مؤمنان و ايستادگى بر مواضعشان را به كافران تأكيد كند .

و قل للذين لا يؤمنون . .. إنا ع_ملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 122 - 5

5_ ابلاغ تهديد هاى خداوند به كفرپيشگان و رساندن بشارت هاى او به مؤمنان ، وظيفه پيامبر ( ص ) بود .

و قل . .. وانتظروا إنا منتظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 1،2،4

1_ ابلاغ توحيد ، تبليغ قرآن و مبارزه با شرك ، وظيفه پيامبر ( ص ) و راه و رسم او بود .

قل ه_ذه سبيلى

{ه_ذه} اشاره به مطالبى است كه آيات قبل به آنها اشاره داشت. از جمله آنهاست: ابلاغ توحيد ، نفى شرك ، تبليغ قرآن و تعاليم وحى.

2_ فراخوانى مردم به خدا و سوق دادن آنان به سوى او ، وظيفه پيامبر ( ص ) و راه و رسم او بود .

أدعوا إلى الله

4_ پيامبر ( ص ) وظيفه دار اعلام صريح مواضع عقيدتى برنامه رسالت خويش

قل ه_ذه سبيلى أدعوا إلى الله . .. و ما أنا من المشركين

برداشت فوق از كلمه {قل} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 4

4_ تلاوت قرآن بر مردم ، از وظايف پيامبر ( ص ) و از هدف هاى ارسال او به پيامبرى

أرسلن_ك . .. لتتلوا عليهم الذى أوحينا إليك

{تلاوت} (مصدر تتلوا) به معناى خواندن است و {لتتلوا} متعلق به {أرسلناك} مى باشد و بيانگر وظيفه پيامبر و هدف ارسال او به پيامبرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 6

6_ خداوند از اينكه پيامبر ( ص ) وظيفه خويش ( ابلاغ رسالت ) را به تحقق تهديد هاى اعلام شده وابسته بداند ، برحذر داشت .

و إن مَّا نرينّك بعض الذى نعدهم. .. فإنما عليك البل_غ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 1 - 6،17

6- پيامبر

( ص ) ، وظيفه دار هدايت مردم به سوى نور و خارج كردن آنان از ظلمت ها ( گمراهى ها ) ، با تعاليم قرآن كريم

أنزلن_ه إليك لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور

17- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار هدايت مردم به راه خداى عزتمند ستودنى ، با تعاليم قرآن كريم

كت_ب أنزلن_ه إليك لتخرج الناس من الظلم_ت إلى النور . ..إلى صرط العزيز الحميد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به يادآورى سرگذشت موسى ( ع ) و قومش و به خاطر سپردن آن

و إذ قال موسى لقومه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه فعل {اذكر} قبل از {إذ} مقدر باشد. بنابراين، آيه خطاب به پيامبر(ص) و بيان وظيفهء آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 7 - 1

1- پيامبر ( ص ) موظف به يادآورى اعلام الهى به مردم به اينكه : هر كس سپاسگزار باشد ، قطعاً نعمتش فزونى مى يابد و هر كس كفران نمايد ، دچار عذاب شديد مى گردد .

و إذ تأذّن ربّكم لئن شكرتم لأزيدنّكم و لئن كفرتم إن عذابى لشديد

{و إذ تأذّن} عطف بر {إذ قال} است كه در آن {اذكر} در تقدير است و مخاطب پيامبراكرم(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 3 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، به هنگام مواجهه با حق ناپذيرى كافران مكه ، مأمور به ر ها كردن آنان به حال خود

و ترك محاجه با آنها شد .

ذرهم يأكلوا و يتمتّعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 28 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، موظف به يادآورى قصه خلقت انسان

و إذ قال ربّك للمل_ئكة إنى خ_لق بشرًا

{إذ} مفعول به براى {اذكر} مقدر است و به قرينه كاف {ربك} مخاطب فعل، پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 49 - 1،2

1- پيامبر ( ص ) وظيفه دار باخبر ساختن بندگان از غفران ، آمرزش ، رحمت و مهربانى خداوند

نبّىء عبادى أنى أنا الغفور الرحيم

2- پيامبر ( ص ) عهده دار اميدوار ساختن بندگان خطاكار و گنهكار به غفران و رحمت خداوند

نبّىء عبادى أنى أنا الغفور الرحيم

{غفران} و {آمرزش} اصولاً در جايى به كار مى روند كه در كنار آن، خطا و لغزشى وجود داشته باشد. از اين رو ممكن است مراد از {عبادى} آن دسته از بندگانى باشند كه لغزش و گناهى مرتكب شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 50 - 1

1- پيامبر ( ص ) وظيفه دار باخبر ساختن بندگان از عذاب دردناك خداوند

و أن عذابى هو العذاب الأليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 51 - 1

1- پيامبر ( ص ) وظيفه دار باخبر ساختن بندگان از ماجراى مهمانان حضرت ابراهيم ( فرشتگان )

و نبّئهم عن ضيف إبرهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 85 - 11

11- پيامبر ( ص )

وظيفه دار عفو كريمانه و گذشت شايسته از كافران و مشركان و ناديده گرفتن اذيت و آزار آنان بود .

فاصفح الصفح الجميل

{صفح} به معناى عفو بدون ملامت كردن و به رخ كشيدن است كه از آن مى توان گذشت كريمانه و بزرگوارانه برداشت كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 12

12- پيامبراسلام ( ص ) وظيفه دار برخورد فروتنانه ( خفض جناح ) با مؤمنان

واخفض جناحك للمؤمنين

{خفض جناح} (بال گشودن) كنايه از فروتنى و تواضع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 94 - 4

4- پيامبر ( ص ) به اعراض و بى اعتنايى نسبت به اذيت ، آزار و كارشكنى مشركان و دشمنان و پايدارى در دعوت خويش مأمور شد .

فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين

مراد از {اعراض از مشركان} كناره گيرى دز آنان نيست، چون با فراز نخست آيه (فاصدع بما تؤمر) - كه فرمان به اظهار علنى دعوت مى دهد _ سازگار نيست; بلكه چون پيامبر(ص) در مكه مورد آزار و كارشكنى بسيار دشمنان و مشركان بودند، مقصود همان است كه در برداشت فوق آمده است. گفتنى است آيه بعد (إنا كفيناك المستهزءين) نيز مؤيد اين حقيقت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 6

6- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار تبيين قرآن كريم براى مردم

و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 64 - 5

5- تبيين قرآن براى حل

اختلاف هاى عقيدتى مردم ، از جمله وظايف پيامبر ( ص )

و ما أنزلنا عليك الكت_ب إلاّ لتبيّن لهم الذى اختلفوا فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 82 - 3،5

3- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار به كارگيرى مفاهيم روشن و صريح در تبليغ دين

فإنما عليك البل_غ المبين

{بلاغ} به معناى تبليغ و رساندن پيام است. توصيف آن به {المبين} (آشكار و روشنگر) بيانگر مطلب ياد شده است.

5- سلب نشدن وظيفه ابلاغ دين از پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، به صرف روى گردانى مردم از آنان

فإن تولّوا فإنما عليك البل_غ المبين

بدين احتمال كه معناى آيه چنين باشد كه اگر مردم روى گرداندند، تو نبايد بار تكليف را فرو نهى; بلكه بايد همچنان به وظيفه ابلاغ پيام الهى همت گمارى، برداشت فوق به دست مى آيد. گفتنى است آمدن جمله {فإنما عليك ...} به صورت جمله اسميه _ كه دال بر استمرار است _ مؤيد همين برداشت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار پاسخ گويى به اتهامات مشركان مبنى بر ساختگى بودن قرآن با روشن كردن حقيقت وحى

إنما أنت مفتر . .. قل نزّله روح القدس من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 123 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، مأمور پيروى از آيين ابراهيم ( ع ) گرديد .

ثمّ أوحينا إليك أن اتّبع ملّة إبرهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 1،7

1- پيامبر ( ص ) مأمور دعوت مردم به راه پروردگار در پرتو حكمت ( برهان هاى عقلى و علمى ) و موعظه نيك

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة

{حكمت} به معناى دستيابى به حق در پرتو علم و عقل است (مفردات راغب). بنابراين {بالحكمة}; يعنى، به وسيله براهين عقلى و علمى به حق رسيدن.

7- پيامبر ( ص ) ، مأمور به مجادله و مناظره با كافران و مشركان با بهترين نوع و روش

و ج_دلهم بالتى هى أحسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 1،3

1- پيامبر ( ص ) در برابر اذيت و آزار دشمنان به آن حضرت ، تنها مأمور به صبر و شكيبايى گرديد و نه مجاز براى مقابله به مثل

ادع إلى سبيل ربّك . .. و إن عاقبتم فعاقبوا ... و اصبر

خداوند، در آيه قبل همه مسلمانان را مجاز به مقابله به مثل دانسته است; ولى در اين آيه شخص پيامبر(ص) را مخاطب قرار داده و به او اختصاصاً فرمان صبر و مقاومت داده است. از ارتباط اين دو آيه، برداشت فوق به دست مى آيد.

3- پيامبر ( ص ) ، موظف به انتخاب و پيمودن برترين و ارزشمندترين راه ها در مسير دعوت خويش و در برخورد با دشمنان

و لئن صبرتم لهو خير للص_برين . و اصبر

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه در آيه قبل، قصاص و نيز صبر براى مؤمنان تجويز شده; ولى در اين آيه براى شخص پيامبر(ص) تنها صبر را _ كه برترين راه است _

مشخص فرموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 2

2- پيامبر ( ص ) موظف به اداى حقوق خويشاوندان ، مساكين و در راه ماندگان با رعايت اعتدال و اجتناب از تبذير

و ءات ذاالقربى حقّه و المسكين و ابن السبيل و لاتبذّر تبذيرًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مخاطب در آيه پيامبر(ص) باشد، هر چند ديگران را نيز شامل مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 28 - 1

1- پيامبر ( ص ) موظف به برخورد مناسب با خويشاوندان ، مسكينان و در راه ماندگان با بيانى نرم و دلپذير در صورت خوددارى از كمك به آنها به خاطر ناتوانى مالى

و ءات ذاالقربى حقّه . .. و إمّا تعرضنّ عنهم ابتغاء رحمة من ربّك ترجوها

عبارت {ابتغاء رحمة من ربّك} (جوياى رحمت پروردگارت هستى) و شواهد تاريخى حكايت از آن دارد كه: خوددارى پيامبر(ص) از كمك به افراد ياد شده، به دليل ضعف مالى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 29 - 4

4- پيامبر ( ص ) موظف به رعايت اعتدال در انفاق و پرهيز از زياده روى در آن و توجه به زندگى شخصى خود است .

و لاتجعل يدك مغلولة إلى عنقك و لاتبسطها كلّ البسط فتقعد ملومًا محسورًا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مخاطب آيه پيامبر(ص) باشد، هر چند ديگران را نيز شامل مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 2

2- پيامبر

( ص ) ، موظف شد تا به مشركان اعلام كند : اگر با خداى واحد ، خدايان ديگرى وجود دارد ، بايد آنان براى گرفتن عرش چاره انديشى نموده و وسيله اى فراهم آورند .

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 45 - 2،3

2- قراءت قرآن و تلاوت وحى بر مردم ، از وظايف پيامبر ( ص )

و إذا قرأت القرءان

از اينكه خداوند براى پاسدارى از پيامبر(ص)، بين وى و كافران به هنگام تلاوت قرآن حجابى نامريى قرار داده است; مى تواند به خاطر اين باشد كه آن حضرت موظف بوده است كه قرآن را براى مردم تلاوت كند اما چون با تلاوت قرآن، مورد آزار و اذيت قرار مى گرفت خداوند با جعل حجاب، او را از آزار آنان محافظت كرد.

3- تلاوت قرآن كريم توسط پيامبر ( ص ) در ميان مردم

و إذا قرأت القرءان جعلنا بينك . .. حجابًا مستورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 1

1- مأموريت پيامبر ( ص ) از جانب خداوند براى نگرشى كنجكاوانه و دقيق به اتهامات و شگرد هاى تبليغى مشركان و دشمنان خويش

انظر كيف ضربوا لك الأمثال

جمله {ضربوا لك الأمثال} در زبان عرب به معناى {شبهوك بالأشياء} استعمال مى شود; يعنى، تو را به چيزهايى تشبيه مى كنند و مراد از آن _ به قرينه آيه قبل _ نسبت دادن صفات ناپسند چون: مجنون، مسحور و . .. به پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 50 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخ گويى به استبعاد منكران معاد

قالوا أءذا كنّا عظ_مًا . .. قل كونوا حجارة أو حديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 7،20

7- پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخ گويى به مشركان ، درباره پديد آورنده رستاخيز است .

فسيقولون من يعيدنا قل الذى فطركم أوّل مرّة

20- پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخ دادن سؤال مشركان درباره زمان وقوع قيامت به اينكه اميد است به زودى تحقق يابد .

متى هو قل عسى أن يكون قريبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 80 - 15

15- پيامبر ( ص ) ، موظف به درخواست حجت و دليل لازم از درگاه خداوند جهت انجام پيروزمندانه رسالت خويش و رويارويى با منكران

و قل . .. و اجعل لى من لدنك سلط_نًا نصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 84 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، مأمور ابهام زدايى در زمينه تأثير دوگانه قرآن نسبت به انسان هاى مختلف

و ننزّل من القرءان . .. قل كلّ يعمل على شاكلته

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه اين آيه، پاسخ سؤالى مقدر درباره آيه قبل باشد و آن اين است كه چگونه افراد مختلف، بهره هاى متفاوت از قرآن مى برند؟ و اين آيه جواب مى دهد كه بهره متضاد و متفاوت، بازتاب روحيات و عادات خود آنهاست.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 88 - 1

1- مأموريت پيامبر ( ص ) به اعلام ناتوانى انس و جن در آوردن همانند قرآن

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ . .. لايأتون بمثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 15

15- پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام محدوده مسؤوليت خويش و بيان ناتوانى خود از ارائه معجزات درخواستى مشركان

قالوا . .. قل ... هل كنت إلاّ بشرًا رسولاً

پاسخ {هل كنت. ..} در قبال درخواستهاى مشركان، مى تواند گوياى اين معنا باشد كه: درخواستهاى آنان، ربطى به رسالت و مسؤوليتهاى پيامبر(ص) نداشته و يا در توان او نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 100 - 1،2

1- پيامبر ( ص ) ، مأمور تذكر و هشدار به انسان ها نسبت به خصلت هاى نفسانى نارواى آنان

قل لو أنتم تملكون خزائن رحمة ربّى إذًا لأمسكتم

2- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار متذكر شدن و به رخ كشيدن خصلت بخل مشركان به آنان

قل لو أنتم تملكون خزائن رحمة ربّى إذًا لأمسكتم خشية الإنفاق

اين برداشت، مبتنى بر اين است كه مخاطبان آيه، با توجه به آيات قبل، كافران باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 3

3- پيامبر ( ص ) ، مأمور اقرار گرفتن از بنى اسرائيل نسبت به حق ناپذيرى فرعون و پيروان او ، على رغم اعطاى معجزات فراوان به موسى ( ع )

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت فسئل

بنى إسرءيل إذ جاءهم فقال له فرعون إنى لأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 7 - 7

7- وظيفه پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، هموارساختن راه هدايت و واگذارى انتخاب به خود مردم است .

فلعلّك ب_خع نفسك . .. إنّا جعلنا ما على الأرض زينة لها لنبلوهم

بيان فريبندگى زمين و بستر امتحان بودن آن پس از بيان رسالت پيامبر(ص) در محدوده انذار و تبشير، مى تواند گوياى اين مطلب باشد كه وظيفه رهبران دينى، هدايت است و انتخاب، با خود مردم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 27 - 14

14- پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، در شناخت حقايق تاريخى و معرفتى ، نبايد به راهى جز وحى الهى ، اعتماد كنند .

واتل ما أُحى إليك . .. و لن تجد من دونه ملتحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 32 - 1

1- پيامبر ( ص ) موظّف به استفاده از تمثيل و ترسيم نماى كفر و ايمان در غالب گفتوگوى كشاورزى رفاه مند با هم صحبتى كم ثروت شد .

و اضرب لهم مثلاً رجلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 45 - 1

1- پيامبر ، وظيفه دار استفاده از تمثيل براى بيان حقيقت زندگى دنيا و ناپايدارى آن است .

و اضرب لهم مثل الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 109 - 1

1- تبيين عظمت آفريدگار و

وسعت بى كران دامنه خلقت و نعمت هاى مادّى و كلامى او ، از وظايف پيامبر ( ص ) است .

قل لو كان البحر مدادًا لكلم_ت ربّى لنفد البحر

{كلمة} به لفظى كه معنايى را تفهيم كند، گفته مى شود. در مورد {كلمات خداوند دوگونه تفسير متصور است: 1_ به معناى كلمات متعارف، همانند آيات قرآن باشد ; 2_ به معنى موجودات هستى كه هريك به منزله لفظى هستند كه بر صانع خود دلالت دارند. چنان كه خداوند، مسيح(ع) را {كلمه} خود دانسته است. در حقيقت، معناى نخست نيز در مورد خداوند، چيزى جز مصداقى از معناى دوم نيست; زيرا، سخن هاى خداوند نيز آفريده هاى اويند. برداشت بالا، ناظر به معناى عام {كلمة} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 16 - 1

1- توجه ويژه به آيات سرگذشت مريم و تشريح داستان تولد عيسى در قرآن ، وظيفه اى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

واذكر فى الكت_ب مريم

{اذكر} خطاب به پيامبر(ص) است. آن حضرت بدون دستور خاص نيز آيات نازل شده را در قرآن بيان مى كرد. هدف از تأكيد بر ذكر اين آيات، بيان اهميت ماجراى باردارى مريم به عيسى و تأثير عميق آن در جامعه آن روز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 1،11

1- پيامبراكرم ( ص ) مأمور انذار و هشدار دادن به مردم در مورد حوادث حسرت آفرين قيامت

و أنذرهم يوم الحسرة

ضمير {هم} در {أنذرهم} شامل همه مردم مى شود. از اضافه شدن {يوم} به {الحسرة} معلوم مى شود كه در

آن روز همگان برگذشته خويش تأسف مى خورند، به طورى كه آن روز {روز حسرت} ناميده شده است.

11- انذار غافلان و منكران قيامت و بيم دادن آنان از زمينه هاى حسرت در آن از وظايف پيامبر ( ص ) است .

و أنذرهم يوم الحسرة . .. و هم فى غفلة و هم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 41 - 1

1- پيامبراكرم ( ص ) وظيفه دار ياد كردن سرگذشت ابراهيم ( ع ) در قرآن

واذكر فى الكت_ب إبرهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 51 - 1

1- پيامبراكرم ( ص ) وظيفه دار يادكرد سرگذشت حضرت موسى در قرآن

واذكر فى الكت_ب موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 54 - 1

1- پيامبراكرم ( ص ) مأمور يادكرد سرگذشت اسماعيل صادق الوعد در قرآن

واذكر فى الكت_ب إسم_عيل

درباره اين كه اسماعيل مذكور در اين آيه، آيا فرزند ابراهيم(ع) است يا شخصى ديگر، بين مفسران دو نظر وجود دارد كه هر كدام به ادله اى تمسك جسته اند. اين نام در قرآن به صورت مطلق بر فرزند ابراهيم(ع) اطلاق شده و در اين جا نيز قرينه جدى بر اين كه اسماعيل {صادق الوعد} شخص ديگرى است وجود ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 56 - 1

1- خداوند ، پيامبر ( ص ) را به يادكردن سرگذشت ادريس ( ع ) در قرآن فرمان داد .

واذكر فى الكت_ب إدريس

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 3

3- بيان سنت { استدراج } و { امهال } خداوند در باره فرورفتگان در ورطه گمراهى ، وظيفه اى كه بر عهده پيامبر ( ص ) است .

قل من كان فى الضل_لة

فعل {كان} _ كه براى دلالت بر استمرار است _ حكايت از عمق ضلالت و ديرينه بودن آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 4،5

4- پيامبر ( ص ) ، موظف به مطالبه برهان و دليل روشن از مشركان در زمينه شرك آنان

قل هاتوا بره_نكم

{برهان} به معناى حجّت و دليل روشن و فيصله دهنده ميان حق و باطل است.

5- پيامبر ( ص ) و مبلغان الهى ، موظف به برخورد استدلالى و منطقى با مخالفان

قل هاتوا بره_نكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 45 - 1،2

1- پيامبر ( ص ) ، مأمور بيان قلمرو رسالت و وظيفه اصلى خويش براى مردم

قل إنّما أُنذركم بالوحى

2- انذار و اخطار به مردمان در پرتو وحى ، وظيفه و رسالت اصلى پيامبراسلام ( ص )

قل إنّما أُنذركم بالوحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 1

1- هشدار و انذار عمومى به مشركان لجوج و روى گردانان از توحيد ، از وظايف پيامبراكرم ( ص )

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

{إيذان} به معناى {اعلام} است و نوعاً در جايى استعمال مى شود كه اين اعلام همراه با نوعى تحذير و هشدار باشد; يعنى، در معناى {انذار} به كار مى

رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور وانهادن شرك پيشگان متعصب در غرقاب جهل و گمراهى شان

فذرهم فى غمرتهم حتّى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 66 - 2

2 - تلاوت مستمر آيات الهى از سوى پيامبر ( ص ) بر مردم

قد كانت ءاي_تى تتلى عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 96 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به كارگيرى بهترين و اخلاقى ترين روش ها ، در قبال بدى هاى مشركان

ادفع بالتى هى أحسن السيّئة

{التى} كنايه از شيوه و روش است. كلمه {السيّئة} مفعول مؤخر براى {ادفع} مى باشد; يعنى، بدى را به بهترين شيوه دفع كن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 8

8 - ابلاغ پيام هاى الهى به صورت روشن و آشكار ، وظيفه رسول خدا ( ص )

و ما على الرسول إلاّ البل_غ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 13

13 - اعمال اجتهاد و مصلحت انديشى در حل و فصل امور اجتماعى ، از اختيارات پيامبر ( ص ) و رهبران جامعه اسلامى است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع . .. فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 2

2 _ پيامبر (

ص ) وظيفه دار فراخوانى مردمان به انديشه و مقايسه ميان فرجام كافران و تقواپيشگان

قل أذلك خير أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 1،4

1 _ پيامبر ( ص ) وظيفه دار پرهيز از هرگونه اطاعت و تن دادن به خواسته هاى كافران

فلاتطع الك_فرين

{طاعت}; يعنى، عمل كردن به آنچه كه از انسان خواسته شده است.

4 _ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار مبارزه گسترده فرهنگى و تبليغى با جريان كفر و شرك ، با محور قرار دادن قرآن

فلاتطع الك_فرين و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

مرجع ضمير {به} به قرينه مقام (يعنى، آيه قبل كه از انذار رسول به مردمان سخن گفته است) قرآن كريم است و آمدن مفعول مطق (جهاداً) و توصيف آن به {كبيراً}، بيانگر گستردگى و بزرگى اين جهاد مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 57 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام كردن نداشتن هيچ چشمداشت و درخواست مزدى از مردم ، در قبال انجام رسالت خويش

قل ما أسئلكم عليه من أجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور توكل بر خداوند در انجام رسالت خويش و در برابر مخالفت هاى كافران

و توكّل على الحىّ الذى لايموت

توصيه به توكل، چون پس از آيات مربوط به موضوع قلمرو رسالت پيامبر(ص) و موضوع مخالفت هاى كافران مطرح شد (و كان الكافر على ربّه ظهيراً) حاكى است كه اين

توصيه، در رابطه با آن دو موضوع مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 215 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظّف به فروتنى و گسترانيدن بال هاى لطف و محبت براى پيروان مؤمن خويش

و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 92 - 10

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف به تداوم بخشيدن انذارگرى خود نسبت به گمراهان و دست برنداشتن از تبليغ

و من ضلّ فقل إنّما أنا من المنذرين

تعبير {فقل إنّما. ..} مى رساند كه پيامبر(ص) در مرحله نخست، با تلاوت آيات در مقام هدايت توده ها است و در صورت مخالفت عده اى، وظيفه او پايان يافته نيست; بلكه او در موضع انذارگرى هم چنان بايد باقى بماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 20 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بود تا پيام خداوند را مبنى بر سير در زمين و مطالعه در پديده هاى آفرينش ، ابلاغ كند .

قل سيروا فى الأرض فانظروا كيف بدأ الخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 45 - 1،4

1 - تلاوت كتاب آسمانى قرآن ، از جمله مسؤوليت هاى پيامبراكرم ( ص ) است .

اتل ما أوحى إليك من الكت_ب

4 - پيامبر ( ص ) ، موظف به اداى نماز ، با رعايت حدود و شرايط آن بود .

و أقم الصلوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14

- عنكبوت - 29 - 46 - 1،5،8

1 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، موظف بودند كه با اهل كتاب ، جز باانتخاب بهترين روش ، مجادله نكنند .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن

5 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، وظيفه ندارند كه با ظالمان اهل كتاب ، به جدال أحسن بپردازند .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن إلاّ الذين ظلموا منهم

8 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، در مجادله با اهل كتاب ، موظف اند كه به صراحت ، اعتقادات توحيدى خود را مطرح كنند .

قولوا ءامنّا بالذى أُنزل إلينا و أُنزل إليكم و إل_هنا و إل_هكم وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 5،10

5 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه منشأ تحقق معجزات را ، براى مشركان ، تبيين كند .

لولا أنزل عليه ءاي_ت . .. قل إنّما الأي_ت عند اللّه

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه حيطه كارى نبوت اش را ، براى مشركان ، تبيين كند .

و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت . .. قل إنّما الأي_ت عند اللّه و إنّما أنا نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 52 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه كفايت گواهى خداوند را ميان او و معجزه خواهان كافر ابلاغ كند .

قل كفى باللّه بينى و بينكم شهيدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 63 - 9

9

- پيامبر ( ص ) ، موظف به حمد و ستايش خداوند بود .

قل الحمد للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 38 - 2

2 - انفاق بر خويشاوندان و مساكين و در راه ماندگان ، لازم است .

فأَت ذا القربى حقّه و المسكين و ابن السبيل

مخاطب آيه، اگر چه پيامبر(ص) است، اما پيروان آن حضرت، به تبع او، مشمول حكم آيه هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 42 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) مأمور به تشويق مردم براى سير و سفر در زمين ، جهت مطالعه در سرگذشت پيشينيان

قل سيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبل

2 - پيامبر ( ص ) مأمور ابلاغِ پيام خداوند به مشركان مكه

قل سيروا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 43 - 1

1 - خداوند ، فراخوان پيامبر ( ص ) به رويكرد تمام عيار به اسلام

فأقم وجهك للدين القيّم

{ال} در {الدين} ممكن است عهد و مراد از آن اسلام باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 1،7

1 - پيامبر ( ص ) به صبر در برابر تبليغات سوء كافران ، موظف بود .

فاصبر إنّ وعد اللّه حقّ

متعلق صبر، محذوف است كه به قرينه {و لئن جئتهم بأية ليقولنّ الذين كفروا. ..} مى تواند بر خوردهاى ايذايى و تبليغاتى سوء كافران باشد.

7 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را براى حفظ اقتدار روحى خويش و راه

ندادن هيچ گونه اضطرابى به خود ، در برابر تبليغات كافران ، فرمان داده است .

إن أنتم إلاّ مبطلون. .. فاصبر... و لايستخفّنّك الذين لايوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 23 - 2

2 - توصيه خداوند ، به پيامبر ( ص ) براى اجتناب از حزن و اندوه در قبال كفركافران

و من كفر فلايحزنك كفره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 3 - 8

8 - پيامبر ( ص ) ، از جانب خداوند ، مأمور به انذار مردم بود .

هو الحقّ من ربّك لتنذر قومًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 11 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ابلاغ پيام الهى به مردم و پاسخگويى به شبهه هاى مطرح شده است .

قل يتوفّيكم ملك الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 29 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخگويى به كافران و تبيين نادرستى انتظارات نابه جاى آنان بود .

و يقولون متى ه_ذا الفتح . .. قل يوم الفتح لاينفع الذين كفروا إيم_نهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 30 - 1

1 - خداوند ، به پيامبر ( ص ) فرمان داد تا از كافرانى كه بر كفر ورزيدن مصمم بودند ، اعراض كند .

فأعرض عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 1 - 1،4

1 - پيامبر (

ص ) ، مأمور به رعايت تقواى الهى بود .

ي_أيّها النبىّ اتّق اللّه

4 - پيامبر ( ص ) به تبعيت نكردن از كافران و منافقان ، موظف بود .

ي_أيّها النبىّ . .. و لاتطع الك_فرين و المن_فقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 2 - 1،5

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود از تعاليمى كه از ناحيه خداوند بر او وحى مى شد ، تبعيت كند .

و اتّبع ما يوحى إليك من ربّك

5 - پيامبر ( ص ) موظف بود تا جهت گيرى هاى رسالى خويش را بر اساس تعاليم وحى قرار دهد .

ي_أيّها النبىّ . .. و لاتطع الك_فرين ... و اتّبع ما يوحى إليك من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 3 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، بر توكل و اعتماد به خداوند ، موظف بود .

و توكّل على اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 7 - 1،7،8

1 - به يادآوردن پيمان گرفتن هاى سخت خداوند از پيامبران پيشين و از خود پيامبراسلام ( ص ) ، از جمله فرمان هاى خداوند به پيامبراكرم ( ص )

و إذا أخذنا من النبيّن ميث_قهم و منك

{إذ} مفعول فعل مقدر {اُذكر} است. بنابراين، استفاده مى شود كه پيامبر(ص) بايد يادآور نكات و يا نكته اى كه در آيه آمده، باشد.

7 - ذكر نمونه مشابه در پيمان گرفتن از انبياى پيشين ، براى پيامبر ( ص ) ، به منظور ترغيب آن حضرت ، به انجام

رسالت خويش بود .

و إذا أخذنا من النبيّن ميث_قهم و منك و من نوح. .. و أخذنا منهم ميث_قًا غليظًا

8 - پيامبران ، وظيفه دار عمل به تعهّدات الهى خويش و مسؤول در مقابل آن تعهّدات هستند .

و إذا أخذنا من النبيّن . .. و أخذنا منهم ميث_قًا غليظًا

تكرار {أخذنا منهم ميثاقاً} با تأكيد {غليظاً} نشان دهنده اين نكته است كه پيمان خداوند، بسيار سخت است و آنان، در برابر آن پيمان، مسؤوليت دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 1،2

1 - پيامبراكرم ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام خداوند به مردم

قل لن ينفعكم الفرار

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه عقيده منافقان مدينه را درباره حفظ جان از خطر مرگ ، تصحيح كند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. قل لن ينفعكم الفرار إن فررتم ...و إذًا لاتمتّعون إلاّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 17 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام خداوند به مردم بود .

قل

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه با تبيين قلمرو نفوذ خواست خدا درباره زندگى و مرگ ، عقيده نادرست منافقان درباره مرگ را تصحيح كند .

قل من ذا الذى يعصمكم من اللّه إن أراد بكم سوءًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 5

5 - پيامبر ( ص ) طبق فرمان خداوند ، موظف بود كه در صورت انتخاب طلاق از سوى همسران اش ، به آنها متاعى

پرداخت كرده و با رويى خوش آنان را طلاق دهد .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا . .. أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحًا جميلاً

{سراح} در لغت، به معناى {رها كردن} است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 29 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بود كه به همسران خود بگويد در صورتى كه آنان ، خداخواهى و آخرت طلبى را پيشه كنند ، خداوند آنان را پاداشى عظيم خواهد داد .

قل لأزوجك . .. و إن كنتنّ تردن اللّه و رسوله و الدار الأخرة فإنّ اللّه أعدّ للمح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 14

14 - شايسته است كه پيامبر ( ص ) ، تنها از خداوند بترسد .

و اللّه أحقّ أن تخشيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 45 - 3،4

3 - نقش و مسؤوليت پيامبر ( ص ) بشارت دادن و هشدار دادن به مردم است .

أرسلنك . .. مبشّرًا و نذيرًا

4 - به وجود آوردن خوف و رجا ، در دل مردمان ، از جمله مسؤوليت هاى پيامبراكرم ( ص ) بود .

أرسلنك . .. مبشّرًا و نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 46 - 1،2

1 - دعوت مردم به خداوند ، از جمله مسؤوليت هاى پيامبر ( ص ) بود .

ي_أيّها النبىّ إنّا أرسلن_ك . .. و داعيًا إلى اللّه

2 - دعوت پيامبر ( ص ) از مردم براى حركت در

راه خداوند ، به اذن و فرمان خدا است .

و داعيًا إلى اللّه بإذنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 47 - 1

1 - پيامبر ( ص ) موظف بود كه مؤمنان را بشارت دهد به اين كه آنها از فضل بزرگ خدا ، برخوردار خواهند بود .

و بشّر المؤمنين بأنّ لهم من اللّه فضلاً كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 1،2،3،6،7،8،10

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به خوددارى از اطاعت از كافران و منافقان بود .

و لاتطع الك_فرين و المن_فقين

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه به آزار و اذيت هاى كافران و منافقان ، اعتنايى نكند .

و دَعْ أذيهم

3 - پيامبر ( ص ) ، وظيفه داشت كه از مقابله به مثل و درگيرى با منافقان و كافران بپرهيزد .

و دَعْ أذيهم

احتمال دارد كه {دَعْ} به معناى {بى اعتنايى} باشد و احتمال دارد كه به معناى {درگير نشدن و مقابله نكردن} باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

6 - پيامبر ( ص ) در انجام رسالت الهى خويش ، نبايد به سخنان و موضع گيرى هاى كافران و منافقان اعتنا كند .

ي_أيّها النبىّ إنّا أرسلن_ك ش_هدًا و مبشّرًا . .. و لاتطع الك_فرين و المن_فقين

7 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ترك اذيت و آزار منافقان و كافران بود . *

و دَعْ أذيهم

برداشت بالا، بنابراين اساس است كه اضافه {أذى} به {هم} اضافه مصدر به فاعل اش باشد.

8 - پيامبر ( ص ) در برابر آزار و

اذيت منافقان و كافران ، بايد به خدا توكل كند .

و دَعْ أذيهم و توكّل على اللّه

10 - پيامبر ( ص ) ، وظيفه داشت تا در انجام دادن رسالت خويش بر خداوند توكل كند .

ي_أيّها النبىّ إنّا أرسلن_ك . .. و توكّل على اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 7

7 - پيامبر ( ص ) نيز موظف بود كه مهر همسران خود را بپردازد .

أزوجك الّ_تى ءاتيت أجورهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 52 - 1،2،4

1 - بر پيامبر ( ص ) روا و جايز نيست كه غير از موارد تعيين شده ، همسرى انتخاب كند .

لايحلّ لك النساء من بعد

{بعد} ضد {قبل} است (مفردات راغب) و در آيه، معناى {غير} مى دهد. مضاف اليه آن به قرينه معلوم بودن، محذوف است. معناى عبارت چنين است: {غير از زن هايى كه گفته شد، زنان ديگرى براى تو حلال نيست}.

2 - پيامبر ( ص ) مجاز نبود كه همسران خود را طلاق داده و ديگرانى را جايگزين آنان كند .

لايحلّ لك . .. و لا أن تبدّل بهنّ من أزوج

4 - پيامبر ( ص ) مجاز نبود بر اساس سنّت جاهلى ، زنان خود را با همسران ديگران تعويض كند .

لايحلّ لك النساء . .. و لا أن تبدّل بهنّ من أزوج

احتمال دارد كه مراد از {تبديل همسران}، طلاق آنها و ازدواج با ديگران باشد و احتمال دارد كه اشاره به سنّت جاهلى باشد كه مردان، همسران خود را تعويض مى كرده اند. برداشت بالا،

بنابر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 10

10 - مؤمنان ، وظيفه قطعى دارند كه به پيامبر ( ص ) سلام كنند .

سلّموا تسليمًا

{تسليم} مفعول مطلق تأكيدى است و دلالت مى كند كه سلام بر پيامبر(ص) حتماً بايد انجام بگيرد. در اين كه {مراد از {سلام} در آيه چيست؟} دو احتمال هست: يكى، همان سلام اصطلاحى است و ديگرى، به معناى تسليم بودن است. برداشت بالا بنابر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف است به همسران و دختران خود و همسران مؤمنان ، آموزش دهد كه خود را بپوشانند .

ي_أيّها النبىّ قل لأزوجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ

{يدنين} از ريشه {دنا} به معناى {قرب و نزديكى} است. {جلاييب} جمع {جلباب} به معناى پيراهن و يا روسرى است (مفردات راغب). متعدى شدن {يدنين} به {على} چه بسا، متضمن معناى فروانداختن و به گونه اى از بالا به سمت پايين انداختن و پوشاندن باشد.

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام هاى خداوند است .

ي_أيّها النبىّ قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 63 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار ابلاغ پيام خداوند به مردم است .

يسئلك . .. قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 11 - 1

1 - پيامبر ( ص ) مأمور توجه دادن

كافران و مشركان بر آفرينش انسان و جهان و ترغيب آنان به تأمل و تفكر درباره آنها

فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا أم من خلقنا

استفتا و پرسش در آيه شريفه، براى ترغيب به تفكر و تأمل است; نه براى پرسش و استفتاى حقيقى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 2

2 - هشدار و تهديد ، از وظايف پيامبراسلام ( ص ) در برخورد با كافران لجوج و حق ناپذير

قل ي_قوم اعملوا على مكانتكم إنّى ع_مل فسوف تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 16

16 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به اعلان و ابراز باور ها و عقايد مشترك خود با اهل كتاب

قل ءامنت بما أنزل اللّه من كت_ب

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مخاطب پيامبر(ص) اهل كتاب باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 12

12 - پيامبر ( ص ) ، هدايت كننده انسان ها به صراط مستقيم

و إنّك لتهدى إلى صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 44 - 6

6 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) و امت آن حضرت در برابر نعمت نزول قرآن *

و سوف تسئلون

برداشت بالا بدين احتمال است كه مراد از {قوم} امت پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ترك مناظره و منازعه با مشركان لجوج مكه و دعوت

ايشان به مسالمت اجتماعى با مسلمانان

فاصفح عنهم و قل سل_م

با توجه به مفهوم {سلام} كه به معناى مسالمت است، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 59 - 2

2_ پيامبر ( ص ) ، مأمور به برگزيدن شيوه صبر و انتظار در برابر كافران ، در پى اتمام حجت بر ايشان *

فإنّما يسّرن_ه . .. فارتقب

با توجه به شرايط دشوار پيامبر(ص) در مكه، چه بسا تعبير {فارتقب} بيانگر لزوم صبر و انتظار تا لحظه تغيير شرايط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 - 8

8 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به پيروى نكردن از هوس ها و خواسته هاى افراد بى دانش و ناآگاه

و لاتتّبع أهواء الذين لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 13

13- پيامبر ( ص ) ، مأمور به ترك مناظره و محاجه با كافران ، پس از اتمام حجت بر ايشان *

قل إن افتريته فلا تملكون . .. كفى به شهيدًا بينى و بينكم

برداشت ياد شده براساس اين احتمال است كه تعبير {كفى به شهيدًا} به معناى ترك محاجه باشد; يعنى، پس از اتمام حجت، كار داورى درباره كافران را به خدا واگذار.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 12

12- مسؤوليت اصلى پيامبراكرم ( ص ) ، انذار مردم با بيانى واضح و روشن

و ما أنا إلاّ نذير مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 1

1- پيامبراكرم ( ص ) ، مأمور به استقامت و پايدارى همچون رسولان اولواالعزم

فاصبر كما صبر أولوا العزم من الرسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 55 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ادامه دادن تذكر و هشدار ، در عين اصرار نورزيدن بر هدايت حق ستيزان

فتولّ عنهم . .. و ذكّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 19

19 - پيامبر ( ص ) ، موظّف به پذيرش بيعت متعهدان به شرايط ايمان ، با وجود پيشينه ناشايست آنان

ي_أيّها النبىّ إذا جاءك . .. فبايعهنّ و استغفر لهنّ اللّه

از سياق آيه و شرايط تاريخ نزول آن، استفاده مى شود كه برخى از زنان بيعت كننده، خطاهايى در گذشته داشته اند كه چه بسا پذيرش بيعت آنان دشوار مى نموده است; ولى خداوند به پيامبر(ص) فرمان داده تا بيعت ايشان را بپذيرد و براى آنان طلب آمرزش كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 1

1 - نظارت بر حسن اجراى حدود الهى ، از وظايف پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى

ي_أيّها النبىّ إذا طلّقتم النساء . .. تلك حدود اللّه

مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر(ص) در آغازِ سوره و آيات مربوط به احكام طلاق و حدود الهى _ با آن كه اين احكام و حدود مربوط به همه مسلمانان است _ مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار هدايت مردم به سوى نور و خارج كردن آنان از ظلمت ها ( گمراهى ها ) در پرتو تعاليم قرآن كريم

ليخرج الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت من الظلم_ت إلى النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، در نيمه دوم بعثت و به هنگام استقرار نظام اسلامى در مدينه ، مأمور سختگيرى و برخورد بدون مسامحه و گذشت با كافران و منافقان

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه نزول اين دسته از آيات، در دورانى بوده است كه نيمى از بعثت رسول خدا(ص) سپرى شده و نظام اجتماعى اسلام در مدينه تشكيل يافته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 24 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور توجه دادن مردم به مبدأ پيدايش انسان ها و تكثير نسل او

قل هو الذى ذرأكم فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 26 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام بى اطلاعى خويش از زمان فرا رسيدن قيامت

قل إنّما العلم عند اللّه

پاسخ پيامبر(ص) (علم به زمان برپايى قيامت تنها در انحصار خداوند است)، مى رساند كه خود آن حضرت نيز از آن آگاهى نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 52 - 4

4

- پيامبر ( ص ) ، موظّف به تسبيح خدا و اعلام مبرّا بودن او از هر عيب و نقص

فسبّح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 1 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام مواضع گروه هاى جنى در برابر قرآن و رهنمود هاى آن

قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 21 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بيان قلمرو رسالت خويش به مردمان

قل إنّى لا أملك لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 22 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام مصونيت نداشتن خويش در برابر عذاب الهى در صورت نافرمانى

قل إنّى لن يجيرنى من اللّه أحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 23 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بيان وظيفه و قلمرو رسالت خويش براى مردم

قل . .. إلاّ بل_غًا من اللّه و رس_ل_ته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 25 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ صريح آگاه نبودن خويش ، از زمان تحقق وعده هاى خداوند به مردم

قل إن أدرى أقريب ما توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 21 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور موعظه و زنده نگه داشتن ياد قيامت در خاطره ها و توجّه دادن انسان ها ، به

قدرت خداوند

فذكّر

{ذِكْر}، حالتى است در نفس انسان كه او را بر محافظت از معارفى كه فرا گرفته، توانا مى سازد. اين كلمه با {حفظ} به يك معنا است; جز اين كه اصل فراگيرى {حفظ} و در خاطر حاضر داشتن، {ذكر} خوانده مى شود (مفردات راغب); بنابراين {ذكّر}; يعنى، متوجّه ساز و به ذهن آنان بيفكن. اين واژه _ چنانچه در قاموس آمده است _ در معناى موعظه كردن نيز به كار مى رود.

3 - توجّه دادن مردم به نشانه هاى قدرت خداوند در پديده هاى جهان ، از وظايف پيامبر ( ص )

أفلاينظرون . .. فذكّر

آيات پيشين _ كه درباره قيامت و نيز نشانه هاى قدرت خداوند در جهان است _ مى رساند كه مراد از {فذكّر}، لزوم تذكر دادن به همان امور است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 16

16 - تلاوتِ قرآن بر مردم ، رسالتى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

توصيف پيامبر(ص) به تلاوت كننده قرآن _ پس از تطبيق عنوان {رسول} بر آن حضرت _ بيانگر آن است كه تلاوت قرآن، بخشى از رسالت او است.

مسؤوليت مدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 286 - 21

21 _ عفو و عطوفت از وظايف مديران و واليان جامعه

و اعف عنّا و اغفر لنا و ارحمنا و انت مولينا

چون جمله {انت مولينا} به منزله علّت براى جمله سابق است، مى توان نتيجه گرفت كه هر كس نسبت به ديگرى نحوى از ولايت را به اذن خداوند دارا باشد، بايد

عفو و . .. را نسبت به او اعمال كند.

مسؤوليت مديون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 12

12 _ وجوب رعايت تقواى الهى از سوى مديون و كم و كاست نكردن چيزى در تنظيم اسناد مبادلاتى

و ليملل الّذى . .. و ليتّق اللّه ربّه و لا يبخس منه شيئاً

مسؤوليت مربيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 6

6 - لزوم هماهنگى بين گفتار و كردار رهبران جامعه

وأمر أهلك بالصلوة واصطبر عليها

مسؤوليت مرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 16

16 _ زن و مرد هر دو شايسته بر عهده گرفتن تكليف هاى الهى و مسؤول در پيشگاه خداوند

و لاتقربا هذه الشجرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 226 - 6

6 _ لزوم آميزش مردان با همسران خويش در هر چهار ماه *

للذين يؤلون من نسائهم تربّص اربعة اشهر

به نظر مى رسد كه اگر ترك آميزش در بيشتر از چهار ماه جايز بود، به همان مقدار، حكم ايلاء از نظر زمان افزايش مى يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 26

26 _ سرپرستى و مديريّت مرد در خانواده *

الطلاق مرّتان فامساك بمعروف او تسريح باحسان و لا يحل لكم . .. فاولئك هم الظالمون

چون حفظ و از هم پاشيدن بناى خانواده به دست مردان است، بنابراين سرپرستى و مديريّت خانواده به عهده اوست.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 7،9،13

7 _ تأمين نياز ها و پوشاك مادران به مقدار متعارف ، وظيفه شرعى پدر

و على المولود له زرقهنّ و كسوتهنّ بالمعروف

9 _ تأمين مخارجِ متعارف زنان مُطلّقه در زمان شيردهى به نوزاد ، بر عهده پدر است .

و على المولود له زرقهنّ

بنابراينكه مراد از {والدات} به قرينه آيات قبل و بعد، زنان مطلّقه باشند.

13 _ وظيفه شوهر در تأمين مخارج زن ، بيش از توان او نيست .

و على المولود له . .. لا تُكلّف نفس الا وسعها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 237 - 3

3 _ سقوط وظيفه شوهران از پرداخت مهر به همسرانى كه قبل از آميزش طلاق داده مى شوند ، در صورت عفو و گذشت زنان از آن

و ان طلّقتموهنّ من قبل . .. إلاّ ان يعفونَ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 32 - 27

27 _ مرد ، وظيفه دار پرهيز از دلدادگى به همسر و دختر ديگران و آرزوى داشتن آنها

و لا تتمنّوا ما فضّل اللّه به بعضكم على بعض

امام صادق (ع) در پاسخ به سؤال از آيه فوق فرمود: لا يتمنّى الرّجل امرأة الرجل و لا ابنته . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 239، ح 115 ; تفسير برهان، ج 1، ص 366، ح 2.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 1،2،10،17،34

1 _ مديريّت و سرپرستى زنان هر جامعه بر عهده مردان است .

الرجال قوّامون على النّساء

در

برداشت فوق، كلمه {الرجال} و {النساء}، مطلق مردان و زنان گرفته شده، نه خصوص شوهران و همسران آنان. قوّام به كسى گفته مى شود كه تدبير و اصلاح ديگرى را بر عهده دارد.

2 _ شوهران ، وظيفه دار سرپرستى و مديريت همسران خويش

الرجال قوّامون على النّساء

به قرينه {بما انفقوا}، مراد از {الرجال} شوهران و {النساء} همسران آنان خواهد بود ; زيرا هزينه زندگى زنان بر عهده شوهران خويش است و نفقه مطلق زنان بر عهده مردان نيست.

10 _ مخارج زنان بر عهده همسرانشان است .

و بما انفقوا من اموالهم

17 _ لزوم اطاعت زن از شوهر و حفظ حقوق وى ، مشروط به تأمين زندگى او از سوى مرد

و بما انفقوا من اموالهم فالصّالحات قانتات حافظات

ظاهراً {فالصّالحات . .. } نتيجه اى است مترتب بر جمله {الرجال ... بما انفقوا}. بنابراين اطاعت زن از شوهر در موردى است كه شوهر، زندگى او را تأمين كند.

34 _ مرد ، هيچ حقى در آزار دادن همسر صالح و مطيع خويش ندارد .

و اضربوهنّ فان اطعنكم فلا تبغوا عليهنّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 3

3 _ لزوم كوشش زن و شوهر در حفظ كانون خانواده

و إن امراة خافت . .. فلاجناح عليهما ان يصلحا بينهما صلحاً و الصلح خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 19 - 6

6 _ زن و مرد، هر دو، مكلف و مسؤول در پيشگاه خداوند هستند.

و لا تقربا هذه الشجرة

مسؤوليت مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء -

4 - 1 - 1

1 _ همه مردم ، مأمور به رعايت تقوا و پروا از خداوند هستند .

يا ايّها النّاس اتّقوا ربّكم . .. و اتّقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 8

8 _ اجراى عدالت ، وظيفه حاكمان و اطاعت از آنان ، وظيفه مردم

و اذا حكمتم بين النّاس ان تحكموا بالعدل . .. يا ايّها الذين امنوا اطيعوا اللّه و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 65 - 5

5 _ مردم ، وظيفه دار مراجعه به پيامبر ( ص ) براى داورى و حلّ كليّه مشاجرات

فلا و ربّك لا يؤمنون حتّى يحكّموك فيما شجر بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 63 - 11

11 _ مردم وظيفه دار باور به انذار هاى پيامبران و پرهيز از گرفتار آمدن به عذاب هاى الهى

لينذركم و لتتقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 10

10 _ جديت در فراگيرى معارف الهى به بهترين وجه ، و عمل به احكام دين به نيكوترين صورت ، وظيفه اى بر عهده مردم

و أمر قومك يأخذوا بأحسنها

مسؤوليت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 43 - 1

1 _ مريم ، مأمور به اطاعت خاضعانه ، سجده و ركوع ( نماز ) ، در برابر پروردگارش

يا مريم اقنتى لربّك و اسجدى و اركعى

مسؤوليت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1

- بقره - 2 - 62 - 4

4 - مسلمانان ، يهوديان ، مسيحيان و صابئى ها سزاوارترين امت ها براى برخوردار شدن از ايمان راستين و انجام عمل صالح

إن الذين ءامنوا . .. من ءامن باللّه و اليوم الأخر و عمل صلحاً

نام بردن از ملتهاى مذكور - با وجود اين كه ايمان راستين چنانچه گذشت از هر فرد و ملتى پذيرفته است - مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه: پيروان آيينهاى ياد شده داراى زمينه بيشترى براى ايمان حقيقى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 115 - 9

9 - مسلمانان ، نبايد به بهانه بازداشته شدن از ورود به مساجد ، ذكر و عبادت خدا را ترك كنند .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه . .. للّه المشرق و المغرب

برداشت فوق، مقتضاى ارتباط آيه مورد بحث با آيه قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 136 - 8،10،13

8 - مسلمانان ، بايد به همه پيامبران ايمان داشته و از تبعيض در ايمان گريزان باشند .

لانفرق بين أحد منهم

چون بحث آيه شريفه درباره ايمان است، مقصود از {لاتفرق بين أحد منهم; ميان پيامبران فرق نمى گذاريم} فرق نگذاشتن در ايمان به ايشان است نه جهات ديگر.

10 - مسلمانان ، بايد به يهود و نصارا ابلاغ كنند كه به قرآن و همه پيامبران و احكام و معارف نازل شده بر آنان و به تمامى كتاب هاى آسمانى ، ايمان دارند .

قولوا ءامنا باللّه و ما أنزل إلينا و ما أنزل إلى إبرهيم . .. و

ما أوتى النبيّون

برداشت فوق از كلمه {قولوا} (بگوييد) استفاده مى شود. آيه قبل گوياى اين است كه {مقول له} (كسى كه بايد به او ابلاغ شود) يهود و نصاراست.

13 - مسلمانان ، بايد به يهوديان و نصرانيان ابلاغ كنند كه هرگز تسليم خواسته هاى آنان نخواهند شد .

كونوا هوداً أو نصرى . .. قولوا ءامنا ... و نحن له مسلمون

حصر در جمله {و نحن له مسلمون} ناظر به سخن يهود و نصاراست كه از مسلمانان مى خواستند به آيين يهوديت و نصرانيت ايمان آورند و در زمره يهوديان و نصرانيان قرار بگيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 6،12

6 - برطرف ساختن سوژه هاى تبليغاتى دشمنان اسلام ، از وظايف ضرورى مسلمانان است .

لئلا يكون للناس عليكم حجة

12 - مسلمانان در عمل به احكام الهى و مواضع به حق خويش ، نبايد از تبليغات و جار و جنجال دشمنان هراسى به خود راه دهند .

فلا تخشوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 152 - 4

4 - رسالت پيامبر ( ص ) و تغيير قبله از بيت المقدس به مسجدالحرام ، از نعمتهايى كه مسلمانان بايد به پاس آنها ، همواره به ياد خدا باشند .

فولوا وجوهكم شطره . .. كما أرسلنا فيكم رسولا ... فاذكرونى

برداشت فوق از حرف {فاء} كه {اذكرونى} را بر نعمتهاى ياد شده (تغيير قبله و رسالت پيامبر(ص)) تفريع كرده است، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 172 - 2

2 - مسلمانان

نبايد روزى ها و نعمت هاى پاكيزه را حرام شمرده و خويشتن را از منافع آنها محروم سازند .

يأيها الذين ءامنوا كلوا من طيبت ما رزقنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 6

6 - مسلمانان نبايد آغازگر جنگ عليه دشمنان خويش باشند . *

و قتلوا فى سبيل اللّه الذين يقتلونكم و لاتعتدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 1

1 - مسلمانان بايد كافران محارب را هر كجا يافتند ، بكشند .

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم

ضمير {هم} در جمله فوق به {الذين يقاتلوكم} بر مى گردد و لذا از آنان به كافران محارب تعبير شده است. {ثقف} (مصدر ثقفتم} به معناى يافتن و دسترسى پيدا كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 1

1 - نبرد با كافران ، تا برطرف شدن فتنه هاى آنان ، وظيفه اى ضرورى بر عهده مسلمانان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 9

9 - مسلمانان ، موظف به رعايت عدالت حتى در جنگ با دشمنان

فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 11

11 - مسلمانان بايد مردمى نيكوكار باشند .

و أحسنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 216 - 1

1 _ وجوب جهاد بر مسلمانان ، حكمى ثابت و هميشگى

كتب عليكم القتال

{كُتب}

يعنى ثبت و استقرّ.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 3

3 _ مسمانان موظّف به دقت كامل در تاريخ بنى اسرائيل و پندگيرى از آن هستند .

الم تر الى الملأ من بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 254 - 3

3 _ وظيفه مسلمانان در تقويت بُنيه دفاعى و حكومتى جامعه اسلامى ، به وسيله انفاق

يا ايّها الّذين امنوا انفقوا

با توجّه به روح كلّى آيات گذشته كه در مورد پيكار و زمامدارى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 64 - 11

11 _ مسلمانان ، موظف به اعلام تسليم خود در برابر خداوند ، در صورت استنكاف مخالفان از پذيرش آن

فان تولّوا فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 66 - 1

1 _ خداوند هرگز امت اسلام را به خودكشى و ترك خانه و كاشانه ، فرمان نداده است .

و لو انّا كتبنا عليهم ان اقتلوا انفسكم او اخرجوا من دياركم

مراد از ترك خانه و كاشانه، كه با لفظ {اخرجوا من دياركم} بيان شده، معنايى است كه عنوان هجرت بر آن صدق نكند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 24

24 _ مسلمانان صدر اسلام موظّف به تفحص در بينش و كردار منحط دوران جاهليّت خويش و توجّه به تعالى آن در اسلام

كذلك كنتم من قبل فمنّ اللّه عليكم فتبيّنوا

بنابر اينكه متعلق {فتبيّنوا}، {كذلك كنتم من

قبل}، باشد. يعنى اگر زمان را درك نكرديد و يا فراموش كرديد، تحقيق كنيد تا اعمال زشت جاهلى براى شما آشكار شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 20

20 _ حفظ آمادگى نظامى و تداركاتى در برابر خطر هجوم دشمنان ، وظيفه مسلمانان

ودالذين كفروا لو تغفلون عن اسلحتكم و امتعتكم فيميلون عليكم ميلة واحدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 2

2 _ احساس مسؤوليت مسلمانان صدر اسلام نسبت به تكاليف الهى و يادگيرى آن

يسئلونك ماذا احل لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 1

1 _ ضرورت پرهيز مسلمانان از پذيرش ولايت و حاكميت يهود و نصارا

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء

يكى از معانى ولايت، امارت و سلطنت است. (قاموس المحيط)، بنابراين {ولى} مى تواند به معناى امير و حاكم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 69 - 2

2 _ مسلمانان ، يهوديان ، مسيحيان و صابئى ها ، سزاوارترين امت ها براى ايمان راستين به خدا و قيامت و انجام عمل صالح

إنّ الذين ءامنوا و الذين هادوا و الصبئون و النصرى من ءامن

نام بردن از ملتهاى مذكور _ با اينكه ايمان راستين از هر امتى (من ءامن . ..) موجب رهايى از ترس و اندوه است _، مى تواند اشاره به اين باشد كه پيروان اين اديان از ديگران سزاوارتر و داراى زمينه بيشترى براى پذيرش ايمان حقيقى هستند.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 7،8

7 _ مسلمانان در همنشينى با كافران و مشركان بى طرف بايد با تذكر آنان را از مغلطه و استهزاى در اسلام و قرآن بر حذر دارند. *

و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء و لكن ذكرى لعلهم يتقون

8 _ حفظ قداست قرآن و اسلام و بازداشتن ديگران از ياوه سرايى و تخطئه و استهزاى آن، وظيفه مسلمانان است.

و ما على الذين يتقون . .. و لكن ذكرى لعلهم يتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 13 - 3

3 _ مبارزه با دشمنان خدا و رسول و سركوبى آنان ، امرى لازم و بر عهده مسلمانان

ذلك بأنهم شاقوا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 7

7 _ مسلمانان نبايد آغازگر جنگ باشند .

و إن تعودوا نعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 19

19 _ رفع نياز هاى جامعه ايمانى از سوى خود مسلمانان ، منشأ تشريع خمس ، نه ناتوانى خداوند بر تأمين آن نيازها

و اعلموا أنما غنمتم من شىء . .. و اللّه على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 1

1 _ اطاعت از فرمان هاى خدا و رسول به هنگام رويارويى با دشمنان ، وظيفه اى ضرورى بر عهده مسلمانان

و أطيعوا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال -

8 - 58 - 1

1 _ مسلمانان موظفند در صورت ظهور نشانه اى حاكى از تصميم كافران بر پيمان شكنى ، معاهدات فيمابين را الغا كنند و آن را بى اعتبار بشمارند .

و إما تخافن من قوم خيانة فانبذ إليهم

مراد از {خيانة} به قرينه سياق پيمان شكنى است و ترس از پيمان شكنى به معناى آشكار شدن شواهد و اماراتى است بر اينكه طرف مقابل نقض پيمان را در سر مى پروراند. {نبذ} به معناى انداختن و مفعول {فانبذ} {عهدهم} است كه به خاطر وضوحش در كلام نيامده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 1،2

1 _ تقويت قواى نظامى و تهيه ادوات جنگى براى نبرد با دشمنان خدا ، وظيفه اى بر عهده تمامى مسلمانان

و أعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخيل

2 _ مسلمانان بايد براى تقويت بنيه نظامى تمام تلاش خويش را تا حد ترساندن دشمن ، به كار بندند و از هر چه در اختيار دارند دريغ نورزند .

و أعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 15

15 _ مسلمانان نبايد حتى به خاطر دفاع از مؤمنانى كه مورد هجوم كافران قرار گرفتند پيمان خويش را با آن كافران ناديده انگارند و آن را نقض كنند .

فعليكم النصر إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 9

9 _ توصيه مسلمانان صدر اسلام به ادامه پايبندى بر

پيمان عدم تعرض خود با مشركان وفادار ، تا پايان يافتن مدت پيمان

إلا الذين عهدتم . .. فأتموا إليهم عهدهم إلى مدتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 2

2 _ لزوم هشيارى و بيدارى مسلمانان نسبت به ترفند ها و ظاهرسازى هاى دشمنان اسلام

كيف و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 119 - 4

4 _ مسلمانان ، موظف به همراهى و همگامى با مؤمنان صادق و راستين و پرهيز از معاشرت با منافقان

و كونوا مع الصدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 2،9

2 _ اصحاب پيامبر ( ص ) داراى مسؤوليتى فزونتر نسبت به ديگر مسلمانان

ما كان لأهل المدينة و من حولهم من الأعراب أن يتخلفوا عن رسول اللّه

از اين آيه استفاده مى شود كه اهل مدينه و اطراف آن _ به دليل قرب بيشتر به پيامبر(ص) _ مسؤوليتى فزونتر از ديگران دارند و بدين جهت است كه خداوند آنان را اختصاص به ذكر داده است.

9 _ رهبرى حق در نظام اسلامى ، داراى جايگاهى رفيع و مسلمانان وظيفه دار ايثارو فداكارى براى او

و لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه

از اينكه خداوند به مؤمنان فرمان داده است تا براى حفظ جان پيامبر(ص) به عنوان رهبر به حق جامعه اسلامى جان فشانى كنند، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 5

5_ مسلمانان نبايد در پايدارى بر دين

و پيشبرد اهداف آن بر ستمگران ، اتكا كنند و از آنان يارى طلبند .

فاستقم كما أُمرت و من تاب معك . .. و لاتركنوا إلى الذين ظلموا

نهى از تمايل به ستمگران و اتكاى بر آنان ، پس از امر به استقامت در راه دين ، توجه دادن مؤمنان است به اين كه مبادا براى رسيدن به اين مقصود (استقامت در راه دين و پيشبرد اهداف آن) بر ستمگران تكيه كنند و از آنان يارى بخواهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 6

6 - حفظ حرمت پيامبر ( ص ) و حريم آن حضرت ، وظيفه اى الهى بر عهده يكايك مسلمانان

إذ تلقّونه بألسنتكم . .. و تحسبونه هيّنًا و هو عند اللّه عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 4،8،9

4 - مسلمانان ، موظف اند در برابر شايعه ها و تهمت هاى بى اساس عليه پيامبر ( ص ) و حريم آن حضرت ، واكنشى صريح و منفى نشان دهند و به مقابله جدى با آنها برخيزند .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. ه_ذا بهت_ن عظيم

8 - مسلمانان ، موظف اند در برابر شايعه ها و تهمت هاى بى دليل جنسى عليه ديگر مسلمانان ، اظهار شگفتى كرده و آنها را بهتانى بزرگ بشمارند .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

جمله {سبحانك} و يا {سبحان اللّه} در دو مورد به كار مى رود: 1_ آن گاه كه سخن شگفت آورى شنيده شود. 2_ آن گاه كه سخنى بسيار زشت

و ناروا شنيده شود و شنونده بخواهد از آن اظهار تنفر و انزجار كند و واكنشى منفى از خود نشان دهد. برداشت ياد شده براساس كاربرداول است.

9 - اظهار تنفر و نشان دادن واكنش منفى ، وظيفه مسلمانان در برابر شايعه ها و تهمت هاى بى دليل جنسى عليه ديگر مسلمانان

و لولا إذ سمعتموه قلتم ما يكون لنا أن نتكلّم به_ذا سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 30 - 5

5 _ مسلمانان ، وظيفه دار به صحنه آوردن و فهم صحيح قرآن و عمل به تعاليم آن .

ي_ربّ إنّ قومى اتّخذوا ه_ذا القرءان مهجورًا

ترديدى نيست كه مهجور و متروك ساختن قرآن، مربوط به ظاهر آن نيست; بلكه مقصود، تأمل نكردن در معارف آن و نشناختن و عمل نكردن به تعاليم آن است. از اين رو آيات بسيارى از قرآن، انسان ها را به تفكر در قرآن و عمل به آموزه هاى آن، فرا خوانده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 1،5،9،13

1 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، موظف بودند كه با اهل كتاب ، جز باانتخاب بهترين روش ، مجادله نكنند .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن

5 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، وظيفه ندارند كه با ظالمان اهل كتاب ، به جدال أحسن بپردازند .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن إلاّ الذين ظلموا منهم

9 - مسلمان ، بايد به قرآن و كتاب هاى آسمانى ، ايمان داشته باشد .

ءامنّا بالذى أُنزل إلينا و

أُنزل إليكم

13 - مسلمان ، بايد به وحدانيت خداوند ، مؤمن باشد .

ءامنّا بالذى . .. و إل_هنا و إل_هكم وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 47 - 7

7 - قرآن ، جزء متعلق ايمان است و مؤمنان ، بايد به آن ايمان داشته باشند .

و كذلك أنزلنا إليك الكت_ب فالذين ءاتين_هم الكت_ب يؤمنون به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 38 - 5

5 - مسلمانان ، در قبال نياز هاى نيازمندان جامعه ، مسؤول اند .

فأَت ذا القربى حقّه و المسكين و ابن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 69 - 6،10

6 - مسلمانان ، مجاز نيستند كه همانند قوم موسى بوده و پيامبر ( ص ) را مورد آزار و اذيت قرار دهند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى

10 - حضور در زمره مؤمنان ، مقتضى پرهيز از آزار و اذيت پيامبرخدا ( ص ) بود .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى

ندا به {يا أيّها الذين آمنوا} مى تواند به منظور تشويق مخاطبان براى عدم اذيت پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 4 - 6

6 - هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، درباره تأثيرپذيرى از قدرت و مكنت كافران و تجديد نظركردن در برنامه هاى تبليغى و الهى خويش

فلايغررك تقلّبهم فى البل_د

پيامبر(ص) و مسلمانان، در حالى به تبليغ دين اسلام مى پرداختند كه كافران در اوج قدرت اقتصادى و سياسى قرار

داشتند. بنابر اين هشدار خداوند در آيه شريفه مى تواند گوياى مطلب يادشده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 34 - 10

10 - مسلمانان ، موظف به انتخاب بهترين روش ها در جهت كاستن و يا زدودن دشمنى ها و تنش هاى اجتماعى

ادفع بالتى هى أحسن . .. كأنّه ولىّ حميم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 21،24

21 - احياى ارزش ها و تعاليم دين در جامعه ، مسؤوليت هر فرد مسلمان

أن أقيموا الدين

24 - دعوت به توحيد و انذار مشركان ، وظيفه اى عمومى براى مسلمانان

كبر على المشركين ما تدعوهم إليه

با توجه به جمع بودن {ما تدعوهم}، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 44 - 6

6 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) و امت آن حضرت در برابر نعمت نزول قرآن *

و سوف تسئلون

برداشت بالا بدين احتمال است كه مراد از {قوم} امت پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 30 - 11

11- لزوم هشيارى جامعه اسلامى ، نسبت به خطر ها و توطئه هاى بيماردلان و منافقان عليه دين

و لتعرفنّهم فى لحن القول

با توجه به اين كه خداوند، در آيات گذشته به روحيات، خصلت ها، موضع گيرى ها و توطئه گرى هاى منافقان بيماردل پرداخته و در اين آيه نيز مؤمنان را نسبت به شناخت آنان رهنمون ساخته است (و لتعرفنّهم فى لحن القول)، مطلب بالا قابل برداشت است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 3

3 - لزوم هشيارى رهبرى و جامعه اسلامى ، در برابر عناصر ظاهر فريب و دوچهره

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

پيشگويى خداوند و افشاى چهره متخلفان، در حقيقت بيانگر ضرورت بر اين هشيارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 8

8 - مسلمانان موظّف به پيكار بى امان با دشمنان نيرومند ، تا مرز كشتن و يا به تسليم كشاندن آنان

ستدعون إلى قوم أولى بأس شديد تق_تلونهم أو يسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 9 - 1،6

1 - مسلمانان ، موظف به برقرارى صلح و از ميان بردن جنگ ها و درگيرى هاى داخلى گروه هاى مسلمان

و إن طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فأصلحوا بينهما

6 - امت اسلامى ، ملزم به نبرد با هرگونه تجاوز و سركشى در قلمرو حاكميت اسلامى

فإن بغت إحدي_هما على الأخرى فق_تلوا الّتى تبغى حتّى تفىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 11 - 6

6 - جامعه اسلامى ، موظف به جبران خسارت هاى مالى وارد شده بر مؤمنان ، در طريق ايمان *

و إن فاتكم شىء من أزوجكم . .. ف_اتوا الذين ذهبت

مسؤوليت مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 110 - 4

4 - مسلمانان صدر اسلام ، موظف به تقويت بنيه اعتقادى و اقتصادى خويش با برپا كردن نماز و پرداخت زكات ( براى مهيّا شدن زمينه هاى

جهاد و مبارزه )

حتى يأتى اللّه بأمره . .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 3

3 - مسلمانان صدر اسلام به نبرد با مشركان مكه و بيرون راندن آنان از آن سرزمين موظف شدند .

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

مراد از {من حيث أخرجوكم} بنا به گفته مفسران، مكه است و به مجبور شدن مسلمانان به ترك مكه و هجرت به مدينه و حبشه اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 1

1 _ مسلمانان صدر اسلام موظف به هجوم به كاروان تجارى مشركان قريش و يا نبرد با سپاه مسلح آن بودند .

كما أخرجك ربك . .. إذ يعدكم اللّه إحدى الطائفتين ... و يريد اللّه أن يحق الحق بك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 5

5 _ مهاجرت به مدينه از وظايف مهم مسلمانان صدر اسلام

و الذين ءامنوا من بعد و هاجروا

مراد از هجرت در اين بخش از آيات، كوچ كردن مسلمانان از هر نقطه به مدينه منوره است. تأكيد فراوان خداوند بر هجرت بيانگر اهميت ويژه آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 9

9 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به ادامه پايبندى بر پيمان عدم تعرض خود با مشركان ، مادامى كه آنان بر پيمان خود پايبند بمانند ، توصيه فرمود .

فما استقموا لكم فاستقيموا لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 8،9

8 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به پيكار با سران و پيشوايان شرك و كفر ، در صورت نقض پيمان صلح از سوى آنان ، فراخواند .

و إن نكثوا أيمنهم . .. فقتلوا أئمة الكفر

9 _ مسلمانان صدر اسلام ، موظف بودند در صورت مشاهده طعن و توهين به دين الهى از سوى معاهدان مشرك ، با ايشان به پيكار برخيزند .

و إن نكثوا أيمنهم . .. و طعنوا فى دينكم فقتلوا أئمة الكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 1

1 _ فرمان خداوند به بسيج همه مسلمانان صدر اسلام براى جهاد در راه خدا ، هر چند فاقد تجهيزات كافى نظامى باشند .

انفروا خفافاً و ثقالا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 2

2 - مسلمانان ، موظف بودند با توطئه { افك } به عنوان بهتانى بزرگ عليه پيامبر ( ص ) و حريم آن حضرت ، مقابله كنند .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 4

4 - مسلمانان صدراسلام به نگه دارى حرمت پيامبر ( ص ) در گفتارشان موظف و از صدا زدن آن حضرت ، همچون صدا زدن ديگر مردمان ، ممنوع بودند .

لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه اضافه {دعا} به {الرسول} اضافه مصدر به مفعول باشد; يعنى، دعوت و صدا زدن

شما پيامبر(ص) را. .. .

مسؤوليت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 7

7 - خداوند ، بنى اسرائيل ( يهوديان و نصرانيان ) را از انكار قرآن و كافر شدن به آن ، بر حذر داشت .

و لاتكونوا أول كافر به

ضمير در {به} مى تواند به {ما أنزلت} و يا به {ما معكم} برگردد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 4

4 - مسلمانان ، يهوديان ، مسيحيان و صابئى ها سزاوارترين امت ها براى برخوردار شدن از ايمان راستين و انجام عمل صالح

إن الذين ءامنوا . .. من ءامن باللّه و اليوم الأخر و عمل صلحاً

نام بردن از ملتهاى مذكور - با وجود اين كه ايمان راستين چنانچه گذشت از هر فرد و ملتى پذيرفته است - مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه: پيروان آيينهاى ياد شده داراى زمينه بيشترى براى ايمان حقيقى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 8

8 - يهود و نصارا ، حقيقتى را از ناحيه خداوند در اختيار داشتند كه بايد آن را به مردم ارائه مى كردند .

أم تقولون . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

چون در اين بخش از آيات سخن درباره يهود و نصارا است، معلوم مى شود: اشاره مستقيم جمله {من أظلم . ..} و مصداق مورد نظر آن، يهود و نصارا مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - مائده - 5 - 47 - 1

1 _ مسيحيان وظيفه دار حكم و داورى بر اساس انجيل

و ليحكم أهل الانجيل بما أنزل اللّه فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 69 - 4

4 _ ايمان به خدا و قيامت و رسالت انبيا ، از اصول مشترك اديان آسمانى

إنّ الذين ءامنوا و الذين هادوا و الصبئون . .. من ءامن باللّه و اليوم الاخر

ايمان به رسولان الهى، از عناوين مذكور در آيه (الذين ءامنوا . .. النصرى) استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 10

10 _ ايمان به رسول اكرم ( ص ) و پيروى از او وظيفه اى الهى بر عهده يهود و نصارا و ثبت شده در تورات و انجيل

الذين يتبعون الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 15،20

15 _ همه انسان ها ، حتى يهود و نصارا ، بايد به خدا و پيامبر او ايمان آورند .

قل يأيها الناس . .. فامنوا باللّه و رسوله

مصداق مورد نظر براى {الناس}، به قرينه آيات گذشته و نيز آيه قبل كه بيان داشت اوصاف پيامبر در تورات و انجيل ثبت شده، يهود و نصارا است. بنابراين يهود و نصارا از مخاطبان {فامنوا ... } هستند.

20 _ همگان ، حتى يهود و نصارا ، بايد از پيامبر اسلام تبعيت كنند .

و اتبعوه

مسؤوليت مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 -

فرقان - 25 - 60 - 1

1 _ مشركان صدراسلام ، به سجده در برابر خداى رحمان ، مأمور شده بودند .

و إذا قيل لهم اسجدوا للرحم_ن

مسؤوليت مشمولان رحمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 14

14_ روزه ، واكنشى شايسته در برابر بهره مندى از رحمت گسترده خداوند است .

إنّى نذرت للرحم_ن صومًا

مسؤوليت مشمولان نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 90 - 19

19_ برخورداران از نعمت و عزت و مكنت ، بايد به خدادادى بودن آنها توجه داشته و بدان اقرار كنند .

قد منّ الله علينا إنه من يتّق و يصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 39 - 2

2-برخورداران نعمت ، بايد به مبدأ يگانه نعمت آفرين ، توجه داشته باشند و از دل بستگى به نعمت ها و غفلت از ياد خدا ، پرهيز كنند .

و لولا إذ دخلت جنّتك قلت ما شاء اللّه لاقوّة إلاّ باللّه

مسؤوليت مصلحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 17،30

17_ ضرورت پايبندى مبلغان دين و مصلحان جامعه ، به تعاليم دينى و برنامه هاى اصلاحى خود

و ما أُريد أن أُخالفكم إلى ما أنهي_كم عنه

30_ آنان كه درصدد اصلاح جامعه اند ، بايد فقط به خدا اتكال كنند و روى به درگاه او داشته باشند .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح . .. عليه توكلت و إليه أُنيب

مسؤوليت مطلقه

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 12

12 - زنان مطلّقه ، حق ندارند در ايّام عدّه از خانه هايشان بيرون بروند .

و لايخرجن

مسؤوليت معاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 8

8- اهل پيمان ، با مشاهده ضعف در طرف مقابل ، نبايد به پيمان شكنى روى آورند .

تتّخذون أيم_نكم دخلاً بينكم أن تكون أُمّة هى أربى من أُمّة

مسؤوليت معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 7

7 _ معاف شدگان از جنگ ، بايد در پشت جبهه حمايتگر رزمندگان و خيرخواه خدا و رسولش باشند .

ليس على الضعفاء . .. إذا نصحوا للّه و رسوله

مسؤوليت معلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 21،22

21 - تعليم دهندگان علوم غريبه ، بايد ضرر هاى آن علوم را به متعلمان گوشزد كرده و آنان را از سوء استفاده بر حذر دارند .

و ما يعلمان من أحد حتى يقولا إنما نحن فتنة فلاتكفر

22 - ضرورت تلاش براى ايجاد تعهد در متعلمان به هنگام آموزش علوم به آنان

و ما يعلمان من أحد حتى يقولا إنما نحن فتنة فلاتكفر

مسؤوليت مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 6

6 _ خداوند فراخوان محاربان و مفسدان به دست شستن از فسادگرى و ستيزه جويى با خدا و رسول ( ص )

الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

مسؤوليت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 45 - 2

2 _ فرشتگان ، پيام آوران الهى

اذ قالت الملئكة يا مريم انّ اللّه يبشرك بكلمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 1

1 _ فرشتگان الهى ، مأمور گرفتن جان انسانها

انّ الّذين توفّيهم الملئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 6

6 _ گروهى از فرشتگان عهده دار رسالتها و مأموريتهايى از جانب خداوند هستند.

إذا جاءتهم رسلنا يتوفونهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 50 - 1

1 _ ميراندن انسان ها و گرفتن جان ايشان ، از مأموريت هاى فرشتگان

و لو ترى إذ يتوفى الذين كفروا الملئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 70 - 11

11_ از ميان بردن قوم لوط ، مأموريت فرشتگان حاضر در پيشگاه ابراهيم ( ع )

إنا أُرسلنا إلى قوم لوط

از آيه 76 و نيز آيات مربوط به داستان لوط(ع) معلوم مى شود هدف از فرستادن فرشتگان به سوى قوم لوط، به هلاكت رساندن آنان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 57 - 2،3

2- بشارت به فرزنددار شدن ابراهيم ( ع ) كار فرعى و عذاب قوم لوط مأموريت اصلى و مهم فرشتگان بود .

إنا نبشّرك بغل_م . .. قال فما خطبكم أيّها المرسلون

از اينكه حضرت ابراهيم(ع) پس از شناخت فرشتگان و دريافت بشارت فرزنددار شدن از مأموريت اصلى و مهم آنان سؤال كرد (فما خطبكم

. ..) و اين مأموريت طبق آيه بعد عذاب قوم لوط بود.

3- ابراهيم ( ع ) پيش از اظهار فرشتگان از مأموريت خودشان براى عذاب قوم لوط ، از آن آگاه نبود .

قال فما خطبكم أيّها المرسلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 58 - 2

2- اجراى فرمان هاى خداوند از وظايف و مسؤوليت هاى فرشتگان

قالوا إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 63 - 6

6- فرشتگان ، مجريان عذاب الهى بر قوم لوط بودند .

قالوا بل جئن_ك بما كانوا فيه يمترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 10 - 3

3 - فرشتگانى متعدد ، مأمور نظارت بر كردار انسان ها و محفوظ نگه داشتن آن هستند .

و إنّ عليكم لح_فظين

تعدّد حافظان، ممكن است به اعتبار هر انسان و يا به لحاظ تمام انسان ها باشد.

مسؤوليت ملائكه عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 34 - 4

4 - فرستادگان خدا بر لوط ( ع ) ، خود ، مأمور عذاب قوم لوط بودند .

و لمّا أن جاءت رسلنا لوطًا . .. إنّا منزلون على أهل ه_ذه القرية رجزًا من السماء

مسؤوليت ملائكه محافظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 1،3،5

1_ فرشتگانى عهده دار مراقبت و محافظت از انسان ها در برابر خطر ها و حوادث نابود كننده

له معقّب_ت . .. يحفظونه من أمر الله

{تعقيب} (مصدر معقّبات) ; يعنى،

به منظور انجام كارى در پى كسى رفتن. بنابراين مراد از {معقبات} به قرينه {يحفظونه} نيروهايى است كه به منظور حفاظت آدمى در پى اويند و وى را دنبال مى كنند. مفسّران برآنند كه آن نيروها (معقّبات) فرشتگان الهى مى باشند.

3_ فرشتگان محافظ و پاسدار انسانها ، از همه اطراف و جوانب ، آنان را مراقبت مى كنند .

له معقّب_ت من بين يديه و من خلفه يحفظونه

{من بين يديه} يعنى از پيش رو و {من خلفه} يعنى از پشت سر و اين دو كنايه از جميع اطراف است.

5_ فرشتگان به فرمان خداوند آدميان را از حوادث و خطر ها محافظت مى كنند .

يحفظونه من أمر الله

برداشت فوق بر اين اساس است كه {من} سببيه باشد.

مسؤوليت موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 9

9 - موحدان بايد در آستانه مرگ ، بازماندگان خويش را به توحيد و ملازمت بر عبادت خدا سفارش و وصيت كنند .

إذ حضر يعقوب الموت إذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 4

4- يكتاپرستان ، نبايد خود را در محيط و شرايطى قرار دهند كه بر حفظ ايمان خويش قادر نباشند .

إنّهم إن يظهروا عليكم . .. يعيدوكم فى ملّتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 9

9- انسان موحّد ، همواره ، بايد در هواى رسيدن به رضايت خداوند باشد .

إل_هكم إل_ه وحد فمن كان يرجوا لقاء ربّه

فعل ماضى (كان) در كنار فعل مضارع (يرجوا)

بر استمرار دلالت دارد و {فاء} تفريع، گوياى برداشت بالا است.

مسؤوليت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 53 - 10

10 - ابلاغ حقايق تورات به بنى اسرائيل ، از وظايف اساسى موسى ( ع ) بود .

و إذ ءاتينا موسى الكتب و الفرقان لعلكم تهتدون

رابطه اعطاى كتاب به موسى (ع) و هدايت شدن بنى اسرائيل (ءاتينا موسى . .. لعلكم تهتدون) اقتضا مى كند كه: جمله اى همانند {و به او فرمان داديم تا آن كتاب را براى شما تلاوت كند و احكام و معارفش را به شما تعليم دهد} در تقدير باشد كه به خاطر روشنى و ايجاز بدان پرداخته نشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 2

2 - موسى ( ع ) ابلاغ كننده فرمان خدا ( لزوم ذبح گاو ) به مردم خويش

إذ قال موسى لقومه إن اللّه يأمركم أن تذبحوا بقرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 5

5 _ هارون ، همانند موسى ( ع ) ، مأمور بسيج بنى اسرائيل براى فتح سرزمين مقدس

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

آيه بيست و سوم (و قال رجلان . ..) بيانگر آن است كه آن دو مرد نيز همانند هارون مطيع موسى(ع) بودند و اين حقيقت با تفسير جمله {لااملك الا نفسى و اخى} به اينكه تنها اختياردار خود و برادرم هستم و در ميان بنى اسرائيل تنها هارون فرمانبردار من است، سازگار نيست. بنابراين بايد گفت {اخى} مبتدايى است

با حذف خبر (و اخى لايملك الانفسه) و نام بردن از خود و برادرش به اين دليل است كه بسيج بنى اسرائيل بر عهده هارون نيز بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 10

10 _ رهاسازى بنى اسرائيل از نظام فاسد فرعونى ، از وظايف الهى موسى ( ع )

فأرسل معى بنى إسراءيل

تفريع جمله {فأرسل . .. } بر {إنى رسول ... } حكايت از آن دارد كه رهايى بنى اسرائيل از رسالتهاى الهى موسى بوده است. يعنى به امر خداوند موظف به انجام اين كار بود، نه به تصميم شخصى خويش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 8،9

8 _ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا پيام هاى او را دريافت كند و فراگيرد و اعمال و رفتارش را بر اساس آنها استوار سازد .

فخذ ما ءاتيتك

{أخذ} (مصدر {خذ}) به معناى گرفتن است و گرفتن پيامهاى الهى به اين است كه انسان آنها را فراگيرد و به آنها عمل كند.

9 _ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا در برابر نعمت رسالت و شايستگى شنيدن سخن خدا ، وى را سپاس گويد و از شاكران شود .

اصطفيتك على الناس برسلتى و بكلمى . .. و كن من الشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 7،8

7 _ خداوند دعوت كننده موسى ( ع ) به جدّيت در فراگيرى لوحه هاى دريافتى و به كار بستن آن

فخذها بقوة

8 _ خداوند از موسى خواست

تا قومش را به فراگيرى معارف نوشته شده بر الواح و احكام ياد شده در آن فرمان دهد .

و أمر قومك يأخذوا بأحسنها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 1

1 _ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا گروهى از قومش را همراه خود به ميعادگاه مناجات بياورد .

و اختار موسى قومه سبعين رجلا لميقتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 1،2،4،10،13

1 _ خداوند ، از طريق وحى به موسى و هارون ( ع ) فرمان داد تا در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون ) به تهيه مسكن براى قوم خود اقدام كنند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه اولاً {مصر} به معناى شهر مصر باشد ; چنان كه به همين معنا در مفردات و لسان تصريح شده است. ثانياً: جار و مجرور (بمصر) متعلق به {تبوءاً} باشد نه حال براى {قومكما}.

2 _ موسى و هارون ( ع ) مأموريت يافتند تا براى آن دسته از بنى اسرائيل كه ساكن شهر مصر بودند ، اقدام به تهيه مسكن نمايند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بمصر} متعلق به عامل مقدر و حال يا صفت براى {قوم} باشد ; يعنى: تبوئاً لقومكما كائنين يا الكائنين بمصر.

4 _ موسى و هارون ( ع ) ، از طرف خداوند مأموريت يافتند قوم خود را از مناطق مختلف ، گرد آورده و در شهر مصر

متمركز كنند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بمصر} متعلق به {تبوئاً} باشد. به اين صورت كه بنى اسرائيل چون در مناطق مختلف مصر پراكنده بودند و خارج كردن آنان از آن سرزمين در اين حال براى موسى (ع) عادتاً ممكن نبود، خداوند با اين دستور مى خواست آنان در يك جا متمركز شوند تا در خارج كردنشان از مصر مواجه با مشكل نشوند.

10 _ خداوند به موسى ( ع ) فرمان داد تا رهايى بنى اسرائيل از چنگال فرعون را به آنان بشارت دهد .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين . .. و بشّر المؤمنين

13 _ از امام كاظم ( ع ) روايت شده است : { لما خافت بنو اسرائيل جبابرت ها أوحى اللّه إلى موسى و هارون ( ع ) : { أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً و اجعلوا بيوتكم قبلة } قال : امروا أن يصلوا فى بيوتهم ;

هنگامى كه بنى اسرائيل از حكام ستمگر زمان خود بيمناك شدند، خداوند به موسى و هارون (ع) وحى فرستاد كه براى قوم خود در مصر خانه هايى مهيّا سازيد و خانه هايتان را قبله قرار دهيد. امام فرمود: آنان مأمور شدند كه در خانه هايشان نماز بخوانند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 7،9

7 _ خداوند ، موسى و هارون ( ع ) را از ترك استقامت در برابر فشار هاى فرعون و اطرافيانش و در پيش گرفتن راهى جز آن ، بر حذر داشت .

فاستقيما و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون

9 _

خداوند ، موسى و هارون ( ع ) را از پيروى راه و روش افراد نادان برحذر داشت .

و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 3،11

3- موسى ( ع ) ، وظيفه دار هدايت مردم خويش به سوى نور و خارج كردن آنان از ظلمت ها ، با آيات و معجزات الهى .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن أخرج قومك من الظلم_ت إلى النور

11- موسى ( ع ) ، وظيفه دار يادآورى { أيام الله } به مردم خويش

و لقد أرسلنا موسى . .. و ذكّرهم بأيّ_م الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 2 - 2

2- بنى اسرائيل ، مخاطبان اصلى دعوت موسى ( ع ) و هدايت آنان ، مهم ترين هدف و وظيفه آن حضرت

و ءاتينا موسى الكت_ب و جعلن_ه هدًى لبنى إسرءيل

از مجموع آيات مربوط به حضرت موسى(ع) برمى آيد كه دعوت ايشان، دعوتى فراگير بوده است و ذكر بنى اسرائيل در اين آيه، مى تواند براى اين باشد كه آنان مخاطبان اصلى دعوت بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 44 - 1

1 - موسى و هارون ( ع ) ، موظف به نرمش در گفتار و پرهيز از درشتگويى در گفت وگو با فرعون

فقولا له قولاً ليّنًا

{لين} نقطه مقابل خشن بودن است (مفردات راغب) و {لين} صفت مشبهه است; يعنى، نرم و لطيف.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 83 -

2

2 - موسى ( ع ) ، وظيفه دار همراهى با قوم خود در مسير وصول به ميقات بود .

و ما أعجلك عن قومك ي_موسى

پرسش خداوند از موسى(ع) به قرينه پاسخ او در آيه بعد سؤالى توبيخى و در مقام ملامت است. از اين سرزنش، برمى آيد كه موسى(ع) در رها ساختن قوم خود و جدا شدن از آنان، ترك اولى كرده است و مى بايست همراه قوم خويش حركت مى كرد و بر آنان پيشى نمى گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 1

1 - مسؤوليت مشترك موسى و هارون ، در رسالت و مبارزه با فرعون و اشراف قوم او

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون . .. إلى فرعون و ملإيه

{ملأ} اسم جمع و به معناى اشراف و سران است. {إستكبار} (مصدر {استكبروا}); يعنى، كبر ورزيدن و تكبّر نمودن {علّو} (مصدر {عالين}) نيز به معناى برترى جويى و سلطه طلبى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 1

1 _ موسى و هارون ( ع ) به فرمان خداوند ، براى هدايت تكذيب كنندگان آيات و معجزات الهى ، به جانب آنان فرستاده شدند .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا

مقصود از {القوم الذين كذّبوا} فرعون و قوم او (قبطيان) است و مراد از {آياتنا} نشانه ها و معجزات الهى مى باشد نه آيات الهى در تورات; زيرا تورات پس از به هلاكت رسيدن فرعون و قوم او، براى بنى اسرائيل نازل گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده

- 32 - 23 - 10

10 - موسى ( ع ) ، از سوى خداوند مأمور هدايت بنى اسراييل بود .

و جعلن_ه هدًى لبنى إسرءيل

بنابراين احتمال كه مرجع ضمير مفعولى {جعلناه} حضرت موسى(ع) باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

مسؤوليت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 3 - 2

2 - ايمان به غيب ( خدا و . . . ) ، اقامه نماز و انفاق ، وظايفى ضرورى بر عهده بندگان

الذين يؤمنون بالغيب . .. ينفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 63 - 13

13 - فراگيرى كتاب آسمانى و تنظيم عقايد و اعمال بر محور آن ، وظيفه اى ضرورى بر عهده اهل ايمان

خذوا ما ءاتينكم بقوة و اذكروا ما فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 13،16

13 - نيكى كردن به پدر ، مادر ، يتيمان و مساكين از وظايف ضرورى اهل ايمان است .

و بالولدين إحساناً و ذى القربى و اليتمى و المسكين

فرمانهاى موجود در آيه، هر چند كه به عنوان ميثاقهاى خدا با بنى اسرائيل مطرح شده است، ولى بيان آن در قرآن نشانه اين است كه: عمل كردن به آن فرمانها وظيفه همگان خصوصاً اهل ايمان است.

16 - معاشرت نيكو با همگان حتى با كافران ، از وظايف اهل ايمان است .

و قولوا للناس حسناً

مراد از {الناس} مى تواند افراد همان ملتى باشد كه مخاطب جمله {قولوا} است و مى تواند مراد از آن افراد ملتهاى ديگر باشد. برداشت فوق ناظر

به احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 85 - 16

16 - پايبندى به همه دستورات كتاب آسمانى ، وظيفه مؤمنان به آن كتاب است .

أفتؤمنون ببعض الكتب و تكفرون ببعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 3،10

3 - به كارگيرى { انظرنا } به جاى { راعنا } فرمان خداوند به اهل ايمان در خطابشان به پيامبر ( ص ) ( براى درخواست مهلت )

لاتقولوا رعنا و قولوا انظرنا

{انظرنا} به معناى ما را مهلت ده، است. (مجمع البيان)

10 - پذيرش فرمان هاى پيامبر ( ص ) وظيفه اى بر عهده اهل ايمان

يأيها الذين ءامنوا . .. اسمعوا

برداشت فوق بر اين اساس است كه {سمع} به معناى اطاعت كردن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 10،11

10 - اهل ايمان نبايد از دشمنان دين در هراس بوده و از آنان بترسند .

فلا تخشوهم

11 - مسلمانان نبايد به خاطر هراس از دشمنان دين و به بهانه احساس خطر از ناحيه آنها ، در اجراى احكام الهى كوتاهى كنند .

فولوا وجوهكم شطره . .. إلا الذين ظلموا منهم فلا تخشوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 6،11،14

6 - برپايى نماز ، پرداخت زكات ، وفاى به عهد ، صبر در مشكلات و استقامت در نبرد از وظايف اهل ايمان و از مسائل اساسى دين

ليس البر أن تولوا وجوهكم . .. و لكن البر من ... و أقام

الصلوة ... والصبرين فى ال

11 - صرف كردن مال براى آزاد سازى بردگان وظيفه اى بر عهده اهل ايمان

و لكن البر من ءامن . .. و ءاتى المال على حبه ... فى الرقاب

{رقاب} جمع رقبة و به معناى بردگان مى باشد و {فى الرقاب} عطف بر {ذوى القربى} است. وجود حرف {فى} در عنوان بردگان - بر خلاف ديگر عناوين ياد شده - گوياى اين است كه: مقصود از {ءاتى المال على حبه ... فى الرقاب} پرداخت مال براى آزاد كردن آنان است نه پرداخت مال به خود آنان.

14 - اهل ايمان به هنگام گرفتار شدن به فقر و تنگدستى و نيز روى آورى مشكلات و ناهنجارى ها ، بايد صبور و پايدار باشند .

و الصبرين فى البأساء و الضراء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 3

3 - نبرد با كافران ، تا حاكميت يافتن دين خدا در پهنه گيتى ، فرمان خداوند به اهل ايمان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة و يكون الدين للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 11

11 - اهل ايمان ، موظف به رعايت تقوا حتى در پاسخگويى به تجاوزات دشمن

فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم و اتقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 1،2،12

1 - انفاق و رفع نياز هاى جامعه اسلامى وظيفه اى بر عهده اهل ايمان

و أنفقوا

2 - تأمين هزينه هاى جهاد از وظايف اهل ايمان است .

قتلوا فى سبيل اللّه . .. و أنفقوا فى سبيل

اللّه

از مصارف انفاق مطرح شده در آيه - به قرينه آيات گذشته - تأمين هزينه هاى جهاد است.

12 - اهل ايمان ، بايد اعمال و وظايف الهى خويش ( جهاد ، دفاع ، انفاق و . . . ) را به صورت نيكوى آن انجام دهند .

قتلوا فى سبيل اللّه . .. و أنفقوا فى سبيل اللّه ... و أحسنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 208 - 1،2،14

1 _ لزوم تسليم همه جانبه و همگانى مؤمنان ، در برابر اسلام و مقرّرات آن

يا ايها الذين امنوا ادخلوا فى السلم كافة

جمله {و لا تتبعوا خطوات الشيطان}، قرينه مى شود كه مراد از {سلم}، تبعيّت و تسليم در برابر اسلام و مقررات خداوند است ; نه فقط صلح بين افراد.

2 _ ايجاد صلح و وحدت در جامعه اسلامى ، از وظايف همه مؤمنان

يا ايها الذين امنوا ادخلوا فى السلم كافّة

بنابراينكه {سلم} به معناى صُلح باشد، لازمه صلح در ميان مؤمنين، عدم اختلاف و در نتيجه وحدت و هماهنگى آنان است.

14 _ نغمه هايى كه باعث تفرقه و اختلاف ميان مسلمين شود ، نغمه هايى شيطانى است .

يا ايها الذين امنوا ادخلوا فى السلم كافة و لا تتبعوا خطوات الشيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 224 - 6

6 _ مسؤوليت مؤمنان در برابر جامعه

و تصلحوا بين الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 243 - 3

3 _ شناخت حوادث تاريخى و عبرت گرفتن از آنها ، وظيفه مؤمنان

الم تر الى الذّين

رؤيت در

آيه شريفه به معناى ديدن با چشم نيست; چون آن واقعه، گذشته است و قابل ديدن براى مخاطب نيست. بنابراين {الم تر ... } تحريك است براى شناخت و درك سرگذشته پيشينيان تا درس و عبرتى باشد براى انديشه كنندگان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 267 - 2،5

2 _ مؤمنان ، موظّف به انفاق از دستاورد هاى پاكيزه و برداشت هاى خود از زمين هستند .

يا ايّها الّذين امنوا انفقوا من طيّبات ما كسبتم و ممّا اخرجنا لكم من الارض

5 _ لزوم پرهيز مؤمنان از تمايل به چيز هاى نامرغوب و بى ارزش براى انفاق

و لا تيمّموا الخبيث منه تنفقون

{لا تيمّموا} از {تيمّم} به معناى قصد و تمايل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 278 - 1،9

1 _ مؤمنان ، موظف به رعايت تقوا ( پرهيز از مخالفت با خدا ) هستند .

يا ايّها الّذين امنوا اتّقوا اللّه

9 _ پرهيز از رباخوارى و چشمپوشى از سود هاى ربوى ، از وظايف مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا اتّقوا اللّه و ذروا ما بقى من الرّبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 286 - 10

10 _ التزام مؤمنان به ترك معاصى و انجام تكاليف الهى

و قالوا سمعنا و اطعنا . .. ربنا لا تؤاخذنا ان نسينا او اخطأنا

توجه به پيشامد خطا و نسيان در تكاليف الهى و درخواست عفو در مورد آن، گوياى مراقبت مؤمنان از اعمال و رفتار خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل

عمران - 3 - 100 - 1

1 _ پاسدارى از مرز هاى ايمان و عقايد دينى ، مسؤوليت همگانى مؤمنان

يا ايها الذين امنوا ان تطيعوا . .. يردّوكم بعد ايمانكم كافرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 102 - 1،7

1 _ لزوم رعايت تقواى الهى به شايستگى تمام ، براى اهل ايمان

يا ايها الذين امنوا اتقوا اللّه حق تقاته

7 _ لزوم پاسدارى اهل ايمان از اسلام خويش تا لحظه مرگ ، در برابر هجوم كفر و ارتداد

ان تطيعوا فريقاً من الذين اوتوا الكتاب يردّوكم . .. و لا تموتنّ الاّ و انتم مسلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 103 - 2

2 _ لزوم اتحاد همه اهل ايمان و پرهيز آنان از هر گونه تفرقه در ميان صفوفشان

و اعتصموا بحبل اللّه جميعاً و لا تفرّقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 104 - 1

1 _ ضرورت وجود جمعى از اهل ايمان ، براى دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر

و لتكن منكم امّة . .. عن المنكر

بنابراينكه {من} در {منكم}، تبعيضيّه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 2،10

2 _ به ذلّت كشانيدن اهل كتاب ( يهود ) در هر زمان و مكان ، وظيفه اهل ايمان

ضُربت عليهم الذّلّة أين ما ثقفوا

بنابر اينكه جمله {ضربت عليهم . .. }، به قرينه استثناى {الّا بحبل ... } و جمله {اين ما ثقفوا}، تعيين وظيفه

باشد، و نه اِخبار از يك امر خارجى.

10 _ اهل ايمان ، موظّف به جلوگيرى از توسعه و رشد اقتصادى اهل كتاب ( يهود ) ، تا مرحله به مسكنت و درماندگى كشانيدن آنان

و ضربت عليهم المسكنة

بنابر اينكه جمله {ضربت . .. }، تشريعى باشد نه اِخبار از امر خارجى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 142 - 7

7 _ ضرورت استقامت مؤمنان در جهاد و هنگامه شدائد و سختيها

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لمّا يعلم اللّه الّذين جاهدوا منكم و يعلم الصّابرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 5

5 _ يادآورى پيكار احد و علل شكست مسلمانان در آن ، وظيفه مؤمنان

اذ تصعدون و لا تلون على احد

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {اذكروا} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 1

1 _ ضرورت پرهيز مؤمنان از همسويى با كافران در پندار و تفكّر ، گفتار و كردار

يا ايّها الّذين امنوا لا تكونوا كالّذين كفروا و قالوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 15

15 _ پيامبر ( ص ) داراى حقوقى بر مردم و آنان وظيفه دار رعايت آن حقوق هستند .

فاعف عنهم و استغفر لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 160 - 6

6 _ مؤمنان ، بايستى تنها بر خداوند توكّل كنند .

و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

تقديم {على اللّه} بر

متعلّقش {فليتوكّل} دلالت بر حصر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 12

12 _ مؤمنان نبايد از دشمنان دين _ هر چند لشگرى انبوه باشند _ هراسناك شوند .

انّ الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم . .. فلاتخافوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 1،3،4،5،7،8،12،20،21،22،23،25

1 _ مؤمنان ، موظّف به صبر در برابر مشكلات

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا

3 _ مؤمنان ، موظّف به پايدارى و مقاومت در برابر دشمنان سرسخت و ستيزه جو

يا ايّها الّذين امنوا . .. صابروا

{صابروا} از باب مفاعله، دلالت بر مقاومت طرفينى دارد و اين معنا غالبا بين دو خصم تصوّر مى شود.

4 _ لزوم بردبارى و تحمّل متقابل ، در بين مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا

جمله {صابروا}، مى تواند به اين معنا باشد كه مؤمنان موظّفند مشكلات به وجود آمده از ناحيه يكديگر را تحمّل كنند و نسبت به هم شكيبا و بردبار باشند.

5 _ مؤمنان ، موظّفند يكديگر را به صبر و شكيبايى در برابر مشكلات ترغيب كنند .

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا

به نظر مى رسد الف مفاعله در {صابروا}، براى متعدّى كردن {صَبَرَ} به كار رفته باشد ; بنابراين {صابروا}، يعنى ديگران را به صبر واداريد.

7 _ مؤمنان ، موظّف به برقرارى ارتباط و پيوند و هماهنگى با يكديگر

يا ايّها الّذين امنوا . .. و رابطوا

ربط به معناى پيوند است، بنابراين {رابطوا}، دلالت بر لزوم پيوند و ارتباط بين افراد جامعه ايمانى دارد; كه از لوازم آن هماهنگى با يكديگر است.

8 _ حراست

و پاسدارى از حدود و ثغور وطن اسلامى ، وظيفه همگانى مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا . .. و رابطوا

{رابطوا}، در برداشت فوق به معناى اصطلاحى آن (مرزبانى و حفظ ثغور)، گرفته شده است.

12 _ مؤمنان ، موظّف به رعايت تقواى الهى

و اتّقوا اللّه

20 _ صبر در انجام فرائض و در برابر مصائب و آمادگى براى پيروى از دستورات ائمّه ، وظيفه مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: اصبروا على الفرائض و صابروا على المصائب و رابطوا على الأئمّة.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 81، ح 3 ; تفسير برهان، ج 1، ص 334، ح 2 و 6 و 11.

21 _ مقاومت در برابر دشمن بر اساس تقيّه و آمادگى براى پيروى از دستورات پيشوايان ، وظيفه مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: . .. و صابروهم على التّقيّة و رابطوا على من تقتدون به ... .

_______________________________

معانى الاخبار، ص 369، ح 1 ; تفسير برهان، ج 1، ص 334، ح 3.

22 _ خوددارى از گناه ، امر به معروف و نهى از منكر و آمادگى براى دفاع از ائمّه ( ع ) ، وظيفه مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه

امام صادق (ع) درباره {اصبروا} فرمود: عن المعاصى. و درباره {و اتّقوا اللّه}، فرمود: امروا بالمعروف و انهوا عن المنكر. و درباره {رابطوا} فرمود: ... و نحن الرباط الادنى فمن جاهد عنّا فقد جاهد عن النّبى (ص) ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 212، ج 179 ; بحارالانوار، ج 24، ص 216، ح 8.

23 _ مقاومت در

برابر دشمنان و زير نظر داشتن توطئه آنان ، وظيفه مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا

امام صادق (ع) درباره قول خداوند {اصبروا و صابروا . .. }، فرمود: معناه ... و صابروا على عدوّكم و رابطوا عدوّكم.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 96 ; نورالثقلين، ج 1، ص 428، ح 508.

25 _ صبر بر انجام نماز هاى پنجگانه و صبر در جنگ مسلّحانه با دشمنان و پاسدارى در راه خداوند ، وظيفه مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا

پيامبر اسلام (ص) درباره { . .. اصبروا و صابروا و رابطوا ... } فرمود: اصبروا على الصلوات الخمس، و صابروا على قتال عدوّكم بالسّيف، و ربطوا فى سبيل اللّه لعلّكم تفلحون.

_______________________________

الدّر المنثور، ج 2، ص 418.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 59 - 1

1 _ مؤمنان ، موظّف به اطاعت از خدا و رسول و اولواالامر

يا ايّها الّذين امنوا اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول و اولى الامر منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 71 - 2

2 _ آمادگى نظامى و دشمن شناسى ، از وظايف اهل ايمان

يا ايّها الّذين امنوا خذوا حذركم فانفروا ثبات او انفروا جميعاً

كوچ گروهى يا دسته جمعى، بعد از بررسى كيفيت مقابله با دشمن انتخاب مى شود. و لازمه آن شناسايى دشمن، قبل از رويارويى با اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 7

7 _ مؤمنان وظيفه دار ايجاد ارتباط دوستانه با يكديگر

كان لم تكن بينكم وبينه مودّة

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 6

6 _ نجات كودكان از محيط كفر و شرك ، از وظايف مؤمنان

و الولدان . .. الظالم اهلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 1

1 _ مؤمن ، هرگز از روى عمد دستش به خون مؤمن ديگر آلوده نخواهد شد .

و ما كان لمؤمن ان يقتل مؤمناً الّا خَطَاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 1،2،3

1 _ مؤمنان ، وظيفه دار پرهيز از كشتن افراد مشكوك در مسير سفر براى جهاد قبل از احراز كفر آنان

يا ايّها الّذين امنوا اذا ضربتم فى سبيل اللّه فتبيّنوا

از سياق آيه و شأن نزول وارد شده چنين استفاده مى شود كه مسلمانان به هنگام حركت به سوى نبرد در بين راه اگر به افرادى مشكوك مواجه مى شدند، به گمان اينكه آن افراد از قواى دشمن هستند، ممكن بود آنان را به قتل برسانند ; خداوند اهل ايمان را امر مى كند كه بدون تحقيق، شخص مشكوك را نكشيد.

2 _ مؤمنان ، هنگام روانه شدن براى جهاد ، بايد نسبت به اسلام و كفر افراد و نيرو هاى مقابل تحقيق نمايند .

يا ايّها الّذين امنوا اذا ضربتم فى سبيل اللّه فتبيّنوا

متعلّق {فتبيّنوا}، به قرينه {و لا تقولوا . .. }، كفر و ايمان افرادى است كه مسلمانان به هنگام جهاد با آنان مواجه مى شوند.

3 _ سفرهاو مأموريت هاى جنگى مؤمنان ، بايد همراه با تحقيق و تأمل كافى در همه امور مربوط به جنگ باشد .

*

يا ايّها الّذين امنوا اذا ضربتم فى سبيل اللّه فتبيّنوا

به نظر مى رسد متعلّق حذف شده از {تبيّنوا}، تمام امورى است كه در رابطه با جنگ مطرح مى باشد و تميز كافر از مؤمن، اشاره به مصداقى است كه بايد مدّ نظر باشد و مورد تبيين قرار گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 11

11 _ مؤمنان تحت ستم ، موظّف به هجرت براى رهايى از استضعاف

قالوا كنّا مستضعفين فى الارض قالوا الم تكن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 100 - 9

9 _ اهل ايمان ، وظيفه دار مهاجرت به سوى رسول خدا

و من يخرج من بيته مهاجراً الى اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 103 - 7

7 _ نماز ، وظيفه اى ثابت و واجب براى اهل ايمان

ان الصلوة كانت على المؤمنين كتباً موقوتاً

{كتاب} به معناى واجب و ثابت است. مؤيد برداشت فوق، فرمايش امام باقر(ع) است كه درباره {كتاباً موقوتاً} در آيه فوق فرمود: يعنى مفروضاً ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 294، ح 10; نورالثقلين، ج 1، ص 545، ح 545.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 123 - 8

8 _ كافران ، همچون مؤمنان ، مكلف به فروع و در قبال آن مسؤول و معاقبند . *

من يعمل سوءاً يجز به

از مصاديق مورد نظر براى {من يعمل . ..} اهل كتاب هستند. بنابراين اگر آنها مرتكب گناه شوند، همچون

مسلمانان عقوبت خواهند شد و اين معنا بيانگر مكلف بودن اهل كتاب بر احكام فرعى اسلام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 1،2

1 _ تمامى مؤمنان ، موظف به اقامه قسط و عدل و رعايت آن در روابط اجتماعى خويشند .

يأيها الذين ءامنوا كونوا قومين بالقسط

قيام به قسط، به معناى عمل به عدل و نگهبانى و مواظبت بر عدالت است.

2 _ عدالتخواهى ، بايد منش هميشگى مؤمنان باشد .

يأيها الذين ءامنوا كونوا قومين بالقسط

{قوام}، صيغه مبالغه از {قيام} است ; يعنى برپا دارنده دايمى عدل و قسط در حد كمال و تمام.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 136 - 2،4

2 _ ايمان ، داراى درجات و مراتب متكامل و مؤمنان ، موظف به تحصيل درجات عالى آن

يأيها الذين ءامنوا ءامنوا

دعوت مؤمنان به ايمان {يايها الذين ءامنوا ءامنوا}، مى تواند اشاره به اين باشد كه ايمان داراى مراتب است. و مؤمن در هر مرتبه اى از ايمان كه باشد، موظف است براى نيل به مرتبه بالاتر تلاش كند.

4 _ دعوت خداوند از مؤمنان ، به ثبات و پايدارى در طريق ايمان

يأيها الذين ءامنوا ءامنوا باللّه

برداشت فوق توجيه ديگرى است براى دعوت مؤمنان به ايمان، يعنى اى اهل ايمان بر ايمان خويش همواره پايدار باشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 6

6 _ مؤمنان ، وظيفه دار برقرارى پيوند هاى دوستانه با يكديگر

الذين يتّخذون الكفرين أولياء من دون المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - نساء - 4 - 144 - 4،5

4 _ مؤمنان ، موظف به برقرارى روابط دوستانه با ديگر مؤمنان

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الكفرين أولياء من دون المؤمنين

5 _ اهل ايمان ، وظيفه دار تشكيل حكومتى بر مبناى ايمان

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الكفرين أولياء من دون المؤمنين

چنانچه {ولىّ} به معناى سرپرست باشد، جمله {لاتتخذوا . ..}، دلالت بر حرمت پذيرش ولايت كافران دارد، و {من دون المؤمنين}، حكايت از ضرورت تشكيل و پذيرش حكومتى بر پايه ايمان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 1

1 _ حفظ شعاير الهى ، از وظايف مؤمنان

يايها الذين ءامنوا لاتحلوا شعر اللّه

{احلال} {مصدر تحلّوا} به معناى مباح شمردن است و مباح شمردن شعاير الهى به اين است كه حرمت و احترام آنها حفظ نشود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 7 - 1،9

1 _ مؤمنان ، موظف به يادآورى نعمت ها و پيمان هاى الهى

و اذكروا نعمة اللّه عليكم و ميثقه

9 _ رعايت تقوا ، وظيفه همه مؤمنان

و اتقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 8 - 1،3،7

1 _ مؤمنان بايد همواره براى خدا قيام كنند و بر اساس حق ، شهادت دهند .

يأيها الذين ءامنوا كونوا قومين للّه شهداء بالقسط

{قوّام} صيغه مبالغه است و دلالت بر دوام دارد، يعنى عادت شما بايد قيام براى خدا باشد. و {قسط} به معناى عدل و حق است.

3 _ مؤمنان بايد همواره مجريان عدالت باشند .

كونوا قومين للّه شهداء بالقسط

بر مبناى باب تنازع مى توان

گفت كه {بالقسط} علاوه بر تعلق به كلمه {شهداء}، به كلمه {قوامين} نيز ارتباط دارد. آيه 135 از سوره نساء، اين معنا را تأييد مى كند.

7 _ لزوم نظارت مؤمنان بر اجراى قسط در جامعه *

كونوا قومين للّه شهداء بالقسط

{شاهد} در لغت به معناى حاضر آمده است. بنابراين حضور مؤمنان به قسط، به معناى نظارت آنان بر اجراى قسط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 11 - 1،8

1 _ يادآورى و توجه به نعمت هاى الهى ، از وظايف مؤمنان

يأيها الذين ءامنوا اذكروا نعمت اللّه عليكم

8 _ مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل نمايند .

و على اللّه فليتوكل المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 18

18 _ اهل ايمان ، وظيفه دار شناسايى ، طراحى و به كارگيرى شيوه هاى مناسب براى دستيابى به پيروزى بر دشمنان

ادخلوا عليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 35 - 1،10،12

1 _ مؤمنان ، موظف به پرهيزگارى و رعايت تقوا

يأيها الذين ءامنوا اتقوا اللّه

10 _ جهاد و مبارزه در راه خدا ، از وظايف مؤمنان

يأيها الذين ءامنوا . . و جهدوا فى سبيله

12 _ خداوند ، همواره بايد محور حركت ها و برنامه هاى مؤمنان باشد .

اتقوا اللّه و ابتغوا إليه الوسيلة و جهدوا فى سبيله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 38 - 5

5 _ اهل ايمان ، موظف به زمينه سازى اجراى حدود توسط حاكمان *

و السارق

و السارقة فاقطعوا ايديهما

با اينكه اجراى حد در محدوده وظايف حاكم شرعى است، خداوند همه مؤمنان را مخاطب قرار داد تا به اين نكته اشاره كند كه مؤمنان بايد زمينه اجراى حكم را فراهم سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 13

13 _ مؤمنان ، وظيفه دار تبرى و بيزارى نسبت به دشمنان

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء . .. و من يتولهم منكم فانه منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 59 - 6

6 _ مؤمنان به خدا و قرآن ، وظيفه دار ايمان به تمامى كتب آسمانى

هل تنقمون منا الا ان ءامنا باللّه و ما أنزل الينا و ما أنزل من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 61 - 6

6 _ ضرورت هشيارى مؤمنان در برابر اهل كتاب به هنگام تظاهر آنان به اسلام

و إذا جاءوكم قالوا ءامنا . .. و اللّه اعلم بما كانوا يكتمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 1،4،15

1 _ اهل ايمان نبايد خويشتن را از بهرهورى مواهب پاكيزه و حلال الهى منع كنند .

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه تحريم در {لاتحرموا . ..}، تحريم عملى باشد يعنى خوددارى كردن و استفاده نبردن از حلالهاى الهى بدون اعتقاد به حرمت آن

4 _ مؤمنان نبايستى مواهب پاكيزه و حلال الهى را با قسم و امثال آن بر خويش تحريم كنند .

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا طيبت

ما احل اللّه لكم

با توجه به ارتباط اين بخش از آيات و بيان احكام قسم در آيه 89 مى توان گفت مراد از {لاتحرموا . ..} نهى از تحريم طيبات به وسيله قسم و امثال آن است گفتنى است كه بر اين مبنا مراد از تحريم، تحريم حقيقى و واقعى (حرام كردن) خواهد بود.

15 _ لزوم پرهيز اهل ايمان از ارتكاب محرمات الهى

يايها الذين ءامنوا . .. لاتعتدوا

مى توان گفت مراد از {لاتعتدوا} به قرينه جمله قبل {لاتحرموا طيبت ما احل اللّه}، ارتكاب محرمات است، و چون ارتكاب محرمات زيانبارتر از تحريم حلالها است از آن به تجاوز و تعدى تعبير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 88 - 8،123

8 _ اهل ايمان موظف به رعايت تقوا

و اتقوا اللّه الذى انتم به مؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 5،7

5 _ اهل ايمان وظيفه دار اجتناب از شرابخوارى ، قماربازى و مظاهر شرك

يايها الذين ءامنوا انما الخمر و الميسر . .. فاجتنبوه

7 _ اهل ايمان وظيفه دار دورى جستن از پليد ها و كردار هاى شيطانى

رجس من عمل الشيطن فاجتنبوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 92 - 1،5

1 _ اهل ايمان وظيفه دار اطاعت از خداوند و رسول او

و اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول

5 _ گريز از شيطان و پرهيز از كردار هاى شيطانى وظيفه اهل ايمان

يايها الذين ءامنوا انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلم . .. و احذروا

برداشت فوق بر اساس اين احتمال

است كه متعلق {واحذروا} _ به قرينه آيه قبل _، پيروى از شيطان و انجام كارهاى شيطانى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 7

7 _ لزوم تقواپيشگى اهل ايمان در سه بعد رفتارى ، اعتقادى و اخلاقى

إذا ما اتقوا و ءامنوا و عملوا الصلحت ثم اتقوا و ءامنوا ثم اتقوا و احسنوا

با توجه به تكرار {اتقوا} به همراه هر يك از جملات {عملوا الصلحت} (بعد رفتارى) و {ءامنوا} (بعد اعتقادى) و {احسنوا} (بعد اخلاقى)، مى توان گفت مراد از {اتقوا} در هر فراز، فرمان به تقوايى مناسب با ساير جملات آن فراز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 1،2،9،11

1 _ اهل ايمان وظيفه دار پاسدارى از ايمان خويش

يايها الذين ءامنوا عليكم انفسكم

{عليكم} اسم فعل و به معناى {الزموا} است. بنابراين جمله {عليكم انفسكم} يعنى همواره مراقب ايمان خويش باشيد. چون فرمان به مراقبت بر خويشتن (عليكم انفسكم) پس از خطاب {يايها الذين ءامنوا} آمده است مراد از مراقبت، مراقبت بر ايمان و لوازم آن است.

2 _ پاسدارى از ايمان با پيروى از تعاليم قرآن و دستورات پيامبر ( ص ) ، توصيه و فرمان خداوند به مسلمانان

تعالوا إلى ما أنزل اللّه و إلى الرسول . .. يايها الذين ءامنوا عليكم انفسكم

مراد از فرمان به مراقبت از ايمان _ به قرينه آيه قبل _ همان روى آوردن به قرآن و تعاليم پيامبر(ص) است.

9 _ مؤمنان وظيفه دار پاسدارى از حريم ايمان جامعه خويش

يايها الذين ءامنوا عليكم انفسكم

{انفس} مى تواند ناظر به هر فرد نسبت

به خودش باشد و مى تواند به هر فرد نسبت به فرد و يا افراد ديگر باشد. همانند (فسلموا على انفسكم، نور 61) بر اين مبنا {عليكم انفسكم) يعنى مراقب ايمان يكديگر باشيد.

11 _ اهل ايمان بر رفتار و كردار نارواى گمراهان و عقايد ناصواب ايشان مؤاخذه نخواهند شد .

يايها الذين ءامنوا . .. لايضركم من ضل إذا اهتديتم إلى اللّه مرجعكم جميعاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {لايضركم . ..} در ارتباط با عذابهاى الهى مطرح باشد بر اين مبنا جمله {عليكم انفسكم لايضركم ...} يعنى مراقب ايمان خويش باشيد، شما بر بى ايمانى كافران و اعمالشان مؤاخذه نخواهيد شد و بدين سبب ضررى از ناحيه آنان متوجه شما نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 3

3 _ سهل انگارى در وصيت به هنگام مشاهده آثار مرگ _ هر چند در سفر و ديار كافران _ امرى ناشايست براى اهل ايمان

إذا حضر احدكم الموت حين الوصية

{حين الوصية} بدل از {اذا} مى باشد، يعنى هنگام مشاهده آثار مرگ هنگام پرداختن به وصيت است نه انجام كارى ديگر و اين گوياى تأكيد الهى بر امر وصيت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 108 - 5

5 _ گوش سپارى به فرمان هاى خداوند و تسليم در برابر آنها ، تكليفى الهى بر عهده اهل ايمان

و اسمعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 3

3 _ پرهيز از بحث و مجادله با ياوه گويان و مغالطه

گران در مورد دين و آيات الهى، وظيفه مؤمنان است.

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا فأعرض عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 6

6 _ رها كردن و بى اعتنايى به كسانى كه دين خدا را بازيچه و سرگرمى انگاشته اند، وظيفه پيامبر(ص) و مؤمنان است.

و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 13

13 _ پيامبر اكرم(ص) و مؤمنان در اينكه معجزه طلبى مشركان از سر حقجويى نيست، نبايد به خود ترديد راه دهند.

فلا تكونن من الممترين

متعلق {ممترين} بايد چيزى متناسب با مضمون آيه باشد. پيام اصلى آيه آن است كه معجزه طلبى كافران و مخالفتهاى اهل كتاب با پيامبر(ص) از سر حقجويى نيست. بنابراين {لا تكونن من الممترين} يعنى ترديدى در اين مسأله نداشته باش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 13

13 _ مؤمنان نبايد در افكار و اعمال و سنتها از مشركان و منكران معاد تقليد كنند.

و لا تتبع أهواء الذين . .. و هم بربهم يعدلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 159 - 4

4 _ حفظ وحدت جامعه ايمانى از وظايف اهل ايمان است.

إن الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 3

3 _ مؤمنان به رسالت انبيا در معرض مشكل آفرينى كفرپيشگان و موظف به صبر و استقامت

إن كان طائفة منكم

ءامنوا بالذى أرسلت به . .. فاصبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 2

2 _ مؤمنان وظيفه دار استعانت از خدا و پيشه سازى صبر و مقاومت در برابر مشكلات راه ايمان

استعينوا باللّه و اصبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 171 - 11

11 _ فراگيرى كتاب آسمانى و تنظيم عقايد و اصول بر محور آن ، وظيفه اى ضرورى بر عهده اهل ايمان

خذوا ما ءاتينكم بقوة و اذكروا ما فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 10

10 _ مؤمنان وظيفه دارند براى از ميان بردن كدورت ها ، درگيرى ها و اختلافات خويشتن تلاش كنند .

و أصلحوا ذات بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 15 - 1

1 _ اهل ايمان وظيفه دار پايدارى و استقامت به هنگام هجوم و لشكركشى دشمنان دين ( جهاد دفاعى )

يأيها الذين ءامنوا إذا لقيتم الذين كفروا زحفا فلاتولوهم الأدبار

كلمه {زحفا} (كه به معناى لشكركشى است) مى تواند حال براى {الذين كفروا} باشد ; يعنى آنگاه كه كافران به سوى شما لشكركشى مى كنند. و همچنين مى تواند حال براى فاعل {لقيتم} باشد ; يعنى آنگاه كه شما براى جهاد به سوى كافران حركت مى كنيد. در برداشت فوق وجه اول ملاحظه شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 18 - 2

2 _ ضرورت توجه اهل ايمان به فرجام شوم كافران ستيزه گر

و نقش اصلى خدا در پيروزى هاى مؤمنان

ذلكم

حرف {كم} در {ذلكم} خطاب به اهل ايمان است. يعنى اى اهل ايمان سرنوشت مشركان ستيزه جو همان است كه بيان شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 20 - 1

1 _ اهل ايمان وظيفه دار اطاعت از خدا و رسول و پرهيز از نافرمانى آن حضرت

يأيها الذين ءامنوا أطيعوا اللّه و رسوله و لا تولوا عنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 24 - 1

1 _ اهل ايمان وظيفه دار اجابت و پذيرش دعوت خدا و رسول او هستند .

يأيها الذين ءامنوا استجيبوا للّه و للرسول إذا دعاكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 25 - 3،4

3 _ اهل ايمان موظف به مبارزه با فتنه هايى كه شعله هاى آن دامنگير كل جامعه است .

و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين

عامل فتنه در مورد بحث _ چنانچه گذشت _ گناه و ستمكارى است و مرتكب اين گناه به دليل {ظلموا منكم} تنها برخى از افراد جامعه هستند. بنابراين امر به اتقا (اتقوا فتنة) نسبت به مخاطبان متفاوت خواهد بود. يعنى نسبت به گنهكاران و ستم پيشگان، پرهيز از خود گناه است و نسبت به آنان كه مرتكب نمى شوند، جلوگيرى از ارتكاب آن است.

4 _ مؤمنان وظيفه دار اهتمام بيشتر در پرهيز از گناهانى كه آثار شوم آن فراگير جامعه ايمانى است .

و اتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصة

بديهى است هيچ گناه و ستمى را نبايد مرتكب شد. بنابراين نهى از ارتكاب گناهى كه

فتنه اى فراگير دارد، حاكى از تأكيد بيشتر نسبت به پرهيز از چنين گناهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 27 - 1،3

1 _ خيانت به خدا و پيامبر ( ص ) ، حرام و به دور از شأن اهل ايمان

يأيها الذين ءامنوا لاتخونوا اللّه و الرسول

3 _ حفظ امانت هاى مسلمانان و پرهيز از خيانت در آن ، وظيفه ايمانى مؤمنان

يأيها الذين ءامنوا لاتخونوا اللّه و الرسول و تخونوا أمنتكم

در برداشت فوق {تخونوا أمنتكم} عطف بر {تخونوا اللّه} گرفته شده است. بنابراين حرف نهى {لا} در معطوف نيز لحاظ شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 1

1 _ خداوند ، مؤمنان را به رعايت تقوا و پرهيز از مخالفت با وى فراخوانده است .

يأيها الذين ءامنوا إن تتقوا اللّه يجعل لكم فرقانا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 39 - 1،4

1 _ نبرد با كافران تا بركنده شدن فتنه هاى آنان ، وظيفه اى ضرورى بر عهده اهل ايمان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

4 _ نبرد با كافران تا حاكميت يافتن دين خدا در جهان ، فرمان خداوند به اهل ايمان

و قتلوهم حتى . .. يكون الدين كله للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 40 - 1

1 _ اهل ايمان بايد با باور به يارى خداوند و سرپرستى او ، به جهاد با كافران فتنه انگيز بپردازند .

و إن تولوا فاعلموا أن اللّه موليكم نعم المولى و نعم

النصير

متعلق {تولوا} دست برداشتن از فتنه انگيزى است ; يعنى {إن تولوا عن الانتهاء فلم يتركوا الفتنة}. و جواب شرط، به قرينه آيه قبل، جمله اى همانند {فقاتلوهم} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 42 - 17

17 _ اهل ايمان بايد عقايد و باور هاى دينى خويش را بر دليل و برهان روشن استوار سازند .

و يحيى من حى عن بينة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 45 - 1

1 _ اهل ايمان وظيفه دار پايدارى در نبرد با دشمنان دين

يأيها الذين ءامنوا إذا لقيتم فئة فاثبتوا

{لقاء} مصدر {لقيتم} به معناى رو در رو شدن و برخورد كردن است و مراد از آن به مناسبت سياق آيه، برخورد نظامى، يعنى پيكار و نبرد، مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 2

2 _ لزوم پرهيز اهل ايمان از نزاع و كشمكش با يكديگر

و لاتنزعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 47 - 4

4 _ گرايش به خصلت هاى كفرپيشگان ، امرى نكوهيده براى اهل ايمان

و لاتكونوا كالذين خرجوا من ديرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 4

4 _ متلاشى ساختن جبهه كافران محارب و پراكنده ساختن آنان ، تكليفى بر عهده اهل ايمان

فإما تثقفنهم فى الحرب فشردبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 7

7 _ اهل ايمان بايد توان رزمى

برتر خويش را به دشمنان دين بنمايانند .

ترهبون به عدو اللّه

وحشت دشمن از توان نظامى مستلزم اين است كه آنان بر توان نظامى اهل ايمان آگاه شوند. بنابراين مسلمانان بايد توان خويش را به گونه اى به آنان بنمايانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 1،3،4

1 _ اهل ايمان موظف به پيكار با كفرپيشگان

يأيها النبى حرض المؤمنين على القتال

از {من الذين كفروا} در ذيل آيه بدست مى آيد كه مراد از {القتال} پيكار با كافران است.

3 _ يك گروه بيست نفرى اهل ايمان بايد بر يك گروه دويست نفرى اهل كفر و لشكر صد نفرى مؤمنان بايد بر لشكر هزار نفرى اهل كفر پيروز شود .

إن يكن منكم عشرون صبرون يغلبوا مائتين و إن يكن منكم مائة يغلبوا ألفا

جمله هاى {يغلبوا مائتين} و {يغلبوا ألفا} خبرى هستند. ولى مراد از آن به دليل {الئن خفف اللّه عنكم} در آيه بعد معنايى دستورى است. زيرا تخفيف در محدوده تكاليف و دستورات مطرح است. بنابراين {يغلبوا ... } يعنى بايد مقاومت كنيد و پيروز شويد.

4 _ اهل ايمان موظف به پايدارى در برابر لشكريان كفر تا پيروزى بر آنان ; حتى در صورت ده برابر بودن نيروى انسانى كافران

حرض المؤمنين على القتال إن يكن منكم عشرون صبرون يغلبوا مائتين

تغيير نكردن نسبت در دو فراز ياد شده، يعنى بيست در مقابل دويست و صد در مقابل هزار، بيانگر اين است كه ضرورت مقاومت مخصوص بيست و دويست نفر نيست، بلكه تحقق نسبت (يك بر ده) ملاك حكم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

انفال - 8 - 72 - 3

3 _ يارى رسانى و پناه دادن به مهاجران راه خدا ، وظيفه اى بر عهده اهل ايمان

و الذين ءاووا و نصروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 6

6 _ تمركز يافتن و تشكل داشتن ، وظيفه اى ضرورى بر عهده اهل ايمان

و الذين ءامنوا من بعد و هاجروا

به نظر مى رسد از اهداف اساسى قرآن در الزام مسلمانان صدر اسلام به هجرت، با توجه به شرايط آن دوران، تمركز بخشيدن به اهل ايمان و تشكل دادن به نيروهاى پراكنده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 6

6 _ دستيابى مؤمنان به ارزش ها و آرمان هاى مكتبى ، در پرتو تلاش و جهاد خود آنان ميسّر است .

قتلوهم يعذبهم اللّه بأيديكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 18 - 10

10 _ مؤمنان راستين با وجود برخوردارى از ايمان و اعمال شايسته ، تنها بايد اميدوار به هدايت و ره يافتگى خويش باشند نه مطمئن و مغرور به آن .

من ءامن باللّه . .. فعسى أولئك أن يكونوا من المهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 18

18 _ لزوم اميد بستن مؤمنان به فضل الهى و قطع دلبستگى از غير خدا

فسوف يغنيكم اللّه من فضله إن شاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 1

1 _ مؤمنان ، موظف به بسيج شدن

براى نبرد در راه خدا ، به هنگام صدور فرمان جنگ

يأيها الذين ءامنوا ما لكم إذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه اثّاقلتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 4

4 _ مؤمنان ، موظف به جهاد با مال ( كمك هاى اقتصادى به لشكر اسلام و چشم پوشى از منافع مادى ) همپاى جهاد با جان

جهدوا بأمولكم و أنفسكم فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 8

8 _ مؤمنان ، بايد تنها به خدا توكل كنند .

هو مولينا و على اللّه فليتوكل المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 6،7

6 _ لزوم بى تفاوت نبودن مؤمنان نسبت به عملكرد و سرنوشت يكديگر

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

7 _ امر به معروف و نهى از منكر ، مهمترين وظيفه مؤمنان و بارزترين مشخصه جامعه اسلامى

و المؤمنون و المؤمنت . .. يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

از اينكه در رأس همه كارها و ارزشها، از امر به معروف و نهى از منكر ياد شده است، اهميت برتر آن استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 9

9 _ لزوم خيرخواهى مؤمنان براى دين و پيامبر ( ص ) و رهبر الهى

إذا نصحوا للّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 3،7

3 _ خداوند ، خواهان اعتماد

نكردن رهبر و مؤمنان بر عذرتراشى هاى توانمندان متخلف از جهاد

قل لا تعتذروا لن نؤمن لكم

7 _ باز بودن راه توبه براى متخلفان از جهاد ، با وجود مأموريت مؤمنان به نپذيرفتن عذرتراشى آنان *

لن نؤمن لكم . .. و سيرى اللّه عملكم و رسوله

جمله {سيرى اللّه . .. } مى تواند بيانگر اين جهت باشد كه اگر چه مؤمنان نبايد براى عذرخواهى متخلفان از جهاد وقعى بنهند، ولى اين بدان معنا نيست كه آنان راهى به سوى توبه نداشته باشند ; بلكه توبه آنان منوط به عملكرد آينده شان است كه خدا و پيامبر(ص) بر آن ناظر خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 7

7 _ حفظ جان پيامبر ( ص ) ، وظيفه همه مؤمنان و مقدم بر حفظ جان خودشان

و لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 3

3 _ مؤمنان در مقابل جنجال تبليغاتى دشمنان ، نبايد اندوهى به خود راه دهند .

و لا يحزنك قولهم

اگر چه مخاطب جمله {لا يحزنك} وجود مبارك پيامبر اكرم(ص) است، ولى با توجه به ذكر {إن العزة للّه جميعاً} كه مى تواند در مقام تعليل باشد، مى تواند از مورد، الغاى خصوصيت كرد و آن را تعميم داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 84 - 7

7 _ مؤمنان بايد تسليم خدا و متكى به او بوده و از هيچ قدرتى نهراسند .

إن كنتم ءامنتم باللّه فعليه توكلوا إن كنتم مسلمين

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 2،3

2_ مؤمنان همراه پيامبر ( ص ) به استقامت و پايدارى بر توحيد و پرستش خدا موظّف بودند .

فاستقم . .. و من تاب معك

{من تاب} عطف بر ضمير مستتر در {فاستقم} است; يعنى: {وليستقم من تاب معك}.

3_ استقامت در ابلاغ دين و گسترش توحيد ، وظيفه پيامبر ( ص ) و مؤمنان به اوست .

فاستقم كما أُمرت و من تاب معك

جمله {تو و پيروانت پايدارى و استقامت كنيد} مى تواند به اين معنا باشد: بر توحيد و احكام دين پايبند و ثابت قدم بمانيد; مبادا سختيها و مشكلات شما را از مسير حق منحرف سازد. و نيز مى تواند گوياى اين باشد: در ابلاغ توحيد و دين پايدارى كنيد و از دعوت ملول و خسته نشويد. برداشت فوق ناظر به معناى دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 3

3_ پيامبر ( ص ) و مؤمنان به آن حضرت ، موظف به پايدارى بر مواضع خويش ( ابلاغ رسالت الهى و مبارزه با شرك و فساد )

إنا ع_ملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 10

10_ منوط بودن هدايت مردم به مشيّت خدا ، از معارفى كه اهل ايمان بايد بدان باور داشته باشند .

أفلم ياْيئس الذين ءامنوا أن لو يشاء الله لهدى الناس جميعًا

فعل {ييأس} متضمن معناى {يعلم} است و عبارت {أن لو يشاء الله . ..} مفعول براى آن فعل (يعلم) مى باشد و متعلق {ييأس} محذوف است كه

به قرينه سياق {من اهتدائهم} مى باشد. بنابراين جمله {أفلم ييأس ...} چنين معنا مى شود: پس آيا اهل ايمان ندانسته اند كه اگر خدا مى خواست همه انسانها را هدايت مى كرد، پس آيا مأيوس نشده اند از اينكه آن كفرپيشگان (آنان كه با وجود قرآن ايمان نياورده اند) هدايت شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 3

3- مؤمنان ، وظيفه دار صبر و شكيبايى و پرهيز از درخواست تحقق سريع وعده هاى خداوند

أتى أمر الله فلاتستعجلوه سبح_نه و تع_لى عمّا يشركون

با توجه به اينكه {لاتستعجلوه} مخاطب و {يشركون} غايب است، به نظر مى رسد مخاطب فعل اول مؤمنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 28 - 12

12- مؤمنان ، بايد امكانات و نعمت هاى دنيوى را رحمتى از جانب خدا بدانند .

و إمّا تعرضنّ عنهم ابتغاء رحمة من ربّك ترجوها

توصيه به پيامبر(ص) (و يا مؤمنان) براى برخورد شايسته با مستمندان در صورت عدم امكان كمك به آنها با تعبير {ابتغاء رحمة من ربك ترجوها} مى تواند إشعار به اين نكته داشته باشد كه مؤمنان بايد به خدادادى بودن امكانات توجه داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 29 - 1،2

1- مؤمنان ، وظيفه دار رعايت اعتدال و ميانه روى در انفاق به ديگران و مصرف اموال و امكانات در زندگى شخصى

و لاتجعل يدك مغلولة إلى عنقك و لاتبسطها كلّ البسط

2- مؤمنان ، وظيفه دار پرهيز از بخل و خوددارى از اداى حق خويشان و مستمندان

و

ءات ذاالقربى حقّه . .. و لاتجعل يدك مغلولة إلى عنقك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 2

2- مؤمنان ، بايد به شگرد هاى تبليغى دشمنان ، توجه لازم را داشته باشند .

انظر كيف ضربوا لك الأمثال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 2

2- مؤمنان ، موظف به انتخاب بهترين شيوه ها در گفتار و برخوردشان با مشركان و كافران

و قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن

برداشت فوق، مبتنى بر شأن نزولى است كه در آن آمده است: مؤمنان در برابر اهانت و آزارهاى مشركان، تصميم به برخورد شديد گرفتند (مجمع البيان ج،6 ص 5) و خداوند پيامبر(ص) را موظف فرمود كه به آنان اعلام كند: بهترين گفتار را انتخاب كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 54 - 8

8- مؤمنان ، نبايد به ايمان خويش مغرور بوده و به سعادت ابدى خود مطمئن باشند .

ربّكم أعلم بكم إن يشأ يرحمكم أو إن يشأ يعذّبكم

بنابراينكه خطاب {ربّكم} مؤمنان باشند ممكن است تعريضى باشد به مؤمنان كه مبادا تصور كنند با داشتن ايمان، سعادتشان قطعى است و بر اين اساس با ساير بندگان خدا تندى كنند. صدر آيه {ربّكم أعلم بكم} (خداوند آگاهترين به وضعيت شماست) مى تواند به اين معناى از آيه كمك نمايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 55 - 6

6- وادار ساختن همسر و فرزندان به نماز و انفاق ، از مسؤوليت هاى مردان مؤمن

و كان يأمر

أهله بالصلوة والزكوة

از معانى {أهل} زوجه و اهل خانه است (مصباح).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 12

12 - جبهه ايمان ، وظيفه دار تلاش بى امان براى به ذلت كشاندن جبهه كفر

و من الناس من يج_دل . .. له فى الدنيا خزى

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه جمله {له فى الدنيا خزى} مى تواند انشا در قالب اِخبار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 36 - 3

3 - بزرگداشت و حفظ حرمت شعائر دينى و الهى ، وظيفه اى الهى برعهده تمام مؤمنان است .

و البدن جعلن_ها لكم من شع_ئر اللّه

اين سخن خدا كه: {ما شتران قربانى را جزء شعائر دينى قرار داديم} در واقع توصيه است به اين كه بايد در حفظ شعائر الهى و بزرگداشت آنها بكوشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 77 - 11

11 - مؤمنان ، همواره بايد ميان بيم و اميد به سر برند و به اعمال نيك مغرور نشوند .

ي_أيّها الذين ءامنوا اركعوا . .. لعلّكم تفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 3،8

3 - مؤمنان ، وظيفه دار تكذيب صريح شايعه ها و تهمت هاى جنسى بى اساس عليه ديگر مؤمنان

لولا إذ سمعتموه . .. و قالوا ه_ذا إفك مبين

8 - جامعه اسلامى ، وظيفه دار رعايت حسن ظن نسبت به يكديگر

لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا و قالوا ه_ذا إفك مبين

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 23 - 4

4 - منزوى ساختن و بى مهرى كردن به قذف كنندگان و اتهام زنندگان به زنان پاكدامن ، وظيفه اى الهى بر عهده اهل ايمان

إنّ الذين يرمون المحصن_ت . .. لعنوا فى الدنيا

جمله {لعنوا فى الدنيا} مى تواند بيانگر وظيفه اهل ايمان نسبت به قذف كنندگان باشد كه در برداشت فوق، بدان اشاره شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 28 - 3

3 - مؤمنان در صورت مواجه شدن با بى ميلى صاحب خانه و درخواست مراجعت ، بايد عذر او را موجه دانسته و بازگردند .

فإن لم تجدوا فيها أحدًا فلاتدخلوها حتّى يؤذن لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 6

6 - مؤمنان ، وظيفه دار بر آوردن نياز هاى اوليه و طبيعى بردگان و خدمت گذاران خويش

و أنكحوا . .. و الص_لحين من عبادكم و إمائكم

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه از مورد آيه، الغاى خصوصيت شود; چرا كه ازدواج از مصاديق نيازهاى اساسى و طبيعى انسان است و به نظر مى رسد كه نياز به ازدواج، خصوصيتى ندارد و شامل هر نوع نيازى مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 7

7 - زنان و مردان مؤمن ، حق ندارند با وضعيت و پوشش متناسب با خواب و خلوت ، در انظار خدمت كاران خويش ظاهر شوند .

ليستئذنكم الذين ملكت أيم_نكم . .. من قبل صلوة

الفجر ... و من بعد صلوة العشاء ثلث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 30 - 6

6 _ قرآن ، كتابى است با عظمت و مؤمنان وظيفه دار حراست از حرمت و منزلت آن

و قال الرسول ي_ربّ إنّ قومى اتّخذوا ه_ذا القرءان مهجورًا

برداشت فوق، از اسم اشاره {ه_ذا} در {ه_ذا القرآن} _ كه بر تعظيم و تفخيم دلالت دارد _ استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 65 - 7

7 _ مؤمنان نبايد به خاطر عبادت و رفتار خوب خود ، به عجب و غرور گرفتار آيند و خويشتن را بى نياز از تضرع و دعا بپندارند .

و الذين يبيتون لربّهم . .. يقولون ربّنا اصرف عنّا عذاب جهنّم إنّ عذابهاكان غرامً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 13

13 - در پاسخ بدى ، خوبى كردن و انفاق بخشى از دارايى ها ، بايد برنامه هميشگى اهل ايمان باشد و نه مقطعى .

و يدروءن بالحسنة . .. و ممّا رزقن_هم ينفقون

برداشت ياد شده با توجه به فعل هاى {يدرءون} و {ينفقون} _ كه حكايت از تجدد و استمرار دارد _ استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 4

4 - ايمان آورندگان به خدا ، بايد سختى ها و پيامد هاى ناگوارِ احتمالى ايمان شان را ، تحمل كنند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه

آيه، به

دنبال سرزنش كسانى است كه ايمانى زبانى و سطحى دارند و چون به خاطر ايمان شان، سختى مى بينند، آن را تحمل نمى كنند. از سرزنش افراد ياد شده، استفاده مى شود كه مؤمنان، بايد در راه ايمان شان سختى ها را بر خود هموار كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 56 - 5

5 - مؤمنان ، در انتخاب مسكن ، بايد نقطه اى را انتخاب كنند كه ارزش هاى دينى شان محفوظ باشد .

إنّ أرضى وسعة فإيّ_ى فاعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 15

15 - مؤمنان ، در قبال نياز هاى اقتصادى جامعه ، تعهد دارند .

يدعون ربّهم . .. و ممّا رزقن_هم ينفقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 6

6 - رعايت احترام همسران پيامبر ( ص ) بر مؤمنان ، لازم است .

و أزوجه أُمّه_تهم

به منزله مادر معرفى شدن همسران پيامبر(ص) در آيه، به قرينه آيه پنجاه و سه _ كه در آن، ازدواج با همسران پيامبر(ص) حرام شده است _ همان حرمت ازدواج است. اين كه از حرمت ازدواج با آنان، از چنين تعبيرى استفاده شده است، به خاطر يادآورى حرمت ويژه اى همانند مادران، براى همسران پيامبر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 9 - 1

1 - مؤمنان ، بايد نعمت هاى خداوندى را يادآور شوند .

ي_أيّها الذين ءامنوا اذكروا نعمة اللّه عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

14 - احزاب - 33 - 36 - 1

1 - هيچ مرد و زن مؤمنى حق ندارد كه در برابر فرمان خداوند و پيامبرش ، تصميم ديگرى بگيرد .

و ما كان لمؤمن و لامؤمنة إذا قضى اللّه و رسوله أمرًا أن يكون لهم الخيرة من أمرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 41 - 1

1 - مؤمنان ، موظف به ذكر فراوان خدايند .

ي_أيّها الذين ءامنوا اذكروا اللّه ذكرًا كثيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 42 - 1

1 - مؤمنان ، موظف به تسبيح خداوند در هر صبح و شام اند .

ي_أيّها الذين ءامنوا . .. و سبّحوه بكرة و أصيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 1،6،10،11،12،22،26،36

1 - مؤمنان ، مجاز نيستند بدون اجازه ، وارد خانه هاى پيامبر ( ص ) شوند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتدخلوا بيوت النبى إلاّ أن يؤذن لكم

6 - مؤمنان ، در صورتى كه وارد خانه پيامبر ( ص ) شدند ، نبايد منتظر صرف غذا در آنجا باشند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتدخلوا بيوت النبىّ إلاّ أن يؤذن لكم إلى طعام غير ن_ظرين إ

{إناء} در لغت به معناى {وقت و ساعت} است (مفردات راغب). مراد از {غير ناظرين إناه} منتظر بودن براى فرارسيدن وقت غذا است.

10 - مؤمنان ، موظف بودند پس از صرف غذا در ميهمانى پيامبر ( ص ) ، از خانه آن حضرت پراكنده شوند .

فإذا طعمتم فانتشروا

11 - مؤمنان ، نبايد ميهمانى در خانه پيامبر ( ص )

را طولانى مى كردند و به گفتوگو و مذاكره مى پرداختند .

فإذا طعمتم فانتشروا . .. و لامستئنسين لحديث

12 - حضور در ميهمانى پيامبر ( ص ) آداب ويژه اى داشت كه بايد مؤمنان آن را رعايت مى كردند .

إلى طعام غير نظرين إنيه . .. إذا دعيتم فادخلوا فإذا طعمتم فانتشروا و لامستئنسين

22 - مؤمنان ، با توجه به حياى پيامبر ( ص ) خود ، بايد به گونه اى عمل مى كردند كه موجبات آزار آن حضرت را فراهم نمى آوردند .

إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ فيستحيى منكم

26 - مؤمنان ، موظف بودند كه در صورتى كه از همسران پيامبر چيزى را مى خواستند ، از پشت پرده مطالبه كنند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب

مرجع ضمير {هنّ}، واژه {ازواج} است كه در آيات پيش آمده است. لازم به ذكر است كه برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مراد از سؤال، به قرينه مقام، خواستن {متاع} باشد.

36 - هيچ مؤمنى حق نداشت پيامبر ( ص ) را آزار و اذيت كند .

إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ . .. و ما كان لكم أن تؤذوا رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 7،11

7 - بر مؤمنان واجب و وظيفه است كه بر پيامبرخدا ( ص ) درود و صلوات هديه كنند .

ي_أيّها الذين ءامنوا صلّوا عليه

11 - مؤمنان ، بايد در مقابل فرمان هاى پيامبر ( ص ) تسليم و منقاد باشند .

و سلّموا تسليمًا

بنابراين احتمال كه {سلّموا} به معناى {انقياد و تسليم بودن} باشد، نكته بالا استفاده مى شود.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 9

9 - بر آحاد جامعه اسلامى ، روا و جايز است كه ادامه دهندگان به فساد را پس از فرمان حاكم اسلامى ، با رعايت مراحل و شرايط ، به قتل برسانند .

لئن لم ينته المن_فقون . .. أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا تقتيلاً

در آيه پيش وقتى سخن از تهديد منافقان و بيماردلان و. .. به ميان آمد، خداوند فرمود: {اگر آنان، ادامه بدهند پيامبر(ص) را بر آنها چنان مسلط خواهد كرد كه ادامه زندگى براى شان ممكن نباشد} و در اين آيه، فعل هاى {أُخذوا} و {قتّلوا} را مجهول آورده و براى انجام دادن وظيفه ياد شده، كسى را معرفى نكرده است. به نظر مى رسد، با توجه به مهدورالدم اعلام شدن گروه هاى ياد شده، در آيه، به مسلمانان اجازه مى دهد كه آن افراد را به قتل برسانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 70 - 1،4

1 - مؤمنان ، وظيفه دارند كه تقوا را پيشه كنند .

ي_أيّها الذين ءامنوا اتّقوا اللّه

4 - مؤمنان ، موظف اند كه در گفتار خود ، سخن ، درست و استوار بگويند .

و قولوا قولاً سديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 41 - 6

6 - مؤمنان ، وظيفه دار فراخواندن مردم به نجات و رستگارى

و ي_قوم مالى أدعوكم إلى النجوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 23 - 4

4- لزوم توجه مؤمنان به ابعاد حفاظتى در

مبارزه خويش عليه كفر

فأسر . .. ليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 3 - 5

5 - لزوم توجّه مؤمنان به حاكميت اراده پيروزمند الهى ، در هر فتح و گشايش

إنّا فتحنا . .. ليغفر لك اللّه ... و ينصرك اللّه

خداوند با نسبت دادن مكرر پيشامدهاى مثبت {صلح حديبيه} و يا {فتح مكه} به خود، در حقيقت به مؤمنان تذكر مى دهد كه در اوج اين پيروزى ها، از نقش اراده الهى غافل نباشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 9 - 8

8 - مؤمنان ، موظّف به تسبيح خداوند در هر صبح و شام

و تسبّحوه بكرة و أصيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 8

8 - لزوم توجه مؤمنان به الهى بودن تمامى پيروزى ها و پيشرفت هاى آنان

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم

خداوند در اين آيه و آيات پيشين پيروزى ها و موفقيت هاى مؤمنان را به خود نسبت داده است. بنابراين مؤمنان بايد پيروزى ها را از خدا بدانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 7 - 5

5 - مؤمنان ، موظّف به تلاش براى افزودن بر درجات ايمان خويش و بسنده نكردن به درجه اى از آن

ءامنوا باللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 18 - 2،3

2 - صدقه و انفاق در راه خداوند ، بايد برنامه هميشگى مؤمنان باشد ; نه به صورت مقطعى و موقت

.

إنّ المصّدّقين و المصّدّق_ت

تكيه بر وصف (اسم فاعل)، بيانگر آن است كه صدقه دادن در بينش الهى، در صورتى ارزشمند خواهد بود كه به صورت خصلتى براى مؤمنان درآيد.

3 - تلاش براى رفع احتياج نيازمندان ، وظيفه اى بر عهده زنان و مردان مؤمن

إنّ المصّدّقين و المصّدّق_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 13

13 - جامعه ايمانى ، پس از پناه دادن به زنان مهاجر ، موظف به پرداخت مهريه آنان به همسرشان

و ءاتوهم ما أنفقوا

آيه شريفه بيانگر اين نكته است كه پس از آزمون ايمان زنان مهاجر، بايد به ايشان پناه داد; ولى از سوى ديگر خرج هايى را كه مرد كافر پيش از اين براى آن زن متحمل شده است (مهريه)، بايد به وى بازگرداند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 3

3 - يارى كردن خداوند ، بايد برنامه هميشگى مؤمنان باشد ; نه امرى مقطعى .

ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنصار اللّه

جمله {كونوا أنصار اللّه}، دلالت بر دوام و استمرار مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 10 - 4

4 - مؤمنان ، همواره بايد به ياد خدا باشند .

و اذكروا اللّه كثيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 14 - 4،5

4 - مؤمنان در صورت روبه رو شدن با دشمنى و مخالفت همسران و فرزندان خويش ، بايد از آنان پرهيز كرده و دورى جويند .

إنّ من أزوجكم . .. عدوًّا لكم فاحذروهم

5 - مؤمنان

، بايد در برابر دشمنى و مخالفت همسران و فرزندان خويش ، هشيار بوده و آنان را زير نظر داشته باشند .

عدوًّا لكم فاحذروهم

فرمان برحذر بودن (فاحذروهم) ممكن است به معناى لزوم هشيارى و زير نظر گرفتن آنان باشد كه با غفلت از اين امر، مبادا دچار خسارت و ضربه شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 1،2

1 - توصيه خداوند ، به مؤمنان ، مبنى بر خودسازى و صيانت خويش از عوامل و موجبات بدبختى و دوزخى شدن

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا أنفسكم . .. نارًا

بنا به گفته مفسران، مقصود از محافظت خود از آتش، صيانت خويش از موجبات و عواملى است كه منجر به آتش دوزخ مى شود; مانند ترك واجبات و يا انجام محرمات.

2 - توصيه خداوند به مؤمنان ، مبنى بر مراقبت از اعضاى خانواده خود در برابر عوامل و موجبات بدبختى و دوزخى شدن آنان

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا . .. أهليكم نارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 43 - 4

4 - { عن عقيل الخُزاعىّ ، أنّ أميرالمؤمنين ( ع ) . . . يقول : تعاهَدوا الصّلاةَ و حافظوا عليها و استكثروا منها و تقرَّبوا بها فإنّها كانت على المؤمنين كتاباً موقوتاً و قد علم ذلك الكفّارُ حين سُئِلوا ما سلككم فى سقر ؟ قالوا : لم نك من المصلّين ;

از عقيل خزاعى روايت شده كه اميرالمؤمنين(ع) فرمود: . ..مواظب نماز باشيد و بر آن محافظت نماييد و انجام آن را افزون كنيد و با نماز به [خدا] تقرّب جوييد. چون

نماز، وظيفه ثابت و معينى براى مؤمنان است; اين را كافران نيز مى دانند; آن زمان كه از آنان سؤال شود: {چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت}؟ گويند: ما از نمازگزاران نبوديم...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 2

2 - مؤمنان ، تنها در صورتى دشوارترين راه هاى انفاق را مى پيمايند كه يكديگر را به شكيبايى و مهرورزى سفارش كنند .

ثمّ كان من الذين ءامنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة

{مرحمة}، مصدر ميمى و به معناى {رحمت} (رقّت، مغفرت و عطوفت داشتن) است (قاموس). تكرار {تواصوا} براى تأكيد بوده و ممكن است اشاره به اين نكته باشد كه سفارش به صبر و توصيه به محبت، دو وظيفه مستقل و در عرض هم است و با ترك يكى، زمينه ديگرى از بين نرفته و تكليف ساقط نمى شود.

مسؤوليت مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 2 - 9

9 _ اختلاف و نزاع در جامعه ايمانى بر سر دنيا و غنايم آن ، به دور از شأن مؤمنان واقعى

يسئلونك عن الأنفال . .. إنما المؤمنون ... وجلت قلوبهم ... و على ربهم

بيان ويژگيهاى ياد شده پس از اشاره به اختلاف و نزاع مسلمانان بر سر غنايم جنگى، اشاره به اين دارد كه رسيدن به مقام بلند ايمان، آدمى را از شيفتگى به مال دنيا و متأثر شدن از آن و در نتيجه نزاع كردن بر سر آن، باز خواهد داشت.

مسؤوليت مؤمنان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه

- 9 - 18 - 2

2 _ مؤمنان صالح ، وظيفه دار بر عهده گرفتن امور مساجد

إنما يعمر مسجد اللّه من ءامن باللّه . .. و لم يخش إلا اللّه

مسؤوليت مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 2

2 _ مؤمنان صدر اسلام ، مأمور دست رد زدن بر سينه توانمندان متخلف از جنگ تبوك و بى اثر شمردن عذرتراشى آنان

قل لا تعتذروا لن نؤمن لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 123 - 1

1 _ فرمان الهى به مؤمنان در اسلام مبنى بر مبارزه و پيكار با جوامع كفرپيشه همجوار خويش

يأيها الذين ءامنوا قتلوا الذين يلونكم من الكفار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 2

2 - مؤمنان صدراسلام ، وظيفه دار تكذيب شايعه هاى بى اساس بدخواهان عليه پيامبر ( ص ) و خانواده آن حضرت

لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا و قالوا ه_ذا إفك مبين

مسؤوليت مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 4،12،13

4 _ تصميم گيرى درباره جهاد ، مسؤوليت مهاجران و يارى رسانى به مهاجران ، وظيفه و مسؤوليت گروه انصار در صدر اسلام

و الذين ءاووا و نصروا

توصيف مهاجران به اينكه در راه خدا جهاد كنند، در مقابل انصار كه به اين امر توصيف نشده اند، با اينكه جهاد در راه خدا يك وظيفه ايمانى است، مى تواند به اين نكته اشاره داشته باشد كه در صدر اسلام

جهاد و تصميم گيرى درباره آن بر عهده مهاجران بود و انصار بايد آنان را در اين امر يارى دهند، ولى تصميم گيرنده نباشند.

12 _ وجود درگيرى بين مؤمنان غير مهاجر با كافران ، به خاطر دين و ديندارى ، تنها موردى است كه مهاجران و انصار موظف به يارى غير مهاجران هستند .

و إن استنصروكم فى الدين فعليكم النصر

قيد {فى الدين} بيانگر اين است كه اگر كافران به انگيزه مبارزه با اسلام و ديندارى غير مهاجران به آنان هجوم بردند، بايد ساير مسلمانان از آنان حمايت كنند و اگر درگيرى بدين انگيزه نباشد، حمايت از آنان ضرورت ندارد. قابل ذكر است كه {ال} در {النصر} جانشين مضاف إليه است ; يعنى {فعليكم نصرهم}.

13 _ وجوب يارى رسانى مهاجران و انصار به غير مهاجران مشروط به درخواست يارى از سوى غير مهاجران است .

و إن استنصروكم فى الدين فعليكم النصر

برداشت فوق با توجه به شرط {إن استنصروكم . .. } (اگر از شما يارى خواستند ... ) استفاده شده است.

مسؤوليت مهاجران نخستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 1

1 _ خداوند از انصار و مهاجران نخستين خواست تا كسانى را كه در آينده ايمان مى آورند و هجرت مى كنند و به جهاد مى پردازند ، از خود بدانند و حقوق ولايت را درباره آنان رعايت كنند .

و الذين ءامنوا من بعد و هاجروا و جهدوا معكم فأولئك منكم

مخاطبان آيه، انصار و مهاجران نخستين هستند. مضاف إليه كلمه {بعد}، كلمه {ايمانكم} و يا {الهجرة الاولى} است. جمله {فأولئك منكم} اشاره به اين دارد كه

تمام قوانين و حقايقى كه درباره انصار و مهاجران نخستين بيان شده درباره آنان نيز عيناً وجود دارد.

مسؤوليت مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 11

11 - دعوت گمراهان به راه هدايت و صراط مستقيم ، وظيفه الهى تمامى ره يافتگان به آن

و ادع إلى ربّك إنّك لعلى هدًى مستقيم

جمله {إنّك لعلى هدًى مستقيم} تعليل براى {و ادع إلى ربّك} است; يعنى، چون تو برطريق هدايت و در صراط مستقيم هستى، آن گمراهان شرك پيشه را به سوى پروردگارت دعوت كن، تا شايد از ضلالت و گمراهى نجات يابند و به راه تو باز گردند.

مسؤوليت مهمانان ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 57 - 1

1- ابراهيم ( ع ) پس از شناخت مهمانانش ( فرشتگان ) از مأموريت اصلى و مهم آنان جويا شد .

قال فما خطبكم أيّها المرسلون

{خطب} به معناى امر مهم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 31 - 1،2

1 - پرسش حضرت ابراهيم ( ع ) ، درباره رسالت و مأموريت ميهمانان خويش ( فرشتگان )

قال فما خطبكم أيّها المرسلون

{خطب} به شأن و امرى گفته مى شود كه شخص در پى آن است. سؤال ابراهيم(ع) از مأموريتى بود كه فرشتگان، مى خواستند آن را به اجرا درآورند.

2 - پى بردن حضرت ابراهيم ( ع ) به منحصر نبودن مأموريت فرشتگان در بشارت اعطاى فرزند به ايشان

و بشّروه بغل_م . .. قال فما خطبكم أيّها المرسلون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته

است كه در آيه شريفه سخنى از وجود رسالتى افزون بر بشارت فرزند به ميان نيامده است و فرشتگان خود آن را آشكار نكرده اند; اما ابراهيم(ع) به اين نكته پى برده و رسالت اصلى فرشتگان را جويا شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 32 - 1،2

1 - توضيح فرشتگان به حضرت ابراهيم ( ع ) ، درباره مأموريت خود به سوى قومى مجرم

قالوا إنّا أُرسلنا إلى قوم مجرمين

2 - حضور فرشتگان به محضر ابراهيم ( ع ) ، قبل از ايفاى مأموريت خود در نابودى قوم لوط

قال فما خطبكم أيّها المرسلون . قالوا إنّا أُرسلنا إلى قوم مجرمين

مفسران اين مأموريت را _ به قرينه {لنرسل} _ بعد از حضور يافتن ملائكه در منزل ابراهيم(ع) دانسته اند. البته آيات مربوط به قوم لوط در سوره هود مؤيد همين معنا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 33 - 1

1 - مأموريت فرشتگان ، فرو ريختن سنگپاره ها بر سر قوم جرم پيشه لوط

لنرسل عليهم حجارة

مسؤوليت مهمانان لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 77 - 3

3_ لوط ( ع ) ، بى خبر از ماهيت مهمانان خويش ( فرشته بودن آنان ) و ناآگاه از مأموريت ايشان

و لما جاءت رسلنا لوطًا سىء بهم . .. و قال ه_ذا يوم عصيب

مسؤوليت ميزبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 69 - 6

6- حفظ حرمت مهمان و دفاع از آن در برابر

تجاوز ديگران ، تكليفى برعهده ميزبان

قال إن ه_ؤلاء ضيفى . .. و اتقوا الله و لاتخزون

مسؤوليت ناپذيرى متكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 11 - 2

2 - خود برتربينان و مدعيان كمك هاى مالى سنگين ، از تكاليف سخت شانه خالى مى كنند .

فلااقتحم العقبة

مسؤوليت ناپذيرى مدعيان انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 11 - 2

2 - خود برتربينان و مدعيان كمك هاى مالى سنگين ، از تكاليف سخت شانه خالى مى كنند .

فلااقتحم العقبة

مسؤوليت نجواكنندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 7 - 9

9 - نجواكنندگان ، در برابر نجواهايشان مسؤول بوده و در قيامت بايد در برابر خداوند پاسخگو باشند .

ما يكون من نجوى . .. ثمّ ينبّئهم بما عملوا يوم القي_مة

مسؤوليت نزديكان رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 3

3 _ نزديك بودن به رهبر جامعه اسلامى و قرار داشتن در پايگاه دين ، مسؤوليت آفرين است .

ما كان لأهل المدينة و من حولهم من الأعراب

برداشت فوق مبتنى بر اين اساس است كه خداوند نزديكان به پيامبر(ص) و حاضران در پايگاه شريعت (مدينه) را به خاطر برخوردارى از اين ويژگى، داراى مسؤوليتى فزونتر دانسته است و مخالفت با پيامبر(ص) را در شأن آنان ندانسته است.

مسؤوليت نگهبانان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 47 - 1

1- مأموران دوزخ ، موظف به برخوردى قاطع

، سخت و قهرآميز با گناه پيشگان

خذوه فاعتلوه

{العتل} (مصدر {فاعتلوه}) به معناى كشاندن با زور و خشونت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 48 - 1

1- مأموران دوزخ ، موظف به شكنجه گناه پيشگان در وسط دوزخ

ثمّ صبّوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 5

5 - عذاب كردن دوزخيان ، تنها وظيفه فرشتگان گماشته شده بر دوزخ

عليها تسعة عشر . .. و ما جعلنا عدّتهم إلاّ فتنة للذين كفروا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه {عدّة} به معناى جماعت (قاموس المحيط) و {فتنة} به معناى عذاب باشد; يعنى، {و ما جلعنا جماعتهم إلاّ عذاباً للذين كفروا}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 5 - 5

5 - مأموران الهى در جهنّم ، عهده دار عذاب دوزخيان *

تسقى

مجهول بودن {تسقى}، بيانگر وجود يك يا چند مأمور عذاب در دوزخ است.

مسؤوليت نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 59 - 5

5 _ نوح ( ع ) ، بدون هيچ تأخير ، به انجام مسؤوليت و رسالت خويش پرداخت .

لقد أرسلنا نوحاً . .. فقال يقوم

عطف جمله {قال . .. } بر {لقد أرسلنا ... } به وسيله حرف فاء ناظر به برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 63 - 8

8 _ نوح ( ع ) ، وظيفه دار ترساندن مردم از عذاب هاى الهى و فراهم آوردن زمينه هاى

تقواپيشگى براى آنان با تبليغ معارف دين

أن جاءكم ذكر من ربكم على رجل منكم لينذركم و لتتقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 38 - 14

14_ { عن أبى عبدالله ( ع ) . . . فلما أتى عليهم تسعمأة سنة همّ أن يدعو عليهم . . . فأمره الله عزوجل أن يغرس النخل . . . فلما أتى لذلك خمسون سنة و بلغ النخل و استحكم أمر بقطعه . . . فأمره الله أن ينحت السفينة و أمر جبرئيل ( ع ) أن ينزل عليه و يعلمه كيف يتخذ ها فقدر طول ها فى الأرض ألفاً و مأتى ذراع و عرض ها ثمانمأة ذراع و طول ها فى السماء ثمانون ذراعاً . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: هنگامى كه نهصد سال بر قوم نوح گذشت [و دعوت او را اجابت نكردند ]خواست كه بر آنان نفرين كند; پس خداوند عزوجل به او امر فرمود كه درخت خرما بكارد . .. پس چون پنجاه سال گذشت و درخت كامل و محكمى شد، آن حضرت را به بريدن آن فرمان داد ... آن گاه امر فرمود كشتى را بسازد و جبرئيل را مأمور كرد كه بر نوح نازل شود و به او ياد دهد كه كشتى را چگونه بسازد. پس جبرئيل طول كشتى را هزار و دويست ذراع و عرض آن را هشتصد ذراع و ارتفاع آن را هشتاد ذراع تعيين كرد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 40 - 6،7،11،17

6_ بردن انواع حيوانات به كشتى

و نجات دادن آنها از غرق شدن ، از وظايف نوح ( ع ) پس از پيدايش نشانه طوفان ( فوران آب از تنور )

قلنا احمل فيها من كل زوجين اثنين

7_ نوح ( ع ) ، موظف بود از هر نوع حيوان تنها يك جفت ( نر و ماده ) را به كشتى سوار كند .

قلنا احمل فيها من كل زوجين اثنين

مضاف اليه {كل} كلمه اى همانند {حيوان} است; يعنى: من كل حيوان . ... كلمه {اثنين} تأكيد براى زوجين است و اشاره به اين معنا دارد كه از هر حيوان ، بيشتر از يك جفت نبايد به كشتى برده شود.

11_ نوح ( ع ) از ناحيه خداوند به نجات خانواده خويش و سوار كردن آنان به كشتى موظف شد .

قلنا احمل فيها . .. أهلك

كلمه {أهل} در {أهلك} عطف بر {زوجين} و در حقيقت مفعول براى {احمل} است.

17_ نوح ( ع ) موظف به سواركردن مؤمنان بر كشتى و نجات دادن آنان از طوفان

قلنا احمل فيها . .. من ءامن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 27 - 8

8 - نوح ( ع ) ، مأمور جاى دادن حيوانات و مؤمنان خاندانش در كشتى ، با ظهور اولين نشانه هاى طوفان

فإذا جاء أمرنا . .. فاسلك فيها من كلِّ زوجين اثنين و أهلك إلاّ من سبق عليه القول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 115 - 2

2 - انذار توده ها و نه جلب رضايت اشراف به قيمت طرد محرومان ، وظيفه اعلام شده از سوى نوح (

ع ) به اشراف قومش

و ما أنا بطارد المؤمنين . إن أنا إلاّ نذير

مسؤوليت وابستگان رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 28 - 8

8 - همسران و بستگان شخصيت هاى معنوى و صاحب نفوذ ، بايد از شأن اجتماعى و معنوى آنان ، پاسدارى كنند .

قل لأزوجك إن كنتنّ تردن الحيوة الدنيا و زينتها فتعالين أمتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحً

مسؤوليت وابستگان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 34 - 6

6 - وابستگان به خانه وحى ، داراى مسؤوليتى خاص درباره وحى اند .

و اذكرن ما يتلى فى بيوتكنّ من ءاي_ت اللّه

مسؤوليت والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 132 - 13

13 - ضرورت تلاش براى گرايش دادن فرزندان به انتخاب آيين الهى

و وصى بها إبرهيم بنيه و يعقوب يبنى . .. فلاتموتن إلا و أنتم مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 8

8 - ضرورت توجه به سرنوشت دينى فرزندان و لزوم احساس مسؤوليت درباره آن

إذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 16،17،22،35،39

16 _ پدر و مادر نبايد فرزند را وسيله تضييع حقوق يكديگر قرار دهند .

لا تُضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده

بنابراينكه {لا تُضارّ}، مجهول و باء، سببيّه باشد; يعنى نبايد به بهانه فرزند، پدر و مادر به ديگرى ضرر رسانند.

17 _ پدر و مادر ، حق

ضرر زدن به فرزند خويش را ندارند . حتى بر فرض وقوع طلاق .

لا تضارّ والدة بولدها و لا مولود له بولده

بنابراينكه {لا تضارّ} به صيغه معلوم باشد يعنى پدر و مادر ضرر نزنند.

22 _ پدر نبايد با محروم كردن همسر خود از تأمين مخارج حتى پس از طلاق او ، موجب ضرر فرزند شود .

لا تضارّ . .. و لا مولود له بولده

35 _ لزوم رعايت تقوا از سوى مادر ، پدر ، وارثان پدر و دايه نسبت به حقوق متقابل يكديگر

و الوالدات يرضعن . .. و اتقوا اللّه

خطاب اصلى در{اتقوا اللّه}، متوجه كسانى است كه آيه شريفه آنها را به وظايف و رعايت حقوقى مكلّف كرد; يعنى پدر، مادر و دايه و وارثان پدر.

39 _ خداترسى و توجّه به آگاهى او ، عامل رعايت مصالح نوزادان و مسائل مربوط به شيردهى آنان از سوى پدر ، مادر ، وارثان پدر و دايه

و الوالدات يرضعن . .. و اتقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 9 - 2

2 _ مسؤوليت اوليا ، نسبت به سرنوشت فرزندان خويش

وليخش الّذين لو تركوا من خلفهم ذريّة ضعافاً

نگرانى از آينده فرزندان و احساس مسؤوليت نسبت به آنان حالتى طبيعى براى انسان است كه خداوند آن را تأييد كرده و مبناى حكم خويش به لزوم رعايت تقوا (فليتّقوا اللّه) قرار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 31 - 9

9- پدران و مادران ، نبايد خود را روزى دهنده فرزندان تصور كنند .

نحن نرزقهم و إيّاكم

دستور به اجتناب از قتل فرزند

به خاطر ترس از فقر و آنگاه اعلام اين نكته كه خداوند روزى دهنده خود والدين و فرزندانشان است، مى تواند به دليل نكته ذكر شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 1،5،12

1 - پدر و مادر ، وظيفه دارند كه آداب و چگونگى ورود به اتاق و محل استراحت خود را به فرزندان نابالغ خويش بياموزند .

ي_أيّها الذين ءامنوا ليستئذنكم الذين ملكت أيم_نكم و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ث

فعل امر {ليستئذنكم} هر چند در ظاهر متوجه بردگان و فرزندان نابالغ است; ولى به قرينه اين كه خطاب {يأيّها الذين آمنوا} متوجه پدران و مادران مؤمن است و نيز چون فرزندان نابالغ مكلف نيستند تا بشود به آنان امر و نهى كرد، از اين رو اين امر متوجه اولياى فرزندان خواهد بود كه آنان بايد محتواى اين دستور را به فرزندان خويش بياموزند.

5 - پدران و مادران ، حق ندارند با وضعيت و پوشش متناسب با خواب و خلوت ( چون برهنگى و . . . ) در انظار فرزندانشان ظاهر شوند .

ليستئذنكم . .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم و من بعد صلوة العشاء ثلث عورت لكم

از اين كه فرزندان ممنوع شدند كه بدون اذن، وارد اتاق و محل استراحت پدران و مادرانشان (در سه وقتى كه نوعاً والدين در حال برهنگى و خلوت و متناسب با وضعيت خواب قرار دارند) شوند، مى توان استفاده كرد كه والدين هم نبايد با چنين وضعيتى بر فرزندانشان وارد شوند. گفتنى است: مفهوم جمله {ليس عليكم و لا عليهم جناح; نه بر شما و

نه بر آنان گناهى نيست} مؤيد برداشت ياد شده است; زيرا معلوم مى شود كه در اوقات سه گانه، جناح (گناه) خواهد بود.

12 - پدران و مادران ، بايد هر گونه روابط جنسى و رفتار مخصوص زن و شوهرى خود را ، از فرزندان نابالغ ( بچه هاى مميز ) خويش پنهان دارند .

ليستئذنكم . .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ... ليس عليكم و لا عليهم جناح بعدهنّ

ممنوعيت ورود فرزندان نابالغ به محل استراحت و خلوت پدران و مادران خود، مى تواند به اين خاطر باشد كه روابط جنسى پدران و مادران نوعاً در اين مواقع صورت مى گيرد و فرزندان نبايد از آن باخبر شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 14 - 3

3 - فرزند و والدين ، در مقابل هم ، مسؤوليت دارند .

قال لقم_ن لإبنه و هو يعظه . .. و وصّينا الإنس_ن بولديه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 8،10

8- تلاش در جهت تربيت ايمانى فرزند ، وظيفه مشترك پدر و مادر *

و هما يستغيثان اللّه

لحن آيه شريفه گرچه گزارشى است; اما حمايت خداوند از والدين و تقبيح عمل فرزند، به آن بُعد دستورى مى دهد. ضمير {هما} و فعل {يستغيثان} اشاره به آن دارد كه پدر و مادر مؤمن، هر دو در راستاى تربيت فرزند، بايد تلاش كنند.

10- لزوم اهتمام پدر و مادر ، به رشد معنوى فرزند خويش ، همپاى پرورش جسمانى وى

حملته أُمّه كرهًا . .. حتّى إذا بلغ أشدّه ... و هما يستغيثان اللّه ويلك ءامن

در

آيات پيشين، سخن از رنج مادر براى رشد جسمى فرزند بود و در اين آيه سخن از تلاش پدر و مادر در گرايش دادن فرزند به ايمان است و چون خداوند هر دو را به عنوان ارزش ياد كرده، مطلب بالا استفاده مى شود.

مسؤوليت ها علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 44 - 4

4 - عالمان به كتاب هاى آسمانى و تلاوت كنندگان آن ، داراى مسؤوليت بيشتر در عمل كردن به كردار هاى نيك ( دستورات كتاب هاى آسمانى )

و تنسون أنفسكم و أنتم تتلون الكتب

روشن است كه هر كس ديگران را به نيكيها فرمان دهد و خود بدانها عمل نكند، سزاوار سرزنش است; چه از عالمان باشد يا از غير آنان، بنابراين جمله حاليه {و أنتم تتلون الكتاب} تأكيدى است در مورد عالمان كتابهاى آسمانى و تلاوت كنندگان آن.

مسؤوليت هابيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 27 - 33

33 _ هابيل و قابيل ، مأمور به قربانى كردن براى خدا در پى مخالفت قابيل در مورد فرمان خدا به انتصاب هابيل به وصايت حضرت آدم ( ع ) و دريافت اسم اعظم خداوند

اذ قربا قرباناً

از امام صادق(ع) روايت شده: . .. ان اللّه تبارك و تعالى اوحى الى آدم ان يدفع الوصية و اسم اللّه الاعظم الى هابيل و كان قابيل اكبر منه فبلغ ذلك قابيل فغضب فقال: انا اولى بالكرامة و الوصية فامرهما ان يقربا قرباناً بوحى من اللّه اليه ففعلا ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 312، ح 83; نورالثقلين، ج 1،

ص 610، ح 125.

مسؤوليت هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 5

5 _ هارون ، همانند موسى ( ع ) ، مأمور بسيج بنى اسرائيل براى فتح سرزمين مقدس

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

آيه بيست و سوم (و قال رجلان . ..) بيانگر آن است كه آن دو مرد نيز همانند هارون مطيع موسى(ع) بودند و اين حقيقت با تفسير جمله {لااملك الا نفسى و اخى} به اينكه تنها اختياردار خود و برادرم هستم و در ميان بنى اسرائيل تنها هارون فرمانبردار من است، سازگار نيست. بنابراين بايد گفت {اخى} مبتدايى است با حذف خبر (و اخى لايملك الانفسه) و نام بردن از خود و برادرش به اين دليل است كه بسيج بنى اسرائيل بر عهده هارون نيز بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 15،17

15 _ اصلاح امور جامعه بنى اسرائيل از دستورالعمل هاى موسى به برادر و خليفه خود هارون

و أصلح

چون فرمان به اصلاح پس از انتخاب هارون به سرپرستى بنى اسرائيل آمده است، معلوم مى شود مراد، اصلاح امور اجتماعى، فرهنگى و . .. بنى اسرائيل است، نه درستكارى هارون در امور شخصى خودش.

17 _ پرهيز از پيروى از نظريات و روش هاى مفسدان ، وظيفه اى تعيين شده از سوى موسى براى خليفه اش هارون

و لا تتبع سبيل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 11

11 _ بازدارى بنى اسرائيل از گرايش به شرك و گوساله پرستى

، مسؤوليت هارون از ديدگاه موسى ( ع )

و أخذ برأس أخيه يجره إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 1،2،4،13

1 _ خداوند ، از طريق وحى به موسى و هارون ( ع ) فرمان داد تا در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون ) به تهيه مسكن براى قوم خود اقدام كنند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه اولاً {مصر} به معناى شهر مصر باشد ; چنان كه به همين معنا در مفردات و لسان تصريح شده است. ثانياً: جار و مجرور (بمصر) متعلق به {تبوءاً} باشد نه حال براى {قومكما}.

2 _ موسى و هارون ( ع ) مأموريت يافتند تا براى آن دسته از بنى اسرائيل كه ساكن شهر مصر بودند ، اقدام به تهيه مسكن نمايند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بمصر} متعلق به عامل مقدر و حال يا صفت براى {قوم} باشد ; يعنى: تبوئاً لقومكما كائنين يا الكائنين بمصر.

4 _ موسى و هارون ( ع ) ، از طرف خداوند مأموريت يافتند قوم خود را از مناطق مختلف ، گرد آورده و در شهر مصر متمركز كنند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بمصر} متعلق به {تبوئاً} باشد. به اين صورت كه بنى اسرائيل چون در مناطق مختلف مصر پراكنده بودند و خارج كردن آنان از آن سرزمين در اين حال براى موسى (ع) عادتاً ممكن

نبود، خداوند با اين دستور مى خواست آنان در يك جا متمركز شوند تا در خارج كردنشان از مصر مواجه با مشكل نشوند.

13 _ از امام كاظم ( ع ) روايت شده است : { لما خافت بنو اسرائيل جبابرت ها أوحى اللّه إلى موسى و هارون ( ع ) : { أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً و اجعلوا بيوتكم قبلة } قال : امروا أن يصلوا فى بيوتهم ;

هنگامى كه بنى اسرائيل از حكام ستمگر زمان خود بيمناك شدند، خداوند به موسى و هارون (ع) وحى فرستاد كه براى قوم خود در مصر خانه هايى مهيّا سازيد و خانه هايتان را قبله قرار دهيد. امام فرمود: آنان مأمور شدند كه در خانه هايشان نماز بخوانند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 7،9

7 _ خداوند ، موسى و هارون ( ع ) را از ترك استقامت در برابر فشار هاى فرعون و اطرافيانش و در پيش گرفتن راهى جز آن ، بر حذر داشت .

فاستقيما و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون

9 _ خداوند ، موسى و هارون ( ع ) را از پيروى راه و روش افراد نادان برحذر داشت .

و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 44 - 1

1 - موسى و هارون ( ع ) ، موظف به نرمش در گفتار و پرهيز از درشتگويى در گفت وگو با فرعون

فقولا له قولاً ليّنًا

{لين} نقطه مقابل خشن بودن است (مفردات راغب) و {لين} صفت مشبهه است; يعنى، نرم و لطيف.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 10

10 - هارون ، وظيفه دار رهبرى و ارشاد بنى اسرائيل در غيبت موسى ( ع )

و لقد قال لهم هرون من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 92 - 2،6

2 - جلوگيرى از انحراف و گمراهى بنى اسرائيل ، از وظايف هارون در غياب موسى ( ع )

ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

6 - جلوگيرى از انحراف و گمراهى بنى اسرائيل ، از وظايف هارون در غياب موسى ( ع )

ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 93 - 2

2 - هارون در غياب موسى ( ع ) ، وظيفه رهبرى و هدايت بنى اسرائيل را به عهده داشت .

ي_ه_رون ما منعك . .. ألاّتتّبعن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 1

1 - مسؤوليت مشترك موسى و هارون ، در رسالت و مبارزه با فرعون و اشراف قوم او

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون . .. إلى فرعون و ملإيه

{ملأ} اسم جمع و به معناى اشراف و سران است. {إستكبار} (مصدر {استكبروا}); يعنى، كبر ورزيدن و تكبّر نمودن {علّو} (مصدر {عالين}) نيز به معناى برترى جويى و سلطه طلبى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 1

1 _ موسى و هارون ( ع ) به فرمان خداوند ، براى هدايت تكذيب كنندگان آيات و معجزات الهى ، به جانب

آنان فرستاده شدند .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا

مقصود از {القوم الذين كذّبوا} فرعون و قوم او (قبطيان) است و مراد از {آياتنا} نشانه ها و معجزات الهى مى باشد نه آيات الهى در تورات; زيرا تورات پس از به هلاكت رسيدن فرعون و قوم او، براى بنى اسرائيل نازل گرديد.

مسؤوليت هامان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 5

5 - مأموريت يافتن هامان از سوى فرعون ، به تهيه آجر و ساختن برجى بلند جهت تحقيق وى درباره خداى موسى

فأوقد لى ي_ه_م_ن على الطين فاجعل لى صرحًا لعلّى أطّلع إلى إل_ه موسى

{صرح} به هر بناى بلند و برافراشته گفته مى شود.

مسؤوليت هاى اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 8

8 _ امر به معروف و نهى از منكر ، از وظايف اجتماعى همگانى و مشترك ميان زنان و مردان

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

مسؤوليت هدايتگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 159 - 4

4 _ هدايتگران بايد خود ملازم حق و پيرو حقيقت باشند .

يهدون بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 181 - 6

6 _ عهده داران هدايت در جامعه بايد خود ملازم حق باشند و با موازين و روش هاى حق ديگران را هدايت كنند .

و ممن خلقنا أمة يهدون بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 112

- 4

4 - هدايتگران و مبلغان الهى ، نبايد در باره زندگى خصوصى گذشته گروندگان به دين تحقيق كنند .

قال و ما علمى بما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 27 - 7

7- لزوم بهره گيرى هدايت گران از شيوه هاى مختلف تبليغى ، در ارشاد گمراهان

و صرّفنا الأي_ت لعلّهم يرجعون

تعبير {صرّفنا}، اشاره به تنوع و گوناگونى دارد و فعل الهى، بيانگر ارزش ها و بايدها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 17 - 3

3 - لزوم استفاده هدايتگران از شيوه ساده گويى براى ارشاد مردم

و لقد يسّرنا القرءان للذّكر

بيان الهى، در حقيقت رهنمودى به همه هدايتگران است كه بايد از اين شيوه استفاده كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 22 - 3

3 - لزوم استفاده هدايتگران ، از شيوه ساده گويى براى ارشاد مردم

و لقد يسّرنا القرءان للذّكر

بيان الهى، در حقيت رهنمودى است به همه هدايتگران كه بايد از اين شيوه، استفاده كنند تا همه مردم از آن بهره گيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 32 - 3

3 - لزوم استفاده هدايت گران ، از شيوه ساده گويى براى ارشاد مردم

و لقد يسّرنا القرءان للذّكر

بيان الهى، در حقيقت رهنمودى به همه هدايت گران است كه بايد شيوه ساده گويى را در بيان حقايق براى مردم برگزينند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 40 - 3

3 - لزوم استفاده هدايت

گران ، از شيوه ساده گويى براى ارشاد مردم

و لقد يسّرنا القرءان للذّكر

بيان الهى، در حقيقت رهنمودى به همه هدايت گران است كه در راستاى ارشاد خلق، بايد از شيوه ساده گويى استفاده كنند تا همگان از آن بهره مند شوند.

مسؤوليت هدهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 28 - 1،4،5

1 - مأموريت هدهد از سوى سليمان ، براى بردن نامه وى به جانب ملكه سبا

اذهب بكت_بى ه_ذا فألقه إليهم

{كتاب} معادل {مكتوب} و به معناى نامه است; يعنى، اين نامه مرا ببر، آن گاه. .. .

4 - هدهد ، موظف به روى برتافتن از درباريان سبا ( پس از افكندن نامه سليمان ) نزد ايشان

ثمّ تولّ عنهم فانظر ماذا يرجعون

{تولّى} (مصدر {تولّ}) به معناى روى برتافتن است; يعنى، از آنان روى برتاب و سپس بنگر چه پاسخ مى دهند.

5 - مأموريت هدهد براى مشاهده بازتاب نامه سليمان در ميان درباريان سبا و شنود كردن سخنان ايشان .

ثمّ تولّ عنهم فانظر ماذا يرجعون

مسؤوليت همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 32 - 2،3،5،6

2 - همسران پيامبر ، از سخن گفتن طنّازانه و با صداى جذّاب ، منع شده اند .

فلاتخضعن بالقول

3 - همسران پيامبر ، موظف بودند از هرگونه رفتار تحريك آميز جنسى ، خوددارى كنند .

فلاتخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض

فلسفه نهى از طنّازانه سخن گفتن، طمعورزى نامحرمان ذكر شده است. از چنين حكمتى، استفاده مى شود كه رفتار تحريك آميز جنسى، از سوى آنان ممنوع بود.

5 - همسان نبودن همسران پيامبر با ساير زنان

، دليل لزوم رعايت دستورهايى ويژه از سوى آنان بود .

لستنّ كأحد من النساء . .. فلاتخضعن بالقول ... و قلن قولاً معروفًا

6 - توجه دادن زنان پيامبر ، به موقعيت و جايگاه شان برانگيزاننده آنان به انجام دادن تكليف هاى واگذار شده است .

ي_نساء النبىّ لستنّ كأحد من النساء إن اتّقيتنّ فلاتخضعن بالقول

خطاب مستقيم {يا نساء النبىّ} مى تواند گوياى اين نكته باشد كه آنان، با توجه به جايگاه خود، دستورالعمل هاى مربوط شان را به خوبى انجام مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 27،37

27 - همسران پيامبر ، موظف به حفظ حجاب و پوشش مناسب و نگهدارى خود از نگاه نامحرمان بودند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب

37 - لزوم حفظ حجاب بر همسران پيامبر

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب

مسؤوليت همگانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 21 - 1،9

1 - پرستش خداوند وظيفه اى ضرورى ، بر دوش همه مردم

يأيها الناس اعبدوا ربكم

9 - رسيدن به تقوا ، وظيفه اى ضرورى براى همه انسانهاست .

لعلكم تتقون

چون هدف از لزوم عبادت رسيدن به تقواست، نيل به تقوا نيز ضرورى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 100 - 6

6 - مسؤوليت همه افراد يك ملت در برابر عهدشكنى گروهى از آنان *

أو كلما عهدوا عهداً نبذه فريق منهم

آيه شريفه، همه يهوديان را به خاطر عهدشكنى گروهى از ايشان ملامت كرده است و اين بيانگر آن است كه وظيفه شناسان

بايد با امر به معروف و نهى از منكر و . .. ديگران را از عهد شكنى بازدارند و گر نه سزاوار ملامت هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 159 - 6

6 _ هدايتگرى و عدالت پيشگى ، وظيفه اى بر عهده همگان

يهدون بالحق و به يعدلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 13

13 _ تلاش براى اصلاح جامعه و نهى از منكر ، امرى لازم بر عهده همگان

قالوا معذرة إلى ربكم و لعلهم يتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 5

5- مسؤوليت برپايى نظام قضايى به منظور اجراى حدود الهى ، بر عهده فرد فرد مسلمانان است .

الزانية و الزانى فاجلدوا كلّ وحد منهما ماْئة جلدة

با آن كه اجراى حدود و مقررات، از طريق دستگاه قضايى انجام مى پذيرد; ولى خداوند همه مردم را مخاطب قرار داده و تازيانه زدن را از آنان خواستار شده است. اين حكايت مى كند كه يكايك افراد جامعه، در برابر اجراى حدود الهى مسؤول اند و بايد در اين مورد همكارى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 21،24

21 - احياى ارزش ها و تعاليم دين در جامعه ، مسؤوليت هر فرد مسلمان

أن أقيموا الدين

24 - دعوت به توحيد و انذار مشركان ، وظيفه اى عمومى براى مسلمانان

كبر على المشركين ما تدعوهم إليه

با توجه به جمع بودن {ما تدعوهم}، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 34 - 5

5 - تأمين نياز هاى غذايى گرسنگان و بينوايان و ترغيب كردن ديگران به آن ، تكليفى است همگانى .

و لايحضّ على طعام المسكين

مسؤوليت هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 65 - 11

11 _ مبارزه با شرك ، از وظايف اصلى هود

قال يقوم اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره

مسؤوليت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 9

9- هدايت مردم به سوى خدا و صفات ، افعال و سخنان او ، وظيفه ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) بود .

و جعلن_هم أئمة يهدون بأمرنا

برداشت ياد شده براساس دو نكته است: 1_ {أمر} در اصل به معناى شأن و لفظى است عام كه شامل تمامى افعال و اقوال مى شود (مفردات راغب). 2_ {باء} در {بأمرنا} ممكن است براى غايت و به معناى {إلى} باشد.

مسؤوليت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 7

7 - خداوند ، بنى اسرائيل ( يهوديان و نصرانيان ) را از انكار قرآن و كافر شدن به آن ، بر حذر داشت .

و لاتكونوا أول كافر به

ضمير در {به} مى تواند به {ما أنزلت} و يا به {ما معكم} برگردد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 4

4 - مسلمانان ، يهوديان ، مسيحيان و صابئى ها سزاوارترين امت

ها براى برخوردار شدن از ايمان راستين و انجام عمل صالح

إن الذين ءامنوا . .. من ءامن باللّه و اليوم الأخر و عمل صلحاً

نام بردن از ملتهاى مذكور - با وجود اين كه ايمان راستين چنانچه گذشت از هر فرد و ملتى پذيرفته است - مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه: پيروان آيينهاى ياد شده داراى زمينه بيشترى براى ايمان حقيقى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 8

8 - يهود و نصارا ، حقيقتى را از ناحيه خداوند در اختيار داشتند كه بايد آن را به مردم ارائه مى كردند .

أم تقولون . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

چون در اين بخش از آيات سخن درباره يهود و نصارا است، معلوم مى شود: اشاره مستقيم جمله {من أظلم . ..} و مصداق مورد نظر آن، يهود و نصارا مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 45 - 2

2 _ يهود وظيفه دار اجراى احكام و قوانين قصاص ( بيان شده در تورات ) در ميان خويش

و كتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس . .. و الجروح قصاص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 69 - 4

4 _ ايمان به خدا و قيامت و رسالت انبيا ، از اصول مشترك اديان آسمانى

إنّ الذين ءامنوا و الذين هادوا و الصبئون . .. من ءامن باللّه و اليوم الاخر

ايمان به رسولان الهى، از عناوين مذكور در آيه (الذين ءامنوا . .. النصرى) استفاده شده

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 10

10 _ ايمان به رسول اكرم ( ص ) و پيروى از او وظيفه اى الهى بر عهده يهود و نصارا و ثبت شده در تورات و انجيل

الذين يتبعون الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 15،20

15 _ همه انسان ها ، حتى يهود و نصارا ، بايد به خدا و پيامبر او ايمان آورند .

قل يأيها الناس . .. فامنوا باللّه و رسوله

مصداق مورد نظر براى {الناس}، به قرينه آيات گذشته و نيز آيه قبل كه بيان داشت اوصاف پيامبر در تورات و انجيل ثبت شده، يهود و نصارا است. بنابراين يهود و نصارا از مخاطبان {فامنوا ... } هستند.

20 _ همگان ، حتى يهود و نصارا ، بايد از پيامبر اسلام تبعيت كنند .

و اتبعوه

منافقان و مسؤوليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 76 - 8

8 _ منافقان ، داراى روحيه اعراض از صلاح و انجام وظيفه

لنكوننّ من الصلحين . .. و تولوا و هم معرضون

منشأ مسؤوليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 10

10 _ مسؤوليت آور بودن علم و آگاهى

ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح . .. و المؤتفكت

برداشت فوق با توجه به اين است كه توبيخ منافقان و كافران از آن رو صورت گرفته كه آنان پس از آگاهى به فرجام شوم

كفر، بازهم راه خطا را پيموده اند.

موانع فرار از مسؤوليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 19

19 - عقيده به حاكميت اراده الهى بر مقدّرات انسان ، زمينه ساز حركت به سوى انجام وظايف الهى و نه ترك مسؤوليت

قل فمن يملك لكم من اللّه شيئًا إن أراد بكم ضرًّا أو أراد بكم نفعًا

با توجه به اين كه خداوند، اراده نافذ خويش را به اعراب متخلف يادآور شده است; از آيه شريفه استفاده مى شود كه توجّه به تخلف ناپذيرى اراده خداوند، بايد زمينه اطاعت و تكليف پذيرى را در انسان زنده كند; نه روح سستى و مسؤوليت گريزى را.

مهمترين مسؤوليت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 6

6 _ ارشاد اهرم هاى اصلى نظام فرعونى ( فرعون و كارگزاران ارشد وى ) نخستين و مهمترين رسالت موسى ( ع )

إلى فرعون و ملإيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 6

6- موسى ( ع ) از جانب خداوند وظيفه داشت كه قوم خود را در هدايت ، در اولويت قرار دهد .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن أخرج قومك من الظلم_ت إلى النور

دستور خداوند به پيامبر(ص) اين بود: {لتخرج الناس من الظلمات إلى النور} در حالى كه به حضرت موسى(ع) فرموده است: {أخرج قومك من الظلمات}. از آن جايى كه بى شك رسالت موسى(ع) فراتر از قوم بنى اسرائيل بوده است، مراد از قيد {قومك} احتمالاً در اولويت قرار دادن آنهاست.

مسؤوليت پذيرى

آثار مسؤوليت

پذيرى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 27 - 2

2 - توجه تقواپيشگان به خدا و مسؤوليت هاى خود ، زمينه ساز جلب رحمت الهى

إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين . فمنّ اللّه علينا

اهميت مسؤوليت پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 10

10_ افراد كارآمد ، لايق و متخصص بايد از پذيرش مسؤوليت ها امتناع نورزند و در پى تصدّى آن باشند .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 19

19_ عفت و پاكدامنى ، امانت و صداقت ، يكتاپرستى ، كتمان نكردن دانش و مسؤوليت پذيرى ، از مصاديق نيكوكارى است .

و لانضيع أجر المحسنين

از مصداقهاى مورد نظر براى {المحسنين} يوسف(ع) است. بنابراين توصيفها و ويژگيهاى ياد شده براى او ، مصاديق احسان و نيكوكارى در ديدگاه قرآن مى باشد.

زمينه مسؤوليت پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 5 - 4

4 - تأثير شب زنده دارى و تلاوت قرآن ، در بالا بردن توان انسان ها براى به دوش گرفتن مسؤوليتى سنگين ( همچون تبليغ دين و هدايت گمراهان )

قم الّيل . .. و رتّل القرءان ترتيلاً . إنّا سنلقى عليك قولاً ثقيلاً

زمينه مسؤوليت پذيرى اولياء الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 15

15 - برخوردارى از علم و قدرت ، زمينه توجه مردان الهى به مسؤوليت و وظايف

برتر خود

فلمّا رءاه مستقرًّا عنده قال ه_ذا من فضل ربّى ليبلونى

برداشت ياد شده از آن جا است كه سليمان(ع) با مشاهده قدرت دربار خويش، متذكر گشت كه هدف از اين تفضلات و امكانات، امتحان و آزمون او است و بايد به هوش باشد.

مسؤوليت پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 76 - 6

6- انتقاد از خود و انصاف در قضاوت نسبت به خويشتن و پذيرش مسؤوليت عملكرد خود ، از صفات ارزشمند و شايسته است .

إن سألتك عن شىء بعدها فلاتصحبنى قد بلغت من لدنّى عذرًا

موسى(ع) با وجود آن كه در مرحله قبل، عذر نسيان را مطرح كرد، ولى در اين مرحله، اولاً، مسؤوليت عمل خود را بر عهده گرفت و ثانياً، در مورد خود، رأيى منصفانه صادر كرد و خضر(ع) را در جدا شدن از او، محق دانست.

مسؤوليت پذيرى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 168 - 4

4 - بى اعتنايى پيامبران و مردان الهى به مشكلات به وجود آمده در راستاى ايفاى رسالت و انجام وظيفه

قالوا . .. لتكوننّ من المخرجين . قال إنّى لعملكم من القالين

مسؤوليت پذيرى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 72 - 11

11 - انسان ، موجودى مسؤوليت پذير است .

عرضنا الأمانة على السموت . .. فأبين ... و حملها الإنس_ن

مسؤوليت پذيرى اولياء الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 86 - 3

3 - مردان الهى ، داراى احساس مسؤوليت بيشتر

براى هدايت بستگان خويش

و اغفر لأبى إنّه كان من الضالّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 168 - 4

4 - بى اعتنايى پيامبران و مردان الهى به مشكلات به وجود آمده در راستاى ايفاى رسالت و انجام وظيفه

قالوا . .. لتكوننّ من المخرجين . قال إنّى لعملكم من القالين

مسؤوليت پذيرى خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 14

14- خضر ( ع ) از برخى حوادث آينده ، آگاه بود و در برابر آن احساس مسؤوليت مى كرد .

و كان وراءهم ملك يأخذ كلّ سفينة غصبًا

مسؤوليت پذيرى در حكومت شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 7،8

7_ جواز تقاضاى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك

قال اجعلنى على خزائن الأرض

8_ تصدى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك ، امرى جايز و رواست .

قال اجعلنى على خزائن الأرض

مسؤوليت پذيرى در حكومت كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 7،8

7_ جواز تقاضاى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك

قال اجعلنى على خزائن الأرض

8_ تصدى مشاغل حكومتى حتى در حكومت هاى كفر و شرك ، امرى جايز و رواست .

قال اجعلنى على خزائن الأرض

مسؤوليت پذيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 2 - 3

3- تلاش و جديت پيامبر ( ص ) براى ايفاى رسالت خويش ، تلاشى طاقت فرسا و سنگين

بود .

ما أنزّلنا عليك القران لتشقى

{شقاوة} به معناى شدت و دشوارى است (قاموس المحيط) توصيه خداوند به پيامبر(ص) به سختى نكشيدن و خود را به زحمت نينداختن، نشان از تلاش طاقت فرساى پيامبر(ص) در جهت هدايت مردم دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 54 - 4

4 - احساس مسؤوليت شديد پيامبر ( ص ) ، براى هدايت مردم ، حتى دشمنان لجوج خويش

فتولّ عنهم فما أنت بملوم

تأكيد {فما أنت بملوم} پس از ترخيص {فتولّ عنهم} شدت احساس مسؤوليت پيامبر(ص) را در كار خويش مى رساند.

مسؤوليت پذيرى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 37 - 12

12 - در ميان مسلمانان صدراسلام ، افرادى بودند كه اشتغال به امور دنيا ، هيچ گاه آنان را از ياد خدا و انجام وظايف فردى و اجتماعى خويش ، غافل نمى ساخت .

رجال لاتلهيهم تج_رة و لابيع عن ذكر اللّه

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه آيه شريفه، هر چند در توصيف مردان خداجويى است كه دنيا آنان را از ياد خدا غافل نمى سازد; ولى از وجود چنين افرادى در ميان مسلمانان صدراسلام نيز حكايت مى كند.

مسؤوليت پذيرى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 3

3- يكتاپرستان واقعى ، نمى توانند در قبال شرك و انحرافات عقيدتى مردم ، بى تفاوت باشند .

ربّنا ربّ السم_وت . .. ه_ؤلاء قومنا اتخذوا من دونه ءالهة

خداوند، اصحاب كهف را به عنوان نمونه اى از موحّدان واقعى ياد كرده و در

بيان حالات و خصلت هاى آنان _ پس از اقرار به اصل توحيد _ توجّه ايشان به جامعه بشرى و تأسف آنان به ضلالت مردم را مطرح ساخته است.

مسؤوليت پذيرى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 71 - 12

12- سكوت در برابر منكرات و بى تفاوتى در رخداد هاى زيان بار براى مردم ، به دور از خوى و منش موسى ( ع ) بود .

أخرقتها لتغرق أهلها لقد جئت شيئًا إمرًا

مسؤوليت پذيرى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 39 - 3

3 - اهل ايمان ، داراى تعهد و احساس مسؤوليت نسبت به سرنوشت و نياز ديگر مؤمنان

و أقاموا الصلوة و أمرهم شورى بينهم . .. و الذين إذا أصابهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 12

12- مؤمنان راستين ، آماده جهاد و پذيراى تكاليف دشوار دين

و يقول الذين ءامنوا لولا نزّلت سورة فإذا أنزلت سورة محكمة و ذكر فيها القتال رأيت

از اين كه خداوند، ترس از جهاد را، بيماردلى، معرفى كرده است، مى توان نتيجه گرفت كه مؤمنان راستين از جهاد بيم ندارند، بلكه از آن استقبال مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 26 - 5

5 - لزوم احساس مسؤوليت مؤمنان ، نسبت به سعادت و فرجام خويشاوندان خود

قالوا إنّا كنّا قبل فى أهلنا مشفقين

از اين كه احساس مسؤوليت نسبت به خانواده، عامل رهيابى به بهشت معرفى شده است; اهميت و ضرورت آن استفاده

مى شود.

مسؤوليت پذيرى هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 18

18 - هارون ( ع ) ، در صدد اجراى دقيق فرمان هاى موسى ( ع ) و تخطى نكردن از معيار هاى او ، در طول مدت ميقات موسى ( ع ) و غيبت او

إنّى خشيت أن تقول . .. و لم ترقب قولى

مسؤوليت پذيرى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 8

8- يحيى ( ع ) ، فردى وظيفه شناس و مسؤوليت پذير در قبال خدا ، والدين و جامعه

و كان تقيًّا . و برًّا بولديه و لم يكن جبّارًا عصيًّا

{تقيّاً} نشانِ رابطه يحيى(ع) با خدا و {برّاً بوالديه}، با پدر و مادر و {لم يكن جبّاراً عصيّاً}، با مردم و جامعه است.

مسؤوليت عمومى

{مسؤوليت عمومى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 79 - 3

3 _ نهى از منكر وظيفه اى ضرورى بر عهده همگان

كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه

مسؤول عمل ناپسند

{مسؤول عمل ناپسند}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 29 - 3،4،5

3 _ قابيل در ديدگاه و سخن هابيل ، در صورت اقدام به تهاجم ، مسؤول تمامى پيامد هاى سوء عملكرد هر كدام

انى اريد ان تبوا باثمى و اثمك

مراد از {اثمى}، به قرينه {اثمك}، گناهانى است كه بر اثر درگيرى آن دو به وجود مى آيد. زيرا به شهادت مقام، مراد از گناه قابيل، همان برادركشى و مقدمات آن است. بنابراين

مقصود هابيل اين است كه من تهاجمى را عليه تو آغاز نمى كنم و هرگز قصد كشتن تو را نخواهم كرد تا در درگيرى احتمالى، تو مهاجم باشى و آغازگر و در نتيجه اگر تو تلف شدى و يامن كشته شدم در هر صورت گناه به گردن تو افتد.

4 _ آغازگر درگيرى و تهاجم ناروا ، مسؤول خسارت هاى عملكرد خويش و طرف مقابل

ان تبوا باثمى و اثمك

5 _ گناهان به وجود آمده در درگيرى هاى ناروا ، بر عهده آغازگر آن است ، هر چند به دست طرف مقابل صورت گيرد .

انى اريد ان تبوا باثمى و اثمك

مسؤولان

تأمين نياز مسؤولان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 36 - 8

8 - ابزار مورد نياز مسؤولان و مديران بايد همراه با اعطاى مسؤوليت ، در اختيار آنان قرار گيرد .

اذهب إلى . .. قال ربّ ... قد أُتيت سؤلك

موسى(ع) در پى موظف شدن به رسالت و حركت به سوى فرعون، نيازها و خواسته هايى را در درگاه خداوند مطرح ساخت. خداوند نيز به آن نيازها پاسخ مثبت داد. اين درسى است براى همه در موضوع مديريت و اعطاى مسؤوليت ها كه اگر مسؤوليت ى به كسى واگذار مى شود، بايد سخن مسؤول شنيده شده و به تقاضاى او رسيدگى و نياز او تأمين شود.

مؤاخذه مسؤولان مقصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 12،13،25

12 _ رهبران دينى نبايد به خاطر خويشى و روابط نسبى از مؤاخذه مسؤولان چشمپوشى كنند .

و أخذ برأس أخيه يجره إليه

13 _ مسؤولان

مقصر در امر جامعه ، هر چند داراى رتبه اى والا باشند ، بايد مؤاخذه شده و به سزايى لازم عقوبت شوند .

و أخذ برأس أخيه يجره إليه

25 _ شاد شدن دشمنان دين از مؤاخذه مسؤولان مقصر نبايد بهانه و عذرى براى چشمپوشى از مؤاخذه آنان به شمار آيد .

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى فلا تشمت بى الأعداء

بديهى است كه موسى(ع) مى دانست مؤاخذه هارون موجب شاد شدن دشمنان دين مى شود، ولى در عين حال بدين سبب كه وى را مقصر تصور مى كرد، تصميم بر مؤاخذه او داشت. هارون نيز پس از بيان كوتاهى نورزيدن خويش، موسى(ع) را از شاد ساختن دشمن بر حذر داشت.

هشدار به مسؤولان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 19 - 36

36- لزوم آگاه ساختن مسؤوليّت پذيران از خطرات و لغزش گاه هاى منصب ها و موقعيت هاى اجتماعى آنان

وليتلطّف و لايشعرنّ بكم أحدًا

مسابقه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مسابقه

احكام مسابقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 17 - 4

4_ مسابقه ، امرى مشروع در آيين يعقوب ( ع ) و مرسوم در زمان آن حضرت

قالوا ي_أبانا إنا ذهبنا نستبق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 8

8_ مشروعيت ايجاد رقابت با تعيين جايزه

و لمن جاء به حمل بعير

جايزه در مسابقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 8

8_ مشروعيت ايجاد رقابت با تعيين جايزه

و لمن جاء به حمل بعير

مسابقه براى بهشت

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 21 - 2

2 - انسان ها ، بايد دنيا را ميدان مسابقه جهت دست يافتن به بهشت و آمرزش الهى قرار دهند .

و ما الحيوة الدنيا إلاّ مت_ع الغرور . سابقوا إلى مغفرة من ربّكم و جنّة

مسابقه براى خوشگذرانى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 26 - 3

3 - به كار گرفتن تمام تلاش براى رقابت با ديگران ، تنها شايسته خوش گذرانى و شراب خوارى در جهان آخرت است .

و فى ذلك فليتنافس المتن_فسون

{تَنافُس}; يعنى، هر يك از رقابت كنندگان، نيروى نَفْس خويش را در برابر ديگرى آشكار سازد (مقاييس اللغة). {ذلك}، به محتواى آيات {على الأرائك ينظرون} و {يسقون} اشاره دارد.

مسابقه براى شرابخوارى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 26 - 3

3 - به كار گرفتن تمام تلاش براى رقابت با ديگران ، تنها شايسته خوش گذرانى و شراب خوارى در جهان آخرت است .

و فى ذلك فليتنافس المتن_فسون

{تَنافُس}; يعنى، هر يك از رقابت كنندگان، نيروى نَفْس خويش را در برابر ديگرى آشكار سازد (مقاييس اللغة). {ذلك}، به محتواى آيات {على الأرائك ينظرون} و {يسقون} اشاره دارد.

مسابقه در دين يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 17 - 4

4_ مسابقه ، امرى مشروع در آيين يعقوب ( ع ) و مرسوم در زمان آن حضرت

قالوا ي_أبانا إنا ذهبنا نستبق

مسابقه در عمل خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 -

حديد - 57 - 21 - 5

5 - رقابت در كار هاى پسنديده ، امرى است شايسته و مورد سفارش خداوند .

سابقوا إلى مغفرة من ربّكم

مسابقه در گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 62 - 3

3 _ مسابقه و پيشى جستن در ارتكاب گناه ، تجاوز و حرام خوارى ، شيوه بسيارى از اهل كتاب در عصر بعثت

و ترى كثيراً منهم يسرعون فى الاثم و العدون و اكلهم السحت

1 _ {يسرعون {از مصدر} مسارعة} مى تواند به معناى پيشى جستن از يكديگر باشد. 2 _ فعل مضارع {يسرعون} دلالت مى كند كه ارتكاب اين اعمال شيوه آنان بوده و به طور مستمر انجام مى داده اند، جمله {كانوا يعملون} نيز دلالت بر اين معنا دارد.

مساحقه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مساحقه

احكام مساحقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 15 - 2،3،4،6

2 _ كيفر زن در صورت مساحقه ( همجنس بازى ) حبس ابد است . *

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم . .. فامسكوهنَّ فى البيوت

3 _ زن زناكار و همجنس باز در صورتى كه مسلمان باشد ، به حبس ابد محكوم مى شود .

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم

چنانچه {كُم} خطاب به جامعه اسلامى باشد، مراد از {نساء} زنان مسلمان خواهد بود.

4 _ لزوم شهادت چهار مرد مسلمان براى اثبات فحشاى زنان ( زنا و مساحقه )

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم فاستشهدوا عليهنّ اربعة منكم

مؤنّث آوردن كلمه {اربعة} دلالت مى كند كه معدود آن، رجال (مردان) هستند ; و {منكم} دلالت بر مسلمان بودن آن مردان دارد.

6 _ كيفر

فحشا ( زنا ، مساحقه ) ، مشروط به انجام آن از روى اختيار است .

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم

سرزنش مساحقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 15 - 5

5 _ زنا و مساحقه ، عملى بسيار زشت

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم

فاحشه در لغت به معنى عمل بسيار زشت است و در آيه فوق از زنا و مساحقه به فاحشه تعبير شده است.

كيفر مساحقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 15 - 2،3،6،15

2 _ كيفر زن در صورت مساحقه ( همجنس بازى ) حبس ابد است . *

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم . .. فامسكوهنَّ فى البيوت

3 _ زن زناكار و همجنس باز در صورتى كه مسلمان باشد ، به حبس ابد محكوم مى شود .

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم

چنانچه {كُم} خطاب به جامعه اسلامى باشد، مراد از {نساء} زنان مسلمان خواهد بود.

6 _ كيفر فحشا ( زنا ، مساحقه ) ، مشروط به انجام آن از روى اختيار است .

و الّتى يأتين الفاحشة من نسائكم

15 _ وعده خداوند به جعل كيفرى خفيفتر از حبس ابد براى زنانى كه مرتكب زنا و يا مساحقه شوند .

حتّى يتوفّيهنّ الموت او يجعل اللّه لهُنّ سبيلا

جمله {او يجعل اللّه . .. }، حاكى است كه كيفر ديگر براى زن زناكار جعل خواهد شد ; و لام در {لهنّ}، مشعر به اين است كه آن كيفر خفيفتر از حبس ابد مى باشد.

مساحقه در اصحاب رس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان

- 25 - 38 - 7

7 _ { عن جميل عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : دخلت إمرأة مع مولاة لها على أبى عبداللّه ( ع ) فقالت : ما تقول فى اللّواتى مع اللّواتى قال : هن فى النار . . . فقالت أليس ه_ذا فى كتاب اللّه ؟ قال بلى . قالت أين هو ؟ قال قوله { و عاداً و ثمود و أصحاب الرسّ } فهنّ الرسّيات ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه زنى همراه كنيزش بر آن حضرت وارد شد و آن زن از حكم هم جنس بازى زنان (مساحقه) سؤال نمود. حضرت فرمود: آنان در آتش خواهند بود ... آن زن پرسيد: اين حكم در قرآن يافت مى شود؟ حضرت فرمود: آرى. پرسيد در كجاى قرآن؟ فرمود: سخن خداوند كه مى فرمايد: {و عاداً و ثمود و أصحاب الرسّ} و عمل اين زنان [همان عمل ]اصحاب رسّ است.

مسافر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مسافر

احكام مسافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 184 - 3،4،23،28

3 - روزه گرفتن بر مريض و مسافر در ماه رمضان مشروع نيست .

فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

كلمه {عدة} مبتدا و خبر آن به قرينه {كتب عليكم} و جمله بعد، {عليه} است; يعنى: فمن كان . .. فعليه عدة من أيام أخر. اين جمله بيانگر آن است كه: مكلف اگر در {أيام معدودات} (ماه رمضان) مريض و يا مسافر باشد، وظيفه او روزه گرفتن در غير ماه رمضان است و اين بدان معناست كه او نبايد در ماه رمضان روزه بگيرد.

4 - وجوب قضاى

روزه ماه رمضان ، بر كسى كه در آن ماه مسافر و يا مريض بوده است .

فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

23 - از امام سجاد ( ع ) روايت شده كه فرمودند : { فأما صوم السفر و المرض . . . يفطر فى الحالين جميعاً فان صام فى السفر أو فى حال المرض فعليه القضاء فان اللّه عز و جل يقول { فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر ;

مسافر و مريض . .. در حال مسافرت و بيمارى بايد روزه خود را افطار كنند; پس اگر در حال سفر ويا بيمارى روزه گرفتند بايستى قضاى آن روز را به جا آورند. خداوند عز و جل مى فرمايد: هر كس از شما بيمار يا مسافر باشد تعدادى از روزهاى ديگر را روزه بدارد}.

28 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه : { يقضى شهر رمضان من كان فيه عليلا أو مسافراً عدة ما اعتل أو سافر فيه إن شاء متصلا و إن شاء مفترقاً قال اللّه عز و جل { فعدة من أيام أخر } . . . ;

مسافر و مريض بايد تعداد روزهايى را كه بيمار و يا در سفر بوده قضا نمايد، خواه پيوسته و متصل و خواه متفرق به جا آورد، خداى عز و جل فرموده: {فعدة من أيام أخر} . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 15،16،17،20

15 - روزه بر مريض و مسافر واجب نبوده و مشروع نيست .

و من كان مريضاً أو على

سفر فعدة من أيام أخر

16 - قضاى روزه هاى ماه رمضان ، بر كسى كه در اين ماه مريض و يا مسافر بوده ، واجب است .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

17 - تعداد روزه هاى قضا ، بايد به تعداد روزهايى باشد كه مكلف در آنها مريض و يا مسافر بوده است .

فعدة من أيام أخر

20 - قصد مسافرت در واجب نبودن روزه ، كافى نيست .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 20

20 _ وظيفه مسافرى كه دسترسى به آب ندارد ، تيمم است .

او على سفر . .. فلم تجدوا ماءً فتيمّموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 13

13 _ وظيفه مسافر در صورت نيافتن آب براى وضو يا غسل ، تيمم است .

او على سفر . .. فلم تجدوا ماء فتيمموا صعيداً طيباً

احكام نماز مسافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 101 - 2،13،14،15

2 _ كفايت نماز قصر در سفر ، به هنگام ترس از فتنه هاى كافران

و إذا ضربتم فى الارض . .. من الصلوة ان خفتم ان يفتنكم الذين كفروا

{ضرب فى الارض} به معناى مسافرت كردن است.

13 _ وجوب شكسته خواندن نماز در سفر به هنگام ترس از فتنه دشمن

و إذا ضربتم فى الارض فليس عليكم جناح . .. ان يفتنكم الذين كفروا

امام باقر(ع) در پاسخ سؤال از چگونگى نماز مسافر فرمودند: ان اللّه عز

و جل يقول: و اذا ضربتم فى الارض . .. فصار التقصير فى السفر واجباً كوجوب التمام فى الحضر ... .

_______________________________

من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 278، ح 1، باب 59; نورالثقلين، ج 1، ص 542، ح 527

14 _ شكسته خواندن نماز در سفر ، دو ركعت خواندن نماز چهار ركعتى است .

و إذا ضربتم فى الارض فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلوة

امام باقر(ع) در مورد عدد ركعات نماز در سفر فرمود: . .. والصلوة كلها فى السفر الفريضة ركعتان كل صلوة الا المغرب فانها ثلاث ليس فيها تقصير ... .

_______________________________

من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 279، ح 1، باب 59; تفسير عياشى، ج 1، ص 271، ح 254.

15 _ حداقل مسافتى كه موجب شكسته شدن نماز در سفر مى شود ، هشت فرسخ است .

و إذا ضربتم فى الارض . .. ان تقصروا من الصلوة

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از مسافتى كه موجب شكسته شدن نماز مى شود فرمود: فى مسيرة يوم و ذلك بريدان و هما ثمانية فراسخ . .. .

_______________________________

تهذيب، ج 3، ص 207، ح 1، باب 23; تفسير برهان، ج 1، ص 410، ح 7.

روزه مسافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 184 - 3،4،5،7،23،28،29

3 - روزه گرفتن بر مريض و مسافر در ماه رمضان مشروع نيست .

فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

كلمه {عدة} مبتدا و خبر آن به قرينه {كتب عليكم} و جمله بعد، {عليه} است; يعنى: فمن كان . .. فعليه عدة من أيام أخر. اين جمله بيانگر آن است كه: مكلف اگر در

{أيام معدودات} (ماه رمضان) مريض و يا مسافر باشد، وظيفه او روزه گرفتن در غير ماه رمضان است و اين بدان معناست كه او نبايد در ماه رمضان روزه بگيرد.

4 - وجوب قضاى روزه ماه رمضان ، بر كسى كه در آن ماه مسافر و يا مريض بوده است .

فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

5 - تعداد روزه هاى قضا ، بايد به تعداد روزهايى باشد كه مكلف در آنها مريض و يا مسافر بوده است .

فعدة من أيام أخر

آوردن كلمه {عدة} - كه به معناى تعداد و شماره است - گوياى اين معناست كه: بايد روزه هايى كه به عنوان قضا گرفته مى شود، شمارش شود. هدف از ضرورت شمارش روزه هاى قضا تطابق تعداد آنها با تعداد روزه هايى است كه از مكلف فوت شده است.

7 - قصد مسافرت در واجب نبودن روزه كافى نيست .

فمن كان منكم مريضاً أو على سفر

{على سفر} گوياى تحقق و فعليت سفر است. بنابراين شامل كسى كه مسافر نيست، هر چند قصد سفر داشته باشد، نمى شود.

23 - از امام سجاد ( ع ) روايت شده كه فرمودند : { فأما صوم السفر و المرض . . . يفطر فى الحالين جميعاً فان صام فى السفر أو فى حال المرض فعليه القضاء فان اللّه عز و جل يقول { فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر ;

مسافر و مريض . .. در حال مسافرت و بيمارى بايد روزه خود را افطار كنند; پس اگر در حال سفر ويا بيمارى روزه گرفتند بايستى قضاى آن روز را به جا

آورند. خداوند عز و جل مى فرمايد: هر كس از شما بيمار يا مسافر باشد تعدادى از روزهاى ديگر را روزه بدارد}.

28 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه : { يقضى شهر رمضان من كان فيه عليلا أو مسافراً عدة ما اعتل أو سافر فيه إن شاء متصلا و إن شاء مفترقاً قال اللّه عز و جل { فعدة من أيام أخر } . . . ;

مسافر و مريض بايد تعداد روزهايى را كه بيمار و يا در سفر بوده قضا نمايد، خواه پيوسته و متصل و خواه متفرق به جا آورد، خداى عز و جل فرموده: {فعدة من أيام أخر} . .. }.

29 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است : { أدنى السفر الذى تقصر فيه الصلوة و يفطر فيه الصائم بريدان . . . و عنه ( ع ) انه قال من خرج مسافراً فى شهر رمضان قبل الزوال قضى ذلك اليوم و إن خرج بعد الزوال تم صومه و لاقضاء عليه . . . ;

كمترين مقدار مسافتى كه به موجب آن نماز شكسته مى شود و روزه دار افطار مى كند، دو بريد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 15،16،17،20،22

15 - روزه بر مريض و مسافر واجب نبوده و مشروع نيست .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

16 - قضاى روزه هاى ماه رمضان ، بر كسى كه در اين ماه مريض و يا مسافر بوده ، واجب است .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام

أخر

17 - تعداد روزه هاى قضا ، بايد به تعداد روزهايى باشد كه مكلف در آنها مريض و يا مسافر بوده است .

فعدة من أيام أخر

20 - قصد مسافرت در واجب نبودن روزه ، كافى نيست .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر

22 - سختى و دشوارى روزه بر مريض و مسافر ، دليل و حكمت برداشتن روزه از آنان است .

و من كان مريضاً . .. يريد اللّه بكم اليسر و لايريد بكم العسر

جمله {يريداللّه . ..} را مى توان ناظر به جمله {من كان ...} دانست و آن را دليل و حكمت برداشتن روزه از مسافر و مريض شمرد و نيز مى توان آن را ناظر به اصل وجوب روزه و بيان حكمت آن دانست. برداشت فوق بر اساس نظر اول است.

نماز مسافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 103 - 6

6 _ وجوب برپايى نماز با تمام شرايط ، پس از سفر و بازگشت به وطن *

فاذا اطماننتم فاقيموا الصلوة

برخى بر آنند كه مراد از {اطماننتم} بازگشت به وطن است.

مسافران

پذيرايى از مسافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 6

6- ميزبانى مسافران و اطعام { در راه ماندگان } كارى شايسته است .

استطعما أهلها فأبوا أن يضيّفوهما

موسى و خضر(ع) فقط، طلب غذا كردند، ولى قرآن، مردم آن شهر را توصيف كرد به اين كه از پذيرايى ميهمان سرباز زدند; يعنى، سزاوار بود كه مردم، آن دو را ميهمان خود مى ساختند و حتى از غير غذا نيز مضايقه نمى

كردند.

غرق مسافران كشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 43 - 1

1 - خداوند بر غرق ساختن تمامى سرنشينان كشتى ها در اعماق دريا ها توانا است .

و إن نشأ نغرقهم فلاصريخ لهم و لا هم ينقذون

مسافران كشتى قصه خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 71 - 7،10

7- قرار گرفتن سرنشينان كشتى در معرض غرق ، علّت اعتراض موسى ( ع ) به عمل خضر ( ع ) بود .

قال أخرقتها لتغرق أهلها

10- كشتى سوراخ شده به دست خضر ( ع ) حامل مسافر بوده است .

أخرقتها لتغرق أهلها

مقدار تهجد مسافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 15

15 - رعايت حال مريضان ، مسافران تاجر و سوداگر و جنگ جويان خداجو ، فلسفه تخفيف دادن تكليف شب زنده دارى و كاستن از آن ، به ميزان ميسور و ممكن

فاقرءوا ما تيسّر من القرءان علم أن سيكون منكم مرضى و. .. و ءاخرون يق_تلون فى سبي

عبارت {ضرب فى الأرض} در معانى سفر براى تجارت و خارج شدن براى جنگ آمده است; ولى با آمدن {و آخرون يقاتلون فى سبيل اللّه} معناى اول مراد است.

منشأ غرق مسافران كشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 43 - 6

6 - هيچ يك از سرنشينان كشتى ها در دريا ها ، امنيت كامل نداشته و امكان غرق شدن آنان به اراده الهى وجود دارد .

و إن نشأ نغرقهم فلاصريخ لهم و

لا هم ينقذون

اين آيه شريفه با آيه قبل، درصدد بيان نعمت و آيت الهى مى باشد; ولى در عين حال لحن هشدار دهنده نيز دارند كه مبادا اين نعمت ها موجب غرور بشر شود و آنان از آنها سوء استفاده كنند; كه در اين صورت ممكن است با قهر الهى دچار غرق و نابودى شوند.

وعده به مسافران به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 12

12 - اختصاص غنايم خيبر به شركت كنندگان سفر حديبيه ، براساس وعده قبلى خداوند *

إذا انطلقتم إلى مغانم لتأخذوها . .. قال اللّه من قبل

برداشت بالا بدان احتمال است كه آنچه از قبل گفته شده، اختصاص غنايم، به حاضران صلح حديبيه باشد; چه اين كه اين نكته از نظر تاريخى نيز تأييد شده است.

مسافرت

آثار خطر مسافرت دريايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 67 - 1

1- لحظه هاى خطرآفرين سفر هاى دريايى ، زمينه بروز گرايش انسان به خداى يگانه و رويكرد به او و از ياد بردن غير او

و إذا مسّكم الضرّ فى البحر ضلّ من تدعون إلاّ إيّاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 65 - 1

1 - مشركان به هنگام حادثه اى مخاطره آميز در دريا ، خداوند را مخلصانه مى خوانند .

فإذا ركبوا فى الفلك دعوا اللّه مخلصين له الدّين

آثار مسافرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 9 - 1

1 - سير در زمين و توجّه به سرنوشت

تمدن هاى پيشين ، مايه عبرت آدمى است .

أَوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم كانوا أشدّ منهم قوّة

آثار مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 18

18 - سفر حديبيه ، براى مسلمانان همراه با پيروزى و خلاف انتظار اعراب متخلف

سيقول لك المخلّفون . .. فاستغفر لنا

در آيات پيشين، سفر حديبيه به عنوان سفرى پر بار معرفى شده و خداوند پس از تمجيد آثار اين سفر، عذرخواهى هاى آينده اعراب متخلف را يادآور شده است. با توجه به اين نكته، از مجموع آيات استفاده مى شود كه اعراب متخلف، انتظار چنين فرجام فرخنده اى را براى اين سفر نداشته و با مشاهده نتايج مثبت آن، از تخلف خود اظهار ندامت خواهند كرد.

آداب مسافرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 7

7- آگاه ساختن فرمانبران و همراهان از مقصد نهايى سفر و مشكلات احتمالى راه ، از آداب مسافرت است .

و إذ قال موسى لفتيه لاأبرح حتّى أبلغ

موسى(ع) براى همراهِ خويش، مقصد مورد نظر و نيز مقدار همّت و عزمى را كه براى رسيدن به آن دارد، بيان كرده است و از آن جهت كه نقل كار پيامبران در قرآن جملگى، براى توصيه و تذكر است، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 84 - 11

11 - همراه بودن با هم سفران در مسافرت ، و جدا نشدن از آنان در مسير ، از آداب سفر

است .

و ما أعجلك . .. قال هم أُوْلاء على أثرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 14 - 2

2 - لزوم يادآورى سفر آخرت ، هنگام مسافرت و سوار شدن بر مركب

و جعل لكم من الفلك و الأنع_م . .. إذا استويتم عليه و تقولوا ... و إنّا إلى ربّنا

آسايش در مسافرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 7

7- عوامل رفاه و آسايش انسان ، در سفر و حضر از جانب خداوند تدارك شده است .

و الله . .. و جعل لكم ... تستخفّونها يوم ظعنكم و يوم إقامتكم

احساس خطر متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 20

20 - انگيزه اصلى متخلفان از سفر حديبيه ، گريز از خطرات احتمالى و حفظ منافع دنيوى خود

قل فمن يملك لكم من اللّه شيئًا إن أراد بكم ضرًّا أو أراد بكم نفعًا

ارزش مسافرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 89 - 3

3- سفر به نقاط مختلف زمين و محدود نساختن تلاش خويش به منطقه اى خاص ، در ديدگاه قرآن ، امرى پسنديده و ستوده است .

ثمّ أتبع سببًا

ارزش مسافرت با علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 66 - 18

18- مسافرت با عالم و تحمّل سختى ها در راه كسب دانش و رشد و كمال ، ارزشمند است .

لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

. .. هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا

اقرار متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 9

9 - متخلفان از سفر حديبيه ، معترف به گناه خويش و متقاضى عفو و استغفار پيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب . .. فاستغفر لنا

انگيزه متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 20

20 - انگيزه اصلى متخلفان از سفر حديبيه ، گريز از خطرات احتمالى و حفظ منافع دنيوى خود

قل فمن يملك لكم من اللّه شيئًا إن أراد بكم ضرًّا أو أراد بكم نفعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 8

8 - تلاش متخلّفان حديبيه براى حضور در جنگ خيبر ، به منظور شكستن نهى الهى از شريك شدن آنان در غنايم خيبر *

يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

برداشت بالا بدان احتمال است كه به قرينه{قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل}، خداوند از قبل، پربار بودن جنگ خيبر را يادآور شده و از حضور متخلفان، در آن جنگ نهى كرده است; تا آنان به غنايم دست نيابند. ولى متخلفان، به خاطر شكستن اين نهى الهى، درصدد شركت در جنگ و سهيم شدن در غنايم بودند.

اولين مسافرت برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 4

4_ بنيامين در اولين سفرى كه برادرانش براى تهيه خوار و

بار به حضور يوسف ( ع ) رسيدند ، همراه آنان نبود .

قال ائتونى بأخ لكم من أبيكم

اهداف مسافرت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 2

2- هدف موسى ( ع ) و همراه وى از سفر جستوجوگرانه خود ، يافتن بنده اى از بندگان خاص الهى و داراى علم لدنى بود .

فارتّدا . .. فوجدا عبدًا من عبادنا ... و علّمنه من لدنّا

واژه {وجدا} بيان كننده يافتن چيزى است كه موسى و همراه اش در جستوجوى آن بودند و نه ديدارى اتفاقى و غير مترقبه. {لدنا} دلالت مى كند كه علم حضرت {خضر(ع)} دانش عادى و معمولى نبوده، بلكه از افاضات خاص ربّانى بوده است.

اهداف مسافرت يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 2

2- هدف موسى ( ع ) و همراه وى از سفر جستوجوگرانه خود ، يافتن بنده اى از بندگان خاص الهى و داراى علم لدنى بود .

فارتّدا . .. فوجدا عبدًا من عبادنا ... و علّمنه من لدنّا

واژه {وجدا} بيان كننده يافتن چيزى است كه موسى و همراه اش در جستوجوى آن بودند و نه ديدارى اتفاقى و غير مترقبه. {لدنا} دلالت مى كند كه علم حضرت {خضر(ع)} دانش عادى و معمولى نبوده، بلكه از افاضات خاص ربّانى بوده است.

اهميت مسافرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 9

9- لزوم جهانگردى و سير و سياحت ، جهت مطالعه در عاقبت شوم تكذيب كنندگان انبيا

فسيروا فى الأرض فانظروا كيف كان

ع_قبة المكذّبين

{انظروا} (از مصدر نظر) به معناى گرداندن چشم براى درك و دريافت چيزى و ديدن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 15

15- سير در زمين و به كيفر رساندن اقوام ناصالح ، امرى پسنديده است .

حتّى إذابلغ . .. إمّا أن تعذّب

گزارش سفر ذى القرنين پس از بيان موهبت هاى الهى به او، نشانه شايسته بودن اقدامات او است.

ايجاد انگيزه مسافرت برادران يوسف به مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 6

6_ يوسف ( ع ) با باز گرداندن مال التجاره فرزندان يعقوب ، درصدد بود در آنان احساس حق شناسى و سپاس گزارى ايجاد كند و انگيزه مراجعت ايشان را قوت بخشد .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم لعلهم يعرفونها . .. لعلهم يرجعون

برداشت فوق ، ناظر به دومين احتمالى است كه در توضيح برداشت قبل آمده است.

برادران يوسف و مسافرت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 2،3،4،5

2_ ممنوع شدن فرزندان يعقوب از دريافت سهميه خوار و بار بدون همراهى بنيامين ، از گزارش هاى آنان به پدرشان يعقوب بود .

فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم . .. فلما رجعوا إلى أبيهم قالوا ي_أبانا منع منا الكي

3_ فرزندان يعقوب با اظهار محبت به بنيامين از پدرشان خواستند او را به همراه آنان روانه مصر كند .

فأرسل معنا أخانا

هدف فرزندان يعقوب از نام نبردن بنيامين و ياد كردن از او به عنوان {أخانا} (برادرمان) اظهار محبت به اوست.

4_ فرزندان يعقوب بر

حفاظت از بنيامين ، در طول سفرشان به مصر متعهّد شدند و بر آن تأكيد كردند .

فأرسل معنا أخانا نكتل و إنا له لح_فظون

5_ گزارش تحريم سهميه آذوقه بدون همراهى بنيامين ، خبر و گزارشى مهم در ديدگاه فرزندان يعقوب

ي_أبانا منع منا الكيل

فرزندان يعقوب پيش از باز كردن بارها و محموله ها _ كه معمولاً اولين اقدام مسافران و كاروانهاست _ خبر تحريم سهميه آذوقه را براى پدرشان بيان كردند. اين تعجيل نشان دهنده اهميت اين خبر در نظر آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 7،10،11،12

7_ فرزندان يعقوب با مشاهده سرمايه بازگردانده شده ، تلاش مجددى را براى جلب توافق پدر با مسافرت كردن بنيامين آغاز كردند .

قال هل ءامنكم . .. ي_أبانا ما نبغى ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا و نمير أهلنا و نحفظ أ

سخنان فرزندان يعقوب (ما نبغى ه_ذه بضاعتنا. ..) به قرينه مخاطب قرار دادن يعقوب (يا أبانا)، در راستاى جلب موافقت وى براى سفر بنيامين بود.

10_ ضرورت تهيه طعام ، دغدغه خاطر نداشتن براى بهاى آذوقه و لطف و عنايت خاص دربار مصر به فرزندان يعقوب ، دليل هاى آنان براى لزوم سفر به مصر و اصرارشان بر جلب موافقت پدر با مسافرت بنيامين

ما نبغى ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا و نمير أهلنا

سخنان فرزندان يعقوب (يا أبانا ه_ذه . ..) در راستاى جلب رضايت وى براى سفر بنيامين است و هر جمله آن اشاره به دليلى بر لزوم اين مسافرت دارد. فرزندان يعقوب با جمله {ما نبغى ...} بيان مى دارند كه مورد توجه خاص عزيز مصر قرار گرفته اند و

سزاوار نيست درخواست او (آوردن بنيامين) را برآورده نسازند. آنان با عطف جمله {نمير أهلنا} بر جمله اى مقدر نظير {نستظهر بها} (از اين بضاعت باز گردانده شده براى تهيه آذوقه كمك مى گيريم) بيان مى كنند كه مشكل نداشتن بهاى آذوقه را ندارند و با جمله {نحفظ أخانا} مى رسانند كه به خاطر پاسخ مثبت به عزيز مصر و دريافت آذوقه، ملزم به حفظ برادرشان هستند و با جمله {ذلك كيل يسير} بيان مى كنند كه سخت نيازمند تهيه طعام هستند.

11_ تعهد مجدد و محبت آميز فرزندان يعقوب براى حفاظت از برادرشان بنيامين در سفر به مصر

نمير أهلنا و نحفظ أخانا

12_ لغو تحريم آذوقه و اضافه شدن يك بار شتر غلّه با آمدن بنيامين به مصر ، از دليل هاى ارائه شده به يعقوب ( ع ) براى جلب موافقت آن حضرت به روانه ساختن بنيامين

و نزداد كيل بعير ذلك كيل يسير

{ازدياد} (مصدر {نزداد} از باب افتعال) به معناى درخواست زياده و اضافه است. {كيل بعير} ; يعنى، بار و محموله اى كه معمولاً بر يك شتر حمل مى كنند. گفتنى است جمله هاى {فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم ...} و {منع منا الكيل} دلالت مى كند بر اينكه يوسف(ع) اعطاى سهميه به فرزندان يعقوب را بدون همراهى بنيامين ممنوع و تحريم كرد. بنابراين مراد از {نزداد كيل بعير} اين است كه اگر بنيامين را به همراه ببريم علاوه بر لغو تحريم، يك بار اضافه نيز مطالبه مى كنيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 1

1_ يعقوب ( ع ) سرانجام با مسافرت

بنيامين به مصر همراه ديگر فرزندانش ، موافقت نمود .

قال لن أُرسله معكم حتى تؤتون موثقًا

برادران يوسف و مسافرت به مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 17

17_ فرزندان يعقوب غلّه دريافتى در سفر اول را براى قحطى پيش آمده كافى نمى دانستند و سفر به مصر را براى دريافت سهميه اى ديگر ضرورى مى شمردند .

ذلك كيل يسير

{ذلك} اشاره به متاع و آذوقه اى است كه فرزندان يعقوب در سفر نخست دريافت كرده بودند. {يسير} به معناى اندك است و روشن است كه اندك بودن به لحاظ دوره قحطى مى باشد.

بشارت به متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 10

10 - نويد الهى به اعطاى پاداشى نيك به اعراب متخلّف از حديبيه ، در صورت نبرد صادقانه با دشمنان نيرومند اسلام

فإن تطيعوا يؤتكم اللّه أجرًا حسنًا

بهانه جويى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 6،13

6 - ادعاى سرگرمى به مال و خانواده ، بهانه تخلّف اعراب از همراهى باپيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و أهلونا

13 - عذر باديه نشينان براى توجيه غيبت خويش از سفر حديبيه ، بهانه اى واهى و مخالف نيات درونى آنان

سيقول . .. فاستغفر لنا يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم

برداشت بالا با توجه به اين نكته است كه تعبير {يقولون. ..} در رابطه با {شغلتنا أموالنا و أهلونا} باشد; يعنى، اعراب در اين

كه گرفتارى مالى و خانوادگى را عذر آورده اند; دروغ مى گويند و مشكل آنان چيز ديگرى است.

بى ايمانى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 2

2 - پيش بينى آيات وحى ، از عذرخواهى و اظهار پشيمانى باديه نشينانى كه از همراهى پيامبر ( ص ) تخلف كرده بودند .

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 14

14 - ناباورى عميق متخلّفان از حديبيه ، نسبت به سخنان پيامبر ( ص ) و مؤمنان

كذلكم قال اللّه من قبل فسيقولون بل تحسدوننا

پس از ابلاغ كلام خداوند بهوسيله پيامبر(ص) به متخلفان، مبنى بر عدم شركت ايشان در فتح خيبر، آنان پيامبر(ص) و مؤمنان را به حسادت متهم كردند و اين بيانگر مطلب بالا است.

بى شخصيتى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 10

10 - اعراب متخلف از دعوت پيامبر ( ص ) ، مردمى بى خاصيت و بى ارج در نظر خداوند

و كنتم قومًا بورًا

{بوراً} در اصل به معناى شدت كساد است و در اين آيه، كنايه از بى خاصيت و بى ارزش بودن مى باشد.

بينش متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 1

1 - سفر پيامبر ( ص ) و مؤمنان در جريان حديبيه ، سفرى پرخطر و بى بازگشت در نظراعراب متخلف

بل ظننتم أن لن ينقلب

الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

پاداش مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 4

4 - غنايم خيبر ، ارمغان الهى به مسلمانان ، در پى اقدام به سفر پر خطر حديبيه *

سيقول المخلّفون إذا انطلقتم إلى مغانم لتأخذوها

سفر حديبيه، در آغاز چنين مى نمود كه فرجامى بس مبهم و آميخته با خطر دارد و مؤمنان واقعى با اين همه بدان اقدام كردند و در پى آن خداوند نويد غنايم خيبر را به ايشان داد. با توجه به اين مطالب، احتمال مى رود كه ميان تن دادن به آن مشكلات و دست يابى به اين غنايم ارتباطى باشد.

پشيمانى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 2،15

2 - پيش بينى آيات وحى ، از عذرخواهى و اظهار پشيمانى باديه نشينانى كه از همراهى پيامبر ( ص ) تخلف كرده بودند .

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

15 - طلب استغفار و اظهار ندامت اعراب متخلف از سفر حديبيه ، بى اساس و مخالف باور درونى آنان

سيقول . .. فاستغفر لنا يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم

برداشت بالا بنابراين نكته است كه تعبير {يقولون. ..} در رابطه با مفهوم {فاستغفر لنا} باشد; زيرا درخواست استغفار، مفهومش اين است كه اعراب متخلف، در باطن از تخلف خود پشيمان اند. اما خداوند مى فرمايد: اينان در اظهار ندامت دروغگويند; زيرا در باطن نادم نيستند.

تحريفگرى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 -

15 - 6

6 - متخلفان از سفر حديبيه ، در صدد تغيير كلام خدا با شركت در جنگ خيبر

ذرونا نتّبعكم يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه

در برداشت هاى آتى، چگونگى و شيوه تصميم متخلفان و احتمال هايى كه در آيه وجود دارد، بيان شده است.

تحليل غلط متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 5،7

5 - تحليل متخلفان درباره سفر حديبيه و بى فرجام بودن آن ، متّكى بر محاسبات بشرى و ناديده گرفتن اراده الهى

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

از قرائن و زمينه هاى تاريخى، دشوارى اين سفر قابل پيش بينى بود و متخلفان براساس همين معيارها، اين سفر را بى فرجام مى ديدند; غافل از اين كه دعوت پيامبر(ص) به بن بست نخواهد رسيد و حمايت الهى از آن حضرت دريغ نخواهد شد.

7 - متخلفان از سفر حديبيه ، شيفته تحليل غلط خود درباره آن سفر

بل ظننتم . .. و زيّن ذلك فى قلوبكم

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {ذلك} اشاره به پندار و تحليلى باشد كه از تعبير {ظننتم أن لن ينقلب. ..} استفاده مى شود; يعنى، اين تحليل در نظرشان زيبا جلوه كرده و خود شيفته آن گرديدند.

ترس متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 3

3 - ترس از مرگ ، عامل اصلى تخلّف اعراب از همراهى پيامبر ( ص ) ، در سفر حديبيه

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

تلاش متخلفان از

مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 8

8 - تلاش متخلّفان حديبيه براى حضور در جنگ خيبر ، به منظور شكستن نهى الهى از شريك شدن آنان در غنايم خيبر *

يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

برداشت بالا بدان احتمال است كه به قرينه{قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل}، خداوند از قبل، پربار بودن جنگ خيبر را يادآور شده و از حضور متخلفان، در آن جنگ نهى كرده است; تا آنان به غنايم دست نيابند. ولى متخلفان، به خاطر شكستن اين نهى الهى، درصدد شركت در جنگ و سهيم شدن در غنايم بودند.

توبه متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 3

3 - خداوند ، باز گذارنده راه توبه و آزمون عملى ، براى اعراب متخلّف از سفر حديبيه

قل للمخلّفين من الأعراب ستدعون إلى قوم أولى بأس شديد

از جمله {فإن تطيعوا} _ كه در ذيل آيه آمده است _ استفاده مى شود كه دعوت متخلفان براى جنگ، در حقيقت ايجاد فرصتى براى بازگشت آنان به سوى خدا و اطاعت از رسول او است.

توجيه گرى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 7

7 - اعراب متخلّف از سفر حديبيه ، درصدد توجيه تخلف گذشته خود با شركت در جنگ خيبر *

ذرونا نتّبعكم يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه

از آيات پيشين استفاده مى شود كه انگيزه اصلى متخلفان از

حديبيه، بى ايمانى بوده است; ولى آنان با اعلام آمادگى براى شركت در جنگ خيبر، مى خواستند خود رامؤمن جلوه داده و گذشته خود را توجيه كنند و سخن الهى را در مورد خود نفى نمايند.

تهديد متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 13

13 - تهديد متخلّفان از سفر حديبيه ، به عذاب دردناك ، در صورت تخلف و روى گردانى دوباره از جهاد

و إن تتولّوا كما تولّيتم من قبل يعذّبكم عذابًا أليمًا

تهمتهاى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 13

13 - منع شدگان از شركت در فتح خيبر ، متهم كننده مؤمنان به حسدورزى

فسيقولون بل تحسدوننا

حتميت مسافرت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 5

5- موسى ( ع ) همسفر خود را از احتمال طولانى بودن سفرشان آگاه ساخت و احتمال بازگشت از نيمه راه را منتفى دانست .

و إذ قال موسى لفتيه لاأبرح . .. أو أمضى حقبًا

خطر مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 14

14 - سفر پيامبر ( ص ) به سوى مكه ( قبل از صلح حديبيه ) ، سفرى مخاطره آميز و نگران كننده براى برخى مسلمانان

سيقول لك المخلّفون من الأعراب . .. يقولون بألسنتهم

عذرآورى {مخلّفون} و رد عذر آنان از سوى خداوند، مى رساند كه عامل اصلى آنان از ترك سفر، نگرانى از سرنوشت

آن بوده است. قرينه هاى تاريخى و نيز آيه بعد، مؤيد اين نكته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 1

1 - سفر پيامبر ( ص ) و مؤمنان در جريان حديبيه ، سفرى پرخطر و بى بازگشت در نظراعراب متخلف

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

خطر مسافرت دريايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 65 - 2،10

2 - سفر دريايى با كشتى ، خطرآفرين است و كشتى نشين ، احساس خطر مى كند .

فإذا ركبوا فى الفلك دعوا اللّه مخلصين له الدّين

10 - مردم گرفتار در خطر دريا ، پس از رهايى از آن و رسيدن به خشكى ، به رغم دعاى مخلصانه شان در هنگام خطر ، به خدا شرك مىورزند !

فإذا ركبوا فى الفلك دعوا اللّه . .. فلمّا نجّي_هم إلى البرّ إذا هم يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 43 - 6

6 - هيچ يك از سرنشينان كشتى ها در دريا ها ، امنيت كامل نداشته و امكان غرق شدن آنان به اراده الهى وجود دارد .

و إن نشأ نغرقهم فلاصريخ لهم و لا هم ينقذون

اين آيه شريفه با آيه قبل، درصدد بيان نعمت و آيت الهى مى باشد; ولى در عين حال لحن هشدار دهنده نيز دارند كه مبادا اين نعمت ها موجب غرور بشر شود و آنان از آنها سوء استفاده كنند; كه در اين صورت ممكن است با قهر الهى دچار غرق و نابودى شوند.

خواسته

هاى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 9

9 - متخلفان از سفر حديبيه ، معترف به گناه خويش و متقاضى عفو و استغفار پيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب . .. فاستغفر لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 2

2 - تمايل متخلّفان از سفر حديبيه ، به شركت در جنگ خيبر براى دستيابى به غنايم و يا پوشاندن گذشته خود

سيقول المخلّفون إذا انطلقتم إلى مغانم . .. ذرونا نتّبعكم

هدف متخلّفان از شركت در جنگ خيبر، يا رسيدن به غنايم و يا توجيه گذشته تاريك خود بود. تعبير {إلى مغانم}، بيانگر نكته اول و {يريدون أن يبدلّوا...} حاكى از نكته دوم است.

درخواست دورى منزلگاههاى مسافرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 19 - 1

1 - مردم سبا ، از خداوند خواستار طولانى شدن بين منزل گاه هاى سفرشان شدند .

و قدّرنا فيها السير سيروا فيها ليالى و أيّامًا . .. فقالوا ربّنا ب_عد بين أسفارن

دعوت از متخلفان مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 1

1 - دعوت خداوند از متخلّفان سفر حديبيه ، براى شركت در جنگى دشوار به منظور جبران گذشته خود

قل للمخلّفين . .. ستدعون إلى قوم أولى بأس شديد

دعوت به مسافرت مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 4

4 - دعوت پيامبر

( ص ) از مؤمنان ، براى شركت در سفر مكه ( قبل از صلح حديبيه )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

از واژه {مخلّفون} و عذرتراشى هاى آنان، استفاده مى شود كه پيامبر(ص) براى اين سفر، دعوت همگانى كرده است.

دلايل مسافرت برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 10،12

10_ ضرورت تهيه طعام ، دغدغه خاطر نداشتن براى بهاى آذوقه و لطف و عنايت خاص دربار مصر به فرزندان يعقوب ، دليل هاى آنان براى لزوم سفر به مصر و اصرارشان بر جلب موافقت پدر با مسافرت بنيامين

ما نبغى ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا و نمير أهلنا

سخنان فرزندان يعقوب (يا أبانا ه_ذه . ..) در راستاى جلب رضايت وى براى سفر بنيامين است و هر جمله آن اشاره به دليلى بر لزوم اين مسافرت دارد. فرزندان يعقوب با جمله {ما نبغى ...} بيان مى دارند كه مورد توجه خاص عزيز مصر قرار گرفته اند و سزاوار نيست درخواست او (آوردن بنيامين) را برآورده نسازند. آنان با عطف جمله {نمير أهلنا} بر جمله اى مقدر نظير {نستظهر بها} (از اين بضاعت باز گردانده شده براى تهيه آذوقه كمك مى گيريم) بيان مى كنند كه مشكل نداشتن بهاى آذوقه را ندارند و با جمله {نحفظ أخانا} مى رسانند كه به خاطر پاسخ مثبت به عزيز مصر و دريافت آذوقه، ملزم به حفظ برادرشان هستند و با جمله {ذلك كيل يسير} بيان مى كنند كه سخت نيازمند تهيه طعام هستند.

12_ لغو تحريم آذوقه و اضافه شدن يك بار شتر غلّه با آمدن بنيامين به مصر ، از دليل هاى

ارائه شده به يعقوب ( ع ) براى جلب موافقت آن حضرت به روانه ساختن بنيامين

و نزداد كيل بعير ذلك كيل يسير

{ازدياد} (مصدر {نزداد} از باب افتعال) به معناى درخواست زياده و اضافه است. {كيل بعير} ; يعنى، بار و محموله اى كه معمولاً بر يك شتر حمل مى كنند. گفتنى است جمله هاى {فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم ...} و {منع منا الكيل} دلالت مى كند بر اينكه يوسف(ع) اعطاى سهميه به فرزندان يعقوب را بدون همراهى بنيامين ممنوع و تحريم كرد. بنابراين مراد از {نزداد كيل بعير} اين است كه اگر بنيامين را به همراه ببريم علاوه بر لغو تحريم، يك بار اضافه نيز مطالبه مى كنيم.

دنياطلبى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 20

20 - انگيزه اصلى متخلفان از سفر حديبيه ، گريز از خطرات احتمالى و حفظ منافع دنيوى خود

قل فمن يملك لكم من اللّه شيئًا إن أراد بكم ضرًّا أو أراد بكم نفعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 2،8

2 - تمايل متخلّفان از سفر حديبيه ، به شركت در جنگ خيبر براى دستيابى به غنايم و يا پوشاندن گذشته خود

سيقول المخلّفون إذا انطلقتم إلى مغانم . .. ذرونا نتّبعكم

هدف متخلّفان از شركت در جنگ خيبر، يا رسيدن به غنايم و يا توجيه گذشته تاريك خود بود. تعبير {إلى مغانم}، بيانگر نكته اول و {يريدون أن يبدلّوا...} حاكى از نكته دوم است.

8 - تلاش متخلّفان حديبيه براى حضور در جنگ خيبر ، به منظور

شكستن نهى الهى از شريك شدن آنان در غنايم خيبر *

يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

برداشت بالا بدان احتمال است كه به قرينه{قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل}، خداوند از قبل، پربار بودن جنگ خيبر را يادآور شده و از حضور متخلفان، در آن جنگ نهى كرده است; تا آنان به غنايم دست نيابند. ولى متخلفان، به خاطر شكستن اين نهى الهى، درصدد شركت در جنگ و سهيم شدن در غنايم بودند.

دومين مسافرت برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 1،19

1_ ورود فرزندان يعقوب به مصر براى دومين بار

و جاء إخوة يوسف . .. و لما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم

19_ پيش بينى و احساس خطر يعقوب ( ع ) براى فرزندانش در دومين سفرشان به مصر ، جلوه اى از علم ويژه آن حضرت

لاتدخلوا من باب وحد . .. إنه لذو علم لما علّمن_ه

دومين مسافرت برادران يوسف به مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 4،7

4_ يعقوب ( ع ) در سفر دوم فرزندانش به مصر ، حادثه اى را در كمين آنان احساس مى كرد و نگران پيشامدى ناگوار براى آنان بود .

لاتدخلوا من باب وحد . .. ما أُغنى عنكم من الله من شىء

7_ يعقوب ( ع ) در آستانه سفر دوم فرزندانش به مصر ، به آنان توصيه كرد براى ورود به آن ديار ، دروازه هاى متعددى را برگزينند و از يك دروازه وارد نشوند .

ي_بنىّ لاتدخلوا من

باب وحد وادخلوا من أبوب متفرقة

دومين مسافرت ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 89 - 1

1- ذوالقرنين ، پس از اقامه نظام عادلانه دينى در ميان ساحل نشينان غرب ، به سوى شرق سرزمين خويش حركت كرد .

ثمّ أتبع سببًا . حتّى إذا بلغ مطلع الشمس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 1

1- ذوالقرنين ، در سفر دوم خويش ، به آخرين نقطه خشكى در سمت مشرق رسيد و با مردمى بدوى و عارى از تمدن روبه رو شد .

بلغ مطلع الشمس . .. لم نجعل لهم من دونها سترًا

ضمير {دونها} به {الشمس} بازمى گردد و مفاد جمله {لم نجعل. ..} اين است كه مردم آن سرزمين، جز خورشيد، پوششى نداشتند; يعنى، هيچ بنا و ساختمانى كه سايبان آنان باشد و هيچ پوشاكى كه بدنشان را به پوشاند، در بين آنان مشاهده نمى شد، لذا از آنان، تعبير به اقوامى بدوى شده است.

رازهاى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 4

4 - اخبار خداوند از تصورات درونى اعراب متخلّف ، نشانه اى از علم عميق او به كردار بندگان

بل كان اللّه بماتعملون خبيرًا . بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول

از ارتباط اين آيه با ذيل آيه قبل، مطلب بالا برداشت مى شود.

رد پيشنهاد متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 9

9 - فرمان خدا به

پيامبر ( ص ) ، در رد پيشنهاد غايبان از حديبيه ، براى شركت در جنگ خبير

ذرونا نتّبعكم . .. قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

{لن تتّبعونا} مى تواند اخبار در مقام انشا باشد.

رضايت به مسافرت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 2

2_ يعقوب ( ع ) روانه ساختن بنيامين به سفر مصر را ، منوط به آن دانست كه فرزندانش وثيقه اى الهى بسپارند ( با خدا پيمان ببندند و به نام او سوگند ياد كنند ) .

لن أُرسله معكم حتى تؤتون موثقًا من الله

{موثق} به معناى عهد و پيمان است كه به دليل {لام} قسم در {لتأتنّنى} عهد و پيمانى است همراه با سوگند. {من الله} بيانگر اين است كه بايد سوگند به نام خدا و پيمان و عهد با او باشد. آوردن سوگند و پيمان (حتى تؤتون موثقًا) ; يعنى، سوگند ياد كردن و پيمان بستن.

رفاه در مسافرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 80 - 7

7- عوامل رفاه و آسايش انسان ، در سفر و حضر از جانب خداوند تدارك شده است .

و الله . .. و جعل لكم ... تستخفّونها يوم ظعنكم و يوم إقامتكم

زمينه مسافرت محمد(ص) به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 3

3- نقش مهم رؤياى پيامبر ( ص ) ، در حركت آن حضرت به سوى مكه و حديبيه

الرءيا بالحقّ لتدخلنّ المسجد الحرام

با توجه به اين كه آيات پيشين در مورد مسائل

حديبيه بود; از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه حركت پيامبر(ص) در سفر منتهى به حديبيه، مسبوق به رؤيايى بود كه خداوند به آن حضرت نمايانده بود.

زمينه مسافرت محمد(ص) به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 3

3- نقش مهم رؤياى پيامبر ( ص ) ، در حركت آن حضرت به سوى مكه و حديبيه

الرءيا بالحقّ لتدخلنّ المسجد الحرام

با توجه به اين كه آيات پيشين در مورد مسائل حديبيه بود; از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه حركت پيامبر(ص) در سفر منتهى به حديبيه، مسبوق به رؤيايى بود كه خداوند به آن حضرت نمايانده بود.

سرگرمى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 6

6 - ادعاى سرگرمى به مال و خانواده ، بهانه تخلّف اعراب از همراهى باپيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و أهلونا

سطحى نگرى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 15

15 - متخلّفان از سفر حديبيه ، مردمى سطحى نگر و ظاهربين بودند .

بل كانوا لايفقهون إلاّ قليلاً

سوءظن متخلفان از مسافرت به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 9

9 - اعراب متخلف از دعوت پيامبر ( ص ) ، بدگمان به خداوند و فرجام مؤمنان

بل ظننتم أن لن ينقلب . .. و ظننتم ظنّ السوء

پندار بد اعراب، يا از آن جهت بوده كه گمان مى

كردند خداوند، پيامبرش را يارى نخواهد كرد _ و اين بدگمانى به خدا است _ و يا از آن جهت بوده كه آينده اى تيره براى مؤمنان در ذهن خود ترسيم كرده بودند.

سومين مسافرت برادران يوسف به مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 1،7،19

1_ فرزندان يعقوب براى مرتبه سوم در دوران قحطى ، به مصر آمدند و به حضور يوسف ( ع ) رسيدند .

فلما دخلوا عليه

7_ فرزندان يعقوب در نوبت سوم سفرشان به مصر ، بهاى كامل براى خريد سهميه خويش را نداشتند .

و جئنا ببض_عة مزجية فأوف لنا الكيل

{مزجاة} به معناى ناچيز و حقير است.

19_ اظهار مسكنت و ذلت برادران يوسف به پيشگاه او و شكايت آنان از فقر و تنگدستى ، در سومين سفر آنان به مصر

مسّنا و أهلنا الضر . .. و تصدق علينا إن الله يجزى المتصدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 12

12_ در سفر سوم فرزندان يعقوب به مصر براى جست و جو از يوسف ( ع ) و بنيامين ، تنها برخى از آنان راهى آن سفر شدند .

ي_بنىّ اذهبوا . .. و لما فصلت العير قال أبوهم ... لولا أن تفنّدون

جمله {قال أبوهم . ..} گوياى اين است كه گوينده ; يعنى، يعقوب(ع) پدر مخاطبان است. براين اساس مخاطبان يعقوب(ع) در جمله {لولا أن تفنّدون} فرزندان اويند و اين مى رساند كه برخى از فرزندانش براى جست و جوى يوسف(ع) و بنيامين (ي_بنىّ اذهبوا) به مصر رفتند و برخى از آنان نزد پدر ماندند.

سومين مسافرت ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 92 - 2

2- سومين حركت و پيشروى ذوالقرنين به سمت شمال بوده است . *

ثمّ أتبع سببًا

چنان چه يأجوج و مأجوج، همان مغول و تاتار باشند، حركت ذى القرنين به سمت شمال بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 93 - 1،2

1- رسيدن ذوالقرنين به تنگه اى ميان دو كوه سدآسا ، در سومين پيشروى خود

حتّى إذابلغ بين السدّين

{سد} به هر مانع و حاجزى گفته مى شود، از جمله به كوه نيز اطلاق شده است. لذا {بين السدّين} محتمل است كه به معناى حد فاصل دو كوه باشد. در باره اين كه اين دو كوه در كجا قرار داشته نظر واحدى وجود ندارد، برخى آن ها را در شمال چين دانسته و برخى كوه هاى فاصل ميان آذربايجان و ارمنستان گرفته اند قرينه اى براى اثبات هيچ يك وجود ندارد.

2- مواجه شدن ذوالقرنين _ در سومين پيشروى خود _ با مردمى كم بهره از درك و فهم لغات بيگانه و ناتوان از شناخت سريع آن

وجد من دونهما قومًا لايكادون يفقهون قولاً

مراد از كُند فهمى ساكنان كوهستان در شناخت زبان ديگران اين است كه مفاهمه ذى القرنين با آنان دشوار بوده است.

عذرخواهى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 2،13

2 - پيش بينى آيات وحى ، از عذرخواهى و اظهار پشيمانى باديه نشينانى كه از همراهى پيامبر ( ص ) تخلف كرده بودند .

سيقول لك

المخلّفون من الأعراب

13 - عذر باديه نشينان براى توجيه غيبت خويش از سفر حديبيه ، بهانه اى واهى و مخالف نيات درونى آنان

سيقول . .. فاستغفر لنا يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم

برداشت بالا با توجه به اين نكته است كه تعبير {يقولون. ..} در رابطه با {شغلتنا أموالنا و أهلونا} باشد; يعنى، اعراب در اين كه گرفتارى مالى و خانوادگى را عذر آورده اند; دروغ مى گويند و مشكل آنان چيز ديگرى است.

علايق خانوادگى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 6

6 - ادعاى سرگرمى به مال و خانواده ، بهانه تخلّف اعراب از همراهى باپيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و أهلونا

علايق متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 7

7 - متخلفان از سفر حديبيه ، شيفته تحليل غلط خود درباره آن سفر

بل ظننتم . .. و زيّن ذلك فى قلوبكم

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {ذلك} اشاره به پندار و تحليلى باشد كه از تعبير {ظننتم أن لن ينقلب. ..} استفاده مى شود; يعنى، اين تحليل در نظرشان زيبا جلوه كرده و خود شيفته آن گرديدند.

عوامل تخلف متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 6

6 - ادعاى سرگرمى به مال و خانواده ، بهانه تخلّف اعراب از همراهى باپيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و أهلونا

غفلت متخلفان از

مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 5

5 - تحليل متخلفان درباره سفر حديبيه و بى فرجام بودن آن ، متّكى بر محاسبات بشرى و ناديده گرفتن اراده الهى

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

از قرائن و زمينه هاى تاريخى، دشوارى اين سفر قابل پيش بينى بود و متخلفان براساس همين معيارها، اين سفر را بى فرجام مى ديدند; غافل از اين كه دعوت پيامبر(ص) به بن بست نخواهد رسيد و حمايت الهى از آن حضرت دريغ نخواهد شد.

فرجام مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 1،5

1 - سفر پيامبر ( ص ) و مؤمنان در جريان حديبيه ، سفرى پرخطر و بى بازگشت در نظراعراب متخلف

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

5 - تحليل متخلفان درباره سفر حديبيه و بى فرجام بودن آن ، متّكى بر محاسبات بشرى و ناديده گرفتن اراده الهى

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم أبدًا

از قرائن و زمينه هاى تاريخى، دشوارى اين سفر قابل پيش بينى بود و متخلفان براساس همين معيارها، اين سفر را بى فرجام مى ديدند; غافل از اين كه دعوت پيامبر(ص) به بن بست نخواهد رسيد و حمايت الهى از آن حضرت دريغ نخواهد شد.

فلسفه مسافرت برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 9

9_ برادران يوسف بجز بنيامين ، از كنعان براى دريافت آذوقه به مصر آمدند

و به حضور يوسف ( ع ) رسيدند .

و جاء إخوة يوسف فدخلوا عليه

جمله {ائتونى بأخ لكم. ..} (برادر پدرى خود را به نزد من آورديد) در آيه بعد مى رساند كه مراد از {إخوة} برادران يوسف بجز بنيامين است. جمله {و لما جهزهم ...} در آيه بعد بيانگر هدف آنان از آمدن به مصر است.

مال دوستى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 6

6 - ادعاى سرگرمى به مال و خانواده ، بهانه تخلّف اعراب از همراهى باپيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب شغلتنا أمولنا و أهلونا

متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 1

1 - تخلّف برخى از اعراب باديه نشين در سفرِ منتهى به صلح حديبيه ، از همراهى و يارى پيامبر ( ص )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

با توجه به اين كه آيات پيشين درباره {فتح مبين} (صلح حديبيه) بود; استفاده مى شود كه تخلّف اين گروه از اعراب، در رابطه با همين سفر است كه به صلح حديبيه منتهى گشت.

متخلفان از مسافرت به حديبيه و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 1

1 - اخبار خداوند ، از مواضع بعدى متخلّفان از سفر حديبيه ، در قبال مسؤوليت هاى جهادى

سيقول المخلّفون

متخلفان از مسافرت به حديبيه و غزوه خيبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 6،7،8،11

6 - متخلفان

از سفر حديبيه ، در صدد تغيير كلام خدا با شركت در جنگ خيبر

ذرونا نتّبعكم يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه

در برداشت هاى آتى، چگونگى و شيوه تصميم متخلفان و احتمال هايى كه در آيه وجود دارد، بيان شده است.

7 - اعراب متخلّف از سفر حديبيه ، درصدد توجيه تخلف گذشته خود با شركت در جنگ خيبر *

ذرونا نتّبعكم يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه

از آيات پيشين استفاده مى شود كه انگيزه اصلى متخلفان از حديبيه، بى ايمانى بوده است; ولى آنان با اعلام آمادگى براى شركت در جنگ خيبر، مى خواستند خود رامؤمن جلوه داده و گذشته خود را توجيه كنند و سخن الهى را در مورد خود نفى نمايند.

8 - تلاش متخلّفان حديبيه براى حضور در جنگ خيبر ، به منظور شكستن نهى الهى از شريك شدن آنان در غنايم خيبر *

يريدون أن يبدّلوا كل_م اللّه قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

برداشت بالا بدان احتمال است كه به قرينه{قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل}، خداوند از قبل، پربار بودن جنگ خيبر را يادآور شده و از حضور متخلفان، در آن جنگ نهى كرده است; تا آنان به غنايم دست نيابند. ولى متخلفان، به خاطر شكستن اين نهى الهى، درصدد شركت در جنگ و سهيم شدن در غنايم بودند.

11 - اخبار خداوند ، از محروميت حتمى غايبان در حديبيه از شركت در جنگ خيبر

ذرونا نتّبعكم . .. قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

{لن تتّبعونا} ممكن است در مقام انشا نباشد; بلكه اخبار باشد.

محدوده اولين مسافرت ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18

- 86 - 4،5

4- پيشروى ذوالقرنين ، با رسيدن به ساحل دريايى گسترده ، متوقف شد .

وجدها تغرب فى عين حمئة

بدان احتمال كه نماى غروب خورشيد در آب، نشانه گستردگى پهنه دريا باشد; يعنى، در چشم اندازِ آن، چيزى مشاهده نمى شد، لذا تصوّر آن بود كه خورشيد در چشمه جوشانى در دريا فرو مى رود و خشكى ديگرى در وراى آن نيست.

5- محدوده پيشروى ذوالقرنين در ناحيه مغرب تا درياى سياه بوده است . *

حتّى إذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فى عين حمئة

برخى، نظير ابن عاشور، منطقه فرمانروايى ذى القرنين را چين دانسته اند، در اين صورت، او، در حركت به سمت غرب، تا درياى سياه پيش رفته است كه منظره غروب خورشيد را به صورت فرو رفتن آن در چشمه آب كدر و سياه مشاهده كرده است.

محدوده مسافرت ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 92 - 4

محروميت متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 11

11 - اخبار خداوند ، از محروميت حتمى غايبان در حديبيه از شركت در جنگ خيبر

ذرونا نتّبعكم . .. قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل

{لن تتّبعونا} ممكن است در مقام انشا نباشد; بلكه اخبار باشد.

مسافرت با شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 80 - 2،3،5

2 - تأمين خواسته ها و نياز هاى بشر در سير و سفر خويش ، از حكمت هاى آفرينش شتران

و لتبلغوا عليها حاجة فى صدوركم

3 - سوار

شدن و تأمين خواسته ها و نياز هاى بشر در سير و سفر خويش ، حكمت اصلى آفرينش شتران

لتركبوا منها . .. و لتبلغوا عليها حاجة فى صدوركم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه لام تعليل تنها بر سر {لتركبوا} و {لتبلغوا. ..} آمده است; نه براى منافع ديگر و حمل و نقل.

5 - شتران و كشتى ها ، از وسايل فراهم شده از سوى خداوند ، براى حمل و نقل انسان ها در دريا و خشكى

و عليها و على الفلك تحملون

مسافرت با كشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 65 - 2،3

2 - سفر دريايى با كشتى ، خطرآفرين است و كشتى نشين ، احساس خطر مى كند .

فإذا ركبوا فى الفلك دعوا اللّه مخلصين له الدّين

3 - سفر دريايى و استفاده از كشتى ، در عصر ظهور اسلام ، رواج داشته است .

فإذا ركبوا فى الفلك دعوا اللّه مخلصين له الدّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 41 - 1

1 - سوار شدن انسان ها بر كشتى هاى پربار و مجهز ، از آيات و نشانه هاى قدرت و تدبير خداوند است .

و ءاية لهم أنّا حملنا ذرّيّتهم فى الفلك المشحون

{مشحون} به معناى {مملو} است و {فلك مشحون}; يعنى، كشتى پربار و مجهز به تجهيزات لازم.

مسافرت بنيامين به مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 5

5_ برادران يوسف به دستور وى موظف شدند بنيامين را در سفر آينده به همراه خويش بياورند .

قال

ائتونى بأخ لكم من أبيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 61 - 4،5،6،7

4_ فرزندان يعقوب براى آوردن بنيامين به مصر ، راهى جز جلب رضايت يعقوب ( ع ) نداشتند .

قالوا سنرود عنه أباه و إنا لف_علون

5_ برادران يوسف ، با او عهد كردند كه بنيامين را در نوبت بعد به حضور وى بياورند .

سنرود عنه أباه و إنا لف_علون

6_ برادران يوسف ، با او عهد كردند كه پدرشان يعقوب ( ع ) را براى روانه ساختن بنيامين متقاعد كنند .

قالوا سنرود عنه أباه و إنا لف_علون

{مراوده} (مصدرنراود) به معناى درخواست با لطف و مداراست و {عنه} دلالت به مورد درخواست دارد. و مفاد {سنرود ...} چنين است، همانا با ملاطفت و مدارا از پدرش (پدر بنيامين) خواهيم خواست كه وى را در سفر آينده با ما همراه سازد.

7_ تأكيد برادران يوسف بر توانايى خويش براى جلب رضايت پدر و آوردن بنيامين به نزد يوسف ( ع )

إنا لف_علون

جمله {سنرود عنه أباه} اين احتمال را براى يوسف(ع) ايجاد مى كند كه شايد پدرتان راضى نشد. برادران وى با جمله {إنا لفاعلون} به وى اطمينان مى دهند كه بدون هيچ ترديد ، رضايت پدر را جلب خواهند كرد و بنيامين را خواهند آورد.

مسافرت خانواده موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 4،5

4 - همراهى خانواده موسى ( همسر و فرزندانش ) با وى در سفر از { مدين }

إذ قال موسى لأهله . .. لعلّكم تصطلون

تعبير {سئاتيكم} و {لعلّكم تصطلون} (با ضماير جمع) نشان مى دهد

كه همراهيان موسى بيش از يك نفر بوده اند و تعبير {أهل} بيانگر آن است كه همه آنان از نزديكان (همسر و فرزندان) او بوده اند.

5 - گرفتارى موسى ( ع ) و خانواده اش در سردى هوا ، تاريكى شب و گم كردن راه در مسير سفر

إذ قال موسى لأهله . .. سئاتيكم منها بخبر... لعلّكم تصطلون

مسافرت خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 71 - 1،2،3

1- موسى ( ع ) با پذيرش شروط خضر ، همراه او حركت كرد .

فانطلقا حتّى إذا ركبا فى السفينة

{انطلاق} به معناى {روانه شدن و حركت كردن} است. {فاء} در {فانطلقا} دلالت دارد كه موسى(ع) شرايط خضر را پذيرفت و خضر(ع) به همراهى وى رخصت داد.

2- موسى و خضر ( ع ) در نخستين مراحل همراهى ، سوار كشتى شدند .

فانطلقا حتّى إذا ركبا فى السفينة

3- همسفر موسى ( ع ) ( يوشع ) با آغاز سفر موسى و خضر ( ع ) ، از آنان جدا شد . *

فانطلقا حتّى إذا ركبا فى السفينة

در اين آيه، نامى از همسفر قبلى موسى (يوشع) مطرح نيست. ممكن است گفته شود، او در ادامه سفر، حضور نداشته و رخصتى براى او صادر نگرديده بود. توجه به ضماير تثنيه ({فانطلقا}، {ركبا}) گواهى روشن بر اين نكته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 74 - 1

1- خضر ( ع ) عذرخواهى موسى ( ع ) را پذيرفت و اجازه ادامه همراهى را به او داد .

فانطلقا

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 2

2- موسى و خضر ( ع ) در مسير حركت و سفر خويش ، به يك آبادى رسيدند و با اهل آن ملاقات كردند .

فانطلقا حتّى إذا أتيا أهل قرية

در اين كه چه شهرى در مسير موسى و خضر(ع) قرار داشته، احتمالات گوناگونى ارائه شده است. از جمله آن ها شهر {ناصره} است كه در ساحل دريا قرار داشته است اين وجه را مجمع البيان از امام صادق (ع) روايت كرده است.

مسافرت در ماه رمضان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 36

36 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : { اذا دخل شهر رمضان فللّه فيه شرط ، قال اللّه تعالى : { فمن شهد منكم الشهر فليصمه } فليس للرجل إذا دخل شهر رمضان ان يخرج إلا فى حج أو عمرة أو مال يخاف تلفه أو أخ يخاف هلاكه . . . ;

هنگامى كه ماه رمضان وارد شد پس براى خدا در اين ماه شرطى است. خداوند تعالى مى فرمايد: {فمن شهد منكم الشهر فليصمه} پس شخص هنگام رمضان نبايد مسافرت كند مگر براى حج، يا عمره، يا مالى كه ترس از تلف آن دارد، يا برادرى ]دينى[ كه ترس از هلاكت او دارد ... }.

مسافرت دريايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 70 - 6

6- تمكن انسان ها از سير و سياحت در دريا و خشكى ، جلوه اى از تكريم خداوند نسبت به آنان

و لقد كرّمنا بنى ءادم و

حملن_هم فى البرّ و البحر

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه واو در {و حملناهم} عطف تفسير باشد براى بيان {كرّمنا}; يعنى، ما انسانها را با دادن ابزار سياحت در دريا و خشكى، تكريم كرديم.

مسافرت دريايى در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 65 - 3

3 - سفر دريايى و استفاده از كشتى ، در عصر ظهور اسلام ، رواج داشته است .

فإذا ركبوا فى الفلك دعوا اللّه مخلصين له الدّين

مسافرت ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 91 - 2

2- بازگويى سفر ذوالقرنين به شرق و غرب ، نمودى از احاطه علمى خداوند بر زواياى زندگى او بود .

كذلك و قد أحطنا بما لديه خبرًا

واژه {كذلك} (اين چنين بود) در اين موارد، براى تشبيه چيزى به خود آن به كار مى رود كه گوياى مبالغه در بى مانند بودن است ; يعنى، براى آن، نظيرى جز خودش وجود ندارد. جمله حاليه {و قد أحطنا...} دلالت دارد كه آنچه گفته شد، برخاسته از احاطه علمى خداوند بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 92 - 1

1- ذوالقرنين ، از برخى امكانات خويش ، براى حركت در جهات مختلف زمين ، بهره مى گرفت .

ثمّ أتبع سببًا

سومين مسير ذى القرنين _ به قرينه آيات قبل _ به سمت مشرق و مغرب نبوده است، بنابراين، يا به سمت شمال يا جنوب سرزمين خويش به راه افتاده است.

مسافرت ذوالقرنين به مشرق

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

10 - كهف - 18 - 85 - 3

3- { سأل رجل عليّاً ( ع ) : أرأيت ذاالقرنين كيف استطاع أن يبلغ المشرق و المغرب ؟ قال : سخّر اللّه له السحاب و مدّ له فى الأسباب و بسط له النور فكان الليل والنهار عليه سواء ;

مردى به على(ع) گفت: مرا خبر ده كه ذوالقرنين، چگونه توانست به شرق و غرب عالم برسد؟ حضرت فرمود: خداوند، ابر را مسخّر او قرار داد و ابزار و وسائل او را افزايش داد و نور را براى او گستراند، به گونه اى كه شب و روز براى او يك سان بود}.

مسافرت ذوالقرنين به مغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 85 - 1،3

1- ذوالقرنين ، از برخى از امكانات وسيع الهى خويش ، براى حركت به سمت غرب ، بهره گرفت .

فأتبع سببًا . حتّى إذا بلغ مغرب الشمس

3- { سأل رجل عليّاً ( ع ) : أرأيت ذاالقرنين كيف استطاع أن يبلغ المشرق و المغرب ؟ قال : سخّر اللّه له السحاب و مدّ له فى الأسباب و بسط له النور فكان الليل والنهار عليه سواء ;

مردى به على(ع) گفت: مرا خبر ده كه ذوالقرنين، چگونه توانست به شرق و غرب عالم برسد؟ حضرت فرمود: خداوند، ابر را مسخّر او قرار داد و ابزار و وسائل او را افزايش داد و نور را براى او گستراند، به گونه اى كه شب و روز براى او يك سان بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 2،3

2- ذوالقرنين

، با رسيدن به انت هاى خشكى هاى غرب ، آبى گل آلود و تيره رنگ را فراروى خويش ديد .

حتّى إذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فى عين حمئة

{حمئة} يعنى داراى {حمأة} به {گل سياه بدبو} گفته مى شود. (كتاب العين)

3- غروب خورشيد در نقطه پايانى سفر ذوالقرنين به جانب مغرب ، چونان فرو رفتن آن در چشمه اى تيره فام بود .

وجدها تغرب فى عين حمئة

از جمله معانى {عين} چشمه است و به قرينه {وجدها} (آن را چنان يافت كه) مراد آيه آن نيست كه خورشيد، در چشمه اى داراى گل سياه فرو مى رفت، بلكه منظره غروب خورشيد را ذوالقرنين آنگونه مشاهده كرد.

مسافرت زمينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 70 - 6

6- تمكن انسان ها از سير و سياحت در دريا و خشكى ، جلوه اى از تكريم خداوند نسبت به آنان

و لقد كرّمنا بنى ءادم و حملن_هم فى البرّ و البحر

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه واو در {و حملناهم} عطف تفسير باشد براى بيان {كرّمنا}; يعنى، ما انسانها را با دادن ابزار سياحت در دريا و خشكى، تكريم كرديم.

مسافرت شبانه خانواده موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 10 - 1

1 - موسى ( ع ) و خانواده اش در سيرى شبانه و در بيابان ، دچار سرگردانى شده و راه را گم كردند .

إذ رءا نارًا . .. بقبس أو أجد على النار هدًى

جمله {أجد على النار هدًى} دلالت مى كند كه موسى(ع) و همراهيانش راه را گم

كرده بودند و از نبود آتش فهميده مى شود كه آنها در بيابانى سرگردان بودند. ديدن آتش از فاصله اى نسبتاً دور كه حتى با احتمال وجود آتش، تصميم به حركت جمعى به سوى آن نگرفتند، حاكى از شب بودن و تاريكى منطقه است.

مسافرت شبانه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 10 - 1

1 - موسى ( ع ) و خانواده اش در سيرى شبانه و در بيابان ، دچار سرگردانى شده و راه را گم كردند .

إذ رءا نارًا . .. بقبس أو أجد على النار هدًى

جمله {أجد على النار هدًى} دلالت مى كند كه موسى(ع) و همراهيانش راه را گم كرده بودند و از نبود آتش فهميده مى شود كه آنها در بيابانى سرگردان بودند. ديدن آتش از فاصله اى نسبتاً دور كه حتى با احتمال وجود آتش، تصميم به حركت جمعى به سوى آن نگرفتند، حاكى از شب بودن و تاريكى منطقه است.

مسافرت عزير(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 259 - 2

2 _ عبور فردى ( عزير ) در ضمن سفر از قريه ويران شده اى كه ديوار هاى آن روى سقفهايش فروريخته و مشاهده مردگان و پرسش وى از خداوند درباره چگونگىِ زنده شدن آنان

او كالّذى مرّ على قرية و هى خاوية على عروشها

بسيارى از مفسّران برآنند كه داستان ذكر شده درباره عزير پيامبر است; گر چه برخى آن را به ارميا نسبت داده اند. گفتنى است كه جمله {خاوية على عروشها} را برخى به معناى خالى از سكنه و برخى

مخروبه و فروپاشيده دانسته اند.

مسافرت فرزندان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 4

4 - همراهى خانواده موسى ( همسر و فرزندانش ) با وى در سفر از { مدين }

إذ قال موسى لأهله . .. لعلّكم تصطلون

تعبير {سئاتيكم} و {لعلّكم تصطلون} (با ضماير جمع) نشان مى دهد كه همراهيان موسى بيش از يك نفر بوده اند و تعبير {أهل} بيانگر آن است كه همه آنان از نزديكان (همسر و فرزندان) او بوده اند.

مسافرت قوم سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 18 - 8

8 - مردم سبا ، مى توانستند از يمن تا شام را در هر وقت كه بخواهند ( شب يا روز ) با امنيت كامل سفر كنند .

و قدّرنا فيها السير سيروا فيها ليالى و أيّامًا ءامنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 19 - 3

3 - سباييان ، نعمت امنيت راه ها و نزديكى منزل گاه هاى سفر را كفران نموده و به خويش ستم روا داشتند .

فقالوا ربّنا ب_عد بين أسفارنا و ظلموا أنفسهم

مسافرت محمد(ص) به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 14

14 - سفر پيامبر ( ص ) به سوى مكه ( قبل از صلح حديبيه ) ، سفرى مخاطره آميز و نگران كننده براى برخى مسلمانان

سيقول لك المخلّفون من الأعراب . .. يقولون بألسنتهم

عذرآورى {مخلّفون} و رد عذر آنان از سوى خداوند، مى رساند كه عامل اصلى

آنان از ترك سفر، نگرانى از سرنوشت آن بوده است. قرينه هاى تاريخى و نيز آيه بعد، مؤيد اين نكته است.

مسافرت محمد(ص) به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 2

2 - سفر پيامبر ( ص ) و مؤمنان به سوى مكه قبل از حديبيه ، بدون همراهى خانواده هايشان *

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم

تعبير {إلى أهليهم}، اين احتمال را تقويت مى كند كه خانواده سپاه اسلام در مدينه باقى مانده و در سفر همراهشان نبوده اند.

مسافرت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 6

6- موسى ( ع ) از امكان دسترسى به خضر ، در محل تلاقى دو دريا ، مطلع بود .

لاأبرح حتّى أبلغ مجمع البحرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 6

6- { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : . . . أرسل ( أى موسى ) إلى يوشع إنّى قد ابتليت فاصنع لنا زاداً وانطلق بنا ، و اشترى حوتاً . . .ثمّ شواه ثمّ حمله فى مكتل . . . فقطرت قطرة من السماء فى المكتل فاضطرب الحوت ثمّ جعل يَثِبُ من المكتل إلى البحر قال : و هو قوله : { واتّخذ سبيله فى البحر سرباً } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: . .. موسى به يوشع پيام فرستاد: {من، در معرض آزمايش قرار گرفتم. براى ما توشه راه فراهم ساز و به همراه ما بيا!}. يوشع، يك

ماهى خريد ... و آن را بريان كرد و در زنبيل نهاد... سپس قطره آبى از آسمان در زنبيل چكيد و ماهى به جنب وجوش آمد و از زنبيل به دريا پريد و اين سخن خدا است كه فرمود: واتّخذ سبيله فى البحر سرباً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 1،3

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، پس از توقف در مجمع البحرين ، در جستوجوى خضر ( ع ) ، مجدداً به حركت خويش ادامه داده و آن جا را پشت سر گذاشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما . .. فلمّا جاوزا

موسى(ع) در سخن خود با يوشع، مجمع البحرين را هدف و مقصد نهايى خود اعلام كرد، ولى هنگام رسيدن به آن جا، از آن نيز گذشت. اين حركت و نيز گفتارى كه در آيات بعد از موسى(ع) نقل شده است، نشانه آن است كه آن دو نمى دانستند به محلِّ مورد نظر موسى(ع) رسيده اند.

3- موسى و يوشع ، در شبانگاه و صبح دم _ پس از عبور از مجمع البحرين _ براى يافتن خضر ( ع ) راه درازى پيمودند . *

ءاتنا غداءنا

بدان احتمال كه احساس خستگى و گرسنگى موسى(ع) در طرف صبح، ناشى از راه پيمايى طولانى در شب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 71 - 1،2،3

1- موسى ( ع ) با پذيرش شروط خضر ، همراه او حركت كرد .

فانطلقا حتّى إذا ركبا فى السفينة

{انطلاق} به معناى {روانه شدن و حركت كردن} است. {فاء} در {فانطلقا} دلالت دارد كه موسى(ع)

شرايط خضر را پذيرفت و خضر(ع) به همراهى وى رخصت داد.

2- موسى و خضر ( ع ) در نخستين مراحل همراهى ، سوار كشتى شدند .

فانطلقا حتّى إذا ركبا فى السفينة

3- همسفر موسى ( ع ) ( يوشع ) با آغاز سفر موسى و خضر ( ع ) ، از آنان جدا شد . *

فانطلقا حتّى إذا ركبا فى السفينة

در اين آيه، نامى از همسفر قبلى موسى (يوشع) مطرح نيست. ممكن است گفته شود، او در ادامه سفر، حضور نداشته و رخصتى براى او صادر نگرديده بود. توجه به ضماير تثنيه ({فانطلقا}، {ركبا}) گواهى روشن بر اين نكته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 74 - 1

1- خضر ( ع ) عذرخواهى موسى ( ع ) را پذيرفت و اجازه ادامه همراهى را به او داد .

فانطلقا

مسافرت موسى(ع) با خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 2

2- موسى و خضر ( ع ) در مسير حركت و سفر خويش ، به يك آبادى رسيدند و با اهل آن ملاقات كردند .

فانطلقا حتّى إذا أتيا أهل قرية

در اين كه چه شهرى در مسير موسى و خضر(ع) قرار داشته، احتمالات گوناگونى ارائه شده است. از جمله آن ها شهر {ناصره} است كه در ساحل دريا قرار داشته است اين وجه را مجمع البيان از امام صادق (ع) روايت كرده است.

مسافرت موسى(ع) به مجمع البحرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 1

1- موسى ( ع ) براى

يافتن خضر ، با عزمى راسخ و جدّى ، سفر خود را به مجمع البحرين آغاز كرد .

لاأبرح حتّى أبلغ مجمع البحرين

{لاأبرح} صيغه متكلم از {برح} و به معناى {دست برنمى دارم} و تأكيد بر پشتكار در انجام دادن كار است.

مسافرت مؤمنان به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 2

2 - سفر پيامبر ( ص ) و مؤمنان به سوى مكه قبل از حديبيه ، بدون همراهى خانواده هايشان *

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم

تعبير {إلى أهليهم}، اين احتمال را تقويت مى كند كه خانواده سپاه اسلام در مدينه باقى مانده و در سفر همراهشان نبوده اند.

مسافرت همسر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 4

4 - همراهى خانواده موسى ( همسر و فرزندانش ) با وى در سفر از { مدين }

إذ قال موسى لأهله . .. لعلّكم تصطلون

تعبير {سئاتيكم} و {لعلّكم تصطلون} (با ضماير جمع) نشان مى دهد كه همراهيان موسى بيش از يك نفر بوده اند و تعبير {أهل} بيانگر آن است كه همه آنان از نزديكان (همسر و فرزندان) او بوده اند.

مسافرت يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 6

6- { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : . . . أرسل ( أى موسى ) إلى يوشع إنّى قد ابتليت فاصنع لنا زاداً وانطلق بنا ، و اشترى حوتاً . . .ثمّ شواه ثمّ حمله فى مكتل . . . فقطرت

قطرة من السماء فى المكتل فاضطرب الحوت ثمّ جعل يَثِبُ من المكتل إلى البحر قال : و هو قوله : { واتّخذ سبيله فى البحر سرباً } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: . .. موسى به يوشع پيام فرستاد: {من، در معرض آزمايش قرار گرفتم. براى ما توشه راه فراهم ساز و به همراه ما بيا!}. يوشع، يك ماهى خريد ... و آن را بريان كرد و در زنبيل نهاد... سپس قطره آبى از آسمان در زنبيل چكيد و ماهى به جنب وجوش آمد و از زنبيل به دريا پريد و اين سخن خدا است كه فرمود: واتّخذ سبيله فى البحر سرباً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 1،3

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، پس از توقف در مجمع البحرين ، در جستوجوى خضر ( ع ) ، مجدداً به حركت خويش ادامه داده و آن جا را پشت سر گذاشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما . .. فلمّا جاوزا

موسى(ع) در سخن خود با يوشع، مجمع البحرين را هدف و مقصد نهايى خود اعلام كرد، ولى هنگام رسيدن به آن جا، از آن نيز گذشت. اين حركت و نيز گفتارى كه در آيات بعد از موسى(ع) نقل شده است، نشانه آن است كه آن دو نمى دانستند به محلِّ مورد نظر موسى(ع) رسيده اند.

3- موسى و يوشع ، در شبانگاه و صبح دم _ پس از عبور از مجمع البحرين _ براى يافتن خضر ( ع ) راه درازى پيمودند . *

ءاتنا غداءنا

بدان احتمال كه احساس خستگى و گرسنگى موسى(ع) در طرف

صبح، ناشى از راه پيمايى طولانى در شب باشد.

مشكلات مسافرت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 5

5 - گرفتارى موسى ( ع ) و خانواده اش در سردى هوا ، تاريكى شب و گم كردن راه در مسير سفر

إذ قال موسى لأهله . .. سئاتيكم منها بخبر... لعلّكم تصطلون

نزديكى منزلگاههاى مسافرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 19 - 3

3 - سباييان ، نعمت امنيت راه ها و نزديكى منزل گاه هاى سفر را كفران نموده و به خويش ستم روا داشتند .

فقالوا ربّنا ب_عد بين أسفارنا و ظلموا أنفسهم

نگرانى متخلفان از مسافرت به حديبيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 3

3 - افراد مريض و ناتوان از شركت در سفر حديبيه ، نگران از عدم حضور خود و همراهى نكردن مسلمانان در آن سفر *

ليس على الأعمى حرج و لا على الأعرج حرج و لا على المريض حرج

توبيخ شديد متخلّفان از سفر حديبيه در آيات گذشته و استثناى معذوران در اين آيه; بيانگر آن است كه مؤمنان معذور، نگران آن بوده اند كه مشمول توبيخ خداوندباشند. خداوند در اين آيه، به رفع اين نگرانى آنان پرداخته است.

يعقوب(ع) و مسافرت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 61 - 2

2_ يعقوب ( ع ) ، همواره از مسافرت كردن بنيامين به همراه برادرانش ، جلوگيرى مى كرد .

قالوا سنرود عنه أباه

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 8

8_ احساس خطر براى بنيامين ، دليل يعقوب ( ع ) بر عدم موافقتش با مسافرت وى

جلوگيرى مى كرد. جمله {إنا له لحافظون} مى رساند كه از دلايل اين امر ، احساس خطر ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 1

1_ يعقوب ( ع ) پيشنهاد فرزندانش را نپذيرفت و با روانه ساختن بنيامين به سفر مصر مخالفت كرد .

قال هل ءامنكم عليه إلاّ كما أمنتكم على أخيه من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 66 - 1،2

1_ يعقوب ( ع ) سرانجام با مسافرت بنيامين به مصر همراه ديگر فرزندانش ، موافقت نمود .

قال لن أُرسله معكم حتى تؤتون موثقًا

2_ يعقوب ( ع ) روانه ساختن بنيامين به سفر مصر را ، منوط به آن دانست كه فرزندانش وثيقه اى الهى بسپارند ( با خدا پيمان ببندند و به نام او سوگند ياد كنند ) .

لن أُرسله معكم حتى تؤتون موثقًا من الله

{موثق} به معناى عهد و پيمان است كه به دليل {لام} قسم در {لتأتنّنى} عهد و پيمانى است همراه با سوگند. {من الله} بيانگر اين است كه بايد سوگند به نام خدا و پيمان و عهد با او باشد. آوردن سوگند و پيمان (حتى تؤتون موثقًا) ; يعنى، سوگند ياد كردن و پيمان بستن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 6

6_ يعقوب ( ع ) حادثه اى ناگوار را براى

بنيامين در سفرش به مصر احساس كرده بود .

لاتدخلوا من باب وحد . .. ما أُغنى عنكم من الله من شىء

از اينكه يعقوب(ع) نه در سفر اول و نه در سفر سوم فرزندان خويش (اذهبوا فتحسسوا من يوسف و أخيه در آيه 87) _ كه بنيامين همراه آنان نبود _ نگرانى خاصى را ابراز نكرد و سفارش ويژه اى نداشت، معلوم مى شود در اين سفر، خطرى را براى بنيامين احساس كرده بود.

يوسف(ع) و مسافرت بنيامين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 7،8،9

7_ يوسف ( ع ) على رغم ترغيب و تهديد برادران و نيز آماده سازى همه زمينه هاى مراجعت آنان ، اطمينان به بازگشت آنان نداشت و عدم موافقت يعقوب را با سفر بنيامين محتمل مى دانست .

لعلهم يرجعون

8_ يوسف ( ع ) به آمدن برادرش بنيامين به مصر علاقه اى وافر داشت و بدان اميد بسته بود .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم . .. لعلهم يرجعون

9_ طرح و نقشه يوسف ( ع ) براى مسافرت بنيامين از كنعان به مصر

فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم . .. اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم ... لعلهم يرجعون

مساكين از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مساكين

آثار انفاق به مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 22 - 7

7 - وفاى به نذر ، خوف از قيامت و دستگيرى خالصانه از بينوايان ، يتيمان و اسيران ، موجب بهره مندى از پاداش هاى بهشتى و مورد ستايش و قدردانى خداوند

يوفون بالنذر و يخافون يومًا . .. إنّ ه_ذا كان لكم جزاء و كان سعيكم مشكورًا

آثار بى اعتنايى به مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 26 - 3

3 - كسانى كه يتيمان را گرامى نداشته و بر تغذيه مساكين توصيه نمى كنند و به ناحق ارث ديگران را تصرف كرده و به مال دنيا دل بسته اند ، در قيامت به سخت ترين شكل به بند كشيده خواهند شد .

لاتكرمون . .. لاتح_ضّون ... تأكلون ... تحبّون ... و لايوثق وثاقه أحد

ممكن است ضمير {وثاقه} به {الإنسان} برگردد. در اين صورت {وثاق} به مفعول خود اضافه شده است.

آثار ترك اطعام به مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 44 - 1،2

1 - اطعام نكردن به مساكين و بينوايان ، از عوامل دوزخى شدن

ما سلككم فى سقر . .. و لم نك نطعم المسكين

2 - اطعام نكردن به مساكين و گرسنه ر ها كردن آنان در جامعه ، جرمى بزرگ و نابخشودنى است .

عن المجرمين . .. و لم نك نطعم المسكين

آثار ترك اطعام مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 48 - 1

1 - ترك فريضه نماز ، اطعام مساكين ، گذراندن عمر به بطالت و تكذيب روز جزا ، از عوامل محروميت انسان از شفاعت در قيامت

قالوا لم نك من المصلّين . .. و كنّا نكذّب بيوم الدين ... فما تنفعهم شفاعة الش_فع

آثار ترك انفاق به مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 30 - 3

3 - بخلورزى و نپرداختن سهم بينوايان از

اموال خويش ، در پى دارنده سرنوشتى ملامت آور

فأقبل بعضهم على بعض يتل_ومون

آثار محروم ساختن مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 29 - 4،5

4 - اعتراف باغداران يمنى ، به ستمكار بودن خويش بر اثر بخل ورزى و محروم ساختن بينوايان

إنّا كنّا ظ_لمين

5 - نپرداختن سهم بينوايان از امولال خود ، ظلم به خويشتن است .

إنّا كنّا ظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 31 - 3

3 - بخلورزى و محروم ساختن بينوايان از اموال خويش ، طغيان و تجاوز از حدود الهى است .

أن لايدخلنّها اليوم عليكم مسكين . .. إنّا كنّا ط_غين

احترام مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 30 - 5

5 - انديشه صحيح نسبت به فقر و غنا ، برخورد شايسته با يتيمان و مسكينان ، قطع حرام خوارى و دل نبستن به ثروت ، زمينه ساز ورود به بهشت برين

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتل_يه . .. و ادخلى جنّتى

احسان به مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 3،13،17

3 - احسان به پدر و مادر ، خويشان ، يتيمان و درماندگان ، از جمله پيمان هاى خداوند با بنى اسرائيل

و إذ أخذنا ميثق بنى إسرءيل لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين إحساناً و ذى القربى و ا

{إحساناً} مفعول مطلق براى فعل محذوف {تحسنون} يا {احسنوا} مى باشد. كلمات {ذى القربى و ...} عطف بر {الوالدين} است.

13 - نيكى كردن به پدر ، مادر ،

يتيمان و مساكين از وظايف ضرورى اهل ايمان است .

و بالولدين إحساناً و ذى القربى و اليتمى و المسكين

فرمانهاى موجود در آيه، هر چند كه به عنوان ميثاقهاى خدا با بنى اسرائيل مطرح شده است، ولى بيان آن در قرآن نشانه اين است كه: عمل كردن به آن فرمانها وظيفه همگان خصوصاً اهل ايمان است.

17 - يكتا پرستى و احسان به والدين ، خويشان ، يتيمان و درماندگان ، از مصاديق اعمال شايسته است .

و عملوا الصلحت . .. لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين إحساناً ... و المسكين

آيه مورد بحث در حقيقت تفسيرى براى آيه پيشين و بيان مصاديقى از {الصالحات} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 8

8 - راه رسيدن به عزّت و شرافت در پيشگاه خداوند ، احسان به مسكينان و تشويق ديگران به آن است ; نه افزايش ثروت و رفاه .

ربّى أكرمن . .. كلاّ بل ... و لاتح_ضّون على طعام المسكين

اداى حقوق مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 2،6

2- پيامبر ( ص ) موظف به اداى حقوق خويشاوندان ، مساكين و در راه ماندگان با رعايت اعتدال و اجتناب از تبذير

و ءات ذاالقربى حقّه و المسكين و ابن السبيل و لاتبذّر تبذيرًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مخاطب در آيه پيامبر(ص) باشد، هر چند ديگران را نيز شامل مى شود.

6- پرداخت حق مساكين و در راه ماندگان ، امرى لازم و واجب است .

و ءات . .. و المسكين و ابن السبيل

ارزش اطعام به

مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 13

13 _ ارزش والاتر قربانى بر اطعام مساكين ، و اطعام مساكين بر روزه ، در كفاره صيد .

فجزاء مثل ما قتل من النعم . .. او كفرة طعام مسكين او عدل ذلك صياماً

برداشت فوق از تقديم ذكرى قربانى بر اطعام و تقديم اطعام بر روزه استفاده شده است.

استثناء سهم مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 18 - 1

1 - سوگند صاحبان باغ يمنى ، مبنى بر جدا نكردن سهم مستمندان و نيازمندان از ميوه هاى چيده شده

إذ أقسموا ليصرمنّها مصبحين . و لايستثنون

{استثنا} به معناى خارج كردن است و {لايستثنون} عطف بر {ليصرمنّ} مى باشد.

اطعام به مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 184 - 13

13 - فديه و كفاره هر روزه ماه رمضان براى كسانى كه به خاطر مشقت روزه نمى گيرند ، يك وعده غذاست كه بايد به مسكين پرداخت كنند .

و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 7،8،29،32

7 _ تغذيه ده مسكين و يا تهيه پوشاك براى آنان و يا آزاد كردن يك برده كفاره شكستن سوگند

فكفّرته اطعام عشرة مسكين . .. اهليكم او كسوتهم او تحرير رقبة

8 _ شكننده قسم ، مخيّر در برگزيدن هر يك از انواع سه گانه كفاره قسم ( تغذيه مساكين ، تهيه پوشاك براى آنان و آزاد كردن برده )

فكفّرته اطعام عشرة مسكين

. .. او كسوتهم او تحرير رقبة

تفريع جمله {فمن لم يجد} بر جملات پيشين تصريح به اين دارد كه مكلف در انتخاب هر يك از موارد سه گانه مخيّر است چنانچه فرموده بود {او صيام ثلثة ايام} احتمال لزوم مراعات ترتيب بين آن موارد وجود داشت.

29 _ اطعام ده مسكين ، هر نفر به مقدار يك مُدّ ( ده سير ) ، كفاره شكستن قسم

فكفّرته اطعام عشرة مسكين من اوسط ما تطعمون اهليكم

امام صادق(ع) در توضيح {اوسط ما تطعمون} در آيه فوق فرمود: هو كما يكون انه يكون فى البيت من يأكل اكثر من المد و منهم من يأكل اقل من المد فبين ذلك . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 453، ح 7; نورالثقلين، ج 1، ص 667، ح 333.

32 _ يك نوبت غذاى سير يا يك تن پوش ، حداقل كفاره قسم كه به هر يك از ده مسكين داده مى شود .

فكفّرته اطعام عشرة مسكين من اوسط ما تطعمون اهليكم او كسوتهم

امام باقر(ع) در توضيح معنى {اوسط} در آيه فوق فرمود: . .. تشبعهم به مرة واحدة. قلت: كسوتهم؟ قال: ثوب واحد.

_______________________________

كافى، ج 7، ص 454، ح 14; نورالثقلين، ج 1، ص 667، ح 334.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 10،11

10 _ قربانى ، اطعام مساكين و روزه ، كفارات تخييرى در كشتن صيد در حرم و نيز در حال احرام

فجزاء مثل ما قتل من النعم . .. او كفرة طعام مسكين او عدل ذلك صياماً

مؤيد برداشت فوق فرمايش منقول از امام صادق(ع) است كه فرمود: . .. و كل شىء من

القرآن {او} فصاحبه بالخيار ما يشاء ... دو روايت مدرك برداشت شماره 10 و 27 با هم معارض و حل تعارض بين آن دو موكول به اجتهاد است.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 358، ح 2; نورالثقلين، ج 1، ص 504، ح 14.

11 _ تهيه غذا براى مساكين ، بايستى در حد قيمت شكار صيد شده باشد

او كفرة طعام مسكين

برداشت فوق بر اين اساس است كه {كفّرة} خبر براى مبتداى محذوف (هى) باشد بر اين مبنا جمله {هى كفارة} عطف بر محل {من النعم} مى شود و در حقيقت وصف و توضيحى ديگر است براى {جزاء مثل ما قتل} يعنى بر عهده شكار كننده سزايى است همسان با شكار، كه بايد به عنوان كفاره و بصورت طعام به مساكين داده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 8 - 1،2،7

1 - اطعام ايثارگرانه به نيازمندان ، يتيمان و اسيران ، از ويژگى هاى ابرار

إنّ الأبرار . .. و يطعمون الطعام على حبّه مسكينًا و يتيمًا و أسيرًا

{على حبّه} حال براى فاعل {يطعمون} است و ضمير آن به {طعام} بازمى گردد. مقصود از دوست داشتن غذا (على حبّه)، نياز داشتن به آن است; چون انسان در وقت نياز به چيزى، دوست دارد كه به آن دست يابد تا با آن رفع نياز كند. از اين رو اطعام ابرار، نوعى ايثار از سوى آنان است.

2 - رفع نياز هاى غذايى مستمندان ، يتيمان و اسيران در حد ايثار ، سيره و برنامه ابرار در زندگى است .

و يطعمون الطعام . .. أسيرًا

آمدن فعل {يطعمون} به صيغه مضارع، بر استمرار دلالت دارد;

يعنى، كار اطعام، عملى است مستمر و از برنامه هاى زندگى ابرار محسوب مى شود.

7 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : كان عند فاطمة ( عليهاالسلام ) شعيرٌ فجعلوه عصيدةً فلمّا انضجوها و وضعوها بين أيديهم جاء مسكين . . . فقام على ( ع ) فأعطاه ثلثَ ها فما لَبِثَ أن جاء يتيم . . . فأعطاه ثلثها الثانى . . . فلمّا لبث أن جاء أسير . . . فأعطاه الثلث الباقى و ما ذاقوها فأنزل اللّه فيهم ه_ذه الآية إلى قوله { و كان سعيكم مشكوراً } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: نزد فاطمه(س) مقدارى جو بود كه آن را حلوا كردند. پس از اين كه آن را پختند و براى خوردن آوردند، مسكينى آمد ... حضرت على(ع) برخاست و ثلث آن را به او داد. زمانى نگذشت كه يتيمى آمد ... حضرت ثلث ديگرش را به او داد ... زمانى نگذشت كه اسيرى آمد ... و ثلث باقى مانده را به او عطا فرمود و خود هيچ از آن حلوا نچشيدند. پس خداوند درباره آنان آيه {و يطعمون الطعام...} تا آيه {كان سعيكم مشكوراً} را نازل كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 9 - 1

1 - اطعام و انفاق ابرار به مستمندان ، يتيمان و اسيران ، كاملاً خالصانه و تنها براى جلب رضاى خداوند است .

و يطعمون . .. و أسيرًا . إنّما نطعمكم لوجه اللّه

اطعام مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 3 - 4

4

- مسكين ، داراى سهم غذا در اموال مردم *

طعام المسكين

اضافه {طعام} به {مسكين}، نشانگر استحقاق است، زيرا دلالت مى كند كه آن غذا، طعام خود مسكين است.

امتحان با مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 10

10 - ثروتمندان ، در انجام دادن وظيفه رسيدگى به يتيمان و مسكينان ، همواره مورد آزمايش الهى اند .

ابتليه ربّه فأكرمه و نعّمه . .. اليتيم ... طعام المسكين

انفاق به مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 38 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) مأمور انفاق به خويشان خود و مساكين و در راه ماندگان بود .

فأَت ذا القربى حقّه و المسكين و ابن السبيل

2 - انفاق بر خويشاوندان و مساكين و در راه ماندگان ، لازم است .

فأَت ذا القربى حقّه و المسكين و ابن السبيل

مخاطب آيه، اگر چه پيامبر(ص) است، اما پيروان آن حضرت، به تبع او، مشمول حكم آيه هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 31 - 4

4 - انفاق به بينوايان و بهره مند كردن آنان از اموال خويش ، از قوانين و حدود الهى است .

لايدخلنّها اليوم عليكم مسكين . .. إنّا كنّا ط_غين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 8 - 1

1 - اطعام ايثارگرانه به نيازمندان ، يتيمان و اسيران ، از ويژگى هاى ابرار

إنّ الأبرار . .. و يطعمون الطعام على حبّه مسكينًا و يتيمًا و أسيرًا

{على حبّه} حال براى فاعل {يطعمون}

است و ضمير آن به {طعام} بازمى گردد. مقصود از دوست داشتن غذا (على حبّه)، نياز داشتن به آن است; چون انسان در وقت نياز به چيزى، دوست دارد كه به آن دست يابد تا با آن رفع نياز كند. از اين رو اطعام ابرار، نوعى ايثار از سوى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 11 - 5

5 - وفاى به نذر ، ايثار و انفاق خالصانه به نيازمندان و بيم از روز قيامت ، موجب مصونيت از سختى هاى قيامت و شادمانى در آخرت است .

يوفون بالنذر و يخافون يومًا . .. إنّما نطعمكم لوجه اللّه ... فوقيهم اللّه ... و

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه آيه شريفه ناظر به مجموع آيات مربوط به ابرار و ويژگى هاى آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 29

29 _ كفاره تراشيدن سر قبل از قربانى ، سه روز روزه و يا صدقه به شش مسكين و يا قربانى كردن يك گوسفند است .

فمن كان منكم مريضاً . .. او صدقة او نسك

امام صادق (ع): . .. و جعل الصيام ثلاثة ايام و الصدقة على ستّة مساكين لكل مسكين مدّين و النّسك شاة ...

_______________________________

كافى، ج 4، ص 358، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 187، ح 664 و 666.

اولويت اطعام مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 34 - 7

7 - رسيدگى به امور تغذيه گرسنگان و بينوايان ، برخوردار از اولويت نخستين

در مقايسه با ديگر تكاليف حمايتى از آنان

و لايحضّ على طعام المسكين

برداشت ياد شده، از اختصاص به ذكر يافتن مسأله تغذيه گرسنگان و بينوايان _ از ميان مجموعه نيازمندى هاى اين قشر _ به دست مى آيد.

اهميت اطعام مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 3 - 3

3 - تأمين غذاى نيازمندان و ترويج فرهنگ يارى رسانى به تهى دستان ، تكليفى الهى است .

و لايحضّ على طعام المسكين

{مسكين}، كسى است كه چيزى ندارد; يا آنچه دارد، براى او كافى نيست و يا كسى است كه فقر، او را ساكن و كم تحرك ساخته است. (قاموس)

اهميت تأمين مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 14 - 6

6 - { عن الرضا ( ع ) : . . . علم اللّه عزّوجلّ أنّ كلّ أحد لايقدر على فكّ رقبة فجعل إطعام اليتيم و المسكين مثل ذلك ;

از امام رضا(ع) روايت شده كه فرمود: . .. خداى عزّوجلّ مى دانست كه تمامى افراد، توانايى آزاد كردن بنده را ندارند. پس غذا دادن به يتيم و مسكين را همسان آزاد كردن بنده قرار داد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 16 - 1

1 - تأمين مواد غذايى براى تهى دستان و پابرهنگان ، به ويژه در دوران خشكسالى ، خواسته خداوند از ثروتمندان

يقول أهلكت مالاً لبدًا . .. أو إطعام فى يوم ... أو مسكينًا ذا متربة

{متربة} به معناى زمين گير و نيازمند بودن است (صحاح). اين كلمه مصدر {تَرِبَ} است; يعنى،

داراى خاك فراوان شد، خاك به دست او رسيد، به خاك چسبيد، زيان ديد و فقير شد (قاموس). {ذا متربة} كنايه از شدّت فقر است، به حدى كه نه فرش و پوشاكى دارد كه او را از خاك جدا سازد و نه در خانه او جز خاك، آذوقه اى فراهم مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 3

3 - ايمان آوردن و تشويق يكديگر به صبر و ترحّم ، برتر از اقدام به آزادسازى بردگان و تغذيه يتيمان و مساكين است .

ثمّ كان من الذين

حرف {ثمّ} براى تراخى رتبى است و دلالت دارد كه آنچه بعد از آن آمده، در مرتبه اى والاتر از كارهاى قبل است.

اهميت حمايت از مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 8 - 4

4 - حمايت ويژه اسلام از مستمندان ، يتيمان و اسيران

و يطعمون الطعام على حبّه مسكينًا و يتيمًا و أسيرًا

از اختصاص به ذكر يافتن سه گروه ياد شده در بيان ويژگى ها و ايثارگرى هاى ابرار، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

برخورد با مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 8 - 2

2 _ لزوم برخورد نيك با خويشاوندان ، يتيمان و مساكين به هنگام بهره مند ساختن آنان از ميراث

و اذا حضر القسمة . .. فارزقوهم منه و قولوا لهم قولاً معروفاً

بنى اسرائيل و مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 22

22 - بنى اسرائيل

، جز اندكى از آنان به پرستش غير خدا گرويدند و حقوق والدين ، خويشان ، يتيمان و مساكين را ضايع ساختند .

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين احساناً . .. ثم توليتم إلا قليلا منكم

بى اعتنايى به مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 1،5

1 - بى توجهى به مستمندان و ترغيب نكردن يكديگر به تأمين غذاى آنان ، فرهنگى حاكم بر عصر بعثت

و لاتح_ضّون على طعام المسكين

{تحاضّ} (مصدر {تحاضّون})، به معناى ترغيب كردن يكديگر است (قاموس). گفتنى است كه از عبارت {طعام المسكين}، {بذل طعام المسكين} اراده شده است. البته {طعام} مى تواند به معناى {اطعام} باشد _ مانند {عطاء} به معناى {اعطاء} ولى تقدير بهتر است. (البحرالمحيط)

5 - پندار مرفّهان به گرامى بودن نزد خداوند ، با وجود بى توجهى آنان به مساكين ، پندارى بى پايه و نادرست است .

ربّى أكرمن . كلاّ ... و لاتح_ضّون على طعام المسكين

پاداش اطعام به مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 184 - 16

16 - روزه گرفتن و فديه دادن به مسكين ، چنانچه با ميل و رغبت باشد ، ثوابى افزونتر دارد .

كتب عليكم الصيام . .. و على الذين يطيقونه فدية ... فمن تطوع خيراً فهو خير له

مصداق مورد نظر براى {خيراً} به دليل فرازهاى قبل، روزه گرفتن و در صورت مشقت بار بودن روزه، فديه دادن است.

پوشاك مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 8

8 _ شكننده قسم ، مخيّر در

برگزيدن هر يك از انواع سه گانه كفاره قسم ( تغذيه مساكين ، تهيه پوشاك براى آنان و آزاد كردن برده )

فكفّرته اطعام عشرة مسكين . .. او كسوتهم او تحرير رقبة

تفريع جمله {فمن لم يجد} بر جملات پيشين تصريح به اين دارد كه مكلف در انتخاب هر يك از موارد سه گانه مخيّر است چنانچه فرموده بود {او صيام ثلثة ايام} احتمال لزوم مراعات ترتيب بين آن موارد وجود داشت.

تأمين مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 10،20

10 - ضرورت دستگيرى از يتيمان ، درماندگان ، در راه ماندگان و فقيرانى كه تقاضاى كمك دارند .

و ءاتى المال على حبه . .. اليتمى و المسكين و ابن السبيل و السائلين

20 - پرداخت مال براى رفع نيازمندى خويشان ، يتيمان ، مساكين ، در راه ماندگان و فقيران مشخصه نيكوكاران است .

و لكن البر من . .. و ءاتى المال على حبه ذوى القربى و السائلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 8 - 2

2 _ لزوم برخورد نيك با خويشاوندان ، يتيمان و مساكين به هنگام بهره مند ساختن آنان از ميراث

و اذا حضر القسمة . .. فارزقوهم منه و قولوا لهم قولاً معروفاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 6،7

6 _ يتيمان ، مساكين و در راه ماندگان ، بايد از خمس غنايم و ديگر درآمد ها بهره مند شوند .

و اليتمى و المسكين و ابن السبيل

7 _ يتيمان ، مساكين و در راه

ماندگان در صورتى مى توانند از خمس استفاده كنند كه از وابستگان پيامبر ( ص ) باشند . *

و اليتمى و المسكين و ابن السبيل

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {ال} در {اليتامى} و . .. جانشين مضاف إليه باشد ; يعنى يتامى الرسول و ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 1

1 _ لزوم پرداخت صدقات و زكات به نيازمندان ( فقرا ) ، تهيدستان ( مساكين ) و كارگزاران امور صدقات

إنما الصدقت للفقراء و المسكين و العملين عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 27 - 4

4 - آزمون دانستن فقر و غنا ، گرامى داشت يتيمان ، سير كردن گرسنگان ، تصرف نكردن ارث ديگران و پرهيز از مال دوستى ، زمينه ساز اعتماد به رهايى از صحنه هاى وحشت بار قيامت

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. ي_أيّتها النّفس المطمئنّة

{نفس مطمئن} _ به قرينه آيات پيشين _ انسانى است كه از اوصاف ذكر شده در آن آيات، مبرّا باشد.

تأمين معاش مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 34 - 5

5 - تأمين نياز هاى غذايى گرسنگان و بينوايان و ترغيب كردن ديگران به آن ، تكليفى است همگانى .

و لايحضّ على طعام المسكين

تبليغ امداد به مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 3 - 3

3 - تأمين غذاى نيازمندان و ترويج فرهنگ يارى رسانى به تهى دستان ، تكليفى الهى است .

و لايحضّ

على طعام المسكين

{مسكين}، كسى است كه چيزى ندارد; يا آنچه دارد، براى او كافى نيست و يا كسى است كه فقر، او را ساكن و كم تحرك ساخته است. (قاموس)

ترك استثناء سهم مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 24 - 2

2 - تصميم قاطع باغداران يمنى ، بر محروم ساختن بينوايان از محصولات باغ

أن لايدخلنّها اليوم عليكم مسكين

ترك اطعام مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 47 - 1

1 - دوزخيان ، در سراسر عمرشان ، هرگز به تكليف نماز و اطعام مساكين نپرداخته اند و عمر خود را به بطالت و تكذيب روز جزا گذرانده اند .

قالوا لم نك من المصلّين . .. و كنّا نكذّب بيوم الدين . حتّى أتينا اليقين

مقصود از{يقين} مرگ است كه حقيقتى يقينى و ترديدناپذير براى تمامى انسان ها است. آمدن فعل هاى {لم نك}، {نخوض} و {نكذّب} _ به صورت فعل مضارع _ اشعار دارد كه اين اعمال از سوى دوزخيان، امرى مستمر و مكرر بوده است.

ترك انفاق به مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 1

1 - خداوند ، توانگران صدراسلام را از سوگند بر ترك انفاق به خويشاوندان ، بينوايان و مهاجران به صرف گناه گذشته آنان ، بر حذر داشت .

ولايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جرين

{إيتلاء} (مصدر {يأتلى}) مى تواند مشتق از {الو} به معناى {تقصير و منع} باشد. هم چنين مى تواند از {اليّه} به معناى

{حلف} و سوگند خوردن باشد. در صورتى كه به معناى {حلف} باشد، {يؤتوا} منفى به {لا} ى محذوف است; يعنى، {لايحلفوا أن لايؤتوا...} درباره شأن نزول آيه شريفه دو نظر وجود دارد: 1_ آيه درباره كسانى نازل شد كه پس از ماجراى {افك}، سوگند ياد كردند كه از انفاق به گروهى كه در اين ماجرا دست داشتند خوددارى كنند. 2- در خصوص ابوبكر نازل شد كه او پس از ماجراى {افك}، از انفاق به {مسطح بن اثاثة} _ كه پسرخاله يا پسر خواهر وى بود _ امتناع ورزيد.

ترك تشويق به اطعام مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 34 - 1،2

1 - ترغيب نكردن ديگران به تغذيه بينوايان و گرسنگان ، از علّت هاى عذاب شدن كافران صاحب زر و زور ( اصحاب الشمال )

و لايحضّ على طعام المسكين

2 - ترغيب نكردن به تغذيه بينوايان و گرسنگان ، از موجبات عذاب الهى در قيامت

و لايحضّ على طعام المسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 35 - 2

2 - ايمان نياوردن و ترغيب نكردن ديگران به تغذيه گرسنگان و بينوايان ، سبب محروميت از حمايت نزديكان و دوستان صميمى در قيامت

إنّه كان لايؤمن . .. فليس له اليوم ه_هنا حميم

تشويق به احسان مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 8

8 - راه رسيدن به عزّت و شرافت در پيشگاه خداوند ، احسان به مسكينان و تشويق ديگران به آن است ; نه افزايش ثروت و رفاه .

ربّى أكرمن

. .. كلاّ بل ... و لاتح_ضّون على طعام المسكين

تشويق به تأمين مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 34 - 5

5 - تأمين نياز هاى غذايى گرسنگان و بينوايان و ترغيب كردن ديگران به آن ، تكليفى است همگانى .

و لايحضّ على طعام المسكين

تشويق به رعايت حقوق مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 28 - 3

3 - ترغيب و برانگيخته شدن باغداران يمنى ، از سوى برادر عاقل و معتدل خويش ، بر رعايت حقوق مستمندان و پرهيز از محروم ساختن آنان از محصولات باغ

أن لايدخلنّها اليوم عليكم مسكين . .. قال أوسطهم ألم أقل لكم لولا تسبّحون

تضييع حقوق مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 22

22 - بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان به پرستش غير خدا گرويدند و حقوق والدين ، خويشان ، يتيمان و مساكين را ضايع ساختند .

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين احساناً . .. ثم توليتم إلا قليلا منكم

توصيه به تأمين مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 14 - 1

1 - تغذيه مردم ، در روزگار گرفتارى آنان به گرسنگى رنج آور ، خواسته خداوند از ثروتمندان است .

أو إطع_م فى يوم ذى مسغبة

{سَغِبَ}; يعنى، گرسنه ماند و {مسغبة} مصدر آن است و در احتمالى ديگر اين لفظ جز در گرسنگى همراه با رنج استعمال ندارد. (قاموس)

حسن معاشرت با مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

20 - فجر - 89 - 27 - 5

5 - آگاهى از فلسفه فقر و غنا و برخورد صحيح با يتيمان ، مسكينان و اموال مردم و دل نبستن به ثروت ، فرونشاننده اضطراب درونى و مايه اطمينان نفس انسان

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. ي_أيّتها النّفس المطمئنّة

توصيف {نفس} به {مطمئن} _ در قيامت _ ممكن است به اعتبار اطمينانى باشد كه در دنيا، براى او حاصل شده بود.

حقوق مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 38 - 9

9 - مسكنت و در راه ماندن ، منشأ پيدايش حقوقى ويژه براى مساكين و در راه ماندگان است .

فأَت . .. و المسكين و ابن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 34 - 8

8 - گرسنگان و بينوايان ، داراى حق تغذيه از اموال توانمندان

و لايحضّ على طعام المسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 2

2 - مسكين ، داراى سهم غذا در اموال مردم *

طعام المسكين

اضافه {طعام} به {مسكين}، بيانگر استحقاق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 3 - 4

4 - مسكين ، داراى سهم غذا در اموال مردم *

طعام المسكين

اضافه {طعام} به {مسكين}، نشانگر استحقاق است، زيرا دلالت مى كند كه آن غذا، طعام خود مسكين است.

حمايت از مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 5

5- حمايت نهايى از محرومان و تلاش سرّى در

جهت منافع آنان ، از جمله وظايف خضر ( ع ) بود .

فأردت أن أعيبها و كان وراءهم ملك يأخذ كلّ سفينة غصبًا

روش برخورد با مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 28 - 4

4- لزوم برخورد مناسب با خويشاوندان ، مسكينان و در راه ماندگان با بيانى نرم و دلپذير و معذرتى شايسته ، در صورت عدم امكان اداى حق ايشان

و ءات ذاالقربى . .. و إمّا تعرضنّ عنهم ... فقل لهم قولاً ميسورًا

زمينه امداد به مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 28 - 7،9

7 - خردمندى و اعتدال ، برانگيزاننده آدمى به دستگيرى از مستمندان و مانع از بخل و مال دوستى است .

قال أوسطهم ألم أقل لكم لولا تسبّحون

از اين كه برادر عاقل و معتدل، ديگر برادرانش را به انفاق و دستگيرى از مستمندان ترغيب كرد، مى توان مطلب ياد شده را به دست آورد.

9 - تسبيح و ياد خدا ، برانگيزاننده آدمى به انفاق و دستگيرى از مستمندان و مانع بخل و مال دوستى

قال أوسطهم ألم أقل لكم لولا تسبّحون

توصيه به تسبيح و ياد خداوند، درباره اداى سهم فقيران (لولا تسبّحون)، مى رساند كه آن دو در برانگيختن آدمى به انفاق و دورى از بخل، مؤثر است و نقش دارد.

زمينه بى اعتنايى به مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 7

7 - غفلت از امتحان هاى الهى ، مايه ترك يتيم نوازى و بى اعتنايى به مسكينان و تصاحب ميراث ديگران

و دلبستگى به ثروت است .

ابتليه . .. كلاّ بل لاتكرمون اليتيم . و لاتح_ضّون ... و تأكلون التراث ... و تحبّ

سرزنش غفلت از مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 16 - 2

2 - مدعيان دروغين انفاق ، خاك نشينان را در سال هاى قحطى ، گرسنه ر ها كرده ، از مصرف ثروت خود براى سير كردن آنان دريغ مىورزند .

يقول أهلكت مالاً . .. فلااقتحم العقبة ... أو مسكينًا ذا متربة

سهم مساكين از صدقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 7

7 _ فقرا ، مساكين ، كارگزاران امور صدقات و مؤلفة قلوبهم ، مالك سهم خويش از صدقات هستند .

إنما الصدقت للفقراء . .. و المؤلفة قلوبهم

برداشت فوق با توجه به {لام} در {للفقراء . .. } _ كه براى افاده ملكيت مى باشد _ استفاده شده است.

صدقه به مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 1

1 _ لزوم پرداخت صدقات و زكات به نيازمندان ( فقرا ) ، تهيدستان ( مساكين ) و كارگزاران امور صدقات

إنما الصدقت للفقراء و المسكين و العملين عليها

عذرخواهى از مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 28 - 4

4- لزوم برخورد مناسب با خويشاوندان ، مسكينان و در راه ماندگان با بيانى نرم و دلپذير و معذرتى شايسته ، در صورت عدم امكان اداى حق ايشان

و ءات ذاالقربى . .. و إمّا تعرضنّ عنهم ... فقل

لهم قولاً ميسورًا

عفو مساكين گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 12

12 - گذشت از لغزش هاى خويشاوندان ، بينوايان و مهاجرانِ راه خدا و برخورد كريمانه با آنان ، وظيفه اى الهى بر عهده توانگران

و لايأتل أُولوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى . .. و ليعفوا و ليصفحو

{عفو} در لغت به معناى گذشت است و {صفح} به معناى گذشت همراه با ترك ملامت نسبت به خطا كار است (فروق اللغة). چنين گذشتى، حاكى از كرامت و بزرگوارى گذشت كننده است.

غفلت از مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 15 - 5

5 - بى اعتنايى ثروتمندان به نياز هاى خويشاوندان يتيم خود ، دور از انتظار و نكوهيده تر از بى توجّهى آنان به ديگر نيازمندان است .

يقول أهلكت مالاً لبدًا . .. يتيمًا ذا مقربة

فرجام اخروى معرضان از مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 19 - 1

1 - منكران آيات الهى كه به بردگان ، يتيمان و مسكينان خدمتى نكرده و صبر و ترحّم ، را رواج ندهند ، در آخرت گرفتار فرجامى شوم و نكبت بار خواهند شد .

و الذين كفروا ب_اي_تنا هم أصح_ب المشئمة

{مشأمة} از {شُؤم}، نقطه مقابل يُمْن (صحاح) گرفته شده است. (العين)

فضايل اخروى حاميان مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 18 - 3

3 - گروه سمت راست در آخرت ، مجموعه اى سامان يافته از مؤمنانى كه

حامى بردگان و يتيمان و مسكينان بوده و مردم را به صبر و ترّحم ترغيب كرده اند .

و ما أدريك ما العقبة . .. أُول_ئك أصح_ب الميمنة

{أيْمَن} و {ميمنة}، نقطه مقابل {أيْسَر} و {مَيْسَرة} (سمت چپ) است (صحاح اللغة). تقابل اين دسته با {أصحاب المشأمة} _ با توجه به اين كه {مشأمة} در يك احتمال به معناى {مَيْسَرة} است (صحاح) _ بيانگر آن است كه قرار گرفتن در سمت راست يا چپ در آخرت، نشانگر فرجام افراد است.

فضيلت تأمين مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 14 - 5

5 - فضيلت آزادسازى بردگان ، برتر از تغذيه گرسنگان جامعه است . *

فكّ رقبة . أو إطع_م

تقديم {فكّ رقبة}، بيانگر برداشت ياد شده است.

فىء به مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 7 - 5

5 - يتيمان ، بينوايان و در راه ماندگان ( ابن السبيل ) از جمله سهم بران { فىء }

ما أفاء اللّه على رسوله . .. فللّه ... و اليت_مى و المس_كين وابن السبيل

كيفر اخروى اعراض از تأمين مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 20 - 3

3 - انكار آيات الهى ، آزادنكردن بردگان و غذا ندادن به گرسنگان يتيم و مسكين و توصيه نكردن به صبر و ترحّم ، مايه گرفتارى به آتش فراگير و گريزناپذير

فكّ رقبة . .. و الذين كفروا ... عليهم نار مؤصدة

لباس مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89

- 7،30،31

7 _ تغذيه ده مسكين و يا تهيه پوشاك براى آنان و يا آزاد كردن يك برده كفاره شكستن سوگند

فكفّرته اطعام عشرة مسكين . .. اهليكم او كسوتهم او تحرير رقبة

30 _ لزوم رعايت تناسب كيفيت پوشاكى كه در كفاره قسم داده مى شود با فصل سال ( تابستان و زمستان ) و مرد يا زن بودن فقير

فكفّرته . .. او كسوتهم

از امام باقر يا امام صادق عليهما السلام در توضيح آيه فوق روايت شده: . .. و اما كسوتهم فان وافقت به التشاء فكسوته، و ان وافقت به الصيف فكسوته، لكل مسكين ازار و رداء و للمراة ما يوارى ما يحرم منها ازار و خمار و درع ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 337، ح 167; تفسير برهان، ج 1، ص 496، ح 12.

31 _ بالاپوش و پايين پوش براى مرد و مقدار پوشش لازم ( پيراهن ، روسرى و پايين پوش ) براى زن ، پوشاكى كه در كفاره قسم داده مى شود .

فكفّرته . .. او كسوتهم

از امام باقر يا امام صادق عليهما السلام در توضيح آيه فوق روايت شده: . .. و اما كسوتهم ... لكل مسكين ازار و رداء و للمراة ما يوارى ما يحرم منها ازار و خمار و درع ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 337، ح 167; تفسير برهان، ج 1، ص 496، ح 12.

مالكيت مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 7

7 _ فقرا ، مساكين ، كارگزاران امور صدقات و مؤلفة قلوبهم ، مالك سهم خويش از صدقات هستند .

إنما الصدقت للفقراء .

.. و المؤلفة قلوبهم

برداشت فوق با توجه به {لام} در {للفقراء . .. } _ كه براى افاده ملكيت مى باشد _ استفاده شده است.

محافظت از اموال مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 12

12- اولياى خاص الهى ، درصدد ناكام ساختن حاكمان غاصب و حفظ حقوق محرومان بوده اند .

فأردت أن أعيبها و كان وراءهم ملك يأخذ كلّ سفينة غصبًا

محروميت مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 30 - 1

1 - باغداران يمنى پس از مشاهده محروميت خود و مستمندان از محصولات باغ ، به سرزنش همديگر پرداختند .

فأقبل بعضهم على بعض يتل_ومون

محمد(ص) و مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 28 - 1

1- پيامبر ( ص ) موظف به برخورد مناسب با خويشاوندان ، مسكينان و در راه ماندگان با بيانى نرم و دلپذير در صورت خوددارى از كمك به آنها به خاطر ناتوانى مالى

و ءات ذاالقربى حقّه . .. و إمّا تعرضنّ عنهم ابتغاء رحمة من ربّك ترجوها

عبارت {ابتغاء رحمة من ربّك} (جوياى رحمت پروردگارت هستى) و شواهد تاريخى حكايت از آن دارد كه: خوددارى پيامبر(ص) از كمك به افراد ياد شده، به دليل ضعف مالى بوده است.

مراد از مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 21

21 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : { الفقراء هم الذين لا يسألون و عليهم مؤنات من عيالهم . .

. و المساكين هم اهل الزمانة من العميان العرجان و المجذومين و جميع الاصناف الزمنى . . . ;

فقرا كسانى هستند كه درخواست كمك نمى كنند با اينكه هزينه زندگى عائله بر عهده آنان است و مساكين، افراد معلول، مانند كورها و شلها و جذاميها و ساير اصناف آفت زده هستند}.

مراد از مسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 8 - 9

9 - { عن النبىّ ( ص ) فى قول اللّه { مسكيناً } قال : فقيراً ، و { يتيماً } قال : لا أب له ، و { أسيراً } قال : المملوك و المسجون ;

از رسول خدا(ص) درباره سخن خداوند {مسكيناً} روايت شده كه فرمود: [مراد ]فقير و تهيدست است و درباره {يتيماً} فرمود: [مقصود] كسى است كه پدر ندارد و درباره {أسيراً} فرمود: مراد برده و زندانى است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 6

6- داشتن شغل و درامد ، مانع صدق { مسكين } بر محرومان نيست .

و أمّا السفينة فكانت لمسكين

با وجود آن كه صاحبان كشتى، داراى مالكيّت و درامد بوده اند، ولى كلمه {مسكين} بر آنان اطلاق شده است. بنابراين، در صدق عنوان مسكين، نداشتن هيچ نوع مالكيّت و يا شغل و درامد، دخيل نيست.

مردم مقارن بعثت و اطعام مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 1

1 - بى توجهى به مستمندان و ترغيب نكردن يكديگر به تأمين غذاى آنان ، فرهنگى حاكم بر عصر بعثت

و لاتح_ضّون

على طعام المسكين

{تحاضّ} (مصدر {تحاضّون})، به معناى ترغيب كردن يكديگر است (قاموس). گفتنى است كه از عبارت {طعام المسكين}، {بذل طعام المسكين} اراده شده است. البته {طعام} مى تواند به معناى {اطعام} باشد _ مانند {عطاء} به معناى {اعطاء} ولى تقدير بهتر است. (البحرالمحيط)

مردم مقارن بعثت و مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 1

1 - بى توجهى به مستمندان و ترغيب نكردن يكديگر به تأمين غذاى آنان ، فرهنگى حاكم بر عصر بعثت

و لاتح_ضّون على طعام المسكين

{تحاضّ} (مصدر {تحاضّون})، به معناى ترغيب كردن يكديگر است (قاموس). گفتنى است كه از عبارت {طعام المسكين}، {بذل طعام المسكين} اراده شده است. البته {طعام} مى تواند به معناى {اطعام} باشد _ مانند {عطاء} به معناى {اعطاء} ولى تقدير بهتر است. (البحرالمحيط)

مرفهان و مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 5

5 - پندار مرفّهان به گرامى بودن نزد خداوند ، با وجود بى توجهى آنان به مساكين ، پندارى بى پايه و نادرست است .

ربّى أكرمن . كلاّ ... و لاتح_ضّون على طعام المسكين

مساكين و اصحاب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 24 - 4

4 - حضور هر ساله بينوايان در بوستان باغداران يمنى ، به وقت برداشت جهت بهره مند شدن از محصولات آن

أن لايدخلنّها اليوم عليكم مسكين

مسؤوليت اطعام مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 34 - 7

7 - رسيدگى به امور تغذيه گرسنگان و

بينوايان ، برخوردار از اولويت نخستين در مقايسه با ديگر تكاليف حمايتى از آنان

و لايحضّ على طعام المسكين

برداشت ياد شده، از اختصاص به ذكر يافتن مسأله تغذيه گرسنگان و بينوايان _ از ميان مجموعه نيازمندى هاى اين قشر _ به دست مى آيد.

معرضان از مساكين در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 19 - 2

2 - سمت چپ در آخرت ، جايگاه استقرار كسانى است كه به آيات الهى كفر ورزيده و از آزادسازى بردگان ، غذا دادن به يتيمان و مستمندان و توصيه يكديگر به صبر و ترحم ، امتناع كرده اند .

فكّ رقبة . .. و الذين كفروا ب_اي_تنا هم أصح_ب المشئمة

چنانچه {مشأمة} به معناى {سمت چپ} باشد _ كه در {صحاح} از جمله معانى آن شمرده شده است _ برداشت ياد شده استفاده مى شود. كلمه {أصحاب}، بيانگر حضور طولانى {اصحاب المشأمة} در سمت چپ است به گونه اى كه با آن مصاحبت داشته و از آن فاصله نمى گيرند.

ممانعت از ورود مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 25 - 1

1 - باغداران يمنى ، صبح هنگام به قصد مانع شدن بينوايان از ورود آنان به بوستان و محروم ساختن آنان از محصولات ، به سوى باغ شتافتند .

و غدوا على حرد ق_درين

{حرد} به معناى قصد و منع است; يعنى، صاحبان باغ به قصد اجراى تصميم خود مبنى بر منع بينوايان و محروم ساختن آنان از محصولات باغ، به سوى آن روان شدند.

ممنوعيت ترك انفاق به مساكين

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 4

4 - كوتاهى در تأمين نياز خويشاوندان ، بينوايان و مهاجران ، به خاطر لغزش هاى گذشته آنان ، ممنوع است .

و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جري

موانع امداد به مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 3 - 7

7 - توجّه به تأثير انكار معاد در ترك يارى مستمندان ، حتى با زبان ، مايه پرهيز از تكذيب آخرت است .

أرءيت الذى يكذّب بالدين . .. و لايحضّ على طعام المسكين

مهربانى با مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 4

4 - ايمان به آيات الهى ، سفارش يكديگر به استقامت در تكاليف دشوار و اظهار محبت به بردگان ، يتيمان و تنگدستان ، قدردانى از نعمت هاى بينايى ، گويايى و هدايت است .

ألم نجعل له عينين . و لسانًا و شفتين . و هدين_ه النجدين ... ثمّ كان من الذين ءام

{الذين آمنوا} گرچه مطلق است; ولى مصداق بارز آنها _ به قرينه {و الذين كفروا بآياتنا} در آيات بعد _ مؤمنان به آيات الهى است و آيات پيشين _ كه بعضى از تكاليف را {عقبة} ناميده بود _ قرينه بر مراد از {صبر} است و سياق آيات نشان مى دهد كه مراد از {مرحمة}، ترّحم بر {رقبة}، {يتيم} و {مسكين} است. ارتباط اين آيات با آيه هاى پيشين _ كه نعمت هاى الهى را برشمرده _ گوياى برداشت ياد شده است; زيرا {بينايى

و بصيرت}، زمينه ساز {ايمان} و {داشتن زبان و لب}، زمينه ساز توصيه است.

ناظر بى اعتنايى به مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 20 - 9

9 - خداوند در كمين مردم بى توجّه به يتيمان و مسكينان ، غاصب ارث ديگران و دل بسته به ثروت

إنّ ربّك لبالمرصاد . .. بل لاتكرمون اليتيم . و لاتح_ضّون ... و تأكلون ... و تحبّ

وجوب اطعام به مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 44 - 4

4 - سير كردن بينوايان ، از تكاليف ويژه مالى _ افزون بر زكات و . . . _ در اسلام

و لم نك نطعم المسكين

خداوند نفرمود: به بينوايان دستگيرى و كمك مالى كنيد; بلكه فرمود: آنان را سير نماييد. از اين مطلب مى توان استفاده كرد كه اين كار، فريضه اى جدا از زكات است; يعنى، اگر كسى زكات را پرداخت كند; ولى در جامعه گرسنه اى وجود داشته باشد، او بايد باز هم انفاق كند تا گرسنگان سير شوند.

مستبدان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مستبدان

روش برخورد مستبدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 54 - 6

6 - زبون ساختن انسان ها و ممانعت از رشد و تكامل انديشه آنان ، روش جباران و حكومت هاى فاسد در طول تاريخ

فاستخفّ قومه فأطاعوه

رهبرى مستبدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 6

6 - عناصر برترى طلب و خودكامه ، فاقد صلاحيت رهبرى بر مردم اند .

إنّ فرعون علا فى الأرض

و جعل أهلها شيعًا

نكوهش خداوند از فرعون به خاطر روحيه سلطه گرى وى، بيانگر مطلب ياد شده است.

سرور مستبدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 23 - 7

7 _ كاميابى خودكامگان و بيدادگران ، محدود به زندگى زودگذر دنيوى است .

إذا هم يبغون فى الأرض بغير الحق . .. متع الحيوة الدنيا

عوامل تواضع مستبدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 35 - 7

7 - به تواضع نشستن حاكمان مستبد و زورمدار ، هنگام احساس خطر و اضطرار

فماذا تأمرون

مشورت خواهى از شخصى چون فرعون كه مى گويد {لئن اتّخذت إل_هًا غيرى. ..}، نشانگر حالت اضطرار و ناگزيرى او است.

مستبدان در آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 23 - 9

9 _ زيان بيدادگرى و خودكامگى ، گريبانگير خودكامگان و بيدادگران در جهان پس از مرگ

إنما بغيكم على أنفسكم . .. ثم إلينا مرجعكم

مستضعفان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مستضعفان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 5

5 _ مردان ، زنان و كودكان مانده در ستم ، از مصاديق مستضعفان

و المستضعفين من الرّجال و النّساء و الولدان الّذين يقولون ربّنا اخرجنا من هذه ال

استمداد مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 8

8 - استمداد بى ثمر مستضعفان از رهبران مستكبر خود در دوزخ ، براى كاستن بخشى از عذاب آنان ( آتش ) به پاس پيروى شان از آنها در دنيا

إنّا كنّا

لكم تبعًا فهل أنتم مغنون عنّا نصيبًا من النار

اشراف قوم نوح و مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 11

11_ اشراف قوم نوح ، ايمان توده هاى مستضعف را ايمانى سطحى و برخاسته از خوش باورى و عدم تفكر مى شمردند .

ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا بادى الرّأى

{بادى} از {بدوّ} و به معناى ظاهر است. {ظاهر الرأى}; يعنى، ديد سطحى و انديشه خالى از تفكر و تأمل. {بادى الرأى} مى تواند ظرف براى {اتبعك} باشد. براين اساس معناى جمله {مانريك ...} چنين است: مى بينيم كه أراذل از تو پيروى كرده اند و پيروى آنان سطحى و بدون تأمل در درستى و نادرستى ادعاى تو بوده است.

اعتراض مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 16

16 - اعتراض مستضعفان به مستكبران در قيامت ، به اين كه آنان مانع ايمانشان گرديدند .

يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا أنتم لكنّا مؤمنين

افشاگرى اخروى مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 2

2 - افشاگرى مستضعفان در قيامت عليه مستكبران ، درباره تلاش شبانه روزى آنان در ترويج كفر

و قال الذين استضعفوا . .. بل مكر الّيل و النهار إذ تأمروننا أن نكفر باللّه

اضافه {مكر الّيل} مفيد معناى {فى} است و سياق آيه، دلالت مى كند كه مضاف اليه {مكر} چيز محذوفى مثل {كم} است. بنابراين معنا چنين مى شود: بلكه مكر شما در طول شب و روز درباره ما، اين بود كه به خدا

كافر شويم.

اقرار اخروى مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 5

5 - اعتراف مستضعفان در آتش دورخ ، به پيروى كامل خويش از مستكبران در دنيا

فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا إنّا كنّا لكم تبعًا

آمدن {تبعاً} (به صورت مصدر) مفيد مبالغه است; يعنى، تابعيت محض و پيروى كامل.

اميدوارى مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 99 - 1

1 _ اميد به عفو الهى ، براى مستضعفان ناتوان از هجرت

الّا المستضعفين . .. لا يستطيعون حيلة ... فاولئك عسى اللّه ان يعفو عنهم

اهميت حمايت از مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 114 - 3

3 - جايز نبودن طرد محرومان جامعه در هيچ شرايطى ; حتى به قيمت ايمان و گرايش افراد با نفوذ و دانه درشت جامعه به دين .

قالوا أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون . .. و ما أنا بطارد المؤمنين

ايمان مستضعفان قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 76 - 4

4 _ ايمان مستضعفان قوم ثمود بهانه اى براى كفرورزى و استكبار اشراف كفرپيشه آن قوم

قال الذين استكبروا إنا بالذى ءامنتم به كفرون

مجادله كافران با مستضعفان اقتضا مى كرد كه كفرپيشگان در پاسخ مؤمنان بگويند: {إنا به كفرون} و يا {إنا بما ارسل به كفرون}، ولى در پاسخ گفتند ما به آنچه شماها بدان ايمان آورده ايد كافر هستيم. و اين تعبير نشان مى دهد كه از ريشه هاى استكبار آنان در برابر حق، ايمان مستضعفان

بوده است. تقديم {بالذى} بر {كفرون}، كه افاده حصر مى كند، اين معنا را تأييد مى كند.

بينش مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 17

17 - مستكبران ، عاملى براى انحراف مردم از دين الهى و مانع ايمان آنان ، از ديدگاه مستضعفان

يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا أنتم لكنّا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 1،3،5،6

1 - مستضعفان در قيامت ، بى گناه دانستن مستكبران را در گمراه كردن ديگران ، مردود شمرده و آنان را عامل اصلى آن معرفى خواهند كرد .

بل كنتم مجرمين . و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا بل مكر الّيل و النهار إذ تأ

3 - مستضعفان در قيامت ، تلاش مكّارانه و شبانه روزى مستكبران را ، مانع ايمانشان معرفى خواهند كرد .

لولا أنتم لكنّا مؤمنين . قال الذين استكبروا ... بل كنتم مجرمين . و قال الذين است

5 - مستضعان در قيامت ، مستكبران را عامل اصلى شريك گرفتن براى خدا معرفى خواهند كرد .

و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا . .. تأمروننا أن نكفر باللّه و نجعل له أنداد

6 - مستضعفان در قيامت ، انتخاب كفر و بى دينى را تحميلى از سوى مستكبران معرفى خواهند كرد .

إذ تأمروننا أن نكفر باللّه و نجعل له أندادًا

كاربرد فعل {تأمروننا} (از ماده {أمر} و به معناى فرمان و دستور) دلالت مى كند كه مستكبران به صورت دستور آمرانه، مستضعفان را وادار به پذيرش عقيده اى مى كرده اند.

پشيمانى اخروى مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 16،17

16 - مستضعفان گمراه شده از سوى مستكبران ، با مشاهده عذاب در قيامت ، از كرده خود پشيمان خواهند شد .

و قال الذين استضعفوا . .. و أسرّوا الندامة لمّا رأوا العذاب

بنابراين كه ضمير فاعلى {أسرّوا} به {استضعفوا}برگردد، نكته ياد شده قابل استفاده است.

17 - اظهار پشيمانى مستكبران و مستضعفان كافر در قيامت ، با مشاهده عذاب

و أسرّوا الندامة لمّا رأوا العذاب

{أسرّ} از لغت هايى است كه معناى متضاد دارد (مفردات راغب) و به معناى آشكار كردن و پنهان كردن است كه آنان پشيمانى خود را اظهار خواهند كرد.

جهاد مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 18

18 _ استجابت دعاى مستضعفان مكّه ، با صدور فرمان جهاد از سوى خدا براى رهايى آنان

و ما لكم لا تقاتلون . .. الّذين يقولون ربّنا اخرجنا

حاكميت مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 7،8

7 _ نابودى ستمگران و حاكميت مستضعفان از سنت هاى خداوند است .

و أورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون . .. و تمت كلمت ربك الحسنى

خداوند به جاى كلمه كوتاهى مانند بنى اسرائيل پس از {أورثنا}، وصف آنان، يعنى {القوم الذين . .. }، را مى آورد تا به اين نكته اشاره كند كه حمايت خداوند مخصوص بنى اسرائيل نبوده، بلكه سنت خدا بر اين است كه مستضعفان را بر مستكبران پيروزى دهد.

8 _ مژده هلاكت مستكبران و حاكميت يافتن مستضعفان ، از سخنان زيباى خداوند براى بشريت .

و أورثنا القوم . ..

و تمت كلمت ربك الحسنى

حامى مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 9

9 _ خداوند ، حامى مستضعفان است .

و أورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 7

7 - اسلام ، حامى مستضعفان و ناتوانان است .

ليس على الأعمى حرج و لا على الأعرج حرج و لا على المريض حرج

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه نابينايى، لنگى و مرض نوعاً موجب از كار افتادگى انسان مى شود. در نتيجه، چنين افرادى در شمار افراد مستضعف و ناتوان قرار مى گيرند.

حتميت عذاب مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 48 - 3

3 - اعتراف مستكبران در دوزخ ، به تغييرناپذير بودن حكم الهى درباره عذاب آنان و پيروانشان

قال الذين استكبروا . .. إنّ اللّه قد حكم بين العباد

حفظ شخصيت مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 4

4 _ رهبران و مبلغان دين نبايد قشرهاى ضعيف و تهيدست را از اطراف خود برانند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ يريدون وجهه

حق پذيرى مستضعفان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 111 - 3

3 - پيام نوح ( ع ) ، داراى جاذبه بيشتر براى طبقات محروم جامعه

قالوا أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون

حقوق مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء -

4 - 127 - 17،21،23،24

17 _ قرآن حاوى احكامى خاص ، درباره اطفال ناتوان و مستضعف

يفتيكم فيهنّ و ما يتلى عليكم فى الكتب . .. و المستضعفين من الولدن

21 _ خداوند ، خواستار احياى حقوق زنان ، يتيمان و مستضعفان

قل اللّه يفتيكم فيهنّ . .. و إن تقوموا لليتمى بالقسط

23 _ رعايت حقوق زنان ، يتيمان ، مستضعفان و اقامه قسط ، از مصاديق بارز خيرات و نيكيها

و ما تفعلوا من خير فإنّ اللّه كان به عليماً

{من خير} مى تواند اشاره به تكاليفى باشد كه در آيه آمده است.

24 _ اعتقاد انسان به علم الهى ، زمينه ساز رعايت حقوق زنان ، يتيمان و مستضعفان

و المستضعفين من الولدن . .. و ما تفعلوا من خير فإنّ اللّه كان به عليماً

حمايت از مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 18

18 _ اسلام ، حامى مستضعفان

و المستضعفين من الولدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 5 - 7

7 - اراده خداوند بر جهت گيرى تحولات تاريخ به نفع مستضعفان

و نريد أن نمنّ على الذين استضعفوا فى الأرض

دعاى مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 10،15

10 _ دعاى مسلمانان مظلوم و مستضعف مكّه به درگاه پروردگار براى رهايى از ستم حاكم بر آنان

و المستضعفين . .. الّذين يقولون ربّنا اخرجنا من هذه القرية الظّالم اهلها

15 _ مسلمانان مستضعف صدر اسلام ، خواستار فرمانده و نيروى انسانى از جانب خداوند براى رهايى از ستم كفرپيشگان مكّه

و اجعل لنا من

لدنك وليّاً و اجعل لنا من لدنك نصيراً

دعاى مستضعفان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 18

18 _ استجابت دعاى مستضعفان مكّه ، با صدور فرمان جهاد از سوى خدا براى رهايى آنان

و ما لكم لا تقاتلون . .. الّذين يقولون ربّنا اخرجنا

ذكر فرجام مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 2

2 - پديدآمدن اختلاف ميان مستضعفان و مستكبران ، در آتش دوزخ و احتجاج و دليل آوردن هر يك از آنان ، حادثه اى شايسته ياد و يادآورى

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

{إذ} متعلق به فعل محذوف (أذكر) مى باشد.

رد اعتراض مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 32 - 1،2

1 - مستكبران در قيامت ، در رد نظر مستضعفان ، خود آنان را مردمانى مجرم معرّفى خواهند كرد .

و قال الذين استكبروا للذين استضعفوا أنحن صددن_كم عن الهدى . .. بل كنتم مجرمين

2 - مستكبران در قيامت ، اعتراض مستضعفان را در ايجاد گمراهى با قاطعيت تمام رد خواهند كرد .

يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا أنتم لكنّا مؤمنين . قال الذين استكبروا ل

استفهام در {أنحن} انكارى است.

سرزنش مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 7

7 _ توبيخ و سرزنش مستضعفان سر باز زده از هجرت ، از سوى ملائكه به هنگام مرگ

قالوا كنّا مستضعفين فى الارض قالوا الم تكن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فيها

شرايط پيروزى مستضعفان

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 13

13 _ صبر و مقاومت مستضعفان شرط تحقق امداد هاى الهى براى پيروزى آنان است .

تمت كلمت ربك . .. بما صبروا

صبر مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 13

13 _ صبر و مقاومت مستضعفان شرط تحقق امداد هاى الهى براى پيروزى آنان است .

تمت كلمت ربك . .. بما صبروا

طرد مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 4

4 _ رهبران و مبلغان دين نبايد قشرهاى ضعيف و تهيدست را از اطراف خود برانند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ يريدون وجهه

ظلم مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 19

19 - مستضعفان و مستكبران كافر ، هر دو ظالم اند .

و لو ترى إذ الظلمون موقوفون عند ربّهم . .. يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا

خداوند، پس از آن كه مشركان را مردمانى ظالم معرفى كرد به بيان تفضيلى مشاجره آنان پرداخت. اين نشان مى دهد كه مشركان ظالم به دو گروه مستضعف و مستكبر تقسيم مى شوند.

عدالت در حقوق مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 28

28 _ تشويق خداوند به نيكى درباره زنان ، يتيمان و مستضعفان ، افزون بر رعايت قسط نسبت به آنان

و ما تفعلوا من خير فإنّ اللّه كان به عليماً

عذاب اخروى مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 19

19 - مستكبران و مستضعفان كافر ، در قيامت ، در غل ها گرفتار خواهند بود .

و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا. .. تأمروننا أن نكفر باللّه و نجعل له أندادً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 48 - 7

7 - اشتراك مستضعفان پيرو و رهبران مستكبر آنان ، در عذاب شدن با آتش دوزخ

إنّا كلّ فيها إنّ اللّه قد حكم بين العباد

عذاب مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 48 - 2

2 - اظهار ناتوانى كردن مستكبران در دوزخ ، از برآوردن درخواست مستضعفان پيرو خود ، مبنى بر كاستن از عذاب آنان

فهل أنتم مغنون عنّا نصيبًا من النار . قال الذين استكبروا إنّا كلّ فيها

اين كه مستكبران مى گويند: {ما و شما گرفتار عذابيم}، در واقع پاسخ منفى آنان به درخواست مستضعفان و اظهار ناتوانى كردن است; زيرا كسى كه خود در آتش مى سوزد، نمى تواند نجات دهنده ديگران از آن باشد و گرنه خود را نجات مى داد.

عذرخواهى مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 98 - 8

8 _ ناتوانى مستضعفان درمانده از هجرت ، عذرى قابل قبول در پيشگاه خداوند

قالوا كنّا مستضعفين فى الارض قالوا الم تكن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فيها . .. ال

عزت اخروى مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 3 - 2

2 - كافران و مستكبران ، مردمى زبون و

دون پايه و مؤمنان و مستضعفان انسان هايى شريف و صاحب منزلت در روز رستاخيز

إذا وقعت الواقعة . .. خافضة رافعة

عوامل شرك مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 5

5 - مستضعان در قيامت ، مستكبران را عامل اصلى شريك گرفتن براى خدا معرفى خواهند كرد .

و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا . .. تأمروننا أن نكفر باللّه و نجعل له أنداد

عوامل كفر مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 6

6 - مستضعفان در قيامت ، انتخاب كفر و بى دينى را تحميلى از سوى مستكبران معرفى خواهند كرد .

إذ تأمروننا أن نكفر باللّه و نجعل له أندادًا

كاربرد فعل {تأمروننا} (از ماده {أمر} و به معناى فرمان و دستور) دلالت مى كند كه مستكبران به صورت دستور آمرانه، مستضعفان را وادار به پذيرش عقيده اى مى كرده اند.

عوامل گمراهى مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 17

17 - مستكبران ، عاملى براى انحراف مردم از دين الهى و مانع ايمان آنان ، از ديدگاه مستضعفان

يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا أنتم لكنّا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 32 - 1،3،4

1 - مستكبران در قيامت ، در رد نظر مستضعفان ، خود آنان را مردمانى مجرم معرّفى خواهند كرد .

و قال الذين استكبروا للذين استضعفوا أنحن صددن_كم عن الهدى . .. بل كنتم مجرمين

3 - مستكبران ، در قيامت ، خود را مانع

حق پذيرى مستضعفان در دنيا نخواهند دانست .

قال الذين استكبروا للذين استضعفوا أنحن صددن_كم عن الهدى بعد إذ جاءكم

4 - مستضعفان گمراه و مؤاخذه شده در قيامت ، در دنيا از هدايت برخوردار بودند ; لكن آن را نپذيرفته اند .

قال الذين استكبروا للذين استضعفوا أنحن صددن_كم عن الهدى بعد إذ جاءكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 1

1 - مستضعفان در قيامت ، بى گناه دانستن مستكبران را در گمراه كردن ديگران ، مردود شمرده و آنان را عامل اصلى آن معرفى خواهند كرد .

بل كنتم مجرمين . و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا بل مكر الّيل و النهار إذ تأ

كيفر اخروى مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 24

24 - كيفر مستكبران و مستضعفان كافر در قيامت ، متناسب با كردار بد آنان است .

و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا . .. و جعلنا الأغل_ل فى أعناق الذين كفروا هل

كيفر مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 99 - 3

3 _ مستضعفان ناتوان از هجرت ، به جهت ماندن در بلاد كفر ، سزاوار كيفرند . *

فاولئك عسى اللّه ان يعفو عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 48 - 1

1 - اعتراف مستكبران به مشترك بودنشان با مستضعفان پيرو خود ، در كيفر و عذاب الهى

قال الذين استكبروا إنّا كلّ فيها

لجاجت مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ

- 34 - 32 - 4

4 - مستضعفان گمراه و مؤاخذه شده در قيامت ، در دنيا از هدايت برخوردار بودند ; لكن آن را نپذيرفته اند .

قال الذين استكبروا للذين استضعفوا أنحن صددن_كم عن الهدى بعد إذ جاءكم

مراد از مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 106 - 10

10 _ حمران گويد از امام صادق ( ع ) درباره مستضعفان سؤال كردم ، فرمود : { هم ليسوا بالمؤمنين و لا بالكفار و هم المرجون لأمر اللّه ;

آنان نه مؤمن هستند و نه كافر و آنانند واگذار شده به امر خدا}.

مرگ مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 6،7

6 _ ناگوارى حال مستضعفان سر باز زده از هجرت ، به هنگام مرگ *

قالوا فيم كنتم قالوا كنّا مستضعفين فى الارض

استفهام توبيخى {فيم كنتم} حكايت از حالت سخت گنهكاران مستضعف دارد.

7 _ توبيخ و سرزنش مستضعفان سر باز زده از هجرت ، از سوى ملائكه به هنگام مرگ

قالوا كنّا مستضعفين فى الارض قالوا الم تكن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فيها

مستضعفان حقيقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 98 - 2،7

2 _ مستضعفان حقيقى كسانى هستند كه توانايى هجرت و گريز از سيطره مشركان و كافران را ندارند .

الّا المستضعفين . .. لا يستطيعون حيلة و لا يهتدون سبيلا

به كارگيرى عنوان مستضعف براى ناتوانان از هجرت، پس از رد ادعاى استضعاف توانمندان بر هجرت، اشاره به اين است كه مستضعفين، فقط ناتوانان از هجرت هستند.

7 _ ناتوانان

از شناخت دين و احكام الهى ، در زمره مستضعفان حقيقى هستند .

الّا المستضعفين . .. لا يستطيعون حيلة و لا يهتدون سبيلا

برداشت فوق را فرمايش امام باقر (ع) تأييد مى كند كه در معناى {مستضعفين} در آيه فوق فرمود: هو الذى لا يستطيع الكفر فيكفر و لا يهتدى سبيل الايمان فيؤمن . .. .

_______________________________

معانى الاخبار، ص 201، ح 4 ; نورالثقلين، ج 1، ص 536، ح 506.

مستضعفان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 18

18 _ جهنّم ، جايگاه مستضعفانى كه با داشتن توانايى هجرت در محيط كفر بمانند .

فاولئك مأويهم جهنّم

بنابر اينكه سرزنش به جهت ترك هجرت باشد كه خود از واجبات است، نه خصوص عمل نكردن به احكام دين.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 1

1 - وجود اختلاف ميان مستضعفان و مستكبران ، در آتش دوزخ و اقدام آنان به احتجاج و دليل آوردن

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

مستضعفان در حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 4

4 - وجود دو قشر ضعيف و توانمند ، در جامعه فرعون و حاكميت نظام طبقاتى بر آن جامعه

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

مستضعفان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 16

16 - اعتراض مستضعفان به مستكبران در قيامت ، به اين كه آنان مانع ايمانشان گرديدند .

يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا

لولا أنتم لكنّا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 32 - 1،2،3

1 - مستكبران در قيامت ، در رد نظر مستضعفان ، خود آنان را مردمانى مجرم معرّفى خواهند كرد .

و قال الذين استكبروا للذين استضعفوا أنحن صددن_كم عن الهدى . .. بل كنتم مجرمين

2 - مستكبران در قيامت ، اعتراض مستضعفان را در ايجاد گمراهى با قاطعيت تمام رد خواهند كرد .

يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا أنتم لكنّا مؤمنين . قال الذين استكبروا ل

استفهام در {أنحن} انكارى است.

3 - مستكبران ، در قيامت ، خود را مانع حق پذيرى مستضعفان در دنيا نخواهند دانست .

قال الذين استكبروا للذين استضعفوا أنحن صددن_كم عن الهدى بعد إذ جاءكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 1،3،5،6،16

1 - مستضعفان در قيامت ، بى گناه دانستن مستكبران را در گمراه كردن ديگران ، مردود شمرده و آنان را عامل اصلى آن معرفى خواهند كرد .

بل كنتم مجرمين . و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا بل مكر الّيل و النهار إذ تأ

3 - مستضعفان در قيامت ، تلاش مكّارانه و شبانه روزى مستكبران را ، مانع ايمانشان معرفى خواهند كرد .

لولا أنتم لكنّا مؤمنين . قال الذين استكبروا ... بل كنتم مجرمين . و قال الذين است

5 - مستضعان در قيامت ، مستكبران را عامل اصلى شريك گرفتن براى خدا معرفى خواهند كرد .

و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا . .. تأمروننا أن نكفر باللّه و نجعل له أنداد

6 - مستضعفان در قيامت ، انتخاب كفر و بى دينى را

تحميلى از سوى مستكبران معرفى خواهند كرد .

إذ تأمروننا أن نكفر باللّه و نجعل له أندادًا

كاربرد فعل {تأمروننا} (از ماده {أمر} و به معناى فرمان و دستور) دلالت مى كند كه مستكبران به صورت دستور آمرانه، مستضعفان را وادار به پذيرش عقيده اى مى كرده اند.

16 - مستضعفان گمراه شده از سوى مستكبران ، با مشاهده عذاب در قيامت ، از كرده خود پشيمان خواهند شد .

و قال الذين استضعفوا . .. و أسرّوا الندامة لمّا رأوا العذاب

بنابراين كه ضمير فاعلى {أسرّوا} به {استضعفوا}برگردد، نكته ياد شده قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 3 - 2

2 - كافران و مستكبران ، مردمى زبون و دون پايه و مؤمنان و مستضعفان انسان هايى شريف و صاحب منزلت در روز رستاخيز

إذا وقعت الواقعة . .. خافضة رافعة

مستضعفان فكرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 98 - 13

13 _ كودكان و مردان و زنانى كه عقل كودكانه دارند ، مستضعف فكرى بوده و مشمول تكاليف الهى نيستند .

الّا المستضعفين . .. و لا يهتدون سبيلا

امام باقر (ع) در مورد مستضعف در آيه فوق فرمود: . .. و الصبيان و من كان من الرجال و النساء على مثل عقل الصبيان مرفوع عنهم القلم.

_______________________________

معانى الاخبار، ص 201، ح 4 ; نورالثقلين، ج 1، ص 537، ح 506.

مستضعفان قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 3

3 _ مستضعفان و اشراف مستكبر ، دو طبقه متمايز از يكديگر در ميان

قوم ثمود

قال الملأ الذين استكبروا من قومه للذين استضعفوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 76 - 1

1 _ مجادله كفرپيشگان مستكبر قوم ثمود با مستضعفان مؤمن به صالح

استضعفوا لمن . .. مؤمنون. قال الذين استكبروا إنا بالذى ءامنتم به كفرون

مستضعفان قوم نوح و نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 7

7_ انحصار پيروان نوح به قشر مستضعف و تهى دست ، بهانه و دستاويز اشراف براى ايمان نياوردن به او و انكار رسالت هاى وى

فقال الملأ . .. ما نريك اتبعك إلاّ الذين هم أراذلنا بادى الرّأى

مستضعفان كافر قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 4

4 _ گروهى از مستضعفان قوم ثمود رسالت صالح ( ع ) را تصديق كرده و به وى ايمان آوردند .

للذين استضعفوا لمن ءامن منهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير {منهم} به {الذين} در {للذين استضعفوا} برگردد، نه به {قومه}. در اين صورت {لمن ءامن} بدل بعض از كل براى {للذين استضعفوا} است و مفاد آن تقسيم مستضعفان به دو طايفه مؤمنان و غير مؤمنان خواهد بود.

مستضعفان مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 11

11 _ مسؤوليت بين المللى جامعه اسلامى در برابر مستضعفان خداپرست تحت ستم

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين . .. الّذين يقولون ربّنا اخرجنا م

مستضعفان مؤمن قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 4،8،9،10

4 _ گروهى از مستضعفان قوم ثمود رسالت صالح ( ع ) را تصديق كرده و به وى ايمان آوردند .

للذين استضعفوا لمن ءامن منهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير {منهم} به {الذين} در {للذين استضعفوا} برگردد، نه به {قومه}. در اين صورت {لمن ءامن} بدل بعض از كل براى {للذين استضعفوا} است و مفاد آن تقسيم مستضعفان به دو طايفه مؤمنان و غير مؤمنان خواهد بود.

8 _ مستضعفان مؤمن قوم ثمود با پاسخى قاطع به كفرپيشگان ، ايمان و باور خويش را به صالح و تمامى رسالت هاى وى اعلان كردند .

أتعلمون . .. قالوا إنا بما ارسل به مؤمنون

9 _ مستعضعفان مؤمن قوم ثمود ، در پاسخ مستكبران ، كفر خويش به معبودان دروغين را اعلان كردند .

قالوا إنا بما ارسل به مؤمنون

حصر اضافى كه از تقديم {بما ارسل} بر {مؤمنون} به دست مى آيد، بيانگر اين است كه مستضعفان، علاوه بر اعلان ايمان به صالح و رسالتهاى وى، بيزارى خويش را از معبودان دروغين نيز بيان داشتند.

10 _ مستضعفان مؤمن از قوم ثمود ، مردمانى پايدار و راسخ در ايمان خويش

قالوا إنا بما ارسل به مؤمنون

از اينكه مؤمنان قوم ثمود مقصود خويش را با جمله اسميه و به همراه {إنّ} بيان كردند و با كلمه {ما}ى موصوله ايمان خويش را به تمامى رسالتهاى صالح اعلان داشتند، معلوم مى شود آنان در ايمان خويش بسيار جدى و پايدار بودند.

مستضعفان و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 4

4 _ ناتوانى از انجام

تكاليف الهى ، پاسخ ماندگاران در سيطره كفر و شرك به فرشتگان مأمورِ گرفتن جان

قالوا فيم كنتم قالوا كنّا مستضعفين

مستضعفان هنگام عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 17

17 - اظهار پشيمانى مستكبران و مستضعفان كافر در قيامت ، با مشاهده عذاب

و أسرّوا الندامة لمّا رأوا العذاب

{أسرّ} از لغت هايى است كه معناى متضاد دارد (مفردات راغب) و به معناى آشكار كردن و پنهان كردن است كه آنان پشيمانى خود را اظهار خواهند كرد.

ملائكه و مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 7

7 _ توبيخ و سرزنش مستضعفان سر باز زده از هجرت ، از سوى ملائكه به هنگام مرگ

قالوا كنّا مستضعفين فى الارض قالوا الم تكن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فيها

منشأ حاكميت مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 59 - 3

3 - قدرت خدا بر حاكميت بخشيدن به مستضعفان زمين و به اضمحلال كشاندن مستكبران

فأخرجن_هم من . .. و أورثن_ها بنى إسرءيل

موانع ايمان مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 16،17

16 - اعتراض مستضعفان به مستكبران در قيامت ، به اين كه آنان مانع ايمانشان گرديدند .

يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا أنتم لكنّا مؤمنين

17 - مستكبران ، عاملى براى انحراف مردم از دين الهى و مانع ايمان آنان ، از ديدگاه مستضعفان

يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا أنتم لكنّا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 -

سبأ - 34 - 33 - 3

3 - مستضعفان در قيامت ، تلاش مكّارانه و شبانه روزى مستكبران را ، مانع ايمانشان معرفى خواهند كرد .

لولا أنتم لكنّا مؤمنين . قال الذين استكبروا ... بل كنتم مجرمين . و قال الذين است

مؤاخذه اخروى مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 18

18 - مستضعفان تابع نيز ، در صورت انتخاب عقيده كفرآلود ، همچون مستكبران مؤاخذه خواهند شد .

و لو ترى إذ الظ_لمون موقوفون عند ربّهم . .. يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا

نجات مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 2،3،4،12،19

2 _ وجوب جنگ و مبارزه براى رهايى مستضعفان

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين

مراد از جنگ در راه مستضعفان _ به قرينه ادامه آيه _ جنگيدن براى رهايى آنان از چنگال ستمگران است. در برداشت فوق، {المستضعفين} عطف بر {اللّه} گرفته شده است.

3 _ متخلفان از جهاد در راه خدا و رهايى مستضعفان ، مورد سرزنش و توبيخ خداوند

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين

4 _ جنگ براى رهايى مستضعفان موحد ، از مصاديق جهاد در راه خداست .

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين

مراد از راه مستضعفين، رهايى آنان است. بنابراين {المستضعفين} عطف است بر {سبيل اللّه}; و اين عطف، عطف خاص بر عام مى باشد. زيرا آنچه به امر خدا انجام مى گيرد، نمى تواند خارج از {سبيل اللّه} باشد.

12 _ رهايى مستضعفان موحد ، مجوّز جهاد ابتدايى

و ما لكم لا تقاتلون

فى سبيل اللّه و المستضعفين . .. الّذين يقولون ربّنا اخرجنا م

19 _ ارتش آزاديبخش اسلام ، مددى الهى براى رهايى مستضعفان موحّد

و ما لكم لا تقاتلون . .. و اجعل لنا من لدنك نصيراً

نيكى به مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 28

28 _ تشويق خداوند به نيكى درباره زنان ، يتيمان و مستضعفان ، افزون بر رعايت قسط نسبت به آنان

و ما تفعلوا من خير فإنّ اللّه كان به عليماً

هدايت مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 32 - 4

4 - مستضعفان گمراه و مؤاخذه شده در قيامت ، در دنيا از هدايت برخوردار بودند ; لكن آن را نپذيرفته اند .

قال الذين استكبروا للذين استضعفوا أنحن صددن_كم عن الهدى بعد إذ جاءكم

مستعدان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مستعدان

اهميت تنبه مستعدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 45 - 10

10 - رهنمود خداوند به پيامبر ( ص ) ، در به كار بستن تلاش خويش براى بيدارى دل هاى مستعد و آماده

فذكّر بالقرءان من يخاف وعيد

اهميت هدايت مستعدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 45 - 11

11 - مبلغان دين ، موظّف به تلاش در بيدارى نفوس مستعد و وانهادن حق ستيزان ، به خداوند

نحن أعلم بما يقولون . .. فذكّر بالقرءان من يخاف وعيد

برداشت ياد شده، با الغاى خصوصيت از مورد پيامبراكرم(ص) استفاده مى شود.

مراقبت از مستعدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه

- 20 - 43 - 8

8 - شناسايى و تربيت افراد مستعد از خردسالى و مراقبت مداوم از آنان براى هدف هاى بزرگ ، روشى است خداگونه و مطلوب .

إذ أوحينا إلى أُمّك . .. و فتنّك فتونًا ... و اصطنعتك لنفسى ... اذهبا إلى فرعون

مستعدان ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 15

15 _ كسانى را كه داراى زمينه مساعدى براى گرايش به ايمان هستند، بايد به رحمت و امنيت خداوندى اميدوار كرد.

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم كتب ربكم على نفسه الرحمة

گزينش جمله توصيفى {الذين يؤمنون} به جاى {المؤمنون} و يا {ءامنوا}، با توجه به معناى فعل مضارع، اشاره به مطلب فوق مى تواند باشد.

مستكبران از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مستكبران}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 98 - 13

13 _ تكذيب كنندگان پيامبران ، مردمى مستكبر و سركش بوده اند .

عذاب الخزى

{خزى} به معناى خوارى و ذلت است، اضافه {عذاب} به {خزى} از باب اضافه موصوف به صفت مى باشد. توصيف عذاب به خزى مى تواند اشاره به اين حقيقت باشد كه خداوند، عذاب استيصال را در ازاى وضعيت روحى و عملكرد عذاب شوندگان، مقرر كرده است و چون تكذيب گران پيامبران، مردمانى مستكبر و سركش بودند، خداوند آنان را گرفتار عذابى كرد كه آنان را بشكند و به ذلت بكشاند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 3

3- آنان كه به عالم آخرت ايمان نمى آورند ، قلبهايى حق ناپذير و روشى مستكبرانه

دارند .

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون

آثار پيروى از مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 8

8 - استمداد بى ثمر مستضعفان از رهبران مستكبر خود در دوزخ ، براى كاستن بخشى از عذاب آنان ( آتش ) به پاس پيروى شان از آنها در دنيا

إنّا كنّا لكم تبعًا فهل أنتم مغنون عنّا نصيبًا من النار

آثار حكومت مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 41 - 5

5 - هلاكت دنيوى و آتش دوزخ ، پى آمد حكومت هاى مستكبر ، ستمگر و فاسد ( چونان فرعونيان )

إنّهم كانوا قومًا ف_سقين . .. إنّه لايفلح الظ_لمون ... و استكبر هو ... و جعلن_هم

آثار مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 9

9 _ سقوط ارزش هاى والاى انسان ، پيامد ماندن در سيطره مستكبران

انّ الّذين توفّيهم الملئكة ظالمى انفسهم قالوا فيم كنتم قالوا كنّا مستضعفين فى ال

آثار مكر مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 3

3 - مستضعفان در قيامت ، تلاش مكّارانه و شبانه روزى مستكبران را ، مانع ايمانشان معرفى خواهند كرد .

لولا أنتم لكنّا مؤمنين . قال الذين استكبروا ... بل كنتم مجرمين . و قال الذين است

ابزار عذاب مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 16 - 3

3 - باد هاى سرد و توفنده ، از ابزار عذاب الهى در

هلاكت جوامع مستكبر

فأرسلنا عليهم ريحًا صرصرًا

اتمام حجت به مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 16 - 8

8 - عذاب دنيايى جوامع مستكبر ، پس از اتمام حجت و در پى آشكار شدن حق ناپذيرى و عناد آنان است .

إذ جاءتهم الرسل . .. و كانوا بأي_تنا يجحدون . فأرسلنا عليهم ريحًا

ادعاهاى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 32 - 4

4 - كافران مستكبر ، مدعى نامفهوم بودن قيامت براى ايشان

قلتم ما ندرى ما الساعة

استمداد از مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 8

8 - استمداد بى ثمر مستضعفان از رهبران مستكبر خود در دوزخ ، براى كاستن بخشى از عذاب آنان ( آتش ) به پاس پيروى شان از آنها در دنيا

إنّا كنّا لكم تبعًا فهل أنتم مغنون عنّا نصيبًا من النار

اصحاب اعراف و مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 48 - 2،3

2 _ اصحاب اعراف در صحنه قيامت ، احزاب كفرپيشه و مستكبر را به وسيله علامتهايشان خواهند شناخت .

يعرفونهم بسيمهم

3 _ اصحاب اعراف در صحنه قيامت ، احزاب كفرپيشه و مستكبر را مخاطب ساخته و از فاصله اى دور با آنان سخن مى گويند .

و نادى اصحب الاعراف رجالا

اضلال مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 4

4 - مستكبران ، دشمن سعادت و خوشبختى مردم و خواستار ضلالت و گمراهى آنان

و

من الناس من يج_دل . ..ليضلّ عن سبيل اللّه

جمله {ليضل عن سبيل اللّه} به تقدير {ليضل الناس عن سبيل اللّه} است; يعنى، جدال اين گروه نادان و استكبارپيشه با توحيد و يكتاپرستى و جلوگيرى از گرايش مردم به آن، نه بدان جهت است كه آنان خواستار سعادت مردم اند; بلكه بدان منظور است كه مردم را از راه خدا - كه راه خوشبختى است - بازدارند و آنان را به ضلالت و گمراهى سوق دهند.

اظهار عجز مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 48 - 2

2 - اظهار ناتوانى كردن مستكبران در دوزخ ، از برآوردن درخواست مستضعفان پيرو خود ، مبنى بر كاستن از عذاب آنان

فهل أنتم مغنون عنّا نصيبًا من النار . قال الذين استكبروا إنّا كلّ فيها

اين كه مستكبران مى گويند: {ما و شما گرفتار عذابيم}، در واقع پاسخ منفى آنان به درخواست مستضعفان و اظهار ناتوانى كردن است; زيرا كسى كه خود در آتش مى سوزد، نمى تواند نجات دهنده ديگران از آن باشد و گرنه خود را نجات مى داد.

اعتراض به مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 16

16 - اعتراض مستضعفان به مستكبران در قيامت ، به اين كه آنان مانع ايمانشان گرديدند .

يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا أنتم لكنّا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 32 - 2

2 - مستكبران در قيامت ، اعتراض مستضعفان را در ايجاد گمراهى با قاطعيت تمام رد خواهند كرد .

يقول الذين استضعفوا

للذين استكبروا لولا أنتم لكنّا مؤمنين . قال الذين استكبروا ل

استفهام در {أنحن} انكارى است.

افشاگرى عليه مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 2

2 - افشاگرى مستضعفان در قيامت عليه مستكبران ، درباره تلاش شبانه روزى آنان در ترويج كفر

و قال الذين استضعفوا . .. بل مكر الّيل و النهار إذ تأمروننا أن نكفر باللّه

اضافه {مكر الّيل} مفيد معناى {فى} است و سياق آيه، دلالت مى كند كه مضاف اليه {مكر} چيز محذوفى مثل {كم} است. بنابراين معنا چنين مى شود: بلكه مكر شما در طول شب و روز درباره ما، اين بود كه به خدا كافر شويم.

اقرار اخروى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 48 - 3،8

3 - اعتراف مستكبران در دوزخ ، به تغييرناپذير بودن حكم الهى درباره عذاب آنان و پيروانشان

قال الذين استكبروا . .. إنّ اللّه قد حكم بين العباد

8 - اعتراف مستكبران در دوزخ ، به بندگى خود و حاكميت مطلق خداوند

إنّ اللّه قد حكم بين العباد

اقرار مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 48 - 1

1 - اعتراف مستكبران به مشترك بودنشان با مستضعفان پيرو خود ، در كيفر و عذاب الهى

قال الذين استكبروا إنّا كلّ فيها

اندوه مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 77 - 6

6 - شكستگى و حزن و اندوه بى پايان ، فرجام نهايى كافران و مستكبران

حتّى إذا فتحنا . .. إذا هم فيه مبلسون

بى

پناهى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 173 - 9،13

9 _ بى پناهى مستكبران رويگردان از بندگى خدا در برابر كيفر الهى در قيامت

اما الذين استنكفوا و استكبروا فيعذبهم عذاباً أليماً و لايجدون لهم من دون اللّه و

13 _ خداوند ، هرگز مستكبران رويگردان از عبادت را ، در قيامت يارى نخواهد كرد .

و لايجدون لهم من دون اللّه ولياً و لانصيراً

بى تأثيرى مكر مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 37 - 17

17 - توطئه و نيرنگ هاى مستكبران و قدرت هاى فرعونى ، شكست پذير و خنثى شدنى است .

و ما كيد فرعون إلاّ فى تباب

برداشت بالا با توجه به اين نكته مهم تفسيرى است كه نقل داستان ها و ماجراهاى تاريخى در قرآن، صرفاً براى بيان واقعيت تاريخى گذشته نيست. بلكه جريانى است مستمر براى تمامى اعصار و روزگاران.

بينش مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 32 - 3

3 - مستكبران ، در قيامت ، خود را مانع حق پذيرى مستضعفان در دنيا نخواهند دانست .

قال الذين استكبروا للذين استضعفوا أنحن صددن_كم عن الهدى بعد إذ جاءكم

پشيمانى اخروى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 12،17

12 - مستكبران گمراهگر در قيامت ، با ديدن عذاب الهى ، از كار خود پشيمان شده و آن را پنهان خواهند كرد .

و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا بل مكر الّيل و النهار إذ تأمروننا أن نكفر با

برداشت

ياد شده بنابراين اساس است كه مرجع ضمير فاعلى {أسرّوا}، {استكبروا} باشد.

17 - اظهار پشيمانى مستكبران و مستضعفان كافر در قيامت ، با مشاهده عذاب

و أسرّوا الندامة لمّا رأوا العذاب

{أسرّ} از لغت هايى است كه معناى متضاد دارد (مفردات راغب) و به معناى آشكار كردن و پنهان كردن است كه آنان پشيمانى خود را اظهار خواهند كرد.

پيروى از مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 20

20 - دارندگان روحيه استكبارى ، جمعى از مردم را تضعيف كرده و تابع خود مى كنند .

يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا أنتم لكنّا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 5،6

5 - اعتراف مستضعفان در آتش دورخ ، به پيروى كامل خويش از مستكبران در دنيا

فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا إنّا كنّا لكم تبعًا

آمدن {تبعاً} (به صورت مصدر) مفيد مبالغه است; يعنى، تابعيت محض و پيروى كامل.

6 - پيروى كوركورانه از مستكبران و منحرفان ، موجب گرفتارى به آتش دوزخ است .

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا إنّا كنّا لكم تبعًا

تأثيرناپذيرى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 8 - 8

8 - تأثير مقطعى و ناپايدار آيات الهى بر روح مستكبران *

تتلى عليه ثمّ يصرّ مستكبرًا كأن لم يسمعها

بنابراين كه واژه {ثمّ} دال بر تراخى زمانى باشد، مى توان چنين برداشت كرد كه آيات الهى، تأثير گذرا و مقطعى در كافران دارد; اما در نهايت انگيزه هاى استكبارى آنان، مانع از تأثيرگذارى آن آيات در وجود

آنها مى شود.

تحيّر مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 77 - 5

5 - سرگردانى و رسيدن به بن بست كامل ، فرجام نهايى كافران و مستكبران

حتّى إذا فتحنا . .. إذا هم فيه مبلسون

تهديد مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 7 - 11

11 - لهوگرايانِ مستكبرِ حق ناپذير ، مورد تهديد خداوند به عذابى بس دردناك اند .

و من الناس من يشترى لهو الحديث . .. ولّى مستكبرًا ...فبشّره بعذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 8 - 4

4 - تهديد مستكبران كفرپيشه از سوى خداوند ، به عذابى سخت و بدفرجام

فبشّره بعذاب أليم

حتميت عذاب مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 38 - 1

1 - چشيدن عذاب دردناك ، وعده حتمى خداوند به كافران و مشركان مستكبر

إذا قيل لهم لا إل_ه إلاّ اللّه يستكبرون . .. إنّكم لذائقوا العذاب الأليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 48 - 3

3 - اعتراف مستكبران در دوزخ ، به تغييرناپذير بودن حكم الهى درباره عذاب آنان و پيروانشان

قال الذين استكبروا . .. إنّ اللّه قد حكم بين العباد

حشر مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 172 - 10

10 _ تهديد مستكبران و امتناع كنندگان از بندگى خداوند به احضار در پيشگاه خداوند براى حسابرسى و مجازات

و من يستنكف عن عبادته و يستكبر

فسيحشرهم إليه جميعاً

جمله {فسيحشرهم} كنايه از حسابرسى و مجازات مستكبران است.

حق ستيزى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 10

10 - اتهام ، و نيز ادعاى برترى در آيين و روش زندگى ، شيوه مستكبران دربرخورد با حق و آيين پيامبران

إن هذن لسحرن . .. بطريقتكم المثلى

حق طلبان و مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 6

6 _ اجابت دعا و خواسته هاى حق طلبان از سوى خدا و تحقق بخشيدن پيروزى آنان بر مستكبران ، مقتضى استقامت و پايدارى آنان در ميدان مبارزه است .

قال قد أجيبت دعوتكما فاستقيما

حق ناپذيرى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 50 - 10

10 - انسان هاى مستكبر و حق ستيز ، تأثيرناپذير از آيات اعجازى و كيفرى

فلمّا جاءهم ب_اي_تنا إذا هم منها يضحكون . و ما نريهم من ءاية ... و أخذن_هم بالعذ

خواسته هاى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 4

4 - مستكبران ، دشمن سعادت و خوشبختى مردم و خواستار ضلالت و گمراهى آنان

و من الناس من يج_دل . ..ليضلّ عن سبيل اللّه

جمله {ليضل عن سبيل اللّه} به تقدير {ليضل الناس عن سبيل اللّه} است; يعنى، جدال اين گروه نادان و استكبارپيشه با توحيد و يكتاپرستى و جلوگيرى از گرايش مردم به آن، نه بدان جهت است كه آنان خواستار سعادت مردم اند; بلكه بدان منظور است كه مردم را از راه خدا

- كه راه خوشبختى است - بازدارند و آنان را به ضلالت و گمراهى سوق دهند.

دشمنى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 4

4 - مستكبران ، دشمن سعادت و خوشبختى مردم و خواستار ضلالت و گمراهى آنان

و من الناس من يج_دل . ..ليضلّ عن سبيل اللّه

جمله {ليضل عن سبيل اللّه} به تقدير {ليضل الناس عن سبيل اللّه} است; يعنى، جدال اين گروه نادان و استكبارپيشه با توحيد و يكتاپرستى و جلوگيرى از گرايش مردم به آن، نه بدان جهت است كه آنان خواستار سعادت مردم اند; بلكه بدان منظور است كه مردم را از راه خدا - كه راه خوشبختى است - بازدارند و آنان را به ضلالت و گمراهى سوق دهند.

ذكر فرجام مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 2

2 - پديدآمدن اختلاف ميان مستضعفان و مستكبران ، در آتش دوزخ و احتجاج و دليل آوردن هر يك از آنان ، حادثه اى شايسته ياد و يادآورى

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

{إذ} متعلق به فعل محذوف (أذكر) مى باشد.

ذلت اخروى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 3 - 2

2 - كافران و مستكبران ، مردمى زبون و دون پايه و مؤمنان و مستضعفان انسان هايى شريف و صاحب منزلت در روز رستاخيز

إذا وقعت الواقعة . .. خافضة رافعة

ذلت مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 16 - 13

13 -

ذلت و خوارى ، سرنوشت نهايى مستكبران

فاستكبروا . .. لنذيقهم عذاب الخزى فى الحيوة الدنيا و لعذاب الأخرة أخزى

روش برخورد مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 10

10 - اتهام ، و نيز ادعاى برترى در آيين و روش زندگى ، شيوه مستكبران دربرخورد با حق و آيين پيامبران

إن هذن لسحرن . .. بطريقتكم المثلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 54 - 3

3 - حقير و ناچيز جلوه دادن قدرت و توانايى هاى جبهه مخالف و حق طلب ، از ترفند هاى قدرت هاى استكبارى و نظام هاى فرعونى

إنّ ه_ؤلاء لشرذمة قليلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 56 - 4

4 - قدرت نمايى و بزرگ جلوه دادن توانايى هاى خود در برابر جبهه مخالف ، از ترفند هاى قدرت هاى استكبارى و نظام هاى فرعونى است .

و إنّا لجميع ح_ذرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 35 - 1

1 - استهزاى آيات الهى ، شيوه كافران مستكبر و دنيامحور

فاستكبرتم . .. اتّخذتم ءاي_ت اللّه هزوًا

از اين كه به جاى {استهزأتم} و يا تعابير مشابه ديگر، گفته شده {اتّخدتم آيات اللّه هزواً}، مى توان به مطلب بالا راه برد.

زمينه بهانه جويى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 3

3- گرايش محرومان به قرآن ، بهانه مستكبران براى ترديد در حقانيت آن

و قال الذين كفروا . .. لو كان

خيرًا ما سبقونا إليه

تعبير {لو كان خيراً. ..}، بيان دليل است و از محتواى آيه استفاده مى شود كه كافران، از طايفه اشراف مستكبر و مؤمنان از طبقه محروم بودند. بدين جهت مستكبران، ابراز مى داشتند اگر قرآن خيرى در برداشت، تهى دستان بى هويت بدان روى نمى آوردند.

زمينه سوءاستفاده مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 38 - 7

7 - آرمان ها و خواسته هاى انسان ها ، در معرض سوء استفاده مستكبران و صاحبان زر و زور

قال فرعون . .. و ماأهديكم إلاّ سبيل الرشاد ... و قال الذى ءامن ي_قوم اتّبعون أهد

شعار فرعون به نشان دادن راه درست زندگى _ در مقابل شعار موسى(ع) و مؤمن آل فرعون _ بيانگر حقيقت ياد شده است.

سرزنشهاى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 7

7 _ زندگانى مؤمنان نيك كردار در دنيا ، همراه با ايجاد ناامنى از سوى مستكبران و اندوهبار از سرزنش آنان *

أهؤلاء الذين أقسمتم لاينالهم اللّه برحمة ادخلوا الجنة لا خوف عليكم

مطرح ساختن تحقير مؤمنان از سوى كافران و سپس بيان دو موهبت از ميان تمامى مواهب بهشتى اشاره به اين دارد كه اولاً زندگانى مؤمنان در دنيا آميخته به ناامنى و حزن است و ثانياً اين حزن عمدتاً از سوى كافران مستكبر ايجاد مى شده است.

سطحى نگرى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 81 - 3

3 - سطحى نگرى و عدم به كارگيرى عقل و انديشه ، وجه مشترك همه

كافران و مستكبران تاريخ

بل قالوا مثل ما قال الأوّلون

شرايط پيروزى بر مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 6

6 _ اجابت دعا و خواسته هاى حق طلبان از سوى خدا و تحقق بخشيدن پيروزى آنان بر مستكبران ، مقتضى استقامت و پايدارى آنان در ميدان مبارزه است .

قال قد أجيبت دعوتكما فاستقيما

شك مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 3

3- گرايش محرومان به قرآن ، بهانه مستكبران براى ترديد در حقانيت آن

و قال الذين كفروا . .. لو كان خيرًا ما سبقونا إليه

تعبير {لو كان خيراً. ..}، بيان دليل است و از محتواى آيه استفاده مى شود كه كافران، از طايفه اشراف مستكبر و مؤمنان از طبقه محروم بودند. بدين جهت مستكبران، ابراز مى داشتند اگر قرآن خيرى در برداشت، تهى دستان بى هويت بدان روى نمى آوردند.

شكست توطئه مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 37 - 17

17 - توطئه و نيرنگ هاى مستكبران و قدرت هاى فرعونى ، شكست پذير و خنثى شدنى است .

و ما كيد فرعون إلاّ فى تباب

برداشت بالا با توجه به اين نكته مهم تفسيرى است كه نقل داستان ها و ماجراهاى تاريخى در قرآن، صرفاً براى بيان واقعيت تاريخى گذشته نيست. بلكه جريانى است مستمر براى تمامى اعصار و روزگاران.

صفات مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 77 - 1

1 - دلبستگى كافران و مستكبران به اسباب و

عوامل ظاهرى تا قبل از روبه رو شدن با عذاب دوزخ

حتّى إذا فتحنا عليهم . .. إذا هم فيه مبلسون

{حتّى} غايت براى {ما يتضرّعون} و {فتح} (مصدر {فتحنا}) به معناى گشودن است. {إبلاس} (مصدر {مبلسون}) نيز براى چند معناى نزديك به هم و متلازم _ مانند: انكسار، حزن، تحير، يأس و سكوت همراه با اندوه _ به كار رفته است; يعنى، ... و به درگاه خدا زارى نمى كنند تا وقتى كه درى از عذاب سخت (بسيار دردناك) بر[روى] آنان بگشاييم. به ناگاه ايشان در آن[حال، از هر سبب نجات بخشى ]نوميد خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 8 - 8

8 - تأثير مقطعى و ناپايدار آيات الهى بر روح مستكبران *

تتلى عليه ثمّ يصرّ مستكبرًا كأن لم يسمعها

بنابراين كه واژه {ثمّ} دال بر تراخى زمانى باشد، مى توان چنين برداشت كرد كه آيات الهى، تأثير گذرا و مقطعى در كافران دارد; اما در نهايت انگيزه هاى استكبارى آنان، مانع از تأثيرگذارى آن آيات در وجود آنها مى شود.

ظلم مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 19

19 - مستضعفان و مستكبران كافر ، هر دو ظالم اند .

و لو ترى إذ الظلمون موقوفون عند ربّهم . .. يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا

خداوند، پس از آن كه مشركان را مردمانى ظالم معرفى كرد به بيان تفضيلى مشاجره آنان پرداخت. اين نشان مى دهد كه مشركان ظالم به دو گروه مستضعف و مستكبر تقسيم مى شوند.

عذاب اخروى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 19

19 - مستكبران و مستضعفان كافر ، در قيامت ، در غل ها گرفتار خواهند بود .

و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا. .. تأمروننا أن نكفر باللّه و نجعل له أندادً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 39 - 1

1 - عذاب دردناك مشركان و كافران مستكبر در دوزخ ، تجسم اعمال خود آنان و متناسب با رفتار ايشان است .

لذائقوا العذاب الأليم . و ما تجزون إلاّ ما كنتم تعملون

آيه شريفه، در واقع پاسخ سؤالى است كه از آيه قبل برمى آيد و آن اين كه: چرا عذاب مشركان مستكبر، عذابى دردناك است و آيا اين عذاب عادلانه است؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 48 - 7

7 - اشتراك مستضعفان پيرو و رهبران مستكبر آنان ، در عذاب شدن با آتش دوزخ

إنّا كلّ فيها إنّ اللّه قد حكم بين العباد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 16 - 16

16 - مستكبران و منكران آيات الهى ، به عذاب هاى سخت اخروى گرفتار خواهند شد .

فاستكبروا فى الأرض . .. و كانوا بأي_تنا يجحدون... و لعذاب الأخرة أخزى

عذاب دنيوى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 16 - 8

8 - عذاب دنيايى جوامع مستكبر ، پس از اتمام حجت و در پى آشكار شدن حق ناپذيرى و عناد آنان است .

إذ جاءتهم الرسل . .. و كانوا بأي_تنا يجحدون . فأرسلنا عليهم

ريحًا

عوامل تقليد از مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 21 - 11

11- ضعف و ناتوانى ، علت پيروى كوركورانه از مستكبران

فقال الضعف_ؤا للذين استكبروا إنّا كنّا لكم تبعًا

فرجام شوم مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 8 - 4

4 - تهديد مستكبران كفرپيشه از سوى خداوند ، به عذابى سخت و بدفرجام

فبشّره بعذاب أليم

فرجام مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 7

7 _ ورود تكذيب كنندگان و مستكبران به بهشت، مخالف سنتهاى خداوند در نظام آفرينش

و لايدخلون الجنة حتى يلج الجمل فى سم الخياط

ورود شتر به روزنه سوزن گرچه عقلا محال نيست، ولى بر خلاف نظام جارى در طبيعت است. بنابراين به كارگيرى ضرب المثل مذكور مى تواند بيانگر اين باشد كه ورود تكذيب كنندگان به بهشت اگر چه امتناع عقلى ندارد، ولى با سنن الهى ناسازگار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 77 - 5،6

5 - سرگردانى و رسيدن به بن بست كامل ، فرجام نهايى كافران و مستكبران

حتّى إذا فتحنا . .. إذا هم فيه مبلسون

6 - شكستگى و حزن و اندوه بى پايان ، فرجام نهايى كافران و مستكبران

حتّى إذا فتحنا . .. إذا هم فيه مبلسون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 16 - 13

13 - ذلت و خوارى ، سرنوشت نهايى مستكبران

فاستكبروا . .. لنذيقهم عذاب الخزى فى الحيوة الدنيا و لعذاب الأخرة

أخزى

قدرت نمايى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 56 - 4

4 - قدرت نمايى و بزرگ جلوه دادن توانايى هاى خود در برابر جبهه مخالف ، از ترفند هاى قدرت هاى استكبارى و نظام هاى فرعونى است .

و إنّا لجميع ح_ذرون

كفر مستكبران قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 76 - 2

2 _ مستكبران قوم ثمود ، در پاسخ مستضعفان ، مخالف صريح خويش را با رسالت صالح و كفرشان را به پيام هاى او ابراز داشتند .

قال الذين استكبروا إنا بالذى ءامنتم به كفرون

كيفر اخروى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 24

24 - كيفر مستكبران و مستضعفان كافر در قيامت ، متناسب با كردار بد آنان است .

و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا . .. و جعلنا الأغل_ل فى أعناق الذين كفروا هل

كيفر مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 172 - 10

10 _ تهديد مستكبران و امتناع كنندگان از بندگى خداوند به احضار در پيشگاه خداوند براى حسابرسى و مجازات

و من يستنكف عن عبادته و يستكبر فسيحشرهم إليه جميعاً

جمله {فسيحشرهم} كنايه از حسابرسى و مجازات مستكبران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 173 - 9،16

9 _ بى پناهى مستكبران رويگردان از بندگى خدا در برابر كيفر الهى در قيامت

اما الذين استنكفوا و استكبروا فيعذبهم عذاباً أليماً و لايجدون لهم من دون اللّه و

16

_ كيفر مستكبران بيش از استحقاق آنان نخواهد بود .

فاما الذين ءامنوا . .. و اما الذين استنكفوا و استكبروا فيعذبهم عذاباً أليماً

خداوند در پاداش مؤمنان جمله {و يزيدهم من فضله} را آورد ولى در كيفر مستكبران چيزى بر آنچه استحقاق دارند (عذاب اليم) نيفزود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 70 - 1،2

1- گردن فرازان و عصيان گران در برابر خداوند رحمان ، سزاوار سوختن در آتش دوزخ اند .

حول جهنّم . .. ثمّ لنحن أعلم ... بها صليًّا

{صليّاً} (از صَلِىَ يَصلى) تميز براى {أولى} و به معناى سوختن و چشيدن حرارت آتش است (لسان العرب). بنابراين مفاد عبارت {أعلم... صليّاً} اين است كه: ما بهتر مى دانيم چه كسى براى جهنم سزاوارتر است، از نظر چشيدن آتش و بريان شدن در آن. {أولويت} براى برخى نشانه آن است كه بقيه نيز استحقاق دارند; گرچه ممكن است اولويت نداشته باشند.

2- تفاوت مراتب مستكبران و عصيان گران در استحقاق آتش دوزخ

على الرحمن عتيًّا . ثمّ لنحن أعلم بالذين هم أولى بها صليًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 48 - 1

1 - اعتراف مستكبران به مشترك بودنشان با مستضعفان پيرو خود ، در كيفر و عذاب الهى

قال الذين استكبروا إنّا كلّ فيها

گمراهگرى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 17

17 - مستكبران ، عاملى براى انحراف مردم از دين الهى و مانع ايمان آنان ، از ديدگاه مستضعفان

يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا أنتم لكنّا مؤمنين

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 1

1 - مستضعفان در قيامت ، بى گناه دانستن مستكبران را در گمراه كردن ديگران ، مردود شمرده و آنان را عامل اصلى آن معرفى خواهند كرد .

بل كنتم مجرمين . و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا بل مكر الّيل و النهار إذ تأ

مبارزه مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 12

12 - محتواى پيام وحى ، محور اصلى درگيرى مستكبران تاريخ در برابر پيامبران

قال مترفوها . .. قالوا إنّا بما أرسلتم به ك_فرون

از اين كه مترفان در پاسخ دعوت انبيا، مخالفت خويش را با پيام آنان ابراز كردند، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

محروميت مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 173 - 14

14 _ مستكبران رويگردان از عبادت خدا ، محروم از شفاعت شافعان

و لايجدون لهم من دون اللّه ولياً و لانصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 5،6

5 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و مستكبران، محروم از ورود به بهشت

إن الذين كذبوا بأيتنا و استكبروا عنها . .. لايدخلون الجنة

6 _ ورود تكذيب كنندگان آيات الهى و مستكبران به بهشت، امرى ناممكن، همچون عبور شتر از روزنه سوزن

و لايدخلون الجنة حتى يلج الجمل فى سم الخياط

{جمل} به معناى شتر است و {سم} به معناى روزنه اى است كه در انتهاى سوزن براى عبور نخ تعبيه شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل

- 16 - 23 - 5

5- مستكبران ، از محبت خداوند محرومند .

إنه لايحبّ المستكبرين

مراتب مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 70 - 2،5

2- تفاوت مراتب مستكبران و عصيان گران در استحقاق آتش دوزخ

على الرحمن عتيًّا . ثمّ لنحن أعلم بالذين هم أولى بها صليًّا

5- خداوند از هركسى ، به مرتبه و ميزان استحقاق دوزخ براى هر يك از مستكبران و عصيان گران داناتر است .

ثمّ لنحن أعلم بالذين هم أولى بها صليًّا

مستكبران در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 70 - 1

1- گردن فرازان و عصيان گران در برابر خداوند رحمان ، سزاوار سوختن در آتش دوزخ اند .

حول جهنّم . .. ثمّ لنحن أعلم ... بها صليًّا

{صليّاً} (از صَلِىَ يَصلى) تميز براى {أولى} و به معناى سوختن و چشيدن حرارت آتش است (لسان العرب). بنابراين مفاد عبارت {أعلم... صليّاً} اين است كه: ما بهتر مى دانيم چه كسى براى جهنم سزاوارتر است، از نظر چشيدن آتش و بريان شدن در آن. {أولويت} براى برخى نشانه آن است كه بقيه نيز استحقاق دارند; گرچه ممكن است اولويت نداشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 1

1 - وجود اختلاف ميان مستضعفان و مستكبران ، در آتش دوزخ و اقدام آنان به احتجاج و دليل آوردن

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 48 - 2

2 - اظهار ناتوانى كردن

مستكبران در دوزخ ، از برآوردن درخواست مستضعفان پيرو خود ، مبنى بر كاستن از عذاب آنان

فهل أنتم مغنون عنّا نصيبًا من النار . قال الذين استكبروا إنّا كلّ فيها

اين كه مستكبران مى گويند: {ما و شما گرفتار عذابيم}، در واقع پاسخ منفى آنان به درخواست مستضعفان و اظهار ناتوانى كردن است; زيرا كسى كه خود در آتش مى سوزد، نمى تواند نجات دهنده ديگران از آن باشد و گرنه خود را نجات مى داد.

مستكبران در حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 4

4 - وجود دو قشر ضعيف و توانمند ، در جامعه فرعون و حاكميت نظام طبقاتى بر آن جامعه

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

مستكبران در عالم برزخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 25

25 _ ظالمان و مستكبران در برزخ به عذاب گرفتار خواهند بود.

و لو ترى إذ الظلمون . .. اليوم تجزون عذاب الهون بما كنتم ... عن ءايته تستكبرون

ظاهراً مراد از {اليوم} زمان پس از مرگ و قبل از قيامت است كه برزخ نام دارد.

مستكبران در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 172 - 9

9 _ حضور تماى انسان ها _ مستكبران و عبادت كنندگان _ به پيشگاه خداوند در قيامت

لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للّه . .. و يستكبر فسيحشرهم إليه جميعاً

كلمه {اما} در آيه بعد تفصيل و توضيح {فسيحشرهم . ..} مى باشد. بنابراين ضمير {هم} شامل هر دو گروه عبادت

كنندگان و كسانى كه از عبادت خدا استنكاف دارند مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 173 - 12،13

12 _ تنها خداوند ، توانا بر نصرت مستكبران در قيامت

و لايجدون لهم من دون اللّه ولياً و لانصيراً

به قرينه فراز قبل {فيعذبهم عذاباً اليماً} مراد از اينكه مستكبران تنها خداوند را ياور خويش مى يابند، اين است كه تنها وى توانا بر ياورى آنهاست، نه اينكه خداوند ايشان را يارى خواهد كرد.

13 _ خداوند ، هرگز مستكبران رويگردان از عبادت را ، در قيامت يارى نخواهد كرد .

و لايجدون لهم من دون اللّه ولياً و لانصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 21 - 18

18- مستكبران ، در قيامت ، گمراهى خود را جبرى و معلول خواست خداوند معرفى مى كنند .

قالوا لو هدي_نا الله لهدين_كم

{لو} حرف شرط امتناعى است و مقدم قضيه را ممتنع مى كند. بنابراين مفهوم عبارت چنين مى شود اگر خداوند ما را هدايت مى كرد و محال است كه چنين بكند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 69 - 2

2- از بين هر گروه و مسلك در قيامت ، تجاوزكارترين و مستكبرترين افراد بيرون كشيده خواهند شد .

ثمّ لننزعنّ . .. على الرحمن عتيًّا

{عتيّاً} مصدر و به معناى استكبار و تجاوز از حد است (لسان العرب). {عُتوّ} نيز به معناى دور شدن از طاعت مى باشد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 16

16 -

اعتراض مستضعفان به مستكبران در قيامت ، به اين كه آنان مانع ايمانشان گرديدند .

يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا أنتم لكنّا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 32 - 1،2،3

1 - مستكبران در قيامت ، در رد نظر مستضعفان ، خود آنان را مردمانى مجرم معرّفى خواهند كرد .

و قال الذين استكبروا للذين استضعفوا أنحن صددن_كم عن الهدى . .. بل كنتم مجرمين

2 - مستكبران در قيامت ، اعتراض مستضعفان را در ايجاد گمراهى با قاطعيت تمام رد خواهند كرد .

يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا أنتم لكنّا مؤمنين . قال الذين استكبروا ل

استفهام در {أنحن} انكارى است.

3 - مستكبران ، در قيامت ، خود را مانع حق پذيرى مستضعفان در دنيا نخواهند دانست .

قال الذين استكبروا للذين استضعفوا أنحن صددن_كم عن الهدى بعد إذ جاءكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 4

4 - امكانات مادى كافران مستكبر ، فاقد كمترين كارايى و گره گشايى براى ايشان در روز جزا

و لايغنى عنهم ما كسبوا شي_ًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 3 - 2

2 - كافران و مستكبران ، مردمى زبون و دون پايه و مؤمنان و مستضعفان انسان هايى شريف و صاحب منزلت در روز رستاخيز

إذا وقعت الواقعة . .. خافضة رافعة

مستكبران عصيانگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 173 - 9،13،14

9 _ بى پناهى مستكبران رويگردان از بندگى خدا در برابر كيفر الهى در قيامت

اما الذين

استنكفوا و استكبروا فيعذبهم عذاباً أليماً و لايجدون لهم من دون اللّه و

13 _ خداوند ، هرگز مستكبران رويگردان از عبادت را ، در قيامت يارى نخواهد كرد .

و لايجدون لهم من دون اللّه ولياً و لانصيراً

14 _ مستكبران رويگردان از عبادت خدا ، محروم از شفاعت شافعان

و لايجدون لهم من دون اللّه ولياً و لانصيراً

مستكبران قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 9

9 _ مستعضعفان مؤمن قوم ثمود ، در پاسخ مستكبران ، كفر خويش به معبودان دروغين را اعلان كردند .

قالوا إنا بما ارسل به مؤمنون

حصر اضافى كه از تقديم {بما ارسل} بر {مؤمنون} به دست مى آيد، بيانگر اين است كه مستضعفان، علاوه بر اعلان ايمان به صالح و رسالتهاى وى، بيزارى خويش را از معبودان دروغين نيز بيان داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 76 - 1،4

1 _ مجادله كفرپيشگان مستكبر قوم ثمود با مستضعفان مؤمن به صالح

استضعفوا لمن . .. مؤمنون. قال الذين استكبروا إنا بالذى ءامنتم به كفرون

4 _ ايمان مستضعفان قوم ثمود بهانه اى براى كفرورزى و استكبار اشراف كفرپيشه آن قوم

قال الذين استكبروا إنا بالذى ءامنتم به كفرون

مجادله كافران با مستضعفان اقتضا مى كرد كه كفرپيشگان در پاسخ مؤمنان بگويند: {إنا به كفرون} و يا {إنا بما ارسل به كفرون}، ولى در پاسخ گفتند ما به آنچه شماها بدان ايمان آورده ايد كافر هستيم. و اين تعبير نشان مى دهد كه از ريشه هاى استكبار آنان در برابر حق، ايمان مستضعفان بوده است. تقديم {بالذى} بر

{كفرون}، كه افاده حصر مى كند، اين معنا را تأييد مى كند.

مستكبران و قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 32 - 4

4 - كافران مستكبر ، مدعى نامفهوم بودن قيامت براى ايشان

قلتم ما ندرى ما الساعة

مستكبران و كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 7

7 _ زندگانى مؤمنان نيك كردار در دنيا ، همراه با ايجاد ناامنى از سوى مستكبران و اندوهبار از سرزنش آنان *

أهؤلاء الذين أقسمتم لاينالهم اللّه برحمة ادخلوا الجنة لا خوف عليكم

مطرح ساختن تحقير مؤمنان از سوى كافران و سپس بيان دو موهبت از ميان تمامى مواهب بهشتى اشاره به اين دارد كه اولاً زندگانى مؤمنان در دنيا آميخته به ناامنى و حزن است و ثانياً اين حزن عمدتاً از سوى كافران مستكبر ايجاد مى شده است.

مستكبران هنگام عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 12،17

12 - مستكبران گمراهگر در قيامت ، با ديدن عذاب الهى ، از كار خود پشيمان شده و آن را پنهان خواهند كرد .

و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا بل مكر الّيل و النهار إذ تأمروننا أن نكفر با

برداشت ياد شده بنابراين اساس است كه مرجع ضمير فاعلى {أسرّوا}، {استكبروا} باشد.

17 - اظهار پشيمانى مستكبران و مستضعفان كافر در قيامت ، با مشاهده عذاب

و أسرّوا الندامة لمّا رأوا العذاب

{أسرّ} از لغت هايى است كه معناى متضاد دارد (مفردات راغب) و به معناى آشكار كردن و پنهان كردن است كه آنان پشيمانى خود را اظهار

خواهند كرد.

مسؤول گمراهى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 21 - 18

18- مستكبران ، در قيامت ، گمراهى خود را جبرى و معلول خواست خداوند معرفى مى كنند .

قالوا لو هدي_نا الله لهدين_كم

{لو} حرف شرط امتناعى است و مقدم قضيه را ممتنع مى كند. بنابراين مفهوم عبارت چنين مى شود اگر خداوند ما را هدايت مى كرد و محال است كه چنين بكند.

منشأ هلاكت مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 59 - 3

3 - قدرت خدا بر حاكميت بخشيدن به مستضعفان زمين و به اضمحلال كشاندن مستكبران

فأخرجن_هم من . .. و أورثن_ها بنى إسرءيل

مؤاخذه اخروى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 18

18 - مستضعفان تابع نيز ، در صورت انتخاب عقيده كفرآلود ، همچون مستكبران مؤاخذه خواهند شد .

و لو ترى إذ الظ_لمون موقوفون عند ربّهم . .. يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا

نشانه هاى اخروى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 48 - 1،2

1 _ احزاب كفرپيشه و مستكبر داراى علامت و نشانهايى مخصوص به خود در قيامت

و نادى اصحب الاعراف رجالا يعرفونهم بسيمهم

2 _ اصحاب اعراف در صحنه قيامت ، احزاب كفرپيشه و مستكبر را به وسيله علامتهايشان خواهند شناخت .

يعرفونهم بسيمهم

نفوذ در حكومت مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 2

2 - نفوذ و راه يافتن به مراكز قدرت و

حكومت هاى استكبارى ، به منظور رساندن پيام الهى به آنان و دفاع كردن از حق ، كارى روا و پسنديده است .

و لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون ... فلمّا جاءهم بالحقّ من عندنا

نفى رهبرى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 39 - 3

3 - عناصر مستكبر و سركش ، فاقد صلاحيت رهبرى بر مردم اند .

و استكبر هو و جنوده فى الأرض بغير الحقّ

نقش مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 16

16 - اعتراض مستضعفان به مستكبران در قيامت ، به اين كه آنان مانع ايمانشان گرديدند .

يقول الذين استضعفوا للذين استكبروا لولا أنتم لكنّا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 32 - 5

5 - وجود گروهى مستكبر در جوامع بشرى كه گروه ديگر را به استضعاف مى كشانند .

قال الذين استكبروا للذين استضعفوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 3،4،5،6

3 - مستضعفان در قيامت ، تلاش مكّارانه و شبانه روزى مستكبران را ، مانع ايمانشان معرفى خواهند كرد .

لولا أنتم لكنّا مؤمنين . قال الذين استكبروا ... بل كنتم مجرمين . و قال الذين است

4 - وجود گروهى مستكبر در جوامع بشرى كه گروه ديگر را به استضعاف درمى آورند .

و قال الذين استضعفوا للذين استكبروا

5 - مستضعان در قيامت ، مستكبران را عامل اصلى شريك گرفتن براى خدا معرفى خواهند كرد .

و قال الذين استضعفوا للذين

استكبروا . .. تأمروننا أن نكفر باللّه و نجعل له أنداد

6 - مستضعفان در قيامت ، انتخاب كفر و بى دينى را تحميلى از سوى مستكبران معرفى خواهند كرد .

إذ تأمروننا أن نكفر باللّه و نجعل له أندادًا

كاربرد فعل {تأمروننا} (از ماده {أمر} و به معناى فرمان و دستور) دلالت مى كند كه مستكبران به صورت دستور آمرانه، مستضعفان را وادار به پذيرش عقيده اى مى كرده اند.

نگرانى اخروى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 13

13 - مستكبران گمراهگر در قيامت ، نگران فضاحت و بى حيثيتى خود هستند .

و قال الذين استضعفوا . .. و أسرّوا الندامة لمّا رأوا العذاب

احتمال دارد پنهان كردن پشيمانى، به خاطر احساس فضاحتى باشد كه در قيامت براى مستكبران رخ مى دهد; يعنى، كار خطايى را كه اكنون از آن پشيمان شده اند، رو نمى كنند تا كسى از آنان عيب جويى نكند.

هتك آبروى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 13

13 - مستكبران گمراهگر در قيامت ، نگران فضاحت و بى حيثيتى خود هستند .

و قال الذين استضعفوا . .. و أسرّوا الندامة لمّا رأوا العذاب

احتمال دارد پنهان كردن پشيمانى، به خاطر احساس فضاحتى باشد كه در قيامت براى مستكبران رخ مى دهد; يعنى، كار خطايى را كه اكنون از آن پشيمان شده اند، رو نمى كنند تا كسى از آنان عيب جويى نكند.

هشدار به مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 172 - 10

10 _

تهديد مستكبران و امتناع كنندگان از بندگى خداوند به احضار در پيشگاه خداوند براى حسابرسى و مجازات

و من يستنكف عن عبادته و يستكبر فسيحشرهم إليه جميعاً

جمله {فسيحشرهم} كنايه از حسابرسى و مجازات مستكبران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 29 - 3

3- مرگ خفّت بار فرعونيان ، هشدارى به مستكبران و خود بزرگ بينان تاريخ

فما بكت عليهم السماء و الأرض

هشدار به مستكبران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 56 - 2

2 - بيان فرجام فرعونيان ، هشدارى به مستكبران و اشراف مشرك مكه

فجعلن_هم سلفًا و مثلاً للأخرين

هلاكت مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 8

8 _ مژده هلاكت مستكبران و حاكميت يافتن مستضعفان ، از سخنان زيباى خداوند براى بشريت .

و أورثنا القوم . .. و تمت كلمت ربك الحسنى

هماهنگى مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 81 - 3

3 - سطحى نگرى و عدم به كارگيرى عقل و انديشه ، وجه مشترك همه كافران و مستكبران تاريخ

بل قالوا مثل ما قال الأوّلون

مسجد از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مسجد

آبادانى مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 18 - 11

11 _ از ابوسعيد خدرى روايت شده كه رسول خدا ( ص ) فرمود : { إذا رأيتم الرجل يعتاد المسجد فاشهدوا له بالايمان قال اللّه : إنما يعمر مسجد اللّه من ءامن باللّه و اليوم الأخر ;

هرگاه مردى را ديديد كه به مسجد

عادت دارد، به ايمان او شهادت بدهيد; زيرا خداوند فرمود: همانا مساجد خدا را كسانى آباد مى كنند كه ايمان به خدا و روز واپسين دارند}.

آثار تخريب مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 21

21 - تخريب مساجد به انگيزه ياد نكردن خدا در آنها ، گناهى بزرگ و در پى دارنده خوارى در دنيا و عذابى بزرگ در قيامت است .

و سعى فى خرابها . .. لهم فى الدنيا خزى و لهم فى الأخرة عذاب عظيم

از اينكه بازدارندگانِ مردم از ورود به مساجد و تخريب كنندگانِ آن ها، ظالمترين مردم شمرده شده اند و نيز به عذاب عظيم قيامت تهديد شده اند، بزرگى گناه آنان به دست مى آيد.

آثار قبله شدن مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 8،9،15

8 - تعيين كعبه به عنوان قبله مسلمانان ، موجب روشن شدن حقانيت پيامبر اسلام براى گروهى از مخالفان

لئلا يكون للناس عليكم حجة إلا الذين ظلموا منهم

وجود حجت براى ستمگران - كه مفاد جمله استثنائيه است - بدان معنا نيست كه ستم پيشگان عليه مسلمانان دليل دارند; بلكه مراد تقسيم مخالفان است به دو جناح: جناحى كه از سر ظلم و ستم با پيامبر(ص) مخالفت مى كردند و جناحى كه بر اساس شبهه دست به مخالفت زده اند. دسته اول در هر حال - چه تغيير قبله حاصل مى شد، يا نمى شد - به مخالفت و دشمنى ادامه مى دادند و دسته دوم به حقانيت پيامبر(ص) پى برده و از تبليغات سوء

دست مى كشيدند.

9 - تنها ستم پيشگان پس از تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله ، دست از بهانه جويى برنداشته و به دشمنى خويش عليه مسلمانان ادامه مى دادند .

لئلا يكون للناس عليكم حجة إلا الذين ظلموا منهم

15 - تغيير قبله از بيت المقدس به مسجدالحرام ، زمينه ساز كامل شدن نعمت خدا بر مسلمانان

فولوا وجوهكم شطره . .. لأتم نعمتى عليكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لأتم نعمتى . ..} عطف بر {لئلا يكون ...} باشد; در نتيجه {لأتم ...} بيان غايت و هدف براى جمله {فولوا وجوهكم شطره} خواهد شد.

آثار مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 4

4 _ مسجد ضرار ، مايه شك و ناباورى منافقان بود .

و الذين اتخذوا مسجداً ضراراً . .. لا يزال بنينهم الذى بنوا ريبة فى قلوبهم

آثار ممانعت از مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 17

17 - خوارى و ذلت در دنيا ، سزاى بازدارندگان مردم از ورود به مساجد

و من أظلم ممّن منع مسجد اللّه . .. لهم فى الدنيا خزى

آثار ممانعت از مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 4

4- باز داشتن مؤمنان از ورود به مسجدالحرام ، گناهى بزرگ و كفرآميز

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام

از اين كه خداوند، ممانعت از ورود مؤمنان به مسجدالحرام را به عنوان دومين جرم مهم مشركان ياد كرده و آن را در كنار كفر آنان متذكر شده است; مطلب بالا

استفاده مى شود.

آداب زيارت مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 14

14 - طواف ، قيام ، ركوع و سجود ( نماز ) از آداب زيارت مسجدالحرام

و طهّر بيتى للطّائفين و القائمين و الركّع السجود

ظاهر اين است كه مراد از {القائمين و الركع السجود} نمازگزاران است; يعنى، {خانه مرا براى طواف كنندگان و نمازگزاران آماده كن}.

آداب مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 29 - 4

4 _ لزوم روى آورى خالصانه به خدا و انقطاع كامل از غير او به هنگام حضور در مساجد

و أقيموا وجوهكم عند كل مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 31 - 1

1 _ ضرورت آراسته ساختن خويش با زينتها، هنگام حضور در مساجد

يبنى ءادم خذوا زينتكم عند كل مسجد

آداب مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 2

2 - ورود به مسجدالحرام براى انجام طواف ، با سر و تن آلوده و نياراسته ، ممنوع است .

ثمّ ليقضوا تفثهم

ابراهيم(ع) كنار مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 27 - 5

5 - اقامتگاه حضرت ابراهيم ( ع ) در جوار مسجدالحرام بود .

يأتوك رجالاً

از جمله {يأتوك رجالاً}(مردم پياده و سواره نزد تو خواهند آمد) برمى آيد كه بنيان گذار كعبه، در كنار آن اقامت داشت; به طورى كه هر زائرى هنگام ورود به مسجدالحرام، بر آن حضرت نيز وارد مى

شد.

احترام مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 6

6 - مساجد ، از آن خدا و داراى قداست و احترامى خاص است .

مسجد اللّه

انتساب مساجد به خدا، با اضافه كردن كلمه {مساجد} به {اللّه} براى رساندن شرافت و حرمت ويژه آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 15

15 _ از ميان رفتن حرمت و قداست مسجد ، زمانى است كه موجب زيان رسيدن به مؤمنان شود و پايگاهى عليه اسلام و وحدت مسلمين گردد .

و الذين اتخذوا مسجداً . .. تفريقاً بين المؤمنين و إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 17

17 - لزوم حفظ احترام صومعه ها ، كليسا ها ، كنيسه ها و مساجد و جلوگيرى از تخريب و انهدام آنها

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت صومع و بيع و صلوت و مس_جد

احترام مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 16

16 - مسجد الحرام و نواحى آن داراى قداستى والا و احترامى خاص

و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام

احكام مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 6،12،14،15،16

6 - مساجد ، از آن خدا و داراى قداست و احترامى خاص است .

مسجد اللّه

انتساب مساجد به خدا، با اضافه كردن كلمه {مساجد} به {اللّه} براى رساندن شرافت و حرمت ويژه آنهاست.

12 - مساجد ، بايد از هر آنچه

مانع ياد خداست ، پيراسته باشد .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

14 - كفرپيشگان ، حق حضور در مساجد را ندارند .

أولئك ما كان لهم أن يدخلوها

15 - كفرپيشگان ، در صورت حضور در مساجد ، مجرم اند و بايد به دست مسلمانان عقوبت شوند .

أولئك ما كان لهم أن يدخلوها إلا خائفين

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {إلا خائفين} استثنا از عدم ورود به مساجد باشد، نه از عدم جواز ورود. بر اين مبنا، جمله {ما كان لهم ...} بيانگر اين معناست كه: كافران حق ندارند به مساجد وارد شوند و در صورت تخلف، بايد عقوبت شوند; زيرا ترس كافران از ورود به مساجد، در صورتى است كه بدانند ورودشان در پى دارنده مجازات است.

16 - كفرپيشگانى كه در سيطره حكومت اسلامى به سر مى برند ، حق ورود به مساجد دارند .

أولئك ما كان لهم أن يدخلوها إلا خائفين

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {إلا خائفين} استثنا از عدم جواز ورود باشد; يعنى، كافران نبايد داخل مسجد شوند، مگر آن گاه كه از مسلمانان هراسان باشند و در آن صورت ورودشان به مساجد جايز است. اين معنا شامل كفرپيشگانى مى شود كه در سيطره حكومت اسلامى به سر مى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 4،12،13،36

4 _ حرمت ورود به مساجد در حال مستى *

لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى

بنابر اينكه مراد از {الصلوة}، جايگاه متعارف نماز، يعنى مساجد باشد; به قرينه {الّا عابرى سبيل}.

12 _ حرمت ورود جُنب به مسجد

لا تقربوا الصلوة . ..

و لا جنباً

بنابر اينكه مقصود از {الصلوة}، جايگاه متعارف آن، يعنى مساجد باشد ; به دليل {الّا عابرى سبيل}.

13 _ جواز عبور جُنب از مسجد

لا تقربوا الصلوة . .. و لا جنباً الّا عابرى سبيل

36 _ ممنوعيّت ورود جنب به مسجد ، مگر به صورت عبور

و لا جنباً الّا عابرى سبيل حتّى تغتسلوا

امام باقر (ع) در پاسخ سؤال از ورود جنب و حائض به مسجد فرمود: الحائض و الجنب لا يدخلان المسجد الا مجتازين ان اللّه تبارك و تعالى يقول: و لا جنباً الا عابرى . .. .

_______________________________

علل الشرايع، ص 288، ح 1، ب 210 ; نورالثقلين، ج 1، ص 484، ح 266، 267 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 243، ح 138 ; تفسير قمى، ج 1، ص 139.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 2

2 _ وانهادن امور مساجد به شرك پيشگان ، ممنوع است .

ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 13،15

13 _ ساختن مسجدى كه موجب زيان مؤمنان و تفرقه در بين ايشان و ترويج افكار و انديشه هاى ضد الهى شود ، جايز نيست .

اتخذوا مسجداً ضراراً . .. و تفريقاً بين المؤمنين

15 _ از ميان رفتن حرمت و قداست مسجد ، زمانى است كه موجب زيان رسيدن به مؤمنان شود و پايگاهى عليه اسلام و وحدت مسلمين گردد .

و الذين اتخذوا مسجداً . .. تفريقاً بين المؤمنين و إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- كهف - 18 - 21 - 38

38- ساختن مسجد بر اقامت گاه صالحان و مزار آنان ، جايز بوده و عبادت در كنار قبر آنان شايسته است .

لنتّخذنّ عليهم مسجدًا

هرگاه قرآن، از جوامع و اديان پيشين، سخن و عملى را با لحنى نقل كند كه نشانه تمجيد و عنايت خاص خداوند باشد، معلوم مى شود كه قرآن، آن گفته و كردار را صحيح و پسنديده تلقّى كرده است.

احكام مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 7،8،19

7 _ امنيّت كامل براى كسانى كه وارد كعبه مى شوند .

و من دخله كان امناً

8 _ لزوم حفظ و برقرارى امنيّت در كعبه

و من دخله كان امناً

بنابراينكه جمله خبريّه در مقام انشاء باشد.

19 _ كسى كه در خارج حرم مرتكب جرم شده و به حرم پناه مى برد ، از تعقيب در امان است .

و من دخله كان امناً

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: اذ احدث العبد فى غير الحرم جنايةً ثم فَرَّ الى الحرم لم يسع لأحد ان يأخذه فى الحرم.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 226، ح 2 ; تفسير برهان، ج 1،ص 299، ح 5.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 6،9

6 _ ولايت و سرپرستى بر مسجدالحرام ، تنها شايسته تقواپيشگان است .

و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

9 _ ضرورت تعيين سرپرست براى رسيدگى به امور مسجدالحرام *

و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

لحن آيه حكايت از آن دارد كه وجود سرپرست براى مسجدالحرام مفروض دانسته شده است ;

تنها سخن درباره شايستگان اين سِمَت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 35 - 2

2 _ سوت كشيدن و كف زدن در اطراف كعبه به عنوان عبادت و نيايش از سوى كافران مكه ، دليل عدم شايستگى آنان براى ولايت بر مسجدالحرام

إن أولياؤه إلا المتقون . .. مكاء و تصدية

جمله {ما كان صلاتهم . .. } مى تواند بيان مصداقى براى بى تقوايى متوليان كفرپيشه مسجدالحرام باشد و در نتيجه دليلى براى عدم شايستگى آنان براى ولايت بر مسجدالحرام.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 2،3،19

2 _ مسجدالحرام ، مكانى است مقدس و دور داشتن هر گونه آلودگى از آن ، لازم مى باشد .

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام

3 _ ممانعت از نزديك شدن مشركان به مسجدالحرام ، بر اهل ايمان واجب است .

يأيها الذين ءامنوا إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام

19 _ ممنوعيت مشركان از نزديك شدن به مسجدالحرام ، حكمى است مبتنى بر علم و حكمت گسترده خدا .

يأيها الذين ءامنوا إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. إنّ اللّه عليم

احكام مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 4

4 _ حضور و اقامه نماز در مسجدى كه به انگيزه هاى باطل بنا شود ، ممنوع است .

مسجداً ضراراً . .. لا تقم فيه أبداً

اسارت مانعان مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 3

3 _ كافران مكه به

دليل بازداشتن اهل ايمان از ورود به مسجدالحرام ، مستوجب عذاب ( كشته شدن ، اسير گشتن و . . . ) بودند .

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

با توجه به آيه قبل كه عذاب استيصال را براى مردم مكه با شرايط ذكر شده منتفى دانست، معلوم مى شود مراد از عذاب در اين آيه به دليل وقوع آن در بين آيات نبرد، شكست كافران و كشته و اسير شدن آنان است.

اسراء محمد(ص) از مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 2،3،17

2- خداوند ، پيامبر ( ص ) را در يك شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى سير داد .

أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجد الأقصا

{السُرى} در لغت به معناى سير و حركت شبانه است.

3- سير دادن پيامبر ( ص ) در يك شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى ، نشانه قدرتمندى خداوند و مبرّا بودنش از هر ضعف و كاستى است .

سبح_ن الذى أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجدالأقصا

17- سير پيامبر ( ص ) در يك شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى ، از جمله آيات مهم الهى براى پيامبر ( ص ) بود .

سبح_ن الذى أسرى . .. لنريه من ءاي_تنا

اسراء محمد(ص) به مسجد الاقصى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 2،3،17،24

2- خداوند ، پيامبر ( ص ) را در يك شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى سير داد .

أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجد الأقصا

{السُرى} در لغت به معناى سير و حركت شبانه است.

3- سير

دادن پيامبر ( ص ) در يك شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى ، نشانه قدرتمندى خداوند و مبرّا بودنش از هر ضعف و كاستى است .

سبح_ن الذى أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجدالأقصا

17- سير پيامبر ( ص ) در يك شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى ، از جمله آيات مهم الهى براى پيامبر ( ص ) بود .

سبح_ن الذى أسرى . .. لنريه من ءاي_تنا

24- { عن ابى عبدالله جعفربن محمدالصادق ( ع ) قال : لما أسرى برسول الله ( ص ) إلى بيت المقدس حمله جبرائيل على البراق فاتيا بيت المقدس و عرض إليه محاريب الأنبياء و صلى بها و رده . . . ;

جبرئيل، آن حضرت را بر بُراق سوار كرد و هر دو به بيت المقدس آمدند و جبرئيل محرابهاى انبيا را به او نشان داد و پيامبر(ص) در آن جا نماز خواند و سپس آن حضرت را باز گرداند. ..}.

اعتكاف در مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 25،26

25 - اعتكاف كنندگان در مساجد حتى در شب هاى اعتكاف نيز از آميزش جنسى بايد پرهيز كنند .

فالن بشروهن . .. و لاتبشروهن و أنتم عكفون فى المسجد

جمله {و لاتباشروهن} به منزله تبصره اى است براى {فالآن باشروهن}; يعنى، توهّم نشود كه حليت آميزش در شبهاى روزه، شامل حال اعتكاف نيز مى شود.

26 - محل اعتكاف مساجد است .

و أنتم عكفون فى المسجد

قيد {فى المساجد} توضيحى و براى بيان محل اعتكاف است. بنابراين معناى جمله {و لاتباشروهن و أنتم ...} اين نيست كه اگر در مسجد اعتكاف كرديد آميزش

حرام است و در غير آن حرام نيست; زيرا در اين صورت ظاهر آن بود كه عبارت به اين گونه بيان مى شد: و أنتم فى المساجد عاكفين.

اعلام فلسفه وجودى مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 18 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام فلسفه وجودى مساجد و معابد

و أنّ المس_جد للّه

جمله {أنّ المساجد للّه}، عطف بر {أنّه استمع. ..}است; يعنى، {قل اُوحى إلىّ أنّ المساجد للّه...}.

امنيت در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 7،8،19

7 _ امنيّت كامل براى كسانى كه وارد كعبه مى شوند .

و من دخله كان امناً

8 _ لزوم حفظ و برقرارى امنيّت در كعبه

و من دخله كان امناً

بنابراينكه جمله خبريّه در مقام انشاء باشد.

19 _ كسى كه در خارج حرم مرتكب جرم شده و به حرم پناه مى برد ، از تعقيب در امان است .

و من دخله كان امناً

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: اذ احدث العبد فى غير الحرم جنايةً ثم فَرَّ الى الحرم لم يسع لأحد ان يأخذه فى الحرم.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 226، ح 2 ; تفسير برهان، ج 1،ص 299، ح 5.

امنيت مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 12

12 _ لزوم تأمين امنيّت حَرَم الهى در ماه هاى حرام

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 13

13

- مكّه ( مسجد الحرام و محدوده آن ) بايد محيطى أمن براى همگان باشد .

سواء الع_كف فيه و الباد

انگيزه بناى مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 1،2،5،6

1 _ اقدام منافقان به ساختن مسجدى براى هدف هاى زيانبار و كفرآميز و تفرقه افكن ميان مؤمنان

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين

2 _ اقدام منافقان به ساختن پايگاهى تحت عنوان { مسجد } براى دشمنان ديرينه خدا و رسول خدا

و الذين اتخذوا مسجداً . .. إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

5 _ كفر درونى منافقان انگيزه ساختن مسجد ضرار

مسجداً ضراراً و كفراً

{كفراً} مى تواند به معناى ترويج كفر نباشد ; بلكه به اين معنا باشد كه عمل منافقان و سازندگان مسجد ضرار، نشأت يافته از كفرشان بوده است.

6 _ ترويج كفر ، تفرقه افكنى و تجمع بخشيدن به دشمنان خدا و رسول ، مهمترين اهداف زيانبار منافقان از ساختن مسجد ضرار

مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين و إرصاداً

قيد {ضراراً} مى تواند هدف كلى و عام منافقان و {كفراً و تفريقاً . .. إرصاداً} بيانگر بارزترين نمودهاى آن هدف كلى باشد.

اهداف بناى مسجد قبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 6

6 _ بانيان مسجد قبا ، داراى تقواى الهى و در پى جلب رضايت خدا بودند .

لمسجد أسّس على التقوى . .. أفمن أسس بنينه على تقوى

مفسران برآنند كه شأن نزول اين بخش از آيات، مسجد قبا و مسجد ضرار است. بر اين اساس مى توان گفت كه: ضمير

{بنيانه} به مسجد قبا (لمسجد أسّس على التقوى) بازمى گردد و آيه شريفه، در مقام تمجيد بانيان مسجد قبا و تقبيح بنيان گذاران مسجد ضرار است.

اهميت احترام مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 28

28 - لزوم احترام به مساجد و حفظ قداست آنها *

و لاتبشروهن و أنتم عكفون فى المسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 18 - 6

6 - { عن يونس بن يعقوب قال : سمعت الصادق جعفربن محمد ( ع ) يقول : . . . ملعون ملعون من لم يوقّر المسجدَ ، تدرى يا يونس لِمَ عظَّم اللّه حقَّ المساجد و أنزل ه_ذه الآيه : { و أنّ المساجد للّه فلاتدعوا مع اللّه أحداً } ؟ كانت اليهود و النصارى إذا دخلوا كنائسهم أشركوا باللّه تعالى ، فأمر اللّه سبحانه نبيَّه أن يوحّدَ اللّهَ فى ها و يَعْبُدَه ;

از يونس بن يعقوب روايت شده كه گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: . .. ملعون است، ملعون است، آن كس كه به مساجد احترام نگذارد; اى يونس! مى دانى چرا خداوند حق مساجد را بزرگ دانسته و آيه {و أنّ المساجد للّه فلاتدعوا مع اللّه أحداً} را نازل فرموده است؟ زيرا يهود و نصارا وقتى به معابد خود مى رفتند، به خداى تعالى شرك مىورزيدند. پس خداوند سبحان به پيامبر اسلام(ص) دستور داد كه خدا را در مساجد به وحدانيت بخوانند و عبادت كنند}.

اهميت بناى مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 -

107 - 10

10 _ ارزشمندى ساختن مسجد ، در گرو حسن نيت و انگيزه الهى داشتن آن است .

و الذين اتخذوا مسجداً . .. و ليحلفن إن أردنا إلا الحسنى و اللّه يشهد إنهم لكذبون

اهميت تطهير مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 13

13 - لزوم پاسدارى از حرمت مسجدالحرام و محفوظ داشتن آن از آلودگى هاى ظاهرى و پليدى هاى باطنى ( مظاهر

أن لاتشرك بى شيئًا و طهّر بيتى

اهميت تعمير مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 18 - 5

5 _ كافران ، مشركان و مسلمانان بى مبالات و ناپايبند به نماز و زكات ، فاقد صلاحيت تعمير و رسيدگى به امور مساجدند .

إنما يعمر مسجد اللّه من ءامن باللّه و اليوم الأخر و أقام الصلوة و ءاتى الزكوة

اهميت تقويت مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 17

17 _ لزوم تقويت مساجد و مراكزى كه بر اساس تقوا بنا شده و پايگاه جويندگان طهارت است .

لمسجد أسّس على التقوى . .. فيه رجال يحبون أن يتطهروا

اهميت توليت مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 18 - 5

5 _ كافران ، مشركان و مسلمانان بى مبالات و ناپايبند به نماز و زكات ، فاقد صلاحيت تعمير و رسيدگى به امور مساجدند .

إنما يعمر مسجد اللّه من ءامن باللّه و اليوم الأخر و أقام الصلوة و ءاتى الزكوة

اهميت محافظت از مسجد الحرام

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 13

13 - لزوم پاسدارى از حرمت مسجدالحرام و محفوظ داشتن آن از آلودگى هاى ظاهرى و پليدى هاى باطنى ( مظاهر

أن لاتشرك بى شيئًا و طهّر بيتى

اهميت مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 13

13 _ اهميت خاص مسجد الحرام ، حج و مناسك آن

يايها الذين ءامنوا لاتحلوا . .. و لا ءآمين البيت الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 2،3،6،9

2 _ بازداشتن مردم از ورود به مسجدالحرام ، گناهى مستوجب عذاب الهى

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

3 _ كافران مكه به دليل بازداشتن اهل ايمان از ورود به مسجدالحرام ، مستوجب عذاب ( كشته شدن ، اسير گشتن و . . . ) بودند .

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

با توجه به آيه قبل كه عذاب استيصال را براى مردم مكه با شرايط ذكر شده منتفى دانست، معلوم مى شود مراد از عذاب در اين آيه به دليل وقوع آن در بين آيات نبرد، شكست كافران و كشته و اسير شدن آنان است.

6 _ ولايت و سرپرستى بر مسجدالحرام ، تنها شايسته تقواپيشگان است .

و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

9 _ ضرورت تعيين سرپرست براى رسيدگى به امور مسجدالحرام *

و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

لحن آيه حكايت از آن دارد كه وجود سرپرست براى مسجدالحرام مفروض دانسته شده است ; تنها سخن درباره

شايستگان اين سِمَت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 2

2 _ مسجدالحرام ، مكانى است مقدس و دور داشتن هر گونه آلودگى از آن ، لازم مى باشد .

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 11

11- زمين مسجدالحرام و مسجدالاقصى ، داراى اهميت معنوى ويژه است .

أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجد الأقصا

اينكه مبدأ و منتهاى سير پيامبر(ص) دو مكان خاص عبادت (مسجدالحرام و مسجدالأقصا) قرار گرفت، حكايت از حقيقت فوق دارد.

اهميت مسجد الحرام در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 5

5 _ انعقاد پيمان صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان در كنار مسجدالحرام

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

بانيان مسجد ضرار در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 15

15 _ بناكنندگان مسجد ضرار ، از ظالمان و سقوط كنندگان در آتش دوزخند .

و الذين اتخذوا مسجداً ضراراً . .. فانهار به فى نار جهنم

بانيان مسجد قبا و رضايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 6

6 _ بانيان مسجد قبا ، داراى تقواى الهى و در پى جلب رضايت خدا بودند .

لمسجد أسّس على التقوى . .. أفمن أسس بنينه على تقوى

مفسران برآنند كه شأن نزول اين بخش از آيات، مسجد قبا و مسجد ضرار است. بر اين اساس مى توان

گفت كه: ضمير {بنيانه} به مسجد قبا (لمسجد أسّس على التقوى) بازمى گردد و آيه شريفه، در مقام تمجيد بانيان مسجد قبا و تقبيح بنيان گذاران مسجد ضرار است.

برپايى نماز در مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 5

5 _ مسجدى كه از نخستين لحظه بر اساس تقوا بنا شده ، داراى ارزش بوده و سزاوار است كه در آن نماز اقامه شود .

لمسجد أسّس على التقوى من أول يوم أحق أن تقوم فيه

بركات مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 5

5 - عرفات و مشعر ، كانون خير و بركت فراوان براى حج گزاران

ليشهدوا من_فع لهم

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {ليشهدوا} مربوط به حضور در عرفات و مشعر باشد.

پاكيزگى در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 2

2 - ورود به مسجدالحرام براى انجام طواف ، با سر و تن آلوده و نياراسته ، ممنوع است .

ثمّ ليقضوا تفثهم

تاريخ زيارت مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 10

10 - حج و زيارت مسجدالحرام ، مراسمى رايج در ميان مردم جزيرة العرب

سواء الع_كف فيه و الباد

تاريخ مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 37

37- وجود مسجد و ارجمندى آن در عصر بيدار شدن اصحاب كهف

لنتّخذنّ عليهم مسجدًا

تاريخ مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 6

6 _ توليت مسجدالحرام ( تعمير و رسيدگى به امور آن ) در صدر اسلام _ تا پيش از فتح مكه _ در دست مشركان كفر پيشه بوده است .

ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد اللّه شهدين على أنفسهم بالكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 11

11 - { مسجدالحرام } نامى شناخته شده و متداول در ميان مردم جزيرة العرب

و المسجد الحرام الذى جعلن_ه للناس

تجاوز به حقوق ديگران در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 14

14 - انحراف از حق و تجاوز به حقوق ديگران در محيط مسجد الحرام ، گناهى است بس بزرگ و كج روان و ستم كاران بايد در انتظار كيفر سخت دنيوى باشند .

و من يرد فيه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب أليم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مقصود از {عذاب أليم} كيفر دنيوى نيز باشد.

تخريب مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 1،3

1 - كفر پيشگان عصر بعثت ، مسلمانان را از حضور در مساجد باز مى داشتند و در صدد تخريب آنها بودند .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه . .. و سعى فى خرابها

فعل {منع} نيازمند دو مفعول است: يك مفعول آن {مساجد اللّه} است و مفعول ديگر {المسلمين} مى باشد كه به خاطر وضوحش بيان نشده است; يعنى: {منع المسلمين مساجد اللّه} ماضى آوردن فعل {منع} حكايت از

آن دارد كه: ممانعت از ورود مسلمانان به مساجد تحقق يافته بوده; يعنى، آيه شريفه ضمن بيان ناروا بودن ممانعت از ورود به مساجد، اشاره دارد به قضاياى بازدارى از ورود مسلمانان صدر اسلام، به مسجد الحرام و . ..

3 - ممانعت از ورود مسلمانان به مساجد و تلاش براى تخريب آنها ، از روش هاى مبارزاتى كفرپيشگان عليه اسلام و مسلمين

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها

تعمير مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 1

1 _ مشركان ، صلاحيت تعمير و رسيدگى به مساجد را ندارند .

ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 18 - 1

1 _ تعمير و رسيدگى به امور مساجد ، تنها در صلاحيت مؤمنان راستين است .

إنما يعمر مسجد اللّه من ءامن باللّه و اليوم الأخر . .. و لم يخش إلا اللّه

تقوا در بناى مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 5

5 _ مسجدى كه از نخستين لحظه بر اساس تقوا بنا شده ، داراى ارزش بوده و سزاوار است كه در آن نماز اقامه شود .

لمسجد أسّس على التقوى من أول يوم أحق أن تقوم فيه

تقوا در بناى مسجد قبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 6،10

6 _ مسجد قبا ، بنيان نهاده شده بر اساس تقوا و مكانى شايسته براى عبادت

لمسجد أسّس

على التقوى . .. أحق أن تقوم فيه

با توجه به شأن نزول و به قرينه مسجد ضرار، منظور از {لمسجد أسّس على التقوى} مسجد قبا مى باشد.

10 _ مسجد قبا ، مسجدى بنا شده بر اساس تقوا و مأواى جويندگان پاكى و طهارت

لمسجد أسّس على التقوى . .. فيه رجال يحبون أن يتطهروا

تقواى بانيان مسجد قبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 6

6 _ بانيان مسجد قبا ، داراى تقواى الهى و در پى جلب رضايت خدا بودند .

لمسجد أسّس على التقوى . .. أفمن أسس بنينه على تقوى

مفسران برآنند كه شأن نزول اين بخش از آيات، مسجد قبا و مسجد ضرار است. بر اين اساس مى توان گفت كه: ضمير {بنيانه} به مسجد قبا (لمسجد أسّس على التقوى) بازمى گردد و آيه شريفه، در مقام تمجيد بانيان مسجد قبا و تقبيح بنيان گذاران مسجد ضرار است.

توليت مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 1،2

1 _ مشركان ، صلاحيت تعمير و رسيدگى به مساجد را ندارند .

ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد اللّه

2 _ وانهادن امور مساجد به شرك پيشگان ، ممنوع است .

ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 18 - 1،2

1 _ تعمير و رسيدگى به امور مساجد ، تنها در صلاحيت مؤمنان راستين است .

إنما يعمر مسجد اللّه من ءامن باللّه و اليوم الأخر . .. و لم يخش إلا اللّه

2 _ مؤمنان صالح ، وظيفه

دار بر عهده گرفتن امور مساجد

إنما يعمر مسجد اللّه من ءامن باللّه . .. و لم يخش إلا اللّه

توليت مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 6،9

6 _ ولايت و سرپرستى بر مسجدالحرام ، تنها شايسته تقواپيشگان است .

و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

9 _ ضرورت تعيين سرپرست براى رسيدگى به امور مسجدالحرام *

و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

لحن آيه حكايت از آن دارد كه وجود سرپرست براى مسجدالحرام مفروض دانسته شده است ; تنها سخن درباره شايستگان اين سِمَت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 1

1 _ سرزنش خداوند نسبت به مسلمانانى كه شغل آب دهى به حاجيان و سرپرستى مسجدالحرام را با جهاد در راه خدا برابر انگاشته و خويشتن را همطراز با مؤمنان اهل پيكار در راه خدا مى پنداشتند .

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر و جهد فى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 5

5 _ سال نهم هجرى ، سال قدرت مسلمانان و استيلاى آنان بر اداره مسجدالحرام

فلا يقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا

اينكه مسلمانان در سال نهم هجرى مكلف به اين تكليف الهى شدند _ با اينكه اصل پليدى مشركان در گذشته نيز بوده است _ نشان مى دهد كه در گذشته، اجراى آن ميسر نبوده است.

توليت مسجد الحرام در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 -

19 - 3

3 _ سرپرستى مسجدالحرام و آب دهى به زائران كعبه ، شغلى مهم و افتخارآميز در ميان عرب هاى جاهلى

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه . .. و جهد فى سبيل اللّ

توليت مسجد الحرام در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 6

6 _ توليت مسجدالحرام ( تعمير و رسيدگى به امور آن ) در صدر اسلام _ تا پيش از فتح مكه _ در دست مشركان كفر پيشه بوده است .

ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد اللّه شهدين على أنفسهم بالكفر

جنگ در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 12،13،15

12 - نبرد در مسجد الحرام و نواحى آن حرام است .

و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام

13 - در صورتى كه دشمنان دين در مسجدالحرام و نواحى آن عليه مسلمانان وارد جنگ شوند ، نبرد با آنان و كشتن شان واجب است .

و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام حتى يقتلوكم فيه فإن قتلوكم فاقتلوهم

15 - فتنه انگيزى كافران ، مجوز كشتن و نبرد با آنها در مسجد الحرام و نواحى آن نيست .

و الفتنة أشد من القتل و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام حتى يقتلوكم

جمله {و الفتنة . ..} بيان مى دارد كه كافران فتنه انگيز همانند كافران محارب هستندو لذا بايد باآنان نبرد كرد. به نظر مى رسد جمله {و لاتقاتلوهم عند المسجد الحرام ...} به منزله استثنا از اين قانون باشد; يعنى، فتنه انگيزى كافران، مجوز جنگ در مسجد الحرام نيست.

حرمت بناى مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 13

13 _ ساختن مسجدى كه موجب زيان مؤمنان و تفرقه در بين ايشان و ترويج افكار و انديشه هاى ضد الهى شود ، جايز نيست .

اتخذوا مسجداً ضراراً . .. و تفريقاً بين المؤمنين

حقانيت قبله بودن مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 2،3

2 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) على رغم اطمينانشان به حقانيت قبله مسلمانان ( مسجدالحرام ) ، آن را نخواهند پذيرفت .

ليعلمون أنه الحق . .. و لئن أتيت الذين ... ما تبعوا قبلتك

3 - هيچ برهان و معجزه اى نمى تواند اهل كتاب را به پذيرش مسجدالحرام به عنوان قبله حق ، وادارد .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

كلمه {ءاية} به معناى علامت و نشانه است و مقصود از آن معجزه و برهان مى باشد.

حقانيت قبله شدن مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 149 - 3

3 - تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله ، حكمى حق ( حكمت آميز و به جا ) و از ناحيه خداوند

و إنه للحق من ربك

خدا و بانيان مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 7

7 _ برخورد شديد خداوند با بناكنندگان مسجد ضرار ، متكى بر علم و حكمت او بود .

و الذين اتخذوا . .. لا تقم فيه ... فانهار به فى نار جهنم ... و اللّه عليم حكيم

خيريت مسجد

الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 5

5 - عرفات و مشعر ، كانون خير و بركت فراوان براى حج گزاران

ليشهدوا من_فع لهم

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {ليشهدوا} مربوط به حضور در عرفات و مشعر باشد.

دعا در مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 38 - 14

14 _ نقش مسجد و محراب _ مكان هاى مقدس _ در استجابت دعا *

دخل عليها زكريّا المحراب . .. هنا لك دعا زكريّا ربّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه مشاراليه {هنالك}، {المحراب} باشد; و جمله {و هو قائم يصلى فى المحراب}، در آيه بعد مؤيد اين معناست.

ذكر در مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 7،8،9،10،11،12

7 - مساجد ، جايگاه عبادت خدا و ياد كردن نام اوست .

مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

سجده، بارزترين نمود پرستش است و تعبير از پايگاههاى دينى اهل ايمان به مسجد (جايگاه سجده) بيانگر اين است كه: آن پايگاهها محل عبادت و پرستش مى باشد.

8 - مساجدى كه مردم در آن حضور نيابند و در آنها ذكر خدا نگويند ، در حقيقت مساجدى ويرانه اند .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {سعى فى خرابها} (در تلاش براى تخريب مساجد هستند) تفسير و توضيح جمله {منع مساجد اللّه أن يذكر فيها اسمه} باشد.

9 - آبادانى مساجد ، به يادكردن نام خدا در آنهاست

.

أن يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها

10 - غفلت از ياد خدا در جايگاه عبادت ( مسجد و . . . ) امرى نكوهيده و نارواست .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

عبارت {أن يذكر فيها اسمه} بيانگر اين است كه: دليل ناروا بودن و ستمكار شمردن بازدارندگان مردم از حضور در مساجد، ياد نشدن نام خداست. بنابراين جمله {من أظلم ...} شامل كسانى كه در جايگاههاى عبادت از ياد خدا غافلند نيز، مى شود.

11 - تعطيلى مساجد و حضور نيافتن در آنها ، به انگيزه ياد نكردن نام خدا ، امرى نكوهيده و نارواست .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

12 - مساجد ، بايد از هر آنچه مانع ياد خداست ، پيراسته باشد .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

ذلت تخريب كنندگان مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 21

21 - تخريب مساجد به انگيزه ياد نكردن خدا در آنها ، گناهى بزرگ و در پى دارنده خوارى در دنيا و عذابى بزرگ در قيامت است .

و سعى فى خرابها . .. لهم فى الدنيا خزى و لهم فى الأخرة عذاب عظيم

از اينكه بازدارندگانِ مردم از ورود به مساجد و تخريب كنندگانِ آن ها، ظالمترين مردم شمرده شده اند و نيز به عذاب عظيم قيامت تهديد شده اند، بزرگى گناه آنان به دست مى آيد.

ذلت مانعان از مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 17،19

17 - خوارى و

ذلت در دنيا ، سزاى بازدارندگان مردم از ورود به مساجد

و من أظلم ممّن منع مسجد اللّه . .. لهم فى الدنيا خزى

19 - سركوبى كفرپيشگان مسلط بر مساجد عصر بعثت و گرفتار شدنشان به خوارى و ذلت ، از اخبار غيبى قرآن و از نويد هاى خدا به مسلمانان

لهم فى الدنيا خزى

چنانچه گذشت، آيه شريفه اشاره به قضاياى صدر اسلام و بازدارى مسلمانان از ورود به مسجد الحرام و مانند آن دارد . با توجه به اين حقيقت، جمله {لهم فى الدنيا خزى} نويدى است به مسلمانان كه كفرپيشگان مانع از ورود به مساجد، به خوارى و ذلت گرفتار خواهند شد، كه به مناسبت مورد، مقصود از خوارى و ذلت، كوتاه شدن دست آنان از مساجد اسلامى و سيطره مسلمانان بر آنان است.

ركوع در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 14

14 - طواف ، قيام ، ركوع و سجود ( نماز ) از آداب زيارت مسجدالحرام

و طهّر بيتى للطّائفين و القائمين و الركّع السجود

ظاهر اين است كه مراد از {القائمين و الركع السجود} نمازگزاران است; يعنى، {خانه مرا براى طواف كنندگان و نمازگزاران آماده كن}.

زينت در مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 31 - 1

1 _ ضرورت آراسته ساختن خويش با زينتها، هنگام حضور در مساجد

يبنى ءادم خذوا زينتكم عند كل مسجد

سجده در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 14

14 - طواف ، قيام ، ركوع و سجود

( نماز ) از آداب زيارت مسجدالحرام

و طهّر بيتى للطّائفين و القائمين و الركّع السجود

ظاهر اين است كه مراد از {القائمين و الركع السجود} نمازگزاران است; يعنى، {خانه مرا براى طواف كنندگان و نمازگزاران آماده كن}.

سرزنش تعطيلى مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 11

11 - تعطيلى مساجد و حضور نيافتن در آنها ، به انگيزه ياد نكردن نام خدا ، امرى نكوهيده و نارواست .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

سوت در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 35 - 1،2

1 _ سوت كشيدن و كف زدن ، شيوه نيايش كافران مكه در مسجدالحرام و اطراف كعبه

و ما كان صلاتهم عند البيت إلا مكاء و تصدية

2 _ سوت كشيدن و كف زدن در اطراف كعبه به عنوان عبادت و نيايش از سوى كافران مكه ، دليل عدم شايستگى آنان براى ولايت بر مسجدالحرام

إن أولياؤه إلا المتقون . .. مكاء و تصدية

جمله {ما كان صلاتهم . .. } مى تواند بيان مصداقى براى بى تقوايى متوليان كفرپيشه مسجدالحرام باشد و در نتيجه دليلى براى عدم شايستگى آنان براى ولايت بر مسجدالحرام.

شرايط متوليان مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 11

11 _ اكثر كافران عصر بعثت ، ناآگاه به ضرورت تقوا براى متوليان مسجدالحرام

إن أولياؤه إلا المتقون و لكن أكثرهم لايعلمون

مفعول {لايعلمون} حقايقى است كه آيه مورد بحث بدان پرداخته است ; از جمله ضرورت تقوا براى واليان

مسجدالحرام و نيز استحقاق عذاب براى سدكنندگان مسجدالحرام بر روى مؤمنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 35 - 2

2 _ سوت كشيدن و كف زدن در اطراف كعبه به عنوان عبادت و نيايش از سوى كافران مكه ، دليل عدم شايستگى آنان براى ولايت بر مسجدالحرام

إن أولياؤه إلا المتقون . .. مكاء و تصدية

جمله {ما كان صلاتهم . .. } مى تواند بيان مصداقى براى بى تقوايى متوليان كفرپيشه مسجدالحرام باشد و در نتيجه دليلى براى عدم شايستگى آنان براى ولايت بر مسجدالحرام.

صدّ از مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 10،17،18،25

10 _ در نظر خداوند ، جلوگيرى از ورود به مسجدالحرام ، گناهى بزرگتر از جنگيدن در ماه هاى حرام است .

الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صدّ عن سبيل اللّه . .. و المسجدالحرام .

بنابراينكه {و المسجدالحرام}، عطف بر {سبيل اللّه} باشد و {صدّ}، مبتدا و {اكبر}، خبر آن باشد. يعنى: {و صدّ عن سبيل اللّه و صدّ عن المسجدالحرام ... اكبر}

17 _ مشركان مكه ، مردمانى كفرپيشه و بازدارندگان از راه خداوند و مسجدالحرام

و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به و المسجدالحرام و اخراج اهله

18 _ جنگ در ماه هاى حرام ، موجب بازداشتن مردمان از راه خداوند و بازدارى آنان از مسجدالحرام و كفر به خداست .

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به و

بنابراينكه {و صدّ عن سبيل اللّه}، عطف بر {كبير} باشد: يعنى قتال

فيه، صدّ عن سبيل اللّه و كفر به.

25 _ كفر به خداوند و جلوگيرى از راه او و مسجدالحرام و بيرون راندن اهل آن ، از مصاديق فتنه

و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به و المسجدالحرام و اخراج اهله منه اكبر عنداللّه و الف

طواف در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 14،15

14 - طواف ، قيام ، ركوع و سجود ( نماز ) از آداب زيارت مسجدالحرام

و طهّر بيتى للطّائفين و القائمين و الركّع السجود

ظاهر اين است كه مراد از {القائمين و الركع السجود} نمازگزاران است; يعنى، {خانه مرا براى طواف كنندگان و نمازگزاران آماده كن}.

15 - لزوم تقديم طواف بر نماز در زيارت مسجدالحرام

للطّائفين و القائمين و الركّع السجود

طهارت مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 2

2 _ مسجدالحرام ، مكانى است مقدس و دور داشتن هر گونه آلودگى از آن ، لازم مى باشد .

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام

ظلم بانيان مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 15

15 _ بناكنندگان مسجد ضرار ، از ظالمان و سقوط كنندگان در آتش دوزخند .

و الذين اتخذوا مسجداً ضراراً . .. فانهار به فى نار جهنم

ظلم تخريب مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 5

5 - كسانى كه در پى تخريب مساجد برآيند از ستمكارترين مردمند .

و من أظلم ممن . .. سعى فى خرابها

عبادت

در مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 29 - 5

5 _ اهميت عبادت و نماز در مسجد*

و أقيموا وجوهكم عند كل مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 18 - 1،3،6

1 - مسجد ها و معبد ها ، بايد تنها به عبادت خداوند اختصاص داشته باشد .

و أنّ المس_جد للّه

{مساجد} (جمع {مسجد}) به معناى محل هايى است كه براى سجده و عبادت خدا، بنا شده است.

3 - هيچ كس جز خداوند ، نبايد در مساجد و معابد مورد پرستش قرار گيرد .

فلاتدعوا مع اللّه أحدًا

تفريع جمله {فلاتدعوا. ..} بر {أنّ المساجد للّه}، مى رساند كه نهى از دعا و عبادت غيرخدا، مربوط به مساجد است.

6 - { عن يونس بن يعقوب قال : سمعت الصادق جعفربن محمد ( ع ) يقول : . . . ملعون ملعون من لم يوقّر المسجدَ ، تدرى يا يونس لِمَ عظَّم اللّه حقَّ المساجد و أنزل ه_ذه الآيه : { و أنّ المساجد للّه فلاتدعوا مع اللّه أحداً } ؟ كانت اليهود و النصارى إذا دخلوا كنائسهم أشركوا باللّه تعالى ، فأمر اللّه سبحانه نبيَّه أن يوحّدَ اللّهَ فى ها و يَعْبُدَه ;

از يونس بن يعقوب روايت شده كه گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: . .. ملعون است، ملعون است، آن كس كه به مساجد احترام نگذارد; اى يونس! مى دانى چرا خداوند حق مساجد را بزرگ دانسته و آيه {و أنّ المساجد للّه فلاتدعوا مع اللّه أحداً} را نازل فرموده است؟ زيرا يهود و نصارا وقتى به معابد خود

مى رفتند، به خداى تعالى شرك مىورزيدند. پس خداوند سبحان به پيامبر اسلام(ص) دستور داد كه خدا را در مساجد به وحدانيت بخوانند و عبادت كنند}.

عبادتگاه مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 7

7 _ مسجدالحرام ، عبادتگاهى پر ارج و با عظمت در پيشگاه خداوند

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

استحقاق عذاب براى بازدارى از ورود به مسجدالحرام، حكايت از عظمت آن در پيشگاه خدا دارد.

عظمت مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 7

7 _ مسجدالحرام ، عبادتگاهى پر ارج و با عظمت در پيشگاه خداوند

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

استحقاق عذاب براى بازدارى از ورود به مسجدالحرام، حكايت از عظمت آن در پيشگاه خدا دارد.

عموميت زيارت مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 7

7 - تمامى مسلمانان ( مكّى و آفاقى ) ، نسبت به مسجدالحرام از حق مساوى برخورداراند .

الذى جعلن_ه للناس سواء الع_كف فيه و الباد

{سواء} به معناى {مستوى} و حال براى {الناس}است. {عاكف} به معناى مقيم (منظور اهل مكّه) است. {بادى} يعنى اهل باديه و مقصود از آن مردمى است كه بيرون مكّه و در سرزمين هاى ديگر زندگى مى كنند; يعنى، ما مسجدالحرام را براى همه انسان ها قرار داديم و در بهره مندى از آن، مكّى و آفاقى برابراند و كسى را بر ديگرى امتيازى نيست.

عموميت مسجد الحرام

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 6

6 - مسجدالحرام ، از آن عموم مردم خداپرست است و قشر خاصى حق محروم كردن مردم از زيارت آن را ندارد .

الذى جعلن_ه للناس

عوامل ممانعت از مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 1

1 - تعصّب جاهلى و غرور مشركان مكه ، مايه بستن راه مسجدالحرام بر مؤمنان در حديبيه

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام. .. إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة

{إذ} ظرف براى {صدّوا} است.

غصب مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 4

4 _ كفرپيشگان مكه به ناحق خويشتن را سرپرست مسجدالحرام مى پنداشته و غاصبانه بر آن تسلط داشتند .

و هم يصدون عن المسجدالحرام و ما كانوا أولياؤه

فرجام مانعان از مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 20

20 - عذاب بزرگ قيامت ، فرجام بازدارندگان مردم از ورود به مساجد براى ياد خدا

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه . .. و لهم فى الأخرة عذاب عظيم

فضايل بانيان مسجد قبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 6

6 _ بانيان مسجد قبا ، داراى تقواى الهى و در پى جلب رضايت خدا بودند .

لمسجد أسّس على التقوى . .. أفمن أسس بنينه على تقوى

مفسران برآنند كه شأن نزول اين بخش از آيات، مسجد قبا و مسجد ضرار است. بر اين اساس مى توان

گفت كه: ضمير {بنيانه} به مسجد قبا (لمسجد أسّس على التقوى) بازمى گردد و آيه شريفه، در مقام تمجيد بانيان مسجد قبا و تقبيح بنيان گذاران مسجد ضرار است.

فضيلت عبادت در مسجد قبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 6

6 _ مسجد قبا ، بنيان نهاده شده بر اساس تقوا و مكانى شايسته براى عبادت

لمسجد أسّس على التقوى . .. أحق أن تقوم فيه

با توجه به شأن نزول و به قرينه مسجد ضرار، منظور از {لمسجد أسّس على التقوى} مسجد قبا مى باشد.

فضيلت مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 29 - 17

17 _ عن أبى عبدالله(ع) فى قوله تعالى: { و أقيموا وجوهكم عند كل مسجد} قال: مساجد محدثة فامروا أن يقيموا وجوهكم شطر المسجد الحرام.

از امام صادق(ع) روايت شده است: مراد از آيه {و أقيموا وجوهكم . ..}، مساجد نوبنياد است كه مردم مأمورند (هنگام عبادت) در آنها رو به مسجدالحرام بايستند.

فضيلت مسجد قبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 10،18،19

10 _ مسجد قبا ، مسجدى بنا شده بر اساس تقوا و مأواى جويندگان پاكى و طهارت

لمسجد أسّس على التقوى . .. فيه رجال يحبون أن يتطهروا

18 _ { عن الحلبى عن ابى عبداللّه ( ع ) قال : سألته عن المسجد الذى أسس على التقوى قال : مسجد قبا ;

حلبى گويد از امام صادق (ع) پرسيدم: مسجدى كه بر اساس تقوا بنيان نهاده شده كدام است؟ فرمود: مسجد قبا}.

19 _

ابىّ بن كعب گويد : { سئلت النبى ( ص ) عن المسجد الذى أسس على التقوى فقال : هو مسجدى هذا ;

از پيغمبر (ص) پرسيدم: مسجدى كه بر اساس تقوا بنيان نهاده شده كدام است؟ فرمود: آن همين مسجد من است}.

فلسفه بناى مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 3

3 _ اظهار خضوع و فروتنى در پيشگاه خدا ، حكمت و فلسفه ساختن مساجد

ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد اللّه

نامگذارى اماكن عبادت به {مساجد} بيانگر برداشت فوق مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 18 - 3

3 _ اظهار خضوع و فروتنى در پيشگاه خدا ، فلسفه و حكمت ساختن مساجد

إنما يعمر مسجد اللّه

نامگذارى اماكن عبادت به {مساجد} بيانگر برداشت فوق است.

فلسفه تخريب مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 2

2 - ترك پرستش و ياد خدا ، انگيزه كفرپيشگان دربازدارى مسلمانان از ورود به مساجد و تلاش براى تخريب آنها

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها

{أن يذكر} به تقدير {لا}ى نافيه، مفعولٌ له براى {منع} است; يعنى، از ورود به مساجد جلوگيرى مى كردند تا نام خدا در آنها برده نشود.

فلسفه قبله شدن مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 149 - 3

3 - تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله ، حكمى حق ( حكمت آميز و به جا ) و از ناحيه خداوند

و إنه

للحق من ربك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 16

16 - فراهم آمدن زمينه دستيابى مسلمانان به هدايت هاى ويژه ، از هدف هاى تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله آنان

فولوا وجوهكم شطره . .. لعلكم تهتدون

چون مخاطبان آيه مسلمانان هستند و آنان به دليل ايمانشان به اسلام هدايت يافته اند; معلوم مى شود مراد از هدايت مطرح شده در {تهتدون}، هدايتى ويژه و كاملتر از هدايت نخست است.

فلسفه مسجد سازى در غار اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 36

36- زنده نگه داشتن خاطره و سرگذشت اصحاب كهف ، از اهداف بنا كنندگان مسجد در فضاى غار بود .

لنتّخذنّ عليهم مسجدًا

قيد {عليهم} بيان گر اين نكته است كه بناى مسجد در آن مكان، براى يادبود اصحاب كهف پيشنهاد شده بود.

فلسفه ممانعت از مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 2

2 - ترك پرستش و ياد خدا ، انگيزه كفرپيشگان دربازدارى مسلمانان از ورود به مساجد و تلاش براى تخريب آنها

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها

{أن يذكر} به تقدير {لا}ى نافيه، مفعولٌ له براى {منع} است; يعنى، از ورود به مساجد جلوگيرى مى كردند تا نام خدا در آنها برده نشود.

قبله بودن مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 13،15

13 - مسلمانان در هر سرزمينى كه باشند ، بايد مسجد الحرام را

قبله خويش قرار دهند .

و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

15 - رو كردن به جهت و سمت مسجدالحرام ، در اعمالى كه مشروط به قبله اند ، كافى است .

فول وجهك شطر المسجدالحرام و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

بديهى است كه خود مسجدالحرام و يا كعبه، قبله مى باشد. بنابراين آوردن كلمه {شطر} - كه به معناى سمت و جهت است - اين معنا را القا مى كند كه: در كارهاى مشروط به قبله همانند نماز، لازم نيست به خط مستقيم رو به مسجد و يا كعبه قرار گرفت; بلكه كافى است به سمت و جهتى ايستاد كه مسجد و يا كعبه در آن جهت قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 1

1 - اهل كتاب وظيفه دار پذيرش مسجدالحرام به عنوان قبله خويش

ما تبعوا قبلتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 149 - 2،4

2 - پيامبر ( ص ) موظّف شد در هر مكان ، اعمال مشروط به قبله را به سوى مسجدالحرام انجام دهد .

و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجدالحرام

4 - رو كردن به سمت و جهت مسجدالحرام ، در اعمال مشروط به قبله كافى است .

فول وجهك شطر المسجدالحرام

بديهى است كه خود مسجدالحرام يا كعبه قبله مى باشد. بنابراين آوردن كلمه {شطر} - كه به معناى سمت و جهت است - اين معنا را القا مى كند كه: در كارهاى مشروط به قبله همانند نماز لازم نيست به خط مستقيم رو به مسجد، يا كعبه قرار گرفت; بلكه كافى

است به سمت و جهتى ايستاد كه مسجد، يا كعبه در آن جهت، قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 1،2،3

1 - مسجدالحرام قبله پيامبر ( ص ) و همه مسلمانان جهان

و من حيث . .. و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

2 - مسجدالحرام قبله منطقه اى يا قبله گروهى خاص نيست .

و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

3 - روكردن به سمت و جهت مسجدالحرام ، كافى در اعمال مشروط به قبله

فول وجهك شطر المسجدالحرام و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

برداشت فوق از كلمه {شطر} كه به معناى سمت و جهت است، استفاده مى شود.

قبله شدن مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 19

19 - تغيير قبله مسلمانان از بيت المقدس به سوى مسجد الحرام *

و ما جعلنا القبلة التى كنت عليها

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {كان} در {التى كنت عليها} دلالت بر زمان ماضى داشته باشد، در اين صورت {التى كنت عليها} دلالت بر تغيير قبله دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 12،14،17

12 - خداوند - در پى نويد تغيير قبله - به پيامبر ( ص ) و مسلمانان فرمان داد تا رو به سوى مسجد الحرام كنند .

فلنولينك . .. فول وجهك شطر المسجدالحرام و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

14 - تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله مسلمانان ، خشنودى و رضايت پيامبر ( ص ) را در پى داشت .

فلنولينك قبلة ترضيها فول

وجهك شطر المسجدالحرام

17 - عالمان يهود و نصارا ، به خوبى مى دانستند كه قبله شدن مسجدالحرام ، فرمانى از ناحيه خداوند است .

إن الذين أوتوا الكتب ليعلمون أنه الحق

{لام} تأكيد در {ليعلمون} بيانگر اين است كه: اهل كتاب هيچ ترديدى نداشتند و به روشنى مى دانستند كه تغيير قبله حق و از ناحيه خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 149 - 1،5

1 - مسجد الحرام قبله تعيين شده براى پيامبر ( ص ) از ناحيه خداوند

و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجدالحرام و إنه للحق من ربك

5 - تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله ، پرتوى از ربوبيت خدا بر پيامبر ( ص ) و در جهت پيشبرد اهداف وى بود .

و إنه للحق من ربك

اضافه {رب} (تربيت كننده و مدبر) به ضمير {ك} كه خطاب به پيامبر است، مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه: تغيير قبله در جهت تدبير امور پيامبر; يعنى، اهداف رسالت، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 17

17 - تغيير قبله از بيت المقدس به مسجدالحرام ، حادثه اى مهم و سرنوشت ساز در تاريخ اسلام

و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجد الحرام . .. و لعلكم تهتدون

نزول آيات متعدد درباره تغيير و تعيين قبله; مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) و تكرار فرمان {فولّ . ..} (در آيات 144، 149 و 150) و نيز مخاطب قرار دادن مسلمانان و تكرار جمله {فولوا وجوهكم شطره} (در دو آيه 144 و 150) بيانگر اهميت خاص و با ارزش بودن

تغيير و تعيين قبله است و اهداف اساسى بيان شده براى آن، حكايت از سرنوشت ساز بودن آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 3

3 - تغيير قبله از بيت المقدس به مسجدالحرام ، نعمتى بزرگ در رديف نعمت رسالت

فولوا وجوهكم شطره . .. لعلكم تهتدون. كما أرسلنا فيكم رسولا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه كاف در {كما} براى تشبيه باشد. بر اين مبنا تغيير قبله - كه از آيه قبل به دست مى آيد - {مشبّه} و ارسال پيامبر {مشبّه به} مى باشد و تشبيه مسأله قبله به نعمت رسالت، نشانگر عظمت آن مسأله و بزرگى آن نعمت است.

قتل در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 13

13 - در صورتى كه دشمنان دين در مسجدالحرام و نواحى آن عليه مسلمانان وارد جنگ شوند ، نبرد با آنان و كشتن شان واجب است .

و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام حتى يقتلوكم فيه فإن قتلوكم فاقتلوهم

قتل مانعان مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 3

3 _ كافران مكه به دليل بازداشتن اهل ايمان از ورود به مسجدالحرام ، مستوجب عذاب ( كشته شدن ، اسير گشتن و . . . ) بودند .

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

با توجه به آيه قبل كه عذاب استيصال را براى مردم مكه با شرايط ذكر شده منتفى دانست، معلوم مى شود مراد از عذاب در اين آيه به دليل

وقوع آن در بين آيات نبرد، شكست كافران و كشته و اسير شدن آنان است.

قداست مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 6،14،15،22

6 - مساجد ، از آن خدا و داراى قداست و احترامى خاص است .

مسجد اللّه

انتساب مساجد به خدا، با اضافه كردن كلمه {مساجد} به {اللّه} براى رساندن شرافت و حرمت ويژه آنهاست.

14 - كفرپيشگان ، حق حضور در مساجد را ندارند .

أولئك ما كان لهم أن يدخلوها

15 - كفرپيشگان ، در صورت حضور در مساجد ، مجرم اند و بايد به دست مسلمانان عقوبت شوند .

أولئك ما كان لهم أن يدخلوها إلا خائفين

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {إلا خائفين} استثنا از عدم ورود به مساجد باشد، نه از عدم جواز ورود. بر اين مبنا، جمله {ما كان لهم ...} بيانگر اين معناست كه: كافران حق ندارند به مساجد وارد شوند و در صورت تخلف، بايد عقوبت شوند; زيرا ترس كافران از ورود به مساجد، در صورتى است كه بدانند ورودشان در پى دارنده مجازات است.

22 - بستن مساجد به روى مردم و بازداشتن آنان از ياد خدا ، از گناهان بزرگ است .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه . .. لهم فى الأخرة عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 28

28 - لزوم احترام به مساجد و حفظ قداست آنها *

و لاتبشروهن و أنتم عكفون فى المسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 -

4

4 _ مساجد ، مكانهايى مقدس و متعلق به خدا و ملك اوست .

مسجد اللّه

اضافه {مساجد} به {اللّه} اضافه تشريفيّه و بيانگر قداست مساجد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 18 - 4

4 _ مساجد ، مكان هاى مقدس و متعلق به خدا و ملك اوست .

مسجد اللّه

اضافه {مساجد} به {اللّه} اضافه تشريفيّه و بيانگر قداست مساجد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 37

37- وجود مسجد و ارجمندى آن در عصر بيدار شدن اصحاب كهف

لنتّخذنّ عليهم مسجدًا

قداست مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 16

16 - مسجد الحرام و نواحى آن داراى قداستى والا و احترامى خاص

و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 14،15

14 _ مسجدالحرام ، داراى قداست و حرمت ويژه

و المسجدالحرام و اخراج اهله منه اكبر

15 _ تنها پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، داراى صلاحيّت و اهليّت براى مسجدالحرام هستند ; نه مشركان و كفار *

و اخراج اهله منه اكبر عنداللّه

با توجّه به اينكه پيامبر (ص) و مسلمانان را اهل مسجدالحرام شمرده است; شايد كنايه از اهليّت آنان براى مسجدالحرام و نا اهلى كفار براى آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 2

2 _ مسجدالحرام ، مكانى است مقدس و دور داشتن هر گونه آلودگى از آن ، لازم مى باشد .

إنما المشركون نجس فلا

يقربوا المسجدالحرام

قياس توليت مسجد با جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 1

1 _ سرزنش خداوند نسبت به مسلمانانى كه شغل آب دهى به حاجيان و سرپرستى مسجدالحرام را با جهاد در راه خدا برابر انگاشته و خويشتن را همطراز با مؤمنان اهل پيكار در راه خدا مى پنداشتند .

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر و جهد فى

كف زدن در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 35 - 1،2

1 _ سوت كشيدن و كف زدن ، شيوه نيايش كافران مكه در مسجدالحرام و اطراف كعبه

و ما كان صلاتهم عند البيت إلا مكاء و تصدية

2 _ سوت كشيدن و كف زدن در اطراف كعبه به عنوان عبادت و نيايش از سوى كافران مكه ، دليل عدم شايستگى آنان براى ولايت بر مسجدالحرام

إن أولياؤه إلا المتقون . .. مكاء و تصدية

جمله {ما كان صلاتهم . .. } مى تواند بيان مصداقى براى بى تقوايى متوليان كفرپيشه مسجدالحرام باشد و در نتيجه دليلى براى عدم شايستگى آنان براى ولايت بر مسجدالحرام.

كيفر اخروى مانعان از مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 20

20 - عذاب بزرگ قيامت ، فرجام بازدارندگان مردم از ورود به مساجد براى ياد خدا

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه . .. و لهم فى الأخرة عذاب عظيم

كيفر مانعان از مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 -

114 - 17

17 - خوارى و ذلت در دنيا ، سزاى بازدارندگان مردم از ورود به مساجد

و من أظلم ممّن منع مسجد اللّه . .. لهم فى الدنيا خزى

گناه تخريب مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 21

21 - تخريب مساجد به انگيزه ياد نكردن خدا در آنها ، گناهى بزرگ و در پى دارنده خوارى در دنيا و عذابى بزرگ در قيامت است .

و سعى فى خرابها . .. لهم فى الدنيا خزى و لهم فى الأخرة عذاب عظيم

از اينكه بازدارندگانِ مردم از ورود به مساجد و تخريب كنندگانِ آن ها، ظالمترين مردم شمرده شده اند و نيز به عذاب عظيم قيامت تهديد شده اند، بزرگى گناه آنان به دست مى آيد.

گناه ممانعت از مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 22

22 - بستن مساجد به روى مردم و بازداشتن آنان از ياد خدا ، از گناهان بزرگ است .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه . .. لهم فى الأخرة عذاب عظيم

گناه ممانعت از مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 4

4- باز داشتن مؤمنان از ورود به مسجدالحرام ، گناهى بزرگ و كفرآميز

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام

از اين كه خداوند، ممانعت از ورود مؤمنان به مسجدالحرام را به عنوان دومين جرم مهم مشركان ياد كرده و آن را در كنار كفر آنان متذكر شده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

لغو در

مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 35 - 4

4 _ بازداشتن مؤمنان از مسجدالحرام و انجام كار هاى بيهوده به عنوان نيايش و پرستش ، جلوه هايى از كفرپيشگى

و هم يصدون عن المسجدالحرام . .. إلا مكاء و تصدية ... بما كنتم تكفرون

از مصاديق مورد نظر براى {كنتم تكفرون} رفتارهاى ناپسندى است كه در اين آيه و آيه قبل بيان شده است ; يعنى بازدارى از مسجدالحرام و كف زدن و سوك كشيدن به عنوان عبادت و نيايش.

مالك مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 4

4 _ مساجد ، مكانهايى مقدس و متعلق به خدا و ملك اوست .

مسجد اللّه

اضافه {مساجد} به {اللّه} اضافه تشريفيّه و بيانگر قداست مساجد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 18 - 4

4 _ مساجد ، مكان هاى مقدس و متعلق به خدا و ملك اوست .

مسجد اللّه

اضافه {مساجد} به {اللّه} اضافه تشريفيّه و بيانگر قداست مساجد است.

مانعان از مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 1،2،3،4،13

1 - كفر پيشگان عصر بعثت ، مسلمانان را از حضور در مساجد باز مى داشتند و در صدد تخريب آنها بودند .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه . .. و سعى فى خرابها

فعل {منع} نيازمند دو مفعول است: يك مفعول آن {مساجد اللّه} است و مفعول ديگر {المسلمين} مى باشد كه به خاطر وضوحش بيان نشده است; يعنى: {منع المسلمين مساجد

اللّه} ماضى آوردن فعل {منع} حكايت از آن دارد كه: ممانعت از ورود مسلمانان به مساجد تحقق يافته بوده; يعنى، آيه شريفه ضمن بيان ناروا بودن ممانعت از ورود به مساجد، اشاره دارد به قضاياى بازدارى از ورود مسلمانان صدر اسلام، به مسجد الحرام و . ..

2 - ترك پرستش و ياد خدا ، انگيزه كفرپيشگان دربازدارى مسلمانان از ورود به مساجد و تلاش براى تخريب آنها

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها

{أن يذكر} به تقدير {لا}ى نافيه، مفعولٌ له براى {منع} است; يعنى، از ورود به مساجد جلوگيرى مى كردند تا نام خدا در آنها برده نشود.

3 - ممانعت از ورود مسلمانان به مساجد و تلاش براى تخريب آنها ، از روش هاى مبارزاتى كفرپيشگان عليه اسلام و مسلمين

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها

4 - كسانى كه مردم را از حضور در مساجد ، به انگيزه ياد نشدن نام خدا ، بازدارند ، ستمكارترين مردمند .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

13 - تلاش يهود و نصارا براى تخريب مساجد و بازداشتن مردم از حضور يافتن در آنها *

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

از مصداقهاى {من أظلم . ..} به دليل آيه قبل، يهود و نصارا هستند.

متوليان مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 5

5 _ سرپرستان مسجدالحرام در صورت بازداشتن اهل ايمان از ورود به آن ، گنهكارند و از حق ولايت و سرپرستى محروم

خواهند شد .

يصدون . .. و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 11

11 - توليت مسجدالحرام و آماده سازى آن براى زائران بيت اللّه ، مسؤوليتى بر عهده رهبران جامعه توحيدى

أن لاتشرك بى شيئًا و طهّر بيتى للطّائفين

محمد(ص) و بانيان مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 17

17 _ وحى الهى ، كمك كننده پيامبر ( ص ) در افشاى چهره منافقانه و خيانت بار بانيان مسجد ضرار

و الذين اتخذوا مسجداً . .. و اللّه يشهد إنهم لكذبون

مخالفت با قبله شدن مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 149 - 7

7 - كيفر خدا در انتظار كسانى است كه با احكام او ( نظير قبله قرار دادن مسجدالحرام ) مخالفت كنند .

و ما اللّه بغفل عما تعملون

از هدفهاى بيان نظارت خدا بر اعمال بندگان، تهديد كسانى است كه با احكام او مخالفت مى كنند.

مسجد در دوران اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 37

37- وجود مسجد و ارجمندى آن در عصر بيدار شدن اصحاب كهف

لنتّخذنّ عليهم مسجدًا

مسجد سازى بر قبور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 38

38- ساختن مسجد بر اقامت گاه صالحان و مزار آنان ، جايز بوده و عبادت در كنار قبر آنان شايسته است .

لنتّخذنّ عليهم مسجدًا

هرگاه قرآن، از جوامع

و اديان پيشين، سخن و عملى را با لحنى نقل كند كه نشانه تمجيد و عنايت خاص خداوند باشد، معلوم مى شود كه قرآن، آن گفته و كردار را صحيح و پسنديده تلقّى كرده است.

مسجد متروك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 8

8 - مساجدى كه مردم در آن حضور نيابند و در آنها ذكر خدا نگويند ، در حقيقت مساجدى ويرانه اند .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {سعى فى خرابها} (در تلاش براى تخريب مساجد هستند) تفسير و توضيح جمله {منع مساجد اللّه أن يذكر فيها اسمه} باشد.

مسيحيان و تخريب مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 13

13 - تلاش يهود و نصارا براى تخريب مساجد و بازداشتن مردم از حضور يافتن در آنها *

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

از مصداقهاى {من أظلم . ..} به دليل آيه قبل، يهود و نصارا هستند.

مشركان و مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 15

15 _ تنها پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، داراى صلاحيّت و اهليّت براى مسجدالحرام هستند ; نه مشركان و كفار *

و اخراج اهله منه اكبر عنداللّه

با توجّه به اينكه پيامبر (ص) و مسلمانان را اهل مسجدالحرام شمرده است; شايد كنايه از اهليّت آنان براى مسجدالحرام و نا اهلى كفار براى آن باشد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 6

6 _ توليت مسجدالحرام ( تعمير و رسيدگى به امور آن ) در صدر اسلام _ تا پيش از فتح مكه _ در دست مشركان كفر پيشه بوده است .

ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد اللّه شهدين على أنفسهم بالكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 7

7 _ مشركان ، داراى موسم سالانه براى آمدن به مسجدالحرام

فلا يقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا

تعبير به {عامهم} _ كه عام را به مشركان اسناد داده _ مشعر به اين معناست.

مكان مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 25

25 - از على ( ع ) روايت شده كه : { انه اراد جميع الارض لقول النبى ( ص ) جعلت لى الارض مسجداً . . . ;

مراد از مساجد اللّه در آيه فوق، تمامى زمين است; به خاطر سخن پيامبر كه فرمود: زمين براى من جايگاه سجده قرار داده شد . .. }.

ملاك آبادانى مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 9

9 - آبادانى مساجد ، به يادكردن نام خدا در آنهاست .

أن يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها

ملاك ارزش مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 5

5 _ مسجدى كه از نخستين لحظه بر اساس تقوا بنا شده ، داراى ارزش بوده و سزاوار است كه در آن نماز اقامه

شود .

لمسجد أسّس على التقوى من أول يوم أحق أن تقوم فيه

ملاك ويرانى مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 8

8 - مساجدى كه مردم در آن حضور نيابند و در آنها ذكر خدا نگويند ، در حقيقت مساجدى ويرانه اند .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {سعى فى خرابها} (در تلاش براى تخريب مساجد هستند) تفسير و توضيح جمله {منع مساجد اللّه أن يذكر فيها اسمه} باشد.

ممانعت از عبادت خدا در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 3

3 - ممانعت كفرپيشگان صدراسلام از برگزار شدن مراسم عبادت خدا و زيارت مسجدالحرام توسط مسلمانان

إنّ الذين كفروا و يصدّون عن سبيل اللّه و المسجد الحرام

{صد} (مصدر {يصدون}) به معناى منع و بازداشتن است. مفعول {يصدون} محذوف و به تقدير {يصدون الذين آمنوا} مى باشد.

ممانعت از مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 1،3،4،13

1 - كفر پيشگان عصر بعثت ، مسلمانان را از حضور در مساجد باز مى داشتند و در صدد تخريب آنها بودند .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه . .. و سعى فى خرابها

فعل {منع} نيازمند دو مفعول است: يك مفعول آن {مساجد اللّه} است و مفعول ديگر {المسلمين} مى باشد كه به خاطر وضوحش بيان نشده است; يعنى: {منع المسلمين مساجد اللّه} ماضى آوردن فعل {منع} حكايت از آن دارد

كه: ممانعت از ورود مسلمانان به مساجد تحقق يافته بوده; يعنى، آيه شريفه ضمن بيان ناروا بودن ممانعت از ورود به مساجد، اشاره دارد به قضاياى بازدارى از ورود مسلمانان صدر اسلام، به مسجد الحرام و . ..

3 - ممانعت از ورود مسلمانان به مساجد و تلاش براى تخريب آنها ، از روش هاى مبارزاتى كفرپيشگان عليه اسلام و مسلمين

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها

4 - كسانى كه مردم را از حضور در مساجد ، به انگيزه ياد نشدن نام خدا ، بازدارند ، ستمكارترين مردمند .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

13 - تلاش يهود و نصارا براى تخريب مساجد و بازداشتن مردم از حضور يافتن در آنها *

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

از مصداقهاى {من أظلم . ..} به دليل آيه قبل، يهود و نصارا هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 115 - 9

9 - مسلمانان ، نبايد به بهانه بازداشته شدن از ورود به مساجد ، ذكر و عبادت خدا را ترك كنند .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه . .. للّه المشرق و المغرب

برداشت فوق، مقتضاى ارتباط آيه مورد بحث با آيه قبل است.

ممانعت از مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 24

24 - از امام صادق ( ع ) درباره آيه فوق روايت شده كه : { انهم قريش حين منعوا رسول اللّه دخول مكة و المسجد الحرام ;

آنان قريش

بودند آن هنگام كه مانع ورود رسول خدا(ص) به مكه و مسجد الحرام شدند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 29،30

29 _ جلوگيرى مشركان از ورود مسلمانان صدر اسلام به مسجدالحرام

ان صدوكم عن المسجدالحرام

30 _ جلوگيرى مشركان از ورود مسلمانان به مسجدالحرام ، مايه خشم و كينه مؤمنان نسبت به آنان

و لايجرمنكم شنئان قوم ان صدوكم عن المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 1،2،3،5،8،10

1 _ كفرپيشگان مكه ، مؤمنان را از ورود به مسجدالحرام بازمى داشتند .

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

در برداشت فوق مفعول {يصدون}، به مناسبت حكم و موضوع، المؤمنين گرفته شده است.

2 _ بازداشتن مردم از ورود به مسجدالحرام ، گناهى مستوجب عذاب الهى

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

3 _ كافران مكه به دليل بازداشتن اهل ايمان از ورود به مسجدالحرام ، مستوجب عذاب ( كشته شدن ، اسير گشتن و . . . ) بودند .

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

با توجه به آيه قبل كه عذاب استيصال را براى مردم مكه با شرايط ذكر شده منتفى دانست، معلوم مى شود مراد از عذاب در اين آيه به دليل وقوع آن در بين آيات نبرد، شكست كافران و كشته و اسير شدن آنان است.

5 _ سرپرستان مسجدالحرام در صورت بازداشتن اهل ايمان از ورود به آن ، گنهكارند و از حق ولايت و سرپرستى محروم خواهند شد .

يصدون . .. و ما كانوا أولياؤه إن

أولياؤه إلا المتقون

8 _ بازداشتن مؤمنان از ورود به مسجدالحرام ، حاكى از نداشتن تقواست .

يصدون عن المسجدالحرام . .. إن أولياؤه إلا المتقون

10 _ اكثر كافران مكه ناآگاه به مستحق بودن عذاب الهى به سبب بازداشتن مؤمنان از مسجدالحرام

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام . .. و لكن أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 35 - 4

4 _ بازداشتن مؤمنان از مسجدالحرام و انجام كار هاى بيهوده به عنوان نيايش و پرستش ، جلوه هايى از كفرپيشگى

و هم يصدون عن المسجدالحرام . .. إلا مكاء و تصدية ... بما كنتم تكفرون

از مصاديق مورد نظر براى {كنتم تكفرون} رفتارهاى ناپسندى است كه در اين آيه و آيه قبل بيان شده است ; يعنى بازدارى از مسجدالحرام و كف زدن و سوك كشيدن به عنوان عبادت و نيايش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 3،5

3 - ممانعت كفرپيشگان صدراسلام از برگزار شدن مراسم عبادت خدا و زيارت مسجدالحرام توسط مسلمانان

إنّ الذين كفروا و يصدّون عن سبيل اللّه و المسجد الحرام

{صد} (مصدر {يصدون}) به معناى منع و بازداشتن است. مفعول {يصدون} محذوف و به تقدير {يصدون الذين آمنوا} مى باشد.

5 - جلوگيرى از ورود حاجيان به مسجدالحرام ، نمونه آشكار بازداشتن مردم از راه خدا

و يصدّون عن سبيل اللّه و المسجد الحرام

مراد از {سبيل اللّه} _ همان طور كه گفته شد _ عبادت و پرستش خداى يگانه است. بنابراين و با توجه به اين كه زيارت مسجدالحرام از سوى مؤمنان و انجام

مراسم ويژه آن (طواف، سعى و...) از مصداق هاى عبادت خدا محسوب مى شود، ذكر آن بعد از {سبيل اللّه}، مى تواند بدان معنا باشد كه جلوگيرى از ورود زائران به مسجدالحرام، از مصاديق بارز ممانعت از راه خدا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 1

1- مذمّت خداوند از كفر مشركان ، و جلوگيرى آنان از ورود مؤمنان به مسجدالحرام و قربانى كردن

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام و الهدىَ معكوفًا

ممنوعيت حق كشى در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 12

12 - ممنوعيت هرگونه انحراف از حق و تجاوز به حقوق ديگران ، در محيط مسجدالحرام

و من يرد فيه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب أليم

{إلحاد} به معناى انحراف و كج روى است. از نكره آوردن {إلحاد} و {ظلم} استفاده مى شود كه مردم در مسجدالحرام و محدوده آن، بايد در امنيت و آرامش مطلق باشند و در اين راستا از كم ترين و كوچك ترين انحراف و تجاوز به حقوق آنان، چشم پوشى نخواهد شد.

ممنوعيت ممانعت از مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 6،9

6 - مسجدالحرام ، از آن عموم مردم خداپرست است و قشر خاصى حق محروم كردن مردم از زيارت آن را ندارد .

الذى جعلن_ه للناس

9 - ساكنان مكّه ، حق ممانعت ديگران از زيارت مسجدالحرام را ندارند .

الذى جعلن_ه للناس سواء الع_كف فيه و الباد

ممنوعيت نماز در مسجد ضرار

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 1،4

1 _ پيامبر ( ص ) مورد نهى مؤكد الهى از حضور يافتن و اقامه نماز در مسجد ضرار

لا تقم فيه أبداً

4 _ حضور و اقامه نماز در مسجدى كه به انگيزه هاى باطل بنا شود ، ممنوع است .

مسجداً ضراراً . .. لا تقم فيه أبداً

ممنوعيت ورود مشركان به مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 3،4،19،23

3 _ ممانعت از نزديك شدن مشركان به مسجدالحرام ، بر اهل ايمان واجب است .

يأيها الذين ءامنوا إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام

4 _ اعلان ممنوعيت ورود مشركان به مسجدالحرام در سال نهم هجرت

فلا يقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا

آيات سوره برائت _ بنابر گفته مفسران _ در مراسم حج سال نهم هجرت بر مشركان خوانده شد.

19 _ ممنوعيت مشركان از نزديك شدن به مسجدالحرام ، حكمى است مبتنى بر علم و حكمت گسترده خدا .

يأيها الذين ءامنوا إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. إنّ اللّه عليم

23 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده است : { لايدخل المسجدالحرام مشرك بعد عامى هذا أبداً إلا أهل العهد و خدمكم ;

از اين سال هيچ مشركى نبايد داخل مسجدالحرام شود، مگر كسانى كه با مسلمانان عهد بسته اند يا خدمتكار شما مسلمانان هستند}.

منافقان و مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 1،2،3،5،11،16

1 _ اقدام منافقان به ساختن مسجدى براى هدف هاى زيانبار و كفرآميز و تفرقه افكن ميان مؤمنان

اتخذوا مسجداً

ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين

2 _ اقدام منافقان به ساختن پايگاهى تحت عنوان { مسجد } براى دشمنان ديرينه خدا و رسول خدا

و الذين اتخذوا مسجداً . .. إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

3 _ به كارگيرى خانه خدا عليه دين خدا ، توسط منافقان

و الذين اتخذوا مسجداً . .. إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

5 _ كفر درونى منافقان انگيزه ساختن مسجد ضرار

مسجداً ضراراً و كفراً

{كفراً} مى تواند به معناى ترويج كفر نباشد ; بلكه به اين معنا باشد كه عمل منافقان و سازندگان مسجد ضرار، نشأت يافته از كفرشان بوده است.

11 _ تمسك منافقان به سوگند دروغ براى اثبات حسن نيت خويش در ساختن مسجد ( مسجد ضرار )

و ليحلفن إن أردنا إلا الحسنى

16 _ گواهى خداوند بر دروغ گويى منافقان در داشتن حسن نيت در ساختن مسجد ( مسجد ضرار )

و اللّه يشهد إنهم لكذبون

منشأ فضيلت مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 10

10 _ ارزشمندى ساختن مسجد ، در گرو حسن نيت و انگيزه الهى داشتن آن است .

و الذين اتخذوا مسجداً . .. و ليحلفن إن أردنا إلا الحسنى و اللّه يشهد إنهم لكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 7

7 _ منزلت معنوى مسجد ، منوط به نيت بنيانگذار آن است .

مسجداً ضراراً . .. لا تقم فيه أبداًلمسجد أسّس على التقوى من أول يوم أحق

نقش مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 7،9

7 -

مساجد ، جايگاه عبادت خدا و ياد كردن نام اوست .

مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

سجده، بارزترين نمود پرستش است و تعبير از پايگاههاى دينى اهل ايمان به مسجد (جايگاه سجده) بيانگر اين است كه: آن پايگاهها محل عبادت و پرستش مى باشد.

9 - آبادانى مساجد ، به يادكردن نام خدا در آنهاست .

أن يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 9

9 _ مسجد ، بايد تأمين كننده منافع مسلمانان و مايه تحكيم ايمان و وحدت مؤمنان و نيز سنگرى عليه دشمنان خدا و رسول باشد .

و الذين اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين و إرصاداً لمن حارب ا

اينكه خداوند، سازندگان مسجد ضرار را از آن جهت كه آن را مركزى براى آسيب رساندن به جامعه اسلامى، ايجاد تفرقه ميان مسلمانان، نشر كفر و كمينگاهى براى دشمنان محارب خدا و رسول قرار داده بودند مورد تقبيح و توبيخ قرار داده، استفاده مى شود كه مسجد بايد تأمين كننده منافع مسلمانان و . .. باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 11

11 _ مسجد ، بايد پايگاهى براى تربيت و تهذيب انسان هاى شايسته باشد .

لمسجد أسّس . .. فيه رجال يحبون أن يتطهروا

نماز در مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 29 - 5

5 _ اهميت عبادت و نماز در مسجد*

و أقيموا وجوهكم عند كل مسجد

نماز در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - حج - 22 - 26 - 14،15

14 - طواف ، قيام ، ركوع و سجود ( نماز ) از آداب زيارت مسجدالحرام

و طهّر بيتى للطّائفين و القائمين و الركّع السجود

ظاهر اين است كه مراد از {القائمين و الركع السجود} نمازگزاران است; يعنى، {خانه مرا براى طواف كنندگان و نمازگزاران آماده كن}.

15 - لزوم تقديم طواف بر نماز در زيارت مسجدالحرام

للطّائفين و القائمين و الركّع السجود

نيت در بناى مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 10

10 _ ارزشمندى ساختن مسجد ، در گرو حسن نيت و انگيزه الهى داشتن آن است .

و الذين اتخذوا مسجداً . .. و ليحلفن إن أردنا إلا الحسنى و اللّه يشهد إنهم لكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 7

7 _ منزلت معنوى مسجد ، منوط به نيت بنيانگذار آن است .

مسجداً ضراراً . .. لا تقم فيه أبداًلمسجد أسّس على التقوى من أول يوم أحق

ورود كافران به مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 14،15،16

14 - كفرپيشگان ، حق حضور در مساجد را ندارند .

أولئك ما كان لهم أن يدخلوها

15 - كفرپيشگان ، در صورت حضور در مساجد ، مجرم اند و بايد به دست مسلمانان عقوبت شوند .

أولئك ما كان لهم أن يدخلوها إلا خائفين

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {إلا خائفين} استثنا از عدم ورود به مساجد باشد، نه از عدم جواز ورود. بر اين مبنا، جمله {ما كان لهم ...} بيانگر

اين معناست كه: كافران حق ندارند به مساجد وارد شوند و در صورت تخلف، بايد عقوبت شوند; زيرا ترس كافران از ورود به مساجد، در صورتى است كه بدانند ورودشان در پى دارنده مجازات است.

16 - كفرپيشگانى كه در سيطره حكومت اسلامى به سر مى برند ، حق ورود به مساجد دارند .

أولئك ما كان لهم أن يدخلوها إلا خائفين

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {إلا خائفين} استثنا از عدم جواز ورود باشد; يعنى، كافران نبايد داخل مسجد شوند، مگر آن گاه كه از مسلمانان هراسان باشند و در آن صورت ورودشان به مساجد جايز است. اين معنا شامل كفرپيشگانى مى شود كه در سيطره حكومت اسلامى به سر مى برند.

ورود مسلمانان به مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 2،6

2- رؤياى پيامبر ، نمايانگر ورود مسلمانان به مسجدالحرام با امنيت و سر تراشيدن و كوتاه كردن مو

لقد صدق اللّه رسوله الرءيا بالحقّ لتدخلنّ المسجد الحرام إن شاء اللّه ءامنين محلّ

6- اعجاز قرآن ، در پيشگويى ورود حتمى مسلمانان به مسجدالحرام همراه با آرامش و امنيت

لتدخلنّ المسجدالحرام . .. ءامنين

با توجه به اين كه رؤياى پيامبر(ص) و وعده خداوند، دو سال پس از حديبيه به كامل ترين صورت تحقق يافت; مطلب بالا استفاده مى شود.

ولايت بر مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 6

6 _ ولايت و سرپرستى بر مسجدالحرام ، تنها شايسته تقواپيشگان است .

و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

ويژگيهاى مسجد الحرام

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 12،13

12 - ممنوعيت هرگونه انحراف از حق و تجاوز به حقوق ديگران ، در محيط مسجدالحرام

و من يرد فيه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب أليم

{إلحاد} به معناى انحراف و كج روى است. از نكره آوردن {إلحاد} و {ظلم} استفاده مى شود كه مردم در مسجدالحرام و محدوده آن، بايد در امنيت و آرامش مطلق باشند و در اين راستا از كم ترين و كوچك ترين انحراف و تجاوز به حقوق آنان، چشم پوشى نخواهد شد.

13 - مكّه ( مسجد الحرام و محدوده آن ) بايد محيطى أمن براى همگان باشد .

سواء الع_كف فيه و الباد

هدايت ناپذيرى بانيان مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 5

5 _ منافقانِ بناكننده مسجد ضرار ، مردمى هدايت ناپذير بودند .

اتخذوا مسجداً ضراراً . .. لا يزال ... ريبة فى قلوبهم إلا أن تقطع قلوبهم

يهود و تخريب مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 13

13 - تلاش يهود و نصارا براى تخريب مساجد و بازداشتن مردم از حضور يافتن در آنها *

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

از مصداقهاى {من أظلم . ..} به دليل آيه قبل، يهود و نصارا هستند.

مسجد الحرام

{مسجد الحرام}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 23

23 _ مقام ابراهيم ( ع ) كه نقش دو پاى وى بر آن است و حجرالاسود و خانه

اسماعيل نشانه هايى روشن در مسجدالحرام

فيه ايات بيّنات مقام ابراهيم

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از {ايات بيّنات} در آيه فوق فرمود: مقام ابراهيم حيث قام على الحجر فاثّرت فيه قدماه و الحجرالاسود و منزل اسماعيل.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 223، ح 1 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 187، ح 99.

آثار قبله شدن مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 8،9،15

8 - تعيين كعبه به عنوان قبله مسلمانان ، موجب روشن شدن حقانيت پيامبر اسلام براى گروهى از مخالفان

لئلا يكون للناس عليكم حجة إلا الذين ظلموا منهم

وجود حجت براى ستمگران - كه مفاد جمله استثنائيه است - بدان معنا نيست كه ستم پيشگان عليه مسلمانان دليل دارند; بلكه مراد تقسيم مخالفان است به دو جناح: جناحى كه از سر ظلم و ستم با پيامبر(ص) مخالفت مى كردند و جناحى كه بر اساس شبهه دست به مخالفت زده اند. دسته اول در هر حال - چه تغيير قبله حاصل مى شد، يا نمى شد - به مخالفت و دشمنى ادامه مى دادند و دسته دوم به حقانيت پيامبر(ص) پى برده و از تبليغات سوء دست مى كشيدند.

9 - تنها ستم پيشگان پس از تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله ، دست از بهانه جويى برنداشته و به دشمنى خويش عليه مسلمانان ادامه مى دادند .

لئلا يكون للناس عليكم حجة إلا الذين ظلموا منهم

15 - تغيير قبله از بيت المقدس به مسجدالحرام ، زمينه ساز كامل شدن نعمت خدا بر مسلمانان

فولوا وجوهكم شطره . .. لأتم نعمتى عليكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لأتم نعمتى

. ..} عطف بر {لئلا يكون ...} باشد; در نتيجه {لأتم ...} بيان غايت و هدف براى جمله {فولوا وجوهكم شطره} خواهد شد.

آثار ممانعت از مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 4

4- باز داشتن مؤمنان از ورود به مسجدالحرام ، گناهى بزرگ و كفرآميز

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام

از اين كه خداوند، ممانعت از ورود مؤمنان به مسجدالحرام را به عنوان دومين جرم مهم مشركان ياد كرده و آن را در كنار كفر آنان متذكر شده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

آداب زيارت مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 14

14 - طواف ، قيام ، ركوع و سجود ( نماز ) از آداب زيارت مسجدالحرام

و طهّر بيتى للطّائفين و القائمين و الركّع السجود

ظاهر اين است كه مراد از {القائمين و الركع السجود} نمازگزاران است; يعنى، {خانه مرا براى طواف كنندگان و نمازگزاران آماده كن}.

آداب مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 2

2 - ورود به مسجدالحرام براى انجام طواف ، با سر و تن آلوده و نياراسته ، ممنوع است .

ثمّ ليقضوا تفثهم

ابراهيم(ع) كنار مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 27 - 5

5 - اقامتگاه حضرت ابراهيم ( ع ) در جوار مسجدالحرام بود .

يأتوك رجالاً

از جمله {يأتوك رجالاً}(مردم پياده و سواره نزد تو خواهند آمد) برمى آيد كه بنيان گذار كعبه، در كنار آن

اقامت داشت; به طورى كه هر زائرى هنگام ورود به مسجدالحرام، بر آن حضرت نيز وارد مى شد.

احترام مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 16

16 - مسجد الحرام و نواحى آن داراى قداستى والا و احترامى خاص

و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام

احكام مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 7،8،19

7 _ امنيّت كامل براى كسانى كه وارد كعبه مى شوند .

و من دخله كان امناً

8 _ لزوم حفظ و برقرارى امنيّت در كعبه

و من دخله كان امناً

بنابراينكه جمله خبريّه در مقام انشاء باشد.

19 _ كسى كه در خارج حرم مرتكب جرم شده و به حرم پناه مى برد ، از تعقيب در امان است .

و من دخله كان امناً

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: اذ احدث العبد فى غير الحرم جنايةً ثم فَرَّ الى الحرم لم يسع لأحد ان يأخذه فى الحرم.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 226، ح 2 ; تفسير برهان، ج 1،ص 299، ح 5.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 6،9

6 _ ولايت و سرپرستى بر مسجدالحرام ، تنها شايسته تقواپيشگان است .

و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

9 _ ضرورت تعيين سرپرست براى رسيدگى به امور مسجدالحرام *

و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

لحن آيه حكايت از آن دارد كه وجود سرپرست براى مسجدالحرام مفروض دانسته شده است ; تنها سخن درباره شايستگان اين سِمَت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - انفال - 8 - 35 - 2

2 _ سوت كشيدن و كف زدن در اطراف كعبه به عنوان عبادت و نيايش از سوى كافران مكه ، دليل عدم شايستگى آنان براى ولايت بر مسجدالحرام

إن أولياؤه إلا المتقون . .. مكاء و تصدية

جمله {ما كان صلاتهم . .. } مى تواند بيان مصداقى براى بى تقوايى متوليان كفرپيشه مسجدالحرام باشد و در نتيجه دليلى براى عدم شايستگى آنان براى ولايت بر مسجدالحرام.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 2،3،19

2 _ مسجدالحرام ، مكانى است مقدس و دور داشتن هر گونه آلودگى از آن ، لازم مى باشد .

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام

3 _ ممانعت از نزديك شدن مشركان به مسجدالحرام ، بر اهل ايمان واجب است .

يأيها الذين ءامنوا إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام

19 _ ممنوعيت مشركان از نزديك شدن به مسجدالحرام ، حكمى است مبتنى بر علم و حكمت گسترده خدا .

يأيها الذين ءامنوا إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. إنّ اللّه عليم

اسارت مانعان مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 3

3 _ كافران مكه به دليل بازداشتن اهل ايمان از ورود به مسجدالحرام ، مستوجب عذاب ( كشته شدن ، اسير گشتن و . . . ) بودند .

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

با توجه به آيه قبل كه عذاب استيصال را براى مردم مكه با شرايط ذكر شده منتفى دانست، معلوم مى شود مراد از عذاب در اين آيه به

دليل وقوع آن در بين آيات نبرد، شكست كافران و كشته و اسير شدن آنان است.

اسراء محمد(ص) از مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 2،3،17

2- خداوند ، پيامبر ( ص ) را در يك شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى سير داد .

أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجد الأقصا

{السُرى} در لغت به معناى سير و حركت شبانه است.

3- سير دادن پيامبر ( ص ) در يك شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى ، نشانه قدرتمندى خداوند و مبرّا بودنش از هر ضعف و كاستى است .

سبح_ن الذى أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجدالأقصا

17- سير پيامبر ( ص ) در يك شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى ، از جمله آيات مهم الهى براى پيامبر ( ص ) بود .

سبح_ن الذى أسرى . .. لنريه من ءاي_تنا

امنيت در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 7،8،19

7 _ امنيّت كامل براى كسانى كه وارد كعبه مى شوند .

و من دخله كان امناً

8 _ لزوم حفظ و برقرارى امنيّت در كعبه

و من دخله كان امناً

بنابراينكه جمله خبريّه در مقام انشاء باشد.

19 _ كسى كه در خارج حرم مرتكب جرم شده و به حرم پناه مى برد ، از تعقيب در امان است .

و من دخله كان امناً

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: اذ احدث العبد فى غير الحرم جنايةً ثم فَرَّ الى الحرم لم يسع لأحد ان يأخذه فى الحرم.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 226، ح 2 ; تفسير برهان، ج 1،ص 299،

ح 5.

امنيت مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 12

12 _ لزوم تأمين امنيّت حَرَم الهى در ماه هاى حرام

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 13

13 - مكّه ( مسجد الحرام و محدوده آن ) بايد محيطى أمن براى همگان باشد .

سواء الع_كف فيه و الباد

اهميت تطهير مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 13

13 - لزوم پاسدارى از حرمت مسجدالحرام و محفوظ داشتن آن از آلودگى هاى ظاهرى و پليدى هاى باطنى ( مظاهر

أن لاتشرك بى شيئًا و طهّر بيتى

اهميت محافظت از مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 13

13 - لزوم پاسدارى از حرمت مسجدالحرام و محفوظ داشتن آن از آلودگى هاى ظاهرى و پليدى هاى باطنى ( مظاهر

أن لاتشرك بى شيئًا و طهّر بيتى

اهميت مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 13

13 _ اهميت خاص مسجد الحرام ، حج و مناسك آن

يايها الذين ءامنوا لاتحلوا . .. و لا ءآمين البيت الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 2،3،6،9

2 _ بازداشتن مردم از ورود به مسجدالحرام ، گناهى مستوجب عذاب الهى

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

3 _ كافران مكه

به دليل بازداشتن اهل ايمان از ورود به مسجدالحرام ، مستوجب عذاب ( كشته شدن ، اسير گشتن و . . . ) بودند .

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

با توجه به آيه قبل كه عذاب استيصال را براى مردم مكه با شرايط ذكر شده منتفى دانست، معلوم مى شود مراد از عذاب در اين آيه به دليل وقوع آن در بين آيات نبرد، شكست كافران و كشته و اسير شدن آنان است.

6 _ ولايت و سرپرستى بر مسجدالحرام ، تنها شايسته تقواپيشگان است .

و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

9 _ ضرورت تعيين سرپرست براى رسيدگى به امور مسجدالحرام *

و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

لحن آيه حكايت از آن دارد كه وجود سرپرست براى مسجدالحرام مفروض دانسته شده است ; تنها سخن درباره شايستگان اين سِمَت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 2

2 _ مسجدالحرام ، مكانى است مقدس و دور داشتن هر گونه آلودگى از آن ، لازم مى باشد .

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 11

11- زمين مسجدالحرام و مسجدالاقصى ، داراى اهميت معنوى ويژه است .

أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجد الأقصا

اينكه مبدأ و منتهاى سير پيامبر(ص) دو مكان خاص عبادت (مسجدالحرام و مسجدالأقصا) قرار گرفت، حكايت از حقيقت فوق دارد.

اهميت مسجد الحرام در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 5

5

_ انعقاد پيمان صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان در كنار مسجدالحرام

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

بركات مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 5

5 - عرفات و مشعر ، كانون خير و بركت فراوان براى حج گزاران

ليشهدوا من_فع لهم

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {ليشهدوا} مربوط به حضور در عرفات و مشعر باشد.

پاكيزگى در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 29 - 2

2 - ورود به مسجدالحرام براى انجام طواف ، با سر و تن آلوده و نياراسته ، ممنوع است .

ثمّ ليقضوا تفثهم

تاريخ زيارت مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 10

10 - حج و زيارت مسجدالحرام ، مراسمى رايج در ميان مردم جزيرة العرب

سواء الع_كف فيه و الباد

تاريخ مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 6

6 _ توليت مسجدالحرام ( تعمير و رسيدگى به امور آن ) در صدر اسلام _ تا پيش از فتح مكه _ در دست مشركان كفر پيشه بوده است .

ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد اللّه شهدين على أنفسهم بالكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 11

11 - { مسجدالحرام } نامى شناخته شده و متداول در ميان مردم جزيرة العرب

و المسجد الحرام الذى جعلن_ه للناس

تجاوز به حقوق ديگران در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 14

14 - انحراف از حق و تجاوز به حقوق ديگران در محيط مسجد الحرام ، گناهى است بس بزرگ و كج روان و ستم كاران بايد در انتظار كيفر سخت دنيوى باشند .

و من يرد فيه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب أليم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مقصود از {عذاب أليم} كيفر دنيوى نيز باشد.

توليت مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 6،9

6 _ ولايت و سرپرستى بر مسجدالحرام ، تنها شايسته تقواپيشگان است .

و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

9 _ ضرورت تعيين سرپرست براى رسيدگى به امور مسجدالحرام *

و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

لحن آيه حكايت از آن دارد كه وجود سرپرست براى مسجدالحرام مفروض دانسته شده است ; تنها سخن درباره شايستگان اين سِمَت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 1

1 _ سرزنش خداوند نسبت به مسلمانانى كه شغل آب دهى به حاجيان و سرپرستى مسجدالحرام را با جهاد در راه خدا برابر انگاشته و خويشتن را همطراز با مؤمنان اهل پيكار در راه خدا مى پنداشتند .

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر و جهد فى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 5

5 _ سال نهم هجرى ، سال قدرت مسلمانان و استيلاى آنان بر اداره مسجدالحرام

فلا يقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا

اينكه مسلمانان در سال نهم هجرى

مكلف به اين تكليف الهى شدند _ با اينكه اصل پليدى مشركان در گذشته نيز بوده است _ نشان مى دهد كه در گذشته، اجراى آن ميسر نبوده است.

توليت مسجد الحرام در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 3

3 _ سرپرستى مسجدالحرام و آب دهى به زائران كعبه ، شغلى مهم و افتخارآميز در ميان عرب هاى جاهلى

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه . .. و جهد فى سبيل اللّ

توليت مسجد الحرام در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 6

6 _ توليت مسجدالحرام ( تعمير و رسيدگى به امور آن ) در صدر اسلام _ تا پيش از فتح مكه _ در دست مشركان كفر پيشه بوده است .

ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد اللّه شهدين على أنفسهم بالكفر

جنگ در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 12،13،15

12 - نبرد در مسجد الحرام و نواحى آن حرام است .

و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام

13 - در صورتى كه دشمنان دين در مسجدالحرام و نواحى آن عليه مسلمانان وارد جنگ شوند ، نبرد با آنان و كشتن شان واجب است .

و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام حتى يقتلوكم فيه فإن قتلوكم فاقتلوهم

15 - فتنه انگيزى كافران ، مجوز كشتن و نبرد با آنها در مسجد الحرام و نواحى آن نيست .

و الفتنة أشد من القتل و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام حتى يقتلوكم

جمله {و الفتنة . ..} بيان مى دارد كه كافران

فتنه انگيز همانند كافران محارب هستندو لذا بايد باآنان نبرد كرد. به نظر مى رسد جمله {و لاتقاتلوهم عند المسجد الحرام ...} به منزله استثنا از اين قانون باشد; يعنى، فتنه انگيزى كافران، مجوز جنگ در مسجد الحرام نيست.

حقانيت قبله بودن مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 2،3

2 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) على رغم اطمينانشان به حقانيت قبله مسلمانان ( مسجدالحرام ) ، آن را نخواهند پذيرفت .

ليعلمون أنه الحق . .. و لئن أتيت الذين ... ما تبعوا قبلتك

3 - هيچ برهان و معجزه اى نمى تواند اهل كتاب را به پذيرش مسجدالحرام به عنوان قبله حق ، وادارد .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

كلمه {ءاية} به معناى علامت و نشانه است و مقصود از آن معجزه و برهان مى باشد.

حقانيت قبله شدن مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 149 - 3

3 - تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله ، حكمى حق ( حكمت آميز و به جا ) و از ناحيه خداوند

و إنه للحق من ربك

خيريت مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 5

5 - عرفات و مشعر ، كانون خير و بركت فراوان براى حج گزاران

ليشهدوا من_فع لهم

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {ليشهدوا} مربوط به حضور در عرفات و مشعر باشد.

ركوع در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج

- 22 - 26 - 14

14 - طواف ، قيام ، ركوع و سجود ( نماز ) از آداب زيارت مسجدالحرام

و طهّر بيتى للطّائفين و القائمين و الركّع السجود

ظاهر اين است كه مراد از {القائمين و الركع السجود} نمازگزاران است; يعنى، {خانه مرا براى طواف كنندگان و نمازگزاران آماده كن}.

سجده در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 14

14 - طواف ، قيام ، ركوع و سجود ( نماز ) از آداب زيارت مسجدالحرام

و طهّر بيتى للطّائفين و القائمين و الركّع السجود

ظاهر اين است كه مراد از {القائمين و الركع السجود} نمازگزاران است; يعنى، {خانه مرا براى طواف كنندگان و نمازگزاران آماده كن}.

سوت در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 35 - 1،2

1 _ سوت كشيدن و كف زدن ، شيوه نيايش كافران مكه در مسجدالحرام و اطراف كعبه

و ما كان صلاتهم عند البيت إلا مكاء و تصدية

2 _ سوت كشيدن و كف زدن در اطراف كعبه به عنوان عبادت و نيايش از سوى كافران مكه ، دليل عدم شايستگى آنان براى ولايت بر مسجدالحرام

إن أولياؤه إلا المتقون . .. مكاء و تصدية

جمله {ما كان صلاتهم . .. } مى تواند بيان مصداقى براى بى تقوايى متوليان كفرپيشه مسجدالحرام باشد و در نتيجه دليلى براى عدم شايستگى آنان براى ولايت بر مسجدالحرام.

شرايط متوليان مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 11

11 _ اكثر كافران عصر بعثت ، ناآگاه به ضرورت

تقوا براى متوليان مسجدالحرام

إن أولياؤه إلا المتقون و لكن أكثرهم لايعلمون

مفعول {لايعلمون} حقايقى است كه آيه مورد بحث بدان پرداخته است ; از جمله ضرورت تقوا براى واليان مسجدالحرام و نيز استحقاق عذاب براى سدكنندگان مسجدالحرام بر روى مؤمنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 35 - 2

2 _ سوت كشيدن و كف زدن در اطراف كعبه به عنوان عبادت و نيايش از سوى كافران مكه ، دليل عدم شايستگى آنان براى ولايت بر مسجدالحرام

إن أولياؤه إلا المتقون . .. مكاء و تصدية

جمله {ما كان صلاتهم . .. } مى تواند بيان مصداقى براى بى تقوايى متوليان كفرپيشه مسجدالحرام باشد و در نتيجه دليلى براى عدم شايستگى آنان براى ولايت بر مسجدالحرام.

صدّ از مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 10،17،18،25

10 _ در نظر خداوند ، جلوگيرى از ورود به مسجدالحرام ، گناهى بزرگتر از جنگيدن در ماه هاى حرام است .

الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صدّ عن سبيل اللّه . .. و المسجدالحرام .

بنابراينكه {و المسجدالحرام}، عطف بر {سبيل اللّه} باشد و {صدّ}، مبتدا و {اكبر}، خبر آن باشد. يعنى: {و صدّ عن سبيل اللّه و صدّ عن المسجدالحرام ... اكبر}

17 _ مشركان مكه ، مردمانى كفرپيشه و بازدارندگان از راه خداوند و مسجدالحرام

و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به و المسجدالحرام و اخراج اهله

18 _ جنگ در ماه هاى حرام ، موجب بازداشتن مردمان از راه خداوند و بازدارى آنان از مسجدالحرام و كفر به خداست .

يسئلونك عن

الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به و

بنابراينكه {و صدّ عن سبيل اللّه}، عطف بر {كبير} باشد: يعنى قتال فيه، صدّ عن سبيل اللّه و كفر به.

25 _ كفر به خداوند و جلوگيرى از راه او و مسجدالحرام و بيرون راندن اهل آن ، از مصاديق فتنه

و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به و المسجدالحرام و اخراج اهله منه اكبر عنداللّه و الف

طواف در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 14،15

14 - طواف ، قيام ، ركوع و سجود ( نماز ) از آداب زيارت مسجدالحرام

و طهّر بيتى للطّائفين و القائمين و الركّع السجود

ظاهر اين است كه مراد از {القائمين و الركع السجود} نمازگزاران است; يعنى، {خانه مرا براى طواف كنندگان و نمازگزاران آماده كن}.

15 - لزوم تقديم طواف بر نماز در زيارت مسجدالحرام

للطّائفين و القائمين و الركّع السجود

طهارت مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 2

2 _ مسجدالحرام ، مكانى است مقدس و دور داشتن هر گونه آلودگى از آن ، لازم مى باشد .

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام

عبادتگاه مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 7

7 _ مسجدالحرام ، عبادتگاهى پر ارج و با عظمت در پيشگاه خداوند

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

استحقاق عذاب براى بازدارى از ورود به مسجدالحرام، حكايت از عظمت آن در پيشگاه خدا دارد.

عظمت مسجد

الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 7

7 _ مسجدالحرام ، عبادتگاهى پر ارج و با عظمت در پيشگاه خداوند

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

استحقاق عذاب براى بازدارى از ورود به مسجدالحرام، حكايت از عظمت آن در پيشگاه خدا دارد.

عموميت زيارت مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 7

7 - تمامى مسلمانان ( مكّى و آفاقى ) ، نسبت به مسجدالحرام از حق مساوى برخورداراند .

الذى جعلن_ه للناس سواء الع_كف فيه و الباد

{سواء} به معناى {مستوى} و حال براى {الناس}است. {عاكف} به معناى مقيم (منظور اهل مكّه) است. {بادى} يعنى اهل باديه و مقصود از آن مردمى است كه بيرون مكّه و در سرزمين هاى ديگر زندگى مى كنند; يعنى، ما مسجدالحرام را براى همه انسان ها قرار داديم و در بهره مندى از آن، مكّى و آفاقى برابراند و كسى را بر ديگرى امتيازى نيست.

عموميت مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 6

6 - مسجدالحرام ، از آن عموم مردم خداپرست است و قشر خاصى حق محروم كردن مردم از زيارت آن را ندارد .

الذى جعلن_ه للناس

عوامل ممانعت از مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 1

1 - تعصّب جاهلى و غرور مشركان مكه ، مايه بستن راه مسجدالحرام بر مؤمنان در حديبيه

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام. .. إذ جعل الذين

كفروا فى قلوبهم الحميّة

{إذ} ظرف براى {صدّوا} است.

غصب مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 4

4 _ كفرپيشگان مكه به ناحق خويشتن را سرپرست مسجدالحرام مى پنداشته و غاصبانه بر آن تسلط داشتند .

و هم يصدون عن المسجدالحرام و ما كانوا أولياؤه

فضيلت مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 29 - 17

17 _ عن أبى عبدالله(ع) فى قوله تعالى: { و أقيموا وجوهكم عند كل مسجد} قال: مساجد محدثة فامروا أن يقيموا وجوهكم شطر المسجد الحرام.

از امام صادق(ع) روايت شده است: مراد از آيه {و أقيموا وجوهكم . ..}، مساجد نوبنياد است كه مردم مأمورند (هنگام عبادت) در آنها رو به مسجدالحرام بايستند.

فلسفه قبله شدن مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 149 - 3

3 - تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله ، حكمى حق ( حكمت آميز و به جا ) و از ناحيه خداوند

و إنه للحق من ربك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 16

16 - فراهم آمدن زمينه دستيابى مسلمانان به هدايت هاى ويژه ، از هدف هاى تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله آنان

فولوا وجوهكم شطره . .. لعلكم تهتدون

چون مخاطبان آيه مسلمانان هستند و آنان به دليل ايمانشان به اسلام هدايت يافته اند; معلوم مى شود مراد از هدايت مطرح شده در {تهتدون}، هدايتى ويژه و كاملتر از هدايت نخست است.

قبله بودن مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 13،15

13 - مسلمانان در هر سرزمينى كه باشند ، بايد مسجد الحرام را قبله خويش قرار دهند .

و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

15 - رو كردن به جهت و سمت مسجدالحرام ، در اعمالى كه مشروط به قبله اند ، كافى است .

فول وجهك شطر المسجدالحرام و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

بديهى است كه خود مسجدالحرام و يا كعبه، قبله مى باشد. بنابراين آوردن كلمه {شطر} - كه به معناى سمت و جهت است - اين معنا را القا مى كند كه: در كارهاى مشروط به قبله همانند نماز، لازم نيست به خط مستقيم رو به مسجد و يا كعبه قرار گرفت; بلكه كافى است به سمت و جهتى ايستاد كه مسجد و يا كعبه در آن جهت قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 1

1 - اهل كتاب وظيفه دار پذيرش مسجدالحرام به عنوان قبله خويش

ما تبعوا قبلتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 149 - 2،4

2 - پيامبر ( ص ) موظّف شد در هر مكان ، اعمال مشروط به قبله را به سوى مسجدالحرام انجام دهد .

و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجدالحرام

4 - رو كردن به سمت و جهت مسجدالحرام ، در اعمال مشروط به قبله كافى است .

فول وجهك شطر المسجدالحرام

بديهى است كه خود مسجدالحرام يا كعبه قبله مى باشد. بنابراين آوردن كلمه {شطر} - كه به معناى سمت و جهت است - اين معنا را القا

مى كند كه: در كارهاى مشروط به قبله همانند نماز لازم نيست به خط مستقيم رو به مسجد، يا كعبه قرار گرفت; بلكه كافى است به سمت و جهتى ايستاد كه مسجد، يا كعبه در آن جهت، قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 1،2،3

1 - مسجدالحرام قبله پيامبر ( ص ) و همه مسلمانان جهان

و من حيث . .. و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

2 - مسجدالحرام قبله منطقه اى يا قبله گروهى خاص نيست .

و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

3 - روكردن به سمت و جهت مسجدالحرام ، كافى در اعمال مشروط به قبله

فول وجهك شطر المسجدالحرام و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

برداشت فوق از كلمه {شطر} كه به معناى سمت و جهت است، استفاده مى شود.

قبله شدن مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 19

19 - تغيير قبله مسلمانان از بيت المقدس به سوى مسجد الحرام *

و ما جعلنا القبلة التى كنت عليها

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {كان} در {التى كنت عليها} دلالت بر زمان ماضى داشته باشد، در اين صورت {التى كنت عليها} دلالت بر تغيير قبله دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 12،14،17

12 - خداوند - در پى نويد تغيير قبله - به پيامبر ( ص ) و مسلمانان فرمان داد تا رو به سوى مسجد الحرام كنند .

فلنولينك . .. فول وجهك شطر المسجدالحرام و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم

شطره

14 - تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله مسلمانان ، خشنودى و رضايت پيامبر ( ص ) را در پى داشت .

فلنولينك قبلة ترضيها فول وجهك شطر المسجدالحرام

17 - عالمان يهود و نصارا ، به خوبى مى دانستند كه قبله شدن مسجدالحرام ، فرمانى از ناحيه خداوند است .

إن الذين أوتوا الكتب ليعلمون أنه الحق

{لام} تأكيد در {ليعلمون} بيانگر اين است كه: اهل كتاب هيچ ترديدى نداشتند و به روشنى مى دانستند كه تغيير قبله حق و از ناحيه خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 149 - 1،5

1 - مسجد الحرام قبله تعيين شده براى پيامبر ( ص ) از ناحيه خداوند

و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجدالحرام و إنه للحق من ربك

5 - تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله ، پرتوى از ربوبيت خدا بر پيامبر ( ص ) و در جهت پيشبرد اهداف وى بود .

و إنه للحق من ربك

اضافه {رب} (تربيت كننده و مدبر) به ضمير {ك} كه خطاب به پيامبر است، مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه: تغيير قبله در جهت تدبير امور پيامبر; يعنى، اهداف رسالت، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 17

17 - تغيير قبله از بيت المقدس به مسجدالحرام ، حادثه اى مهم و سرنوشت ساز در تاريخ اسلام

و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجد الحرام . .. و لعلكم تهتدون

نزول آيات متعدد درباره تغيير و تعيين قبله; مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) و تكرار فرمان {فولّ . ..} (در آيات 144، 149 و 150) و

نيز مخاطب قرار دادن مسلمانان و تكرار جمله {فولوا وجوهكم شطره} (در دو آيه 144 و 150) بيانگر اهميت خاص و با ارزش بودن تغيير و تعيين قبله است و اهداف اساسى بيان شده براى آن، حكايت از سرنوشت ساز بودن آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 151 - 3

3 - تغيير قبله از بيت المقدس به مسجدالحرام ، نعمتى بزرگ در رديف نعمت رسالت

فولوا وجوهكم شطره . .. لعلكم تهتدون. كما أرسلنا فيكم رسولا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه كاف در {كما} براى تشبيه باشد. بر اين مبنا تغيير قبله - كه از آيه قبل به دست مى آيد - {مشبّه} و ارسال پيامبر {مشبّه به} مى باشد و تشبيه مسأله قبله به نعمت رسالت، نشانگر عظمت آن مسأله و بزرگى آن نعمت است.

قتل در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 13

13 - در صورتى كه دشمنان دين در مسجدالحرام و نواحى آن عليه مسلمانان وارد جنگ شوند ، نبرد با آنان و كشتن شان واجب است .

و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام حتى يقتلوكم فيه فإن قتلوكم فاقتلوهم

قتل مانعان مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 3

3 _ كافران مكه به دليل بازداشتن اهل ايمان از ورود به مسجدالحرام ، مستوجب عذاب ( كشته شدن ، اسير گشتن و . . . ) بودند .

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

با توجه به آيه قبل

كه عذاب استيصال را براى مردم مكه با شرايط ذكر شده منتفى دانست، معلوم مى شود مراد از عذاب در اين آيه به دليل وقوع آن در بين آيات نبرد، شكست كافران و كشته و اسير شدن آنان است.

قداست مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 16

16 - مسجد الحرام و نواحى آن داراى قداستى والا و احترامى خاص

و لاتقتلوهم عند المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 14،15

14 _ مسجدالحرام ، داراى قداست و حرمت ويژه

و المسجدالحرام و اخراج اهله منه اكبر

15 _ تنها پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، داراى صلاحيّت و اهليّت براى مسجدالحرام هستند ; نه مشركان و كفار *

و اخراج اهله منه اكبر عنداللّه

با توجّه به اينكه پيامبر (ص) و مسلمانان را اهل مسجدالحرام شمرده است; شايد كنايه از اهليّت آنان براى مسجدالحرام و نا اهلى كفار براى آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 2

2 _ مسجدالحرام ، مكانى است مقدس و دور داشتن هر گونه آلودگى از آن ، لازم مى باشد .

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام

كف زدن در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 35 - 1،2

1 _ سوت كشيدن و كف زدن ، شيوه نيايش كافران مكه در مسجدالحرام و اطراف كعبه

و ما كان صلاتهم عند البيت إلا مكاء و تصدية

2 _ سوت كشيدن و كف زدن در اطراف كعبه

به عنوان عبادت و نيايش از سوى كافران مكه ، دليل عدم شايستگى آنان براى ولايت بر مسجدالحرام

إن أولياؤه إلا المتقون . .. مكاء و تصدية

جمله {ما كان صلاتهم . .. } مى تواند بيان مصداقى براى بى تقوايى متوليان كفرپيشه مسجدالحرام باشد و در نتيجه دليلى براى عدم شايستگى آنان براى ولايت بر مسجدالحرام.

گناه ممانعت از مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 4

4- باز داشتن مؤمنان از ورود به مسجدالحرام ، گناهى بزرگ و كفرآميز

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام

از اين كه خداوند، ممانعت از ورود مؤمنان به مسجدالحرام را به عنوان دومين جرم مهم مشركان ياد كرده و آن را در كنار كفر آنان متذكر شده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

لغو در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 35 - 4

4 _ بازداشتن مؤمنان از مسجدالحرام و انجام كار هاى بيهوده به عنوان نيايش و پرستش ، جلوه هايى از كفرپيشگى

و هم يصدون عن المسجدالحرام . .. إلا مكاء و تصدية ... بما كنتم تكفرون

از مصاديق مورد نظر براى {كنتم تكفرون} رفتارهاى ناپسندى است كه در اين آيه و آيه قبل بيان شده است ; يعنى بازدارى از مسجدالحرام و كف زدن و سوك كشيدن به عنوان عبادت و نيايش.

متوليان مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 5

5 _ سرپرستان مسجدالحرام در صورت بازداشتن اهل ايمان از ورود به آن ، گنهكارند و از حق

ولايت و سرپرستى محروم خواهند شد .

يصدون . .. و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 11

11 - توليت مسجدالحرام و آماده سازى آن براى زائران بيت اللّه ، مسؤوليتى بر عهده رهبران جامعه توحيدى

أن لاتشرك بى شيئًا و طهّر بيتى للطّائفين

مخالفت با قبله شدن مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 149 - 7

7 - كيفر خدا در انتظار كسانى است كه با احكام او ( نظير قبله قرار دادن مسجدالحرام ) مخالفت كنند .

و ما اللّه بغفل عما تعملون

از هدفهاى بيان نظارت خدا بر اعمال بندگان، تهديد كسانى است كه با احكام او مخالفت مى كنند.

مشركان و مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 15

15 _ تنها پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، داراى صلاحيّت و اهليّت براى مسجدالحرام هستند ; نه مشركان و كفار *

و اخراج اهله منه اكبر عنداللّه

با توجّه به اينكه پيامبر (ص) و مسلمانان را اهل مسجدالحرام شمرده است; شايد كنايه از اهليّت آنان براى مسجدالحرام و نا اهلى كفار براى آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 6

6 _ توليت مسجدالحرام ( تعمير و رسيدگى به امور آن ) در صدر اسلام _ تا پيش از فتح مكه _ در دست مشركان كفر پيشه بوده است .

ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد اللّه شهدين على أنفسهم بالكفر

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 7

7 _ مشركان ، داراى موسم سالانه براى آمدن به مسجدالحرام

فلا يقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا

تعبير به {عامهم} _ كه عام را به مشركان اسناد داده _ مشعر به اين معناست.

ممانعت از عبادت خدا در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 3

3 - ممانعت كفرپيشگان صدراسلام از برگزار شدن مراسم عبادت خدا و زيارت مسجدالحرام توسط مسلمانان

إنّ الذين كفروا و يصدّون عن سبيل اللّه و المسجد الحرام

{صد} (مصدر {يصدون}) به معناى منع و بازداشتن است. مفعول {يصدون} محذوف و به تقدير {يصدون الذين آمنوا} مى باشد.

ممانعت از مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 24

24 - از امام صادق ( ع ) درباره آيه فوق روايت شده كه : { انهم قريش حين منعوا رسول اللّه دخول مكة و المسجد الحرام ;

آنان قريش بودند آن هنگام كه مانع ورود رسول خدا(ص) به مكه و مسجد الحرام شدند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 29،30

29 _ جلوگيرى مشركان از ورود مسلمانان صدر اسلام به مسجدالحرام

ان صدوكم عن المسجدالحرام

30 _ جلوگيرى مشركان از ورود مسلمانان به مسجدالحرام ، مايه خشم و كينه مؤمنان نسبت به آنان

و لايجرمنكم شنئان قوم ان صدوكم عن المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 1،2،3،5،8،10

1 _ كفرپيشگان مكه ، مؤمنان را

از ورود به مسجدالحرام بازمى داشتند .

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

در برداشت فوق مفعول {يصدون}، به مناسبت حكم و موضوع، المؤمنين گرفته شده است.

2 _ بازداشتن مردم از ورود به مسجدالحرام ، گناهى مستوجب عذاب الهى

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

3 _ كافران مكه به دليل بازداشتن اهل ايمان از ورود به مسجدالحرام ، مستوجب عذاب ( كشته شدن ، اسير گشتن و . . . ) بودند .

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام

با توجه به آيه قبل كه عذاب استيصال را براى مردم مكه با شرايط ذكر شده منتفى دانست، معلوم مى شود مراد از عذاب در اين آيه به دليل وقوع آن در بين آيات نبرد، شكست كافران و كشته و اسير شدن آنان است.

5 _ سرپرستان مسجدالحرام در صورت بازداشتن اهل ايمان از ورود به آن ، گنهكارند و از حق ولايت و سرپرستى محروم خواهند شد .

يصدون . .. و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

8 _ بازداشتن مؤمنان از ورود به مسجدالحرام ، حاكى از نداشتن تقواست .

يصدون عن المسجدالحرام . .. إن أولياؤه إلا المتقون

10 _ اكثر كافران مكه ناآگاه به مستحق بودن عذاب الهى به سبب بازداشتن مؤمنان از مسجدالحرام

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام . .. و لكن أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 35 - 4

4 _ بازداشتن مؤمنان از مسجدالحرام و انجام كار هاى بيهوده به عنوان نيايش و پرستش ، جلوه هايى

از كفرپيشگى

و هم يصدون عن المسجدالحرام . .. إلا مكاء و تصدية ... بما كنتم تكفرون

از مصاديق مورد نظر براى {كنتم تكفرون} رفتارهاى ناپسندى است كه در اين آيه و آيه قبل بيان شده است ; يعنى بازدارى از مسجدالحرام و كف زدن و سوك كشيدن به عنوان عبادت و نيايش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 3،5

3 - ممانعت كفرپيشگان صدراسلام از برگزار شدن مراسم عبادت خدا و زيارت مسجدالحرام توسط مسلمانان

إنّ الذين كفروا و يصدّون عن سبيل اللّه و المسجد الحرام

{صد} (مصدر {يصدون}) به معناى منع و بازداشتن است. مفعول {يصدون} محذوف و به تقدير {يصدون الذين آمنوا} مى باشد.

5 - جلوگيرى از ورود حاجيان به مسجدالحرام ، نمونه آشكار بازداشتن مردم از راه خدا

و يصدّون عن سبيل اللّه و المسجد الحرام

مراد از {سبيل اللّه} _ همان طور كه گفته شد _ عبادت و پرستش خداى يگانه است. بنابراين و با توجه به اين كه زيارت مسجدالحرام از سوى مؤمنان و انجام مراسم ويژه آن (طواف، سعى و...) از مصداق هاى عبادت خدا محسوب مى شود، ذكر آن بعد از {سبيل اللّه}، مى تواند بدان معنا باشد كه جلوگيرى از ورود زائران به مسجدالحرام، از مصاديق بارز ممانعت از راه خدا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 1

1- مذمّت خداوند از كفر مشركان ، و جلوگيرى آنان از ورود مؤمنان به مسجدالحرام و قربانى كردن

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام و الهدىَ معكوفًا

ممنوعيت حق كشى در مسجد الحرام

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 12

12 - ممنوعيت هرگونه انحراف از حق و تجاوز به حقوق ديگران ، در محيط مسجدالحرام

و من يرد فيه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب أليم

{إلحاد} به معناى انحراف و كج روى است. از نكره آوردن {إلحاد} و {ظلم} استفاده مى شود كه مردم در مسجدالحرام و محدوده آن، بايد در امنيت و آرامش مطلق باشند و در اين راستا از كم ترين و كوچك ترين انحراف و تجاوز به حقوق آنان، چشم پوشى نخواهد شد.

ممنوعيت ممانعت از مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 6،9

6 - مسجدالحرام ، از آن عموم مردم خداپرست است و قشر خاصى حق محروم كردن مردم از زيارت آن را ندارد .

الذى جعلن_ه للناس

9 - ساكنان مكّه ، حق ممانعت ديگران از زيارت مسجدالحرام را ندارند .

الذى جعلن_ه للناس سواء الع_كف فيه و الباد

ممنوعيت ورود مشركان به مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 3،4،19،23

3 _ ممانعت از نزديك شدن مشركان به مسجدالحرام ، بر اهل ايمان واجب است .

يأيها الذين ءامنوا إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام

4 _ اعلان ممنوعيت ورود مشركان به مسجدالحرام در سال نهم هجرت

فلا يقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا

آيات سوره برائت _ بنابر گفته مفسران _ در مراسم حج سال نهم هجرت بر مشركان خوانده شد.

19 _ ممنوعيت مشركان از نزديك شدن به مسجدالحرام ، حكمى است مبتنى بر علم و حكمت گسترده خدا .

يأيها الذين ءامنوا

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. إنّ اللّه عليم

23 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده است : { لايدخل المسجدالحرام مشرك بعد عامى هذا أبداً إلا أهل العهد و خدمكم ;

از اين سال هيچ مشركى نبايد داخل مسجدالحرام شود، مگر كسانى كه با مسلمانان عهد بسته اند يا خدمتكار شما مسلمانان هستند}.

نماز در مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 14،15

14 - طواف ، قيام ، ركوع و سجود ( نماز ) از آداب زيارت مسجدالحرام

و طهّر بيتى للطّائفين و القائمين و الركّع السجود

ظاهر اين است كه مراد از {القائمين و الركع السجود} نمازگزاران است; يعنى، {خانه مرا براى طواف كنندگان و نمازگزاران آماده كن}.

15 - لزوم تقديم طواف بر نماز در زيارت مسجدالحرام

للطّائفين و القائمين و الركّع السجود

ورود مسلمانان به مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 2،6

2- رؤياى پيامبر ، نمايانگر ورود مسلمانان به مسجدالحرام با امنيت و سر تراشيدن و كوتاه كردن مو

لقد صدق اللّه رسوله الرءيا بالحقّ لتدخلنّ المسجد الحرام إن شاء اللّه ءامنين محلّ

6- اعجاز قرآن ، در پيشگويى ورود حتمى مسلمانان به مسجدالحرام همراه با آرامش و امنيت

لتدخلنّ المسجدالحرام . .. ءامنين

با توجه به اين كه رؤياى پيامبر(ص) و وعده خداوند، دو سال پس از حديبيه به كامل ترين صورت تحقق يافت; مطلب بالا استفاده مى شود.

ولايت بر مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 6

6 _ ولايت

و سرپرستى بر مسجدالحرام ، تنها شايسته تقواپيشگان است .

و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه إلا المتقون

ويژگيهاى مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 12،13

12 - ممنوعيت هرگونه انحراف از حق و تجاوز به حقوق ديگران ، در محيط مسجدالحرام

و من يرد فيه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب أليم

{إلحاد} به معناى انحراف و كج روى است. از نكره آوردن {إلحاد} و {ظلم} استفاده مى شود كه مردم در مسجدالحرام و محدوده آن، بايد در امنيت و آرامش مطلق باشند و در اين راستا از كم ترين و كوچك ترين انحراف و تجاوز به حقوق آنان، چشم پوشى نخواهد شد.

13 - مكّه ( مسجد الحرام و محدوده آن ) بايد محيطى أمن براى همگان باشد .

سواء الع_كف فيه و الباد

مسجد ضرار

{مسجد ضرار}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 16

16 _ از امام باقر ( ع ) روايت شده : { مسجد ضرار الذى أسّس على شفا جرف هار . . . ;

مسجد ضرار، همان بنيانى است كه بر لب پرتگاه سستى بنا شد . .. }.

آثار مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 4

4 _ مسجد ضرار ، مايه شك و ناباورى منافقان بود .

و الذين اتخذوا مسجداً ضراراً . .. لا يزال بنينهم الذى بنوا ريبة فى قلوبهم

احكام مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 4

4 _

حضور و اقامه نماز در مسجدى كه به انگيزه هاى باطل بنا شود ، ممنوع است .

مسجداً ضراراً . .. لا تقم فيه أبداً

انگيزه بناى مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 1،2،5،6

1 _ اقدام منافقان به ساختن مسجدى براى هدف هاى زيانبار و كفرآميز و تفرقه افكن ميان مؤمنان

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين

2 _ اقدام منافقان به ساختن پايگاهى تحت عنوان { مسجد } براى دشمنان ديرينه خدا و رسول خدا

و الذين اتخذوا مسجداً . .. إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

5 _ كفر درونى منافقان انگيزه ساختن مسجد ضرار

مسجداً ضراراً و كفراً

{كفراً} مى تواند به معناى ترويج كفر نباشد ; بلكه به اين معنا باشد كه عمل منافقان و سازندگان مسجد ضرار، نشأت يافته از كفرشان بوده است.

6 _ ترويج كفر ، تفرقه افكنى و تجمع بخشيدن به دشمنان خدا و رسول ، مهمترين اهداف زيانبار منافقان از ساختن مسجد ضرار

مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين و إرصاداً

قيد {ضراراً} مى تواند هدف كلى و عام منافقان و {كفراً و تفريقاً . .. إرصاداً} بيانگر بارزترين نمودهاى آن هدف كلى باشد.

بانيان مسجد ضرار در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 15

15 _ بناكنندگان مسجد ضرار ، از ظالمان و سقوط كنندگان در آتش دوزخند .

و الذين اتخذوا مسجداً ضراراً . .. فانهار به فى نار جهنم

حرمت بناى مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 -

107 - 13

13 _ ساختن مسجدى كه موجب زيان مؤمنان و تفرقه در بين ايشان و ترويج افكار و انديشه هاى ضد الهى شود ، جايز نيست .

اتخذوا مسجداً ضراراً . .. و تفريقاً بين المؤمنين

خدا و بانيان مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 7

7 _ برخورد شديد خداوند با بناكنندگان مسجد ضرار ، متكى بر علم و حكمت او بود .

و الذين اتخذوا . .. لا تقم فيه ... فانهار به فى نار جهنم ... و اللّه عليم حكيم

ظلم بانيان مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 15

15 _ بناكنندگان مسجد ضرار ، از ظالمان و سقوط كنندگان در آتش دوزخند .

و الذين اتخذوا مسجداً ضراراً . .. فانهار به فى نار جهنم

محمد(ص) و بانيان مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 17

17 _ وحى الهى ، كمك كننده پيامبر ( ص ) در افشاى چهره منافقانه و خيانت بار بانيان مسجد ضرار

و الذين اتخذوا مسجداً . .. و اللّه يشهد إنهم لكذبون

ممنوعيت نماز در مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 1،4

1 _ پيامبر ( ص ) مورد نهى مؤكد الهى از حضور يافتن و اقامه نماز در مسجد ضرار

لا تقم فيه أبداً

4 _ حضور و اقامه نماز در مسجدى كه به انگيزه هاى باطل بنا شود ، ممنوع است .

مسجداً ضراراً . ..

لا تقم فيه أبداً

منافقان و مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 1،2،3،5،11،16

1 _ اقدام منافقان به ساختن مسجدى براى هدف هاى زيانبار و كفرآميز و تفرقه افكن ميان مؤمنان

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين

2 _ اقدام منافقان به ساختن پايگاهى تحت عنوان { مسجد } براى دشمنان ديرينه خدا و رسول خدا

و الذين اتخذوا مسجداً . .. إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

3 _ به كارگيرى خانه خدا عليه دين خدا ، توسط منافقان

و الذين اتخذوا مسجداً . .. إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

5 _ كفر درونى منافقان انگيزه ساختن مسجد ضرار

مسجداً ضراراً و كفراً

{كفراً} مى تواند به معناى ترويج كفر نباشد ; بلكه به اين معنا باشد كه عمل منافقان و سازندگان مسجد ضرار، نشأت يافته از كفرشان بوده است.

11 _ تمسك منافقان به سوگند دروغ براى اثبات حسن نيت خويش در ساختن مسجد ( مسجد ضرار )

و ليحلفن إن أردنا إلا الحسنى

16 _ گواهى خداوند بر دروغ گويى منافقان در داشتن حسن نيت در ساختن مسجد ( مسجد ضرار )

و اللّه يشهد إنهم لكذبون

هدايت ناپذيرى بانيان مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 5

5 _ منافقانِ بناكننده مسجد ضرار ، مردمى هدايت ناپذير بودند .

اتخذوا مسجداً ضراراً . .. لا يزال ... ريبة فى قلوبهم إلا أن تقطع قلوبهم

مسجد قبا

اهداف بناى مسجد قبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 6

6 _ بانيان مسجد

قبا ، داراى تقواى الهى و در پى جلب رضايت خدا بودند .

لمسجد أسّس على التقوى . .. أفمن أسس بنينه على تقوى

مفسران برآنند كه شأن نزول اين بخش از آيات، مسجد قبا و مسجد ضرار است. بر اين اساس مى توان گفت كه: ضمير {بنيانه} به مسجد قبا (لمسجد أسّس على التقوى) بازمى گردد و آيه شريفه، در مقام تمجيد بانيان مسجد قبا و تقبيح بنيان گذاران مسجد ضرار است.

بانيان مسجد قبا و رضايت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 6

6 _ بانيان مسجد قبا ، داراى تقواى الهى و در پى جلب رضايت خدا بودند .

لمسجد أسّس على التقوى . .. أفمن أسس بنينه على تقوى

مفسران برآنند كه شأن نزول اين بخش از آيات، مسجد قبا و مسجد ضرار است. بر اين اساس مى توان گفت كه: ضمير {بنيانه} به مسجد قبا (لمسجد أسّس على التقوى) بازمى گردد و آيه شريفه، در مقام تمجيد بانيان مسجد قبا و تقبيح بنيان گذاران مسجد ضرار است.

تقوا در بناى مسجد قبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 6،10

6 _ مسجد قبا ، بنيان نهاده شده بر اساس تقوا و مكانى شايسته براى عبادت

لمسجد أسّس على التقوى . .. أحق أن تقوم فيه

با توجه به شأن نزول و به قرينه مسجد ضرار، منظور از {لمسجد أسّس على التقوى} مسجد قبا مى باشد.

10 _ مسجد قبا ، مسجدى بنا شده بر اساس تقوا و مأواى جويندگان پاكى و طهارت

لمسجد أسّس على التقوى . .. فيه

رجال يحبون أن يتطهروا

تقواى بانيان مسجد قبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 6

6 _ بانيان مسجد قبا ، داراى تقواى الهى و در پى جلب رضايت خدا بودند .

لمسجد أسّس على التقوى . .. أفمن أسس بنينه على تقوى

مفسران برآنند كه شأن نزول اين بخش از آيات، مسجد قبا و مسجد ضرار است. بر اين اساس مى توان گفت كه: ضمير {بنيانه} به مسجد قبا (لمسجد أسّس على التقوى) بازمى گردد و آيه شريفه، در مقام تمجيد بانيان مسجد قبا و تقبيح بنيان گذاران مسجد ضرار است.

فضايل بانيان مسجد قبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 6

6 _ بانيان مسجد قبا ، داراى تقواى الهى و در پى جلب رضايت خدا بودند .

لمسجد أسّس على التقوى . .. أفمن أسس بنينه على تقوى

مفسران برآنند كه شأن نزول اين بخش از آيات، مسجد قبا و مسجد ضرار است. بر اين اساس مى توان گفت كه: ضمير {بنيانه} به مسجد قبا (لمسجد أسّس على التقوى) بازمى گردد و آيه شريفه، در مقام تمجيد بانيان مسجد قبا و تقبيح بنيان گذاران مسجد ضرار است.

فضيلت عبادت در مسجد قبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 6

6 _ مسجد قبا ، بنيان نهاده شده بر اساس تقوا و مكانى شايسته براى عبادت

لمسجد أسّس على التقوى . .. أحق أن تقوم فيه

با توجه به شأن نزول و به قرينه مسجد ضرار، منظور از {لمسجد أسّس على التقوى}

مسجد قبا مى باشد.

فضيلت مسجد قبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 10،18،19

10 _ مسجد قبا ، مسجدى بنا شده بر اساس تقوا و مأواى جويندگان پاكى و طهارت

لمسجد أسّس على التقوى . .. فيه رجال يحبون أن يتطهروا

18 _ { عن الحلبى عن ابى عبداللّه ( ع ) قال : سألته عن المسجد الذى أسس على التقوى قال : مسجد قبا ;

حلبى گويد از امام صادق (ع) پرسيدم: مسجدى كه بر اساس تقوا بنيان نهاده شده كدام است؟ فرمود: مسجد قبا}.

19 _ ابىّ بن كعب گويد : { سئلت النبى ( ص ) عن المسجد الذى أسس على التقوى فقال : هو مسجدى هذا ;

از پيغمبر (ص) پرسيدم: مسجدى كه بر اساس تقوا بنيان نهاده شده كدام است؟ فرمود: آن همين مسجد من است}.

مسجد كوفه

{مسجد كوفه}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 38 - 17

17_ { عن أبى عبدالله ( ع ) [ فى حديث ] : . . . فعمل نوح سفينة فى مسجد الكوفة بيده . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه [ضمن حديثى ]فرمود:. .. نوح به دست خود در مسجد كوفه كشتى ساخت...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 40 - 20

20_ { عن أبى جعفر ( ع ) قال [ فى وصف مسجد الكوفة ] : . . . و منه فار التّنّور . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه [در وصف مسجد كوفه]

فرمود: . .. از مسجد كوفه تنور فوران كرد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 41 - 10

10_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : جاء رجل إلى أميرالمؤمنين ( ع ) و هو فى مسجد الكوفة فقال ( ع ) : . . . صلّ فى ه_ذا المسجد . . . منه سارت سفينة نوح . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: اميرالمؤمنين(ع) در مسجد كوفه بود. مردى نزد وى آمد،آن حضرت فرمود:...در اين مسجد نماز بخوان... از همين مسجد كشتى نوح سير خود را آغاز كرد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 12

12 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : قال أميرالمؤمنين ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { و آديناهما إلى ربوة ذات قرار و معين } قال الربوة الكوفة و القرار المسجد و المعين الفرات ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه اميرالمؤمنين(ع) درباره سخن خداى _ عزّوجلّ _ {و آويناهما إلى ربوة ذات قرار و معين} فرمود: مراد از {ربوة} كوفه و {قرار} مسجد [كوفه] و {معين} فرات است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 28 - 18

18 - { عن أبى شعيب الخراسانى قال : قلت لأبى الحسن الرضا ( ع ) . . . قال : إنّ مسجد الكوفة بيت نوح . . . فيه دعوة نوح حيث قال : { ربّ اغفر لى و لوالدى و لمن دخل بيتى

مؤمناً } قال : قلت : من عَنى بوالديه ؟ قال : آدم و حوّا ;

ابوشعيب خراسانى از امام رضا(ع) روايت كرده . .. كه فرمود: مسجد كوفه خانه نوح(ع) است ... دعاى نوح در آن جا اين بوده است كه گفت: {ربّ اغفر لى و لوالدى و لمن دخل بيتى مؤمناً}. ابوشعيب گفت: به امام(ع) عرض كردم: نوح(ع) از والدينش چه كسى را قصد كرده؟ فرمود: آدم و حوّا را}.

مسجدالاقصى

ارزش مسجدالاقصى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 12

12- مسجدالاقصى داراى اهميت و ارزشى بسيار در نزد مخالفان پيروزمند بنى اسرائيل

و ليدخلوا المسجد كما دخلوه أوّل مرّة

از اينكه جنگاوران در جنگ با بنى اسرائيل دو بار وارد مسجدالاقصى شدند، استفاده مى شود كه مسجدالأقصى براى آنان اهميت فوق العاده اى داشته و بسيار ارزشمند بوده است.

اهميت مسجدالاقصى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 11

11- زمين مسجدالحرام و مسجدالاقصى ، داراى اهميت معنوى ويژه است .

أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجد الأقصا

اينكه مبدأ و منتهاى سير پيامبر(ص) دو مكان خاص عبادت (مسجدالحرام و مسجدالأقصا) قرار گرفت، حكايت از حقيقت فوق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 12

12- مسجدالاقصى داراى اهميت و ارزشى بسيار در نزد مخالفان پيروزمند بنى اسرائيل

و ليدخلوا المسجد كما دخلوه أوّل مرّة

از اينكه جنگاوران در جنگ با بنى اسرائيل دو بار وارد مسجدالاقصى شدند، استفاده مى شود كه مسجدالأقصى براى آنان اهميت فوق العاده اى داشته و بسيار ارزشمند

بوده است.

بركت مسجدالاقصى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 12

12- مسجدالاقصى در سرزمينى ، سرشار از خير و بركت واقع شده است .

إلى المسجدالأقصا الذى ب_ركنا حوله

خويشاوندان مريم(س) كنار مسجدالاقصى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 16 - 4،5

4- خويشاوندان مريم ، در غير جهت شرقى مسجد الاقصى سكونت داشتند .

انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا

5- مريم ( س ) در آستانه حامله شدن به عيسى ( ع ) ، در نزديكى مسجدالاقصى ، بستگانى داشت كه در ميان آنان به سر مى برد .

إذ انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا

به قرينه {مكاناً قصيّاً} در آيه بيست و دوم كه ناظر به مكان دومى است كه مريم(س) برگزيد، مكان شرقى مسجد الاقصى به منطقه مسكونى مردم نزديك بوده است.

شرق مسجدالاقصى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 16 - 3

3- مريم از خانواده خويش كناره گيرى كرد و در شرق مسجدالاقصى مستقر شد .

واذكر . .. مريم إذ انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا

{انتباذ} از ريشه {نبذ} و به معناى دورى جستن است. { {مكاناً شرقيّاً}; يعنى جايگاهى رو به شرق و چون حضرت مريم(س) وقف بر معبد(مسجدالاقصى) شده بود، مقصود مكانى در شرقِ مسجدالاقصى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 1

1- حضرت مريم ( س ) در ناحيه شرقى مسجدالاقصى ، مكانى دور از انظار براى خود برگزيد و خود را از مردم پنهان ساخت .

فاتّخذت من دونهم

حجابًا

{حجاب} به معناى ساتر و چيزى است كه حائل مى شود. مراد از {اتّخذت... حجاباً} افكندن پرده و يا رفتن در مكانى است كه داراى پوشش طبيعى، مانند ديوار يا كوه و مانند آن باشد.

فاتحان مسجدالاقصى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 11،13

11- رهاسازى مجدد مسجدالاقصى از دست بنى اسرائيل به وسيله همان فاتحان نخست و با همان شيوه نخستين

و ليدخلوا المسجد كما دخلوه أوّل مرّة

13- دومين هجوم نيرو هاى فاتح مسجدالاقصى بر بنى اسرائيل فسادگر و سركش ، هجومى توفنده و ويرانگر

و ليتبّروا ما علوًّا تتبيرًا

{تتبير} به معناى اهلاك است و آوردن مفعول مطلق (تتبيرا) _ كه براى تأكيد است _ إشعار به سختى هجوم دارد.

فتح مسجدالاقصى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 7 - 10،11

10- فتح مسجدالاقصى ، توسط جنگاورانى نيرومند و ر ها شدن آن از دست بنى اسرائيل ، در پى فسادانگيزى مجدد آنان

و ليدخلوا المسجد كما دخلوه أوّل مرّة

نوع مفسّران برآنند كه مقصود از {المسجد}، مسجدالأقصى است.

11- رهاسازى مجدد مسجدالاقصى از دست بنى اسرائيل به وسيله همان فاتحان نخست و با همان شيوه نخستين

و ليدخلوا المسجد كما دخلوه أوّل مرّة

مريم(س) كنار مسجدالاقصى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 16 - 5

5- مريم ( س ) در آستانه حامله شدن به عيسى ( ع ) ، در نزديكى مسجدالاقصى ، بستگانى داشت كه در ميان آنان به سر مى برد .

إذ انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا

به قرينه {مكاناً قصيّاً} در آيه بيست

و دوم كه ناظر به مكان دومى است كه مريم(س) برگزيد، مكان شرقى مسجد الاقصى به منطقه مسكونى مردم نزديك بوده است.

ويژگيهاى مسجدالاقصى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 12

12- مسجدالاقصى در سرزمينى ، سرشار از خير و بركت واقع شده است .

إلى المسجدالأقصا الذى ب_ركنا حوله

مساجد

احترام مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 17

17 - لزوم حفظ احترام صومعه ها ، كليسا ها ، كنيسه ها و مساجد و جلوگيرى از تخريب و انهدام آنها

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت صومع و بيع و صلوت و مس_جد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 6

6 - مساجد ، از آن خدا و داراى قداست و احترامى خاص است .

مسجد اللّه

انتساب مساجد به خدا، با اضافه كردن كلمه {مساجد} به {اللّه} براى رساندن شرافت و حرمت ويژه آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 15

15 _ از ميان رفتن حرمت و قداست مسجد ، زمانى است كه موجب زيان رسيدن به مؤمنان شود و پايگاهى عليه اسلام و وحدت مسلمين گردد .

و الذين اتخذوا مسجداً . .. تفريقاً بين المؤمنين و إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

محافظت از مساجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 10

10 - حفاظت و پاسدارى از معابد و مراكز دينى ( صومعه ها ، كليسا ها ،

كنيسه ها و مساجد ) فلسفه جهاد و دفاع

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت صومع و بيع ... و مس_جد

{صوامع} جمع {صومعة} و {بيع} جمع {بيعة} و {صلوات} جمع {صلاة يا صَلوْة} است. {صومعه} _ مرداف {دير} _ جايى است كه راهبان در آن به رياضت مى پردازند. {بيعة} به كليساى نصارا گفته مى شود. {صلاة يا صلوة} كنيسه يهوديان است; يعنى، اگر خدا برخى از مردم را به بعضى ديگر دفع نمى كرد، صومعه ها، كليساها، كنيسه ها و مساجدى كه در آن بسيار ذكر خدا مى شود، تخريب مى شدند.

مسخ از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مسخ

آثار مسخ قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 6

6 _ مسخ شدن قلب و ادراك كافران مايه ايمان نياوردن ايشان، حتى با ديدن روشنترين معجزات است.

و نقلب أفئدتهم و أبصرهم . .. و لو أننا نزّلنا ... ما كانوا ليؤمنوا

آثار مسخ كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 67 - 1

1 - توانايى خداوند بر مسخ كردن كافران ، به گونه اى كه آنان آن چنان زمين گير شوند كه از برخاستن از جاى خود و حركت به پيش و عقب ناتوان شوند .

و لو نشاء لمسخن_هم على مكانتهم فما استط_عوا مضيًّا و لايرجعون

استهزاى مسخ شدگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 13

13 _ گرفتاران به لعنت و غضب خدا ، مسخ شدگان و طاغوت پرستان اهل كتاب خود سزاوار استهزا و نه مؤمنان به خدا و كتب آسمانى

الذين اتخذوا

دينكم هزواً . .. منهم القردة و الخنازير و عبد الطغوت

امكان مسخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 9

9 - امكان تبديل شدن موجودى به موجودى ديگر در جهان طبيعت

فقلنا لهم كونوا قردة خسئين

جايگاه مسخ شدگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 16،17

16 _ گرفتاران به لعنت الهى و غضب الهى ، مسخ شدگان و طاغوت پرستان ، داراى بدترين جايگاه و منزلت در پيشگاه خداوند

من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل كه روى سخن را با اهل كتاب قرار داده بود.

17 _ بدترين جايگاه دوزخ از آن مسخ شدگان ، پرستندگان طاغوت ، گرفتاران به لعنت و غضب الهى است .

من لعنه اللّه و غضب عليه و جعل منهم . .. أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

برخى از مفسران {مكاناً} را جايگاه دوزخى توصيف شدگان دانسته اند.

گمراهى مسخ شدگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 18،19

18 _ طاغوت پرستان ، مسخ شدگان و گرفتاران به لعنت و غضب الهى ، گمراهترين مردمان از راه راست

من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

19 _ پيشينيان اهل كتاب _ بر اثر گرفتارى به لعنت و غضب خدا و در آمدن به شكل ميمون و خوك و پرستش طاغوت _ ، داراى بدترين جايگاه و منزلت در

پيشگاه خداوند

من لعنه اللّه . .. أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

مسخ اصحاب سبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 3،11

3 - خداوند ، اصحاب سبت ( تجاوزكاران يهود در روز شنبه ) را به بوزينه هايى مطرود تبديل كرد .

فقلنا لهم كونوا قردة خسئين

{قِرْد) (مفرد قِرَدَةَ) به معناى ميمون است. {خاسىء} به معناى مطرود و نيز به معناى حقير و ذليل مى باشد و كلمه {خاسئين} خبر دوم براى {كونوا} است.

11 - { عبداللّه بن الفضل الهاشمى قال قلت لابى عبداللّه ( ع ) . . . { و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت فقلنا لهم كونوا قردة خاسئين } قال : أن أولئك مسخوا ثلاثة أيام ثم ماتوا و لم يناسلوا و ان القردة اليوم مثل أولئك . . . ;

عبداللّه بن فضل هاشمى از امام صادق(ع) از سخن خداوند عز و جل كه فرموده: {و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت فقلنا لهم كونوا قردة خاسئين} پرسيد، امام فرمود آنان (يهود) به حالت مسخ سه روز باقى ماندند و سپس مردند و از آنان نسلى باقى نماند و ميمونهاى فعلى مثل همان ميمونها هستند (مشابه آنها در شكلند ولى از نسل آنها نيستند) . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 66 - 2

2 - مسخ شدن ، مجازات اصحاب سبت و ديگر امت هاى متخلف از احكام خدا

فجعلنها نكلا لما بين يديها و ما خلفها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء -

4 - 47 - 19

19 _ سرگذشت اصحاب سَبت ( مسخ شدن به ميمون ) عبرت و اندرزى براى كافران به قرآن از اهل كتاب

او نلعنهم كما لعنّا اصحاب السَّبت

مسخ اهل ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 66 - 9

9 - { فجعلناها } - الضمير يعود الى الامة التى مسخت - و هم أهل إيله قرية على شاطىء البحر ، و هو المروى عن ابى جعفر ( ع ) . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه: {خداوند اهل شهر ايله را - كه در ساحل دريا قرار داشت - مسخ نمود . ..}

مسخ اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 47 - 10،14

10 _ هشدار خداوند به اهل كتاب ، در مورد مسخ انسانيّت آنان در صورت ايمان نياوردن به قرآن

امنوا . .. من قبل ان نطمس وجوهاً فنردّها على ادبارها او نلعنهم

{طمس} به معناى نابود كردن اثر چيزى است، و {وجه} به معناى صورت مى باشد. مراد از {وجوه} نيز به دليل برگشت ضمير {هم} به آن، افراد انسان است ; البته به لحاظ شخصيّت انسانى آنان و نه به لحاظ جسم ايشان.

14 _ مسخ چهره انسانى گروهى از اهل كتاب ( سران و عالمان ) در قيامت *

من قبل ان نطمس وجوهاً فنردّها على ادبارها

نكره بودن {وجوه} حاكى از آن است كه اين عقوبت (مسخ چهره انسانى) براى تمامى مخاطبان نيست. لازم به ذكر است كه برخى از مفسران تحقق اين معنى را در قيامت مى دانند.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 6،9،13

6 _ خداوند گروهى از اهل كتاب را به ميمون و خوك مسخ كرد .

و جعل منهم القردة و الخنازير

بسيارى از مفسران بر آنند كه اصحاب سبت _ يهوديانى كه با حيله هاى شرعى قداست روز شنبه را شكستند _ به ميمون تبديل شدند و آن گروه از مسيحيان كه مائده نازل شده بر عيسى(ع) را منكر شدند به خوك مبدل گشتند.

9 _ گرفتارى اهل كتاب به لعنت و غضب خداوند ، پرستش طاغوت و مسخ شدنشان به ميمون و خوك ، سزاى رفتار هاى زشت آنان

هل انبئكم بشرّ من ذلك مثوبة عند اللّه من لعنه . .. و عبد الطغوت

كلمه {مثوبة} (سزا و جزا) مى رساند كه غضب و . .. به عنوان پيامدهاى شومى است كه اعمال نارواى اهل كتاب آنها را اقتضا مى كرده است.

13 _ گرفتاران به لعنت و غضب خدا ، مسخ شدگان و طاغوت پرستان اهل كتاب خود سزاوار استهزا و نه مؤمنان به خدا و كتب آسمانى

الذين اتخذوا دينكم هزواً . .. منهم القردة و الخنازير و عبد الطغوت

مسخ بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 10

10 - از امام سجاد ( ع ) روايت شده است : { . . . أما القردة فكانوا قوماً من بنى اسرائيل . . . اعتدوا فى السبت فصادوا الحيتان فمسخهم اللّه قردة . . . ;

. .. اما بوزينه ها گروهى از بنى اسرائيل بودند ... كه در روز شنبه از دستور الهى سرپيچى كرده

به صيد ماهى پرداختند و خداوند آنان را به صورت بوزينه مسخ كرد}.

مسخ به خوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 6،9،19

6 _ خداوند گروهى از اهل كتاب را به ميمون و خوك مسخ كرد .

و جعل منهم القردة و الخنازير

بسيارى از مفسران بر آنند كه اصحاب سبت _ يهوديانى كه با حيله هاى شرعى قداست روز شنبه را شكستند _ به ميمون تبديل شدند و آن گروه از مسيحيان كه مائده نازل شده بر عيسى(ع) را منكر شدند به خوك مبدل گشتند.

9 _ گرفتارى اهل كتاب به لعنت و غضب خداوند ، پرستش طاغوت و مسخ شدنشان به ميمون و خوك ، سزاى رفتار هاى زشت آنان

هل انبئكم بشرّ من ذلك مثوبة عند اللّه من لعنه . .. و عبد الطغوت

كلمه {مثوبة} (سزا و جزا) مى رساند كه غضب و . .. به عنوان پيامدهاى شومى است كه اعمال نارواى اهل كتاب آنها را اقتضا مى كرده است.

19 _ پيشينيان اهل كتاب _ بر اثر گرفتارى به لعنت و غضب خدا و در آمدن به شكل ميمون و خوك و پرستش طاغوت _ ، داراى بدترين جايگاه و منزلت در پيشگاه خداوند

من لعنه اللّه . .. أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 15

15 _ مسخ گروهى از بنى اسرائيل بصورت خوك ، در اثر لعن حضرت داود ( ع ) و بصورت ميمون ، در اثر لعن حضرت عيسى ( ع )

لعن الذين كفروا من

بنى اسرءيل على لسان داود و عيسى

از امام صادق(ع) درباره آيه فوق روايت شده: الخنازير على لسان داود(ع) و القردة على لسان عيسى ابن مريم(ع).

_______________________________

كافى، ج 8، ص 200، ح 240; نورالثقلين، ج 1، ص 660، ح 311.

مسخ به ميمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 3،6،10،11

3 - خداوند ، اصحاب سبت ( تجاوزكاران يهود در روز شنبه ) را به بوزينه هايى مطرود تبديل كرد .

فقلنا لهم كونوا قردة خسئين

{قِرْد) (مفرد قِرَدَةَ) به معناى ميمون است. {خاسىء} به معناى مطرود و نيز به معناى حقير و ذليل مى باشد و كلمه {خاسئين} خبر دوم براى {كونوا} است.

6 - بوزينه شدگان بنى اسرائيل از زمره خاسران و زيانكاران

لكنتم من الخسرين. و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت

آيه مورد بحث اشاره به نوع خسارت و زيانى دارد كه در ذيل آيه قبل مطرح شد; يعنى، خسارتى كه آدمى بر اثر گناه و تجاوز در خطر آن است، از قبيل خسارت اصحاب سبت مى باشد.

10 - از امام سجاد ( ع ) روايت شده است : { . . . أما القردة فكانوا قوماً من بنى اسرائيل . . . اعتدوا فى السبت فصادوا الحيتان فمسخهم اللّه قردة . . . ;

. .. اما بوزينه ها گروهى از بنى اسرائيل بودند ... كه در روز شنبه از دستور الهى سرپيچى كرده به صيد ماهى پرداختند و خداوند آنان را به صورت بوزينه مسخ كرد}.

11 - { عبداللّه بن الفضل الهاشمى قال قلت لابى عبداللّه ( ع ) . . . { و لقد علمتم الذين

اعتدوا منكم فى السبت فقلنا لهم كونوا قردة خاسئين } قال : أن أولئك مسخوا ثلاثة أيام ثم ماتوا و لم يناسلوا و ان القردة اليوم مثل أولئك . . . ;

عبداللّه بن فضل هاشمى از امام صادق(ع) از سخن خداوند عز و جل كه فرموده: {و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت فقلنا لهم كونوا قردة خاسئين} پرسيد، امام فرمود آنان (يهود) به حالت مسخ سه روز باقى ماندند و سپس مردند و از آنان نسلى باقى نماند و ميمونهاى فعلى مثل همان ميمونها هستند (مشابه آنها در شكلند ولى از نسل آنها نيستند) . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 47 - 19

19 _ سرگذشت اصحاب سَبت ( مسخ شدن به ميمون ) عبرت و اندرزى براى كافران به قرآن از اهل كتاب

او نلعنهم كما لعنّا اصحاب السَّبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 6،9،19

6 _ خداوند گروهى از اهل كتاب را به ميمون و خوك مسخ كرد .

و جعل منهم القردة و الخنازير

بسيارى از مفسران بر آنند كه اصحاب سبت _ يهوديانى كه با حيله هاى شرعى قداست روز شنبه را شكستند _ به ميمون تبديل شدند و آن گروه از مسيحيان كه مائده نازل شده بر عيسى(ع) را منكر شدند به خوك مبدل گشتند.

9 _ گرفتارى اهل كتاب به لعنت و غضب خداوند ، پرستش طاغوت و مسخ شدنشان به ميمون و خوك ، سزاى رفتار هاى زشت آنان

هل انبئكم بشرّ من ذلك مثوبة عند اللّه من لعنه . .. و

عبد الطغوت

كلمه {مثوبة} (سزا و جزا) مى رساند كه غضب و . .. به عنوان پيامدهاى شومى است كه اعمال نارواى اهل كتاب آنها را اقتضا مى كرده است.

19 _ پيشينيان اهل كتاب _ بر اثر گرفتارى به لعنت و غضب خدا و در آمدن به شكل ميمون و خوك و پرستش طاغوت _ ، داراى بدترين جايگاه و منزلت در پيشگاه خداوند

من لعنه اللّه . .. أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 15

15 _ مسخ گروهى از بنى اسرائيل بصورت خوك ، در اثر لعن حضرت داود ( ع ) و بصورت ميمون ، در اثر لعن حضرت عيسى ( ع )

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل على لسان داود و عيسى

از امام صادق(ع) درباره آيه فوق روايت شده: الخنازير على لسان داود(ع) و القردة على لسان عيسى ابن مريم(ع).

_______________________________

كافى، ج 8، ص 200، ح 240; نورالثقلين، ج 1، ص 660، ح 311.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 166 - 1،3،7

1 _ خداوند يهوديان ايله را به خاطر شكستن قانون روز شنبه با صيد ماهى ، به بوزينگانى مطرود مبدّل ساخت .

فلما عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم كونوا قردة خسئين

{عتوّ} (مصدر عتوا)، به معناى عصيان و سركشى است. مراد از {ما نهوا عنه} صيد ماهى در روز شنبه است.

3 _ خداوند يهوديان ايله را پس از عبرت نگرفتن از عذاب نازل شده بر آنان و اصرارشان بر صيد ماهى ، به بوزينه تبديل كرد .

و

أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس . .. فلما عتوا عن ما نهوا عنه

واق__ع شدن جمله {فلما عتوا} پس از {أخذنا الذين ظلموا . .. }، بيانگر اين است كه متجاوزان پس از مبتلا شدن به عذاب دنيوى همچنان به صيد ماهى در شنبه ادامه مى دادند.

7 _ مسخ يهوديان متمرد آبادى ايله به بوزينگانى مطرود ، عذاب سخت الهى براى ايشان

قلنا لهم كونوا قردة خسئين

برخى برآنند كه {قلنا لهم . .. } بيان همان {عذاب بئيس} است كه در آيه قبل آمده است. گفتنى است بر اين مبنا {الذين ظلموا} شامل ترك كنندگان نهى از منكر نمى شود. زيرا آنان قانون حرمت صيد را نشكستند و به بوزينه تبديل نشدند.

مسخ چشم مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 1

1 _ وارونه ساختن دل و ديده برخى مشركان عنود سنت خداوندى است.

و نقلب أفئدتهم و أبصرهم كما لم يؤمنوا به أول مرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 1

مسخ در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 15

15 _ مسخ گروهى از بنى اسرائيل بصورت خوك ، در اثر لعن حضرت داود ( ع ) و بصورت ميمون ، در اثر لعن حضرت عيسى ( ع )

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل على لسان داود و عيسى

از امام صادق(ع) درباره آيه فوق روايت شده: الخنازير على لسان داود(ع) و القردة على لسان عيسى ابن مريم(ع).

_______________________________

كافى، ج 8، ص 200، ح 240; نورالثقلين، ج

1، ص 660، ح 311.

مسخ در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 47 - 14

14 _ مسخ چهره انسانى گروهى از اهل كتاب ( سران و عالمان ) در قيامت *

من قبل ان نطمس وجوهاً فنردّها على ادبارها

نكره بودن {وجوه} حاكى از آن است كه اين عقوبت (مسخ چهره انسانى) براى تمامى مخاطبان نيست. لازم به ذكر است كه برخى از مفسران تحقق اين معنى را در قيامت مى دانند.

مسخ شخصيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 47 - 12

12 _ انحراف فكر و انديشه و مسخ شخصيّت ، پيامد كفر به قرآن

امنوا . .. من قبل ان نطمس وجوهاً فنردّها على ادبارها

{وجوه} به اعتبار اينكه مجمع تمامى حواس آدمى است، مى تواند كنايه از درك و فهم باشد.

مسخ شدگان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 6

6 - بوزينه شدگان بنى اسرائيل از زمره خاسران و زيانكاران

لكنتم من الخسرين. و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت

آيه مورد بحث اشاره به نوع خسارت و زيانى دارد كه در ذيل آيه قبل مطرح شد; يعنى، خسارتى كه آدمى بر اثر گناه و تجاوز در خطر آن است، از قبيل خسارت اصحاب سبت مى باشد.

مسخ شدگان در جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 17

17 _ بدترين جايگاه دوزخ از آن مسخ شدگان ، پرستندگان طاغوت ، گرفتاران به لعنت و غضب الهى است

.

من لعنه اللّه و غضب عليه و جعل منهم . .. أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

برخى از مفسران {مكاناً} را جايگاه دوزخى توصيف شدگان دانسته اند.

مسخ عصيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 66 - 2

2 - مسخ شدن ، مجازات اصحاب سبت و ديگر امت هاى متخلف از احكام خدا

فجعلنها نكلا لما بين يديها و ما خلفها

مسخ قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 2

2 _ قلب و ادراك انسان در نتيجه كفر و لجاجت مسخ مى گردد.

لئن جاءتهم ءاية . .. لايؤمنون. و نقلب أفئدتهم و أبصرهم

{فؤاد} به معنى قلب است و وارونه ساختن معنى فيزيكى ندارد، بلكه منقلب شدن خصوصيات و واژگون شدن آن است. لذا مى توان از آن به مسخ تعبير كرد.

مسخ قلب كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 6

6 _ مسخ شدن قلب و ادراك كافران مايه ايمان نياوردن ايشان، حتى با ديدن روشنترين معجزات است.

و نقلب أفئدتهم و أبصرهم . .. و لو أننا نزّلنا ... ما كانوا ليؤمنوا

مسخ كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 47 - 21،22

21 _ مسخ كافرانِ به قرآن و يا گرفتارى آنان به لعنت ، سنت الهى

من قبل ان نطمس وجوهاً . .. او نلعنهم ... و كان امر اللّه مفعولا

22 _ مسخ و يا لعنت كافرانِ به قرآن از اهل كتاب ، امرى حتمى و قضايى تخلف

ناپذير

يا ايها الذين اوتوا الكتب امنوا . .. من قبل ان نطمس وجوهاً ... و كان امر اللّه م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 67 - 2

2 - عذاب كافران با مسخ و زمين گير شدن شان ، جزء مشيت و سنت خدا نيست .

و لو نشاء لمسخن_هم على مكانتهم فما استط_عوا مضيًّا و لايرجعون

مسخ يهود ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 166 - 1،3،7

1 _ خداوند يهوديان ايله را به خاطر شكستن قانون روز شنبه با صيد ماهى ، به بوزينگانى مطرود مبدّل ساخت .

فلما عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم كونوا قردة خسئين

{عتوّ} (مصدر عتوا)، به معناى عصيان و سركشى است. مراد از {ما نهوا عنه} صيد ماهى در روز شنبه است.

3 _ خداوند يهوديان ايله را پس از عبرت نگرفتن از عذاب نازل شده بر آنان و اصرارشان بر صيد ماهى ، به بوزينه تبديل كرد .

و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس . .. فلما عتوا عن ما نهوا عنه

واق__ع شدن جمله {فلما عتوا} پس از {أخذنا الذين ظلموا . .. }، بيانگر اين است كه متجاوزان پس از مبتلا شدن به عذاب دنيوى همچنان به صيد ماهى در شنبه ادامه مى دادند.

7 _ مسخ يهوديان متمرد آبادى ايله به بوزينگانى مطرود ، عذاب سخت الهى براى ايشان

قلنا لهم كونوا قردة خسئين

برخى برآنند كه {قلنا لهم . .. } بيان همان {عذاب بئيس} است كه در آيه قبل آمده است. گفتنى است بر اين مبنا {الذين ظلموا} شامل ترك كنندگان نهى از

منكر نمى شود. زيرا آنان قانون حرمت صيد را نشكستند و به بوزينه تبديل نشدند.

مسخ شدگان

استهزاى مسخ شدگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 13

13 _ گرفتاران به لعنت و غضب خدا ، مسخ شدگان و طاغوت پرستان اهل كتاب خود سزاوار استهزا و نه مؤمنان به خدا و كتب آسمانى

الذين اتخذوا دينكم هزواً . .. منهم القردة و الخنازير و عبد الطغوت

جايگاه مسخ شدگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 16،17

16 _ گرفتاران به لعنت الهى و غضب الهى ، مسخ شدگان و طاغوت پرستان ، داراى بدترين جايگاه و منزلت در پيشگاه خداوند

من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل كه روى سخن را با اهل كتاب قرار داده بود.

17 _ بدترين جايگاه دوزخ از آن مسخ شدگان ، پرستندگان طاغوت ، گرفتاران به لعنت و غضب الهى است .

من لعنه اللّه و غضب عليه و جعل منهم . .. أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

برخى از مفسران {مكاناً} را جايگاه دوزخى توصيف شدگان دانسته اند.

گمراهى مسخ شدگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 18،19

18 _ طاغوت پرستان ، مسخ شدگان و گرفتاران به لعنت و غضب الهى ، گمراهترين مردمان از راه راست

من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

19 _ پيشينيان اهل

كتاب _ بر اثر گرفتارى به لعنت و غضب خدا و در آمدن به شكل ميمون و خوك و پرستش طاغوت _ ، داراى بدترين جايگاه و منزلت در پيشگاه خداوند

من لعنه اللّه . .. أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

مسخ شدگان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 65 - 6

6 - بوزينه شدگان بنى اسرائيل از زمره خاسران و زيانكاران

لكنتم من الخسرين. و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت

آيه مورد بحث اشاره به نوع خسارت و زيانى دارد كه در ذيل آيه قبل مطرح شد; يعنى، خسارتى كه آدمى بر اثر گناه و تجاوز در خطر آن است، از قبيل خسارت اصحاب سبت مى باشد.

مسخ شدگان در جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 17

17 _ بدترين جايگاه دوزخ از آن مسخ شدگان ، پرستندگان طاغوت ، گرفتاران به لعنت و غضب الهى است .

من لعنه اللّه و غضب عليه و جعل منهم . .. أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

برخى از مفسران {مكاناً} را جايگاه دوزخى توصيف شدگان دانسته اند.

مسرفان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مسرفان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 25

25 _ بسيارى از بنى اسرائيل ، على رغم دعوت پيامبرانشان ، مردمى اسرافكار و قانونشكن بودند .

و لقد جاءتهم رسلنا بالبينت ثم ان كثيراً منهم بعد ذلك فى الارض لمسرفون

اسراف به معناى خروج از حد اعتدال است و كلمه {فى الارض} مى رساند كه منظور از

اسراف، خروج از حد اعتدال در مسائل اجتماعى است كه از آن به قانونشكنى تعبير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 81 - 4

4 _ قوم لوط به دليل ارتكاب لواط ، مردمى متجاوز و اسرافگر

بل أنتم قوم مسرفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 15

15 _ كسانى كه در گرفتارى ها به ياد خدا بوده و در رفاه و آسايش از او غافل مى شوند ، مردمى مسرف هستند .

و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا . .. فلما كشفنا عنه ضرّه ... لم يدعنا ... كذلك زيّن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 8

8 _ فرعون مصر ، حاكمى از زمره مسرفان بود .

انّه لمن المسرفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 127 - 2

2 - روى گردانان از آيات خداوند و رهنمود هاى او ، مصداق كامل و بارز اسراف كاران اند .

و من أعرض عن ذكرى . .. و كذلك نجزى من أسرف

چنانچه {كذلك نجزى. ..} عطف به آيه قبل و ادامه گفت وگوى خداوند با غافلان از ياد خدا باشد، {من أسرف} عنوان ديگرى براى غافلان خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 8

8- دشمنان و مخالفان پيامبران ، اسراف كاراند .

ثمّ صدقن_هم الوعد . .. أهلكنا المسرفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 -

11 - 5

5- ظلم ، اسراف است و جوامع ستمگر ، مصداق بارز مسرفان تاريخ اند .

و أهلكنا المسرفين . .. و كم قصمنا من قرية كانت ظالمة

خداوند در دو آيه قبل، دشمنان پيامبران را به مسرفان توصيف كرد (و أهلكنا المسرفين) و در اين آيه بسيارى از اقوامى را كه به خاطر دشمنى با دين الهى، نابود شده اند، به ظالمان توصيف فرمود. از ارتباط اين دو آيه، مى توان فهميد كه ظالمان همان مسرفان اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 19 - 9

9 - كفر و مخالفت با پيامبران ، اسراف است و كافران مسرف اند .

أئن ذكّرتم بل أنتم قوم مسرفون

توصيف مردم بى ايمان و مخالف پيامبران الهى به اسرافگر، گوياى حقيقت ياد شده است.

آثار توبه مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 82 - 4

4 - رهبانيت گرايان و اسراف كنندگان ، در صورت توبه ، مشمول مغفرت الهى قرار خواهند بود .

كلوا . .. و لاتطغوا ... و إنّى لغفّار لمن تاب

اطاعت از مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 151 - 1

1 - اطاعت ثموديان ، از اشراف و رؤساى اسراف گر و متجاوز خويش

و لاتطيعوا أمر المسرفين

{اسراف} (مصدر {مسرفين}) به معناى افراط كردن و از حد اعتدال خارج شدن است. بنابراين {مسرفين}; يعنى، افراط گران و متجاوزان.

افساد مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 152 - 1

1 - اسراف گران ، مايه

فساد در زمين و فاقد كمترين اصلاح گرى

المسرفين . الذين يفسدون فى الأرض و لايصلحون

بى لياقتى مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 152 - 2

2 - اسراف گران و فسادانگيزان ، فاقد صلاحيت رهبرى و فرماندهى

و لاتطيعوا أمر المسرفين . الذين يفسدون فى الأرض

تداوم عذاب مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 127 - 7

7 - مسرفان و ترك كنندگان ايمان به آيات خداوند ، علاوه بر كيفر شدن در دنيا و كور بودن در روز قيامت ، آخرتى همراه با عذاب سخت تر و مداوم تر خواهند داشت .

و لعذاب الأخرة أشدّ و أبقى

{كذلك} مى رساند كه زندگى سخت در دنيا و كورى قيامت، علاوه بر غافلان، مسرفان بى ايمان را نيز تهديد مى كند و جمله {لعذاب الأخرة. ..} حاكى از عذابى اضافه بر آن است كه پس از پايان روز قيامت، آغاز شده و شديدتر و طولانى تر از عذاب، دنيا و قيامت خواهد بود.

حق ناپذيرى مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 14

14 _ مرفهان اسراف پيشه ، مردمانى خودپسند ، از خود راضى و حق ناپذير

كذلك زيّن للمسرفين ما كانوا يعملون

دشمنى مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 5

5- اسراف كنندگان ، رو در روى پيامبران و در صف مخالفان و دشمنان آنان بودند .

فأنجين_هم

زمينه پيدايش مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء

- 26 - 151 - 4

4 - خطر پيدايش طبقه مسرف و متجاوز ، در شرايط رفاه و توانمندى اقتصادى جامعه و تسليم شدن توده هاى ناآگاه در برابر آنان

فى جنّ_ت و عيون . و زروع و نخل ... و لاتطيعوا أمر المسرفين

از ارتباط عبارت {فى جنّات و عيون} با {و لاتطيعوا أمر المسرفين} مى توان استفاده كرد كه در محيط رفاه و ثروت، رهبران اسراف گر ظهور مى كنند و توده هاى ناآگاه نيز به اطاعت از آنان، گردن مى نهند.

سختى زندگى مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 127 - 1

1 - زندگانى سخت و تنگ در دنيا و كورى و گرفتار بى مهرى خداوند شدن در قيامت ، كيفر اسرافكاران است .

معيشة ضنكًا و نحشر يوم القي_مة أعمى . .. و كذلك نجزى من أسرف

اسراف; يعنى، از حد اعتدال فراتر رفتن (مصباح). در اين آيه، مراد از آن به قرينه {من اتبع هداى} تجاوز از رهنمودهاى الهى است. {ذلك} در {كذلك} اشاره به كيفرهايى است كه در آيات پيشين براى اعراض كنندگان از ياد، خدا بيان شده است.

شرايط آمرزش مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 82 - 4

4 - رهبانيت گرايان و اسراف كنندگان ، در صورت توبه ، مشمول مغفرت الهى قرار خواهند بود .

كلوا . .. و لاتطغوا ... و إنّى لغفّار لمن تاب

صفات مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 14

14 _ مرفهان اسراف پيشه ، مردمانى خودپسند ،

از خود راضى و حق ناپذير

كذلك زيّن للمسرفين ما كانوا يعملون

عُجب مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 14

14 _ مرفهان اسراف پيشه ، مردمانى خودپسند ، از خود راضى و حق ناپذير

كذلك زيّن للمسرفين ما كانوا يعملون

عذاب اخروى مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 127 - 7

7 - مسرفان و ترك كنندگان ايمان به آيات خداوند ، علاوه بر كيفر شدن در دنيا و كور بودن در روز قيامت ، آخرتى همراه با عذاب سخت تر و مداوم تر خواهند داشت .

و لعذاب الأخرة أشدّ و أبقى

{كذلك} مى رساند كه زندگى سخت در دنيا و كورى قيامت، علاوه بر غافلان، مسرفان بى ايمان را نيز تهديد مى كند و جمله {لعذاب الأخرة. ..} حاكى از عذابى اضافه بر آن است كه پس از پايان روز قيامت، آغاز شده و شديدتر و طولانى تر از عذاب، دنيا و قيامت خواهد بود.

كورى اخروى مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 127 - 1

1 - زندگانى سخت و تنگ در دنيا و كورى و گرفتار بى مهرى خداوند شدن در قيامت ، كيفر اسرافكاران است .

معيشة ضنكًا و نحشر يوم القي_مة أعمى . .. و كذلك نجزى من أسرف

اسراف; يعنى، از حد اعتدال فراتر رفتن (مصباح). در اين آيه، مراد از آن به قرينه {من اتبع هداى} تجاوز از رهنمودهاى الهى است. {ذلك} در {كذلك} اشاره به كيفرهايى است كه در آيات پيشين براى اعراض كنندگان از

ياد، خدا بيان شده است.

كيفر مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 127 - 1،7

1 - زندگانى سخت و تنگ در دنيا و كورى و گرفتار بى مهرى خداوند شدن در قيامت ، كيفر اسرافكاران است .

معيشة ضنكًا و نحشر يوم القي_مة أعمى . .. و كذلك نجزى من أسرف

اسراف; يعنى، از حد اعتدال فراتر رفتن (مصباح). در اين آيه، مراد از آن به قرينه {من اتبع هداى} تجاوز از رهنمودهاى الهى است. {ذلك} در {كذلك} اشاره به كيفرهايى است كه در آيات پيشين براى اعراض كنندگان از ياد، خدا بيان شده است.

7 - مسرفان و ترك كنندگان ايمان به آيات خداوند ، علاوه بر كيفر شدن در دنيا و كور بودن در روز قيامت ، آخرتى همراه با عذاب سخت تر و مداوم تر خواهند داشت .

و لعذاب الأخرة أشدّ و أبقى

{كذلك} مى رساند كه زندگى سخت در دنيا و كورى قيامت، علاوه بر غافلان، مسرفان بى ايمان را نيز تهديد مى كند و جمله {لعذاب الأخرة. ..} حاكى از عذابى اضافه بر آن است كه پس از پايان روز قيامت، آغاز شده و شديدتر و طولانى تر از عذاب، دنيا و قيامت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 34 - 2

2 - اسرافگران متجاوز از قانون الهى ، داراى مجازات هايى از پيش تعيين شده در نزد خداوند

حجارة من طين . مسوّمة عند ربّك للمسرفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 35 - 3

3 - جدا

شدن مؤمنان از صف مجرمان و مسرفان پيش از نزول عذاب ، نمودى از قانون مندى نظام كيفرى حق

مسوّمة عند ربّك . .. فأخرجنا ... من المؤمنين

ممكن است {أخرجنا. ..}، نمودى از {مسوّمة} و مصداقى براى آن باشد.

محروميت اخروى مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 127 - 3

3 - اسراف كنندگان و روى گردانان از ايمان به آيات الهى ، از عنايت و توجه خداوند در قيامت محروم خواهند بود .

و كذلك اليوم تنسى . و كذلك نجزى من أسرف و لم يؤمن ب_َاي_ت ربّه

محروميت مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 16

16 _ خداوند اسرافكاران را از محبت خويش محروم ساخته است.

إنه لايحب المسرفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 31 - 7

7 _ اسراف كنندگان از محبت خداوند محرومند.

إنه لايحب المسرفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 23

23 - اسرافگران و دروغ گويان ، از هدايت الهى محروم اند .

إنّ اللّه لايهدى من هو مسرف كذّاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 5 - 10

10 - جوامع اسرافگر ، مستحق محروميت از بركات و الطاف الهى

أن كنتم قومًا مسرفين

آيه شريفه، نشانگر آن است كه مسرفان، استحقاق محروميت از نزول وحى را دارند; ولى لطف بى كران الهى موجب شده است كه وحى ادامه يابد.

مسرفان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16

- غافر - 40 - 43 - 6

6 - اسراف گران و افراط كنندگان در گناه و حق ستيزى ، اهل دوزخ اند .

و أنّ المسرفين هم أصح_ب النار

{اسراف} به معناى افراط است و مقصود از {مسرفين} در آيه شريفه، كسانى اند كه در گناه و حق ستيزى افراط مى كنند.

ممانعت از اطاعت مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 151 - 2،3

2 - تلاش صالح ( ع ) براى بازداشتن قوم خويش از اطاعت اسراف گران و متجاوزان

و لاتطيعوا أمر المسرفين

3 - پيروى از متجاوزان و اسراف گران ، ناسازگار با تقواى الهى و خط پيامبران

فاتّقوا اللّه و أطيعون . و لاتطيعوا أمر المسرفين

هلاكت مسرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 35 - 2

2 - ايمان ، مايه مصونيت انسان ، از عذاب هلاكت بار جامعه مجرم و اسراف گر

فأخرجنا من كان فيها من المؤمنين

مسكن از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مسكن

آثار علاقه به مسكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 1

1 _ عواطف خويشاوندى ( علاقه به پدر ، فرزند ، برادر ، همسر و خويشاوندان ) و امكانات مادى ( مال ، شغل و مسكن ) زمينه هاى انحراف انسان و روى گردانى وى از فرمان خدا و رسول و ر ها كردن جهاد

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أموال اقترفتموها ... أحب إليكم من اللّه و رسوله و جهاد

آزادى انتخاب مسكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 56

- 8

8 - زمين ، از آن خدا است و بندگان خدا ، مى توانند در هر نقطه مناسبى مسكن بگيرند .

إنّ أرضى وسعة فإيّ_ى فاعبدون

اهميت تأمين مسكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 18

18 _ تأمين محل سكونت و اسباب معيشت پيش از امر به نيايش و استغفار ، روشى نيكو براى واداشتن مردم به خضوع و خشوع در برابر خداوند و طلب آمرزش از او

و إذ قيل لهم اسكنوا . .. ادخلوا الباب سجداً نغفر لكم خطيئتكم

بيان طبيعى داستان ورود بنى اسرائيل به بيت المقدس اقتضا مى كرد كه جمله {ادخلوا الباب سجداً} و جمله {قولوا حطة} پيش از جمله {اسكنوا . .. } و {كلوا ... } آورده شود. زيرا اول بايد تصرف شود و سپس سكونت انجام گيرد. اين تقديم و تأخير مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

اهميت تهيه مسكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 7

7 _ تهيه مسكن براى مردم ، از مسايل مورد توجه دين است .

أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً و اجعلوا بيوتكم قبلة

اهميت مسكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 81 - 9

9- اهميت مسكن ، سايه ، پناهگاه هاى كوهستانى و پوشش هاى مقاوم و متنوع در زندگى انسان

و الله جعل لكم من بيوتكم سكنًا . .. ظل_لاً ... أكن_نًا ... سربيل تقيكم الحرّ ...

اهميت مسكن مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 -

93 - 4

4 _ برخوردارى مؤمنان از مسكن مناسب و كيفيت خوب زندگى ، در ديدگاه اديان الهى ، امرى پسنديده و نعمت خدادادى است .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق و رزقنهم من الطيبت

حق مسكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 84 - 4

4 - داشتن وطن و سرپناه از حقوق ملت ها و جوامع بشرى است . *

من ديركم

قرآن با اضافه كردن كلمه {ديار} به {كم} و نسبت دادن خانه و وطن به انسانها (دياركم = خانه هايتان و وطنتان) اين حقيقت را امضا و تثبيت مى كند كه: هر ملت و طايفه اى اين حق را دارد كه در سرزمينى سكنا گزيند و محلى را براى زندگى انتخاب كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 24

24 - { عن سعدبن أبى خَلَف قال : سألت أباالحسن موسى بن جعفر ( ع ) : . . .أليس اللّه عزّوجلّ يقول : { لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن } قال : فقال إنّما عنى بذلك الّتى تطلّق تطيقة بعد تطليقة فتلك الّتى لاتَخرُج و لاتُخرَج حتّى تطلق الثالثة فإذا طلقت الثالثة فقد بانت منه و لانفقة ل ها ، و المرأة الّتى يطلّق ها الرجل تطليقة ثمّ يدع ها حتّى يخلوا أجل ها فه_ذا أيضاً يقعد فى منزل زوج ها و ل ها النفقة و السكنى حتّى تنقضى عدّت ها ;

سعدبن ابى خلف گويد: از امام كاظم(ع) پرسيدم. ..[و ]گفتم: آيا خداوند عزّوجلّ نفرموده: {لاتخرجوهنّ و لايخرجن} حضرت فرمود: خداوند [دراين دستور]زنى را قصد

كرده كه دو بار [به طلاق رجعى] طلاق داده مى شود. اين زن [نبايد در زمان عدّه] از خانه خارج شود و نبايد شوهر او را خارج كند تا اين كه طلاق سوم واقع شود. پس آن گاه كه براى بار سوّم، طلاق داده شد از شوهر جدا مى شود و براى او نفقه نيست. و زنى كه شوهر او يك بار طلاق داده و او را رها نموده تا اين كه عدّه اش تمام شود، او نيز در منزل شوهرش مى نشيند [و نبايد خارج شود] و حق نفقه و سكنى دارد تا عدّه اش تمام شود}.

دين و مسكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 7

7 _ تهيه مسكن براى مردم ، از مسايل مورد توجه دين است .

أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً و اجعلوا بيوتكم قبلة

سرزنش علاقه به مسكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 3

3 _ مذمت خدا از دلبستگى به خويشاوندان و به مال و منال و دلواپسى براى تجارت و مسكن در صورتى كه مايه غفلت از خدا و رسول و جهاد در راه خدا شود .

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أموال اقترفتموها و تجرة تخشون كسادها و مسكن ... أحب إلي

شرايط انتخاب مسكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 56 - 5

5 - مؤمنان ، در انتخاب مسكن ، بايد نقطه اى را انتخاب كنند كه ارزش هاى دينى شان محفوظ باشد .

إنّ أرضى وسعة فإيّ_ى

فاعبدون

علاقه به مسكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 66 - 7

7 _ وابستگى انسان به خويش ، شهر و ديار ( خانه و كاشانه ) مانعى جهت تسليم در برابر خداوند

و يسلّموا تسليماً. و لو انّا كتبنا ... ما فعلوه الّا قليل منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 4

4 _ روى گردانان از جهاد ، به خاطر علقه هاى عاطفى ( محبت پدر ، فرزند ، برادر ، همسر و خويشاوندان ) و دلبستگى مادى ( مال ، شغل و مسكن ) مورد تهديد خداوند

قل إن كان ءاباؤكم . .. و أمول اقترفتموها و ... أحب إليكم ... و جهاد فى سبيله فتر

مسكن ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 31 - 6

6 - ابراهيم ( ع ) ، در زمان عذاب شدن قوم لوط ، در نزديكى شهر آنان اقامت داشته است .

و لمّا جاءت رسلنا إبرهيم . .. إنّا مهلكوا أهل ه_ذه القرية

اسم اشاره {ه_ذه} _ كه بر نزديك بودن مشارإليه اش دلالت دارد _ نكته بالا را مى رساند.

مسكن اخروى مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 59 - 3

3 - مسكن و جايگاه دلپذير ، از برجسته ترين مصداق هاى روزى نيكوى خدا به مؤمنان مهاجر در سراى آخرت

ليرزقنّهم اللّه رزقًا حسنًا . .. ليدخلنّهم مدخلاً يرضونه

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {ليدخلنّهم} بدل اشتمال و به

تعبير ديگر از مصداق هاى رزق نيكو (ليرزقنّهم اللّه رزقاً حسناً) مى باشد.

مسكن اصحاب ايكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 14 - 2

2_ { أصحاب أيكة } ، ساكنان سرزمينى پردرخت و جنگلى *

و أصح_ب الأيكة

{أيكة} به معناى درختان انبوه و جنگل گونه است. احتمال دارد به اصحاب {أيكة}، از آن جهت اين عنوان داده شده باشد كه در محيطى اين چنين زندگى مى كرده اند.

مسكن انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 15

15 _ زمين محل سكونت و قرارگاه موقت انسانها

و لكم فى الأرض مستقرّ و متع إلى حين

{إلى حين} (تا هنگامى) علاوه بر تعلقش به {متاع}، به {مستقر} نيز متعلق هست.

مسكن بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 3

3 _ وضعيت مسكن و معيشت بنى اسرائيل در دوران حكومت فرعون ، وضعيتى نابسامان و نامناسب بود .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق و رزقنهم من الطيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 11

11 - منزل گاه بنى اسرائيل _ پس از عبور از دريا _ فاقد امكانات تغذيه سالم و داراى مواد غذايى بد خوراك و مغاير با طبع انسان بود .

كلوا من طيّب_ت ما رزقن_كم و لاتطغوا فيه

مسكن حبيب نجار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 20 - 4

4 - حبيب نجار ، بيرون از شهر و در

حاشيه و كرانه آن مى زيست .

و جاء من أقصا المدينة رجل

{أقصا المدينة} به معناى دورترين جاى شهر است كه مقصود از آن در آيه شريفه _ به دليل شواهد تاريخى و روايات مربوطه _ حاشيه و كرانه شهر است.

مسكن خويشاوندان مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 16 - 4،5

4- خويشاوندان مريم ، در غير جهت شرقى مسجد الاقصى سكونت داشتند .

انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا

5- مريم ( س ) در آستانه حامله شدن به عيسى ( ع ) ، در نزديكى مسجدالاقصى ، بستگانى داشت كه در ميان آنان به سر مى برد .

إذ انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا

به قرينه {مكاناً قصيّاً} در آيه بيست و دوم كه ناظر به مكان دومى است كه مريم(س) برگزيد، مكان شرقى مسجد الاقصى به منطقه مسكونى مردم نزديك بوده است.

مسكن در اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 4

4 _ برخوردارى مؤمنان از مسكن مناسب و كيفيت خوب زندگى ، در ديدگاه اديان الهى ، امرى پسنديده و نعمت خدادادى است .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق و رزقنهم من الطيبت

مسكن شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 9

9 - زمين محل سكونت و قرارگاه شياطين

اهبطوا . .. و لكم فى الأرض مستقر

برداشت فوق بر اين مبناست كه خطابها در جمله {اهبطوا} و . .. متوجه شيطان نيز باشد.

مسكن مرفهان اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء

- 21 - 13 - 7

7- رفاه زدگان جوامع ستمگرِ پيشين ، ساختمان ها و بنا هاى باشكوه و مجللى داشتند .

وارجعوا إلى ما أُترفتم فيه و مس_كنكم

ذكر مساكن در ميان ساير دارايى ها و اموال مترفان، گواه بر ويژگى آن در بين آنها و نيز دليل دلبستگى ساكنان آن مى باشد.

مسكن مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 16 - 5

5- مريم ( س ) در آستانه حامله شدن به عيسى ( ع ) ، در نزديكى مسجدالاقصى ، بستگانى داشت كه در ميان آنان به سر مى برد .

إذ انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا

به قرينه {مكاناً قصيّاً} در آيه بيست و دوم كه ناظر به مكان دومى است كه مريم(س) برگزيد، مكان شرقى مسجد الاقصى به منطقه مسكونى مردم نزديك بوده است.

مسكن مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 10،11،14

10 - مردان ، حق ندارند زنان مطلّقه خود را در ايّام عدّه ، از خانه هايشان بيرون كنند .

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ

انتساب خانه ها به زنان (بيوتهنّ) گوياى اين نكته است كه زنان مطلّقه، بايد در همان منازلى زندگى كنند كه پيش از اقدام به طلاق در آن جا بوده اند.

11 - محل سكونت زنان مطلّقه در ايّام عدّه ، همان محل پيش از طلاق است و مردان حق ندارند آن را تغيير دهند .

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ

14 - ارتكاب عمل بسيار زشت و آشكار از سوى زنان مطلّقه ، موجب سلب حق مسكن آنان از عهده همسران است .

و لايخرجن إلاّ أن يأتين بف_حشة

مبيّنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 1

1 - احكام طلاق و عدّه زنان مطلّقه و اداى حقوق آنان ( همچون مسكن ، هزينه زندگى و برخورد شايسته ) فرمان هاى نازل شده از سوى خداوند

إذا طلّقتم النساء فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. ذلك أمر اللّه أنزله إليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 1،2،3،17

1 - مسكن زنان مطلّقه در ايّام عدّه ، برعهده همسرانشان است .

أسكنوهنّ

2 - مسكن زنان مطلّقه ، بايد در بخشى از همان محل سكونت و منزل همسرانشان باشد ; نه در منزل و محل ديگر .

أسكنوهنّ من حيث سكنتم

گفتنى است {من} در {من حيث سكنتم} براى تبعيض است; يعنى، در بخشى از منزل مسكونى خويش، همسران را اسكان دهيد.

3 - مسكن زنان مطلّقه از نظر كميت و كيفيت ، بايد به مقدار دارايى و توانايى همسرانشان باشد ; نه كمتر از آن .

أسكنوهنّ من حيث سكنتم من وجدكم

{وجد}، به معناى وسع و طاقت (توانايى) است.

17 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : لايضارّ الرجل امرأته إذا طلّقها فيضيّق عليها حتّى تنتقل قبل أن تنقضى عدّتها ، فإنّ اللّه عزّوجلّ قد نهى عن ذلك فقال : { و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: مرد نبايد به همسر مطلّقه خود ضرر برساند و او را[از نظر مسكن و نفقه] در مضيقه قرار دهد تا [مجبور شود] قبل از تمام شدن عدّه، از خانه شوهر به جاى ديگر انتقال يابد; زيرا خداوند از اين كار

نهى كرده و فرموده است: و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ}.

موسى(ع) و مسكن بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 1،2

1 _ خداوند ، از طريق وحى به موسى و هارون ( ع ) فرمان داد تا در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون ) به تهيه مسكن براى قوم خود اقدام كنند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه اولاً {مصر} به معناى شهر مصر باشد ; چنان كه به همين معنا در مفردات و لسان تصريح شده است. ثانياً: جار و مجرور (بمصر) متعلق به {تبوءاً} باشد نه حال براى {قومكما}.

2 _ موسى و هارون ( ع ) مأموريت يافتند تا براى آن دسته از بنى اسرائيل كه ساكن شهر مصر بودند ، اقدام به تهيه مسكن نمايند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بمصر} متعلق به عامل مقدر و حال يا صفت براى {قوم} باشد ; يعنى: تبوئاً لقومكما كائنين يا الكائنين بمصر.

نعمت مسكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 20 - 15

15 _ داشتن همسر ، خادم و مسكن ، از نعمت هاى خداوند بر بنى اسرائيل

و جعلكم ملوكاً

از رسوا خدا(ص) در توضيح { جعلكم ملوكاَ} در آيه فوق روايت شده: زوجه و مسكن و خادم. حديث فوق در صدد بيان معناى تنزيلى براى {ملك} مى باشد، چنانكه در عرف عامه نيز مرسوم است كه مى گويند هر كس همسر، خادم

و مسكن داشته باشد، پادشاه است.

_______________________________

الدر المنثور، ج 3، ص 47، سطر 5.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 74 - 3

3 _ صالح ( ع ) از قوم خويش خواست تا نعمت خلافت و سكونت گزيدن در سرزمين حجر را نعمتى از جانب خدا بدانند و آن را همواره به خاطر داشته باشند .

و اذكروا إذ جعلكم خلفاء من بعد عاد و بوأكم فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 4

4 _ برخوردارى مؤمنان از مسكن مناسب و كيفيت خوب زندگى ، در ديدگاه اديان الهى ، امرى پسنديده و نعمت خدادادى است .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق و رزقنهم من الطيبت

نياز به مسكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 15

15 _ مسكن ، همسر و خوراك از نياز هاى ضرورى انسان

اسكن أنت و زوجك الجنة و كلا منها

جريان آفرينش آدم(ع) و نكات ذكر شده پيرامون آن، ترسيمى كلى از چهره انسان و نيازها، روحيات، افكار و . .. اوست نه مجرد داستانى از آدم(ع) و حوا; يعنى، اگر سخن از نياز آدم(ع) و حوا به مسكن، همسر و خوراك به ميان آمده بيانگر نياز همه انسانها به اين موارد مى باشد و اگر سخن از تشريع و هدايت است، نشانگر نياز همه انسانها به هدايت و تشريع خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 119 - 2

2 - آب و مسكن ،

از جمله نياز هاى اساسى انسان از آغاز خلقت

و إنّك لاتظمؤا فيها و لاتضحى

ويژگيهاى مسكن قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 149 - 2

2 - سكونت ثموديان در منطقه اى كوهستانى و گرمسير

و نخل طلعها هضيم . و تنحتون من الجبال بيوتًا ف_رهين

وجود نخلستان در سرزمين ثموديان، حاكى از گرمسير بودن آن و تعبير {و تنحتون من الجبال} بيانگر كوهستانى بودن آن است.

هارون(ع) و مسكن بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 1،2

1 _ خداوند ، از طريق وحى به موسى و هارون ( ع ) فرمان داد تا در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون ) به تهيه مسكن براى قوم خود اقدام كنند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه اولاً {مصر} به معناى شهر مصر باشد ; چنان كه به همين معنا در مفردات و لسان تصريح شده است. ثانياً: جار و مجرور (بمصر) متعلق به {تبوءاً} باشد نه حال براى {قومكما}.

2 _ موسى و هارون ( ع ) مأموريت يافتند تا براى آن دسته از بنى اسرائيل كه ساكن شهر مصر بودند ، اقدام به تهيه مسكن نمايند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بمصر} متعلق به عامل مقدر و حال يا صفت براى {قوم} باشد ; يعنى: تبوئاً لقومكما كائنين يا الكائنين بمصر.

مسكين از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مسكين

احسان به مسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3

- نساء - 4 - 36 - 8

8 _ ضرورت احسان و نيكى به خويشاوندان ، يتيمان و درماندگان

و بالوالدين احساناً و بذى القربى و اليتامى و المساكين

درآمد مسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 6

6- داشتن شغل و درامد ، مانع صدق { مسكين } بر محرومان نيست .

و أمّا السفينة فكانت لمسكين

با وجود آن كه صاحبان كشتى، داراى مالكيّت و درامد بوده اند، ولى كلمه {مسكين} بر آنان اطلاق شده است. بنابراين، در صدق عنوان مسكين، نداشتن هيچ نوع مالكيّت و يا شغل و درامد، دخيل نيست.

زن مسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 30

30 _ لزوم رعايت تناسب كيفيت پوشاكى كه در كفاره قسم داده مى شود با فصل سال ( تابستان و زمستان ) و مرد يا زن بودن فقير

فكفّرته . .. او كسوتهم

از امام باقر يا امام صادق عليهما السلام در توضيح آيه فوق روايت شده: . .. و اما كسوتهم فان وافقت به التشاء فكسوته، و ان وافقت به الصيف فكسوته، لكل مسكين ازار و رداء و للمراة ما يوارى ما يحرم منها ازار و خمار و درع ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 337، ح 167; تفسير برهان، ج 1، ص 496، ح 12.

شغل مسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 6

6- داشتن شغل و درامد ، مانع صدق { مسكين } بر محرومان نيست .

و أمّا السفينة فكانت لمسكين

با وجود آن كه صاحبان كشتى،

داراى مالكيّت و درامد بوده اند، ولى كلمه {مسكين} بر آنان اطلاق شده است. بنابراين، در صدق عنوان مسكين، نداشتن هيچ نوع مالكيّت و يا شغل و درامد، دخيل نيست.

مراد از مسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 6

6- داشتن شغل و درامد ، مانع صدق { مسكين } بر محرومان نيست .

و أمّا السفينة فكانت لمسكين

با وجود آن كه صاحبان كشتى، داراى مالكيّت و درامد بوده اند، ولى كلمه {مسكين} بر آنان اطلاق شده است. بنابراين، در صدق عنوان مسكين، نداشتن هيچ نوع مالكيّت و يا شغل و درامد، دخيل نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 8 - 9

9 - { عن النبىّ ( ص ) فى قول اللّه { مسكيناً } قال : فقيراً ، و { يتيماً } قال : لا أب له ، و { أسيراً } قال : المملوك و المسجون ;

از رسول خدا(ص) درباره سخن خداوند {مسكيناً} روايت شده كه فرمود: [مراد ]فقير و تهيدست است و درباره {يتيماً} فرمود: [مقصود] كسى است كه پدر ندارد و درباره {أسيراً} فرمود: مراد برده و زندانى است}.

مرد مسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 30

30 _ لزوم رعايت تناسب كيفيت پوشاكى كه در كفاره قسم داده مى شود با فصل سال ( تابستان و زمستان ) و مرد يا زن بودن فقير

فكفّرته . .. او كسوتهم

از امام باقر يا امام صادق عليهما السلام در توضيح آيه فوق روايت شده: .

.. و اما كسوتهم فان وافقت به التشاء فكسوته، و ان وافقت به الصيف فكسوته، لكل مسكين ازار و رداء و للمراة ما يوارى ما يحرم منها ازار و خمار و درع ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 337، ح 167; تفسير برهان، ج 1، ص 496، ح 12.

مسكنت

نشانه هاى مسكنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 44 - 5

5 - گرسنگى و محروميت از مواد غذايىِ لازم ، از نشانه هاى مسكين بودن

و لم نك نطعم المسكين

مسلمان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مسلمان

آثار ازدواج با غير مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 15

15 _ ازدواج با مشرك ، زمينه ساز انحراف و دخول در جهنّم است .

و لا تنكحوا . .. اولئك يدعون الى النار

آمرزش زنان مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 3،5

3 - مردان و زنان مسلمان ، مشمول آمرزش و غفران الهى اند .

إنّ المسلمين و المسلم_ت . .. أعدّ اللّه لهم مغفرة

بنابراين احتمال كه مراد از {المسلمين} معناى اصطلاحى آن;يعنى، گرويدگان به دين اسلام باشد، نكته ياد شده، استفاده مى شود.

5 - مردان و زنان مؤمن ، مشمول آمرزش خداوندند .

إنّ . .. و المؤمنين و المؤمن_ت ... أعدّ اللّه لهم مغفرة

آمرزش مردان مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 3،5

3 - مردان و زنان مسلمان ، مشمول آمرزش و غفران الهى اند .

إنّ المسلمين و المسلم_ت . .. أعدّ اللّه لهم

مغفرة

بنابراين احتمال كه مراد از {المسلمين} معناى اصطلاحى آن;يعنى، گرويدگان به دين اسلام باشد، نكته ياد شده، استفاده مى شود.

5 - مردان و زنان مؤمن ، مشمول آمرزش خداوندند .

إنّ . .. و المؤمنين و المؤمن_ت ... أعدّ اللّه لهم مغفرة

اتمام حجت با غير مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 11

11 _ بهره گيرى از تمام شيوه هاى ممكن ( كشتن ، اسير كردن ، محاصره نمودن و كمين زدن ) به منظور وادار كردن جوامع غير مسلمان به پذيرش آيين اسلام ، در پى اتمام حجت و دادن فرصت كافى به آنان ، بلامانع است .

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

ازدواج با غير مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 1،3،6،8،11،15

1 _ حرمت ازدواج مؤمنان با زنان مشرك ; مگر در صورتى كه ايمان بياورند .

و لا تنكحوا المشركات حتى يؤمنَّ

3 _ كنيز مؤمن براى همسرى شايسته تر است از آزاد زن مشرك ; هر چند زيبا و دلربا باشد .

و لاَمَة مؤمنة خير من مشركة و لو اعجبتكم

6 _ حرمت ازدواج زنان مؤمن با مشركان ; مگر در صورتى كه ايمان بياورند .

و لا تنكحوا المشركين حتى يؤمنوا

8 _ برده مؤمن براى همسرىِ زن مسلمان شايسته تر است از آزاد مرد مشرك ; هر چند ظاهرى فريبنده داشته باشد .

و لعبد مؤمن خير من مشرك و لو اعجبتكم

11 _ نبايد مؤمنان ، زنان مؤمن را به ازدواج مشركان درآورند .

و لا تنكحوا المشركين

حتى يؤمنوا

15 _ ازدواج با مشرك ، زمينه ساز انحراف و دخول در جهنّم است .

و لا تنكحوا . .. اولئك يدعون الى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 - 22

22 _ جواز ازدواج با زنان غير مسلمان شوهردار كه در جنگ به اسارت درآمده اند .

حرّمت . .. الّا ما ملكت ايمانكم

على (ع) درباره آيه فوق فرمود: من سبى من كان لها زوج.

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 51 ; نورالثقلين، ج 1، ص 466، ح 165.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 4

4 _ ممنوعيّت ازدواج با زنان غير مسلمان *

المحصنات المؤمنات . .. من فتياتكم المؤمنات

چون در جمله مورد بحث، زنان آزاده و نيز كنيزان را مقيد كرد به اينكه اهل ايمان باشند، معلوم مى شود ازدواج با زنان غير مؤمن جايز نيست.

ازدواج با مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 3

3 - مسلمانان تنها با هم كيشان خود حق ازدواج دارند .

و أنكحوا الأي_مى منكم

قيد {منكم}، با توجه به اين كه مخاطب آيه شريفه مؤمنان اند، مشعر به موضوع فوق است.

امت غير مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 159 - 2،5

2 _ كسانى كه تنها بخشى از دين را پذيرفته اند، از امت پيامبر(ص) محسوب نخواهند شد.

إن الذين فرقوا دينهم . .. لست منهم فى شىء

{منهم} خبر براى {لست} است، {من} در جمله هايى مانند {ليس منى} و {انه منى} و

. .. به معناى اتصال و ارتباط است. بنابراين {لست منهم} يعنى تو ارتباط با آنان ندارى و در نتيجه آنان نيز با تو به عنوان پيامبر(ص) ارتباطى ندارند و اين به معناى خروج از امت محمد(ص) و دين اسلام است.

5 _ گروههاى مذهبى كه بر اساس پذيرش بخشى از دين تشكيل يافته اند، از امت پيامبر(ص) نيستند.

إن الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعا لست منهم فى شىء

امت مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 286 - 28

28 _ رفع مؤاخذه خطا و نسيان از امّت اسلامى

ربّنا لا تؤاخذنا ان نسينا أو اخطأنا

پيامبر گرامى اسلام (ص): رفع عن امّتى اربع خصال: خطاؤها و نسيانها . .. و ذلك قول اللّه تعالى: {ربنا لا تؤاخذنا ... }

_______________________________

كافى، ج 2، ص 462، ح 1 ; نورالثقلين، ج 1، ص 305، ح 1226.

انفاق به غير مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 8،17

8 _ جواز انفاق به غير مسلمانان

ليس عليك هديهم . .. و ما تنفقوا من خير فلانفسكم

بنابراينكه مراد از ضمير {هديهم}، كافران و مشركان باشند و مؤيّد اين معنا گفته برخى از مفسّران است كه سبب نزول آيه، امتناع و پرهيز مسلمانان از انفاق به غير مسلمانان بوده است. (مجمع البيان)

17 _ كم و كاست نشدن پاداش انفاق براى رضاى خدا ، هر چند به بينوايان غير مسلمان باشد .

و ما تنفقوا من خير يوفّ اليكم و انتم لا تظلمون

با توجّه به شأن نزول كه در مورد انفاق به غير مسلمانان است.

اولين مسلمان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 16،20،21

16 _ پيامبر(ص)، مأمور به اظهار موضع اعتقادى خويش و پيشگامى در اسلام

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

20 _ پيامبر اكرم(ص)، اولين مسلمان در ميان امت خويش

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

اول مى تواند به معناى {اوليت زمانى} و اسلام به معناى مصطلح آن باشد.

21 _ پيامبر(ص)، اولين مسلمان در جهان

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

جمله {أول من أسلم} مطلق و بيانگر اين است كه اسلام پيامبر(ص) بر اسلام ديگران مقدم بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 12 - 2،3

2 - پيامبر ( ص ) ، به پيش گام شدن در پذيرش اسلام ، به عنوان نخستين مسلمان ، مأمور و موظف شد .

و أُمرت لأن أكون أوّل المسلمين

3 - پيامبر ( ص ) ، نخستين مسلمان بود .

أُمرت لأن أكون أوّل المسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 19

19 _ از امام حسن مجتبى ( ع ) روايت شده : { . . . فكان ابى ( ع ) سابق السّابقين إلى اللّه و إلى رسوله . . . و ذلك انه لم يسبقه إلى الايمان أحد و قد قال اللّه تعالى : { و السّابقون الأوّلون من المهاجرين و الأنصار . . . } فهو سابق جميع السّابقين . . . ;

پدر من پيشگام تر از پيشگامان نخستين به سوى خدا و رسول او بود . .. زيرا هيچ كس در ايمان، بر

او پيشى نگرفته بود ... و خداى تعالى فرمود: {پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار ... } پس او پيشگام تر از همه پيشگامان بود}.

بركت مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 251 - 27

27 _ خداوند به بركت مسلمان صالح ، بلا را از خانه همسايگان او دفع مى كند .

و لو لا دفع اللّه النّاس

رسول خدا (ص): . .. ان اللّه ليدفع بالمسلم الصالح نحو مأة الف بيت من جيرانه البلاء

_______________________________

تفسير برهان، ج 1، ص 238، ح 4 ; الدر المنثور، ج 1، ص 764.

پاداش زنان مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35 - 4

4 - مردان و زنان مسلمان ، از پاداش بزرگ الهى برخوردارند .

إنّ المسلمين و المسلم_ت . .. أعدّ اللّه لهم ... أجرًا عظيمًا

پاداش غير مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 1

1 - مسلمانان ، يهوديان ، نصرانى ها و صابئان ، در صورت داشتن ايمان راستين به خدا و باور به قيامت و انجام عمل صالح ، از پاداشى گران قدر برخوردار خواهند شد .

إن الذين ءامنوا . .. فلهم أجرهم عند ربهم

مراد از {الذين ءامنوا} مسلمانان هستند. درباره آيين صابئى نظرات مختلفى ايراد شده است. علامه طباطبايى پس از بيان اقوال گوناگون، تأييد مى كنند كه آيين صابئى، آيينى ممزوج از دين يهود، مجوس و حرانيّه بوده است.

پاداش مردان مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 35

- 4

4 - مردان و زنان مسلمان ، از پاداش بزرگ الهى برخوردارند .

إنّ المسلمين و المسلم_ت . .. أعدّ اللّه لهم ... أجرًا عظيمًا

جنيان مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 14 - 1

1 - دو دسته شدن جن ، پس از نزول قرآن : مسلمان هدايت يافته و كافران ظالم و منحرف از مسير حق

و أنّا لمّا سمعنا الهدى ءامنّا به . .. و أنّا منّا المسلمون و منّا الق_سطون

{قَسْط} (مصدر {قاسطون})، به معناى جور است. (مقاييس اللغة)

جواز معاهده با غير مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 4

4 _ بستن پيمان صلح با جوامع غيرمسلمان ، جايز است .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

حقوق غير مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 10

10 _ حُسن رعايت حال غير مسلمانان در جامعه اسلامى

ليس عليك هديهم . .. و ما تنفقوا من خير

روش مبارزه با غير مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 11

11 _ بهره گيرى از تمام شيوه هاى ممكن ( كشتن ، اسير كردن ، محاصره نمودن و كمين زدن ) به منظور وادار كردن جوامع غير مسلمان به پذيرش آيين اسلام ، در پى اتمام حجت و دادن فرصت كافى به آنان ، بلامانع است .

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

عدالت غير مسلمان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 95 - 7

7 _ امكان عدالت در افراد غير مسلمان

ذوا عدل منكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه قيد {منكم} قيدى احترازى باشد.

گواهى غير مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 5،6،9،10

5 _ شهادت دو مرد غير مسلمان ، كافى براى اثبات وصيت و حدود آن ، در صورتى كه وصيت كننده در مسافرت بميرد و در آستانه مردن وصيت كند .

او ءاخران من غيركم ان انتم ضربتم فى الارض فاصبتكم مصيبة الموت

6 _ اعتقاد به خدا از شرايط اعتبار شهادت غير مسلمان در امر وصيت

فيقسمان باللّه ان ارتبتم . .. لانكتم شهدة اللّه

ضرورت سوگند شاهدان به نام خدا در اعتبار شهادت آنان، مى رساند كه مراد از {ءاخران من غيركم} غيرمسلمانى است كه اعتقاد به خداوند داشته باشد.

9 _ شهادت غير مسلمان بر وصيت در صورت شك در راستى و درستى شهادت وى تنها با سوگند پذيرفته مى شود و از اعتبار قانونى برخوردار مى گردد

او ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم

جمله {تحبسونهما . ..} مى تواند ناظر به هر دو طائفه از شاهدان {ذوا عدل منكم} و {ءاخران من غيركم} باشد. و مى تواند تنها ناظر به طائفه دوم يعنى {و ءاخران من غيركم} گرفته شود. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

10 _ ارزش و اعتبار شهادت شاهدان بر وصيت _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ آنگاه كه راستى و درستى شهادتشان مورد ترديد باشد . منوط به سوگند است .

ذو عدل منكم او

ءاخران من غيركم . .. تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {تحبسونهما} ناظر به هر دو طائفه از شاهدان بر وصيت باشد و اعتبار شهادت هر شاهدى _ چه مسلمان و چه غير مسلمان _ را مقيد به سوگند كند.

مجاهدان مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 1

1 _ پيكارگران مسلمان بايد خمس غنايم جنگى به دست آمده را بپردازند .

أنما غنمتم من شىء فأن للّه خمسه

از مصاديق مورد نظر براى {ما غنمتم} به دليل وقوع آن در بين آيات جنگ، چيزهايى است كه از دشمن گرفته مى شود كه به آن غنايم جنگى اطلاق مى گردد.

مسلمان در قرآن مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 16

16 - { مسلمان } ، نام امت پيامبر در كتاب هاى آسمانى پيشين و قرآن

هو سمّيكم المسلمين من قبل و فى هذا

مسلمان در كتب آسمانى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 16

16 - { مسلمان } ، نام امت پيامبر در كتاب هاى آسمانى پيشين و قرآن

هو سمّيكم المسلمين من قبل و فى هذا

معاهده با غير مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 7

7 _ بستن پيمان عدم تعرض با جوامع غير مسلمان ، جايز است .

الذين عهدتم من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 -

2

2 _ بستن پيمان عدم تعرض با جوامع غير مسلمان ، جايز است .

الذين عهدتم من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 10

10 _ بستن پيمان عدم تعرض با جوامع غير مسلمان ، جايز است .

كيف يكون للمشركين عهد . .. إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

منشأ نامگذارى مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 14

14 - { مسلمان } ، نامى برگزيده از سوى خدا براى امت پيامبر ( ص )

هو سمّيكم المسلمين

مسلمانان

{مسلمانان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 1،2،3،8،11،12،13

1 _ با اعتقاد به قدرت مطلقه الهى ، مجالى براى پذيرش ولايت كافران از سوى مؤمنان نمى باشد .

قل اللّهم مالك الملك . .. لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

گويا آيه مورد بحث، نتيجه اعتقاد به مضمون آيه {قل اللّهم . .. } است.

2 _ حرمت و ممنوعيت پذيرش ولايت و سرپرستى كافران ، براى مؤمنان

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

3 _ حرمت برگزيدن كافران و مقدّم داشتن آنان بر مؤمنان ، در دوستى و ارتباط و ولايت

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين

8 _ كسى كه ولايت كافران را بپذيرد ، خداوند او را به خود وامى گذارد .

و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شىء

11 _ حاكميّت و سرپرستى كافران بر امور مؤمنان ، زمينه انحطاط و بى ارزشى مؤمنان در پيشگاه خدا

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اوليا ء . .. و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى

شىء

خروج از ولايت خدا، مستلزم انحطاط است.

12 _ پذيرش دوستى كافران ، گسستن رابطه با خداوند است .

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء . .. و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شىء

بنابراينكه ولايت به معناى دوستى باشد.

13 _ پذيرش سرپرستى كافران ، جز در اضطرار و تقيّه ، جايز نيست .

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء . .. الاّ ان تتقوا منهم تقية

بنابراينكه ولايت به معناى سرپرستى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 69 - 1،2،3،4،5،7

1 _ آرزو و تلاش گروهى از اهل كتاب ، براى گمراه كردن مسلمانان

ودّت طائفة من اهل الكتاب لو يضلّونكم

2 _ يأس اهل كتاب از گمراه ساختن مؤمنانِ به پيامبر ( ص ) *

لو يضلّونكم

3 _ افشاى سوءنيت اهل كتاب نسبت به مؤمنان ، از سوى خداوند

ودّت . .. لو يضلّونكم

4 _ هشدار خداوند به مؤمنان در مورد تلاش اهل كتاب براى گمراه سازى آنان

ودّت . .. لو يضلّونكم

5 _ آن گروه از اهل كتاب كه براى گمراه ساختن مسلمانان مى كوشيدند ، در واقع خويش را گمراه تر ساخته اند ; بى آنكه خود بفهمند .

ودّت . .. لو يضلّونكم و ما يضلّون الاّ انفسهم و ما يشعرون

7 _ بى اثر بودن تلاش اهل كتاب ، براى گمراه كردن مؤمنان صدر اسلام

و ما يضلّون الاّ انفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 72 - 2،3،4،5،7،8

2 _ توصيه گروهى از اهل كتاب به ديگران مبنى بر ايمان به قرآن در اوّل روز و كفر به آن در آخر روز ، به

منظور بازگشت مؤمنان از اسلام

و قالت طائفة من اهل الكتاب . .. لعلهم يرجعون

بنابراينكه {وجه النهار}، متعلّق به {امنوا} و {اخره}، متعلق به {اكفروا} باشد.

3 _ اظهار ايمان در ابتداى روز و كفر در انت هاى آن ، حيله يهود براى متزلزل ساختن مؤمنان

و قالت طائفة . .. لعلّهم يرجعون

مفسرين طبق شأن نزول، آيه را حمل بر يهوديان كرده اند.

4 _ خداوند ، رسواگر يهود با افشاى توطئه آنان در جهت متزلزل ساختن مؤمنان

و قالت طائفة . .. لعلّهم يرجعون

5 _ اظهار ايمان دروغين و داخل شدن در صفوف مسلمانان براى متزلزل ساختن آنان ، از حيله هاى دشمنان دين

و قالت طائفة . .. لعلّهم يرجعون

7 _ يهود ، آنچه را در اوّل روز بر پيامبر ( ص ) نازل شده بود ( قبله بودن بيت المقدّس ) ، پذيرفتند و به آنچه در انت هاى روز نازل شده بود ( قبله بودن كعبه ) ، كفر ورزيدند تا مؤمنان را گمراه سازند .

و قالت طائفة . .. لعلّهم يرجعون

برخى از مفسران برآنند كه {وجه النهار} و {آخره} متعلق به {انزل} است ; و سياق آيه مى رساند كه مراد از {الذى}، حكمى خاص است ; برخى روايات دلالت دارد كه آن حكم خاص، تغيير قبله بوده است كه پيامبر (ص) در عصرگاهى مأمور شد نماز را به سوى كعبه بخواند و قبله مسلمانان را كه تا صبحگاه آن روز، بيت المقدس بوده است تغيير دهد.

8 _ احتمال ارتداد و تأثيرپذيرى مؤمنان ، از ديدگاه اهل كتاب

امنوا بالذى . .. لعلّهم يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران -

3 - 73 - 10،11،12

10 _ علماى يهود ، منكر توان مسلمانان در احتجاج بر نبوّت پيامبر اسلام ( ص )

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم . .. او يجاجّوكم عند ربّكم

بنابراينكه {او يحاجّوكم}، كه عطف به {ان يؤتى} است، مفعول له براى {لا تؤمنوا} باشد; به تقدير {لا} يعنى: لان لا يحاجّوكم عند ربّكم.

11 _ نگرانى علماى يهود ، از احتجاج مسلمانان با آنها در پيشگاه خداوند

و لا تؤمنوا . .. او يحاجّوكم عند ربّكم

12 _ افشاى توطئه علماى يهود عليه مسلمانان ، از جانب خداوند

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم . .. او يحاجوكم عند ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 85 - 6

6 _ مسلمانان ( كسانى كه در برابر خدا تسليم هستند ) ، بهره مند از سعادت و مصون از زيان در آخرت

و من يبتغ . .. و هو فى الاخرة من الخاسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 86 - 2

2 _ بازگشت عدّه اى از اسلام به كفر ، در حيات پيامبر ( ص )

كيف يهدى اللّه قوماً كفروا

شأن نزول و لحن آيه دلالت بر وقوع ارتداد برخى مسلمانان در حيات پيامبر (ص) دارد. (روح المعانى).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 93 - 5،7

5 _ حليّت برخى از خوردنى ها ( شتر و شير آن ) بر مسلمانان ، مورد اعتراض يهود

كل الطّعام كان حلا لبنى اسرائيل . .. ان كنتم صادقين

در شأن نزول آيه آمده است

كه يهوديان براى ردّ سخن پيامبر (ص) كه خود را بر آيين ابراهيم (ع) مى دانست گفتند: با آن كه گوشت شتر در آيين ابراهيم (ع) حرام بوده چرا در آيين اسلام تحريم نشده است؟

7 _ پيشنهاد پيامبر ( ص ) به يهوديان براى ارائه شاهدى از تورات ، بر صدق ادعاى خويش در تحريم برخى خوردنيها

قل فاْتوا بالتورية فاتلوها ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 98 - 7

7 _ فعاليّت پنهانى اهل كتاب عليه مسلمانان *

و اللّه شهيد على ما تعملون

به نظر مى رسد جمله {و اللّه شهيد . .. } (خدا آگاه به اعمال شماست)، ناظر به اَعمال پنهانى آنان عليه مسلمانان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 99 - 5،6،11،13

5 _ كوشش يهود در تفرقه افكنى ميان مؤمنان

قل يا اهل الكتاب لم تصدّون . .. من امن

برخى از مفسران برآنند كه آيه درباره يهود نازل شده است، كه سعى در اختلاف افكنى بين اوس و خزرج را داشتند. (مجمع البيان ج 2).

6 _ منحرف نشان دادن راه خدا براى بازداشتن مؤمنان از آن ، خواسته اهل كتاب

لم تصدّون عن سبيل اللّه من امن تبغونها عوجاً

جمله {تبغونها عوجاً}، يعنى شما اهل كتاب خواهان كج نشان دادن راه خدا هستيد.

11 _ آگاهى عالمان اهل كتاب ، به زشتى عمل خود ( بازداشتن مؤمنان از راه خدا )

و انتم شهداء

برخى برآنند كه مورد شهادت همان بازداشتن از راه خداست.

13 _ هشدار خداوند به اهل كتاب ، در مورد برنامه هاى پنهانى آنان عليه

اسلام و مؤمنان

قل يا اهل الكتاب . .. و ما اللّه بغافل عمّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 100 - 3،6،7

3 _ تبانى و تلاش گروهى از اهل كتاب ، براى به انحراف كشاندن اهل ايمان

يا ايها الذين امنوا ان تطيعوا فريقاً من الذين اوتوا الكتاب يردّوكم

6 _ تبانى و تلاش يهوديان براى برانگيختن نزاع هاى قومىِ زمان جاهليّت ، ميان اهل ايمان ( اوس و خزرج )

يا ايها الذين امنوا ان تطيعوا

شاش بن قيس يهودى از وحدت مؤمنان (اوس و خزرج) به خشم آمد و فردى يهودى را مأمور كرد تا فتنه هاى جاهليت را ميان آنها برانگيزاند. (الميزان، ج3).

7 _ دشمنى برخى از اهل كتاب ( يهود ) ، با اسلام و مسلمين

يا ايها الذين امنوا ان تطيعوا فريقاً من الذين اوتوا الكتاب يردّوكم بعد ايمانكم ك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 103 - 13،15

13 _ مسلمانان قبل از پذيرش اسلام ، گرفتار پراكندگى ، تفرقه ، جنگ و خصومت

اذ كنتم اعداءً فالّف بين قلوبكم

15 _ اخوت و برادرى مسلمانان در سايه اسلام ، پس از تاريخى آكنده از دشمنى و كينه ، برهان خداوند براى فرمان به اعتصام به ريسمان الهى

و اعتصموا بحبل اللّه . .. واذكروا نعمت اللّه عليكم اذ كنتم اعداءً فالّف بين قلوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 111 - 1،2،3،4،5،6،10،12

1 _ كوشش اهل كتاب ( يهود ) ، براى زيان رساندن به مسلمانان

لن يضرّوكم إلّا اذًى

مفسّرين شأن

نزول آيه را يهوديان گفته اند.

2 _ ناتوانى اهل كتاب ( يهود ) ، از آسيب رساندن به مسلمانان ، جز اندك آزارى

لن يضرّوكم إلّا اذًى

اندك بودن آزار از نكره آوردن {اذىً} استفاده شده است.

3 _ رويارويى اهل كتاب با مسلمانان و تهديد آنان به پيكار عليه مسلمانان

و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار

4 _ شكست و فرار ، فرجام رويارويى و نبرد اهل كتاب ( يهود ) با مسلمانان

و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار

5 _ پيشگويى قرآن در عجز اهل كتاب ، از ضرر رسانيدن به مسلمانان و شكست و فرار آنان در پيكار با مسلمانان

لن يضرّوكم إلّا اذًى و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار

6 _ تقويت روحيه مسلمانان از سوى خداوند ، در مقابله با هجوم اهل كتاب به آنان

لن يضرّوكم إلّا اذًى و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار

10 _ محروميّت اهل كتاب ( يهود ) از يارى ديگران ، پس از فرار و شكست در پيكار با مسلمانان

و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار ثم لا ينصرون

12 _ گروندگان از اهل كتاب ( عبداللّه بن سلام و يارانش ) به اسلام ، مورد سرزنش و آزار سران يهود

لن يضرّوكم إلّا اذًى

در شأن نزول آمده است: عبداللّه بن سلام و يارانش پس از ايمانشان به پيامبر(ص) مورد سرزنش رؤساى يهود قرار گرفتند. (مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 6،10

6 _ مسلمانان موظّف به رعايت حقوق اهل كتاب ( احترام به حقوق آنان ) ، در صورت گرايش آنان به اسلام و يا پذيرش عهدنامه با جامعه اسلامى

ضُربت عليهم الذّلّة أين ما ثقفوا الّا بحبل من اللّه و

حبل من الناس

بنابر اينكه {ضربت} در مقام تشريع باشد و {الّا}، دو مورد را استثنا كند: گرايش به اسلام; و پذيرش پيمان نامه با مسلمين.

10 _ اهل ايمان ، موظّف به جلوگيرى از توسعه و رشد اقتصادى اهل كتاب ( يهود ) ، تا مرحله به مسكنت و درماندگى كشانيدن آنان

و ضربت عليهم المسكنة

بنابر اينكه جمله {ضربت . .. }، تشريعى باشد نه اِخبار از امر خارجى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 2،25

2 _ ضرورت حفاظت اطلاعات و اسرار جامعه اسلامى ، از بيگانگان ( كافران ، منافقان و . . . )

يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم

25 _ افشاگرى دسيسه و توطئه بيگانگان و دشمنان دين ، از آيات الهى است .

قد بدت البغضاء من افواههم . .. قد بيّنّا لكم الايات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 119 - 4،6،8

4 _ مسلمانان به خاطر ايمانشان به كتب آسمانى ، دوستدار همه پيروان اديان الهى

ها انتم اولاء تحبّونهم و لا يحبّونكم و تؤمنون بالكتب كلّه

بنابر اينكه {تؤمنون}، علّت براى {تحبونهم} باشد.

6 _ مسلمانان ، مؤمن به تمامى كتب آسمانى

و تؤمنون بالكتب كلّه

اگر چه {كتاب} به لفظ مفرد آمده، ولى به معناى جمع است; چون الف و لام آن براى جنس است.

8 _ برخورد منافقانه برخى از اهل كتاب با مسلمانان ، در اظهار ايمان به تمامى كتب آسمانى ( قرآن و . . . )

و اذا لقوكم قالوا امنا و اذا خلوا عضّوا عليكم الأنامل

به قرينه {و تؤمنون بالكتاب كلّه}،

متعلّق {امنا}، تمامى كتب آسمانى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 120 - 7،10،14

7 _ قطع دوستى مسلمانان با دشمنان دين ، دربردارنده ناگواريها

لا تتخذوا بطانة من دونكم . .. و ان تصبروا

توصيه به صبر و تقوا پس از دستور به قطع رابطه با دشمنان دين، اشاره به اين حقيقت دارد.

10 _ مسلمانان ، همواره در معرض توطئه و دسيسه دشمنان هستند .

لا يضرّكم كيدهم شيئاً

14 _ توجّه به احاطه خداوند بر تمامى اعمال و رفتار دشمنان دين ، از عوامل تقويت روحيه مسلمانان در برخورد با آنان

تمسسكم . .. انّ اللّه بما يعملون محيط

جمله {انّ اللّه . .. }، علاوه بر بيان احاطه علمى خداوند، براى اين هدف نيز بيان شده است كه مبادا مسلمانان پس از اينكه كينه توزى كافران براى آنان افشا شد، مضطرب شوند و روحيه خود را ببازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 2،4،7،8

2 _ سستى و ترس دو گروه از مسلمانان شركت كننده در جنگ احد ، مورد ملامت خداوند

اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا و اللّه وليّهما

{فشل} به معناى ضعف به همراه ترس است. (مفردات راغب).

4 _ تهديد خداوند نسبت به عناصر سست بنياد در جبهه پيكار مسلمانان با دشمنان

و اللّه سميع عليم. اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا

بنابر اينكه كلمه {اذ}، متعلّق به دو صفت {سميع} و {عليم} باشد. يعنى خداوند، سخنان پنهانى آنان را كه تصميم به كوتاهى در نبرد داشتند، مى شنيد و از انديشه آنان، آگاه بود. و تذكر شنوايى و

دانايى خداوند در موارد تخلف و گناه، دلالت بر تهديد نسبت به متخلّفين دارد.

7 _ نبرد احد ، نمونه اى از بى صبرى و بى تقوايى دو گروه از مسلمانان و زيان ديدن از توطئه هاى دشمنان

و ان تصبروا و تتقوا لا يضرّكم كيدهم شيئاً . .. اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا

8 _ يارى خداوند در از بين بردن هراس آن دو گروه از مسلمانان كه در جنگ احد ، به سستى مبتلا شدند .

اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا و اللّه وليّهما

جمله {اذ همّت} مى رساند كه قصد سستى داشتند، ولى از اين قصد منصرف شدند و به كار جنگ پرداختند. جمله {و اللّه وليّهما}، ظاهراً بيانگر علت انصراف آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 2

2 _ مجاهدان جنگ بدر ، نمونه اى از مسلمانان صبور و تقواپيشه كه خداوند با يارى خويش ، مانع زيان رسانى كافران به آنان گرديد .

ان تصبروا و تتقوا لا يضرّكم كيدهم . .. و لقد نصركم اللّه ببدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 5،7

5 _ تشويق مسلمانان از سوى خداوند براى همگامى با پيامبر اسلام ( ص ) در جهاد و سرزنش آنان كه در برابر دشمنان دين ، ضعف و زبونى به خود راه دهند .

و كايّن من نبىّ قاتل معه ربيّون كثير فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل اللّه

از اهداف يادآورىِ سلحشورى پيشينيان، تشويق مؤمنان به همگامى با پيامبر اسلام (ص) است. و نيز سرزنش كسانى است كه در

جنگ اُحُد، سستى كرده و از خود ضعف و زبونى نشان دادند.

7 _ يادآورى پايمردى و مقاومت خداپرستان پيشين ، از روش هاى قرآن براى ايجاد روحيّه مقاومت در مبارزه با دشمنان دين

و كايّن من نبىّ قاتل معه ربيّون كثير . .. فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 4

4 _ ضربات مرگبار مسلمانان پيكارگر در آغاز جنگ احد بر پيكره مشركان قريش ، به اذن و اراده الهى

و لقد صدقكم اللّه وعده اذ تحسّونهم باذنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 10،11،23،36

10 _ پندار هاى جاهلى مسلمانانِ خودگزين و دنياطلب احد ، نسبت به خداوند

و طائفة قد اهمّتهم . .. يظنّون باللّه غير الحقّ ظنّ الجاهليّة

11 _ بينش جاهلى مسلمانان احد نسبت به خداوند ، برانگيزنده حسِّ خودگزينى و دنياطلبى در وجود ايشان

و طائفة قد اهمّتهم . .. يظنّون باللّه غير الحقّ ظنّ الجاهليّة

به نظر مى رسد جمله {يظنّون باللّه . .. }، به منزله علّتى باشد براى جمله {و طائفة قد اهمّتهم انفسهم}.

23 _ ترس مسلمانان خودگزين و دنياطلبِ احد از افشاى موضع جاهلانه و شرك آميزشان در برابر رسول خدا ( ص )

و طائفة قد اهمّتهم انفسهم . .. يخفون فى انفسهم ما لايبدون لك

36 _ حوادث تلخ پيكار احد ، موجب برملا شدن جناح دنياطلب و خودمحور ، از ميان مسلمانان آخرت طلب خداجو

و ليبتلى اللّه ما فى صدوركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 3

3

_ نرمى و مداراى پيامبر ( ص ) ، با مسلمانانى كه از دستورات ايشان سرپيچى كردند و از جبهه احد گريختند .

فبما رحمة من اللّه لنت لهم

نرمى و مدارا غالباً در مورد مخالفت و عصيان است كه از مصاديق مورد نظر _ به قرينه آيات قبل _ عصيانگران نبرد احد مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 165 - 2

2 _ ضربه و مصيبت وارده بر كافران در جنگ بدر ، دو برابر مصيبتى كه بر پيكارگران مؤمن در جنگ احد وارد شد .

اولمّا اصابتكم مصيبة قد اصبتم مثليها

بسيارى از مفسران گفته اند كه مراد از {اصبتم مثليها} (دو چندان مصيبتى كه ديديد، بر كافران وارد كرديد) مصيبتى است كه مؤمنان در پيكار بدر بر مشركان تحميل كردند. اين برداشت را روايت مذكور در فيش شماره 12 تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 1،6،7

1 _ تلاش منافقان كناره گرفته از جنگ احد ، در بازداشتن ديگر مسلمانان از حضور در آن كارزار

الّذين قالوا لاخوانهم وقعدوا لو اطاعونا ما قتلوا

جمله {لو اطاعونا} دلالت بر تلاش منافقان در بازداشتن مسلمانان از نبرد دارد.

6 _ سرزنش شدن منافقان به خاطر ترك حمايت از پيكارگران احد ، على رغم ادعاى برادرى با آنان

الّذين قالوا لاخوانهم وقعدوا

جمله {وقعدوا} حاليّه است و اشاره دارد به اينكه منافقان با وجود ادعاى برادرى با مسلمانان از شركت در جنگ و حمايت آنان سر باز زدند. گفتنى است كه {لاخوانهم} در برداشت فوق به معناى برادران دينى گرفته شده

است.

7 _ اعتراض و انتقاد منافقان از شركت جستن مسلمانان در پيكار احد

لو اطاعونا ما قتلوا

آبروى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 15 - 13

13 _ اهتمام اسلام به حفظ آبرو و حيثيت مسلمين

و الّتى يأتين الفاحشة . .. فاستشهدوا عليهنّ اربعة منكم

زيرا براى اثبات زنا، وجود چهار مرد مسلمان را لازم مى داند و در غير اين صورت، متّهم كننده را مجرم مى شمارد.

آثار اصول گرايى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73 - 13

13- هيچ گاه ميان كافران و مسلمانان ، با حفظ مواضع اصولى تسالم كامل و دوستى حقيقى برقرار نخواهد شد .

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك . .. و إذًا لاَتّخذوك خليلاً

آثار ايمان مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 10

10 - ايمان مسلمانان به ربوبيت خداى يگانه ، علت اصلى اخراج ايشان از مكه به وسيله مشركان *

يخرجون الرسول و إيّاكم أن تؤمنوا باللّه ربّكم

آثار پاكى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 224 - 1

1 - صلاح و پاكى پيروان پيامبر ، نشانگر مبرا بودن آن حضرت از شاعرى و خيال پردازى

و الشعراء يتّبعهم الغاون

با توجه به اين كه اين بخش از آيات آخر سوره، در مقام دفع اتهامات كافران به ساحت پيامبر(ص) و قرآن مى باشد; از اين آيه استفاده مى شود كه مشركان، آن حضرت را متهم به شاعرى و خيال پردازى

مى كردند و قرآن را ساخته وهم و خيال وى مى دانستند. خداوند در ردّ اين اتهام فرموده است: شاعران داراى پيروان و هوادارانى گمراه و فاسدند و از آن جا كه گمراهى و غوايت در پيروان و هواداران پيامبر(ص) وجود ندارد; پس نه پيامبر(ص) شاعر است و نه پيام هاى او از مقوله شعر.

آثار پيروزى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 2 - 4

4 - پيروزى مسلمانان عصر بعثت بر مكه و فتح آن ، زمينه ساز مسلمان شدن جمعيت هاى فراوانى از مردم آن زمان

إذا جاء نصر اللّه و الفتح . و رأيت الناس يدخلون فى دين اللّه أفواجًا

آثار توحيد مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 1

1 - اخراج ظالمانه مسلمانان صدراسلام از زادگاهشان ( مكّه ) ، تنها به جرم اعتقاد آنان به يگانگى خدا

بأنّهم ظلموا . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

{الذين اُخرجوا} بدل از {الذين يقاتلون} و به تقدير اذن القتال للذين اُخرجوا. ..} مى باشد. {ديار} جمع {دار} است و {دار}; يعنى، خانه و جايى كه انسان در آن جا سكونت دارد. بنابراين معناى جمله ياد شده چنين مى شود: به كسانى كه به ناحق از خانه و كاشانه خود بيرون رانده شدند، رخصت پيكار داده شد.

آثار توطئه عليه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 8

8 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، در صورت توطئه عليه اسلام و

مسلمانان ، در زمره كافران اند .

الذين كفروا من أهل الكت_ب

آثار جنگ با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 9

9 _ شركت در جنگ بدر عليه پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، مانع پذيرش ايمان شركت كنندگان نبود .

إن يعلم اللّه فى قلوبكم خيرا يؤتكم خيرا مما أخذ منكم و يغفر لكم

آثار دشمنى با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 9

9 - ممنوعيت دوستى و ارتباط با كافران ، منوط به وجود درگيرى و عداوت ميان ايشان و مسلمانان *

لاتتّخذوا عدوّى و عدوّكم أولياء . .. يخرجون الرسول و إيّاكم

برداشت بالا، بدان احتمال است كه تعبير {قد كفروا . .. يخرجون الرسول...} _ كه فلسفه نهى در {لاتتّخذوا عدوّى} را بيان مى كند _ در عين حال قلمرو نهى را نيز مشخص سازد.

آثار رنج مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 4

4 _ رنج و گرفتارى امت ، مايه رنج و تأثر شديد پيامبر ( ص ) بود .

رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم

آثار سازشكارى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73 - 12

12- كافران و دشمنان اسلام ، تنها در صورت عقب نشينى مسلمانان از برخى مواضع خويش ، راضى به تسالم و دوستى با آنان مى شدند .

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك . ..و إذًا لاَتّخذوك خليلاً

آثار سستى مسلمانان صدر اسلام

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 20

20 - ضعف و سستى برخى از مسلمانان صدراسلام در جنگ و جهاد ، موجب آزار ديدن پيامبر ( ص ) گرديد .

ي_أيّها الذين ءامنوا لم تقولون . .. لم تؤذوننى و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إليكم

سخن در آيات پيشين، درباره كسانى است كه شعار جهاد مى دهند ولى از شركت در صفوف مجاهدان سر باز مى زنند و يا بر فرض شركت، ضعف و سستى نشان مى دهند. به نظر مى رسد مطرح ساختن موضوع آزارهاى يهود به موسى(ع)، براى بيان اين نكته باشد كه ضعف و سستى در جهاد و تخلف از فرمان هاى پيامبر(ص) در جهاد، موجبات آزار رسول خدا(ص) را فراهم كرده و همان عواقبى را در پى خواهد داشت كه براى قوم موسى در پى داشت.

آثار شايعه عليه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 9

9 - شايعه و وارونه جلوه دادن حقايق در جامعه اسلامى ، هر چند در آغاز موجب نگرانى و احساس خطر مى شود ; ولى در نهايت با افشا شدن انگيزه شايعه سازان ، به نفع مسلمانان تمام خواهد شد .

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم لاتحسبوه شرًّا لكم بل هو خير لكم

آثار شبهه افكنى در مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 13

13 - تلاش در جهت ايجاد ترديد در باور هاى دينى مسلمانان ، موجب خشم و عذاب الهى است .

و الذين يحاجّون فى اللّه

. .. عليهم غضب و لهم عذاب شديد

آثار ضعف مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 6

6- جواز صلح با دشمن ، در صورت توان نداشتن سپاه اسلام براى مقاومت و ادامه جنگ

فلاتهنوا و تدعوا إلى السلم و أنتم الأعلون

در صورتى كه {و أنتم الأعلون} بيانگر مورد نهى باشد; از مفهوم آيه شريفه مطلب بالا استفاده مى شود; يعنى، در صورت برترى قواى سپاه اسلام، صلح با دشمن جايز نيست. اما در غير اين صورت كه عملاً انتظار پيروزى نمى رود، صلح بى مانع است.

آثار عظمت مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 6

6 - ابّهت و هيمنه مسلمانان ( پس از غزوه بنى نضير ) ، مانع از اقدام جبهه كفر و نفاق به نبردى روياروى با آنان

لأنتم أشدّ رهبة فى صدورهم . .. لايق_تلونكم جميعًا إلاّفى قرًى محصّنة

آثار قدرت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 35 - 5

5- نهى خداوند از فرو هشتن جهاد و مصالحه با دشمن ، منوط به برخوردارى سپاه اسلام ، از توان و برترى رزمى است .

فلاتهنوا و تدعوا إلى السلم و أنتم الأعلون

{و أنتم الأعلون} حال است و بيان مى دارد كه مؤمنان در صورتى موظف به ادامه جنگ و تن ندادن به سازش و تسليم هستند كه در جبهه نبرد، قدرت برتر را دارا بوده و قادر به ادامه جنگ مى باشند.

آثار مبارزه با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 8 - 2

2 - ملاك ممنوعيت رابطه نيك با كافران ، ستيز و جنگ آنان با دين و دينداران است ; نه صرف كافر بودن ايشان .

لاينهيكم اللّه عن الذين لم يق_تلوكم فى الدين و لم يخرجوكم من دي_ركم

آثار هجرت مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 10

10 - هجرت مسلمانان از مكه به مدينه ، مايه يارى رساندن به خدا و پيامبر ( ص )

الذين أُخرجوا من دي_رهم . .. و ينصرون اللّه و رسوله

آخرت طلبى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 31،36

31 _ مسلمانان آخرت طلب و خداخواه احد ، مشتاقان شهادت و رهسپار به سوى قتلگاه خويش

قل لو كنتم فى بيوتكم لبرز الّذين كتب عليهم القتل الى مضاجعهم

على رغم اينكه آيه درباره توحيد افعالى است و بيان اين معنا كه امور به دست خداوند است، خروج براى شهادت را به خود مبارزان نسبت داد تا اشاره به اشتياق آنان به شهادت كند. كاربرد كلمه {مَضجع} (خوابگاه) به جاى قتلگاه، مؤيّد اين معناست.

36 _ حوادث تلخ پيكار احد ، موجب برملا شدن جناح دنياطلب و خودمحور ، از ميان مسلمانان آخرت طلب خداجو

و ليبتلى اللّه ما فى صدوركم

آرزوى ارتداد مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 2 - 9

9 - آرزو و هدف نهايى كافران ، به كفر و ارتداد كشاندن مؤمنان است .

ودّوا لو تكفرون

آرزوى ارتداد مسلمانان صدر

اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 3

3 - آرزوى يهود و نصارا براى مرتد ساختن مسلمانان صدر اسلام آرزويى خام و تلاش آنان در اين زمينه ، تلاشى ناموفق بود .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم

به كارگيرى فعل ماضى {ودّ} (دوست داشتند) به جاى فعل مضارع (دوست مى دارند) اشاره به اين نكته دارد كه: تلاش آنان بى ثمر است، به گونه اى كه بايد علاقه و تلاش آنان را سپرى شده دانست.

آرزوى بلا بر مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 98 - 6

6 _ برخى از باديه نشينان ، در آرزوى رسيدن بلا و حوادث ناگوار به پيامبر ( ص ) و مسلمانان به منظور نجات يافتن از پرداخت ماليات ( انفاق )

و من الأعراب من يتخذ ما ينفق مغرماً و يتربّص بكم الدوائر

آرزوى ضعف مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 39

39-كافران ، آرزومند ضعف و وابستگى امت اسلامى و نگران از قدرت و استقلال آنان

كزرع أخرج . .. ليغيظ بهم الكفّار

آرزوى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 123 - 10

10 _ برخى از مسلمانان و گروهى از اهل كتاب ، به گزاف آرزومند معاف بودن از جزاى اعمال زشت خويش

ليس بامانيكم . .. من يعمل سوءاً يجز به

آسيب پذيرى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 -

4

4 - جامعه اسلامى صدراسلام ، در برابر شايعات آسيب پذير بود .

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 1

1 - خداوند ، مسلمانان را به خاطر تأثيرپذيرى در برابر شايعه { افك } و عدم موضع گيرى مناسب در برابر آن ، نكوهش كرد .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

آگاهى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 3

3 - خداوند ، مسلمانان را از ايمان نياوردن بنى اسرائيل و طايفه يهود آگاه ساخت .

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

همزه استفهام در {أفتطمعون} استفهام انكار توبيخى يا تعجبى است و در هر صورت دلالت بر اين دارد كه: جامعه يهود و بنى اسرائيل به اسلام و قرآن ايمان نخواهند آورد.

آمرزش مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 30 - 11

11 - { قال على ( ع ) . . .ما من مسلم يذنب ذنباً فيعفو اللّه عنه فى الدنيا إلاّ كان أجلّ و أكرم من أن يعود عليه بعقوبة فى الآخرة ، و قد أجلّه اللّه فى الدنيا و تلا ه_ذه الآية { و ما أصابكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم و يعفواْ عن كثير } ;

امام على(ع) فرمود: . ..هيچ مسلمانى نيست كه گناهى مرتكب شود و خدا آن را در دنيا عفو كند مگر اين كه خداوند بزرگوارتر و كريم تر است از اين

كه او را در آخرت، عقوبت نمايد، در حالى كه در دنيا به او مهلت داده بود، سپس امام(ع) اين آيه را تلاوت فرمود: {و ما أصابكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم و يعفواْ عن كثير}.

آوارگى مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 5

5 - تشريع حكم جهاد ، پس از آوارگى مسلمانان از مكّه و هجرت به مدينه

أُذن للذين يق_تلون . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

آينده مسلمانان سست ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 7

7- كافران و عناصر سست ايمان ، داراى آينده اى پر بيم و هراس

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا فلاخوف عليهم و لا هم يحزنون

از مفهوم آيه شريفه، استفاده مى شود كه دو گروه در معرض بيم و هراس اند: 1_ كافران، 2_ آنان كه اظهار ايمان كرده ولى در طريق ايمان استقامت نورزند.

اتحاد مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 92 - 1

1- امت اسلام ، امتى واحد و داراى دينى يكتا

إنّ ه_ذه أُمّتكم أُمّة وحدة

{ه_ذه} مبتدا و مشاراليه آن امرى است كه در ذهن مخاطبان مستحضر است و {أُمّتكم أُمّة واحدة} خبر {ه_ذه} و حال است. اين جمله مثل {ه_ذا بعلى شيخاً} بيانگر آن امر در ذهن است. گفتنى است {أُمّة} در نزد برخى از اهل لغت به معناى مجموعه انسان هايى است كه در چيزى مانند دين، زمان و مكان واحد اجتماع كرده و مشترك باشند (مفردات راغب) و در نظر

برخى ديگر به معناى دين و ملت است (لسان العرب).

اتحاد مسلمانان در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 10

10 _ رؤياى پيامبر ( ص ) ( اندك ديدن نفرات سپاه كفر ) عامل وحدت كلمه مسلمانان در ضرورت پيكار با سپاه كفر و حضور رشيدانه آنان در جنگ بدر

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا و لو أريكهم كثيرا لفشلتم و لتنزعتم

اجتناب از دوستى با دشمنان مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 1

1 - فرمان الهى به مؤمنان ، در اجتناب از دوستى با دشمنان خدا و دشمنان جامعه اسلامى

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتّخذوا عدوّى و عدوّكم أولياء

احتجاج مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 6

6_ پيروان پيامبر ( ص ) مردمانى موحّد و بهره مند از دليل و حجّت بر عقيده توحيدى خويش

على بصيرة أنا و من اتبعنى

احترام مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 234 - 5

5 _ حرمت نهادن به مرد مسلمان ، از حكمت هاى عدّه وفات *

و الذين يتوفّون منكم

چون عدّه وفات مخصوص زنى است كه شوهرش مسلمان باشد، به نظر مى رسد از فلسفه هاى عِدّه، احترام به مرد مسلمان باشد.

اختلاف اهل كتاب با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 10

10 - اختلاف اهل كتاب با مسلمانان ، درباره خدا و صفات او *

و

الذين يحاجّون فى اللّه

بنابراين كه مراد از {الذين} اهل كتاب و {فى اللّه} خداوند و صفات او باشد، مى توان مطلب بالا را استفاده كرد.

اختلاف مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 121 - 11

11 _ اختلاف نظر مسلمانان در تعيين محل جنگ احد *

و اذ غدوت . .. و اللّه سميع عليم

يادآورى شنوايى خداوند نسبت به گفتار و دانايى او نسبت به كردار و انديشه ها پس از بيان خروج پيامبر (ص) از مدينه براى آماده سازى محلّ دفاع، حكايت از بگو مگوها و انديشه هاى مخالف نظر پيامبر (ص) درباره محل برخورد با دشمن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 30 - 5

5 _ جنگ هاى داخلى ميان مسلمين ، ظلم و تجاوز و موجب استحقاق عذاب اخروى است .

و لا تقتلوا انفسكم . .. و من يفعل ذلك عدواناً و ظلماً فسوف نُصليه ناراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 88 - 1،2

1 _ اختلاف مسلمانان صدر اسلام ، در شيوه برخورد با منافقان

فما لكم فى المنافقين فئتين

2 _ نكوهش مسلمانان صدر اسلام از سوى خداوند ، به جهت اختلافشان در روش برخورد با منافقان

فما لكم فى المنافقين فئتين

اختلاف مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 2

2 _ تعيين مالك غنايم جنگ و چگونگى تقسيم آن ، مايه اختلاف و مشاجره مسلمانان صدر اسلام

يسئلونك عن الأنفال قل الأنفال للّه و الرسول .

.. و أصلحوا ذات بينكم

با توجه به آيات بعد كه سخن از نبرد و مبارزه با دشمن دارد، و نيز شأن نزولهاى نقل شده درباره آيه، معلوم مى شود مراد از انفال در جمله {يسئلونك عن الأنفال} اموالى بوده كه در معركه نبرد از دشمن به جاى مانده و به دست مسلمانان افتاده بود. و توصيه خداوند به ترك مشاجره پس از بيان حكم انفال مى رساند كه آن اموال به جاى مانده منشأ اختلاف مسلمانان بوده است.

اخراج مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 11

11 - آواره ساختن مسلمانان از ديارشان از مصداق هاى فتنه انگيزى كافران است .

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم و الفتنة أشد من القتل

اخراج مسلمانان از مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 4

4 - مشركان مكه ، مسلمانان صدر اسلام را از مكه اخراج و آنان را به هجرت وادار كردند .

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

اخراج مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 7

7 - ناگزيرى مسلمانان به ترك اموال و خانه هاى خويش و اقدام به هجرت و رهايى از ستم مشركان

أُخرجوا من دي_رهم و أمولهم

از ماده {إخراج} و نيز مجهول آمدن فعل {أُخرجوا}، اضطرار و ناگزيرى استفاده مى شود.

اخراج مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 1

1 - اخراج ظالمانه مسلمانان صدراسلام از زادگاهشان ( مكّه ) ، تنها به جرم

اعتقاد آنان به يگانگى خدا

بأنّهم ظلموا . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

{الذين اُخرجوا} بدل از {الذين يقاتلون} و به تقدير اذن القتال للذين اُخرجوا. ..} مى باشد. {ديار} جمع {دار} است و {دار}; يعنى، خانه و جايى كه انسان در آن جا سكونت دارد. بنابراين معناى جمله ياد شده چنين مى شود: به كسانى كه به ناحق از خانه و كاشانه خود بيرون رانده شدند، رخصت پيكار داده شد.

اخلاص مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 139 - 8

8 - اخلاص مسلمانان و باور توحيدى آنان ، دليل ناروا بودن محاجه اهل كتاب با مسلمانان درباره خداوند و انتخاب پيامبر ( ص ) از ميان آنان

أتحاجوننا فى اللّه . .. و نحن له مخلصون

ادعاهاى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 2 - 3

3 - وجود برخى از مدعيان بى عمل ، در ميان مسلمانان صدراسلام

ي_أيّها الذين ءامنوا لِمَ تقولون ما لاتفعلون

خطاب {يا أيّها الذين آمنوا} قطعاً متوجه همه مؤمنان صدراسلام نيست; بلكه ناظر به برخى از آنان است كه نوعى ضعف در ايمانشان وجود داشت. خداوند در اين آيه يادآورى مى كند كه ايمان واقعى، با ادعاهاى بدون عمل سازگارى ندارد.

ادعاى تساوى مسلمانان با گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 36 - 1

1 - برابر دانستن مسلمانان با مجرمان ، نشانه كوته فكرى و بى خردى است .

ما لكم كيف تحكمون

آيه شريفه داراى دو استفهام است: 1_ {ما} كه درصدد بيان منشأ

و اساس قضاوت است; 2_ {كيف} كه مربوط به كيفيت قضاوت است. اين عبارت در جايى به كار مى رود كه فردى بدون داشتن دليل و منطق صحيح، درباره چيزى قضاوت كند و اين كار افراد جاهل و بى خرد است.

اذن به مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 5

5 - صدور اجازه پيكار به مسلمانان صدراسلام از سوى خداوند ، به منظور دفع تهاجم دشمن و رفع تجاوز آنان

أُذن للذين يق_تلون بأنّهم ظلموا

اذيت به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 91 - 7

7 _ لزوم تعقيب و كشتن دشمنان ، بدون مهلت و تحت هر شرايط ، در صورت توطئه گرى و عدم پيشنهاد صلح و دست بر نداشتن از اذيّت مسلمانان

فان لم يعتزلوكم و يلقوا اليكم السّلم و يكفّوا ايديهم فخذوهم و اقتلوهم حيث ثقفتمو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 24

24 _ آوارگى و هجرت برخى مسلمانان صدر اسلام و شكنجه و آزار آنان در راه خدا

فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى

جمله {فالّذين . .. }، هر چند بيان يك ضابطه كلّى است، ولى به قرينه ماضى بودن فعلهاى {هاجروا و ... }، ناظر به تحقق هجرت، اخراج و آزار نيز هست.

اذيت به مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 7

7 - مسلمانان صدراسلام ، به خاطر ايمان شان ، مورد آزار

و اذيّت قرار مى گرفتند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه

اذيت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 8،10،11،15

8 _ پيش بينىِ آزار فراوان اهل كتاب و مشركان به مسلمانان

و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين اشركوا اذًى كثيراً

10 _ مسلمانان صدر اسلام ، مواجه به آزار فراوان اهل كتاب و مشركان بودند .

و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين اشركوا اذًى كثيراً

11 _ آزار زبانى ( تبليغات سوء ) از روش هاى اهل كتاب و مشركان عليه مسلمانان

و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين اشركوا اذًى كثيراً

15 _ آزار هاى اهل كتاب و مشركان نسبت به مسلمانان ، از مهمترين موارد آزمايش و امتحان مؤمنان

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين

جمله {و لتسمعنّ . .. }، مى تواند توضيح يكى از موارد امتحان مالى و جانى باشد ; چرا كه تهمتها و سخنان ناروا، جانها را مى گزد و تبليغات سوء عليه انفاق مى تواند موجب ازدياد بخل شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 3

3 - اذيت و آزار زبانى مسلمانان ، در غزوه احزاب ، از سوى منافقان ، ناشى از اين بود كه مى پنداشتند احزاب متّحد ، نرفته اند و در اطراف مدينه خواهند ماند .

سلقوكم بألسنة حداد . .. يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

بنابراين احتمال كه {يحسبون.

..} حال براى ضمير فاعلى {سلقوا} باشد، نكته ياد شده فهميده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 1

1 - نجوا هاى منافقان ، از حركت هاى آزاردهنده آنان عليه مسلمانان

ألم تر إلى الذين نهوا عن النجوى

مفسران برآنند كه اين بخش از آيات، مربوط به منافقان و يكى از حركات موذيانه آنان عليه مسلمانان (نجوا و درگوشى سخن گفتن) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 2 - 1

1 - اقدام مشركان مكه به كينه توزى و آزار مسلمانان ، در صورت دست يافتن بر ايشان

إن يثقفوكم يكونوا لكم أعداء و يبسطوا إليكم أيديهم و ألسنتهم بالسوء

{ثقف} (مصدر {يثقفون}) به معناى رسيدن به چيزى و دست يافتن به آن است.

اذيت مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 3

3- مسلمانان صدراسلام ( در مكه ) از سوى كافران و مشركان گرفتار فشار هاى روحى و تنگنا هاى روانى بودند .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

با توجه به نزول اين آيات در مكّه، جمله {سيجعل . ..} بايد وعده اى نزديك به مسلمانان صدراسلام باشد. اين نويد حكايت از آن دارد كه مسلمانان در زمان نزول آيات، در شرايط سختى از نظر روحى و روانى و مقبوليت اجتماعى قرار داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 4

4 - مؤمنان صدراسلام ، تحت فشار و آزار مشركان

أُول_ئك يؤتون أجرهم مرّتين بما صبروا

اذيت مسلمانان مكه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 3

3- مسلمانان صدراسلام ( در مكه ) از سوى كافران و مشركان گرفتار فشار هاى روحى و تنگنا هاى روانى بودند .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

با توجه به نزول اين آيات در مكّه، جمله {سيجعل . ..} بايد وعده اى نزديك به مسلمانان صدراسلام باشد. اين نويد حكايت از آن دارد كه مسلمانان در زمان نزول آيات، در شرايط سختى از نظر روحى و روانى و مقبوليت اجتماعى قرار داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 12 - 5

5 - مسلمانان در مكه ، هم مورد آزار و اذيت جسمى بودند و هم در معرض تبليغات منفى كافران قرار داشتند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه. ..و قال الذين كفروا... اتّب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 56 - 3

3 - مسلمانان مكه ، مورد اذيت و آزار مشركان بودند و از عبادت خدا منع مى شدند .

ي_عبادى الذين ءامنوا إنّ أرضى وسعة

مراد از {عبادى} مؤمنان مكه اند. و {إنّ أرضى واسعة} كنايه از فرمان به هجرت است. چنين فرمانى، حاكى است كه آنان در مكه، مورد آزار قرار مى گرفتند و نمى توانستند خداوند را، به درستى، بندگى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 4

4 - مسلمانان در مكه ، مواجه با حركت هاى ايذايى و خصمانه مشركان و در انديشه مقابله با آنان

قل

للذين ءامنوا يغفروا للذين لا يرجون أيّام اللّه

فرمان الهى به غفران و چشم پوشى، از دو واقعيت تاريخى خبر مى دهد: 1_ حركت هاى ايذايى مشركان مكه; 2_ راه يافتن انديشه انتقام و مقابله به مثل در ذهن مؤمنان.

ارتداد در مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 86 - 2

2 _ بازگشت عدّه اى از اسلام به كفر ، در حيات پيامبر ( ص )

كيف يهدى اللّه قوماً كفروا

شأن نزول و لحن آيه دلالت بر وقوع ارتداد برخى مسلمانان در حيات پيامبر (ص) دارد. (روح المعانى).

ارتداد مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 2،6

2 _ ارتداد مسلمانان و بازگشتشان از اسلام ، هيچ ضررى را متوجه دين خدا نخواهد كرد .

من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتى اللّه بقوم

برداشت فوق بر اين مبناست كه جواب شرط (من يرتد . ..) جمله اى همانند {فلن يضر دين اللّه) در تقدير گرفته شود و جمله {فسوف يأتى اللّه ...} جايگزين جزاى حقيقى شده باشد ; زيرا بيانگر علت آن جزاست.

6 _ دين خدا ، على رغم ارتداد و گرايش گروههايى از مسلمانان به كفر ، همچنان توفنده و گسترش يابنده

يا ايها الذين ءامنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتى اللّه بقوم يحبهم و يحبونه

ارزش نماز مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 9

9 - وجود نماز در خانواده مسلمان ، بهترين جايگزين براى مال و رفاه درخانواده كافران

متّعنا به أزوجًا منهم . .. وأمر

أهلك بالصلوة

كلمات {أزواج} و {أهل} در اين آيات، خانواده ها را مدّ نظر قرار داده است و بدين صورت لزوم تمايز خانواده مسلمان از خانواده كافر را بيان مى كند.

ازدواج مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 3

3 - مسلمانان تنها با هم كيشان خود حق ازدواج دارند .

و أنكحوا الأي_مى منكم

قيد {منكم}، با توجه به اين كه مخاطب آيه شريفه مؤمنان اند، مشعر به موضوع فوق است.

ازدياد ايمان مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 6،10

6 - آنچه مسلمانان مدينه ، در رويارويى با احزاب متّحد مشاهده كردند ، بر ايمان شان به راه خود و تسليم بودن شان افزود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم الاّ إيم_نًا و تسليمًا

فاعل {زاد} مصدر فعل {رأى} است. بنابراين، استفاده مى شود كه مشاهده دشمنان، بر ايمان مسلمانان افزوده است.

10 - توجه مسلمانان مدينه به تحقق وعده هاى خدا و پيامبرش ، در غزوه احزاب ، باعث شد كه آنان ، با ديدن سپاه دشمن بر ايمان شان افزوده شود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله . .. و ما زادهم إل

استغفار براى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 2

2 _ تأثير استغفار پيامبر ( ص ) براى مسلمانان

استغفر لهم أو لاتستغفر لهم

از اينكه خداوند در خصوص منافقان، از استغفار پيامبر (ص) نفى اثر كرده، برداشت مى شود كه در موارد ديگر

تأثير داشته است.

استقامت مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 5

5 - حفظ ايمان در آغاز بعثت ، بدون داشتن روحيه صبر و مقاومت امرى ناممكن بود .

أُول_ئك يؤتون أجرهم مرّتين بما صبروا

استهزاى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 14 - 6

6 - استهزاى مسلمانان و به تمسخر گرفتن جامعه ايمانى ، هدف منافقان در تظاهر به اسلام

قالوا ءامنا . .. إنما نحن مستهزءون

استهزاى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 110 - 9

9 - مسلمانان صدراسلام ، همواره مورد ريشخند و مضحكه سران شرك و كفر

فاتّخذتموهم سخريًّا . .. و كنتم منهم تضحكون

اضرار جانى به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 4

4 _ وارد شدن هر ضربه اى به جان يا مال مسلمانان از سوى طرف معاهده ، نقض پيمان شمرده شده و لغو آن را مجاز مى كند .

إلا الذين عهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً

اضرار مالى به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 4

4 _ وارد شدن هر ضربه اى به جان يا مال مسلمانان از سوى طرف معاهده ، نقض پيمان شمرده شده و لغو آن را مجاز مى كند .

إلا الذين عهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً

اضطراب مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران

- 3 - 154 - 4

4 _ وضعيّت اندوهگين و پر دلهره و اضطراب مسلمانان پس از كارزار احد

ثمّ انزل عليكم من بعد الغمّ امنة نعاساً

اضطراب مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 2

2 - مسلمانان مدينه ، با هجوم احزاب متّحد به آنان ، دچار اضطراب و تزلزل شديد شدند .

و زلزلوا زلزالاً شديدًا

اضطرار مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 7

7 - ناگزيرى مسلمانان به ترك اموال و خانه هاى خويش و اقدام به هجرت و رهايى از ستم مشركان

أُخرجوا من دي_رهم و أمولهم

از ماده {إخراج} و نيز مجهول آمدن فعل {أُخرجوا}، اضطرار و ناگزيرى استفاده مى شود.

اطمينان مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 5

5 _ راستى و درستى رؤياى پيامبر ( ص ) و اعتماد مسلمانان بر آن

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا و لو أريكهم كثيرا لفشلتم

اظهار لفظى كفر مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 106 - 4

4- برخى از مسلمانان صدراسلام ( مانند عمارياسر ) به خاطر فشار هاى شديد كافران _ على رغم ايمان باطنى خود _ الفاظ كفرآميز بر زبان جارى كردند .

من كفر بالله من بعد إيم_نه إلاّ من أُكره و قلبه مطمئنّ بالإيم_ن

طبق شأن نزولى كه درباره آيه آمده است، قضيه مربوط به عمارياسر است كه از شدت شكنجه، سخنان كفرآميز بر زبان جارى كرد.

اعتدال مسلمانان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 1،7

1 - خداوند ، امت اسلام را امتى معتدل و برتر قرار داد .

جعلنكم أمة وسطاً

كلمه {وسطاً} چنانچه برخى از مفسران گفته اند كنايه از {معتدل} و يا {برتر} است.

7 - اعتدال امت اسلام و برترى آنان بر ساير امت ها ، دليل حجت بودن آنان بر ساير ملتهاست .

جعلنكم أمة وسطاً لتكونوا شهداء على الناس

اعلان تبرى از تهمت به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 9

9 - اظهار تنفر و نشان دادن واكنش منفى ، وظيفه مسلمانان در برابر شايعه ها و تهمت هاى بى دليل جنسى عليه ديگر مسلمانان

و لولا إذ سمعتموه قلتم ما يكون لنا أن نتكلّم به_ذا سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

اغواى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 14 - 11

11 - هشدار خداوند ، به كافران مكه ، درباره تلاش شان براى اغواى مسلمانان

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا. ..و لقد أرسلنا نوحًا إلى قومه ...

بيان قصه طوفان نوح(ع) پس از ذكر برخوردهاى كافران مكه با مسلمانان، احتمال دارد براى هشدار به آنان باشد.

افساد مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 33

33 _ ناكامى يهود در جنگ افروزى هاى خود عليه مسلمانان ، نمود ناتوانى آنان بر اثر نفرين خداوند

غلت ايديهم . .. كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {كلما اوقدوا . ..} بيان نتيجه

اى براى {غلت ايديهم} باشد.

افشاى راز مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 16 - 9،10

9 _ حرمت برقرار كردن روابط پنهانى با بيگانگان و در ميان نهادن اسرار مسلمانان با آنان

أم حسبتم أن تتركوا و لما يعلم اللّه الذين . .. لم يتخذوا من دون اللّه و لا رسوله

10 _ سر باز زدن از شركت در ميدان هاى نبرد ، برقرارى روابط پنهانى با دشمنان و در ميان نهادن اسرار مسلمانان با آنان ، از نشانه هاى ضعف ايمان

أم حسبتم أن تتركوا و لما يعلم اللّه الذين جهدوا منكم و لم يتخذوا من دون اللّه و

اقسام مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 9

9 _ مسلمانان در پيكار احد متشكّل از دو جناح ، خداجويانِ آخرت طلب و خودگزينانِ دنياخواه بودند .

يغشى طائفة منكم و طائفة قد اهمّتهم انفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 32 - 3،5

3 - مسلمانان در حفظ و عمل كردن به قرآن ، به سه دسته ستمكار ( ضايع كننده عمر ) ، ميانه رو و پيشتاز تقسيم مى شوند .

فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرت

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه ضمير جمع {منهم} به {الذين اصطفينا} بازگردد و اين تقسيم بندى مربوط به مسلمانان باشد; نه {عبادنا} و عموم بندگان.

5 - مسلمانان در انجام كار هاى خير ، به سه دسته ستمكار ، ميانه رو و پيشتاز تقسيم مى شوند .

فمنهم ظالم

لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرت

اين برداشت، براساس ديدگاه برخى از مفسران است كه اظهار داشته اند: قيد {بالخيرات} در {سابق بالخيرات} قرينه بر اين كه ظلم به نفس و يا ميانه روى، در مقايسه با {خيرات} سنجيده شده است. و به قرينه آمدن اين قيد در {سابق بالخيرات}، از جمله هاى {ظالم لنفسه} و {منهم مقتصد} حذف شده است.

اقليت پيشگامان مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 14 - 2

2 - كم بودن انسان هاى پيشتاز راه خدا ( سابقون ) ، در ميان جوامع پس از عصر بعثت

و قليل من الأخرين

اكثريت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83 - 17

17 _ رهايى اكثريّت مسلمانان از پيروى شيطان ، مرهون فضل و رحمت خاص الهى است .

لو لا فضل اللّه عليكم و رحمته لاتبعتم الشيطان الّا قليلا

با توجه به زمينه آيات اين بخش از سوره، كه درباره غزوه بدر صغراست، معناى آيه با عنايت به استثنا، چنين است: تنها گروهى اندك از مسلمانان بدون هدايت ويژه خداوند به حكم ضرورت دفاع از اسلام، راهى نبرد شدند و شايعات توانمندى دشمن، آنان را از انجام وظيفه بازنداشت، بر خلاف بسيارى از آنان كه به سبب آن شايعات تصميمى بر شركت در نبرد نداشتند، ولى ارشادات پيامبر (ص) عامل حركت آنان شد.

الگوگيرى از مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 6،7

6 - پيامبر ( ص ) حجت خدا بر مسلمانان و امت اسلامى حجت

خداوند بر ديگر مردم

لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيداً

از جمله تفسيرى كه براى كلمه {شهداء} و {شهيد} در آيه مورد بحث ابراز شده است، حجت است.

7 - اعتدال امت اسلام و برترى آنان بر ساير امت ها ، دليل حجت بودن آنان بر ساير ملتهاست .

جعلنكم أمة وسطاً لتكونوا شهداء على الناس

الگوى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 6

6 - پيامبر ( ص ) حجت خدا بر مسلمانان و امت اسلامى حجت خداوند بر ديگر مردم

لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيداً

از جمله تفسيرى كه براى كلمه {شهداء} و {شهيد} در آيه مورد بحث ابراز شده است، حجت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 1

1 - ابراهيم ( ع ) و همگامانش ، الگويى شايسته براى مسلمانان

قد كانت لكم أسوة حسنة فى إبرهيم و الذين معه

الگوى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 10

10 - هجرت پيامبر ( ص ) و مسلمانان و موضع گيرى آنان در برابر مشركان ، حركتى ابراهيمى

قد كانت لكم أسوة حسنة فى إبرهيم و الذين معه

با توجه به آيات پيشين _ كه درباره هجرت و موضع گيرى بايسته مسلمانان در برابر مشركان است _ طرح {اسوه} بودن ابراهيم(ع) پس از اين آيات و توصيه ها، مطلب بالا را مى فهماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 4

4 - شب زنده

دارى گروهى از مؤمنان به تأسّى از پيامبر ( ص ) ، نزديك به دوسوم از شب يا نصف آن و يا يك سوم آن

تقوم أدنى من ثلثى اليل . .. و طائفة من الذين معك

امانت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 27 - 4

4 _ خيانت آدمى به امانت هاى مسلمانان ، خيانت به خويشتن است .

و تخونوا أمنتكم

معمولا انسان امانتدار ديگران است نه امانتدار خويش. بنابراين اسناد امانتهاى ديگران به امانتدار، با اضافه كلمه {امانات} به {كم} بيانگر اين است كه امانت ديگران به منزله امانت خود اوست و خيانت در آن، خيانت به امانت خويش است.

امتحان مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 10،21

10 - تعيين بيت المقدس به عنوان قبله ، آزمونى براى مسلمانان و تصفيه ايشان

و ما جعلنا القبلة التى كنت عليها إلا لنعلم

21 - تبديل قبله ، آزمونى براى تصفيه مسلمانان واقعى از غير آنان

و ما جعلنا القبلة التى كنت عليها إلا لنعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 16

16 _ شكست مسلمانان در برخى از برهه ها براى آزمودن مدعيان ايمان و تمييز مؤمنان واقعى از مؤمنان دروغين

ان يمسسكم قرح . .. و تلك الايام نداولها بين النّاس و ليعلم اللّه الّذين امنوا

بنابر اينكه {تلك} اشاره باشد به معنايى كه از {ان يمسسكم قرح} استفاده مى شود يعنى شكست مسلمانان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153

- 4

4 _ تبلور آزمون مسلمانان در شكست احد ، به هنگام فرار آنان از صحنه كارزار

ثمّ صرفكم عنهم ليبتليكم . .. اذ تصعدون و لا تلون على احد

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {ليبتليكم} باشد، يعنى خداوند شما را از تعقيب دشمن بازداشت تا آزمايشتان كند و اين آزمايش به هنگام فرار تبلور يافت و محقق شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 16

16 _ پندار اينكه خداوند نبايد مسلمانان را مبتلا به شكست كند ، پندارى جاهلانه و باطل

يظنّون باللّه غير الحقّ . .. يقولون هل لنا من الامر من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 11

11 _ آزمودن مسلمانان در ادعاى ايمانشان به خدا و آيات او منشايى براى تشريع دستور خمس

و اعلموا أنما غنمتم

برداشت فوق ناظر بر اين اساس است كه جمله {و اللّه على كل شىء قدير} ناظر به لزوم پرداخت خمس باشد. يعنى اين فرمان نه از آن روست كه خداوند نيازمند اموال شماست و بر رفع نياز بينوايان توانا نيست، بلكه هدف از اين فرمان اولا تمايز مؤمنان راستين از غير ايشان است و ثانيا اين است كه نياز نيازمندان هر جامعه توسط همان جامعه تأمين شود.

امتحان مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 20 - 6

6 _ خداوند ، مسلمانان صدراسلام را ، به وسيله كارشكنى و دشمنى مشركان و كافران در بوته آزمايش قرار داد .

و جعلنا بعضكم لبعض فتنة أتصبرون

از ديدگاه برخى از

مفسران، چون آيه شريفه در مكّه نازل گرديده است و مؤمنان در آن شهر بسيار مورد شكنجه و آزار قرار داشتند و نيز اين آيه در صدد دلدارى به پيامبر(ص) و مؤمنان است، مى توان گفت كه مقصود از {بعضكم} مسلمانان اند.

امتحان مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 1

1 - هجوم احزاب متّحد به مدينه ، وسيله امتحان مسلمانان آن ديار بود .

هنالك ابتلى المؤمنون

امداد به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 17

17 _ نويد خداوند به حمايت از مسلمانان در برابر دشمنان دين با فراهم آوردن پيروزى با امداد هاى غيبى براى آنان

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح او امر من عنده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 6

6 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را در مدينه با امداد هاى خويش توانا و قدرتمند ساخت .

تخافون أن يتخطفكم الناس فأويكم و أيدكم بنصره

{تأييد} به معناى تقويت كردن و قدرتمند ساختن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 13،18

13 _ خداوند به بركت وجود پيامبر ( ص ) مسلمانان را در جنگ بدر يارى كرد و آنان را به پيروزى رسانيد .

و ما أنزلنا على عبدنا

با توجه به اينكه آيات 9 تا 12 همين سوره امدادهاى الهى را شامل همه پيكارگران بدر دانست و اين آيه پيامبر(ص) را محط نزول امدادها شمرد، معلوم مى شود وجود پيامبر(ص) در نزول امدادها

دخالت فراوانى داشته است.

18 _ يارى رسيدن به مسلمانان در جنگ بدر و به پيروزى رساندن آنان نمودى از قدرت مطلقه خداوند

و ما أنزلنا على عبدنا . .. و اللّه على كل شىء قدير

جمله {و اللّه . .. } مى تواند ناظر به تمام حقايقى باشد كه در آيه مورد بحث مطرح شده است كه از جمله آنها امدادهاى خداوند در جنگ بدر است كه {و ما أنزلنا ... } دلالت بر آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 13

13 _ مشاهده فرشتگان الهى براى امداد مسلمانان ، دليل عقب نشينى شيطان از كارزار بدر و اعلان بيزارى وى از لشكر كفر

نكص على عقبيه و قال إنى برىء منكم إنى أرى ما لاترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 12

12 _ نويد خدا به مسلمانان صدر اسلام به امداد هاى غيبى و شكست ذلت بار شرك پيشگان پيمان شكن

و اعلموا . .. أن اللّه مخزى الكفرين

تهديد مشركان پيمان شكن صدر اسلام به شكست و خوارى در واقع نويدى بود به مسلمانان به اينكه در صورت شروع جنگ، خداوند آنان را با امدادهاى غيبى خود كمك فرموده و پيروز خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 9 - 6،7،8

6 - خداوند ، در غزوه احزاب نيرويى نامرئى ، به كمك مسلمانان فرستاد .

فأرسلنا عليهم . .. و جنودًا لم تروها

7 - نزول ملائكه امداد در غزوه احزاب ، به منظور كمك به مسلمانان

و جنودًا لم تروها

احتمال

قوى اين است كه سپاهى كه قابل رؤيت نبود همان ملائكه باشد.

8 - امداد غيبى الهى به مسلمانان در غزوه احزاب ، نعمتى خدايى براى آنان و شايسته يادآورى است .

ي_أيّها الذين ءامنوا اذكروا نعمة اللّه عليكم إذ جاءتكم جنود. .. و جنودًا لم تروه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 12

12 - وصول فيض و امداد الهى ، نخست به پيامبر ( ص ) و سپس به مؤمنان و امت آن حضرت *

فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

تقدم {على رسوله} بر {على المؤمنين}، مى تواند بيانگر مطلب بالا باشد.

امداد به مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 25

25 - فرمان خدا بر مدارا كردن با توطئه گران اهل كتاب ، هرگز از سرناتوانى او بر يارى مسلمانان صدر اسلام نبوده است .

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره إن اللّه على كل شىء قدير

در برداشت فوق، جمله {إن اللّه . ..} در ارتباط با جمله {فاعفوا و اصفحوا} ملاحظه شده است; يعنى، گمان نشود كه فرمان به عفو و گذشت و ترك مقابله، از سر ناتوانى خداست، بلكه مصلحت مسلمانان در آن است.

امداد به مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 8،13

8 - خداوند ، مؤمنان مدينه را در روز هاى سخت و وانفساى هجوم همه جانبه دشمن ، يارى كرد .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم و إذ زاغت الأبص_ر . .. هنالك ابتلى

المؤمنون ..

13 - عزّت و شكست ناپذيرى خداوند ، سر منشأ امداد او به مؤمنان مدينه براى نجات از شكست حتمى بود .

هنالك ابتلى المؤمنون و زلزلوا . .. و ردّ اللّه الذين كفروا ... و كان اللّه ... ع

امكانات مادى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 14

14 _ رفاه و امكانات مادى مسلمانان ، غير قابل تحمل براى منافقان صدر اسلام و برانگيزنده آنان به ستيزه جويى و كينهورزى

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

امنيت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 2

2- رؤياى پيامبر ، نمايانگر ورود مسلمانان به مسجدالحرام با امنيت و سر تراشيدن و كوتاه كردن مو

لقد صدق اللّه رسوله الرءيا بالحقّ لتدخلنّ المسجد الحرام إن شاء اللّه ءامنين محلّ

اميدوارى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 2

2 - مسلمانان صدر اسلام ، به ايمان آوردن بنى اسرائيل دل بسته و بدان اميدوار بودند .

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

برداشت فوق لازمه معناى {أن يؤمنوا لكم} است; زيرا تأييد و تصديق پيروان يك مكتب به معناى تصديق حقانيت آن مكتب و در نتيجه ايمان آوردن به آن است.

انتظار مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 2

2- مؤمنان عصر نزول ، همواره چشم انتظار رسيدن پيامى جديد ، از جانب خداوند

و يقول الذين ءامنوا لولا نزّلت سورة

برداشت بالا بنابراين نكته

است كه {سورة}، نظر به سوره اى خاص با محتوايى ويژه نداشته باشد; بلكه در مجموع اشتياق مؤمنان به نزول وحى را افاده كند.

انتظار مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 8

8 - برخى از صاحبان عهد با خدا ، از مسلمانان مدينه ، در انتظار فرا رسيدن فرصتى مناسب براى عمل به عهد خويش بودند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه عليه . .. و منهم من ينتظر

اندوه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 14،15،16،17،20،21،27

14 _ اندوه مسلمانان از شكست در كارزار احد و پيروز نشدن بر مشركان

فاثابكم غمّا بغمّ

جلمه {فاثابكم}، عطف بر جمله {و لقد عفا عنكم} است و كلمه {باء} در {بغمّ} بدليّه است، و مراد از {غمّا} به دليل كلمه {اثابكم} كه دلالت بر مرحمت و لطف دارد و نيز به دليل اينكه پس از عفو واقع شده، غم و اندوهى پسنديده است و اين غم پسنديده همان غم پيروزى كافران بر مسلمانان خواهد بود و يا غمّ و اندوه به خاطر پيروى نكردن از رسول خدا (ص) و سست آمدن در رويارويى با دشمن است.

15 _ اندوه و حسرت مسلمانان به خاطر از دست دادن غنائم جنگى و جراحاتى كه در نبرد احد به آنان رسيد .

فاثابكم غمّا بغمّ لكيلا تحزنوا على مافاتكم و لا ما اصابكم

مراد از {غمّ} (غم دوّم) بايد غمى ناپسند باشد ; چرا كه خداوند آن را به غم پسنديده تبديل كرد و آن را پاداشى بر مسلمانان قرار داد

و به قرينه {لكيلا . .. }، آن غم ناپسند همان از دست دادن غنائم و جراحات وارد شده بر مسلمانان بوده است.

16 _ اندوه و پشيمانى مسلمانان به خاطر بى اعتنايى به دستورات پيامبر ( ص ) در كارزار احد

فاثابكم غمّا بغمّ

با توجه به توضيح برداشت شماره 14.

17 _ تبديل اندوه از دادن غنائم به اندوه تمرد از فرمان پيامبر ( ص ) ، موهبتى الهى به رزمندگان احد

فاثابكم غمّا بغمّ

كلمه {اثابكم} دلالت بر اين معنا دارد كه اين تبديل و جايگزينى لطف و موهبتى از جانب خداوند بوده است.

20 _ اندوه مسلمانان از شكست و از دست دادن غنائم و مبتلا شدن به مصيبت ها در كارزار احد ، تاوان اندوهى كه بر دل رسول خدا ( ص ) گذاردند .

فاثابكم غمّا بغمّ

بنابر اينكه {اثاب} به معناى مجازات باشد نه پاداش، و مراد از {غمّا}، اندوه مسلمانان به خاطر از دست دادن غنائم و مراد از {بغمّ}، غمى باشد كه بر رسول خدا (ص) وارد كردند. و {باء} در {بغمّ} به معناى سببيّت گرفته شده است.

21 _ هجوم پى در پى غم ها و حسرت ها به مسلمانان در كارزار احد ، نتيجه مخالفت آنان با پيامبر خدا ( ص )

اذ تصعدون . .. فاثابكم غمّا بغمّ

برخى از مفسران برآنند كه {باء} در {بغمّ} الصاقيّه است و مراد، غمهاى فراوانى است كه يكى پس از ديگرى در آن نبرد به مسلمانان وارد مى شد و همه آنها پيامد فرار از جنگ و مخالفت با دستور پيامبر (ص) بود. در برداشت فوق {اثابكم} به معناى مجازات گرفته شده نه پاداش.

27 _ تسلّط خالد بن

وليد بر مسلمانان در جنگ احد ، موجب افزايش اندوه آنان از شكست در آن كارزار

امام باقر (ع) درباره {فاثابكم غمّاً بغمّ} فرمود: فامّا الغمّ الاوّل فالهزيمة و القتل و امّا الاخر فاشراف خالد بن الوليد عليهم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 1،4

1 _ فروفرستادن خوابى آرام بخش از سوى خداوند بر پيكارگران احد ، به دنبال اندوههايى كه در آن كارزار بر ايشان گذشت .

ثمّ انزل عليكم من بعد الغمّ امنة نعاساً

{امنة} (آرامش خاطر)، مفعول براى {انزل} است و {نعاساً} به معناى خواب، عطف بيان و يا بدل از {امنة} است.

4 _ وضعيّت اندوهگين و پر دلهره و اضطراب مسلمانان پس از كارزار احد

ثمّ انزل عليكم من بعد الغمّ امنة نعاساً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 165 - 12

12 _ رفع ناراحتى مسلمانان به جهت شهادت هفتاد نفر در جنگ احد ، با تذكّر به اين كه آنان در جنگ بدر ، هفتاد نفر از دشمنان را كشته و هفتاد نفر را اسير كردند .

اولمّا اصابتكم مصيبة قد اصبتم مثليها

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: كان المسلمون قد اصابوا ببدر مائة و اربعين رجلا قتلوا سبعين رجلا و اسروا سبعين فلمّا كان يوم احد اصيب من المسلمين سبعون رجلا قال: فاغتمّوا بذلك فانزل اللّه تبارك و تعالى: {اولمّا اصابتكم . .. مثليها}.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 205، ح 151 ; نورالثقلين، ج 1، ص 408، ح 426.

انذار مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 -

صف - 61 - 5 - 19

19 - خداوند ، مسلمانانِ صدراسلام را به عواقب و پيامد هاى آزاررسانى به پيامبراكرم ( ص ) هشدار داد .

و إذ قال موسى لقومه . .. و اللّه لايهدى القوم الف_سقين

با توجه به اين كه خطاب در اين آيات، متوجه مسلمانان است; به نظر مى رسد يادآورى داستان موسى(ع) و اذيت هاى بنى اسرائيل نسبت به آن حضرت و پيامدهاى ناگوار آن، هشدارى به مسلمانان است.

انقياد مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 14،15

14 - مسلمان ، در برابر خداوند ، تسليم و مطيع است .

و قولوا ءامنّا . .. و نحن له مسلمون

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه {نحن له. ..} مقولِ قولِ {قولوا آمنا...} است.

15 - اهل كتاب و مسلمانان ، در تسليم بودن در برابر خداى واحد ، عقيده مشترك دارند .

و قولوا ءامنّا . .. و نحن له مسلمون

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه {نحن له . ..} سخنى باشد كه مسلمانان، از زبان خود و اهل كتاب گفته باشند.

انقياد مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 6،9

6 - آنچه مسلمانان مدينه ، در رويارويى با احزاب متّحد مشاهده كردند ، بر ايمان شان به راه خود و تسليم بودن شان افزود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم الاّ إيم_نًا و تسليمًا

فاعل {زاد} مصدر فعل {رأى} است. بنابراين، استفاده مى شود كه مشاهده دشمنان، بر ايمان مسلمانان افزوده است.

9 - مسلمانان مدينه ، در غزوه احزاب ،

به رغم قدرت و شوكت دشمن و كارشكنى هاى منافقان ، تسليم امر پيامبر ( ص ) براى جهاد بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم إلاّ إيم_نًا و تسليمًا

ممكن است {تسليماً} به قرينه مقام (بحث جهاد و هجوم دشمن و نيز الگو بودن پيامبر(ص)) تسليم بودن به امر پيامبر(ص) براى جهاد باشد.

انگيزه دشمنى با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 3

3 - كافران ، با همان انگيزه و ملاكى كه به دشمنى با خدا برخاسته اند ، دشمن مؤمنان و جامعه اسلامى نيز خواهند بود .

عدوّى و عدوّكم

تكرار {عدوّ} و تقدم {عدوّى} بر {عدوّكم}، در حقيقت مؤمنان را متوجه اين موضوع مى كند كه خويش را از دشمنىِ دشمنان خداايمن نپندارند; زيرا آنان با همان انگيزه و ملاك كه دشمن خدايند، دشمن مؤمنان نيز هستند.

اولين بسيج عمومى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 6

6 - نخستين بسيج دفاعى مسلمانان در برابر يهوديان ، منتهى به شكست و تبعيد يهود بنى نضير شد .

هو الذى أخرج الذين كفروا . .. لأوّل الحشر

{حشر}، به معناى بيرون آوردن جماعت از مقر و گسيل داشتن آنان به جنگ نيز مى باشد. بنابراين معنا {الحشر} در آيه شريفه، نظر به تجمع مسلمانان در برابر توطئه هاى بنى نضير دارد.

اولين مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 19

19 _ از امام حسن مجتبى ( ع ) روايت شده : { .

. . فكان ابى ( ع ) سابق السّابقين إلى اللّه و إلى رسوله . . . و ذلك انه لم يسبقه إلى الايمان أحد و قد قال اللّه تعالى : { و السّابقون الأوّلون من المهاجرين و الأنصار . . . } فهو سابق جميع السّابقين . . . ;

پدر من پيشگام تر از پيشگامان نخستين به سوى خدا و رسول او بود . .. زيرا هيچ كس در ايمان، بر او پيشى نگرفته بود ... و خداى تعالى فرمود: {پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار ... } پس او پيشگام تر از همه پيشگامان بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 16،20،21

16 _ پيامبر(ص)، مأمور به اظهار موضع اعتقادى خويش و پيشگامى در اسلام

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

20 _ پيامبر اكرم(ص)، اولين مسلمان در ميان امت خويش

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

اول مى تواند به معناى {اوليت زمانى} و اسلام به معناى مصطلح آن باشد.

21 _ پيامبر(ص)، اولين مسلمان در جهان

قل إنى أمرت أن أكون أول من أسلم

جمله {أول من أسلم} مطلق و بيانگر اين است كه اسلام پيامبر(ص) بر اسلام ديگران مقدم بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 12 - 2،3

2 - پيامبر ( ص ) ، به پيش گام شدن در پذيرش اسلام ، به عنوان نخستين مسلمان ، مأمور و موظف شد .

و أُمرت لأن أكون أوّل المسلمين

3 - پيامبر ( ص ) ، نخستين مسلمان بود .

أُمرت لأن أكون أوّل المسلمين

اهل كتاب و

ارتداد مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 1،2

1 - بسيارى از اهل كتاب ، مشتاق ارتداد و بازگشت مسلمانان به شرك بودند .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً

جمله {يردونكم} به وسيله حرف مصدرى (لو) تبديل به مفرد مى شود و در نتيجه مفعول براى {ودّ} قرار مى گيرد. {كفاراً} جمع كافر و مفعول دوم براى {يردونكم} مى باشد. مراد از كافر، به دليل كلمه {يردون} مشرك است نه يهودى و يا نصرانى; زيرا مسلمانان صدر اسلام پيش از انتخاب اسلام، مشرك بودند.

2 - تلاش پى گير اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً

{ودّ} به معناى علاقه داشتن است، ولى به دليل جمله {فاعفوا . ..} معلوم مى شود: اهل كتاب براى تحقق بخشيدن به آرزوى خود (مرتد ساختن اهل ايمان) به تلاشهاى توطئه گرانه نيز روى آورده بودند.

اهل كتاب و قبله مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 2،3

2 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) على رغم اطمينانشان به حقانيت قبله مسلمانان ( مسجدالحرام ) ، آن را نخواهند پذيرفت .

ليعلمون أنه الحق . .. و لئن أتيت الذين ... ما تبعوا قبلتك

3 - هيچ برهان و معجزه اى نمى تواند اهل كتاب را به پذيرش مسجدالحرام به عنوان قبله حق ، وادارد .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

كلمه {ءاية} به معناى علامت و نشانه است و مقصود از آن معجزه و

برهان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 8

8 - گروهى از عالمان اهل كتاب على رغم اطمينانشان به حقانيت قبله مسلمانان ، آن را كتمان مى كردند .

و إن فريقاً منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون

جمله {و هم يعلمون} اشاره به اين معنا دارد كه كتمان كنندگان از عالمان دينى اهل كتاب بودند.

اهل كتاب و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 6

6 - حسادت اهل كتاب بر مسلمانان ، ريشه در اعماق جان ايشان داشت .

حسداً من عند أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 139 - 1،2،4،6

1 - محاجه و گفتگوى اهل كتاب با مسلمانان صدر اسلام درباره خداوند

قل أتحاجوننا فى اللّه

آيات قبل و بعد گوياى اين است كه: مراد از محاجه يهود و نصارا درباره خداوند، محاجه درباره اسلام و بعثت پيامبر بوده است; البته به گونه اى كه به محاجه درباره خداوند و شؤون او باز مى گشته است. همانند اين ادعا كه محمد(ص) از نژاد عرب است و پيامبران بايد از نژاد بنى اسرائيل باشند.

2 - بحث و گفتگوى اهل كتاب با مسلمانان درباره خداوند ، محاجه اى نابجا و بى ثمر

قل أتحاجوننا فى اللّه

استفهام در {أتحاجوننا . ..} انكار توبيخى است; يعنى، چرا درباره خدا با ما بحث و گفتگو مى كنيد؟

4 - اعتقاد اهل كتاب و مسلمانان به ربوبيت خداى يكتا ، از دلايل نابجا بودن محاجه اهل كتاب با مسلمانان درباره خدا و شؤون او (

برانگيختن پيامبران )

أتحاجوننا فى اللّه و هو ربنا و ربكم

جمله {و هو ربنا . ..} حاليه است و بيانگر وجه توبيخ و اعتراض به اهل كتاب مى باشد; يعنى، معقول نيست كه درباره خدا و شؤون او با ما بحث كنيد; زيرا او همان گونه كه پروردگار شماست، پروردگار ما نيز هست. اگر از نژاد شما پيامبرى مى فرستد، قادر است از نژاد عرب نيز پيامبرى را مبعوث كند.

6 - منوط نبودن تقرب به خدا ، به طايفه و نژادى خاص دليل نابجا بودن محاجه اهل كتاب با مسلمانان درباره خداوند و شؤون او ( همانند گزينش پيامبران )

أتحاجوننا فى اللّه . .. و لنا أعملنا و لكم أعملكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 69 - 1،2،3،4،5،7

1 _ آرزو و تلاش گروهى از اهل كتاب ، براى گمراه كردن مسلمانان

ودّت طائفة من اهل الكتاب لو يضلّونكم

2 _ يأس اهل كتاب از گمراه ساختن مؤمنانِ به پيامبر ( ص ) *

لو يضلّونكم

3 _ افشاى سوءنيت اهل كتاب نسبت به مؤمنان ، از سوى خداوند

ودّت . .. لو يضلّونكم

4 _ هشدار خداوند به مؤمنان در مورد تلاش اهل كتاب براى گمراه سازى آنان

ودّت . .. لو يضلّونكم

5 _ آن گروه از اهل كتاب كه براى گمراه ساختن مسلمانان مى كوشيدند ، در واقع خويش را گمراه تر ساخته اند ; بى آنكه خود بفهمند .

ودّت . .. لو يضلّونكم و ما يضلّون الاّ انفسهم و ما يشعرون

7 _ بى اثر بودن تلاش اهل كتاب ، براى گمراه كردن مؤمنان صدر اسلام

و ما يضلّون الاّ انفسهم

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 44 - 8،11

8 _ تصميم عالمان اهل كتاب بر گمراه ساختن مسلمانان

و يريدون ان تضلوا السبيل

11 _ سوء استفاده علماى يهود و دانشمندان اهل كتاب از علم و مقام خويش براى گمراهى مسلمانان

الم تر الى الذين . .. ان تضلوا السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 137 - 2

2 _ تغيير موضع ، با اظهار ايمان و كفر مكرر ، توطئه اهل كتاب براى تضعيف عقايد مسلمانان

إنّ الذين ءامنوا ثم كفروا ثم ءامنوا ثم كفروا . .. و لاليهديهم سبيلا

در شأن نزول آيه آمده است كه گروهى از اهل كتاب، در حضور مسلمانان اظهار ايمان مى كردند و براى القاى شبهه در بين ايشان، دوباره كافر مى شدند و كفر خويش را معلول نادرستى اسلام قلمداد مى كردند تا از اين طريق بذر ترديد و شك را در دل مسلمانان بپاشند و بارور كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 59 - 1،4،9،11

1 _ انتقاد نابجاى اهل كتاب و ناخرسندى بى دليل آنان از مسلمانان

قل يأهل الكتب هل تنقمون منا الا ان ءامنا باللّه

4 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور مقابله با موضعگيرى هاى مغرضانه اهل كتاب نسبت به مسلمانان

قل يأهل الكتب هل تنقمون منا الا ان ءامنا باللّه

9 _ باور و اعتقاد مسلمانان به فسق اكثريت اهل كتاب ، عامل انتقاد نابجا و ناخرسندى بى دليل آنان از اهل ايمان

هل تنقمون منا الا ان ءامنا باللّه . .. و إن اكثركم فسقون

بدان احتمال كه

{ان اكثركم} عطف بر {اللّه} باشد، يعنى {امنا بان اكثركم فاسقون}.

11 _ فسق و تبهكارى اهل كتاب ، از عوامل وادار كننده آنان به انتقاد از مسلمانان

قل يأهل الكتب هل تنقمون منا الا . .. و إن اكثركم فسقون

برداشت فوق بر اين مبناست كه {ان اكثركم . ..} به تقدير لام، مفعول له براى {هل تنقمون} باشد. در اين صورت {ان اكثركم ...} عطف بر محذوف است. يعنى {انما تنقمون ما ايماننا باللّه ... لكذا و كذا و لان اكثركم فاسقون} و يا عطف گرفته شود بر {ان ءامنا} در صورتى كه {ان ءامنا} خود بيانگر علت باشد ; يعنى: ما تنقمون منا ديننا و صلاتنا الا لايماننا و لان اكثركم فاسقون.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 61 - 4،9

4 _ تظاهر به اسلام ، شيوه گروهى از اهل كتاب براى فريب مسلمانان و ضربه زدن به اسلام

و إذا جاءوكم قالوا ءامنا . .. و اللّه اعلم بما كانوا يكتمون

جمله {اللّه اعلم بما كانوا يكتمون} با توجه به دشمنى اهل كتاب با مسلمانان، مى رساند كه آنان در تظاهر به اسلام اهداف پليدى را تعقيب مى كردند و آن از بين بردن اسلام بوده است.

9 _ اهل كتاب مورد تهديد و هشدار خداوند به خاطر برخورد منافقانه آنان با مسلمانان

و اللّه اعلم بما كانوا يكتمون

هدف از بيان آگاهى كامل خدا به اسرار پليد گروهى از اهل كتاب، مى تواند تهديد آنان به رسوايى در دنيا و عذاب الهى در آخرت باشد.

اهل كتاب و مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1

- بقره - 2 - 109 - 26

26 - اهل كتاب با جامعه مسلمانان صدر اسلام برخورد و حشر و نشر نداشتند .

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره إن اللّه على كل شىء قدير

اهميت اتحاد مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 28

28 - مسلمانان ، از نظر علاقه وارتباط ، بسان يك پيكراند كه بايد نزديك ترين ارتباط و مستحكم ترين پيوند ها را ميان خود بر قرار سازند .

فإذا دخلتم بيوتًا فسلّموا على أنفسكم

برداشت فوق، از تعبير {على أنفسكم} (برخودتان) به جاى على {أهلها} (بر اهل خانه ها) استفاده شده است.

اهميت استقامت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 44 - 8

8 - پايبندى و استقامت پيامبر ( ص ) و مسلمانان در مسير وحى ، از مسائل مهم مورد سؤال در قيامت

فاستمسك بالذى أُوحى إليك . .. و سوف تسئلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 3

3- خداوند ، خواهان صلابت و استحكام جامعه اسلامى در قبال كافران و جامعه كفر

و الذين معه أشدّاء على الكفّار

لحن آيه شريفه بيان ارزش هاى واقعى مؤمنان و همگامان پيامبر(ص) است و در حقيقت اخبارى است كه انشاى مؤكد را مى رساند.

اهميت گواهى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 14

14- تنها مسلمانان داراى حق حضور و گواهى بر اجراى حد زنا

الزانية و الزانى فاجلدوا . .. و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين

ازاين كه

خداوند حضور مؤمنان را لازم دانسته است (من المؤمنين) نه عموم مردم را (من الناس)، به دست مى آيد كه گواهان و حاضران صحنه اجراى حدود، بايد از مسلمانان باشند نه از غير آنان.

اهميت نماز مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 9

9 - وجود نماز در خانواده مسلمان ، بهترين جايگزين براى مال و رفاه درخانواده كافران

متّعنا به أزوجًا منهم . .. وأمر أهلك بالصلوة

كلمات {أزواج} و {أهل} در اين آيات، خانواده ها را مدّ نظر قرار داده است و بدين صورت لزوم تمايز خانواده مسلمان از خانواده كافر را بيان مى كند.

اهميت هوشيارى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 3

3 - لزوم هشيارى رهبرى و جامعه اسلامى ، در برابر عناصر ظاهر فريب و دوچهره

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

پيشگويى خداوند و افشاى چهره متخلفان، در حقيقت بيانگر ضرورت بر اين هشيارى است.

ايثار مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 26

26 _ فداكارى و از خود گذشتگى مسلمانان صدر اسلام ، در رويارويى با دشمنان و استقبال آنان از شهادت

فالّذين . .. و قاتلوا و قتلوا

ايمان مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 59 - 3

3 _ ايمان مسلمانان به خدا ، قرآن و تمامى كتب آسمانى ، برانگيزنده اهل كتاب بر تمسخر نماز و ديگر شعاير اسلام

قل يأهل الكتب هل تنقمون منا الا ان ءامنا باللّه . .. و

ما أنزل من قبل

برداشت فوق بر اين مبناست كه {ان ءامنا} به تقدير {لام}، بيانگر كراهت و ناخرسندى اهل كتاب نسبت به مسلمانان باشد، يعنى {ما تنقمون منا ديننا و صلاتنا لشىء الا ايماننا باللّه . .. }.

ايمان مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 23

23 _ ايمان اغلب مسلمانان صدر اسلام ، در آغاز ، ايمانى سطحى و ظاهرى بود و سپس عميق و ريشه دار شد . *

و لا تقولوا لمن القى اليكم السّلام لست مؤمنا . .. كذلك كنتم من قبل

بنابر اينكه {كذلك}، اشاره به {القى اليكم السلام} باشد. يعنى شما مؤمنان واقعى و رزمنده نيز در ابتدا ايمانتان سطحى و تنها اظهار اسلام بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 1

1 _ شمول رأفت و رحمت خاص الهى بر پيامبر ( ص ) و مهاجران و انصارى كه آن حضرت را در لحظه هاى دشوار ، همراهى كردند .

لقد تاب اللّه على النبى و المهجرين و الانصار

{توبة} به معناى رجوع و روى كردن است. روى كرد خدا به پيامبر (ص) و مهاجر و انصار _ به قرينه ذيل آيه شريفه _ كنايه از اين است كه خداوند آنان را به خاطر يارى رساندن به پيامبر (ص) در لحظه هاى سخت و دشوار، مورد رأفت و رحمت ويژه قرار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 7

7 - مسلمانان صدراسلام ، به خاطر ايمان شان ، مورد آزار

و اذيّت قرار مى گرفتند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه

ايمان مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 3

3 - مسلمانان مدينه ، به وعده هاى خداوند و پيامبرش ، ايمان راسخ داشتند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

برادرى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 3،5

3 _ مسلمانان ، برادران دينى يكديگر بوده و از حقوق و مزاياى اجتماعى برابر برخوردارند .

فإن تابوا . .. فإخونكم فى الدين

5 _ كفار محارب با گرويدن به اسلام ، برادران دينى مسلمانان محسوب شده و از حقوق و مزاياى اجتماعى مساوى برخوردار مى شوند .

فإن تابوا . .. فإخونكم فى الدين

برترى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 1،7

1 - خداوند ، امت اسلام را امتى معتدل و برتر قرار داد .

جعلنكم أمة وسطاً

كلمه {وسطاً} چنانچه برخى از مفسران گفته اند كنايه از {معتدل} و يا {برتر} است.

7 - اعتدال امت اسلام و برترى آنان بر ساير امت ها ، دليل حجت بودن آنان بر ساير ملتهاست .

جعلنكم أمة وسطاً لتكونوا شهداء على الناس

برخورد مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 23

23 _ اعتراض برخى از مسلمانان به فرمان جهاد و درخواست تأخير آن

و قالوا ربّنا لم كتبت علينا القتال لو لا اخّرتنا الى اجل قريب

برخورد مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 24

24 _ ترس ، منشأ اعتراض گروهى از مسلمانان صدر اسلام به حكم جهاد

يخشون النّاس . .. و قالوا ربّنا لم كتبت علينا القتال

برگزيدگى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 3

3 - امت اسلام ، امتى برگزيده

هو اجتبيكم

{إجتباء} به معناى برگزيدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 32 - 1

1 - مسلمانان ، ملتى ممتاز و برگزيده الهى

ثمّ أورثنا الكت_ب الذين اصطفينا

طبق نظر بيشتر مفسران، مقصود از {الكتاب} قرآن و مراد از {الذين اصطفينا} مسلمانان است.

بشارت به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 17

17 - خداوند ، مسلمانان را به آمدن حكمى جديد درباره توطئه گران اهل كتاب ( مبارزه با آنان ) نويد داد .

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره

مراد از {حتى يأتى اللّه بأمره} (تا آن گاه كه خدا فرمان خويش را صادر كند)، به قرينه مقابله آن با عفو و گذشت، فرمان جهاد و مبارزه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 19

19 - سركوبى كفرپيشگان مسلط بر مساجد عصر بعثت و گرفتار شدنشان به خوارى و ذلت ، از اخبار غيبى قرآن و از نويد هاى خدا به مسلمانان

لهم فى الدنيا خزى

چنانچه گذشت، آيه شريفه اشاره به قضاياى صدر اسلام و بازدارى مسلمانان از ورود به مسجد

الحرام و مانند آن دارد . با توجه به اين حقيقت، جمله {لهم فى الدنيا خزى} نويدى است به مسلمانان كه كفرپيشگان مانع از ورود به مساجد، به خوارى و ذلت گرفتار خواهند شد، كه به مناسبت مورد، مقصود از خوارى و ذلت، كوتاه شدن دست آنان از مساجد اسلامى و سيطره مسلمانان بر آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 31 - 13

13 _ محبّت و غفران الهى ، بشارتى به پيروان پيامبر ( ص )

فاتّبعونى يحببكم اللّه و يغفر لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 17

17 _ نويد خداوند به حمايت از مسلمانان در برابر دشمنان دين با فراهم آوردن پيروزى با امداد هاى غيبى براى آنان

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح او امر من عنده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 36 - 6،7

6 _ خداوند بى ثمر ماندن تلاش هاى حق ستيزانه كافران قريش را به مسلمانان صدر اسلام بشارت داد .

ثم تكون عليهم حسرة ثم يغلبون

7 _ خداوند با خبرى غيبى ، شكست كفار قريش را به مسلمانان صدر اسلام بشارت داد .

ثم يغلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 19

19- علم ، مقدمه هدايت و هدايت ، زمينه ساز جلب رحمت الهى و رحمت ، موجب بشارت و سرور مسلمانان حقيقى است .

و نزّلنا عليك الكت_ب تبي_نًا لكلّ شىء و هدًى و رحمة و بشرى للمسلمين

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته

است كه ترتيب در آيه، ترتيب رتبى باشد; يعنى، هر يك از آنها مقدمه ديگرى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 9،10

9- قرآن و آيات آن ، دربردارنده هدايت و بشارت براى مسلمانان

و هدًى و بشرى للمسلمين

10- تثبيت ايمان مؤمنان و هدايت و بشارت به مسلمانان ، از اهداف نسخ و تغيير پيام هاى الهى و نزول تدريجى آيات قرآن

و إذا بدّلنا ءاية مكان ءاية . .. قل نزّله ... ليثبّت الذين ءامنوا و هدًى و بشرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 - 4

4 - نويد خداوند به امت اسلامى در برخوردارى از حكومت ، اقتصاد شكوفا و شرافت ، در پرتو تعاليم قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) *

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل . .. ثمّ جعلن_ك على شريعة من الأمر

واژه {الأمر} در اين آيه همانند واژه {الأمر} در آيه قبل مى تواند نظر به كتاب، حكومت، نبوت، رزق پاكيزه و فضيلت اجتماعى داشته باشد. در اين صورت تعبير {جعلناك على شريعة من الأمر}، نويد به بهره مندى پيامبر(ص) و امتش از آن مواهب خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 21 - 3

3 - نويد الهى ، به فزونى مداوم قدرت مسلمانان و دستيابى ايشان به فتوحاتى برتر از تصور آنان

و أخرى لم تقدروا عليها قد أحاط اللّه بها

برداشت ياد شده در صورتى است كه مراد از {لم تقدروا. ..} اين باشد كه شما الان قادر به پيش بينى آن نيستيد; چون

نه توان آن را در خود سراغ داريد و نه زمينه آن را فراهم مى بينيد; ولى خداوند براساس احاطه علمى خود، اين هر دو را مى داند و به شما نويد مى دهد.

بشارت به مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 12

12 _ نويد خدا به مسلمانان صدر اسلام به امداد هاى غيبى و شكست ذلت بار شرك پيشگان پيمان شكن

و اعلموا . .. أن اللّه مخزى الكفرين

تهديد مشركان پيمان شكن صدر اسلام به شكست و خوارى در واقع نويدى بود به مسلمانان به اينكه در صورت شروع جنگ، خداوند آنان را با امدادهاى غيبى خود كمك فرموده و پيروز خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 41

41- نويد الهى به مؤمنان صدراسلام ، نسبت به پيروزى شگفت آور و روزافزون آنان

كزرع أخرج شط_ه ف_ازره . .. ليغيظ بهم الكفّار

اين آيات، در طليعه پيروزى هاى مسلمانان نازل شده و بشارت پيروزى هاى فزون تر را به مسلمانان داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 10

10 - پيامبر ( ص ) مأمور ابلاغ بشارت خداوند ( قريب الوقوع بودن فتح مكه ) ، به مسلمانان مشتاق و منتظر

و أُخرى تحبّونها . .. و بشّر المؤمنين

بشارت به مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 12 - 7

7 - ترسيم شرايط اميدبخش آينده ، براى مسلمانان مدينه از سوى خداوند

و اللّه يشهد

إنّهم لك_ذبون . .. ليولّنّ الأدب_ر ثمّ لاينصرون

لحن آيه شريفه، نويدبخش مؤمنان، در مقابله با توطئه هاى يهود و منافقان است.

بشارت پيروزى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 3

3 _ خداوند پيش از وقوع نبرد ، تسلط مسلمانان بر يهوديان را بر پيامبر ( ص ) بشارت داد .

فإما تثقفنهم فى الحرب

برداشت فوق مبتنى بر مطالبى است كه در توضيح برداشت قبل آمده است.

بشارت پيروزى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 11 - 4

4 - بشارت و نويد خداوند به شكست سران كفر و شرك و پيروزى مسلمانان در دوران بعثت

جند ما هنالك مهزوم من الأحزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 21 - 4

4 - خداوند ، مسلمانان صدراسلام را به پيروزى حتمى و شكست جبهه دشمن ، نويد داد .

كتب اللّه لأغلبنّ أنا و رسلى

بى ادبى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 4 - 1

1 _ اقدام برخى افراد به صدا زدن پيامبر ( ص ) ، از وراى اتاق ها با لحنى بى ادبانه

إنّ الذين ينادونك . .. أكثرهم لايعقلون

بى انضباطى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 2

2 - بى انضباطى و وقت نشناسى برخى از مسلمانان ، براى ملاقات پيامبر ( ص )

و لو أنّهم صبروا حتّى تخرج إليهم لكان خيرًا لهم

بى تفاوتى مسلمانان

صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 14 - 2

2 - مسلمانان صدراسلام ، به خاطر بى مبالاتى و خوش باورى در توطئه { افك } ، در معرض گرفتار شدن به عذابى سخت از سوى خدا قرار داشتند .

و لولا فضل اللّه عليكم . .. لمسّكم فى ما أفضتم فيه عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 1

1 - خداوند ، مسلمانان را به خاطر تأثيرپذيرى در برابر شايعه { افك } و عدم موضع گيرى مناسب در برابر آن ، نكوهش كرد .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

بى منطقى تساوى مسلمانان و گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 40 - 2

2 - هيچ كس نمى تواند ضامن درستى اين انديشه شود كه خداوند ، سرنوشت مسلمانان و تبهكاران را يكسان دانسته و آزادى مطلق انسان ها را در برابر گزينش راه درست و نادرست ، تعهد كرده است .

أفنجعل المسلمين كالمجرمين . .. إنّ لكم فيه لما تخيّرون ... سلهم أيّهم بذلك زعيم

بيعت از مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 2

2 - پديد آمدن شرايطى حساس و نيازمند اخذ بيعتى ويژه از مسلمانان ، در جريان حديبيه

لقد رضى اللّه عن المؤمنين إذ يبايعونك تحت الشجرة

ايمان نخستين، خود بيعتى با پيامبر(ص) است. حال از اين كه دوباره از مؤمنان بيعت گرفته شد، ويژه و حساس بودن شرايط استفاده

مى شود.

بيعت مسلمانان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 3

3 - بيعت مجدد مسلمانان با پيامبر ( ص ) ، در شرايط بحرانى قبل از صلح حديبيه

إنّ الذين يبايعونك إنّما يبايعون اللّه

از قرينه هاى موجود در آيه شريفه، استفاده مى شود كه بيعت مورد نظر، بيعت خاصى بوده است و از تعبير {فمن نكث. ..} بحرانى بودن آن شرايط استفاده مى شود و شأن نزول نيز مؤيد اين ديدگاه است.

بينش مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 2

2 _ دورنماى مشقت آميز و به دور از منافع مادى جنگ تبوك ، در نظر برخى از مسلمانان صدر اسلام ، عامل امتناع آنان از حضور در جنگ

لو كان عرضاً قريباً و سفراً قاصداً لاتبعوك و لكن بعدت عليهم الشقة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 2

2 _ گمان برخى از مسلمانان صدر اسلام به وجوب بسيج همه مردم براى شركت در جنگ

ما كان المؤمنون لينفروا كافة

آيه شريفه _ چنان كه در برخى شأن نزولها آمده _ در مقام دفع ذهنيت اشخاصى است كه مى پنداشتند همه مسلمانان بى استثنا بايد در جنگ شركت كنند.

پاداش مسلمانان مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 1

1- خداوند ، به مسلمانهايى كه مورد ستم واقع شده و به خاطر او هجرت كردند ، جايگاه و مكانى شايسته در دنيا و پاداشى بس بزرگ

تر در آخرت عطا مى كند .

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوّئنّهم فى الدنيا حسنة و لأجر الأخرة أ

{فى} در {فى الله} به معناى {لام} و براى تعليل است. بنابراين معناى عبارت {هجرت براى كسب رضاى خداوند} است.

پدر دينى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 12

12 - ابراهيم ( ع ) ، پدر دينى امت اسلامى

و ما جعل عليكم فى الدين من حرج ملّة أبيكم إبرهيم

پرسش از استقامت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 44 - 8

8 - پايبندى و استقامت پيامبر ( ص ) و مسلمانان در مسير وحى ، از مسائل مهم مورد سؤال در قيامت

فاستمسك بالذى أُوحى إليك . .. و سوف تسئلون

پرسش از مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 48 - 1

1 - كافران صدراسلام ، از مسلمانان درباره برپايى قيامت سؤال مى كردند .

قال الذين كفروا . .. و يقولون متى ه_ذا الوعد

بيشتر مفسران برآنند كه مقصود از {وعد}، برپايى قيامت است.

پرسش مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 186 - 1

1 - پرسش مسلمانان از پيامبر درباره نزديك يا دور بودن خدا ، نسبت به بندگان

و إذا سألك عبادى عنى فإنى قريب

جمله {فإنى قريب} بيانگر اين است كه پرسش مطرح شده در آيه، درباره دورى و نزديكى خداست.

پرسشگرى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 -

طه - 20 - 105 - 10

10 - وجود روحيه تحقيق و بررسى بين مسلمانان صدراسلام

و يس__َلونك

پروردگار مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 139 - 3

3 - خداوند ، پروردگار همگان ( مسلمانان ، اهل كتاب و . . . ) است .

و هو ربنا و ربكم

پشيمانى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 16،18

16 _ اندوه و پشيمانى مسلمانان به خاطر بى اعتنايى به دستورات پيامبر ( ص ) در كارزار احد

فاثابكم غمّا بغمّ

با توجه به توضيح برداشت شماره 14.

18 _ پشيمانى مسلمانان به جهت تخلف از دستورات پيامبر ( ص ) در كارزار احد ، نتيجه عفو الهى از گناه آنان

و لقد عفا عنكم . .. فاثابكم غمّا بغمّ

عطف {اثابكم} بر {عفا عنكم} به وسيله {فاء}، دلالت بر ترتب و رابطه عليّت بين آن دو جمله دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 21،23،25

21 _ شكست دشمنان اسلام ، مايه پشيمانى مسلمانان سست ايمان از دلبستگى به يهود و نصارا

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح . .. فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

در برداشت فوق جمله {ما اسروا} _ به قرينه {و من يتولهم منكم} در آيه قبل _ به دلبستگى مسلمانان به يهود و نصارا تفسير شده است.

23 _ نزول عذاب الهى بر دشمنان دين ، مايه پشيمانى مسلمانان سست ايمان از دلبستگى به يهود و نصارا

او امر من عنده فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

برداشت فوق بر اين

احتمال است كه مراد از {امر}، عذاب دنيوى باشد.

25 _ مسلمانان سست ايمان با مشاهده پيروزى اسلام ، شرمسار از برنامه ريزى هاى نهانى خويش جهت رهايى از پيامد هاى شكست مسلمانان

فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

پناه دادن به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 5

5 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را پس از هجرت ، در مدينه مأوى داد و از سلطه مشركان خارج كرد .

فأويكم و أيدكم بنصره

پيروزى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 14

14 _ پيروزى مسلمانان بر يهود *

و جاعل الذين اتبعوك

احتمالا مراد از پيروان عيسى (ع)، پيروان راستين آن حضرت است كه قهراً منطبق بر مسلمانان مى شود; چون عيسى (ع)، بنى اسرائيل را موظف به پيروى از پيامبر اسلام (ص) كرده يود. و مراد از {الذين كفروا}، يهود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 26

26 _ پيروزى و فتح يا شكست و شهادت مسلمانان ، نشانه حقّانيّت و يا باطل بودن اسلام نيست .

ظنّ الجاهليّة . .. يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 22

22 _ پيروزى مسلمانان ، مايه پشيمانى بيماردلان سست ايمان عصر بعثت از شك و ترديد نسبت به حقانيت اسلام

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح او . .. فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

برداشت فوق بر اين

اساس است كه مراد از {ما اسروا فى انفسهم}، ترديد مسلمانان سست ايمان نسبت به حقانيت اسلام باشد. {فى قلوبهم مرض}، اين احتمال را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 10

10 _ قضاياى جنگ بدر و پيروزى مسلمانان در آن ، نعمتى بزرگ و شايسته و بايسته به ياد داشتن و شامل درسهايى از توحيد

إذ يعدكم اللّه إحدى الطائفتين أنها لكم

مقصود از فرمان خداوند به يادآورى قضاياى بدر، يادآورى حاكميت خداوند بر عوامل طبيعى است. زيرا نيروى برتر و غير قابل مقايسه مشركان نسبت به مسلمانان اقتضا مى كرد كه مشركان پيروز شوند ; ولى تقدير خداوند بر اين بود كه پيروزى از آن مسلمانان باشد ; و چنين شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 8 - 2

2 _ پيروزى مسلمانان در جنگ بدر زيربناى گسترش توحيد و نابودى شرك در سراسر جهان

يريد اللّه أن يحق الحق . .. ليحق الحق و يبطل البطل

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ليحق الحق} متعلق به {يريد اللّه أن يحق الحق} در آيه قبل باشد. بر اين مبنا مى توان گفت مراد از {الحق} در آيه قبل خصوص پيروزى موعود در پيكار بدر است، و مقصود از {الحق} در آيه مورد بحث مطلق حق. بنابراين {يريد اللّه أن يحق الحق ... } چنين معنا مى شود: خداوند با تقدير پيروزى در جنگ بدر خواست حق را همواره به منصه ظهور رساند و در سراسر جهان استوار سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 18

18 _ يارى رسيدن به مسلمانان در جنگ بدر و به پيروزى رساندن آنان نمودى از قدرت مطلقه خداوند

و ما أنزلنا على عبدنا . .. و اللّه على كل شىء قدير

جمله {و اللّه . .. } مى تواند ناظر به تمام حقايقى باشد كه در آيه مورد بحث مطرح شده است كه از جمله آنها امدادهاى خداوند در جنگ بدر است كه {و ما أنزلنا ... } دلالت بر آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 42 - 10،11،12،13

10 _ وقوع جنگ بدر و پيروزى مسلمانان در آن نبرد ، امرى از پيش رقم خورده و تعيين شده

و لكن ليقضى اللّه أمرا كان مفعولا

11 _ خداوند به منظور تبيين حقانيت توحيد و رسالت پيامبر ( ص ) ، جنگ بدر را تحقق بخشيد و مسلمانان را به پيروزى رسانيد .

ليقضى اللّه أمرا كان مفعولا ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينة

12 _ وقوع جنگ بدر و پيروزى مسلمانان در آن ، على رغم موقعيت ضعيف آنان ، حادثه اى شايسته و بايسته به خاطر سپردن و همواره به ياد داشتن

إذ أنتم بالعدوة الدنيا . .. و لو تواعدتم لاختلفتم فى الميعد

برداشت فوق بر اين اساس است كه {إذ} مفعول براى فعل مقدر، يعنى {اذكروا} باشد. مفسران برآنند كه از اهداف شرح موقعيت جنگ بدر يادآورى ضعف مسلمانان و برترى كافران است كه على رغم آن با پيروزى مسلمانان پايان يافت.

13 _ پيروزى مسلمانان در جنگ بدر حجتى روشن عليه شرك و دليلى واضح بر

حقانيت توحيد و اسلام

ليقضى اللّه . .. ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينة

{ليهلك} متعلق به {يقضى} است. يعنى هدف از تحقق جنگ بدر اين بود كه ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 44 - 4

4 _ وقوع جنگ بدر با فرجام پيروزى مسلمانان در آن نبرد ، هدف از تصرف خداوند در ديد هر يك از دو سپاه و كم نماياندن هر يك در نظر ديگرى

إذ يريكموهم إذالتقيتم فى أعينكم قليلا . .. ليقضى اللّه أمرا كان مفعولا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 6

6 _ پيروزى اسلام و مسلمانان ، براى حق و جلوه تحقق اراده الهى

حتى جاء الحق و ظهر أمر اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 37 - 6

6- نابودى كافرانِ دين ستيز و پيروزى مسلمانان ، قانونمند و داراى وقتِ مناسب است .

خلق الإنس_ن من عجل سأُوريكم ءاي_تى فلاتستعجلون

برداشت ياد شده از ارتباط ميان اين آيه و آيه قبل استفاده شده است; بدين ترتيب كه مؤمنان با مشاهده برخورد گستاخانه مشركان با پيامبر(ص)، بى صبرانه منتظر تحقق وعده الهى، مبنى بر هلاكت دشمنان و پيروزى مسلمانان بودند. و خداوند آنان را به صبر و شتاب نكردن فراخوانده است. گفتنى است برداشت فوق بر اساس اين است كه مخاطبان جمله {سأوريكم... فلاتستعجلون} مسلمانان باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 53 - 1

1 - هشدار خداوند به كفار مكه ،

مبنى بر پيروزى نزديك مسلمانان بر آنان

سنريهم ءاي_تنا فى الأفاق و فى أنفسهم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه مراد از ضمير {هم} _ به قرينه آيه قبل (ثمّ كفرتم) _ كفار مكه بوده و مقصود از {آفاق} نواحى زمين و از {أنفس} مردم سرزمين جزيرة العرب باشد. بنابر اين جمله {سنريهم آياتنا فى الآفاق و فى أنفسهم} مى تواند اشاره به پيروزى مسلمانان بر كافران داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 1 - 4

4- تسليم شدن مشركان در برابر مسلمانان و پذيرش صلح در حديبيه ، فتحى بزرگ براى جبهه اسلام *

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا

اهميت صلح حديبيه، از آن رو است كه مشركان تا آن روز، جز به نابودى مسلمانان نمى انديشيدند; اما باصلح حديبيه، آنان در حقيقت مجموعه مسلمانان را به عنوان گروهى قدرتمند، رسماً پذيرفتند و اين در صحنه سياسى، فتحى بزرگ براى مسلمانان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 18

18 - سفر حديبيه ، براى مسلمانان همراه با پيروزى و خلاف انتظار اعراب متخلف

سيقول لك المخلّفون . .. فاستغفر لنا

در آيات پيشين، سفر حديبيه به عنوان سفرى پر بار معرفى شده و خداوند پس از تمجيد آثار اين سفر، عذرخواهى هاى آينده اعراب متخلف را يادآور شده است. با توجه به اين نكته، از مجموع آيات استفاده مى شود كه اعراب متخلف، انتظار چنين فرجام فرخنده اى را براى اين سفر نداشته و با مشاهده نتايج مثبت آن، از تخلف خود اظهار ندامت خواهند كرد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 11

11- تحقق وعده خداوند ، به ورود پيروزمندانه مسلمانان به مكه ، گواه تحقق پذيرى وعده او در غلبه اسلام بر تمامى اديان *

لتدخلنّ المسجد الحرام . .. هو الذى أرسل رسوله ... ليظهره على الدين كلّه

خداوند در آيه قبل، به مؤمنان وعده داد كه با ايمنى وارد مكه خواهند شد و اين وعده تحقق يافت. حال در اين آيه، نويد داده است كه اسلام نه بر مشركان مكه; بلكه بر تمامى اديان غلبه خواهد كرد و اين وعده، همانند وعده پيشين تحقق پذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 28 - 4

4 - زندگى پيروزمندانه مسلمانان ، جلوه رحمت خداوند بر آنان

إن أهلكنى اللّه و من معى أو رحمنا

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه عبارت {أو رحمنا} در برابر {أهلكنى اللّه. ..} (هلاكت و شكست) قرار دارد.

پيروزى مسلمانان در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 6

6 _ تقدير و قضاى الهى بر پيروزى مسلمانان در جنگ بدر ، مانع شكست مسلمانان ، على رغم تحقق مقتضى آن ( گرفتن اسير پيش از سركوبى كامل دشمن )

لو لا كتب . .. عذاب عظيم

پيروزى مسلمانان در غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 9

9 _ إخبار خداوند به بازگشت موفقيت آميز مسلمانان از جنگ تبوك

و سيحلفون باللّه لو استطعنا لخرجنا معكم

برداشت فوق بر

اين اساس است كه آيه شريفه، قبل از رسيدن مسلمانان به سرزمين تبوك نازل شده باشد كه در اين صورت، إخبار خداوند به عذرخواهى متخلفان، گوياى بازگشت موفقيت آميز مسلمانان است.

پيروزى مسلمانان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 9

9 - غزوه احزاب ، بدون درگيرى نظامى عمده ، به سود مسلمانان پايان يافت .

و ردّ اللّه الذين كفروا بغيظهم لم ينالوا خيرًا و كفى اللّه المؤمنين القتال

پيشگامان مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 14 - 1

1 - وجود مردمان پيشتاز در ميان امت اسلام

قليل من الأخرين

پيشگامى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 32 - 9

9 - پيشتازان در انجام خيرات ، مهم ترين صفت مسلمانان پيرو قرآن و انسان هاى قرآنى

و منهم سابق بالخيرت

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه پيشتازان در تمسك به قرآن و حافظان ارث الهى، در اين آيه به عنوان پيشتازان در خيرات معرفى شده اند.

پيشگويى پيروزى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 11 - 1

1 - پيشگويى خداوند از شكست سران كفر و شرك در برابر سپاه اسلام

جند ما هنالك مهزوم من الأحزاب

بيشتر مفسران بر اين عقيده اند كه آيه شريفه، در مقام پيشگويى از آينده سران كفر و شرك است، آنانى كه در مكه در اكثريت بودند و قدرت را در دست داشتند و در حالى كه مسلمانان در اقليت و ضعف قرار

داشتند. ازاين رو خداوند از شكست كافران در جنگ هاى بدر، احزاب، حنين و يا فتح مكه خبر مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 21 - 2

2 - اخبار خداوند ، از دستيابى مسلمانان به پيروزى هاى بزرگ و فراتر از توان به كار گرفته شده از سوى آنان در فتح خيبر

و أخرى لم تقدروا عليها

با توجه به اين كه آيات شريفه، در محدوده صلح حديبيه و جنگ خيبر نازل شده است; تعبير {لم تقدروا} مى رساند كه مؤمنان غنايمى در پيش دارند كه اكنون توان دستيابى به آن را ندارند; يعنى، به دست آوردن آن غنايم، نيازمند توانى بيش از اين است.

تأثيرپذيرى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 2

2 _ برخى از مسلمانان صدر اسلام به جهت شبهه هاى ايجاد شده مشركان از خوردن ذبيحه با نام خدا خوددارى مى كردند.

فكلوا مما ذكر اسم الله . .. و ما لكم ألا تأكلوا

لحن عتاب گونه آيه چنين مى نماياند كه بر اثر تبليغات كافران و سخنان فريبنده آنان برخى از مسلمانان از خوردن ذبيحه حلال خوددارى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 13

13 _ هشدار خداوند به مسلمانان در مورد تأثيرپذيرى از تبليغات شيطان دشمنان دين

و إن الشيطين . .. و إن أطعتموهم إنكم لمشركون

تأثيرپذيرى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 3

3 _ برخى از مسلمانان صدر

اسلام تحت تأثير سنتهاى جاهلى و اجتماعى عصر خود بودند.

و ما لكم ألا تأكلوا مما ذكر اسم الله عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 14 - 8

8 - توطئه { افك } چنان تأثير عميقى داشت كه مسلمانان را به خود مشغول كرده و تنها موضوع سخن هر مجلس و محفل گشته بود .

لمسّكم فى ما أفضتم فيه

مطلب ياد شده از به كارگيرى واژه {افاضه} _ كه به معناى سخن گفتن بسيار درباره موضوعى و انتشار آن است _ استفاده مى شود. گفتنى است كه خطاب در {مسّكم} و {أفضتم} به عموم مسلمانان است و اين نشان مى دهد كه شايعه {افك}، در ميان همه مسلمانان مدينه پيچيده بود و آنان را به خود مشغول كرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 4

4 - تأثيرپذيرى مسلمانان عصر بعثت در برابر شايعه ها

إذ تلقّونه بألسنتكم و تقولون بأفواهكم ما ليس لكم به علم

تأمين معاش مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 60 - 5

5 - مسلمانان مكه ، در صورت هجرت از مكه ، نگران معاش خود بودند .

إنّ أرضى وسعة . .. و كأيّن من دابّة لاتحمل رزقها اللّه يرزقها و إيّاكم

اين كه خداوند پس از توصيه به هجرت براى حفظ ارزش دينى، رازقيت خود را مطرح مى كند و يادآورى مى كند كه خيلى از جنبندگان، قادر به تأمين روزى خود نيستند، احتمال دارد درصدد دفع توهم و پرسشى باشد كه مسلمانان، آن را

در ذهن خود داشته اند. برداشت بالا براساس احتمال ياد شده است.

تأييد مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 18

18 - وعده تأييد و امداد ، از سوى خداوند به مؤمنان صدراسلام در قبال دشمنانشان

ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنصار اللّه . .. فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم فأصب

تبعيت محمد(ص) از مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 10

10 - انتظار بيجاى برخى از مسلمانان ، در تبعيت پيامبر ( ص ) از آراى آنان ، در موارد بسيار *

لو يطيعكم فى كثير من الأمر لعنتّم

هشدار و تذكر الهى، مى نماياند كه چنين زمينه اى در جامعه صدر اسلام وجود داشته است.

تبليغ عليه مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 12 - 5،8

5 - مسلمانان در مكه ، هم مورد آزار و اذيت جسمى بودند و هم در معرض تبليغات منفى كافران قرار داشتند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه. ..و قال الذين كفروا... اتّب

8 - كافران مكه ، براى باز داشتن مسلمانان ، از ايمان شان به دروغ متوسل شدند .

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا و لنحمل خط_ي_كم . .. إنّهم لك_ذبون

تبليغ مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 136 - 10،13

10 - مسلمانان ، بايد به يهود و نصارا ابلاغ كنند كه به قرآن و همه پيامبران و احكام و معارف نازل شده

بر آنان و به تمامى كتاب هاى آسمانى ، ايمان دارند .

قولوا ءامنا باللّه و ما أنزل إلينا و ما أنزل إلى إبرهيم . .. و ما أوتى النبيّون

برداشت فوق از كلمه {قولوا} (بگوييد) استفاده مى شود. آيه قبل گوياى اين است كه {مقول له} (كسى كه بايد به او ابلاغ شود) يهود و نصاراست.

13 - مسلمانان ، بايد به يهوديان و نصرانيان ابلاغ كنند كه هرگز تسليم خواسته هاى آنان نخواهند شد .

كونوا هوداً أو نصرى . .. قولوا ءامنا ... و نحن له مسلمون

حصر در جمله {و نحن له مسلمون} ناظر به سخن يهود و نصاراست كه از مسلمانان مى خواستند به آيين يهوديت و نصرانيت ايمان آورند و در زمره يهوديان و نصرانيان قرار بگيرند.

تبليغ مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 7

7 - فعاليت مسلمانان صدراسلام پيش از هجرت ، محدود به مسائل فرهنگى و تبليغى

إلاّ أن يقولوا ربّنا اللّه

تجارت مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 2

2 - نكوهش مسلمانان صدراسلام از سوى خداوند ، به خاطر ترك مصلاّ براى داد و ستد و يا تماشاى لهو و ر ها كردن پيامبر ( ص ) در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه

و إذا رأوا تج_رة أو لهوًا انفضّوا إليها و تركوك قائمًا

تجاوز به حقوق مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 4

4 - توصيه به گناه ، تعدى به حقوق مسلمين و نافرمانى از

پيامبراكرم ( ص ) ، محتواى نجوا هاى منافقان

و يتن_جون بالإثم و العدون و معصيت الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 9 - 3

3 - نهى خداوند ، از نجواى آلوده به گناه ، تعدى به حقوق مسلمين و نافرمانى پيامبر ( ص )

فلاتتن_جوا بالإثم و العدون و معصيت الرسول

تحقير مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 11

11 _ تحقير و سرزنش ، حربه مشركان براى بازداشتن مردم از پيروى پيامبر ( ص )

قالوا . .. إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 2 - 7

7 - توهين و تحقير مسلمانان ، از ابزار كافران در اظهار دشمنى با آنان

يبسطوا إليكم أيديهم و ألسنتهم بالسوء

ترس در مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 2

2 _ مسلمانان تا پيش از هجرت به مدينه ، همواره هراسان از گرفتار آمدن به چنگ دشمنان و نابود شدن به دست آنان

تخافون أن يتخطفكم الناس

{تخطف} به معناى گرفتن با سرعت است و در آيه مى تواند كنايه از غلبه و نابودى باشد. فعل مضارع {تخافون} حكايت از استمرار اين وضعيت دارد.

ترس مسلمانان سست ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 7

7- كافران و عناصر سست ايمان ، داراى آينده اى پر بيم و هراس

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا فلاخوف عليهم و لا هم يحزنون

از

مفهوم آيه شريفه، استفاده مى شود كه دو گروه در معرض بيم و هراس اند: 1_ كافران، 2_ آنان كه اظهار ايمان كرده ولى در طريق ايمان استقامت نورزند.

ترس مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 12،13

12 _ مسلمانان صدر اسلام ، از نبرد با شرك پيشگان پيمان شكن ، در هراس بودند .

أتخشونهم

13 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به خاطر هراسشان از سطوت دشمن و خوددارى از نبرد با آنان ملامت كرد .

أتخشونهم

ترس مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 5،8،11

5 - هجوم احزاب متّحد به سوى مدينه ، باعث وحشت و نگرانى مسلمانان شد .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر

{زاغت الأبصار} مى تواند كنايه از به وجود آمدن آن چنان وحشتى باشد كه چشم شخص، قدرت ديد و تشخيص را از دست مى دهد.

8 - هجوم احزاب متّحد به مدينه ، براى درهم شكستن مسلمانان ، مسلمانان را به قدرى وحشت زده كرد كه همانند افراد محتضر شدند .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

مراد از به حنجره رسيدن قلب ها، خفگى و به حال مرگ افتادن است.

11 - ايّام هجوم احزاب متّحد به مدينه ، روزهايى بس سخت و نگران كننده براى مسلمانان بود .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 2

2 - مسلمانان مدينه ، با

هجوم احزاب متّحد به آنان ، دچار اضطراب و تزلزل شديد شدند .

و زلزلوا زلزالاً شديدًا

ترك حمايت از مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 73 - 4

4 _ حمايت نكردن از مسلمانانى كه براى دينشان مورد هجوم كافران هستند ، موجب فتنه و فسادى بزرگ خواهد شد .

فعليكم النصر . .. إلا تفعلوه تكن فتنة فى الأرض و فساد كبير

تزلزل در مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 3

3 _ وجود ناخرسندى ميان مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به لغو اعتبار پيمان عدم تعرض از سوى خدا و پيامبر ( ص ) و ترديد و دودلى آنان در پيكار با مشركان

كيف يكون للمشركين عهد عنداللّه و عند رسوله

كلمه {كيف} در {كيف يكون للمشركين عهد} _ كه براى استفهام انكارى است _ مفيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 1

1 _ وجود ناخرسندى ميان مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به لغو اعتبار پيمان عدم تعرض و ترديد و دودلى آنان در پيكار با مشركان پيمان شكن

كيف و إن يظهروا عليكم

كلمه {كيف} _ كه براى استفهام انكارى است _ مفيد برداشت فوق است.

تساوى حقوق مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 7

7 - تمامى مسلمانان ( مكّى و آفاقى ) ، نسبت به مسجدالحرام از حق مساوى برخورداراند .

الذى جعلن_ه للناس سواء الع_كف فيه و الباد

{سواء} به معناى {مستوى} و

حال براى {الناس}است. {عاكف} به معناى مقيم (منظور اهل مكّه) است. {بادى} يعنى اهل باديه و مقصود از آن مردمى است كه بيرون مكّه و در سرزمين هاى ديگر زندگى مى كنند; يعنى، ما مسجدالحرام را براى همه انسان ها قرار داديم و در بهره مندى از آن، مكّى و آفاقى برابراند و كسى را بر ديگرى امتيازى نيست.

تسريع در پيروزى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 37 - 8

8- مؤمنان صدراسلام ، در انتظار غلبه و پيروزى سريع بر كافران بودند .

سأُوريكم ءاي_تى فلاتستعجلون

برداشت ياد شده براساس اين است كه مقصود از {آيات} هلاكت و عذاب دنيوى كافران، و مخاطب {سأوريكم. .. فلاتستعجلون} مسلمانان باشند.

تشويق مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 2

2 _ تشويق و تشجيع مسلمانان به پيكار با سران شرك و كفر

فقتلوا أئمة الكفر . .. ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم و همّوا بإخراج الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 2

2 _ تهييج مسلمانان ، از سوى خداوند براى جهاد و يارى رساندن پيامبر ( ص )

إلا تنصروه فقد نصره اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 5

5 - تشويق مسلمانان از سوى خدا ، براى شركت در جنگ خيبر

إذا انطلقتم إلى مغانم لتأخذوها

خداوند، حركت به سوى جنگ خيبر را حركت به سوى غنايم دريافتى دانسته است و بدين وسيله دو نكته را به مسلمانان يادآور شده است: 1_

پيروزى حتمى، 2_ دستيابى به غنايم. اين دو پيام بى ترديد در روحيه دادن به سپاه اسلام و تهييج آنان، نقش داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 5

5 - تشويق مسلمانان از سوى خداوند ، به بسيج شدن در امر انفاق و هزينه كردن امكانات و داريى هاى خود در راه جنگ ، جهاد و جبهه

و ما لكم ألاّتنفقوا فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 10 - 1

1 - ترغيب مسلمانان از سوى خداوند ، به تجارتى سودمند و نجات بخش از عذاب

ي_أيّها الذين ءامنوا هل أدلّكم على تج_رة تنجيكم من عذاب

تشويق مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 1

1 _ تشويق و تشجيع مسلمانان صدر اسلام به جنگ با مشركان پيمان شكن و توطئه گر عليه پيامبر ( ص )

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم و همّوا بإخراج الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 5

5 - تشويق و ترغيب مؤمنان صدراسلام از سوى خداوند ، به جهاد و پيكار در راه او

إنّ اللّه يحبّ الذين يق_تلون فى سبيله

تشويق مسلمانان مدينه به ترك جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 1،2

1 - عده اى از منافقان ، مسلمانان شركت كننده در غزوه احزاب را ، به ترك جهاد وسوسه مى كردند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب

لامقام لكم فارجعوا

2 - منافقان براى ماندن مسلمانان به همراه پيامبر ( ص ) در غزوه احزاب _ باتوجه به هجوم دشمن _ وجهى منطقى قائل نبودند و آنان را به ترك غزوه ، دعوت مى كردند .

قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

تصفيه صفوف مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 21

21 - تبديل قبله ، آزمونى براى تصفيه مسلمانان واقعى از غير آنان

و ما جعلنا القبلة التى كنت عليها إلا لنعلم

تضعيف روحيه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 5

5 - يهود و نصارا ، درتلاش براى تضعيف روحيه مسلمانان و بازدارى مردم از گرايش به اسلام

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

تضعيف روحيه مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 1،6

1 - منافقان ، همسو با احزاب متّحد ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن روحيه مسلمانان فعاليت مى كردند .

إذ جاءتكم جنود . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه ... إلاّ غرورًا

فعل مضارع {يقول} بر تداوم كار منافقان دلالت مى كند كه از آن، به {فعاليت} تعبير مى شود.

6 - فعاليت تبليغاتى منافقان و بيماردلان مدينه ، براى ايجاد تزلزل در روحيه مسلمانان ، شايسته يادآورى است .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض

{و إذ} عطف به {إذ زاغت} است و {اُذكر} در تقدير مى باشد.

تفاوت اقتصادى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 11

11 - تفاوت وضع مسلمانان صدراسلام از نظر عِدّه و عُدّه ( نفرات و امكانات ) ، در مقطع پيش از فتح مكه و مقطع بعد از آن

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل . .. من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

تفاوتهاى اقتصادى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 8

8 - وجود تفاوت در برخوردارى از امكانات مالى و معيشتى در جامعه اسلامى صدراسلام

و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جري

تفضل به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 13

13 _ توطئه هاى منافقان عليه اسلام و پيامبر ( ص ) ، انتقام جويى آنان از مسلمانان دست يافته به امكانات مادى ، در پرتو تفضلات خدا و رسول

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {أغناهم} به مسلمانان برگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 4 - 3

3 - امتنان و فضل الهى به امت محمد ( ص ) ، به خاطر برگزيدن آن حضرت از ميان آنها و قرار دادن ايشان به عنوان راهنما و نجات بخش آنان از ضلالت و گمراهى

هو الذى بعث . .. و إن كانوا ... فى ضل_ل مبين ... ذلك فضل اللّه

تقدير پيروزى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال -

8 - 44 - 3

3 _ تحقق جنگ بدر و پيروزى مسلمانان در آن نبرد ، امرى از پيش رقم خورده و تقدير شده

ليقضى اللّه أمرا كان مفعولا

{أمراً} به معناى كار است و مراد از آن تحقق جنگ بدر و پيروزى مسلمانان در آن نبرد مى باشد. فعل {كان} دلالت مى كند كه ثبوت خبر {مفعولا} براى اسمش (تحقق جنگ بدر) از ديرباز تحقق پيدا كرده بود. و تحقق جنگ بدر از ديرباز، به قرينه {ليقضى}، به معناى تقدير آن است. بنابراين {ليقضى اللّه ... } يعنى تا انجام پذيرد كارى كه از پيش تقدير شده بود.

تقصير(مو) مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 2

2- رؤياى پيامبر ، نمايانگر ورود مسلمانان به مسجدالحرام با امنيت و سر تراشيدن و كوتاه كردن مو

لقد صدق اللّه رسوله الرءيا بالحقّ لتدخلنّ المسجد الحرام إن شاء اللّه ءامنين محلّ

تقويت روحيه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 12 - 5

5 - تقويت روحيه مسلمانان از سوى خداوند ، با ترسيم شخصيت پوچ ، ناپايدار و بى خاصيت منافقان

و اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون . .. و لئن نصروهم ليولّنّ الأدب_ر ثمّ لاينصرون

تقويت روحيه مسلمانان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فيل - 105 - 1 - 10

10 - توجّه به ماجراى اصحاب فيل ، دلگرم كننده و اطمينان بخش براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان عصر بعثت

ألم تر كيف فعل ربّك بأصح_ب الفيل

تقيه مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 10

10- مؤمنان مكه قبل از صلح حديبيه ، داراى شرايطى دشوار و ناگزير از تقيه شديد

رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

آگاهى نداشتن مؤمنان مدينه از مؤمنان مكه، از آن جهت بوده است كه مؤمنان مكه در آن محيط، قادر به ابراز ايمان نبوده و شديداً تقيه مى كردند.

تكاليف مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 22

22 - برپاداشتن نماز ، پرداخت زكات و اعتصام به محور الهى ، اساسى ترين وظايف امت اسلامى

هو سمّيكم المسلمين . .. فأقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة و اعتصموا باللّه

تكليف مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 183 - 1

1 - وجوب روزه بر مسلمانان

يأيها الذين ءامنوا كتب عليكم الصيام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 26

26 - هر مسلمان بايد در سال يك ماه را روزه بگيرد .

فعدة من أيام أخر . .. لتكملوا العدة

برداشت فوق با استدلال بيان شده در توضيح برداشت پيشين، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 2

2 _ شركت در جهاد و پيكار با دشمنان اسلام ، وظيفه تمامى مسلمانان ، هر چند فاقد امكانات و تجهيزات كافى نظامى باشند .

انفروا خفافاً و ثقالا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 3

3 - مسلمانان ، موظف به انجام مراسم قربانى ، آن

گونه كه از سوى خدا مقرر شده است .

لكلّ أُمّة جعلنا منسكًا هم ناسكوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 174 - 3

3 - پيامبر ( ص ) و ياران ايشان ، مأمور به صبر و شكيبايى در برابر آزار ها و كارشكنى هاى مشركان و كافران معاند

فتولّ عنهم حتّى حين

توصيه به اعراض و بى اعتنايى، در شرايطى كه پيامبر(ص) و ياران آن حضرت، مورد آزار و شكنجه دشمنان كافر قرار داشتند، در حقيقت توصيه به صبر و شكيبايى بيشتر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 12

12 - امت اسلامى ، موظف به داشتن محبت اهل بيت پيامبر ( ص )

قل لا أسئلكم عليه أجرًا إلاّ المودة فى القربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 19

19- امت اسلامى ، موظّف به نبرد بى امان با جبهه كفر تا فرونشاندن شعله هاى شرارت آنان

فشدّوا الوثاق . .. حتّى تضع الحرب أوزارها

خطاب آيه، مى تواند به امت اسلامى در همه زمان ها باشد; يعنى، هرگاه جبهه كفر با اسلام به ستيز برخاست، مسلمانان موظف اند تا مرحله خلع سلاح جبهه كفر به مبارزه ادامه دهند. اين مطلب از ملاك هايى كه آيه به دست داده است (أثخنتموهم ... تضع الحرب) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 17 - 4

4 - مسلمانان ، مورد نهى الهى از منت نهادن اسلام خويش بر پيامبر ( ص )

قل لا تمنّوا

علىّ إسل_مكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 13 - 7،8،9،12

7 - اقامه نماز ، تكليفى الهى برعهده مسلمانان

فأقيموا الصلوة

8 - مسلمانان ، موظف به پرداخت زكات اند .

و ءاتوا الزكوة

9 - اطاعت از خدا و رسول اكرم ( ص ) و اجتناب از نافرمانى آنان ، فرمان الهى به مسلمين

و أطيعوا اللّه و رسوله

12 - مسلمانان ، بايد بر اقامه نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از خدا و رسول او ، پايبند بوده و از سهل انگارى درباره آنها كيداً پرهيز نمايند .

فأقيموا الصلوة . .. و أطيعوا اللّه و رسوله

ارتباط صدر و ذيل آيه شريفه، بيانگر اين حقيقت است كه خداوند، هر چند درباره مسأله صدقه نجوا از كسانى كه نسبت به آن كوتاهى نمودند، سخت گيرى نكرد; لكن نسبت به اقامه نماز، پرداخت زكات و . .. هرگز تسامح نمى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 7 - 1

1 - مسلمانان براى تزكيه كسانى كه خود را از تعاليم الهى بى نياز مى پندارند ، هيچ تكليف و مسؤوليتى ندارند .

و ما عليك ألاّ يزّكّى

ما در {و ما عليك ألاّ يزّكّى} مى تواند نافيه باشد كه با تقدير مبتداى محذوف معناى آيه چنين مى شود: {نيست بر تو باكى در مورد اقدام نكردن او به تزكيه خويش} و نيز ممكن است استفهاميه و مفاد آن چنين باشد: {چيست بر تو در مورد اقدام نكردن او به تزكيه خويش}؟ در هر صورت مراد اين است كه بى توجّهى شخص كافر به تزكيه خويش، براى تو

مسؤوليت آفرين نيست كه هدايت او را بر پذيرش مؤمن مقدم مى دارى!.

تكليف مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 7،9،11

7 - مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ، در آغاز بعثت مدتى چند به شب زنده دارى به ميزان دوسوم يا نصف و يا يك سوم از شب موظف شده بودند .

و طائفة من الذين معك . .. علم أن لن تحصوه

9 - مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ، موظف به تلاوت قرآن در شب هنگام به ميزان ميسور و ممكن

فاقرءوا ما تيسّر من القرءان

11 - مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ، موظّف به نماز در پاسى از شب به ميزان ميسور و ممكن

تقوم أدنى من ثلثى الّيل . .. فاقرءوا ما تيسّر من القرءان

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه مقصود از قرائت قرآن، نماز باشد; زيرا خواندن قرآن از اجزاى مهم نماز است. گفتنى است چون جمله هاى پيش درباره نماز شب بود، مى تواند قرينه بر مطلب ياد شده باشد.

تلاش براى ارتداد مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 12 - 1،3

1 - اغواگران كافر ، براى مرتد ساختن مسلمانان ، در تلاش بودند .

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا و لنحمل خط_ي_كم

برعهده گرفتن بار خطاى مسلمانان، از سوى كافران، با بيان فعل امر (لنحمل خطاياكم) هنگام دعوت از آنان براى تبعيت از خط و راه كافران، حكايت از نوعى برخورد اغواگرانه دارد.

3 - كافران مكه ، به هنگام دعوت از

مسلمانان به بازگشت از اسلام ، به آنان اعلام كردند كه در صورت مرتد شدن ، گناهان شان را برعهده خواهند گرفت .

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا و لنحمل خط_ي_كم

امر {لنحمل} دلالت بر تعهد كافران در قبول گناه ارتداد مسلمانان مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 13 - 2،5،9

2 - تلاش كافران مكه براى مرتد ساختن مسلمانان ، گناه سنگينى است .

و قال الذين كفروا . .. اتّبعوا سبيلنا ... و ليحملنّ أثقالهم

5 - كافرانى كه براى مرتد ساختن مسلمانان ، تلاش كرده اند ، حتماً ، كيفر خواهند شد .

قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا. ..و ليحملنّ أثقالهم

{لام قسم} و {نون تأكيد} در {ليحملنّ} بر قطعيت، دلالت دارد. لازم به ذكر است كه احتمال دارد حمل گناه، كنايه از كيفر باشد.

9 - تمسك كافران به دروغ ، براى مرتد ساختن مسلمانان ، شيوه اى متداول در بين آنان بود .

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا و لنحمل خط_ي_كم . .. إنّهم لك_ذبون

تلاش مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 22

22 _ سرزنش و جنگ روانى ، حربه دشمنان دين براى جلوگيرى از تلاش مسلمانان در جهت اعتلاى دين خدا

و لايخافون لومة لائم

تلاش مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 5

5 - تلاش برخى از مسلمانان ، براى واداشتن پيامبر ( ص ) به پذيرش خبر { وليد } *

و اعلموا أنّ فيكم رسول اللّه

لو يطيعكم . .. لعنتّم

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل و بنابر اين كه مراد از فاسق در آيه قبل وليد بن عقبه باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

تلاش مسيحيان عليه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 1

1 - هر يك از يهود و نصارا ، در تلاش براى گرايش دادن مسلمانان به آيين خويش

و قالوا كونوا هوداً أو نصرى تهتدوا

از آن جا كه يهود و نصارا يكديگر را هدايت يافته نمى دانند، معلوم مى شود: جمله {قالوا . ..} داراى {لفّ اجمالى} بوده و حاكى از دو جمله است; يعنى: قالت اليهود كونوا هوداً تهتدوا و قالت النصارى كونوا نصارى تهتدوا}. مخاطبان جمله فوق به دليل آيه بعد، مسلمانان هستند.

تلاش منافقان مدينه عليه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 4

4 - منافقان ، به نفع جبهه احزاب متّحد ، براى درهم شكستن جبهه مسلمانان ، فعاليت تبليغاتى داشتند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

تلاوت قرآن مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 9

9 - مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ، موظف به تلاوت قرآن در شب هنگام به ميزان ميسور و ممكن

فاقرءوا ما تيسّر من القرءان

تمايلات مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 1

1 _ گروهى از مسلمانان در صدد بازداشتن پيامبر ( ص )

از حركت به سوى جنگ بدر ، على رغم وضوح حقانيت آن

يجدلونك فى الحق بعد ما تبين

در وجه تركيبى {يجدلونك} چند نظر ايراد شده است ; از جمله اينكه {يجدلونك} حال براى فاعل {لكرهون} و يا همانند {إن فريقا} حال براى مفعول {أخرجك} باشد. بر اين دو مبنا، آيه مورد بحث توضيحى درباره قضاياى پيش از جنگ بدر است. گفتنى است جدال به معناى منازعه براى غلبه بر انديشه و رأى طرف مقابل است.

تنبلى در مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 72 - 1

1 _ كندى و سستى برخى مسلمانان عصر پيامبر ( ص ) ، از شركت در جهاد

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ

تنبلى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 84 - 12

12 _ امتناع و كوتاهى مسلمين از شركت در غزوه بدر صغرا

فقاتل فى سبيل اللّه . .. و حرّض المؤمنين عسى اللّه

قابل ذكر است كه مورخين از اين غزوه به نامهاى مختلفى _ بدر الصغراء، بدر الموعد، بدر الآخرة و بدر الاخيرة _ ياد كرده اند.

تنزيه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 17 - 2

2 - ساحت مسلمانان واقعى ، دور از منت نهادن بر پيامبر ( ص ) به سبب اسلامشان

قالت الأعراب ءامنّا . .. يمنّون عليك أن أسلموا

توحيد عبادى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 139 - 7

7 - مسلمانان ، خداوند را از داشتن شريك منزه دانسته و تنها او

را پرستش مى كنند .

و نحن له مخلصون

توحيد مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 139 - 4،8

4 - اعتقاد اهل كتاب و مسلمانان به ربوبيت خداى يكتا ، از دلايل نابجا بودن محاجه اهل كتاب با مسلمانان درباره خدا و شؤون او ( برانگيختن پيامبران )

أتحاجوننا فى اللّه و هو ربنا و ربكم

جمله {و هو ربنا . ..} حاليه است و بيانگر وجه توبيخ و اعتراض به اهل كتاب مى باشد; يعنى، معقول نيست كه درباره خدا و شؤون او با ما بحث كنيد; زيرا او همان گونه كه پروردگار شماست، پروردگار ما نيز هست. اگر از نژاد شما پيامبرى مى فرستد، قادر است از نژاد عرب نيز پيامبرى را مبعوث كند.

8 - اخلاص مسلمانان و باور توحيدى آنان ، دليل ناروا بودن محاجه اهل كتاب با مسلمانان درباره خداوند و انتخاب پيامبر ( ص ) از ميان آنان

أتحاجوننا فى اللّه . .. و نحن له مخلصون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 45 - 3

3 - { توحيد } محور مشترك مسلمانان با پيروان ديگر اديان آسمانى است .

و سئل من أرسلنا . .. ءالهة يعبدون

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه مراد از {و سئل من أرسلنا} پرسش از امت هاى پيامبران گذشته باشد. در اين صورت استفاده مى شود كه پيروان اديان آسمانى گذشته، خويشتن را يكتاپرست مى دانند و در نتيجه مى توان گفت توحيد قدر مشترك تمامى اديان است.

توصيه به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

فتح - 48 - 29 - 3،5

3- خداوند ، خواهان صلابت و استحكام جامعه اسلامى در قبال كافران و جامعه كفر

و الذين معه أشدّاء على الكفّار

لحن آيه شريفه بيان ارزش هاى واقعى مؤمنان و همگامان پيامبر(ص) است و در حقيقت اخبارى است كه انشاى مؤكد را مى رساند.

5- خداوند ، خواهان استحكام پايه هاى مودّت و عواطف انسانى ، در ميان امت اسلام

و الذين معه . .. رحماء بينهم

لحن آيه شريفه بيان ارزش هاى واقعى مؤمنان و همگامان پيامبر(ص) است و در حقيقت اخبارى است كه انشاى مؤكد را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 15

15 - خداوند ، مسلمانان را از بى تفاوتى نسبت به تذكار ها و رهنمود هاى قرآن و در پيش گرفتن شيوه يهود و نصارا در مورد كتاب هاى آسمانى خود ( بى اعتنايى آنان به رهنمود ها و مواعظ تورات و انجيل ) ، برحذر مى دارد .

ألم يأن للذين ءامنوا . .. و لايكونوا كالذين أُوتوا الكت_ب من قبل

توصيه به مسلمانان مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 60 - 6

6 - خداوند به فرد مسلمان مورد تجاوز مشركان ، توصيه كرد كه در گرفتن انتقام ، از دشمنانش در گذرد و آنان را مورد آمرزش قرار دهد .

و من عاقب . .. لينصرنّه اللّه إنّ اللّه لعفوّ غفور

توطئه عليه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 14 - 3

3 - منافقان صدر اسلام ، داراى جلسات سرى

با رؤساى خويش براى طرح توطئه عليه اسلام و مسلمين

و إذا خلوا إلى شيطينهم

{خلأ به و إليه} به معناى با او خلوت كرده است. برخى گفته اند: خلأ آن گاه كه به {الى} متعدى شود متضمن معناى رفتن نيز مى باشد. بر اين مبنا {و إذا خلوا ...}; يعنى: {و اذا ذهبوا الى شياطينهم خالين بهم; آن گاه كه به سوى رؤساى خود روند و با آنان خلوت كنند.}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 123 - 7

7 _ سردمداران مجرم مكه، يكسره در صدد توطئه و مكر عليه مسلمانان صدر اسلام بودند.

و كذلك جعلنا فى كل قرية

چون اين سوره مباركه مكى است، تشبيه مذكور در آيه، تشبيه سردمداران مجرم در تمامى نقاط به سردمداران مجرم شهر {مكه} است. لذا بيانگر وضعيت و شرايط آن روزگار مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 2،9

2 - اتحاد و همدستى منافقان با يهوديان عليه اسلام و مسلمين

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

دوستى ميان منافقان و يهوديان _ كه مورد عضب خدا هستند _ جنبه عاطفى نداشت; بلكه سياسى و عقيدتى بوده است.

9 - هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) ، درباره پديده نفاق و ترفند هاى منافقان عليه اسلام و مسلمانان

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

استفهام در {ألم تر}تعجبى است; ولى چون خطاب به پيامبر(ص) است، مى تواند دربردارنده هشدار و بيدار باش به آن حضرت نيز باشد. بدين صورت كه مبادا مسلمانان از ترفندهاى منافقان و همدستى آنان با يهوديان،

غفلت ورزند و ندانند كه از كجا ضربه مى خورند.

توقعات بيجاى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 10

10 - انتظار بيجاى برخى از مسلمانان ، در تبعيت پيامبر ( ص ) از آراى آنان ، در موارد بسيار *

لو يطيعكم فى كثير من الأمر لعنتّم

هشدار و تذكر الهى، مى نماياند كه چنين زمينه اى در جامعه صدر اسلام وجود داشته است.

توقعات مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 1

1 - تأييد حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) و تأييد پيروان او ، انتظار مسلمانان عصر بعثت از يهوديان آن دوران

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

طمع به معناى كشش نفس به چيزى دلخواه است (مفردات راغب). طمع به معناى اميد و رغبت است (لسان العرب). ايمان در {أن يؤمنوا} به قرينه متعلق آن (لكم) به معناى تصديق و تأييد كردن است. بنابراين {أفنطمعون ...}; يعنى، آيا انتظار داريد شما را - بر آن راهى كه انتخاب كرده ايد - تأييد كنند؟

توكل مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 6

6 _ توكل مسلمانان به خداوند در جنگ بدر عامل پيروزى آنان

إذ يقول المنفقون . .. و من يتوكل على اللّه فإن اللّه عزيز حكيم

تهاجم به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 36 - 2

2 _ خداوند مسلمانان را از سرمايه گذارى هاى كلان كافران قريش براى هجوم به مسلمانان و جلوگيرى از

گسترش اسلام آگاه ساخت .

فسينفقونها ثم تكون عليهم حسرة ثم يغلبون

جمع مضاف {امولهم} دلالت بر عموم دارد ; يعنى تمامى داراييهايشان و اين اشاره به پرداخت هزينه هاى فراوان است. گفتنى است توجه به سياق آيه مورد بحث و آيات قبل اين سخن مفسران را تأييد مى كند كه آيه شريفه درباره كفار قريش نازل شده است.

تهديد مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 1

1 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را ، در صورت امتناع ورزيدن از شركت در جنگ و جهاد ، تهديد به عذابى دردناك كرد .

إلا تنفروا يعذبكم عذاباً أليماً

تهمت به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 21

21 _ اتهام بدعتگذارى و تجاوز به احكام دين الهى به اسلام و مسلمانان در تبليغات مشركان مكه

إن ربك هو أعلم بالمعتدين

كاربرد فعل تفضيل {أعلم} و تأكيد و حصر آن با {إن} و ضمير فصل {هو} در مواردى است كه مدعيان و منكرانى در برابر وجود داشته باشند. بدين معنى كه چه بسا مشركان، مسلمانان را به سبب پايبندى به احكام اسلام به بدعتگذارى متهم مى ساختند.

تهمت جهل به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 10

10 _ پيروان پيامبر ( ص ) ، در پندار و بيان نكوهشگر و طعن آلود مشركان ، مردمانى نادان و دنباله رو فردى سحر زده

و قالوا . .. إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

از لحن آيه شريفه، استفاده مى شود كه كافران،

اين سخن را از سر نكوهش و طعن مى گفتند و چون پيروى از فردى سحرزده، امرى غير منطقى است، در حقيقت پيروان آن حضرت را، مردمانى نادان مى پنداشتند.

ثبات قدم مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 22 - 3

3 - امت اسلامى ، امتى راست قامت ، سرافراز و برخوردار از هدفى روشن در زندگى

أمّن يمشى سويًّا على صرط مستقيم

ثروت اندوزى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 4

4 - بروز روحيه ثروت اندوزى و كوتاهى در امر انفاق ، در ميان مسلمانان صدراسلام پس از فتح مكه

و ما لكم ألاّتنفقوا فى سبيل اللّه

آيه شريفه _ چنان كه از عبارت هاى آن استفاده مى شود _ پس از فتح مكه نازل شده است. توبيخ مسلمانان از سوى خداوند، به خاطر كوتاهى آنان در امر انفاق، نشان مى دهد كه آنان، پس از استقرار اسلام در جزيرة العرب و آسوده خاطر شدن، گرفتار نوعى مال دوستى و ثروت اندوزى شدند.

جنگ با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 73 - 4

4 _ حمايت نكردن از مسلمانانى كه براى دينشان مورد هجوم كافران هستند ، موجب فتنه و فسادى بزرگ خواهد شد .

فعليكم النصر . .. إلا تفعلوه تكن فتنة فى الأرض و فساد كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 14

14 _ كافرانى كه با مسلمانان پيمان عدم تعرض دارند ، هر چند به

انگيزه مبارزه با اسلام به غير مهاجران هجوم برند ، مهاجران و انصار موظف به يارى آنان نيستند .

فعليكم النصر إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

مراد از ميثاق به قرينه مقام، پيمان عدم تعرض و متاركه جنگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 13

13 _ جنگ با اسلام و مسلمين ، جنگ با خداست .

و اعلموا أنكم غير معجزى اللّه و أن اللّه مخزى الكفرين

قرار داده شدن مشركان در برابر خدا _ با اينكه آنان با اسلام و مسلمين مبارزه مى كردند _ نشانگر اين حقيقت است كه: نبرد با اسلام و اسلامگرايان، جنگ با خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 8

8 _ مشركان صدر اسلام ، آغازگر جنگ با مسلمانان

و هم بدءوكم أوّل مرّة

جنگ دفاعى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 12

12 _ جنگ مسلمانان با مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، جنگ دفاعى بود نه ابتدايى .

و أولئك هم المعتدون

از اين آيه شريفه و آيات پيش استفاده مى شود كه: خداوند به منظور دفاع از حقوق مسلمانان و كوتاه شدن دست دشمن از تجاوز به حقوق ايشان، معاهده صلح با مشركان را لغو و مسلمانان را به جنگ و نبرد با آنان فراخواند.

جنگ مسلمانان با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 2

2 _ خداوند ، پيامبر ( ص ) را از وقوع نبردى ميان

مسلمانان و يهوديان پيمان شكن ، پيش از واقع شدنش ، آگاه ساخت .

فشردبهم من خلفهم

{ثقف} مصدر {تثقفن} به معناى دستيابى و تسلط پيدا كردن است. {إما} مركب از {إن} شرطيه و {ما}ى زايد است. تأكيد جمله شرطيه با نون تأكيد ثقليه و {ما}ى زايده حكايت از آن دارد كه شرط، يعنى وقوع جنگ و تسلط مسلمانان بر يهوديان، تحقق خواهد يافت. بنابراين معناى جمله شرط چنين خواهد بود: اگر نبردى با يهوديان رخ داد و بر آنان مسلط شدى، كه البته چنين خواهد شد ... .

جنگ مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 1

1 _ جنگ مسلمانان با مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، به منظور نجات آنان از آيين شرك و بازگشت به توحيد و اسلام ، بود .

فإن تابوا و اقاموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

برداشت فوق از تفريع جمله {إن تابوا . .. } بر الغاى صلحنامه و اعلام جنگ با مشركان پيمان شكن (كيف يكون للمشركين عهد ... ) استفاده مى شود. قابل ذكر است كه {توبة} (مصدر تابوا) به معناى بازگشتن است ; يعنى، اگر مشركان به اسلام و توحيد بازگردند و ... .

جنگ يهود با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 7

7 - وجود برخورد هاى پراكنده و انفرادى ، ميان يهوديان تبعيدى و مسلمانان *

لايق_تلونكم جميعًا إلاّ فى قرًى محصّنة

ذكر واژه {جميعاً}، مى تواند از آن جهت باشد كه يهوديان اخراجى از مدينه، فقط در نبردهاى جمعى از برخورد مستقيم با مسلمانان پرهيز

مى كردند; ولى ممكن است آنان برخوردهاى انفرادى مستقيم داشته باشند.

جهاد دفاعى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 5

5 - صدور اجازه پيكار به مسلمانان صدراسلام از سوى خداوند ، به منظور دفع تهاجم دشمن و رفع تجاوز آنان

أُذن للذين يق_تلون بأنّهم ظلموا

جهاد مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 9

9 - نبرد مسلمانان پس از جنگ خيبر ، با مشركان بود و نه اهل كتاب . *

تق_تلونهم أو يسلمون

در صورتى كه {يسلمون} به معناى اسلام آوردن باشد; از محدود شدن فرجام دشمنان به كشته شدن يا اسلام آوردن، مطلب بالا استفاده مى شود; زيرا در مورد اهل كتاب راه سومى به عنوان تسليم و پرداخت {جزيه} نيز مطرح است.

جهاد مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 14

14 - حركت مسلمانان براى فتح مكه ، حركتى جهادى و در راستاى خشنودى خداوند

إن كنتم خرجتم جه_دًا فى سبيلى و ابتغاء مرضاتى

از اين كه پس از برشمردن ستم مشركان نسبت به مسلمانان، تعبير {جهاداً فى سبيلى. ..} آمده، مى توان نتيجه گرفت كه آيه شريفه، انگيزه فتح مكه را مشخص ساخته است.

حامى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 19 - 13

13 - امت اسلام ، تحت حمايت و يارى خداوند است .

إنّ الذين يحبّون أن تشيع الف_حشة فى الذين ءامنوا . .. و اللّه يعلم و أنتم لاتعلم

جمله {واللّه يعلم

و أنتم لاتعلمون} در واقع نوعى اعلان حمايت و پشتيبانى از سوى خدا است كه گر چه مسلمانان، دشمنان داخلى خود را نمى شناسند; ولى خدا آنها را به دقت زير نظر دارد. گفتنى است آيه بعد (و لولا فضل اللّه...) مؤيد همين برداشت است.

حجت بر مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 19

19 - پيامبر ( ص ) حجت خدا بر مسلمانان و امت اسلامى حجت خدا بر ديگر مردمان

ليكون الرسول شهيدًا عليكم و تكونوا شهداء على الناس

از جمله تفسيرهايى كه براى كلمه {شهيد} و {شهداء} ابراز شده، {حجت} است. برداشت بالا، بر پايه همين تفسير مى باشد.

حجت بودن مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 6،7

6 - پيامبر ( ص ) حجت خدا بر مسلمانان و امت اسلامى حجت خداوند بر ديگر مردم

لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيداً

از جمله تفسيرى كه براى كلمه {شهداء} و {شهيد} در آيه مورد بحث ابراز شده است، حجت است.

7 - اعتدال امت اسلام و برترى آنان بر ساير امت ها ، دليل حجت بودن آنان بر ساير ملتهاست .

جعلنكم أمة وسطاً لتكونوا شهداء على الناس

حرمت تكفير مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 9

9 _ تكفير اظهاركننده اسلام ، حرام است .

و لا تقولوا لمن القى اليكم السّلام لست مؤمنا

بنابر اينكه منظور از القاى سلام، اظهار اسلام باشد.

حسرت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل

عمران - 3 - 153 - 15،21

15 _ اندوه و حسرت مسلمانان به خاطر از دست دادن غنائم جنگى و جراحاتى كه در نبرد احد به آنان رسيد .

فاثابكم غمّا بغمّ لكيلا تحزنوا على مافاتكم و لا ما اصابكم

مراد از {غمّ} (غم دوّم) بايد غمى ناپسند باشد ; چرا كه خداوند آن را به غم پسنديده تبديل كرد و آن را پاداشى بر مسلمانان قرار داد و به قرينه {لكيلا . .. }، آن غم ناپسند همان از دست دادن غنائم و جراحات وارد شده بر مسلمانان بوده است.

21 _ هجوم پى در پى غم ها و حسرت ها به مسلمانان در كارزار احد ، نتيجه مخالفت آنان با پيامبر خدا ( ص )

اذ تصعدون . .. فاثابكم غمّا بغمّ

برخى از مفسران برآنند كه {باء} در {بغمّ} الصاقيّه است و مراد، غمهاى فراوانى است كه يكى پس از ديگرى در آن نبرد به مسلمانان وارد مى شد و همه آنها پيامد فرار از جنگ و مخالفت با دستور پيامبر (ص) بود. در برداشت فوق {اثابكم} به معناى مجازات گرفته شده نه پاداش.

حسن فرجام مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 17

17_ پيامبر ( ص ) و پيروان او ، از تقوا پيشگانند و فرجام نيك از آنِ ايشان است .

فاصبر إن الع_قبة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 2 - 4

4- مسلمان و تسليم خدا بودن ، فرجامى نيك و پسنديده دارد .

ربما يودّ الذين كفروا لو كانوا مسلمين

حشر اخروى مسلمانان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 18 - 5

5 - { قال معاذ يا رسول اللّه أرأيت قول اللّه تعالى { يوم ينفخ فى الصور فتأتون أفواجاً . . . } فقال : يا معاذ سألت عن عظيم من الأمر ثمّ قال : يحشر عشرة أصناف من اُمّتى أشتاتاً قد ميّزهم اللّه من المسلمين و بدّل صورهم بعضهم على صورة القردة و بعضهم على صورة الخنازير و . . . ;

معاذ به رسول خدا(ص) گفت: مرا خبر ده از سخن خداى تعالى كه فرموده: {يوم ينفخ فى الصور فتأتون أفواجاً. ..}، آن حضرت فرمود: اى معاذ: از امرى بزرگ سؤال كردى ... سپس فرمود: ده گروه از امت من به صورت پراكنده محشور مى شوند كه خداوند آنان را از مسلمانان جدا ساخته و صورت هاى آنان را به [اشكال ديگر] تبديل نموده است. برخى از آنان به صورت بوزينه، برخى به صورت خوك و... مى باشند}.

حفظ امانت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 27 - 3

3 _ حفظ امانت هاى مسلمانان و پرهيز از خيانت در آن ، وظيفه ايمانى مؤمنان

يأيها الذين ءامنوا لاتخونوا اللّه و الرسول و تخونوا أمنتكم

در برداشت فوق {تخونوا أمنتكم} عطف بر {تخونوا اللّه} گرفته شده است. بنابراين حرف نهى {لا} در معطوف نيز لحاظ شده است.

حفظ مسلمانان مدينه از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 7

7 - خداوند ، مسلمانان را از سختى جنگى كه احزاب متّحد درصدد ايجاد آن بودند نگه

داشت .

و كفى اللّه المؤمنين القتال

{كفى} در آيه متعدى به دو مفعول و به معناى {حسب} است; يعنى: {خداوند كفايت كرد مؤمنان را در جنگ}. با توجه به آيه نُه همين سوره، مراد از {كفايت خدا براى جنگ مؤمنان}، فرستادن طوفان و سپاهيان نامريى براى درهم كوبيدن سپاه دشمن است.

حق طلبى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 14 - 5

5 - عدالت خواهى و حق طلبى ، از اوصاف مسلمانان و پيرو قرآن و ظلم و انحراف از مسير حق ، از اوصاف كافران

و أنّا منّا المسلمون و منّا الق_سطون

با توجه به معناى{قَسْط} (جور) و نيز تقابل {قاسطون} با {مسلمون}، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

حقانيت قبله مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 8

8 - گروهى از عالمان اهل كتاب على رغم اطمينانشان به حقانيت قبله مسلمانان ، آن را كتمان مى كردند .

و إن فريقاً منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون

جمله {و هم يعلمون} اشاره به اين معنا دارد كه كتمان كنندگان از عالمان دينى اهل كتاب بودند.

حقوق اجتماعى تازه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 5

5 _ كفار محارب با گرويدن به اسلام ، برادران دينى مسلمانان محسوب شده و از حقوق و مزاياى اجتماعى مساوى برخوردار مى شوند .

فإن تابوا . .. فإخونكم فى الدين

حقوق اجتماعى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 3

3 _ مسلمانان

، برادران دينى يكديگر بوده و از حقوق و مزاياى اجتماعى برابر برخوردارند .

فإن تابوا . .. فإخونكم فى الدين

حقوق مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 7

7 - تمامى مسلمانان ( مكّى و آفاقى ) ، نسبت به مسجدالحرام از حق مساوى برخورداراند .

الذى جعلن_ه للناس سواء الع_كف فيه و الباد

{سواء} به معناى {مستوى} و حال براى {الناس}است. {عاكف} به معناى مقيم (منظور اهل مكّه) است. {بادى} يعنى اهل باديه و مقصود از آن مردمى است كه بيرون مكّه و در سرزمين هاى ديگر زندگى مى كنند; يعنى، ما مسجدالحرام را براى همه انسان ها قرار داديم و در بهره مندى از آن، مكّى و آفاقى برابراند و كسى را بر ديگرى امتيازى نيست.

حقوق مسلمانان مكه مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 7

7 - تمامى مسلمانان ( مكّى و آفاقى ) ، نسبت به مسجدالحرام از حق مساوى برخورداراند .

الذى جعلن_ه للناس سواء الع_كف فيه و الباد

{سواء} به معناى {مستوى} و حال براى {الناس}است. {عاكف} به معناى مقيم (منظور اهل مكّه) است. {بادى} يعنى اهل باديه و مقصود از آن مردمى است كه بيرون مكّه و در سرزمين هاى ديگر زندگى مى كنند; يعنى، ما مسجدالحرام را براى همه انسان ها قرار داديم و در بهره مندى از آن، مكّى و آفاقى برابراند و كسى را بر ديگرى امتيازى نيست.

حلق(سرتراشى) مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 2

2- رؤياى پيامبر

، نمايانگر ورود مسلمانان به مسجدالحرام با امنيت و سر تراشيدن و كوتاه كردن مو

لقد صدق اللّه رسوله الرءيا بالحقّ لتدخلنّ المسجد الحرام إن شاء اللّه ءامنين محلّ

حمايت از مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 5

5 - دفع شر يهوديان و نصرانيان از جامعه اسلامى ، وعده و نويد خداوند به پيامبر ( ص )

فإنما هم فى شقاق فسيكفيكهم اللّه و هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 17

17 _ نويد خداوند به حمايت از مسلمانان در برابر دشمنان دين با فراهم آوردن پيروزى با امداد هاى غيبى براى آنان

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح او امر من عنده

حمايت از مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 6

6 - وعده يارى ، حمايت و پشتيبانى از سوى خداوند ، به مسلمانان صدراسلام در پيكارشان عليه جبهه كفر

أُذن للذين يق_تلون . .. و إنّ اللّه على نصرهم لقدير

حمايت از مسلمانان ناشناخته مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 21

21- تعلّق مشيت الهى ، به حمايت از مؤمنان ناشناخته مكه

ليدخل اللّه فى رحمته من يشاء

تعبير {من يشاء}، ممكن است نظر به مردان و زنان مؤمنى داشته باشد كه در جمله هاى پيشين آيه، از آنهايادشد.

خدا و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 30

30 _ خداوند ، فرو نشاننده آتش

هر جنگى كه يهوديان عليه مسلمانان بر افروزند .

كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

خطر رفاه طلبى در مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 131 - 4

4 - مسلمانان صدراسلام ، بر اثر مشاهده رفاه كافران ، در خطر توجه به زر و زيور دنيا بودند .

و لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

اين آيه گرچه خطاب به پيامبر(ص) است; ولى ممكن است مراد از آن، تربيت مسلمانان باشد و در صورتى كه شخصِ آن حضرت مراد باشد، اين خطر براى ديگر مسلمانان قوى تر خواهد بود.

خطر عذاب مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 14 - 2

2 - مسلمانان صدراسلام ، به خاطر بى مبالاتى و خوش باورى در توطئه { افك } ، در معرض گرفتار شدن به عذابى سخت از سوى خدا قرار داشتند .

و لولا فضل اللّه عليكم . .. لمسّكم فى ما أفضتم فيه عذاب عظيم

خواسته مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 25

25 _ مسلمانان هراسناك از نبرد ، خواهان لغو حكم جهاد شدند .

و قالوا ربّنا لم كتبت علينا القتال لو لا اخّرتنا الى اجل قريب

برخى برآنند كه مراد از {اجل قريب} زمان مرگ است. و تأخير حكم جهاد تا زمان مرگ به معناى لغو آن است.

خواسته مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 2،3

2 _ برخى از مسلمانان صدر اسلام خواستار نبرد

با كفّار ، قبل از تشريع جهاد و مبارزه مسلّحانه

الم تر الى الّذين قيل لهم كفّوا ايديكم . .. فلمّا كتب عليهم القتال

از جمله {فلمّا كتب} به دست مى آيد كه مراد از {كفّوا}، خوددارى از نبرد و جنگ مسلحانه است.

3 _ برخى از مسلمانان صدر اسلام خواهان نبرد با كافران ، پيش از فراهم آمدن زمينه هاى آن

الم تر الى الّذين قيل لهم كفّوا ايديكم

جمله {فلما كتب . .. }، چنانچه گذشت، مى تواند به معناى تشريع جهاد باشد، و مى تواند به معنى فراهم آمدن زمينه جهاد و پيش آمدن شرايط آن باشد ; يعنى آنگاه كه پيامبر (ص) مسلمانان را به سوى جهاد فراخواند ... .

خواسته هاى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 108 - 1،4

1 - برخى از مسلمانان صدر اسلام در صدد درخواست تغيير و تبديل بعضى از احكام اسلام بودند .

أم تريدون أن تسئلوا رسولكم

كلمه {سؤال} و مشتقات آن، هرگاه با واسطه حرف جر ]همانند {عن}[ به مفعول دوم متعدى گردد، به معناى پرسش كردن و در غير اين صورت به معناى درخواست كردن مى باشد. از آن جا كه در آيه شريفه مفعول دوم ذكر نشده، هر دو معنا محتمل است; بر اين احتمال كه {أن تسئلوا} به معناى درخواست باشد، مورد تقاضا به قرينه آيه قبل، نسخ برخى احكام است.

4 - مسلمانانى كه در صدد درخواست نسخ و تبديل برخى از احكام بودند ، مورد نكوهش شديد خداوند قرار گرفتند .

أم تريدون أن تسئلوا رسولكم

در اينكه مخاطب {أن تسئلوا} مسلمانان هستند يا اهل كتاب، دو

نظر ابراز شده است. {كما سئل موسى} تأييد كننده اين نظر است كه مخاطب مسلمانان هستند و گرنه در عبارت بعد گفته مى شد: {كما سألتم موسى}. جمله {أم تريدون} (آيا مى خواهيد) دلالت مى كند كه درخواست يا پرسش، انجام نشده بود و لذا در برداشت گفته شد: {در صدد درخواست ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 13

13 - يهود و نصارا ترغيب كننده مسلمانان به پرسش ها و درخواست هاى نابه جا از پيامبر ( ص )

أم تريدون أن تسئلوا . .. ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 8

8_ مؤمنان عصر بعثت ، خواهان ظهور معجزه اى براى گرايش پيدا كردن كافران به اسلام و قرآن بودند .

أفلم ياْيئس الذين ءامنوا أن لو يشاء الله لهدى الناس جميعًا

اعتراض خداوند به مؤمنان با جمله {أفلم ياْيئس الذين ءامنوا} و بيان اين حقيقت كه امر هدايت و ضلالت به دست خداوند است نه وابسته به ارائه معجزه، مى رساند كه مؤمنان خواهان آن بودند كه معجزات درخواستى كافران تحقق يابد، شايد كه آنان هدايت شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 2

2- مسلمانان صدراسلام ، خواهان تحقق زودرس وعده خدا در مورد غلبه اسلام و توحيد بودند .

أتى أمر الله فلاتستعجلوه

در مورد مخاطب {لاتستعجلوه} دو احتمال وجود دارد: اول آنكه تعجيل از جانب مسلمانان صورت مى گرفته و ديگر آنكه مشركان خواهان شتاب در تحقق وعده هاى

الهى (عذاب، يا غلبه توحيد، يا قيامت) بودند. برداشت فوق بر مبناى اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 1

1- مؤمنان عصر پيامبر ( ص ) ، در اشتياق نزول سوره اى كه تعيين كننده تكليف آنان در قبال دشمنان باشد .

و يقول الذين ءامنوا لولا نزّلت سورة

محتواى {فإذا أنزلت سورة محكمة و ذكر فيها القتال} قرينه اى است بر اين كه سوره مورد انتظار مؤمنان، در زمينه تعيين تكليف آنان با كافران بوده است.

خوش باورى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 14 - 2

2 - مسلمانان صدراسلام ، به خاطر بى مبالاتى و خوش باورى در توطئه { افك } ، در معرض گرفتار شدن به عذابى سخت از سوى خدا قرار داشتند .

و لولا فضل اللّه عليكم . .. لمسّكم فى ما أفضتم فيه عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 2

2 - ماجراى { افك } ، على رغم اين كه مستقيماً هتك حريم پيامبر ( ص ) محسوب مى شد ، مردم آن را ساده انگاشته و خوش باورانه به دامن زدن و گسترش آن پرداختند .

إذ تلقّونه بألسنتكم و تقولون بأفواهكم ما ليس به علم و تحسبونه هيّنًا

خوشبينى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 12

12 _ رفتار هاى فريبكارانه ( ظاهرسازى ها و خوش زبانى هاى ) مشركان صدر اسلام ، خوشبينى

هايى را در ميان مسلمانان نسبت به آنان به وجود آورده بود .

كيف يكون للمشركين عهد . .. كيف ... يرضونكم بأفوههم و تأبى قلوبهم

خيانت در مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 108 - 6

6 _ برخى از مسلمانان ، در زمان پيامبر ( ص ) مرتكب سرقت و خيانت شدند و با نقشه و توطئه در صدد متهم كردن ديگران بودند .

و هو معهم اذ يبيتون ما لايرضى من القول

در شأن نزول آمده كه طعمة بن ابيرق پس از سرقت با خود انديشيد كه كالاى مسروقه را به خانه يك يهودى بيندازد و در حضور پيامبر(ص) سوگند ياد كند كه آن يهودى سرقت كرده و خود از هر خيانتى مبراست.

دزدى در مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 108 - 6

6 _ برخى از مسلمانان ، در زمان پيامبر ( ص ) مرتكب سرقت و خيانت شدند و با نقشه و توطئه در صدد متهم كردن ديگران بودند .

و هو معهم اذ يبيتون ما لايرضى من القول

در شأن نزول آمده كه طعمة بن ابيرق پس از سرقت با خود انديشيد كه كالاى مسروقه را به خانه يك يهودى بيندازد و در حضور پيامبر(ص) سوگند ياد كند كه آن يهودى سرقت كرده و خود از هر خيانتى مبراست.

دشمنان مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 105 - 5

5 - همسويى اهل كتاب با مشركان در دشمنى با اسلام و مسلمانان ، امرى شگفت و به دور از

انتظار

ما يودّ الذين كفروا من اهل الكتب و لاالمشركين أن ينزل عليكم من خير

آوردن عنوان اهل كتاب براى يهوديان - كه حكايت از اعتقاد به توحيد، رسالت و . .. دارد - و بيان همسويى آنان با مشركانى كه هيچ يكى از اصول اديان الهى را باور ندارند، اشاره به نامعقول بودن آن پيوند و شگفت آور بودنش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 2

2 - توافق و اتحاد يهود و نصاراى عصر بعثت عليه مسلمانان ، على رغم اختلافات شديد ايشان با يكديگر

و قالوا كونوا هوداً أو نصرى تهتدوا

هدف از {لفّ اجمالى} در آيه و بيان دو جمله در يك كلام، رساندن اتحاد و توافق يهود و نصارا عليه مسلمانان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 4

4 - يهود و نصارا ، در صورت نپذيرفتن معارف ابلاغ شده به آنان ( ايمان به قرآن ، ايمان به همه پيامبران و . . . ) از دشمنان و ستيزه جويان با اسلام و مسلمانان ، تلقى خواهند شد .

فإن ءامنوا . .. فقد اهتدوا و إن تولوا فإنما هم فى شقاق

{شقاق} به معناى دشمنى و مخالفت كردن است. حرف {فى} مى رساند كه دشمنى و مخالفت يهود و نصارا با اسلام، سراسر وجود آنان را فرا گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 3

3 - يهود و نصارا - على رغم داشتن اختلاف هاى اساسى با يكديگر - بر ضد اسلام و

مسلمانان همسو و هم آوا هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

روشن است كه يهوديان اظهار نمى داشتند كه ابراهيم و . .. نصرانى بودند و همچنين نصارا نمى گفتند كه ابراهيم و ... يهودى بودند. بنابراين آوردن {لفّ اجمالى} و بيان نكردن عقيده هر كدام به صورت تفصيلى، حاوى اين نكته است كه: آنان - على رغم اختلافاتشان - بر ضد اسلام و مسلمين هم آوا و همسو هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 9

9 - تنها ستم پيشگان پس از تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله ، دست از بهانه جويى برنداشته و به دشمنى خويش عليه مسلمانان ادامه مى دادند .

لئلا يكون للناس عليكم حجة إلا الذين ظلموا منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 11،12

11 _ منافقان ، سرسخت ترين دشمن مسلمانان و اصلاح جامعه

و من الناس . .. و هو اَلَدُّ الخصام

{الخصام}، جمع خَصْم، به معناى دشمن است.

12 _ منافقان ، سرسخت ترين انسان ها در جدال با مسلمانان

و من الناس . .. و هو اَلَدُّ الخصام

بنابراينكه {الخصام}، مصدر باشد و به معنى خصومت و جدال.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 18

18 _ نابودى دين و مردم ، روش منافقان

و اذا تولى . .. و يهلك الحرث و النسل

امام صادق (ع): ان {الحرث} فى هذا الموضع، الدين و {النسل} الناس.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 534 ; نورالثقلين، ج 1، ص 204، ح 754 و 755.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 20،23،26

20 _ نبرد هميشگى كفار با مسلمانان ، براى اينكه اگر بتوانند آنان را از اسلام برگردانند .

و لا يزالون يقاتلونكم حتى يردّوكم عن دينكم ان استطاعوا

بنابراينكه جواب شرط {ان استطاعوا}، محذوف و {حتى يردّوكم}، دليل جواب باشد.

23 _ كفّار ، در صورت توان ، همواره با مسلمانان خواهند جنگيد .

و لا يزالون يقاتلونكم حتى يردّوكم عن دينكم ان استطاعوا

بنابراينكه جواب {ان استطاعوا}، محذوف بوده و دليل آن، {لا يزالون يقاتلونكم} باشد.

26 _ آشتى ناپذيرى كفار و عداوت عميق آنان نسبت به مسلمانان

و لا يزالون يقاتلونكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 120 - 4،10

4 _ افشاى بدخواهى هاى دشمنان دين نسبت به مسلمانان ، از جانب خداوند

ان تمسسكم حسنة تسؤهم

10 _ مسلمانان ، همواره در معرض توطئه و دسيسه دشمنان هستند .

لا يضرّكم كيدهم شيئاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 12،14

12 _ دشمنى مداوم اهل كتاب و مشركان با مسلمانان

و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين اشركوا اذًى كثيراً

14 _ شناعت و زشتى همسويى اهل كتاب با مشركان در دشمنى با مسلمانان

و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين اشركوا اذًى كثيراً

نام بردن از يهود و نصارا با وصف اهل كتاب، اشاره به زشتى همسويى و همكارى آنان با مشركان دارد. زيرا اهل كتاب آسمانى بودن، اقتضا مى كند با مشركان ضد توحيد و مخالف برنامه هاى الهى در نبرد

باشند ; نه با مسلمانان كه مروّج توحيد و برنامه هاى الهى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 45 - 1،2،3،4

1 _ خداوند ، آگاهتر از هر كس ، نسبت به دشمنان مسلمانان

و اللّه اعلم باعدائكم

2 _ عالمان يهود ، دشمن مسلمانان

الم تر الى الذين . .. و اللّه اعلم باعدائكم

مراد از {اعداء} به قرينه آيه قبل و بعد، همان عالمان يهود هستند.

3 _ ناباورى مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به دشمنى يهود با آنان

الم تر . .. و اللّه اعلم باعدائكم

آوردن {اعلم}، با صيغه افعل تفضيل، حكايت از ناباورى مسلمانان نسبت به دشمنى عالمان يهود با آنان دارد.

4 _ مهاجمان به آيين و فرهنگ جامعه ايمانى ، دشمنان واقعى مسلمانان

و يريدون ان تضلوا السبيل. و اللّه اعلم باعدائكم

خداوند از آن جهت عالمان يهود را دشمن مسلمانان معرفى مى كند كه آنان در پى گمراهى مسلمانان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 4

4 _ تحريف و تحليل ناصواب گفته ها ، نمونه اى از دشمنى يهود با مسلمانان

و اللّه اعلم باعدائكم . .. يحرّفون الكلم عن مواضعه

جمله {يحرفون . .. } پس از بيان دشمنى يهود، به منزله دليل و نشانه اى براى اثبات عداوت عالمان يهود نسبت به مسلمانان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 7،8

7 _ همسويى اهل كتاب ( علماى يهود ) با كافران و مشركان ، تلاشى براى فراهم آوردن نيرو و ياور عليه مسلمانان *

الم تر الى الّذين .

.. و يقولون للّذين كفروا ... فلن تجد له نصيراً

جمله {فلن تجد له نصيراً} پس از بيان همسويى يهود با مشركان، مى تواند بيانگر اين معنا باشد كه يهوديان به منظور يارى طلبى عليه مسلمانان، با مشركان همسو شدند.

8 _ بشارت الهى در مورد ناكامى يهود و كافران در مبارزه مشترك عليه مسلمانان

الم تر الى الذين اوتوا الكتب . .. و من يلعن اللّه فلن تجد له نصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 101 - 10،11،12

10 _ كافران ، دشمنانى آشكار و هميشگى ، براى مسلمانان

ان الكفرين كانوا لكم عدواً مبيناً

فعل {كانوا} دلالت بر ديرينه بودن دشمنى كافران دارد كه از آن در برداشت فوق به دشمنان هميشگى تعبير شد.

11 _ اتحاد و همگونى كافران ، در دشمنى با مسلمانان

ان الكفرين كانوا لكم عدواً مبيناً

خبر {كان} با اينكه طبق قواعد ادبى بايد جمع آورده مى شد، به صورت مفرد (عدواً) آورده شده و اشاره به اين است كه كافران در دشمنى با اسلام، يكپارچه و گويا فردى واحد هستند.

12 _ بهره بردارى كافران از هر فرصت ، براى ضربه زدن به مسلمانان

فليس عليكم جناح ان تقصروا . .. ان الكفرين كانوا لكم عدواً مبيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 5

5 _ دشمنى و كينه توزى شديد مشركان صدر اسلام نسبت به مسلمانان

كيف و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 12

12 _ مشركان در صدد محو اسلام و

نابودى عموم مسلمانان بوده اند .

كما يقتلونكم كافة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 6

6 - عقيده به ربوبيت خدا ، علت اصلى تهاجم و خصومت مشركان و كافران عليه مسلمانان در عصر بعثت

إلاّ ان يقولوا ربّنا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 6

6 - كافران به وحى و رسالت پيامبراكرم ( ص ) ، دشمنان خدا و امت اسلامى اند .

عدوّى و عدوّكم . .. و قد كفروا بما جاءكم من الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 2 - 2

2 - عداوت جبهه كفر با مسلمانان ، هميشگى و پايان ناپذير

إن يثقفوكم يكونوا لكم أعداء

فعل مضارع {يكونوا} دلالت بر استمرار عداوت مشركان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 25

25 _ عداوت و دشمنى مشركان با مسلمانان در صدر اسلام

و لايجرمنكم شنئان قوم

بنابر اينكه {شنئان} (بغض و عداوت)، اضافه به فاعل {قوم} شده باشد، نه به مفعول. به قرينه (ان صدوكم) كه بيان دشمنى آن قوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 1،3،4،14

1 _ يهوديان و مشركان سرسخت ترين دشمن براى مسلمانان

لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا يهود و الذين اشركوا

3 _ دشمنى يهود با مسلمانان بيش از دشمنى مشركان با آنان است .

لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود و الذين اشركوا

تقديم ذكرى {يهود} بر {مشركان} مى تواند اشاره به برداشت فوق

باشد.

4 _ ايجاد پيوند دوستانه يهود با كافران براى تشكيل جبهه اى متحد و نيرومند عليه مسلمانان

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا . .. لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا

بيان عداوت يهوديان و مشركان با اهل ايمان پس از بيان برقرارى دوستى يهود و اهل شرك مى رساند كه اين رابطه دوستى در جهت دشمنى با مسلمانان است.

14 _ حق ناپذيرى و روحيه استكبارى يهود ، عامل عداوت آنان با مسلمانان

اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود . .. و انهم لايستكبرون

دشمنان مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 10

10 _ دشمنان ناشناخته مسلمانان در عصر پيامبر ( ص ) ، داراى نيروى ضعيفتر نسبت به دشمنان شناخته شده

و ءاخرين من دونهم

برداشت فوق با توجه به كلمه {دون} كه به معناى پايين و پست است، استفاده شده. گفتنى است {من} در {من دونهم} بيانيه است. بنابراين {ءاخرين من دونهم} يعنى دشمنان ديگرى كه از نيرو و توان كمترى برخوردارند.

دشمنى با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 1

1 _ برخى با وجود دشمنى با مسلمانان ، براى اصلاح امور دنيوى آنان طرح هاى فريبنده ارائه مى دهند .

و من الناس مع يعجبك قوله فى الحيوة الدنيا . .. و هو الد الخصام

بنابراينكه {فى الحيوة} متعلق به {قوله} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 4

4 _ همسويى با كافران عليه مسلمانان ، از موجبات لعن الهى است .

يقولون . .. هؤلاء اهدى

من الّذين امنوا سبيلا. اولئك الّذين لعنهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 2 - 1

1 - اقدام مشركان مكه به كينه توزى و آزار مسلمانان ، در صورت دست يافتن بر ايشان

إن يثقفوكم يكونوا لكم أعداء و يبسطوا إليكم أيديهم و ألسنتهم بالسوء

{ثقف} (مصدر {يثقفون}) به معناى رسيدن به چيزى و دست يافتن به آن است.

دشمنى با مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 4

4 - مسلمانان در مكه ، مواجه با حركت هاى ايذايى و خصمانه مشركان و در انديشه مقابله با آنان

قل للذين ءامنوا يغفروا للذين لا يرجون أيّام اللّه

فرمان الهى به غفران و چشم پوشى، از دو واقعيت تاريخى خبر مى دهد: 1_ حركت هاى ايذايى مشركان مكه; 2_ راه يافتن انديشه انتقام و مقابله به مثل در ذهن مؤمنان.

دعاى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 10،15

10 _ دعاى مسلمانان مظلوم و مستضعف مكّه به درگاه پروردگار براى رهايى از ستم حاكم بر آنان

و المستضعفين . .. الّذين يقولون ربّنا اخرجنا من هذه القرية الظّالم اهلها

15 _ مسلمانان مستضعف صدر اسلام ، خواستار فرمانده و نيروى انسانى از جانب خداوند براى رهايى از ستم كفرپيشگان مكّه

و اجعل لنا من لدنك وليّاً و اجعل لنا من لدنك نصيراً

دعوت از مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 11

11 _ رنج و اندوه پيامبر ( ص ) از مشكلات مسلمانان

، در عين فراخوانى آنان به جنگ با دشمنان و تحمل سختى هاى نبرد

رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم

با توجه به اينكه در آيات قبل، سخن از جنگ تبوك و مشكلات توان فرساى آن بود و پيامبر(ص) مؤمنان را به شركت در آن فرمان داده بود، يادآورى خصلتهاى پيامبر(ص) در پايان اين بخش، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

دعوت از مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 4

4 - دعوت پيامبر ( ص ) از مؤمنان ، براى شركت در سفر مكه ( قبل از صلح حديبيه )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

از واژه {مخلّفون} و عذرتراشى هاى آنان، استفاده مى شود كه پيامبر(ص) براى اين سفر، دعوت همگانى كرده است.

دلايل توحيد مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 6

6_ پيروان پيامبر ( ص ) مردمانى موحّد و بهره مند از دليل و حجّت بر عقيده توحيدى خويش

على بصيرة أنا و من اتبعنى

دنياپرستى در مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 9،10،21،26

9 _ مسلمانان در پيكار احد متشكّل از دو جناح ، خداجويانِ آخرت طلب و خودگزينانِ دنياخواه بودند .

يغشى طائفة منكم و طائفة قد اهمّتهم انفسهم

10 _ پندار هاى جاهلى مسلمانانِ خودگزين و دنياطلب احد ، نسبت به خداوند

و طائفة قد اهمّتهم . .. يظنّون باللّه غير الحقّ ظنّ الجاهليّة

21 _ برخورد منافقانه خودمحوران و دنياطلبان مسلمان با رسول خدا ( ص

)

و طائفة قد اهمّتهم انفسهم . .. يخفون فى انفسهم ما لايبدون لك

26 _ پيروزى و فتح يا شكست و شهادت مسلمانان ، نشانه حقّانيّت و يا باطل بودن اسلام نيست .

ظنّ الجاهليّة . .. يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

دنياطلبى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 1

1 - مسلمانان صدراسلام ، با مشاهده بساط داد و ستد و يا لهو و سرگرمى ، جذب آن مى شدند و مصلاّ را ترك و پيامبر ( ص ) را در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه ، ر ها مى كردند .

و إذا رأوا تج_رة أو لهوًا انفضّوا إليها و تركوك قائمًا

دوستى مسلمانان صدراسلام با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 13 - 4

4 - روابط دوستانه برخى از مسلمانان صدراسلام با يهوديان

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

چنان كه در بعضى شأن نزول ها آمده است، آيه شريفه ناظر به جريان خارجى مى باشد.

دين مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 48 - 24

24 _ يهوديان ، مسيحيان و مسلمانان ، هر كدام داراى آيين و شريعتى خاص

لكل جعلنا منكم شرعة و منهاجاً

با توجه به آيات گذشته كه درباره يهوديان، مسيحيان و مسلمانان سخن داشت، مى توان گفت خطاب در {منكم} متوجه همه آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 92 - 1

1- امت اسلام ، امتى واحد و

داراى دينى يكتا

إنّ ه_ذه أُمّتكم أُمّة وحدة

{ه_ذه} مبتدا و مشاراليه آن امرى است كه در ذهن مخاطبان مستحضر است و {أُمّتكم أُمّة واحدة} خبر {ه_ذه} و حال است. اين جمله مثل {ه_ذا بعلى شيخاً} بيانگر آن امر در ذهن است. گفتنى است {أُمّة} در نزد برخى از اهل لغت به معناى مجموعه انسان هايى است كه در چيزى مانند دين، زمان و مكان واحد اجتماع كرده و مشترك باشند (مفردات راغب) و در نظر برخى ديگر به معناى دين و ملت است (لسان العرب).

ذاكريت مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 37 - 12

12 - در ميان مسلمانان صدراسلام ، افرادى بودند كه اشتغال به امور دنيا ، هيچ گاه آنان را از ياد خدا و انجام وظايف فردى و اجتماعى خويش ، غافل نمى ساخت .

رجال لاتلهيهم تج_رة و لابيع عن ذكر اللّه

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه آيه شريفه، هر چند در توصيف مردان خداجويى است كه دنيا آنان را از ياد خدا غافل نمى سازد; ولى از وجود چنين افرادى در ميان مسلمانان صدراسلام نيز حكايت مى كند.

رحمت بر مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 10 - 2

2 - فضل و رحمت خداوند ، شامل همه افراد امت اسلام

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته

رحمت بر مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 20

20- مصونيت مؤمنان مكه و بهره مندى آنان از رحمت الهى ، از اهداف برقرارى

صلح حديبيه

ليدخل اللّه فى رحمته من يشاء

از ارتباط جمله {ليدخل . ..} با آيه قبل، مطلب بالا استفاده مى شود; زيرا {ليدخل ...} غايت براى جواب محذوف است; يعنى، ما بدين سبب اجازه جنگ نداديم تا مؤمنان مكه آسيب نبينند و از رحمت الهى بهره مند گردند.

رد امتنان مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 17 - 3

3 - پيامبر ( ص ) مأمور عدم پذيرش منت مسلمانان در مورد اسلام آوردنشان

يمنّون عليك . .. قل لا تمنّوا علىّ إسل_مكم

رشد اقتصادى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 - 4

4 - نويد خداوند به امت اسلامى در برخوردارى از حكومت ، اقتصاد شكوفا و شرافت ، در پرتو تعاليم قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) *

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل . .. ثمّ جعلن_ك على شريعة من الأمر

واژه {الأمر} در اين آيه همانند واژه {الأمر} در آيه قبل مى تواند نظر به كتاب، حكومت، نبوت، رزق پاكيزه و فضيلت اجتماعى داشته باشد. در اين صورت تعبير {جعلناك على شريعة من الأمر}، نويد به بهره مندى پيامبر(ص) و امتش از آن مواهب خواهد بود.

رفاه مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 14

14 _ رفاه و امكانات مادى مسلمانان ، غير قابل تحمل براى منافقان صدر اسلام و برانگيزنده آنان به ستيزه جويى و كينهورزى

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

روش برخورد مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 2 - 1،2

1 - مسلمانى نابينا ، پس از ورود خود به مجلس وعظ و ارشاد پيامبر ( ص ) ، با ترش رويى و روى گردانى يكى از حاضران مواجه شد .

عبس و تولّى . أن جاءه الأعمى

2 - عبداللّه بن اُمّ مكتوم ، نابيناى مسلمانى كه گرفتار ترش رويى و اعراض يكى از حاضران مجلس پيامبر ( ص ) شد .

أن جاءه الأعمى

برخى از مفسّران، نام شخصى را كه {أعمى} بود و آيه شريفه درباره حضور او نازل شده، {عمرو} و اكثريت {عبداللّه} نوشته اند; ولى همگان بر اين اتفاق دارند كه او فرزند نابيناى {ام مكتوم} بود. در شأن نزول آيه شريفه آمده است كه وى در حال ورود به مجلسى كه پيامبر(ص)، در آن حضور داشت، مورد اسائه ادب فردى از بنى اميه _ كه گفته مى شود عثمان بن عفان بوده است _ قرار گرفت.

زمينه استقلال مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 42

42- صلابت و استقلال امت اسلامى ، در پرتو نفوذناپذيرى در برابر كافران و انعطاف پذيرى در برابر اهل ايمان و برخوردارى از روح عبوديت *

أشدّاء . .. رحماء ... تريهم ركّعًا سجّدًا ... كزرع أخرج شط_ه

چنانچه {كزرع أخرج. ..} بيان ديگرى از {أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم تراهم ركّعاً سجّداً} باشد; يعنى، همان كفرستيزى، رحمت بر مؤمنان و روحيه بندگى است كه زمينه صلابت و استقلال جامعه اسلامى را فراهم مى كند.

زمينه انحراف در مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1

- بقره - 2 - 108 - 7

7 - وجود زمينه انحرافاتى ، همانند انحرافات بنى اسرائيل در بين مسلمانان

أم تريدون أن تسئلوا رسولكم كما سئل موسى من قبل

زمينه بدنامى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 17

17- پايمال شدن حرمت مردان و زنان مؤمن در صورت جنگ در حديبيه ، مايه ننگ براى مسلمانان

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت . .. فتصيبكم منهم معرّة

زمينه پرسش مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 108 - 3

3 - نسخ اديان و نيز نسخ برخى از آيات و احكام قرآن ، برانگيزنده مسلمانان به طرح پرسشهايى نا به جا از پيامبر ( ص )

أم تريدون أن تسئلوا رسولكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {أن تسئلوا} به معناى پرسش كردن باشد. از آن جا كه لحن آيه گوياى مذمت است، از آن پرسشها به پرسشهاى نا به جا تعبير شده است.

زمينه پيروزى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 1 - 3

3- نقش مهم صلح حديبيه ، در پيروزى هاى شگرف بعدى پيامبر ( ص ) و مسلمانان *

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا

با توجه به اين كه صلح حديبيه در ظاهر فتح به شمار نمى آمده، ممكن است اطلاق {فتح مبين} بر آن، از آن جهت باشد كه اين صلح، سرآغاز فتح مكه و يا ديگر پيروزى هاى مهم پس از آن بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 -

20 - 11

11 - صلح حديبيه ، پيش درآمد پيروزى ها و غنايمى گسترده براى امت اسلامى

وعدكم اللّه . .. فعجّل لكم ه_ذه

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ه_ذه} اشاره به صلح حديبيه داشته باشد; يعنى، خداوند غنايم زيادى را براى مؤمنان در نظر گرفته; اما قبل از آن صلح حديبيه را پيش درآمد آن غنايم قرار داده است.

زمينه تكامل مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 4

4 - فرمان هاى الهى ، جلوه اى از ربوبيت او در راه رشد و تعالى پيامبر ( ص ) و پيروان آن حضرت

و اصبر لحكم ربّك

اضافه {حكم} به {ربّ}، مى تواند بيانگر مطلب بالا باشد.

زمينه شكست مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 5

5 _ گرفتن اسير در جنگ بدر مقتضى شكست مسلمانان در آن نبرد

لو لا كتب من اللّه سبق لمسكم فيما أخذتم عذاب عظيم

برخى برآنند كه مراد از {عذاب عظيم} شكست از دشمن در كارزار بدر است و مقصود از {كتب من اللّه . .. } وعده پيروزى است كه خداوند پيش از وقوع جنگ بدر مسلمانان را به آن بشارت داد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: اگر وعده الهى به پيروزى شما (رزمندگان بدر) نبود، به سبب گرفتن اسير پيش از سركوبى كامل دشمن به شكست سختى گرفتار مى شديد. (برگرفته شده از روح المعانى).

زمينه عصيان مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 149 - 8

8 - وجود زمينه هاى

تخلف از فرمان خدا ( تغيير و تعيين قبله ) ، در ميان مسلمانان

و ما اللّه بغفل عما تعملون

ظاهر اين است كه خطاب در {تعملون} متوجه مسلمانان باشد. بنابراين آنان مورد تهديد واقع شده اند و اين نشان مى دهد كه در ميان مسلمانان كسانى بوده اند كه در پذيرش قبله جديد ترديد داشته و يا در صدد مخالفت با آن بوده اند.

زندگى شيرين مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 53 - 4

4 _ جامعه اسلامى ، برخوردار از زندگى گوارا و شيرين و جامعه شرك و كفر ، گرفتار ناكامى ها و تلخى ها

و هو الذى مرج البحرين ه_ذا عذب فرات و ه_ذا ملح أُجاج

برداشت ياد شده، بر اين اساس استوار است كه آيه شريفه، متضمن تثميل باشد; به اين معنا كه ايمان به آب گوارا و شيرين و كفر و شرك به آب شور و تلخ تشبيه شده باشد و مؤمنان و جامعه ايمانى و كافران و جامعه كفر و الحاد به دريا تشبيه شده باشند.

زندگى مسالمت آميز با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 8 - 6

6 - اسلام ، طرفدار روابط مسالمت آميز و عادلانه ميان امت اسلام و ساير ملّت ها

لاينهيكم اللّه عن الذين لم يق_تلوكم

زيان به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 2 - 6

6 - استفاده جبهه كفر از تمامى روش هاى عملى و تبليغى ، براى زيان رساندن به مسلمانان

إن يثقفوكم يكونوا لكم أعداء و يبسطوا إليكم

أيديهم و ألسنتهم بالسوء

تعبير {أيديهم و ألسنتهم. ..}، بيانگر به كارگيرى تمامى امكانات از سوى كافران است.

زيان به مسلمانان ناشناخته مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 14

14- آسيب ديدن مؤمنان ناشناخته شهر مكه ، در صورت وقوع جنگ ميان مسلمانان و مكيان در حديبيه

و لولا رجال مؤمنون . .. أن تط_وهم

سرزنش توطئه عليه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 15 - 1

1 - برقرارى رابطه دوستى و همدستى با ديگر پيروان اديان عليه اسلام و مسلمين ، كارى زشت و در پى دارنده عذاب سخت الهى

الذين تولّوا قومًا . .. لهم عذابًا شديدًا إنّهم ساء ما كانوا يعملون

سرزنش مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 108 - 4

4 - مسلمانانى كه در صدد درخواست نسخ و تبديل برخى از احكام بودند ، مورد نكوهش شديد خداوند قرار گرفتند .

أم تريدون أن تسئلوا رسولكم

در اينكه مخاطب {أن تسئلوا} مسلمانان هستند يا اهل كتاب، دو نظر ابراز شده است. {كما سئل موسى} تأييد كننده اين نظر است كه مخاطب مسلمانان هستند و گرنه در عبارت بعد گفته مى شد: {كما سألتم موسى}. جمله {أم تريدون} (آيا مى خواهيد) دلالت مى كند كه درخواست يا پرسش، انجام نشده بود و لذا در برداشت گفته شد: {در صدد درخواست ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 21

21 _ سرزنش مسلمانانى كه از رويارويى با دشمنان در هراسند .

فلمّا

كتب عليهم القتال اذا فريق منهم يخشون النّاس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 11

11 _ سرزنش و توبيخ خداوند از مسلمانانى كه با يهود و نصارا رابطه مودت آميز داشته و پذيراى ولايت آنها هستند .

فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 4

4 _ مسلمانان فريب خورده و دلگرم به يارى يهود و نصارا ، مورد ملامت مؤمنان راستين پس از فتح و پيروزى

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 1

1 _ سرزنش خداوند نسبت به مسلمانانى كه شغل آب دهى به حاجيان و سرپرستى مسجدالحرام را با جهاد در راه خدا برابر انگاشته و خويشتن را همطراز با مؤمنان اهل پيكار در راه خدا مى پنداشتند .

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر و جهد فى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 10،11

10 _ پيروان پيامبر ( ص ) ، در پندار و بيان نكوهشگر و طعن آلود مشركان ، مردمانى نادان و دنباله رو فردى سحر زده

و قالوا . .. إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

از لحن آيه شريفه، استفاده مى شود كه كافران، اين سخن را از سر نكوهش و طعن مى گفتند و چون پيروى از فردى سحرزده، امرى غير منطقى است، در حقيقت پيروان آن حضرت را، مردمانى نادان مى پنداشتند.

11 _

تحقير و سرزنش ، حربه مشركان براى بازداشتن مردم از پيروى پيامبر ( ص )

قالوا . .. إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

سرزنش مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 4

4 _ نكوهش خداوند از برخى مسلمانان صدر اسلام به سبب تحريم خوردن گوشت حيوانى كه با نام خدا ذبح شده است.

و ما لكم ألا تأكلوا مما ذكر اسم الله عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 13

13 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به خاطر هراسشان از سطوت دشمن و خوددارى از نبرد با آنان ملامت كرد .

أتخشونهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 1

1 - خداوند ، مسلمانان را به خاطر بدگمانى به همسر پيامبر ( ص ) و موضع گيرى ترديدآميز نسبت به شايعه { افك } و رد نكردن صريح آن ، مورد سرزنش قرار داد .

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 1

1 - خداوند ، مسلمانان را به خاطر تأثيرپذيرى در برابر شايعه { افك } و عدم موضع گيرى مناسب در برابر آن ، نكوهش كرد .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 4

4 - اقدام نكوهيده برخى از مسلمانان ،

به تحميل آراى شخصى خود بر پيامبر ( ص ) *

لو يطيعكم فى كثير من الأمر لعنتّم

برداشت بالا بدان احتمال است كه نكوهش مستفاد از آيه، نظر به جريان هايى داشته باشد كه قبلاً صورت گرفته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 13 - 4

4 - نكوهش مسلمانان از سوى خداوند ، به خاطر صرف نظر كردن از ملاقات هاى محرمانه با پيامبراكرم ( ص ) و امتناع ورزيدن از پرداخت صدقه نجوا

ءأشفقتم أن تقدّموا بين يدى نجويكم صدق_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 2 - 5

5 - خداوند ، آن دسته از مؤمنان صدراسلام را كه به گفته هاى خود عمل نمى كردند ، مورد سرزنش و نكوهش قرار داد .

ي_أيّها الذين ءامنوا لِمَ تقولون ما لاتفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 2

2 - نكوهش مسلمانان صدراسلام از سوى خداوند ، به خاطر ترك مصلاّ براى داد و ستد و يا تماشاى لهو و ر ها كردن پيامبر ( ص ) در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه

و إذا رأوا تج_رة أو لهوًا انفضّوا إليها و تركوك قائمًا

سرزنشمسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 88 - 2

2 _ نكوهش مسلمانان صدر اسلام از سوى خداوند ، به جهت اختلافشان در روش برخورد با منافقان

فما لكم فى المنافقين فئتين

سرور مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 -

19

19- علم ، مقدمه هدايت و هدايت ، زمينه ساز جلب رحمت الهى و رحمت ، موجب بشارت و سرور مسلمانان حقيقى است .

و نزّلنا عليك الكت_ب تبي_نًا لكلّ شىء و هدًى و رحمة و بشرى للمسلمين

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه ترتيب در آيه، ترتيب رتبى باشد; يعنى، هر يك از آنها مقدمه ديگرى باشد.

سستى در مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 16 - 7

7 _ وجود برخى افراد سست ايمان و مرتبط با بيگانگان ، در ميان مسلمانان صدر اسلام

و لم يتخذوا من دون اللّه و لا رسوله و لا المؤمنين وليجة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 4

4 _ بروز نوعى سستى ميان گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، براى رفتن به جنگ تبوك

يأيها الذين ءامنوا ما لكم إذا قيل لكم انفروا . .. اثّاقلتم إلى الأرض

اين بخش از آيات، چنانكه برخى از مفسران گفته اند، مربوط به جنگ تبوك است.

سطح زندگى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 131 - 3

3 - سطح زندگى پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، با كافران مكه ، تفاوت قابل ملاحظه اى داشت .

و لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

سعادت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 85 - 7

7 _ توجه به بهره مندى مسلمانان در آخرت و زيان ديگران ، انگيزه اى براى پذيرش اسلام

و من

يبتغ . .. و هو فى الاخرة من الخاسرين

سلطه بر مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 2 - 5

5 - تلاش جبهه كفر براى سلطه بر مسلمانان ، از طريق روش هاى دقيق و آميخته با مهارت *

إن يثقفوكم

برداشت ياد شده با توجه به معناى {ثقف} كه در آن، مهارت در انجام كار نهفته است (مفردات راغب).

سوءظن در مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 13،14،15

13 - پس از محاصره مدينه از سوى احزاب متّحد ، ظنّ و گمان هاى گوناگونى درباره خدا ، در ميان مردم مسلمان پديد آمد .

إذ جاءوكم . .. و تظنّون باللّه الظنونا

{ظنون} مفعول مطلق عددى است و {ال } در آن، براى جنس است. جمع آورده شدن {ظنون } همراه با {ال} دلالت بر تعدد و گوناگونى مى كند.

14 - عارض شدن بدگمانى به خدا در مسلمانان ، در پىِ هجوم احزاب متّحد به مدينه

إذ جاءوكم . .. و تظنّون باللّه الظنونا

احتمال دارد كه مخاطب فعل {تظنّون} مسلمانان باشند و يكى از احتمال هاى {الظنونا} بدگمانى باشد. آيات بعدى مى تواند قرينه اى بر نكته ياد شده باشد.

15 - ظنّ و گمان هاى مردم مدينه درباره وعده هاى خدا ، در پى هجوم احزاب متّحد ، علاوه بر گوناگونى ، نو به نو و در حال تجديد شدن بود .

و تظنّون باللّه الظنونا

آوردن فعل مضارع {تظنّون} به منظور بيان پديد آمدن گمان، مى تواند بيان كننده تداوم و تجديد شدن آن باشد.

سوءظن مسلمانان صدراسلام

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 1

1 - خداوند ، مسلمانان را به خاطر بدگمانى به همسر پيامبر ( ص ) و موضع گيرى ترديدآميز نسبت به شايعه { افك } و رد نكردن صريح آن ، مورد سرزنش قرار داد .

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا

سودجويى در مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 9،11

9 _ مسلمانان در پيكار احد متشكّل از دو جناح ، خداجويانِ آخرت طلب و خودگزينانِ دنياخواه بودند .

يغشى طائفة منكم و طائفة قد اهمّتهم انفسهم

11 _ بينش جاهلى مسلمانان احد نسبت به خداوند ، برانگيزنده حسِّ خودگزينى و دنياطلبى در وجود ايشان

و طائفة قد اهمّتهم . .. يظنّون باللّه غير الحقّ ظنّ الجاهليّة

به نظر مى رسد جمله {يظنّون باللّه . .. }، به منزله علّتى باشد براى جمله {و طائفة قد اهمّتهم انفسهم}.

سوگند مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 6،9

6 _ تعهد مسلمانان سست ايمان بر يارى يهود و نصارا با سوگندهايى مؤكد

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {هولاء} اشاره به بيماردلان و خطاب در {معكم} متوجه يهود و نصارا باشد.

9 _ تعهد دروغين مسلمانان ضعيف الايمان بر يارى مؤمنان با سوگندهايى مؤكد

و يقول الذين ءامنوا اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه خطاب در {معكم} متوجه مؤمنان واقعى باشد ; يعنى برخى از مؤمنان

_ پس از فتح و پيروزى _ به برخى ديگر چنين گفتند: {اهولاء . ..} در اين صورت مشاراليه {هولاء}، بيماردلان خواهد بود.

شايعه مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 1

1 - مسلمانان عصر بعثت ، پذيراى شايعه هاى نارواى بدخواهان عليه خاندان پيامبر ( ص ) و منتشر كننده آنها ، بدون توجه به پيامد هاى ناروا و درستى و نادرستى آنها

إذ تلقّونه بألسنتكم و تقولون بأفواهكم ما ليس لكم به علم

شرب خمر در مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 17

17 _ شراب خوارى و قماربازى برخى مسلمانان صدر اسلام حتى پس از تحريم آن

فهل انتم منتهون

بيان رساى آيات مورد بحث در تحريم شراب و قمار و تذييل آن با جمله اى مذمت آميز همراه با ترديد نسبت به پرهيز مسلمانان از آن (آيا دست از قمار بازى و شرابخوارى مى كشيد)، مى رساند كه تحريم قمار و شراب قبلا اعلام شده ولى برخى از مسلمانان شايد به توهم تصريح نداشتن آن آيات در تحريم، همچنان به شرابخوارى و قماربازى ادامه مى دادند گفتنى است كه شأن نزول هاى نقل شده درباره اين آيات برداشت فوق را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 1،2

1 _ برخى از مسلمانان عصر بعثت _ تا پيش از نزول آيه { انما الخمر . . . } _ به شرابخوارى و قماربازى مبتلا بودند .

ليس على الذين ءامنوا و عملوا الصلحت

جناح فيما طعموا

فعل ماضى {طعموا} دلالت بر اين دارد كه برخى از مسلمانان پيش از نزول اين بخش از آيات، از شراب خوارى و قماربازى پرهيز نداشتند.

2 _ استفاده مؤمنان نيك كردار از شراب و قمار پيش از حكم خداوند به حرمت آنها ، خالى از سرزنش و گناه

ليس على الذين ءامنوا و عملوا الصلحت جناح فيما طعموا

مراد از {ما} در {ما طعموا} شراب و درآمدهاى حاصل از قمار بازى است بنابراين اراده شراب خوارى و مصرف آن درآمدهاى قمار از {طعام} _ كه تنها در مورد خوراكيها به كار برده مى شود _ ميتواند از باب تغليب باشد.

شرك ستيزى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 10

10 - هجرت پيامبر ( ص ) و مسلمانان و موضع گيرى آنان در برابر مشركان ، حركتى ابراهيمى

قد كانت لكم أسوة حسنة فى إبرهيم و الذين معه

با توجه به آيات پيشين _ كه درباره هجرت و موضع گيرى بايسته مسلمانان در برابر مشركان است _ طرح {اسوه} بودن ابراهيم(ع) پس از اين آيات و توصيه ها، مطلب بالا را مى فهماند.

شك مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 15،17،24،25

15 _ ترديد برخى از مسلمانان نبرد احد در حقّانيّت اسلام و وعده رسول خدا ( ص ) به پيروزى مسلمانان بر دشمنانشان

و طائفة . .. يقولون هل لنا من الامر من شىء

برخى از مسلمانان گمان مى كردند چون به اسلام گرويده اند و اسلام دين حق و الهى است، بايد همه امور بر طبق

خواسته آنان پيش رود; ولى آنگاه كه شكست خوردند، به ترديد افتادند و گفتند گويا اختيار امور به دست ما نيست و در نتيجه اسلام دين حق نيست و وعده هاى رسول خدا (ص) بى مورد است.

17 _ شكست ها و حوادث ناگوار ، موجب ترديد مسلمانان سست انديشه در مورد حقّانيّت پيامبر ( ص ) و وعده هاى خدا به پيروزى آنان

طائفة . .. يقولون هل لنا من الامر من شىء

24 _ تبليغات سوء ، شك برانگيز و شرك آلوده مسلمانان سست انديشه احد ، پس از پايان آن كارزار

يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

25 _ شهادت برخى از پيكارگران احد و شكست در آن كارزار ، موجب ترديد مسلمانان سست انديشه

يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

شك مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 5 - 6

6 - ترديد مسلمانان نسبت به درستى عمل خويش ، در قطع درختان بارور ، به هنگام جنگ *

ما قطعتم من لينة . .. فبإذن اللّه

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه پس از قطع بعضى از نخل هاى بنى نضير، اين ترديد و سؤال ميان مسلمانان به وجود آمد كه: آيا عملشان صحيح و مورد رضاى حق بوده يا خير؟ آيه شريفه پاسخى به پرسش آنان است.

شكست مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 149 - 9

9 _ شكست مسلمانان در پيكار احد ، زمينه ساز رواج تبليغات گمراه كننده كافران و منافقان

يا ايّها الّذين امنوا ان تطيعوا الّذين

كفروا يردّوكم

در شأن نزول آيه آمده است كه منافقان پس از شكست نبرد احد، مسلمانان را به بازگشت و پذيرش آيين مشركان ترغيب مى كردند. (مجمع البيان، ذيل آيه).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 14،27

14 _ اندوه مسلمانان از شكست در كارزار احد و پيروز نشدن بر مشركان

فاثابكم غمّا بغمّ

جلمه {فاثابكم}، عطف بر جمله {و لقد عفا عنكم} است و كلمه {باء} در {بغمّ} بدليّه است، و مراد از {غمّا} به دليل كلمه {اثابكم} كه دلالت بر مرحمت و لطف دارد و نيز به دليل اينكه پس از عفو واقع شده، غم و اندوهى پسنديده است و اين غم پسنديده همان غم پيروزى كافران بر مسلمانان خواهد بود و يا غمّ و اندوه به خاطر پيروى نكردن از رسول خدا (ص) و سست آمدن در رويارويى با دشمن است.

27 _ تسلّط خالد بن وليد بر مسلمانان در جنگ احد ، موجب افزايش اندوه آنان از شكست در آن كارزار

امام باقر (ع) درباره {فاثابكم غمّاً بغمّ} فرمود: فامّا الغمّ الاوّل فالهزيمة و القتل و امّا الاخر فاشراف خالد بن الوليد عليهم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 26

26 _ پيروزى و فتح يا شكست و شهادت مسلمانان ، نشانه حقّانيّت و يا باطل بودن اسلام نيست .

ظنّ الجاهليّة . .. يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 165 - 3،4

3 _ شكست و مصيبت سنگين

مسلمانان در پيكار احد ، دور از انتظار ايشان بود .

اولمّا اصابتكم مصيبة قد اصبتم مثليها

كلمه {انّى} به معناى {من اين} (از كجا و از چه روى) مى باشد و {هذا} اشاره به مصيبت است.

4 _ يادآورى خاطره پيروزى مسلمانان در پيكار بدر ، التيام بخش رنج و آثار روحى دردناك شكست نبرد احد

اولمّا اصابتكم مصيبة قد اصبتم مثليها

جمله {قد اصبتم مثليها}، كه اشاره به پيروزى بزرگ مسلمانان در بدر است، بدان جهت ايراد شده كه با ياد آن خاطره بزرگ، مسلمانان مصيبت احد را در مقايسه با پيروزى بدر كوچك شمرند و در نتيجه، رنج مصيبت احد را ناديده انگارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 4

4 _ تلفات سنگين مسلمانان در پيكار احد

و ما اصابكم . .. لو اطاعونا ما قتلوا

شكنجه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 24

24 _ آوارگى و هجرت برخى مسلمانان صدر اسلام و شكنجه و آزار آنان در راه خدا

فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى

جمله {فالّذين . .. }، هر چند بيان يك ضابطه كلّى است، ولى به قرينه ماضى بودن فعلهاى {هاجروا و ... }، ناظر به تحقق هجرت، اخراج و آزار نيز هست.

شكنجه مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 4

4- هجرت برخى از مسلمانان صدراسلام ( به حبشه ) ، پس از تحمل رنج و شكنجه دشمنان

للذين هاجروا من بعد ما فتنوا

يكى از معانى {فتنة} آزار

و شكنجه مى باشد (مفردات راغب) و برداشت فوق مبتنى بر اين معناست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 9

9- پيامبر ( ص ) ، به خاطر شكنجه و آزار مؤمنان توسط كافران ، سخت اندوهگين و متأثر مى شد . *

و لاتحزن عليهم

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مرجع ضمير {عليهم} مؤمنان باشد كه از سوى كافران و مشركان مكه به شدت شكنجه و آزار مى شدند.

شهادت طلبى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 26

26 _ فداكارى و از خود گذشتگى مسلمانان صدر اسلام ، در رويارويى با دشمنان و استقبال آنان از شهادت

فالّذين . .. و قاتلوا و قتلوا

صبر در تأخير پيروزى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 48 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور صبر و شكيبايى در مدت مهلت يافتن كافران تكذيب گر و به تأخير افتادن نصرت و پيروزى مسلمانان بر آنان

و أُملى لهم . .. فاصبر لحكم ربّك

به گفته مفسران، آيه شريفه اشاره به مسأله مهلت يافتن مشركان است كه در آيه پيش ذكر شده است.

صبر مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 174 - 3

3 - پيامبر ( ص ) و ياران ايشان ، مأمور به صبر و شكيبايى در برابر آزار ها و كارشكنى هاى مشركان و كافران معاند

فتولّ عنهم حتّى حين

توصيه به اعراض و بى اعتنايى، در شرايطى كه

پيامبر(ص) و ياران آن حضرت، مورد آزار و شكنجه دشمنان كافر قرار داشتند، در حقيقت توصيه به صبر و شكيبايى بيشتر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 178 - 3

3 - پيامبراسلام ( ص ) و ياران ايشان ، مأمور به صبر و شكيبايى در برابر آزار ها و كارشكنى هاى مشركان و كافران معاند

و تولّ عنهم حتّى حين

توصيه به اعراض و بى اعتنايى در شرايطى كه پيامبر(ص) و يارانش مورد آزار و شكنجه دشمنان كافر قرار داشتند، در حقيقت توصيه به صبر و شكيبايى بيشتر است.

صبر مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 1

1 - خداوند مؤمنان مكه را به صبر در برابر حركات ناشايست مشركان و عفو از خطاكارى آنان فرمان داد .

قل للذين ءامنوا يغفروا للذين لايرجون أيّام اللّه

با توجه به اين كه اين آيات در مكه نازل شده، به دست مى آيد كه اين فرمان در مقطع قبل از هجرت بوده است و منظور از {الذين لايرجون. ..} مشركان اند.

صفات مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 32 - 9

9 - پيشتازان در انجام خيرات ، مهم ترين صفت مسلمانان پيرو قرآن و انسان هاى قرآنى

و منهم سابق بالخيرت

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه پيشتازان در تمسك به قرآن و حافظان ارث الهى، در اين آيه به عنوان پيشتازان در خيرات معرفى شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 14

- 5

5 - عدالت خواهى و حق طلبى ، از اوصاف مسلمانان و پيرو قرآن و ظلم و انحراف از مسير حق ، از اوصاف كافران

و أنّا منّا المسلمون و منّا الق_سطون

با توجه به معناى{قَسْط} (جور) و نيز تقابل {قاسطون} با {مسلمون}، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

صفات مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 105 - 10

10 - وجود روحيه تحقيق و بررسى بين مسلمانان صدراسلام

و يس__َلونك

صلح با غير مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 4

4 _ بستن پيمان صلح با جوامع غيرمسلمان ، جايز است .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

ضعف ايمان در مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 6

6 _ جامعه اسلامى صدر اسلام پس از نايل شدن به مراحل عالى ايمان ، به تنزّل در درجات ايمانى گراييد .

علم أن فيكم ضعفا

ضعف در مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 1

1 _ مسلمانان تا قبل از هجرت به مدينه مواجه با كمى نيرو و نفرات ، ناتوان و در سلطه دشمنان بودند .

و اذكروا إذ أنتم قليل مستضعفون فى الأرض

مفرد آوردن كلمه {قليل}، به جاى قليلون، تأكيدى است بر كمى افراد و نيروهاى اهل ايمان. قابل ذكر است كه مفسران، آيه مورد بحث را درباره مقايسه موقعيت و وضعيت مسلمانان در مكه و مهاجرت آنان به مدينه دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 10

10 _ توان رزمى و نيروى مقاومت هر مسلمان ، حتى پس از گراييدن جامعه ايمانى به ضعف ، بيش از دو چندان هر كافر است .

و علم أن فيكم ضعفا فإن يكن منكم مائة صابرة يغلبوا مائتين

ضعف مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 3

3 _ سپاه مشركان مكه مجهز به سلاح هاى جنگى و داراى برترى نظامى نسبت به مسلمانان

و تودون أن غير ذات الشوكة تكون لكم

عدم تمايل مسلمانان به رويارويى با سپاه شرك و نيز جمله {كانما يساقون إلى الموت} در آيه قبل دلالت بر اين دارد كه مشركان در جنگ بدر از نيروى نظامى برترى برخوردار بودند.

ضعف مسلمانان در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 42 - 4

4 _ موقعيت ضعيف مسلمانان در جنگ بدر نسبت به موقعيت كفار

إذ أنتم بالعدوة الدنيا و هم بالعدوة القصوى

مى توان گفت هدف از بيان موقعيت مسلمانان و كفرپيشگان مكه در منطقه بدر يادآورى موقعيت بسيار ضعيف مسلمانان است. جلمه {ليهلك من هلك ... } مؤيد اين معنا مى باشد. زيرا پيروزى آنگاه دليل حقانيت مسلمانان مى شد كه شرايط ظاهرى، تضمين كننده پيروزى كافران و شكست مسلمانان بود.

طبقات اجتماعى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 8

8 - وجود تفاوت در برخوردارى از امكانات مالى و معيشتى در جامعه اسلامى صدراسلام

و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا

أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جري

طعام مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 6

6 _ حليت غذاى مسلمانان براى اهل كتاب

و طعامكم حل لهم

طعن به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 12

12 - منافقان مدينه ، با برطرف شدن ترس از جنگ ، با زبانى تند و گزنده ، به مسلمانان طعنه مى زدند .

فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد

{سلق} (مصدر {سلقوا}) به معناى {مغلوب كردن و به زمين زدن چيزى با قهر و غلبه} است (مفردات راغب). {حداد} (جمع {حديد}) به معناى {تيز} است.

ظلم به مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 3

3- مسلمانان در مكه ، مورد ظلم و ستم مشركان بودند .

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 4

4 - مسلمانان صدراسلام ، مورد ستم و تهاجم مستمر و پى درپى دشمنان كافر

أُذن للذين يق_تلون بأنّهم ظلموا

به كارگيرى فعل مضارع (يقاتلون) نشان مى دهد كه مسلمانان صدراسلام، به طور مستمر و پياپى، مورد تهاجم و تجاوز قرار مى گرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 7

7 - ناگزيرى مسلمانان به ترك اموال و خانه هاى خويش و اقدام به هجرت و رهايى از ستم مشركان

أُخرجوا من دي_رهم و أمولهم

از ماده {إخراج} و نيز مجهول آمدن فعل {أُخرجوا}، اضطرار و

ناگزيرى استفاده مى شود.

عبوديت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 139 - 7

7 - مسلمانان ، خداوند را از داشتن شريك منزه دانسته و تنها او را پرستش مى كنند .

و نحن له مخلصون

عجب مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 25 - 5

5 _ حضور گسترده مسلمانان در جنگ حنين ، مايه اعجاب و غرورشان شده بود .

و يوم حنين إذ أعجبتكم كثرتكم

عدالتخواهى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 14 - 5

5 - عدالت خواهى و حق طلبى ، از اوصاف مسلمانان و پيرو قرآن و ظلم و انحراف از مسير حق ، از اوصاف كافران

و أنّا منّا المسلمون و منّا الق_سطون

با توجه به معناى{قَسْط} (جور) و نيز تقابل {قاسطون} با {مسلمون}، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

عذاب استيصال مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 33 - 10

10 _ امكان نزول عذاب استيصال بر امت محمد ( ص )

و ما كان اللّه ليعذبهم . .. و هم يستغفرون

عزّت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 19

19 _ عنايت خداوند به عزت و شوكت مسلمين در برابر يهود و نصارا

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح او امر من عنده

عصيان در مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 12

12 _ مسلمانان داراى زمينه

هايى براى تخلف از دستور خمس و رساندنش به صاحبان آن

و اعلموا أنما غنمتم من شىء . .. إن كنتم ءامنتم

از اينكه پرداخت خمس نشانه ايمان به خدا و آيات او دانسته شده و به اين وسيله مورد تأكيد قرار گرفته، برداشت فوق به دست مى آيد.

عصيان مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 11

11 - نافرمانى مسلمانان و ناديده گرفتن حرمت آميزش در شب هاى رمضان ، از زمينه هاى نسخ آن حكم بود .

أحل لكم . .. علم اللّه أنكم كنتم تختانون أنفسكم فتاب عليكم و عفا عنكم

جمله {علم اللّه . ..} نيز همانند {هن لباس لكم ...} بيان حكمت و دليل جعل حليت آميزش در شبهاى ماه رمضان (أحل لكم ...) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 5

5 _ اِخبار غيبى خداى تعالى از برنامه هاى توطئه آميز و مخفيانه مسلمانان متخلف

فاذا برزوا من عندك بيّت طائفة منهم غير الذى تقول

عصيان مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 7

7 - بسيارى از مسلمانان صدر اسلام به حرمت آميزش در شب هاى ماه رمضان اعتنا نكرده و نافرمانى مى كردند .

علم اللّه أنكم كنتم تختانون أنفسكم

بديهى است كه همه مسلمانان مرتكب خلاف نشدند. بنابراين، مخاطب قرار دادن همه آنان با جمله {كنتم تختانون ...} گوياى اين است كه تعداد متخلفان اندك نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 64

- 7

7 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام از پيروى پيامبر ( ص ) سرپيچى مى كردند .

و من اتبعك من المؤمنين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {من} در {من المؤمنين} براى تبعيض باشد. بر اين مبنا مراد از {المؤمنين} مدعيان ايمان است كه شامل مؤمنان واقعى و غير واقعى خواهد شد.

عقيده مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 139 - 7

7 - مسلمانان ، خداوند را از داشتن شريك منزه دانسته و تنها او را پرستش مى كنند .

و نحن له مخلصون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 123 - 1

1 _ پندار باطل گروهى از اهل كتاب و برخى از مسلمانان در مورد نجات از جهنم و ورود به بهشت ، به صرف انتساب به اديان الهى

ليس بامانيكم و لا امانى أهل الكتب

مراد از اسم {ليس} با توجه به آيات گذشته، رهايى از جهنم و ورود به بهشت است يعنى ليس الجنة و المحيص عن النار . .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 59 - 9

9 _ باور و اعتقاد مسلمانان به فسق اكثريت اهل كتاب ، عامل انتقاد نابجا و ناخرسندى بى دليل آنان از اهل ايمان

هل تنقمون منا الا ان ءامنا باللّه . .. و إن اكثركم فسقون

بدان احتمال كه {ان اكثركم} عطف بر {اللّه} باشد، يعنى {امنا بان اكثركم فاسقون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 6

6 - عقيده به ربوبيت خدا

، علت اصلى تهاجم و خصومت مشركان و كافران عليه مسلمانان در عصر بعثت

إلاّ ان يقولوا ربّنا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 7

7 - اعتقاد مسلمانان به نقش مؤثر وساطت پيامبر ( ص ) ، در پيشگاه خداوند براى آمرزش خطاها

سيقول لك المخلّفون . .. فاستغفر لنا

اعراب متخلّف، با درخواست استغفار از پيامبر(ص) نشان دادند كه اين باور و فرهنگ دينى در ميان مسلمانان وجود داشته است كه اگر آن حضرت براى آنان استغفار كند، مستجاب خواهد شد البته خداوند، صداقت درونى اعراب را زير سؤال برده است; ولى از آيه شريفه وجود چنين تفكرى در ميان مسلمانان استفاده مى شود.

عقيده مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 6

6 _ خير ها را از جانب خدا دانستن و شر ها را از ناحيه پيامبر ( ص ) پنداشتن ، انديشه برخى از مسلمانان عصر پيامبر ( ص )

و ان تصبهم حسنة يقولوا هذه من عنداللّه و ان تصبهم سيّئة يقولوا هذه من عندك

ظاهراً مراد از ضمير در {تصبهم} مسلمانان ضعيف الايمان هستند. آنها مى پنداشتند مشكلاتى كه پس از مسلمان شدنشان به آنها روى آورده، از ناحيه پيامبر (ص) بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 101 - 7

7 _ مسلمانان صدر اسلام ، كاستن از نماز را ، هر چند به هنگام سفر و ترس از دشمن ، گناه مى پنداشتند .

و إذا ضربتم فى الارض فليس عليكم جناح ان

تقصروا من الصلوة ان خفتم ان يفتنكم الذين

{لاجناح} و {فليس عليكم جناح}، غالباً در مواردى به كار مى رود كه پندار جرم و گناه بر انجام و يا ترك كارى وجود داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 5

5 _ شركت در جنگ بدر حركتى آشكار به سوى مرگ در پندار گروهى از مسلمانان صدر اسلام

كأنما يساقون إلى الموت و هم ينظرون

مفعول {ينظرون} به قرينه فراز قبل، {الموت} است. يعنى {و هم ينظرون الموت}. بنابراين جمله حاليه {و هم ... } حكايت از آن دارد كه اطمينان برخى از مسلمانان به مرگ آفرينى جنگ بدر به گونه اى بوده كه گويا مرگ را با چشم خويش مشاهده مى كردند.

عقيده مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 1

1 - اخراج ظالمانه مسلمانان صدراسلام از زادگاهشان ( مكّه ) ، تنها به جرم اعتقاد آنان به يگانگى خدا

بأنّهم ظلموا . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

{الذين اُخرجوا} بدل از {الذين يقاتلون} و به تقدير اذن القتال للذين اُخرجوا. ..} مى باشد. {ديار} جمع {دار} است و {دار}; يعنى، خانه و جايى كه انسان در آن جا سكونت دارد. بنابراين معناى جمله ياد شده چنين مى شود: به كسانى كه به ناحق از خانه و كاشانه خود بيرون رانده شدند، رخصت پيكار داده شد.

علايق مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 26

26 _ يهود و نصارا ، مورد علاقه و محبت مسلمانان سست

ايمان در عصر بعثت

ما اسروا فى انفسهم

علايق مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 5

5 _ مسلمانان ، مشتاق رويارويى با كاروان تجارى قريش و ناخشنود از درگيرى با سپاه مسلح آنان

و تودون أن غير ذات الشوكة تكون لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 5،8

5 - مسلمانان صدراسلام ، مشتاق امداد هاى الهى و غلبه سريع بر دشمن

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

8 - مسلمانان صدراسلام ، مشتاق فتح مكه و در انتظار نصرت و امداد هاى الهى

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

مفسران، برآنند كه آيه شريفه ناظر به فتح مكه و قريب الوقوع بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 6 - 6

6 - علاقه شديد برخى از مسلمانان عصر بعثت ، به ارشاد كافران سرشناس مكه و مسلمان ساختن آنان

فأنت له تصدّى

براساس شأن نزول اين آيات، افراد معروفى از قريش (نظير ابوجهل) در مجلسى كه ابن ام مكتوم وارد شد، حضور داشتند و تعبير {من استغنى} در مورد آنان نازل شده است.

علم مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 2

2 - آشنايى مسلمانان ، با ارزش هاى زندگى ابراهيم ( ع ) و همگامانش *

قد كانت لكم أسوة حسنة. .. والذين معه

تعبير {كانت لكم اُسوة}، مى تواند نظر به آشنايى مسلمانان با برنامه هاى ارزشى ابراهيم(ع) داشته باشد.

علماى يهود و

مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 6

6 - ناتوانى مسلمانان از احتجاج عليه يهود در پيشگاه خدا ، توجيه عالمان يهود براى بازدارى مردم خويش از بازگويى و نشر صفات پيامبر موعود

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم ليحاجوكم به عند ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 10،11،12

10 _ داورى ظالمانه علماى يهود نسبت به مسلمانان

الم تر الى الّذين . .. و يقولون للّذين كفروا هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلاً

11 _ موضعگيرى مشترك عالمان يهود و مشركان مكه عليه اهل ايمان

الم تر الى الّذين . .. و يقولون للّذين كفروا هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلاً

12 _ نكوهش اهل كتاب ( علماى يهود ) ، به جهت قضاوت ظالمانه درباره مؤمنان و سازش با كافران

الم تر الى الّذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون

جمله {الم تر . .. } داراى لحن مذمت گونه و اعتراض آميز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 1

1 _ اهل كتاب ( علماى يهود ) مشمول لعن خداوند به جهت حقپوشى و همسويى با كفار عليه مسلمانان

الم تر . .. اولئك الّذين لعنهم اللّه

عمل مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 9 - 10

10 - خداوند ، همواره بر همه كردار هاى مسلمان ها آگاهى دارد .

و كان اللّه بما تعملون بصيرًا

عمل ناپسند مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 73

- 5

5 _ عملكرد غلط مسلمانان ، منشأ فتنه ها و مشكلات اجتماعى آنان

إلا تفعلوه تكن فتنة فى الأرض و فساد كبير

عوامل آوارگى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 8 - 3

3 - ممنوعيت احسان ، به كافران دين ستيز و آواره كننده مسلمانان از سرزمينشان

لاينهيكم اللّه عن الذين لم يق_تلوكم فى الدين

عوامل اخراج مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 10

10 - ايمان مسلمانان به ربوبيت خداى يگانه ، علت اصلى اخراج ايشان از مكه به وسيله مشركان *

يخرجون الرسول و إيّاكم أن تؤمنوا باللّه ربّكم

عوامل ارتداد مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 11 - 7

7 - ارتداد برخى از مسلمانان سست ايمان صدراسلام و بازگشت دوباره آنان به آيين شرك ، به خاطر گرفتار شدن به بعضى از ناكامى هاى دنيوى

و من الناس من يعبد اللّه على حرف . .. انقلب على وجهه

عوامل اعتدال مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 3

3 - نقش تغيير قبله از بيت المقدس به كعبه ، در نيل امت اسلامى به امتى معتدل و برتر

ما وليهم عن قبلتهم التى كانوا عليها . .. و كذلك جعلنكم أمة وسطاً

عوامل انحراف مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 1

1 - هر يك از يهود و نصارا ، در تلاش براى گرايش دادن مسلمانان به

آيين خويش

و قالوا كونوا هوداً أو نصرى تهتدوا

از آن جا كه يهود و نصارا يكديگر را هدايت يافته نمى دانند، معلوم مى شود: جمله {قالوا . ..} داراى {لفّ اجمالى} بوده و حاكى از دو جمله است; يعنى: قالت اليهود كونوا هوداً تهتدوا و قالت النصارى كونوا نصارى تهتدوا}. مخاطبان جمله فوق به دليل آيه بعد، مسلمانان هستند.

عوامل برترى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 3

3 - نقش تغيير قبله از بيت المقدس به كعبه ، در نيل امت اسلامى به امتى معتدل و برتر

ما وليهم عن قبلتهم التى كانوا عليها . .. و كذلك جعلنكم أمة وسطاً

عوامل پيروزى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 44 - 5

5 _ خداوند تحقق دهنده جنگ بدر و پيروزكننده مسلمانان در آن نبرد

ليقضى اللّه أمرا كان مفعولا

عوامل پيروزى مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 8

8 - قدرت مطلق خداوند ، عامل شكست يهود بنى قريظه و پيروزى مسلمانان مدينه بود .

أنزل الذين ظ_هروهم . .. فريقًا تقتلون ... وكان اللّه على كلّ شىء قديرًا

عوامل تزلزل مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 7

7 _ تنگنا هاى جنگ تبوك ، مايه تزلزل قلب برخى از مسلمانان شده بود .

فى ساعة العسرة من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم

عوامل تقويت روحيه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - بروج - 85 - 17 - 3

3 - يادآورى نابودى سربازان دشمن در گذشته تاريخ ، مايه تقويت روحيه پيامبر ( ص ) و پيروان آن حضرت در برابر دشمنان

هل أتيك حديث الجنود

عوامل تقويت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 110 - 4

4 - مسلمانان صدر اسلام ، موظف به تقويت بنيه اعتقادى و اقتصادى خويش با برپا كردن نماز و پرداخت زكات ( براى مهيّا شدن زمينه هاى جهاد و مبارزه )

حتى يأتى اللّه بأمره . .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

عوامل ضعف مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 7

7 _ گسترش جامعه ايمانى در صدر اسلام و فزونى افراد آن ، باعث ضعف نسبى آنان شد . *

علم أن فيكم ضعفا فإن يكن منكم مائة صابرة

از مقايسه ميان مثالهاى مرحله نخست (بيست و صد) با مثالهاى بعد (صد و هزار) اين نكته معلوم مى شود كه در زمان حكم اول (لزوم مقاومت يك بر ده) جمعيت مسلمانان فراوان نبوده است. ولى در مرحله بعد و زمان تخفيف حكم جمعيت مسلمانان، افزايش فراوانى داشته است. اشاره به افزايش مسلمانان پس از بيان ضعف نسبى آنان حكايت از آن دارد كه افزايش جمعيت از علل بروز ضعف نسبى در جامعه ايمانى شده است.

عوامل عزت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 10 - 6

6- قرآن ، مايه شرافت و آوازه انسان و امت اسلام است .

كت_بًا فيه ذكركم

از جمله معانيى كه

اهل لغت براى واژه {ذكر} بيان كرده اند، {شرافت} و {صيت} (آوازه) است (قاموس المحيط). بنابراين مقصود از {فيه ذكركم} اين است كه شرافت و آوازه، در پرتو قرآن و عمل به آن است. گفتنى است مقصود از ضمير مخاطب {كم} هم مى تواند تمامى انسان ها باشد و هم مى شود خصوص امت اسلام باشد كه در برداشت، هر دو لحاظ شده است.

عوامل عظمت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 44 - 5

5 - عظمت مسلمانان در پرتو تعاليم وحى و قرآن *

و إنّه لذكر لك و لقومك

مقصود از {قوم}، ممكن است امت پيامبر(ص) باشد.

عوامل قدرت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 12

12 - نقش بارز صلح حديبيه ، در كوتاه شدن دست دشمنان از ضربه زدن به مسلمانان

فعجّل لكم ه_ذه و كفّ أيدى الناس عنكم

ممكن است {ه_ذه} اشاره به صلح حديبيه داشته باشد و {كفّ. ..} مترتب بر آن بوده و نتيجه آن به شمار آيد.

عوامل هجرت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 8

8 - نهى خداوند از دوستى اهل ايمان با كافران كه باعث خروج ناخواسته پيامبر ( ص ) و مؤمنان از سرزمينشان ( مكه ) شده بودند .

لاتتّخذوا . .. يخرجون الرسول و إيّاكم أن تؤمنوا باللّه

عهد مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 2،6،8،11

2 - مسلمانان مدينه ، با خدا ، عهد بسته

بودند كه از جهاد و رويارويى با دشمن نگريزند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه عليه

6 - برخى از مسلمانان مدينه ، در عمل به عهد خود با خدا ، تا پاى جان پيش رفتند .

فمنهم من قضى نحبه

{نحب} در لغت، به معناى {نذر واجب} است (مفردات راغب). {قضى نحبه} كنايه از مرگ و يا كشته شدن است.

8 - برخى از صاحبان عهد با خدا ، از مسلمانان مدينه ، در انتظار فرا رسيدن فرصتى مناسب براى عمل به عهد خويش بودند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه عليه . .. و منهم من ينتظر

11 - صاحبان عهد با خداوند ، از مسلمانان مدينه ، بر خلاف منافقانِ آن ديار ، هيچ گاه از زير بار عهد خود شانه خالى نكردند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه . .. و ما بدّلوا تبديلاً

عهدشكنى يهود با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 11

11 _ يهوديان عصر بعثت بى هيچ ترس و پروايى از پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، پيمانهايشان را نقض مى كردند .

و هم لايتقون

براى فعل {يتقون} چندين متعلق مى توان لحاظ كرد ; از جمله ضمير {ك} كه خطاب به پيامبر(ص) باشد و يا كلمه اى همانند {المؤمنين}.

غفلت از دشمنان مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 11

11 - بى توجهى به عمق عداوت كافران با اسلام و مسلمانان ، زمينه ساز برقرارى روابط دوستانه با آنان

لاتتّخذوا عدوّى و عدوّكم أولياء . .. يخرجون ... أن

تؤمنوا باللّه ربّكم

بيان ابعاد مختلف عداوت كافران با مسلمانان، به عنوان دليل ممنوعيت ارتباط دوستانه با آنان، بيانگر مطلب بالا است.

غفلت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 17

17 _ غفلت مسلمانان از سلاح و ساز و برگ خويش ، زمينه ساز طمع دشمنان براى شبيخون

ودالذين كفروا لو تغفلون عن اسلحتكم و امتعتكم فيميلون عليكم ميلة واحدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 2 - 9

9 _ عدم توجه برخى از مؤمنان ، به آثار ويرانگر رعايت نكردن حرمت پيامبر ( ص )

لاترفعوا أصوتكم . .. و لاتجهروا له ... أن تحبط أعم_لكم و أنتم لاتشعرون

از تكرار نهى در آيه شريفه، مطلب بالا قابل برداشت است.

فراموشى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 16

16 _ دستور بى اعتنايى به مغالطه گران درباره آيات، در معرض فراموشى از سوى مسلمانان صدر اسلام

و إما ينسينك الشيطن فلاتقعد بعد الذكرى

فرجام شايعه عليه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 9

9 - شايعه و وارونه جلوه دادن حقايق در جامعه اسلامى ، هر چند در آغاز موجب نگرانى و احساس خطر مى شود ; ولى در نهايت با افشا شدن انگيزه شايعه سازان ، به نفع مسلمانان تمام خواهد شد .

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم لاتحسبوه شرًّا لكم بل هو خير لكم

فرجام مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر

- 35 - 33 - 2

2 - بهشت پاينده ، فرجام تمامى مسلمين ( تفريط كننده ، ميانه رو و پيشتاز )

جنّ_ت عدن يدخلونها

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه فاعل {يدخلون} سه دسته ياد شده در آيه پيش باشد; يعنى، تمامى مسلمانان _ كه امت برگزيده خدايند _ سرانجام وارد بهشت خواهند شد; هرچند برخى از آنان در اثر بعضى از گناهان، بر خود ستم كرده باشند، ولى در نهايت بر اثر شفاعت و عفو عمومى خداوند از بهشت بهره مند خواهند شد. گفتنى است آيه بعد _ كه سخن از غفران الهى است _ و دو آيه بعد _ كه از كافران سخن گفته و در مقابل {الذين اصطفينا} قرار داده شده است _ تأكيد كننده همين مطلب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 22 - 4

4 - زندگى و سرنوشت كافران و مسلمانان ، هرگز برابر و همسان نيست .

أفمن يمشى مكبًّا على وجهه أهدى أمّن يمشى سويًّا على صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 35 - 3

3 - مسلمانان و مجرمان ، داراى دو سرنوشت متفاوت و گوناگون اند .

أفنجعل المسلمين كالمجرمين

برابر نبودن مسلمانان و مجرمان، بيشتر ناظر به سرنوشت آنان است; يعنى، مربوط به سعادت و شقاوت دنيوى و اخروى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 41 - 4،5

4 - مشركان صدراسلام ( مجرمان ) ، براى اثبات يكسانى سرنوشت خويش با مسلمانان ، از ارائه شاهد و هم

فكرى از ميان عقلاى عالم ناتوان بودند .

أم لهم شركاء فليأتوا بشركائهم إن كانوا ص_دقين

5 - عقيده به شفاعت معبود ها و يكسان بودن سرنوشت مجرمان ( مشركان ) با مسلمانان ، عقيده اى منحصر به مشركان عصر بعثت و فاقد شاهد و تصديق كننده اى از ميان عقلاى عالم

أم لهم شركاء فليأتوا بشركائهم إن كانوا ص_دقين

فضايل مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 1

1 - خداوند ، امت اسلام را امتى معتدل و برتر قرار داد .

جعلنكم أمة وسطاً

كلمه {وسطاً} چنانچه برخى از مفسران گفته اند كنايه از {معتدل} و يا {برتر} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 1،2

1 _ پيروان رسول اكرم ( ص ) ، از رحمت خاص الهى بهره مند هستند .

فسأكتبها . .. و الذين هم بايتنا يؤمنون. الذين يتبعون الرسول

{الذين يتبعون} عطف بيان و يا بدل براى {الذين هم . .. } در آيه قبل است. بنابراين رحمت نويد داده شده با جمله {سأكتبها}، از آن پيروانِ پيامبر پس از بعثت او خواهد بود.

2 _ رحمت خاص الهى در قيامت از آن پيروان پيامبر اسلام خواهد بود .

فسأكتبها . .. الذين يتبعون الرسول

برداشت فوق بر اين اساس است كه {فسأكتبها} بيان تحقق رحمت الهى در سراى آخرت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 3

3 - امت اسلام ، امتى برگزيده

هو اجتبيكم

{إجتباء} به معناى برگزيدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور

- 24 - 14 - 1

1 - امت اسلامى ، در دو عرصه دنيا و آخرت ، از فضل و رحمت خداوند برخورداراند .

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته فى الدنيا و الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 77 - 5

5 _ مسلمانان ، مورد توجه و عنايت خدا هستند .

قل مايعبؤا بكم ربّى لولا دعاؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 32 - 1،2،13

1 - مسلمانان ، ملتى ممتاز و برگزيده الهى

ثمّ أورثنا الكت_ب الذين اصطفينا

طبق نظر بيشتر مفسران، مقصود از {الكتاب} قرآن و مراد از {الذين اصطفينا} مسلمانان است.

2 - قرآن ، ارث و موهبت الهى براى جامعه اسلامى

ثمّ أورثنا الكت_ب الذين اصطفينا من عبادنا

برداشت ياد شده، از تعبير ارث درباره اعطاى قرآن به دست مى آيد; زيرا ارث چيزى است كه براى آن تلاشى صورت نگرفته و در نتيجه حقى هم براى دريافت آن به وجود نيامده است.

13 - انتخاب مسلمانان براى وراثت قرآن و بهره مند شدن از آموزه هاى آن ، فضل بزرگ خداوند به آنان است .

ثمّ أورثنا الكت_ب الذين اصطفينا . .. ذلك هو الفضل الكبير

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه {ذلك} به {اصطفاء} و {ايراث كتاب} (مستفاد از جمله {أورثنا الكتاب الذين اصطفينا}) اشاره داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 33 - 2

2 - بهشت پاينده ، فرجام تمامى مسلمين ( تفريط كننده ، ميانه رو و پيشتاز )

جنّ_ت عدن يدخلونها

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين

احتمال است كه فاعل {يدخلون} سه دسته ياد شده در آيه پيش باشد; يعنى، تمامى مسلمانان _ كه امت برگزيده خدايند _ سرانجام وارد بهشت خواهند شد; هرچند برخى از آنان در اثر بعضى از گناهان، بر خود ستم كرده باشند، ولى در نهايت بر اثر شفاعت و عفو عمومى خداوند از بهشت بهره مند خواهند شد. گفتنى است آيه بعد _ كه سخن از غفران الهى است _ و دو آيه بعد _ كه از كافران سخن گفته و در مقابل {الذين اصطفينا} قرار داده شده است _ تأكيد كننده همين مطلب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 10

10 - مصون ماندن امت پيامبر ( ص ) از نابودى و كيفر دنيوى ، در پرتو عنايت ربوبى خداوند به آن حضرت است . *

و لولا كلمة سبقت من ربّك لقضى بينهم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه ضمير {هم} در {بينهم}، مربوط به كفار عصر بعثت باشد و نه قوم موسى. و از آن جا كه خداوند در موارد امهال، تعبير به {ربّك} نموده است _ كه نشانه عنايت ويژه خداوند به پيامبر(ص) مى باشد _ مطلب بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 22 - 3،4

3 - امت اسلامى ، امتى راست قامت ، سرافراز و برخوردار از هدفى روشن در زندگى

أمّن يمشى سويًّا على صرط مستقيم

4 - زندگى و سرنوشت كافران و مسلمانان ، هرگز برابر و همسان نيست .

أفمن يمشى مكبًّا على وجهه أهدى أمّن يمشى سويًّا

على صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 35 - 1

1 - مسلمانان ، در نگاه نظام ارزشى اسلام ، با مجرمان برابر نيستند ; بلكه از آنان برتراند .

أفنجعل المسلمين كالمجرمين

استفهام در {أفنجعل. ..}، انكارى و درصدد نفى برابرى مسلمانان با مجرمان و اثبات برترى آنان است.

فضايل مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 28 - 2

2_ مسلمانان صدراسلام از جمله كسانى اند كه پيش از هدايت شدن به خدا گرايش داشته و از او گريزان نبودند .

و يهدى إليه من أناب. الذين ءامنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله

{الذين ءامنوا} عطف بيان براى {من أناب} و تبيين كننده آن با ارائه مصداق است ; يعنى ، كسانى كه ايمان آورده اند، همانانند كه به سوى خدا انابه مى كردند ، از اين رو مشيّت الهى بر هدايت آنان تعلق گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 20 - 5

5 - وضع كيفر سخت براى اشاعه دهندگان فحشا و افشاى چهره توطئه گران { افك } ، از جلوه هاى فضل و رحمت خدا بر مسلمانان صدراسلام

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته

برداشت ياد شده، به خاطر اين است كه آيه شريفه، دهمين و آخرين آيه اى است كه درباره ماجراى {افك} نازل گرديد و قهراً ارتباط نزديكى با اين ماجرا دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 16

16 - مسلمانانى كه در دوران سخت پيش از فتح

مكه ، از جهاد و انفاق در راه خدا كوتاهى نكردند ، داراى درجه و منزلتى بزرگ تر از مسلمانانى اند كه پس از آن اقدام به جهاد و انفاق مى كردند .

لايستوى منكم من أنفق . .. أُول_ئك أعظم درجة من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

فضايل مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 56 - 1

1 - مسلمانان مكه ، مورد توجه ويژه خداوند بودند .

ي_عبادى الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 24

24- حضور مؤمنان در محيط زندگى كافران مكه ، باعث نجات موقت كفّار از عذاب الهى

لو تزيّلوا لعذّبنا الذين كفروا منهم

فقر مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 5

5 _ توان مالى بسيار پايين مسلمانان در صدر اسلام

و لا على الذين إذا أتوك لتحملهم قلت لا أجد ما أحملكم عليه

فلسفه رد خواسته هاى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 22

22- { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و ما منعنا أن نرسل بالأيات } و ذلك أن محمداً ( ص ) سأله قومه أن يأتيهم بآية فنزل جبرئيل قال : إن الله يقول : { و ما منعنا أن نرسل بالأيات إلى قومك إلاّ أن كذب بها الأوّلون } و كنّاإذا أرسلنا إلى قرية آية فلم يؤمنوا بها أهلكناهم فلذلك أخّرنا عن قومك الأيات ;

از امام باقر(ع) در باره

سخن خداوند {و ما نرسل بالأيات} روايت شده است كه فرمود: داستان اين بود كه: قوم محمد از آن حضرت درخواست كردند كه معجزه اى براى آنان بياورد، پس جبرئيل نازل شد و گفت: خدا مى فرمايد: {و ما منعنا أن نرسل بالأيات . ..} و سنت ما چنين بوده است كه هرگاه معجزه اى را به سوى قريه اى فرستاديم و آنان به آن ايمان نياوردند، آنان را هلاك كرديم. پس به خاطر همين، فرستادن معجزات را براى قومت به تأخير انداختيم}.

فلسفه هجرت مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 2

2- عده اى از مسلمانان صدراسلام براى رهايى از ظلم و ستم مشركان مكه ، از آن شهر هجرت كردند .

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا

به دليل اينكه سوره نحل در مكه نازل شده است، احتمال دارد مراد از {الذين هاجروا} مسلمانانى باشد كه از مكه هجرت كرده و به حبشه يا مدينه رفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 6،7،9

6 - هجرت مسلمانان از مكه ، تحت فشار دشمن بود ; نه به اختيار و دلخواه آنان .

الذين أُخرجوا من دي_رهم و أمولهم

7 - ناگزيرى مسلمانان به ترك اموال و خانه هاى خويش و اقدام به هجرت و رهايى از ستم مشركان

أُخرجوا من دي_رهم و أمولهم

از ماده {إخراج} و نيز مجهول آمدن فعل {أُخرجوا}، اضطرار و ناگزيرى استفاده مى شود.

9 - برخوردار شدن از فضل و رحمت الهى ، انگيزه مهاجران مسلمان

للفقراء المه_جرين . .. يبتغون فضلاً من

اللّه و رضونًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 12

12 - هجرت از مكه به مدينه براى جلب رضاى الهى ، ناسازگار با مودت نسبت به مشركان مكه

لاتتّخذوا عدوّى و عدوّكم أولياء . .. إن كنتم خرجتم جهادًا

آيه شريفه در مرحله نخست، نظر به موضوعى دارد كه در صدراسلام رخ داده است. مخاطب اوليه آيه مهاجرى به نام حاطب بن ابى بلتعه است كه براى خدا هجرت كرده; ولى گام در مسير دوستى با مشركان نهاده بود (غافل از اين كه آن هجرت و اين حركت با هم سازگار نيستند).

قبله اوّل مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 1،2

1 - بيت المقدس در برهه اى از عصر بعثت ، قبله مسلمانان بود .

ما وليهم عن قبلتهم التى كانوا عليها

اكثر مفسران برآنند كه مراد از {قبلتهم . ..} بيت المقدس است.

2 - قبله نخستين مسلمانان ( بيت المقدس ) ، به فرمان خداوند به جانب كعبه تغيير يافت .

ما وليهم عن قبلتهم التى كانوا عليها . .. يهدى من يشاء

جمله {يهدى من يشاء} قرينه بر اين است كه: تغيير قبله به فرمان خداوند بوده است.

قبله مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 13،14

13 - مسلمانان در هر سرزمينى كه باشند ، بايد مسجد الحرام را قبله خويش قرار دهند .

و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

14 - تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله مسلمانان ، خشنودى و رضايت پيامبر ( ص ) را در پى

داشت .

فلنولينك قبلة ترضيها فول وجهك شطر المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 1

1 - مسجدالحرام قبله پيامبر ( ص ) و همه مسلمانان جهان

و من حيث . .. و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره

قدرت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 10

10 _ توان رزمى و نيروى مقاومت هر مسلمان ، حتى پس از گراييدن جامعه ايمانى به ضعف ، بيش از دو چندان هر كافر است .

و علم أن فيكم ضعفا فإن يكن منكم مائة صابرة يغلبوا مائتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 5

5 _ سال نهم هجرى ، سال قدرت مسلمانان و استيلاى آنان بر اداره مسجدالحرام

فلا يقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا

اينكه مسلمانان در سال نهم هجرى مكلف به اين تكليف الهى شدند _ با اينكه اصل پليدى مشركان در گذشته نيز بوده است _ نشان مى دهد كه در گذشته، اجراى آن ميسر نبوده است.

قدرت مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 6

6 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را در مدينه با امداد هاى خويش توانا و قدرتمند ساخت .

تخافون أن يتخطفكم الناس فأويكم و أيدكم بنصره

{تأييد} به معناى تقويت كردن و قدرتمند ساختن است.

قدرت نظامى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 6

6 _ وحشت دشمن از توان رزمى مسلمانان ،

تعيين كننده مرز قدرت نظامى ضرورى در جامعه ايمانى

و أعدوا لهم ما استطعتم . .. ترهبون به عدو اللّه

جمله {ترهبون . .. } به منزله تفسير و توضيحى است براى {ما استطعتم}. يعنى توان نظامى بايد به حدى رسد كه دشمن را به وحشت اندازد، نه كمتر از آن ; هر چند جامعه اسلامى بر بيشتر از اين مقدار توانمند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 10

10 _ توان رزمى و نيروى مقاومت هر مسلمان ، حتى پس از گراييدن جامعه ايمانى به ضعف ، بيش از دو چندان هر كافر است .

و علم أن فيكم ضعفا فإن يكن منكم مائة صابرة يغلبوا مائتين

قرآن و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 44 - 1

1 - قرآن ، مايه تذكر و يادآورى براى پيامبر ( ص ) و قوم آن حضرت است .

و إنّه لذكر لك و لقومك

قلت مسلمانان در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 8

8 _ سلطه كافران بر سرزمين مكه و ضعف و قلّت مسلمانان ، به هنگام هجرت پيامبر ( ص )

إذ أخرجه الذين كفروا ثانى اثنين

قمار در مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 17

17 _ شراب خوارى و قماربازى برخى مسلمانان صدر اسلام حتى پس از تحريم آن

فهل انتم منتهون

بيان رساى آيات مورد بحث در تحريم شراب و قمار و تذييل آن با جمله اى مذمت

آميز همراه با ترديد نسبت به پرهيز مسلمانان از آن (آيا دست از قمار بازى و شرابخوارى مى كشيد)، مى رساند كه تحريم قمار و شراب قبلا اعلام شده ولى برخى از مسلمانان شايد به توهم تصريح نداشتن آن آيات در تحريم، همچنان به شرابخوارى و قماربازى ادامه مى دادند گفتنى است كه شأن نزول هاى نقل شده درباره اين آيات برداشت فوق را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 1،2

1 _ برخى از مسلمانان عصر بعثت _ تا پيش از نزول آيه { انما الخمر . . . } _ به شرابخوارى و قماربازى مبتلا بودند .

ليس على الذين ءامنوا و عملوا الصلحت جناح فيما طعموا

فعل ماضى {طعموا} دلالت بر اين دارد كه برخى از مسلمانان پيش از نزول اين بخش از آيات، از شراب خوارى و قماربازى پرهيز نداشتند.

2 _ استفاده مؤمنان نيك كردار از شراب و قمار پيش از حكم خداوند به حرمت آنها ، خالى از سرزنش و گناه

ليس على الذين ءامنوا و عملوا الصلحت جناح فيما طعموا

مراد از {ما} در {ما طعموا} شراب و درآمدهاى حاصل از قمار بازى است بنابراين اراده شراب خوارى و مصرف آن درآمدهاى قمار از {طعام} _ كه تنها در مورد خوراكيها به كار برده مى شود _ ميتواند از باب تغليب باشد.

قياس كافران با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 22 - 4،5

4 - زندگى و سرنوشت كافران و مسلمانان ، هرگز برابر و همسان نيست .

أفمن يمشى مكبًّا على وجهه

أهدى أمّن يمشى سويًّا على صرط مستقيم

5 - قابل مقايسه نبودن كافران و مسلمانان ، امرى روشن ، بديهى و به دور از ابهام

أفمن يمشى مكبًّا على وجهه أهدى أمّن يمشى سويًّا على صرط مستقيم

برداشت ياد شده، از استفهام تقريرى در (أفمن . .. أمّن) استفاده مى شود.

قياس مسلمانان با گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 35 - 1

1 - مسلمانان ، در نگاه نظام ارزشى اسلام ، با مجرمان برابر نيستند ; بلكه از آنان برتراند .

أفنجعل المسلمين كالمجرمين

استفهام در {أفنجعل. ..}، انكارى و درصدد نفى برابرى مسلمانان با مجرمان و اثبات برترى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 37 - 1

1 - در هيچ كتاب آسمانى ، مسلمانان و اطاعت كنندگان از خدا ، با مجرمان و تبهكاران يكسان تلقى نشده اند .

أفنجعل المسلمين كالمجرمين . .. أم لكم كت_ب فيه تدرسون

كافران صدر اسلام و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 1

1 - كفر پيشگان عصر بعثت ، مسلمانان را از حضور در مساجد باز مى داشتند و در صدد تخريب آنها بودند .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه . .. و سعى فى خرابها

فعل {منع} نيازمند دو مفعول است: يك مفعول آن {مساجد اللّه} است و مفعول ديگر {المسلمين} مى باشد كه به خاطر وضوحش بيان نشده است; يعنى: {منع المسلمين مساجد اللّه} ماضى آوردن فعل {منع} حكايت از آن دارد كه: ممانعت از ورود مسلمانان به مساجد تحقق

يافته بوده; يعنى، آيه شريفه ضمن بيان ناروا بودن ممانعت از ورود به مساجد، اشاره دارد به قضاياى بازدارى از ورود مسلمانان صدر اسلام، به مسجد الحرام و . ..

كافران و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 105 - 2

2 - كفرپيشگان ( يهود ، نصارا و مشركان ) ناخشنود از نزول كمترين خير ، بر مسلمانان

ما يودّ الذين كفروا . .. أن ينزل عليكم من خير

نكره آوردن {خير} به همراه {من} زايده در آيه، حكايت از آن دارد كه: مشركان كمترين خيرى را براى مسلمانان نمى پسنديدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 72 - 5

5 _ اظهار ايمان دروغين و داخل شدن در صفوف مسلمانان براى متزلزل ساختن آنان ، از حيله هاى دشمنان دين

و قالت طائفة . .. لعلّهم يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 13

13 _ ايمان حُييى بن اخطب و كعب اشرف به جبت و طاغوت ، و گفتار نارواى آنان نسبت به مسلمانان

الم تر الى الّذين اوتوا نصيباً من الكتب يؤمنون بالجبت و الطّاغوت و يقولون

ابن عباس مى گويد: اين آيه درباره حييى بن اخطب و كعب اشرف نازل شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 9

9 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، تحت سيطره ستم كافران مكه

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين . .. يقولون ربّنا اخرجنا من هذه ا

بسيارى از مفسران

برآنند كه آيه مورد بحث درباره مسلمانانى است كه تا قبل از فتح مكّه در آنجا بودند و از مهاجرت آنان جلوگيرى مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 101 - 6

6 _ مسلمانان صدر اسلام ، در معرض فتنه و آسيب از سوى كافران به هنگام سفر

و إذا ضربتم فى الارض . .. ان خفتم ان يفتنكم الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 19

19 _ كافران در انديشه تهاجمى يكباره به مسلمين در شرايط مناسب

ودالذين كفروا لو تغفلون عن اسلحتكم و امتعتكم فيميلون عليكم ميلة واحدة

كلمه {ميل} هنگامى كه به {على} متعدى شود، به معناى هجوم بردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 38 - 1

1 _ خداوند ، كافران ستيزه گر عصر بعثت را به ترك مبارزه عليه اسلام و مسلمانان فراخواند .

قل للذين كفروا إن ينتهوا يغفر لهم

انتهاء به معناى پذيرش نهى است ; يعنى انجام ندادن كارى بر اثر نهى شدن از آن. بنابراين با توجه به اينكه متعلق {ينتهوا} شرارتهاى كافران عليه مسلمانان است، جمله {ان ينتهوا} دلالت مى كند كه خداوند كافران را از تعرض به مسلمانان نهى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73 - 13

13- هيچ گاه ميان كافران و مسلمانان ، با حفظ مواضع اصولى تسالم كامل و دوستى حقيقى برقرار نخواهد شد .

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك . .. و إذًا لاَتّخذوك

خليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 36 - 2

2 - قضاوت كافران درباره اسلام و مسلمانان ، قضاوتى بى اساس و بدون پايه عقلانى و منطقى است .

ما لكم كيف تحكمون

گرايشهاى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 28 - 2

2_ مسلمانان صدراسلام از جمله كسانى اند كه پيش از هدايت شدن به خدا گرايش داشته و از او گريزان نبودند .

و يهدى إليه من أناب. الذين ءامنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله

{الذين ءامنوا} عطف بيان براى {من أناب} و تبيين كننده آن با ارائه مصداق است ; يعنى ، كسانى كه ايمان آورده اند، همانانند كه به سوى خدا انابه مى كردند ، از اين رو مشيّت الهى بر هدايت آنان تعلق گرفت.

گسترش حاكميت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 1

1_ خداوند پى در پى از حاكميت كفرپيشگان بر زمين مى كاست و بر سرزمين هاى اسلامى و حاكميت آن مى افزود .

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

مفسّران در تفسير آيه فوق چند نظر ابراز كرده اند. برخى گفته اند: مراد از {الأرض} مطلق زمين است و مقصود از كاستن از نواحى آن، ميراندن و هلاك كردن اهل زمين در اطراف و نواحى گوناگون آن مى باشد. و برخى گفته اند: مراد از {الأرض} سرزمينهاى تحت نفوذ كفر است و منظور از كاستن نواحى آن، كوتاه كردن سيطره كفرپيشگان از آن است كه طبعاً به حاكميت اسلام بر آن جا

مى انجامد.

گواه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 5

5 - مسلمانان ، گواه بر اعمال ساير مردمان و پيامبر گواه بر اعمال مسلمانان است .

لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيداً

در اينكه مراد از {شهداء} و {شهيد} در آيه شريفه چيست، چند نظر ابراز شده است، از جمله گواهى بر اعمال است; يعنى، امت اسلامى و يا گروهى از آنان اعمال ديگر امتها را مشاهده مى كنند و در قيامت بر آن شهادت مى دهند و پيامبر(ص) نيز ناظر اعمال مسلمانان است و در آخرت بر آن شهادت مى دهد.

گواهان مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 18

18 - مسلمانان ، گواه بر اعمال ساير مردم و پيامبر ( ص ) گواه بر اعمال مسلمانان

ليكون الرسول شهيدًا عليكم و تكونوا شهداء على الناس

در اين كه مراد از {شهيد} و {شهداء} در آيه چيست، نظراتى چند ابراز شده است كه از جمله آنها {گواهى بر اعمال} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 8 - 4،5

4- پيامبر ( ص ) ، گواه و ناظر بر اعمال امت خويش در طول تاريخ

إنّا أرسلن_ك ش_هدًا

در صورتى كه مراد از {شاهداً} شهادت بر اعمال امت در قيامت باشد، از مطلق آمدن {شاهداً} گواهى و نظارت آن حضرت بر تمام اعمال امت استفاده مى شود.

5- پيامبر ( ص ) ، حتى پس از رحلت خود ، داراى آگاهى و قدرت نظارت بر عملكرد امت خويش

إنّا أرسلن_ك

ش_هدًا

اگر منظور از {شاهداً} شهادت بر اعمال همه امت در صحنه قيامت باشد، مطلب بالا استفاده مى شود; زيرا كه شهادت بدون آگاهى و نظارت فاقد اعتبار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 15 - 1

1 - گواهى پيامبر ( ص ) ، بر تمامى حركات و رفتار هاى امت خويش در قيامت

إنّا أرسلنا إليكم رسولاً ش_هدًا عليكم

گواهى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 5،29

5 - مسلمانان ، گواه بر اعمال ساير مردمان و پيامبر گواه بر اعمال مسلمانان است .

لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيداً

در اينكه مراد از {شهداء} و {شهيد} در آيه شريفه چيست، چند نظر ابراز شده است، از جمله گواهى بر اعمال است; يعنى، امت اسلامى و يا گروهى از آنان اعمال ديگر امتها را مشاهده مى كنند و در قيامت بر آن شهادت مى دهند و پيامبر(ص) نيز ناظر اعمال مسلمانان است و در آخرت بر آن شهادت مى دهد.

29 - رسول خدا ( ص ) فرمود : { يدعى نوح يوم القيامة فيقال له : هل بلغت ؟ فيقول : نعم ، فيدعى قومه فيقال لهم هل بلغكم ؟ فيقولون : ما أتانا من نذير و ما أتانا من أحد ، فيقال لنوح : من يشهد لك ؟ فيقول : محمد ( ص ) و أمته ، فذلك قوله : { و كذلك جعلناكم أمة وسطاً } قال : و الوسط العدل فتدعون فتشهدون له بالبلاغ . . . ;

روز قيامت نوح(ع) دعوت به حضور

مى شود و به او گفته مى شود: آيا رسالت خود را ابلاغ كردى؟ مى گويد: آرى پيش قومش دعوت مى شوند و از آنان سؤال مى شود: آيا به شما ]رسالتش[ را ابلاغ كرده است؟ آنان مى گويند: ما را بيم دهنده اى نيامد. پس به نوح گفته مى شود: چه كسى به نفع تو شهادت مى دهد؟ پس وى مى گويد: محمد(ص) و امتش; و اين است سخن خداوند: شما را امت وسط قرار داديم. رسول خدا فرمود: مراد از وسط، عدل است. پس شما (مسلمانان) دعوت مى شويد و به نفع او شهادت به ابلاغ رسالت مى دهيد ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 18

18 - مسلمانان ، گواه بر اعمال ساير مردم و پيامبر ( ص ) گواه بر اعمال مسلمانان

ليكون الرسول شهيدًا عليكم و تكونوا شهداء على الناس

در اين كه مراد از {شهيد} و {شهداء} در آيه چيست، نظراتى چند ابراز شده است كه از جمله آنها {گواهى بر اعمال} مى باشد.

لغزش در مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 16

16 _ هشدار خداوند به مسلمانان در مورد خطر گرفتارى آنان به لغزشهايى همانند لغزش هاى بنى اسرائيل : ( نقض پيمان هاى الهى ، هواپرستى ، تكذيب و قتل انبيا )

إنّ الذين ءامنوا . .. لاتهوى انفسهم فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون

از اهداف اين بخش از آيات با توجه به ذكر مسلمانان در ابتداء كلام (ان الذين ءامنوا) و آنگاه بيان سرگذشت شوم بنى اسرائيل، اين

است كه مسلمانان را از گرفتار شدن به چنين سرنوشتى پرهيز دهد و به آنان گوشزد كند كه آنان نيز در خطر آلودگى به چنين اعمال ناروايى هستند.

لغزشگاه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 2 - 3

3 - جامعه اسلامى ، در معرض خطر از ياد بردن عداوت جبهه كفر با ايشان

إن يثقفوكم يكونوا لكم أعداء

تذكر و هشدار الهى در اين آيه، بيانگر مطلب بالا است.

مبارزه با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 3

3 - ممانعت از ورود مسلمانان به مساجد و تلاش براى تخريب آنها ، از روش هاى مبارزاتى كفرپيشگان عليه اسلام و مسلمين

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه و سعى فى خرابها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 8

8 _ بشارت الهى در مورد ناكامى يهود و كافران در مبارزه مشترك عليه مسلمانان

الم تر الى الذين اوتوا الكتب . .. و من يلعن اللّه فلن تجد له نصيراً

مجادله مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 1،2،8

1 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، موظف بودند كه با اهل كتاب ، جز باانتخاب بهترين روش ، مجادله نكنند .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن

2 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، با اهل كتاب ، بحث هاى اعتقادى و كلامى داشتند .

و لاتج_دلواأهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن

8 - پيامبر (

ص ) و مسلمانان ، در مجادله با اهل كتاب ، موظف اند كه به صراحت ، اعتقادات توحيدى خود را مطرح كنند .

قولوا ءامنّا بالذى أُنزل إلينا و أُنزل إليكم و إل_هنا و إل_هكم وحد

محاصره مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 1

1 - مسلمانان مدينه ، از ناحيه بالا و پايين مدينه ، در محاصره دشمن ( احزاب متّحد ) قرار گرفتند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

محافظت از مسلمانان ناشناخته مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 15

15- تدبير صلح حديبيه از جانب خداوند ، به منظور حفظ جانِ مؤمنان ناشناخته مكه

و لولا رجال مؤمنون . .. أن تط_وهم

محبوبيت مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 4

4- محبوبيت اجتماعى و ايجاد پايگاه در دل هاى مردم ، وعده خداوند به مسلمانان رنج كشيده صدراسلام

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

نزول اين آيات در مكه و همچنين ارتباط آن با آيات پيشين _ كه حاوى ادعاهاى نارواى مشركان و فشارهاى روحى و تبليغاتى آنان بود _ چنين اقتضا دارد كه جمله {سيجعل . ..}، وعده خداوند به محبوب شدن مؤمنان و يافتن پايگاه مناسب اجتماعى در ميان مردمان آن عصر باشد.

محدوده تلاش مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 7

7 - فعاليت مسلمانان صدراسلام پيش از هجرت ، محدود به مسائل فرهنگى و تبليغى

إلاّ

أن يقولوا ربّنا اللّه

محدوده مسؤوليت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 7 - 1

1 - مسلمانان براى تزكيه كسانى كه خود را از تعاليم الهى بى نياز مى پندارند ، هيچ تكليف و مسؤوليتى ندارند .

و ما عليك ألاّ يزّكّى

ما در {و ما عليك ألاّ يزّكّى} مى تواند نافيه باشد كه با تقدير مبتداى محذوف معناى آيه چنين مى شود: {نيست بر تو باكى در مورد اقدام نكردن او به تزكيه خويش} و نيز ممكن است استفهاميه و مفاد آن چنين باشد: {چيست بر تو در مورد اقدام نكردن او به تزكيه خويش}؟ در هر صورت مراد اين است كه بى توجّهى شخص كافر به تزكيه خويش، براى تو مسؤوليت آفرين نيست كه هدايت او را بر پذيرش مؤمن مقدم مى دارى!.

محمد(ص) و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 10

10 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور مدارا با مسلمانانى كه در برابر فرامين آن حضرت برخورد منافقانه داشتند .

و يقولون طاعة . .. فاعرض عنهم

در برداشت فوق، {اعراض} به معناى گذشت گرفته شده است ; يعنى در صدد انتقام از آنان مباش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) رؤياى خويش ( كمى نفرات دشمن در جنگ بدر ) را براى مسلمانان بيان كرد .

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا و لو أريكهم كثيرا لفشلتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه -

9 - 128 - 5

5 _ دلبستگى عميق پيامبر ( ص ) به امت و اشتياق شديد وى به هدايت آنان

رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم

محمد(ص) و مشكلات مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 11

11 _ رنج و اندوه پيامبر ( ص ) از مشكلات مسلمانان ، در عين فراخوانى آنان به جنگ با دشمنان و تحمل سختى هاى نبرد

رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم

با توجه به اينكه در آيات قبل، سخن از جنگ تبوك و مشكلات توان فرساى آن بود و پيامبر(ص) مؤمنان را به شركت در آن فرمان داده بود، يادآورى خصلتهاى پيامبر(ص) در پايان اين بخش، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

مخالفان مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 3

3 - در مدينه ، مخالفانى وجود داشتند كه درصدد جذب منافقان به سوى خود بودند .

و القائلين لإخونهم هلمّ إلينا

مراد از {القائلين} طبق گفته مفسران، يهوديان اطراف مدينه بوده اند. مرجع ضمير در {إخوانهم} افراد منافق اند.

مدارا با مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 10

10 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور مدارا با مسلمانانى كه در برابر فرامين آن حضرت برخورد منافقانه داشتند .

و يقولون طاعة . .. فاعرض عنهم

در برداشت فوق، {اعراض} به معناى گذشت گرفته شده است ; يعنى در صدد انتقام از آنان مباش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 3

3 _ نرمى و مداراى پيامبر ( ص ) ، با مسلمانانى كه از دستورات ايشان سرپيچى كردند و از جبهه احد گريختند .

فبما رحمة من اللّه لنت لهم

نرمى و مدارا غالباً در مورد مخالفت و عصيان است كه از مصاديق مورد نظر _ به قرينه آيات قبل _ عصيانگران نبرد احد مى باشند.

مدت تهجد مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 4،6،7،8

4 - شب زنده دارى گروهى از مؤمنان به تأسّى از پيامبر ( ص ) ، نزديك به دوسوم از شب يا نصف آن و يا يك سوم آن

تقوم أدنى من ثلثى اليل . .. و طائفة من الذين معك

6 - اندازه گيرى كامل شب و روز و مقدار دقيق شب زنده دارى براى مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ميسّر و آسان نبود .

علم أن لن تحصوه

7 - مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ، در آغاز بعثت مدتى چند به شب زنده دارى به ميزان دوسوم يا نصف و يا يك سوم از شب موظف شده بودند .

و طائفة من الذين معك . .. علم أن لن تحصوه

8 - رخصت يافتن مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ، به كاستن از مدّت شب زنده دارى خويش و انجام آن به ميزان ميسور و ممكن

علم أن لن تحصوه فتاب عليكم

در گذشتن خداوند از مؤمنان شب زنده دار _ پس از يادآورى به كم و زياد شدن ميزان شب زنده دارى آنان _ حاكى از رخصت دادن او، به

اين كمى و زيادى است.

مدح مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 1

1 - تمجيد خداوند از پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت به خاطر شب زنده دارى و قرائت قرآن

إنّ ربّك يعلم أنّك تقوم . .. و طائفة من الذين معك

مطلب ياد شده از تذكر به علم خداوند، استفاده مى شود.

مراتب ايمان مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 8

8 _ تفاوت درجات ايمان مسلمانان صدر اسلام ( مهاجران و انصار )

المهجرين و الانصار . .. بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم

با توجه به اينكه تزلزل قلبى، تنها براى برخى از آنان پديد آمده بود و ديگران ثابت قدم بودند، مطلب فوق به دست مى آيد.

مراد از پيشگامان مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 14 - 3

3 - { عن جعفربن محمد ( ع ) فى قوله عزّوجلّ { . . .و قليل من الأخرين } قال : . . . على بن أبى طالب صلوات اللّه عليه ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ {. ..و قليل من الأخرين} روايت شده كه مراد امام على بن ابى طالب _ صلوات اللّه عليه _ است}.

مسلمان در قرآن مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 16

16 - { مسلمان } ، نام امت پيامبر در كتاب هاى آسمانى پيشين و قرآن

هو سمّيكم المسلمين من قبل و فى هذا

مسلمان

در كتب آسمانى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 16

16 - { مسلمان } ، نام امت پيامبر در كتاب هاى آسمانى پيشين و قرآن

هو سمّيكم المسلمين من قبل و فى هذا

مسلمانان از متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 17

17_ پيامبر ( ص ) و پيروان او ، از تقوا پيشگانند و فرجام نيك از آنِ ايشان است .

فاصبر إن الع_قبة للمتقين

مسلمانان پس از فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 11،12،16

11 - تفاوت وضع مسلمانان صدراسلام از نظر عِدّه و عُدّه ( نفرات و امكانات ) ، در مقطع پيش از فتح مكه و مقطع بعد از آن

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل . .. من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

12 - شرايط مسلمانان صدراسلام تا پيش از فتح مكه ، بسى سخت تر از شرايط آنان پس از آن بوده است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل . .. من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

16 - مسلمانانى كه در دوران سخت پيش از فتح مكه ، از جهاد و انفاق در راه خدا كوتاهى نكردند ، داراى درجه و منزلتى بزرگ تر از مسلمانانى اند كه پس از آن اقدام به جهاد و انفاق مى كردند .

لايستوى منكم من أنفق . .. أُول_ئك أعظم درجة من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

مسلمانان پس از هجرت

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 7

7 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را پس از هجرت ، از روزى هاى پاك و پاكيزه بهره مند ساخت .

فاويكم . .. و رزقكم من الطيبت

مسلمانان پيشگام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 32 - 3،5

3 - مسلمانان در حفظ و عمل كردن به قرآن ، به سه دسته ستمكار ( ضايع كننده عمر ) ، ميانه رو و پيشتاز تقسيم مى شوند .

فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرت

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه ضمير جمع {منهم} به {الذين اصطفينا} بازگردد و اين تقسيم بندى مربوط به مسلمانان باشد; نه {عبادنا} و عموم بندگان.

5 - مسلمانان در انجام كار هاى خير ، به سه دسته ستمكار ، ميانه رو و پيشتاز تقسيم مى شوند .

فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرت

اين برداشت، براساس ديدگاه برخى از مفسران است كه اظهار داشته اند: قيد {بالخيرات} در {سابق بالخيرات} قرينه بر اين كه ظلم به نفس و يا ميانه روى، در مقايسه با {خيرات} سنجيده شده است. و به قرينه آمدن اين قيد در {سابق بالخيرات}، از جمله هاى {ظالم لنفسه} و {منهم مقتصد} حذف شده است.

مسلمانان در اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 15

15 - امت اسلام ، امتى شناخته شده در اديان آسمانى پيشين

هو سمّيكم المسلمين من قبل

مسلمانان در اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4

- نساء - 4 - 108 - 6

6 _ برخى از مسلمانان ، در زمان پيامبر ( ص ) مرتكب سرقت و خيانت شدند و با نقشه و توطئه در صدد متهم كردن ديگران بودند .

و هو معهم اذ يبيتون ما لايرضى من القول

در شأن نزول آمده كه طعمة بن ابيرق پس از سرقت با خود انديشيد كه كالاى مسروقه را به خانه يك يهودى بيندازد و در حضور پيامبر(ص) سوگند ياد كند كه آن يهودى سرقت كرده و خود از هر خيانتى مبراست.

مسلمانان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 40 - 3

3 - { عن عبداللّه ابن مسعود قال : قال رسول اللّه ( ص ) إنّى لأرجوا أن يكون من اتّبعنى من اُمّتى ربع أهل الجنّة . . . ثمّ قال : إنّى لأرجوا أن يكون من اُمّتى الشطر ، ثمّ قرأ { ثلّة من الأوّلين . و ثلّة من الأخرين } ;

از عبداللّه بن مسعود نقل شده كه رسول خدا(ص) فرمود: من اميدوارم از امت من كسانى كه از من تبعيت مى كنند، يك چهارم اهل بهشت باشند. .. سپس فرمود: من اميدوارم پيروان من نيمى از اهل بهشت باشند و اين آيه را قرائت فرمود: ثلّة من الأوّلين و ثلّة من الأخرين}.

مسلمانان در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 7

7 _ يادآورى پايمردى و مقاومت خداپرستان پيشين ، از روش هاى قرآن براى ايجاد روحيّه مقاومت در مبارزه با دشمنان دين

و كايّن من نبىّ قاتل معه ربيّون

كثير . .. فى سبيل اللّه

مسلمانان در سال نهم هجرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 5

5 _ سال نهم هجرى ، سال قدرت مسلمانان و استيلاى آنان بر اداره مسجدالحرام

فلا يقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا

اينكه مسلمانان در سال نهم هجرى مكلف به اين تكليف الهى شدند _ با اينكه اصل پليدى مشركان در گذشته نيز بوده است _ نشان مى دهد كه در گذشته، اجراى آن ميسر نبوده است.

مسلمانان در غزوه احد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 165 - 2،3

2 _ ضربه و مصيبت وارده بر كافران در جنگ بدر ، دو برابر مصيبتى كه بر پيكارگران مؤمن در جنگ احد وارد شد .

اولمّا اصابتكم مصيبة قد اصبتم مثليها

بسيارى از مفسران گفته اند كه مراد از {اصبتم مثليها} (دو چندان مصيبتى كه ديديد، بر كافران وارد كرديد) مصيبتى است كه مؤمنان در پيكار بدر بر مشركان تحميل كردند. اين برداشت را روايت مذكور در فيش شماره 12 تأييد مى كند.

3 _ شكست و مصيبت سنگين مسلمانان در پيكار احد ، دور از انتظار ايشان بود .

اولمّا اصابتكم مصيبة قد اصبتم مثليها

كلمه {انّى} به معناى {من اين} (از كجا و از چه روى) مى باشد و {هذا} اشاره به مصيبت است.

مسلمانان در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 4

4 _ مسلمانان در جنگ بدر به غنايمى چشمگير دست يافتند .

يسئلونك عن الأنفال

حساس شدن مسلمانان نسبت به انفال و غنايم جنگى

و پرسش مكرر آنان و بازتاب آن در آيه نشانگر فراوانى غنايم بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 9 - 1

1 _ مشاهده سپاه برتر مشركان جنگ بدر مايه نگرانى مسلمانان و احساس خطر از سوى آنان براى كيان اسلام

إذ تستغيثون ربكم

واژه {استغاثه} معمولا در موردى به كار مى رود كه استغاثه كننده در طلب نجات از تنگنايى شديد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 10 - 6

6 _ پيروزى مسلمانان در جنگ بدر ، گسيل هزاران فرشته براى امداد مجاهدان در آن جنگ ، بشارت دهى و اطمينان بخشى به واسطه آنان ، پرتوى از عزتمندى و كاردانى خداوند

و ما النصر إلا من عند اللّه إن اللّه عزيز حكيم

جمله {إن اللّه عزيز حكيم} تعليلى است براى تمامى مسائلى كه در اين آيه و آيه قبل مطرح شده بود. يعنى سرچشمه آنچه بيان شد، عزت و حكمت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 42 - 1،2،3،6،7،8

1 _ سپاه اسلام و سپاه شرك در آستانه جنگ بدر ، هر كدام در سويى از دره واقع در منطقه بدر مستقر شدند .

إذ أنتم بالعدوة

{عُدْوة} به معناى كناره و دامنه وادى است و وادى به زمينى كه بين دو كوه و دو تپه قرار دارد گفته مى شود و هر وادى داراى دو عدوه و كناره است. تكرار كلمه {عدوه} در آيه شريفه حكايت از آن دارد كه سپاه اسلام در يك سوى دامنه و سپاه كفر در دامنه

ديگر استقرار داشتند.

2 _ دره واقع ميان دو سپاه ايمان و شرك در جنگ بدر ، داراى دو دامنه متفاوت از جهت بلندى و پستى *

إذ أنتم بالعدوة الدنيا و هم بالعدوة القصوى

{دنيا} به معناى نزديكتر و {قصوى} به معناى دورتر است. به نظر مى رسد دورى و نزديكى آن دو دامنه به نسبت دره و زمين مسطح فيما بين سنجيده شده باشد. يعنى شما در دامنه اى بوديد كه آن دامنه به زمين مسطح نزديكتر بود و كافران در دامنه اى مستقر شده بودند كه به زمين مسطح دورتر بود. دورى و نزديكى دامنه ها به نسبت زمين مسطح فيما بين، ملازم با بلندى و پستى آن دو دامنه است.

3 _ مسلمانان در جنگ بدر در دامنه پست و كافران در دامنه بلند مستقر شدند .

إذ أنتم بالعدوة الدنيا و هم بالعدوة القصوى

6 _ مسير حركت قافله تجارى قريش نامعلوم براى مسلمانان و به دور از دسترسى آنان به هنگام حضورشان در منطقه بدر

و الركب أسفل منكم

نكره آوردن كلمه {أسفل} در مقابل معرفه آوردن {العدوه}، مى تواند مشعر به برداشت فوق باشد. ناآگاهى مسلمانان به جايگاه قافله، تمهيدى بوده است از جانب خدا براى {ليقضى اللّه}. يعنى اگر مسلمانان از مسير حركت تجارى قريش آگاه بودند به سوى آنان مى شتافتند و در نتيجه جنگ بدر رخ نمى داد.

7 _ رويارويى دو سپاه بدر در زمانى مشخص ، حتى با برنامه ريزى طرفين ممكن نبود .

و لو تواعدتم لاختلفتم فى الميعد

كلمه {ميعاد} مى تواند اسم زمان به معناى زمان قرار، و مى تواند اسم مكان به معناى جايگاه قرار باشد. و مراد از {تواعد}

وعده مسلمانان با اهل مكه است ; يعنى {و لو تواعدتم أنتم و اهل مكة ... } كه در برداشت به برنامه ريزى طرفين تعبير شد.

8 _ انتخاب محل استقرار سپاه كفر و ايمان در آستانه جنگ بدر ، حتى با توافق طرفين ممكن نبود .

و لو تواعدتم لاختلفتم فى الميعد

مسلمانان در غزوه بنى نضير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 12 - 3

3 - موضع مسلمانان در مقطع غزوه بنى نضير ، موضعى برتر نسبت به يهود

لئن أُخرجتم . .. و إن قوتلتم ... لئن أُخرجوا ... و لئن قوتلوا

در اين آيات، همواره از موضع آسيب پذير يهود، سخن به ميان آمده است; زيرا مسأله اخراج و جنگ نه از سوى ايشان بلكه عليه آنان ياد شده است. پس معلوم مى شود كه آنها در موضعى نبوده اند كه بخواهند اقدام به جنگ كنند.

مسلمانان در غزوه حنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 25 - 7،10

7 _ تنگ شدن عرصه بر مسلمانان در جنگ حنين ، على رغم كثرت غرورآفرين آنان

إذ أعجبتكم كثرتكم . .. و ضاقت عليكم الأرض بما رحبت

10 _ فرار مسلمانان در جنگ حنين پس از قرار گرفتن در تنگناى نبرد ، على رغم كثرت غرورآفرينشان

و ضاقت عليكم الأرض بما رحبت ثم وليتم مدبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 26 - 8

8 _ امداد هاى الهى ، عامل اصلى پيروزى مسلمانان در جنگ حنين

ثم وليتم مدبرين. ثم أنزل اللّه سكينته ... و أنزل جنوداً

لم تروها و عذّب الذين كف

مسلمانان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 2

2 _ رحمت خاص الهى در قيامت از آن پيروان پيامبر اسلام خواهد بود .

فسأكتبها . .. الذين يتبعون الرسول

برداشت فوق بر اين اساس است كه {فسأكتبها} بيان تحقق رحمت الهى در سراى آخرت باشد.

مسلمانان در مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 5،6

5 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را پس از هجرت ، در مدينه مأوى داد و از سلطه مشركان خارج كرد .

فأويكم و أيدكم بنصره

6 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را در مدينه با امداد هاى خويش توانا و قدرتمند ساخت .

تخافون أن يتخطفكم الناس فأويكم و أيدكم بنصره

{تأييد} به معناى تقويت كردن و قدرتمند ساختن است.

مسلمانان سست ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 13،15،18،21،22،23،25،26

13 _ داشتن پناهگاهى امن در صورت شكست اسلام ، انگيزه دوستى مسلمانان بيمار دل عصر پيامبر ( ص ) با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان

يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

15 _ گسستن سرنوشت خويش از سرنوشت اسلام و مسلمين ، على رغم اظهار ديانت ، نشانه بيمارى دل و سستى ايمان

فترى الذين فى قلوبهم مرض . .. يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

18 _ تخطئه پندار بيماردلان سست ايمان درباره بى ثباتى و شكست اسلام از سوى خداوند

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح او امر من عنده

21 _ شكست دشمنان اسلام ، مايه پشيمانى مسلمانان سست ايمان از

دلبستگى به يهود و نصارا

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح . .. فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

در برداشت فوق جمله {ما اسروا} _ به قرينه {و من يتولهم منكم} در آيه قبل _ به دلبستگى مسلمانان به يهود و نصارا تفسير شده است.

22 _ پيروزى مسلمانان ، مايه پشيمانى بيماردلان سست ايمان عصر بعثت از شك و ترديد نسبت به حقانيت اسلام

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح او . .. فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {ما اسروا فى انفسهم}، ترديد مسلمانان سست ايمان نسبت به حقانيت اسلام باشد. {فى قلوبهم مرض}، اين احتمال را تأييد مى كند.

23 _ نزول عذاب الهى بر دشمنان دين ، مايه پشيمانى مسلمانان سست ايمان از دلبستگى به يهود و نصارا

او امر من عنده فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

برداشت فوق بر اين احتمال است كه مراد از {امر}، عذاب دنيوى باشد.

25 _ مسلمانان سست ايمان با مشاهده پيروزى اسلام ، شرمسار از برنامه ريزى هاى نهانى خويش جهت رهايى از پيامد هاى شكست مسلمانان

فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

26 _ يهود و نصارا ، مورد علاقه و محبت مسلمانان سست ايمان در عصر بعثت

ما اسروا فى انفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 6،7،8،9،10،18

6 _ تعهد مسلمانان سست ايمان بر يارى يهود و نصارا با سوگندهايى مؤكد

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {هولاء} اشاره به بيماردلان و خطاب در {معكم} متوجه يهود و نصارا باشد.

7 _ ناتوانى مسلمانان سست ايمان

بر پايبندى به تعهد خويش با يهود و نصارا

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

8 _ يهوديان و مسيحيان دلگرم به يارى و همگامى مسلمانان سست ايمان ، مورد ملامت مؤمنان پس از پيروزى

و يقول الذين ءامنوا اهولاء الذين اقسموا . .. انهم لمعكم

9 _ تعهد دروغين مسلمانان ضعيف الايمان بر يارى مؤمنان با سوگندهايى مؤكد

و يقول الذين ءامنوا اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه خطاب در {معكم} متوجه مؤمنان واقعى باشد ; يعنى برخى از مؤمنان _ پس از فتح و پيروزى _ به برخى ديگر چنين گفتند: {اهولاء . ..} در اين صورت مشاراليه {هولاء}، بيماردلان خواهد بود.

10 _ نقض پيمان و شكستن سوگند ، خصيصه بيماردلان سست ايمان

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم

18 _ ناكامى يهود و نصارا در بهره گيرى از روابط دوستانه خويش با مسلمانان سست ايمان

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

در برداشت فوق {هولاء} اشاره به بيماردلان مسلمان و خطاب در {معكم} متوجه يهود و نصارا دانسته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 1،2،9،15،18

1 - در ميان مؤمنان صدراسلام ، افرادى با ايمان سست وجود داشتند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه

2 - برخى از مدّعيان ايمان ، اذيّت و آزار در راه ايمان شان را ، در حدّ عذاب خدا تلقى كرده و آن را تحمل ناپذير مى دانند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه

تشبيه {فتنه و آزار} به {عذاب

خدا}، كنايه از سختى و تحمل ناپذيرى آن است. گفتنى است كه {أُوذى} قرينه اين است كه مراد از {فتنة}، سختى و ناگوارى و آزار است.

9 - عناصر سست ايمانِ عافيت طلب ، با مشاهده پيروزى مؤمنان ، مدعى همراهى ديرينه با مؤمنان اند .

و لئن جاء نصر من ربّك ليقولنّ إنّا كنّا معكم

15 - عناصر سست ايمان عافيت طلب ، در پيروزى مؤمنان ، نقشى نداشتند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه و

18 - خداوند ، به مؤمنان عافيت طلب و دارندگان ايمان سطحى ، هشدار داده است .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 5

5 - مسلمان هاى ضعيف الايمان كه خط مشى سياسى منافقان را دارند ، در صفوف آنان جا دارند .

و القائلين لإخونهم

مسلمانان سست ايمان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 4

4 - منافقان مدينه ، در صدد جذب مسلمان هاى ضعيف الايمان ، به سوى باند خود بودند .

و القائلين لإخونهم هلمّ إلينا

احتمال دارد مرجع ضمير در {القائلين} منافقان، و مرجع در {إخوانهم} مسلمان هايى باشد كه در آيات پيش، از آنان به {الذين فى قلوبهم مرض} تعبير شده است و منظور، مسلمان هايى بودند كه ضعف عقيده داشتند.

مسلمانان صابر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 2

2 _ مجاهدان

جنگ بدر ، نمونه اى از مسلمانان صبور و تقواپيشه كه خداوند با يارى خويش ، مانع زيان رسانى كافران به آنان گرديد .

ان تصبروا و تتقوا لا يضرّكم كيدهم . .. و لقد نصركم اللّه ببدر

مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 15

15 - خداوند ، مسلمانان عصر بعثت را به عفو و گذشت از توطئه گران اهل كتاب فرا خواند .

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره

{عفو} و {صفح} به معناى گذشت از خطا و گناه است. گفته شده {صفح} علاوه بر آن، دلالت بر سرزنش نكردن نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 172 - 12

12 - برخى از مسلمانان صدر اسلام با حرام پنداشتن بعضى از طيبات ، از خوردن آنها امتناع مى كردند . *

يأيها الذين ءامنوا كلوا من طيبت . .. إن كنتم إياه تعبدون

تأكيد خداوند بر مباح بودن طيبات و استفاده از آنها گوياى اين است كه: گروهى از مسلمانان از خوردن برخى از طيبات امتناع مى كردند. آيه بعد (إنما حرّم ...) مى رساند كه امتناع آنان به خاطر اعتقاد به حرمت آن دسته از طيبات بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 16

16 _ اقدام برخى از مسلمين ( عبداللّه بن جحش و همراهان او ) به جنگ با كفارِ مكه در ماه حرام

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

در شأن نزول آيه آمده كه عبداللّه بن جحش و همراهان

او در ماه رجب به گروهى از كفار كه داراى مال التجاره بودند، حمله بردند و آنان را كشته و يا اسير كردند. (مجمع البيان و ديگر تفاسير.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 143 - 1،2،4،6

1 _ شهادت طلبى برخى مؤمنان صدر اسلام پس از جنگ بدر و نگرانى و حيرت آنها به هنگام بروز جنگ احد

و لقد كنتم تمنّون الموت من قبل ان تلقوه فقد رايتموه و انتم تنظرون

2 _ وحشت برخى مؤمنان صدر اسلام از مرگ و شهادت در راه خدا

و لقد . .. فقد رايتموه و انتم تنظرون

4 _ عدم موفقيت برخى از مؤمنان صدر اسلام ، در امتحان الهى

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة . .. فقد رايتموه و انتم تنظرون

6 _ ناهماهنگى و دوگانگى باور ها و عملكرد برخى از مسلمانان صدر اسلام

و لقد كنتم تمنّون الموت . .. فقد رايتموه و انتم تنظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 2،12

2 _ گريز مسلمانان از ميدان كارزار احد ، موجب شكست آنان در آن پيكار

ثمّ صرفكم عنهم . .. اذ تصعدون

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {صرفكم} باشد و كلمه {اذ}، يا براى بيان علّت است، يعنى شكست خورديد چون فرار كرديد، و يا ظرف زمان است، يعنى شكست خورديد، آنگاه كه فرار كرديد.

12 _ گريز مسلمانان از كارزار احد و فاصله گرفتن آنان از رسول خدا ( ص )

و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

كلمه {فى اخريكم} بيان حالت پيامبر (ص) به هنگام دعوت است. يعنى پيامبر (ص) آنگاه كه شما

را دعوت مى كرد، در آخر شما قرار داشت و اين حاكى از دور شدن مسلمانان از اطراف پيامبر (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 15،17،21،24

15 _ ترديد برخى از مسلمانان نبرد احد در حقّانيّت اسلام و وعده رسول خدا ( ص ) به پيروزى مسلمانان بر دشمنانشان

و طائفة . .. يقولون هل لنا من الامر من شىء

برخى از مسلمانان گمان مى كردند چون به اسلام گرويده اند و اسلام دين حق و الهى است، بايد همه امور بر طبق خواسته آنان پيش رود; ولى آنگاه كه شكست خوردند، به ترديد افتادند و گفتند گويا اختيار امور به دست ما نيست و در نتيجه اسلام دين حق نيست و وعده هاى رسول خدا (ص) بى مورد است.

17 _ شكست ها و حوادث ناگوار ، موجب ترديد مسلمانان سست انديشه در مورد حقّانيّت پيامبر ( ص ) و وعده هاى خدا به پيروزى آنان

طائفة . .. يقولون هل لنا من الامر من شىء

21 _ برخورد منافقانه خودمحوران و دنياطلبان مسلمان با رسول خدا ( ص )

و طائفة قد اهمّتهم انفسهم . .. يخفون فى انفسهم ما لايبدون لك

24 _ تبليغات سوء ، شك برانگيز و شرك آلوده مسلمانان سست انديشه احد ، پس از پايان آن كارزار

يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 155 - 1

1 _ فرار و پشت كردن برخى مسلمانان ، از جبهه پيكار احد

انّ الّذين تولّوا منكم يوم التقى الجمعان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 161 - 5

5 _ گمان باطل برخى از مسلمانان صدر اسلام مبنى بر خيانت پيامبر ( ص ) در غنايم جنگى

و ما كان لنبىّ ان يغلّ

در برخى از شأن نزولهاىِ مربوط به آيه آمده كه غنيمتى از غنايم جنگى بدر مفقود شد و عدّه اى چنين پنداشتند كه پيامبر (ص) آن را تصاحب كرده است. (مجمع البيان، ذيل آيه.) و از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمود: ... الم ينسبوا نبيّنا محمّداً (ص) ... الم ينسبوه يوم بدر الى انّه اخذ لنفسه من المغنم قطيفة حمراء حتّى اظهره اللّه عزّ و جلّ على القطيفة و برء نبيّه من الخيانة و انزل بذالك فى كتابه {و ما كان لنبىّ ان يغلّ ... }.

_______________________________

امالى صدوق، ص 92، مجلس 22، ح 3 ; تفسير برهان، ج 1، ص 324، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 10

10 _ آزادى بيان مسلمانان عصر پيامبر ( ص ) در عقايد و موضعگيرى هاى خويش

لو اطاعونا ما قتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 2

2 _ نفوذ عوامل دشمن در بين مسلمانان و ايجاد جنگ روانى براى تضعيف روحيه آنان ، پس از جنگ احد

الّذين قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم

برخى برآنند كه مراد از {النّاس} در {قال لهم النّاس}، منافقانى هستند كه براى دشمنان دين جاسوسى مى كردند. برخى ديگر گفته اند منظور افرادى از دشمن هستند كه

در بين مسلمانان ايجاد رعب مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 10

10 _ مسلمانان صدر اسلام ، مواجه به آزار فراوان اهل كتاب و مشركان بودند .

و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين اشركوا اذًى كثيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 24،25،26

24 _ آوارگى و هجرت برخى مسلمانان صدر اسلام و شكنجه و آزار آنان در راه خدا

فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى

جمله {فالّذين . .. }، هر چند بيان يك ضابطه كلّى است، ولى به قرينه ماضى بودن فعلهاى {هاجروا و ... }، ناظر به تحقق هجرت، اخراج و آزار نيز هست.

25 _ شرايط دشوار محيط مكّه براى مسلمانان صدر اسلام

فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى

چون معمولا هجرت در صدر اسلام از مكّه و اطراف آن صورت مى گرفت، مراد از {ديارهم}، مكّه و اطراف آن است.

26 _ فداكارى و از خود گذشتگى مسلمانان صدر اسلام ، در رويارويى با دشمنان و استقبال آنان از شهادت

فالّذين . .. و قاتلوا و قتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 196 - 7

7 _ فقر و ضعف مسلمانان نسبت به كافران ، در برهه اى از عصر پيامبر ( ص )

لا يغرّنك تقلّب الّذين كفروا فى البلاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 45 - 3

3 _ ناباورى مسلمانان صدر اسلام ،

نسبت به دشمنى يهود با آنان

الم تر . .. و اللّه اعلم باعدائكم

آوردن {اعلم}، با صيغه افعل تفضيل، حكايت از ناباورى مسلمانان نسبت به دشمنى عالمان يهود با آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 72 - 1،2

1 _ كندى و سستى برخى مسلمانان عصر پيامبر ( ص ) ، از شركت در جهاد

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ

2 _ برخى از مسلمانان عصر پيامبر ( ص ) ، ديگر مؤمنان را از شركت در جهاد بازمى داشتند .

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ

راغب در {مفردات}، {ليبطّئنّ} را فعل متعدى دانسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 9

9 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، تحت سيطره ستم كافران مكه

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين . .. يقولون ربّنا اخرجنا من هذه ا

بسيارى از مفسران برآنند كه آيه مورد بحث درباره مسلمانانى است كه تا قبل از فتح مكّه در آنجا بودند و از مهاجرت آنان جلوگيرى مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 13،14،15،16،17،18،19

13 _ فرمان جهاد ، مايه ترس برخى از مدعيان جهاد و مبارزه در صدر اسلام

فلمّا كتب عليهم القتال اذا فريق منهم يخشون النّاس كخشية اللّه او اشدّ خشية

14 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام به گونه اى از نبرد با دشمن هراسناك بودند كه خداترسان از خدا مى ترسند .

اذا فريق منهم يخشون النّاس كخشية اللّه

برداشت فوق بر اين مبناست كه {كخشية اللّه} حال براى فاعل {يخشون}

باشد كه در اين صورت مضافى مقدر است و تقدير كلام چنين خواهد بود: يخشون النّاس مثل اهل خشية اللّه.

15 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، فزونتر از ترسِ خداترسان ، از رويارويى با دشمن هراسناك بودند .

اذا فريق منهم يخشون النّاس . .. او اشدّ خشيةً

اَوْ در {او اشدّ خشية} براى تنويع است و اشاره دارد به اينكه مسلمانان هراسناك از نبرد با دشمن، دو گروه بودند.

16 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام به گونه اى كه از خدا ، ترسان بودند ، از رويارويى با دشمن مى ترسيدند .

اذا فريق منهم يخشون النّاس كخشية اللّه

در برداشت فوق {كخشية اللّه} صفت مفعول مطلق محذوف گرفته شده است و فاعل {خشية} ضميرى است كه به {فريق} بازمى گردد ; يعنى يخشون النّاس مثل خشيتهم من اللّه.

17 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، هراسشان از جنگ بيش از ترسشان از خداوند بود .

يخشون النّاس كخشية اللّه او اشدّ خشية

18 _ بسيارى از مسلمانان صدر اسلام ، تسليم در برابر حكم جهاد و آماده براى نبرد با دشمن

اذا فريق منهم يخشون النّاس

19 _ خداترسى و نهراسيدن از دشمن ، ويژگى بسيارى از مسلمانان صدر اسلام

اذا فريق منهم يخشون النّاس كخشية اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 4

4 _ سران گروهى از مسلمانان ضعيف الايمان ، داراى جلساتى سرى و شبانه ، به منظور چاره انديشى براى مخالفت با پيامبر اسلام ( ص )

بيّت طائفة منهم غير الذى تقول

ظاهر آيه شريفه اين است كه تمامى كسانى كه اظهار اطاعت مى كردند در صدد مخالفت بودند،

نه تنها طائفه اى از آنها ; بنابراين مراد از طائفه _ به مناسبت حكم و موضوع _ سران آنها مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83 - 2

2 _ افشاى اخبار امنيتى از سوى برخى از مسلمانان صدر اسلام

و اذا جاءهم امر من الامن او الخوف اذاعوا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 84 - 12

12 _ امتناع و كوتاهى مسلمين از شركت در غزوه بدر صغرا

فقاتل فى سبيل اللّه . .. و حرّض المؤمنين عسى اللّه

قابل ذكر است كه مورخين از اين غزوه به نامهاى مختلفى _ بدر الصغراء، بدر الموعد، بدر الآخرة و بدر الاخيرة _ ياد كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 88 - 1،4،11،17

1 _ اختلاف مسلمانان صدر اسلام ، در شيوه برخورد با منافقان

فما لكم فى المنافقين فئتين

4 _ شفاعت و طرفدارى برخى از مسلمانان عصر بعثت از منافقان

و من يشفع شفاعة سيّئة . .. فما لكم فى المنافقين فئتين

{فاء} در {فما لكم} تفريع بر آيه 85 و بيانگر مصداقى از {شفاعة سيّئة} است.

11 _ اميد به هدايت منافقان ، از موجبات طرفدارى برخى مؤمنان صدر اسلام از آنان

اتريدون ان تهدوا من اضلّ اللّه

17 _ اميد برخى از مؤمنان صدر اسلام به هدايت منافقان ، برخاسته از عدم شناخت سنن الهى در هدايت و گمراهى

فما لكم فى المنافقين . .. اتريدون ان تهدوا من اضلّ اللّه و من يضلل اللّه فلن تجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

3 - نساء - 4 - 91 - 1

1 _ اِخبار خداوند به مسلمانان صدر اسلام كه در آينده اى نزديك گروهى از دشمنان ، على رغم پيمان ترك تعرض ، به پيمان خويش وفادار نبوده ، در هر آشوبى عليه آنان شركت خواهند كرد .

ستجدون اخرين يريدون ان يَامنوكم و يَامنوا قومهم كلّما ردّوا الى الفتنة اركسوا في

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 24

24 _ مسلمانان صدر اسلام موظّف به تفحص در بينش و كردار منحط دوران جاهليّت خويش و توجّه به تعالى آن در اسلام

كذلك كنتم من قبل فمنّ اللّه عليكم فتبيّنوا

بنابر اينكه متعلق {فتبيّنوا}، {كذلك كنتم من قبل}، باشد. يعنى اگر زمان را درك نكرديد و يا فراموش كرديد، تحقيق كنيد تا اعمال زشت جاهلى براى شما آشكار شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 8

8 _ گروهى از مسلمانان در صدر اسلام ، از مكّه هجرت نكردند و همچنان تحت ستم كافران باقى ماندند .

انّ الّذين توفّيهم الملئكة . .. قالوا كنّا مستضعفين فى الارض

ابن عباس گويد: گروهى از اهل مكّه ايمان آوردند، ولى به علت ترس، از هجرت سر باز زدند و اين آيه درباره آنان نازل شد. (روح المعانى، ذيل آيه).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 100 - 3،4

3 _ ترغيب مسلمانان صدر اسلام به هجرت از مكّه

و من يهاجر فى سبيل اللّه يجد فى الارض مراغماً كثيراً وسعة . .. فقد وقع اجره على

4 _ احتمال سرگردانى و

گرفتار شدن به تنگنا ها ، دليل گروهى از مسلمانان براى ترك هجرت

و من يهاجر . .. يجد فى الارض مراغماً كثيراً وسعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 101 - 6

6 _ مسلمانان صدر اسلام ، در معرض فتنه و آسيب از سوى كافران به هنگام سفر

و إذا ضربتم فى الارض . .. ان خفتم ان يفتنكم الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 109 - 3

3 _ تلاش برخى مسلمانان در صدر اسلام ، براى دفاع از خيانتكاران در پيشگاه پيامبر ( ص )

هأنتم هؤلاء جدلتم عنهم

با توجه به شأن نزول كه در مورد ابن ابيرق و ديگران وارده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 114 - 1

1 _ بسيارى از نجوا هاى مسلمانان سست ايمان صدر اسلام ، فاقد هرگونه خير و فايده

لا خير فى كثير من نجويهم

مراد از ضمير در {نجويهم} مسلمانانى هستند كه در آيات قبل از آنان سخن به ميان آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 123 - 7

7 _ بيگانگى برخى مسلمانان صدر اسلام و اهل كتاب ، با روح ديانت و مقررات الهى

ليس بامانيكم و لا امانى أهل الكتب من يعمل سوءاً يجز به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 3

3 _ تشريع احكامى در مورد زنان ، زمينه مطرح شدن سؤالهايى از سوى مسلمانان صدر اسلام در مورد آنان

*

و يستفتونك فى النساء . .. و ما يتلى عليكم فى الكتب فى يتمى النساء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 4

4 _ ترديد مسلمانان صدر اسلام در جواز مصالحه زن و شوهر نسبت به حقوق يكديگر

و إن امراة خافت . .. فلاجناح عليهما ان يصلحا

كلمه {لاجناح} حاكى است كه مسلمانان صدر اسلام بر آن گمان بودند كه حقوق تعيين شده براى زن و شوهر، قابل مصالحه و گذشت نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 3

3 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، پذيراى دوستى و ولايت كفار ، در عين نهى خداوند حتى از همنشينى با آنها

الذين يتّخذون الكفرين أولياء . .. يكفر بها و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 27

27 _ خداوند ، فراخوان مسلمانان صدر اسلام به پرهيز از تجاوز و تعدى به مشركان

و لايجرمنكم شنئان قوم . .. ان تعتدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 2

2 _ احساس مسؤوليت مسلمانان صدر اسلام نسبت به تكاليف الهى و يادگيرى آن

يسئلونك ماذا احل لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 7 - 5

5 _ مؤمنان در صدر اسلام ، پذيراى پيمان خداوند با اظهار اطاعت از او

ميثقه الذى و اثقكم به اذ قلتم سمعنا و اطعنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده -

5 - 52 - 13،22،25،26

13 _ داشتن پناهگاهى امن در صورت شكست اسلام ، انگيزه دوستى مسلمانان بيمار دل عصر پيامبر ( ص ) با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان

يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

22 _ پيروزى مسلمانان ، مايه پشيمانى بيماردلان سست ايمان عصر بعثت از شك و ترديد نسبت به حقانيت اسلام

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح او . .. فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {ما اسروا فى انفسهم}، ترديد مسلمانان سست ايمان نسبت به حقانيت اسلام باشد. {فى قلوبهم مرض}، اين احتمال را تأييد مى كند.

25 _ مسلمانان سست ايمان با مشاهده پيروزى اسلام ، شرمسار از برنامه ريزى هاى نهانى خويش جهت رهايى از پيامد هاى شكست مسلمانان

فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

26 _ يهود و نصارا ، مورد علاقه و محبت مسلمانان سست ايمان در عصر بعثت

ما اسروا فى انفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 4،6،7،8،12

4 _ مسلمانان فريب خورده و دلگرم به يارى يهود و نصارا ، مورد ملامت مؤمنان راستين پس از فتح و پيروزى

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

6 _ تعهد مسلمانان سست ايمان بر يارى يهود و نصارا با سوگندهايى مؤكد

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {هولاء} اشاره به بيماردلان و خطاب در {معكم} متوجه يهود و نصارا باشد.

7 _ ناتوانى مسلمانان سست ايمان بر پايبندى به تعهد خويش با يهود و نصارا

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

8 _ يهوديان و مسيحيان دلگرم

به يارى و همگامى مسلمانان سست ايمان ، مورد ملامت مؤمنان پس از پيروزى

و يقول الذين ءامنوا اهولاء الذين اقسموا . .. انهم لمعكم

12 _ روابط دوستانه گروهى از مسلمانان عصر پيامبر ( ص ) ، با يهود و نصارا ، موجب تباهى اعمال نيك گذشته آنان

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 3

3 _ پرداخت زكات در حال ركوع نماز ، نشانه فرد تعيين شده در بين مسلمانان صدر اسلام براى حكومت و ولايت بر آنان

و يؤتون الزكوة و هم ركعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 57 - 12

12 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، پذيراى ولايت و دوستى با اهل كتاب و ديگر كافران ، على رغم دشمنى آنان با دين

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الذين . .. أولياء و اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

لحن مذمت گونه جمله { و اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين} مى رساند كه گروهى از مسلمانان با كافران روابط دوستى بر قرار كرده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 1

1 _ برخى از مسلمانان عصر بعثت _ تا پيش از نزول آيه { انما الخمر . . . } _ به شرابخوارى و قماربازى مبتلا بودند .

ليس على الذين ءامنوا و عملوا الصلحت جناح فيما طعموا

فعل ماضى {طعموا} دلالت بر اين دارد كه برخى از مسلمانان پيش از نزول اين بخش از آيات، از شراب خوارى و قماربازى پرهيز نداشتند.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 94 - 6

6 _ گروهى از مسلمانان عصر بعثت خداترس و گروهى ديگر بى باك و بى پروا در برابر خداونداند

يأيها الذين ءامنوا ليبلونكم . .. ليعلم اللّه يخافه بالغيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 7

7 _ برخى از مسلمانان ناخشنود از حكم خداوند درباره انفال و غنايم جنگ بدر

قل الأنفال للّه و الرسول . .. كما أخرجك ربك ... و إن فريقا من المؤمنين لكرهون

{كما} براى تشبيه امر ديگر است و مشبّه به صريحاً در آيه ذكر نشده است. لذا احتمالات مختلفى از سوى مفسران ايراد شده است و از جمله آنهاست حكم خداوند درباره انفال و غنايم جنگ بدر. بر اين مبنا {كما أخرجك ... } چنين معنا مى شود: حكم خداوند درباره انفال حكمى حق است ; همان گونه كه فرمان و تقدير حركت به سوى جنگ بدر حق بود. بر اين اساس جمله {إن فريقا ... } مى رساند كه همه و يا برخى از مسلمانان از حكم خداوند درباره انفال نيز كراهت خاطرى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 2

2 _ ضرورت حضور در جنگ بدر ، امرى روشن براى مسلمانان صدر اسلام

يجدلونك فى الحق بعد ما تبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 1،2،5،7،8

1 _ مسلمانان تا قبل از هجرت به مدينه مواجه با كمى نيرو و نفرات ، ناتوان و در سلطه دشمنان بودند .

و اذكروا إذ

أنتم قليل مستضعفون فى الأرض

مفرد آوردن كلمه {قليل}، به جاى قليلون، تأكيدى است بر كمى افراد و نيروهاى اهل ايمان. قابل ذكر است كه مفسران، آيه مورد بحث را درباره مقايسه موقعيت و وضعيت مسلمانان در مكه و مهاجرت آنان به مدينه دانسته اند.

2 _ مسلمانان تا پيش از هجرت به مدينه ، همواره هراسان از گرفتار آمدن به چنگ دشمنان و نابود شدن به دست آنان

تخافون أن يتخطفكم الناس

{تخطف} به معناى گرفتن با سرعت است و در آيه مى تواند كنايه از غلبه و نابودى باشد. فعل مضارع {تخافون} حكايت از استمرار اين وضعيت دارد.

5 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را پس از هجرت ، در مدينه مأوى داد و از سلطه مشركان خارج كرد .

فأويكم و أيدكم بنصره

7 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را پس از هجرت ، از روزى هاى پاك و پاكيزه بهره مند ساخت .

فاويكم . .. و رزقكم من الطيبت

8 _ غنايم جنگ بدر ، از روزى هاى پاكيزه كه خداوند مسلمانان صدر اسلام را از آن بهره مند ساخت . *

و رزقكم من الطيبت

از مصاديق مورد نظر براى {الطيبت}، به دليل وقوع آيه مورد بحث پس از بيان جنگ بدر، غنايم جنگى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 28 - 4

4 _ خيانت برخى از مسلمانان صدر اسلام به خدا و رسول به خاطر حفظ مال و فرزند خويش

لاتخونوا اللّه و الرسول . .. و اعلموا أنما أمولكم و أولدكم فتنة

در ضمن شأن نزول ياد شده در آيه قبل آمده است كه هدف آن مسلمانى كه مرتكب

خيانت شده و اسرار نظامى مسلمانان را فاش ساخت، حفظ مال و فرزندانش بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 39 - 7

7 _ خداوند با بيان نظارت خويش بر اعمال كافرانِ دست كشيده از مبارزه عليه اسلام ، مسلمانان صدر اسلام را از غافلگير شدن در توطئه هاى آنان ايمنى بخشيد .

فإن انتهوا فإن اللّه بما يعملون بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 1

1 _ مسلمانان در كارزار بدر گروهى از دشمن را اسير كرده و با گرفتن فديه آنان را آزاد كردند .

يأيها النبى قل لمن فى أيديكم من الأسرى إن يعلم اللّه فى قلوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 3،9،16،20

3 - خداوند ، شكست و هلاكت كافران و مشركان حاكم و جايگزين آنان شدن را ، به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، وعده كرده است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

9 - خداوند ، استقرار و تثبيت دين مورد پسند خويش را به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، وعده كرده است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليمكّننّ لهم دينهم الذى ارتض

16 - وعده خداوند به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، به تبديل و دگرگون كردن ترس و اضطراب آنان به امنيت و آرامش

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

20 - عبادت خداى واحد و دورى از شرك ، دليل و سبب وعده كردن خداوند

به مؤمنان صدراسلام براى اعطاى خلافت ، پيروزى و امنيت به آنان

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. يعبدوننى لايشركون بى شيئًا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {يعبدوننى. ..} حال براى ضماير غايب گذشته و يا جمله اى استينافيه بيانيه باشد; كه در هر صورت بيانگر علت و دليل اعطاى خلافت پيروزى و امنيت به مؤمنان از سوى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 2 - 2

2 - در صدراسلام ، كسانى وجود داشته اند كه انتظارِ آزمون الهى را نداشته اند و مى پنداشته اند كه صرف اظهار ايمان ، براى مؤمن بودن ، كافى است .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون

مسلمانان صدر اسلام و بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 2

2 - مسلمانان صدر اسلام ، به ايمان آوردن بنى اسرائيل دل بسته و بدان اميدوار بودند .

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

برداشت فوق لازمه معناى {أن يؤمنوا لكم} است; زيرا تأييد و تصديق پيروان يك مكتب به معناى تصديق حقانيت آن مكتب و در نتيجه ايمان آوردن به آن است.

مسلمانان صدر اسلام و تكليف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 158 - 6

6 - برخى از مسلمانان صدر اسلام ، از انجام سعى ميان صفا و مروه ، اكراه داشته و آن را از مناسك حج نمى پنداشتند .

فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه أن يطوف بهما

نفى اشكال از سعى ميان صفا و مروه با جمله

{فلا جناح . ..} گوياى اين است كه: مسلمانان از انجام آن عمل اكراه داشته و منشأ آن - چنانچه در شأن نزول آمده - وجود بتهايى بود كه مشركان در صفا و مروه بين آن دو نصب كرده بودند.

مسلمانان صدر اسلام و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 2

2 _ گمان برخى از مسلمانان صدر اسلام به وجوب بسيج همه مردم براى شركت در جنگ

ما كان المؤمنون لينفروا كافة

آيه شريفه _ چنان كه در برخى شأن نزولها آمده _ در مقام دفع ذهنيت اشخاصى است كه مى پنداشتند همه مسلمانان بى استثنا بايد در جنگ شركت كنند.

مسلمانان صدر اسلام و رسوم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 11

11 - مسلمانان صدر اسلام بر اساس سنت عصر جاهلى ، به هنگام حج از راه هاى متعارف به خانه ها وارد نمى شدند .

و ليس البر بأن تأتوا البيوت من ظهورها

از اينكه مسلمانان مورد خطاب قرار گرفته اند، معلوم مى شود: گروهى از آنان تا پيش از نازل شدن آيه شريفه، به اين سنت پايبند بوده اند.

مسلمانان صدر اسلام و صدقه نجوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 13 - 1،3

1 - مسلمانان ، از پرداخت صدقه پيش از نجوا با پيامبراكرم ( ص ) ، امتناع ورزيدند .

ءأشفقتم أن تقدّموا بين يدى نجويكم صدق_ت

3 - پرداخت صدقه ، پيش از هر بار نجوا با پيامبراكرم ( ص ) ، براى مسلمانان امرى

دشوار مى نمود .

ءأشفقتم أن تقدّموا بين يدى نجويكم صدق_ت

مسلمانان صدر اسلام و علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 3

3 _ خوشبينى مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به پيشوايان دينى يهود و نصارا

يأيها الذين ءامنوا إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

افشاى چهره عالمان دينى يهود و نصارا براى مسلمانان (يا أيها الذين آمنوا) _ كه متضمن هشدار به ايشان است _ بيانگر اين حقيقت است كه: مسلمانان از ماهيت خطر پيشوايان دينى اهل كتاب آگاهى نداشتند بلكه بر عكس به آنان خوشبين بودند.

مسلمانان صدر اسلام و علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 3

3 _ خوشبينى مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به پيشوايان دينى يهود و نصارا

يأيها الذين ءامنوا إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

افشاى چهره عالمان دينى يهود و نصارا براى مسلمانان (يا أيها الذين آمنوا) _ كه متضمن هشدار به ايشان است _ بيانگر اين حقيقت است كه: مسلمانان از ماهيت خطر پيشوايان دينى اهل كتاب آگاهى نداشتند بلكه بر عكس به آنان خوشبين بودند.

مسلمانان صدر اسلام و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 30 - 3

3 _ قرآن كريم ، آن چنان كه شايسته آن بود در ميان مسلمانان صدراسلام ( نيمه اول بعثت ) ، مورد بهره بردارى قرار نگرفت و حق آن ادا نشد .

و قال الرسول ي_ربّ إنّ قومى اتّخذوا ه_ذا القرءان مهجورًا

مسلمانان صدر اسلام

و قصه افك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 5

5 - انتشار وسيع ماجراى { افك } ، در ميان مسلمانان صدر اسلام

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم لاتحسبوه شرًّا لكم بل هو خير لكم

مسلمانان صدر اسلام و قصه نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 5،6

5_ پيامبر ( ص ) و مردم عصر بعثت ، پيش از نزول قرآن ، به سرگذشت نوح ( ع ) آگاهى نداشتند .

ما كنت تعلمها أنت و لاقومك من قبل ه_ذا

مشاراليه {ه_ذا} قرآن است كه از جمله {نوحيها إليك} معلوم مى شود.

6_ پيامبر ( ص ) و مردم عصر بعثت ، جز از طريق وحى ، راهى براى شناخت صحيح حادثه طوفان و سرگذشت نوح ( ع ) در اختيار نداشتند .

ما كنت تعلمها أنت و لاقومك من قبل ه_ذا

مسلمانان صدر اسلام و قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 10

10_ مردم عصر بعثت ، ناآگاه به سرگذشت يوسف ( ع ) پيش از نزول قرآن

و إن كنت من قبله لمن الغ_فلين

{إن} در جمله فوق مخففه است و مراد از {الغافلين} مردم عصر بعثت مى باشد. بنابراين مفاد جمله {إن كنت ...} چنين مى شود: تو نيز اى پيامبر! پيش از نزول قرآن همانند ساير مردم ، از داستان يوسف بى خبر بودى.

مسلمانان صدر اسلام و لهو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 1،2

1

- مسلمانان صدراسلام ، با مشاهده بساط داد و ستد و يا لهو و سرگرمى ، جذب آن مى شدند و مصلاّ را ترك و پيامبر ( ص ) را در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه ، ر ها مى كردند .

و إذا رأوا تج_رة أو لهوًا انفضّوا إليها و تركوك قائمًا

2 - نكوهش مسلمانان صدراسلام از سوى خداوند ، به خاطر ترك مصلاّ براى داد و ستد و يا تماشاى لهو و ر ها كردن پيامبر ( ص ) در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه

و إذا رأوا تج_رة أو لهوًا انفضّوا إليها و تركوك قائمًا

مسلمانان صدر اسلام و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 8

8 _ وجود پيوند هاى قرابت و خويشاوندى ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 12

12 _ مسلمانان صدر اسلام ، از نبرد با شرك پيشگان پيمان شكن ، در هراس بودند .

أتخشونهم

مسلمانان ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 16

16 _ مسلمانانِ پذيراى ولايت يهود و نصارا ، گمراه و از زمره ستمگرانند .

و من يتولهم منكم فانه منهم إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 23 - 5

5 _ مسلمانانى كه با كفار و دشمنان اسلام پيوند دوستى و موالات مى بندند ، مردمانى ستم پيشه اند .

إن

استحبوا الكفر على الإيمن و من يتولهم منكم فأولئك هم الظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 32 - 3،5

3 - مسلمانان در حفظ و عمل كردن به قرآن ، به سه دسته ستمكار ( ضايع كننده عمر ) ، ميانه رو و پيشتاز تقسيم مى شوند .

فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرت

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه ضمير جمع {منهم} به {الذين اصطفينا} بازگردد و اين تقسيم بندى مربوط به مسلمانان باشد; نه {عبادنا} و عموم بندگان.

5 - مسلمانان در انجام كار هاى خير ، به سه دسته ستمكار ، ميانه رو و پيشتاز تقسيم مى شوند .

فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرت

اين برداشت، براساس ديدگاه برخى از مفسران است كه اظهار داشته اند: قيد {بالخيرات} در {سابق بالخيرات} قرينه بر اين كه ظلم به نفس و يا ميانه روى، در مقايسه با {خيرات} سنجيده شده است. و به قرينه آمدن اين قيد در {سابق بالخيرات}، از جمله هاى {ظالم لنفسه} و {منهم مقتصد} حذف شده است.

مسلمانان قبل از فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 11،12،16

11 - تفاوت وضع مسلمانان صدراسلام از نظر عِدّه و عُدّه ( نفرات و امكانات ) ، در مقطع پيش از فتح مكه و مقطع بعد از آن

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل . .. من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

12 - شرايط مسلمانان صدراسلام تا پيش از فتح مكه ، بسى سخت

تر از شرايط آنان پس از آن بوده است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل . .. من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

16 - مسلمانانى كه در دوران سخت پيش از فتح مكه ، از جهاد و انفاق در راه خدا كوتاهى نكردند ، داراى درجه و منزلتى بزرگ تر از مسلمانانى اند كه پس از آن اقدام به جهاد و انفاق مى كردند .

لايستوى منكم من أنفق . .. أُول_ئك أعظم درجة من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

مسلمانان قبل از هجرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 1،2

1 _ مسلمانان تا قبل از هجرت به مدينه مواجه با كمى نيرو و نفرات ، ناتوان و در سلطه دشمنان بودند .

و اذكروا إذ أنتم قليل مستضعفون فى الأرض

مفرد آوردن كلمه {قليل}، به جاى قليلون، تأكيدى است بر كمى افراد و نيروهاى اهل ايمان. قابل ذكر است كه مفسران، آيه مورد بحث را درباره مقايسه موقعيت و وضعيت مسلمانان در مكه و مهاجرت آنان به مدينه دانسته اند.

2 _ مسلمانان تا پيش از هجرت به مدينه ، همواره هراسان از گرفتار آمدن به چنگ دشمنان و نابود شدن به دست آنان

تخافون أن يتخطفكم الناس

{تخطف} به معناى گرفتن با سرعت است و در آيه مى تواند كنايه از غلبه و نابودى باشد. فعل مضارع {تخافون} حكايت از استمرار اين وضعيت دارد.

مسلمانان گمراه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 16

16 _ مسلمانانِ پذيراى ولايت يهود و نصارا ، گمراه و از

زمره ستمگرانند .

و من يتولهم منكم فانه منهم إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

مسلمانان گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 3

3 _ مسلمانانى كه از هجرت به مدينه سر باز زدند و يا در راه خدا جهاد نكردند و يا مهاجران و دين خدا را يارى ندادند ، از دايره مؤمنان راستين خارج هستند .

و الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولئك هم المؤمنون حقا

{أولئك} اشاره است به هر يك از {الذين} اول و دوم با ويژگيهايى كه در توصيف آنها آمده است. با توجه به اين معنا و دلالت ضمير فصل (هم) بر حصر معلوم مى شود كسانى كه مجموع صفات ياد شده را نداشته، اگر چه برخى از آنها را دارا باشند مؤمن حقيقى نيستند.

مسلمانان متقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 2

2 _ مجاهدان جنگ بدر ، نمونه اى از مسلمانان صبور و تقواپيشه كه خداوند با يارى خويش ، مانع زيان رسانى كافران به آنان گرديد .

ان تصبروا و تتقوا لا يضرّكم كيدهم . .. و لقد نصركم اللّه ببدر

مسلمانان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 2،8،11،13،15

2 - احزاب متّحد ، در جنگ عليه مسلمانان ، جمعيتى فراوان داشتند .

إذ جاءتكم جنود . .. إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

{جنود} جمع {جند} است و دلالت بر چندين سپاه مى كند. آمدن نيروها از بالا دست مدينه و پايين دست آن نيز

مؤيد اين نكته است; زيرا آنان داراى جمعيتى چشمگير بوده اند كه توانسته اند نيروهايشان را در اطراف مدينه مستقر كنند.

8 - هجوم احزاب متّحد به مدينه ، براى درهم شكستن مسلمانان ، مسلمانان را به قدرى وحشت زده كرد كه همانند افراد محتضر شدند .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

مراد از به حنجره رسيدن قلب ها، خفگى و به حال مرگ افتادن است.

11 - ايّام هجوم احزاب متّحد به مدينه ، روزهايى بس سخت و نگران كننده براى مسلمانان بود .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

13 - پس از محاصره مدينه از سوى احزاب متّحد ، ظنّ و گمان هاى گوناگونى درباره خدا ، در ميان مردم مسلمان پديد آمد .

إذ جاءوكم . .. و تظنّون باللّه الظنونا

{ظنون} مفعول مطلق عددى است و {ال } در آن، براى جنس است. جمع آورده شدن {ظنون } همراه با {ال} دلالت بر تعدد و گوناگونى مى كند.

15 - ظنّ و گمان هاى مردم مدينه درباره وعده هاى خدا ، در پى هجوم احزاب متّحد ، علاوه بر گوناگونى ، نو به نو و در حال تجديد شدن بود .

و تظنّون باللّه الظنونا

آوردن فعل مضارع {تظنّون} به منظور بيان پديد آمدن گمان، مى تواند بيان كننده تداوم و تجديد شدن آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 1

1 - منافقان ، همسو با احزاب متّحد ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن روحيه مسلمانان فعاليت مى كردند .

إذ جاءتكم جنود . .. و إذ

يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه ... إلاّ غرورًا

فعل مضارع {يقول} بر تداوم كار منافقان دلالت مى كند كه از آن، به {فعاليت} تعبير مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 1،2

1 - عده اى از منافقان ، مسلمانان شركت كننده در غزوه احزاب را ، به ترك جهاد وسوسه مى كردند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

2 - منافقان براى ماندن مسلمانان به همراه پيامبر ( ص ) در غزوه احزاب _ باتوجه به هجوم دشمن _ وجهى منطقى قائل نبودند و آنان را به ترك غزوه ، دعوت مى كردند .

قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 9،10

9 - مسلمانان مدينه ، در غزوه احزاب ، به رغم قدرت و شوكت دشمن و كارشكنى هاى منافقان ، تسليم امر پيامبر ( ص ) براى جهاد بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم إلاّ إيم_نًا و تسليمًا

ممكن است {تسليماً} به قرينه مقام (بحث جهاد و هجوم دشمن و نيز الگو بودن پيامبر(ص)) تسليم بودن به امر پيامبر(ص) براى جهاد باشد.

10 - توجه مسلمانان مدينه به تحقق وعده هاى خدا و پيامبرش ، در غزوه احزاب ، باعث شد كه آنان ، با ديدن سپاه دشمن بر ايمان شان افزوده شود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله . .. و ما زادهم إل

مسلمانان مدينه و سپاه احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 1،2،6،9،10

1 - مسلمانان مدينه ، با ديدن سپاهيان احزاب متّحد ، اذعان داشتند ، آنچه ديده اند ، همان چيزى است كه خدا و پيامبرش وعده داده اند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

2 - مسلمانان مدينه ، پيشاپيش ، از رويارويى شان با احزاب متّحد ، با خبر بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

6 - آنچه مسلمانان مدينه ، در رويارويى با احزاب متّحد مشاهده كردند ، بر ايمان شان به راه خود و تسليم بودن شان افزود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم الاّ إيم_نًا و تسليمًا

فاعل {زاد} مصدر فعل {رأى} است. بنابراين، استفاده مى شود كه مشاهده دشمنان، بر ايمان مسلمانان افزوده است.

9 - مسلمانان مدينه ، در غزوه احزاب ، به رغم قدرت و شوكت دشمن و كارشكنى هاى منافقان ، تسليم امر پيامبر ( ص ) براى جهاد بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم إلاّ إيم_نًا و تسليمًا

ممكن است {تسليماً} به قرينه مقام (بحث جهاد و هجوم دشمن و نيز الگو بودن پيامبر(ص)) تسليم بودن به امر پيامبر(ص) براى جهاد باشد.

10 - توجه مسلمانان مدينه به تحقق وعده هاى خدا و پيامبرش ، در غزوه احزاب ، باعث شد كه آنان ، با ديدن سپاه دشمن بر ايمان شان افزوده شود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله . .. و ما زادهم إل

مسلمانان معتدل

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 32 - 3،5

3 - مسلمانان در حفظ و عمل كردن به قرآن ، به سه دسته ستمكار ( ضايع كننده عمر ) ، ميانه رو و پيشتاز تقسيم مى شوند .

فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرت

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه ضمير جمع {منهم} به {الذين اصطفينا} بازگردد و اين تقسيم بندى مربوط به مسلمانان باشد; نه {عبادنا} و عموم بندگان.

5 - مسلمانان در انجام كار هاى خير ، به سه دسته ستمكار ، ميانه رو و پيشتاز تقسيم مى شوند .

فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرت

اين برداشت، براساس ديدگاه برخى از مفسران است كه اظهار داشته اند: قيد {بالخيرات} در {سابق بالخيرات} قرينه بر اين كه ظلم به نفس و يا ميانه روى، در مقايسه با {خيرات} سنجيده شده است. و به قرينه آمدن اين قيد در {سابق بالخيرات}، از جمله هاى {ظالم لنفسه} و {منهم مقتصد} حذف شده است.

مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 10

10 _ دعاى مسلمانان مظلوم و مستضعف مكّه به درگاه پروردگار براى رهايى از ستم حاكم بر آنان

و المستضعفين . .. الّذين يقولون ربّنا اخرجنا من هذه القرية الظّالم اهلها

مسلمانان ناشناخته مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 8،9،12

8- وجود زنان و مردانى مؤمن _ اما ناشناخته _ در ميان كافران مكه ، قبل از حديبيه

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

9- بى

اطلاعى مهاجران و انصار ، از وجود مردان و زنانى مؤمن در ميان مكيان ; قبل از صلح حديبيه

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

12- پى بردن مسلمانان ، پس از حديبيه به وجود عناصرى مؤمن ; اما مخفى در قلب محيط شرك ( مكه )

و لولا رجال مؤمنون . .. لم تعلموهم

تعبير {لم تعلموهم}، بيانگر عدم اطلاع قبلى مسلمانان از وجود مؤمنانى در مكه است و نفس همين تعبير، تذكرى به مسلمانان نسبت به وجود مؤمنان ناشناخته در مكه است.

مسلمانان و انفال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 7

7 _ برخى از مسلمانان ناخشنود از حكم خداوند درباره انفال و غنايم جنگ بدر

قل الأنفال للّه و الرسول . .. كما أخرجك ربك ... و إن فريقا من المؤمنين لكرهون

{كما} براى تشبيه امر ديگر است و مشبّه به صريحاً در آيه ذكر نشده است. لذا احتمالات مختلفى از سوى مفسران ايراد شده است و از جمله آنهاست حكم خداوند درباره انفال و غنايم جنگ بدر. بر اين مبنا {كما أخرجك ... } چنين معنا مى شود: حكم خداوند درباره انفال حكمى حق است ; همان گونه كه فرمان و تقدير حركت به سوى جنگ بدر حق بود. بر اين اساس جمله {إن فريقا ... } مى رساند كه همه و يا برخى از مسلمانان از حكم خداوند درباره انفال نيز كراهت خاطرى داشتند.

مسلمانان و اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 9

9 _ برخى از اهل كتاب ، مشركان مكّه

را هدايت يافته تر از مسلمانان قلمداد مى كردند .

و يقولون للّذين كفروا هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 57 - 12

12 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، پذيراى ولايت و دوستى با اهل كتاب و ديگر كافران ، على رغم دشمنى آنان با دين

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الذين . .. أولياء و اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

لحن مذمت گونه جمله { و اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين} مى رساند كه گروهى از مسلمانان با كافران روابط دوستى بر قرار كرده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 9

9 - نبرد مسلمانان پس از جنگ خيبر ، با مشركان بود و نه اهل كتاب . *

تق_تلونهم أو يسلمون

در صورتى كه {يسلمون} به معناى اسلام آوردن باشد; از محدود شدن فرجام دشمنان به كشته شدن يا اسلام آوردن، مطلب بالا استفاده مى شود; زيرا در مورد اهل كتاب راه سومى به عنوان تسليم و پرداخت {جزيه} نيز مطرح است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 72 - 2،8

2 _ توصيه گروهى از اهل كتاب به ديگران مبنى بر ايمان به قرآن در اوّل روز و كفر به آن در آخر روز ، به منظور بازگشت مؤمنان از اسلام

و قالت طائفة من اهل الكتاب . .. لعلهم يرجعون

بنابراينكه {وجه النهار}، متعلّق به {امنوا} و {اخره}، متعلق به {اكفروا} باشد.

8 _ احتمال ارتداد و تأثيرپذيرى مؤمنان ، از ديدگاه اهل كتاب

امنوا بالذى . ..

لعلّهم يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 10،11

10 _ علماى يهود ، منكر توان مسلمانان در احتجاج بر نبوّت پيامبر اسلام ( ص )

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم . .. او يجاجّوكم عند ربّكم

بنابراينكه {او يحاجّوكم}، كه عطف به {ان يؤتى} است، مفعول له براى {لا تؤمنوا} باشد; به تقدير {لا} يعنى: لان لا يحاجّوكم عند ربّكم.

11 _ نگرانى علماى يهود ، از احتجاج مسلمانان با آنها در پيشگاه خداوند

و لا تؤمنوا . .. او يحاجّوكم عند ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 98 - 7

7 _ فعاليّت پنهانى اهل كتاب عليه مسلمانان *

و اللّه شهيد على ما تعملون

به نظر مى رسد جمله {و اللّه شهيد . .. } (خدا آگاه به اعمال شماست)، ناظر به اَعمال پنهانى آنان عليه مسلمانان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 16

16 _ دورويى برخى از اهل كتاب با مسلمانان ، در صدر اسلام

قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفى صدورهم اكبر

به قرينه آيات قبل، {دونكم}، اهل كتاب هستند، و از اينكه كينه قلبى خود را پنهان مى داشتند، دورويى آنان استفاده مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 119 - 4،6

4 _ مسلمانان به خاطر ايمانشان به كتب آسمانى ، دوستدار همه پيروان اديان الهى

ها انتم اولاء تحبّونهم و لا يحبّونكم و تؤمنون بالكتب كلّه

بنابر اينكه {تؤمنون}، علّت براى {تحبونهم} باشد.

6

_ مسلمانان ، مؤمن به تمامى كتب آسمانى

و تؤمنون بالكتب كلّه

اگر چه {كتاب} به لفظ مفرد آمده، ولى به معناى جمع است; چون الف و لام آن براى جنس است.

مسلمانان و بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 6

6 - محروميت مسلمانان از بهشت از خيالات واهى و نادرست يهود و نصارا

تلك أمانيّهم

{أمانى} جمع امنية و به معناى آرزوها، خيالات واهى و دروغهاى يافته شده است.

مسلمانان و تغيير قبله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 22

22 - تغيير قبله امرى دشوار و ناپذيرفتنى براى گروهى از مسلمانان

و إن كانت لكبيرة إلا على الذين هدى اللّه

مسلمانان و تهمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 108 - 6

6 _ برخى از مسلمانان ، در زمان پيامبر ( ص ) مرتكب سرقت و خيانت شدند و با نقشه و توطئه در صدد متهم كردن ديگران بودند .

و هو معهم اذ يبيتون ما لايرضى من القول

در شأن نزول آمده كه طعمة بن ابيرق پس از سرقت با خود انديشيد كه كالاى مسروقه را به خانه يك يهودى بيندازد و در حضور پيامبر(ص) سوگند ياد كند كه آن يهودى سرقت كرده و خود از هر خيانتى مبراست.

مسلمانان و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 23،24،25

23 _ اعتراض برخى از مسلمانان به فرمان جهاد و درخواست تأخير آن

و قالوا ربّنا لم كتبت علينا القتال لو لا اخّرتنا الى

اجل قريب

24 _ ترس ، منشأ اعتراض گروهى از مسلمانان صدر اسلام به حكم جهاد

يخشون النّاس . .. و قالوا ربّنا لم كتبت علينا القتال

25 _ مسلمانان هراسناك از نبرد ، خواهان لغو حكم جهاد شدند .

و قالوا ربّنا لم كتبت علينا القتال لو لا اخّرتنا الى اجل قريب

برخى برآنند كه مراد از {اجل قريب} زمان مرگ است. و تأخير حكم جهاد تا زمان مرگ به معناى لغو آن است.

مسلمانان و خانه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 18

18 - مسلمانان صدراسلام ، در ورود وقت و بىوقت به خانه پيامبر ( ص ) و طولانى كردن ميهمانى ، مراعات حال آن حضرت را نمى كردند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتدخلوا بيوت النبىّ . .. غير ن_ظرين إنيه ... فإذا طعمتم فا

مسلمانان و خمس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 12

12 _ مسلمانان داراى زمينه هايى براى تخلف از دستور خمس و رساندنش به صاحبان آن

و اعلموا أنما غنمتم من شىء . .. إن كنتم ءامنتم

از اينكه پرداخت خمس نشانه ايمان به خدا و آيات او دانسته شده و به اين وسيله مورد تأكيد قرار گرفته، برداشت فوق به دست مى آيد.

مسلمانان و دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 13 - 6

6 _ مسلمين در جنگ بدر _ در حالى كه دشمن حدود سه برابر ايشان بود _ آنان را دو برابر نيرو هاى خويش مى ديدند .

يرونهم مثليهم رأىَ العين

بنابراينكه ضمير

فاعلى به مسلمين برگردد و ضمير {هم} در {يرونهم} به كافران و ضمير {هم} در {مثليهم} به مسلمين. و سه برابر بودن كافران از شأن نزول استفاده شده است (مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 2

2 _ چاره انديشى گروهى از مسلمانان براى مخالفت و ناديده گرفتن فرمان پيامبر خدا به نبرد با دشمنان دين

يقولون طاعة . .. بيّت طائفة منهم غير الذى تقول

با توجّه به آيات پيشين كه درباره جهاد بود، فرمان مورد نظر در اين آيه همان دستور جهاد و شركت در نبرد عليه دشمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 91 - 2،6،15

2 _ اِخبار خداوند به مسلمانان مبنى بر اينكه در گير و دار مبارزه و نبرد با دشمنان ، گروهى از آنان در صدد كسب امنيت از سوى مسلمانان و از سوى طائفه كافر خويش خواهند شد .

ستجدون اخرين يريدون ان يَامنوكم و يَامنوا قومهم

6 _ ضرورت پرهيز از تعرض به دشمنانى كه به هدف كسب امنيّت اعلام بى طرفى كرده و از تعرض به مسلمانان بر حذر باشند .

ستجدون اخرين يريدون ان يَامنوكم و يَامنوا قومهم كلّما ردّوا الى الفتنة اركسوا في

15 - مسلمانان ، برخوردار از دليلى روشن براى جواز تعقيب و كشتن دشمنان توطئه گر و جنگ طلب

و اولئكم جعلنا لكم عليهم سلطاناً مبيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 101 - 8

8 _ لزوم هوشيارى مسلمانان در برابر فتنه هاى دشمنان

ان خفتم ان يفتنكم الذين كفروا ان

الكفرين كانوا لكم عدواً مبيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 14

14 _ فرمان خداوند به مسلمانان در مورد تعقيب دشمنان ، فرمانى حكيمانه و با آگاهى كامل به مصالح آنان است .

و لاتهنوا فى ابتغاء القوم . .. و كان اللّه عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 120 - 7،10،14

7 _ قطع دوستى مسلمانان با دشمنان دين ، دربردارنده ناگواريها

لا تتخذوا بطانة من دونكم . .. و ان تصبروا

توصيه به صبر و تقوا پس از دستور به قطع رابطه با دشمنان دين، اشاره به اين حقيقت دارد.

10 _ مسلمانان ، همواره در معرض توطئه و دسيسه دشمنان هستند .

لا يضرّكم كيدهم شيئاً

14 _ توجّه به احاطه خداوند بر تمامى اعمال و رفتار دشمنان دين ، از عوامل تقويت روحيه مسلمانان در برخورد با آنان

تمسسكم . .. انّ اللّه بما يعملون محيط

جمله {انّ اللّه . .. }، علاوه بر بيان احاطه علمى خداوند، براى اين هدف نيز بيان شده است كه مبادا مسلمانان پس از اينكه كينه توزى كافران براى آنان افشا شد، مضطرب شوند و روحيه خود را ببازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 4،7

4 _ تهديد خداوند نسبت به عناصر سست بنياد در جبهه پيكار مسلمانان با دشمنان

و اللّه سميع عليم. اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا

بنابر اينكه كلمه {اذ}، متعلّق به دو صفت {سميع} و {عليم} باشد. يعنى خداوند، سخنان پنهانى آنان را كه تصميم به كوتاهى در نبرد

داشتند، مى شنيد و از انديشه آنان، آگاه بود. و تذكر شنوايى و دانايى خداوند در موارد تخلف و گناه، دلالت بر تهديد نسبت به متخلّفين دارد.

7 _ نبرد احد ، نمونه اى از بى صبرى و بى تقوايى دو گروه از مسلمانان و زيان ديدن از توطئه هاى دشمنان

و ان تصبروا و تتقوا لا يضرّكم كيدهم شيئاً . .. اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا

مسلمانان و دنياطلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 73 - 11

11 _ مسلمانان دنياطلب ، به چنگ آوردن غنيمت در سايه پيروزى ظاهرى را فوز عظيم ( رستگارى بزرگ ) مى شمرند .

و لئن اصابكم فضل من اللّه ليقولنّ . .. فافوز فوزاً عظيماً

مسلمانان و رؤياى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 5

5 _ راستى و درستى رؤياى پيامبر ( ص ) و اعتماد مسلمانان بر آن

إذ يريكهم اللّه فى منامك قليلا و لو أريكهم كثيرا لفشلتم

مسلمانان و رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 9

9 _ رهبرى حق در نظام اسلامى ، داراى جايگاهى رفيع و مسلمانان وظيفه دار ايثارو فداكارى براى او

و لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه

از اينكه خداوند به مؤمنان فرمان داده است تا براى حفظ جان پيامبر(ص) به عنوان رهبر به حق جامعه اسلامى جان فشانى كنند، برداشت فوق استفاده مى شود.

مسلمانان و ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 5

5_

مسلمانان نبايد در پايدارى بر دين و پيشبرد اهداف آن بر ستمگران ، اتكا كنند و از آنان يارى طلبند .

فاستقم كما أُمرت و من تاب معك . .. و لاتركنوا إلى الذين ظلموا

نهى از تمايل به ستمگران و اتكاى بر آنان ، پس از امر به استقامت در راه دين ، توجه دادن مؤمنان است به اين كه مبادا براى رسيدن به اين مقصود (استقامت در راه دين و پيشبرد اهداف آن) بر ستمگران تكيه كنند و از آنان يارى بخواهند.

مسلمانان و علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 10

10 - لجاجت و حق ناپذيرى عالمان و پيشوايان يهود ، دليل نا به جا بودن اميد و دل بستن مسلمانان به ايمان آوردن آنان

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم . .. قالوا أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم

آيه مورد بحث عطف بر جمله حاليه {و قد كان . ..} و يا عطف بر جمله {يسمعون ...} در آيه قبل مى باشد. در هر صورت، بيانگر علتى ديگر براى {أفتطمعون ...} مى باشد.

مسلمانان و عمل خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 32 - 5

5 - مسلمانان در انجام كار هاى خير ، به سه دسته ستمكار ، ميانه رو و پيشتاز تقسيم مى شوند .

فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرت

اين برداشت، براساس ديدگاه برخى از مفسران است كه اظهار داشته اند: قيد {بالخيرات} در {سابق بالخيرات} قرينه بر اين كه ظلم به نفس و يا ميانه روى، در مقايسه با {خيرات} سنجيده

شده است. و به قرينه آمدن اين قيد در {سابق بالخيرات}، از جمله هاى {ظالم لنفسه} و {منهم مقتصد} حذف شده است.

مسلمانان و غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 1،3،5

1 _ گروهى از مسلمانان در صدد بازداشتن پيامبر ( ص ) از حركت به سوى جنگ بدر ، على رغم وضوح حقانيت آن

يجدلونك فى الحق بعد ما تبين

در وجه تركيبى {يجدلونك} چند نظر ايراد شده است ; از جمله اينكه {يجدلونك} حال براى فاعل {لكرهون} و يا همانند {إن فريقا} حال براى مفعول {أخرجك} باشد. بر اين دو مبنا، آيه مورد بحث توضيحى درباره قضاياى پيش از جنگ بدر است. گفتنى است جدال به معناى منازعه براى غلبه بر انديشه و رأى طرف مقابل است.

3 _ برخى از مؤمنان به سبب مخالفتشان با حركت به سوى جنگ بدر ، مورد سرزنش و توبيخ خداوند قرار گرفتند .

يجدلونك فى الحق بعد ما تبين

5 _ شركت در جنگ بدر حركتى آشكار به سوى مرگ در پندار گروهى از مسلمانان صدر اسلام

كأنما يساقون إلى الموت و هم ينظرون

مفعول {ينظرون} به قرينه فراز قبل، {الموت} است. يعنى {و هم ينظرون الموت}. بنابراين جمله حاليه {و هم ... } حكايت از آن دارد كه اطمينان برخى از مسلمانان به مرگ آفرينى جنگ بدر به گونه اى بوده كه گويا مرگ را با چشم خويش مشاهده مى كردند.

مسلمانان و غنايم جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 7

7 _ برخى از مسلمانان ناخشنود از حكم خداوند درباره

انفال و غنايم جنگ بدر

قل الأنفال للّه و الرسول . .. كما أخرجك ربك ... و إن فريقا من المؤمنين لكرهون

{كما} براى تشبيه امر ديگر است و مشبّه به صريحاً در آيه ذكر نشده است. لذا احتمالات مختلفى از سوى مفسران ايراد شده است و از جمله آنهاست حكم خداوند درباره انفال و غنايم جنگ بدر. بر اين مبنا {كما أخرجك ... } چنين معنا مى شود: حكم خداوند درباره انفال حكمى حق است ; همان گونه كه فرمان و تقدير حركت به سوى جنگ بدر حق بود. بر اين اساس جمله {إن فريقا ... } مى رساند كه همه و يا برخى از مسلمانان از حكم خداوند درباره انفال نيز كراهت خاطرى داشتند.

مسلمانان و قبله شدن بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 11

11 - قبله بودن بيت المقدس براى اهل اسلام ، امرى دشوار و ناپذيرفتنى براى گروهى از مسلمانان

و إن كانت لكبيرة إلا على الذين هدى اللّه

مسلمانان و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 32 - 3

3 - مسلمانان در حفظ و عمل كردن به قرآن ، به سه دسته ستمكار ( ضايع كننده عمر ) ، ميانه رو و پيشتاز تقسيم مى شوند .

فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرت

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه ضمير جمع {منهم} به {الذين اصطفينا} بازگردد و اين تقسيم بندى مربوط به مسلمانان باشد; نه {عبادنا} و عموم بندگان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - زخرف - 43 - 44 - 6

6 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) و امت آن حضرت در برابر نعمت نزول قرآن *

و سوف تسئلون

برداشت بالا بدين احتمال است كه مراد از {قوم} امت پيامبر(ص) باشد.

مسلمانان و كاروان تجارى قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 42 - 6

6 _ مسير حركت قافله تجارى قريش نامعلوم براى مسلمانان و به دور از دسترسى آنان به هنگام حضورشان در منطقه بدر

و الركب أسفل منكم

نكره آوردن كلمه {أسفل} در مقابل معرفه آوردن {العدوه}، مى تواند مشعر به برداشت فوق باشد. ناآگاهى مسلمانان به جايگاه قافله، تمهيدى بوده است از جانب خدا براى {ليقضى اللّه}. يعنى اگر مسلمانان از مسير حركت تجارى قريش آگاه بودند به سوى آنان مى شتافتند و در نتيجه جنگ بدر رخ نمى داد.

مسلمانان و كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 20،21،23،24،25،35

20 _ نبرد هميشگى كفار با مسلمانان ، براى اينكه اگر بتوانند آنان را از اسلام برگردانند .

و لا يزالون يقاتلونكم حتى يردّوكم عن دينكم ان استطاعوا

بنابراينكه جواب شرط {ان استطاعوا}، محذوف و {حتى يردّوكم}، دليل جواب باشد.

21 _ لزوم هُشيارى مسلمانان در برابر كفار

و لا يزالون يقاتلونكم حتى يردّوكم عن دينكم ان استطاعوا

23 _ كفّار ، در صورت توان ، همواره با مسلمانان خواهند جنگيد .

و لا يزالون يقاتلونكم حتى يردّوكم عن دينكم ان استطاعوا

بنابراينكه جواب {ان استطاعوا}، محذوف بوده و دليل آن، {لا يزالون يقاتلونكم} باشد.

24 _ هشدار خداوند به مسلمانان ، با افشاى نيّات و اهداف كفار

نسبت به مسلمانان

و لا يزالون يقاتلونكم حتى يردّوكم عن دينكم ان استطاعوا

25 _ كفر به خداوند و جلوگيرى از راه او و مسجدالحرام و بيرون راندن اهل آن ، از مصاديق فتنه

و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به و المسجدالحرام و اخراج اهله منه اكبر عنداللّه و الف

35 _ بزرگ جلوه دادن اعمال خلاف مسلمين توسط كفار ، و ناديده گرفتن اعمال زشت خود

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به .

برخى برآنند كه سائلين، مشركان مكه بودند تا به اين وسيله خلاف برخى از مسلمين را به رُخ پيامبر (ص) كشند و عليه او تبليغات كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 13 - 12

12 - غلبه مسلمانان در جنگ بدر ، على رغم توان برتر كافران

قد كان لكم اية . .. يرونهم مثليهم

زيرا در صورتى جنگ بدر، آيه و عبرت است كه بر حسب شرايط طبيعى، تحصيل پيروزى براى مسلمانان ميسور نباشد و كافران، توان برترى داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) در مكّه ، مسلمانان را از درگيرى مسلّحانه با كافران بازمى داشت .

الم تر الى الّذين قيل لهم كفّوا ايديكم

بنابر آنچه در شأن نزول آمده، نهى از مبارزه مسلّحانه در مكّه و قبل از هجرت رسول خدا (ص) بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 8

8 _ بازماندن منافقان و كافران از

رويارويى و نبرد با مسلمانان ، برخاسته از مشيّت خداوند

و لو شاء اللّه لسلّطهم عليكم فلقاتلوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 16

16 _ در كمين بودن كافران براى ضربه زدن به مسلمانان ، دليل ضرورت آمادگى نظامى و تداركاتى ، براى دفع هجوم آنان

ودالذين كفروا لو تغفلون عن اسلحتكم و امتعتكم فيميلون عليكم ميلة واحدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 3

3 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، پذيراى دوستى و ولايت كفار ، در عين نهى خداوند حتى از همنشينى با آنها

الذين يتّخذون الكفرين أولياء . .. يكفر بها و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 57 - 12

12 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، پذيراى ولايت و دوستى با اهل كتاب و ديگر كافران ، على رغم دشمنى آنان با دين

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الذين . .. أولياء و اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

لحن مذمت گونه جمله { و اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين} مى رساند كه گروهى از مسلمانان با كافران روابط دوستى بر قرار كرده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 61 - 3

3 _ مسلمانان نبايد در پذيرش صلح مطرح شده از سوى كافران هدفى جز دستيابى بهزندگى مسالمت آميز با كافران داشته باشند . *

و إن جنحوا للسلم فاجنح لها

برداشت فوق با توجه به توضيح برداشت قبل به دست مى آيد. مقصود اين است كه

مسلمانان نبايد صلح را به خاطر تجديد قوا و مانند آن بپذيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 1،2،3،8،11،12،13،14،15

1 _ با اعتقاد به قدرت مطلقه الهى ، مجالى براى پذيرش ولايت كافران از سوى مؤمنان نمى باشد .

قل اللّهم مالك الملك . .. لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

گويا آيه مورد بحث، نتيجه اعتقاد به مضمون آيه {قل اللّهم . .. } است.

2 _ حرمت و ممنوعيت پذيرش ولايت و سرپرستى كافران ، براى مؤمنان

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء

3 _ حرمت برگزيدن كافران و مقدّم داشتن آنان بر مؤمنان ، در دوستى و ارتباط و ولايت

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين

8 _ كسى كه ولايت كافران را بپذيرد ، خداوند او را به خود وامى گذارد .

و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شىء

11 _ حاكميّت و سرپرستى كافران بر امور مؤمنان ، زمينه انحطاط و بى ارزشى مؤمنان در پيشگاه خدا

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اوليا ء . .. و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شىء

خروج از ولايت خدا، مستلزم انحطاط است.

12 _ پذيرش دوستى كافران ، گسستن رابطه با خداوند است .

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء . .. و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شىء

بنابراينكه ولايت به معناى دوستى باشد.

13 _ پذيرش سرپرستى كافران ، جز در اضطرار و تقيّه ، جايز نيست .

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء . .. الاّ ان تتقوا منهم تقية

بنابراينكه ولايت به معناى سرپرستى باشد.

14 _ جواز برقرارى ارتباط دوستانه با كافران ، در صورت تقيّه ، اضطرار و هراس

لا يتّخذ المؤمنون

الكافرين اولياء . .. الاّ ان تتقوا منهم تقية

بنابراينكه ولايت به معناى دوستى باشد.

15 _ تحذير و هشدار مؤكد خداوند ، نسبت به مؤمنانى كه پذيراى ولايت و سرپرستى كافران شده اند .

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء . .. و يحذّركم اللّه نفسه و الى اللّه المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 2

2 _ ضرورت حفاظت اطلاعات و اسرار جامعه اسلامى ، از بيگانگان ( كافران ، منافقان و . . . )

يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 2

2 _ مجاهدان جنگ بدر ، نمونه اى از مسلمانان صبور و تقواپيشه كه خداوند با يارى خويش ، مانع زيان رسانى كافران به آنان گرديد .

ان تصبروا و تتقوا لا يضرّكم كيدهم . .. و لقد نصركم اللّه ببدر

مسلمانان و كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 119 - 4،6

4 _ مسلمانان به خاطر ايمانشان به كتب آسمانى ، دوستدار همه پيروان اديان الهى

ها انتم اولاء تحبّونهم و لا يحبّونكم و تؤمنون بالكتب كلّه

بنابر اينكه {تؤمنون}، علّت براى {تحبونهم} باشد.

6 _ مسلمانان ، مؤمن به تمامى كتب آسمانى

و تؤمنون بالكتب كلّه

اگر چه {كتاب} به لفظ مفرد آمده، ولى به معناى جمع است; چون الف و لام آن براى جنس است.

مسلمانان و متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 118 - 4

4 _

تحريم ارتباط با متخلفان از جنگ تبوك و انزواى اجتماعى آنان از سوى مسلمانان

ضاقت عليهم الأرض بما رحبت

با توجه به شأن نزول كه تنگ شدن زندگى بر متخلفان از جنگ تبوك را، ناشى از قطع رابطه مسلمانان با ايشان معرفى كرده است، مطلب فوق استفاده مى شود.

مسلمانان و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 4

4 _ سران گروهى از مسلمانان ضعيف الايمان ، داراى جلساتى سرى و شبانه ، به منظور چاره انديشى براى مخالفت با پيامبر اسلام ( ص )

بيّت طائفة منهم غير الذى تقول

ظاهر آيه شريفه اين است كه تمامى كسانى كه اظهار اطاعت مى كردند در صدد مخالفت بودند، نه تنها طائفه اى از آنها ; بنابراين مراد از طائفه _ به مناسبت حكم و موضوع _ سران آنها مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 2

2_ پيامبر ( ص ) در رسالت و تلقّى وحى همانند پيامبران امت هاى پيشين و برخورد امتش با وى همسان برخورد امت هاى پيشين با پيامبران خويش

كذلك أرسلن_ك فى أُمّة قد خلت من قبلها أمم لتتلوا عليهم الذى أوحينا إليك

تشبيه در جمله {كذلك أرسلناك . ..} مقتضى مشبه، مشبه به و وجه شبه مى باشد. گفته شده مشبّه {ارسال پيامبر در امت خويش}، مشبه به {ارسال پيامبران در امتهاى گذشته} و وجه شبه {حقايقى است كه از آيات قبل و نيز آيه مورد بحث مى توان استفاده كرد}. از آن حقايق است نفس رسالت، تلقى وحى، وظيفه پيامبرى، هدف ارسال (لتتلوا عليهم

...)، برخورد امتها، سرنوشت ايشان، سنت خداوند در امر هدايت و اضلال مردم پس از ارسال پيامبران (قل إن الله يضل من يشاء و يهدى إليه من أناب) و ... .

مسلمانان و مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 136 - 13

13 - مسلمانان ، بايد به يهوديان و نصرانيان ابلاغ كنند كه هرگز تسليم خواسته هاى آنان نخواهند شد .

كونوا هوداً أو نصرى . .. قولوا ءامنا ... و نحن له مسلمون

حصر در جمله {و نحن له مسلمون} ناظر به سخن يهود و نصاراست كه از مسلمانان مى خواستند به آيين يهوديت و نصرانيت ايمان آورند و در زمره يهوديان و نصرانيان قرار بگيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 19،26

19 _ عنايت خداوند به عزت و شوكت مسلمين در برابر يهود و نصارا

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح او امر من عنده

26 _ يهود و نصارا ، مورد علاقه و محبت مسلمانان سست ايمان در عصر بعثت

ما اسروا فى انفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 4،6،7

4 _ مسلمانان فريب خورده و دلگرم به يارى يهود و نصارا ، مورد ملامت مؤمنان راستين پس از فتح و پيروزى

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

6 _ تعهد مسلمانان سست ايمان بر يارى يهود و نصارا با سوگندهايى مؤكد

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {هولاء} اشاره به بيماردلان و خطاب در {معكم} متوجه يهود و نصارا باشد.

7 _ ناتوانى

مسلمانان سست ايمان بر پايبندى به تعهد خويش با يهود و نصارا

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

مسلمانان و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 27

27 _ خداوند ، فراخوان مسلمانان صدر اسلام به پرهيز از تجاوز و تعدى به مشركان

و لايجرمنكم شنئان قوم . .. ان تعتدوا

مسلمانان و مشركان قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 5،6

5 _ مسلمانان ، مشتاق رويارويى با كاروان تجارى قريش و ناخشنود از درگيرى با سپاه مسلح آنان

و تودون أن غير ذات الشوكة تكون لكم

6 _ خداوند خواهان رويارويى مسلمانان با سپاه مسلح قريش و مشركان مكه

تودون أن . .. و يريد اللّه أن يحق الحق بكلمته

از مقابله دو جمله {تودون . .. } و {يريد اللّه ... } به دست مى آيد كه اراده خداوند بر خلاف خواسته مسلمانان در انتخاب يكى از دو گروه (كاروان تجارى و سپاه مسلح مشركان) بوده است.

مسلمانان و مشركان معاهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 9

9 _ مسلمانان صدر اسلام ، موظف بودند در صورت مشاهده طعن و توهين به دين الهى از سوى معاهدان مشرك ، با ايشان به پيكار برخيزند .

و إن نكثوا أيمنهم . .. و طعنوا فى دينكم فقتلوا أئمة الكفر

مسلمانان و منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 12

12 _ منافقان ، سرسخت ترين انسان ها در جدال با

مسلمانان

و من الناس . .. و هو اَلَدُّ الخصام

بنابراينكه {الخصام}، مصدر باشد و به معنى خصومت و جدال.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 88 - 1،2،3،4،11،17

1 _ اختلاف مسلمانان صدر اسلام ، در شيوه برخورد با منافقان

فما لكم فى المنافقين فئتين

2 _ نكوهش مسلمانان صدر اسلام از سوى خداوند ، به جهت اختلافشان در روش برخورد با منافقان

فما لكم فى المنافقين فئتين

3 _ لزوم وحدت نظر مسلمانان بر محور فرمان هاى الهى در برابر منافقان

فما لكم فى المنافقين فئتين

4 _ شفاعت و طرفدارى برخى از مسلمانان عصر بعثت از منافقان

و من يشفع شفاعة سيّئة . .. فما لكم فى المنافقين فئتين

{فاء} در {فما لكم} تفريع بر آيه 85 و بيانگر مصداقى از {شفاعة سيّئة} است.

11 _ اميد به هدايت منافقان ، از موجبات طرفدارى برخى مؤمنان صدر اسلام از آنان

اتريدون ان تهدوا من اضلّ اللّه

17 _ اميد برخى از مؤمنان صدر اسلام به هدايت منافقان ، برخاسته از عدم شناخت سنن الهى در هدايت و گمراهى

فما لكم فى المنافقين . .. اتريدون ان تهدوا من اضلّ اللّه و من يضلل اللّه فلن تجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 8

8 _ بازماندن منافقان و كافران از رويارويى و نبرد با مسلمانان ، برخاسته از مشيّت خداوند

و لو شاء اللّه لسلّطهم عليكم فلقاتلوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 5

5 _ لزوم هشيارى مسلمان در قبال ترفند ها و شگرد هاى منافقان

الذين يتربّصون بكم فإن كان لكم

فتح من اللّه . .. و نمنعكم من المؤمنين

از اهداف افشاى منافقان و بر شمردن ويژگيهاى آنان، آگاه كردن مؤمنان به حيله ها و مكرهاى آنان است.

مسلمانان و منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 2

2 - اعمال ناپسند و مفسدانه منافقان عصرِ بعثت ، مورد اعتراض مسلمانان آن عصر

و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

مسلمانان و منت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 17 - 2

2 - ساحت مسلمانان واقعى ، دور از منت نهادن بر پيامبر ( ص ) به سبب اسلامشان

قالت الأعراب ءامنّا . .. يمنّون عليك أن أسلموا

مسلمانان و يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 1

1 - تأييد حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) و تأييد پيروان او ، انتظار مسلمانان عصر بعثت از يهوديان آن دوران

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

طمع به معناى كشش نفس به چيزى دلخواه است (مفردات راغب). طمع به معناى اميد و رغبت است (لسان العرب). ايمان در {أن يؤمنوا} به قرينه متعلق آن (لكم) به معناى تصديق و تأييد كردن است. بنابراين {أفنطمعون ...}; يعنى، آيا انتظار داريد شما را - بر آن راهى كه انتخاب كرده ايد - تأييد كنند؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 136 - 10،13

10 - مسلمانان ، بايد به يهود و نصارا ابلاغ كنند كه به قرآن و همه پيامبران و احكام و معارف نازل شده بر آنان و

به تمامى كتاب هاى آسمانى ، ايمان دارند .

قولوا ءامنا باللّه و ما أنزل إلينا و ما أنزل إلى إبرهيم . .. و ما أوتى النبيّون

برداشت فوق از كلمه {قولوا} (بگوييد) استفاده مى شود. آيه قبل گوياى اين است كه {مقول له} (كسى كه بايد به او ابلاغ شود) يهود و نصاراست.

13 - مسلمانان ، بايد به يهوديان و نصرانيان ابلاغ كنند كه هرگز تسليم خواسته هاى آنان نخواهند شد .

كونوا هوداً أو نصرى . .. قولوا ءامنا ... و نحن له مسلمون

حصر در جمله {و نحن له مسلمون} ناظر به سخن يهود و نصاراست كه از مسلمانان مى خواستند به آيين يهوديت و نصرانيت ايمان آورند و در زمره يهوديان و نصرانيان قرار بگيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 14

14 _ پيروزى مسلمانان بر يهود *

و جاعل الذين اتبعوك

احتمالا مراد از پيروان عيسى (ع)، پيروان راستين آن حضرت است كه قهراً منطبق بر مسلمانان مى شود; چون عيسى (ع)، بنى اسرائيل را موظف به پيروى از پيامبر اسلام (ص) كرده يود. و مراد از {الذين كفروا}، يهود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 19،26

19 _ عنايت خداوند به عزت و شوكت مسلمين در برابر يهود و نصارا

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح او امر من عنده

26 _ يهود و نصارا ، مورد علاقه و محبت مسلمانان سست ايمان در عصر بعثت

ما اسروا فى انفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 4،6،7

4 _

مسلمانان فريب خورده و دلگرم به يارى يهود و نصارا ، مورد ملامت مؤمنان راستين پس از فتح و پيروزى

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

6 _ تعهد مسلمانان سست ايمان بر يارى يهود و نصارا با سوگندهايى مؤكد

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {هولاء} اشاره به بيماردلان و خطاب در {معكم} متوجه يهود و نصارا باشد.

7 _ ناتوانى مسلمانان سست ايمان بر پايبندى به تعهد خويش با يهود و نصارا

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 57 - 3

3 _ خداوند پيش از وقوع نبرد ، تسلط مسلمانان بر يهوديان را بر پيامبر ( ص ) بشارت داد .

فإما تثقفنهم فى الحرب

برداشت فوق مبتنى بر مطالبى است كه در توضيح برداشت قبل آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 73 - 10،11،12

10 _ علماى يهود ، منكر توان مسلمانان در احتجاج بر نبوّت پيامبر اسلام ( ص )

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم . .. او يجاجّوكم عند ربّكم

بنابراينكه {او يحاجّوكم}، كه عطف به {ان يؤتى} است، مفعول له براى {لا تؤمنوا} باشد; به تقدير {لا} يعنى: لان لا يحاجّوكم عند ربّكم.

11 _ نگرانى علماى يهود ، از احتجاج مسلمانان با آنها در پيشگاه خداوند

و لا تؤمنوا . .. او يحاجّوكم عند ربّكم

12 _ افشاى توطئه علماى يهود عليه مسلمانان ، از جانب خداوند

و لا تؤمنوا الاّ لمن تبع دينكم . .. او يحاجوكم عند ربّكم

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 111 - 1،2،4،10،12

1 _ كوشش اهل كتاب ( يهود ) ، براى زيان رساندن به مسلمانان

لن يضرّوكم إلّا اذًى

مفسّرين شأن نزول آيه را يهوديان گفته اند.

2 _ ناتوانى اهل كتاب ( يهود ) ، از آسيب رساندن به مسلمانان ، جز اندك آزارى

لن يضرّوكم إلّا اذًى

اندك بودن آزار از نكره آوردن {اذىً} استفاده شده است.

4 _ شكست و فرار ، فرجام رويارويى و نبرد اهل كتاب ( يهود ) با مسلمانان

و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار

10 _ محروميّت اهل كتاب ( يهود ) از يارى ديگران ، پس از فرار و شكست در پيكار با مسلمانان

و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار ثم لا ينصرون

12 _ گروندگان از اهل كتاب ( عبداللّه بن سلام و يارانش ) به اسلام ، مورد سرزنش و آزار سران يهود

لن يضرّوكم إلّا اذًى

در شأن نزول آمده است: عبداللّه بن سلام و يارانش پس از ايمانشان به پيامبر(ص) مورد سرزنش رؤساى يهود قرار گرفتند. (مجمع البيان).

مسلمانان واقعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 4

4 _ تنها تقواپيشگان و پرداخت كنندگان زكات پيروان واقعى پيامبر ( ص ) هستند .

للذين يتقون و يؤتون الزكوة . .. الذين يتبعون الرسول

مسلمانان هشدار به صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 16 - 8

8 _ هشدار تهديدآميز خداوند به عناصر سست ايمان ، نسبت به همراز شدن با بيگانگان و در ميان نهادن اسرار مسلمانان با آنان

أم حسبتم أن تتركوا و لما يعلم اللّه الذين

. .. و لم يتخذوا من دون اللّه و لا رسو

مسؤوليت اجتماعى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 8

8- مسلمانان در قبال مسائل و نياز هاى جامعه خويش ، مسؤولند .

و ءات . .. و المسكين و ابن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 5

5- مسؤوليت برپايى نظام قضايى به منظور اجراى حدود الهى ، بر عهده فرد فرد مسلمانان است .

الزانية و الزانى فاجلدوا كلّ وحد منهما ماْئة جلدة

با آن كه اجراى حدود و مقررات، از طريق دستگاه قضايى انجام مى پذيرد; ولى خداوند همه مردم را مخاطب قرار داده و تازيانه زدن را از آنان خواستار شده است. اين حكايت مى كند كه يكايك افراد جامعه، در برابر اجراى حدود الهى مسؤول اند و بايد در اين مورد همكارى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 28

28 - مسلمانان ، از نظر علاقه وارتباط ، بسان يك پيكراند كه بايد نزديك ترين ارتباط و مستحكم ترين پيوند ها را ميان خود بر قرار سازند .

فإذا دخلتم بيوتًا فسلّموا على أنفسكم

برداشت فوق، از تعبير {على أنفسكم} (برخودتان) به جاى على {أهلها} (بر اهل خانه ها) استفاده شده است.

مسؤوليت اجتماعى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 37 - 12

12 - در ميان مسلمانان صدراسلام ، افرادى بودند كه اشتغال به امور دنيا ، هيچ گاه آنان را از ياد خدا و

انجام وظايف فردى و اجتماعى خويش ، غافل نمى ساخت .

رجال لاتلهيهم تج_رة و لابيع عن ذكر اللّه

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه آيه شريفه، هر چند در توصيف مردان خداجويى است كه دنيا آنان را از ياد خدا غافل نمى سازد; ولى از وجود چنين افرادى در ميان مسلمانان صدراسلام نيز حكايت مى كند.

مسؤوليت پذيرى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 37 - 12

12 - در ميان مسلمانان صدراسلام ، افرادى بودند كه اشتغال به امور دنيا ، هيچ گاه آنان را از ياد خدا و انجام وظايف فردى و اجتماعى خويش ، غافل نمى ساخت .

رجال لاتلهيهم تج_رة و لابيع عن ذكر اللّه

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه آيه شريفه، هر چند در توصيف مردان خداجويى است كه دنيا آنان را از ياد خدا غافل نمى سازد; ولى از وجود چنين افرادى در ميان مسلمانان صدراسلام نيز حكايت مى كند.

مسؤوليت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 4

4 - مسلمانان ، يهوديان ، مسيحيان و صابئى ها سزاوارترين امت ها براى برخوردار شدن از ايمان راستين و انجام عمل صالح

إن الذين ءامنوا . .. من ءامن باللّه و اليوم الأخر و عمل صلحاً

نام بردن از ملتهاى مذكور - با وجود اين كه ايمان راستين چنانچه گذشت از هر فرد و ملتى پذيرفته است - مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه: پيروان آيينهاى ياد شده داراى زمينه بيشترى براى ايمان حقيقى هستند.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 115 - 9

9 - مسلمانان ، نبايد به بهانه بازداشته شدن از ورود به مساجد ، ذكر و عبادت خدا را ترك كنند .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه . .. للّه المشرق و المغرب

برداشت فوق، مقتضاى ارتباط آيه مورد بحث با آيه قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 136 - 8،10،13

8 - مسلمانان ، بايد به همه پيامبران ايمان داشته و از تبعيض در ايمان گريزان باشند .

لانفرق بين أحد منهم

چون بحث آيه شريفه درباره ايمان است، مقصود از {لاتفرق بين أحد منهم; ميان پيامبران فرق نمى گذاريم} فرق نگذاشتن در ايمان به ايشان است نه جهات ديگر.

10 - مسلمانان ، بايد به يهود و نصارا ابلاغ كنند كه به قرآن و همه پيامبران و احكام و معارف نازل شده بر آنان و به تمامى كتاب هاى آسمانى ، ايمان دارند .

قولوا ءامنا باللّه و ما أنزل إلينا و ما أنزل إلى إبرهيم . .. و ما أوتى النبيّون

برداشت فوق از كلمه {قولوا} (بگوييد) استفاده مى شود. آيه قبل گوياى اين است كه {مقول له} (كسى كه بايد به او ابلاغ شود) يهود و نصاراست.

13 - مسلمانان ، بايد به يهوديان و نصرانيان ابلاغ كنند كه هرگز تسليم خواسته هاى آنان نخواهند شد .

كونوا هوداً أو نصرى . .. قولوا ءامنا ... و نحن له مسلمون

حصر در جمله {و نحن له مسلمون} ناظر به سخن يهود و نصاراست كه از مسلمانان مى خواستند به آيين يهوديت و نصرانيت ايمان آورند و در زمره

يهوديان و نصرانيان قرار بگيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 6،12

6 - برطرف ساختن سوژه هاى تبليغاتى دشمنان اسلام ، از وظايف ضرورى مسلمانان است .

لئلا يكون للناس عليكم حجة

12 - مسلمانان در عمل به احكام الهى و مواضع به حق خويش ، نبايد از تبليغات و جار و جنجال دشمنان هراسى به خود راه دهند .

فلا تخشوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 152 - 4

4 - رسالت پيامبر ( ص ) و تغيير قبله از بيت المقدس به مسجدالحرام ، از نعمتهايى كه مسلمانان بايد به پاس آنها ، همواره به ياد خدا باشند .

فولوا وجوهكم شطره . .. كما أرسلنا فيكم رسولا ... فاذكرونى

برداشت فوق از حرف {فاء} كه {اذكرونى} را بر نعمتهاى ياد شده (تغيير قبله و رسالت پيامبر(ص)) تفريع كرده است، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 172 - 2

2 - مسلمانان نبايد روزى ها و نعمت هاى پاكيزه را حرام شمرده و خويشتن را از منافع آنها محروم سازند .

يأيها الذين ءامنوا كلوا من طيبت ما رزقنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 190 - 6

6 - مسلمانان نبايد آغازگر جنگ عليه دشمنان خويش باشند . *

و قتلوا فى سبيل اللّه الذين يقتلونكم و لاتعتدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 1

1 - مسلمانان بايد كافران محارب را هر كجا

يافتند ، بكشند .

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم

ضمير {هم} در جمله فوق به {الذين يقاتلوكم} بر مى گردد و لذا از آنان به كافران محارب تعبير شده است. {ثقف} (مصدر ثقفتم} به معناى يافتن و دسترسى پيدا كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 1

1 - نبرد با كافران ، تا برطرف شدن فتنه هاى آنان ، وظيفه اى ضرورى بر عهده مسلمانان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 9

9 - مسلمانان ، موظف به رعايت عدالت حتى در جنگ با دشمنان

فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 195 - 11

11 - مسلمانان بايد مردمى نيكوكار باشند .

و أحسنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 216 - 1

1 _ وجوب جهاد بر مسلمانان ، حكمى ثابت و هميشگى

كتب عليكم القتال

{كُتب} يعنى ثبت و استقرّ.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 3

3 _ مسمانان موظّف به دقت كامل در تاريخ بنى اسرائيل و پندگيرى از آن هستند .

الم تر الى الملأ من بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 254 - 3

3 _ وظيفه مسلمانان در تقويت بُنيه دفاعى و حكومتى جامعه اسلامى ، به وسيله انفاق

يا ايّها الّذين امنوا انفقوا

با توجّه به روح كلّى آيات گذشته كه در

مورد پيكار و زمامدارى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 64 - 11

11 _ مسلمانان ، موظف به اعلام تسليم خود در برابر خداوند ، در صورت استنكاف مخالفان از پذيرش آن

فان تولّوا فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 66 - 1

1 _ خداوند هرگز امت اسلام را به خودكشى و ترك خانه و كاشانه ، فرمان نداده است .

و لو انّا كتبنا عليهم ان اقتلوا انفسكم او اخرجوا من دياركم

مراد از ترك خانه و كاشانه، كه با لفظ {اخرجوا من دياركم} بيان شده، معنايى است كه عنوان هجرت بر آن صدق نكند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 24

24 _ مسلمانان صدر اسلام موظّف به تفحص در بينش و كردار منحط دوران جاهليّت خويش و توجّه به تعالى آن در اسلام

كذلك كنتم من قبل فمنّ اللّه عليكم فتبيّنوا

بنابر اينكه متعلق {فتبيّنوا}، {كذلك كنتم من قبل}، باشد. يعنى اگر زمان را درك نكرديد و يا فراموش كرديد، تحقيق كنيد تا اعمال زشت جاهلى براى شما آشكار شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 20

20 _ حفظ آمادگى نظامى و تداركاتى در برابر خطر هجوم دشمنان ، وظيفه مسلمانان

ودالذين كفروا لو تغفلون عن اسلحتكم و امتعتكم فيميلون عليكم ميلة واحدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 2

2 _ احساس مسؤوليت مسلمانان صدر اسلام

نسبت به تكاليف الهى و يادگيرى آن

يسئلونك ماذا احل لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 1

1 _ ضرورت پرهيز مسلمانان از پذيرش ولايت و حاكميت يهود و نصارا

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء

يكى از معانى ولايت، امارت و سلطنت است. (قاموس المحيط)، بنابراين {ولى} مى تواند به معناى امير و حاكم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 69 - 2

2 _ مسلمانان ، يهوديان ، مسيحيان و صابئى ها ، سزاوارترين امت ها براى ايمان راستين به خدا و قيامت و انجام عمل صالح

إنّ الذين ءامنوا و الذين هادوا و الصبئون و النصرى من ءامن

نام بردن از ملتهاى مذكور _ با اينكه ايمان راستين از هر امتى (من ءامن . ..) موجب رهايى از ترس و اندوه است _، مى تواند اشاره به اين باشد كه پيروان اين اديان از ديگران سزاوارتر و داراى زمينه بيشترى براى پذيرش ايمان حقيقى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 7،8

7 _ مسلمانان در همنشينى با كافران و مشركان بى طرف بايد با تذكر آنان را از مغلطه و استهزاى در اسلام و قرآن بر حذر دارند. *

و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء و لكن ذكرى لعلهم يتقون

8 _ حفظ قداست قرآن و اسلام و بازداشتن ديگران از ياوه سرايى و تخطئه و استهزاى آن، وظيفه مسلمانان است.

و ما على الذين يتقون . .. و لكن ذكرى لعلهم يتقون

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 13 - 3

3 _ مبارزه با دشمنان خدا و رسول و سركوبى آنان ، امرى لازم و بر عهده مسلمانان

ذلك بأنهم شاقوا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 7

7 _ مسلمانان نبايد آغازگر جنگ باشند .

و إن تعودوا نعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 19

19 _ رفع نياز هاى جامعه ايمانى از سوى خود مسلمانان ، منشأ تشريع خمس ، نه ناتوانى خداوند بر تأمين آن نيازها

و اعلموا أنما غنمتم من شىء . .. و اللّه على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 46 - 1

1 _ اطاعت از فرمان هاى خدا و رسول به هنگام رويارويى با دشمنان ، وظيفه اى ضرورى بر عهده مسلمانان

و أطيعوا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 58 - 1

1 _ مسلمانان موظفند در صورت ظهور نشانه اى حاكى از تصميم كافران بر پيمان شكنى ، معاهدات فيمابين را الغا كنند و آن را بى اعتبار بشمارند .

و إما تخافن من قوم خيانة فانبذ إليهم

مراد از {خيانة} به قرينه سياق پيمان شكنى است و ترس از پيمان شكنى به معناى آشكار شدن شواهد و اماراتى است بر اينكه طرف مقابل نقض پيمان را در سر مى پروراند. {نبذ} به معناى انداختن و مفعول {فانبذ} {عهدهم} است كه به خاطر وضوحش در كلام

نيامده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 1،2

1 _ تقويت قواى نظامى و تهيه ادوات جنگى براى نبرد با دشمنان خدا ، وظيفه اى بر عهده تمامى مسلمانان

و أعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخيل

2 _ مسلمانان بايد براى تقويت بنيه نظامى تمام تلاش خويش را تا حد ترساندن دشمن ، به كار بندند و از هر چه در اختيار دارند دريغ نورزند .

و أعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 15

15 _ مسلمانان نبايد حتى به خاطر دفاع از مؤمنانى كه مورد هجوم كافران قرار گرفتند پيمان خويش را با آن كافران ناديده انگارند و آن را نقض كنند .

فعليكم النصر إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 9

9 _ توصيه مسلمانان صدر اسلام به ادامه پايبندى بر پيمان عدم تعرض خود با مشركان وفادار ، تا پايان يافتن مدت پيمان

إلا الذين عهدتم . .. فأتموا إليهم عهدهم إلى مدتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 2

2 _ لزوم هشيارى و بيدارى مسلمانان نسبت به ترفند ها و ظاهرسازى هاى دشمنان اسلام

كيف و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 119 - 4

4 _ مسلمانان ، موظف به همراهى و

همگامى با مؤمنان صادق و راستين و پرهيز از معاشرت با منافقان

و كونوا مع الصدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 2،9

2 _ اصحاب پيامبر ( ص ) داراى مسؤوليتى فزونتر نسبت به ديگر مسلمانان

ما كان لأهل المدينة و من حولهم من الأعراب أن يتخلفوا عن رسول اللّه

از اين آيه استفاده مى شود كه اهل مدينه و اطراف آن _ به دليل قرب بيشتر به پيامبر(ص) _ مسؤوليتى فزونتر از ديگران دارند و بدين جهت است كه خداوند آنان را اختصاص به ذكر داده است.

9 _ رهبرى حق در نظام اسلامى ، داراى جايگاهى رفيع و مسلمانان وظيفه دار ايثارو فداكارى براى او

و لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه

از اينكه خداوند به مؤمنان فرمان داده است تا براى حفظ جان پيامبر(ص) به عنوان رهبر به حق جامعه اسلامى جان فشانى كنند، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 113 - 5

5_ مسلمانان نبايد در پايدارى بر دين و پيشبرد اهداف آن بر ستمگران ، اتكا كنند و از آنان يارى طلبند .

فاستقم كما أُمرت و من تاب معك . .. و لاتركنوا إلى الذين ظلموا

نهى از تمايل به ستمگران و اتكاى بر آنان ، پس از امر به استقامت در راه دين ، توجه دادن مؤمنان است به اين كه مبادا براى رسيدن به اين مقصود (استقامت در راه دين و پيشبرد اهداف آن) بر ستمگران تكيه كنند و از آنان يارى بخواهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور

- 24 - 15 - 6

6 - حفظ حرمت پيامبر ( ص ) و حريم آن حضرت ، وظيفه اى الهى بر عهده يكايك مسلمانان

إذ تلقّونه بألسنتكم . .. و تحسبونه هيّنًا و هو عند اللّه عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 4،8،9

4 - مسلمانان ، موظف اند در برابر شايعه ها و تهمت هاى بى اساس عليه پيامبر ( ص ) و حريم آن حضرت ، واكنشى صريح و منفى نشان دهند و به مقابله جدى با آنها برخيزند .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. ه_ذا بهت_ن عظيم

8 - مسلمانان ، موظف اند در برابر شايعه ها و تهمت هاى بى دليل جنسى عليه ديگر مسلمانان ، اظهار شگفتى كرده و آنها را بهتانى بزرگ بشمارند .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

جمله {سبحانك} و يا {سبحان اللّه} در دو مورد به كار مى رود: 1_ آن گاه كه سخن شگفت آورى شنيده شود. 2_ آن گاه كه سخنى بسيار زشت و ناروا شنيده شود و شنونده بخواهد از آن اظهار تنفر و انزجار كند و واكنشى منفى از خود نشان دهد. برداشت ياد شده براساس كاربرداول است.

9 - اظهار تنفر و نشان دادن واكنش منفى ، وظيفه مسلمانان در برابر شايعه ها و تهمت هاى بى دليل جنسى عليه ديگر مسلمانان

و لولا إذ سمعتموه قلتم ما يكون لنا أن نتكلّم به_ذا سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 30 - 5

5 _ مسلمانان ، وظيفه دار

به صحنه آوردن و فهم صحيح قرآن و عمل به تعاليم آن .

ي_ربّ إنّ قومى اتّخذوا ه_ذا القرءان مهجورًا

ترديدى نيست كه مهجور و متروك ساختن قرآن، مربوط به ظاهر آن نيست; بلكه مقصود، تأمل نكردن در معارف آن و نشناختن و عمل نكردن به تعاليم آن است. از اين رو آيات بسيارى از قرآن، انسان ها را به تفكر در قرآن و عمل به آموزه هاى آن، فرا خوانده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 1،5،9،13

1 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، موظف بودند كه با اهل كتاب ، جز باانتخاب بهترين روش ، مجادله نكنند .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن

5 - پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، وظيفه ندارند كه با ظالمان اهل كتاب ، به جدال أحسن بپردازند .

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن إلاّ الذين ظلموا منهم

9 - مسلمان ، بايد به قرآن و كتاب هاى آسمانى ، ايمان داشته باشد .

ءامنّا بالذى أُنزل إلينا و أُنزل إليكم

13 - مسلمان ، بايد به وحدانيت خداوند ، مؤمن باشد .

ءامنّا بالذى . .. و إل_هنا و إل_هكم وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 47 - 7

7 - قرآن ، جزء متعلق ايمان است و مؤمنان ، بايد به آن ايمان داشته باشند .

و كذلك أنزلنا إليك الكت_ب فالذين ءاتين_هم الكت_ب يؤمنون به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 38 - 5

5 - مسلمانان ، در قبال نياز

هاى نيازمندان جامعه ، مسؤول اند .

فأَت ذا القربى حقّه و المسكين و ابن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 69 - 6،10

6 - مسلمانان ، مجاز نيستند كه همانند قوم موسى بوده و پيامبر ( ص ) را مورد آزار و اذيت قرار دهند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى

10 - حضور در زمره مؤمنان ، مقتضى پرهيز از آزار و اذيت پيامبرخدا ( ص ) بود .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى

ندا به {يا أيّها الذين آمنوا} مى تواند به منظور تشويق مخاطبان براى عدم اذيت پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 4 - 6

6 - هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، درباره تأثيرپذيرى از قدرت و مكنت كافران و تجديد نظركردن در برنامه هاى تبليغى و الهى خويش

فلايغررك تقلّبهم فى البل_د

پيامبر(ص) و مسلمانان، در حالى به تبليغ دين اسلام مى پرداختند كه كافران در اوج قدرت اقتصادى و سياسى قرار داشتند. بنابر اين هشدار خداوند در آيه شريفه مى تواند گوياى مطلب يادشده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 34 - 10

10 - مسلمانان ، موظف به انتخاب بهترين روش ها در جهت كاستن و يا زدودن دشمنى ها و تنش هاى اجتماعى

ادفع بالتى هى أحسن . .. كأنّه ولىّ حميم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 21،24

21 - احياى ارزش ها و تعاليم دين در جامعه ،

مسؤوليت هر فرد مسلمان

أن أقيموا الدين

24 - دعوت به توحيد و انذار مشركان ، وظيفه اى عمومى براى مسلمانان

كبر على المشركين ما تدعوهم إليه

با توجه به جمع بودن {ما تدعوهم}، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 44 - 6

6 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) و امت آن حضرت در برابر نعمت نزول قرآن *

و سوف تسئلون

برداشت بالا بدين احتمال است كه مراد از {قوم} امت پيامبر(ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 30 - 11

11- لزوم هشيارى جامعه اسلامى ، نسبت به خطر ها و توطئه هاى بيماردلان و منافقان عليه دين

و لتعرفنّهم فى لحن القول

با توجه به اين كه خداوند، در آيات گذشته به روحيات، خصلت ها، موضع گيرى ها و توطئه گرى هاى منافقان بيماردل پرداخته و در اين آيه نيز مؤمنان را نسبت به شناخت آنان رهنمون ساخته است (و لتعرفنّهم فى لحن القول)، مطلب بالا قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 3

3 - لزوم هشيارى رهبرى و جامعه اسلامى ، در برابر عناصر ظاهر فريب و دوچهره

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

پيشگويى خداوند و افشاى چهره متخلفان، در حقيقت بيانگر ضرورت بر اين هشيارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 8

8 - مسلمانان موظّف به پيكار بى امان با دشمنان نيرومند ، تا مرز كشتن و يا به تسليم كشاندن آنان

ستدعون إلى قوم

أولى بأس شديد تق_تلونهم أو يسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 9 - 1،6

1 - مسلمانان ، موظف به برقرارى صلح و از ميان بردن جنگ ها و درگيرى هاى داخلى گروه هاى مسلمان

و إن طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فأصلحوا بينهما

6 - امت اسلامى ، ملزم به نبرد با هرگونه تجاوز و سركشى در قلمرو حاكميت اسلامى

فإن بغت إحدي_هما على الأخرى فق_تلوا الّتى تبغى حتّى تفىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 11 - 6

6 - جامعه اسلامى ، موظف به جبران خسارت هاى مالى وارد شده بر مؤمنان ، در طريق ايمان *

و إن فاتكم شىء من أزوجكم . .. ف_اتوا الذين ذهبت

مسؤوليت مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 110 - 4

4 - مسلمانان صدر اسلام ، موظف به تقويت بنيه اعتقادى و اقتصادى خويش با برپا كردن نماز و پرداخت زكات ( براى مهيّا شدن زمينه هاى جهاد و مبارزه )

حتى يأتى اللّه بأمره . .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 3

3 - مسلمانان صدر اسلام به نبرد با مشركان مكه و بيرون راندن آنان از آن سرزمين موظف شدند .

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

مراد از {من حيث أخرجوكم} بنا به گفته مفسران، مكه است و به مجبور شدن مسلمانان به ترك مكه و هجرت به مدينه و حبشه اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 1

1 _ مسلمانان صدر اسلام موظف به هجوم به كاروان تجارى مشركان قريش و يا نبرد با سپاه مسلح آن بودند .

كما أخرجك ربك . .. إذ يعدكم اللّه إحدى الطائفتين ... و يريد اللّه أن يحق الحق بك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 5

5 _ مهاجرت به مدينه از وظايف مهم مسلمانان صدر اسلام

و الذين ءامنوا من بعد و هاجروا

مراد از هجرت در اين بخش از آيات، كوچ كردن مسلمانان از هر نقطه به مدينه منوره است. تأكيد فراوان خداوند بر هجرت بيانگر اهميت ويژه آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 9

9 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به ادامه پايبندى بر پيمان عدم تعرض خود با مشركان ، مادامى كه آنان بر پيمان خود پايبند بمانند ، توصيه فرمود .

فما استقموا لكم فاستقيموا لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 8،9

8 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به پيكار با سران و پيشوايان شرك و كفر ، در صورت نقض پيمان صلح از سوى آنان ، فراخواند .

و إن نكثوا أيمنهم . .. فقتلوا أئمة الكفر

9 _ مسلمانان صدر اسلام ، موظف بودند در صورت مشاهده طعن و توهين به دين الهى از سوى معاهدان مشرك ، با ايشان به پيكار برخيزند .

و إن نكثوا أيمنهم . .. و طعنوا فى دينكم فقتلوا أئمة الكفر

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 1

1 _ فرمان خداوند به بسيج همه مسلمانان صدر اسلام براى جهاد در راه خدا ، هر چند فاقد تجهيزات كافى نظامى باشند .

انفروا خفافاً و ثقالا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 2

2 - مسلمانان ، موظف بودند با توطئه { افك } به عنوان بهتانى بزرگ عليه پيامبر ( ص ) و حريم آن حضرت ، مقابله كنند .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 4

4 - مسلمانان صدراسلام به نگه دارى حرمت پيامبر ( ص ) در گفتارشان موظف و از صدا زدن آن حضرت ، همچون صدا زدن ديگر مردمان ، ممنوع بودند .

لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه اضافه {دعا} به {الرسول} اضافه مصدر به مفعول باشد; يعنى، دعوت و صدا زدن شما پيامبر(ص) را. .. .

مسيحيان و ارتداد مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 3،5

3 - آرزوى يهود و نصارا براى مرتد ساختن مسلمانان صدر اسلام آرزويى خام و تلاش آنان در اين زمينه ، تلاشى ناموفق بود .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم

به كارگيرى فعل ماضى {ودّ} (دوست داشتند) به جاى فعل مضارع (دوست مى دارند) اشاره به اين نكته دارد كه: تلاش آنان بى ثمر است، به گونه اى كه بايد علاقه و

تلاش آنان را سپرى شده دانست.

5 - حسادت يهود و نصارا ، منشأ علاقه و تلاش آنها بر بازگرداندن اهل ايمان از اسلام بود .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

{حسداً} مفعولٌ له براى {ودّ كثيراً . ..} مى باشد; يعنى، علاقه و تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان، به علت حسادت ايشان بود.

مسيحيان و قبله مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 2،5،9

2 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) على رغم اطمينانشان به حقانيت قبله مسلمانان ( مسجدالحرام ) ، آن را نخواهند پذيرفت .

ليعلمون أنه الحق . .. و لئن أتيت الذين ... ما تبعوا قبلتك

5 - يهود و نصارا از سر عناد و لجاجت ، قبله بودن كعبه را پذيرا نيستند .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

9 - تلاش يهود و نصارا در باز گرداندن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از كعبه به قبله خويش

و ما أنت بتابع قبلتهم . .. و لئن اتبعت اهواءهم

تأكيد جمله {و لئن اتبعت . .. إنك لمن الظالمين} با لام قسم (لئن) حرف تأكيد (إن) و لام تأكيد در (لمن) بيانگر آن است كه: اهل كتاب براى گرايش دادن پيامبر(ص) و مؤمنان به قبله خويش، تلاشى پى گير داشته و زمينه هاى آن را ايجاد كرده بودند. از مصداقهاى {أهواءهم} به قرينه جمله هاى پيشين، تبعيت از قبله اهل كتاب است.

مسيحيان و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 105 - 2

2

- كفرپيشگان ( يهود ، نصارا و مشركان ) ناخشنود از نزول كمترين خير ، بر مسلمانان

ما يودّ الذين كفروا . .. أن ينزل عليكم من خير

نكره آوردن {خير} به همراه {من} زايده در آيه، حكايت از آن دارد كه: مشركان كمترين خيرى را براى مسلمانان نمى پسنديدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 4،12،13

4 - يهوديان و نصاراى عصر بعثت ، بر ايمان مسلمانان رشك برده به آنان حسادت مىورزيدند .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

مقصود از {اهل الكتاب} به دليل {و قالوا لن يدخل . ..} در آيه 111، يهود و نصاراست.

12 - يهود و نصارا با بهانه قرار دادن نسخ اديان و نسخ برخى از آيات قرآن ، در صدد ايجاد شبهه در اذهان مسلمانان بودند .

ما ننسخ من ءاية . .. أم تريدون أن تسئلوا رسولكم ... ودّ كثير من أهل الكتب

بيان تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان پس از مطرح ساختن پرسشها و درخواستهاى نابه جا درباره نسخ و بيان اثر سوء آن در خواستها (تبديل شدن ايمان به كفر)، گوياى اين است كه: اهل كتاب در صدد بودند مسلمانان را درباره نسخ به شبهه اندازند و آنان رادر ايمانشان به پيامبر(ص) دچار ترديد كنند.

13 - يهود و نصارا ترغيب كننده مسلمانان به پرسش ها و درخواست هاى نابه جا از پيامبر ( ص )

أم تريدون أن تسئلوا . .. ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 -

5

5 - يهود و نصارا ، درتلاش براى تضعيف روحيه مسلمانان و بازدارى مردم از گرايش به اسلام

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 3،7،8

3 _ يهود و نصارا ، مردمى غير قابل اعتماد و ناشايست براى برقرارى روابط دوستى مسلمانان با آنان

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء

كلمه {اتخاذ} به معناى برگزيدن و اعتماد كردن است. (مجمع البيان).

7 _ يهود و نصارا هرگز به تعهدات و روابط خويش با مسلمانان پايبند نخواهند بود .

بعضهم أولياء بعض

8 _ پايبند نبودن يهود و نصارا به تعهدات خويش نسبت به مسلمانان ، فلسفه حرمت ايجاد روابط با آنان

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 1،2،8،18

1 _ سوگند مؤكد يهود و نصارا بر يارى مسلمانانى كه با آنان روابط دوستى داشتند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {هولاء}، اشاره به يهود و نصارا بوده و مخاطب در {لمعكم} همان بيماردلانى باشند كه پيوند ولايى با يهود و نصارا داشتند. كلمه {جهد} مفعول مطلق براى {اقسموا} مى باشد ; يعنى سوگند ياد كردند در بالاترين درجه سوگند.

2 _ ناتوانى يهود و نصارا بر يارى مسلمانانى كه با آنان روابط دوستى داشتند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

لحن ملامت بار جمله {اهولاء . ..} حكايت از آن دارد كه يهود و نصارا در عصر پيامبر(ص)، رسوا شده و به ذلت افتادند

; بگونه اى كه نتوانستند به تعهد خويش با مسلمانان سست ايمان پايبند بمانند.

8 _ يهوديان و مسيحيان دلگرم به يارى و همگامى مسلمانان سست ايمان ، مورد ملامت مؤمنان پس از پيروزى

و يقول الذين ءامنوا اهولاء الذين اقسموا . .. انهم لمعكم

18 _ ناكامى يهود و نصارا در بهره گيرى از روابط دوستانه خويش با مسلمانان سست ايمان

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

در برداشت فوق {هولاء} اشاره به بيماردلان مسلمان و خطاب در {معكم} متوجه يهود و نصارا دانسته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 5،6،10،18

5 _ نصارا داراى نزديكترين روابط عاطفى و دوستانه با مسلمانان

و لتجدن اقربهم مودة للذين ءامنوا الذين قالوا إنّا نصرى

6 _ حضور كشيشان و راهبان خداترس در بين مسيحيان موجب دوستى و نزديكى آنان با مسلمانان

اقربهم مودة للذين ءامنوا الذين . .. ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً

10 _ نبود روحيه سلطه گرى و گردن فرازى در بين نصارا زمينه مودت و دوستى آنان با مسلمانان

اقربهم مودة للذين ءامنوا الذين قالوا إنّا نصرى . .. و انهم لايستكبرون

بدان احتمال كه فعل {لايستكبرون} داراى متعلقى محذوف نباشد در اين صورت لايستكبرون به اين معنا است كه آنان خواهان سلطه گرى و گردن فرازى نيستند.

18 _ وجود كشيشان و راهبان منتظر بعثت حضرت محمد ( ص ) در ميان مسيحيان ، موجب محبت آنان ، به مسلمانان

و لتجدن اقربهم مودة للذين ءامنوا . .. ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً و انهم لايست

از امام صادق(ع) روايت شده كه پس از خواندن آيه فوق فرمود: أولئك كانوا قوماً بين عيسى(ع) و محمد(ص)

ينتظرون مجيىء محمد(ص).

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 335، ح 162; نورالثقلين، ج 1، ص 662، ح 317.

مسيحيان و مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 6

6 - تلاش هاى تبليغى اهل كتاب ( يهود و نصارا ) بر ضد احكام اسلام ، ايجاد كننده زمينه هاى شك و ترديد در اذهان مسلمانان صدر اسلام

الحق من ربك فلاتكونن من الممترين

بر حذر داشتن مسلمانان از شك و ترديد، با فعل {فلاتكونن} - كه مقرون به نون تأكيد است - گوياى اين معناست كه: زمينه هاى شك و ترديد در مسلمانان به وجود آمده بود. از آيات قبل مى توان فهميد كه مخالفتهاى اهل كتاب منشأ اين ترديدها بوده است.

مشاوره با غيرمسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 38 - 10

10 - غيرمؤمنان ، نبايد در امر مشورت ، مورد اتكا و اعتماد مسلمانان قرار گيرند .

و أمرهم شورى بينهم

ذكر {بينهم} نشانگر آن است كه مشورت، بايد بين مؤمنان صورت گيرد و تصميم گيرى نهايى، متكى به آراى اهل ايمان باشد.

مشركان صدر اسلام و قربانى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 4

4 - مراسم قربانى مسلمانان ، مورد اعتراض ستيزه جويانه مشركان صدراسلام

لكلّ أُمّة جعلنا منسكًا هم ناسكوه فلاين_زعنّك فى الأمر

{نزاع} (مصدر {ينازعون}) به معناى مخاصمه و ستيزه جويى است. ضمير فاعل در {لاينازعنّك} به مشركان بازمى گردد و {ال} در {فى الأمر}، عوض از مضاف اليه و به تقدير {فى أمر المنسك} مى

باشد; يعنى، مشركان در مسأله قربانى، نبايد با تو به ستيزه جويى برخيزند.

مشركان صدر اسلام و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 10

10 _ مشركان صدر اسلام با تبليغات خود در صدد بازگرداندن مسلمانان به آيين شرك و بت پرستى بودند.

قل أندعوا من دون الله . .. و نرد على أعقابنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 11

11 _ مشركان صدر اسلام ، آغازگر جنگ با مسلمانان بودند .

أولئك هم المعتدون

قصر در جمله {أولئك هم المعتدون} _ كه ضمير فصل {هم} مفيد آن مى باشد _ قصر قلب است ; يعنى، اين مشركانند كه به حقوق مسلمانان تعدى نموده و جنگ را با آنان آغاز كردند نه مسلمانان. قابل ذكر است كه در {آيه 13} به اين معنا تصريح شده است.

مشركان مكه و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 4

4 - مشركان مكه ، مسلمانان صدر اسلام را از مكه اخراج و آنان را به هجرت وادار كردند .

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

مشركان و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 11

11 _ موضعگيرى مشترك عالمان يهود و مشركان مكه عليه اهل ايمان

الم تر الى الّذين . .. و يقولون للّذين كفروا هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 25،29،30

25 _ عداوت و دشمنى مشركان

با مسلمانان در صدر اسلام

و لايجرمنكم شنئان قوم

بنابر اينكه {شنئان} (بغض و عداوت)، اضافه به فاعل {قوم} شده باشد، نه به مفعول. به قرينه (ان صدوكم) كه بيان دشمنى آن قوم است.

29 _ جلوگيرى مشركان از ورود مسلمانان صدر اسلام به مسجدالحرام

ان صدوكم عن المسجدالحرام

30 _ جلوگيرى مشركان از ورود مسلمانان به مسجدالحرام ، مايه خشم و كينه مؤمنان نسبت به آنان

و لايجرمنكم شنئان قوم ان صدوكم عن المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 1،3

1 _ يهوديان و مشركان سرسخت ترين دشمن براى مسلمانان

لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا يهود و الذين اشركوا

3 _ دشمنى يهود با مسلمانان بيش از دشمنى مشركان با آنان است .

لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود و الذين اشركوا

تقديم ذكرى {يهود} بر {مشركان} مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 11

11 _ شرك پيشگان صدر اسلام تلاش مى كردند تا با ظاهر سازى و خوش زبانى ( رفتار منافقانه ) افكار عمومى مسلمانان را فريب داده و رضايت و خوشبينى آنان را نسبت به خود جلب كنند .

يرضونكم بأفوههم و تأبى قلوبهم

مشركان و مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 15

15 _ مشركان در مورد خوردن ذبيحه و احكام آن در اسلام با مسلمانان صدر اسلام به مجادله مى پرداختند.

و لا تأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه . .. إن الشيطين ليوحون إلى ... و إن أطعتمو

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 5،12

5 _ دشمنى و كينه توزى شديد مشركان صدر اسلام نسبت به مسلمانان

كيف و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

12 _ رفتار هاى فريبكارانه ( ظاهرسازى ها و خوش زبانى هاى ) مشركان صدر اسلام ، خوشبينى هايى را در ميان مسلمانان نسبت به آنان به وجود آورده بود .

كيف يكون للمشركين عهد . .. كيف ... يرضونكم بأفوههم و تأبى قلوبهم

مشكلات مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 8

8 - خداوند ، مؤمنان مدينه را در روز هاى سخت و وانفساى هجوم همه جانبه دشمن ، يارى كرد .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم و إذ زاغت الأبص_ر . .. هنالك ابتلى المؤمنون ..

مشكلات اجتماعى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 - 3،9

3- مسلمانان عصر بعثت ، گرفتار مشكلات اقتصادى و اجتماعى و سختى معيشت بودند .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

مراد از {فريقين} به قرينه صدر آيه، مؤمنان و كافران است. كافران در پاسخ به مؤمنان دو چيز را مايه افتخار و برترى و حقانيت خود مى دانستند: يكى وصف {خيرمقاماً} و ديگرى {أحسن نديّاً}، از اين دو توصيف، آشكار شود كه مؤمنان از نظر ظاهرى، در نقطه مقابل اين دو وضعيت قرار داشتند.

9- كافران عصر بعثت ، مشكلات اقتصادى ، اجتماعى و سياسى مسلمانان را ، نشانه ناروابودن عقيده و تفكر آنان مى دانستند .

أىّ الفريقين خير مقامًا

و أحسن نديًّا

مشكلات اقتصادى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 - 3،9

3- مسلمانان عصر بعثت ، گرفتار مشكلات اقتصادى و اجتماعى و سختى معيشت بودند .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

مراد از {فريقين} به قرينه صدر آيه، مؤمنان و كافران است. كافران در پاسخ به مؤمنان دو چيز را مايه افتخار و برترى و حقانيت خود مى دانستند: يكى وصف {خيرمقاماً} و ديگرى {أحسن نديّاً}، از اين دو توصيف، آشكار شود كه مؤمنان از نظر ظاهرى، در نقطه مقابل اين دو وضعيت قرار داشتند.

9- كافران عصر بعثت ، مشكلات اقتصادى ، اجتماعى و سياسى مسلمانان را ، نشانه ناروابودن عقيده و تفكر آنان مى دانستند .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 6

6 - شرايط مادى مسلمانان در مقطع زمانى صلح حديبيه ، همراه با تنگنا و نيازمند تقويت *

وعدكم اللّه مغانم كثيرة تأخذونها فعجّل لكم ه_ذه

از اين كه خداوند وعده غنيمت داده و بر مؤمنان به خاطر دستيابى نزديكشان به بخشى از آن غنايم، امتنان كرده است; مى توان استفاده كرد كه اين غنايم، نقش مؤثرى در حيات مادى مسلمانان داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 12

12 - شرايط مسلمانان صدراسلام تا پيش از فتح مكه ، بسى سخت تر از شرايط آنان پس از آن بوده است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل . .. من الذين أنفقوا

من بعد و ق_تلوا

مشكلات سياسى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 - 9

9- كافران عصر بعثت ، مشكلات اقتصادى ، اجتماعى و سياسى مسلمانان را ، نشانه ناروابودن عقيده و تفكر آنان مى دانستند .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

مشكلات مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 5

5_ شرايط مكه براى پيامبر ( ص ) و مسلمانان صدراسلام ، شرايطى دشوار و دين دارى امرى مشكل و نيازمند استقامت و پايدارى بوده است .

فاستقم كما أُمرت و من تاب معك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 3

3- مسلمانان صدراسلام ( در مكه ) از سوى كافران و مشركان گرفتار فشار هاى روحى و تنگنا هاى روانى بودند .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

با توجه به نزول اين آيات در مكّه، جمله {سيجعل . ..} بايد وعده اى نزديك به مسلمانان صدراسلام باشد. اين نويد حكايت از آن دارد كه مسلمانان در زمان نزول آيات، در شرايط سختى از نظر روحى و روانى و مقبوليت اجتماعى قرار داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 9

9 - تحمل تعصب هاى جاهلانه مشركان در حديبيه ، امرى دشوار براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

از نزول {آرامش} استفاده مى شود كه دستكم زمينه نگرانى و دشوارى براى مؤمنان وجود داشته است.

مشكلات مسلمانان مدينه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 3

3 - مسلمانان مدينه ، با هجوم احزاب متّحد ، در شرايط سختى قرار گرفتند .

و زلزلوا زلزالاً شديدًا

مشكلات مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 3

3- مسلمانان صدراسلام ( در مكه ) از سوى كافران و مشركان گرفتار فشار هاى روحى و تنگنا هاى روانى بودند .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

با توجه به نزول اين آيات در مكّه، جمله {سيجعل . ..} بايد وعده اى نزديك به مسلمانان صدراسلام باشد. اين نويد حكايت از آن دارد كه مسلمانان در زمان نزول آيات، در شرايط سختى از نظر روحى و روانى و مقبوليت اجتماعى قرار داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 3

3- تسليت و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در شرايط سخت و دشوار مكه

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 10

10- مؤمنان مكه قبل از صلح حديبيه ، داراى شرايطى دشوار و ناگزير از تقيه شديد

رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

آگاهى نداشتن مؤمنان مدينه از مؤمنان مكه، از آن جهت بوده است كه مؤمنان مكه در آن محيط، قادر به ابراز ايمان نبوده و شديداً تقيه مى كردند.

مصالح مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 14

14 _ فرمان خداوند به

مسلمانان در مورد تعقيب دشمنان ، فرمانى حكيمانه و با آگاهى كامل به مصالح آنان است .

و لاتهنوا فى ابتغاء القوم . .. و كان اللّه عليماً حكيماً

مصالح ملى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 27 - 6

6 _ جامعه اسلامى و مصالح ملى آن ، داراى حرمتى عظيم نزد خداوند

لاتخونوا اللّه و الرسول

مصونيت مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 20

20- مصونيت مؤمنان مكه و بهره مندى آنان از رحمت الهى ، از اهداف برقرارى صلح حديبيه

ليدخل اللّه فى رحمته من يشاء

از ارتباط جمله {ليدخل . ..} با آيه قبل، مطلب بالا استفاده مى شود; زيرا {ليدخل ...} غايت براى جواب محذوف است; يعنى، ما بدين سبب اجازه جنگ نداديم تا مؤمنان مكه آسيب نبينند و از رحمت الهى بهره مند گردند.

معاهدات مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 1،2،4

1 _ ممنوعيّت تعقيب و كشتن منافقان و كافرانى كه با همپيمانان مسلمين رابطه اى ويژه ( همانند پيمان نظامى ) دارند .

فان تولوا فخذوهم و اقتلوهم . .. الّا الّذين يصلون الى قوم بينكم و بينهم ميثاق

مراد از رابطه ويژه اى كه از {يصلون الى . .. } استفاده مى شود، رابطه اى است كه اگر هر يك از آن دو طايفه مورد تعرض قرار گيرند، طايفه ديگر موظّف به حمايت از آنان شوند ; همانند پيمان نظامى.

2 _ ممنوعيّت تعقيب و كشتن منافقان پناهنده ، به همپيمانان مسلمين

الّا الّذين يصلون

الى قوم بينكم و بينهم ميثاق

مراد از {يصلون}، مى تواند پناهنده شدن منافقان به همپيمانان مسلمين باشد. چون {يصلون} را به منافقان اسناد داده، نه به همپيمانان.

4 _ جواز دوستى و يارى خواستن از منافقان و كافران پناهنده ، به همپيمانان مسلمانان *

و لا تتخذوا منهم وليّاً و لا نصيرا. الّا الّذين يصلون الى قوم بينكم و بينهم ميثا

در برداشت فوق احتمال داده شده كه {الّا الّذين يصلون . .. } استثنا از حكمى است كه در جمله {و لا تتخذوا منهم وليّاً و لا نصيرا} بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 6

6 _ وجود پيمان هاى صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

الذين عهدتم من المشركين

مقصود از {معاهده} در {عاهدتم} _ به قرينه آيه 4 _ معاهده صلح و عدم تعرض است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 6

6 _ وجود پيمان هاى صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 1،2

1 _ انعقاد پيمان صلح ، ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان عصر بعثت

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

2 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، بر پيمان صلح خود با مسلمانان ، سوگند وفادارى ياد كرده بودند .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 3،5

3 _ وجود پيمان صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و

مشركان

قوماً نكثوا أيمنهم

5 _ شرك پيشگان صدر اسلام ، بر پيمان خود با مسلمانان سوگند وفادارى ياد كرده بودند .

قوماً نكثوا أيمنهم

معاهدات مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 1،10

1 _ وجود پيمان هاى عدم تعرض ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

إلاّ الذين عهدتم من المشركين

10 _ محترم شمرده شدن پيمان عدم تعرض مسلمانان صدر اسلام با دسته اى از مشركان ، به خاطر پايبند ماندنشان بر آن و نقض نشدن پيمان از سوى آنان

إلا الذين عهدتم . .. فأتموا إليهم عهدهم إلى مدتهم

معاهده با غير مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 4

4 _ بستن پيمان صلح با جوامع غيرمسلمان ، جايز است .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

معاهده مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 91 - 3

3 _ ترك تعرض به مسلمانان از سوى طوايفى از اعراب در مقابل عدم تعرض مسلمانان به آن طايفه ، موضوع قرارداد پيشنهادى نمايندگان آن طايفه .

ستجدون اخرين يريدون ان يَامنوكم و يَامنوا قومهم

معاهده مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 16

16 _ مسلمانان عصر بعثت با گروههايى از كافران پيمان عدم تعرض داشته و به آن وفادار بودند .

إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

مقابله به مثل مسلمانان مهاجر صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 60 - 3

3

- تجاوز دو باره مشركان به مسلمانانى كه با آنان ، مقابله به مثل كرده بودند ( يعنى نظير عقوبتى كه بر آنها رفته بود ، به آنان عقوبت رسانده بودند ) .

و من عاقب بمثل ما عوقب به ثمّ بغى عليه

مقام مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 1،2،10

1 _ مسلمانانِ امركننده به معروف ، نهى كننده از منكر و مؤمن به خدا ، بهترين امّت ها هستند .

كنتم خير امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر

2 _ مسلمانان ، بهترين امّت براى خدمت به جوامع انسانى هستند ; مشروط به اينكه امر به معروف و نهى از منكر كنند و مؤمن به خدا باشند .

كنتم خير أمّة أخرجت للناس

جمله {تأمرون بالمعروف . .. }، حال است براى {خير امة}; يعنى شما زمانى بهترين امت خواهيد بود كه داراى چنين حالت و ويژگى باشيد; و قيد {براى خدمت}، از {لام} در {للناس} استفاده شده است.

10 _ مسلمانان در آغاز بعثت پيامبر ( ص ) ، از بهترين امّت ها و مورد ستايش خداوند بودند .

كنتم خير أمّة أخرجت للناس

به قرينه {كنتم}، آيه فوق بيانگر يك مسأله تاريخى است و آن عبارت است از رفتار و روش مسلمين در آغاز بعثت پيامبر(ص).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 7

7 _ برترى مسلمانان بر ديگران ، در گرو ايمان آنان است .

و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين

در برداشت فوق، جمله {و انتم الاعلون}، به منزله جواب شرط {ان كنتم . ..

} گرفته شده است.

مقامات مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 29

29 - رسول خدا ( ص ) فرمود : { يدعى نوح يوم القيامة فيقال له : هل بلغت ؟ فيقول : نعم ، فيدعى قومه فيقال لهم هل بلغكم ؟ فيقولون : ما أتانا من نذير و ما أتانا من أحد ، فيقال لنوح : من يشهد لك ؟ فيقول : محمد ( ص ) و أمته ، فذلك قوله : { و كذلك جعلناكم أمة وسطاً } قال : و الوسط العدل فتدعون فتشهدون له بالبلاغ . . . ;

روز قيامت نوح(ع) دعوت به حضور مى شود و به او گفته مى شود: آيا رسالت خود را ابلاغ كردى؟ مى گويد: آرى پيش قومش دعوت مى شوند و از آنان سؤال مى شود: آيا به شما ]رسالتش[ را ابلاغ كرده است؟ آنان مى گويند: ما را بيم دهنده اى نيامد. پس به نوح گفته مى شود: چه كسى به نفع تو شهادت مى دهد؟ پس وى مى گويد: محمد(ص) و امتش; و اين است سخن خداوند: شما را امت وسط قرار داديم. رسول خدا فرمود: مراد از وسط، عدل است. پس شما (مسلمانان) دعوت مى شويد و به نفع او شهادت به ابلاغ رسالت مى دهيد ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 13

13 _ جنگ با اسلام و مسلمين ، جنگ با خداست .

و اعلموا أنكم غير معجزى اللّه و أن اللّه مخزى الكفرين

قرار داده شدن مشركان در برابر

خدا _ با اينكه آنان با اسلام و مسلمين مبارزه مى كردند _ نشانگر اين حقيقت است كه: نبرد با اسلام و اسلامگرايان، جنگ با خداست.

مكان معاهده مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 5

5 _ انعقاد پيمان صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان در كنار مسجدالحرام

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

مكه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 25،27

25 _ شرايط دشوار محيط مكّه براى مسلمانان صدر اسلام

فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى

چون معمولا هجرت در صدر اسلام از مكّه و اطراف آن صورت مى گرفت، مراد از {ديارهم}، مكّه و اطراف آن است.

27 _ حاكميّت و تسلّط كافران بر سرزمين مكّه و مسلمانان آن ديار ، در صدر اسلام

فالّذين . .. اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى ... و قتلوا

ممانعت از ايمان مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 12 - 8

8 - كافران مكه ، براى باز داشتن مسلمانان ، از ايمان شان به دروغ متوسل شدند .

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا و لنحمل خط_ي_كم . .. إنّهم لك_ذبون

منافقان صدر اسلام و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 78 - 5

5 _ تلاش منافقان صدر اسلام ، در مخفى نگهداشتن طرح ها و نقشه هاى خائنانه خويش ، عليه اسلام و مسلمانان

ألم يعلموا أن اللّه يعلم سرّهم

منافقان مدينه و

مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 5

5 - منافقان مدينه ، در صف هاى مسلمانان تنها حضور ظاهرى داشتند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل

منافقان و پيروزى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 8

8 _ پيروزى و موفقيت اسلام و مسلمانان ، ناخوشايند و غير قابل تحمل براى منافقان

حتى جاء الحق و ظهر أمر اللّه و هم كرهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 7

7 _ داورى غلط منافقان در مورد شكست و پيروزى مسلمانان

و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فرحون

منافقان و شكست مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 4،7

4 _ مباهات و اظهار شادمانى منافقان به رأى صائب خويش مبنى بر ترك جهاد ، در صورت مواجه شدن مسلمانان با شكست و مشكلات جنگ

و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فرحون

7 _ داورى غلط منافقان در مورد شكست و پيروزى مسلمانان

و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فرحون

منافقان و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 89 - 1،3

1 _ علاقه منافقان به كفرپيشگى مسلمانان و همگون شدن با آنان

فما لكم فى المنافقين . .. ودّوا لو تكفرون كما كفروا فتكونون سواء

مراد از منافقان در اين بخش

از آيات، كسانى هستند كه اظهار اسلام مى كردند، ولى حاضر به هجرت نمى شدند، و يا دارالهجرة (مدينه) را رها كرده و در جايى ديگر سكنى گزيدند. و كفر و نفاق آنان همان سر باز زدن از هجرت است، نه انكار خدا و رسالت پيامبر، و گر نه در حرمت رابطه دوستى با آنان مى فرمود {حتى يؤمنوا ... }.

3 _ هشدار خداوند به مسلمانان در مورد تلاش منافقان براى گسترش كفر

ودّوا لو تكفرون كما كفروا فتكونون سواء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 1

1 _ منافقان به هنگام پيروزى مسلمانان ، خود را ياور آنان و به گاه غلبه كافران ، خود را طرفدار و عامل پيروزى ايشان جلوه مى دهند .

الذين يتربّصون بكم . .. قالوا ألم نستحوذ عليكم

{الذين يتربّصون}، بدل براى {الذين يتخذون} است و توضيح دهنده ويژگيهاى منافقان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 4

4 _ لزوم جدا شمردن منافقان از امت اسلامى

و ما هم منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 3

3 _ دشمنى سخت منافقان با اسلام و نفرت شديد آنان از جامعه اسلامى

لو يجدون ملجئاً أو مغرت أو مدّخلا لولّوا إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 13،14

13 _ توطئه هاى منافقان عليه اسلام و پيامبر ( ص ) ، انتقام جويى آنان از مسلمانان دست يافته به امكانات مادى ، در پرتو تفضلات خدا و رسول

و

ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {أغناهم} به مسلمانان برگردد.

14 _ رفاه و امكانات مادى مسلمانان ، غير قابل تحمل براى منافقان صدر اسلام و برانگيزنده آنان به ستيزه جويى و كينهورزى

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

منت بر مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 1

1 - امتنان خداوند بر مؤمنان صدراسلام به خاطر آرامش بخشيدن به قلب آنان در شرايط سخت و بحرانى

هو الذى أنزل السكينة فى قلوب المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 1

1 - امتنان خداوند بر مؤمنان صدراسلام ، سبب حضور شخص پيامبر ( ص ) در ميان آنان

و اعلموا أنّ فيكم رسول اللّه

تقدم {فيكم} بر {رسول اللّه } حصر را مى رساند و تذكر به اين موضوع، خود نوعى امتنان است.

منشأ آرامش مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 1

1 - امتنان خداوند بر مؤمنان صدراسلام به خاطر آرامش بخشيدن به قلب آنان در شرايط سخت و بحرانى

هو الذى أنزل السكينة فى قلوب المؤمنين

منشأ پيروزى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 25 - 1

1 _ نصرت و امداد هاى غيبى الهى ، عامل اصلى پيروزى مسلمانان صدر اسلام در بسيارى از عرصه هاى كارزار

لقد نصركم اللّه فى مواطن كثيرة

منشأ مصونيت مسلمانان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 10

10 - مصون ماندن امت پيامبر ( ص ) از نابودى و كيفر دنيوى ، در پرتو عنايت ربوبى خداوند به آن حضرت است . *

و لولا كلمة سبقت من ربّك لقضى بينهم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه ضمير {هم} در {بينهم}، مربوط به كفار عصر بعثت باشد و نه قوم موسى. و از آن جا كه خداوند در موارد امهال، تعبير به {ربّك} نموده است _ كه نشانه عنايت ويژه خداوند به پيامبر(ص) مى باشد _ مطلب بالا به دست مى آيد.

منشأ نامگذارى مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 14

14 - { مسلمان } ، نامى برگزيده از سوى خدا براى امت پيامبر ( ص )

هو سمّيكم المسلمين

موانع توطئه عليه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 9

9 - فتح خيبر ، نقطه عطفى در اقتدار اقتصادى ، سياسى مسلمانان و بازماندن دشمنان از توطئه عليه ايشان

فعجّل لكم ه_ذه و كفّ أيدى الناس عنكم

{ه_ذه} اشاره به فتح و غنايم خيبر دارد و {كفّ. ..} مترتب بر آن مى باشد; به تعبير ديگر تقدم و تأخر در لفظ، دال بر تقدم و تأخر در معنا باشد.

موانع زيان به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 12

12 - نقش بارز صلح حديبيه ، در كوتاه شدن دست دشمنان از ضربه زدن به مسلمانان

فعجّل لكم ه_ذه و

كفّ أيدى الناس عنكم

ممكن است {ه_ذه} اشاره به صلح حديبيه داشته باشد و {كفّ. ..} مترتب بر آن بوده و نتيجه آن به شمار آيد.

موجبات قدرت اقتصادى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 9

9 - فتح خيبر ، نقطه عطفى در اقتدار اقتصادى ، سياسى مسلمانان و بازماندن دشمنان از توطئه عليه ايشان

فعجّل لكم ه_ذه و كفّ أيدى الناس عنكم

{ه_ذه} اشاره به فتح و غنايم خيبر دارد و {كفّ. ..} مترتب بر آن مى باشد; به تعبير ديگر تقدم و تأخر در لفظ، دال بر تقدم و تأخر در معنا باشد.

موجبات قدرت سياسى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 9

9 - فتح خيبر ، نقطه عطفى در اقتدار اقتصادى ، سياسى مسلمانان و بازماندن دشمنان از توطئه عليه ايشان

فعجّل لكم ه_ذه و كفّ أيدى الناس عنكم

{ه_ذه} اشاره به فتح و غنايم خيبر دارد و {كفّ. ..} مترتب بر آن مى باشد; به تعبير ديگر تقدم و تأخر در لفظ، دال بر تقدم و تأخر در معنا باشد.

موضعگيرى عليه تهمت به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 9

9 - اظهار تنفر و نشان دادن واكنش منفى ، وظيفه مسلمانان در برابر شايعه ها و تهمت هاى بى دليل جنسى عليه ديگر مسلمانان

و لولا إذ سمعتموه قلتم ما يكون لنا أن نتكلّم به_ذا سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

مولاى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج -

22 - 78 - 23،28

23 - خدا ، مولا و سرپرست امت اسلامى

سمّيكم المسلمين . .. هو موليكم

28 - خدا ، سرپرست و ياور خوب و شايسته براى امت اسلامى

هو سمّيكم المسلمين . .. و اعتصموا باللّه ... فنعم المولى و نعم النصير

ناخشنودى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 5

5 _ مسلمانان ، مشتاق رويارويى با كاروان تجارى قريش و ناخشنود از درگيرى با سپاه مسلح آنان

و تودون أن غير ذات الشوكة تكون لكم

ناخشنودى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 3

3 _ وجود ناخرسندى ميان مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به لغو اعتبار پيمان عدم تعرض از سوى خدا و پيامبر ( ص ) و ترديد و دودلى آنان در پيكار با مشركان

كيف يكون للمشركين عهد عنداللّه و عند رسوله

كلمه {كيف} در {كيف يكون للمشركين عهد} _ كه براى استفهام انكارى است _ مفيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 1

1 _ وجود ناخرسندى ميان مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به لغو اعتبار پيمان عدم تعرض و ترديد و دودلى آنان در پيكار با مشركان پيمان شكن

كيف و إن يظهروا عليكم

كلمه {كيف} _ كه براى استفهام انكارى است _ مفيد برداشت فوق است.

نارضايتى مسلمانان از تهمت به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 69 - 7

7 - مسلمانان ، از تهمتى كه قوم موسى به او

زده بود ، ناخشنود بودند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى

از اين كه خداوند، براى نهى مؤمنان از آزار پيامبر(ص) به جاى فرمان صريح، فرموده است: {مانند قوم موسى نباشيد كه او را با تهمت آزردند}، مى توان به دست آورد كه مؤمنان، خود، از كار قوم موسى، ناخشنود بوده اند و خداوند، از اين تشبيه، براى تفهيم مقصود بهره گرفته است.

نجات اخروى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 2 - 8

8- { عن جابربن عبدالله قال : قال رسول الله ( ص ) : إن ناساً من أمتى يعذبون بذنوبهم فيكونون فى النار ما شاء الله أن يكونوا ، ثم يعيرهم أهل الشرك فيقولون : ما نرى ما كنتم فيه من تصديقكم نفعكم . فلايبقى موحّد إلاّ أخرجه الله تعالى من النار ثم قرأرسول الله ( ص ) : { ربما يودّ الذين كفروا لو كانوا مسليمين } ;

جابربن عبدالله روايت كرده است كه رسول خدا(ص)فرمود: هماناگروهى از امت من به سبب گناهانشان عذاب مى شوند. پس مدتى كه خدا مى خواهد در آتش هستند; سپس اهل شرك آنان را سرزنش مى كنند و مى گويند: نمى بينيم كه ايمان شما برايتان سودى داشته است. پس هيچ موحدى نمى ماند مگر اينكه خدا او را از آتش بيرون مى آورد; سپس رسول خدا(ص) اين آيه را قراءت فرمود: {ربما يود الذين كفروا لو كانوا مسلمين}.

نجات مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 14 - 7

7 - خداوند ، دستگير امت اسلامى در مواقع بروز

خطر

و لولا فضل اللّه عليكم . .. لمسّكم فى ما أفضتم فيه عذاب عظيم

نجات مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 14 - 3

3 - فضل و رحمت الهى و افشاى چهره توطئه گران { افك } از سوى خدا ، مسلمانان صدراسلام را از خطر عذابى بزرگ نجات بخشيد .

و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته . .. لمسّكم فى ما أفضتم فيه عذاب عظيم

نجواى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 114 - 1

1 _ بسيارى از نجوا هاى مسلمانان سست ايمان صدر اسلام ، فاقد هرگونه خير و فايده

لا خير فى كثير من نجويهم

مراد از ضمير در {نجويهم} مسلمانانى هستند كه در آيات قبل از آنان سخن به ميان آمده است.

نجواى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 13 - 6

6 - نجوا هاى برخى از مسلمانان با پيامبر اسلام ( ص ) ، غير ضرور و بى فايده بود .

فإذ لم تفعلوا و تاب اللّه عليكم

از اين كه مسلمانان پس از صدور حكم صدقه، نجوا با رسول خدا(ص) را ترك كردند، به دست مى آيد كه آنان، كار ضرورى و حياتى با آن حضرت نداشتند; و گرنه براى آن خرج مى كردند و صدقه مى پرداختند.

نزاع مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 2 - 6

6 _ بلند سخن گفتن و مشاجره برخى از مسلمانان ، با يكديگر در برابر پيامبر (

ص ) *

لاترفعوا أصوتكم . .. و لاتجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض

برداشت بالا با استفاده از شأن نزول است كه نشان مى دهد، برخى از افراد در محضر پيامبر(ص) به مشاجره برخاسته و آيه شريفه در رد عمل آنان نازل شده است.

نزول خير بر مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 105 - 2،8

2 - كفرپيشگان ( يهود ، نصارا و مشركان ) ناخشنود از نزول كمترين خير ، بر مسلمانان

ما يودّ الذين كفروا . .. أن ينزل عليكم من خير

نكره آوردن {خير} به همراه {من} زايده در آيه، حكايت از آن دارد كه: مشركان كمترين خيرى را براى مسلمانان نمى پسنديدند.

8 - ناخشنودى كفرپيشگان از نايل شدن مؤمنان به خير و بركت ، بازدارنده رحمت الهى بر اهل ايمان نخواهد شد .

ما يودّ الذين كفروا . .. أن ينزل عليكم من خير و اللّه يختص برحمته من يشاء

نشانه هاى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 15

15 _ اقامه نماز و پرداخت زكات ، از نشانه هاى اصلى و ضرورى مسلمان بودن است .

فاقتلوا المشركين . .. فإن تابوا و أقاموا الصلوة و ءاتوا الزكوة فخلّوا سبيلهم

از اينكه خداوند در پذيرش توبه مشركان و اسلام آوردن آنان تنها دو عمل (نماز و زكات) را از آنان خواسته است، مطلب فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 2

2 _ اقامه نماز و پرداخت زكات ، از نشانه هاى ضرورى مسلمانى است

.

فإن تابوا و اقاموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 35 - 5

5 - تقواپيشگى ، بهترين نشانه و شاخصه مسلمانى است .

إنّ للمتّقين . .. أفنجعل المسلمين كالمجرمين

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه مقصود از {مسلمين} همان {متّقين} است كه در آيه پيش آمده است; يعنى، مسلمانانى كه در مقابل مجرمان قرار دارند، تقواپيشگان اند.

نشانه هاى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 92 - 17

17 _ نماز نشانه عملى بارز مسلمان بودن در صدر اسلام بوده است.

و الذين يؤمنون بالأخرة يؤمنون به و هم على صلاتهم يحافظون

نصرت مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 6

6 - وعده يارى ، حمايت و پشتيبانى از سوى خداوند ، به مسلمانان صدراسلام در پيكارشان عليه جبهه كفر

أُذن للذين يق_تلون . .. و إنّ اللّه على نصرهم لقدير

نظم سپاه مسلمانان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 10

10 - در سپاه مسلمانان ، به هنگام غزوه احزاب ، نظمى استوار ، حاكم بود . به گونه اى كه منافقان نيز خود را ملزم به رعايت آن مى دانستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ

نعمتهاى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 15

15 - تغيير قبله از بيت المقدس به مسجدالحرام ، زمينه ساز كامل

شدن نعمت خدا بر مسلمانان

فولوا وجوهكم شطره . .. لأتم نعمتى عليكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لأتم نعمتى . ..} عطف بر {لئلا يكون ...} باشد; در نتيجه {لأتم ...} بيان غايت و هدف براى جمله {فولوا وجوهكم شطره} خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 21

21 _ روز غدير ( روز نصب على ( ع ) به امامت ) ، روز اكمال دين و اتمام نعمت خداوند بر مسلمانان

اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى

مراد از {اليوم اكملت . ..}، با توجه به شأن نزول آيه و روايات متعدد، روز غدير خم بوده كه پيامبر(ص) حضرت على(ع) را به امامت منصوب كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 7،8،9

7 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را پس از هجرت ، از روزى هاى پاك و پاكيزه بهره مند ساخت .

فاويكم . .. و رزقكم من الطيبت

8 _ غنايم جنگ بدر ، از روزى هاى پاكيزه كه خداوند مسلمانان صدر اسلام را از آن بهره مند ساخت . *

و رزقكم من الطيبت

از مصاديق مورد نظر براى {الطيبت}، به دليل وقوع آيه مورد بحث پس از بيان جنگ بدر، غنايم جنگى است.

9 _ غنايم به دست آمده در جهاد هاى اسلامى ، از روزى هاى پاكيزه خداوند براى مسلمانان *

و رزقكم من الطيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 6

6 - صلح حديبيه ، پايانى بر خصومتورزى بى امان مشركان عليه اسلام

و نعمتى والا براى پيامبر ( ص ) و مسلمانان

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا . .. و يتمّ نعمته عليك

اهميت صلح حديبيه و اطلاق {فتح مبين} بر آن، از آن جهت است كه اين صلح، مقطع جديدى در روابط و نگرش مشركان نسبت به اسلام و مسلمانان به وجود آورد و چه بسا نعمت شمردن آن نيز بر اين پايه بوده است.

نفاق در مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 21

21 _ برخورد منافقانه خودمحوران و دنياطلبان مسلمان با رسول خدا ( ص )

و طائفة قد اهمّتهم انفسهم . .. يخفون فى انفسهم ما لايبدون لك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 9

9 _ اعراض و بى اعتنايى به مسلمانان توطئه گر و دو رو ، توصيه و فرمان خداوند به پيامبر خويش

و يقولون طاعة . .. فاعرض عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 2

2 - امكان پيدايش و نفوذ جريان نفاق ، در ميان صفوف مردان و زنان مسلمان در جامعه اسلامى

يقول المن_فقون و المن_فق_ت . .. ألم نكن معكم

نفاق در مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 1

1 _ اظهار اطاعت كامل در پيشگاه رسول خدا و چاره انديشى براى مخالفت با وى در جلسات سرى ، شيوه گروهى از مسلمانان صدر اسلام

و يقولون طاعة فاذا برزوا من عندك بيّت طائفة منهم غير الذى تقول

{طاعة} خبر براى

مبتداى محذوف مى باشد ; يعنى {امرنا طاعة} (كار ما اطاعت از توست). فعل مضارع {يقولون} و {يبيتون} دلالت بر استمرار دارد و حاكى از شيوه آنهاست. {يبيّتون}، از مصدر {تبييت}، به معناى تدبير امور است {غير الذى تقول} به معناى مخالفت امر پيامبر (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 18

18 _ از امام باقر ( ع ) درباره سخن خدا : { لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمانكم } روايت شده كه فرمود : هؤلاء قوم كانوا مؤمنين صادقين ارتابوا و شكوا و نافقوا بعد ايمانهم . . . ;

اينان گروهى از مؤمنان راستينى بودند كه دچار شك و ترديد گرديده و پس از ايمان گرفتار نفاق شدند . .. }.

نقش مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 24

24- حضور مؤمنان در محيط زندگى كافران مكه ، باعث نجات موقت كفّار از عذاب الهى

لو تزيّلوا لعذّبنا الذين كفروا منهم

نگرانى از استقلال مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 39

39-كافران ، آرزومند ضعف و وابستگى امت اسلامى و نگران از قدرت و استقلال آنان

كزرع أخرج . .. ليغيظ بهم الكفّار

نگرانى از قدرت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 39

39-كافران ، آرزومند ضعف و وابستگى امت اسلامى و نگران از قدرت و استقلال آنان

كزرع أخرج . .. ليغيظ بهم الكفّار

نگرانى در مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 11

11- وجود نگرانى در مسلمانان ، نسبت به سرنوشت و خطرات { عمرة القضا }

لتدخلنّ المسجد الحرام إن شاء اللّه ءامنين. .. لاتخافون

تعبير {لاتخافون}، در واقع جنبه بشارتى دارد و در مقام اطمينان بخشى به مسلمانان و رفع نگرانى از آنان است.

نگرانى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 9 - 1

1 _ مشاهده سپاه برتر مشركان جنگ بدر مايه نگرانى مسلمانان و احساس خطر از سوى آنان براى كيان اسلام

إذ تستغيثون ربكم

واژه {استغاثه} معمولا در موردى به كار مى رود كه استغاثه كننده در طلب نجات از تنگنايى شديد باشد.

نگرانى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 12

12 _ مسلمانان سست ايمان و بيماردل عصر بعثت ، نگران از سرنوشت خويش به خاطر پندار بى ثباتى و شكست اسلام

يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

مراد از {دائرة} مى تواند چرخش وضع موجود و برگشت به حالت سابق باشد. يعنى شكست اسلام و برگشت كفر و شرك.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 39 - 8

8 _ مسلمانان صدر اسلام نگران توطئه هاى پنهانى كافرانى كه مخاصمات را ترك گفته و حاضر به صلح مى شدند .

فإن انتهوا فإن اللّه بما يعملون بصير

جواب شرط {انتهوا} به قرينه {قتلوهم} جمله اى همانند {فلاتقاتلوهم} است ; يعنى اگر كافران دست از فتنه انگيزى برداشتند و راه مسالمت پيش گرفتند با آنان نبرد نكنيد. با توجه به اين معنا معلوم

مى شود هدف از بيان آگاهى خداوندبه اعمال اين گروه از كافران، اين است كه مسلمانان را از اين نگرانى برهاند كه شايد صلح جويى آنان دستاويزى براى توطئه و فتنه اى ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 7

7 _ نگرانى برخى از مسلمانان صدر اسلام ، از قطع روابط خويشاوندى ، كسادى تجارت و از دست دادن خانه هاى دلپسندشان بر اثر ممنوع شدن از برقرارى روابط با كافران

يأيها الذين ءامنوا لا تتخذوا . .. قل إن كان ءاباؤكم و أبناؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 8

8 _ نگرانى برخى از مسلمانان ، از مختل شدن نظام اقتصادى خود در نتيجه قطع رفت و آمد مشركان به مكه

فلا يقربوا المسجدالحرام . .. و إن خفتم عيلة فسوف يغنيكم اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 6

6 - احساس خطر و نگرانى شديد مسلمانان در پى انتشار شايعه { افك } در ميان جامعه

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. لاتحسبوه شرًّا لكم بل هو خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 3

3 - وجود زمينه هاى نگرانى براى مسلمانان از همدستى جامعه يهود عليه آنان ( پس از غزوه بنى نضير )

لايق_تلونكم جميعًا إلاّ فى قرًى محصّنة

از اين كه خداوند، همدستى كافران در نبرد و رويارويى با مؤمنان را نفى كرده است; چنين احتمال مى رود كه نگرانى هايى

در ميان مسلمانان وجود داشته است.

نگرانى مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 60 - 5

5 - مسلمانان مكه ، در صورت هجرت از مكه ، نگران معاش خود بودند .

إنّ أرضى وسعة . .. و كأيّن من دابّة لاتحمل رزقها اللّه يرزقها و إيّاكم

اين كه خداوند پس از توصيه به هجرت براى حفظ ارزش دينى، رازقيت خود را مطرح مى كند و يادآورى مى كند كه خيلى از جنبندگان، قادر به تأمين روزى خود نيستند، احتمال دارد درصدد دفع توهم و پرسشى باشد كه مسلمانان، آن را در ذهن خود داشته اند. برداشت بالا براساس احتمال ياد شده است.

نماز شب مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 11

11 - مؤمنان و ياران پيامبر ( ص ) ، موظّف به نماز در پاسى از شب به ميزان ميسور و ممكن

تقوم أدنى من ثلثى الّيل . .. فاقرءوا ما تيسّر من القرءان

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه مقصود از قرائت قرآن، نماز باشد; زيرا خواندن قرآن از اجزاى مهم نماز است. گفتنى است چون جمله هاى پيش درباره نماز شب بود، مى تواند قرينه بر مطلب ياد شده باشد.

نهى به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 10

10 - خداوند ، برحذر دارنده مسلمانان از تحليل و برخورد سطحى با رخداد هاى سياسى و توطئه هاى دشمنان

إنّ الذين جاءو بالإفك. .. عصبة منكم لاتحسبوه شرًّا لكم

نيازهاى معنوى مسلمانان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 42 - 8

8- صبر ، نيازى موقت و توكل بر خداوند نيازى دائمى براى مسلمانان

الذين هاجروا . .. الذين صبروا و على ربّهم يتوكّلون

از اينكه در توصيف صبر مهاجران، از فعل ماضى استفاده شده و براى تعريف توكل آنها از فعل مضارع استفاده گرديده است، مى توان نكته ياد شده را به دست آورد.

ورود مسلمانان به مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 2،6

2- رؤياى پيامبر ، نمايانگر ورود مسلمانان به مسجدالحرام با امنيت و سر تراشيدن و كوتاه كردن مو

لقد صدق اللّه رسوله الرءيا بالحقّ لتدخلنّ المسجد الحرام إن شاء اللّه ءامنين محلّ

6- اعجاز قرآن ، در پيشگويى ورود حتمى مسلمانان به مسجدالحرام همراه با آرامش و امنيت

لتدخلنّ المسجدالحرام . .. ءامنين

با توجه به اين كه رؤياى پيامبر(ص) و وعده خداوند، دو سال پس از حديبيه به كامل ترين صورت تحقق يافت; مطلب بالا استفاده مى شود.

ورود مسلمانان به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 11

11- تحقق وعده خداوند ، به ورود پيروزمندانه مسلمانان به مكه ، گواه تحقق پذيرى وعده او در غلبه اسلام بر تمامى اديان *

لتدخلنّ المسجد الحرام . .. هو الذى أرسل رسوله ... ليظهره على الدين كلّه

خداوند در آيه قبل، به مؤمنان وعده داد كه با ايمنى وارد مكه خواهند شد و اين وعده تحقق يافت. حال در اين آيه، نويد داده است كه اسلام نه بر مشركان مكه; بلكه بر تمامى

اديان غلبه خواهد كرد و اين وعده، همانند وعده پيشين تحقق پذير خواهد بود.

وضوح برترى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 22 - 5

5 - قابل مقايسه نبودن كافران و مسلمانان ، امرى روشن ، بديهى و به دور از ابهام

أفمن يمشى مكبًّا على وجهه أهدى أمّن يمشى سويًّا على صرط مستقيم

برداشت ياد شده، از استفهام تقريرى در (أفمن . .. أمّن) استفاده مى شود.

وعده به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 3

3 - وعده الهى به مسلمانان ، در دستيابى به فتح خيبر و غنايم آن ، پس از صلح حديبيه

سيقول المخلّفون إذا انطلقتم إلى مغانم لتأخذوها ذرونا نتّبعكم

آيه شريفه، در زمينه جنگ خيبر است و خداوند از حركت مسلمانان به اين جنگ به عنوان حركت به سوى غنايم ياد كرده است. از اين نكته استفاده مى شود كه خداوند به طور ضمنى، نويد فتح خيبر و غنايم آن را به جبران مشكلات سفر حديبيه، به مسلمانان داده است.

وعده به مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 4

4- محبوبيت اجتماعى و ايجاد پايگاه در دل هاى مردم ، وعده خداوند به مسلمانان رنج كشيده صدراسلام

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

نزول اين آيات در مكه و همچنين ارتباط آن با آيات پيشين _ كه حاوى ادعاهاى نارواى مشركان و فشارهاى روحى و تبليغاتى آنان بود _ چنين اقتضا دارد كه جمله {سيجعل . ..}، وعده خداوند به محبوب شدن

مؤمنان و يافتن پايگاه مناسب اجتماعى در ميان مردمان آن عصر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 6،9

6 - خداوند ، مجاهدان صدراسلام را به امداد هاى غيبى خود و غلبه سريع بر دشمن وعده داده است .

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

9 - خداوند ، مسلمانان صدراسلام را از پيش ، به فتح مكه و امداد هاى خود وعده داد .

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 18

18 - وعده تأييد و امداد ، از سوى خداوند به مؤمنان صدراسلام در قبال دشمنانشان

ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنصار اللّه . .. فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم فأصب

وعده پيروزى به مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 4،5

4 - خداوند و پيامبرش ، به مسلمانان وعده داده بودند كه در صورت مواجهه آنان با دشمنان شان ، پيروز خواهند شد .

ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّغرورًا

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

وعده پيروزى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 174 - 2

2 - پيروزى قريب الوقوع پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت بر مشركان ، وعده خداوند به آنان

فتولّ

عنهم حتّى حين

توصيه خداوند به اعراض موقت از مشركان، دليل پيروزى قريب الوقوع پيامبر(ص) و ياران آن حضرت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 178 - 2

2 - پيروزى قريب الوقوع پيامبراسلام ( ص ) و ياران آن حضرت بر مشركان ، وعده خداوند به آنان

و تولّ عنهم حتّى حين

وفادارى مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 11

11 - صاحبان عهد با خداوند ، از مسلمانان مدينه ، بر خلاف منافقانِ آن ديار ، هيچ گاه از زير بار عهد خود شانه خالى نكردند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه . .. و ما بدّلوا تبديلاً

وفاى به عهد مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 1،3،11

1 - برخى از مسلمانان مدينه ، بر سر پيمان خود با خداى خويش ، وفادار ماندند و از جهاد نگريختند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه عليه

به قرينه آيه پانزده _ كه درباره عهد منافقان مبنى بر فرار نكردن از صحنه جنگ است _ مراد از {ما عاهدوا} مى تواند عهد بستن بر فرار نكردن از جهاد باشد.

3 - وفادارانِ به عهد خود ، از مسلمانان مدينه ، مردانى مورد ستايش خداوندند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه عليه

آوردن {رجال} _ به صورت نكره _ براى زيادت در تعريف و تمجيد است.

11 - صاحبان عهد با خداوند ، از مسلمانان مدينه ، بر خلاف منافقانِ آن ديار ، هيچ گاه از زير

بار عهد خود شانه خالى نكردند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه . .. و ما بدّلوا تبديلاً

وقت پيروزى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 12،13

12- پيامبر ( ص ) ، آگاه نبودن خود از زمان دقيق وقوع عذاب الهى بر مشركان و كافران لجوج و پيروزى قطعى مسلمانان بر آنان را به مردم اعلام كرد .

و إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

{إن} در {إن أدرى} نافيه است.

13- محدوديت علم پيامبر ( ص ) نسبت به زمان وقوع عذاب بر مشركان و كافران حق ناپذير و زمان دقيق پيروزى قطعى مسلمانان بر آنان

إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

ويژگيهاى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 64 - 13

13 _ بندگى خدا ، نفى شرك و طرد حاكميّت غير خداوند ، از ويژگى هاى مسلمانان

فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون

هجرت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 24

24 _ آوارگى و هجرت برخى مسلمانان صدر اسلام و شكنجه و آزار آنان در راه خدا

فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى

جمله {فالّذين . .. }، هر چند بيان يك ضابطه كلّى است، ولى به قرينه ماضى بودن فعلهاى {هاجروا و ... }، ناظر به تحقق هجرت، اخراج و آزار نيز هست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 100 - 1

1 _ مسلمانان ، در صورت مهاجرت ، على رغم پندار دشمنان ، محيط

هاى مناسبى براى زندگى خواهند يافت .

و من يهاجر فى سبيل اللّه يجد فى الارض مراغماً كثيراً وسعة

{مراغماً}، اسم مكان و به معناى سرزمين و راه است كه با نظر به مادّه آن، {رغم} (خاك) اين معنا در آن اشراب شده كه يافتن سرزمين براى زندگى، على رغم موانع و تضييقاتى است كه دشمنان در برابر هجرت مسلمانان ايجاد مى كردند.

هجرت مسلمانان از مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 56 - 4

4 - توصيه خداوند ، به مسلمانان مكه براى هجرت از مكه جهت انجام شايسته عبادت خدا

ي_عبادى . .. إنّ أرضى وسعة فإيّ_ى فاعبدون

هجرت مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 4

4 - مشركان مكه ، مسلمانان صدر اسلام را از مكه اخراج و آنان را به هجرت وادار كردند .

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 9

9 _ هجرت مسلمانان در صدر اسلام داراى اهميتى ويژه

و الذين ءامنوا و لم يهاجروا ما لكم من وليتهم من شىء

نهى از يارى رسانى به مؤمنان غير مهاجر و حكم به قطع ولايت با آنان مى تواند اشاره به اهميت هجرت در صدر اسلام داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 4

4- محل هجرت مسلمانان مهاجر از مكه ( به مدينه يا حبشه ) جايگاهى شايسته و مناسب براى آنان

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوّئنّهم

فى الدنيا حسنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 4

4- هجرت برخى از مسلمانان صدراسلام ( به حبشه ) ، پس از تحمل رنج و شكنجه دشمنان

للذين هاجروا من بعد ما فتنوا

يكى از معانى {فتنة} آزار و شكنجه مى باشد (مفردات راغب) و برداشت فوق مبتنى بر اين معناست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 10

10 - هجرت پيامبر ( ص ) و مسلمانان و موضع گيرى آنان در برابر مشركان ، حركتى ابراهيمى

قد كانت لكم أسوة حسنة فى إبرهيم و الذين معه

با توجه به آيات پيشين _ كه درباره هجرت و موضع گيرى بايسته مسلمانان در برابر مشركان است _ طرح {اسوه} بودن ابراهيم(ع) پس از اين آيات و توصيه ها، مطلب بالا را مى فهماند.

هجرت مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 5

5 - تشريع حكم جهاد ، پس از آوارگى مسلمانان از مكّه و هجرت به مدينه

أُذن للذين يق_تلون . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 60 - 5

5 - مسلمانان مكه ، در صورت هجرت از مكه ، نگران معاش خود بودند .

إنّ أرضى وسعة . .. و كأيّن من دابّة لاتحمل رزقها اللّه يرزقها و إيّاكم

اين كه خداوند پس از توصيه به هجرت براى حفظ ارزش دينى، رازقيت خود را مطرح مى كند و يادآورى مى كند كه خيلى از جنبندگان، قادر به

تأمين روزى خود نيستند، احتمال دارد درصدد دفع توهم و پرسشى باشد كه مسلمانان، آن را در ذهن خود داشته اند. برداشت بالا براساس احتمال ياد شده است.

هجوم دشمن به مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 1

1 - منافقان ، همسو با احزاب متّحد ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن روحيه مسلمانان فعاليت مى كردند .

إذ جاءتكم جنود . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه ... إلاّ غرورًا

فعل مضارع {يقول} بر تداوم كار منافقان دلالت مى كند كه از آن، به {فعاليت} تعبير مى شود.

هدايت مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 16

16 - فراهم آمدن زمينه دستيابى مسلمانان به هدايت هاى ويژه ، از هدف هاى تعيين مسجدالحرام به عنوان قبله آنان

فولوا وجوهكم شطره . .. لعلكم تهتدون

چون مخاطبان آيه مسلمانان هستند و آنان به دليل ايمانشان به اسلام هدايت يافته اند; معلوم مى شود مراد از هدايت مطرح شده در {تهتدون}، هدايتى ويژه و كاملتر از هدايت نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 28

28 - خداوند هدايت كننده مسلمانان است .

و لتكبّروا اللّه على ما هديكم

{ما} در {ما هداكم} مصدريه است; يعنى: على هدايته إياكم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 9،10

9- قرآن و آيات آن ، دربردارنده هدايت و بشارت براى مسلمانان

و هدًى و بشرى للمسلمين

10- تثبيت ايمان مؤمنان و هدايت و

بشارت به مسلمانان ، از اهداف نسخ و تغيير پيام هاى الهى و نزول تدريجى آيات قرآن

و إذا بدّلنا ءاية مكان ءاية . .. قل نزّله ... ليثبّت الذين ءامنوا و هدًى و بشرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 135 - 11

11- اسلام ، راه اعتدال است و مسلمانان ، رهرو آن و هدايت يافته اند .

فستعلمون من أصح_ب الصرط السوىّ و من اهتدى

{سوى} بر وزن فعيل به معناى اسم فاعل است; يعنى، مستوى و معتدل (لسان العرب).

هدفدارى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 22 - 3

3 - امت اسلامى ، امتى راست قامت ، سرافراز و برخوردار از هدفى روشن در زندگى

أمّن يمشى سويًّا على صرط مستقيم

هشدار به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 69 - 4

4 _ هشدار خداوند به مؤمنان در مورد تلاش اهل كتاب براى گمراه سازى آنان

ودّت . .. لو يضلّونكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 196 - 6

6 _ شوكت ظاهرى و تلاش و جولان كافران در سرزمين ها ، نبايد موجب فريب و خام شدن مسلمانان گردد .

لا يغرّنك تقلّب الّذين كفروا فى البلاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 89 - 3

3 _ هشدار خداوند به مسلمانان در مورد تلاش منافقان براى گسترش كفر

ودّوا لو تكفرون كما كفروا فتكونون سواء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3

- نساء - 4 - 90 - 12

12 _ هشدار و تهديد خداوند به مسلمانان ، در مورد تعرض به كافران و منافقانى كه پيكار با آنان ممنوع شده است .

و لو شاء اللّه لسلّطهم عليكم فلقاتلوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 7 - 12

12 _ هشدار خداوند به مسلمانان ، در مورد شكستن پيمان الهى و سرپيچى از فرامين خدا و رسول و فراموشى نعمتها

و اذكروا نعمة اللّه عليكم و ميثقه . .. و اتقوا اللّه

متعلق {اتقوا}، به قرينه فرازهاى قبلى، همان ياد نعمتها و رعايت پيمانهاى الهى است. يعنى جانب خدا را در مورد نعمتها و پيمانهاى او نگهداريد و از مخالفت با او بپرهيزيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 14

14 _ هشدار خداوند به مسلمانان با بيان مجازات يهود و نصارا به خاطر نقض پيمان الهى

فبما نقضهم ميثقهم . .. و من الذين قالوا إنّا نصرى اخذنا ميثقهم فنسوا

بيان مجازات مسيحيان و يهوديان به خاطر پيمان شكنى آنان پس از {اذكروا . .. ميثقه} (اى مسلمين پيمان الهى را به ياد داشته باشيد)، هشدارى است به مسلمانان كه مبادا همانند اهل كتاب پيمان الهى را نقض كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 10

10 _ روابط و پيوند هاى يهود و نصارا با يكديگر ، خطر و هشدارى براى مسلمانان

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

از اينكه دوستى يهود و نصارا با يكديگر، دليل بازداشتن مسلمانان از دوستى با آنان قرار

گرفته است، استفاده مى شود كه پيوند آنان، پيوندى خطرناك براى مسلمين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 70 - 16

16 _ هشدار خداوند به مسلمانان در مورد خطر گرفتارى آنان به لغزشهايى همانند لغزش هاى بنى اسرائيل : ( نقض پيمان هاى الهى ، هواپرستى ، تكذيب و قتل انبيا )

إنّ الذين ءامنوا . .. لاتهوى انفسهم فريقاً كذبوا و فريقاً يقتلون

از اهداف اين بخش از آيات با توجه به ذكر مسلمانان در ابتداء كلام (ان الذين ءامنوا) و آنگاه بيان سرگذشت شوم بنى اسرائيل، اين است كه مسلمانان را از گرفتار شدن به چنين سرنوشتى پرهيز دهد و به آنان گوشزد كند كه آنان نيز در خطر آلودگى به چنين اعمال ناروايى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 21

21 _ هشدار خداوند به مسلمانان در مورد خطر گرايششان به شرك با خدا پنداشتن پيامبران و أولياء الهى

ما المسيح ابن مريم الا رسول . .. انظر انى يؤفكون

با توجه به اينكه تك تك مسلمانان بايد با دقت سرنوشت نابهنجار و شرك آلود بنى اسرائيل را مد نظر داشته باشند، معلوم مى شود، چنين خطرى (گرايش به شرك با خدا پنداشتن پيامبران)، در كمين مسلمانان نيز هست و هدف از اين فرمان (انظر) پيشگيرى از گرفتار شدن به اين وضعيت نارواست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 13

13 _ هشدار خداوند به مسلمانان در مورد تأثيرپذيرى از تبليغات شيطان دشمنان دين

و إن الشيطين . ..

و إن أطعتموهم إنكم لمشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 36 - 2

2 _ خداوند مسلمانان را از سرمايه گذارى هاى كلان كافران قريش براى هجوم به مسلمانان و جلوگيرى از گسترش اسلام آگاه ساخت .

فسينفقونها ثم تكون عليهم حسرة ثم يغلبون

جمع مضاف {امولهم} دلالت بر عموم دارد ; يعنى تمامى داراييهايشان و اين اشاره به پرداخت هزينه هاى فراوان است. گفتنى است توجه به سياق آيه مورد بحث و آيات قبل اين سخن مفسران را تأييد مى كند كه آيه شريفه درباره كفار قريش نازل شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 39 - 7

7 _ خداوند با بيان نظارت خويش بر اعمال كافرانِ دست كشيده از مبارزه عليه اسلام ، مسلمانان صدر اسلام را از غافلگير شدن در توطئه هاى آنان ايمنى بخشيد .

فإن انتهوا فإن اللّه بما يعملون بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 54 - 5

5 - خداوند ، به مسلمانان ، درباره تخلف از دستورهايى كه در مورد رفتار با پيامبر ( ص ) و يا همسران اش داده است ، هشدار داد .

لاتدخلوا بيوت النبىّ . .. و إذا سألتموهنّ مت_عًا ... و ما كان لكم أن ... و لا أن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 4 - 6

6 - هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، درباره تأثيرپذيرى از قدرت و مكنت كافران و تجديد نظركردن در برنامه هاى

تبليغى و الهى خويش

فلايغررك تقلّبهم فى البل_د

پيامبر(ص) و مسلمانان، در حالى به تبليغ دين اسلام مى پرداختند كه كافران در اوج قدرت اقتصادى و سياسى قرار داشتند. بنابر اين هشدار خداوند در آيه شريفه مى تواند گوياى مطلب يادشده باشد.

هشدار به مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 1 - 2

2 - خداوند ، نقاط ضعف مسلمانان صدراسلام را به آنان گوشزد مى كرد و ايشان را با خطاهايشان آشنا مى ساخت .

عبس و تولّى

همسفرگى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 21

21 - هريك از مسلمانان ، مى توانند با اعضاى خانواده خود و نيز خويشاوندان و دوستان خويش به صورت جمعى ( بر سر يك سفره ) و يا جداگانه ، غذا ميل كنند .

ليس على الأعمى حرج. ..و لا على أنفسكم أن تأكلوا من بيوتكم أو بيوت ءابائكم ... أو

ياور مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 30

30 - ستايش خدا از سرپرستى خود نسبت به مسلمانان و يارى رساندن به آنان

هو سمّيكم المسلمين. .. فنعم المولى و نعم النصير

يهود بنى قريظه و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 3

3 - دل هاى يهوديان بنى قريظه ، آكنده از ترس و وحشت از مسلمانان مدينه شده بود .

و قذف فى قلوبهم الرعب

{رعب} در لغت، بريدن و لاعلاج شدن ناشى از ترسى است كه همه جان را فراگرفته است

(مفردات راغب).

يهود و ارتداد مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 3،5

3 - آرزوى يهود و نصارا براى مرتد ساختن مسلمانان صدر اسلام آرزويى خام و تلاش آنان در اين زمينه ، تلاشى ناموفق بود .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم

به كارگيرى فعل ماضى {ودّ} (دوست داشتند) به جاى فعل مضارع (دوست مى دارند) اشاره به اين نكته دارد كه: تلاش آنان بى ثمر است، به گونه اى كه بايد علاقه و تلاش آنان را سپرى شده دانست.

5 - حسادت يهود و نصارا ، منشأ علاقه و تلاش آنها بر بازگرداندن اهل ايمان از اسلام بود .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

{حسداً} مفعولٌ له براى {ودّ كثيراً . ..} مى باشد; يعنى، علاقه و تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان، به علت حسادت ايشان بود.

يهود و قبله مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 2،5،9

2 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) على رغم اطمينانشان به حقانيت قبله مسلمانان ( مسجدالحرام ) ، آن را نخواهند پذيرفت .

ليعلمون أنه الحق . .. و لئن أتيت الذين ... ما تبعوا قبلتك

5 - يهود و نصارا از سر عناد و لجاجت ، قبله بودن كعبه را پذيرا نيستند .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

9 - تلاش يهود و نصارا در باز گرداندن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از كعبه به قبله خويش

و ما أنت بتابع قبلتهم . .. و لئن

اتبعت اهواءهم

تأكيد جمله {و لئن اتبعت . .. إنك لمن الظالمين} با لام قسم (لئن) حرف تأكيد (إن) و لام تأكيد در (لمن) بيانگر آن است كه: اهل كتاب براى گرايش دادن پيامبر(ص) و مؤمنان به قبله خويش، تلاشى پى گير داشته و زمينه هاى آن را ايجاد كرده بودند. از مصداقهاى {أهواءهم} به قرينه جمله هاى پيشين، تبعيت از قبله اهل كتاب است.

يهود و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 105 - 2

2 - كفرپيشگان ( يهود ، نصارا و مشركان ) ناخشنود از نزول كمترين خير ، بر مسلمانان

ما يودّ الذين كفروا . .. أن ينزل عليكم من خير

نكره آوردن {خير} به همراه {من} زايده در آيه، حكايت از آن دارد كه: مشركان كمترين خيرى را براى مسلمانان نمى پسنديدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 4،12،13

4 - يهوديان و نصاراى عصر بعثت ، بر ايمان مسلمانان رشك برده به آنان حسادت مىورزيدند .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

مقصود از {اهل الكتاب} به دليل {و قالوا لن يدخل . ..} در آيه 111، يهود و نصاراست.

12 - يهود و نصارا با بهانه قرار دادن نسخ اديان و نسخ برخى از آيات قرآن ، در صدد ايجاد شبهه در اذهان مسلمانان بودند .

ما ننسخ من ءاية . .. أم تريدون أن تسئلوا رسولكم ... ودّ كثير من أهل الكتب

بيان تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان پس از مطرح ساختن پرسشها و درخواستهاى نابه جا درباره نسخ و

بيان اثر سوء آن در خواستها (تبديل شدن ايمان به كفر)، گوياى اين است كه: اهل كتاب در صدد بودند مسلمانان را درباره نسخ به شبهه اندازند و آنان رادر ايمانشان به پيامبر(ص) دچار ترديد كنند.

13 - يهود و نصارا ترغيب كننده مسلمانان به پرسش ها و درخواست هاى نابه جا از پيامبر ( ص )

أم تريدون أن تسئلوا . .. ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 5

5 - يهود و نصارا ، درتلاش براى تضعيف روحيه مسلمانان و بازدارى مردم از گرايش به اسلام

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 44 - 9،11،12

9 _ تصميم عالمان يهود بر گمراه كردن مسلمانان

و يريدون ان تضلوا السبيل

11 _ سوء استفاده علماى يهود و دانشمندان اهل كتاب از علم و مقام خويش براى گمراهى مسلمانان

الم تر الى الذين . .. ان تضلوا السبيل

12 _ لزوم هشيارى جامعه ايمانى در مقابل تلاش براى گمراه ساختن مسلمانان

الم تر الى الذين . .. ان تضلوا السبيل

هدف از بيان تصميم عالمان يهود، هشيار ساختن مسلمانان نسبت به تلاش پيگير آن عالمان براى گمراه ساختن جامعه ايمانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 45 - 3

3 _ ناباورى مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به دشمنى يهود با آنان

الم تر . .. و اللّه اعلم باعدائكم

آوردن {اعلم}، با صيغه افعل تفضيل، حكايت از ناباورى مسلمانان نسبت به دشمنى عالمان يهود

با آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 3

3 _ تحريف و تفسير ناصواب گفته ها ، از روش هاى عالمان يهود براى گمراه ساختن مسلمانان

و يريدون ان تضلوا السبيل . .. من الذين هادوا يحرّفون الكلم

هدف از تحريف و تفسير ناصواب سخنان از سوى عالمان يهود، به دليل {ان تضلوا}، گمراه ساختن مسلمانان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 54 - 1،2،3

1 _ حسادت اهل كتاب ( يهود ) ، نسبت به پيامبر ( ص ) و مسلمانان

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله

اين آيه و آيات گذشته جوابى است بر گفتار غير منصفانه يهود درباره اهل ايمان (هؤلاء اهدى . .. ) بنابراين مراد از {النّاس} پيامبر (ص) و مؤمنان خواهد بود.

2 _ همسويى اهل كتاب ( يهود ) با كافران و تصديق عقايد آنان ، برخاسته از حسادتشان به پيامبر ( ص ) و مسلمانان

يقولون هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلا . .. يحسدون النّاس

جمله {ام يحسدون . .. } بيان علتى براى مسائل عنوان شده در آيه 51 است. و از جمله آنها، قضاوت ظالمانه و همسويى با كافران است. يعنى اين قضاوت و همسويى، ناشى از حسادت يهود مى باشد.

3 _ مقام پيامبرى و حكومت اعطا شده از جانب خدا به پيامبر ( ص ) باعث حسادت يهوديان به آن حضرت و پيروانش

ام يحسدون النّاس على ما اتيهم اللّه من فضله فقد اتينا ال ابرهيم

مراد از {فضله} به قرينه ذيل آيه (فقد آتانا . .. )، كتاب و

حكمت و ملك عظيم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 13

13 _ پيامبر ( ص ) ، نگران آسيب رسانى يهود به اسلام و مسلمانان در صورت اعراض آن حضرت از داورى بين آنان

و إن تعرض عنهم فلن يضروك شيئاً

به نظر مى رسد مراد از {يضروك} آسيب رسانى به اسلام و جامعه ايمانى باشد، زيرا رسول خدا(ص) نگران آسيب ديدن شخص خود نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 3،7،8

3 _ يهود و نصارا ، مردمى غير قابل اعتماد و ناشايست براى برقرارى روابط دوستى مسلمانان با آنان

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء

كلمه {اتخاذ} به معناى برگزيدن و اعتماد كردن است. (مجمع البيان).

7 _ يهود و نصارا هرگز به تعهدات و روابط خويش با مسلمانان پايبند نخواهند بود .

بعضهم أولياء بعض

8 _ پايبند نبودن يهود و نصارا به تعهدات خويش نسبت به مسلمانان ، فلسفه حرمت ايجاد روابط با آنان

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 1،2،8،18

1 _ سوگند مؤكد يهود و نصارا بر يارى مسلمانانى كه با آنان روابط دوستى داشتند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {هولاء}، اشاره به يهود و نصارا بوده و مخاطب در {لمعكم} همان بيماردلانى باشند كه پيوند ولايى با يهود و نصارا داشتند. كلمه {جهد} مفعول مطلق براى {اقسموا} مى باشد ; يعنى سوگند ياد كردند در

بالاترين درجه سوگند.

2 _ ناتوانى يهود و نصارا بر يارى مسلمانانى كه با آنان روابط دوستى داشتند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

لحن ملامت بار جمله {اهولاء . ..} حكايت از آن دارد كه يهود و نصارا در عصر پيامبر(ص)، رسوا شده و به ذلت افتادند ; بگونه اى كه نتوانستند به تعهد خويش با مسلمانان سست ايمان پايبند بمانند.

8 _ يهوديان و مسيحيان دلگرم به يارى و همگامى مسلمانان سست ايمان ، مورد ملامت مؤمنان پس از پيروزى

و يقول الذين ءامنوا اهولاء الذين اقسموا . .. انهم لمعكم

18 _ ناكامى يهود و نصارا در بهره گيرى از روابط دوستانه خويش با مسلمانان سست ايمان

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

در برداشت فوق {هولاء} اشاره به بيماردلان مسلمان و خطاب در {معكم} متوجه يهود و نصارا دانسته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 28،29،32،33

28 _ يهوديان ، همواره در تلاش آتش افروزى و فتنه گرى براى به راه انداختن جنگ عليه مسلمانان

كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

{ايقاد نار} كه به معناى آتش افروزى است، مى تواند كنايه از مكرها و شيطنت هايى باشد كه يهوديان به وسيله آن مردم خويش و يا ديگر طوايف را عليه مسلمانان مى شوراندند.

29 _ ناكامى همواره يهود در آتش افروزى هاى خويش عليه مسلمانان

كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

32 _ ايجاد دشمنى و كينه توزى در بين يهود ، تدبيرى الهى جهت خاموش نمودن جنگ افروزى آنان عليه مسلمانان *

و القينا بينهم العدوة و البغضاء . .. كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

بدان احتمال كه جمله {كلما اوقدوا

. ..} بيان نتيجه اى براى جمله {القينا بينهم...} باشد ; وصل آن دو جمله بدون حرف عطف كه حكايت از شدت اتصال مضمون آنها دارد، تأييدى براى برداشت فوق است.

33 _ ناكامى يهود در جنگ افروزى هاى خود عليه مسلمانان ، نمود ناتوانى آنان بر اثر نفرين خداوند

غلت ايديهم . .. كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {كلما اوقدوا . ..} بيان نتيجه اى براى {غلت ايديهم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 1،3،14

1 _ يهوديان و مشركان سرسخت ترين دشمن براى مسلمانان

لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا يهود و الذين اشركوا

3 _ دشمنى يهود با مسلمانان بيش از دشمنى مشركان با آنان است .

لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود و الذين اشركوا

تقديم ذكرى {يهود} بر {مشركان} مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

14 _ حق ناپذيرى و روحيه استكبارى يهود ، عامل عداوت آنان با مسلمانان

اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود . .. و انهم لايستكبرون

يهود و مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 6

6 - تلاش هاى تبليغى اهل كتاب ( يهود و نصارا ) بر ضد احكام اسلام ، ايجاد كننده زمينه هاى شك و ترديد در اذهان مسلمانان صدر اسلام

الحق من ربك فلاتكونن من الممترين

بر حذر داشتن مسلمانان از شك و ترديد، با فعل {فلاتكونن} - كه مقرون به نون تأكيد است - گوياى اين معناست كه: زمينه هاى شك و ترديد در مسلمانان به وجود آمده بود.

از آيات قبل مى توان فهميد كه مخالفتهاى اهل كتاب منشأ اين ترديدها بوده است.

مسلمانان صدر اسلام

آثار ايمان مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 10

10 - ايمان مسلمانان به ربوبيت خداى يگانه ، علت اصلى اخراج ايشان از مكه به وسيله مشركان *

يخرجون الرسول و إيّاكم أن تؤمنوا باللّه ربّكم

آثار پيروزى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 2 - 4

4 - پيروزى مسلمانان عصر بعثت بر مكه و فتح آن ، زمينه ساز مسلمان شدن جمعيت هاى فراوانى از مردم آن زمان

إذا جاء نصر اللّه و الفتح . و رأيت الناس يدخلون فى دين اللّه أفواجًا

آثار سستى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 20

20 - ضعف و سستى برخى از مسلمانان صدراسلام در جنگ و جهاد ، موجب آزار ديدن پيامبر ( ص ) گرديد .

ي_أيّها الذين ءامنوا لم تقولون . .. لم تؤذوننى و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إليكم

سخن در آيات پيشين، درباره كسانى است كه شعار جهاد مى دهند ولى از شركت در صفوف مجاهدان سر باز مى زنند و يا بر فرض شركت، ضعف و سستى نشان مى دهند. به نظر مى رسد مطرح ساختن موضوع آزارهاى يهود به موسى(ع)، براى بيان اين نكته باشد كه ضعف و سستى در جهاد و تخلف از فرمان هاى پيامبر(ص) در جهاد، موجبات آزار رسول خدا(ص) را فراهم كرده و همان عواقبى را در

پى خواهد داشت كه براى قوم موسى در پى داشت.

آثار عظمت مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 6

6 - ابّهت و هيمنه مسلمانان ( پس از غزوه بنى نضير ) ، مانع از اقدام جبهه كفر و نفاق به نبردى روياروى با آنان

لأنتم أشدّ رهبة فى صدورهم . .. لايق_تلونكم جميعًا إلاّفى قرًى محصّنة

آثار هجرت مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 10

10 - هجرت مسلمانان از مكه به مدينه ، مايه يارى رساندن به خدا و پيامبر ( ص )

الذين أُخرجوا من دي_رهم . .. و ينصرون اللّه و رسوله

آرزوى ارتداد مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 3

3 - آرزوى يهود و نصارا براى مرتد ساختن مسلمانان صدر اسلام آرزويى خام و تلاش آنان در اين زمينه ، تلاشى ناموفق بود .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم

به كارگيرى فعل ماضى {ودّ} (دوست داشتند) به جاى فعل مضارع (دوست مى دارند) اشاره به اين نكته دارد كه: تلاش آنان بى ثمر است، به گونه اى كه بايد علاقه و تلاش آنان را سپرى شده دانست.

آسيب پذيرى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 4

4 - جامعه اسلامى صدراسلام ، در برابر شايعات آسيب پذير بود .

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 1

1 - خداوند ، مسلمانان را به خاطر تأثيرپذيرى در برابر شايعه { افك } و عدم موضع گيرى مناسب در برابر آن ، نكوهش كرد .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

آگاهى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 3

3 - خداوند ، مسلمانان را از ايمان نياوردن بنى اسرائيل و طايفه يهود آگاه ساخت .

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

همزه استفهام در {أفتطمعون} استفهام انكار توبيخى يا تعجبى است و در هر صورت دلالت بر اين دارد كه: جامعه يهود و بنى اسرائيل به اسلام و قرآن ايمان نخواهند آورد.

اختلاف مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 2

2 _ تعيين مالك غنايم جنگ و چگونگى تقسيم آن ، مايه اختلاف و مشاجره مسلمانان صدر اسلام

يسئلونك عن الأنفال قل الأنفال للّه و الرسول . .. و أصلحوا ذات بينكم

با توجه به آيات بعد كه سخن از نبرد و مبارزه با دشمن دارد، و نيز شأن نزولهاى نقل شده درباره آيه، معلوم مى شود مراد از انفال در جمله {يسئلونك عن الأنفال} اموالى بوده كه در معركه نبرد از دشمن به جاى مانده و به دست مسلمانان افتاده بود. و توصيه خداوند به ترك مشاجره پس از بيان حكم انفال مى رساند كه آن اموال به جاى مانده منشأ اختلاف مسلمانان بوده است.

ادعاهاى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 2 - 3

3 - وجود برخى از مدعيان بى عمل ، در ميان مسلمانان صدراسلام

ي_أيّها الذين ءامنوا لِمَ تقولون ما لاتفعلون

خطاب {يا أيّها الذين آمنوا} قطعاً متوجه همه مؤمنان صدراسلام نيست; بلكه ناظر به برخى از آنان است كه نوعى ضعف در ايمانشان وجود داشت. خداوند در اين آيه يادآورى مى كند كه ايمان واقعى، با ادعاهاى بدون عمل سازگارى ندارد.

اذن به مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 5

5 - صدور اجازه پيكار به مسلمانان صدراسلام از سوى خداوند ، به منظور دفع تهاجم دشمن و رفع تجاوز آنان

أُذن للذين يق_تلون بأنّهم ظلموا

اذيت مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 3

3- مسلمانان صدراسلام ( در مكه ) از سوى كافران و مشركان گرفتار فشار هاى روحى و تنگنا هاى روانى بودند .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

با توجه به نزول اين آيات در مكّه، جمله {سيجعل . ..} بايد وعده اى نزديك به مسلمانان صدراسلام باشد. اين نويد حكايت از آن دارد كه مسلمانان در زمان نزول آيات، در شرايط سختى از نظر روحى و روانى و مقبوليت اجتماعى قرار داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 4

4 - مؤمنان صدراسلام ، تحت فشار و آزار مشركان

أُول_ئك يؤتون أجرهم مرّتين بما صبروا

استهزاى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون

- 23 - 110 - 9

9 - مسلمانان صدراسلام ، همواره مورد ريشخند و مضحكه سران شرك و كفر

فاتّخذتموهم سخريًّا . .. و كنتم منهم تضحكون

امداد به مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 25

25 - فرمان خدا بر مدارا كردن با توطئه گران اهل كتاب ، هرگز از سرناتوانى او بر يارى مسلمانان صدر اسلام نبوده است .

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره إن اللّه على كل شىء قدير

در برداشت فوق، جمله {إن اللّه . ..} در ارتباط با جمله {فاعفوا و اصفحوا} ملاحظه شده است; يعنى، گمان نشود كه فرمان به عفو و گذشت و ترك مقابله، از سر ناتوانى خداست، بلكه مصلحت مسلمانان در آن است.

امكانات مادى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 14

14 _ رفاه و امكانات مادى مسلمانان ، غير قابل تحمل براى منافقان صدر اسلام و برانگيزنده آنان به ستيزه جويى و كينهورزى

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

اميدوارى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 2

2 - مسلمانان صدر اسلام ، به ايمان آوردن بنى اسرائيل دل بسته و بدان اميدوار بودند .

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

برداشت فوق لازمه معناى {أن يؤمنوا لكم} است; زيرا تأييد و تصديق پيروان يك مكتب به معناى تصديق حقانيت آن مكتب و در نتيجه ايمان آوردن به آن است.

انذار مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 19

19 - خداوند ، مسلمانانِ صدراسلام را به عواقب و پيامد هاى آزاررسانى به پيامبراكرم ( ص ) هشدار داد .

و إذ قال موسى لقومه . .. و اللّه لايهدى القوم الف_سقين

با توجه به اين كه خطاب در اين آيات، متوجه مسلمانان است; به نظر مى رسد يادآورى داستان موسى(ع) و اذيت هاى بنى اسرائيل نسبت به آن حضرت و پيامدهاى ناگوار آن، هشدارى به مسلمانان است.

اهل كتاب و مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 26

26 - اهل كتاب با جامعه مسلمانان صدر اسلام برخورد و حشر و نشر نداشتند .

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره إن اللّه على كل شىء قدير

ايمان مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 23

23 _ ايمان اغلب مسلمانان صدر اسلام ، در آغاز ، ايمانى سطحى و ظاهرى بود و سپس عميق و ريشه دار شد . *

و لا تقولوا لمن القى اليكم السّلام لست مؤمنا . .. كذلك كنتم من قبل

بنابر اينكه {كذلك}، اشاره به {القى اليكم السلام} باشد. يعنى شما مؤمنان واقعى و رزمنده نيز در ابتدا ايمانتان سطحى و تنها اظهار اسلام بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 1

1 _ شمول رأفت و رحمت خاص الهى بر پيامبر ( ص ) و مهاجران و انصارى كه آن حضرت را در لحظه هاى دشوار ، همراهى كردند

.

لقد تاب اللّه على النبى و المهجرين و الانصار

{توبة} به معناى رجوع و روى كردن است. روى كرد خدا به پيامبر (ص) و مهاجر و انصار _ به قرينه ذيل آيه شريفه _ كنايه از اين است كه خداوند آنان را به خاطر يارى رساندن به پيامبر (ص) در لحظه هاى سخت و دشوار، مورد رأفت و رحمت ويژه قرار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 7

7 - مسلمانان صدراسلام ، به خاطر ايمان شان ، مورد آزار و اذيّت قرار مى گرفتند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه

برخورد مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 24

24 _ ترس ، منشأ اعتراض گروهى از مسلمانان صدر اسلام به حكم جهاد

يخشون النّاس . .. و قالوا ربّنا لم كتبت علينا القتال

بشارت به مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 12

12 _ نويد خدا به مسلمانان صدر اسلام به امداد هاى غيبى و شكست ذلت بار شرك پيشگان پيمان شكن

و اعلموا . .. أن اللّه مخزى الكفرين

تهديد مشركان پيمان شكن صدر اسلام به شكست و خوارى در واقع نويدى بود به مسلمانان به اينكه در صورت شروع جنگ، خداوند آنان را با امدادهاى غيبى خود كمك فرموده و پيروز خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 41

41- نويد

الهى به مؤمنان صدراسلام ، نسبت به پيروزى شگفت آور و روزافزون آنان

كزرع أخرج شط_ه ف_ازره . .. ليغيظ بهم الكفّار

اين آيات، در طليعه پيروزى هاى مسلمانان نازل شده و بشارت پيروزى هاى فزون تر را به مسلمانان داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 10

10 - پيامبر ( ص ) مأمور ابلاغ بشارت خداوند ( قريب الوقوع بودن فتح مكه ) ، به مسلمانان مشتاق و منتظر

و أُخرى تحبّونها . .. و بشّر المؤمنين

بى انضباطى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 2

2 - بى انضباطى و وقت نشناسى برخى از مسلمانان ، براى ملاقات پيامبر ( ص )

و لو أنّهم صبروا حتّى تخرج إليهم لكان خيرًا لهم

بينش مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 2

2 _ دورنماى مشقت آميز و به دور از منافع مادى جنگ تبوك ، در نظر برخى از مسلمانان صدر اسلام ، عامل امتناع آنان از حضور در جنگ

لو كان عرضاً قريباً و سفراً قاصداً لاتبعوك و لكن بعدت عليهم الشقة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 2

2 _ گمان برخى از مسلمانان صدر اسلام به وجوب بسيج همه مردم براى شركت در جنگ

ما كان المؤمنون لينفروا كافة

آيه شريفه _ چنان كه در برخى شأن نزولها آمده _ در مقام دفع ذهنيت اشخاصى است كه مى پنداشتند همه مسلمانان بى استثنا بايد

در جنگ شركت كنند.

پرسش از مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 48 - 1

1 - كافران صدراسلام ، از مسلمانان درباره برپايى قيامت سؤال مى كردند .

قال الذين كفروا . .. و يقولون متى ه_ذا الوعد

بيشتر مفسران برآنند كه مقصود از {وعد}، برپايى قيامت است.

پرسشگرى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 105 - 10

10 - وجود روحيه تحقيق و بررسى بين مسلمانان صدراسلام

و يس__َلونك

تأثيرپذيرى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 3

3 _ برخى از مسلمانان صدر اسلام تحت تأثير سنتهاى جاهلى و اجتماعى عصر خود بودند.

و ما لكم ألا تأكلوا مما ذكر اسم الله عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 14 - 8

8 - توطئه { افك } چنان تأثير عميقى داشت كه مسلمانان را به خود مشغول كرده و تنها موضوع سخن هر مجلس و محفل گشته بود .

لمسّكم فى ما أفضتم فيه

مطلب ياد شده از به كارگيرى واژه {افاضه} _ كه به معناى سخن گفتن بسيار درباره موضوعى و انتشار آن است _ استفاده مى شود. گفتنى است كه خطاب در {مسّكم} و {أفضتم} به عموم مسلمانان است و اين نشان مى دهد كه شايعه {افك}، در ميان همه مسلمانان مدينه پيچيده بود و آنان را به خود مشغول كرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15

- 4

4 - تأثيرپذيرى مسلمانان عصر بعثت در برابر شايعه ها

إذ تلقّونه بألسنتكم و تقولون بأفواهكم ما ليس لكم به علم

تأييد مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 18

18 - وعده تأييد و امداد ، از سوى خداوند به مؤمنان صدراسلام در قبال دشمنانشان

ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنصار اللّه . .. فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم فأصب

تجارت مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 2

2 - نكوهش مسلمانان صدراسلام از سوى خداوند ، به خاطر ترك مصلاّ براى داد و ستد و يا تماشاى لهو و ر ها كردن پيامبر ( ص ) در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه

و إذا رأوا تج_رة أو لهوًا انفضّوا إليها و تركوك قائمًا

ترس مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 12،13

12 _ مسلمانان صدر اسلام ، از نبرد با شرك پيشگان پيمان شكن ، در هراس بودند .

أتخشونهم

13 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به خاطر هراسشان از سطوت دشمن و خوددارى از نبرد با آنان ملامت كرد .

أتخشونهم

تزلزل در مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 3

3 _ وجود ناخرسندى ميان مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به لغو اعتبار پيمان عدم تعرض از سوى خدا و پيامبر ( ص ) و ترديد و دودلى آنان در پيكار با مشركان

كيف يكون للمشركين عهد عنداللّه و

عند رسوله

كلمه {كيف} در {كيف يكون للمشركين عهد} _ كه براى استفهام انكارى است _ مفيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 1

1 _ وجود ناخرسندى ميان مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به لغو اعتبار پيمان عدم تعرض و ترديد و دودلى آنان در پيكار با مشركان پيمان شكن

كيف و إن يظهروا عليكم

كلمه {كيف} _ كه براى استفهام انكارى است _ مفيد برداشت فوق است.

تشويق مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 1

1 _ تشويق و تشجيع مسلمانان صدر اسلام به جنگ با مشركان پيمان شكن و توطئه گر عليه پيامبر ( ص )

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم و همّوا بإخراج الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 5

5 - تشويق و ترغيب مؤمنان صدراسلام از سوى خداوند ، به جهاد و پيكار در راه او

إنّ اللّه يحبّ الذين يق_تلون فى سبيله

تلاش مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 5

5 - تلاش برخى از مسلمانان ، براى واداشتن پيامبر ( ص ) به پذيرش خبر { وليد } *

و اعلموا أنّ فيكم رسول اللّه لو يطيعكم . .. لعنتّم

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل و بنابر اين كه مراد از فاسق در آيه قبل وليد بن عقبه باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

تمايلات مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 1

1 _ گروهى از مسلمانان در صدد بازداشتن پيامبر ( ص ) از حركت به سوى جنگ بدر ، على رغم وضوح حقانيت آن

يجدلونك فى الحق بعد ما تبين

در وجه تركيبى {يجدلونك} چند نظر ايراد شده است ; از جمله اينكه {يجدلونك} حال براى فاعل {لكرهون} و يا همانند {إن فريقا} حال براى مفعول {أخرجك} باشد. بر اين دو مبنا، آيه مورد بحث توضيحى درباره قضاياى پيش از جنگ بدر است. گفتنى است جدال به معناى منازعه براى غلبه بر انديشه و رأى طرف مقابل است.

توقعات مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 1

1 - تأييد حقانيت رسالت پيامبر ( ص ) و تأييد پيروان او ، انتظار مسلمانان عصر بعثت از يهوديان آن دوران

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

طمع به معناى كشش نفس به چيزى دلخواه است (مفردات راغب). طمع به معناى اميد و رغبت است (لسان العرب). ايمان در {أن يؤمنوا} به قرينه متعلق آن (لكم) به معناى تصديق و تأييد كردن است. بنابراين {أفنطمعون ...}; يعنى، آيا انتظار داريد شما را - بر آن راهى كه انتخاب كرده ايد - تأييد كنند؟

تهديد مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 1

1 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را ، در صورت امتناع ورزيدن از شركت در جنگ و جهاد ، تهديد به عذابى دردناك كرد .

إلا تنفروا يعذبكم عذاباً أليماً

جنگ دفاعى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 12

12 _ جنگ مسلمانان با مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، جنگ دفاعى بود نه ابتدايى .

و أولئك هم المعتدون

از اين آيه شريفه و آيات پيش استفاده مى شود كه: خداوند به منظور دفاع از حقوق مسلمانان و كوتاه شدن دست دشمن از تجاوز به حقوق ايشان، معاهده صلح با مشركان را لغو و مسلمانان را به جنگ و نبرد با آنان فراخواند.

جنگ مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 1

1 _ جنگ مسلمانان با مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، به منظور نجات آنان از آيين شرك و بازگشت به توحيد و اسلام ، بود .

فإن تابوا و اقاموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

برداشت فوق از تفريع جمله {إن تابوا . .. } بر الغاى صلحنامه و اعلام جنگ با مشركان پيمان شكن (كيف يكون للمشركين عهد ... ) استفاده مى شود. قابل ذكر است كه {توبة} (مصدر تابوا) به معناى بازگشتن است ; يعنى، اگر مشركان به اسلام و توحيد بازگردند و ... .

جهاد دفاعى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 5

5 - صدور اجازه پيكار به مسلمانان صدراسلام از سوى خداوند ، به منظور دفع تهاجم دشمن و رفع تجاوز آنان

أُذن للذين يق_تلون بأنّهم ظلموا

خواسته مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 2،3

2 _ برخى از مسلمانان صدر اسلام خواستار

نبرد با كفّار ، قبل از تشريع جهاد و مبارزه مسلّحانه

الم تر الى الّذين قيل لهم كفّوا ايديكم . .. فلمّا كتب عليهم القتال

از جمله {فلمّا كتب} به دست مى آيد كه مراد از {كفّوا}، خوددارى از نبرد و جنگ مسلحانه است.

3 _ برخى از مسلمانان صدر اسلام خواهان نبرد با كافران ، پيش از فراهم آمدن زمينه هاى آن

الم تر الى الّذين قيل لهم كفّوا ايديكم

جمله {فلما كتب . .. }، چنانچه گذشت، مى تواند به معناى تشريع جهاد باشد، و مى تواند به معنى فراهم آمدن زمينه جهاد و پيش آمدن شرايط آن باشد ; يعنى آنگاه كه پيامبر (ص) مسلمانان را به سوى جهاد فراخواند ... .

خواسته هاى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 108 - 1،4

1 - برخى از مسلمانان صدر اسلام در صدد درخواست تغيير و تبديل بعضى از احكام اسلام بودند .

أم تريدون أن تسئلوا رسولكم

كلمه {سؤال} و مشتقات آن، هرگاه با واسطه حرف جر ]همانند {عن}[ به مفعول دوم متعدى گردد، به معناى پرسش كردن و در غير اين صورت به معناى درخواست كردن مى باشد. از آن جا كه در آيه شريفه مفعول دوم ذكر نشده، هر دو معنا محتمل است; بر اين احتمال كه {أن تسئلوا} به معناى درخواست باشد، مورد تقاضا به قرينه آيه قبل، نسخ برخى احكام است.

4 - مسلمانانى كه در صدد درخواست نسخ و تبديل برخى از احكام بودند ، مورد نكوهش شديد خداوند قرار گرفتند .

أم تريدون أن تسئلوا رسولكم

در اينكه مخاطب {أن تسئلوا} مسلمانان هستند يا اهل كتاب،

دو نظر ابراز شده است. {كما سئل موسى} تأييد كننده اين نظر است كه مخاطب مسلمانان هستند و گرنه در عبارت بعد گفته مى شد: {كما سألتم موسى}. جمله {أم تريدون} (آيا مى خواهيد) دلالت مى كند كه درخواست يا پرسش، انجام نشده بود و لذا در برداشت گفته شد: {در صدد درخواست ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 13

13 - يهود و نصارا ترغيب كننده مسلمانان به پرسش ها و درخواست هاى نابه جا از پيامبر ( ص )

أم تريدون أن تسئلوا . .. ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 8

8_ مؤمنان عصر بعثت ، خواهان ظهور معجزه اى براى گرايش پيدا كردن كافران به اسلام و قرآن بودند .

أفلم ياْيئس الذين ءامنوا أن لو يشاء الله لهدى الناس جميعًا

اعتراض خداوند به مؤمنان با جمله {أفلم ياْيئس الذين ءامنوا} و بيان اين حقيقت كه امر هدايت و ضلالت به دست خداوند است نه وابسته به ارائه معجزه، مى رساند كه مؤمنان خواهان آن بودند كه معجزات درخواستى كافران تحقق يابد، شايد كه آنان هدايت شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 2

2- مسلمانان صدراسلام ، خواهان تحقق زودرس وعده خدا در مورد غلبه اسلام و توحيد بودند .

أتى أمر الله فلاتستعجلوه

در مورد مخاطب {لاتستعجلوه} دو احتمال وجود دارد: اول آنكه تعجيل از جانب مسلمانان صورت مى گرفته و ديگر آنكه مشركان خواهان شتاب در تحقق وعده

هاى الهى (عذاب، يا غلبه توحيد، يا قيامت) بودند. برداشت فوق بر مبناى اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 1

1- مؤمنان عصر پيامبر ( ص ) ، در اشتياق نزول سوره اى كه تعيين كننده تكليف آنان در قبال دشمنان باشد .

و يقول الذين ءامنوا لولا نزّلت سورة

محتواى {فإذا أنزلت سورة محكمة و ذكر فيها القتال} قرينه اى است بر اين كه سوره مورد انتظار مؤمنان، در زمينه تعيين تكليف آنان با كافران بوده است.

خوش باورى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 14 - 2

2 - مسلمانان صدراسلام ، به خاطر بى مبالاتى و خوش باورى در توطئه { افك } ، در معرض گرفتار شدن به عذابى سخت از سوى خدا قرار داشتند .

و لولا فضل اللّه عليكم . .. لمسّكم فى ما أفضتم فيه عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 15 - 2

2 - ماجراى { افك } ، على رغم اين كه مستقيماً هتك حريم پيامبر ( ص ) محسوب مى شد ، مردم آن را ساده انگاشته و خوش باورانه به دامن زدن و گسترش آن پرداختند .

إذ تلقّونه بألسنتكم و تقولون بأفواهكم ما ليس به علم و تحسبونه هيّنًا

خوشبينى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 12

12 _ رفتار هاى فريبكارانه ( ظاهرسازى ها و خوش زبانى هاى ) مشركان صدر اسلام ،

خوشبينى هايى را در ميان مسلمانان نسبت به آنان به وجود آورده بود .

كيف يكون للمشركين عهد . .. كيف ... يرضونكم بأفوههم و تأبى قلوبهم

دشمنان مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 60 - 10

10 _ دشمنان ناشناخته مسلمانان در عصر پيامبر ( ص ) ، داراى نيروى ضعيفتر نسبت به دشمنان شناخته شده

و ءاخرين من دونهم

برداشت فوق با توجه به كلمه {دون} كه به معناى پايين و پست است، استفاده شده. گفتنى است {من} در {من دونهم} بيانيه است. بنابراين {ءاخرين من دونهم} يعنى دشمنان ديگرى كه از نيرو و توان كمترى برخوردارند.

دعوت از مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 4

4 - دعوت پيامبر ( ص ) از مؤمنان ، براى شركت در سفر مكه ( قبل از صلح حديبيه )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

از واژه {مخلّفون} و عذرتراشى هاى آنان، استفاده مى شود كه پيامبر(ص) براى اين سفر، دعوت همگانى كرده است.

دنياطلبى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 1

1 - مسلمانان صدراسلام ، با مشاهده بساط داد و ستد و يا لهو و سرگرمى ، جذب آن مى شدند و مصلاّ را ترك و پيامبر ( ص ) را در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه ، ر ها مى كردند .

و إذا رأوا تج_رة أو لهوًا انفضّوا إليها و تركوك قائمًا

رفاه مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 14

14 _ رفاه و امكانات مادى مسلمانان ، غير قابل تحمل براى منافقان صدر اسلام و برانگيزنده آنان به ستيزه جويى و كينهورزى

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

روش برخورد مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 2 - 1،2

1 - مسلمانى نابينا ، پس از ورود خود به مجلس وعظ و ارشاد پيامبر ( ص ) ، با ترش رويى و روى گردانى يكى از حاضران مواجه شد .

عبس و تولّى . أن جاءه الأعمى

2 - عبداللّه بن اُمّ مكتوم ، نابيناى مسلمانى كه گرفتار ترش رويى و اعراض يكى از حاضران مجلس پيامبر ( ص ) شد .

أن جاءه الأعمى

برخى از مفسّران، نام شخصى را كه {أعمى} بود و آيه شريفه درباره حضور او نازل شده، {عمرو} و اكثريت {عبداللّه} نوشته اند; ولى همگان بر اين اتفاق دارند كه او فرزند نابيناى {ام مكتوم} بود. در شأن نزول آيه شريفه آمده است كه وى در حال ورود به مجلسى كه پيامبر(ص)، در آن حضور داشت، مورد اسائه ادب فردى از بنى اميه _ كه گفته مى شود عثمان بن عفان بوده است _ قرار گرفت.

سرزنش مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 4

4 _ نكوهش خداوند از برخى مسلمانان صدر اسلام به سبب تحريم خوردن گوشت حيوانى كه با نام خدا ذبح شده است.

و ما لكم ألا تأكلوا مما ذكر اسم الله عليه

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 13

13 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به خاطر هراسشان از سطوت دشمن و خوددارى از نبرد با آنان ملامت كرد .

أتخشونهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 12 - 1

1 - خداوند ، مسلمانان را به خاطر بدگمانى به همسر پيامبر ( ص ) و موضع گيرى ترديدآميز نسبت به شايعه { افك } و رد نكردن صريح آن ، مورد سرزنش قرار داد .

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. لولا إذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمن_ت بأنفسهم خيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 1

1 - خداوند ، مسلمانان را به خاطر تأثيرپذيرى در برابر شايعه { افك } و عدم موضع گيرى مناسب در برابر آن ، نكوهش كرد .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 4

4 - اقدام نكوهيده برخى از مسلمانان ، به تحميل آراى شخصى خود بر پيامبر ( ص ) *

لو يطيعكم فى كثير من الأمر لعنتّم

برداشت بالا بدان احتمال است كه نكوهش مستفاد از آيه، نظر به جريان هايى داشته باشد كه قبلاً صورت گرفته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 13 - 4

4 - نكوهش مسلمانان از سوى خداوند ، به خاطر صرف نظر كردن از ملاقات هاى محرمانه با پيامبراكرم ( ص ) و

امتناع ورزيدن از پرداخت صدقه نجوا

ءأشفقتم أن تقدّموا بين يدى نجويكم صدق_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 2 - 5

5 - خداوند ، آن دسته از مؤمنان صدراسلام را كه به گفته هاى خود عمل نمى كردند ، مورد سرزنش و نكوهش قرار داد .

ي_أيّها الذين ءامنوا لِمَ تقولون ما لاتفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 2

2 - نكوهش مسلمانان صدراسلام از سوى خداوند ، به خاطر ترك مصلاّ براى داد و ستد و يا تماشاى لهو و ر ها كردن پيامبر ( ص ) در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه

و إذا رأوا تج_رة أو لهوًا انفضّوا إليها و تركوك قائمًا

سستى در مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 16 - 7

7 _ وجود برخى افراد سست ايمان و مرتبط با بيگانگان ، در ميان مسلمانان صدر اسلام

و لم يتخذوا من دون اللّه و لا رسوله و لا المؤمنين وليجة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 38 - 4

4 _ بروز نوعى سستى ميان گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، براى رفتن به جنگ تبوك

يأيها الذين ءامنوا ما لكم إذا قيل لكم انفروا . .. اثّاقلتم إلى الأرض

اين بخش از آيات، چنانكه برخى از مفسران گفته اند، مربوط به جنگ تبوك است.

عجب مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 25 - 5

5 _ حضور

گسترده مسلمانان در جنگ حنين ، مايه اعجاب و غرورشان شده بود .

و يوم حنين إذ أعجبتكم كثرتكم

عصيان مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 7

7 - بسيارى از مسلمانان صدر اسلام به حرمت آميزش در شب هاى ماه رمضان اعتنا نكرده و نافرمانى مى كردند .

علم اللّه أنكم كنتم تختانون أنفسكم

بديهى است كه همه مسلمانان مرتكب خلاف نشدند. بنابراين، مخاطب قرار دادن همه آنان با جمله {كنتم تختانون ...} گوياى اين است كه تعداد متخلفان اندك نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 64 - 7

7 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام از پيروى پيامبر ( ص ) سرپيچى مى كردند .

و من اتبعك من المؤمنين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {من} در {من المؤمنين} براى تبعيض باشد. بر اين مبنا مراد از {المؤمنين} مدعيان ايمان است كه شامل مؤمنان واقعى و غير واقعى خواهد شد.

عقيده مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 6

6 _ خير ها را از جانب خدا دانستن و شر ها را از ناحيه پيامبر ( ص ) پنداشتن ، انديشه برخى از مسلمانان عصر پيامبر ( ص )

و ان تصبهم حسنة يقولوا هذه من عنداللّه و ان تصبهم سيّئة يقولوا هذه من عندك

ظاهراً مراد از ضمير در {تصبهم} مسلمانان ضعيف الايمان هستند. آنها مى پنداشتند مشكلاتى كه پس از مسلمان شدنشان به آنها روى آورده، از ناحيه پيامبر (ص) بوده است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 101 - 7

7 _ مسلمانان صدر اسلام ، كاستن از نماز را ، هر چند به هنگام سفر و ترس از دشمن ، گناه مى پنداشتند .

و إذا ضربتم فى الارض فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلوة ان خفتم ان يفتنكم الذين

{لاجناح} و {فليس عليكم جناح}، غالباً در مواردى به كار مى رود كه پندار جرم و گناه بر انجام و يا ترك كارى وجود داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 5

5 _ شركت در جنگ بدر حركتى آشكار به سوى مرگ در پندار گروهى از مسلمانان صدر اسلام

كأنما يساقون إلى الموت و هم ينظرون

مفعول {ينظرون} به قرينه فراز قبل، {الموت} است. يعنى {و هم ينظرون الموت}. بنابراين جمله حاليه {و هم ... } حكايت از آن دارد كه اطمينان برخى از مسلمانان به مرگ آفرينى جنگ بدر به گونه اى بوده كه گويا مرگ را با چشم خويش مشاهده مى كردند.

علايق مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 5

5 _ مسلمانان ، مشتاق رويارويى با كاروان تجارى قريش و ناخشنود از درگيرى با سپاه مسلح آنان

و تودون أن غير ذات الشوكة تكون لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 5،8

5 - مسلمانان صدراسلام ، مشتاق امداد هاى الهى و غلبه سريع بر دشمن

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

8 - مسلمانان صدراسلام ، مشتاق

فتح مكه و در انتظار نصرت و امداد هاى الهى

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

مفسران، برآنند كه آيه شريفه ناظر به فتح مكه و قريب الوقوع بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 6 - 6

6 - علاقه شديد برخى از مسلمانان عصر بعثت ، به ارشاد كافران سرشناس مكه و مسلمان ساختن آنان

فأنت له تصدّى

براساس شأن نزول اين آيات، افراد معروفى از قريش (نظير ابوجهل) در مجلسى كه ابن ام مكتوم وارد شد، حضور داشتند و تعبير {من استغنى} در مورد آنان نازل شده است.

عوامل تزلزل مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 7

7 _ تنگنا هاى جنگ تبوك ، مايه تزلزل قلب برخى از مسلمانان شده بود .

فى ساعة العسرة من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم

فراموشى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 16

16 _ دستور بى اعتنايى به مغالطه گران درباره آيات، در معرض فراموشى از سوى مسلمانان صدر اسلام

و إما ينسينك الشيطن فلاتقعد بعد الذكرى

فقر مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 5

5 _ توان مالى بسيار پايين مسلمانان در صدر اسلام

و لا على الذين إذا أتوك لتحملهم قلت لا أجد ما أحملكم عليه

قدرت مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 6

6 _ خداوند

، مسلمانان صدر اسلام را در مدينه با امداد هاى خويش توانا و قدرتمند ساخت .

تخافون أن يتخطفكم الناس فأويكم و أيدكم بنصره

{تأييد} به معناى تقويت كردن و قدرتمند ساختن است.

گرايشهاى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 28 - 2

2_ مسلمانان صدراسلام از جمله كسانى اند كه پيش از هدايت شدن به خدا گرايش داشته و از او گريزان نبودند .

و يهدى إليه من أناب. الذين ءامنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله

{الذين ءامنوا} عطف بيان براى {من أناب} و تبيين كننده آن با ارائه مصداق است ; يعنى ، كسانى كه ايمان آورده اند، همانانند كه به سوى خدا انابه مى كردند ، از اين رو مشيّت الهى بر هدايت آنان تعلق گرفت.

مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 15

15 - خداوند ، مسلمانان عصر بعثت را به عفو و گذشت از توطئه گران اهل كتاب فرا خواند .

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره

{عفو} و {صفح} به معناى گذشت از خطا و گناه است. گفته شده {صفح} علاوه بر آن، دلالت بر سرزنش نكردن نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 172 - 12

12 - برخى از مسلمانان صدر اسلام با حرام پنداشتن بعضى از طيبات ، از خوردن آنها امتناع مى كردند . *

يأيها الذين ءامنوا كلوا من طيبت . .. إن كنتم إياه تعبدون

تأكيد خداوند بر مباح بودن طيبات و استفاده از آنها گوياى اين است كه: گروهى

از مسلمانان از خوردن برخى از طيبات امتناع مى كردند. آيه بعد (إنما حرّم ...) مى رساند كه امتناع آنان به خاطر اعتقاد به حرمت آن دسته از طيبات بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 16

16 _ اقدام برخى از مسلمين ( عبداللّه بن جحش و همراهان او ) به جنگ با كفارِ مكه در ماه حرام

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

در شأن نزول آيه آمده كه عبداللّه بن جحش و همراهان او در ماه رجب به گروهى از كفار كه داراى مال التجاره بودند، حمله بردند و آنان را كشته و يا اسير كردند. (مجمع البيان و ديگر تفاسير.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 143 - 1،2،4،6

1 _ شهادت طلبى برخى مؤمنان صدر اسلام پس از جنگ بدر و نگرانى و حيرت آنها به هنگام بروز جنگ احد

و لقد كنتم تمنّون الموت من قبل ان تلقوه فقد رايتموه و انتم تنظرون

2 _ وحشت برخى مؤمنان صدر اسلام از مرگ و شهادت در راه خدا

و لقد . .. فقد رايتموه و انتم تنظرون

4 _ عدم موفقيت برخى از مؤمنان صدر اسلام ، در امتحان الهى

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة . .. فقد رايتموه و انتم تنظرون

6 _ ناهماهنگى و دوگانگى باور ها و عملكرد برخى از مسلمانان صدر اسلام

و لقد كنتم تمنّون الموت . .. فقد رايتموه و انتم تنظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 153 - 2،12

2 _

گريز مسلمانان از ميدان كارزار احد ، موجب شكست آنان در آن پيكار

ثمّ صرفكم عنهم . .. اذ تصعدون

بنابر اينكه {اذ تصعدون} متعلق به {صرفكم} باشد و كلمه {اذ}، يا براى بيان علّت است، يعنى شكست خورديد چون فرار كرديد، و يا ظرف زمان است، يعنى شكست خورديد، آنگاه كه فرار كرديد.

12 _ گريز مسلمانان از كارزار احد و فاصله گرفتن آنان از رسول خدا ( ص )

و الرّسول يدعوكم فى اخريكم

كلمه {فى اخريكم} بيان حالت پيامبر (ص) به هنگام دعوت است. يعنى پيامبر (ص) آنگاه كه شما را دعوت مى كرد، در آخر شما قرار داشت و اين حاكى از دور شدن مسلمانان از اطراف پيامبر (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 15،17،21،24

15 _ ترديد برخى از مسلمانان نبرد احد در حقّانيّت اسلام و وعده رسول خدا ( ص ) به پيروزى مسلمانان بر دشمنانشان

و طائفة . .. يقولون هل لنا من الامر من شىء

برخى از مسلمانان گمان مى كردند چون به اسلام گرويده اند و اسلام دين حق و الهى است، بايد همه امور بر طبق خواسته آنان پيش رود; ولى آنگاه كه شكست خوردند، به ترديد افتادند و گفتند گويا اختيار امور به دست ما نيست و در نتيجه اسلام دين حق نيست و وعده هاى رسول خدا (ص) بى مورد است.

17 _ شكست ها و حوادث ناگوار ، موجب ترديد مسلمانان سست انديشه در مورد حقّانيّت پيامبر ( ص ) و وعده هاى خدا به پيروزى آنان

طائفة . .. يقولون هل لنا من الامر من شىء

21 _ برخورد

منافقانه خودمحوران و دنياطلبان مسلمان با رسول خدا ( ص )

و طائفة قد اهمّتهم انفسهم . .. يخفون فى انفسهم ما لايبدون لك

24 _ تبليغات سوء ، شك برانگيز و شرك آلوده مسلمانان سست انديشه احد ، پس از پايان آن كارزار

يقولون لو كان لنا من الامر شىء ما قتلنا ههنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 155 - 1

1 _ فرار و پشت كردن برخى مسلمانان ، از جبهه پيكار احد

انّ الّذين تولّوا منكم يوم التقى الجمعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 161 - 5

5 _ گمان باطل برخى از مسلمانان صدر اسلام مبنى بر خيانت پيامبر ( ص ) در غنايم جنگى

و ما كان لنبىّ ان يغلّ

در برخى از شأن نزولهاىِ مربوط به آيه آمده كه غنيمتى از غنايم جنگى بدر مفقود شد و عدّه اى چنين پنداشتند كه پيامبر (ص) آن را تصاحب كرده است. (مجمع البيان، ذيل آيه.) و از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمود: ... الم ينسبوا نبيّنا محمّداً (ص) ... الم ينسبوه يوم بدر الى انّه اخذ لنفسه من المغنم قطيفة حمراء حتّى اظهره اللّه عزّ و جلّ على القطيفة و برء نبيّه من الخيانة و انزل بذالك فى كتابه {و ما كان لنبىّ ان يغلّ ... }.

_______________________________

امالى صدوق، ص 92، مجلس 22، ح 3 ; تفسير برهان، ج 1، ص 324، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 10

10 _ آزادى بيان مسلمانان عصر

پيامبر ( ص ) در عقايد و موضعگيرى هاى خويش

لو اطاعونا ما قتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 2

2 _ نفوذ عوامل دشمن در بين مسلمانان و ايجاد جنگ روانى براى تضعيف روحيه آنان ، پس از جنگ احد

الّذين قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم

برخى برآنند كه مراد از {النّاس} در {قال لهم النّاس}، منافقانى هستند كه براى دشمنان دين جاسوسى مى كردند. برخى ديگر گفته اند منظور افرادى از دشمن هستند كه در بين مسلمانان ايجاد رعب مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 10

10 _ مسلمانان صدر اسلام ، مواجه به آزار فراوان اهل كتاب و مشركان بودند .

و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين اشركوا اذًى كثيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 24،25،26

24 _ آوارگى و هجرت برخى مسلمانان صدر اسلام و شكنجه و آزار آنان در راه خدا

فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى

جمله {فالّذين . .. }، هر چند بيان يك ضابطه كلّى است، ولى به قرينه ماضى بودن فعلهاى {هاجروا و ... }، ناظر به تحقق هجرت، اخراج و آزار نيز هست.

25 _ شرايط دشوار محيط مكّه براى مسلمانان صدر اسلام

فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى

چون معمولا هجرت در صدر اسلام از مكّه و اطراف آن صورت مى گرفت، مراد از {ديارهم}، مكّه و اطراف آن است.

26 _ فداكارى

و از خود گذشتگى مسلمانان صدر اسلام ، در رويارويى با دشمنان و استقبال آنان از شهادت

فالّذين . .. و قاتلوا و قتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 196 - 7

7 _ فقر و ضعف مسلمانان نسبت به كافران ، در برهه اى از عصر پيامبر ( ص )

لا يغرّنك تقلّب الّذين كفروا فى البلاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 45 - 3

3 _ ناباورى مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به دشمنى يهود با آنان

الم تر . .. و اللّه اعلم باعدائكم

آوردن {اعلم}، با صيغه افعل تفضيل، حكايت از ناباورى مسلمانان نسبت به دشمنى عالمان يهود با آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 72 - 1،2

1 _ كندى و سستى برخى مسلمانان عصر پيامبر ( ص ) ، از شركت در جهاد

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ

2 _ برخى از مسلمانان عصر پيامبر ( ص ) ، ديگر مؤمنان را از شركت در جهاد بازمى داشتند .

و انّ منكم لمن ليبطّئنّ

راغب در {مفردات}، {ليبطّئنّ} را فعل متعدى دانسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 9

9 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، تحت سيطره ستم كافران مكه

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين . .. يقولون ربّنا اخرجنا من هذه ا

بسيارى از مفسران برآنند كه آيه مورد بحث درباره مسلمانانى است كه تا قبل از فتح مكّه در آنجا بودند و از مهاجرت

آنان جلوگيرى مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 13،14،15،16،17،18،19

13 _ فرمان جهاد ، مايه ترس برخى از مدعيان جهاد و مبارزه در صدر اسلام

فلمّا كتب عليهم القتال اذا فريق منهم يخشون النّاس كخشية اللّه او اشدّ خشية

14 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام به گونه اى از نبرد با دشمن هراسناك بودند كه خداترسان از خدا مى ترسند .

اذا فريق منهم يخشون النّاس كخشية اللّه

برداشت فوق بر اين مبناست كه {كخشية اللّه} حال براى فاعل {يخشون} باشد كه در اين صورت مضافى مقدر است و تقدير كلام چنين خواهد بود: يخشون النّاس مثل اهل خشية اللّه.

15 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، فزونتر از ترسِ خداترسان ، از رويارويى با دشمن هراسناك بودند .

اذا فريق منهم يخشون النّاس . .. او اشدّ خشيةً

اَوْ در {او اشدّ خشية} براى تنويع است و اشاره دارد به اينكه مسلمانان هراسناك از نبرد با دشمن، دو گروه بودند.

16 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام به گونه اى كه از خدا ، ترسان بودند ، از رويارويى با دشمن مى ترسيدند .

اذا فريق منهم يخشون النّاس كخشية اللّه

در برداشت فوق {كخشية اللّه} صفت مفعول مطلق محذوف گرفته شده است و فاعل {خشية} ضميرى است كه به {فريق} بازمى گردد ; يعنى يخشون النّاس مثل خشيتهم من اللّه.

17 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، هراسشان از جنگ بيش از ترسشان از خداوند بود .

يخشون النّاس كخشية اللّه او اشدّ خشية

18 _ بسيارى از مسلمانان صدر اسلام ، تسليم در برابر حكم جهاد و آماده براى نبرد با

دشمن

اذا فريق منهم يخشون النّاس

19 _ خداترسى و نهراسيدن از دشمن ، ويژگى بسيارى از مسلمانان صدر اسلام

اذا فريق منهم يخشون النّاس كخشية اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 4

4 _ سران گروهى از مسلمانان ضعيف الايمان ، داراى جلساتى سرى و شبانه ، به منظور چاره انديشى براى مخالفت با پيامبر اسلام ( ص )

بيّت طائفة منهم غير الذى تقول

ظاهر آيه شريفه اين است كه تمامى كسانى كه اظهار اطاعت مى كردند در صدد مخالفت بودند، نه تنها طائفه اى از آنها ; بنابراين مراد از طائفه _ به مناسبت حكم و موضوع _ سران آنها مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 83 - 2

2 _ افشاى اخبار امنيتى از سوى برخى از مسلمانان صدر اسلام

و اذا جاءهم امر من الامن او الخوف اذاعوا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 84 - 12

12 _ امتناع و كوتاهى مسلمين از شركت در غزوه بدر صغرا

فقاتل فى سبيل اللّه . .. و حرّض المؤمنين عسى اللّه

قابل ذكر است كه مورخين از اين غزوه به نامهاى مختلفى _ بدر الصغراء، بدر الموعد، بدر الآخرة و بدر الاخيرة _ ياد كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 88 - 1،4،11،17

1 _ اختلاف مسلمانان صدر اسلام ، در شيوه برخورد با منافقان

فما لكم فى المنافقين فئتين

4 _ شفاعت و طرفدارى برخى از مسلمانان عصر بعثت از منافقان

و من يشفع شفاعة

سيّئة . .. فما لكم فى المنافقين فئتين

{فاء} در {فما لكم} تفريع بر آيه 85 و بيانگر مصداقى از {شفاعة سيّئة} است.

11 _ اميد به هدايت منافقان ، از موجبات طرفدارى برخى مؤمنان صدر اسلام از آنان

اتريدون ان تهدوا من اضلّ اللّه

17 _ اميد برخى از مؤمنان صدر اسلام به هدايت منافقان ، برخاسته از عدم شناخت سنن الهى در هدايت و گمراهى

فما لكم فى المنافقين . .. اتريدون ان تهدوا من اضلّ اللّه و من يضلل اللّه فلن تجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 91 - 1

1 _ اِخبار خداوند به مسلمانان صدر اسلام كه در آينده اى نزديك گروهى از دشمنان ، على رغم پيمان ترك تعرض ، به پيمان خويش وفادار نبوده ، در هر آشوبى عليه آنان شركت خواهند كرد .

ستجدون اخرين يريدون ان يَامنوكم و يَامنوا قومهم كلّما ردّوا الى الفتنة اركسوا في

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 24

24 _ مسلمانان صدر اسلام موظّف به تفحص در بينش و كردار منحط دوران جاهليّت خويش و توجّه به تعالى آن در اسلام

كذلك كنتم من قبل فمنّ اللّه عليكم فتبيّنوا

بنابر اينكه متعلق {فتبيّنوا}، {كذلك كنتم من قبل}، باشد. يعنى اگر زمان را درك نكرديد و يا فراموش كرديد، تحقيق كنيد تا اعمال زشت جاهلى براى شما آشكار شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 8

8 _ گروهى از مسلمانان در صدر اسلام ، از مكّه هجرت نكردند و همچنان تحت ستم كافران

باقى ماندند .

انّ الّذين توفّيهم الملئكة . .. قالوا كنّا مستضعفين فى الارض

ابن عباس گويد: گروهى از اهل مكّه ايمان آوردند، ولى به علت ترس، از هجرت سر باز زدند و اين آيه درباره آنان نازل شد. (روح المعانى، ذيل آيه).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 100 - 3،4

3 _ ترغيب مسلمانان صدر اسلام به هجرت از مكّه

و من يهاجر فى سبيل اللّه يجد فى الارض مراغماً كثيراً وسعة . .. فقد وقع اجره على

4 _ احتمال سرگردانى و گرفتار شدن به تنگنا ها ، دليل گروهى از مسلمانان براى ترك هجرت

و من يهاجر . .. يجد فى الارض مراغماً كثيراً وسعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 101 - 6

6 _ مسلمانان صدر اسلام ، در معرض فتنه و آسيب از سوى كافران به هنگام سفر

و إذا ضربتم فى الارض . .. ان خفتم ان يفتنكم الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 109 - 3

3 _ تلاش برخى مسلمانان در صدر اسلام ، براى دفاع از خيانتكاران در پيشگاه پيامبر ( ص )

هأنتم هؤلاء جدلتم عنهم

با توجه به شأن نزول كه در مورد ابن ابيرق و ديگران وارده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 114 - 1

1 _ بسيارى از نجوا هاى مسلمانان سست ايمان صدر اسلام ، فاقد هرگونه خير و فايده

لا خير فى كثير من نجويهم

مراد از ضمير در {نجويهم} مسلمانانى هستند كه در آيات

قبل از آنان سخن به ميان آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 123 - 7

7 _ بيگانگى برخى مسلمانان صدر اسلام و اهل كتاب ، با روح ديانت و مقررات الهى

ليس بامانيكم و لا امانى أهل الكتب من يعمل سوءاً يجز به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 127 - 3

3 _ تشريع احكامى در مورد زنان ، زمينه مطرح شدن سؤالهايى از سوى مسلمانان صدر اسلام در مورد آنان *

و يستفتونك فى النساء . .. و ما يتلى عليكم فى الكتب فى يتمى النساء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 128 - 4

4 _ ترديد مسلمانان صدر اسلام در جواز مصالحه زن و شوهر نسبت به حقوق يكديگر

و إن امراة خافت . .. فلاجناح عليهما ان يصلحا

كلمه {لاجناح} حاكى است كه مسلمانان صدر اسلام بر آن گمان بودند كه حقوق تعيين شده براى زن و شوهر، قابل مصالحه و گذشت نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 3

3 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، پذيراى دوستى و ولايت كفار ، در عين نهى خداوند حتى از همنشينى با آنها

الذين يتّخذون الكفرين أولياء . .. يكفر بها و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 27

27 _ خداوند ، فراخوان مسلمانان صدر اسلام به پرهيز از تجاوز و تعدى به مشركان

و لايجرمنكم شنئان قوم .

.. ان تعتدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 4 - 2

2 _ احساس مسؤوليت مسلمانان صدر اسلام نسبت به تكاليف الهى و يادگيرى آن

يسئلونك ماذا احل لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 7 - 5

5 _ مؤمنان در صدر اسلام ، پذيراى پيمان خداوند با اظهار اطاعت از او

ميثقه الذى و اثقكم به اذ قلتم سمعنا و اطعنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 13،22،25،26

13 _ داشتن پناهگاهى امن در صورت شكست اسلام ، انگيزه دوستى مسلمانان بيمار دل عصر پيامبر ( ص ) با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان

يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

22 _ پيروزى مسلمانان ، مايه پشيمانى بيماردلان سست ايمان عصر بعثت از شك و ترديد نسبت به حقانيت اسلام

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح او . .. فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {ما اسروا فى انفسهم}، ترديد مسلمانان سست ايمان نسبت به حقانيت اسلام باشد. {فى قلوبهم مرض}، اين احتمال را تأييد مى كند.

25 _ مسلمانان سست ايمان با مشاهده پيروزى اسلام ، شرمسار از برنامه ريزى هاى نهانى خويش جهت رهايى از پيامد هاى شكست مسلمانان

فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

26 _ يهود و نصارا ، مورد علاقه و محبت مسلمانان سست ايمان در عصر بعثت

ما اسروا فى انفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 4،6،7،8،12

4 _ مسلمانان فريب خورده

و دلگرم به يارى يهود و نصارا ، مورد ملامت مؤمنان راستين پس از فتح و پيروزى

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

6 _ تعهد مسلمانان سست ايمان بر يارى يهود و نصارا با سوگندهايى مؤكد

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {هولاء} اشاره به بيماردلان و خطاب در {معكم} متوجه يهود و نصارا باشد.

7 _ ناتوانى مسلمانان سست ايمان بر پايبندى به تعهد خويش با يهود و نصارا

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

8 _ يهوديان و مسيحيان دلگرم به يارى و همگامى مسلمانان سست ايمان ، مورد ملامت مؤمنان پس از پيروزى

و يقول الذين ءامنوا اهولاء الذين اقسموا . .. انهم لمعكم

12 _ روابط دوستانه گروهى از مسلمانان عصر پيامبر ( ص ) ، با يهود و نصارا ، موجب تباهى اعمال نيك گذشته آنان

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 3

3 _ پرداخت زكات در حال ركوع نماز ، نشانه فرد تعيين شده در بين مسلمانان صدر اسلام براى حكومت و ولايت بر آنان

و يؤتون الزكوة و هم ركعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 57 - 12

12 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، پذيراى ولايت و دوستى با اهل كتاب و ديگر كافران ، على رغم دشمنى آنان با دين

يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الذين . .. أولياء و اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

لحن مذمت گونه جمله { و اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين} مى رساند كه گروهى از مسلمانان با كافران

روابط دوستى بر قرار كرده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 1

1 _ برخى از مسلمانان عصر بعثت _ تا پيش از نزول آيه { انما الخمر . . . } _ به شرابخوارى و قماربازى مبتلا بودند .

ليس على الذين ءامنوا و عملوا الصلحت جناح فيما طعموا

فعل ماضى {طعموا} دلالت بر اين دارد كه برخى از مسلمانان پيش از نزول اين بخش از آيات، از شراب خوارى و قماربازى پرهيز نداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 94 - 6

6 _ گروهى از مسلمانان عصر بعثت خداترس و گروهى ديگر بى باك و بى پروا در برابر خداونداند

يأيها الذين ءامنوا ليبلونكم . .. ليعلم اللّه يخافه بالغيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 7

7 _ برخى از مسلمانان ناخشنود از حكم خداوند درباره انفال و غنايم جنگ بدر

قل الأنفال للّه و الرسول . .. كما أخرجك ربك ... و إن فريقا من المؤمنين لكرهون

{كما} براى تشبيه امر ديگر است و مشبّه به صريحاً در آيه ذكر نشده است. لذا احتمالات مختلفى از سوى مفسران ايراد شده است و از جمله آنهاست حكم خداوند درباره انفال و غنايم جنگ بدر. بر اين مبنا {كما أخرجك ... } چنين معنا مى شود: حكم خداوند درباره انفال حكمى حق است ; همان گونه كه فرمان و تقدير حركت به سوى جنگ بدر حق بود. بر اين اساس جمله {إن فريقا ... } مى رساند كه همه و يا

برخى از مسلمانان از حكم خداوند درباره انفال نيز كراهت خاطرى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 6 - 2

2 _ ضرورت حضور در جنگ بدر ، امرى روشن براى مسلمانان صدر اسلام

يجدلونك فى الحق بعد ما تبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 1،2،5،7،8

1 _ مسلمانان تا قبل از هجرت به مدينه مواجه با كمى نيرو و نفرات ، ناتوان و در سلطه دشمنان بودند .

و اذكروا إذ أنتم قليل مستضعفون فى الأرض

مفرد آوردن كلمه {قليل}، به جاى قليلون، تأكيدى است بر كمى افراد و نيروهاى اهل ايمان. قابل ذكر است كه مفسران، آيه مورد بحث را درباره مقايسه موقعيت و وضعيت مسلمانان در مكه و مهاجرت آنان به مدينه دانسته اند.

2 _ مسلمانان تا پيش از هجرت به مدينه ، همواره هراسان از گرفتار آمدن به چنگ دشمنان و نابود شدن به دست آنان

تخافون أن يتخطفكم الناس

{تخطف} به معناى گرفتن با سرعت است و در آيه مى تواند كنايه از غلبه و نابودى باشد. فعل مضارع {تخافون} حكايت از استمرار اين وضعيت دارد.

5 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را پس از هجرت ، در مدينه مأوى داد و از سلطه مشركان خارج كرد .

فأويكم و أيدكم بنصره

7 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را پس از هجرت ، از روزى هاى پاك و پاكيزه بهره مند ساخت .

فاويكم . .. و رزقكم من الطيبت

8 _ غنايم جنگ بدر ، از روزى هاى پاكيزه كه خداوند مسلمانان صدر اسلام را از آن بهره مند

ساخت . *

و رزقكم من الطيبت

از مصاديق مورد نظر براى {الطيبت}، به دليل وقوع آيه مورد بحث پس از بيان جنگ بدر، غنايم جنگى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 28 - 4

4 _ خيانت برخى از مسلمانان صدر اسلام به خدا و رسول به خاطر حفظ مال و فرزند خويش

لاتخونوا اللّه و الرسول . .. و اعلموا أنما أمولكم و أولدكم فتنة

در ضمن شأن نزول ياد شده در آيه قبل آمده است كه هدف آن مسلمانى كه مرتكب خيانت شده و اسرار نظامى مسلمانان را فاش ساخت، حفظ مال و فرزندانش بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 39 - 7

7 _ خداوند با بيان نظارت خويش بر اعمال كافرانِ دست كشيده از مبارزه عليه اسلام ، مسلمانان صدر اسلام را از غافلگير شدن در توطئه هاى آنان ايمنى بخشيد .

فإن انتهوا فإن اللّه بما يعملون بصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 1

1 _ مسلمانان در كارزار بدر گروهى از دشمن را اسير كرده و با گرفتن فديه آنان را آزاد كردند .

يأيها النبى قل لمن فى أيديكم من الأسرى إن يعلم اللّه فى قلوبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 3،9،16،20

3 - خداوند ، شكست و هلاكت كافران و مشركان حاكم و جايگزين آنان شدن را ، به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، وعده كرده است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم

فى الأرض

9 - خداوند ، استقرار و تثبيت دين مورد پسند خويش را به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، وعده كرده است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليمكّننّ لهم دينهم الذى ارتض

16 - وعده خداوند به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، به تبديل و دگرگون كردن ترس و اضطراب آنان به امنيت و آرامش

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت . .. و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنً

20 - عبادت خداى واحد و دورى از شرك ، دليل و سبب وعده كردن خداوند به مؤمنان صدراسلام براى اعطاى خلافت ، پيروزى و امنيت به آنان

وعد اللّه الذين ءامنوا . .. يعبدوننى لايشركون بى شيئًا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {يعبدوننى. ..} حال براى ضماير غايب گذشته و يا جمله اى استينافيه بيانيه باشد; كه در هر صورت بيانگر علت و دليل اعطاى خلافت پيروزى و امنيت به مؤمنان از سوى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 2 - 2

2 - در صدراسلام ، كسانى وجود داشته اند كه انتظارِ آزمون الهى را نداشته اند و مى پنداشته اند كه صرف اظهار ايمان ، براى مؤمن بودن ، كافى است .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون

مسلمانان صدر اسلام و بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 75 - 2

2 - مسلمانان صدر اسلام ، به ايمان آوردن بنى اسرائيل دل بسته و بدان اميدوار بودند .

أفتطمعون أن يؤمنوا لكم

برداشت فوق لازمه معناى {أن يؤمنوا لكم}

است; زيرا تأييد و تصديق پيروان يك مكتب به معناى تصديق حقانيت آن مكتب و در نتيجه ايمان آوردن به آن است.

مسلمانان صدر اسلام و تكليف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 158 - 6

6 - برخى از مسلمانان صدر اسلام ، از انجام سعى ميان صفا و مروه ، اكراه داشته و آن را از مناسك حج نمى پنداشتند .

فمن حج البيت أو اعتمر فلاجناح عليه أن يطوف بهما

نفى اشكال از سعى ميان صفا و مروه با جمله {فلا جناح . ..} گوياى اين است كه: مسلمانان از انجام آن عمل اكراه داشته و منشأ آن - چنانچه در شأن نزول آمده - وجود بتهايى بود كه مشركان در صفا و مروه بين آن دو نصب كرده بودند.

مسلمانان صدر اسلام و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 2

2 _ گمان برخى از مسلمانان صدر اسلام به وجوب بسيج همه مردم براى شركت در جنگ

ما كان المؤمنون لينفروا كافة

آيه شريفه _ چنان كه در برخى شأن نزولها آمده _ در مقام دفع ذهنيت اشخاصى است كه مى پنداشتند همه مسلمانان بى استثنا بايد در جنگ شركت كنند.

مسلمانان صدر اسلام و رسوم جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 11

11 - مسلمانان صدر اسلام بر اساس سنت عصر جاهلى ، به هنگام حج از راه هاى متعارف به خانه ها وارد نمى شدند .

و ليس البر بأن تأتوا البيوت من ظهورها

از اينكه مسلمانان مورد

خطاب قرار گرفته اند، معلوم مى شود: گروهى از آنان تا پيش از نازل شدن آيه شريفه، به اين سنت پايبند بوده اند.

مسلمانان صدر اسلام و صدقه نجوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 13 - 1،3

1 - مسلمانان ، از پرداخت صدقه پيش از نجوا با پيامبراكرم ( ص ) ، امتناع ورزيدند .

ءأشفقتم أن تقدّموا بين يدى نجويكم صدق_ت

3 - پرداخت صدقه ، پيش از هر بار نجوا با پيامبراكرم ( ص ) ، براى مسلمانان امرى دشوار مى نمود .

ءأشفقتم أن تقدّموا بين يدى نجويكم صدق_ت

مسلمانان صدر اسلام و علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 3

3 _ خوشبينى مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به پيشوايان دينى يهود و نصارا

يأيها الذين ءامنوا إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

افشاى چهره عالمان دينى يهود و نصارا براى مسلمانان (يا أيها الذين آمنوا) _ كه متضمن هشدار به ايشان است _ بيانگر اين حقيقت است كه: مسلمانان از ماهيت خطر پيشوايان دينى اهل كتاب آگاهى نداشتند بلكه بر عكس به آنان خوشبين بودند.

مسلمانان صدر اسلام و علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 3

3 _ خوشبينى مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به پيشوايان دينى يهود و نصارا

يأيها الذين ءامنوا إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

افشاى چهره عالمان دينى يهود و نصارا براى مسلمانان (يا أيها الذين آمنوا) _ كه متضمن هشدار به ايشان است

_ بيانگر اين حقيقت است كه: مسلمانان از ماهيت خطر پيشوايان دينى اهل كتاب آگاهى نداشتند بلكه بر عكس به آنان خوشبين بودند.

مسلمانان صدر اسلام و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 30 - 3

3 _ قرآن كريم ، آن چنان كه شايسته آن بود در ميان مسلمانان صدراسلام ( نيمه اول بعثت ) ، مورد بهره بردارى قرار نگرفت و حق آن ادا نشد .

و قال الرسول ي_ربّ إنّ قومى اتّخذوا ه_ذا القرءان مهجورًا

مسلمانان صدر اسلام و قصه افك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 5

5 - انتشار وسيع ماجراى { افك } ، در ميان مسلمانان صدر اسلام

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم لاتحسبوه شرًّا لكم بل هو خير لكم

مسلمانان صدر اسلام و قصه نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 5،6

5_ پيامبر ( ص ) و مردم عصر بعثت ، پيش از نزول قرآن ، به سرگذشت نوح ( ع ) آگاهى نداشتند .

ما كنت تعلمها أنت و لاقومك من قبل ه_ذا

مشاراليه {ه_ذا} قرآن است كه از جمله {نوحيها إليك} معلوم مى شود.

6_ پيامبر ( ص ) و مردم عصر بعثت ، جز از طريق وحى ، راهى براى شناخت صحيح حادثه طوفان و سرگذشت نوح ( ع ) در اختيار نداشتند .

ما كنت تعلمها أنت و لاقومك من قبل ه_ذا

مسلمانان صدر اسلام و قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12

- 3 - 10

10_ مردم عصر بعثت ، ناآگاه به سرگذشت يوسف ( ع ) پيش از نزول قرآن

و إن كنت من قبله لمن الغ_فلين

{إن} در جمله فوق مخففه است و مراد از {الغافلين} مردم عصر بعثت مى باشد. بنابراين مفاد جمله {إن كنت ...} چنين مى شود: تو نيز اى پيامبر! پيش از نزول قرآن همانند ساير مردم ، از داستان يوسف بى خبر بودى.

مسلمانان صدر اسلام و لهو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 11 - 1،2

1 - مسلمانان صدراسلام ، با مشاهده بساط داد و ستد و يا لهو و سرگرمى ، جذب آن مى شدند و مصلاّ را ترك و پيامبر ( ص ) را در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه ، ر ها مى كردند .

و إذا رأوا تج_رة أو لهوًا انفضّوا إليها و تركوك قائمًا

2 - نكوهش مسلمانان صدراسلام از سوى خداوند ، به خاطر ترك مصلاّ براى داد و ستد و يا تماشاى لهو و ر ها كردن پيامبر ( ص ) در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه

و إذا رأوا تج_رة أو لهوًا انفضّوا إليها و تركوك قائمًا

مسلمانان صدر اسلام و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 8

8 _ وجود پيوند هاى قرابت و خويشاوندى ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 12

12 _ مسلمانان صدر اسلام ، از نبرد با شرك

پيشگان پيمان شكن ، در هراس بودند .

أتخشونهم

مسؤوليت مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 110 - 4

4 - مسلمانان صدر اسلام ، موظف به تقويت بنيه اعتقادى و اقتصادى خويش با برپا كردن نماز و پرداخت زكات ( براى مهيّا شدن زمينه هاى جهاد و مبارزه )

حتى يأتى اللّه بأمره . .. و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 3

3 - مسلمانان صدر اسلام به نبرد با مشركان مكه و بيرون راندن آنان از آن سرزمين موظف شدند .

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

مراد از {من حيث أخرجوكم} بنا به گفته مفسران، مكه است و به مجبور شدن مسلمانان به ترك مكه و هجرت به مدينه و حبشه اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 1

1 _ مسلمانان صدر اسلام موظف به هجوم به كاروان تجارى مشركان قريش و يا نبرد با سپاه مسلح آن بودند .

كما أخرجك ربك . .. إذ يعدكم اللّه إحدى الطائفتين ... و يريد اللّه أن يحق الحق بك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 5

5 _ مهاجرت به مدينه از وظايف مهم مسلمانان صدر اسلام

و الذين ءامنوا من بعد و هاجروا

مراد از هجرت در اين بخش از آيات، كوچ كردن مسلمانان از هر نقطه به مدينه منوره است. تأكيد فراوان خداوند بر هجرت بيانگر اهميت ويژه آن است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 9

9 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به ادامه پايبندى بر پيمان عدم تعرض خود با مشركان ، مادامى كه آنان بر پيمان خود پايبند بمانند ، توصيه فرمود .

فما استقموا لكم فاستقيموا لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 8،9

8 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به پيكار با سران و پيشوايان شرك و كفر ، در صورت نقض پيمان صلح از سوى آنان ، فراخواند .

و إن نكثوا أيمنهم . .. فقتلوا أئمة الكفر

9 _ مسلمانان صدر اسلام ، موظف بودند در صورت مشاهده طعن و توهين به دين الهى از سوى معاهدان مشرك ، با ايشان به پيكار برخيزند .

و إن نكثوا أيمنهم . .. و طعنوا فى دينكم فقتلوا أئمة الكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 1

1 _ فرمان خداوند به بسيج همه مسلمانان صدر اسلام براى جهاد در راه خدا ، هر چند فاقد تجهيزات كافى نظامى باشند .

انفروا خفافاً و ثقالا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 2

2 - مسلمانان ، موظف بودند با توطئه { افك } به عنوان بهتانى بزرگ عليه پيامبر ( ص ) و حريم آن حضرت ، مقابله كنند .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 4

4 - مسلمانان

صدراسلام به نگه دارى حرمت پيامبر ( ص ) در گفتارشان موظف و از صدا زدن آن حضرت ، همچون صدا زدن ديگر مردمان ، ممنوع بودند .

لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه اضافه {دعا} به {الرسول} اضافه مصدر به مفعول باشد; يعنى، دعوت و صدا زدن شما پيامبر(ص) را. .. .

مسيحيان و مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 6

6 - تلاش هاى تبليغى اهل كتاب ( يهود و نصارا ) بر ضد احكام اسلام ، ايجاد كننده زمينه هاى شك و ترديد در اذهان مسلمانان صدر اسلام

الحق من ربك فلاتكونن من الممترين

بر حذر داشتن مسلمانان از شك و ترديد، با فعل {فلاتكونن} - كه مقرون به نون تأكيد است - گوياى اين معناست كه: زمينه هاى شك و ترديد در مسلمانان به وجود آمده بود. از آيات قبل مى توان فهميد كه مخالفتهاى اهل كتاب منشأ اين ترديدها بوده است.

مشركان و مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 15

15 _ مشركان در مورد خوردن ذبيحه و احكام آن در اسلام با مسلمانان صدر اسلام به مجادله مى پرداختند.

و لا تأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه . .. إن الشيطين ليوحون إلى ... و إن أطعتمو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 5،12

5 _ دشمنى و كينه توزى شديد مشركان صدر اسلام نسبت به مسلمانان

كيف و إن يظهروا عليكم

لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

12 _ رفتار هاى فريبكارانه ( ظاهرسازى ها و خوش زبانى هاى ) مشركان صدر اسلام ، خوشبينى هايى را در ميان مسلمانان نسبت به آنان به وجود آورده بود .

كيف يكون للمشركين عهد . .. كيف ... يرضونكم بأفوههم و تأبى قلوبهم

مشكلات اقتصادى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 - 3،9

3- مسلمانان عصر بعثت ، گرفتار مشكلات اقتصادى و اجتماعى و سختى معيشت بودند .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

مراد از {فريقين} به قرينه صدر آيه، مؤمنان و كافران است. كافران در پاسخ به مؤمنان دو چيز را مايه افتخار و برترى و حقانيت خود مى دانستند: يكى وصف {خيرمقاماً} و ديگرى {أحسن نديّاً}، از اين دو توصيف، آشكار شود كه مؤمنان از نظر ظاهرى، در نقطه مقابل اين دو وضعيت قرار داشتند.

9- كافران عصر بعثت ، مشكلات اقتصادى ، اجتماعى و سياسى مسلمانان را ، نشانه ناروابودن عقيده و تفكر آنان مى دانستند .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 6

6 - شرايط مادى مسلمانان در مقطع زمانى صلح حديبيه ، همراه با تنگنا و نيازمند تقويت *

وعدكم اللّه مغانم كثيرة تأخذونها فعجّل لكم ه_ذه

از اين كه خداوند وعده غنيمت داده و بر مؤمنان به خاطر دستيابى نزديكشان به بخشى از آن غنايم، امتنان كرده است; مى توان استفاده كرد كه اين غنايم، نقش مؤثرى در حيات مادى مسلمانان داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 12

12 - شرايط مسلمانان صدراسلام تا پيش از فتح مكه ، بسى سخت تر از شرايط آنان پس از آن بوده است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل . .. من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

مشكلات مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 5

5_ شرايط مكه براى پيامبر ( ص ) و مسلمانان صدراسلام ، شرايطى دشوار و دين دارى امرى مشكل و نيازمند استقامت و پايدارى بوده است .

فاستقم كما أُمرت و من تاب معك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 3

3- مسلمانان صدراسلام ( در مكه ) از سوى كافران و مشركان گرفتار فشار هاى روحى و تنگنا هاى روانى بودند .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

با توجه به نزول اين آيات در مكّه، جمله {سيجعل . ..} بايد وعده اى نزديك به مسلمانان صدراسلام باشد. اين نويد حكايت از آن دارد كه مسلمانان در زمان نزول آيات، در شرايط سختى از نظر روحى و روانى و مقبوليت اجتماعى قرار داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 9

9 - تحمل تعصب هاى جاهلانه مشركان در حديبيه ، امرى دشوار براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

از نزول {آرامش} استفاده مى شود كه دستكم زمينه نگرانى و دشوارى براى مؤمنان وجود داشته است.

معاهدات مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 1،10

1 _ وجود پيمان هاى عدم تعرض ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

إلاّ الذين عهدتم من المشركين

10 _ محترم شمرده شدن پيمان عدم تعرض مسلمانان صدر اسلام با دسته اى از مشركان ، به خاطر پايبند ماندنشان بر آن و نقض نشدن پيمان از سوى آنان

إلا الذين عهدتم . .. فأتموا إليهم عهدهم إلى مدتهم

معاهده مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 16

16 _ مسلمانان عصر بعثت با گروههايى از كافران پيمان عدم تعرض داشته و به آن وفادار بودند .

إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

مكان معاهده مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 5

5 _ انعقاد پيمان صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان در كنار مسجدالحرام

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

منت بر مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 1

1 - امتنان خداوند بر مؤمنان صدراسلام به خاطر آرامش بخشيدن به قلب آنان در شرايط سخت و بحرانى

هو الذى أنزل السكينة فى قلوب المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 1

1 - امتنان خداوند بر مؤمنان صدراسلام ، سبب حضور شخص پيامبر ( ص ) در ميان آنان

و اعلموا أنّ فيكم رسول اللّه

تقدم {فيكم} بر {رسول اللّه } حصر را مى رساند و تذكر به اين موضوع، خود نوعى امتنان است.

منشأ

آرامش مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 1

1 - امتنان خداوند بر مؤمنان صدراسلام به خاطر آرامش بخشيدن به قلب آنان در شرايط سخت و بحرانى

هو الذى أنزل السكينة فى قلوب المؤمنين

منشأ پيروزى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 25 - 1

1 _ نصرت و امداد هاى غيبى الهى ، عامل اصلى پيروزى مسلمانان صدر اسلام در بسيارى از عرصه هاى كارزار

لقد نصركم اللّه فى مواطن كثيرة

ناخشنودى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 3

3 _ وجود ناخرسندى ميان مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به لغو اعتبار پيمان عدم تعرض از سوى خدا و پيامبر ( ص ) و ترديد و دودلى آنان در پيكار با مشركان

كيف يكون للمشركين عهد عنداللّه و عند رسوله

كلمه {كيف} در {كيف يكون للمشركين عهد} _ كه براى استفهام انكارى است _ مفيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 1

1 _ وجود ناخرسندى ميان مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به لغو اعتبار پيمان عدم تعرض و ترديد و دودلى آنان در پيكار با مشركان پيمان شكن

كيف و إن يظهروا عليكم

كلمه {كيف} _ كه براى استفهام انكارى است _ مفيد برداشت فوق است.

نشانه هاى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 92 - 17

17 _ نماز نشانه عملى بارز

مسلمان بودن در صدر اسلام بوده است.

و الذين يؤمنون بالأخرة يؤمنون به و هم على صلاتهم يحافظون

نفاق در مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 1

1 _ اظهار اطاعت كامل در پيشگاه رسول خدا و چاره انديشى براى مخالفت با وى در جلسات سرى ، شيوه گروهى از مسلمانان صدر اسلام

و يقولون طاعة فاذا برزوا من عندك بيّت طائفة منهم غير الذى تقول

{طاعة} خبر براى مبتداى محذوف مى باشد ; يعنى {امرنا طاعة} (كار ما اطاعت از توست). فعل مضارع {يقولون} و {يبيتون} دلالت بر استمرار دارد و حاكى از شيوه آنهاست. {يبيّتون}، از مصدر {تبييت}، به معناى تدبير امور است {غير الذى تقول} به معناى مخالفت امر پيامبر (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 18

18 _ از امام باقر ( ع ) درباره سخن خدا : { لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمانكم } روايت شده كه فرمود : هؤلاء قوم كانوا مؤمنين صادقين ارتابوا و شكوا و نافقوا بعد ايمانهم . . . ;

اينان گروهى از مؤمنان راستينى بودند كه دچار شك و ترديد گرديده و پس از ايمان گرفتار نفاق شدند . .. }.

نگرانى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 12

12 _ مسلمانان سست ايمان و بيماردل عصر بعثت ، نگران از سرنوشت خويش به خاطر پندار بى ثباتى و شكست اسلام

يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

مراد از {دائرة} مى تواند چرخش وضع موجود

و برگشت به حالت سابق باشد. يعنى شكست اسلام و برگشت كفر و شرك.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 39 - 8

8 _ مسلمانان صدر اسلام نگران توطئه هاى پنهانى كافرانى كه مخاصمات را ترك گفته و حاضر به صلح مى شدند .

فإن انتهوا فإن اللّه بما يعملون بصير

جواب شرط {انتهوا} به قرينه {قتلوهم} جمله اى همانند {فلاتقاتلوهم} است ; يعنى اگر كافران دست از فتنه انگيزى برداشتند و راه مسالمت پيش گرفتند با آنان نبرد نكنيد. با توجه به اين معنا معلوم مى شود هدف از بيان آگاهى خداوندبه اعمال اين گروه از كافران، اين است كه مسلمانان را از اين نگرانى برهاند كه شايد صلح جويى آنان دستاويزى براى توطئه و فتنه اى ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 24 - 7

7 _ نگرانى برخى از مسلمانان صدر اسلام ، از قطع روابط خويشاوندى ، كسادى تجارت و از دست دادن خانه هاى دلپسندشان بر اثر ممنوع شدن از برقرارى روابط با كافران

يأيها الذين ءامنوا لا تتخذوا . .. قل إن كان ءاباؤكم و أبناؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 8

8 _ نگرانى برخى از مسلمانان ، از مختل شدن نظام اقتصادى خود در نتيجه قطع رفت و آمد مشركان به مكه

فلا يقربوا المسجدالحرام . .. و إن خفتم عيلة فسوف يغنيكم اللّه من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 6

6 -

احساس خطر و نگرانى شديد مسلمانان در پى انتشار شايعه { افك } در ميان جامعه

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. لاتحسبوه شرًّا لكم بل هو خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 3

3 - وجود زمينه هاى نگرانى براى مسلمانان از همدستى جامعه يهود عليه آنان ( پس از غزوه بنى نضير )

لايق_تلونكم جميعًا إلاّ فى قرًى محصّنة

از اين كه خداوند، همدستى كافران در نبرد و رويارويى با مؤمنان را نفى كرده است; چنين احتمال مى رود كه نگرانى هايى در ميان مسلمانان وجود داشته است.

وعده به مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 4

4- محبوبيت اجتماعى و ايجاد پايگاه در دل هاى مردم ، وعده خداوند به مسلمانان رنج كشيده صدراسلام

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

نزول اين آيات در مكه و همچنين ارتباط آن با آيات پيشين _ كه حاوى ادعاهاى نارواى مشركان و فشارهاى روحى و تبليغاتى آنان بود _ چنين اقتضا دارد كه جمله {سيجعل . ..}، وعده خداوند به محبوب شدن مؤمنان و يافتن پايگاه مناسب اجتماعى در ميان مردمان آن عصر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 6،9

6 - خداوند ، مجاهدان صدراسلام را به امداد هاى غيبى خود و غلبه سريع بر دشمن وعده داده است .

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

9 - خداوند ، مسلمانان صدراسلام را از پيش ، به فتح مكه و امداد هاى خود وعده

داد .

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 14 - 18

18 - وعده تأييد و امداد ، از سوى خداوند به مؤمنان صدراسلام در قبال دشمنانشان

ي_أيّها الذين ءامنوا كونوا أنصار اللّه . .. فأيّدنا الذين ءامنوا على عدوّهم فأصب

هجرت مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 4

4 - مشركان مكه ، مسلمانان صدر اسلام را از مكه اخراج و آنان را به هجرت وادار كردند .

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 9

9 _ هجرت مسلمانان در صدر اسلام داراى اهميتى ويژه

و الذين ءامنوا و لم يهاجروا ما لكم من وليتهم من شىء

نهى از يارى رسانى به مؤمنان غير مهاجر و حكم به قطع ولايت با آنان مى تواند اشاره به اهميت هجرت در صدر اسلام داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 4

4- محل هجرت مسلمانان مهاجر از مكه ( به مدينه يا حبشه ) جايگاهى شايسته و مناسب براى آنان

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوّئنّهم فى الدنيا حسنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 4

4- هجرت برخى از مسلمانان صدراسلام ( به حبشه ) ، پس از تحمل رنج و شكنجه دشمنان

للذين هاجروا من بعد ما فتنوا

يكى از معانى {فتنة} آزار و شكنجه مى باشد

(مفردات راغب) و برداشت فوق مبتنى بر اين معناست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 10

10 - هجرت پيامبر ( ص ) و مسلمانان و موضع گيرى آنان در برابر مشركان ، حركتى ابراهيمى

قد كانت لكم أسوة حسنة فى إبرهيم و الذين معه

با توجه به آيات پيشين _ كه درباره هجرت و موضع گيرى بايسته مسلمانان در برابر مشركان است _ طرح {اسوه} بودن ابراهيم(ع) پس از اين آيات و توصيه ها، مطلب بالا را مى فهماند.

يهود و مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 6

6 - تلاش هاى تبليغى اهل كتاب ( يهود و نصارا ) بر ضد احكام اسلام ، ايجاد كننده زمينه هاى شك و ترديد در اذهان مسلمانان صدر اسلام

الحق من ربك فلاتكونن من الممترين

بر حذر داشتن مسلمانان از شك و ترديد، با فعل {فلاتكونن} - كه مقرون به نون تأكيد است - گوياى اين معناست كه: زمينه هاى شك و ترديد در مسلمانان به وجود آمده بود. از آيات قبل مى توان فهميد كه مخالفتهاى اهل كتاب منشأ اين ترديدها بوده است.

مسلمانان مدينه

ازدياد ايمان مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 6،10

6 - آنچه مسلمانان مدينه ، در رويارويى با احزاب متّحد مشاهده كردند ، بر ايمان شان به راه خود و تسليم بودن شان افزود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم الاّ إيم_نًا و تسليمًا

فاعل {زاد} مصدر فعل {رأى} است.

بنابراين، استفاده مى شود كه مشاهده دشمنان، بر ايمان مسلمانان افزوده است.

10 - توجه مسلمانان مدينه به تحقق وعده هاى خدا و پيامبرش ، در غزوه احزاب ، باعث شد كه آنان ، با ديدن سپاه دشمن بر ايمان شان افزوده شود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله . .. و ما زادهم إل

اضطراب مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 2

2 - مسلمانان مدينه ، با هجوم احزاب متّحد به آنان ، دچار اضطراب و تزلزل شديد شدند .

و زلزلوا زلزالاً شديدًا

امتحان مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 1

1 - هجوم احزاب متّحد به مدينه ، وسيله امتحان مسلمانان آن ديار بود .

هنالك ابتلى المؤمنون

امداد به مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 8،13

8 - خداوند ، مؤمنان مدينه را در روز هاى سخت و وانفساى هجوم همه جانبه دشمن ، يارى كرد .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم و إذ زاغت الأبص_ر . .. هنالك ابتلى المؤمنون ..

13 - عزّت و شكست ناپذيرى خداوند ، سر منشأ امداد او به مؤمنان مدينه براى نجات از شكست حتمى بود .

هنالك ابتلى المؤمنون و زلزلوا . .. و ردّ اللّه الذين كفروا ... و كان اللّه ... ع

انتظار مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 8

8 - برخى

از صاحبان عهد با خدا ، از مسلمانان مدينه ، در انتظار فرا رسيدن فرصتى مناسب براى عمل به عهد خويش بودند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه عليه . .. و منهم من ينتظر

انقياد مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 6،9

6 - آنچه مسلمانان مدينه ، در رويارويى با احزاب متّحد مشاهده كردند ، بر ايمان شان به راه خود و تسليم بودن شان افزود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم الاّ إيم_نًا و تسليمًا

فاعل {زاد} مصدر فعل {رأى} است. بنابراين، استفاده مى شود كه مشاهده دشمنان، بر ايمان مسلمانان افزوده است.

9 - مسلمانان مدينه ، در غزوه احزاب ، به رغم قدرت و شوكت دشمن و كارشكنى هاى منافقان ، تسليم امر پيامبر ( ص ) براى جهاد بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم إلاّ إيم_نًا و تسليمًا

ممكن است {تسليماً} به قرينه مقام (بحث جهاد و هجوم دشمن و نيز الگو بودن پيامبر(ص)) تسليم بودن به امر پيامبر(ص) براى جهاد باشد.

ايمان مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 3

3 - مسلمانان مدينه ، به وعده هاى خداوند و پيامبرش ، ايمان راسخ داشتند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

بشارت به مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 12 - 7

7 - ترسيم شرايط اميدبخش آينده ، براى مسلمانان مدينه از سوى خداوند

و

اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون . .. ليولّنّ الأدب_ر ثمّ لاينصرون

لحن آيه شريفه، نويدبخش مؤمنان، در مقابله با توطئه هاى يهود و منافقان است.

پيروزى مسلمانان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 9

9 - غزوه احزاب ، بدون درگيرى نظامى عمده ، به سود مسلمانان پايان يافت .

و ردّ اللّه الذين كفروا بغيظهم لم ينالوا خيرًا و كفى اللّه المؤمنين القتال

ترس مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 5،8،11

5 - هجوم احزاب متّحد به سوى مدينه ، باعث وحشت و نگرانى مسلمانان شد .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر

{زاغت الأبصار} مى تواند كنايه از به وجود آمدن آن چنان وحشتى باشد كه چشم شخص، قدرت ديد و تشخيص را از دست مى دهد.

8 - هجوم احزاب متّحد به مدينه ، براى درهم شكستن مسلمانان ، مسلمانان را به قدرى وحشت زده كرد كه همانند افراد محتضر شدند .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

مراد از به حنجره رسيدن قلب ها، خفگى و به حال مرگ افتادن است.

11 - ايّام هجوم احزاب متّحد به مدينه ، روزهايى بس سخت و نگران كننده براى مسلمانان بود .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 2

2 - مسلمانان مدينه ، با هجوم احزاب متّحد به آنان ، دچار اضطراب و تزلزل شديد شدند .

و زلزلوا زلزالاً

شديدًا

تشويق مسلمانان مدينه به ترك جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 1،2

1 - عده اى از منافقان ، مسلمانان شركت كننده در غزوه احزاب را ، به ترك جهاد وسوسه مى كردند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

2 - منافقان براى ماندن مسلمانان به همراه پيامبر ( ص ) در غزوه احزاب _ باتوجه به هجوم دشمن _ وجهى منطقى قائل نبودند و آنان را به ترك غزوه ، دعوت مى كردند .

قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

تضعيف روحيه مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 1،6

1 - منافقان ، همسو با احزاب متّحد ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن روحيه مسلمانان فعاليت مى كردند .

إذ جاءتكم جنود . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه ... إلاّ غرورًا

فعل مضارع {يقول} بر تداوم كار منافقان دلالت مى كند كه از آن، به {فعاليت} تعبير مى شود.

6 - فعاليت تبليغاتى منافقان و بيماردلان مدينه ، براى ايجاد تزلزل در روحيه مسلمانان ، شايسته يادآورى است .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض

{و إذ} عطف به {إذ زاغت} است و {اُذكر} در تقدير مى باشد.

حفظ مسلمانان مدينه از سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 7

7 - خداوند ، مسلمانان را از سختى جنگى كه احزاب متّحد درصدد ايجاد آن بودند نگه داشت .

و كفى اللّه المؤمنين القتال

{كفى} در آيه متعدى

به دو مفعول و به معناى {حسب} است; يعنى: {خداوند كفايت كرد مؤمنان را در جنگ}. با توجه به آيه نُه همين سوره، مراد از {كفايت خدا براى جنگ مؤمنان}، فرستادن طوفان و سپاهيان نامريى براى درهم كوبيدن سپاه دشمن است.

سوءظن در مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 13،14،15

13 - پس از محاصره مدينه از سوى احزاب متّحد ، ظنّ و گمان هاى گوناگونى درباره خدا ، در ميان مردم مسلمان پديد آمد .

إذ جاءوكم . .. و تظنّون باللّه الظنونا

{ظنون} مفعول مطلق عددى است و {ال } در آن، براى جنس است. جمع آورده شدن {ظنون } همراه با {ال} دلالت بر تعدد و گوناگونى مى كند.

14 - عارض شدن بدگمانى به خدا در مسلمانان ، در پىِ هجوم احزاب متّحد به مدينه

إذ جاءوكم . .. و تظنّون باللّه الظنونا

احتمال دارد كه مخاطب فعل {تظنّون} مسلمانان باشند و يكى از احتمال هاى {الظنونا} بدگمانى باشد. آيات بعدى مى تواند قرينه اى بر نكته ياد شده باشد.

15 - ظنّ و گمان هاى مردم مدينه درباره وعده هاى خدا ، در پى هجوم احزاب متّحد ، علاوه بر گوناگونى ، نو به نو و در حال تجديد شدن بود .

و تظنّون باللّه الظنونا

آوردن فعل مضارع {تظنّون} به منظور بيان پديد آمدن گمان، مى تواند بيان كننده تداوم و تجديد شدن آن باشد.

عوامل پيروزى مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 27 - 8

8 - قدرت مطلق خداوند ، عامل شكست يهود بنى قريظه

و پيروزى مسلمانان مدينه بود .

أنزل الذين ظ_هروهم . .. فريقًا تقتلون ... وكان اللّه على كلّ شىء قديرًا

عهد مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 2،6،8،11

2 - مسلمانان مدينه ، با خدا ، عهد بسته بودند كه از جهاد و رويارويى با دشمن نگريزند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه عليه

6 - برخى از مسلمانان مدينه ، در عمل به عهد خود با خدا ، تا پاى جان پيش رفتند .

فمنهم من قضى نحبه

{نحب} در لغت، به معناى {نذر واجب} است (مفردات راغب). {قضى نحبه} كنايه از مرگ و يا كشته شدن است.

8 - برخى از صاحبان عهد با خدا ، از مسلمانان مدينه ، در انتظار فرا رسيدن فرصتى مناسب براى عمل به عهد خويش بودند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه عليه . .. و منهم من ينتظر

11 - صاحبان عهد با خداوند ، از مسلمانان مدينه ، بر خلاف منافقانِ آن ديار ، هيچ گاه از زير بار عهد خود شانه خالى نكردند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه . .. و ما بدّلوا تبديلاً

محاصره مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 1

1 - مسلمانان مدينه ، از ناحيه بالا و پايين مدينه ، در محاصره دشمن ( احزاب متّحد ) قرار گرفتند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

مخالفان مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 3

3 - در مدينه

، مخالفانى وجود داشتند كه درصدد جذب منافقان به سوى خود بودند .

و القائلين لإخونهم هلمّ إلينا

مراد از {القائلين} طبق گفته مفسران، يهوديان اطراف مدينه بوده اند. مرجع ضمير در {إخوانهم} افراد منافق اند.

مسلمانان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 2،8،11،13،15

2 - احزاب متّحد ، در جنگ عليه مسلمانان ، جمعيتى فراوان داشتند .

إذ جاءتكم جنود . .. إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

{جنود} جمع {جند} است و دلالت بر چندين سپاه مى كند. آمدن نيروها از بالا دست مدينه و پايين دست آن نيز مؤيد اين نكته است; زيرا آنان داراى جمعيتى چشمگير بوده اند كه توانسته اند نيروهايشان را در اطراف مدينه مستقر كنند.

8 - هجوم احزاب متّحد به مدينه ، براى درهم شكستن مسلمانان ، مسلمانان را به قدرى وحشت زده كرد كه همانند افراد محتضر شدند .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

مراد از به حنجره رسيدن قلب ها، خفگى و به حال مرگ افتادن است.

11 - ايّام هجوم احزاب متّحد به مدينه ، روزهايى بس سخت و نگران كننده براى مسلمانان بود .

إذ جاءوكم . .. و إذ زاغت الأبص_ر و بلغت القلوب الحناجر

13 - پس از محاصره مدينه از سوى احزاب متّحد ، ظنّ و گمان هاى گوناگونى درباره خدا ، در ميان مردم مسلمان پديد آمد .

إذ جاءوكم . .. و تظنّون باللّه الظنونا

{ظنون} مفعول مطلق عددى است و {ال } در آن، براى جنس است. جمع آورده شدن {ظنون } همراه با {ال} دلالت بر

تعدد و گوناگونى مى كند.

15 - ظنّ و گمان هاى مردم مدينه درباره وعده هاى خدا ، در پى هجوم احزاب متّحد ، علاوه بر گوناگونى ، نو به نو و در حال تجديد شدن بود .

و تظنّون باللّه الظنونا

آوردن فعل مضارع {تظنّون} به منظور بيان پديد آمدن گمان، مى تواند بيان كننده تداوم و تجديد شدن آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 1

1 - منافقان ، همسو با احزاب متّحد ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن روحيه مسلمانان فعاليت مى كردند .

إذ جاءتكم جنود . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه ... إلاّ غرورًا

فعل مضارع {يقول} بر تداوم كار منافقان دلالت مى كند كه از آن، به {فعاليت} تعبير مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 1،2

1 - عده اى از منافقان ، مسلمانان شركت كننده در غزوه احزاب را ، به ترك جهاد وسوسه مى كردند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

2 - منافقان براى ماندن مسلمانان به همراه پيامبر ( ص ) در غزوه احزاب _ باتوجه به هجوم دشمن _ وجهى منطقى قائل نبودند و آنان را به ترك غزوه ، دعوت مى كردند .

قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 9،10

9 - مسلمانان مدينه ، در غزوه احزاب ، به رغم قدرت و شوكت دشمن و كارشكنى هاى منافقان ، تسليم امر

پيامبر ( ص ) براى جهاد بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم إلاّ إيم_نًا و تسليمًا

ممكن است {تسليماً} به قرينه مقام (بحث جهاد و هجوم دشمن و نيز الگو بودن پيامبر(ص)) تسليم بودن به امر پيامبر(ص) براى جهاد باشد.

10 - توجه مسلمانان مدينه به تحقق وعده هاى خدا و پيامبرش ، در غزوه احزاب ، باعث شد كه آنان ، با ديدن سپاه دشمن بر ايمان شان افزوده شود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله . .. و ما زادهم إل

مسلمانان مدينه و سپاه احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 22 - 1،2،6،9،10

1 - مسلمانان مدينه ، با ديدن سپاهيان احزاب متّحد ، اذعان داشتند ، آنچه ديده اند ، همان چيزى است كه خدا و پيامبرش وعده داده اند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

2 - مسلمانان مدينه ، پيشاپيش ، از رويارويى شان با احزاب متّحد ، با خبر بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله

6 - آنچه مسلمانان مدينه ، در رويارويى با احزاب متّحد مشاهده كردند ، بر ايمان شان به راه خود و تسليم بودن شان افزود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم الاّ إيم_نًا و تسليمًا

فاعل {زاد} مصدر فعل {رأى} است. بنابراين، استفاده مى شود كه مشاهده دشمنان، بر ايمان مسلمانان افزوده است.

9 - مسلمانان مدينه ، در غزوه احزاب ، به رغم قدرت و شوكت دشمن و كارشكنى هاى منافقان

، تسليم امر پيامبر ( ص ) براى جهاد بودند .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب . .. و ما زادهم إلاّ إيم_نًا و تسليمًا

ممكن است {تسليماً} به قرينه مقام (بحث جهاد و هجوم دشمن و نيز الگو بودن پيامبر(ص)) تسليم بودن به امر پيامبر(ص) براى جهاد باشد.

10 - توجه مسلمانان مدينه به تحقق وعده هاى خدا و پيامبرش ، در غزوه احزاب ، باعث شد كه آنان ، با ديدن سپاه دشمن بر ايمان شان افزوده شود .

و لمّا رءا المؤمنون الأحزاب قالوا ه_ذا ما وعدنا اللّه و رسوله . .. و ما زادهم إل

مشكلات مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 8

8 - خداوند ، مؤمنان مدينه را در روز هاى سخت و وانفساى هجوم همه جانبه دشمن ، يارى كرد .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم و إذ زاغت الأبص_ر . .. هنالك ابتلى المؤمنون ..

مشكلات مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 3

3 - مسلمانان مدينه ، با هجوم احزاب متّحد ، در شرايط سختى قرار گرفتند .

و زلزلوا زلزالاً شديدًا

نظم سپاه مسلمانان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 10

10 - در سپاه مسلمانان ، به هنگام غزوه احزاب ، نظمى استوار ، حاكم بود . به گونه اى كه منافقان نيز خود را ملزم به رعايت آن مى دانستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ

وعده پيروزى به مسلمانان مدينه

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 4،5

4 - خداوند و پيامبرش ، به مسلمانان وعده داده بودند كه در صورت مواجهه آنان با دشمنان شان ، پيروز خواهند شد .

ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّغرورًا

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

وفادارى مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 11

11 - صاحبان عهد با خداوند ، از مسلمانان مدينه ، بر خلاف منافقانِ آن ديار ، هيچ گاه از زير بار عهد خود شانه خالى نكردند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه . .. و ما بدّلوا تبديلاً

وفاى به عهد مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 1،3،11

1 - برخى از مسلمانان مدينه ، بر سر پيمان خود با خداى خويش ، وفادار ماندند و از جهاد نگريختند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه عليه

به قرينه آيه پانزده _ كه درباره عهد منافقان مبنى بر فرار نكردن از صحنه جنگ است _ مراد از {ما عاهدوا} مى تواند عهد بستن بر فرار نكردن از جهاد باشد.

3 - وفادارانِ به عهد خود ، از مسلمانان مدينه ، مردانى مورد ستايش خداوندند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه عليه

آوردن {رجال} _ به صورت نكره _ براى زيادت در تعريف و تمجيد

است.

11 - صاحبان عهد با خداوند ، از مسلمانان مدينه ، بر خلاف منافقانِ آن ديار ، هيچ گاه از زير بار عهد خود شانه خالى نكردند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه . .. و ما بدّلوا تبديلاً

هجوم دشمن به مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 1

1 - منافقان ، همسو با احزاب متّحد ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن روحيه مسلمانان فعاليت مى كردند .

إذ جاءتكم جنود . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه ... إلاّ غرورًا

فعل مضارع {يقول} بر تداوم كار منافقان دلالت مى كند كه از آن، به {فعاليت} تعبير مى شود.

مسلمانان مكه

آثار توحيد مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 1

1 - اخراج ظالمانه مسلمانان صدراسلام از زادگاهشان ( مكّه ) ، تنها به جرم اعتقاد آنان به يگانگى خدا

بأنّهم ظلموا . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

{الذين اُخرجوا} بدل از {الذين يقاتلون} و به تقدير اذن القتال للذين اُخرجوا. ..} مى باشد. {ديار} جمع {دار} است و {دار}; يعنى، خانه و جايى كه انسان در آن جا سكونت دارد. بنابراين معناى جمله ياد شده چنين مى شود: به كسانى كه به ناحق از خانه و كاشانه خود بيرون رانده شدند، رخصت پيكار داده شد.

آوارگى مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 5

5 - تشريع حكم جهاد ، پس از آوارگى مسلمانان از مكّه و هجرت به

مدينه

أُذن للذين يق_تلون . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

اخراج مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 1

1 - اخراج ظالمانه مسلمانان صدراسلام از زادگاهشان ( مكّه ) ، تنها به جرم اعتقاد آنان به يگانگى خدا

بأنّهم ظلموا . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

{الذين اُخرجوا} بدل از {الذين يقاتلون} و به تقدير اذن القتال للذين اُخرجوا. ..} مى باشد. {ديار} جمع {دار} است و {دار}; يعنى، خانه و جايى كه انسان در آن جا سكونت دارد. بنابراين معناى جمله ياد شده چنين مى شود: به كسانى كه به ناحق از خانه و كاشانه خود بيرون رانده شدند، رخصت پيكار داده شد.

اذيت مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 3

3- مسلمانان صدراسلام ( در مكه ) از سوى كافران و مشركان گرفتار فشار هاى روحى و تنگنا هاى روانى بودند .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

با توجه به نزول اين آيات در مكّه، جمله {سيجعل . ..} بايد وعده اى نزديك به مسلمانان صدراسلام باشد. اين نويد حكايت از آن دارد كه مسلمانان در زمان نزول آيات، در شرايط سختى از نظر روحى و روانى و مقبوليت اجتماعى قرار داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 12 - 5

5 - مسلمانان در مكه ، هم مورد آزار و اذيت جسمى بودند و هم در معرض تبليغات منفى كافران قرار داشتند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى

اللّه. ..و قال الذين كفروا... اتّب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 56 - 3

3 - مسلمانان مكه ، مورد اذيت و آزار مشركان بودند و از عبادت خدا منع مى شدند .

ي_عبادى الذين ءامنوا إنّ أرضى وسعة

مراد از {عبادى} مؤمنان مكه اند. و {إنّ أرضى واسعة} كنايه از فرمان به هجرت است. چنين فرمانى، حاكى است كه آنان در مكه، مورد آزار قرار مى گرفتند و نمى توانستند خداوند را، به درستى، بندگى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 4

4 - مسلمانان در مكه ، مواجه با حركت هاى ايذايى و خصمانه مشركان و در انديشه مقابله با آنان

قل للذين ءامنوا يغفروا للذين لا يرجون أيّام اللّه

فرمان الهى به غفران و چشم پوشى، از دو واقعيت تاريخى خبر مى دهد: 1_ حركت هاى ايذايى مشركان مكه; 2_ راه يافتن انديشه انتقام و مقابله به مثل در ذهن مؤمنان.

تأمين معاش مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 60 - 5

5 - مسلمانان مكه ، در صورت هجرت از مكه ، نگران معاش خود بودند .

إنّ أرضى وسعة . .. و كأيّن من دابّة لاتحمل رزقها اللّه يرزقها و إيّاكم

اين كه خداوند پس از توصيه به هجرت براى حفظ ارزش دينى، رازقيت خود را مطرح مى كند و يادآورى مى كند كه خيلى از جنبندگان، قادر به تأمين روزى خود نيستند، احتمال دارد درصدد دفع توهم و پرسشى باشد كه مسلمانان، آن را در ذهن خود داشته

اند. برداشت بالا براساس احتمال ياد شده است.

تبليغ عليه مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 12 - 5،8

5 - مسلمانان در مكه ، هم مورد آزار و اذيت جسمى بودند و هم در معرض تبليغات منفى كافران قرار داشتند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه. ..و قال الذين كفروا... اتّب

8 - كافران مكه ، براى باز داشتن مسلمانان ، از ايمان شان به دروغ متوسل شدند .

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا و لنحمل خط_ي_كم . .. إنّهم لك_ذبون

تبليغ مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 7

7 - فعاليت مسلمانان صدراسلام پيش از هجرت ، محدود به مسائل فرهنگى و تبليغى

إلاّ أن يقولوا ربّنا اللّه

تقيه مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 10

10- مؤمنان مكه قبل از صلح حديبيه ، داراى شرايطى دشوار و ناگزير از تقيه شديد

رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

آگاهى نداشتن مؤمنان مدينه از مؤمنان مكه، از آن جهت بوده است كه مؤمنان مكه در آن محيط، قادر به ابراز ايمان نبوده و شديداً تقيه مى كردند.

حقوق مسلمانان مكه مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 7

7 - تمامى مسلمانان ( مكّى و آفاقى ) ، نسبت به مسجدالحرام از حق مساوى برخورداراند .

الذى جعلن_ه للناس سواء الع_كف فيه و الباد

{سواء} به معناى {مستوى} و حال براى {الناس}است.

{عاكف} به معناى مقيم (منظور اهل مكّه) است. {بادى} يعنى اهل باديه و مقصود از آن مردمى است كه بيرون مكّه و در سرزمين هاى ديگر زندگى مى كنند; يعنى، ما مسجدالحرام را براى همه انسان ها قرار داديم و در بهره مندى از آن، مكّى و آفاقى برابراند و كسى را بر ديگرى امتيازى نيست.

حمايت از مسلمانان ناشناخته مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 21

21- تعلّق مشيت الهى ، به حمايت از مؤمنان ناشناخته مكه

ليدخل اللّه فى رحمته من يشاء

تعبير {من يشاء}، ممكن است نظر به مردان و زنان مؤمنى داشته باشد كه در جمله هاى پيشين آيه، از آنهايادشد.

دشمنى با مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 4

4 - مسلمانان در مكه ، مواجه با حركت هاى ايذايى و خصمانه مشركان و در انديشه مقابله با آنان

قل للذين ءامنوا يغفروا للذين لا يرجون أيّام اللّه

فرمان الهى به غفران و چشم پوشى، از دو واقعيت تاريخى خبر مى دهد: 1_ حركت هاى ايذايى مشركان مكه; 2_ راه يافتن انديشه انتقام و مقابله به مثل در ذهن مؤمنان.

رحمت بر مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 20

20- مصونيت مؤمنان مكه و بهره مندى آنان از رحمت الهى ، از اهداف برقرارى صلح حديبيه

ليدخل اللّه فى رحمته من يشاء

از ارتباط جمله {ليدخل . ..} با آيه قبل، مطلب بالا استفاده مى شود; زيرا {ليدخل ...} غايت براى جواب محذوف است;

يعنى، ما بدين سبب اجازه جنگ نداديم تا مؤمنان مكه آسيب نبينند و از رحمت الهى بهره مند گردند.

زيان به مسلمانان ناشناخته مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 14

14- آسيب ديدن مؤمنان ناشناخته شهر مكه ، در صورت وقوع جنگ ميان مسلمانان و مكيان در حديبيه

و لولا رجال مؤمنون . .. أن تط_وهم

صبر مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 1

1 - خداوند مؤمنان مكه را به صبر در برابر حركات ناشايست مشركان و عفو از خطاكارى آنان فرمان داد .

قل للذين ءامنوا يغفروا للذين لايرجون أيّام اللّه

با توجه به اين كه اين آيات در مكه نازل شده، به دست مى آيد كه اين فرمان در مقطع قبل از هجرت بوده است و منظور از {الذين لايرجون. ..} مشركان اند.

عقيده مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 1

1 - اخراج ظالمانه مسلمانان صدراسلام از زادگاهشان ( مكّه ) ، تنها به جرم اعتقاد آنان به يگانگى خدا

بأنّهم ظلموا . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

{الذين اُخرجوا} بدل از {الذين يقاتلون} و به تقدير اذن القتال للذين اُخرجوا. ..} مى باشد. {ديار} جمع {دار} است و {دار}; يعنى، خانه و جايى كه انسان در آن جا سكونت دارد. بنابراين معناى جمله ياد شده چنين مى شود: به كسانى كه به ناحق از خانه و كاشانه خود بيرون رانده شدند، رخصت پيكار داده شد.

فضايل مسلمانان مكه

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 56 - 1

1 - مسلمانان مكه ، مورد توجه ويژه خداوند بودند .

ي_عبادى الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 24

24- حضور مؤمنان در محيط زندگى كافران مكه ، باعث نجات موقت كفّار از عذاب الهى

لو تزيّلوا لعذّبنا الذين كفروا منهم

محافظت از مسلمانان ناشناخته مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 15

15- تدبير صلح حديبيه از جانب خداوند ، به منظور حفظ جانِ مؤمنان ناشناخته مكه

و لولا رجال مؤمنون . .. أن تط_وهم

محدوده تلاش مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 7

7 - فعاليت مسلمانان صدراسلام پيش از هجرت ، محدود به مسائل فرهنگى و تبليغى

إلاّ أن يقولوا ربّنا اللّه

مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 10

10 _ دعاى مسلمانان مظلوم و مستضعف مكّه به درگاه پروردگار براى رهايى از ستم حاكم بر آنان

و المستضعفين . .. الّذين يقولون ربّنا اخرجنا من هذه القرية الظّالم اهلها

مسلمانان ناشناخته مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 8،9،12

8- وجود زنان و مردانى مؤمن _ اما ناشناخته _ در ميان كافران مكه ، قبل از حديبيه

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

9- بى اطلاعى مهاجران و انصار ، از وجود مردان و زنانى مؤمن در ميان مكيان ; قبل

از صلح حديبيه

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

12- پى بردن مسلمانان ، پس از حديبيه به وجود عناصرى مؤمن ; اما مخفى در قلب محيط شرك ( مكه )

و لولا رجال مؤمنون . .. لم تعلموهم

تعبير {لم تعلموهم}، بيانگر عدم اطلاع قبلى مسلمانان از وجود مؤمنانى در مكه است و نفس همين تعبير، تذكرى به مسلمانان نسبت به وجود مؤمنان ناشناخته در مكه است.

مشكلات مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 3

3- مسلمانان صدراسلام ( در مكه ) از سوى كافران و مشركان گرفتار فشار هاى روحى و تنگنا هاى روانى بودند .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

با توجه به نزول اين آيات در مكّه، جمله {سيجعل . ..} بايد وعده اى نزديك به مسلمانان صدراسلام باشد. اين نويد حكايت از آن دارد كه مسلمانان در زمان نزول آيات، در شرايط سختى از نظر روحى و روانى و مقبوليت اجتماعى قرار داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 3

3- تسليت و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در شرايط سخت و دشوار مكه

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 10

10- مؤمنان مكه قبل از صلح حديبيه ، داراى شرايطى دشوار و ناگزير از تقيه شديد

رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

آگاهى نداشتن مؤمنان مدينه از مؤمنان مكه، از آن جهت بوده است كه مؤمنان مكه در آن محيط، قادر

به ابراز ايمان نبوده و شديداً تقيه مى كردند.

مصونيت مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 20

20- مصونيت مؤمنان مكه و بهره مندى آنان از رحمت الهى ، از اهداف برقرارى صلح حديبيه

ليدخل اللّه فى رحمته من يشاء

از ارتباط جمله {ليدخل . ..} با آيه قبل، مطلب بالا استفاده مى شود; زيرا {ليدخل ...} غايت براى جواب محذوف است; يعنى، ما بدين سبب اجازه جنگ نداديم تا مؤمنان مكه آسيب نبينند و از رحمت الهى بهره مند گردند.

نقش مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 24

24- حضور مؤمنان در محيط زندگى كافران مكه ، باعث نجات موقت كفّار از عذاب الهى

لو تزيّلوا لعذّبنا الذين كفروا منهم

نگرانى مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 60 - 5

5 - مسلمانان مكه ، در صورت هجرت از مكه ، نگران معاش خود بودند .

إنّ أرضى وسعة . .. و كأيّن من دابّة لاتحمل رزقها اللّه يرزقها و إيّاكم

اين كه خداوند پس از توصيه به هجرت براى حفظ ارزش دينى، رازقيت خود را مطرح مى كند و يادآورى مى كند كه خيلى از جنبندگان، قادر به تأمين روزى خود نيستند، احتمال دارد درصدد دفع توهم و پرسشى باشد كه مسلمانان، آن را در ذهن خود داشته اند. برداشت بالا براساس احتمال ياد شده است.

هجرت مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 5

5 -

تشريع حكم جهاد ، پس از آوارگى مسلمانان از مكّه و هجرت به مدينه

أُذن للذين يق_تلون . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 60 - 5

5 - مسلمانان مكه ، در صورت هجرت از مكه ، نگران معاش خود بودند .

إنّ أرضى وسعة . .. و كأيّن من دابّة لاتحمل رزقها اللّه يرزقها و إيّاكم

اين كه خداوند پس از توصيه به هجرت براى حفظ ارزش دينى، رازقيت خود را مطرح مى كند و يادآورى مى كند كه خيلى از جنبندگان، قادر به تأمين روزى خود نيستند، احتمال دارد درصدد دفع توهم و پرسشى باشد كه مسلمانان، آن را در ذهن خود داشته اند. برداشت بالا براساس احتمال ياد شده است.

مسيحيان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مسيحيان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 59 - 4

4 _ احتجاج خداوند با مسيحيان در ردّ پندار غلط آنان ( فرزند خدا بودن حضرت عيسى ( ع ) )

انّ مثل عيسى عنداللّه كمثل ادم خلقه من تراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 1،4،9،18

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت نمودن نصارا به مباهله ، پس از اقامه برهان براى آنان

انّ مثل عيسى . .. فمن حاجّك ... فقل تعالوا ... ثم نبتهل

4 _ احتجاج و لجاجت نصارا با پيامبر ( ص ) ، پس از اقامه برهان براى آنان در مورد حضرت عيسى ( ع )

فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم

فقل تعالوا

9 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت نصارا به مباهله ، با شركت دادن زنان و فرزندان طرفين در آن

فمن حاجّك . .. فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم

18 _ وعده قطعى خداوند به يارى و نصرت پيامبر ( ص ) ، در مباهله با نصارا

فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين

پيشنهاد مباهله از جانب خدا به پيامبر (ص) بوده و اين،$مستلزم نصرت دادن پيامبر اكرم (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 62 - 6

6 _ مسيحيان مدّعى الوهيّت حضرت عيسى ( ع ) ، و تخطئه آن از سوى خداوند

ان مثل عيسى عند اللّه كمثل ادم خلقه من تراب . .. و ما من اله الا اللّه

جمله {و ما من اله الا اللّه} كه بيانگر تخصيص الوهيت به خداوند است، به قرينه آيات قبل، تعريض به مسيحيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 4،6

4 _ بيگانگى يهود و نصارا از آيين حضرت ابراهيم ( ع ) ( تسليم بودن در برابر خدا )

انّ اولى الناس بابرهيم لَلّذين اتّبعوه

جمله {ان اولى . .. }، تعريضى است به يهود و نصارا كه چنين نيستند.

6 _ سزاوارترين مردم به انتساب و پيوند دينى به حضرت ابراهيم ( ع ) ، پيامبر ( ص ) و مؤمنانند ; نه يهود و نصارا .

ما كان ابرهيم يهودياً و لا نصرانياً . .. انّ اولى الناس بابرهيم لَلّذين اتّبعوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران -

3 - 86 - 3

3 _ يهود و نصارا ، محروم از هدايت ، به جهت انكار آگاهانه حقانيّت پيامبر ( ص ) با وجود دلايل روشن بر آن

كيف يهدى اللّه قوماً . .. و اللّه لا يهدى القوم الظالمين

آيه در مورد اهل كتاب نازل شده و آنان با وجود شهادت قبلى بر حقّانيّت آن حضرت، منكر حقّانيت وى شدند. (روح المعانى).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 87 - 6

6 _ كسانى از يهود و نصارا كه آگاهانه نبوت پيامبر ( ص ) را انكار نمودند ، گرفتار لعنت خدا و فرشتگان و مردم هستند .

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. اولئك جزاؤهم انّ عليهم ... و النّاس اجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 90 - 5

5- { عن إبن عباس سأل رجل رسول الله ( ص ) قال : أرأيت قول الله : { كما أنزلنا على المقتسمين } قال : اليهود و النصارى . . . ;

از ابن عباس روايت شده است كه مردى از رسول خدا(ص) سؤال كرد و گفت: نظر شما درباره سخن خداوند {كما أنزلنا على المقتسمين} چيست؟ حضرت فرمود: [مقصود از مقتسمين] يهود و نصاراست}.

آثار اسلام مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 112 - 5

5 - يهود و نصارا ، در صورتى كه تسليم خدا شوند ( اسلام را بپذيرند ) و كار هاى نيك انجام دهند ، اهل بهشت خواهند بود .

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً

. .. بلى من أسلم ... فله أجره

آثار ايمان مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 2

2 - ايمان واقعى به خدا و قيامت و انجام اعمال صالح ، شرط دور ماندن مسلمانان ، يهوديان ، نصارا و صابئان از هرگونه ترس و اندوه

إن الذين ءامنوا . .. و لا خوف عليهم و لاهم يحزنون

تكرار {ايمان} در {ان الذين آمنوا} و {من آمن} حكايت از آن دارد كه: مراد از ايمان در جمله {من آمن} ايمان واقعى و راستين است نه ايمان صورى و اسمى.

آثار پيروى از مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 9

9_ خداوند پيامبر ( ص ) را در صورت پيروى از آراى يهود و نصارا به محروم كردن از يارى و حفاظت خويش تهديد كرد .

ل_ئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من الله من ولىّ ولاواق

{ولىّ} به معناى ياور و {واق} اسم فاعل از {وقاية} به معناى نگهدارنده است. {من الله} مى تواند متعلق به محذوف و حال براى {ولىّ} و {واق} باشد. بر اين مبنا جمله {مالك ...} چنين معنا مى شود: براى تو از جانب خداوند هيچ ياور و نگه دارنده اى نخواهد بود ; يعنى، امدادهاى خداوند به تو نخواهد رسيد.

آثار تبعيت از مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 16

16 - خداوند به پيامبر ( ص ) هشدار داد كه در صورت پيروى از آراى يهود و نصارا ، از زمره ستمگران خواهد شد

.

لئن اتبعت اهواءهم . .. إنك إذاً لمن الظلمين

آثار حسد مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 5

5 - حسادت يهود و نصارا ، منشأ علاقه و تلاش آنها بر بازگرداندن اهل ايمان از اسلام بود .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

{حسداً} مفعولٌ له براى {ودّ كثيراً . ..} مى باشد; يعنى، علاقه و تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان، به علت حسادت ايشان بود.

آثار دشمنى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 7

7 - ايمان نياوردن يهود و نصارا به قرآن و معارف اسلام ، از سر ستيزه جويى و دشمنى است .

و إن تولوا فإنما هم فى شقاق

آثار دوستى با مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 12،16

12 _ روابط دوستانه گروهى از مسلمانان عصر پيامبر ( ص ) ، با يهود و نصارا ، موجب تباهى اعمال نيك گذشته آنان

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

16 _ ناكامى پذيرندگان ولايت و دوستى يهود و نصارا ، در بهره گيرى از روابط دوستانه با آنان

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

بدان احتمال كه مراد از {اعملهم} تلاشهايى است كه بيماردلان براى ايجاد روابط دوستانه با يهود و نصارا، داشتند ; بر اين اساس مقصود از {خسارت} بهره نجستن از ايجاد رابطه با يهود و نصارا خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 15

15 _ دوستى با كافران (

يهود ، نصارا و . . . ) ، موجب فروتنى در مقابل آنان و گردنفرازى در مقابل اهل ايمان

من يرتد منكم عن دينه . .. اذلة على المؤمنين اعزة على الكفرين

آرزوهاى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 3

3 - آرزوى يهود و نصارا براى مرتد ساختن مسلمانان صدر اسلام آرزويى خام و تلاش آنان در اين زمينه ، تلاشى ناموفق بود .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم

به كارگيرى فعل ماضى {ودّ} (دوست داشتند) به جاى فعل مضارع (دوست مى دارند) اشاره به اين نكته دارد كه: تلاش آنان بى ثمر است، به گونه اى كه بايد علاقه و تلاش آنان را سپرى شده دانست.

آرزوى مسيحيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 4

4 _ مسيحيان مؤمن به قرآن و پيامبر ( ص ) آرزومند همراهى با صالحان در بهشت

و نطمع ان يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفعول حذف شده از {يدخلنا} به قرينه مقام و نيز آيه بعد {الجنة} باشد يعنى {نطمع ان يدخلنا الجنة مع القوم الصالحين}.

آگاهى مسيحيان به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 146 - 12

12 - از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه فرمود : { هذه الآية نزلت فى اليهود و النصارى يقول اللّه تبارك و تعالى { الذين آتيناهم الكتاب } يعنى التوراة و الأنجيل - يعرفونه - يعنى رسول اللّه كما يعرفون أبناءهم لان

اللّه عز و جل قد أنزل عليهم فى التوراة و الزبور و الأنجيل صفة محمد و صفة اصحابه و مبعثه و هجرته . . . ;

آيه فوق، درباره يهود و نصارا نازل شده است و آنان كسانى بودند كه تورات و انجيل به آنان داده شده بود و رسول خدا(ص) را مانند فرزندان خود مى شناختند; چون خداوند در تورات، زبور و انجيل صفات رسول خدا و اصحابش و بعثت و هجرت آن حضرت را نازل كرده بود . .. }.

آلودگى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 49 - 16

16 _ يهود و نصارا ، مدعى پيراستگى خويش از آلودگى و انحراف

الم تر الى الذين يزكّون انفسهم

امام باقر (ع) در مورد آيه فوق فرمود: انّهم اليهود و النصارى.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 220 ; نورالثقلين، ج 1، 489، ح 295.

ابراهيم(ع) و مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 4،5،6

4 _ بيگانگى يهود و نصارا از آيين حضرت ابراهيم ( ع ) ( تسليم بودن در برابر خدا )

انّ اولى الناس بابرهيم لَلّذين اتّبعوه

جمله {ان اولى . .. }، تعريضى است به يهود و نصارا كه چنين نيستند.

5 _ يهود و نصارا هر يك مدعى انتساب و پيوند دينى با ابراهيم ( ع ) بودند .

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم . .. انّ اولى الناس بابرهيم لَلّذين اتّبعوه

6 _ سزاوارترين مردم به انتساب و پيوند دينى به حضرت ابراهيم ( ع ) ، پيامبر ( ص ) و مؤمنانند ; نه يهود

و نصارا .

ما كان ابرهيم يهودياً و لا نصرانياً . .. انّ اولى الناس بابرهيم لَلّذين اتّبعوه

اتحاد يهود و مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 2

2 - توافق و اتحاد يهود و نصاراى عصر بعثت عليه مسلمانان ، على رغم اختلافات شديد ايشان با يكديگر

و قالوا كونوا هوداً أو نصرى تهتدوا

هدف از {لفّ اجمالى} در آيه و بيان دو جمله در يك كلام، رساندن اتحاد و توافق يهود و نصارا عليه مسلمانان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 3

3 - يهود و نصارا - على رغم داشتن اختلاف هاى اساسى با يكديگر - بر ضد اسلام و مسلمانان همسو و هم آوا هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

روشن است كه يهوديان اظهار نمى داشتند كه ابراهيم و . .. نصرانى بودند و همچنين نصارا نمى گفتند كه ابراهيم و ... يهودى بودند. بنابراين آوردن {لفّ اجمالى} و بيان نكردن عقيده هر كدام به صورت تفصيلى، حاوى اين نكته است كه: آنان - على رغم اختلافاتشان - بر ضد اسلام و مسلمين هم آوا و همسو هستند.

اتمام حجت با مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 2

2 - اتمام حجت بر تمام كافران ( يهود ، نصارا ، مجوس و مشركان ) و رساندن برهان آشكار به آنان ، سنتى الهى است .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

اجتناب مسيحيان از طيبات

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 19

19 _ يهود و نصارا در پيش از اسلام ، مبتلا به بهره گيرى از ناپاكى ها و پرهيز از برخى پاكى ها و پاكيزه ها

يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

مراد از ضمير {هم} در {لهم} و {عليهم} به قرينه {التورية و الانجيل}، يهود و نصارا است.

احتجاج با مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) مأمور محاجه با مسيحيان مدعى الوهيت مسيح

الذين قالوا إنّ اللّه . .. قل فمن يملك

احتجاج مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 65 - 2،4

2 _ محاجه يهود و نصارا درباره آيين ابراهيم ( ع )

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم

از جمله {و ما انزلت . .. }، معلوم مى شود محاجّه و نزاع، درباره آيين ابراهيم بوده است.

4 _ احتجاج يهود و نصارا با يكديگر ، در مورد انتساب و پيوند دينى خود به ابراهيم ( ع ) و نفى آن از طرف مقابل

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم

{ان اولى الناس بابراهيم . .. } در آيه شصت و هشتم، مى رساند كه از جمله احتجاجهاى يهود و نصارا با يكديگر، ادّعاى تبعيت و پيوند دينى خود با ابراهيم (ع) و نفى آن از ديگرى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 66 - 1

1 _ احتجاج بحقّ نصارا ، با يهود ، درباره اثبات نبوّت

حضرت عيسى ( ع )

حاججتم فيما لكم به علم

احتجاج نصارا در موردى كه علم داشتند، عبارت بود از نبوّت حضرت عيسى (ع) كه اين احتجاج، حق بوده است.

اختلاف در مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 18

18 _ مسيحيان بر اثر نقض پيمان الهى و اختلافات داخلى ، زندگى فلاكت بارى را براى خويش خواهند ساخت .

فاغرينا . .. و سوف ينبئهم اللّه بما كانوا يصنعون

بر اساس اين احتمال كه {سوف ينبئهم}، بيان كيفر دنيوى مسيحيان باشد. بر اين مبنا، {ما كانوا يصنعون}، اشاره به گرفتاريهايى است كه آنان به خاطر كينه و دشمنى با يكديگر براى خويش به وجود مى آورند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 73 - 3

3 _ اختلاف عقايد مسيحيان درباره الوهيت

قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه ثالث ثلثة

اختلاف مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 18

18 _ خداوند ، مرجع و حاكم حلّ اختلافات يهود و نصارا در قيامت

ثمّ الىّ مرجعكم فاحكم بينكم فيما كنتم فيه تختلفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 37 - 1

1- طايفه هايى از مردم زمان مريم ، پيروان على رغم سخنان روشن عيسى ( ع ) در باره او به اختلاف نظر و كشمكش پرداختند .

فاختلف الأحزاب من بينهم

با توجه به آيات گذشته كه در باره فرزند مريم(س) بودن عيسى(ع) و نفى گزينش فرزند از جانب خداوند

بود، چنين برمى آيد كه اختلاف طايفه ها و گروه ها در باره ماهيت حضرت مسيح(ع) بوده است.

اختلاف يهود با مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 8

8 - تورات و انجيل ، راهگشاى حل اختلاف مذهبى يهود و نصارا

قالت اليهود . .. و قالت النصرى ... و هم يتلون الكتب

جمله حاليه {و هم يتلون الكتاب} مى تواند به داعى تعجب ايراد شده باشد; يعنى، باعث شگفتى است كه يهود و نصارا كتابهاى آسمانى را مى خوانند، ولى در عين حال اين گونه اختلاف دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 2

2 - توافق و اتحاد يهود و نصاراى عصر بعثت عليه مسلمانان ، على رغم اختلافات شديد ايشان با يكديگر

و قالوا كونوا هوداً أو نصرى تهتدوا

هدف از {لفّ اجمالى} در آيه و بيان دو جمله در يك كلام، رساندن اتحاد و توافق يهود و نصارا عليه مسلمانان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 3

3 - يهود و نصارا - على رغم داشتن اختلاف هاى اساسى با يكديگر - بر ضد اسلام و مسلمانان همسو و هم آوا هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

روشن است كه يهوديان اظهار نمى داشتند كه ابراهيم و . .. نصرانى بودند و همچنين نصارا نمى گفتند كه ابراهيم و ... يهودى بودند. بنابراين آوردن {لفّ اجمالى} و بيان نكردن عقيده هر كدام به صورت تفصيلى، حاوى اين نكته است كه: آنان -

على رغم اختلافاتشان - بر ضد اسلام و مسلمين هم آوا و همسو هستند.

ادعاهاى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 10

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف به مطالبه برهان از يهود و نصارا بر ادعاى محروميت مسلمانان از بهشت

قل هاتوا برهنكم إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 5

5 - اتهام يهود و نصارا عليه يكديگر ( بى پايه و اساس خواندن آيين طرف مقابل ) مخالف با كتاب آسمانى خود آنان است .

و قالت اليهود . .. و هم يتلون الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 31 - 17

17 _ نصارا ، مدعى دوست داشتن خدا

قل ان كنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى

در جمله {ان كنتم . .. } فرض شده كه مخاطبان مدعى دوست داشتن خداوند هستند و بنابر آنچه مجمع البيان در شأن نزول آيه آورده مراد از مخاطبان آيه مسيحيان مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 49 - 16

16 _ يهود و نصارا ، مدعى پيراستگى خويش از آلودگى و انحراف

الم تر الى الذين يزكّون انفسهم

امام باقر (ع) در مورد آيه فوق فرمود: انّهم اليهود و النصارى.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 220 ; نورالثقلين، ج 1، 489، ح 295.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 2

2 _ ادعاى دروغين نصرانيت ( يارى عيسى ( ع ) و

دين خدا ) از سوى مسيحيان

و من الذين قالوا إنّا نصرى اخذنا ميثقهم

خداوند براى بيان اين نكته كه مسيحيان تنها مدعى نصرانيت هستند، فرمود: {و من الذين قالوا}، و نفرمود: {و من النصارى} چون آنها نه به آيين نصرانيت پايبند بودند و نه عيسى(ع) و دين خدا را يارى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 1،20

1 _ ادعاى گروهى از مسيحيان به انحصار الوهيت در حضرت مسيح ( ع )

قالوا إنّ اللّه هو المسيح ابن مريم

20 _ ادعاى الوهيت براى مسيح ( ع ) ، نشانه ضعف شناخت مسيحيان از خدا و قدرت مطلق اوست .

الذين قالوا . .. و للّه ملك السموت

استفاده مسيحيان از خبايث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 19

19 _ يهود و نصارا در پيش از اسلام ، مبتلا به بهره گيرى از ناپاكى ها و پرهيز از برخى پاكى ها و پاكيزه ها

يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

مراد از ضمير {هم} در {لهم} و {عليهم} به قرينه {التورية و الانجيل}، يهود و نصارا است.

اسلام مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 6

6 - توافق هاى سطحى با يهود و نصارا ، در گرايش آنان به اسلام مؤثر نيست .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى حتى تتبع ملتهم

اعراض از مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 15

15 - پيامبر ( ص ) موظف به

پرهيز از پيروى يهود و نصارا و ردّ آراى نفسانى ايشان

و لئن اتبعت اهواءهم . .. إنك إذاً لمن الظلمين

اعراض از ولايت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 1

1 _ ضرورت پرهيز مسلمانان از پذيرش ولايت و حاكميت يهود و نصارا

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء

يكى از معانى ولايت، امارت و سلطنت است. (قاموس المحيط)، بنابراين {ولى} مى تواند به معناى امير و حاكم باشد.

افتراهاى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 2

2 - داشتن زاده و اختيار كردن فرزند ، از نسبت هاى نارواى يهود ، نصارا و مشركان به خداوند

و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه

مراد از ضمير در {قالوا} - به قرينه آيه 113 - يهود، نصارا و مشركان است. يهود {عزير} و نصارا {مسيح(ع)} را فرزند خدا مى پنداشتند و مشركان نيز فرشتگان را فرزند او مى شمردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 10

10 _ توبيخ يهود و نصارا از جانب خداوند ، به خاطر ادعاى دروغين فرزند بودن عزير و مسيح براى خدا

و قالت اليهود عزير ابن اللّه . .. أنى يؤفكون

افساد مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 63 - 6

6 _ افساد مستمر نصارا

فانّ اللّه عليم بالمفسدين

مصداق مفسدان در اينجا نصارايند و واژه {مفسدين} با يك مرتبه افساد سازگار نيست بلكه ظهور در استمرار دارد.

اكثريت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 32

32 _ بسيارى از يهوديان و مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) ، مردمى آلوده به گناه و معصيت

يريد اللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم و إن كثيراً من الناس لفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 2

2 _ بسيارى از مسيحيان و يهوديان ، در صدد جايگزينى گرايش ها و قوانين جاهلى به جاى احكام و قوانين الهى

افحكم الجهلية يبغون

{بغى}، به معناى طلب كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 1

1 _ بسيارى از يهود و نصارا ، مردمى حرام خوار و داراى زبانى آلوده به گناه و سخنان ناروا

لولا ينهيهم . .. عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

الوهيت در مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 73 - 3

3 _ اختلاف عقايد مسيحيان درباره الوهيت

قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه ثالث ثلثة

امداد به مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 6

6 _ تعهد مسلمانان سست ايمان بر يارى يهود و نصارا با سوگندهايى مؤكد

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {هولاء} اشاره به بيماردلان و خطاب در {معكم} متوجه يهود و نصارا باشد.

انتظارات مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 2

2 _ اهل كتاب ( يهود و نصارا

) در انتظار بعثت پيامبر ( ص ) *

ياهل الكتب قد جاءكم رسولنا

كلمه {قد} مى تواند بيانگر انتظار حصول فعلى باشد كه بر سر آن آمده است. نظير {قد قامت الصلوة}.

انحراف اكثريت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 59 - 10

10 _ بيشتر يهوديان و مسيحيان ، مردمانى منحرف و بريده از تعاليم آسمانى خويش

و إن اكثركم فسقون

{فاسق} غالباً به كسى گفته مى شود كه به برخى از آيين خويش و يا به تمامى آن پايبند نباشد. (مفردات راغب.)

انحراف عقيدتى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 6

6 - رسوخ افكار و انديشه هاى مخالف كتاب هاى آسمانى ، در عقايد و باور هاى دينى يهود و نصارا

و قالت اليهود . .. و هم يتلون الكتب

انحراف مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 13

13 _ مسيحيان معتقد به الوهيت مسيح ( ع ) ، رويگردان از تعاليم آن حضرت

لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. يبنى اسرءيل اعبدو اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 27 - 18

18 - رهبانيت ، كه در آغاز تنها جنبه الهى داشت ، كم كم دستخوش انحراف قرار گرفت و از هدف اصلى خود خارج شد .

فما رعوها حقّ رعايتها

انحصارطلبى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 1،3

1 - اهل كتاب ( يهود و نصارا

) ، تنها خويشتن را سزاوار بهشت دانسته و ديگران را از آن ، محروم مى پندارند .

و قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

ضمير در {قالوا} به {اهل الكتاب} (در آيه 109) باز مى گردد.

3 - نصارا ، بهشت را از آن خويش دانسته و ديگران را از آن بى نصيب مى پندارند .

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

نصارا جمع نصرانى است و به پيروان حضرت مسيح گفته مى شود، و {هود} جمع هائد است و به پيروان حضرت موسى اطلاق مى گردد.

ايمان مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 136 - 15

15 - يهود و نصارا ، تنها به برخى از پيامبران ايمان داشتند .

لانفرق بين أحد منها

جمله {و ما أوتى النبيّون} دلالت بر لزوم ايمان به همه پيامبران دارد. بنابراين تأكيد آن با جمله {و لانفرق ...} اشاره به اين معنا دارد كه مخاطبان; يعنى، يهود و نصارا به همه پيامبران ايمان ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 69 - 1

1 _ ايمان به خدا و قيامت و انجام عمل صالح ، شرط رهايى مسلمانان ، يهوديان ، صائبى ها و نصارا از هرگونه ترس و اندوه

إنّ الذين ءامنوا و الذين هادوا و الصبئون و النصرى . .. و لا هم يحزنون

{صابئى} كه مفرد {صابئون} است به كسى گفته مى شود كه آيين خويش را رها كرده و به آيينى ديگر گرويده باشد ; با توجه به اين معنا مى توان گفت مصداق مورد نظر از {الصبئون}

در اين آيه _ به قرينه وقوع آن بين {الذين ءامنوا و الذين هادوا} {و النصرى}، كسانى هستند كه با ترك اسلام و يا يهوديت پذيراى آيين نصارا شده باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 6،7،10،11

6 _ گرايش مسيحيان عصر بعثت به اسلام ، برخاسته از آگاهى آنان بر حقانيت قرآن

ترى اعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا من الحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {الحق} قرآن باشد.

7 _ ايمان مسيحيان به پيامبر ( ص ) و تأثر شديد آنان به هنگام شنيدن قرآن ، نشانه تواضع آنان در برابر حق

و انهم لايستكبرون. و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ... مما عرفوا من الحق

جمله {و اذا سمعوا . ..} كه حكايت از اعتراف آنان به حقانيت قرآن و پيامبر(ص) دارد مى تواند به عنوان دليل و شاهدى بر جمله {انهم لايستكبرون} باشد.

10 _ گروهى از مسيحيان ، كشيشان و راهبان عصر بعثت ، پذيراى اسلام در پى شنيدن قرآن .

و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول . .. يقولون ربنا ءامنا

11 _ مسيحيان عصر بعثت پس از پذيرش اسلام با نيايش به درگاه خداوند ، خواهان پيوستن به صف شاهدان و گواهان حقانيت قرآن بودند .

ربنا ءامنا فاكتبنا مع الشهدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 1

1 _ ايمان به خداوند يكتا و حقانيت قرآن تنها راه منطقى و درست در ديدگاه مسيحيان عصر بعثت پس از آشنايى با قرآن

يقولون . .. لانؤمن باللّه وما جاءنا من الحق

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 1

1 _ ايمان مسيحيان به خدا و اعترافشان به حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) موجب برخوردارى آنان از بهشت جاودان

فاثبهم اللّه بما قالوا جنت

بدعت در مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 22

22 _ يهود و نصارا در قبل از اسلام ، مبتلا به تكاليفى مشقتبار و گرفتار در دام خرافات و بدعت هاى فراوان دينى بودند .

و يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

جمع آوردن {اغلال} حكايت از گستردگى بدعتها و خرافات دارد.

بدعتگذارى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 11

11 - رهبانيت ، بدعت پيروان عيسى و انحراف از سيره آن حضرت بود .

و ءاوين_هما إلى ربوة ذات قرار و معين

اين كه مكان زندگى عيسى و مادرش، همراه با امكانات و وسايل آسايش و در سرزمين خوش آب و هوا بود، مى تواند اشاره به اين مطلب باشد كه زندگى رهبانى پيروان آن حضرت، انحراف از سيره او و بدعت در دين او بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 27 - 15،16،17

15 - رهبانيت ، ابداع و نوآورى خود مسيحيان است ; نه دستورالعملى ابتدائى از جانب خداوند .

و رهبانيّة ابتدعوها

16 - رهبانيت ابداعى مسيحيان در اديان آسمانى پيشين سابقه نداشت .

و رهبانيّة ابتدعوها

17 - رهبانيت ابداعى پيروان مسيح ( ع ) ، با شرط هدف الهى ( جلب خرسندى خدا ) داشتن ، مورد

موافقت و رضايت خداوند قرار گرفت .

ما كتبن_ها عليهم إلاّابتغاء رضون اللّه

بغض در مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 8،9،10

8 _ كينه و دشمنى دايمى مسيحيان با يكديگر تا روز قيامت

فاغرينا بينهم العداوة و البغضاء إلى يوم القيمة

{اغرينا} از {غراء} به معناى {چسب} گرفته شده است. يعنى تنها وسيله و مايه اتصال آنها با يكديگر عداوت و دشمنى است.

9 _ كينه و دشمنى دايمى مسيحيان با يكديگر ، كيفر نقض پيمان و فراموشى تذكار هاى خداوند

و من الذين قالوا إنّا نصرى اخذنا ميثقهم فنسوا حظاً . .. فاغرينا بينهم العداوة

10 _ كينه و دشمنى دايمى يهود و مسيحيان با يكديگر تا روز قيامت

و لقد اخذ اللّه ميثق بنى اسرءيل . .. العداوة و البغضاء إلى يوم القيمة

بنابر اينكه ضمير در {بينهم} به يهود و نصارا برگردانده شود.

بى منطقى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 8

8 - يهود و نصارا هيچ برهانى بر ادعاى خويش ( اختصاص بهشت به خويشتن و محروميت مسلمان از آن ) ندارند .

قل هاتوا برهنكم إن كنتم صدقين

{هات} (مفرد هاتوا) اسم فعل و به معناى عطا كن است. بنابراين {هاتوا برهانكم) يعنى، برهانتان را ارائه كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 7

7 - تعصب بى منطق يهود و نصارا در دفاع از آيين خويش و مقاومت در برابر اسلام

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى حتى تتبع ملتهم . .. و لئن اتبعت أهواءهم

پاداش مسيحيان

مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 1

1 - مسلمانان ، يهوديان ، نصرانى ها و صابئان ، در صورت داشتن ايمان راستين به خدا و باور به قيامت و انجام عمل صالح ، از پاداشى گران قدر برخوردار خواهند شد .

إن الذين ءامنوا . .. فلهم أجرهم عند ربهم

مراد از {الذين ءامنوا} مسلمانان هستند. درباره آيين صابئى نظرات مختلفى ايراد شده است. علامه طباطبايى پس از بيان اقوال گوناگون، تأييد مى كنند كه آيين صابئى، آيينى ممزوج از دين يهود، مجوس و حرانيّه بوده است.

پيروى از مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 6

6_ خداوند پيامبر ( ص ) را از پيروى آرا و عقايد يهود و نصارا برحذر داشت .

و ل_ئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من الله من ولىّ ولاواق

تبعيت از مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 15

15 - پيامبر ( ص ) موظف به پرهيز از پيروى يهود و نصارا و ردّ آراى نفسانى ايشان

و لئن اتبعت اهواءهم . .. إنك إذاً لمن الظلمين

تبعيت مسيحيان از علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 1

1 _ تسليم و اطاعت بى چون و چراى يهود و نصارا در برابر احبار و راهبان ( پيشوايان دينى ) خويش

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً

{اتخاذ رب} كنايه از تسليم و اطاعت بى چون و چراست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 4

4 _ اطاعت محض و تبعيت كوركورانه يهود و نصارا از احبار و راهبانشان ، در راستاى مبارزه با قرآن و اسلام

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

تبليغ مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 9

9 - تلاش تبليغاتى يهود و نصارا عليه اسلام و قرآن

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 1،2

1 _ تلاش بى امان يهود و نصارا ، با هدف خاموش كردن نور الهى ( قرآن ) ، با سخنان و تبليغات خود

يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

ضميرهاى جمع در {يريدون}، {يطفئوا} و {بأفواههم} به يهود و نصارا (الذين أوتوا الكتاب) بازمى گردد. قيد {بأفواههم} (با سخنان خويش) مى رساند كه: اهل كتاب براى انحراف افكار عمومى عليه قرآن و اسلام، دست به تبليغات نادرست مى زدند.

2 _ موضع گيرى ها و تبليغات سوء يهود و نصارا ، عليه اسلام به مثابه پفى ناچيز در مقابل نور فروزنده و جاودان الهى

يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

تبليغ مسيحيان عليه اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 6

6 - تلاش هاى تبليغى اهل كتاب ( يهود و نصارا ) بر ضد احكام اسلام ، ايجاد كننده زمينه هاى شك و ترديد در اذهان مسلمانان صدر اسلام

الحق من ربك فلاتكونن من الممترين

بر حذر داشتن مسلمانان از شك و

ترديد، با فعل {فلاتكونن} - كه مقرون به نون تأكيد است - گوياى اين معناست كه: زمينه هاى شك و ترديد در مسلمانان به وجود آمده بود. از آيات قبل مى توان فهميد كه مخالفتهاى اهل كتاب منشأ اين ترديدها بوده است.

تحريفگرى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 136 - 5

5 - يهود و نصارا ، آيين الهى خويش را تحريف كرده ، احكام و معارف الهى را با امور غير دينى آميخته بودند .

قولوا ءامنا باللّه . .. و ما أوتى موسى و عيسى

چون خطاب آيه، به يهود و نصاراست و آنان خويشتن را پيروان حضرت موسى و عيسى مى شمرند، مقتضاى كلام اين بود كه به جاى {و ما أوتى موسى و عيسى} گفته شود {و ما أوتيتم}. اين جايگزينى اشاره به اين نكته دارد كه: احكام و معارفى كه بر موسى و عيسى(ع) نازل شد، همانى نيست كه در اختيار يهود و نصاراست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 6

6 - تحريف تاريخ انبيا از سوى يهود و نصارا

أم تقولون إن إبراهيم و إسمعيل . .. كانوا هوداً أو نصرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 11

11 - يهود و نصارا آيين الهى خويش را با آرايى برخاسته از هوا هاى نفسانى ، آميخته بودند .

و لئن اتبعت اهواءهم

مقصود از {أهواءهم} (آراى برخاسته از هواهاى نفسانى) آيين و مرام دينى يهود و نصاراست; زيرا مبارزه آنان با پيامبر(ص) و اهل ايمان بر

سر باورها و احكام دينى بوده است و از آنجا كه آيين اهل كتاب، آيينى الهى بوده ولى در آيه شريفه از آن به هواهاى نفسانى تعبير شده، برداشت فوق به دست مى آيد.

ترك دوستى با مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 12

12 _ لزوم قطع پيوند ، با كسانى كه رابطه دوستى با يهود و نصارا برقرار مى سازند .

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء . .. و من يتولهم منكم فانه منهم

جمله {فانه منهم} مى رساند كه هر مسلمانى كه پذيراى ولايت يهود و نصارا باشد و يا با آنان روابط دوستانه برقرار كند، از زمره آنان خواهد بود و جمله {و لاتتخذوا . ..} دلالت مى كند كه نبايد با وى رابطه دوستى داشت.

تعاليم آسمانى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 68 - 9

9 _ نزول فرمان ها و معارف الهى بر يهود و نصارا ، علاوه بر تورات و انجيل

حتّى تقيموا التورية و الانجيل و ما أنزل اليكم من ربكم

تعصب مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 7

7 - تعصب بى منطق يهود و نصارا در دفاع از آيين خويش و مقاومت در برابر اسلام

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى حتى تتبع ملتهم . .. و لئن اتبعت أهواءهم

تكاليف شاق مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 22

22 _ يهود و نصارا در قبل از اسلام ،

مبتلا به تكاليفى مشقتبار و گرفتار در دام خرافات و بدعت هاى فراوان دينى بودند .

و يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

جمع آوردن {اغلال} حكايت از گستردگى بدعتها و خرافات دارد.

تكاليف مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 14

14_ همه انسان ها از هر گروه و طايفه ( مشركان ، يهود ، نصارا و . . . ) وظيفه دار ايمان به قرآن

و من يكفر به من الأحزاب فالنار موعده

تلاش مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 9

9 - تلاش يهود و نصارا در باز گرداندن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از كعبه به قبله خويش

و ما أنت بتابع قبلتهم . .. و لئن اتبعت اهواءهم

تأكيد جمله {و لئن اتبعت . .. إنك لمن الظالمين} با لام قسم (لئن) حرف تأكيد (إن) و لام تأكيد در (لمن) بيانگر آن است كه: اهل كتاب براى گرايش دادن پيامبر(ص) و مؤمنان به قبله خويش، تلاشى پى گير داشته و زمينه هاى آن را ايجاد كرده بودند. از مصداقهاى {أهواءهم} به قرينه جمله هاى پيشين، تبعيت از قبله اهل كتاب است.

تلاش مسيحيان عليه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 1

1 - هر يك از يهود و نصارا ، در تلاش براى گرايش دادن مسلمانان به آيين خويش

و قالوا كونوا هوداً أو نصرى تهتدوا

از آن جا كه يهود و نصارا يكديگر را هدايت يافته نمى دانند، معلوم مى شود: جمله {قالوا .

..} داراى {لفّ اجمالى} بوده و حاكى از دو جمله است; يعنى: قالت اليهود كونوا هوداً تهتدوا و قالت النصارى كونوا نصارى تهتدوا}. مخاطبان جمله فوق به دليل آيه بعد، مسلمانان هستند.

تواضع مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 10

10 _ نبود روحيه سلطه گرى و گردن فرازى در بين نصارا زمينه مودت و دوستى آنان با مسلمانان

اقربهم مودة للذين ءامنوا الذين قالوا إنّا نصرى . .. و انهم لايستكبرون

بدان احتمال كه فعل {لايستكبرون} داراى متعلقى محذوف نباشد در اين صورت لايستكبرون به اين معنا است كه آنان خواهان سلطه گرى و گردن فرازى نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 7

7 _ ايمان مسيحيان به پيامبر ( ص ) و تأثر شديد آنان به هنگام شنيدن قرآن ، نشانه تواضع آنان در برابر حق

و انهم لايستكبرون. و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ... مما عرفوا من الحق

جمله {و اذا سمعوا . ..} كه حكايت از اعتراف آنان به حقانيت قرآن و پيامبر(ص) دارد مى تواند به عنوان دليل و شاهدى بر جمله {انهم لايستكبرون} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 11

11 _ سخن و دعاى فروتنانه مسيحيان مؤمن گواه دورى آنان از استكبار

انهم لايستكبرون . .. نطمع ان يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين

مطالب ياد شده از زبان مسيحيان در اين آيه و آيه پيشين مى تواند به منزله دليل براى {انهم لايستكبرون} _ در آيه 82 _ باشد.

توبيخ مسيحيان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 65 - 8

8 _ توبيخ اهل كتاب ( يهود و نصارا ) به خاطر عدم تعقل آنان در منسوب كردن حضرت ابراهيم ( ع ) به يهوديّت و نصرانيّت

يا اهل الكتاب . .. افلا تعقلون

توطئه مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 50 - 2

2 _ بسيارى از مسيحيان و يهوديان ، در صدد جايگزينى گرايش ها و قوانين جاهلى به جاى احكام و قوانين الهى

افحكم الجهلية يبغون

{بغى}، به معناى طلب كردن است.

تهديد مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 4 - 13

13 _ تهديد شدن اهل كتاب ( يهود و نصارا ) به عذاب سخت الهى ، در صورت كفر به آيات خداوند ، قرآن ، تورات و انجيل

نزّل عليك . .. انّ الّذين كفروا ... لهم عذاب شديد

از شأن نزول به دست مى آيد كه مورد آيه، اهل كتابند.

تهمت مسيحيان به يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 14

14 - اتهام هريك از يهود و نصارا به يكديگر ( بى پايه و اساس بودن آيين يكديگر ) اتهامى جاهلانه است .

و قالت اليهود ليست النصرى . .. كذلك قال الذين لايعلمون

برداشت فوق از تشبيه سخن يهود و نصارا به گفته جاهلان، استفاده شده است.

تهمت يهود به مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 14

14 - اتهام هريك از

يهود و نصارا به يكديگر ( بى پايه و اساس بودن آيين يكديگر ) اتهامى جاهلانه است .

و قالت اليهود ليست النصرى . .. كذلك قال الذين لايعلمون

برداشت فوق از تشبيه سخن يهود و نصارا به گفته جاهلان، استفاده شده است.

جلب رضايت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 1

1 - پيامبر ( ص ) به اميد اسلام آوردن يهود و نصارا ، در پى جلب رضايت و خشنودى آنان بود .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى

بديهى است كه اهتمام پيامبر(ص) براى جلب خشنودى يهود و نصارا براى دستيابى به منافع شخصى و مانند آن نبود; بلكه در جهت ايفاى وظيفه، يعنى، گرايش دادن آنان به اسلام بوده است و لذا قيد {به اميد اسلام آوردن} در برداشت آورده شد.

حرامخوارى در مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 1،2،3،4

1 _ بسيارى از يهود و نصارا ، مردمى حرام خوار و داراى زبانى آلوده به گناه و سخنان ناروا

لولا ينهيهم . .. عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

2 _ بازدارى يهوديان و مسيحيان از آلودگى به گناه ( گفتار هاى ناروا ، حرام خوارى و . . . ) ، تكليفى الهى بر عهده عالمان اهل كتاب

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

3 _ سكوت و بى تفاوتى عالمان اهل كتاب ، در برابر حرام خوارى مردم خويش و گفتار نارواى آنان

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

4 _ ربانيون و احبار ( عالمان يهود

و نصارا ) مورد توبيخ خداوند به خاطر بى تفاوتى ايشان در برابر حرام خوارى مردم خويش و گفتار نارواى آنان

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

مراد از {ربانيون} عالمان نصارا هستند و {احبار} به دانشمندان يهود، گفته مى شود.

حسادت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 19 - 9

9 _ حسادت و تجاوز ، عامل مخالفت اهل كتاب ( يهود و نصارا ) با دين مورد پذيرش خدا

و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب . .. بغياً بينهم

حسد مسيحيان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 4

4 - يهوديان و نصاراى عصر بعثت ، بر ايمان مسلمانان رشك برده به آنان حسادت مىورزيدند .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

مقصود از {اهل الكتاب} به دليل {و قالوا لن يدخل . ..} در آيه 111، يهود و نصاراست.

حق پذيرى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 9

9 _ مسيحيان و عالمان دينى آنان ، مردمى حق پذير و برخوردار از سلامت نفس

الذين قالوا إنّا نصرى . .. و انهم لايستكبرون

بنابر اينكه متعلق حذف شده از {لايستكبرون} كلمه اى همانند {عن اتباع الحق} باشد، آيه بعد اين معنا را تأييد مى كند.

حق ناپذيرى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 4

4 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) مردمى لجوج و حق ناپذيرند

.

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

جمله {لئن . ..} (به خدا قسم! اگر هر معجزه و برهانى را به اهل كتاب ارائه كنى، از قبله تو پيروى نمى كنند) گوياى عمق عناد، لجاجت و حق ناپذيرى آنان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 63 - 11

11 - قابليت نداشتن جامعه عصر عيسى ( ع ) ، براى دريافت و پذيرش تمامى حقايق *

و لأُبيّن لكم بعض الذى تختلفون فيه

اين سخن حضرت عيسى(ع) كه: {من آمده ام تا برخى از اختلافات شما را بيان كنم}، مى تواند نشانگر عدم قابليت آنان براى دريافت تمامى حقايق باشد، زيرا محدوديتى از ناحيه خود حضرتش نمى توان فرض كرد.

خدا و مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 19

19 _ يهود و نصارا ، همچون ساير مردمان ، مملوك و تحت حاكميت خدا هستند ، نه فرزند وى و نه برخوردار از محبتى ويژه در پيشگاه او .

و قالت اليهود و النصرى نحن ابنؤا اللّه . .. و للّه ملك السموت و الارض

در برداشت فوق، جمله {للّه ملك السموت . ..} دليل رد پندار يهود و نصارا (نحن ابنؤا اللّه و احبؤه) گرفته شده است.

خداشناسى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 3

3 - شناخت يهود و نصارا از خدا و صفات او ، شناختى ضعيف و ناقص

و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه

خداشناسى مسيحيان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 10

10 - ضعف بينش و شناخت يهود ، نصارا و مشركان عصر بعثت ، درباره خداوند

و قال الذين لايعلمون لولا يكلمنا اللّه . .. كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم

خرافات در مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 21،22

21 _ ر ها ساختن مردم ( يهود ، نصارا و . . . ) از تكاليف شاق و زنجير هاى خرافات ، از نشانه هاى موجود در تورات و انجيل براى شناسايى پيامبر ( ص )

الذى يجدونه . .. يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

22 _ يهود و نصارا در قبل از اسلام ، مبتلا به تكاليفى مشقتبار و گرفتار در دام خرافات و بدعت هاى فراوان دينى بودند .

و يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

جمع آوردن {اغلال} حكايت از گستردگى بدعتها و خرافات دارد.

خطر مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 10

10 _ روابط و پيوند هاى يهود و نصارا با يكديگر ، خطر و هشدارى براى مسلمانان

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

از اينكه دوستى يهود و نصارا با يكديگر، دليل بازداشتن مسلمانان از دوستى با آنان قرار گرفته است، استفاده مى شود كه پيوند آنان، پيوندى خطرناك براى مسلمين است.

خواسته هاى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 9

9 - يهود و نصارا نيز همانند مشركان ، خواهان سخن گفتن خدا با آنان درباره

راستى و درستى رسالت پيامبران بودند .

كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم

در آيه 113 مشركان با تعبير {الذين لايعلمون} در قبال يهود و نصارا مطرح شده اند و در آيه مورد بحث مشركان با همان تعبير در قبال {الذين من قبلهم} قرار گرفته اند. از اين مقايسه معلوم مى شود: مقصود از {الذين من قبلهم} يهود و نصارا است.

خود برتربينى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 13

13 _ يهوديان و مسيحيان خود را انسانهايى ممتاز و برتر مى پندارند .

و قالت اليهود و النصرى نحن ابنؤا اللّه . .. بل انتم بشر ممن خلق

از اينكه خداوند در رد پندار يهود و نصارا فرموده است كه شما مانند ديگر انسانها هستيد، معلوم مى شود آنها براى خود امتيازى ويژه مى پندارند و خود را برتر از ديگران مى شمارند.

درخواست برهان از مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 10

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف به مطالبه برهان از يهود و نصارا بر ادعاى محروميت مسلمانان از بهشت

قل هاتوا برهنكم إن كنتم صدقين

دروغگويى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 2

2 _ ادعاى دروغين نصرانيت ( يارى عيسى ( ع ) و دين خدا ) از سوى مسيحيان

و من الذين قالوا إنّا نصرى اخذنا ميثقهم

خداوند براى بيان اين نكته كه مسيحيان تنها مدعى نصرانيت هستند، فرمود: {و من الذين قالوا}، و نفرمود: {و من النصارى} چون آنها نه به آيين

نصرانيت پايبند بودند و نه عيسى(ع) و دين خدا را يارى مى كردند.

دشمنى در مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 8،9،10

8 _ كينه و دشمنى دايمى مسيحيان با يكديگر تا روز قيامت

فاغرينا بينهم العداوة و البغضاء إلى يوم القيمة

{اغرينا} از {غراء} به معناى {چسب} گرفته شده است. يعنى تنها وسيله و مايه اتصال آنها با يكديگر عداوت و دشمنى است.

9 _ كينه و دشمنى دايمى مسيحيان با يكديگر ، كيفر نقض پيمان و فراموشى تذكار هاى خداوند

و من الذين قالوا إنّا نصرى اخذنا ميثقهم فنسوا حظاً . .. فاغرينا بينهم العداوة

10 _ كينه و دشمنى دايمى يهود و مسيحيان با يكديگر تا روز قيامت

و لقد اخذ اللّه ميثق بنى اسرءيل . .. العداوة و البغضاء إلى يوم القيمة

بنابر اينكه ضمير در {بينهم} به يهود و نصارا برگردانده شود.

دشمنى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 4

4 - يهود و نصارا ، در صورت نپذيرفتن معارف ابلاغ شده به آنان ( ايمان به قرآن ، ايمان به همه پيامبران و . . . ) از دشمنان و ستيزه جويان با اسلام و مسلمانان ، تلقى خواهند شد .

فإن ءامنوا . .. فقد اهتدوا و إن تولوا فإنما هم فى شقاق

{شقاق} به معناى دشمنى و مخالفت كردن است. حرف {فى} مى رساند كه دشمنى و مخالفت يهود و نصارا با اسلام، سراسر وجود آنان را فرا گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 -

5

5 - يهود و نصارا از سر عناد و لجاجت ، قبله بودن كعبه را پذيرا نيستند .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 1،2،4،7

1 _ تلاش بى امان يهود و نصارا ، با هدف خاموش كردن نور الهى ( قرآن ) ، با سخنان و تبليغات خود

يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

ضميرهاى جمع در {يريدون}، {يطفئوا} و {بأفواههم} به يهود و نصارا (الذين أوتوا الكتاب) بازمى گردد. قيد {بأفواههم} (با سخنان خويش) مى رساند كه: اهل كتاب براى انحراف افكار عمومى عليه قرآن و اسلام، دست به تبليغات نادرست مى زدند.

2 _ موضع گيرى ها و تبليغات سوء يهود و نصارا ، عليه اسلام به مثابه پفى ناچيز در مقابل نور فروزنده و جاودان الهى

يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

4 _ اطاعت محض و تبعيت كوركورانه يهود و نصارا از احبار و راهبانشان ، در راستاى مبارزه با قرآن و اسلام

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

7 _ اسلام ، همواره در معرض كينه و عداوت يهود و نصارا

يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

با توجه به اينكه جمله {يريدون . .. } مفيد استمرار است برداشت فوق استفاده مى گردد.

دعاى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 11

11 _ مسيحيان عصر بعثت پس از پذيرش اسلام با نيايش به درگاه خداوند ، خواهان پيوستن به صف شاهدان و گواهان حقانيت قرآن بودند .

ربنا ءامنا فاكتبنا مع الشهدين

دعاى مسيحيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 11

11 _ سخن و دعاى فروتنانه مسيحيان مؤمن گواه دورى آنان از استكبار

انهم لايستكبرون . .. نطمع ان يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين

مطالب ياد شده از زبان مسيحيان در اين آيه و آيه پيشين مى تواند به منزله دليل براى {انهم لايستكبرون} _ در آيه 82 _ باشد.

دعوت از مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 74 - 1

1 _ دعوت خداوند از معتقدان به تثليث و الوهيت مسيح ( ع ) ، براى استغفار و بازگشت به خدا

افلا يتوبون إلى اللّه و يستغفرونه

به قرينه آيات پيشين (قالوا ان اللّه هو المسيح . .. قالوا ان اللّه ثالث ثلثة) فاعل {يتوبون ...} مسيحيان هستند و متعلق توبه و استغفار، عقيده به الوهيت مسيح(ع) و تثليث مى باشد.

دفع شر مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 5

5 - دفع شر يهوديان و نصرانيان از جامعه اسلامى ، وعده و نويد خداوند به پيامبر ( ص )

فإنما هم فى شقاق فسيكفيكهم اللّه و هو السميع العليم

دنياطلبى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 10

10 - دستيابى به متاع دنيا ، از هدف هاى يهود و نصارا در كفر به قرآن و انكار حقايق تورات و انجيل

و لاتشتروا بأيتى ثمناً قليلا

كلمه {آياتى} علاوه بر قرآن، شامل حقايق بيان شده در تورات و انجيل نيز هست. گويا آوردن اسم

ظاهر (آياتى) به جاى ضمير {به}، براى تأمين اين هدف باشد. قابل ذكر است كه چون سخن درباره ايمان به قرآن بود، مصداق مورد نظر براى {آياتى} حقايقى از تورات و انجيل است كه دليل بر حقانيت قرآن مى باشد.

دوستى با مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 2،3،4،8،17

2 _ حرمت ايجاد روابط دوستى با يهود و نصارا

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء

در برداشت فوق {ولى} به معناى دوست كه يكى از معانى آن است، گرفته شده است.

3 _ يهود و نصارا ، مردمى غير قابل اعتماد و ناشايست براى برقرارى روابط دوستى مسلمانان با آنان

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء

كلمه {اتخاذ} به معناى برگزيدن و اعتماد كردن است. (مجمع البيان).

4 _ ناسازگارى ايمان با ايجاد پيوند دوستى و مودت با يهود و نصارا

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء

مخاطب قرار دادن مسلمانان با عنوان اهل ايمان و سپس نهى از ايجاد روابط دوستى با يهود و نصارا، گوياى برداشت فوق است.

8 _ پايبند نبودن يهود و نصارا به تعهدات خويش نسبت به مسلمانان ، فلسفه حرمت ايجاد روابط با آنان

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

17 _ دوستى با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان ، ظلم و موجب محروميت از هدايت الهى

و من يتولهم منكم فانه منهم إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 13،14،20،23

13 _ داشتن پناهگاهى امن در صورت شكست اسلام ، انگيزه دوستى مسلمانان بيمار دل عصر پيامبر (

ص ) با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان

يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

14 _ مصلحت انديشى و ترس از پيشامد هاى ناگوار ، بهانه بيماردلان براى دوستى با يهود و نصارا

يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

{دائرة} از مصدر {دوران} (چرخيدن) است ; كه در برداشت فوق به معناى حادثه هاى ناگوار گرفته شده ; چون چرخش روزگار احياناً موجب كمبودهايى نظير قحطى، خشكسالى و ديگر حوادث تلخ مى شود.

20 _ پشيمانى ، فرجام ايجاد روابط دوستى با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان

يسرعون فيهم . .. فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

23 _ نزول عذاب الهى بر دشمنان دين ، مايه پشيمانى مسلمانان سست ايمان از دلبستگى به يهود و نصارا

او امر من عنده فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

برداشت فوق بر اين احتمال است كه مراد از {امر}، عذاب دنيوى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 1،2

1 _ سوگند مؤكد يهود و نصارا بر يارى مسلمانانى كه با آنان روابط دوستى داشتند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {هولاء}، اشاره به يهود و نصارا بوده و مخاطب در {لمعكم} همان بيماردلانى باشند كه پيوند ولايى با يهود و نصارا داشتند. كلمه {جهد} مفعول مطلق براى {اقسموا} مى باشد ; يعنى سوگند ياد كردند در بالاترين درجه سوگند.

2 _ ناتوانى يهود و نصارا بر يارى مسلمانانى كه با آنان روابط دوستى داشتند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

لحن ملامت بار جمله {اهولاء . ..} حكايت از آن دارد كه يهود

و نصارا در عصر پيامبر(ص)، رسوا شده و به ذلت افتادند ; بگونه اى كه نتوانستند به تعهد خويش با مسلمانان سست ايمان پايبند بمانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 4،5،11

4 _ پذيرش ولايت و دوستى يهود و نصارا ، ارتداد و بازگشت از دين است .

و من يتولهم منكم فانه منهم . .. يا ايها الذين ءامنوا من يرتد منكم عن دينه

با توجه به آيات گذشته معلوم مى شود از مصاديق مورد نظر براى مرتدان، مسلمانانى هستند كه _ على رغم نهى خداوند _ با يهود و نصارا ارتباط دوستى و ولايى برقرار مى كنند.

5 _ ارتداد برخى مسلمانان صدر اسلام ، با پذيرش ولايت و دوستى يهود و نصارا

فترى الذين فى قلوبهم مرض . . يا ايها الذين ءامنوا من يرتد منكم عن دينه

11 _ دوستى با كافران ( يهود و نصارا و . . . ) ، ناسازگار با عشق به خداوند

و من يتولهم منكم . .. فسوف يأتى اللّه بقوم يحبهم و يحبونه

با توجه به ارتباط آيه مورد بحث با آيات گذشته، معلوم مى شود كه توصيف مؤمنان واقعى به ويژگيهاى ياد شده براى اشاره به اين حقيقت است كه مدعيان اسلام در صورت گرايش به كافران (من يتولهم منكم) نمى توانند آن ويژگيها _ و از جمله محبت و عشق به خدا _ را دارا باشند.

دوستى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 6

6 _ يهود و نصارا ، تنها با يكديگر و همكيشان خويش روابط دوستى داشته

و به آن وفادار هستند .

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

چون جمله {بعضهم أولياء بعض} به منزله دليل براى جمله {لاتتخذوا . ..} است، معناى حصر از آن استفاده مى شود.

ديدگاه مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 31

31 _ برخورد منطقى و استدلالى قرآن با مسيحيان ، در مورد پندار الوهيت براى مسيح ( ع )

الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. و اللّه على كل شىء قدير

دين مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 6

6 - آيين يهود ، نصارا و صابئان ، از اديان الهى و آسمانى است .

إن الذين ءامنوا . .. و الصبئين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 48 - 24

24 _ يهوديان ، مسيحيان و مسلمانان ، هر كدام داراى آيين و شريعتى خاص

لكل جعلنا منكم شرعة و منهاجاً

با توجه به آيات گذشته كه درباره يهوديان، مسيحيان و مسلمانان سخن داشت، مى توان گفت خطاب در {منكم} متوجه همه آنهاست.

ذلت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 3

3 _ يهود و نصارا در عصر پيامبر ( ص ) ، شوكت خويش را از دست دادند و به ذلت و خوارى كشيده شدند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

رأفت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 27 - 10

10 -

پيروان عيسى ( ع ) ، انسان هايى رؤوف و مهربان بودند .

و جعلنا فى قلوب الذين اتّبعوه رأفة و رحمة

رذايل مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 7

7 - كافران به اسلام ( يهوديان ، مسيحيان ، مجوسيان و مشركان ) ، شرورترين مردم و بدترين مخلوقات اند .

الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين . .. أُول_ئك هم شرّ البريّة

{بريّة} (فعيلة به معناى مفعولة) با كلمه {برى} (به وزن {عصا}; يعنى، خاك) هم خانواده است و تمام خاكيان، از جمله بشر را شامل مى شود (مصباح و مفردات). برخى گفته اند: اين كلمه با فعل {بَرَءَ} (به معناى {خَلَقَ}) هم خانواده است و بر تمام مخلوقات تطبيق مى كند.

روزى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 66 - 25

25 _ بهره مندى يهود و نصارا از نعمت هاى بيكران خداوند ، در گرو برپا داشتن حكومت و ولايت الهى

و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل . .. لاكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم

امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: الولاية.

_______________________________

كافى، ج 1، ص 413، ح 6; نورالثقلين، ج 1، ص 650، ح 485.

رهبانيت در مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 11

11 - رهبانيت ، بدعت پيروان عيسى و انحراف از سيره آن حضرت بود .

و ءاوين_هما إلى ربوة ذات قرار و معين

اين كه مكان زندگى عيسى و مادرش، همراه با امكانات و وسايل آسايش و در سرزمين خوش آب و

هوا بود، مى تواند اشاره به اين مطلب باشد كه زندگى رهبانى پيروان آن حضرت، انحراف از سيره او و بدعت در دين او بود.

رهبانيت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 27 - 14،23

14 - ظهور رهبانيت ( ترك دنيا و ديرنشينى ) ، در ميان پيروان عيسى ( ع )

و رهبانيّة ابتدعوها

23 - { عن ابن مسعود قال : دخلت على النبى ( ص ) فقال : يابن مسعود اختلف من كان قبلكم على اثنين و سبعين فرقة نجا منها اثنتان و هلك سائرهنّ ، فرقة قاتلوا الملوك على دين عيسى ( ع ) فقتلوهم و فرقة لم تكن لهم طاقة لموازاة الملوك . . . فساحوا فى البلاد و ترهبوا ، و هم الذين قال اللّه لهم : . . . { و رهبانيّة ابتدعوها ما كتبناها عليهم . . . ;

از ابن مسعود روايت شده است كه گويد: به خدمت رسول خدا(ص) رسيدم. آن حضرت به من فرمود: كسانى كه قبل از شما بودند، اختلاف كرده و 72 فرقه شدند كه دو فرقه نجات يافته و بقيه هلاك گشتند. اولين فرقه نجات يافته كسانى بودند كه براى دين عيسى با پادشاهان جنگيدند و كشته شدند و فرقه دوم كسانى بودند كه توان مقابله با پادشاهان را نداشتند... پس در سرزمين ها متفرق شدند و رهبانيت اختيار كردند و اينها همان كسانى اند كه خداوند درباره آنان فرمود: رهبانيّة ابتدعوها ما كتبناها عليهم...}.

زمينه دوستى با مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 -

4

4 _ سستى ايمان زمينه گرايش به يهود و نصارا و طرح دوستى با آنان

فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

مراد از بيماردلان، كسانى هستند كه نسبت به حقانيت پيامبر(ص) و يا برخى از معارف دين در شك بوده و ايمانى ضعيف دارند.

زمينه علاقه به مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 4

4 _ سستى ايمان زمينه گرايش به يهود و نصارا و طرح دوستى با آنان

فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

مراد از بيماردلان، كسانى هستند كه نسبت به حقانيت پيامبر(ص) و يا برخى از معارف دين در شك بوده و ايمانى ضعيف دارند.

زمينه كفر مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 2 - 8

8 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، در صورت توطئه عليه اسلام و مسلمانان ، در زمره كافران اند .

الذين كفروا من أهل الكت_ب

ساختار اجتماعى مسيحيان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 3

3_ يهود و نصارا ، در عصر پيامبر ( ص ) به گروههايى با گرايش هاى مختلف ، تقسيم شده بودند .

والذين ءاتين_هم الكت_ب يفرحون . .. و من الأحزاب من ينكر بعضه

{حزب} _ چنان چه از{لسان العرب} استفاده مى شود _ به مردمى كه داراى انديشه و رفتارى مشابهند گفته مى شود. {ال} در {الأحزاب} عهد ذكرى و اشاره به {الذين ...} (يهود و نصارا) دارد. بنابراين آنان در عصر بعثت به چند حزب كه هر يك عقايد و گرايشهاى متفاوتى داشتند،

تقسيم شده بودند.

سرزنش مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 66 - 3

3 _ سرزنش اهل كتاب ( علماى يهود و نصارا ) به خاطر محاجّه و انتساب ناآگاهانه ابراهيم ( ع ) به يهوديّت و نصرانيّت

فلم تحاجّون فيما ليس لكم به علم

آنچه يهوديان و نصارا بدان علم نداشتند و درباره آن احتجاج مى كردند، انتساب ابراهيم به يهوديت و نصرانيت بوده و لذا به خاطر آن، سرزنش شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 8

8 _ يهوديان و مسيحيان دلگرم به يارى و همگامى مسلمانان سست ايمان ، مورد ملامت مؤمنان پس از پيروزى

و يقول الذين ءامنوا اهولاء الذين اقسموا . .. انهم لمعكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 74 - 2

2 _ مسيحيان به خاطر پافشارى به عقايد باطل خويش ( الوهيت مسيح ( ع ) و تثليث ) مورد توبيخ خداوند

لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. افلا يتوبون إلى اللّه

استفهام توبيخى در {افلا يتوبون . ..} براى سرزنش مسيحيان بر ترك توبه و استغفار از عقايد كفرآميز بكار رفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 2

2 _ مسيحيان ، مورد نكوهش خداوند به خاطر پرستش غير خدا

قل اتعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 10

10 _ توبيخ يهود و نصارا از جانب خداوند ، به

خاطر ادعاى دروغين فرزند بودن عزير و مسيح براى خدا

و قالت اليهود عزير ابن اللّه . .. أنى يؤفكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 2

2 _ توبيخ يهود و نصارا از سوى خدا ، به خاطر ارج نهادن به پيشوايان دينى خود ( احبار و راهبان ) تا حد پروردگارى

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 12

12 - يهود و نصارا مورد نكوهش خداوند ، به خاطر بى تفاوتى شان در برابر تذكار ها و رهنمود هاى تورات و انجيل

و لايكونوا كالذين أُوتوا الكت_ب من قبل

مراد از {الذين اُوتوا الكتاب} پيروان موسى(ع) و عيسى(ع) است. برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند، به مسلمانان هشدار مى دهد كه مبادا مانند يهود و نصارا شوند.

سعادت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 26

26 _ خير و سعادت مسيحيان در گرو پرهيز از تثليث و سه گانه پرستى

ياهل الكتب . .. و لاتقولوا ثلثة انتهوا خيراً لكم

در برداشت فوق كلمه {خيراً} خبر براى فعل محذوف (يكن) گرفته شده است و جمله با تقدير آن چنين است: {انتهوا ان تنتهوا يكن خيراً لكم}.

سوگند مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 1

1 _ سوگند مؤكد يهود و نصارا بر يارى مسلمانانى كه با آنان روابط دوستى داشتند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت

فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {هولاء}، اشاره به يهود و نصارا بوده و مخاطب در {لمعكم} همان بيماردلانى باشند كه پيوند ولايى با يهود و نصارا داشتند. كلمه {جهد} مفعول مطلق براى {اقسموا} مى باشد ; يعنى سوگند ياد كردند در بالاترين درجه سوگند.

شبهه افكنى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 12

12 - يهود و نصارا با بهانه قرار دادن نسخ اديان و نسخ برخى از آيات قرآن ، در صدد ايجاد شبهه در اذهان مسلمانان بودند .

ما ننسخ من ءاية . .. أم تريدون أن تسئلوا رسولكم ... ودّ كثير من أهل الكتب

بيان تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان پس از مطرح ساختن پرسشها و درخواستهاى نابه جا درباره نسخ و بيان اثر سوء آن در خواستها (تبديل شدن ايمان به كفر)، گوياى اين است كه: اهل كتاب در صدد بودند مسلمانان را درباره نسخ به شبهه اندازند و آنان رادر ايمانشان به پيامبر(ص) دچار ترديد كنند.

شرارت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 7

7 - كافران به اسلام ( يهوديان ، مسيحيان ، مجوسيان و مشركان ) ، شرورترين مردم و بدترين مخلوقات اند .

الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين . .. أُول_ئك هم شرّ البريّة

{بريّة} (فعيلة به معناى مفعولة) با كلمه {برى} (به وزن {عصا}; يعنى، خاك) هم خانواده است و تمام خاكيان، از جمله بشر را شامل مى شود (مصباح و مفردات). برخى گفته اند: اين كلمه با فعل {بَرَءَ} (به معناى {خَلَقَ}) هم

خانواده است و بر تمام مخلوقات تطبيق مى كند.

شرايط رستگاى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 24

24 _ رستگارى همگان ، حتى يهود و نصارا ، در گرو ايمان به پيامبر ( ص ) ، دفاع از او در مقابل دشمنان و تقويت وى در پيشبرد رسالت است .

فالذين ءامنوا و عزّروه و نصروه . .. أولئك هم المفلحون

{تعزير} به معناى يارى كردن با شمشير است. بنابراين {الذين ... عزّروه} كسانى هستند كه از پيامبر در مقابل هجوم دشمنان دفاع مى كنند. {نصر} به معناى مطلق يارى كردن است، ولى چون {نصروه} در مقابل {عزّروه} قرار گرفته، مراد از آن يارى دادن در غير مسائل دفاعى است.

شرايط رضايت مسيحيان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 5

5 - هيچ امرى جز تبعيت پيامبر ( ص ) از آيين نصرانيت ، تأمين كننده رضايت نصارا از آن حضرت نبود .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى حتى تتبع ملتهم

شرايط هدايت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 2

2 - يهود و نصارا ، تا آن گاه كه به قرآن و تمامى پيامبران و همه كتاب هاى آسمانى ايمان نياوردند ، هدايت يافته نيستند .

فإن ءامنوا بمثل ما ءامنتم به فقد اهتدوا

مراد از ضمير فاعلى در {ءامنوا} و {اهتدوا}، به دليل آيه 135، يهود و نصارا هستند.

شرك مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران -

3 - 67 - 8

8 _ يهود و نصارا ، منحرف از حق ، عصيانگر در برابر خدا و مشرك

و لكن كان حنيفاً مسلماً و ما كان من المشركين

بنابراينكه جمله {و لكن كان . .. }، تعريضى به يهوديان و نصارا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 33

33 _ مسيحيان ، معتقد به فرزندى حضرت عيسى ( ع ) براى خداوند

ياهل الكتب . .. انما المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه و كلمته القها إلى مريم و رو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 2

2 _ مسيحيان ، مورد نكوهش خداوند به خاطر پرستش غير خدا

قل اتعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 118 - 7

7 _ عيسى ( ع ) منزه از هرگونه نقشى در گرايش هاى شرك آلود امت خويش

ان تعذبهم . .. و إن تغفر لهم

مسيح(ع) با جداسازى سرنوشت مسيحيان مشرك از سرنوشت خويش با جمله {ان تعذبهم . ..} و نه {ان تعذبنا} اشاره به اين دارد كه وى هيچگونه نقشى در گرايش امت خويش به شرك نداشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 10

10 _ يهود و نصارا ، مردمانى شرك پيشه

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه . .. سبحنه عما يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 10

10 _ يهود و نصارا ، مردمانى

شرك پيشه

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. و لو كره المشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 9

9_ گروه هايى از يهود و نصارا داراى گرايشهايى شرك آلود بودند .

و من الأحزاب من ينكر بعضه قل إنما أُمرت أن أعبد الله و لا أُشرك به

چون جمله {قل إنما اُمرت . ..} _ كه حاكى از توحيد و يكتاپرستى است _ در پاسخ گروه هايى از يهود و نصارا قرار گرفته است ، معلوم مى شود اين گروه ها به پرستش غير خدا و شرك در عبادت روى آورده بودند.

شكست مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 18

18 _ ناكامى يهود و نصارا در بهره گيرى از روابط دوستانه خويش با مسلمانان سست ايمان

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

در برداشت فوق {هولاء} اشاره به بيماردلان مسلمان و خطاب در {معكم} متوجه يهود و نصارا دانسته شده است.

صفات مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 18

18 - يهود و نصارا ، مردمانى گرفتار قساوت قلب و سنگدلى

و لايكونوا كالذين أُوتوا الكت_ب . .. فقست قلوبهم

ضعف جهان بينى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 20

20 _ ادعاى الوهيت براى مسيح ( ع ) ، نشانه ضعف شناخت مسيحيان از خدا و قدرت مطلق اوست .

الذين قالوا . .. و للّه ملك السموت

ضعف مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده

- 5 - 53 - 2

2 _ ناتوانى يهود و نصارا بر يارى مسلمانانى كه با آنان روابط دوستى داشتند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

لحن ملامت بار جمله {اهولاء . ..} حكايت از آن دارد كه يهود و نصارا در عصر پيامبر(ص)، رسوا شده و به ذلت افتادند ; بگونه اى كه نتوانستند به تعهد خويش با مسلمانان سست ايمان پايبند بمانند.

ظلم مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 9

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى {شهادة من اللّه} به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و ساير پيامبران ياد شده در آيه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 15

15 _ يهود و نصارا ، مردمى گمراه و ستمگر

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

از مصاديق مورد نظر براى {الظلمين} _ به قرينه صدر آيه _ ، يهود و نصارا هستند.

عجز مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 6

6 _ ناتوانى يهود و نصارا از مغلوب ساختن و نابود كردن اسلام ، در پرتو تبليغات بى امان خويش

يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم و يأبى اللّه إلا أن يتم نوره

عذاب دنيوى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 11

11 _ گرفتارى گنهكاران يهود و نصارا به عذاب هاى دنيوى *

قل فلم يعذبكم بذنوبكم

چون مسيحيان خود را مصون از عذاب قيامت مى دانند، بنابراين در صورتى استدلال تمام است كه مراد از عذاب، عذابهاى دنيوى باشد.

عذاب مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 19

19 _ مسيحيان پيمان شكن ، مورد تهديد خداوند به عذاب و كيفر اعمال خويش

و سوف ينبئهم اللّه بما كانوا يصنعون

جمله {ينبئهم اللّه . ..}، كنايه از كيفر دادن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 24

24 _ مشركان ، يهود و نصاراى عصر بعثت ، همواره در خطر گرفتارى به عذاب الهى بودند .

او امر من عنده فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

عصيان اكثريت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 20

20 - بسيارى از اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، فاسق و متمرداند .

و كثير منهم ف_سقون

عصيان مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 67 - 8

8 _ يهود و نصارا ، منحرف از حق ، عصيانگر در برابر خدا و مشرك

و لكن كان حنيفاً مسلماً و ما كان من المشركين

بنابراينكه جمله {و لكن كان . .. }، تعريضى به يهوديان و نصارا باشد.

عقايد مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 59 - 4

4 _ احتجاج

خداوند با مسيحيان در ردّ پندار غلط آنان ( فرزند خدا بودن حضرت عيسى ( ع ) )

انّ مثل عيسى عنداللّه كمثل ادم خلقه من تراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 60 - 6

6 _ كيفيّت خلقت عيسى و دروغ پردازى هاى نصارا در مورد آن ، زمينه ايجاد شبهه

فلا تكن من الممترين

آنچه مى تواند براى مخاطبين قرآن در مورد حضرت مسيح، ترديد ايجاد كند، همان خلقت استثنايى آن حضرت است كه با توجّه به {انّ مثل . .. }، اين شبهه از بين مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 3،17

3 _ رد پندار باطل نصارا در مورد حضرت عيسى ( ع ) ، با اقامه برهان از سوى پيامبر ( ص )

انّ مَثَل عيسى . .. فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم

17 _ نصارا على رغم ادّعاىِ الوهيّت حضرت عيسى ( ع ) و فرزندى او براى خداوند ، خود به آن اعتقاد نداشتند .

انّ مثل عيسى . .. فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين

مراد از {الكاذبين}، مسيحيان هستند و نسبت كذب به آنان، نشانگر اين است كه آنان به ادعاى خود اعتقاد نداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 62 - 1،6

1 _ تنها آنچه در قرآن درباره حضرت عيسى ( ع ) بيان شد ، حق است ; نه آنچه مسيحيان مى پندارند .

انّ هذا لهو القصص الحق

حَصر، از ضمير فصل استفاده شده و قصر در اين جمله،

قصر قلب است.

6 _ مسيحيان مدّعى الوهيّت حضرت عيسى ( ع ) ، و تخطئه آن از سوى خداوند

ان مثل عيسى عند اللّه كمثل ادم خلقه من تراب . .. و ما من اله الا اللّه

جمله {و ما من اله الا اللّه} كه بيانگر تخصيص الوهيت به خداوند است، به قرينه آيات قبل، تعريض به مسيحيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 65 - 3،6،7

3 _ نصارا ، ابراهيم ( ع ) را نصرانى و يهوديان ، او را يهودى مى پنداشتند .

لم تحاجّون فى ابرهيم و ما انزلت التورية و الانجيل

6 _ پندار نصارا ، در انحصار آيين الهى به نصرانيت و يهوديان ، به يهوديت *

يا اهل الكتاب . .. و ما انزلت التورية و الانجيل الاّ من بعده

با توجه به تقدم زمانى ابراهيم (ع) بر يهود و نصارا، انتساب يهوديت و نصرانيّت به ابراهيم، ناشى از پندارى است كه در برداشت آمده است.

7 _ نزول تورات و انجيل پس از ابراهيم ( ع ) ، دليل بطلان ادعاى يهودى يا نصرانى بودن آن حضرت

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم و ما انزلت التورية و الانجيل الاّ من بعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 66 - 2

2 _ احتجاج بحق يهود با نصارا ، درباره عدم الوهيّت عيسى ( ع ) و پسر خدا نبودن وى

حاججتم فيما لكم به علم

احتجاج يهود در موردى كه علم داشتند، عبارت بود از عدم الوهيّت حضرت عيسى (ع) و . .. كه اين احتجاج، بحق بوده

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 67 - 2،4

2 _ يهود ، مدّعى يهوديت ابراهيم ( ع ) و نصارا ، مدّعى نصرانيّت او بودند .

يا اهل الكتاب . .. ما كان ابراهيم يهوديّاً و لا نصرانياً

4 _ ادعاى مسيحيّت ابراهيم ( ع ) ، حجت نصارا براى حقّانيت خويش در مقابل يهوديان *

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم . .. ما كان ابراهيم يهوديّاً و لا نصرانيّاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 5

5 _ يهود و نصارا هر يك مدعى انتساب و پيوند دينى با ابراهيم ( ع ) بودند .

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم . .. انّ اولى الناس بابرهيم لَلّذين اتّبعوه

عقيده مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 1،3،6،7

1 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، تنها خويشتن را سزاوار بهشت دانسته و ديگران را از آن ، محروم مى پندارند .

و قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

ضمير در {قالوا} به {اهل الكتاب} (در آيه 109) باز مى گردد.

3 - نصارا ، بهشت را از آن خويش دانسته و ديگران را از آن بى نصيب مى پندارند .

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

نصارا جمع نصرانى است و به پيروان حضرت مسيح گفته مى شود، و {هود} جمع هائد است و به پيروان حضرت موسى اطلاق مى گردد.

6 - محروميت مسلمانان از بهشت از خيالات واهى و

نادرست يهود و نصارا

تلك أمانيّهم

{أمانى} جمع امنية و به معناى آرزوها، خيالات واهى و دروغهاى يافته شده است.

7 - عقايد و باور هاى دينى يهود و نصارا ، آميخته با خيالات واهى است .

تلك أمانيّهم

{تلك أمانيهم} حاكى از اين است كه: پندار يهود و نصارا بر محروميت ديگران از بهشت، از خيالات و آرزوهاى آنان است و اين در حالى است كه يهود و نصارا، آن پندار را يك عقيده و باور دينى مى شمرند. بنابراين عقايد مذهبى و باورهاى دينى يهود با آرزوها و خيالات آميخته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 2

2 - نصارا ، آيين يهود را آيينى پوچ و بى پايه و اساس مى شمردند .

و قالت النصرى ليست اليهود على شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 2،3

2 - داشتن زاده و اختيار كردن فرزند ، از نسبت هاى نارواى يهود ، نصارا و مشركان به خداوند

و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه

مراد از ضمير در {قالوا} - به قرينه آيه 113 - يهود، نصارا و مشركان است. يهود {عزير} و نصارا {مسيح(ع)} را فرزند خدا مى پنداشتند و مشركان نيز فرشتگان را فرزند او مى شمردند.

3 - شناخت يهود و نصارا از خدا و صفات او ، شناختى ضعيف و ناقص

و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 3

3 - هر يك از يهود و نصارا ، آيين خويش را موجب هدايت بشر مى

پنداشتند .

قالوا كونوا هوداً أو نصرى تهتدوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 2

2 - نصارا آيين ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و نوادگانش را آيين نصرانيت و ايشان را نصرانى مى دانستند .

أم تقولون إن إبراهيم و إسمعيل . .. كانوا هوداً أو نصرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 9،23،33

9 _ پندار مسيحيان درباره مسيح ، پندارى غلوآميز

ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم . .. انما المسيح عيسى ابن مريم

23 _ مسيحيان معتقد به تثليث ، غلو كنندگان در دين هستند .

ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم . .. و لاتقولوا ثلثة

33 _ مسيحيان ، معتقد به فرزندى حضرت عيسى ( ع ) براى خداوند

ياهل الكتب . .. انما المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه و كلمته القها إلى مريم و رو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 172 - 2

2 _ غلو مسيحيان درباره حضرت عيسى با نقض شمردن بندگى او براى خدا

ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم . .. لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للّه

جمله {لن يستنكف} اشاره به اين معنا دارد كه مسيحيان بندگى مسيح را براى خداوند انكار مى كردند و گويا شان وى را بالاتر از بندگى مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 5،20

5 _ اعتراف مسيحيان به فرزندى مسيح ( ع ) براى مريم ( ع )

قالوا إنّ اللّه هو المسيح ابن مريم

ظاهراً توصيف مسيح(ع) به {ابن

مريم} از كلام مسيحيان است. يعنى به اين حقيقت كه مسيح(ع) فرزند مريم است، معترف هستند.

20 _ ادعاى الوهيت براى مسيح ( ع ) ، نشانه ضعف شناخت مسيحيان از خدا و قدرت مطلق اوست .

الذين قالوا . .. و للّه ملك السموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 1،2،3،4،8،15

1 _ يهوديان و مسيحيان خود را پسران خدا و محبوب پيشگاه او مى پندارند .

و قالت اليهود و النصرى نحن ابنؤا اللّه و احبؤه

2 _ فرزند داشتن خدا ، از پندار هاى باطل يهود و نصارا

و قالت اليهود و النصرى نحن ابنؤا اللّه و احبؤه

3 _ هر يك از يهود و نصارا ، خو را از مقربان خداوند مى پندارند .

و قالت اليهود و النصرى نحن ابنؤا اللّه و احبؤه

بنابر اينكه مقصود از {ابناء}، معناى كتابى آن (مقربان) باشد.

4 _ محبت و عشق به خدا ، ادعاى واهى يهود و نصارا

و قالت اليهود و النصرى نحن ابنؤا اللّه و احبؤه

برداشت فوق بر اين مبناست كه {احباء}، جمع {حبيب}، و به معناى اسم فاعل (محبان) باشد.

8 _ گرفتارى گنهكاران يهود و نصارا به عذاب الهى ، ردى بر پندار تقرب و محبوب بودنشان نزد خداوند

قل فلم يعذبكم بذنوبكم

15 _ همسانى و همگونى يهود و نصارا با ديگر انسان ها ، دليل نادرستى پندار آنان بر محبوبيت و تقرب در پيشگاه خداوند

نحن ابنؤا اللّه و احبؤه . .. بل انتم بشر ممن خلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 5،14

5 _ اعتراف مسيحيان به فرزندى مسيح (

ع ) براى مريم

قالوا إنّ اللّه هو المسيح ابن مريم

14 _ مسيحيان معتقد به الوهيت مسيح ( ع ) مردمى كافر و مشرك

لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح ابن مريم . .. انه من يشرك باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 73 - 1،3

1 _ گروهى از نصارا معتقد به تثليت در الوهيت

لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه ثالث ثلثة

كلمه {ثالث ثلثة} به معناى يكى از سه تا مى باشد و مراد از آن {اللّه}، {مسيح} و {روح القدس} است و چون براى مسيح و روح القدس، الوهيت قائل بودند، معناى {اللّه ثالث ثلثة} اين مى شود كه خداوند، يكى از سه اقنومى است كه داراى الوهيت مى باشد و از اين اعتقاد به تثليث تعبير مى شود.

3 _ اختلاف عقايد مسيحيان درباره الوهيت

قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه ثالث ثلثة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 74 - 2

2 _ مسيحيان به خاطر پافشارى به عقايد باطل خويش ( الوهيت مسيح ( ع ) و تثليث ) مورد توبيخ خداوند

لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. افلا يتوبون إلى اللّه

استفهام توبيخى در {افلا يتوبون . ..} براى سرزنش مسيحيان بر ترك توبه و استغفار از عقايد كفرآميز بكار رفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 15،20

15 _ الوهيت مريم ( ع ) ( مادر مسيح ( ع ) ) پندار برخى از مسيحيان *

كانا

يأكلان الطعام

تصريح به نياز روزمره حضرت مريم(ع) به تغذيه كه صفتى ناسازگار با خدا بودن است، مى رساند كه گروهى از مسيحيان چنين مى پنداشتند كه وى داراى مقام الوهيت مى باشد.

20 _ اصرار مسيحيان بر تثليث و الوهيت مسيح ( ع ) على رغم استدلال هاى روشن قرآن بر بطلان عقيده آنان

انظر كيف نبين لهم الايت ثم انظر انى يؤفكون

{يوفكون} از مصدر {افك} به معناى بازگرداندن است. و {انى} به معناى كجا و چگونه است، بنابراين جمله {انظر انى يوفكون} يعنى بنگر آنان _ على رغم بيان دلايلى روشن بر واهى بودن تثليث و الوهيت مسيح(ع) _ چگونه از حق منحرف مى شوند و به كجا نگون مى گردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 77 - 5

5 _ پندار تثليث و الوهيت مسيح ( ع ) و مادرش مريم ، مصداق روشن گزافه گويى و غلو مسيحيان در دين خويش

ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم

از مصاديق مورد نظر از گزافه گويى مسيحيان _ به قرينه آيات گذشته _ اعتقاد آنان به تثليث و الوهيت مسيح(ع) و مادرش مريم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 116 - 3،5،13

3 _ مسيح ( ع ) و مادرش مريم خدايانى همتاى خداوند جهان در پندار گروهى از مسيحيان

ءانت قلت للناس اتخذونى و امى الهين من دون اللّه

5 _ پرستش مسيح ( ع ) و مادرش مريم و اعتقاد به الوهيت آنها ، خواسته حضرت عيسى ( ع ) ، در پندار باطل مسيحيان *

ءانت قلت للناس اتخذونى و امى الهين

13 _

اعتراف عيسى ( ع ) به شايسته نبودن خويش و مادرش مريم براى خدايى ، دليل واهى بودن عقيده مسيحيان به الوهيت آنان

ما يكون لى ان اقول ما ليس لى بحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 117 - 8

8 _ اعتراف علنى عيسى ( ع ) به بندگى خداوند ، دليل وى بر پوچى ادعاى مسيحيان مشرك ( همتايى وى با خداوند )

ءانت قلت . .. ما قلت لهم الا ما امرتنى به ان اعبدوا اللّه ربى و ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 2،3،4

2 _ نصارا ، { مسيح } ( ع ) را فرزند خدا خواندند .

و قالت النصرى المسيح ابن اللّه

3 _ فرزند خدا خواندن { عزير } و { مسيح } ، سخنان نسنجيده و باطلى بود كه يهود و نصارا به زبان آوردند .

و قالت . .. ذلك قولهم بأفوههم

4 _ پندار فرزند خدا بودن { عزير } و { مسيح } ، پندارى است سابقه دار در تاريخ يهود و نصارا .

يضهئون قول الذين كفروا من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 4،13

4 _ مسيح ( ع ) ، برخوردار از ربوبيت و پروردگارى ، در بينش نادرست نصارا

اتخذوا . .. أرباباً من دون اللّه و المسيح ابن مريم

13 _ از امام باقر ( ع ) درباره آيه { اتخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباً من دون اللّه و المسيح بن مريم } روايت شده است : { اما

المسيح فعصوه و عظموه فى أنفسهم حتى زعموا انه اله و انه ابن اللّه و طائفة منهم قالوا ثالث ثلاثة و طائفة منهم قالوا هو اللّه . . . ;

اما مسيح را نافرمانى كردند او را در انديشه خود تا آن جا بزرگ دانستند كه گمان كردند او معبود و فرزند خداست و گروهى از آنان گفتند: وى يكى از سه معبود است و گروهى گفتند: او خداست . .. }.

عقيده مسيحيان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 10

10 - ضعف بينش و شناخت يهود ، نصارا و مشركان عصر بعثت ، درباره خداوند

و قال الذين لايعلمون لولا يكلمنا اللّه . .. كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 5

5_ عقايد و آراى يهود و نصارا در عصر پيامبر ( ص ) ، عقايد و آرايى برخاسته از هوا هاى نفسانى بود .

و ل_ئن اتبعت أهواءهم

{أهواء} (جمع هوى) به معناى خواهشها و تمايلات نفس است و مراد از آن در آيه شريفه _ به قرينه مقابله آن با احكام قرآن _ آرا ، عقايد و قوانين برخاسته از تمايلات نفسانى است.

علايق مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 5

5 - حسادت يهود و نصارا ، منشأ علاقه و تلاش آنها بر بازگرداندن اهل ايمان از اسلام بود .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

{حسداً} مفعولٌ له براى {ودّ كثيراً .

..} مى باشد; يعنى، علاقه و تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان، به علت حسادت ايشان بود.

علم مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 53 - 7

7 - آگاهى يهود و نصارا ، از كتاب آسمانى بعد از تورات و انجيل ( قرآن ) پيش از نزول آن

إنّا كنّا من قبله مسلمين

علماى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 66 - 3

3 _ سرزنش اهل كتاب ( علماى يهود و نصارا ) به خاطر محاجّه و انتساب ناآگاهانه ابراهيم ( ع ) به يهوديّت و نصرانيّت

فلم تحاجّون فيما ليس لكم به علم

آنچه يهوديان و نصارا بدان علم نداشتند و درباره آن احتجاج مى كردند، انتساب ابراهيم به يهوديت و نصرانيت بوده و لذا به خاطر آن، سرزنش شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 71 - 1،3

1 _ آميختن آگاهانه حق به باطل و كتمان آن توسط علماى يهود و نصارا ، و نكوهش آنان از سوى خداوند

يا اهل الكتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تكتمون الحق و انتم تعلمون

3 _ علم و آگاهى علماى يهود و نصارا به حقّانيّت قرآن و رسالت پيامبر ( ص )

يا اهل الكتاب . .. و انتم تعلمون

با توجه به اينكه محور اختلاف اهل كتاب با مسلمانان در حقانيت قرآن و پيامبر (ص) بوده، معلوم مى شود منظور از كلمه {الحق}، قرآن و رسالت پيامبر (ص) بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران

- 3 - 188 - 5

5 _ انتظار ستايش عالمان يهود و نصارا از پيروانشان به جهت بيان نكردن حقايقى از تورات و انجيل

لا تحسبنّ الّذين . .. يحبّون ان يحمدوا بما لم يفعلوا

بنابر اينكه مراد از {ما لم يفعلوا} (آنچه را انجام ندادند)، وفادار نبودنشان به پيمان الهى و كتمان حقايق باشد كه در آيه قبل به آن تصريح شد. و انتظار ستايش شايد بدان جهت بوده كه آنان با كتمان حقايق، دين اجدادى مردم خويش را محفوظ مى داشتند و لذا فاعل محذوف در {يُحمدوا} به پيروان آنان تفسير شد.

عمل مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 16

16 _ خداوند ، مسيحيان را از كرده هاى هميشگى آنان آگاه خواهد ساخت .

و سوف ينبئهم اللّه بما كانوا يصنعون

فعل مضارع {يصنعون} چون پس از {كانوا} واقع شده، دلالت بر استمرار دارد.

عوامل سرور مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 4

4_ نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) مايه سرور و شادمانى گروهى از يهود و نصارا بود .

والذين ءاتين_هم الكت_ب يفرحون بما أُنزل إليك

جمله {و من الأحزاب . ..} (برخى از يهود و نصارا بخشى از قرآن را نمى پذيرند) حكايت از آن دارد كه مراد از {الذين ... يفرحون} همه يهود و نصارا نيستند. از اين رو در برداشت سرور و شادمانى به گروهى از آنان نسبت داده شد.

عوامل قساوت قلب مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 19

19 -

قساوت قلب و سنگدلى يهود و نصارا ، نتيجه بى تفاوتى دراز مدت آنان در برابر تعاليم و رهنمود هاى كتاب آسمانى شان ( تورات و انجيل )

و لايكونوا كالذين أُوتوا الكت_ب من قبل فطال عليهم الأمد فقست قلوبهم

عوامل مخالفت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 10

10_ حقايق توحيدى قرآن و دعوت آن به يكتاپرستى و نفى شرك ، عامل مخالفت برخى از يهود و نصارا با آن

و من الأحزاب من ينكر بعضه قل إنما أُمرت أن أعبد الله

طرح مسأله توحيد و يكتاپرستى پس از {من ينكر بعضه} گوياى اين است كه از دلايل انكار قرآن از ناحيه برخى احزاب ، اصرار قرآن بر توحيد و نفى شرك است.

عهد با مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 1

1 _ ميثاق الهى با مدعيان نصرانيت ( مسيحيان )

و من الذين قالوا إنّا نصرى اخذنا ميثقهم

عهد شكنى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 6،9،18،19

6 _ نصارا پيمان خود با خداوند را به فراموشى سپرده و نقض كردند .

اخذنا ميثقهم فنسوا حظاً مما ذكروا به

9 _ كينه و دشمنى دايمى مسيحيان با يكديگر ، كيفر نقض پيمان و فراموشى تذكار هاى خداوند

و من الذين قالوا إنّا نصرى اخذنا ميثقهم فنسوا حظاً . .. فاغرينا بينهم العداوة

18 _ مسيحيان بر اثر نقض پيمان الهى و اختلافات داخلى ، زندگى فلاكت بارى را براى خويش خواهند ساخت .

فاغرينا . .. و سوف ينبئهم اللّه بما

كانوا يصنعون

بر اساس اين احتمال كه {سوف ينبئهم}، بيان كيفر دنيوى مسيحيان باشد. بر اين مبنا، {ما كانوا يصنعون}، اشاره به گرفتاريهايى است كه آنان به خاطر كينه و دشمنى با يكديگر براى خويش به وجود مى آورند.

19 _ مسيحيان پيمان شكن ، مورد تهديد خداوند به عذاب و كيفر اعمال خويش

و سوف ينبئهم اللّه بما كانوا يصنعون

جمله {ينبئهم اللّه . ..}، كنايه از كيفر دادن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 7،8

7 _ يهود و نصارا هرگز به تعهدات و روابط خويش با مسلمانان پايبند نخواهند بود .

بعضهم أولياء بعض

8 _ پايبند نبودن يهود و نصارا به تعهدات خويش نسبت به مسلمانان ، فلسفه حرمت ايجاد روابط با آنان

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

عهد مسيحيان با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 3

3 _ ادعاى الوهيت براى مسيح ( ع ) مصداقى روشن از نقض پيمان مسيحيان با خدا

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل . .. لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح ابن مريم

عهدشكنان مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 4

4 _ فزونى پيمان شكنان يهود نسبت به پيمان شكنان نصارا

فبما نقضهم . .. و من الذين قالوا إنّا نصرى

{من الذين} خبر مبتداى محذوف است. يعنى {من الذين قالوا انا نصارى قوم اخذنا ميثاقهم}، بنابراين آيه شريفه، تنها سخن از پيمان شكنى گروهى ازمسيحيان را مطرح كرده است. به خلاف آنچه درباره يهود بيان داشت كه

همه آنها، جز اندكى، پيمان شكن بودند.

عهدشكنى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 3

3 _ ادعاى الوهيت براى مسيح ( ع ) ، مصداقى روشن از نقض پيمان مسيحيان با خدا

لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 3

3 _ ادعاى الوهيت براى مسيح ( ع ) مصداقى روشن از نقض پيمان مسيحيان با خدا

لقد اخذنا ميثق بنى اسرءيل . .. لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح ابن مريم

عيسى(ع) و شرك مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 117 - 10

10 _ عيسى ( ع ) _ به هنگام حضور در ميان امت خويش _ بازدارنده آنان از گرايش به شرك بود .

و كنت عليهم شهيداً مادمت فيهم

كلمه {شهيداً} به قرينه كلمه {رقيب} در فراز بعد مى تواند علاوه بر گواهى عيسى(ع) بر امت خويش، حاكى از مراقبت وى براى راه نيافتن انحراف در عقايد آنان نيز باشد.

عيسى(ع) و مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 59 - 4

4 _ احتجاج خداوند با مسيحيان در ردّ پندار غلط آنان ( فرزند خدا بودن حضرت عيسى ( ع ) )

انّ مثل عيسى عنداللّه كمثل ادم خلقه من تراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 62 - 6

6 _ مسيحيان مدّعى الوهيّت حضرت عيسى ( ع ) ، و

تخطئه آن از سوى خداوند

ان مثل عيسى عند اللّه كمثل ادم خلقه من تراب . .. و ما من اله الا اللّه

جمله {و ما من اله الا اللّه} كه بيانگر تخصيص الوهيت به خداوند است، به قرينه آيات قبل، تعريض به مسيحيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 117 - 1،9

1 _ تعليمات عيسى ( ع ) و دستورات وى به امت خويش به تمامى برگرفته شده از فرامين خداوند

ما قلت لهم الا ما امرتنى به

9 _ عيسى ( ع ) ، گواه و ناظر بر عقايد و رفتار امت خويش ، به هنگام حضور در ميان آنان

و كنت عليهم شهيداً مادمت فيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 118 - 7،8

7 _ عيسى ( ع ) منزه از هرگونه نقشى در گرايش هاى شرك آلود امت خويش

ان تعذبهم . .. و إن تغفر لهم

مسيح(ع) با جداسازى سرنوشت مسيحيان مشرك از سرنوشت خويش با جمله {ان تعذبهم . ..} و نه {ان تعذبنا} اشاره به اين دارد كه وى هيچگونه نقشى در گرايش امت خويش به شرك نداشته است.

8 _ عطوفت عيسى ( ع ) ، نسبت به همه مردمان حتى به گمراهان امت خويش *

ان تعذبهم فانهم عبادك و إن تغفر لهم فانك انت العزيز الحكيم

غفلت مسيحيان از دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 2

2 - يهود و نصارا محتواى اساسى دين را ( ايمان به خدا ، سراى آخرت و . . . )

به فراموشى سپرده و با مسلمانان بر سر قبله ، به بحث و مشاجره مى پرداختند .

ليس البر أن تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب

برداشت فوق با توجه به شأن نزولى كه درباره آيه مورد بحث آمده، استفاده مى شود. در مجمع البيان نقل شده است: {آن گاه كه قبله تغيير كرد، بحث و گفتگو پيرامون آن بسيار مى شد و يهود و نصارا در اين باره بسيار سخن مى گفتند. }

غلو مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 3،9،20،23

3 _ يهود و نصارا مردمى آلوده به غلو و گزافه گويى در دين

ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم

با توجه به سياق آيه معلوم مى شود، غلو و تجاوز تحقق پيدا كرده نه اينكه نهى از غلو تنها براى پيشگيرى باشد.

9 _ پندار مسيحيان درباره مسيح ، پندارى غلوآميز

ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم . .. انما المسيح عيسى ابن مريم

20 _ شخصيت فوق العاده حضرت عيسى ( ع ) زمينه غلو و گزافه گويى مسيحيان در مورد ايشان

ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم . .. انما المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه

23 _ مسيحيان معتقد به تثليث ، غلو كنندگان در دين هستند .

ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم . .. و لاتقولوا ثلثة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 172 - 2

2 _ غلو مسيحيان درباره حضرت عيسى با نقض شمردن بندگى او براى خدا

ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم . .. لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للّه

جمله {لن يستنكف} اشاره به اين معنا دارد كه مسيحيان بندگى مسيح

را براى خداوند انكار مى كردند و گويا شان وى را بالاتر از بندگى مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 77 - 5

5 _ پندار تثليث و الوهيت مسيح ( ع ) و مادرش مريم ، مصداق روشن گزافه گويى و غلو مسيحيان در دين خويش

ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم

از مصاديق مورد نظر از گزافه گويى مسيحيان _ به قرينه آيات گذشته _ اعتقاد آنان به تثليث و الوهيت مسيح(ع) و مادرش مريم است.

فراموشى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 5،6،7

5 _ نصارا بخشى از تذكار ها و پند هاى الهى را پس از مدتى كوتاه به فراموشى سپردند .

و من الذين قالوا إنّا نصرى . .. فنسوا حظاً مما ذكروا به

{فاء} در {فنسوا} دلالت مى كند كه بين پيمان و شكستن آن، زمان زيادى نگذشت.

6 _ نصارا پيمان خود با خداوند را به فراموشى سپرده و نقض كردند .

اخذنا ميثقهم فنسوا حظاً مما ذكروا به

7 _ محو نشانه هاى پيامبر ( ص ) در انجيل و به فراموشى سپردن آن توسط نصارا *

و من الذين قالوا إنّا نصرى اخذنا فنسوا حظاً

به احتمال اينكه مراد از {فنسوا حظاً مما ذكروا}، به قرينه مقام، نشانه هاى پيامبر(ص) در انجيل باشد.

فرقه هاى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 66 - 26

26 _ تنها يك فرقه از هفتاد و يك فرقه يهود و يك گروه از هفتاد و دو گروه نصارا ، معتدل و متعهد به

كتاب آسمانى خويشند .

و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل . .. و كثير منهم ساء ما يعملون

از رسول خدا(ص) روايت شده: تفرقت امة موسى على احدى و سبعين ملة (فرقة) سبعون منها فى النار و واحدة فى الجنة و تفرقت امة عيسى على اثنين و سبعين فرقة احدى و سبعون فرقة فى النار و واحدة فى الجنة . .. حضرت على(ع) هرگاه اين حديث را از رسول خدا(ص) نقل مى كرد، اين آيه را قرائت مى فرمود: و لو ان اهل الكتاب امنوا ... و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل ... منهم ساء ما يعملون

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 331، ح 151; نورالثقلين، ج 1، ص 651، ح 288.

فسق اكثريت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 20

20 - بسيارى از اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، فاسق و متمرداند .

و كثير منهم ف_سقون

فضايل مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 2

2 _ جوشيدن اشك شوق از ديدگان گروهى از مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) با شنيدن آيات قرآن

و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع

كلمه {دمع} مى تواند به معناى اشك، باشد در اين صورت تفيض يعنى لبريز مى شود. بنابراين جمله {تفيض من الدمع} به اين معناست كه چشمانشان از اشك لبريز شد.

فلسفه رهبانيت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 27 - 17،18

17 - رهبانيت ابداعى پيروان مسيح ( ع ) ،

با شرط هدف الهى ( جلب خرسندى خدا ) داشتن ، مورد موافقت و رضايت خداوند قرار گرفت .

ما كتبن_ها عليهم إلاّابتغاء رضون اللّه

18 - رهبانيت ، كه در آغاز تنها جنبه الهى داشت ، كم كم دستخوش انحراف قرار گرفت و از هدف اصلى خود خارج شد .

فما رعوها حقّ رعايتها

قبله مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 7

7 - يهود و نصارا هر يك داراى قبله اى ويژه خويش

و ما بعضهم بتابع قبلة بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 7

7 - يهود و نصاراى عصر بعثت ، در تلاشى پى گير ، براى اثبات حقانيت قبله خويش و ناحق جلوه دادن تغيير آن به كعبه

الحق من ربك فلاتكونن من الممترين

قبول ولايت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 11،16،17

11 _ مؤمنان پذيراى ولايت و سرپرستى يهود و نصارا ، از زمره كافران و خارج از صف مؤمنان راستين

و من يتولهم منكم فانه منهم

16 _ مسلمانانِ پذيراى ولايت يهود و نصارا ، گمراه و از زمره ستمگرانند .

و من يتولهم منكم فانه منهم إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

17 _ دوستى با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان ، ظلم و موجب محروميت از هدايت الهى

و من يتولهم منكم فانه منهم إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 2،6،11،13،20

2 _ شتاب زدگى بيماردلان سست ايمان و محروم

از هدايت الهى ، در پذيرش ولايت و دوستى يهود و نصارا

فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

در برداشت فوق {يسرعون فيهم} _ به قرينه آيه قبل _ به معناى {يسارعون فى توليهم} گرفته شده است.

6 _ شتاب بيماردلان سست ايمان در دوستى و پذيرش ولايت يهود و نصارا ، پيامد محروميت آنان از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين. فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

11 _ سرزنش و توبيخ خداوند از مسلمانانى كه با يهود و نصارا رابطه مودت آميز داشته و پذيراى ولايت آنها هستند .

فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

13 _ داشتن پناهگاهى امن در صورت شكست اسلام ، انگيزه دوستى مسلمانان بيمار دل عصر پيامبر ( ص ) با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان

يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

20 _ پشيمانى ، فرجام ايجاد روابط دوستى با يهود و نصارا و پذيرش ولايت آنان

يسرعون فيهم . .. فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 16

16 _ ناكامى پذيرندگان ولايت و دوستى يهود و نصارا ، در بهره گيرى از روابط دوستانه با آنان

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

بدان احتمال كه مراد از {اعملهم} تلاشهايى است كه بيماردلان براى ايجاد روابط دوستانه با يهود و نصارا، داشتند ; بر اين اساس مقصود از {خسارت} بهره نجستن از ايجاد رابطه با يهود و نصارا خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 54 - 4،5

4 _ پذيرش ولايت و دوستى يهود و نصارا ، ارتداد و بازگشت از

دين است .

و من يتولهم منكم فانه منهم . .. يا ايها الذين ءامنوا من يرتد منكم عن دينه

با توجه به آيات گذشته معلوم مى شود از مصاديق مورد نظر براى مرتدان، مسلمانانى هستند كه _ على رغم نهى خداوند _ با يهود و نصارا ارتباط دوستى و ولايى برقرار مى كنند.

5 _ ارتداد برخى مسلمانان صدر اسلام ، با پذيرش ولايت و دوستى يهود و نصارا

فترى الذين فى قلوبهم مرض . . يا ايها الذين ءامنوا من يرتد منكم عن دينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 56 - 8

8 _ ناكامى و شكست ، سرنوشت حتمى پذيرندگان ولايت يهود ، نصارا و ديگر كافران

و من يتول اللّه و رسوله و الذين ءامنوا فان حزب اللّه هم الغلبون

حصر در جمله {فان حزب اللّه . ..} مى تواند ناظر به پندار غلط كسانى باشد كه براى مصون ماندن از شكست احتمالى مسلمانان (نخشى ان تصيبنا دائرة) در صدد ايجاد روابط دوستى و ولايى با كافران بودند.

قرآن و مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 31

31 _ برخورد منطقى و استدلالى قرآن با مسيحيان ، در مورد پندار الوهيت براى مسيح ( ع )

الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. و اللّه على كل شىء قدير

قساوت قلب مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 16 - 18

18 - يهود و نصارا ، مردمانى گرفتار قساوت قلب و سنگدلى

و لايكونوا كالذين أُوتوا الكت_ب . .. فقست قلوبهم

قضاوت

مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 47 - 4،5

4 _ احكام صادره از سوى قاضيان مسيحى ، در صورتى كه بر اساس انجيل باشد ، نافذ و داراى اعتبار است .

و ليحكم أهل الانجيل بما أنزل اللّه فيه

چون اهل انجيل از امر و نهى قرآن پيروى نمى كنند، مى توان گفت مراد از (وليحكم) تنفيذ احكامى است كه عالمان مسيحى بر اساس انجيل صادر مى كنند.

5 _ احكام قاضيان مسيحى تنها در بين همكيشان آنان داراى اعتبار است . *

و ليحكم أهل الانجيل بما أنزل اللّه فيه

عنوان {اهل الانجيل} مى تواند بيانگر محدوده اعتبار و نفوذ داوريهاى مستند به انجيل باشد.

كتاب آسمانى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 1

1 - يهود و نصارا ، از جمله امتهايى كه از كتاب آسمانى برخوردار بودند .

الذين ءاتينهم الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 1

1_ يهود و نصارا ، از كتاب آسمانى ( تورات و انجيل ) برخوردار بودند .

والذين ءاتين_هم الكت_ب

در اينكه مراد از {الذين . ..} چه كسانى اند چند نظر ابراز شده است: 1_ يهود و نصارا ، 2_ آنها و مجوس ، 3_ مسلمانان.

كفر مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 105 - 1

1 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) و مشركان ، مردمى كفرپيشه اند .

ما يودّ الذين كفروا من اهل الكتب و لاالمشركين

{من} در {من أهل . ..} به

دليل عطف {المشركين} بر {اهل الكتاب} بيانيه است. بنابراين {ما يود الذين كفروا ...}; يعنى، آنان كه كافر شدند - مقصود از كافران، اهل كتاب و مشركانند - دوست ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 137 - 7

7 - ايمان نياوردن يهود و نصارا به قرآن و معارف اسلام ، از سر ستيزه جويى و دشمنى است .

و إن تولوا فإنما هم فى شقاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 88 - 2

2 _ لعنت دائمى و عذاب تخفيف ناپذير ، كيفر يهود و نصارا ، بجهت كفر آگاهانه آنان به پيامبر ( ص )

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. خالدين فيها لا يخفّف عنهم العذاب

بنابراينكه {قوما كفروا} شامل يهود و نصارا نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 8

8 _ يهود و نصارا به دليل فرزند خدا خواندن { عزير } و { مسيح } كافرند .

يضهئون قول الذين كفروا من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 12

12 _ يهود و نصارا ، مردمانى كفرپيشه

يريدون أن يطفئوا نور اللّه . .. و يأبى اللّه ... و لو كره الكفرون

كفر مسيحيان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 8

8 - گروهى از يهود و نصارا و مشركان در عصر بعثت ، اسلام را نپذيرفته و خود را همچنان در انتظار دستيابى به برهان آشكار

قلمداد مى كردند .

لم يكن الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

حرف {من}، ممكن است براى تبعيض باشد.

كيفر اخروى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 17

17 - خداوند ، در قيامت ميان يهود ، نصارا و مشركان داورى كرده آنان را بسزاى گفته ها و اتهام هاى ناروايشان خواهد رساند .

فاللّه يحكم بينهم يوم القيمة فيما كانوا فيه يختلفون

مراد از حكومت و داورى خدا در قيامت، مجرد بيان حق نيست; زيرا خداوند حقايق را با نازل كردن قرآن بيان داشته و آيه مورد بحث نيز پندار باطل يهود و نصارا را روشن ساخته است. بنابراين، مقصود از {يحكم ...} به كيفر رساندن متخلفان است.

كيفر پيروى از مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 11

11_ خداوند پيامبر ( ص ) را در صورت پيروى از آراى يهود و نصارا به عقوبتهايى از جانب خويش تهديد كرد .

ل_ئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من الله من ولىّ ولاواق

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {من الله} متعلق به {ولىّ} و {واق} باشد. بر اين مبنا {ولىّ و واق} متضمن معناى {منع} است و جمله {مالك ...} چنين معنا مى شود: براى تو ياور و نگه دارنده اى كه تو را از [عذاب] خدا باز دارد، وجود نخواهد داشت.

كيفر شرك مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 12

12 _ يهود و نصارا ، به دليل اعتقاد شرك آميزشان (

فرزند خدا خواندن عزير و مسيح ) مستحق كيفر مرگ

و قالت اليهود عزير ابن اللّه . .. قتلهم اللّه أنى يؤفكون

كيفر مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 88 - 3

3 _ خداوند بدون مهلت و تأخير ، مرتدّان و كافران يهود و نصارا را عذاب مى كند .

لا يخفّف عنهم العذاب و لا هم ينظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 105 - 16

16 _ عذاب سخت اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، به خاطر تفرقه و اختلاف

و لا تكونوا كالذين تفرّقوا و اختلفوا من بعد ما جاءهم البيّنات و اولئك لهم عذاب ع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 14،19

14 _ هشدار خداوند به مسلمانان با بيان مجازات يهود و نصارا به خاطر نقض پيمان الهى

فبما نقضهم ميثقهم . .. و من الذين قالوا إنّا نصرى اخذنا ميثقهم فنسوا

بيان مجازات مسيحيان و يهوديان به خاطر پيمان شكنى آنان پس از {اذكروا . .. ميثقه} (اى مسلمين پيمان الهى را به ياد داشته باشيد)، هشدارى است به مسلمانان كه مبادا همانند اهل كتاب پيمان الهى را نقض كنند.

19 _ مسيحيان پيمان شكن ، مورد تهديد خداوند به عذاب و كيفر اعمال خويش

و سوف ينبئهم اللّه بما كانوا يصنعون

جمله {ينبئهم اللّه . ..}، كنايه از كيفر دادن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 22

22 _ اراده خداوند به عذاب بسيارى از يهوديان و

مسيحيان عصر پيامبر ( ص )

فان تولوا . .. ان يصيبهم ببعض ذنوبهم و إن كثيراً من الناس لفسقون

گرايش به مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 21

21 _ شكست دشمنان اسلام ، مايه پشيمانى مسلمانان سست ايمان از دلبستگى به يهود و نصارا

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح . .. فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

در برداشت فوق جمله {ما اسروا} _ به قرينه {و من يتولهم منكم} در آيه قبل _ به دلبستگى مسلمانان به يهود و نصارا تفسير شده است.

گرايش مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 17

17 _ گرايش نصارا به كفر و شرك ، نشانه بى ثمرى و كارساز نبودن انتساب ظاهرى به اديان الهى

إنّ الذين هادوا و الصبئون و النصرى . .. لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح

در آيه 69 بيان شد كه مجرد انتساب به اديان الهى در سعادت آدمى كارساز نيست و اين آيه به منزله دليل و برهانى بر آن حقيقت است.

گرايشهاى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 9

9_ گروه هايى از يهود و نصارا داراى گرايشهايى شرك آلود بودند .

و من الأحزاب من ينكر بعضه قل إنما أُمرت أن أعبد الله و لا أُشرك به

چون جمله {قل إنما اُمرت . ..} _ كه حاكى از توحيد و يكتاپرستى است _ در پاسخ گروه هايى از يهود و نصارا قرار گرفته است ، معلوم مى شود اين گروه ها به

پرستش غير خدا و شرك در عبادت روى آورده بودند.

گروه گرايى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 6

6 _ يهود و نصارا ، تنها با يكديگر و همكيشان خويش روابط دوستى داشته و به آن وفادار هستند .

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

چون جمله {بعضهم أولياء بعض} به منزله دليل براى جمله {لاتتخذوا . ..} است، معناى حصر از آن استفاده مى شود.

گريه مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 2

2 _ جوشيدن اشك شوق از ديدگان گروهى از مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) با شنيدن آيات قرآن

و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع

كلمه {دمع} مى تواند به معناى اشك، باشد در اين صورت تفيض يعنى لبريز مى شود. بنابراين جمله {تفيض من الدمع} به اين معناست كه چشمانشان از اشك لبريز شد.

گمراهى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 67 - 8

8 _ يهود و نصارا ، منحرف از حق ، عصيانگر در برابر خدا و مشرك

و لكن كان حنيفاً مسلماً و ما كان من المشركين

بنابراينكه جمله {و لكن كان . .. }، تعريضى به يهوديان و نصارا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 15

15 _ يهود و نصارا ، مردمى گمراه و ستمگر

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين

از مصاديق مورد نظر براى {الظلمين} _ به قرينه صدر آيه

_ ، يهود و نصارا هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 11

11 - رهبانيت ، بدعت پيروان عيسى و انحراف از سيره آن حضرت بود .

و ءاوين_هما إلى ربوة ذات قرار و معين

اين كه مكان زندگى عيسى و مادرش، همراه با امكانات و وسايل آسايش و در سرزمين خوش آب و هوا بود، مى تواند اشاره به اين مطلب باشد كه زندگى رهبانى پيروان آن حضرت، انحراف از سيره او و بدعت در دين او بود.

گناه مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 21،32

21 _ گناهان يهوديان و مسيحيان عصر بعثت _ حتى برخى از آن _ ، زمينه ساز محروميت آنان از پذيرش احكام الهى و داورى هاى پيامبر ( ص )

فان تولوا فاعلم انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

كلمه {بعض} مى تواند اشاره به اين باشد كه تنها برخى از گناهان اهل كتاب اقتضاى محروميت از حق پذيرى را دارد ; نه همه آنها و مى تواند به اين معنا باشد كه برخى از گناهان آنان در محروميتشان از پذيرش احكام الهى كافى است گرچه بسيارى از گناهانشان چنين اقتضايى را دارد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

32 _ بسيارى از يهوديان و مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) ، مردمى آلوده به گناه و معصيت

يريد اللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم و إن كثيراً من الناس لفسقون

گناهكاران مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 5،6،8،9،11

5 _ گروهى از يهود

و نصارا ، آلوده به گناه هستند .

فلم يعذبكم بذنوبكم

6 _ گناهكاران يهود و نصارا ، گرفتار عذاب الهى

فلم يعذبكم بذنوبكم

8 _ گرفتارى گنهكاران يهود و نصارا به عذاب الهى ، ردى بر پندار تقرب و محبوب بودنشان نزد خداوند

قل فلم يعذبكم بذنوبكم

9 _ يهود و نصارا به دليل ارتكاب گناه ، نه محبوب خدا هستند و نه مقرب درگاه او

نحن ابنؤا اللّه و احبؤه قل فلم يعذبكم بذنوبكم

11 _ گرفتارى گنهكاران يهود و نصارا به عذاب هاى دنيوى *

قل فلم يعذبكم بذنوبكم

چون مسيحيان خود را مصون از عذاب قيامت مى دانند، بنابراين در صورتى استدلال تمام است كه مراد از عذاب، عذابهاى دنيوى باشد.

لجاجت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 4،5

4 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) مردمى لجوج و حق ناپذيرند .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

جمله {لئن . ..} (به خدا قسم! اگر هر معجزه و برهانى را به اهل كتاب ارائه كنى، از قبله تو پيروى نمى كنند) گوياى عمق عناد، لجاجت و حق ناپذيرى آنان مى باشد.

5 - يهود و نصارا از سر عناد و لجاجت ، قبله بودن كعبه را پذيرا نيستند .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 63 - 8

8 _ علماى نصاراى نجران ، مفسد ، مشرك ، مجادله گر ، حق ناپذير و مورد تهديد خداوند

فمن حاجّك . .. فان تولّوا فانّ اللّه عليم بالمفسدين

در شأن نزول

آمده كه اين آيات درباره علماى نجران نازل شده است.

مباهله با مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 1،9،18

1 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت نمودن نصارا به مباهله ، پس از اقامه برهان براى آنان

انّ مثل عيسى . .. فمن حاجّك ... فقل تعالوا ... ثم نبتهل

9 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت نصارا به مباهله ، با شركت دادن زنان و فرزندان طرفين در آن

فمن حاجّك . .. فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم

18 _ وعده قطعى خداوند به يارى و نصرت پيامبر ( ص ) ، در مباهله با نصارا

فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين

پيشنهاد مباهله از جانب خدا به پيامبر (ص) بوده و اين،$مستلزم نصرت دادن پيامبر اكرم (ص) است.

متعهدان مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 66 - 26

26 _ تنها يك فرقه از هفتاد و يك فرقه يهود و يك گروه از هفتاد و دو گروه نصارا ، معتدل و متعهد به كتاب آسمانى خويشند .

و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل . .. و كثير منهم ساء ما يعملون

از رسول خدا(ص) روايت شده: تفرقت امة موسى على احدى و سبعين ملة (فرقة) سبعون منها فى النار و واحدة فى الجنة و تفرقت امة عيسى على اثنين و سبعين فرقة احدى و سبعون فرقة فى النار و واحدة فى الجنة . .. حضرت على(ع) هرگاه اين حديث را از رسول خدا(ص) نقل مى كرد، اين آيه را قرائت مى فرمود: و

لو ان اهل الكتاب امنوا ... و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل ... منهم ساء ما يعملون

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 331، ح 151; نورالثقلين، ج 1، ص 651، ح 288.

محروميت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 88 - 5

5 _ يهود و نصارا و مرتدّان ، محروم از نظر و توجّه خداوند

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. و لا هم ينظرون

جمله {و لا هم ينظرون}، مى تواند به اين معنا باشد كه آنان مورد عنايت و توجه خداوند قرار نمى گيرند.

محمد(ص) مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 86 - 3

3 _ يهود و نصارا ، محروم از هدايت ، به جهت انكار آگاهانه حقانيّت پيامبر ( ص ) با وجود دلايل روشن بر آن

كيف يهدى اللّه قوماً . .. و اللّه لا يهدى القوم الظالمين

آيه در مورد اهل كتاب نازل شده و آنان با وجود شهادت قبلى بر حقّانيّت آن حضرت، منكر حقّانيت وى شدند. (روح المعانى).

محمد(ص) و اسلام مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) به اميد اسلام آوردن يهود و نصارا ، در پى جلب رضايت و خشنودى آنان بود .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى

بديهى است كه اهتمام پيامبر(ص) براى جلب خشنودى يهود و نصارا براى دستيابى به منافع شخصى و مانند آن نبود; بلكه در جهت ايفاى وظيفه، يعنى، گرايش دادن آنان به اسلام بوده است و لذا قيد

{به اميد اسلام آوردن} در برداشت آورده شد.

2 - تلاش پى گير پيامبر ( ص ) براى گرايش دادن يهود و نصارا به اسلام

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى

محمد(ص) و مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 4،9،18

4 _ احتجاج و لجاجت نصارا با پيامبر ( ص ) ، پس از اقامه برهان براى آنان در مورد حضرت عيسى ( ع )

فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا

9 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت نصارا به مباهله ، با شركت دادن زنان و فرزندان طرفين در آن

فمن حاجّك . .. فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم

18 _ وعده قطعى خداوند به يارى و نصرت پيامبر ( ص ) ، در مباهله با نصارا

فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين

پيشنهاد مباهله از جانب خدا به پيامبر (ص) بوده و اين،$مستلزم نصرت دادن پيامبر اكرم (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 87 - 6

6 _ كسانى از يهود و نصارا كه آگاهانه نبوت پيامبر ( ص ) را انكار نمودند ، گرفتار لعنت خدا و فرشتگان و مردم هستند .

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. اولئك جزاؤهم انّ عليهم ... و النّاس اجمعين

مخالفت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 9

9 _ يهود و نصارا ، مخالف اسلام و ناخشنود از گسترش آن

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. ليظهره على الدين كله و

لو كره المشركون

مراقبت از مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 117 - 13

13 _ تنها خداوند ، نگاهبان و مراقب مسيحيان ، پس از برگرفتن عيسى ( ع ) از ميان ايشان

فلما توفيتنى كنت انت الرقيب عليهم

مريم(س) در مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 15

15 _ الوهيت مريم ( ع ) ( مادر مسيح ( ع ) ) پندار برخى از مسيحيان *

كانا يأكلان الطعام

تصريح به نياز روزمره حضرت مريم(ع) به تغذيه كه صفتى ناسازگار با خدا بودن است، مى رساند كه گروهى از مسيحيان چنين مى پنداشتند كه وى داراى مقام الوهيت مى باشد.

مسلمانان و مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 136 - 13

13 - مسلمانان ، بايد به يهوديان و نصرانيان ابلاغ كنند كه هرگز تسليم خواسته هاى آنان نخواهند شد .

كونوا هوداً أو نصرى . .. قولوا ءامنا ... و نحن له مسلمون

حصر در جمله {و نحن له مسلمون} ناظر به سخن يهود و نصاراست كه از مسلمانان مى خواستند به آيين يهوديت و نصرانيت ايمان آورند و در زمره يهوديان و نصرانيان قرار بگيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 19،26

19 _ عنايت خداوند به عزت و شوكت مسلمين در برابر يهود و نصارا

فعسى اللّه ان يأتى بالفتح او امر من عنده

26 _ يهود و نصارا ، مورد علاقه و محبت مسلمانان سست ايمان در عصر بعثت

ما اسروا فى

انفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 4،6،7

4 _ مسلمانان فريب خورده و دلگرم به يارى يهود و نصارا ، مورد ملامت مؤمنان راستين پس از فتح و پيروزى

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

6 _ تعهد مسلمانان سست ايمان بر يارى يهود و نصارا با سوگندهايى مؤكد

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {هولاء} اشاره به بيماردلان و خطاب در {معكم} متوجه يهود و نصارا باشد.

7 _ ناتوانى مسلمانان سست ايمان بر پايبندى به تعهد خويش با يهود و نصارا

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

مسؤوليت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 7

7 - خداوند ، بنى اسرائيل ( يهوديان و نصرانيان ) را از انكار قرآن و كافر شدن به آن ، بر حذر داشت .

و لاتكونوا أول كافر به

ضمير در {به} مى تواند به {ما أنزلت} و يا به {ما معكم} برگردد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 4

4 - مسلمانان ، يهوديان ، مسيحيان و صابئى ها سزاوارترين امت ها براى برخوردار شدن از ايمان راستين و انجام عمل صالح

إن الذين ءامنوا . .. من ءامن باللّه و اليوم الأخر و عمل صلحاً

نام بردن از ملتهاى مذكور - با وجود اين كه ايمان راستين چنانچه گذشت از هر فرد و ملتى پذيرفته است - مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه: پيروان آيينهاى

ياد شده داراى زمينه بيشترى براى ايمان حقيقى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 8

8 - يهود و نصارا ، حقيقتى را از ناحيه خداوند در اختيار داشتند كه بايد آن را به مردم ارائه مى كردند .

أم تقولون . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

چون در اين بخش از آيات سخن درباره يهود و نصارا است، معلوم مى شود: اشاره مستقيم جمله {من أظلم . ..} و مصداق مورد نظر آن، يهود و نصارا مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 47 - 1

1 _ مسيحيان وظيفه دار حكم و داورى بر اساس انجيل

و ليحكم أهل الانجيل بما أنزل اللّه فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 69 - 4

4 _ ايمان به خدا و قيامت و رسالت انبيا ، از اصول مشترك اديان آسمانى

إنّ الذين ءامنوا و الذين هادوا و الصبئون . .. من ءامن باللّه و اليوم الاخر

ايمان به رسولان الهى، از عناوين مذكور در آيه (الذين ءامنوا . .. النصرى) استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 10

10 _ ايمان به رسول اكرم ( ص ) و پيروى از او وظيفه اى الهى بر عهده يهود و نصارا و ثبت شده در تورات و انجيل

الذين يتبعون الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

اعراف - 7 - 158 - 15،20

15 _ همه انسان ها ، حتى يهود و نصارا ، بايد به خدا و پيامبر او ايمان آورند .

قل يأيها الناس . .. فامنوا باللّه و رسوله

مصداق مورد نظر براى {الناس}، به قرينه آيات گذشته و نيز آيه قبل كه بيان داشت اوصاف پيامبر در تورات و انجيل ثبت شده، يهود و نصارا است. بنابراين يهود و نصارا از مخاطبان {فامنوا ... } هستند.

20 _ همگان ، حتى يهود و نصارا ، بايد از پيامبر اسلام تبعيت كنند .

و اتبعوه

مسيحيان حق پذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 11

11 _ تمجيد خدا از كشيشان و راهبان وارسته و مسيحيان حق پذير و فروتن

ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً و انهم لايستكبرون

مسيحيان حق ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 23

23 - يهود و نصاراى عصر بعثت ، مردمى حق ناپذير بودند .

و إن الذين أوتوا الكتب ليعلمون أنه الحق من ربهم و ما اللّه بغفل عما يعملون

مسيحيان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 13

13_ كافران به قرآن از هرگروه و طايفه ( مشركان ، يهوديان ، نصارا و . . . ) به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

و من يكفر به من الأحزاب فالنار موعده

{ال} در {الأحزاب} مى تواند عهديه باشد كه در اين صورت اشاره به مشركان ، يهود و نصاراست و مى تواند {ال} در آن براى استغراق باشد كه

در اين صورت ، مصداقهاى بارز و موردنظر آن ، گروههاى نامبرده اند.

مسيحيان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 17

17 - خداوند ، در قيامت ميان يهود ، نصارا و مشركان داورى كرده آنان را بسزاى گفته ها و اتهام هاى ناروايشان خواهد رساند .

فاللّه يحكم بينهم يوم القيمة فيما كانوا فيه يختلفون

مراد از حكومت و داورى خدا در قيامت، مجرد بيان حق نيست; زيرا خداوند حقايق را با نازل كردن قرآن بيان داشته و آيه مورد بحث نيز پندار باطل يهود و نصارا را روشن ساخته است. بنابراين، مقصود از {يحكم ...} به كيفر رساندن متخلفان است.

مسيحيان در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 3

3 - وجود افرادى يهودى و يا مسيحى در مكّه ، در دوران بعثت پيامبر اكرم ( ص )

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن

سوره عنكبوت، طبق نظر مشهور، مكّى است و برداشت بالا، براساس آن است.

مسيحيان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 3

3 - يهوديان و نصرانيان عصر بعثت ، مردمانى هدايت ناپذير بودند .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 2

2 - توافق و اتحاد يهود و نصاراى عصر بعثت عليه مسلمانان ، على رغم اختلافات شديد ايشان با يكديگر

و قالوا كونوا هوداً أو نصرى تهتدوا

هدف از {لفّ اجمالى} در آيه و بيان

دو جمله در يك كلام، رساندن اتحاد و توافق يهود و نصارا عليه مسلمانان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 23

23 - يهود و نصاراى عصر بعثت ، مردمى حق ناپذير بودند .

و إن الذين أوتوا الكتب ليعلمون أنه الحق من ربهم و ما اللّه بغفل عما يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 6

6 - عالمان يهود و نصارا در عصر بعثت ، شواهد و نشانه هاى حقانيت پيامبر ( ص ) و احكام اسلام را كتمان مى كردند .

الذين يكتمون ما أنزلنا من البينت و الهدى من بعد ما بينه للناس فى الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 21،22،32

21 _ گناهان يهوديان و مسيحيان عصر بعثت _ حتى برخى از آن _ ، زمينه ساز محروميت آنان از پذيرش احكام الهى و داورى هاى پيامبر ( ص )

فان تولوا فاعلم انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

كلمه {بعض} مى تواند اشاره به اين باشد كه تنها برخى از گناهان اهل كتاب اقتضاى محروميت از حق پذيرى را دارد ; نه همه آنها و مى تواند به اين معنا باشد كه برخى از گناهان آنان در محروميتشان از پذيرش احكام الهى كافى است گرچه بسيارى از گناهانشان چنين اقتضايى را دارد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

22 _ اراده خداوند به عذاب بسيارى از يهوديان و مسيحيان عصر پيامبر ( ص )

فان تولوا . .. ان يصيبهم ببعض ذنوبهم و إن كثيراً

من الناس لفسقون

32 _ بسيارى از يهوديان و مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) ، مردمى آلوده به گناه و معصيت

يريد اللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم و إن كثيراً من الناس لفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 24

24 _ مشركان ، يهود و نصاراى عصر بعثت ، همواره در خطر گرفتارى به عذاب الهى بودند .

او امر من عنده فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 3

3 _ يهود و نصارا در عصر پيامبر ( ص ) ، شوكت خويش را از دست دادند و به ذلت و خوارى كشيده شدند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 10

10 _ رضايت يهوديان و مسيحيان عصر بعثت از رفتار هاى ناپسند نياكان خويش

هل انبئكم بشرّ من ذلك مثوبة عند اللّه من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت

سرزنش يهوديان و مسيحيان عصر بعثت به خاطر رفتار ناپسند پيشينيان آنان، مى تواند حاكى از رضايشتان به آن رفتار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 77 - 18

18 _ گروهى از يهوديان و مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) ، هواپرستان گمراه و ناشر عقايد افراطى و غلوآميز در ميان همكيشان خود

و لاتتبعوا اهواء قوم . .. و اضلوا كثيراً و ضلوا عن سواء السبيل

كلمه {ضلوا} در دو بخش از آيه مى تواند اشاره به

دو طايفه از گمراهان داشته باشد، طائفه اى پيش از بعثت كه جمله {قد ضلوا من قبل} بيانگر آن است و طائفه اى معاصر پيامبر(ص) كه جمله {ضلوا عن سواء السبيل} حاكى از آنان مى باشد. گفتنى است كه آوردن قيد {من قبل} در يك بخش و نيامدن آن در بخش بعد، گوياى اين تفسير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 1،2،5،6،10،11

1 _ تأثر شديد و آشكار مسيحيان زمان پيامبر از شنيدن آيات قرآن

و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع

فيض به معناى جارى شدن است، {من} در {من الدمع} نشويه. و {دمع} مصدر و به معناى اشك ريختن است. و نسبت فيضان به چشم براى مبالغه در گريستن و متأثر شدن است يعنى آنقدر متأثر شدند كه گويا چشمهاى آنان بر اثر گريستن، جارى شد.

2 _ جوشيدن اشك شوق از ديدگان گروهى از مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) با شنيدن آيات قرآن

و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع

كلمه {دمع} مى تواند به معناى اشك، باشد در اين صورت تفيض يعنى لبريز مى شود. بنابراين جمله {تفيض من الدمع} به اين معناست كه چشمانشان از اشك لبريز شد.

5 _ سابقه آشنايى مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) به حقائق ، زمينه تأثيرپذيرى آنان از قرآن

ترى اعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا من الحق

بدان احتمال كه مراد از {الحق} حقايقى غير از قرآن و رسالت پيامبر(ص) باشد بر اين مبنا: ما در {مما} مصدريه و {من} در {من الحق} تبعيضيه است نه بيانيه يعنى چون

مسيحيان مؤمن، حقايقى از دين را مى شناختند، اعتراف به رسالت پيامبر(ص) كردند. ماضى بودن فعل {عرفوا} اين احتمال را تأييد مى كند.

6 _ گرايش مسيحيان عصر بعثت به اسلام ، برخاسته از آگاهى آنان بر حقانيت قرآن

ترى اعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا من الحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {الحق} قرآن باشد.

10 _ گروهى از مسيحيان ، كشيشان و راهبان عصر بعثت ، پذيراى اسلام در پى شنيدن قرآن .

و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول . .. يقولون ربنا ءامنا

11 _ مسيحيان عصر بعثت پس از پذيرش اسلام با نيايش به درگاه خداوند ، خواهان پيوستن به صف شاهدان و گواهان حقانيت قرآن بودند .

ربنا ءامنا فاكتبنا مع الشهدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 1

1 _ ايمان به خداوند يكتا و حقانيت قرآن تنها راه منطقى و درست در ديدگاه مسيحيان عصر بعثت پس از آشنايى با قرآن

يقولون . .. لانؤمن باللّه وما جاءنا من الحق

مسيحيان قبل از اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 22

22 _ يهود و نصارا در قبل از اسلام ، مبتلا به تكاليفى مشقتبار و گرفتار در دام خرافات و بدعت هاى فراوان دينى بودند .

و يضع عنهم إصرهم و الأغلل التى كانت عليهم

جمع آوردن {اغلال} حكايت از گستردگى بدعتها و خرافات دارد.

مسيحيان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 14

14 _ مسيحيان معتقد به الوهيت مسيح ( ع ) مردمى

كافر و مشرك

لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح ابن مريم . .. انه من يشرك باللّه

مسيحيان متواضع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 10

10 _ مسيحيان فروتن و مؤمن به خدا ، قرآن و پيامبر ( ص ) در زمره محسنان اند .

و انهم لايستكبرون . .. و ذلك جزاء المحسنين

مسيحيان محسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 10

10 _ مسيحيان فروتن و مؤمن به خدا ، قرآن و پيامبر ( ص ) در زمره محسنان اند .

و انهم لايستكبرون . .. و ذلك جزاء المحسنين

مسيحيان مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 12

12 _ حضرت مسيح ( ع ) در حضور بنى اسرائيل ، خود و تمامى انسان ها را مملوك خدا ، بنده او و تحت تدبير وى دانست .

يبنى اسرءيل اعبدو اللّه ربى و ربكم

مسيحيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 5

5 - كسانى از يهود و نصارا به كتاب آسمانى خويش ايمان دارند كه از آن به خوبى وشايستگى پيروى مى كنند .

الذين ءاتينهم الكتب يتلونه حق تلاوته أولئك يؤمنون به

در برداشت فوق، ضمير {به} به {الكتاب} - كه مقصود از آن تورات و انجيل است - برگردانده شده است.

مسيحيان مؤمن به اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 2

2 - از ميان

يهود و نصارا ، پيروان حقيقى تورات و انجيل به قرآن و محمد ( ص ) ايمان مى آورند .

الذين ءاتينهم الكتب يتلونه حق تلاوته أولئك يؤمنون به

{تلاوت به معناى خواندن و قرائت كردن است. برخى از اهل لغت آن را به معناى پيروى كردن نيز گفته اند. مراد از ضمير {به} محتمل است قرآن يا پيامبر(ص) باشد و نيز مى تواند به الكتاب (تورات و انجيل) برگردد. برداشت فوق ناظر به اين است كه مراد از ضمير {به} قرآن يا پيامبر (ص) بوده و تلاوت به معناى پيروى كردن باشد.

مسيحيان مؤمن به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121 - 2

2 - از ميان يهود و نصارا ، پيروان حقيقى تورات و انجيل به قرآن و محمد ( ص ) ايمان مى آورند .

الذين ءاتينهم الكتب يتلونه حق تلاوته أولئك يؤمنون به

{تلاوت به معناى خواندن و قرائت كردن است. برخى از اهل لغت آن را به معناى پيروى كردن نيز گفته اند. مراد از ضمير {به} محتمل است قرآن يا پيامبر(ص) باشد و نيز مى تواند به الكتاب (تورات و انجيل) برگردد. برداشت فوق ناظر به اين است كه مراد از ضمير {به} قرآن يا پيامبر (ص) بوده و تلاوت به معناى پيروى كردن باشد.

مسيحيان نجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 61 - 23

23 _ نزول بارانى از آتش بر نمايندگان نصاراى نجران در صورت مباهله

ثم نبتهل فنجعل لعنت اللّه على الكاذبين

عاقب و طيب به نمايندگى نصاراى نجران بنزد پيامبر (ص) آمدند .

.. و در پى حاضر نشدن آنان براى مباهله، پيامبر (ص) فرمود: و الّذى بعثنى بالحقّ نبيّا لو فعلا لامطر عليهما الوادى نارا.

_______________________________

مناقب ابن المغازى، ص 263، چاپ اسلاميه 1403 قمرى.

مسيحيان و ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 9،11

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى {شهادة من اللّه} به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و ساير پيامبران ياد شده در آيه.

11 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) از پيامبران و شخصيت هاى مورد قبول يهود و نصارا

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

مسيحيان و ارتداد مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 3،5

3 - آرزوى يهود و نصارا براى مرتد ساختن مسلمانان صدر اسلام آرزويى خام و تلاش آنان در اين زمينه ، تلاشى ناموفق بود .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم

به كارگيرى فعل ماضى {ودّ} (دوست داشتند) به جاى فعل مضارع (دوست مى دارند) اشاره به اين نكته دارد كه: تلاش آنان بى ثمر است، به گونه اى كه بايد علاقه و تلاش آنان را سپرى شده دانست.

5 - حسادت يهود و نصارا ، منشأ علاقه و تلاش آنها بر بازگرداندن اهل ايمان از اسلام بود .

ودّ كثير من أهل

الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

{حسداً} مفعولٌ له براى {ودّ كثيراً . ..} مى باشد; يعنى، علاقه و تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان، به علت حسادت ايشان بود.

مسيحيان و اسباط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 9

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى {شهادة من اللّه} به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و ساير پيامبران ياد شده در آيه.

مسيحيان و اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 9،11

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى {شهادة من اللّه} به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و ساير پيامبران ياد شده در آيه.

11 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) از پيامبران و شخصيت هاى مورد قبول يهود و نصارا

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

مسيحيان و اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 9،14

9 - تلاش تبليغاتى يهود و

نصارا عليه اسلام و قرآن

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً

14 - حقانيت اسلام ، حتى در نظر يهوديان و مسيحيان امرى روشن و ترديدناپذير بود .

من بعد ما تبين لهم الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 6

6 - توافق هاى سطحى با يهود و نصارا ، در گرايش آنان به اسلام مؤثر نيست .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى حتى تتبع ملتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 9

9 _ همكارى و روابط دوستانه يهود و نصارا ، @در جهت مقابله با اسلام *

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

با توجه به اينكه يهود و نصارا نسبت به يكديگر دشمنى و كينه دارند، معلوم مى شود دوستى آنها با يكديگر كه از جمله {بعضهم . ..} استفاده مى گردد، در جهت مقابله به اسلام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 2،4،13

2 _ موضع گيرى ها و تبليغات سوء يهود و نصارا ، عليه اسلام به مثابه پفى ناچيز در مقابل نور فروزنده و جاودان الهى

يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

4 _ اطاعت محض و تبعيت كوركورانه يهود و نصارا از احبار و راهبانشان ، در راستاى مبارزه با قرآن و اسلام

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

13 _ يهود و نصارا ، ناخشنود از گسترش اسلام

و يأبى اللّه إلا أن يتم نوره و لو كره الكفرون

مسيحيان و اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 9،11

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى {شهادة من اللّه} به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و ساير پيامبران ياد شده در آيه.

11 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) از پيامبران و شخصيت هاى مورد قبول يهود و نصارا

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

مسيحيان و انجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 10

10 - دستيابى به متاع دنيا ، از هدف هاى يهود و نصارا در كفر به قرآن و انكار حقايق تورات و انجيل

و لاتشتروا بأيتى ثمناً قليلا

كلمه {آياتى} علاوه بر قرآن، شامل حقايق بيان شده در تورات و انجيل نيز هست. گويا آوردن اسم ظاهر (آياتى) به جاى ضمير {به}، براى تأمين اين هدف باشد. قابل ذكر است كه چون سخن درباره ايمان به قرآن بود، مصداق مورد نظر براى {آياتى} حقايقى از تورات و انجيل است كه دليل بر حقانيت قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 47 - 13

13 _ مسيحيان ، در صورت پيروى نكردن از احكام انجيل ، فاسق هستند .

و ليحكم أهل الانجيل بما أنزل اللّه فيه

و من لم يحكم . .. هم الفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 66 - 12

12 _ بهره مندى يهود و نصارا از تعاليم و معارفى آسمانى علاوه بر تورات و انجيل

و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل و ما أنزل اليهم من ربهم

مراد از {ما انزل اليهم} مى تواند كتابهايى همانند زبور و . .. باشد كه خداوند بر پيامبران بنى اسرائيل نازل كرده است.

مسيحيان و بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 1،4،8،10

1 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، تنها خويشتن را سزاوار بهشت دانسته و ديگران را از آن ، محروم مى پندارند .

و قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

ضمير در {قالوا} به {اهل الكتاب} (در آيه 109) باز مى گردد.

4 - اتفاق نظر يهود و نصارا ، بر ادعاى محروميت مسلمانان از بهشت

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

هدف از اينكه قرآن، پندار نصارا و يهود را به صورت {لفّ اجمالى} بيان كرده، رساندن اين معناست كه: مقصود اصلى يهود و نصارا در طرح آن ادعا، بيان محروميت مسلمانان از بهشت است.

8 - يهود و نصارا هيچ برهانى بر ادعاى خويش ( اختصاص بهشت به خويشتن و محروميت مسلمان از آن ) ندارند .

قل هاتوا برهنكم إن كنتم صدقين

{هات} (مفرد هاتوا) اسم فعل و به معناى عطا كن است. بنابراين {هاتوا برهانكم) يعنى، برهانتان را ارائه كنيد.

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف به مطالبه برهان از يهود و نصارا

بر ادعاى محروميت مسلمانان از بهشت

قل هاتوا برهنكم إن كنتم صدقين

مسيحيان و تخريب مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 13

13 - تلاش يهود و نصارا براى تخريب مساجد و بازداشتن مردم از حضور يافتن در آنها *

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

از مصداقهاى {من أظلم . ..} به دليل آيه قبل، يهود و نصارا هستند.

مسيحيان و تعاليم آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 66 - 12

12 _ بهره مندى يهود و نصارا از تعاليم و معارفى آسمانى علاوه بر تورات و انجيل

و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل و ما أنزل اليهم من ربهم

مراد از {ما انزل اليهم} مى تواند كتابهايى همانند زبور و . .. باشد كه خداوند بر پيامبران بنى اسرائيل نازل كرده است.

مسيحيان و تغيير قبله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 20

20 - موضعگيرى يهود و نصارا درباره تغيير قبله ، على رغم آگاهى آنها به حقانيت آن

إن الذين أوتوا الكتب ليعلمون أنه الحق من ربهم و ما اللّه بغفل عما يعملون

جمله {و ما اللّه . ..} - كه به تهديد اهل كتاب اشاره دارد - بيانگر موضعگيرى اهل كتاب در برابر تغيير به حق قبله و مخالفت ايشان با حكم الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 7

7 - يهود و نصاراى عصر بعثت ، در تلاشى پى گير ، براى

اثبات حقانيت قبله خويش و ناحق جلوه دادن تغيير آن به كعبه

الحق من ربك فلاتكونن من الممترين

مسيحيان و تلاوت كتاب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 6

6 _ يهود و نصارا كتاب آسمانى خويش را به زبان غير عربى تلاوت مى كردند.

و إن كنا عن دراستهم لغفلين

{إن} در جمله {إن كنا} إن مخففه است. {دراست} مصدر و به معناى تلاوت است. {هم} فاعل {دراست} و مفعولش {الكتاب} مى باشد. يعنى {همانا ما از خواندن كتاب آسمانى توسط اهل كتاب غافل بوديم}. اين بدان معناست كه ما متوجه محتواى قرائت آنان نبوديم و لذا حقايق آن را درك نمى كرديم.

مسيحيان و تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 10

10 - دستيابى به متاع دنيا ، از هدف هاى يهود و نصارا در كفر به قرآن و انكار حقايق تورات و انجيل

و لاتشتروا بأيتى ثمناً قليلا

كلمه {آياتى} علاوه بر قرآن، شامل حقايق بيان شده در تورات و انجيل نيز هست. گويا آوردن اسم ظاهر (آياتى) به جاى ضمير {به}، براى تأمين اين هدف باشد. قابل ذكر است كه چون سخن درباره ايمان به قرآن بود، مصداق مورد نظر براى {آياتى} حقايقى از تورات و انجيل است كه دليل بر حقانيت قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 66 - 12

12 _ بهره مندى يهود و نصارا از تعاليم و معارفى آسمانى علاوه بر تورات و انجيل

و لو انهم اقاموا التورية و الانجيل و ما

أنزل اليهم من ربهم

مراد از {ما انزل اليهم} مى تواند كتابهايى همانند زبور و . .. باشد كه خداوند بر پيامبران بنى اسرائيل نازل كرده است.

مسيحيان و حقانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 1

1 _ ايمان مسيحيان به خدا و اعترافشان به حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) موجب برخوردارى آنان از بهشت جاودان

فاثبهم اللّه بما قالوا جنت

مسيحيان و حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 9

9 - يهود و نصارا نيز همانند مشركان ، خواهان سخن گفتن خدا با آنان درباره راستى و درستى رسالت پيامبران بودند .

كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم

در آيه 113 مشركان با تعبير {الذين لايعلمون} در قبال يهود و نصارا مطرح شده اند و در آيه مورد بحث مشركان با همان تعبير در قبال {الذين من قبلهم} قرار گرفته اند. از اين مقايسه معلوم مى شود: مقصود از {الذين من قبلهم} يهود و نصارا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 1

1 _ ايمان مسيحيان به خدا و اعترافشان به حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) موجب برخوردارى آنان از بهشت جاودان

فاثبهم اللّه بما قالوا جنت

مسيحيان و دين ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 2

2 - نصارا آيين ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و نوادگانش را آيين نصرانيت و ايشان را نصرانى مى دانستند .

أم

تقولون إن إبراهيم و إسمعيل . .. كانوا هوداً أو نصرى

مسيحيان و دين اسباط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 2

2 - نصارا آيين ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و نوادگانش را آيين نصرانيت و ايشان را نصرانى مى دانستند .

أم تقولون إن إبراهيم و إسمعيل . .. كانوا هوداً أو نصرى

مسيحيان و دين اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 2

2 - نصارا آيين ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و نوادگانش را آيين نصرانيت و ايشان را نصرانى مى دانستند .

أم تقولون إن إبراهيم و إسمعيل . .. كانوا هوداً أو نصرى

مسيحيان و دين اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 2

2 - نصارا آيين ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و نوادگانش را آيين نصرانيت و ايشان را نصرانى مى دانستند .

أم تقولون إن إبراهيم و إسمعيل . .. كانوا هوداً أو نصرى

مسيحيان و دين يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 2

2 - نصارا آيين ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و نوادگانش را آيين نصرانيت و ايشان را نصرانى مى دانستند .

أم تقولون إن إبراهيم و إسمعيل . .. كانوا هوداً أو نصرى

مسيحيان و ربوبيت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 4

4 _ مسيح ( ع ) ، برخوردار

از ربوبيت و پروردگارى ، در بينش نادرست نصارا

اتخذوا . .. أرباباً من دون اللّه و المسيح ابن مريم

مسيحيان و صفات صحابه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 30

30- آشنايى ديرين يهوديان و مسيحيان ، با اوصاف و ويژگى هاى پيامبراسلام و اصحاب آن حضرت

ذلك مثلهم فى التورية و مثلهم فى الإنجيل كزرع

مسيحيان و صفات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 30

30- آشنايى ديرين يهوديان و مسيحيان ، با اوصاف و ويژگى هاى پيامبراسلام و اصحاب آن حضرت

ذلك مثلهم فى التورية و مثلهم فى الإنجيل كزرع

مسيحيان و عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 9

9 _ پندار مسيحيان درباره مسيح ، پندارى غلوآميز

ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم . .. انما المسيح عيسى ابن مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 172 - 2

2 _ غلو مسيحيان درباره حضرت عيسى با نقض شمردن بندگى او براى خدا

ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم . .. لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للّه

جمله {لن يستنكف} اشاره به اين معنا دارد كه مسيحيان بندگى مسيح را براى خداوند انكار مى كردند و گويا شان وى را بالاتر از بندگى مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 5

5 _ اعتراف مسيحيان به فرزندى مسيح ( ع ) براى مريم ( ع )

قالوا إنّ اللّه هو المسيح ابن مريم

ظاهراً

توصيف مسيح(ع) به {ابن مريم} از كلام مسيحيان است. يعنى به اين حقيقت كه مسيح(ع) فرزند مريم است، معترف هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 2،3،4

2 _ نصارا ، { مسيح } ( ع ) را فرزند خدا خواندند .

و قالت النصرى المسيح ابن اللّه

3 _ فرزند خدا خواندن { عزير } و { مسيح } ، سخنان نسنجيده و باطلى بود كه يهود و نصارا به زبان آوردند .

و قالت . .. ذلك قولهم بأفوههم

4 _ پندار فرزند خدا بودن { عزير } و { مسيح } ، پندارى است سابقه دار در تاريخ يهود و نصارا .

يضهئون قول الذين كفروا من قبل

مسيحيان و قبله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 2

2 - يهود و نصارا محتواى اساسى دين را ( ايمان به خدا ، سراى آخرت و . . . ) به فراموشى سپرده و با مسلمانان بر سر قبله ، به بحث و مشاجره مى پرداختند .

ليس البر أن تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب

برداشت فوق با توجه به شأن نزولى كه درباره آيه مورد بحث آمده، استفاده مى شود. در مجمع البيان نقل شده است: {آن گاه كه قبله تغيير كرد، بحث و گفتگو پيرامون آن بسيار مى شد و يهود و نصارا در اين باره بسيار سخن مى گفتند. }

مسيحيان و قبله مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 2،5،9

2 - اهل كتاب ( يهود و نصارا

) على رغم اطمينانشان به حقانيت قبله مسلمانان ( مسجدالحرام ) ، آن را نخواهند پذيرفت .

ليعلمون أنه الحق . .. و لئن أتيت الذين ... ما تبعوا قبلتك

5 - يهود و نصارا از سر عناد و لجاجت ، قبله بودن كعبه را پذيرا نيستند .

و لئن أتيت الذين أوتوا الكتب بكل ءاية ما تبعوا قبلتك

9 - تلاش يهود و نصارا در باز گرداندن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از كعبه به قبله خويش

و ما أنت بتابع قبلتهم . .. و لئن اتبعت اهواءهم

تأكيد جمله {و لئن اتبعت . .. إنك لمن الظالمين} با لام قسم (لئن) حرف تأكيد (إن) و لام تأكيد در (لمن) بيانگر آن است كه: اهل كتاب براى گرايش دادن پيامبر(ص) و مؤمنان به قبله خويش، تلاشى پى گير داشته و زمينه هاى آن را ايجاد كرده بودند. از مصداقهاى {أهواءهم} به قرينه جمله هاى پيشين، تبعيت از قبله اهل كتاب است.

مسيحيان و قبله يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 8

8 - هيچ يك از يهود و نصارا ، قبله يكديگر را نخواهند پذيرفت .

و ما بعضهم بتابع قبلة بعض

مسيحيان و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 41 - 7،10

7 - خداوند ، بنى اسرائيل ( يهوديان و نصرانيان ) را از انكار قرآن و كافر شدن به آن ، بر حذر داشت .

و لاتكونوا أول كافر به

ضمير در {به} مى تواند به {ما أنزلت} و يا به {ما معكم} برگردد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

10

- دستيابى به متاع دنيا ، از هدف هاى يهود و نصارا در كفر به قرآن و انكار حقايق تورات و انجيل

و لاتشتروا بأيتى ثمناً قليلا

كلمه {آياتى} علاوه بر قرآن، شامل حقايق بيان شده در تورات و انجيل نيز هست. گويا آوردن اسم ظاهر (آياتى) به جاى ضمير {به}، براى تأمين اين هدف باشد. قابل ذكر است كه چون سخن درباره ايمان به قرآن بود، مصداق مورد نظر براى {آياتى} حقايقى از تورات و انجيل است كه دليل بر حقانيت قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 9

9 - تلاش تبليغاتى يهود و نصارا عليه اسلام و قرآن

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 1،2،5،6،7

1 _ تأثر شديد و آشكار مسيحيان زمان پيامبر از شنيدن آيات قرآن

و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع

فيض به معناى جارى شدن است، {من} در {من الدمع} نشويه. و {دمع} مصدر و به معناى اشك ريختن است. و نسبت فيضان به چشم براى مبالغه در گريستن و متأثر شدن است يعنى آنقدر متأثر شدند كه گويا چشمهاى آنان بر اثر گريستن، جارى شد.

2 _ جوشيدن اشك شوق از ديدگان گروهى از مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) با شنيدن آيات قرآن

و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع

كلمه {دمع} مى تواند به معناى اشك، باشد در اين صورت تفيض يعنى لبريز مى شود. بنابراين جمله {تفيض من الدمع} به

اين معناست كه چشمانشان از اشك لبريز شد.

5 _ سابقه آشنايى مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) به حقائق ، زمينه تأثيرپذيرى آنان از قرآن

ترى اعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا من الحق

بدان احتمال كه مراد از {الحق} حقايقى غير از قرآن و رسالت پيامبر(ص) باشد بر اين مبنا: ما در {مما} مصدريه و {من} در {من الحق} تبعيضيه است نه بيانيه يعنى چون مسيحيان مؤمن، حقايقى از دين را مى شناختند، اعتراف به رسالت پيامبر(ص) كردند. ماضى بودن فعل {عرفوا} اين احتمال را تأييد مى كند.

6 _ گرايش مسيحيان عصر بعثت به اسلام ، برخاسته از آگاهى آنان بر حقانيت قرآن

ترى اعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا من الحق

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {الحق} قرآن باشد.

7 _ ايمان مسيحيان به پيامبر ( ص ) و تأثر شديد آنان به هنگام شنيدن قرآن ، نشانه تواضع آنان در برابر حق

و انهم لايستكبرون. و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ... مما عرفوا من الحق

جمله {و اذا سمعوا . ..} كه حكايت از اعتراف آنان به حقانيت قرآن و پيامبر(ص) دارد مى تواند به عنوان دليل و شاهدى بر جمله {انهم لايستكبرون} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 1،4

1 _ ايمان به خداوند يكتا و حقانيت قرآن تنها راه منطقى و درست در ديدگاه مسيحيان عصر بعثت پس از آشنايى با قرآن

يقولون . .. لانؤمن باللّه وما جاءنا من الحق

4 _ مسيحيان مؤمن به قرآن و پيامبر ( ص ) آرزومند همراهى با صالحان در بهشت

و نطمع ان يدخلنا ربنا مع

القوم الصلحين

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفعول حذف شده از {يدخلنا} به قرينه مقام و نيز آيه بعد {الجنة} باشد يعنى {نطمع ان يدخلنا الجنة مع القوم الصالحين}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 10

10_ حقايق توحيدى قرآن و دعوت آن به يكتاپرستى و نفى شرك ، عامل مخالفت برخى از يهود و نصارا با آن

و من الأحزاب من ينكر بعضه قل إنما أُمرت أن أعبد الله

طرح مسأله توحيد و يكتاپرستى پس از {من ينكر بعضه} گوياى اين است كه از دلايل انكار قرآن از ناحيه برخى احزاب ، اصرار قرآن بر توحيد و نفى شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 91 - 1

1- يهود و نصارا ، پس از نزول قرآن و ظهور اسلام ، به التقاط گراييده و به برخى از آيات قرآن ايمان آوردند و به برخى ديگر كفر ورزيدند .

الذين جعلوا القرءان عضين

{عضين} جمع {عضة} است و {عضة} به معناى جزء مى باشد و تجزيه در پذيرش معارف دين در شأن اهل كتاب است; چون كافران و مشركان اصل ديانت الهى را قبول نداشتند; چنان كه خداوند اهل كتاب را به همين وصف توصيف فرمود: {. ..و يقولون نؤمن ببعض و نكفر ببعض...} (سوره نساء، آيه 150).

مسيحيان و كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 42 - 3

3 - كتمان حقيقت ، هدف يهود و نصارا از آميختن حق و باطل

و لاتلبسوا الحق بالبطل و تكتموا الحق

تكرار نكردن {لا}ى

ناهيه در {تكتموا} به اين معنا اشاره دارد كه: هدف يهود و نصارا در آميختن حق به باطل، مخفى نگاه داشتن حق بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 9،10

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى {شهادة من اللّه} به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و ساير پيامبران ياد شده در آيه.

10 - يهود و نصارا ، حقيقتى را كه بايد به آن شهادت مى دادند ، كتمان كرده و از ارائه آن خوددارى نمودند .

و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 3

3 _ اهل كتاب ( يهود و نصارا ) ، همواره بسيارى از حقايق تورات و انجيل را مخفى مى كردند .

مما كنتم تخفون من الكتب

با توجه به آيات پيشين، مراد از اهل كتاب هم يهوديان هستند و هم نصارا. بنابراين مقصود از {الكتب} تورات و انجيل خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 7

7 _ تبيين حقايق و معارف كتمان شده به دست يهود و نصارا ، از اهداف رسالت پيامبر ( ص )

قد جاءكم رسولنا يبين

بنابر اينكه مفعول حذف شده از {يبين}، به قرينه آيه پانزدهم، حقايقى باشد كه

علماى اهل كتاب آنها را مخفى مى داشتند.

مسيحيان و گسترش اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 13

13 _ يهود و نصارا ، ناخشنود از گسترش اسلام

و يأبى اللّه إلا أن يتم نوره و لو كره الكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 9

9 _ يهود و نصارا ، مخالف اسلام و ناخشنود از گسترش آن

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون

مسيحيان و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 9،10

9 - تلاش يهود و نصارا در باز گرداندن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از كعبه به قبله خويش

و ما أنت بتابع قبلتهم . .. و لئن اتبعت اهواءهم

تأكيد جمله {و لئن اتبعت . .. إنك لمن الظالمين} با لام قسم (لئن) حرف تأكيد (إن) و لام تأكيد در (لمن) بيانگر آن است كه: اهل كتاب براى گرايش دادن پيامبر(ص) و مؤمنان به قبله خويش، تلاشى پى گير داشته و زمينه هاى آن را ايجاد كرده بودند. از مصداقهاى {أهواءهم} به قرينه جمله هاى پيشين، تبعيت از قبله اهل كتاب است.

10 - يهود و نصارا در صدد گرايش دادن پيامبر ( ص ) و مؤمنان به پيروى از احكام و قوانين دينى خويش

و لئن اتبعت اهواءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 7

7 _ محو نشانه هاى پيامبر ( ص ) در انجيل و

به فراموشى سپردن آن توسط نصارا *

و من الذين قالوا إنّا نصرى اخذنا فنسوا حظاً

به احتمال اينكه مراد از {فنسوا حظاً مما ذكروا}، به قرينه مقام، نشانه هاى پيامبر(ص) در انجيل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 2

2 _ اهل كتاب ( يهود و نصارا ) در انتظار بعثت پيامبر ( ص ) *

ياهل الكتب قد جاءكم رسولنا

كلمه {قد} مى تواند بيانگر انتظار حصول فعلى باشد كه بر سر آن آمده است. نظير {قد قامت الصلوة}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 18

18 _ وجود كشيشان و راهبان منتظر بعثت حضرت محمد ( ص ) در ميان مسيحيان ، موجب محبت آنان ، به مسلمانان

و لتجدن اقربهم مودة للذين ءامنوا . .. ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً و انهم لايست

از امام صادق(ع) روايت شده كه پس از خواندن آيه فوق فرمود: أولئك كانوا قوماً بين عيسى(ع) و محمد(ص) ينتظرون مجيىء محمد(ص).

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 335، ح 162; نورالثقلين، ج 1، ص 662، ح 317.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 7

7 _ ايمان مسيحيان به پيامبر ( ص ) و تأثر شديد آنان به هنگام شنيدن قرآن ، نشانه تواضع آنان در برابر حق

و انهم لايستكبرون. و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ... مما عرفوا من الحق

جمله {و اذا سمعوا . ..} كه حكايت از اعتراف آنان به حقانيت قرآن و پيامبر(ص) دارد مى تواند به عنوان دليل و شاهدى بر

جمله {انهم لايستكبرون} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 4

4 _ مسيحيان مؤمن به قرآن و پيامبر ( ص ) آرزومند همراهى با صالحان در بهشت

و نطمع ان يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفعول حذف شده از {يدخلنا} به قرينه مقام و نيز آيه بعد {الجنة} باشد يعنى {نطمع ان يدخلنا الجنة مع القوم الصالحين}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 10

10 _ ايمان به رسول اكرم ( ص ) و پيروى از او وظيفه اى الهى بر عهده يهود و نصارا و ثبت شده در تورات و انجيل

الذين يتبعون الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

مسيحيان و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 105 - 2

2 - كفرپيشگان ( يهود ، نصارا و مشركان ) ناخشنود از نزول كمترين خير ، بر مسلمانان

ما يودّ الذين كفروا . .. أن ينزل عليكم من خير

نكره آوردن {خير} به همراه {من} زايده در آيه، حكايت از آن دارد كه: مشركان كمترين خيرى را براى مسلمانان نمى پسنديدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 4،12،13

4 - يهوديان و نصاراى عصر بعثت ، بر ايمان مسلمانان رشك برده به آنان حسادت مىورزيدند .

ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم من بعد إيمنكم كفاراً حسداً

مقصود از {اهل الكتاب} به دليل {و قالوا لن يدخل . ..} در آيه 111،

يهود و نصاراست.

12 - يهود و نصارا با بهانه قرار دادن نسخ اديان و نسخ برخى از آيات قرآن ، در صدد ايجاد شبهه در اذهان مسلمانان بودند .

ما ننسخ من ءاية . .. أم تريدون أن تسئلوا رسولكم ... ودّ كثير من أهل الكتب

بيان تلاش اهل كتاب براى مرتد ساختن مسلمانان پس از مطرح ساختن پرسشها و درخواستهاى نابه جا درباره نسخ و بيان اثر سوء آن در خواستها (تبديل شدن ايمان به كفر)، گوياى اين است كه: اهل كتاب در صدد بودند مسلمانان را درباره نسخ به شبهه اندازند و آنان رادر ايمانشان به پيامبر(ص) دچار ترديد كنند.

13 - يهود و نصارا ترغيب كننده مسلمانان به پرسش ها و درخواست هاى نابه جا از پيامبر ( ص )

أم تريدون أن تسئلوا . .. ودّ كثير من أهل الكتب لو يردونكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 5

5 - يهود و نصارا ، درتلاش براى تضعيف روحيه مسلمانان و بازدارى مردم از گرايش به اسلام

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 3،7،8

3 _ يهود و نصارا ، مردمى غير قابل اعتماد و ناشايست براى برقرارى روابط دوستى مسلمانان با آنان

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء

كلمه {اتخاذ} به معناى برگزيدن و اعتماد كردن است. (مجمع البيان).

7 _ يهود و نصارا هرگز به تعهدات و روابط خويش با مسلمانان پايبند نخواهند بود .

بعضهم أولياء بعض

8 _ پايبند نبودن يهود و نصارا به تعهدات خويش

نسبت به مسلمانان ، فلسفه حرمت ايجاد روابط با آنان

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 1،2،8،18

1 _ سوگند مؤكد يهود و نصارا بر يارى مسلمانانى كه با آنان روابط دوستى داشتند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {هولاء}، اشاره به يهود و نصارا بوده و مخاطب در {لمعكم} همان بيماردلانى باشند كه پيوند ولايى با يهود و نصارا داشتند. كلمه {جهد} مفعول مطلق براى {اقسموا} مى باشد ; يعنى سوگند ياد كردند در بالاترين درجه سوگند.

2 _ ناتوانى يهود و نصارا بر يارى مسلمانانى كه با آنان روابط دوستى داشتند .

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

لحن ملامت بار جمله {اهولاء . ..} حكايت از آن دارد كه يهود و نصارا در عصر پيامبر(ص)، رسوا شده و به ذلت افتادند ; بگونه اى كه نتوانستند به تعهد خويش با مسلمانان سست ايمان پايبند بمانند.

8 _ يهوديان و مسيحيان دلگرم به يارى و همگامى مسلمانان سست ايمان ، مورد ملامت مؤمنان پس از پيروزى

و يقول الذين ءامنوا اهولاء الذين اقسموا . .. انهم لمعكم

18 _ ناكامى يهود و نصارا در بهره گيرى از روابط دوستانه خويش با مسلمانان سست ايمان

حبطت اعملهم فاصبحوا خسرين

در برداشت فوق {هولاء} اشاره به بيماردلان مسلمان و خطاب در {معكم} متوجه يهود و نصارا دانسته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 5،6،10،18

5 _ نصارا داراى نزديكترين روابط عاطفى و دوستانه با مسلمانان

و

لتجدن اقربهم مودة للذين ءامنوا الذين قالوا إنّا نصرى

6 _ حضور كشيشان و راهبان خداترس در بين مسيحيان موجب دوستى و نزديكى آنان با مسلمانان

اقربهم مودة للذين ءامنوا الذين . .. ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً

10 _ نبود روحيه سلطه گرى و گردن فرازى در بين نصارا زمينه مودت و دوستى آنان با مسلمانان

اقربهم مودة للذين ءامنوا الذين قالوا إنّا نصرى . .. و انهم لايستكبرون

بدان احتمال كه فعل {لايستكبرون} داراى متعلقى محذوف نباشد در اين صورت لايستكبرون به اين معنا است كه آنان خواهان سلطه گرى و گردن فرازى نيستند.

18 _ وجود كشيشان و راهبان منتظر بعثت حضرت محمد ( ص ) در ميان مسيحيان ، موجب محبت آنان ، به مسلمانان

و لتجدن اقربهم مودة للذين ءامنوا . .. ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً و انهم لايست

از امام صادق(ع) روايت شده كه پس از خواندن آيه فوق فرمود: أولئك كانوا قوماً بين عيسى(ع) و محمد(ص) ينتظرون مجيىء محمد(ص).

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 335، ح 162; نورالثقلين، ج 1، ص 662، ح 317.

مسيحيان و مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 147 - 6

6 - تلاش هاى تبليغى اهل كتاب ( يهود و نصارا ) بر ضد احكام اسلام ، ايجاد كننده زمينه هاى شك و ترديد در اذهان مسلمانان صدر اسلام

الحق من ربك فلاتكونن من الممترين

بر حذر داشتن مسلمانان از شك و ترديد، با فعل {فلاتكونن} - كه مقرون به نون تأكيد است - گوياى اين معناست كه: زمينه هاى شك و ترديد در مسلمانان به وجود آمده بود. از آيات

قبل مى توان فهميد كه مخالفتهاى اهل كتاب منشأ اين ترديدها بوده است.

مسيحيان و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 10

10 - يهود و نصارا در صدد گرايش دادن پيامبر ( ص ) و مؤمنان به پيروى از احكام و قوانين دينى خويش

و لئن اتبعت اهواءهم

مسيحيان و هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 3

3 - هر يك از يهود و نصارا ، آيين خويش را موجب هدايت بشر مى پنداشتند .

قالوا كونوا هوداً أو نصرى تهتدوا

مسيحيان و يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 140 - 9،11

9 - يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايقى درباره ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) و نوادگان يعقوب ، از ظالمترين مردم هستند .

أم تقولون إن إبراهيم . .. و من أظلم ممن كتم شهدة عنده من اللّه

از مصداقهاى مورد نظر براى {شهادة من اللّه} به قرينه صدر آيه، حقايقى است درباره ابراهيم(ع) و ساير پيامبران ياد شده در آيه.

11 - ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق و يعقوب ( ع ) از پيامبران و شخصيت هاى مورد قبول يهود و نصارا

أم تقولون إن إبراهيم . .. كانوا هوداً أو نصرى

مسيحيان و يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 18

18 _ خداوند ، مرجع و حاكم حلّ اختلافات يهود و نصارا در قيامت

ثمّ الىّ مرجعكم فاحكم بينكم فيما كنتم فيه

تختلفون

مسيحيان و يهوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 2

2 - نصارا ، آيين يهود را آيينى پوچ و بى پايه و اساس مى شمردند .

و قالت النصرى ليست اليهود على شىء

مسيحيان هدايت ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 3

3 - يهوديان و نصرانيان عصر بعثت ، مردمانى هدايت ناپذير بودند .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى

مشاجره مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 2

2 - يهود و نصارا محتواى اساسى دين را ( ايمان به خدا ، سراى آخرت و . . . ) به فراموشى سپرده و با مسلمانان بر سر قبله ، به بحث و مشاجره مى پرداختند .

ليس البر أن تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب

برداشت فوق با توجه به شأن نزولى كه درباره آيه مورد بحث آمده، استفاده مى شود. در مجمع البيان نقل شده است: {آن گاه كه قبله تغيير كرد، بحث و گفتگو پيرامون آن بسيار مى شد و يهود و نصارا در اين باره بسيار سخن مى گفتند. }

معاهده با مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 6

6 - توافق هاى سطحى با يهود و نصارا ، در گرايش آنان به اسلام مؤثر نيست .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى حتى تتبع ملتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 7

7

_ ناتوانى مسلمانان سست ايمان بر پايبندى به تعهد خويش با يهود و نصارا

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

مقامات مسيحيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 10

10 _ مسيحيان فروتن و مؤمن به خدا ، قرآن و پيامبر ( ص ) در زمره محسنان اند .

و انهم لايستكبرون . .. و ذلك جزاء المحسنين

منشأ عقيده مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 5

5 _ تأثيرپذيرى فرهنگ دينى يهود و نصارا از عقايد كافران پيشين *

يضهئون قول الذين كفروا من قبل

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {الذين كفروا من قبل} جوامع كفرپيشه پيش از پيدايش دين يهود و نصارا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 5

5_ عقايد و آراى يهود و نصارا در عصر پيامبر ( ص ) ، عقايد و آرايى برخاسته از هوا هاى نفسانى بود .

و ل_ئن اتبعت أهواءهم

{أهواء} (جمع هوى) به معناى خواهشها و تمايلات نفس است و مراد از آن در آيه شريفه _ به قرينه مقابله آن با احكام قرآن _ آرا ، عقايد و قوانين برخاسته از تمايلات نفسانى است.

مهربانى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 27 - 10

10 - پيروان عيسى ( ع ) ، انسان هايى رؤوف و مهربان بودند .

و جعلنا فى قلوب الذين اتّبعوه رأفة و رحمة

ناخشنودى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

1 - بقره - 2 - 105 - 2

2 - كفرپيشگان ( يهود ، نصارا و مشركان ) ناخشنود از نزول كمترين خير ، بر مسلمانان

ما يودّ الذين كفروا . .. أن ينزل عليكم من خير

نكره آوردن {خير} به همراه {من} زايده در آيه، حكايت از آن دارد كه: مشركان كمترين خيرى را براى مسلمانان نمى پسنديدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 13

13 _ يهود و نصارا ، ناخشنود از گسترش اسلام

و يأبى اللّه إلا أن يتم نوره و لو كره الكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 9

9 _ يهود و نصارا ، مخالف اسلام و ناخشنود از گسترش آن

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون

نارواگويى در مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 1،2،3،4

1 _ بسيارى از يهود و نصارا ، مردمى حرام خوار و داراى زبانى آلوده به گناه و سخنان ناروا

لولا ينهيهم . .. عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

2 _ بازدارى يهوديان و مسيحيان از آلودگى به گناه ( گفتار هاى ناروا ، حرام خوارى و . . . ) ، تكليفى الهى بر عهده عالمان اهل كتاب

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

3 _ سكوت و بى تفاوتى عالمان اهل كتاب ، در برابر حرام خوارى مردم خويش و گفتار نارواى آنان

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

4 _ ربانيون

و احبار ( عالمان يهود و نصارا ) مورد توبيخ خداوند به خاطر بى تفاوتى ايشان در برابر حرام خوارى مردم خويش و گفتار نارواى آنان

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

مراد از {ربانيون} عالمان نصارا هستند و {احبار} به دانشمندان يهود، گفته مى شود.

نجران مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 63 - 1،2،8

1 _ پيشگويى خداوند به اينكه نصاراى نجران ، دعوت به مباهله را نمى پذيرند . *

فقل تعالوا ندع . .. فان تولّوا فانّ اللّه عليم بالمفسدين

ظاهراً جمله {فان تولّوا . .. }، اشاره به اين است كه مسيحيان، دعوت به مباهله را نمى پذيرند.

2 _ تهديد خداوند نسبت به نصاراى نجران در نپذيرفتن توحيد

و ما من اله الا اللّه . .. فان تولّوا فانّ اللّه عليم بالمفسدين

هدف از توجه دادن به آگاهى خداوند، پس از بيان تخلف و گناه، تهديد متخلفان است.

8 _ علماى نصاراى نجران ، مفسد ، مشرك ، مجادله گر ، حق ناپذير و مورد تهديد خداوند

فمن حاجّك . .. فان تولّوا فانّ اللّه عليم بالمفسدين

در شأن نزول آمده كه اين آيات درباره علماى نجران نازل شده است.

نزول كتاب آسمانى بر مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 4

4 _ نزول كتاب آسمانى بر دو طايفه غير عرب (يهود و نصارا) قبل از نزول قرآن

إنما أنزل الكتب على طائفتين من قبلنا

نژاد پرستى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 13

13 _

يهوديان و مسيحيان خود را انسانهايى ممتاز و برتر مى پندارند .

و قالت اليهود و النصرى نحن ابنؤا اللّه . .. بل انتم بشر ممن خلق

از اينكه خداوند در رد پندار يهود و نصارا فرموده است كه شما مانند ديگر انسانها هستيد، معلوم مى شود آنها براى خود امتيازى ويژه مى پندارند و خود را برتر از ديگران مى شمارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 6

6 _ يهود و نصارا ، تنها با يكديگر و همكيشان خويش روابط دوستى داشته و به آن وفادار هستند .

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

چون جمله {بعضهم أولياء بعض} به منزله دليل براى جمله {لاتتخذوا . ..} است، معناى حصر از آن استفاده مى شود.

نژاد مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 12

12 _ يهود و نصارا ، آفريده هايى همانند و همسان با ساير انسانها

بل انتم بشر ممن خلق

نفرين بر مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 9

9 _ نفرين خداوند به يهود و نصارا ، به خاطر سخنان كفرآميزشان

قتلهم اللّه أنى يؤفكون

نياكان مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 10

10 _ رضايت يهوديان و مسيحيان عصر بعثت از رفتار هاى ناپسند نياكان خويش

هل انبئكم بشرّ من ذلك مثوبة عند اللّه من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت

سرزنش يهوديان و مسيحيان عصر بعثت به خاطر رفتار ناپسند

پيشينيان آنان، مى تواند حاكى از رضايشتان به آن رفتار باشد.

ولايت مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 55 - 10

10 _ ناسازگارى پذيرش ولايت خدا با پذيرش ولايت يهوديان ، نصارا و ديگر كافران

و من يتولهم منكم فانه منهم . .. انما وليكم اللّه و رسوله و الذين ءامنوا

ويژگيهاى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 63 - 11

11 - قابليت نداشتن جامعه عصر عيسى ( ع ) ، براى دريافت و پذيرش تمامى حقايق *

و لأُبيّن لكم بعض الذى تختلفون فيه

اين سخن حضرت عيسى(ع) كه: {من آمده ام تا برخى از اختلافات شما را بيان كنم}، مى تواند نشانگر عدم قابليت آنان براى دريافت تمامى حقايق باشد، زيرا محدوديتى از ناحيه خود حضرتش نمى توان فرض كرد.

هشدار به مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 19

19 _ مسيحيان پيمان شكن ، مورد تهديد خداوند به عذاب و كيفر اعمال خويش

و سوف ينبئهم اللّه بما كانوا يصنعون

جمله {ينبئهم اللّه . ..}، كنايه از كيفر دادن است.

هماهنگى يهود و مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 4

4 - اتفاق نظر يهود و نصارا ، بر ادعاى محروميت مسلمانان از بهشت

قالوا لن يدخل الجنة إلا من كان هوداً أو نصرى

هدف از اينكه قرآن، پندار نصارا و يهود را به صورت {لفّ اجمالى} بيان كرده، رساندن اين معناست كه: مقصود اصلى يهود و نصارا در طرح آن

ادعا، بيان محروميت مسلمانان از بهشت است.

هواپرستى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 11

11 - يهود و نصارا ، آيين الهى خويش را با آرايى برخاسته از هوا هاى نفسانى ، به انحراف كشانده بودند .

و لئن اتبعت أهواءهم

بديهى است كه آيين يهوديت و نصرانيت، ريشه الهى و آسمانى دارد. بنابراين تعبير كردن از آيين آنان به هواهاى نفسانى، مى رساند كه: يهوديان و نصرانيان با نفوذ دادن آرا و هواهاى نفسانى خويش در معارف و احكام دين، وجهه الهى آن را از ميان برده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 11،15

11 - يهود و نصارا آيين الهى خويش را با آرايى برخاسته از هوا هاى نفسانى ، آميخته بودند .

و لئن اتبعت اهواءهم

مقصود از {أهواءهم} (آراى برخاسته از هواهاى نفسانى) آيين و مرام دينى يهود و نصاراست; زيرا مبارزه آنان با پيامبر(ص) و اهل ايمان بر سر باورها و احكام دينى بوده است و از آنجا كه آيين اهل كتاب، آيينى الهى بوده ولى در آيه شريفه از آن به هواهاى نفسانى تعبير شده، برداشت فوق به دست مى آيد.

15 - پيامبر ( ص ) موظف به پرهيز از پيروى يهود و نصارا و ردّ آراى نفسانى ايشان

و لئن اتبعت اهواءهم . .. إنك إذاً لمن الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 77 - 18

18 _ گروهى از يهوديان و مسيحيان عصر پيامبر ( ص ) ، هواپرستان گمراه و ناشر عقايد

افراطى و غلوآميز در ميان همكيشان خود

و لاتتبعوا اهواء قوم . .. و اضلوا كثيراً و ضلوا عن سواء السبيل

كلمه {ضلوا} در دو بخش از آيه مى تواند اشاره به دو طايفه از گمراهان داشته باشد، طائفه اى پيش از بعثت كه جمله {قد ضلوا من قبل} بيانگر آن است و طائفه اى معاصر پيامبر(ص) كه جمله {ضلوا عن سواء السبيل} حاكى از آنان مى باشد. گفتنى است كه آوردن قيد {من قبل} در يك بخش و نيامدن آن در بخش بعد، گوياى اين تفسير است.

هواپرستى مسيحيان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 5

5_ عقايد و آراى يهود و نصارا در عصر پيامبر ( ص ) ، عقايد و آرايى برخاسته از هوا هاى نفسانى بود .

و ل_ئن اتبعت أهواءهم

{أهواء} (جمع هوى) به معناى خواهشها و تمايلات نفس است و مراد از آن در آيه شريفه _ به قرينه مقابله آن با احكام قرآن _ آرا ، عقايد و قوانين برخاسته از تمايلات نفسانى است.

يهود و قبله مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 8

8 - هيچ يك از يهود و نصارا ، قبله يكديگر را نخواهند پذيرفت .

و ما بعضهم بتابع قبلة بعض

يهود و مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 4،10

4 _ فزونى پيمان شكنان يهود نسبت به پيمان شكنان نصارا

فبما نقضهم . .. و من الذين قالوا إنّا نصرى

{من الذين} خبر مبتداى محذوف است. يعنى {من الذين قالوا

انا نصارى قوم اخذنا ميثاقهم}، بنابراين آيه شريفه، تنها سخن از پيمان شكنى گروهى ازمسيحيان را مطرح كرده است. به خلاف آنچه درباره يهود بيان داشت كه همه آنها، جز اندكى، پيمان شكن بودند.

10 _ كينه و دشمنى دايمى يهود و مسيحيان با يكديگر تا روز قيامت

و لقد اخذ اللّه ميثق بنى اسرءيل . .. العداوة و البغضاء إلى يوم القيمة

بنابر اينكه ضمير در {بينهم} به يهود و نصارا برگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 9،10

9 _ همكارى و روابط دوستانه يهود و نصارا ، @در جهت مقابله با اسلام *

يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

با توجه به اينكه يهود و نصارا نسبت به يكديگر دشمنى و كينه دارند، معلوم مى شود دوستى آنها با يكديگر كه از جمله {بعضهم . ..} استفاده مى گردد، در جهت مقابله به اسلام است.

10 _ روابط و پيوند هاى يهود و نصارا با يكديگر ، خطر و هشدارى براى مسلمانان

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء بعضهم أولياء بعض

از اينكه دوستى يهود و نصارا با يكديگر، دليل بازداشتن مسلمانان از دوستى با آنان قرار گرفته است، استفاده مى شود كه پيوند آنان، پيوندى خطرناك براى مسلمين است.

مسيحيت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مسيحيت

آثار تبعيت از مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 16

16 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را در صورت تبعيت از آيين يهود و نصارا ، به محروم كردنش از پشتيبانى و يارى خود تهديد كرد .

و لئن اتبعت أهواءهم . ..

مالك من اللّه من ولىّ و لانصير

در برداشت فوق {من اللّه} متعلق به محذوف و حال براى ولىّ و نصير گرفته شده است. بر اين مبنا جمله {مالك ...} چنين معنا مى شود: براى تو از جانب خداوند هيچ پشتيبان و ياورى نخواهد بود; يعنى، امدادهاى خداوند به تو نمى رسد.

آگاهى علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 9

9 _ اهل كتاب (عالمان يهود و نصارا) آگاه به حقانيت قرآن و نزول آن از جانب خدا

و الذين ءاتينهم الكتب يعلمون أنه منزل من ربك بالحق

آيات خدا در مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 9

9 _ برجاى ماندن نشانه و آيتى الهى در جامعه مسيحيت با نزول مائده آسمانى ، از انگيزه هاى مسيح براى درخواست آن از خداوند

أنزل علينا مائدة من السماء تكون . .. ءاية منك

ابراهيم(ع) و مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 11

11 - ابراهيم ( ع ) ، نه بر آيين يهود و نه بر آيين نصارا .

قالوا كونوا هوداً أو نصرى تهتدوا قل بل ملة إبرهيم حنيفاً

اضلال علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 7

7 _ بسيارى از احبار و راهبان ( پيشوايان دينى يهود و نصارا ) عوامل انحراف مردم و بازدارنده آنان از راه خدا بودند .

إن كثيراً من الأحبار و الرهبان . .. و يصدون عن سبيل اللّه

اطاعت از

علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 1

1 _ تسليم و اطاعت بى چون و چراى يهود و نصارا در برابر احبار و راهبان ( پيشوايان دينى ) خويش

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً

{اتخاذ رب} كنايه از تسليم و اطاعت بى چون و چراست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 4

4 _ اطاعت محض و تبعيت كوركورانه يهود و نصارا از احبار و راهبانشان ، در راستاى مبارزه با قرآن و اسلام

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

اكثريت علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 2

2 _ بسيارى از عالمان دينى يهود و نصارا ، اموال مردم را به ناحق و بدون سبب موجه و مشروع ، تصاحب مى كردند .

إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

التقاط در مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 4،9

4 - هيچ يك از آيين يهود نصارا به خاطر آميخته شدنشان به شرك ، هدايت آفرين نيستند .

قل بل ملة إبرهيم

9 - يهود و نصارا ، آيين خويش را به شرك آميخته و آلوده ساختند .

بل ملة إبرهيم حنيفاً و ما كان من المشركين

تأييد آيين ابراهيم با توصيف آن حضرت به دورى از گمراهى و شرك، پس از نفى آيين يهود و نصارا، اشاره به اين دارد كه يهود و نصارا آيين خويش را به گمراهيها آلوده

و به شرك آميخته بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 136 - 5

5 - يهود و نصارا ، آيين الهى خويش را تحريف كرده ، احكام و معارف الهى را با امور غير دينى آميخته بودند .

قولوا ءامنا باللّه . .. و ما أوتى موسى و عيسى

چون خطاب آيه، به يهود و نصاراست و آنان خويشتن را پيروان حضرت موسى و عيسى مى شمرند، مقتضاى كلام اين بود كه به جاى {و ما أوتى موسى و عيسى} گفته شود {و ما أوتيتم}. اين جايگزينى اشاره به اين نكته دارد كه: احكام و معارفى كه بر موسى و عيسى(ع) نازل شد، همانى نيست كه در اختيار يهود و نصاراست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 11

11 - يهود و نصارا آيين الهى خويش را با آرايى برخاسته از هوا هاى نفسانى ، آميخته بودند .

و لئن اتبعت اهواءهم

مقصود از {أهواءهم} (آراى برخاسته از هواهاى نفسانى) آيين و مرام دينى يهود و نصاراست; زيرا مبارزه آنان با پيامبر(ص) و اهل ايمان بر سر باورها و احكام دينى بوده است و از آنجا كه آيين اهل كتاب، آيينى الهى بوده ولى در آيه شريفه از آن به هواهاى نفسانى تعبير شده، برداشت فوق به دست مى آيد.

انحراف علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 1

1 _ خداوند ، از فساد مالى و انحراف بسيارى از احبار و راهبان ( پيشوايان دينى يهود و نصارا ) پرده برداشته

و مؤمنان را نسبت به خطر آنان هشدار داد .

يأيها الذين ءامنوا إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

انحراف مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 11

11 - يهود و نصارا ، آيين الهى خويش را با آرايى برخاسته از هوا هاى نفسانى ، به انحراف كشانده بودند .

و لئن اتبعت أهواءهم

بديهى است كه آيين يهوديت و نصرانيت، ريشه الهى و آسمانى دارد. بنابراين تعبير كردن از آيين آنان به هواهاى نفسانى، مى رساند كه: يهوديان و نصرانيان با نفوذ دادن آرا و هواهاى نفسانى خويش در معارف و احكام دين، وجهه الهى آن را از ميان برده بودند.

بدعت علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 12

12 _ از امام صادق ( ع ) درباره سخن خدا كه فرمود : { اتخذوا أحبارهم و رهبانهم أرباباً من دون اللّه } روايت شده كه فرمود : { و اللّه ما صلّوا لهم و لا صاموا و لكنهم أحلّوا لهم حراماً و حرّموا عليهم حلالا فاتّبعوهم ;

به خدا سوگند آنان براى احبار و راهبان نه نماز خواندند و نه روزه گرفتند ; ولى آن علما و صومعه داران، براى مردم حرام را حلال و حلال را حرام كردند و آنان پيروى كردند}.

بطلان مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 1،3،5

1 - يهوديان ، آيين نصرانيت را پوچ و بى پايه و اساس مى دانستند .

و قالت اليهود ليست النصرى على

شىء

3 - بى اساس بودن آيين يهود و نصارا در ديدگاه طرف مقابل ، ساخته و پرداخته عالمانشان است .

و قالت اليهود . .. هم يتلون الكتب

تلاوت كتابهاى دينى به ويژه در عصرهاى گذشته، مخصوص عالمان دينى بوده است. بنابراين جمله حاليه {و هم يتلون الكتاب} (با اينكه كتاب آسمانى را تلاوت مى كنند) حاكى است كه سرچشمه و منشأ سخن ياد شده - كه همه يهود و نصارا بدان اذعان داشتند (قالت اليهود ... و قالت النصارى) - به عالمان ايشان بوده است.

5 - اتهام يهود و نصارا عليه يكديگر ( بى پايه و اساس خواندن آيين طرف مقابل ) مخالف با كتاب آسمانى خود آنان است .

و قالت اليهود . .. و هم يتلون الكتب

پيشگويى علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 2

2 - پيشگويى علماى يهود و نصارا ، در باره آمدن قرآن و ظهور پيامبر اسلام ( ص )

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه صرف آگاهى و اطلاع علماى بنى اسرائيل تا زمانى كه اطلاعات خود را در اختيار ديگران قرار نداده اند، نمى تواند آيه و نشانه باشد.

تاريخ مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 14

14 _ هشدار خداوند به مسلمانان با بيان مجازات يهود و نصارا به خاطر نقض پيمان الهى

فبما نقضهم ميثقهم . .. و من الذين قالوا إنّا نصرى اخذنا ميثقهم فنسوا

بيان مجازات مسيحيان و يهوديان به خاطر پيمان شكنى آنان پس

از {اذكروا . .. ميثقه} (اى مسلمين پيمان الهى را به ياد داشته باشيد)، هشدارى است به مسلمانان كه مبادا همانند اهل كتاب پيمان الهى را نقض كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 11

11 - رهبانيت ، بدعت پيروان عيسى و انحراف از سيره آن حضرت بود .

و ءاوين_هما إلى ربوة ذات قرار و معين

اين كه مكان زندگى عيسى و مادرش، همراه با امكانات و وسايل آسايش و در سرزمين خوش آب و هوا بود، مى تواند اشاره به اين مطلب باشد كه زندگى رهبانى پيروان آن حضرت، انحراف از سيره او و بدعت در دين او بود.

تبعيت از مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 5،12

5 - هيچ امرى جز تبعيت پيامبر ( ص ) از آيين نصرانيت ، تأمين كننده رضايت نصارا از آن حضرت نبود .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى حتى تتبع ملتهم

12 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از پيروى آيين يهود و نصارا بر حذر داشت .

و لئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من اللّه من ولىّ و لانصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 10

10 - يهود و نصارا در صدد گرايش دادن پيامبر ( ص ) و مؤمنان به پيروى از احكام و قوانين دينى خويش

و لئن اتبعت اهواءهم

تبعيت مسيحيان از علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 1

1 _

تسليم و اطاعت بى چون و چراى يهود و نصارا در برابر احبار و راهبان ( پيشوايان دينى ) خويش

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً

{اتخاذ رب} كنايه از تسليم و اطاعت بى چون و چراست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 4

4 _ اطاعت محض و تبعيت كوركورانه يهود و نصارا از احبار و راهبانشان ، در راستاى مبارزه با قرآن و اسلام

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

تثليث در مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 13

13 _ از امام باقر ( ع ) درباره آيه { اتخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباً من دون اللّه و المسيح بن مريم } روايت شده است : { اما المسيح فعصوه و عظموه فى أنفسهم حتى زعموا انه اله و انه ابن اللّه و طائفة منهم قالوا ثالث ثلاثة و طائفة منهم قالوا هو اللّه . . . ;

اما مسيح را نافرمانى كردند او را در انديشه خود تا آن جا بزرگ دانستند كه گمان كردند او معبود و فرزند خداست و گروهى از آنان گفتند: وى يكى از سه معبود است و گروهى گفتند: او خداست . .. }.

تحريف مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 10،11،13

10 - آيين موجود در ميان يهود و نصارا ، آيينى است تشكيل يافته از آرا و افكارِ برخاسته از هوا هاى نفسانى .

و لئن اتبعت أهواءهم

مراد از {أهواءهم} به قرينه {حتى تتبع

ملتهم} دين و آيين يهود و نصاراست. تعبير كردن از آيين آنان به {أهواء} (خواهشهاى نفسانى)، بيانگر اين است كه: آنچه يهود و نصارا به عنوان دين مطرح مى كردند افكار و انديشه هاى برخاسته از هواهاى نفسانى آنان بوده است.

11 - يهود و نصارا ، آيين الهى خويش را با آرايى برخاسته از هوا هاى نفسانى ، به انحراف كشانده بودند .

و لئن اتبعت أهواءهم

بديهى است كه آيين يهوديت و نصرانيت، ريشه الهى و آسمانى دارد. بنابراين تعبير كردن از آيين آنان به هواهاى نفسانى، مى رساند كه: يهوديان و نصرانيان با نفوذ دادن آرا و هواهاى نفسانى خويش در معارف و احكام دين، وجهه الهى آن را از ميان برده بودند.

13 - آيين تحريف شده يهوديت و نصرانيت ، آيينى جاهلانه و ناتوان از هدايت انسانهاست .

ان هدى اللّه هو الهدى و لئن اتبعت أهواءهم بعد الذى جاءك من العلم

حصرى كه از {إن هدى اللّه . ..} به دست مى آيد، ناظر به آيين يهود و نصاراست; يعنى، آيين تحريف شده آنان، هدايت آفرين نيست. تعبير كردن از آيين اسلام به {علم} اشاره به اين معنا دارد كه: آيين يهود و نصارا بر پايه علم نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 4،9

4 - هيچ يك از آيين يهود نصارا به خاطر آميخته شدنشان به شرك ، هدايت آفرين نيستند .

قل بل ملة إبرهيم

9 - يهود و نصارا ، آيين خويش را به شرك آميخته و آلوده ساختند .

بل ملة إبرهيم حنيفاً و ما كان من المشركين

تأييد آيين ابراهيم با توصيف آن حضرت

به دورى از گمراهى و شرك، پس از نفى آيين يهود و نصارا، اشاره به اين دارد كه يهود و نصارا آيين خويش را به گمراهيها آلوده و به شرك آميخته بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 136 - 5

5 - يهود و نصارا ، آيين الهى خويش را تحريف كرده ، احكام و معارف الهى را با امور غير دينى آميخته بودند .

قولوا ءامنا باللّه . .. و ما أوتى موسى و عيسى

چون خطاب آيه، به يهود و نصاراست و آنان خويشتن را پيروان حضرت موسى و عيسى مى شمرند، مقتضاى كلام اين بود كه به جاى {و ما أوتى موسى و عيسى} گفته شود {و ما أوتيتم}. اين جايگزينى اشاره به اين نكته دارد كه: احكام و معارفى كه بر موسى و عيسى(ع) نازل شد، همانى نيست كه در اختيار يهود و نصاراست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 145 - 11

11 - يهود و نصارا آيين الهى خويش را با آرايى برخاسته از هوا هاى نفسانى ، آميخته بودند .

و لئن اتبعت اهواءهم

مقصود از {أهواءهم} (آراى برخاسته از هواهاى نفسانى) آيين و مرام دينى يهود و نصاراست; زيرا مبارزه آنان با پيامبر(ص) و اهل ايمان بر سر باورها و احكام دينى بوده است و از آنجا كه آيين اهل كتاب، آيينى الهى بوده ولى در آيه شريفه از آن به هواهاى نفسانى تعبير شده، برداشت فوق به دست مى آيد.

تداوم مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران -

3 - 55 - 12

12 _ تداوم يهوديّت و نصرانيّت تا قيامت

و جاعل الذين اتبعوك فوق الذين كفروا الى يوم القيمة

بنابراينكه مراد از {الذين كفروا}، يهود باشد كه نتيجه اش بقاى هر دو دين خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 14 - 12

12 _ بقاى مسيحيان تا روز قيامت

فاغرينا بينهم العداوة و البغضاء إلى يوم القيمة

تصديق مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 4

4 - هر يك از تورات و انجيل ، تأييد كننده يكديگر و تصديق كننده شريعت برخاسته از آنهاست .

و قالت اليهود . .. و هم يتلون الكتب

مراد از {الكتاب} تورات و انجيل است و از آن جا كه جمله {و هم يتلون الكتاب} به عنوان دليلى بر ناصواب بودن پندار مذكور (بى پايگى آيين يهود و نصارا) ايراد شده است، معلوم مى شود: هر يك از تورات و انجيل گواه صحت يكديگر بودند.

توحيد در مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 17 - 2

2 - يهوديت ، مسيحيت ، مجوسيت و صابئيت ، همه از آيين هاى توحيدى اند .

و الذين هادوا . .. و الذين أشركوا

قرار دادن گروه هاى يهودى و. .. در برابر {الذين اشركوا} (آنان كه شرك ورزيدند) بيانگر مطلب فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 7 - 2

2 - سران شرك و كفر ، مدعى نبودن اثرى از توحيد و يكتاپرستى در آخرين دين الهى ( مسيحيت

)

أجعل الألهة إل_هًا وحدًا . .. ما سمعنا به_ذا فى الملّة الأخرة

{ملّة} در آيه شريفه، به معناى {دين} است و مقصود از قيد {الأخرة} (پسين) در برابر {اولين} (پيشينيان) _ كه در آيات ديگر آمده _ دين مسيحيت است. گفتنى است كه مسيحيت آخرين دين پيش از اسلام در جزيرة العرب بود و كافران نيز از آن آگاهى داشتند.

جرايم علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 2

2 _ بسيارى از عالمان دينى يهود و نصارا ، اموال مردم را به ناحق و بدون سبب موجه و مشروع ، تصاحب مى كردند .

إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

حرامخوارى علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 2

2 _ بسيارى از عالمان دينى يهود و نصارا ، اموال مردم را به ناحق و بدون سبب موجه و مشروع ، تصاحب مى كردند .

إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

حق پذيرى علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 9،11

9 _ مسيحيان و عالمان دينى آنان ، مردمى حق پذير و برخوردار از سلامت نفس

الذين قالوا إنّا نصرى . .. و انهم لايستكبرون

بنابر اينكه متعلق حذف شده از {لايستكبرون} كلمه اى همانند {عن اتباع الحق} باشد، آيه بعد اين معنا را تأييد مى كند.

11 _ تمجيد خدا از كشيشان و راهبان وارسته و مسيحيان حق پذير و فروتن

ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً و انهم لايستكبرون

حق

ستيزى علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 5

5 - حق ستيزى و حق پوشى علماى يهود و نصارا

إن الذين يكتمون . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

حقانيت مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 9

9 - جاهلان ( مشركان و صاحب هاى آيين هاى غير الهى ) دين يهود و نصارا را بى پايه و اساس مى شمردند .

كذلك قال الذين لايعلمون مثل قولهم

مقصود از {الذين لايعلمون} ]به گفته مفسران[ مشركان و معتقدان به اديان غير الهى هستند.

خطر علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 1

1 _ خداوند ، از فساد مالى و انحراف بسيارى از احبار و راهبان ( پيشوايان دينى يهود و نصارا ) پرده برداشته و مؤمنان را نسبت به خطر آنان هشدار داد .

يأيها الذين ءامنوا إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

دشمنى علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 32 - 3

3 _ احبار ( عالمان يهود ) و راهبان ( عالمان نصارا ) سردمداران مبارزه با قرآن و اسلام

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. يريدون أن يطفئوا نور اللّه بأفوههم

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير {هم} در {يريدون}، {يطفئوا} و {بأفواههم} به احبار و راهبان بازگردد، كه در اين صورت آيه شريفه بيانگر يكى از مصداقهاى {اتخذوا أحبارهم و رهبانهم أرباباً} خواهد بود ; بدين معنا كه

احبار و راهبان عليه قرآن و اسلام سخنان نادرست مى گفتند و يهود و نصارا از آنان تبعيت كوركورانه و اطاعت محض داشتند.

دنياطلبى علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 8

8 _ تلاش احبار و راهبان ، در بازداشتن مردم از راه خدا ، در راستاى دستيابى به مطامع دنيوى خويش

ليأكلون أمول الناس بالبطل و يصدون عن سبيل اللّه

با توجه به ارتباط و پيوستگى {يصدون} با {يأكلون} برداشت فوق استفاده مى شود.

دين مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 84 - 8

8 _ اهميّت ويژه آيين موسى و عيسى و كتاب نازل شده بر آنها ( تورات و انجيل )

و ما اُوتى موسى و عيسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 19

19 _ اسلام ، برترين آيين در ميان ساير اديان ( دين يهود و نصارا ) براى سعادت بشر

و لو أمن من اهل الكتب لكان خيراً لهم

بنابر اينكه {خير} براى تفضيل باشد و مُفضّل عليه، آيين خود اهل كتاب و مفضّل، اسلام.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 69 - 3

3 _ آيين يهود ، نصارا و صابئين ، از اديان رسمى و الهى

إنّ الذين ءامنوا و الذين هادوا و الصبئون و النصرى . .. فلاخوف عليهم

درباره آيين صابئيها نظرات مختلفى بيان شده است، علامه طباطبايى در تفسير {الميزان} پس از اشاره به اقوالى گوناگون تأييد مى كند كه آيين صابئى آيينى ممزوج

از دين يهود، مجوس و حرانيه بوده است.

رسمى بودن مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 8

8 - دين يهود ، نصارا و صابئان از آيين هاى به رسميت شناخته شده در قرآن

إن الذين ءامنوا و الذين هادوا و النصرى و الصبئين

از نكته هايى كه مى تواند توجيه كننده آوردن عناوين مذكور باشد، اعلام رسميت آيينهاى ياد شده است.

زكات در مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 31 - 7

7- نماز و زكات ، از جمله تكاليف دينى در شريعت حضرت عيسى ( ع ) بود .

و أوص_نى بالصلوة و الزكوة

سرزنش احترام به علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 2

2 _ توبيخ يهود و نصارا از سوى خدا ، به خاطر ارج نهادن به پيشوايان دينى خود ( احبار و راهبان ) تا حد پروردگارى

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه

سرزنش علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 4

4 _ ربانيون و احبار ( عالمان يهود و نصارا ) مورد توبيخ خداوند به خاطر بى تفاوتى ايشان در برابر حرام خوارى مردم خويش و گفتار نارواى آنان

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

مراد از {ربانيون} عالمان نصارا هستند و {احبار} به دانشمندان يهود، گفته مى شود.

سكوت علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 -

4،10

4 _ ربانيون و احبار ( عالمان يهود و نصارا ) مورد توبيخ خداوند به خاطر بى تفاوتى ايشان در برابر حرام خوارى مردم خويش و گفتار نارواى آنان

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

مراد از {ربانيون} عالمان نصارا هستند و {احبار} به دانشمندان يهود، گفته مى شود.

10 _ سكوت عالمان يهود و نصارا در برابر منكرات جامعه خويش ، بسيار زشت و ناپسند

لبئس ما كانوا يصنعون

ظاهراً مراد از ضمير در {كانوا} و {يصنعون}، {ربانيون} و {احبار} مى باشد نه توده اهل كتاب ; قابل ذكر است كه در برداشت فوق مراد از {ما}ى موصوله، سكوت عالمان اهل كتاب در برابر گناهان دانسته شده است.

سهولت مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 50 - 4

4 _ سهولت شريعت عيسى ( ع ) ، در مقايسه با شريعت موسى ( ع )

و لاحلّ لكم بعض الذى حرّم عليكم

ضعف مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 13

13 - آيين تحريف شده يهوديت و نصرانيت ، آيينى جاهلانه و ناتوان از هدايت انسانهاست .

ان هدى اللّه هو الهدى و لئن اتبعت أهواءهم بعد الذى جاءك من العلم

حصرى كه از {إن هدى اللّه . ..} به دست مى آيد، ناظر به آيين يهود و نصاراست; يعنى، آيين تحريف شده آنان، هدايت آفرين نيست. تعبير كردن از آيين اسلام به {علم} اشاره به اين معنا دارد كه: آيين يهود و نصارا بر پايه علم نيست.

علم علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 17

17 - عالمان يهود و نصارا ، به خوبى مى دانستند كه قبله شدن مسجدالحرام ، فرمانى از ناحيه خداوند است .

إن الذين أوتوا الكتب ليعلمون أنه الحق

{لام} تأكيد در {ليعلمون} بيانگر اين است كه: اهل كتاب هيچ ترديدى نداشتند و به روشنى مى دانستند كه تغيير قبله حق و از ناحيه خداوند است.

علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 8

8 _ نقش مؤثرتر كشيشان از راهبان در هدايتگرى مردم

ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً

تقديم ذكرى {قسيسين} بر {رهباناً} مى تواند اشاره به نقش مؤثرتر قسيسين داشته باشد.

علماى مسيحيت و قبله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 17

17 - عالمان يهود و نصارا ، به خوبى مى دانستند كه قبله شدن مسجدالحرام ، فرمانى از ناحيه خداوند است .

إن الذين أوتوا الكتب ليعلمون أنه الحق

{لام} تأكيد در {ليعلمون} بيانگر اين است كه: اهل كتاب هيچ ترديدى نداشتند و به روشنى مى دانستند كه تغيير قبله حق و از ناحيه خداوند است.

علماى مسيحيت و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 3،10

3 _ گريه گروهى از كشيشان و راهبان عصر پيامبر بر اثر شنيدن قرآن

منهم قسيسين و رهباناً . .. ما أنزل إلى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع

بنابر اينكه ضمير در {سمعوا} به {قسيسين} و {رهبان} برگردانده شود.

10 _ گروهى از مسيحيان ، كشيشان و راهبان عصر بعثت ، پذيراى اسلام در

پى شنيدن قرآن .

و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول . .. يقولون ربنا ءامنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 9

9 _ اهل كتاب (عالمان يهود و نصارا) آگاه به حقانيت قرآن و نزول آن از جانب خدا

و الذين ءاتينهم الكتب يعلمون أنه منزل من ربك بالحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 2

2 - پيشگويى علماى يهود و نصارا ، در باره آمدن قرآن و ظهور پيامبر اسلام ( ص )

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه صرف آگاهى و اطلاع علماى بنى اسرائيل تا زمانى كه اطلاعات خود را در اختيار ديگران قرار نداده اند، نمى تواند آيه و نشانه باشد.

علماى مسيحيت و كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 6،10

6 - عالمان يهود و نصارا در عصر بعثت ، شواهد و نشانه هاى حقانيت پيامبر ( ص ) و احكام اسلام را كتمان مى كردند .

الذين يكتمون ما أنزلنا من البينت و الهدى من بعد ما بينه للناس فى الكتب

10 - علماى يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايق و معارف كتب آسمانى از رحمت خدا محروم شده و مورد لعن و نفرين لعنت كنندگان هستند .

إن الذين يكتمون ما أنزلنا . .. أولئك يلعنهم اللّه و يلعنهم اللعنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 176 - 5

5 - حق

ستيزى و حق پوشى علماى يهود و نصارا

إن الذين يكتمون . .. ذلك بأن اللّه نزل الكتب بالحق

علماى مسيحيت و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 2

2 - پيشگويى علماى يهود و نصارا ، در باره آمدن قرآن و ظهور پيامبر اسلام ( ص )

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه صرف آگاهى و اطلاع علماى بنى اسرائيل تا زمانى كه اطلاعات خود را در اختيار ديگران قرار نداده اند، نمى تواند آيه و نشانه باشد.

عيد مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 7

7 _ مسيح ( ع ) خواهان عيد قرار گرفتن روز نزول مائده آسمانى در جامعه مسيحيت

أنزل علينا مائدة من السماء تكون لنا عيداً لاوّلنا و ءاخرنا

غصب علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 2

2 _ بسيارى از عالمان دينى يهود و نصارا ، اموال مردم را به ناحق و بدون سبب موجه و مشروع ، تصاحب مى كردند .

إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

فرعون و حقانيت مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 90 - 7

7 _ فرعون ، هنگام غرق شدن ، به حقانيت دين موسى ( ع ) و بنى اسرائيل و باطل بودن آيين خود ، اعتراف كرد .

حتى إذا أدركه الغرق قال ءامنت أنه لا إله إلا الذى

ءامنت به بنوا إسرءيل

فساد مالى علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 1

1 _ خداوند ، از فساد مالى و انحراف بسيارى از احبار و راهبان ( پيشوايان دينى يهود و نصارا ) پرده برداشته و مؤمنان را نسبت به خطر آنان هشدار داد .

يأيها الذين ءامنوا إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

قبول دين مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 9

9 _ گرايش بى حد و مرز گروهى از مسلمانان بيمار دل به سوى يهود و نصارا ، دليلى روشن براى محروميت ستمگران از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الظلمين. فترى الذين فى قلوبهم مرض يسرعون فيهم

تفريع جمله {فترى} بر جمله {ان اللّه . ..}، مى رساند كه گرايش عميق بيماردلان، بيان مصداقى براى جمله {ان اللّه لايهدى ...} است.

قصاص در مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 46 - 15

15 _ آيين يهوديان و مسيحيان ، داراى احكام و قوانين يكسان در قصاص *

و كتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس . .. مصدقاً لما بين يديه من التورية

توصيف تورات به نور و هدايت و سپس بيان احكام قصاص مى رساند كه آن احكام از مصاديق نور و هدايت است و چون انجيل بلافاصله به نور و هدايت توصيف شده، معلوم مى شود آن احكام بر اهل انجيل نيز نوشته شده است. جمله {و قفينا على ءاثرهم} و نيز كلمه {مصدقاً} اين معنا را تأييد مى كند.

كيفر

تبعيت از مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 17

17 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را در صورت پيروى كردن از آيين يهود و نصارا ، به عقوبتهايى از جانب خود تهديد كرد .

لئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من اللّه من ولىّ و لانصير

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {من اللّه} متعلق به {ولىّ} و {نصير} باشد. بر اين مبنا {ولىّ} و {نصير} متضمن معناى {منع} است و جمله {مالك ...} چنين معنا مى شود: براى تو پشتيبان و ياورى كه تو را از خدا (از عذاب خدا) باز دارد وجود نخواهد داشت.

گريه علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 3

3 _ گريه گروهى از كشيشان و راهبان عصر پيامبر بر اثر شنيدن قرآن

منهم قسيسين و رهباناً . .. ما أنزل إلى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع

بنابر اينكه ضمير در {سمعوا} به {قسيسين} و {رهبان} برگردانده شود.

لعن بر علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 159 - 10

10 - علماى يهود و نصارا به خاطر كتمان حقايق و معارف كتب آسمانى از رحمت خدا محروم شده و مورد لعن و نفرين لعنت كنندگان هستند .

إن الذين يكتمون ما أنزلنا . .. أولئك يلعنهم اللّه و يلعنهم اللعنون

متقين در مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 46 - 21

21 _ ارجمندى تقواپيشگان در آيين مسيحيت

و ءاتينه الانجيل . .. هدى

و موعظة للمتقين

محمد(ص) و مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 5،12

5 - هيچ امرى جز تبعيت پيامبر ( ص ) از آيين نصرانيت ، تأمين كننده رضايت نصارا از آن حضرت نبود .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى حتى تتبع ملتهم

12 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را از پيروى آيين يهود و نصارا بر حذر داشت .

و لئن اتبعت أهواءهم . .. مالك من اللّه من ولىّ و لانصير

مسلمانان صدر اسلام و علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 34 - 3

3 _ خوشبينى مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به پيشوايان دينى يهود و نصارا

يأيها الذين ءامنوا إن كثيراً من الأحبار و الرهبان ليأكلون أمول الناس بالبطل

افشاى چهره عالمان دينى يهود و نصارا براى مسلمانان (يا أيها الذين آمنوا) _ كه متضمن هشدار به ايشان است _ بيانگر اين حقيقت است كه: مسلمانان از ماهيت خطر پيشوايان دينى اهل كتاب آگاهى نداشتند بلكه بر عكس به آنان خوشبين بودند.

مسؤوليت علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 10

10 _ سكوت عالمان يهود و نصارا در برابر منكرات جامعه خويش ، بسيار زشت و ناپسند

لبئس ما كانوا يصنعون

ظاهراً مراد از ضمير در {كانوا} و {يصنعون}، {ربانيون} و {احبار} مى باشد نه توده اهل كتاب ; قابل ذكر است كه در برداشت فوق مراد از {ما}ى موصوله، سكوت عالمان اهل كتاب در برابر گناهان دانسته شده است.

مسيحيت و شرك

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 9

9 - يهود و نصارا ، آيين خويش را به شرك آميخته و آلوده ساختند .

بل ملة إبرهيم حنيفاً و ما كان من المشركين

تأييد آيين ابراهيم با توصيف آن حضرت به دورى از گمراهى و شرك، پس از نفى آيين يهود و نصارا، اشاره به اين دارد كه يهود و نصارا آيين خويش را به گمراهيها آلوده و به شرك آميخته بودند.

مسيحيت و هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 135 - 4

4 - هيچ يك از آيين يهود نصارا به خاطر آميخته شدنشان به شرك ، هدايت آفرين نيستند .

قل بل ملة إبرهيم

مشركان و مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 9

9 - جاهلان ( مشركان و صاحب هاى آيين هاى غير الهى ) دين يهود و نصارا را بى پايه و اساس مى شمردند .

كذلك قال الذين لايعلمون مثل قولهم

مقصود از {الذين لايعلمون} ]به گفته مفسران[ مشركان و معتقدان به اديان غير الهى هستند.

منشأ مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 10

10 - آيين موجود در ميان يهود و نصارا ، آيينى است تشكيل يافته از آرا و افكارِ برخاسته از هوا هاى نفسانى .

و لئن اتبعت أهواءهم

مراد از {أهواءهم} به قرينه {حتى تتبع ملتهم} دين و آيين يهود و نصاراست. تعبير كردن از آيين آنان به {أهواء} (خواهشهاى نفسانى)، بيانگر اين است كه: آنچه يهود و

نصارا به عنوان دين مطرح مى كردند افكار و انديشه هاى برخاسته از هواهاى نفسانى آنان بوده است.

نقش علماى مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 6،18

6 _ حضور كشيشان و راهبان خداترس در بين مسيحيان موجب دوستى و نزديكى آنان با مسلمانان

اقربهم مودة للذين ءامنوا الذين . .. ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً

18 _ وجود كشيشان و راهبان منتظر بعثت حضرت محمد ( ص ) در ميان مسيحيان ، موجب محبت آنان ، به مسلمانان

و لتجدن اقربهم مودة للذين ءامنوا . .. ذلك بان منهم قسيسين و رهباناً و انهم لايست

از امام صادق(ع) روايت شده كه پس از خواندن آيه فوق فرمود: أولئك كانوا قوماً بين عيسى(ع) و محمد(ص) ينتظرون مجيىء محمد(ص).

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 335، ح 162; نورالثقلين، ج 1، ص 662، ح 317.

نماز در مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 31 - 7

7- نماز و زكات ، از جمله تكاليف دينى در شريعت حضرت عيسى ( ع ) بود .

و أوص_نى بالصلوة و الزكوة

هماهنگى اسلام و مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 1

1 - هماهنگى آيين اسلام با دين نوح ، ابراهيم ، موسى و عيسى ( ع )

شرع لكم من الدين ما وصّى به نوحًا . .. و ما وصّينا به إبرهيم و موسى و عيسى

يهود و مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 1

1

- يهوديان ، آيين نصرانيت را پوچ و بى پايه و اساس مى دانستند .

و قالت اليهود ليست النصرى على شىء

مشاجره از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مشاجره

آثار مشاجره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 9

9- سخنان ناشايست و مشاجرات مردم ، بستر مناسب براى شيطنت ، فريب و فسادانگيزى شيطان

يقولوا التى هى أحسن إن الشيط_ن ينزغ بينهم

مشاجره رهبران مستكبر و شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 1

1- پس از درگيرى لفظى رهبران مستكبر با پيروان خود در قيامت ، آنان با شيطان به منازعه مى پردازند .

فقال الضعف_ؤا للذين استكبروا . .. قالوا ... و قال الشيط_ن لمّا قضى الأمر

ذكر قصه شيطان و سخنان وى در قيامت با جهنّميان، پس از گفت و گوهاى رهبران مستكبر و پيروانشان، نشان دهنده ادامه ماجراى مستكبران و پيروان آنها با شيطان است.

مشاجره كافران پيرو و شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 1

1- پس از درگيرى لفظى رهبران مستكبر با پيروان خود در قيامت ، آنان با شيطان به منازعه مى پردازند .

فقال الضعف_ؤا للذين استكبروا . .. قالوا ... و قال الشيط_ن لمّا قضى الأمر

ذكر قصه شيطان و سخنان وى در قيامت با جهنّميان، پس از گفت و گوهاى رهبران مستكبر و پيروانشان، نشان دهنده ادامه ماجراى مستكبران و پيروان آنها با شيطان است.

مشاجره گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 96 - 1

1 - مشاجره و دشمنى ،

گمراهان ( مشركان ) با يكديگر در دوزخ

قالوا و هم فيها يختصمون

ضمير فاعلى در {قالوا} و نيز ضمير {هم}، به {غاوون} بازمى گردد. جمله {و هم فيها يختصمون} حال از ضمير در {قالوا} و {اختصام} (مصدر {يختصمون}) به معناى جدال و ستيزه كردن است; يعنى، شرك پيشگان گمراه، در حالى كه در دوزخ باهم ستيزه مى كنند، به معبودهايشان خواهند گفت.

مشاجره مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 2

2 - يهود و نصارا محتواى اساسى دين را ( ايمان به خدا ، سراى آخرت و . . . ) به فراموشى سپرده و با مسلمانان بر سر قبله ، به بحث و مشاجره مى پرداختند .

ليس البر أن تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب

برداشت فوق با توجه به شأن نزولى كه درباره آيه مورد بحث آمده، استفاده مى شود. در مجمع البيان نقل شده است: {آن گاه كه قبله تغيير كرد، بحث و گفتگو پيرامون آن بسيار مى شد و يهود و نصارا در اين باره بسيار سخن مى گفتند. }

مشاجره مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 96 - 1

1 - مشاجره و دشمنى ، گمراهان ( مشركان ) با يكديگر در دوزخ

قالوا و هم فيها يختصمون

ضمير فاعلى در {قالوا} و نيز ضمير {هم}، به {غاوون} بازمى گردد. جمله {و هم فيها يختصمون} حال از ضمير در {قالوا} و {اختصام} (مصدر {يختصمون}) به معناى جدال و ستيزه كردن است; يعنى، شرك پيشگان گمراه، در حالى كه در دوزخ باهم ستيزه مى كنند، به معبودهايشان

خواهند گفت.

مشاجره يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 2

2 - يهود و نصارا محتواى اساسى دين را ( ايمان به خدا ، سراى آخرت و . . . ) به فراموشى سپرده و با مسلمانان بر سر قبله ، به بحث و مشاجره مى پرداختند .

ليس البر أن تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب

برداشت فوق با توجه به شأن نزولى كه درباره آيه مورد بحث آمده، استفاده مى شود. در مجمع البيان نقل شده است: {آن گاه كه قبله تغيير كرد، بحث و گفتگو پيرامون آن بسيار مى شد و يهود و نصارا در اين باره بسيار سخن مى گفتند. }

مشاركت اجتماعى از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

اهميت مشاركت اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 6،18

6 - حضور در كنار رهبرى جامعه اسلامى براى حل و فصل امور مهم اجتماعى و مشاوره و كنكاش در مسائل عمومى ، امرى لازم و بايسته

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبو

18 - انجام كار هاى عمومى و حل و فصل مسائل اجتماعى در هر حال ، در اولويت نخست و از پرداختن به امور فردى و شخصى مهم تراست .

و إذا كانوا معه على امر جامع . .. فإذا استئذنوك لبعض شانهم فاذن لمن شئت منهم و ا

خطا بودن ترك عرصه حل و فصل مسائل اجتماعى، به منظور رسيدگى به كارهاى شخصى _ كه از طلب مغفرت كردن پيامبر(ص) استفاده مى شود _ برداشت ياد شده را افاده مى كند.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 3

3 - پاسخ به فراخوانى پيامبر ( ص ) براى حضور در كنار او ، جهت حل و فصل مسائل اجتماعى و مشاوره و كنكاش در آنها ، امرى لازم و برتر از هر كارى

و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبوا حتّى يستئذنوه . .. لاتجعلوا دعاء الرسول ب

مقصود از فراخوانى پيامبر(ص) _ با توجه به آيه پيش كه درباره فراخوانى آن حضرت براى امر جامع و عمومى بود _ مى تواند فراخوانى براى حل و فصل امور اجتماعى و مشاوره پيرامون آنها باشد.

ترك مشاركت اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 5،7،8،9،11،15

5 - اجازه خواستن از پيامبر ( ص ) و رهبر امت اسلامى براى ترك حضور در امور اجتماعى و حل و فصل مسائل عمومى ، از اوصاف مؤمنان راستين است .

إنّ الذين يستئذنونك أُول_ئك الذين يؤمنون باللّه و رسوله

7 - ترك حضور در محضر رهبرى جامعه اسلامى براى حل و فصل امور مهم اجتماعى و مشاوره در مسائل عمومى بدون اذن خواستن ، نشانه نفاق و ضعف ايمان است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبوا حتّى يستئذنوه إنّ الذين يستئذنونك أُول_ئك

برداشت ياد شده، با توجه به شأن نزول آيه شريفه است كه درباره منافقان مى باشد و اين آيه، در حقيقت تعريضى است به آنان.

8 - اجازه خواستن از رهبرى جامعه اسلامى ، براى ترك حضور در جمع اهل حل و فصل مسائل اجتماعى ، به منظور پرداختن به امور مهم

زندگى شخصى ، امرى جايز و روا است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبوا حتّى يستئذنوه . .. فإذا استئذنوك لبعض شأن

شأن} به معناى كار مهم و بزرگ است (مفردات راغب). هر چند اين واژه در مطلق كارها نيز به كار مى رود; ولى به قرينه مقام و آمدن تعبير {لبعض شأنهم} (برخى از شؤون آنان) مقصود از آن در آيه شريفه، امور مهم و بزرگ است; زيرا مراد از برخى از شؤون، قطعاً امور كوچك نيست. از اين رو بسيارى از مفسران (مانند طبرسى، آلوسى، ابن عاشور و...) بر همين نظريه اتفاق دارند.

9 - ترك حضور در محضر رهبرى جامعه اسلامى براى حل و فصل امور مهم اجتماعى ، به منظور پرداختن به امور زندگى شخصى ، بدون اذن خواستن ، حرام و ممنوع است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبوا حتّى يستئذنوه . .. فإذا استئذنوك لبعض شأن

11 - پذيرش و يا رد درخواست مردم مبنى بر پرداختن به امور زندگى شخصى ، به جاى همكارى در حل و فصل امور اجتماعى ، از اختيارات و وظايف پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى و به تشخيص اينان است .

فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم

15 - دعا و طلب مغفرت براى آنانى كه به منظور رسيدگى به امور مهم زندگى شخصى ، اذن ترك حضور در حل و فصل مسائل اجتماعى داده شده است ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم و استغفر لهم اللّه

شرايط ترك مشاركت اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

12 - نور - 24 - 62 - 10

10 - مسلمانان ، تنها براى مسائل مهم زندگى شخصى ، مى توانند محضر رهبرى را در حل و فصل امور اجتماعى ترك كنند .

فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن

از اين كه خداوند اذن خواستن را مقيد و محدود كرد كه براى كارهاى مهم باشد، مى توان برداشت فوق را به دست آورد.

مشاركت اجتماعى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 2

2 - حضور در كنار پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى براى امور مهم اجتماعى و مشاوره و كنكاش پيرامون يك مسأله عمومى ، از اوصاف مؤمنان راستين

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبو

{أمر جامع} به مسأله اى گفته مى شود كه در خور اين باشد كه مردم به خاطر آن اجتماع كنند و به مشاوره و فراگيرى و حل و فصل آن بپردازند. كلمه {مع} نيز افاده كننده معناى مشاركت است.

مشاوره از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مشاوره

آثار مشاوره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 12

12 - مشورت و هم فكرى در راستاى اقدام خالصانه براى خدا ، امرى شايسته و اطمينان بخش تر از كار فردى است .

أن تقوموا للّه مثنى و فردى

تقديم {مثنى} بر {فرادى} _ بنابراين كه {مثنى} كنايه از استعانت باشد _ اشاره به اين نكته دارد كه استعانت براى فهميدن حقيقت، بهتر از اقدام فردى است.

ارزش مشاوره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102

- 7

7 - مشورت و نظرخواهى _ حتى در امر روشن و مسلم براى مشورت كننده _ شيوه اى ارزشمند و بس والا در عرصه فكر و انديشه

أنّى أذبحك فانظر ماذا ترى

برداشت ياد شده از آن جا است كه براى ابراهيم(ع) ترديدى وجود نداشت كه ذبح فرزندش يك مأموريت الهى و عملى خدا پسندانه است; ولى در عين حال اين مسأله را با فرزندش در ميان گذاشت تا شايد به صورت سنتى حسنه در ميان مردم باقى بماند.

اهميت مشاوره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 38 - 7،8

7 - مشورت در مسائل زندگى و اهتمام به آن ، از ويژگى هاى اهل ايمان

للذين ءامنوا . .. و أمرهم شورى بينهم

8 - نظام اجتماعى مسلمانان ، متّكى بر اصل شور و مشورت

و أمرهم شورى بينهم

اضافه {أمر} به {هم}، نشانگر آن است كه امور اجتماعى و مربوط به همگان، مورد مشورت مسلمانان است.

اهميت مشاوره با رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 6

6 - حضور در كنار رهبرى جامعه اسلامى براى حل و فصل امور مهم اجتماعى و مشاوره و كنكاش در مسائل عمومى ، امرى لازم و بايسته

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبو

اهميت مشاوره با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 3

3 - پاسخ به فراخوانى پيامبر ( ص ) براى حضور در كنار او ، جهت حل و فصل مسائل اجتماعى و

مشاوره و كنكاش در آنها ، امرى لازم و برتر از هر كارى

و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبوا حتّى يستئذنوه . .. لاتجعلوا دعاء الرسول ب

مقصود از فراخوانى پيامبر(ص) _ با توجه به آيه پيش كه درباره فراخوانى آن حضرت براى امر جامع و عمومى بود _ مى تواند فراخوانى براى حل و فصل امور اجتماعى و مشاوره پيرامون آنها باشد.

اهميت مشاوره با نوجوانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 8

8 - لزوم مشورت و نظرخواهى با نوجوانان ، درباره مسائل مربوط به ايشان و نيز شخصيت دادن به آنان و احترام به نظرات آنها

أنّى أذبحك فانظر ماذا ترى

اهميت مشاوره در خانواده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 8

8 - مردان و زنان مطلّقه ، بايد درباره شير دادن و كيفيت نگه دارى نوزادانشان ، به مشاوره و هم فكرى بپردازند .

و أتمروا بينكم

ترك مشاوره با رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 7

7 - ترك حضور در محضر رهبرى جامعه اسلامى براى حل و فصل امور مهم اجتماعى و مشاوره در مسائل عمومى بدون اذن خواستن ، نشانه نفاق و ضعف ايمان است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبوا حتّى يستئذنوه إنّ الذين يستئذنونك أُول_ئك

برداشت ياد شده، با توجه به شأن نزول آيه شريفه است كه درباره منافقان مى باشد و اين آيه، در حقيقت تعريضى است به آنان.

دعوت به مشاوره

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 3

3 - حل و فصل امور مهم اجتماعى و فراخوانى مردم براى مشاوره و كنكاش پيرامون مسائل عمومى ، از وظايف و اختيارات پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبو

شرايط مشاوره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 38 - 10

10 - غيرمؤمنان ، نبايد در امر مشورت ، مورد اتكا و اعتماد مسلمانان قرار گيرند .

و أمرهم شورى بينهم

ذكر {بينهم} نشانگر آن است كه مشورت، بايد بين مؤمنان صورت گيرد و تصميم گيرى نهايى، متكى به آراى اهل ايمان باشد.

مشاوره ابراهيم(ع) با اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 102 - 5

5 - مشورت و نظرخواهى ابراهيم ( ع ) ، از فرزندش اسماعيل نسبت به ذبح وى

أنّى أذبحك فانظر ماذا ترى

از لحن جمله {فانظر ماذا ترى} (بنگر تا رأى تو چيست؟) نوعى نظر خواهى و مشورت استفاده مى شود. البته فلسفه اين كار، استفاده ابراهيم(ع) از نظرات اسماعيل(ع) نبود; بلكه يا براى آزمايش فرزندش بود و يا به منظور زمينه سازى براى پذيرش بى تحميل فرمان ذبح از جانب اسماعيل(ع)

مشاوره اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 20 - 3

3 - مشاوره سران حكومت فرعون درباره كشتن موسى ( ع )

إنّ الملأيأتمرون بك ليقتلوك

{إئتمار} (مصدر {يأتمرون}) به معناى مشورت و رايزنى است.

مشاوره اصحاب الجنة

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 21 - 2

2 - صاحبان بوستان يمنى ، براى عمل به سوگند خويش مبنى بر چيدن تمامى محصولات باغ خود _ بدون كنار گذاشتن سهم مستمندان _ به مشورت با يكديگر پرداختند .

فتنادوا مصبحين

نداى افراد يك گروه به يكديگر (تنادوا)، به معناى اجتماع و حضور آنان در يك محل و مكان براى مشورت و هم فكرى است.

مشاوره با اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 35 - 6

6 - مشاوره فرعون با اطرافيان خويش و نظر خواهى از آنان براى مبارزه با موسى ( ع )

فماذا تأمرون

{أمر} (مصدر {تأمرون}) به معناى فرمان دادن است. مقصود از آن در اين جا فرمان مشورتى است. بنابراين {چه فرمان مى دهيد}; يعنى، رأيتان چيست.

مشاوره با اشراف قوم سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 29 - 4

4 - اقدام بلقيس به در ميان گذاشتن خبر نامه سليمان با درباريان خود

قالت يأيّها الملؤا إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 32 - 1،4

1 - نظرخواهى بلقيس از درباريان خود ، درباره چگونگى پاسخ به سليمان ( ع )

قالت يأيّها الملؤا أفتونى فى أمرى

{إفتاء} (مصدر {أفتونى}) به معناى اظهار نظر است. {أفتونى فى أمرى}; يعنى، نظرتان را در اين كه بايد چه كار انجام دهم، بيان كنيد.

4 - مشورت با بزرگان دربار ، قبل از تصميم گيرى نهايى در امور كشور ، شيوه هميشگى ملكه سبا

أفتونى

فى أمرى ما كنت قاطعة أمرًا حتّى تشهدون

{قطع} (مصدر {قاطعة}) در اصل به معناى بريدن و در اين جا كنايه از عزم و تصميم است. {أمراً} نكره در سياق نفى و مفيد عموم مى باشد. {شهادة} (مصدر {تشهدون}) معادل حضور است; يعنى، من تاكنون جز با حضور شما در هيچ كارى تصميم نگرفتم.

مشاوره با رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 2

2 - حضور در كنار پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى براى امور مهم اجتماعى و مشاوره و كنكاش پيرامون يك مسأله عمومى ، از اوصاف مؤمنان راستين

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبو

{أمر جامع} به مسأله اى گفته مى شود كه در خور اين باشد كه مردم به خاطر آن اجتماع كنند و به مشاوره و فراگيرى و حل و فصل آن بپردازند. كلمه {مع} نيز افاده كننده معناى مشاركت است.

مشاوره با غيرمسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 38 - 10

10 - غيرمؤمنان ، نبايد در امر مشورت ، مورد اتكا و اعتماد مسلمانان قرار گيرند .

و أمرهم شورى بينهم

ذكر {بينهم} نشانگر آن است كه مشورت، بايد بين مؤمنان صورت گيرد و تصميم گيرى نهايى، متكى به آراى اهل ايمان باشد.

مشاوره با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 2

2 - حضور در كنار پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى براى امور مهم اجتماعى و مشاوره و

كنكاش پيرامون يك مسأله عمومى ، از اوصاف مؤمنان راستين

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبو

{أمر جامع} به مسأله اى گفته مى شود كه در خور اين باشد كه مردم به خاطر آن اجتماع كنند و به مشاوره و فراگيرى و حل و فصل آن بپردازند. كلمه {مع} نيز افاده كننده معناى مشاركت است.

مشاوره پنهانى اصحاب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 23 - 2

2 - مشاوره و گفتوگوى پنهانى باغداران يمنى ، درباره كيفيت چيدن ميوه ها و چگونگى انجام سوگند خويش مبنى بر محروم ساختن مستمندان از آنها

فانطلقوا و هم يتخ_فتون

{تخافت} (مصدر {يتخافتون}) به معناى آهسته سخن گفتن و پنهان داشتن آن است و چون اين واژه از باب تفاعل است، متضمن معناى مشورت و گفت وگوى پنهانى است.

مشاوره در حكومت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 110 - 6

6 _ فرعون براى اداره امور مملكتى از مشورت با ديگران ابايى نداشت .

يريد أن يخرجكم من أرضكم فماذا تأمرون

مشاوره در حكومت ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 32 - 4

4 - مشورت با بزرگان دربار ، قبل از تصميم گيرى نهايى در امور كشور ، شيوه هميشگى ملكه سبا

أفتونى فى أمرى ما كنت قاطعة أمرًا حتّى تشهدون

{قطع} (مصدر {قاطعة}) در اصل به معناى بريدن و در اين جا كنايه از عزم و تصميم است. {أمراً} نكره در سياق نفى و مفيد عموم مى

باشد. {شهادة} (مصدر {تشهدون}) معادل حضور است; يعنى، من تاكنون جز با حضور شما در هيچ كارى تصميم نگرفتم.

مشاوره در خانواده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 14

14 - شيردادن دايگان ، به نوزادان زنان مطلّقه ، تنها در صورت ضرورت و با مشورت و هم فكرى پدر و مادر آنان ، شايسته و بجا است .

و أتمروا بينكم بمعروف و إن تعاسرتم فسترضع له أُخرى

مشاوره درباره نامه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 29 - 4

4 - اقدام بلقيس به در ميان گذاشتن خبر نامه سليمان با درباريان خود

قالت يأيّها الملؤا إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 32 - 1

1 - نظرخواهى بلقيس از درباريان خود ، درباره چگونگى پاسخ به سليمان ( ع )

قالت يأيّها الملؤا أفتونى فى أمرى

{إفتاء} (مصدر {أفتونى}) به معناى اظهار نظر است. {أفتونى فى أمرى}; يعنى، نظرتان را در اين كه بايد چه كار انجام دهم، بيان كنيد.

مشاوره فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 35 - 6

6 - مشاوره فرعون با اطرافيان خويش و نظر خواهى از آنان براى مبارزه با موسى ( ع )

فماذا تأمرون

{أمر} (مصدر {تأمرون}) به معناى فرمان دادن است. مقصود از آن در اين جا فرمان مشورتى است. بنابراين {چه فرمان مى دهيد}; يعنى، رأيتان چيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26

- 2

2 - فرعون درباره تصميم خود مبنى بر كشتن موسى ( ع ) ، با مشاوران و درباريانش به رايزنى پرداخت .

و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

مشاوره كارگزاران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 109 - 3

3 _ اشراف و بزرگان قوم فرعون پس از تبادل نظر در جلسه مشورتى به اين نتيجه رسيدند كه موسى ( ع ) بدون هيچ ترديد ساحرى زبردست و معجزه وى سحر است .

قال الملأ من قوم فرعون إن هذا لسحر عليم

برداشت فوق بر اساس اولين احتمالى است كه در توضيح فيش قبل درباره جمله {إن هذا . .. } بيان شد.

مشاوره كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 - 5

5- كاران در عصر بعثت ، براى تصميم در باره امور خود ، مجلس مشورتى داشتند .

و أحسن نديًّا

براى {ندى} (ريشه اشتقاقى {ندى}) چندين معنا ذكر شده است، از قبيل: جود و بخشش، باران، گياه، برآوردن آواز، مجالست و. .. (لسان العرب). آنچه از اين معانى متناسب با آيه و قرائن ديگر است، آن است كه {ندىّ} به معناى مجلس و مكان گفت وگو و از {ندى} به معناى مجالست مشتق شده باشد; زيرا افتخار به موارد ديگر در برابر مسلمانان _ كه نوعاً تهيدست و بدون قدرت بودند _ چندان مناسب به نظر نمى رسد.

مشاوره ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 29 - 4

4 - اقدام بلقيس به در ميان گذاشتن خبر نامه سليمان با

درباريان خود

قالت يأيّها الملؤا إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 32 - 1

1 - نظرخواهى بلقيس از درباريان خود ، درباره چگونگى پاسخ به سليمان ( ع )

قالت يأيّها الملؤا أفتونى فى أمرى

{إفتاء} (مصدر {أفتونى}) به معناى اظهار نظر است. {أفتونى فى أمرى}; يعنى، نظرتان را در اين كه بايد چه كار انجام دهم، بيان كنيد.

مشاوره موسى(ع) و هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 45 - 1

1 - موسى و هارون ( ع ) قبل از حركت به طرف فرعون ، با يكديگر ملاقات نموده و موانع احتمالى ارشاد او را بررسى كردند .

قالا ربّنا إنّنا نخاف

قسمت هايى از داستان موسى(ع) _ از قبيل بازگشت او نزد خانواده اش و پيداكردن راه مصر و ملاقات با برادرش هارون(ع) _ به اين جهت كه در ماجراى برخورد با فرعون، چندان دخيل نبوده، دراين آيات ذكر نشده است. اين احتمال نيز وجود دارد كه آيه 42 (اذهب أنت و أخوك) به بعد، سخنان خداوند به موسى و هارون(ع)، پس از ملاقات آن دو باشد.

ملاك مشاوره در خانواده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 9

9 - توجه به مصالح و منافع نوزادان و نيز رعايت موازين شرعى و عقلى ، بايد اساس و مبناى مشاوره و هم فكرى مردان و زنان مطلّقه باشد .

و أتمروا بينكم بمعروف

{معروف} اسم براى هر كارى است كه از نظر عقل و شرع، حسن و خوبى آن شناخته شده

باشد (مفردات راغب).

مشورت

{مشورت}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 12،13،19،21،25،28

12 _ گذشت از خطاكاران ، و طلب آمرزش براى ايشان و مشورت در امور اجتماعى ، وظيفه پيامبر ( ص ) نسبت به مسلمانان

فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر

13 _ گذشت از خطاى مردم و طلب آمرزش براى آنان و نيز مشورت با مسلمانان در مسائل اجتماعى ، نمودى از مهربانى و خُلق خوش پيامبر ( ص )

و لو كنت فظّا غليظ القلب . .. فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر

تفريع جمله {فاعف عنهم و . .. } بر جمله هاى پيشين، كه بيانگر خُلق خوش پيامبر (ص) است، در حقيقت اشاره به مصاديق و نمونه هايى از خوى نيكوى پيامبر (ص) دارد. گفتنى است كه امر به عفو و ... به معناى ادامه دادن آن است.

19 _ پيامبر ( ص ) پذيراى نقش مردم در تصميم گيرى هاى اجتماعى

و شاورهم فى الامر

21 _ خطا هاى گذشته مردم ، نبايد مانع از مشورت رهبران اسلامى با آنان باشد .

فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر

امر به مشورت با مؤمنان پس از تصريح به خطاكارى آنان، اشاره به اين معناست كه خطا و گناه پيشين مؤمنان نبايد مانعى براى مشورت با آنان قلمداد شود.

25 _ تصميم گيرى نهايى پس از مشورت ، بر عهده رهبرى است .

و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكّل على اللّه

چون {عزم} و تصميم پس از مشورت، بر عهده شخص پيامبر (ص) گذاشته شده است، (عزمَت) نه به عهده جمع مورد

مشورت و يا اكثريت آنان.

28 _ لزوم قاطعيّت و صلابت رهبرى ، پس از مشورت و تصميم نهايى خويش ، در مقام اجرا

و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكّل على اللّه

جلمه {فاذا عزمت فتوكّل على اللّه}، به اين معناست كه آنگاه كه تصميم بر كارى گرفتى، ديگر ترديد و دو دلى به خود راه مده و احتمال عدم موفقيّت را با توكّل بر خدا جبران كن كه خداوند محبوب خويش را وانخواهد گذاشت: {انّ اللّه يحبّ المتوكّلين}.

ارزش مشورت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 24

24 _ ارزش و اهميّت والاى مشورت در اسلام

و شاورهم فى الامر

موظّف بودن پيامبر (ص)، يعنى برجسته ترين افراد بشر، به مشورت با مردم، دليل ارزش و اهميّت والاى مشورت است.

مشورت با مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 20

20 _ مشورت با مردم و شركت دادن آنان در تصميم گيرى هاى اجتماعى ، از وظايف رهبران اسلام

و شاورهم فى الامر

مشورت برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 80 - 2

2_ فرزندان يعقوب پس از نااميد شدن از آزادى بنيامين ، در كنارى به دور از يوسف و كارگزارانش براى چاره انديشى درباره مشكل پيش آمده به مشورت و گفت و گوى محرمانه پرداختند .

فلما استيئسوا منه خلصوا نجيًّا

از معانى {خلوص} اعتزال و كناره گيرى كردن است. {نجىّ} به فرد و يا افرادى اطلاق مى گردد كه در نهان با او گفت و گو شود. اين كلمه

در آيه شريفه حال براى فاعل {خلصوا} مى باشد. بنابراين {خلصوا نجيّاً} ; يعنى، برادران يوسف از ديگران جدا شدند و با يكديگر به نجوا و گفت و گوى سرّى پرداختند.

مشورت در حقوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 26

26 _ جواز گرفتن فرزند از شير قبل از دو سال ، به شرطِ رضايت ، مشورت و توافق پدر و مادر

فان ارادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح عليهما

چون حدّ كمال شير دادن دو سال است، بنابراين {فصال} پس از دو سال طبيعى است و نياز به مشورت و توافق ندارد; لذا مراد از {فصال} در آيه شريفه، {فصال} قبل از دو سال است.

مشورت در خانواده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 26،27

26 _ جواز گرفتن فرزند از شير قبل از دو سال ، به شرطِ رضايت ، مشورت و توافق پدر و مادر

فان ارادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح عليهما

چون حدّ كمال شير دادن دو سال است، بنابراين {فصال} پس از دو سال طبيعى است و نياز به مشورت و توافق ندارد; لذا مراد از {فصال} در آيه شريفه، {فصال} قبل از دو سال است.

27 _ جدا كردن طفل از شير مادر ، بايد پس از مشورت با صاحبنظران و توافق والدين صورت گيرد .

فان ارادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح عليهما

در برداشت فوق، {فصال} حمل شده بر {فصال} از شير مادر، نه از هر شيرى; يعنى توافق مى كنند كه مادر ديگر شير

ندهد و براى تكميل مدّت شير، كودك را به دايه اى بسپارند.

مشورت در فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 62 - 3

3 - فرعونيان ، براى تصميم در باره امور مهم و اساسى ، روش مشورتى داشتند .

فتن_زعوا أمرهم بينهم

بروز تنازع در ميان فرعونيان، نشان از آن دارد كه آنان خود را تابع بى چون و چراى فرعون نمى دانستند; بلكه در امور مهم براى خود حق نظر و رأى، قائل بودند.

مشورت در قضاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 78 - 4

4- مشورت در امر قضاوت ، امرى است پسنديده و شايسته .

و داود و سليم_ن إذ يحكمان فى الحرث . .. و كنّا لحكمهم ش_هدين

مشورت سليمان(ع) با داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 78 - 3

3- داوود و سليمان ( ع ) ، در باره خسارت مزرعه تلف شده به وسيله گوسفندان ، به مشورت پرداختند .

و داود و سليم_ن إذ يحكمان فى الحرث إذ نفشت فيه غنم القوم

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه {يحكمان} با صيغه تثنيه، اشاره به مشورت داوود و سليمان داشته باشد، چه اين كه حكم هر يك به صورت استقلالى در يك واقعه، بعيد به نظر مى رسد.

مشورت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 12،13،19

12 _ گذشت از خطاكاران ، و طلب آمرزش براى ايشان و مشورت در امور اجتماعى ، وظيفه پيامبر ( ص

) نسبت به مسلمانان

فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر

13 _ گذشت از خطاى مردم و طلب آمرزش براى آنان و نيز مشورت با مسلمانان در مسائل اجتماعى ، نمودى از مهربانى و خُلق خوش پيامبر ( ص )

و لو كنت فظّا غليظ القلب . .. فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر

تفريع جمله {فاعف عنهم و . .. } بر جمله هاى پيشين، كه بيانگر خُلق خوش پيامبر (ص) است، در حقيقت اشاره به مصاديق و نمونه هايى از خوى نيكوى پيامبر (ص) دارد. گفتنى است كه امر به عفو و ... به معناى ادامه دادن آن است.

19 _ پيامبر ( ص ) پذيراى نقش مردم در تصميم گيرى هاى اجتماعى

و شاورهم فى الامر

مشرق از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مشرق

باديه نشينى مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 1،3

1- ذوالقرنين ، در سفر دوم خويش ، به آخرين نقطه خشكى در سمت مشرق رسيد و با مردمى بدوى و عارى از تمدن روبه رو شد .

بلغ مطلع الشمس . .. لم نجعل لهم من دونها سترًا

ضمير {دونها} به {الشمس} بازمى گردد و مفاد جمله {لم نجعل. ..} اين است كه مردم آن سرزمين، جز خورشيد، پوششى نداشتند; يعنى، هيچ بنا و ساختمانى كه سايبان آنان باشد و هيچ پوشاكى كه بدنشان را به پوشاند، در بين آنان مشاهده نمى شد، لذا از آنان، تعبير به اقوامى بدوى شده است.

3- ذوالقرنين ، در شرق سرزمين خويش ، با مردمى ساكن بيابانى كويرى و بدون گياه مواجه شد . *

لم نجعل لهم من

دونها سترًا

از واژه {لم نجعل} اين احتمال جان مى گيرد كه بى پناهى در برابر تابش آفتاب، معلول امورى بود كه به {جعل} الهى مربوط مى شود، مانند كويرى بودن سرزمين كه از امور طبيعى است.

برهنگى مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 2

2- ساكنان شرق سرزمين ذى القرنين ، مردمى فاقد تن پوش و سرپناه بودند .

وجدها تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترًا

بى خانمانى مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 2

2- ساكنان شرق سرزمين ذى القرنين ، مردمى فاقد تن پوش و سرپناه بودند .

وجدها تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترًا

تعدد مشرق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 5 - 7

7 - خورشيد ، داراى مشرق ها و خاور هاى متعدد است .

و ربّ المش_رق

بسيارى از مفسران برآنند كه مقصود از {مشارق}، مشرق هاى متعددِ خورشيد است كه در هر روز، از نقطه اى غير از نقطه روز قبل طلوع مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 17 - 1

1 - خداوند ، تدبيرگر و طرّاح دو مشرق و دو مغرب براى خورشيد

ربّ المشرقين و ربّ المغربين

همان طور كه مفسران گفته اند، مراد از {مشرقين} مشرق خورشيد در آغاز تابستان و آغاز زمستان است زيرا; نقطه طلوع خورشيد هر چند در هر روز تفاوت پيدا مى كند; اما اين تفاوت به

صورت تدريجى ميان دو نقطه اصلى است كه يك نقطه آن در آغاز تابستان قرار دارد و نقطه ديگر آن در آغاز زمستان مى باشد و مغرب بر منوال مشرق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 40 - 5،9

5 - خورشيد ، داراى مشرق ها و مغرب ها

بربّ المش_رق و المغ_رب

بسيار از مفسران، برآنند كه مقصود از {مشارق} و {مغارب}، مشرق ها و مغرب هاى متعدد خورشيد است كه در هر روز از سال، از نقطه اى غير از نقطه روز قبل و بعد، طلوع و غروب مى كند.

9 - { عن الأَصْبَغ بن نُباتة قال : خطبنا أميرُالمؤمنين ( ع ) . . . فقام إليه ابن الكوّاء فقال : يا أميرالمؤمنين . . . يقول : { رب المشارق و المغارب } . . . قال ( ع ) . . . أمّا قوله { ربّ المشارق و المغارب } فإنّ لها ثلاث مائة و ستّين بُرجاً تطلُع كلّ يوم من برج و تغيب فى آخر فلاتعود إليه إلاّ من قابل فى ذلك اليوم . . . ;

اصبغ بن نباته مى گويد: على(ع) براى ما خطبه مى خواند . .. ابن كوّاء برخاست و گفت: اى اميرمؤمنان! ...[خداوند ]مى فرمايد: (ربّ المشارق و المغارب)... حضرت فرمود: ... اما سخن خداوند (ربّ المشارق و المغارب) [جمع بودن {مشارق} و {مغارب}] به اين دليل است كه براى [خورشيد ]360 برج است، كه هر روز از برجى طلوع نموده و در برجى ديگر غايب مى شود و تا سال آينده مثل همين روز، ديگر به آن برج

برنمى گردد...}.

تمدن مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 5

5- در عصر ذوالقرنين ، مردم ساكن غرب سرزمين او ، متمدن تر و پيشرفته تر از مردم ساكن در شرق سرزمين وى بودند .

بلغ مغرب الشمس . .. وجد عندها قومًا ... تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترًا

ذوالقرنين در مشرق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 89 - 1

1- ذوالقرنين ، پس از اقامه نظام عادلانه دينى در ميان ساحل نشينان غرب ، به سوى شرق سرزمين خويش حركت كرد .

ثمّ أتبع سببًا . حتّى إذا بلغ مطلع الشمس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 1،7

1- ذوالقرنين ، در سفر دوم خويش ، به آخرين نقطه خشكى در سمت مشرق رسيد و با مردمى بدوى و عارى از تمدن روبه رو شد .

بلغ مطلع الشمس . .. لم نجعل لهم من دونها سترًا

ضمير {دونها} به {الشمس} بازمى گردد و مفاد جمله {لم نجعل. ..} اين است كه مردم آن سرزمين، جز خورشيد، پوششى نداشتند; يعنى، هيچ بنا و ساختمانى كه سايبان آنان باشد و هيچ پوشاكى كه بدنشان را به پوشاند، در بين آنان مشاهده نمى شد، لذا از آنان، تعبير به اقوامى بدوى شده است.

7- { عن أميرالمؤمنين ( ع ) : . . . انّ ذاالقرنين ورد على قوم قد أحرقتهم الشمس و غيّرت أجسادهم و ألوانهم حتّى صيّرتهم كالظلمة ;

از اميرالمؤمنين(ع): روايت شده: همانا، ذوالقرنين، به

قومى رسيد كه تابش خورشيد، آنان را سوزانده و موجب تغيير بدن و تغيير رنگ شان شده بود، به گونه اى كه آنان را (در سياهى) به مانند پاره اى از تاريكى درآورده بود}.

زبان مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 93 - 3

3- مردم اقصاى مشرق و مغرب زمين ، در لغت با ذوالقرنين ، قرابت داشتند .

لايكادون يفقهون قولاً

در بين سه گروهى كه ذوالقرنين با آنان برخورد كرد، تنها، در باره گروه شمالى تعبير {لايكادون. ..} صورت گرفته است، ولى در باره آن دو قوم ديگر، چنين مشكلى مطرح نشده است.

عظمت مشرق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 40 - 2

2 - مشرق ها و مغرب ها ، پديده هايى بس با عظمت در جهان طبيعت و داراى نقش حياتى در زندگى بشر

فلاأُقسم بربّ المش_رق و المغ_رب

مطلب ياد شده، با توجه به اين نكته است كه سوگند به هر چيزى، نشانه عظمت آن چيز است.

مالك مشرق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 115 - 1

1 - مشرق و مغرب و نيز ساير جهت ها ، تنها از آن خداوند است .

و للّه المشرق و المغرب

مقصود از مشرق و مغرب مى تواند جهت شرق و غرب باشد و نيز مراد از آن مى تواند مكان شرق و غرب گرفته شود. تفريع {فاينما تولوا} بر {للّه المشرق و المغرب} گوياى اين است كه: مراد از مشرق و مغرب - بنابر تفسير نخست - همه جهات

و - بنابر تفسير دوم - همه مكانهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 9

9 - مشرق و مغرب ( همه جهت ها و مكان ها ) از آن خداوند است .

قل للّه المشرق و المغرب

مربى مشرق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 40 - 1

1 - سوگند أكيد خداوند ، به ربوبيت خويش نسبت به مشرق ها ( خاور ها ) و مغرب ها ( باختر ها )

فلاأُقسم بربّ المش_رق و المغ_رب

درباره {لا} در {لا اُقسم} و امثال آن، مفسران توجيهات چندى ذكر كرده اند; از جمله اين كه {لا} زايد و براى تأكيد {اُقسم} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 41 - 5

5 - ربوبيت خداوند نسبت به مشرق و مغرب عالم ، دليل توانايى او بر احياى مجدد انسان ها است .

بربّ المش_رق و المغ_رب إنّا لق_درون . على أن نبدّل خيرًا منهم و ما نحن بمسبوقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 9 - 1،2،4

1 - خداوند ، پروردگار مشرق و مغرب عالم است .

ربّ المشرق و المغرب

2 - ربوبيت خداوند ، نسبت به مشرق و مغرب عالم ، مقتضى توجه كامل خلق به او و ياد دائمى او در زندگى است .

و اذكر اسم ربّك . .. ربّ المشرق و المغرب

توصيف خداوند به {ربّ المشرق. ..} پس از توصيه به ياد دائمى او و توجه كامل به او در زندگى _ مى تواند

بيانگر حقيقت ياد شده باشد.

4 - ربوبيت خداوند ، نسبت به مشرق و مغرب عالم ، دليل يكتايى و بى بديلى او

ربّ المشرق و المغرب لا إل_ه إلاّ هو

مردم مشرق سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 91 - 4

4- شيوه ذوالقرنين در برخورد با مردم شرق و غرب ، يك سان بوده است . *

وجدها تطلع على قوم . .. كذلك

{كذلك} مى تواند صفت براى {قوم} در آيه قبل باشد و اشاره به {قوماً} در آيات قبل; يعنى، ذوالقرنين، همانگونه كه قوم ساكن مغرب را يافت و در باره آنان تصميم گرفت، در باره شرقى ها نيز همان سان رفتار كرد.

مسافرت ذوالقرنين به مشرق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 85 - 3

3- { سأل رجل عليّاً ( ع ) : أرأيت ذاالقرنين كيف استطاع أن يبلغ المشرق و المغرب ؟ قال : سخّر اللّه له السحاب و مدّ له فى الأسباب و بسط له النور فكان الليل والنهار عليه سواء ;

مردى به على(ع) گفت: مرا خبر ده كه ذوالقرنين، چگونه توانست به شرق و غرب عالم برسد؟ حضرت فرمود: خداوند، ابر را مسخّر او قرار داد و ابزار و وسائل او را افزايش داد و نور را براى او گستراند، به گونه اى كه شب و روز براى او يك سان بود}.

مشرق خورشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 17 - 4

4 - خداوند ، تدبيرگر مشرق و مغربى خاص ، براى هر يك از

ماه و خورشيد

ربّ المشرقين و ربّ المغربين

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه تثنيه آمدن {المشرقين} و {المغربين}، از اين جهت باشد كه يك مشرق و مغرب براى خورشيد و مشرق و مغربى ديگر براى ماه تدبير شده است.

مشرق در تابستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 17 - 5

5 - { عن الأصبغ بن نباتة ، قال : خطبنا أميرالمؤمنين . . . و أمّا قوله : { ربّ المشرقين و ربّ المغربين } فإنّ مشرق الشتاء على حدّه و مشرق الصيف على حدّه ;

اصبغ بن نباته مى گويد: اميرالمؤمنين(ع) در خطبه اى فرمود: . ..اما قول خدا {ربّ المشرقين و ربّ المغربين} (و در كلام خود دو مشرق و دو مغرب آورده) براى اين است كه مشرق زمستان، در محدوده خود و مشرق تابستان در محدوده [ديگر ]است}.

مشرق در زمستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 17 - 5

5 - { عن الأصبغ بن نباتة ، قال : خطبنا أميرالمؤمنين . . . و أمّا قوله : { ربّ المشرقين و ربّ المغربين } فإنّ مشرق الشتاء على حدّه و مشرق الصيف على حدّه ;

اصبغ بن نباته مى گويد: اميرالمؤمنين(ع) در خطبه اى فرمود: . ..اما قول خدا {ربّ المشرقين و ربّ المغربين} (و در كلام خود دو مشرق و دو مغرب آورده) براى اين است كه مشرق زمستان، در محدوده خود و مشرق تابستان در محدوده [ديگر ]است}.

مشرق ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55

- 17 - 4

4 - خداوند ، تدبيرگر مشرق و مغربى خاص ، براى هر يك از ماه و خورشيد

ربّ المشرقين و ربّ المغربين

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه تثنيه آمدن {المشرقين} و {المغربين}، از اين جهت باشد كه يك مشرق و مغرب براى خورشيد و مشرق و مغربى ديگر براى ماه تدبير شده است.

نقش مشرق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 40 - 2

2 - مشرق ها و مغرب ها ، پديده هايى بس با عظمت در جهان طبيعت و داراى نقش حياتى در زندگى بشر

فلاأُقسم بربّ المش_رق و المغ_رب

مطلب ياد شده، با توجه به اين نكته است كه سوگند به هر چيزى، نشانه عظمت آن چيز است.

نقش مشرق خورشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 17 - 2

2 - نقش اساسى نقطه طلوع و غروب خورشيد ، در پيدايش فصول و تأمين نياز هاى بشر *

ربّ المشرقين و ربّ المغربين

با توجه به اين كه پيدايش فصول هم زمان با تغيير ميل خورشيد در طلوع و غروب صورت مى گيرد احتمال مى رود ياد كرد {مشرقين و مغربين}، اشاره به پيامدهاى مهم آن (پيدايش فصول) داشته باشد كه بشر از اين رهگذر، به امكانات زندگى دست مى يابد.

هجرت به مشرق سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 60 - 2

2 - خط سير بنى اسرائيل ، از مصر به سمت مشرق بود . *

فأتبعوهم مشرقين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {مشرقين} _ چنان كه

برخى از مفسران گفته اند _ به معناى {قاصدين جهة الشرق} باشد.

مشرك از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مشرك

احسان به والدين مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 8 - 3

3 - فرزندان ، موظف اند به پدر و مادرشان ، احسان كنند و از آنان ، اطاعت نمايند ، هرچند مشرك باشند .

و وصّينا الإنس_ن بولديه حسنًا وإن ج_هداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلاتطعهما

از اطلاق {والدى} استفاده مى شود كه به والدين، در هر آيينى باشند، بايد احسان شود و هيچ قيدى وجود ندارد كه اطلاق را مقيد سازد. گفتنى است {إن جاهداك لتشرك بى} قرينه است بر اين كه نهى {لاتطعهما} مربوط به دعوت به شرك آنان است و نه ساير جهت ها.

ازدواج با زن مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 3 - 1،3

1 - ازدواج مرد زناكار جز با زن زناكار و يا مشرك ، حرام است .

الزانى لاينكح إلاّ زانية أو مشركة

جمله {الزانى لاينكح . ..} به قرينه ذيل آيه (و حرّم ذلك على المؤمنين)، در مقام نهى و اخبار در مقام انشا است.

3 - مردان زناكار ، شايستگى ازدواج جز با زنان زناكار و يا مشرك را ندارند .

الزانى لاينكح إلاّ زانية أو مشركة

برداشت ياد شده، مبتنى براين احتمال است كه مقصود از {الزانى لاينكح . ..}، {لما يليق به أن ينكح} باشد; يعنى، آيه شريفه حاكى از بى لياقتى مرد معروف به زنا، براى گزينش همسر از ميان زنان مؤمن باشد.

امتحان اشراف مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- انعام - 6 - 53 - 8

8 _ انكار ارزشمندى مؤمنان مستمند، پيامد آزمون الهى از دولتمندان مشرك

و كذلك فتنا بعضهم ببعض ليقولوا أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا

{ل} در {ليقولوا}، بنابر يك ديدگاه، {لام عاقبت} و بيان نتيجه {فتنا} است. برداشت فوق بر اين اساس است.

بطلان گروه هاى مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 32 - 7

7 - كلّيه گروه هايى كه اعتقادشان براساس شرك است ، بر باطل اند .

و لاتكونوا من المشركين . من الذين فرّقوا دينهم

{من الذين فرّقوا دينهم} بدل از {المشركين} است و به خاطر توجه دادن به اين حقيقت آمده است كه اگر چه مشركان، عقيده واحدى ندارند و گروه هاى عقيدتى مختلفى اند، اما همه، مشرك اند و بايد از قرار گرفتن در صف هر كدام از آنها پرهيز شود.

جوامع مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 1

1- جامعه اصحاب كهف ، جامعه اى مشرك و معتقد به معبودهايى متعدّد بود .

ه_ؤلاء قومنا اتخذوا من دونه ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 9

9 - عناصر قدرتمند و مرفّه ، سردمداران انحراف و كفر در جوامع كافر و شرك پيشه

قال مترفوها . .. قالوا إنّا بما أرسلتم به ك_فرون

از اين كه در جوامع شرك پيشه، تنها سخن مرفهان ذكر گرديده _ با آن كه انديشه شرك مختص آنان نبوده است _ مى توان استفاده كرد كه آنان، نقش اصلى را در تعيين گرايش هاى جامعه داشته

اند.

ذلت زناكار مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 69 - 6

6 _ كسانى كه رو به سوى شرك آرند و دست به آدم كشى و زنا بيالايند ، در حال خوارى و براى هميشه در عذاب الهى گرفتار خواهند شد .

و يخلد فيه مهانًا

فوق مبتنى بر همين نظريه است. و چنان چه {ذلك} اشاره به يكايك گناهان ياد شده به صورت مستقل باشد، در اين صورت چون اتفاق همه علما و مفسران بر آن است كه زناكار به عذاب ابدى در قيامت گرفتار نمى شود، از اين رو مقصود از {يخلد} طولانى بودن عذاب است نه جاودانگى آن.

ذلت قاتل مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 69 - 6

6 _ كسانى كه رو به سوى شرك آرند و دست به آدم كشى و زنا بيالايند ، در حال خوارى و براى هميشه در عذاب الهى گرفتار خواهند شد .

و يخلد فيه مهانًا

فوق مبتنى بر همين نظريه است. و چنان چه {ذلك} اشاره به يكايك گناهان ياد شده به صورت مستقل باشد، در اين صورت چون اتفاق همه علما و مفسران بر آن است كه زناكار به عذاب ابدى در قيامت گرفتار نمى شود، از اين رو مقصود از {يخلد} طولانى بودن عذاب است نه جاودانگى آن.

زنان مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 4

4 - مردان و زنان مشرك ، در قبال امانت الهى ، به وظيفه خود عمل نمى كنند .

إنّا عرضنا الأمانة .

.. ليعذّب اللّه ... و المشركين و المشرك_ت

سفاهت جنيان مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 4 - 1

1 - اعتراف ايمان آورندگان از جن ، به سفاهت و كم خردى مشركانشان

و أنّه كان يقول سفيهنا على اللّه شططًا

شرايط آمرزش مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 82 - 2

2 - توبه كنندگان از شرك ، كفر و عصيان ، با ايمان و عمل صالح و پى گيرى هدايت ، قطعاً مشمول مغفرت خداوند قرار خواهند گرفت .

و إنّى لغفّار لمن تاب و ءامن . .. ثمّ اهتدى

مراد از توبه به قرينه آيه قبل، توبه از گناه تعدى در مأكولات است و چون پس از {تاب}، سخن از ايمان به ميان آمده است، شامل توبه از شرك و كفر نيز مى شود.

عذاب رهبران مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 15

15 _ كافران و مشركان پيرو، همانند رهبرانشان، داراى عذابى مضاعف از آتش دوزخ

قال لكل ضعف

عصيان از والدين مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 8 - 2

2 - فرزندان ، موظف اند از تلاش والدين براى مشرك ساختن آنان ، سرپيچى كنند .

و إن ج_هداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلاتطعهما

قياس مشرك با مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 2

2 _ همسنگ قرار دادن كافر و مشرك نيك كردار با مؤمن مجاهد

، عملى ناصواب و شايسته ملامت و توبيخ است .

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر و جهد فى

كافران مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 151 - 3

3 _ امداد غيبى خداوند ، در شكست كافران شرك پيشه

و هو خير النّاصرين. سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرّعب بما اشركوا

كيفر اخروى زناكار مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 69 - 1،2

1 _ كسانى كه رو به سوى شرك آرند و دست به آدم كشى و زنا بيالايند ، در قيامت دو چندان عذاب و كيفر خواهند شد .

يض_عف له العذاب يوم القي_مة

در اين كه چرا افراد ياد شده، دو چندان مجازات خواهند شد، ميان مفسران دو ديدگاه وجود دارد: 1_ مقصود از {يضاعف. ..} دو چندان شدن مجازات كسانى است كه هر سه گناه شرك، آدم كشى و زنا را با هم مرتكب شوند; زيرا شرك موجب دو چندان شدن مجازات بزه كارى مى شود. برداشت ياد شده و برداشت بعدى مبتنى بر اين نظريه است. 2- مقصود، تشديد مجازات افراد ياد شده است نه دو چندان شدن آن.

2 _ شرك ، موجب دو چندان شدن كيفر بزه كارى ( آدمكشى ، زنا و . . . ) در قيامت

يض_عف له العذاب يوم القي_مة

كيفر اخروى قاتل مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 69 - 1،2

1 _ كسانى كه رو به سوى شرك آرند و دست به آدم كشى و زنا

بيالايند ، در قيامت دو چندان عذاب و كيفر خواهند شد .

يض_عف له العذاب يوم القي_مة

در اين كه چرا افراد ياد شده، دو چندان مجازات خواهند شد، ميان مفسران دو ديدگاه وجود دارد: 1_ مقصود از {يضاعف. ..} دو چندان شدن مجازات كسانى است كه هر سه گناه شرك، آدم كشى و زنا را با هم مرتكب شوند; زيرا شرك موجب دو چندان شدن مجازات بزه كارى مى شود. برداشت ياد شده و برداشت بعدى مبتنى بر اين نظريه است. 2- مقصود، تشديد مجازات افراد ياد شده است نه دو چندان شدن آن.

2 _ شرك ، موجب دو چندان شدن كيفر بزه كارى ( آدمكشى ، زنا و . . . ) در قيامت

يض_عف له العذاب يوم القي_مة

كيفر جنيان مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 2،4

2 _ آتش دوزخ جايگاه اجتماع و به هم پيوستن جنيان و آدميان كافر و مشرك است.

قال ادخلوا فى أمم قد خلت من قبلكم من الجن و الإنس فى النار

4 _ جنيان نيز همانند آدميان، در صورت تكذيب آيات الهى و گرايش به كفر و شرك، در معرض مجازاتهاى الهى هستند.

قال ادخلوا فى أمم قد خلت من قبلكم من الجن و الإنس فى النار

لعن بر امت هاى مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 14

14 _ امتهاى مشرك و گمراه به خاطر فراهم سازى زمينه هاى ضلالت براى نسلهاى بعد، در قيامت مورد لعن و نفرين آنان قرار مى گيرند.

لعنت أختها . .. قالت أخريهم لأوليهم ربنا

هؤلاء أضلونا

چنانچه مخاطب {ادخلوا} به قرينه آيه 35 همه بنى آدم باشد، مراد از {أمم قد خلت . ..} انسانها و جنيان مشركى خواهد بود كه پيش از نسل بنى آدم مى زيسته اند. و اگر مخاطب آن انسانهايى باشد كه پس از نزول قرآن به وجود آمده و مى آيند، مقصود از {أمم} امتهاى مشرك و كافرى از نسل بنى آدم است كه پس از امت مشرك پيشين به صحنه زندگى مى آيند. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است. گفتنى است كه بر اين فرض مراد از {امت أولى} نسل قبل و مراد از {امت أخرى} نسل بعدى مى باشد.

مردم مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 1،23

1 - گروهى از مردم ( مشركان ) با وجود نشانه هاى فراوان بر توحيد ، غير خدا را همتا و همانند او مى پندارند .

لأيت لقوم يعقلون. و من الناس من يتخذ من دون اللّه أنداداً

{ندّ} (مفرد أنداد) به معناى همانند است.

23 - گروهى از انسان ها ( مشركان ) سران و بزرگان خويش را در قدرت ، همتاى خدا مى پندارند و آنان را همطراز او دوست دارند .

و من الناس من يتخذ من دون اللّه أنداداً يحبونهم كحب اللّه

با توجه به آيه بعد - كه مشركان را به سران شرك و پيروان آنان تقسيم مى كند - مى توان گفت: مراد از {من الناس} مشركان پيرو مقصود از {أنداد} سران آنهاست. ارجاع ضمير {هم} به {أنداد} اين احتمال را تأييد مى كند; زيرا كاربرد اين ضمير براى انسانها و دارندگان عقل و

شعور است.

مسيحيان مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 12

12 _ حضرت مسيح ( ع ) در حضور بنى اسرائيل ، خود و تمامى انسان ها را مملوك خدا ، بنده او و تحت تدبير وى دانست .

يبنى اسرءيل اعبدو اللّه ربى و ربكم

معاشرت با والدين مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 7

7 - انسان ، به داشتن رفتار نيك با پدر و مادر ، حتى در صورت مشرك بودن آنان موظّف است .

و إن ج_هداك على أن تشرك . .. و صاحبهما فى الدنيا معروفًا

هجرت از جامعه مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 16 - 5،8

5- لزوم هجرت از محيط كفر و شرك ، براى حفظ عقيده

و إذ اعتزلتموهم . .. فأوُواْ إلى الكهف

بيان اعتزال اصحاب كهف از جامعه شرك و مردم مشرك، در حقيقت، بيان الگو و رهنمودى براى موحّدان و مؤمنان است كه به هنگام تعارض، حفظ ايمان را بر ماندن در جامعه، ترجيح داده و از محيط كفر هجرت كنند.

8- اطمينان اصحاب كهف به برخوردارى از رحمت الهى در صورت هجرت كردن از حاكميّت شرك و جامعه مشرك

فأوُواْ إلى الكهف ينشر لكم ربّكم من رحمته

فعل {ينشر} در جواب امر قرار گرفته و جزا براى شرط مقدر است; يعنى {إنْ تأووا إلى الكهف ينشر. ..} و مفاد آن، حتمى بودن نشرِ رحمت الهى در صورت هجرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم -

19 - 48 - 5،6،8،9،16

5- ابراهيم ( ع ) ، هجرت از محيط شرك و بت پرستى را جهت حراست از عقيده توحيدى خود و عبادت پروردگار يگانه برگزيد .

و أعتزلكم و ما تدعون من دون اللّه و أدعوا ربّى

از جمله معانى {دعاء} عبادت است. دراين آيه نيز {أدعوا} به قرينه {لِمَ تعبد} در آيات قبل مى تواند به معناى {عبادت مى كنم} باشد. براين مبنا ابراهيم، هجرت خود را براى ميسرشدن عبادت خداوند دانسته است.

6- هجرت از محيط شرك ، در صورت بى تأثير بودن تبليغ ، بر ماندن در آن جا ترجيح دارد .

و أعتزلكم و ما تدعون من دون اللّه

حضرت ابراهيم پس از آن كه سرسختى و لجاجت آزر را مشاهده نمود، چند راه در پيش داشت 1_ ماندن در محيط شرك و اختفاى عقيده و دست برداشتن از مبارزه 2_ مبارزه با بت پرستى و گرفتار شدن به رجم 3_ بيرون رفتن از محيط شرك. حضرت از اين سه راه، راه سوم را برگزيده است كه نشان ترجيح آن در شرايط خاص خود است.

8- لزوم هجرت از محيطى كه نتوان در آن ، خداى يگانه را عبادت كرد .

و أعتزلكم و ما تدعون . .. و أدعوا ربّى

9- ابراهيم ( ع ) در هجرت منفردانه خود از جامعه مشرك ، تنها متكى بر خداوند و يارى او بود .

و أدعوا ربّى عسى ألاّ أكون بدعاء ربّى شقيًّا

16_ ابراهيم ( ع ) ، در آستانه هجرت خود از ديار بت پرستان ، به رفع سختى ها و كسب سعادت خود اميدوار بود و دعا به درگاه خداوند را عامل آن مى دانست

.

عسى ألاّ أكون بدعاء ربّى شقيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 49 - 1

1- حضرت ابراهيم ( ع ) از محيط شرك و بت پرستى هجرت كرد و از بت پرستان و معبود هاى آنان كناره گيرى كرد .

فلمّا أعتزلهم و مايعبدون من دون اللّه وهبنا له إسح_ق و يعقوب

مشركان

{مشركان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 22

22 - بنى اسرائيل ، جز اندكى از آنان به پرستش غير خدا گرويدند و حقوق والدين ، خويشان ، يتيمان و مساكين را ضايع ساختند .

لاتعبدون إلا اللّه و بالولدين احساناً . .. ثم توليتم إلا قليلا منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 13 - 5

5 _ مشركين در جنگ بدر ، نيرو هاى رزمنده مسلمان را دو چندان مى ديدند .

يرونهم مثليهم رأىَ العين

بنابراينكه ضمير فاعلى در {يرون}، به كفار برگردد و ضمير {هم} در هر دو مورد، به مسلمين برگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 20 - 6

6 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت اهل كتاب و مشركان مكه و درس نخواندگان فاقد كتاب به تسليم در برابر خدا

و قل للّذين اوتوا الكتاب و الامّيّن ءاسلمتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 21 - 5

5 _ وجود منكران آيات الهى ، قاتلان پيامبران و عدالتخواهان ، در ميان اهل كتاب و مشركان

قل للّذين اوتوا

الكتاب و الامّيّن . .. انّ الذين يكفرون بايات اللّه و يقتلون الن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 63 - 8

8 _ علماى نصاراى نجران ، مفسد ، مشرك ، مجادله گر ، حق ناپذير و مورد تهديد خداوند

فمن حاجّك . .. فان تولّوا فانّ اللّه عليم بالمفسدين

در شأن نزول آمده كه اين آيات درباره علماى نجران نازل شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 67 - 8

8 _ يهود و نصارا ، منحرف از حق ، عصيانگر در برابر خدا و مشرك

و لكن كان حنيفاً مسلماً و ما كان من المشركين

بنابراينكه جمله {و لكن كان . .. }، تعريضى به يهوديان و نصارا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 151 - 3،10

3 _ امداد غيبى خداوند ، در شكست كافران شرك پيشه

و هو خير النّاصرين. سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرّعب بما اشركوا

10 _ كافران ، مشرك هستند .

سنلقى فى قلوب الّذين كفروا الرّعب بما اشركوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 7

7 _ لشگريان كفر و شرك و دشمنان اسلام ، دوستان شيطانند .

انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم . .. انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

برداشت فوق بر اين اساس است كه {كُم} از {يخوّف اولياءه} حذف شده باشد; يعنى {يخوّفكم اولياءه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 8،10،11،15

8 _ پيش

بينىِ آزار فراوان اهل كتاب و مشركان به مسلمانان

و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين اشركوا اذًى كثيراً

10 _ مسلمانان صدر اسلام ، مواجه به آزار فراوان اهل كتاب و مشركان بودند .

و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين اشركوا اذًى كثيراً

11 _ آزار زبانى ( تبليغات سوء ) از روش هاى اهل كتاب و مشركان عليه مسلمانان

و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين اشركوا اذًى كثيراً

15 _ آزار هاى اهل كتاب و مشركان نسبت به مسلمانان ، از مهمترين موارد آزمايش و امتحان مؤمنان

لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين

جمله {و لتسمعنّ . .. }، مى تواند توضيح يكى از موارد امتحان مالى و جانى باشد ; چرا كه تهمتها و سخنان ناروا، جانها را مى گزد و تبليغات سوء عليه انفاق مى تواند موجب ازدياد بخل شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 48 - 3،4

3 _ اهل كتاب ، مردمى مشرك ، به خاطر كفر به قرآن

فلا يؤمنون الّا قليلا . .. يا ايها الذين اوتوا الكتب امنوا بما نزّلنا ... انّ ال

4 _ دين سازان و مروجان آيين هاى منسوخ ، در حقيقت خود را در رتبه خدا و شريك او قرار داده اند .

يا ايها الذين اوتوا الكتب امنوا بما نزّلنا . .. انّ اللّه لا يغفر ان يشرك به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 14،15

14 _ مسيحيان معتقد به

الوهيت مسيح ( ع ) مردمى كافر و مشرك

لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح ابن مريم . .. انه من يشرك باللّه

15 _ متعتقدان به الوهيت و ربوبيت غيرخدا ، كافر و مشركند .

لقد كفر الذين قالوا إنّ اللّه هو المسيح ابن مريم . .. انه من يشرك باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 6

6 _ مشركان، از مصاديق بارز افترا زنندگان به خدا و تكذيب كنندگان آيات الهى هستند.

أئنكم لتشهدون أن مع اللّه ءالهة . .. من أظلم ممن افترى ... أو كذب بايته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 76 - 2

2 _ ابراهيم(ع) با تظاهر به ستاره پرستى و استدلال جدلى به ابطال عقيده شرك قوم خود پرداخت.

فلما جن عليه الّيل رءا كوكبا قال هذا ربى

جمله {فلما جن} تصريح بر {كذلك نرى . .. } است. يعنى نتيجه ارائه ملكوت به ابراهيم(ع) آن شد كه او بدين صورت به مبارزه با شرك بپردازد. بنابراين سخن ابراهيم(ع) تنها از سر مجادله و به براى ابطال باطل بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 59 - 9

9 _ قوم نوح ، مردمانى مشرك بودند .

ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 65 - 10

10 _ قوم عاد ، مردمى مشرك بودند .

ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 70 -

4

4 _ دودمان و پيشينيان قوم هود ، مردمى مشرك و پرستش كننده معبودانى دروغين

و نذر ما كان يعبد ءاباؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 9

9 _ قوم ثمود ، مردمى مشرك

ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 10

10 _ مردم مدين مشرك بودند .

و إلى مدين . .. ما لكم من إله غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 28

28 _ شرك ، ظلم است و مشركان مردمى ظالم هستند .

و لاتجعلنى مع القوم الظلمين

مراد از {الظلمين} همان مشركان و گوساله پرستان هستند. بنابراين هدف از آوردن كلمه {الظلمين} به جاى {المشركين} ظالم خواندن مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 202 - 5

5 _ شيطان برادر انسان هاى مشرك و بى تقواست .

و إخونهم يمدونهم فى الغى

ضمير در {إخوانهم} مى تواند به مشركان و بى تقوايان برگردد. بر اين مبنا مراد از {اخوان}، به قرينه آيه قبل، شيطان است. قابل ذكر است كه در اين صورت ضمير فاعلى در {يمدونهم} به {اخوان} و ضمير مفعولى به مشركان و بى تقوايان برمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 31 - 10

10 _ يهود و نصارا ، مردمانى شرك پيشه

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً من دون اللّه . .. سبحنه عما يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 -

توبه - 9 - 33 - 10

10 _ يهود و نصارا ، مردمانى شرك پيشه

اتخذوا أحبارهم و رهبنهم أرباباً . .. و لو كره المشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 3 - 23

23 _ اعراب جاهلى ، مرمادنى شرك پيشه و بت پرست

ذلكم اللّه ربكم فاعبدوه أفلا تذكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 1

1 _ عرب جاهلى ، مردمانى شرك پيشه و منكر ربوبيت خداوند

و يعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 29 - 2

2 _ عرب جاهلى ، مردمى بودند مشرك و بت پرست .

فكفى . .. إن كنا عن عبادتكم لغفلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 35 - 2

2 _ اعراب جاهلى ، مردمانى بودند شرك پيشه و بت پرست .

قل هل من شركائكم من يهدى إلى الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 71 - 7

7 _ قوم نوح ، مردمانى مشرك و بت پرست بودند .

يقوم . . فأجمعوا أمركم و شركاءكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 26 - 4

4_ قوم نوح ، مردمانى مشرك بودند .

أن لاتعبدوا إلاّ الله

نهى از عبادت غير خدا و فرمان به پرستش او _ كه جمله {أن لاتعبدوا إلاّ الله} گوياى آن است _ مى رساند كه قوم نوح شريك و يا شريكهايى را براى خدا پذيرفته بودند

و آنها را عبادت مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 50 - 8

8_ قوم عاد ، مردمى مشرك و پرستشگر معبود هاى خود ساخته

ما لكم من إل_ه غيره إن أنتم إلاّ مفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 53 - 4،5،6

4_ اصرار و پافشارى و تعصب قوم هود ، بر شركورزى و پرستش غير خدا

و ما نحن بتاركى ءالهتنا عن قولك

جمله اسميه {ما نحن . ..} و آوردن {با} ى زايده در خبر (تاركى ءالهتنا) حكايت از تأكيد و اصرار قوم عاد بر پرستش بتها دارد.

5_ قوم عاد ، مردمى مشرك و پرستشگر معبودهايى چند

و ما نحن بتاركى ءالهتنا عن قولك

{آلهه} جمع {إلاه} و به معناى معبودهاست.

6_ دعوت هود ( ع ) و سخنان او ، بى تأثير در بازدارى قومش از شرك و پرستش خدايان دروغين

و ما نحن بتاركى ءالهتنا عن قولك

{عن} در {عن قولك} براى تعليل است. بنابراين معناى جمله {ما نحن ...} چنين مى شود: سخن و ادعاى تو ، باعث نخواهد شد كه ما خدايان خويش را رها كنيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 54 - 1

1_ قوم عاد ، پرستشگر معبودهايى متعدد و معتقد به تأثيرگذارى آنها در امور جهان

إن نقول إلاّ اعتريك بعض ءالهتنا بسوء

تعدد معبودها از كلمه {آلهه} كه جمع {إلاه} (معبود) است ، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 58 - 1

1_ قوم عاد ، رسالت هود ( ع

) را نپذيرفتند و به شرك و كفر اصرار ورزيدند .

فإن تولّوا . .. يستخلف ربى قومًا غيركم ... و لما جاء أمرنا نجّينا هودًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 8

8_ قوم ثمود ، مردمى مشرك و معتقد به معبودهايى متعدد

ي_قوم اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 62 - 5

5_ قوم صالح و پدرانشان ، مردمانى مشرك و پرستشگر غير خدا بودند .

أتنه_نا أن نعبد ما يعبد ءاباؤُنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 9

9_ قوم شعيب ، مردمى مشرك و روى گردان از پرستش خداوند

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 4

4_ قوم شعيب و پدرانشان ، مردمى مشرك و پرستشگر معبودى غير از خداى يكتا

أن نترك ما يعبد ءاباؤُنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 23

23_ اكثريت مردم آلوده به شركند .

ما كان لنا أن نشرك بالله . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 2،6

2_ دو زندانى هم بند يوسف ( ع ) ، از مشركان بودند .

ي_ص_حبى السجن ءأرباب متفرقون خير

6_ مصريان باستان ، معتقد به خدايانى متعدد كه هر كدام تدبير كننده بخشى از امور جهان بودند .

ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد

القهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 1

1_ مصريان عصر يوسف ( ع ) و اجدادشان ، مردمى مشرك و پرستشگر خدايانى متعدد و دروغين بودند .

ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً سميتموها أنتم و ءاباؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 9

9_ گروه هايى از يهود و نصارا داراى گرايشهايى شرك آلود بودند .

و من الأحزاب من ينكر بعضه قل إنما أُمرت أن أعبد الله و لا أُشرك به

چون جمله {قل إنما اُمرت . ..} _ كه حاكى از توحيد و يكتاپرستى است _ در پاسخ گروه هايى از يهود و نصارا قرار گرفته است ، معلوم مى شود اين گروه ها به پرستش غير خدا و شرك در عبادت روى آورده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 22 - 20

20- پيروان شيطان او را در اطاعت ، شريك خداوند قرار مى دهند و از القائات او تبعيت مى كنند .

إلاّ أن دعوتكم فاستجبتم لى . .. إنى كفرت بما أشركتمون من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 96 - 1

1- استهزاگران پيامبر ( ص ) ، مردمى مشرك و معتقد به معبود ديگرى جز الله

المستهزءين. الذين يجعلون مع الله إل_هًا ءاخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 1

1- جامعه اصحاب كهف ، جامعه اى مشرك و معتقد به معبودهايى متعدّد بود .

ه_ؤلاء قومنا اتخذوا من

دونه ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 7

7 - برخلاف همه پديده هاى جهان هستى ، مردم دو دسته اند : بسيارى از آنان معتقد به توحيد ربوبى و اهل خضوع و انقياد در برابر خدا و بسيارى ديگر منكر توحيد ربوبى و ديگر پرست هستند .

ألم تر أنّ اللّه يسجد . .. و كثير من الناس و كثير حقّ عليه العذاب

جمله {حقّ عليه العذاب} كنايه از شرك و ديگرپرستى و روى گردانى از خضوع در برابر خدا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 42 - 9

9 - مردم مصر ( فرعونيان و قبطيان ) ، منكر يكتايى خدا و مشرك بودند .

تدعوننى لأكفر باللّه و أشرك به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 8

8 - بدگمانى به خداوند ، از گناهان بزرگ و موجب قرار گرفتن انسان در زمره منافقان و مشركان

المن_فقين . .. و المشركين ... الظانّين باللّه ظنّ السوء

وصف {الظانّين. ..} مشعر به عليت است; يعنى، اين بدگمانى است كه روح اصلى نفاق و شرك را تشكيل داده و انسان ها با اين بدگمانى، منافق و مشرك مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 8

8 - منافقان ، به رغم ظاهرشان بر آيين شرك باقى بودند .

ما هم منكم و لا منهم

آثار استكبار مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 -

1

1 - استكبار و حيله گرى مشركان ، دو عامل تنفر و دورى آنان از گرايش به اسلام و دين الهى

فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا . استكبارًا فى الأرض و مكر السّيّىِ

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه {استكباراً} مفعول لأجله بوده و {مكر السّيّىِ} نيز بر آن عطف شده باشد.

آثار اضلال مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 163 - 1

1 - گمراه گرى مشركان و معبودهايشان ، تنها در كسانى مؤثر خواهد بود كه راه دوزخ را برگزينند .

ما أنتم عليه بف_تنين . إلاّ من هو صال الجحيم

{صال} اسم فاعل و به معناى {لازم} است (اصل آن {صالى} مى باشد); يعنى، كسى كه ملازم و هم راه دوزخ است و دست از اين راه دوزخى برنمى دارد. گفتنى است: صيغه اسم فاعل هرگاه درمورد موجود عاقل به كار رود، به مفهوم انجام كارى از روى اختيار و انتخاب است.

آثار اطاعت از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 56 - 6

6 _ پيروى از هواها و تمايلات نفسانى مشركان، موجب ضلالت و محروم ماندن از هدايت مى شود.

قل لا أتبع أهواءكم قد ضللت إذاً و ما أنا من المهتدين

آثار امداد مشركان معاهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 8

8 _ كمك و پشتيبانى طرف معاهده به دشمنان ، عليه مسلمانان ، نقض پيمان عدم تعرض است .

إلا الذين عهدتم من المشركين . .. و لم يظهروا عليكم أحداً

آثار امكانات

مادى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 6

6 - مشركان ، با برخوردارى از امكانات اندك ، شادمان شده و با اندك گرفتارى ، نااميد مى شوند .

و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها و إن تصبهم سيّئة. .. يقنطون

ممكن است به قرينه آيات پيش _ كه درباره مشركان است _ {ال} در {الناس} عهد و مراد از {الناس} مشركان باشد. لازم به ذكر است كه تنوين {سيّئة} تنكير و براى قِلّت است.

آثار پيروزى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 7

7 _ شرك پيشگان صدر اسلام در صورت پيروزى بر مسلمانان ، از زير پا گذاشتن حقوق خويشاوندى و شكستن پيمان ، باكى نداشتند .

و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 99 - 4

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) . . . و قوله { و ما أضلّنا إلاّ المجرمون } يعنى المشركين الذين اقتدوا بهم ه_ؤلاء فاتبعوهم على شركهم و هم قوم محمد ( ص ) ليس فيهم من اليهود و النصارى أحد . . . و قولهم { و ما أضلّنا إلاّ المجرمون } إذ دعونا إلى سبيلهم . . . ;

از امام باقر(ع) در باره سخن خداوند {و ما أضلّنا إلاّ المجرمون} روايت شده كه فرمود: اين مجرمان همان مشركانى بودند كه گمراهان به آنها اقتدا كردند و در شركشان از آنان پيروى نمودند و آنان گروهى از امّت محمد(ص)

بودند و در بين آنان احدى از يهود و نصارا نبود . ..و سخن آنان {و ما أضلّنا إلاّالمجرمون} بدين معنا است كه آن گاه كه آنان ما را به راه خودشان دعوت كردند}.

آثار تعصب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 61 - 9

9 - پافشارى برخى از مشركان بر شرك ، معلول تعصب يا اهداف خائنانه است ، نه ناشى از نادانى صرف .

بل أكثرهم لايعلمون

قيد {أكثر} بيانگر اين واقعيت است كه در ميان مشركان، كسانى وجود دارند كه على رغم آگاهى به بطلان شرك، به خاطر اهداف نادرستى از آن حمايت مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 3

3 - وجود استكبار و تعصب هاى جاهلى در قلب مشركان ، زمينه استحقاق آنان براى عذاب الهى

لعذّبنا الذين كفروا منهم . .. إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة

{إذ} ممكن است ظرف براى {لعذّبنا} باشد.

آثار تعصب مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 1

1 - تعصّب جاهلى و غرور مشركان مكه ، مايه بستن راه مسجدالحرام بر مؤمنان در حديبيه

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام. .. إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة

{إذ} ظرف براى {صدّوا} است.

آثار تقليد كوركورانه مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 5 - 3

3- اعتقاد به وجود فرزند براى خدا ، معلول تقليد كوركورانه مشركانِ عصر بعثت از نياكان خويش بوده است .

قالوا اتخذ اللّه

ولدًا . ما لهم به من علم و لا لأبائهم

آثار تكبر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 5

5 - كبر و خودبرتربينى ، عامل جدال و ستيزه جويى كافران و مشركان با آيات الهى و پيامبر اسلام ( ص )

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. إن فى صدورهم إلاّ كبر

آثار تكبر مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 5

5 - غرور و سرمستى ، ريشه بهانه جويى هاى مشركان عصر بعثت

و كم أهلكنا من قرية بطرت معيشتها

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه درباره بهانه جويى هاى مشركان مكه است _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 82 - 11

11 - مخالفت كافران و مشركان صدر اسلام با پيامبراسلام ، برخاسته از فريفتگى آنان به اقتدار نسبى خويش بود .

كانوا أكثر منهم و أشدّ قوّة و ءاثارًا فى الأرض

نكوهش مخالفان پيامبراسلام، بر عبرت نگرفتن آنان از زوال قدرت ها و تمدن هاى گذشته، مى رساند كه سرپيچى آنان از پذيرش اسلام، برخاسته از دلخوشى آنان به امكانات و اقتدار نسبى خود بوده است.

آثار تكبر مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 1

1 - تعصّب جاهلى و غرور مشركان مكه ، مايه بستن راه مسجدالحرام بر مؤمنان در حديبيه

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام. .. إذ جعل الذين كفروا

فى قلوبهم الحميّة

{إذ} ظرف براى {صدّوا} است.

آثار جنگ با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 14،17

14- آسيب ديدن مؤمنان ناشناخته شهر مكه ، در صورت وقوع جنگ ميان مسلمانان و مكيان در حديبيه

و لولا رجال مؤمنون . .. أن تط_وهم

17- پايمال شدن حرمت مردان و زنان مؤمن در صورت جنگ در حديبيه ، مايه ننگ براى مسلمانان

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت . .. فتصيبكم منهم معرّة

آثار جهل اكثريت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 21

21 - جهل بيشتر مشركان مكه به خاستگاه الهى امنيت و رفاه اقتصادى آن شهر ، عامل روى گردانى آنان از پذيرش هدايت الهى ( اسلام ) بود .

و قالوا إن نتّبع الهدى . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

آثار جهل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 10

10 _ جهل و ناآگاهى مشركان ، فلسفه دستور خدا به پيامبر ( ص ) مبنى بر به حضور پذيرفتن آنان و ابلاغ پيام وحى به آنان

و إن أحد من المشركين استجارك فأجره . .. ذلك بأنهم قوم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 7

7 - زير سؤال بردن وقوع قيامت از سوى مشركان ، ناشى از جهل آنان بوده است .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون . و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

برداشت ياد شده بنابر عطف {يقولون} بر عبارت قبل، از

باب عطف مسبب بر سبب است; يعنى، بيشتر مردم نمى دانند و [به خاطر همين ندانستن]، معاد را زير سؤال مى برند.

آثار جهل مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 19

19 - گرايش مشركان صدراسلام به شرك ، برخاسته از جهل و ناآگاهى اكثريت آنان بود .

بل أكثرهم لايعلمون

آثار حق ناپذيرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 5

5- عدم اعطاى معجزات اقتراحى مشركان از سوى خداوند ، به دليل علم خدا به حق ناپذيرى آنان

و لقد ءاتينا موسى . .. فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا

يادآورى كفر فرعون، على رغم ارائه معجزات فراوان از سوى موسى(ع) در پى رد درخواستهاى مشركان، مى رساند كه دليل عدم اجابت خواسته هاى مشركان، تصميم آنان بر عدم ايمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 3

3 _ لجاجت و روح حق ناپذيرى مشركان ، مانع از تأثير نهايى دعوت و هدايت پيامبر ( ص ) در آنان بود .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا عليها

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه صبر و مقاومت در برابر دعوت به حق پيامبر(ص)، معنايى جز لجاجت و عناد ندارد و نشانه وجود روح حق ناپذيرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 2

2 - پيشوايان شرك ، عامل اصلى گمراهى مشركان را ، روح طغيان و حق ناپذيرى خود آنان معرفى خواهند

كرد .

بل كنتم قومًا ط_غين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 1

1 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى مشركان ، موجب مستحق بودن آنان به عذاب الهى ( دوزخ ) در نظر سران شرك

بل كنتم قومًا ط_غين . فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 2

2 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى مشركان ، زمينه ساز تأثيرپذيرى آنان از اغواگرى سردمداران شرك

بل كنتم قومًا ط_غين . .. فأغوين_كم

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {فأغويناكم} مى تواند متفرع بر جمله {بل كنتم قوما طاغين} باشد; يعنى، چون شما مردم سركشى بوديد، پس ما توانستيم به اغواى شما بپردازيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 7

7 - دلجويى خداوند از پيامبراكرم ( ص ) ، در قبال حق ناپذيرى مشركان

فاصفح عنهم . .. فسوف يعلمون

آثار حق ناپذيرى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 9

9- ايمان نياوردن و حق ناپذيرى مشركان ستم پيشه ، فلسفه و دليل ردّ شدن پيشنهاد آنان مبنى بر ارائه معجزه از سوى پيامبر ( ص )

فليأتنا ب_اية . .. أفهم يؤمنون

آثار ختم قلب مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 2

2- مشركان مكه ، در اثر مستورى قلب و سنگينى گوشهايشان ، از ادراك صحيح آيات خدا ،

محروم بودند .

و جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجابًا مستورًا و جعلنا على قلوبهم أكنّ

آثار خرافه پرستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 39 - 5

5 - ذهن خرافه پرست مشركان ، بدون تمايل به كلام ناب و بى خرافه وحى *

أم له البن_ت و لكم البنون

با توجه به اين كه آيات شريفه، در مقام تأييد و تحكيم رسالت پيامبر(ص) است; بيان اعتقاد خرافى كافران در آيه بالا، مى تواند اشاره به يكى از عوامل عمده سرپيچى كافران از پذيرش رسالت (خرافه پرستى آنان) داشته باشد.

آثار خيانت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 61 - 9

9 - پافشارى برخى از مشركان بر شرك ، معلول تعصب يا اهداف خائنانه است ، نه ناشى از نادانى صرف .

بل أكثرهم لايعلمون

قيد {أكثر} بيانگر اين واقعيت است كه در ميان مشركان، كسانى وجود دارند كه على رغم آگاهى به بطلان شرك، به خاطر اهداف نادرستى از آن حمايت مى كنند.

آثار دشمنى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 114 - 11

11 _ دشمنى مشركان با خدا ، سرّ عدم جواز استغفار براى آنان

ما كان للنبى . .. أن يستغفروا للمشركين ... فلما تبين له أنه عدو للّه تبرأ منه

آثار دنياطلبى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 29 - 2

2 - دنيامدارى و پندارگرايى ، مانع اصلى نفوذ تبليغ پيامبر ( ص ) در مشركان

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة

. .. إن يتّبعون إلاّ الظنّ ... فأعرض عن من تولّى

از فاى تفريع در {فأعرض}، استفاده مى شود كه بى اعتقادى مشركان به آخرت و نيز اتكاى آنان بر حدس و گمان، موجب شده بود كه آنان قابليت خود را براى تأثيرپذيرى از رهنمودهاى پيامبر(ص)، از دست بدهند.

آثار دوستى با رهبران مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 2

2 - اظهار پشيمانى مشركان پيرو در صحنه قيامت ، از دوستى با سران شرك و اطاعت از ايشان در دنيا

و قال الذين اتبعوا لو أن لنا كرّة فنتبرأ منهم

آثار ذلت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 8

8 _ مرگ و ذلت مشركان پيمان شكن صدر اسلام و پيروزى سپاه اسلام ، شفابخش سينه دردمند مؤمنان آسيب ديده از تجاوز

يعذبهم اللّه بأيديكم و يخزهم و ينصركم عليهم و يشف صدور قوم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 2

2 _ مرگ و ذلت مشركان متجاوز ، فرونشان شعله هاى خشم در سينه هاى مؤمنان صدر اسلام

قتلوهم يعذبهم اللّه . .. و يذهب غيظ قلوبهم

آثار رفاه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 1

1- عمر طولانى همراه با بهره مندى جوامع شرك پيشه از نعمت هاى الهى ، موجب دلبستگى آنان به معبود ها و توهّم كارساز بودن آنها

بل هم عن ذكر ربّهم معرضون . .. بل متّعنا ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى طال عليهم

العمر

{بل} در جمله {بل متّعنا. ..} براى اضراب از موضوع پيش (أم لهم آلهة تمنعهم من دوننا) است; يعنى، توهّم اين كه معبودها از آنان حمايت مى كنند، بر اثر زندگى پر نعمت، همراه با مهلت و عمر طولانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 18 - 6

6 _ معبود هاى مشركان در پاسخ به سؤال خداوند در قيامت ، عامل انحراف و گمراهى مشركان را ، برخوردارى آنان و پدرانشان از رفاه بسيار و از ياد بردن خدا خواهند دانست .

و ل_كن متّعتهم و ءاباءهم حتّى نسوا الذكر

{ل_كن} _ كه در استدراك به كار مى رود _ در آيه شريفه براى رد اين اتهام است كه معبودها در گمراهى مشركان مؤثر بودند و نيز براى بيان علت هاى واقعى اين انحراف است كه در اين آيه، به دو عامل اشاره شده است: 1_ رفاه (كه موجب فراموشى خدا است) (متّعتهم. ..الذكر). 2- رفتار هلاكت بار آنان ( و كانوا قوماً بوراً).

آثار سرمستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 75 - 1

1 - شادمانى ناحق و سر مستى گسترده در جامعه از سوى كافران و مشركان ، سبب گرفتار شدن آنان به انواع عذاب ها در قيامت

ذلكم بما كنتم تفرحون فى الأرض بغير الحقّ و بما كنتم تمرحون

{با} در {بما كنتم} براى سببيت است. {فرح} (مصدر {تفرحون}) به معناى سرور و شادمانى است و {مرح} (مصدر {تمرحون}) به معناى سرور و شادمانى افراطى و بيش از حد است آن گونه كه سبب غرور و سر مستى

مى گردد. گفتنى است در اين برداشت ، مشار اليه {ذلكم} عذاب هاى ياد شده در آيات پيشين، دانسته شده است.

آثار سرمستى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 5

5 - غرور و سرمستى ، ريشه بهانه جويى هاى مشركان عصر بعثت

و كم أهلكنا من قرية بطرت معيشتها

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه درباره بهانه جويى هاى مشركان مكه است _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

آثار سلطه مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 2 - 1

1 - اقدام مشركان مكه به كينه توزى و آزار مسلمانان ، در صورت دست يافتن بر ايشان

إن يثقفوكم يكونوا لكم أعداء و يبسطوا إليكم أيديهم و ألسنتهم بالسوء

{ثقف} (مصدر {يثقفون}) به معناى رسيدن به چيزى و دست يافتن به آن است.

آثار سنگينى گوش مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 2

2- مشركان مكه ، در اثر مستورى قلب و سنگينى گوشهايشان ، از ادراك صحيح آيات خدا ، محروم بودند .

و جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجابًا مستورًا و جعلنا على قلوبهم أكنّ

آثار شدت عذاب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 100 - 4

4- شدت عذاب ها و طنين فرياد ، مانع شنيدن مشركان در جهنم خواهد شد .

لهم فيها زفير و هم فيها لايسمعون برداشت ياد شده بنابراين احتمال است كه {لهم فيها

آثار شكست

مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 40 - 3

3 - شكست كافران و مشركان در پيكار با اسلام و مسلمانان ، جلوه عذاب الهى

من يأتيه عذاب يخزيه

آثار طغيانگرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 2

2 - پيشوايان شرك ، عامل اصلى گمراهى مشركان را ، روح طغيان و حق ناپذيرى خود آنان معرفى خواهند كرد .

بل كنتم قومًا ط_غين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 1

1 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى مشركان ، موجب مستحق بودن آنان به عذاب الهى ( دوزخ ) در نظر سران شرك

بل كنتم قومًا ط_غين . فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 2

2 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى مشركان ، زمينه ساز تأثيرپذيرى آنان از اغواگرى سردمداران شرك

بل كنتم قومًا ط_غين . .. فأغوين_كم

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {فأغويناكم} مى تواند متفرع بر جمله {بل كنتم قوما طاغين} باشد; يعنى، چون شما مردم سركشى بوديد، پس ما توانستيم به اغواى شما بپردازيم.

آثار عجز اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 26 - 3

3 - ناتوانى كامل مشركان در عرصه قيامت ، موجب انقياد و تسليم شدن آنان در برابر خداوند

ما لكم لاتناصرون . بل هم اليوم مستسلمون

ارتباط ميان اين آيه و آيه قبل (طرح مسأله

تسليم مشركان پس از موضوع ناتوانى كامل آنان)، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه تسليم آنان از روى ناتوانى و از موضع ضعف است.

آثار عدم تعقل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 10 - 9

9- تكذيب قرآن از سوى مشركان ، نتيجه عدم خردورزى آنان است .

هم فى غفلة معرضون. .. لاهية قلوبهم... لقد أنزلنا... أفلاتعقلون

آثار عدم درك مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 9

9- ناتوانى مشركان از درك حقانيت معاد ، عامل متهم ساختن پيامبر ( ص ) از سوى آنان به سحرزدگى *

إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا . .. و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا ... أءنَّا لمبعوثون

احتمال دارد كه شنيدن سخنان غير قابل درك از پيامبر(ص) عامل نسبت دادن جنون و سحرزدگى به آن حضرت از سوى مشركان بوده است و از جمله آن سخنان، تبليغ پيامبر(ص) در مورد معاد جسمانى است.

آثار عقيده باطل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 23 - 5

5 - خسارت و زيان كارى مشركان ، نتيجه پندار هاى نارواى آنان درباره خداوند

ذلكم ظنّكم . .. فأصبحتم من الخ_سرين

آثار عقيده مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 8

8 _ انكار معاد و عقيده به نبودن مجازات الهى براى انسان ، مانع پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) و عقيده به توحيد از سوى مشركان

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة أو نرى ربّنا

توصيف

مشركان به منكران {لقاء اللّه} در آغاز كلام، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه اگر مشركان خواستار نزول فرشتگان وحى بر خود و رؤيت خدا بودند، اين خواسته ناشى از حقيقت خواهى آنان نبود; بلكه به خاطر عقيده مند نبودن آنان به معاد و انكار مجازات الهى بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 22 - 2

2 - باور هاى غلط مشركان ، حربه اى عليه خود آنان از سوى خداوند

ألكم الذّكر . .. تلك إذًا قسمة ضيزى

خداوند، در مقام تخطئه دختر داشتن خويش، باورهاى غلط مشركان را به رخ آنان كشيده و از آن حربه اى عليه خودشان ساخته است.

آثار علاقه به رهبران مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 12

12 - شركورزى ، محبت به سران شرك و پيروى از آنان ، عمل هاى حسرت آفرين و اندوهبار در سراى آخرت براى مشركان پيرو

كذلك يريهم اللّه أعملهم حسرت عليهم

آثار عمل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 18 - 10

10 _ معبود هاى مشركان در روز رستاخيز ، عامل انحراف مشركان را ، كردار و رفتار هلاكت بار خود آنان معرفى خواهند كرد .

و ل_كن . .. و كانوا قومًا بورًا

{بور} يا جمع {بائر} (به معناى هالك) و يا مصدر (به معناى هلاك) است. در صورت دوم، صفت بودن آن براى {قوماً}، از باب مبالغه خواهد بود.

آثار غفلت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 -

95 - 7

7 _ استبعاد مشركان از بشر بودن رسول ، ناشى از دم توجه آنان به وساطت ملائكه ميان خدا و پيامبران است . *

قل لو كان فى الأرض مل_ئكة يمشون مطمئنين لنزّلنا عليهم من السّماء ملكًا رسولاً

آيه فوق، مى تواند در مقام پاسخ به مشركان باشد. با اين بيان كه مشركان، بعيد مى شمردند كه فردى از بشر با خداى جهان ارتباط داشته باشد.آيه جواب مى دهد كه: پيامبران، بىواسطه وحى تلقى نمى كنند; بلكه اصولاً بين خدا و زمينيان، ملكى واسطه وحى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 18 - 6

6 _ معبود هاى مشركان در پاسخ به سؤال خداوند در قيامت ، عامل انحراف و گمراهى مشركان را ، برخوردارى آنان و پدرانشان از رفاه بسيار و از ياد بردن خدا خواهند دانست .

و ل_كن متّعتهم و ءاباءهم حتّى نسوا الذكر

{ل_كن} _ كه در استدراك به كار مى رود _ در آيه شريفه براى رد اين اتهام است كه معبودها در گمراهى مشركان مؤثر بودند و نيز براى بيان علت هاى واقعى اين انحراف است كه در اين آيه، به دو عامل اشاره شده است: 1_ رفاه (كه موجب فراموشى خدا است) (متّعتهم. ..الذكر). 2- رفتار هلاكت بار آنان ( و كانوا قوماً بوراً).

آثار فسخ معاهده با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 1،4

1 _ هلال ماه صفر سال دهم هجرت ، آغاز اجراى فرمان كشتن و منع عبور و مرور مشركان و سلب آزادى سير و سياحت از آنان

فإذا

انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين

توصيف {الأشهر} به {الحرم} حاكى از اين است كه: منظور از {أربعة أشهر} در آيه دوّم (فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر) ماههاى حرام سال ; يعنى، رجب، ذيقعده، ذيحجه و محرّم است. بر اين مبنا {ال} در {الأشهر} براى عهد حضورى مى باشد ; يعنى هنگامى كه اين سه ماه حرام _ كه اكنون با اعلام پيام برائت در روز حج اكبر مصادف شده است _ پايان يافت، مشركان را بكشيد. گفتنى است كه پايان آن سه ماه، مساوى با آغاز ماه صفر سال دهم هجرت بود.

4 _ دستور به كارگيرى تمام شيوه هاى ممكن ( به ترتيب : كشتن ، اسير گرفتن ، محاصره و كمين زدن ) براى ايجاد فشار بر مشركان صدر اسلام

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم و اقعدوا

آثار قدرت طلبى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 21 - 11

11 - مخالفت كافران و مشركان صدر اسلام با پيامبر ( ص ) ، برخاسته از فريفتگى آنان به اقتدار خويش بود .

كانوا هم أشدّ منهم قوّة و ءاثارًا فى الأرض فأخذهم اللّه بذنوبهم

نكوهش شدن مخالفان پيامبر اسلام(ص) بر عبرت نگرفتن آنان از زوال قدرت ها و تمدن هاى گذشته، بيانگر اين نكته است كه سرپيچى آنان از پذيرش اسلام، برخاسته از دلخوشى آنها به امكانات و اقتدار نسبى خود بوده است.

آثار قطع رابطه با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 12

12 _ وعده خداوند به جبران خسارت هاى

مادّى مؤمنان صدر اسلام ، كه در نتيجه قطع رابطه با مشركان متوجه آنان مى شد .

إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. و إن خفتم عيلة فسوف يغنيكم اللّه

آثار كفر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 8

8 _ ناباورى و نااميدى مشركان به حيات اخروى ، عامل عبرت نگرفتن آنان از سرگذشت شوم اقوام پيشين چون قوم لوط

أفلم يكونوا يرونها بل كانوا لايرجون نشورًا

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه {بل} براى اضراب انتقالى است; يعنى، اين طور نيست كه آنان به خاطر نديدن آثار به جا مانده از قوم هلاك شده قوم لوط، از آن عبرت نگرفته اند بلكه چون آنان اعتقاد و اميدى به روز رستاخيز ندارند از چنين حادثه اى عبرت نياموخته اند.

آثار كفر مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 9

9- ايمان نياوردن و حق ناپذيرى مشركان ستم پيشه ، فلسفه و دليل ردّ شدن پيشنهاد آنان مبنى بر ارائه معجزه از سوى پيامبر ( ص )

فليأتنا ب_اية . .. أفهم يؤمنون

آثار گمراهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 66 - 4

4 - سردرگمى و درماندگى مشركان در قيامت ، بازتاب گمراهى و هدايت ناپذيرى آنان در دنيا است .

ماذا أجبتم المرسلين فعميت عليهم الأنباء يومئذ

تفريع {عميت عليهم. ..} بر آيه پيش، نشانگر آن است كه نوع موضع گيرى در برابر دعوت پيامبران، داراى بازتابى مناسب با آن در قيامت است. بر اين

اساس، برگزيدن گمراهى و سر باز زدن از پذيرش راهنمايى هاى پيامبران، به صورت گمراهى و سردرگمى در قيامت انعكاس مى يابد.

آثار گمراهى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 4

4- گمراهى مشركان مخالف پيامبر ( ص ) در مكه ، به حدى بود كه آنان زمينه هدايت را از دست داده بودند .

فضلّوا فلايستطيعون سبيلاً

{فلايستطيعون} تفريع بر {ضلّوا} است و مراد از آن، بسته شدن تمامى راههاى هدايت براى آنان است.

آثار لجاجت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 3

3 _ لجاجت و روح حق ناپذيرى مشركان ، مانع از تأثير نهايى دعوت و هدايت پيامبر ( ص ) در آنان بود .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا عليها

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه صبر و مقاومت در برابر دعوت به حق پيامبر(ص)، معنايى جز لجاجت و عناد ندارد و نشانه وجود روح حق ناپذيرى است.

آثار لجاجت مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 7 - 3

3 - تصميم لجوجانه بيشتر كافران و مشركان صدراسلام بر ايمان نياوردن ، سبب مقرر شدن عذاب الهى بر آنان بود .

لقد حقّ القول على أكثرهم فهم لايؤمنون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين مطلب است كه {فاء} در {فهم لايؤمنون} تعليليه است و جمله براى بيان علتِ مضمونِ جمله {لقد حقّ القول على أكثرهم} مى باشد; يعنى، چون دانسته شد آنان ايمان نمى آورند، عذاب بر آنان مقرر شد.

آثار

مبارزه با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 71 - 5

5- دفاع از حق و حركت بر مدار توحيد در برابر حق ستيزان و مشركان ، امداد و نصرت الهى را در پى خواهد داشت .

و أرادوا به كيدًا . .. و نجّين_ه و لوطًا إلى الأرض التى ب_ركنا فيها

آثار محدوديت علم مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 5

5 - انديشه خرافى مشركان در مورد فرشتگان ، برخاسته از افق محدود دانش و بينش آنان

ليسمّون المل_ئكة تسمية الأُنثى . .. ذلك مبلغهم من العلم

با توجه به اين كه موضوع اصلى آيات پيشين، طرد و نقد انديشه خرافى مشركان درباره دختر انگاشتن فرشتگان براى خداوند بود; مى توان استفاده كرد كه عبارت {ذلك مبلغهم. ..}، فلسفه رواج اين عقيده خرافى را در ميان آنان تبيين مى كند.

آثار محدويت فكر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 3

3 - انديشه محدود مشركان ، مانع از تأثير پيام وحى در آنان

فأعرض عن من . .. ذلك مبلغهم من العلم

در صورتى كه {ذلك مبلغهم. ..} بيانگر فلسفه تكليف اعراض براى پيامبر(ص) باشد، مفاد آن چنين مى شود: چون محدوده دانش مشركان از دنيا فراتر نمى رود، بنابراين از درك معارف معنوى عاجزاند. پس از آنان روى بگردان; زيرا پيام هاى الهى در عناصرى مانند آنان تأثير ندارد.

آثار مرگ مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 2

2

_ مرگ و ذلت مشركان متجاوز ، فرونشان شعله هاى خشم در سينه هاى مؤمنان صدر اسلام

قتلوهم يعذبهم اللّه . .. و يذهب غيظ قلوبهم

آثار مشكلات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 6

6 - مشركان ، با برخوردارى از امكانات اندك ، شادمان شده و با اندك گرفتارى ، نااميد مى شوند .

و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها و إن تصبهم سيّئة. .. يقنطون

ممكن است به قرينه آيات پيش _ كه درباره مشركان است _ {ال} در {الناس} عهد و مراد از {الناس} مشركان باشد. لازم به ذكر است كه تنوين {سيّئة} تنكير و براى قِلّت است.

آثار مكر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 19

19_ مكر ها و خودفريبى هاى مشركان در اتخاذ خدايان دروغين ، زمينه ساز تعلق اراده الهى به گمراهى آنان

بل زيّن للذين كفروا مكرهم . .. و من يضلل الله فما له من هاد

قرآن از يك سو حيله و مكرها را مايه گمراهى مشركان مى داند و از سويى ديگر خداوند را گمراه كننده ايشان مى شمرد. اين دو حقيقت اشاره به نكاتى دارد، از جمله اينكه هر چند كه خداوند گمراه كننده است ; ولى آدمى خود زمينه آن را فراهم مى سازد و در حقيقت گمراه سازى آنان، كيفر مرام خود آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 - 1

1 - استكبار و حيله گرى مشركان ، دو عامل تنفر و دورى آنان از گرايش

به اسلام و دين الهى

فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا . استكبارًا فى الأرض و مكر السّيّىِ

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه {استكباراً} مفعول لأجله بوده و {مكر السّيّىِ} نيز بر آن عطف شده باشد.

آثار هدايت ناپذيرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 66 - 4

4 - سردرگمى و درماندگى مشركان در قيامت ، بازتاب گمراهى و هدايت ناپذيرى آنان در دنيا است .

ماذا أجبتم المرسلين فعميت عليهم الأنباء يومئذ

تفريع {عميت عليهم. ..} بر آيه پيش، نشانگر آن است كه نوع موضع گيرى در برابر دعوت پيامبران، داراى بازتابى مناسب با آن در قيامت است. بر اين اساس، برگزيدن گمراهى و سر باز زدن از پذيرش راهنمايى هاى پيامبران، به صورت گمراهى و سردرگمى در قيامت انعكاس مى يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 7

7 - هدايت ناپذيرى مشركان خداگريز ، موجب فرمان الهى به پيامبر ( ص ) در روى گردانى از تبليغ و هدايت آنان

فأعرض عن من تولّى . .. إنّ ربّك هو أعلم

با توجه به اين كه جمله {إنّ ربّك. ..} تعليل براى {فأعرض...} است، مطلب بالا استفاده مى شود.

آثار هلاكت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 59 - 2

2 - هلاك شرك پيشگان مفسد و نجات مؤمنان به اراده الهى و در سايه تلاش هاى پيامبران ، شايان سپاس گزارى به درگاه خدا و فرستادن درود و سلام بر فرستادگان او

قل الحمد للّه و سل_م على

عباده الذين اصطفى

رهنمود الهى به حمد و ستايش براى او و فرستادن درود و سلام بر بندگان برگزيده اش (پيامبران)، در پى يادآورى مكرر نجات مؤمنان و هلاكت كافران، مطلب ياد شده را افاده مى كند.

آثار هواپرستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 57 - 9

9- اظهار نظر مشركان درباره دختر داشتن خداوند و فرزند دلخواه ( پسر ) داشتن خود ، مبتنى بر خواهش نفسانى بوده است .

و يجعلون لله البن_ت . .. و لهم ما يشتهون

آثار هواپرستى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 14 - 11

11- مبارزه مشركان مكه با پيامبر ( ص ) ، ناشى از هواپرستى آنان و نه دلايل منطقى

قريتك الّتى أخرجتك . .. و اتّبعوا أهواءهم

آثار يأس مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 8

8 _ ناباورى و نااميدى مشركان به حيات اخروى ، عامل عبرت نگرفتن آنان از سرگذشت شوم اقوام پيشين چون قوم لوط

أفلم يكونوا يرونها بل كانوا لايرجون نشورًا

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه {بل} براى اضراب انتقالى است; يعنى، اين طور نيست كه آنان به خاطر نديدن آثار به جا مانده از قوم هلاك شده قوم لوط، از آن عبرت نگرفته اند بلكه چون آنان اعتقاد و اميدى به روز رستاخيز ندارند از چنين حادثه اى عبرت نياموخته اند.

آرزوى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 1

1 -

بازگشت به دنيا براى تبرّى از سران شرك و مخالفت كردن با آنان ، آرزوى مشركان پيرو در صحنه قيامت

و قال الذين اتبعوا لو أن لنا كرّة فنتبرأ منهم

{كرّ} به معناى رجوع و {كرّة} به معناى يكبار رجوع كردن است و مراد از آن، بازگشت به دنيا مى باشد. بنابراين {لو أن لنا كرّة}; يعنى، اى كاش يكبار ديگر به دنيا باز مى گشتيم!

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 1

1 _ پديدار شدن عذابى كه مشركان آن را انكار مى كردند، موجب آرزوى بازگشت به دنيا، نه ايمان واقعى به خداوند و آيات

فقالوا يليتنا نرد . .. بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

جمله {ياليتنا . .. و نكون من المؤمنين} در آيه قبل، بيان آرزوى مشركان براى بازگشت به دنيا و ايمان آوردن بود. حرف {بل} اضراب از آن مطالب است. يعنى نه اينكه آرزوى بازگشت براى ايمان باشد، بلكه به پندار رهايى از عذاب است.

آزادى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 5

5 _ اعطاى آزادى سير و سياحت به مشركان پيمان شكن ، در چهار ماه حرام از سال ( ذيقعده ، ذيحجه ، محرم و رجب )

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

توصيف {أربعة أشهر} به {الاشهر الحرم} (در آيه 5) مى تواند قرينه باشد بر اين كه: مراد از {أربعة أشهر} همان چهار ماه حرام معروف (ذيقعده، ذيحجه، محرم و رجب) است ; يعنى با الغاى اعتبار پيمان صلح و برداشته شدن امان از مشركان، آنان تنها در ماههاى حرام،

آزادى رفت و آمد و سير و سياحت خواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 7

7 _ دستور آزادى مشركان ( آنانى كه به خاطر تخلف از فرمان منع سير و سياحت در غير ماه هاى حرام اسير مى شدند ) در صورت پذيرش توحيد و گرايش آنان به اسلام

و خذوهم . .. فإن تابوا و أقاموا الصلوة ... فخلّوا سبيلهم

آزادى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 4

4 _ اعطاى آزادى رفت و آمد و سير و سياحت به مشركان صدر اسلام ، در ظرف مهلت چهار ماهه

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

{سَيْح} و {سياحت} (مصدر سيحوا) به معناى سير كردن است و امر در {سيحوا} به معناى اباحه و اعطاى آزادى سير و سياحت مى باشد.

آزر از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 114 - 2

2 _ پدر ابراهيم ( ع ) ، از جمله مشركان و دشمنان قطعى خدا

فلمّا تبين له أنه عدو للّه

آسايش طلبى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 9

9 - در ديدگاه مشركان ، گمراهى توأم با امنيت و آسايش ، برتر از هدايت همراه با ناامنى و اضطراب است .

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا

آسايش مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 66 - 4

4 - مشركان ، به رغم كفران

نعمت هاى خداوند ، از امكانات و وسايل آسايش در دنيا ، بهره مندند .

هم يشركون . ليكفروا بما ءاتين_هم و ليتمتّعوا

آسيب پذيرى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 40 - 9

9 - تحريف گران آيات الهى و منحرفان از راه توحيد ، فاقد امنيت در برابر آسيب هاى صحنه قيامت

إنّ الذين يلحدون فى ءاي_تنا . .. أفمن يلقى فى النار خير أم من يأتى ءامنًا يوم ال

از تقابل دو گروه ياد شده در آيه، مطلب بالا قابل برداشت است.

آگاهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 55 - 6

6- مشركان ناسپاس ، از سزاى ناسپاسى شان مطلع خواهند شد .

بربّهم يشركون . .. فتمتّعوا فسوف تعلمون

آگاهى مشركان پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 166 - 5

5 - قيامت ، روز آگاهى مشركان تابع و دنباله رو از گمراهى پيشوايان و بزرگان خويش

إذ تبرأ الذين اتبعوا من الذين اتبعوا

آمرزش مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 118 - 6،9،11،12

6 _ عذاب و نيز آمرزش مشركان در قيامت در اختيار خداوند و به دست اوست

ان تعذبهم . .. و إن تغفر لهم

9 _ امكان آمرزش مشركان ، از سوى خداوند

و إن تغفر لهم فانك انت العزيز الحكيم

11 _ عزت و اقتدار خداوند ، دليل امكان آمرزش مشركان

و إن تغفر لهم فانك انت العزيز الحكيم

12 _ تمامى افعال خداوند و حتى آمرزش مشركان ، بر اساس حكمت است

.

و إن تغفر لهم فانك انت العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 106 - 9

9 _ عن ابى جعفر ( ع ) فى قول اللّه عز و جل : { و آخرون مرجون لامر اللّه } قال : قوم كانوا مشركين فقتلوا مثل حمزة و جعفر و اشباههما من المؤمنين ، ثم انهم دخلوا فى الاسلام فوحدوا اللّه و تركوا الشرك و لم يعرفوا الايمان بقلوبهم فيكونوا من المؤمنين فتجب لهم الجنة و لم يكونوا على جحودهم فيكفروا فتجب لهم النار ، فهم على تلك الحال اما يعذبهم و اما يتوب عليهم ;

از امام باقر (ع) درباره سخن خداى عز و جل كه مى فرمايد: {و گروهى ديگر به امر خدا واگذار شده اند} روايت شده: آنان گروهى از مشركانند كه افرادى مثل حمزه و جعفر و امثال آن دو از مؤمنان را كشتند ; سپس داخل اسلام شدند ; پس خدا را به يگانگى خواندند و شرك را ترك كردند; ولى ايمان قلبى نداشتند تا از مؤمنان باشند و بهشت براى آنان لازم آيد و انكار قبلى نبودند تا كافر محسوب شوند و آتش براى آنان لازم آيد، پس آنان كه در اين حال بودند يا خداوند عذابشان مى كند يا آنها را مى آمرزد}.

ابتلاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 17

17 _ مرگ، آغاز گرفتارى مشركان و تكذيب كنندگان آيات الهى است.

حتى إذا جاءتهم رسلنا يتوفونهم قالوا

ابراهيم(ع) و استغفار براى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7

- توبه - 9 - 114 - 13

13 _ عدم تأثير استغفار ابراهيم ( ع ) براى پدرش به خاطر اصرار وى بر شرك

فلما تبين له أنه عدو للّه تبرأ منه

ابراهيم(ع) و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 1،2

1 _ ادله و براهين ارائه شده از سوى ابراهيم(ع) در برابر مشركان، آموخته هاى خداوند به آن حضرت بود.

و تلك حجتنا ءاتينها إبرهيم

2 _ احتجاجهاى ابراهيم(ع)، با قوم مشرك خويش، در نهايت اتقان و متانت و شايسته تأمل و دقت است.

و تلك حجتنا ءاتينها إبرهيم على قومه

اضافه شدن كلمه {حجت} به ضمير متكلم مع الغير {نا} بيانگر بزرگداشت و عظمت ادله اى است كه ابراهيم(ع) در احتجاجهاى خويش بدان تمسك جسته است.

اتحاد مشركان با اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 105 - 5

5 - همسويى اهل كتاب با مشركان در دشمنى با اسلام و مسلمانان ، امرى شگفت و به دور از انتظار

ما يودّ الذين كفروا من اهل الكتب و لاالمشركين أن ينزل عليكم من خير

آوردن عنوان اهل كتاب براى يهوديان - كه حكايت از اعتقاد به توحيد، رسالت و . .. دارد - و بيان همسويى آنان با مشركانى كه هيچ يكى از اصول اديان الهى را باور ندارند، اشاره به نامعقول بودن آن پيوند و شگفت آور بودنش دارد.

اتحاد مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 44 - 2

2 - احساس اطمينان مشركان صدراسلام نسبت به پيروزى جمع متحد خويش

بر پيامبر ( ص ) و مؤمنان

أم يقولون نحن جميع منتصر

اتحاد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 3

3- همدلى مشركان مكه ، در خالى ساختن سرزمين مكه ، از وجود پيامبر ( ص ) *

قريتك الّتى أخرجتك

نسبت دادن {إخراج} به قريه، مى تواند از آن جهت باشد كه همه مردم شهر و يا بيشتر آنان، بر اخراج پيامبر(ص) مصمم و همدل بوده اند.

اتكاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 3

3 - توانمندى ها و امكانات مادى ، بت ها و خدايان ساختگى ، تكيه گاه مشركان در دنيا

و لايغنى عنهم ما كسبوا شي_ًا و لا ما اتّخذوا

تعبير {ما كسبوا} _ كه اشاره به امكانات مادى دارد _ و نيز {ما اتّخذوا. ..} _ كه ناظربه عقايد شرك آلود آنان است _ نشان مى دهد كه آنان تمامى اتكا و اميد خويش را به آن دو معطوف داشته اند.

اتمام حجت با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 5

5- خداوند با مشركان اتمام حجت كرده و گفتنى ها را به آنان گفته است .

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

تعبير {كفى بالله شهيداً. ..}، پس از پاسخ گويى به شبهات مشركان، به منزله قول فصل و اتمام حجت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 1،2

1 - كافران ، چه اهل كتاب باشند و چه مشرك ، بدون اتمام حجت

ر ها نخواهند شد .

لم يكن الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

{منفكّ}، به معناى منفصل است. مفاد آيه شريفه، كنار نبودن كافران از قانون فراگير {اتمام حجت} و {آمدن بيّنه} است.

2 - اتمام حجت بر تمام كافران ( يهود ، نصارا ، مجوس و مشركان ) و رساندن برهان آشكار به آنان ، سنتى الهى است .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

اتمام حجت بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 107 - 8

8_ وجود دلايل روشن بر توحيد و حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، مانع هر گونه بهانه اى براى انكار آنها و موجب استحقاق كافران و مشركان به عذاب هاى الهى است .

و ما أكثر الناس . .. بمؤمنين ... و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون. أفأمنو

حرف {فاء} در {أفأمنوا} استحقاق عذاب را بر آيه {ذلك من أنباء الغيب . ..} _ كه حاوى برهان بر حقانيّت قرآن و رسالت پيامبر(ص) است و آيه {و كأيّن من آية ...} _ كه دربردارنده دليل بر توحيد مى باشد _ مترتّب كرده است ; يعنى، چون اتمام حجت شده، عذر و بهانه اى در كار نيست و كفرپيشگان مستحق عذابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 4

4 - تعاليم رسولان الهى براى اتمام حجت بر مشركان كافى است ; هر چند كه آنان ، رسالت خويش را با معجزه اثبات نكرده باشند .

و لو أنّا أهلكن_هم . .. لقالوا ربّنا لولا أرسلت

إلينا رسولاً فنتّبع ءايتك

خداوند، براى عذاب مشركان پيش از آمدن پيامبران، اعتراض قابل قبول را، در {محروميت از آيات الهى} منحصر كرده است; يعنى، براى پى بردن به بطلان شرك، صرف آمدن رسولان و آوردن تعاليم الهى كافى است، نه اين كه پس آنان از شنيدن آيات خداوند، منتظر صدور معجزه باشند و بعد از آن تا به بطلان شرك پى ببرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 10

10 - بعثت پيامبراكرم ( ص ) ، اتمام حجت خدا با مشركان

و ما كان ربّك مهلك القرى حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 177 - 3

3 - كافران و مشركان تهديد شده به عذاب الهى ، از پيش انذار و اخطار شده و اتمام حجت شده بودند .

فساء صباح المنذرين

منظور از {منذرين} (اخطار شدگان) كافران و مشركان اند. اين تعبير مى رساند كه آنان از سوى پيامبراسلام و قرآن، انذار و اخطار شده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 12 - 2

2 - عذاب شدن كافران و مشركان در قيامت ، پس از اتمام حجت و دعوت شدن آنان به ايمان از سوى خداوند

ذلكم بأنّه إذا دعى اللّه وحده كفرتم و إن يشرك به تؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 5

5 - مهلت الهى به كافران و مشركان ، براى اتمام حجت بر آنان

بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى جاءهم الحقّ

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 42 - 5

5 - كيفر دنيوى خداوند درباره مشركان ، پس از اتمام حجت بر آنان است .

أو نرينّك الذى وعدن_هم

از اين كه خداوند تحقق كيفر خويش را پس از ابلاغ وعده عذاب به مشركان (وعدناهم) مطرح مى كند، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 3

3 - اتمام حجت الهى بر مشركان ، در زمينه حقانيت معاد و حيات اخروى

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت

اتمام حجت بر مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 1

1 _ نزول قرآن اتمام حجتى است براى مشركان مكه و ساير انسانها

هذا كتب أنزل نه . .. أن تقولوا إنما أنزل الكتب على طائفتين

{أن تقولوا} به تقدير {لام} و {لا} نافيه متعلق به {أنزلناه} در آيه قبل است ; يعنى: {أنزلنا القرآن لئلا تقولوا . .. } مخاطبان آيه همه انسانها، بجز يهود و نصارا، هستند و مشركان مكه نيز به دليل آيات گذشته و نيز مكى بودن سوره، مصداق مورد نظر هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 2

2 _ نزول قرآن موجب اتمام حجت خدا بر مشركان مكه و ساير انسانها

أنزل نه . .. أو تقولوا لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

اتمام حجت به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت -

41 - 13 - 9

9 - مشركان و كفرپيشگان ، پس از اتمام حجت بر آنان ، در معرض گرفتار آمدن به عذاب استيصال اند .

فإن أعرضوا فقل أنذرتكم ص_عقة مثل ص_عقة عاد و ثمود

اجابت دعاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 41 - 4

4 _ خداوند برطرف كننده عذاب و سختى از مشركان، پس از توجه و دعاى خالصانه آنان

بل إياه تدعون فيكشف ما تدعون إليه

اجتناب از اندوه بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 9

9- توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) بر اندوهگين نشدن و خودخورى نكردن براى كافران و مشركان

لاتمدّنّ عينيك . .. و لاتحزن عليهم

اجتناب از تعجيل در عذاب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 3

3- تأثير فزون تر وسوسه هاى شيطانى در مشركان و افزايش گمراهى آنان بر اثر مهلت هاى الهى ، دليل شتاب نورزيدن خداوند در عذاب آنان

فلاتعجل عليهم

{لاتعجل} به وسيله {فاء} بر آيات پيشين (نظير {فليمدد له الرحمن مدّاً} و {تؤزّهم أزّاً}) تفريع شده است; يعنى، حال كه تأخير عذاب مايه افزايش گمراهى مشركان و فزونى فريب هاى شيطانى است، چه ضرورتى در تعجيل عذاب است؟ جمله {إنّما . ..} نيز كه تعليل براى {فلاتعجل عليهم} است، همين نكته را تأكيد مى كند; زيرا بر انبوه تر شدن مدارك عذاب مشركان دلالت دارد.

اجتناب از توطئه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20

- 5

5- لزوم پرهيز از هر اقدامى كه مقدمه گرفتار شدن انسان در دام كافران و مشركان گردد .

وليتلطّف و لايشعرنّ بكم أحدًا . إنّهم إن يظهروا عليكم

جمله {إنّهم إن يظهروا. ..} تعليل است براى توصيه هاى اصحاب كهف كه در آيه قبل ذكر شد. آن ها براى پيشْ گيرى از اسارت به دست كافران، به فرستاده خويش توصيه كردند كه نرمش داشته باشد و اسرار را فاش نسازد.

احتجاج با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 1،2

1 - ارائه شيوه احتجاج با مشركان ، از سوى خدا به پيامبر ( ص )

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم الّيل سرمدًا . .. من إل_ه غير اللّه ... أفلاتسمعون

2 - طرح پرسش هاى تنبه بخش و بيدار كننده ، شيوه اى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر ( ص ) در محاجه با مشركان

قل أرءيتم إن جعل اللّه . .. أفلاتسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 2

2 - طرح پرسش هاى تنبه آفرين و بيدارگر ، از شيوه هاى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر در احتجاج با اهل شرك

قل أرءيتم إن جعل اللّه . .. أفلاتبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 9

9 - ارجاع دادن قضاوت و داورى به خداوند ، آخرين راه پيامبر ( ص ) در محاجه كافران و مشركان بهانه جو

قل ربّى أعلم من جاء بالهدى و من هو فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 24 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور استدلال براى مشركان جهت اصلاح عقيده شان درباره خداوند

قل من يرزقكم من السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 40 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور محاجه و گفتوگو با مشركان ، درباره عقايد و معبودهايشان

قل أرءيتم شركاءكم الذين تدعون من دون اللّه أرونى ماذا خلقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 4 - 1

1 - احتجاج الهى عليه انديشه شرك و پندار مشركان ، مبنى بر فرزند داشتن خدا

لو أراد اللّه أن يتّخذ ولدًا لاَصطفى ممّا يخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 43 - 5

5 - مأموريت پيامبر ( ص ) ، براى احتجاج با مشركان و اثبات ناتوانى مطلق معبود ها و پوچى آيين شرك

قل أَوَلو كانوا لايملكون شيئًا و لايعقلون

برداشت ياد شده از تصريح به ابلاغ حقيقت ياد شده (قل) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 9 - 2

2 - خداوند ، آموزگار پيامبر ، در برخورد با مشركان و چگونه استدلال كردن با آنان

قل أئنّكم لتكفرون

مطلب بالا با توجه به كلمه {قل}، قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 1

1 _ خداوند روش احتجاج و بحث با مشركان را به پيامبر(ص) ارائه كرده است.

قل لمن ما فى السموت و

الأرض . .. ليجمعنكم إلى يوم القيمة

فرمان خداوند به پيامبر(ص) (قل)، بيانگر لزوم استفاده پيامبر(ص) از اين روش خاص در مواجهه با منكران معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 6،25

6 _ پيامبر(ص)، مأمور به احتجاج و بحث با مشركان با طرح سؤال و پاسخ

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه

25 _ احتجاجهاى متعدد پيامبر(ص) با مشركان تحت هدايت خداوند

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه . .. قل لا أشهد قل ... و إننى برىء مما تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 40 - 9،11

9 _ اگر مشركان از صداقت بهره مند باشند، بر گرايش خويش به هنگام سختيها، به خداى يگانه اقرار مى كنند.

قل أرءيتكم . .. أغير اللّه تدعون إن كنتم صدقين

11 _ اگر مشركان در ادعاهاى پوچ و شرك آميز خود صادق هستند، بايد به هنگام سختى متوجه معبودهاى خود شوند.

أغير اللّه تدعون إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 46 - 1

1 _ پيامبر(ص)، مأمور احتجاج با مشركان و بيدار ساختن فطرت توحيدى آنان

قل أرءيتم . .. من إله غير اللّه يأتيكم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 2

2 _ پيامبر(ص) وظيفه دار يادآورى تجربه هاى دينى و فطرت توحيدى به مشركان، براى هدايت و احتجاج با آنان است.

قل من ينجيكم من ظلمت البر و البحر تدعونه تضرعا و خفية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- انعام - 6 - 83 - 1،2

1 _ ادله و براهين ارائه شده از سوى ابراهيم(ع) در برابر مشركان، آموخته هاى خداوند به آن حضرت بود.

و تلك حجتنا ءاتينها إبرهيم

2 _ احتجاجهاى ابراهيم(ع)، با قوم مشرك خويش، در نهايت اتقان و متانت و شايسته تأمل و دقت است.

و تلك حجتنا ءاتينها إبرهيم على قومه

اضافه شدن كلمه {حجت} به ضمير متكلم مع الغير {نا} بيانگر بزرگداشت و عظمت ادله اى است كه ابراهيم(ع) در احتجاجهاى خويش بدان تمسك جسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 12

12 _ پيامبر(ص) مأمور احتجاج با مشركان و رد انديشه هاى غلط آنان

قل هل عندكم من علم فتخرجوه لنا

احتجاج عليه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 34 - 1

1 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر ( ص ) از جانب خداوند

قل هل من شركائكم . .. قل اللّه يبدؤا الخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 35 - 1

1 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

قل هل من شركائكم من يهدى إلى الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 2

2 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

أم يقولون افتريه قل فأتوا بسورة مثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 3

3- گواهى و

ايمان بنى اسرائيل و يهود به حقانيت قرآن ، حجتى عليه كافران و مشركان

إن كان من عند اللّه و كفرتم به و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله

خداوند، ايمان فردى از يهود را _ كه آگاه به تورات و مفاد آن بود _ گواهى بر حقانيت قرآن شمرده است و به كافران تذكر داد و به آن احتجاج كرده است.

احترام به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 12

12 - حرمت نهادن و گرامى داشتن مشركان ، حرام است .

و من يهن اللّه فما له من مكرم

جمله {فما له من مكرم} مى تواند انشا در قالب خبر باشد; يعنى، هيچ كس حق ندارد به كسى كه مورد اهانت خدا قرار گرفته، حرمت نهد و او را گرامى بدارد.

احساس مصونيت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 35 - 5

5 - مشركان ، خود را مصون از عذاب الهى مى دانند .

و قال الذين كفروا . .. و ما نحن بمعذّبين

احضار مشركان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 6

6- قيامت ، روز احضار و محاكمه مشركان و معبود هاى آنان

سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدًّا

احضار معبودان مشركان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 6

6- قيامت ، روز احضار و محاكمه مشركان و معبود هاى آنان

سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدًّا

احكام مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 21

21 - تأكيد ابراهيم ( ع ) ، بر عدم امكان دخالت او در حكم و قانون خدا عليه مشركان

و ما أملك لك من اللّه من شىء

تعبير {من شىء} در بردارنده تأكيد، نسبت به عدم امكان مداخله در حكم خداوند است.

احياى اجداد مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 8

8 - حقانيت معاد از نظر مشركان ، منوط به زنده شدن پدران آنان در برابر ديدگانشان

قالوا ائتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

احياى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 52 - 2

2- خداوند ، به هنگام برپايى قيامت ، مشركان را به حيات مجدد فرا مى خواند و آنان بى هيچ درنگ و تأملى ، به او پاسخ گفته و با ستودن او زنده خواهند شد .

يوم يدعوكم فتستجيبون بحمده

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مرجع ضمير {كم} منكران معاد و مشركان باشد كه از زمان وقوع قيامت سؤال مى كردند و نيز {يوم} بدل براى {قريباً} باشد.

اختفاى اخبار بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 66 - 6

6 - پوشيده ماندن خبر ها بر مشركان ، باعث اقدام نكردن آنان به پرسش از يكديگر

فعميت عليهم الأنباء يومئذ فهم لايتساءلون

برداشت ياد شده از تفريع جمله {فهم لايتساءلون} بر {عميت. ..} استفاده مى شود.

اختلاف طبقاتى در مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 9

9

- پيدايش دو قشر مستضعف و مستكبر و حاكميت نظام طبقاتى ، از ويژگى هاى جامعه كفر و شرك پيشه

تدعوننى لأكفر باللّه و أشرك به . .. فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا إنّا كنّا لكم

اختلاف محمد(ص) با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 10

10- شركورزى و انحراف از توحيد ، محور و اساس اختلاف پيامبر ( ص ) با مشركان و كافران

ق_ل ربّ . .. على ماتصفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 84 - 3

3 - توحيد و يكتاپرستى ، محور اصلى اختلاف پيامبر ( ص ) با مشركان

قل إن كان للرحم_ن ولد . .. فذرهم يخوضوا ... و هو الذى فى السماء إل_ه و فى الأرض

آيات پيشين به ضميمه تكرار واژه {إل_ه}، نشانگر آن است كه سخن اصلى پيامبر(ص) در برابر مشركان، تأكيد بر توحيد و يكتا پرستى بوده است.

اختلاف مشركان با موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 39 - 6

6- اختلاف دائمى مشركان با موحدان

ليبيّن لهم الذى يختلفون فيه

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه متعلق اختلاف تعاليمى باشد كه انبيا آورده اند و مشركان آنها را مورد انكار قرار داده اند. لازم به ذكر است كه مضارع آمدن فعل {يختلفون} دائمى بودن اختلاف را مى رساند.

اختلاف مشركان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 14 - 1

1 - ميان مشركان به هنگام بر پايى قيامت تفرقه و جدايى مى افتد .

و

يوم تقوم الساعة يومئذ يتفرّقون

برداشت فوق، بنابراين است كه مرجع ضمير فاعلى {يتفرّقون} مطابق آيه قبل، مشركان باشد.

اختلاف مشركان مكه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 35 - 2

2- مسأله معاد ، از محور هاى اختلاف مشركان مكه با پيامبر ( ص )

إنّ ه_ؤلاء ليقولون . إن هى إلاّ موتتنا الأُولى

اختلاف موحدان با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 13

13 - وجود نزاع و اختلاف مستمر ميان موحدان و مشركان در طول تاريخ

أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

آمدن فعل {كانوا} و نيز كاربرد فعل {يختلفون} (به صيغه مضارع) دلالت بر استمرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 3

3 - توحيد در ربوبيت ، از محور هاى عمده اختلاف يكتاپرستان و مشركان

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه

خداوند پس از بيان حال كافران، به بيان ويژگى ها و سرنوشت مؤمنان پرداخته و در اين راستا شعار {توحيد ربوبى} را به عنوان اولين ويژگى آنان مطرح مى كند. از اين مطلب برداشت بالا به دست مى آيد.

اختلافات مشركان با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 16

16 - خداوند ، به اختلافات ميان مشركان و مؤمنان در روز رستاخيز ، داورى خواهد كرد .

إنّ اللّه يحكم بينهم فى ما هم فيه يختلفون

بيشتر مفسران بر اين ديدگاه اند كه مرجع ضمير {هم}، دو گروه مؤمنان و مشركان است.

اختيار مشركان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63 - 9

9 - اقدام آزادانه پيروان شرك به پرستش پيشوايان خود

ما كانوا إيّانا يعبدون

با توجه به بخش هاى قبلى آيه، مفاد جمله {ما كانوا. ..} نفى پرستش نيست; بلكه نفى اجبار به پرستش است. بنابراين تقدير جمله ياد شده چنين است: {ما كانوا إيّانا يعبدون بإلجاء منّا}; يعنى، آنها از روى اجبار ما را عبادت نمى كردند; بلكه اين عملى بود كه خودشان آزادانه به آن مبادرت مىورزيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 1

1 - پيشوايان شرك در قيامت ، هرگونه اعمال زور و سلطه از ناحيه خود را براى به گمراهى كشاندن مشركان ، مردود خواهند دانست .

و ما كان لنا عليكم من سلط_ن

اخراج مشركان از مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 3

3 - مسلمانان صدر اسلام به نبرد با مشركان مكه و بيرون راندن آنان از آن سرزمين موظف شدند .

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

مراد از {من حيث أخرجوكم} بنا به گفته مفسران، مكه است و به مجبور شدن مسلمانان به ترك مكه و هجرت به مدينه و حبشه اشاره دارد.

ادعاهاى بيجاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 13 - 6

6_ خداوند ، چگونگى استدلال عليه مشركان و ادعا هاى نارواى آنان را به پيامبر ( ص ) تعليم مى داد .

أم يقولون افتري_ه قل فأتوا

برداشت فوق ، از كلمه {قل} كه خطاب به پيامبر است ،

استفاده مى شود.

ادعاهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 6،8

6 - مشركان ، آيات و نشانه هاى رسالت پيامبر را ناديده گرفته مدعى نبودن هيچگونه نشانه اى بر حقانيت او بودند .

و قال الذين لايعلمون لولا . .. أو تأتينا ءاية

8 - ادعاى مشركان بر نبود آيه و معجزه اى براى رسالت پيامبر ( ص ) ، نشانه جهل آنان است .

و قال الذين لايعلمون لولا . .. أو تأتينا ءاية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 1

1 _ مشركان، مدعى نارسايى معجزات پيامبر (قرآن) براى اثبات رسالت آن حضرت.

و قالوا لو لا نزل عليه ءاية من ربه

درخواست معجزه از سوى مشركان، على رغم معجزاتى مانند قرآن، حكايت از آن دارد كه آنان معجزات آن حضرت را براى اثبات رسالت كافى نمى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 40 - 11

11 _ اگر مشركان در ادعاهاى پوچ و شرك آميز خود صادق هستند، بايد به هنگام سختى متوجه معبودهاى خود شوند.

أغير اللّه تدعون إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 17

17 _ سخن و ادعاهاى مشركان در مورد مشيت الهى و نتيجه گيرى جبر از آن، جز گمان و دروغپردازى نيست.

سيقول الذين أشركوا . .. إن تتبعون إلا الظن و إن أنتم إلا تخرصون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 6

6- مشركان

على رغم استناد امر ناخوشايند به خداوند ، مدعى عاقبتى نيكو براى خود بودند .

و يجعلون لله ما يكرهون و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 25 - 9

9 - ادعاى مشكران در شريك داشتن خداوند ، دروغين و غير واقعى است .

و من الناس من يج_دل . .. و إذا قيل لهم اتّبعوا ... و من كفر فلايحزنك ... و لئن س

فرمان خداوند به پيامبر(ص) براى اداى سپاس و ستايش در پى ذكر پاسخ صريح مشركان، مبنى بر معرفى خداوند به عنوان خالق عالم، اين نكته را مى رساند كه {آنان خود معترف اند كه عقيده شان باطل است. بنابراين، تو حمد خداى را به جاى آور!}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 168 - 5

5 - مشركان ، مدعى بى اطلاعى از سرنوشت خوب و بد مؤمنان و يكتاپرستان گذشته بودند .

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {ذكر} در آيه شريفه به معناى {علم} باشد و مقصود از {الأوّلين} موحدان و مؤمنان گذشته باشد. بر اين اساس معنا و پيام آيه چنين مى شود: اگر ما از سرنوشت مؤمنان و موحدان گذشته آگاه بوديم و از جايگاه خوب آنان مطلع مى شديم، همچون آنان توحيد الهى و بندگى خداى يكتا را مى پذيرفتيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 169 - 2

2 - ادعاى مشركان ، مبنى بر پذيرش آيين توحيدى و بندگى خالصانه خداى

يكتا ، در صورت آگاه شدن شان از سرنوشت خوب و سعادتمندانه مؤمنان و يكتاپرستان گذشته

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين . لكنّا عباد اللّه المخلصين

توضيح مربوط به برداشت بالا، در ذيل برداشت شماره 5 در آيه قبل (168) آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 9،11

9 - اهل كتاب و مشركان ، خود را در انتظارِ رسيدن برهانى مشخص و داراى نشانه ، قلمداد مى كردند .

حتّى تأتيهم البيّنة

حرف {ال} در {البيّنة}، عهد ذهنى و اشاره به معروف بودن بينه نزد كسانى است كه ادعاى انتظار آن را دارند.

11 - اهل كتاب در عصر جاهليت ، بيش از مشركان خود را در انتظار آمدن { بينه } جلوه مى دادند .

من أهل الكت_ب و المشركين

تقديم اهل كتاب بر مشركان _ با اين كه كفر آنها در مرتبه اى ضعيف تر از كفر مشركان مى باشد _ ممكن است به اين جهت باشد كه ادعاى {انفكاك ناپذيرى از كفر تا مشاهده بيّنه} نخست از آنان سرزده و چه بسا مشركان تحت تأثير آنها، چنين انتظارى از خود نشان مى دادند.

ادعاهاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 1

1 - مجادله مشركان مكه با پيامبر ( ص ) ، در مقايسه معبود هاى خويش با عيسى ( ع )

و قالوا ءألهتنا خير أم هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 14 - 4

4- مشركان مكه ، مدعى تأثيرپذيرى پيامبر ( ص ) از عوامل مرموز

و قالوا

معلّم مجنون

واژه مجنون ممكن است به معناى جن زده و متأثر از عوامل مرموز و ناپيدا باشد.

ادعاى باطل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 7،8

7- ادعاى خوش عاقبتى مشركان براى خويش ، ادعايى دروغ و دور از واقعيت

و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

{أن لهم الحسنى} بدل براى {الكذب} است.

8- مشركان مدعى بودند بهشت ، از آنِ آنان است .

و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

احتمال دارد مراد از {أن لهم الحسنى}، به قرينه فراز بعدى (أن لهم النار) بهشت باشد.

ادعاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 19 - 1،2

1 _ ادعاى مشركان در باره وجود معبودهايى جز خداوند ، مورد تكذيب شديد خود معبود هاى آنها در قيامت

فقد كذّبوكم بما تقولون

برداشت فوق با توجه به دو نكته است: 1_ فاعل {كذّبوا} معبودها و مخاطب {كم} مشركان اند. 2- آنچه مشركان ادعاى آن را دارند _ كه مورد تكذيب معبودهايشان قرار خواهد گرفت _ ممكن است دو چيز باشد: 1_ وجود معبودهاى متعدد، به جز خداوند. 2_ گمراه شدن آنان به دست معبودهايشان كه از سؤال و پاسخ خدا و معبودها _ كه در آيات قبل آمد _ به دست مى آيد.

2 _ ادعاى مشركان در باره نقش داشتن معبودهايشان در گمراهى آنان ، مورد تكذيب همان معبود ها در قيامت

فقد كذّبوكم بما تقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 1

1 - مشركان ، مدعى قابل درك نبودن قرآن و پيام وحى براى

آنان

و قالوا قلوبنا فى أكنّة ممّا تدعونا إليه

ادعاى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 8

8- مشركان مدعى بودند بهشت ، از آنِ آنان است .

و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

احتمال دارد مراد از {أن لهم الحسنى}، به قرينه فراز بعدى (أن لهم النار) بهشت باشد.

ادعاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 23

23 - ادعاى تازگى و پيشينه نداشتن معارف اسلام ، از بهانه هاى مشركان مكه

شرع لكم . .. كبر على المشركين ما تدعوهم إليه

با توجه به اين كه آيات پيشين در مورد مشركان بوده است، ذكر سابقه معارف توحيدى در شرايعت هاى پيشين; مى تواند ناظر به اين نكته باشد كه مشركان مكه به بهانه تازگى معارف اسلامى تلاش در انكار آن داشتند.

اذيتهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 49 - 8

8_ خداوند ، فراخوان پيامبر ( ص ) به صبر و شكيبايى در امر رسالت و مقاومت در برابر مشركان و آزار هاى آنان

فاصبر

بيان سرگذشت نوح(ع) و سپس دعوت كردن پيامبر(ص) به صبر و مقاومت ، گوياى اين است كه: مصداق مورد نظر براى {صبر} تحمل مشكلات و مشقتهاى تبليغ رسالت و مقاومت در برابر آزارها و كارشكنيهاى مخالفان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 1،4

1- پيامبر ( ص ) تحت حمايت ويژه خداوند در برابر استهزا ، آزار و اذيت مشركان و دشمنان

إنا

كفين_ك المستهزءين

4- پيامبر ( ص ) در نيمه نخست رسالت ( دوران مكه ) مورد تمسخر مشركان و مواجه با مخالفت ها و آزار شديد روحى آنان بود .

و أعرض عن المشركين. إنا كفين_ك المستهزءين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 97 - 2،4

2- دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر تبليغات سوء و استهزاى$ آزار دهنده مشركان

المستهزءين . .. فسوف يعلمون . و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

آزار دهنده مشركان

4- پيامبر اسلام ( ص ) از تبليغات سوء و استهزاى آزار دهنده مشركان و دشمنان اسلام ، اندوهگين و آزرده بود .

المستهزءين . .. و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 9

9- اتكا و اتكال پيامبر ( ص ) به پروردگار بخشنده در برابر تهديد ها ، رجزخوانى ها و نسبت هاى نارواى مشركان و كافران حق ستيز

و ربّنا الرحم_ن المستعان على ماتصفون

مقصود از توصيف در {ماتصفون}، ممكن است دوچيز باشد: 1_ تهديدهايى كه مشركان و كافران داشته اند و خود را پيروز و مسلمانان را شكست خورده مى شمردند. 2_ نسبت هاى ناروايى كه به پيامبر(ص) و قرآن مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 2

2 - صبر و بردبارى ايمان آوردگان از اهل كتاب ، در برابر فشار هاى هم كيشان سابق خود و نيز تحمل آزار هاى مشركان ، عامل برخوردار شدن آنان از اجر دو برابر الهى

أُول_ئك يؤتون أجرهم مرّتين

بما صبروا

{باء} در {بما صبروا} سبيبه و {ما} مصدريه است; يعنى، {بسبب صبرهم}. گفتنى است در اين كه اشخاص مورد بحث در برابر چه چيزى از خود صبر و تحمل نشان دادند، چند نظر اظهار شده است; از جمله آنها صبر آنان در برابر فشار اهل كتاب و مشركان مى باشد. برداشت ياد شده بر پايه همين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 56 - 3

3 - مسلمانان مكه ، مورد اذيت و آزار مشركان بودند و از عبادت خدا منع مى شدند .

ي_عبادى الذين ءامنوا إنّ أرضى وسعة

مراد از {عبادى} مؤمنان مكه اند. و {إنّ أرضى واسعة} كنايه از فرمان به هجرت است. چنين فرمانى، حاكى است كه آنان در مكه، مورد آزار قرار مى گرفتند و نمى توانستند خداوند را، به درستى، بندگى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 6

6 - يادآورى رسالت دشوار موسى ( ع ) تسلى بخش پيامبر ( ص ) در برابر آزار مشركان بود .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فلاتكن فى مرية من لقائه

احتمال دارد مرجع ضمير در {لقائه} آزار و اذيتى باشد كه از فحواى كلام، به دليل طرح رسالت موسى(ع)، برمى آيد. در اين صورت، آيه درصدد دلدارى و تسلى دادن به پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 4

4 - مسلمانان در مكه ، مواجه با حركت هاى ايذايى و خصمانه مشركان و در انديشه مقابله با آنان

قل للذين ءامنوا يغفروا للذين لا

يرجون أيّام اللّه

فرمان الهى به غفران و چشم پوشى، از دو واقعيت تاريخى خبر مى دهد: 1_ حركت هاى ايذايى مشركان مكه; 2_ راه يافتن انديشه انتقام و مقابله به مثل در ذهن مؤمنان.

اذيتهاى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 9

9 _ دل هاى مؤمنان صدر اسلام ، جريحه دار و آكنده از رنج و آزار مشركان

و يشف صدور قوم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 54 - 4

4 - مؤمنان صدراسلام ، تحت فشار و آزار مشركان

أُول_ئك يؤتون أجرهم مرّتين بما صبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 3

3 - تسلى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر موضع گيرى خصمانه و سخنان آزاردهنده مشركان

ما يقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل من قبلك

از اين كه خداوند با پيامبر از تبليغات سوء مخالفان دين عليه پيامبرانشان، سخن مى گويد مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 6

6 - هجرت مسلمانان از مكه ، تحت فشار دشمن بود ; نه به اختيار و دلخواه آنان .

الذين أُخرجوا من دي_رهم و أمولهم

اذيتهاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 3

3- مسلمانان صدراسلام ( در مكه ) از سوى كافران و مشركان گرفتار فشار هاى روحى و تنگنا هاى روانى بودند .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا

الص_لح_ت سيجعل

با توجه به نزول اين آيات در مكّه، جمله {سيجعل . ..} بايد وعده اى نزديك به مسلمانان صدراسلام باشد. اين نويد حكايت از آن دارد كه مسلمانان در زمان نزول آيات، در شرايط سختى از نظر روحى و روانى و مقبوليت اجتماعى قرار داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 2 - 1

1 - اقدام مشركان مكه به كينه توزى و آزار مسلمانان ، در صورت دست يافتن بر ايشان

إن يثقفوكم يكونوا لكم أعداء و يبسطوا إليكم أيديهم و ألسنتهم بالسوء

{ثقف} (مصدر {يثقفون}) به معناى رسيدن به چيزى و دست يافتن به آن است.

اذيتهاى مشركان و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 94 - 4

4- پيامبر ( ص ) به اعراض و بى اعتنايى نسبت به اذيت ، آزار و كارشكنى مشركان و دشمنان و پايدارى در دعوت خويش مأمور شد .

فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين

مراد از {اعراض از مشركان} كناره گيرى دز آنان نيست، چون با فراز نخست آيه (فاصدع بما تؤمر) - كه فرمان به اظهار علنى دعوت مى دهد _ سازگار نيست; بلكه چون پيامبر(ص) در مكه مورد آزار و كارشكنى بسيار دشمنان و مشركان بودند، مقصود همان است كه در برداشت فوق آمده است. گفتنى است آيه بعد (إنا كفيناك المستهزءين) نيز مؤيد اين حقيقت است.

ارزشگذارى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 6

6 - مشركان ، سنت هاى ديرپاى دينى باقى مانده از پدرانشان را ، بسى

ارزشمند مى دانستند .

رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعبد ءاباؤكم

ارزيابى غلط مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 39 - 6

6 - داورى مشركان درباره مسائل دينى ، مخالف داورى خداوند و تعاليم كتاب هاى آسمانى است .

أم لكم أيم_ن . .. إنّ لكم لما تحكمون

ازدحام مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 4

4 - ازدحام كافران و مشركان در اطراف پيامبر ( ص ) ، براى مشاهده عبادت و نماز آن حضرت

كادوا يكونون عليه لبدًا

مفسران و اهل لغت، {لِبَد} را به ازدحام معنا كرده و درباره مرجع ضمير فاعلى {كادوا} و {يكونون} دو نظر ارائه داده اند. برخى آن را مشركان و كافران مكه و برخى ديگر آن را مؤمنان جن دانسته اند كه براى استماع قرآن كريم در اطراف پيامبر(ص) ازدحام مى كردند. برداشت ياد شده، مبتنى بر نظر نخست است.

ازدواج با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 3 - 2،4،5،6،9

2 - حرمت ازدواج مردان معروف به زنا ، جز با زنان مشهور به زنا و يا زنان مشرك

الزانى لاينكح إلاّ زانية أو مشركة

بسيارى از مفسران بر آنند كه {الزانى} حالت وصفى دارد و به كسى {زانى} گفته مى شود كه عمل زنا را مكرراً انجام داده و به آن معروف شده باشد و شخصى كه يك بار مرتكب زنا شده باشد، واژه {الزانى} (زناكار) بر آن شخص اطلاق نمى شود.

4 - حرمت ازدواج زنان زناكار ، جز با مردان زناكار و

يا مردان مشرك

و الزانية لاينكحها إلاّ زان أو مشرك

5 - حرمت ازدواج زنان معروف به زنا ، جز با مردان معروف به زنا و يا مردان مشرك

و الزانية لاينكحها إلاّ زان أو مشرك

6 - زنان زناكار ، شايستگى ازدواج جز با مردان زناكار و يا مشرك را ندارند .

و الزانية لاينكحها إلاّ زان أو مشرك

9 - مردان و زنان زناكار ، مردمى بى ارزش و از نظر شايستگى و هم كفوى براى ازدواج ، در رديف مشركان اند .

الزانى لاينكح إلاّ زانية أو مشركة و الزانية لاينكحها إلاّ زان أو مشرك و حرّم ذلك

از آن جا كه زنان و مردان زناكار، تنها با مردان و زنان زناكار و يا مشرك مى توانند ازدواج كنند; نه با مردان و زنان عفيف و با ارزش (مؤمن)، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

ازدياد گمراهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 3

3- تأثير فزون تر وسوسه هاى شيطانى در مشركان و افزايش گمراهى آنان بر اثر مهلت هاى الهى ، دليل شتاب نورزيدن خداوند در عذاب آنان

فلاتعجل عليهم

{لاتعجل} به وسيله {فاء} بر آيات پيشين (نظير {فليمدد له الرحمن مدّاً} و {تؤزّهم أزّاً}) تفريع شده است; يعنى، حال كه تأخير عذاب مايه افزايش گمراهى مشركان و فزونى فريب هاى شيطانى است، چه ضرورتى در تعجيل عذاب است؟ جمله {إنّما . ..} نيز كه تعليل براى {فلاتعجل عليهم} است، همين نكته را تأكيد مى كند; زيرا بر انبوه تر شدن مدارك عذاب مشركان دلالت دارد.

اسارت مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7

- توبه - 9 - 5 - 4

4 _ دستور به كارگيرى تمام شيوه هاى ممكن ( به ترتيب : كشتن ، اسير گرفتن ، محاصره و كمين زدن ) براى ايجاد فشار بر مشركان صدر اسلام

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم و اقعدوا

استبعاد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 61 - 4

4 - ترديد و استبعاد مشركان مكه ، در امكان وقوع قيامت

و إنّه لعلم للساعة فلاتمترنّ بها

استرداد مشركان مهاجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 3

3 - عهدنامه حديبيه ، شامل پيمان مسلمانان با اهل مكه در استرداد مهاجران آتى به آنان

ي_أيّها الذين ءامنوا إذا جاءكم المؤمن_ت

با استفاده از شأن نزول، از مفهوم آيه دانسته مى شود كه آنچه در مضمون عهدنامه آمده است، تنها شامل مردان مى باشد. بنابراين مسأله استرداد مهاجرين، امرى مسلّم بوده است.

استغاثه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 73 - 5

5 - استغاثه و فريادخواهى مشركان از خدايان خود

إنّ الذين تدعون من دون اللّه

استغفار براى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 6

6 _ شرك و دوزخى بودن ، مانع تأثير استغفار مؤمنان براى مشركان و دوزخيان

ما كان للنبى و الذين ءامنوا أن يستغفروا للمشركين . .. أنهم أصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 114 - 7،12

7 _ جواز

استغفار مؤمن براى مشرك ، در صورت اميدوارى به هدايت وى

ما كان استغفار . .. فلما تبين له أنه عدو للّه تبرأ منه

12 _ ممنوعيت استغفار براى مشركان و لزوم برائت از آنان ، حكمى مشترك در اديان آسمانى

ما كان للنبى . .. أن يستغفروا للمشركين ... و ما كان استغفار أبرهيم ... أنه عدو ل

از اينكه خداوند، به موضوع استغفار حضرت ابراهيم (ع) براى آزر، به عنوان تنها موردى كه مى تواند در ذهن مسلمانان ايجاد ترديد كند پرداخت و از راز آن پرده برداشت نشان مى دهد كه مسأله ممنوعيت استغفار براى اهل شرك، مشترك همه اديان الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 8

8- ابراهيم ( ع ) استغفار براى برخى از مشركان را مجاز مى دانست .

سأستغفر لك ربّى

استغفار مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 74 - 6

6 _ گستردگى رحمت و آمرزش خداوند ، زمينه پذيرش توبه و استغفار كافران و مشركان

افلا يتوبون . .. و اللّه غفور رحيم

استقامت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 7

7 _ اعلام قدرتِ بى انت هاى خداوند به مشركان صدر اسلام و تذكر به بيهوده بودن مقاومت در برابر او

و اعلموا أنكم غير معجزى اللّه

{عجز} مقابل {قدرت} و {اعجاز} (مصدر معجزين) به معناى ناتوان كردن و به زانو درآوردن است. هشدار به مشركان نسبت به ناتوانيشان در به زانو درآوردن خدا، اعلام قدرت بى انتهاى خداوند و بى نتيجه بودن مقاومت

در برابر اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 10

10 _ اعلام قدرت بى انت هاى خداوند به عموم مشركان صدر اسلام و هشدار به بى نتيجه بودن مقاومت در برابر او

و إن توليتم فاعلموا أنكم غير معجزى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 2

2 _ ايستادگى و مقاومت شديد مشركان در برابر دعوت و هدايت پيامبر ( ص )

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا عليها

استكبار مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 8

8 _ استكبار و سخت دلى يهوديان و مشركان موجب تأثرناپذيرى آنان از قرآن

و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع

بيان واكنش خاضعانه مسيحيان در برابر قرآن پس از توصيف آنان به فروتنى در آيه پيش گوياى اين است كه دو گروه ديگر (يهوديان و مشركان) به دليل گردنفرازى و استكبار در برابر حق، از پذيرش قرآن سرباز زدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 9

9- توبيخ مشركان و كافران از سوى خدا ، به خاطر استكبارشان در برابر قرآن

قل أرءيتم إن كان من عند اللّه و كفرتم به . .. و استكبرتم

استكبار مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 10

10- موضع تكبّرآميز و مستكبرانه مشركان مكه در برابر قرآن

و استكبرتم

استمداد اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

13 - قصص - 28 - 64 - 5

5 - نصرت طلبى مشركان در روز رستاخيز از معبودهايشان

فدعوهم فلم يستجيبوا لهم

استمداد مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 5

5 _ مشركان نيز در مخاطرات سخت زندگى، فروتنانه و پنهانى از خداوند يگانه استمداد مى طلبند.

قل من ينجيكم من ظلمت البر و البحر تدعونه تضرعا و خفية

خطاب آيه متوجه مشركان است و صحت احتجاج متوقف بر آن است كه چنين حالتى براى آنان نيز در شرايط سخت پديدار گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 7

7_ مشركان به هنگام نزول عذاب هاى الهى ، از بت ها و خدايان دروغين استمداد مى كنند و براى رفع آن ، از آنها يارى مى جويند .

فما أغنت عنهم ءالهتهم التى يدعون من دون الله من شىء لما جاء أمر ربك

مراد از {أمر ربك} عذاب الهى است. اغناء (مصدر أغنت) به معناى كفايت كردن و برطرف ساختن است. {من شىء} مفعول براى {ما أغنت} مى باشد و مقصود از آن عذاب است. بنابراين {فما أغنت عنهم آلهتهم ... من شىء}; يعنى، خدايانشان آنان را كفايت نكردند و حتى مقدار اندكى از عذاب را از ايشان، برطرف نساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 2

2- مشركان ، در قيامت ، به پندار توان مندى معبودان شان بر يارى آنان ، عجولانه ، از آنان استمداد خواهند كرد .

و يوم يقول نادوا . .. فدعوهم

{فاى تعقيب} در {فدعوهم} بر بى

درنگ بودن كار آنان دلالت مى كند. كاربرد فعل ماضى، براى كارى كه در قيامت انجام مى گيرد (دعوهم) نشانه آن است كه _ به مجرد فرصت يافتن مشركان _ بايد استمداد را انجام يافته تلقى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 64 - 3

3 - فراخواندن مشركان از سوى خداوند ، براى يارى خواستن از معبودهايشان در قيامت .

و قيل ادعوا شركاءكم

استمداد مشركان دوران ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 72 - 5

5 - روى آورى مشركان عصر ابراهيم ( ع ) به بت ها ، براى ابراز درخواست ها و حلّ مشكلات خويش

قال هل يسمعونكم إذ تدعون

استهزاهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 9

9 _ استهزاى يهود و مشركان به آيات الهى و شركت منافقان در جمع آنان

إذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم

ابن عباس در شأن نزول آيه گفته است: منافقان، در مجالسى كه از سوى يهود ترتيب مى يافت و قرآن مورد تمسخر قرار مى گرفت، شركت مى كردند و سدى گفته است: مشركان آنگاه كه با مسلمانان در يك مجلس مى نشستند، قرآن را استهزا مى كردند و به رسول خدا(ص) دشنام مى دادند.

_______________________________

مجمع البيان، ذيل آيه; الدرالمنثور، ج 2، ص 235.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 48 - 4

4 _ مشركان ، با تمسخر و استهزا ، از پيامبر ( ص ) و مؤمنان خواستار

تعيين زمان وقوع عذاب استيصال و تسريع در آن بودند .

و يقولون متى هذا الوعد إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 1،4،6

1- پيامبر ( ص ) تحت حمايت ويژه خداوند در برابر استهزا ، آزار و اذيت مشركان و دشمنان

إنا كفين_ك المستهزءين

4- پيامبر ( ص ) در نيمه نخست رسالت ( دوران مكه ) مورد تمسخر مشركان و مواجه با مخالفت ها و آزار شديد روحى آنان بود .

و أعرض عن المشركين. إنا كفين_ك المستهزءين

6- پيامبر ( ص ) نسبت به دشمنى ، آزار روحى و تمسخر مشركان و كافران در صورت علنى و آشكارا نمودن دعوت خويش ، نگران بود .

فاصدع بما تؤمر . .. إنا كفين_ك المستهزءين

جمله {إنا كفيناك المستهزءين} احتمال دارد پاسخى باشد در برابر نگرانيهاى پيامبر(ص) كه ممكن بود پس از فرمان آشكار كردن دعوت خود و اعراض از مشركان (فاصدع بما تؤمر . .. و أعرض عن المشركين) بروز كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 97 - 1،2،3،4

1- خداوند آگاهى خود را از دلتنگى و اندوه پيامبر ( ص ) از تبليغات سوء$ و استهزا هاى مشركان ، به آن حضرت اعلان فرمود .

إنا كفين_ك المستهزءين . .. و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

و استهزاهاى مشركان، به آن حضرت اعلان فرمود.

2- دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر تبليغات سوء و استهزاى$ آزار دهنده مشركان

المستهزءين . .. فسوف يعلمون . و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

آزار دهنده مشركان

3- تبليغات سوء و استهزاى

آزار دهنده ، حربه هميشگى مشركان و كافران عليه اسلام و پيامبر ( ص )

المستهزءين . .. و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

فعل مضارع {يقولون} بر استمرار و هميشگى بودن گفتار و تبليغات مشركان و دشمنان دلالت دارد.

4- پيامبر اسلام ( ص ) از تبليغات سوء و استهزاى آزار دهنده مشركان و دشمنان اسلام ، اندوهگين و آزرده بود .

المستهزءين . .. و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 5

5- مشركان ، انبيا را مورد استهزا و تمسخر قرار مى دادند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه سخن مشركان (لو شاء الله ما عبدنا من دونه) از روى اعتقاد و ايمان نباشد; چه اينكه در صورت عقيده به خدا و ربوبيت او مشرك نبودند; بلكه از روى استهزا و تمسخر آن را گفته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 110 - 9

9 - مسلمانان صدراسلام ، همواره مورد ريشخند و مضحكه سران شرك و كفر

فاتّخذتموهم سخريًّا . .. و كنتم منهم تضحكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 41 - 1،3

1 _ مشركان ، همواره به هنگام مشاهده پيامبر ( ص ) او را به مسخره مى گرفتند .

و إذا رأوك إن يتّخذونك إلاّ هزوًا

3 _ تمسخر و تحقير ، شيوه دايمى مشركان براى مبارزه با پيامبر ( ص )

و إذا رأوك إن يتّخذونك إلاّ

هزوًا أه_ذا الذى بعث اللّه رسولاً

برداشت فوق، با توجه به وجود ادات حصر، استثنا، شرط و جزا در آيه شريفه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 12 - 3،4

3 - مشركان _ به رغم مشاهده عظمت آفرينش و آيات الهى در طبيعت _ تعاليم قرآن ( معاد و احياى مجدد انسان ها و توحيد ربوبى و . . . ) را به تمسخر مى گرفتند .

إنّ إل_هكم لوحد . .. فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا... بل عجبت و يسخرون

4 - تمسخر و استهزا ، از شيوه هاى برخورد مشركان با تعاليم قرآن و پيامبراسلام ( ص )

بل عجبت و يسخرون

از مضارع آمدن فعل {يسخرون} _ كه دلالت بر استمرار كار تمسخر دارد _ ، مى توان برداشت ياد شده را استفاده كرد. گفتنى است كه تكرار اين فعل در دو آيه بعد (و إذا رأوا ءاية ... يستسخرون) مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 16 - 5

5 - اعتقاد به معاد و حيات دوباره انسان ها پس از متلاشى شدن جسم آدمى ، عقيده اى مسخره آميز و سحرگونه در نظر مشركان

و إذا رأوا ءاية يستسخرون . و قالوا إن ه_ذا إلاّ سحر مبين . أءذا متنا و كنّا تراب

برداشت ياد شده با توجه به ارتباط اين آيه و آيات گذشته است كه در آنها، از تمسخر مشركان نسبت به مسأله معاد و سحرآميز بودن چنين تعاليمى سخن به ميان رفته است. سخن مشركان در آيه شريفه، در واقع بيان سحر و مسخره آميز بودن

اين تعاليم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 48 - 7

7 - عذاب قيامت ، همواره مورد انكار و استهزاى مشركان و ستمگران است .

و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

طبق نظر مفسران آنچه مورد استهزا قرار مى گرفت، قيامت و عذاب آن روز بود. گفتنى است آمدن فعل {كانوا} و كاربرد {يستهزءون} به صورت فعل مضارع، دلالت بر استمرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 56 - 8

8 - تمسخر ، از شيوه هاى مبارزاتى كافران و مشركان با تعاليم آسمانى ( قرآن )

ي_حسرتى على ما فرّطت . .. و إن كنت لمن الس_خرين

آمدن كلمه {الساخرين} به صورت صفت (در قالب اسم فاعل) گوياى اين نكته است كه به تمسخر گرفتن تعاليم قرآن، به صورت مقطعى و موردى نبود; بلكه دائمى و مكرر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 7 - 4

4 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در برابر تمسخر و استهزاى مشركان

و كم أرسلنا . .. و ما يأتيهم من نبىّ إلاّ كانوا به يستهزءون

خداوند با بيان شيوه هميشگى كافران در برابر انبيا، در حقيفت پيامبراكرم(ص) را مورد تفقد و دلجويى قرار داد تا آن حضرت از مخالفت و حركت هاى تمسخرآميز منكران رسالت، نگران نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 2

2 - تأكيد قرآن بر بندگى و عبوديت عيسى ( ع ) در برابر خداوند ، مورد تمسخر و

استهزاى مشركان

و لمّا ضرب ابن مريم مثلاً إذا قومك منه يصدّون

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه مراد از {لمّا ضرب ابن مريم مثلاً} تكيه قرآن بر بندگى عيسى باشد; به قرينه اين كه در آيات بعد (إن هو إلاّ عبد) بر اين مسأله تكيه شده است.

استهزاهاى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 4

4- مشركان صدراسلام از سر عناد و از روى استهزا ، خواهان تحقق زودرس وعده هاى الهى ( عذاب ، غلبه اسلام و قيامت ) بودند .

أتى أمر الله فلاتستعجلوه

محتمل است مخاطب {لاتستعجلوه} مشركانى باشد كه خواهان تحقق وعده هاى الهى بودند، و از آن جايى كه معمولاً كسى خواهان پيروزى دشمن و شكست و خذلان خويش نيست، مى توان گفت: تعجيل مشركان براى آمدن عذاب، از سر عناد و تمسخر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 14 - 1

1 - مشركان صدر اسلام ، هر معجزه ملموس و روشنى را به شدّت مورد استهزا قرار داده و ايمان نمى آوردند .

و إذا رأوا ءاية يستسخرون

مقصود از {ءاية} معجزه است و متهم كردن آن به سحر از سوى مشركان (در آيه بعد) مؤيد همين مطلب است. گفتنى است {يستسخرون} به معناى {يسخرون} است و آمدن آن با {سين} و {تا} براى مبالغه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 1

1 - درخواست تمسخرآميز مشركان عصر بعثت ، نسبت به برپايى هر چه زودتر قيامت

يستعجل بها الذين لايؤمنون

بها

درخواست برپايى قيامت از سوى كسانى كه مؤمن به آن نيستند، نشانگر استهزاآميز بودن خواسته آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 81 - 2،6

2 - شرك پيشگان صدراسلام ، پيام وحى ( قرآن ) را جدى نگرفته و با آن برخوردى استهزاآميز داشتند .

أفبه_ذا الحديث أنتم مدهنون

6 - نكوهش مشركان صدراسلام از سوى خداوند ، به خاطر بى اعتنايى آنان نسبت به قرآن ، جدى نگرفتن رهنمود هاى آن و برخورد استهزاآميز با آن

أفبه_ذا الحديث أنتم مدهنون

استفهام در {أفبه_ذا الحديث} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 5 - 2

2 - صبر در برابر موضع گيرى هاى تكذيب گرانه و استهزاآميز شرك پيشگان صدراسلام ، توصيه خداوند به پيامبراكرم ( ص )

سأل سائل بعذاب واقع . .. فاصبر صبرًا جميلاً

توصيه به صبر _ پس از بيان بعضى از گفته ها و درخواست هاى كافران _ مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

استهزاهاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 1،2

1- كافران و مشركان مكه ، به هنگام رو به رو شدن با پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را مورد تمسخر و استهزا قرار مى دادند .

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

2- تمسخر و استهزا ، تنها شيوه برخورد مشركان و كافران مكه با شخص پيامبر ( ص ) بود .

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

حرف نفى {إن} و حرف استثنا {إلاّ} پس از آن _ كه بر

قصر دلالت مى كند _ و نيز آمدن {هزواً} به صورت مصدر، همگى بيانگر استمرار و شدت در كار استهزا و تمسخر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 4

4 - مشركان مكه ، با درخواست تحقق معجزه از سوى پيامبر ( ص ) در صدد تمسخر او بودند .

و قالوا لولا أنزل عليه

تعبير {و قالوا لولا أنزل عليه آيات من ربّه} به جاى {لولا يأتينا} ويا {لولا أنزل علينا}، مى تواند براى استهزا و مسخره كردن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 3

3 - موضع گيرى استهزاآميز مشركان مكه ، نسبت به بيان قرآن درباره تولد و زندگى عيسى بن مريم ( ع )

و لمّا ضرب ابن مريم مثلاً إذا قومك منه يصدّون

{صديد} (مصدر {يصدّون}) به معناى خنديدن و فرياد كشيدن و سر و صدا راه انداختن است. اين امور معمولاً به هنگام استهزا، تحقق پيدا مى كند.

استهزاى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 5

5 - استهزا شدن ، از عذاب هاى روحى مشركان و منكران معاد در عرصه قيامت

فاهدوهم إلى صرط الجحيم

به كار رفتن واژه {هدايت} _ كه براى راهنمايى به امر خير و مرغوب است _ درباره راندن به دوزخ، از باب تهكّم و استهزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 2

2 - سرزنش و استهزا ، از عذاب هاى روحى منكران معاد و مشركان در موقف

و بر سر راه دوزخ

ما لكم لاتناصرون

برداشت ياد شده از {ما}ى استفهاميه در {ما لكم} _ كه درصدد توبيخ و تهكم است _ به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 12

12 - مشركان در قيامت مورد سخره و تحقير الهى قرار مى گيرند .

و يوم يناديهم أين شركاءى

لحن آيه و نحوه خطاب در آن ({أين شركائى} و {يناديهم}) مى تواند مفيد برداشت بالا باشد.

استهزاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 7

7 _ قيامت، روز استهزاى مشركان و نماياندن ناتوانى و بطلان خدايان دروغين آنهاست.

و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين أشركواأين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 66 - 4

4 _ قريش و مشركان از سر استهزا، خواهان عملى شدن عذاب موعود بر خود به دست پيامبر(ص) بودند.

و كذّب به قومك . .. قل لست عليكم بوكيل

چنانچه مرجع ضمير {به} در {كذب به} عذاب باشد، جمله {قل . .. } گويا پاسخى است به سؤال ضمنى مشركان مبنى بر اين كه اگر عذاب واقع شدنى است بايد پيامبر(ص) آن را عملى سازد. بنابراين جمله {قل لست ... } قرينه اى است بر مطرح شدن سؤال از ناحيه مشركان.

اسلام مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 4 - 9

9 - جدايى كافران اهل كتاب و مشركان از حركت اسلام گرايانه ديگر هم كيشان خود ، پس از اتمام حجت بر

آنان بود .

و ما تفرّق الذين أُوتوا الكت_ب إلاّ من بعد ما جاءتهم البيّنة

در برداشت ياد شده {الذين اُوتوا الكتاب} همان {الذين كفروا} در آيه اول، دانسته شده است; با اين فرض كه مراد از آنان، كسانى اند كه پس از ظهور اسلام، به آن كافر شدند.

اسلام مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 106 - 9

9 _ عن ابى جعفر ( ع ) فى قول اللّه عز و جل : { و آخرون مرجون لامر اللّه } قال : قوم كانوا مشركين فقتلوا مثل حمزة و جعفر و اشباههما من المؤمنين ، ثم انهم دخلوا فى الاسلام فوحدوا اللّه و تركوا الشرك و لم يعرفوا الايمان بقلوبهم فيكونوا من المؤمنين فتجب لهم الجنة و لم يكونوا على جحودهم فيكفروا فتجب لهم النار ، فهم على تلك الحال اما يعذبهم و اما يتوب عليهم ;

از امام باقر (ع) درباره سخن خداى عز و جل كه مى فرمايد: {و گروهى ديگر به امر خدا واگذار شده اند} روايت شده: آنان گروهى از مشركانند كه افرادى مثل حمزه و جعفر و امثال آن دو از مؤمنان را كشتند ; سپس داخل اسلام شدند ; پس خدا را به يگانگى خواندند و شرك را ترك كردند; ولى ايمان قلبى نداشتند تا از مؤمنان باشند و بهشت براى آنان لازم آيد و انكار قبلى نبودند تا كافر محسوب شوند و آتش براى آنان لازم آيد، پس آنان كه در اين حال بودند يا خداوند عذابشان مى كند يا آنها را مى آمرزد}.

اصحاب كهف و مشركان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 16 - 3

3- اصحاب كهف ، جهت رهايى از مشركان ، غارى را براى جاى گرفتن برگزيدند .

فأوُواْ إلى الكهف

جاى گرفتن اصحاب كهف در غار، ظاهراً، به جهت مخفى ماندن از ديد مأموران و تعقيب كنندگان بوده است.

اصرار بر كفر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 51 - 1

1 _ خداوند ، مشركان و كفرپيشگان را به خاطر پافشارى بر كفر و ناباورى به قرآن ، ملامت و سرزنش فرمود .

أثم إذا ما وقع ءامنتم به ءالئن

اصرار مشركان بر گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 30 - 2

2 - رويكرد تمام عيار به دين خدا و مشغول نكردن خود به مشركان هواپرستى كه بر گمراهى خود پا مى فشارند ، لازم است .

بل اتّبع الذين ظلموا . .. فأقم وجهك للدين

{فا} در {فأقم} فصيحه و نتيجه گيرى از جمله محذوف است; يعنى : {حال كه روشن شد كه مشركان، به دليل هواپرستى شان، به خدا شرك مىورزند و هدايت ناپذيرند، تو، به آنان توجه نكن و تنها، به دين خدا متوجه باش. }.

اضطرار مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 74 - 3

3 - مشركان حق ناپذير و ستيزه جو ، از سرِ ناچارى و اضطراب به انكار عبادت كردن معبود هاى ادعايى خويش مى پردازند .

بل لم نكن ندعوا من قبل شيئًا

اطاعت از رهبران مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 2،3،7،12

2 - اظهار پشيمانى مشركان پيرو در صحنه قيامت ، از دوستى با سران شرك و اطاعت از ايشان در دنيا

و قال الذين اتبعوا لو أن لنا كرّة فنتبرأ منهم

3 - ندامت مشركان پيرو در قيامت از شركورزى و پشيمانى آنان از اطاعت سران ، ثمرى نداشته و موجب نجات آنان نخواهد شد .

و قال الذين اتبعوا لو أن لنا كرّة فنتبرأ منهم

چنانچه ندامت از شرك و . .. در قيامت براى نجاتشان مؤثر مى بود، مشركان آرزوى بازگشت به دنيا را نمى كردند.

7 - قيامت صحنه حسرت و اندوه مشركان پيرو ، از شركورزى و پيروى از سران شرك

كذلك يريهم اللّه أعملهم حسرت عليهم

12 - شركورزى ، محبت به سران شرك و پيروى از آنان ، عمل هاى حسرت آفرين و اندوهبار در سراى آخرت براى مشركان پيرو

كذلك يريهم اللّه أعملهم حسرت عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 169 - 9

9 - شيطان ، وادار كننده انسان ها به شركورزى و ترغيب كننده آنها به دوستى با سران شرك و پيروى از آنان *

و من الناس من يتخذ من دون اللّه أنداداً . .. إنما يأمركم بالسوء و الفحشاء

از مصداقهاى مورد نظر براى {سوء} و {فحشاء} به قرينه آيات قبل، شرك ورزى و . .. است.

اطاعت از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 10

10 - بايد از كسانى پيروى كرد كه به سوى خدا حركت مى كنند .

ج_هداك على أن تشرك بى . ..

فلاتطعهما ... و اتّبع سبيل من أناب إلىّ

اطمينان مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 44 - 2

2 - احساس اطمينان مشركان صدراسلام نسبت به پيروزى جمع متحد خويش بر پيامبر ( ص ) و مؤمنان

أم يقولون نحن جميع منتصر

اظهار بى گناهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 28 - 1

1 - تلاش مشركان فريب خورده براى تبرئه خويش از هرگونه نقش داشتن در امر گمراهى خود

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا

اعتراض اخروى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 4

4 _ نازل نشدن قرآن موجب اعتراض گمراهان و مشركان در قيامت به سبب نداشتن كتاب آسمانى و دور ماندن از هدايتهاى الهى

أو تقولوا لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

اعتراض مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 4

4 - مراسم قربانى مسلمانان ، مورد اعتراض ستيزه جويانه مشركان صدراسلام

لكلّ أُمّة جعلنا منسكًا هم ناسكوه فلاين_زعنّك فى الأمر

{نزاع} (مصدر {ينازعون}) به معناى مخاصمه و ستيزه جويى است. ضمير فاعل در {لاينازعنّك} به مشركان بازمى گردد و {ال} در {فى الأمر}، عوض از مضاف اليه و به تقدير {فى أمر المنسك} مى باشد; يعنى، مشركان در مسأله قربانى، نبايد با تو به ستيزه جويى برخيزند.

اعراض از توطئه هاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73 - 2

2- هشدار الهى به پيامبر (

ص ) براى برحذر بودن از وسوسه ها و توطئه هاى مشركان جهت لغزش آن حضرت

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك

اعراض از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 106 - 9

9 _ پيامبر(ص) موظف به رويگردانى از مشركان و اهميت ندادن به اتهامات آنان است.

و أعرض عن المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 94 - 4

4- پيامبر ( ص ) به اعراض و بى اعتنايى نسبت به اذيت ، آزار و كارشكنى مشركان و دشمنان و پايدارى در دعوت خويش مأمور شد .

فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين

مراد از {اعراض از مشركان} كناره گيرى دز آنان نيست، چون با فراز نخست آيه (فاصدع بما تؤمر) - كه فرمان به اظهار علنى دعوت مى دهد _ سازگار نيست; بلكه چون پيامبر(ص) در مكه مورد آزار و كارشكنى بسيار دشمنان و مشركان بودند، مقصود همان است كه در برداشت فوق آمده است. گفتنى است آيه بعد (إنا كفيناك المستهزءين) نيز مؤيد اين حقيقت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور وانهادن شرك پيشگان متعصب در غرقاب جهل و گمراهى شان

فذرهم فى غمرتهم حتّى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 30 - 2

2 - رويكرد تمام عيار به دين خدا و مشغول نكردن خود به مشركان هواپرستى كه بر گمراهى خود پا مى فشارند ، لازم است .

بل اتّبع

الذين ظلموا . .. فأقم وجهك للدين

{فا} در {فأقم} فصيحه و نتيجه گيرى از جمله محذوف است; يعنى : {حال كه روشن شد كه مشركان، به دليل هواپرستى شان، به خدا شرك مىورزند و هدايت ناپذيرند، تو، به آنان توجه نكن و تنها، به دين خدا متوجه باش. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 1

1 - رهنمود خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر وانهادن مشركان حق ناپذير در باتلاق فلسفه هاى پوچ و بازيگرانه خويش

فذرهم يخوضوا و يلعبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 1

1 - رهنمود خدا به پيامبر ( ص ) ، در وانهادن مشركان حق ناپذير به حال خويش

فاصفح عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 29 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مكلف به اعراض از مشركان دنيامحور و خداگريز

فأعرض عن من تولّى عن ذكرنا و لم يرد إلاّ الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 7

7 - هدايت ناپذيرى مشركان خداگريز ، موجب فرمان الهى به پيامبر ( ص ) در روى گردانى از تبليغ و هدايت آنان

فأعرض عن من تولّى . .. إنّ ربّك هو أعلم

با توجه به اين كه جمله {إنّ ربّك. ..} تعليل براى {فأعرض...} است، مطلب بالا استفاده مى شود.

اعراض مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 6

6_ مشركان و منكران

روز قيامت و كافران به پيامبر ( ص ) و قرآن ، روى گردانان از دعوت الهى اند .

والذين لم يستجيبوا له

آيات گذشته شاهد بر اين است كه مقصود از {الذين لم يستجيبوا له} مشركان و منكران رسالت پيامبر(ص) و ناباوران به قيامت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 6،8

6- مشركان ، به هنگام طرح وحدانيت پروردگار از سوى پيامبر ( ص ) بر اساس آيات قرآن ، با نفرت بسيار از آن حضرت روى برمى گرداندند .

و إذا ذكرت ربّك فى القرءان وحده ولّوا على أدب_رهم نفورًا

8- گريزان بودن مشركان از توحيد ، نمونه اى است از عدم تأمل و تعمق آنان در آيات قرآن

و جعلنا على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه . .. و إذا ذكرت ربّك فى القرءان وحده ولّوا عل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 39 - 5

5 - ذهن خرافه پرست مشركان ، بدون تمايل به كلام ناب و بى خرافه وحى *

أم له البن_ت و لكم البنون

با توجه به اين كه آيات شريفه، در مقام تأييد و تحكيم رسالت پيامبر(ص) است; بيان اعتقاد خرافى كافران در آيه بالا، مى تواند اشاره به يكى از عوامل عمده سرپيچى كافران از پذيرش رسالت (خرافه پرستى آنان) داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 4 - 9

9 - جدايى كافران اهل كتاب و مشركان از حركت اسلام گرايانه ديگر هم كيشان خود ، پس از اتمام حجت بر آنان بود .

و ما تفرّق

الذين أُوتوا الكت_ب إلاّ من بعد ما جاءتهم البيّنة

در برداشت ياد شده {الذين اُوتوا الكتاب} همان {الذين كفروا} در آيه اول، دانسته شده است; با اين فرض كه مراد از آنان، كسانى اند كه پس از ظهور اسلام، به آن كافر شدند.

اعراض مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 14 - 1

1- توبيخ مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر روى گردانى از پيامبراكرم ( ص ) ، به رغم دلايل آشكار آن حضرت

و قد جاءهم رسول مبين . ثمّ تولّوا عنه و قالوا معلّم مجنون

اعلام بخل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 100 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار متذكر شدن و به رخ كشيدن خصلت بخل مشركان به آنان

قل لو أنتم تملكون خزائن رحمة ربّى إذًا لأمسكتم خشية الإنفاق

اين برداشت، مبتنى بر اين است كه مخاطبان آيه، با توجه به آيات قبل، كافران باشند.

اعلام تبرى از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 216 - 1

1 - فرمان خدا به پيامبر ( ص ) مبنى بر اظهار بيزارى از رفتار شرك آميز خويشاوندان خود در صورت امتناع از ايمان آوردن

و أنذر عشيرتك. .. فإن عصوك فقل إنّى برىءٌ ممّا تعملون

ضمير فاعل در {عصوك} به {عشيرة} بازمى گردد.

اعلام فسخ معاهده با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 3

3 _ دستور خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر ابلاغ

الغاى پيمان عدم تعرض ، به مشركان معاهد

براءة من اللّه و رسوله إلى الذين عهدتم

اغواپذيرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 31 - 6

6 - شرك ورزيدن به خداى يگانه ، فرو افتادن از اوج كمالات انسانى و تبديل شدن به طعمه شيطان و گرفتار گشتن در دام او است .

و من يشرك باللّه فكأنّما خرّ من السماء فتخطفه الطير

افتراهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 2

2 - داشتن زاده و اختيار كردن فرزند ، از نسبت هاى نارواى يهود ، نصارا و مشركان به خداوند

و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه

مراد از ضمير در {قالوا} - به قرينه آيه 113 - يهود، نصارا و مشركان است. يهود {عزير} و نصارا {مسيح(ع)} را فرزند خدا مى پنداشتند و مشركان نيز فرشتگان را فرزند او مى شمردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 7

7 _ وعده الهى به كيفر مشركان به سبب افتراهاى آنان به خدا (ممنوعيت خوردن برخى از چهارپايان و محصولات، سوار نشدن بر برخى از چهارپايان، نبردن نام خدا به هنگام ذبح)

سيجزيهم بما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 48 - 2

2 _ مشركان وعده عذاب استيصال را ، به دليل نامعلوم بودن زمان وقوع آن ، دروغ و ادعاى بى اساس پيامبر ( ص ) و مؤمنان مى پنداشتند .

و يقولون متى هذا الوعد إن كنتم صدقين

با توجه به اينكه استفهام

در جمله {متى هذا الوعد} براى ريشخند و استهزاست، برداشت فوق از آن استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 68 - 10

10 _ مشركان بدون توجه به درستى و نادرستى مدعاى خويش ( فرزندگزينى خدا ) ، آن را به خدا نسبت مى دادند .

قالوا اتخذ اللّه ولداً . .. أتقولون على اللّه ما لا تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 13

13- افترا بستن به خدا ( مبنى بر شريك داشتن خداوند در امر روزى ) كار دائمى معتقدان به شرك ربوبى

بربّهم يشركون . .. و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_هم ... كنتم تفترون

احتمال دارد مراد از {تفترون} همان نكته اى باشد كه در آيه آمده است و آن دخالت دادن و سهيم دانستن معبودها و يا اسباب و عوامل در امر روزى دهى و يا نجات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 57 - 6

6- انتساب دخترانى به خداوند از سوى مشركان ، افترا و دروغى ساختگى است .

و يجعلون لله البن_ت سبح_نه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 6،10

6- مشركان على رغم استناد امر ناخوشايند به خداوند ، مدعى عاقبتى نيكو براى خود بودند .

و يجعلون لله ما يكرهون و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

10- مشركان ، در برابر اسناد امور ناروا به خداوند ، براى خود برترين ها را قائل بودند .

و يجعلون لله ما يكرهون . .. أن

لهم الحسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 10

10- دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر تبليغات سوء و افترا هاى مشركان

و يجعلون لله البن_ت . .. و يجعلون لله ما يكرهون ... تالله لقد أرسلنا إلى أُمم من

التفات از غيبت به خطاب در آياتى كه داراى سياق واحدى اند، احتمال دارد براى بيان مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 87 - 3

3- دست نيافتن مشركان در قيامت به بافته هاى دروغين خويش درباره شريك داشتن خداوند

و ضلّ عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 89 - 2

2- پندار فرزندگزينى خداوند ، ساخته و پرداخته خيال مشركان بود .

لقد جئتم شيئًا إدًّا

فعل {جئتم} خطاب به مشركان است; يعنى، فرزندگرفتن خداوند، سخنى است كه شما آن را آورده ايد; نه اين كه ريشه و اصلى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 96 - 5

5 - نسبت هاى نارواى مشركان ، به خدا و پيامبر ( ص )

نحن أعلم بما يصفون

مراد از {ما يصفون} _ به قرينه {سيئه} _ چيزهاى ناروايى است كه مشركان به خدا (از قبيل فرزند و همتا داشتن) و به پيامبر (از قبيل جنون) نسبت مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 3 - 2

2 - مشركان ، قرآن را ساخته و پرداخته پيامبر ( ص ) مى دانستند

.

أم يقولون افتري_ه

{فرى} ريشه {افترا} به آن دروغى گفته مى شود كه خود شخص آن را بسازد (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 180 - 5

5 - نسبت هاى مشركان به خداوند و توصيف هاى آنان از او ، ناسازگار با مقام عزت او است .

سبح_ن ربّك ربّ العزّة عمّا يصفون

يادآورى وصف {عزت} براى خداوند، در وقت تنزيه او از توصيف ها و نسبت هاى مشركان، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 7

7- كفرورزى و نسبت هاىِ نارواى مشركان به ساحت وحى و پيامبر ( ص ) ، مورد علم و آگاهى خداوند

قل . .. هو أعلم بما تفيضون فيه

افتراهاى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 1

1- مشركان دوران جاهليت ، چيزهايى را به خداوند نسبت مى دادند كه براى خود ، خوش نداشتند .

و يجعلون لله ما يكرهون

مراد از {يجعلون} (قرار مى دهند) به قرينه آيات قبل (و يجعلون لله البنات) اسناد دادن و متصف كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 88 - 1

1- فرزندگزينى ، از نسبت هاى نارواى شرك پيشگان عصر بعثت ، به خداوند

و قالوا اتّخذ الرحمن ولدًا

فعل {اتّخذ} گوياى آن است كه گويندگان اين سخن، معتقد بودند: خداوند يكى از موجودات را به فرزندى برگزيده است; نه آن كه فرزندى از او متولد شده باشد.

افتراهاى مشركان صدر اسلام

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 17 - 7

7 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، قرآن را ساخته ذهن پيامبر ( ص ) دانسته و آن حضرت را فردى مفترى ( كسى كه بر خدا دروغ مى بندد ) مى خواندند .

قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا أو بدّله . .. قل ... فمن أظلم ممن ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 37 - 7

7 _ شباهت و همگونى قرآن با كتاب هاى آسمانى پيشين ( تورات ، انجيل و . . . ) دستاويز مشركان صدر اسلام براى زدن برچسب { ساختگى بودن } به آن

و ما كان هذا القرءان أن يفترى من دون اللّه و لكن تصديق الذى بين يديه و تفصيل الك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 1

1 _ { ساختگى بودن } از برچسب هاى شرك پيشگان عصر بعثت به قرآن و در راستاى مبارزه آنان با پيامبر اكرم ( ص ) بود .

و ما كان هذا القرءان أن يفترى . .. أم يقولون افتريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 13 - 1

1_ مشركان عصر بعثت ، قرآن را دروغهايى ساخته و پرداخته دست پيامبر ( ص ) قلمداد مى كردند .

أم يقولون افتري_ه

{إفتراه} به معناى دروغ بافتن است. ضمير فاعلى در {إفتراه} به پيامبر(ص) برمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 15

- 8

8_ مشركان عصر بعثت به خاطر دنيا طلبى و تجمل گرايى ، قرآن را نپذيرفته و آن را ساخته دست پيامبر ( ص ) قلمداد مى كردند .

أم يقولون افتري_ه . .. من كان يريد الحي_وة الدنيا و زينتها

بيان پيامدهاى دنياخواهى و تجمل گرايى، پس از دعوت به توحيد و اقامه برهانى روشن براى آن، اشاره به ريشه هاى اصرار مشركان به كفرورزى دارد; يعنى، اينكه مشركان با وجود دليلى روشن بر حقانيت قرآن، حقايق مطرح شده در آن را نمى پذيرند به دليل دنياخواهى آنان است.

افتراهاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 61 - 6

6- مشركان مكه ، على رغم اسناد سخنان ناروا به خداوند ، مورد عقوبت دنيوى قرار نگرفتند و مهلت حيات پيدا كردند .

كنتم تفترون . و يجعلون لله البن_ت ... و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها

افتراى مشركان به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 2

2 _ مشركان صدر اسلام تحريمها و بدعتهاى نارواى خود را به خداوند نسبت مى دادند.

قل هلم شهداءكم الذين يشهدون أن الله حرم هذا

افراط مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 5 - 2

2 - مخالفت سرسختانه و افراط گرانه مشركان عصر بعثت ، با قرآن

أن كنتم قومًا مسرفين

افساد مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 50 - 6

6 _ مشركان ، مردمى تبهكار و مجرمند .

ماذا يستعجل منه

المجرمون

افساد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 8

8 - فتنه انگيزى مشركان مكه عليه مسلمانان صدر اسلام

أخرجوكم و الفتنة أشد من القتل

افشاى توطئه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 103 - 1

1- إخبار و پرده بردارى خداوند از توطئه هاى مخفيانه كافران و مشركان عليه حقانيت پيامبر ( ص ) و قرآن

و لقد نعلم أنهم يقولون إنما يعلّمه بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 42 - 3

3 - افشاگرى خداوند ، در مورد اهداف خائنانه و توطئه گرانه مشركان عليه جان پيامبر ( ص )

نتربص به ريب المنون . .. أم يريدون كيدًا

طبق گفته مفسران، ممكن است عبارت {يريدون . ..} نظر به توطئه {دارالندوه} داشته باشد.

افشاى جهل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 73 - 11

11 - برملا شدن ضعف و ناتوانى معبود ها ( اصنام ) و جهل و نادانى پرستندگان آنها با ضرب المثل خداوند ، براى همگان

ضعف الطالب و المطلوب

{ضَعافة} (مصدر {ضعف}) به معناى ناتوان شدن است; يعنى، طالب و مطلوب هر دو ناتوان شدند. ظاهراً مقصود اين است كه با دلايل قاطع و غيرقابل انكارى كه ارائه شد، نه تنها ضعف و ناتوانى بت ها; بلكه جهل و نادانى پرستندگان آنها نيز بر همگان آشكار شد.

افشاى خيانت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 42 - 3

3 - افشاگرى

خداوند ، در مورد اهداف خائنانه و توطئه گرانه مشركان عليه جان پيامبر ( ص )

نتربص به ريب المنون . .. أم يريدون كيدًا

طبق گفته مفسران، ممكن است عبارت {يريدون . ..} نظر به توطئه {دارالندوه} داشته باشد.

افشاى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 13

13 _ افشاى رفتار هاى فريبكارانه و كينه قلبى مشركان صدر اسلام نسبت به مسلمانان از سوى خداوند

و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة . .. و تأبى قلوبهم

آمدن فعلهاى {يظهروا}، {يرقبوا} و {تأبى} به صورت فعل مضارع كه دلالت بر حال و آينده مى كند، مى تواند حاكى از اين حقيقت باشد كه آيه در صدد افشاى رازهاى منافقان عليه مسلمانان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 4 - 3

3- خداوند ، پيامبر ( ص ) را از جلسات سرّى و گفتوگو هاى محرمانه مشركان ستم پيشه آگاه ساخت .

أسرّوا النجوى . .. قال ربّى يعلم القول فى السماء

اقرار اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 23 - 6

6 _ اعتراف مشركان در قيامت به الوهيت و ربوبيت خداوند

و اللّه ربنا ما كنا مشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 86 - 3،4

3- مشركان ، در قيامت به ربوبيت خداى يگانه ، اقرار مى كنند .

قالوا ربّنا ه_ؤلاء شركاؤنا

4- مشركان ، در قيامت به گناه و خطا بودن شرك مستمر خويش اعتراف مى كنند .

ه_ؤلاء شركاؤنا الذين

كنّا ندعوا من دونك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 2

2 - اقرار ذليلانه مشركان در تنگناى دوزخ ، به ربوبيت و پروردگارى خداوند

قالوا ربّنا غلبت . .. قومًا ضالّين

{غلبة} (مصدر {غلبت}) به معناى چيره شدن است. {شقوة} معادل {شقاوة} و در مقابل سعادت است. در اين جا مراد از شقاوت، عوامل و اسباب آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 74 - 1

1 - اعتراف مشركان حق ناپذير و ستيزه جو ، به بى فايده بودن كامل عبادت غيرخدا و حاجت خواهى از معبود هاى ادعايى خويش

أين ما كنتم تشركون . من دون اللّه قالوا ضلّوا عنّا بل لم نكن ندعوا من قبل شيئًا

جمله {ضلّوا عنّا} (از نظر ما ناپديد شدند و آنان را گم كرديم) كنايه از بطلان و پوچى آيين شرك و بى اثر بودن معبودهاى ادعايى در عرصه قيامت است. گفتنى است جمله {بل لم نكن ندعوا...} مى تواند به معناى بى اثر بودن حاجت خواهى از معبودها باشد; زيرا چيزى كه بى فايده است مانند اين است كه وجود ندارد. هم چنين مى تواند گوياى انكار عبادت معبودها باشد كه از سرِ ناچارى و اضطراب به آنها متوسل شده باشند. احتمال نخست مؤيد برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 13

13 - اعتراف مشركان در قيامت ، به بطلان باورهايشان نسبت به معبود هاى خويش

و يوم يناديهم أين شركاءى قالوا ءاذنّ_ك ما منّا من شهيد

اقرار مشركان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 3

3_ مشركان على رغم اعترافشان به اينكه قوام بخش امور بندگان خداوند است ، براى او شريك هاى متعددى برگزيده بودند .

أفمن هو قائم على كل نفس بما كسبت و جعلوا لله شركاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 1

1 _ اعتراف مشركان ، به تأثير تلاش هدايت گرانه پيامبر ( ص ) تا مرز متزلزل شدن پايه هاى عقايد شرك آلودشان

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 6

6 - قرآن ، به اعتراف مشركان بهانه جو كتاب هدايت است .

و قالوا إن نتّبع الهدى معك

با توجه به آيات پيشين _ كه سخن در آنها تماماً در رابطه با قرآن بود _ مى توان گفت كه مراد از {الهدى} قرآن است; يعنى، {إن نتّبع هدى القرآن معك}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 25 - 13

13 - مشركان ، به بطلان عقيده شرك آلودشان ، اعتراف ضمنى دارند .

و لئن سألتهم من خلق السموت . .. ليقولنّ اللّه قل الحمد للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 1

1 - اعتقاد و اعتراف مشركان ، به خالقيت يگانه خداوند و پديد آمدن جهان آفرينش ( آسمان ها ، زمين و . . . ) تنها به قدرت او

و لئن سألتهم من خلق السم_وت و الأرض

ليقولنّ اللّه

اقرار مشركان به توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 20

20 _ مشركان به هنگام مرگ به كفر و واهى بودن باورهاى خويش (پذيرش خدايان پوچ به جاى خداى يگانه) شهادت خواهند داد.

و شهدوا على أنفسهم أنهم كانوا كفرين

اقرار مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 88 - 4

4- مشركان عصر بعثت ، به رحمانيت خدا اعتراف داشتند .

و قالوا اتّخذ الرحمن ولدًا

اقرار مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 15 - 3

3 - پى بردن مشركان صدر اسلام به اعجاز و خارق العاده بودن قرآن كريم

و قالوا إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

سحر دانستن قرآن، اعتراف به اعجاز و خارق العاده بودن آن است; زيرا سحر، خود نوعى از كارهاى خارق العاده است و مشركان به ناچار و از سر لجاج و عناد، قرآن را به آن متهم كرده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 1

1 - اعتقاد و اقرار مشركان عصرت بعثت ، به عزت و دانايى آفريدگار هستى

و لئن سألتهم . .. ليقولنّ خلقهنّ العزيز العليم

اقرار مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 4

4 - اعتراف ناخودآگاه مشركان مكه ، به تأثير خارق العاده قرآن در مخاطبان خود

قالوا ه_ذا سحر

اگر مشركان مكه شاهد چنين تأثيرى نبودند، دليلى نداشت كه آن را سحر معرفى كنند.

اقليت مشركان صدر اسلام

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 7،9

7 _ معدودى از مشركان مى دانستند كه خداوند توان آوردن معجزه درخواستى آنان را دارد.

و لكن أكثرهم لايعلمون

9 _ اقليتى از مشركان به فلسفه نازل نشدن معجزات ويژه درخواستى خويش آگاه بودند.

و قالوا لولا نزل عليه ءاية . .. و لكن أكثرهم لايعلمون

اكثريت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 17

17- بيشتر مشركان نسبت به حقيقت صفات خدا و قابل مقايسه نبودن مخلوقات با او ، ناآگاهند .

بل أكثرهم لايعلمون

برداشت فوق به خاطر اين است كه صدر آيه سخن از قابل مقايسه نبودن خلق با خدا بود و نفى علم (لايعلمون) نيز به همين زمينه نظر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 4

4 - بيشتر مشركان ، وعده پيامبر ( ص ) را درباره وقوع قيامت باور نداشتند .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون . و يقولون متى ه_ذا الوعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 41 - 7

7 - اخبار ملائكه در قيامت به اين كه بيشتر مشركان ، به جن ايمان داشته اند .

و يوم يحشرهم . .. يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم كانوا يعبدون . قالوا ... بل كانوا

اكثريت مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 8

8 _ نقض شدن پيمان عدم تعرض ، از سوى اكثريت مشركان صدر اسلام

الذين عهدتم من المشركين

مقصود از

{الذين عاهدتم} _ به دليل آيات 4 و 7 _ مشركان معاهدى هستند كه ملتزم به رعايت پيمانهاى صلح نبودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 1

1 _ نقض شدن پيمان عدم تعرض از سوى اكثريت مشركان صدر اسلام

كيف يكون للمشركين عهد

مراد از مشركان در جمله {كيف يكون للمشركين عهد} _ به قرينه {إلا الذين عاهدتم عند المسجد الحرام} _ مشركان معاهدى هستند كه بر پيمان خود با مسلمانان پايبند نماندند. ذيل آيه بعد (و أكثرهم فاسقون) بيانگر نقض پيمان از سوى اكثريت آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 15

15 _ اكثريت مشركان صدر اسلام بر پيمان عدم تعرض خود با مسلمانان پايبند نمانده و آن را نقض كردند .

و أكثرهم فسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 83 - 3

3- بيشتر مشركان صدراسلام ، علاوه بر انكار عملى نعمت هاى الهى ، به زبان نيز كفر مىورزيدند .

يعرفون نعمت الله ثمّ ينكرونها و أكثرهم الك_فرون

انكار و ناسپاسى نعمتهاى الهى يا با زبان است و يا با عمل. جمله {ثمّ ينكرونها} مى تواند گوياى كفران عملى و جمله {و أكثرهم الكافرون} بيانگر ناسپاسى با زبان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 121 - 8

8 - رسوخ روحيه كفرورزى و حق ناپذيرى ، در بيشتر مشركان صدراسلام

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به قوم نوح بازمى گردد; اما در عين

حال تعريض به مشركان صدر اسلام نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 71 - 4

4 - خداوند ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان اندك او را در برابر مخالفت اكثريت كافران و مشركان صدر اسلام ، تسلّى خاطر و دلدارى داد .

و لقد ضلّ قبلهم أكثر الأوّلين

مفسران برآنند كه يادآورى گمراهى اكثريت امت هاى گذشته، در شرايطى كه پيامبر(ص) و گروندگانِ اندك به آن حضرت در شرايط سخت مكه قرار داشتند و با مخالفت هاى بيشتر كافران و مشركان رو به رو بودند، به منظور دلدارى به پيامبر(ص) و گروندگان به ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 19

19 - گرايش مشركان صدراسلام به شرك ، برخاسته از جهل و ناآگاهى اكثريت آنان بود .

بل أكثرهم لايعلمون

اكثريت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 4

4 _ بيشتر مشركان مكّه ، مردمانى حق نشنو و نابخرد

إذا رأوك إن يتّخذونك . .. أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

برداشت فوق، با توجه به نزول آيه شريفه در مكه است; چرا كه بيشتر مشركان آن شهر در نيمه نخست بعثت داراى چنين خصلتى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 47 - 10

10 - اكثر مشركان مكه ، كافر بوده و به آيات خدا ، ايمان نياوردند .

و من ه_ؤلاء من يؤمن به و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون

به قرينه {و من ه_ؤُلاء من يؤمن به}،

{الكافرون}، اكثر مشركان مكه را تشكيل مى دهند.

اماكن امن مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 8

8 _ اماكن سكونت ( شهر ها ، روستا ها و . . . ) مشركان پيمان شكن صدر اسلام تنها مراكز امن اعلام شده از سوى خدا براى آنان

فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم . .. ثم أبلغه مأمنه

امتحان با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 20 - 6

6 _ خداوند ، مسلمانان صدراسلام را ، به وسيله كارشكنى و دشمنى مشركان و كافران در بوته آزمايش قرار داد .

و جعلنا بعضكم لبعض فتنة أتصبرون

از ديدگاه برخى از مفسران، چون آيه شريفه در مكّه نازل گرديده است و مؤمنان در آن شهر بسيار مورد شكنجه و آزار قرار داشتند و نيز اين آيه در صدد دلدارى به پيامبر(ص) و مؤمنان است، مى توان گفت كه مقصود از {بعضكم} مسلمانان اند.

امتحان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 2

2- تأخير مجازات مشركان و كافران ، وسيله فتنه و آزمايش آنان است .

إن أدرى أقريب . .. إن أدرى لعلّه فتنة لكم

امتحان مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 1

1- آزمايش كافران و مشركان حق ناپذير صدراسلام ، فلسفه به تأخير افتادن عذاب آنان و نامعلوم بودن زمان شكست آنها است .

و إن أدرى لعلّه فتنة لكم

ضمير {لعلّه} به نكته اى برمى گردد كه از دو آيه قبل

استفاده مى شود. آن نكته، مسأله تأخير عذاب كافران و مشركان و يا نامعلوم بودن زمان شكست آنان و پيروزى مسلمين است.

امداد به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 43 - 3

3- معبود هاى مشركان از يارى رساندن به خود ناتوان و از يارى خدا محروم اند .

لايستطيعون نصر أنفسهم و لا هم منّا يصحبون

{يصحبون} (از ريشه {صَحِبَ}) به معناى {عاشَر} است و لازمه اين معنا، نصرت و تأييد است; زيرا همنشين از ديگر همنشينان حمايت خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 8

8 _ كافران و مشركان ، منكر ربوبيت مطلق خدا هستند و همواره در برابر آن ايستاده و در اين راه پشتيبان يكديگراند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و كان الكافر على ربّه ظهيرًا

{الف و لام} در كلمه {الكافر} براى استغراق است و اين كلمه شامل تمامى كافران مى شود. {ظهير} (فعيل به معناى فاعل) نيز به معناى معين و پشتيبان است. گفتنى است آمدن فعل {كان} در آغاز مبتدا و خبر، بيانگر استمرار خبر براى مبتدا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 74 - 6

6 - حمايت و يارى شدن ، انگيزه و دليل مشركان و بت پرستان ، براى روى آوردن به آيين شرك و بت پرستى

و اتّخذوا من دون اللّه ءالهة لعلّهم ينصرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين اساس است كه {لعلّ} در آيه شريفه براى تعليل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- يس - 36 - 75 - 1،3

1 - معبود هاى ادعايى مشركان ، از هرگونه نصرت و يارى به آنان ناتوان اند .

لايستطيعون نصرهم

3 - معبود هاى ادعايى به روز رستاخيز ، در حالى كه همچون سپاهِ آماده به خدمت براى مشركان اند ، از هرگونه يارى رسانى به آنان ناتوان خواهند بود .

لايستطيعون نصرهم و هم لهم جند محضرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه ضمير {هم} به معبودها و ضمير {لهم} به مشركان بازگردد و اين جمله حال براى ضمير غايبى در{لايستطيعون} باشد. بر اين اساس، اين تركيب از باب مبالغه آمده است; زيرا متمركز كردن تمامى نيروها در قالب يك سپاهِ آماده به خدمت و در عين حال ناتوان بودن از يارى رسانى، نشان دهنده اوج ناتوانى معبودها مى باشد. گفتنى است بر اساس اين نظر، آيه شريفه ناظر به روز قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 1

1 - ناتوانى مشركان و هم فكران و معبود هاى آنان از يارى يكديگر

احشروا الذين ظلموا و أزوجهم . .. ما لكم لاتناصرون

امدادهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 8

8 _ كافران و مشركان ، منكر ربوبيت مطلق خدا هستند و همواره در برابر آن ايستاده و در اين راه پشتيبان يكديگراند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و كان الكافر على ربّه ظهيرًا

{الف و لام} در كلمه {الكافر} براى استغراق است و اين كلمه شامل تمامى كافران مى شود. {ظهير} (فعيل به معناى فاعل) نيز به

معناى معين و پشتيبان است. گفتنى است آمدن فعل {كان} در آغاز مبتدا و خبر، بيانگر استمرار خبر براى مبتدا است.

امكانات دنيوى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 3

3- تأخير عذاب و كيفر مشركان و كافران حق ناپذير ، به خاطر بهره بردن ناچيز و موقتى آنان از متاع هاى دنيوى است .

إن أدرى لعلّه . .. مت_ع إلى حين

امكانات دنيوى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 10

10 - مشركان بهانه جو و حق گريز صدر اسلام ، عناصرى مرفه و برخوردار از موهبت هاى دنيوى

و قالوا إن نتّبع الهدى معك . .. كمن متّعن_ه مت_ع الحي_وة الدنيا

امكانات مادى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 70 - 2

2 _ برخوردارى مشركان و كافران از رفاه و در اختيار داشتن امكانات دنيوى ، نشان رستگارى آنان نيست .

لا يفلحون. متع فى الدنيا

جمله {متاع فى الدنيا} پاسخ از پرسش مقدر است ; يعنى، بعد از اينكه خداوند درباره مشركان افترازننده فرمود: {آنان رستگار نخواهند بود}، اين سؤال پيدا مى شود كه: پس آن همه رفاه و برخوردارى از امكانات دنيوى در زندگى آنان چه معنايى دارد؟ خداوند پاسخ داد: {متاع فى الدنيا . .. }.

امكانات مادى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 4

4- برخى از مردم كافر و مشرك در عصر ظهور اسلام ، از ثروت و امكانات چشمگيرى

برخوردار بودند .

لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

امكانات مادى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45 - 5

5 - مشركان مكه ( قريش ) ، اندازه يك دهم برخوردارى ملت هاى پيشين را نداشته اند .

و ما بلغوا معشار ما ءاتين_هم

{معشار} يك دهم چيزى را مى گويند (مفردات راغب).

امكانات مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 1

1- قوم عاد ، برخوردار از قدرت و امكانات بس فزون تر از مشركان مكه

و لقد مكّنّ_هم فيما إن مكّنّ_كم فيه

حرف {إن} نافيه است.

امنيت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 11

11 _ مشركان مى پنداشتند امنيت آنان با پرستش بتها و ديگر معبودها تأمين مى گردد.

فأى الفريقين أحق بالأمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 4 - 13

13 - خداوند ، براى غير موحدان نيز از نعمت امنيت دريغ نمىورزد .

فليعبدوا . .. و ءامنهم من خوف

اميدوارى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 8

8 _ مشركان، غوطهور در پندارهاى بى اساس خويش و اميدوار به كمكهاى خدايان دروغين در قيامت

أين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 74 - 4

4 - مشركان و بت پرستان ، اميدوار به يارى رسانى معبود هاى خويش

و اتّخذوا من دون اللّه ءالهة لعلّهم ينصرون

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 26 - 3

3 - مشركان ، در اميد واهى شفاعت فرشتگان از آنان *

و كم من ملك فى السم_وت لاتغنى شف_عتم شيئًا

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه ذكر اين آيه _ پس از يادكرد عقايد مشركان _ بدان جهت باشد كه آنان، بت ها را تمثال فرشتگان دانسته و با پرستش بت ها، انتظار شفاعت را از فرشتگان داشته اند.

اميدوارى معبودان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 57 - 9

9- معبود هاى مشركان ، خود ترسان از عذاب خدا و اميدوار به رحمت او هستند .

يرجون رحمته و يخافون عذابه

انتظار عذاب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 179 - 3

3 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور به صبر و انتظار در خصوص شكست كافران معاند و عذاب شدن آنان

و تولّ عنهم . .. و أبصر

توصيه به نظاره كردن بر احوال كافران معاند، پس از سفارش به بى اعتنايى به آنان (و تولّ عنهم) در حقيقت، توصيه به صبر و انتظار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 5

5 - پيامبر ( ص ) با اضطراب و نگرانى چشم به راه نزول عذاب از جانب خداوند بر مشركان و كافران بود .

فإمّا نرينّك بعض الذى نعدهم أو نتوفّينّك فإلينا يرجعون

آيه شريفه، در مقام دلدارى به پيامبراسلام(ص) است و اين، از وجود نوعى نگرانى و ناراحتى در آن حضرت حكايت مى كند.

انتظارات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 34 - 3،3

3- مشركان ، در انتظار نابودى شريعت پيامبر ( ص ) با مرگ وى بودند .

أفإيْن متّ فهم الخ_لدون

از لحن آيه استفاده مى شود كه مشركان و مخالفان پيامبراسلام(ص) در انتظار مرگ او و يا در صدد كشتن ايشان بودند; چنان كه در برخى از سوره هاى مكى قرآن به اين مسأله تصريح شده است (أم يقولون شاعر نتربص به ريب المنون).

3- مشركان ، در انتظار نابودى شريعت پيامبر ( ص ) با مرگ وى بودند .

أفإيْن متّ فهم الخ_لدون

از لحن آيه استفاده مى شود كه مشركان و مخالفان پيامبراسلام(ص) در انتظار مرگ او و يا در صدد كشتن ايشان بودند; چنان كه در برخى از سوره هاى مكى قرآن به اين مسأله تصريح شده است (أم يقولون شاعر نتربص به ريب المنون).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 13 - 2

2 - مشركان ، در انتظار شفاعت معبودان برگزيده خويش در پيشگاه خداوندند .

و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا

نفى كردن شفاعت معبودان مشركان، حاكى از اين نكته است كه مشركان، چنين توقع و انتظارى داشته اند و گرنه نفى آن، چندان معنايى نداشت.

انتقاد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 2

2 - انتقاد جاهلانه مشركان مكه به نزول وحى بر محمد ( ص ) و نه فردى از اشراف

و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم

انتقام از مشركان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 7

7 - انتقام از مشركان و كافران ، سنت تخلّف ناپذير الهى است .

فإنّا منهم منتقمون

انتقام از مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 16 - 5

5- جنگ بدر ، ميدان انتقام الهى از مشركان و ضربه اى سخت و شكننده بر جبهه شرك *

يوم نبطش البطشة الكبرى إنّا منتقمون

طبق نظر مفسران، ممكن است اين آيه نظر به جنگ بدر داشته باشد. اين در صورتى است كه عذاب ذكر شده در آيات پيشين را عذاب دنيوى بدانيم.

انتقام جويى مشركان پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 4

4 - حس انتقام جويى ، وادار كننده مشركان پيرو به تبرّى از سران شرك ، نه حق جويى و حقيقت طلبى

فنتبرأ منهم كما تبرّءوا منا

جمله {كما تبرءوا منا} (چون آنان از ما بيزارى كردند و يا همان گونه كه آنان از ما بيزارى جستند) بيانگر انگيزه اظهار تبرى مشركان پيرو است.

انحراف مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 11

11 - شرك ، آيينى انحرافى و مشركان مردمانى منحرف از راه راست

أنّما إل_هكم إل_ه وحد فاستقيموا إليه

اندوه اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 7

7 - قيامت صحنه حسرت و اندوه مشركان پيرو ، از شركورزى و پيروى از سران شرك

كذلك يريهم اللّه أعملهم حسرت عليهم

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

14 - روم - 30 - 13 - 8

8 - ناتوانى معبودان مشركان از شفاعت آنها در پيشگاه خداوند ، از عوامل يأس و اندوه آنان در قيامت است .

و يوم تقوم الساعة يبلس المجرمون . و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا

ذكر {و لم يكن لهم. .. شفعؤا} پس از بيان نااميدى مشركان در قيامت، ممكن است براى اشاره به اين نكته باشد كه يأس آنان، ناشى از شفيع نداشتن شان است.

اندوه بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 10

10- كافران و مشركان حق ناپذير ، شايسته دلسوزى نيستند .

لاتمدّنّ عينيك . .. و لاتحزن عليهم

حزن و اندوه پيامبر(ص) درباره كافران و مشركان _ همان گونه كه مفسران گفته اند _ به خاطر حق ناپذيرى آنان بود. نهى شدن پيامبر(ص) از اندوه براى آنان، ممكن است از اين جهت باشد كه آنان ارزش چنين اندوهى را ندارند.

اندوه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 58 - 5

5- مشركان ، با دريافت خبر دختردار شدن ، آكنده از اندوه مى شدند و از شدت شرمندگى آن را بروز نمى دادند .

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى . .. و هو كظيم

{كظم} در لغت، راه خروج نَفَس است و در حبس نفس و سكوت استعمال مى شود و در آيه، مراد از {كظيم} كسى است كه آكنده از اندوه است.

اندوه مشركان پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 12

12 - شركورزى ، محبت

به سران شرك و پيروى از آنان ، عمل هاى حسرت آفرين و اندوهبار در سراى آخرت براى مشركان پيرو

كذلك يريهم اللّه أعملهم حسرت عليهم

انذار مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 5

5_ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار انذار مشركان و ترساندن آنان از فرجامى شوم

ألاّ تعبدوا إلاّ الله إننى لكم منه نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 12

12- تهديد شدن مشركان توطئه كننده عليه پيامبر ( ص ) به عذابى غير مترقبه و غير قابل پيش بينى

أفأمن الذين مكروا السيّئات . .. أو يأتيهم العذاب من حيث لايشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 55 - 4

4- مشركان ناسپاس ، مورد تهديد شديد خداوند

بربّهم يشركون . ليكفروا ... فتمتّعوا فسوف تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 16

16- مشركان ، به خاطر عقايد و سخنان ناروا ، مورد تهديد خدا قرار گرفتند .

إنكم لتقولون قولاً عظيمًا . .. تع_لى عمّا يقولون ... إنه كان حليمًا غفورًا

ذكر جمله {إنه كان حليماً غفوراً} بيانگر اين است كه سخنان نارواى مشركان، شايسته مجازات است اگرچه به جهت حلم و غفران خداوند، فعلاً كيفر نشوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 76 - 4

4- تهديد خداوند به هلاكت حتمى و قريب الوقوع مشركان ، در صورت اخراج پيامبر ( ص ) از مكه

و إذًا لايلبثون خل_فك إلاّ قليلاً

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 4

4- مشركان و كافران حق ناپذير و بهانه جو ، مورد تهديد خداوند

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً. قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

تذكر خداوند به گواه و ناظر بودن ميان پيامبر(ص) و مشركان حق ناپذير، مى تواند به منظور تهديد آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 1،10،11

1- هشدار و انذار عمومى به مشركان لجوج و روى گردانان از توحيد ، از وظايف پيامبراكرم ( ص )

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

{إيذان} به معناى {اعلام} است و نوعاً در جايى استعمال مى شود كه اين اعلام همراه با نوعى تحذير و هشدار باشد; يعنى، در معناى {انذار} به كار مى رود.

10- پيامبر ( ص ) ، مشركان و كافران حق ناپذير را به عذاب الهى تهديد كرد .

إن أدرى أقريب أم بعيد ما توعدون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {ماتوعدون}، عذاب الهى در دنيا و يا آخرت باشد.

11- پيامبر ( ص ) ، پيروزى اسلام را به مشركان و كافران حق ناپذير يادآور شد و شكستشان را به آنان هشدار داد .

و إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {ماتوعدون} پيروزى اسلام و شكست جبهه شرك و كفر باشد. گفتنى است كه جمله {أنّ الأرض يرثها عبادى الصالحون} در آيه 105 مؤيد همين ديدگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 42 - 2

2 - مشركان ،

از سوى خداوند به فرجامى ناخوشايند ، تهديد شدند .

إنّ اللّه يعلم ما يدعون من دونه من شىء

خبر دادن به اين كه خداوند، آگاه از چيزهايى است كه مشركان به عنوان خدا و معبود گرفته اند، كنايه از تهديد خود مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 26 - 6

6 - هشدار خداوند به مشركان درباره عاقبت و آخرتشان

قل يجمع بيننا ربّنا ثمّ يفتح بيننا بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 23 - 1

1 - مسؤوليت پيامبر ( ص ) در برابر مشركان و كافران لجوج و حق ناپذير در صدراسلام ، تنها انذار و هشدار بود .

و ما أنت بمسمع من فى القبور . إن أنت إلاّ نذير

حصر در اين آيه _ با توجه به آيات پيشين _ از نوع حصر اضافى و در ارتباط با كافران و مشركان لجوج است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 13 - 1

1 - پيامبر ( ص ) مأمور بيم دادن به كسانى كه آيات روشن توحيد و ربوبيت خداوند را نپذيرفته ، از آن اعراض مى كنند .

فإن أعرضوا فقل أنذرتكم

آيات پيشين _ كه بيانگر دلايل توحيد و ربوبيت يگانه خداوند بود _ قرينه بر اين است كه متعلق {أعرضوا} دلايل روشن توحيد و ربوبيت مى باشد.

انذار مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 98 - 5

5- خداوند ، كافران و مشركان متعصب و سرسخت عصر بعثت را به نابودى

و عذاب استيصال ، تهديد كرد .

و تنذر به قومًا لدًّا . و كم أهلكنا قبلهم من قرن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 72 - 8

8 - تهديد شدن مشركان كينه توز به آتش دوزخ ، از سوى پيامبر ( ص ) و به دستور خداوند

قل أفأنبّئكم بشرّ من ذلكم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 6

6 - تهديد مشركان حق ناپذير صدراسلام ، به عذاب الهى

فذرهم فى غمرتهم حتّى حين

انذار مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 15

15- هشدار خداوند به مشركان مكه براى اجتناب از اغوا ها و ظاهرسازى هاى شيطان

تالله لقد أرسلنا إلى أمم من قبلك فزيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم . .. و لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 3

3- تهديد پيامبر ( ص ) به مشركان مكه ، در امكان نزول عذاب با سقوط قطعاتى از آسمان بر سر آنان

أو تسقط السّماء كما زعمت علينا كسفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 7

7- تهديد سران مشرك و ستيزه جوى مكه از سوى خداوند

ذق إنّك أنت العزيز الكريم

چنان كه از لحن آيات و برخى از تفاسير استفاده مى شود، اين آيات تعريضى به سردمداران شرك مكه دارد.

انسان شناسى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 7

7

- انسان ، موجودى جاودان در بينش اديان الهى و پديده اى فناپذير در نگرش شرك پيشگان تاريخ

بل قالوا . .. قالوا أءذا متنا ... أءنّا لمبعوثون

انقياد اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 52 - 2

2- خداوند ، به هنگام برپايى قيامت ، مشركان را به حيات مجدد فرا مى خواند و آنان بى هيچ درنگ و تأملى ، به او پاسخ گفته و با ستودن او زنده خواهند شد .

يوم يدعوكم فتستجيبون بحمده

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مرجع ضمير {كم} منكران معاد و مشركان باشد كه از زمان وقوع قيامت سؤال مى كردند و نيز {يوم} بدل براى {قريباً} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 26 - 1

1 - تسليم و انقياد كامل مشركان به پيشگاه عدل الهى در عرصه قيامت

بل هم اليوم مستسلمون

آمدن {مستسلمون} از باب استفعال، بيانگر مبالغه در تسليم است.

انگيزه بت پرستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 81 - 3

3- تحصيل عزت و اعتبار ، از انگيزه هاى مشركان در پرستش معبود هاى خويش

واتّخذوا . .. ليكونوا لهم عزًّا

{عزّاً} مصدر است و مى تواند در توصيف مفرد و جمع به كار رود. كلمه ياد شده در اين آيه، يا به معناى اسم فاعل {معزّين} است (يعنى پرستش معبودها به انگيزه عزت بخش بودن آنها صورت مى گيرد) و يا مراد مبالغه است (يعنى مشركان معتقد بودند كه معبودهايشان، عزّت مجسّم هستند و ارتباط با آنان زمينه ساز

دريافت عزت است).

انگيزه جن پرستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 81 - 3

3- تحصيل عزت و اعتبار ، از انگيزه هاى مشركان در پرستش معبود هاى خويش

واتّخذوا . .. ليكونوا لهم عزًّا

{عزّاً} مصدر است و مى تواند در توصيف مفرد و جمع به كار رود. كلمه ياد شده در اين آيه، يا به معناى اسم فاعل {معزّين} است (يعنى پرستش معبودها به انگيزه عزت بخش بودن آنها صورت مى گيرد) و يا مراد مبالغه است (يعنى مشركان معتقد بودند كه معبودهايشان، عزّت مجسّم هستند و ارتباط با آنان زمينه ساز دريافت عزت است).

انگيزه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 43 - 2

2 - شفاعت و واسطه شدن معبود ها ، هدف و انگيزه مشركان از عبادت كردن آنها

أم اتّخذوا من دون اللّه شفعاء

انگيزه مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 10

10- برخورد منكرانه كافران و مشركان مكه با قرآن ، برخاسته از منطق و عقل نبود ; بلكه انگيزه نفسانى _ روانى داشت .

و إذا ذكرت ربّك فى القرءان وحده ولّوا على أدب_رهم نفورًا

{نفرت} از مقولات نفسانى - روانى است. بنابراين موضع نفرت آلود مشركان با قرآن، برخاسته از انگيزه هاى نفسانى - روانى آنان بود.

انگيزه ملائكه پرستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 81 - 3

3- تحصيل عزت و اعتبار ، از انگيزه هاى مشركان در پرستش معبود هاى خويش

واتّخذوا .

.. ليكونوا لهم عزًّا

{عزّاً} مصدر است و مى تواند در توصيف مفرد و جمع به كار رود. كلمه ياد شده در اين آيه، يا به معناى اسم فاعل {معزّين} است (يعنى پرستش معبودها به انگيزه عزت بخش بودن آنها صورت مى گيرد) و يا مراد مبالغه است (يعنى مشركان معتقد بودند كه معبودهايشان، عزّت مجسّم هستند و ارتباط با آنان زمينه ساز دريافت عزت است).

انگيزه هاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 74 - 6

6 - حمايت و يارى شدن ، انگيزه و دليل مشركان و بت پرستان ، براى روى آوردن به آيين شرك و بت پرستى

و اتّخذوا من دون اللّه ءالهة لعلّهم ينصرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين اساس است كه {لعلّ} در آيه شريفه براى تعليل باشد.

انگيزه هاى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 3

3 _ جلب سود و دفع زيان ، انگيزه شرك پيشگان عصر بعثت در پرستش خدايان پندارى خود

و يعبدون من دون اللّه ما لا يضرهم و لا ينفعهم

اهداف مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 55 - 2

2- هدف رهيدگان از ناگوارى ها از گرايش به شرك ، انكار خدايى بودن نجاتشان است .

ثمّ إذا مسّكم الضرّ . .. ليكفروا بما ءاتين_هم

لام {ليكفروا} احتمال دارد به معناى {كى} باشد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: آنان شرك ورزيدند تا اثبات كنند كه نجاتشان از جانب خداوند نبوده است. در اين برداشت مراد از {ما ءاتيناهم}

رفع ناگوارى و معناى {يكفروا} همان پوشاندن و انكار كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 61 - 9

9 - پافشارى برخى از مشركان بر شرك ، معلول تعصب يا اهداف خائنانه است ، نه ناشى از نادانى صرف .

بل أكثرهم لايعلمون

قيد {أكثر} بيانگر اين واقعيت است كه در ميان مشركان، كسانى وجود دارند كه على رغم آگاهى به بطلان شرك، به خاطر اهداف نادرستى از آن حمايت مى كنند.

اهميت انذار مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 24

24 - دعوت به توحيد و انذار مشركان ، وظيفه اى عمومى براى مسلمانان

كبر على المشركين ما تدعوهم إليه

با توجه به جمع بودن {ما تدعوهم}، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

اهميت تبرى از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 67 - 2

2- لزوم اظهار تنفر و انزجار از مشركان و عقايد انحرافى و باطل آنها و ارائه راه هدايت به آنان

إذ قال لأبيه . .. أُفّ لكم و لماتعبدون

اهميت مبارزه با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 37 - 6

6 - ضرورت مبارزه قاطع و بدون كمترين تعلل با حاكميت شرك و مشركان

فلنأتينّهم بجنود . .. و هم ص_غرون

از سياق آيات استفاده مى شود كه هدف اصلى سليمان، مبارزه با حاكميت شرك و مشركان بوده است. به همين خاطر هديه آنها را نمى پذيرد و قاطعانه اعلام جنگ مى كند و حاكمان مشرك را به تبعيد،

آوارگى، ذلت و خوارى تهديد مى نمايد. روش سليمان(ع) به عنوان پيامبر الهى، الگويى است كه بايد از آن سرمشق گرفت.

اهميت هدايت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 67 - 2

2- لزوم اظهار تنفر و انزجار از مشركان و عقايد انحرافى و باطل آنها و ارائه راه هدايت به آنان

إذ قال لأبيه . .. أُفّ لكم و لماتعبدون

ايجاد محدوديت براى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 1،4

1 _ هلال ماه صفر سال دهم هجرت ، آغاز اجراى فرمان كشتن و منع عبور و مرور مشركان و سلب آزادى سير و سياحت از آنان

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين

توصيف {الأشهر} به {الحرم} حاكى از اين است كه: منظور از {أربعة أشهر} در آيه دوّم (فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر) ماههاى حرام سال ; يعنى، رجب، ذيقعده، ذيحجه و محرّم است. بر اين مبنا {ال} در {الأشهر} براى عهد حضورى مى باشد ; يعنى هنگامى كه اين سه ماه حرام _ كه اكنون با اعلام پيام برائت در روز حج اكبر مصادف شده است _ پايان يافت، مشركان را بكشيد. گفتنى است كه پايان آن سه ماه، مساوى با آغاز ماه صفر سال دهم هجرت بود.

4 _ دستور به كارگيرى تمام شيوه هاى ممكن ( به ترتيب : كشتن ، اسير گرفتن ، محاصره و كمين زدن ) براى ايجاد فشار بر مشركان صدر اسلام

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم و اقعدوا

ايمان مشركان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 21

21 _ { عن ابى جعفر ( ع ) فى قول اللّه عز وجل : { . . . فإن تابوا . . . } يعنى آمنوا . . . ;

از امام باقر (ع) روايت شده است: مراد از توبه مشركان در آيه شريفه، اين است كه ايمان بياورند . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 51 - 2،3

2 _ كفرپيشگان و حق ستيزان ، به هنگام وقوع عذاب استيصال ، دست از كفر كشيده ، ايمان خواهند آورد .

أثم إذا ما وقع ءامنتم به ءالئن

3 _ اظهار ايمان به قرآن از سوى مشركان ، به هنگام وقوع عذاب استيصال ، بى ثمر بوده و مورد پذيرش خداوند نخواهد بود .

أثم إذا ما وقع ءامنتم به ءالئن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 52 - 5،6،7

5 - ايمان مشركان ، پس از گرفتارى به عذاب سودى براى آنان ندارد .

و لو ترى إذ فزعوا . .. قالوا ءامنّا به و أنّى لهم التناوش

6 - ايمان مشركان در قيامت ، سودى براى آنان ندارد .

و لو ترى إذ فزعوا . .. و قالوا ءامنّا به و أنّى لهم التناوش

{تناوش} (از ريشه {نوش}) به معناى تناول و رسيدن است; يعنى، آنان چگونه مى توانند به ايمان نايل آيند؟ و مراد از آن بى فايده بودن ايمان در غير زمان و فرصت لازم خودش است.

7 - ايمان آوردن مشركان به هنگام مرگ ، سودى ندارد .

إذ فزعوا. .. و قالوا

ءامنّا به و أنّى لهم التناوش

ايمان مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 81 - 1

1 - اظهارات انكارآميز مشركان صدراسلام نسبت به قرآن ، به رغم باور قلبى آنان به آسمانى بودن آن

أفبه_ذا الحديث أنتم مدهنون

{إدهان} (مصدر {مدهنون}) به دو معنا آمده است: الف) اظهار كردن بر خلاف آنچه در دل است; ب) به شوخى گرفتن چيزى و برخورد استهزا آميز كردن با آن. برداشت ياد شده براساس معناى اول است.

ايمان مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 47 - 8

8 - تعداد كمى از مشركان مكه ، به قرآن ، ايمان آوردند .

و من ه_ؤلاء من يؤمن به

{من} در {من ه_ؤُلاء} تبعيض است و {ه_ؤُلاء} اشاره به مشركان مكه دارد. گفتنى است كه تعبير {من ه_ؤُلاء} _ همان گونه كه برخى گفته اند _ دلالت بر قلّت مى كند.

بازجويى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 28 - 4،7

4 _ توقيف و بازداشت مشركان و جدا كردن آنان از ديگران براى بازجويى و محاكمه در قيامت

و يوم نحشرهم جميعاً ثم نقول للذين أشركوا مكانكم أنتم و شركاؤكم فزيلنا بينهم . ..

برداشت فوق بر اين پايه است كه ضمير {بينهم} به عموم كسانى كه در عرصه محشر جمع شده اند (نيكان و بدان، و مؤمنان و مشركان) برگردد ; يعنى، پس از حشرِ جميع خلايق در محشر، به مشركان فرمان ايست خواهيم داد و آن گاه ميان آنان و ديگران جدايى خواهيم افكند.

7

_ خداوند ، پس از توقيف مشركان و معبودهايشان در عرصه محشر ، نخست آنان را از هم جدا كرده و سپس به بازجويى و محاكمه آنان خواهد پرداخت .

ثم نقول للذين أشركوا مكانكم أنتم و شركاؤكم فزيلنا بينهم . .. ما كنتم إيانا تعبدو

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير {بينهم} به اهل شرك و معبودهايشان بازگردد. گفتنى است كه {تزييل} (مصدر زيلنا) به معناى دور كردن دو چيز از يكديگر و جدايى افكندن ميان آن دو است.

بت پرستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 117 - 2

2 _ مشركان ، پرستنده بت ها و مجسمه هايى با نام هاى زنانه

ان يدعون من دونه الا انثاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 56 - 1

1 _ پرستش بتها و سازش در اصول اعتقادى، خواسته نابجاى مشركان صدر اسلام از پيامبر(ص)

قل لا أتبع أهواءكم قل إنى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 11

11 _ مشركان مى پنداشتند امنيت آنان با پرستش بتها و ديگر معبودها تأمين مى گردد.

فأى الفريقين أحق بالأمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 136 - 6،10

6 _ مشركان در كنار اعتقاد به بتها به {الله} نيز معتقد بودند.

فقالوا هذا لله بزعمهم و هذا لشركائنا

10 _ داورى زشت و غلط مشركان جاهلى در مقايسه خدا با بتها و ترجيج بتها بر او

فما كان لشركائهم . .. ساء

ما يحكمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 66 - 6

6 _ مشركان ، به درگاه بت ها نيايش كرده ، دست نياز به سوى آنها برمى داشتند .

و ما يتبع الذين يدعون من دون اللّه شركاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 3

3 - توانمندى ها و امكانات مادى ، بت ها و خدايان ساختگى ، تكيه گاه مشركان در دنيا

و لايغنى عنهم ما كسبوا شي_ًا و لا ما اتّخذوا

تعبير {ما كسبوا} _ كه اشاره به امكانات مادى دارد _ و نيز {ما اتّخذوا. ..} _ كه ناظربه عقايد شرك آلود آنان است _ نشان مى دهد كه آنان تمامى اتكا و اميد خويش را به آن دو معطوف داشته اند.

بت پرستى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 81 - 1

1- مشركان عصر بعثت ، معبودهايى متعدد را به عنوان { الهه } مى پرستيدند .

واتّخذوا من دون اللّه ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 2

2 - تعصب و جمود سخت شرك پيشگان عصر بعثت بر مرام بت پرستى

كلّ حزب بما لديهم فرحون . فذرهم فى غمرتهم

بت پرستى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 19 - 1

1 - سرزنش مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر پرستش خدايان ( لات ، عزى ، و منات ) بدون هيچ برهان و پشتوانه علمى

أفرءيتم

اللّ_ت و العزّى . و منوة الثالثة الأُخرى

آيات پيشين _ به ضميمه استفهام انكارى در {أرأيتم} _ اشاره به آن دارد كه رهنمودهاى پيامبر(ص) متكى به شهود بود; اما مشركان در دعاوى خويش از هرگونه دليل و برهان بى بهره بودند.

بت تراشى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 195 - 1

1 _ مشركان بت ها و معبودانشان را به صورت مجسمه هايى داراى پا ، دست ، چشم و گوش مى ساختند .

ألهم أرجل يمشون بها . .. أم لهم ءاذان يسمعون بها

جمله {يمشون بها} و مانند آن، هم مى تواند قيد توضيحى باشد و هم مى تواند قيد احترازى گرفته شود. بنابر اول معناى جمله {ألهم أرجل ... } چنين است: آيا بتها پا دارند تا با آن راه روند ; يعنى پا ندارند. و بنابر فرض دوم معنا چنين خواهد بود: آيا بتها پايى كه با آن راه روند دارند ; يعنى پاهايى دارند، ولى با آن نمى توانند راه بروند. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 198 - 3

3 _ مشركان براى معبودانشان چشمهايى خيره گر تعبيه مى كردند .

و تريهم ينظرون إليك

ضميرهاى غايب در {تريهم} و {ينظرون} به {الذين تدعون} _ كه همان معبودان باشد _ برمى گردد.

بتهاى مشركان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 28 - 9

9 _ بت هاى مورد پرستش اهل شرك در آخرت ، داراى شعور و توانا بر نطق

و يوم

نحشرهم جميعاً . .. و قال شركاؤهم ما كنتم إيانا تعبدون

بخل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 100 - 3

3- مشركان از ترس گرفتار شدن به فقر و فلاكت ، هر چند ثروت اختصاصى انبوه هم داشته باشند ، از آن انفاق نمى كنند .

قل لو أنتم تملكون خزائن رحمة ربّى إذًا لأمسكتم خشية الإنفاق

بدعتگذارى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 6

6 _ مشركان عصر جاهلى قوانين و سنتهاى ساختگى و پندارى خود را به خداوند نسبت مى دادند.

و قالوا هذه أنعم . .. افتراء عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 5

5 _ اگر مشركان بر تحريمهاى ادعايى خود گواه و دليلى نيز بياورند، ساختگى و بى اساس است.

قل هلم . .. فإن شهدوا فلا تشهد معهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 8،9،10،11

8- مشركان ، برخى اشياى مباح را بدون دليل تحريم مى كردند .

و لاحرّمنا من دونه من شىء

9- مشركان ، دخالت خود را در تحريم مباح ها ، برخاسته از مشيت خداوند معرفى مى كردند .

لو شاء الله . .. و لاحرّمنا من دونه من شىء

10- مشركان قبل از اسلام نيز همچون مشركان صدراسلام ، مباح ها را بى جهت تحريم مى كردند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا و لاحرّم

11- شرك در عبادت و تحريم مباح ها

و اسناد آن به مشيت خداوند ، از سنت هاى رايج مشركان در طول تاريخ

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا و لاحرّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 6

6- اختصاص دادن مقدارى از اموال خويش براى معبود هاى باطل ، از بدعت هاى مشركان

و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_هم تالله لتسئلنّ

بدعتگذارى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 1

1 _ مشركان صدر اسلام، شرك خويش و پدرانشان و بدعتهاى ديگر را به مشيت خدا و رضايت او مى پنداشتند.

سيقول الذين أشركوا لو شاء الله ما أشركنا و لا ءاباؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 2

2 _ مشركان صدر اسلام تحريمها و بدعتهاى نارواى خود را به خداوند نسبت مى دادند.

قل هلم شهداءكم الذين يشهدون أن الله حرم هذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 10

10- مشركان قبل از اسلام نيز همچون مشركان صدراسلام ، مباح ها را بى جهت تحريم مى كردند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا و لاحرّم

برترى طلبى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 10

10- مشركان ، در برابر اسناد امور ناروا به خداوند ، براى خود برترين ها را قائل بودند .

و

يجعلون لله ما يكرهون . .. أن لهم الحسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 35 - 8

8 - پندار باطل مشركان ، در امتياز آنان بر ديگران و بى نيازى از هدايت و ارشاد *

أم خلقوا من غير شىء

معناى {أم خلقوا من غير شىء}، مى تواند اين باشد كه آيا مشركان مكه، خود را تافته جدابافته اى در آفرينش مى بينند كه ديگران نياز به هدايت دارند و اينان بى نيازند؟! بر اين مبنا تقدير آيه شريفه چنين مى شود: {أم خلقوا من غير شىء خلق منه غيرهم}.

برترى موحدان بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 5

5_ مؤمنان و موحدان ، هرگز همسان كافران و مشركان نخواهند بود ، همان طور كه بينايان و شنوايان هم طراز كران و كوران نمى باشند .

هل يستويان مثلاً

برترى مؤمنان بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 5

5_ مؤمنان و موحدان ، هرگز همسان كافران و مشركان نخواهند بود ، همان طور كه بينايان و شنوايان هم طراز كران و كوران نمى باشند .

هل يستويان مثلاً

بشارت شكست مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 5

5 - نويد خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر دگرگون ساختن وضع مكه و غلبه دادن توحيد و ايمان بر شرك و كفر ( به هنگام بازگرداندن مجدد وى به آن شهر )

لرادّك إلى معاد

{معاد} در آيه، نكره موصوفه

است كه صفت آن حذف شده و تقدير آن چنين است: {لرادُّك إلى معاد غير ما هو الآن; ترا به شهرى بازمى گرداند كه وضع آن غير از وضعى باشد كه الآن دارد}. بنابراين تعبير ياد شده به بازگشت فاتحانه پيامبر(ص) به مكه و دگرگون شدن اوضاع آن شهر با ورود آن حضرت اشاره دارد.

بطلان عقيده مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 23 - 4

4 _ قيامت، روز رسوايى مشركان و آشكار شدن بطلان عقايد شرك آلود آنان

ثم لم تكن فتنتهم . .. و اللّه ربنا ما كنا مشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 94 - 8

8 _ با فرارسيدن مرگ، مشركان بر پوچى پندار خويش در مورد شفاعت معبودهاى خود پى خواهند برد.

و ما نرى معكم شفعاءكم الذين زعمتم أنهم فيكم شركؤا . .. و ضل عنكم ما كنتم تزعمون

در لسان العرب آمده كه يكى از معانى {ضل}، پنهان و غايب شد است. بنابراين معنى جمله {و ضل عنكم ... }، يعنى آنچه را شما مى پنداشتيد پس از مرگ شفاعت شما را خواهند كرد، غايب و پنهان گشته اند.

بطلان معبودان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 30 - 5

5 - خدايان مشركان ، باطل و پوچ محض اند .

و أنّ مايدعون من دونه الب_طل

{باطل} متضاد {حق} است. {حق} به معناى {ثابت و پايدار} آمده است. بنابراين، باطل، به معناى {پوچ و بى ثبات} خواهد شد.(مفردات راغب) لازم به ذكر است، در صورتى كه {ما}

در {مايدعون} موصول باشد، دلالت مى كند بر اين كه آنچه مشركان به عنوان معبود و خدا انتخاب كرده اند، باطل است.

بغض مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 2

2 _ هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) در مورد كينه توزى يهوديان و مشركان نسبت به مؤمنان

لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود و الذين اشركوا

بقاى نسل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 9

9- مشركان ، تداوم نسل خويش را از طريق داشتن پسر ، براى خود فرجامى نيك تلقى مى كردند . *

و يجعلون لله ما يكرهون و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

احتمال دارد مراد از {الحسنى} به قرينه {و يجعلون لله البنات . .. و لهم ما يشتهون} و {يجعلون لله ما يكرهون} ادامه نسل مشركان از طريق پسرانى باشد كه آنان براى خويش مدعى بودند.

بنى اسرائيل و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 2،3

2 _ روابط دوستانه و ولايى بنى اسرائيل با كافران مشرك رابطه اى مداوم ، علنى و آشكار

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

كلمه {ترى} مى رساند كه روابط دوستانه بنى اسرائيل با مشركان علنى بوده و فعل مضارع {يتولون} حاكى از استمرار و تداوم آن روابط مى باشد.

3 _ گروهى از بنى اسرائيل پايبند به احكام الهى و بر حذر از ايجاد روابط ولايى و دوستى با كافران مشرك

ترى كثيراً منهم يتولون

بنى اسرائيل و مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 1

1 _ بسيارى از بنى اسرائيل عصر پيامبر ( ص ) داراى روابط دوستانه با مشركان مكه و پذيراى ولايت آنان بودند .

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

بنا به گفته برخى از مفسران مراد از {الذين كفروا} مشركان مكه مى باشد.

بهانه جويى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 12

12 - تسلى دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر بهانه هاى نا به جاى مشركان

لولا يكلمنا اللّه أو تأتينا ءاية كذلك قال الذين من قبلهم

از هدفهاى بيان كفرورزى امتهاى گذشته و يادآورى بهانه جوييهاى آنان، دلدارى و تسلى دادن به پيامبر (ص) است; يعنى، اى پيامبر! اگر مشركان ايمان نمى آورند و بهانه جويى مى كنند، مپندار كه كوتاهى كرده اى; زيرا مردمان گذشته نيز در برابر پيامبران همين گونه عمل مى كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 2

2 _ نازل نشدن معجزه ويژه و دلخواه مشركان، بهانه كفرورزى آنان به رسالت پيامبر(ص)

و قالوا لو لا نزل عليه ءاية من ربه

درخواست معجزه از پيامبر(ص)، على رغم ارائه معجزات از سوى آن حضرت، حاكى است كه آنان خواهان معجزه ويژه و دلخواه خود بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 13

13 _ پيامبر اكرم(ص) و مؤمنان در اينكه معجزه طلبى مشركان از سر حقجويى نيست، نبايد به خود ترديد راه دهند.

فلا تكونن من الممترين

متعلق {ممترين} بايد چيزى متناسب با مضمون

آيه باشد. پيام اصلى آيه آن است كه معجزه طلبى كافران و مخالفتهاى اهل كتاب با پيامبر(ص) از سر حقجويى نيست. بنابراين {لا تكونن من الممترين} يعنى ترديدى در اين مسأله نداشته باش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 48 - 3

3 _ نامشخص بودن زمان وقوع عذاب استيصال ، دستاويز مشركان براى به استهزا گرفتن تهديد آن بود .

و يقولون متى هذا الوعد إن كنتم صدقين

پاسخ به اين پرسش _ كه در آيه بعد آمده _ مؤيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 101 - 2

2- نسخ و تغيير برخى از پيام هاى الهى ، دستاويزى براى مشركان در مبارزه با پيامبر ( ص ) و متهم كردن او به دروغ گويى

و إذا بدّلنا ءاية مكان ءاية . .. قالوا إنما أنت مفتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 2

2- بشر بودن رسولان الهى ، تنها دستاويز عمده براى بهانه جويى هاى مخالفان كافر و مشرك جهت ايمان نياوردن به آنان

و قالوا لن نؤمن لك حتى . .. إلاّ أن قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 7

7- دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در قبال بهانه جويى هاى مشركان

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

آيه فوق، همان گونه كه مى تواند تهديدى عليه مشركان حق ستيز باشد، مى تواند نوعى تسلى و دلدارى از پيامبر(ص) نيز باشد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 15

15- سحر بودن قرآن و ساحر بودن پيامبر ( ص ) ، دليل واهى و بهانه ديگر مشركان ستم پيشه براى ايمان نياوردنشان

أفتأتون السحر و أنتم تبصرون

مشركان براى ردّ ادعاى نبوت پيامبر(ص)، دو دليل واهى و بهانه جويانه مى آوردند: 1_ بشر بودن آن حضرت (هل ه_ذا إلاّ بشر مثلكم)، 2_ ساحر بودن ايشان (أفتأتون السحر).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 1،2،3

1 - اقدام مشركان به طرح يكى ديگر از بهانه هاى خويش در ردّ دعوت پيامبر ( ص )

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا

در آيات پيشين يكى از بهانه جويى هاى مشركان مطرح شد (چرا قرآن همانند تورات يكباره نازل نشده است). در اين آيه نيز به يكى ديگر از بهانه تراشى هاى آنان اشاره شده است.

2 - ترس ربوده شدن از سرزمين مكه به وسيله مشركان عرب ( كوچ اجبارى و از دست دادن ملك و خانه و اموال ) ، بهانه شرك پيشگان مكه در نپذيرفتن دعوت پيامبر ( ص )

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا

3 - رد دعوت پيامبر ( ص ) از سوى مشركان ، على رغم اعتقاد آنان به هدايت بخش بودن آيين آن حضرت

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 4

4 - مشركان ، به بهانه حفظ سنت هاى دينى به يادگار مانده از پدرانشان ، در مقابل آيات

روشن الهى موضع گيرى كردند .

إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 2

2 - مشركان ، دليل نپذيرفتن دعوت پيامبراسلام را ، مجنون و شاعر بودن آن حضرت معرفى مى كردند .

و يقولون أئنّا لتاركوا ءالهتنا لشاعر مجنون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه لام در {لشاعر} براى تعليل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 168 - 1

1 - مشركان ، منكر وجود كتاب آسمانى جديد از سنخ كتاب هاى رسولان پيشين

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين

{لو} شرطيه بوده و جواب آن، جمله {لكنّا عباد اللّه. ..} (در آيه بعد) است. مقصود از {ذكر}، كتاب هاى آسمانى و مراد از {الأوّلين} رسولان پيشين است. بر اين اساس پيام آيه چنين مى شود: اگر پيش ما كتابى مانند كتاب هاى آسمانى رسولان پيشين بود، ما از بندگان خالص بوديم; ولى چون چنين كتابى در دست ما نيست، پس به آيين توحيدى جديد ايمان نخواهيم آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 169 - 1

1 - مشركان ، مدعى پذيرش آيين توحيدى و بندگى خالصانه خداى يكتا ، در صورت برخوردار بودن از كتاب آسمانى

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين . لكنّا عباد اللّه المخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 1

1 - تأكيد پيامبر ( ص ) ، بر نقش پيام

آورى خويش در مقابل مخالفت ها و بهانه جويى هاى مشركان

و قالوا قلوبنا فى أكنّة . .. قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 4

4 - بهانه جويى مشركان ، در قبال دلايل روشن وحى بر معاد

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت ما كان حجّتهم إلاّ أن قالوا ائتوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 12

12 - ادعاى نبودن برهانى روشن بر حقانيت اسلام ، بهانه اهل كتاب و مشركان ، در امتناع از پذيرش آن

لم يكن الذين كفروا. .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

بهانه جويى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 5

5 _ كفر اهل كتاب به پيامبر(ص) و اسلام، بهانه مشركان صدر اسلام براى گريز از ايمان

لتشهدون أن مع اللّه ءالهة أخرى . .. الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه

روى اصلى سخن در اين آيه با مشركان و علل ايمان نياوردن آنان است. مطرح كردن اهل كتاب مى تواند براى پاسخگويى به سؤالى باشد كه براى مشركان مطرح بوده و آن اينكه اگر پيامبر(ص) حق است، چرا اهل كتاب _ كه آنان نيز دين آسمانى دارند _ به او ايمان نياورده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 2،7،8

2 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، مردمانى بهانه جو

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه

درخواست نزول معجزه از سوى مشركان _ على رغم نزول مستمر

آيات قرآن _ در واقع نوعى بهانه جويى براى فرار از پذيرش رسالت پيامبر(ص) است.

7 _ وعده نزول معجزه از سوى خدا به شرك پيشگان بهانه جوى عصر بعثت

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه فقل إنما الغيب للّه فانتظروا

8 _ پيامبر اكرم ( ص ) در پى بهانه جويى هاى مشركان و پرسش هاى مكرر آنان از علت عدم نزول معجزه ، در انتظار پاسخ و رهنمودى از سوى خداوند بود .

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه . .. إنى معكم من المنتظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 9،10

9- درخواست معجزه ، همانند معجزات پيامبران پيشين ، از بهانه هاى مشركان براى نپذيرفتن رسالت پيامبر ( ص ) بود .

و أسرّواالنجوى الذين ظلموا . .. فليأتنا ب_اية كما أُرسل الأوّلون

10- مشركان ستم پيشه صدراسلام ، مردمى لجوج ، حق ناپذير و بهانه جو بودند .

بل قالوا . .. فليأتنا ب_اية كما أُرسل الأوّلون

بهانه جويى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 3

3- مشركان مكه ، با درخواست معجزه ، درصدد بهانه جويى و دستيابى به منافع خويش بودند نه كشف حقانيت پيامبر ( ص )

و لقد صرّفنا للناس فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل فأبى أكثر الناس إلاّ كفورًا . و قا

از اينكه مشركان براى شناخت حقانيت پيامبر(ص) راههاى گوناگون موجود را رها كرده و ايمان خود را منحصر به برآوردن پيشنهادهاى محدودى، كردند كه بيشتر منافع مادى اشان را تأمين مى كرد، مطلب فوق قابل

استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 3

3- تنها دستاويز مشركان مكه براى ايمان نياوردن به پيامبر اسلام ( ص ) ، بشر بودن آن حضرت بود .

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 8

8- درخواست معجزه از سوى مشركان ستم پيشه مكه ، در جهت بهانه جويى بود ; نه حقيقت طلبى .

فليأتنا. .. أفهم يؤمنون

خداوند، درخواست معجزه از طرف مشركان را به اين دليل ردّ فرمود كه آنان مانند مشركان اقوام گذشته، قصد ايمان آوردن نداشتند. بنابراين چنين درخواستى بهانه و دست آويزى بيش نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 8،22

8 - رد شدن ادعاى مشركان مكه ( ربوده شدن آنان در صورت گرويدن به آيين پيامبر ( ص ) ) از سوى خداوند

و قالوا . .. نتخطّف من أرضنا أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا

22 - { عن زين العابدين ( ع ) إنّه اجتمعت قريش إلى أبى طالب و رسول اللّه عنده . . . و قالت و اللّه لو سمعت به_ذا فارس و الروم لأختطفتنا من أرضنا و لقلعت الكعبة حجراً حجراً ، فنزل { و قالوا إن نتّبع الهدى معك } . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده: همانا قريش نزد ابى طالب جمع شدند، در حالى كه رسول خدا(ص) نزد وى بود. .. و گفتند به خدا سوگند اگر اين پيروى از محمد(ص) را اهل فارس و روم بشنوند، ما را از

سرزمينمان مى ربايند و كعبه را سنگ به سنگ از جا خواهند كند پس اين آيه نازل شد: {و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 44 - 2

2 - مشركان مكه ، مردمى عناد پيشه و بهانه جو بودند .

و لو جعلن_ه قرءانًا أعجميًّا لقالوا لولا فصّلت ءاي_ته ءاْعجمىّ و عربىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 23

23 - ادعاى تازگى و پيشينه نداشتن معارف اسلام ، از بهانه هاى مشركان مكه

شرع لكم . .. كبر على المشركين ما تدعوهم إليه

با توجه به اين كه آيات پيشين در مورد مشركان بوده است، ذكر سابقه معارف توحيدى در شرايعت هاى پيشين; مى تواند ناظر به اين نكته باشد كه مشركان مكه به بهانه تازگى معارف اسلامى تلاش در انكار آن داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 5

5 - بهانه جويى هاى پياپى و گوناگون مشركان مكه ، در برابر پيامبر ( ص ) و قرآن

قالوا ه_ذا سحر . .. و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان

از اين كه مشركان مكه گاهى قرآن را به سحر متهم مى كردند و گاهى فقر و تنگدستى پيامبر(ص) را بهانه قرار مى دادند، مطلب بالا استفاده مى شود.

بى ارزشى عمل صالح مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 4

4 _ نيكوترين عملكرد كافر و مشرك ، فاقد كمترين ارزش در بينش الهى است

.

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه . .. و اللّه لايهدى الق

برداشت فوق به خاطر دو نكته مهم در آيه شريفه است: 1_ سيراب ساختن حاجيان و آباد كردن مسجدالحرام، بهترين عمل مشركان بود; 2_ خداوند، همين دسته از مشركان به ظاهر نيكوكار را ستمكار معرفى كرد.

بى ارزشى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 7

7 _ برترى بَردگان مؤمن بر آزادگان مشرك

و لامة مؤمنة خير من مشركة . .. و لعبد مؤمن خير من مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 1

1- مشركان ، شايسته مخاطب خداوند شدن نيستند .

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) براى ابلاغ پيام به مشركان _ با آنكه اعلام آن بدون ذكر {قل} هم ممكن است _ مى تواند اشاره به نكته فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 18 - 10

10- سگ اصحاب كهف ، بر جامعه مشرك و گمراه ، شرافت داشت .

و كلبهم ب_سط ذراعيه بالوصيد

ياد كردن از سگ اصحاب كهف و تصوير حالت اش، بلكه برشمردن آن در جمع اصحاب كهف، در آيات بعد (رابعهم كلبهم. ..)، تعريضى است به آنان كه اصحاب كهف را يارى نكردند و با آنان همگام نشده و به پاى سگ آنان نيز نرسيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 11

11 - در بينش الهى ، شرك پيشگان مردمانى پست و فاقد هر

گونه كرامت انسانى اند .

و كثير حقّ عليه العذاب و من يهن اللّه فما له من مكرم

بى اعتبارى ادعاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 8

8 _ داورى خداوند به اينكه برخى مشركان ايمان نخواهند آورد سزاوار اعتماد است، نه ادعاى مشركان در مورد نياز به معجزات ديگر.

ما كانوا ليؤمنوا . .. أفغير الله أبتغى حكما و هو الذى

آيات قبل درباره ادعاى مشركان بود كه {لئن جاءتهم ءاية ليؤمنن بها}، و خدا حكم فرمود كه {ما كانوا ليؤمنوا}. لذا با توجه به اينكه ممكن است مخاطب در {و ما يشعركم} در آيات قبل مسلمانان باشند، اين آيه مى خواهد مؤمنان را قانع سازد كه در برخى از مشركان هيچ معجزه اى اثر نمى كند.

بى اعتبارى بدعتگذاران مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 3

3 _ مشركان صدر اسلام فاقد هر گونه گواه صادق و معتبر بر حقانيت تحريمهاى خويش

قل هلم شهداءكم الذين يشهدون أن الله حرم هذا

بى اعتبارى خويشاوندى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 6،7

6 _ دشمنان اسلام و كافران حق ستيز در صورت تسلط بر مسلمانان هرگز بر پيمان و پيوند دوستى و خويشاوندى پايبند نخواهند بود .

كيف و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

7 _ شرك پيشگان صدر اسلام در صورت پيروزى بر مسلمانان ، از زير پا گذاشتن حقوق خويشاوندى و شكستن پيمان ، باكى نداشتند .

و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و

لاذمة

بى اعتبارى دوستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 3

3 _ غير قابل اعتماد بودن كافران و مشركان ، در پيمان و پيوند دوستى با مسلمانان

كيف و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

{إلّ} در لغت به معناى عهد، قسم و قرابت (خويشاوندى) آمده است (قاموس المحيط) ولى در اين آيه _ به قرينه آمدن واژه {ذمة} كه به معناى عهد است _ معناى قرابت و خويشاوندى مقصود است.

بى اعتبارى عقيده مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 116 - 14

14 _ عقايد مشركان و كافران متكى بر گمان بى اساس است.

يضلوك عن سبيل الله . .. و إن هم إلا يخرصون

بى اعتبارى معاهده مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 3،7

3 _ غير قابل اعتماد بودن كافران و مشركان ، در پيمان و پيوند دوستى با مسلمانان

كيف و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

{إلّ} در لغت به معناى عهد، قسم و قرابت (خويشاوندى) آمده است (قاموس المحيط) ولى در اين آيه _ به قرينه آمدن واژه {ذمة} كه به معناى عهد است _ معناى قرابت و خويشاوندى مقصود است.

7 _ شرك پيشگان صدر اسلام در صورت پيروزى بر مسلمانان ، از زير پا گذاشتن حقوق خويشاوندى و شكستن پيمان ، باكى نداشتند .

و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

بى اعتنايى به تهمتهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6

- 106 - 9

9 _ پيامبر(ص) موظف به رويگردانى از مشركان و اهميت ندادن به اتهامات آنان است.

و أعرض عن المشركين

بى اعتنايى به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 17

17 _ پيامبر(ص) مأمور بى اعتنايى به مشركان و دروغپردازى آنان است.

فذرهم و ما يفترون

بى اعتنايى به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 21

21 _ پيامبر(ص) موظف به مبارزه منفى با مشركان مكه از راه بى اعتنايى به شبهات و دروغپردازيهاى آنان است.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

رها كردن مشركان و اعتنا نكردن به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است كه خداوند پيامبر(ص) را به آن فرمان مى دهد.

بى اعتنايى محمد(ص) به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 3

3- حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) در برابر دشمنان ، پشتوانه آن حضرت در آشكارا و علنى كردن دعوت خويش و بى اعتنايى به مشركان و دشمنان

فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركين . إنا كفين_ك المستهزءين

جمله {إنا كفيناك . ..} به منزله تعليل براى جمله {فاصدع بماتؤمر ...} است; يعنى، چون ما از تو حمايت مى كنيم، پس به آنچه مأمور شدى عمل كن و از مشركان اعراض نما.

بى ايمانى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 17

17 _ المروى عن أهل البيت(ع) فى قوله تعالى: { ما كانوا ليؤمنوا إلا أن

يشاء الله}، ان يجبرهم على الإيمان.

از خاندان رسالت _ عليهم السلام _ درباره سخن خداوند {إلا أن يشاء الله} روايت شده است: مقصود اين است كه آنان ايمان نمى آورند مگر آنكه خدا مجبورشان كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 10

10- باورداران فرزندى عيسى ( ع ) براى خداوند ، فرورفته در غفلتى عميق و مردمى بى ايمان

فاختلف الأحزاب . .. و هم فى غفلة و هم لايؤمنون

نكره آمدن {غفلة} نشانه ناشناخته بودن حد و مرز آن است.

بى ايمانى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 7 - 4

4 - لجاجت در برابر ايمان و حق گريزى ، زمينه ساز آمدن عذاب الهى است .

لقد حقّ القول على أكثرهم فهم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 2

2 - مشركان عصر بعثت ، بى اعتقاد نسبت به معاد و جهان آخرت

يستعجل بها الذين لايؤمنون بها

بى ايمانى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 4

4- ناباورى مشركان مكه در نزول عذاب ، با فرو ريختن اجرام و قطعه هايى از آسمان بر آنان

أو تسقط السّماء كما زعمت علينا كسفًا

{الزعم} به معناى حكايت سخنى است كه در مظنه دروغ باشد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 9

9- مشركان مكه ، نسبت به آسمانى بودن قرآن و رسالت الهى پيامبر ( ص )

بى اعتقاد بودند .

أو ترقى فى السّماء و لن نؤمن لرقيّك حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

از اينكه آنان، نامه و كتابى را از پيامبر(ص) خواستند كه خود از آسمان آورده باشد، حكايت از آن دارد كه: قرآن را _كه به صورت وحى بر آن حضرت نازل مى شده است _ قبول نداشتند.

بى پناهى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 92 - 2

2 - دست مشركان در قيامت ، كوتاه از معبود هاى خيالى خود

و قيل لهم أين ما كنتم تعبدون

بى پناهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 23 - 2

2 _ بى پناهى مشركان در قيامت و ناتوانى معبودهاى آنان از كمك رساندن به آنها

أين شركاؤكم . .. ثم لم تكن فتنتهم إلا أن قالوا و اللّه ربنا ما كنا مشركين

اين آيه و آيه پيش ترسيمى از چهره مشركان در قيامت است. در آيه پيش خطاب به مشركان شده كه: {أين شركاؤكم} ؟ و در اين آيه درماندگى و بيچارگى و عجز آنان از پاسخ و دفاع را بيان داشته است.

بى تأثيرى آيات خدا بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 12

12 _ مشركان ، مردمى بودند كه اگر تمام آيات الهى به آنان ارائه مى شد و تمام پيامبران آنان را هشدار مى دادند ، كمترين تأثيرى در آنها نمى كرد .

أفأنت تكره الناس حتى لايكونوا مؤمنين . .. و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنو

بى تأثيرى اقرار

اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 9

9 - بى اثر بودن اعتراف مشركان به وجود رستاخيز و اظهار تأسف و حسرت آنان به حال زار خويش در روز قيامت

قالوا ي_ويلنا ه_ذا يوم الدين . .. احشروا الذين ظلموا ...فاهدوهم إلى صرط الجحيم

بى تأثيرى تهديدهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 11

11- شديدترين تهديد ها از جانب كافران و مشركان ، ناتوان از خاموش ساختن نور ايمان در قلب هاى مستعد

و لولا رجال مؤمنون . .. لم تعلموهم

محيط مكه با آن كه مسخّر مشركان بود و مؤمنان ناگزير به هجرت شده بودند; ولى خداوند از وجود مردان و زنان مؤمن در آن خبر داده است.

بى تأثيرى حسرت اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 9

9 - بى اثر بودن اعتراف مشركان به وجود رستاخيز و اظهار تأسف و حسرت آنان به حال زار خويش در روز قيامت

قالوا ي_ويلنا ه_ذا يوم الدين . .. احشروا الذين ظلموا ...فاهدوهم إلى صرط الجحيم

بى تأثيرى شفاعت از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 19 - 7

7 - آگاهى همه جانبه خداوند بر احوال بندگانش ، دليل بى ثمر بودن حمايت نزديكان و شفاعت براى كافران و مشركان است .

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع . يعلم خائنة الأعين و ما تخفى الصدور

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه جمله {يعلم

خائنة الأعين . ..} تعليل براى جمله {ما للظالمين من حميم...} باشد.

بى تأثيرى عذرخواهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 52 - 3

3 - عذرخواهى كافران و مشركان ستيزه جو در قيامت ، پذيرفته نشده و سودى به حال آنان نخواهد داشت .

يوم لاينفع الظ_لمين معذرتهم

بى تأثيرى معجزه بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 2،7،14

2 _ مشركان لجوج، حتى در صورت نزول ملائكه بر ايشان، ايمان نمى آورند.

و لو أننا نزّلنا إليهم الملئكة . .. ما كانوا ليؤمنوا

7 _ تأثير نداشتن هر نوع معجزه در مشركان، دليل ارائه نشدن معجزات مورد درخواست آنان است.

و ما يشعركم أنها إذا جاءت لايؤمنون . .. و لو أننا نزّلنا ... ما كانوا ليؤمنوا

14 _ بسيارى از منكران معاند به تأثير نداشتن هيچ آيه و معجزه اى در قلب خويش ناآگاه هستند.

و لكن أكثرهم يجهلون

متعلق {يجهلون} در كلام مذكور نيست. ، ولى به قرينه موضوعات مطرح شده در آيه متعلق آن مى تواند چنين باشد: {يجهلون عدم إيمانهم}. مرجع ضمير {أكثرهم} در اين برداشت همان مشركانى هستند كه قسم ياد مى كردند كه در صورت نزول آيتى ايمان خواهند آورد.

بى تأثيرى معجزه در مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 3

3 _ يكسانى عنادورزى و حق ناباورى مشركان، قبل و بعد از ديدن معجزه مورد درخواست خويش

و نقلب . .. كما لم يؤمنوا به أول مرة

بى تأثيرى هشدارهاى انبيا بر مشركان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 12

12 _ مشركان ، مردمى بودند كه اگر تمام آيات الهى به آنان ارائه مى شد و تمام پيامبران آنان را هشدار مى دادند ، كمترين تأثيرى در آنها نمى كرد .

أفأنت تكره الناس حتى لايكونوا مؤمنين . .. و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنو

بى تعقلى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 3

3 - مشركان ، به خاطر ژرف ننگريستن درباره موجودات آسمان ها و زمين ، مورد سرزنش خداوندند .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما فى السموت و ما فى الأرض

احتمال دارد مخاطب {ألم تروا} مشركانى باشد كه در اين سوره و قبل از پرداختن به قصه لقمان (فأرونى ماذا خلق. ..) از آنها سخن گفته شده است. در اين صورت، استفهام {ألم...} توبيخى است.

بى تعقلى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 1 - 3

3- مشركان صدراسلام ، از مسأله حسابرسى قيامت ، به طور كلى غافل مانده و از تأمل و انديشه در نشانه ها و دلايل روشن آن ، روى گردان بودند .

اقترب للناس حسابهم و هم فى غفلة معرضون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اين سوره، مكى است و مخاطب و مصداق اوّلى {الناس}، مردم مشرك اند.

بى تقوايى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 202 - 4

4 _ مشركان ، مصداق بارز بى تقوايان هستند .

و إخونهم

چنانچه

گذشت مراد از {اخوان} بى تقوايان هستند و چون آيات پيشين درباره مشركان بود، مى توان گفت مصداق مورد نظر براى بى تقوايان، اهل شرك هستند.

بى شعورى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 56 - 3

3 - ثروتمندان شرك پيشه و فريفته مال و فرزند در صدراسلام ، اشخاصى بى شعور و نادان بودند .

أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين . .. بل لايشعرون

بى عقلى شفيعان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 43 - 3

3 - معبود ها و شفيعان مشركان عصر پيامبر ( ص ) ، فاقد هرگونه توانايى و تعقل

قل أَوَلو كانوا لايملكون شيئًا و لايعقلون

بى عقلى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 199 - 5

5 _ بت پرستان و مشركان ، مردمى بى خرد و نادانند .

و أعرض عن الجهلين

از مصاديق مورد نظر براى {الجاهلين}، به قرينه آيات قبل، مشركان و بت پرستان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 2

2 _ مشركان و بت پرستان ، مردمى ساده انديش و بى خرد

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

يادآورى ناتوانى معبودها از رسانيدن نفع و يا دفع ضرر، در مقام محكوميت شرك و بت پرستى، مى تواند اشاره به اين حقيقت عقلايى داشته باشد كه عملى كه هيچ سودآور نباشد و يا زيانى را دور نسازد، عملى به دور از خرد و سرزنش آميز است و هيچ

عاقلى دست به چنين كارى نخواهد زد.

بى عقلى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 4

4 _ بيشتر مشركان مكّه ، مردمانى حق نشنو و نابخرد

إذا رأوك إن يتّخذونك . .. أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

برداشت فوق، با توجه به نزول آيه شريفه در مكه است; چرا كه بيشتر مشركان آن شهر در نيمه نخست بعثت داراى چنين خصلتى بودند.

بى عقلى معبودان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 22 - 5

5 - معبود هاى مشركان ، فاقد شعور و درك

ما كانوا يعبدون

از آمدن {ما} _ كه براى موجودات فاقد شعور به كار مى رود _ درباره معبودهاى مشركان، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

بى گواهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 47 - 4

4 - مشركان ، از ارائه هر گونه شاهد عقلى و نقلى _ چه از اين جهان و چه از عالم غيب _ بر راستى و درستى آيين شرك ناتوان اند .

أفنجعل المسلمين كالمجرمين . .. أم لكم كت_ب فيه تدرسون ... أم لهم شركاء ... أم عن

از مجموع آيات مربوط به مشركان _ كه به صورت پرسش و درخواست از آنان براى ارائه دلايل درستى آيين خويش مطرح شده است _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

بى لياقتى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 1،2

1 _ مشركان ، صلاحيت تعمير و رسيدگى به

مساجد را ندارند .

ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد اللّه

2 _ وانهادن امور مساجد به شرك پيشگان ، ممنوع است .

ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 18 - 5

5 _ كافران ، مشركان و مسلمانان بى مبالات و ناپايبند به نماز و زكات ، فاقد صلاحيت تعمير و رسيدگى به امور مساجدند .

إنما يعمر مسجد اللّه من ءامن باللّه و اليوم الأخر و أقام الصلوة و ءاتى الزكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 20

20_ مشركان ، كافران به خدا و ناباوران به قيامت ، فاقد صلاحيت براى ارائه برنامه و مقررات براى انسانها

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله و هم بالأخرة هم ك_فرون

بى لياقتى معبودان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 5،6

5_ معبود هاى اهل شرك ، فاقد ويژگى هاى خدايى و شايستگى پرستش

قل سمّوهم

{تسمية} (مصدر سمّوا) به معناى نام نهادن و يا نام بردن است و مراد از نام بردن معبودهاى پندارى _ به قرينه بيان صفت ويژه خداوند _ توصيف آنها و برشمردن ويژگيهاى آنهاست نه مجرد نام بردن و گفتن اينكه فلان بت نامش لات يا عزّى و يا . .. است.

6_ توجه به صفات خدايان اهل شرك ، كافى در اطمينان آدمى به شريك نبودن آنها براى خدا و شايسته نبودنشان براى پرستش

قل سمّوهم

جمله {قل سمّوهم} (بگو: خدايان پندارى را توصيف كنيد) در حقيقت استدلالى است براى بى اساس بودن پندار شرك ;

يعنى، شما خود ويژگيهاى بتها را برشمريد. همين امر كافى است كه دريابيد آنها شايسته الوهيت و ربوبيت نيستند و نمى توانند شريك خدا شمرده شوند.

بى منطقى ادعاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 41 - 3

3 - مشركان ، ناتوان از اثبات توانايى معبود هاى ادعايى خويش ، بر شفاعت و تضمين سعادت اخروى براى آنان

أم لهم شركاء فليأتوا بشركائهم إن كانوا ص_دقين

امر در {فليأتوا} براى تعجيز است; يعنى، مشركان ناتوان از اين كاراند.

بى منطقى ادعاى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 41 - 4

4 - مشركان صدراسلام ( مجرمان ) ، براى اثبات يكسانى سرنوشت خويش با مسلمانان ، از ارائه شاهد و هم فكرى از ميان عقلاى عالم ناتوان بودند .

أم لهم شركاء فليأتوا بشركائهم إن كانوا ص_دقين

بى منطقى عقيده مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 15

15 _ عقايد مشركان در مورد مشيت الهى و استفاده جبر از آن، بنيادى جز گمان ندارد.

إن تتبعون إلا الظن و إن أنتم إلا تخرصون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 151 - 2

2 - عقايد مشركان ، ساختگى و متكى بر سخنان دروغ است .

ألا إنّهم من إفكهم ليقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 152 - 2

2 - انتساب فرزند به خدا از سوى مشركان ، سخنى نابه جا و دروغ است .

ولد اللّه و

إنّهم لك_ذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 156 - 2

2 - عقايد دينى و ديدگاه مشركان درباره خداوند ، فاقد دليل روشن و حجت قاطع

أم لكم سلط_ن مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 157 - 1

1 - مشركان ، فاقد دليل و كتاب آسمانى ، بر درستى عقايدشان

فأتوا بكت_بكم إن كنتم ص_دقين

امر {فأتوا} براى تعجيز است; يعنى، مشركان از آوردن كتاب آسمانى بر درستى عقايد خود ناتوان اند و چنين كتابى را ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 28 - 1

1 - اظهارات مشركان در مورد فرشتگان ، بى بهره از واقعيت و متكى بر حدس و گمان

ليسمّون المل_ئكة . .. و ما لهم به من علم إن يتّبعون إلاّ الظنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 37 - 2

2 - مشركان ، فاقد دليل و كتاب آسمانى بر درستى عقايد خويش اند .

أم لكم كت_ب فيه تدرسون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 40 - 4

4 - عقايد مشركان ، فاقد دليل و حجت اطمينان بخش

سلهم أيّهم بذلك زعيم

تضمين نكردن درستى عقايد، نشانه نبودن دليل قاطع و اطمينان بخش بر آن است.

بى منطقى گمراهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 61 - 6

6 - با وجود اعتقاد مشركان به اين كه خالق عالم و رام كننده خورشيد و ماه ، خدا

است ، بازداشته شدنشان از حق ، قابل توجيه و منطقى نيست .

و لئن سألتهم من خلق . .. و سخّر ... ليقولنّ اللّه فأنّى يؤفكون

جمله {فأنّى يؤفكون} جواب شرط مقدر است و{أنّى} معادل {كيف} استفهاميه و براى تعجب است.

بى منطقى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 22

22 _ مشركان، فاقد هر گونه دليل و گواه بر درستى و حقانيت عقايد شرك آلود خويش هستند.

قل أى شىء أكبر شهدة . .. أئنكم لتشهدون أن مع اللّه ءالهة أخرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 5

5 _ اگر مشركان بر تحريمهاى ادعايى خود گواه و دليلى نيز بياورند، ساختگى و بى اساس است.

قل هلم . .. فإن شهدوا فلا تشهد معهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 68 - 10

10 _ مشركان بدون توجه به درستى و نادرستى مدعاى خويش ( فرزندگزينى خدا ) ، آن را به خدا نسبت مى دادند .

قالوا اتخذ اللّه ولداً . .. أتقولون على اللّه ما لا تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 8

8- مشركان در انكار معاد ، فاقد استدلال و دليل قطعى و تنها متكى بر استبعاد هستند .

أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

از اينكه مشركان، در انكار معاد تنها به استبعاد پرداختند، نشان مى دهد كه آنان دليلى براى تكذيب خود نداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف

- 18 - 15 - 5

5- جامعه اصحاب كهف ، فاقد هرگونه دليل و برهان بر عقايد شرك آلود خويش بودند .

ه_ؤلاء قومنا . .. لولا يأتون عليهم بسلط_ن بيّن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 15

15- سحر بودن قرآن و ساحر بودن پيامبر ( ص ) ، دليل واهى و بهانه ديگر مشركان ستم پيشه براى ايمان نياوردنشان

أفتأتون السحر و أنتم تبصرون

مشركان براى ردّ ادعاى نبوت پيامبر(ص)، دو دليل واهى و بهانه جويانه مى آوردند: 1_ بشر بودن آن حضرت (هل ه_ذا إلاّ بشر مثلكم)، 2_ ساحر بودن ايشان (أفتأتون السحر).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 89 - 4

4 - مشركان ، مفتون خيال هاى خام و غافل از برهان هاى عقلى و علمى

قل فأنّى تسحرون

{سحر} (مصدر {تسحرون}) به معناى مفتون كردن و ربودن عقل است; يعنى، {[به آنان] بگو: پس چگونه دستخوش افسون مى شويد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 10

10 - خداوند ، خواهان دليلى قاطع و قانع كننده از سوى مشركان براى عقيده نارواى شرك

أءل_ه مع اللّه قل هاتوا بره_نكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 28 - 5

5 - موضع گيرى بيشتر مشركان عليه پيامبر ( ص ) ، به دليل ناآگاهانه بودن آن ، فاقد وجاهت و اعتبار است .

و ما أرسلن_ك إلاّ كافّة للناس . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

ذكر {و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون} پس از بيان قلمرو

رسالت پيامبر(ص) و نقش آن حضرت، مى تواند به منظور دفع توهم باشد. آن توهم اين است كه اكثريت مشركان با رسالت پيامبر(ص) مخالف اند و چنين امرى تأثيرى منفى در رسالت آن حضرت دارد. خداوند جواب مى دهد كه نظر چنين اكثريتى بى فايده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 44 - 1،3

1 - مشركان ، در حالى قرآن را ساخته و پرداخته [ دست ] بشر مى دانستند كه هيچ دليل آسمانى نداشتند .

و قال الذين كفروا للحقّ لمّا جاءهم إن ه_ذا إلاّ سحر مبين . و ما ءاتين_هم من كتب

3 - مشركان ، براى حقانيت اعتقادشان هيچ گونه دليل آسمانى دريافت نكرده بودند .

قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعبد ءاباؤكم . .. و ما ءاتين_هم م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 12 - 5

5 - سستى عقايد مشركان و ناتوانى آنان از برخورد منطقى با تعاليم قرآن

بل عجبت و يسخرون

توسّل مشركان به تمسخر در برابر تعاليم قرآن و رسالت پيامبر اسلام(ص)، گوياى حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 - 10

10 - مشركان ، به خاطر ادعا هاى بى دليل و فاقد منطق ، مورد بازخواست و مؤاخذه خداوند قرار مى گيرند .

ستكتب شه_دتهم و يسئلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 3

3 - مشركان ، تنها تسليم و متواضع در برابر قدرت سياسى و نظامى و

نه منطق و برهان *

إنّا فتحنا . .. ليغفر لك اللّه

مراد از {غفران ذنب}، مى تواند زدايش بدگمانى ها و بدخواهى ها از سينه دشمنان باشد. با توجه به اين نكته، از مجموع دو آيه استفاده مى شود كه دل هاى سخت مشركان با منطق وحى، رام نگشته ولى با پيروزى سياسى پيامبر(ص) در صلح حديبيه، به تسليم و تواضع واداشته شده است.

بى منطقى مشركان جبرگرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 149 - 2

2 _ مشركان جبرگرا فاقد هر گونه دليل بر عقايد خويش هستند.

قل هم عندكم من علم . .. فلله الحجة البلغة

بى منطقى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 6

6 _ تحريم برخى حيوانات از سوى مشركان صدر اسلام، فاقد هر گونه دليل و مستند قابل قبول

قل ءالذكرين حرم . .. نبئونى بعلم ... أم كنتم شهداء

استفهام در آيه براى انكار و يا توبيخ است و مفاد جملات {نبئونى} و {أم كنتم . .. } نيز نفى وجود دليل بر مدعاهاى مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 3

3 _ مشركان صدر اسلام فاقد هر گونه گواه صادق و معتبر بر حقانيت تحريمهاى خويش

قل هلم شهداءكم الذين يشهدون أن الله حرم هذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 10

10- جبهه ضد توحيدى در صدراسلام ، متشكل از گروهى جاهل ، بى منطق و پيرو بى چون و چراى

شيطان بود .

ومن الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم و يتّبع كلّ شيط_ن مريد

بى منطقى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 9

9- برخورد كافران و مشركان مكه با قرآن ، اساس علمى و عقلانى نداشت ; بلكه برخاسته از انگيزه هاى نفسانى _ روانى آنان بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

خداوند، حاصل تبيين تنوع و گوناگونى آيات خويش را براى مشركان، نفرت آنان معرفى مى كند و اين، نشان مى دهد كه آنان، به جاى برخورد منطقى با آيات الهى، برخورد روانى _ نفسانى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 10

10 _ مشركان مكّه ، پذيراى هيچ سخن حق و منطقى در جهت مخالفت با عقيده شان نبودند .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا . .. و سوف يعلمون حين يرون العذاب من أضلّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 5

5 - اقدام مشركان مكه به جنگ تبليغاتى عليه پيامبر ( ص ) ، به دليل ناتوانى از مقابله منطقى با آن حضرت

و لمّا جاءهم الحقّ قالوا ه_ذا سحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 8

8 - مشركان مكه ، مردمانى ستيزه جو و بى منطق

بل هم قوم خصمون

بى ياورى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 19 - 3

3 _ مشركان در

قيامت ، ناتوان از دفاع از خويش در برابر عذاب الهى و يافتن هرگونه يار و ناصرى براى خود

فما تستطيعون صرفًا و لانصرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 92 - 3

3 - ناتوانى معبود هاى مشركان از نجات گمراهان ، از دوزخ و دفاع از آنان در برابر عذاب

و برّزت الجحيم للغاوين . و قيل لهم أين ما كنتم تعبدون

پرسش از مكان معبودها _ به قرينه آيه قبل كه سخن از رخ نمودن دوزخ براى گمراهان است _ پرسش از موقعيت آنها براى نجات گمراهان از دوزخ و هرگونه دفاع از آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 101 - 1

1 - حسرت مشركان ، بر نداشتن كمترين دوست دلسوز در قيامت

و لاصديق حميم

{حميم} به معناى نزديك است و {صديق حميم} (دوست نزديك) مى تواند كنايه از فرد مشفق، مهربان و دلسوز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 64 - 6،7

6 - بى جواب ماندن فرياد يارى خواهى مشركان از معبودهايشان در قيامت

فدعوهم فلم يستجيبوا لهم

7 - روبه رو شدن مشركان با عذاب الهى در قيامت ، همراه با يأس كامل آنان از وجود يارى دهنده اى براى خود

قيل ادعوا شركاءكم . .. فلم يستجيبوا لهم و رأوا العذاب

بى ياورى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 22 - 4

4- مورد نكوهش واقع شدن ، و بى حامى گرديدن ، فرجام حتمى شرك است .

لاتجعل مع الله . ..

فتقعد مذمومًا مخذولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 3

3- معبودان و شركاى پندارى مشركان ، در قيامت ، هيچ پاسخى به كمك خواهى آنان نخواهند داد .

فدعوهم فلم يستجيبوا لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 43 - 1،2

1- معبود ها و خدايان دروغين ، از ايمن ساختن مشركان در برابر عذاب الهى ناتوان اند .

أم لهم ءالهة تمنعهم من دوننا

{أم} در آيه شريفه، از نوع منقطعه و مانند {بل} متضمن معناى استفهام انكارى است. {آلهة} (جمع {إل_ه}) نيز به معناى معبودها است.

2- معبود ها و خدايان دروغين مشركان و هر نيرويى جز خداوند ، در حمايت ازخود و حفظ و نگه دارى خويش ناتوان اند .

لايستطعيون نصر أنفسهم

جمله {لايستطيعون. ..} حال براى فاعل {تمنعهم} است كه خدايان و معبودها مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 42 - 3

3 - در روز قيامت ، از ملائكه هيچ كارى براى عبادت كنندگان ادعايى شان ساخته نيست .

فاليوم لايملك بعضكم لبعض نفعًا و لا ضرًّا

به قرينه اين كه مخاطبان در آيات پيشين، ملائكه بودند و خداوند با آنان درباره عبادت مشركان گفتوگو مى كرد; مخاطب {كم} در {بعضكم} مى تواند ملائكه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 23 - 4

4 - معبود ها ، ناتوان از نجات پرستندگان شان از گرفتارى و رنج

ءالهة إن يردن الرحم_ن بضرّ . .. لاينقذون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- يس - 36 - 75 - 3

3 - معبود هاى ادعايى به روز رستاخيز ، در حالى كه همچون سپاهِ آماده به خدمت براى مشركان اند ، از هرگونه يارى رسانى به آنان ناتوان خواهند بود .

لايستطيعون نصرهم و هم لهم جند محضرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه ضمير {هم} به معبودها و ضمير {لهم} به مشركان بازگردد و اين جمله حال براى ضمير غايبى در{لايستطيعون} باشد. بر اين اساس، اين تركيب از باب مبالغه آمده است; زيرا متمركز كردن تمامى نيروها در قالب يك سپاهِ آماده به خدمت و در عين حال ناتوان بودن از يارى رسانى، نشان دهنده اوج ناتوانى معبودها مى باشد. گفتنى است بر اساس اين نظر، آيه شريفه ناظر به روز قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 13

13 - كفر و شرك ، ظلم است و كافران و مشركان ، از هرگونه يارى دوست و نزديكان دلسوز خود و شفاعت شفيعان محروم اند .

ما للظ_لمين من حميم و لا شفيع يطاع

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اين آيات، در سلسله آياتى قرار دارد كه درباره كافران و مشركان سخن مى گويد و مقصود از {ظالمين} آنان مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 28 - 9

9- تنها ماندن مشركان در طوفان عذاب ، بازتاب دروغ ها و افتراهايشان به خداوند

بل ضلّوا عنهم و ذلك إفكهم

چنانچه {ذلك} اشاره به عدم نصرت مشركان از سوى آلهه باشد _ كه از مضمون صدر آيه

استفاده مى شود _ و بعد از {ذلك} كلمه اى در تقدير باشد; يعنى، {ذلك أثر إفكهم} مى توان به نكته ياد شده پى برد.

بيماردلى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 3

3 - جبهه كفر و شرك در طول تاريخ ، متشكل از انسان هايى بيمار دل و قسى القلب

و ما أرسلنا من قبلك من رسول . .. للذين فى قلوبهم مرض و القاسية قلوبهم

بيمارى قلب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 85 - 4

4 - شرك ، نوعى از بيمارى هاى قلبى است .

إذ جاء ربّه بقلب سليم . إذ قال لأبيه و قومه ماذا تعبدون

بينش باطل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 35 - 8

8 - پندار باطل مشركان ، در امتياز آنان بر ديگران و بى نيازى از هدايت و ارشاد *

أم خلقوا من غير شىء

معناى {أم خلقوا من غير شىء}، مى تواند اين باشد كه آيا مشركان مكه، خود را تافته جدابافته اى در آفرينش مى بينند كه ديگران نياز به هدايت دارند و اينان بى نيازند؟! بر اين مبنا تقدير آيه شريفه چنين مى شود: {أم خلقوا من غير شىء خلق منه غيرهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 19،20

19 - خداوند هستى ، منزّه از پندار هاى ناروا و نادرست مشركان درباره او

سبح_ن اللّه عمّا يشركون

20 - مشركان ، داراى پندار هاى نادرست و غلط از خداوند

و صفات او

سبح_ن اللّه عمّا يشركون

بينش غلط مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 18

18 _ نينديشيدن، ريشه تلقى نادرست مشركان از پيامبرى و توقّعات نابجاى آنان است.

قل لا أقول لكم عندى خزائن اللّه . .. أفلاتتفكرون

جمله توبيخى {أفلا تتفكرون} دعوتى است به تفكر در تمامى معارف عنوان شده در اين دسته آيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 22 - 7

7- خداوند يگانه ، از توصيف ها و پندار هاى مشركان منزّه و مبرّا است .

لو كان فيهما ءالهة . .. فسبح_ن اللّه ربّ العرش عمّا يصفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 149 - 5

5 - تصور غلط مشركان درباره خداوند متعال و كوچك شمردن منزلت او

فاستفتهم ألربّك البنات و لهم البنون

انتساب دختر به خداوند و برگزيدن پسر براى خود، با اين عقيده باطل كه پسر بر دختر ترجيح دارد، نشانگر اين حقيقت است كه مشركان، تصور درستى از خدا و معارف الهى نداشتند و منزلت خدا را كمتر از منزلت بشر مى دانستند.

بينش غلط مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 20 - 5

5 - تصور جاهلانه و غلط مشركانِ عرب جاهلى از { مشيت الهى }

و قالوا لو شاء الرحم_ن . .. ما لهم بذلك من علم

بينش غلط مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 2

2_ ناآگاهى خداوند به سخنان و كار

هاى پنهانى ، از پندار هاى نادرست مشركان عصر بعثت

ألا إنّهم يثنون صدورهم ليستخفوا منه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 55 - 2

2 - نكوهش شرك پيشگان مرفه صدراسلام ، به خاطر پندار غلط آنان در ارزيابى موقعيت خويش در نزد خداوند

أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 2 - 4

4 - مشركان ، گرفتار توهّم هماهنگى دين پيامبر ( ص ) با عقايد شرك آلود آنان

لا أعبد ما تعبدون

سوره {كافرون}، بيانگر اعلان مواضع قطعى پيامبر(ص) در برابر معبودهاى مشركان است. گويا آنان در آغاز رسالت، گمان مى كردند كه دين پيامبر(ص) تباينى با آيين آنان ندارد و معبود آن حضرت از سنخ معبودان ايشان است. پيامبر(ص) در اين سوره، با صراحت از تباين دو دين سخن مى گويد و خود را پرستشگر معبودى معرفى مى كند كه از سنخ معبودهاى مشركان نيست.

بينش مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 13

13 _ خيرخواهيهاى مشركان مبنى بر زيانبار بودن حضور مؤمنان ضعيف در كنار پيامبر(ص) نبايد موجب طرد و محروميت آنان از محضر پيامبر(ص) گردد.

ما عليك من حسابهم من شىء و ما من حسابك عليهم من شىء فتطردهم

{حسابهم} مى تواند اضافه مصدر به فاعل خود (هم) باشد ; يعنى حسابگريهاى مشركان درباره مؤمنان و فقر و محروميت آنها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 18

18 _ مشركان، مرتدان متحير را به

شرك دعوت مى كنند و خود را هدايت يافته مى پندارند.

له أصحب يدعونه إلى الهدى ائتنا

مراد از {اصحاب}، بنا بر يك احتمال، مشركان و منحرفانى هستند كه مرتدان را تشويق مى كنند و به جانب خود سوق مى دهند و راه خود را طريق هدايت مى شمارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 11

11 _ مشركان مى پنداشتند امنيت آنان با پرستش بتها و ديگر معبودها تأمين مى گردد.

فأى الفريقين أحق بالأمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 108 - 9

9 _ دشنام به خدا براى دفاع از باورهاى خويش، عملى شايسته و زيبا در نظر مشركان است.

فيسبوا الله عدوا بغير علم كذلك زينا لكل أمة عملهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 136 - 3،5،8،10

3 _ قرار دادن سهم براى خداوند، از آنچه خود آفريده، از پندارهاى پوچ مشركان

و جعلو الله مما ذراً من الحرث و الأنعم نصيبا فقالوا هذا لله بزعمهم

5 _ شرك، عقيده اى برخاسته از پندار و اوهام مشركان است.

فقالوا هذا لله بزعمهم و هذا لشركائنا فما كان لشركائهم

منتسب كردن {شركاء} به مشركان و نه به خداوند، گويا اشاره بدين نكته باشد كه آنچه را آنان شريك خدا مى پندارند به ساخته هاى ذهنى آنان مربوط است.

8 _ مشركان، مصرف اموال سهم شريكان پندارى خداوند را در راه خدا غير مجاز و ناروا مى شمردند.

فما كان لشركائهم فلايصل إلى الله و ما كان لله فهو يصل إلى شركائهم

10 _ داورى زشت و غلط مشركان جاهلى

در مقايسه خدا با بتها و ترجيج بتها بر او

فما كان لشركائهم . .. ساء ما يحكمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 3،12

3 _ مشركان از مفهوم {مشيت الهى} برداشتى نادرست داشتند.

سيقول الذين أشركوا لو شاء الله ما أشركنا

12 _ پيامبر(ص) مأمور احتجاج با مشركان و رد انديشه هاى غلط آنان

قل هل عندكم من علم فتخرجوه لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 15

15_ مشركان به پندار فرمان خدا بر پرستش معبود هاى خويش ، آنها را عبادت مى كنند . *

أمر ألاّتعبدوا إلاّ إياه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 7

7_ مشركان با وجود دلايل روشن بر ولايت خداوند ، ديگران را ولىّ و سرپرست خويش مى پنداشتند و به آنان روى مى آوردند .

أفاتخذتم من دونه أولياء

تفريع جمله {اتخذتم . ..} به وسيله حرف {فاء} بر بيان كارها و شؤونى كه براى خداوند برشمرده شد$_ كه مشركان نيز آنها را باور دارند _ مى رساند كه ولايت بر انسانها تنها از آنِ خداست و پندار ولايت غير او ، پندارى ناموجّه و بدون دليل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 1،2

1- مشركان ، براى معبود هاى خويش سهمى در روزى دهى قائل بودند .

يشركون . .. و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_هم

آيه، ادامه بيان كارهاى خلاف مشركان است و برداشت فوق مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {ما}

ى موصول، معبودهاست و مفعولٌ به فعل {لايعلمون} محذوف است.

2- مشركان ، براى اسباب و علل ظاهرى در انجام امور ، نقش مستقل قائل بودند .

بربّهم يشركون . ليكفروا بما ءاتين_هم ... و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_

برداشت فوق مبتنى بر اين نكته است كه {ما}ى موصول اسباب و عواملى باشد كه مشركان آنها را در نجات خود از ناگواريها دخيل مى دانستند، در حالى كه خبر از وضعيت آنها هم نداشتند و از اينكه خداوند مشركان را به خاطر چنين تفكرى مورد سرزنش قرار داده است، استفاده مى شود كه آنان براى چنين اسبابى نقش مستقل قائل بوده اند و گرنه جاى سرزنش و توبيخ نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 57 - 10

10- مشركان ، در برابر اسناد دختر به خدا ، فرزند دلخواهشان ( پسر ) را به خود اسناد مى دادند .

و يجعلون لله البن_ت . .. و لهم ما يشتهون

{و} در {و لهم} مى تواند حاليه و هم مى تواند عاطفه باشد. در صورت عاطفه بودن جمله {ما...} در محل نصب خواهد بود براى عطف به {البنات}. در هر صورت برداشت فوق قابل استفاده است و اسناد دادن فرزند دختر براى خدا، قرينه اى است بر اينكه مراد از {ما} در {ما يشتهون} فرزند پسر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 58 - 6

6- مشركان ، على رغم نفرت از دختردار شدن ، آن را به خداوند نسبت مى دادند .

و يجعلون لله البن_ت . .. و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى

ظلّ وجهه مسودًّا و هو كظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 87 - 3

3- دست نيافتن مشركان در قيامت به بافته هاى دروغين خويش درباره شريك داشتن خداوند

و ضلّ عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 3

3- مشركان ، مرگ را به منزله نيستى و نابودى پنداشته و حيات پس از آن را مستبعد مى شمردند .

أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 9

9- اصل وجود خدا و نياز به رسالت ، امرى پذيرفته شده حتى در بينش مشركان

أبعث الله بشرًا رسولاً

از اينكه مشركان به جاى انكار اصل رسالت به استبعاد نبوت بشر پرداختند، مى توان استفاده كرد كه اصل رسالت و نبوت براى آنان، امرى محرز بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 95 - 4

4- در نظر مشركان تنها ملائكه ، شايسته رسالت و پيامبرى بودند .

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً. قل لو كان فى الأرض مل_ئكة ... لنزّلنا عليهم من الس

از پاسخ خداوند در قبال اعجاب مشركان و از گفته آنان (أبعث الله بشراً رسولاً) استفاده مى شود كه آنان، توقع داشتند كه پيامبر(ص) از جنس ملائكه باشد نه از جنس بشر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 10

10- غفلت از رستاخيز و تصوّر عدم برپايى قيامت ، آفت فراگير مشركان است .

بل زعمتم

ألّن نجعل لكم موعدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 81 - 5

5- شرك پيشاگان ، عزّت و سعادت را در تحصيل مال و فرزند ، و فزونى آن مى ديدند .

قال لأُتينّ . .. واتّخذوا ... ليكونوا لهم عزًّا

در آيات پيشين انگيزه روى آوردن به كفر، علاقه به مال و فرزند بيان شده و در اين آيه طلب عزّت ذكر گرديده است. حاصل اين دو تعبير، اين است كه مشركان مال و فرزند را مايه عزّت مى دانستند و پرستش غير خدا را، راه وصول به آن شناخته بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 92 - 2

2- در پندار گروهى از مشركان ، خداوند برخى از مخلوقات خويش را فرزند خوانده خود قرار داده است .

أن يتّخذ ولدًا

از تعبير {إتّخاذ} در اين آيه و نيز در آيات پيشين، برمى آيد كه قائلانِ فرزند گزينى خداوند، تنها اين بوده است كه او از ميان موجودات، كسى را به عنوان فرزندى خود برگزيده است; نه اين كه مدعى تولّد فرزندى براى او باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 93 - 2

2- قائلان به فرزندگزينى خداوند ، فرزند خوانده او را از بين موجودات شعورمند آسمان ها و زمين مى دانستند .

من فى السموت والأرض

كلمه {من} موصولى است كه براى عاقلان به كار مى رود. به كار بردن آن، ممكن است ناظر به پندار فرزندخواندگى فرشتگان، عيسى و عزير(ع) براى خدا باشد در نتيجه تعبير {موجودات آسمان ها} كنايه از ملائكه

و {موجودات زمين} كنايه از عيسى و عزير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 10

10- ناسازگارى بشر بودن با دستيابى به مقام نبوت ، از ديدگاه مشركان

هل ه_ذا إلاّبشر مثلكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 7

7- پندار مشركان در مستقل بودن فرشتگان در شفاعت

لايشفعون إلاّلمن ارتضى

از اين كه استقلال در شفاعت نفى شده، به دست مى آيد كه مشركان (مخاطبان اين آيه) چنين پندارى داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 34 - 2

2- مشركان ، مى پنداشتند پيامبران بايد در دنيا عمر جاويد داشته باشند .

و ما جعلنا لبشر من قبلك الخلد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 73 - 4

4 - در جهان بينى مشركان ، تدبير امور جهان و انسان ها ، در اختيار خدايان است نه خداى متعال .

ي_أيّها الناس . .. إنّ الذين تدعون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 7

7 - انسان ، موجودى جاودان در بينش اديان الهى و پديده اى فناپذير در نگرش شرك پيشگان تاريخ

بل قالوا . .. قالوا أءذا متنا ... أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 83 - 1

1 - معاد ، وعده اى بى اساس و افسانه اى كهن ، در نظر كافران و مشركان

بل قالوا مثل ما قال الأوّلون

. .. لقد وعدنا ... إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

{اسطورة} (مفرد {أساطير}) به معناى افسانه است. بنابراين {أساطيرالأوّلين}; يعنى، افسانه هايى كه پيشينيان ساخته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 84 - 1

1 - زمين و هر آنچه در آن هست ، از آن خدا و متعلق به او است .

قل لمن الأرض و من فيها إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 41 - 4

4 _ رسالت مدارى انسان از سوى خداوند ، امرى شگفت آور و غير قابل قبول از ديدگاه مشركان

أه_ذا الذى بعث اللّه رسولاً

استفهام در {أه_ذا} انكارى و براى اظهار تعجب و شگفتى آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 6

6 _ دست شستن از گرايش هاى شرك آلود و روى كردن به تعاليم پيامبران ( همچون يگانه پرستى ) و عقيده به قيامت ، در ديدگاه اهل شرك ، گمراهى و انحراف است .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 3،9

3 - رد دعوت پيامبر ( ص ) از سوى مشركان ، على رغم اعتقاد آنان به هدايت بخش بودن آيين آن حضرت

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا

9 - در ديدگاه مشركان ، گمراهى توأم با امنيت و آسايش ، برتر از هدايت همراه با ناامنى و اضطراب است .

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 3،5

3 - مشركان ، وعده پيامبر ( ص ) را درباره وقوع قيامت و معاد درست نمى دانستند .

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

5 - مشركان ، پيروان مؤمن پيامبر ( ص ) را سهيم و هم رأى او در رسالت مى دانستند .

متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

جمع آورده شدن {صادقين}، به اين خاطر است كه مؤمنان نيز مخاطب مشركان بوده اند. مخاطب قرار دادن مؤمنان و پرسش از زمان وقوع قيامت از آنان، بيانگر نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 35 - 5

5 - مشركان ، خود را مصون از عذاب الهى مى دانند .

و قال الذين كفروا . .. و ما نحن بمعذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 5،13،14

5 - مشركان ، پيامبراكرم ( ص ) را شخصى معمولى مى دانستند كه هدفش بازداشتن مردم از دين و آيين پدرانشان بود .

قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعبد ءاباؤكم

تعبير از پيامبر(ص) به {رجل} _ آن هم به صورت نكره _ حاكى از نكته ياد شده است.

13 - مشركان ، معتقد بودند قرآن ساخته و پرداخته است ; نه وحى .

و قالوا ما ه_ذا إلاّ إفك مفترًى

مشاراليه {ه_ذا} به قرينه {تتلى عليهم آياتنا} مى تواند قرآن باشد. هم چنين مى تواند حاصل تلاوت (قول به توحيد) باشد. برداشت ياد شده بنابر احتمال اول است.

14 - مشركان ، پيامبر ( ص ) را افترازننده

به خدا مى دانستند .

إلاّ إفك مفترًى

{إفك}; يعنى، بازداشته شدن چيزى از وضعيتى كه شايسته است در آن وضعيت باشد. و در دروغ استعمال مى شود (مفردات راغب). آوردن {مفترًى} به عنوان صفت {إفك}، مى تواند به اين منظور باشد كه آنان قرآن را دروغى مى دانستند كه به خدا نسبت داده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 2

2 - پندار مشركان درباره گمراهى پيامبر ( ص )

قل إن ضللت فإنّما أضلّ على نفسى

سفارش خداوند به پيامبر(ص) مبنى بر اعلام موضع روشن درباره اين كه به فرض گمراهى او، ضررش عايد خود آن حضرت مى شود; احتمال دارد براى رفع توهم و يا اتهامى (نكته ياد شده) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 53 - 1،3

1 - مشركان ، پيش از نزول عذاب بر آنان ، منكر آن بودند .

و لو ترى إذ فزعوا . .. و قالوا ءامنّا به ... و قد كفروا به من قبل

3 - مشركان به حشر و معاد ، كفر ورزيده و منكر آن بودند .

و لو ترى إذ فزعوا . .. و قالوا ءامنّا به ... و قد كفروا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 11 - 5

5 - مشركان آفرينش مجدد انسان ها را در قيامت ، امرى بعيد و غيرممكن و بسيار سخت مى دانستند .

فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا أم من خلقنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 15

- 2

2 - قرآن ، سحرى آشكار در ديدگاه مشركان

و قالوا إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 16 - 2،3

2 - برپايى قيامت و حيات مجدد انسان ها پس از مرگ و تبديل شدن به خاك و استخوان ، مورد انكار مشركان

أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمبعوثون

دو همزه به كار رفته در آيه شريفه، براى استفهام انكارى است.

3 - برپايى قيامت و حيات دوباره انسان ها پس از متلاشى شدن بدن ، امرى غيرممكن و بس بعيد در نظر مشركان

أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 17 - 1،2

1 - مشركان ، تجديد حيات نياكانشان را پس از مرگ و تبديل شدن آنان را به خاك و استخوان ، امرى بسيار بعيد و غير قابل قبول مى دانستند .

أءنّا لمبعوثون . أوَ ءاباؤنا الأوّلون

{ءاباؤنا} مبتدا و خبر آن _ به قرينه خبر موجود در آيه قبل (لمبعوثون) _ حذف شده است. اين جمله (مبتدا و خبر) عطف بر جمله قبل (ءإنا لمبعوثون) است.

2 - مشركان ، حيات مجدد نياكان اوليه خود را در روز رستاخيز ، بعيدتر و غيرممكن تر از تجديد حيات خود مى دانستند .

أءنّا لمبعوثون . أوَ ءاباؤنا الأوّلون

از عطف {أو ءاباؤنا. ..} بر {أءنا لمبعوثون} _ كه براى ارتقاى اظهارِ استحاله امرِ معاد است _ و نيز از اختصاص به ذكر يافتن {آباء}، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- صافات - 37 - 28 - 3،4

3 - پيشوايان شرك با تظاهر به خيرخواهى ، عامل اصلى فريب خوردن و دور شدن از مسير خير و حق در ديدگاه مشركانِ گمراه شده

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا عن اليمين

{يمين} مى تواند مشتق از {يمن} (خير و بركت) باشد. بر اين اساس، معناى آيه چنين مى شود: شما از سر خيرخواهى به سراغ ما مى آمديد. اما متعدى شدن فعل {تأتوننا} به {عن} _ كه براى مجاوزت است _ موجب مى شود كه اين كلمه متضمن معناى {تصددننا} _ كه متناسب با معناى مجاوزت است _ باشد. بر اين اساس، پيام اصلى آيه چنين خواهد بود: شما بوديد كه در ظاهر از سر خيرخواهى به سراغ ما آمده و ما را از مسير حق و خير گمراه مى كرديد.

4 - مشركان گمراه شده ، در قيامت اعمال قدرت سران شرك را عامل گمراهى و فريب خود معرّفى خواهند كرد .

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا عن اليمين

برداشت ياد شده براساس اين ديدگاه است كه {يمين} (جهت راست) كنايه از قدرت و قوت باشد; زيرا معمولا سمت راست قوى تر است. ازاين رو بيشتر مردم كارهاى مهم و سنگين را با دست راست انجام مى دهند. گفتنى است كه دو آيه بعد (و ما كان لنا عليكم من سلطان) و نيز آمدن واژه {يمين} به اين معنا در آيه 93 همين سوره (فراغ عليهم ضربا باليمين) مؤيد مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 180 - 4

4 - ساحت خداوند ، از هرگونه نسبت ها و توصيف هاى مشركان

منزه است .

سبح_ن ربّك ربّ العزّة عمّا يصفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 8 - 1

1 - برگزيده شدن پيامبراسلام ( ص ) از ميان توده هاى عرب براى پيامبرى ، امرى غيرمنطقى و ناممكن در نظر كافران و مشركان

أءنزل عليه الذكر من بيننا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 3

3 - مشركان و مخالفان پيامبر ( ص ) ، معتقد به اقتدار و متكى به نيرومندى خود

أن كنتم قومًا مسرفين . .. فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

از يادآورى هلاكت اقوامى نيرومندتر از مردم مكه، استفاده مى شود كه مكيان، به قدرت خويش مغرور بوده و آن را غير قابل زوال مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 7

7 - زندگى و مرگ در نگاه مشركان ، پديده اى طبيعى و بى ارتباط با اراده الهى و وجود خداوند

و ما يهلكنا إلاّ الدهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، از نگاه مشركان ، فردى گنه كار و برهم زننده نظم اجتماعى شرك

ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر

{ذنبك} به معناى اتهام ها و گناهانى است كه مشركان، براى پيامبر(ص) برمى شمردند; زيرا با بعثت آن حضرت، حرمت بت ها درهم ريخت، نظم جاهلى جامعه شرك _ با ايمان آوردن طبقات مختلف اجتماعى _ بر هم خورد و اين همه امورى بود كه از نظر مشركان، جرم

و گناه پيامبر(ص) تلقى مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 1،4

1 - افق ديد و نگرش مشركان خداگريز ، محصور در محدوده دنيا و مظاهر آن

و لم يرد إلاّ الحيوة الدنيا . ذلك مبلغهم من العلم

{ذلك} اشاره به دنياگرايى مشركان دارد; يعنى، دنياگرايى منتهاى دانش آنان است.

4 - خرافات و موهومات ، اوج ديد و نگرش مشركان دنياگرا

ليسمّون المل_ئكة تسمية الأُنثى و ما لهم به من علم . .. ذلك مبلغهم من العلم

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {ذلك} اشاره به عقايد خرافى مشركان در مورد دختر انگاشتن ملائكه براى خداوند، داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 10 - 4

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { أءنّا لمردودون فى الحافرة } يقول : فى الخلق الجديد ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {أءنّا لمردودون فى الحافرة} روايت شده كه فرمود: خدا مى فرمايد: [مشركان مى گويند: آيا ما] در آفرينش مجدد [بازمى گرديم؟]}

بينش مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 14

14 - حرمت استفاده از گوشت قربانى ، پندار باطل عرب هاى جاهلى

فكلوا منها

تجويز استفاده از گوشت قربانى، ناظر به پندار باطل عرب هاى جاهلى است كه استفاده از آن را حرام مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 33 - 3

3 - ممنوعيت استفاده از دام هاى قربانى ، در پندار مشركان عصر بعثت

لكم فيها

من_فع إلى أجل مسمًّى

تصريح به جواز بهره بردارى از دام هاى قربانى، نشان مى دهد كه اعتقاد عمومى پيش از نزول آيه، برخلاف آن بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 6،8

6- مشركان صاحب دختر در دوران جاهليت ، نگهدارى دختران را براى خود عار و ذلت مى دانستند .

أيمسكه على هون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {على هون} حال براى ضمير فاعلى {يمسك} باشد.

8- مشركان صاحب دختر ، حيثيت اجتماعى خود را با داشتن دختر در مخاطره مى ديدند .

يتورى من القوم من سوء ما بشّر به أيمسكه على هون أم يدسّه فى التراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 60 - 4

4- داشتن دختر در ديدگاه مشركان جاهلى ، صفتى زشت محسوب مى شد .

للذين لايؤمنون بالأخرة مثل السوء

{مثل السوء}، مثلى است كه مشركان جاهلى براى صاحبان دختر به كار مى بردند و مرادشان از آن، ضرب المثل بد حالى و بدى بود. اينكه خداوند پس از ذكر ديدگاه آنها درباره نوزادان دختر و محكوميتشان، {مثل السوء} را به خود آنان نسبت مى دهد، مى تواند قرينه اى باشد بر مطلب ياد شده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 9

9- مشركان ، تداوم نسل خويش را از طريق داشتن پسر ، براى خود فرجامى نيك تلقى مى كردند . *

و يجعلون لله ما يكرهون و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

احتمال دارد مراد از {الحسنى} به قرينه {و يجعلون لله البنات . ..

و لهم ما يشتهون} و {يجعلون لله ما يكرهون} ادامه نسل مشركان از طريق پسرانى باشد كه آنان براى خويش مدعى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 2

2 - پسر مايه سرور و مباهات و دختر موجب ننگ و عار ، در ميان عرب جاهلى

و أصفيكم بالبنين . و إذا بشّر أحدهم بما ضرب للرحم_ن مثلاً ظلّ وجهه مسودًّا و هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 18 - 4

4 - لطافت طبيعى زن و فرودستى او در ميدان جدال و درگيرى ، دو عامل آسيب پذيرى و دو نقيصه براى زن در فرهنگ خشن جاهلى

و هو فى الخصام غير مبين

در آيه قبل (و إذا بشّر أحدهم. ..) ناراحتى عرب جاهلى از داشتن دختر بيان شده است. اين آيه مى تواند اشاره به علت آن ناراحتى داشته باشد; يعنى، اين دو ويژگى از نظر عرب جاهلى، نقص زن به حساب مى آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 8

8 - طبيعت گرايى و انكار حيات اخروى ، داراى ريشه در جاهليت عرب

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و ما يهلكنا إلاّ الدهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 39 - 3

3 - اعتقاد عرب جاهلى ، به امتياز و برترى مردان بر زنان

أم له البن_ت و لكم البنون

از اين كه خداوند، مشركان را مدعى اختصاص پسران به خويش شمرده است; استفاده مى شود كه آنان،

از داشتن دختر احساس ننگ مى كرده اند.

بينش مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 1

1 _ مشركان صدر اسلام، شرك خويش و پدرانشان و بدعتهاى ديگر را به مشيت خدا و رضايت او مى پنداشتند.

سيقول الذين أشركوا لو شاء الله ما أشركنا و لا ءاباؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 9

9 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، انسان را فاقد شايستگى براى دست يافتن به مقام قرب خدا و بار يافتن به پيشگاه او مى انگاشتند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و يقولون هؤلاء شفعؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 1

1_ مشركان عصر بعثت ، قرآن را ساخته و پرداخته پيامبر ( ص ) مى پنداشتند .

أم يقولون افتري_ه

در اينكه مقصود از ضمير در {يقولون} چه كسانى هستند، دو نظر ابراز شده است: برخى برآنند كه مقصود، مشركان عصر پيامبر(ص) هستند و گروهى ديگر از مفسران، مراد از آن را كفرپيشگان قوم نوح مى دانند. برداشت فوق براساس نظر اول است. گفتنى است كه براين اساس، مخاطب كلمه {قل} پيامبر(ص) و ضمير مفعولى در {إفتراه} به قرآن و يا خصوص داستان نوح(ع) باز مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 81 - 2

2- مشركان عصر بعثت ، عزت و اعتبار خود را در پرستش معبودان ساختگى خود مى دانستند .

ليكونوا لهم عزًّا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 16

16- مشركان صدراسلام ، پيروى از سحر را با عقل و خرد ناسازگار مى ديدند .

أفتأتون السحر و أنتم تبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 8

8- آگاهى مشركان در عصر بعثت ، از ماهيت معجزه و فرق آن با سحر و خواب هاى پريشان و شعر

بل قالوا أضغ_ث أحل_م بل افتريه بل هو شاعر

مشركان در مخالفت با پيامبر(ص) ابتدا سخن او را سحر، يا شعر و يا خواب هاى آشفته مى دانستند. سپس براى اثبات رسالت پيامبر(ص) از ايشان خواستار معجزه شدند. اين مى رساند كه آنان از معجزه و فرق آن با سحر و شعر و... آگاه بودند و به آن اعتراف داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 18 - 9

9- بازيچه انگاشتن نظام خلقت و بعثت پيامبران ، از سوى مشركان عصر پيامبر

و ما خلقنا السماء. .. ل_عبين... و لكم الويل ممّا تصفون

مخاطب {لكم} و {تصفون} مشركانند و به قرينه آيات پيشين، مقصود از توصيف عقيده نادرست مشركان در باره آفرينش جهان و نسبت نارواى سرگرمى گرفتن آفرينش به خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 55 - 3

3 - ثروت و فرزندان ذكور ، دو ملاك براى ارزيابى موقعيت انسان در پيشگاه خدا در ديدگاه مشركان عصر بعثت

أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 56 - 1

1 -

مال و فرزند بسيار ، نشانه لطف و مهر خداوند در ديدگاه شرك پيشگان مرفه صدراسلام

أيحسبون . .. من مال و بنين . نسارع لهم فى الخيرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 4

4 _ مشركان صدراسلام ، منكر نزول ملائكه بر پيامبر ( ص ) بودند .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة

از اين كه مشركان، اعتراض مى كردند كه چرا فرشتگان وحى به طور مستقيم بر خود آنان فرود نمى آيد؟ مى توان به دست آورد كه آنان، در صدد اين بودند كه اصل نزول فرشيه وحى بر پيامبر(ص) را زير سؤال ببرند و آن را انكار كنند. گفتنى است: آيه 7 سوره {حجر} مؤيد همين برداشت است (لو ما تأتينا بالملائكة إن كنت من الصادقين).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 15 - 1

1 - مشركان صدر اسلام ، معجزات الهى را سحرى آشكار و بى ترديد مى دانستند .

و قالوا إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

مشاراليهِ {هذا} هم مى تواند معجزه باشد _ كه در آيه قبل از آن به {آية} ياد شده است _ و هم مى تواند قرآن كريم باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 149 - 3

3 - برترى پسر بر دختر در ديدگاه مشركان صدراسلام

ألربّك البنات و لهم البنون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته تاريخى است كه مشركان، فرزند پسر را بر دختر ترجيح مى دادند; ولى در عين

حال معتقد بودند كه خداوند دختر را برگزيده است. از اين رو خداوند چنين طرز تفكرى را محكوم كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 6

6 - مشركان عصر بعثت ، فرشتگان را موجوداتى شبيه خداوند در رحمت مى دانستند .

بما ضرب للرحم_ن مثلاً

با توجه به كلمه {رحمان} و {مثلاً}، مطلب بالا قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 3 - 4

4_ انسان در نگاه مشركانِ عصر بعثت ، موجودى صرفاً مادى و جسمانى است .

أءذا متنا و كنّا ترابًا ذلك رجع بعيد

تعبير {كنّا تراباً} مى رساند كه توجه كافران، بيشتر به متلاشى شدن اجزاى بدن در خاك بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 36 - 3

3 - احترام و موقعيت موسى ( ع ) ، نزد مشركان صدراسلام

أم لم ينبّأ بما فى صحف موسى

توبيخ شدن مردم عصر نزول به خاطر توجه نكردن به پيام آسمانى موسى(ع)، نشانگر آن است كه آن حضرت در ميان آنان موقعيت ويژه اى داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 37 - 5

5 - احترام و موقعيت حضرت ابراهيم ( ع ) ، نزد مشركان صدراسلام

أم لم ينبّأ. .. و إبرهيم الذى وفّى

توبيخ شدن مردم عصر نزول، به خاطر توجه نكردن به پيام آسمانى ابراهيم(ع)، نشانگر آن است كه آن حضرت در ميان آنان موقعيت ويژه اى داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك -

67 - 25 - 4

4 - مشركان و كافران صدراسلام ، منكر برپايى قيامت بوده و آن را دروغ مى پنداشتند .

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

بينش مشركان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 3

3 - پندار مشركان عصر بعثت ، خاموش شدن فروغ دين و آيين نبوى ، با رحلت پيامبر ( ص )

فإمّا نذهبنّ بك فإنّا منهم منتقمون

آيه شريفه، گويا در پاسخ توهم مشركان است كه مى پنداشتند با رحلت پيامبر(ص)، تمامى مسائل خاتمه خواهد يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 12 - 12

12- ارج و منزلت تورات نزد مشركان عصر بعثت ، به رغم عدم پيروى از آن

و من قبله كت_ب موسى إمامًا و رحمة و ه_ذا كت_ب مصدّق

اين احتمال وجود دارد كه تذكّر به وجود مشابهت قرآن و تورات، از آن جهت باشد كه مشركان مكه _ با اين كه عملاً پيرو تورات نبودند _ نوعى احترام و قداست براى آن قائل بوده و به تكذيب آن اقدام نمى كردند. بر اين اساس خداوند فرموده است: شما چگونه قرآن را دروغ مى پنداريد، با اين كه شبيه تورات است كه نزد شما قرب و منزلت دارد.

بينش مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 5

5 _ مشركان و گمراهان مكه، در صورت نازل نشدن قرآن، خويشتن را در قيامت معذور مى دانستند و دورى از رحمت خدا را بى عدالتى مى شمردند.

أن تقولوا إنما أنزل الكتب

على طائفتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 3

3 _ مشركان مكه خويشتن را شايسته تر از ديگران براى دريافت حقايق مى پنداشتند.

لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 2

2_ مشركان مكه ، سرگذشت نوح و قوم او را ، داستانى ساختگى و بافته پيامبر ( ص ) مى پنداشتند .

و لقد أرسلنا نوحًا . .. أم يقولون افتري_ه

برداشت فوق ، براين اساس است كه ضمير مفعولى در {إفتراه} به داستان نوح(ع) و قوم او كه در آيات پيشين آمده ، باز گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 1،2

1- مشركان مكه ، بت پرستى خود و پدرانشان را برخاسته از مشيت خداوند مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا

با توجه به مكى بودن سورهء نحل و نيز قرينه {كذلك فعل الذين من قبلهم} مراد از {الذين أشركوا} مشركان مكه است.

2- مشركان مكه ، جبرى مسلك بوده و عمل خود را بر اساس مشيت خداوند مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 7

7- مشركان مكه ، مبعوث شدن انسان زوال پذير را براى نبوت ، قبول نداشتند . *

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت

به قرينه آيات قبل _ كه

درباره بعثت انبيا و مورد انكار قرار گرفتن آن از سوى مشركان بود _ احتمال دارد مراد آيه نكته ياد شده باشد; يعنى، منظور از {يبعث} برانگيختن براى نبوت باشد نه حشر اخروى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 5

5- مشركان مكه ، نزول وحى به انسان را قبول نداشتند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم

آيه درصدد تعريض به مشركان و جواب گويى به آنان است كه طبق قرينه ها و آيات ديگر قرآن كريم (سوره يونس ، آيه 2) آنها مبعوث شدن انسان را از جانب خداوند براى پيامبرى قبول نداشتند. فعل {نوحى} در آيه قرينه و نشانه اى است بر نكته فوق.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 7

7- مشركان مكه ، جنس مذكر را بسى ارزشمندتر و با اهميت تر از زن مى دانستند .

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

از اينكه از واژه {إناث} (زنان) به جاى هر واژه ديگرى مثل {بنات} (دختران) براى بيان مقصود استفاده شده است، مى تواند به منظور اشاره به اين واقعيت داشته باشد كه مشركان با ادعاى مؤنث بودن ملائكه در صدد عيب جويى از خدا بودند و چنين امرى، حكايت مى كند كه آنان، ذهنيت منفى در باره زن داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 5

5- مشركان مكه ، قرآن را على رغم بى مانندى اش ، معجزه نمى دانستند .

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ . ..

و قالوا لن نؤمن لك

از اينكه خداوند، پس از توصيف قرآن به معجزه و بى مانند بودن، درخواست معجزه حسى آنان را نقل مى كند، مى تواند به نكته فوق اِشعار داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 91 - 2

2- توانايى مادى و امكانات سرشار دنيوى ، ملاك پيامبرى و پيشوايى در ديد مشركان مكه

لن نؤمن لك حتى . .. تكون لك جنّة من نخيل و عنب

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه خواسته مشركان مكه، داشتن مال، مكنت و باغ بوده است نه معجزه اقتراحى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 9

9- مشركان مكه ، داراى تصورى مادى و جسمانى از خدا و ملائكه

تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

{قبيلاً} به معناى رو در رو شدن و مشاهده آمده است و از آن نكته فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 1

1- مشركان مكه ، برگزيده شدن نوع بشر براى پيامبرى را منكر بودند و آن را امرى امكان ناپذير و ناشدنى تلقى مى كردند .

و ما منع الناس . .. إلاّ أن قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

{ال} در {الناس} عهد است و با توجه به آيات سابق مراد از آن، مشركان مكه هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 5

5- زيبايى و گيرايى قرآن ، پذيرفته شده و مسلّم در نظر مشركان مكه

بل هو شاعر

از آن جايى كه شعر از زيبايى

و گيرايى خاصى برخودار است; بدين سبب مشركان، پيامبر(ص) را شاعر مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 13

13- عالمان دينى و آگاهان به كتاب هاى آسمانى ، داراى منزلت و جايگاه اجتماعى نزد مشركان مكه

فس_لوا أهل الذكر

ارجاع مشركان به عالمان دينى و آگاهان به تاريخ انبيا، بيانگر اين نكته است كه اين عالمان، از جايگاهى خاص در ميان مشركان برخوردار بودند و سخنان اين قشر نزد آنان مورد پذيرش بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 7،9

7- كافران و مشركان مكه ، نسبت به نام { رحمان } براى خداوند ، بسيار حساس و منكر رحمانيت او بودند .

و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

اختصاص به ذكر يافتن نام {رحمان} از ميان ديگر نام هاى مقدس پروردگار و نيز تكرار {هم}، بيانگر برداشت ياد شده است.

9- آسمانى بودن قرآن ، مورد انكار كافران و مشركان مكه بود .

و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه مقصود از {ذكر} قرآن كريم باشد، چنان كه در موارد متعدد در قرآن _ از جمله آيه دوم همين سوره _ از قرآن به {ذكر} ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 4

4 - در ديدگاه مشركان مكه فرشتگان ، دختران خدا و همانند او در صفات

و إذا بشّر أحدهم بما ضرب للرحم_ن مثلاً

با توجه به اين كه {مَثَل} در آيه به معناى شبيه است، مى توان گفت كه مشركان مكه معتقد به

همسانى فرشتگان با خدا بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 3

3 - ثروت و اشرافيت ، ملاك تمامى ارزش ها _ حتى ارزش هاى دينى _ در نگاه مشركان مكه

لولا نزّل ه_ذا القرءان . .. عظيم

مشركان در مقام اعتراض به پيامبر(ص) اظهار مى داشتند: اگر وحى اصالت داشت، مى بايست بر اشراف نازل مى شد. از اين نكته استفاده مى شود كه ملاك ارزش براى آنان، مال و مقام بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 35 - 1

1- مرگ ، پايانى ابدى بر حيات انسان ، در بينش مشركان مكه

إنّ ه_ؤلاء ليقولون . إن هى إلاّ موتتنا الأُولى و ما نحن بمنشرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 12

12 - { قال الرضا ( ع ) : لم يكن أحد عند مشركى أهل مكّة أعظم ذنباً من رسول اللّه ( ص ) لأنّهم كانوا يعبدون من دون اللّه ثلثمأة و ستّين صنماً ، فلمّا جاءهم ( ص ) بالدعوة إلى كلمة الإخلاص ، كبر ذلك عليهم و عظم . . . فلمّا فتح اللّه عزّوجلّ على نبيّه ( ص ) مكة قال له يا محمّد : { إنّا فتحنا لك [ مكة ] فتحاً مبيناً ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر } عند مشركى أهل مكة ;

امام رضا(ع) فرمود: هيچ كس در نزد مشركان عرب، گناهش از گناه رسول خدا(ص) بزرگ تر نبود; زيرا مشركان 360 بت را مى

پرستيدند و چون پيامبر(ص) آنان را به كلمه توحيد و اخلاص دعوت كرد، در نظر آنان [گناه] بزرگ و عظيم بود . .. پس چون خداى عزّوجلّ، مكه را براى پيامبرش فتح كرد; به آن حضرت فرمود: اى محمد! ما مكه را با فتح آشكارى براى تو فتح كرديم، تا خدا گناهان گذشته و آينده تو در نزد مشركان اهل مكه را بپوشاند}.

پاسخ به شبهات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 7،20

7- پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخ گويى به مشركان ، درباره پديد آورنده رستاخيز است .

فسيقولون من يعيدنا قل الذى فطركم أوّل مرّة

20- پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخ دادن سؤال مشركان درباره زمان وقوع قيامت به اينكه اميد است به زودى تحقق يابد .

متى هو قل عسى أن يكون قريبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 110 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام الهى در دفع شبهات مطرح شده از سوى مشركان درباره اسما و صفات حضرت بارى

قل ادعوا الله أو ادعوا الرحم_ن

پاسخ تهمتهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار پاسخ گويى به اتهامات مشركان مبنى بر ساختگى بودن قرآن با روشن كردن حقيقت وحى

إنما أنت مفتر . .. قل نزّله روح القدس من ربّك

پايان دشمنى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 -

6

6 - صلح حديبيه ، پايانى بر خصومتورزى بى امان مشركان عليه اسلام و نعمتى والا براى پيامبر ( ص ) و مسلمانان

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا . .. و يتمّ نعمته عليك

اهميت صلح حديبيه و اطلاق {فتح مبين} بر آن، از آن جهت است كه اين صلح، مقطع جديدى در روابط و نگرش مشركان نسبت به اسلام و مسلمانان به وجود آورد و چه بسا نعمت شمردن آن نيز بر اين پايه بوده است.

پراكندگى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 32 - 1

1 - هر گروهى از مشركان ، براى خود ، دينى انتخاب كردند و در نتيجه ، گروه گروه شدند .

من المشركين . من الذين فرّقوا دينهم و كانوا شيعًا

پرسش از برخورد خدا با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 51 - 3

3 - چگونگى برخورد خداوند با اقوام غير مؤمن گذشته ، پرسش فرعون از موسى ( ع )

أنّ العذاب على من كذّب . .. فما بال القرون الأُولى

چون در آيات گذشته، موسى(ع) سخن از امنيت پيروان هدايت و عذاب تكذيب كنندگان به ميان آورد، سؤال فرعون به منظور اظهار نظر موسى(ع) در باره حال نسل هاى پيشين بوده است. انگيزه او از اين پرسش مى تواند تحريك نسل حاضر در برابر پاسخ موسى(ع) به معذَّب بودن پدرانشان باشد. طفره رفتن موسى(ع) از جواب صريح، اين احتمال را تقويت مى كند.

پرسش از عقيده مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 149 -

1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور زير سؤال بردن عقايد مشركان

فاستفتهم ألربّك البنات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 156 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور زير سؤال بردن عقايد مشركان

أم لكم سلط_ن مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 40 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پرسش از مبانى دينى مشركان و زير سؤال بردن آنها

سلهم أيّهم بذلك زعيم

پرسش از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 1،6

1 _ پيامبر(ص)، مأمور به سؤال از مشركان درباره اينكه برترين گواهى كه مى تواند حقانيت او را تأييد كند كيست؟

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه

6 _ پيامبر(ص)، مأمور به احتجاج و بحث با مشركان با طرح سؤال و پاسخ

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 62 - 4

4 - پرسش تحقيرآميز خداوند از مشركان ، درباره معبود هاى آنان در قيامت

فيقول أين شركاءى

استفهام در {أين شركاءى} براى تهكّم و استهزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 65 - 4

4 - پرسش خداوند از مشركان در قيامت ، درباره چگونگى پاسخ آنان به دعوت پيامبران

فيقول ماذا أجبتم المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 66 - 3،5

3 - درماندگى شرك پيشگان در پاسخ گويى به سؤال خداوند از آنان در

قيامت

ماذا أجبتم المرسلين فعميت عليهم الأنباء يومئذ

5 - اقدام نكردن مشركان به يافتن پاسخ براى سؤال خداوند از طريق پرس و جو از يكديگر ، نمود سرگردانى و درماندگى آنان در روز رستاخيز است .

فيقول ماذا أجبتم المرسلين . .. فهم لايتساءلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 74 - 4

4 - پرسش تحقيرآميز خداوند در قيامت از مشركان درباره معبودهايشان

و يوم يناديهم فيقول أين شركاءى

استفهام در {أين شركائى} براى تهكّم و استهزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 75 - 2

2 - بيرون آوردن فرد مطلع و آگاه هر جامعه شرك پيشه در قيامت ، براى پاسخ گويى به پرسش خداوند

و نزعنا من كلّ أُمّة شهيدًا

{شهيد} به معناى گواه است و گاهى به معناى شخص مطلع و خبره نيز به كار مى رود; مانند: {و إن كنتم فى ريب ممّا نزّلنا على عبدنا فأتوا بسورة من مثله و ادعوا شهدائكم. ..}. در آيه بالا نيز همين معنا اراده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 24 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پرسش از مشركان درباره منشأ روزيشان جهت هدايت آنان به توحيد ربوبى

قل من يرزقكم من السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 73 - 3

3 - پرسش عتاب آميز خداوند از مشركان حق ستيز و لجوج ، درباره معبود هاى ادعايى آنان

ثمّ قيل لهم أين ما كنتم تشركون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 28 - 2

2 - طرح پرسش هاى تنبّه بخش و بيداركننده ، شيوه ارائه شده از سوى خداوند به پيامبر ( ص ) در محاجّه با كافران و مشركان

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه و من معى أو رحمنا

پرسش مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 8

8 _ پيامبر اكرم ( ص ) در پى بهانه جويى هاى مشركان و پرسش هاى مكرر آنان از علت عدم نزول معجزه ، در انتظار پاسخ و رهنمودى از سوى خداوند بود .

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه . .. إنى معكم من المنتظرين

پرسشهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 1

1 - پرسش مداوم مشركان از پيامبر ( ص ) و مؤمنان درباره زمان وقوع قيامت

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

مضارع آورده شدن {يقولون} دلالت بر استمرار دارد.

پرسشهاى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 2

2 - قيامت و زمان برپايى آن ، مورد پرسش مشركان عصر بعثت

إليه يردّ علم الساعة

پسردوستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 57 - 8،9،10

8- داشتن پسر ، مورد خوشايند مشركان و دختر داشتن ، ناخوشايند آنان بود .

و يجعلون لله البن_ت . .. و لهم ما يشتهون

به قرينه مقابله، احتمال دارد مراد از {ما} فرزند پسر باشد. مشركان با اسناد دادن

دختر به خداوند، درصدد تنقيص او بودند و اين، حاكى از نفرت آنان از دختر داشتن است.

9- اظهار نظر مشركان درباره دختر داشتن خداوند و فرزند دلخواه ( پسر ) داشتن خود ، مبتنى بر خواهش نفسانى بوده است .

و يجعلون لله البن_ت . .. و لهم ما يشتهون

10- مشركان ، در برابر اسناد دختر به خدا ، فرزند دلخواهشان ( پسر ) را به خود اسناد مى دادند .

و يجعلون لله البن_ت . .. و لهم ما يشتهون

{و} در {و لهم} مى تواند حاليه و هم مى تواند عاطفه باشد. در صورت عاطفه بودن جمله {ما...} در محل نصب خواهد بود براى عطف به {البنات}. در هر صورت برداشت فوق قابل استفاده است و اسناد دادن فرزند دختر براى خدا، قرينه اى است بر اينكه مراد از {ما} در {ما يشتهون} فرزند پسر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 39 - 2

2 - فرشتگان ، دختران خدا در نظر مشركان ، به رغم بيزارى خودشان از داشتن دختر و افتخارشان به پسران

أم له البن_ت و لكم البنون

مشركان، از داشتن دختر عار داشتند. خداوند براساس همين پندار غلط، با ايشان محاجه كرده است; كه اگر به راستى دختران ننگ اند، چرا دختران را به خداوند نسبت داده و تنها خود را مالك پسران مى دانيد؟!

پسردوستى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 9

9- قرار دادن دختر براى خدا و پسر براى خود از سوى مشركان ، قضاوتى بس زشت و ناروا بود .

و يجعلون

لله البن_ت سبح_نه و لهم ما يشتهون . .. ألا ساء ما يحكمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 9

9- مشركان ، تداوم نسل خويش را از طريق داشتن پسر ، براى خود فرجامى نيك تلقى مى كردند . *

و يجعلون لله ما يكرهون و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

احتمال دارد مراد از {الحسنى} به قرينه {و يجعلون لله البنات . .. و لهم ما يشتهون} و {يجعلون لله ما يكرهون} ادامه نسل مشركان از طريق پسرانى باشد كه آنان براى خويش مدعى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 2

2 - پسر مايه سرور و مباهات و دختر موجب ننگ و عار ، در ميان عرب جاهلى

و أصفيكم بالبنين . و إذا بشّر أحدهم بما ضرب للرحم_ن مثلاً ظلّ وجهه مسودًّا و هو

پسردوستى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 7

7- مشركان مكه ، جنس مذكر را بسى ارزشمندتر و با اهميت تر از زن مى دانستند .

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

از اينكه از واژه {إناث} (زنان) به جاى هر واژه ديگرى مثل {بنات} (دختران) براى بيان مقصود استفاده شده است، مى تواند به منظور اشاره به اين واقعيت داشته باشد كه مشركان با ادعاى مؤنث بودن ملائكه در صدد عيب جويى از خدا بودند و چنين امرى، حكايت مى كند كه آنان، ذهنيت منفى در باره زن داشته اند.

پشيمانى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 2،3

2 - اظهار پشيمانى مشركان پيرو در صحنه قيامت ، از دوستى با سران شرك و اطاعت از ايشان در دنيا

و قال الذين اتبعوا لو أن لنا كرّة فنتبرأ منهم

3 - ندامت مشركان پيرو در قيامت از شركورزى و پشيمانى آنان از اطاعت سران ، ثمرى نداشته و موجب نجات آنان نخواهد شد .

و قال الذين اتبعوا لو أن لنا كرّة فنتبرأ منهم

چنانچه ندامت از شرك و . .. در قيامت براى نجاتشان مؤثر مى بود، مشركان آرزوى بازگشت به دنيا را نمى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 11

11 - مشركان ، به خاطر انتخاب عقيده شرك آلود ، در قيامت پشيمان شده و آن را پنهان خواهند كرد .

و لو ترى إذ الظ_لمون موقوفون عند ربّهم . .. و أسرّوا الندامة لمّا رأوا العذاب

پشيمانى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 54 - 8،10

8 _ ستم پيشگان مشرك ، به هنگام مشاهده عذاب استيصال ، از فرط شرمسارى ، پشيمانى خويش را پنهان مى دارند .

و لو أن لكل نفس ظلمت . .. و أسروا الندامة لما رأوا العذاب

10 _ ستم پيشگان مشرك ، به هنگام مشاهده عذاب ، از كرده هاى خويش اظهار پشيمانى خواهند كرد .

و لو أن لكل نفس ظلمت . .. و أسروا الندامة لما رأوا العذاب

{أسر} هم به معناى {كتم} و هم به معناى {أظهر} مى آيد (لسان العرب). برداشت فوق مبتنى بر معناى دوم است.

پليدى

مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 5

5 _ مشركان ، مردمانى ناپاك و آلوده به كفر

شهدين على أنفسهم بالكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 1

1 _ شرك ، مايه پليدى است و مشركان مردمانى پليدند .

يأيها الذين ءامنوا إنما المشركون نجس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 60 - 6

6- مشركان ، به خاطر عدم ايمان به عالم آخرت ، زشت خصلتند .

للذين لايؤمنون بالأخرة مثل السوء

قرار دادن موصول {الذين} به جاى اسم ظاهر، مشعر به اين مطلب است كه متصف شدن آنان به زشت صفتى، به خاطر كفرشان است.

پليدى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 43 - 2

2 - مشركان عصر پيامبر ، در پليدى و استحقاق عذاب ، همچون كافران هلاك شده پيشين ( قوم هاى عاد ، ثمود ، لوط و فرعونيان )

أكفّاركم خير من أُول_ئكم

پندار مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 2

2- منافات داشتن پيامبرى با بشر بودن ، پندار باطل مشركان

هل ه_ذا إلاّبشر مثلكم . .. ما أرسلنا قبلك إلاّرجالاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 8 - 4

4- بى نيازى پيامبران از تغذيه و جاودانگى آنان در دنيا ، پندار باطل مشركان

و ما جعلن_هم جسدًا لايأكلون الطعام و ما كانوا خ_لدين

پوچى ادعاى مشركان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 9

9_ ادعاى مشركان مبنى بر وجود شريك براى خدا ، ادعايى پوچ و بدون واقعيت است .

أم بظ_هر من القول

{ظاهر من القول} ; يعنى، گفتارى كه واقعيت نداشته و عارى از حقيقت است. {بظاهر} متعلق به فعلى محذوف است و كلام با تقدير آن چنين مى باشد: {قل ... أم تسمّونهم شركاء بظاهر من القول} (بگو ... بلكه آيا به سخن ظاهرى و بدون واقعيت آنها را شريكهاى خدا مى ناميد).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 4 - 8

8 - پيامبر ( ص ) و قرآن ، در ادعاى واهى و نادرست اهل كتاب و مشركان ، مصداق { بيّنه } نبوده و برهان درخواستى آنان را تأمين نمى كردند .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة ... و ما تفرّق الذين أُوتوا الكت_ب إلاّ

اين آيه، تسلاّى خاطرى است براى پيامبر(ص) در برابر كافرانى كه حتى پس از مشاهده آن حضرت و قرآن، هنوز خود را منتظر {بيّنه} قلمداد مى كردند و بيان مى كند كه در گذشته نيز كافران همين رويه را داشتند و آمدن بينه براى آنان اثرى نداشت.

پوچى زندگى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 1

1- مشركان ، مردمى غافل از مسائل جدى و اصلى زندگى و دل مشغول به امور واهى و بى ارزش

و هم يلعبون . لاهية قلوبهم

{لهو} به معناى چيزى است كه انسان را از كارهاى مهم و سودمند باز دارد (مفردات راغب). توصيف مشركان

به اين كه قلبشان به لهو و امور غير مهم مبتلا شده، بيانگر برداشت ياد شده است.

پوچى عبادات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 2

2- معبود هاى مشركان در قيامت ، بطلان و بيهودگى عبادت هاى مشركان را برملا كرده و از آن برائت خواهند جست .

سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدًّا

در مورد ضميرهاى موجود در آيه، احتمالاتى ذكر شده است; از جمله آن كه ضمير {يكفرون} و {يكونون} به {ءالهة} بازمى گردد و ضمير {بعبادتهم} و {عليهم} به مشركان. برداشت ياد شده مبتنى براين وجه است. گفتنى است كه {كفر} در معانى مختلفى از جمله انكار و برائت استعمال شده است (لسان العرب). در اين آيه نيز به قرينه {و يكونون عليهم ضدّاً} به معناى برائت جستن و سلب مسؤوليت است.

پوچى عبادت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 41 - 9

9 - معبود گزينىِ مشركان ، سخت بى بنياد و جاهلانه است .

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتًا و إنّ أوهن البي

پوچى عقيده مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 20

20 _ مشركان به هنگام مرگ به كفر و واهى بودن باورهاى خويش (پذيرش خدايان پوچ به جاى خداى يگانه) شهادت خواهند داد.

و شهدوا على أنفسهم أنهم كانوا كفرين

پوچى معبودان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 14

14 _ مشركان به هنگام مرگ به پوچى

معبودان خويش پى خواهند برد و به كارساز نبودن آنان اعتراف خواهند كرد

قالوا ضلوا عنا

پيامبرشناسى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 4

4- مشركان و كافران عصر بعثت داراى ملاك هاى غلط براى شناخت رسولان الهى

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

پيروزى بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 4

4 _ پيروزى بر سپاه مشركان قريش و يا تسلط بر كاروان تجارى آنان ، وعده خداوند به اهل ايمان

و إذ يعدكم اللّه إحدى الطائفتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 10

10- پيروزى بر مشركان ، وعده خداوند به پيامبراسلام ( ص )

ثمّ صدقن_هم الوعد

آيه شريفه در مقام دلدارى به پيامبراسلام است و خداوند با بيان جريان عمومى (وعده پيروزى همه پيامبران)، در واقع به آن حضرت نيز وعده پيروزى مى دهد.

پيروزى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 44 - 2

2 - احساس اطمينان مشركان صدراسلام نسبت به پيروزى جمع متحد خويش بر پيامبر ( ص ) و مؤمنان

أم يقولون نحن جميع منتصر

پيروى از رسوم مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 13

13 _ مؤمنان نبايد در افكار و اعمال و سنتها از مشركان و منكران معاد تقليد كنند.

و لا تتبع أهواء الذين . .. و هم بربهم يعدلون

پيشگويى ارتداد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - دخان - 44 - 15 - 2

2- اخبار خداوند از رفع محدود عذاب دنيوى مشركان مكه و بازگشت دوباره آنان به كفر و شرك

إنّا كاشفوا العذاب قليلاً إنّكم عائدون

برداشت يادشده بر اين اساس است كه عذابى كه در آيات پيشين از آن ياد شده، عذاب دنيوى باشد. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: ما عذاب دنيوى را براى زمانى اندك برخواهيم داشت; يعنى، در دنيا كه اصولاً مجالى اندك است عذاب را از شما برمى داريم; اما انتقام به قيامت موكول خواهد شد.

پيشگويى شكست مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 175 - 4

4 - اخبار خداوند به شكست و عذاب قريب الوقوع كافران و مشركان معاند و مشاهده شدن آن براى آنان

فتولّ عنهم حتّى حين . و أبصرهم فسوف يبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 179 - 4

4 - اخبار خداوند به شكست و عذاب قريب الوقوع كافران و مشركان معاند و مشاهده شدن آن براى آنان

و تولّ عنهم حتّى حين . و أبصر فسوف يبصرون

پيشگويى عذاب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 175 - 4

4 - اخبار خداوند به شكست و عذاب قريب الوقوع كافران و مشركان معاند و مشاهده شدن آن براى آنان

فتولّ عنهم حتّى حين . و أبصرهم فسوف يبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 179 - 4

4 - اخبار خداوند به شكست و عذاب قريب الوقوع كافران و مشركان

معاند و مشاهده شدن آن براى آنان

و تولّ عنهم حتّى حين . و أبصر فسوف يبصرون

تأثير شبهه افكنى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 2

2 _ برخى از مسلمانان صدر اسلام به جهت شبهه هاى ايجاد شده مشركان از خوردن ذبيحه با نام خدا خوددارى مى كردند.

فكلوا مما ذكر اسم الله . .. و ما لكم ألا تأكلوا

لحن عتاب گونه آيه چنين مى نماياند كه بر اثر تبليغات كافران و سخنان فريبنده آنان برخى از مسلمانان از خوردن ذبيحه حلال خوددارى مى كردند.

تأخير عذاب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 7

7 - داورى درباره مشركان و عذاب آنان ، براساس سنت امهال تا قيامت به تأخير افتاده است .

و لولا كلمة الفصل لقضى بينهم

تأخير عذاب مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 48 - 4

4 - تأخير در عذابِ شرك پيشگان عصر بعثت ، فرصتى بود تا شايد آنان بيدار شوند و به اسلام بگروند .

و يستعجلونك بالعذاب . .. و كأيّن من قرية أمليت لها

تأخيردر عذاب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 59 - 6

6 _ تعجيل نشدن در عذاب مشركان و كفار، مرتبط با آگاهى مطلق خداوند بر غيب و شهود جهان و اسرار آفرينش است.

قل لو أن عندى ما تستعجلون . .. و عنده مفاتح الغيب

تباهى عمر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16

- زمر - 39 - 15 - 3

3 - مشركان و كافران در عرصه قيامت ، سرمايه عمر خود را تباه شده مى بينند و خويش را از حمايت خانواده شان ، محروم مى يابند .

قل إنّ الخ_سرين الذين خسروا أنفسهم و أهليهم يوم القي_مة

مقصود از {أنفس} سرمايه هاى عمر و مراد از {أهل} خانواده مى باشد. بر اين اساس خسارت نفس، به معناى تباه ساختن و بهره كافى نگرفتن از سرمايه عمر است. خسارت اهل نيز به معناى از كف دادن حمايت خانواده و بهره نجستن از آنان مى باشد. گفتنى است برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مخاطبان آيه شريفه كافران و مشركان هستند.

تباهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 109 - 5

5_ معبود هاى اهل شرك ، ارمغانى جز خسارت و تباهى براى پرستشگران خويش ندارند .

فلاتك فى مرية مما يعبد ه_ؤلاء ما يعبدون إلاّ كما يعبد ءاباؤُهم

چنان چه {كما} در آيه شريفه براى تشبيه باشد، جمله {فلاتك . ..} به ضميمه {إنا لموفُّوهم ...} مى رساند كه: روا نبودن شك و ترديد به اين جهت است كه همان طور كه معبودهاى مشركان پيشين، دستاوردى جز خسارت و تباهى براى پرستش كنندگان خود نداشتند (و ما زادوهم غير تتبيب، آيه 101) معبودهاى اهل شرك در زمان تو نيز اين چنينند.

تبرى از رهبران مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 1،4

1 - بازگشت به دنيا براى تبرّى از سران شرك و مخالفت كردن با آنان ، آرزوى مشركان

پيرو در صحنه قيامت

و قال الذين اتبعوا لو أن لنا كرّة فنتبرأ منهم

{كرّ} به معناى رجوع و {كرّة} به معناى يكبار رجوع كردن است و مراد از آن، بازگشت به دنيا مى باشد. بنابراين {لو أن لنا كرّة}; يعنى، اى كاش يكبار ديگر به دنيا باز مى گشتيم!

4 - حس انتقام جويى ، وادار كننده مشركان پيرو به تبرّى از سران شرك ، نه حق جويى و حقيقت طلبى

فنتبرأ منهم كما تبرّءوا منا

جمله {كما تبرءوا منا} (چون آنان از ما بيزارى كردند و يا همان گونه كه آنان از ما بيزارى جستند) بيانگر انگيزه اظهار تبرى مشركان پيرو است.

تبرى از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 23

23 _ پيامبر(ص)، مأمور به دورى از صف مشركان

قل إنى أمرت . .. و لا تكونن من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 1،6،8

1 _ صدور بيانيه برائت از مشركان ( تحريم روابط مسلمانان با آنان ) از سوى خدا و پيامبر ( ص ) و دستور ابلاغ آن به عموم مردم حاضر در مراسم حج

و أذن من اللّه و رسوله إلى الناس . .. أن اللّه برىء من المشركين و رسوله

{برىء} از {برائت} است و {برائت} به معنان فاصله گرفتن و جدا شدن مى باشد. اعلام برائت خدا و رسول از مشركان دستورى است به مسلمانان كه روابط و پيوندهاى خود را با مشركان بگسلند و _ به اصطلاح _ آنان را تحريم كنند.

6 _ دهم ذيحجه سال نهم هجرت ، آغاز قطع كامل روابط

مسلمانان با مشركان و تحريم همه جانبه آنان از سوى خدا و پيامبر ( ص )

يوم الحج الأكبر أن اللّه برىء من المشركين و رسوله

8 _ توصيه خداوند به عموم مشركان مبنى بر ر ها كردن شرك و گرويدن به توحيد و اسلام در پى ابلاغ پيام برائت خدا و رسول به آنان

و أذن من اللّه . .. فإن تبتم فهو خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 11

11 _ لزوم پرهيز محبت و دلسوزى نسبت به مشركانى كه دوزخى بودنشان حتمى است .

ما كان للنبى . .. أن يستغفروا للمشركين ... أنهم أصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 114 - 12

12 _ ممنوعيت استغفار براى مشركان و لزوم برائت از آنان ، حكمى مشترك در اديان آسمانى

ما كان للنبى . .. أن يستغفروا للمشركين ... و ما كان استغفار أبرهيم ... أنه عدو ل

از اينكه خداوند، به موضوع استغفار حضرت ابراهيم (ع) براى آزر، به عنوان تنها موردى كه مى تواند در ذهن مسلمانان ايجاد ترديد كند پرداخت و از راز آن پرده برداشت نشان مى دهد كه مسأله ممنوعيت استغفار براى اهل شرك، مشترك همه اديان الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 41 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) دستور داشت تا در صورت مواجه شدن با پافشارى مشركان بر تكذيب و انكار ، آنان را به حال خود ر ها كرده و از اعمال باطلشان اعلان تبرى كند .

و إن

كذبوك فقل . .. و انا برىء ممّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 48 - 1

1- ابراهيم ( ع ) ، زندگى در ميان هم كيشان آزر را هم سان زندگى در خانه او ، مانعى در راه خداپرستى خويش ديده و از همه آنها كناره گيرى كرد .

و أعتزلكم و ما تدعون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 49 - 1

1- حضرت ابراهيم ( ع ) از محيط شرك و بت پرستى هجرت كرد و از بت پرستان و معبود هاى آنان كناره گيرى كرد .

فلمّا أعتزلهم و مايعبدون من دون اللّه وهبنا له إسح_ق و يعقوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 2

2- معبود هاى مشركان در قيامت ، بطلان و بيهودگى عبادت هاى مشركان را برملا كرده و از آن برائت خواهند جست .

سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدًّا

در مورد ضميرهاى موجود در آيه، احتمالاتى ذكر شده است; از جمله آن كه ضمير {يكفرون} و {يكونون} به {ءالهة} بازمى گردد و ضمير {بعبادتهم} و {عليهم} به مشركان. برداشت ياد شده مبتنى براين وجه است. گفتنى است كه {كفر} در معانى مختلفى از جمله انكار و برائت استعمال شده است (لسان العرب). در اين آيه نيز به قرينه {و يكونون عليهم ضدّاً} به معناى برائت جستن و سلب مسؤوليت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63 - 6،8

6 - پيشوايان شرك مدعى مسؤوليت

نداشتن نسبت به گرويدن پيروانشان به آيين شرك

أغوين_هم كما غوينا

به گفته مفسران، عبارت {كما غوينا} صفت براى مصدرى است كه با فعلش حذف شده و تقدير آن چنين است: {أغويناهم فغووا غيّاً مثل ما غوينا} مقصود گروه ياد شده اين است كه ما آنان را مجبور به پذيرش شرك نكرديم و در اين جهت ما و آنها با هم برابريم. همان طورى كه شرك را خودمان اختيار كرديم و كسى ما را مجبور به آن نكرد، آنها نيز خودشان شرك را پذيرا شدند و ما آنان را مجبور نكرديم.

8 - اقدام پيشوايان شرك به اظهار برائت از پيروان خويش در قيامت

و يوم يناديهم . .. تبرّأنا إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 87 - 8

8 - تشكيل جبهه توحيد ، جدا ساختن خويش از صف مشركان و پرهيز از درآميختن با آنان ، سفارش ديگر خداوند به پيامبر ( ص )

و ادع إلى ربّك و لاتكوننّ من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 41 - 0

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 27 - 2،3،4

2_ تبرّى شيطان در قيامت ، از انحرافات و طغيان گرى مشركان

قال قرينه ربّنا ما أطغيته

بنابراين كه مراد از {قرين} شيطان باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

3- تبرّى همگامان و همراهان مشركان ، از روش و منش آنان در قيامت

قال قرينه ربّنا ما أطغيته

بنابراين كه {قرين} اعم از شيطان جن و انس باشد و شامل همراهان و عوامل شرك نيز بشود، برداشت بالا استفاده

مى شود.

4_ تمسّك شيطان به ربوبيت الهى در دادگاه اخروى ، براى مبرّا جلوه دادن خود از گناهان مشركان *

قال قرينه ربّنا ما أطغيته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 9،24

9 - ابراهيم ( ع ) و همگامانش ، پيشتازان برائت از مشركان و كافران

قد كانت لكم أسوة حسنة فى إبرهيم و الذين معه . .. إذ قالوا

برداشت بالا، با توجه به اين نكته است كه خداوند، از ميان همه پيامبران و امت هاى پيشين، ابراهيم(ع) و همگامانش را الگوى برائت از مشركان معرفى كرده است.

24 - توكل ابراهيم ( ع ) و همراهانش ، بر خداى يگانه در برائت از مشركان و پيامد هاى آن

إذ قالوا لقومهم إنّا برءؤا منكم . .. ربّنا عليك توكلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 6 - 11

11 - برنامه برائت از مشركان و نهى از مودّت با ايشان ، در جهت مصالح خود مؤمنان و نه خداوند

و من يتولّ فإنّ اللّه هو الغنىّ الحميد

با توجه به اين كه اين آيات، در ادامه نهى مؤمنان از مودّت مشركان است، تعبير {و من يتوّل. ..} بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 2 - 2

2 - قاطعيت در اعلان جدايى از مشركان و نفى ارتباط با برنامه هاى عبادى آنان ، وظيفه اى الهى بر عهده پيامبر ( ص )

قل . .. لا أعبد ما تعبدون

تبرى از مشركان پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1

- بقره - 2 - 166 - 3

3 - سران شرك به هنگام مواجه شدن با عذاب قيامت ، از پيروانشان فاصله گرفته و از آنان بيزار مى شوند .

إذ تبرأ الذين اتبعوا من الذين اتبعوا و رأوا العذاب

جمله {و رأوا العذاب} جمله حاليه است; يعنى، تبرّى و بيزارى سران شرك از پيروانشان در آن حال است كه با عذاب مواجه مى شوند.

تبرى از معبودان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 23،24

23 _ پيامبر اكرم(ص)، مأمور به اعلام يگانگى خداوند و اظهار بيزارى از شرك و معبودهاى مشركان

قل إنما هو إله وحد و إننى برىء مما تشركون

24 _ لزوم پايدارى در عقيده توحيدى و اعلام صريح بطلان شرك و بيزارى از معبودهاى مشركان

قل لا أشهد قل إنما هو إله وحد و إننى برىء مما تشركون

تبرى رهبران مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 166 - 3

3 - سران شرك به هنگام مواجه شدن با عذاب قيامت ، از پيروانشان فاصله گرفته و از آنان بيزار مى شوند .

إذ تبرأ الذين اتبعوا من الذين اتبعوا و رأوا العذاب

جمله {و رأوا العذاب} جمله حاليه است; يعنى، تبرّى و بيزارى سران شرك از پيروانشان در آن حال است كه با عذاب مواجه مى شوند.

تبرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 41 - 4

4 _ پيامبر اكرم ( ص ) از اعمال و كردار مشركان و مشركان از اعمال و كردار پيامبر ( ص ) ، ناراحت و

بيزار بودند .

أنتم بريئون مما أعمل و أنا برىء ممّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 4،6

4- بيزارى معبود هاى باطل در قيامت ، از پرستش عبادت گران خود

و كانوا بعبادتهم ك_فرين

ضمير {كانوا} به معبودها و ضمير {بعبادتهم} به عبادت گران مشرك بازمى گردد.

6- اظهار دشمنى و بيزارى مشركان ، نسبت به معبود هاى دروغين خود در قيامت *

كانوا لهم أعداء و كانوا بعبادتهم ك_فرين

فاعل {كانوا}، ضميرى است كه ممكن است به {الناس} برگردد و مرجع ضمير {هم} نيز ممكن است معبودهاى مشركان باشد كه در آيه قبل، به عنوان مبعودهاى غير الهى از آنها ياد شده است. بر اساس اين دو احتمال، نكته ياد شده استفاده مى شود.

تبرى همدم مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 27 - 3

3- تبرّى همگامان و همراهان مشركان ، از روش و منش آنان در قيامت

قال قرينه ربّنا ما أطغيته

بنابراين كه {قرين} اعم از شيطان جن و انس باشد و شامل همراهان و عوامل شرك نيز بشود، برداشت بالا استفاده مى شود.

تبعيض نژادى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 5

5 - مشركان جزيرة العرب ، مردمى نژادپرست و متعصب بودند .

و أقسموا باللّه . .. لئن جاءهم نذير ليكوننّ أهدى من إحدى الأُمم

برداشت ياد شده از تأكيد مشركان بر آمدن پيامبرى ويژه براى آنان استفاده مى شود; زيرا تأكيد آنان در حالى بود كه پيامبران بسيارى براى هدايت بشر آمده و عده اى از مردم

ساكن در جزيرة العرب به آنان گرويده بودند.

تبليغ عليه مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 11

11- استفاده مشركان ستم پيشه از تمامى شيوه هاى ممكن تبليغى ، سياسى و فرهنگى عليه پيامبر ( ص )

أسرّوا النجوى. .. هل ه_ذا إلاّ بشر... بل قالوا أضغ_ث أحل_م بل افتريه بل هو شاعر

تبليغ مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 2

2- معرفى قرآن به صورت مجموعه اى غيرمنظم و كتابى بدون انسجام ، از تبليغات سوء مشركانِ ستم پيشه

بل قالوا أضغ_ث أحل_م

برداشت ياد شده باتوجه به معناى لغوى {أضغاث} (اشياى آشفته و دسته هاى پراكنده و بى انسجام) است.

تبليغ مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 10

10 _ تبليغات مشركان عليه پيامبر(ص)، على رغم آگاهى به قدرت الهى و فلسفه نازل نشدن معجزات درخواستى

و قالوا لولا نزل عليه ءاية من ربه قل إن اللّه قادر . .. و لكن أكثرهم لايعلمون

اگر مشركان اعتقاد به قدرت خدا نداشتند، جمله {قل إن اللّه قادر} ادعايى محض بود. بر اين اساس آنان قدرت خداند را بر نزول هرگونه معجزه قبول داشتند. گذشته از اينكه اقليتى از آنان به تصريح آيه به علت عدم نزول معجزات مورد درخواست خود نيز آگاه بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 10

10 _ مشركان صدر اسلام با تبليغات خود در صدد بازگرداندن مسلمانان به آيين شرك و بت

پرستى بودند.

قل أندعوا من دون الله . .. و نرد على أعقابنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 2

2 _ برخى از مسلمانان صدر اسلام به جهت شبهه هاى ايجاد شده مشركان از خوردن ذبيحه با نام خدا خوددارى مى كردند.

فكلوا مما ذكر اسم الله . .. و ما لكم ألا تأكلوا

لحن عتاب گونه آيه چنين مى نماياند كه بر اثر تبليغات كافران و سخنان فريبنده آنان برخى از مسلمانان از خوردن ذبيحه حلال خوددارى مى كردند.

تبليغ مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 21

21 _ اتهام بدعتگذارى و تجاوز به احكام دين الهى به اسلام و مسلمانان در تبليغات مشركان مكه

إن ربك هو أعلم بالمعتدين

كاربرد فعل تفضيل {أعلم} و تأكيد و حصر آن با {إن} و ضمير فصل {هو} در مواردى است كه مدعيان و منكرانى در برابر وجود داشته باشند. بدين معنى كه چه بسا مشركان، مسلمانان را به سبب پايبندى به احكام اسلام به بدعتگذارى متهم مى ساختند.

تبليغ ناپسند مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 1

1 _ تبليغات سوء و سخنان نارواى مشركان عليه رسالت پيامبر ( ص ) ، به درجه اى بود كه باعث اندوه و رنجش خاطر مبارك آن حضرت مى شد .

و لا يحزنك قولهم

تجاوزگرى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 6

6 _ مشركان صدر اسلام ، مردمانى تجاوز پيشه

بودند .

و أولئك هم المعتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 60 - 3

3 - تجاوز دو باره مشركان به مسلمانانى كه با آنان ، مقابله به مثل كرده بودند ( يعنى نظير عقوبتى كه بر آنها رفته بود ، به آنان عقوبت رسانده بودند ) .

و من عاقب بمثل ما عوقب به ثمّ بغى عليه

تجاهل مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 3،4

3 _ مشركان صدراسلام نسبت به معنا و حقيقت رحمان ، اظهار بى اطلاعى نموده و تجاهل مى كردند .

قالوا و ما الرحم_ن

{ما} در {و ماالرحمان} استفهاميه است و در آن دو احتمال وجود دارد: 1_ سؤال از معنا و حقيقت واژه {رحمان} است. 2- سؤال از مصداق و مسمّاى اسم {رحمن} مى باشد; كه برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است. گفتنى است چون از رحمانيت خدا در آيات بسيارى سخن به ميان آمده است _ كه جمله (إذا قيل ...) نيز مؤيد آن مى باشد _ به دست مى آيد كه مشركان از رحمانيت خدا آگاه بوده و تجاهل مى كردند.

4 _ مشركان صدراسلام ، نسبت به اين كه رحمان نام چه كسى است اظهار بى اطلاعى نموده و تجاهل مى كردند .

قالوا و ما الرحم_ن

تجاهل مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 12

12- تجاهل مشركان مكه ، نسبت به بشر بودن پيامبران گذشته

فس_لوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

قيد {إن كنتم لاتعلمون} اشاره به علم و آگاهى

مشركان دارد; زيرا اگر آنان واقعاً نمى دانستند، قيد ياد شده (اگر نمى دانيد) لغو و زايد مى شد.

تجديد حيات اجداد مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 17 - 2

2 - مشركان ، حيات مجدد نياكان اوليه خود را در روز رستاخيز ، بعيدتر و غيرممكن تر از تجديد حيات خود مى دانستند .

أءنّا لمبعوثون . أوَ ءاباؤنا الأوّلون

از عطف {أو ءاباؤنا. ..} بر {أءنا لمبعوثون} _ كه براى ارتقاى اظهارِ استحاله امرِ معاد است _ و نيز از اختصاص به ذكر يافتن {آباء}، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

تجمع اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 40 - 1،2

1 - در روز قيامت ، همه مشركان به منظور مؤاخذه و روشن شدن حقايق گردآورى خواهند شد .

و يوم يحشرهم جميعًا ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم كانوا يعبدون

2 - خداوند ، همه مشركان را در روز قيامت گرد هم خواهد آورد .

و يوم يحشرهم جميعًا

تجمع مشركان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 75 - 1

1 - گردآورى جوامع شرك پيشه در قيامت براى محاكمه

و نزعنا من كلّ أُمّة شهيدًا فقلنا هاتوا بره_نكم

تجمل گرايى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 15 - 8

8_ مشركان عصر بعثت به خاطر دنيا طلبى و تجمل گرايى ، قرآن را نپذيرفته و آن را ساخته دست پيامبر ( ص ) قلمداد مى كردند .

أم يقولون افتري_ه .

.. من كان يريد الحي_وة الدنيا و زينتها

بيان پيامدهاى دنياخواهى و تجمل گرايى، پس از دعوت به توحيد و اقامه برهانى روشن براى آن، اشاره به ريشه هاى اصرار مشركان به كفرورزى دارد; يعنى، اينكه مشركان با وجود دليلى روشن بر حقانيت قرآن، حقايق مطرح شده در آن را نمى پذيرند به دليل دنياخواهى آنان است.

تحجر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 5 - 8

8 - دلبستگى عميق جوامع كفرپيشه و شركورز به انديشه ها و سنت هاى ديرين خويش

و ما يأتيهم من ذكر من الرحم_ن محدث . .. معرضين

واژه {محدث} (جديد) مى تواند اشاره به اين داشته باشد كه جديد بودن پيام هاى الهى، در عدم پذيرش جوامع شرك تأثير داشته است و اين مى تواند ناشى از دلبستگى آنان به سنت هاى كهن خويش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 6

6 - مشركان ، سنت هاى ديرپاى دينى باقى مانده از پدرانشان را ، بسى ارزشمند مى دانستند .

رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعبد ءاباؤكم

تحجر مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 2 - 6

6- مشركان در عصر بعثت ، مردمى سنت گرا و كهنه پرست بودند .

ما يأتيهم من ذكر من ربّهم محدث

مخالفت مشركان با پيام هاى جديد الهى، نشانگر سنت پرستى و كهنه گرايى آنان است.

تحريم رابطه با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 1،6

1 _ صدور

بيانيه برائت از مشركان ( تحريم روابط مسلمانان با آنان ) از سوى خدا و پيامبر ( ص ) و دستور ابلاغ آن به عموم مردم حاضر در مراسم حج

و أذن من اللّه و رسوله إلى الناس . .. أن اللّه برىء من المشركين و رسوله

{برىء} از {برائت} است و {برائت} به معنان فاصله گرفتن و جدا شدن مى باشد. اعلام برائت خدا و رسول از مشركان دستورى است به مسلمانان كه روابط و پيوندهاى خود را با مشركان بگسلند و _ به اصطلاح _ آنان را تحريم كنند.

6 _ دهم ذيحجه سال نهم هجرت ، آغاز قطع كامل روابط مسلمانان با مشركان و تحريم همه جانبه آنان از سوى خدا و پيامبر ( ص )

يوم الحج الأكبر أن اللّه برىء من المشركين و رسوله

تحقير اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 1

1- خداوند ، مشركان توطئه گر عليه دين را علاوه بر عذاب دنيوى ، در قيامت به صورت تحقيرآميزى خوار خواهد ساخت .

قد مكر الذين من قبلهم . .. و أت_هم العذاب ... ثمّ يوم القي_مة يخزيهم و يقول أين

{خزى} در لغت به معناى شكست و ذلت است. اين حالت گاهى از ناحيه خود شخص عارض مى شود و گاهى از سوى ديگرى. در صورتى كه از سوى ديگرى باشد، همراه با خفت و تحقير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 62 - 4

4 - پرسش تحقيرآميز خداوند از مشركان ، درباره معبود هاى آنان در قيامت

فيقول أين شركاءى

استفهام در {أين شركاءى}

براى تهكّم و استهزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 74 - 2،4

2 - حقارت مشركان و محروم بودن آنان از افتخار قرب به خدا در قيامت

و يوم يناديهم

برداشت ياد شده با توجه به تعبير {ينادى} به دست مى آيد; زيرا {ندا} در جايى است كه شخص را از دور بخوانند. بنابراين انتخاب اين تعبير به جاى تعبير {يدعوا}، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

4 - پرسش تحقيرآميز خداوند در قيامت از مشركان درباره معبودهايشان

و يوم يناديهم فيقول أين شركاءى

استفهام در {أين شركائى} براى تهكّم و استهزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 18 - 2

2 - مشركان و منكران قيامت ، با وضعيتى ذلّت بار و تحقير شده در روز قيامت زنده خواهند شد .

و أنتم دخرون

{داخر} (مفرد {داخرون}) به معناى {صغير} و {ذليل} است و جمله {أنتم داخرون} حال براى فاعل فعل مقدّر (تبعثون) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 12

12 - مشركان در قيامت مورد سخره و تحقير الهى قرار مى گيرند .

و يوم يناديهم أين شركاءى

لحن آيه و نحوه خطاب در آن ({أين شركائى} و {يناديهم}) مى تواند مفيد برداشت بالا باشد.

تحقير مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 12

12- افكنده شدن مشركان در دوزخ ، همراه با ملامت ، طرد و اهانت است .

فتلقى فى جهنّم ملومًا مدحورًا

{مدحوراً} به معناى {مطرود} است كه در آن معناى اهانت و

استخفاف اشراب شده است.

تحقير مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 71 - 7

7 - مشركان عصر بعثت ، مورد تحقير شديد خداوند

و يعبدون من دون اللّه ما لم ينزّل به سلط_نًا و ما ليس لهم به علم

تحير اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 66 - 2،3،5

2 - تحير و درماندگى اهل شرك در روز رستاخيز

فعميت عليهم الأنباء يومئذ

برداشت ياد شده بدين جهت است كه ميان بسته شدن همه راه هاى خبر بر انسان و سرگردانى وى، تلازم وجود دارد. بنابراين جمله {عميت عليهم الأنباء} مى تواند كنايه از حيرت و سردرگمى مشركان باشد.

3 - درماندگى شرك پيشگان در پاسخ گويى به سؤال خداوند از آنان در قيامت

ماذا أجبتم المرسلين فعميت عليهم الأنباء يومئذ

5 - اقدام نكردن مشركان به يافتن پاسخ براى سؤال خداوند از طريق پرس و جو از يكديگر ، نمود سرگردانى و درماندگى آنان در روز رستاخيز است .

فيقول ماذا أجبتم المرسلين . .. فهم لايتساءلون

تحير مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 11،12

11 _ شريكان موهوم خداوند با تزيين اعمال ناروا موجبات هلاكت و سردرگمى و اشتباه در دين را براى مشركان فراهم مى سازند.

و كذلك زين . .. ليردوهم و ليلبسوا عليهم دينهم

{ردى} به معناى هلاكت و {لبس} به معناى اشتباه است.

12 _ شريكان پندارى به اذن خداوند مشركان را به هلاكت و سردرگمى مى اندازند.

و لو شاء الله ما فعلوه فذرهم

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 6

6- مشركان ، در مقابله با قرآن و اعلان موضع روشن در برابر آن ، سرگردان و ناتوان بودند .

بل قالوا أضغ_ث أحل_م بل . .. بل هو شاعر

{بل} در آيه شريفه، براى اضراب انتقالى است. اين حرف در مواردى به كار مى رود كه گوينده در صدد بيان نكته اى ديگر بوده و از نكته اول صرف نظر كرده باشد. تكرار اين حرف در يك كلام نشان دهنده اضطراب، ترديد و دو دلى گوينده و يا ناتوانى وى در تصميم گيرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 4

4 - تحير و درماندگى مشركان و آرامش و رضايت مندى موحدان در زندگى

ضرب اللّه مثلاً رجلاً فيه شركاء متش_كسون و رجلاً سلمًا لرجل

بيشتر مفسران براين عقيده اند كه تشبيه شدن مشركِ داراى چند معبود، به برده اى كه چند مالك ناسازگار و سخت گير بر سر مالكيت و حاكميت او نزاع دارند; گوياى اين حقيت است كه همان طورى كه چنين برده اى چشم به راه فرمان هاى مختلف و متعدد مالكان خود است و متحير است كه چگونه رضايت آنان را جلب كند و در صورت متضاد بودن فرمان ها، كدام يك از آنها را به اجرا در آورد، مشركان نيز در زندگى دچار چنين سردرگمى و تحير و تزلزل معرفتى هستند.

تحير مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 4

4- دودلى و تحير مشركان در نگهدارى از نوزادان دختر به حالت ذلت

و يا در گور كردن آنان

أيمسكه على هون أم يدسّه فى التراب

مرجع ضمير در {يمسكه}، مبشّربه است و منظور از آن نوزاد دختر مى باشد و {على هون} حال براى ضمير مفعولى {يمسكه} است. {هون} به معناى خوارى و ذلت است و {يدسّ} (از مصدر دسّ) به معناى پنهان كردن آمده است.

تداوم بهانه جويى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 167 - 1

1 - مشركان ، سخنانى بهانه جويانه عليه اسلام و به دفاع از مواضع عقيدتى خود پيوسته ، تكرار مى كردند .

و إن كانوا ليقولون

{إنْ} مخفف {إنّ} است. آمدن فعل {كانوا} دلالت مى كند كه خبر آن (ليقولون)، امرى ثابت در گذشته و داراى پيشينه است و آمدن خبر به صورت فعل مضارع بيانگر تكرار مضمون آن است. بنابراين مقصود از آيه شريفه _ با توجه به آيات بعد _ سخنان بهانه جويانه مشركان است كه پيوسته آن را تكرار مى كردند.

تداوم دشمنى با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 13

13 - دشمنى و ستيز جبهه ايمان با شرك ، هميشگى و پايان ناپذير است .

و بدا بيننا و بينكم العدوة و البغضاء أبدًا

تذكر به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 4 - 2

2 - آگاه ساختن مشركان به غير قابل پذيرش بودن شرك براى پيامبر ( ص ) ، وظيفه الهى آن حضرت

قل ي_أيّها الك_فرون . .. و لا أنا عابد ما عبدتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 2

2 _ پيامبر(ص) وظيفه دار يادآورى تجربه هاى دينى و فطرت توحيدى به مشركان، براى هدايت و احتجاج با آنان است.

قل من ينجيكم من ظلمت البر و البحر تدعونه تضرعا و خفية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 65 - 2

2 _ يادآور شدن قدرت اختصاصى خداوند بر فرستادن انواع عذاب بر مشركان و كافران، از وظايف تبليغى پيامبر(ص)

قل هو القادر على أن يبعث عليكم عذابا

تذكر به مشركان ناقض معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 3

3 _ تذكر خداوند به باز بودن راه بازگشت به اسلام ، براى مشركان پيمان شكن

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم . .. و يتوب اللّه على من يشاء

تذكر ذلت اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 3

3 - يادآورى ناتوانى و ذلت مشركان و منكران معاد و نيز بطلان عقايد آنها در موقف و پيش از ورود به دوزخ ، از عذاب هاى ديگر روحى آنان

ما لكم لاتناصرون

تذكر عجز اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 3

3 - يادآورى ناتوانى و ذلت مشركان و منكران معاد و نيز بطلان عقايد آنها در موقف و پيش از ورود به دوزخ ، از عذاب هاى ديگر روحى آنان

ما لكم لاتناصرون

ترحم بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 -

10

10- كافران و مشركان حق ناپذير ، شايسته دلسوزى نيستند .

لاتمدّنّ عينيك . .. و لاتحزن عليهم

حزن و اندوه پيامبر(ص) درباره كافران و مشركان _ همان گونه كه مفسران گفته اند _ به خاطر حق ناپذيرى آنان بود. نهى شدن پيامبر(ص) از اندوه براى آنان، ممكن است از اين جهت باشد كه آنان ارزش چنين اندوهى را ندارند.

ترس مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 3

3 _ مشركان سزاوار هراس از خداوند به سبب شريك پنداشتن براى او هستند.

و لاتخافون أنكم أشركتم بالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 51 - 9

9- معتقدان به خدايان متعدد ( مشركان ) ، از معبود هاى خويش هراسان بودند .

لاتتخذوا إل_هين اثنين . .. فإيّ_ى فارهبون

{فا} در {فإيّاى} جواب شرط مقدر است و آوردن آن بر سر مفعول مقدم _ كه مفيد حصر است _ مى تواند حكايت از نكته ياد شده بكند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 100 - 3

3- مشركان از ترس گرفتار شدن به فقر و فلاكت ، هر چند ثروت اختصاصى انبوه هم داشته باشند ، از آن انفاق نمى كنند .

قل لو أنتم تملكون خزائن رحمة ربّى إذًا لأمسكتم خشية الإنفاق

ترك اطاعت از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 12

12 _ پيامبر(ص) تنها تابع وحى الهى است، نه تابع در خواستهاى مشركان.

إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

ترك امداد به مشركان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 26 - 2

2 - مشركان در عرصه قيامت ، يكديگر را تسليم كيفر الهى كرده و به خذلان هم خواهند پرداخت . *

بل هم اليوم مستسلمون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {مستسلمون} _ به قرينه {لاتناصرون} _ به معناى تسليم كنندگان باشد. گفتنى است كلمه {بل} _ كه براى اضراب انتقالى است _ مؤيد همين برداشت است. بر اين اساس پيام آيه چنين مى شود: مشركان نه تنها به يارى هم نمى شتابند; بلكه با تسليم كردن يكديگر، به خذلان هم خواهند پرداخت.

ترك انفاق مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 100 - 3،6

3- مشركان از ترس گرفتار شدن به فقر و فلاكت ، هر چند ثروت اختصاصى انبوه هم داشته باشند ، از آن انفاق نمى كنند .

قل لو أنتم تملكون خزائن رحمة ربّى إذًا لأمسكتم خشية الإنفاق

6- مشركان ، حتى در صورت برآورده شدن خواسته هاى مادى شان و داراى امكانات فراوان بودن ، از انفاق آن إبا مى كردند . *

لن نؤمن لك حتى تفجر لنا . .. قل لو أنتم تملكون خزائن رحمة ربّى إذًا لأمسكتم

اينكه خداوند در آيات قبل، خواسته هاى مادى مشركان (برخوردارى از چشمه و . ..) را از پيامبر(ص) مطرح كرد و در اين آيه، از بخل آنان در صورت برخوردارى از امكانات فراوان سخن مى گويد، مى تواند به خاطر نكته ياد شده باشد.

ترك تكليف مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73

- 4

4 - مردان و زنان مشرك ، در قبال امانت الهى ، به وظيفه خود عمل نمى كنند .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه ... و المشركين و المشرك_ت

ترك دوستى با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 81 - 7

7 _ ضرورت پرهيز از دوستى با كافران و مشركان

و لو كانوا يؤمنون باللّه و النبى و ما أنزل إليه ما اتخذوهم أولياء

برداشت فوق بر اين مبناست كه مراد از {النبى} پيامبر بنى اسرائيل باشد نه پيامبر اسلام(ص) و در نتيجه مراد از {ما انزل اليه} دستورات دينى بنى اسرائيل خواهد بود.

ترك زكات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 5

5 - اهل كتاب و مشركان ، در صورت خوددارى از پذيرش اسلام ، از عبادت خالصانه خداوند محروم مانده و خود را از بركات نماز و زكات دور ساخته اند .

و ما أُمروا إلاّ ليعبدوا اللّه مخلصين له الدين حنفاء و يقيموا الصلوة و يؤتوا الز

ترك مجادله با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ترك مناظره و منازعه با مشركان لجوج مكه و دعوت ايشان به مسالمت اجتماعى با مسلمانان

فاصفح عنهم و قل سل_م

با توجه به مفهوم {سلام} كه به معناى مسالمت است، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

تزيين عمل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 9

9 _ تعيين

سهمى در اموال براى خداوند و سهمى براى شريكان موهوم او و تجويز مصرف سهم خداوند براى شريكان، كارهايى زيبا و شايسته از ديدگاه مشركان عصر جاهليت

و جعلوالله مما ذراً من الحرث . .. كذلك زين لكثير من المشركين

اسم اشاره {كذلك} به آيه قبل اشارت دارد و مفاد {كاف} تشبيه در آن، بيان شباهت تزيين در اين كار (قتل فرزند) با تزيين در آيه قبل (تعيين سهام و . ..) است.

تزيين فرزندكشى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 3

3 _ اعتقاد مشركان به بتها و معبودهاى پندارى، عامل زيبا جلوه نمودن فرزندكشى در نظر ايشان

و كذلك زين . .. قتل أولدهم شركاؤهم

تسليم اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 87 - 1،2

1- مشركان ، مراتب تسليم بودن خود را به پيشگاه خداوند ، در قيامت ابراز مى دارند .

و إذا رءا الذين أشركوا . .. و ألقوا إلى الله يومئذ السلم

2- مشركان ، تنها در قيامت و پس از ناگزيرى ، تسليم مى شوند .

و ألقوا إلى الله يومئذ السلم

ناگفته پيداست كه مشركان در دنيا هرگز تسليم حق و فرمان خدا نبوده اند (يعرفون نعمت الله ثمّ ينكرونها . ..). بنابراين ابراز تسليم با قيد {يومئذ} (در آن روز) گوياى برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 26 - 2

2 - مشركان در عرصه قيامت ، يكديگر را تسليم كيفر الهى كرده و به خذلان هم خواهند پرداخت . *

بل هم اليوم مستسلمون

برداشت

ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {مستسلمون} _ به قرينه {لاتناصرون} _ به معناى تسليم كنندگان باشد. گفتنى است كلمه {بل} _ كه براى اضراب انتقالى است _ مؤيد همين برداشت است. بر اين اساس پيام آيه چنين مى شود: مشركان نه تنها به يارى هم نمى شتابند; بلكه با تسليم كردن يكديگر، به خذلان هم خواهند پرداخت.

تسليم مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 1 - 4

4- تسليم شدن مشركان در برابر مسلمانان و پذيرش صلح در حديبيه ، فتحى بزرگ براى جبهه اسلام *

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا

اهميت صلح حديبيه، از آن رو است كه مشركان تا آن روز، جز به نابودى مسلمانان نمى انديشيدند; اما باصلح حديبيه، آنان در حقيقت مجموعه مسلمانان را به عنوان گروهى قدرتمند، رسماً پذيرفتند و اين در صحنه سياسى، فتحى بزرگ براى مسلمانان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 3

3 - مشركان ، تنها تسليم و متواضع در برابر قدرت سياسى و نظامى و نه منطق و برهان *

إنّا فتحنا . .. ليغفر لك اللّه

مراد از {غفران ذنب}، مى تواند زدايش بدگمانى ها و بدخواهى ها از سينه دشمنان باشد. با توجه به اين نكته، از مجموع دو آيه استفاده مى شود كه دل هاى سخت مشركان با منطق وحى، رام نگشته ولى با پيروزى سياسى پيامبر(ص) در صلح حديبيه، به تسليم و تواضع واداشته شده است.

تشابه برخوردهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35

- 10،14

10- مشركان قبل از اسلام نيز همچون مشركان صدراسلام ، مباح ها را بى جهت تحريم مى كردند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا و لاحرّم

14- برخورد هاى مشركان با انبيا و تعاليم آسمانى در طول تاريخ ، همسو و يكنواخت بوده است .

كذلك فعل الذين من قبلهم . .. و قال الذين أشركوا لو شاء الله ... كذلك فعل الذين م

تشبيه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 31 - 4،5

4 - مثل كسى كه به خدا شرك مىورزد ، مثل كسى است كه از آسمان فرو افتد و طعمه مرغان شكارى گردد .

و من يشرك باللّه فكأنّما خرّ من السماء فتخطفه الطير

{خرّ و خُرور} (مصدر {خرّ}) به معنا سقوط و فرو افتادن است. {خرّ من السماء}; يعنى، از آسمان فرو افتاد. {خَطف} (مصدر {تخطف}) نيز به معناى ربودن است. {خطفته الطير}; يعنى، پرنده او را ربود. بنابراين معناى جمله ياد شده چنين است: هر كس به خدا شرك بورزد، چنان است كه گويا از آسمان فرو افتاده و پرنده شكارى او را ربوده است. گفتنى است كه تشبيه در آيه فوق، از باب تشبيه معقول به محسوس است;يعنى، مشرك _ كه با روگرداندن از خداى متعال و فرو افتادن در پاى بت ها، در واقع از اوج كمالات انسانى سقوط مى كند و در دام شيطان گرفتار مى شود _ به كسى تشبيه شده است كه از آسمان فرو افتد و طعمه پرندگان شكارى شود.

5 - كسى كه به خدا شرك مىورزد

، مانند كسى است كه از آسمان فرو افتد و باد او را به جايى دور بيفكند .

و من يشرك باللّه . .. أو تهوى به الريح فى مكان سحيق

جمله {أو تهوى به الريح. ..} عطف است بر {تخطفه الطير}. {هُوى} (مصدر {تهوى})، به معناى سقوط و فرو افتادن است و هرگاه با {باى} تعديه بيايد، به معناى اسقاط و فرو افكندن مى شود. {هوت به الريح}; يعنى، باد او را فروافكند. {سُحق} (مصدر {سحيق}) به معناى بُعد و دور بودن است و {مكان سحيق}; يعنى، جايى دور. بنابراين تقدير جمله فوق چنين مى شود: {من يشرك باللّه فكأنّما تهوى به الريح فى مكان سحيق; هر كس به خدا شرك بورزد، چنان است كه گويا از آسمان فرو افتاده و باد او را به جايى دور افكنده است}. گفتنى است كه در جمله ياد شده مشرك _ كه با روى برتافتن از عبادت خداى يگانه و فرو افتادن در زير پاى بت ها و پرستش آنها، در واقع از اوج هدايت و روشنايى به نهايت ضلالت و تاريكى سقوط مى كند _ به كسى تشبيه شده است كه از آسمان فرو مى افتد و باد او را به جايى دور كه راهى براى نجات نباشد فرو مى افكند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 15

15_ نابرابرى مشركان با موحدان بسان نابرابرى انبوه تاريكى ها با روشنايى است .

أم هل تستوى الظلم_ت والنور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 75 - 2

2 - مشركان چونان سپاهى آماده به

خدمت ، پشتيبانِ معبود هاى خويشند .

و هم لهم جند محضرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه ضمير {هم} به مشركان و ضمير {لهم} به معبودها باز گردد.

تشبيهات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 6

6 - مشركان عصر بعثت ، فرشتگان را موجوداتى شبيه خداوند در رحمت مى دانستند .

بما ضرب للرحم_ن مثلاً

با توجه به كلمه {رحمان} و {مثلاً}، مطلب بالا قابل برداشت است.

تشكل مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 6

6- مشركانِ ستم پيشه ، داراى حركت هاى جمعى و متشكل عليه دعوت پيامبر ( ص )

و أسرّوا النجوى الذين ظلموا

{أسرّوا} (از مصدر {اسرار}); يعنى، پنهان مى داشتند و {نجوى} به معناى گفتوگوهاى پنهانى و مفعول براى {أسرّوا} است. بنابراين نجواكردن، دليل بر حركت جمعى و متشكل است و پنهان داشتن آن بيانگر سعى و تلاش بر دور ماندن اين حركت از انظار ديگران (مسلمانان) است.

تشنگى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 1

1- مجرمان شرك پيشه ، در قيامت لب تشنه و عطشان به سوى جهنم رانده خواهند شد .

و نسوق المجرمين إلى جهنّم وردًا

از جمله معانى بيان شده براى {وِرد} عطش است (لسان العرب). { ورداً} در اين آيه با تأويل به مشتق حال براى {المجرمين} است; يعنى، مجرمان را در حالى كه تشنه اند، به جهنم مى رانيم. برخى از اهل لغت و تفسير {وِرد} را به معناى گروهى كه بر لب آب

مى روند، گرفته و آن را كنايه از تشنه كامى آنان دانسته اند.

تشويق مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 54 - 9

9- ترغيب مشركان از سوى خدا ، به ر ها كردن شيوه هاى خصمانه و انتخاب بهترين سخنان در برخورد با پيامبر ( ص ) و قرآن

قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن . .. إن يشأ يرحمكم أو إن يشأ يعذّبكم

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {عبادى} در آيه قبل و مخاطب در اين آيه، مشركان باشند و خداوند از آنان خواسته است كه در برخورد با پيامبر(ص) و مؤمنان، بهترين سخنان را برگزينند و از خصومت با آنان دست بردارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 11 - 1

1 - پيامبر ( ص ) مأمور توجه دادن كافران و مشركان بر آفرينش انسان و جهان و ترغيب آنان به تأمل و تفكر درباره آنها

فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا أم من خلقنا

استفتا و پرسش در آيه شريفه، براى ترغيب به تفكر و تأمل است; نه براى پرسش و استفتاى حقيقى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 25 - 4

4 - خداوند ، تشويق كننده كافران و مشركان به ر ها كردن شرك و بازگشت به توحيد و يكتاپرستى

و هو الذى يقبل التوبة عن عباده

با توجه به آيات پيشين، مى توان گفت كه جمله {و هوالذى يقبل التوبة} دعوتى است از سوى خدا به عموم كافران و مشركان مبنى بر دست برداشتن از عبادت غيرخدا و

بازگشتن به يكتاپرستى.

تصحيح عقيده مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 24 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور استدلال براى مشركان جهت اصلاح عقيده شان درباره خداوند

قل من يرزقكم من السم_وت و الأرض

تظاهر مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 11،12

11 _ شرك پيشگان صدر اسلام تلاش مى كردند تا با ظاهر سازى و خوش زبانى ( رفتار منافقانه ) افكار عمومى مسلمانان را فريب داده و رضايت و خوشبينى آنان را نسبت به خود جلب كنند .

يرضونكم بأفوههم و تأبى قلوبهم

12 _ رفتار هاى فريبكارانه ( ظاهرسازى ها و خوش زبانى هاى ) مشركان صدر اسلام ، خوشبينى هايى را در ميان مسلمانان نسبت به آنان به وجود آورده بود .

كيف يكون للمشركين عهد . .. كيف ... يرضونكم بأفوههم و تأبى قلوبهم

تعجب اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 19 - 5

5 - بهت زدگى مشركان و منكران معاد ، پس از زنده شدن آنان در روز رستاخيز

فإذا هم ينظرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه نگاه كردن منكران قيامت، از نوع نظاره انسان بهت زده باشد; زيرا منكران معاد هرگز روزى را پيش بينى نمى كردند كه ناگهان زنده شوند و به مجازات برسند.

تعدد بتهاى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 30 - 16

16 - مشركان عصر بعثت ، داراى بت هاى متعدد .

فاجتنبوا

الرجس من الأوث_ن

تعدد معبودان باطل مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 81 - 1

1- مشركان عصر بعثت ، معبودهايى متعدد را به عنوان { الهه } مى پرستيدند .

واتّخذوا من دون اللّه ءالهة

تعدد معبودان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 4

4- مشركان ، معتقد به خدايان متعدد در كنار خداى يكتا

و يقول أين شركاءى

جمع آورده شدن {شركاء} حكايت از تعدد آن دارد و اضافه شدن آن به ضمير متكلم، حاكى از عقيده آنان به وجود خدا همراه با ساير خدايان مى باشد.

تعدد معبودان مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 74 - 3

3 - مشركان صدراسلام ، معتقد به چند معبود بودند .

و اتّخذوا من دون اللّه ءالهة

تعدد معبودان مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 2

2 - مشركان مكه ، داراى معبودهايى متعدد

ءألهتنا خير

تعصب قومى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 22 - 3

3 - قوم گرايى ، پايه اصلى فرهنگ و اعتقاد عرب جاهلى

بل قالوا إنّا وجدنا ءاباءنا على أُمّة و إنّا على ءاث_رهم مهتدون

از اين كه عرب هاى جاهلى تنها به عقايد نياكان خويش تكيه مى كردند و آن را موجب هدايت مى دانستند، قوم گرايى آنان استفاده مى شود.

تعصب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 -

26 - 5

5 - خداوند ، يادآورنده شرايط سخت مواجهه با مشركانِ متعصب جاهل و امداد خويش به مؤمنان

إذ جعل الذين كفروا

در صورتى كه {إذ} متعلق به فعل مقدر {اُذكر} باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

تعصب مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 5

5 - مشركان جزيرة العرب ، مردمى نژادپرست و متعصب بودند .

و أقسموا باللّه . .. لئن جاءهم نذير ليكوننّ أهدى من إحدى الأُمم

برداشت ياد شده از تأكيد مشركان بر آمدن پيامبرى ويژه براى آنان استفاده مى شود; زيرا تأكيد آنان در حالى بود كه پيامبران بسيارى براى هدايت بشر آمده و عده اى از مردم ساكن در جزيرة العرب به آنان گرويده بودند.

تعصب مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 72 - 3

3 - تعصب كوركورانه و جاهلانه مشركان صدراسلام نسبت به مرام شرك ، و خشم و كينه آنان نسبت به معارف الهى قرآن

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت تعرف فى وجوه الذين كفروا المنكر

{منكر} (مرادف {انكار}) مصدر ميمى و به معناى ناخرسندى و كراهت است; يعنى، هر گاه آيات روشن ما بر آنان تلاوت شود، آثار كراهت و ناخشنودى را در چهره كافران تشخيص مى دهى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 2

2 - تعصب و جمود سخت شرك پيشگان عصر بعثت بر مرام بت پرستى

كلّ حزب بما لديهم فرحون . فذرهم فى غمرتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون -

23 - 55 - 5

5 - رويارويى و مخالفت قشر مرفّه صدراسلام ، با پيامبر ( ص ) و تعصب و جمود آنان بر شركورزى شان

فذرهم فى غمرتهم حتّى حين . أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين

تعصب مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 11

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 11

11- كافران و مشركان مكه مردمى تنگ نظر ، متعصب و ناتوان در تحمل افكار مخالفان بودند .

أه_ذا الذى يذكر ءالهتكم و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه كافران مكه، حتى تحمّل شنيدن نام خداى رحمان را نداشتند، و با پيامبر اسلام، همواره با تمسخر و استهزا برخورد مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 7،9،10

7 - نزول آرامش بر پيامبر ( ص ) و مؤمنان از سوى خدا ، در قبال تعصب ورزى جاهلانه مشركان در حديبيه

فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

9 - تحمل تعصب هاى جاهلانه مشركان در حديبيه ، امرى دشوار براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

از نزول {آرامش} استفاده مى شود كه دستكم زمينه نگرانى و دشوارى براى مؤمنان وجود داشته است.

10 - اصرار تعصب آميز مشركان مكه ، بر نيامدن { بسمله } و عنوان { رسول اللّه } در متن صلحنامه حديبيه *

إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة حميّة الج_هليّة

با توجّه به شأن نزول

آيه شريفه، استفاده مى شود كه خشم و عصبيت مشركان در زمينه يادشده بود.

تعقل اقليت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 63 - 16

16 - در ميان مشركان ، اقليتى انديش مند ، بودند كه به حقانيت آيات الهى پى بردند .

فأنّى يؤفكون . .. و لئن سألتهم من نزّل من السماء ماء ... بل أكثرهم لايعقلون

تقليد كوركورانه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 6

6 - مشركان ، سنت هاى ديرپاى دينى باقى مانده از پدرانشان را ، بسى ارزشمند مى دانستند .

رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعبد ءاباؤكم

تقويت عقيده مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 3

3- مشركان مكه ، درصدد تقويت پايگاه عقيدتى خويش با استناد به ريشه تاريخى داشتن آن

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا

ذكر {و لا ءاباؤنا} در كلام مشركان در حالى كه بحثى از آنها در ميان نبوده است، مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

تكاليف مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 14

14_ همه انسان ها از هر گروه و طايفه ( مشركان ، يهود ، نصارا و . . . ) وظيفه دار ايمان به قرآن

و من يكفر به من الأحزاب فالنار موعده

تكبر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8

- 3

3 - مشركان و مخالفان پيامبر ( ص ) ، معتقد به اقتدار و متكى به نيرومندى خود

أن كنتم قومًا مسرفين . .. فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

از يادآورى هلاكت اقوامى نيرومندتر از مردم مكه، استفاده مى شود كه مكيان، به قدرت خويش مغرور بوده و آن را غير قابل زوال مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 35 - 8

8 - پندار باطل مشركان ، در امتياز آنان بر ديگران و بى نيازى از هدايت و ارشاد *

أم خلقوا من غير شىء

معناى {أم خلقوا من غير شىء}، مى تواند اين باشد كه آيا مشركان مكه، خود را تافته جدابافته اى در آفرينش مى بينند كه ديگران نياز به هدايت دارند و اينان بى نيازند؟! بر اين مبنا تقدير آيه شريفه چنين مى شود: {أم خلقوا من غير شىء خلق منه غيرهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 20 - 5

5 - كافران و مشركان ، غوطهور در غرور و فريب خوردگى

إن الك_فرون إلاّ فى غرور

تكبر مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 44 - 8

8 - مخالفت مشركان و كافران با پيامبر ( ص ) ، برخاسته از فريفتگى آنان به اقتدار نسبى خويش بود .

أوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا . .. و كانوا أشدّ منهم قوّة

يادآورى اين نكته كه اقوام نابود شده پيشين، نيرومندتر از قوم عرب بودند، مى تواند حاكى از حقيقت ياد شده باشد.

تكذيب ادعاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

9 - نحل - 16 - 86 - 6

6- ادعاى مشركان در قيامت مبنى بر شريك بودن معبود ها براى خدا ، از سوى خود معبود ها تكذيب خواهد شد .

فألقوا إليهم القول إنكم لك_ذبون

شكوائيه مشركان از معبودهايشان در قيامت (قالوا ه_ؤلاء . ..)، ممكن است به اين خاطر باشد كه آنان معبودها را عامل گمراهى خود قلمداد مى كنند. از اين رو تكذيب معبودها مى تواند مربوط به همين ادعا باشد.

تكذيب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 5

5 _ ممكن است مشركان، با وجود صدق خبرهاى خداوند در مورد تحريمها و علل آن، به تكذيب آن بپردازند.

و إنا لصدقون. فإن كذبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 19 - 1،2

1 _ ادعاى مشركان در باره وجود معبودهايى جز خداوند ، مورد تكذيب شديد خود معبود هاى آنها در قيامت

فقد كذّبوكم بما تقولون

برداشت فوق با توجه به دو نكته است: 1_ فاعل {كذّبوا} معبودها و مخاطب {كم} مشركان اند. 2- آنچه مشركان ادعاى آن را دارند _ كه مورد تكذيب معبودهايشان قرار خواهد گرفت _ ممكن است دو چيز باشد: 1_ وجود معبودهاى متعدد، به جز خداوند. 2_ گمراه شدن آنان به دست معبودهايشان كه از سؤال و پاسخ خدا و معبودها _ كه در آيات قبل آمد _ به دست مى آيد.

2 _ ادعاى مشركان در باره نقش داشتن معبودهايشان در گمراهى آنان ، مورد تكذيب همان معبود ها در قيامت

فقد كذّبوكم بما تقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18

- ممتحنه - 60 - 4 - 11،12

11 - بيزارى از شرك ، نقد و انكار شخصيت مشركان و ستيز علنى با آنان ، سه مرحله حركت توحيدى ابراهيم ( ع )

إنّا برءؤا منكم . .. كفرنا بكم و بدا بيننا و بينكم العدوة والبغضاء

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه عبارت هاى {إنّا براءؤا}، {كفرنا بكم} و {بدا بيننا و بينكم} _ چنان كه ظاهر ترتيب مقتضى آن است _ بيانگر سه مرحله متوالى باشد.

12 - تجلى برائت از مشركان ، در انكار شخصيت آنان و دشمنى علنى با ايشان

إنّا برءؤا منكم . .. كفرنا بكم و بدا بيننا و بينكم العدوة

برداشت ياد شده در صورتى است كه {كفرنا بكم} و {بدا بيننا}، بيان تفصيلى و تفسيرى {إنا برءاؤا} باشد.

تكذيبگرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 4

4 - بيشتر مشركان ، وعده پيامبر ( ص ) را درباره وقوع قيامت باور نداشتند .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون . و يقولون متى ه_ذا الوعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 42 - 6،7

6 - مشركان ، منكر كيفر و عذاب در قيامت

ذوقوا عذاب النار الّتى كنتم بها تكذّبون

7 - تكذيب وجود عذاب و كيفر در قيامت از سوى مشركان ، امرى هميشگى است .

ذوقوا عذاب النار الّتى كنتم بها تكذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 68 - 2

2 - مشركان و كافران ، منكر توحيد ، قيامت و رسالت پيامبراسلام بودند .

أنتم عنه معرضون

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 26 - 10

10 - پيامبر اسلام ، مورد تسلى و دلدارى خداوند ، در برابر تكذيب كافران و مشركان

و لعذاب الأخرة أكبر لو كانوا يعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 48 - 9

9 - مشركان ، منكر برپايى قيامت و عذاب الهى در آن روز

و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در توصيف مشركان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 92 - 5

5 - { محمدبن سالم عن أبى جعفر ( ع ) إنّ اللّه تبارك و تعالى يقول . . . { و أمّا إن كان من المكذّبين الضالّين . . . } فه_ؤلاء مشركون . . . ;

محمدبن سالم از امام باقر(ع) روايت كرده است: . ..خداى تبارك و تعالى مى فرمايد: ...{و أمّا إن كان من المكذّبين الضالّين}... و آنان مشركان مى باشند...}.

تكذيبگرى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 25 - 1،3

1 - مشركان صدراسلام ، رسالت پيامبر ( ص ) را انكار نموده و آن حضرت را به دروغ گويى متهم مى كردند .

و إن يكذّبوك

3 - اندوه پيامبر ( ص ) ، به خاطر تكذيب شدنش از سوى كافران و مشركان لجوج صدراسلام

و إن يكذّبوك فقد كذّب الذين من قبلهم جاءتهم رسلهم

از آهنگ آيه شريفه، به دست مى آيد كه پيامبر(ص) به خاطر تكذيب شدنش اندهگين

بود. از اين رو برخى از مفسران جواب شرط (إن يكذّبوك) را محذوف دانسته اند; يعنى، {إن يكذّبوك فلاتحزن و اصبر إذ قد كذّب الذين من قبلهم}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 82 - 1،2

1 - موضع گيرى تكذيب گرانه در برابر قرآن ، تنها بهره مشركان حق ستيز صدراسلام

و تجعلون رزقكم أنّكم تكذّبون

{رزق} در معانى عطا، نصيب و طعام به كار مى رود (مفردات راغب). مفسران {رزق} را در اين آيه به معناى نصيب گرفته اند.

2 - شرك پيشگان صدراسلام ، به جاى سپاس گزارى خداوند به خاطر فرستادن قرآن ، بر تكذيب آن پافشارى كردند .

و تجعلون رزقكم أنّكم تكذّبون

برخى از مفسران بر آنند كه {رزق}، به معناى عطا است و آيه شريفه نيز به تقدير {و تجعلون شكر رزقكم. ..} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 86 - 2

2 - شرك پيشگان صدراسلام ، منكر هر گونه كيفر و پاداش پس از مرگ

فلولا إن كنتم غير مدينين

خطاب در آيه شريفه متوجه كسانى است كه مرگ را پايان زندگى دانسته و درباره كيفر و پاداش پس از مرگ، موضع انكارآميز داشتند.

تكذيبگرى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 49 - 9

9 - مشركان مكه ، مردمى ستم پيشه و منكر آيات الهى بودند .

ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الظ_لمون

{ال} در {الظالمون} عهد بوده و اشاره به {الكافرون} در آيه چهل و هفت دارد.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45 - 1

1 - ملت هاى قبل از مشركان مكه نيز ، پيامبران خود را تكذيب كردند .

و كذّب الذين من قبلهم . .. فكذّبوا رسلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 34 - 1،2

1- موضع گيرى انكارآميز مشركان صدراسلام در برابر مسأله معاد

إنّ ه_ؤلاء ليقولون

{إنّ ه_ؤلاء. ..} جمله مستأنفه و {ه_ؤلاء} اشاره به مشركان مكه است. گفته انكارآميز آنان (مفعول {يقولون}) در آيه بعد آمده است.

2- مشركان مكه بر موضع انكارآميز خود در باره معاد پافشارى كرده و بر آن اصرار مىورزيدند .

إنّ ه_ؤلاء ليقولون

به كارگيرى فعل مضارع (يقولون) _ كه مفيد استمرار است _ بيانگر مطلب فوق مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 2

2- مشركان مكه ، معتقد به وجود خداوند و در تلاش براى انكار رسالت پيامبراكرم ( ص )

أم يقولون افتري_ه

اتهام افترا و كذب به پيامبر(ص) در زمينه آيات از سوى كافران، نمايانگر اين حقيقت است كه آنان، در بخشى از ادعاها و جوسازى هاى خويش، بر وجود خداوند صحه گذاشته بودند; ليكن رسالت پيامبر(ص) و آيات وحى را انكار مى نمودند.

تكلم بت ها با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 28 - 10

10 _ بت ها ، در قيامت با مشركان سخن خواهند گفت .

ثم نقول للذين أشركوا . .. قال شركاؤهم ما كنتم إيانا تعبدون

تكلم مشركان با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 -

نحل - 16 - 86 - 2

2- مشركان ، در قيامت با خداوند سخن مى گويند و از معبودهايشان شكايت مى كنند .

قالوا ربّنا ه_ؤلاء شركاؤنا

جمله {فألقوا إليهم القول . ..} مى تواند قرينه باشد بر اينكه سخن مشركان (قالوا ...) به عنوان شكايت ادا مى شود.

تكليف مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 69 - 5

5 _ مشركان و كافران همچون مؤمنان ، مكلف به فروع دين اند .

يض_عف له العذاب يوم القي_مة

دو چندان شدن مجازات مشركان و كافران در صورت ارتكاب بزه كارى، مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 39 - 4

4 - مشركان و كافران ، مخاطبان شريعت و مكلف به فروع دين اند . *

و ما تجزون إلاّ ما كنتم تعملون

تأكيد خداوند بر مجازات كافران و مشركان متناسب با رفتارشان، گوياى اين حقيقت است كه آنان نيز همچون مؤمنان و معتقدان به اصول دين، مخاطبان شريعت و مكلف به فروع دين هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 3 - 5

5 - اهل كتاب و مشركان ، ملزم به ترك كفرِ خويش ، پس از ابلاغ معارف استوار و قوام بخش قرآن به آنان

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة ... فيها كتب قيّمة

تلاش اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 23 - 5

5 _ تلاش مشركان در قيامت براى توجيه شرك خويش و گريز از پيامدهاى آن

و اللّه

ربنا ما كنا مشركين

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه مشركان اين جمله را به دروغ به قصد نفى شرك خويش نگفته باشند، بلكه مقصودشان توجيه باشد كه هدف ما حق بوده و بتها را مظهر حق مى دانستيم، نه شريك خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 86 - 5

5- تلاش مشركان در قيامت براى دخيل شمردن معبود هاى دروغينشان در گمراهى خويش *

و إذا رءا الذين أشركوا شركاءهم قالوا ربّنا ه_ؤلاء شركاؤنا الذين كنّا ندعوا من دو

برداشت فوق، بر اين احتمال استوار است كه غرض مشركان از نماياندن معبودهاى دروغين خويش، كاستن از بار گناه خويش و نهاندن آن بر دوش معبودها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 24 - 2

2 - تلاش مذبوحانه و بى ثمر كافران و مشركان دوزخى ، در جهت دفع عذاب الهى از خود

أفمن يتّقى بوجهه سوء العذاب يوم القي_مة

تلاش مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 4

4- جد و جهد مشركان براى مورد انكار قرار دادن احياى مجدد انسان ها پس از مرگ

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت

{جهد} مفعول مطلق نوعى براى فعل محذوف است كه براى تأكيد انجام فعل مى باشد. و نيز جمع آورده شدن {أيمان} (سوگندها) مى تواند مؤيد برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73 - 1

1- تلاش پيگير مشركان ، براى به انعطاف كشاندن پيامبر ( ص ) در

بخشى از مواضع رسالتى خويش

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك

{فتن} در اصل به معناى داخل كردن طلا در آتش به منظور به دست آوردن خالصى آن است. اين واژه به معناى افتادن شخص در بلا و سختى استعمال شده است. بنابراين، معناى عبارت چنين مى شود: آنان نزديك بود تو را به وضعيتى مبتلا كنند تا از آنچه براى ات وحى مى شود تو را باز دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 40

40- كشف ماجراى اصحاب كهف ، عامل تقويت موضع موحّدان و معتقدان به معاد بود .

إذ يتن_زعون . .. قال الذين غلبوا على أمرهم

در بيان آنچه مورد نزاع و اختلاف مردم بود، دو احتمال بيان شد: اگر {إذ يتنازعون. ..} نظر به اختلاف آنان در باره معاد داشته باشد، {الذين غلبوا...} آن دسته از مردم خواهند بود كه معاد را پذيرا بودند و با بيدارى اصحاب كهف، به دليلى محكم و ملموس، در برابر خصم خود، دست يافته بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 28 - 1

1 - تلاش مشركان فريب خورده براى تبرئه خويش از هرگونه نقش داشتن در امر گمراهى خود

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 5

5 - تلاش جبهه كفر و باطل ، براى محروم ساختن انسان ها از شنيدن كلام حق

و قال الذين كفروا لاتسمعوا

تلاش مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 51

- 1

1 - تلاش پى گير مشركان عصر بعثت ، عليه آيات الهى ( قرآن ) و ناكام ساختن پيامبر ( ص ) در دعوت خويش

و الذين سعوا فى ءاي_تنا معجزين أولئك أصح_ب الجحيم

{سعى} (مصدر {سعوا}) به معناى تلاش كردن است و {فى آياتنا} به تقدير {فى ابطال آياتنا} مى باشد. {معاجزة} (مصدر {معاجزين}) اگر از {عَجُز} (دنباله) مشتق شده باشد به معناى سبقت گرفتن از چيزى و پشت سرگذاشتن آن است و اگر از {عَجْز} (ناتوانى) مشتق شده باشد، به معناى ناتوان كردن مى باشد. در هر صورت {معاجزين} حال براى فاعل {سعوا} است و مفعول آن محذوف مى باشد و تقدير آن مى تواند {معاجزينا} و يا {معاجزين رسولنا} باشد. {جحيم} نيز به معناى آتش بر افروخته و شعلهور است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 35 - 4

4 - تلاش مشركان عصر بعثت ، در تفسير مادى آيات الهى و نشانه هاى خدا در طبيعت

و من ءاي_ته . .. و من ءاي_ته ... و يعلم الذين يج_دلون فى ءاي_تنا ما لهم من محيص

از ارتباط آيات شريفه، استفاده مى شود كه مشركان مكه، درباره آيه بودن مسائل طبيعى بحث و جدل مى كردند و آن را صرفاً امرى طبيعى و مادى مى انگاشتند.

تلاش مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 3

3- مشركان مكه ، درصدد تقويت پايگاه عقيدتى خويش با استناد به ريشه تاريخى داشتن آن

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا

ذكر {و

لا ءاباؤنا} در كلام مشركان در حالى كه بحثى از آنها در ميان نبوده است، مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

تلاوت آيات خدا بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 1

1 - تلاوت آيه هاى روشن و متعدد خدا براى مشركان ، جهت اصلاح عقايد آنان

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت

تناقض گويى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 21 - 4

4 - مشركان ، گرفتار تناقض در عقايد وباور هاى خويش

ألكم الذّكر و له الأُنثى

مشركان، از سويى خداوندگارى خدا را پذيرفته بودند و از سوى ديگر _ با آن كه مرد را بر زن برتر مى دانستند _ فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند; اما براى خويش فقط پسر مى خواستند.

تناقض گويى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 16 - 2

2 - اعتقاد به دختر داشتن خدا ، در عين برتر دانستن پسر ، تناقضى آشكار در باور هاى جاهلى

أم اتّخذ ممّا يخلق بنات و أصفيكم بالبنين

آيه شريفه، در مقام نكوهش از مشركان، به اين نكته اشاره مى كند كه به پندار شما دختر از مقام پايين تر و پست ترى برخوردار است; پس چگونه خود را بر خدا ترجيح داده و سهم او را دختر و سهم خود را پسر مى دانيد؟!

تنهايى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 95 - 3،4

3- معبود هاى باطل ( فرزند پنداشته شدگان

خداوند ) و پرستندگان آنها ، همه يكه و تنها در صحنه قيامت حضور خواهند يافت .

دعوا للرحم_ن ولدًا . .. و كلّهم ءاتيه يوم القي_مة فردًا

{كلّهم} شامل تمامى موجودات ذى شعور آفرينش (من فى السموات والأرض) مى گردد و از جمله آنها كسانى اند كه برخى از مردم; آنان را فرزند خدا مى پنداشتند (مانند: ملائكه، حضرت عيسى و عزير(ع)).

4- تنهايى و بى كسى موجودات شعورمند آفرينش ( معبود هاى پندارى و عبادت كنندگان آنها ) در صحنه قيامت ، تجلى مملوكيت همه آنها در برابر خداوند است .

إلاّ ءاتى الرحمن عبدًا. .. و كلّهم ءاتيه يوم القي_مة فردًا

توبه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 128 - 7،8،9

7 _ توبه مشركان و پذيرش آن از سوى خداوند و يا عذاب و مجازات آنان ، هدفى براى نصرت الهى به رزمندگان بدر

ولقد نصركم اللّه ببدر . .. ليقطع طرفاً ... او يتوب عليهم

جمله {يتوب عليهم} و نيز {يعذّبهم}، عطف است بر {يقطع طرفاً}; و اين جمله متعلق به {نصركم اللّه ببدر} است. و لذا عذاب مشركان و پذيرش توبه آنان نيز از اهداف پيروزى جنگ بدر خواهد بود.

8 _ كيفر و مجازات و يا پذيرش توبه مشركان ، در اختيار خداوند است ، نه پيامبر ( ص )

ليس لك من الامر شىء او يتوب عليهم او يعذّبهم

پذيرش توبه و عذاب مشركان، مى تواند از مصاديق جمله {ليس لك من الامر شىء} باشد.

9 _ باز بودن راه توبه ، حتّى براى مشركان محارب

او يتوب عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 -

مائده - 5 - 74 - 6

6 _ گستردگى رحمت و آمرزش خداوند ، زمينه پذيرش توبه و استغفار كافران و مشركان

افلا يتوبون . .. و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 21

21 _ { عن ابى جعفر ( ع ) فى قول اللّه عز وجل : { . . . فإن تابوا . . . } يعنى آمنوا . . . ;

از امام باقر (ع) روايت شده است: مراد از توبه مشركان در آيه شريفه، اين است كه ايمان بياورند . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 3

3 _ تذكر خداوند به باز بودن راه بازگشت به اسلام ، براى مشركان پيمان شكن

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم . .. و يتوب اللّه على من يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 70 - 1،4،5

1 _ كسانى كه مرتكب گناه شرك ، آدم كشى و زنا شده اند ، در صورتى كه به توبه ، ايمان و عمل صالح روى آورند ، از عذاب و كيفر دوچندان و خوار كننده آن گناهان در امان خواهند بود .

و من يفعل ذلك . .. يض_عف له العذاب ... إلاّ من تاب و ءامن و عمل عملاًص_لحًا

جمله {إلاّ من تاب. ..} استثنا از عموم مستفاد از {من} در {من يفعل...} است.

4 _ كسانى كه مرتكب گناه شرك ، آدم كشى و زنا شده اند ، در صورتى كه به توبه ، ايمان و عمل صالح روى

آورند ، خداوند كردار بد آنان را از نامه عملشان محو كرده و به جاى آنها كردار نيك قرار مى دهد .

و من يفعل ذلك . .. يض_عف له العذاب ... إلاّ من تاب ... فأُول_ئك يبدّل اللّه سيّئ

در اين كه مقصود از تبديل {سيئات} به {حسنات} چيست؟ ميان مفسران دو ديدگاه عمده وجود دارد: 1_ تبديل خود اعمال بد به اعمال نيك; به گونه اى كه در پرونده اعمال مؤمنان به جاى {سيئه}، {حسنه} نوشته شود. 2- تبديل آثار و پيامدهاى {سيئات} _ كه عقاب است _ به آثار و پيامدهاى {حسنات} _ كه ثواب است _ . گفتنى است برداشت فوق مبتنى بر ديدگاه نخست است.

5 _ كسانى كه مرتكب گناه شرك ، آدم كشى و زنا شده اند ، در صورتى كه به توبه ، ايمان و عمل صالح روى آورند ، خداوند آثار بدى هاى آنان ( عقاب ) را محو و به جاى آنها ، آثار خوبى ها ( ثواب ) قرار مى دهد .

و من يفعل ذلك . .. يض_عف له العذاب ... إلاّ من تاب ... فأُول_ئك يبدّل اللّه سيّئ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 28 - 7

7 - استمرار كلمه { توحيد } در نسل ابراهيم ( ع ) و در پهنه قرن ها ، تدبيرى خداوندى و به منظور بازگشت مشركان هر نسل به توحيد

و جعلها كلمة باقية فى عقبه لعلّهم يرجعون

توجيه عقيده مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 6

6- مشركان با استدلال مغالطه آميز

، درصدد بودند تا اعمال و عقايد شرك آلود خود را توجيه كنند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

در حالى كه خداوند به طور تشريعى از مشركان خواستار اصلاح عقيده خود و گزينش توحيد شده است، آنان براى نفى اين خواسته، آن را با اراده تكوينى در هم مى آميزند تا از خود رفع تكليف كنند.

توجيه عمل ناپسند مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 6

6- مشركان با استدلال مغالطه آميز ، درصدد بودند تا اعمال و عقايد شرك آلود خود را توجيه كنند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

در حالى كه خداوند به طور تشريعى از مشركان خواستار اصلاح عقيده خود و گزينش توحيد شده است، آنان براى نفى اين خواسته، آن را با اراده تكوينى در هم مى آميزند تا از خود رفع تكليف كنند.

توجيه گرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 2،4

2 _ جبر، دستاويز مشركان در توجيه شرك خويش و پدرانشان و حرام كردن حلال خدا

سيقول الذين أشركوا لو شاء الله ما أشركنا و لا ءاباؤنا و لا حرمنا من شىء

4 _ پيشگويى قرآن از تمسك مشركان در آينده به جبر براى توجيه عقايد و عملكرد خويش

سيقول الذين أشركوا لو شاء الله ما أشركنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 6

6- مشركان با استدلال مغالطه آميز ، درصدد بودند تا اعمال و عقايد شرك

آلود خود را توجيه كنند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

در حالى كه خداوند به طور تشريعى از مشركان خواستار اصلاح عقيده خود و گزينش توحيد شده است، آنان براى نفى اين خواسته، آن را با اراده تكوينى در هم مى آميزند تا از خود رفع تكليف كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 20 - 2

2 - مشركان با دستاويز قرار دادن مشيت الهى ، پرستش و كرنش نسبت به ملائكه را توجيه مى كردند .

و قالوا لو شاء الرحم_ن ما عبدن_هم

توجيه گرى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 22 - 2

2 - پيروى از نياكان ، امرى موجه و دليلى قانع كننده در فرهنگ عرب جاهلى

بل قالوا إنّا وجدنا . .. ءاث_رهم مهتدون

توجيه گرى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 7

7 _ مشركان صدر اسلام با تمسك به فرهنگ نياكان خود به توجيه عقايد و اعمال خويش مى پرداختند.

ما أشركنا و لا ءاباؤنا

مشركان با مطرح كردن شرك پدران خويش در صدد درست كردن تاريخچه اى براى عقايد خويش و توجيه آن بودند.

توصيه به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 7،8

7 _ توصيه و تشويق الهى به عموم مشركان عهدشكن ، مبنى بر توبه و بازگشت به اسلام در ظرف چهار ماه مهلت داده شده به آنان

فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر .

.. و أذن من اللّه ... فإن تبتم فهو خير لكم

8 _ توصيه خداوند به عموم مشركان مبنى بر ر ها كردن شرك و گرويدن به توحيد و اسلام در پى ابلاغ پيام برائت خدا و رسول به آنان

و أذن من اللّه . .. فإن تبتم فهو خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 12 - 4

4 - توصيه خدا به اهل شرك ، به دست برداشتن از بت پرستى و روى آوردن به توحيد و نيايش به درگاه او

يدعوا من دون اللّه ما لايضرّه و ما لاينفعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 67 - 1

1 - توبه از كفر و شرك و گرايش به ايمان ، توصيه خداوند به مشركان

فأمّا من تاب و ءامن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 13

13 - دست شستن از شرك و گرويدن به توحيد ، توصيه خداوند به مشركان

فاستقيموا إليه

توصيه به مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 6

6 - توصيه شدن مشركان صدراسلام به اين كه به خود بيايند و دست از كفر و تكذيب بردارند و خود را چونان جوامع پيشين ، گرفتار خشم و عذاب خدا نسازند .

و إن يكذّبوك فقد كذّبت . .. فأمليت للك_فرين ثمّ أخذتهم

بيان سرگذشت اقوام تكذيب گر پيشين براى مردم شرك پيشه صدراسلام _ كه با پيامبر(ص) مبارزه مى كردند _ در واقع نصيحتى بود به آنان مبنى بر اين

كه از سرگذشت پيشنيان عبرت بگيرند و دست از مخالفت بردارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 45 - 5

5 - توصيه شدن مشركان صدراسلام مبنى بر اين كه با مطالعه در سرنوشت اقوام و ستمگران هلاك شده كذشته و مشاهده آثار به جا مانده از شهر ها و بلاد خراب شده آنان ، درس عبرت بگيرند و از مخالفت و مبارزه با پيامبر ( ص ) دست بردارند .

فكأين من قرية . .. و قصر مشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 51 - 3

3 - تذكر خداوند به مشركان صدراسلام ، نسبت به تجديد نظر در مواضع هلاكت بار خويش

و لقد أهلكنا أشياعكم فهل من مدّكر

توصيه به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 8

8 - توصيه خداوند به مشركان مكه بر عبرت گرفتن از سرنوشت جوامع هلاك شده پيشين

و قالوا إن نتّبع الهدى . .. و كم أهلكنا من قرية بطرت معيشتها

توطئه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 7

7 _ ترفندها و سوگند دروغين مشركان مبنى بر ايمان آوردن در صورت نزول آيات، در برخى مؤمنان مؤثر بوده است.

و ما يشعركم أنها إذا جاءت لايؤمنون

{كم} خطاب به مؤمنين است و از اين خطاب چنين بر مى آيد كه احتمالا برخى از مؤمنان تحت تأثير خواسته مشركان بودند و خواهان عملى شدن خواستهاى آنان مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

6 - اعراف - 7 - 196 - 1،3،6

1 _ خداوند سرپرست پيامبر ( ص ) و ياور او در برابر كيد ها و توطئه هاى مشركان

ثم كيدون فلاتنظرون. إن ولى اللّه

3 _ خداوند به خاطر نازل كردن قرآن بر پيامبر ( ص ) ، مصونيت او را از خطر مكر و توطئه مشركان تضمين كرد .

إن ولى اللّه الذى نزل الكتب

توصيف {اللّه} با {الذى نزل الكتب} بيانگر علت ولايت و يارى ويژه پيامبر(ص) از جانب خداست. يعنى چون قرآن را بر من نازل كرد، مرا در برابر شما مشركان يارى خواهد داد.

6 _ توجه صالحان به ولايت و سرپرستى خدا بر ايشان ، عامل مقاومت آنها در مبارزه با اهل شرك و نهراسيدن از توطئه هاى ايشان

ثم كيدون فلاتنظرون . .. هو يتولى الصلحين

از اهداف بيان ولايت خدا بر صالحان، پس از طرح توطئه مشركان، اين است كه صالحان همواره توجه به يارى خدا داشته باشند و هرگز از مكرهاى مشركان نهراسند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 5

5_ خداوند ، آگاه به توطئه هاى محرمانه و سرّى مشركان و مطلع از مواضع علنى و آشكار آنان

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم ما يسرّون و ما يعلنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 4

4- جد و جهد مشركان براى مورد انكار قرار دادن احياى مجدد انسان ها پس از مرگ

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت

{جهد} مفعول مطلق نوعى براى فعل محذوف است كه براى تأكيد انجام فعل مى باشد. و نيز

جمع آورده شدن {أيمان} (سوگندها) مى تواند مؤيد برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73 - 3

3- روى آوردن مشركان به ترفند هاى فريبنده براى واداشتن پيامبر ( ص ) به اتخاذ روش هاى غير الهى

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مراد از {الذى أوحينا إليك} روشها و دستوراتى است كه پيامبر(ص) موظف بود طبق آنها عمل كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 5

5- پيامبر ( ص ) ، در انجام رسالت خويش ، با شديدترين و سنگين ترين ترفند ها و توطئه ها از سوى كافران و مشركان رو به رو شد .

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم

از اينكه شخصيت بزرگى چون پيامبر(ص) نزديك بود در برخى مواضع خويش، به سازش كشيده شود و نيز يادآورى اين نكته كه اگر خدا به كمك او نمى آمد، چنين حادثه اى رخ مى نمود، حكايت از حقيقت ياد شده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 76 - 1

1- توطئه و تلاش تحريك آميز مشركان عليه پيامبر ( ص ) ، به منظور فراهم آوردن زمينه تبعيد آن حضرت از مكه

و إن كادوا ليستفزّونك من الأرض ليخرجوك

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مرجع ضمير {كادوا} و {يستفزّوا} _ به قرينه آيات قبل _ مشركان مكه و {ال} در {الأرض} عهد و مراد از آن سرزمين مكه باشد. گفتنى است كه {فزّ} ريشه {يستفزّون} به

معناى حركت دادن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 77 - 7

7- دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در قبال توطئه ها و تلاش هاى مشركان

و إن كادوا ليستفزّونك من الأرض ليخرجوك منها و إذًا لايلبثون خل_فك إلاّ قليلاً. س

تذكر به سنت حتمى الهى بر هلاكت متجاوزان به حقوق انبيا، پس از طرح توطئه هاى مشركان مكه، مى تواند به منظور ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 1

1- خواب آشفته دانستن قرآن ، از تبليغات سوء مشركان ستم پيشه عليه پيامبر ( ص )

بل قالوا أضغ_ث أحل_م

{أضغاث} (جمع {ضغث}) به معناى دسته ها و مختلط ها و {أحلام} (جمع {حلم}) به معناى خواب ها است. اين تعبير (أضغاث أحلام) به خواب هاى آشفته و پراكنده اطلاق مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 69 - 5

5 - توطئه ها و كينهورزى هاى پنهان و آشكار مشركان عليه پيامبر ( ص )

و ربّك يعلم ما تكنّ صدورهم و ما يعلنون

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه درباره انواع بهانه جويى هاى كافران مى باشد _ مى توان گفت كه مراد آيه بيان مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 9

9 - مشركان ، در صدد تحريك هم فكران خود براى رودررويى با پيامبر ( ص ) و تعاليم آن حضرت

إذا تتلى عليهم ءاي_تنا. .. قالوا ...

يريد أن يصدّكم عمّا كان يعبد ءاباؤكم

آوردن ضميرهاى خطاب {كم} مى تواند براى ايجاد هيجان و ولع در مخاطبان باشد; تا آنان با توجه به اين كه آنچه مورد تعرض قرار گرفته آيين پدرانشان است، بيشتر به حركت درآيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 10

10 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر پناه بردن به او ، در برابر كارشكنى ها و دشمنى هاى كافران و مشركان

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. فاستعذ باللّه

توطئه مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 6

6 _ مشركان ، در راستاى خاموش كردن آواى توحيد ، تصميم گرفته بودند پيامبر اكرم ( ص ) را از مكه اخراج كنند .

و همّوا بإخراج الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 1

1_ مشركان عصر بعثت ، به منظور مخفى ماندن سخنانشان از خداوند ، سر به گريبان فرو مى بردند و با نجوا ، توطئه هاى طرح شده عليه پيامبر را مبادله مى كردند .

ألا إنّهم يثنون صدورهم ليستخفوا منه

از معانى {ثَنْى} (مصدر يثنون) تاكردن و خم نمودن است. {إستخفاء} به معناى مخفى ساختن خويش است و ضمير در {منه} به {الله} باز مى گردد. چون غرض مشركان از خم كردن سينه ها (سر در گريبان كردن) پنهان ساختن خويش از خدا بوده است، معلوم مى شود در آن حال عليه پيامبر سخن مى گفتند و توطئه هاى خويش را مبادله

مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 6،7،9

6- مشركانِ ستم پيشه ، داراى حركت هاى جمعى و متشكل عليه دعوت پيامبر ( ص )

و أسرّوا النجوى الذين ظلموا

{أسرّوا} (از مصدر {اسرار}); يعنى، پنهان مى داشتند و {نجوى} به معناى گفتوگوهاى پنهانى و مفعول براى {أسرّوا} است. بنابراين نجواكردن، دليل بر حركت جمعى و متشكل است و پنهان داشتن آن بيانگر سعى و تلاش بر دور ماندن اين حركت از انظار ديگران (مسلمانان) است.

7- توطئه چينى گروهى خاص از مشركان ستم پيشه عليه پيامبر ( ص ) و دعوت او

و أسرّوا النجوى الذين ظلموا

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه {الذين ظلموا} قيد احترازى باشد; يعنى، آن دسته از مشركانى كه ستم پيشه اند و خوى تجاوزگرى دارند.

9- بشر بودن پيامبر ( ص ) محتواى نجواى توطئه آميز مشركان و دستاويز آنان عليه اسلام و قرآن

و أسرّوا النجوى الذين ظلموا هل ه_ذا إلاّبشر مثلكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 110 - 5

5- كافران لجوج و مشركان حق ناپذير ، داراى توطئه ها و نقشه هاى نهانى عليه پيامبر ( ص )

فإن تولّوا . .. و يعلم ماتكتمون

ذكر {ماتكتمون} (آن چه را پوشيده مى داريد) مى تواند اشاره به توطئه هاى مخفيانه كافران و مشركان داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 51 - 1

1 - تلاش پى گير مشركان عصر بعثت ، عليه آيات الهى ( قرآن ) و ناكام ساختن پيامبر ( ص ) در دعوت

خويش

و الذين سعوا فى ءاي_تنا معجزين أولئك أصح_ب الجحيم

{سعى} (مصدر {سعوا}) به معناى تلاش كردن است و {فى آياتنا} به تقدير {فى ابطال آياتنا} مى باشد. {معاجزة} (مصدر {معاجزين}) اگر از {عَجُز} (دنباله) مشتق شده باشد به معناى سبقت گرفتن از چيزى و پشت سرگذاشتن آن است و اگر از {عَجْز} (ناتوانى) مشتق شده باشد، به معناى ناتوان كردن مى باشد. در هر صورت {معاجزين} حال براى فاعل {سعوا} است و مفعول آن محذوف مى باشد و تقدير آن مى تواند {معاجزينا} و يا {معاجزين رسولنا} باشد. {جحيم} نيز به معناى آتش بر افروخته و شعلهور است.

توطئه مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 3،4

3_ مشركان مكه در عصر بعثت ، داراى جلسات مخفى براى توطئه چينى عليه اسلام و پيامبر ( ص )

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم مايسرّون ومايعلنون

{إستغشى ثيابه} يعنى با جامه هايش خود را مخفى ساخت تا ديده نشود(لسان العرب) {حين} متعلق به {يعلم} است و لذا جمله {ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم . ..} مى رساند كه مشركان در همان هنگامى كه خود را مخفى و مستور مى كردند مسايلى را مطرح مى كردند برخى از آنها را پنهان مى داشتند (ما يسرّون) و برخى را آشكار مى نمودند (و ما يعلنون) اين معنا گوياى آن است كه مراد از {يستغشون ثيابهم ...} اين است كه مشركان براى توطئه عليه پيامبر جلسات مخفى تشكيل مى دادند نه مجرد پنهان ساختن خويش.

4_ مشركان مكه ، داراى مواضع علنى و آشكار عليه پيامبر ( ص ) و توطئه هاى سرّى و

محرمانه عليه آن حضرت

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم ما يسرّون و ما يعلنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 6

6 - تهديد مشركان مكه از سوى خداوند ، در برابر توطئه چينى آنان عليه پيامبر ( ص )

أم أبرموا أمرًا فإنّا مبرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 3

3- همدلى مشركان مكه ، در خالى ساختن سرزمين مكه ، از وجود پيامبر ( ص ) *

قريتك الّتى أخرجتك

نسبت دادن {إخراج} به قريه، مى تواند از آن جهت باشد كه همه مردم شهر و يا بيشتر آنان، بر اخراج پيامبر(ص) مصمم و همدل بوده اند.

توطئه هاى پنهانى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 80 - 3

3 - هشدار خداوند به مشركان ، در مورد توطئه هاى پنهانى آنان

أم يحسبون أنّا لانسمع سرّهم و نجويهم

توطئه هاى پنهانى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 80 - 5

5 - توطئه هاى مخفيانه مشركان مكه ، عليه پيامبراكرم ( ص )

أم يحسبون أنّا لانسمع سرّهم و نجويهم

توطئه هاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 4 - 4

4- هشدار خداوند به مشركان ستم پيشه در باره توطئه هاى پنهانى و گفت وگو هاى محرمانه آنان عليه پيامبر ( ص ) و اسلام

أسرّوا النجوى الذين ظلموا . .. قال ربّى يعلم القول فى السماء والأرض

تذكر به مشركان نجواگر و توطئه كننده،

مبنى بر آگاهى خداوند از هر نوع سخنى در آسمان و زمين، هشدارى است به آنان در باره سرانجام شومِ توطئه هايشان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 110 - 1

1- خداوند ، به گفتار آشكار و توطئه ها و اسرار مشركان و كافران حق ستيز آگاه است .

إنّه يعلم الجهر من القول و يعلم ماتكتمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 1،4

1 - توطئه هاى پى درپى و جدى مشركان ، نسبت به پيامبر ( ص ) و تصميم قطعى آنان براى انكار حق

أم أبرموا أمرًا

{إبرام} (مصدر {أبرموا}) در اصل به معناى تابيدن و محكم كردن است و در اين جا مراد از آن _ به قرينه شأن نزول و آيه بعد _ تصميم جدى مشركان بر توطئه چينى عليه پيامبر(ص) مى باشد.

4 - تقويت روحيه پيامبر ( ص ) از سوى خداوند ، در برابر اقدامات توطئه آميز مشركان

فإنّا مبرمون

توطئه هاى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 4

4- برپايى جلسات سرّى و گفتوگو هاى مشورتى ، از سوى مشركان ستمگر عليه پيامبر ( ص )

و أسرّوا النجوى الذين ظلموا

توقّعات بيجاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 7،15،18

7 _ توقّعات نابجا و درخواستهاى غير اصولى مشركان از پيامبر(ص)

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك

نفى ملك بودن و . .. بيانگر وجود چنين توقّعاتى در بين مردم است.

15 _ توقّعات

بيجاى مشركان از پيامبر(ص)، برخاسته از نادانى

قل لا أقول لكم عندى خزائن اللّه و . .. قل هل يستوى الأعمى و البصير

18 _ نينديشيدن، ريشه تلقى نادرست مشركان از پيامبرى و توقّعات نابجاى آنان است.

قل لا أقول لكم عندى خزائن اللّه . .. أفلاتتفكرون

جمله توبيخى {أفلا تتفكرون} دعوتى است به تفكر در تمامى معارف عنوان شده در اين دسته آيات

توقعات بيجاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 1

1 - توقع بى جاى مشركان مكه در لزوم انتخاب پيامبر ، از ميان اشراف { مكه } و { طائف }

و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم

عموم مفسران مراد از {قريتين} را مكه و طائف دانسته اند.

توقعات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 17

17- مشركان ، انتظار داشتند كه پيامبر ( ص ) به زمان وقوع قيامت آگاه باشد .

و يقولون متى هو قل عسى أن يكون قريبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 56 - 7

7- مشركان ، از خدايان خويش توقع داشتند مشكلات و گرفتارى هاى آنان را حل كرده و يا آن را به خوشى تبديل كنند .

ادعوا الذين زعمتم من دونه فلايملكون كشف الضرّ عنكم و لاتحويلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 14

14 - توقع مشركان براى شفاعت معبودان شان از آنان ، توقعى بيجا و واهى است .

و ما لهم من ن_صرين

احتمال دارد عبارت

{و ما لهم من ناصرين} تعريض به توهم بودن عقيده مشركان درباره توان معبودان شان براى شفاعت باشد.

توقعات مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 7

7 - بر دوش داشتن مسؤوليت انذار و اخطار ، انتظار مردم پيش از نزول قرآن از پيامبران الهى

و أقسموا باللّه . .. لئن جاءهم نذير ... فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا

تهديد مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 158 - 10

10 _ تهديد مشركان به آمدن قيامت و عذابهاى آن

قل انتظروا إنا منتظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 59 - 15

15 _ تهديد مشركان به كيفر هاى اخروى ، زمينه ساز گرايش آنان به پرستش خداى يگانه و پرهيز از شرك و دوگانه پرستى

إنى أخاف عليكم عذاب يوم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 14

14 _ تهديد مشركان پيمان شكن ، به عذاب دردناك شكست

و بشر الذين كفروا بعذاب أليم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از {عذاب أليم}، عذاب شكست در برابر جبهه اسلام باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 46 - 1

1 _ خداوند ، مشركان را كراراً به عذاب استيصال تهديد كرده بود .

و إما نرينك بعض الذى نعدهم

{نعد} فعل مضارع است و دلالت بر استمرار مى كند و نيز مشتق از {وعد} است و {وعد} هم در خير استعمال مى شود و

هم در شر. در اين جا چون ضمير {هم} به مشركان بر مى گردد براى شر و تهديد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 53 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، به امر خدا در جواب سؤال استهزاآميز مشركان ، تهديد خود را تكرار كرده ، وقوع عذاب نابودكننده را حتمى اعلام فرمود .

و يستنبئونك أحق هو قل إى و ربى إنه لحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 73 - 8

8 _ خداوند ، با بيان عاقبت نيك ياران حضرت نوح ( ع ) و فرجام شوم تكذيب كنندگانش ، پيامبر اكرم ( ص ) و مؤمنان را دلدارى داده و مشركان را به عذاب استيصال تهديد نمود .

و اتل عليهم نبأ نوح . .. فانظر كيف كان عقبة المنذرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 102 - 5

5 _ خداوند ، مشركان را به دليل از دست دادن زمينه ايمان ، به عذاب استيصال تهديد فرمود .

قل فانتظروا إنى معكم من المنتظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 83 - 6

6_ خداوند ، مشركان و كافران به پيامبر ( ص ) را به كيفر هاى دنيوى و فرو ريختن سنگ هاى عذاب تهديد كرد .

و ما هى من الظ_لمين ببعيد

واقع شدن جمله {و ما هى . ..} پس از مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) (عند ربك) مى تواند قرينه بر اين باشد كه: از مصداقهاى مورد نظر براى {الظالمين}

مشركان و كافران عصر بعثت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 9

9- سوگند خداوند به ذات خود ، براى تهديد و مورد مؤاخذه قرار دادن مشركان

تالله لتسئلنّ عمّا كنتم تفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 9 - 7

7- دلدارى و تقويت روحيه پيامبر ( ص ) و مؤمنان و تهديد مشركان ، از جانب خداوند

ثمّ صدقن_هم الوعد . .. و أهلكنا المسرفين

ذكر وعده خداوند به پيروزى همه پيامبران و مؤمنان و نابودى دشمنان آنان، مى تواند به منظور نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 11 - 3

3- تهديد شدن جوامع ستمگر و مشركان ، به هلاكت و نابودى از سوى خداوند

و كم قصمنا من قرية كانت ظالمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 18 - 11

11- نويد فتح و پيروزى به پيامبر ( ص ) و مؤمنان و تهديد مشركان ، به شكست و نابودى از جانب خداوند

بل نقذف بالحقّ. .. و لكم الويل ممّا تصفون

از لحن و آهنگ آيه شريفه _ با توجه به اين كه پيامبر(ص) و اهل حق درگير با مشركان حق ستيز بوده اند _ استفاده مى شود كه اين آيه در صدد دادن بشارت پيروزى، به پيامبر(ص) و مؤمنان است. هم چنين تهديد و اخطار به مشركان به شكست و نابودى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 4

4- پيامبر

( ص ) ، مشركان و كافران لجوج و حق ناپذير را به جنگ و جهاد تهديد كرد .

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

برداشت ياد شده بر اساس يكى از احتمالاتى است كه ميان مفسران در باره اين آيه مطرح است و آن اين كه جمله {آذنتكم على سواء} تهديد به جنگ و هشدار به جهاد است. مانند آيه {فانبذ إليهم على سواء} (انفال (8) آيه 58).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 9

9 _ مشركان ، به دليل مقاومت و خيره سرى در برابر دعوت پيامبر ( ص ) ، به عذاب و كيفر الهى تهديد شدند .

و سوف يعلمون حين يرون العذاب من أضلّ سبيلاً

جمله {و سوف يعلمون حين يرون العذاب. ..} براى تهديد مشركان لجوج به عذاب، بيان شده است و اين عذاب هم مى تواند در دنيا باشد (مانند شكست سخت آنان به دست مسلمانان در جنگ بدر) و هم مى تواند عذاب اخروى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 66 - 7

7 - شرك پيشگان ناسپاس ، مورد تهديد خداوندند .

هم يشركون . ليكفروا بما ءاتين_هم ... فسوف يعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 34 - 11

11 - مشركان ، مورد تهديد سخت خداوندند .

فتمتّعوا فسوف تعلمون

امر {فتمتّعوا} به قرينه {فسوف تعلمون} و نيز توصيف آنان به روى آوردن به شرك، پس از نيل به رفاه، براى توبيخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34

- 48 - 5

5 - تهديد شدن مشركان از سوى خداوند

إنّ ربّى . .. علّ_م الغيوب

استفاده از صفت {علاّم الغيوب} در گفتوگو با مشركان، مى تواند كنايه از تهديد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 88 - 3

3 - كافران و مشركان ، به عذاب و شكست تهديد شدند .

و لتعلمنّ نبأه بعد حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 18

18 - تهديد شدن مشركان ، به عذاب و كيفر از جانب خداوند

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء . .. إنّ اللّه يحكم بينهم فى ما هم فيه يختلفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 15 - 1

1 - ناراحتى پيامبر ( ص ) ، از مشركان و تهديد آنان به سرنوشت شوم و عذاب الهى

قل اللّه أعبد . .. فاعبدوا ما شئتم من دونه

امر {فاعبدوا ما شئتم من دونه} براى تهديد و نشانگر شدت غضب و ناراحتى پيامبر(ص) از كافران و مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 8

8 - دلدارى خداوند به مؤمنان و تهديد كافران و مشركان حق گريز به انتقام و شكست

أليس اللّه بعزيز ذى انتقام

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ذيل آيه شريفه _ كه از عزت و انتقام خداوند سخن گفته _ داراى لحن تهديدآميز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 40 - 2،4

2 - پيامبر ( ص

) كافران و مشركان معاند را به مقابله فرا خواند و به شكست ذلت بار ( چون شكست روز بدر ) تهديد كرد .

من يأتيه عذاب يخزيه

بيشتر مفسران بر اين ديدگاه اند كه مقصود از عذاب خواركننده در دنيا، شكست كافران و مشركان معاند در جنگ ها (همچون جنگ بدر) است.

4 - پيامبر ( ص ) كافران و مشركان معاند را به عذاب فراگير و دائمى دوزخ تهديد كرد .

و يحلّ عليه عذاب مقيم

{على} براى استيلا و تمكن است و مى رساند كه عذاب الهى دشمنان رسول خدا، فراگير و گسترده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 16

16 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ستيزى و دشمنى مشركان و تهديد آنان به كيفر و عذاب

أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

از تعليم خداوند به پيامبر(ص)، مبنى بر درخواست داورى از او درباره مشركان حق ستيز، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 33 - 7

7- بيان هلاكت فرعونيان و نجات بنى اسرائيل از سوى خداوند ، پيامدار تهديد براى مشركان و نويدى براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

و لقد نجّينا بنى إسرءيل . .. بل_ؤا مبين

با توجه به اين كه آيات گذشته، در زمينه رويارويى مشركان و مؤمنان بود; طرح سرگذشت فرعونيان و بنى اسرائيل، پيامدار مطلب ياد شده است.

تهديد مشركان بهانه جو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 4

4- مشركان

و كافران حق ناپذير و بهانه جو ، مورد تهديد خداوند

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً. قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

تذكر خداوند به گواه و ناظر بودن ميان پيامبر(ص) و مشركان حق ناپذير، مى تواند به منظور تهديد آنان باشد.

تهديد مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 13

13 _ تهديد مشركان كفرپيشه صدر اسلام به عذاب دردناك جهنم

بشر الذين كفروا بعذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 6

6 _ تهديد مشركان معاهد صدر اسلام به لغو پيمان عدم تعرض مسلمانان با آنان در صورت مشاهده كمترين كوتاهى در عمل به مواد آن و مشاهده هر گونه كمك به دشمنان اسلام

ثم لم ينقصوكم شيئاً و لم يظهروا عليكم أحداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 9

9 _ خداوند ، مشركان بهانه جوى عصر بعثت را به كيفرى سخت و قريب الوقوع تهديد كرد .

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه . .. فانتظروا

امر در {انتظروا} مى تواند براى تهديد (تهديد به عذاب) و به كارگيرى ماده {انتظار} بيانگر قريب الوقوع بودن عذاب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 8

8 _ تهديد شرك پيشگان عصر بعثت به عذاب استيصال

بل كذبوا . .. فانظر كيف كان عقبة الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 60 - 4

4 _ خداوند ، مشركان صدر

اسلام رابه خاطر افترا بستن و تحريم حلال ها ، به كيفر سخت قيامت تهديد كرد .

فجعلتم منه حراماً و حللا . .. و ما ظن الذين يفترون على اللّه الكذب يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 13

13_ خداوند ، مشركان عصر بعثت و منكران رسالت پيامبر ( ص ) را به عذاب و كيفر تهديد كرد .

فما أغنت عنهم ءالهتهم . .. لما جاء أمر ربك

خطاب كردن به پيامبر(ص) (لما جاء أمر ربك) و (ذلك من أنباء القرى نقصه عليك) در بيان نتيجه گيرى از سرگذشت اقوام پيشين، حاوى اين نكته است كه: مشركان عصر پيامبر نيز در خطر گرفتار شدن به آن گونه عذابها بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 102 - 5

5_ خداوند ، مشركان و كفرپيشگان عصر بعثت را به عذاب هاى شديد دنيوى تهديد كرد .

و كذلك أخذ ربك إذا أخذ القرى و هى ظ_لمة إن أخذه أليم شديد

برداشت فوق، از مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) در {كذلك أخذ ربك} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 128 - 3

3 - هلاكت اقوام گذشته با عذاب الهى ، نمونه هايى بارز از جدى بودن تهديد هاى خداوند و راهنماى كافى براى مشركان عصر بعثت

أفلم يهد لهم كم أهلكنا قبلهم من القرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 93 - 3

3 - تهديد مشركان عصر بعثت به عذاب دنيوى از سوى خداوند

قل ربّ

إمّا ترينّى ما يوعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 5 - 2

2 - مشركان صدراسلام ، مورد تهديد خداوند به كيفر هاى سخت دنيايى

أُولئك الذين لهم سوء العذاب

قيد {فى الأخرة} در ذيل آيه، نشانگر آن است كه مراد از {سوء العذاب} عذاب دنيوى و تقدير آن چنين است: {أُول_ئك الذين لهم فى الدنيا سوء العذاب}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 11

11 - تهديد شرك پيشگان هدايت ناپذير صدراسلام از سوى خداوند ، به مؤاخذه و كيفر اخروى

ثمّ هو يوم القي_مة من المحضرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 44 - 5

5 - تهديد مشركان حق ناپذير صدراسلام از سوى خداوند ، به هلاكت و عذاب همچون كافران پيشين

أوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا . .. و كانوا أشدّ منهم قوّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 170 - 3

3 - مشركانِ مخالف قرآن در صدراسلام ، به كيفر و عذاب الهى تهديد شدند .

فكفروا به فسوف يعلمون

جمله {فسوف يعلمون} جمله اى است تهديد آميز عليه مشركانِ مخالف قرآن. در اين كه اين تهديد مربوط به چه مسأله اى است و متعلق علم در (يعلمون) چيست، دو ديدگاه وجود دارد: 1_ عذاب استيصال، 2_ پى آمدهاى ناگوار اجتماعى و فردى كفر و شكست خوردن جبهه كفر در آينده نزديك. برداشت ياد شده مبتنى برديدگاه نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 177

- 1

1 - مشركان و كافران صدراسلام ، به نزول عذاب فراگير و غافل گيرانه تهديد شدند .

فإذا نزل بساحتهم فساء صباح المنذرين

{ساحت} به فضاى باز اطراف محله مى گويند و در آيه شريفه، كنايه از شمول و فراگيرى عذاب الهى بر همه افراد است. نزول عذاب در بامداد (صباح) استعاره تمثيليه است كه عذاب الهى، به دشمنى تشبيه شده است كه در شب حركت مى كند و صبح گاهان غافل گيرانه يورش مى برد.

تهديد مشركان قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 9 - 13

13 - كافران قريش ، مورد تهديد شديد خداوند

أَوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا . .. و عمروها أكثر ممّا عمروها و جاءتهم رسلهم بال

به قرينه اين كه سوره روم، مكى است، مراد از {أكثر ممّا عمروها} كافران قريش اند كه در برابر پيامبر(ص) به مخالفت برخاستند.

تهديد مشركان لجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 40 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، كافران و مشركان لجوج را به عذابى خواركننده در دنيا هشدار داد .

فسوف تعلمون . من يأتيه عذاب يخزيه

مفسران بر اين عقيده اند كه مقصود از عذاب خواركننده، به قرينه ذيل آيه _ كه از عذاب دائمى (اخروى) سخن مى گويد _ عذاب دنيايى است.

تهديد مشركان معاهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 6

6 _ تهديد مشركان معاهد صدر اسلام به لغو پيمان عدم تعرض مسلمانان با آنان در صورت مشاهده كمترين كوتاهى در عمل به مواد آن

و مشاهده هر گونه كمك به دشمنان اسلام

ثم لم ينقصوكم شيئاً و لم يظهروا عليكم أحداً

تهديد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 17

17- مشركان مكه ، مورد تهديد خداوند به فرجامى شوم

و قال الذين أشركوا . .. فسيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة المكذّبين

بنابراين احتمال كه مخاطبان امر {سيروا} مشركان مكه اند استفاده مى شود كه دعوت از آنان براى سير و سفر در زمين جهت مطالعه سرانجام تكذيب كنندگان انبيا پس از بازگويى ديدگاه آن مشركان در باره خداوند، هشدارى است به آنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 11

11 - خداوند ، مشركان بهانه جوى مكه را به عذاب استيصال تهديد كرد .

و قالوا إن نتّبع الهدى . .. و كم أهلكنا من قرية بطرت معيشتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 12

12 - خداوند ، مشركان مكه را به عذاب استيصال تهديد كرد .

و ما كان ربّك مهلك القرى حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45 - 7

7 - تهديد شديد مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر تن در ندادن به تعاليم پيامبر ( ص )

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّنت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل. .. و كذّب الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 6

6 - تهديد مشركان مكه

از سوى خداوند ، در برابر توطئه چينى آنان عليه پيامبر ( ص )

أم أبرموا أمرًا فإنّا مبرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 10 - 3

3- تهديد مشركان حق ستيز مكه ، از سوى خداوند به عذابى دنيوى و تيره كننده زندگى

فارتقب يوم تأتى السماء بدخان مبين

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {دخان مبين}، كنايه از تيره روزى و عذاب دنيوى باشد، چه اين كه برخى از مفسران اين آيه را پاسخى به دعاى پيامبر(ص) دانسته اند كه از خداوند خواست تا براى بيدار شدن مشركان، آنان را به قحطى اى همچون دوران يوسف مبتلا كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 1

1- تبعيدكنندگان پيامبر ( ص ) از شهر مكه ، مورد تهديد خداوند به هلاكت و نابودى

و كأيّن من قرية هى أشدّ قوّة من قريتك . .. أهلكن_هم

با اين كه خروج پيامبر(ص)، از مكه و هجرت ايشان به سوى مدينه ظاهراً به انتخاب خود حضرت صورت گرفته بود; ولى شرايط سختى كه مشركان براى آن حضرت پديد آورده بودند، منتهى به تصميم هجرت شد. ازاين رو خداوند خروج آن حضرت را به منزله تبعيد شمرده و فعل را به صورت متعدى به همه مشركان مكه نسبت داده است.

تهديدهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 64 - 1

1 - درخواست تهديدآميز و آمرانه مشركان از پيامبراسلام ( ص ) به عبادت معبودهايى جز اللّه

قل أفغير اللّه تأمرونّى أعبد

تهديدهاى مشركان صدر اسلام

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 7

7 - تهديد مشركان عصر بعثت ، به موضع گيرى در برابر عملكرد و تبليغ پيامبر ( ص )

فاعمل إنّنا ع_ملون

بنابه گفته مفسّران تركيب {فاعمل إنّنا عاملون} نوعى تهديد را مى رساند.

تهمتهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 101 - 1،2

1- متهم شدن پيامبر ( ص ) به دروغ گويى از سوى مشركان ، با رخ دادن نسخ و تبديل پيامى به پيام ديگر در برخى از آيات قرآن

و إذا بدّلنا ءاية مكان ءاية . .. قالوا إنما أنت مفتر

2- نسخ و تغيير برخى از پيام هاى الهى ، دستاويزى براى مشركان در مبارزه با پيامبر ( ص ) و متهم كردن او به دروغ گويى

و إذا بدّلنا ءاية مكان ءاية . .. قالوا إنما أنت مفتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 103 - 2،3

2- كافران و مشركان ، قرآن را در ميان مردم خود ، آموزه هاى فرد عجمى به پيامبر ( ص ) معرفى مى كردند .

و لقد نعلم أنهم يقولون إنما يعلّمه بشر . .. أعجمىّ

عجمى دانستن قرآن، از پاسخ خداوند كه فرمود: {لسان الذى يلحدون إليه أعجمىّ . ..} به دست مى آيد.

3- آموختن قرآن از بشر ، يكى از تهمت هاى كافران و مشركان به پيامبراسلام ( ص ) بود .

و لقد نعلم أنهم يقولون إنما يعلّمه بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 15

15- تحمل سخنان

ناروا و سخيف مشركان درباره خداوند ، ناشى از بردبارى و آمرزندگى خداست .

إنكم لتقولون قولاً عظيمًا . .. سبح_نه و تع_لى عمّا يقولون علوًّا كبيرًا ... إنه

ذكر {إنه كان حليماً غفوراً}، پس از بيان سخنان نارواى مشركان درباره خداوند، به اين معنا اشعار دارد كه آن سخنان، شايسته واكنش و مجازات است اما چون خداوند حليم و غفور است، آنها را تحمل مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 12،13،15

12- نسبت نارواى سحر به قرآن و جادوگرى به پيامبر ( ص ) از سوى مشركان ستم پيشه

أفتأتون السحر و أنتم تبصرون

13- مشركان ستم پيشه ، ضمن ايراد اتهام سحر به قرآن ، آن را هرگز شايسته پيروى نمى دانستند .

أفتأتون السحر و أنتم تبصرون

استفهام در جمله {أفتأتون السحر} انكارى است و جمله {و أنتم تبصرون} حال براى فاعل {تأتون} مى باشد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: آيا شما با چشم باز و آگاهى به دنبال قرآن _ كه سحر است _ مى رويد؟ يعنى اين كه شايسته نبودن قرآن براى پيروى، امرى است روشن و بديهى.

15- سحر بودن قرآن و ساحر بودن پيامبر ( ص ) ، دليل واهى و بهانه ديگر مشركان ستم پيشه براى ايمان نياوردنشان

أفتأتون السحر و أنتم تبصرون

مشركان براى ردّ ادعاى نبوت پيامبر(ص)، دو دليل واهى و بهانه جويانه مى آوردند: 1_ بشر بودن آن حضرت (هل ه_ذا إلاّ بشر مثلكم)، 2_ ساحر بودن ايشان (أفتأتون السحر).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 1،3،4

1- خواب آشفته دانستن قرآن

، از تبليغات سوء مشركان ستم پيشه عليه پيامبر ( ص )

بل قالوا أضغ_ث أحل_م

{أضغاث} (جمع {ضغث}) به معناى دسته ها و مختلط ها و {أحلام} (جمع {حلم}) به معناى خواب ها است. اين تعبير (أضغاث أحلام) به خواب هاى آشفته و پراكنده اطلاق مى شود.

3- ساخته و پرداخته بودن قرآن از جانب پيامبر ( ص ) ، از تهمت هاى مشركانِ ستم پيشه به آن حضرت

بل افتريه

4- نسبت نارواى شعر و شاعرى به قرآن و پيامبر ( ص ) ، از سوى مشركانِ ستم پيشه

بل هو شاعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 91 - 8

8 - ساحت خداى يگانه هستى ، مبرّا از نسبت هاى نارواى مشركان

سبح_ن اللّه عمّا يصفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 210 - 2

2 - اتهام مشركان به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر دريافت قرآن از شياطين

و ما تنزّلت به الشي_طين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 224 - 4

4 - اتهام مشركان به پيامبر ( ص ) مبنى بر ابداع قرآن با وهم و خيال خويش

و الشعراء يتّبعهم الغاون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 3 - 3،4

3 - از سوى مشركان ، به پيامبر ( ص ) اتهام دروغ پردازى زده مى شد .

أم يقولون افتري_ه بل هو الحقّ

4 - خداوند ، در مقابل تهمت مشركان ( ساختگى بودن قرآن ) ايستاده و از حقانيت قرآن ، دفاع كرده است .

أم يقولون

افتري_ه بل هو الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 15

15 - اتهام بى پرده كافران ، مبنى بر جادوى آشكار بودن قرآن كريم

و قال الذين كفروا للحقّ لمّا جاءهم إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 53 - 6،7

6 - نسبت دادن ساختگى بودن قرآن از سوى مشركان ، ناآگاهانه و به دور از علم بوده است .

قالوا ما ه_ذا إلاّ سحر مبين . .. و قد كفروا به من قبل و يقذفون بالغيب

7 - نسبت دادن جنون به پيامبر ( ص ) از سوى مشركان ، حدس و گمان و به دور از علم و آگاهى بود .

أفترى على اللّه أم به جِنّة . .. ما بصاحبكم من جِنّة ... و قد كفروا به من قبل و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 15 - 2،4

2 - قرآن ، سحرى آشكار در ديدگاه مشركان

و قالوا إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

4 - اصرار و پافشارى مشركان بر متهم كردن قرآن و معجزه الهى به سحر و جادوگرى

و قالوا إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

برداشت فوق از به كار رفتن نفى و استثنا در آيه شريفه كه دلالت بر حصر و قطعى بودن مفاد آن است، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 1،2

1 - اتهام جنون و شاعر بودن به پيامبر ( ص ) ، شيوه مشركان و كافران در برابر پيامبر (

ص )

و يقولون أئنّا لتاركوا ءالهتنا لشاعر مجنون

آمدن فعل {يقولون} به صيغه مضارع، حكايت از استمرار اين سخن دارد.

2 - مشركان ، دليل نپذيرفتن دعوت پيامبراسلام را ، مجنون و شاعر بودن آن حضرت معرفى مى كردند .

و يقولون أئنّا لتاركوا ءالهتنا لشاعر مجنون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه لام در {لشاعر} براى تعليل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 1

1 - مشركان ، قرآن را سحر قلمداد كردند .

و لمّا جاءهم الحقّ قالوا ه_ذا سحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، از نگاه مشركان ، فردى گنه كار و برهم زننده نظم اجتماعى شرك

ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر

{ذنبك} به معناى اتهام ها و گناهانى است كه مشركان، براى پيامبر(ص) برمى شمردند; زيرا با بعثت آن حضرت، حرمت بت ها درهم ريخت، نظم جاهلى جامعه شرك _ با ايمان آوردن طبقات مختلف اجتماعى _ بر هم خورد و اين همه امورى بود كه از نظر مشركان، جرم و گناه پيامبر(ص) تلقى مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 52 - 1

1 - تكذيب و اتهام ، شيوه هميشگى اقوام و جوامعِ كفرپيشه و شرك آلود در برابر فرستادگان الهى

كذلك ما أتى الذين من قبلهم من رسول إلاّ قالوا ساحر أو مجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 2 - 4

4 -

اتهام گمراهى و جهل به پيامبر ( ص ) از سوى مشركان

ما ضلّ صاحبكم و ما غوى

آيه شريفه در رد اين ديدگاه مشركان است كه پيامبر(ص) را متهم به گمراهى و جهل مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 41 - 4

4 - اتهام شعر به قرآن و شاعرى به پيامبر ( ص ) ، از سوى كافران و مشركان در آغاز رسالت

و ما هو بقول شاعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 42 - 4

4 - اتهام كهانت به قرآن و كاهنى به پپامبراسلام ( ص ) ، از سوى كافران و مشركان

و لا بقول كاهن

تهمتهاى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 8

8 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، قرآن را ساخته و پرداخته ذهن حضرت محمد ( ص ) مى پنداشتند .

قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا أو بدّله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 42 - 1

1 - مشركان صدراسلام ، رسالت پيامبر ( ص ) را انكار و او را به دروغ گويى متهم مى كردند .

و إن يكذّبوك فقد كذّبت قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 4 - 1

1 - مشركان صدراسلام ، رسالت پيامبر ( ص ) را انكار نموده و او را به دروغ گويى متهم كردند .

و إن يكذّبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

15 - فاطر - 35 - 25 - 1

1 - مشركان صدراسلام ، رسالت پيامبر ( ص ) را انكار نموده و آن حضرت را به دروغ گويى متهم مى كردند .

و إن يكذّبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 15 - 1

1 - مشركان صدر اسلام ، معجزات الهى را سحرى آشكار و بى ترديد مى دانستند .

و قالوا إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

مشاراليهِ {هذا} هم مى تواند معجزه باشد _ كه در آيه قبل از آن به {آية} ياد شده است _ و هم مى تواند قرآن كريم باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

تهمتهاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 21

21 _ اتهام بدعتگذارى و تجاوز به احكام دين الهى به اسلام و مسلمانان در تبليغات مشركان مكه

إن ربك هو أعلم بالمعتدين

كاربرد فعل تفضيل {أعلم} و تأكيد و حصر آن با {إن} و ضمير فصل {هو} در مواردى است كه مدعيان و منكرانى در برابر وجود داشته باشند. بدين معنى كه چه بسا مشركان، مسلمانان را به سبب پايبندى به احكام اسلام به بدعتگذارى متهم مى ساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 2

2_ مشركان مكه ، سرگذشت نوح و قوم او را ، داستانى ساختگى و بافته پيامبر ( ص ) مى پنداشتند .

و لقد أرسلنا نوحًا . .. أم يقولون افتري_ه

برداشت فوق ، براين اساس است كه ضمير مفعولى در {إفتراه} به داستان نوح(ع) و قوم

او كه در آيات پيشين آمده ، باز گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 14 - 2،3

2- اتهام مشركان مكه به پيامبر ( ص ) ، درباره الهى نبودن سخنان آن حضرت و دريافت و آموزش مطالب از ديگران

و قالوا معلّم

3- اتهام جنون به پيامبر ( ص ) از سوى مشركان مكه

ثمّ تولّوا عنه و قالوا معلّم مجنون

ثروت اندوزى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 100 - 3

3- مشركان از ترس گرفتار شدن به فقر و فلاكت ، هر چند ثروت اختصاصى انبوه هم داشته باشند ، از آن انفاق نمى كنند .

قل لو أنتم تملكون خزائن رحمة ربّى إذًا لأمسكتم خشية الإنفاق

ثروتمندى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 4

4- برخى از مردم كافر و مشرك در عصر ظهور اسلام ، از ثروت و امكانات چشمگيرى برخوردار بودند .

لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

جبرگرايى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 17

17 _ سخن و ادعاهاى مشركان در مورد مشيت الهى و نتيجه گيرى جبر از آن، جز گمان و دروغپردازى نيست.

سيقول الذين أشركوا . .. إن تتبعون إلا الظن و إن أنتم إلا تخرصون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 9،11،12

9- مشركان ، دخالت خود را در تحريم مباح ها ، برخاسته از مشيت خداوند معرفى مى كردند .

لو

شاء الله . .. و لاحرّمنا من دونه من شىء

11- شرك در عبادت و تحريم مباح ها و اسناد آن به مشيت خداوند ، از سنت هاى رايج مشركان در طول تاريخ

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا و لاحرّم

12- جبرگرايى ، مسلك مشركان در طول تاريخ

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا و لاحرّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 39 - 11

11- بعثت انبيا ، دليلى روشن بر دروغ بودن ادعاى مشركان بر اينكه هدايت و گمراهى جبرى است .

قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و لقد بعثنا فى كلّ أُم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 8

8- مبعوث شدن انبيا از سوى خداوند ، دليل بطلان عقيده مشركان ، در جبرى انگاشتن اعتقاداتشان

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و ما أرسلنا من قبلك

احتمال دارد كه آيه در صدد جواب گويى به مشركان باشد كه مى پنداشتند مشيت خداوند آنان را به شرك عبادى وا داشته است (لو شاء الله ما عبدنامن دونه) كه خداوند به آنان پاسخ مى دهد: سنت خداوند در هدايت مردم برانگيختن انسانهايى جهت هدايتگرى است و جبرى در كار نيست.

جبرگرايى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 6

6 _ امتهاى

پيشين نيز مانند مشركان صدر اسلام با دستاويز قرار دادن جبر، پيامبران را تكذيب مى كردند.

كذلك كذب الذين من قبلهم

جبرگرايى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 1،2،17

1- مشركان مكه ، بت پرستى خود و پدرانشان را برخاسته از مشيت خداوند مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا

با توجه به مكى بودن سورهء نحل و نيز قرينه {كذلك فعل الذين من قبلهم} مراد از {الذين أشركوا} مشركان مكه است.

2- مشركان مكه ، جبرى مسلك بوده و عمل خود را بر اساس مشيت خداوند مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

17- مشركان مكه ، با اشاعه فكر جبرگرايى ، درصدد اثبات عبث بودن بعثت انبيا بودند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. فهل على الرسل إلاّ ا

عبارت {فهل على الرسل إلاّ البلاغ المبين} پس از بيان اعتقادات مشركان، مى تواند جوابى براى آنان باشد; با اين توضيح كه مشركان مى خواستند با استناد ايمان و كفر به خداوند، بيان كنند كه با چنين امرى، جايى براى آمدن انبيا نيست و خداوند با {فهل على الرسل. ..} جواب آنان را مى دهد كه آمدن پيامبران، بيهوده نيست و براى ابلاغ پيام الهى است.

جرم مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 8 - 5

5 _ شرك و كفر ، جرم است و مشركان و كافران ، مجرم هستند

.

و لو كره المجرمون

از مصاديق مورد نظر براى {المجرمون} مشركان مكه هستند مكه از آنان در آيه قبل به كافران تعبير كرد. بنابراين مجرم بر كافر و مشرك اطلاق شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 34 - 2

2 - سردمداران شرك و كفر و توده هاى كافر و مشرك ، در پيشگاه عدل الهى مجرم اند .

إنّا كذلك نفعل بالمجرمين

مقصود از {مجرمين} دو گروه پيشوايان شرك و توده هاى مشرك اند كه در آيات پيشين از آنان سخن به ميان آمد.

جلسات مخفى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 4،6

4- برپايى جلسات سرّى و گفتوگو هاى مشورتى ، از سوى مشركان ستمگر عليه پيامبر ( ص )

و أسرّوا النجوى الذين ظلموا

6- مشركانِ ستم پيشه ، داراى حركت هاى جمعى و متشكل عليه دعوت پيامبر ( ص )

و أسرّوا النجوى الذين ظلموا

{أسرّوا} (از مصدر {اسرار}); يعنى، پنهان مى داشتند و {نجوى} به معناى گفتوگوهاى پنهانى و مفعول براى {أسرّوا} است. بنابراين نجواكردن، دليل بر حركت جمعى و متشكل است و پنهان داشتن آن بيانگر سعى و تلاش بر دور ماندن اين حركت از انظار ديگران (مسلمانان) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 4 - 3،4

3- خداوند ، پيامبر ( ص ) را از جلسات سرّى و گفتوگو هاى محرمانه مشركان ستم پيشه آگاه ساخت .

أسرّوا النجوى . .. قال ربّى يعلم القول فى السماء

4- هشدار خداوند به مشركان ستم پيشه در باره توطئه هاى پنهانى

و گفت وگو هاى محرمانه آنان عليه پيامبر ( ص ) و اسلام

أسرّوا النجوى الذين ظلموا . .. قال ربّى يعلم القول فى السماء والأرض

تذكر به مشركان نجواگر و توطئه كننده، مبنى بر آگاهى خداوند از هر نوع سخنى در آسمان و زمين، هشدارى است به آنان در باره سرانجام شومِ توطئه هايشان.

جلسات مخفى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 3

3_ مشركان مكه در عصر بعثت ، داراى جلسات مخفى براى توطئه چينى عليه اسلام و پيامبر ( ص )

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم مايسرّون ومايعلنون

{إستغشى ثيابه} يعنى با جامه هايش خود را مخفى ساخت تا ديده نشود(لسان العرب) {حين} متعلق به {يعلم} است و لذا جمله {ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم . ..} مى رساند كه مشركان در همان هنگامى كه خود را مخفى و مستور مى كردند مسايلى را مطرح مى كردند برخى از آنها را پنهان مى داشتند (ما يسرّون) و برخى را آشكار مى نمودند (و ما يعلنون) اين معنا گوياى آن است كه مراد از {يستغشون ثيابهم ...} اين است كه مشركان براى توطئه عليه پيامبر جلسات مخفى تشكيل مى دادند نه مجرد پنهان ساختن خويش.

جلسات مشورتى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 4

4- برپايى جلسات سرّى و گفتوگو هاى مشورتى ، از سوى مشركان ستمگر عليه پيامبر ( ص )

و أسرّوا النجوى الذين ظلموا

جن پرستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 41 -

6،7

6 - گواهى ملائكه در قيامت ، به اين كه مشركان جن پرست بوده اند .

و يوم يحشرهم . .. يقول للمل_ئكة ... قالوا ... بل كانوا يعبدون الجنّ

7 - اخبار ملائكه در قيامت به اين كه بيشتر مشركان ، به جن ايمان داشته اند .

و يوم يحشرهم . .. يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم كانوا يعبدون . قالوا ... بل كانوا

جنگ افروزى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 11

11 _ مشركان صدر اسلام ، آغازگر جنگ با مسلمانان بودند .

أولئك هم المعتدون

قصر در جمله {أولئك هم المعتدون} _ كه ضمير فصل {هم} مفيد آن مى باشد _ قصر قلب است ; يعنى، اين مشركانند كه به حقوق مسلمانان تعدى نموده و جنگ را با آنان آغاز كردند نه مسلمانان. قابل ذكر است كه در {آيه 13} به اين معنا تصريح شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 8

8 _ مشركان صدر اسلام ، آغازگر جنگ با مسلمانان

و هم بدءوكم أوّل مرّة

جنگ با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 12

12 _ جنگ مسلمانان با مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، جنگ دفاعى بود نه ابتدايى .

و أولئك هم المعتدون

از اين آيه شريفه و آيات پيش استفاده مى شود كه: خداوند به منظور دفاع از حقوق مسلمانان و كوتاه شدن دست دشمن از تجاوز به حقوق ايشان، معاهده صلح با مشركان را لغو و مسلمانان را به جنگ و نبرد

با آنان فراخواند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 11 - 1

1 _ جنگ مسلمانان با مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، به منظور نجات آنان از آيين شرك و بازگشت به توحيد و اسلام ، بود .

فإن تابوا و اقاموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

برداشت فوق از تفريع جمله {إن تابوا . .. } بر الغاى صلحنامه و اعلام جنگ با مشركان پيمان شكن (كيف يكون للمشركين عهد ... ) استفاده مى شود. قابل ذكر است كه {توبة} (مصدر تابوا) به معناى بازگشتن است ; يعنى، اگر مشركان به اسلام و توحيد بازگردند و ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 1،12

1 _ تشويق و تشجيع مسلمانان صدر اسلام به جنگ با مشركان پيمان شكن و توطئه گر عليه پيامبر ( ص )

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم و همّوا بإخراج الرسول

12 _ مسلمانان صدر اسلام ، از نبرد با شرك پيشگان پيمان شكن ، در هراس بودند .

أتخشونهم

جنگ با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 6

6 _ خداوند خواهان رويارويى مسلمانان با سپاه مسلح قريش و مشركان مكه

تودون أن . .. و يريد اللّه أن يحق الحق بكلمته

از مقابله دو جمله {تودون . .. } و {يريد اللّه ... } به دست مى آيد كه اراده خداوند بر خلاف خواسته مسلمانان در انتخاب يكى از دو گروه (كاروان تجارى و سپاه مسلح مشركان) بوده است.

جوسازى مشركان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 3

3 _ تبليغات و جوسازى مشركان براى تكذيب رسالت پيامبر(ص)

و قالوا لو لا نزل عليه ءاية من ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 2

2 - تلاش مشركان براى مقابله با قرآن ، از طريق جنجال آفرينى و ايجاد سر و صدا ، هنگام قرائت آيات آن به وسيله پيامبر و مؤمنان

و الغوا فيه

{لغو} (مصدر {ألغوا}) در مورد كلام و سخن بى معنى اطلاق مى شود و در اين جا مراد، گفتن سخنان ياوه و ايجاد سر و صدا مى باشد.

جوسازى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 5

5 - هوچى گرى و تبليغات منفى ، از ابزار هاى مقابله مشركان مكه با پيامبراكرم ( ص )

و لمّا ضرب . .. إذا قومك منه يصدّون

جهاد با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 4

4- پيامبر ( ص ) ، مشركان و كافران لجوج و حق ناپذير را به جنگ و جهاد تهديد كرد .

فإن تولّوا فقل ءاذنتكم على سواء

برداشت ياد شده بر اساس يكى از احتمالاتى است كه ميان مفسران در باره اين آيه مطرح است و آن اين كه جمله {آذنتكم على سواء} تهديد به جنگ و هشدار به جهاد است. مانند آيه {فانبذ إليهم على سواء} (انفال (8) آيه 58).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 6،9

6 - جنگ هاى

پيامبر ( ص ) با مشركان و معارضان ، تحت تدبير و هدايت خداوند

سيقول المخلّفون . .. قل لن تتّبعونا كذلكم قال اللّه من قبل ... قل للمخلّفين

در اين مجموعه آيات، همواره خداوند از برنامه هاى آينده خبر داده است و بدين وسيله تكليف مسلمانان را روشن ساخته و در هر مقطعى مسائل عمده آن را مشخص كرده است.

9 - نبرد مسلمانان پس از جنگ خيبر ، با مشركان بود و نه اهل كتاب . *

تق_تلونهم أو يسلمون

در صورتى كه {يسلمون} به معناى اسلام آوردن باشد; از محدود شدن فرجام دشمنان به كشته شدن يا اسلام آوردن، مطلب بالا استفاده مى شود; زيرا در مورد اهل كتاب راه سومى به عنوان تسليم و پرداخت {جزيه} نيز مطرح است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 11 - 19

19 _ خداوند با تقويت دل هاى مجاهدان بدر آنان را براى رويارويى با مشركان ثابت قدم ساخت .

ليربط على قلوبكم و يثبت به الأقدام

{يثبت به الأقدام} در عين اينكه بيانگر هدفى از اهداف نزول باران است، نبودن {لام} در آن مى رساند كه اين هدف به دنبال {ليربط على قلوبكم} حاصل مى شود. بنابراين مى توان گفت ضمير در {به} به استحكام قلوب، كه از {ليربط على قلوبكم} استفاده مى شود، برمى گردد. قابل ذكر است كه در برداشت فوق ثبات قدم (يثبت به الأقدام) به معناى كنايى آن (پايدارى و عزم راسخ) گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 18 - 3

3 _ خداوند همواره پشتيبان اهل ايمان و

ياور آنان در رويارويى با مشركان ستيزه جو

ذلكم

بدان احتمال كه {ذلكم} اشاره باشد به يارى اهل ايمان و امداد آنان از سوى خداوند در موقعيتهايى همانند موقعيت بدر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 11،15

11 _ فرمان خداوند به نبرد با تمامى مشركان محارب و پاكسازى زمين از لوث وجود آنان

و قتلوا المشركين كافة كما يقتلونكم كافة

15 _ تقويت روحيه متقين از جانب خدا ، براى جنگ و مقابله به مثل با مشركان

و اعلموا أن اللّه مع المتقين

جهاد با مشركان قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 1

1 _ مسلمانان صدر اسلام موظف به هجوم به كاروان تجارى مشركان قريش و يا نبرد با سپاه مسلح آن بودند .

كما أخرجك ربك . .. إذ يعدكم اللّه إحدى الطائفتين ... و يريد اللّه أن يحق الحق بك

جهاد با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 3

3 - مسلمانان صدر اسلام به نبرد با مشركان مكه و بيرون راندن آنان از آن سرزمين موظف شدند .

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

مراد از {من حيث أخرجوكم} بنا به گفته مفسران، مكه است و به مجبور شدن مسلمانان به ترك مكه و هجرت به مدينه و حبشه اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) براى نبرد با مشركان مكه از مدينه به سوى بدر حركت كرد .

أخرجك ربك من بيتك

بالحق

با توجه به آيات بعد معلوم مى شود مراد از جمله {أخرجك . .. }، خروج پيامبر(ص) براى جنگ بدر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 8

8 _ پياده شدن حق و ريشه كن شدن بنيان كافران ، هدف از فرمان خداوند به نبرد با مشركان مكه در بدر

و يريد اللّه أن يحق الحق بكلمته و يقطع دابر الكفرين

جهان بينى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 12

12 _ برخى مشركان و كافران عنود، با نقش مشيت الهى در تأثير اسباب آشنا بودند.

ما كانوا ليؤمنوا إلا أن يشاء الله و لكن أكثرهم يجهلون

جهل اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 66 - 1،6

1 - بسته شدن همه راه هاى خبر بر مشركان ، در روز قيامت

فعميت عليهم الأنباء يومئذ

فعل {عميت} متضمن معناى {خفيت} است. {الأنباء} (جمع {نبأ} (خبر)، همراه با {ال}) مفيد استغراق است. بنابراين {عميت عليهم الأنباء}; يعنى، {خفيت عليهم كلّ نبأ}.

6 - پوشيده ماندن خبر ها بر مشركان ، باعث اقدام نكردن آنان به پرسش از يكديگر

فعميت عليهم الأنباء يومئذ فهم لايتساءلون

برداشت ياد شده از تفريع جمله {فهم لايتساءلون} بر {عميت. ..} استفاده مى شود.

جهل اكثريت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 6،8

6 _ ناآگاهى اغلب مشركان از قدرت خداوند بر فرستادن هرگونه معجزه و نشانه

إن اللّه قادر على أن ينزل ءاية و لكن أكثرهم لايعلمون

مفعول {لايعلمون}، به

قرينه فراز قبل آن، قدرت الهى است، يعنى: {لايعلمون أن اللّه قادر . ..}

8 _ ناآگاهى اغلب مشركان به فلسفه عدم نزول معجزات درخواستى آنان

و قالوا لولا نزل عليه ءاية . .. و لكن أكثرهم لايعلمون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لايعلمون} جمله اى مانند {حكمة عدم نزول الأيات} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 14،15

14 _ بسيارى از منكران معاند به تأثير نداشتن هيچ آيه و معجزه اى در قلب خويش ناآگاه هستند.

و لكن أكثرهم يجهلون

متعلق {يجهلون} در كلام مذكور نيست. ، ولى به قرينه موضوعات مطرح شده در آيه متعلق آن مى تواند چنين باشد: {يجهلون عدم إيمانهم}. مرجع ضمير {أكثرهم} در اين برداشت همان مشركانى هستند كه قسم ياد مى كردند كه در صورت نزول آيتى ايمان خواهند آورد.

15 _ ناآگاهى اغلب مشركان لجوج به تعيين كننده بودن مشيت الهى جهت متمايل ساختن آنان به ايمان

ما كانوا ليؤمنوا إلا أن يشاء الله و لكن أكثرهم يجهلون

متعلق {يجهلون} مى تواند {مشية الله} باشد، يعنى اكثر مشركان به نقش مشيت الهى ناآگاه بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 23

23_ اكثر مشركان ، ناآگاه به درستى و استوارى توحيد و سستى و نادرستى شرك

ما تعبدون من دونه . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

برداشت فوق، بر اين اساس است كه مراد از {الناس} مشركان باشد. بنابراين {و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون} گوياى اين نكته است كه: بيشتر مشركان [حقيقت] را نمى دانند و برخى از آنان بدان آگاهند ; ولى به خاطر

عناد يا خوف از دست دادن رياست و مانند اينها، به توحيد نمى گرايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 30 - 20

20 - اكثر مشركان ، مردمانى نادان و جاهل اند .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

احتمال دارد {ال} در {الناس} عهد بوده و مراد از آن، مشركان باشد كه در آيات پيش درباره آنها سخن گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 28 - 5،6

5 - موضع گيرى بيشتر مشركان عليه پيامبر ( ص ) ، به دليل ناآگاهانه بودن آن ، فاقد وجاهت و اعتبار است .

و ما أرسلن_ك إلاّ كافّة للناس . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

ذكر {و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون} پس از بيان قلمرو رسالت پيامبر(ص) و نقش آن حضرت، مى تواند به منظور دفع توهم باشد. آن توهم اين است كه اكثريت مشركان با رسالت پيامبر(ص) مخالف اند و چنين امرى تأثيرى منفى در رسالت آن حضرت دارد. خداوند جواب مى دهد كه نظر چنين اكثريتى بى فايده است.

6 - بيشتر مشركان ، از آنچه پيامبر ( ص ) به آن بشارت مى دهد و يا هشدار مى دهد ، بى خبراند .

بشيرًا و نذيرًا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

متعلق {لايعلمون} محذوف است و احتمال دارد به قرينه ذكر بشارت و انذار در آيه، همين دو باشد. گفتنى است احتمال دارد {ال} در {الناس} عهد بوده و مراد از {الناس} مشركانى باشند كه از آغاز سوره تا اين جا از آنان سخن گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 36 - 9

9 - بيشتر مشركان ، درباره منشأ كمى و زيادى مال و مكنت ، ناآگاه اند .

و قالوا نحن أكثر أمولاً . .. قل إنّ ربّى يبسط الرزق ... و ل_كنّ أكثر الناس لايعل

{ال} در {الناس} _ به قرينه آيات پيشين كه درباره مشركان است _ مى تواند عهد بوده و به مشركان اشاره داشته باشد.

جهل اكثريت مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 11

11- بيشتر مشركان صدراسلام ، ناآگاه و جاهل به حق بودند .

بل أكثرهم لايعلمون الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 57 - 6

6 - بيشتر كافران و مشركان ستيزه جو و مجادله گر در صدر اسلام ، مردمى غافل و بى خبر از معارف الهى ( چون توحيد و معاد ) بودند .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

ممكن است مقصود از {الناس} در آيه شريفه، مردم عصر نزول قرآن (چون اهل مكه) باشد. برداشت يادشده بر اين احتمال مبتنى است.

جهل اكثريت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 10

10- اكثر مشركان مكه ، از قدرت خداوند بر احياى مجدد انسان ها بى خبر بودند .

بلى وعدًا عليه حقًّا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

برداشت فوق، بر اساس اين نكته است كه {ال} در {الناس} عهد ذكرى بوده و مراد از آن مشركانى باشند كه در آيات قبل از آنها سخن به ميان آمده است.

جهل مشركان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 10

10 - مشركان ، مردمى جاهل هستند .

كذلك قال الذين لايعلمون

{لايعلمون} در جمله فوق، به منزله فعل لازم و بى نياز از مفعول است. بنابراين {الذين لايعلمون}; يعنى، جاهلان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 4،19

4 - شرك برخاسته از جهل و مشركان مردمى نادانند .

و قال الذين لايعلمون

مراد از {الذين لايعلمون}، مشركان است. توصيف مشركان به نادانان، اشاره به دو حقيقت دارد: اول اينكه ريشه شرك، جهل است و دوم اينكه، پيشنهاد آنان مبنى بر سخن گفتن با خدا با آنها و يا آمدن معجزه، نشانه نادانى ايشان است.

19 - مشركان بر اثر جهل و لجاجت ، آيات قرآن را نشانه اى بر حقانيت پيامبر نمى شمردند .

قال الذين لايعلمون لولا . .. تأتينا ءاية ... قد بيّنّا الأيت لقوم يوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 15

15 _ توقّعات بيجاى مشركان از پيامبر(ص)، برخاسته از نادانى

قل لا أقول لكم عندى خزائن اللّه و . .. قل هل يستوى الأعمى و البصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 2

2 _ شرك پيشگان عرب جاهلى ، مردمانى ناآشنا به جهان آخرت و حقايق روز بازپسين

بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لما يأتهم تأويله

مراد از {ما لم يحيطوا بعلمه} به قرينه جمله بعد (و لما يأتهم تأويله) مى تواند قيامت باشد. در اين صورت، جمله {لم يحي_طوا ... } بيانگر اين است

كه: موضوع قيامت براى مشركان عرب جاهلى موضوعى بى سابقه و نوى بود و آنان در گذشته نسبت به آن در بى خبرى محض به سر مى بردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 55 - 6

6 _ بيشتر مشركان ، نسبت به مالكيت مطلق خداوند بر جهان هستى و تحقق قطعى وعده هاى او ، جاهل و ناآگاهند .

ألا إن للّه ما فى السموت . .. ألا إن وعد اللّه حق و لكن أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 19

19_ اكثريت مردم ( مشركان ) ، ناآگاه به استوارى توحيد و يگانه پرستى و اتكاى آن بر برهان

ذلك الدين القيم و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

در برداشت فوق ، {الناس} عموم مردم گرفته شده است. بر اين اساس ، مقصود از {أكثر} مشركان خواهد بود. مفعول {لايعلمون} به قرينه جمله هاى قبل ، استوارى توحيد بر برهان و دليل برهانى نداشتن شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 73 - 6

6- پرستش عناصر بى تأثير و ناتوان ، نشان كوتاه نظرى و ناآگاهى مشركان است .

و يعبدون من دون الله ما لايملك لهم رزقًا . .. و لايستطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 17

17- بيشتر مشركان نسبت به حقيقت صفات خدا و قابل مقايسه نبودن مخلوقات با او ، ناآگاهند .

بل أكثرهم لايعلمون

برداشت فوق به خاطر اين است كه صدر آيه سخن از قابل مقايسه

نبودن خلق با خدا بود و نفى علم (لايعلمون) نيز به همين زمينه نظر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور وانهادن شرك پيشگان متعصب در غرقاب جهل و گمراهى شان

فذرهم فى غمرتهم حتّى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 61 - 8،9

8 - بيشتر مشركان ، گرفتار جهل و بى دانشى اند .

بل أكثرهم لايعلمون

ضمير {هم} به مشركان بازمى گردد.

9 - پافشارى برخى از مشركان بر شرك ، معلول تعصب يا اهداف خائنانه است ، نه ناشى از نادانى صرف .

بل أكثرهم لايعلمون

قيد {أكثر} بيانگر اين واقعيت است كه در ميان مشركان، كسانى وجود دارند كه على رغم آگاهى به بطلان شرك، به خاطر اهداف نادرستى از آن حمايت مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 41 - 9

9 - معبود گزينىِ مشركان ، سخت بى بنياد و جاهلانه است .

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتًا و إنّ أوهن البي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 64 - 7

7 - مشركان ، از بازيچه بودن حيات دنيوى و حيات راستين بودن عالم آخرت ، بى خبرند .

و لئن سألتهم من . .. و ما ه_ذه الحيوة الدنيا ... لو كانوا يعلمون

بنابراين كه ضمير فاعلى {يعلمون} _ به قرينه سياق _ مشركانى باشد كه در آيات پيشين، از آنها سخن گفته شده است، نكته بالا، قابل

استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 25 - 10،15

10 - مشركان ، از اختصاص داشتن همه حمد و سپاس ها به درگاه خداوند ، بى خبرند .

قل الحمد للّه بل أكثرهم لايعلمون

بنابراين احتمال كه متعلق و مفعولٌ به {لايعلمون} همين فرمانى باشد كه خداوند به پيامبر(ص) فرموده است (لايعلمون أنّ الحمد للّه)، نكته بالا قابل استفاده است.

15 - جهل و بى خبرى مشركان ، باعث قبول نكردن دين الهى و روى آوردن آنان به آيين و سنت هاى بى پايه پدران خود است .

و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه ءاباءنا . .. و

برداشت بالا، براساس اين احتمال است كه {لايعلمون} مفعولٌ به و متعلق نداشته باشد و درصدد نفى علم از مشركان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 53 - 5،6،8،9

5 - مشركان ، بدون اين كه درباره قيامت و حشر آگاهى داشته باشند ، آن را انكار مى كنند .

و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة . .. و يقذفون بالغيب

متعلق {يقذفون بالغيب} ذكر نشده و به قرينه مقام مى تواند حشر، پيامبر(ص) و قرآن باشد. برداشت ياد شده بنابر احتمال اول است. گفتنى است كه مراد از {يقذفون بالغيب} و براساس تخمين و ناآگاهانه اظهار نظر كردن است.

6 - نسبت دادن ساختگى بودن قرآن از سوى مشركان ، ناآگاهانه و به دور از علم بوده است .

قالوا ما ه_ذا إلاّ سحر مبين . .. و قد كفروا به من قبل و يقذفون بالغيب

8 - نسبت دادن شريك

به خداوند از ناحيه مشركان ، ناآگاهانه و از روى حدس و تخمين است .

و يوم يحشرهم . .. ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم كانوا يعبدون ... و قد كفروا ب

9 - حدس و تخمين مشركان درباره حشر و قيامت ، بسيار دور از واقعيت بوده است .

و قد كفروا به من قبل و يقذفون بالغيب من مكان بعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 168 - 5

5 - مشركان ، مدعى بى اطلاعى از سرنوشت خوب و بد مؤمنان و يكتاپرستان گذشته بودند .

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {ذكر} در آيه شريفه به معناى {علم} باشد و مقصود از {الأوّلين} موحدان و مؤمنان گذشته باشد. بر اين اساس معنا و پيام آيه چنين مى شود: اگر ما از سرنوشت مؤمنان و موحدان گذشته آگاه بوديم و از جايگاه خوب آنان مطلع مى شديم، همچون آنان توحيد الهى و بندگى خداى يكتا را مى پذيرفتيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 180 - 6

6 - ناآگاهى مشركان از منزلت و قدرت پروردگار جهان

سبح_ن ربّك ربّ العزّة عمّا يصفون

تنزيه و مبرا دانستن خداوند از توصيف هاى مشركان، گوياى اين حقيقت است كه آنان، معرفتى نسبت به خداوند جهان نداشتند و از قدر و منزلت او بى اطلاع بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 64 - 3

3 - مشركان ، مردمى نادان اند .

أفغير اللّه تأمرونّى أعبد أيّها الج_هلون

برداشت ياد شده مبتنى بر

اين ديدگاه است كه {جاهلون} لازم بوده و متعلقى نداشته باشد. در اين صورت اين واژه حاكى از سجيه و صفت دائمى مشركان خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 67 - 1

1 - مشركان ، خدا را آن گونه كه شايسته او است ، نشناخته و ارج ننهادند .

و ما قدروا اللّه حقّ قدره

بيشتر مفسران و اهل ادب جمله {و ما قدروا اللّه. ..} را به معناى {ما عرفوا اللّه} و {ما عظموا اللّه} معنا كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 47 - 3

3 - مشركان ، ناآگاه از امور غيبى و ناتوان از ارتباط با عالم غيب

أم عندهم الغيب فهم يكتبون

جهل مشركان پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 18

18 _ سران كفر و شرك و پيروان آنان، بى خبر از مضاعف بودن عذاب يكديگر

لكل ضعف و لكن لاتعلمون

مفعول {لاتعلمون} به قرينه {لكل ضعف}، ان لكل ضعفا است.

جهل مشركان دوران جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 6

6 _ مشركان عصر جاهلى به سفاهت خويش در فرزندكشى ناآگاه بودند.

قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم

{باء} در {بغير علم} به معناى ملابسه و وصف براى {سفها} است. لذا معنى آيه چنين مى شود: سفاهتى خالى از علم.

جهل مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 11

11 _ مشركان صدر اسلام

، مردمانى نادان و گرفتار جهل بودند .

ذلك بأنهم قوم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 56 - 3

3 - ثروتمندان شرك پيشه و فريفته مال و فرزند در صدراسلام ، اشخاصى بى شعور و نادان بودند .

أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين . .. بل لايشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 1

1 - كافران و مشركان صدراسلام ، آيات الهى را از سر لجاج و ستيزه جويى ، انكار مى كردند ; نه از روى جهل و ناآشنايى به آن .

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

{جحد} (مصدر {يجحدون}) به معناى انكار چيز معلوم و روشن است. آيه شريفه به منزله تعليل براى مضمون آيه قبل است كه در آن، از انكار آيات الهى و دور شدن از عبادت خداوند، اظهار شگفتى شده بود.

حاطب ابن ابى بلتعه و مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 13

13 - اقدام حاطب ابن ابى بلتعه به ارتباط مخفيانه با مشركان ، در آستانه آمادگى مسلمانان براى فتح مكه

لاتتّخذوا . .. إن كنتم خرجتم جه_دًا فى سبيلى

با توجه به شأن نزول آيه، عبارت {إن كنتم خرجتم. ..} نظر به آمادگى مسلمانان براى فتح مكه دارد.

حبط عمل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 7

7 _ اعمال نيك مشركان در نزد پروردگار حبط شده ، بى ارزش و فاسد است .

ما كان للمشركين أن

يعمروا مسجد اللّه شهدين على أنفسهم بالكفر

حتميت عذاب اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 48 - 5،6

5 - مشركان در قيامت ، هيچ راهى براى گريز از عذاب الهى نخواهند داشت .

و ظنّوا ما لهم من محيص

6 - يقين مشركان در قيامت ، به نبودن هيچ راه فرارى از عذاب الهى

و ظنّوا ما لهم من محيص

{ظنّ} در لغت هم به معناى گمان آمده و هم به معناى يقين. طبق گفته برخى از مفسران اين كلمه در آيه شريفه به معناى يقين است.

حتميت عذاب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 12

12 _ خويشاوندى با پيامبر ( ص ) مانع از عذاب و دوزخى شدن فرد مشرك نيست .

ما كان للنبى . .. أن يستغفروا للمشركين و لو كانوا أولى قربى ... أنهم أصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 107 - 4،5

4_ مشركان و كافران ، نمى توانند از عذاب هاى الهى بگريزند و خويشتن را از آن مصون دارند .

أن تأتيهم غ_شية من عذاب الله

توصيف عذاب الهى به فراگيرنده ، اشاره به اين حقيقت دارد كه نمى توان از آن فرار كرد و خويشتن را از رنج آن رهانيد.

5_ احساس امنيت كافران و مشركان از عذاب هاى الهى در دنيا و فرا رسيدن عذاب هاى اخروى ، امرى شگفت و نابجاست .

أفأمنوا أن تأتيهم غ_شية من عذاب الله أو تأتيهم الساعة

همزه استفهام در {أفأمنوا} مى تواند انكار توبيخى باشد و محتمل است براى

بيان تعجب ايراد شده باشد ; يعنى، جاى شگفتى است كه از ناحيه خداوند احساس امنيت مى كنند و حال آن كه على رغم وجود برهان بر توحيد و حقانيت رسالت، از پذيرش توحيد و رسالت سرباز مى زنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 58 - 3

3- گرفتارى به عذاب استيصال پيش از فرا رسيدن قيامت ، سرنوشت محتوم همه اقوام و جوامع كافر و مشرك حق ستيز است .

و إن من قرية إلاّ نحن مهلكوها قبل يوم القي_مة

اينكه آيه مى فرمايد: همه جوامع بشرى قبل از قيامت يا هلاك مى شوند و يا دچار عذاب مى شوند احتمال دارد كه مراد از {مهلكوها} هلاكت انسانهاى معمولى و مراد از {معذّبوها} عذاب كافران و مشركان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 4

4- خداوند ، خواسته هاى پيامبر ( ص ) را در مورد عذاب مشركان اجابت مى كند .

فلاتعجل عليهم

اگر تعجيل پيامبر(ص) تأثير حتمى نمى داشت، از آن نهى نمى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 51 - 7

7 - با نزول عذاب بر مشركان ، آنان هيچ راه گريزى نخواهند داشت و عذاب به سرعت آنها را فرا خواهد گرفت .

و لو ترى إذ فزعوا فلافوت و أُخذوا من مكان قريب

بنابراين كه زمان فزع، هنگام نزول عذاب باشد و عبارت {اُخذوا من مكان قريب} كنايه از سرعت عذاب باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- صافات - 37 - 31 - 6

6 - چشيدن عذاب دوزخ براى مشركان و سران آنان ، وعده حتمى و تخلف ناپذير خداوند

فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

برداشت ياد شده از آن جا است كه {حَقَّ} به معناى {ثَبَتَ} و {لَزَمَ} است و ثابت و لازم بودن عذاب، حاكى از حتمى و تخلف ناپذير بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 34 - 3

3 - اشتراك عذاب و كيفر رهبران شرك و كفر و توده هاى مشرك و كافر ، وعده حتمى خداوند

إنّا كذلك نفعل بالمجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 38 - 1

1 - چشيدن عذاب دردناك ، وعده حتمى خداوند به كافران و مشركان مستكبر

إذا قيل لهم لا إل_ه إلاّ اللّه يستكبرون . .. إنّكم لذائقوا العذاب الأليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 24 - 2

2 - تلاش مذبوحانه و بى ثمر كافران و مشركان دوزخى ، در جهت دفع عذاب الهى از خود

أفمن يتّقى بوجهه سوء العذاب يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 12 - 8

8 - حكم خداوند به عذاب مشركان و كافران حق ناپذير ، قطعى و قابل نقض و تغيير نيست .

فالحكم للّه العلىّ الكبير

آمدن دو صفت {علىّ} و {كبير} براى خداوند (پس از ذكر حكم الهى درباره كافران و مشركان) مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر -

40 - 77 - 6

6 - مشركان و كافران حق ستيز ، چون از بازگشت به سوى خدا و گرفتار شدن به عذاب جهنم راه فرارى ندارند ، مهلت دادن خداوند به آنان نگران كننده نيست .

فإمّا نرينّك بعض الذى نعدهم أو نتوفّينّك فإلينا يرجعون

حتميت فزع اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 51 - 3

3 - فزع و گرفتارى مشركان در قيامت ، مسلّم و قطعى است .

و لو ترى إذ فزعوا فلافوت و أُخذوا

يادآورى وضعيت مشركان با فعل هاى ماضى {فزعوا} و {اُخذوا}، حكايت از قطعيّت ناراحتى و گرفتارى آنان دارد.

حتميت كيفر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 117 - 5

5 - اعمال و باور هاى مشركان ، داراى كيفر و حسابى معلوم و قطعى در نزد پروردگار

و من يدع مع اللّه . .. فإنّما حسابه عند ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 7 - 3

3 - حاكميت خداوند بر قواى هستى ، نشانگر قدرت او بر پاداش مؤمنان و كيفر منافقان و مشركان

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت . .. و يعذّب المن_فقين ... و المشركين ... و للّه

از ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه درباره پاداش مؤمنان و كيفر منافقان و مشركان بود _ مطلب بالا استفاده مى شود.

حتميت مرگ مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 70 - 3

3 _ كافران و مشركان ، از بازگشت به سوى خداوند مفرّى ندارند

.

متع فى الدنيا ثم إلينا مرجعهم

حتميت مواخذه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 10

10- مورد مؤاخذه قرار گرفتن مشركان به خاطر افترا بستن به خداوند ، امرى قطعى است .

تالله لتسئلنّ عمّا كنتم تفترون

حتميت ورود مشركان به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 98 - 4

4- ورود همه مشركان و معبودهايشان به جهنم ، حتمى است .

إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنّم أنتم لها وردون

جمله {أنتم لها واردون} تأكيد براى جمله {إنّكم و ماتعبدون. ..} است.

حدس مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 53 - 7،8

7 - نسبت دادن جنون به پيامبر ( ص ) از سوى مشركان ، حدس و گمان و به دور از علم و آگاهى بود .

أفترى على اللّه أم به جِنّة . .. ما بصاحبكم من جِنّة ... و قد كفروا به من قبل و

8 - نسبت دادن شريك به خداوند از ناحيه مشركان ، ناآگاهانه و از روى حدس و تخمين است .

و يوم يحشرهم . .. ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم كانوا يعبدون ... و قد كفروا ب

حرص مشركان به زندگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 10

10 - مشركان ، به زندگى دنيا حريص و دل بسته اند .

لتجدنهم أحرص الناس . .. و من الذين أشركوا

حرص مشركان به عمر طولانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 96 - 11

11 - گروهى از مشركان ، خواهان عمرى طولانى هزار ساله هستند .

و من الذين أشركوا يود أحدهم لو يعمر الف سنة

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {و من الذين أشركوا} خبر براى مبتدايى محذوف باشد نه عطف بر {الناس}; يعنى: {و من الذين أشركوا طائفة يود أحدهم}. بر اين مبنا، جمله {و من الذين...} جمله حاليه است و {يود أحدهم} توصيف همين دسته از مشركان خواهد بود. بر اين اساس مفاد آيه چنين است: يهوديان از همه مردم به دنيا دلبسته ترند و اين در حالى است كه گروهى از مشركان خواهان عمرى هزار ساله هستند.

حرمت استغفار براى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 2

2 _ استغفار براى مشرك ، هر چند از خويشاوندان باشد ، ممنوع و حرام است .

ما كان للنبى . .. أن يستغفروا للمشركين و لو كانوا أولى قربى

حرمت مقدسات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 108 - 1

1 _ لزوم اجتناب از دشنام به بتها و ديگر مقدسات مشركان

و لاتسبوا الذين يدعون من دون الله

درباره مراد از موصول {الذين . ..} دو احتمال وجود دارد: يكى آنكه مقصود مشركان و ديگر آنكه معبودهاى آنان باشد، يعنى: {لاتسبوا الذين يدعونهم}. البته عائد صله {هم} حذف گرديده است.

حس گرايى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 6،7

6 _ مشركان ، معتقد به جسمانيت خدا و قابل مشاهده بودن او

أو نرى ربّنا

7 _

مشركان ، مردمانى حس گرا در عقيده و انديشه و منكر حقايق ماورا ، محسوسات

أو نرى ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 5،8

5 - مشركان ، بى اعتقاد نسبت به دلايل عقلى و روشن معاد و خواهان مشاهده حسى امور

و ما يهلكنا إلاّ الدهر . .. ما كان حجّتهم إلاّ أن قالوا ائتوا ب_ابائنا

درخواست زنده شدن پدران، در حقيقت ناشى از روحيه حسّ گرايى مشركان است. مفاد آيه قبل (مايهلكنا إلاّ الدهر) نيز تأييد و گواهى بر اين مدعا است.

8 - حقانيت معاد از نظر مشركان ، منوط به زنده شدن پدران آنان در برابر ديدگانشان

قالوا ائتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

حس گرايى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 4

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 10

10- اتكاى مشركان مكه در عقايد و جهان بينى خود ، تنها بر محسوسات و دريافت هاى حسى بود .

تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 4،8

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من

كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى ... يكون لك بيت من

8- اتكاى مشركان مكه به ملاك هاى مادى و حسى ، در شناخت معجزات و آيات الهى

حتى تفجر لنا . .. حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 2

2 - مشركان مكه ، نزول وحى را ، به عنوان آيه اى از جانب خدا قبول نكرده و خواستار معجزه حسّى شدند .

و كذلك أنزلنا إليك الكت_ب . .. و ما يجحد بأي_تنا ... و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 3

3- مشركان مكه ، خواهان شهود حسى براى ايمان به حقايق غيبى

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

با اين كه معاد اخروى از امور غيبى به حساب مى آيد، مشركان با پيشنهاد زنده شدن پدرانشان، خواهان محسوس شدن آن بودند.

حسابرسى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 8

8- خداوند ، پرونده كردار كافران و مشركان را مورد حسابرسى دقيق قرار خواهد داد .

إنّما نعدّ لهم عدًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 25 - 2،3

2 - مشركان ، هيچ گاه درباره كردار پيامبر و مؤمنان ، مورد مؤاخذه قرار نمى گيرند .

قل لاتسئلون عمّا أجرمنا

3 - پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، از كردار مشركان بازخواست نمى شوند .

و لانسئل عمّا تعملون

حسرت اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1

- بقره - 2 - 167 - 7

7 - قيامت صحنه حسرت و اندوه مشركان پيرو ، از شركورزى و پيروى از سران شرك

كذلك يريهم اللّه أعملهم حسرت عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 100 - 2

2 - حسرت مشركان در قيامت ، بر نداشتن شفاعت كننده و مددكار

إذ نسوّيكم بربّ الع_لمين . .. فما لنا من شفعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 101 - 1

1 - حسرت مشركان ، بر نداشتن كمترين دوست دلسوز در قيامت

و لاصديق حميم

{حميم} به معناى نزديك است و {صديق حميم} (دوست نزديك) مى تواند كنايه از فرد مشفق، مهربان و دلسوز باشد.

حسرت مشركان پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 12

12 - شركورزى ، محبت به سران شرك و پيروى از آنان ، عمل هاى حسرت آفرين و اندوهبار در سراى آخرت براى مشركان پيرو

كذلك يريهم اللّه أعملهم حسرت عليهم

حشر اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 3

3 _ خداوند گردآورنده تمامى ستمگران (اهل كتاب و مشركان) در قيامت

إنه لايفلح الظلمون . .. و يوم نحشرهم جميعا

چون در آيات گذشته سخن از مشركان و اهل كتاب به ميان آمده بود، در برداشت اين دو گروه به عنوان مصاديقى بارز از ظالمان مشخص شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 40 - 2

2 - خداوند ، همه مشركان را در

روز قيامت گرد هم خواهد آورد .

و يوم يحشرهم جميعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 51 - 1

1 - فزع و ناراحتى مشركان به هنگام برانگيخته شدن در قيامت

و لو ترى إذ فزعوا

مرجع ضمير {فزعوا} به قرينه آيات قبل _ كه در آنها سخن از مشركان بود _ مشركان است. در اين كه زمان فزع آنان چه وقتى است؟ احتمالات چندى (مثل دم مرگ، زمان حشر، عذاب دنيا، غزوه بدر و...) وجود دارد. برداشت ياد شده _ به قرينه آيه 54 همين سوره _ بنابر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 52 - 4

4 - مشركان ، با تحقق حشر و بعث و مشاهده آن ، به آن اظهار ايمان مى كنند .

و لو ترى إذ فزعوا . .. قالوا ءامنّا به

در صورتى كه زمان فزع مشركان، حشر و قيامت باشد; مرجع ضمير {به} مى تواند {بعث} (مستفاد از {إذ فزعوا}) باشد.

حشر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 28 - 5

5 _ حشر مشركان در قيامت ، به همراه معبود هاى مورد پرستش آنان خواهد بود .

ثم نقول للذين أشركوا مكانكم أنتم و شركاؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 6

6- گزارش خداوند از صحنه قيامت و حشر مشركان ، تسليت و دل جويى از پيامبر ( ص ) در برابر انكار ها و دنياپرستى آنان است .

و الب_قي_ت الص_لح_ت خير عند ربّك . ..

و ترى الأرض ... على ربّك

خطاب در {ربّك} و {ترى} به پيامبر(ص) است اين گونه خطاب در دل آياتِ مربوط به قيامت مشركان، نوعى تسلى دادن به پيامبر(ص) در برابر انكار آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 17 - 1

1 _ در روز قيامت ، مشركان به همراه معبود هاى خويش ، محشور خواهند شد .

و يوم يحشرهم و ما يعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 22 - 1،2

1 - گرد آمدن مشركان ستم پيشه و هم فكران و معبود هاى آنان ، در عرصه قيامت به فرمان خداوند

احشروا الذين ظلموا و أزوجهم و ما كانوا يعبدون

{ازواج} مى تواند به معناى {اقران} (هم نشينان و هم فكران) باشد و نيز مى تواند جمع {زوج} (به معناى همسر) باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر معناى نخست است.

2 - گرد آمدن انسان هاى مشرك و كافر در قيامت ، به وسيله مأموران الهى ( فرشتگان ) انجام مى گيرد .

احشروا الذين ظلموا

بنابر نظر مفسران، فرشتگان، ظالمان را در قيامت احضار و جمع خواهند كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 8

8 - فرمان رفتن مشركان به دوزخ پس از گرد آمدن آنان ، با سرعت و بدون درنگ صادر خواهد شد .

فاهدوهم إلى صرط الجحيم

برداشت ياد شده از {فاء} در {فاهدوهم. ..} _ كه براى تفريع اين جمله بر جمله {احشروا...} مى باشد _ به دست مى آيد.

حفظ امنيت مشركان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 5

5 _ دستور الهى مبنى بر رساندن مشركان به مراكز امن خودشان ، پس از استماع و دريافت پيام وحى از پيامبر ( ص )

فأجره حتى يسمع كلم اللّه ثم أبلغه مأمنه

حق ستيزى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 9

9 - قيامت ، روز كيفر مشركان به خاطر ستيزه گرى هاى آنان با پيام حق

حتّى يل_قوا يومهم الذى يوعدون

حق ستيزى اكثريت مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 190 - 8

8 - رسوخ روحيه كفر و حق ستيزى ، در اكثريت شرك پيشگان صدراسلام

و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به مردم ايكه باز مى گردد; اما در عين حال تعريض به مشركان صدر اسلام نيز دارد.

حق ستيزى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 41 - 19

19 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ستيزى و هدايت ناپذيرى كافران و مشركان

و ما أنت عليهم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 16

16 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ستيزى و دشمنى مشركان و تهديد آنان به كيفر و عذاب

أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

از تعليم خداوند به پيامبر(ص)، مبنى بر درخواست داورى از او درباره مشركان حق ستيز، برداشت بالا به دست مى آيد.

حق ستيزى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 6

6 - مشركان تكذيب گر و حق ستيز عصر بعثت ، مردمى پندناپذير و كوردل

و إن يكذّبوك . .. أفلم يسيروا فى الأرض ... القلوب التى فى الصدور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 1

1 - كافران و مشركان صدراسلام ، آيات الهى را از سر لجاج و ستيزه جويى ، انكار مى كردند ; نه از روى جهل و ناآشنايى به آن .

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

{جحد} (مصدر {يجحدون}) به معناى انكار چيز معلوم و روشن است. آيه شريفه به منزله تعليل براى مضمون آيه قبل است كه در آن، از انكار آيات الهى و دور شدن از عبادت خداوند، اظهار شگفتى شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 51 - 6

6 - مشركان صدراسلام ، پيشواى كافران گذشته تاريخ در كفر و حق ستيزى *

و لقد أهلكنا أشياعكم

با توجه به اين كه {شيعه} به معناى پيرو است و از نظر زمانى كفار مكه دنباله رو كافران گذشته اند; احتمال مى رود كه اطلاق {أشياع} بر كافران گذشته تاريخ از آن جهت باشد كه مشركان مكه در كفر و حق ستيزى، گوى سبقت را از پيشينيان خود ربوده اند، به گونه اى كه بايد پيشينيان را پيرو آنها به حساب آورد و آنان را پيشواى گذشتگان.

حق ستيزى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44

- 17 - 3

3- وجود نوعى مشابهت در عملكرد ، ميان مشركان مكه و فرعونيان در حق ستيزى و مقابله با رسول الهى

و لقد فتنّا قبلهم قوم فرعون و جاءهم رسول كريم

تعبير {قبلهم}، نوعى ارتباط و همگونى ميان مشركان مكه و فرعونيان را مى رساند.

حق ناپذيرى اكثريت مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 11،14

11- بيشتر مشركان صدراسلام ، ناآگاه و جاهل به حق بودند .

بل أكثرهم لايعلمون الحقّ

14- گروه بسيارى از مشركان در صدراسلام _ على رغم شناخت حق _ مردمى حق گريز بودند .

بل أكثرهم لايعلمون الحقّ

واژه {أكثر} افعل التفضيل است و نقطه مقابل آن، كثير مى باشد _ نه قليل _ و بدين جهت گروه بسيار استفاده شده است; يعنى، هر چند مشركان دانا و حق گريز، در مقايسه با نادانان كمتر بودند; ولى خود جمعيتى چشم گير و بسيار بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 12

12 - رسوخ روحيه كفرورزى و حق ناپذيرى در بيشتر شرك پيشگان صدراسلام

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به عاديان بازمى گردد; اما در عين حال به شرك پيشگان صدراسلام نيز اشاره اى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 158 - 10

10 - رسوخ روحيه كفرورزى و پندناپذيرى ، در اكثريت شرك پيشگان صدراسلام

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به ثموديان بازمى گردد; اما در عين حال تعريض به

مشركان صدراسلام نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 174 - 7

7 - رسوخ روحيه كفرورزى و حق ستيزى ، در اكثريت شرك پيشگان صدراسلام

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در{أكثرهم} به قوم لوط بازمى گردد; اما در عين حال اشاره به مشركان صدراسلام نيز دارد.

حق ناپذيرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 6

6 _ برخى مشركان با ديدن هر گونه معجزه و آيت الهى ايمان نخواهند آورد.

و إن يروا كل ءاية لايؤمنوا بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 3

3 _ يكسانى عنادورزى و حق ناباورى مشركان، قبل و بعد از ديدن معجزه مورد درخواست خويش

و نقلب . .. كما لم يؤمنوا به أول مرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 20 - 11

11 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در برابر كارشكنى ها و حق ناپذيرى كافران و مشركان

و جعلنا بعضكم لبعض فتنة أتصبرون و كان ربّك بصيرًا

يادآورى خداوند به بصيرت و بينايى خود، به پيامبر(ص) پس از ياد كردن از مشركان و آزمايش شدن آنان، مى تواندبراى دلجويى از پيامبر(ص)ومؤمنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 13

13 - سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر ناديده گرفتن نشانه هاى توحيد در نظام شب و روز

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم النهار

سرمدًا إلى يوم القي_مة . .. أفلاتبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 6

6 - حق ناپذيرى مشركان ، پس از اقامه دليل هاى گوناگون براى آنان ، عامل منفورشدن شان در پيشگاه خداوند است .

هل لكم من ما ملكت . .. بل اتّبع الذين ظلموا أهواءهم

التفات از خطاب {هل لكم من ما ملكت. ..} به غيبت {اتّبع الذين...} مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه آنان، به دليل تداوم عقيده شرك، از مخاطب خدا شدن محروم شدند. اين، نشانه منفور شدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 12 - 1،3

1 - تعجب پيامبر ( ص ) از مواضع انكارآميز مشركان نسبت به معاد و يگانگى خداوند ; على رغم مشاهده عظمت آفرينش و قدرت خداوند در جهان

إنّ إل_هكم لوحد . .. فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا... بل عجبت

به قرينه آيات پيشين به دست مى آيد كه آنچه موجب شگفتى پيامبر(ص) گرديده بود، انكار توحيد ربوبى و معاد از سوى مشركان _ به رغم مشاهده آيات الهى در طبيعت و عظمت آفرينش _ بود.

3 - مشركان _ به رغم مشاهده عظمت آفرينش و آيات الهى در طبيعت _ تعاليم قرآن ( معاد و احياى مجدد انسان ها و توحيد ربوبى و . . . ) را به تمسخر مى گرفتند .

إنّ إل_هكم لوحد . .. فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا... بل عجبت و يسخرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 21 - 4

4 - تكذيب نظام كيفر و پاداش و

جدايى حق و باطل ، از ويژگى هاى مشركان

ه_ذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 155 - 1

1 - سرزنش شدن مشركان ، به سبب بيدار نشدن و پند نگرفتن آنان در برابر حقايق الهى

أفلاتذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 12

12 - پيامبر ( ص ) ، براى حل اختلاف خود با مشركان حق گريز ، از خداوند كمك خواسته و او را به داورى طلبيد .

أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

جمله {أنت تحكم. ..} براى انشاى دعا است كه در قالب جمله خبرى آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 1

1 - توطئه هاى پى درپى و جدى مشركان ، نسبت به پيامبر ( ص ) و تصميم قطعى آنان براى انكار حق

أم أبرموا أمرًا

{إبرام} (مصدر {أبرموا}) در اصل به معناى تابيدن و محكم كردن است و در اين جا مراد از آن _ به قرينه شأن نزول و آيه بعد _ تصميم جدى مشركان بر توطئه چينى عليه پيامبر(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 12

12 - مشركان ، گرفتار هواپرستى و پيروى از حدس و گمان ، به رغم تجلى انوار هدايت الهى در حق ايشان

إن يتّبعون إلاّ الظنّ و ما تهوى الأنفس و لقد جاءهم من ربّهم الهدى

حق ناپذيرى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

10 - مريم - 19 - 97 - 9

9- مشركان و كافران عصر بعثت ، در برابر حق و دعوت هاى پيامبر ( ص ) ، مردمى لجوج و سرسخت بودند .

و تنذر به قومًا لدًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 10

10- مشركان ستم پيشه صدراسلام ، مردمى لجوج ، حق ناپذير و بهانه جو بودند .

بل قالوا . .. فليأتنا ب_اية كما أُرسل الأوّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 4

4 - عدم تأثير دعوت پيامبر ( ص ) بر مشركان متعصب و متحجر

فذرهم فى غمرتهم حتّى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 121 - 8

8 - رسوخ روحيه كفرورزى و حق ناپذيرى ، در بيشتر مشركان صدراسلام

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به قوم نوح بازمى گردد; اما در عين حال تعريض به مشركان صدر اسلام نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 60 - 13

13 - توبيخ مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر انحراف آنان از حق و ناديده گرفتن دلايل روشن توحيد

أمّن خلق السم_وت . .. أءل_ه مع اللّه بل هم قوم يعدلون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مخاطبان نخستين آيه، مشركان مكه بوده اند. گفتنى است كه واژه {عدول} (مصدر {يعدلون}) به معناى ميل و انحراف است; يعنى، {بل هم قوم عادتهم العدول عن طريق الحق و

الإنحراف عنها}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 10

10 - مشركان بهانه جو و حق گريز صدر اسلام ، عناصرى مرفه و برخوردار از موهبت هاى دنيوى

و قالوا إن نتّبع الهدى معك . .. كمن متّعن_ه مت_ع الحي_وة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 13 - 3

3 - لجاجت و حق ناپذيرى ، از اوصاف مشركان صدر اسلام

و إذا ذكّروا لا يذكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 14 - 1،2

1 - مشركان صدر اسلام ، هر معجزه ملموس و روشنى را به شدّت مورد استهزا قرار داده و ايمان نمى آوردند .

و إذا رأوا ءاية يستسخرون

مقصود از {ءاية} معجزه است و متهم كردن آن به سحر از سوى مشركان (در آيه بعد) مؤيد همين مطلب است. گفتنى است {يستسخرون} به معناى {يسخرون} است و آمدن آن با {سين} و {تا} براى مبالغه مى باشد.

2 - مشركان صدر اسلام ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

و إذا رأوا ءاية يستسخرون

تمسخر معجزه الهى _ كه امرى ملموس و روشن مى باشد _ گوياى حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 2،2

2 - كافران و مشركان صدراسلام ، مردمى لجوج ، ستيزه جو و حق ناپذير

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

2 - كافران و مشركان صدراسلام ، مردمى لجوج ، ستيزه جو و حق ناپذير

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 5

5 - مشركان و كافران صدراسلام ، مردمى بس لجوج و حق ناپذير

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

سوگند مؤكد خداوند، پس از استدلال بسيار بر اثبات توحيد و معاد، نشانگر روح لجاجت و حق ناپذيرى كافران است.

حق ناپذيرى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 10

10 _ مشركان مكّه ، پذيراى هيچ سخن حق و منطقى در جهت مخالفت با عقيده شان نبودند .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا . .. و سوف يعلمون حين يرون العذاب من أضلّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 49 - 10

10 - انكار قرآن از سوى مشركان مكه ، از سر لجاجت و حق ناپذيرى بود .

ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الظ_لمون

{جحود} در لغت نفى چيزى است كه دل آن را اثبات مى كند و اثبات چيزى است كه دل نفى مى كند. (مفردات راغب). {جحود} طبق معناى لغوى منطبق بر لجاجت است. گفتنى است: {ال} در {الظالمون} عهد بوده و اشاره به {الكافرون} در آيه چهل و هفت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45 - 7

7 - تهديد شديد مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر تن در ندادن به تعاليم پيامبر ( ص )

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّنت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل. .. و كذّب الذين من قبلهم

حق ناشنوايى مشركان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 3

3 _ مشركانى كه قرآن را از زبان پيامبر ( ص ) مى شنيدند و به آن ايمان نمى آوردند ، دلهايشان از شنوايى محروم و از فهميدن حقيقت ، ناتوان بود .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 11

11 - سرزنش مشركان از سوى خدا به خاطر حق ناشنوايى شان

من إل_ه غير اللّه يأتيكم بضياء أفلاتسمعون

حق ناشنوايى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 4

4 _ بيشتر مشركان مكّه ، مردمانى حق نشنو و نابخرد

إذا رأوك إن يتّخذونك . .. أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

برداشت فوق، با توجه به نزول آيه شريفه در مكه است; چرا كه بيشتر مشركان آن شهر در نيمه نخست بعثت داراى چنين خصلتى بودند.

حل مشكلات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 56 - 7

7- مشركان ، از خدايان خويش توقع داشتند مشكلات و گرفتارى هاى آنان را حل كرده و يا آن را به خوشى تبديل كنند .

ادعوا الذين زعمتم من دونه فلايملكون كشف الضرّ عنكم و لاتحويلاً

حنث سوگند مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 6،8

6 - مشركان جزيرة العرب ، مردمى سوگندشكن و غيرصادق در ادعاى ايمان به پيامبر الهى ويژه خود

و أقسموا باللّه . ..

فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا

8 - نفرت شديد مشركان از بعثت رسول اكرم ( ص ) ، به رغم سوگند مؤكد قبلى خود مبنى بر ايمان به پيامبر برخاسته از ميان نژاد آنان

و أقسموا باللّه . .. فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا

ختم قلب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 6

6 _ برخى مشركان با ديدن هر گونه معجزه و آيت الهى ايمان نخواهند آورد.

و إن يروا كل ءاية لايؤمنوا بها

خداشناسى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 57 - 2

2- مشركان ، معتقد به وجود خداوند

و يجعلون لله البن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 9

9- اصل وجود خدا و نياز به رسالت ، امرى پذيرفته شده حتى در بينش مشركان

أبعث الله بشرًا رسولاً

از اينكه مشركان به جاى انكار اصل رسالت به استبعاد نبوت بشر پرداختند، مى توان استفاده كرد كه اصل رسالت و نبوت براى آنان، امرى محرز بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 4

4 - اعتقاد مشركان به وجود خداوند

أم يقولون افترى على اللّه

از اين كه مشركان مى گفتند: پيامبر(ص) بر خدا دروغ بسته است، استفاده مى شود كه آنان اصل وجود خدا را پذيرفته بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 3

3 - نشانه هاى عزت ( قاهر بودن ) و دانايى آفريدگار جهان ، غير

قابل انكار ، حتى براى مشركان

و لئن سألتهم . .. ليقولنّ خلقهنّ العزيز العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 28 - 5

5- اعتقاد مشركان به حقيقتى برتر از معبود هاى خود ، به عنوان خداى هستى

اتّخذوا من دون اللّه قربانًا ءالهة

در معناى {قرباناً} و تقرب، اين معنا نهفته است كه بايد طرفى وجود داشته باشد كه به او تقرب جسته شود; يعنى، آلهه متعدد، تنها از آن جهت مورد پرستش قرار گرفته بودند كه وسيله تقرب به خداى اصلى تلقى مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 33 - 3

3- ترديد مشركان ، در امكان معاد ، در عين اعتقاد به وجود آفريدگار *

أوَلم يروا أنّ اللّه الذى خلق . .. بق_در على أن يحيى الموتى

با توجه به اين كه مخاطب آيه شريفه، مشركان است و اصل وجود خداوند مسلم شمرده شده و صرفاً براى امكان معاد، برهان آمده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 20

20 - مشركان ، داراى پندار هاى نادرست و غلط از خداوند و صفات او

سبح_ن اللّه عمّا يشركون

خداشناسى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 4

4- مشركان دوران جاهليت ، باورمند به خداوند على رغم اسناد امور ناروا به او

و يجعلون لله ما يكرهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 20 - 3

3 - مشركان عرب

جاهلى ، معتقد به خداوند رحمان و مرتبت والاى او در مقايسه با ديگر خدايان

و قالوا لو شاء الرحم_ن ما عبدن_هم

از اين كه مشركان، عبادت ديگر خدايان را در گرو مشيت خداى رحمان دانسته اند، مطلب بالا استفاده مى شود.

خداشناسى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 10

10 - ضعف بينش و شناخت يهود ، نصارا و مشركان عصر بعثت ، درباره خداوند

و قال الذين لايعلمون لولا يكلمنا اللّه . .. كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 2

2 - باورداشت مشركان صدراسلام ، به اصل وجود خدا و مقدس و محترم بودن او

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم

برداشت ياد شده از سوگند مشركان به {اللّه} استفاده مى شود.

خداشناسى مشركان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 81 - 3،7

3 - باور مشركان عصر بعثت به رحمانيت خداى هستى

قل إن كان للرحم_ن ولد

7 - شناخت مشركان عصر پيامبر نسبت به خداوند با نام { رحمان }

قل إن كان للرحم_ن

خداشناسى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 7

7- مشركان مكه ، على رغم عقيده به خدايان متعدد ، اظهار عقيده به خداوند كرده و قضاى او را در عالم نافذ مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل

- 16 - 38 - 2

2- مشركان مكه ، معتقد به وجود خداوند بودند .

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 52 - 10

10 - اعتقاد مشركان مكه به وجود خداوند

إن كان من عند اللّه

از ظاهر جمله شرطيه بر مى آيد كه اصل وجود خداوند براى مشركان، مسلم بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 2

2 - مشركان مكه ، با نبوت پيامبر ( ص ) و پيام توحيدى آن حضرت در ستيز بودند ، نه منكر وجود آفريدگار عزيز و داناى جهان .

و لئن سألتهم . .. ليقولنّ خلقهنّ العزيز العليم

با توجه به آيات پيشين _ كه نوعى خطاب و عتاب نسبت به منكران پيامبر(ص) دارد _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 7

7 - مشركان مكه ، خداوند را با نام { رحمان } مى شناختند و ياد مى كردند .

بما ضرب للرحم_ن مثلاً

بنابراين كه واژه {رحمان} در آيه شريفه، به خاطر بار معنايى آن نيامده باشد; بلكه صرفاً نقل قول ساده اى از كلام عرب جاهلى باشد كه به جاى {اللّه} _ يا هر صفت ديگر براى خداوند _ كلمه {رحمان} را به كار مى بردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 87 - 1

1 - اعتقاد مشركان مكه ، به خالقيت خداوند و توحيد در آفرينش

و لئن سألتهم من خلقهم ليقولنّ اللّه فأنّى

يؤفكون

از آيه شريفه استفاده مى شود كه شرك مشركان، در ناحيه خالقيت خداوند نبوده است; بلكه آنان در ربوبيت، تدبير، كارگشايى امور و وساطت براى تقرب به خدا، گرفتار شرك بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 2

2- مشركان مكه ، معتقد به وجود خداوند و در تلاش براى انكار رسالت پيامبراكرم ( ص )

أم يقولون افتري_ه

اتهام افترا و كذب به پيامبر(ص) در زمينه آيات از سوى كافران، نمايانگر اين حقيقت است كه آنان، در بخشى از ادعاها و جوسازى هاى خويش، بر وجود خداوند صحه گذاشته بودند; ليكن رسالت پيامبر(ص) و آيات وحى را انكار مى نمودند.

خداشناسى ناقص مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 67 - 1

1 - مشركان ، خدا را آن گونه كه شايسته او است ، نشناخته و ارج ننهادند .

و ما قدروا اللّه حقّ قدره

بيشتر مفسران و اهل ادب جمله {و ما قدروا اللّه. ..} را به معناى {ما عرفوا اللّه} و {ما عظموا اللّه} معنا كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 22 - 4

4 - شناخت و درك ناقص كافران و مشركان ، از گستره علم الهى

ظننتم أنّ اللّه لايعلم كثيرًا ممّا تعملون

خدايان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 100 - 1

1 _ برخى مشركان خداوند را داراى شريكانى از جنيان مى دانستند.

و جعلوا لله شركاء الجن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف

- 7 - 192 - 1

1 _ مشركان موجوداتى را مى پرستيدند و شريك خدا مى پنداشتند كه بر يارى رسانى به ايشان ناتوان بودند .

أيشركون ما . .. لايستطيعون لهم نصرا

ضمير فاعلى در {لايستطيعون} به {ما}ى موصوله در {ما لايخلق} برمى گردد و {هم} در {لهم} به مشركان ارجاع مى شود. يعنى معبودان اهل شرك توانايى يارى رسانى به پرستش كنندگان خود را ندارند.

خرافه پرستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 39 - 4

4 - مشركان ، گرفتار عقايدى خرافى و فاقد هرگونه برهان و دليل

فليأت مستمعهم بسلط_ن مبين . أم له البن_ت و لكم البنون

از ارتباط اين آيه با آيه قبل، مطلب بالا استفاده مى شود. بدين معنا كه اين آيه، ارائه دهنده نمودى از بى برهانى كافران در اعتقادات خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 4

4 - خرافات و موهومات ، اوج ديد و نگرش مشركان دنياگرا

ليسمّون المل_ئكة تسمية الأُنثى و ما لهم به من علم . .. ذلك مبلغهم من العلم

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {ذلك} اشاره به عقايد خرافى مشركان در مورد دختر انگاشتن ملائكه براى خداوند، داشته باشد.

خطاى حدس مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 53 - 9

9 - حدس و تخمين مشركان درباره حشر و قيامت ، بسيار دور از واقعيت بوده است .

و قد كفروا به من قبل و يقذفون بالغيب من مكان بعيد

خطاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 7

7 - مشركان ، در قيامت خطا هاى خود را به يكديگر نسبت خواهند داد .

و لو ترى إذ الظ_لمون موقوفون عند ربّهم يرجع بعضهم إلى بعض القول

خطاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 1

1 - خداوند مؤمنان مكه را به صبر در برابر حركات ناشايست مشركان و عفو از خطاكارى آنان فرمان داد .

قل للذين ءامنوا يغفروا للذين لايرجون أيّام اللّه

با توجه به اين كه اين آيات در مكه نازل شده، به دست مى آيد كه اين فرمان در مقطع قبل از هجرت بوده است و منظور از {الذين لايرجون. ..} مشركان اند.

خطر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 172 - 7

7 _ خطر هجوم مشركين به مسلمانان ، پس از پايان جنگ احد *

الّذين استجابوا للّه و الرسول من بعد ما اصابهم القرح

زيرا دعوت پيامبر (ص) براى تجهيز نيرو، بيانگر آن است كه خطر هجوم مجدد مشركين وجود داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 5

5 - خطر منافقان براى اسلام و گناه آنان نزد خداوند ، بيش از مشركان *

و يعذّب المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

تقدم {المنافقين و المنافقات} بر {المشركين و المشركات}، ممكن است اشاره به مطلب بالا داشته باشد.

خواسته هاى بيجاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 4

4 _ با نزول قرآن جايى

براى نزول معجزات درخواستى مشركان متصور نيست.

و لو أننا نزّلنا إليهم . .. أفغير الله أبتغى حكما و هو الذى أنزل إليكم الكتب

به نظر مى رسد جمله استفهامى توبيخى {أفغير الله أبتغى . ..} به قرينه آيات قبل، تعريض به كسانى باشد كه دليل و معجزه اى غير از قرآن طلب مى كردند و جمله {و هو الذى أنزل ...} تتميمى بر اين تعريض است. يعنى با وجود قرآن جايى براى درخواستهاى ديگر نمى ماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 50 - 5

5 _ درخواست تسريع عذاب استيصال از سوى مشركان ، خواسته اى نابخردانه و مايه شگفتى است .

إن أتيكم عذابه . .. ماذا يستعجل منه المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 1،8،9

1_ تكذيب پيامبر از سوى مشركان به خاطر مطرح كردن قيامت و نيز پيشنهاد هاى نابه جاى ايشان ، آن حضرت را در خطر ترك و عدم ابلاغ برخى از آيات قرار داده بود .

فلعلّك تارك بعض ما يوحى إليك و ضائق به صدرك أن يقولوا لولا أُنزل عليه كنز

روشن است كه خوف و شكى كه {لعلّ} دلالت بر آن مى كند به لحاظ متكلم (خداوند) نيست; بلكه حاكى از خوف و ترديد مخاطب (پيامبر) و يا موقعيت خاصى است كه هر انسانى احتمال ترك برخى از آيات را دور از انتظار نمى بيند. بنابراين {لعلك تارك ...} مى رساند كه پيامبر در شرايطى بود كه اين خوف و احتمال وجود داشت كه در ابلاغ برخى از آيات به ترديد بيفتد و

مصلحت ببيند كه آنها را موقتاً ابلاغ نكند تا شرايط و جو پيشامده تغيير كند. {أن يقولوا ...} به تقدير {لام} و {لا} ى نافيه (لأن لايقولوا...) بيانگر علت و ريشه پديد آمدن زمينه و شرايط آن خوف و احتمال است. تفريع {لعلّك تارك...} بر آيه هفتم مى رساند كه تكذيب قيامت نيز مى توانست در پديد آمدن آن شرايط مؤثر باشد.

8_ نزول فرشته اى همراه و همگام با پيامبر ( ص ) ، از پيشنهاد هاى مشركان براى اطمينان به حقانيت آن حضرت

أن يقولوا لولا . .. جاء معه ملك

9_ پيشنهاد هاى نابه جاى مشركان و معجزه هاى درخواستى آنان ، موجب دلتنگى و ناراحتى پيامبر ( ص ) مى شد .

و ضائق به صدرك أن يقولوا لولا أُنزل عليه كنز أو جاء معه ملك

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه: ضمير در {به} به {أن يقولوا . ..} برگردد و به تعبيرى ديگر {أن يقولوا ...} بدل براى ضمير در {به} باشد; يعنى: و ضائق صدرك بأن يقولوا ....

خواسته هاى مادى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 100 - 6

6- مشركان ، حتى در صورت برآورده شدن خواسته هاى مادى شان و داراى امكانات فراوان بودن ، از انفاق آن إبا مى كردند . *

لن نؤمن لك حتى تفجر لنا . .. قل لو أنتم تملكون خزائن رحمة ربّى إذًا لأمسكتم

اينكه خداوند در آيات قبل، خواسته هاى مادى مشركان (برخوردارى از چشمه و . ..) را از پيامبر(ص) مطرح كرد و در اين آيه، از بخل آنان در صورت برخوردارى از امكانات

فراوان سخن مى گويد، مى تواند به خاطر نكته ياد شده باشد.

خواسته هاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 11

11 - گروهى از مشركان ، خواهان عمرى طولانى هزار ساله هستند .

و من الذين أشركوا يود أحدهم لو يعمر الف سنة

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {و من الذين أشركوا} خبر براى مبتدايى محذوف باشد نه عطف بر {الناس}; يعنى: {و من الذين أشركوا طائفة يود أحدهم}. بر اين مبنا، جمله {و من الذين...} جمله حاليه است و {يود أحدهم} توصيف همين دسته از مشركان خواهد بود. بر اين اساس مفاد آيه چنين است: يهوديان از همه مردم به دنيا دلبسته ترند و اين در حالى است كه گروهى از مشركان خواهان عمرى هزار ساله هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 1،2،3،9

1 - مشركان ، خواهان گفتگوى مستقيم خداوند با آنان درباره حقانيت رسالت پيامبر ( ص )

و قال الذين لايعلمون لولا يكلمنا اللّه

آيه بعد (انا ارسلنا بالحق . ..) دلالت بر آن دارد كه پيشنهاد اعتراض آميز مشركان (لولا يكلمنا اللّه; چرا خدا با ما سخن نمى گويد) درباره حقانيت رسالت پيامبر(ص) است.

2 - مشركان ، براى پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) خواهان نشانه و معجزه اى بر حقانيت او بودند .

و قال الذين لايعلمون لولا . .. أو تأتينا ءاية

3 - مشركان خواهان تحقق معجزه اى بودند كه خود آن را پيشنهاد مى كردند . *

و قال الذين لايعلمون لولا . .. أو تأتينا ءاية

9 - يهود و

نصارا نيز همانند مشركان ، خواهان سخن گفتن خدا با آنان درباره راستى و درستى رسالت پيامبران بودند .

كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم

در آيه 113 مشركان با تعبير {الذين لايعلمون} در قبال يهود و نصارا مطرح شده اند و در آيه مورد بحث مشركان با همان تعبير در قبال {الذين من قبلهم} قرار گرفته اند. از اين مقايسه معلوم مى شود: مقصود از {الذين من قبلهم} يهود و نصارا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 58 - 5

5 _ تحقق معجزات ويژه، بدان صورت كه مشركان مى خواستند، در اختيار پيامبر(ص) نبود.

قل لو أن عندى ما تستعجلون به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 66 - 4

4 _ قريش و مشركان از سر استهزا، خواهان عملى شدن عذاب موعود بر خود به دست پيامبر(ص) بودند.

و كذّب به قومك . .. قل لست عليكم بوكيل

چنانچه مرجع ضمير {به} در {كذب به} عذاب باشد، جمله {قل . .. } گويا پاسخى است به سؤال ضمنى مشركان مبنى بر اين كه اگر عذاب واقع شدنى است بايد پيامبر(ص) آن را عملى سازد. بنابراين جمله {قل لست ... } قرينه اى است بر مطرح شدن سؤال از ناحيه مشركان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 1

1 _ نزول ملائكه بر مشركان و سخن گفتن مردگان با ايشان، از معجزات درخواستى آنان بوده است.

لئن جاءتهم ءاية . .. و لو أننا نزّلنا ... ما كانوا ليؤمنوا

ذكر نزول ملائكه و سخن گفتن

با مردگان در آيه حكايت از آن دارد كه اين قبيل معجزات مورد درخواست مشركان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 115 - 15

15 _ خداوند شنواى گفته ها و خواسته هاى مشركان و آگاه به همه جوانب آن است.

و أقسموا بالله . .. زخرف القول غرورا ... و تمت كلمت ربك ... و هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 158 - 1،2

1 _ آمدن فرشتگان و يا آشكار شدن خداوند، از شرايط مشركان تكذيب كننده قرآن براى ايمان به آن

هل ينظرون إلا أن تأتيهم الملئكة أو يأتى ربك

{نظر}، مصدر {ينظرون}، در اينجا به معناى انتظار و توقع است. استفهام به دليل {إلا} استفهام انكارى مى باشد و بنابراين {هل ينظرون} يعنى {ما ينتظرون}. انتظارهايى كه در آيه شريفه مطرح شده هم مى تواند توقعاتى باشد كه از سوى مشركان مطرح شده و هم مى تواند بيان حالت آنان باشد. يعنى اگر كسى قرآن را، كه دليلى روشن است، نپذيرد، تنها در صورتى كه فرشتگان بر او حاضر شوند و يا ... ايمان مى آورد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

2 _ تحقق برخى از آيات الهى (برخى از حقايق مطرح شده در قرآن، مانند قيامت) از شرايط مشركان تكذيب كننده قرآن براى ايمان به آن

هل ينظرون إلا أن . .. يأتى بعض ءايت ربك

مراد از {بعض آيات ربك}، به دليل {لا ينفع نفساً إيمانها}، آيتى است كه مشاهده آن، حتى منكران قرآن را به ايمان وامى دارد. بنابراين مى توان گفت مقصود،

قيامت و مانند آن است. گفتنى است تكرار فعل {إتيان} (تأتيهم، يأتى ربك و يأتى بعض آيات) در آيه شريفه حكايت از تفاوت معناى اراده شده از هر يك دارد. {إتيان} در {يأتى بعض آيات} به معناى تحقق يافتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 194 - 8

8 _ ناتوانى معبودان از اجابت خواسته هاى پرستشگران خويش ، افشاگر پندار باطل و دروغين مشركان ( پندار شريك براى خداوند )

فادعوهم فليستجيبوا لكم إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 3

3 - خدايان مشركان ، قادر به پاسخ گويى به خواسته هاى آنان نيستند .

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرّة

{لايملكون} در مقام جواب واقع شده است. گويا عبارت اين معنا را القا مى كند كه آنان پس از درخواست چه جوابى مى دهند؟ پاسخ اين است كه جوابى نمى دهند، به دليل عدم مالكيتشان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 16 - 6

6 - { عن على ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { و قالوا ربّنا عجلّ لنا قطّنا قبل يوم الحساب } قال : نصيبهم من العذاب ;

از امام على(ع) روايت شده كه درباره سخن خداوند عزّوجلّ {و قالوا ربّنا عجّل لنا قطّنا قبل يوم الحساب} فرمود: [مراد مشركان از كلمه {قطّنا}] نصيب آنها از عذاب بود [كه از روى تمسخر درخواست مى كردند زودتر به آنان برسد]}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف -

46 - 9 - 7

7- مشركان ، خوستار اخبار و پيشگويى پيامبر ( ص ) از آينده و سرنوشت افراد

و ما أدرى ما يفعل بى و لا بكم

از پاسخ آيه شريفه، انتظار مذكور دانسته مى شود.

خواسته هاى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 56 - 1

1 _ پرستش بتها و سازش در اصول اعتقادى، خواسته نابجاى مشركان صدر اسلام از پيامبر(ص)

قل لا أتبع أهواءكم قل إنى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 7

7 _ مشركان و منكران رسالت پيامبر(ص)، خواهان تحقق زودرس وعده هاى آن حضرت در مورد نزول عذاب بودند.

و كذبتم به به ما عندى ما تستعجلون به

در آيات متعددى، مانند آيه 6، 9 و 11 سوره انعام، به كافران وعده عذاب و كيفر دنيوى داده شده است. لذا ممكن است مراد از {ما تستعجلون} نزول عذاب باشد كه كافران از سر انكار و تمسخر خواهان نزول سريع آن بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 3

3 _ مشركان خواهان دريافت معجزه اى، جز آنچه پيامبر(ص) ارائه مى نمود، بودند.

و أقسموا بالله جهد أيمنهم لئن جاءتهم ءاية

بديهى است كه پيامبر(ص) قطعاً معجزاتى را به آنان نمايانده است و با اين وصف آنان از سر بهانه جويى معجزات ديگرى را طلب مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 7،9

7 _ مشركان ، در راستاى

مخالفت با قرآن ، به پيامبر ( ص ) پيشنهاد مى كردند : براى آنان به جاى قرآن ، كتاب ديگرى را _ كه موافق خواسته ها و تمايلاتشان باشد _ بخواند .

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا . .. قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا

9 _ تبديل و برگرداندن محتواى قرآن به موضوعاتى باب طبع _ با حفظ نظام و ساختار ظاهرى آن _ يكى ديگر از پيشنهاد هاى مشركان به پيامبر ( ص ) در راستاى مخالفت با قرآن

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا بينت قال الذين لا يرجون لقاءنا . .. أو بدّله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 48 - 4

4 _ مشركان ، با تمسخر و استهزا ، از پيامبر ( ص ) و مؤمنان خواستار تعيين زمان وقوع عذاب استيصال و تسريع در آن بودند .

و يقولون متى هذا الوعد إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 50 - 4

4 _ مشركان ، خواستار تسريع نزول عذاب استيصال بودند .

إن أتيكم عذابه . .. ماذا يستعجل منه المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 51 - 6،7

6 _ مشركان ، پيش از نزول عذاب ، بطور مستمر خواستار تسريع آن بودند .

أثم إذا ما وقع . .. و قد كنتم به تستعجلون

7 _ مشركان ، به هنگام وقوع عذاب استيصال ، از خداوند خواستار رفع آن خواهند شد .

أثم إذا ما وقع ءامنتم به ءالئن و قد كنتم به تستعجلون

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 4

4- مشركان صدراسلام از سر عناد و از روى استهزا ، خواهان تحقق زودرس وعده هاى الهى ( عذاب ، غلبه اسلام و قيامت ) بودند .

أتى أمر الله فلاتستعجلوه

محتمل است مخاطب {لاتستعجلوه} مشركانى باشد كه خواهان تحقق وعده هاى الهى بودند، و از آن جايى كه معمولاً كسى خواهان پيروزى دشمن و شكست و خذلان خويش نيست، مى توان گفت: تعجيل مشركان براى آمدن عذاب، از سر عناد و تمسخر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 3،4

3- مشركان و كفار ، معجزات متعددى را از پيامبراكرم ( ص ) درخواست كردند .

و ما منعنا . .. إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

از اينكه خداوند با صراحت تمام به مشركان مى گويد: {ما هر چه معجزه براى پيشينيان فرستاديم، آنها را تكذيب كردند و اين مانع ارسال معجزه شد} نشان مى دهد كه مشركان صدراسلام، درخواستهاى متعدد و مكررى براى معجزه داشته اند.

4- خداوند ، به درخواست هاى متعدد معجزه از سوى مشركان بهانه جوى عصر پيامبر ( ص ) پاسخ منفى داد .

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 7

7- مشركان ، از پيامبر ( ص ) خواهان معجزه اى همانند معجزات پيامبران پيشين بودند .

فليأتنا ب_اية كما أُرسل الأوّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 1

1 _ منكران

ملاقات با خدا ( معاد ) ، در صدراسلام ، معترضانه خواستار نزول ملائكه بر خويش و رؤيت آنها بودند .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة

{رجاء} در لغت به معناى اميد است; ولى در جمله {لايرجون لقاءنا} كنايه از انكار قيامت و روبه رو شدن با جزاى الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 176 - 1

1 - مشركان و كافران صدراسلام ، خواهان مشاهده عذاب الهى بودند .

أفبعذابنا يستعجلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 1

1 - درخواست تمسخرآميز مشركان عصر بعثت ، نسبت به برپايى هر چه زودتر قيامت

يستعجل بها الذين لايؤمنون بها

درخواست برپايى قيامت از سوى كسانى كه مؤمن به آن نيستند، نشانگر استهزاآميز بودن خواسته آنان است.

خواسته هاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 58 - 3

3 _ مشركان مكه خواهان تحقق سريع عذاب موعود پيامبر(ص) بر خويش بودند.

قل لو أن عندى ما تستعجلون به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 6

6 _ مشركان مكه با وجود ايمان نياوردن به پيامبر(ص) با معجزات ارائه شده، مجدداً خواهان معجزات ديگرى از پيامبر(ص) بودند.

و أقسموا . .. لئن جاءتهم ءاية ... إذا جاءت لايؤمنون ... كما لم يؤمنوا به أول مرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 1،2،4

1- ايجاد چشمه اى پر آب و جوشان در مكه توسط پيامبر (

ص ) براى مشركان ، پيش شرط آنان در ايمان به پيامبر ( ص )

و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ينبوعًا

2- ايجاد چشمه اى جوشان براى مشركان مكه ، معجزه درخواستى ( اقتراحى ) آنان از پيامبر ( ص )

و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ينبوعًا

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 91 - 3،4

3- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى ... تكون لك جنّة من

نكته ياد شده با اين احتمال در آيه قابل استفاده است كه: آنان ايجاد باغى با صفات ياد شده را به وسيله معجزه درخواست كرده باشند.

4- ايجاد باغ بزرگ خرما و انگور با نهر هاى آب جارى ، معجزه درخواستى ( اقتراحى ) مشركان مكه از پيامبر ( ص )

لن نؤمن لك حتى . .. تكون لك جنّة من نخيل و عنب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 1،6،8

1- فرود آوردن قطعاتى از آسمان ، از معجزات اقتراحى و مورد درخواست مشركان مكه از پيامبر ( ص )

أو تسقط السّماء . .. علينا كسفًا

{كِسَف} جمع

{كَسْف} به معناى قطعه است (لسان العرب).

6- مشركان مكه ، خواهان حضور يافتن خدا و ملائكه نزد آنان ، براى گواهى دادن به حقانيت پيامبر ( ص )

أو تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

{قبيلاً} به معناى {مقابله} (رو در رو شدن) آمده است و در اين آيه، مى تواند به منظور افاده مطلب فوق باشد.

8- آوردن خداوند و ملائكه به صورت دسته دسته در نزد مشركان مكه ، معجزه درخواستى ( اقتراحى ) آنان از پيامبر ( ص )

لن نؤمن لك حتى . .. أو تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {قبيلاً} جمع {قبيله} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 1،4،5،10،15

1- ايجاد خانه اى از طلا براى خود ، معجزه مورد درخواست ( معجزه اقتراحى ) مشركان مكه ، از پيامبر ( ص )

أو يكون لك بيت من زخرف

به قرينه سياق آيات كه در آنها معجزه هاى درخواستى مشركان مطرح شده است مراد از {أو يكون لك بيت من زخرف} ايجاد خانه اى طلايى از طريق معجزه است.

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى ... يكون لك بيت من

5- صعود پيامبر ( ص ) به آسمان و آوردن دستخطى قابل خواندن و گواه بر صعود واقعى خويش ، معجزه درخواستى مشركان مكه از آن حضرت

أو ترقى فى السّماء و لن نؤمن لرقيّك حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

10- پيامبر ( ص )

، مأمور پاسخ گويى به معجزه هاى درخواستى بيجاى مشركان مكه و تنزيه خداوند از برآوردن چنين خواسته هايى

و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا . .. قل سبحان ربّى

15- پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام محدوده مسؤوليت خويش و بيان ناتوانى خود از ارائه معجزات درخواستى مشركان

قالوا . .. قل ... هل كنت إلاّ بشرًا رسولاً

پاسخ {هل كنت. ..} در قبال درخواستهاى مشركان، مى تواند گوياى اين معنا باشد كه: درخواستهاى آنان، ربطى به رسالت و مسؤوليتهاى پيامبر(ص) نداشته و يا در توان او نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 1،2

1 - مشركان مكه ، خواستار تحقق معجزاتى چند به دست پيامبر اكرم ( ص ) بودند .

و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت من ربّه

2 - مشركان مكه ، نزول وحى را ، به عنوان آيه اى از جانب خدا قبول نكرده و خواستار معجزه حسّى شدند .

و كذلك أنزلنا إليك الكت_ب . .. و ما يجحد بأي_تنا ... و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 1،3

1- مشركان براى پذيرش درستى معاد ، زنده شدن نياكانشان را از پيامبر ( ص ) خواستار شدند .

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

3- مشركان مكه ، خواهان شهود حسى براى ايمان به حقايق غيبى

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

با اين كه معاد اخروى از امور غيبى به حساب مى آيد، مشركان با پيشنهاد زنده شدن پدرانشان، خواهان محسوس شدن آن بودند.

خويشاوندى با مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 8

8 _ وجود پيوند هاى قرابت و خويشاوندى ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

خيال پردازى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 28 - 3

3 - پندارگريى و گمان محورى ، شالوده هويت مشركان بى باور به آخرت

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة . .. إن يتّبعون إلاّ الظنّ

با توجه به حصر در {إن يتّبعون إلاّ الظنّ}، مطلب بالا استفاده مى شود.

خيانت مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 - 9

9 - شرك پيشگان حق ستيز عصر بعثت ، مردمانى خيانت كار و ناسپاس بودند .

إنّ اللّه يدفع عن الذين ءامنوا إنّ اللّه لايحبّ كلّ خوّان كفور

خيرخواهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 13

13 _ خيرخواهيهاى مشركان مبنى بر زيانبار بودن حضور مؤمنان ضعيف در كنار پيامبر(ص) نبايد موجب طرد و محروميت آنان از محضر پيامبر(ص) گردد.

ما عليك من حسابهم من شىء و ما من حسابك عليهم من شىء فتطردهم

{حسابهم} مى تواند اضافه مصدر به فاعل خود (هم) باشد ; يعنى حسابگريهاى مشركان درباره مؤمنان و فقر و محروميت آنها.

درخواست برهان از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 4

4- پيامبر ( ص ) ، موظف به مطالبه برهان و دليل روشن از مشركان در زمينه شرك آنان

قل هاتوا بره_نكم

{برهان} به معناى حجّت

و دليل روشن و فيصله دهنده ميان حق و باطل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 75 - 6

6 - فراخوانى خبرگان جوامع شرك پيشه از سوى خدا در قيامت ، براى اقامه برهان و ارائه دليل روشن بر شركورزى خويش

فقلنا هاتوا بره_نكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 40 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، در بحث و گفت وگو با مشركان ، از آنان خواستار ارائه دليل عقلى و نقلى روشن بر اثبات درستى عقايد خويش

قل أرءيتم شركاءكم الذين تدعون من دون اللّه أرونى ماذا خلقوا من الأرض . .. أم ءات

{أرءيتم} به معناى {أخبرونى} (به من خبر دهيد) است و {ماذا} اسم استفهام مى باشد و اين سؤال عقلى درباره نقش معبودها در جهان است {أم} نيز براى استفهام بوده و در آن از مشركان خواسته شده كه نوشته اى از سوى خداوند _ كه حاكى از حقانيت عقايد آنان باشد _ ارائه دهند.

درخواست عذاب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 1،4

1- پافشارى مشركان بر شرك خود ، پيامبر ( ص ) را آماده درخواست عذابى سريع براى آنان كرده بود .

فلاتعجل عليهم إنّما نعدّ لهم عدًّا

4- خداوند ، خواسته هاى پيامبر ( ص ) را در مورد عذاب مشركان اجابت مى كند .

فلاتعجل عليهم

اگر تعجيل پيامبر(ص) تأثير حتمى نمى داشت، از آن نهى نمى شد.

درخواست مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6

- 50 - 7

7 _ توقّعات نابجا و درخواستهاى غير اصولى مشركان از پيامبر(ص)

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك

نفى ملك بودن و . .. بيانگر وجود چنين توقّعاتى در بين مردم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 11 - 8

8 - درخواست عاجزانه كافران و مشركان ، از خداوند براى رهايى خود از عذاب

فهل إلى خروج من سبيل

دروغگويى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 23 - 3

3 _ سوگند دروغ مشركان در قيامت بر مشرك نبودنشان در دنيا

و اللّه ربنا ما كنا مشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 24 - 1،9

1 _ مشركان در قيامت به دروغ منكر شرك ورزى خويش در دنيا مى شوند.

و اللّه ربنا ما كنا مشركين. انظر كيف كذبوا على أنفسهم

9 _ دروغپردازى مشركان، حتى در قيامت

انظر كيف كذبوا على أنفسهم و ضل عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 11

11 _ مشركان حتى در قيامت دروغ مى گويند.

فقالوا يليتنا نرد و لا نكذب . .. و إنهم لكذبون

دروغگويى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 10

10 _ دروغگويى، شيوه هميشگى مشركان لجاجت پيشه است.

فقالوا . .. و إنهم لكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 17

17 _ پيامبر(ص) مأمور بى اعتنايى به مشركان و دروغپردازى

آنان است.

فذرهم و ما يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 17

17 _ سخن و ادعاهاى مشركان در مورد مشيت الهى و نتيجه گيرى جبر از آن، جز گمان و دروغپردازى نيست.

سيقول الذين أشركوا . .. إن تتبعون إلا الظن و إن أنتم إلا تخرصون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 15

15- معتقدان به شرك ربوبى ( شريك داشتن خدا در روزى رسانى ) ، اعتقاد خود را بر دروغى ساختگى بنا كرده اند .

بربّهم يشركون . .. و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ... عمّا كنتم تفترون

{يفترون} (از مصدر ثلاثى فرى) به معناى دروغ است و تفاوتش با كذب (عدم مطابقت خبر با واقع) در اين است كه افترا، ساختگى و جعلى است (فرى فلان الكذب إذا اختلقه).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 25 - 9

9 - ادعاى مشكران در شريك داشتن خداوند ، دروغين و غير واقعى است .

و من الناس من يج_دل . .. و إذا قيل لهم اتّبعوا ... و من كفر فلايحزنك ... و لئن س

فرمان خداوند به پيامبر(ص) براى اداى سپاس و ستايش در پى ذكر پاسخ صريح مشركان، مبنى بر معرفى خداوند به عنوان خالق عالم، اين نكته را مى رساند كه {آنان خود معترف اند كه عقيده شان باطل است. بنابراين، تو حمد خداى را به جاى آور!}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 151 - 2

2 - عقايد مشركان ،

ساختگى و متكى بر سخنان دروغ است .

ألا إنّهم من إفكهم ليقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 152 - 2،4

2 - انتساب فرزند به خدا از سوى مشركان ، سخنى نابه جا و دروغ است .

ولد اللّه و إنّهم لك_ذبون

4 - مشركان ، مردمى دروغگو در عقايد و باور هاى شان

و إنّهم لك_ذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 157 - 5

5 - دروغگو بودن مشركان در ادعا هاى خود ، درباره خداوند و معارف الهى

فأتوا بكت_بكم إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 170 - 2

2 - مشركان در ادعاى آمادگى براى ايمان آوردن به كتاب آسمانى ، غير صادق و دروغگو بودند .

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين . .. فكفروا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 20

20 - مشركان ، مردمى دروغ پرداز و ناسپاس

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء . .. إنّ اللّه لايهدى من هو ك_ذب كفّار

دروغگويى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 5

5- مشركان دوران جاهلى ، مردمانى دروغ پرداز و آرايش دهنده مطالب دروغ

و تصف ألسنتهم الكذب

{الكذب} مفعول {تصف} است. آوردن چنين وصفى براى مشركان به جاى فعل {يكذب} حاكى از اين است كه آنان، مطالب دروغ را توصيف كرده و آرايش مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35

- 42 - 6

6 - مشركان جزيرة العرب ، مردمى سوگندشكن و غيرصادق در ادعاى ايمان به پيامبر الهى ويژه خود

و أقسموا باللّه . .. فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا

دروغگويى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 21

21 _ پيامبر(ص) موظف به مبارزه منفى با مشركان مكه از راه بى اعتنايى به شبهات و دروغپردازيهاى آنان است.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

رها كردن مشركان و اعتنا نكردن به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است كه خداوند پيامبر(ص) را به آن فرمان مى دهد.

دشمنان اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 3

3- معبود هاى مشركان در قيامت ، به ستيز و دشمنى با پرستشگران خود خواهند پداخت .

و يكونون عليهم ضدًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 1

1- موجودات مورد پرستش مشركان ، دشمن ايشان در صحنه رستاخيز

و إذا حشر الناس كانوا لهم أعداء

دشمنان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 3

3- رانده شدن ذليلانه مشركان به سوى دوزخ ، نمودى از بى ثمر بودن شرك و ضديت معبودهايشان با آنهااست .

و يكونون عليهم ضدًّا . .. يوم نحشر ... و نسوق المجرمين

در آيات پيشين، سخن از بى ثمر بودن پرستش هاى شرك آلود مشركان و تأثير منفى آن بر فرجام اخروى آنان بود; در اين آيه نيز مى تواند بيان مصداقى از همان

معنا باشد; خصوصاً اگر {يوم} در {يوم نحشر} متعلق به {يكونون} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 19 - 1

1 - جبهه توحيد و جبهه شرك ، دو جبهه اى هستند متخاصم و دشمن يكديگر .

هذان خصمان

{هذان} اشاره است به فرقه هاى موحد و مشرك كه در آيه 17 از آنان ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 77 - 5

5 - شرك و توحيد ، دو جبهه متخاصم

فإنّهم عدوٌّ لى إلاّ ربّ الع_لمين

دشمنى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 25 - 11

11 - روابط دوستانه دنيوى مشركان ، در قيامت ، تبديل به نفرت مى شود .

مودّة بينكم . .. ثمّ يوم القي_مة يكفر بعضكم ببعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 6

6- اظهار دشمنى و بيزارى مشركان ، نسبت به معبود هاى دروغين خود در قيامت *

كانوا لهم أعداء و كانوا بعبادتهم ك_فرين

فاعل {كانوا}، ضميرى است كه ممكن است به {الناس} برگردد و مرجع ضمير {هم} نيز ممكن است معبودهاى مشركان باشد كه در آيه قبل، به عنوان مبعودهاى غير الهى از آنها ياد شده است. بر اساس اين دو احتمال، نكته ياد شده استفاده مى شود.

دشمنى با رهبران مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 1

1 - بازگشت به دنيا براى تبرّى از سران شرك و مخالفت كردن با آنان ،

آرزوى مشركان پيرو در صحنه قيامت

و قال الذين اتبعوا لو أن لنا كرّة فنتبرأ منهم

{كرّ} به معناى رجوع و {كرّة} به معناى يكبار رجوع كردن است و مراد از آن، بازگشت به دنيا مى باشد. بنابراين {لو أن لنا كرّة}; يعنى، اى كاش يكبار ديگر به دنيا باز مى گشتيم!

دشمنى با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 30

30 _ جلوگيرى مشركان از ورود مسلمانان به مسجدالحرام ، مايه خشم و كينه مؤمنان نسبت به آنان

و لايجرمنكم شنئان قوم ان صدوكم عن المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 12

12 - تجلى برائت از مشركان ، در انكار شخصيت آنان و دشمنى علنى با ايشان

إنّا برءؤا منكم . .. كفرنا بكم و بدا بيننا و بينكم العدوة

برداشت ياد شده در صورتى است كه {كفرنا بكم} و {بدا بيننا}، بيان تفصيلى و تفسيرى {إنا برءاؤا} باشد.

دشمنى علماى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 101 - 8

8- وجود برخى از افراد آگاه و مغرض ، در ميان مشركان و تكذيب كنندگان پيامبر ( ص )

بل أكثرهم لايعلمون

دشمنى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 105 - 5

5 - همسويى اهل كتاب با مشركان در دشمنى با اسلام و مسلمانان ، امرى شگفت و به دور از انتظار

ما يودّ الذين كفروا من اهل الكتب و لاالمشركين أن ينزل عليكم من خير

آوردن عنوان اهل كتاب براى يهوديان - كه

حكايت از اعتقاد به توحيد، رسالت و . .. دارد - و بيان همسويى آنان با مشركانى كه هيچ يكى از اصول اديان الهى را باور ندارند، اشاره به نامعقول بودن آن پيوند و شگفت آور بودنش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 12،14

12 _ دشمنى مداوم اهل كتاب و مشركان با مسلمانان

و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين اشركوا اذًى كثيراً

14 _ شناعت و زشتى همسويى اهل كتاب با مشركان در دشمنى با مسلمانان

و لتسمعنّ من الّذين اوتوا الكتب من قبلكم و من الّذين اشركوا اذًى كثيراً

نام بردن از يهود و نصارا با وصف اهل كتاب، اشاره به زشتى همسويى و همكارى آنان با مشركان دارد. زيرا اهل كتاب آسمانى بودن، اقتضا مى كند با مشركان ضد توحيد و مخالف برنامه هاى الهى در نبرد باشند ; نه با مسلمانان كه مروّج توحيد و برنامه هاى الهى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 1،3

1 _ يهوديان و مشركان سرسخت ترين دشمن براى مسلمانان

لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا يهود و الذين اشركوا

3 _ دشمنى يهود با مسلمانان بيش از دشمنى مشركان با آنان است .

لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود و الذين اشركوا

تقديم ذكرى {يهود} بر {مشركان} مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 3

3 _ يكسانى عنادورزى و حق ناباورى مشركان، قبل و بعد از ديدن معجزه مورد درخواست

خويش

و نقلب . .. كما لم يؤمنوا به أول مرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 12

12 _ مشركان در صدد محو اسلام و نابودى عموم مسلمانان بوده اند .

كما يقتلونكم كافة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 114 - 8

8 _ مشركان ، دشمنان خدايند .

ما كان للنبى و الذين ءامنوا أن يستغفروا للمشركين . .. أنه عدو للّه تبرأ منه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 40 - 1

1 _ برخى مشركان ، با اينكه آسمانى بودن قرآن را باور داشتند ، به تكذيب آن برمى خاستند .

بل كذبوا . .. و منهم من يؤمن به

اين برداشت مبتنى بر اين است كه: ضمير {هم} _ با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيش _ به تكذيب كنندگان قرآن برگردد و از {يؤمن} زمان حال اراده شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 6

6- پيامبر ( ص ) نسبت به دشمنى ، آزار روحى و تمسخر مشركان و كافران در صورت علنى و آشكارا نمودن دعوت خويش ، نگران بود .

فاصدع بما تؤمر . .. إنا كفين_ك المستهزءين

جمله {إنا كفيناك المستهزءين} احتمال دارد پاسخى باشد در برابر نگرانيهاى پيامبر(ص) كه ممكن بود پس از فرمان آشكار كردن دعوت خود و اعراض از مشركان (فاصدع بما تؤمر . .. و أعرض عن المشركين) بروز كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل -

16 - 27 - 6

6- خصومت مشركان با يكتاپرستان به خاطر اعتقاد شرك آلودشان ، جريانى مستمر بوده است .

أين شركاءى الذين كنتم تش_قّون فيهم

تركيب فعل {كنتم} و {تشاقّون} مفيد ماضى استمرارى و مشعر به معناى ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 3

3- مشركان ، درصدد شكستن قداست خداوند و تحقير عظمت او بودند .

و يجعلون لله ما يكرهون

احتمال دارد غرض مشركان از اسناد چيزى مذموم به خداوند _ كه ناخوشايند خود آنان بود _ نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 9

9- توحيد ربوبى ، از مهم ترين تعاليم قرآن كريم و مشركان داراى حساسيتى شديد نسبت به آن

و إذا ذكرت ربّك فى القرءان وحده ولّوا على أدب_رهم نفورًا

ذكر صفت {ربّ} از ميان ديگر اسما و صفات خداوند، به ضميمه قيد {وحده} (توحيد ربوبى) بيانگر اهميت آن در تعاليم دينى است و روى گردانى نفرت آلود مشركان از طرح آن، نشانگر حساسيت شديد آنان به آن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 76 - 2،3

2- حضور پيامبر ( ص ) در مكه ، براى مشركان غير قابل تحمل بود .

و إن كادوا ليستفزّونك من الأرض ليخرجوك

3- روى آورى مشركان به اعمال خصمانه عليه پيامبر ( ص ) ، در عين تلاش براى عدول دادن آن حضرت از مواضع اصولى و وحيانى خويش

و إن كادوا ليفتنونك . .. و إن كادوا ليستفزّونك

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 8

8- مشركان در قيامت ، پرستش و بندگى معبود هاى ساختگى را انكار كرده و با آنها به ستيز و دشمنى خواهند پرداخت .

سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدًّا

در برداشت ياد شده، مرجع ضمير {يكفرون} و {يكونون} مشركان و مرجع ضمير {بعبادتهم} و {عليهم} الهه دانسته شده و كفر نيز به معناى انكار گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 3

3- پيامبر ( ص ) مواجه با اوج عناد و روى گردانى مشركان و كافران بود .

ق_ل ربّ احكم بالحقّ

از اين كه رسول اكرم(ص) _ با آن كه پيامبرى بسيار مهربان و صبور بود _ متوسل به دعا عليه مشركان و كافران شده است، برداشت ياد شده قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 68 - 1

1 - مخاصمه و ستيزه جويى مشركان با پيامبر ( ص )

و ادع إلى ربّك . .. و إن ج_دلوك

{جدال} (مصدر {جادلوا}) به معناى مخاصمه و ستيزه جويى است. متعلق {جادلوا} حذف شده و تقدير آن چنين است: {و إن جادلوك فى ربّك تدعوهم إليه...; اگر مشركان با تو درباره پروردگار يگانه _ كه آنان را به ايمان آوردن به او و پرستش او دعوت مى كنى _ به نزاع و مخاصمه برخيزند...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 69 - 7

7 - دلدارى خدا به پيامبر ( ص ) ، در برابر ستيزه جويى هاى مشركان

و إن ج_دلوك فقل

اللّه أعلم بما تعملون . اللّه يحكم بينكم يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 20 - 6،11

6 _ خداوند ، مسلمانان صدراسلام را ، به وسيله كارشكنى و دشمنى مشركان و كافران در بوته آزمايش قرار داد .

و جعلنا بعضكم لبعض فتنة أتصبرون

از ديدگاه برخى از مفسران، چون آيه شريفه در مكّه نازل گرديده است و مؤمنان در آن شهر بسيار مورد شكنجه و آزار قرار داشتند و نيز اين آيه در صدد دلدارى به پيامبر(ص) و مؤمنان است، مى توان گفت كه مقصود از {بعضكم} مسلمانان اند.

11 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در برابر كارشكنى ها و حق ناپذيرى كافران و مشركان

و جعلنا بعضكم لبعض فتنة أتصبرون و كان ربّك بصيرًا

يادآورى خداوند به بصيرت و بينايى خود، به پيامبر(ص) پس از ياد كردن از مشركان و آزمايش شدن آنان، مى تواندبراى دلجويى از پيامبر(ص)ومؤمنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 2

2 _ ايستادگى و مقاومت شديد مشركان در برابر دعوت و هدايت پيامبر ( ص )

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 56 - 4

4 _ دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر مخالفت مشركان و كافران و پشتيبانى آنان از يكديگر

و ما أرسلن_ك إلاّ مبشّرًا و نذيرًا

آيه شريفه با توجه به آيه قبل _ كه از مخالفت مشركان و كافران و پشتيبانى آنان از يكديگر عليه دين الهى

سخن به ميان آورده است (و كان الكافر على ربّه ظهيراً) - مى تواند به منظور دلدارى به پيامبر(ص) ادا شده باشد; يعنى، اى پيامبر! نگران مخالفت كافران مباش; زيرا تو تنها مسؤول بشارت و انذار به مردم مى باشى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 8

8 _ عناد و دشمنى ويژه مشركان نسبت به پيامبر ( ص )

قالوا و ما الرحم_ن أنسجد لما تأمرنا

از اين كه مشركان دليل مخالفت خود با سجده بر خداى رحمان را، تنها فرمان پيامبر(ص) دانسته اند، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 68 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت ويژه پروردگار در قبال عنادورزى هاى مشركان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

ذكر آيه {إنّ ربّك. ..} پس از بيان ماجراى موسى و فرعون، داراى اين پيام است كه: اى پيامبر! همان گونه كه خداوند، موسى(ع) را تحت حمايت گرفت و فرعونيان را از ميان برداشت، تو را نيز تحت حمايت ويژه خود قرار داده و دشمنانت را سركوب خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 96 - 1

1 - مشاجره و دشمنى ، گمراهان ( مشركان ) با يكديگر در دوزخ

قالوا و هم فيها يختصمون

ضمير فاعلى در {قالوا} و نيز ضمير {هم}، به {غاوون} بازمى گردد. جمله {و هم فيها يختصمون} حال از ضمير در {قالوا} و {اختصام} (مصدر {يختصمون}) به معناى جدال

و ستيزه كردن است; يعنى، شرك پيشگان گمراه، در حالى كه در دوزخ باهم ستيزه مى كنند، به معبودهايشان خواهند گفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 191 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت و لطف ويژه خداوند در قبال عنادورزى هاى مشركان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

ذكر آيه {إنّ ربّك. ..} پس از بيان ماجراى شعيب(ع) و مردم ايكه،اين پيام را دارد كه اى پيامبر! همان گونه كه خداوند، شعيب(ع) را تحت حمايت خود قرار داد و مردم ايكه را از ميان برداشت; تو را نيز در حمايت ويژه خود قرار خواهد داد و دشمنانت را سركوب خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 9

9 - پيامبر ( ص ) تسليم محض در برابر پروردگار و تأثيرناپذير از خصومت هاى مشركان

و أُمرت أن أكون من المسلمين

با توجه به اين كه در آيات پيشين (از آيه 59 به بعد)، خصومت ها و حق ناپذيرى هاى كافران مطرح بوده، در پى آمدن جمله {و أُمرت أن أكون من المسليمن} مى رساند كه: اى پيامبر! تو تسليم محض در برابر خدا باش و به گفتار ناهنجار كافران بها مده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 10

10 - مشركان ، در صدد تحقير شخصيت پيامبر ( ص ) در ميان مردم بودند .

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل

آوردن اسم اشاره {ه_ذا} و نكره

بودن {رجل} _ كه تنوين آن براى تحقير است _ دلالت بر نكته ياد شده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 4 - 4

4 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت ها و دشمنى هاى كافران و مشركان لجوج

و إن يكذّبوك فقد كذّبت رسل من قبلك

يادآورى تكذيب شدن پيامبران گذشته براى رسول اكرم(ص)، مى تواند به منظور دلدارى ايشان و توصيه به صبر و پايدارى به آن حضرت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 27 - 2

2 - گفت و گوى اعتراض آميز و خصومت گونه مشركان فريب خورده با پيشوايان فريب كار خود بر سر راه دوزخ

و قفوهم . .. و أقبل بعضهم على بعض يتساءلون

مقصود از {على بعض} _ به قرينه سه آيه بعد (و ما كان لنا عليكم من سلطان و. ..) _ پيشوايان فريب كاراند. بر اين اساس، گفت و گوى مشركان با پيشوايان شان از سر اعتراض و خصمانه خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 175 - 5

5 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى كافران و مشركان معاند

فتولّ عنهم . .. و أبصرهم فسوف يبصرون

از لحن آيه شريفه استفاده مى شود كه خداوند در صدد دلدارى دادن به پيامبراسلام(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 179 - 5

5 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت

هاى كافران و مشركان معاند

و تولّ عنهم . .. و أبصر فسوف يبصرون

از لحن آيه شريفه استفاده مى شود كه خداوند درصدد دلدارى دادن به پيامبراسلام(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 16

16 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ستيزى و دشمنى مشركان و تهديد آنان به كيفر و عذاب

أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

از تعليم خداوند به پيامبر(ص)، مبنى بر درخواست داورى از او درباره مشركان حق ستيز، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 8

8 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان اندك او ، در برابر كارشكنى ها و دشمنى هاى كافران و مشركان

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. إن فى صدورهم إلاّ كبر ما هم بب_لغيه

از اين آيه و آيات قبل و بعد آن، استفاده مى شود كه خداوند درصدد دلدارى به پيامبر(ص) و ايمان آورندگان اندك به آن حضرت در مكه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 19 - 4

4 - مشركان و تكذيب كنندگان رسالت پيامبران ، دشمنان خدا هستند .

فإن أعرضوا فقل أنذرتكم . .. يحشر أعداء اللّه إلى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 4

4 - مسلمانان در مكه ، مواجه با حركت هاى ايذايى و خصمانه مشركان و در انديشه مقابله با آنان

قل للذين ءامنوا

يغفروا للذين لا يرجون أيّام اللّه

فرمان الهى به غفران و چشم پوشى، از دو واقعيت تاريخى خبر مى دهد: 1_ حركت هاى ايذايى مشركان مكه; 2_ راه يافتن انديشه انتقام و مقابله به مثل در ذهن مؤمنان.

دشمنى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 9

9 _ مشركانى كه صرفاً براى مجادله در محضر پيامبر(ص) حاضر مى شدند، در نهايت عناد و لجاجت قرار داشتند.

حتى إذا جاءوك يجدلونك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 5

5 _ دشمنى و كينه توزى شديد مشركان صدر اسلام نسبت به مسلمانان

كيف و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 1،3

1 _ شرك پيشگان صدر اسلام ، درباره هيچ مؤمنى به رعايت حق خويشاوندى ، ملتزم نبودند .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً

{رقبة} و {رُقبان} (مصدر يرقبون) به معناى حفظ و نگهدارى و {إلّ} به معناى قرابت و خويشاوندى است. قابل ذكر است كه لفظ {مؤمن} و {إلّ} هر دو نكره در سياق نفى و مفيد عمومند; يعنى، مشركان درباره هيچ مؤمنى حرمت قرابت و خويشاوندى را نگه نمى دارند.

3 _ دشمنى و كينه توزى سخت مشركان صدر اسلام نسبت به مؤمنان

لايرقبون فى مؤمن إلّاً و لاذمة

{إلّ} به معناى قرابت و خويشاوندى و {ذمة} به معناى عهد و پيمان است ; يعنى، مشركان درباره هيچ مؤمنى، نه رعايت حق خويشاوندى مى كنند و نه بر عهد و ميثاق خود با وى پايبند مى

مانند و اين بيانگر دشمنى و كينه شديد مشركان نسبت به مؤمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 6

6 _ مشركان ، در راستاى خاموش كردن آواى توحيد ، تصميم گرفته بودند پيامبر اكرم ( ص ) را از مكه اخراج كنند .

و همّوا بإخراج الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 1 - 4

4- مشركان صدراسلام از سر عناد و از روى استهزا ، خواهان تحقق زودرس وعده هاى الهى ( عذاب ، غلبه اسلام و قيامت ) بودند .

أتى أمر الله فلاتستعجلوه

محتمل است مخاطب {لاتستعجلوه} مشركانى باشد كه خواهان تحقق وعده هاى الهى بودند، و از آن جايى كه معمولاً كسى خواهان پيروزى دشمن و شكست و خذلان خويش نيست، مى توان گفت: تعجيل مشركان براى آمدن عذاب، از سر عناد و تمسخر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 1،2

1- مجادله خصمانه برخى از مشركان عصر بعثت ، عليه انديشه توحيد و يكتاپرستى

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

{جدال و مجادلة} (مصدر {يجادل}) به معناى برخورد خصمانه با يك رأى و اعتقاد است. قيد {فى الله} مى رساند كه انديشه توحيد ربوبى _ كه از سوى پيامبر(ص) در ميان مردم تبليغ مى شد _ خشم گروهى از اهل شرك را برانگيخته بود و آنان به منظور جلوگيرى از نفوذ آن فكر، به مبارزه با آن حضرت پرداختند و عليه آن انديشه، جدال خصمانه كردند.

2- سرزنش گروهى از مشركان عصر بعثت

از سوى خدا ، به خاطر بحث و جدل جاهلانه آنان درباره خدا

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 8 - 2

2 - مجادله خصمانه برخى از مشركان عصر بعثت ، عليه انديشه توحيد و يكتاپرستى

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

{جدال و مجادلة} (مصدر {يجادل}) به معناى برخورد خصمانه با يك رأى و اعتقاد است. قيد {فى اللّه} مى رساند كه انديشه توحيد ربوبى _ كه از سوى پيامبر(ص) تبليغ مى شد _ خشم گروهى از اهل شرك را برانگيخته بود و آنان براى جلوگيرى از نفوذ آن در افكار و انديشه هاى مردم، با آن به مبارزه برخاستند و در ردّ و انكار آن به بحث و جدل خصمانه روى آوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 72 - 3

3 - تعصب كوركورانه و جاهلانه مشركان صدراسلام نسبت به مرام شرك ، و خشم و كينه آنان نسبت به معارف الهى قرآن

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت تعرف فى وجوه الذين كفروا المنكر

{منكر} (مرادف {انكار}) مصدر ميمى و به معناى ناخرسندى و كراهت است; يعنى، هر گاه آيات روشن ما بر آنان تلاوت شود، آثار كراهت و ناخشنودى را در چهره كافران تشخيص مى دهى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 159 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حمايت ها و الطاف ويژه خداوند در قبال عنادورزى هاى مشركان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و

إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

با توجه به بيان سرگذشت صالح(ع) و ثموديان و فرجام هلاكت بار آنان در آيات پيشين و تعريض آيه قبل به حق ناپذيرى اكثريت مشركان صدر اسلام، در اين آيه خطاب را متوجه پيامبر(ص) نموده و مى فرمايد: اى پيامبر! تو از اين بابت نگران نباش; زيرا ما با قدرت قاهر و شكست ناپذير خود، دشمنانت را سركوب خواهيم كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 25 - 4

4 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت ها و دشمنى هاى كافران و مشركان لجوج

و إن يكذّبوك فقد كذّب الذين من قبلهم جاءتهم رسلهم

يادآورى تكذيب پيامبران گذشته براى پيامبراسلام، مى تواند به منظور دلدارى به ايشان و نيز توصيه به صبر و پايدارى به آن حضرت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 2

2- حق پوشى ، كارشكنى در طريق دين و پيامبرستيزى ، ويژگى مشركان عصر نزول

إنّ الذين كفروا و صدّوا عن سبيل اللّه و شاقّوا الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 9 - 12

12 - مشركان صدراسلام ، اصلى ترين دشمن اسلام بودند .

ليظهره على الدين كلّه و لو كره المشركون

با اين كه غير از مشركان، پيروان اديان ديگر نيز از پيشرفت اسلام ناخرسند بوده و با آن خصومت داشتند; اختصاص به ذكر يافتن مشركان در آيه شريفه، نشان دهنده مطلب ياد شده است.

دشمنى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال

- 8 - 13 - 2

2 _ مخالفت و دشمنى مشركان مكه با خدا و رسول او مايه فرمان الهى به سركوبى و نابودى آنان

ذلك بأنهم شاقوا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 17

17- مشركان مكه ، با اشاعه فكر جبرگرايى ، درصدد اثبات عبث بودن بعثت انبيا بودند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. فهل على الرسل إلاّ ا

عبارت {فهل على الرسل إلاّ البلاغ المبين} پس از بيان اعتقادات مشركان، مى تواند جوابى براى آنان باشد; با اين توضيح كه مشركان مى خواستند با استناد ايمان و كفر به خداوند، بيان كنند كه با چنين امرى، جايى براى آمدن انبيا نيست و خداوند با {فهل على الرسل. ..} جواب آنان را مى دهد كه آمدن پيامبران، بيهوده نيست و براى ابلاغ پيام الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 44 - 2

2 - مشركان مكه ، مردمى عناد پيشه و بهانه جو بودند .

و لو جعلن_ه قرءانًا أعجميًّا لقالوا لولا فصّلت ءاي_ته ءاْعجمىّ و عربىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 2

2 - مشركان مكه ، با نبوت پيامبر ( ص ) و پيام توحيدى آن حضرت در ستيز بودند ، نه منكر وجود آفريدگار عزيز و داناى جهان .

و لئن سألتهم . .. ليقولنّ خلقهنّ العزيز العليم

با توجه به آيات پيشين _ كه نوعى خطاب و عتاب نسبت به منكران پيامبر(ص) دارد

_ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 8

8 - مشركان مكه ، مردمانى ستيزه جو و بى منطق

بل هم قوم خصمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 2 - 1

1 - اقدام مشركان مكه به كينه توزى و آزار مسلمانان ، در صورت دست يافتن بر ايشان

إن يثقفوكم يكونوا لكم أعداء و يبسطوا إليكم أيديهم و ألسنتهم بالسوء

{ثقف} (مصدر {يثقفون}) به معناى رسيدن به چيزى و دست يافتن به آن است.

دعاى خالصانه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 41 - 4

4 _ خداوند برطرف كننده عذاب و سختى از مشركان، پس از توجه و دعاى خالصانه آنان

بل إياه تدعون فيكشف ما تدعون إليه

دعاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 6

6 _ نيايش خالصانه شرك پيشگان به درگاه خداوند ، به هنگام گرفتارى ها و مصايب ، دليلى روشن بر پوچى انديشه شرك و حقانيت توحيد ربوبى

و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا

روى سخن در اين سوره با مشركان مكه است و آيه شريفه در مقام بيان يكى از دليلهاى روشن توحيد ربوبى و پوچى انديشه شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 23 - 1

1 _ دعاى خالصانه و بى شائبه مشركان مورد اجابت خداوند

دعوا اللّه مخلصين له الدين . .. فلما أنجيهم إذا هم يبغون

تفريع جمله {أنجاهم} بر {دعوا

اللّه مخلصين له الدين} مى تواند بيانگر برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 65 - 1

1 - مشركان به هنگام حادثه اى مخاطره آميز در دريا ، خداوند را مخلصانه مى خوانند .

فإذا ركبوا فى الفلك دعوا اللّه مخلصين له الدّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 33 - 4

4 - مشركان نيز ، براى نجات خود از سختى ها و ناملايمات ، به خداوند روى مى آورند و به درگاه او دعا مى كنند .

المشركين . .. و إذا مسّ الناس ضرّ دعوا ربّهم

{ال} در {الناس} مى تواند عهد باشد و مراد از آن، مشركانى باشد كه در آيات قبل از آنها سخن گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 14 - 2

2 - دعا و درخواست مشركان از معبود هاى خويش

و الذين تدعون من دونه . .. إن تدعوهم لايسمعوا دعاءكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 6

6 - نيايش خالصانه شرك پيشگان به درگاه خداوند ، هنگام گرفتارى و مصيبت ها ، دليلى روشن بر پوچى انديشه شرك و حقانيت توحيد ربوبى

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه منيبًا إليه

روى سخن در اين سوره، با مشركان مكه است و آيه شريفه در مقام بيان يكى از دلايل روشن بر اثبات توحيد الهى و پوچى انديشه شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 49 -

6

6 - نيايش شرك پيشگان به درگاه خداوند ، هنگام گرفتارى و مصيبت ها ، دليلى روشن بر پوچى انديشه شرك و حقانيت عقيده توحيدى

فإذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعانا

برداشت ياد شده از آن جا است كه مخاطبان آيه شريفه، مشركان مكه هستند و اين آيه، در مقام بيان يكى از دلايل روشن بر اثبات توحيد الهى و پوچى انديشه شرك است.

دعاى مشركان قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 2

2 _ مشركان قريش پيش از جنگ بدر با نيايش به درگاه خداوند ، خواهان پيروزى حاميان دين حق شدند .

إن تستفتحوا فقد جاءكم الفتح

جمله {إن تستفتحوا} اشاره دارد به دعاى مشركان پيش از جنگ بدر كه آنان با پندار حقانيت خويش از خداوند خواستند تا حاميان دين حق را در اين نبرد پيروز گرداند.

دعوت از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 73 - 6

6 _ دعوت خداوند از مشركان و قائلان به تثليث جهت گرايش به توحيد و يكتاپرستى

ما من اله الا اله وحد و إن لم ينتهوا عما يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 4

4 _ خداوند ، فراخوان كفار و مشركان به توبه ( ترك آيين شرك و پذيرش اسلام )

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم . .. و يتوب اللّه على من يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 51 - 5

5 _ خداوند ، مشركان را از پافشارى بر كفر برحذر داشته

و به آنان هشدار داد كه تا پيش از نزول عذاب استيصال ، متنبه شده و ايمان بياورند .

أثم إذا ما وقع ءامنتم به ءالئن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 14 - 10

10_ خداوند ، با توجه دادن مشركان به الهى بودن قرآن ، آنان را به پذيرش اسلام و قرآن دعوت كرد .

فإلّم يستجيبوا لكم فاعلموا . .. فهل أنتم مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 2

2- دعوت خداوند از مشركان ، براى مطالعه و دقت در پديده هاى مادى و گردش سايه هاى آنها

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له

مرجع ضمير {يروا} در اين برداشت {مشركان} مى باشد كه در آيات قبل از آنان سخن به ميان آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 7

7 - خداوند ، به پيامبر ( ص ) دستور داد كه از مشركان بخواهد به جاى ستيزه جويى با وى و مخالفت با حدود و مقررات الهى ، به سوى خداى يگانه بازگردند و به پرستش او برخيزند .

فلاين_زعنّك فى الأمر و ادع إلى ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 73 - 2

2 - فراخوانى مشركان براى استماع ضرب المثل خداوند ، در تبيين سستى بنيان انديشه شرك

ي_أيّها الناس ضرب مثل فاستمعوا له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 10

10 - خداوند ، خواهان

دليلى قاطع و قانع كننده از سوى مشركان براى عقيده نارواى شرك

أءل_ه مع اللّه قل هاتوا بره_نكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 64 - 3

3 - فراخواندن مشركان از سوى خداوند ، براى يارى خواستن از معبودهايشان در قيامت .

و قيل ادعوا شركاءكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 11 - 4

4 - خداوند ، مشركان را به ارائه مخلوقات معبودان شان ، فرا مى خواند .

فأرونى ماذا خلق الذين من دونه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 4

4 - خداوند ، فراخوان مشركان به مطالعه درباره مسخّر بودن موجودات و نعمت هاى فراوان خدادادى جهت راه يافتن به توحيد

ه_ذا خلق اللّه فأرونى ماذا خلق الذين من دونه. .. ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور فراخوان مشركان به آزمودن ناتوانى خدايانشان از طريق دعاى خود

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 40 - 2

2 - پيامبر ( ص ) كافران و مشركان معاند را به مقابله فرا خواند و به شكست ذلت بار ( چون شكست روز بدر ) تهديد كرد .

من يأتيه عذاب يخزيه

بيشتر مفسران بر اين ديدگاه اند كه مقصود از عذاب خواركننده در دنيا، شكست كافران و مشركان معاند در جنگ ها (همچون

جنگ بدر) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 12 - 2

2 - عذاب شدن كافران و مشركان در قيامت ، پس از اتمام حجت و دعوت شدن آنان به ايمان از سوى خداوند

ذلكم بأنّه إذا دعى اللّه وحده كفرتم و إن يشرك به تؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 19 - 2

2 - فراخوانى مشركان از سوى خداوند ، به انديشه و تأمل درباره پوچى مكتب شرك

أفرءيتم اللّ_ت و العزّى

از واژه {أفرأيتم} مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 43 - 3

3 - فراخوانده شدن كافران و مشركان به سجده و خضوع در برابر خداوند در دنيا و امتناع آنان از اين كار

و قد كانوا يدعون إلى السجود و هم س_لمون

دعوت از مشركان پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 6

6 _ سران شرك و كفر با دعوت پيروانشان به چشيدن از عذاب مضاعف دوزخ، آنان را سرزنش و ملامت مى كنند.

ربنا هؤلاء أضلونا . .. فذوقوا العذاب بما كنتم تكسبون

{ال} در كلمه {العذاب} عهد ذكرى است و اشاره به همان عذاب مضاعف دارد كه از {لكل ضعف} استفاده مى شود.

دعوت از مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 10

10- دعوت خداوند از مشركان مكه براى تفحص و تحقيق از عالمان ، جهت به دست آوردن حقانيت وحى به انسان

و ما أرسلنا

من قبلك إلاّ رجالاً . .. فسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

مخاطب فعل {فسئلوا} به قرينه آيات قبل _ كه درباره مشركان بود _ مى تواند مشركان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 8

8- دعوت خداوند از مشركان مكه ، مبنى بر پرسش از آگاهان در زمينه بشر بودن پيامبران پيشين

فس_لوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ترك مناظره و منازعه با مشركان لجوج مكه و دعوت ايشان به مسالمت اجتماعى با مسلمانان

فاصفح عنهم و قل سل_م

با توجه به مفهوم {سلام} كه به معناى مسالمت است، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

دعوت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 14

14 _ مشركان ، دعوت كنندگان به آتش جهنّم

اولئك يدعون الى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 18

18 _ مشركان، مرتدان متحير را به شرك دعوت مى كنند و خود را هدايت يافته مى پندارند.

له أصحب يدعونه إلى الهدى ائتنا

مراد از {اصحاب}، بنا بر يك احتمال، مشركان و منحرفانى هستند كه مرتدان را تشويق مى كنند و به جانب خود سوق مى دهند و راه خود را طريق هدايت مى شمارند.

دعوتهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 64 - 1

1 - درخواست تهديدآميز و آمرانه مشركان از پيامبراسلام ( ص

) به عبادت معبودهايى جز اللّه

قل أفغير اللّه تأمرونّى أعبد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 65 - 2

2 - هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) ، درباره تن دادن به درخواست مشركان مبنى بر عبادت غير او

قل أفغير اللّه تأمرونّى أعبد . .. لئن أشركت ليحبطنّ عملك

از ارتباط اين آيه با آيه قبل _ كه در آن مشركان از پيامبر(ص) خواسته بودند كه غيرخدا را عبادت كند _ برداشت بالا به دست مى آيد.

دفع زيان از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 5

5 _ مشركان به اميد جلب منفعت و دفع ضرر از خويش ، به بت پرستى روى آورده بودند .

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

يادآورى بى تأثير بودن معبودها از سودرسانى و دفع ضرر از پرستندگانشان، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه مشركان، به همين انگيزه به بت پرستى و شرك روى آورده بودند.

دلايل بت پرستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 11

11 _ مشركان مى پنداشتند امنيت آنان با پرستش بتها و ديگر معبودها تأمين مى گردد.

فأى الفريقين أحق بالأمن

دلايل سرزنش مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 5 - 4

4- سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به سبب روى گرانى از درگاه او و توجه به عناصرى عاجز و ناتوان

من أضلّ ممّن يدعوا من دون اللّه من لا يستجيب له إلى يوم القي_مة و

هم عن دعائهم غ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 9

9- توبيخ مشركان و كافران از سوى خدا ، به خاطر استكبارشان در برابر قرآن

قل أرءيتم إن كان من عند اللّه و كفرتم به . .. و استكبرتم

دلايل كفر مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 3

3- تنها دستاويز مشركان مكه براى ايمان نياوردن به پيامبر اسلام ( ص ) ، بشر بودن آن حضرت بود .

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

دلايل مهلت به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 3

3- تأثير فزون تر وسوسه هاى شيطانى در مشركان و افزايش گمراهى آنان بر اثر مهلت هاى الهى ، دليل شتاب نورزيدن خداوند در عذاب آنان

فلاتعجل عليهم

{لاتعجل} به وسيله {فاء} بر آيات پيشين (نظير {فليمدد له الرحمن مدّاً} و {تؤزّهم أزّاً}) تفريع شده است; يعنى، حال كه تأخير عذاب مايه افزايش گمراهى مشركان و فزونى فريب هاى شيطانى است، چه ضرورتى در تعجيل عذاب است؟ جمله {إنّما . ..} نيز كه تعليل براى {فلاتعجل عليهم} است، همين نكته را تأكيد مى كند; زيرا بر انبوه تر شدن مدارك عذاب مشركان دلالت دارد.

دنياطلبى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 100 - 6

6- مشركان ، حتى در صورت برآورده شدن خواسته هاى مادى شان و داراى امكانات فراوان بودن ، از انفاق آن إبا مى كردند . *

لن نؤمن لك حتى تفجر لنا .

.. قل لو أنتم تملكون خزائن رحمة ربّى إذًا لأمسكتم

اينكه خداوند در آيات قبل، خواسته هاى مادى مشركان (برخوردارى از چشمه و . ..) را از پيامبر(ص) مطرح كرد و در اين آيه، از بخل آنان در صورت برخوردارى از امكانات فراوان سخن مى گويد، مى تواند به خاطر نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 40 - 3

3- ربوبيّت پروردگار ، مقتضى سلب نعمت از فخر فروشان و مشركان دل بسته به دنيا واعطاى نعمتى افزون تر به موحدان است ،

فعسى ربّى أن يؤتين خيرًا من جنّتك و يرسل عليها حسبانًا من السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 6

6- گزارش خداوند از صحنه قيامت و حشر مشركان ، تسليت و دل جويى از پيامبر ( ص ) در برابر انكار ها و دنياپرستى آنان است .

و الب_قي_ت الص_لح_ت خير عند ربّك . .. و ترى الأرض ... على ربّك

خطاب در {ربّك} و {ترى} به پيامبر(ص) است اين گونه خطاب در دل آياتِ مربوط به قيامت مشركان، نوعى تسلى دادن به پيامبر(ص) در برابر انكار آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 60 - 9

9 - نكوهش خداوند از مشركان بهانه جو ، به خاطر انتخاب نابخردانه آنان ( انتخاب زندگى دنيوى به بهانه از دست دادن سعادت اخروى )

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا . .. و ما أوتيتم من شىء فمت_ع الحيوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

18 - نجم - 53 - 29 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مكلف به اعراض از مشركان دنيامحور و خداگريز

فأعرض عن من تولّى عن ذكرنا و لم يرد إلاّ الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 1

1 - افق ديد و نگرش مشركان خداگريز ، محصور در محدوده دنيا و مظاهر آن

و لم يرد إلاّ الحيوة الدنيا . ذلك مبلغهم من العلم

{ذلك} اشاره به دنياگرايى مشركان دارد; يعنى، دنياگرايى منتهاى دانش آنان است.

دنياطلبى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 9 - 4،5،6

4 _ مشركان صدر اسلام ، مردمانى دنياطلب بودند .

اشتروا بأيت اللّه ثمناً قليلا

5 _ دنياطلبى مشركان صدر اسلام ، عامل مبارزه آنان با اسلام و قرآن

اشتروا بأيت اللّه ثمناً قليلا

6 _ شرك پيشگان صدر اسلام ، به خاطر تأمين و حفظ منافعِ مادى خود ، مردم را از گرويدن به اسلام و سلوك راه خدا باز مى داشتند .

اشتروا بأيت اللّه ثمناً قليلا فصدوا عن سبيله

آيه فوق _ به قرينه آيات قبل درباره مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 15 - 8

8_ مشركان عصر بعثت به خاطر دنيا طلبى و تجمل گرايى ، قرآن را نپذيرفته و آن را ساخته دست پيامبر ( ص ) قلمداد مى كردند .

أم يقولون افتري_ه . .. من كان يريد الحي_وة الدنيا و زينتها

بيان پيامدهاى دنياخواهى و تجمل گرايى، پس از دعوت به توحيد و اقامه برهانى روشن براى آن،

اشاره به ريشه هاى اصرار مشركان به كفرورزى دارد; يعنى، اينكه مشركان با وجود دليلى روشن بر حقانيت قرآن، حقايق مطرح شده در آن را نمى پذيرند به دليل دنياخواهى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 13 - 2

2 - مشركان صدر اسلام ، مردمى سخت غافل و به دور از تعاليم بلند وحى و سرگرم به زندگى پست دنيايى

و إذا ذكّروا لا يذكرون

پندناپذيرى مشركان، يا به سبب غفلت شديد آنان از معارف بلند الهى بود و يا به اين دليل بود كه آنان _ على رغم شناخت تعاليم وحى و پيامبر(ص) _ مردمى لجوج و حق ناپذير بودند. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

دنياطلبى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 29 - 1

1 _ مشركان لجاجت پيشه مكه، منكر قيامت و هر گونه زندگى جز زندگانى دنيا بودند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 3

3- مشركان مكه ، از مفاهيم عالى قرآن غافل بوده و به زخارف دنيا چشم دوخته بودند .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل فأبى . .. و قالوا لن نؤمن لك حتى ... أو

دوستى با رهبران مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 169 - 9

9 - شيطان ، وادار كننده انسان ها به شركورزى و ترغيب كننده آنها به دوستى با سران شرك و پيروى از آنان *

و

من الناس من يتخذ من دون اللّه أنداداً . .. إنما يأمركم بالسوء و الفحشاء

از مصداقهاى مورد نظر براى {سوء} و {فحشاء} به قرينه آيات قبل، شرك ورزى و . .. است.

دوستى با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 1،6

1 _ بسيارى از بنى اسرائيل عصر پيامبر ( ص ) داراى روابط دوستانه با مشركان مكه و پذيراى ولايت آنان بودند .

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

بنا به گفته برخى از مفسران مراد از {الذين كفروا} مشركان مكه مى باشد.

6 _ پذيرش ولايت مشركان و دوستى با آنان از جمله اعمال ناپسند و رايج در بين انبوهى از يهوديان عصر پيامبر ( ص )

لبئس ما كانوا يفعلون. ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

جمله {يتولون الذين كفروا} مصداقى براى جمله {لبئس ما كانوا يفعلون} است. وبه قرينه آيه 82 (و لتجدن اقربهم مودة ...) كه مسيحيان را دوستار مسلمانان معرفى كرده است، معلوم مى شود، مراد از بنى اسرائيل در اين بخش از آيات، يهوديان است.

دوستى با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 17

17 - اقدام برخى از مهاجران ، به برقرارى رابطه سرّى و دوستانه با مشركان مكه

تسرّون إليهم بالمودّة

با توجه به شأن نزول آيه شريفه، مطلب بالا استفاده مى شود.

دوستى دنيوى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 25 - 11

11 - روابط دوستانه دنيوى مشركان ، در قيامت ، تبديل به نفرت مى شود .

مودّة بينكم . .. ثمّ

يوم القي_مة يكفر بعضكم ببعض

دين ستيزى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 2

2- حق پوشى ، كارشكنى در طريق دين و پيامبرستيزى ، ويژگى مشركان عصر نزول

إنّ الذين كفروا و صدّوا عن سبيل اللّه و شاقّوا الرسول

ذكر بى ياورى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 5

5- صحنه بيهوده بودن استمداد مشركان از معبود هاى خود در قيامت ، صحنه اى شايان فراگيرى و به خاطر سپردن است .

و يوم يقول نادوا شركاءى . .. فلم يستجيبوا لهم

{يوم} مفعول براى فعل مقدرى مانند {اُذكروا} است ;يعنى، {به ياد آن روز باشيد كه . ..}.

ذكر فرجام مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 109 - 4

4_ مطالعه در تاريخ اقوام مشرك و توجه به فرجام شوم آنان ، راهى براى پى بردن به بطلان شرك و نبود توان و نيرو در معبود هاى ساختگى است .

فلاتك فى مرية مما يعبد ه_ؤلاء

ذكر مؤاخذه اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 62 - 1

1 - صحنه روبه رو شدن اهل شرك با مؤاخذه خداوند در روز رستاخيز ، صحنه اى شايان توجه و يادآورى

و يوم يناديهم فيقول أين شركاءى

{يوم} در {يوم يناديهم} مفعول براى فعل محذوف {اذكر} است; يعنى، {اذكر يوم يناديهم. ..}.

ذكر مؤاخذه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 65 - 1

1 - مواجه

شدن اهل شرك با بازخواست خداوند در روز رستاخيز ، امرى قابل توجه و شايان يادآورى

و يوم يناديهم

{يوم} در {يوم يناديهم} مفعول براى {اذكر} محذوف است; يعنى، {و اذكر يوم يناديهم. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 74 - 1

1 - صحنه روبه رو شدن اهل شرك با مؤاخذه خداوند در روز رستاخيز ، صحنه اى شايان توجه و يادآورى

و يوم يناديهم فيقول أين شركاءى

{يوم} در {يوم يناديهم} مفعول براى فعل محذوف {اذكر} است; يعنى، {اذكر يوم يناديهم. ..}.

ذلت اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 6

6 _ بازخواست ذلتبار مشركان و ستمگران در روز قيامت، نشانگر محروميت آنها از سعادت و رستگارى است.

إنه لايفلح الظلمون. و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين أشركواأين شركاؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 24 - 7

7 _ پيامبر اكرم(ص) هم اكنون شاهد سرنوشت ذلتبار مشركان در قيامت*

انظر كيف كذبوا على أنفسهم و ضل عنهم ما كانوا يفترون

فعل {انظر} خطاب به پيامبر(ص) است. توجه به گزينش اين مخاطب ويژه، اين احتمال را كه پيامبر(ص) در دنيا نيز با چشم ملكوتى خود شاهد صحنه هاى قيامت هستند، تقويت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 1،9

1- خداوند ، مشركان توطئه گر عليه دين را علاوه بر عذاب دنيوى ، در قيامت به صورت تحقيرآميزى خوار خواهد ساخت .

قد مكر الذين من قبلهم . .. و أت_هم العذاب ... ثمّ

يوم القي_مة يخزيهم و يقول أين

{خزى} در لغت به معناى شكست و ذلت است. اين حالت گاهى از ناحيه خود شخص عارض مى شود و گاهى از سوى ديگرى. در صورتى كه از سوى ديگرى باشد، همراه با خفت و تحقير است.

9- بازخواست مشركان در قيامت درباره خدايان ادعايى شان ، نمودى از خوارى و ذلت اخروى آنان است .

ثمّ يوم القي_مة يخزيهم و يقول أين شركاءى الذين كنتم تش_قّون فيهم

{واو} در {و يقول} عاطفه است و مى تواند عطف تفسيرى باشد. بنابراين {مورد مؤاخذه قرار گرفتن مشركان} نمودى از ذلت و تحقير آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 3

3- رانده شدن ذليلانه مشركان به سوى دوزخ ، نمودى از بى ثمر بودن شرك و ضديت معبودهايشان با آنهااست .

و يكونون عليهم ضدًّا . .. يوم نحشر ... و نسوق المجرمين

در آيات پيشين، سخن از بى ثمر بودن پرستش هاى شرك آلود مشركان و تأثير منفى آن بر فرجام اخروى آنان بود; در اين آيه نيز مى تواند بيان مصداقى از همان معنا باشد; خصوصاً اگر {يوم} در {يوم نحشر} متعلق به {يكونون} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 2

2 - اقرار ذليلانه مشركان در تنگناى دوزخ ، به ربوبيت و پروردگارى خداوند

قالوا ربّنا غلبت . .. قومًا ضالّين

{غلبة} (مصدر {غلبت}) به معناى چيره شدن است. {شقوة} معادل {شقاوة} و در مقابل سعادت است. در اين جا مراد از شقاوت، عوامل و اسباب آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

12 - فرقان - 25 - 69 - 7

7 _ گناه شرك ، آدم كشى و زنا ، در پى دارنده عذاب طولانى و خواركننده در قيامت

و يخلد فيه مهانًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 18 - 2

2 - مشركان و منكران قيامت ، با وضعيتى ذلّت بار و تحقير شده در روز قيامت زنده خواهند شد .

و أنتم دخرون

{داخر} (مفرد {داخرون}) به معناى {صغير} و {ذليل} است و جمله {أنتم داخرون} حال براى فاعل فعل مقدّر (تبعثون) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 43 - 1،2

1 - ظهور و بروز ذلّت و ترس ، در ديدگان كافران و مشركان در عرصه قيامت

خ_شعة أبص_رهم

2 - ذلّت و خوارى ، تمامى وجود كافران و مشركان را در قيامت فرا مى گيرد .

ترهقهم ذلّة

ذلت دنيوى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 2

2 - پيشگويى خداوند ، از حقارت و ذلّت سران مشرك مكه در دنيا *

لهم عذاب مهين . من ورائهم جهنّم

برداشت بالا بدان احتمال است كه تعبير {لهم عذاب مهين} ناظر به دنيا و {من ورائهم. ..} ناظر به آخرت باشد.

ذلت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 6

6 _ مشركان ، مردمى ذليل ، حقير و بى بهره از عزتند .

و لا يحزنك قولهم إن العزة للّه جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16

- 1 - 1

1- صدور فرمان پيروزى اسلام و توحيد و خذلان شرك و مشركان از جانب خداوند

أتى أمر الله فلاتستعجلوه سبح_نه و تع_لى عمّا يشركون

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {أمر} به معناى فرمان باشد; اما اينكه فرمان در باره چه چيزى است، ذيل آيه (سبحانه و تعالى عما يشركون) مى تواند قرينه باشد بر اينكه آن امر در باره شرك و شكست و خذلان آن و پيروزى توحيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 9

9- قرآن پيشاپيش از سرخوردگى سريع مشركان و ناكامى آنان در رسيدن به آرزوى عزّت و ثروت ، و ضديّت آنان با معبود هاى موهوم خويش ، خبر داده است .

سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدًّا

قرينه اى وجود ندارد كه موجب انصراف آيه به وضعيت قيامت مشركان باشد; بنابراين بعيد نيست مراد آيه، اخبار از آينده نزديك مشركان مكه و روگردانى آنان از شرك و بت پرستى باشد. در اين برداشت، ضمير فاعلى {سيكفرون} و {يكونون} به مشركان بازگشت داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 10،11

10 - ذلت و شكست ، سرنوشت محتوم جبهه شرك و ضد توحيد

و من الناس من يج_دل . .. له فى الدنيا خزى

11 - نويد عزت و پيروزى به اهل ايمان و شكست و خوارى كافران و مشركان صدراسلام

و من الناس من يج_دل. .. ثانى عطفه... له فى الدنيا خزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 177 - 2

2 - كافران

و مشركان ، به وقت نزول عذاب الهى بر آنان ، در وضعيت بسيار بد و اسفبارى قرار خواهند گرفت .

فإذا نزل بساحتهم فساء صباح المنذرين

ذلت مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 9،12

9 _ تهديد خداوند به مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، به شكست خفت بار و خواركننده در صورت تسليم نشدن و پاى فشردن بر شرك و كفر

و اعلموا أنكم غير معجزى اللّه و أن اللّه مخزى الكفرين

{اخزاء} (مصدر مخزى) به معناى خوار و خفيف كردن است. به كارگيرى اسم فاعل به جاى فعل در جمله {و أن اللّه مخزى الكافرين} بيانگر سنت قطعى خداوند درباره شكست كفر و كفرپيشگان بوده و تهديدى براى مشركان پيمان شكن مى باشد.

12 _ نويد خدا به مسلمانان صدر اسلام به امداد هاى غيبى و شكست ذلت بار شرك پيشگان پيمان شكن

و اعلموا . .. أن اللّه مخزى الكفرين

تهديد مشركان پيمان شكن صدر اسلام به شكست و خوارى در واقع نويدى بود به مسلمانان به اينكه در صورت شروع جنگ، خداوند آنان را با امدادهاى غيبى خود كمك فرموده و پيروز خواهد كرد.

رد آرزوى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 24 - 2

2 - ناكامى مشركان ، در برآمدن آرزو ها و خواسته هاى شان از بت ها

أفرءيتم اللّ_ت و العزّى . .. أم للإنس_ن ما تمنّى

از ارتباط اين آيه با آيات پيشين، چنين استفاده مى شود كه مشركان، از بت ها انتظارات و توقعاتى داشتند و در اين آيه از نافرجامى آن

تمنيات سخن به ميان آمده است.

رد ادعاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 8

8 - رد شدن ادعاى مشركان مكه ( ربوده شدن آنان در صورت گرويدن به آيين پيامبر ( ص ) ) از سوى خداوند

و قالوا . .. نتخطّف من أرضنا أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا

رد استمداد اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 54 - 3

3- سرگذشت رفاه مند مغرور ، عصيان ابليس و بى پاسخ ماندن استمداد مشركان از معبودان خويش در قيامت ، نمونه هايى از مثال هاى هدايت گر قرآن است .

واضرب لهم مثلاً رجلين . .. و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان للناس من كلّ مثل

اين آيه، به منزله نگاهى است كلّى به آيات گذشته از سى ودوم با پنجاه و سوم.

رد استمداد مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 3

3- معبودان و شركاى پندارى مشركان ، در قيامت ، هيچ پاسخى به كمك خواهى آنان نخواهند داد .

فدعوهم فلم يستجيبوا لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 64 - 6

6 - بى جواب ماندن فرياد يارى خواهى مشركان از معبودهايشان در قيامت

فدعوهم فلم يستجيبوا لهم

رد توبه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 85 - 1

1 - ايمان به خداوند يكتا و توبه و بازگشت از شرك ، از سوى مشركان و كافران محكوم به عذاب

استيصال به وقت نزول آن ، مورد پذيرش خداوند قرار نگرفت .

فلمّا رأوا بأسنا قالوا ءامنّا باللّه وحده . .. فلم يك ينفعهم إيم_نهم لمّا رأوا ب

رد خواسته هاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 5

5- عدم اعطاى معجزات اقتراحى مشركان از سوى خداوند ، به دليل علم خدا به حق ناپذيرى آنان

و لقد ءاتينا موسى . .. فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا

يادآورى كفر فرعون، على رغم ارائه معجزات فراوان از سوى موسى(ع) در پى رد درخواستهاى مشركان، مى رساند كه دليل عدم اجابت خواسته هاى مشركان، تصميم آنان بر عدم ايمان است.

رد درخواست مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 12 - 1

1 - كفر و گرايش به شرك ، سبب پذيرفته نشدن عذرخواهى و درخواست كافران و مشركان براى رهايى خويش از عذاب الهى

ذلكم بأنّه إذا دعى اللّه وحده كفرتم و إن يشرك به تؤمنوا

{ذلكم} اشاره به مطلب گذشته (عذاب شدن) دارد; يعنى، {ذلكم الذى أنتم فيه من العذاب}. گفتنى است كه {باء} در {بأنّه} براى سببيت مى باشد.

رد عذر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 75 - 4

4 - اقدام خداوند به بستن راه هرگونه عذر و بهانه بر روى اهل شرك ، با برگزيدن افراد خبره آن جوامع جهت پاسخ گويى به سؤالات خود در قيامت

و نزعنا من كلّ أُمّة شهيدًا

برداشت ياد شده از آن جا است كه خداوند به جاى اين كه مستقيماً از مردم مطالبه دليل

كند، افراد خبره اى را از ميان آنان بيرون مى آورد و در حضور آن جوامع، از آن افراد مى خواهد كه برهان خود را براى شرك بيان كنند.

رد معجزه اقتراحى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 7

7 _ تأثير نداشتن هر نوع معجزه در مشركان، دليل ارائه نشدن معجزات مورد درخواست آنان است.

و ما يشعركم أنها إذا جاءت لايؤمنون . .. و لو أننا نزّلنا ... ما كانوا ليؤمنوا

رذالت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 11

11 - در بينش الهى ، شرك پيشگان مردمانى پست و فاقد هر گونه كرامت انسانى اند .

و كثير حقّ عليه العذاب و من يهن اللّه فما له من مكرم

رذايل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 7

7 - كافران به اسلام ( يهوديان ، مسيحيان ، مجوسيان و مشركان ) ، شرورترين مردم و بدترين مخلوقات اند .

الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين . .. أُول_ئك هم شرّ البريّة

{بريّة} (فعيلة به معناى مفعولة) با كلمه {برى} (به وزن {عصا}; يعنى، خاك) هم خانواده است و تمام خاكيان، از جمله بشر را شامل مى شود (مصباح و مفردات). برخى گفته اند: اين كلمه با فعل {بَرَءَ} (به معناى {خَلَقَ}) هم خانواده است و بر تمام مخلوقات تطبيق مى كند.

رسوايى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 23 - 4

4 _ قيامت، روز رسوايى

مشركان و آشكار شدن بطلان عقايد شرك آلود آنان

ثم لم تكن فتنتهم . .. و اللّه ربنا ما كنا مشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 87 - 2

2 - روز رستاخيز ، روز رسوايى و شرمسارى شرك پيشگان گمراه

إنّه كان من الضالّين . و لاتخزنى يوم يبعثون

رسوم مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 34

34 _ انجام عمره و زيارت خانه خدا ، امرى مرسوم در نزد مشركان عصر بعثت

و لاءآمين البيت الحرام . .. و لايجرمنكم شنئان قوم ان صدوكم

در شأن نزول آيه آمده است كه مشركان براى عمره و زيارت خانه خدا راهى مكه بودند و مسلمانان خواهان هجوم به آنان شدند، در آن هنگام اين آيه نازل شد. (مجمع البيان) جمله {و لايجرمنكم} اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 7

7 _ مشركان ، داراى موسم سالانه براى آمدن به مسجدالحرام

فلا يقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا

تعبير به {عامهم} _ كه عام را به مشركان اسناد داده _ مشعر به اين معناست.

رفاه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 70 - 2

2 _ برخوردارى مشركان و كافران از رفاه و در اختيار داشتن امكانات دنيوى ، نشان رستگارى آنان نيست .

لا يفلحون. متع فى الدنيا

جمله {متاع فى الدنيا} پاسخ از پرسش مقدر است ; يعنى، بعد از اينكه خداوند درباره مشركان افترازننده فرمود: {آنان رستگار نخواهند بود}،

اين سؤال پيدا مى شود كه: پس آن همه رفاه و برخوردارى از امكانات دنيوى در زندگى آنان چه معنايى دارد؟ خداوند پاسخ داد: {متاع فى الدنيا . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 66 - 4

4 - مشركان ، به رغم كفران نعمت هاى خداوند ، از امكانات و وسايل آسايش در دنيا ، بهره مندند .

هم يشركون . ليكفروا بما ءاتين_هم و ليتمتّعوا

رفاه مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 10

10 - مشركان بهانه جو و حق گريز صدر اسلام ، عناصرى مرفه و برخوردار از موهبت هاى دنيوى

و قالوا إن نتّبع الهدى معك . .. كمن متّعن_ه مت_ع الحي_وة الدنيا

رفاه نياكان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 18 - 6

6 _ معبود هاى مشركان در پاسخ به سؤال خداوند در قيامت ، عامل انحراف و گمراهى مشركان را ، برخوردارى آنان و پدرانشان از رفاه بسيار و از ياد بردن خدا خواهند دانست .

و ل_كن متّعتهم و ءاباءهم حتّى نسوا الذكر

{ل_كن} _ كه در استدراك به كار مى رود _ در آيه شريفه براى رد اين اتهام است كه معبودها در گمراهى مشركان مؤثر بودند و نيز براى بيان علت هاى واقعى اين انحراف است كه در اين آيه، به دو عامل اشاره شده است: 1_ رفاه (كه موجب فراموشى خدا است) (متّعتهم. ..الذكر). 2- رفتار هلاكت بار آنان ( و كانوا قوماً بوراً).

رفع عذاب از مشركان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 41 - 4

4 _ خداوند برطرف كننده عذاب و سختى از مشركان، پس از توجه و دعاى خالصانه آنان

بل إياه تدعون فيكشف ما تدعون إليه

رفع عذاب دنيوى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 15 - 2

2- اخبار خداوند از رفع محدود عذاب دنيوى مشركان مكه و بازگشت دوباره آنان به كفر و شرك

إنّا كاشفوا العذاب قليلاً إنّكم عائدون

برداشت يادشده بر اين اساس است كه عذابى كه در آيات پيشين از آن ياد شده، عذاب دنيوى باشد. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: ما عذاب دنيوى را براى زمانى اندك برخواهيم داشت; يعنى، در دنيا كه اصولاً مجالى اندك است عذاب را از شما برمى داريم; اما انتقام به قيامت موكول خواهد شد.

روزى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 5

5- روزى مشركان همانند ساير انسان ها ، به دست خداوند است .

ممّا رزقن_هم

روش احتجاج با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 89 - 5

5 - خداوند روش احتجاج با مشركان را به پيامبر ( ص ) آموزش داد .

قل لمن الأرض . .. قل من ربّ السم_وت ... قل من بيده ... قل فأنّى تسحرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 22 - 3

3 - استفاده از جدل و به كارگيرى مبانى باطل گرايان عليه خود آنان ، از روش هاى

قرآن در احتجاج با اهل شرك

ألكم الذّكر و له الأُنثى . تلك إذًا قسمة ضيزى

با توجه به اين كه خداوند مبناى ارزشى مشركان را در تبعيض بين پسران و دختران عليه خود آنان به كار گرفته است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 28 - 1،2

1 - ارائه شيوه احتجاج با كافران و مشركان ، از سوى خداوند به پيامبر ( ص )

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه

2 - طرح پرسش هاى تنبّه بخش و بيداركننده ، شيوه ارائه شده از سوى خداوند به پيامبر ( ص ) در محاجّه با كافران و مشركان

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه و من معى أو رحمنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 30 - 1

1 - ارائه شيوه احتجاج با كافران و مشركان ، از سوى خداوند به پيامبر ( ص )

قل أرءيتم إن أصبح ماؤكم غورًا

روش اقناع مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 28 - 7

7 - قرآن كريم از شيوه هاى گوناگون استفاده مى كند تا مشركان را براى دست كشيدن از معبود هاى ساخته دست خويش قانع كند .

و من ءاي_ته أن خلقكم . .. و أن خلق لكم ... خلق السم_وت ... يريكم البرق ... أن تق

پس از اقامه دليل هاى روشن براى اثبات وحدانيت خداوند، روى آوردن به بيان تمثيلى و عاميانه كردن مطلب، جهت تفهيم پوچى معبودهاى جعلى، حكايت از حقيقت ياد شده مى كند.

روش برخورد با مشركان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 108 - 1

1 _ لزوم اجتناب از دشنام به بتها و ديگر مقدسات مشركان

و لاتسبوا الذين يدعون من دون الله

درباره مراد از موصول {الذين . ..} دو احتمال وجود دارد: يكى آنكه مقصود مشركان و ديگر آنكه معبودهاى آنان باشد، يعنى: {لاتسبوا الذين يدعونهم}. البته عائد صله {هم} حذف گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 4

4_ خداوند ، تعليم دهنده پيامبر ( ص ) در چگونه پاسخ دادن به مشركان و چگونه برخورد كردن با ايشان

أم يقولون افتري_ه قل إن افتريته فعلىّ إجرامى و أنا برىءٌ مما تجرمون

برداشت فوق ، از كلمه {قل} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 2

2- مؤمنان ، موظف به انتخاب بهترين شيوه ها در گفتار و برخوردشان با مشركان و كافران

و قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن

برداشت فوق، مبتنى بر شأن نزولى است كه در آن آمده است: مؤمنان در برابر اهانت و آزارهاى مشركان، تصميم به برخورد شديد گرفتند (مجمع البيان ج،6 ص 5) و خداوند پيامبر(ص) را موظف فرمود كه به آنان اعلام كند: بهترين گفتار را انتخاب كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 10

10- لزوم رعايت ادب و ملاطفت در گفتار با پدر ، اگر چه مشرك باشد . *

ي_أبت . .. ي_أبت إنّى أخاف أن يمسّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22

- 68 - 4

4 - آموزش روش برخورد با مشركان ستيزه جو از سوى خدا به پيامبر ( ص )

و إن ج_دلوك فقل اللّه أعلم بما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 96 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به كارگيرى بهترين و اخلاقى ترين روش ها ، در قبال بدى هاى مشركان

ادفع بالتى هى أحسن السيّئة

{التى} كنايه از شيوه و روش است. كلمه {السيّئة} مفعول مؤخر براى {ادفع} مى باشد; يعنى، بدى را به بهترين شيوه دفع كن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 4

4 - خداوند ، تعليم دهنده شيوه برخورد با مشركان به پيامبر ( ص )

و قالوا . .. فاعمل إنّنا ع_ملون . قل إنّما أنا بشر مثلكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 9 - 2

2 - خداوند ، آموزگار پيامبر ، در برخورد با مشركان و چگونه استدلال كردن با آنان

قل أئنّكم لتكفرون

مطلب بالا با توجه به كلمه {قل}، قابل استفاده است.

روش برخورد با مشركان لجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 8

8 - رهنمود خدا به پيامبر ( ص ) در چگونگى پاسخ به كافران و مشركان لجوج

قل ربّى أعلم من جاء بالهدى و من هو فى ضل_ل مبين

روش برخورد مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 10

10 _ دروغگويى، شيوه هميشگى مشركان لجاجت پيشه است.

فقالوا

. .. و إنهم لكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 1

1 _ مشركان براى دور ساختن برخى مؤمنان از اطراف پيامبر(ص) آن حضرت را تحت فشار قرار مى دادند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 7

7_ { عن أبى جعفر ( ع ) قال : أخبرنى جابر بن عبدالله أن المشركين كانوا إذا مرّوا برسول الله ( ص ) حول البيت طأطأ أحدهم ظهره و رأسه ه_كذا و غطّى رأسه بثوبه لايراه رسول الله ( ص ) فأنزل الله عزوجل : { ألا إنّهم يثنون صدورهم ليستخفوا منه ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم ما يسرّون و ما يعلنون } ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: جابربن عبدالله به من خبر داد كه مشركان هرگاه در اطراف كعبه از كنار رسول خدا(ص) مى گذشتند، بعضى از آنان سر و پشت خود را خم مى كرد بدين گونه _ و جابر خود خم شد _ و سر خود را با جامه اش مى پوشانيد كه آن حضرت او را نبيند. پس خدا اين آيه را نازل كرد: {ألا إنّهم يثنون صدورهم ليستخفوا منه ألا حين يستغشون ثيابهم ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 97 - 3

3- تبليغات سوء و استهزاى آزار دهنده ، حربه هميشگى مشركان و كافران عليه اسلام و پيامبر ( ص )

المستهزءين . .. و لقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون

فعل مضارع {يقولون} بر استمرار و

هميشگى بودن گفتار و تبليغات مشركان و دشمنان دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 15

15- مشركانى كه قرآن را اسطوره مى خوانند و كسانى كه عليه دين الهى توطئه مى كنند ، با علماى دين برخورد تحقيرآميز و خوار كننده دارند .

و إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين . .. قد مكر الذين من قبلهم ...

حضور عالمان در قيامت هنگام مؤاخذه مشركان و اعلام اين نكته از آنان كه: خوارى و بدى روز قيامت براى كافران است، مى تواند حكايت كننده اين نكته باشد كه: آنان در دنيا، مورد برخورد اهانت آميز افراد ياد شده قرار گرفته بوده اند. لازم به ذكر است كه مراد از {أُوتوا العلم} به تناسب موضوع (قرآن و تعاليم اديان آسمانى)، مى تواند علماى دين باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 11

11- شرك در عبادت و تحريم مباح ها و اسناد آن به مشيت خداوند ، از سنت هاى رايج مشركان در طول تاريخ

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا و لاحرّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 6

6- مشركان ، به هنگام طرح وحدانيت پروردگار از سوى پيامبر ( ص ) بر اساس آيات قرآن ، با نفرت بسيار از آن حضرت روى برمى گرداندند .

و إذا ذكرت ربّك فى القرءان وحده ولّوا على أدب_رهم نفورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 5

5- مؤمنان از برخورد هاى ناروا و غير منطقى مشركان با پيامبر ( ص ) ، بسيار خشمگين بودند .

و قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن

در شأن نزول آيه آمده است: مؤمنان، وقتى مشاهده مى كردند كه پيامبر(ص) از جانب مشركان مورد آزار و اذيت قرار مى گيرد، از آن حضرت اجازه جهاد و برخورد مى خواستند كه اين آيه نازل شد (مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 2 - 2

2- برخورد ناشايست و بازى گرانه مشركان با آيات الهى ، نشانگر اوج غفلت و بى خبرى آنان است .

و هم فى غفلة معرضون . مايأتيهم من ذكر من ربّهم

جمله {مايأتيهم من ذكر. ..} يا بيان براى جمله پيشين است و يا در حكم تعليل براى آن. در هر صورت بيانگر چگونگى و چرايى غفلت و بى خبرى عميق مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 96 - 4

4 - صبر در برابر بدرفتارى هاى مشركان و وانهادن كيفر آنان به خدا ، توصيه اى الهى به پيامبر ( ص ) در مقطع پيش از هجرت

ادفع بالتى هى أحسن السيّئة نحن أعلم بما يصفون

برداشت فوق، با توجه به مكّى بودن سوره مؤمنون است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 41 - 1،2،3

1 _ مشركان ، همواره به هنگام مشاهده پيامبر ( ص ) او را به مسخره مى گرفتند .

و إذا رأوك إن يتّخذونك إلاّ هزوًا

2 _ مشركان همواره

، به هنگام مشاهده پيامبر ( ص ) ، ايشان را تحقير مى كردند .

و إذا رأوك . .. أه_ذا الذى بعث اللّه رسولاً

اسم اشاره {ه_ذا} در تحقير استعمال شده است.

3 _ تمسخر و تحقير ، شيوه دايمى مشركان براى مبارزه با پيامبر ( ص )

و إذا رأوك إن يتّخذونك إلاّ هزوًا أه_ذا الذى بعث اللّه رسولاً

برداشت فوق، با توجه به وجود ادات حصر، استثنا، شرط و جزا در آيه شريفه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 10

10 - مشركان ، در صدد تحقير شخصيت پيامبر ( ص ) در ميان مردم بودند .

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل

آوردن اسم اشاره {ه_ذا} و نكره بودن {رجل} _ كه تنوين آن براى تحقير است _ دلالت بر نكته ياد شده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 12 - 4

4 - تمسخر و استهزا ، از شيوه هاى برخورد مشركان با تعاليم قرآن و پيامبراسلام ( ص )

بل عجبت و يسخرون

از مضارع آمدن فعل {يسخرون} _ كه دلالت بر استمرار كار تمسخر دارد _ ، مى توان برداشت ياد شده را استفاده كرد. گفتنى است كه تكرار اين فعل در دو آيه بعد (و إذا رأوا ءاية ... يستسخرون) مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 1

1 - اتهام جنون و شاعر بودن به پيامبر ( ص ) ، شيوه مشركان و كافران در برابر پيامبر ( ص

)

و يقولون أئنّا لتاركوا ءالهتنا لشاعر مجنون

آمدن فعل {يقولون} به صيغه مضارع، حكايت از استمرار اين سخن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 2

2 - تلاش مشركان براى مقابله با قرآن ، از طريق جنجال آفرينى و ايجاد سر و صدا ، هنگام قرائت آيات آن به وسيله پيامبر و مؤمنان

و الغوا فيه

{لغو} (مصدر {ألغوا}) در مورد كلام و سخن بى معنى اطلاق مى شود و در اين جا مراد، گفتن سخنان ياوه و ايجاد سر و صدا مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 52 - 1

1 - تكذيب و اتهام ، شيوه هميشگى اقوام و جوامعِ كفرپيشه و شرك آلود در برابر فرستادگان الهى

كذلك ما أتى الذين من قبلهم من رسول إلاّ قالوا ساحر أو مجنون

روش برخورد مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 5

5- مشركان دوران جاهلى ، مردمانى دروغ پرداز و آرايش دهنده مطالب دروغ

و تصف ألسنتهم الكذب

{الكذب} مفعول {تصف} است. آوردن چنين وصفى براى مشركان به جاى فعل {يكذب} حاكى از اين است كه آنان، مطالب دروغ را توصيف كرده و آرايش مى دادند.

روش برخورد مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 11،12

11 _ شرك پيشگان صدر اسلام تلاش مى كردند تا با ظاهر سازى و خوش زبانى ( رفتار منافقانه ) افكار عمومى مسلمانان را فريب داده و رضايت و خوشبينى آنان را نسبت

به خود جلب كنند .

يرضونكم بأفوههم و تأبى قلوبهم

12 _ رفتار هاى فريبكارانه ( ظاهرسازى ها و خوش زبانى هاى ) مشركان صدر اسلام ، خوشبينى هايى را در ميان مسلمانان نسبت به آنان به وجود آورده بود .

كيف يكون للمشركين عهد . .. كيف ... يرضونكم بأفوههم و تأبى قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 1

1 _ واكنش مشركان صدر اسلام نسبت به قرآن كريم ، واكنشى تحقيرآميز بود .

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه

كلمه {آية}، به قرينه مقام، به معناى معجزه است ; يعنى، مشركان مى گويند: چرا بر محمد(ص) از سوى خدايش معجزه نازل نشده. مفهوم اين سخن آن است كه: ما قرآن را به عنوان آيت و نشانه اى الهى براى صدق ادعاى پيامبر(ص) قبول نداريم و اين در واقع تحقير شأن قرآن و استخفاف به امر كتاب خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 43 - 4

4 _ مشركان با پيامبر اكرم ( ص ) برخوردى لجوجانه داشتند .

أفأنت تهدى العمى و لو كانوا لا يبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 9

9 - مشركان ، پيامبر اسلام را از مبارزه با معبودهايشان برحذر داشته و از قهر آنان مى ترساندند .

و يخوّفونك بالذين من دونه

برداشت ياد شده مبتنى بر اين فرض است كه مقصود از {الذين من دونه} معبودهاى مشركان باشد; چنان كه بسيارى مفسران گفته اند: بت پرستان مكه پيامبر(ص) را از خشم و غضب بت

ها برحذر مى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 1

1 - موضع گيرى ملحدانه مشركان در برابر پيامبر ( ص ) ، همانند موضع گيرى كافران در برابر رسولان پيشين

ما يقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 4،5

4 - همگونى برخورد هاى مشركان عصر بعثت با كافران عصر موسى ، در مورد كتاب آسمانى

و لو جعلن_ه قرءانًا . .. و لقد ءاتينا ... فاختلف فيه

5 - تسلى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر كفرورزى هاى مشركان عصر بعثت نسبت به قرآن

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فاختلف فيه

ذكر اختلاف قوم موسى در پذيرش تورات، به قرينه عبارت هاى قبلى (مايقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل من قبلك)، مى تواند براى تسلى خاطر پيامبر(ص) باشد.

روش برخورد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 21

21 _ اتهام بدعتگذارى و تجاوز به احكام دين الهى به اسلام و مسلمانان در تبليغات مشركان مكه

إن ربك هو أعلم بالمعتدين

كاربرد فعل تفضيل {أعلم} و تأكيد و حصر آن با {إن} و ضمير فصل {هو} در مواردى است كه مدعيان و منكرانى در برابر وجود داشته باشند. بدين معنى كه چه بسا مشركان، مسلمانان را به سبب پايبندى به احكام اسلام به بدعتگذارى متهم مى ساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 9

9- برخورد كافران و مشركان مكه

با قرآن ، اساس علمى و عقلانى نداشت ; بلكه برخاسته از انگيزه هاى نفسانى _ روانى آنان بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

خداوند، حاصل تبيين تنوع و گوناگونى آيات خويش را براى مشركان، نفرت آنان معرفى مى كند و اين، نشان مى دهد كه آنان، به جاى برخورد منطقى با آيات الهى، برخورد روانى _ نفسانى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 6

6- موضع گيرى مشركان مكه در برابر پيامبر ( ص ) ، استمرار موضع گيرى فرعون در برابر موسى ( ع ) بود .

و قالوا لن نؤمن لك . .. و لقد ءاتينا موسى ... فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 1،2

1- كافران و مشركان مكه ، به هنگام رو به رو شدن با پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را مورد تمسخر و استهزا قرار مى دادند .

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

2- تمسخر و استهزا ، تنها شيوه برخورد مشركان و كافران مكه با شخص پيامبر ( ص ) بود .

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

حرف نفى {إن} و حرف استثنا {إلاّ} پس از آن _ كه بر قصر دلالت مى كند _ و نيز آمدن {هزواً} به صورت مصدر، همگى بيانگر استمرار و شدت در كار استهزا و تمسخر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 5

5 - اقدام

مشركان مكه به جنگ تبليغاتى عليه پيامبر ( ص ) ، به دليل ناتوانى از مقابله منطقى با آن حضرت

و لمّا جاءهم الحقّ قالوا ه_ذا سحر

روش تبليغ مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 11

11- استفاده مشركان ستم پيشه از تمامى شيوه هاى ممكن تبليغى ، سياسى و فرهنگى عليه پيامبر ( ص )

أسرّوا النجوى. .. هل ه_ذا إلاّ بشر... بل قالوا أضغ_ث أحل_م بل افتريه بل هو شاعر

روش قضاوت مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 44 - 3

3 - داورى مشركان صدراسلام ، سطحى و براساس ملاك هاى مادى و غفلت آنان از معادلات فرا مادى بود .

أم يقولون نحن جميع منتصر

اتكاى مشركان بر جميعت خويش، نشانه سطحى نگرى آنان در محاسبات است.

روش مبارزه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 10

10 _ افسانه خواندن قرآن، از شيوه هاى مبارزه كافران و مشركان با اسلام

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا إن هذا إلا أسطير الأولين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 1

1 _ { ساختگى بودن } از برچسب هاى شرك پيشگان عصر بعثت به قرآن و در راستاى مبارزه آنان با پيامبر اكرم ( ص ) بود .

و ما كان هذا القرءان أن يفترى . .. أم يقولون افتريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 8

8 -

ترسانيدن و به هراس افكندن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از ضربات دشمنان ، از روش هاى مبارزاتى مشركان و كافران

و يخوّفونك بالذين من دونه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 56 - 8

8 - تمسخر ، از شيوه هاى مبارزاتى كافران و مشركان با تعاليم آسمانى ( قرآن )

ي_حسرتى على ما فرّطت . .. و إن كنت لمن الس_خرين

آمدن كلمه {الساخرين} به صورت صفت (در قالب اسم فاعل) گوياى اين نكته است كه به تمسخر گرفتن تعاليم قرآن، به صورت مقطعى و موردى نبود; بلكه دائمى و مكرر بوده است.

روش مبارزه مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 5

5 - هوچى گرى و تبليغات منفى ، از ابزار هاى مقابله مشركان مكه با پيامبراكرم ( ص )

و لمّا ضرب . .. إذا قومك منه يصدّون

روش مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 40

40- كشف ماجراى اصحاب كهف ، عامل تقويت موضع موحّدان و معتقدان به معاد بود .

إذ يتن_زعون . .. قال الذين غلبوا على أمرهم

در بيان آنچه مورد نزاع و اختلاف مردم بود، دو احتمال بيان شد: اگر {إذ يتنازعون. ..} نظر به اختلاف آنان در باره معاد داشته باشد، {الذين غلبوا...} آن دسته از مردم خواهند بود كه معاد را پذيرا بودند و با بيدارى اصحاب كهف، به دليلى محكم و ملموس، در برابر خصم خود، دست يافته بودند.

روش مناظره با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

15 - سبأ - 34 - 25 - 5

5 - سفارش خداوند به پيامبر ( ص ) ، براى رعايت ادب در مناظره با مشركان

لاتسئلون عمّا أجرمنا و لانسئل عمّا تعملون

آوردن تعبير {أجرمنا} براى خود و {تعملون} براى مشركان، ناظر به رعايت ادب از جانب پيامبر(ص) مى باشد.

رؤيت شكست مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 175 - 2

2 - قابل درك و مشاهده بودن نشانه هاى شكست و نابودى كافران و مشركان معاند براى پيامبر ( ص )

و أبصرهم

برداشت ياد شده از آن جا است كه توصيه به دقت كردن در وضعيت كافران، مربوط به زمان بعد از شكست و عذاب نيست; بلكه به زمان قبل از آن ارتباط دارد. بنابراين پيش از شكست و يا نزول عذاب، آثار آن براى پيامبر(ص) قابل رؤيت و درك بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 179 - 2

2 - قابل درك و مشاهده بودن نشانه هاى شكست و نابودى كافران و مشركان معاند براى پيامبر ( ص )

و أبصر

برداشت ياد شده از آن جا است كه توصيه به دقت كردن در وضعيت كافران، مربوط به زمان بعد از شكست و عذاب نيست; بلكه به زمان قبل از آن ارتباط دارد. بنابراين پيش از شكست ويا نزول عذاب، آثار آن براى پيامبر(ص) قابل مشاهده و درك بود.

رؤيت عذاب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 175 - 2

2 - قابل درك و مشاهده بودن نشانه هاى شكست و نابودى كافران

و مشركان معاند براى پيامبر ( ص )

و أبصرهم

برداشت ياد شده از آن جا است كه توصيه به دقت كردن در وضعيت كافران، مربوط به زمان بعد از شكست و عذاب نيست; بلكه به زمان قبل از آن ارتباط دارد. بنابراين پيش از شكست و يا نزول عذاب، آثار آن براى پيامبر(ص) قابل رؤيت و درك بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 179 - 2

2 - قابل درك و مشاهده بودن نشانه هاى شكست و نابودى كافران و مشركان معاند براى پيامبر ( ص )

و أبصر

برداشت ياد شده از آن جا است كه توصيه به دقت كردن در وضعيت كافران، مربوط به زمان بعد از شكست و عذاب نيست; بلكه به زمان قبل از آن ارتباط دارد. بنابراين پيش از شكست ويا نزول عذاب، آثار آن براى پيامبر(ص) قابل مشاهده و درك بود.

رهبران مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 166 - 1

1 - تقسيم مشركان به : سردمداران شرك و پيروان آنان

إذ تبرأ الذين اتبعوا من الذين اتبعوا

رهبران مشركان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 13

13 - مشركان ( سران آنان و پيروانشان ) در قيامت به آتش دوزخ گرفتار شده و در آن ماندگار خواهند بود .

و ما هم بخرجين من النار

رهبران مشركان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 166 - 2،3،8

2 - مشركان ( سران شرك و پيروانشان ) به

عذاب قيامت گرفتار خواهند شد .

إذ تبرأ الذين اتبعوا من الذين اتبعوا و رأوا العذاب

ظاهر اين است كه ضمير فاعلى در {رأوا العذاب} به هر دو طايفه (سران و تابعان) باز گردد. از آيه قبل و نيز آيه بعد معلوم مى شود كه ظرف {تبرّى}، روز قيامت است. بنابراين مراد از {العذاب} عذاب قيامت مى باشد.

3 - سران شرك به هنگام مواجه شدن با عذاب قيامت ، از پيروانشان فاصله گرفته و از آنان بيزار مى شوند .

إذ تبرأ الذين اتبعوا من الذين اتبعوا و رأوا العذاب

جمله {و رأوا العذاب} جمله حاليه است; يعنى، تبرّى و بيزارى سران شرك از پيروانشان در آن حال است كه با عذاب مواجه مى شوند.

8 - در قيامت تمامى سبب ها و وسايل پيوند و دوستى ميان سران شرك و پيروانشان از ميان خواهد رفت .

و تقطعت بهم الأسباب

برداشت فوق بر اين اساس است كه: مقصود از {الأسباب} مايه هاى پيوند ميان سران و پيروان باشد.

رهبرى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 51 - 6

6 - مشركان صدراسلام ، پيشواى كافران گذشته تاريخ در كفر و حق ستيزى *

و لقد أهلكنا أشياعكم

با توجه به اين كه {شيعه} به معناى پيرو است و از نظر زمانى كفار مكه دنباله رو كافران گذشته اند; احتمال مى رود كه اطلاق {أشياع} بر كافران گذشته تاريخ از آن جهت باشد كه مشركان مكه در كفر و حق ستيزى، گوى سبقت را از پيشينيان خود ربوده اند، به گونه اى كه بايد پيشينيان را پيرو آنها به حساب آورد و آنان را پيشواى

گذشتگان.

زمينه استكبار مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 - 2

2 - بعثت پيامبر ( ص ) براى مشركان _ به رغم سوگند مؤكد آنان بر ايمان و پذيرش _ موجب گردنكشى بيشتر و حيله گرى عليه اسلام گرديد .

فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا. .. و مكر السّيّىِ

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه {استكباراً} بدل براى {نفوراً} باشد; يعنى، {ما زادهم إلاّ استكباراً}.

زمينه اسلام مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 48 - 4

4 - تأخير در عذابِ شرك پيشگان عصر بعثت ، فرصتى بود تا شايد آنان بيدار شوند و به اسلام بگروند .

و يستعجلونك بالعذاب . .. و كأيّن من قرية أمليت لها

زمينه اسلام مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 13

13 - بهره گيرى از عواطف خويشاوندى براى ترغيب مشركان مكّه به گرويدن به اسلام

و ما جعل عليكم فى الدين من حرج ملّة أبيكم إبرهيم

زمينه ايمان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 22

22- صلح حديبيه ، تدبير الهى براى گرايش يافتن نيرو هاى فزون ترى از مشركان به ايمان

و لولا رجال . .. ليدخل اللّه فى رحمته من يشاء

مراد از دخول در رحمت الهى، ممكن است ورود افراد جديدى از مردم به جرگه مؤمنان باشد; زيرا در پرتو فرصت جديد، نيروهاى مستعد ايمان، مجال گرايش به آن را مى يابند.

زمينه تقدير

عذاب مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 7 - 3

3 - تصميم لجوجانه بيشتر كافران و مشركان صدراسلام بر ايمان نياوردن ، سبب مقرر شدن عذاب الهى بر آنان بود .

لقد حقّ القول على أكثرهم فهم لايؤمنون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين مطلب است كه {فاء} در {فهم لايؤمنون} تعليليه است و جمله براى بيان علتِ مضمونِ جمله {لقد حقّ القول على أكثرهم} مى باشد; يعنى، چون دانسته شد آنان ايمان نمى آورند، عذاب بر آنان مقرر شد.

زمينه تنبه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 1

1- خداوند ، آيات خويش را در قرآن به گونه هاى متنوع و فراوان تبيين كرد تا مشركان تنبه يابند .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا

{صرف} در لغت به معناى تحول و دگرگونى است و باب تفعيل آن، دلالت بر كثرت مى كند. بنابراين مراد از آن، تبيين با بيانات گوناگون است.

زمينه تنبه مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 48 - 4

4 - تأخير در عذابِ شرك پيشگان عصر بعثت ، فرصتى بود تا شايد آنان بيدار شوند و به اسلام بگروند .

و يستعجلونك بالعذاب . .. و كأيّن من قرية أمليت لها

زمينه رفع دشمنى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 1

1 - صلح حديبيه ، مايه شوكت اسلام و فروخفتن كينه ها و خصومت هاى مشركان نسبت به پيامبر ( ص )

ليغفر لك

اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر

با توجه به اين كه در اين آيات، غفران مترتب بر فتح شده است، مى توان پى برد كه مراد از {غفران} و {ذنب} معناى رايج آن نيست; زيرا ربطى ميان صلح حديبيه و بخشش گناهان ديده نمى شود. بر اين اساس معناى ديگرى اين جا مراد است و آن اين كه بعثت پيامبر(ص)، آن حضرت را در نظر دشمنانش گنه كار و متهم مى نمود; ولى در پرتو صلح حديبيه، زمينه نشر دعوت پيامبر(ص) و بازشناخت شخصيت، اوصاف و خصال كريمانه آن حضرت فراهم آمد.

زمينه رفع كينه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 1،2

1 - صلح حديبيه ، مايه شوكت اسلام و فروخفتن كينه ها و خصومت هاى مشركان نسبت به پيامبر ( ص )

ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر

با توجه به اين كه در اين آيات، غفران مترتب بر فتح شده است، مى توان پى برد كه مراد از {غفران} و {ذنب} معناى رايج آن نيست; زيرا ربطى ميان صلح حديبيه و بخشش گناهان ديده نمى شود. بر اين اساس معناى ديگرى اين جا مراد است و آن اين كه بعثت پيامبر(ص)، آن حضرت را در نظر دشمنانش گنه كار و متهم مى نمود; ولى در پرتو صلح حديبيه، زمينه نشر دعوت پيامبر(ص) و بازشناخت شخصيت، اوصاف و خصال كريمانه آن حضرت فراهم آمد.

2 - صلح حديبيه ، كاهش دهنده كينه مشركان نسبت به پيامبر ( ص ) ، در زمينه هاى مورد اختلاف آنان ، قبل از هجرت و

پس از آن *

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا . ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر

منظور از {ما تقدّم} و {ما تأخّر}، امور قبل از هجرت و پس از آن است.

زمينه رنج مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 2،6

2 - عنايت و حمايت الهى از مؤمنان ، مايه درد و رنج منافقان و مشركان *

أنزل السكينة . .. و يعذّب المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

بنابراين كه {يعذّب} _ همچون {ليدخل. ..} _ تعليلى براى انزال سكينه و ازدياد ايمان باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

6 - صلح حديبيه ، زمينه قرار گرفتن منافقان و مشركان ، در تنگنا و رنج *

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا . ليغفر ... ليدخل المؤمنين و ...و يعذّب المن_فقين و ا

در صورتى كه {يعذّب. ..} با صدر سوره (إنّا فتحنا...) در ارتباط باشد; احتمال مى رود كه مراد از عذاب، صرفاً عذاب اخروى نباشد; بلكه بيانگر تنگناهاى خط نفاق و شرك، پس از رخداد صلح حديبيه باشد.

زمينه عذاب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 2

2 - غرض از عرضه امانت الهى به انسان ها ، عذاب منافقان و مشركان و اعطاى توفيق به مؤمنان است .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

لام در {ليعذّب} براى تعليل است و درصدد بيان اين نكته است كه اين امانت، عرضه شده تا صفوف از هم تفكيك شود و كسانى كه پابند به آن خواهند ماند و كسانى

كه پابند نخواهند بود، روشن شوند و در نتيجه، اهل عذاب از غير آنها روشن گردد.

زمينه كيفر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 88 - 4

4 - نظارت الهى بر موضع گيرى مشركان عليه پيامبر ( ص ) ، پشتوانه مجازات و محاكمه آنان

و عنده علم الساعة و إليه ترجعون . .. و قيله ي_ربّ إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون

عطف {قيله} بر {الساعة} در دو آيه قبل گوياى ارتباط اين آيه با {إليه ترجعون} در آن آيه است و از مجموع دو آيه، براشت ياد شده استفاده مى شود.

زمينه گمراهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 2

2 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى مشركان ، زمينه ساز تأثيرپذيرى آنان از اغواگرى سردمداران شرك

بل كنتم قومًا ط_غين . .. فأغوين_كم

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {فأغويناكم} مى تواند متفرع بر جمله {بل كنتم قوما طاغين} باشد; يعنى، چون شما مردم سركشى بوديد، پس ما توانستيم به اغواى شما بپردازيم.

زمينه مبارزه با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 27

27 - توكّل بر خداوند ، مقتضى نهراسيدن يكتاپرستان از پيامد هاى موضع گيرى عليه مشركان

إذ قالوا لقومهم . .. ربّنا عليك توكّلنا

زمينه مكر مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 - 2

2 - بعثت پيامبر ( ص ) براى مشركان _ به رغم سوگند مؤكد آنان بر ايمان و پذيرش

_ موجب گردنكشى بيشتر و حيله گرى عليه اسلام گرديد .

فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا. .. و مكر السّيّىِ

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه {استكباراً} بدل براى {نفوراً} باشد; يعنى، {ما زادهم إلاّ استكباراً}.

زندگى با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 48 - 1

1- ابراهيم ( ع ) ، زندگى در ميان هم كيشان آزر را هم سان زندگى در خانه او ، مانعى در راه خداپرستى خويش ديده و از همه آنها كناره گيرى كرد .

و أعتزلكم و ما تدعون من دون اللّه

زندگى تلخ مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 53 - 4

4 _ جامعه اسلامى ، برخوردار از زندگى گوارا و شيرين و جامعه شرك و كفر ، گرفتار ناكامى ها و تلخى ها

و هو الذى مرج البحرين ه_ذا عذب فرات و ه_ذا ملح أُجاج

برداشت ياد شده، بر اين اساس استوار است كه آيه شريفه، متضمن تثميل باشد; به اين معنا كه ايمان به آب گوارا و شيرين و كفر و شرك به آب شور و تلخ تشبيه شده باشد و مؤمنان و جامعه ايمانى و كافران و جامعه كفر و الحاد به دريا تشبيه شده باشند.

زندگى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 11

11 - برابر نبودن زندگى و سرنوشت مشركان با مؤمنان ، امرى روشن در عقل و فطرت آدمى

ضرب اللّه مثلاً رجلاً . .. و رجلاً سلمًا لرجل هل يستويان مثلاً

از آمدن {هل} استفهاميه

_ كه براى طلب تصديق وضع شده و بيشتر در مواردى به كار مى رود كه مورد تصديق مخاطب قرار دارد _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

زيانكارى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 5 - 7

7 - مشركان و منكران قيامت ، زيان كارترين مردم در قيامت

و هم فى الأخرة هم الأخسرون

زيانكارى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 7

7 _ زيانكارى ، فرجام حتمى مشركان و مرتدان

لنكونن من الخسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 14

14_ پرستش كنندگانِ خدايان دروغين ، مردمانى تباه شده و خسارت ديده اند .

و ما زادوهم غير تتبيب

{تتبيب} در لغت به معانى خسارت ديدن ، خسارت زدن ، هلاكت ساختن و نيز نفرين و درخواست هلاكت و خسارت ، آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 109 - 5

5_ معبود هاى اهل شرك ، ارمغانى جز خسارت و تباهى براى پرستشگران خويش ندارند .

فلاتك فى مرية مما يعبد ه_ؤلاء ما يعبدون إلاّ كما يعبد ءاباؤُهم

چنان چه {كما} در آيه شريفه براى تشبيه باشد، جمله {فلاتك . ..} به ضميمه {إنا لموفُّوهم ...} مى رساند كه: روا نبودن شك و ترديد به اين جهت است كه همان طور كه معبودهاى مشركان پيشين، دستاوردى جز خسارت و تباهى براى پرستش كنندگان خود نداشتند (و ما زادوهم غير تتبيب، آيه 101) معبودهاى اهل شرك در زمان تو نيز اين

چنينند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 13 - 2

2 - بت پرستى ، پيش از آن كه براى اهل شرك سودمند باشد ، براى آنان زيان آور است .

يدعوا لمن ضرّه أقرب من نفعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 65 - 6

6 - مشركان ، از زيانكاران و خسارت ديدگان اند .

لئن أشركت . .. و لتكوننّ من الخ_سرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 85 - 4

4 - آشكار شدن خسارت و زيان كارى مشركان و كافران قدرتمند و حق ناپذير ، به وقت نزول عذاب الهى بر ايشان در دنيا

لمّا رأوا بأسنا . .. و خسر هنالك الك_فرون

سازماندهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 173 - 3

3 _ تجمع دوباره مشركان عليه مسلمانان ، پس از جنگ احد

انّ النّاس قد جمعوا لكم

وقوع اين آيه پس از بيان جنگ احد و نيز برخى از شأن نزولها مؤيّد اين نظر است كه آيه مورد بحث درباره وقايع پس از احد مى باشد.

سپاه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 20 - 3

3 - مشركان ، معتقد به بهره مند بودن از سپاهى قدرت مند و نيرويى شكست ناپذير معنوى همچون معبودان ادعايى در برابر ديگر قدرت ها

أمّن ه_ذا الذى هو جند لكم ينصركم من دون الرحمن

سپاه مشركان قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

انفال - 8 - 7 - 3

3 _ سپاه مشركان مكه مجهز به سلاح هاى جنگى و داراى برترى نظامى نسبت به مسلمانان

و تودون أن غير ذات الشوكة تكون لكم

عدم تمايل مسلمانان به رويارويى با سپاه شرك و نيز جمله {كانما يساقون إلى الموت} در آيه قبل دلالت بر اين دارد كه مشركان در جنگ بدر از نيروى نظامى برترى برخوردار بودند.

سخت ترين روزگار مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 1

1 _ روزى كه خواسته مشركان مجرم و منكران معاد مبنى بر نزول فرشتگان بر ايشان ، تحقق يابد ، روزى تلخ و ناخوشايند براى آنان خواهد بود .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة . .. يوم يرون المل_ئكة لابش

سختگيرى بر مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 5

5 _ كشتن ، اسير گرفتن ، محاصره نمودن و كمين زدن ، شيوه هاى بيان شده از سوى خداوند براى ايجاد فشار بر مشركان صدر اسلام ، در سراسر جزيرة العرب

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم . .. و اقعدوا لهم كل مرصد

سخن آشكار مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 110 - 1

1- خداوند ، به گفتار آشكار و توطئه ها و اسرار مشركان و كافران حق ستيز آگاه است .

إنّه يعلم الجهر من القول و يعلم ماتكتمون

سخن ناپسند مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 45

- 1

1 - خداوند ، آگاه به گفتار نارواى مشركان و كافران عليه دين

نحن أعلم بما يقولون

سرزنش احساس امنيت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 3

3- احساس امنيت مشركان توطئه گر عليه پيامبر ( ص ) ، مورد سرزنش خداوند است .

أفأمن الذين مكروا السيّئات

همزه {أفأمن} براى استفهام توبيخى است.

سرزنش اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 92 - 1

1 - سرزنش شدن مشركان در قيامت ، به خاطر پرستش غيرخدا

و قيل لهم أين ما كنتم تعبدون

استفهام در {أين ما كنتم. ..} متضمن معناى توبيخ و ملامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 2

2 - سرزنش و استهزا ، از عذاب هاى روحى منكران معاد و مشركان در موقف و بر سر راه دوزخ

ما لكم لاتناصرون

برداشت ياد شده از {ما}ى استفهاميه در {ما لكم} _ كه درصدد توبيخ و تهكم است _ به دست مى آيد.

سرزنش استغفار براى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 20

20 - استغفار مؤمنان براى مشركان ، حتى با وجود پيوند خويشاوندى ، امرى نكوهيده است . *

قد كانت لكم أسوة حسنة فى إبرهيم . .. إلاّ قول إبرهيم لأبيه لأستغفرنّ لك

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه {إلاّ قوم إبراهيم} استثنا از {اُسوة حسنة} باشد.

سرزنش اكثريت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 63 - 17

17

- اكثر مشركان ، به خاطر نينديشيدن ، مورد سرزنش خداوندند .

و لئن سألتهم من نزّل من السماء ماء . .. بل أكثرهم لايعقلون

{بل} اضراب، به جهت انتقال از حمد خدا براى تمام بودن حجت وحدانيت او، براى مذمت مشركان است.

سرزنش عصيان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 14

14 - سرپيچى كافرانِ اهل كتاب و مشركان ، از پذيرش اسلام و انشعاب از مجموعه گروندگان به آن پس از ظهور { بيّنه } ، رفتارى نكوهيده و شگفت

لم يكن الذين كفروا. .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

سرزنش مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 2

2 _ مسيحيان ، مورد نكوهش خداوند به خاطر پرستش غير خدا

قل اتعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 3 - 20

20 _ مشركان ، سزاوار ملامت و سرزنش هستند .

أفلا تذكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 10

10 _ سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر انكار الهى بودن قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، على رغم آشنايى كامل آنان با شخصيت پيش از بعثت آن حضرت

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم . .. فقد لبثت فيكم عمراً من قبله أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 1،5

1_ حالت مشركان و كافران به قرآن ، همانند انسان كور و كر است .

مَثل

الفريقين كالأعمى والأصمّ

5_ مؤمنان و موحدان ، هرگز همسان كافران و مشركان نخواهند بود ، همان طور كه بينايان و شنوايان هم طراز كران و كوران نمى باشند .

هل يستويان مثلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 6

6- مشركان به خاطر ژرف انديشى نكردن در پديده هاى مادى ، مورد سرزنش خداوند قرار گرفتند .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 22 - 4

4- مورد نكوهش واقع شدن ، و بى حامى گرديدن ، فرجام حتمى شرك است .

لاتجعل مع الله . .. فتقعد مذمومًا مخذولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 12

12- افكنده شدن مشركان در دوزخ ، همراه با ملامت ، طرد و اهانت است .

فتلقى فى جهنّم ملومًا مدحورًا

{مدحوراً} به معناى {مطرود} است كه در آن معناى اهانت و استخفاف اشراب شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 6

6- مشركان ، به خاطر عقايد واهى درباره خدا و ملائكه ، مورد سرزنش و ملامت قرار گرفتند .

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

استفهام در آيه، توبيخى است و دلالت بر سرزنش و ملامت مخاطبان (مشركان) مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 12 - 1

1 - نكوهش اهل شرك ، به خاطر ترك نيايش به درگاه خدا و بردن

عرض حاجت پيش بت ها

يدعوا من دون اللّه ما لايضرّه و ما لاينفعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 13 - 1

1 - نكوهش اهل شرك ، به خاطر نيايش و عرض حاجت كردن به درگاه بت ها

يدعوا لمن ضرّه أقرب من نفعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 85 - 3

3 - گروندگان به شرك ، سزاوار نكوهش و سرزنش اند .

سيقولون للّه قل أفلاتذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 3

3 - توبيخ مشركان از سوى خداوند ، به خاطر ناديده گرفتن دلايل حقانيت قرآن و پيامبر ( ص )

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 60 - 10

10 - توبيخ مشركان از سوى خداوند به خاطر شريك گرفتن غير ، براى او

أءل_ه مع اللّه

استفهام در جمله ياد شده، دربردارنده توبيخ و سرزنش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 62 - 8

8 - روى آورندگان به شرك ، على رغم حل شدن مشكلاتشان به اراده خدا ، مردمى غفلت زده و مستحق نكوهش

أمّن يجيب المضط_ّر . .. قليلاً ما تذكّرون

عبارت {قليلاً ما تذكّرون} نكوهش از كسانى است كه حقايق وحى را با همه روشنى درنمى يابند و با اين كه خداوند همواره گرفتارى هايشان را برطرف و مشكلاتشان را حل مى كند، از او غافلند و به غير او روى مى آورند.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 60 - 9

9 - نكوهش خداوند از مشركان بهانه جو ، به خاطر انتخاب نابخردانه آنان ( انتخاب زندگى دنيوى به بهانه از دست دادن سعادت اخروى )

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا . .. و ما أوتيتم من شىء فمت_ع الحيوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 11

11 - سرزنش مشركان از سوى خدا به خاطر حق ناشنوايى شان

من إل_ه غير اللّه يأتيكم بضياء أفلاتسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 13

13 - سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر ناديده گرفتن نشانه هاى توحيد در نظام شب و روز

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم النهار سرمدًا إلى يوم القي_مة . .. أفلاتبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 3

3 - مشركان ، به خاطر ژرف ننگريستن درباره موجودات آسمان ها و زمين ، مورد سرزنش خداوندند .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما فى السموت و ما فى الأرض

احتمال دارد مخاطب {ألم تروا} مشركانى باشد كه در اين سوره و قبل از پرداختن به قصه لقمان (فأرونى ماذا خلق. ..) از آنها سخن گفته شده است. در اين صورت، استفهام {ألم...} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 4 - 17

17 - مشركان ، به دليل پند نگرفتن از مواعظ خداوند ، از سوى او سرزنش

شدند .

أم يقولون . .. أفلاتتذكّرون

استفهام در {أفلا} توبيخى است و به قرينه نفى شفيع در آيه، مى تواند كه مشركان مورد خطاب آيه باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 155 - 1

1 - سرزنش شدن مشركان ، به سبب بيدار نشدن و پند نگرفتن آنان در برابر حقايق الهى

أفلاتذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 176 - 2

2 - سرزنش شدن مشركان و كافران معاند از سوى خداوند ، به جهت شتاب آنان در نزول عذاب و شكست

أفبعذابنا يستعجلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 9 - 1

1 - سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به واسطه پذيرش ولايت غير او

أم اتّخذوا من دونه أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 28 - 2

2- توبيخ مشركان از سوى خداوند ، به خاطر پرستش موجوداتى ناتوان و بى تأثير در سرنوشتشان

فلولا نصرهم الذين اتّخذوا من دون اللّه قربانًا ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 29 - 14

14- ايمان گروهى از جنيان ، به مجرد شنيدن قرآن ، تعريضى به مشركان لجوج و حق ستيز است . *

و إذ صرفنا إليك نفرًا من الجنّ

با توجه به اين كه آيات پيشين، تماماً هشدار به مشركان بود; اين آيه نيز در بردارنده تعريض و سرزنش براى آنان است; زيرا جنيان پيغام قرآن را شنيده و پذيرفتند; ولى آنان چنين نكردند.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 1

1- مذمّت خداوند از كفر مشركان ، و جلوگيرى آنان از ورود مؤمنان به مسجدالحرام و قربانى كردن

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام و الهدىَ معكوفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 39 - 1

1 - شرك پيشگان ، مورد توبيخ الهى ، به خاطر اعتقاد به وجود دخترانى براى خداوند

أم له البن_ت و لكم البنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 43 - 1

1 - سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر مبارزه آنان با يگانه معبود هستى

أم لهم إل_ه غير اللّه

آيه شريفه در مقام توبيخ منكران پيامبر(ص) و دين است. به اين كه مگر كافران به خداوندى جز خداى يگانه دست يافته اند كه با اتكا بر او، با دين الهى مبارزه مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 59 - 1

1 - توبيخ مشركان از سوى خداوند ، به خاطر باور نداشتن حقايق وحى و وعده هاى الهى

أفمن ه_ذا الحديث تعجبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 82 - 4

4 - نكوهش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر موضع گيرى تكذيب گرانه آنان در برابر قرآن

و تجعلون رزقكم أنّكم تكذّبون

سرزنش مشركان بدعتگذار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 59 - 5

5 _ خداوند ، مشركان را _ كه از پيش خود و بى اذن او ، بخشى

از رزق حلال را بر خود حرام كرده بودند _ مورد ملامت و سرزنش قرار داد .

قل أرءيتم ما أنزل اللّه . .. فجعلتم منه حراماً و حللا قل ءاللّه أذن لكم

سرزنش مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 - 7

7 - نكوهش خداوند ، نسبت به باور هاى بى دليل مشركان جاهلى

و جعلوا المل_ئكة إن_ثًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 28 - 11

11 - توبيخ عرب عصر بعثت ، از سوى خداوند بر ترك آيين نياكان يكتاپرست خويش و روى آوردن به شرك

بل قالوا إنّا وجدنا ءاباءنا . .. و إذ قال إبرهيم ... و جعلها كلمة باقية فى عقبه

سرزنش مشركان دوران جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 4

4 _ توبيخ خداوند نسبت به مشركان عصر جاهلى به سبب تحريم بى دليل بعضى از چهارپايان و جنين آنها

قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين . .. نبئونى بعلم إن كنتم صدقين

سرزنش مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 2

2- سرزنش گروهى از مشركان عصر بعثت از سوى خدا ، به خاطر بحث و جدل جاهلانه آنان درباره خدا

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 8 - 1

1 - نكوهش گروهى از مشركان عصر بعثت از سوى خدا ، به خاطر بحث و جدل جاهلانه آنان

در باره او

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 55 - 2

2 - نكوهش شرك پيشگان مرفه صدراسلام ، به خاطر پندار غلط آنان در ارزيابى موقعيت خويش در نزد خداوند

أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 31 - 2

2 - كافران و مشركانِ صدراسلام ، به دليل عبرت نگرفتن از سرنوشت هلاكت بار كافران پيش از خود ، مورد سرزنش خدا قرار گرفتند .

ألم يروا كم أهلكنا قبلهم من القرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 12 - 10

10- مشركان عرب ، مورد توبيخ و سرزنش الهى به خاطر نينديشيدن در كتاب آسمانى نازل شده به لغت ايشان

و إذ لم يهتدوا به . .. ه_ذا كت_ب مصدّق لسانًا عربيًّا

لحن آيه شريفه، توبيخى است; زيرا مخاطب اين استدلال كسانى اند كه مى گفتند: {لو كان خيراً ما سبقونا إليه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 21 - 1

1 - مشركان صدراسلام ، به خاطر اعتقادشان به دختر داشتن خداوند _ به رغم امتياز و برترى پسر در نزد ايشان _ مورد توبيخ و سرزنش الهى

ألكم الذّكر و له الأُنثى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 81 - 6

6 - نكوهش مشركان صدراسلام از سوى خداوند ، به خاطر بى اعتنايى آنان نسبت به قرآن ، جدى نگرفتن رهنمود هاى آن

و برخورد استهزاآميز با آن

أفبه_ذا الحديث أنتم مدهنون

استفهام در {أفبه_ذا الحديث} توبيخى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 8 - 3

3 - نكوهش مشركان صدراسلام از سوى خداوند ، به خاطر موضع گيرى مخالفت آميزشان در برابر دعوت پيامبر ( ص ) و سرباز زدن از پذيرش ايمان به خدا

و ما لكم لاتؤمنون باللّه و الرسول يدعوكم لتؤمنوا بربّكم

سرزنش مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 60 - 13

13 - توبيخ مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر انحراف آنان از حق و ناديده گرفتن دلايل روشن توحيد

أمّن خلق السم_وت . .. أءل_ه مع اللّه بل هم قوم يعدلون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مخاطبان نخستين آيه، مشركان مكه بوده اند. گفتنى است كه واژه {عدول} (مصدر {يعدلون}) به معناى ميل و انحراف است; يعنى، {بل هم قوم عادتهم العدول عن طريق الحق و الإنحراف عنها}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 67 - 5،10

5 - مشركان مكه ، به خاطر ايمان به باطل ، از سوى خداوند سرزنش شدند .

أَوَلم يروا أنّا جعلنا حرمًا ءامنًا . .. أفبالب_طل يؤمنون

10 - مشركان مكه ، به خاطر ناسپاسى نعمت هاى الهى ، از سوى خداوند سرزنش شدند .

أَوَلم يروا أنّا جعلنا حرمًا ءامنًا . .. أفبالب_طل يؤمنون و بنعمة اللّه يكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 14 - 1

1- توبيخ مشركان مكه از سوى خداوند

، به خاطر روى گردانى از پيامبراكرم ( ص ) ، به رغم دلايل آشكار آن حضرت

و قد جاءهم رسول مبين . ثمّ تولّوا عنه و قالوا معلّم مجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 11

11- سرزنش مشركان عرب از سوى خداوند ، به سبب كفرورزى به قرآن ، على رغم ايمان برخى غير عرب به حقانيت آن *

و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله ف_امن و استكبرتم

اين احتمال در آيه وجود دارد كه تذكر قرآن به ايمان فردى از بنى اسرائيل; از آن جهت براى مشركان عرب سرزنش بار باشد كه بنى اسرائيل در اصل عرب نبودند و عوامل نژادى و زبانى، مقتضى آن بوده تا در برابر قرآن خاضع نشوند. با اين وصف برخى از آنان به قرآن ايمان آوردند; در حالى كه مشركان عرب _ كه قرآن به لغت آنان نازل شده _ از پذيرش آن امتناع ورزيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 19 - 1

1 - سرزنش مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر پرستش خدايان ( لات ، عزى ، و منات ) بدون هيچ برهان و پشتوانه علمى

أفرءيتم اللّ_ت و العزّى . و منوة الثالثة الأُخرى

آيات پيشين _ به ضميمه استفهام انكارى در {أرأيتم} _ اشاره به آن دارد كه رهنمودهاى پيامبر(ص) متكى به شهود بود; اما مشركان در دعاوى خويش از هرگونه دليل و برهان بى بهره بودند.

سرعت عذاب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 51 -

7

7 - با نزول عذاب بر مشركان ، آنان هيچ راه گريزى نخواهند داشت و عذاب به سرعت آنها را فرا خواهد گرفت .

و لو ترى إذ فزعوا فلافوت و أُخذوا من مكان قريب

بنابراين كه زمان فزع، هنگام نزول عذاب باشد و عبارت {اُخذوا من مكان قريب} كنايه از سرعت عذاب باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

سركوبى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 13 - 5

5 _ سركوبى و شكست مشركان در جنگ بدر ، عقاب شديد الهى براى آنان

فاضربوا فوق الأعناق . .. فإن اللّه شديد العقاب

سركوبى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 14 - 1

1 _ سركوبى و شكست مشركان در بدر ، عقوبت دنيوى آنان

ذلكم فذوقوه و أن للكفرين عذاب النار

{كم} در {ذلكم} خطاب به مشركان و {ذا} اشاره به شكست و سركوبى آنان دارد. و {ذلكم} مبتدا و خبر آن به قرينه فراز بعد _ {و أن للكافرين ... } _ {عقابكم فى الدنيا} است.

سرگردانى مشركان حق ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 10

10 _ خداوند مشركان حق ناپذير را در سرگردانى طغيانشان رها مى سازد.

و نذرهم فى طغينهم يعمهون

سرنوشت شوم مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 16

16 - مشركان ، داراى سرنوشتى سخت و ناگوار

و ويل للمشركين

سرنوشت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 -

24 - 7

7 _ پيامبر اكرم(ص) هم اكنون شاهد سرنوشت ذلتبار مشركان در قيامت*

انظر كيف كذبوا على أنفسهم و ضل عنهم ما كانوا يفترون

فعل {انظر} خطاب به پيامبر(ص) است. توجه به گزينش اين مخاطب ويژه، اين احتمال را كه پيامبر(ص) در دنيا نيز با چشم ملكوتى خود شاهد صحنه هاى قيامت هستند، تقويت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 5

5 - منافقان و مشركان ، داراى موضع واحد در قبال امانت الهى بودند و در نتيجه ، داراى سرنوشت يگانه اند .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

سرور مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 32 - 9

9 - گروه هاى مختلف مشركان ، به روش و آيين مخصوص خويش ، شادكام و مسرور بودند .

كلّ حزب بما لديهم فرحون

مراد از {كلّ حزب} به قرينه {فرّقوا} و {شيعاً} ممكن است همان مشركان باشند.

سطحى نگرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 1

1 - افق ديد و نگرش مشركان خداگريز ، محصور در محدوده دنيا و مظاهر آن

و لم يرد إلاّ الحيوة الدنيا . ذلك مبلغهم من العلم

{ذلك} اشاره به دنياگرايى مشركان دارد; يعنى، دنياگرايى منتهاى دانش آنان است.

سطحى نگرى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 44 - 3

3 - داورى مشركان صدراسلام ، سطحى و براساس ملاك هاى مادى و غفلت آنان از معادلات

فرا مادى بود .

أم يقولون نحن جميع منتصر

اتكاى مشركان بر جميعت خويش، نشانه سطحى نگرى آنان در محاسبات است.

سفاهت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 60 - 9

9 - نكوهش خداوند از مشركان بهانه جو ، به خاطر انتخاب نابخردانه آنان ( انتخاب زندگى دنيوى به بهانه از دست دادن سعادت اخروى )

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا . .. و ما أوتيتم من شىء فمت_ع الحيوة

سفاهت مشركان دوران جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 6

6 _ مشركان عصر جاهلى به سفاهت خويش در فرزندكشى ناآگاه بودند.

قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم

{باء} در {بغير علم} به معناى ملابسه و وصف براى {سفها} است. لذا معنى آيه چنين مى شود: سفاهتى خالى از علم.

سلطه شيطان بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 100 - 1،8

1- تسلط و استيلاى شيطان ، تنها بر دو گروه فرمانبران از او و مشركان است .

إنما سلط_نه على الذين يتولّونه و الذين هم به مشركون

8- { أبى بصير عن أبى عبدالله ( ع ) قال : قلت له : . . . قوله تعالى : { إنما سلطانه على الذين يتولّونه و الذين هم به مشركون } قال : الذين هم بالله مشركون يسلط على أبدانهم و على أديانهم ;

ابوبصير گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خداى تعالى . .. {إنما سلطانه على الذين يتولّونه و الذين هم به مشركون} سؤال كردم، حضرت

فرمود: آنان كه به خدا شرك ورزيدند، [شيطان] بر بدن و دينشان مسلط مى شود}.

سلطه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 26 - 5

5 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را پس از هجرت ، در مدينه مأوى داد و از سلطه مشركان خارج كرد .

فأويكم و أيدكم بنصره

سنت گرايى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 4،6

4 - مشركان ، به بهانه حفظ سنت هاى دينى به يادگار مانده از پدرانشان ، در مقابل آيات روشن الهى موضع گيرى كردند .

إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعب

6 - مشركان ، سنت هاى ديرپاى دينى باقى مانده از پدرانشان را ، بسى ارزشمند مى دانستند .

رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعبد ءاباؤكم

سنت گرايى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 2 - 6

6- مشركان در عصر بعثت ، مردمى سنت گرا و كهنه پرست بودند .

ما يأتيهم من ذكر من ربّهم محدث

مخالفت مشركان با پيام هاى جديد الهى، نشانگر سنت پرستى و كهنه گرايى آنان است.

سوءظن مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 54 - 5

5 - مشركان ، همواره در ترديد و شكى آميخته با بدگمانى بودند .

إنّهم كانوا فى شكّ مريب

{شكّ} ترديد ذهن به نحو مساوى بين دو چيز و {ريب} شك همراه با تهمت است (الفروق اللغوية).

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 9

9 - رخداد صلح حديبيه ، پاسخى قاطع به بدگمانى منافقان و مشركان درباره موفقيت هاى اسلام *

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا . ليغفر لك ... و يعذّب المن_فقين و ... الظانّين باللّ

چنانچه {و يعذّب. ..} عطف بر {ليغفر لك...} باشد; آيه شريفه مى تواند بيانگراين مطلب باشد كه منافقان و مشركان، به سرنوشت اسلام بدگمان بودند و مى پنداشتند كه خداوند از مؤمنان حمايت نخواهد كرد; ولى صلح پيروزمند حديبيه، نادرستى پندار آنان را اثبات كرد.

سوگند مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 2،7

2 _ مشركان مكه معتقد به {الله} بودند و به آن قسم ياد مى كردند.

و أقسموا بالله

7 _ ترفندها و سوگند دروغين مشركان مبنى بر ايمان آوردن در صورت نزول آيات، در برخى مؤمنان مؤثر بوده است.

و ما يشعركم أنها إذا جاءت لايؤمنون

{كم} خطاب به مؤمنين است و از اين خطاب چنين بر مى آيد كه احتمالا برخى از مؤمنان تحت تأثير خواسته مشركان بودند و خواهان عملى شدن خواستهاى آنان مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 1

1- سوگند مشركان به خدا ، براى مورد انكار قرار دادن حيات اخروى انسانها

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 75 - 4

4 - { روى عن أبى جعفر و أبى عبداللّه عليهما السلام أنّ مواقع النجوم رجومها للشياطين فكان المشركون يقسمون بها .

. . ;

از امام باقر و صادق(عليهماالسلام) روايت شده كه {مواقع نجوم} رجم شياطين است كه به وسيله ستارگان انجام مى شود و مشركان به آن قسم ياد مى كردند}.

سوگند مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 2

2 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، بر پيمان صلح خود با مسلمانان ، سوگند وفادارى ياد كرده بودند .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 5

5 _ شرك پيشگان صدر اسلام ، بر پيمان خود با مسلمانان سوگند وفادارى ياد كرده بودند .

قوماً نكثوا أيمنهم

سوگند مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 1

1 _ مشركان مكه سوگند اكيد ياد كردند كه در صورت مشاهده معجزه مورد نظر خود ايمان مى آورند.

و أقسموا بالله جهد أيمنهم لئن جاءتهم ءاية

سوگندهاى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 1

1 - سوگند مؤكد مشركان ، پيش از بعثت رسول اكرم ( ص ) ، بر ايمان و پذيرش دين الهى در صورت آمدن پيامبرى براى آنان

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن جاءهم نذير ليكوننّ أهدى من إحدى الأُمم

سوگندهاى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 - 2

2 - بعثت پيامبر ( ص ) براى مشركان _ به رغم سوگند مؤكد آنان بر ايمان و پذيرش _ موجب

گردنكشى بيشتر و حيله گرى عليه اسلام گرديد .

فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا. .. و مكر السّيّىِ

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه {استكباراً} بدل براى {نفوراً} باشد; يعنى، {ما زادهم إلاّ استكباراً}.

سهولت مؤاخذه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 51 - 6

6 - گرفته شدن و مؤاخذه مشركان ، دور از دسترس نيست و به آسانى انجام مى گيرد .

و أُخذوا من مكان قريب

شايعه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 10

10 _ تأثير شايعات مشركان و منافقان بر برخى مسلمانان ، به هنگام دعوت رسول خدا ( ص ) براى شركت در غزوه حمراءالاسد يا بدر صغرا

الّذين قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم . .. ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

چون شيطان و مشركان و منافقان در صدد ترسانيدن و بازداشتن همه مؤمنان بوده اند (انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم)، ولى از {يخوّف اولياءه} استفاده مى شود كه تنها دوستانش را مى ترساند. بنابراين {يخوّف اولياءه}، حاكى از فعليّت و تحقق اين ترس در عدّه اى از مؤمنان است.

شبهات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 30 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به پرسش مشركان درباره زمان وقوع قيامت

و يقولون متى ه_ذا الوعد . .. قل لكم ميعاد يوم لاتستأخرون عنه ساعة

شبهه افكنى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 -

1

1 _ برخى مشركان و مخالفان پيامبر(ص) با ياوه گويى در صدد مغالطه و ايجاد شبهه در مورد آيات قرآن و ديگر آيات الهى بودند.

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا

طبرسى (ره) درباره معنى خوض مى گويد: {الخوض التخليط فى المفاوضة على سبيل اللعب و العبث و ترك التفهم و التبيين}. يعنى خوض خلط كردن در گفتگو براى بازى و بيهوده گويى است، نه براى فهم و روشن شدن حقيقت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 7

7 - مجادله و تشكيك مستمر مشركان ، نسبت به برپايى قيامت

إنّ الذين يمارون فى الساعة لفى ضل_ل بعيد

{ممارات} (مصدر {يمارون}) به معناى اصرار بر جدال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 4

4- موحدان راستين ، همواره مواجه با ترديد ها و تشكيك هاى عوامل شرك

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا

از ملاحظه نسبت ميان {قالوا ربّنا اللّه} و {ثمّ استقاموا}، استفاده مى شود كه اقرار و اعتراف به توحيد، همواره مواجه با ضديت هايى است كه شخص يكتاپرست بايد با آنها مبارزه كرده و استقامت ورزد. آن عوامل ضد توحيدى، يا اعتقادى است كه منتهى به {شرك} مى شود و يا عملى است كه منتهى به گناه مى گردد.

شدت دشمنى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 7

7- عناد و لجاجت برخى از مشركان صدراسلام ، در مقايسه با مخالفان پيامبران پيشين ، شديدتر و بيشتر بود .

ما ءامنت قبلهم. .. أفهم يؤمنون

همزه در {أفهم}

براى استفهام انكارى و {فاء} در آن براى افاده تعقيب است. براين اساس معناى آيه چنين مى شود: امت هاى گذشته _ على رغم آمدن معجزات درخواستى شان _ ايمان نياوردند; آيا اينان كه مردمى لجوج تر و حق ستيزترند، ايمان خواهند آورد؟

شدت عذاب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 26 - 3

3_ مشركان ، محكوم به عذابى شديد

الذى جعل مع اللّه . .. فى العذاب الشديد

شرارت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 7

7 - كافران به اسلام ( يهوديان ، مسيحيان ، مجوسيان و مشركان ) ، شرورترين مردم و بدترين مخلوقات اند .

الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين . .. أُول_ئك هم شرّ البريّة

{بريّة} (فعيلة به معناى مفعولة) با كلمه {برى} (به وزن {عصا}; يعنى، خاك) هم خانواده است و تمام خاكيان، از جمله بشر را شامل مى شود (مصباح و مفردات). برخى گفته اند: اين كلمه با فعل {بَرَءَ} (به معناى {خَلَقَ}) هم خانواده است و بر تمام مخلوقات تطبيق مى كند.

شرايط آمرزش مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 107 - 11

11 _ مشركان در صورت ترك آيين شرك و گرويدن به توحيد و يكتاپرستى ، مورد غفران و رحمت خداوند قرار خواهند گرفت .

لاتدع من دون اللّه ما لاينفعك و لايضرك . .. فلا راد لفضله يصيب به من يشاء من عبا

ذكر {غفران و رحمت} پس از بيان اختصاص فضل خدا به يكتاپرستان، بيانگر ترغيب مشركان به ترك

جبهه شرك و دخول در جرگه موحدان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 17

17- وعده خداوند به آمرزش مشركان ، در صورت بازگشت از شرك

تع_لى عمّا يقولون . .. إنه كان حليمًا غفورًا

ذكر تعليل {غفور} در پايان جمله، مى تواند نويدى باشد بر مشركان كه على رغم گناه بزرگ و سخنان ناروا درباره خداوند، امكان آمرزش آنان، وجود دارد.

شرايط اسلام مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 9

9 _ اقامه نماز و پرداخت زكات ، شرط پذيرش اسلام مشركان و كافران

فإن تابوا و أقاموا الصلوة و ءاتوا الزكوة فخلّوا سبيلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 169 - 1

1 - مشركان ، مدعى پذيرش آيين توحيدى و بندگى خالصانه خداى يكتا ، در صورت برخوردار بودن از كتاب آسمانى

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين . لكنّا عباد اللّه المخلصين

شرايط ايمان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 40 - 9

9 _ اگر مشركان از صداقت بهره مند باشند، بر گرايش خويش به هنگام سختيها، به خداى يگانه اقرار مى كنند.

قل أرءيتكم . .. أغير اللّه تدعون إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 7

7 _ ترفندها و سوگند دروغين مشركان مبنى بر ايمان آوردن در صورت نزول آيات، در برخى مؤمنان مؤثر بوده است.

و ما يشعركم أنها إذا جاءت لايؤمنون

{كم} خطاب به مؤمنين است

و از اين خطاب چنين بر مى آيد كه احتمالا برخى از مؤمنان تحت تأثير خواسته مشركان بودند و خواهان عملى شدن خواستهاى آنان مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 158 - 1،2

1 _ آمدن فرشتگان و يا آشكار شدن خداوند، از شرايط مشركان تكذيب كننده قرآن براى ايمان به آن

هل ينظرون إلا أن تأتيهم الملئكة أو يأتى ربك

{نظر}، مصدر {ينظرون}، در اينجا به معناى انتظار و توقع است. استفهام به دليل {إلا} استفهام انكارى مى باشد و بنابراين {هل ينظرون} يعنى {ما ينتظرون}. انتظارهايى كه در آيه شريفه مطرح شده هم مى تواند توقعاتى باشد كه از سوى مشركان مطرح شده و هم مى تواند بيان حالت آنان باشد. يعنى اگر كسى قرآن را، كه دليلى روشن است، نپذيرد، تنها در صورتى كه فرشتگان بر او حاضر شوند و يا ... ايمان مى آورد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

2 _ تحقق برخى از آيات الهى (برخى از حقايق مطرح شده در قرآن، مانند قيامت) از شرايط مشركان تكذيب كننده قرآن براى ايمان به آن

هل ينظرون إلا أن . .. يأتى بعض ءايت ربك

مراد از {بعض آيات ربك}، به دليل {لا ينفع نفساً إيمانها}، آيتى است كه مشاهده آن، حتى منكران قرآن را به ايمان وامى دارد. بنابراين مى توان گفت مقصود، قيامت و مانند آن است. گفتنى است تكرار فعل {إتيان} (تأتيهم، يأتى ربك و يأتى بعض آيات) در آيه شريفه حكايت از تفاوت معناى اراده شده از هر يك دارد. {إتيان} در {يأتى بعض آيات} به معناى تحقق يافتن است.

شرايط

ايمان مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 1،3

1 - سوگند مؤكد مشركان ، پيش از بعثت رسول اكرم ( ص ) ، بر ايمان و پذيرش دين الهى در صورت آمدن پيامبرى براى آنان

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن جاءهم نذير ليكوننّ أهدى من إحدى الأُمم

3 - مشركان جزيرة العرب پيش از اسلام ، شرط ايمان و پذيرش دين الهى را ، آمدن پيامبرى ويژه براى آنان از جانب خداوند مى دانستند .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن جاءهم نذير ليكوننّ أهدى من إحدى الأُمم

بيشتر مفسران بر اين باورند كه اين گفتار از مشركان، در دوران پيش از اسلام بوده و آنان اين سخن را به اهل كتاب _ كه گاهى آنان را به دين الهى دعوت مى كردند _ مى گفتند.

شرايط ايمان مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 2،5

2 _ مشركان ، نزول فرشتگان وحى را بر خويش و رؤيت آنها را ، شرط ايمان به خداى يكتا و پذيرش نبوت پيامبر ( ص ) قرار دادند .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة

5 _ رؤيت پروردگار ، شرط ديگر مشركان و منكران معاد براى ايمان آوردن به خداى يكتا و پذيرش نبوت پيامبر ( ص )

و قال الذين لايرجون لقاءنا . .. أو نرى ربّنا

شرايط ايمان مشركان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 6

6 - اهل كتاب و مشركان مكه و مدينه ، خود

را منتظر فرستاده ويژه خداوند مى دانستند و ترك مرام خويش را به آن مشروط ساخته بودند .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه

برداشت ياد شده، ناظر به احتمال اراده {منفكّين عن الكفر} است كه در برداشت هاى آيه پيشين توضيح داده شد.

شرايط ايمان مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 1

1- ايجاد چشمه اى پر آب و جوشان در مكه توسط پيامبر ( ص ) براى مشركان ، پيش شرط آنان در ايمان به پيامبر ( ص )

و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ينبوعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 91 - 1

1- برخوردارى پيامبر ( ص ) ، از باغستانى بزرگ با درخت هاى خرما و انگور و جارى ساختن نهر هاى آب فراوان در لابه لاى آنها ، پيش شرط مشركان مكه براى ايمان آوردن به آن حضرت

و قالوا لن نؤمن لك حتى . .. أو تكون لك جنّة من نخيل و عنب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 2،7

2- فرود آوردن قطعاتى از آسمان بر مشركان مكه ، پيش شرط آنان در ايمان به پيامبر ( ص )

و قالوا لن نؤمن لك . .. أو تسقط السّماء كما زعمت علينا كسفًا

7- مشركان مكه ، ايمان خود را به پيامبر ( ص ) منوط به آوردن خدا و فرشتگان ، به صورتى قابل مشاهده كردند .

قالوا لن نؤمن لك حتى . .. أو

تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {قبيلاً} به معناى مشاهده رو در رو باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 2،6

2- مشركان مكه ، ايمان خود را به پيامبر ( ص ) منوط به ايجاد خانه اى از طلا به صورت معجزه آسا كردند .

قالوا لن نؤمن لك حتى . .. أو يكون لك بيت من زخرف

6- صعود پيامبر ( ص ) به آسمان و آوردن نامه اى براى حقانيت خويش ، پيش شرط مشركان مكه براى ايمان آوردن به آن حضرت

و قالوا لن نؤمن لك حتى . .. أو ترقى فى السّماء و لن نؤمن لرقيّك حتى تنزّل علينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 1،3

1- مشركان براى پذيرش درستى معاد ، زنده شدن نياكانشان را از پيامبر ( ص ) خواستار شدند .

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

3- مشركان مكه ، خواهان شهود حسى براى ايمان به حقايق غيبى

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

با اين كه معاد اخروى از امور غيبى به حساب مى آيد، مشركان با پيشنهاد زنده شدن پدرانشان، خواهان محسوس شدن آن بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 6

6 - اهل كتاب و مشركان مكه و مدينه ، خود را منتظر فرستاده ويژه خداوند مى دانستند و ترك مرام خويش را به آن مشروط ساخته بودند .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه

برداشت ياد شده، ناظر به احتمال اراده {منفكّين عن

الكفر} است كه در برداشت هاى آيه پيشين توضيح داده شد.

شرايط توحيد مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 169 - 2

2 - ادعاى مشركان ، مبنى بر پذيرش آيين توحيدى و بندگى خالصانه خداى يكتا ، در صورت آگاه شدن شان از سرنوشت خوب و سعادتمندانه مؤمنان و يكتاپرستان گذشته

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين . لكنّا عباد اللّه المخلصين

توضيح مربوط به برداشت بالا، در ذيل برداشت شماره 5 در آيه قبل (168) آمد.

شرايط دوستى با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 14

14 - دست برداشتن مشركان از شرك ، تنها شرط رفع خصومت مؤمنان با آنان

بدا بيننا و بينكم العدوة و البغضاء أبدًا حتّى تؤمنوا باللّه وحده

شرايط عبوديت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 169 - 2

2 - ادعاى مشركان ، مبنى بر پذيرش آيين توحيدى و بندگى خالصانه خداى يكتا ، در صورت آگاه شدن شان از سرنوشت خوب و سعادتمندانه مؤمنان و يكتاپرستان گذشته

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين . لكنّا عباد اللّه المخلصين

توضيح مربوط به برداشت بالا، در ذيل برداشت شماره 5 در آيه قبل (168) آمد.

شرايط عذاب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 58 - 7

7 _ خداوند آگاهتر از هر كس به اينكه در چه زمان و شرايطى مشركان و منكران پيامبر(ص) را عذاب كند.

لقضى الأمر بينى و بينكم و الله أعلم بالظلمين

شرك ربوبى مشركان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 14

14 _ مشركان معتقد به وجود شريك براى خدا در ربوبيت هستند.

و الذين لا يؤمنون بالأخرة و هم بربهم يعدلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 5

5- مشركان ، در تدبير هستى ، كسانى را جايگزين خداوند قرار داده اند كه خود ، مخلوق خدا و فاقد كمترين نقش در خلقت خويش اند .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء . .. ما أشهدتّهم ... خلق أنفسهم

شرك ربوبى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 8

8 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، معتقد به خدا و منكر يكتايى او در ربوبيت بودند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و يقولون هؤلاء شفعؤنا عند اللّه

شرك عبادى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 4

4 _ شرك پيشگان عصر بعثت براى معبودان پندارى خود ، تنديسهايى مى ساختند و در برابر آنها ، به پرستش مى پرداختند .

و يعبدون من دون اللّه ما لا يضرهم و لا ينفعهم

به كارگيرى لفظ {ما} _ كه بيشتر در مورد چيزهاى فاقد عقل و انديشه كاربرد دارد _ بيانگر برداشت فوق مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 66 - 7

7 _ مشركان ، معبود هاى متعددى را مى پرستيدند .

الذين يدعون من دون اللّه شركاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- رعد - 13 - 33 - 12

12_ مشركان در پرستش خدايان دروغين ، خويشتن را فريب داده بودند .

بل زيّن للذين كفروا مكرهم

در اينكه فاعل محذوف از {زيّن} چيست؟ چند احتمال وجود دارد 1_ شيطان 2_ سران كفر و شرك 3_خودِ كافران. برداشت فوق بر اساس سومين احتمال است. بر اين مبنا معناى جمله چنين مى شود: {زيّن الكافرون لأنفسهم مكرَهم} و مفاد آن اين است كه كفرپيشگان با دليلهايى واهى شرك را توجيه كردند و كم كم آنها را زيبا ديدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 11

11- شرك در عبادت و تحريم مباح ها و اسناد آن به مشيت خداوند ، از سنت هاى رايج مشركان در طول تاريخ

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا و لاحرّم

شرك عبادى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 4

4 _ مشركان صدر اسلام ، معبود هاى متعددى را مى پرستيدند .

فلا أعبد الذين تعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 109 - 7

7_ تقليد از گذشتگان و پيروى از سنت پيشينيان ، وادار كننده مشركان عصر بعثت به پرستش معبود هاى دروغين

ما يعبدون إلاّ كما يعبد ءاباؤُهم من قبل

در برداشت فوق {كما} براى تعليل گرفته شده است. بنابراين مفاد {ما يعبدون ...} چنين مى شود: تنها دليل گرايش مشركان به بت پرستى ، اين است كه پدرانشان بت پرست بودند.

شرك

مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 4

4 _ مشاهده عذاب قيامت زمينه آگاهى و وقوف مشركان بر شرك خويش

ما كنا مشركين . .. بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

مراد از جمله {ما كانوا يخفون}، به قرينه آيت پيشين ( . .. و اللّه ربنا ما كنا مشركين) مى تواند شرك و اختفاى آن از سوى مشركان در برخى از مواقف قيامت باشد. {من قبل} اشاره به آن موقف است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 2

2 _ مشركان لجوج، حتى در صورت نزول ملائكه بر ايشان، ايمان نمى آورند.

و لو أننا نزّلنا إليهم الملئكة . .. ما كانوا ليؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 45 - 5،6

5 - انبساط خاطر و شادمانى مشركان به هنگام ياد شدن نام معبودهايى جز خداوند ( معبود هاى ادعايى آنان )

و إذا ذكر الذين من دونه إذا هم يستبشرون

6 - مشركان نسبت به ياد كردن خدا به همراه ياد ديگر معبود ها و نيز عبادت مشترك خدا و معبود ها ، حساس نبوده و مخالفت نمىورزيدند .

و إذا ذكر اللّه وحده اشمأزّت . .. و إذا ذكر الذين من دونه إذا هم يستبشرون

از آيه شريفه به روشنى استفاده مى شود كه مشركان نسبت به ياد كردن خدا به تنهايى حساس بوده و از ياد شدن معبودهاى خود بدون ياد شدن خدا خوشحال مى شدند; ولى در اين آيه از واكنش و حساسيت مشركان در صورتى كه نام خدا

و معبودها با هم و مشتركاً ياد شوند، سخنى به ميان نيامده است. بنابراين ياد نشدن آن، مى تواند حاكى از مطلب بالا باشد.

شرك مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 1

1 _ مشركان صدر اسلام، شرك خويش و پدرانشان و بدعتهاى ديگر را به مشيت خدا و رضايت او مى پنداشتند.

سيقول الذين أشركوا لو شاء الله ما أشركنا و لا ءاباؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 2

2 _ مشركان عصر بعثت ، به ربوبيت و پروردگارى خدايان متعدد معتقد بودند و آنها را مى پرستيدند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و يقولون هؤلاء شفعؤنا

شرك مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 3

3- مشركان مكه ، به وجود خدايانى متعدد در كنار پروردگار جهان معتقد بودند .

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 4

4 - مشركان مكه ، گرفتار شرك در زمينه هايى غير از زمينه خالقيت خداوند

و لئن سألتهم من خلق

شعيب(ع) و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 22

22_ شعيب ( ع ) نگران آينده اى ناگوار براى مشركان و گنه كاران مردم خويش

إنى أخاف عليكم عذاب يوم محيط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 5

5_ برخورد حضرت

شعيب ( ع ) با مشركان و كافران ، برخوردى ترحم آميز و مشفقانه بود .

ي_قوم أرءيتم

تعبير {يا قوم} (اى مردم من) حكايت از شفقت و مهربانى شعيب(ع) دارد.

شفاعت از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 25

25 _ مسيح ( ع ) هرگز مشركان امت خويش را شفاعت نخواهد كرد .

قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. و ما للظلمين من انصار

جمله {و ما الظلمين من انصار} مى تواند حاكى از اعتقاد مسيحيان مبنى بر شفاعت مسيح(ع) از آنان و نجاتشان از دوزخ باشد.

شفيعان مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 7

7 _ مشركان عصر بعثت ، معبودان پندارى خود را واسطه هايى براى شفاعت و پا در ميانى ، ميان انسان ها و خدا مى انگاشتند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و يقولون هؤلاء شفعؤنا عند اللّه

شقاوت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 5

5_ مشركان و منكران رسالت پيامبران ، تشكيل دهنده گروهِ تيره بختان در سراى آخرتند .

و ما ظلمن_هم و ل_كن ظلموا أنفسهم . .. فمنهم شقى

آيات پيشين كه سخن از شركورزى و انكار رسالت پيامبران داشت ، قرينه بر اين است كه مشركان و منكران رسالت ، مصداق بارزى از شقاوتمندانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 8

8- مشركان ، هرگز رستگار نخواهند شد .

و لن تفلحوا إذًا أبدًا

شك مشركان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 3،5

3 _ مشركان نسبت به پايدارى و انعطاف پذيرى پيامبر ( ص ) در طرد آيين شرك و دعوت به توحيد ، ترديد داشتند .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى

با توجه به اينكه روى سخن با مشركانى است كه از گرويدن به توحيد امتناع مى كردند، قهراً امتناع آنان يا به خاطر اين است كه هنوز ماهيت و حقيقت توحيد براى آنان روشن نشده بود و يا اينكه هنوز اميدوار بودند كه پيامبر (ص) دست از روش خود بردارد و به كيش آنان در آيد. برداشت فوق بنابر احتمال دوم است.

5 _ مشركان ، نسبت به حقيقت آيين توحيدى پيامبر ( ص ) در ترديد بودند .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 6

6- مشركان ، به وجود نيرويى كه قادر به احياى دوباره جسد انسان باشد ، در ناباورى و ترديد بودند .

قل كونوا حجارة . .. فسيقولون من يعيدنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 68 - 1

1 - موضع گيرى ناباورانه مشركان در قبال وعده برپايى قيامت

لقد وعدنا ه_ذا . .. إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 54 - 5

5 - مشركان ، همواره در ترديد و شكى آميخته با بدگمانى بودند .

إنّهم كانوا فى شكّ مريب

{شكّ} ترديد ذهن به نحو مساوى بين دو چيز

و {ريب} شك همراه با تهمت است (الفروق اللغوية).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 33 - 3

3- ترديد مشركان ، در امكان معاد ، در عين اعتقاد به وجود آفريدگار *

أوَلم يروا أنّ اللّه الذى خلق . .. بق_در على أن يحيى الموتى

با توجه به اين كه مخاطب آيه شريفه، مشركان است و اصل وجود خداوند مسلم شمرده شده و صرفاً براى امكان معاد، برهان آمده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

شك مشركان به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 2

2- ترديد و ناباورى مشركان به معاد ، نمونه بارزى از گمراهى آنان است .

فضلّوا . .. و قالوا أءذا كنّا ... أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

شك مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 55 - 1

1 - شك و تردد مشركان صدراسلام نسبت به قرآن والهى بودن آن ، عميق و غير قابل زوال بود .

و لايزال الذين كفروا فى مرية منه حتّى تأتيهم الساعة

متعلق {كفروا} حذف شده و تقدير آن به قرينه {أنّه الحقّ من ربّك} (در آيه پيش)، {كفروا بالقرآن} مى باشد. {مرية} اسم مصدر از فعل {امترى يمترى} و به معناى شك و ترديد است. {ال} در {الساعة} براى عهد ذهنى و {ساعة} به معناى لحظه و هنگام است. بنابراين {الساعة}; يعنى، آن هنگام كه اشاره دارد به زمان برپايى قيامت و حضور مردم در عرصه محشر. {بغت و بغتة} يعنى ناگهان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16

- فصلت - 41 - 39 - 13

13 - ترديد مشركان عصر بعثت ، در امكان قيامت و رستاخيز مردگان

إنّ الذى أحياها لمحى الموتى إنّه على كلّ شىء قدير

تأكيد جمله {إنّ الذى أحياها لمحى الموتى} با حروف {إنّ} و {لام}، بيانگر ترديد مشركان عصر بعثت در امكان معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 43 - 2

2- ترديد و ناباورى مشركان صدراسلام نسبت به دوزخ و وجود درختى به نام زقّوم در آن

إنّ شجرت الزقّوم

تأكيد با {إنّ} و جمله اسميه از ترديد يا نكار مخاطبان نسبت به مضمون آن مى كند آيه 50 {إن ه_ذا ما كنتم به تمترون} مؤيد برداشت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 12 - 1

1 - مجادلات و اظهار ترديد هاى مشركان ، درباره وحى و مشاهدات قلبى پيامبر ( ص )

أفتم_رونه على مايرى

{ممارات و مراء} (مصدر {تمارون}) معادل {مجادله و جدال} است; يعنى، {أفتمارونه على مايرى}.

شك مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 61 - 4

4 - ترديد و استبعاد مشركان مكه ، در امكان وقوع قيامت

و إنّه لعلم للساعة فلاتمترنّ بها

شكايت اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 86 - 2

2- مشركان ، در قيامت با خداوند سخن مى گويند و از معبودهايشان شكايت مى كنند .

قالوا ربّنا ه_ؤلاء شركاؤنا

جمله {فألقوا إليهم القول . ..} مى تواند قرينه باشد بر اينكه سخن مشركان (قالوا ...) به عنوان شكايت ادا

مى شود.

شكست توطئه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 76 - 7

7- توطئه مشركان براى اخراج پيامبر ( ص ) از مكه ، عقيم ماند و به ثمر نرسيد .

و إن كادوا ليستفزّونك من الأرض ليخرجوك منها و إذًا لايلبثون خل_فك إلاّ قليلاً

از تعبير {و إن كادوا ليستفزّونك} (نزديك بود تو را اخراج كنند) به دست مى آيد كه آنان، نتوانستند هدف خويش را در اخراج پيامبر(ص) از مكه عملى سازند.

شكست توطئه هاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 2

2 _ خداوند ، پيامبر اكرم ( ص ) را در قبال سخنان نارواى مشركان دلدارى داده و با وعده غلبه قطعى توحيد بر شرك ، آن حضرت را از ناكامى و نافرجامى توطئه هاى آنان ، مطمئن ساخت

و لا يحزنك قولهم إن العزة للّه جميعاً

شكست مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 13 - 5

5 _ سركوبى و شكست مشركان در جنگ بدر ، عقاب شديد الهى براى آنان

فاضربوا فوق الأعناق . .. فإن اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 14 - 1

1 _ سركوبى و شكست مشركان در بدر ، عقوبت دنيوى آنان

ذلكم فذوقوه و أن للكفرين عذاب النار

{كم} در {ذلكم} خطاب به مشركان و {ذا} اشاره به شكست و سركوبى آنان دارد. و {ذلكم} مبتدا و خبر آن به قرينه فراز بعد _ {و أن للكافرين ... } _ {عقابكم فى

الدنيا} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 11

11- پيامبر ( ص ) ، پيروزى اسلام را به مشركان و كافران حق ناپذير يادآور شد و شكستشان را به آنان هشدار داد .

و إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {ماتوعدون} پيروزى اسلام و شكست جبهه شرك و كفر باشد. گفتنى است كه جمله {أنّ الأرض يرثها عبادى الصالحون} در آيه 105 مؤيد همين ديدگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 10،11

10 - ذلت و شكست ، سرنوشت محتوم جبهه شرك و ضد توحيد

و من الناس من يج_دل . .. له فى الدنيا خزى

11 - نويد عزت و پيروزى به اهل ايمان و شكست و خوارى كافران و مشركان صدراسلام

و من الناس من يج_دل. .. ثانى عطفه... له فى الدنيا خزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 170 - 4

4 - اعلام خداوند مبنى بر شكست خوردن مشركان مخالف قرآن و گرفتار شدن آنان به پى آمد هاى سوء كفرشان در آينده نزديك

فكفروا به فسوف يعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 88 - 3

3 - كافران و مشركان ، به عذاب و شكست تهديد شدند .

و لتعلمنّ نبأه بعد حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 10

10 - منافقان و مشركان ، گرفتاران واقعى در گرداب بدى ها و

شكست ها

عليهم دائرة السوء

بنا بر اين كه جمله {عليهم. ..} درمقام اخبار باشد _ ونه انشاء _ برداشت بالا استفاده مى شود.

شكست مشركان در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 45 - 3

3 - اخبار خداوند ، از شكست قريب الوقوع جماعت شرك پيشه در جنگ بدر

سيهزم الجمع و يولّون الدّبر

با توجه به تطبيق اين آيه بر جنگ بدر _ در آراى مفسران _ و با توجه به اين كه آيات ياد شده مكّى است و جنگ بدر نخستين مرحله انهزام مشركان بوده است; برداشت ياد شده به دست مى آيد.

شكست مشركان قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 6

6 _ رعب و وحشت كافران در جنگ بدر ، از عوامل شكست آنان در آن جنگ

سألقى فى قلوب الذين كفروا الرعب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 6

6 _ كافران شكست خورده در جنگ بدر ، مورد تهديد خداوند به چشيدن دوباره طعم شكست در صورت بازگشت به جنگ

و إن تعودوا نعد

شكست مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 15 - 2

2 - فرجام يهود بنى نضير در موضع گيرى عليه اسلام ، منتهى به شكست آنان ، همچون فرجام مشركان مكه در بدر *

كمثل الذين من قبلهم قريبًا

برخى برآنند كه مراد از {الذين من قبلهم قريبًا}، مشركان مكه در بدر است.

شكنجه اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - ق - 50 - 26 - 4

4_ جهنّم ، دربردارنده شكنجه هاى سخت براى مشركان

ألقيا فى جهنّم . .. فألقياه فى العذاب الشديد

شگفتى بينش مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 154 - 1،2

1 - داورى و ديدگاه مشركان درباره خداوند ، بى اساس و شگفت آور است .

أصطفى البنات على البنين . ما لكم كيف تحكمون

استفهام در آيه شريفه، از نوع استفهام انكارى و تعجبى است.

2 - انتساب برگزيدن دختر به خداوند _ به جاى پسر_ داورى ناشايست و شگفت آور

أصطفى البنات على البنين . ما لكم كيف تحكمون

شگفتى حشر اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 51 - 4

4 - برانگيخته شدن مشركان در قيامت ، حادثه اى است شگفت آور .

و لو ترى إذ فزعوا فلافوت

جواب {لو} به قرينه {إذ فزعوا}، مى تواند چيزى محذوف مثل {أمراً هائلاً} و {أمراً عجيباً} باشد.

شگفتى عذاب دنيوى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 21

21- روز فرا رسى عذاب دنيوى مشركان و كافران ، روزى بس شگفت و عظيم

إنّى أخاف عليكم عذاب يوم عظيم

مراد از {عذاب يوم عظيم} ممكن است عذاب دنيوى باشد.

شگفتى عصيان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 14

14 - سرپيچى كافرانِ اهل كتاب و مشركان ، از پذيرش اسلام و انشعاب از مجموعه گروندگان به آن پس از ظهور { بيّنه } ، رفتارى نكوهيده و شگفت

لم يكن

الذين كفروا. .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 5 - 14

14 - سرپيچى كافران اهل كتاب و مشركان ، از پذيرش اسلام و محروم ساختن خويش از توحيد ، اعتدال ، نماز و زكات ، شگفت آور است .

لم يكن الذين كفروا . .. منفكّين ... و ما أُمروا إلاّ ليعبدوا اللّه ... حنفاء و ي

چنانچه جمله {و ما أمروا. ..}، ناظر به اوامر اسلامى باشد، مفاد آيه _ با توجّه به ارتباط آن با آغاز سوره _ اين مى شود كه مگر اسلام، چه اوامرى دارد كه كافران، همچنان از مرام خود منفكّ نشده و به اين دين روى نمى آورند؟!; اين دين كه سراسر توحيد و نماز و زكات است، چه فرمان نادرستى در آن است كه آنان از پذيرش اين دين، امتناع مىورزند؟!.

شگفتى قضاوت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 154 - 1،2

1 - داورى و ديدگاه مشركان درباره خداوند ، بى اساس و شگفت آور است .

أصطفى البنات على البنين . ما لكم كيف تحكمون

استفهام در آيه شريفه، از نوع استفهام انكارى و تعجبى است.

2 - انتساب برگزيدن دختر به خداوند _ به جاى پسر_ داورى ناشايست و شگفت آور

أصطفى البنات على البنين . ما لكم كيف تحكمون

شگفتى مرگ مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 51 - 5

5 - هنگامه مرگ مشركان ، هنگامه اى ديدنى و عجيب است .

و لو ترى إذ فزعوا

بر اين احتمال كه زمان

فزع، زمان مرگ بوده و جواب {لو} چيز محذوفى مثل {لرأيت أمراً عجيباً} باشد، نكته ياد شده قابل استفاده است.

شگفتى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 5

5 - عبادت و نماز پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت ، امرى شگفت آور و جذاب براى كافران و مشركان

كادوا يكونون عليه لبدًا

شگفتى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 4

4 - اظهار شگفتى و ناباورى مشركان مكه ، نسبت به نزول وحى بر فردى عادى و غيراشرافى

لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم

با توجه به اعتراض مشركان مكه كه چرا پيامبر، از ميان اشراف و ثروتمندان برگزيده نشد، فقر و تنگدستى پيامبر(ص) به دست مى آيد.

شيطان و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 202 - 5

5 _ شيطان برادر انسان هاى مشرك و بى تقواست .

و إخونهم يمدونهم فى الغى

ضمير در {إخوانهم} مى تواند به مشركان و بى تقوايان برگردد. بر اين مبنا مراد از {اخوان}، به قرينه آيه قبل، شيطان است. قابل ذكر است كه در اين صورت ضمير فاعلى در {يمدونهم} به {اخوان} و ضمير مفعولى به مشركان و بى تقوايان برمى گردد.

صالح(ع) و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 63 - 5

5_ برخورد حضرت صالح ( ع ) با مشركان و كافران ، برخوردى ترحم آميز و مشفقانه بود .

ي_قوم أرءيتم

تعبير {يا قوم} (اى مردم من)

حكايت از شفقت و ترحم صالح(ع) دارد.

صبر بر اذيتهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 174 - 3

3 - پيامبر ( ص ) و ياران ايشان ، مأمور به صبر و شكيبايى در برابر آزار ها و كارشكنى هاى مشركان و كافران معاند

فتولّ عنهم حتّى حين

توصيه به اعراض و بى اعتنايى، در شرايطى كه پيامبر(ص) و ياران آن حضرت، مورد آزار و شكنجه دشمنان كافر قرار داشتند، در حقيقت توصيه به صبر و شكيبايى بيشتر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 178 - 3

3 - پيامبراسلام ( ص ) و ياران ايشان ، مأمور به صبر و شكيبايى در برابر آزار ها و كارشكنى هاى مشركان و كافران معاند

و تولّ عنهم حتّى حين

توصيه به اعراض و بى اعتنايى در شرايطى كه پيامبر(ص) و يارانش مورد آزار و شكنجه دشمنان كافر قرار داشتند، در حقيقت توصيه به صبر و شكيبايى بيشتر است.

صبر بر اذيتهاى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 60 - 1

1 - بردبارى و خويشتن دارى مؤمنان و مهاجران ، در برابر فشار ها و آزار هاى مشركان و پرهيز از انتقام گيرى ، امرى مهم ، سرنوشت ساز و مورد توصيه مؤكد خداوند ( در اوايل هجرت از مكّه به مدينه )

و الذين هاجروا . .. و إنّ اللّه لعليم حليم . ذلك

{ذلك} خبر براى مبتداى محذوف و اشاره است به توصيه خدا به مؤمنان و مهاجران صدراسلام مبنى بر اين كه در

برابر فشارها و آزارهاى مشركان، خويشتن دارى كنند و بردبارى را از دست ندهند. گفتنى است كه در چنين مواردى معمولاً از كلمه {ه_ذا} استفاده مى كنند. بنابراين به كارگيرى {ذلك} _ كه براى اشاره به دور است _ بيانگر اهميت خويشتن دارى در برابر آزارهاى مشركان صدراسلام در آن مقطع خاص مى باشد; مقطعى كه ظاهراً هنوز مؤمنان از نيروى كافى براى برخورد قهرآميز با دشمن، برخوردار نبودند.

صبر بر ظلم مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 42 - 1

1- مسلمانان مهاجر از ستم مشركان مكه ، مردمانى صبور بودند كه در برابر ستم ظالمان شكيبايى پيشه كردند .

و الذين هاجروا فى الله . .. الذين صبروا

{الذين} عطف بيان براى {الذين} در آيه سابق است.

صبر در برابر مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 5 - 2

2 - صبر در برابر موضع گيرى هاى تكذيب گرانه و استهزاآميز شرك پيشگان صدراسلام ، توصيه خداوند به پيامبراكرم ( ص )

سأل سائل بعذاب واقع . .. فاصبر صبرًا جميلاً

توصيه به صبر _ پس از بيان بعضى از گفته ها و درخواست هاى كافران _ مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

صفات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 10

10 - مشركان ، به زندگى دنيا حريص و دل بسته اند .

لتجدنهم أحرص الناس . .. و من الذين أشركوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15

- 11

11 _ مخالفت مشركان با رسالت پيامبر ( ص ) و قرآن كريم ، برخاسته از روح لجاجت و گردنكشى آنان

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا بينت قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا أو بد

با توجه به اينكه آيات الهى، آشكار و واضح بود و در عين حال مشركان از پذيرش آن امتناع ورزيدند، برداشت فوق استفاده مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 3

3 _ لجاجت و روح حق ناپذيرى مشركان ، مانع از تأثير نهايى دعوت و هدايت پيامبر ( ص ) در آنان بود .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا عليها

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه صبر و مقاومت در برابر دعوت به حق پيامبر(ص)، معنايى جز لجاجت و عناد ندارد و نشانه وجود روح حق ناپذيرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 28 - 3

3 - پندارگريى و گمان محورى ، شالوده هويت مشركان بى باور به آخرت

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة . .. إن يتّبعون إلاّ الظنّ

با توجه به حصر در {إن يتّبعون إلاّ الظنّ}، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 1 - 4

4 - مشركان ، مستورسازنده حقيقت اند .

قل ي_أيّها الك_فرون

به كار بردن عنوان {كافر} _ كه به معناى پوشاننده و انكاركننده امرى معلوم است _ تعريض به مخاطبان است كه بين من و شما، اين شما هستيد كه حقيقت را پوشانده ايد.

صفات مشركان صدراسلام

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 13 - 3

3 - لجاجت و حق ناپذيرى ، از اوصاف مشركان صدر اسلام

و إذا ذكّروا لا يذكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 45 - 3

3 - ايمان نداشتن به جهان آخرت ، از اوصاف مهم و شناخته شده مشركان صدراسلام

الذين لايؤمنون بالأخرة

توصيف مشركان به ايمان نداشتن به آخرت و انتخاب اين وصف از ميان اوصاف ديگر آنان، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

صلح با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 9

9 - صلح با مشركان ، در شرايط سخت و دشوار مكه ، نعمتى بزرگ و راه گشاى حركت هاى سرنوشت ساز بعدى پيامبر ( ص ) *

فتحنا لك فتحًا . .. و يتمّ نعمته عليك و يهديك صرطًا مستقيمًا

با توجّه به اين كه صلح حديبيه، در شرايط دشوار صورت گرفته است; احتمال مى رودكه نعمت شمرده شدن آن، از اين جهت بوده كه فرصتى براى تجديد قوا پديد آورده و راه را به سوى حركت هاى مهم بعدى گشوده است (و يهديك صراطاً مستقيماً).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 17

17- صلح حديبيه و تن دادن مشركان لجوج به پيمان ، فتحى براى مؤمنان

فجعل من دون ذلك فتحًا قريبًا

صورت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 58 - 1

1- چهره مشركان دوران جاهلى ، به هنگام دريافت خبر دختردار شدن

، از شدت غضب و ناراحتى ، دگرگون مى شد .

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه مسودًّا

ضعف فهم مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 1

1 _ برخى مشركان، على رغم گوش فرادادن به كلام پيامبر(ص)، از فهم آن عاجزند.

و منهم من يستمع اليك و جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرا

مرجع ضمير {منهم}، به قرينه آيات گذشته، مشركان است.

ضعف مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 3

3 - مشركان ، تنها تسليم و متواضع در برابر قدرت سياسى و نظامى و نه منطق و برهان *

إنّا فتحنا . .. ليغفر لك اللّه

مراد از {غفران ذنب}، مى تواند زدايش بدگمانى ها و بدخواهى ها از سينه دشمنان باشد. با توجه به اين نكته، از مجموع دو آيه استفاده مى شود كه دل هاى سخت مشركان با منطق وحى، رام نگشته ولى با پيروزى سياسى پيامبر(ص) در صلح حديبيه، به تسليم و تواضع واداشته شده است.

ضعف مشركان در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 43 - 13

13 _ خداوند به دليل آگاهيش بر عوامل اطمينان بخش قلب ها و علمش به زمينه هاى سستى آفرين ، مشركان بدر را در رؤياى پيامبر ( ص ) اندك نمايان ساخت .

و لكن اللّه سلم إنه عليم بذات الصدور

ضعف مشركان قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 2

2 _ كاروان تجارى

قريش ، فاقد نيروى دفاعى مقاوم

غير ذات الشوكة

{شوكة} به معناى خار درخت و بوته است و در آيه كنايه از سلاحهاى جنگى است. بنابراين {غير ذات الشوكة} يعنى گروهى نامسلح. و مقصود از آن كاروان تجارى قريش است كه به سركردگى ابوسفيان و همراه با چهل نفر از شام به سوى مكه در حركت بودند.

ضيق صدر مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 11

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 11

11- كافران و مشركان مكه مردمى تنگ نظر ، متعصب و ناتوان در تحمل افكار مخالفان بودند .

أه_ذا الذى يذكر ءالهتكم و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه كافران مكه، حتى تحمّل شنيدن نام خداى رحمان را نداشتند، و با پيامبر اسلام، همواره با تمسخر و استهزا برخورد مى كردند.

طعن مشركان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 2 - 8

8- { عن جابربن عبدالله قال : قال رسول الله ( ص ) : إن ناساً من أمتى يعذبون بذنوبهم فيكونون فى النار ما شاء الله أن يكونوا ، ثم يعيرهم أهل الشرك فيقولون : ما نرى ما كنتم فيه من تصديقكم نفعكم . فلايبقى موحّد إلاّ أخرجه الله تعالى من النار ثم قرأرسول الله ( ص ) : { ربما يودّ الذين كفروا لو كانوا مسليمين } ;

جابربن عبدالله روايت كرده است كه رسول خدا(ص)فرمود: هماناگروهى از امت من به سبب گناهانشان عذاب مى

شوند. پس مدتى كه خدا مى خواهد در آتش هستند; سپس اهل شرك آنان را سرزنش مى كنند و مى گويند: نمى بينيم كه ايمان شما برايتان سودى داشته است. پس هيچ موحدى نمى ماند مگر اينكه خدا او را از آتش بيرون مى آورد; سپس رسول خدا(ص) اين آيه را قراءت فرمود: {ربما يود الذين كفروا لو كانوا مسلمين}.

طغيان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 10

10 _ خداوند مشركان حق ناپذير را در سرگردانى طغيانشان رها مى سازد.

و نذرهم فى طغينهم يعمهون

طغيانگرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 11

11 _ مخالفت مشركان با رسالت پيامبر ( ص ) و قرآن كريم ، برخاسته از روح لجاجت و گردنكشى آنان

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا بينت قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا أو بد

با توجه به اينكه آيات الهى، آشكار و واضح بود و در عين حال مشركان از پذيرش آن امتناع ورزيدند، برداشت فوق استفاده مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 27 - 2

2_ تبرّى شيطان در قيامت ، از انحرافات و طغيان گرى مشركان

قال قرينه ربّنا ما أطغيته

بنابراين كه مراد از {قرين} شيطان باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

ظلم مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 58 - 9

9 _ مشركان و منكران رسالت پيامبر(ص) ستمگرند.

و الله أعلم بالظلمين

چون آيات گذشته در مقام احتجاج با مشركان است،

مصداق مورد نظر از ستمگران، آنان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 8

8 _ كافران و مشركان ، مردمانى ستم پيشه اند .

و اللّه لايهدى القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 52 - 3

3 _ مشركان تكذيب كننده پيامبر ( ص ) و قرآن ، مردمى ظالم و ستم پيشه اند .

أثم إذا ما وقع ءامنتم به . .. ثم قيل للذين ظلموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 12

12- شرك ، گناهى بزرگ است و مشركان ، ظالم ترين مردمان اند .

اتّخذوا من دونه ءالهة . .. فمن أظلم ممّن افترى على اللّه كذبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 8

8 _ مشركان ، مردمانى ستمگر

و قال الذين كفروا . .. و قال الظ_لمون إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 11 - 12

12 - مشركان ، مردمانى ظالم اند .

فأرونى ماذا خلق الذين من دونه بل الظ_لمون

{ال} در {الظالمون} مى تواند عهد و اشاره به مشركان باشد كه مخاطب خداوند در آيه اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 8

8 - مشركان ، مردمانى ظالم اند .

و قال الذين كفروا لن نؤمن . .. و لو ترى إذ الظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ

- 34 - 42 - 5

5 - مشركان ، مردمانى ظالم اند .

و يوم يحشرهم . .. أه_ؤلاء إيّاكم كانوا يعبدون ... نقول للذين ظلموا

به قرينه سياق، مراد از {الذين ظلموا} همان كسانى اند كه غير خدا را مى پرستيده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 40 - 11

11 - شرك ، ظلم است و مشركان ، ظالم اند .

بل إن يعد الظ_لمون بعضهم بعضًا إلاّ غرورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 22 - 3

3 - شرك و تكذيب معاد ظلم است و مشركان و تكذيب گران معاد ، ظالم اند .

ه_ذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذّبون . احشروا الذين ظلموا

برداشت ياد شده از ستم پيشه خواندن مشركان و تكذيب كنندگان معاد، به دست مى آيد.

ظلم مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 94 - 3

3 - مشركان عصر بعثت ، مردمى ظالم و ستمگر

ربّ فلاتجعلنى فى القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 7

7 - ناگزيرى مسلمانان به ترك اموال و خانه هاى خويش و اقدام به هجرت و رهايى از ستم مشركان

أُخرجوا من دي_رهم و أمولهم

از ماده {إخراج} و نيز مجهول آمدن فعل {أُخرجوا}، اضطرار و ناگزيرى استفاده مى شود.

ظلم مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 2،3

2- عده اى از مسلمانان صدراسلام براى رهايى از ظلم و ستم مشركان مكه

، از آن شهر هجرت كردند .

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا

به دليل اينكه سوره نحل در مكه نازل شده است، احتمال دارد مراد از {الذين هاجروا} مسلمانانى باشد كه از مكه هجرت كرده و به حبشه يا مدينه رفتند.

3- مسلمانان در مكه ، مورد ظلم و ستم مشركان بودند .

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 15

15 - مشركان مكه ، مردمانى ستم پيشه

و ما كنّا مهلكى القرى إلاّ و أهلها ظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 49 - 9

9 - مشركان مكه ، مردمى ستم پيشه و منكر آيات الهى بودند .

ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الظ_لمون

{ال} در {الظالمون} عهد بوده و اشاره به {الكافرون} در آيه چهل و هفت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 2

2- دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در قبال ستم مشركان و ناگزيرى آن حضرت به ترك سرزمين خويش

و كأيّن من قرية هى أشدّ قوّة من قريتك الّتى أخرجتك أهلكن_هم

يادآورى خداوند به فرجام هلاكت بار مشركان، در حقيقت مرهمى بر آلام پيامبر(ص) از ستم مشركان است.

عبادات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 34

34 _ انجام عمره و زيارت خانه خدا ، امرى مرسوم در نزد مشركان عصر بعثت

و لاءآمين البيت الحرام . .. و لايجرمنكم

شنئان قوم ان صدوكم

در شأن نزول آيه آمده است كه مشركان براى عمره و زيارت خانه خدا راهى مكه بودند و مسلمانان خواهان هجوم به آنان شدند، در آن هنگام اين آيه نازل شد. (مجمع البيان) جمله {و لايجرمنكم} اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 45 - 6

6 - مشركان نسبت به ياد كردن خدا به همراه ياد ديگر معبود ها و نيز عبادت مشترك خدا و معبود ها ، حساس نبوده و مخالفت نمىورزيدند .

و إذا ذكر اللّه وحده اشمأزّت . .. و إذا ذكر الذين من دونه إذا هم يستبشرون

از آيه شريفه به روشنى استفاده مى شود كه مشركان نسبت به ياد كردن خدا به تنهايى حساس بوده و از ياد شدن معبودهاى خود بدون ياد شدن خدا خوشحال مى شدند; ولى در اين آيه از واكنش و حساسيت مشركان در صورتى كه نام خدا و معبودها با هم و مشتركاً ياد شوند، سخنى به ميان نيامده است. بنابراين ياد نشدن آن، مى تواند حاكى از مطلب بالا باشد.

عبادت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 9

9 _ مشركان ، پرستشگر معبودانى اعتبارى و متكى به خدايانى پوچ و واهى

اتجدلوننى فى أسماء سميتموها أنتم و ءاباؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 11 - 8

8 - مشركان ، به دليل عبادت معبودانى عاجز از هرگونه آفرينندگى ، در گمراهى آشكارند .

ماذا خلق الذين من دونه بل الظ_لمون فى ضل_ل مبين

عبرت از فرجام مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 103 - 2

2 - مطالعه در فرجام شوم گمراهان شرك پيشه در جهان آخرت ، در بردارنده درسى بزرگ براى مردمان

يوم لاينفع مال و لابنون . .. إنّ فى ذلك لأية

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به مضمون آيات پيشين نيز داشته باشد. گفتنى است كه آيات قبل در زمينه فرجام شوم گمراهان و مشركان بود.

عبرت ناپذيرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 5

5 _ مشركان ، على رغم مشاهده بقاياى شهر ويران شده قوم لوط ، از آن عبرت نگرفتند .

و لقد أتوا على القرية التى أُمطرت مطر السوء أفلم يكونوا يرونها

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه استفهام در {أفلم يكونوا} انكارى و براى توبيخ است; يعنى، آنان آثار به جا مانده از قوم هلاك شده لوط را ديدند; ولى از آن عبرت نگرفتند.

عبرت ناپذيرى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 6

6 - مشركان تكذيب گر و حق ستيز عصر بعثت ، مردمى پندناپذير و كوردل

و إن يكذّبوك . .. أفلم يسيروا فى الأرض ... القلوب التى فى الصدور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 31 - 2

2 - كافران و مشركانِ صدراسلام ، به دليل عبرت نگرفتن از سرنوشت هلاكت بار كافران پيش از خود ، مورد سرزنش خدا قرار گرفتند .

ألم يروا كم

أهلكنا قبلهم من القرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 155 - 2

2 - مشركان صدراسلام ، مردمى غافل و پندناپذير بودند .

أفلاتذكّرون

عجب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 9

9 - مشركان ، مردمى خودبين ، هواپرست و منفعت طلب

ألكم الذّكر و له الأُنثى . .. إن يتّبعون إلاّ الظنّ و ما تهوى الأنفس

با توجه بدين نكته كه حتى شرك مشركان، برخاسته از هواپرستى و منفعت خواهى آنان است، مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است كه در آيه {ألكم الذّكر...}، نمودى از اين خودبينى ارائه شده است.

عجز اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 53 - 6

6- مشركان ، در قيامت ، راهى براى نجات خود از آتش نخواهند يافت .

فظنّوا أنّهم مواقعوها و لم يجدوا عنها مصرفًا

{مواقعة} در مورد جنگ به كار مى رود (مفردات راغب) و مفاد آيه، اين است كه مشركان، براى دور ساختن آتش از خود و چيره شدن بر آن، تلاش مى كنند ولى راه گريزى نخواهند يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 19 - 3

3 _ مشركان در قيامت ، ناتوان از دفاع از خويش در برابر عذاب الهى و يافتن هرگونه يار و ناصرى براى خود

فما تستطيعون صرفًا و لانصرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 42 - 3

3 - كافران و مشركان در عرصه قيامت به سجده فرا خوانده

مى شوند ; ولى آنان از اين كار ناتوان اند .

و يدعون إلى السجود فلايستطيعون

عجز از اجابت دعاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 5 - 3

3- ناتوانى بت ها از شنيدن و اجابت نيايشِ مشركان ، دليلى واضح بر بيهودگى عبادت آنها

و من أضلّ ممّن يدعوا . .. من لا يستجيب ... و هم عن دعائهم غ_فلون

عجز از حمايت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 59 - 9

9 - ناتوانى معبود هاى باطل از حمايت مشركان در قبال عذاب الهى ، درسى بزرگ براى ساير شرك پيشگان

ءَآللّه خير أمّا يشركون

عجز شفيعان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 43 - 3

3 - معبود ها و شفيعان مشركان عصر پيامبر ( ص ) ، فاقد هرگونه توانايى و تعقل

قل أَوَلو كانوا لايملكون شيئًا و لايعقلون

عجز مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 8،9

8 _ نيرو هاى شرك و كفر هر چند فراوان باشند ، توان شكست اهل ايمان را ندارند .

و لن تغنى عنكم فئتكم شيئا و لو كثرت

9 _ توان نيرو هاى شرك و كفر هر چند فراوان باشند ، در برابر خدا پوچ و بى اثرند .

و لن تغنى عنكم فئتكم شيئا و لو كثرت و أن اللّه مع المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 10

10 _ اعلام قدرت بى انت هاى

خداوند به عموم مشركان صدر اسلام و هشدار به بى نتيجه بودن مقاومت در برابر او

و إن توليتم فاعلموا أنكم غير معجزى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 1

1 _ مشركان ، آياتى از قرآن را كه حامل معارفى بلند بوده و در ظرف كوچك ذهن آنان جاى نمى گرفت ، انكار مى كردند .

أم يقولون افتريه . .. بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {ما} در {بما لم يحيطوا . .. } اشاره به دسته اى از آيات قرآن باشد و ماى محذوف در {لما يأتهم تأويله} _ كه عطف بر {لم يحيطوا} و به تقدير {و كذبوا بما لما يأتهم تأويله} است _ اشاره به دسته اى ديگر از آيات باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 54 - 9

9 _ ستم پيشگان مشرك ، به هنگام مشاهده عذاب ، زبانشان بند آمده ، توانايى اظهار ندامت از كرده هاى گذشته خويش را نخواهند داشت .

و لو أن لكل نفس ظلمت . .. و أسروا الندامة لما رأوا العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 13

13- مشركان تسبيح و ثناگويى موجودات براى خداوند را درك نمى كنند .

و ل_كن لاتفقهون تسبيحهم

بنابر اينكه اين آيه، ادامه قول پيامبر(ص) باشد كه خداوند خطاب به آن حضرت فرمود: {به مشركان بگو. ...}، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 -

5 - 6

6- مشركان ، در مقابله با قرآن و اعلان موضع روشن در برابر آن ، سرگردان و ناتوان بودند .

بل قالوا أضغ_ث أحل_م بل . .. بل هو شاعر

{بل} در آيه شريفه، براى اضراب انتقالى است. اين حرف در مواردى به كار مى رود كه گوينده در صدد بيان نكته اى ديگر بوده و از نكته اول صرف نظر كرده باشد. تكرار اين حرف در يك كلام نشان دهنده اضطراب، ترديد و دو دلى گوينده و يا ناتوانى وى در تصميم گيرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 34 - 4

4- مشركان از مقابله و رويارويى با دعوت پيامبراسلام ، ناتوان بودند .

و ما جعلنا . .. أفإيْن متّ فهم الخ_لدون

از اين كه مشركان در انتظار مرگ پيامبر(ص) و نابودى شريعت وى بودند به دست مى آيد كه در مقابل دعوت پيامبر(ص) عاجز بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 11 - 7

7 - مشركان ، از ارائه مخلوقى براى معبودان خويش ، ناتوان اند .

فأرونى ماذا خلق الذين من دونه بل الظ_لمون فى ضل_ل مبين

امر {أرونى} براى تعجيز است و {بل} اضراب، براى انتقال از غرضى به غرض ديگرى است. جمله بعد از {بل} اشعار دارد به اين كه آنان، نه تنها از درخواست ارائه مخلوق براى معبودى، ناتوانند بلكه آن چنان در بيراهه اند كه هيچ گاه چنين كارى از آنان ساخته نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 24 - 8

8 - مشركان ، از

پاسخ گويى به سؤال { منشأ روزى كيست } ناتوان اند .

قل من يرزقكم . .. قل اللّه

تكرار {قل} در آيه شريفه و اين كه پيامبر(ص) خود متصدى شد كه پاسخ دهد {خداوند منشأ روزى است} نشان مى دهد كه آنان به رغم اعتقادشان به خدايانى غير از خدا، در جواب اين سؤال كه {منشأ روزى كيست} خدايان خود را معرفى نكرده و سكوت اختيار مى كنند. در نتيجه پيامبر(ص)، خود باطن آنان را آشكار مى سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 9

9 - مشركان ، ناتوان از ارائه تصويرى درست و قابل قبول از حقيقت و جايگاه خدايان ادعايى خود

قل أرونى الذين ألحقتم به شركاء كلاّ بل هو اللّه

از اين كه جوابى از سوى مشركان نقل نشده و خود خداوند زعم و پندار آنان را رد كرده است، به دست مى آيد كه آنان به خوبى مى دانستند كه حقيقت خدايان ادعايى شان قابل ارائه نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 1

1 - ناتوانى مشركان و هم فكران و معبود هاى آنان از يارى يكديگر

احشروا الذين ظلموا و أزوجهم . .. ما لكم لاتناصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 161 - 2

2 - وانهاده شدن مشركان و معبودهايشان به خود و ناتوانى آنان در برابر خداپرستان و حق جويان

فإنّكم و ما تعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 162 - 1

1 - مشركان و معبودهايشان

، از فريب دادن و گمراه كردن مردم و جلوگيرى از پيشرفت دين خدا ( توحيد و يگانه پرستى ) ناتوان اند .

ما أنتم عليه بف_تنين

{فاتن} (اسم فاعل و مفرد {فاتنين}) به معناى كسى است كه مى فريبد و به گمراهى فرا مى خواند. گفتنى است طبق نظر بيشتر مفسران ضمير {عليه} به {اللّه} برمى گردد و مقصود از آن راه خدا و دين او (اسلام) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 24 - 1

1 - كافران و مشركان دوزخى ، ناتوان از دفاع از خود در برابر عذاب الهى

أفمن يتّقى بوجهه سوء العذاب يوم القي_مة

{إتّقاء} (مصدر {يتّقى}) به معناى سپر گرفتن جهت حفظ و دفاع از خود در برابر گزند است. دفاع از خود در برابر عذاب الهى به وسيله صورت _ در حالى كه اصولاً انسان ها براى دفاع از خود از دست و پا استفاده مى كنند تا گزندى به صورتشان نرسد _ بيانگر اوج ناتوانى دوزخيان از دفع عذاب از خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 82 - 6

6 - بينش شرك آلود ، ناتوان از توصيف بايسته خدا

سبح_ن ربّ السم_وت . .. عمّا يصفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 11

11- شديدترين تهديد ها از جانب كافران و مشركان ، ناتوان از خاموش ساختن نور ايمان در قلب هاى مستعد

و لولا رجال مؤمنون . .. لم تعلموهم

محيط مكه با آن كه مسخّر مشركان بود و مؤمنان ناگزير به هجرت شده

بودند; ولى خداوند از وجود مردان و زنان مؤمن در آن خبر داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 5

5 - عجز و ناتوانى مشركان ، از ارائه هرگونه دليل و سند الهى ، بر خداوندگارى معبود هاى خويش

ما أنزل اللّه بها من سلط_ن

{سلطان}، به معناى حجت و دليل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 40 - 3

3 - ناتوانى مشركان ، بر تضمين درستى عقايد دينى خود

سلهم أيّهم بذلك زعيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 41 - 3

3 - مشركان ، ناتوان از اثبات توانايى معبود هاى ادعايى خويش ، بر شفاعت و تضمين سعادت اخروى براى آنان

أم لهم شركاء فليأتوا بشركائهم إن كانوا ص_دقين

امر در {فليأتوا} براى تعجيز است; يعنى، مشركان ناتوان از اين كاراند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 47 - 3،4

3 - مشركان ، ناآگاه از امور غيبى و ناتوان از ارتباط با عالم غيب

أم عندهم الغيب فهم يكتبون

4 - مشركان ، از ارائه هر گونه شاهد عقلى و نقلى _ چه از اين جهان و چه از عالم غيب _ بر راستى و درستى آيين شرك ناتوان اند .

أفنجعل المسلمين كالمجرمين . .. أم لكم كت_ب فيه تدرسون ... أم لهم شركاء ... أم عن

از مجموع آيات مربوط به مشركان _ كه به صورت پرسش و درخواست از آنان براى ارائه دلايل درستى آيين خويش مطرح شده است _ برداشت ياد شده

به دست مى آيد.

عجز مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 41 - 4

4 - مشركان صدراسلام ( مجرمان ) ، براى اثبات يكسانى سرنوشت خويش با مسلمانان ، از ارائه شاهد و هم فكرى از ميان عقلاى عالم ناتوان بودند .

أم لهم شركاء فليأتوا بشركائهم إن كانوا ص_دقين

عجز مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 3

3- ناتوانى و درماندگى كافران و مشركان مكه ، در مبارزه با اسلام و منطق پيامبر ( ص )

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

از اين كه كافران و مشركان، به گونه اى مستمر به استهزاى پيامبر(ص) مى پرداختند، برمى آيد كه آنان در توسل به منطق و دليل و برهان ناتوان بودند و هيچ راهى جز اين نداشتند.

عجز معبودان باطل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 73 - 7

7- خدايان مشركان ، فاقد هرگونه توانايى و قدرت در جهانند .

و يعبدون من دون الله ما لايملك . .. و لايستطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 5

5 - معبود هاى دروغين مشركان ، فاقد كارايى و تأثير در نجات آنان از دوزخ

من ورائهم جهنّم و لايغنى . .. و لا ما اتّخذوا من دون اللّه أولياء

عجز معبودان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 14

14 _ مشركان به هنگام مرگ به پوچى معبودان خويش

پى خواهند برد و به كارساز نبودن آنان اعتراف خواهند كرد

قالوا ضلوا عنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 107 - 1

1 _ معبود هاى مشركين ، نه قدرت بر رساندن نفع و ضرر به انسان را دارند و نه توانايى دفع و جلوگيرى از آن را .

و لاتدع من دون اللّه ما لاينفعك و لايضرك . .. و إن يمسسك اللّه بضرّ فلا كاشف له

با توجه به اينكه آيه قبل، درباره عدم توانايى معبودها در رساندن نفع و ضرر به انسان است و در اين آيه مى فرمايد اگر خداوند كسى را گرفتار رنج و مصيبت نمايد يا نعمت دهد كسى را توانايى دفع آن نيست، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 34 - 4

4_ معبود هاى اهل شرك ، ناتوان از رهانيدن آنان از عذاب هاى الهى

و ما لهم من الله من واق

چون روى سخن با مشركان است ، مصداق مورد نظر براى {واق} معبودهاى اهل شرك مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 28 - 1

1 - معبودان باطل و جعلى ، در مقايسه با خداوند ، همانند بردگان زرخريد در برابر مالك خويش اند .

هل لكم من ما ملكت أيم_نكم من شركاء فى ما رزقن_كم فأنتم فيه سواء

مثلى كه در آيه آورده شده است، به قرينه آيات سابق _ كه درباره اثبات خداوند و وحدانيت بود _ براى نفى معبودانى است كه مشركان، آنان را در برابر خداوند، انتخاب كرده بودند.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 40 - 4

4 - هيچ يك از معبودان جعلى مشركان ، هيچ گونه توانايى خلق و روزى رسانى و مرگ و بازآفرينى انسان ها را ندارند .

اللّه الذى خلقكم ثمّ رزقكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم هل من شركائكم من يفعل من ذلكم م

استفهام در آيه، انكارى است و آورده شدن {من} در {من شىء} براى استغراق نفى هر يك از موارد ياد شده است. اسم اشاره {ذلكم} به خلق، رزق، اماته و احياء _ مصدرهاى فعل هاى ياد شده در آيه _ اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 11 - 8

8 - مشركان ، به دليل عبادت معبودانى عاجز از هرگونه آفرينندگى ، در گمراهى آشكارند .

ماذا خلق الذين من دونه بل الظ_لمون فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 161 - 2

2 - وانهاده شدن مشركان و معبودهايشان به خود و ناتوانى آنان در برابر خداپرستان و حق جويان

فإنّكم و ما تعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 162 - 1

1 - مشركان و معبودهايشان ، از فريب دادن و گمراه كردن مردم و جلوگيرى از پيشرفت دين خدا ( توحيد و يگانه پرستى ) ناتوان اند .

ما أنتم عليه بف_تنين

{فاتن} (اسم فاعل و مفرد {فاتنين}) به معناى كسى است كه مى فريبد و به گمراهى فرا مى خواند. گفتنى است طبق نظر بيشتر مفسران ضمير {عليه} به {اللّه} برمى گردد و

مقصود از آن راه خدا و دين او (اسلام) مى باشد.

عجله اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 2

2- مشركان ، در قيامت ، به پندار توان مندى معبودان شان بر يارى آنان ، عجولانه ، از آنان استمداد خواهند كرد .

و يوم يقول نادوا . .. فدعوهم

{فاى تعقيب} در {فدعوهم} بر بى درنگ بودن كار آنان دلالت مى كند. كاربرد فعل ماضى، براى كارى كه در قيامت انجام مى گيرد (دعوهم) نشانه آن است كه _ به مجرد فرصت يافتن مشركان _ بايد استمداد را انجام يافته تلقى كرد.

عجله مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 176 - 2

2 - سرزنش شدن مشركان و كافران معاند از سوى خداوند ، به جهت شتاب آنان در نزول عذاب و شكست

أفبعذابنا يستعجلون

عدم تعقل اكثريت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 63 - 14،17

14 - اكثر مشركان ، فاقد انديشه هستند .

بل أكثرهم لايعقلون

17 - اكثر مشركان ، به خاطر نينديشيدن ، مورد سرزنش خداوندند .

و لئن سألتهم من نزّل من السماء ماء . .. بل أكثرهم لايعقلون

{بل} اضراب، به جهت انتقال از حمد خدا براى تمام بودن حجت وحدانيت او، براى مذمت مشركان است.

عدم تعقل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 63 - 15

15 - نينديشيدن مشركان در آيات و دلايل وحدانيت خداوند ، باعث انحراف آنان از حق است .

ليقولنّ اللّه فأنّى يؤفكون .

.. و لئن سألتهم من نزّل من السماء ماء فأحيا به الأر

عذاب اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 13

13 - مشركان در قيامت به عذاب الهى گرفتار خواهند شد و آن را عذابى شديد خواهند يافت .

الذين ظلموا إذ يرون العذاب . .. و أن اللّه شديد العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 166 - 2،4

2 - مشركان ( سران شرك و پيروانشان ) به عذاب قيامت گرفتار خواهند شد .

إذ تبرأ الذين اتبعوا من الذين اتبعوا و رأوا العذاب

ظاهر اين است كه ضمير فاعلى در {رأوا العذاب} به هر دو طايفه (سران و تابعان) باز گردد. از آيه قبل و نيز آيه بعد معلوم مى شود كه ظرف {تبرّى}، روز قيامت است. بنابراين مراد از {العذاب} عذاب قيامت مى باشد.

4 - هيچ وسيله نجاتى از عذاب قيامت براى مشركان ( سران شرك و پيروانشان ) وجود ندارد .

تقطعت بهم الأسباب

{بهم} قيد براى {الأسباب} است و {باء} در آن به معناى ملابست مى باشد. بنابراين جمله {تقطعت ...}; يعنى، ]در حالى كه [ تمام سببها و وسيله هايى كه داشتند از هم گسيخته شود و از ميان برود. مقصود از {الأسباب} مى تواند سببهاى نجات از عذاب باشد و نيز مى تواند سببهايى باشد كه سران و پيروان را با يكديگر پيوند مى دهد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 13

13 - مشركان ( سران آنان

و پيروانشان ) در قيامت به آتش دوزخ گرفتار شده و در آن ماندگار خواهند بود .

و ما هم بخرجين من النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 70 - 5

5 _ كافران و مشركان ، در جهان آخرت عذاب شديدى را خواهند چشيد .

الذين يفترون على اللّه الكذب . .. ثم نذيقهم العذاب الشديد بما كانوا يكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 107 - 2

2_ مشركان ، در خطر گرفتار آمدن به عذاب هاى الهى در دنيا و آخرتند .

أفأمنوا أن تأتيهم غ_شية من عذاب الله أو تأتيهم الساعة

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد ضمير در {أفأمنوا} مشركانى باشند كه در آيه قبل از آنان سخن گفته شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 13

13- مشركان در حهنّم ، به عذاب جسمى و روحى مبتلا خواهند بود .

فتلقى فى جهنّم ملومًا مدحورًا

{القا در حهنّم} دلالت بر جسمانى بودن عذاب مى كند و {ملوماً} و {مدحوراً} _ كه به معناى طرد و سرزنش است _ دلالت بر عذاب روحى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 100 - 2

2- عذاب و شكنجه مشركان و معبودهايشان در جهنم شديد خواهد بود .

لهم فيها زفير و هم فيها لايسمعون برداشت ياد شده بنابر اين نكته است كه ضمير {لهم}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 15

15 - شرك پيشگان ،

در قيامت گرفتار عذاب خوار كننده الهى و محروم از هر كرامت بخش و گرامى دارنده اى خواهند بود .

و الذين أشركوا ان اللّه يفصل بينهم يوم القي_مة. .. و كثير حقّ عليه العذاب و من ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 69 - 7،8

7 _ گناه شرك ، آدم كشى و زنا ، در پى دارنده عذاب طولانى و خواركننده در قيامت

و يخلد فيه مهانًا

8 _ كسانى كه به گناه شرك ، آدم كشى و زنا دست بيالايند ، در قيامت به دو عذاب جسمى و روحى گرفتار خواهند شد .

يض_عف له العذاب يوم القي_مة و يخلد فيه مهانًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 64 - 7

7 - روبه رو شدن مشركان با عذاب الهى در قيامت ، همراه با يأس كامل آنان از وجود يارى دهنده اى براى خود

قيل ادعوا شركاءكم . .. فلم يستجيبوا لهم و رأوا العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 5

5 - استهزا شدن ، از عذاب هاى روحى مشركان و منكران معاد در عرصه قيامت

فاهدوهم إلى صرط الجحيم

به كار رفتن واژه {هدايت} _ كه براى راهنمايى به امر خير و مرغوب است _ درباره راندن به دوزخ، از باب تهكّم و استهزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 2،3

2 - سرزنش و استهزا ، از عذاب هاى روحى منكران معاد و مشركان در موقف و بر سر راه

دوزخ

ما لكم لاتناصرون

برداشت ياد شده از {ما}ى استفهاميه در {ما لكم} _ كه درصدد توبيخ و تهكم است _ به دست مى آيد.

3 - يادآورى ناتوانى و ذلت مشركان و منكران معاد و نيز بطلان عقايد آنها در موقف و پيش از ورود به دوزخ ، از عذاب هاى ديگر روحى آنان

ما لكم لاتناصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 39 - 1

1 - عذاب دردناك مشركان و كافران مستكبر در دوزخ ، تجسم اعمال خود آنان و متناسب با رفتار ايشان است .

لذائقوا العذاب الأليم . و ما تجزون إلاّ ما كنتم تعملون

آيه شريفه، در واقع پاسخ سؤالى است كه از آيه قبل برمى آيد و آن اين كه: چرا عذاب مشركان مستكبر، عذابى دردناك است و آيا اين عذاب عادلانه است؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 47 - 5،7

5 - پى بردن مشركان و ظالمان به بى ارزشى دنيا ، هنگام روبه رو شدن با عذاب قيامت

و لو أنّ للذين ظلموا ما فى الأرض . .. لاَفتدوا به من سوء العذاب يوم القي_مة

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه مشركان و ستمگران، بيشتر براى تقويت دنياى خود از آخرت روى گردان هستند و در صورت مشاهده عذاب الهى حاضر مى شوند تمامى دنيا را فداى نجات خود كنند.

7 - عذاب مشركان و ستمگران در قيامت ، بسيار بزرگ و فراتر از تصورشان است .

و بدا لهم من اللّه ما لم يكونوا يحتسبون

{إحتساب} (مصدر {يحتسبون}) مبالغه در حساب و به معناى {ظن} است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 12 - 2

2 - عذاب شدن كافران و مشركان در قيامت ، پس از اتمام حجت و دعوت شدن آنان به ايمان از سوى خداوند

ذلكم بأنّه إذا دعى اللّه وحده كفرتم و إن يشرك به تؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 12

12 - منافقان و مشركان ، گرفتار عذاب دنيوى و اخروى

عليهم دائرة السوء . .. و أعدّ لهم جهنّم

تعبير {دائرة السوء} _ با توجه به ذيل آيه (اخبار به عذاب جهنم) _ مى تواند ناظر به عذاب و سختى هاى دنيا باشد.

عذاب استيصال مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 46 - 1

1 _ خداوند ، مشركان را كراراً به عذاب استيصال تهديد كرده بود .

و إما نرينك بعض الذى نعدهم

{نعد} فعل مضارع است و دلالت بر استمرار مى كند و نيز مشتق از {وعد} است و {وعد} هم در خير استعمال مى شود و هم در شر. در اين جا چون ضمير {هم} به مشركان بر مى گردد براى شر و تهديد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 10

10_ ستمگران ، مشركان و آنان كه در مبادلات كم فروشى كرده و عدل و انصاف را رعايت نكنند ، در خطر گرفتار شدن به عذاب هاى دنيوى ( عذاب استيصال ) هستند .

و أخذت الذين ظلموا الصيحة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 -

13 - 9

9 - مشركان و كفرپيشگان ، پس از اتمام حجت بر آنان ، در معرض گرفتار آمدن به عذاب استيصال اند .

فإن أعرضوا فقل أنذرتكم ص_عقة مثل ص_عقة عاد و ثمود

عذاب استيصال مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 102 - 2

2 _ مشركان مكه ، به دليل از دست دادن زمينه ايمان به آيات الهى و هشدار هاى پيامبر اكرم ( ص ) ، مستحق عذاب استيصال بودند .

و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون. فهل ينتظرون إلا مثل أيام الذين خلوا من

با توجه به اينكه يكى از مصاديق {قوم لايؤمنون} در آيه قبل، مشركان مكه مى باشد، برداشت فوق استفاده مى شود.

عذاب جسمانى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 69 - 8

8 _ كسانى كه به گناه شرك ، آدم كشى و زنا دست بيالايند ، در قيامت به دو عذاب جسمى و روحى گرفتار خواهند شد .

يض_عف له العذاب يوم القي_مة و يخلد فيه مهانًا

عذاب جسمى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 13

13- مشركان در حهنّم ، به عذاب جسمى و روحى مبتلا خواهند بود .

فتلقى فى جهنّم ملومًا مدحورًا

{القا در حهنّم} دلالت بر جسمانى بودن عذاب مى كند و {ملوماً} و {مدحوراً} _ كه به معناى طرد و سرزنش است _ دلالت بر عذاب روحى دارد.

عذاب دنيوى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 67 -

6

6_ ستمگران ، مشركان و كفرپيشگان ، در خطر گرفتار شدن به عذاب هاى دنيوى ( عذاب استيصال ) هستند .

و أخذ الذين ظلموا الصيحة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 10

10_ ستمگران ، مشركان و آنان كه در مبادلات كم فروشى كرده و عدل و انصاف را رعايت نكنند ، در خطر گرفتار شدن به عذاب هاى دنيوى ( عذاب استيصال ) هستند .

و أخذت الذين ظلموا الصيحة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 107 - 2

2_ مشركان ، در خطر گرفتار آمدن به عذاب هاى الهى در دنيا و آخرتند .

أفأمنوا أن تأتيهم غ_شية من عذاب الله أو تأتيهم الساعة

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد ضمير در {أفأمنوا} مشركانى باشند كه در آيه قبل از آنان سخن گفته شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 1

1- خداوند ، مشركان توطئه گر عليه دين را علاوه بر عذاب دنيوى ، در قيامت به صورت تحقيرآميزى خوار خواهد ساخت .

قد مكر الذين من قبلهم . .. و أت_هم العذاب ... ثمّ يوم القي_مة يخزيهم و يقول أين

{خزى} در لغت به معناى شكست و ذلت است. اين حالت گاهى از ناحيه خود شخص عارض مى شود و گاهى از سوى ديگرى. در صورتى كه از سوى ديگرى باشد، همراه با خفت و تحقير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 85 - 4

4 - آشكار شدن خسارت و

زيان كارى مشركان و كافران قدرتمند و حق ناپذير ، به وقت نزول عذاب الهى بر ايشان در دنيا

لمّا رأوا بأسنا . .. و خسر هنالك الك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 12

12 - منافقان و مشركان ، گرفتار عذاب دنيوى و اخروى

عليهم دائرة السوء . .. و أعدّ لهم جهنّم

تعبير {دائرة السوء} _ با توجه به ذيل آيه (اخبار به عذاب جهنم) _ مى تواند ناظر به عذاب و سختى هاى دنيا باشد.

عذاب دنيوى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 10 - 3

3- تهديد مشركان حق ستيز مكه ، از سوى خداوند به عذابى دنيوى و تيره كننده زندگى

فارتقب يوم تأتى السماء بدخان مبين

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {دخان مبين}، كنايه از تيره روزى و عذاب دنيوى باشد، چه اين كه برخى از مفسران اين آيه را پاسخى به دعاى پيامبر(ص) دانسته اند كه از خداوند خواست تا براى بيدار شدن مشركان، آنان را به قحطى اى همچون دوران يوسف مبتلا كند.

عذاب روحى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 13

13- مشركان در حهنّم ، به عذاب جسمى و روحى مبتلا خواهند بود .

فتلقى فى جهنّم ملومًا مدحورًا

{القا در حهنّم} دلالت بر جسمانى بودن عذاب مى كند و {ملوماً} و {مدحوراً} _ كه به معناى طرد و سرزنش است _ دلالت بر عذاب روحى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 -

69 - 8

8 _ كسانى كه به گناه شرك ، آدم كشى و زنا دست بيالايند ، در قيامت به دو عذاب جسمى و روحى گرفتار خواهند شد .

يض_عف له العذاب يوم القي_مة و يخلد فيه مهانًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 5

5 - استهزا شدن ، از عذاب هاى روحى مشركان و منكران معاد در عرصه قيامت

فاهدوهم إلى صرط الجحيم

به كار رفتن واژه {هدايت} _ كه براى راهنمايى به امر خير و مرغوب است _ درباره راندن به دوزخ، از باب تهكّم و استهزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 2،3

2 - سرزنش و استهزا ، از عذاب هاى روحى منكران معاد و مشركان در موقف و بر سر راه دوزخ

ما لكم لاتناصرون

برداشت ياد شده از {ما}ى استفهاميه در {ما لكم} _ كه درصدد توبيخ و تهكم است _ به دست مى آيد.

3 - يادآورى ناتوانى و ذلت مشركان و منكران معاد و نيز بطلان عقايد آنها در موقف و پيش از ورود به دوزخ ، از عذاب هاى ديگر روحى آنان

ما لكم لاتناصرون

عذاب رهبران مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 13

13 - مشركان ( سران آنان و پيروانشان ) در قيامت به آتش دوزخ گرفتار شده و در آن ماندگار خواهند بود .

و ما هم بخرجين من النار

عذاب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 24

24 _ مشركان

، يهود و نصاراى عصر بعثت ، همواره در خطر گرفتارى به عذاب الهى بودند .

او امر من عنده فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 73 - 10

10 _ ايمنى از عذاب دردناك در گرو يكتاپرستى و پرهيز از گفتار كفرآميز

و ما من اله الا اله وحد و إن لم ينتهوا عما يقولون . .. عذاب اليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 118 - 3،4،6

3 _ مملوكيت مردمان براى خداوند مجوز عذاب مشركان آنان از سوى خداوند

ان تعذبهم فانهم عبادك

4 _ مشركان ، مستحق عذاب الهى

ان تعذبهم فانهم عبادك

6 _ عذاب و نيز آمرزش مشركان در قيامت در اختيار خداوند و به دست اوست

ان تعذبهم . .. و إن تغفر لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 1

1 _ پديدار شدن عذابى كه مشركان آن را انكار مى كردند، موجب آرزوى بازگشت به دنيا، نه ايمان واقعى به خداوند و آيات

فقالوا يليتنا نرد . .. بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

جمله {ياليتنا . .. و نكون من المؤمنين} در آيه قبل، بيان آرزوى مشركان براى بازگشت به دنيا و ايمان آوردن بود. حرف {بل} اضراب از آن مطالب است. يعنى نه اينكه آرزوى بازگشت براى ايمان باشد، بلكه به پندار رهايى از عذاب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 65 - 3،6

3 _ خداوند توانمند بر فرستادن عذاب از بالا (آسمان)

و از زير پاها (زمين) بر مشركان است.

قل هو القادر على أن يبعث عليكم عذابا من فوقكم أو من تحت أرجلكم

6 _ خداوند در عين قدرت بر فرستادن انواع عذاب بر مشركان و كافران، به آنان مهلت مى دهد.

قل هو القادر على أن يبعث عليكم

چون در آيات گذشته سخن از نزول عذاب و درخواست مشركان در اين زمينه بود، اين آيه با بيان قدرت خداوند بر عذاب به طور ضمنى دلالت بر مهلت دادن به مشركان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 66 - 5

5 _ پيامبر(ص) مأمور و متصدى عذاب كردن مشركان و صاحب اختيار آن نيست.

و كذّب به قومك . .. قل لست عليكم بوكيل

چون در آيه قبل و همچنين صدر آيه سخن از عذاب بود، جمله {لست . .. } براى نفى توهم مشركان در مورد اين است كه پيامبر(ص) صاحب اختيار عذاب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 18،19

18 _ سران كفر و شرك و پيروان آنان، بى خبر از مضاعف بودن عذاب يكديگر

لكل ضعف و لكن لاتعلمون

مفعول {لاتعلمون} به قرينه {لكل ضعف}، ان لكل ضعفا است.

19 _ سران شرك و كفر و پيروانشان، بى خبر از مضاعف بودن عذاب خويش

لكل ضعف و لكن لاتعلمون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه سران شرك نيز، همچون پيروان آنان، مخاطب {لاتعلمون} باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 3

3 _ پيروان شرك و كفر براى رهايى از عذاب مضاعف هيچ مزيتى بر سران

خويش ندارند.

فما كان لكم علينا من فضل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 17

17 _ هود ( ع ) ، قوم مشرك خويش را به نزول عذابى از جانب خداوند آگاه ساخت .

فانتظروا إنى معكم من المنتظرين

متعلق {انتظروا} به دليل آيه بعد، عذاب الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 13،14

13 _ تهديد مشركان كفرپيشه صدر اسلام به عذاب دردناك جهنم

بشر الذين كفروا بعذاب أليم

14 _ تهديد مشركان پيمان شكن ، به عذاب دردناك شكست

و بشر الذين كفروا بعذاب أليم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از {عذاب أليم}، عذاب شكست در برابر جبهه اسلام باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 106 - 9

9 _ عن ابى جعفر ( ع ) فى قول اللّه عز و جل : { و آخرون مرجون لامر اللّه } قال : قوم كانوا مشركين فقتلوا مثل حمزة و جعفر و اشباههما من المؤمنين ، ثم انهم دخلوا فى الاسلام فوحدوا اللّه و تركوا الشرك و لم يعرفوا الايمان بقلوبهم فيكونوا من المؤمنين فتجب لهم الجنة و لم يكونوا على جحودهم فيكفروا فتجب لهم النار ، فهم على تلك الحال اما يعذبهم و اما يتوب عليهم ;

از امام باقر (ع) درباره سخن خداى عز و جل كه مى فرمايد: {و گروهى ديگر به امر خدا واگذار شده اند} روايت شده: آنان گروهى از مشركانند كه افرادى مثل حمزه و جعفر و امثال آن دو از مؤمنان را كشتند ;

سپس داخل اسلام شدند ; پس خدا را به يگانگى خواندند و شرك را ترك كردند; ولى ايمان قلبى نداشتند تا از مؤمنان باشند و بهشت براى آنان لازم آيد و انكار قبلى نبودند تا كافر محسوب شوند و آتش براى آنان لازم آيد، پس آنان كه در اين حال بودند يا خداوند عذابشان مى كند يا آنها را مى آمرزد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 46 - 2

2 _ پيامبر اكرم ( ص ) با اضطراب و نگرانى چشم به راه نزول عذاب از جانب خداوند بر مشركان بود .

و إما نرينك بعض الذى نعدهم أو نتوفينك فإلينا مرجعهم

آيه شريفه در مقام دلدارى دادن به پيامبر اكرم (ص) است و اين، از وجود نوعى نگرانى و ناراحتى در آن حضرت حكايت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 102 - 7

7 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت يأس و نوميدى خود را نسبت به هدايت يافتن مشركان ابلاغ كرده و اعلان كند كه در انتظار نزول عذاب بر آنان به سر مى برد .

فهل ينتظرون . .. قل فانتظروا إنى معكم من المنتظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 4 - 7

7_ خداوند ، بر اعطاى معيشت نيكو به موحدان و عذاب كردن مشركان و پرستشگران غير او تواناست .

يمتعكم مت_عًا حسنًا . .. و إن تولّوا فإنى أخاف عليكم عذاب يوم كبير ... و هو على

در بر داشت فوق، جمله {و هو

على . ..} در ارتباط با {يمتعكم} و {أخاف عليكم عذاب يوم كبير} معنا شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 11

11_ نزول عذاب بر مشركان و گنه پيشگان ، جلوه اى از ربوبيت خدا و در جهت تدبير امور انسانهاست .

لما جاء أمر ربك

برداشت فوق ، با توجه به كلمه {رب} (مدبر و مربى) استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 102 - 2،4

2_ امت هاى ستم پيشه ( جوامع كفرپيشه و مشرك ) در خطر گرفتار شدن به عقوبت هاى الهى و عذاب هاى استيصال هستند .

و كذلك أخذ ربك إذا أخذ القرى و هى ظ_لمة

4_ نزول عذاب بر ستم پيشگان ( كافران و مشركان ) پرتوى از ربوبيت خدا در جهت تدبير امور انسانهاست .

و كذلك أخذ ربك إذا أخذ القرى و هى ظ_لمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 103 - 1

1_ عذاب هاى نازل شده بر امت هاى كفرپيشه و مشرك ، نشانه اى بزرگ بر وجود قيامت و عذاب هاى اخروى است .

إن فى ذلك لأية

{آية} به معناى نشانه است و متعلق آن _ به قرينه {لمن خاف عذاب الأخرة} - حقانيت قيامت و عذابهاى آن است. نكره آوردن {آية} براى رساندن بزرگى و عظمت آن مى باشد. بنابراين {إن فى ذلك لأية}; يعنى، همانا در آن عذابهاى دنيوى، نشانه بزرگى است بر حقانيت قيامت و عذابهاى آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف -

12 - 107 - 8

8_ وجود دلايل روشن بر توحيد و حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، مانع هر گونه بهانه اى براى انكار آنها و موجب استحقاق كافران و مشركان به عذاب هاى الهى است .

و ما أكثر الناس . .. بمؤمنين ... و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون. أفأمنو

حرف {فاء} در {أفأمنوا} استحقاق عذاب را بر آيه {ذلك من أنباء الغيب . ..} _ كه حاوى برهان بر حقانيّت قرآن و رسالت پيامبر(ص) است و آيه {و كأيّن من آية ...} _ كه دربردارنده دليل بر توحيد مى باشد _ مترتّب كرده است ; يعنى، چون اتمام حجت شده، عذر و بهانه اى در كار نيست و كفرپيشگان مستحق عذابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 34 - 1

1_ كافران ، مشركان ، گمراهان و آنان كه پيامبران را به مسخره مى گيرند ، به عذاب هاى سخت دنيوى و اخروى گرفتار خواهند شد .

لهم عذاب فى الحيوة الدنيا و لعذاب الأخرة أشق

مراد از ضمير در {لهم} _ به قرينه آيه 31 و 32 _ كافران، مشركان ، استهزاگران و گمراهان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 55 - 8

8- گرفتارى مشركان به عذاب الهى ، پس از برخوردارى از نعمت ها و لذت هاى دنيوى

فتمتّعوا فسوف تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 110 - 2

2- كافران و مشركان حق ناپذير ، به عذاب و كيفر الهى تهديد شدند .

إنّه

يعلم الجهر من القول و يعلم ماتكتمون

تذكر به اين كه خداوند به سخنان آشكار و توطئه ها و اسرار مشركان و كافران آگاه است، در حقيقت تهديد آنان و هشدارى به كيفر و عذاب شدن آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 8

8 - شرك ، گناهى است نابخشودنى كه اهل آن مستحق عذاب الهى اند .

و كثير حقّ عليه العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 88 - 3

3 - كافران و مشركان ، به عذاب و شكست تهديد شدند .

و لتعلمنّ نبأه بعد حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 18

18 - تهديد شدن مشركان ، به عذاب و كيفر از جانب خداوند

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء . .. إنّ اللّه يحكم بينهم فى ما هم فيه يختلفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 9

9 - امت هايى از جن و انس در گذشته تاريخ بر اثر دشمنى با خداوند ( شركورزى ، انكار رسالت پيامبران و . . . ) به عذاب الهى گرفتار شدند .

و حقّ عليهم القول فى أمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 12

12 - مشركان و مجادله گران حق ستيز گرفتار غضب و عذاب سخت الهى

و الذين يحاجّون فى اللّه . .. عليهم غضب و لهم عذاب شديد

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 28 - 1

1- ناتوانى معبود هاى مشركان ، از يارى آنان به هنگام نزول عذاب

فلولا نصرهم الذين اتّخذوا من دون اللّه قربانًا ءالهة

ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در زمينه نزول عذاب مى باشد _ گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 1

1 - عذاب و كيفر الهى ، متوجّه مردان و زنان منافق و مشرك

و يعذّب المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

عذاب مشركان پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 166 - 4

4 - هيچ وسيله نجاتى از عذاب قيامت براى مشركان ( سران شرك و پيروانشان ) وجود ندارد .

تقطعت بهم الأسباب

{بهم} قيد براى {الأسباب} است و {باء} در آن به معناى ملابست مى باشد. بنابراين جمله {تقطعت ...}; يعنى، ]در حالى كه [ تمام سببها و وسيله هايى كه داشتند از هم گسيخته شود و از ميان برود. مقصود از {الأسباب} مى تواند سببهاى نجات از عذاب باشد و نيز مى تواند سببهايى باشد كه سران و پيروان را با يكديگر پيوند مى دهد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 13

13 - مشركان ( سران آنان و پيروانشان ) در قيامت به آتش دوزخ گرفتار شده و در آن ماندگار خواهند بود .

و ما هم بخرجين من النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 15

15 _ كافران و مشركان پيرو، همانند رهبرانشان، داراى عذابى مضاعف از آتش دوزخ

قال لكل ضعف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 2

2 _ تساوى پيروان و سران شرك در استحقاق عذاب مضاعف، پاسخى از سوى سران شرك به پيروان خويش

و قالت أليهم لأخريهم فما كان لكم علينا من فضل فذوقوا العذاب

عذاب مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 14

14- گرفتارآمدن مشركان و كافران حق ناپذير صدراسلام به عذاب ، وعده پيشين الهى به آنان

ماتوعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 176 - 3

3 - خداوند ، به مشركان و كافران صدراسلام وعده عذاب داد .

أفبعذابنا يستعجلون

عذاب مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 66 - 3

3 _ پيشگويى قرآن در مورد عملى شدن وعده هاى عذاب بر مشركان مكه و قبيله پيامبر*

و كذّب به قومك و هو الحق

از معانى حق، {ثابت} و {واجب} است و در مورد آيه به دليل اينكه خبر از وقوع حادثه اى در آينده است، يعنى چيزى كه تثبيت شده و واقع خواهد شد. لذا اگر مرجع ضمير {به}، {عذاب} در آيه قبل باشد، جمله {و هو الحق} تأكيد بر وقوع حتمى آن در آينده خواهد بود. همان گونه كه تاريخ نيز اين نكته را به وضوح تأييد كرد.

عذابهاى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 -

حج - 22 - 19 - 9

9 _ فروريخته شدن آب داغ و جوشان بر فرق سر اهل شرك يكى ديگر از عذاب هاى آنان در دوزخ

يصبّ من فوق رءوسهم الحميم

{صَبّ} مصدر مجهول {يُصبّ} به معناى ريخته شدن و {حميم} به معناى آب داغ و جوشان است.

عذرخواهى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 23 - 8

8 _ المروى عن أبى عبداللّه(ع): ان المراد من {فتنتهم} معذرتهم.

از امام صادق(ع) روايت شده كه مراد از {فتنتهم} در آيه {ثم لم تكن فتنتهم . ..}، معذرت خواهى مشركان (در قيامت) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 52 - 3

3 - عذرخواهى كافران و مشركان ستيزه جو در قيامت ، پذيرفته نشده و سودى به حال آنان نخواهد داشت .

يوم لاينفع الظ_لمين معذرتهم

عذرخواهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 52 - 2

2 - كافران و مشركان ، با رو به رو شدن با گواهى شاهدان عليه خود ، به عذرخواهى خواهند پرداخت .

و يوم يقوم الأشه_د . يوم لاينفع الظ_لمين معذرتهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه عبارت {يوم لاينفع . ..} بدل براى {يوم يقوم الأشهاد} مى باشد.

عزرائيل و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 13

13 _ مشركان به هنگام مرگ، به سبب اعتقاد به توان و كارايى معبودان خويش، مورد ملامت فرشتگان قرار خواهند گرفت.

قالوا أين ما كنتم تدعون من دون الله

استفهام

در جمله {أين ما كنتم . ..}، استفهام توبيخى است.

عصيان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 61 - 15

15- دلدارى به پيامبر ( ص ) در مورد معارضه مشركان با تعاليم قرآن ، از طريق بيان نمونه هاى تاريخى تمرّد از فرمان خداوند

و إذ قلنا للمل_ئكة . .. إلاّ إبليس قال ءأسجد لمن خلقت طينًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 43 - 3

3 - فراخوانده شدن كافران و مشركان به سجده و خضوع در برابر خداوند در دنيا و امتناع آنان از اين كار

و قد كانوا يدعون إلى السجود و هم س_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 14

14 - پيامبر ( ص ) و قرآن ، برهانى روشن بر لزوم دست كشيدن اهل كتاب و مشركان از كفر و شرك خويش

حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

عصيان مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 43 - 1

1 _ برخى از مشركان با اينكه از نزديك ، ناظر اعمال و رفتار پيامبر اكرم ( ص ) بودند ، از تبعيت او سر باز زده ، تكذيبش مى كردند .

و منهم من ينظر إليك . .. و لو كانوا لا يبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 2،7

2 _ مشركان صدراسلام ، از سجده در برابر خداى رحمان ، امتناع مى كردند .

و

إذا قيل لهم اسجدوا للرحم_ن قالوا و ما الرحم_ن

7 _ مشركان صدراسلام ، به دليل اين كه پيامبر ( ص ) آنان را به سجده در برابر خداى رحمان فرمان داد ، از سجده امتناع كردند .

قالوا و ما الرحم_ن أنسجد لما تأمرنا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {ما} در {لما تأمرنا} مصدريه و {لام} تعليليه باشد; يعنى، آيا به خاطر فرمان تو ما سجده كنيم؟ هرگز چنين نخواهيم كرد! گفتنى است همزه در {أنسجد} استفهاميه و براى انكار و امتناع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 8 - 2،3

2 - سرپيچى مشركان صدراسلام ، از پذيرش دعوت پيامبر ( ص ) و ايمان آوردن به يگانگى خداوند

و ما لكم لاتؤمنون باللّه و الرسول يدعوكم لتؤمنوا بربّكم

خطاب در آيه شريفه، متوجه كافران شرك پيشه صدراسلام است.

3 - نكوهش مشركان صدراسلام از سوى خداوند ، به خاطر موضع گيرى مخالفت آميزشان در برابر دعوت پيامبر ( ص ) و سرباز زدن از پذيرش ايمان به خدا

و ما لكم لاتؤمنون باللّه و الرسول يدعوكم لتؤمنوا بربّكم

عصيان مشركان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 6

6 - اهل كتاب و مشركانى كه اسلام را نپذيرفتند ، كسانى بودند كه از پذيرش هر برهان روشنى سرباز مى زدند .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

در برداشت ياد شده، {منفكّين} به معناى {منفكّين عن الكفر} دانسته شده است. {تأتيهم البيّنة} _ به تقدير {أن} مصدريه _ با {اتيان البيّنة} مرادف است و عبارت {حتّى اتيان البيّنة}

را مى توان به معناى {حتّى وقت اتيان البيّنة} يا {حتّى باتيان البيّنة} دانست. در اين صورت، تقدير كلام چنين مى شود: {لم يكن ... منفكّين فى وقت من الأوقات حتّى وقت اتيان البيّنة} يا {لم يكن ... منفكّين بأىّ طريق حتّى باتيان البيّنة}.

عظمت عذاب دنيوى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 21

21- روز فرا رسى عذاب دنيوى مشركان و كافران ، روزى بس شگفت و عظيم

إنّى أخاف عليكم عذاب يوم عظيم

مراد از {عذاب يوم عظيم} ممكن است عذاب دنيوى باشد.

عفو از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 85 - 11

11- پيامبر ( ص ) وظيفه دار عفو كريمانه و گذشت شايسته از كافران و مشركان و ناديده گرفتن اذيت و آزار آنان بود .

فاصفح الصفح الجميل

{صفح} به معناى عفو بدون ملامت كردن و به رخ كشيدن است كه از آن مى توان گذشت كريمانه و بزرگوارانه برداشت كرد.

عفو از مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 1

1 - خداوند مؤمنان مكه را به صبر در برابر حركات ناشايست مشركان و عفو از خطاكارى آنان فرمان داد .

قل للذين ءامنوا يغفروا للذين لايرجون أيّام اللّه

با توجه به اين كه اين آيات در مكه نازل شده، به دست مى آيد كه اين فرمان در مقطع قبل از هجرت بوده است و منظور از {الذين لايرجون. ..} مشركان اند.

عفو مشركان از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

فتح - 48 - 2 - 12

12 - { قال الرضا ( ع ) : لم يكن أحد عند مشركى أهل مكّة أعظم ذنباً من رسول اللّه ( ص ) لأنّهم كانوا يعبدون من دون اللّه ثلثمأة و ستّين صنماً ، فلمّا جاءهم ( ص ) بالدعوة إلى كلمة الإخلاص ، كبر ذلك عليهم و عظم . . . فلمّا فتح اللّه عزّوجلّ على نبيّه ( ص ) مكة قال له يا محمّد : { إنّا فتحنا لك [ مكة ] فتحاً مبيناً ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر } عند مشركى أهل مكة ;

امام رضا(ع) فرمود: هيچ كس در نزد مشركان عرب، گناهش از گناه رسول خدا(ص) بزرگ تر نبود; زيرا مشركان 360 بت را مى پرستيدند و چون پيامبر(ص) آنان را به كلمه توحيد و اخلاص دعوت كرد، در نظر آنان [گناه] بزرگ و عظيم بود . .. پس چون خداى عزّوجلّ، مكه را براى پيامبرش فتح كرد; به آن حضرت فرمود: اى محمد! ما مكه را با فتح آشكارى براى تو فتح كرديم، تا خدا گناهان گذشته و آينده تو در نزد مشركان اهل مكه را بپوشاند}.

عقيده باطل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 3

3 _ اعتقاد مشركان به بتها و معبودهاى پندارى، عامل زيبا جلوه نمودن فرزندكشى در نظر ايشان

و كذلك زين . .. قتل أولدهم شركاؤهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 19

19_ مشركان على رغم سراغ نداشتن مخلوقى براى خدايان خويش ، به

ولايت و تدبير آنان معتقد بودند .

أفاتخذتم من دونه أولياء . .. أم جعلوا لله شركاء خلقوا كخلقه فتش_به الخلق عليهم

جمله {خلقوا كخلقه} صفت براى {شركاء} است. {خلق} در هر دو مورد ({كخلقه} و {الخلق}) مصدر و به معناى اسم مفعول (مخلوقات) است. {تشابُه} (مصدر تشابَه) به قرينه كلمه {على} به معناى مشتبه شدن به خاطر مشابهت است. {أم} در جمله فوق أم منقطعه و حاوى استفهام انكارى است و مى رساند كه خود مشركان نيز براى شركا و معبودهاى پندارى، آفرينشى را باور نداشتند تا با آفريده هاى خدا مشتبه شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 5

5- برانگيختن انبيا در ميان همه امت ها براى دعوت به توحيد عبادى ، دليل بطلان عقيده مشركان به جبرى بودن شركشان

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و لقد بعثنا فى كلّ أ

آوردن عبارت {قد بعثنا. ..} پس از بيان كلام مشركان درباره جبرى بودن شركشان، به منزله جواب براى آن است; با اين بيان كه اگر شركْ خواست خداوند بود، نبايد انبيا را مبعوث مى كرد و حال آنكه آنان رابراى هدايت برانگيخته است و اين حكايت از بطلان عقيده آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 8

8- مبعوث شدن انبيا از سوى خداوند ، دليل بطلان عقيده مشركان ، در جبرى انگاشتن اعتقاداتشان

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و ما أرسلنا من قبلك

احتمال دارد كه آيه

در صدد جواب گويى به مشركان باشد كه مى پنداشتند مشيت خداوند آنان را به شرك عبادى وا داشته است (لو شاء الله ما عبدنامن دونه) كه خداوند به آنان پاسخ مى دهد: سنت خداوند در هدايت مردم برانگيختن انسانهايى جهت هدايتگرى است و جبرى در كار نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 1،2،4،6،10

1- مشركان بر اين باور بودند كه خداوند براى خود ، دخترانى از ملائكه برگزيده است .

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

2- مشركان بر اين باور بودند كه خداوند ، به دختر و جنس زن ، بيش از پسر و جنس مرد ، علاقه داشته و ارزش مى نهد .

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

از اينكه مشركان گفته اند: {خداوند براى خود دخترانى از جنس ملائكه انتخاب كرد} مى تواند به اين معنا اشاره داشته باشد كه آنان، مى پنداشتند خداوند، به خاطر تمايل و علاقه به جنس زن، چنين گزينشى كرده است.

4- خداوند ، برخلاف پندار واهى مشركان ، هيچ گاه براى آنان ، پسر برنگزيده و براى خود دختر به فرزندى نگرفته است .

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

استفهام در آيه، انكارى و در مقام توبيخ و سرزنش مشركان است و اين، حكايت از نكته ياد شده مى كند.

6- مشركان ، به خاطر عقايد واهى درباره خدا و ملائكه ، مورد سرزنش و ملامت قرار گرفتند .

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

استفهام در آيه، توبيخى است و دلالت بر سرزنش و ملامت مخاطبان (مشركان) مى كند.

10- عقيده مشركان به دختر داشتن

خداوند در مقابل پسر داشتن خودشان ، سخنى غير قابل توجيه و بس بزرگ ، ناروا و غير منطقى است .

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا إنكم لتقولون قولاً عظيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 43 - 2

2- ساحت قدس خداوند ، بسى والاتر و عظيم تر از پندار هاى واهى مشركان درباره اوست .

سبح_نه و تع_لى عمّا يقولون علوًّا كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 16

16- مشركان ، به خاطر عقايد و سخنان ناروا ، مورد تهديد خدا قرار گرفتند .

إنكم لتقولون قولاً عظيمًا . .. تع_لى عمّا يقولون ... إنه كان حليمًا غفورًا

ذكر جمله {إنه كان حليماً غفوراً} بيانگر اين است كه سخنان نارواى مشركان، شايسته مجازات است اگرچه به جهت حلم و غفران خداوند، فعلاً كيفر نشوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 2

2- مشركان ، در قيامت ، به پندار توان مندى معبودان شان بر يارى آنان ، عجولانه ، از آنان استمداد خواهند كرد .

و يوم يقول نادوا . .. فدعوهم

{فاى تعقيب} در {فدعوهم} بر بى درنگ بودن كار آنان دلالت مى كند. كاربرد فعل ماضى، براى كارى كه در قيامت انجام مى گيرد (دعوهم) نشانه آن است كه _ به مجرد فرصت يافتن مشركان _ بايد استمداد را انجام يافته تلقى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 33 - 1

1 - موسى ( ع ) تسبيح فراوان و

تبرئه مكرر خداوند را از پندار هاى باطل مشركان ، در گرو همراهى هارون با او مى دانست .

كى نسبّحك كثيرًا

مراد از تسبيح _ به قرينه مأموريت موسى(ع) براى هدايت فرعون _ تنزيه خداوند از داشتن شريك و هرگونه محدوديتى در الوهيت و ربوبيت است. فاعل {نسبّحك} موسى و هارون(ع) مى باشد و {كى نسبّحك} تعليل براى جمله هاى اخير است كه درخواست همراهى هارون رامطرح كرده بود; يعنى با پشتيبانى هارون، دعوت به توحيد _ كه متضمن تنزيه خداوند از داشتن شريك است _ افزايش خواهد يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 21 - 1

1- اعتقاد مشركان به خدايانى برگرفته شده از مواد و عناصر زمينى

أم اتّخذوا ءالهة من الأرض

{أم} در {أم اتّخذوا} منقطعه و متضمن معناى {بل} است، كه براى اضراب است مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 26 - 2

2- ملائكه ، فرزندان خداوند در پندار مشركان

و قالوا اتّخذ الرحم_ن ولدًا

متعلق {اتخذوا} حذف شده و تقدير آن به قرينه {بل عباد مكرمون} چنين است: {و قالوا اتخذالرحمان من الملائكة ولداً; گفتند خداوند از ميان فرشتگان فرزندى برگزيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 64 - 2

2 - انباز داشتن خدا ، پندارى باطل و ساخته ذهن شرك پيشگان

و قيل ادعوا شركاءكم

اضافه {شركاء} به ضمير {كم} بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 11

11 - مشركان ، به خاطر انتخاب عقيده شرك

آلود ، در قيامت پشيمان شده و آن را پنهان خواهند كرد .

و لو ترى إذ الظ_لمون موقوفون عند ربّهم . .. و أسرّوا الندامة لمّا رأوا العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 74 - 5

5 - مشركان و بت پرستان ، معتقد به توانايى بت ها و معبود هاى خويش براى يارى رسانى

و اتّخذوا من دون اللّه ءالهة لعلّهم ينصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 15 - 3

3 - اعتقاد مشركان به وجود تركيب و تجزيه در ذات الهى

و جعلوا له من عباده جزءًا

به كار رفتن واژه {جزء} به جاى {ولد}، اشاره به باور جاهلانه مشركان در جسمانى بودن و تركيب خدا دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 16 - 2

2 - اعتقاد به دختر داشتن خدا ، در عين برتر دانستن پسر ، تناقضى آشكار در باور هاى جاهلى

أم اتّخذ ممّا يخلق بنات و أصفيكم بالبنين

آيه شريفه، در مقام نكوهش از مشركان، به اين نكته اشاره مى كند كه به پندار شما دختر از مقام پايين تر و پست ترى برخوردار است; پس چگونه خود را بر خدا ترجيح داده و سهم او را دختر و سهم خود را پسر مى دانيد؟!

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 39 - 1،2،4

1 - شرك پيشگان ، مورد توبيخ الهى ، به خاطر اعتقاد به وجود دخترانى براى خداوند

أم له البن_ت و لكم البنون

2 - فرشتگان ، دختران خدا در

نظر مشركان ، به رغم بيزارى خودشان از داشتن دختر و افتخارشان به پسران

أم له البن_ت و لكم البنون

مشركان، از داشتن دختر عار داشتند. خداوند براساس همين پندار غلط، با ايشان محاجه كرده است; كه اگر به راستى دختران ننگ اند، چرا دختران را به خداوند نسبت داده و تنها خود را مالك پسران مى دانيد؟!

4 - مشركان ، گرفتار عقايدى خرافى و فاقد هرگونه برهان و دليل

فليأت مستمعهم بسلط_ن مبين . أم له البن_ت و لكم البنون

از ارتباط اين آيه با آيه قبل، مطلب بالا استفاده مى شود. بدين معنا كه اين آيه، ارائه دهنده نمودى از بى برهانى كافران در اعتقادات خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 22 - 1،3

1 - اعتقاد مشركان مبنى بر دختر داشتن خداوند ، باورى ناروا و ناسازگار با مبانى ارزشى خود آنان

ألكم الذّكر و له الأُنثى . تلك إذًا قسمة ضيزى

با آن كه مشركان پسر را بر دختر ترجيح مى دادند، خداوند تقسيم آنان را در نسبت دادن دختر، به او و برگزيدن پسر براى خويشتن، تقسيمى غير عادلانه دانسته و آن را نامتناسب با مبانى ارزشى خود آنان معرفى كرده است.

3 - استفاده از جدل و به كارگيرى مبانى باطل گرايان عليه خود آنان ، از روش هاى قرآن در احتجاج با اهل شرك

ألكم الذّكر و له الأُنثى . تلك إذًا قسمة ضيزى

با توجه به اين كه خداوند مبناى ارزشى مشركان را در تبعيض بين پسران و دختران عليه خود آنان به كار گرفته است، مطلب بالا استفاده مى شود.

عقيده باطل مشركان جاهليت

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 16 - 5

5 - مشركان جاهلى ، با وجود اعتقاد به مخلوق بودن فرشتگان ، آنان را دختر خدا مى پنداشتند .

أم اتّخذ ممّا يخلق بنات

لحن آيه شريفه نشان مى دهد كه مشركان مكه، مخلوق بودن فرشتگان را پذيرفته بودند و خداوند آنان را مورد سرزنش قرار مى دهد كه چگونه در ميان مخلوقات، آنچه راكه خود نمى پسندند، به او نسبت مى دهند.

عقيده باطل مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 21 - 2

2- مشركان در عصر بعثت ، چندگانه پرست و معتقد به خدايان و معبود ها متعدد بودند .

أم اتّخذوا ءالهة من الأرض

{آلهة} جمع {إل_ه} به معناى خدايان و معبودها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 1

1- مشركان در عصر بعثت ، معتقد به خدايان و معبود هاى متعدد بودند .

أم اتّخذوا من دونه ءالهة

{ءالهة} جمع {إل_ه} به معناى خدايان و معبودها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 26 - 1

1- فرزند اختيار كردن خداوند ، عقيده و پندار مشركان صدراسلام

و قالوا اتّخذوا الرحم_ن ولدًا

{إتخاذ} (مصدر {اتّخذ} و از باب افتعال) به معناى برگرفتن و انتخاب كردن، همراه با قبول و خشنودى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 15 - 1

1 - اعتقاد جاهلانه مشركان عصر بعثت ، به وجود فرزند براى خدا

و جعلوا له من عباده جزءًا

ضمير فاعلى {جعلوا} _

به قرينه آيات پيشين _ مربوط به مشركان معاصر پيامبراكرم(ص) است و {جزءا} _ با توجه به آيه بعد _ كنايه از فرزند مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 16 - 1

1 - مشركان عصر جاهلى ، فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند .

و جعلوا له من عباده جزءًا . .. أم اتّخذ ممّا يخلق بنات

مراد از {ما يخلق} _ به قرينه فرازهاى بعد _ فرشتگان هستند.

عقيده باطل مشركان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 81 - 2

2 - مشركان عصر بعثت ، معتقد به وجود فرزند ، براى خداى رحمان

قل إن كان للرحم_ن ولد فأنا أوّل الع_بدين

عقيده مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 2

2 - داشتن زاده و اختيار كردن فرزند ، از نسبت هاى نارواى يهود ، نصارا و مشركان به خداوند

و قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه

مراد از ضمير در {قالوا} - به قرينه آيه 113 - يهود، نصارا و مشركان است. يهود {عزير} و نصارا {مسيح(ع)} را فرزند خدا مى پنداشتند و مشركان نيز فرشتگان را فرزند او مى شمردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 1،18،19،23

1 - گروهى از مردم ( مشركان ) با وجود نشانه هاى فراوان بر توحيد ، غير خدا را همتا و همانند او مى پندارند .

لأيت لقوم يعقلون. و من الناس من يتخذ من دون اللّه أنداداً

{ندّ} (مفرد أنداد) به معناى همانند است.

18

- مشركان ، خدايان دروغين را داراى قدرت مى پندارند .

و لو يرى الذين ظلموا إذ يرون العذاب أن القوة للّه جميعاً

طرح مسأله قدرت خداوند و انحصار آن به او براى كسانى كه غير خدا را همتاى خدا مى پندارند، بيانگر اين است كه: مشركان به توهّم برخوردارى معبودانشان از قدرت، آنها را همانند خداوند پنداشته و بر اساس آن به ايشان محبت مىورزند.

19 - پنداشتن قدرت در معبودان دروغين ، عالم محبت مشركان به آنهاست .

يحبونهم كحب اللّه . .. و لو يرى الذين ظلموا ... أن القوة للّه جميعاً

23 - گروهى از انسان ها ( مشركان ) سران و بزرگان خويش را در قدرت ، همتاى خدا مى پندارند و آنان را همطراز او دوست دارند .

و من الناس من يتخذ من دون اللّه أنداداً يحبونهم كحب اللّه

با توجه به آيه بعد - كه مشركان را به سران شرك و پيروان آنان تقسيم مى كند - مى توان گفت: مراد از {من الناس} مشركان پيرو مقصود از {أنداد} سران آنهاست. ارجاع ضمير {هم} به {أنداد} اين احتمال را تأييد مى كند; زيرا كاربرد اين ضمير براى انسانها و دارندگان عقل و شعور است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 151 - 12

12 _ عقيده به شريك داشتن خداوند ، پندارى بدون برهان و دليل

بما اشركوا باللّه ما لم ينزّل به سلطاناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 77 - 10

10 _ عقايد ناروا و غلوآميز اهل كتاب برخاسته از افكار باطل گمراهانى مشرك در گذشته تاريخ

قل

ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم . .. و لاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا

بدان احتمال كه خطاب در {يا اهل الكتب} متوجه تمام يهود و نصارا باشد نه خصوص آنانكه در عصر پيامبر(ص) بودند. بر اين مبنا مراد از {قوم قد ضلوا} پيشينيان اهل كتاب نخواهند بود بلكه مقصود، پيروان مذاهب شرك مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 17 - 9

9 _ توانايى بتها و معبودهاى خيالى در دفع شر و رساندن خير، پندار نارواى مشركان

و إن يمسسك اللّه بضر فلا كاشف له إلا هو و إن يمسسك بخير فهو على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 21

21 _ اعتقاد مشركان به الوهيت خداوند

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه

در آيه شريفه با وجود اينكه سؤال از جانب خداوند مطرح شده است و مشركان بايد پاسخگو باشند، ولى خداوند، خود، پاسخ داده است: {قل اللّه}. اين نوع پاسخگويى گواه اعتراف طرف مقابل به مضمون ارائه شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 8،9،10

8 _ مشركان، غوطهور در پندارهاى بى اساس خويش و اميدوار به كمكهاى خدايان دروغين در قيامت

أين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

9 _ شريك دانستن براى خداوند، مولود انديشه سست مشركان و ساخته و پرداخته خود آنان

أين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

{زعم} به انديشه و گفتارى اطلاق مى شود كه اساس صحيحى نداشته و بر پايه پندار و گمان باشد. {راغب} مى گويد: {الزعم حكاية قول يكون مظنة للكذب}.

10 _ گمان و

حدس تنها تكيه گاه مشركان در پذيرش شريك براى خداوند

أين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 1

1 _ پديدار شدن عذابى كه مشركان آن را انكار مى كردند، موجب آرزوى بازگشت به دنيا، نه ايمان واقعى به خداوند و آيات

فقالوا يليتنا نرد . .. بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

جمله {ياليتنا . .. و نكون من المؤمنين} در آيه قبل، بيان آرزوى مشركان براى بازگشت به دنيا و ايمان آوردن بود. حرف {بل} اضراب از آن مطالب است. يعنى نه اينكه آرزوى بازگشت براى ايمان باشد، بلكه به پندار رهايى از عذاب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 46 - 9

9 _ مشركان مى پنداشتند كه معبودهايشان توان نفع رسانى به آنان را دارد.

من إله غير اللّه يأتيكم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 19

19 _ نه پيامبر(ص) مسؤوليت عمل و انديشه هاى مشركان و مخالفان را بر عهده دارد و نه مشركان پاسخگوى عمل پيامبرند.

ما عليك من حسابهم من شىء و ما من حسابك عليهم من شىء

در اين برداشت مرجع دو ضمير جمع در {حسابهم} و {عليهم} مشركان است و در {حسابهم} اضافه مصدر به فاعل خويش است ; يعنى: {حساب المشركين}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 94 - 4

4 _ مشركان مى پنداشتند پس از مرگ مورد شفاعت معبودهاى خويش قرار خواهند گرفت.

و ما نرى معكم شفعاءكم الذين زعمتم

أنهم فيكم شركؤا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 100 - 1،5

1 _ برخى مشركان خداوند را داراى شريكانى از جنيان مى دانستند.

و جعلوا لله شركاء الجن

5 _ برخى مشركان خداوند را داراى پسران و دخترانى مى پنداشتند.

و خرقوا له بنين و بنت بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 108 - 10

10 _ مشركان عقايد شرك آلود خود را زيبا مى پندارند.

و لاتسبوا الذين . .. كذلك زينا لكل أمة عملهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 2

2 _ اعتقاد بى اساس مشركان به ممنوعيت خوردن از چهارپايان و كشتى (محصول زراعى) كه براى خدا و بتها قرار مى دادند.

و جعلو الله . .. و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء بزعمهم

{هذه} اشاره به سهامى است كه مشركان براى خدا و بتها قرار مى دادند و در آيه 136 بيان گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 14

14 _ مشركان معتقد به وجود شريك براى خدا در ربوبيت هستند.

و الذين لا يؤمنون بالأخرة و هم بربهم يعدلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 11،21

11 _ مشركان، معتقد به كارايى و توانمندى معبودان خويش در رهاسازى آنان از مشكلات

أين ما كنتم تدعون من دون الله

21 _ شرك در پندار مشركان، ايمان و باورى راستين; و توحيد و يكتا پرستى، كفرورزى و انكار حقيقت

است.

و شهدوا على أنفسهم أنهم كانوا كفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 173 - 7

7 _ شركورزى ، مرامى باطل و مشركان ، باطلگرا هستند .

أفتهلكنا بما فعل المبطلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 194 - 2

2 _ مشركان ، معبودان خويش را تواناتر از خود و مؤثر در امور خويش مى پنداشتند .

إن الذين تدعون من دون اللّه عباد أمثالكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 7

7 _ موضعگيرى خصمانه كافران و مشركان در قبال پيامبر ، على رغم اعتقادشان به خدا

و إذ قالوا اللّهم إن كان هذا هو الحق من عندك فأمطر علينا حجارة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 68 - 1،2

1 _ مشركان بر اين باور بودند كه خداوند ، براى رفع نيازمندى هاى خود ، فرزند اختيار كرده است .

قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه هو الغنى

2 _ مشركان ، معتقد به الوهيت خداوند بودند .

قالوا اتخذ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 6

6 _ مشركان ، بت هاى مورد پرستش خود را ، موجوداتى با شعور مى پنداشتند .

فلا أعبد الذين تعبدون من دون اللّه

{الذين} اسم موصول است و براى ذوى العقول استعمال مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 3،10

3_ مشركان على رغم اعترافشان به اينكه قوام بخش امور بندگان خداوند

است ، براى او شريك هاى متعددى برگزيده بودند .

أفمن هو قائم على كل نفس بما كسبت و جعلوا لله شركاء

10_ مرام اهل شرك ، على رغم روشنى بطلان آن و نبود دليلى بر آن ، مرامى آراسته شده و زينت داده شده براى آنان بود .

بل زيّن للذين كفروا مكرهم

مراد از {مكرهم} مرام و عقيده مشركان ; يعنى ، شريك پنداشتن براى خدا و پرستش آن شريكان است ; زيرا اين چيزى است كه براى آنان زينت داده شده و آراسته جلوه كرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 4

4- مشركان ، معتقد به خدايان متعدد در كنار خداى يكتا

و يقول أين شركاءى

جمع آورده شدن {شركاء} حكايت از تعدد آن دارد و اضافه شدن آن به ضمير متكلم، حاكى از عقيده آنان به وجود خدا همراه با ساير خدايان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 12

12- جبرگرايى ، مسلك مشركان در طول تاريخ

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا و لاحرّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 5

5- مشركان مكه ، حيات را به دست خداوند مى دانستند .

و أقسموا بالله . .. لايبعث الله من يموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 40 - 10

10- مشركان ، خداوند را قادر به احياى مجدد انسان ها پس از مرگ نمى دانستند .

و أقسموا

بالله . .. لايبعث الله من يموت بلى وعدًا عليه ... إنما قولنا لشىء إذا أ

ذكر {إنما قولنا لشىء. ..} _ كه براى اثبات قدرت مطلق خداوند است _ پس از بيان ديدگاه مشركان درباره عدم احياى دوباره انسانها مى تواند تعريض به مشركان باشد; چون آنان داراى چنين ديدگاهى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 50 - 10

10- مشركان براى ملائكه ، مقامات و رتبه عالى معتقد بودند .

و المل_ئكة و هم لايستكبرون . يخافون ربّهم

احتمال دارد اختصاص به ذكر ملائكه از ميان موجودات، براى بيان انقياد آنان در برابر خداوند به خاطر عقيده مشركان به مقامات عاليه ملائكه باشد و خداوند با تأكيد بر منقاد بودن آنان، مشركان را به كسب چنين روحيه اى دعوت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 54 - 7

7- نجات يافتگانِ از ناگوارى ها كه به شرك روى مى آورند _ با وجود التماس به درگاه خداوند به هنگام گرفتارى _ توحيد ربوبى را قبول نداشته و عوامل ديگرى را در نجات خود دخيل مى دانند .

ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم إذا فريق منكم بربّهم يشركون

{بربّهم} متعلق به فعل {يشركون} است. ذكر {ربّ} به جاى مطلق آوردن كلام و يا ذكر ساير موارد توحيد، حكايت از شرك ربوبى آنان مى كند و خود همين مى تواند قرينه باشد كه روى آوردن به شرك ربوبى، احتمال دارد ناشى از عقيده به تأثير عوامل ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 57

- 2

2- مشركان ، معتقد به وجود خداوند

و يجعلون لله البن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 56 - 4

4- مشركان ، همه معبود هاى مورد ستايش و عبادت خود را ، موجوداتى داراى شعور و حيات مى پنداشتند .

قل ادعوا الذين زعمتم من دونه

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه {الذين} _ كه براى ذوى العقول استعمال مى شود _ در پندار و زعم مشركان چنين بوده و آنان معبودهاى خويش را داراى شعور مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 7

7- مشركان معتقد به برتر بودن مقام رسالت از شأن بشر

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 20

20- مشركان به برخوردارى شياطين و جن از حق تصميم گيرى در كار جهان و تدبير امور آن ، معتقد بودند .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى

به قرينه آيه بعد، مراد از توهم ولايت شياطين، اين پندار است كه آنان، در امور عالم و كار آفرينش، دخالت و نظارت دارند . اين اعتقاد مشركان را وادار مى كرد كه براى پرهيز از شر شياطين، به ستايش آنان بپردازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 51 - 5

5- مشركان ، در تدبير هستى ، كسانى را جايگزين خداوند قرار داده اند كه خود ، مخلوق خدا و فاقد كمترين نقش در خلقت خويش اند .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء . .. ما أشهدتّهم ... خلق أنفسهم

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 3

3- دخالت معبود ها و خدايان ، در مقدار عمر و بهرهورى مادى انسان ، پندار باطل مشركان

أم لهم ءالهة تمنعهم . .. بل متّعنا ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى طال عليهم العمر

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه {بل . ..}، اضراب از {أم لهم آلهة...} باشد. از اين استفاده مى شود كه مشركان به چنين قدرتى براى خدايان خويش اعتقاد داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 19 - 2

2 - جبهه توحيد ، جبهه اى است معتقد به ربوبيت بى شريك خدا و جبهه شرك ، جبهه اى است منكر ربوبيت خدا و معتقد به پروردگارى غير او .

هذان خصمان اختصموا فى ربّهم فالذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 71 - 2

2 - مشركان ، جهان را تحت تدبير و ربوبيت خدايان ( ارباب ها ) و خدا را خداى خدايان ( رب الأرباب ) مى پنداشتند .

و يعبدون من دون اللّه ما لم ينزّل به سلط_نًا

ضمير فاعلى در {لم ينزّل} به {اللّه} و ضمير {به} به {ما} بازمى گردد. و {سلطان} به معناى تسلط و اقتدار مى باشد. جمله ياد شده، بيانگر جهان بينى غلط مشركان است; آنان جهان را تحت تدبير و ربوبيت خدايان (ارباب ها) و خدا را ربّ الأرباب و خداى خدايان مى پنداشتند. بنابراين به جاى پرستش خدا، به عبادت آن خدايان خيالى مى پرداختند. در آيه فوق، اين پندار مردود شمرده شده

و اعلام شده است كه خداوند به هيچ موجودى، هيچ گونه سلطه و اقتدارى كه بتواند با آن به رتق و فتق امور جهان بپردازد، عطا نكرده است; بلكه همه هستى در قبضيه قدرت و اقتدار او و تحت ربوبيت و تدبير مستقيم او قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 6،7

6 _ مشركان ، معتقد به جسمانيت خدا و قابل مشاهده بودن او

أو نرى ربّنا

7 _ مشركان ، مردمانى حس گرا در عقيده و انديشه و منكر حقايق ماورا ، محسوسات

أو نرى ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 7

7 _ مشركان ، هيچ اعتقادى به روز رستاخيز و انتظار كيفر و پاداش الهى در آن روز را نداشته اند .

بل كانوا لايرجون نشورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 63 - 8

8 - منزلت خدا برتر و والاتر از هر آنچه كه مشركان براى او شريك مى پندارند .

تع_لى اللّه عمّا يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 8

8 - اعتقاد مشركان به حرمت و شرافت مكه و تقدّس آن

ربّ ه_ذه البلدة الذى حرّمها

از اين كه آيه نسبت به شهر مكه تعبير {ه_ذه البلدة الذى حرّمها} آورده است، احتمالاً از آن جهت باشد كه مشركان آن را قبول داشته و تذكر آنان به امر مورد قبولشان، زمينه جذب و هدايت آنان را فراهم مى ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

13 - قصص - 28 - 62 - 7

7 - شرك پيشگان ، معتقد به وجود شريك هاى متعدد براى خداوند

فيقول أين شركاءى الذين كنتم تزعمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 74 - 7

7 _ شرك پيشگان ، معتقد به وجود شريكان متعدد براى خداوند

و يوم يناديهم فيقول أين شركاءى الذين كنتم تزعمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 11

11 - مشركان ، براى پيامبر ( ص ) در تحقق معجزه ، نقشى چشمگير قائل بودند .

و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت . .. قل إنّما الأي_ت عند اللّه و إنّما أنا نذير

مشركان، اگرچه در معجزه خواهى خود، منشأ معجزه را ذكر كرده اند، اما پاسخى كه خداوند مى دهد (قل . .. إنّما أنا نذير...) حاكى است كه آنان، براى پيامبر(ص) نقش اساسى قائل بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 61 - 1،5،6

1 - مشركان ، به خالقيت خدا براى آسمان ها و زمين و مسخِّر كننده خورشيد و ماه ، باور داشتند .

و لئن سألتهم من خلق السم_وت و الأرض و سخّر الشمس و القمر ليقولنّ اللّه

5 - انكار آيات خدا و ايمان به باطل ، از سوى مشركان ، به رغم باور آنان بر خالقيت خدا و تسخير خورشيد و ماه از سوى او ، امرى شگفت آور است .

و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت ... و الذين ءا

6 - با وجود اعتقاد مشركان به

اين كه خالق عالم و رام كننده خورشيد و ماه ، خدا است ، بازداشته شدنشان از حق ، قابل توجيه و منطقى نيست .

و لئن سألتهم من خلق . .. و سخّر ... ليقولنّ اللّه فأنّى يؤفكون

جمله {فأنّى يؤفكون} جواب شرط مقدر است و{أنّى} معادل {كيف} استفهاميه و براى تعجب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 63 - 1،2

1 - مشركان به اين كه منشأ نزول باران ، خدا است ، اعتقاد داشتند .

و لئن سألتهم من نزّل من السماء ماء . .. ليقولنّ اللّه

2 - مشركان ، به اين كه حيات بخش زمين مرده ، با آب باران ، خداوند است ، اعتقاد داشتند .

و لئن سألتهم من نزّل . .. فأحيا به الأرض من بعد موتها ليقولنّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 13 - 3،10

3 - مشركان ، به خداوند باور دارند و به گرفتن شفيع جهت شفاعت در پيشگاه او معتقدند .

و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا

10 - مشركان مكه ، به بازخواست انسان ها از سوى خداوند ، پس از مرگ ، معتقد بودند .

و يوم تقوم الساعة . .. و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا

نفى شفاعت از معبودان مشركان، حكايت از اعتقاد آنان به شفاعت مى كند و ذكر آن به عنوان يكى از رخدادهاى قيامت، اين احتمال را تقويت مى كند كه آنان شفاعت معبودان را براى پس از مرگ خود مى خواسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30

- 35 - 5

5 - براى اثبات ادعاى مشركان درباره عقايدشان ، هيچ گونه دليل آسمانى وجود ندارد .

أم أنزلنا عليهم سلط_نًا فهو يتكلّم

اين كه براى نفى هرگونه دليل، جهت اثبات عقيده مشركان، گفته است: {أم أنزلنا عليهم. ..} و نفرموده است: {آنان، هيچ گونه دليلى ندارند.}، مى تواند به نكته بالا، نظر داشته باشد. در ضمن، احتمال دارد مراد از {سلطان} فرشته باشد. در اين صورت نيز نكته بالا، قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 4 - 16

16 - مشركان ، به شفاعت و ولايت و سرپرستى غيرخدا ، اعتقاد داشتند .

أم يقولون . .. ما لكم من دونه من ولىّ و لاشفيع أفلاتتذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 23 - 2

2 - عقيده مشركان به شفاعت خدايانشان در پيشگاه خدا براى آنان

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرّة . .. و لاتنفع الشف_عة عنده

ذكر عدم فايده شفاعت شفاعت كننده اى در پيشگاه خداوند به جز شفاعت كسانى كه خود خدا به آنان اذن داده است; مى رساند كه مشركان اعتقاد داشته اند كه خدايان ادعايى آنان نقش شفاعت كننده دارند. خداوند نيز درصدد رد آن گمان و پندار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 2

2 - خدايان شرك پيشگان ، موجوداتى اند كه خود مشركان آنها را شريك خدا تلقى كرده اند .

قل أرونى الذين ألحقتم به شركاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ

- 34 - 40 - 6

6 - اعتقاد مشركان به موجوداتى به نام ملائكه در عالم

و يوم يحشرهم . .. ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم كانوا يعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 41 - 4

4 - گفت وگوى خداوند با فرشتگان در قيامت ، درباره اعتقادات مشركان

ثمّ يقول للمل_ئكة . .. قالوا سبح_نك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 40 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور محاجه و گفتوگو با مشركان ، درباره عقايد و معبودهايشان

قل أرءيتم شركاءكم الذين تدعون من دون اللّه أرونى ماذا خلقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 150 - 2،4

2 - مشركان ، معتقد بودند كه ملائكه از جنس زن هستند .

أم خلقنا المل_ئكة إن_ثًا

4 - عقيده مشركان به اين كه ملائكه از جنس زن هستند ، امرى شگفت آور است .

أم خلقنا المل_ئكة إن_ثًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه استفهام مقدر در جمله {أم خلقنا. ..}، از نوع استفهام انكارى و تعجبى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 152 - 1،4

1 - مشركان ، معتقد به تولد فرزند از خداوند

ليقولون . ولد اللّه

4 - مشركان ، مردمى دروغگو در عقايد و باور هاى شان

و إنّهم لك_ذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 153 - 1،3

1 - مشركان ، معتقد به برگزيدن دختر _ به جاى پسر _ براى خود از

سوى خداوند

أصطفى البنات على البنين

3 - مشركان ، معتقد به جسمانيت خداوند

فاستفتهم ألربّك البنات . .. ولد اللّه ... أصطفى البنات على البنين

انتساب زادن و فرزند داشتن به خدا، گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 157 - 5

5 - دروغگو بودن مشركان در ادعا هاى خود ، درباره خداوند و معارف الهى

فأتوا بكت_بكم إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 158 - 1،2،3،4

1 - مشركان ، معتقد به وجود نسبت خويشاوندى ميان خدا و جن

و جعلوا بينه و بين الجنّة نسبًا

{نسب}، به معناى قرابت و پيوند خويشاوندى است.

2 - مشركان ، مدعى شريك بودن جن با خداوند

و جعلوا بينه و بين الجنّة نسبًا

در اين كه مقصود از {نسبت} در آيه شريفه، چيست، ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد. برخى گفته اند كه مقصود شريك بودن جن با خداوند است، چنان كه در سوره انعام آيه 100 به اين مضمون تصريح شده است: {و جعلوا للّه شركاء الجنّ; براى خدا شريكانى از جن قرار دادند}. گفتنى است كه در فرض فوق {نسباً} در معناى مجازى استعمال شده است.

3 - مشركان ، مدعى ازدواج خداوند با زنان از جنس جن

و جعلوا بينه و بين الجنّة نسبًا

برخى از مفسران بر اين عقيده اند كه مقصود از {نسبت} در آيه شريفه، نسبت صهر و ازدواج است; يعنى، خدا با زنان از جنس جن ازدواج كرد و از آنان فرزندانى چون ملائكه به وجود آمد كه در آيات پيشين از آنها به تفصيل ياد شده است.

4 -

مشركان ، معتقد به وجود پيوند خويشاوندى ( پدر و فرزندى ) ميان خدا و فرشتگان

و جعلوا بينه و بين الجنّة نسبًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه جمله {و جعلوا بينه و بين الجنّة نسباً} تأكيد دختر نبودن ملائكه براى خدا و نفى فرزنددار بودن او است كه در آيات پيشين از آن ياد شده است (أم خلقنا الملائكة إناثاً. .. ليقولون . ولد اللّه...).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 168 - 2

2 - مشركان ، منكر آسمانى بودن قرآن بودند .

لو أنّ عندنا ذكرًا

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه مشركان، در حالى ايمان خود را مشروط به نزول كتابى آسمانى (همانند كتاب هاى آسمانى پيامبران گذشته) مى دانستند كه قرآن براى هدايت آنان نازل شده بود و از آن آگاه بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 5،7،8

5 - مشركان ، معبود ها را يار و ياور خود مى دانستند .

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء

{ولى} (مفرد {أولياء}) در لغت به سه معنا آمده است: محب، صديق و نصير (قاموس المحيط و مفردات راغب). در آيه شريفه _ به قرينه جمله بعد (ما نعبدهم إلاّ ليقرّبونا إلى اللّه) در معناى سوم به كاررفته است.

7 - مشركان ، معبود هاى خود را وسيله تقرب به خدا مى دانستند .

ما نعبدهم إلاّ ليقرّبونا إلى اللّه زلفى

8 - مشركان ، تقرب به خدا را بدون واسطه ، ممكن نمى دانستند .

ما نعبدهم إلاّ ليقرّبونا إلى اللّه زلفى

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 4 - 2

2 - مشركان ، معتقد به فرزندگزينى خداوند

لو أراد اللّه أن يتّخذ ولدًا لاَصطفى ممّا يخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 10

10 - مشركان ، معتقد به شعورمندى معبود ها و تأثيرگذارى آنها در سرنوشت انسان ها

و يخوّفونك بالذين من دونه

اعتقاد به گزند رساندن معبودهايى چون بت، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 1،9

1 - اعتقاد و اعتراف مشركان ، به خالقيت يگانه خداوند و پديد آمدن جهان آفرينش ( آسمان ها ، زمين و . . . ) تنها به قدرت او

و لئن سألتهم من خلق السم_وت و الأرض ليقولنّ اللّه

9 - مشركان ، معتقد به حاجت دادن معبودهايشان و رساندن سود به انسان ها و برطرف كردن گزند از آنان

أفرءيتم ما تدعون من دون اللّه إن أرادنى اللّه بضرّ . .. برحمة هل هنّ ممسك_ت رحمت

مقصود از {دعاء} در {ماتدعون}، حاجت بردن و استعانت جستن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 43 - 1

1 - اعتقاد مشركان ، به شفاعت و وساطت كردن معبود ها در پيشگاه خداوند

أم اتّخذوا من دون اللّه شفعاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 4

4 - اعتقاد مشركان به وجود خداوند

أم يقولون افترى على اللّه

از اين كه مشركان مى گفتند: پيامبر(ص) بر خدا دروغ بسته است، استفاده مى شود كه آنان اصل

وجود خدا را پذيرفته بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 3

3 - نشانه هاى عزت ( قاهر بودن ) و دانايى آفريدگار جهان ، غير قابل انكار ، حتى براى مشركان

و لئن سألتهم . .. ليقولنّ خلقهنّ العزيز العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 84 - 4

4 - اعتقاد مشركان به تقسيم كار هاى آسمان و زمين ، ميان خدا و فرزندى كه براى او تصوير كرده اند . *

قل إن كان للرحم_ن ولد . .. و هو الذى فى السماء إل_ه و فى الأرض إل_ه

برداشت بالا بدان احتمال است كه ميان اين آيه و آيه {إن كان للرحمان ولد} (آيه 81) بدين گونه ارتباط باشد كه مشركان علاوه بر اعتقاد به فرزنددارى خدا، بر اين باور بوده اند كه الوهيت آسمان و زمين ميان او و فرزندش تقسيم شده است. گفتنى است كه اين آيات ردى بر هر دو ديدگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 1

1 - مشركان ( دهريون ) ، حيات را منحصر در زندگى دنيا دانسته و منكر معاداند .

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا

به قرينه آيه بعد، فاعل {قالوا} مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 8

8 - حقانيت معاد از نظر مشركان ، منوط به زنده شدن پدران آنان در برابر ديدگانشان

قالوا ائتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - احقاف - 46 - 28 - 4،5

4- اعتقاد مشركان به نقش معبود هاى خويش ، در تقرب آنان به خداوند

اتّخذوا من دون اللّه قربانًا ءالهة

5- اعتقاد مشركان به حقيقتى برتر از معبود هاى خود ، به عنوان خداى هستى

اتّخذوا من دون اللّه قربانًا ءالهة

در معناى {قرباناً} و تقرب، اين معنا نهفته است كه بايد طرفى وجود داشته باشد كه به او تقرب جسته شود; يعنى، آلهه متعدد، تنها از آن جهت مورد پرستش قرار گرفته بودند كه وسيله تقرب به خداى اصلى تلقى مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 21 - 4

4 - مشركان ، گرفتار تناقض در عقايد وباور هاى خويش

ألكم الذّكر و له الأُنثى

مشركان، از سويى خداوندگارى خدا را پذيرفته بودند و از سوى ديگر _ با آن كه مرد را بر زن برتر مى دانستند _ فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند; اما براى خويش فقط پسر مى خواستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 26 - 4

4 - مشركان ، معتقد به عظمت برتر خداوند ، در مقايسه با فرشتگان و معبود هاى خويش

و كم من ملك فى السم_وت لاتغنى شف_عتم شيئًا

از اين كه مشركان از بت ها و يا فرشتگان، تمناى شفاعت در پيشگاه پروردگار را داشته اند، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 27 - 1،2

1 - برگزيدن نام هاى زنانه براى فرشتگان ، نمودى از باور مشركان ، به دختر بودن فرشتگان براى خداوند

ألكم الذّكر

و له الأُنثى. .. إنّ الذين لايؤمنون...ليسمّون المل_ئكة تسمية الأُنثى

از ارتباط بين آيات، استفاده مى شود از آن جايى كه مشركان فرشتگان را دختران خدا مى انگاشتند، نام هاى زنانه را براى آنان برمى گزيدند.

2 - مشركان ، در عين باور داشتن وجود فرشتگان ، گرفتار عقايد خرافى در مورد آنان

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة ليسمّون المل_ئكة تسمية الأُنثى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 20 - 3

3 - مشركان ، معتقد به بهره مند بودن از سپاهى قدرت مند و نيرويى شكست ناپذير معنوى همچون معبودان ادعايى در برابر ديگر قدرت ها

أمّن ه_ذا الذى هو جند لكم ينصركم من دون الرحمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 41 - 1

1 - اعتقاد مشركان به شفاعت كردن معبود ها و تضمين نمودن سعادت اخروى براى ايشان

أم لهم شركاء فليأتوا بشركائهم

در اين كه مقصود از {شركاء} چيست، دو احتمال وجود دارد: 1_ معبودهاى ادعايى مشركان كه آن را شريك خدا مى پنداشتند; 2_ كسانى از عقلاى جهان كه در عقايد و افكار دينى با مشركان شريك و همفكراند، مثلاً در اين مسأله كه سرنوشت مجرمان با مسلمانان يكسان است و. .. . برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

عقيده مشركان به الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 2

2 _ مشركان مكه معتقد به {الله} بودند و به آن قسم ياد مى كردند.

و أقسموا بالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 -

136 - 6

6 _ مشركان در كنار اعتقاد به بتها به {الله} نيز معتقد بودند.

فقالوا هذا لله بزعمهم و هذا لشركائنا

عقيده مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 73 - 3

3 - شرك و بت پرستى ، انديشه و مرام عرب جاهلى

ي_أيّها الناس . .. إنّ الذين تدعون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 57 - 1

1- مشركان دوران جاهليت ، معتقد به وجود دخترانى براى خداوند

و يجعلون لله البن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 60 - 3

3- مشركان عصر جاهلى ، منكر عالم آخرت بودند .

للذين لايؤمنون بالأخرة

اين آيه، در سياق آياتى است كه در مذمت مشركان بود و اين خود قرينه اى است بر اينكه مراد از {الذين}، مشركانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 4

4- مشركان دوران جاهليت ، باورمند به خداوند على رغم اسناد امور ناروا به او

و يجعلون لله ما يكرهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 4

4 - اعتقاد مشركان عرب ، به محدود بودن قلمرو رسالت پيامبران الهى چون ابراهيم ، موسى و عيسى ( ع ) به امت ها و اقوام غير ايشان

و أقسموا باللّه . .. لئن جاءهم نذير ليكوننّ أهدى من إحدى الأُمم

از اين كه مشركان، آمدن پيامبرى ويژه براى خود را; شرط ايمان خود برمى شمردند، مى توان استفاده كرد كه آنان اعتقاد نداشتند

كه قلمرو اديان الهى در گذشته شامل آنان نيز مى شود; وگرنه اين تقاضا لغو و غير منطقى بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 149 - 2

2 - عقيده مشركان به وجود دختران براى خداوند

ألربّك البنات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 18 - 5

5 - عرب جاهلى ، خود بيزار از داشتن دختر ; ولى معتقد به وجود دختر براى خداوند

أوَ من . .. و هو فى الخصام غير مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 - 1،7

1 - مشركان عصر جاهليت ، معتقد به مؤنث بودن فرشتگان

و جعلوا المل_ئكة . .. إن_ثًا

7 - نكوهش خداوند ، نسبت به باور هاى بى دليل مشركان جاهلى

و جعلوا المل_ئكة إن_ثًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 20 - 3،4

3 - مشركان عرب جاهلى ، معتقد به خداوند رحمان و مرتبت والاى او در مقايسه با ديگر خدايان

و قالوا لو شاء الرحم_ن ما عبدن_هم

از اين كه مشركان، عبادت ديگر خدايان را در گرو مشيت خداى رحمان دانسته اند، مطلب بالا استفاده مى شود.

4 - مشيت الهى و نقش آن در عمل انسان ، مورد پذيرش مشركان عصر جاهلى

و قالوا لو شاء الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 21 - 2،3

2 - مزيت پسران بر دختران ، از عقايد عرب جاهلى

ألكم الذّكر و له الأُنثى

3 - اعراب جاهلى ، معتقد به دختر بودن فرشتگان

أفريتم اللّ_ت

و العزّى . .. ألكم الذّكر و له الأُنثى

از ارتباط ميان آيات، مى توان استفاده كرد كه مشركان، فرشتگان را دختران خدا و بت ها را مظهرى براى آنها مى پنداشتند. بدين جهت اسامى مؤنث براى بت ها، (لات و...) برمى گزيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 2

2 - شرك و بت پرستى ، داراى پيشينه تاريخى در ميان مردم عرب جاهلى

سمّيتموها أنتم و ءاباؤكم

عقيده مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 10

10 - ضعف بينش و شناخت يهود ، نصارا و مشركان عصر بعثت ، درباره خداوند

و قال الذين لايعلمون لولا يكلمنا اللّه . .. كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 2،7،8

2 _ مشركان عصر بعثت ، به ربوبيت و پروردگارى خدايان متعدد معتقد بودند و آنها را مى پرستيدند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و يقولون هؤلاء شفعؤنا

7 _ مشركان عصر بعثت ، معبودان پندارى خود را واسطه هايى براى شفاعت و پا در ميانى ، ميان انسان ها و خدا مى انگاشتند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و يقولون هؤلاء شفعؤنا عند اللّه

8 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، معتقد به خدا و منكر يكتايى او در ربوبيت بودند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و يقولون هؤلاء شفعؤنا عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 31

- 4،8،9،12

4 _ شرك پيشگان عصر بعثت با وجود اعتقادشان به رازقيت و روزى بخشى خدا ، ربوبيت بى شريك او را باور نداشتند .

قل من يرزقكم من السماء و الأرض . .. فسيقولون اللّه

ضمير فاعلى در {سيقولون} به مشركان بر مى گردد.

8 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، در عين اينكه به مالكيت و حاكميت خدا بر قوا و حواس آدمى اعتقاد داشتند ، منكر ربوبيت او بودند .

أمن يملك السمع و الأبصر. .. فسيقولون اللّه

9 _ شرك پيشگان عرب جاهلى با وجود اينكه خدا را پديد آورنده جانداران از موجودات بى جان و موجودات بى جان را از جانداران مى دانستند ، منكر ربوبيت و پروردگارى او بودند .

و من يخرج الحى من الميت و يخرج الميت من الحى . .. فسيقولون اللّه

12 _ مشركان عرب جاهلى با وجود اعتقادشان به اينكه تدبير امور جهان در دست خداست ، منكر ربوبيت و پروردگارى بى همتاى او بودند .

و من يدبر الأمر فسيقولون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 23

23_ مشركان عصر بعثت معتقد به وجود خداوند

أم جعلوا لله شركاء خلقوا كخلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 3 - 8

8- مشركان صدراسلام ، خداوند را خالق آسمان ها و زمين مى دانستند .

أتى أمر الله . .. سبح_نه و تع_لى عمّا يشركون ... خلق السموت و الأرض بالحق تع_لى

{تعالى عمّا يشركون} مربوط به {بالحق} است و نه {خلق السماوات و . ..} بنابراين، از آيه استفاده مى شود كه مشركان درباره اصل خلقت عالم

حرفى نداشته اند، بلكه درباره حقانيت و پوچى آن توهماتى داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 5 - 2

2- مشركان عصر بعثت و نياكان شان ، به فرزند داشتن خداوند معتقد بودند .

قالوا اتخذ اللّه ولدًا . ما لهم به من علم و لا لأبائهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 70 - 3

3 - باور داشت و اعتقاد مشركان صدراسلام ، به احاطه علمى خدا بر سراسر هستى

ألم تعلم أنّ اللّه يعلم ما فى السماء و الأرض

استفهام تقريرى در {ألم تعلم} بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 6

6 _ مشركان صدراسلام ، منكر رحمانيت خدا بودند .

و إذا قيل لهم اسجدوا للرحم_ن قالوا و ما الرحم_ن أنسجد لما تأمرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 2

2 - باورداشت مشركان صدراسلام ، به اصل وجود خدا و مقدس و محترم بودن او

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم

برداشت ياد شده از سوگند مشركان به {اللّه} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 74 - 3

3 - مشركان صدراسلام ، معتقد به چند معبود بودند .

و اتّخذوا من دون اللّه ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 81 - 7

7 - مشركان و كافران در عصر بعثت _ على رغم انكار قيامت و تجديد حيات انسان ها

_ به آفرينش آسمان ها و زمين به وسيله خدا و نيز به عظمت اين آفرينش اعتقاد داشتند .

أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن يخلق مثلهم

برداشت ياد شده با توجه به اين حقيقت است كه استدلال خداوند بر اثبات معاد، از راه آفرينش نخستين جهان طبيعت، مبتنى بر اين حقيقت است كه كافران، جهان طبيعت را جلوه اى از خالقيت و قدرت خدا بدانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 9 - 9،13

9 - مشركان عصر بعثت ، معتقد به شريكان و همسانانى چند براى خداوند

و تجعلون له أندادًا

واژه {أنداد} جمع {ندّ} و به معنى همانندها و نظيرها است.

13 - مشركان عصر بعثت ، معتقد به خالقيت خدا و منكر ربوبيت مطلقه وى بودند .

قل أئنّكم لتكفرون بالذى خلق . .. ذلك ربّ الع_لمين

تعبير {تجعلون له أنداداً} نشان مى دهد كه مشركان اصل وجود خدا و خالقيت او را قبول داشته اند ولى براى او شريك در آفرينش و ربوبيت قائل بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 1

1 - اعتقاد و اقرار مشركان عصرت بعثت ، به عزت و دانايى آفريدگار هستى

و لئن سألتهم . .. ليقولنّ خلقهنّ العزيز العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 21 - 1

1 - مشركان صدراسلام ، به خاطر اعتقادشان به دختر داشتن خداوند _ به رغم امتياز و برترى پسر در نزد ايشان _ مورد توبيخ و سرزنش الهى

ألكم الذّكر و له الأُنثى

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 51 - 3

3 - تذكر خداوند به مشركان صدراسلام ، نسبت به تجديد نظر در مواضع هلاكت بار خويش

و لقد أهلكنا أشياعكم فهل من مدّكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 41 - 5

5 - عقيده به شفاعت معبود ها و يكسان بودن سرنوشت مجرمان ( مشركان ) با مسلمانان ، عقيده اى منحصر به مشركان عصر بعثت و فاقد شاهد و تصديق كننده اى از ميان عقلاى عالم

أم لهم شركاء فليأتوا بشركائهم إن كانوا ص_دقين

عقيده مشركان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 81 - 3،7

3 - باور مشركان عصر بعثت به رحمانيت خداى هستى

قل إن كان للرحم_ن ولد

7 - شناخت مشركان عصر پيامبر نسبت به خداوند با نام { رحمان }

قل إن كان للرحم_ن

عقيده مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 195 - 6

6 _ مشركان مكه بر اين باور بودند كه معبودانشان بر يارى آنها عليه پيامبر ( ص ) توانا هستند .

قل ادعوا شركاءكم ثم كيدون فلاتنظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 4،7

4- مشركان مكه ، باورمند به مشيت خداوند بودند و تفسير نادرستى از آن داشتند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

7- مشركان مكه ، على رغم عقيده به خدايان متعدد ، اظهار عقيده به خداوند كرده و قضاى او را در عالم نافذ

مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 2

2- مشركان مكه ، معتقد به وجود خداوند بودند .

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 3

3- مشركان مكه ، معتقد بودند كه ملائكه از جنس زن هستند .

و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 10

10- اتكاى مشركان مكه در عقايد و جهان بينى خود ، تنها بر محسوسات و دريافت هاى حسى بود .

تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 3

3 - مشركان مكه ، ربوبيت خداوند را بر همه قبول نداشتند .

لولا أنزل عليه ءاي_ت من ربّه

تعبير {ربّه} و اضافه {ربّ} به ضمير مفرد مذكر غايب _ كه مرجع اش پيامبر است _ حكايت از نكته فوق مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 32 - 3

3 - مشركان مكّه ، داراى گرايش ها و آيين هاى مذهبى مختلف بودند .

و لاتكونوا من المشركين . من الذين فرّقوا دينهم

{المشركين} به قرينه آيات قبل و سياق، ممكن است مشركان مكه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 52 - 10

10 - اعتقاد مشركان مكه به وجود خداوند

إن كان من عند اللّه

از ظاهر جمله شرطيه

بر مى آيد كه اصل وجود خداوند براى مشركان، مسلم بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 4

4 - مشركان مكه ، گرفتار شرك در زمينه هايى غير از زمينه خالقيت خداوند

و لئن سألتهم من خلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 7

7 - مشركان مكه ، خداوند را با نام { رحمان } مى شناختند و ياد مى كردند .

بما ضرب للرحم_ن مثلاً

بنابراين كه واژه {رحمان} در آيه شريفه، به خاطر بار معنايى آن نيامده باشد; بلكه صرفاً نقل قول ساده اى از كلام عرب جاهلى باشد كه به جاى {اللّه} _ يا هر صفت ديگر براى خداوند _ كلمه {رحمان} را به كار مى بردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 4

4 - مشركان مكه ، معتقد به برترى فرشتگان بر عيسى ( ع ) *

و جعلوا المل_ئكة . .. و قالوا لو شاء الرحم_ن ما عبدن_هم ... ءألهتنا خير أم هو

از آيه نوزده و بيست همين سوره استفاده مى شود كه مصداق مورد نظر مشركان از {الهة} ملائكه بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 87 - 1

1 - اعتقاد مشركان مكه ، به خالقيت خداوند و توحيد در آفرينش

و لئن سألتهم من خلقهم ليقولنّ اللّه فأنّى يؤفكون

از آيه شريفه استفاده مى شود كه شرك مشركان، در ناحيه خالقيت خداوند نبوده است; بلكه آنان در ربوبيت، تدبير، كارگشايى امور و وساطت براى

تقرب به خدا، گرفتار شرك بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 6

6 - وجود اعتقاد به تناسخ ، در ميان مشركان مكه *

نموت و نحيا

تقدم {نموت} بر {نحيا} _ با اين كه انسان نخست بايد زنده باشد تا بميرد _ اين احتمال را به ذهن مى آورد كه برخى از مشركان، معتقد به تناسخ و حيات پس از مرگ در دنيا بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 2

2- مشركان مكه ، معتقد به وجود خداوند و در تلاش براى انكار رسالت پيامبراكرم ( ص )

أم يقولون افتري_ه

اتهام افترا و كذب به پيامبر(ص) در زمينه آيات از سوى كافران، نمايانگر اين حقيقت است كه آنان، در بخشى از ادعاها و جوسازى هاى خويش، بر وجود خداوند صحه گذاشته بودند; ليكن رسالت پيامبر(ص) و آيات وحى را انكار مى نمودند.

عقيده نياكان مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 109 - 6

6_ پدران و پيشينيان مشركان عصر بعثت نيز مشرك و پرستشگر معبود هاى دروغين بودند .

ما يعبدون إلاّ كما يعبد ءاباؤُهم من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 5 - 2

2- مشركان عصر بعثت و نياكان شان ، به فرزند داشتن خداوند معتقد بودند .

قالوا اتخذ اللّه ولدًا . ما لهم به من علم و لا لأبائهم

عقيدهء باطل مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17

- 42 - 3

3- مشركان مكه ، به وجود خدايانى متعدد در كنار پروردگار جهان معتقد بودند .

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون

علايق مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 4،5،6

4 - مشركان به خدايان دروغين محبت داشته و به آنها علاقه مند هستند .

يحبونهم

5 - مشركان ، علاوه بر محبت به معبودان پندارى ، به خداوند نيز علاقه مند هستند .

يحبونهم كحب اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه {حب} به مفعول اضافه شود و فاعلش ضمير محذوفى باشد كه به {من الناس} برگردد; يعنى: كحبهم اللّه.

6 - محبت مشركان به معبودان پندارى ، همطراز محبتشان به خداوند است .

يحبونهم كحب اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 57 - 8،10

8- داشتن پسر ، مورد خوشايند مشركان و دختر داشتن ، ناخوشايند آنان بود .

و يجعلون لله البن_ت . .. و لهم ما يشتهون

به قرينه مقابله، احتمال دارد مراد از {ما} فرزند پسر باشد. مشركان با اسناد دادن دختر به خداوند، درصدد تنقيص او بودند و اين، حاكى از نفرت آنان از دختر داشتن است.

10- مشركان ، در برابر اسناد دختر به خدا ، فرزند دلخواهشان ( پسر ) را به خود اسناد مى دادند .

و يجعلون لله البن_ت . .. و لهم ما يشتهون

{و} در {و لهم} مى تواند حاليه و هم مى تواند عاطفه باشد. در صورت عاطفه بودن جمله {ما...} در محل نصب خواهد بود براى عطف به {البنات}. در هر صورت برداشت فوق قابل استفاده است و اسناد دادن فرزند

دختر براى خدا، قرينه اى است بر اينكه مراد از {ما} در {ما يشتهون} فرزند پسر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 7

7- مشركان ، حتى در قيامت هم دل بسته يارى معبودان شان اند .

فدعوهم

علايق مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 7

7- مشركان مكه ، به عقايد شرك آلود خويش شديداً علاقه مند و دلبسته بودند .

و إذا ذكرت ربّك . .. ولّوا على أدب_رهم

علم مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 34 - 10

10 - مشركان ناسپاس ، از سزاى ناسپاسى شان ، مطّلع خواهند شد .

بربّهم يشركون . .. فسوف تعلمون

علم مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 13 - 10

10 - آگاهى مشركان ، عصر بعثت ، از سرنوشت شوم قوم عاد و ثمود

فقل أنذرتكم ص_عقة مثل ص_عقة عاد و ثمود

نظير و همانند آوردن براى مخاطبان، در صورتى منطقى و قابل قبول است كه مخاطب از آن نظير و همانند اطلاع داشته باشد.

علماى يهود و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 7

7 _ همسويى اهل كتاب ( علماى يهود ) با كافران و مشركان ، تلاشى براى فراهم آوردن نيرو و ياور عليه مسلمانان *

الم تر الى الّذين . .. و يقولون للّذين كفروا ... فلن تجد له نصيراً

جمله {فلن تجد له نصيراً} پس از بيان

همسويى يهود با مشركان، مى تواند بيانگر اين معنا باشد كه يهوديان به منظور يارى طلبى عليه مسلمانان، با مشركان همسو شدند.

عمر طولانى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 1

1- عمر طولانى همراه با بهره مندى جوامع شرك پيشه از نعمت هاى الهى ، موجب دلبستگى آنان به معبود ها و توهّم كارساز بودن آنها

بل هم عن ذكر ربّهم معرضون . .. بل متّعنا ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى طال عليهم العمر

{بل} در جمله {بل متّعنا. ..} براى اضراب از موضوع پيش (أم لهم آلهة تمنعهم من دوننا) است; يعنى، توهّم اين كه معبودها از آنان حمايت مى كنند، بر اثر زندگى پر نعمت، همراه با مهلت و عمر طولانى است.

عمل پسنديده مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 7

7 _ اعمال نيك مشركان در نزد پروردگار حبط شده ، بى ارزش و فاسد است .

ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد اللّه شهدين على أنفسهم بالكفر

عمل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 19

19 _ نه پيامبر(ص) مسؤوليت عمل و انديشه هاى مشركان و مخالفان را بر عهده دارد و نه مشركان پاسخگوى عمل پيامبرند.

ما عليك من حسابهم من شىء و ما من حسابك عليهم من شىء

در اين برداشت مرجع دو ضمير جمع در {حسابهم} و {عليهم} مشركان است و در {حسابهم} اضافه مصدر به فاعل خويش است ; يعنى: {حساب المشركين}.

عمل ناپسند مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

5 - انعام - 6 - 136 - 7

7 _ مشركان، آنچه از اموال را كه سهم خداوند مى شمردند، براى شريكان (بتها) مصرف مى كردند.

فما كان لله فهو يصل إلى شركائهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 28 - 1

1 _ مشركان ، مردمانى بد كردارند .

و الذين كسبوا السيئات . .. و يوم نحشرهم

ضمير {هم} در {نحشرهم} به {الذين احسنوا} و {الذين كسبوا السيئات} برمى گردد. جمله {ثم نقول للذين أشركوا ... } قرينه است بر اينكه مشركان يكى از مصداقهاى مورد نظر در جمله {الذين كسبوا السيئات ... } مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 9

9- ايجاد شبهه در ذهن مردم درباره خدا ، معاد و پيامبر ( ص ) ، از راه كار هاى بسيار زشت مشركان جهت بازداشتن پيامبر ( ص ) از هدف خويش

قالوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و أقسموا بالله ... لايبعث الله من

اين برداشت بنابر صفت بودن {سيئات} براى مصدر محذوفى كه مفعول مطلق فعل {مكروا} بوده، مى باشد. بنابراين مراد از مكرهاى بد و سوء همين نكته هايى است كه از سوى مشركان در باره خدا، معاد و پيامبر(ص) گفته مى شد.

عمل ناپسند مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 9 - 7

7 _ مشركان صدر اسلام ، مردمانى نابكار و بدكردار

إنهم ساء ما كانوا يعملون

عواطف خويشاوندى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - حج - 22 - 78 - 13

13 - بهره گيرى از عواطف خويشاوندى براى ترغيب مشركان مكّه به گرويدن به اسلام

و ما جعل عليكم فى الدين من حرج ملّة أبيكم إبرهيم

عوامل آزادى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 8

8 _ فرمان رفع حصر از مشركان محاصره شده ( آنان كه به علت نقض فرمان منع رفت و آمد در غير ماه هاى حرام محاصره مى شدند ) در صورت قبول اسلام و ترك شرك

و احصروهم . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

عوامل استهزاهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 48 - 3

3 _ نامشخص بودن زمان وقوع عذاب استيصال ، دستاويز مشركان براى به استهزا گرفتن تهديد آن بود .

و يقولون متى هذا الوعد إن كنتم صدقين

پاسخ به اين پرسش _ كه در آيه بعد آمده _ مؤيد برداشت فوق است.

عوامل اندوه مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 1

1 - خشم و ناراحتى شديد عرب جاهلى ، به هنگام اطلاع يافتن از تولد فرزندى دختر براى او

و إذا بشّر أحدهم . .. و هو كظيم

عوامل انقياد اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 26 - 3

3 - ناتوانى كامل مشركان در عرصه قيامت ، موجب انقياد و تسليم شدن آنان در برابر خداوند

ما لكم لاتناصرون . بل هم اليوم مستسلمون

ارتباط ميان اين آيه و آيه قبل (طرح

مسأله تسليم مشركان پس از موضوع ناتوانى كامل آنان)، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه تسليم آنان از روى ناتوانى و از موضع ضعف است.

عوامل تحقق خواسته هاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 3 - 6

6 - بعثت پيامبر ( ص ) همراه با قرآن ، تحقّق بخش پيش شرط اهل كتاب و مشركان براى ترك آيين خويش

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة . رسول ... فيها كتب قيّمة

برداشت ياد شده، براساس يكى از احتمالاتى است كه درباره نخستين آيه بيان شد. در آن احتمال، آيه شريفه، بيانگر ادّعاى كافران دانسته شده بود.

عوامل تحير اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 66 - 4

4 - سردرگمى و درماندگى مشركان در قيامت ، بازتاب گمراهى و هدايت ناپذيرى آنان در دنيا است .

ماذا أجبتم المرسلين فعميت عليهم الأنباء يومئذ

تفريع {عميت عليهم. ..} بر آيه پيش، نشانگر آن است كه نوع موضع گيرى در برابر دعوت پيامبران، داراى بازتابى مناسب با آن در قيامت است. بر اين اساس، برگزيدن گمراهى و سر باز زدن از پذيرش راهنمايى هاى پيامبران، به صورت گمراهى و سردرگمى در قيامت انعكاس مى يابد.

عوامل تهمتهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 9

9- ناتوانى مشركان از درك حقانيت معاد ، عامل متهم ساختن پيامبر ( ص ) از سوى آنان به سحرزدگى *

إن تتّبعون إلاّ رجلاً مسحورًا . .. و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا ... أءنَّا لمبعوثون

احتمال

دارد كه شنيدن سخنان غير قابل درك از پيامبر(ص) عامل نسبت دادن جنون و سحرزدگى به آن حضرت از سوى مشركان بوده است و از جمله آن سخنان، تبليغ پيامبر(ص) در مورد معاد جسمانى است.

عوامل حق ناپذيرى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 10

10 _ فرمان پيامبر ( ص ) به سجده كردن مشركان صدراسلام براى خداى رحمان ، موجب نفرت فزون تر آنان از سجده و دورى آنها از راه حق و حقيقت گرديد .

اسجدوا للرحم_ن قالوا و ما الرحم_ن أنسجد لما تأمرنا و زادهم نفورًا

در برداشت فوق، فاعل {زاد} امر به سجده دانسته شد.

عوامل دشمنى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 44 - 8

8 - مخالفت مشركان و كافران با پيامبر ( ص ) ، برخاسته از فريفتگى آنان به اقتدار نسبى خويش بود .

أوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا . .. و كانوا أشدّ منهم قوّة

يادآورى اين نكته كه اقوام نابود شده پيشين، نيرومندتر از قوم عرب بودند، مى تواند حاكى از حقيقت ياد شده باشد.

عوامل ذلّت اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 4

4- معبود هاى مشركان ، در قيامت مايه ذلت و خوارى مشركان خواهند شد .

عزًّا . .. و يكونون عليهم ضدًّا

عوامل ذلت مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 2

2 - پسر مايه سرور و مباهات و دختر موجب ننگ و

عار ، در ميان عرب جاهلى

و أصفيكم بالبنين . و إذا بشّر أحدهم بما ضرب للرحم_ن مثلاً ظلّ وجهه مسودًّا و هو

عوامل زيانكارى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 23 - 5

5 - خسارت و زيان كارى مشركان ، نتيجه پندار هاى نارواى آنان درباره خداوند

ذلكم ظنّكم . .. فأصبحتم من الخ_سرين

عوامل سرور مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 6

6 - مشركان ، با برخوردارى از امكانات اندك ، شادمان شده و با اندك گرفتارى ، نااميد مى شوند .

و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها و إن تصبهم سيّئة. .. يقنطون

ممكن است به قرينه آيات پيش _ كه درباره مشركان است _ {ال} در {الناس} عهد و مراد از {الناس} مشركان باشد. لازم به ذكر است كه تنوين {سيّئة} تنكير و براى قِلّت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 45 - 5

5 - انبساط خاطر و شادمانى مشركان به هنگام ياد شدن نام معبودهايى جز خداوند ( معبود هاى ادعايى آنان )

و إذا ذكر الذين من دونه إذا هم يستبشرون

عوامل سرور مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 2

2 - پسر مايه سرور و مباهات و دختر موجب ننگ و عار ، در ميان عرب جاهلى

و أصفيكم بالبنين . و إذا بشّر أحدهم بما ضرب للرحم_ن مثلاً ظلّ وجهه مسودًّا و هو

عوامل سرور مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 14 - 10

10- مشركان مكه ، سرخوش از بيرون راندن پيامبر ( ص ) از سرزمين خويش

قريتك الّتى أخرجتك . .. زيّن له سوء عمله

مورد {سوء عمله} در آيه شريفه، همان اخراج پيامبر(ص) از سرزمين مكه است.

عوامل سنت گرايى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 25 - 15

15 - جهل و بى خبرى مشركان ، باعث قبول نكردن دين الهى و روى آوردن آنان به آيين و سنت هاى بى پايه پدران خود است .

و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل اللّه قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه ءاباءنا . .. و

برداشت بالا، براساس اين احتمال است كه {لايعلمون} مفعولٌ به و متعلق نداشته باشد و درصدد نفى علم از مشركان باشد.

عوامل شكست مشركان قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 17 - 1

1 _ امداد هاى الهى عامل اصلى و اساسى كشته شدن كافران در جنگ بدر و پيروزى اهل ايمان

فلم تقتلوهم و لكن اللّه قتلهم

جمله {فلم تقتلوهم . .. } متفرع بر آياتى است كه امدادهاى الهى را در جنگ بدر برمى شمرد ; يعنى توجه به قضاياى جنگ بدر و امدادهاى الهى بيانگر اين است كه در حقيقت خداوند مشركان را كشت و آنان را شكست داد.

عوامل طغيانگرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 27 - 7

7_ شيطان ، مدعى طغيان گرى مشركان ، در نتيجه گمراهى عميق خودشان و نه اغواگرى هاى او

قال

قرينه ربّنا ما أطغيته و ل_كن كان فى ضل_ل بعيد

عوامل عبرت ناپذيرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 8

8 _ ناباورى و نااميدى مشركان به حيات اخروى ، عامل عبرت نگرفتن آنان از سرگذشت شوم اقوام پيشين چون قوم لوط

أفلم يكونوا يرونها بل كانوا لايرجون نشورًا

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه {بل} براى اضراب انتقالى است; يعنى، اين طور نيست كه آنان به خاطر نديدن آثار به جا مانده از قوم هلاك شده قوم لوط، از آن عبرت نگرفته اند بلكه چون آنان اعتقاد و اميدى به روز رستاخيز ندارند از چنين حادثه اى عبرت نياموخته اند.

عوامل عذاب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 4

4_ گرفتارى كافران ، مشركان و گنه كاران به عذاب هاى الهى ، ستم و كيفرى است كه آنان خود براى خويشتن فراهم مى كنند .

و ل_كن ظلموا أنفسهم

چنان چه گذشت، مقصود از {ظلم به نفس} گناهان و نيز آثار و تبعات گناهان مى باشد; برداشت فوق ناظر به دومين لحاظ است. بنابراين {ظلموا أنفسهم...}; يعنى، نزول عذاب بر كافران _ كه از آثار و تبعات گناهانشان است _ ستمى بود كه آنان بر خود روا داشتند.

عوامل غضب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 58 - 1

1- چهره مشركان دوران جاهلى ، به هنگام دريافت خبر دختردار شدن ، از شدت غضب و ناراحتى ، دگرگون مى شد .

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ

وجهه مسودًّا

عوامل غضب مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 1

1 - خشم و ناراحتى شديد عرب جاهلى ، به هنگام اطلاع يافتن از تولد فرزندى دختر براى او

و إذا بشّر أحدهم . .. و هو كظيم

عوامل فسخ معاهده با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 1

1 _ ابطال اعتبار پيمان هاى صلح مسلمانان صدر اسلام از سوى خدا و پيامبر ( ص ) در پى نقض آن توسط مشركان معاهد

براءة من اللّه و رسوله إلى الذين عهدتم من المشركين

{برائت} به معناى جدا شدن و فاصله گرفتن است. متعلق {برائت} _ به قرينه {الذين عاهدتم} _ پيمانهاى منعقد شده ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان است. اعلام جدا شدن و فاصله گرفتن از عهد و پيمان كنايه از الغا و بى اعتبار نمودن آن است.

عوامل گمراهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 86 - 5

5- تلاش مشركان در قيامت براى دخيل شمردن معبود هاى دروغينشان در گمراهى خويش *

و إذا رءا الذين أشركوا شركاءهم قالوا ربّنا ه_ؤلاء شركاؤنا الذين كنّا ندعوا من دو

برداشت فوق، بر اين احتمال استوار است كه غرض مشركان از نماياندن معبودهاى دروغين خويش، كاستن از بار گناه خويش و نهاندن آن بر دوش معبودها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 17 - 2

2 _ خداوند به روز رستاخيز ، خواستار پاسخ گويى معبود هاى مشركان در باره علت

گمراهى مشركان و نقش آنان در اين گمراهى

ويوم يحشرهم و ما يعبدون من دون اللّه فيقول ءأنتم أضللتم عبادى هولاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 18 - 4،5،6،10،11

4 _ معبود هاى مشركان در قيامت ، خود را از داشتن هر گونه نقشى در گمراهى مشركان ، تبرئه كرده و آن را تكذيب خواهند كرد .

ءأنتم أضللتم عبادى . .. قالوا سبح_نك ما كان ينبغى لنا أن نتّخذ من دونك من أولياء

5 _ اظهار شگفتى و اعلام انزجار معبو هاى مشركان در قيامت ، از معبود قرار گرفتن خودشان از سوى مشركان و يا نقش داشتن آنان در گمراهى ديگران

فيقول ءأنتم أضللتم عبادى هولاء . .. قالوا سبح_نك

جمله {سبحانك} و يا {سبحان اللّه} در دو مورد به كار مى رود: 1_ آن گاه كه سخن شگفت آورى شنيده شود و شنونده بخواهد اظهار شگفتى كند. 2_ آن گاه كه سخنى بسيار زشت و ناروايى شنيده شود و شنونده بخواهد از آن اعلان برائت و اظهار انزجار كند و واكنش منفى از خود نشان دهد (برگرفته از لسان العرب).

6 _ معبود هاى مشركان در پاسخ به سؤال خداوند در قيامت ، عامل انحراف و گمراهى مشركان را ، برخوردارى آنان و پدرانشان از رفاه بسيار و از ياد بردن خدا خواهند دانست .

و ل_كن متّعتهم و ءاباءهم حتّى نسوا الذكر

{ل_كن} _ كه در استدراك به كار مى رود _ در آيه شريفه براى رد اين اتهام است كه معبودها در گمراهى مشركان مؤثر بودند و نيز براى بيان علت هاى واقعى اين انحراف است كه در اين آيه،

به دو عامل اشاره شده است: 1_ رفاه (كه موجب فراموشى خدا است) (متّعتهم. ..الذكر). 2- رفتار هلاكت بار آنان ( و كانوا قوماً بوراً).

10 _ معبود هاى مشركان در روز رستاخيز ، عامل انحراف مشركان را ، كردار و رفتار هلاكت بار خود آنان معرفى خواهند كرد .

و ل_كن . .. و كانوا قومًا بورًا

{بور} يا جمع {بائر} (به معناى هالك) و يا مصدر (به معناى هلاك) است. در صورت دوم، صفت بودن آن براى {قوماً}، از باب مبالغه خواهد بود.

11 _ گمراهان ( مشركان و . . . ) ، خود عامل اصلى گمراهى خويش اند .

أم هم ضلّوا السبيل . .. و ل_كن متّعتهم و ءاباءهم حتّى نسوا الذكر و كانوا قومًا ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 19 - 2

2 _ ادعاى مشركان در باره نقش داشتن معبودهايشان در گمراهى آنان ، مورد تكذيب همان معبود ها در قيامت

فقد كذّبوكم بما تقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 63 - 15

15 - نينديشيدن مشركان در آيات و دلايل وحدانيت خداوند ، باعث انحراف آنان از حق است .

ليقولنّ اللّه فأنّى يؤفكون . .. و لئن سألتهم من نزّل من السماء ماء فأحيا به الأر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 28 - 1،2،3،4

1 - تلاش مشركان فريب خورده براى تبرئه خويش از هرگونه نقش داشتن در امر گمراهى خود

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا

2 - مشركان فريب خورده ، پيشوايان خود را مسؤول گمراهى خويش در قيامت معرفى

خواهند كرد .

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا

3 - پيشوايان شرك با تظاهر به خيرخواهى ، عامل اصلى فريب خوردن و دور شدن از مسير خير و حق در ديدگاه مشركانِ گمراه شده

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا عن اليمين

{يمين} مى تواند مشتق از {يمن} (خير و بركت) باشد. بر اين اساس، معناى آيه چنين مى شود: شما از سر خيرخواهى به سراغ ما مى آمديد. اما متعدى شدن فعل {تأتوننا} به {عن} _ كه براى مجاوزت است _ موجب مى شود كه اين كلمه متضمن معناى {تصددننا} _ كه متناسب با معناى مجاوزت است _ باشد. بر اين اساس، پيام اصلى آيه چنين خواهد بود: شما بوديد كه در ظاهر از سر خيرخواهى به سراغ ما آمده و ما را از مسير حق و خير گمراه مى كرديد.

4 - مشركان گمراه شده ، در قيامت اعمال قدرت سران شرك را عامل گمراهى و فريب خود معرّفى خواهند كرد .

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا عن اليمين

برداشت ياد شده براساس اين ديدگاه است كه {يمين} (جهت راست) كنايه از قدرت و قوت باشد; زيرا معمولا سمت راست قوى تر است. ازاين رو بيشتر مردم كارهاى مهم و سنگين را با دست راست انجام مى دهند. گفتنى است كه دو آيه بعد (و ما كان لنا عليكم من سلطان) و نيز آمدن واژه {يمين} به اين معنا در آيه 93 همين سوره (فراغ عليهم ضربا باليمين) مؤيد مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 29 - 1،2

1 - پيشوايان شرك ، در روز رستاخيز در برابر اتهام داشتن نقش در فريب

و گمراهى مشركان ، به دفاع برخاسته و به تبرئه خود خواهند پرداخت .

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا . .. قالوا بل لم تكونوا مؤمنين

2 - پيشوايان شرك ، در گفت و گو با مشركان فريب خورده در روز رستاخيز ، سوء اختيار خود آنان را عامل گمراهى شان معرفى خواهند كرد .

قالوا بل لم تكونوا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 1،2،3

1 - پيشوايان شرك در قيامت ، هرگونه اعمال زور و سلطه از ناحيه خود را براى به گمراهى كشاندن مشركان ، مردود خواهند دانست .

و ما كان لنا عليكم من سلط_ن

2 - پيشوايان شرك ، عامل اصلى گمراهى مشركان را ، روح طغيان و حق ناپذيرى خود آنان معرفى خواهند كرد .

بل كنتم قومًا ط_غين

3 - سران شرك در قيامت ، بدون اجبار به نقش خود در گمراهى مشركان اقرار خواهند كرد .

و ما كان لنا عليكم من سلط_ن بل كنتم قومًا ط_غين

برداشت ياد شده از آن جا است كه پيشوايان شرك، در پاسخ به اتهامِ داشتن نقش در گمراهى مشركان، تنها به اجبار نكردن بر گمراهى اكتفا كرده و اصل نقش داشتن خود را نفى نخواهند كرد. پذيرش دست داشتن در گمراهى مشركان در دو آيه بعد (فأغويناكم إنا كنا غاوين)، مؤيد اين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 3

3 - پذيرش مقصر بودن و داشتن نقش در گمراهى مشركان ، از سوى پيشوايان شرك در عرصه قيامت

فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

اين كه پيشوايانِ شرك، خود را در

استحقاق عذاب الهى شريك مى دانند، حاكى از پذيرش نوعى از مسؤوليت در گمراهى مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 32 - 1،5

1 - اعتراف سران شرك به دست داشتن خود در گمراهى توده هاى مشرك

فأغوين_كم

5 - پيشوايان شرك در عرصه قيامت ، گمراهى خود را ، عامل انحراف ديگران معرفى خواهند كرد .

فأغوين_كم إنّا كنّا غ_وين

برداشت ياد شده به خاطر تعليل بودنِ جمله {إنّا كنّا غاوين} براى جمله پيشين (فأغويناكم) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 27 - 7

7_ شيطان ، مدعى طغيان گرى مشركان ، در نتيجه گمراهى عميق خودشان و نه اغواگرى هاى او

قال قرينه ربّنا ما أطغيته و ل_كن كان فى ضل_ل بعيد

عوامل مؤاخذه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 - 10

10 - مشركان ، به خاطر ادعا هاى بى دليل و فاقد منطق ، مورد بازخواست و مؤاخذه خداوند قرار مى گيرند .

ستكتب شه_دتهم و يسئلون

عوامل مؤثر در سرنوشت مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 4 - 8

8 - شكست و پيروزى روم ، امرى سرنوشت ساز براى مؤمنان و مشركان عصر بعثت بوده است .

و يومئذ يفرح المؤمنون

بيان شكست روميان مسيحى در برابر ايرانيان و نيز پيشگويى شكست ايرانيان از روميان و سرور و فرح مؤمنان از پيروزى روميان، حكايت از اين مى كند كه چنين تحولاتى براى گروه هاى ياد شده، مهم و سرنوشت ساز بوده است.

عوامل ناخشنودى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 9 - 10

10 - تعلق اراده الهى بر غلبه دادن دين اسلام بر ديگر اديان ، به رغم ناخرسندى مشركان

أرسل رسوله بالهدى و دين الحقّ ليظهره على الدين كلّه و لو كره المشركون

ضمير {يظهره} مى تواند به رسول و يا {دين} برگردد. در هر دو صورت، معنا يكى خواهد بود.

عوامل نفرت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 - 1

1 - استكبار و حيله گرى مشركان ، دو عامل تنفر و دورى آنان از گرايش به اسلام و دين الهى

فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا . استكبارًا فى الأرض و مكر السّيّىِ

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه {استكباراً} مفعول لأجله بوده و {مكر السّيّىِ} نيز بر آن عطف شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 45 - 1

1 - تنفر شديد و انزجار درونى مشركان ، از ياد شدن نام خدا به تنهايى ( بدون نام معبود ها ديگر )

و إذا ذكر اللّه وحده اشمأزّت قلوب الذين لايؤمنون بالأخرة

عوامل نفرت مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 10

10 _ فرمان پيامبر ( ص ) به سجده كردن مشركان صدراسلام براى خداى رحمان ، موجب نفرت فزون تر آنان از سجده و دورى آنها از راه حق و حقيقت گرديد .

اسجدوا للرحم_ن قالوا و ما الرحم_ن أنسجد لما تأمرنا و زادهم نفورًا

در برداشت فوق،

فاعل {زاد} امر به سجده دانسته شد.

عوامل هدايت ناپذيرى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 21

21 - جهل بيشتر مشركان مكه به خاستگاه الهى امنيت و رفاه اقتصادى آن شهر ، عامل روى گردانى آنان از پذيرش هدايت الهى ( اسلام ) بود .

و قالوا إن نتّبع الهدى . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

عوامل يأس مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 81 - 7

7- اعلام پيروزى قطعى حق بر باطل ، مايه اميد مؤمنان و يأس مشركان و باطل گرايان

و قل جاء الحقّ و زهق الب_طل إن الب_طل كان زهوقًا

اعلام صريح بر شكست قطعى باطل، در پى بيان تلاشهاى كافران جهت اخراج پيامبر(ص) از مكه، مى تواند براى تقويت بنيه روانى مؤمنان و ايجاد يأس در دل مشركان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 6

6 - مشركان ، با برخوردارى از امكانات اندك ، شادمان شده و با اندك گرفتارى ، نااميد مى شوند .

و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها و إن تصبهم سيّئة. .. يقنطون

ممكن است به قرينه آيات پيش _ كه درباره مشركان است _ {ال} در {الناس} عهد و مراد از {الناس} مشركان باشد. لازم به ذكر است كه تنوين {سيّئة} تنكير و براى قِلّت است.

عهد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 1

1 _ مشركان مكه سوگند اكيد ياد كردند كه در صورت مشاهده

معجزه مورد نظر خود ايمان مى آورند.

و أقسموا بالله جهد أيمنهم لئن جاءتهم ءاية

عهدشكنى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 82 - 4

4 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و ايمان آورندگان به آن حضرت در برابر دشمنان و كارشكنى هاى مشركان و كافران

فانظر كيف كان ع_قبة المنذرين . .. و لقد نادينا نوح ... ثمّ أغرقنا الأخرين

برداشت ياد شده از آن جا است كه ذكر داستان نوح(ع) و قومش، پس از توصيه خداوند به پيامبر(ص) مبنى بر تأمل و درس آموزى از سرنوشت مردمى است كه اخطارهاى پيامبران را دريافت كردند; ولى به مخالفت با آنها پرداختند. اين توصيه مى تواند براى دلدارى به پيامبر(ص) و ايمان آورندگان به آن حضرت باشد كه در شرايط دشوار مكه به سر مى بردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 8

8 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان اندك او ، در برابر كارشكنى ها و دشمنى هاى كافران و مشركان

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. إن فى صدورهم إلاّ كبر ما هم بب_لغيه

از اين آيه و آيات قبل و بعد آن، استفاده مى شود كه خداوند درصدد دلدارى به پيامبر(ص) و ايمان آورندگان اندك به آن حضرت در مكه مى باشد.

غافلگيرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 19 - 4

4 - مشركان و منكران معاد ، خود را به طور ناگهانى در قيامت يافته و بر حال زار خود

نظاره گر خواهندبود .

فإذا هم ينظرون

{إذا} براى مفاجات است كه حاكى از ناگهانى انجام شدن مفاد آن است.

غضب بر مشركان ناسپاس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 55 - 7

7- غضب شديد خداوند از مشركان ناسپاس رهيده از مشكلات و ناگواريها

ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم إذا . .. بربّهم يشركون ... فتمتّعوا فسوف تعلمون

التفات از غيبت به خطاب، احتمال دارد براى بيان شدت غضب و سخط خداوند باشد.

غفلت اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 48 - 2

2 - غفلت و فراموشى مشركان از معبود هاى خويش ، در مواجهه با واقعيت هاى سهمگين قيامت

و ضلّ عنهم ما كانوا

بنابر اين كه {ضلّ عنهم} اشاره به اين باشد كه صحنه قيامت آن چنان براى مشركان وحشتناك و دهشت آور است كه خاطره بت ها از نظرشان محو و نابود خواهدشد.

غفلت اكثريت مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 57 - 6

6 - بيشتر كافران و مشركان ستيزه جو و مجادله گر در صدر اسلام ، مردمى غافل و بى خبر از معارف الهى ( چون توحيد و معاد ) بودند .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

ممكن است مقصود از {الناس} در آيه شريفه، مردم عصر نزول قرآن (چون اهل مكه) باشد. برداشت يادشده بر اين احتمال مبتنى است.

غفلت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 10

10- غفلت از رستاخيز و تصوّر عدم برپايى قيامت ، آفت فراگير

مشركان است .

بل زعمتم ألّن نجعل لكم موعدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 10

10- باورداران فرزندى عيسى ( ع ) براى خداوند ، فرورفته در غفلتى عميق و مردمى بى ايمان

فاختلف الأحزاب . .. و هم فى غفلة و هم لايؤمنون

نكره آمدن {غفلة} نشانه ناشناخته بودن حد و مرز آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 1

1- مشركان ، مردمى غافل از مسائل جدى و اصلى زندگى و دل مشغول به امور واهى و بى ارزش

و هم يلعبون . لاهية قلوبهم

{لهو} به معناى چيزى است كه انسان را از كارهاى مهم و سودمند باز دارد (مفردات راغب). توصيف مشركان به اين كه قلبشان به لهو و امور غير مهم مبتلا شده، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 89 - 4

4 - مشركان ، مفتون خيال هاى خام و غافل از برهان هاى عقلى و علمى

قل فأنّى تسحرون

{سحر} (مصدر {تسحرون}) به معناى مفتون كردن و ربودن عقل است; يعنى، {[به آنان] بگو: پس چگونه دستخوش افسون مى شويد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 62 - 8

8 - روى آورندگان به شرك ، على رغم حل شدن مشكلاتشان به اراده خدا ، مردمى غفلت زده و مستحق نكوهش

أمّن يجيب المضط_ّر . .. قليلاً ما تذكّرون

عبارت {قليلاً ما تذكّرون} نكوهش از كسانى است كه حقايق وحى را با همه روشنى درنمى يابند و با

اين كه خداوند همواره گرفتارى هايشان را برطرف و مشكلاتشان را حل مى كند، از او غافلند و به غير او روى مى آورند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 155 - 1

1 - سرزنش شدن مشركان ، به سبب بيدار نشدن و پند نگرفتن آنان در برابر حقايق الهى

أفلاتذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 30 - 3

3 - غفلت شديد كافران و مشركان ، از مرگ و حيات پس از آن ( قيامت )

إنّك ميّت و إنّهم ميّتون

ضمير {إنّهم} به مشركان و كافران باز مى گردد. طرح مسأله رحلت آنان _ كه با تأكيد همراه است (إنّك و إنّهم)_ و غير قابل انكاربودن اين حقيقت، مى تواند گوياى غفلت شديد مشركان و كافران از مسأله مرگ باشد; گو اين كه آنان منكر حقيقت ياد شده اند.

غفلت مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 155 - 2

2 - مشركان صدراسلام ، مردمى غافل و پندناپذير بودند .

أفلاتذكّرون

غفلت مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 1 - 3

3- مشركان صدراسلام ، از مسأله حسابرسى قيامت ، به طور كلى غافل مانده و از تأمل و انديشه در نشانه ها و دلايل روشن آن ، روى گردان بودند .

اقترب للناس حسابهم و هم فى غفلة معرضون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اين سوره، مكى است و مخاطب و مصداق اوّلى {الناس}، مردم مشرك اند.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 13 - 2

2 - مشركان صدر اسلام ، مردمى سخت غافل و به دور از تعاليم بلند وحى و سرگرم به زندگى پست دنيايى

و إذا ذكّروا لا يذكرون

پندناپذيرى مشركان، يا به سبب غفلت شديد آنان از معارف بلند الهى بود و يا به اين دليل بود كه آنان _ على رغم شناخت تعاليم وحى و پيامبر(ص) _ مردمى لجوج و حق ناپذير بودند. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

غفلت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 3،7

3- مشركان مكه ، از مفاهيم عالى قرآن غافل بوده و به زخارف دنيا چشم دوخته بودند .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل فأبى . .. و قالوا لن نؤمن لك حتى ... أو

7- غفلت مشركان مكه از نقش اصلى اراده خدا در تحقق معجزات

تفجر لنا . .. تسقط السّماء ... تأتى بالله ... تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

از اينكه آنان، تمامى معجزات درخواستى خود، حتى آمدن خدا را از شخص پيامبر(ص) مى خواستند، نشان دهنده نكته ياد شده است.

فرار مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 1

1- متوارى و مخفى شدن مشركان دختردار شده در دوران جاهليت ، به خاطر شدت ناراحتى ناشى از خبر دختردار شدن

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى . .. يتورى من القوم من سوء ما بشّر به

فراموش شدن مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16

- 62 - 14

14- مشركان مفترى ، در جهنّم به حال خود ر ها شده و مورد فراموشى قرار مى گيرند .

لاجرم أن لهم النار و أنهم مفرطون

{فرط} در لغت به معناى ترك آمده و برداشت فوق بر اساس معناى ياد شده است.

فرجام اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 49 - 1

1 - كافران و مشركان ، داراى فرجامى شوم در جهان آخرت

قل ي_أيّها الناس إنّما أنا لكم نذير

مراد از {الناس} مردم مشرك و بت پرست است. {نذير} به معناى {منذر} مى باشد. و {انذار} (مصدر {منذر}) به معناى اخطار كردن و ترسانيدن از عواقب امرى، پيش از فرا رسيدن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 103 - 2

2 - مطالعه در فرجام شوم گمراهان شرك پيشه در جهان آخرت ، در بردارنده درسى بزرگ براى مردمان

يوم لاينفع مال و لابنون . .. إنّ فى ذلك لأية

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه {ذلك} اشاره به مضمون آيات پيشين نيز داشته باشد. گفتنى است كه آيات قبل در زمينه فرجام شوم گمراهان و مشركان بود.

فرجام تبرى از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 2

2 - نويدبخشى خداوند ، به منتهى شدن برائت مؤمنان از مشركان ، به فرجامى نيك و مودّت آفرين

عسى اللّه . .. مودّة

با توجه به اين كه آياتِ برائت از مشركان، نگرانى تداوم جنگ و ستيز با ايشان را تداعى مى كند; اين آيه مى تواند زداينده اين

نگرانى باشد.

فرجام دنيوى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 49 - 1

1 - كافران و مشركان ، داراى فرجامى شوم در جهان آخرت

قل ي_أيّها الناس إنّما أنا لكم نذير

مراد از {الناس} مردم مشرك و بت پرست است. {نذير} به معناى {منذر} مى باشد. و {انذار} (مصدر {منذر}) به معناى اخطار كردن و ترسانيدن از عواقب امرى، پيش از فرا رسيدن آن است.

فرجام شوم مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 22 - 4

4- مورد نكوهش واقع شدن ، و بى حامى گرديدن ، فرجام حتمى شرك است .

لاتجعل مع الله . .. فتقعد مذمومًا مخذولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 49 - 1

1 - كافران و مشركان ، داراى فرجامى شوم در جهان آخرت

قل ي_أيّها الناس إنّما أنا لكم نذير

مراد از {الناس} مردم مشرك و بت پرست است. {نذير} به معناى {منذر} مى باشد. و {انذار} (مصدر {منذر}) به معناى اخطار كردن و ترسانيدن از عواقب امرى، پيش از فرا رسيدن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 68 - 3

3 - فرجام كار مشركان ، فرجامى شوم و ناگوار

و إن ج_دلوك فقل اللّه أعلم بما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 42 - 2

2 - مشركان ، از سوى خداوند به فرجامى ناخوشايند ، تهديد شدند .

إنّ اللّه يعلم ما يدعون من دونه من شىء

خبر دادن به اين

كه خداوند، آگاه از چيزهايى است كه مشركان به عنوان خدا و معبود گرفته اند، كنايه از تهديد خود مشركان است.

فرجام شوم مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 17

17- مشركان مكه ، مورد تهديد خداوند به فرجامى شوم

و قال الذين أشركوا . .. فسيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة المكذّبين

بنابراين احتمال كه مخاطبان امر {سيروا} مشركان مكه اند استفاده مى شود كه دعوت از آنان براى سير و سفر در زمين جهت مطالعه سرانجام تكذيب كنندگان انبيا پس از بازگويى ديدگاه آن مشركان در باره خداوند، هشدارى است به آنان.

فرجام مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 151 - 22

22 _ مشركان ، ستم پيشگانى شوم فرجام

بما اشركوا باللّه . .. و بئس مثوى الظّالمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 73 - 10

10 _ ايمنى از عذاب دردناك در گرو يكتاپرستى و پرهيز از گفتار كفرآميز

و ما من اله الا اله وحد و إن لم ينتهوا عما يقولون . .. عذاب اليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 47 - 1

1 _ پيامبر(ص) مأمور برانگيختن داورى وجدان مشركان بر چگونگى فرجام آنان در صورت نزول عذاب الهى

قل أرءيتكم . .. هل يهلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 149 - 7

7 _ زيانكارى ، فرجام حتمى مشركان و مرتدان

لنكونن من الخسرين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 10

10 _ هيچ كس حتى پيامبر ( ص ) قادر به تغيير سرنوشت شوم ( دوزخى بودن ) مشركان نيست .

ما كان للنبى . .. من بعد ما تبين لهم أنهم أصحب الجحيم

از اينكه نام پيامبر (ص) به خصوص ذكر شده است، استفاده مى شود كه نه تنها دعاى ساير مؤمنان در حق مشركان بى نتيجه است بلكه حتى پيامبر(ص) هم نمى تواند سرنوشت آنان را با استغفار تغيير دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 11

11- آتش دوزخ ، فرجام حتمى مشركان است .

و لاتجعل مع الله إل_هًا ءاخر فتلقى فى جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 58 - 3

3- گرفتارى به عذاب استيصال پيش از فرا رسيدن قيامت ، سرنوشت محتوم همه اقوام و جوامع كافر و مشرك حق ستيز است .

و إن من قرية إلاّ نحن مهلكوها قبل يوم القي_مة

اينكه آيه مى فرمايد: همه جوامع بشرى قبل از قيامت يا هلاك مى شوند و يا دچار عذاب مى شوند احتمال دارد كه مراد از {مهلكوها} هلاكت انسانهاى معمولى و مراد از {معذّبوها} عذاب كافران و مشركان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 9 - 10

10 - ذلت و شكست ، سرنوشت محتوم جبهه شرك و ضد توحيد

و من الناس من يج_دل . .. له فى الدنيا خزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 34 -

3

3 - فرجام مشركان ، ناگوار است .

بربّهم يشركون . .. فسوف تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 26 - 6

6 - هشدار خداوند به مشركان درباره عاقبت و آخرتشان

قل يجمع بيننا ربّنا ثمّ يفتح بيننا بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 161 - 1

1 - مشركان با معبودهايشان ، داراى سرنوشتى يكسان و مشترك اند .

فإنّكم و ما تعبدون

جمله {فإنّكم. ..} از نظر تركيبى، دو احتمال دارد: 1_ جمله اى مستقل باشد; مانند {كلّ رجل وضيعته}، (مرد است و كسب و كارش). در اين صورت، پيام آيه چنين مى شود: شما هستيد و معبودهايتان، كه به حال خود واگذاشته شديد و از شما كارى ساخته نيست و سرنوشتى مشترك داريد. 2_ {كُم} اسم {إنّ} و {ما تعبدون} عطف بر اين اسم و جمله {ما أنتم عليه...} خبر آن باشد بر اين اساس، برداشت هايى مى شود كه در آيات بعد خواهد آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 41 - 5

5 - عقيده به شفاعت معبود ها و يكسان بودن سرنوشت مجرمان ( مشركان ) با مسلمانان ، عقيده اى منحصر به مشركان عصر بعثت و فاقد شاهد و تصديق كننده اى از ميان عقلاى عالم

أم لهم شركاء فليأتوا بشركائهم إن كانوا ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 2

2 - فرجام اهل كتاب ، در صورت كفر به اسلام ، هم تراز با مشركان است .

إنّ الذين

كفروا من أهل الكت_ب و المشركين فى نار جهنّم

فرجام مشركان پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 42 - 3

3 - هشدار خداوند ، مشركان مكه را به فرجامى مانند فرجام مشركان پيشين

قل سيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبل

فرجام مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 41 - 4

4 - مشركان صدراسلام ( مجرمان ) ، براى اثبات يكسانى سرنوشت خويش با مسلمانان ، از ارائه شاهد و هم فكرى از ميان عقلاى عالم ناتوان بودند .

أم لهم شركاء فليأتوا بشركائهم إن كانوا ص_دقين

فرجام مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 15 - 2

2 - فرجام يهود بنى نضير در موضع گيرى عليه اسلام ، منتهى به شكست آنان ، همچون فرجام مشركان مكه در بدر *

كمثل الذين من قبلهم قريبًا

برخى برآنند كه مراد از {الذين من قبلهم قريبًا}، مشركان مكه در بدر است.

فرزندان مشركان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 7

7_ { عن عبدالله بن سلام مولى رسول الله ( ص ) انه قال : سألت رسول الله ( ص ) فقلت : . . . فأولاد المشركين فى الجنة أم فى النار ؟ فقال : . . . انه إذا كان يوم القيامة . . . فيأمرالله عزوجل ناراً . . . ثم يأمرالله تبارك و تعالى أطفال المشركين أن يلقوا أنفسهم فى تلك النار فمن

سبق له فى علم الله عزوجل أن يكون سعيداً ألقى نفسه فيها . . . و من سبق له فى علم الله عزوجل أن يكون شقياً إمتنع فلم يلق نفسه فى النار . . . و ذلك قول الله عزوجل : { فمنهم شقىّ و سعيد } . . . ;

از عبدالله بن سلام نقل شده است كه گفت: از رسول خدا(ص) پرسيدم: . .. آيا فرزندان مشركان [كه در كودكى مرده اند] بهشتى هستند يا جهنمى؟ فرمود: ... هنگامى كه قيامت فرا رسد ... خداوند به آتش فرمان حضور مى دهد ... سپس به كودكان مشركان دستور مى دهد تا خود را در آن آتش درافكنند. پس هر كدام از آن كودكان كه در علم خداى عزوجل سعادتمنديش رقم خورده است خود را در آن آتش مى افكند ... و آنان كه در علم خداى عزوجل برايشان شقاوتمندى رقم خورده، از پذيرش فرمان خدا امتناع نموده و خود را در آتش نمى اندازند ... و اين سخن خداوند عزوجل است كه فرمود: فمنهم شقى و سعيد }...}.

فرياد مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 100 - 1

1- فرياد دردناك و زجرآلود مشركان در جهنم

لهم فيها زفير

{زفير} به معناى پر شدن سينه از غم و اندوه است و نيز به معناى صداى نخست خران است (لسان العرب). در اين جا به معناى فرياد دردناك و اندوهگين مى باشد.

فزع اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 51 - 1

1 - فزع و ناراحتى مشركان به هنگام برانگيخته

شدن در قيامت

و لو ترى إذ فزعوا

مرجع ضمير {فزعوا} به قرينه آيات قبل _ كه در آنها سخن از مشركان بود _ مشركان است. در اين كه زمان فزع آنان چه وقتى است؟ احتمالات چندى (مثل دم مرگ، زمان حشر، عذاب دنيا، غزوه بدر و...) وجود دارد. برداشت ياد شده _ به قرينه آيه 54 همين سوره _ بنابر احتمال دوم است.

فسخ معاهده با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 2

2 _ دستور خداوند مبنى بر ابلاغ لغو پيمانِ عدم تعرض مسلمانان با مشركان پيمان شكن به عموم مردم حاضر در مراسم حج

و أذن من اللّه و رسوله إلى الناس يوم الحج الأكبر أن اللّه برىء من المشركين و رسو

برداشت فوق بر اين اساس است كه {برائت} در {أن اللّه برىء من المشركين و رسوله} كنايه از الغاى پيمان صلح و عدم تعرض باشد. گفتنى است كه جمله {أذان من اللّه و رسوله ... } جمله خبرى است در مقام انشا و دستور ; يعنى بايد الغاى پيمان عدم تعرض در روز {حج اكبر} به عموم مردم حاضر در مراسم حج، ابلاغ گردد.

فسق اكثريت مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 16

16 _ اكثريت مشركان صدر اسلام ، مردمى فاسق و بيرون از مسير حق بودند .

و أكثرهم فسقون

فسق مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 33 - 5

5 _ مشركان ، مردمانى فسق پيشه اند .

فذلكم اللّه ربكم . ..

كذلك حقت كلمت ربك على الذين فسقوا

فطرت توحيدى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 5

5 _ مشركان نيز در مخاطرات سخت زندگى، فروتنانه و پنهانى از خداوند يگانه استمداد مى طلبند.

قل من ينجيكم من ظلمت البر و البحر تدعونه تضرعا و خفية

خطاب آيه متوجه مشركان است و صحت احتجاج متوقف بر آن است كه چنين حالتى براى آنان نيز در شرايط سخت پديدار گردد.

فطريات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 13

13 - خداجويى ، امرى نهفته در دل هاى مشركان

أولياء ما نعبدهم إلاّ ليقرّبونا إلى اللّه زلفى

از اين كه مشركان هدف از پرستش معبودهايشان را، تقرب به خدا دانسته اند، مى توان مطلب بالا را به دست آورد.

فلسفه اسارت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 4

4 _ جلوگيرى از تسلط مشركان و كافران حق ستيز بر مسلمانان ، فلسفه فرمان الهى مبنى بر كشتن ، اسارت ، محاصره و كمين زدن به آنان

فإذا انسلخ . .. فاقتلوا المشركين ... كيف و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً

فلسفه بت پرستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 197 - 1

1 _ يارى جستن از بت ها و معبودان ، هدف مشركان از پرستش آنها

و الذين تدعون من دونه لايستطيعون نصركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 10

10 _ مشركان به اميد

شفاعت بت ها ، آنها را مى پرستيدند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و يقولون هؤلاء شفعؤنا عند اللّه

فلسفه بت پرستى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 81 - 2

2- مشركان عصر بعثت ، عزت و اعتبار خود را در پرستش معبودان ساختگى خود مى دانستند .

ليكونوا لهم عزًّا

فلسفه تأخير عذاب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 2،3

2- تأخير مجازات مشركان و كافران ، وسيله فتنه و آزمايش آنان است .

إن أدرى أقريب . .. إن أدرى لعلّه فتنة لكم

3- تأخير عذاب و كيفر مشركان و كافران حق ناپذير ، به خاطر بهره بردن ناچيز و موقتى آنان از متاع هاى دنيوى است .

إن أدرى لعلّه . .. مت_ع إلى حين

فلسفه تأخير عذاب مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 1

1- آزمايش كافران و مشركان حق ناپذير صدراسلام ، فلسفه به تأخير افتادن عذاب آنان و نامعلوم بودن زمان شكست آنها است .

و إن أدرى لعلّه فتنة لكم

ضمير {لعلّه} به نكته اى برمى گردد كه از دو آيه قبل استفاده مى شود. آن نكته، مسأله تأخير عذاب كافران و مشركان و يا نامعلوم بودن زمان شكست آنان و پيروزى مسلمين است.

فلسفه جبرگرايى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 2،4

2 _ جبر، دستاويز مشركان در توجيه شرك خويش و پدرانشان و حرام كردن حلال خدا

سيقول الذين أشركوا

لو شاء الله ما أشركنا و لا ءاباؤنا و لا حرمنا من شىء

4 _ پيشگويى قرآن از تمسك مشركان در آينده به جبر براى توجيه عقايد و عملكرد خويش

سيقول الذين أشركوا لو شاء الله ما أشركنا

فلسفه جنگ با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 9

9 _ هدف و فلسفه اصلى جنگ و مبارزه با كفار و مشركان ، آوردن ايشان به دامن اسلام است و نه نابودى آنان .

فاقتلوا المشركين . .. و إن أحد من المشركين استجارك ... حتى يسمع كلم اللّه ثم أبل

فلسفه خواسته هاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 8

8- درخواست معجزه از سوى مشركان ستم پيشه مكه ، در جهت بهانه جويى بود ; نه حقيقت طلبى .

فليأتنا. .. أفهم يؤمنون

خداوند، درخواست معجزه از طرف مشركان را به اين دليل ردّ فرمود كه آنان مانند مشركان اقوام گذشته، قصد ايمان آوردن نداشتند. بنابراين چنين درخواستى بهانه و دست آويزى بيش نبود.

فلسفه دشمنى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 6

6 - عقيده به ربوبيت خدا ، علت اصلى تهاجم و خصومت مشركان و كافران عليه مسلمانان در عصر بعثت

إلاّ ان يقولوا ربّنا اللّه

فلسفه سرزنش مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 51 - 1

1 _ خداوند ، مشركان و كفرپيشگان را به خاطر پافشارى بر كفر و ناباورى به قرآن ، ملامت و سرزنش فرمود

.

أثم إذا ما وقع ءامنتم به ءالئن

فلسفه شبهه افكنى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 9

9- ايجاد شبهه در ذهن مردم درباره خدا ، معاد و پيامبر ( ص ) ، از راه كار هاى بسيار زشت مشركان جهت بازداشتن پيامبر ( ص ) از هدف خويش

قالوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و أقسموا بالله ... لايبعث الله من

اين برداشت بنابر صفت بودن {سيئات} براى مصدر محذوفى كه مفعول مطلق فعل {مكروا} بوده، مى باشد. بنابراين مراد از مكرهاى بد و سوء همين نكته هايى است كه از سوى مشركان در باره خدا، معاد و پيامبر(ص) گفته مى شد.

فلسفه قتل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 4

4 _ جلوگيرى از تسلط مشركان و كافران حق ستيز بر مسلمانان ، فلسفه فرمان الهى مبنى بر كشتن ، اسارت ، محاصره و كمين زدن به آنان

فإذا انسلخ . .. فاقتلوا المشركين ... كيف و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً

فلسفه كمين به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 4

4 _ جلوگيرى از تسلط مشركان و كافران حق ستيز بر مسلمانان ، فلسفه فرمان الهى مبنى بر كشتن ، اسارت ، محاصره و كمين زدن به آنان

فإذا انسلخ . .. فاقتلوا المشركين ... كيف و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً

فلسفه مبارزه با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه

- 9 - 5 - 10

10 _ هدف و فلسفه اصلى جنگ و مبارزه با كفار و مشركان ، گرايش دادن آنان به سوى اسلام است نه نابود كردن آنان .

فاقتلوا المشركين . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

فلسفه محاصره مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 4

4 _ جلوگيرى از تسلط مشركان و كافران حق ستيز بر مسلمانان ، فلسفه فرمان الهى مبنى بر كشتن ، اسارت ، محاصره و كمين زدن به آنان

فإذا انسلخ . .. فاقتلوا المشركين ... كيف و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً

فلسفه ملائكه پرستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 22 - 1

1 - پيروى از سنت نياكان ، تنها دليل مشركان بر پرستش فرشتگان

و جعلوا من عباده جزءًا . .. بل قالوا إنّا وجدنا ءاباءنا على أُمّة و إنّا على ءاث

فلسفه ممنوعيت استغفار براى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 114 - 11

11 _ دشمنى مشركان با خدا ، سرّ عدم جواز استغفار براى آنان

ما كان للنبى . .. أن يستغفروا للمشركين ... فلما تبين له أنه عدو للّه تبرأ منه

فلسفه مهلت به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 5

5 - مهلت الهى به كافران و مشركان ، براى اتمام حجت بر آنان

بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى جاءهم الحقّ

فلسفه مهلت به مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11

- حج - 22 - 48 - 4

4 - تأخير در عذابِ شرك پيشگان عصر بعثت ، فرصتى بود تا شايد آنان بيدار شوند و به اسلام بگروند .

و يستعجلونك بالعذاب . .. و كأيّن من قرية أمليت لها

فوايد اقتصادى مشركان در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 9

9 _ آمدن مشركان به مكه در مراسم سالانه حج ، داراى ثمرات اقتصادى براى مكيان ( از جمله مسلمانان ) بود .

و إن خفتم عيلة فسوف يغنيكم اللّه من فضله

قبض روح مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 5

5 _ گفتگوى فرشتگان مرگ با مشركان به هنگام گرفتن جان آنان

قالوا أين ما كنتم . .. قالوا ضلوا عنا

قبول اسلام مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 6

6 _ پذيرش توبه مشركان و كفار و قبول اسلام آنان از سوى خداوند ، برخاسته از علم و حكمت اوست .

و يتوب اللّه على من يشاء و اللّه عليم حكيم

قبول توبه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 6

6 _ پذيرش توبه مشركان و كفار و قبول اسلام آنان از سوى خداوند ، برخاسته از علم و حكمت اوست .

و يتوب اللّه على من يشاء و اللّه عليم حكيم

قبول درخواست ملاقات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 1

1 _ فرمان الهى به

پيامبر ( ص ) مبنى بر به حضور پذيرفتن مشركانى كه پس از انقضاى مهلت چهار ماهه ، به منظور شنيدن پيام وحى ، درخواست ملاقات كنند .

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين . .. و إن أحد من المشركين استجارك فأجره

{استجارة} به معناى درخواست جوار و همسايگى است. درخواست جوار از سوى مشركان پس از انقضاى مهلت چهار ماهه _ به قرينه {حتى يسمع كلام اللّه} _ درخواست رسيدن به حضور پيامبر (ص) به منظور استماع دعوت آن حضرت و تحقيق پيرامون وحى است.

قبول ولايت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 1،6

1 _ بسيارى از بنى اسرائيل عصر پيامبر ( ص ) داراى روابط دوستانه با مشركان مكه و پذيراى ولايت آنان بودند .

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

بنا به گفته برخى از مفسران مراد از {الذين كفروا} مشركان مكه مى باشد.

6 _ پذيرش ولايت مشركان و دوستى با آنان از جمله اعمال ناپسند و رايج در بين انبوهى از يهوديان عصر پيامبر ( ص )

لبئس ما كانوا يفعلون. ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

جمله {يتولون الذين كفروا} مصداقى براى جمله {لبئس ما كانوا يفعلون} است. وبه قرينه آيه 82 (و لتجدن اقربهم مودة ...) كه مسيحيان را دوستار مسلمانان معرفى كرده است، معلوم مى شود، مراد از بنى اسرائيل در اين بخش از آيات، يهوديان است.

قتل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 1

1 _ هلال ماه صفر سال دهم هجرت ، آغاز اجراى فرمان كشتن و منع عبور و

مرور مشركان و سلب آزادى سير و سياحت از آنان

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين

توصيف {الأشهر} به {الحرم} حاكى از اين است كه: منظور از {أربعة أشهر} در آيه دوّم (فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر) ماههاى حرام سال ; يعنى، رجب، ذيقعده، ذيحجه و محرّم است. بر اين مبنا {ال} در {الأشهر} براى عهد حضورى مى باشد ; يعنى هنگامى كه اين سه ماه حرام _ كه اكنون با اعلام پيام برائت در روز حج اكبر مصادف شده است _ پايان يافت، مشركان را بكشيد. گفتنى است كه پايان آن سه ماه، مساوى با آغاز ماه صفر سال دهم هجرت بود.

قتل مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 4

4 _ دستور به كارگيرى تمام شيوه هاى ممكن ( به ترتيب : كشتن ، اسير گرفتن ، محاصره و كمين زدن ) براى ايجاد فشار بر مشركان صدر اسلام

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم و اقعدوا

قتل مشركان قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 17 - 1

1 _ امداد هاى الهى عامل اصلى و اساسى كشته شدن كافران در جنگ بدر و پيروزى اهل ايمان

فلم تقتلوهم و لكن اللّه قتلهم

جمله {فلم تقتلوهم . .. } متفرع بر آياتى است كه امدادهاى الهى را در جنگ بدر برمى شمرد ; يعنى توجه به قضاياى جنگ بدر و امدادهاى الهى بيانگر اين است كه در حقيقت خداوند مشركان را كشت و آنان را شكست داد.

قدرت طلبى مشركان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 3

3 - توانمندى ها و امكانات مادى ، بت ها و خدايان ساختگى ، تكيه گاه مشركان در دنيا

و لايغنى عنهم ما كسبوا شي_ًا و لا ما اتّخذوا

تعبير {ما كسبوا} _ كه اشاره به امكانات مادى دارد _ و نيز {ما اتّخذوا. ..} _ كه ناظربه عقايد شرك آلود آنان است _ نشان مى دهد كه آنان تمامى اتكا و اميد خويش را به آن دو معطوف داشته اند.

قدرت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 9

9 _ توان نيرو هاى شرك و كفر هر چند فراوان باشند ، در برابر خدا پوچ و بى اثرند .

و لن تغنى عنكم فئتكم شيئا و لو كثرت و أن اللّه مع المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 3

3 - مشركان و مخالفان پيامبر ( ص ) ، معتقد به اقتدار و متكى به نيرومندى خود

أن كنتم قومًا مسرفين . .. فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

از يادآورى هلاكت اقوامى نيرومندتر از مردم مكه، استفاده مى شود كه مكيان، به قدرت خويش مغرور بوده و آن را غير قابل زوال مى پنداشتند.

قدرت مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 44 - 4،8

4 - ظهور و سقوط تمدن ها و اقوام نيرومندتر از مشركان جزيرة العرب در تاريخ

و كانوا أشدّ منهم قوّة

8 - مخالفت مشركان و كافران با پيامبر ( ص ) ، برخاسته از

فريفتگى آنان به اقتدار نسبى خويش بود .

أوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا . .. و كانوا أشدّ منهم قوّة

يادآورى اين نكته كه اقوام نابود شده پيشين، نيرومندتر از قوم عرب بودند، مى تواند حاكى از حقيقت ياد شده باشد.

قدرت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 1

1- قوم عاد ، برخوردار از قدرت و امكانات بس فزون تر از مشركان مكه

و لقد مكّنّ_هم فيما إن مكّنّ_كم فيه

حرف {إن} نافيه است.

قدرت معبودان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 11

11 _ مشركان، معتقد به كارايى و توانمندى معبودان خويش در رهاسازى آنان از مشكلات

أين ما كنتم تدعون من دون الله

قدرت نظامى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 10

10 _ مشركان صدر اسلام ، از توان رزمى بالايى برخوردار بودند .

أتخشونهم

قرآن و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 13

13 _ قرآن براى مشركان زيبا و جذاب بوده است.

يقول الذين كفروا إن هذا إلا أسطير الأولين

{أساطير} به معنى سخن زينت شده و زيبا آمده است. {سطر فلان على فلان إذا زخرف له الأقاويل و نمقها}. (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 13 - 2

2_ قرآن در تحدى با مشركان ، آنان را به آوردن ده سوره همانند سوره هاى قرآن فراخواند و آنان را به مبارزه طلبيد .

أم يقولون

افتري_ه قل فأتوا بعشر سور مثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 4 - 2

2- قرآن ، درصدد تحريك مشركان ، براى انديشيدن به پوچى و ناتوانى معبود هاى دروغينشان

قل أرءيتم ما تدعون من دون اللّه أرونى ماذا خلقوا

تعبير {أرأيتم} چه به معناى {أخبرونى} باشد و چه به معناى سؤال از نگريستن; دعوت براى انديشيدن در ماهيت پوچ بت ها است.

قربانى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 4

4 - مشركان ذبايحى را براى بت ها و به نام آنها قربانى مى كردند .

و ما أهل به لغير اللّه

آوردن فعل ماضى {أهل} حكايت از وقوع ذبح براى غير خدا و به نام غير او داشته و به ذبح حيوانات براى بتها و به نام آنها - كه در جاهليت مرسوم بوده - اشاره دارد.

قساوت قلب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 8

8 _ استكبار و سخت دلى يهوديان و مشركان موجب تأثرناپذيرى آنان از قرآن

و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع

بيان واكنش خاضعانه مسيحيان در برابر قرآن پس از توصيف آنان به فروتنى در آيه پيش گوياى اين است كه دو گروه ديگر (يهوديان و مشركان) به دليل گردنفرازى و استكبار در برابر حق، از پذيرش قرآن سرباز زدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 53 - 3

3 - جبهه كفر و شرك در طول تاريخ ، متشكل از انسان هايى

بيمار دل و قسى القلب

و ما أرسلنا من قبلك من رسول . .. للذين فى قلوبهم مرض و القاسية قلوبهم

قضاوت اخروى بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 69 - 1

1 - قيامت ، روز داورى ميان مؤمنان و مشركان

اللّه يحكم بينكم يوم القي_مة

خطاب در آيه ياد شده از جانب خدا به عموم مؤمنان و مشركان است. {حكم} (مصدر {يحكم}) به معناى قضاوت و داورى كردن است; يعنى، {خدا در قيامت، ميان شما مؤمنان و مشركان داورى خواهد كرد...}.

قضاوت بين محمد(ص) و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 112 - 1

1- درخواست پيامبر ( ص ) از پروردگار در باره داورى به حق ، بين خود و مشركان و كافران حق ناپذير

ق_ل ربّ احكم بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 26 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ كلام خداوند به مشركان درباره داورى نهايى خداوند بين آنان و آن حضرت

قل يجمع بيننا ربّنا ثمّ يفتح بيننا بالحقّ

{فتح} به معناى نصرت، پيروزى، حكم و داورى است (مفردات راغب). در اين آيه - به قرينه مقام _ مراد از آن معناى سوم است.

3 - داورى خداوند بين پيامبر ( ص ) و مشركان ، بر اساس حق است .

ثمّ يفتح بيننا بالحقّ

قضاوت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 136 - 10

10 _ داورى زشت و غلط مشركان جاهلى در مقايسه خدا با بتها و

ترجيج بتها بر او

فما كان لشركائهم . .. ساء ما يحكمون

قضاوت ناپسند مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 9،10

9- قرار دادن دختر براى خدا و پسر براى خود از سوى مشركان ، قضاوتى بس زشت و ناروا بود .

و يجعلون لله البن_ت سبح_نه و لهم ما يشتهون . .. ألا ساء ما يحكمون

10- تفاوت قائل شدن بين دختران و پسران از سوى مشركان عصر جاهلى ، قضاوتى زشت و ناروا بود .

و يجعلون لله البن_ت سبح_نه و لهم ما يشتهون . .. ألا ساء ما يحكمون

قطع رابطه با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 6

6 _ دهم ذيحجه سال نهم هجرت ، آغاز قطع كامل روابط مسلمانان با مشركان و تحريم همه جانبه آنان از سوى خدا و پيامبر ( ص )

يوم الحج الأكبر أن اللّه برىء من المشركين و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 8

8 _ نگرانى برخى از مسلمانان ، از مختل شدن نظام اقتصادى خود در نتيجه قطع رفت و آمد مشركان به مكه

فلا يقربوا المسجدالحرام . .. و إن خفتم عيلة فسوف يغنيكم اللّه من فضله

قطعى پندارى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 24 - 10

10 - پيامبر ( ص ) ، مأمور تخريب جزم انديشى مشركان

و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل مبين

طرح اين نكته كه {يا ما و يا شما

در هدايت و يا گمراهى هستيم} _ با اين كه پيامبر(ص) مى دانست حقيقت امر چيست _ مى تواند به منظور ايجاد رخنه در فكر طرف مقابل و به انديشه واداشتن او و در نتيجه تخريب انديشه اش باشد.

قياس مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 6

6 - مقايسه ميان بت ها و عيسى بن مريم ( ع ) ، حركتى جدلى از سوى مشركان مكه

ما ضربوه لك إلاّ جدلاً

در مكتب پيامبر(ص) سخن از الوهيت عيسى(ع) به ميان نيامده بود تا مشركان او را با آلهه خود مقايسه كنند.

كتمان حق مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 40

40- كشف ماجراى اصحاب كهف ، عامل تقويت موضع موحّدان و معتقدان به معاد بود .

إذ يتن_زعون . .. قال الذين غلبوا على أمرهم

در بيان آنچه مورد نزاع و اختلاف مردم بود، دو احتمال بيان شد: اگر {إذ يتنازعون. ..} نظر به اختلاف آنان در باره معاد داشته باشد، {الذين غلبوا...} آن دسته از مردم خواهند بود كه معاد را پذيرا بودند و با بيدارى اصحاب كهف، به دليلى محكم و ملموس، در برابر خصم خود، دست يافته بودند.

كتمان حق مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 2

2- حق پوشى ، كارشكنى در طريق دين و پيامبرستيزى ، ويژگى مشركان عصر نزول

إنّ الذين كفروا و صدّوا عن سبيل اللّه و شاقّوا الرسول

كراهت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6

- انفال - 8 - 8 - 4

4 _ خداوند خواهان نابودى كفر و گسترش توحيد و معارف اسلام ، على رغم ناخشنودى مشركان مجرم و تلاش هاى پيگير آنان

ليحق الحق . .. و لو كره المجرمون

كراهت مجرمان كنايه از تلاشهاى پيگير آنان براى مقابله با حق است. زيرا مجرد كراهت نفسانى مجرمان، بدون مبارزه عملى و تلاش پيگير، مسأله اى نيست كه در آيه به آن پرداخته شود. گفتنى است با توجه به مورد آيه، توحيد و معارف اسلام از مصاديق مورد نظر كلمه {الحق} است.

كرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 11

11_ كفرپيشگان ، مشركان و آنان كه به خدا دروغ مى بندند ، از شنيدن و ديدن آيات الهى ناتوانند .

و من أظلم ممن افترى . .. أُول_ئك ... ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 100 - 3

3- محروميت مشركان از شنوايى در جهنم

و هم فيها لايسمعون

كفر اكثريت مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 12

12 - رسوخ روحيه كفرورزى و حق ناپذيرى در بيشتر شرك پيشگان صدراسلام

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به عاديان بازمى گردد; اما در عين حال به شرك پيشگان صدراسلام نيز اشاره اى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 158 - 10

10 - رسوخ روحيه كفرورزى و پندناپذيرى ، در

اكثريت شرك پيشگان صدراسلام

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به ثموديان بازمى گردد; اما در عين حال تعريض به مشركان صدراسلام نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 174 - 7

7 - رسوخ روحيه كفرورزى و حق ستيزى ، در اكثريت شرك پيشگان صدراسلام

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در{أكثرهم} به قوم لوط بازمى گردد; اما در عين حال اشاره به مشركان صدراسلام نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 190 - 8

8 - رسوخ روحيه كفر و حق ستيزى ، در اكثريت شرك پيشگان صدراسلام

و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به مردم ايكه باز مى گردد; اما در عين حال تعريض به مشركان صدر اسلام نيز دارد.

كفر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 105 - 1

1 - اهل كتاب ( يهود و نصارا ) و مشركان ، مردمى كفرپيشه اند .

ما يودّ الذين كفروا من اهل الكتب و لاالمشركين

{من} در {من أهل . ..} به دليل عطف {المشركين} بر {اهل الكتاب} بيانيه است. بنابراين {ما يود الذين كفروا ...}; يعنى، آنان كه كافر شدند - مقصود از كافران، اهل كتاب و مشركانند - دوست ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 17

17 _ مشركان مكه ، مردمانى كفرپيشه و بازدارندگان از راه خداوند و مسجدالحرام

و صدّ عن سبيل اللّه و كفر

به و المسجدالحرام و اخراج اهله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 86 - 2

2 _ مشركان و يهوديان ، مردمانى كفر پيشه و تكذيب كننده آيات الهى

و الذين كفروا و كذبوا بايتنا

با توجه به آيات گذشته معلوم مى شود مصداق بارز از {الذين كفروا و كذبوا . ..} مشركان و يهوديان منكر قرآن و رسالت پيامبر(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 1 - 7

7 _ آنان كه براى خداوند همتايى بپندارند، كافرند.

ثم الذين كفروا بربهم يعدلون

در اين برداشت {بربهم} متعلق به يعدلون و {يعدلون} نيز از عدل، به معنى برابر و همسان، گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 2

2 _ نازل نشدن معجزه ويژه و دلخواه مشركان، بهانه كفرورزى آنان به رسالت پيامبر(ص)

و قالوا لو لا نزل عليه ءاية من ربه

درخواست معجزه از پيامبر(ص)، على رغم ارائه معجزات از سوى آن حضرت، حاكى است كه آنان خواهان معجزه ويژه و دلخواه خود بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 5

5 _ مشركان ، مردمانى ناپاك و آلوده به كفر

شهدين على أنفسهم بالكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 10

10_ مشركان از زمره كافران و موحدان از زمره تقواپيشگانند .

تلك عقبى الذين اتقوا و عقبى الك_فرين النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 -

16

16- مشركانى كه آيات قرآن را اسطوره مى خوانند ، و نيز كسانى كه عليه دين خدا توطئه مى كنند ، در زمره كافرانند .

و إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين . .. قد مكر الذين من قبلهم ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 5

5- مشركان ، معاد جسمانى را امرى مستبعد و غير ممكن مى دانستند .

و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

از اينكه براى مشركان، بازسازى استخوانهاى خرد شده انسان امرى مستبعد و ناممكن مى نمود، به دست مى آيد كه آنان، معاد جسمانى را غير ممكن مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 4

4 - مشركان ، مردمانى كفرپيشه اند .

قل أرونى الذين ألحقتم به شركاء . .. و قال الذين كفروا

مراد از {الذين كفروا} _ چنان كه مفسران نيز اذعان كرده اند _ مشركانى اند كه در آيات پيش از آنان سخن گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 17

17 - مشركان ، مردمانى كافراند .

إذ تأمروننا أن نكفر باللّه و نجعل له أندادًا . .. و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا ... و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 170 - 1

1 - مشركان ، به رغم ادعاى آمادگى براى ايمان آوردن به كتاب آسمانى ، به قرآن كفر ورزيدند .

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين . لكنّا عباد اللّه المخلصين .

فكفروا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 5 - 2

2 - منكران يگانگى خدا و معتقدان به تعدد معبود ، كافراند .

و قال الك_فرون . .. أجعل الألهة إل_هًا وحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 12 - 3

3 - شرك ، كفر است و مشركان ، كافراند .

إنّ الذين كفروا . .. ذلكم بأنّه إذا دعى اللّه وحده كفرتم و إن يشرك به تؤمنوا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه در اين آيات، مشركان با عنوان كافران معرفى شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 7

7- كفرورزى و نسبت هاىِ نارواى مشركان به ساحت وحى و پيامبر ( ص ) ، مورد علم و آگاهى خداوند

قل . .. هو أعلم بما تفيضون فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 1

1- مذمّت خداوند از كفر مشركان ، و جلوگيرى آنان از ورود مؤمنان به مسجدالحرام و قربانى كردن

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام و الهدىَ معكوفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 4،6،10،12،13،14

4 - منكران اسلام _ چه از اهل كتاب باشند و چه مشرك _ كافراند .

الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين

حرف {من} براى تبيين است و مصداق {الذين كفروا} را، اهل كتاب و مشركان معرفى كرده است.

6 - اهل كتاب و مشركانى كه اسلام را نپذيرفتند ، كسانى بودند كه

از پذيرش هر برهان روشنى سرباز مى زدند .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

در برداشت ياد شده، {منفكّين} به معناى {منفكّين عن الكفر} دانسته شده است. {تأتيهم البيّنة} _ به تقدير {أن} مصدريه _ با {اتيان البيّنة} مرادف است و عبارت {حتّى اتيان البيّنة} را مى توان به معناى {حتّى وقت اتيان البيّنة} يا {حتّى باتيان البيّنة} دانست. در اين صورت، تقدير كلام چنين مى شود: {لم يكن ... منفكّين فى وقت من الأوقات حتّى وقت اتيان البيّنة} يا {لم يكن ... منفكّين بأىّ طريق حتّى باتيان البيّنة}.

10 - كفر اهل كتاب ، نكوهيده تر از كفر مشركان است .

الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين

تقديم اهل كتاب بر مشركان در توبيخ بر كفر، بيانگر برداشت ياد شده است.

12 - ادعاى نبودن برهانى روشن بر حقانيت اسلام ، بهانه اهل كتاب و مشركان ، در امتناع از پذيرش آن

لم يكن الذين كفروا. .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

13 - برخى از اهل كتاب و مشركان ، پس از مشاهده برهان حقانيت اسلام ، با كفرورزى به آن ، راه خويش را از ديگر هم كيشان خويش جدا كردند .

لم يكن الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

اين برداشت، بر چهار نكته استوار است: 1. مراد از {الذين كفروا} كسانى اند كه پس از ظهور اسلام، به آن كافر شدند; 2. حرف {من} در {من أهل الكتاب و المشركين} براى تبعيض است; 3. تعبير {منفكّين} ناظر به جدا شدن كافران، از ديگر اهل كتاب و مشركانى است كه به اسلام گرويده اند; 4. آيه شريفه در مقام توبيخ كسانى است كه

به رغم پيدايش {بيّنه}، خود را از صف عموم گروندگان به اسلام جدا كرده اند.

14 - سرپيچى كافرانِ اهل كتاب و مشركان ، از پذيرش اسلام و انشعاب از مجموعه گروندگان به آن پس از ظهور { بيّنه } ، رفتارى نكوهيده و شگفت

لم يكن الذين كفروا. .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 3،4،5

3 - كفر اهل كتاب ، نكوهيده تر از كفر مشركان است .

إنّ الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين

4 - منكران اسلام _ چه اهل كتاب باشند و چه مشرك _ كافراند .

إنّ الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين

5 - اهل كتاب و مشركان ، در صورت خوددارى از پذيرش اسلام ، از عبادت خالصانه خداوند محروم مانده و خود را از بركات نماز و زكات دور ساخته اند .

و ما أُمروا إلاّ ليعبدوا اللّه مخلصين له الدين حنفاء و يقيموا الصلوة و يؤتوا الز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 10

10 - اهل كتاب و مشركان ، در صورت كفر به اسلام ، از لذّت مناظر پردرخت و زمين آب خيز بهشت محروم خواهند بود .

من أهل الكت_ب و المشركين فى نار جهنّم . .. الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت ... جزا

كفر مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 3 - 2

2 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، منكر ربوبيت خدا بودند .

قال الكفرون إن هذا لسحر مبين. إن ربكم اللّه

به كارگيرى حرف

تأكيد (إن) و اسميه بودن جمله {إن ربكم اللّه} بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 7 - 2

2 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، منكر روز بازپسين بودند .

إن الذين لا يرجون لقاءنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 31 - 4،8،9،12

4 _ شرك پيشگان عصر بعثت با وجود اعتقادشان به رازقيت و روزى بخشى خدا ، ربوبيت بى شريك او را باور نداشتند .

قل من يرزقكم من السماء و الأرض . .. فسيقولون اللّه

ضمير فاعلى در {سيقولون} به مشركان بر مى گردد.

8 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، در عين اينكه به مالكيت و حاكميت خدا بر قوا و حواس آدمى اعتقاد داشتند ، منكر ربوبيت او بودند .

أمن يملك السمع و الأبصر. .. فسيقولون اللّه

9 _ شرك پيشگان عرب جاهلى با وجود اينكه خدا را پديد آورنده جانداران از موجودات بى جان و موجودات بى جان را از جانداران مى دانستند ، منكر ربوبيت و پروردگارى او بودند .

و من يخرج الحى من الميت و يخرج الميت من الحى . .. فسيقولون اللّه

12 _ مشركان عرب جاهلى با وجود اعتقادشان به اينكه تدبير امور جهان در دست خداست ، منكر ربوبيت و پروردگارى بى همتاى او بودند .

و من يدبر الأمر فسيقولون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 4

4_ امتناع مشركان عصر بعثت از اقرار به ربوبيت خدا بر تمام هستى على رغم مشاهده نقش او در جهان آفرينش

قل من رب السموت

و الأرض قل الله

از اينكه خداوند خود به پرسشى كه از مشركان كرده (من رب السموت) پاسخ مى دهد (قل الله) معلوم مى شود آنان از اعتراف و اقرار به ربوبيّت خداوند خوددارى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 83 - 2،3

2- بيشتر مشركان صدراسلام ، با وجود آگاهى از نعمت هاى الهى ، راه ناسپاسى پيمودند و كافر شدند .

يعرفون نعمت الله ثمّ ينكرونها و أكثرهم الك_فرون

3- بيشتر مشركان صدراسلام ، علاوه بر انكار عملى نعمت هاى الهى ، به زبان نيز كفر مىورزيدند .

يعرفون نعمت الله ثمّ ينكرونها و أكثرهم الك_فرون

انكار و ناسپاسى نعمتهاى الهى يا با زبان است و يا با عمل. جمله {ثمّ ينكرونها} مى تواند گوياى كفران عملى و جمله {و أكثرهم الكافرون} بيانگر ناسپاسى با زبان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 5

5- پيشگويى قرآن ، مبنى بر ايمان نياوردن برخى از مشركان صدراسلام ، حتى پس از نزول معجزات درخواستى آنان

ماءامنت قبلهم . .. أفهم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 121 - 8

8 - رسوخ روحيه كفرورزى و حق ناپذيرى ، در بيشتر مشركان صدراسلام

إنّ فى ذلك لأية و ما كان أكثرهم مؤمنين

گرچه ضمير {هم} در {أكثرهم} به قوم نوح بازمى گردد; اما در عين حال تعريض به مشركان صدر اسلام نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 5 - 5

5 - موضع گيرى ناباورانه مشركان صدراسلام ،

درباره وعده قيامت

إنّما توعدون لصادق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 27 - 3

3 - بى اعتقادى مشركان صدراسلام ، نسبت به جهان واپسين

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة ليسمّون المل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 51 - 6

6 - مشركان صدراسلام ، پيشواى كافران گذشته تاريخ در كفر و حق ستيزى *

و لقد أهلكنا أشياعكم

با توجه به اين كه {شيعه} به معناى پيرو است و از نظر زمانى كفار مكه دنباله رو كافران گذشته اند; احتمال مى رود كه اطلاق {أشياع} بر كافران گذشته تاريخ از آن جهت باشد كه مشركان مكه در كفر و حق ستيزى، گوى سبقت را از پيشينيان خود ربوده اند، به گونه اى كه بايد پيشينيان را پيرو آنها به حساب آورد و آنان را پيشواى گذشتگان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 8 - 2،3

2 - سرپيچى مشركان صدراسلام ، از پذيرش دعوت پيامبر ( ص ) و ايمان آوردن به يگانگى خداوند

و ما لكم لاتؤمنون باللّه و الرسول يدعوكم لتؤمنوا بربّكم

خطاب در آيه شريفه، متوجه كافران شرك پيشه صدراسلام است.

3 - نكوهش مشركان صدراسلام از سوى خداوند ، به خاطر موضع گيرى مخالفت آميزشان در برابر دعوت پيامبر ( ص ) و سرباز زدن از پذيرش ايمان به خدا

و ما لكم لاتؤمنون باللّه و الرسول يدعوكم لتؤمنوا بربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 5،8

5 - همسويى اهل كتاب ، با مشركان در عصر

بعثت ، در امتناع از پذيرش اسلام

الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين

8 - گروهى از يهود و نصارا و مشركان در عصر بعثت ، اسلام را نپذيرفته و خود را همچنان در انتظار دستيابى به برهان آشكار قلمداد مى كردند .

لم يكن الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

حرف {من}، ممكن است براى تبعيض باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 3 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مأمور افشاى سرسختى مشركان در ترك پرستش خداوند ; حتى در فرض محال تن دادن پيامبر ( ص ) به پرستش معبود هاى آنان

و لا أنتم ع_بدون ما أعبد

كفر مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 9،11

9 _ مشركان مكه به پيامبر(ص) و انبياى پيشين كفر مىورزيدند.

أولئك الذين ءاتينهم . .. فإن يكفر بها هؤلاء

{هؤلاء} اشاره به مشركان مكه است.

11 _ خداوند تسلى دهنده پيامبر(ص) با بشارت به پديدار شدن مؤمنانى پايدار، على رغم كفر مشركان مكه

فإن يكفر بها هؤلاء فقد و كلنا بها قوما ليسوا بها بكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 53 - 12

12 _ هلاكت و نابودى مشركان مكه در كارزار بدر ، پيامد گناهان و كفرشان به آيات الهى بود .

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على قوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

{ذلك} علاوه بر اينكه اشاره به فرجام شوم فرعونيان و كافران پيش از آنان است، مى تواند اشاره به قضاياى جنگ بدر و نابودى

مشركان مكه نيز داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 1

1- مشركان مكه ، ناباورى و بى اعتقادى خود را به امكان حيات مجدد پس از تبديل شدن به استخوان خُرد و ريز ريز شده ، اعلام داشتند .

و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

{رفات} از ريشه {رَفْت} به معناى شكستن و خُرد و ريز ريز شدن است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 7

7- دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در قبال كفر مشركان مكه به معجزه آن حضرت ( قرآن )

و قالوا لن نؤمن لك . .. و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت ... فقال له فرعون إنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 11

11- سرزنش مشركان عرب از سوى خداوند ، به سبب كفرورزى به قرآن ، على رغم ايمان برخى غير عرب به حقانيت آن *

و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله ف_امن و استكبرتم

اين احتمال در آيه وجود دارد كه تذكر قرآن به ايمان فردى از بنى اسرائيل; از آن جهت براى مشركان عرب سرزنش بار باشد كه بنى اسرائيل در اصل عرب نبودند و عوامل نژادى و زبانى، مقتضى آن بوده تا در برابر قرآن خاضع نشوند. با اين وصف برخى از آنان به قرآن ايمان آوردند; در حالى كه مشركان عرب _ كه قرآن به لغت آنان نازل شده _ از پذيرش آن امتناع ورزيدند.

كفران مشركان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 55 - 1،4،5

1- شرك ربوبى رهيدگان از ناگوارى ها ، كفران نعمت هاى خداوند است .

بربّهم يشركون . ليكفروا بما ءاتين_هم

{لام} در {ليكفروا} احتمال دارد لام عاقبت باشد. بنابراين معنا چنين مى شود: عاقبت شرك آنان، كفران نعمتها شد. لازم به ذكراست به تناسب {ما ءاتيناهم} مراد از {يكفروا} كفران است.

4- مشركان ناسپاس ، مورد تهديد شديد خداوند

بربّهم يشركون . ليكفروا ... فتمتّعوا فسوف تعلمون

5- مشركان ناسپاس ، على رغم كفران نعمت هاى الهى ، از آنها برخوردار بوده و به آنان مهلت حيات داده مى شود .

بربّهم يشركون . ليكفروا بما ءاتين_هم فتمتّعوا فسوف تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 83 - 1

1- مشركان ، على رغم شناخت نعمت هاى الهى ، آن را عملاً انكار مى كنند و راه ناسپاسى مى پيمايند .

يعرفون نعمت الله ثمّ ينكرونها

در اين آيه انكار در مقابل عرفان و شناخت قرار گرفته است و اين مى رساند كه مراد از انكار نعمت، انكار عملى است نه ذهنى و اعتقادى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 34 - 9،10

9 - مشركان ، به رغم كفران نعمت هاى الهى ، از آن نعمت ها ، برخوردار مى شوند و مهلت زندگى مى يابند .

فتمتّعوا فسوف تعلمون

10 - مشركان ناسپاس ، از سزاى ناسپاسى شان ، مطّلع خواهند شد .

بربّهم يشركون . .. فسوف تعلمون

كفران مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16

- 83 - 2،3

2- بيشتر مشركان صدراسلام ، با وجود آگاهى از نعمت هاى الهى ، راه ناسپاسى پيمودند و كافر شدند .

يعرفون نعمت الله ثمّ ينكرونها و أكثرهم الك_فرون

3- بيشتر مشركان صدراسلام ، علاوه بر انكار عملى نعمت هاى الهى ، به زبان نيز كفر مىورزيدند .

يعرفون نعمت الله ثمّ ينكرونها و أكثرهم الك_فرون

انكار و ناسپاسى نعمتهاى الهى يا با زبان است و يا با عمل. جمله {ثمّ ينكرونها} مى تواند گوياى كفران عملى و جمله {و أكثرهم الكافرون} بيانگر ناسپاسى با زبان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 38 - 9

9 - شرك پيشگان حق ستيز عصر بعثت ، مردمانى خيانت كار و ناسپاس بودند .

إنّ اللّه يدفع عن الذين ءامنوا إنّ اللّه لايحبّ كلّ خوّان كفور

كفران مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 1

1 - بهره مندى مشركان مكه از موهبت هاى الهى ، به رغم بى اعتنايى آنان به آيين توحيدى ابراهيم ( ع )

و إذ قال إبرهيم . .. لعلّهم يرجعون . بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم

از آن جا كه در آيات پيشين سخن از ابراهيم(ع) و نسل آن حضرت بود و با توجه به اين كه مشركان مكه از نسل او به شمار مى آمدند، مى توان گفت كه {ه_ؤلاء} اشاره به مشركان مكه دارد.

كفران نعمت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 66 - 4

4 - مشركان ، به رغم كفران نعمت هاى خداوند ، از امكانات و

وسايل آسايش در دنيا ، بهره مندند .

هم يشركون . ليكفروا بما ءاتين_هم و ليتمتّعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 20

20 - مشركان ، مردمى دروغ پرداز و ناسپاس

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء . .. إنّ اللّه لايهدى من هو ك_ذب كفّار

كفران نعمت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 67 - 8

8 - مشركان مكه ، به نعمت هاى خداوند ، كفر ورزيدند .

هم يشركون . .. و بنعمة اللّه يكفرون

كفرمشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 7

7 _ پرستش غير خدا ، كفر است و مشركان كافراند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و كان الكافر على ربّه ظهيرًا

برداشت فوق، از به كار بردن واژه {كافر} بر عبادت كنندگان غير خدا _ كه همان مشركان اند _ استفاده شده است.

كمى مهلت به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 6

6- مهلت خداوند به مشركان ، _ هرچند طولانى باشد _ مهلتى اندك و ناچيز است .

إنّما نعدّ لهم عدًّا

فعل {نعدّ} (شمارش مى كنيم) حاوى معناى تقليل است ; زيرا نوعاً چيز اندك قابل شمارش است. اين تعبير پس از آن كه جمله {فليمدد له الرحمن مدّاً} (در آيات پيشين) بر طولانى ساختن مدت دلالت داشت; حاكى از اندك بودن تمام عمر، در مقايسه با عاقبت انسان و جهان آخرت است.

كوردلى مشركان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 17

17 _ پيامبر(ص)، بينا و راه يافته، و مشركان، كور و گمراه هستند. *

فمن ءامن . .. والذين كذبوا ... قل هل يستوى الأعمى و البصير

ظاهراً مراد از {البصير}، پيامبر(ص)، مراد از {الأعمى}، مشركان هستند. و چون موضوع آيه، ايمان به پيامبر است، گويا آيه در صدد بيان فلسفه لزوم ايمان به آن حضرت است. يعنى از آنجا كه پيامبر(ص) بصير است، ديگران بايد از او تبعيت كنند.

كوردلى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 6

6 - مشركان تكذيب گر و حق ستيز عصر بعثت ، مردمى پندناپذير و كوردل

و إن يكذّبوك . .. أفلم يسيروا فى الأرض ... القلوب التى فى الصدور

كورى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 11

11_ كفرپيشگان ، مشركان و آنان كه به خدا دروغ مى بندند ، از شنيدن و ديدن آيات الهى ناتوانند .

و من أظلم ممن افترى . .. أُول_ئك ... ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 17 - 5

5 - شركورزى و پرستش غير خدا ، گمراهى و كورى است .

فاستحبّوا العمى على الهدى

مصداق بارز براى ضلالت و كوردلى قوم ثمود _ به قرينه {ألاّ تعبدوا إلاّ اللّه} در آيه 14 _ شرك و پرستش غير خداوند است.

كورى مشركان حق ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 9

- 4

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { و جعلنا من بين أيديهم سدّاً و من خلفهم سدّاً فأغشيناهم } يقول : فأعميناهم { فهم لايبصرون } الهدى . . . ;

از امام باقر(ع) درباره قول خدا {. ..فأغشيناهم} روايت شده: كه خدا مى فرمايد: آنان را كور كرديم، پس نور هدايت را نمى بينند...}.

كيفر اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 17

17 - خداوند ، در قيامت ميان يهود ، نصارا و مشركان داورى كرده آنان را بسزاى گفته ها و اتهام هاى ناروايشان خواهد رساند .

فاللّه يحكم بينهم يوم القيمة فيما كانوا فيه يختلفون

مراد از حكومت و داورى خدا در قيامت، مجرد بيان حق نيست; زيرا خداوند حقايق را با نازل كردن قرآن بيان داشته و آيه مورد بحث نيز پندار باطل يهود و نصارا را روشن ساخته است. بنابراين، مقصود از {يحكم ...} به كيفر رساندن متخلفان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 7

7 _ عذاب اخروى پيروان شرك و كفر، سزاى اعمالشان در دنياست.

فذوقوا العذاب بما كنتم تكسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 21 - 2

2 - شرك پيشگان منكر ربوبيت خدا ، سزاوار گرز هاى آهنين در دوزخ

و لهم مق_مع من حديد

{مقمعة} (مفرد {مقامع}) به معناى گرز است. پس {مقامع من حديد}; يعنى، گرزهاى آهنين.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 22 - 4

4 -

همانندى و يك سانى مجازات و كيفر زنان و مردان مشرك و كافر در قيامت

احشروا الذين ظلموا و أزوجهم

برداشت ياد شده از آن جا است كه اختصاص به ذكر يافتن {ازواج} (همسران)، مى تواند براى از بين بردن اين توهم باشد كه زنان مشرك و كافر از كيفر الهى معاف اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 33 - 1

1 - مشترك بودن رهبران شرك و كفر اغواگر با توده هاى مشرك و كافر اغوا شده در كيفر و عذاب دوزخ

فإنّهم يومئذ فى العذاب مشتركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 9

9 - قيامت ، روز كيفر مشركان به خاطر ستيزه گرى هاى آنان با پيام حق

حتّى يل_قوا يومهم الذى يوعدون

كيفر اخروى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 60 - 4

4 _ خداوند ، مشركان صدر اسلام رابه خاطر افترا بستن و تحريم حلال ها ، به كيفر سخت قيامت تهديد كرد .

فجعلتم منه حراماً و حللا . .. و ما ظن الذين يفترون على اللّه الكذب يوم القيمة

كيفر پيروى از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 3

3 - شرك و هم نشينى و هم فكرى با مشركان ستم پيشه ، عامل دخول در دوزخ

احشروا الذين . .. يعبدون . من دون اللّه فاهدوهم إلى صرط الجحيم

كيفر دنيوى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43

- 42 - 5

5 - كيفر دنيوى خداوند درباره مشركان ، پس از اتمام حجت بر آنان است .

أو نرينّك الذى وعدن_هم

از اين كه خداوند تحقق كيفر خويش را پس از ابلاغ وعده عذاب به مشركان (وعدناهم) مطرح مى كند، مطلب بالا استفاده مى شود.

كيفر دنيوى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 14 - 1

1 _ سركوبى و شكست مشركان در بدر ، عقوبت دنيوى آنان

ذلكم فذوقوه و أن للكفرين عذاب النار

{كم} در {ذلكم} خطاب به مشركان و {ذا} اشاره به شكست و سركوبى آنان دارد. و {ذلكم} مبتدا و خبر آن به قرينه فراز بعد _ {و أن للكافرين ... } _ {عقابكم فى الدنيا} است.

كيفر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 128 - 7،8

7 _ توبه مشركان و پذيرش آن از سوى خداوند و يا عذاب و مجازات آنان ، هدفى براى نصرت الهى به رزمندگان بدر

ولقد نصركم اللّه ببدر . .. ليقطع طرفاً ... او يتوب عليهم

جمله {يتوب عليهم} و نيز {يعذّبهم}، عطف است بر {يقطع طرفاً}; و اين جمله متعلق به {نصركم اللّه ببدر} است. و لذا عذاب مشركان و پذيرش توبه آنان نيز از اهداف پيروزى جنگ بدر خواهد بود.

8 _ كيفر و مجازات و يا پذيرش توبه مشركان ، در اختيار خداوند است ، نه پيامبر ( ص )

ليس لك من الامر شىء او يتوب عليهم او يعذّبهم

پذيرش توبه و عذاب مشركان، مى تواند از مصاديق جمله {ليس لك من الامر شىء} باشد.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 116 - 8

8 _ مشركان و گناهكارانى كه آمرزيده نشوند ، به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد .

نصله جهنم . .. إنّ اللّه لا يغفر ان يشرك به

بنابر اينكه جمله {ان اللّه . ..} بيانگر علت {نصله جهنم}باشد، معلوم مى شود كه نجات از جهنم يا سقوط در آن، در گرو آمرزش و عدم آمرزش گناهان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 6

6 _ مشركان به سبب شريك پنداشتن براى خداوند مستحق آسيب و كيفر هستند.

فأى الفريقين أحق بالأمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 6

6 _ كيفر الهى در انتظار مشركانى است كه توصيفهاى ناروا و احكام ساخته خود را به خدا نسبت مى دادند.

سي__جزيهم بما كانوا يف__ترون. و قالوا ما فى بطون ... سيجزيهم وصفهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 38 - 2

2 _ آتش دوزخ جايگاه اجتماع و به هم پيوستن جنيان و آدميان كافر و مشرك است.

قال ادخلوا فى أمم قد خلت من قبلكم من الجن و الإنس فى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 18

18 _ مشركان ، مانعان زكات و منكران آيات الهى ، در خطر گرفتار شدن به عذاب خدا هستند .

قال عذابى أصيب به من أشاء و رحمتى . .. فسأكتبها للذين ... بايتنا يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف

- 7 - 173 - 6

6 _ خداوند مشركان را در قيامت مؤاخذه مى كند و كيفر مى دهد .

أفتهلكنا بما فعل المبطلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 8 - 1

1 _ دوزخ ، جايگاه ابدى مشركان و منكران رستاخيز

إن الذين لايرجون لقاءنا . .. و الذين هم عن ءايتنا غفلون. أولئك مأويهم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 6

6 _ كفرمداران و شرك پيشگان ، مستحق عذاب و كيفر الهى در دنيا

و لو يعجل اللّه للناس الشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 102 - 2

2_ امت هاى ستم پيشه ( جوامع كفرپيشه و مشرك ) در خطر گرفتار شدن به عقوبت هاى الهى و عذاب هاى استيصال هستند .

و كذلك أخذ ربك إذا أخذ القرى و هى ظ_لمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 109 - 8

8_ خداوند ، سزا و كيفر مشركان را بى هيچ كم و كاستى به آنان خواهد رساند .

و إنا لموفُّوهم نصيبهم غير منقوص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 96 - 3

3- مشركان استهزاگر پيامبر ( ص ) ، به كيفر شديدى تهديد شدند .

المستهزءين. الذين يجعلون مع الله إل_هًا ءاخر فسوف يعلمون

جمله {فسوف يعلمون} (به زودى خواهند دانست) در مقام تهديد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 11

11- بى شك كيفر

مشركان افترا زننده بر خدا ، آتش است .

لاجرم أن لهم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 110 - 2

2- كافران و مشركان حق ناپذير ، به عذاب و كيفر الهى تهديد شدند .

إنّه يعلم الجهر من القول و يعلم ماتكتمون

تذكر به اين كه خداوند به سخنان آشكار و توطئه ها و اسرار مشركان و كافران آگاه است، در حقيقت تهديد آنان و هشدارى به كيفر و عذاب شدن آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 96 - 4

4 - صبر در برابر بدرفتارى هاى مشركان و وانهادن كيفر آنان به خدا ، توصيه اى الهى به پيامبر ( ص ) در مقطع پيش از هجرت

ادفع بالتى هى أحسن السيّئة نحن أعلم بما يصفون

برداشت فوق، با توجه به مكّى بودن سوره مؤمنون است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 42 - 15

15 - هلاكت و نابودى اقوام مشرك ، در اثر عذاب الهى ، بخشى از كيفر عمل آنان بوده است .

ليذيقهم بعض الذى عملوا . .. فانظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبل

چون اين آيه، در مقام استشهاد براى مفاد آيه پيش است، اين نكته به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 18

18 - تهديد شدن مشركان ، به عذاب و كيفر از جانب خداوند

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء . .. إنّ اللّه يحكم بينهم فى ما هم فيه يختلفون

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 11

11 - حق گرايان برخوردار از مغفرت الهى ، و ملحدان و حق ناپذيران رويارو با مجازات دردناك او

مايقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل . .. إنّ ربّك لذو مغفرة

در آيات پيشين، قرآن پيامى حق معرفى شده است كه ملحدان با ايجاد شبهه در آن سعى مى كردند پيامبر(ص) را مورد انكار قرار دهند. اكنون در اين آيه خداوند به غفران و عقاب خود اشاره كرده كه غفران منطبق بر حق گرايان و عقاب درباره ملحدان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 1

1 - عذاب و كيفر الهى ، متوجّه مردان و زنان منافق و مشرك

و يعذّب المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 21

21 - تأكيد ابراهيم ( ع ) ، بر عدم امكان دخالت او در حكم و قانون خدا عليه مشركان

و ما أملك لك من اللّه من شىء

تعبير {من شىء} در بردارنده تأكيد، نسبت به عدم امكان مداخله در حكم خداوند است.

كيفر مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 5 - 2

2 - مشركان صدراسلام ، مورد تهديد خداوند به كيفر هاى سخت دنيايى

أُولئك الذين لهم سوء العذاب

قيد {فى الأخرة} در ذيل آيه، نشانگر آن است كه مراد از {سوء العذاب} عذاب دنيوى و تقدير آن چنين است: {أُول_ئك الذين لهم فى الدنيا سوء العذاب}.

كيفر مشركان مفترى

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 7

7 _ وعده الهى به كيفر مشركان به سبب افتراهاى آنان به خدا (ممنوعيت خوردن برخى از چهارپايان و محصولات، سوار نشدن بر برخى از چهارپايان، نبردن نام خدا به هنگام ذبح)

سيجزيهم بما كانوا يفترون

كيفر مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 13 - 5

5 _ سركوبى و شكست مشركان در جنگ بدر ، عقاب شديد الهى براى آنان

فاضربوا فوق الأعناق . .. فإن اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 14 - 3

3 _ مشركان حاضر در كارزار بدر ، مردمى كفرپيشه و مستحق عذاب با آتش دوزخ

و أن للكفرين عذاب النار

از مصاديق مورد نظر براى {للكفرين} مشركان حاضر در كارزار بدر مى باشد.

كيفيت ورود مشركان به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 1،3

1- مجرمان شرك پيشه ، در قيامت لب تشنه و عطشان به سوى جهنم رانده خواهند شد .

و نسوق المجرمين إلى جهنّم وردًا

از جمله معانى بيان شده براى {وِرد} عطش است (لسان العرب). { ورداً} در اين آيه با تأويل به مشتق حال براى {المجرمين} است; يعنى، مجرمان را در حالى كه تشنه اند، به جهنم مى رانيم. برخى از اهل لغت و تفسير {وِرد} را به معناى گروهى كه بر لب آب مى روند، گرفته و آن را كنايه از تشنه كامى آنان دانسته اند.

3- رانده شدن ذليلانه مشركان به سوى دوزخ ، نمودى از بى

ثمر بودن شرك و ضديت معبودهايشان با آنهااست .

و يكونون عليهم ضدًّا . .. يوم نحشر ... و نسوق المجرمين

در آيات پيشين، سخن از بى ثمر بودن پرستش هاى شرك آلود مشركان و تأثير منفى آن بر فرجام اخروى آنان بود; در اين آيه نيز مى تواند بيان مصداقى از همان معنا باشد; خصوصاً اگر {يوم} در {يوم نحشر} متعلق به {يكونون} باشد.

كينه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 69 - 5

5 - توطئه ها و كينهورزى هاى پنهان و آشكار مشركان عليه پيامبر ( ص )

و ربّك يعلم ما تكنّ صدورهم و ما يعلنون

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه درباره انواع بهانه جويى هاى كافران مى باشد _ مى توان گفت كه مراد آيه بيان مطلب ياد شده است.

كينه مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 13

13 _ افشاى رفتار هاى فريبكارانه و كينه قلبى مشركان صدر اسلام نسبت به مسلمانان از سوى خداوند

و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة . .. و تأبى قلوبهم

آمدن فعلهاى {يظهروا}، {يرقبوا} و {تأبى} به صورت فعل مضارع كه دلالت بر حال و آينده مى كند، مى تواند حاكى از اين حقيقت باشد كه آيه در صدد افشاى رازهاى منافقان عليه مسلمانان است.

گرايش به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 1

1- پيامبر ( ص ) از ترفند هاى لغزش آفرين مشركان و كمترين تمايل به آنان

، در پرتو ثبات قدم اعطا شده به او از جانب خداوند ، در امان بود .

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً

گرايشهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 41 - 1

1 _ گرايش همه انسانها، حتى مشركان، در سختيها و شدايد به خداى يگانه

بل إياه تدعون

گروههاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 32 - 1،9

1 - هر گروهى از مشركان ، براى خود ، دينى انتخاب كردند و در نتيجه ، گروه گروه شدند .

من المشركين . من الذين فرّقوا دينهم و كانوا شيعًا

9 - گروه هاى مختلف مشركان ، به روش و آيين مخصوص خويش ، شادكام و مسرور بودند .

كلّ حزب بما لديهم فرحون

مراد از {كلّ حزب} به قرينه {فرّقوا} و {شيعاً} ممكن است همان مشركان باشند.

گفتگوى رهبران شرك با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 27 - 2

2 - گفت و گوى اعتراض آميز و خصومت گونه مشركان فريب خورده با پيشوايان فريب كار خود بر سر راه دوزخ

و قفوهم . .. و أقبل بعضهم على بعض يتساءلون

مقصود از {على بعض} _ به قرينه سه آيه بعد (و ما كان لنا عليكم من سلطان و. ..) _ پيشوايان فريب كاراند. بر اين اساس، گفت و گوى مشركان با پيشوايان شان از سر اعتراض و خصمانه خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 29 - 2

2 - پيشوايان شرك ،

در گفت و گو با مشركان فريب خورده در روز رستاخيز ، سوء اختيار خود آنان را عامل گمراهى شان معرفى خواهند كرد .

قالوا بل لم تكونوا مؤمنين

گفتگوى عزرائيل با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 5

5 _ گفتگوى فرشتگان مرگ با مشركان به هنگام گرفتن جان آنان

قالوا أين ما كنتم . .. قالوا ضلوا عنا

گفتگوى مشركان با معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 96 - 2

2 - امكان سخن گفتن دوزخيان با معبودهايشان در دوزخ

قالوا و هم فيها يختصمون

مخاطب {قالوا} به قرينه آيه {إذ نسوّيكم بربّ العالمين}، معبودهاى مشركان است و ضمير {فيها} به {جحيم} بازمى گردد.

گمراهگرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 162 - 1

1 - مشركان و معبودهايشان ، از فريب دادن و گمراه كردن مردم و جلوگيرى از پيشرفت دين خدا ( توحيد و يگانه پرستى ) ناتوان اند .

ما أنتم عليه بف_تنين

{فاتن} (اسم فاعل و مفرد {فاتنين}) به معناى كسى است كه مى فريبد و به گمراهى فرا مى خواند. گفتنى است طبق نظر بيشتر مفسران ضمير {عليه} به {اللّه} برمى گردد و مقصود از آن راه خدا و دين او (اسلام) مى باشد.

گمراهى رهبران مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 166 - 5

5 - قيامت ، روز آگاهى مشركان تابع و دنباله رو از گمراهى پيشوايان و بزرگان خويش

إذ تبرأ الذين اتبعوا من الذين اتبعوا

گمراهى

مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 116 - 10

10 _ مشرك به خدا ، در پست ترين مراحل گمراهى و ضلالت

و من يشرك باللّه فقد ضل ضللا بعيداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 17

17 _ پيامبر(ص)، بينا و راه يافته، و مشركان، كور و گمراه هستند. *

فمن ءامن . .. والذين كذبوا ... قل هل يستوى الأعمى و البصير

ظاهراً مراد از {البصير}، پيامبر(ص)، مراد از {الأعمى}، مشركان هستند. و چون موضوع آيه، ايمان به پيامبر است، گويا آيه در صدد بيان فلسفه لزوم ايمان به آن حضرت است. يعنى از آنجا كه پيامبر(ص) بصير است، ديگران بايد از او تبعيت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 13

13 _ گمراه شدن مشركان و به هلاكت افكندن آنان از سوى شريكان موهوم خداوند (جنيان و بتها) در قلمرو مشيّت الهى است.

و لو شاء الله ما فعلوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 202 - 6

6 _ پافشارى مشركان و بى تقوايان پيرو شيطان به گمراهى خويش

ثم لايقصرون

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {لايقصرون} به مشركان و بى تقوايان برگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 38 - 5

5- كسانى كه با فرزند خواندن عيسى ( ع ) براى خدا ، به تعاليم توحيدى او كفر ورزيدند ، در گمراهى آشكارى قرار دارند .

ل_كن الظ_لمون اليوم فى

ضل_ل مبين

الف و لام در {اليوم} مى تواند براى عهد حضورى باشد ; يعنى {امروز} در اين صورت، مراد از آن، ايام زندگى در دنيا است. مراد از ظالمان _ به قرينه آيه قبل _ كسانى هستند كه به سخن عيسى(ع) كفر ورزيده و در باره او، راه افراط و يا تفريط پيمودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور وانهادن شرك پيشگان متعصب در غرقاب جهل و گمراهى شان

فذرهم فى غمرتهم حتّى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 11

11 _ مشركان ، در نهايت گمراهى و ضلالت

من أضلّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 9

9 - در ديدگاه مشركان ، گمراهى توأم با امنيت و آسايش ، برتر از هدايت همراه با ناامنى و اضطراب است .

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 15

15 - شرك پيشگان ، غرق در گمراهى اند .

و من هو فى ضل_ل

تعبير {فى ضلال} با به كارگيرى {فى}، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 7،15

7 - مشركان ، مردمانى هواپرست ، گمراه و محروم از هدايت خداوند

بل اتّبع الذين ظلموا أهواءهم . .. فمن يهدى من أضلّ اللّه

15 - هيچ كس ، نمى تواند مشركان هواپرست را

از اضلال الهى نجات بدهد .

فمن يهدى من أضلّ اللّه و ما لهم من ن_صرين

مراد از {ناصرين} به قرينه سياق و فراز قبلى، مى تواند {نجات دهنده} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 11 - 8

8 - مشركان ، به دليل عبادت معبودانى عاجز از هرگونه آفرينندگى ، در گمراهى آشكارند .

ماذا خلق الذين من دونه بل الظ_لمون فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 67 - 1

1 - مشركان ، خدا را آن گونه كه شايسته او است ، نشناخته و ارج ننهادند .

و ما قدروا اللّه حقّ قدره

بيشتر مفسران و اهل ادب جمله {و ما قدروا اللّه. ..} را به معناى {ما عرفوا اللّه} و {ما عظموا اللّه} معنا كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 92 - 5

5 - { محمدبن سالم عن أبى جعفر ( ع ) إنّ اللّه تبارك و تعالى يقول . . . { و أمّا إن كان من المكذّبين الضالّين . . . } فه_ؤلاء مشركون . . . ;

محمدبن سالم از امام باقر(ع) روايت كرده است: . ..خداى تبارك و تعالى مى فرمايد: ...{و أمّا إن كان من المكذّبين الضالّين}... و آنان مشركان مى باشند...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 20 - 5

5 - كافران و مشركان ، غوطهور در غرور و فريب خوردگى

إن الك_فرون إلاّ فى غرور

گمراهى مشركان دوران جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 10،11

10 _ مشركان عصر جاهلى مردمى گمراه و به دور از هدايت بودند.

قد ضلوا و ما كانوا مهتدين

11 _ مشركان عصر جاهلى در گذشته نيز از آبشخور هدايت بهره مند نبودند.

قد ضلوا و ما كانوا مهتدين

گمراهى نياكان مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 71 - 1

1 - بيشتر پدران و اجداد كافران و مشركانِ صدر اسلام ، همچون خودشان در گمراهى به سر مى بردند .

و لقد ضلّ قبلهم أكثر الأوّلين

گناه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 5

5 - خطر منافقان براى اسلام و گناه آنان نزد خداوند ، بيش از مشركان *

و يعذّب المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

تقدم {المنافقين و المنافقات} بر {المشركين و المشركات}، ممكن است اشاره به مطلب بالا داشته باشد.

گناه مشركان پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 4

4 _ پيروان شرك و كفر، در قيامت، خواهند فهميد كه گناهى كمتر از سرانشان بر دوش ندارند.

فما كان لكم علينا من فضل

چون جمله {فما كان . ..} نتيجه پاسخ خداوند است كه فرمود {لكل ضعف و لكن ...} معلوم مى شود هر دو گروه (سران و پيروان) از آن جمله مى فهمند كه به گناهى همسان گرفتار هستند.

گناه مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 11 - 2

2 _ انكار و تكذيب معاد ، بزرگ ترين

جرم و گناه كافران و مشركان صدراسلام

قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه . .. قالوا مالِ ه_ذا الرسول ... بل كذّبو

برداشت ياد شده، به خاطر دو نكته است: 1_ {بل} براى اضراب انتقالى است. 2_ وعده عذاب دوزخ به كافران و مشركان به خاطر تكذيب قيامت بود; نه دروغ پردازى و بهانه جويى هاى آنان.

گناه مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 53 - 12

12 _ هلاكت و نابودى مشركان مكه در كارزار بدر ، پيامد گناهان و كفرشان به آيات الهى بود .

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على قوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

{ذلك} علاوه بر اينكه اشاره به فرجام شوم فرعونيان و كافران پيش از آنان است، مى تواند اشاره به قضاياى جنگ بدر و نابودى مشركان مكه نيز داشته باشد.

گواهان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 2

2- خداوند ، گواه و ناظرى كافى ميان پيامبر ( ص ) و مشركان

كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

لجاجت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 19

19 - مشركان بر اثر جهل و لجاجت ، آيات قرآن را نشانه اى بر حقانيت پيامبر نمى شمردند .

قال الذين لايعلمون لولا . .. تأتينا ءاية ... قد بيّنّا الأيت لقوم يوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 9،10

9 _ لجاجت پيشگان مشرك، پس از ديدن جهنم نيز اگر دنيا بازگردند اصلاح

نمى شوند.

و لو ترى إذ وقفوا على النار . .. و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه

10 _ دروغگويى، شيوه هميشگى مشركان لجاجت پيشه است.

فقالوا . .. و إنهم لكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 2

2 _ مشركان لجوج، حتى در صورت نزول ملائكه بر ايشان، ايمان نمى آورند.

و لو أننا نزّلنا إليهم الملئكة . .. ما كانوا ليؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 7،19

7_ مشركان با وجود دلايل روشن بر ولايت خداوند ، ديگران را ولىّ و سرپرست خويش مى پنداشتند و به آنان روى مى آوردند .

أفاتخذتم من دونه أولياء

تفريع جمله {اتخذتم . ..} به وسيله حرف {فاء} بر بيان كارها و شؤونى كه براى خداوند برشمرده شد$_ كه مشركان نيز آنها را باور دارند _ مى رساند كه ولايت بر انسانها تنها از آنِ خداست و پندار ولايت غير او ، پندارى ناموجّه و بدون دليل است.

19_ مشركان على رغم سراغ نداشتن مخلوقى براى خدايان خويش ، به ولايت و تدبير آنان معتقد بودند .

أفاتخذتم من دونه أولياء . .. أم جعلوا لله شركاء خلقوا كخلقه فتش_به الخلق عليهم

جمله {خلقوا كخلقه} صفت براى {شركاء} است. {خلق} در هر دو مورد ({كخلقه} و {الخلق}) مصدر و به معناى اسم مفعول (مخلوقات) است. {تشابُه} (مصدر تشابَه) به قرينه كلمه {على} به معناى مشتبه شدن به خاطر مشابهت است. {أم} در جمله فوق أم منقطعه و حاوى استفهام انكارى است و مى رساند كه خود مشركان نيز براى شركا و معبودهاى پندارى، آفرينشى

را باور نداشتند تا با آفريده هاى خدا مشتبه شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 3

3_ مشركان على رغم اعترافشان به اينكه قوام بخش امور بندگان خداوند است ، براى او شريك هاى متعددى برگزيده بودند .

أفمن هو قائم على كل نفس بما كسبت و جعلوا لله شركاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 83 - 1

1- مشركان ، على رغم شناخت نعمت هاى الهى ، آن را عملاً انكار مى كنند و راه ناسپاسى مى پيمايند .

يعرفون نعمت الله ثمّ ينكرونها

در اين آيه انكار در مقابل عرفان و شناخت قرار گرفته است و اين مى رساند كه مراد از انكار نعمت، انكار عملى است نه ذهنى و اعتقادى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 68 - 2

2 - ردّ دعوت پيامبر ( ص ) ( دعوت به يكتاپرستى ) ، از سوى مشركان و پافشارى آنان بر شرك و بت پرستى

و ادع إلى ربّك . .. و إن ج_دلوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 12 - 1

1 - تعجب پيامبر ( ص ) از مواضع انكارآميز مشركان نسبت به معاد و يگانگى خداوند ; على رغم مشاهده عظمت آفرينش و قدرت خداوند در جهان

إنّ إل_هكم لوحد . .. فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا... بل عجبت

به قرينه آيات پيشين به دست مى آيد كه آنچه موجب شگفتى پيامبر(ص) گرديده بود، انكار توحيد ربوبى و معاد از سوى مشركان _ به

رغم مشاهده آيات الهى در طبيعت و عظمت آفرينش _ بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 15 - 4

4 - اصرار و پافشارى مشركان بر متهم كردن قرآن و معجزه الهى به سحر و جادوگرى

و قالوا إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

برداشت فوق از به كار رفتن نفى و استثنا در آيه شريفه كه دلالت بر حصر و قطعى بودن مفاد آن است، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 167 - 1

1 - مشركان ، سخنانى بهانه جويانه عليه اسلام و به دفاع از مواضع عقيدتى خود پيوسته ، تكرار مى كردند .

و إن كانوا ليقولون

{إنْ} مخفف {إنّ} است. آمدن فعل {كانوا} دلالت مى كند كه خبر آن (ليقولون)، امرى ثابت در گذشته و داراى پيشينه است و آمدن خبر به صورت فعل مضارع بيانگر تكرار مضمون آن است. بنابراين مقصود از آيه شريفه _ با توجه به آيات بعد _ سخنان بهانه جويانه مشركان است كه پيوسته آن را تكرار مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 170 - 1

1 - مشركان ، به رغم ادعاى آمادگى براى ايمان آوردن به كتاب آسمانى ، به قرآن كفر ورزيدند .

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين . لكنّا عباد اللّه المخلصين . فكفروا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 1،2

1 - توطئه هاى پى درپى و جدى مشركان ، نسبت به پيامبر ( ص ) و تصميم

قطعى آنان براى انكار حق

أم أبرموا أمرًا

{إبرام} (مصدر {أبرموا}) در اصل به معناى تابيدن و محكم كردن است و در اين جا مراد از آن _ به قرينه شأن نزول و آيه بعد _ تصميم جدى مشركان بر توطئه چينى عليه پيامبر(ص) مى باشد.

2 - اصرار و لجاجت مشركان در مخالفت با دعوت پيامبر ( ص ) ، نمودى از حق گريزى آنان

أكثركم للحقّ ك_رهون . أم أبرموا أمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 6

6 - اهل كتاب و مشركانى كه اسلام را نپذيرفتند ، كسانى بودند كه از پذيرش هر برهان روشنى سرباز مى زدند .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

در برداشت ياد شده، {منفكّين} به معناى {منفكّين عن الكفر} دانسته شده است. {تأتيهم البيّنة} _ به تقدير {أن} مصدريه _ با {اتيان البيّنة} مرادف است و عبارت {حتّى اتيان البيّنة} را مى توان به معناى {حتّى وقت اتيان البيّنة} يا {حتّى باتيان البيّنة} دانست. در اين صورت، تقدير كلام چنين مى شود: {لم يكن ... منفكّين فى وقت من الأوقات حتّى وقت اتيان البيّنة} يا {لم يكن ... منفكّين بأىّ طريق حتّى باتيان البيّنة}.

لجاجت مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 8،9

8 _ مشركان به هنگام حضور در نزد پيامبر(ص)، از سر لجاج و انكار به مجادله درباره قرآن و رسالت آن حضرت مى پرداختند.

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا

9 _ مشركانى كه صرفاً براى مجادله در محضر پيامبر(ص) حاضر مى شدند، در نهايت عناد و

لجاجت قرار داشتند.

حتى إذا جاءوك يجدلونك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 11

11 _ مخالفت مشركان با رسالت پيامبر ( ص ) و قرآن كريم ، برخاسته از روح لجاجت و گردنكشى آنان

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا بينت قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا أو بد

با توجه به اينكه آيات الهى، آشكار و واضح بود و در عين حال مشركان از پذيرش آن امتناع ورزيدند، برداشت فوق استفاده مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 40 - 1

1 _ برخى مشركان ، با اينكه آسمانى بودن قرآن را باور داشتند ، به تكذيب آن برمى خاستند .

بل كذبوا . .. و منهم من يؤمن به

اين برداشت مبتنى بر اين است كه: ضمير {هم} _ با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيش _ به تكذيب كنندگان قرآن برگردد و از {يؤمن} زمان حال اراده شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 4

4 _ مشركان ، در برخورد با سخنان پيامبر ( ص ) داراى موضعى لجوجانه بودند .

أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 43 - 4

4 _ مشركان با پيامبر اكرم ( ص ) برخوردى لجوجانه داشتند .

أفأنت تهدى العمى و لو كانوا لا يبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 5

5 - مشركان و

كافران صدراسلام ، مردمى بس لجوج و حق ناپذير

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

سوگند مؤكد خداوند، پس از استدلال بسيار بر اثبات توحيد و معاد، نشانگر روح لجاجت و حق ناپذيرى كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 81 - 1

1 - اظهارات انكارآميز مشركان صدراسلام نسبت به قرآن ، به رغم باور قلبى آنان به آسمانى بودن آن

أفبه_ذا الحديث أنتم مدهنون

{إدهان} (مصدر {مدهنون}) به دو معنا آمده است: الف) اظهار كردن بر خلاف آنچه در دل است; ب) به شوخى گرفتن چيزى و برخورد استهزا آميز كردن با آن. برداشت ياد شده براساس معناى اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 82 - 2

2 - شرك پيشگان صدراسلام ، به جاى سپاس گزارى خداوند به خاطر فرستادن قرآن ، بر تكذيب آن پافشارى كردند .

و تجعلون رزقكم أنّكم تكذّبون

برخى از مفسران بر آنند كه {رزق}، به معناى عطا است و آيه شريفه نيز به تقدير {و تجعلون شكر رزقكم. ..} مى باشد.

لجاجت مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 4

4_ امتناع مشركان عصر بعثت از اقرار به ربوبيت خدا بر تمام هستى على رغم مشاهده نقش او در جهان آفرينش

قل من رب السموت و الأرض قل الله

از اينكه خداوند خود به پرسشى كه از مشركان كرده (من رب السموت) پاسخ مى دهد (قل الله) معلوم مى شود آنان از اعتراف و اقرار به ربوبيّت خداوند خوددارى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 97 - 9

9- مشركان و كافران عصر بعثت ، در برابر حق و دعوت هاى پيامبر ( ص ) ، مردمى لجوج و سرسخت بودند .

و تنذر به قومًا لدًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 10

10- مشركان ستم پيشه صدراسلام ، مردمى لجوج ، حق ناپذير و بهانه جو بودند .

بل قالوا . .. فليأتنا ب_اية كما أُرسل الأوّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 5

5- پيشگويى قرآن ، مبنى بر ايمان نياوردن برخى از مشركان صدراسلام ، حتى پس از نزول معجزات درخواستى آنان

ماءامنت قبلهم . .. أفهم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 14

14- گروه بسيارى از مشركان در صدراسلام _ على رغم شناخت حق _ مردمى حق گريز بودند .

بل أكثرهم لايعلمون الحقّ

واژه {أكثر} افعل التفضيل است و نقطه مقابل آن، كثير مى باشد _ نه قليل _ و بدين جهت گروه بسيار استفاده شده است; يعنى، هر چند مشركان دانا و حق گريز، در مقايسه با نادانان كمتر بودند; ولى خود جمعيتى چشم گير و بسيار بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 10

10 _ فرمان پيامبر ( ص ) به سجده كردن مشركان صدراسلام براى خداى رحمان ، موجب نفرت فزون تر آنان از سجده و دورى آنها از راه حق و حقيقت گرديد .

اسجدوا للرحم_ن قالوا و ما الرحم_ن

أنسجد لما تأمرنا و زادهم نفورًا

در برداشت فوق، فاعل {زاد} امر به سجده دانسته شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 4 - 3

3 - اندوه پيامبر ( ص ) ، به خاطر تكذيب شدنش از سوى كافران و مشركان لجوج در صدراسلام

و إن يكذّبوك فقد كذّبت رسل من قبلك

از آهنگ آيه شريفه استفاده مى شود كه پيامبر(ص)، به خاطر تكذيب شدنش اندوهگين بود. ازاين رو برخى از مفسران جواب شرط {إن يكذّبوك} را محذوف و چنين دانسته اند: {إن يكذّبوك فلاتحزن و اصبر اذ قد كذّب رسل من قبلك}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 13 - 3

3 - لجاجت و حق ناپذيرى ، از اوصاف مشركان صدر اسلام

و إذا ذكّروا لا يذكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 14 - 2

2 - مشركان صدر اسلام ، مردمى لجوج و حق ناپذير بودند .

و إذا رأوا ءاية يستسخرون

تمسخر معجزه الهى _ كه امرى ملموس و روشن مى باشد _ گوياى حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 9

9 - پايبندى مشركان صدر اسلام به آيين شرك و دفاع از معبود هاى خود در برابر دعوت به توحيد

و إذا قيل لهم لا إل_ه إلاّاللّه يستكبرون . و يقولون أئنّا لتاركوا ءالهتنا لشاعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 63 - 1،2

1 - كافران و مشركان صدراسلام ، آيات الهى را

از سر لجاج و ستيزه جويى ، انكار مى كردند ; نه از روى جهل و ناآشنايى به آن .

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

{جحد} (مصدر {يجحدون}) به معناى انكار چيز معلوم و روشن است. آيه شريفه به منزله تعليل براى مضمون آيه قبل است كه در آن، از انكار آيات الهى و دور شدن از عبادت خداوند، اظهار شگفتى شده بود.

2 - كافران و مشركان صدراسلام ، مردمى لجوج ، ستيزه جو و حق ناپذير

كذلك يؤفك الذين كانوا بأي_ت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 6

6 - سرسختى و لجاجت مشركان عصر بعثت ، در برابر قرآن و دعوت پيامبر ( ص )

و قالوا قلوبنا فى أكنّة ممّا تدعونا إليه و . .. فاعمل إنّنا ع_ملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 1

1 - اصرار مشركان عصر بعثت ، بر شرك و مباحثات انكارآميز آنان درباره توحيد

و الذين يحاجّون فى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 12 - 2

2 - بحث و جدل مشركان با پيامبر ( ص ) ، در عينى ترين حقايق مورد شهود آن حضرت ، امرى نكوهيده و سرزنش بار

أفتم_رونه على مايرى

استفهام در {أفتمارونه} براى توبيخ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 3 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مأمور افشاى سرسختى مشركان در ترك پرستش خداوند ; حتى در فرض محال تن دادن پيامبر ( ص

) به پرستش معبود هاى آنان

و لا أنتم ع_بدون ما أعبد

لجاجت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 29 - 1

1 _ مشركان لجاجت پيشه مكه، منكر قيامت و هر گونه زندگى جز زندگانى دنيا بودند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 4

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 91 - 3

3- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى ... تكون لك جنّة من

نكته ياد شده با اين احتمال در آيه قابل استفاده است كه: آنان ايجاد باغى با صفات ياد شده را به وسيله معجزه درخواست كرده باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 5

5- سرسختى و لجاجت مشركان مكه در برابر پيامبر ( ص ) و تعاليم بر حق او

لن نؤمن لك حتى . .. تسقط السّماء كما زعمت علينا كسفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 4

4- مشركان مكه ،

على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى ... يكون لك بيت من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 47 - 12

12 - مشركان مكه ، از سر لجاجت ، قرآن را نپذيرفتند و به آن ايمان نياوردند .

و كذلك أنزلنا إليك الكت_ب . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون

{جحود} نفى كردن چيزى است كه دل، اثبات مى كند و اثباتِ چيزى است كه دل، نفى كرده است (مفردات راغب) بنابر معناى لغوى، {جحود}، منطبق بر لجاجت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 49 - 10

10 - انكار قرآن از سوى مشركان مكه ، از سر لجاجت و حق ناپذيرى بود .

ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الظ_لمون

{جحود} در لغت نفى چيزى است كه دل آن را اثبات مى كند و اثبات چيزى است كه دل نفى مى كند. (مفردات راغب). {جحود} طبق معناى لغوى منطبق بر لجاجت است. گفتنى است: {ال} در {الظالمون} عهد بوده و اشاره به {الكافرون} در آيه چهل و هفت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 2

2 - انكار لجاجت آميز وحى و قرآن ، از سوى مشركان مكه

و رسول مبين . و لمّا جاءهم الحقّ قالوا ه_ذا سحر و إنّا به ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - دخان - 44 - 34 - 2

2- مشركان مكه بر موضع انكارآميز خود در باره معاد پافشارى كرده و بر آن اصرار مىورزيدند .

إنّ ه_ؤلاء ليقولون

به كارگيرى فعل مضارع (يقولون) _ كه مفيد استمرار است _ بيانگر مطلب فوق مى باشد.

لذايذ دنيوى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 54 - 1،2،4

1 - بين مشركان و لذت هاى دنيوى شان ، پس از مرگ فاصله مى افتد .

و حيل بينهم و بين ما يشتهون

اين كه مراد از {ما يشتهون} چيست احتمال هاى گوناگونى وجود دارد; از جمله آنها لذت ها و مال و اموال دنيايى است.

2 - مشركان صدراسلام و پيشتر از آنها ، در پى لذت هاى دنيوى بوده اند .

و حيل بينهم و بين ما يشتهون

4 - مشركانِ ملت هاى پيشين نيز ، گرفتار عذاب شدند و بين آنان و لذت هاى دنيوى شان جدايى برگشت ناپذير افتاد .

و حيل بينهم و بين ما يشتهون كما فعل بأشياعهم من قبل

{اشياع} (جمع {شيعة}) به معناى پيروان است و در آيه _ به قرينه {من قبل} _ مراد كسانى است كه مشابهت فكرى با مشركان بعدى داشته اند.

لذايذ دنيوى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 54 - 2

2 - مشركان صدراسلام و پيشتر از آنها ، در پى لذت هاى دنيوى بوده اند .

و حيل بينهم و بين ما يشتهون

لعن بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 11

11 - منافقان و

مشركان ، مورد خشم و نفرين الهى و به دور از رحمت او

و غضب اللّه عليهم و لعنهم

ماده گرايى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 9

9- مشركان مكه ، داراى تصورى مادى و جسمانى از خدا و ملائكه

تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

{قبيلاً} به معناى رو در رو شدن و مشاهده آمده است و از آن نكته فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 8

8- اتكاى مشركان مكه به ملاك هاى مادى و حسى ، در شناخت معجزات و آيات الهى

حتى تفجر لنا . .. حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

ماديگرايى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 3

3 - توانمندى ها و امكانات مادى ، بت ها و خدايان ساختگى ، تكيه گاه مشركان در دنيا

و لايغنى عنهم ما كسبوا شي_ًا و لا ما اتّخذوا

تعبير {ما كسبوا} _ كه اشاره به امكانات مادى دارد _ و نيز {ما اتّخذوا. ..} _ كه ناظربه عقايد شرك آلود آنان است _ نشان مى دهد كه آنان تمامى اتكا و اميد خويش را به آن دو معطوف داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 7

7 - زندگى و مرگ در نگاه مشركان ، پديده اى طبيعى و بى ارتباط با اراده الهى و وجود خداوند

و ما يهلكنا إلاّ الدهر

ماديگرايى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16

- شورى - 42 - 35 - 4

4 - تلاش مشركان عصر بعثت ، در تفسير مادى آيات الهى و نشانه هاى خدا در طبيعت

و من ءاي_ته . .. و من ءاي_ته ... و يعلم الذين يج_دلون فى ءاي_تنا ما لهم من محيص

از ارتباط آيات شريفه، استفاده مى شود كه مشركان مكه، درباره آيه بودن مسائل طبيعى بحث و جدل مى كردند و آن را صرفاً امرى طبيعى و مادى مى انگاشتند.

ماديگرايى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 3

3 - ثروت و اشرافيت ، ملاك تمامى ارزش ها _ حتى ارزش هاى دينى _ در نگاه مشركان مكه

لولا نزّل ه_ذا القرءان . .. عظيم

مشركان در مقام اعتراض به پيامبر(ص) اظهار مى داشتند: اگر وحى اصالت داشت، مى بايست بر اشراف نازل مى شد. از اين نكته استفاده مى شود كه ملاك ارزش براى آنان، مال و مقام بوده است.

ماديگرى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 44 - 3

3 - داورى مشركان صدراسلام ، سطحى و براساس ملاك هاى مادى و غفلت آنان از معادلات فرا مادى بود .

أم يقولون نحن جميع منتصر

اتكاى مشركان بر جميعت خويش، نشانه سطحى نگرى آنان در محاسبات است.

ماههاى مهلت به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 14

14 _ از اميرالمؤمنين ( ع ) درباره قول خداى عز و جل { فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر } روايت شده است : { هى

عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من ربيع الآخر . . . ;

آن چهار ماه، بيست روز از آخر ذيحجه و تمام محرم و صفر و ماه ربيع الاول و ده روز اول ربيع الآخر است . .. }.

مبارزه با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 196 - 6

6 _ توجه صالحان به ولايت و سرپرستى خدا بر ايشان ، عامل مقاومت آنها در مبارزه با اهل شرك و نهراسيدن از توطئه هاى ايشان

ثم كيدون فلاتنظرون . .. هو يتولى الصلحين

از اهداف بيان ولايت خدا بر صالحان، پس از طرح توطئه مشركان، اين است كه صالحان همواره توجه به يارى خدا داشته باشند و هرگز از مكرهاى مشركان نهراسند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 157 - 6

6 - برخورد و مبارزه پيامبر ( ص ) و قرآن با مخالفان دعوت الهى ( كافران و مشركان ) ، متكى بر منطق و استدلال بود .

فأتوا بكت_بكم إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 1

1 - تأكيد پيامبر ( ص ) ، بر نقش پيام آورى خويش در مقابل مخالفت ها و بهانه جويى هاى مشركان

و قالوا قلوبنا فى أكنّة . .. قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 11

11 - بيزارى از شرك ، نقد و انكار شخصيت مشركان و ستيز

علنى با آنان ، سه مرحله حركت توحيدى ابراهيم ( ع )

إنّا برءؤا منكم . .. كفرنا بكم و بدا بيننا و بينكم العدوة والبغضاء

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه عبارت هاى {إنّا براءؤا}، {كفرنا بكم} و {بدا بيننا و بينكم} _ چنان كه ظاهر ترتيب مقتضى آن است _ بيانگر سه مرحله متوالى باشد.

مبارزه با مشركان دوران ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 56 - 5

5- برخورد و مبارزه ابراهيم ( ع ) با بت پرستان و مشركان ، متكى بر استدلال و برهان بود .

قال ما ه_ذه التماثيل . .. قال بل ربّكم ... فطرهنّ

مبارزه با مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 4،6

4 _ دستور به كارگيرى تمام شيوه هاى ممكن ( به ترتيب : كشتن ، اسير گرفتن ، محاصره و كمين زدن ) براى ايجاد فشار بر مشركان صدر اسلام

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم و اقعدوا

6 _ فرمان كمين كردن در تمامى كمينگاه ها براى ضربه زدن به رهگذران مشرك صدر اسلام

و اقعدوا لهم كل مرصد

مبارزه با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 21

21 _ پيامبر(ص) موظف به مبارزه منفى با مشركان مكه از راه بى اعتنايى به شبهات و دروغپردازيهاى آنان است.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

رها كردن مشركان و اعتنا نكردن به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است كه

خداوند پيامبر(ص) را به آن فرمان مى دهد.

مبارزه مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 3

3- ناتوانى و درماندگى كافران و مشركان مكه ، در مبارزه با اسلام و منطق پيامبر ( ص )

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

از اين كه كافران و مشركان، به گونه اى مستمر به استهزاى پيامبر(ص) مى پرداختند، برمى آيد كه آنان در توسل به منطق و دليل و برهان ناتوان بودند و هيچ راهى جز اين نداشتند.

مبانى عقيدتى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 15

15- معتقدان به شرك ربوبى ( شريك داشتن خدا در روزى رسانى ) ، اعتقاد خود را بر دروغى ساختگى بنا كرده اند .

بربّهم يشركون . .. و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ... عمّا كنتم تفترون

{يفترون} (از مصدر ثلاثى فرى) به معناى دروغ است و تفاوتش با كذب (عدم مطابقت خبر با واقع) در اين است كه افترا، ساختگى و جعلى است (فرى فلان الكذب إذا اختلقه).

مبانى عقيدتى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 3

3- مشركان مكه ، درصدد تقويت پايگاه عقيدتى خويش با استناد به ريشه تاريخى داشتن آن

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا

ذكر {و لا ءاباؤنا} در كلام مشركان در حالى كه بحثى از آنها در ميان نبوده است، مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

مبانى عقيده مشركان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 116 - 14

14 _ عقايد مشركان و كافران متكى بر گمان بى اساس است.

يضلوك عن سبيل الله . .. و إن هم إلا يخرصون

مثل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 1

1_ حالت مشركان و كافران به قرآن ، همانند انسان كور و كر است .

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 2

2 - مشركان ، چونان بردگانى اند كه چند مالك ناسازگار و سخت گير بر سر آنان به نزاع برخاسته و به آنها فرمان هاى متعدد مى دهند .

ضرب اللّه مثلاً رجلاً فيه شركاء متش_كسون

مفسران بر اين عقيده اند كه آيه شريفه چون در رديف آيات مربوط به شرك پيشگان و يكتاپرستان قرار دارد، درصدد تشريح وضعيت آنان مى باشد.

مجادله اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 86 - 1

1- مشركان ، هنگام مواجه با معبود هاى دروغين خويش در قيامت ، به مشاجره با آنان برمى خيزند .

و إذا رءا الذين أشركوا شركاءهم قالوا ربّنا ه_ؤلاء شركاؤنا

مجادله با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 7

7- پيامبر ( ص ) ، مأمور به مجادله و مناظره با كافران و مشركان با بهترين نوع و روش

و ج_دلهم بالتى هى أحسن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 31 - 2

2

- پيامبر ( ص ) با مشركان و كافران به پيشگاه خداوند در قيامت ، به جدال و نزاع و دفاع از مواضع خويش خواهند پرداخت .

ثمّ إنّكم يوم القي_مة عند ربّكم تختصمون

{اختصام} (مصدر {يختصمون}) به معناى جدال و نزاع دو فرد يا دو گروه است كه هر يك مى كوشد، سخن ديگرى را ابطال كند. گفتنى است در اين كه مقصود از دو گروه متخاصم كيانند، ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد كه بهترين آنها دو نظريه است: 1_ پيامبر(ص) با كافران و مشركان; 2_ دو گروه حق و باطل از هر ملت و امتى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 22 - 3

3 - استفاده از جدل و به كارگيرى مبانى باطل گرايان عليه خود آنان ، از روش هاى قرآن در احتجاج با اهل شرك

ألكم الذّكر و له الأُنثى . تلك إذًا قسمة ضيزى

با توجه به اين كه خداوند مبناى ارزشى مشركان را در تبعيض بين پسران و دختران عليه خود آنان به كار گرفته است، مطلب بالا استفاده مى شود.

مجادله گرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 7

7 - مجادله و تشكيك مستمر مشركان ، نسبت به برپايى قيامت

إنّ الذين يمارون فى الساعة لفى ضل_ل بعيد

{ممارات} (مصدر {يمارون}) به معناى اصرار بر جدال است.

مجادله گرى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 1

1 - اصرار مشركان عصر بعثت ، بر شرك و مباحثات انكارآميز آنان درباره توحيد

و الذين يحاجّون

فى اللّه

مجادله مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 28 - 1،2

1_ مخاصمه شيطان و مشركان با يكديگر ، در محكمه عدل الهى

قال قرينه ربّنا ما أطغيته . .. قال لاتختصموا لدىّ

2_ نهى الهى ، از جدال شيطان و مشركان با يكديگر در محضر او

قال لاتختصموا لدىّ

مجادله مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 8،9

8 _ مشركان به هنگام حضور در نزد پيامبر(ص)، از سر لجاج و انكار به مجادله درباره قرآن و رسالت آن حضرت مى پرداختند.

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا

9 _ مشركانى كه صرفاً براى مجادله در محضر پيامبر(ص) حاضر مى شدند، در نهايت عناد و لجاجت قرار داشتند.

حتى إذا جاءوك يجدلونك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 15

15 _ مشركان در مورد خوردن ذبيحه و احكام آن در اسلام با مسلمانان صدر اسلام به مجادله مى پرداختند.

و لا تأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه . .. إن الشيطين ليوحون إلى ... و إن أطعتمو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 3 - 1،2

1- مجادله خصمانه برخى از مشركان عصر بعثت ، عليه انديشه توحيد و يكتاپرستى

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

{جدال و مجادلة} (مصدر {يجادل}) به معناى برخورد خصمانه با يك رأى و اعتقاد است. قيد {فى الله} مى رساند كه انديشه توحيد ربوبى _ كه از سوى پيامبر(ص) در ميان مردم تبليغ مى شد _

خشم گروهى از اهل شرك را برانگيخته بود و آنان به منظور جلوگيرى از نفوذ آن فكر، به مبارزه با آن حضرت پرداختند و عليه آن انديشه، جدال خصمانه كردند.

2- سرزنش گروهى از مشركان عصر بعثت از سوى خدا ، به خاطر بحث و جدل جاهلانه آنان درباره خدا

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 8 - 1،2

1 - نكوهش گروهى از مشركان عصر بعثت از سوى خدا ، به خاطر بحث و جدل جاهلانه آنان در باره او

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

2 - مجادله خصمانه برخى از مشركان عصر بعثت ، عليه انديشه توحيد و يكتاپرستى

و من الناس من يج_دل فى اللّه بغير علم

{جدال و مجادلة} (مصدر {يجادل}) به معناى برخورد خصمانه با يك رأى و اعتقاد است. قيد {فى اللّه} مى رساند كه انديشه توحيد ربوبى _ كه از سوى پيامبر(ص) تبليغ مى شد _ خشم گروهى از اهل شرك را برانگيخته بود و آنان براى جلوگيرى از نفوذ آن در افكار و انديشه هاى مردم، با آن به مبارزه برخاستند و در ردّ و انكار آن به بحث و جدل خصمانه روى آوردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 12 - 1،2

1 - مجادلات و اظهار ترديد هاى مشركان ، درباره وحى و مشاهدات قلبى پيامبر ( ص )

أفتم_رونه على مايرى

{ممارات و مراء} (مصدر {تمارون}) معادل {مجادله و جدال} است; يعنى، {أفتمارونه على مايرى}.

2 - بحث و جدل مشركان با پيامبر ( ص )

، در عينى ترين حقايق مورد شهود آن حضرت ، امرى نكوهيده و سرزنش بار

أفتم_رونه على مايرى

استفهام در {أفتمارونه} براى توبيخ است.

مجادله مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 1

1 - مجادله مشركان مكه درباره عيسى ( ع ) ، اقدامى در جهت تخطئه آيات قرآن

و لمّا ضرب ابن مريم مثلاً

تأمل در آيات بعد، نشان مى دهد كه مَثَل مذكور در اين آيه، از ناحيه مشركان و براى توجيه روى آورى آنان به پرستش بت ها و انكار مورد عذاب واقع شدن معبودهاى شرك بوده است; چنان كه در آيه بعد مى فرمايد: {ما ضربوه إلاّ جدلاً. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 1،6

1 - مجادله مشركان مكه با پيامبر ( ص ) ، در مقايسه معبود هاى خويش با عيسى ( ع )

و قالوا ءألهتنا خير أم هو

6 - مقايسه ميان بت ها و عيسى بن مريم ( ع ) ، حركتى جدلى از سوى مشركان مكه

ما ضربوه لك إلاّ جدلاً

در مكتب پيامبر(ص) سخن از الوهيت عيسى(ع) به ميان نيامده بود تا مشركان او را با آلهه خود مقايسه كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 2

2- مجادله مشركان مكه با مؤمنان ، در مسأله معاد

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

تعبير {فأتوا} (با صيغه جمع) مى رساند كه مخاطب مشركان، تنها پيامبر(ص) نبوده; بلكه مؤمنان نيز مورد خطاب آنان بودند.

مجازات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 -

يونس - 10 - 11 - 6

6 _ كفرمداران و شرك پيشگان ، مستحق عذاب و كيفر الهى در دنيا

و لو يعجل اللّه للناس الشر

مجرميت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 50 - 6

6 _ مشركان ، مردمى تبهكار و مجرمند .

ماذا يستعجل منه المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 13 - 6

6 - مشركان ، مردمى مجرم و تبهكارند .

و يوم تقوم الساعة يبلس المجرمون . و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 11 - 5

5 - كافران و مشركان ، از مجرمان اند .

يودّ المجرم

محاصره مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 4

4 _ دستور به كارگيرى تمام شيوه هاى ممكن ( به ترتيب : كشتن ، اسير گرفتن ، محاصره و كمين زدن ) براى ايجاد فشار بر مشركان صدر اسلام

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم و اقعدوا

محاكمه اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 4،5،6

4 _ بازخواست و محاكمه مشركان در قيامت به سبب شريك پنداشتن براى خداوند

أين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

5 _ پرسش از موقعيت و جايگاه معبودهاى پندارى مشركان، از صحنه هاى محاكمه آنان در قيامت

ثم نقول للذين أشركواأين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

6 _ بازخواست ذلتبار مشركان و ستمگران در روز قيامت، نشانگر محروميت آنها

از سعادت و رستگارى است.

إنه لايفلح الظلمون. و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين أشركواأين شركاؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 28 - 4،7

4 _ توقيف و بازداشت مشركان و جدا كردن آنان از ديگران براى بازجويى و محاكمه در قيامت

و يوم نحشرهم جميعاً ثم نقول للذين أشركوا مكانكم أنتم و شركاؤكم فزيلنا بينهم . ..

برداشت فوق بر اين پايه است كه ضمير {بينهم} به عموم كسانى كه در عرصه محشر جمع شده اند (نيكان و بدان، و مؤمنان و مشركان) برگردد ; يعنى، پس از حشرِ جميع خلايق در محشر، به مشركان فرمان ايست خواهيم داد و آن گاه ميان آنان و ديگران جدايى خواهيم افكند.

7 _ خداوند ، پس از توقيف مشركان و معبودهايشان در عرصه محشر ، نخست آنان را از هم جدا كرده و سپس به بازجويى و محاكمه آنان خواهد پرداخت .

ثم نقول للذين أشركوا مكانكم أنتم و شركاؤكم فزيلنا بينهم . .. ما كنتم إيانا تعبدو

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير {بينهم} به اهل شرك و معبودهايشان بازگردد. گفتنى است كه {تزييل} (مصدر زيلنا) به معناى دور كردن دو چيز از يكديگر و جدايى افكندن ميان آن دو است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 6

6- قيامت ، روز احضار و محاكمه مشركان و معبود هاى آنان

سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 75 - 1،3

1 - گردآورى جوامع شرك پيشه در قيامت براى محاكمه

و

نزعنا من كلّ أُمّة شهيدًا فقلنا هاتوا بره_نكم

3 - خداى بزرگ ، خود عهده دار محاكمه و بازجويى جوامع شرك پيشه در قيامت

فيقول أين شركاءى . .. و نزعنا من كلّ أُمّة شهيدًا فقلنا هاتوا بره_نكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 11

11 - قيامت ، صحنه محاكمه مشركان به خاطر عقايد شرك آميز آنان

و يوم يناديهم أين شركاءى

محاكمه اخروى معبودان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 6

6- قيامت ، روز احضار و محاكمه مشركان و معبود هاى آنان

سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدًّا

محدوده مسؤوليت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 19

19 _ نه پيامبر(ص) مسؤوليت عمل و انديشه هاى مشركان و مخالفان را بر عهده دارد و نه مشركان پاسخگوى عمل پيامبرند.

ما عليك من حسابهم من شىء و ما من حسابك عليهم من شىء

در اين برداشت مرجع دو ضمير جمع در {حسابهم} و {عليهم} مشركان است و در {حسابهم} اضافه مصدر به فاعل خويش است ; يعنى: {حساب المشركين}.

محروميت اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 15

15 - شرك پيشگان ، در قيامت گرفتار عذاب خوار كننده الهى و محروم از هر كرامت بخش و گرامى دارنده اى خواهند بود .

و الذين أشركوا ان اللّه يفصل بينهم يوم القي_مة. .. و كثير حقّ عليه العذاب و من ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 -

شعراء - 26 - 89 - 5

5 - محروميت شرك پيشگان و منكران يگانگى خدا از سعادت اخروى

إلاّ من أتى اللّه بقلب سليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 62 - 2

2 - محروميت مشركان ، از افتخار قرب به خداوند در قيامت

و يوم يناديهم

{ندا} در جايى است كه شخص را از دور بخوانند. بنابراين تعبير {يناديهم} به جاى {يدعوهم}، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 64 - 1

1 - مشركان ، از يارى خدا در قيامت محروم خواهند بود .

و قيل ادعوا شركاءكم

فاعل قول در {قيل ادعوا شركاءكم} _ به قرينه آيات قبل و بعد _ خداوند است. ارجاع دادن مشركان به معبودهايشان بدين معنا است كه آنان همان گونه كه در دنيا به معبودهايشان اميد بسته بودند، امروز نيز بايد به آنها پناه ببرند و از يارى خدا مأيوس باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 65 - 2

2 - محروميت مشركان از افتخار نزديكى به خداوند در قيامت

و يوم يناديهم

برداشت ياد شده از آن جا است كه {ندا} (مصدر {ينادى}) در جايى به كار مى رود كه كسى را با صداى بلند بخوانند. اين در صورتى است كه شخص ندا شونده نسبت به ندا كننده، در فاصله دورى قرار داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 74 - 2

2 - حقارت مشركان و محروم بودن آنان از افتخار قرب به خدا در

قيامت

و يوم يناديهم

برداشت ياد شده با توجه به تعبير {ينادى} به دست مى آيد; زيرا {ندا} در جايى است كه شخص را از دور بخوانند. بنابراين انتخاب اين تعبير به جاى تعبير {يدعوا}، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 7

7 - مشركان و كافران ، محروم از بهشت و موهبت هاى آن

ل_كن الذين اتّقوا ربّهم لهم غرف

لام اختصاص در {لهم} بيانگر اين حقيقت است: كافران و مشركان _ كه در قطب مقابل مؤمنان قرار دارند _ از نعمت هاى بهشتى محروم اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 5

5 - مشركان از بهشت و موهبت هاى آن ، بهره اى نخواهند داشت .

و لكم فيها ما تشتهى أنفسكم و لكم فيها ما تدّعون

از تقابل اين آيات با آيات پيشين _ كه در مورد مشركان بود _ و نيز از تقديم {لكم} و تكرار آن، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 14

14 - مشركان ، از حمايت معبود هاى خويش در قيامت محروم خواهند بود .

و يوم يناديهم أين شركاءى قالوا ءاذنّ_ك ما منّا من شهيد

محروميت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 19

19 _ خداوند بهشت را بر مشركان حرام كرده است .

انه من يشرك باللّه فقد حرم اللّه عليه الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام

- 6 - 25 - 4

4 _ محروميت مشركان حق ناپذير از فهم حقايق و معارف الهى نتيجه عملكرد خود آنهاست.

و جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرا

توصيف مشركان به {فى ءاذانهم وقرا و إن يروا . .. يجادلونك ... } گوياى نقش و تأثير اين عوامل در مهر خوردن به دلهاى آنان است. چنانكه موصول {يقول الذين كفروا} به جاى ضمير براى اشاره به همين جهت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 6

6 _ مشركان ، مردمى ذليل ، حقير و بى بهره از عزتند .

و لا يحزنك قولهم إن العزة للّه جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 107 - 10

10 _ خداوند ، مشركان را از فضل خود بهره مند نخواهد كرد .

فلا راد لفضله يصيب به من يشاء من عباده

با توجه به اينكه مشركان، از يكتا پرستى و عبادت خداوند سرباز مى زدند، ذكر {من عباده} مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 14

14_ مشركان از پيمودن راه صحيح و منطقى ( توحيد ) بازماندند .

و صدّوا عن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 40 - 3

3- ربوبيّت پروردگار ، مقتضى سلب نعمت از فخر فروشان و مشركان دل بسته به دنيا واعطاى نعمتى افزون تر به موحدان است ،

فعسى ربّى أن يؤتين خيرًا من جنّتك و يرسل عليها حسبانًا من السماء

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 8

8- مشركان ، از شفاعت شافعان محروم اند .

لايشفعون إلاّلمن ارتضى

تأكيد خداوند به اين كه شفاعت ملائكه تنها به رضايت ما است،حكايت از آن دارد كه مشركان از كسانى خواهند بود كه خداوند به شفاعت در باره آنان رضايت نخواهد داد گفتنى است كه اين آيات در باره رد اعتقاد مشركان و محكوميت آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 71 - 9

9 - مشركان ، از دستگيرى و نصرت خدا محروم اند .

و ما للظ_لمين من نصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 117 - 12

12 - كافران و منكران وحدانيت خدا ، محروم از فلاح و رستگارى

إنّه لايفلح الك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 13 - 1

1 - معبودان مشركان ، در روز قيامت توان شفاعت مشركان را ندارند .

و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا و كانوا بشركائهم ك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 5،7

5 - مشركان ، به رغم تبيينِ قابلِ فهم آيات الهى ، از آن سودى نمى برند و درباره آن نمى انديشند .

كذلك نفصّل الأي_ت لقوم يعقلون . بل اتّبع الذين ظلموا

{بل} اضراب، براى خارج كردن مشركان از {لقوم يعقلون} و تعريضى است، به اين كه براساس توضيحى كه درباره خداوند، با مَثَلى روشن داده شد، مشركان، بايد از عقيده باطل خود دست بكشند، اما آنان، چون مردمانى

هواپرست اند حاضر به ترك مواضع خويش نيستند.

7 - مشركان ، مردمانى هواپرست ، گمراه و محروم از هدايت خداوند

بل اتّبع الذين ظلموا أهواءهم . .. فمن يهدى من أضلّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 8 - 2

2 - كافران و مشركان لجوج و حق ناپذير ، محروم از فهم صحيح حقايق الهى

إنّا جعلنا فى أعن_قهم أغل_لاً. .. فهم مقمحون

از تشبيه كافران لجوج و حق ناپذير به انسان هايى كه چون اسيران، غل و زنجير بر گردن دارند و سرهايشان بالا مانده و از ديدن اطراف خويش محروم اند، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 9 - 2

2 - مشركان و كافرانِ لجوج و حق ناپذير ، محروم از شناخت صحيح حقايق الهى و فاقد بصيرت و بينايى

فأغشين_هم فهم لايبصرون

{إغشاء} (مصدر {أغشينا}) به معناى قرار دادن پرده بر چيزى است كه آن را بپوشاند. در جمله {فأغشيناهم} نيز مضافى در تقدير است; يعنى، {فأغشينا أبصارهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 19

19 - مشركان ، از هدايت الهى محروم اند .

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء . .. إنّ اللّه لايهدى من هو ك_ذب كفّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 18 - 13

13 - كفر و شرك ، ظلم است و كافران و مشركان ، از هرگونه يارى دوست و نزديكان دلسوز خود و شفاعت شفيعان محروم اند .

ما للظ_لمين من

حميم و لا شفيع يطاع

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اين آيات، در سلسله آياتى قرار دارد كه درباره كافران و مشركان سخن مى گويد و مقصود از {ظالمين} آنان مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 5 - 14

14 - سرپيچى كافران اهل كتاب و مشركان ، از پذيرش اسلام و محروم ساختن خويش از توحيد ، اعتدال ، نماز و زكات ، شگفت آور است .

لم يكن الذين كفروا . .. منفكّين ... و ما أُمروا إلاّ ليعبدوا اللّه ... حنفاء و ي

چنانچه جمله {و ما أمروا. ..}، ناظر به اوامر اسلامى باشد، مفاد آيه _ با توجّه به ارتباط آن با آغاز سوره _ اين مى شود كه مگر اسلام، چه اوامرى دارد كه كافران، همچنان از مرام خود منفكّ نشده و به اين دين روى نمى آورند؟!; اين دين كه سراسر توحيد و نماز و زكات است، چه فرمان نادرستى در آن است كه آنان از پذيرش اين دين، امتناع مىورزند؟!.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 8 - 10

10 - اهل كتاب و مشركان ، در صورت كفر به اسلام ، از لذّت مناظر پردرخت و زمين آب خيز بهشت محروم خواهند بود .

من أهل الكت_ب و المشركين فى نار جهنّم . .. الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت ... جزا

محروميت مشركان از ياور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 13

13 - مشركان هواپرست ، از داشتن هرگونه ياورى

، در برابر اراده الهى ، محروم اند .

فمن يهدى من أضلّ اللّه و ما لهم من ن_صرين

محروميت مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 2،3

2 _ مشركانى كه قرآن را از زبان پيامبر ( ص ) مى شنيدند و به آن ايمان نمى آوردند مانند كسانى هستند كه از حس شنوايى محروم و از نيروى عقل و انديشه بى بهره اند .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

3 _ مشركانى كه قرآن را از زبان پيامبر ( ص ) مى شنيدند و به آن ايمان نمى آوردند ، دلهايشان از شنوايى محروم و از فهميدن حقيقت ، ناتوان بود .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

محروميت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 11

11 _ مشركان مكه ، گروهى بودند كه زمينه ايمان به آيات الهى و هشدار هاى پيامبران را ، از دست داده بودند .

أفأنت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين . .. و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 2

2- مشركان مكه ، در اثر مستورى قلب و سنگينى گوشهايشان ، از ادراك صحيح آيات خدا ، محروم بودند .

و جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجابًا مستورًا و جعلنا على قلوبهم أكنّ

محمد(ص) و استغفار براى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، حق استغفار كردن براى مشركان را ندارند .

ما كان للنبى و الذين ءامنوا أن يستغفروا للمشركين

محمد(ص) و شبهات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 95 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، در پاسخ گويى به شبهه هاى مشركان ، متكى به رهنمود هاى خدا بود .

قل لو كان فى الأرض

محمد(ص) و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 20 - 6

6 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت اهل كتاب و مشركان مكه و درس نخواندگان فاقد كتاب به تسليم در برابر خدا

و قل للّذين اوتوا الكتاب و الامّيّن ءاسلمتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 23

23 _ پيامبر(ص)، مأمور به دورى از صف مشركان

قل إنى أمرت . .. و لا تكونن من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 1،6،25

1 _ پيامبر(ص)، مأمور به سؤال از مشركان درباره اينكه برترين گواهى كه مى تواند حقانيت او را تأييد كند كيست؟

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه

6 _ پيامبر(ص)، مأمور به احتجاج و بحث با مشركان با طرح سؤال و پاسخ

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه

25 _ احتجاجهاى متعدد پيامبر(ص) با مشركان تحت هدايت خداوند

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه . .. قل لا أشهد قل ... و إننى برىء مما تشركون

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 46 - 1

1 _ پيامبر(ص)، مأمور احتجاج با مشركان و بيدار ساختن فطرت توحيدى آنان

قل أرءيتم . .. من إله غير اللّه يأتيكم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 47 - 1

1 _ پيامبر(ص) مأمور برانگيختن داورى وجدان مشركان بر چگونگى فرجام آنان در صورت نزول عذاب الهى

قل أرءيتكم . .. هل يهلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 12

12 _ پيامبر(ص) تنها تابع وحى الهى است، نه تابع در خواستهاى مشركان.

إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 3

3 _ پيامبر(ص) نبايد براى جلب نظر مشركان، مؤمنان را از خود طرد كند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم

در سبب نزول اين آيه آمده است كه بزرگانى از مشركان، حضور نزد پيامبر(ص) را مشروط به عدم حضور مؤمنان فقير و ضعيف دانستند و اين آيات در رد درخواست آنان نازل گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 106 - 9

9 _ پيامبر(ص) موظف به رويگردانى از مشركان و اهميت ندادن به اتهامات آنان است.

و أعرض عن المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 17

17 _ پيامبر(ص) مأمور بى اعتنايى به مشركان و دروغپردازى آنان است.

فذرهم و ما يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 -

147 - 2

2 _ پيامبر(ص) بايد در انتظار تكذيب از جانب مشركان و آماده رويارويى با آنها باشد.

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة

جمله {إن كذبوك} خطاب به پيامبر(ص) و پيش بينى وقوع تكذيب در برابر آن حضرت است. {قل ربكم} و {و لا يرد ... } ارائه راه حل براى مقابله با اين تكذيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 9

9 _ خروج پيامبر ( ص ) از مدينه براى مقابله با مشركان در دامنه احد ، حركتى حق ، همانند خروج وى براى جنگ بدر *

كما أخرجك ربك من بيتك بالحق

برخى برآنند كه {كما . .. } متعلق به {يجدلونك ... } در آيه بعد است و آن آيه اشاره به قضاياى پيش از نبرد احد دارد. بر اين اساس {كما أخرجك ... } چنين معنا مى شود: گروهى از مسلمانان درباره حركت به سوى احد، كه حركتى حق بود، به جدال با پيامبر(ص) پرداختند و آن را مصلحت نمى پنداشتند ; همان گونه كه از حركت به سوى بدر، كه حركتى حق بود، نيز كراهت داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 6

6 _ دهم ذيحجه سال نهم هجرت ، آغاز قطع كامل روابط مسلمانان با مشركان و تحريم همه جانبه آنان از سوى خدا و پيامبر ( ص )

يوم الحج الأكبر أن اللّه برىء من المشركين و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 1،5

1 _ فرمان الهى به پيامبر

( ص ) مبنى بر به حضور پذيرفتن مشركانى كه پس از انقضاى مهلت چهار ماهه ، به منظور شنيدن پيام وحى ، درخواست ملاقات كنند .

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين . .. و إن أحد من المشركين استجارك فأجره

{استجارة} به معناى درخواست جوار و همسايگى است. درخواست جوار از سوى مشركان پس از انقضاى مهلت چهار ماهه _ به قرينه {حتى يسمع كلام اللّه} _ درخواست رسيدن به حضور پيامبر (ص) به منظور استماع دعوت آن حضرت و تحقيق پيرامون وحى است.

5 _ دستور الهى مبنى بر رساندن مشركان به مراكز امن خودشان ، پس از استماع و دريافت پيام وحى از پيامبر ( ص )

فأجره حتى يسمع كلم اللّه ثم أبلغه مأمنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 34 - 1

1 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر ( ص ) از جانب خداوند

قل هل من شركائكم . .. قل اللّه يبدؤا الخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 35 - 1

1 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

قل هل من شركائكم من يهدى إلى الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 2،5

2 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

أم يقولون افتريه قل فأتوا بسورة مثله

5 _ تحدى و دعوت مشركان از سوى پيامبر ( ص ) به آوردن سوره اى همانند سوره قرآن

أم يقولون افتريه قل فأتوا

بسورة مثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 41 - 1،4

1 _ پيامبر ( ص ) دستور داشت تا در صورت مواجه شدن با پافشارى مشركان بر تكذيب و انكار ، آنان را به حال خود ر ها كرده و از اعمال باطلشان اعلان تبرى كند .

و إن كذبوك فقل . .. و انا برىء ممّا تعملون

4 _ پيامبر اكرم ( ص ) از اعمال و كردار مشركان و مشركان از اعمال و كردار پيامبر ( ص ) ، ناراحت و بيزار بودند .

أنتم بريئون مما أعمل و أنا برىء ممّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 46 - 2

2 _ پيامبر اكرم ( ص ) با اضطراب و نگرانى چشم به راه نزول عذاب از جانب خداوند بر مشركان بود .

و إما نرينك بعض الذى نعدهم أو نتوفينك فإلينا مرجعهم

آيه شريفه در مقام دلدارى دادن به پيامبر اكرم (ص) است و اين، از وجود نوعى نگرانى و ناراحتى در آن حضرت حكايت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 53 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) ، به امر خدا در جواب سؤال استهزاآميز مشركان ، تهديد خود را تكرار كرده ، وقوع عذاب نابودكننده را حتمى اعلام فرمود .

و يستنبئونك أحق هو قل إى و ربى إنه لحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 2

2 _ خداوند ، پيامبر اكرم ( ص ) را در قبال

سخنان نارواى مشركان دلدارى داده و با وعده غلبه قطعى توحيد بر شرك ، آن حضرت را از ناكامى و نافرجامى توطئه هاى آنان ، مطمئن ساخت

و لا يحزنك قولهم إن العزة للّه جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 71 - 1

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت تا سرگذشت نوح ( ع ) و قومش را ، به عنوان هشدار براى مشركان مكه ، بازگو كند .

و اتل عليهم نبأ نوح إذ قال لقومه

{نبأ} خبرى است كه براى شنونده داراى فائده عظيم باشد. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 102 - 6،7

6 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت تا مشركان را به { عذاب استيصال } هشدار دهد و اعلان نمايد كه در انتظار وقوع آن باشند .

و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون. فهل ينتظرون إلا مثل أيام الذين خلوا من

7 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت يأس و نوميدى خود را نسبت به هدايت يافتن مشركان ابلاغ كرده و اعلان كند كه در انتظار نزول عذاب بر آنان به سر مى برد .

فهل ينتظرون . .. قل فانتظروا إنى معكم من المنتظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 1،2،13

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) دستور يافت مبانى و پايه هاى دين خود را براى مشركان ، صريح و بى پرده بيان كند و هرگونه ابهام

و ترديدى را كاملا بزدايد .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى فلا أعبد الذين تعبدون من دون اللّه

2 _ پيامبر اكرم ( ص ) دستور يافت پايبندى و انعطاف پذيرى خود را در طرد شرك و دعوت به توحيد ، صريح و بى پرده براى مشركان اعلان نمايد .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى فلا أعبد الذين تعبدون من دون اللّه

13 _ پيامبر اكرم ( ص ) آشتى ناپذيرى خود با جبهه شرك و ر ها نكردن جبهه مؤمنان را نه تنها خواسته خود ، بلكه دستورى صريح از جانب خداوند اعلام داشت .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى فلا أعبد الذين تعبدون . .. و أمرت أن أكون م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 105 - 2

2 _ پيامبر اكرم ( ص ) دستور يافت انعطاف ناپذيرى خود را نسبت به آيين شرك به عنوان فرمانى صريح از جانب خداوند ، به مشركان ابلاغ كند .

قل يأيها الناس . .. و أمرت أن أكون من المؤمنين. و أن أقم وجهك للدين حنيفاً و لات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 5

5_ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار انذار مشركان و ترساندن آنان از فرجامى شوم

ألاّ تعبدوا إلاّ الله إننى لكم منه نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 3 - 17

17_ محمد ( ص ) ، پيامبرى دلسوز براى مردم و نگران از آينده اى ناگوار براى

مشركان و گنه كاران

فإنى أخاف عليكم عذاب يوم كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 13 - 6

6_ خداوند ، چگونگى استدلال عليه مشركان و ادعا هاى نارواى آنان را به پيامبر ( ص ) تعليم مى داد .

أم يقولون افتري_ه قل فأتوا

برداشت فوق ، از كلمه {قل} كه خطاب به پيامبر است ، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 4

4_ خداوند ، تعليم دهنده پيامبر ( ص ) در چگونه پاسخ دادن به مشركان و چگونه برخورد كردن با ايشان

أم يقولون افتري_ه قل إن افتريته فعلىّ إجرامى و أنا برىءٌ مما تجرمون

برداشت فوق ، از كلمه {قل} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 13

13_ پيامبر ( ص ) هرگز در زمره مشركان نبود .

و ما أنا من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 96 - 2،3

2- خداوند ، گواه و ناظرى كافى ميان پيامبر ( ص ) و مشركان

كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

3- پيامبر ( ص ) ، در رودررويى با مشركان منكر رسالت خود ، متكى به رهنمود هاى خداوند بود .

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 57 - 4

4 _ دلسوزى بسيار پيامبر ( ص ) نسبت به كافران و مشركان و اهتمام آن حضرت براى هدايت و تربيت آنان

قل ما أسئلكم عليه

من أجر إلاّ من شاء أن يتّخذ إلى ربّه سبيلاً

قرار گرفتن هدايت مردم به عنوان اجر پيامبر(ص) _ در حالى كه هدايت شدن مردم از سنخ اجر نيست، علاوه بر اين كه مستثنى بايد از سنخ مستثنى منه باشد _ مى تواند گوياى دو نكته باشد: 1_دلسوزى و اهتمام بسيار پيامبر(ص) نسبت به هدايت مردم. 2- خلوص و نداشتن هيچ چشمداشت مادى در رسالت خود. در حقيقت چنين جمله اى، مانند سخن آن پدرى است كه براى حفظ جان فرزندش، تلاش بسيار دارد و به فرزندش مى گويد: {من در قبال تلاشم، هيچ مزدى از تو نمى خواهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 12

12 - پيامبر ( ص ) ، براى حل اختلاف خود با مشركان حق گريز ، از خداوند كمك خواسته و او را به داورى طلبيد .

أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

جمله {أنت تحكم. ..} براى انشاى دعا است كه در قالب جمله خبرى آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 66 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام مخالفت خود با عبادت غيرخدا و منصرف كردن مشركان از فكر تأثيرگذارى در عقايد آن حضرت

إنّى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه لمّا جاءنى البيّن_ت

پيامبر(ص)، به در دست داشتن دلايل و براهين روشن در مخالفت خود با عبادت غير خدا تصريح فرمود. اين مطلب مى تواند به منظور مأيوس ساختن مشركان باشد; زيرا كسى كه در عقيده خود داراى دلايل روشن باشد، تأثيرپذيرى او از

ديگر عقايد نا ممكن خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 4

4 - خداوند ، تعليم دهنده شيوه برخورد با مشركان به پيامبر ( ص )

و قالوا . .. فاعمل إنّنا ع_ملون . قل إنّما أنا بشر مثلكم

محمد(ص) و مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 58 - 1،6

1 _ اگر نزول عذاب در اختيار پيامبر(ص) بود، كار آن حضرت با مشركان زمان خود سريعاً فيصله مى يافت.

قل لو أن عندى ما تستعجلون به لقضى الأمر بينى و بينكم

6 _ ارائه هرگونه معجزه مورد درخواست مردم، اگر در اختيار پيامبر(ص) بود، كار آن حضرت با مشركان زمان خود سريعاً با نزول عذاب خاتمه مى يافت.

لو أن عندى ما تستعجلون به لقضى الأمر بينى و بينكم

مراد از {ما تستعجلون}، به قرينه آيات گذشته همين سوره، مانند آيه 7 و 37، مى تواند نزول معجزات مورد درخواست كافران باشد. بر فرض نزول اين گونه معجزات، عذاب مشركان و مخالفان در پى آن صورت خواهد گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 17 - 13

13 _ وعده پيروزى به پيامبر ( ص ) در برابر موج توطئه ها و تكذيب هاى شركورزان عصر بعثت

أو كذب بأيته إنه لا يفلح المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 8

8 _ پيامبر اكرم ( ص ) در پى بهانه جويى هاى مشركان و پرسش هاى مكرر آنان از علت عدم نزول

معجزه ، در انتظار پاسخ و رهنمودى از سوى خداوند بود .

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه . .. إنى معكم من المنتظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 41 - 5

5 _ پيامبر اكرم ( ص ) در برابر مشركان تكذيب كننده رسالت ، موضع گيرى صريح و قاطعى داشت .

و إن كذبوك فقل لى عملى و لكم عملكم أنتم بريئون مما أعمل و أنا برىء ممّا تعملون

محمد(ص) و مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 21

21 _ پيامبر(ص) موظف به مبارزه منفى با مشركان مكه از راه بى اعتنايى به شبهات و دروغپردازيهاى آنان است.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

رها كردن مشركان و اعتنا نكردن به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است كه خداوند پيامبر(ص) را به آن فرمان مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 1،2

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به ابلاغ رهنمود خداوند به مشركان ، در اثبات توحيد و نفى شرك

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

2- پيامبر ( ص ) ، موظف شد تا به مشركان اعلام كند : اگر با خداى واحد ، خدايان ديگرى وجود دارد ، بايد آنان براى گرفتن عرش چاره انديشى نموده و وسيله اى فراهم آورند .

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

مخالفت مشركان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 31 - 8

8 - تسلّى و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت هاى مشركان و كافران

إنّهم ميّتون . ثمّ إنّكم يوم القي_مة عند ربّكم تختصمون

يادآورى مردن كافران و مشركان و احضار شدن آنان به پيشگاه خداوند و نزاع و مجادله پيامبر(ص) با آنان، در واقع نوعى دلدارى و تسلّى به پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 2

2 - اصرار و لجاجت مشركان در مخالفت با دعوت پيامبر ( ص ) ، نمودى از حق گريزى آنان

أكثركم للحقّ ك_رهون . أم أبرموا أمرًا

مخالفت مشركان با قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 7،10،11

7 _ مشركان ، در راستاى مخالفت با قرآن ، به پيامبر ( ص ) پيشنهاد مى كردند : براى آنان به جاى قرآن ، كتاب ديگرى را _ كه موافق خواسته ها و تمايلاتشان باشد _ بخواند .

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا . .. قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا

10 _ طرح مسأله قيامت در قرآن و مطرح شدن موضوع ديدار انسان ها با خدا در آن روز ، از عمده ترين علل و اسباب مخالفت مشركان با قرآن و پيامبر ( ص )

قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا أو بدّله

11 _ مخالفت مشركان با رسالت پيامبر ( ص ) و قرآن كريم ، برخاسته از روح لجاجت و گردنكشى آنان

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا بينت قال الذين لا يرجون

لقاءنا ائت بقرءان غير هذا أو بد

با توجه به اينكه آيات الهى، آشكار و واضح بود و در عين حال مشركان از پذيرش آن امتناع ورزيدند، برداشت فوق استفاده مى گردد.

مخالفت مشركان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 6

6 _ خداوند تسلى بخش پيامبر(ص) در برابر كارشكنيها و مخالفتهاى مشركان و منكران معاد

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا . .. و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أليس هذا بال

مخاطب مستقيم فعل {ترى}، پيامبر(ص) است، و اين گونه خطا متضمن نوعى تسليت و دلجويى از آن حضرت در برابر انكارها و مخالفتهاى كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 10،11

10 _ طرح مسأله قيامت در قرآن و مطرح شدن موضوع ديدار انسان ها با خدا در آن روز ، از عمده ترين علل و اسباب مخالفت مشركان با قرآن و پيامبر ( ص )

قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا أو بدّله

11 _ مخالفت مشركان با رسالت پيامبر ( ص ) و قرآن كريم ، برخاسته از روح لجاجت و گردنكشى آنان

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا بينت قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا أو بد

با توجه به اينكه آيات الهى، آشكار و واضح بود و در عين حال مشركان از پذيرش آن امتناع ورزيدند، برداشت فوق استفاده مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 9 - 11

11 - مخالفت مشركان مكه با پيامبر ، برخاسته

از فريفتگى آنان به اقتدار نسبى خويش بود .

أَوَلم يسيروا فى الأرض . .. كانوا أشدّ منهم قوّة

نكوهش مخالفان پيامبر(ص) بر عبرت نگرفتن از زوال قدرت ها و تمدن هاى گذشته، اشعار دارد كه سرپيچى آنان از پذيرش اسلام، برخاسته از دل خوشى آنها به امكانات رزمى و رفاهى خويش بوده است.

مخالفت مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 5 - 2

2 - مخالفت سرسختانه و افراط گرانه مشركان عصر بعثت ، با قرآن

أن كنتم قومًا مسرفين

مخلوقيت معبودان باطل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 20 - 2

2- خدايان ادعايى مشركان ، نه تنها خالق نيستند ; بلكه خود نيز آفريده شده و مخلوقند .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا و هم يخلقون

مدت اعراض از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 174 - 1

1 - پيامبر ( ص ) مأمور روى گردانى از مشركان و بى اعتنايى به آنان تا زمانى كم و نه چندان طولانى

فتولّ عنهم حتّى حين

{حين} براى عموم {وقت} و {مدت} وضع شده است; ولى در آيه شريفه به دليل تنكير آن _ كه براى افاده تحقير معنوى است _ بر تقليل دلالت مى كند; يعنى، زمان و مدت كم و اندك.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 178 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) مأمور روى گردانى از مشركان و بى اعتنايى به آنان تا زمانى كم و نه

چندان طولانى

و تولّ عنهم حتّى حين

{حين} براى عموم وقت و مدت وضع شده است; ولى در آيه شريفه به خاطر نكره بودن _ كه براى افاده تحقير معنوى است _ بر تقليل دلالت مى كند; يعنى، زمان و مدت كم و اندك.

مدت مهلت به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 15

15 _ از امام باقر ( ع ) روايت شده است كه فرمود : { خطب على ( ع ) الناس . . . فقال : . . . من كانت له مدة فهو إلى مدته و من لم يكن له مدة فمدته أربعة أشهر و كان خطب يوم النحر . . . ;

على (ع) [هنگام اعلام براءت] براى مردم سخنرانى كرد. .. و فرمود: ... هر كس براى او مدت تعيين شده تا همان مدت، و كسى كه براى او مدت تعيين نشده تا چهار ماه مهلت دارد و اين سخنرانى روز عيد قربان بود ... }.

مرده بودن مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 1

1 _ مشرك، مرده و بى بهره از حيات معنوى و روحانى است.

و إن أطعتموهم إنكم لمشركون. أو من كان ميتا فأحيينه

مرگ مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 94 - 5

5 _ با مرگ بين آدمى و شريكان پندارى او براى خداوند جدايى خواهد افتاد.

لقد تقطع بينكم و ضل عنكم ما كنتم تزعمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف -

7 - 37 - 17

17 _ مرگ، آغاز گرفتارى مشركان و تكذيب كنندگان آيات الهى است.

حتى إذا جاءتهم رسلنا يتوفونهم قالوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 54 - 1،3

1 - بين مشركان و لذت هاى دنيوى شان ، پس از مرگ فاصله مى افتد .

و حيل بينهم و بين ما يشتهون

اين كه مراد از {ما يشتهون} چيست احتمال هاى گوناگونى وجود دارد; از جمله آنها لذت ها و مال و اموال دنيايى است.

3 - با مرگ مشركان ، فرصت ايمان آوردن از آنان گرفته شده و ديگر جايى براى آن نمى ماند .

و لو ترى إذ فزعوا . .. و قالوا ءامنّا به ... و حيل بينهم و بين ما يشتهون

احتمال دارد مراد از {ما يشتهون} _ به قرينه ذكر ايمان مشركان با مشاهده عذاب و يا قيامت در آيات پيشين _ علاقه به ايمان باشد.

مسخ چشم مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 1

1 _ وارونه ساختن دل و ديده برخى مشركان عنود سنت خداوندى است.

و نقلب أفئدتهم و أبصرهم كما لم يؤمنوا به أول مرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 1

مسلمانان صدر اسلام و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 8

8 _ وجود پيوند هاى قرابت و خويشاوندى ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 12

12 _ مسلمانان صدر اسلام ، از نبرد با شرك پيشگان پيمان شكن ، در هراس بودند .

أتخشونهم

مسلمانان و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 27

27 _ خداوند ، فراخوان مسلمانان صدر اسلام به پرهيز از تجاوز و تعدى به مشركان

و لايجرمنكم شنئان قوم . .. ان تعتدوا

مسلمانان و مشركان قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 5،6

5 _ مسلمانان ، مشتاق رويارويى با كاروان تجارى قريش و ناخشنود از درگيرى با سپاه مسلح آنان

و تودون أن غير ذات الشوكة تكون لكم

6 _ خداوند خواهان رويارويى مسلمانان با سپاه مسلح قريش و مشركان مكه

تودون أن . .. و يريد اللّه أن يحق الحق بكلمته

از مقابله دو جمله {تودون . .. } و {يريد اللّه ... } به دست مى آيد كه اراده خداوند بر خلاف خواسته مسلمانان در انتخاب يكى از دو گروه (كاروان تجارى و سپاه مسلح مشركان) بوده است.

مسلمانان و مشركان معاهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 9

9 _ مسلمانان صدر اسلام ، موظف بودند در صورت مشاهده طعن و توهين به دين الهى از سوى معاهدان مشرك ، با ايشان به پيكار برخيزند .

و إن نكثوا أيمنهم . .. و طعنوا فى دينكم فقتلوا أئمة الكفر

مسؤوليت مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 1

1 _ مشركان صدراسلام

، به سجده در برابر خداى رحمان ، مأمور شده بودند .

و إذا قيل لهم اسجدوا للرحم_ن

مشاجره مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 96 - 1

1 - مشاجره و دشمنى ، گمراهان ( مشركان ) با يكديگر در دوزخ

قالوا و هم فيها يختصمون

ضمير فاعلى در {قالوا} و نيز ضمير {هم}، به {غاوون} بازمى گردد. جمله {و هم فيها يختصمون} حال از ضمير در {قالوا} و {اختصام} (مصدر {يختصمون}) به معناى جدال و ستيزه كردن است; يعنى، شرك پيشگان گمراه، در حالى كه در دوزخ باهم ستيزه مى كنند، به معبودهايشان خواهند گفت.

مشركان اسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 7

7 _ دستور آزادى مشركان ( آنانى كه به خاطر تخلف از فرمان منع سير و سياحت در غير ماه هاى حرام اسير مى شدند ) در صورت پذيرش توحيد و گرايش آنان به اسلام

و خذوهم . .. فإن تابوا و أقاموا الصلوة ... فخلّوا سبيلهم

مشركان اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 51 - 2

2 - فرعون با مطرح ساختن شرك ربوبى اقوام گذشته ، براى موسى ( ع ) به استبعاد و القاى شبهه در مورد توحيد ربوبى پرداخت .

قال فما بال القرون الأُولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 54 - 4

4 - مشركانِ ملت هاى پيشين نيز ، گرفتار عذاب شدند و بين آنان و لذت هاى دنيوى شان جدايى برگشت ناپذير افتاد

.

و حيل بينهم و بين ما يشتهون كما فعل بأشياعهم من قبل

{اشياع} (جمع {شيعة}) به معناى پيروان است و در آيه _ به قرينه {من قبل} _ مراد كسانى است كه مشابهت فكرى با مشركان بعدى داشته اند.

مشركان انسان هاى نخستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 19 - 4

4 _ امت واحد و يكتاپرست نخستين ، ديرى نپاييد كه گرفتار تفرقه دينى شده و به دو دسته موحد و مشرك انشعاب يافتند .

و ما كان الناس إلا أمة وحدة فاختلفوا

قيد {ديرى نپاييد} از طرف {فاء} در {فاختلفوا}، بدست مى آيد.

مشركان بنى اسرائيل و هارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 18

18 _ هارون ، مقهور گوساله پرستان بنى اسرائيل و ناتوان از بازدارى ايشان

إن القوم استضعفونى

{استضعاف} به معناى غلبه كردن و مقهور ساختن است.

مشركان به هنگام احتضار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 12،13،14،20

12 _ عدم دستيابى مشركان به معبودان دروغين خويش به هنگام مرگ

قالوا أين ما كنتم تدعون من دون الله قالوا ضلوا عنا

13 _ مشركان به هنگام مرگ، به سبب اعتقاد به توان و كارايى معبودان خويش، مورد ملامت فرشتگان قرار خواهند گرفت.

قالوا أين ما كنتم تدعون من دون الله

استفهام در جمله {أين ما كنتم . ..}، استفهام توبيخى است.

14 _ مشركان به هنگام مرگ به پوچى معبودان خويش پى خواهند برد و به كارساز نبودن آنان اعتراف خواهند كرد

قالوا ضلوا عنا

20 _ مشركان به هنگام مرگ به كفر و واهى

بودن باورهاى خويش (پذيرش خدايان پوچ به جاى خداى يگانه) شهادت خواهند داد.

و شهدوا على أنفسهم أنهم كانوا كفرين

مشركان به هنگام عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 5 - 5

5 _ ظهور بطلان ولايت غير خدا براى مشركان با آمدن عذاب الهى

و لاتتبعوا . .. فما كان دعويهم إذ جاء بأسنا إلا ان قالوا إنا كنا ظلمين

با توجه به جمله {و لاتتبعوا من دونه أولياء} معلوم مى شود كه مشركان با نزول عذاب استيصال، حقيقت امر را دريافته و خود را به سبب پذيرش ولايت غير خدا ستمگر خواندند.

مشركان پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 166 - 1

1 - تقسيم مشركان به : سردمداران شرك و پيروان آنان

إذ تبرأ الذين اتبعوا من الذين اتبعوا

مشركان پيرو در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 13

13 - مشركان ( سران آنان و پيروانشان ) در قيامت به آتش دوزخ گرفتار شده و در آن ماندگار خواهند بود .

و ما هم بخرجين من النار

مشركان پيرو در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 166 - 2،5،8

2 - مشركان ( سران شرك و پيروانشان ) به عذاب قيامت گرفتار خواهند شد .

إذ تبرأ الذين اتبعوا من الذين اتبعوا و رأوا العذاب

ظاهر اين است كه ضمير فاعلى در {رأوا العذاب} به هر دو طايفه (سران و تابعان) باز گردد. از آيه قبل و نيز آيه بعد معلوم مى شود كه

ظرف {تبرّى}، روز قيامت است. بنابراين مراد از {العذاب} عذاب قيامت مى باشد.

5 - قيامت ، روز آگاهى مشركان تابع و دنباله رو از گمراهى پيشوايان و بزرگان خويش

إذ تبرأ الذين اتبعوا من الذين اتبعوا

8 - در قيامت تمامى سبب ها و وسايل پيوند و دوستى ميان سران شرك و پيروانشان از ميان خواهد رفت .

و تقطعت بهم الأسباب

برداشت فوق بر اين اساس است كه: مقصود از {الأسباب} مايه هاى پيوند ميان سران و پيروان باشد.

مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 7

7 - اهل كتاب و مشركان در عصر جاهليت ، خود را در انتظار پيام هاى مكتوب و پيراسته از باطل قلمداد مى كردند كه آن را از رسولى الهى دريافت كنند .

حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

مشركان جاهليت و قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 2،3

2 _ شرك پيشگان عرب جاهلى ، مردمانى ناآشنا به جهان آخرت و حقايق روز بازپسين

بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لما يأتهم تأويله

مراد از {ما لم يحيطوا بعلمه} به قرينه جمله بعد (و لما يأتهم تأويله) مى تواند قيامت باشد. در اين صورت، جمله {لم يحي_طوا ... } بيانگر اين است كه: موضوع قيامت براى مشركان عرب جاهلى موضوعى بى سابقه و نوى بود و آنان در گذشته نسبت به آن در بى خبرى محض به سر مى بردند.

3 _ قيامت و روز بازپسين ، مورد انكار شرك پيشگان عصر بعثت

بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه

مشركان

حق ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 4

4 _ محروميت مشركان حق ناپذير از فهم حقايق و معارف الهى نتيجه عملكرد خود آنهاست.

و جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرا

توصيف مشركان به {فى ءاذانهم وقرا و إن يروا . .. يجادلونك ... } گوياى نقش و تأثير اين عوامل در مهر خوردن به دلهاى آنان است. چنانكه موصول {يقول الذين كفروا} به جاى ضمير براى اشاره به همين جهت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 39 - 6

6- وجود عناصرى آگاه اما لجوج و حق ناپذير ، در ميان مشركان و منكران معاد

إنّ ه_ؤلاء ليقولون . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

بنابراين كه ضمير {هم} به مشركان مكه بازگردد; از مفهوم {أكثرهم} استفاده مى شود كه اقليتى آگاه در ميان مشركان حضور داشتند كه به رغم درك حقانيت معاد، به انكار آن مى پرداختند.

مشركان در آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 53 - 2

2 - مشركان ، در دنيا به پيامبر ( ص ) كافر بودند ; ولى در قيامت به آن حضرت اظهار ايمان مى كنند .

و لو ترى إذ فزعوا . .. و قالوا ءامنّا به ... و قد كفروا به من قبل

مشركان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 15،24

15 _ ازدواج با مشرك ، زمينه ساز انحراف و دخول در جهنّم است .

و لا تنكحوا . ..

اولئك يدعون الى النار

24 _ لزوم پرهيز از معاشرتهايى كه خطر كفر و انحراف دارد و مايه درآمدن به جهنّم است .

و لا تنكحوا . .. و لا تنكحوا ... اولئك يدعون الى النار

با توجّه به عموميّت تعليل: اولئك يدعون الى النار، و شمول آن نسبت به موارد غير ازدواج.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 72 - 20

20 _ آتش دوزخ ، جايگاه مشركان

انه من يشرك باللّه . .. مأويه النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 86 - 3

3 _ دوزخ جايگاه مشركان و يهوديان مستكبر و حق ناپذير

و الذين كفروا و كذبوا بايتنا أولئك اصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 10

10 _ مشركان ، اهل دوزخ بوده و در آتش آن جاودانه خواهند ماند .

ما كان للمشركين . .. و فى النار هم خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 5

5 _ دوزخى بودن مشركان ، امرى قطعى و غير قابل تغيير

للمشركين . .. من بعد ما تبين لهم أنهم أصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 8 - 1

1 _ دوزخ ، جايگاه ابدى مشركان و منكران رستاخيز

إن الذين لايرجون لقاءنا . .. و الذين هم عن ءايتنا غفلون. أولئك مأويهم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 13

13_ كافران به قرآن از هرگروه

و طايفه ( مشركان ، يهوديان ، نصارا و . . . ) به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

و من يكفر به من الأحزاب فالنار موعده

{ال} در {الأحزاب} مى تواند عهديه باشد كه در اين صورت اشاره به مشركان ، يهود و نصاراست و مى تواند {ال} در آن براى استغراق باشد كه در اين صورت ، مصداقهاى بارز و موردنظر آن ، گروههاى نامبرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 106 - 1

1_ تيره بختان صحنه قيامت ( مشركان و كافران به رسالت انبيا ) روانه آتش دوزخ خواهند شد .

فأما الذين شقوا ففى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 13،14

13- مشركان ، پيشگام در وارد شدن به آتش جهنّم

لاجرم أن لهم النار و أنهم مفرطون

{مفرط} (از مصدر فرط) به معناى مقدم شدن، جلو افتادن، شتاب و سبقت گرفتن است.

14- مشركان مفترى ، در جهنّم به حال خود ر ها شده و مورد فراموشى قرار مى گيرند .

لاجرم أن لهم النار و أنهم مفرطون

{فرط} در لغت به معناى ترك آمده و برداشت فوق بر اساس معناى ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 39 - 11،12،13

11- آتش دوزخ ، فرجام حتمى مشركان است .

و لاتجعل مع الله إل_هًا ءاخر فتلقى فى جهنّم

12- افكنده شدن مشركان در دوزخ ، همراه با ملامت ، طرد و اهانت است .

فتلقى فى جهنّم ملومًا مدحورًا

{مدحوراً} به معناى {مطرود} است كه در آن معناى اهانت و استخفاف اشراب

شده است.

13- مشركان در حهنّم ، به عذاب جسمى و روحى مبتلا خواهند بود .

فتلقى فى جهنّم ملومًا مدحورًا

{القا در حهنّم} دلالت بر جسمانى بودن عذاب مى كند و {ملوماً} و {مدحوراً} _ كه به معناى طرد و سرزنش است _ دلالت بر عذاب روحى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 99 - 4

4- خلود مشركان و معبودهايشان در آتش دوزخ

و كلٌّ فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 100 - 1،2،3

1- فرياد دردناك و زجرآلود مشركان در جهنم

لهم فيها زفير

{زفير} به معناى پر شدن سينه از غم و اندوه است و نيز به معناى صداى نخست خران است (لسان العرب). در اين جا به معناى فرياد دردناك و اندوهگين مى باشد.

2- عذاب و شكنجه مشركان و معبودهايشان در جهنم شديد خواهد بود .

لهم فيها زفير و هم فيها لايسمعون برداشت ياد شده بنابر اين نكته است كه ضمير {لهم}

3- محروميت مشركان از شنوايى در جهنم

و هم فيها لايسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 19 - 6

6 - براى شرك پيشگان منكر ربوبيت خدا ، در دوزخ جامه هايى از آتشى ويژه مى برند و بر آنان مى پوشانند .

فالذين كفروا قطّعت لهم ثياب من نار

تنكير {نار} نشانگر اين نكته است كه جامه هايى كه براى اهل شرك خواهند بريد از جنس آتشى به خصوص خواهد بود نه از هر آتشى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 21 - 2

2

- شرك پيشگان منكر ربوبيت خدا ، سزاوار گرز هاى آهنين در دوزخ

و لهم مق_مع من حديد

{مقمعة} (مفرد {مقامع}) به معناى گرز است. پس {مقامع من حديد}; يعنى، گرزهاى آهنين.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 2

2 - اقرار ذليلانه مشركان در تنگناى دوزخ ، به ربوبيت و پروردگارى خداوند

قالوا ربّنا غلبت . .. قومًا ضالّين

{غلبة} (مصدر {غلبت}) به معناى چيره شدن است. {شقوة} معادل {شقاوة} و در مقابل سعادت است. در اين جا مراد از شقاوت، عوامل و اسباب آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 92 - 3

3 - ناتوانى معبود هاى مشركان از نجات گمراهان ، از دوزخ و دفاع از آنان در برابر عذاب

و برّزت الجحيم للغاوين . و قيل لهم أين ما كنتم تعبدون

پرسش از مكان معبودها _ به قرينه آيه قبل كه سخن از رخ نمودن دوزخ براى گمراهان است _ پرسش از موقعيت آنها براى نجات گمراهان از دوزخ و هرگونه دفاع از آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 94 - 1،3

1 - نگون سار گشتن شرك پيشگان و معبودهايشان در دوزخ ، در پى اثبات پوچى هر معبودى جز خدا

هل ينصرونكم أو ينتصرون . فكبكبوا فيها هم و الغاون

{كبكبة} (مصدر مجهول {كبكبوا}) به معناى نگون سار گشتن و نيز افكنده شدن است. ضمير {هم} نيز به معبودها بازمى گردد. بنابراين {فكبكبوا فيها هم...}; يعنى، گمراهان و معبودهايشان به صورت سرنگون در دوزخ افكنده خواهند شد.

3 - معبود هاى

دروغين ، جلودار مشركان در سقوط به ورطه دوزخ

فكبكبوا فيها هم و الغاون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ضمير {هم} _ كه به معبودهاى باطل بازمى گردد _ مقدم بر {الغاوون} آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 95 - 1

1 - افكنده شدن همه سپاهيان ابليس در دوزخ ، به همراه گمراهان مشرك و معبود هاى باطلشان

فكبكبوا فيها . .. و جنود إبليس أجمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 96 - 1،2

1 - مشاجره و دشمنى ، گمراهان ( مشركان ) با يكديگر در دوزخ

قالوا و هم فيها يختصمون

ضمير فاعلى در {قالوا} و نيز ضمير {هم}، به {غاوون} بازمى گردد. جمله {و هم فيها يختصمون} حال از ضمير در {قالوا} و {اختصام} (مصدر {يختصمون}) به معناى جدال و ستيزه كردن است; يعنى، شرك پيشگان گمراه، در حالى كه در دوزخ باهم ستيزه مى كنند، به معبودهايشان خواهند گفت.

2 - امكان سخن گفتن دوزخيان با معبودهايشان در دوزخ

قالوا و هم فيها يختصمون

مخاطب {قالوا} به قرينه آيه {إذ نسوّيكم بربّ العالمين}، معبودهاى مشركان است و ضمير {فيها} به {جحيم} بازمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 6

6 - چشيدن عذاب دوزخ براى مشركان و سران آنان ، وعده حتمى و تخلف ناپذير خداوند

فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

برداشت ياد شده از آن جا است كه {حَقَّ} به معناى {ثَبَتَ} و {لَزَمَ} است و ثابت و لازم بودن عذاب، حاكى از حتمى و تخلف

ناپذير بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 163 - 4

4 - مشركان و معبودهايشان و پيروان گمراه آنان ، دوزخى اند .

إلاّ من هو صال الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 16 - 1،3

1 - مشركان و كافران در دوزخ ، از هر سو در محاصره آتش قرار خواهند داشت .

لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل

مقصود از سايبان هايى از آتش بر فراز كافران و زير آنان، آتش فراگير است كه از هر سو آنها را محاصره كرده است; چنان كه در سوره ديگرى از اين حقيقت به صراحت ياد شده است: {يوم يخشاهم العذاب من فوقهم و من تحت أرجلهم. ..}، (سوره عنكبوت (29) آيه 55).

3 - شدت و فراوانى آتش جهنم ، در اطراف مشركان و كافران

لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل

مقصود از آيه شريفه هر چه باشد، اين نكته را نيز مى رساند كه آتش دوزخ بسيار شديد و زياد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 40 - 4

4 - منحرفان از راه توحيد ، گرفتار آتش دوزخ خواهند بود .

إنّ الذين يلحدون . .. أفمن يلقى فى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 5

5 - معبود هاى دروغين مشركان ، فاقد كارايى و تأثير در نجات آنان از دوزخ

من ورائهم جهنّم و لايغنى . .. و لا ما اتّخذوا من دون اللّه أولياء

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 13

13 - جهنم ، مهيا شده از سوى خداوند براى منافقان و مشركان

و أعدّ لهم جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 26 - 1

1_ مشركان و عبادت كنندگان غير خدا ، محكوم به آتش دوزخ

ألقيا فى جهنّم . .. الذى جعل مع اللّه إل_هًا ءاخر

مشركان در دنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 53 - 2

2 - مشركان ، در دنيا به پيامبر ( ص ) كافر بودند ; ولى در قيامت به آن حضرت اظهار ايمان مى كنند .

و لو ترى إذ فزعوا . .. و قالوا ءامنّا به ... و قد كفروا به من قبل

مشركان در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 63 - 5

5 _ مشركان نيز در مخاطرات سخت زندگى، فروتنانه و پنهانى از خداوند يگانه استمداد مى طلبند.

قل من ينجيكم من ظلمت البر و البحر تدعونه تضرعا و خفية

خطاب آيه متوجه مشركان است و صحت احتجاج متوقف بر آن است كه چنين حالتى براى آنان نيز در شرايط سخت پديدار گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 12 - 6

6 _ نيايش خالصانه شرك پيشگان به درگاه خداوند ، به هنگام گرفتارى ها و مصايب ، دليلى روشن بر پوچى انديشه شرك و حقانيت توحيد ربوبى

و إذا مسّ الإنسن الضرّ دعانا

روى سخن در اين سوره با مشركان مكه

است و آيه شريفه در مقام بيان يكى از دليلهاى روشن توحيد ربوبى و پوچى انديشه شرك است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 49 - 6

6 - نيايش شرك پيشگان به درگاه خداوند ، هنگام گرفتارى و مصيبت ها ، دليلى روشن بر پوچى انديشه شرك و حقانيت عقيده توحيدى

فإذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعانا

برداشت ياد شده از آن جا است كه مخاطبان آيه شريفه، مشركان مكه هستند و اين آيه، در مقام بيان يكى از دلايل روشن بر اثبات توحيد الهى و پوچى انديشه شرك است.

مشركان در عالم برزخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 48 - 7

7 - آشكار نشدن حقيقت توحيد براى مشركان در عالم برزخ *

و يوم . .. و ظنّوا ما لهم من محيص

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه روشن شدن حقيقت توحيد براى مشركان در روز قيامت، اشعار به اين دارد كه حتى پس از مرگ و در برزخ نيز حقايق براى آنان روشن نمى شود.

مشركان در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 9 - 1

1 _ مشاهده سپاه برتر مشركان جنگ بدر مايه نگرانى مسلمانان و احساس خطر از سوى آنان براى كيان اسلام

إذ تستغيثون ربكم

واژه {استغاثه} معمولا در موردى به كار مى رود كه استغاثه كننده در طلب نجات از تنگنايى شديد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 42 - 1،2،4،7

1 _ سپاه اسلام و سپاه شرك در آستانه

جنگ بدر ، هر كدام در سويى از دره واقع در منطقه بدر مستقر شدند .

إذ أنتم بالعدوة

{عُدْوة} به معناى كناره و دامنه وادى است و وادى به زمينى كه بين دو كوه و دو تپه قرار دارد گفته مى شود و هر وادى داراى دو عدوه و كناره است. تكرار كلمه {عدوه} در آيه شريفه حكايت از آن دارد كه سپاه اسلام در يك سوى دامنه و سپاه كفر در دامنه ديگر استقرار داشتند.

2 _ دره واقع ميان دو سپاه ايمان و شرك در جنگ بدر ، داراى دو دامنه متفاوت از جهت بلندى و پستى *

إذ أنتم بالعدوة الدنيا و هم بالعدوة القصوى

{دنيا} به معناى نزديكتر و {قصوى} به معناى دورتر است. به نظر مى رسد دورى و نزديكى آن دو دامنه به نسبت دره و زمين مسطح فيما بين سنجيده شده باشد. يعنى شما در دامنه اى بوديد كه آن دامنه به زمين مسطح نزديكتر بود و كافران در دامنه اى مستقر شده بودند كه به زمين مسطح دورتر بود. دورى و نزديكى دامنه ها به نسبت زمين مسطح فيما بين، ملازم با بلندى و پستى آن دو دامنه است.

4 _ موقعيت ضعيف مسلمانان در جنگ بدر نسبت به موقعيت كفار

إذ أنتم بالعدوة الدنيا و هم بالعدوة القصوى

مى توان گفت هدف از بيان موقعيت مسلمانان و كفرپيشگان مكه در منطقه بدر يادآورى موقعيت بسيار ضعيف مسلمانان است. جلمه {ليهلك من هلك ... } مؤيد اين معنا مى باشد. زيرا پيروزى آنگاه دليل حقانيت مسلمانان مى شد كه شرايط ظاهرى، تضمين كننده پيروزى كافران و شكست مسلمانان بود.

7 _ رويارويى دو سپاه بدر

در زمانى مشخص ، حتى با برنامه ريزى طرفين ممكن نبود .

و لو تواعدتم لاختلفتم فى الميعد

كلمه {ميعاد} مى تواند اسم زمان به معناى زمان قرار، و مى تواند اسم مكان به معناى جايگاه قرار باشد. و مراد از {تواعد} وعده مسلمانان با اهل مكه است ; يعنى {و لو تواعدتم أنتم و اهل مكة ... } كه در برداشت به برنامه ريزى طرفين تعبير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 53 - 12

12 _ هلاكت و نابودى مشركان مكه در كارزار بدر ، پيامد گناهان و كفرشان به آيات الهى بود .

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على قوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

{ذلك} علاوه بر اينكه اشاره به فرجام شوم فرعونيان و كافران پيش از آنان است، مى تواند اشاره به قضاياى جنگ بدر و نابودى مشركان مكه نيز داشته باشد.

مشركان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 17

17 - خداوند ، در قيامت ميان يهود ، نصارا و مشركان داورى كرده آنان را بسزاى گفته ها و اتهام هاى ناروايشان خواهد رساند .

فاللّه يحكم بينهم يوم القيمة فيما كانوا فيه يختلفون

مراد از حكومت و داورى خدا در قيامت، مجرد بيان حق نيست; زيرا خداوند حقايق را با نازل كردن قرآن بيان داشته و آيه مورد بحث نيز پندار باطل يهود و نصارا را روشن ساخته است. بنابراين، مقصود از {يحكم ...} به كيفر رساندن متخلفان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 -

118 - 6

6 _ عذاب و نيز آمرزش مشركان در قيامت در اختيار خداوند و به دست اوست

ان تعذبهم . .. و إن تغفر لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 3،7،8

3 _ خداوند گردآورنده تمامى ستمگران (اهل كتاب و مشركان) در قيامت

إنه لايفلح الظلمون . .. و يوم نحشرهم جميعا

چون در آيات گذشته سخن از مشركان و اهل كتاب به ميان آمده بود، در برداشت اين دو گروه به عنوان مصاديقى بارز از ظالمان مشخص شده اند.

7 _ قيامت، روز استهزاى مشركان و نماياندن ناتوانى و بطلان خدايان دروغين آنهاست.

و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين أشركواأين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

8 _ مشركان، غوطهور در پندارهاى بى اساس خويش و اميدوار به كمكهاى خدايان دروغين در قيامت

أين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 23 - 1،2،3،4،5،6،8

1 _ مشركان در قيامت براى شرك خويش چاره اى جز انكار آن ندارند.

ثم لم تكن فتنتهم إلا أن قالوا و اللّه ربنا ما كنا مشركين

از جمله معانى فتنه، اعتذار است كه در اين آيه به معنى راهى براى گريز و نجات است.

2 _ بى پناهى مشركان در قيامت و ناتوانى معبودهاى آنان از كمك رساندن به آنها

أين شركاؤكم . .. ثم لم تكن فتنتهم إلا أن قالوا و اللّه ربنا ما كنا مشركين

اين آيه و آيه پيش ترسيمى از چهره مشركان در قيامت است. در آيه پيش خطاب به مشركان شده كه: {أين شركاؤكم} ؟ و در اين آيه درماندگى و بيچارگى و عجز آنان از

پاسخ و دفاع را بيان داشته است.

3 _ سوگند دروغ مشركان در قيامت بر مشرك نبودنشان در دنيا

و اللّه ربنا ما كنا مشركين

4 _ قيامت، روز رسوايى مشركان و آشكار شدن بطلان عقايد شرك آلود آنان

ثم لم تكن فتنتهم . .. و اللّه ربنا ما كنا مشركين

5 _ تلاش مشركان در قيامت براى توجيه شرك خويش و گريز از پيامدهاى آن

و اللّه ربنا ما كنا مشركين

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه مشركان اين جمله را به دروغ به قصد نفى شرك خويش نگفته باشند، بلكه مقصودشان توجيه باشد كه هدف ما حق بوده و بتها را مظهر حق مى دانستيم، نه شريك خدا

6 _ اعتراف مشركان در قيامت به الوهيت و ربوبيت خداوند

و اللّه ربنا ما كنا مشركين

8 _ المروى عن أبى عبداللّه(ع): ان المراد من {فتنتهم} معذرتهم.

از امام صادق(ع) روايت شده كه مراد از {فتنتهم} در آيه {ثم لم تكن فتنتهم . ..}، معذرت خواهى مشركان (در قيامت) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 24 - 1،5،9

1 _ مشركان در قيامت به دروغ منكر شرك ورزى خويش در دنيا مى شوند.

و اللّه ربنا ما كنا مشركين. انظر كيف كذبوا على أنفسهم

5 _ مشركان، على رغم اصرار بر شرك خويش در دنيا، در آخرت به شدت آنان را انكار مى كنند.

قالوا و اللّه ربنا ما كنا مشركين . .. و ضل عنهم ما كانوا يفترون

مفاد جمله {ما كانوا يفترون} ماضى استمرارى است كه دلالت بر تداوم و اصرار مشركان بر عقايد خويش در دنيا دارد.

9 _ دروغپردازى مشركان، حتى در قيامت

انظر كيف كذبوا على

أنفسهم و ضل عنهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 27 - 7

7 _ مشركان در مرحله اى از قيامت منكر شرك خويش و در مرحله اى معترف به آن مى شوند.

و اللّه ربنا ما كنا مشركين . .. فقالوا يليتنا نرد و لا نكذب بأيت ربنا و نكون من

برداشت فوق از ارتباط آيه 23 و 27 به دست مى آيد كه مشركان در آنجا مشرك بودن خودشان را منكر شدند، ولى در اينجا اعتراف كردند كه آيات را تكذيب مى كردند و مؤمن نبودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 1،4،9

1 _ پديدار شدن عذابى كه مشركان آن را انكار مى كردند، موجب آرزوى بازگشت به دنيا، نه ايمان واقعى به خداوند و آيات

فقالوا يليتنا نرد . .. بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

جمله {ياليتنا . .. و نكون من المؤمنين} در آيه قبل، بيان آرزوى مشركان براى بازگشت به دنيا و ايمان آوردن بود. حرف {بل} اضراب از آن مطالب است. يعنى نه اينكه آرزوى بازگشت براى ايمان باشد، بلكه به پندار رهايى از عذاب است.

4 _ مشاهده عذاب قيامت زمينه آگاهى و وقوف مشركان بر شرك خويش

ما كنا مشركين . .. بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

مراد از جمله {ما كانوا يخفون}، به قرينه آيت پيشين ( . .. و اللّه ربنا ما كنا مشركين) مى تواند شرك و اختفاى آن از سوى مشركان در برخى از مواقف قيامت باشد. {من قبل} اشاره به آن موقف است.

9 _ لجاجت

پيشگان مشرك، پس از ديدن جهنم نيز اگر دنيا بازگردند اصلاح نمى شوند.

و لو ترى إذ وقفوا على النار . .. و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 164 - 12

12 _ مشركان در قيامت به حقانيت معارفى كه بر سر آن با اهل ايمان اختلاف داشتند، پى خواهند برد.

فينبئكم بما كنتم فيه تختلفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 4

4 _ پيروان شرك و كفر، در قيامت، خواهند فهميد كه گناهى كمتر از سرانشان بر دوش ندارند.

فما كان لكم علينا من فضل

چون جمله {فما كان . ..} نتيجه پاسخ خداوند است كه فرمود {لكل ضعف و لكن ...} معلوم مى شود هر دو گروه (سران و پيروان) از آن جمله مى فهمند كه به گناهى همسان گرفتار هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 19 - 9

9 _ قيامت ، روز داورى ميان موحدان و مشركان

و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم فيما فيه يختلفون

از اينكه خداوند فرمود: دنيا جاى داورى ميان اهل شرك و توحيد نيست، معلوم مى شود محل داورى ميان آنان، جهانى ديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 28 - 5،7

5 _ حشر مشركان در قيامت ، به همراه معبود هاى مورد پرستش آنان خواهد بود .

ثم نقول للذين أشركوا مكانكم أنتم و شركاؤكم

7 _ خداوند ، پس از توقيف مشركان و معبودهايشان در عرصه محشر ،

نخست آنان را از هم جدا كرده و سپس به بازجويى و محاكمه آنان خواهد پرداخت .

ثم نقول للذين أشركوا مكانكم أنتم و شركاؤكم فزيلنا بينهم . .. ما كنتم إيانا تعبدو

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير {بينهم} به اهل شرك و معبودهايشان بازگردد. گفتنى است كه {تزييل} (مصدر زيلنا) به معناى دور كردن دو چيز از يكديگر و جدايى افكندن ميان آن دو است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 7

7_ مشركان و كافران ، در روز قيامت حاضرند در صورت دارا بودن حتى دو برابر ثروت زمين ، آن را براى رهيدن از عذاب فديه دهند .

والذين لم يستجيبوا له لو أن لهم ما فى الأرض جميعًا و مثله معه لافتدوا به

{إفتداء} (مصدر افتدوا) به معناى بخشيدن چيزى است براى رها شدن و خلاصى يافتن از اسارت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 7

7- مشركان در قيامت ، جوابى در برابر بازخواست خداوند نخواهند داشت .

أين شركاءى الذين كنتم تش_قّون فيهم قال الذين أُوتوا العلم

از اينكه در آيه به جاى پرداختن به جواب مشركان، سخن اشخاص ديگرى را به ميان آورده است، به دست مى آيد كه مشركان در برابر مؤاخذه خداوند جوابى براى گفتن نخواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 86 - 5،6

5- تلاش مشركان در قيامت براى دخيل شمردن معبود هاى دروغينشان در گمراهى خويش *

و إذا رءا الذين أشركوا شركاءهم قالوا ربّنا ه_ؤلاء شركاؤنا الذين كنّا ندعوا من

دو

برداشت فوق، بر اين احتمال استوار است كه غرض مشركان از نماياندن معبودهاى دروغين خويش، كاستن از بار گناه خويش و نهاندن آن بر دوش معبودها باشد.

6- ادعاى مشركان در قيامت مبنى بر شريك بودن معبود ها براى خدا ، از سوى خود معبود ها تكذيب خواهد شد .

فألقوا إليهم القول إنكم لك_ذبون

شكوائيه مشركان از معبودهايشان در قيامت (قالوا ه_ؤلاء . ..)، ممكن است به اين خاطر باشد كه آنان معبودها را عامل گمراهى خود قلمداد مى كنند. از اين رو تكذيب معبودها مى تواند مربوط به همين ادعا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 87 - 1،2

1- مشركان ، مراتب تسليم بودن خود را به پيشگاه خداوند ، در قيامت ابراز مى دارند .

و إذا رءا الذين أشركوا . .. و ألقوا إلى الله يومئذ السلم

2- مشركان ، تنها در قيامت و پس از ناگزيرى ، تسليم مى شوند .

و ألقوا إلى الله يومئذ السلم

ناگفته پيداست كه مشركان در دنيا هرگز تسليم حق و فرمان خدا نبوده اند (يعرفون نعمت الله ثمّ ينكرونها . ..). بنابراين ابراز تسليم با قيد {يومئذ} (در آن روز) گوياى برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 52 - 2

2- خداوند ، به هنگام برپايى قيامت ، مشركان را به حيات مجدد فرا مى خواند و آنان بى هيچ درنگ و تأملى ، به او پاسخ گفته و با ستودن او زنده خواهند شد .

يوم يدعوكم فتستجيبون بحمده

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مرجع ضمير {كم} منكران معاد

و مشركان باشد كه از زمان وقوع قيامت سؤال مى كردند و نيز {يوم} بدل براى {قريباً} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 5،6

5- مشركان و دنياگرايان ، از منظر لطف و رحمت الهى ، در قيامت ، ساقط اند .

و عرضوا على ربّك صفًّا

در صورتى كه نايب فاعل {عرضوا} مشركان و دنياگرايان باشند _ كه در آيات قبل، ياد آنان به ميان آمد _ مجهول آمدن فعل و نيز به كار رفتن {ربّك} _ كه خطاب پيامبر(ص) است _ به جاى {ربّهم} دال بر تحقير ايشان است.

6- گزارش خداوند از صحنه قيامت و حشر مشركان ، تسليت و دل جويى از پيامبر ( ص ) در برابر انكار ها و دنياپرستى آنان است .

و الب_قي_ت الص_لح_ت خير عند ربّك . .. و ترى الأرض ... على ربّك

خطاب در {ربّك} و {ترى} به پيامبر(ص) است اين گونه خطاب در دل آياتِ مربوط به قيامت مشركان، نوعى تسلى دادن به پيامبر(ص) در برابر انكار آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 1،3،5،6،7،12

1- خداوند ، در قيامت ، به مشركان فرصت خواهد داد تا از معبود هاى پندارى خويش استمداد كنند .

نادوا شركاءى الذين زعمتم

3- معبودان و شركاى پندارى مشركان ، در قيامت ، هيچ پاسخى به كمك خواهى آنان نخواهند داد .

فدعوهم فلم يستجيبوا لهم

5- صحنه بيهوده بودن استمداد مشركان از معبود هاى خود در قيامت ، صحنه اى شايان فراگيرى و به خاطر سپردن است .

و يوم يقول نادوا شركاءى . .. فلم

يستجيبوا لهم

{يوم} مفعول براى فعل مقدرى مانند {اُذكروا} است ;يعنى، {به ياد آن روز باشيد كه . ..}.

6- در قيامت ، مشركان ، از معبودان پندارى خويش جدا و دوراند .

و يوم يقول نادوا شركاءى

{نداء} به معناى {بلند كردن آواز و آشكار ساختن آن} است (مفردات راغب) و فعل {نادوا} نشانه زياد بودن فاصله مشركان و معبودان است.

7- مشركان ، حتى در قيامت هم دل بسته يارى معبودان شان اند .

فدعوهم

12- خداوند ، در قيامت ، بين مشركان و معبودان شان وادى هلاكت بارى را قرار خواهد داد و هرگونه ارتباط ميان آنها را ناممكن خواهد ساخت .

و جعلنا بينهم موبقًا

{وبوق} به معناى {هلاك شدن} است و {موبق} اسم مكان به معناى {مكان هلاكت} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 53 - 2،5

2- مكان هلاكت بارى كه بين مشركان و معبودان پندارى آنها فاصله مى شود ، آتش دوزخ است .

و جعلنا بينهم موبقًا . و رءا المجرمون النار

5- مشركان ، در قيامت ، در پى يافتن راهى براى نجات خويش از آتش دوزخ اند .

فدعوهم فلم يستجيبوا لهم . .. و لم يجدوا عنها مصرفًا

در آيه قبل، بيان شد كه مشركان، با خواندن معبودان پندارى شان، در صدد نجات خود برخواهند آمد و اين آيه، خبر از نافرجامى تلاش آنان داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 8

8- مشركان در قيامت ، پرستش و بندگى معبود هاى ساختگى را انكار كرده و با آنها به ستيز و دشمنى خواهند پرداخت .

سيكفرون بعبادتهم و يكونون

عليهم ضدًّا

در برداشت ياد شده، مرجع ضمير {يكفرون} و {يكونون} مشركان و مرجع ضمير {بعبادتهم} و {عليهم} الهه دانسته شده و كفر نيز به معناى انكار گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 19 - 3

3 _ مشركان در قيامت ، ناتوان از دفاع از خويش در برابر عذاب الهى و يافتن هرگونه يار و ناصرى براى خود

فما تستطيعون صرفًا و لانصرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 68 - 10

10 _ مشركان ، آدم كشان و زناكاران ، به روز رستاخيز با كيفر اعمالشان روبه رو خواهند شد .

والذين لايدعون مع اللّه إل_هًا . .. و لايزنون و من يفعل ذلك يلق أثامًا

{ذلك} اشاره است به سه گناهى كه در جمله هاى قبل ياد شده است و {اثام} به معناى جزا و كيفر گناه مى باشد (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 93 - 2

2 - آشكار گشتن پوچى عقايد شرك آلود ، براى مشركان در قيامت

و قيل لهم أين ما كنتم . .. هل ينصرونكم أو ينتصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 101 - 1

1 - حسرت مشركان ، بر نداشتن كمترين دوست دلسوز در قيامت

و لاصديق حميم

{حميم} به معناى نزديك است و {صديق حميم} (دوست نزديك) مى تواند كنايه از فرد مشفق، مهربان و دلسوز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 62 - 1،4

1 - صحنه

روبه رو شدن اهل شرك با مؤاخذه خداوند در روز رستاخيز ، صحنه اى شايان توجه و يادآورى

و يوم يناديهم فيقول أين شركاءى

{يوم} در {يوم يناديهم} مفعول براى فعل محذوف {اذكر} است; يعنى، {اذكر يوم يناديهم. ..}.

4 - پرسش تحقيرآميز خداوند از مشركان ، درباره معبود هاى آنان در قيامت

فيقول أين شركاءى

استفهام در {أين شركاءى} براى تهكّم و استهزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 64 - 3،7

3 - فراخواندن مشركان از سوى خداوند ، براى يارى خواستن از معبودهايشان در قيامت .

و قيل ادعوا شركاءكم

7 - روبه رو شدن مشركان با عذاب الهى در قيامت ، همراه با يأس كامل آنان از وجود يارى دهنده اى براى خود

قيل ادعوا شركاءكم . .. فلم يستجيبوا لهم و رأوا العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 65 - 1،4

1 - مواجه شدن اهل شرك با بازخواست خداوند در روز رستاخيز ، امرى قابل توجه و شايان يادآورى

و يوم يناديهم

{يوم} در {يوم يناديهم} مفعول براى {اذكر} محذوف است; يعنى، {و اذكر يوم يناديهم. ..}.

4 - پرسش خداوند از مشركان در قيامت ، درباره چگونگى پاسخ آنان به دعوت پيامبران

فيقول ماذا أجبتم المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 66 - 2

2 - تحير و درماندگى اهل شرك در روز رستاخيز

فعميت عليهم الأنباء يومئذ

برداشت ياد شده بدين جهت است كه ميان بسته شدن همه راه هاى خبر بر انسان و سرگردانى وى، تلازم وجود دارد. بنابراين جمله {عميت عليهم الأنباء} مى تواند كنايه

از حيرت و سردرگمى مشركان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 74 - 1

1 - صحنه روبه رو شدن اهل شرك با مؤاخذه خداوند در روز رستاخيز ، صحنه اى شايان توجه و يادآورى

و يوم يناديهم فيقول أين شركاءى

{يوم} در {يوم يناديهم} مفعول براى فعل محذوف {اذكر} است; يعنى، {اذكر يوم يناديهم. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 75 - 9

9 - برملا شدن حقانيت توحيد براى جوامع شرك پيشه در قيامت

فعلموا أنّ الحقّ للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 13 - 7

7 - مشركان ، در قيامت ، الوهيت معبودان خويش را انكار مى كنند .

و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا و كانوا بشركائهم ك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 7،9

7 - مشركان ، در قيامت خطا هاى خود را به يكديگر نسبت خواهند داد .

و لو ترى إذ الظ_لمون موقوفون عند ربّهم يرجع بعضهم إلى بعض القول

9 - مؤاخذه شدن مشركان در پيشگاه خداوند در قيامت

و قال الذين كفروا . .. و لو ترى إذ الظ_لمون موقوفون عند ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 11

11 - مشركان ، به خاطر انتخاب عقيده شرك آلود ، در قيامت پشيمان شده و آن را پنهان خواهند كرد .

و لو ترى إذ الظ_لمون موقوفون عند ربّهم . .. و أسرّوا الندامة لمّا رأوا العذاب

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 42 - 3

3 - در روز قيامت ، از ملائكه هيچ كارى براى عبادت كنندگان ادعايى شان ساخته نيست .

فاليوم لايملك بعضكم لبعض نفعًا و لا ضرًّا

به قرينه اين كه مخاطبان در آيات پيشين، ملائكه بودند و خداوند با آنان درباره عبادت مشركان گفتوگو مى كرد; مخاطب {كم} در {بعضكم} مى تواند ملائكه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 51 - 3

3 - فزع و گرفتارى مشركان در قيامت ، مسلّم و قطعى است .

و لو ترى إذ فزعوا فلافوت و أُخذوا

يادآورى وضعيت مشركان با فعل هاى ماضى {فزعوا} و {اُخذوا}، حكايت از قطعيّت ناراحتى و گرفتارى آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 52 - 6

6 - ايمان مشركان در قيامت ، سودى براى آنان ندارد .

و لو ترى إذ فزعوا . .. و قالوا ءامنّا به و أنّى لهم التناوش

{تناوش} (از ريشه {نوش}) به معناى تناول و رسيدن است; يعنى، آنان چگونه مى توانند به ايمان نايل آيند؟ و مراد از آن بى فايده بودن ايمان در غير زمان و فرصت لازم خودش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 14 - 4

4 - حضور معبود ها در قيامت و انكار و تبرّى آنان از شركورزى مشركان

و يوم القي_مة يكفرون بشرككم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 19 - 4

4 - مشركان و منكران معاد ، خود

را به طور ناگهانى در قيامت يافته و بر حال زار خود نظاره گر خواهندبود .

فإذا هم ينظرون

{إذا} براى مفاجات است كه حاكى از ناگهانى انجام شدن مفاد آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 1

1 - فرمان خداوند در قيامت ، مبنى بر راندن مشركان ستم پيشه و هم فكران و معبود هاى آنان به راه دوزخ

احشروا الذين . .. يعبدون . من دون اللّه فاهدوهم إلى صرط الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 24 - 1

1 - فرمان خداوند به توقف مشركان بر سر راه دوزخ به منظور بازخواست از آنان

وقفوهم إنّهم مسئولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 26 - 1،2

1 - تسليم و انقياد كامل مشركان به پيشگاه عدل الهى در عرصه قيامت

بل هم اليوم مستسلمون

آمدن {مستسلمون} از باب استفعال، بيانگر مبالغه در تسليم است.

2 - مشركان در عرصه قيامت ، يكديگر را تسليم كيفر الهى كرده و به خذلان هم خواهند پرداخت . *

بل هم اليوم مستسلمون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {مستسلمون} _ به قرينه {لاتناصرون} _ به معناى تسليم كنندگان باشد. گفتنى است كلمه {بل} _ كه براى اضراب انتقالى است _ مؤيد همين برداشت است. بر اين اساس پيام آيه چنين مى شود: مشركان نه تنها به يارى هم نمى شتابند; بلكه با تسليم كردن يكديگر، به خذلان هم خواهند پرداخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 27

- 1

1 - مشركانِ فريب خورده ، در عرصه قيامت رو در روى پيشوايان فريب كارِ خود قرار خواهند گرفت .

و أقبل بعضهم على بعض يتساءلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 28 - 2

2 - مشركان فريب خورده ، پيشوايان خود را مسؤول گمراهى خويش در قيامت معرفى خواهند كرد .

قالوا إنّكم كنتم تأتوننا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 6

6 - مشركان فريب خورده و پيشوايان شان در قيامت ، يكديگر را به دست داشتن در گمراهى و انحراف از مسير حق ، متهم خواهند كرد .

و أقبل بعضهم على بعض يتساءلون . قالوا إنّكم كنتم تأتوننا ... قالوا ... و ما كان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 5

5 - اعتراف پيشوايان شرك به ربوبيت الهى در حضور مشركان در عرصه قيامت

فحقّ علينا قول ربّنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 15 - 3

3 - مشركان و كافران در عرصه قيامت ، سرمايه عمر خود را تباه شده مى بينند و خويش را از حمايت خانواده شان ، محروم مى يابند .

قل إنّ الخ_سرين الذين خسروا أنفسهم و أهليهم يوم القي_مة

مقصود از {أنفس} سرمايه هاى عمر و مراد از {أهل} خانواده مى باشد. بر اين اساس خسارت نفس، به معناى تباه ساختن و بهره كافى نگرفتن از سرمايه عمر است. خسارت اهل نيز به معناى از كف دادن حمايت خانواده و بهره نجستن از آنان مى

باشد. گفتنى است برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مخاطبان آيه شريفه كافران و مشركان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 47 - 7

7 - عذاب مشركان و ستمگران در قيامت ، بسيار بزرگ و فراتر از تصورشان است .

و بدا لهم من اللّه ما لم يكونوا يحتسبون

{إحتساب} (مصدر {يحتسبون}) مبالغه در حساب و به معناى {ظن} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 52 - 3

3 - عذرخواهى كافران و مشركان ستيزه جو در قيامت ، پذيرفته نشده و سودى به حال آنان نخواهد داشت .

يوم لاينفع الظ_لمين معذرتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 11،12

11 - قيامت ، صحنه محاكمه مشركان به خاطر عقايد شرك آميز آنان

و يوم يناديهم أين شركاءى

12 - مشركان در قيامت مورد سخره و تحقير الهى قرار مى گيرند .

و يوم يناديهم أين شركاءى

لحن آيه و نحوه خطاب در آن ({أين شركائى} و {يناديهم}) مى تواند مفيد برداشت بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 28 - 1

1_ مخاصمه شيطان و مشركان با يكديگر ، در محكمه عدل الهى

قال قرينه ربّنا ما أطغيته . .. قال لاتختصموا لدىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 42 - 3

3 - كافران و مشركان در عرصه قيامت به سجده فرا خوانده مى شوند ; ولى آنان از اين كار ناتوان اند .

و يدعون إلى

السجود فلايستطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 43 - 1،2

1 - ظهور و بروز ذلّت و ترس ، در ديدگان كافران و مشركان در عرصه قيامت

خ_شعة أبص_رهم

2 - ذلّت و خوارى ، تمامى وجود كافران و مشركان را در قيامت فرا مى گيرد .

ترهقهم ذلّة

مشركان در ماههاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 5

5 _ اعطاى آزادى سير و سياحت به مشركان پيمان شكن ، در چهار ماه حرام از سال ( ذيقعده ، ذيحجه ، محرم و رجب )

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

توصيف {أربعة أشهر} به {الاشهر الحرم} (در آيه 5) مى تواند قرينه باشد بر اين كه: مراد از {أربعة أشهر} همان چهار ماه حرام معروف (ذيقعده، ذيحجه، محرم و رجب) است ; يعنى با الغاى اعتبار پيمان صلح و برداشته شدن امان از مشركان، آنان تنها در ماههاى حرام، آزادى رفت و آمد و سير و سياحت خواهند داشت.

مشركان دوران اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 3

3- مشركان ، در عصر اصحاب كهف ، در صورت بازگشت كامل يكتاپرستان به شرك ، از كيفر آنان چشم پوشى مى كردند .

يرجموكم أو يعيدوكم فى ملّتهم

در اصل، بايد براى فعل {يعيدوكم} حرف {إلى} به كار رود; جاى گزينى حرف {فى} گوياى اين است كه چنان چه اصحاب كهف، به طور كامل، در شرك مستقر شوند و هيچ گفته و كردارى خلاف آن نداشته باشند، مشركان، از سنگ سار آنان صرف

نظر خواهند كرد.

مشركان دوران جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 136 - 1،2،9،10

1 _ قرار دادن سهمى از زراعت و چهارپايان براى خدا و سهمى از آن براى شريكان موهوم او (مانند بت، جن و . ..) از سنتهاى مشركان در عصر جاهليت

و جعلو الله مما ذراً . .. فقالوا هذا لله

به قرينه آيه 100 همين سوره (و جعلوالله شركاء الجن)، از جمله عقايد موهوم مشركان، شريك بودن جنيان با خداوند بوده است.

2 _ سنت جاهلى مشركان در قرار دادن سهمى از زراعت و چهارپايان براى خدا و سهمى براى شريكان خيالى او، بى اساس و بر پايه گمان بوده است.

و جعلو الله مما ذراً . .. هذا لله بزعمهم

{زعم} به گمان و سخن بى اساس اطلاق مى شود. (مصباح اللغة).

9 _ مصرف سهم خداوند براى بتها و ديگر شريكان خيالى و مصرف نكردن سهم بتها براى خداوند، از داوريهاى ناپسند مشركان عصر جاهلى بوده است.

فما كان لشركائهم . .. ساء ما يحكمون

مراد از فعلهاى {يصل} و {لايصل}، آن گونه كه مفسران گفته اند، در مقام خبر از انشاى مشركان است. يعنى مشركان آنچه را سهم خداوند تلقى مى نمودند، مصرفش را براى بتها (مانند مخارج بتكده و ...) مجاز مى دانستند، ولى عكس آن را روا نمى شمردند.

10 _ داورى زشت و غلط مشركان جاهلى در مقايسه خدا با بتها و ترجيج بتها بر او

فما كان لشركائهم . .. ساء ما يحكمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 1،2،7،9

1 _ فرزند كشى و قربانى

براى شريكان پندارى خداوند، از سنتهاى زشت مشركان عصر جاهليت بوده است.

ساء ما يحكمون. و كذلك زين لكثير من المشركين قتل أولدهم

در آيه شريفه تزيين كشتن فرزندان به {شركاء} نسبت داده نشده، لذا محتمل است مراد قربانى كردن فرزندان براى بتها باشد، گر چه اعراب جاهلى به انگيزه هاى ديگرى نيز، مانند فقر، عار از دختر داشتن و . .. فرزندان خود را مى كشتند.

2 _ كشتن فرزند در نظر بسيارى از مشركان عصر جاهليت كارى زيبا و شايسته بوده است.

و كذلك زين لكثير من المشركين قتل أولدهم

7 _ فرزندكشى در نظر گروهى از مشركان عصر جاهليت، على رغم نظر بسيارى ديگر، كارى شايسته تلقى نمى شده است.

كذلك زين لكثير من المشركين قتل أولدهم

9 _ تعيين سهمى در اموال براى خداوند و سهمى براى شريكان موهوم او و تجويز مصرف سهم خداوند براى شريكان، كارهايى زيبا و شايسته از ديدگاه مشركان عصر جاهليت

و جعلوالله مما ذراً من الحرث . .. كذلك زين لكثير من المشركين

اسم اشاره {كذلك} به آيه قبل اشارت دارد و مفاد {كاف} تشبيه در آن، بيان شباهت تزيين در اين كار (قتل فرزند) با تزيين در آيه قبل (تعيين سهام و . ..) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 3،4،5

3 _ مشركان عصر جاهلى خوردن از حيوان و يا كشت وقف شده براى خدا و شريكان موهوم او را براى هر كس كه مى خواستند مجاز مى شمردند.

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء

4 _ مشركان عصر جاهليت سوار شدن بر برخى از چهارپايان را حرام مى

دانستند.

و أنعم حرمت ظهورها

5 _ تعمد مشركان عصر جاهلى به نبردن نام خدا بر بعضى از چهارپايان به هنگام ذبح

و أنعم لايذكرون اسم الله عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 1،2،3،4،5،10

1 _ مشركان عصر جاهلى خوردن جنين دامهاى وقف شده براى خدا و يا بتها را در صورت زنده بر آمدن بر مردان مجاز و بر زنان حرام مى شمردند.

و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة لذكورنا و محرم على أزوجنا

مراد از {ازواج} به قرينه تقابل آن با {ذكور} مطلق {زن} است نه خصوص همسران

2 _ خوردن از دامهايى كه به گمان مشركان عصر جاهلى سهم خدا و يا سهم ديگر معبود بود، از نظر آنان غير مجاز شمرده مى شد.

و قالوا هذه الأنعم و حرث حجر لايطعمها . .. و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة

{هذه الأنعام} اشاره به چهارپايان خاصى است كه در آيات پيشين مورد بحث قرار گرفته بود. از اين آيه نيز كه در مورد جواز خوردن جنين آن حيوانات است، تحريم اصل آن از ديدگاه مشركان استفاده مى شود.

3 _ مشركان عصر جاهلى استفاده از جنين مرده حيوانات وقف شده براى خدا و يا بتها را براى زنان و مردان مجاز مى شمردند.

و محرم على أزوجنا و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

4 _ خوردن جنين مرده دام در برخى موارد از نظر مشركان عصر جاهلى جايز بود.

و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

5 _ مشركان عصر جاهلى زن را موجودى پست و مرد را داراى برترى و شرافت بر آنها مى دانستند. *

خالصة لذكورنا و محرم

على أزوجنا و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

حليت جنين زنده براى مردان و حليت جنين مرده براى زنان از ديدگاه مشركان عصر جاهليت، حكايت از نگرش آنان به زن دارد. زيرا تنها در صورت مرده به دنيا آمدن جنين خوردن آن را براى زنان مجاز مى شمردند.

10 _ قوانين و مقررات ساختگى مشركان عصر جاهلى بى پايه و به دور از حكمت و جاهلانه بوده است.

و قالوا ما فى بطون . .. سيجزيهم وصفهم إنه حكيم عليم

جمله {إنه حكيم عليم} به منزله تعريض به كسانى است كه بدون علم و حكمت به جعل احكام بر اساس تصورات خويش مى پردازند، چنانكه مشركان عصر جاهليت اين چنين بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 1

1 _ كشتن فرزندان (به عنوان قربانى) و تحريم روزيهاى خداوند از سنتهاى مشركان عصر جاهليت

قد خسر الذين قتلوا أولدهم سفها بغير علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 142 - 9

9 _ مشركان عصر جاهليت در اسارت گامها و راههاى شيطان بودند.

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر . .. كلوا مما رزقكم الله و لا تتبعوا خطوت الشيطن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 143 - 7

7 _ مشركان عصر جاهلى فاقد هر گونه دليل علم آور بر تحريمهاى بى جاى خود بودند.

قل ءالذكرين حرم . .. نبئونى بعلم إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 3

3 _ مشركان عصر جاهلى

بدون دليل به حرمت استفاده از برخى چهارپايان معتقد بودند.

قل ءالذكرين حرم أم الأنثيين أما اشتملت عليه أرحام الأنثيين

در آيه 136 و 137 به برخى از افترائات مشركان اشاره شده و آيه با {فذرهم و ما يفترون} پايان يافته و آيات بعد در مقام توبيخ و شمارش موارد افترا در اعتقادات مشركان است كه از آن جمله تحريم بى جاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 146 - 8

8 _ آنچه را مشركان عصر جاهلى حرام مى شمردند، حتى در اديان پيشين حرام نشده بود.

و على الذين هادوا حرمنا

چون پس از يادآور شدن تحريمهاى بى جاى مشركان عصر جاهلى به تاريخ تحريم برخى طيبات بر يهوديان اشاره شده است، مى توان به اين نكته پى برد كه فلسفه يادآورى اين جنبه تاريخى اثبات عدم مشابهت ميان آن چيزى است كه مشركان بر خود تحريم كرده بودند و آنچه در اديان الهى تحريم شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 58 - 1،5،6

1- چهره مشركان دوران جاهلى ، به هنگام دريافت خبر دختردار شدن ، از شدت غضب و ناراحتى ، دگرگون مى شد .

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه مسودًّا

5- مشركان ، با دريافت خبر دختردار شدن ، آكنده از اندوه مى شدند و از شدت شرمندگى آن را بروز نمى دادند .

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى . .. و هو كظيم

{كظم} در لغت، راه خروج نَفَس است و در حبس نفس و سكوت استعمال مى شود و در آيه، مراد از {كظيم} كسى است كه آكنده

از اندوه است.

6- مشركان ، على رغم نفرت از دختردار شدن ، آن را به خداوند نسبت مى دادند .

و يجعلون لله البن_ت . .. و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه مسودًّا و هو كظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 57 - 6،9

6- انتساب دخترانى به خداوند از سوى مشركان ، افترا و دروغى ساختگى است .

و يجعلون لله البن_ت سبح_نه

9- اظهار نظر مشركان درباره دختر داشتن خداوند و فرزند دلخواه ( پسر ) داشتن خود ، مبتنى بر خواهش نفسانى بوده است .

و يجعلون لله البن_ت . .. و لهم ما يشتهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 59 - 2

2- خبر دختردار شدن براى مشركان ، خبرى ناگوار و بد بود .

يتورى من القوم من سوء ما بشّر به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 1،6،7

1- مشركان دوران جاهليت ، چيزهايى را به خداوند نسبت مى دادند كه براى خود ، خوش نداشتند .

و يجعلون لله ما يكرهون

مراد از {يجعلون} (قرار مى دهند) به قرينه آيات قبل (و يجعلون لله البنات) اسناد دادن و متصف كردن است.

6- مشركان على رغم استناد امر ناخوشايند به خداوند ، مدعى عاقبتى نيكو براى خود بودند .

و يجعلون لله ما يكرهون و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

7- ادعاى خوش عاقبتى مشركان براى خويش ، ادعايى دروغ و دور از واقعيت

و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

{أن لهم الحسنى} بدل براى {الكذب} است.

مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 170 - 9

9 - اصرار مردم عصر بعثت بر شركورزى و تحريم برخى از حلال ها ، برخاسته از تقليد آنان از نياكانشان بود .

كلوا مما فى الأرض . .. و إذا قيل لهم اتبعوا ... قالوا بل نتبع ما ألفينا عليه ءاب

از مصاديق مورد نظر براى {ما ألفينا عليه آباءنا} - به قرينه آيه 165 و 168 - شركورزى و حرام دانستن برخى از نعمتهاى الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 8

8 - فتنه انگيزى مشركان مكه عليه مسلمانان صدر اسلام

أخرجوكم و الفتنة أشد من القتل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 25

25 _ عداوت و دشمنى مشركان با مسلمانان در صدر اسلام

و لايجرمنكم شنئان قوم

بنابر اينكه {شنئان} (بغض و عداوت)، اضافه به فاعل {قوم} شده باشد، نه به مفعول. به قرينه (ان صدوكم) كه بيان دشمنى آن قوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 24

24 _ مشركان ، يهود و نصاراى عصر بعثت ، همواره در خطر گرفتارى به عذاب الهى بودند .

او امر من عنده فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم ندمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 6

6 _ مشركان صدر اسلام دليل روشن حقانيت پيامبر(ص) (قرآن) را تكذيب مى كردند.

قل إنى على بينة من ربى و كذبتم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 7،8

7 _ دستور آزادى مشركان ( آنانى كه به خاطر تخلف از فرمان منع سير و سياحت در غير ماه هاى حرام اسير مى شدند ) در صورت پذيرش توحيد و گرايش آنان به اسلام

و خذوهم . .. فإن تابوا و أقاموا الصلوة ... فخلّوا سبيلهم

8 _ فرمان رفع حصر از مشركان محاصره شده ( آنان كه به علت نقض فرمان منع رفت و آمد در غير ماه هاى حرام محاصره مى شدند ) در صورت قبول اسلام و ترك شرك

و احصروهم . .. فإن تابوا ... فخلّوا سبيلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 7

7 _ عموم مشركانى كه در كنار مسجدالحرام با مسلمانان پيمان عدم تعرض بسته بودند ، بر پيمان خويش پايبند نماندند .

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 1

1 _ شرك پيشگان صدر اسلام ، درباره هيچ مؤمنى به رعايت حق خويشاوندى ، ملتزم نبودند .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً

{رقبة} و {رُقبان} (مصدر يرقبون) به معناى حفظ و نگهدارى و {إلّ} به معناى قرابت و خويشاوندى است. قابل ذكر است كه لفظ {مؤمن} و {إلّ} هر دو نكره در سياق نفى و مفيد عمومند; يعنى، مشركان درباره هيچ مؤمنى حرمت قرابت و خويشاوندى را نگه نمى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 3

3 _ شرك پيشگان صدر اسلام ، مردمانى سست عهد و پيمان شكن بودند .

و إن

نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم . .. إنهم لا أيمن لهم

مشركان صدر اسلام و انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 37 - 9

9 - آشنايى مشركان صدر اسلام با رسولان پيشين و دعوت آنان به توحيد و يكتاپرستى *

و إذا قيل لهم لا إل_ه إلاّ اللّه يستكبرون . .. و صدّق المرسلين

خداوند، براى درستى رسالت پيامبراسلام(ص)، به تصديق كردن پيامبران گذشته از سوى آن حضرت استدلال فرمود. اين مطلب بيانگر آشنايى مردم صدر اسلام به رسالت پيامبران پيشين است.

مشركان صدر اسلام و توحيد عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 37 - 9

9 - آشنايى مشركان صدر اسلام با رسولان پيشين و دعوت آنان به توحيد و يكتاپرستى *

و إذا قيل لهم لا إل_ه إلاّ اللّه يستكبرون . .. و صدّق المرسلين

خداوند، براى درستى رسالت پيامبراسلام(ص)، به تصديق كردن پيامبران گذشته از سوى آن حضرت استدلال فرمود. اين مطلب بيانگر آشنايى مردم صدر اسلام به رسالت پيامبران پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 45 - 2

2 - نفوذ آيين شرك در قلب و جان مشركان صدراسلام و حساسيت شديد آنان نسبت به آيين يكتاپرستى

و إذا ذكر اللّه وحده اشمأزّت قلوب الذين لايؤمنون بالأخرة

از تنفر و انزجار قلبى مشركان به صرف ياد كردن نام خداوند، برداشت بالا به دست مى آيد.

مشركان صدر اسلام و ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 3 - 2

2 _ شرك پيشگان

عصر بعثت ، منكر ربوبيت خدا بودند .

قال الكفرون إن هذا لسحر مبين. إن ربكم اللّه

به كارگيرى حرف تأكيد (إن) و اسميه بودن جمله {إن ربكم اللّه} بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 31 - 4،12

4 _ شرك پيشگان عصر بعثت با وجود اعتقادشان به رازقيت و روزى بخشى خدا ، ربوبيت بى شريك او را باور نداشتند .

قل من يرزقكم من السماء و الأرض . .. فسيقولون اللّه

ضمير فاعلى در {سيقولون} به مشركان بر مى گردد.

12 _ مشركان عرب جاهلى با وجود اعتقادشان به اينكه تدبير امور جهان در دست خداست ، منكر ربوبيت و پروردگارى بى همتاى او بودند .

و من يدبر الأمر فسيقولون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 4

4_ امتناع مشركان عصر بعثت از اقرار به ربوبيت خدا بر تمام هستى على رغم مشاهده نقش او در جهان آفرينش

قل من رب السموت و الأرض قل الله

از اينكه خداوند خود به پرسشى كه از مشركان كرده (من رب السموت) پاسخ مى دهد (قل الله) معلوم مى شود آنان از اعتراف و اقرار به ربوبيّت خداوند خوددارى مى كردند.

مشركان صدر اسلام و عزت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 81 - 2

2- مشركان عصر بعثت ، عزت و اعتبار خود را در پرستش معبودان ساختگى خود مى دانستند .

ليكونوا لهم عزًّا

مشركان صدر اسلام و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 105

- 4

4 _ مشركان و كافران عصر بعثت، به والايى آيات قرآنى و محتواى بلند آن اعتراف داشتند.

و ليقولوا درست

زيرا اگر آيات در نظر مشركان كم اهميت بود، براى رد آيات به كم اهميتى آن اشاره مى كردند و نه به فراگيرى آن از ديگران.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 6

6 _ انكار رسالت حضرت محمد ( ص ) و آسمانى بودن قرآن ، از ناحيه شرك پيشگان عصر بعثت

قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 10

10 _ سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر انكار الهى بودن قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، على رغم آشنايى كامل آنان با شخصيت پيش از بعثت آن حضرت

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم . .. فقد لبثت فيكم عمراً من قبله أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 17 - 7

7 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، قرآن را ساخته ذهن پيامبر ( ص ) دانسته و آن حضرت را فردى مفترى ( كسى كه بر خدا دروغ مى بندد ) مى خواندند .

قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا أو بدّله . .. قل ... فمن أظلم ممن ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 1

1 _ واكنش مشركان صدر اسلام نسبت به قرآن كريم ، واكنشى تحقيرآميز بود .

و يقولون لو

لا أنزل عليه ءاية من ربه

كلمه {آية}، به قرينه مقام، به معناى معجزه است ; يعنى، مشركان مى گويند: چرا بر محمد(ص) از سوى خدايش معجزه نازل نشده. مفهوم اين سخن آن است كه: ما قرآن را به عنوان آيت و نشانه اى الهى براى صدق ادعاى پيامبر(ص) قبول نداريم و اين در واقع تحقير شأن قرآن و استخفاف به امر كتاب خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 37 - 7

7 _ شباهت و همگونى قرآن با كتاب هاى آسمانى پيشين ( تورات ، انجيل و . . . ) دستاويز مشركان صدر اسلام براى زدن برچسب { ساختگى بودن } به آن

و ما كان هذا القرءان أن يفترى من دون اللّه و لكن تصديق الذى بين يديه و تفصيل الك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 1

1 _ { ساختگى بودن } از برچسب هاى شرك پيشگان عصر بعثت به قرآن و در راستاى مبارزه آنان با پيامبر اكرم ( ص ) بود .

و ما كان هذا القرءان أن يفترى . .. أم يقولون افتريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 13 - 1

1_ مشركان عصر بعثت ، قرآن را دروغهايى ساخته و پرداخته دست پيامبر ( ص ) قلمداد مى كردند .

أم يقولون افتري_ه

{إفتراه} به معناى دروغ بافتن است. ضمير فاعلى در {إفتراه} به پيامبر(ص) برمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 15 - 8

8_ مشركان عصر

بعثت به خاطر دنيا طلبى و تجمل گرايى ، قرآن را نپذيرفته و آن را ساخته دست پيامبر ( ص ) قلمداد مى كردند .

أم يقولون افتري_ه . .. من كان يريد الحي_وة الدنيا و زينتها

بيان پيامدهاى دنياخواهى و تجمل گرايى، پس از دعوت به توحيد و اقامه برهانى روشن براى آن، اشاره به ريشه هاى اصرار مشركان به كفرورزى دارد; يعنى، اينكه مشركان با وجود دليلى روشن بر حقانيت قرآن، حقايق مطرح شده در آن را نمى پذيرند به دليل دنياخواهى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 1

1_ مشركان عصر بعثت ، قرآن را ساخته و پرداخته پيامبر ( ص ) مى پنداشتند .

أم يقولون افتري_ه

در اينكه مقصود از ضمير در {يقولون} چه كسانى هستند، دو نظر ابراز شده است: برخى برآنند كه مقصود، مشركان عصر پيامبر(ص) هستند و گروهى ديگر از مفسران، مراد از آن را كفرپيشگان قوم نوح مى دانند. برداشت فوق براساس نظر اول است. گفتنى است كه براين اساس، مخاطب كلمه {قل} پيامبر(ص) و ضمير مفعولى در {إفتراه} به قرآن و يا خصوص داستان نوح(ع) باز مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 55 - 1

1 - شك و تردد مشركان صدراسلام نسبت به قرآن والهى بودن آن ، عميق و غير قابل زوال بود .

و لايزال الذين كفروا فى مرية منه حتّى تأتيهم الساعة

متعلق {كفروا} حذف شده و تقدير آن به قرينه {أنّه الحقّ من ربّك} (در آيه پيش)، {كفروا بالقرآن} مى باشد. {مرية} اسم مصدر از فعل

{امترى يمترى} و به معناى شك و ترديد است. {ال} در {الساعة} براى عهد ذهنى و {ساعة} به معناى لحظه و هنگام است. بنابراين {الساعة}; يعنى، آن هنگام كه اشاره دارد به زمان برپايى قيامت و حضور مردم در عرصه محشر. {بغت و بغتة} يعنى ناگهان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 6

6 - سرسختى و لجاجت مشركان عصر بعثت ، در برابر قرآن و دعوت پيامبر ( ص )

و قالوا قلوبنا فى أكنّة ممّا تدعونا إليه و . .. فاعمل إنّنا ع_ملون

مشركان صدر اسلام و قربانى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 4

4 - مراسم قربانى مسلمانان ، مورد اعتراض ستيزه جويانه مشركان صدراسلام

لكلّ أُمّة جعلنا منسكًا هم ناسكوه فلاين_زعنّك فى الأمر

{نزاع} (مصدر {ينازعون}) به معناى مخاصمه و ستيزه جويى است. ضمير فاعل در {لاينازعنّك} به مشركان بازمى گردد و {ال} در {فى الأمر}، عوض از مضاف اليه و به تقدير {فى أمر المنسك} مى باشد; يعنى، مشركان در مسأله قربانى، نبايد با تو به ستيزه جويى برخيزند.

مشركان صدر اسلام و قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 4

4 _ مشركان عصر بعثت ، منكر روز بازپسين بودند .

قال الذين لا يرجون لقاءنا

مشركان صدر اسلام و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 6

6 _ انكار رسالت حضرت محمد ( ص ) و آسمانى بودن قرآن ، از ناحيه شرك

پيشگان عصر بعثت

قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 10

10 _ سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر انكار الهى بودن قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، على رغم آشنايى كامل آنان با شخصيت پيش از بعثت آن حضرت

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم . .. فقد لبثت فيكم عمراً من قبله أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 17 - 7

7 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، قرآن را ساخته ذهن پيامبر ( ص ) دانسته و آن حضرت را فردى مفترى ( كسى كه بر خدا دروغ مى بندد ) مى خواندند .

قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا أو بدّله . .. قل ... فمن أظلم ممن ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 1

1 _ { ساختگى بودن } از برچسب هاى شرك پيشگان عصر بعثت به قرآن و در راستاى مبارزه آنان با پيامبر اكرم ( ص ) بود .

و ما كان هذا القرءان أن يفترى . .. أم يقولون افتريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 4

4 _ مشركان ، در برخورد با سخنان پيامبر ( ص ) داراى موضعى لجوجانه بودند .

أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 43 -

1،4

1 _ برخى از مشركان با اينكه از نزديك ، ناظر اعمال و رفتار پيامبر اكرم ( ص ) بودند ، از تبعيت او سر باز زده ، تكذيبش مى كردند .

و منهم من ينظر إليك . .. و لو كانوا لا يبصرون

4 _ مشركان با پيامبر اكرم ( ص ) برخوردى لجوجانه داشتند .

أفأنت تهدى العمى و لو كانوا لا يبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 1

1_ مشركان عصر بعثت ، به منظور مخفى ماندن سخنانشان از خداوند ، سر به گريبان فرو مى بردند و با نجوا ، توطئه هاى طرح شده عليه پيامبر را مبادله مى كردند .

ألا إنّهم يثنون صدورهم ليستخفوا منه

از معانى {ثَنْى} (مصدر يثنون) تاكردن و خم نمودن است. {إستخفاء} به معناى مخفى ساختن خويش است و ضمير در {منه} به {الله} باز مى گردد. چون غرض مشركان از خم كردن سينه ها (سر در گريبان كردن) پنهان ساختن خويش از خدا بوده است، معلوم مى شود در آن حال عليه پيامبر سخن مى گفتند و توطئه هاى خويش را مبادله مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 15 - 8

8_ مشركان عصر بعثت به خاطر دنيا طلبى و تجمل گرايى ، قرآن را نپذيرفته و آن را ساخته دست پيامبر ( ص ) قلمداد مى كردند .

أم يقولون افتري_ه . .. من كان يريد الحي_وة الدنيا و زينتها

بيان پيامدهاى دنياخواهى و تجمل گرايى، پس از دعوت به توحيد و اقامه برهانى روشن براى آن، اشاره به ريشه هاى

اصرار مشركان به كفرورزى دارد; يعنى، اينكه مشركان با وجود دليلى روشن بر حقانيت قرآن، حقايق مطرح شده در آن را نمى پذيرند به دليل دنياخواهى آنان است.

مشركان صدر اسلام و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 10

10 _ مشركان صدر اسلام با تبليغات خود در صدد بازگرداندن مسلمانان به آيين شرك و بت پرستى بودند.

قل أندعوا من دون الله . .. و نرد على أعقابنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 11

11 _ مشركان صدر اسلام ، آغازگر جنگ با مسلمانان بودند .

أولئك هم المعتدون

قصر در جمله {أولئك هم المعتدون} _ كه ضمير فصل {هم} مفيد آن مى باشد _ قصر قلب است ; يعنى، اين مشركانند كه به حقوق مسلمانان تعدى نموده و جنگ را با آنان آغاز كردند نه مسلمانان. قابل ذكر است كه در {آيه 13} به اين معنا تصريح شده است.

مشركان صدر اسلام و معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 1

1- انكار معاد و رستاخيز ، از ناحيه شرك پيشگان عصر بعثت

ي_أيّها الناس إن كنتم فى ريب من البعث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 83 - 4

4 - اطلاع مشركان عصر بعثت ، از طرح مسأله معاد به وسيله رسولان الهى و در طول تاريخ

لقد وعدنا نحن و ءاباؤنا ه_ذا من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 84

- 4

4 - درك ماهيت تعلق و نياز زمين و موجودات روى آن به خداوند ، تنها در توان اهل دانش و خرد است .

قل لمن الأرض و من فيها إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 81 - 7

7 - مسأله معاد و رستاخيز مردگان در قيامت ، موضوعى نو و بى سابقه در فرهنگ مشركان صدراسلام

أفبه_ذا الحديث أنتم مدهنون

در صورتى كه مراد از {ه_ذا الحديث} مسأله معاد باشد، جديد خوانده شدن خبر قيامت، بيانگر مطلب ياد شده است.

مشركان صدر اسلام و معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 3،4،7

3 _ جلب سود و دفع زيان ، انگيزه شرك پيشگان عصر بعثت در پرستش خدايان پندارى خود

و يعبدون من دون اللّه ما لا يضرهم و لا ينفعهم

4 _ شرك پيشگان عصر بعثت براى معبودان پندارى خود ، تنديسهايى مى ساختند و در برابر آنها ، به پرستش مى پرداختند .

و يعبدون من دون اللّه ما لا يضرهم و لا ينفعهم

به كارگيرى لفظ {ما} _ كه بيشتر در مورد چيزهاى فاقد عقل و انديشه كاربرد دارد _ بيانگر برداشت فوق مى باشد.

7 _ مشركان عصر بعثت ، معبودان پندارى خود را واسطه هايى براى شفاعت و پا در ميانى ، ميان انسان ها و خدا مى انگاشتند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و يقولون هؤلاء شفعؤنا عند اللّه

مشركان صدر اسلام و معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 8

8 _

پيامبر اكرم ( ص ) در پى بهانه جويى هاى مشركان و پرسش هاى مكرر آنان از علت عدم نزول معجزه ، در انتظار پاسخ و رهنمودى از سوى خداوند بود .

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه . .. إنى معكم من المنتظرين

مشركان صدر اسلام و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 2

2 _ مشركان صدر اسلام در رابطه با هيچ مؤمنى به عهد و پيمانى پايبند نبودند .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً و لاذمة

{ذمة} به معناى عهد و پيمان است. قابل ذكر است كه كلمه {مؤمن} و {ذمة} هر دو نكره در سياق نفى بوده و مفيد عموم مى باشند.

مشركان ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 151 - 22

22 _ مشركان ، ستم پيشگانى شوم فرجام

بما اشركوا باللّه . .. و بئس مثوى الظّالمين

مشركان قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 152 - 4،15

4 _ ضربات مرگبار مسلمانان پيكارگر در آغاز جنگ احد بر پيكره مشركان قريش ، به اذن و اراده الهى

و لقد صدقكم اللّه وعده اذ تحسّونهم باذنه

15 _ دستيابى مسلمانان پيكارگر احد بر غنائم جنگى ، به دنبال شكست ابتدايى مشركان قريش

من معد ما اريكم ما تحبّون

اگر چه مراد از {ما تحبّون} پيروزى بر دشمن است، و لكن در آيه شريفه مى تواند لازمه آن، يعنى غنيمت نيز مراد باشد; به دليل {منكم من يريد الدّنيا}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 -

آل عمران - 3 - 153 - 1

1 _ فرار پيكارگران احد از رويارويى با مشركان قريش ، بى آنكه به فكر كسى باشند .

اذ تصعدون و لا تلون على احد

كلمه {تصعدون} از {اصعاد}، به معناى دور شدن تا حد پنهان شدن از نظرهاست، و {لا تلون} از ماده {لىّ}، به معناى التفات و ميل كردن است. يعنى از معركه دور شديد و به كسى توجّه نمى كرديد و تنها به فكر فرار از صحنه بوديد.

مشركان قريش در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 8

8 _ ملائكه مأمور در هم كوبيدن سر هاى كافران بدر و از كار انداختن پنجه هاى آنان بودند .

فاضربوا فوق الأعناق و اضربوا منهم كل بنان

{ال} در {الأعناق} جانشين مضاف إليه (الكافرين) است و مراد از {فوق الأعناق} سرهاى كافران است. بنابراين جمله {فاضربوا ... } يعنى سرهاى كافران را مورد ضربات خويش قرار دهيد. قابل ذكر است كه مخاطب در اين جمله، همان گونه كه سياق آيه بر آن دلالت دارد، فرشتگان هستند.

مشركان كوردل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 14

14_ هرگز موحدان بصير با مشركان كوردل برابر نيستند .

قل هل يستوى الأعمى والبصير

مشركان لجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 15

15 _ ناآگاهى اغلب مشركان لجوج به تعيين كننده بودن مشيت الهى جهت متمايل ساختن آنان به ايمان

ما كانوا ليؤمنوا إلا أن يشاء الله و لكن أكثرهم يجهلون

متعلق {يجهلون} مى تواند {مشية الله}

باشد، يعنى اكثر مشركان به نقش مشيت الهى ناآگاه بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 101 - 8

8- وجود برخى از افراد آگاه و مغرض ، در ميان مشركان و تكذيب كنندگان پيامبر ( ص )

بل أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 39 - 6

6- وجود عناصرى آگاه اما لجوج و حق ناپذير ، در ميان مشركان و منكران معاد

إنّ ه_ؤلاء ليقولون . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

بنابراين كه ضمير {هم} به مشركان مكه بازگردد; از مفهوم {أكثرهم} استفاده مى شود كه اقليتى آگاه در ميان مشركان حضور داشتند كه به رغم درك حقانيت معاد، به انكار آن مى پرداختند.

مشركان محارب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 128 - 9

9 _ باز بودن راه توبه ، حتّى براى مشركان محارب

او يتوب عليهم

مشركان مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 51 - 1

1 - تاريخ گذشته مصر ( قبل از فرعون معاصر موسى ) شاهد زندگى اقوامى بود كه گرفتار شرك ربوبى بوده و معتقد به ربوبيت خالق هستى نبودند .

من ربّكما . .. ربّنا الذى ... فما بال القرون الأُولى

{قرن}; يعنى، اهل يك زمان و {بال} به معناى {حال} است (قاموس); {أولى} نيز مؤنث {أوّل} است و مقصود از {قرون أولى}، مصريان قبل از فرعون است.

مشركان معاهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 9،10

9 _ توصيه

مسلمانان صدر اسلام به ادامه پايبندى بر پيمان عدم تعرض خود با مشركان وفادار ، تا پايان يافتن مدت پيمان

إلا الذين عهدتم . .. فأتموا إليهم عهدهم إلى مدتهم

10 _ محترم شمرده شدن پيمان عدم تعرض مسلمانان صدر اسلام با دسته اى از مشركان ، به خاطر پايبند ماندنشان بر آن و نقض نشدن پيمان از سوى آنان

إلا الذين عهدتم . .. فأتموا إليهم عهدهم إلى مدتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 9

9 _ مسلمانان صدر اسلام ، موظف بودند در صورت مشاهده طعن و توهين به دين الهى از سوى معاهدان مشرك ، با ايشان به پيكار برخيزند .

و إن نكثوا أيمنهم . .. و طعنوا فى دينكم فقتلوا أئمة الكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 5

5 _ شرك پيشگان صدر اسلام ، بر پيمان خود با مسلمانان سوگند وفادارى ياد كرده بودند .

قوماً نكثوا أيمنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 23

23 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده است : { لايدخل المسجدالحرام مشرك بعد عامى هذا أبداً إلا أهل العهد و خدمكم ;

از اين سال هيچ مشركى نبايد داخل مسجدالحرام شود، مگر كسانى كه با مسلمانان عهد بسته اند يا خدمتكار شما مسلمانان هستند}.

مشركان معاهد صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 3،7

3 _ پايبندى جمعى از مشركان معاهد صدر اسلام بر عمل به تمام

مواد و شرايط پيمان خود با مسلمانان

ثم لم ينقصوكم شيئاً

{نقص} و {نقصان} (مصدر ينقصون) به معناى كم كردن و كاستن از چيزى است. منظور از نكاستن برخى مشركان معاهد از پيمان خود با مسلمين اين است كه: آنان در عمل به تمام مواد و شرايط پيمان، هيچ گونه كوتاهى نكردند.

7 _ كمك به دشمنان اسلام عليه مسلمانان ، از موارد نقض پيمان از سوى مشركان معاهد صدر اسلام بود .

إلا الذين عهدتم من المشركين . .. و لم يظهروا عليكم أحداً

مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 17،37

17 _ مشركان مكه ، مردمانى كفرپيشه و بازدارندگان از راه خداوند و مسجدالحرام

و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به و المسجدالحرام و اخراج اهله

37 _ تبعيد و بيرون راندن اهل مسجدالحرام ( پيامبر ( ص ) و مؤمنان ) ، از سوى مشركان مكه

و المسجد الحرام و اخراج اهله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 20 - 6

6 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت اهل كتاب و مشركان مكه و درس نخواندگان فاقد كتاب به تسليم در برابر خدا

و قل للّذين اوتوا الكتاب و الامّيّن ءاسلمتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 9،11

9 _ برخى از اهل كتاب ، مشركان مكّه را هدايت يافته تر از مسلمانان قلمداد مى كردند .

و يقولون للّذين كفروا هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلاً

11 _ موضعگيرى مشترك عالمان يهود و مشركان مكه عليه اهل ايمان

الم تر الى

الّذين . .. و يقولون للّذين كفروا هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 84 - 8

8 _ وعده خداوند به مصونيت جامعه ايمانى از آسيب مشركان مكّه در صورت شركت مسلمانان در جنگ بدر ( بدر صغرا )

فقاتل . .. و حرّض المؤمنين عسى اللّه ان يكفّ بأس الّذين كفروا

مشركان مكه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 4

4 - يهود بنى نضير و بنى قريظه و غطفان ، با مشركان مكه ، عليه مسلمانان ، ائتلاف كردند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

طبق شواهد تاريخى، غزوه احزاب، با ائتلاف يهوديان بنى نضير و بنى قريظه و غطفان و مشركان مكه به وجود آمد. {من فوقكم} اشاره به يهوديانى دارد كه از بخش شرقى مدينه هجوم آوردند و {من أسفل منكم} اشاره به مشركانى دارد كه از بخش غربى مدينه به آن ديار هجوم آورده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 4

4 - يهود بنى قريظه ، در غزوه احزاب ، همْ پيمان مشركان مكه بودند و از آنان پشتيبانى مى كردند .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب

مراد از {الذين ظاهروا} يهود بنى قريظه، و مرجع ضمير {هم}، مشركانى اند كه سردمدارى احزاب متحد عليه مسلمانان مدينه را بر عهده داشتند.

مشركان مكه در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 13 - 1،5

1 _

مشركان مكه به دليل حضورشان در كارزار بدر ، از دشمنان و مخالفان خدا و رسول او بودند .

ذلك بأنهم شاقوا اللّه و رسوله

5 _ سركوبى و شكست مشركان در جنگ بدر ، عقاب شديد الهى براى آنان

فاضربوا فوق الأعناق . .. فإن اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 14 - 1،3

1 _ سركوبى و شكست مشركان در بدر ، عقوبت دنيوى آنان

ذلكم فذوقوه و أن للكفرين عذاب النار

{كم} در {ذلكم} خطاب به مشركان و {ذا} اشاره به شكست و سركوبى آنان دارد. و {ذلكم} مبتدا و خبر آن به قرينه فراز بعد _ {و أن للكافرين ... } _ {عقابكم فى الدنيا} است.

3 _ مشركان حاضر در كارزار بدر ، مردمى كفرپيشه و مستحق عذاب با آتش دوزخ

و أن للكفرين عذاب النار

از مصاديق مورد نظر براى {للكفرين} مشركان حاضر در كارزار بدر مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 15 - 2

2 - فرجام يهود بنى نضير در موضع گيرى عليه اسلام ، منتهى به شكست آنان ، همچون فرجام مشركان مكه در بدر *

كمثل الذين من قبلهم قريبًا

برخى برآنند كه مراد از {الذين من قبلهم قريبًا}، مشركان مكه در بدر است.

مشركان مكه و آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 11

11 _ مشركان مكه ، گروهى بودند كه زمينه ايمان به آيات الهى و هشدار هاى پيامبران را ، از دست داده بودند .

أفأنت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين . ..

و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 8

8- اتكاى مشركان مكه به ملاك هاى مادى و حسى ، در شناخت معجزات و آيات الهى

حتى تفجر لنا . .. حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

مشركان مكه و احكام ذبح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 7

7 _ واكنش شديد مشركان مكه در قبال احكام ذبيحه و شرايط حليت آن در اسلام

فكلوا مما ذكر اسم الله . .. و ما لكم ألا تأكلوا ... و ذروا ظهر الإثم ... و لا تأ

از تأكيد خداوند بر اين حكم استفاده مى شود كه مشركان در قبال آن واكنش شديدى نشان مى دادند.

مشركان مكه و پيروان انجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 1

1 _ اعتراف مشركان مكه به هدايت يافتگى پيروان تورات و انجيل

لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

مشركان مكه و پيروان تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 1

1 _ اعتراف مشركان مكه به هدايت يافتگى پيروان تورات و انجيل

لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

مشركان مكه و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 5

5 _ مشركان و گمراهان مكه، در صورت نازل نشدن قرآن، خويشتن را در قيامت معذور مى دانستند و دورى از رحمت خدا را بى عدالتى مى شمردند.

أن تقولوا

إنما أنزل الكتب على طائفتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 5،9

5- بهره كفرپيشگان مكه از آيه هاى بيدارگر قرآن ، تنها تنفر و فرار از آنها بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

9- برخورد كافران و مشركان مكه با قرآن ، اساس علمى و عقلانى نداشت ; بلكه برخاسته از انگيزه هاى نفسانى _ روانى آنان بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

خداوند، حاصل تبيين تنوع و گوناگونى آيات خويش را براى مشركان، نفرت آنان معرفى مى كند و اين، نشان مى دهد كه آنان، به جاى برخورد منطقى با آيات الهى، برخورد روانى _ نفسانى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 5

5- مشركان مكه ، قرآن را على رغم بى مانندى اش ، معجزه نمى دانستند .

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ . .. و قالوا لن نؤمن لك

از اينكه خداوند، پس از توصيف قرآن به معجزه و بى مانند بودن، درخواست معجزه حسى آنان را نقل مى كند، مى تواند به نكته فوق اِشعار داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 3

3- مشركان مكه ، از مفاهيم عالى قرآن غافل بوده و به زخارف دنيا چشم دوخته بودند .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل فأبى . .. و قالوا لن نؤمن لك حتى ... أو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 -

عنكبوت - 29 - 47 - 12

12 - مشركان مكه ، از سر لجاجت ، قرآن را نپذيرفتند و به آن ايمان نياوردند .

و كذلك أنزلنا إليك الكت_ب . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون

{جحود} نفى كردن چيزى است كه دل، اثبات مى كند و اثباتِ چيزى است كه دل، نفى كرده است (مفردات راغب) بنابر معناى لغوى، {جحود}، منطبق بر لجاجت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 5

5 - بهانه جويى هاى پياپى و گوناگون مشركان مكه ، در برابر پيامبر ( ص ) و قرآن

قالوا ه_ذا سحر . .. و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان

از اين كه مشركان مكه گاهى قرآن را به سحر متهم مى كردند و گاهى فقر و تنگدستى پيامبر(ص) را بهانه قرار مى دادند، مطلب بالا استفاده مى شود.

مشركان مكه و قصه نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 2

2_ مشركان مكه ، سرگذشت نوح و قوم او را ، داستانى ساختگى و بافته پيامبر ( ص ) مى پنداشتند .

و لقد أرسلنا نوحًا . .. أم يقولون افتري_ه

برداشت فوق ، براين اساس است كه ضمير مفعولى در {إفتراه} به داستان نوح(ع) و قوم او كه در آيات پيشين آمده ، باز گردد.

مشركان مكه و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 3،4

3_ مشركان مكه در عصر بعثت ، داراى جلسات مخفى براى توطئه چينى عليه اسلام و پيامبر ( ص )

ألا حين يستغشون ثيابهم

يعلم مايسرّون ومايعلنون

{إستغشى ثيابه} يعنى با جامه هايش خود را مخفى ساخت تا ديده نشود(لسان العرب) {حين} متعلق به {يعلم} است و لذا جمله {ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم . ..} مى رساند كه مشركان در همان هنگامى كه خود را مخفى و مستور مى كردند مسايلى را مطرح مى كردند برخى از آنها را پنهان مى داشتند (ما يسرّون) و برخى را آشكار مى نمودند (و ما يعلنون) اين معنا گوياى آن است كه مراد از {يستغشون ثيابهم ...} اين است كه مشركان براى توطئه عليه پيامبر جلسات مخفى تشكيل مى دادند نه مجرد پنهان ساختن خويش.

4_ مشركان مكه ، داراى مواضع علنى و آشكار عليه پيامبر ( ص ) و توطئه هاى سرّى و محرمانه عليه آن حضرت

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم ما يسرّون و ما يعلنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 5

5- سرسختى و لجاجت مشركان مكه در برابر پيامبر ( ص ) و تعاليم بر حق او

لن نؤمن لك حتى . .. تسقط السّماء كما زعمت علينا كسفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 11

11 - مشركان ، براى پيامبر ( ص ) در تحقق معجزه ، نقشى چشمگير قائل بودند .

و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت . .. قل إنّما الأي_ت عند اللّه و إنّما أنا نذير

مشركان، اگرچه در معجزه خواهى خود، منشأ معجزه را ذكر كرده اند، اما پاسخى كه خداوند مى دهد (قل . .. إنّما أنا نذير...) حاكى است كه آنان، براى پيامبر(ص) نقش اساسى قائل

بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 2

2 - مشركان مكه ، با نبوت پيامبر ( ص ) و پيام توحيدى آن حضرت در ستيز بودند ، نه منكر وجود آفريدگار عزيز و داناى جهان .

و لئن سألتهم . .. ليقولنّ خلقهنّ العزيز العليم

با توجه به آيات پيشين _ كه نوعى خطاب و عتاب نسبت به منكران پيامبر(ص) دارد _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 5

5 - بهانه جويى هاى پياپى و گوناگون مشركان مكه ، در برابر پيامبر ( ص ) و قرآن

قالوا ه_ذا سحر . .. و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان

از اين كه مشركان مكه گاهى قرآن را به سحر متهم مى كردند و گاهى فقر و تنگدستى پيامبر(ص) را بهانه قرار مى دادند، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 1

1- مشركان براى پذيرش درستى معاد ، زنده شدن نياكانشان را از پيامبر ( ص ) خواستار شدند .

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

مشركان مكه و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 4

4 - مشركان مكه ، مسلمانان صدر اسلام را از مكه اخراج و آنان را به هجرت وادار كردند .

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

مشركان مكه و مشيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 -

4،7

4- مشركان مكه ، باورمند به مشيت خداوند بودند و تفسير نادرستى از آن داشتند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

7- مشركان مكه ، على رغم عقيده به خدايان متعدد ، اظهار عقيده به خداوند كرده و قضاى او را در عالم نافذ مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

مشركان مكه و معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 1

1 _ مشركان مكه سوگند اكيد ياد كردند كه در صورت مشاهده معجزه مورد نظر خود ايمان مى آورند.

و أقسموا بالله جهد أيمنهم لئن جاءتهم ءاية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 8

8- اتكاى مشركان مكه به ملاك هاى مادى و حسى ، در شناخت معجزات و آيات الهى

حتى تفجر لنا . .. حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

مشركان مكه و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 2

2- مجادله مشركان مكه با مؤمنان ، در مسأله معاد

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

تعبير {فأتوا} (با صيغه جمع) مى رساند كه مخاطب مشركان، تنها پيامبر(ص) نبوده; بلكه مؤمنان نيز مورد خطاب آنان بودند.

مشركان مكه و نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 7

7- مشركان مكه ، مبعوث شدن انسان زوال پذير را براى نبوت ، قبول نداشتند . *

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت

به قرينه آيات قبل _

كه درباره بعثت انبيا و مورد انكار قرار گرفتن آن از سوى مشركان بود _ احتمال دارد مراد آيه نكته ياد شده باشد; يعنى، منظور از {يبعث} برانگيختن براى نبوت باشد نه حشر اخروى.

مشركان مكه و نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 5

5- مشركان مكه ، نزول وحى به انسان را قبول نداشتند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم

آيه درصدد تعريض به مشركان و جواب گويى به آنان است كه طبق قرينه ها و آيات ديگر قرآن كريم (سوره يونس ، آيه 2) آنها مبعوث شدن انسان را از جانب خداوند براى پيامبرى قبول نداشتند. فعل {نوحى} در آيه قرينه و نشانه اى است بر نكته فوق.

مشركان مكه و نزول وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 4

4 - اظهار شگفتى و ناباورى مشركان مكه ، نسبت به نزول وحى بر فردى عادى و غيراشرافى

لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم

با توجه به اعتراض مشركان مكه كه چرا پيامبر، از ميان اشراف و ثروتمندان برگزيده نشد، فقر و تنگدستى پيامبر(ص) به دست مى آيد.

مشركان مكه و هشدارهاى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 11

11 _ مشركان مكه ، گروهى بودند كه زمينه ايمان به آيات الهى و هشدار هاى پيامبران را ، از دست داده بودند .

أفأنت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين . .. و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

مشركان

ناقض معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 8

8 _ نقض شدن پيمان عدم تعرض ، از سوى اكثريت مشركان صدر اسلام

الذين عهدتم من المشركين

مقصود از {الذين عاهدتم} _ به دليل آيات 4 و 7 _ مشركان معاهدى هستند كه ملتزم به رعايت پيمانهاى صلح نبودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 1،3،5،9،12

1 _ اعطاى چهار ماه مهلت به مشركان پيمان شكنِ صدر اسلام ، در پى ابطال پيمان عدم تعرض مسلمانان با آنان

براءة من اللّه و رسوله . .. فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

3 _ دستور خداوند مبنى بر منع تعرض مسلمانان به مشركان پيمان شكنِ صدر اسلام ، در مدت مهلت چهار ماهه

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

مهلت دادن به مشركان و مجاز دانستن رفت و آمدشان در هر جاى زمين در حقيقت دستورى است به مسلمانان كه نبايد در مدت مقرر متعرض آنان شوند.

5 _ اعطاى آزادى سير و سياحت به مشركان پيمان شكن ، در چهار ماه حرام از سال ( ذيقعده ، ذيحجه ، محرم و رجب )

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

توصيف {أربعة أشهر} به {الاشهر الحرم} (در آيه 5) مى تواند قرينه باشد بر اين كه: مراد از {أربعة أشهر} همان چهار ماه حرام معروف (ذيقعده، ذيحجه، محرم و رجب) است ; يعنى با الغاى اعتبار پيمان صلح و برداشته شدن امان از مشركان، آنان تنها در ماههاى حرام، آزادى رفت و آمد و سير و سياحت خواهند داشت.

9 _ تهديد خداوند به مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، به

شكست خفت بار و خواركننده در صورت تسليم نشدن و پاى فشردن بر شرك و كفر

و اعلموا أنكم غير معجزى اللّه و أن اللّه مخزى الكفرين

{اخزاء} (مصدر مخزى) به معناى خوار و خفيف كردن است. به كارگيرى اسم فاعل به جاى فعل در جمله {و أن اللّه مخزى الكافرين} بيانگر سنت قطعى خداوند درباره شكست كفر و كفرپيشگان بوده و تهديدى براى مشركان پيمان شكن مى باشد.

12 _ نويد خدا به مسلمانان صدر اسلام به امداد هاى غيبى و شكست ذلت بار شرك پيشگان پيمان شكن

و اعلموا . .. أن اللّه مخزى الكفرين

تهديد مشركان پيمان شكن صدر اسلام به شكست و خوارى در واقع نويدى بود به مسلمانان به اينكه در صورت شروع جنگ، خداوند آنان را با امدادهاى غيبى خود كمك فرموده و پيروز خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 2،7

2 _ دستور خداوند مبنى بر ابلاغ لغو پيمانِ عدم تعرض مسلمانان با مشركان پيمان شكن به عموم مردم حاضر در مراسم حج

و أذن من اللّه و رسوله إلى الناس يوم الحج الأكبر أن اللّه برىء من المشركين و رسو

برداشت فوق بر اين اساس است كه {برائت} در {أن اللّه برىء من المشركين و رسوله} كنايه از الغاى پيمان صلح و عدم تعرض باشد. گفتنى است كه جمله {أذان من اللّه و رسوله ... } جمله خبرى است در مقام انشا و دستور ; يعنى بايد الغاى پيمان عدم تعرض در روز {حج اكبر} به عموم مردم حاضر در مراسم حج، ابلاغ گردد.

7 _ توصيه و تشويق الهى به عموم مشركان عهدشكن

، مبنى بر توبه و بازگشت به اسلام در ظرف چهار ماه مهلت داده شده به آنان

فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر . .. و أذن من اللّه ... فإن تبتم فهو خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 8

8 _ اماكن سكونت ( شهر ها ، روستا ها و . . . ) مشركان پيمان شكن صدر اسلام تنها مراكز امن اعلام شده از سوى خدا براى آنان

فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم . .. ثم أبلغه مأمنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 1

1 _ نقض شدن پيمان عدم تعرض از سوى اكثريت مشركان صدر اسلام

كيف يكون للمشركين عهد

مراد از مشركان در جمله {كيف يكون للمشركين عهد} _ به قرينه {إلا الذين عاهدتم عند المسجد الحرام} _ مشركان معاهدى هستند كه بر پيمان خود با مسلمانان پايبند نماندند. ذيل آيه بعد (و أكثرهم فاسقون) بيانگر نقض پيمان از سوى اكثريت آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 15

15 _ اكثريت مشركان صدر اسلام بر پيمان عدم تعرض خود با مسلمانان پايبند نمانده و آن را نقض كردند .

و أكثرهم فسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 2،12

2 _ مشركان صدر اسلام در رابطه با هيچ مؤمنى به عهد و پيمانى پايبند نبودند .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً و لاذمة

{ذمة} به معناى عهد و پيمان است. قابل ذكر است كه كلمه {مؤمن} و {ذمة} هر دو

نكره در سياق نفى بوده و مفيد عموم مى باشند.

12 _ جنگ مسلمانان با مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، جنگ دفاعى بود نه ابتدايى .

و أولئك هم المعتدون

از اين آيه شريفه و آيات پيش استفاده مى شود كه: خداوند به منظور دفاع از حقوق مسلمانان و كوتاه شدن دست دشمن از تجاوز به حقوق ايشان، معاهده صلح با مشركان را لغو و مسلمانان را به جنگ و نبرد با آنان فراخواند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 3

3 _ شرك پيشگان صدر اسلام ، مردمانى سست عهد و پيمان شكن بودند .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم . .. إنهم لا أيمن لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 4

4 _ نقض پيمان تعرض از سوى مشركان معاهدِ صدر اسلام

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 8

8 _ مرگ و ذلت مشركان پيمان شكن صدر اسلام و پيروزى سپاه اسلام ، شفابخش سينه دردمند مؤمنان آسيب ديده از تجاوز

يعذبهم اللّه بأيديكم و يخزهم و ينصركم عليهم و يشف صدور قوم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 1

1 _ دل هاى مؤمنان صدر اسلام نسبت به مشركان پيمان شكن ، آكنده از خشم بود .

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم . .. و يشف صدور قوم مؤمنين. و يذهب غيظ قلوبهم

مشركان نيكوكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

7 - توبه - 9 - 19 - 2

2 _ همسنگ قرار دادن كافر و مشرك نيك كردار با مؤمن مجاهد ، عملى ناصواب و شايسته ملامت و توبيخ است .

أجعلتم سقاية الحاجّ و عمارة المسجدالحرام كمن ءامن باللّه و اليوم الأخر و جهد فى

مشركان و آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 60 - 3

3- مشركان عصر جاهلى ، منكر عالم آخرت بودند .

للذين لايؤمنون بالأخرة

اين آيه، در سياق آياتى است كه در مذمت مشركان بود و اين خود قرينه اى است بر اينكه مراد از {الذين}، مشركانند.

مشركان و آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 1

1 _ برخى مشركان و مخالفان پيامبر(ص) با ياوه گويى در صدد مغالطه و ايجاد شبهه در مورد آيات قرآن و ديگر آيات الهى بودند.

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا

طبرسى (ره) درباره معنى خوض مى گويد: {الخوض التخليط فى المفاوضة على سبيل اللعب و العبث و ترك التفهم و التبيين}. يعنى خوض خلط كردن در گفتگو براى بازى و بيهوده گويى است، نه براى فهم و روشن شدن حقيقت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 11

11_ كفرپيشگان ، مشركان و آنان كه به خدا دروغ مى بندند ، از شنيدن و ديدن آيات الهى ناتوانند .

و من أظلم ممن افترى . .. أُول_ئك ... ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21

- 2 - 2

2- برخورد ناشايست و بازى گرانه مشركان با آيات الهى ، نشانگر اوج غفلت و بى خبرى آنان است .

و هم فى غفلة معرضون . مايأتيهم من ذكر من ربّهم

جمله {مايأتيهم من ذكر. ..} يا بيان براى جمله پيشين است و يا در حكم تعليل براى آن. در هر صورت بيانگر چگونگى و چرايى غفلت و بى خبرى عميق مشركان است.

مشركان و آيات قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 1

1 _ برخى مشركان و مخالفان پيامبر(ص) با ياوه گويى در صدد مغالطه و ايجاد شبهه در مورد آيات قرآن و ديگر آيات الهى بودند.

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا

طبرسى (ره) درباره معنى خوض مى گويد: {الخوض التخليط فى المفاوضة على سبيل اللعب و العبث و ترك التفهم و التبيين}. يعنى خوض خلط كردن در گفتگو براى بازى و بيهوده گويى است، نه براى فهم و روشن شدن حقيقت.

مشركان و احكام ذبح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 15

15 _ مشركان در مورد خوردن ذبيحه و احكام آن در اسلام با مسلمانان صدر اسلام به مجادله مى پرداختند.

و لا تأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه . .. إن الشيطين ليوحون إلى ... و إن أطعتمو

مشركان و اخبار خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 5

5 _ ممكن است مشركان، با وجود صدق خبرهاى خداوند در مورد تحريمها و علل آن، به تكذيب آن بپردازند.

و إنا لصدقون. فإن

كذبوك

مشركان و اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 10

10 _ افسانه خواندن قرآن، از شيوه هاى مبارزه كافران و مشركان با اسلام

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا إن هذا إلا أسطير الأولين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 5

5 _ مشركان ، نسبت به حقيقت آيين توحيدى پيامبر ( ص ) در ترديد بودند .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى

مشركان و الوهيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 21

21 _ اعتقاد مشركان به الوهيت خداوند

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه

در آيه شريفه با وجود اينكه سؤال از جانب خداوند مطرح شده است و مشركان بايد پاسخگو باشند، ولى خداوند، خود، پاسخ داده است: {قل اللّه}. اين نوع پاسخگويى گواه اعتراف طرف مقابل به مضمون ارائه شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 68 - 2

2 _ مشركان ، معتقد به الوهيت خداوند بودند .

قالوا اتخذ اللّه

مشركان و امانت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 1،5

1 - مردم ، در برابر امانت الهى ، به سه گروهِ منافق و مشرك و مؤمن صف بندى شدند .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

5 - منافقان و مشركان ، داراى موضع واحد در قبال امانت الهى بودند و در نتيجه ،

داراى سرنوشت يگانه اند .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

مشركان و انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 14

14- برخورد هاى مشركان با انبيا و تعاليم آسمانى در طول تاريخ ، همسو و يكنواخت بوده است .

كذلك فعل الذين من قبلهم . .. و قال الذين أشركوا لو شاء الله ... كذلك فعل الذين م

مشركان و انكار شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 23 - 1،3

1 _ مشركان در قيامت براى شرك خويش چاره اى جز انكار آن ندارند.

ثم لم تكن فتنتهم إلا أن قالوا و اللّه ربنا ما كنا مشركين

از جمله معانى فتنه، اعتذار است كه در اين آيه به معنى راهى براى گريز و نجات است.

3 _ سوگند دروغ مشركان در قيامت بر مشرك نبودنشان در دنيا

و اللّه ربنا ما كنا مشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 24 - 1،5

1 _ مشركان در قيامت به دروغ منكر شرك ورزى خويش در دنيا مى شوند.

و اللّه ربنا ما كنا مشركين. انظر كيف كذبوا على أنفسهم

5 _ مشركان، على رغم اصرار بر شرك خويش در دنيا، در آخرت به شدت آنان را انكار مى كنند.

قالوا و اللّه ربنا ما كنا مشركين . .. و ضل عنهم ما كانوا يفترون

مفاد جمله {ما كانوا يفترون} ماضى استمرارى است كه دلالت بر تداوم و اصرار مشركان بر عقايد خويش در دنيا دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

5 - انعام - 6 - 27 - 7

7 _ مشركان در مرحله اى از قيامت منكر شرك خويش و در مرحله اى معترف به آن مى شوند.

و اللّه ربنا ما كنا مشركين . .. فقالوا يليتنا نرد و لا نكذب بأيت ربنا و نكون من

برداشت فوق از ارتباط آيه 23 و 27 به دست مى آيد كه مشركان در آنجا مشرك بودن خودشان را منكر شدند، ولى در اينجا اعتراف كردند كه آيات را تكذيب مى كردند و مؤمن نبودند.

مشركان و بازگشت به دنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 9

9 _ لجاجت پيشگان مشرك، پس از ديدن جهنم نيز اگر دنيا بازگردند اصلاح نمى شوند.

و لو ترى إذ وقفوا على النار . .. و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه

مشركان و بت پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 5

5 _ تلاش بى ثمر برخى از مشركان براى متقاعد كردن پيامبر ( ص ) ، در جهت تجويز ادامه بت پرستى به مدت يك سال

و لولا فضل اللّه . .. لهمت طائفة منهم ان يضلوك

برخى از مفسران با توجه به شأن نزول گفته اند مراد از {طائفة}، مشركانى بودند كه از پيامبر(ص) تقاضاى تجويز بت پرستى تا يك سال را داشتند.

مشركان و بتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 17 - 9

9 _ توانايى بتها و معبودهاى خيالى در دفع شر و رساندن خير، پندار نارواى مشركان

و إن يمسسك اللّه بضر فلا

كاشف له إلا هو و إن يمسسك بخير فهو على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 66 - 6

6 _ مشركان ، به درگاه بت ها نيايش كرده ، دست نياز به سوى آنها برمى داشتند .

و ما يتبع الذين يدعون من دون اللّه شركاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 6

6 _ مشركان ، بت هاى مورد پرستش خود را ، موجوداتى با شعور مى پنداشتند .

فلا أعبد الذين تعبدون من دون اللّه

{الذين} اسم موصول است و براى ذوى العقول استعمال مى شود.

مشركان و بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 8

8- مشركان مدعى بودند بهشت ، از آنِ آنان است .

و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

احتمال دارد مراد از {أن لهم الحسنى}، به قرينه فراز بعدى (أن لهم النار) بهشت باشد.

مشركان و تحريم حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 59 - 5

5 _ خداوند ، مشركان را _ كه از پيش خود و بى اذن او ، بخشى از رزق حلال را بر خود حرام كرده بودند _ مورد ملامت و سرزنش قرار داد .

قل أرءيتم ما أنزل اللّه . .. فجعلتم منه حراماً و حللا قل ءاللّه أذن لكم

مشركان و تعاليم قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 1

1 - مشركان ، مدعى قابل درك نبودن قرآن و

پيام وحى براى آنان

و قالوا قلوبنا فى أكنّة ممّا تدعونا إليه

مشركان و تقرب به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 9

9 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، انسان را فاقد شايستگى براى دست يافتن به مقام قرب خدا و بار يافتن به پيشگاه او مى انگاشتند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و يقولون هؤلاء شفعؤنا

مشركان و تكذيب قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 1

1_ تكذيب پيامبر از سوى مشركان به خاطر مطرح كردن قيامت و نيز پيشنهاد هاى نابه جاى ايشان ، آن حضرت را در خطر ترك و عدم ابلاغ برخى از آيات قرار داده بود .

فلعلّك تارك بعض ما يوحى إليك و ضائق به صدرك أن يقولوا لولا أُنزل عليه كنز

روشن است كه خوف و شكى كه {لعلّ} دلالت بر آن مى كند به لحاظ متكلم (خداوند) نيست; بلكه حاكى از خوف و ترديد مخاطب (پيامبر) و يا موقعيت خاصى است كه هر انسانى احتمال ترك برخى از آيات را دور از انتظار نمى بيند. بنابراين {لعلك تارك ...} مى رساند كه پيامبر در شرايطى بود كه اين خوف و احتمال وجود داشت كه در ابلاغ برخى از آيات به ترديد بيفتد و مصلحت ببيند كه آنها را موقتاً ابلاغ نكند تا شرايط و جو پيشامده تغيير كند. {أن يقولوا ...} به تقدير {لام} و {لا} ى نافيه (لأن لايقولوا...) بيانگر علت و ريشه پديد آمدن زمينه و شرايط آن خوف و احتمال است. تفريع {لعلّك تارك...}

بر آيه هفتم مى رساند كه تكذيب قيامت نيز مى توانست در پديد آمدن آن شرايط مؤثر باشد.

مشركان و توجيه شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 23 - 5

5 _ تلاش مشركان در قيامت براى توجيه شرك خويش و گريز از پيامدهاى آن

و اللّه ربنا ما كنا مشركين

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه مشركان اين جمله را به دروغ به قصد نفى شرك خويش نگفته باشند، بلكه مقصودشان توجيه باشد كه هدف ما حق بوده و بتها را مظهر حق مى دانستيم، نه شريك خدا

مشركان و توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 2،3

2 _ عمق وجدان مشركان در دنيا گواه بر حقانيت توحيد و معاد مى دهد.

بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

3 _ مشركان، على رغم گواهى ضميرشان بر حقانيت توحيد و معاد، آن را پنهان مى كنند.

بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

مراد از {ما يخفون}، به قرينه آيات پيشين، حقايق ايمانى، از قبيل توحيد و معاد، است كه مشركان آن را در ضمير خويش پنهان مى ساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 46 - 12

12 _ اعراض مشركان از توحيد و حقايق آسمانى، با وجود بيان روشن و مستدل قرآن، امرى شگفت انگيز

انظر كيف نصرف الآيت ثم هم يصدفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 21

21 _ شرك در پندار مشركان، ايمان و باورى راستين; و توحيد و يكتا

پرستى، كفرورزى و انكار حقيقت است.

و شهدوا على أنفسهم أنهم كانوا كفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 23

23_ اكثر مشركان ، ناآگاه به درستى و استوارى توحيد و سستى و نادرستى شرك

ما تعبدون من دونه . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

برداشت فوق، بر اين اساس است كه مراد از {الناس} مشركان باشد. بنابراين {و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون} گوياى اين نكته است كه: بيشتر مشركان [حقيقت] را نمى دانند و برخى از آنان بدان آگاهند ; ولى به خاطر عناد يا خوف از دست دادن رياست و مانند اينها، به توحيد نمى گرايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 14

14_ مشركان از پيمودن راه صحيح و منطقى ( توحيد ) بازماندند .

و صدّوا عن السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 6

6- مشركان ، به هنگام طرح وحدانيت پروردگار از سوى پيامبر ( ص ) بر اساس آيات قرآن ، با نفرت بسيار از آن حضرت روى برمى گرداندند .

و إذا ذكرت ربّك فى القرءان وحده ولّوا على أدب_رهم نفورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 25 - 11

11 - پيچيده نبودن فهم توحيد و روشنى آن حتى در نظر مشركان ، شايسته حمد به درگاه خدا است .

و لئن سألتهم من خلق السموت و الأرض ليقولنّ اللّه قل الحمد للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 -

48 - 7

7 - آشكار نشدن حقيقت توحيد براى مشركان در عالم برزخ *

و يوم . .. و ظنّوا ما لهم من محيص

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه روشن شدن حقيقت توحيد براى مشركان در روز قيامت، اشعار به اين دارد كه حتى پس از مرگ و در برزخ نيز حقايق براى آنان روشن نمى شود.

مشركان و توحيد ربوبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 9

9- توحيد ربوبى ، از مهم ترين تعاليم قرآن كريم و مشركان داراى حساسيتى شديد نسبت به آن

و إذا ذكرت ربّك فى القرءان وحده ولّوا على أدب_رهم نفورًا

ذكر صفت {ربّ} از ميان ديگر اسما و صفات خداوند، به ضميمه قيد {وحده} (توحيد ربوبى) بيانگر اهميت آن در تعاليم دينى است و روى گردانى نفرت آلود مشركان از طرح آن، نشانگر حساسيت شديد آنان به آن مى باشد.

مشركان و جنيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 100 - 1

1 _ برخى مشركان خداوند را داراى شريكانى از جنيان مى دانستند.

و جعلوا لله شركاء الجن

مشركان و حسن فرجام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 6،7،9

6- مشركان على رغم استناد امر ناخوشايند به خداوند ، مدعى عاقبتى نيكو براى خود بودند .

و يجعلون لله ما يكرهون و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

7- ادعاى خوش عاقبتى مشركان براى خويش ، ادعايى دروغ و دور از واقعيت

و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

{أن لهم الحسنى} بدل براى {الكذب} است.

9- مشركان ، تداوم

نسل خويش را از طريق داشتن پسر ، براى خود فرجامى نيك تلقى مى كردند . *

و يجعلون لله ما يكرهون و تصف ألسنتهم الكذب أن لهم الحسنى

احتمال دارد مراد از {الحسنى} به قرينه {و يجعلون لله البنات . .. و لهم ما يشتهون} و {يجعلون لله ما يكرهون} ادامه نسل مشركان از طريق پسرانى باشد كه آنان براى خويش مدعى بودند.

مشركان و حشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 53 - 9

9 - حدس و تخمين مشركان درباره حشر و قيامت ، بسيار دور از واقعيت بوده است .

و قد كفروا به من قبل و يقذفون بالغيب من مكان بعيد

مشركان و حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 19 - 2

2 _ مشركان قريش پيش از جنگ بدر با نيايش به درگاه خداوند ، خواهان پيروزى حاميان دين حق شدند .

إن تستفتحوا فقد جاءكم الفتح

جمله {إن تستفتحوا} اشاره دارد به دعاى مشركان پيش از جنگ بدر كه آنان با پندار حقانيت خويش از خداوند خواستند تا حاميان دين حق را در اين نبرد پيروز گرداند.

مشركان و حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 1،2،6،9

1 - مشركان ، خواهان گفتگوى مستقيم خداوند با آنان درباره حقانيت رسالت پيامبر ( ص )

و قال الذين لايعلمون لولا يكلمنا اللّه

آيه بعد (انا ارسلنا بالحق . ..) دلالت بر آن دارد كه پيشنهاد اعتراض آميز مشركان (لولا يكلمنا اللّه; چرا خدا با ما سخن نمى گويد) درباره حقانيت رسالت

پيامبر(ص) است.

2 - مشركان ، براى پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) خواهان نشانه و معجزه اى بر حقانيت او بودند .

و قال الذين لايعلمون لولا . .. أو تأتينا ءاية

6 - مشركان ، آيات و نشانه هاى رسالت پيامبر را ناديده گرفته مدعى نبودن هيچگونه نشانه اى بر حقانيت او بودند .

و قال الذين لايعلمون لولا . .. أو تأتينا ءاية

9 - يهود و نصارا نيز همانند مشركان ، خواهان سخن گفتن خدا با آنان درباره راستى و درستى رسالت پيامبران بودند .

كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم

در آيه 113 مشركان با تعبير {الذين لايعلمون} در قبال يهود و نصارا مطرح شده اند و در آيه مورد بحث مشركان با همان تعبير در قبال {الذين من قبلهم} قرار گرفته اند. از اين مقايسه معلوم مى شود: مقصود از {الذين من قبلهم} يهود و نصارا است.

مشركان و خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 13 - 4

4 - در ديد مشركان ، خداوند داراى مرتبتى والاتر از بتان است .

و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا

انتظار مشركان از خدايان خود براى شفاعت در پيشگاه خداوند، نشان مى دهد كه آنها، خداوند را مقام تصميم گيرنده و برتر مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 33 - 4

4 - مشركان نيز ، براى نجات خود از سختى ها و ناملايمات ، به خداوند روى مى آورند و به درگاه او دعا مى كنند .

المشركين . .. و إذا مسّ الناس ضرّ دعوا ربّهم

{ال} در {الناس} مى تواند

عهد باشد و مراد از آن، مشركانى باشد كه در آيات قبل از آنها سخن گفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 154 - 1

1 - داورى و ديدگاه مشركان درباره خداوند ، بى اساس و شگفت آور است .

أصطفى البنات على البنين . ما لكم كيف تحكمون

استفهام در آيه شريفه، از نوع استفهام انكارى و تعجبى است.

مشركان و خويشاوندان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 1

1 _ شرك پيشگان صدر اسلام ، درباره هيچ مؤمنى به رعايت حق خويشاوندى ، ملتزم نبودند .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً

{رقبة} و {رُقبان} (مصدر يرقبون) به معناى حفظ و نگهدارى و {إلّ} به معناى قرابت و خويشاوندى است. قابل ذكر است كه لفظ {مؤمن} و {إلّ} هر دو نكره در سياق نفى و مفيد عمومند; يعنى، مشركان درباره هيچ مؤمنى حرمت قرابت و خويشاوندى را نگه نمى دارند.

مشركان و دختر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 57 - 8

8- داشتن پسر ، مورد خوشايند مشركان و دختر داشتن ، ناخوشايند آنان بود .

و يجعلون لله البن_ت . .. و لهم ما يشتهون

به قرينه مقابله، احتمال دارد مراد از {ما} فرزند پسر باشد. مشركان با اسناد دادن دختر به خداوند، درصدد تنقيص او بودند و اين، حاكى از نفرت آنان از دختر داشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 58 - 1،5،6

1- چهره مشركان دوران جاهلى ، به هنگام دريافت

خبر دختردار شدن ، از شدت غضب و ناراحتى ، دگرگون مى شد .

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه مسودًّا

5- مشركان ، با دريافت خبر دختردار شدن ، آكنده از اندوه مى شدند و از شدت شرمندگى آن را بروز نمى دادند .

و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى . .. و هو كظيم

{كظم} در لغت، راه خروج نَفَس است و در حبس نفس و سكوت استعمال مى شود و در آيه، مراد از {كظيم} كسى است كه آكنده از اندوه است.

6- مشركان ، على رغم نفرت از دختردار شدن ، آن را به خداوند نسبت مى دادند .

و يجعلون لله البن_ت . .. و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه مسودًّا و هو كظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 153 - 1

1 - مشركان ، معتقد به برگزيدن دختر _ به جاى پسر _ براى خود از سوى خداوند

أصطفى البنات على البنين

مشركان و دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 170 - 4

4 - التزام به تبعيت از نياكان و آداب و سنن آنان ، پاسخ مشركان در برابر دعوت پيامبر به پيروى از احكام خدا

و إذا قيل لهم اتبعوا . .. قالوا بل نتبع ما ألفينا عليه ءاباءنا

{ألفاء} (مصدر ألفينا) به معناى يافتن است.

مشركان و دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 14

14- برخورد هاى مشركان با انبيا و تعاليم آسمانى در طول تاريخ ، همسو و يكنواخت بوده است .

كذلك فعل الذين من

قبلهم . .. و قال الذين أشركوا لو شاء الله ... كذلك فعل الذين م

مشركان و ذكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 45 - 6

6 - مشركان نسبت به ياد كردن خدا به همراه ياد ديگر معبود ها و نيز عبادت مشترك خدا و معبود ها ، حساس نبوده و مخالفت نمىورزيدند .

و إذا ذكر اللّه وحده اشمأزّت . .. و إذا ذكر الذين من دونه إذا هم يستبشرون

از آيه شريفه به روشنى استفاده مى شود كه مشركان نسبت به ياد كردن خدا به تنهايى حساس بوده و از ياد شدن معبودهاى خود بدون ياد شدن خدا خوشحال مى شدند; ولى در اين آيه از واكنش و حساسيت مشركان در صورتى كه نام خدا و معبودها با هم و مشتركاً ياد شوند، سخنى به ميان نيامده است. بنابراين ياد نشدن آن، مى تواند حاكى از مطلب بالا باشد.

مشركان و ذكر معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 45 - 6

6 - مشركان نسبت به ياد كردن خدا به همراه ياد ديگر معبود ها و نيز عبادت مشترك خدا و معبود ها ، حساس نبوده و مخالفت نمىورزيدند .

و إذا ذكر اللّه وحده اشمأزّت . .. و إذا ذكر الذين من دونه إذا هم يستبشرون

از آيه شريفه به روشنى استفاده مى شود كه مشركان نسبت به ياد كردن خدا به تنهايى حساس بوده و از ياد شدن معبودهاى خود بدون ياد شدن خدا خوشحال مى شدند; ولى در اين آيه از واكنش و حساسيت مشركان

در صورتى كه نام خدا و معبودها با هم و مشتركاً ياد شوند، سخنى به ميان نيامده است. بنابراين ياد نشدن آن، مى تواند حاكى از مطلب بالا باشد.

مشركان و ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 8

8 _ كافران و مشركان ، منكر ربوبيت مطلق خدا هستند و همواره در برابر آن ايستاده و در اين راه پشتيبان يكديگراند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و كان الكافر على ربّه ظهيرًا

{الف و لام} در كلمه {الكافر} براى استغراق است و اين كلمه شامل تمامى كافران مى شود. {ظهير} (فعيل به معناى فاعل) نيز به معناى معين و پشتيبان است. گفتنى است آمدن فعل {كان} در آغاز مبتدا و خبر، بيانگر استمرار خبر براى مبتدا است.

مشركان و رحمانيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 11

11 _ حساسيت و نفرت شديد مشركان نسبت به توصيف خداوند به وصف رحمانيت و ناميدن او به نام رحمان

اسجدوا للرحم_ن قالوا و ما الرحم_ن أنسجد لما تأمرنا و زادهم نفورًا

انكار رحمانيت خدا، تجاهل نسبت به شناخت نام رحمان از سوى مشركان و ازدياد نفرتشان از سجده بر خداى رحمان، نشانگر اين حقيقت است كه آنان اصولاً نسبت به اين نام حساس بودند و از توصيف خدا به رحمان نفرت شديد داشتند.

مشركان و زندگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 7

7 - زندگى و مرگ در نگاه مشركان ، پديده اى طبيعى و بى ارتباط

با اراده الهى و وجود خداوند

و ما يهلكنا إلاّ الدهر

مشركان و زندگى دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 96 - 5

5 - اشتياق يهود به زندگى دنيا ، حتى از مشركان فزونتر است .

و لتجدنهم أحرص الناس . .. و من الذين أشركوا

{من الذين} عطف بر {الناس} مى باشد; يعنى: {و لتجدنهم أحرص من الذين اشركوا; مى يابى آنها را كه از مشركان به زندگى در دنيا دلبسته ترند}.

مشركان و سهم المال بتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 136 - 1،2،7،8،9

1 _ قرار دادن سهمى از زراعت و چهارپايان براى خدا و سهمى از آن براى شريكان موهوم او (مانند بت، جن و . ..) از سنتهاى مشركان در عصر جاهليت

و جعلو الله مما ذراً . .. فقالوا هذا لله

به قرينه آيه 100 همين سوره (و جعلوالله شركاء الجن)، از جمله عقايد موهوم مشركان، شريك بودن جنيان با خداوند بوده است.

2 _ سنت جاهلى مشركان در قرار دادن سهمى از زراعت و چهارپايان براى خدا و سهمى براى شريكان خيالى او، بى اساس و بر پايه گمان بوده است.

و جعلو الله مما ذراً . .. هذا لله بزعمهم

{زعم} به گمان و سخن بى اساس اطلاق مى شود. (مصباح اللغة).

7 _ مشركان، آنچه از اموال را كه سهم خداوند مى شمردند، براى شريكان (بتها) مصرف مى كردند.

فما كان لله فهو يصل إلى شركائهم

8 _ مشركان، مصرف اموال سهم شريكان پندارى خداوند را در راه خدا غير مجاز و ناروا مى شمردند.

فما كان لشركائهم فلايصل إلى الله

و ما كان لله فهو يصل إلى شركائهم

9 _ مصرف سهم خداوند براى بتها و ديگر شريكان خيالى و مصرف نكردن سهم بتها براى خداوند، از داوريهاى ناپسند مشركان عصر جاهلى بوده است.

فما كان لشركائهم . .. ساء ما يحكمون

مراد از فعلهاى {يصل} و {لايصل}، آن گونه كه مفسران گفته اند، در مقام خبر از انشاى مشركان است. يعنى مشركان آنچه را سهم خداوند تلقى مى نمودند، مصرفش را براى بتها (مانند مخارج بتكده و ...) مجاز مى دانستند، ولى عكس آن را روا نمى شمردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 2،3

2 _ اعتقاد بى اساس مشركان به ممنوعيت خوردن از چهارپايان و كشتى (محصول زراعى) كه براى خدا و بتها قرار مى دادند.

و جعلو الله . .. و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء بزعمهم

{هذه} اشاره به سهامى است كه مشركان براى خدا و بتها قرار مى دادند و در آيه 136 بيان گرديده است.

3 _ مشركان عصر جاهلى خوردن از حيوان و يا كشت وقف شده براى خدا و شريكان موهوم او را براى هر كس كه مى خواستند مجاز مى شمردند.

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 1،2،3

1 _ مشركان عصر جاهلى خوردن جنين دامهاى وقف شده براى خدا و يا بتها را در صورت زنده بر آمدن بر مردان مجاز و بر زنان حرام مى شمردند.

و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة لذكورنا و محرم

على أزوجنا

مراد از {ازواج} به قرينه تقابل آن با {ذكور} مطلق {زن} است نه خصوص همسران

2 _ خوردن از دامهايى كه به گمان مشركان عصر جاهلى سهم خدا و يا سهم ديگر معبود بود، از نظر آنان غير مجاز شمرده مى شد.

و قالوا هذه الأنعم و حرث حجر لايطعمها . .. و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة

{هذه الأنعام} اشاره به چهارپايان خاصى است كه در آيات پيشين مورد بحث قرار گرفته بود. از اين آيه نيز كه در مورد جواز خوردن جنين آن حيوانات است، تحريم اصل آن از ديدگاه مشركان استفاده مى شود.

3 _ مشركان عصر جاهلى استفاده از جنين مرده حيوانات وقف شده براى خدا و يا بتها را براى زنان و مردان مجاز مى شمردند.

و محرم على أزوجنا و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

مشركان و سهم المال خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 136 - 1،2،3،7،8،9

1 _ قرار دادن سهمى از زراعت و چهارپايان براى خدا و سهمى از آن براى شريكان موهوم او (مانند بت، جن و . ..) از سنتهاى مشركان در عصر جاهليت

و جعلو الله مما ذراً . .. فقالوا هذا لله

به قرينه آيه 100 همين سوره (و جعلوالله شركاء الجن)، از جمله عقايد موهوم مشركان، شريك بودن جنيان با خداوند بوده است.

2 _ سنت جاهلى مشركان در قرار دادن سهمى از زراعت و چهارپايان براى خدا و سهمى براى شريكان خيالى او، بى اساس و بر پايه گمان بوده است.

و جعلو الله مما ذراً . .. هذا لله بزعمهم

{زعم} به گمان و سخن بى اساس

اطلاق مى شود. (مصباح اللغة).

3 _ قرار دادن سهم براى خداوند، از آنچه خود آفريده، از پندارهاى پوچ مشركان

و جعلو الله مما ذراً من الحرث و الأنعم نصيبا فقالوا هذا لله بزعمهم

7 _ مشركان، آنچه از اموال را كه سهم خداوند مى شمردند، براى شريكان (بتها) مصرف مى كردند.

فما كان لله فهو يصل إلى شركائهم

8 _ مشركان، مصرف اموال سهم شريكان پندارى خداوند را در راه خدا غير مجاز و ناروا مى شمردند.

فما كان لشركائهم فلايصل إلى الله و ما كان لله فهو يصل إلى شركائهم

9 _ مصرف سهم خداوند براى بتها و ديگر شريكان خيالى و مصرف نكردن سهم بتها براى خداوند، از داوريهاى ناپسند مشركان عصر جاهلى بوده است.

فما كان لشركائهم . .. ساء ما يحكمون

مراد از فعلهاى {يصل} و {لايصل}، آن گونه كه مفسران گفته اند، در مقام خبر از انشاى مشركان است. يعنى مشركان آنچه را سهم خداوند تلقى مى نمودند، مصرفش را براى بتها (مانند مخارج بتكده و ...) مجاز مى دانستند، ولى عكس آن را روا نمى شمردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 138 - 2،3

2 _ اعتقاد بى اساس مشركان به ممنوعيت خوردن از چهارپايان و كشتى (محصول زراعى) كه براى خدا و بتها قرار مى دادند.

و جعلو الله . .. و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء بزعمهم

{هذه} اشاره به سهامى است كه مشركان براى خدا و بتها قرار مى دادند و در آيه 136 بيان گرديده است.

3 _ مشركان عصر جاهلى خوردن از حيوان و يا كشت وقف شده براى خدا و شريكان

موهوم او را براى هر كس كه مى خواستند مجاز مى شمردند.

و قالوا هذه أنعم و حرث حجر لايطعمها إلا من نشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 139 - 1،2،3

1 _ مشركان عصر جاهلى خوردن جنين دامهاى وقف شده براى خدا و يا بتها را در صورت زنده بر آمدن بر مردان مجاز و بر زنان حرام مى شمردند.

و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة لذكورنا و محرم على أزوجنا

مراد از {ازواج} به قرينه تقابل آن با {ذكور} مطلق {زن} است نه خصوص همسران

2 _ خوردن از دامهايى كه به گمان مشركان عصر جاهلى سهم خدا و يا سهم ديگر معبود بود، از نظر آنان غير مجاز شمرده مى شد.

و قالوا هذه الأنعم و حرث حجر لايطعمها . .. و قالوا ما فى بطون هذه الأنعم خالصة

{هذه الأنعام} اشاره به چهارپايان خاصى است كه در آيات پيشين مورد بحث قرار گرفته بود. از اين آيه نيز كه در مورد جواز خوردن جنين آن حيوانات است، تحريم اصل آن از ديدگاه مشركان استفاده مى شود.

3 _ مشركان عصر جاهلى استفاده از جنين مرده حيوانات وقف شده براى خدا و يا بتها را براى زنان و مردان مجاز مى شمردند.

و محرم على أزوجنا و إن يكن ميتة فهم فيه شركاء

مشركان و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 21

21 _ شرك در پندار مشركان، ايمان و باورى راستين; و توحيد و يكتا پرستى، كفرورزى و انكار حقيقت است.

و شهدوا على أنفسهم أنهم كانوا كفرين

مشركان و

شفاعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 94 - 4

4 _ مشركان مى پنداشتند پس از مرگ مورد شفاعت معبودهاى خويش قرار خواهند گرفت.

و ما نرى معكم شفعاءكم الذين زعمتم أنهم فيكم شركؤا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 4 - 16

16 - مشركان ، به شفاعت و ولايت و سرپرستى غيرخدا ، اعتقاد داشتند .

أم يقولون . .. ما لكم من دونه من ولىّ و لاشفيع أفلاتتذكّرون

مشركان و شفاعت بتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 10

10 _ مشركان به اميد شفاعت بت ها ، آنها را مى پرستيدند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و يقولون هؤلاء شفعؤنا عند اللّه

مشركان و شفاعت معبودان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 13 - 2

2 - مشركان ، در انتظار شفاعت معبودان برگزيده خويش در پيشگاه خداوندند .

و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا

نفى كردن شفاعت معبودان مشركان، حاكى از اين نكته است كه مشركان، چنين توقع و انتظارى داشته اند و گرنه نفى آن، چندان معنايى نداشت.

مشركان و صحابه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 1

1 _ مشركان براى دور ساختن برخى مؤمنان از اطراف پيامبر(ص) آن حضرت را تحت فشار قرار مى دادند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم

مشركان و عبادت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 -

19 - 4

4 - ازدحام كافران و مشركان در اطراف پيامبر ( ص ) ، براى مشاهده عبادت و نماز آن حضرت

كادوا يكونون عليه لبدًا

مفسران و اهل لغت، {لِبَد} را به ازدحام معنا كرده و درباره مرجع ضمير فاعلى {كادوا} و {يكونون} دو نظر ارائه داده اند. برخى آن را مشركان و كافران مكه و برخى ديگر آن را مؤمنان جن دانسته اند كه براى استماع قرآن كريم در اطراف پيامبر(ص) ازدحام مى كردند. برداشت ياد شده، مبتنى بر نظر نخست است.

مشركان و عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 51 - 6

6 _ مشركان ، پيش از نزول عذاب ، بطور مستمر خواستار تسريع آن بودند .

أثم إذا ما وقع . .. و قد كنتم به تستعجلون

مشركان و عذاب اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 53 - 2

2 _ مشركان ، تهديد به عذاب جاويدان قيامت را باور نكرده ، آن را ادعاى بى اساس مى انگاشتند .

ثم قيل . .. ذوقوا عذاب الخلد ... و يستنبئونك أحق هو

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير {هو} به {عذاب الخلد} (در آيه پيش) عايد باشد.

مشركان و عذاب استيصال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 48 - 2،3

2 _ مشركان وعده عذاب استيصال را ، به دليل نامعلوم بودن زمان وقوع آن ، دروغ و ادعاى بى اساس پيامبر ( ص ) و مؤمنان مى پنداشتند .

و يقولون متى هذا الوعد إن كنتم صدقين

با توجه به اينكه

استفهام در جمله {متى هذا الوعد} براى ريشخند و استهزاست، برداشت فوق از آن استفاده مى شود.

3 _ نامشخص بودن زمان وقوع عذاب استيصال ، دستاويز مشركان براى به استهزا گرفتن تهديد آن بود .

و يقولون متى هذا الوعد إن كنتم صدقين

پاسخ به اين پرسش _ كه در آيه بعد آمده _ مؤيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 50 - 4،5

4 _ مشركان ، خواستار تسريع نزول عذاب استيصال بودند .

إن أتيكم عذابه . .. ماذا يستعجل منه المجرمون

5 _ درخواست تسريع عذاب استيصال از سوى مشركان ، خواسته اى نابخردانه و مايه شگفتى است .

إن أتيكم عذابه . .. ماذا يستعجل منه المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 53 - 1

1 _ مشركان تهديد به عذاب استيصال را باور نكرده ، آن را ادعاى بى اساس مى انگاشتند .

و يستنبئونك أحق هو قل إى و ربى إنه لحق

جمله {إى و ربى إنه لحق} _ كه مركب از قسم، جواب قسم، جمله اسميه و تأكيد است _ بيانگر شدت انكار مشركان در مورد عذاب مى باشد.

مشركان و عمل صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 108 - 9

9 _ دشنام به خدا براى دفاع از باورهاى خويش، عملى شايسته و زيبا در نظر مشركان است.

فيسبوا الله عدوا بغير علم كذلك زينا لكل أمة عملهم

مشركان و عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 7

7 -

فهم نادرست و بيان مغالطه آميز مشركان ، از نظريه قرآن درباره عيسى بن مريم ( ع )

ما ضربوه لك إلاّ جدلاً

بيان قرآن درباره تولد، زندگى و مرگ عيسى(ع)، شائبه الوهيت ندارد تا مشركان او را با آلهه خود مقايسه كنند.

مشركان و فصاحت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 103 - 9

9- فصاحت عالى قرآن و بيان روشن آن ، مورد قبول همگان حتى كافران و مشركان

و ه_ذا لسان عربىّ مبين

استدلال خداوند در ردّ ادعاى كافران، مبتنى است بر آنكه فصاحت قرآن مورد قبول آنها باشد.

مشركان و قدرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 16

16 - مشركان به هنگام مواجه شدن با عذاب الهى ، به انحصار قدرت به خدا ، پى خواهند برد .

و لو يرى الذين ظلموا إذ يرون العذاب أن القوة للّه جميعاً

{إذ يرون} مفعول براى {يرى} است و {أن القوة . ..} با فعل مقدرى جواب شرط مى باشد; يعنى: {لو يرى ... لعلموا أن القوة للّه جميعاً; اگر مشركان امروز مى ديدند آن روزى را كه با عذاب قيامت مواجه خواهند شد، همانا مى فهميدند كه تمام قدرتها از آن خداوند است.}

مشركان و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 8

8 _ استكبار و سخت دلى يهوديان و مشركان موجب تأثرناپذيرى آنان از قرآن

و إذا سمعوا ما أنزل إلى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع

بيان واكنش خاضعانه مسيحيان در برابر قرآن پس از توصيف آنان به فروتنى

در آيه پيش گوياى اين است كه دو گروه ديگر (يهوديان و مشركان) به دليل گردنفرازى و استكبار در برابر حق، از پذيرش قرآن سرباز زدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 8

8 _ مشركان به هنگام حضور در نزد پيامبر(ص)، از سر لجاج و انكار به مجادله درباره قرآن و رسالت آن حضرت مى پرداختند.

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 1

1 _ مشركان، مدعى نارسايى معجزات پيامبر (قرآن) براى اثبات رسالت آن حضرت.

و قالوا لو لا نزل عليه ءاية من ربه

درخواست معجزه از سوى مشركان، على رغم معجزاتى مانند قرآن، حكايت از آن دارد كه آنان معجزات آن حضرت را براى اثبات رسالت كافى نمى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 203 - 5

5 _ مشركان آيات قرآن را مجموعه اى ساخته شده و گزينش شده به دست پيامبر ( ص ) قلمداد مى كردند .

لو لا اجتبيتها

{اجتباء} (مصدر اجتبيت) به معناى جمع آورى كردن با گزينش و انتخاب است. (مفردات راغب). مشركان با نسبت دادن {اجتباء} به پيامبر(ص) (اجتبيت) اين معنا را القا مى كردند كه او مطالب قرآن را از اين سو و آن سو جمع آورى و گزينش مى كند و به مردم ارائه مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 1

1 _ مشركان ، آياتى از قرآن را كه حامل معارفى بلند بوده

و در ظرف كوچك ذهن آنان جاى نمى گرفت ، انكار مى كردند .

أم يقولون افتريه . .. بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {ما} در {بما لم يحيطوا . .. } اشاره به دسته اى از آيات قرآن باشد و ماى محذوف در {لما يأتهم تأويله} _ كه عطف بر {لم يحيطوا} و به تقدير {و كذبوا بما لما يأتهم تأويله} است _ اشاره به دسته اى ديگر از آيات باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 40 - 1،2

1 _ برخى مشركان ، با اينكه آسمانى بودن قرآن را باور داشتند ، به تكذيب آن برمى خاستند .

بل كذبوا . .. و منهم من يؤمن به

اين برداشت مبتنى بر اين است كه: ضمير {هم} _ با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيش _ به تكذيب كنندگان قرآن برگردد و از {يؤمن} زمان حال اراده شده باشد.

2 _ برخى مشركان ، آسمانى بودن قرآن را باور نداشته ، آن را تكذيب مى كردند .

و منهم من لا يؤمن به

اين برداشت نيز مبتنى بر اين است كه ضمير {هم} به تكذيب كنندگان قرآن برگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 1

1 _ برخى از مشركان با اينكه مكرراً به سخنان پيامبر ( ص ) گوش مى سپردند و آيات الهى را از زبان او مى شنيدند ، به تكذيب آن برخاسته ، انكارش مى كردند .

و منهم من يستمعون إليك . .. و لو كانوا لا يعقلون

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 13 - 5

5_ مشركان براى ساختن سوره هايى همانند قرآن ، به كمك خواهى از هركس مجاز بودند .

وادعوا من استطعتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 14 - 10

10_ خداوند ، با توجه دادن مشركان به الهى بودن قرآن ، آنان را به پذيرش اسلام و قرآن دعوت كرد .

فإلّم يستجيبوا لكم فاعلموا . .. فهل أنتم مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 2 - 1

1- مشركان ، نزول وحى و پيام جديد پروردگار ( قرآن ) را ، سرسرى گرفته و بازى گرانه به آن گوش مى سپارند .

ما يأتيهم من ذكر من ربّهم . .. و هم يلعبون

بيشتر مفسران برآنند كه مقصود از {ذكر} هر نوع وحى و يا خصوص قرآن كريم است و جمله {و هم يلعبون} حال براى فاعل {استمعوه} مى باشد; يعنى، آنان در حالى كه به لعب و بازى مشغول اند به آيات الهى گوش مى دهند و به طور جدى و شايسته آن را استماع نمى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 3

3 - توبيخ مشركان از سوى خداوند ، به خاطر ناديده گرفتن دلايل حقانيت قرآن و پيامبر ( ص )

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 3 - 1،2،4

1 - مشركان ، منكر نزول قرآن كريم از جانب خداوند

بودند .

تنزيل الكت_ب . .. من ربّ الع_لمين . أم يقولون افتري_ه

{أم}، منقطعه و به معناى {بل} است و معناى دو فراز دو آيه چنين مى شود: {قرآن، از جانب خداوند است و آنان، مدعى اند كه ساختگى است}.

2 - مشركان ، قرآن را ساخته و پرداخته پيامبر ( ص ) مى دانستند .

أم يقولون افتري_ه

{فرى} ريشه {افترا} به آن دروغى گفته مى شود كه خود شخص آن را بسازد (لسان العرب).

4 - خداوند ، در مقابل تهمت مشركان ( ساختگى بودن قرآن ) ايستاده و از حقانيت قرآن ، دفاع كرده است .

أم يقولون افتري_ه بل هو الحقّ

مشركان و قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 5

5 _ تكذيب و انكار قيامت ، موضع گيرى مشترك همه شرك پيشگان تاريخ

بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه . .. كذلك كذب الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 53 - 9

9 - حدس و تخمين مشركان درباره حشر و قيامت ، بسيار دور از واقعيت بوده است .

و قد كفروا به من قبل و يقذفون بالغيب من مكان بعيد

مشركان و كتاب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 157 - 1

1 - مشركان ، فاقد دليل و كتاب آسمانى ، بر درستى عقايدشان

فأتوا بكت_بكم إن كنتم ص_دقين

امر {فأتوا} براى تعجيز است; يعنى، مشركان از آوردن كتاب آسمانى بر درستى عقايد خود ناتوان اند و چنين كتابى را ندارند.

مشركان و كتمان حق

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 3

3 _ مشركان، على رغم گواهى ضميرشان بر حقانيت توحيد و معاد، آن را پنهان مى كنند.

بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

مراد از {ما يخفون}، به قرينه آيات پيشين، حقايق ايمانى، از قبيل توحيد و معاد، است كه مشركان آن را در ضمير خويش پنهان مى ساختند.

مشركان و كعبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 97 - 21

21 _ ممنوعيت ورود مشركان به خانه خدا ، سبب نامگذارى آن به بيت اللّه الحرام

جعل اللّه الكعبة البيت الحرام

از امام صادق(ع) نقل شده كه در پاسخ سؤال از سبب نامگذارى خانه خدا به بيت اللّه الحرام فرمود: لانه حرم على المشركين ان يدخلوه.

_______________________________

علل الشرايع، ص 398، ح 1، ب 139; نورالثقلين، ج 1، ص 680، ح 401.

مشركان و كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 21

21 _ شرك در پندار مشركان، ايمان و باورى راستين; و توحيد و يكتا پرستى، كفرورزى و انكار حقيقت است.

و شهدوا على أنفسهم أنهم كانوا كفرين

مشركان و گمراهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 6

6 _ دست شستن از گرايش هاى شرك آلود و روى كردن به تعاليم پيامبران ( همچون يگانه پرستى ) و عقيده به قيامت ، در ديدگاه اهل شرك ، گمراهى و انحراف است .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا

مشركان و گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر -

40 - 52 - 2

2 - كافران و مشركان ، با رو به رو شدن با گواهى شاهدان عليه خود ، به عذرخواهى خواهند پرداخت .

و يوم يقوم الأشه_د . يوم لاينفع الظ_لمين معذرتهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه عبارت {يوم لاينفع . ..} بدل براى {يوم يقوم الأشهاد} مى باشد.

مشركان و مالكيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 55 - 6

6 _ بيشتر مشركان ، نسبت به مالكيت مطلق خداوند بر جهان هستى و تحقق قطعى وعده هاى او ، جاهل و ناآگاهند .

ألا إن للّه ما فى السموت . .. ألا إن وعد اللّه حق و لكن أكثرهم لايعلمون

مشركان و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 6،19

6 - مشركان ، آيات و نشانه هاى رسالت پيامبر را ناديده گرفته مدعى نبودن هيچگونه نشانه اى بر حقانيت او بودند .

و قال الذين لايعلمون لولا . .. أو تأتينا ءاية

19 - مشركان بر اثر جهل و لجاجت ، آيات قرآن را نشانه اى بر حقانيت پيامبر نمى شمردند .

قال الذين لايعلمون لولا . .. تأتينا ءاية ... قد بيّنّا الأيت لقوم يوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 113 - 5

5 _ تلاش بى ثمر برخى از مشركان براى متقاعد كردن پيامبر ( ص ) ، در جهت تجويز ادامه بت پرستى به مدت يك سال

و لولا فضل اللّه . .. لهمت طائفة منهم ان يضلوك

برخى از مفسران با توجه به

شأن نزول گفته اند مراد از {طائفة}، مشركانى بودند كه از پيامبر(ص) تقاضاى تجويز بت پرستى تا يك سال را داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 7

7 _ گواه طلبى مشركان از پيامبر(ص) در تأييد رسالت آن حضرت*

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه شهيد بينى و بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 1،8،9

1 _ برخى مشركان، على رغم گوش فرادادن به كلام پيامبر(ص)، از فهم آن عاجزند.

و منهم من يستمع اليك و جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرا

مرجع ضمير {منهم}، به قرينه آيات گذشته، مشركان است.

8 _ مشركان به هنگام حضور در نزد پيامبر(ص)، از سر لجاج و انكار به مجادله درباره قرآن و رسالت آن حضرت مى پرداختند.

حتى إذا جاءوك يجدلونك يقول الذين كفروا

9 _ مشركانى كه صرفاً براى مجادله در محضر پيامبر(ص) حاضر مى شدند، در نهايت عناد و لجاجت قرار داشتند.

حتى إذا جاءوك يجدلونك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 33 - 14

14 _ عن أبى عبداللّه(ع) فى قوله: {فإنهم لا يكذبكونك} قال: لا يستطيعون إبطال قولك.

امام صادق(ع) درباره سخن خداوند {فإنهم لا يكذبكونك} فرمود: مشركان، توانايى باطل كردن سخن تو (اى رسول ما) را ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 3،10

3 _ تبليغات و جوسازى مشركان براى تكذيب رسالت پيامبر(ص)

و قالوا لو لا نزل عليه ءاية من ربه

10 _ تبليغات مشركان عليه پيامبر(ص)، على رغم

آگاهى به قدرت الهى و فلسفه نازل نشدن معجزات درخواستى

و قالوا لولا نزل عليه ءاية من ربه قل إن اللّه قادر . .. و لكن أكثرهم لايعلمون

اگر مشركان اعتقاد به قدرت خدا نداشتند، جمله {قل إن اللّه قادر} ادعايى محض بود. بر اين اساس آنان قدرت خداند را بر نزول هرگونه معجزه قبول داشتند. گذشته از اينكه اقليتى از آنان به تصريح آيه به علت عدم نزول معجزات مورد درخواست خود نيز آگاه بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 7،15

7 _ توقّعات نابجا و درخواستهاى غير اصولى مشركان از پيامبر(ص)

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك

نفى ملك بودن و . .. بيانگر وجود چنين توقّعاتى در بين مردم است.

15 _ توقّعات بيجاى مشركان از پيامبر(ص)، برخاسته از نادانى

قل لا أقول لكم عندى خزائن اللّه و . .. قل هل يستوى الأعمى و البصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 1

1 _ مشركان براى دور ساختن برخى مؤمنان از اطراف پيامبر(ص) آن حضرت را تحت فشار قرار مى دادند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 56 - 1

1 _ پرستش بتها و سازش در اصول اعتقادى، خواسته نابجاى مشركان صدر اسلام از پيامبر(ص)

قل لا أتبع أهواءكم قل إنى نهيت أن أعبد الذين تدعون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 3

3 _ مشركان خواهان دريافت معجزه اى، جز آنچه

پيامبر(ص) ارائه مى نمود، بودند.

و أقسموا بالله جهد أيمنهم لئن جاءتهم ءاية

بديهى است كه پيامبر(ص) قطعاً معجزاتى را به آنان نمايانده است و با اين وصف آنان از سر بهانه جويى معجزات ديگرى را طلب مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 6

6 _ مشركان مكه با وجود ايمان نياوردن به پيامبر(ص) با معجزات ارائه شده، مجدداً خواهان معجزات ديگرى از پيامبر(ص) بودند.

و أقسموا . .. لئن جاءتهم ءاية ... إذا جاءت لايؤمنون ... كما لم يؤمنوا به أول مرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 184 - 3

3 _ خداوند با يادآورى همنشينى پيامبر ( ص ) با مردم ، مشركان را به بطلان پندارشان ( مجنون بودن پيامبر ) رهنمون ساخت .

أو لم يتفكروا ما بصاحبهم من جنة

به كارگيرى كلمه {صاحب} و اضافه آن به ضمير (صاحبهم، يعنى همنشينشان) اشاره به حقيقتى دارد كه تفكر در آن كافى در بطلان ادعاى مشركان است. يعنى او همواره همنشين آنان بود و اگر اثرى از جنون در او وجود داشت، آشكار مى گشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 7

7 _ موضعگيرى خصمانه كافران و مشركان در قبال پيامبر ، على رغم اعتقادشان به خدا

و إذ قالوا اللّهم إن كان هذا هو الحق من عندك فأمطر علينا حجارة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 7،8،9

7 _ مشركان ، در راستاى مخالفت با قرآن ، به پيامبر

( ص ) پيشنهاد مى كردند : براى آنان به جاى قرآن ، كتاب ديگرى را _ كه موافق خواسته ها و تمايلاتشان باشد _ بخواند .

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا . .. قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا

8 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، قرآن را ساخته و پرداخته ذهن حضرت محمد ( ص ) مى پنداشتند .

قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا أو بدّله

9 _ تبديل و برگرداندن محتواى قرآن به موضوعاتى باب طبع _ با حفظ نظام و ساختار ظاهرى آن _ يكى ديگر از پيشنهاد هاى مشركان به پيامبر ( ص ) در راستاى مخالفت با قرآن

و إذا تتلى عليهم ءاياتنا بينت قال الذين لا يرجون لقاءنا . .. أو بدّله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 41 - 4

4 _ پيامبر اكرم ( ص ) از اعمال و كردار مشركان و مشركان از اعمال و كردار پيامبر ( ص ) ، ناراحت و بيزار بودند .

أنتم بريئون مما أعمل و أنا برىء ممّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 48 - 4

4 _ مشركان ، با تمسخر و استهزا ، از پيامبر ( ص ) و مؤمنان خواستار تعيين زمان وقوع عذاب استيصال و تسريع در آن بودند .

و يقولون متى هذا الوعد إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 65 - 1

1 _ تبليغات سوء و سخنان نارواى مشركان عليه رسالت پيامبر ( ص ) ،

به درجه اى بود كه باعث اندوه و رنجش خاطر مبارك آن حضرت مى شد .

و لا يحزنك قولهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 3

3 _ مشركان نسبت به پايدارى و انعطاف پذيرى پيامبر ( ص ) در طرد آيين شرك و دعوت به توحيد ، ترديد داشتند .

قل يأيها الناس إن كنتم فى شك من دينى

با توجه به اينكه روى سخن با مشركانى است كه از گرويدن به توحيد امتناع مى كردند، قهراً امتناع آنان يا به خاطر اين است كه هنوز ماهيت و حقيقت توحيد براى آنان روشن نشده بود و يا اينكه هنوز اميدوار بودند كه پيامبر (ص) دست از روش خود بردارد و به كيش آنان در آيد. برداشت فوق بنابر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 7

7_ { عن أبى جعفر ( ع ) قال : أخبرنى جابر بن عبدالله أن المشركين كانوا إذا مرّوا برسول الله ( ص ) حول البيت طأطأ أحدهم ظهره و رأسه ه_كذا و غطّى رأسه بثوبه لايراه رسول الله ( ص ) فأنزل الله عزوجل : { ألا إنّهم يثنون صدورهم ليستخفوا منه ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم ما يسرّون و ما يعلنون } ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: جابربن عبدالله به من خبر داد كه مشركان هرگاه در اطراف كعبه از كنار رسول خدا(ص) مى گذشتند، بعضى از آنان سر و پشت خود را خم مى كرد بدين گونه _ و جابر خود خم شد _

و سر خود را با جامه اش مى پوشانيد كه آن حضرت او را نبيند. پس خدا اين آيه را نازل كرد: {ألا إنّهم يثنون صدورهم ليستخفوا منه ألا حين يستغشون ثيابهم ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 1،7،8،9

1_ تكذيب پيامبر از سوى مشركان به خاطر مطرح كردن قيامت و نيز پيشنهاد هاى نابه جاى ايشان ، آن حضرت را در خطر ترك و عدم ابلاغ برخى از آيات قرار داده بود .

فلعلّك تارك بعض ما يوحى إليك و ضائق به صدرك أن يقولوا لولا أُنزل عليه كنز

روشن است كه خوف و شكى كه {لعلّ} دلالت بر آن مى كند به لحاظ متكلم (خداوند) نيست; بلكه حاكى از خوف و ترديد مخاطب (پيامبر) و يا موقعيت خاصى است كه هر انسانى احتمال ترك برخى از آيات را دور از انتظار نمى بيند. بنابراين {لعلك تارك ...} مى رساند كه پيامبر در شرايطى بود كه اين خوف و احتمال وجود داشت كه در ابلاغ برخى از آيات به ترديد بيفتد و مصلحت ببيند كه آنها را موقتاً ابلاغ نكند تا شرايط و جو پيشامده تغيير كند. {أن يقولوا ...} به تقدير {لام} و {لا} ى نافيه (لأن لايقولوا...) بيانگر علت و ريشه پديد آمدن زمينه و شرايط آن خوف و احتمال است. تفريع {لعلّك تارك...} بر آيه هفتم مى رساند كه تكذيب قيامت نيز مى توانست در پديد آمدن آن شرايط مؤثر باشد.

7_ نازل شدن گنج و مال فراوان بر پيامبر ( ص ) ، از پيشنهاد ها و معجزه هاى درخواستى مشركان براى باور

كردن حقانيت رسالت آن حضرت

أن يقولوا لولا أُنزل عليه كنز

8_ نزول فرشته اى همراه و همگام با پيامبر ( ص ) ، از پيشنهاد هاى مشركان براى اطمينان به حقانيت آن حضرت

أن يقولوا لولا . .. جاء معه ملك

9_ پيشنهاد هاى نابه جاى مشركان و معجزه هاى درخواستى آنان ، موجب دلتنگى و ناراحتى پيامبر ( ص ) مى شد .

و ضائق به صدرك أن يقولوا لولا أُنزل عليه كنز أو جاء معه ملك

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه: ضمير در {به} به {أن يقولوا . ..} برگردد و به تعبيرى ديگر {أن يقولوا ...} بدل براى ضمير در {به} باشد; يعنى: و ضائق صدرك بأن يقولوا ....

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 95 - 4

4- پيامبر ( ص ) در نيمه نخست رسالت ( دوران مكه ) مورد تمسخر مشركان و مواجه با مخالفت ها و آزار شديد روحى آنان بود .

و أعرض عن المشركين. إنا كفين_ك المستهزءين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 5

5- مؤمنان از برخورد هاى ناروا و غير منطقى مشركان با پيامبر ( ص ) ، بسيار خشمگين بودند .

و قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن

در شأن نزول آيه آمده است: مؤمنان، وقتى مشاهده مى كردند كه پيامبر(ص) از جانب مشركان مورد آزار و اذيت قرار مى گيرد، از آن حضرت اجازه جهاد و برخورد مى خواستند كه اين آيه نازل شد (مجمع البيان).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73

- 1،3

1- تلاش پيگير مشركان ، براى به انعطاف كشاندن پيامبر ( ص ) در بخشى از مواضع رسالتى خويش

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك

{فتن} در اصل به معناى داخل كردن طلا در آتش به منظور به دست آوردن خالصى آن است. اين واژه به معناى افتادن شخص در بلا و سختى استعمال شده است. بنابراين، معناى عبارت چنين مى شود: آنان نزديك بود تو را به وضعيتى مبتلا كنند تا از آنچه براى ات وحى مى شود تو را باز دارند.

3- روى آوردن مشركان به ترفند هاى فريبنده براى واداشتن پيامبر ( ص ) به اتخاذ روش هاى غير الهى

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مراد از {الذى أوحينا إليك} روشها و دستوراتى است كه پيامبر(ص) موظف بود طبق آنها عمل كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 197 - 3

3 - توبيخ مشركان از سوى خداوند ، به خاطر ناديده گرفتن دلايل حقانيت قرآن و پيامبر ( ص )

أوَلم يكن لهم ءاية أن يعلمه علم_ؤا بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 53 - 2

2 - مشركان ، در دنيا به پيامبر ( ص ) كافر بودند ; ولى در قيامت به آن حضرت اظهار ايمان مى كنند .

و لو ترى إذ فزعوا . .. و قالوا ءامنّا به ... و قد كفروا به من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 3

3 - مشركان

، منكر رسالت پيامبراسلام ( ص )

و يقولون . .. لشاعر مجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 64 - 1

1 - درخواست تهديدآميز و آمرانه مشركان از پيامبراسلام ( ص ) به عبادت معبودهايى جز اللّه

قل أفغير اللّه تأمرونّى أعبد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 2

2 - صلح حديبيه ، كاهش دهنده كينه مشركان نسبت به پيامبر ( ص ) ، در زمينه هاى مورد اختلاف آنان ، قبل از هجرت و پس از آن *

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا . ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر

منظور از {ما تقدّم} و {ما تأخّر}، امور قبل از هجرت و پس از آن است.

مشركان و مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 3

3- مشركان ، مرگ را به منزله نيستى و نابودى پنداشته و حيات پس از آن را مستبعد مى شمردند .

أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 7

7 - زندگى و مرگ در نگاه مشركان ، پديده اى طبيعى و بى ارتباط با اراده الهى و وجود خداوند

و ما يهلكنا إلاّ الدهر

مشركان و مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 15

15 _ تنها پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، داراى صلاحيّت و اهليّت براى مسجدالحرام هستند ; نه مشركان

و كفار *

و اخراج اهله منه اكبر عنداللّه

با توجّه به اينكه پيامبر (ص) و مسلمانان را اهل مسجدالحرام شمرده است; شايد كنايه از اهليّت آنان براى مسجدالحرام و نا اهلى كفار براى آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 17 - 6

6 _ توليت مسجدالحرام ( تعمير و رسيدگى به امور آن ) در صدر اسلام _ تا پيش از فتح مكه _ در دست مشركان كفر پيشه بوده است .

ما كان للمشركين أن يعمروا مسجد اللّه شهدين على أنفسهم بالكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 7

7 _ مشركان ، داراى موسم سالانه براى آمدن به مسجدالحرام

فلا يقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا

تعبير به {عامهم} _ كه عام را به مشركان اسناد داده _ مشعر به اين معناست.

مشركان و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 11

11 _ موضعگيرى مشترك عالمان يهود و مشركان مكه عليه اهل ايمان

الم تر الى الّذين . .. و يقولون للّذين كفروا هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 25،29،30

25 _ عداوت و دشمنى مشركان با مسلمانان در صدر اسلام

و لايجرمنكم شنئان قوم

بنابر اينكه {شنئان} (بغض و عداوت)، اضافه به فاعل {قوم} شده باشد، نه به مفعول. به قرينه (ان صدوكم) كه بيان دشمنى آن قوم است.

29 _ جلوگيرى مشركان از ورود مسلمانان صدر اسلام به مسجدالحرام

ان صدوكم عن المسجدالحرام

30 _ جلوگيرى مشركان از ورود

مسلمانان به مسجدالحرام ، مايه خشم و كينه مؤمنان نسبت به آنان

و لايجرمنكم شنئان قوم ان صدوكم عن المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 1،3

1 _ يهوديان و مشركان سرسخت ترين دشمن براى مسلمانان

لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا يهود و الذين اشركوا

3 _ دشمنى يهود با مسلمانان بيش از دشمنى مشركان با آنان است .

لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود و الذين اشركوا

تقديم ذكرى {يهود} بر {مشركان} مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 11

11 _ شرك پيشگان صدر اسلام تلاش مى كردند تا با ظاهر سازى و خوش زبانى ( رفتار منافقانه ) افكار عمومى مسلمانان را فريب داده و رضايت و خوشبينى آنان را نسبت به خود جلب كنند .

يرضونكم بأفوههم و تأبى قلوبهم

مشركان و مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 15

15 _ مشركان در مورد خوردن ذبيحه و احكام آن در اسلام با مسلمانان صدر اسلام به مجادله مى پرداختند.

و لا تأكلوا مما لم يذكر اسم الله عليه . .. إن الشيطين ليوحون إلى ... و إن أطعتمو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 5،12

5 _ دشمنى و كينه توزى شديد مشركان صدر اسلام نسبت به مسلمانان

كيف و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

12 _ رفتار هاى فريبكارانه ( ظاهرسازى ها و خوش زبانى هاى ) مشركان

صدر اسلام ، خوشبينى هايى را در ميان مسلمانان نسبت به آنان به وجود آورده بود .

كيف يكون للمشركين عهد . .. كيف ... يرضونكم بأفوههم و تأبى قلوبهم

مشركان و مسيحيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 9

9 - جاهلان ( مشركان و صاحب هاى آيين هاى غير الهى ) دين يهود و نصارا را بى پايه و اساس مى شمردند .

كذلك قال الذين لايعلمون مثل قولهم

مقصود از {الذين لايعلمون} ]به گفته مفسران[ مشركان و معتقدان به اديان غير الهى هستند.

مشركان و مشيّت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 12

12 _ برخى مشركان و كافران عنود، با نقش مشيت الهى در تأثير اسباب آشنا بودند.

ما كانوا ليؤمنوا إلا أن يشاء الله و لكن أكثرهم يجهلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 3،17

3 _ مشركان از مفهوم {مشيت الهى} برداشتى نادرست داشتند.

سيقول الذين أشركوا لو شاء الله ما أشركنا

17 _ سخن و ادعاهاى مشركان در مورد مشيت الهى و نتيجه گيرى جبر از آن، جز گمان و دروغپردازى نيست.

سيقول الذين أشركوا . .. إن تتبعون إلا الظن و إن أنتم إلا تخرصون

مشركان و معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 2،3

2 _ عمق وجدان مشركان در دنيا گواه بر حقانيت توحيد و معاد مى دهد.

بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

3 _ مشركان، على رغم گواهى ضميرشان بر حقانيت توحيد و معاد،

آن را پنهان مى كنند.

بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

مراد از {ما يخفون}، به قرينه آيات پيشين، حقايق ايمانى، از قبيل توحيد و معاد، است كه مشركان آن را در ضمير خويش پنهان مى ساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 45 - 8

8 _ مشركان ، منكر معاد بودند .

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 40 - 10

10- مشركان ، خداوند را قادر به احياى مجدد انسان ها پس از مرگ نمى دانستند .

و أقسموا بالله . .. لايبعث الله من يموت بلى وعدًا عليه ... إنما قولنا لشىء إذا أ

ذكر {إنما قولنا لشىء. ..} _ كه براى اثبات قدرت مطلق خداوند است _ پس از بيان ديدگاه مشركان درباره عدم احياى دوباره انسانها مى تواند تعريض به مشركان باشد; چون آنان داراى چنين ديدگاهى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 3

3- مشركان ، مرگ را به منزله نيستى و نابودى پنداشته و حيات پس از آن را مستبعد مى شمردند .

أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 4،8

4 - بهانه جويى مشركان ، در قبال دلايل روشن وحى بر معاد

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت ما كان حجّتهم إلاّ أن قالوا ائتوا

8 - حقانيت معاد از نظر مشركان ، منوط به زنده شدن پدران آنان در برابر ديدگانشان

قالوا ائتوا ب_ابائنا إن

كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 4

4 - معاد و رستاخيز مردگان ، موضوعى نو و بى سابقه در فرهنگ مشركان

فذرنى و من يكذّب به_ذا الحديث

مشركان و معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 18،19

18 - مشركان ، خدايان دروغين را داراى قدرت مى پندارند .

و لو يرى الذين ظلموا إذ يرون العذاب أن القوة للّه جميعاً

طرح مسأله قدرت خداوند و انحصار آن به او براى كسانى كه غير خدا را همتاى خدا مى پندارند، بيانگر اين است كه: مشركان به توهّم برخوردارى معبودانشان از قدرت، آنها را همانند خداوند پنداشته و بر اساس آن به ايشان محبت مىورزند.

19 - پنداشتن قدرت در معبودان دروغين ، عالم محبت مشركان به آنهاست .

يحبونهم كحب اللّه . .. و لو يرى الذين ظلموا ... أن القوة للّه جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 17 - 9

9 _ توانايى بتها و معبودهاى خيالى در دفع شر و رساندن خير، پندار نارواى مشركان

و إن يمسسك اللّه بضر فلا كاشف له إلا هو و إن يمسسك بخير فهو على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 46 - 9

9 _ مشركان مى پنداشتند كه معبودهايشان توان نفع رسانى به آنان را دارد.

من إله غير اللّه يأتيكم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 94 - 4

4 _ مشركان مى

پنداشتند پس از مرگ مورد شفاعت معبودهاى خويش قرار خواهند گرفت.

و ما نرى معكم شفعاءكم الذين زعمتم أنهم فيكم شركؤا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 195 - 6،8

6 _ مشركان مكه بر اين باور بودند كه معبودانشان بر يارى آنها عليه پيامبر ( ص ) توانا هستند .

قل ادعوا شركاءكم ثم كيدون فلاتنظرون

8 _ خداوند از مشركان خواست اگر خدايانشان بر امرى توانا هستند با كمك آنها عليه پيامبر ( ص ) توطئه كنند و براى از ميان بردن وى هيچ درنگى رواندارند .

قل ادعوا شركاءكم ثم كيدون فلاتنظرون

{كيدون} مركب از فعل امر {كيدوا} (از {كيد}، به معنى فكر كردن و توطئه چيدن) و نون وقايه است. كسره نون دلالت بر حذف {ياء} متكلم دارد. بنابراين {كيدون} (كيدونى) يعنى عليه من توطئه كنيد. {انظار} مصدر {لاتنظروا} به معناى مهلت دادن است. {لاتنظرون} نيز مركب از فعل نهى و نون وقايه است ; يعنى: فلاتنظرونى، مرا مهلت ندهيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 28 - 5

5 _ حشر مشركان در قيامت ، به همراه معبود هاى مورد پرستش آنان خواهد بود .

ثم نقول للذين أشركوا مكانكم أنتم و شركاؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 15

15_ مشركان به پندار فرمان خدا بر پرستش معبود هاى خويش ، آنها را عبادت مى كنند . *

أمر ألاّتعبدوا إلاّ إياه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 5

5- مشركان ، از معبود

هاى ادعايى خويش به سختى دفاع كرده و با يكتاپرستان درباره آنها به منازعه مى پرداختند .

أين شركاءى الذين كنتم تش_قّون فيهم

{تشاقّون} (از مصدر شقاق) به معناى مخالفت است به گونه اى كه شخصى در يك طرف و شخص ديگرى در طرف ديگر باشد. فعل {تشاقّون} از باب مفاعله است كه براى فعلهاى دو جانبه استفاده مى شود و به قرينه مقام طرف درگير با مشركان، كسانى اند كه معتقد به خداى واحد بودند و از آنها به موحدان تعبير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 3

3- مشركان ، بخشى از درآمد خود را براى معبود هاى خود اختصاص مى دادند .

و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_هم

برداشت فوق، مبتنى بر اين اساس است كه فاعل {لايعلمون} {ما} بوده و مراد از آن بتها باشد كه مفعول آن حذف شده است. بنابراين معناى عبارت چنين مى شود: مشركان قرار مى دهند سهمى را بر موجوداتى كه چيزى نمى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 86 - 1

1- مشركان ، هنگام مواجه با معبود هاى دروغين خويش در قيامت ، به مشاجره با آنان برمى خيزند .

و إذا رءا الذين أشركوا شركاءهم قالوا ربّنا ه_ؤلاء شركاؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 6،7،12

6- در قيامت ، مشركان ، از معبودان پندارى خويش جدا و دوراند .

و يوم يقول نادوا شركاءى

{نداء} به معناى {بلند كردن آواز و آشكار ساختن آن} است (مفردات راغب) و فعل {نادوا}

نشانه زياد بودن فاصله مشركان و معبودان است.

7- مشركان ، حتى در قيامت هم دل بسته يارى معبودان شان اند .

فدعوهم

12- خداوند ، در قيامت ، بين مشركان و معبودان شان وادى هلاكت بارى را قرار خواهد داد و هرگونه ارتباط ميان آنها را ناممكن خواهد ساخت .

و جعلنا بينهم موبقًا

{وبوق} به معناى {هلاك شدن} است و {موبق} اسم مكان به معناى {مكان هلاكت} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 53 - 2

2- مكان هلاكت بارى كه بين مشركان و معبودان پندارى آنها فاصله مى شود ، آتش دوزخ است .

و جعلنا بينهم موبقًا . و رءا المجرمون النار

مشركان و معبودان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 12،13

12 _ عدم دستيابى مشركان به معبودان دروغين خويش به هنگام مرگ

قالوا أين ما كنتم تدعون من دون الله قالوا ضلوا عنا

13 _ مشركان به هنگام مرگ، به سبب اعتقاد به توان و كارايى معبودان خويش، مورد ملامت فرشتگان قرار خواهند گرفت.

قالوا أين ما كنتم تدعون من دون الله

استفهام در جمله {أين ما كنتم . ..}، استفهام توبيخى است.

مشركان و معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 11

11 _ برخى از مشركان، على رغم آگاهى به قدرت خداوند بر نزول هر معجزه و فلسفه نازل نشدن آن، خواهان نزول معجزات ويژه خود بودند.

و قالوا لولا نزل . .. إن اللّه قادر ... و لكن أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

هود - 11 - 12 - 7

7_ نازل شدن گنج و مال فراوان بر پيامبر ( ص ) ، از پيشنهاد ها و معجزه هاى درخواستى مشركان براى باور كردن حقانيت رسالت آن حضرت

أن يقولوا لولا أُنزل عليه كنز

مشركان و معجزه محمّد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 1

1 _ مشركان، مدعى نارسايى معجزات پيامبر (قرآن) براى اثبات رسالت آن حضرت.

و قالوا لو لا نزل عليه ءاية من ربه

درخواست معجزه از سوى مشركان، على رغم معجزاتى مانند قرآن، حكايت از آن دارد كه آنان معجزات آن حضرت را براى اثبات رسالت كافى نمى دانستند.

مشركان و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 5

5 - انديشه خرافى مشركان در مورد فرشتگان ، برخاسته از افق محدود دانش و بينش آنان

ليسمّون المل_ئكة تسمية الأُنثى . .. ذلك مبلغهم من العلم

با توجه به اين كه موضوع اصلى آيات پيشين، طرد و نقد انديشه خرافى مشركان درباره دختر انگاشتن فرشتگان براى خداوند بود; مى توان استفاده كرد كه عبارت {ذلك مبلغهم. ..}، فلسفه رواج اين عقيده خرافى را در ميان آنان تبيين مى كند.

مشركان و موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 15

15_ نابرابرى مشركان با موحدان بسان نابرابرى انبوه تاريكى ها با روشنايى است .

أم هل تستوى الظلم_ت والنور

مشركان و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 82 - 2

2 _ هشدار خداوند به پيامبر (

ص ) در مورد كينه توزى يهوديان و مشركان نسبت به مؤمنان

لتجدن اشد الناس عدوة للذين ءامنوا اليهود و الذين اشركوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 3

3 _ دشمنى و كينه توزى سخت مشركان صدر اسلام نسبت به مؤمنان

لايرقبون فى مؤمن إلّاً و لاذمة

{إلّ} به معناى قرابت و خويشاوندى و {ذمة} به معناى عهد و پيمان است ; يعنى، مشركان درباره هيچ مؤمنى، نه رعايت حق خويشاوندى مى كنند و نه بر عهد و ميثاق خود با وى پايبند مى مانند و اين بيانگر دشمنى و كينه شديد مشركان نسبت به مؤمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 48 - 4

4 _ مشركان ، با تمسخر و استهزا ، از پيامبر ( ص ) و مؤمنان خواستار تعيين زمان وقوع عذاب استيصال و تسريع در آن بودند .

و يقولون متى هذا الوعد إن كنتم صدقين

مشركان و نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 9

9- اصل وجود خدا و نياز به رسالت ، امرى پذيرفته شده حتى در بينش مشركان

أبعث الله بشرًا رسولاً

از اينكه مشركان به جاى انكار اصل رسالت به استبعاد نبوت بشر پرداختند، مى توان استفاده كرد كه اصل رسالت و نبوت براى آنان، امرى محرز بود.

مشركان و نزول ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 1

1 _ روزى كه خواسته مشركان مجرم و منكران معاد مبنى بر نزول فرشتگان بر ايشان

، تحقق يابد ، روزى تلخ و ناخوشايند براى آنان خواهد بود .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة . .. يوم يرون المل_ئكة لابش

مشركان و نماز محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 19 - 4

4 - ازدحام كافران و مشركان در اطراف پيامبر ( ص ) ، براى مشاهده عبادت و نماز آن حضرت

كادوا يكونون عليه لبدًا

مفسران و اهل لغت، {لِبَد} را به ازدحام معنا كرده و درباره مرجع ضمير فاعلى {كادوا} و {يكونون} دو نظر ارائه داده اند. برخى آن را مشركان و كافران مكه و برخى ديگر آن را مؤمنان جن دانسته اند كه براى استماع قرآن كريم در اطراف پيامبر(ص) ازدحام مى كردند. برداشت ياد شده، مبتنى بر نظر نخست است.

مشركان و وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 55 - 6

6 _ بيشتر مشركان ، نسبت به مالكيت مطلق خداوند بر جهان هستى و تحقق قطعى وعده هاى او ، جاهل و ناآگاهند .

ألا إن للّه ما فى السموت . .. ألا إن وعد اللّه حق و لكن أكثرهم لايعلمون

مشركان و ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 4 - 16

16 - مشركان ، به شفاعت و ولايت و سرپرستى غيرخدا ، اعتقاد داشتند .

أم يقولون . .. ما لكم من دونه من ولىّ و لاشفيع أفلاتتذكّرون

مشركان و يهوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 113 - 9

9 -

جاهلان ( مشركان و صاحب هاى آيين هاى غير الهى ) دين يهود و نصارا را بى پايه و اساس مى شمردند .

كذلك قال الذين لايعلمون مثل قولهم

مقصود از {الذين لايعلمون} ]به گفته مفسران[ مشركان و معتقدان به اديان غير الهى هستند.

مشركان وفادار به معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 7

7 _ عموم مشركانى كه در كنار مسجدالحرام با مسلمانان پيمان عدم تعرض بسته بودند ، بر پيمان خويش پايبند نماندند .

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

مشركان هدايت ناپذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 6

6 _ برخى مشركان، حتى با مشاهده معجزه مورد درخواست خويش، ايمان نخواهند آورد.

و ما يشعركم أنها إذا جاءت لايؤمنون

{ما} در {ما يشعركم} براى استفهام انكارى است، لذا در عين استفهام معنى انكار نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 8

8 _ داورى خداوند به اينكه برخى مشركان ايمان نخواهند آورد سزاوار اعتماد است، نه ادعاى مشركان در مورد نياز به معجزات ديگر.

ما كانوا ليؤمنوا . .. أفغير الله أبتغى حكما و هو الذى

آيات قبل درباره ادعاى مشركان بود كه {لئن جاءتهم ءاية ليؤمنن بها}، و خدا حكم فرمود كه {ما كانوا ليؤمنوا}. لذا با توجه به اينكه ممكن است مخاطب در {و ما يشعركم} در آيات قبل مسلمانان باشند، اين آيه مى خواهد مؤمنان را قانع سازد كه در برخى از مشركان هيچ معجزه اى اثر نمى كند.

مشركان هنگام تلاوت قرآن

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 2

2 - تلاش مشركان براى مقابله با قرآن ، از طريق جنجال آفرينى و ايجاد سر و صدا ، هنگام قرائت آيات آن به وسيله پيامبر و مؤمنان

و الغوا فيه

{لغو} (مصدر {ألغوا}) در مورد كلام و سخن بى معنى اطلاق مى شود و در اين جا مراد، گفتن سخنان ياوه و ايجاد سر و صدا مى باشد.

مشركان هنگام رفع سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 54 - 7

7- نجات يافتگانِ از ناگوارى ها كه به شرك روى مى آورند _ با وجود التماس به درگاه خداوند به هنگام گرفتارى _ توحيد ربوبى را قبول نداشته و عوامل ديگرى را در نجات خود دخيل مى دانند .

ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم إذا فريق منكم بربّهم يشركون

{بربّهم} متعلق به فعل {يشركون} است. ذكر {ربّ} به جاى مطلق آوردن كلام و يا ذكر ساير موارد توحيد، حكايت از شرك ربوبى آنان مى كند و خود همين مى تواند قرينه باشد كه روى آوردن به شرك ربوبى، احتمال دارد ناشى از عقيده به تأثير عوامل ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 55 - 2

2- هدف رهيدگان از ناگوارى ها از گرايش به شرك ، انكار خدايى بودن نجاتشان است .

ثمّ إذا مسّكم الضرّ . .. ليكفروا بما ءاتين_هم

لام {ليكفروا} احتمال دارد به معناى {كى} باشد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: آنان شرك ورزيدند تا اثبات كنند كه نجاتشان از جانب خداوند نبوده است. در اين برداشت

مراد از {ما ءاتيناهم} رفع ناگوارى و معناى {يكفروا} همان پوشاندن و انكار كردن است.

مشركان هنگام سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 54 - 7

7- نجات يافتگانِ از ناگوارى ها كه به شرك روى مى آورند _ با وجود التماس به درگاه خداوند به هنگام گرفتارى _ توحيد ربوبى را قبول نداشته و عوامل ديگرى را در نجات خود دخيل مى دانند .

ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم إذا فريق منكم بربّهم يشركون

{بربّهم} متعلق به فعل {يشركون} است. ذكر {ربّ} به جاى مطلق آوردن كلام و يا ذكر ساير موارد توحيد، حكايت از شرك ربوبى آنان مى كند و خود همين مى تواند قرينه باشد كه روى آوردن به شرك ربوبى، احتمال دارد ناشى از عقيده به تأثير عوامل ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 6

6 - نيايش خالصانه شرك پيشگان به درگاه خداوند ، هنگام گرفتارى و مصيبت ها ، دليلى روشن بر پوچى انديشه شرك و حقانيت توحيد ربوبى

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه منيبًا إليه

روى سخن در اين سوره، با مشركان مكه است و آيه شريفه در مقام بيان يكى از دلايل روشن بر اثبات توحيد الهى و پوچى انديشه شرك است.

مشركان هنگام عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 7

7_ مشركان به هنگام نزول عذاب هاى الهى ، از بت ها و خدايان دروغين استمداد مى كنند و براى رفع آن ، از آنها يارى مى جويند .

فما

أغنت عنهم ءالهتهم التى يدعون من دون الله من شىء لما جاء أمر ربك

مراد از {أمر ربك} عذاب الهى است. اغناء (مصدر أغنت) به معناى كفايت كردن و برطرف ساختن است. {من شىء} مفعول براى {ما أغنت} مى باشد و مقصود از آن عذاب است. بنابراين {فما أغنت عنهم آلهتهم ... من شىء}; يعنى، خدايانشان آنان را كفايت نكردند و حتى مقدار اندكى از عذاب را از ايشان، برطرف نساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 14

14 - مشركان ، با مشاهده عذاب الهى ، از بى آبرويى و فضاحت خود در قيامت نگران خواهند بود

و لو ترى إذ الظ_لمون موقوفون عند ربّهم . .. إذ تأمروننا أن نكفر باللّه و نجعل له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 52 - 1،2،3

1 - مشركان ، به هنگام نزول عذاب بر آنان ، اظهار ايمان به خدا مى كنند .

و لو ترى إذ فزعوا . .. و قالوا ءامنّا به

2 - اظهار ايمان مشركان به پيامبر ( ص ) ، با مشاهده نزول عذاب بر آنان

و لو ترى إذ فزعوا . .. قالوا ءامنّا به

مرجع ضمير {به}، به قرينه {ما بصاحبكم من جِنّة} در آيه 46، مى تواند پيامبر(ص) باشد.

3 - مشركان ، در قيامت و يا با مشاهده نزول عذاب ، اظهار مى كنند كه به قرآن ايمان دارند .

و لو ترى إذ فزعوا . .. و قالوا ءامنّا به

مرجع ضمير {به}، به قرينه آيات پيشين _ كه درباره قرآن بود _ مى تواند قرآن باشد.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 177 - 2

2 - كافران و مشركان ، به وقت نزول عذاب الهى بر آنان ، در وضعيت بسيار بد و اسفبارى قرار خواهند گرفت .

فإذا نزل بساحتهم فساء صباح المنذرين

مشركان هنگام عذاب استيصال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 51 - 7

7 _ مشركان ، به هنگام وقوع عذاب استيصال ، از خداوند خواستار رفع آن خواهند شد .

أثم إذا ما وقع ءامنتم به ءالئن و قد كنتم به تستعجلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 54 - 8،9،10

8 _ ستم پيشگان مشرك ، به هنگام مشاهده عذاب استيصال ، از فرط شرمسارى ، پشيمانى خويش را پنهان مى دارند .

و لو أن لكل نفس ظلمت . .. و أسروا الندامة لما رأوا العذاب

9 _ ستم پيشگان مشرك ، به هنگام مشاهده عذاب ، زبانشان بند آمده ، توانايى اظهار ندامت از كرده هاى گذشته خويش را نخواهند داشت .

و لو أن لكل نفس ظلمت . .. و أسروا الندامة لما رأوا العذاب

10 _ ستم پيشگان مشرك ، به هنگام مشاهده عذاب ، از كرده هاى خويش اظهار پشيمانى خواهند كرد .

و لو أن لكل نفس ظلمت . .. و أسروا الندامة لما رأوا العذاب

{أسر} هم به معناى {كتم} و هم به معناى {أظهر} مى آيد (لسان العرب). برداشت فوق مبتنى بر معناى دوم است.

مشركان هنگام مصيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 -

6

6 - نيايش خالصانه شرك پيشگان به درگاه خداوند ، هنگام گرفتارى و مصيبت ها ، دليلى روشن بر پوچى انديشه شرك و حقانيت توحيد ربوبى

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه منيبًا إليه

روى سخن در اين سوره، با مشركان مكه است و آيه شريفه در مقام بيان يكى از دلايل روشن بر اثبات توحيد الهى و پوچى انديشه شرك است.

مشركانپيرو در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 1،2،3،7

1 - بازگشت به دنيا براى تبرّى از سران شرك و مخالفت كردن با آنان ، آرزوى مشركان پيرو در صحنه قيامت

و قال الذين اتبعوا لو أن لنا كرّة فنتبرأ منهم

{كرّ} به معناى رجوع و {كرّة} به معناى يكبار رجوع كردن است و مراد از آن، بازگشت به دنيا مى باشد. بنابراين {لو أن لنا كرّة}; يعنى، اى كاش يكبار ديگر به دنيا باز مى گشتيم!

2 - اظهار پشيمانى مشركان پيرو در صحنه قيامت ، از دوستى با سران شرك و اطاعت از ايشان در دنيا

و قال الذين اتبعوا لو أن لنا كرّة فنتبرأ منهم

3 - ندامت مشركان پيرو در قيامت از شركورزى و پشيمانى آنان از اطاعت سران ، ثمرى نداشته و موجب نجات آنان نخواهد شد .

و قال الذين اتبعوا لو أن لنا كرّة فنتبرأ منهم

چنانچه ندامت از شرك و . .. در قيامت براى نجاتشان مؤثر مى بود، مشركان آرزوى بازگشت به دنيا را نمى كردند.

7 - قيامت صحنه حسرت و اندوه مشركان پيرو ، از شركورزى و پيروى از سران شرك

كذلك يريهم اللّه أعملهم حسرت عليهم

مشكلات مشركان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 10

10 - دچار شدن مشركان به ناگوارى ، محصول دستاورد خود آنان است .

و إذا أذقنا الناس رحمة . .. و إن تصبهم سيّئة بما قدّمت أيديهم

مصونيت از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 2

2 - منت نهادن خداوند بر مؤمنان ، به خاطر مصون ماندن از گزند مشركان ، با وجود حضور در قلب سرزمين آنان

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم . .. ببطن مكّة

مراد از {بطن مكّة} محل صلح حديبيه است كه سرزمينى نزديك به مكّه مى باشد.

مصونيت از مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 5

5 - ورود مسلمانان به سرزمين مكه و آسيب نديدن از ناحيه دشمن ، ظفرى الهى براى ايشان

و هو الذى كفّ . .. من بعد أن أظفركم عليهم

مطالعه تاريخ مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 109 - 4

4_ مطالعه در تاريخ اقوام مشرك و توجه به فرجام شوم آنان ، راهى براى پى بردن به بطلان شرك و نبود توان و نيرو در معبود هاى ساختگى است .

فلاتك فى مرية مما يعبد ه_ؤلاء

مطالعه فرجام مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 175 - 1

1 - پيامبر ( ص ) مأمور به نظاره و دقت در سرانجام شوم و احوال مشركان و كافران معاند

و أبصرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

15 - صافات - 37 - 179 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) مأمور به نظاره و دقت در سرانجام شوم و احوال مشركان و كافران معاند

و أبصر

مفعول فعل {أبصر} _ به قرينه آيه مشابه (175) _ ضمير {هم} است.

معاهده با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 6

6 _ وجود پيمان هاى صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

الذين عهدتم من المشركين

مقصود از {معاهده} در {عاهدتم} _ به قرينه آيه 4 _ معاهده صلح و عدم تعرض است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 2

2 _ دستور خداوند مبنى بر ابلاغ لغو پيمانِ عدم تعرض مسلمانان با مشركان پيمان شكن به عموم مردم حاضر در مراسم حج

و أذن من اللّه و رسوله إلى الناس يوم الحج الأكبر أن اللّه برىء من المشركين و رسو

برداشت فوق بر اين اساس است كه {برائت} در {أن اللّه برىء من المشركين و رسوله} كنايه از الغاى پيمان صلح و عدم تعرض باشد. گفتنى است كه جمله {أذان من اللّه و رسوله ... } جمله خبرى است در مقام انشا و دستور ; يعنى بايد الغاى پيمان عدم تعرض در روز {حج اكبر} به عموم مردم حاضر در مراسم حج، ابلاغ گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 8،9،10

8 _ كمك و پشتيبانى طرف معاهده به دشمنان ، عليه مسلمانان ، نقض پيمان عدم تعرض است .

إلا الذين عهدتم من المشركين . .. و لم يظهروا

عليكم أحداً

9 _ توصيه مسلمانان صدر اسلام به ادامه پايبندى بر پيمان عدم تعرض خود با مشركان وفادار ، تا پايان يافتن مدت پيمان

إلا الذين عهدتم . .. فأتموا إليهم عهدهم إلى مدتهم

10 _ محترم شمرده شدن پيمان عدم تعرض مسلمانان صدر اسلام با دسته اى از مشركان ، به خاطر پايبند ماندنشان بر آن و نقض نشدن پيمان از سوى آنان

إلا الذين عهدتم . .. فأتموا إليهم عهدهم إلى مدتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 5،6،9

5 _ انعقاد پيمان صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان در كنار مسجدالحرام

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

6 _ وجود پيمان هاى صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

9 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به ادامه پايبندى بر پيمان عدم تعرض خود با مشركان ، مادامى كه آنان بر پيمان خود پايبند بمانند ، توصيه فرمود .

فما استقموا لكم فاستقيموا لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 1،2

1 _ انعقاد پيمان صلح ، ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان عصر بعثت

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

2 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، بر پيمان صلح خود با مسلمانان ، سوگند وفادارى ياد كرده بودند .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 3

3 _ وجود پيمان صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

قوماً نكثوا أيمنهم

معاهده با مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 1

1 _ وجود پيمان هاى عدم تعرض ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

إلاّ الذين عهدتم من المشركين

معاهده مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 5

5 _ شرك پيشگان صدر اسلام ، بر پيمان خود با مسلمانان سوگند وفادارى ياد كرده بودند .

قوماً نكثوا أيمنهم

معاهده مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 4

4 - يهود بنى قريظه ، در غزوه احزاب ، همْ پيمان مشركان مكه بودند و از آنان پشتيبانى مى كردند .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب

مراد از {الذين ظاهروا} يهود بنى قريظه، و مرجع ضمير {هم}، مشركانى اند كه سردمدارى احزاب متحد عليه مسلمانان مدينه را بر عهده داشتند.

معبودان باشعور مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 56 - 3،4

3- در ميان خدايان متعدد مشركان ، موجودات داراى شعور و حيات نيز وجود داشت .

قل ادعوا الذين زعمتم من دونه

{الذين} در ادبيات عرب براى ذوى العقول و صاحبان خرد به كار مى رود. استعمال اين اسم براى معبودان مشركان، حكايت از نكته ياد شده مى كند.

4- مشركان ، همه معبود هاى مورد ستايش و عبادت خود را ، موجوداتى داراى شعور و حيات مى پنداشتند .

قل ادعوا الذين زعمتم من دونه

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه {الذين} _ كه براى ذوى العقول استعمال مى شود _ در پندار و زعم مشركان چنين بوده و آنان معبودهاى خويش را

داراى شعور مى پنداشتند.

معبودان باطل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 2

2- معبود هاى مشركان در قيامت ، بطلان و بيهودگى عبادت هاى مشركان را برملا كرده و از آن برائت خواهند جست .

سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدًّا

در مورد ضميرهاى موجود در آيه، احتمالاتى ذكر شده است; از جمله آن كه ضمير {يكفرون} و {يكونون} به {ءالهة} بازمى گردد و ضمير {بعبادتهم} و {عليهم} به مشركان. برداشت ياد شده مبتنى براين وجه است. گفتنى است كه {كفر} در معانى مختلفى از جمله انكار و برائت استعمال شده است (لسان العرب). در اين آيه نيز به قرينه {و يكونون عليهم ضدّاً} به معناى برائت جستن و سلب مسؤوليت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 21 - 1

1- اعتقاد مشركان به خدايانى برگرفته شده از مواد و عناصر زمينى

أم اتّخذوا ءالهة من الأرض

{أم} در {أم اتّخذوا} منقطعه و متضمن معناى {بل} است، كه براى اضراب است مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 71 - 2

2 - مشركان ، جهان را تحت تدبير و ربوبيت خدايان ( ارباب ها ) و خدا را خداى خدايان ( رب الأرباب ) مى پنداشتند .

و يعبدون من دون اللّه ما لم ينزّل به سلط_نًا

ضمير فاعلى در {لم ينزّل} به {اللّه} و ضمير {به} به {ما} بازمى گردد. و {سلطان} به معناى تسلط و اقتدار مى باشد. جمله ياد شده، بيانگر جهان بينى غلط مشركان است; آنان جهان را تحت

تدبير و ربوبيت خدايان (ارباب ها) و خدا را ربّ الأرباب و خداى خدايان مى پنداشتند. بنابراين به جاى پرستش خدا، به عبادت آن خدايان خيالى مى پرداختند. در آيه فوق، اين پندار مردود شمرده شده و اعلام شده است كه خداوند به هيچ موجودى، هيچ گونه سلطه و اقتدارى كه بتواند با آن به رتق و فتق امور جهان بپردازد، عطا نكرده است; بلكه همه هستى در قبضيه قدرت و اقتدار او و تحت ربوبيت و تدبير مستقيم او قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 1

1 _ مشركان ، به جاى خدا ، معبود هاى ديگرى برگرفته بودند .

و اتّخذوا من دونه ءالهة

{إل_ه} (مفرد {آلهة}) به معناى {معبود} است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 84 - 4

4 - اعتقاد مشركان به تقسيم كار هاى آسمان و زمين ، ميان خدا و فرزندى كه براى او تصوير كرده اند . *

قل إن كان للرحم_ن ولد . .. و هو الذى فى السماء إل_ه و فى الأرض إل_ه

برداشت بالا بدان احتمال است كه ميان اين آيه و آيه {إن كان للرحمان ولد} (آيه 81) بدين گونه ارتباط باشد كه مشركان علاوه بر اعتقاد به فرزنددارى خدا، بر اين باور بوده اند كه الوهيت آسمان و زمين ميان او و فرزندش تقسيم شده است. گفتنى است كه اين آيات ردى بر هر دو ديدگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 3

3 - توانمندى

ها و امكانات مادى ، بت ها و خدايان ساختگى ، تكيه گاه مشركان در دنيا

و لايغنى عنهم ما كسبوا شي_ًا و لا ما اتّخذوا

تعبير {ما كسبوا} _ كه اشاره به امكانات مادى دارد _ و نيز {ما اتّخذوا. ..} _ كه ناظربه عقايد شرك آلود آنان است _ نشان مى دهد كه آنان تمامى اتكا و اميد خويش را به آن دو معطوف داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 20 - 3

3 - مشركان ، معتقد به بهره مند بودن از سپاهى قدرت مند و نيرويى شكست ناپذير معنوى همچون معبودان ادعايى در برابر ديگر قدرت ها

أمّن ه_ذا الذى هو جند لكم ينصركم من دون الرحمن

معبودان باطل و امدادهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 9

9 - خدايان ادعايى مشركان ، هيچ گونه نقشى در پشتيبانى و امداد به خدا را ندارند .

و ما له منهم من ظهير

معبودان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 46 - 9

9 _ مشركان مى پنداشتند كه معبودهايشان توان نفع رسانى به آنان را دارد.

من إله غير اللّه يأتيكم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 9

9 _ مشركان ، پرستشگر معبودانى اعتبارى و متكى به خدايانى پوچ و واهى

اتجدلوننى فى أسماء سميتموها أنتم و ءاباؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 191 - 1،3

1 _ مشركان ، موجوداتى

را شريك خدا مى پنداشتند كه از آفرينشِ كمترين چيزى ناتوان بودند .

أيشركون ما لايخلق شيئا

كلمه {كمترين} در برداشت فوق از نكرده بودن {شيئا} استفاده شده است.

3 _ مشركان ، موجوداتى را شريك خدا مى پنداشتند كه خود مخلوق بودند .

أيشركون ما . .. هم يخلقون

ضمير {هم}، هم مى تواند به {ما}ى موصوله در {ما لايخلق} برگردد و هم مى تواند به {مشركان} ارجاع شود. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است. يعنى چيزى را شريك خدا مى پندارند كه خود آفريده شده است. آيه بعد اين احتمال را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 192 - 1،2،4

1 _ مشركان موجوداتى را مى پرستيدند و شريك خدا مى پنداشتند كه بر يارى رسانى به ايشان ناتوان بودند .

أيشركون ما . .. لايستطيعون لهم نصرا

ضمير فاعلى در {لايستطيعون} به {ما}ى موصوله در {ما لايخلق} برمى گردد و {هم} در {لهم} به مشركان ارجاع مى شود. يعنى معبودان اهل شرك توانايى يارى رسانى به پرستش كنندگان خود را ندارند.

2 _ معبودان مشركان حتى قادر به دفاع از خويش نبودند .

أيشركون ما . .. لا أنفسهم ينصرون

ضميرهاى {أنفسهم} و {ينصرون} به {ما لايخلق}، كه همان معبودان اهل شرك است، برمى گردد. يعنى معبودان، خود را يارى نمى كنند. يارى از خود به معناى دفاع از خويشتن است.

4 _ عاجز بودن معبودان اهل شرك بر دفاع از خود و پرستشگران خويش ، دليل عدم لياقت آنها براى ربوبيت و پرستش

أيشركون ما . .. لايستطيعون لهم نصرا و لا أنفسهم ينصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - اعراف - 7 - 193 - 1،2،4،6

1 _ مشركان هر چند خواستار رهنمودى از معبودانشان شوند ، پاسخى از آنان دريافت نمى كنند .

و إن تدعوهم إلى الهدى لايتبعوكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه خطاب در {تدعوهم} متوجه مشركان باشد. بر اين مبنا ضمير {هم} به معبودان برمى گردد و {إلى الهدى} به اين معنا خواهد بود: {الى ان يهديهم اصنامهم}. بنابراين آيه چنين معنا مى شود: اگر شما مشركان از بتهاى خويش بخواهيد كه شما را راهنمايى كنند، آنها از شما حرف شنوايى ندارند. جمله بعد، خصوصا كلمه {عليكم}، نه {عليهم}، مؤيد اين معنا مى باشد.

2 _ معبودان اهل شرك ، موجوداتى ناتوان از هدايتگرى پرستش كنندگان خويش

و إن تدعوهم إلى الهدى لايتبعوكم

4 _ ناتوانى معبودان اهل شرك از هدايت آنان و اجابت خواسته هايشان ، دليل بطلان شرك و شايسته نبودن آنها براى پرستش

و إن تدعوهم إلى الهدى لايتبعوكم

6 _ معبودان اهل شرك از برآوردن خواسته هاى پرستندگان خويش عاجزند .

سواء عليكم أدعوتموهم أم أنتم صمتون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 194 - 2،6،8

2 _ مشركان ، معبودان خويش را تواناتر از خود و مؤثر در امور خويش مى پنداشتند .

إن الذين تدعون من دون اللّه عباد أمثالكم

6 _ خداوند از مشركان خواست تا براى آزمون توانايى معبودانشان ، نياز هاى خود را از آنان درخواست كنند .

فادعوهم فليستجيبوا لكم

8 _ ناتوانى معبودان از اجابت خواسته هاى پرستشگران خويش ، افشاگر پندار باطل و دروغين مشركان ( پندار شريك براى خداوند )

فادعوهم فليستجيبوا لكم إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 195 - 1،7

1 _ مشركان بت ها و معبودانشان را به صورت مجسمه هايى داراى پا ، دست ، چشم و گوش مى ساختند .

ألهم أرجل يمشون بها . .. أم لهم ءاذان يسمعون بها

جمله {يمشون بها} و مانند آن، هم مى تواند قيد توضيحى باشد و هم مى تواند قيد احترازى گرفته شود. بنابر اول معناى جمله {ألهم أرجل ... } چنين است: آيا بتها پا دارند تا با آن راه روند ; يعنى پا ندارند. و بنابر فرض دوم معنا چنين خواهد بود: آيا بتها پايى كه با آن راه روند دارند ; يعنى پاهايى دارند، ولى با آن نمى توانند راه بروند. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

7 _ پيامبر ( ص ) از جانب خدا مأمور شد تا براى اثبات ناتوانى بت ها ، مشركان را به تحدى و مبارزه عليه خويش دعوت كند .

قل ادعوا شركاءكم ثم كيدون فلاتنظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 197 - 2،3،6

2 _ معبودان اهل شرك ، هرگز توان يارى ايشان را ندارند .

و الذين تدعون من دونه لايستطيعون نصركم

3 _ معبودان مشركان در برابر حوادث قادر به دفاع از خويشتن نيستند .

و لا أنفسهم ينصرون

6 _ ناتوانى معبودان اهل شرك در دفاع از خود و ديگران ، دليلى بر بطلان شرك است .

و لايستطيعون نصركم و لا أنفسهم ينصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 198 - 1،2،3،8

1 _ معبودان اهل شرك ناتوان از ارائه رهنمون

به پرستشگران خود

و إن تدعوهم إلى الهدى لايسمعوا

{تدعوا} جمع مخاطب از {يدعو} و خطاب در آن متوجه اهل شرك است. {هدى} مصدر و فاعل آن ضميرى است كه به {الذين تدعون} در آيه قبل برمى گردد و مفعولش مشركان مى باشد. بنابراين {إلى الهدى} يعنى {إلى أن يهدوكم}.

2 _ معبودان اهل شرك عاجز از شنيدن سخنان عبادت كنندگان خويش

و إن تدعوهم . .. لايسمعوا

3 _ مشركان براى معبودانشان چشمهايى خيره گر تعبيه مى كردند .

و تريهم ينظرون إليك

ضميرهاى غايب در {تريهم} و {ينظرون} به {الذين تدعون} _ كه همان معبودان باشد _ برمى گردد.

8 _ ناتوانى معبودان اهل شرك از اجابت درخواست ها ، شنيدن سخنان و ديدن اشيا ، دليل بطلان شرك و ناروايى پرستش غير خدا

و إن تدعوهم إلى الهدى لايسمعوا . .. و هم لايبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 20 - 5

5- مشركان ، موجودات فاقد قدرت و دست ساز را خداى خويش قرار مى دادند .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا و هم يخلقون

برداشت فوق، بر اين اساس است كه مراد از {يدعون} خواندن آن موجودات به عنوان خدا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 56 - 9

9- خدايان و معبود هاى مشركان ، از دفع ضرر و نيز متوجه ساختن آن از فردى به فرد ديگر و يا تبديل وضعيت محنت زا به حالت ديگر ، ناتوانند .

قل ادعوا الذين زعمتم من دونه فلايملكون كشف الضرّ عنكم و لاتحويلاً

مراد از {تحويلاً} مى تواند رفع گرفتارى از كسى و متوجه

ساختن آن به ديگرى و يا تبديل وضعيت ناگوار به وضعيت خوب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 57 - 1

1- معبود هاى مشركان ، خود در جست و جوى وسيله و راهى براى تقرب بيشتر به خدا هستند .

أُول_ئك الذين يدعون يبتغون إلى ربّهم الوسيلة

مشاراليه {أُول_ئك}، {الذين زعمتم} در آيه قبل است كه مقصود از آن معبودهاى مشركان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 4

4 _ معبود هاى مشركان ، ناتوان از سودرساندن و يا دور كردن زيان از عبادت كنندگان خويش

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام الهى به مشركان درباره باطل بودن خدايان ادعايى شان

قل أرونى الذين ألحقتم به شركاء

2 - خدايان شرك پيشگان ، موجوداتى اند كه خود مشركان آنها را شريك خدا تلقى كرده اند .

قل أرونى الذين ألحقتم به شركاء

معبودان مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 4

4 _ مشركان صدر اسلام ، معبود هاى متعددى را مى پرستيدند .

فلا أعبد الذين تعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 21 - 2

2- مشركان در عصر بعثت ، چندگانه پرست و معتقد به خدايان و معبود ها متعدد بودند .

أم اتّخذوا ءالهة من الأرض

{آلهة} جمع {إل_ه} به

معناى خدايان و معبودها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 1

1- مشركان در عصر بعثت ، معتقد به خدايان و معبود هاى متعدد بودند .

أم اتّخذوا من دونه ءالهة

{ءالهة} جمع {إل_ه} به معناى خدايان و معبودها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 1

1 _ مشركان ، در عصر بعثت ، موجوداتى را مى پرستيدند كه از رساندن نفع و يا دفع ضرر ، ناتوان بودند .

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 74 - 1

1 - مشركان صدراسلام به جاى اللّه معبود هاى ديگرى برگزيدند .

و اتّخذوا من دون اللّه ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 12

12 - تعدد معبود هاى ادعايى و مورد پرستش مشركان در عصر پيامبراسلام ( ص )

ما تدعون من دون اللّه . .. هل هنّ ك_شف_ت ضرّه ... هل هنّ ممسك_ت رحمته

بازگشت ضميرهاى جمع {هنّ}، {كاشفات} و {ممسكات} به {ما}،گوياى تعدد معبودها است.

معبودان مشركان و شفاعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 13 - 1،8

1 - معبودان مشركان ، در روز قيامت توان شفاعت مشركان را ندارند .

و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا و كانوا بشركائهم ك_فرين

8 - ناتوانى معبودان مشركان از شفاعت آنها در پيشگاه خداوند ، از عوامل يأس و اندوه آنان در قيامت است .

و يوم تقوم الساعة

يبلس المجرمون . و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا

ذكر {و لم يكن لهم. .. شفعؤا} پس از بيان نااميدى مشركان در قيامت، ممكن است براى اشاره به اين نكته باشد كه يأس آنان، ناشى از شفيع نداشتن شان است.

معجزه اقتراحى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 2

2 _ نازل نشدن معجزه ويژه و دلخواه مشركان، بهانه كفرورزى آنان به رسالت پيامبر(ص)

و قالوا لو لا نزل عليه ءاية من ربه

درخواست معجزه از پيامبر(ص)، على رغم ارائه معجزات از سوى آن حضرت، حاكى است كه آنان خواهان معجزه ويژه و دلخواه خود بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 7،9

7_ نازل شدن گنج و مال فراوان بر پيامبر ( ص ) ، از پيشنهاد ها و معجزه هاى درخواستى مشركان براى باور كردن حقانيت رسالت آن حضرت

أن يقولوا لولا أُنزل عليه كنز

9_ پيشنهاد هاى نابه جاى مشركان و معجزه هاى درخواستى آنان ، موجب دلتنگى و ناراحتى پيامبر ( ص ) مى شد .

و ضائق به صدرك أن يقولوا لولا أُنزل عليه كنز أو جاء معه ملك

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه: ضمير در {به} به {أن يقولوا . ..} برگردد و به تعبيرى ديگر {أن يقولوا ...} بدل براى ضمير در {به} باشد; يعنى: و ضائق صدرك بأن يقولوا ....

مغالطه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 7

7 - فهم نادرست و بيان مغالطه آميز مشركان ، از نظريه قرآن

درباره عيسى بن مريم ( ع )

ما ضربوه لك إلاّ جدلاً

بيان قرآن درباره تولد، زندگى و مرگ عيسى(ع)، شائبه الوهيت ندارد تا مشركان او را با آلهه خود مقايسه كنند.

مغالعه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 1

1 _ برخى مشركان و مخالفان پيامبر(ص) با ياوه گويى در صدد مغالطه و ايجاد شبهه در مورد آيات قرآن و ديگر آيات الهى بودند.

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا

طبرسى (ره) درباره معنى خوض مى گويد: {الخوض التخليط فى المفاوضة على سبيل اللعب و العبث و ترك التفهم و التبيين}. يعنى خوض خلط كردن در گفتگو براى بازى و بيهوده گويى است، نه براى فهم و روشن شدن حقيقت.

مغضوبيت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 13

13 _ در امان نبودن مشركان از خشم خداوند و امنيت داشتن موحدان از آن حقيقتى متكى بر علم و آگاهى است.

فأى الفريقين أحق بالأمن إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 15

15 - خشم الهى بر مرتدان و بازگشت كنندگان به شرك و بت پرستى ، مقتضاى ربوبيت او است .

أضلّهم السامرىّ . .. أم أردتّم أن يحلّ عليكم غضب من ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 34 - 6

6 - مشركان ناسپاس ، مورد غضب خداوندند .

ثمّ إذا أذاقهم منه رحمة . .. بربّهم يشركون ... فتمتّعوا فسوف تعلمون

التفات از غيبت به خطاب احتمال دارد به

جهت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 12

12 - مشركان و مجادله گران حق ستيز گرفتار غضب و عذاب سخت الهى

و الذين يحاجّون فى اللّه . .. عليهم غضب و لهم عذاب شديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 11

11 - منافقان و مشركان ، مورد خشم و نفرين الهى و به دور از رحمت او

و غضب اللّه عليهم و لعنهم

مقابله به مثل با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 15

15 _ تقويت روحيه متقين از جانب خدا ، براى جنگ و مقابله به مثل با مشركان

و اعلموا أن اللّه مع المتقين

مكارى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 73 - 3

3- روى آوردن مشركان به ترفند هاى فريبنده براى واداشتن پيامبر ( ص ) به اتخاذ روش هاى غير الهى

و إن كادوا ليفتنونك عن الذى أوحينا إليك

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مراد از {الذى أوحينا إليك} روشها و دستوراتى است كه پيامبر(ص) موظف بود طبق آنها عمل كند.

مكر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 12،15

12_ مشركان در پرستش خدايان دروغين ، خويشتن را فريب داده بودند .

بل زيّن للذين كفروا مكرهم

در اينكه فاعل محذوف از {زيّن} چيست؟ چند احتمال وجود دارد 1_ شيطان 2_ سران كفر و شرك 3_خودِ كافران. برداشت فوق بر اساس سومين

احتمال است. بر اين مبنا معناى جمله چنين مى شود: {زيّن الكافرون لأنفسهم مكرَهم} و مفاد آن اين است كه كفرپيشگان با دليلهايى واهى شرك را توجيه كردند و كم كم آنها را زيبا ديدند.

15_ خودفريبى مشركان و آراسته ديدن پندار شرك ، آنان را از گرايش به توحيد باز داشت .

و صدّوا عن السبيل

{صدّ} (مصدر صدّوا) به معناى بازگرداندن است. به نظر مى رسد فاعل محذوف از {صدّوا} مكر و حيله كه مايه شركورزى مشركان شده است، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 40 - 9،10

9 - وعده هاى مشركان به يك ديگر ، براساس فريب و مكر است .

بل إن يعد الظ_لمون بعضهم بعضًا إلاّ غرورًا

10 - شرك ، متكى بر تبليغات فريبكارانه است .

بل إن يعد الظ_لمون بعضهم بعضًا إلاّ غرورًا

مكر مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 11

11 _ شرك پيشگان صدر اسلام تلاش مى كردند تا با ظاهر سازى و خوش زبانى ( رفتار منافقانه ) افكار عمومى مسلمانان را فريب داده و رضايت و خوشبينى آنان را نسبت به خود جلب كنند .

يرضونكم بأفوههم و تأبى قلوبهم

ملاك ارزيابى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 55 - 3

3 - ثروت و فرزندان ذكور ، دو ملاك براى ارزيابى موقعيت انسان در پيشگاه خدا در ديدگاه مشركان عصر بعثت

أيحسبون أنّما نمدّهم به من مال و بنين

ملاك قضاوت مشركان در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 44 - 3

3 - داورى مشركان صدراسلام ، سطحى و براساس ملاك هاى مادى و غفلت آنان از معادلات فرا مادى بود .

أم يقولون نحن جميع منتصر

اتكاى مشركان بر جميعت خويش، نشانه سطحى نگرى آنان در محاسبات است.

ملاكهاى غلط مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 4

4- مشركان و كافران عصر بعثت داراى ملاك هاى غلط براى شناخت رسولان الهى

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

ملائكه پرستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 40 - 3،4،5

3 - خداوند در روز قيامت ، از ملائكه خواهد پرسيد كه آيا از عبادت مشركان براى آنان ، رضايت داشته اند ؟

و يوم يحشرهم جميعًا ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم كانوا يعبدون

جوابى كه در آيه بعد از قول ملائكه نقل شده، حكايت از اين دارد كه سؤال از اصل عبادت نبوده است; زيرا عبادت مشركان در اختيار ملائكه نبوده تا آنان دستور به انجام آن داده باشند; بلكه سؤال از رضايت ملائكه از اين كار است.

4 - پرستيده شدن ملائكه از سوى مشركان در دنيا

و نجعل له أندادًا . .. و يوم يحشرهم جميعًا ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم كانو

5 - پرسش خداوند از ملائكه درباره پرستيده شدنشان از سوى مشركان ، با فاصله اى از بازآفرينى و گردآورى خواهد بود .

و يوم يحشرهم . .. ثمّ يقول للمل_ئكة

{ثم} براى تراخى است و كاربرد آن در آيه، مفيد نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- سبأ - 34 - 41 - 1

1 - جواب روشن ملائكه به خداوند ، درباره عدم رضايت آنان از پرستيده شدن از سوى مشركان

و يوم يحشرهم . .. ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم... يعبدون . قالوا سبح_نك أنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 20 - 2

2 - مشركان با دستاويز قرار دادن مشيت الهى ، پرستش و كرنش نسبت به ملائكه را توجيه مى كردند .

و قالوا لو شاء الرحم_ن ما عبدن_هم

ملائكه پرستى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 20 - 1

1 - فرشتگان ، مورد پرستش و احترام مشركان عرب جاهلى

و قالوا . .. ما عبدن_هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 22 - 4

4 - پرستش فرشتگان ، سنتى ديرينه و آيينى سابقه دار در تاريخ عرب جاهلى

بل قالوا إنّا وجدنا ءاباءنا على أُمّة

واژه {اُمّة}، بيانگر آيين و مذهب است.

ممانعت از جنگ با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 1،4

1 - رخداد صلح حديبيه و باز نشدن دست مكيان و مؤمنان عليه يكديگر ، تنها به تدبير و اراده الهى

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم و أيديكم عنهم ببطن مكّة

4 - درگير نشدن مؤمنان و مكيان با يكديگر در { عمرة القضا } ، نعمتى مهم براى اهل ايمان *

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم و أيديكم عنهم ببطن مكّة

برداشت بالا بدان احتمال است كه تعبير {ببطن مكّة} اشاره به {عمرة

القضا} داشته باشد كه مسلمانان پس از پيروزى حديبيه براساس قرارداد، سال بعد به شهر مكه وارد شدند و با آرامش كامل، مناسك عمره را به جا آوردند.

ممانعت از سلطه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 4

4 _ جلوگيرى از تسلط مشركان و كافران حق ستيز بر مسلمانان ، فلسفه فرمان الهى مبنى بر كشتن ، اسارت ، محاصره و كمين زدن به آنان

فإذا انسلخ . .. فاقتلوا المشركين ... كيف و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً

ممانعت از ورود مشركان به كعبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 29

29 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه درباره قول خدا { طهرا بيتى للطائفين . . . فرمود : يعنى نحّيا عنه المشركين . . . ;

مشركان را از خانه من دور كنيد . .. }.

مملوكيت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 95 - 4

4- تنهايى و بى كسى موجودات شعورمند آفرينش ( معبود هاى پندارى و عبادت كنندگان آنها ) در صحنه قيامت ، تجلى مملوكيت همه آنها در برابر خداوند است .

إلاّ ءاتى الرحمن عبدًا. .. و كلّهم ءاتيه يوم القي_مة فردًا

ممنوعيت استغفار براى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 2

2 _ استغفار براى مشرك ، هر چند از خويشاوندان باشد ، ممنوع و حرام است .

ما كان للنبى . .. أن يستغفروا للمشركين و

لو كانوا أولى قربى

ممنوعيت تعرض به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 3

3 _ دستور خداوند مبنى بر منع تعرض مسلمانان به مشركان پيمان شكنِ صدر اسلام ، در مدت مهلت چهار ماهه

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

مهلت دادن به مشركان و مجاز دانستن رفت و آمدشان در هر جاى زمين در حقيقت دستورى است به مسلمانان كه نبايد در مدت مقرر متعرض آنان شوند.

ممنوعيت دوستى با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 19

19 - عدم جواز اظهار ملاطفت با مشركان ، جز براى گرايش دادن آنان به ايمان *

و بدا بيننا و بينكم . .. حتّى تؤمنوا... إلاّ قول إبرهيم

در صورتى كه وعده استغفار به آزر از سوى ابراهيم(ع) نيز به عنوان اسوه مطرح شده باشد، از آيه شريفه استفاده مى شود كه مؤمنان، بايد در برابر مشركان آشتى ناپذير باشند و به آنان روى خوش نشان ندهند; مگر در آن جا كه اميد دارند با سخن نرم، هدايت پذيراند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 6 - 11

11 - برنامه برائت از مشركان و نهى از مودّت با ايشان ، در جهت مصالح خود مؤمنان و نه خداوند

و من يتولّ فإنّ اللّه هو الغنىّ الحميد

با توجه به اين كه اين آيات، در ادامه نهى مؤمنان از مودّت مشركان است، تعبير {و من يتوّل. ..} بيانگر مطلب ياد شده است.

ممنوعيت ورود مشركان به مسجد الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 3،4،19،23

3 _ ممانعت از نزديك شدن مشركان به مسجدالحرام ، بر اهل ايمان واجب است .

يأيها الذين ءامنوا إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام

4 _ اعلان ممنوعيت ورود مشركان به مسجدالحرام در سال نهم هجرت

فلا يقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا

آيات سوره برائت _ بنابر گفته مفسران _ در مراسم حج سال نهم هجرت بر مشركان خوانده شد.

19 _ ممنوعيت مشركان از نزديك شدن به مسجدالحرام ، حكمى است مبتنى بر علم و حكمت گسترده خدا .

يأيها الذين ءامنوا إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجدالحرام . .. إنّ اللّه عليم

23 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده است : { لايدخل المسجدالحرام مشرك بعد عامى هذا أبداً إلا أهل العهد و خدمكم ;

از اين سال هيچ مشركى نبايد داخل مسجدالحرام شود، مگر كسانى كه با مسلمانان عهد بسته اند يا خدمتكار شما مسلمانان هستند}.

منازعه با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 31 - 2

2 - پيامبر ( ص ) با مشركان و كافران به پيشگاه خداوند در قيامت ، به جدال و نزاع و دفاع از مواضع خويش خواهند پرداخت .

ثمّ إنّكم يوم القي_مة عند ربّكم تختصمون

{اختصام} (مصدر {يختصمون}) به معناى جدال و نزاع دو فرد يا دو گروه است كه هر يك مى كوشد، سخن ديگرى را ابطال كند. گفتنى است در اين كه مقصود از دو گروه متخاصم كيانند، ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد كه بهترين آنها دو نظريه است: 1_ پيامبر(ص) با كافران و مشركان; 2_ دو گروه حق و باطل

از هر ملت و امتى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 13

13 - وجود نزاع و اختلاف مستمر ميان موحدان و مشركان در طول تاريخ

أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

آمدن فعل {كانوا} و نيز كاربرد فعل {يختلفون} (به صيغه مضارع) دلالت بر استمرار دارد.

منازعه مشركان با موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 5

5- مشركان ، از معبود هاى ادعايى خويش به سختى دفاع كرده و با يكتاپرستان درباره آنها به منازعه مى پرداختند .

أين شركاءى الذين كنتم تش_قّون فيهم

{تشاقّون} (از مصدر شقاق) به معناى مخالفت است به گونه اى كه شخصى در يك طرف و شخص ديگرى در طرف ديگر باشد. فعل {تشاقّون} از باب مفاعله است كه براى فعلهاى دو جانبه استفاده مى شود و به قرينه مقام طرف درگير با مشركان، كسانى اند كه معتقد به خداى واحد بودند و از آنها به موحدان تعبير شده است.

منازعه مشركان پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 1

1 _ سران كفر و شرك و پيروانشان پس از ورود به جهنم به مجادله و كشمكش خواهند پرداخت.

قالت أخريهم لأوليهم . .. و قالت أليهم لأخريهم فما كان

منازعه مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 5

5 - خداوند ، مشركان را از درگيرى و ستيزه جويى با پيامبر ( ص ) در امر قربانى به شدت برحذر داشت .

فلاين_زعنّك

فى الأمر

منافقان و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 9

9 _ استهزاى يهود و مشركان به آيات الهى و شركت منافقان در جمع آنان

إذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم

ابن عباس در شأن نزول آيه گفته است: منافقان، در مجالسى كه از سوى يهود ترتيب مى يافت و قرآن مورد تمسخر قرار مى گرفت، شركت مى كردند و سدى گفته است: مشركان آنگاه كه با مسلمانان در يك مجلس مى نشستند، قرآن را استهزا مى كردند و به رسول خدا(ص) دشنام مى دادند.

_______________________________

مجمع البيان، ذيل آيه; الدرالمنثور، ج 2، ص 235.

منشأ افتراهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 9

9- افترا ها و نسبت هاى نارواى مشركان به خداوند ، برخاسته از اغواى شيطان بوده است .

و يجعلون لله البن_ت . .. و يجعلون لله ما يكرهون ... لقد أرسلنا إلى أُمم من قبلك

ذكر قصه بعثت انبيا در ميان امتهاى پيشين و تحت تأثير اغواى شيطان قرار گرفتن آنان، مى تواند تعريضى باشد به مشركان مكه كه نسبتهاى ناروا به خداوند مى دادند.

منشأ امكانات مادى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 34 - 4

4 - امكانات موجود در دست مشركان ، نعمت هاى خدادادى است .

بربّهم يشركون . .. بما ءاتين_هم

منشأ بت پرستى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 1

1- مشركان مكه ، بت پرستى

خود و پدرانشان را برخاسته از مشيت خداوند مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا

با توجه به مكى بودن سورهء نحل و نيز قرينه {كذلك فعل الذين من قبلهم} مراد از {الذين أشركوا} مشركان مكه است.

منشأ بهانه جويى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 5

5 - غرور و سرمستى ، ريشه بهانه جويى هاى مشركان عصر بعثت

و كم أهلكنا من قرية بطرت معيشتها

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه درباره بهانه جويى هاى مشركان مكه است _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

منشأ پاسخ به شبهات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 95 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، در پاسخ گويى به شبهه هاى مشركان ، متكى به رهنمود هاى خدا بود .

قل لو كان فى الأرض

منشأ تغذيه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 4 - 6

6 - خداوند ، آذوقه و مواد خوراكى را در اختيار غير يكتاپرستان نيز قرار مى دهد .

فليعبدوا . .. الذى أطعمهم من جوع

امر به روى آوردن قريش به عبادت در {فليعبدوا}، بيانگر آن است كه آنان خدا را عبادت نمى كردند.

منشأ خرافه پرستى در مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 5

5 - انديشه خرافى مشركان در مورد فرشتگان ، برخاسته از افق محدود دانش و

بينش آنان

ليسمّون المل_ئكة تسمية الأُنثى . .. ذلك مبلغهم من العلم

با توجه به اين كه موضوع اصلى آيات پيشين، طرد و نقد انديشه خرافى مشركان درباره دختر انگاشتن فرشتگان براى خداوند بود; مى توان استفاده كرد كه عبارت {ذلك مبلغهم. ..}، فلسفه رواج اين عقيده خرافى را در ميان آنان تبيين مى كند.

منشأ دشمنى با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 15

15 - تضاد جبهه ايمان و شرك ، تضادى عقيدتى است ; نه طبقاتى ، نژداى و . . . .

و بدا بيننا و بينكم . .. حتّى تؤمنوا باللّه وحده

منشأ دشمنى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 82 - 11

11 - مخالفت كافران و مشركان صدر اسلام با پيامبراسلام ، برخاسته از فريفتگى آنان به اقتدار نسبى خويش بود .

كانوا أكثر منهم و أشدّ قوّة و ءاثارًا فى الأرض

نكوهش مخالفان پيامبراسلام، بر عبرت نگرفتن آنان از زوال قدرت ها و تمدن هاى گذشته، مى رساند كه سرپيچى آنان از پذيرش اسلام، برخاسته از دلخوشى آنان به امكانات و اقتدار نسبى خود بوده است.

منشأ شبهه افكنى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 7

7 - زير سؤال بردن وقوع قيامت از سوى مشركان ، ناشى از جهل آنان بوده است .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون . و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

برداشت ياد شده بنابر عطف {يقولون} بر عبارت قبل، از باب عطف مسبب بر سبب است; يعنى،

بيشتر مردم نمى دانند و [به خاطر همين ندانستن]، معاد را زير سؤال مى برند.

منشأ شك مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 2

2- غفلت از قدرت نامحدود خدا ، منشأ شك و ترديد مشركان عصر بعثت در امكان معاد و حيات دوباره انسان

ي_أيّها الناس إن كنتم فى ريب من البعث فإنّا خلقن_كم

جواب شرط در جمله {إن كنتم فى ريب من البعث} حذف شده است و تقدير آن چنين مى باشد: {إن كنتم فى ريب من البعث فانظروا إلى بدء خلقكم; اگر در امكان برپايى رستاخيز ترديد داريد، به آغاز پيدايش خود بنگريد}. مقصود از جمله ياد شده اين است كه: همان طور كه خداوند توانست انسان ها را در اين نشأه بيافريند مسلّماً قدرت آن را دارد كه دوباره و در نشأه ديگر آنان را زنده كند.

منشأ شكست مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 6

6 - خداوند ، كافران و مشركان ستيزه جوى صدر اسلام را از دست يافتن به هدف خود ( رياست و سرورى بر مردم ) مأيوس ساخت .

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. إن فى صدورهم إلاّ كبر ما هم بب_لغيه

اين فرموده خداوند كه: {در دل كافران كبر و خودبرتر بينى وجود دارد; ولى به آن نمى رسند}; كنايه از اين است كه آنان نمى توانند با رياست و سرورى بر مردم، _ كه آرزوى آنها است _ كبر و خودبرتر بينى خود را تحقق بخشند.

منشأ عذاب مشركان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 65 - 1،2

1 _ فقط خداوند توانا بر فرستادن و مسلط كردن عذابهاى گوناگون بر مشركان است.

قل هو القادر على أن يبعث عليكم عذابا

2 _ يادآور شدن قدرت اختصاصى خداوند بر فرستادن انواع عذاب بر مشركان و كافران، از وظايف تبليغى پيامبر(ص)

قل هو القادر على أن يبعث عليكم عذابا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 10

10_ عذاب هاى نازل شده بر مشركان ، برخاسته از فرمان خداوند است .

لما جاء أمر ربك

منشأ عقيده مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 148 - 15

15 _ عقايد مشركان در مورد مشيت الهى و استفاده جبر از آن، بنيادى جز گمان ندارد.

إن تتبعون إلا الظن و إن أنتم إلا تخرصون

منشأ عقيده مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 5 - 3

3- اعتقاد به وجود فرزند براى خدا ، معلول تقليد كوركورانه مشركانِ عصر بعثت از نياكان خويش بوده است .

قالوا اتخذ اللّه ولدًا . ما لهم به من علم و لا لأبائهم

منشأ قبول توبه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 17

17 _ پذيرش توبه مشركان ، برخاسته از غفران و رحمت گسترده الهى است .

فإن تابوا . .. فخلّوا سبيلهم إن اللّه غفور رحيم

منشأ كيفر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 5

5 - پيامبر (

ص ) ، فقط تبليغ كننده پيام وحى بود ; نه مجازات كننده مشركان و تحقق بخشنده به انذار ها .

و قالوا . .. فاعمل إنّنا ع_ملون . قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إلىّ

يكى از احتمال ها در تفسير {فاعمل}، اين است كه مشركان، به پيامبر(ص) اعلام كردند كه او مى تواند به وعيدهاى خود جامه عمل بپوشاند; ولى خداوند در مقابل آنان اعلام مى دارد كه كار پيامبر، تبليغ رسالت است; نه مجازات مشركان.

منشأ گرايشهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 57 - 7

7- گرايش هاى مشركان مبتنى بر خواهش هاى نفسانى بوده است .

و لهم ما يشتهون

منشأ گمراهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 16

16_ خداوند گمراه كننده مشركان است .

و من يضلل الله فما له من هاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 17 - 3

3 _ خداوند ، به روز رستاخيز ، خواهان توضيح و پاسخ گويى معبود هاى باطل در باره نقش خود مشركان در گمراهى خويش

فيقول ءأنتم أضللتم عبادى هولاء أم هم ضلّوا السبيل

منشأ لجاجت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 61 - 9

9 - پافشارى برخى از مشركان بر شرك ، معلول تعصب يا اهداف خائنانه است ، نه ناشى از نادانى صرف .

بل أكثرهم لايعلمون

قيد {أكثر} بيانگر اين واقعيت است كه در ميان مشركان، كسانى وجود دارند كه على رغم آگاهى به بطلان شرك، به خاطر

اهداف نادرستى از آن حمايت مى كنند.

منشأ مجادله مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 5

5 - كبر و خودبرتربينى ، عامل جدال و ستيزه جويى كافران و مشركان با آيات الهى و پيامبر اسلام ( ص )

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. إن فى صدورهم إلاّ كبر

منشأ يأس مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 162 - 3

3 - خداوند در صدد مأيوس كردن مشركان ، از پيشرفت و نفوذ آيينشان

ما أنتم عليه بف_تنين

اِخبار خداوند به ناتوانى مشركان _ كه به صورت روشن و قاطع بيان گرديده است _ مى تواند براى ايجاد يأس و نااميدى در ميان آنان از هرگونه پيشرفت و نفوذ در ميان مردم باشد.

منشأ يأس مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 5

5 - خداوند ، مشركان و كافران صدر اسلام را از گمراه كردن مؤمنان هدايت يافته ، مأيوس ساخت .

و من يهد اللّه فما له من مضلّ

يادآورى گمراه نشدن هدايت يافتگان (مؤمنان)، مى تواند به منظور مأيوس ساختن كافران و مشركان در تبليغات و تلاش هايشان عليه اسلام و مسلمين باشد.

منفعت طلبى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 5

5 _ مشركان به اميد جلب منفعت و دفع ضرر از خويش ، به بت پرستى روى آورده بودند .

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

يادآورى بى تأثير بودن معبودها از سودرسانى

و دفع ضرر از پرستندگانشان، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه مشركان، به همين انگيزه به بت پرستى و شرك روى آورده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 9

9 - مشركان ، مردمى خودبين ، هواپرست و منفعت طلب

ألكم الذّكر و له الأُنثى . .. إن يتّبعون إلاّ الظنّ و ما تهوى الأنفس

با توجه بدين نكته كه حتى شرك مشركان، برخاسته از هواپرستى و منفعت خواهى آنان است، مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است كه در آيه {ألكم الذّكر...}، نمودى از اين خودبينى ارائه شده است.

منفعت طلبى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 9 - 6

6 _ شرك پيشگان صدر اسلام ، به خاطر تأمين و حفظ منافعِ مادى خود ، مردم را از گرويدن به اسلام و سلوك راه خدا باز مى داشتند .

اشتروا بأيت اللّه ثمناً قليلا فصدوا عن سبيله

آيه فوق _ به قرينه آيات قبل درباره مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 3

3 _ جلب سود و دفع زيان ، انگيزه شرك پيشگان عصر بعثت در پرستش خدايان پندارى خود

و يعبدون من دون اللّه ما لا يضرهم و لا ينفعهم

منفعت طلبى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 3

3- مشركان مكه ، با درخواست معجزه ، درصدد بهانه جويى و دستيابى به منافع خويش بودند نه كشف حقانيت پيامبر ( ص )

و لقد

صرّفنا للناس فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل فأبى أكثر الناس إلاّ كفورًا . و قا

از اينكه مشركان براى شناخت حقانيت پيامبر(ص) راههاى گوناگون موجود را رها كرده و ايمان خود را منحصر به برآوردن پيشنهادهاى محدودى، كردند كه بيشتر منافع مادى اشان را تأمين مى كرد، مطلب فوق قابل استفاده است.

مواجهه مشركان با عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 16

16 - مشركان به هنگام مواجه شدن با عذاب الهى ، به انحصار قدرت به خدا ، پى خواهند برد .

و لو يرى الذين ظلموا إذ يرون العذاب أن القوة للّه جميعاً

{إذ يرون} مفعول براى {يرى} است و {أن القوة . ..} با فعل مقدرى جواب شرط مى باشد; يعنى: {لو يرى ... لعلموا أن القوة للّه جميعاً; اگر مشركان امروز مى ديدند آن روزى را كه با عذاب قيامت مواجه خواهند شد، همانا مى فهميدند كه تمام قدرتها از آن خداوند است.}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 166 - 3

3 - سران شرك به هنگام مواجه شدن با عذاب قيامت ، از پيروانشان فاصله گرفته و از آنان بيزار مى شوند .

إذ تبرأ الذين اتبعوا من الذين اتبعوا و رأوا العذاب

جمله {و رأوا العذاب} جمله حاليه است; يعنى، تبرّى و بيزارى سران شرك از پيروانشان در آن حال است كه با عذاب مواجه مى شوند.

موانع اطاعت از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 122 - 7

7 _ توجه دادن مؤمنان به حيات معنوى

خود و برخوردارى از نور الهى، بازدارنده آنان از اطاعت مشركان و گمراهان

و إن أطعتموهم إنكم لمشركون. أو من كان ميتا فأحيينه و جعلنا له نورا يمشى به فى ال

تمثيل مذكور براى بر حذر داشتن مسلمانان از اطاعت مشركان است.

موانع ايمان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 20 - 5

5 _ كفر اهل كتاب به پيامبر(ص) و اسلام، بهانه مشركان صدر اسلام براى گريز از ايمان

لتشهدون أن مع اللّه ءالهة أخرى . .. الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه

روى اصلى سخن در اين آيه با مشركان و علل ايمان نياوردن آنان است. مطرح كردن اهل كتاب مى تواند براى پاسخگويى به سؤالى باشد كه براى مشركان مطرح بوده و آن اينكه اگر پيامبر(ص) حق است، چرا اهل كتاب _ كه آنان نيز دين آسمانى دارند _ به او ايمان نياورده اند.

موانع بهانه جويى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 4 - 14

14 - تلاش براى ايجاد امنيت ، پيش از تبليغ خداپرستى ، كارى الهى و از بين برنده بهانه مشركان در ترك عبادت است .

فليعبدوا . .. و ءامنهم من خوف

موانع دوستى با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 12

12 - هجرت از مكه به مدينه براى جلب رضاى الهى ، ناسازگار با مودت نسبت به مشركان مكه

لاتتّخذوا عدوّى و عدوّكم أولياء . .. إن كنتم خرجتم جهادًا

آيه شريفه در مرحله نخست، نظر به موضوعى دارد كه در صدراسلام رخ داده است. مخاطب

اوليه آيه مهاجرى به نام حاطب بن ابى بلتعه است كه براى خدا هجرت كرده; ولى گام در مسير دوستى با مشركان نهاده بود (غافل از اين كه آن هجرت و اين حركت با هم سازگار نيستند).

موانع عذاب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 12

12 _ خويشاوندى با پيامبر ( ص ) مانع از عذاب و دوزخى شدن فرد مشرك نيست .

ما كان للنبى . .. أن يستغفروا للمشركين و لو كانوا أولى قربى ... أنهم أصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 76 - 6

6- حضور پيامبر ( ص ) در ميان مشركان ، مانع نزول عذاب الهى بر آنان

و إذًا لايلبثون خل_فك إلاّ قليلاً

تهديد خداوند به هلاكت مشركان در صورت اخراج پيامبر(ص) از مكه، مى تواند اشاره به اين حقيقت باشد كه حضور پيامبر(ص) در ميان آنان، مانع هلاكتشان بوده است.

موانع قبول عذر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 12 - 1

1 - كفر و گرايش به شرك ، سبب پذيرفته نشدن عذرخواهى و درخواست كافران و مشركان براى رهايى خويش از عذاب الهى

ذلكم بأنّه إذا دعى اللّه وحده كفرتم و إن يشرك به تؤمنوا

{ذلكم} اشاره به مطلب گذشته (عذاب شدن) دارد; يعنى، {ذلكم الذى أنتم فيه من العذاب}. گفتنى است كه {باء} در {بأنّه} براى سببيت مى باشد.

موانع هدايت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 3

3 _ لجاجت و

روح حق ناپذيرى مشركان ، مانع از تأثير نهايى دعوت و هدايت پيامبر ( ص ) در آنان بود .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا عليها

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه صبر و مقاومت در برابر دعوت به حق پيامبر(ص)، معنايى جز لجاجت و عناد ندارد و نشانه وجود روح حق ناپذيرى است.

موجبات عذاب اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 75 - 1

1 - شادمانى ناحق و سر مستى گسترده در جامعه از سوى كافران و مشركان ، سبب گرفتار شدن آنان به انواع عذاب ها در قيامت

ذلكم بما كنتم تفرحون فى الأرض بغير الحقّ و بما كنتم تمرحون

{با} در {بما كنتم} براى سببيت است. {فرح} (مصدر {تفرحون}) به معناى سرور و شادمانى است و {مرح} (مصدر {تمرحون}) به معناى سرور و شادمانى افراطى و بيش از حد است آن گونه كه سبب غرور و سر مستى مى گردد. گفتنى است در اين برداشت ، مشار اليه {ذلكم} عذاب هاى ياد شده در آيات پيشين، دانسته شده است.

موجبات عذاب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 31 - 1

1 - روح طغيان گرى و حق ناپذيرى مشركان ، موجب مستحق بودن آنان به عذاب الهى ( دوزخ ) در نظر سران شرك

بل كنتم قومًا ط_غين . فحقّ علينا قول ربّنا إنّا لذائقون

موضعگيرى مشترك مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 5

5 _ تكذيب و انكار قيامت ، موضع گيرى

مشترك همه شرك پيشگان تاريخ

بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه . .. كذلك كذب الذين من قبلهم

موضعگيرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 7

7 _ موضعگيرى خصمانه كافران و مشركان در قبال پيامبر ، على رغم اعتقادشان به خدا

و إذ قالوا اللّهم إن كان هذا هو الحق من عندك فأمطر علينا حجارة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 5

5_ خداوند ، آگاه به توطئه هاى محرمانه و سرّى مشركان و مطلع از مواضع علنى و آشكار آنان

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم ما يسرّون و ما يعلنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 68 - 1

1 - موضع گيرى ناباورانه مشركان در قبال وعده برپايى قيامت

لقد وعدنا ه_ذا . .. إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 4

4 - مشركان ، به بهانه حفظ سنت هاى دينى به يادگار مانده از پدرانشان ، در مقابل آيات روشن الهى موضع گيرى كردند .

إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 88 - 4

4 - نظارت الهى بر موضع گيرى مشركان عليه پيامبر ( ص ) ، پشتوانه مجازات و محاكمه آنان

و عنده علم الساعة و إليه ترجعون . .. و قيله ي_ربّ إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون

عطف {قيله} بر {الساعة} در دو

آيه قبل گوياى ارتباط اين آيه با {إليه ترجعون} در آن آيه است و از مجموع دو آيه، براشت ياد شده استفاده مى شود.

موضعگيرى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 4

4 _ مشركان ، در برخورد با سخنان پيامبر ( ص ) داراى موضعى لجوجانه بودند .

أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

موضعگيرى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 4

4_ مشركان مكه ، داراى مواضع علنى و آشكار عليه پيامبر ( ص ) و توطئه هاى سرّى و محرمانه عليه آن حضرت

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم ما يسرّون و ما يعلنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 16

16- موضع منفى مشركان مكه در برابر تعاليم پيامبران پيشين

و إذ لم يهتدوا به فسيقولون ه_ذا إفك قديم

تعبير به {إفك قديم}، نمايانگر باور كافران مكه به ديرينه بودن پيام وحى و كذب بودن آن از ابتداى تاريخى آن است. به ديگر بيان قرآن در نظر ايشان، همچون تعاليم ديگر پيامبران تاريخ، افترا است.

موضعگيريهاى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 5 - 5

5 - موضع گيرى ناباورانه مشركان صدراسلام ، درباره وعده قيامت

إنّما توعدون لصادق

موعظه ناپذيرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 4 - 17

17 - مشركان ، به دليل پند نگرفتن از مواعظ خداوند ، از سوى او سرزنش

شدند .

أم يقولون . .. أفلاتتذكّرون

استفهام در {أفلا} توبيخى است و به قرينه نفى شفيع در آيه، مى تواند كه مشركان مورد خطاب آيه باشند.

موعظه ناپذيرى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 13 - 1

1 - مشركان صدر اسلام ، مردمى پندناپذير بودند .

و إذا ذكّروا لا يذكرون

مولاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 41 - 5

5 - ملائكه ، بين خود و مشركان به موالاتى قائل نيستند .

قالوا . .. أنت وليّنا من دونهم

موهومات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 89 - 5

5 _ مشركان در اسارت اوهام شرك آلود ، و موحدان رهيده از آن

بعد إذ نجنا اللّه منها

به كارگيرى واژه {نجات} (نجينا اللّه)، براى دست كشيدن از آيينى و روى آورى به آيينى ديگر، اشاره به اين دارد كه آيين نخست مايه اسارت و گرفتارى بوده و آيين جديد فرحبخش و باعث آزادى است.

مؤاخذه اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 2،3،7،9،11

2- مشركان ، به خاطر عقيده شرك آلود خود ، در قيامت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت .

ثمّ يوم القي_مة . .. و يقول أين شركاءى

3- خداوند ، خود بازخواست كننده مشركان در قيامت

و يقول أين شركاءى

7- مشركان در قيامت ، جوابى در برابر بازخواست خداوند نخواهند داشت .

أين شركاءى الذين كنتم تش_قّون فيهم قال الذين أُوتوا العلم

از اينكه در آيه به جاى پرداختن به جواب مشركان، سخن

اشخاص ديگرى را به ميان آورده است، به دست مى آيد كه مشركان در برابر مؤاخذه خداوند جوابى براى گفتن نخواهند داشت.

9- بازخواست مشركان در قيامت درباره خدايان ادعايى شان ، نمودى از خوارى و ذلت اخروى آنان است .

ثمّ يوم القي_مة يخزيهم و يقول أين شركاءى الذين كنتم تش_قّون فيهم

{واو} در {و يقول} عاطفه است و مى تواند عطف تفسيرى باشد. بنابراين {مورد مؤاخذه قرار گرفتن مشركان} نمودى از ذلت و تحقير آنان است.

11- محاكمه مشركان در قيامت ، با حضور عالمان انجام مى شود .

و يقول أين شركاءى . .. قال الذين أُوتوا العلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 63 - 1

1 - سران و پيشوايان شرك ، به هنگام بازخواست پيروانشان از سوى خداوند در قيامت حاضر خواهند شد .

و يوم يناديهم . .. قال الذين حقّ عليهم القول

مراد از {الذين حقّ عليهم القول} (آنان كه سخن خدا درباره آنان مصداق يافت)، پيشوايان گمراهى و شرك اند. گفتنى است كه برداشت ياد شده با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 9

9 - مؤاخذه شدن مشركان در پيشگاه خداوند در قيامت

و قال الذين كفروا . .. و لو ترى إذ الظ_لمون موقوفون عند ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 40 - 1

1 - در روز قيامت ، همه مشركان به منظور مؤاخذه و روشن شدن حقايق گردآورى خواهند شد .

و يوم يحشرهم جميعًا ثمّ

يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم كانوا يعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 24 - 1

1 - فرمان خداوند به توقف مشركان بر سر راه دوزخ به منظور بازخواست از آنان

وقفوهم إنّهم مسئولون

مؤاخذه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 9

9- سوگند خداوند به ذات خود ، براى تهديد و مورد مؤاخذه قرار دادن مشركان

تالله لتسئلنّ عمّا كنتم تفترون

مؤاخذه مشركان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 173 - 6

6 _ خداوند مشركان را در قيامت مؤاخذه مى كند و كيفر مى دهد .

أفتهلكنا بما فعل المبطلون

مؤمنان و استغفار براى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 113 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، حق استغفار كردن براى مشركان را ندارند .

ما كان للنبى و الذين ءامنوا أن يستغفروا للمشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 7،8

7 _ نگرانى برخى از مؤمنان ، در رابطه با استغفار خويش براى بعضى از مشركان در گذشته ، پس از بيان حرمت آن از سوى خداوند

ما كان للنبى و الذين ءامنوا أن يستغفروا للمشركين . .. و ما كان اللّه ليضل قوماً

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات قبل و نيز شأن نزول آن، استفاده مى شود كه آيه شريفه در مورد رفع نگرانى كسانى است كه قبل از علم به حرمت، براى مشركان استغفار كرده

بودند.

8 _ استغفار براى مشركان ، قبل از بيان حرمت آن از سوى خداوند ، گناهى براى مؤمنان به شمار نمى رود .

ما كان للنبى و الذين ءامنوا . .. و ما كان اللّه ليضل قوماً ... حتى يبين لهم ما ي

با توجه به شأن نزول اين آيه كه برخى از مؤمنان نسبت به مشركان استغفار نموده بودند، برداشت فوق استفاده مى گردد.

مؤمنان و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 7

7 _ نگرانى برخى از مؤمنان ، در رابطه با استغفار خويش براى بعضى از مشركان در گذشته ، پس از بيان حرمت آن از سوى خداوند

ما كان للنبى و الذين ءامنوا أن يستغفروا للمشركين . .. و ما كان اللّه ليضل قوماً

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات قبل و نيز شأن نزول آن، استفاده مى شود كه آيه شريفه در مورد رفع نگرانى كسانى است كه قبل از علم به حرمت، براى مشركان استغفار كرده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 5

5- مؤمنان از برخورد هاى ناروا و غير منطقى مشركان با پيامبر ( ص ) ، بسيار خشمگين بودند .

و قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن

در شأن نزول آيه آمده است: مؤمنان، وقتى مشاهده مى كردند كه پيامبر(ص) از جانب مشركان مورد آزار و اذيت قرار مى گيرد، از آن حضرت اجازه جهاد و برخورد مى خواستند كه اين آيه نازل شد (مجمع البيان).

مهلت به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام

- 6 - 65 - 6

6 _ خداوند در عين قدرت بر فرستادن انواع عذاب بر مشركان و كافران، به آنان مهلت مى دهد.

قل هو القادر على أن يبعث عليكم

چون در آيات گذشته سخن از نزول عذاب و درخواست مشركان در اين زمينه بود، اين آيه با بيان قدرت خداوند بر عذاب به طور ضمنى دلالت بر مهلت دادن به مشركان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 7

7 _ توصيه و تشويق الهى به عموم مشركان عهدشكن ، مبنى بر توبه و بازگشت به اسلام در ظرف چهار ماه مهلت داده شده به آنان

فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر . .. و أذن من اللّه ... فإن تبتم فهو خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 1

1 _ فرمان الهى به پيامبر ( ص ) مبنى بر به حضور پذيرفتن مشركانى كه پس از انقضاى مهلت چهار ماهه ، به منظور شنيدن پيام وحى ، درخواست ملاقات كنند .

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين . .. و إن أحد من المشركين استجارك فأجره

{استجارة} به معناى درخواست جوار و همسايگى است. درخواست جوار از سوى مشركان پس از انقضاى مهلت چهار ماهه _ به قرينه {حتى يسمع كلام اللّه} _ درخواست رسيدن به حضور پيامبر (ص) به منظور استماع دعوت آن حضرت و تحقيق پيرامون وحى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 19 - 6،11

6 _ امهال جوامع شرك پيشه و تأخير افتادن كيفر آنان به

جهان آخرت ، قانون الهى حاكم برنشئه دنيا

و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

خداوند هنگام هبوط آدم و حوا به زمين، فرمود: {و لكم فى الأرض مستقر و متاع إلى حين ; شما _ خطاب به عموم انسانها و از جمله آدم و حواست _ تا مدتى معين در زمين خواهيد ماند و از نعمتهاى آن بهره خواهيد گرفت} (بقره / 36) ; يعنى، قانون الهى حاكم بر نشئه دنيا اين است كه هر جامعه اى داراى مدت و زمانى معين است و پيش از فرارسيدن اجل، از ميان نمى رود. جمله {و لو لا كلمة سبقت من ربك} اشاره به اين قانون دارد.

11 _ امهال جوامع شرك پيشه در دنيا و تأخير انداختن كيفر آنان به جهان آخرت ، مقتضاى ربوبيت و پروردگارى خدا نسبت به انسانها

و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم فيما فيه يختلفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 46 - 3

3 _ مشركان ، كافران و دين ستيزان ، چون از بازگشت به سوى خدا و گرفتار شدن به عذاب جهنم مفرّى ندارند ، مهلت دادن خداوند به آنان نبايد نگران كننده باشد .

و إما نرينك بعض الذى نعدهم أو نتوفينك فإلينا مرجعهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 55 - 5

5- مشركان ناسپاس ، على رغم كفران نعمت هاى الهى ، از آنها برخوردار بوده و به آنان مهلت حيات داده مى شود .

بربّهم يشركون . ليكفروا بما ءاتين_هم فتمتّعوا فسوف تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 1

1- خداوند ، در قيامت ، به مشركان فرصت خواهد داد تا از معبود هاى پندارى خويش استمداد كنند .

نادوا شركاءى الذين زعمتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 6

6 - مشركان و كافران حق ستيز ، چون از بازگشت به سوى خدا و گرفتار شدن به عذاب جهنم راه فرارى ندارند ، مهلت دادن خداوند به آنان نگران كننده نيست .

فإمّا نرينّك بعض الذى نعدهم أو نتوفّينّك فإلينا يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 7

7 - داورى درباره مشركان و عذاب آنان ، براساس سنت امهال تا قيامت به تأخير افتاده است .

و لولا كلمة الفصل لقضى بينهم

مهلت به مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 1،3،4،10

1 _ اعطاى چهار ماه مهلت به مشركان پيمان شكنِ صدر اسلام ، در پى ابطال پيمان عدم تعرض مسلمانان با آنان

براءة من اللّه و رسوله . .. فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

3 _ دستور خداوند مبنى بر منع تعرض مسلمانان به مشركان پيمان شكنِ صدر اسلام ، در مدت مهلت چهار ماهه

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

مهلت دادن به مشركان و مجاز دانستن رفت و آمدشان در هر جاى زمين در حقيقت دستورى است به مسلمانان كه نبايد در مدت مقرر متعرض آنان شوند.

4 _ اعطاى آزادى رفت و آمد و سير و سياحت به مشركان صدر اسلام ، در ظرف مهلت چهار ماهه

فسيحوا فى

الارض أربعة أشهر

{سَيْح} و {سياحت} (مصدر سيحوا) به معناى سير كردن است و امر در {سيحوا} به معناى اباحه و اعطاى آزادى سير و سياحت مى باشد.

10 _ خداوند در پى اعطاى مهلت چهار ماهه به مشركان ، آنان را به ر ها كردن شرك و گرويدن به آيين توحيد ، سفارش كرد .

فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر و اعلموا أنكم غير معجزى اللّه و أن اللّه مخزى الكفرين

اعلام حاكميت گسترده خداوند به مشركان پيمان شكن و عدم امكان مقاومت در برابر او و فرار از حاكميت او (اعلموا أنكم غير معجزى اللّه) و نيز هشدار به فرجام شوم و ذلت بار مستكبران كفرپيشه (و أن الله مخزى الكافرين) در حقيقت توصيه و اندرزى است از جانب خداوند به اينكه از فرصت داده شده استفاده كنند و به دامن توحيد و اسلام بازگردند و خود را گرفتار عاقبت شوم خوارى و ذلت شكست نسازند.

مهلت به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 61 - 6

6- مشركان مكه ، على رغم اسناد سخنان ناروا به خداوند ، مورد عقوبت دنيوى قرار نگرفتند و مهلت حيات پيدا كردند .

كنتم تفترون . و يجعلون لله البن_ت ... و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها

ناخشنودى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 105 - 2

2 - كفرپيشگان ( يهود ، نصارا و مشركان ) ناخشنود از نزول كمترين خير ، بر مسلمانان

ما يودّ الذين كفروا . .. أن ينزل عليكم من خير

نكره آوردن {خير} به همراه {من} زايده

در آيه، حكايت از آن دارد كه: مشركان كمترين خيرى را براى مسلمانان نمى پسنديدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 8

8 _ تعلق اراده الهى در غلبه يافتن دين حق ( اسلام ) بر ديگر اديان جهان ، على رغم كراهت مشركان

و دين الحق ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 41 - 4

4 _ پيامبر اكرم ( ص ) از اعمال و كردار مشركان و مشركان از اعمال و كردار پيامبر ( ص ) ، ناراحت و بيزار بودند .

أنتم بريئون مما أعمل و أنا برىء ممّا تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 14 - 7،8

7 - لزوم يكتاپرستى و دورى از شرك در عبادت و نيايش ، در عين ناخوشايندى كافران و مشركان از اين عمل

فادعوا اللّه مخلصين له الدين و لو كره الك_فرون

8 - كافران و مشركان از عبادت خالصانه خداوند و يكتاپرستى ، ناخوشنود بوده و آن را بر نمى تابند .

فادعوا اللّه مخلصين له الدين و لو كره الك_فرون

ناكامى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 87 - 3

3- دست نيافتن مشركان در قيامت به بافته هاى دروغين خويش درباره شريك داشتن خداوند

و ضلّ عنهم ما كانوا يفترون

نامه عمل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 8

8- خداوند ، پرونده كردار كافران و مشركان

را مورد حسابرسى دقيق قرار خواهد داد .

إنّما نعدّ لهم عدًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 25 - 6

6 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : . . . و أنزل فى الحاقّة ، { و أمّا من أُوتى كتابه بشماله فيقول يا ليتنى لم اُوت كتابيه . . . } فه_ذا مشرك ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: . ..خداوند در سوره {الحاقّه} مى فرمايد: (و أمّا من اُوتى كتابه بشماله فيقول يا ليتنى لم اُوت كتابيه...) اين [كسى كه كتابش را به دست چپش مى دهند ]مشرك است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 10 - 6

6 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : . . . ان اللّه . . . أنزل فى { إذا السماء انشقت } { و أمّا من اُوتى كتابه وراء ظهره . . . } فه_ذا مشرك . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: . .. خداوند... در سوره {إذا السماء انشقت} فرمود: {و أمّا من اُوتى كتابه وراء ظهره...}. اين شخص [كه نامه عملش از پشت سر به او داده مى شود] مشرك است}.

نجات مشركان از هلاكت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 65 - 7

7 _ خداوند در عين قدرت بر عذاب و نابودى مشركان، آنان را از مهلكه ها نجات مى دهد.

قل الله ينجيكم ممنها و من كل كرب . .. قل هو القادر على أن يبعث عليكم

عذابا

نجات مشركان پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 39 - 3

3 _ پيروان شرك و كفر براى رهايى از عذاب مضاعف هيچ مزيتى بر سران خويش ندارند.

فما كان لكم علينا من فضل

نجواى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 1

1_ مشركان عصر بعثت ، به منظور مخفى ماندن سخنانشان از خداوند ، سر به گريبان فرو مى بردند و با نجوا ، توطئه هاى طرح شده عليه پيامبر را مبادله مى كردند .

ألا إنّهم يثنون صدورهم ليستخفوا منه

از معانى {ثَنْى} (مصدر يثنون) تاكردن و خم نمودن است. {إستخفاء} به معناى مخفى ساختن خويش است و ضمير در {منه} به {الله} باز مى گردد. چون غرض مشركان از خم كردن سينه ها (سر در گريبان كردن) پنهان ساختن خويش از خدا بوده است، معلوم مى شود در آن حال عليه پيامبر سخن مى گفتند و توطئه هاى خويش را مبادله مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 9

9- بشر بودن پيامبر ( ص ) محتواى نجواى توطئه آميز مشركان و دستاويز آنان عليه اسلام و قرآن

و أسرّوا النجوى الذين ظلموا هل ه_ذا إلاّبشر مثلكم

نزول عذاب بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 58 - 2

2 _ نزول عذاب بر كافران و مشركان در اختيار پيامبر(ص) نيست.

قل لو أن عندى ما تستعجلون

نشانه هاى تبرى از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

18 - ممتحنه - 60 - 4 - 12

12 - تجلى برائت از مشركان ، در انكار شخصيت آنان و دشمنى علنى با ايشان

إنّا برءؤا منكم . .. كفرنا بكم و بدا بيننا و بينكم العدوة

برداشت ياد شده در صورتى است كه {كفرنا بكم} و {بدا بيننا}، بيان تفصيلى و تفسيرى {إنا برءاؤا} باشد.

نشانه هاى جهل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 8

8 - ادعاى مشركان بر نبود آيه و معجزه اى براى رسالت پيامبر ( ص ) ، نشانه جهل آنان است .

و قال الذين لايعلمون لولا . .. أو تأتينا ءاية

نشانه هاى حق ناپذيرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 2

2 - اصرار و لجاجت مشركان در مخالفت با دعوت پيامبر ( ص ) ، نمودى از حق گريزى آنان

أكثركم للحقّ ك_رهون . أم أبرموا أمرًا

نشانه هاى زيانكارى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 16

16 - هلاكت و نابودى جوامع شرك پيشه ، نمودى از زيانبارى و خسران آنان

و حقّ عليهم القول . ..إنّهم كانوا خ_سرين

نشانه هاى عدم تعقل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 8

8- گريزان بودن مشركان از توحيد ، نمونه اى است از عدم تأمل و تعمق آنان در آيات قرآن

و جعلنا على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه . .. و إذا ذكرت ربّك فى القرءان وحده ولّوا عل

نشانه هاى غفلت

مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 2 - 2

2- برخورد ناشايست و بازى گرانه مشركان با آيات الهى ، نشانگر اوج غفلت و بى خبرى آنان است .

و هم فى غفلة معرضون . مايأتيهم من ذكر من ربّهم

جمله {مايأتيهم من ذكر. ..} يا بيان براى جمله پيشين است و يا در حكم تعليل براى آن. در هر صورت بيانگر چگونگى و چرايى غفلت و بى خبرى عميق مشركان است.

نشانه هاى گمراهى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 2

2- ترديد و ناباورى مشركان به معاد ، نمونه بارزى از گمراهى آنان است .

فضلّوا . .. و قالوا أءذا كنّا ... أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

نعمت رفع دشمنى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 8

8 - زدايش عداوت هاى مشركان نسبت به پيامبر ( ص ) ، نعمتى والا از سوى خداوند براى آن حضرت

ليغفر لك . .. و يتمّ نعمته عليك

{و يتمّ. ..} ممكن است تفسير {ليغفر...} باشد; يعنى، نفس غفران، نعمت خداوندى است.

نعمتهاى دنيوى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 55 - 8

8- گرفتارى مشركان به عذاب الهى ، پس از برخوردارى از نعمت ها و لذت هاى دنيوى

فتمتّعوا فسوف تعلمون

نعمتهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 1

1- عمر طولانى همراه با بهره مندى جوامع شرك پيشه از نعمت هاى الهى

، موجب دلبستگى آنان به معبود ها و توهّم كارساز بودن آنها

بل هم عن ذكر ربّهم معرضون . .. بل متّعنا ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى طال عليهم العمر

{بل} در جمله {بل متّعنا. ..} براى اضراب از موضوع پيش (أم لهم آلهة تمنعهم من دوننا) است; يعنى، توهّم اين كه معبودها از آنان حمايت مى كنند، بر اثر زندگى پر نعمت، همراه با مهلت و عمر طولانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 34 - 9

9 - مشركان ، به رغم كفران نعمت هاى الهى ، از آن نعمت ها ، برخوردار مى شوند و مهلت زندگى مى يابند .

فتمتّعوا فسوف تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 4 - 13

13 - خداوند ، براى غير موحدان نيز از نعمت امنيت دريغ نمىورزد .

فليعبدوا . .. و ءامنهم من خوف

نعمتهاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 1

1 - بهره مندى مشركان مكه از موهبت هاى الهى ، به رغم بى اعتنايى آنان به آيين توحيدى ابراهيم ( ع )

و إذ قال إبرهيم . .. لعلّهم يرجعون . بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم

از آن جا كه در آيات پيشين سخن از ابراهيم(ع) و نسل آن حضرت بود و با توجه به اين كه مشركان مكه از نسل او به شمار مى آمدند، مى توان گفت كه {ه_ؤلاء} اشاره به مشركان مكه دارد.

نفرت از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم -

30 - 29 - 6

6 - حق ناپذيرى مشركان ، پس از اقامه دليل هاى گوناگون براى آنان ، عامل منفورشدن شان در پيشگاه خداوند است .

هل لكم من ما ملكت . .. بل اتّبع الذين ظلموا أهواءهم

التفات از خطاب {هل لكم من ما ملكت. ..} به غيبت {اتّبع الذين...} مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه آنان، به دليل تداوم عقيده شرك، از مخاطب خدا شدن محروم شدند. اين، نشانه منفور شدن است.

نفرت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 11

11 _ حساسيت و نفرت شديد مشركان نسبت به توصيف خداوند به وصف رحمانيت و ناميدن او به نام رحمان

اسجدوا للرحم_ن قالوا و ما الرحم_ن أنسجد لما تأمرنا و زادهم نفورًا

انكار رحمانيت خدا، تجاهل نسبت به شناخت نام رحمان از سوى مشركان و ازدياد نفرتشان از سجده بر خداى رحمان، نشانگر اين حقيقت است كه آنان اصولاً نسبت به اين نام حساس بودند و از توصيف خدا به رحمان نفرت شديد داشتند.

نفرت مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 8

8 - نفرت شديد مشركان از بعثت رسول اكرم ( ص ) ، به رغم سوگند مؤكد قبلى خود مبنى بر ايمان به پيامبر برخاسته از ميان نژاد آنان

و أقسموا باللّه . .. فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا

نقش رهبران مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 28 - 8

8- رهبران و سردمداران كفر و شرك در مكه ، افرادى ناسپاس

و عامل اصلى سقوط و بدبختى مردم بودند .

ألم تر إلى الذين بدّلوا نعمت الله كفرًا و أحلّوا قومهم دار البوار

با توجه به اينكه آيه فوق در مكه نازل شده است، مى توان استفاده كرد كه مصداق مورد نظر آيه {الذين بدّلوا . .. و أحلّوا قومهم} سران كفر و شرك، همچون ابوجهل و ابولهب است.

نقش مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 93 - 5

5 - باور مشركان ، به يارى رسانى معبودهايشان در سختى ها و هلاكت ها

أين ما كنتم تعبدون . من دون اللّه هل ينصرونكم أو ينتصرون

زير سؤال رفتن توانايى معبودها بر يارى رسانى، حاكى از اين است كه مشركان بر اين باور بودند كه معبودهايشان به آنان يارى خواهند رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 30 - 6

6 - مشركان فريب خورده و پيشوايان شان در قيامت ، يكديگر را به دست داشتن در گمراهى و انحراف از مسير حق ، متهم خواهند كرد .

و أقبل بعضهم على بعض يتساءلون . قالوا إنّكم كنتم تأتوننا ... قالوا ... و ما كان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 5

5 - خطر منافقان براى اسلام و گناه آنان نزد خداوند ، بيش از مشركان *

و يعذّب المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

تقدم {المنافقين و المنافقات} بر {المشركين و المشركات}، ممكن است اشاره به مطلب بالا داشته باشد.

نقش معبودان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34

- 22 - 9

9 - خدايان ادعايى مشركان ، هيچ گونه نقشى در پشتيبانى و امداد به خدا را ندارند .

و ما له منهم من ظهير

نگرانى اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 14

14 - مشركان ، با مشاهده عذاب الهى ، از بى آبرويى و فضاحت خود در قيامت نگران خواهند بود

و لو ترى إذ الظ_لمون موقوفون عند ربّهم . .. إذ تأمروننا أن نكفر باللّه و نجعل له

نگرانى از فرجام شوم مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 26 - 12

12_ نوح ( ع ) ، پيامبرى دلسوز براى مردم و نگران آينده اى ناگوار براى مشركان و كافران قوم خويش بود .

إنى أخاف عليكم

واژگونى قلب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 22 - 6

6 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : إنّ القلوب أربعة : . . .و أمّا المنكوس فقلبُ المشرك ثمّ قرء ه_ذه الآية : { أفمن يمشى مكبًّا على وجهه أهدى أمّن يمشى سويّاً على صراط مستقيم } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: قلب ها چهارگونه اند . ..اما قلب وارونه، قلب مشرك است. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: {أفمن يمشى مكبّاً على وجهه أهدى أمّن يمشى على صراط مستقيم}...}.

وجدان مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 2،3

2 _ عمق وجدان مشركان در دنيا گواه بر حقانيت توحيد

و معاد مى دهد.

بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

3 _ مشركان، على رغم گواهى ضميرشان بر حقانيت توحيد و معاد، آن را پنهان مى كنند.

بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

مراد از {ما يخفون}، به قرينه آيات پيشين، حقايق ايمانى، از قبيل توحيد و معاد، است كه مشركان آن را در ضمير خويش پنهان مى ساختند.

ورود مشركان به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 8

8 - فرمان رفتن مشركان به دوزخ پس از گرد آمدن آنان ، با سرعت و بدون درنگ صادر خواهد شد .

فاهدوهم إلى صرط الجحيم

برداشت ياد شده از {فاء} در {فاهدوهم. ..} _ كه براى تفريع اين جمله بر جمله {احشروا...} مى باشد _ به دست مى آيد.

وضوح تفاوت مؤمنان با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 11

11 - برابر نبودن زندگى و سرنوشت مشركان با مؤمنان ، امرى روشن در عقل و فطرت آدمى

ضرب اللّه مثلاً رجلاً . .. و رجلاً سلمًا لرجل هل يستويان مثلاً

از آمدن {هل} استفهاميه _ كه براى طلب تصديق وضع شده و بيشتر در مواردى به كار مى رود كه مورد تصديق مخاطب قرار دارد _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

وعده به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 2

2 - وعده پيامبر ( ص ) به مشركان مبنى بر وقوع قيامت در آينده

و يقولون متى ه_ذا الوعد

وعده شكست مشركان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 174 - 2

2 - پيروزى قريب الوقوع پيامبر ( ص ) و ياران آن حضرت بر مشركان ، وعده خداوند به آنان

فتولّ عنهم حتّى حين

توصيه خداوند به اعراض موقت از مشركان، دليل پيروزى قريب الوقوع پيامبر(ص) و ياران آن حضرت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 178 - 2

2 - پيروزى قريب الوقوع پيامبراسلام ( ص ) و ياران آن حضرت بر مشركان ، وعده خداوند به آنان

و تولّ عنهم حتّى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 45 - 1

1 - وعده الهى ، به فروپاشى جماعت مشركان و ناپايدارى آنان در برابر جبهه ايمان

سيهزم الجمع و يولّون الدّبر

وعده عذاب به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 55 - 5

5 _ وعده خداوند به عذاب مشركان ستمگر ، حق و تخلف ناپذير است .

يقولون متى هذا الوعد . .. ألا إن وعد اللّه حق

وعده معجزه به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 7

7 _ وعده نزول معجزه از سوى خدا به شرك پيشگان بهانه جوى عصر بعثت

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه فقل إنما الغيب للّه فانتظروا

وعده هلاكت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 55 - 3

3 - خداوند ، شكست و هلاكت كافران و مشركان حاكم و جايگزين آنان شدن را ،

به مؤمنان نيكوكار صدراسلام ، وعده كرده است .

وعد اللّه الذين ءامنوا منكم و عملوا الص_لح_ت ليستخلفنّهم فى الأرض

وقت اعلام تبرى از مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 3

3 _ دهم ذيحجه سال نهم هجرت ، روز ابلاغ پيام برائت خدا و پيامبر ( ص ) به عموم مردم حاضر در مراسم حج

و أذن من اللّه و رسوله إلى الناس يوم الحج الأكبر

بر اساس نظر مفسران، سال نهم هجرت، سال اعلام برائت است و بر پايه رواياتى كه از ائمه معصومين (ع) رسيده است، روز حج اكبر، دهم ذيحجه است.

وقت شكست مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 1

1- آزمايش كافران و مشركان حق ناپذير صدراسلام ، فلسفه به تأخير افتادن عذاب آنان و نامعلوم بودن زمان شكست آنها است .

و إن أدرى لعلّه فتنة لكم

ضمير {لعلّه} به نكته اى برمى گردد كه از دو آيه قبل استفاده مى شود. آن نكته، مسأله تأخير عذاب كافران و مشركان و يا نامعلوم بودن زمان شكست آنان و پيروزى مسلمين است.

وقت عذاب مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 109 - 12،13

12- پيامبر ( ص ) ، آگاه نبودن خود از زمان دقيق وقوع عذاب الهى بر مشركان و كافران لجوج و پيروزى قطعى مسلمانان بر آنان را به مردم اعلام كرد .

و إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

{إن} در {إن أدرى} نافيه است.

13- محدوديت علم پيامبر ( ص ) نسبت به زمان وقوع

عذاب بر مشركان و كافران حق ناپذير و زمان دقيق پيروزى قطعى مسلمانان بر آنان

إن أدرى أقريب أم بعيد ماتوعدون

ولايت بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 7

7_ مشركان با وجود دلايل روشن بر ولايت خداوند ، ديگران را ولىّ و سرپرست خويش مى پنداشتند و به آنان روى مى آوردند .

أفاتخذتم من دونه أولياء

تفريع جمله {اتخذتم . ..} به وسيله حرف {فاء} بر بيان كارها و شؤونى كه براى خداوند برشمرده شد$_ كه مشركان نيز آنها را باور دارند _ مى رساند كه ولايت بر انسانها تنها از آنِ خداست و پندار ولايت غير او ، پندارى ناموجّه و بدون دليل است.

ولايت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 1،2

1 _ بسيارى از بنى اسرائيل عصر پيامبر ( ص ) داراى روابط دوستانه با مشركان مكه و پذيراى ولايت آنان بودند .

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

بنا به گفته برخى از مفسران مراد از {الذين كفروا} مشركان مكه مى باشد.

2 _ روابط دوستانه و ولايى بنى اسرائيل با كافران مشرك رابطه اى مداوم ، علنى و آشكار

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

كلمه {ترى} مى رساند كه روابط دوستانه بنى اسرائيل با مشركان علنى بوده و فعل مضارع {يتولون} حاكى از استمرار و تداوم آن روابط مى باشد.

ولىّ مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 7

7_ مشركان با وجود دلايل روشن بر ولايت خداوند ، ديگران را ولىّ و سرپرست خويش

مى پنداشتند و به آنان روى مى آوردند .

أفاتخذتم من دونه أولياء

تفريع جمله {اتخذتم . ..} به وسيله حرف {فاء} بر بيان كارها و شؤونى كه براى خداوند برشمرده شد$_ كه مشركان نيز آنها را باور دارند _ مى رساند كه ولايت بر انسانها تنها از آنِ خداست و پندار ولايت غير او ، پندارى ناموجّه و بدون دليل است.

ويژگيهاى حشر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 95 - 3

3- معبود هاى باطل ( فرزند پنداشته شدگان خداوند ) و پرستندگان آنها ، همه يكه و تنها در صحنه قيامت حضور خواهند يافت .

دعوا للرحم_ن ولدًا . .. و كلّهم ءاتيه يوم القي_مة فردًا

{كلّهم} شامل تمامى موجودات ذى شعور آفرينش (من فى السموات والأرض) مى گردد و از جمله آنها كسانى اند كه برخى از مردم; آنان را فرزند خدا مى پنداشتند (مانند: ملائكه، حضرت عيسى و عزير(ع)).

ويژگيهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 28 - 1

1 _ مشركان ، مردمانى بد كردارند .

و الذين كسبوا السيئات . .. و يوم نحشرهم

ضمير {هم} در {نحشرهم} به {الذين احسنوا} و {الذين كسبوا السيئات} برمى گردد. جمله {ثم نقول للذين أشركوا ... } قرينه است بر اينكه مشركان يكى از مصداقهاى مورد نظر در جمله {الذين كسبوا السيئات ... } مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 7 - 1

1 - پرداخت نكردن زكات ، از ويژگى هاى مشركان

و ويل للمشركين . الذين لايؤتون الزكوة

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 3

3 - مشركان ، تنها تسليم و متواضع در برابر قدرت سياسى و نظامى و نه منطق و برهان *

إنّا فتحنا . .. ليغفر لك اللّه

مراد از {غفران ذنب}، مى تواند زدايش بدگمانى ها و بدخواهى ها از سينه دشمنان باشد. با توجه به اين نكته، از مجموع دو آيه استفاده مى شود كه دل هاى سخت مشركان با منطق وحى، رام نگشته ولى با پيروزى سياسى پيامبر(ص) در صلح حديبيه، به تسليم و تواضع واداشته شده است.

ويژگيهاى مشركان دوران جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 140 - 9

9 _ وضع مقررات جاهلانه و انتساب به خدا، ويژگى مشركان عصر جاهلى

و جعلوالله . .. و حرموا ما رزقهم الله افتراء على الله

ويژگيهاى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 7 - 6

6 - انكار جهان آخرت ، از ويژگى هاى برجسته جامعه شرك پيشه دوران بعثت پيامبر ( ص )

و ويل للمشركين . .. و هم بالأخرة هم ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 2

2- حق پوشى ، كارشكنى در طريق دين و پيامبرستيزى ، ويژگى مشركان عصر نزول

إنّ الذين كفروا و صدّوا عن سبيل اللّه و شاقّوا الرسول

ويژگيهاى وعده هاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 40 - 9

9 - وعده هاى مشركان به يك ديگر ، براساس فريب و

مكر است .

بل إن يعد الظ_لمون بعضهم بعضًا إلاّ غرورًا

هتك آبروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 14

14 - مشركان ، با مشاهده عذاب الهى ، از بى آبرويى و فضاحت خود در قيامت نگران خواهند بود

و لو ترى إذ الظ_لمون موقوفون عند ربّهم . .. إذ تأمروننا أن نكفر باللّه و نجعل له

هدايت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 128 - 17

17 _ نگرانى پيامبر ( ص ) ، از هدايت نيافتن مشركان و اعلام خداوند ، به اينكه هدايت به دست اوست ، نه پيامبر ( ص ) .

ليس لك من الامر شىء

رسول اللّه (ص) در پى شكست دندان مباركش توسط مشركان در جنگ احد فرمود: كيف يفلح قومٌ فعلوا هذا بنبيّهم؟ در اين هنگام آيه فوق نازل شد.

_______________________________

الدر المنثور، ج 2، ص 312.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 88 - 11

11- دلسوزى شديد و خودخورى پيامبر ( ص ) براى هدايت كافران و مشركان

لاتمدّنّ عينيك . .. و لاتحزن عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 37 - 1

1- حرص و علاقه شديد پيامبر ( ص ) بر هدايت كردن مشركان

و قال الذين أشركوا . .. حقّت عليه الضل_لة ... إن تحرص على هدهم

هدايت ناپذيرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 68 - 2

2 - ردّ دعوت پيامبر ( ص ) (

دعوت به يكتاپرستى ) ، از سوى مشركان و پافشارى آنان بر شرك و بت پرستى

و ادع إلى ربّك . .. و إن ج_دلوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 11،15

11 - هرگونه تلاشى براى هدايت مشركان تابع هواى نفس ، نافرجام است .

الذين ظلموا . .. فمن يهدى من أضلّ اللّه

15 - هيچ كس ، نمى تواند مشركان هواپرست را از اضلال الهى نجات بدهد .

فمن يهدى من أضلّ اللّه و ما لهم من ن_صرين

مراد از {ناصرين} به قرينه سياق و فراز قبلى، مى تواند {نجات دهنده} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 41 - 19

19 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ستيزى و هدايت ناپذيرى كافران و مشركان

و ما أنت عليهم بوكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 15

15 - يأس پيامبر ( ص ) از هدايت مشركان و كافران ، در نيمه نخست رسالت ( دوره مكه )

أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

درخواست داورى خداوند _ كه به معناى دخالت خداوند با شكست مشركان در دنيا و يا كيفر دادن در آخرت است _ مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

هدايت ناپذيرى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 22 - 8

8 - كارساز نبودن تبليغ و هدايت گرى هاى پيامبر ( ص ) ، در برخى از كافران و مشركان صدراسلام

و ما أنت

بمسمع من فى القبور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 7 - 4

4 - لجاجت در برابر ايمان و حق گريزى ، زمينه ساز آمدن عذاب الهى است .

لقد حقّ القول على أكثرهم فهم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 14

14 - هدايت كردن مشركان و كافران در صدر اسلام ( نيمه نخست رسالت ) ، عملى مشكل و نااميدانه بود .

و من يضلل اللّه فما له من هاد

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اين آيه در مكه نازل گرديده بود و در آن زمان مشركان دست از مواضع شرك آلود خود برنمى داشتند. ازاين رو آيه شريفه درصدد بيان اين حقيقت است كه ايمان آوردن آنان، بسيار مشكل و مأيوسانه است و پيامبر(ص) نبايد بيش از اين، غم آنها را بخورد و خود را به زحمت بياندازد.

هدايت ناپذيرى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 4

4- گمراهى مشركان مخالف پيامبر ( ص ) در مكه ، به حدى بود كه آنان زمينه هدايت را از دست داده بودند .

فضلّوا فلايستطيعون سبيلاً

{فلايستطيعون} تفريع بر {ضلّوا} است و مراد از آن، بسته شدن تمامى راههاى هدايت براى آنان است.

هشدار به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 2

2 _ ياد آورى رخداد قيامت هشدارى به مشركان وافترا زنندگان به خداوند

و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين أشركوا

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 7،9

7 _ اعلام قدرتِ بى انت هاى خداوند به مشركان صدر اسلام و تذكر به بيهوده بودن مقاومت در برابر او

و اعلموا أنكم غير معجزى اللّه

{عجز} مقابل {قدرت} و {اعجاز} (مصدر معجزين) به معناى ناتوان كردن و به زانو درآوردن است. هشدار به مشركان نسبت به ناتوانيشان در به زانو درآوردن خدا، اعلام قدرت بى انتهاى خداوند و بى نتيجه بودن مقاومت در برابر اوست.

9 _ تهديد خداوند به مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، به شكست خفت بار و خواركننده در صورت تسليم نشدن و پاى فشردن بر شرك و كفر

و اعلموا أنكم غير معجزى اللّه و أن اللّه مخزى الكفرين

{اخزاء} (مصدر مخزى) به معناى خوار و خفيف كردن است. به كارگيرى اسم فاعل به جاى فعل در جمله {و أن اللّه مخزى الكافرين} بيانگر سنت قطعى خداوند درباره شكست كفر و كفرپيشگان بوده و تهديدى براى مشركان پيمان شكن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 51 - 5

5 _ خداوند ، مشركان را از پافشارى بر كفر برحذر داشته و به آنان هشدار داد كه تا پيش از نزول عذاب استيصال ، متنبه شده و ايمان بياورند .

أثم إذا ما وقع ءامنتم به ءالئن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 19 - 8

8- هشدار خداوند به مشركان مخالف پيامبر ( ص ) مبنى بر اينكه در صورت لزوم آنان را به هلاكت خواهد رساند و گروه جديدى را جايگزينشان خواهد كرد .

إن

يشأ يذهبكم و يأت بخلق جديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 47 - 6

6- حشرِ بدون استثناى همه انسان ها ، هشدارى براى مشركان و دنياگرايان است .

و حشرن_هم فلم نغادر منهم أحدًا

با توجه به اين كه آيات قبل در مورد دنياگرايان مشرك صفت بود، تصريح به استثناناپذيرى حشر، تعريضى است به آنان كه به دنيا دل خوش كردند و به آخرت بها ندادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 4

4- بى نتيجه بودن كمك خواهى مشركان از معبودان خويش ، هشدار خداوند به اهل شرك و پذيرندگان ولايت شياطين است .

و يوم يقول نادوا شركاءى . .. فلم يستجيبوا لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 110 - 2

2- كافران و مشركان حق ناپذير ، به عذاب و كيفر الهى تهديد شدند .

إنّه يعلم الجهر من القول و يعلم ماتكتمون

تذكر به اين كه خداوند به سخنان آشكار و توطئه ها و اسرار مشركان و كافران آگاه است، در حقيقت تهديد آنان و هشدارى به كيفر و عذاب شدن آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 80 - 3

3 - هشدار خداوند به مشركان ، در مورد توطئه هاى پنهانى آنان

أم يحسبون أنّا لانسمع سرّهم و نجويهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 2

2- هلاكت قوم عاد ، به رغم داشتن توان و نيرويى قوى و گسترده ، هشدارى

است به تمامى مشركان .

و لقد مكّنّ_هم فيما إن مكّنّ_كم فيه

گرچه مورد آيه، مشركان مكه است; ولى در هشدار الهى، ديگر مشركان نيز با آنها تفاوتى ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 7 - 8

8 - حاكميت مطلق خداوند بر قواى هستى ، نويدى به مؤمنان و هشدارى به منافقان و مشركان

و للّه جنود السم_وت و الأرض

يادآورى قدرت، پس از وعده و وعيد، بيانگر مطلب ياد شده است.

هشدار به مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 10

10 _ اعلام قدرت بى انت هاى خداوند به عموم مشركان صدر اسلام و هشدار به بى نتيجه بودن مقاومت در برابر او

و إن توليتم فاعلموا أنكم غير معجزى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 4 - 4

4- هشدار خداوند به مشركان ستم پيشه در باره توطئه هاى پنهانى و گفت وگو هاى محرمانه آنان عليه پيامبر ( ص ) و اسلام

أسرّوا النجوى الذين ظلموا . .. قال ربّى يعلم القول فى السماء والأرض

تذكر به مشركان نجواگر و توطئه كننده، مبنى بر آگاهى خداوند از هر نوع سخنى در آسمان و زمين، هشدارى است به آنان در باره سرانجام شومِ توطئه هايشان.

هشدار به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 71 - 1

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت تا سرگذشت نوح ( ع ) و قومش را ، به عنوان هشدار براى

مشركان مكه ، بازگو كند .

و اتل عليهم نبأ نوح إذ قال لقومه

{نبأ} خبرى است كه براى شنونده داراى فائده عظيم باشد. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 42 - 3

3 - هشدار خداوند ، مشركان مكه را به فرجامى مانند فرجام مشركان پيشين

قل سيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 56 - 2

2 - بيان فرجام فرعونيان ، هشدارى به مستكبران و اشراف مشرك مكه

فجعلن_هم سلفًا و مثلاً للأخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 28 - 2

2- مكيان ستيزه گر ، به سرنوشت عبرت آموز فرعونيان هشدار داده شدند .

بل هم فى شكّ يلعبون . .. كذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 37 - 1

1- سرنوشت قوم { تبّع } و اقوام قبل از آن ، پيامدار عبرت و هشدار براى مشركان مكه

أهم خير أم قوم تبّع و الذين من قبلهم

هلاكت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 11،12،13

11 _ شريكان موهوم خداوند با تزيين اعمال ناروا موجبات هلاكت و سردرگمى و اشتباه در دين را براى مشركان فراهم مى سازند.

و كذلك زين . .. ليردوهم و ليلبسوا عليهم دينهم

{ردى} به معناى هلاكت و {لبس} به معناى اشتباه است.

12 _ شريكان پندارى به اذن خداوند مشركان را به هلاكت و سردرگمى مى اندازند.

و لو شاء الله ما فعلوه

فذرهم

13 _ گمراه شدن مشركان و به هلاكت افكندن آنان از سوى شريكان موهوم خداوند (جنيان و بتها) در قلمرو مشيّت الهى است.

و لو شاء الله ما فعلوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 17،18

17 _ هلاكت اقوام مشرك و فسادگر پيشين و رهايى موحدان آن اقوام از عذاب هاى دنيوى ، دليلى روشنگر فراسوى قوم شعيب

قد جاءتكم بينة من ربكم

برخى به قرينه آيات گذشته، برآنند كه مراد از {بينة} در آيه مورد بحث سرگذشت اقوامى است كه مشركانشان بر اثر شركورزى، تكذيب انبيا و ابتلا به فسادهاى اجتماعى، به عذاب گرفتار آمدند و موحدان صلاح پيشه از آن عذابها رهايى يافتند.

18 _ نابودى اقوام مشرك و فسادگر پيشين ، روشنگر حقانيت توحيد و رسالت پيامبران الهى است .

قد جاءتكم بينة من ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 14

14_ پرستش كنندگانِ خدايان دروغين ، مردمانى تباه شده و خسارت ديده اند .

و ما زادوهم غير تتبيب

{تتبيب} در لغت به معانى خسارت ديدن ، خسارت زدن ، هلاكت ساختن و نيز نفرين و درخواست هلاكت و خسارت ، آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 19 - 8

8- هشدار خداوند به مشركان مخالف پيامبر ( ص ) مبنى بر اينكه در صورت لزوم آنان را به هلاكت خواهد رساند و گروه جديدى را جايگزينشان خواهد كرد .

إن يشأ يذهبكم و يأت بخلق جديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17

- 39 - 12

12- افكنده شدن مشركان در دوزخ ، همراه با ملامت ، طرد و اهانت است .

فتلقى فى جهنّم ملومًا مدحورًا

{مدحوراً} به معناى {مطرود} است كه در آن معناى اهانت و استخفاف اشراب شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 76 - 4

4- تهديد خداوند به هلاكت حتمى و قريب الوقوع مشركان ، در صورت اخراج پيامبر ( ص ) از مكه

و إذًا لايلبثون خل_فك إلاّ قليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 42 - 15

15 - هلاكت و نابودى اقوام مشرك ، در اثر عذاب الهى ، بخشى از كيفر عمل آنان بوده است .

ليذيقهم بعض الذى عملوا . .. فانظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبل

چون اين آيه، در مقام استشهاد براى مفاد آيه پيش است، اين نكته به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 25 - 16

16 - هلاكت و نابودى جوامع شرك پيشه ، نمودى از زيانبارى و خسران آنان

و حقّ عليهم القول . ..إنّهم كانوا خ_سرين

هلاكت مشركان اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 52 - 2

2 - موسى ( ع ) در پاسخ فرعون ، آگاهى دقيق خداوند از مشركان نابود شده را ، دليل امكان پذير بودن عذاب آنان خواند .

قال فما بال القرون الأُولى . قال علمها عند ربّى

هلاكت مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 17

- 2

2 - هشدار خداوند به مشركان و كافران لجوج صدراسلام ، مبنى بر به نابودى كامل آنان و جايگزين كردن مردمى ديگر به جاى آنها

إن يشاء يذهبكم . .. ما ذلك على اللّه بعزيز

هلاكت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 53 - 12

12 _ هلاكت و نابودى مشركان مكه در كارزار بدر ، پيامد گناهان و كفرشان به آيات الهى بود .

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على قوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

{ذلك} علاوه بر اينكه اشاره به فرجام شوم فرعونيان و كافران پيش از آنان است، مى تواند اشاره به قضاياى جنگ بدر و نابودى مشركان مكه نيز داشته باشد.

هماهنگى اهل كتاب با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 5

5 - همسويى اهل كتاب ، با مشركان در عصر بعثت ، در امتناع از پذيرش اسلام

الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين

هماهنگى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 9

9- مشركان و كافران طول تاريخ ، داراى جبهه اى واحد و انگيزه و عملكردى همگون در برخورد با آيات الهى و معجزه هاى انبيا

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

تعبير {الأوّلون} نشان مى دهد كه مشركان دوره هاى بعد، دنباله رو اسلاف خويشند و سرايت دادن حكم پيشينيان به نسلهاى بعدى، بيانگر انگيزه و عملكرد واحد آنان است.

هماهنگى مشركان مكه و فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

دخان - 44 - 17 - 3

3- وجود نوعى مشابهت در عملكرد ، ميان مشركان مكه و فرعونيان در حق ستيزى و مقابله با رسول الهى

و لقد فتنّا قبلهم قوم فرعون و جاءهم رسول كريم

تعبير {قبلهم}، نوعى ارتباط و همگونى ميان مشركان مكه و فرعونيان را مى رساند.

هماهنگى منافقان و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 5

5 - منافقان و مشركان ، داراى موضع واحد در قبال امانت الهى بودند و در نتيجه ، داراى سرنوشت يگانه اند .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

همدم مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 27 - 1

1_ هر كافر و مشرك ، داراى قرين و همراهى از شياطين

قال قرينه

{قرين} در اين آيه، به قرينه محتواى {ما أطغيته} و نيز {قدّمت إليكم بالوعيد} در آيه بعد، قرينى است شيطانى و گمراه گر.

همنشينى با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 8

8 _ گفتگو و مجالست با مشركان و مخالفان، در صورتى كه به ياوه گويى و مغالطه گرى در دين نپردازند، ممنوع نيست.

فأعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره

ظاهراً {حتى} غايت براى حكم {اعراض} است ; يعنى تا زمانى از مشركان اعراض كن كه در آيات الهى خوض مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 6،7

6 _ همنشينى با كافران و مشركانى كه به استهزا و مغالطه در

قرآن و اسلام نپردازند، حرام نيست. *

و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء

در اين آيه فاعل {يتقون} كافران، و مرجع ضمير {حسابهم} خوض كنندگان فرض شده است; يعنى حساب كافرانى كه از خوض پرهيز مى كنند، از حساب خوض كنندگان جدا و همنشينى با آنان بى اشكال است.

7 _ مسلمانان در همنشينى با كافران و مشركان بى طرف بايد با تذكر آنان را از مغلطه و استهزاى در اسلام و قرآن بر حذر دارند. *

و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء و لكن ذكرى لعلهم يتقون

هواپرستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 56 - 5،6

5 _ لغزيدن در دام هوسها و تمايلات مشركان و منحرفان، خطرى براى رهبران دين و همه موحدان

الذين تدعون من دون اللّه قل لا أتبع أهواءكم

6 _ پيروى از هواها و تمايلات نفسانى مشركان، موجب ضلالت و محروم ماندن از هدايت مى شود.

قل لا أتبع أهواءكم قد ضللت إذاً و ما أنا من المهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 7

7 _ تحريمهاى بى جاى مشركان برخاسته از هواپرستى و فاقد ارزش و اعتبار است.

فإن شهدوا فلا تشهد معهم و لا تتبع أهواء الذين كذبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 57 - 7

7- گرايش هاى مشركان مبتنى بر خواهش هاى نفسانى بوده است .

و لهم ما يشتهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 43 - 1

1 _ مشركان و بت

پرستان ، مردمانى هواپرست

أرءيت من اتّخذ إل_هه هويه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 29 - 1،4،7،11،13،15

1 - مشركان ، از تمايلات و هوا هاى نفسانى خويش پيروى جاهلانه مى كنند .

هل لكم . .. من شركاء ... بل اتّبع الذين ظلموا أهواءهم بغير علم

با توجه به اين كه آيه، در سياق آياتى آمده كه در اثبات توحيد و رد عقيده مشركان است، مراد از {الذين ظلموا} مشركان است.

4 - مشركان ، در انكار وحدانيت خداوند و گزينش معبودان خويش ، دليل و منطقى نداشته و از هواى نفس خويش تبعيت كردند .

بل اتّبع الذين ظلموا أهواءهم بغير علم

مراد از ظلم _ كه در آيه، به عنوان صفت مشركان ذكر شده است _ عقيده شرك آلود است.

7 - مشركان ، مردمانى هواپرست ، گمراه و محروم از هدايت خداوند

بل اتّبع الذين ظلموا أهواءهم . .. فمن يهدى من أضلّ اللّه

11 - هرگونه تلاشى براى هدايت مشركان تابع هواى نفس ، نافرجام است .

الذين ظلموا . .. فمن يهدى من أضلّ اللّه

13 - مشركان هواپرست ، از داشتن هرگونه ياورى ، در برابر اراده الهى ، محروم اند .

فمن يهدى من أضلّ اللّه و ما لهم من ن_صرين

15 - هيچ كس ، نمى تواند مشركان هواپرست را از اضلال الهى نجات بدهد .

فمن يهدى من أضلّ اللّه و ما لهم من ن_صرين

مراد از {ناصرين} به قرينه سياق و فراز قبلى، مى تواند {نجات دهنده} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 9،12

9 - مشركان ، مردمى خودبين ،

هواپرست و منفعت طلب

ألكم الذّكر و له الأُنثى . .. إن يتّبعون إلاّ الظنّ و ما تهوى الأنفس

با توجه بدين نكته كه حتى شرك مشركان، برخاسته از هواپرستى و منفعت خواهى آنان است، مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است كه در آيه {ألكم الذّكر...}، نمودى از اين خودبينى ارائه شده است.

12 - مشركان ، گرفتار هواپرستى و پيروى از حدس و گمان ، به رغم تجلى انوار هدايت الهى در حق ايشان

إن يتّبعون إلاّ الظنّ و ما تهوى الأنفس و لقد جاءهم من ربّهم الهدى

هواپرستى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 9

9- برخورد كافران و مشركان مكه با قرآن ، اساس علمى و عقلانى نداشت ; بلكه برخاسته از انگيزه هاى نفسانى _ روانى آنان بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

خداوند، حاصل تبيين تنوع و گوناگونى آيات خويش را براى مشركان، نفرت آنان معرفى مى كند و اين، نشان مى دهد كه آنان، به جاى برخورد منطقى با آيات الهى، برخورد روانى _ نفسانى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 10

10- برخورد منكرانه كافران و مشركان مكه با قرآن ، برخاسته از منطق و عقل نبود ; بلكه انگيزه نفسانى _ روانى داشت .

و إذا ذكرت ربّك فى القرءان وحده ولّوا على أدب_رهم نفورًا

{نفرت} از مقولات نفسانى - روانى است. بنابراين موضع نفرت آلود مشركان با قرآن، برخاسته از انگيزه هاى نفسانى - روانى آنان بود.

هود(ع) و مشركان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 17

17 _ هود ( ع ) ، قوم مشرك خويش را به نزول عذابى از جانب خداوند آگاه ساخت .

فانتظروا إنى معكم من المنتظرين

متعلق {انتظروا} به دليل آيه بعد، عذاب الهى است.

هوشيارى در برابر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 1

1- مأموريت پيامبر ( ص ) از جانب خداوند براى نگرشى كنجكاوانه و دقيق به اتهامات و شگرد هاى تبليغى مشركان و دشمنان خويش

انظر كيف ضربوا لك الأمثال

جمله {ضربوا لك الأمثال} در زبان عرب به معناى {شبهوك بالأشياء} استعمال مى شود; يعنى، تو را به چيزهايى تشبيه مى كنند و مراد از آن _ به قرينه آيه قبل _ نسبت دادن صفات ناپسند چون: مجنون، مسحور و . .. به پيامبر(ص) است.

يأس اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 64 - 7

7 - روبه رو شدن مشركان با عذاب الهى در قيامت ، همراه با يأس كامل آنان از وجود يارى دهنده اى براى خود

قيل ادعوا شركاءكم . .. فلم يستجيبوا لهم و رأوا العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 13 - 8

8 - ناتوانى معبودان مشركان از شفاعت آنها در پيشگاه خداوند ، از عوامل يأس و اندوه آنان در قيامت است .

و يوم تقوم الساعة يبلس المجرمون . و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا

ذكر {و لم يكن لهم. .. شفعؤا} پس از بيان نااميدى مشركان در قيامت، ممكن است

براى اشاره به اين نكته باشد كه يأس آنان، ناشى از شفيع نداشتن شان است.

يأس از ايمان مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 88 - 2

2 - يأس و نااميدى پيامبر ( ص ) ، از ايمان آوردن مشركان مكه

و قيله ي_ربّ إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون

يأس از هدايت مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 102 - 7

7 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت يأس و نوميدى خود را نسبت به هدايت يافتن مشركان ابلاغ كرده و اعلان كند كه در انتظار نزول عذاب بر آنان به سر مى برد .

فهل ينتظرون . .. قل فانتظروا إنى معكم من المنتظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 15 - 2

2 - يأس و نااميدى پيامبر ( ص ) ، از هدايت مشركان در مرحله نخست رسالت خويش

فاعبدوا ما شئتم من دونه

برداشت ياد شده با توجه به امر تهديدى {فاعبدوا. ..} و مكى بودن اين سوره و آيات مورد بحث است.

ياور مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 5

5 - مشركان ، معبود ها را يار و ياور خود مى دانستند .

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء

{ولى} (مفرد {أولياء}) در لغت به سه معنا آمده است: محب، صديق و نصير (قاموس المحيط و مفردات راغب). در آيه شريفه _ به قرينه جمله بعد (ما نعبدهم إلاّ ليقرّبونا إلى اللّه) در معناى سوم به

كاررفته است.

يقين اخروى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 48 - 6

6 - يقين مشركان در قيامت ، به نبودن هيچ راه فرارى از عذاب الهى

و ظنّوا ما لهم من محيص

{ظنّ} در لغت هم به معناى گمان آمده و هم به معناى يقين. طبق گفته برخى از مفسران اين كلمه در آيه شريفه به معناى يقين است.

مشركان مدينه

شرايط ايمان مشركان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 6

6 - اهل كتاب و مشركان مكه و مدينه ، خود را منتظر فرستاده ويژه خداوند مى دانستند و ترك مرام خويش را به آن مشروط ساخته بودند .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه

برداشت ياد شده، ناظر به احتمال اراده {منفكّين عن الكفر} است كه در برداشت هاى آيه پيشين توضيح داده شد.

مشركان مكه

{مشركان مكه}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 67 - 4

4 _ مشركان مكه به زودى حقانى وعده هاى عذاب الهى را درخواهند يافت.

على أن يبعث . .. لكل نبإ مستقر و سوف تعلمون

پس از تهديد مشركان مكه در آيات قبل به عذاب الهى، گويا از سوى آنان سؤالى مطرح شد كه چرا عذاب تحقق نمى يابد. اين آيه بدين گونه پاسخ مى دهد كه وقوع عذاب، حتمى، ولى منوط به زمان مناسب و شرايط خاص است.

آثار تعصب مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 1

1

- تعصّب جاهلى و غرور مشركان مكه ، مايه بستن راه مسجدالحرام بر مؤمنان در حديبيه

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام. .. إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة

{إذ} ظرف براى {صدّوا} است.

آثار تكبر مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 1

1 - تعصّب جاهلى و غرور مشركان مكه ، مايه بستن راه مسجدالحرام بر مؤمنان در حديبيه

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام. .. إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة

{إذ} ظرف براى {صدّوا} است.

آثار جنگ با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 14،17

14- آسيب ديدن مؤمنان ناشناخته شهر مكه ، در صورت وقوع جنگ ميان مسلمانان و مكيان در حديبيه

و لولا رجال مؤمنون . .. أن تط_وهم

17- پايمال شدن حرمت مردان و زنان مؤمن در صورت جنگ در حديبيه ، مايه ننگ براى مسلمانان

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت . .. فتصيبكم منهم معرّة

آثار جهل اكثريت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 21

21 - جهل بيشتر مشركان مكه به خاستگاه الهى امنيت و رفاه اقتصادى آن شهر ، عامل روى گردانى آنان از پذيرش هدايت الهى ( اسلام ) بود .

و قالوا إن نتّبع الهدى . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

آثار ختم قلب مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 2

2- مشركان مكه ، در اثر مستورى قلب و سنگينى گوشهايشان

، از ادراك صحيح آيات خدا ، محروم بودند .

و جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجابًا مستورًا و جعلنا على قلوبهم أكنّ

آثار سلطه مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 2 - 1

1 - اقدام مشركان مكه به كينه توزى و آزار مسلمانان ، در صورت دست يافتن بر ايشان

إن يثقفوكم يكونوا لكم أعداء و يبسطوا إليكم أيديهم و ألسنتهم بالسوء

{ثقف} (مصدر {يثقفون}) به معناى رسيدن به چيزى و دست يافتن به آن است.

آثار سنگينى گوش مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 2

2- مشركان مكه ، در اثر مستورى قلب و سنگينى گوشهايشان ، از ادراك صحيح آيات خدا ، محروم بودند .

و جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجابًا مستورًا و جعلنا على قلوبهم أكنّ

آثار گمراهى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 4

4- گمراهى مشركان مخالف پيامبر ( ص ) در مكه ، به حدى بود كه آنان زمينه هدايت را از دست داده بودند .

فضلّوا فلايستطيعون سبيلاً

{فلايستطيعون} تفريع بر {ضلّوا} است و مراد از آن، بسته شدن تمامى راههاى هدايت براى آنان است.

آثار هواپرستى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 14 - 11

11- مبارزه مشركان مكه با پيامبر ( ص ) ، ناشى از هواپرستى آنان و نه دلايل منطقى

قريتك الّتى أخرجتك . .. و اتّبعوا أهواءهم

اتحاد مشركان مكه

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 3

3- همدلى مشركان مكه ، در خالى ساختن سرزمين مكه ، از وجود پيامبر ( ص ) *

قريتك الّتى أخرجتك

نسبت دادن {إخراج} به قريه، مى تواند از آن جهت باشد كه همه مردم شهر و يا بيشتر آنان، بر اخراج پيامبر(ص) مصمم و همدل بوده اند.

اتمام حجت بر مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 1

1 _ نزول قرآن اتمام حجتى است براى مشركان مكه و ساير انسانها

هذا كتب أنزل نه . .. أن تقولوا إنما أنزل الكتب على طائفتين

{أن تقولوا} به تقدير {لام} و {لا} نافيه متعلق به {أنزلناه} در آيه قبل است ; يعنى: {أنزلنا القرآن لئلا تقولوا . .. } مخاطبان آيه همه انسانها، بجز يهود و نصارا، هستند و مشركان مكه نيز به دليل آيات گذشته و نيز مكى بودن سوره، مصداق مورد نظر هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 2

2 _ نزول قرآن موجب اتمام حجت خدا بر مشركان مكه و ساير انسانها

أنزل نه . .. أو تقولوا لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

اختلاف مشركان مكه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 35 - 2

2- مسأله معاد ، از محور هاى اختلاف مشركان مكه با پيامبر ( ص )

إنّ ه_ؤلاء ليقولون . إن هى إلاّ موتتنا الأُولى

ادعاهاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف

- 43 - 58 - 1

1 - مجادله مشركان مكه با پيامبر ( ص ) ، در مقايسه معبود هاى خويش با عيسى ( ع )

و قالوا ءألهتنا خير أم هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 14 - 4

4- مشركان مكه ، مدعى تأثيرپذيرى پيامبر ( ص ) از عوامل مرموز

و قالوا معلّم مجنون

واژه مجنون ممكن است به معناى جن زده و متأثر از عوامل مرموز و ناپيدا باشد.

ادعاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 23

23 - ادعاى تازگى و پيشينه نداشتن معارف اسلام ، از بهانه هاى مشركان مكه

شرع لكم . .. كبر على المشركين ما تدعوهم إليه

با توجه به اين كه آيات پيشين در مورد مشركان بوده است، ذكر سابقه معارف توحيدى در شرايعت هاى پيشين; مى تواند ناظر به اين نكته باشد كه مشركان مكه به بهانه تازگى معارف اسلامى تلاش در انكار آن داشتند.

اذيتهاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 3

3- مسلمانان صدراسلام ( در مكه ) از سوى كافران و مشركان گرفتار فشار هاى روحى و تنگنا هاى روانى بودند .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

با توجه به نزول اين آيات در مكّه، جمله {سيجعل . ..} بايد وعده اى نزديك به مسلمانان صدراسلام باشد. اين نويد حكايت از آن دارد كه مسلمانان در زمان نزول آيات، در شرايط سختى از نظر روحى و روانى و مقبوليت اجتماعى قرار داشتند.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 2 - 1

1 - اقدام مشركان مكه به كينه توزى و آزار مسلمانان ، در صورت دست يافتن بر ايشان

إن يثقفوكم يكونوا لكم أعداء و يبسطوا إليكم أيديهم و ألسنتهم بالسوء

{ثقف} (مصدر {يثقفون}) به معناى رسيدن به چيزى و دست يافتن به آن است.

استبعاد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 61 - 4

4 - ترديد و استبعاد مشركان مكه ، در امكان وقوع قيامت

و إنّه لعلم للساعة فلاتمترنّ بها

استكبار مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 10

10- موضع تكبّرآميز و مستكبرانه مشركان مكه در برابر قرآن

و استكبرتم

استهزاهاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 1،2

1- كافران و مشركان مكه ، به هنگام رو به رو شدن با پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را مورد تمسخر و استهزا قرار مى دادند .

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

2- تمسخر و استهزا ، تنها شيوه برخورد مشركان و كافران مكه با شخص پيامبر ( ص ) بود .

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

حرف نفى {إن} و حرف استثنا {إلاّ} پس از آن _ كه بر قصر دلالت مى كند _ و نيز آمدن {هزواً} به صورت مصدر، همگى بيانگر استمرار و شدت در كار استهزا و تمسخر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 4

4 - مشركان

مكه ، با درخواست تحقق معجزه از سوى پيامبر ( ص ) در صدد تمسخر او بودند .

و قالوا لولا أنزل عليه

تعبير {و قالوا لولا أنزل عليه آيات من ربّه} به جاى {لولا يأتينا} ويا {لولا أنزل علينا}، مى تواند براى استهزا و مسخره كردن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 3

3 - موضع گيرى استهزاآميز مشركان مكه ، نسبت به بيان قرآن درباره تولد و زندگى عيسى بن مريم ( ع )

و لمّا ضرب ابن مريم مثلاً إذا قومك منه يصدّون

{صديد} (مصدر {يصدّون}) به معناى خنديدن و فرياد كشيدن و سر و صدا راه انداختن است. اين امور معمولاً به هنگام استهزا، تحقق پيدا مى كند.

اعتراض اخروى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 4

4 _ نازل نشدن قرآن موجب اعتراض گمراهان و مشركان در قيامت به سبب نداشتن كتاب آسمانى و دور ماندن از هدايتهاى الهى

أو تقولوا لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

اعراض مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 14 - 1

1- توبيخ مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر روى گردانى از پيامبراكرم ( ص ) ، به رغم دلايل آشكار آن حضرت

و قد جاءهم رسول مبين . ثمّ تولّوا عنه و قالوا معلّم مجنون

افتراهاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 61 - 6

6- مشركان مكه ، على رغم اسناد سخنان ناروا به خداوند

، مورد عقوبت دنيوى قرار نگرفتند و مهلت حيات پيدا كردند .

كنتم تفترون . و يجعلون لله البن_ت ... و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها

افساد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 8

8 - فتنه انگيزى مشركان مكه عليه مسلمانان صدر اسلام

أخرجوكم و الفتنة أشد من القتل

اقرار مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 4

4 - اعتراف ناخودآگاه مشركان مكه ، به تأثير خارق العاده قرآن در مخاطبان خود

قالوا ه_ذا سحر

اگر مشركان مكه شاهد چنين تأثيرى نبودند، دليلى نداشت كه آن را سحر معرفى كنند.

اكثريت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 4

4 _ بيشتر مشركان مكّه ، مردمانى حق نشنو و نابخرد

إذا رأوك إن يتّخذونك . .. أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

برداشت فوق، با توجه به نزول آيه شريفه در مكه است; چرا كه بيشتر مشركان آن شهر در نيمه نخست بعثت داراى چنين خصلتى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 47 - 10

10 - اكثر مشركان مكه ، كافر بوده و به آيات خدا ، ايمان نياوردند .

و من ه_ؤلاء من يؤمن به و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون

به قرينه {و من ه_ؤُلاء من يؤمن به}، {الكافرون}، اكثر مشركان مكه را تشكيل مى دهند.

امكانات مادى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45

- 5

5 - مشركان مكه ( قريش ) ، اندازه يك دهم برخوردارى ملت هاى پيشين را نداشته اند .

و ما بلغوا معشار ما ءاتين_هم

{معشار} يك دهم چيزى را مى گويند (مفردات راغب).

امكانات مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 1

1- قوم عاد ، برخوردار از قدرت و امكانات بس فزون تر از مشركان مكه

و لقد مكّنّ_هم فيما إن مكّنّ_كم فيه

حرف {إن} نافيه است.

انتقاد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 2

2 - انتقاد جاهلانه مشركان مكه به نزول وحى بر محمد ( ص ) و نه فردى از اشراف

و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم

انتقام از مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 16 - 5

5- جنگ بدر ، ميدان انتقام الهى از مشركان و ضربه اى سخت و شكننده بر جبهه شرك *

يوم نبطش البطشة الكبرى إنّا منتقمون

طبق نظر مفسران، ممكن است اين آيه نظر به جنگ بدر داشته باشد. اين در صورتى است كه عذاب ذكر شده در آيات پيشين را عذاب دنيوى بدانيم.

انذار مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 15

15- هشدار خداوند به مشركان مكه براى اجتناب از اغوا ها و ظاهرسازى هاى شيطان

تالله لقد أرسلنا إلى أمم من قبلك فزيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم . .. و لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

اسراء - 17 - 92 - 3

3- تهديد پيامبر ( ص ) به مشركان مكه ، در امكان نزول عذاب با سقوط قطعاتى از آسمان بر سر آنان

أو تسقط السّماء كما زعمت علينا كسفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 7

7- تهديد سران مشرك و ستيزه جوى مكه از سوى خداوند

ذق إنّك أنت العزيز الكريم

چنان كه از لحن آيات و برخى از تفاسير استفاده مى شود، اين آيات تعريضى به سردمداران شرك مكه دارد.

انگيزه مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 10

10- برخورد منكرانه كافران و مشركان مكه با قرآن ، برخاسته از منطق و عقل نبود ; بلكه انگيزه نفسانى _ روانى داشت .

و إذا ذكرت ربّك فى القرءان وحده ولّوا على أدب_رهم نفورًا

{نفرت} از مقولات نفسانى - روانى است. بنابراين موضع نفرت آلود مشركان با قرآن، برخاسته از انگيزه هاى نفسانى - روانى آنان بود.

ايمان مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 47 - 8

8 - تعداد كمى از مشركان مكه ، به قرآن ، ايمان آوردند .

و من ه_ؤلاء من يؤمن به

{من} در {من ه_ؤُلاء} تبعيض است و {ه_ؤُلاء} اشاره به مشركان مكه دارد. گفتنى است كه تعبير {من ه_ؤُلاء} _ همان گونه كه برخى گفته اند _ دلالت بر قلّت مى كند.

بت پرستى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 19 - 1

1 - سرزنش مشركان مكه از سوى

خداوند ، به خاطر پرستش خدايان ( لات ، عزى ، و منات ) بدون هيچ برهان و پشتوانه علمى

أفرءيتم اللّ_ت و العزّى . و منوة الثالثة الأُخرى

آيات پيشين _ به ضميمه استفهام انكارى در {أرأيتم} _ اشاره به آن دارد كه رهنمودهاى پيامبر(ص) متكى به شهود بود; اما مشركان در دعاوى خويش از هرگونه دليل و برهان بى بهره بودند.

بنى اسرائيل و مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 1

1 _ بسيارى از بنى اسرائيل عصر پيامبر ( ص ) داراى روابط دوستانه با مشركان مكه و پذيراى ولايت آنان بودند .

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

بنا به گفته برخى از مفسران مراد از {الذين كفروا} مشركان مكه مى باشد.

بهانه جويى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 3

3- مشركان مكه ، با درخواست معجزه ، درصدد بهانه جويى و دستيابى به منافع خويش بودند نه كشف حقانيت پيامبر ( ص )

و لقد صرّفنا للناس فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل فأبى أكثر الناس إلاّ كفورًا . و قا

از اينكه مشركان براى شناخت حقانيت پيامبر(ص) راههاى گوناگون موجود را رها كرده و ايمان خود را منحصر به برآوردن پيشنهادهاى محدودى، كردند كه بيشتر منافع مادى اشان را تأمين مى كرد، مطلب فوق قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 3

3- تنها دستاويز مشركان مكه براى ايمان نياوردن به پيامبر اسلام ( ص ) ، بشر بودن آن حضرت

بود .

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 8

8- درخواست معجزه از سوى مشركان ستم پيشه مكه ، در جهت بهانه جويى بود ; نه حقيقت طلبى .

فليأتنا. .. أفهم يؤمنون

خداوند، درخواست معجزه از طرف مشركان را به اين دليل ردّ فرمود كه آنان مانند مشركان اقوام گذشته، قصد ايمان آوردن نداشتند. بنابراين چنين درخواستى بهانه و دست آويزى بيش نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 8،22

8 - رد شدن ادعاى مشركان مكه ( ربوده شدن آنان در صورت گرويدن به آيين پيامبر ( ص ) ) از سوى خداوند

و قالوا . .. نتخطّف من أرضنا أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا

22 - { عن زين العابدين ( ع ) إنّه اجتمعت قريش إلى أبى طالب و رسول اللّه عنده . . . و قالت و اللّه لو سمعت به_ذا فارس و الروم لأختطفتنا من أرضنا و لقلعت الكعبة حجراً حجراً ، فنزل { و قالوا إن نتّبع الهدى معك } . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده: همانا قريش نزد ابى طالب جمع شدند، در حالى كه رسول خدا(ص) نزد وى بود. .. و گفتند به خدا سوگند اگر اين پيروى از محمد(ص) را اهل فارس و روم بشنوند، ما را از سرزمينمان مى ربايند و كعبه را سنگ به سنگ از جا خواهند كند پس اين آيه نازل شد: {و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 -

فصلت - 41 - 44 - 2

2 - مشركان مكه ، مردمى عناد پيشه و بهانه جو بودند .

و لو جعلن_ه قرءانًا أعجميًّا لقالوا لولا فصّلت ءاي_ته ءاْعجمىّ و عربىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 23

23 - ادعاى تازگى و پيشينه نداشتن معارف اسلام ، از بهانه هاى مشركان مكه

شرع لكم . .. كبر على المشركين ما تدعوهم إليه

با توجه به اين كه آيات پيشين در مورد مشركان بوده است، ذكر سابقه معارف توحيدى در شرايعت هاى پيشين; مى تواند ناظر به اين نكته باشد كه مشركان مكه به بهانه تازگى معارف اسلامى تلاش در انكار آن داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 5

5 - بهانه جويى هاى پياپى و گوناگون مشركان مكه ، در برابر پيامبر ( ص ) و قرآن

قالوا ه_ذا سحر . .. و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان

از اين كه مشركان مكه گاهى قرآن را به سحر متهم مى كردند و گاهى فقر و تنگدستى پيامبر(ص) را بهانه قرار مى دادند، مطلب بالا استفاده مى شود.

بى اعتنايى به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 21

21 _ پيامبر(ص) موظف به مبارزه منفى با مشركان مكه از راه بى اعتنايى به شبهات و دروغپردازيهاى آنان است.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

رها كردن مشركان و اعتنا نكردن به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است كه خداوند پيامبر(ص) را به آن فرمان مى دهد.

بى

ايمانى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 4

4- ناباورى مشركان مكه در نزول عذاب ، با فرو ريختن اجرام و قطعه هايى از آسمان بر آنان

أو تسقط السّماء كما زعمت علينا كسفًا

{الزعم} به معناى حكايت سخنى است كه در مظنه دروغ باشد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 9

9- مشركان مكه ، نسبت به آسمانى بودن قرآن و رسالت الهى پيامبر ( ص ) بى اعتقاد بودند .

أو ترقى فى السّماء و لن نؤمن لرقيّك حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

از اينكه آنان، نامه و كتابى را از پيامبر(ص) خواستند كه خود از آسمان آورده باشد، حكايت از آن دارد كه: قرآن را _كه به صورت وحى بر آن حضرت نازل مى شده است _ قبول نداشتند.

بى عقلى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 4

4 _ بيشتر مشركان مكّه ، مردمانى حق نشنو و نابخرد

إذا رأوك إن يتّخذونك . .. أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

برداشت فوق، با توجه به نزول آيه شريفه در مكه است; چرا كه بيشتر مشركان آن شهر در نيمه نخست بعثت داراى چنين خصلتى بودند.

بى منطقى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 9

9- برخورد كافران و مشركان مكه با قرآن ، اساس علمى و عقلانى نداشت ; بلكه برخاسته از انگيزه هاى نفسانى _ روانى آنان بود .

و لقد صرّفنا

فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

خداوند، حاصل تبيين تنوع و گوناگونى آيات خويش را براى مشركان، نفرت آنان معرفى مى كند و اين، نشان مى دهد كه آنان، به جاى برخورد منطقى با آيات الهى، برخورد روانى _ نفسانى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 10

10 _ مشركان مكّه ، پذيراى هيچ سخن حق و منطقى در جهت مخالفت با عقيده شان نبودند .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا . .. و سوف يعلمون حين يرون العذاب من أضلّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 5

5 - اقدام مشركان مكه به جنگ تبليغاتى عليه پيامبر ( ص ) ، به دليل ناتوانى از مقابله منطقى با آن حضرت

و لمّا جاءهم الحقّ قالوا ه_ذا سحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 8

8 - مشركان مكه ، مردمانى ستيزه جو و بى منطق

بل هم قوم خصمون

بينش مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 5

5 _ مشركان و گمراهان مكه، در صورت نازل نشدن قرآن، خويشتن را در قيامت معذور مى دانستند و دورى از رحمت خدا را بى عدالتى مى شمردند.

أن تقولوا إنما أنزل الكتب على طائفتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 3

3 _ مشركان مكه خويشتن را شايسته تر از ديگران براى دريافت حقايق مى پنداشتند.

لو أنا أنزل علينا

الكتب لكنا أهدى منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 2

2_ مشركان مكه ، سرگذشت نوح و قوم او را ، داستانى ساختگى و بافته پيامبر ( ص ) مى پنداشتند .

و لقد أرسلنا نوحًا . .. أم يقولون افتري_ه

برداشت فوق ، براين اساس است كه ضمير مفعولى در {إفتراه} به داستان نوح(ع) و قوم او كه در آيات پيشين آمده ، باز گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 1،2

1- مشركان مكه ، بت پرستى خود و پدرانشان را برخاسته از مشيت خداوند مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا

با توجه به مكى بودن سورهء نحل و نيز قرينه {كذلك فعل الذين من قبلهم} مراد از {الذين أشركوا} مشركان مكه است.

2- مشركان مكه ، جبرى مسلك بوده و عمل خود را بر اساس مشيت خداوند مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 7

7- مشركان مكه ، مبعوث شدن انسان زوال پذير را براى نبوت ، قبول نداشتند . *

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت

به قرينه آيات قبل _ كه درباره بعثت انبيا و مورد انكار قرار گرفتن آن از سوى مشركان بود _ احتمال دارد مراد آيه نكته ياد شده باشد; يعنى، منظور از {يبعث} برانگيختن براى نبوت باشد نه حشر اخروى.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 5

5- مشركان مكه ، نزول وحى به انسان را قبول نداشتند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم

آيه درصدد تعريض به مشركان و جواب گويى به آنان است كه طبق قرينه ها و آيات ديگر قرآن كريم (سوره يونس ، آيه 2) آنها مبعوث شدن انسان را از جانب خداوند براى پيامبرى قبول نداشتند. فعل {نوحى} در آيه قرينه و نشانه اى است بر نكته فوق.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 7

7- مشركان مكه ، جنس مذكر را بسى ارزشمندتر و با اهميت تر از زن مى دانستند .

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

از اينكه از واژه {إناث} (زنان) به جاى هر واژه ديگرى مثل {بنات} (دختران) براى بيان مقصود استفاده شده است، مى تواند به منظور اشاره به اين واقعيت داشته باشد كه مشركان با ادعاى مؤنث بودن ملائكه در صدد عيب جويى از خدا بودند و چنين امرى، حكايت مى كند كه آنان، ذهنيت منفى در باره زن داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 5

5- مشركان مكه ، قرآن را على رغم بى مانندى اش ، معجزه نمى دانستند .

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ . .. و قالوا لن نؤمن لك

از اينكه خداوند، پس از توصيف قرآن به معجزه و بى مانند بودن، درخواست معجزه حسى آنان را نقل مى كند، مى تواند به نكته فوق اِشعار داشته باشد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 91 - 2

2- توانايى مادى و امكانات سرشار دنيوى ، ملاك پيامبرى و پيشوايى در ديد مشركان مكه

لن نؤمن لك حتى . .. تكون لك جنّة من نخيل و عنب

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه خواسته مشركان مكه، داشتن مال، مكنت و باغ بوده است نه معجزه اقتراحى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 9

9- مشركان مكه ، داراى تصورى مادى و جسمانى از خدا و ملائكه

تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

{قبيلاً} به معناى رو در رو شدن و مشاهده آمده است و از آن نكته فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 1

1- مشركان مكه ، برگزيده شدن نوع بشر براى پيامبرى را منكر بودند و آن را امرى امكان ناپذير و ناشدنى تلقى مى كردند .

و ما منع الناس . .. إلاّ أن قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

{ال} در {الناس} عهد است و با توجه به آيات سابق مراد از آن، مشركان مكه هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 5

5- زيبايى و گيرايى قرآن ، پذيرفته شده و مسلّم در نظر مشركان مكه

بل هو شاعر

از آن جايى كه شعر از زيبايى و گيرايى خاصى برخودار است; بدين سبب مشركان، پيامبر(ص) را شاعر مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 13

13- عالمان دينى و آگاهان به كتاب

هاى آسمانى ، داراى منزلت و جايگاه اجتماعى نزد مشركان مكه

فس_لوا أهل الذكر

ارجاع مشركان به عالمان دينى و آگاهان به تاريخ انبيا، بيانگر اين نكته است كه اين عالمان، از جايگاهى خاص در ميان مشركان برخوردار بودند و سخنان اين قشر نزد آنان مورد پذيرش بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 7،9

7- كافران و مشركان مكه ، نسبت به نام { رحمان } براى خداوند ، بسيار حساس و منكر رحمانيت او بودند .

و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

اختصاص به ذكر يافتن نام {رحمان} از ميان ديگر نام هاى مقدس پروردگار و نيز تكرار {هم}، بيانگر برداشت ياد شده است.

9- آسمانى بودن قرآن ، مورد انكار كافران و مشركان مكه بود .

و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه مقصود از {ذكر} قرآن كريم باشد، چنان كه در موارد متعدد در قرآن _ از جمله آيه دوم همين سوره _ از قرآن به {ذكر} ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 4

4 - در ديدگاه مشركان مكه فرشتگان ، دختران خدا و همانند او در صفات

و إذا بشّر أحدهم بما ضرب للرحم_ن مثلاً

با توجه به اين كه {مَثَل} در آيه به معناى شبيه است، مى توان گفت كه مشركان مكه معتقد به همسانى فرشتگان با خدا بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 3

3 - ثروت و اشرافيت ، ملاك تمامى ارزش ها _ حتى ارزش هاى

دينى _ در نگاه مشركان مكه

لولا نزّل ه_ذا القرءان . .. عظيم

مشركان در مقام اعتراض به پيامبر(ص) اظهار مى داشتند: اگر وحى اصالت داشت، مى بايست بر اشراف نازل مى شد. از اين نكته استفاده مى شود كه ملاك ارزش براى آنان، مال و مقام بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 35 - 1

1- مرگ ، پايانى ابدى بر حيات انسان ، در بينش مشركان مكه

إنّ ه_ؤلاء ليقولون . إن هى إلاّ موتتنا الأُولى و ما نحن بمنشرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 12

12 - { قال الرضا ( ع ) : لم يكن أحد عند مشركى أهل مكّة أعظم ذنباً من رسول اللّه ( ص ) لأنّهم كانوا يعبدون من دون اللّه ثلثمأة و ستّين صنماً ، فلمّا جاءهم ( ص ) بالدعوة إلى كلمة الإخلاص ، كبر ذلك عليهم و عظم . . . فلمّا فتح اللّه عزّوجلّ على نبيّه ( ص ) مكة قال له يا محمّد : { إنّا فتحنا لك [ مكة ] فتحاً مبيناً ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر } عند مشركى أهل مكة ;

امام رضا(ع) فرمود: هيچ كس در نزد مشركان عرب، گناهش از گناه رسول خدا(ص) بزرگ تر نبود; زيرا مشركان 360 بت را مى پرستيدند و چون پيامبر(ص) آنان را به كلمه توحيد و اخلاص دعوت كرد، در نظر آنان [گناه] بزرگ و عظيم بود . .. پس چون خداى عزّوجلّ، مكه را براى پيامبرش فتح كرد; به آن حضرت

فرمود: اى محمد! ما مكه را با فتح آشكارى براى تو فتح كرديم، تا خدا گناهان گذشته و آينده تو در نزد مشركان اهل مكه را بپوشاند}.

پسردوستى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 7

7- مشركان مكه ، جنس مذكر را بسى ارزشمندتر و با اهميت تر از زن مى دانستند .

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

از اينكه از واژه {إناث} (زنان) به جاى هر واژه ديگرى مثل {بنات} (دختران) براى بيان مقصود استفاده شده است، مى تواند به منظور اشاره به اين واقعيت داشته باشد كه مشركان با ادعاى مؤنث بودن ملائكه در صدد عيب جويى از خدا بودند و چنين امرى، حكايت مى كند كه آنان، ذهنيت منفى در باره زن داشته اند.

پيشگويى ارتداد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 15 - 2

2- اخبار خداوند از رفع محدود عذاب دنيوى مشركان مكه و بازگشت دوباره آنان به كفر و شرك

إنّا كاشفوا العذاب قليلاً إنّكم عائدون

برداشت يادشده بر اين اساس است كه عذابى كه در آيات پيشين از آن ياد شده، عذاب دنيوى باشد. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: ما عذاب دنيوى را براى زمانى اندك برخواهيم داشت; يعنى، در دنيا كه اصولاً مجالى اندك است عذاب را از شما برمى داريم; اما انتقام به قيامت موكول خواهد شد.

تبليغ مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 21

21 _ اتهام بدعتگذارى و تجاوز به احكام

دين الهى به اسلام و مسلمانان در تبليغات مشركان مكه

إن ربك هو أعلم بالمعتدين

كاربرد فعل تفضيل {أعلم} و تأكيد و حصر آن با {إن} و ضمير فصل {هو} در مواردى است كه مدعيان و منكرانى در برابر وجود داشته باشند. بدين معنى كه چه بسا مشركان، مسلمانان را به سبب پايبندى به احكام اسلام به بدعتگذارى متهم مى ساختند.

تجاهل مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 12

12- تجاهل مشركان مكه ، نسبت به بشر بودن پيامبران گذشته

فس_لوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

قيد {إن كنتم لاتعلمون} اشاره به علم و آگاهى مشركان دارد; زيرا اگر آنان واقعاً نمى دانستند، قيد ياد شده (اگر نمى دانيد) لغو و زايد مى شد.

ترك مجادله با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ترك مناظره و منازعه با مشركان لجوج مكه و دعوت ايشان به مسالمت اجتماعى با مسلمانان

فاصفح عنهم و قل سل_م

با توجه به مفهوم {سلام} كه به معناى مسالمت است، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

تعدد معبودان مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 2

2 - مشركان مكه ، داراى معبودهايى متعدد

ءألهتنا خير

تعصب مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 11

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 11

11- كافران و مشركان مكه

مردمى تنگ نظر ، متعصب و ناتوان در تحمل افكار مخالفان بودند .

أه_ذا الذى يذكر ءالهتكم و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه كافران مكه، حتى تحمّل شنيدن نام خداى رحمان را نداشتند، و با پيامبر اسلام، همواره با تمسخر و استهزا برخورد مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 7،9،10

7 - نزول آرامش بر پيامبر ( ص ) و مؤمنان از سوى خدا ، در قبال تعصب ورزى جاهلانه مشركان در حديبيه

فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

9 - تحمل تعصب هاى جاهلانه مشركان در حديبيه ، امرى دشوار براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

از نزول {آرامش} استفاده مى شود كه دستكم زمينه نگرانى و دشوارى براى مؤمنان وجود داشته است.

10 - اصرار تعصب آميز مشركان مكه ، بر نيامدن { بسمله } و عنوان { رسول اللّه } در متن صلحنامه حديبيه *

إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة حميّة الج_هليّة

با توجّه به شأن نزول آيه شريفه، استفاده مى شود كه خشم و عصبيت مشركان در زمينه يادشده بود.

تقويت عقيده مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 3

3- مشركان مكه ، درصدد تقويت پايگاه عقيدتى خويش با استناد به ريشه تاريخى داشتن آن

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا

ذكر {و لا ءاباؤنا} در كلام مشركان در حالى كه بحثى از آنها در ميان

نبوده است، مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

تكذيبگرى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 49 - 9

9 - مشركان مكه ، مردمى ستم پيشه و منكر آيات الهى بودند .

ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الظ_لمون

{ال} در {الظالمون} عهد بوده و اشاره به {الكافرون} در آيه چهل و هفت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45 - 1

1 - ملت هاى قبل از مشركان مكه نيز ، پيامبران خود را تكذيب كردند .

و كذّب الذين من قبلهم . .. فكذّبوا رسلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 34 - 1،2

1- موضع گيرى انكارآميز مشركان صدراسلام در برابر مسأله معاد

إنّ ه_ؤلاء ليقولون

{إنّ ه_ؤلاء. ..} جمله مستأنفه و {ه_ؤلاء} اشاره به مشركان مكه است. گفته انكارآميز آنان (مفعول {يقولون}) در آيه بعد آمده است.

2- مشركان مكه بر موضع انكارآميز خود در باره معاد پافشارى كرده و بر آن اصرار مىورزيدند .

إنّ ه_ؤلاء ليقولون

به كارگيرى فعل مضارع (يقولون) _ كه مفيد استمرار است _ بيانگر مطلب فوق مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 2

2- مشركان مكه ، معتقد به وجود خداوند و در تلاش براى انكار رسالت پيامبراكرم ( ص )

أم يقولون افتري_ه

اتهام افترا و كذب به پيامبر(ص) در زمينه آيات از سوى كافران، نمايانگر اين حقيقت است كه آنان، در بخشى از ادعاها و جوسازى هاى خويش، بر وجود

خداوند صحه گذاشته بودند; ليكن رسالت پيامبر(ص) و آيات وحى را انكار مى نمودند.

تلاش مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 3

3- مشركان مكه ، درصدد تقويت پايگاه عقيدتى خويش با استناد به ريشه تاريخى داشتن آن

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا

ذكر {و لا ءاباؤنا} در كلام مشركان در حالى كه بحثى از آنها در ميان نبوده است، مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

توصيه به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 8

8 - توصيه خداوند به مشركان مكه بر عبرت گرفتن از سرنوشت جوامع هلاك شده پيشين

و قالوا إن نتّبع الهدى . .. و كم أهلكنا من قرية بطرت معيشتها

توطئه مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 3،4

3_ مشركان مكه در عصر بعثت ، داراى جلسات مخفى براى توطئه چينى عليه اسلام و پيامبر ( ص )

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم مايسرّون ومايعلنون

{إستغشى ثيابه} يعنى با جامه هايش خود را مخفى ساخت تا ديده نشود(لسان العرب) {حين} متعلق به {يعلم} است و لذا جمله {ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم . ..} مى رساند كه مشركان در همان هنگامى كه خود را مخفى و مستور مى كردند مسايلى را مطرح مى كردند برخى از آنها را پنهان مى داشتند (ما يسرّون) و برخى را آشكار مى نمودند (و ما يعلنون) اين معنا گوياى آن است كه

مراد از {يستغشون ثيابهم ...} اين است كه مشركان براى توطئه عليه پيامبر جلسات مخفى تشكيل مى دادند نه مجرد پنهان ساختن خويش.

4_ مشركان مكه ، داراى مواضع علنى و آشكار عليه پيامبر ( ص ) و توطئه هاى سرّى و محرمانه عليه آن حضرت

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم ما يسرّون و ما يعلنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 6

6 - تهديد مشركان مكه از سوى خداوند ، در برابر توطئه چينى آنان عليه پيامبر ( ص )

أم أبرموا أمرًا فإنّا مبرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 3

3- همدلى مشركان مكه ، در خالى ساختن سرزمين مكه ، از وجود پيامبر ( ص ) *

قريتك الّتى أخرجتك

نسبت دادن {إخراج} به قريه، مى تواند از آن جهت باشد كه همه مردم شهر و يا بيشتر آنان، بر اخراج پيامبر(ص) مصمم و همدل بوده اند.

توطئه هاى پنهانى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 80 - 5

5 - توطئه هاى مخفيانه مشركان مكه ، عليه پيامبراكرم ( ص )

أم يحسبون أنّا لانسمع سرّهم و نجويهم

توقعات بيجاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 1

1 - توقع بى جاى مشركان مكه در لزوم انتخاب پيامبر ، از ميان اشراف { مكه } و { طائف }

و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم

عموم مفسران مراد از {قريتين} را مكه و طائف

دانسته اند.

تهديد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 17

17- مشركان مكه ، مورد تهديد خداوند به فرجامى شوم

و قال الذين أشركوا . .. فسيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة المكذّبين

بنابراين احتمال كه مخاطبان امر {سيروا} مشركان مكه اند استفاده مى شود كه دعوت از آنان براى سير و سفر در زمين جهت مطالعه سرانجام تكذيب كنندگان انبيا پس از بازگويى ديدگاه آن مشركان در باره خداوند، هشدارى است به آنان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 11

11 - خداوند ، مشركان بهانه جوى مكه را به عذاب استيصال تهديد كرد .

و قالوا إن نتّبع الهدى . .. و كم أهلكنا من قرية بطرت معيشتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 12

12 - خداوند ، مشركان مكه را به عذاب استيصال تهديد كرد .

و ما كان ربّك مهلك القرى حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45 - 7

7 - تهديد شديد مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر تن در ندادن به تعاليم پيامبر ( ص )

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّنت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل. .. و كذّب الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 6

6 - تهديد مشركان مكه از سوى خداوند ، در برابر توطئه چينى آنان عليه پيامبر ( ص )

أم

أبرموا أمرًا فإنّا مبرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 10 - 3

3- تهديد مشركان حق ستيز مكه ، از سوى خداوند به عذابى دنيوى و تيره كننده زندگى

فارتقب يوم تأتى السماء بدخان مبين

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {دخان مبين}، كنايه از تيره روزى و عذاب دنيوى باشد، چه اين كه برخى از مفسران اين آيه را پاسخى به دعاى پيامبر(ص) دانسته اند كه از خداوند خواست تا براى بيدار شدن مشركان، آنان را به قحطى اى همچون دوران يوسف مبتلا كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 1

1- تبعيدكنندگان پيامبر ( ص ) از شهر مكه ، مورد تهديد خداوند به هلاكت و نابودى

و كأيّن من قرية هى أشدّ قوّة من قريتك . .. أهلكن_هم

با اين كه خروج پيامبر(ص)، از مكه و هجرت ايشان به سوى مدينه ظاهراً به انتخاب خود حضرت صورت گرفته بود; ولى شرايط سختى كه مشركان براى آن حضرت پديد آورده بودند، منتهى به تصميم هجرت شد. ازاين رو خداوند خروج آن حضرت را به منزله تبعيد شمرده و فعل را به صورت متعدى به همه مشركان مكه نسبت داده است.

تهمتهاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 21

21 _ اتهام بدعتگذارى و تجاوز به احكام دين الهى به اسلام و مسلمانان در تبليغات مشركان مكه

إن ربك هو أعلم بالمعتدين

كاربرد فعل تفضيل {أعلم} و تأكيد و حصر آن با {إن} و ضمير فصل {هو} در مواردى است كه

مدعيان و منكرانى در برابر وجود داشته باشند. بدين معنى كه چه بسا مشركان، مسلمانان را به سبب پايبندى به احكام اسلام به بدعتگذارى متهم مى ساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 2

2_ مشركان مكه ، سرگذشت نوح و قوم او را ، داستانى ساختگى و بافته پيامبر ( ص ) مى پنداشتند .

و لقد أرسلنا نوحًا . .. أم يقولون افتري_ه

برداشت فوق ، براين اساس است كه ضمير مفعولى در {إفتراه} به داستان نوح(ع) و قوم او كه در آيات پيشين آمده ، باز گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 14 - 2،3

2- اتهام مشركان مكه به پيامبر ( ص ) ، درباره الهى نبودن سخنان آن حضرت و دريافت و آموزش مطالب از ديگران

و قالوا معلّم

3- اتهام جنون به پيامبر ( ص ) از سوى مشركان مكه

ثمّ تولّوا عنه و قالوا معلّم مجنون

جبرگرايى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 1،2،17

1- مشركان مكه ، بت پرستى خود و پدرانشان را برخاسته از مشيت خداوند مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا

با توجه به مكى بودن سورهء نحل و نيز قرينه {كذلك فعل الذين من قبلهم} مراد از {الذين أشركوا} مشركان مكه است.

2- مشركان مكه ، جبرى مسلك بوده و عمل خود را بر اساس مشيت خداوند مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه

من شىء

17- مشركان مكه ، با اشاعه فكر جبرگرايى ، درصدد اثبات عبث بودن بعثت انبيا بودند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. فهل على الرسل إلاّ ا

عبارت {فهل على الرسل إلاّ البلاغ المبين} پس از بيان اعتقادات مشركان، مى تواند جوابى براى آنان باشد; با اين توضيح كه مشركان مى خواستند با استناد ايمان و كفر به خداوند، بيان كنند كه با چنين امرى، جايى براى آمدن انبيا نيست و خداوند با {فهل على الرسل. ..} جواب آنان را مى دهد كه آمدن پيامبران، بيهوده نيست و براى ابلاغ پيام الهى است.

جلسات مخفى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 3

3_ مشركان مكه در عصر بعثت ، داراى جلسات مخفى براى توطئه چينى عليه اسلام و پيامبر ( ص )

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم مايسرّون ومايعلنون

{إستغشى ثيابه} يعنى با جامه هايش خود را مخفى ساخت تا ديده نشود(لسان العرب) {حين} متعلق به {يعلم} است و لذا جمله {ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم . ..} مى رساند كه مشركان در همان هنگامى كه خود را مخفى و مستور مى كردند مسايلى را مطرح مى كردند برخى از آنها را پنهان مى داشتند (ما يسرّون) و برخى را آشكار مى نمودند (و ما يعلنون) اين معنا گوياى آن است كه مراد از {يستغشون ثيابهم ...} اين است كه مشركان براى توطئه عليه پيامبر جلسات مخفى تشكيل مى دادند نه مجرد پنهان ساختن خويش.

جنگ با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 6

6 _ خداوند خواهان رويارويى مسلمانان با سپاه مسلح قريش و مشركان مكه

تودون أن . .. و يريد اللّه أن يحق الحق بكلمته

از مقابله دو جمله {تودون . .. } و {يريد اللّه ... } به دست مى آيد كه اراده خداوند بر خلاف خواسته مسلمانان در انتخاب يكى از دو گروه (كاروان تجارى و سپاه مسلح مشركان) بوده است.

جوسازى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 5

5 - هوچى گرى و تبليغات منفى ، از ابزار هاى مقابله مشركان مكه با پيامبراكرم ( ص )

و لمّا ضرب . .. إذا قومك منه يصدّون

جهاد با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 3

3 - مسلمانان صدر اسلام به نبرد با مشركان مكه و بيرون راندن آنان از آن سرزمين موظف شدند .

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

مراد از {من حيث أخرجوكم} بنا به گفته مفسران، مكه است و به مجبور شدن مسلمانان به ترك مكه و هجرت به مدينه و حبشه اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) براى نبرد با مشركان مكه از مدينه به سوى بدر حركت كرد .

أخرجك ربك من بيتك بالحق

با توجه به آيات بعد معلوم مى شود مراد از جمله {أخرجك . .. }، خروج پيامبر(ص) براى جنگ بدر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال

- 8 - 7 - 8

8 _ پياده شدن حق و ريشه كن شدن بنيان كافران ، هدف از فرمان خداوند به نبرد با مشركان مكه در بدر

و يريد اللّه أن يحق الحق بكلمته و يقطع دابر الكفرين

جهل اكثريت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 10

10- اكثر مشركان مكه ، از قدرت خداوند بر احياى مجدد انسان ها بى خبر بودند .

بلى وعدًا عليه حقًّا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

برداشت فوق، بر اساس اين نكته است كه {ال} در {الناس} عهد ذكرى بوده و مراد از آن مشركانى باشند كه در آيات قبل از آنها سخن به ميان آمده است.

حاطب ابن ابى بلتعه و مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 13

13 - اقدام حاطب ابن ابى بلتعه به ارتباط مخفيانه با مشركان ، در آستانه آمادگى مسلمانان براى فتح مكه

لاتتّخذوا . .. إن كنتم خرجتم جه_دًا فى سبيلى

با توجه به شأن نزول آيه، عبارت {إن كنتم خرجتم. ..} نظر به آمادگى مسلمانان براى فتح مكه دارد.

حس گرايى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 4

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء -

17 - 92 - 10

10- اتكاى مشركان مكه در عقايد و جهان بينى خود ، تنها بر محسوسات و دريافت هاى حسى بود .

تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 4،8

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى ... يكون لك بيت من

8- اتكاى مشركان مكه به ملاك هاى مادى و حسى ، در شناخت معجزات و آيات الهى

حتى تفجر لنا . .. حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 2

2 - مشركان مكه ، نزول وحى را ، به عنوان آيه اى از جانب خدا قبول نكرده و خواستار معجزه حسّى شدند .

و كذلك أنزلنا إليك الكت_ب . .. و ما يجحد بأي_تنا ... و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 3

3- مشركان مكه ، خواهان شهود حسى براى ايمان به حقايق غيبى

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

با اين كه معاد اخروى از امور غيبى به حساب مى آيد، مشركان با پيشنهاد زنده شدن پدرانشان، خواهان محسوس شدن آن بودند.

حق ستيزى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 17 - 3

3- وجود نوعى مشابهت در عملكرد ، ميان مشركان مكه و فرعونيان در حق

ستيزى و مقابله با رسول الهى

و لقد فتنّا قبلهم قوم فرعون و جاءهم رسول كريم

تعبير {قبلهم}، نوعى ارتباط و همگونى ميان مشركان مكه و فرعونيان را مى رساند.

حق ناپذيرى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 10

10 _ مشركان مكّه ، پذيراى هيچ سخن حق و منطقى در جهت مخالفت با عقيده شان نبودند .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا . .. و سوف يعلمون حين يرون العذاب من أضلّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 49 - 10

10 - انكار قرآن از سوى مشركان مكه ، از سر لجاجت و حق ناپذيرى بود .

ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الظ_لمون

{جحود} در لغت نفى چيزى است كه دل آن را اثبات مى كند و اثبات چيزى است كه دل نفى مى كند. (مفردات راغب). {جحود} طبق معناى لغوى منطبق بر لجاجت است. گفتنى است: {ال} در {الظالمون} عهد بوده و اشاره به {الكافرون} در آيه چهل و هفت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45 - 7

7 - تهديد شديد مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر تن در ندادن به تعاليم پيامبر ( ص )

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّنت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل. .. و كذّب الذين من قبلهم

حق ناشنوايى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 4

4 _ بيشتر مشركان مكّه ، مردمانى

حق نشنو و نابخرد

إذا رأوك إن يتّخذونك . .. أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

برداشت فوق، با توجه به نزول آيه شريفه در مكه است; چرا كه بيشتر مشركان آن شهر در نيمه نخست بعثت داراى چنين خصلتى بودند.

خداشناسى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 7

7- مشركان مكه ، على رغم عقيده به خدايان متعدد ، اظهار عقيده به خداوند كرده و قضاى او را در عالم نافذ مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 2

2- مشركان مكه ، معتقد به وجود خداوند بودند .

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 52 - 10

10 - اعتقاد مشركان مكه به وجود خداوند

إن كان من عند اللّه

از ظاهر جمله شرطيه بر مى آيد كه اصل وجود خداوند براى مشركان، مسلم بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 2

2 - مشركان مكه ، با نبوت پيامبر ( ص ) و پيام توحيدى آن حضرت در ستيز بودند ، نه منكر وجود آفريدگار عزيز و داناى جهان .

و لئن سألتهم . .. ليقولنّ خلقهنّ العزيز العليم

با توجه به آيات پيشين _ كه نوعى خطاب و عتاب نسبت به منكران پيامبر(ص) دارد _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- زخرف - 43 - 17 - 7

7 - مشركان مكه ، خداوند را با نام { رحمان } مى شناختند و ياد مى كردند .

بما ضرب للرحم_ن مثلاً

بنابراين كه واژه {رحمان} در آيه شريفه، به خاطر بار معنايى آن نيامده باشد; بلكه صرفاً نقل قول ساده اى از كلام عرب جاهلى باشد كه به جاى {اللّه} _ يا هر صفت ديگر براى خداوند _ كلمه {رحمان} را به كار مى بردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 87 - 1

1 - اعتقاد مشركان مكه ، به خالقيت خداوند و توحيد در آفرينش

و لئن سألتهم من خلقهم ليقولنّ اللّه فأنّى يؤفكون

از آيه شريفه استفاده مى شود كه شرك مشركان، در ناحيه خالقيت خداوند نبوده است; بلكه آنان در ربوبيت، تدبير، كارگشايى امور و وساطت براى تقرب به خدا، گرفتار شرك بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 2

2- مشركان مكه ، معتقد به وجود خداوند و در تلاش براى انكار رسالت پيامبراكرم ( ص )

أم يقولون افتري_ه

اتهام افترا و كذب به پيامبر(ص) در زمينه آيات از سوى كافران، نمايانگر اين حقيقت است كه آنان، در بخشى از ادعاها و جوسازى هاى خويش، بر وجود خداوند صحه گذاشته بودند; ليكن رسالت پيامبر(ص) و آيات وحى را انكار مى نمودند.

خطاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 1

1 - خداوند مؤمنان مكه را به صبر در برابر حركات ناشايست مشركان و عفو از خطاكارى آنان فرمان

داد .

قل للذين ءامنوا يغفروا للذين لايرجون أيّام اللّه

با توجه به اين كه اين آيات در مكه نازل شده، به دست مى آيد كه اين فرمان در مقطع قبل از هجرت بوده است و منظور از {الذين لايرجون. ..} مشركان اند.

خواسته هاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 58 - 3

3 _ مشركان مكه خواهان تحقق سريع عذاب موعود پيامبر(ص) بر خويش بودند.

قل لو أن عندى ما تستعجلون به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 6

6 _ مشركان مكه با وجود ايمان نياوردن به پيامبر(ص) با معجزات ارائه شده، مجدداً خواهان معجزات ديگرى از پيامبر(ص) بودند.

و أقسموا . .. لئن جاءتهم ءاية ... إذا جاءت لايؤمنون ... كما لم يؤمنوا به أول مرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 1،2،4

1- ايجاد چشمه اى پر آب و جوشان در مكه توسط پيامبر ( ص ) براى مشركان ، پيش شرط آنان در ايمان به پيامبر ( ص )

و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ينبوعًا

2- ايجاد چشمه اى جوشان براى مشركان مكه ، معجزه درخواستى ( اقتراحى ) آنان از پيامبر ( ص )

و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ينبوعًا

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من

الأرض ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 91 - 3،4

3- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى ... تكون لك جنّة من

نكته ياد شده با اين احتمال در آيه قابل استفاده است كه: آنان ايجاد باغى با صفات ياد شده را به وسيله معجزه درخواست كرده باشند.

4- ايجاد باغ بزرگ خرما و انگور با نهر هاى آب جارى ، معجزه درخواستى ( اقتراحى ) مشركان مكه از پيامبر ( ص )

لن نؤمن لك حتى . .. تكون لك جنّة من نخيل و عنب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 1،6،8

1- فرود آوردن قطعاتى از آسمان ، از معجزات اقتراحى و مورد درخواست مشركان مكه از پيامبر ( ص )

أو تسقط السّماء . .. علينا كسفًا

{كِسَف} جمع {كَسْف} به معناى قطعه است (لسان العرب).

6- مشركان مكه ، خواهان حضور يافتن خدا و ملائكه نزد آنان ، براى گواهى دادن به حقانيت پيامبر ( ص )

أو تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

{قبيلاً} به معناى {مقابله} (رو در رو شدن) آمده است و در اين آيه، مى تواند به منظور افاده مطلب فوق باشد.

8- آوردن خداوند و ملائكه به صورت دسته دسته در نزد مشركان مكه ، معجزه درخواستى ( اقتراحى ) آنان از پيامبر ( ص )

لن نؤمن لك حتى . .. أو تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر

اين است كه {قبيلاً} جمع {قبيله} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 1،4،5،10،15

1- ايجاد خانه اى از طلا براى خود ، معجزه مورد درخواست ( معجزه اقتراحى ) مشركان مكه ، از پيامبر ( ص )

أو يكون لك بيت من زخرف

به قرينه سياق آيات كه در آنها معجزه هاى درخواستى مشركان مطرح شده است مراد از {أو يكون لك بيت من زخرف} ايجاد خانه اى طلايى از طريق معجزه است.

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى ... يكون لك بيت من

5- صعود پيامبر ( ص ) به آسمان و آوردن دستخطى قابل خواندن و گواه بر صعود واقعى خويش ، معجزه درخواستى مشركان مكه از آن حضرت

أو ترقى فى السّماء و لن نؤمن لرقيّك حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

10- پيامبر ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به معجزه هاى درخواستى بيجاى مشركان مكه و تنزيه خداوند از برآوردن چنين خواسته هايى

و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا . .. قل سبحان ربّى

15- پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام محدوده مسؤوليت خويش و بيان ناتوانى خود از ارائه معجزات درخواستى مشركان

قالوا . .. قل ... هل كنت إلاّ بشرًا رسولاً

پاسخ {هل كنت. ..} در قبال درخواستهاى مشركان، مى تواند گوياى اين معنا باشد كه: درخواستهاى آنان، ربطى به رسالت و مسؤوليتهاى پيامبر(ص) نداشته و يا در توان او نبوده است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 1،2

1 - مشركان مكه ، خواستار تحقق معجزاتى چند به دست پيامبر اكرم ( ص ) بودند .

و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت من ربّه

2 - مشركان مكه ، نزول وحى را ، به عنوان آيه اى از جانب خدا قبول نكرده و خواستار معجزه حسّى شدند .

و كذلك أنزلنا إليك الكت_ب . .. و ما يجحد بأي_تنا ... و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 1،3

1- مشركان براى پذيرش درستى معاد ، زنده شدن نياكانشان را از پيامبر ( ص ) خواستار شدند .

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

3- مشركان مكه ، خواهان شهود حسى براى ايمان به حقايق غيبى

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

با اين كه معاد اخروى از امور غيبى به حساب مى آيد، مشركان با پيشنهاد زنده شدن پدرانشان، خواهان محسوس شدن آن بودند.

دروغگويى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 21

21 _ پيامبر(ص) موظف به مبارزه منفى با مشركان مكه از راه بى اعتنايى به شبهات و دروغپردازيهاى آنان است.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

رها كردن مشركان و اعتنا نكردن به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است كه خداوند پيامبر(ص) را به آن فرمان مى دهد.

دشمنى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 13 - 2

2 _ مخالفت و دشمنى مشركان مكه با خدا و رسول

او مايه فرمان الهى به سركوبى و نابودى آنان

ذلك بأنهم شاقوا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 17

17- مشركان مكه ، با اشاعه فكر جبرگرايى ، درصدد اثبات عبث بودن بعثت انبيا بودند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. فهل على الرسل إلاّ ا

عبارت {فهل على الرسل إلاّ البلاغ المبين} پس از بيان اعتقادات مشركان، مى تواند جوابى براى آنان باشد; با اين توضيح كه مشركان مى خواستند با استناد ايمان و كفر به خداوند، بيان كنند كه با چنين امرى، جايى براى آمدن انبيا نيست و خداوند با {فهل على الرسل. ..} جواب آنان را مى دهد كه آمدن پيامبران، بيهوده نيست و براى ابلاغ پيام الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 44 - 2

2 - مشركان مكه ، مردمى عناد پيشه و بهانه جو بودند .

و لو جعلن_ه قرءانًا أعجميًّا لقالوا لولا فصّلت ءاي_ته ءاْعجمىّ و عربىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 2

2 - مشركان مكه ، با نبوت پيامبر ( ص ) و پيام توحيدى آن حضرت در ستيز بودند ، نه منكر وجود آفريدگار عزيز و داناى جهان .

و لئن سألتهم . .. ليقولنّ خلقهنّ العزيز العليم

با توجه به آيات پيشين _ كه نوعى خطاب و عتاب نسبت به منكران پيامبر(ص) دارد _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 8

8 - مشركان مكه ، مردمانى ستيزه جو و بى منطق

بل هم قوم خصمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 2 - 1

1 - اقدام مشركان مكه به كينه توزى و آزار مسلمانان ، در صورت دست يافتن بر ايشان

إن يثقفوكم يكونوا لكم أعداء و يبسطوا إليكم أيديهم و ألسنتهم بالسوء

{ثقف} (مصدر {يثقفون}) به معناى رسيدن به چيزى و دست يافتن به آن است.

دعوت از مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 10

10- دعوت خداوند از مشركان مكه براى تفحص و تحقيق از عالمان ، جهت به دست آوردن حقانيت وحى به انسان

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً . .. فسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

مخاطب فعل {فسئلوا} به قرينه آيات قبل _ كه درباره مشركان بود _ مى تواند مشركان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 8

8- دعوت خداوند از مشركان مكه ، مبنى بر پرسش از آگاهان در زمينه بشر بودن پيامبران پيشين

فس_لوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ترك مناظره و منازعه با مشركان لجوج مكه و دعوت ايشان به مسالمت اجتماعى با مسلمانان

فاصفح عنهم و قل سل_م

با توجه به مفهوم {سلام} كه به معناى مسالمت است، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

دلايل كفر مشركان مكه

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 3

3- تنها دستاويز مشركان مكه براى ايمان نياوردن به پيامبر اسلام ( ص ) ، بشر بودن آن حضرت بود .

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

دنياطلبى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 29 - 1

1 _ مشركان لجاجت پيشه مكه، منكر قيامت و هر گونه زندگى جز زندگانى دنيا بودند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 3

3- مشركان مكه ، از مفاهيم عالى قرآن غافل بوده و به زخارف دنيا چشم دوخته بودند .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل فأبى . .. و قالوا لن نؤمن لك حتى ... أو

دوستى با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 17

17 - اقدام برخى از مهاجران ، به برقرارى رابطه سرّى و دوستانه با مشركان مكه

تسرّون إليهم بالمودّة

با توجه به شأن نزول آيه شريفه، مطلب بالا استفاده مى شود.

ذلت دنيوى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 2

2 - پيشگويى خداوند ، از حقارت و ذلّت سران مشرك مكه در دنيا *

لهم عذاب مهين . من ورائهم جهنّم

برداشت بالا بدان احتمال است كه تعبير {لهم عذاب مهين} ناظر به دنيا و {من ورائهم. ..} ناظر به آخرت باشد.

رد ادعاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 8

8 - رد شدن ادعاى مشركان مكه ( ربوده شدن آنان در صورت گرويدن به آيين پيامبر ( ص ) ) از سوى خداوند

و قالوا . .. نتخطّف من أرضنا أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا

رفع عذاب دنيوى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 15 - 2

2- اخبار خداوند از رفع محدود عذاب دنيوى مشركان مكه و بازگشت دوباره آنان به كفر و شرك

إنّا كاشفوا العذاب قليلاً إنّكم عائدون

برداشت يادشده بر اين اساس است كه عذابى كه در آيات پيشين از آن ياد شده، عذاب دنيوى باشد. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: ما عذاب دنيوى را براى زمانى اندك برخواهيم داشت; يعنى، در دنيا كه اصولاً مجالى اندك است عذاب را از شما برمى داريم; اما انتقام به قيامت موكول خواهد شد.

روش برخورد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 21

21 _ اتهام بدعتگذارى و تجاوز به احكام دين الهى به اسلام و مسلمانان در تبليغات مشركان مكه

إن ربك هو أعلم بالمعتدين

كاربرد فعل تفضيل {أعلم} و تأكيد و حصر آن با {إن} و ضمير فصل {هو} در مواردى است كه مدعيان و منكرانى در برابر وجود داشته باشند. بدين معنى كه چه بسا مشركان، مسلمانان را به سبب پايبندى به احكام اسلام به بدعتگذارى متهم مى ساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 9

9- برخورد كافران و مشركان مكه با قرآن ،

اساس علمى و عقلانى نداشت ; بلكه برخاسته از انگيزه هاى نفسانى _ روانى آنان بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

خداوند، حاصل تبيين تنوع و گوناگونى آيات خويش را براى مشركان، نفرت آنان معرفى مى كند و اين، نشان مى دهد كه آنان، به جاى برخورد منطقى با آيات الهى، برخورد روانى _ نفسانى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 6

6- موضع گيرى مشركان مكه در برابر پيامبر ( ص ) ، استمرار موضع گيرى فرعون در برابر موسى ( ع ) بود .

و قالوا لن نؤمن لك . .. و لقد ءاتينا موسى ... فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 1،2

1- كافران و مشركان مكه ، به هنگام رو به رو شدن با پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را مورد تمسخر و استهزا قرار مى دادند .

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

2- تمسخر و استهزا ، تنها شيوه برخورد مشركان و كافران مكه با شخص پيامبر ( ص ) بود .

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

حرف نفى {إن} و حرف استثنا {إلاّ} پس از آن _ كه بر قصر دلالت مى كند _ و نيز آمدن {هزواً} به صورت مصدر، همگى بيانگر استمرار و شدت در كار استهزا و تمسخر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 5

5 - اقدام مشركان مكه به

جنگ تبليغاتى عليه پيامبر ( ص ) ، به دليل ناتوانى از مقابله منطقى با آن حضرت

و لمّا جاءهم الحقّ قالوا ه_ذا سحر

روش مبارزه مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 5

5 - هوچى گرى و تبليغات منفى ، از ابزار هاى مقابله مشركان مكه با پيامبراكرم ( ص )

و لمّا ضرب . .. إذا قومك منه يصدّون

زمينه اسلام مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 13

13 - بهره گيرى از عواطف خويشاوندى براى ترغيب مشركان مكّه به گرويدن به اسلام

و ما جعل عليكم فى الدين من حرج ملّة أبيكم إبرهيم

سرزنش مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 60 - 13

13 - توبيخ مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر انحراف آنان از حق و ناديده گرفتن دلايل روشن توحيد

أمّن خلق السم_وت . .. أءل_ه مع اللّه بل هم قوم يعدلون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مخاطبان نخستين آيه، مشركان مكه بوده اند. گفتنى است كه واژه {عدول} (مصدر {يعدلون}) به معناى ميل و انحراف است; يعنى، {بل هم قوم عادتهم العدول عن طريق الحق و الإنحراف عنها}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 67 - 5،10

5 - مشركان مكه ، به خاطر ايمان به باطل ، از سوى خداوند سرزنش شدند .

أَوَلم يروا أنّا جعلنا حرمًا ءامنًا . .. أفبالب_طل يؤمنون

10 - مشركان مكه ، به خاطر

ناسپاسى نعمت هاى الهى ، از سوى خداوند سرزنش شدند .

أَوَلم يروا أنّا جعلنا حرمًا ءامنًا . .. أفبالب_طل يؤمنون و بنعمة اللّه يكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 14 - 1

1- توبيخ مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر روى گردانى از پيامبراكرم ( ص ) ، به رغم دلايل آشكار آن حضرت

و قد جاءهم رسول مبين . ثمّ تولّوا عنه و قالوا معلّم مجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 11

11- سرزنش مشركان عرب از سوى خداوند ، به سبب كفرورزى به قرآن ، على رغم ايمان برخى غير عرب به حقانيت آن *

و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله ف_امن و استكبرتم

اين احتمال در آيه وجود دارد كه تذكر قرآن به ايمان فردى از بنى اسرائيل; از آن جهت براى مشركان عرب سرزنش بار باشد كه بنى اسرائيل در اصل عرب نبودند و عوامل نژادى و زبانى، مقتضى آن بوده تا در برابر قرآن خاضع نشوند. با اين وصف برخى از آنان به قرآن ايمان آوردند; در حالى كه مشركان عرب _ كه قرآن به لغت آنان نازل شده _ از پذيرش آن امتناع ورزيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 19 - 1

1 - سرزنش مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر پرستش خدايان ( لات ، عزى ، و منات ) بدون هيچ برهان و پشتوانه علمى

أفرءيتم اللّ_ت و العزّى . و منوة الثالثة الأُخرى

آيات پيشين _ به ضميمه استفهام

انكارى در {أرأيتم} _ اشاره به آن دارد كه رهنمودهاى پيامبر(ص) متكى به شهود بود; اما مشركان در دعاوى خويش از هرگونه دليل و برهان بى بهره بودند.

سركوبى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 14 - 1

1 _ سركوبى و شكست مشركان در بدر ، عقوبت دنيوى آنان

ذلكم فذوقوه و أن للكفرين عذاب النار

{كم} در {ذلكم} خطاب به مشركان و {ذا} اشاره به شكست و سركوبى آنان دارد. و {ذلكم} مبتدا و خبر آن به قرينه فراز بعد _ {و أن للكافرين ... } _ {عقابكم فى الدنيا} است.

سوگند مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 1

1 _ مشركان مكه سوگند اكيد ياد كردند كه در صورت مشاهده معجزه مورد نظر خود ايمان مى آورند.

و أقسموا بالله جهد أيمنهم لئن جاءتهم ءاية

شرايط ايمان مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 1

1- ايجاد چشمه اى پر آب و جوشان در مكه توسط پيامبر ( ص ) براى مشركان ، پيش شرط آنان در ايمان به پيامبر ( ص )

و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ينبوعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 91 - 1

1- برخوردارى پيامبر ( ص ) ، از باغستانى بزرگ با درخت هاى خرما و انگور و جارى ساختن نهر هاى آب فراوان در لابه لاى آنها ، پيش شرط مشركان مكه براى ايمان آوردن به

آن حضرت

و قالوا لن نؤمن لك حتى . .. أو تكون لك جنّة من نخيل و عنب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 2،7

2- فرود آوردن قطعاتى از آسمان بر مشركان مكه ، پيش شرط آنان در ايمان به پيامبر ( ص )

و قالوا لن نؤمن لك . .. أو تسقط السّماء كما زعمت علينا كسفًا

7- مشركان مكه ، ايمان خود را به پيامبر ( ص ) منوط به آوردن خدا و فرشتگان ، به صورتى قابل مشاهده كردند .

قالوا لن نؤمن لك حتى . .. أو تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {قبيلاً} به معناى مشاهده رو در رو باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 2،6

2- مشركان مكه ، ايمان خود را به پيامبر ( ص ) منوط به ايجاد خانه اى از طلا به صورت معجزه آسا كردند .

قالوا لن نؤمن لك حتى . .. أو يكون لك بيت من زخرف

6- صعود پيامبر ( ص ) به آسمان و آوردن نامه اى براى حقانيت خويش ، پيش شرط مشركان مكه براى ايمان آوردن به آن حضرت

و قالوا لن نؤمن لك حتى . .. أو ترقى فى السّماء و لن نؤمن لرقيّك حتى تنزّل علينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 1،3

1- مشركان براى پذيرش درستى معاد ، زنده شدن نياكانشان را از پيامبر ( ص ) خواستار شدند .

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

3- مشركان مكه ، خواهان

شهود حسى براى ايمان به حقايق غيبى

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

با اين كه معاد اخروى از امور غيبى به حساب مى آيد، مشركان با پيشنهاد زنده شدن پدرانشان، خواهان محسوس شدن آن بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 6

6 - اهل كتاب و مشركان مكه و مدينه ، خود را منتظر فرستاده ويژه خداوند مى دانستند و ترك مرام خويش را به آن مشروط ساخته بودند .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه

برداشت ياد شده، ناظر به احتمال اراده {منفكّين عن الكفر} است كه در برداشت هاى آيه پيشين توضيح داده شد.

شرك مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 3

3- مشركان مكه ، به وجود خدايانى متعدد در كنار پروردگار جهان معتقد بودند .

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 4

4 - مشركان مكه ، گرفتار شرك در زمينه هايى غير از زمينه خالقيت خداوند

و لئن سألتهم من خلق

شك مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 61 - 4

4 - ترديد و استبعاد مشركان مكه ، در امكان وقوع قيامت

و إنّه لعلم للساعة فلاتمترنّ بها

شكست مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 15 - 2

2 - فرجام يهود بنى نضير در موضع گيرى عليه اسلام ، منتهى به شكست آنان ،

همچون فرجام مشركان مكه در بدر *

كمثل الذين من قبلهم قريبًا

برخى برآنند كه مراد از {الذين من قبلهم قريبًا}، مشركان مكه در بدر است.

شگفتى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 4

4 - اظهار شگفتى و ناباورى مشركان مكه ، نسبت به نزول وحى بر فردى عادى و غيراشرافى

لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم

با توجه به اعتراض مشركان مكه كه چرا پيامبر، از ميان اشراف و ثروتمندان برگزيده نشد، فقر و تنگدستى پيامبر(ص) به دست مى آيد.

صبر بر ظلم مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 42 - 1

1- مسلمانان مهاجر از ستم مشركان مكه ، مردمانى صبور بودند كه در برابر ستم ظالمان شكيبايى پيشه كردند .

و الذين هاجروا فى الله . .. الذين صبروا

{الذين} عطف بيان براى {الذين} در آيه سابق است.

ضيق صدر مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 11

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 11

11- كافران و مشركان مكه مردمى تنگ نظر ، متعصب و ناتوان در تحمل افكار مخالفان بودند .

أه_ذا الذى يذكر ءالهتكم و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه كافران مكه، حتى تحمّل شنيدن نام خداى رحمان را نداشتند، و با پيامبر اسلام، همواره با تمسخر و استهزا برخورد مى كردند.

ظلم مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 2،3

2- عده اى از مسلمانان صدراسلام براى رهايى از ظلم و ستم مشركان مكه ، از آن شهر هجرت كردند .

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا

به دليل اينكه سوره نحل در مكه نازل شده است، احتمال دارد مراد از {الذين هاجروا} مسلمانانى باشد كه از مكه هجرت كرده و به حبشه يا مدينه رفتند.

3- مسلمانان در مكه ، مورد ظلم و ستم مشركان بودند .

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 15

15 - مشركان مكه ، مردمانى ستم پيشه

و ما كنّا مهلكى القرى إلاّ و أهلها ظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 49 - 9

9 - مشركان مكه ، مردمى ستم پيشه و منكر آيات الهى بودند .

ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الظ_لمون

{ال} در {الظالمون} عهد بوده و اشاره به {الكافرون} در آيه چهل و هفت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 2

2- دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در قبال ستم مشركان و ناگزيرى آن حضرت به ترك سرزمين خويش

و كأيّن من قرية هى أشدّ قوّة من قريتك الّتى أخرجتك أهلكن_هم

يادآورى خداوند به فرجام هلاكت بار مشركان، در حقيقت مرهمى بر آلام پيامبر(ص) از ستم مشركان است.

عجز مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 -

3

3- ناتوانى و درماندگى كافران و مشركان مكه ، در مبارزه با اسلام و منطق پيامبر ( ص )

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

از اين كه كافران و مشركان، به گونه اى مستمر به استهزاى پيامبر(ص) مى پرداختند، برمى آيد كه آنان در توسل به منطق و دليل و برهان ناتوان بودند و هيچ راهى جز اين نداشتند.

عذاب استيصال مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 102 - 2

2 _ مشركان مكه ، به دليل از دست دادن زمينه ايمان به آيات الهى و هشدار هاى پيامبر اكرم ( ص ) ، مستحق عذاب استيصال بودند .

و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون. فهل ينتظرون إلا مثل أيام الذين خلوا من

با توجه به اينكه يكى از مصاديق {قوم لايؤمنون} در آيه قبل، مشركان مكه مى باشد، برداشت فوق استفاده مى شود.

عذاب دنيوى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 10 - 3

3- تهديد مشركان حق ستيز مكه ، از سوى خداوند به عذابى دنيوى و تيره كننده زندگى

فارتقب يوم تأتى السماء بدخان مبين

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {دخان مبين}، كنايه از تيره روزى و عذاب دنيوى باشد، چه اين كه برخى از مفسران اين آيه را پاسخى به دعاى پيامبر(ص) دانسته اند كه از خداوند خواست تا براى بيدار شدن مشركان، آنان را به قحطى اى همچون دوران يوسف مبتلا كند.

عذاب مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 66

- 3

3 _ پيشگويى قرآن در مورد عملى شدن وعده هاى عذاب بر مشركان مكه و قبيله پيامبر*

و كذّب به قومك و هو الحق

از معانى حق، {ثابت} و {واجب} است و در مورد آيه به دليل اينكه خبر از وقوع حادثه اى در آينده است، يعنى چيزى كه تثبيت شده و واقع خواهد شد. لذا اگر مرجع ضمير {به}، {عذاب} در آيه قبل باشد، جمله {و هو الحق} تأكيد بر وقوع حتمى آن در آينده خواهد بود. همان گونه كه تاريخ نيز اين نكته را به وضوح تأييد كرد.

عفو از مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 1

1 - خداوند مؤمنان مكه را به صبر در برابر حركات ناشايست مشركان و عفو از خطاكارى آنان فرمان داد .

قل للذين ءامنوا يغفروا للذين لايرجون أيّام اللّه

با توجه به اين كه اين آيات در مكه نازل شده، به دست مى آيد كه اين فرمان در مقطع قبل از هجرت بوده است و منظور از {الذين لايرجون. ..} مشركان اند.

عقيده مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 195 - 6

6 _ مشركان مكه بر اين باور بودند كه معبودانشان بر يارى آنها عليه پيامبر ( ص ) توانا هستند .

قل ادعوا شركاءكم ثم كيدون فلاتنظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 4،7

4- مشركان مكه ، باورمند به مشيت خداوند بودند و تفسير نادرستى از آن داشتند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من

دونه من شىء

7- مشركان مكه ، على رغم عقيده به خدايان متعدد ، اظهار عقيده به خداوند كرده و قضاى او را در عالم نافذ مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 2

2- مشركان مكه ، معتقد به وجود خداوند بودند .

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 3

3- مشركان مكه ، معتقد بودند كه ملائكه از جنس زن هستند .

و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 10

10- اتكاى مشركان مكه در عقايد و جهان بينى خود ، تنها بر محسوسات و دريافت هاى حسى بود .

تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 3

3 - مشركان مكه ، ربوبيت خداوند را بر همه قبول نداشتند .

لولا أنزل عليه ءاي_ت من ربّه

تعبير {ربّه} و اضافه {ربّ} به ضمير مفرد مذكر غايب _ كه مرجع اش پيامبر است _ حكايت از نكته فوق مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 32 - 3

3 - مشركان مكّه ، داراى گرايش ها و آيين هاى مذهبى مختلف بودند .

و لاتكونوا من المشركين . من الذين فرّقوا دينهم

{المشركين} به قرينه آيات قبل و سياق، ممكن است مشركان مكه باشد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 52 - 10

10 - اعتقاد مشركان مكه به وجود خداوند

إن كان من عند اللّه

از ظاهر جمله شرطيه بر مى آيد كه اصل وجود خداوند براى مشركان، مسلم بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 4

4 - مشركان مكه ، گرفتار شرك در زمينه هايى غير از زمينه خالقيت خداوند

و لئن سألتهم من خلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 7

7 - مشركان مكه ، خداوند را با نام { رحمان } مى شناختند و ياد مى كردند .

بما ضرب للرحم_ن مثلاً

بنابراين كه واژه {رحمان} در آيه شريفه، به خاطر بار معنايى آن نيامده باشد; بلكه صرفاً نقل قول ساده اى از كلام عرب جاهلى باشد كه به جاى {اللّه} _ يا هر صفت ديگر براى خداوند _ كلمه {رحمان} را به كار مى بردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 4

4 - مشركان مكه ، معتقد به برترى فرشتگان بر عيسى ( ع ) *

و جعلوا المل_ئكة . .. و قالوا لو شاء الرحم_ن ما عبدن_هم ... ءألهتنا خير أم هو

از آيه نوزده و بيست همين سوره استفاده مى شود كه مصداق مورد نظر مشركان از {الهة} ملائكه بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 87 - 1

1 - اعتقاد مشركان مكه ، به خالقيت خداوند و توحيد در آفرينش

و لئن سألتهم من خلقهم ليقولنّ اللّه فأنّى

يؤفكون

از آيه شريفه استفاده مى شود كه شرك مشركان، در ناحيه خالقيت خداوند نبوده است; بلكه آنان در ربوبيت، تدبير، كارگشايى امور و وساطت براى تقرب به خدا، گرفتار شرك بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 6

6 - وجود اعتقاد به تناسخ ، در ميان مشركان مكه *

نموت و نحيا

تقدم {نموت} بر {نحيا} _ با اين كه انسان نخست بايد زنده باشد تا بميرد _ اين احتمال را به ذهن مى آورد كه برخى از مشركان، معتقد به تناسخ و حيات پس از مرگ در دنيا بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 2

2- مشركان مكه ، معتقد به وجود خداوند و در تلاش براى انكار رسالت پيامبراكرم ( ص )

أم يقولون افتري_ه

اتهام افترا و كذب به پيامبر(ص) در زمينه آيات از سوى كافران، نمايانگر اين حقيقت است كه آنان، در بخشى از ادعاها و جوسازى هاى خويش، بر وجود خداوند صحه گذاشته بودند; ليكن رسالت پيامبر(ص) و آيات وحى را انكار مى نمودند.

عقيدهء باطل مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 3

3- مشركان مكه ، به وجود خدايانى متعدد در كنار پروردگار جهان معتقد بودند .

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون

علايق مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 7

7- مشركان مكه ، به عقايد شرك آلود خويش شديداً علاقه مند و دلبسته بودند .

و إذا ذكرت

ربّك . .. ولّوا على أدب_رهم

عواطف خويشاوندى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 13

13 - بهره گيرى از عواطف خويشاوندى براى ترغيب مشركان مكّه به گرويدن به اسلام

و ما جعل عليكم فى الدين من حرج ملّة أبيكم إبرهيم

عوامل سرور مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 14 - 10

10- مشركان مكه ، سرخوش از بيرون راندن پيامبر ( ص ) از سرزمين خويش

قريتك الّتى أخرجتك . .. زيّن له سوء عمله

مورد {سوء عمله} در آيه شريفه، همان اخراج پيامبر(ص) از سرزمين مكه است.

عوامل هدايت ناپذيرى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 21

21 - جهل بيشتر مشركان مكه به خاستگاه الهى امنيت و رفاه اقتصادى آن شهر ، عامل روى گردانى آنان از پذيرش هدايت الهى ( اسلام ) بود .

و قالوا إن نتّبع الهدى . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

عهد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 1

1 _ مشركان مكه سوگند اكيد ياد كردند كه در صورت مشاهده معجزه مورد نظر خود ايمان مى آورند.

و أقسموا بالله جهد أيمنهم لئن جاءتهم ءاية

غفلت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 3،7

3- مشركان مكه ، از مفاهيم عالى قرآن غافل بوده و به زخارف دنيا چشم دوخته بودند .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان من كلّ

مثل فأبى . .. و قالوا لن نؤمن لك حتى ... أو

7- غفلت مشركان مكه از نقش اصلى اراده خدا در تحقق معجزات

تفجر لنا . .. تسقط السّماء ... تأتى بالله ... تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

از اينكه آنان، تمامى معجزات درخواستى خود، حتى آمدن خدا را از شخص پيامبر(ص) مى خواستند، نشان دهنده نكته ياد شده است.

فرجام شوم مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 17

17- مشركان مكه ، مورد تهديد خداوند به فرجامى شوم

و قال الذين أشركوا . .. فسيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة المكذّبين

بنابراين احتمال كه مخاطبان امر {سيروا} مشركان مكه اند استفاده مى شود كه دعوت از آنان براى سير و سفر در زمين جهت مطالعه سرانجام تكذيب كنندگان انبيا پس از بازگويى ديدگاه آن مشركان در باره خداوند، هشدارى است به آنان.

فرجام مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 15 - 2

2 - فرجام يهود بنى نضير در موضع گيرى عليه اسلام ، منتهى به شكست آنان ، همچون فرجام مشركان مكه در بدر *

كمثل الذين من قبلهم قريبًا

برخى برآنند كه مراد از {الذين من قبلهم قريبًا}، مشركان مكه در بدر است.

فلسفه خواسته هاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 8

8- درخواست معجزه از سوى مشركان ستم پيشه مكه ، در جهت بهانه جويى بود ; نه حقيقت طلبى .

فليأتنا. .. أفهم يؤمنون

خداوند، درخواست معجزه از طرف مشركان را به اين دليل ردّ فرمود

كه آنان مانند مشركان اقوام گذشته، قصد ايمان آوردن نداشتند. بنابراين چنين درخواستى بهانه و دست آويزى بيش نبود.

قدرت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 1

1- قوم عاد ، برخوردار از قدرت و امكانات بس فزون تر از مشركان مكه

و لقد مكّنّ_هم فيما إن مكّنّ_كم فيه

حرف {إن} نافيه است.

قياس مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 6

6 - مقايسه ميان بت ها و عيسى بن مريم ( ع ) ، حركتى جدلى از سوى مشركان مكه

ما ضربوه لك إلاّ جدلاً

در مكتب پيامبر(ص) سخن از الوهيت عيسى(ع) به ميان نيامده بود تا مشركان او را با آلهه خود مقايسه كنند.

كفر مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 9،11

9 _ مشركان مكه به پيامبر(ص) و انبياى پيشين كفر مىورزيدند.

أولئك الذين ءاتينهم . .. فإن يكفر بها هؤلاء

{هؤلاء} اشاره به مشركان مكه است.

11 _ خداوند تسلى دهنده پيامبر(ص) با بشارت به پديدار شدن مؤمنانى پايدار، على رغم كفر مشركان مكه

فإن يكفر بها هؤلاء فقد و كلنا بها قوما ليسوا بها بكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 53 - 12

12 _ هلاكت و نابودى مشركان مكه در كارزار بدر ، پيامد گناهان و كفرشان به آيات الهى بود .

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على قوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

{ذلك} علاوه بر اينكه اشاره به فرجام شوم فرعونيان و كافران پيش

از آنان است، مى تواند اشاره به قضاياى جنگ بدر و نابودى مشركان مكه نيز داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 1

1- مشركان مكه ، ناباورى و بى اعتقادى خود را به امكان حيات مجدد پس از تبديل شدن به استخوان خُرد و ريز ريز شده ، اعلام داشتند .

و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

{رفات} از ريشه {رَفْت} به معناى شكستن و خُرد و ريز ريز شدن است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 7

7- دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در قبال كفر مشركان مكه به معجزه آن حضرت ( قرآن )

و قالوا لن نؤمن لك . .. و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت ... فقال له فرعون إنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 11

11- سرزنش مشركان عرب از سوى خداوند ، به سبب كفرورزى به قرآن ، على رغم ايمان برخى غير عرب به حقانيت آن *

و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله ف_امن و استكبرتم

اين احتمال در آيه وجود دارد كه تذكر قرآن به ايمان فردى از بنى اسرائيل; از آن جهت براى مشركان عرب سرزنش بار باشد كه بنى اسرائيل در اصل عرب نبودند و عوامل نژادى و زبانى، مقتضى آن بوده تا در برابر قرآن خاضع نشوند. با اين وصف برخى از آنان به قرآن ايمان آوردند; در حالى كه مشركان عرب _ كه قرآن به لغت

آنان نازل شده _ از پذيرش آن امتناع ورزيدند.

كفران مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 1

1 - بهره مندى مشركان مكه از موهبت هاى الهى ، به رغم بى اعتنايى آنان به آيين توحيدى ابراهيم ( ع )

و إذ قال إبرهيم . .. لعلّهم يرجعون . بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم

از آن جا كه در آيات پيشين سخن از ابراهيم(ع) و نسل آن حضرت بود و با توجه به اين كه مشركان مكه از نسل او به شمار مى آمدند، مى توان گفت كه {ه_ؤلاء} اشاره به مشركان مكه دارد.

كفران نعمت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 67 - 8

8 - مشركان مكه ، به نعمت هاى خداوند ، كفر ورزيدند .

هم يشركون . .. و بنعمة اللّه يكفرون

كيفر دنيوى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 14 - 1

1 _ سركوبى و شكست مشركان در بدر ، عقوبت دنيوى آنان

ذلكم فذوقوه و أن للكفرين عذاب النار

{كم} در {ذلكم} خطاب به مشركان و {ذا} اشاره به شكست و سركوبى آنان دارد. و {ذلكم} مبتدا و خبر آن به قرينه فراز بعد _ {و أن للكافرين ... } _ {عقابكم فى الدنيا} است.

كيفر مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 13 - 5

5 _ سركوبى و شكست مشركان در جنگ بدر ، عقاب شديد الهى براى آنان

فاضربوا فوق الأعناق . .. فإن

اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 14 - 3

3 _ مشركان حاضر در كارزار بدر ، مردمى كفرپيشه و مستحق عذاب با آتش دوزخ

و أن للكفرين عذاب النار

از مصاديق مورد نظر براى {للكفرين} مشركان حاضر در كارزار بدر مى باشد.

گناه مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 53 - 12

12 _ هلاكت و نابودى مشركان مكه در كارزار بدر ، پيامد گناهان و كفرشان به آيات الهى بود .

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على قوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

{ذلك} علاوه بر اينكه اشاره به فرجام شوم فرعونيان و كافران پيش از آنان است، مى تواند اشاره به قضاياى جنگ بدر و نابودى مشركان مكه نيز داشته باشد.

لجاجت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 29 - 1

1 _ مشركان لجاجت پيشه مكه، منكر قيامت و هر گونه زندگى جز زندگانى دنيا بودند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 4

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 91 - 3

3- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى

، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى ... تكون لك جنّة من

نكته ياد شده با اين احتمال در آيه قابل استفاده است كه: آنان ايجاد باغى با صفات ياد شده را به وسيله معجزه درخواست كرده باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 5

5- سرسختى و لجاجت مشركان مكه در برابر پيامبر ( ص ) و تعاليم بر حق او

لن نؤمن لك حتى . .. تسقط السّماء كما زعمت علينا كسفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 4

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى ... يكون لك بيت من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 47 - 12

12 - مشركان مكه ، از سر لجاجت ، قرآن را نپذيرفتند و به آن ايمان نياوردند .

و كذلك أنزلنا إليك الكت_ب . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون

{جحود} نفى كردن چيزى است كه دل، اثبات مى كند و اثباتِ چيزى است كه دل، نفى كرده است (مفردات راغب) بنابر معناى لغوى، {جحود}، منطبق بر لجاجت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 49 - 10

10 - انكار قرآن از سوى مشركان مكه

، از سر لجاجت و حق ناپذيرى بود .

ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الظ_لمون

{جحود} در لغت نفى چيزى است كه دل آن را اثبات مى كند و اثبات چيزى است كه دل نفى مى كند. (مفردات راغب). {جحود} طبق معناى لغوى منطبق بر لجاجت است. گفتنى است: {ال} در {الظالمون} عهد بوده و اشاره به {الكافرون} در آيه چهل و هفت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 2

2 - انكار لجاجت آميز وحى و قرآن ، از سوى مشركان مكه

و رسول مبين . و لمّا جاءهم الحقّ قالوا ه_ذا سحر و إنّا به ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 34 - 2

2- مشركان مكه بر موضع انكارآميز خود در باره معاد پافشارى كرده و بر آن اصرار مىورزيدند .

إنّ ه_ؤلاء ليقولون

به كارگيرى فعل مضارع (يقولون) _ كه مفيد استمرار است _ بيانگر مطلب فوق مى باشد.

ماده گرايى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 9

9- مشركان مكه ، داراى تصورى مادى و جسمانى از خدا و ملائكه

تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

{قبيلاً} به معناى رو در رو شدن و مشاهده آمده است و از آن نكته فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 8

8- اتكاى مشركان مكه به ملاك هاى مادى و حسى ، در شناخت معجزات و آيات الهى

حتى تفجر لنا . ..

حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

ماديگرايى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 3

3 - ثروت و اشرافيت ، ملاك تمامى ارزش ها _ حتى ارزش هاى دينى _ در نگاه مشركان مكه

لولا نزّل ه_ذا القرءان . .. عظيم

مشركان در مقام اعتراض به پيامبر(ص) اظهار مى داشتند: اگر وحى اصالت داشت، مى بايست بر اشراف نازل مى شد. از اين نكته استفاده مى شود كه ملاك ارزش براى آنان، مال و مقام بوده است.

ماههاى مهلت به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 14

14 _ از اميرالمؤمنين ( ع ) درباره قول خداى عز و جل { فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر } روايت شده است : { هى عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من ربيع الآخر . . . ;

آن چهار ماه، بيست روز از آخر ذيحجه و تمام محرم و صفر و ماه ربيع الاول و ده روز اول ربيع الآخر است . .. }.

مبارزه با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 21

21 _ پيامبر(ص) موظف به مبارزه منفى با مشركان مكه از راه بى اعتنايى به شبهات و دروغپردازيهاى آنان است.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

رها كردن مشركان و اعتنا نكردن به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است كه خداوند پيامبر(ص) را به آن فرمان مى دهد.

مبارزه مشركان مكه

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 3

3- ناتوانى و درماندگى كافران و مشركان مكه ، در مبارزه با اسلام و منطق پيامبر ( ص )

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

از اين كه كافران و مشركان، به گونه اى مستمر به استهزاى پيامبر(ص) مى پرداختند، برمى آيد كه آنان در توسل به منطق و دليل و برهان ناتوان بودند و هيچ راهى جز اين نداشتند.

مبانى عقيدتى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 3

3- مشركان مكه ، درصدد تقويت پايگاه عقيدتى خويش با استناد به ريشه تاريخى داشتن آن

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا

ذكر {و لا ءاباؤنا} در كلام مشركان در حالى كه بحثى از آنها در ميان نبوده است، مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

مجادله بامشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 8

8- مجادله قرآن با مشركان ، با بهره گيرى از باور هاى ايشان در رد عقايد شرك آلودشان

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

مجادله مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 1

1 - مجادله مشركان مكه درباره عيسى ( ع ) ، اقدامى در جهت تخطئه آيات قرآن

و لمّا ضرب ابن مريم مثلاً

تأمل در آيات بعد، نشان مى دهد كه مَثَل مذكور در اين آيه، از ناحيه مشركان و براى توجيه روى آورى

آنان به پرستش بت ها و انكار مورد عذاب واقع شدن معبودهاى شرك بوده است; چنان كه در آيه بعد مى فرمايد: {ما ضربوه إلاّ جدلاً. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 1،6

1 - مجادله مشركان مكه با پيامبر ( ص ) ، در مقايسه معبود هاى خويش با عيسى ( ع )

و قالوا ءألهتنا خير أم هو

6 - مقايسه ميان بت ها و عيسى بن مريم ( ع ) ، حركتى جدلى از سوى مشركان مكه

ما ضربوه لك إلاّ جدلاً

در مكتب پيامبر(ص) سخن از الوهيت عيسى(ع) به ميان نيامده بود تا مشركان او را با آلهه خود مقايسه كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 2

2- مجادله مشركان مكه با مؤمنان ، در مسأله معاد

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

تعبير {فأتوا} (با صيغه جمع) مى رساند كه مخاطب مشركان، تنها پيامبر(ص) نبوده; بلكه مؤمنان نيز مورد خطاب آنان بودند.

محروميت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 11

11 _ مشركان مكه ، گروهى بودند كه زمينه ايمان به آيات الهى و هشدار هاى پيامبران را ، از دست داده بودند .

أفأنت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين . .. و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 2

2- مشركان مكه ، در اثر مستورى قلب و سنگينى گوشهايشان ، از ادراك صحيح آيات خدا ، محروم بودند

.

و جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجابًا مستورًا و جعلنا على قلوبهم أكنّ

محمد(ص) و مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 21

21 _ پيامبر(ص) موظف به مبارزه منفى با مشركان مكه از راه بى اعتنايى به شبهات و دروغپردازيهاى آنان است.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

رها كردن مشركان و اعتنا نكردن به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است كه خداوند پيامبر(ص) را به آن فرمان مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 1،2

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به ابلاغ رهنمود خداوند به مشركان ، در اثبات توحيد و نفى شرك

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

2- پيامبر ( ص ) ، موظف شد تا به مشركان اعلام كند : اگر با خداى واحد ، خدايان ديگرى وجود دارد ، بايد آنان براى گرفتن عرش چاره انديشى نموده و وسيله اى فراهم آورند .

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

مدت مهلت به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 15

15 _ از امام باقر ( ع ) روايت شده است كه فرمود : { خطب على ( ع ) الناس . . . فقال : . . . من كانت له مدة فهو إلى مدته و من لم يكن له مدة فمدته أربعة أشهر و كان خطب يوم النحر .

. . ;

على (ع) [هنگام اعلام براءت] براى مردم سخنرانى كرد. .. و فرمود: ... هر كس براى او مدت تعيين شده تا همان مدت، و كسى كه براى او مدت تعيين نشده تا چهار ماه مهلت دارد و اين سخنرانى روز عيد قربان بود ... }.

مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 17،37

17 _ مشركان مكه ، مردمانى كفرپيشه و بازدارندگان از راه خداوند و مسجدالحرام

و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به و المسجدالحرام و اخراج اهله

37 _ تبعيد و بيرون راندن اهل مسجدالحرام ( پيامبر ( ص ) و مؤمنان ) ، از سوى مشركان مكه

و المسجد الحرام و اخراج اهله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 20 - 6

6 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت اهل كتاب و مشركان مكه و درس نخواندگان فاقد كتاب به تسليم در برابر خدا

و قل للّذين اوتوا الكتاب و الامّيّن ءاسلمتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 9،11

9 _ برخى از اهل كتاب ، مشركان مكّه را هدايت يافته تر از مسلمانان قلمداد مى كردند .

و يقولون للّذين كفروا هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلاً

11 _ موضعگيرى مشترك عالمان يهود و مشركان مكه عليه اهل ايمان

الم تر الى الّذين . .. و يقولون للّذين كفروا هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 84 - 8

8 _ وعده خداوند به

مصونيت جامعه ايمانى از آسيب مشركان مكّه در صورت شركت مسلمانان در جنگ بدر ( بدر صغرا )

فقاتل . .. و حرّض المؤمنين عسى اللّه ان يكفّ بأس الّذين كفروا

مشركان مكه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 4

4 - يهود بنى نضير و بنى قريظه و غطفان ، با مشركان مكه ، عليه مسلمانان ، ائتلاف كردند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

طبق شواهد تاريخى، غزوه احزاب، با ائتلاف يهوديان بنى نضير و بنى قريظه و غطفان و مشركان مكه به وجود آمد. {من فوقكم} اشاره به يهوديانى دارد كه از بخش شرقى مدينه هجوم آوردند و {من أسفل منكم} اشاره به مشركانى دارد كه از بخش غربى مدينه به آن ديار هجوم آورده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 4

4 - يهود بنى قريظه ، در غزوه احزاب ، همْ پيمان مشركان مكه بودند و از آنان پشتيبانى مى كردند .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب

مراد از {الذين ظاهروا} يهود بنى قريظه، و مرجع ضمير {هم}، مشركانى اند كه سردمدارى احزاب متحد عليه مسلمانان مدينه را بر عهده داشتند.

مشركان مكه در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 13 - 1،5

1 _ مشركان مكه به دليل حضورشان در كارزار بدر ، از دشمنان و مخالفان خدا و رسول او بودند .

ذلك بأنهم شاقوا اللّه و رسوله

5 _ سركوبى و شكست مشركان در جنگ بدر ، عقاب

شديد الهى براى آنان

فاضربوا فوق الأعناق . .. فإن اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 14 - 1،3

1 _ سركوبى و شكست مشركان در بدر ، عقوبت دنيوى آنان

ذلكم فذوقوه و أن للكفرين عذاب النار

{كم} در {ذلكم} خطاب به مشركان و {ذا} اشاره به شكست و سركوبى آنان دارد. و {ذلكم} مبتدا و خبر آن به قرينه فراز بعد _ {و أن للكافرين ... } _ {عقابكم فى الدنيا} است.

3 _ مشركان حاضر در كارزار بدر ، مردمى كفرپيشه و مستحق عذاب با آتش دوزخ

و أن للكفرين عذاب النار

از مصاديق مورد نظر براى {للكفرين} مشركان حاضر در كارزار بدر مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 15 - 2

2 - فرجام يهود بنى نضير در موضع گيرى عليه اسلام ، منتهى به شكست آنان ، همچون فرجام مشركان مكه در بدر *

كمثل الذين من قبلهم قريبًا

برخى برآنند كه مراد از {الذين من قبلهم قريبًا}، مشركان مكه در بدر است.

مشركان مكه و آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 11

11 _ مشركان مكه ، گروهى بودند كه زمينه ايمان به آيات الهى و هشدار هاى پيامبران را ، از دست داده بودند .

أفأنت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين . .. و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 8

8- اتكاى مشركان مكه به ملاك هاى مادى و

حسى ، در شناخت معجزات و آيات الهى

حتى تفجر لنا . .. حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

مشركان مكه و احكام ذبح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 7

7 _ واكنش شديد مشركان مكه در قبال احكام ذبيحه و شرايط حليت آن در اسلام

فكلوا مما ذكر اسم الله . .. و ما لكم ألا تأكلوا ... و ذروا ظهر الإثم ... و لا تأ

از تأكيد خداوند بر اين حكم استفاده مى شود كه مشركان در قبال آن واكنش شديدى نشان مى دادند.

مشركان مكه و پيروان انجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 1

1 _ اعتراف مشركان مكه به هدايت يافتگى پيروان تورات و انجيل

لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

مشركان مكه و پيروان تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 1

1 _ اعتراف مشركان مكه به هدايت يافتگى پيروان تورات و انجيل

لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

مشركان مكه و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 5

5 _ مشركان و گمراهان مكه، در صورت نازل نشدن قرآن، خويشتن را در قيامت معذور مى دانستند و دورى از رحمت خدا را بى عدالتى مى شمردند.

أن تقولوا إنما أنزل الكتب على طائفتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 5،9

5- بهره كفرپيشگان مكه از آيه هاى بيدارگر قرآن ، تنها تنفر و

فرار از آنها بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

9- برخورد كافران و مشركان مكه با قرآن ، اساس علمى و عقلانى نداشت ; بلكه برخاسته از انگيزه هاى نفسانى _ روانى آنان بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

خداوند، حاصل تبيين تنوع و گوناگونى آيات خويش را براى مشركان، نفرت آنان معرفى مى كند و اين، نشان مى دهد كه آنان، به جاى برخورد منطقى با آيات الهى، برخورد روانى _ نفسانى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 5

5- مشركان مكه ، قرآن را على رغم بى مانندى اش ، معجزه نمى دانستند .

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ . .. و قالوا لن نؤمن لك

از اينكه خداوند، پس از توصيف قرآن به معجزه و بى مانند بودن، درخواست معجزه حسى آنان را نقل مى كند، مى تواند به نكته فوق اِشعار داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 3

3- مشركان مكه ، از مفاهيم عالى قرآن غافل بوده و به زخارف دنيا چشم دوخته بودند .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل فأبى . .. و قالوا لن نؤمن لك حتى ... أو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 47 - 12

12 - مشركان مكه ، از سر لجاجت ، قرآن را نپذيرفتند و به آن ايمان نياوردند .

و كذلك أنزلنا إليك الكت_ب . .. و ما يجحد بأي_تنا

إلاّ الك_فرون

{جحود} نفى كردن چيزى است كه دل، اثبات مى كند و اثباتِ چيزى است كه دل، نفى كرده است (مفردات راغب) بنابر معناى لغوى، {جحود}، منطبق بر لجاجت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 5

5 - بهانه جويى هاى پياپى و گوناگون مشركان مكه ، در برابر پيامبر ( ص ) و قرآن

قالوا ه_ذا سحر . .. و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان

از اين كه مشركان مكه گاهى قرآن را به سحر متهم مى كردند و گاهى فقر و تنگدستى پيامبر(ص) را بهانه قرار مى دادند، مطلب بالا استفاده مى شود.

مشركان مكه و قصه نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 2

2_ مشركان مكه ، سرگذشت نوح و قوم او را ، داستانى ساختگى و بافته پيامبر ( ص ) مى پنداشتند .

و لقد أرسلنا نوحًا . .. أم يقولون افتري_ه

برداشت فوق ، براين اساس است كه ضمير مفعولى در {إفتراه} به داستان نوح(ع) و قوم او كه در آيات پيشين آمده ، باز گردد.

مشركان مكه و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 3،4

3_ مشركان مكه در عصر بعثت ، داراى جلسات مخفى براى توطئه چينى عليه اسلام و پيامبر ( ص )

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم مايسرّون ومايعلنون

{إستغشى ثيابه} يعنى با جامه هايش خود را مخفى ساخت تا ديده نشود(لسان العرب) {حين} متعلق به {يعلم} است و لذا جمله {ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم . ..} مى رساند كه

مشركان در همان هنگامى كه خود را مخفى و مستور مى كردند مسايلى را مطرح مى كردند برخى از آنها را پنهان مى داشتند (ما يسرّون) و برخى را آشكار مى نمودند (و ما يعلنون) اين معنا گوياى آن است كه مراد از {يستغشون ثيابهم ...} اين است كه مشركان براى توطئه عليه پيامبر جلسات مخفى تشكيل مى دادند نه مجرد پنهان ساختن خويش.

4_ مشركان مكه ، داراى مواضع علنى و آشكار عليه پيامبر ( ص ) و توطئه هاى سرّى و محرمانه عليه آن حضرت

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم ما يسرّون و ما يعلنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 5

5- سرسختى و لجاجت مشركان مكه در برابر پيامبر ( ص ) و تعاليم بر حق او

لن نؤمن لك حتى . .. تسقط السّماء كما زعمت علينا كسفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 11

11 - مشركان ، براى پيامبر ( ص ) در تحقق معجزه ، نقشى چشمگير قائل بودند .

و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت . .. قل إنّما الأي_ت عند اللّه و إنّما أنا نذير

مشركان، اگرچه در معجزه خواهى خود، منشأ معجزه را ذكر كرده اند، اما پاسخى كه خداوند مى دهد (قل . .. إنّما أنا نذير...) حاكى است كه آنان، براى پيامبر(ص) نقش اساسى قائل بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 2

2 - مشركان مكه ، با نبوت پيامبر ( ص ) و پيام توحيدى آن حضرت

در ستيز بودند ، نه منكر وجود آفريدگار عزيز و داناى جهان .

و لئن سألتهم . .. ليقولنّ خلقهنّ العزيز العليم

با توجه به آيات پيشين _ كه نوعى خطاب و عتاب نسبت به منكران پيامبر(ص) دارد _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 5

5 - بهانه جويى هاى پياپى و گوناگون مشركان مكه ، در برابر پيامبر ( ص ) و قرآن

قالوا ه_ذا سحر . .. و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان

از اين كه مشركان مكه گاهى قرآن را به سحر متهم مى كردند و گاهى فقر و تنگدستى پيامبر(ص) را بهانه قرار مى دادند، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 1

1- مشركان براى پذيرش درستى معاد ، زنده شدن نياكانشان را از پيامبر ( ص ) خواستار شدند .

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

مشركان مكه و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 4

4 - مشركان مكه ، مسلمانان صدر اسلام را از مكه اخراج و آنان را به هجرت وادار كردند .

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

مشركان مكه و مشيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 4،7

4- مشركان مكه ، باورمند به مشيت خداوند بودند و تفسير نادرستى از آن داشتند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

7- مشركان مكه ، على رغم عقيده

به خدايان متعدد ، اظهار عقيده به خداوند كرده و قضاى او را در عالم نافذ مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

مشركان مكه و معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 1

1 _ مشركان مكه سوگند اكيد ياد كردند كه در صورت مشاهده معجزه مورد نظر خود ايمان مى آورند.

و أقسموا بالله جهد أيمنهم لئن جاءتهم ءاية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 8

8- اتكاى مشركان مكه به ملاك هاى مادى و حسى ، در شناخت معجزات و آيات الهى

حتى تفجر لنا . .. حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

مشركان مكه و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 2

2- مجادله مشركان مكه با مؤمنان ، در مسأله معاد

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

تعبير {فأتوا} (با صيغه جمع) مى رساند كه مخاطب مشركان، تنها پيامبر(ص) نبوده; بلكه مؤمنان نيز مورد خطاب آنان بودند.

مشركان مكه و نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 7

7- مشركان مكه ، مبعوث شدن انسان زوال پذير را براى نبوت ، قبول نداشتند . *

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت

به قرينه آيات قبل _ كه درباره بعثت انبيا و مورد انكار قرار گرفتن آن از سوى مشركان بود _ احتمال دارد مراد آيه نكته ياد شده باشد; يعنى، منظور از {يبعث} برانگيختن براى نبوت باشد نه حشر اخروى.

مشركان مكه و نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 5

5- مشركان مكه ، نزول وحى به انسان را قبول نداشتند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم

آيه درصدد تعريض به مشركان و جواب گويى به آنان است كه طبق قرينه ها و آيات ديگر قرآن كريم (سوره يونس ، آيه 2) آنها مبعوث شدن انسان را از جانب خداوند براى پيامبرى قبول نداشتند. فعل {نوحى} در آيه قرينه و نشانه اى است بر نكته فوق.

مشركان مكه و نزول وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 4

4 - اظهار شگفتى و ناباورى مشركان مكه ، نسبت به نزول وحى بر فردى عادى و غيراشرافى

لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم

با توجه به اعتراض مشركان مكه كه چرا پيامبر، از ميان اشراف و ثروتمندان برگزيده نشد، فقر و تنگدستى پيامبر(ص) به دست مى آيد.

مشركان مكه و هشدارهاى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 11

11 _ مشركان مكه ، گروهى بودند كه زمينه ايمان به آيات الهى و هشدار هاى پيامبران را ، از دست داده بودند .

أفأنت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين . .. و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

مصونيت از مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 5

5 - ورود مسلمانان به سرزمين مكه و آسيب نديدن از ناحيه دشمن ، ظفرى

الهى براى ايشان

و هو الذى كفّ . .. من بعد أن أظفركم عليهم

معاهده مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 4

4 - يهود بنى قريظه ، در غزوه احزاب ، همْ پيمان مشركان مكه بودند و از آنان پشتيبانى مى كردند .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب

مراد از {الذين ظاهروا} يهود بنى قريظه، و مرجع ضمير {هم}، مشركانى اند كه سردمدارى احزاب متحد عليه مسلمانان مدينه را بر عهده داشتند.

ممانعت از جنگ با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 1،4

1 - رخداد صلح حديبيه و باز نشدن دست مكيان و مؤمنان عليه يكديگر ، تنها به تدبير و اراده الهى

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم و أيديكم عنهم ببطن مكّة

4 - درگير نشدن مؤمنان و مكيان با يكديگر در { عمرة القضا } ، نعمتى مهم براى اهل ايمان *

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم و أيديكم عنهم ببطن مكّة

برداشت بالا بدان احتمال است كه تعبير {ببطن مكّة} اشاره به {عمرة القضا} داشته باشد كه مسلمانان پس از پيروزى حديبيه براساس قرارداد، سال بعد به شهر مكه وارد شدند و با آرامش كامل، مناسك عمره را به جا آوردند.

منشأ بت پرستى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 1

1- مشركان مكه ، بت پرستى خود و پدرانشان را برخاسته از مشيت خداوند مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

نحن و لا ءاباؤنا

با توجه به مكى بودن سورهء نحل و نيز قرينه {كذلك فعل الذين من قبلهم} مراد از {الذين أشركوا} مشركان مكه است.

منشأ بهانه جويى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 5

5 - غرور و سرمستى ، ريشه بهانه جويى هاى مشركان عصر بعثت

و كم أهلكنا من قرية بطرت معيشتها

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه درباره بهانه جويى هاى مشركان مكه است _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

منفعت طلبى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 3

3- مشركان مكه ، با درخواست معجزه ، درصدد بهانه جويى و دستيابى به منافع خويش بودند نه كشف حقانيت پيامبر ( ص )

و لقد صرّفنا للناس فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل فأبى أكثر الناس إلاّ كفورًا . و قا

از اينكه مشركان براى شناخت حقانيت پيامبر(ص) راههاى گوناگون موجود را رها كرده و ايمان خود را منحصر به برآوردن پيشنهادهاى محدودى، كردند كه بيشتر منافع مادى اشان را تأمين مى كرد، مطلب فوق قابل استفاده است.

موانع دوستى با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 12

12 - هجرت از مكه به مدينه براى جلب رضاى الهى ، ناسازگار با مودت نسبت به مشركان مكه

لاتتّخذوا عدوّى و عدوّكم أولياء . .. إن كنتم خرجتم جهادًا

آيه شريفه در مرحله نخست، نظر به موضوعى دارد كه در صدراسلام رخ داده است. مخاطب اوليه آيه مهاجرى به

نام حاطب بن ابى بلتعه است كه براى خدا هجرت كرده; ولى گام در مسير دوستى با مشركان نهاده بود (غافل از اين كه آن هجرت و اين حركت با هم سازگار نيستند).

موضعگيرى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 4

4_ مشركان مكه ، داراى مواضع علنى و آشكار عليه پيامبر ( ص ) و توطئه هاى سرّى و محرمانه عليه آن حضرت

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم ما يسرّون و ما يعلنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 16

16- موضع منفى مشركان مكه در برابر تعاليم پيامبران پيشين

و إذ لم يهتدوا به فسيقولون ه_ذا إفك قديم

تعبير به {إفك قديم}، نمايانگر باور كافران مكه به ديرينه بودن پيام وحى و كذب بودن آن از ابتداى تاريخى آن است. به ديگر بيان قرآن در نظر ايشان، همچون تعاليم ديگر پيامبران تاريخ، افترا است.

مهلت به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 61 - 6

6- مشركان مكه ، على رغم اسناد سخنان ناروا به خداوند ، مورد عقوبت دنيوى قرار نگرفتند و مهلت حيات پيدا كردند .

كنتم تفترون . و يجعلون لله البن_ت ... و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها

نعمتهاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 1

1 - بهره مندى مشركان مكه از موهبت هاى الهى ، به رغم بى اعتنايى آنان به آيين توحيدى ابراهيم ( ع )

و إذ

قال إبرهيم . .. لعلّهم يرجعون . بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم

از آن جا كه در آيات پيشين سخن از ابراهيم(ع) و نسل آن حضرت بود و با توجه به اين كه مشركان مكه از نسل او به شمار مى آمدند، مى توان گفت كه {ه_ؤلاء} اشاره به مشركان مكه دارد.

نقش رهبران مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 28 - 8

8- رهبران و سردمداران كفر و شرك در مكه ، افرادى ناسپاس و عامل اصلى سقوط و بدبختى مردم بودند .

ألم تر إلى الذين بدّلوا نعمت الله كفرًا و أحلّوا قومهم دار البوار

با توجه به اينكه آيه فوق در مكه نازل شده است، مى توان استفاده كرد كه مصداق مورد نظر آيه {الذين بدّلوا . .. و أحلّوا قومهم} سران كفر و شرك، همچون ابوجهل و ابولهب است.

هدايت ناپذيرى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 4

4- گمراهى مشركان مخالف پيامبر ( ص ) در مكه ، به حدى بود كه آنان زمينه هدايت را از دست داده بودند .

فضلّوا فلايستطيعون سبيلاً

{فلايستطيعون} تفريع بر {ضلّوا} است و مراد از آن، بسته شدن تمامى راههاى هدايت براى آنان است.

هشدار به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 71 - 1

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت تا سرگذشت نوح ( ع ) و قومش را ، به عنوان هشدار براى مشركان مكه ، بازگو كند .

و اتل عليهم

نبأ نوح إذ قال لقومه

{نبأ} خبرى است كه براى شنونده داراى فائده عظيم باشد. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 42 - 3

3 - هشدار خداوند ، مشركان مكه را به فرجامى مانند فرجام مشركان پيشين

قل سيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 56 - 2

2 - بيان فرجام فرعونيان ، هشدارى به مستكبران و اشراف مشرك مكه

فجعلن_هم سلفًا و مثلاً للأخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 28 - 2

2- مكيان ستيزه گر ، به سرنوشت عبرت آموز فرعونيان هشدار داده شدند .

بل هم فى شكّ يلعبون . .. كذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 37 - 1

1- سرنوشت قوم { تبّع } و اقوام قبل از آن ، پيامدار عبرت و هشدار براى مشركان مكه

أهم خير أم قوم تبّع و الذين من قبلهم

هلاكت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 53 - 12

12 _ هلاكت و نابودى مشركان مكه در كارزار بدر ، پيامد گناهان و كفرشان به آيات الهى بود .

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على قوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

{ذلك} علاوه بر اينكه اشاره به فرجام شوم فرعونيان و كافران پيش از آنان است، مى تواند اشاره به قضاياى جنگ بدر و نابودى مشركان مكه نيز داشته باشد.

هماهنگى مشركان مكه و فرعونيان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 17 - 3

3- وجود نوعى مشابهت در عملكرد ، ميان مشركان مكه و فرعونيان در حق ستيزى و مقابله با رسول الهى

و لقد فتنّا قبلهم قوم فرعون و جاءهم رسول كريم

تعبير {قبلهم}، نوعى ارتباط و همگونى ميان مشركان مكه و فرعونيان را مى رساند.

هواپرستى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 9

9- برخورد كافران و مشركان مكه با قرآن ، اساس علمى و عقلانى نداشت ; بلكه برخاسته از انگيزه هاى نفسانى _ روانى آنان بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

خداوند، حاصل تبيين تنوع و گوناگونى آيات خويش را براى مشركان، نفرت آنان معرفى مى كند و اين، نشان مى دهد كه آنان، به جاى برخورد منطقى با آيات الهى، برخورد روانى _ نفسانى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 10

10- برخورد منكرانه كافران و مشركان مكه با قرآن ، برخاسته از منطق و عقل نبود ; بلكه انگيزه نفسانى _ روانى داشت .

و إذا ذكرت ربّك فى القرءان وحده ولّوا على أدب_رهم نفورًا

{نفرت} از مقولات نفسانى - روانى است. بنابراين موضع نفرت آلود مشركان با قرآن، برخاسته از انگيزه هاى نفسانى - روانى آنان بود.

يأس از ايمان مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 88 - 2

2 - يأس و نااميدى پيامبر ( ص ) ، از ايمان آوردن مشركان مكه

و

قيله ي_ربّ إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون

مشعر الحرام از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

استغفار در مشعر الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 199 - 8،13

8 _ لزوم استغفار ، به هنگام كوچ كردن از عرفات و مَشعرالحرام

ثم افيضوا . .. و استغفروا اللّه

در اين برداشت، هر دو نظ ر درباره جمله {ثم افيضوا} (افاضه از مشعر و يا عرفات)، ملحوظ شده است.

13 _ طالبان آمرزش الهى به هنگام كوچ از مشعر و عرفات ، مشمول مغفرت و رحمت خداوند هستند .

ثم افيضوا . .. و استغفروا اللّه ان اللّه غفور رحيم

ذكر در مشعر الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 198 - 8،10

8 _ وجوب ذكر خداوند در مَشعرالحرام

فاذكروا اللّه عند المشعرالحرام

10 _ كيفيّت ذكر خداوند در مشعرالحرام ، بايد طبق دستور وى باشد .

فاذكروا اللّه . .. و اذكروه كما هديكم

{كما هديكم} اى كما علّمكم. (همان گونه كه به شما آموخت.)

قداست مشعر الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 198 - 9

9 _ قِداست سرزمين مَشعرالحرام

فاذكروا اللّه عند المشعرالحرام

توصيف {مَشعر} به {الحرام}، دلالت بر قداست و احترام خاص آن سرزمين مى كند.

وقوف در مشعر الحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 198 - 7

7 _ وجوب رفتن و وقوف به مَشعرالحرام ، پس از وقوف در عرفات

فاذا افضتم من عرفات فاذكروا اللّه عند المشعرالحرام

لازمه وجوب ذكر خداوند در مشعرالحرام پس از وقوف به عرفات، وجوب رفتن و بودن (وقوف) در مشعرالحرام است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 199 - 1،3،5

1 _ براى رفتن به مَشعر ، بايد همانند مردم از عرفات حركت كرد .

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

برخى برآنند كه جمله {ثم افيضوا}، تأكيد همان افاضه از عرفات است ; به قرينه {من حيث . ..}. چون قريش و هم پيمانان آنان بر خلاف مردم، اِفاضه اى از عرفات نداشتند.

3 _ لزوم كوچ كردن از مَشعرالحرام ، همراه با مردم

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

كلمه {ثم} دلالت مى كند كه مراد از افاضه، افاضه از مشعر است.

5 _ وقوف در مشعرالحرام ، از مناسك حج

ثم افيضوا من حيث افاض الناس

بنابراينكه {ثم افيضوا}، مربوط به مشعرالحرام باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 16

16 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه فرمود : الحج الأكبر الوقوف بعرفة و بجمع و برمى الجمار بمنى و الحج الأصغر العمرة ;

حج اكبر، وقوف به عرفه و وقوف به مشعر و رمى جمرات در منى است و حج اصغر، عمره است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 4

4 - وقوف در عرفات و مشعر ، نخستين تكليف حاجيان در مراسم حج ( پس از احرام )

ليشهدوا من_فع لهم

جمله {و يذكروا اسم اللّه. ..} مربوط به مراسم قربانى است و آيه بعدى، در رابطه با مسأله حلق، تقصير و طواف مى باشد. پس با در نظر گرفتن اين مطلب كه مراسم حج _ پس از پوشيدن احرام _ به ترتيب عبارت

است از: وقوف در عرفات و مشعر، قربانى كردن حلق و تقصير و طواف، بايد گفت كه حج در شريعت حضرت ابراهيم(ع)، با مراسم قربانى شروع و با طواف ختم مى شد و وقوفين جزو مراسم نبود و يا اين كه جمله {ليشهدوا منافع لهم} علاوه بر اين كه بيانگر فلسفه تشريع حج است، ناظر به مسأله حضور در عرفات و مشعر نيز مى باشد. برداشت فوق، بر پايه احتمال دوم استوار است.

مشكلات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مشكلات

آثار تحمل مشكلات دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 8

8 - تحمل دشوارى ها در راه دين در نظر مؤمنان راستين ، تنها زمينه ساز برخوردارى از مغفرت الهى است و نه تضمينى حتمى .

قالوا لاضير . .. إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا

ساحران مؤمن، در عين اظهار آمادگى براى پذيرش هر دشوارى، خود را در آن مرتبه نديدند كه حتماً مورد غفران قرار مى گيرند; بلكه فقط اظهار اميدوارى كردند.

آثار رفع مشكلات ايوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 84 - 14

14- استجابت دعاى ايوب ( ع ) و برطرف نمودن رنج و گرفتارى از آن حضرت ، مايه تذكر و بيدارى خداپرستان

فاستجبنا له . .. و ءاتين_ه ... رحمة من عندنا و ذكرى للع_بدين

آثار مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 31 - 9،10

9 - بلا ها و تنگنا هاى زندگى ، زمينه ساز توجه انسان به ولايت الهى و ياورى خواستن از او

و ما أص_بكم . .. و ما

لكم من دون اللّه من ولىّ و لانصير

10 - مصيبت هاى بزرگ زندگى انسان ، ميدان بروز ناتوانى عوامل مادى و زمينه ساز توجه انسان به مبدأ يگانه فيض و رحمت ( خدا )

و ما أص_بكم من مصيبة . .. و ما لكم من دون اللّه من ولىّ و لا نصير

برداشت بالا بنابراين نكته است كه نكره آمدن {مصيبة} اشاره به مشكلات خاص و بزرگ داشته باشد كه رفع آنها از عوامل بشرى و مادى ميسر نيست.

آثار مشكلات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 118 - 11

11 _ تنگنا هاى اجتماعى و روحى ، از زمينه هاى التجاى انسان به درگاه الهى

ضاقت عليهم الأرض . .. و ضاقت عليهم أنفسهم و ظنوا أن لا ملجأ من اللّه إلا إليه

با توجه به شأن نزول كه محاصره اجتماعى متخلفان را از سوى مسلمانان زمينه التجاى آنان به خداوند شمرده است، اين برداشت استفاده مى شود.

آثار مشكلات اقتصادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 5

5 - نقش فشار هاى اقتصادى ، در پراكندن مردم از پيرامون رهبرى

هم الذين يقولون لاتنفقوا على من عند رسول اللّه حتّى ينفضّوا

آثار مشكلات زندگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 67 - 2

2- تنگنا هاى زندگى و لحظه هاى خطرآفرين كه هيچ اميدى به رهايى از آنها نيست ، بيدارگر فطرت خداجويى در نهاد انسان

و إذا مسّكم الضرّ . .. ضلّ من تدعون إلاّ إيّاه

ذكر گرفتارى در دريا در ميان ابتلاهاى فراوانى كه

ممكن است انسانها را گرفتار كند، به اين جهت است كه در تلاطم دريا اميدى براى نجات و رهايى نيست.

آثار مشكلات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 6

6 - مشركان ، با برخوردارى از امكانات اندك ، شادمان شده و با اندك گرفتارى ، نااميد مى شوند .

و إذا أذقنا الناس رحمة فرحوا بها و إن تصبهم سيّئة. .. يقنطون

ممكن است به قرينه آيات پيش _ كه درباره مشركان است _ {ال} در {الناس} عهد و مراد از {الناس} مشركان باشد. لازم به ذكر است كه تنوين {سيّئة} تنكير و براى قِلّت است.

آثار مشكلات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 35

35 - موسى ( ع ) زمانى توفيق مناجات با خداوند در كوه طور و دريافت حكم رسالت را يافت كه از مرحله آزمون الهى و چشيدن سختى ها ، عبور كرد و شايستگى لازم را به دست آورده بود .

و فتنّك فتونًا. .. ثمّ جئت على قدر ي_موسى

اخلاص و نجات از مشكلات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 25

25- قصد قربت با قصد رهايى از ناملايمات اجتماعى منافاتى ندارد .

إنّى نذرت للرحم_ن صومًا فلن أكلّم اليوم إنسيًّا

مريم(س) به منظور عذر آوردن نزد مردم براى سكوت خويش، روزه را نذر كرد، ولى با جمله {انّى نذرت للرحمان} نذر خود را وسيله تقرب به خدا قرار داد.

اميدوارى به حل مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19

- طلاق - 65 - 7 - 12

12 - اميد بستن به حل مشكلات زندگى مشترك و تبديل شدن سختى ها به آسانى ها _ در پرتو لطف و عنايت خداوند _ اميدى شايسته و بجا براى مؤمنان

سيجعل اللّه بعد عسر يسرًا

آيه شريفه، ضمن اميد بخشيدن به مردان و زنان درگير با مشكلات زندگى مشترك، آنان را به رفع شدن مشكلاتشان در پرتو عنايت و لطف خداوند، اميدوار ساخته و به اين اميدوارى تشويق و ترغيب كرده است.

انبيا و بررسى مشكلات تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 45 - 7

7 - بررسى مشكلات و موانع احتمالى مسؤوليت ها و ترس از ناكامى در ابلاغ رسالت هاى الهى ، منافاتى با مقام نبوت و اخلاص در برابر خداوند ندارد .

واصطنعتك لنفسى . .. إنّنا نخاف أن يفرط علينا أو أن يطغى

انبيا و بررسى مشكلات نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 45 - 7

7 - بررسى مشكلات و موانع احتمالى مسؤوليت ها و ترس از ناكامى در ابلاغ رسالت هاى الهى ، منافاتى با مقام نبوت و اخلاص در برابر خداوند ندارد .

واصطنعتك لنفسى . .. إنّنا نخاف أن يفرط علينا أو أن يطغى

اندوه بر مشكلات مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 75 - 2،4،5

2_ ابراهيم ( ع ) ، از گرفتار شدن مردمان به مشكلات ، متأثر مى شد و بر آنان دل مى سوزاند .

إن إبرهيم . .. أوّه

{أوّاه} به كسى گفته مى شود كه

بسيار آه مى كشد و متأسف مى شود. توصيف ابراهيم(ع) به {أوّاه} پس از جمله {يجادلنا} مى رساند كه: تأسف و تأثر ابراهيم(ع) به خاطر مشكلات و گرفتاريهاى مردمان بوده است.

4_ بردبارى ابراهيم ( ع ) و تأسفش بر مشكلات مردم و اعتقاد راسخش به خداوند ، برانگيزنده او به شفاعت درباره قوم لوط

يج_دلنا ف_ى ق_وم ل_وط. إن إبره_يم لحليم أوّه منيب

جمله {إن إبراهيم . ..} بيانگر علّت مجادله ابراه_يم(ع) درباره ق_وم لوط و دفاع او از ايشان است.

5_ بردبارى ، تأسف و تأثر بر مشكلات مردم و توجّه داشتن به خدا و درخواست حاجت ها از او ، صفات و خصلتهايى نيكو و پسنديده است .

إن إبرهيم لحليم أوّه منيب

اهميت بيان مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 13 - 8

8 - بايد به هنگام پذيرش مسؤوليت هاى محوله ، تمامى مشكلات ، كاستى ها و پى آمد هاى آنها را با مقام بالاتر در ميان گذاشت .

و إذ نادى ربّك موسى أن ائت القوم الظ_لمين . . . قال ربّ إنّى أخاف أن يكذّبون . و يضيق صدرى و لاينطلق لسانى

اهميت تبيين مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 8

8 - مربيان و مديران جامعه ، بايد مشكلات راه هاى پيشنهادى را براى سالكان آن راه ها ، بيان كنند و عوامل موفقيت را نيز يادآور شوند .

و لنبلونكم بشىء من الخوف . .. و بشر الصبرين

ارائه راه صحيح و بيان مشكلات آن و نيز طريق پيروزى بر آنها - كه از آيات

قبل و آيه مورد بحث به دست مى آيد - درسى است به همه مربيان و مديران كه تنها به پيشنهاد راه صحيح اكتفا نكنند; بلكه مشكلات و روش پيروزى بر آنها را نيز بيان دارند.

اهميت حلّ مشكلات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 6،17،18

6 - حضور در كنار رهبرى جامعه اسلامى براى حل و فصل امور مهم اجتماعى و مشاوره و كنكاش در مسائل عمومى ، امرى لازم و بايسته

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبو

17 - پرداختن به امور مهم زندگى شخصى ، به جاى حل و فصل مسائل اجتماعى ، با اذن رهبرى ، خطايى است نيازمند به استغفار به درگاه الهى .

فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم و استغفر لهم اللّه

توصيه خداوند به طلب مغفرت كردن پيامبر(ص) براى كسانى كه به اذن او عرصه حل و فصل امور اجتماعى را ترك مى كنند حاكى از اين است كه اين عمل چون به اذن آن حضرت انجام گرفته جايز است; ولى در عين حال خطايى است كه بايد براى آن استغفار كرد.

18 - انجام كار هاى عمومى و حل و فصل مسائل اجتماعى در هر حال ، در اولويت نخست و از پرداختن به امور فردى و شخصى مهم تراست .

و إذا كانوا معه على امر جامع . .. فإذا استئذنوك لبعض شانهم فاذن لمن شئت منهم و ا

خطا بودن ترك عرصه حل و فصل مسائل اجتماعى، به منظور رسيدگى به كارهاى شخصى _ كه از طلب مغفرت كردن

پيامبر(ص) استفاده مى شود _ برداشت ياد شده را افاده مى كند.

اهميت ذكر مشكلات اقتصادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 14

14 _ اهميت توجه به تنگنا ها و مشكلات اقتصادى جامعه اسلامى

و إن خفتم عيلة فسوف يغنيكم اللّه من فضله

اهميت رفع مشكلات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 90 - 14

14- مردم ، در قبال مسائل جامعه خويش چون : بى عدالتى ، فحشا ، بزهكارى ، ستم ، فقر و نيازمندى هاى اقتصادى مردم ، مسؤولند .

إن الله يأمر بالعدل و الإحس_ن و إيتاىءِ ذى القربى و ينهى عن الفحشاء و المنكر و ا

اهميت رفع مشكلات اقتصادى جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 4

4 - اهتمام دين به مسائل اجتماعى و رفع خلأ هاى اقتصادى جامعه ، همپاى تعالى بخشيدن به معنويات و پرداختن به مسائل فردى

و بالأسحار هم يستغفرون . و فى أمولهم حقّ للسّائل و المحروم

اهميت رفع مشكلات اقتصادى فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 7

7 - تقدم رسيدگى به حال سائلان و محرومان و رفع محروميت از آنان ، بر ديگر محرومان جامعه

و فى أمولهم حقّ للسّائل و المحروم

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه تقدم سائلان بر محرومان، ممكن است به اين خاطر باشد كه سائلان، آبروى خود را در كف نهاده و به پرسش مى پردازند و اين كار معمولاً

از سر استيصال و درماندگى انجام مى گيرد. ازاين رو لازم است در انفاق و امداد، آنان را در اولويت قرار داد.

اهميت رفع مشكلات اقتصادى متكديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 19 - 7

7 - تقدم رسيدگى به حال سائلان و محرومان و رفع محروميت از آنان ، بر ديگر محرومان جامعه

و فى أمولهم حقّ للسّائل و المحروم

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه تقدم سائلان بر محرومان، ممكن است به اين خاطر باشد كه سائلان، آبروى خود را در كف نهاده و به پرسش مى پردازند و اين كار معمولاً از سر استيصال و درماندگى انجام مى گيرد. ازاين رو لازم است در انفاق و امداد، آنان را در اولويت قرار داد.

اهميت رفع مشكلات خانوادگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 90 - 5

5- سياست اسلام بر تحكيم پيوند خويشاوندى و رفع مشكلات موجود ميان خويشاوندان است .

إن الله يأمر . .. و إيتاىءِ ذى القربى

اهميت مشكلات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 16 - 4

4- بلا ها و سختى هاى دنيا ، در مقايسه با دشوارى هاى قيامت ، امرى اندك و ناچيز

يوم نبطش البطشة الكبرى

در صورتى كه آيه شريفه نظر به قيامت داشته باشد، تعبير {البطشة الكبرى} مى نماياند كه مؤاخذه ها و بلاهاى دنيوى، هرچه باشند در مقابل مؤاخذه هاى اخروى كم و كوچك به شمار مى آيند.

اهميت مشكلات گرسنگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

19 - انسان - 76 - 8 - 5

5 - توجه و اهتمام ويژه اسلام ، به مشكل گرسنگى و نياز غذايى جامعه

و يطعمون الطعام على حبّه مسكينًا و يتيمًا و أسيرًا

از تصريح به اطعام و رفع نيازهاى غذايى نيازمندان جامعه _ به جاى تأمين عموم نيازهاى نيازمندان _ مى توان مطلب ياد شده را به دست آورد.

بى اعتنايى به مشكلات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 9

9 - ترك حضور در محضر رهبرى جامعه اسلامى براى حل و فصل امور مهم اجتماعى ، به منظور پرداختن به امور زندگى شخصى ، بدون اذن خواستن ، حرام و ممنوع است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبوا حتّى يستئذنوه . .. فإذا استئذنوك لبعض شأن

بى تفاوتى در حل مشكلات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 10 - 6

6 - انسان هاى بى تفاوت در قبال مشكلات و درگيرى هاى جامعه اسلامى ، فاقد روح واقعى ايمان

إنّما المؤمنون إخوة فأصلحوا بين أخويكم

از فاى {فأصلحوا} استفاده مى شود كه نتيجه ايمان و برادرى واقعى، اقدام عملى در جهت ايجاد الفت و رفع مشكلات مؤمنان است. پس آن جا كه ثمره مشهود نباشد، اصل ايمان مورد ترديد قرار مى گيرد.

بى تفاوتى در مشكلات جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 10 - 10

10 - فروهشتن مسؤوليت هاى دينى و بى تفاوتى در برابر مشكلات جامعه ، بى تقوايى است .

فأصلحوا . .. و اتّقوا اللّه

از

مفهوم آيه شريفه، استفاده مى شود كه اگر به وظايف ياد شده در صدر آيه عمل نشود و مؤمنان خود را در قبال ديگر برادران ايمانى مسؤول ندانند، تقوا را رعايت نكرده اند.

پاداش تحمل مشكلات ديندارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 10

10- رنج هاى تكوينى نيز همانند تحمل سختى در راه دين ، زمينه برخوردارى از اجر و پاداش الهى است .

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا . .. أُول_ئك أصح_ب الجنّة ... و وصّينا

از ارتباط و پيوستگى اين آيه با آيات پيشين، مى توان استفاده كرد كه خداوند هيچ نوعى از سختى ها را ناديده نگرفته و در قبال هر رنجى، پاداشى در خور توجه قرار داده است; پاداش موحدانى را كه در طريق ايمان استقامت كنند و دشوارى ها را پشت سر بگذارند، بهشت قرار داده و مادران را نيز كه به حكم تكوين، ناگزيرند رنج باردارى و زايمان را تحمل كنند با توصيه به فرزندان، از خدمت هاى آنان بهره مند ساخته است.

تبيين مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 34 - 10

10 - لزوم در ميان گذاشتن مشكلات ، كاستى ها و پى آمد هاى آن با مقام فرماندهى ، به هنگام پذيرش مسؤوليت هاى داده شده

نودى . .. ي_موسى ... إلى فرعون و ملإيْه ... قال ربّ إنّى قتلت منهم نفسًا ... إنّ

تبيين مشكلات راه هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 7

7 - ارائه راه هدايت

به همراه بيان مشكلات آن و نيز ارائه طريق موفقيت بر آنها ، از روش هاى قرآن است .

يأيها الذين ءامنوا . .. لنبلونكم بشىء من الخوف ... و بشر الصبرين

خداوند در اين بخش از آيات علاوه بر ارائه راه هدايت - كه همان ايمان به رسالت و . .. مى باشد - مشكلات سلوك در اين راه را نيز بر شمرده و براى فايق آمدن بر آنها، استعانت از نماز و صبر را مطرح ساخته است.

تحمل مشكلات ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 4

4 - ايمان آورندگان به خدا ، بايد سختى ها و پيامد هاى ناگوارِ احتمالى ايمان شان را ، تحمل كنند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه

آيه، به دنبال سرزنش كسانى است كه ايمانى زبانى و سطحى دارند و چون به خاطر ايمان شان، سختى مى بينند، آن را تحمل نمى كنند. از سرزنش افراد ياد شده، استفاده مى شود كه مؤمنان، بايد در راه ايمان شان سختى ها را بر خود هموار كنند.

تحمل ناپذيرى مشكلات ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 2

2 - برخى از مدّعيان ايمان ، اذيّت و آزار در راه ايمان شان را ، در حدّ عذاب خدا تلقى كرده و آن را تحمل ناپذير مى دانند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه

تشبيه {فتنه و آزار} به {عذاب خدا}، كنايه از سختى و

تحمل ناپذيرى آن است. گفتنى است كه {أُوذى} قرينه اين است كه مراد از {فتنة}، سختى و ناگوارى و آزار است.

تسهيل مشكلات تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 26 - 5

5 - دعا در آسان شدن مشكلات تبليغ دين ، داراى نقش اساسى است .

و يسّر لى أمرى

حلّ مشكلات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 3،4،13

3 - حل و فصل امور مهم اجتماعى و فراخوانى مردم براى مشاوره و كنكاش پيرامون مسائل عمومى ، از وظايف و اختيارات پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبو

4 - مؤمنان راستين ، به هنگام حضور در كنار پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى ، براى حل و فصل امور مهم اجتماعى ، بدون اذن خواستن به دنبال كار ديگرى نمى رفتند .

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر لم يذهبوا حتّ

13 - اعمال اجتهاد و مصلحت انديشى در حل و فصل امور اجتماعى ، از اختيارات پيامبر ( ص ) و رهبران جامعه اسلامى است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع . .. فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم

حل مشكلات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 56 - 7

7- مشركان ، از خدايان خويش توقع داشتند مشكلات و گرفتارى هاى آنان را حل كرده و يا آن را به

خوشى تبديل كنند .

ادعوا الذين زعمتم من دونه فلايملكون كشف الضرّ عنكم و لاتحويلاً

درخواست حل مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 56 - 7

7- مشركان ، از خدايان خويش توقع داشتند مشكلات و گرفتارى هاى آنان را حل كرده و يا آن را به خوشى تبديل كنند .

ادعوا الذين زعمتم من دونه فلايملكون كشف الضرّ عنكم و لاتحويلاً

دعا براى حل مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 41 - 12

12 - دعا براى رفع گرفتارى و مشكلات دنيوى ، كارى شايسته است .

إذ نادى ربّه أنّى مسّنى الشيط_ن بنصب و عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 44 - 10

10 - منافات نداشتن دعا و درخواست از خداوند براى رفع گرفتارى با مقام صبر و شكيبايى

إذ نادى ربّه أنّى مسّنى الشيط_ن . .. إنّا وجدن_ه صابرًا

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه خداوند، ايوب(ع) را _ كه درخواست رفع گرفتارى از خود را داشت _ به صبور و شكيبا بودن توصيف و ستايش كرده است.

رفع مشكلات ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 48 - 16

16_ ابراهيم ( ع ) ، در آستانه هجرت خود از ديار بت پرستان ، به رفع سختى ها و كسب سعادت خود اميدوار بود و دعا به درگاه خداوند را عامل آن مى دانست .

عسى ألاّ أكون بدعاء ربّى شقيًّا

رفع مشكلات اقتصادى صحابه

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

19 - منافقون - 63 - 10 - 3

3 - توصيه خداوند به مؤمنان ، براى جبران كمبود ها و نياز هاى اقتصادى اصحاب نيازمند پيامبر ( ص ) ، جهت خنثى كردن توطئه منافقان در انفاق به آنان

لاتنفقوا على من عند رسول اللّه . .. و أنفقوا من مّا رزقن_كم

رفع مشكلات ايوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 84 - 2،6

2- خداوند ، مشكلات ايوب ( ع ) را گشود و غم و اندوه آن حضرت را از جسم و جان وى زدود .

و أيّوب . .. فكشفنا ما به من ضرّ

6- رفع بيمارى ، غم و گرفتارى ايوب ( ع ) و بازگشت خانواده اش به آن ، رحمتى از جانب خدا بر او بود .

فكشفنا ما به . .. رحمة من عندنا

رفع مشكلات خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 26 - 9

9- رسيدگى به مشكلات خويشاوندان حتى در صورت عدم مسكنت و در راه ماندگى آنان ، امرى لازم و واجب است .

و ءات ذاالقربى حقّه و المسكين و ابن السبيل

ذكر {ذاالقربى} به صورت جداگانه، مى تواند إشعار به مطلب فوق داشته باشد.

رفع مشكلات زكريا(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 4 - 7

7- زكريا همواره از دعا ، براى رفع مشكلات خويش ، بهره مى گرفت .

و لم أكن بدعائك ربّ شقيًّا

{باء} در {بدعائك} سببيه يا به معناى {فى} است و مفاد آيه اين است كه در دعاهاى گذشته ام هيچ گاه

محروم نشده ام و به سبب آنها سعادت مند بوده ام.

رفع مشكلات كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 75 - 6

6 - سوء استفاده كافران ، از لطف و رحمت الهى در برطرف كردن گرفتارى هاى ايشان

و لو رحمن_هم . .. للجّوا فى طغي_نهم يعمهون

رفع مشكلات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 11 - 4

4 - پاداش مؤمنان عمل كننده به توصيه الهى ( توصيه به جا باز كردن براى ديگران در مجالس ) ، حل مشكلات و گشايش در امور زندگى آنان از سوى خداوند است .

فافسحوا يفسح اللّه لكم

در صورتى كه مراد از {يفسح اللّه}، پاداش دنيوى باشد برداشت بالا استفاده مى شود.

رفع مشكلات نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 80 - 3

3 - اجابت دعا ، نجات از مشكلاتِ اندوه بار ، باقى ماندن نسل و نام نيك و تحيت الهى ، از پاداش هاى خداوند به حضرت نوح ( ع )

و لقد نادينا نوح فلنعم المجيبون . .. سل_م على نوح فى الع_لمين . إنّا كذلك نجزى ا

روش حل مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 141 - 5

5 - قرعه ، راهى مشروع و مجاز براى گشودن مشكل غيرقابل حل از راه فكر و انديشه

فساهم فكان من المدحضين

زمينه تحمل مشكلات تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 5 - 4

4 - تأثير

شب زنده دارى و تلاوت قرآن ، در بالا بردن توان انسان ها براى به دوش گرفتن مسؤوليتى سنگين ( همچون تبليغ دين و هدايت گمراهان )

قم الّيل . .. و رتّل القرءان ترتيلاً . إنّا سنلقى عليك قولاً ثقيلاً

زمينه رفع مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 8

8_ ضرورت دل بستن به يارى خدا و رحمت او براى رفع مشكلات و تحقق خواسته ها

و لاتاْيئسوا من روح الله إنه لاياْيئس من روح الله إلاّ القوم الك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 3 - 3

3- پيامبران نيز براى حل مشكلات خويش به دعا رو مى آوردند .

عبده زكريّا . إذ نادى ربّه نداءً خفيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 75 - 3

3 - لزوم سپاس گزارى به درگاه خداوند ، در رفع گرفتارى ها و برطرف شدن مشكلات

و لو رحمن_هم و كشفنا ما بهم من ضرّ للجّوا

چنان كه در توضيح پيشين اشاره شد، جمله {للجّوا} به تقدير {للجّوا مكان الشكر} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 62 - 6

6 - رفع ناخوشايندى ها از انسان در پرتو دعا ، زمينه ساز اقتدار و توانمندى انسان در گستره حيات

و يكشف السوء و يجعلكم خلفاء الأرض

ذكر {يجعلكم خلفاء} بعد از {يكشف السوء} بيانگر اين نكته است كه اگر مشكلات همواره بر انسان هجوم آورد و خداوند آنها را از وى دور سازد، بشر زمينگير شده و قادر به

ادامه حيات نخواهد بود. پس اين گره گشايى هاى خدا است كه زمينه آسايش و رفاه انسان را در پهنه زمين فراهم مى آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 21

21 - گذشت زمان ، روشنگر برخى از حقايق و حل كننده بعضى از مشكلات ناپيدا براى بشر

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. لاتدرى لعلّ اللّه يحدث بعد ذلك أمرًا

برداشت ياد شده، از آن جا است كه در فرصت عدّه، حقايقى همچون بدى ها و ضررهاى جدايى و تنهازيستى روشن مى شود و نيز همسران به عيب هاى خويش پى مى برند و همين موجب رجوع و بازگشت به زندگى مشترك و حل مشكل طلاق گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 13،14

13 - خداترسى و تقواپيشگىِ مردان و زنان مطلّقه ، موجب رهايى آنان از مشكلات در روابط زناشويى و خروج از تنگنا هاى زندگى

إذا طلّقتم النساء . .. و من يتّق اللّه يجعل له مخرجًا

14 - خداترسى و تقواپيشگى ، موجب خروج انسان ها از مشكلات و تنگنا هاى زندگى است .

و من يتّق اللّه يجعل له مخرجًا

زمينه رفع مشكلات تبليغ دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 3 - 5

5 - ايمان و توجه به كبريايى و عظمت خداوند ، هموار كننده مشكلات ناشى از انجام دادن رسالت الهى و تبليغ دين

قم فأنذر . و ربّك فكبّر

برداشت ياد شده، از ارتباط ميان موضوع قيام براى انذار مردمان و موضوع به عظمت ياد كردن خداوند، استفاده

مى شود.

زمينه رفع مشكلات رسالت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 3 - 5

5 - ايمان و توجه به كبريايى و عظمت خداوند ، هموار كننده مشكلات ناشى از انجام دادن رسالت الهى و تبليغ دين

قم فأنذر . و ربّك فكبّر

برداشت ياد شده، از ارتباط ميان موضوع قيام براى انذار مردمان و موضوع به عظمت ياد كردن خداوند، استفاده مى شود.

زمينه مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 8

8 - ابليس ، دشمن و بدخواه انسان و در صدد محروم ساختن او از نعمت هاى الهى و گرفتار ساختن او به رنج و سختى

إنّ ه_ذا عدوّ لك و لزوجك . .. فتشقى

طرح خصومت ابليس با حوا، گوياى آن است كه وى با تمامى انسان ها دشمن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 14

14- گناهان ، پديد آورنده مشكلات و نابسامانى ها در شؤون زندگى انسان *

كفّر عنهم سيّئاتهم و أصلح بالهم

از تقدم {سيّئات} استفاده مى شودكه وجود گناهان عامل نابسامانى ها است و با آمرزش آنها، امور ديگر نيز سامان مى يابد.

زمينه مشكلات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 6 - 6

6 - اعتماد به خبر فاسق ، بدون تحقيق و بررسى ، دربردارنده خطر براى جامعه

أن تصيبوا قومًا بجه_لة

زمينه مشكلات اجتماعى زنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 15

15- نظام اجتماعى ظالمانه

، همچون نظام استبدادى فرعون ، از ظلمتهاست .

أخرج قومك من الظلم_ت إلى النور . .. إذ أنج_كم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

زمينه مشكلات روحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 41 - 7

7- حركت در مسير حق ، دربردارنده مشكلات و شدايد روحى و روانى مى باشد .

و لقد استهزئَ برسل من قبلك

از اين كه خداوند رنج ها و مشكلات رسولان پيشين را يادآورى فرموده است، چنين برداشت مى شود كه پيمودن راه حق، با مشكلاتى ملازم است.

زمينه مشكلات فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 80 - 13

13- حفاظت خداوند از ايمان والدين ، ريشه بروز برخى پيشامد هاى ناگوار براى فرزندان آنان است .

فكان أبواه مؤمنين فخشينا أن يرهقهما طغي_نًا و كفرًا

زمينه مشكلات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 7 - 3

3 - دعوت پيامبراسلام و هشدار به مردم ، مشكلات و سختى هاى فراوانى براى آن حضرت در پى داشت .

قم فأنذر . .. و لربّك فاصبر

صبر بر مشكلات حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 6

6 _ تبعيت محض از حق و وحى الهى ، و صبر و بردبارى در برابر مشكلات آن ، از شرايط رهبرى الهى است .

قد جاءكم الحق من ربكم . .. و اتبع ما يوحى إليك و اصبر حتى يحكم اللّه

صبر بر مشكلات وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 -

يونس - 10 - 109 - 6

6 _ تبعيت محض از حق و وحى الهى ، و صبر و بردبارى در برابر مشكلات آن ، از شرايط رهبرى الهى است .

قد جاءكم الحق من ربكم . .. و اتبع ما يوحى إليك و اصبر حتى يحكم اللّه

صبر در مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 3

3 _ مؤمنان به رسالت انبيا در معرض مشكل آفرينى كفرپيشگان و موظف به صبر و استقامت

إن كان طائفة منكم ءامنوا بالذى أرسلت به . .. فاصبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 21

21 - تشويق و ترغيب خداوند به صبر و تحمل سختى ها و مشكلات ناشى از هجرت

و أرض اللّه وسعة إنّما يوفّى الص_برون أجرهم بغير حساب

عوامل تسهيل مشكلات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 4 - 3

3 - بلند آوازگى و شهرت پيامبر ( ص ) ، داراى نقشى بسزا در رفع مشكلات رسالت الهى و كاهش سنگينى آن

و وضعنا عنك وزرك . .. و رفعنا لك ذكرك

حرف {لام} در {لك} يا براى تعليل است و يا انتفاع. در صورت دوم دلالت دارد كه {رفعت ذكر}، براى پيامبر(ص) سودمند است. گفتنى است كه خطاب به پيامبر(ص) در {لك} _ به قرينه {وزرك الذى أنقض ظهرك} _ به اعتبار مقام رسالت و رهبرى آن حضرت است.

عوامل رفع مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 4 - 9

9 -

خداترسى و تقواپيشگى ، موجب گشايش مشكلات و آسان شدن زندگى

من يتّق اللّه يجعل له من أمره يسرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 6 - 2

2 - در نگاه برخى از انسان ها ، گروهى از جن توانا بر حل مشكلات بشر و پناهگاهى امن در مواقع ترس و اضطراب

و أنّه كان رجال من الإنس يعوذون برجال من الجنّ

پناه بردن به كسى و جايى، در وقتى است كه انسان با مشكلى سخت و مسائلى وحشتناك و اضطراب آور روبه رو شده باشد.

عوامل مشكلات قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 46 - 4

4 - قرار گرفتن ثموديان در مشكلات و گرفتارى ها به خاطر گناهان

لولا تستغفرون اللّه لعلّكم ترحمون

از تعبير {لعلّكم ترحمون} استفاده مى شود كه ثموديان بر اثر گناهان، گرفتار بدبختى و مشكلات شده بودند و بيرون آمدن از آن و جلب رحمت خداوند، نيازمند استغفار بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 47 - 6

6 - مصايب و مشكلات ثموديان ، كيفر الهى و معلول گناهان خود آنان

يقوم لم تستعجلون بالسيّئة . .. بل أنتم قوم تفتنون

برداشت فوق باتوجه به اين نكته است كه صالح پيامبر(ع) در رد پندار ثموديان كه بدبختى هاى خود را ناشى از بد يمنى وجود صالح و پيروان آن حضرت قلمدادمى كردند، فرمود: بدبختى هاى شما كيفرى است الهى و معلول گناهان خودتان. گفتنى است در فرض فوق واژه {تفتنون} از فتنه به معناى عذاب مشتق مى باشد; يعنى، {بل

أنتم قوم تعذّبون; بلكه شما مردمى هستيد كه به كيفر گناه خود عذاب مى شويد}.

عوامل نجات از مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 15 - 6

6 - نقش دين دارى و خوشبينى به تأييدات الهى ، در دلگرمى به ادامه حيات و رهايى از پوچى و بن بست در زندگى

من كان يظنّ أن لن ينصره اللّه. .. فليمدد... هل يذهبنّ كيده ما يغيظ

فرار منافقان از مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 3

3 - بهره بردن از مزاياى جامعه اسلامى و به كنار نشستن به هنگام دشوارى ها و سختى ها ، از ويژگى هاى منافقان است .

و إذا أظلم عليهم قاموا

فلسفه مشكلات قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 47 - 4

4 - مشكلات ثموديان ، بنا به تقدير الهى و در جهت آزمايش آنان بود ، نه معلول وجود صالح ( ع ) و پيروان او .

قال ط_ئركم عند اللّه بل أنتم قوم تفتنون

عبارت {طائركم. ..}; يعنى، آنچه كه باعث بروز مشكلات و گرفتارى براى شما شده، نزد خدا است. مقصود اين است كه وجود من تأثيرى در پيدايش مشكلات شما ندارد; بلكه مشكلات تان بر اساس برنامه و تقدير الهى است كه در راستاى آزمايش شما تدارك ديده شده است. گفتنى است كه در برداشت ياد شده، {فتنة} در جمله {بل أنتم قوم تفتنون} به معناى آزمايش گرفته شده است.

فلسفه مشكلات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - طه - 20 - 40 - 34

34 - سختى هاى زندگى موسى ( ع ) و آزمون هاى الهى او ، جهت رسيدن به رتبه و شايستگى لازم براى تحمل رسالت الهى بود .

و فتنّك فتونًا. .. ثمّ جئت على قدر ي_موسى

{قدَر}; يعنى، مبلغ و حد مطلوب. اين كلمه با قدْر و مقدار به يك معنا است (لسان العرب). {على قدر} حال براى فاعل {جئت} است; يعنى، اى موسى! تو در حالى كه بر مقدار لازم از شايستگى و استوارى رسيدى، به اين وادى گام نهادى.

فلسفه مشكلات يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 168 - 6

6 _ بازگشت ناصالحان يهود به صلاح و صواب ، از اهداف آزمون آنان با ايجاد سختى ها و آسايش ها در زندگانى ايشان بود .

و بلونهم بالحسنت و السيئات لعلهم يرجعون

چنانچه ضمير در {بلوناهم} به ناصالحان برگردد، ارجاع ضمير {لعلهم} به آنان طبيعى و روشن است. و اگر ضمير در {بلوناهم} به همگان، صالح و ناصالح، برگردد، مرجع ضمير {لعلهم} به طريقه استخدام، ناصالحان است.

قياس مشكلات با نعمتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 49 - 7

7 - برخوردارى انسان از نعمت هاى الهى در دنيا بيش از ابتلاى وى به شرور و سختى ها است .

لايسئم الإنس_ن من دعاء الخير و إن مسّه الشرّ

{إن} شرطيه در مواردى به كار رود كه تحقق شىء در آن موارد نادر و كم مى باشد به كارگيرى آن در مورد {شر} بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 51 - 12

12 - مشكلات و تنگنا هاى زندگى انسان ، در مقابل نعمت هاى اعطا شده از سوى خداوند به او اندك است .

و إذا أنعمنا. .. و إذا مسّه الشرّ

به كار رفتن واژه {مسّه} در مورد شرور _ و نه مورد نعمت ها _ بيانگر مطلب ياد شده است.

كمى مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 49 - 7

7 - برخوردارى انسان از نعمت هاى الهى در دنيا بيش از ابتلاى وى به شرور و سختى ها است .

لايسئم الإنس_ن من دعاء الخير و إن مسّه الشرّ

{إن} شرطيه در مواردى به كار رود كه تحقق شىء در آن موارد نادر و كم مى باشد به كارگيرى آن در مورد {شر} بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 51 - 12

12 - مشكلات و تنگنا هاى زندگى انسان ، در مقابل نعمت هاى اعطا شده از سوى خداوند به او اندك است .

و إذا أنعمنا. .. و إذا مسّه الشرّ

به كار رفتن واژه {مسّه} در مورد شرور _ و نه مورد نعمت ها _ بيانگر مطلب ياد شده است.

محمد(ص) و مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) مأمور به صبر و خويشتن دارى در برابر مشكلات رسالت تا فرارسيدن حكم و داورى خداوند بود .

و اتبع ما يوحى إليك و اصبر حتى يحكم اللّه

محمد(ص) و مشكلات

مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 11

11 _ رنج و اندوه پيامبر ( ص ) از مشكلات مسلمانان ، در عين فراخوانى آنان به جنگ با دشمنان و تحمل سختى هاى نبرد

رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم

با توجه به اينكه در آيات قبل، سخن از جنگ تبوك و مشكلات توان فرساى آن بود و پيامبر(ص) مؤمنان را به شركت در آن فرمان داده بود، يادآورى خصلتهاى پيامبر(ص) در پايان اين بخش، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

مسوول رفع مشكلات خانواده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 15

15 - شوهران بايد براى رفع رنج ها و سختى هاى همسران خويش تلاش كنند .

فلايخرجنّكما من الجنّة فتشقى

با توجه به اين كه دشمنى شيطان با آدم(ع) و حوا يكسان بوده است و وى در صدد آن بوده كه هر دو را از بهشت بيرون كند و به مشقت اندازد; ولى با اين حال فعل {تشقى} به صورت مفرد آمده است. بنابراين رفع رنج و سختى هاى حوا نيز، بر دوش آدم(ع) بوده است.

مشكلات مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 25 - 8

8 - خداوند ، مؤمنان مدينه را در روز هاى سخت و وانفساى هجوم همه جانبه دشمن ، يارى كرد .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم و إذ زاغت الأبص_ر . .. هنالك ابتلى المؤمنون ..

مشكلات آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - طه - 20 - 117 - 7

7 - هشدار خداوند به آدم ( ع ) و حوا در مورد دشمنى شيطان با آنان ، بدان جهت بود كه آنان گرفتار رنج و سختى نشوند .

فلايخرجنّكما من الجنّة فتشقى

مشكلات آيندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 82 - 3

3 - ترديد و ناباورى نسبت به آيات الهى ، مشكل مجموعه هاى آينده بشرى

أنّ الناس كانوا ب_اي_تنا لايوقنون

مشكلات اجتماعى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 3

3 - بنى اسرائيل در حكومت فرعون ، زندگى سختى داشتند و جان پسران آنها در خطر بود .

أن اقذفيه فى التابوت فاقذفيه فى اليمّ

مشكلات اجتماعى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 - 3،9

3- مسلمانان عصر بعثت ، گرفتار مشكلات اقتصادى و اجتماعى و سختى معيشت بودند .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

مراد از {فريقين} به قرينه صدر آيه، مؤمنان و كافران است. كافران در پاسخ به مؤمنان دو چيز را مايه افتخار و برترى و حقانيت خود مى دانستند: يكى وصف {خيرمقاماً} و ديگرى {أحسن نديّاً}، از اين دو توصيف، آشكار شود كه مؤمنان از نظر ظاهرى، در نقطه مقابل اين دو وضعيت قرار داشتند.

9- كافران عصر بعثت ، مشكلات اقتصادى ، اجتماعى و سياسى مسلمانان را ، نشانه ناروابودن عقيده و تفكر آنان مى دانستند .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

مشكلات اخروى جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 1

1 _ دوزخيان در صحنه قيامت داراى موقعيتى بسيار شوم و دشوار

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا

هدف از بيان ناخوشايندى بهشتيان از مشاهده دوزخيان و بيان دعاى آنان پس از مشاهده ناخواسته ترسيم موقعيت دشوار و شوم دوزخيان است.

مشكلات اخروى رهبران مستكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 69 - 4

4- سنخيت هاى قيامت براى پيشتازان و سردمداران استكبار ، دشوارتر و كيفر آنها سنگين تر از كيفر ديگران خواهد بود .

ثمّ لننزعنّ . .. أيّهم أشدّ على الرحمن عتيًّا

جداكردن پيشتازان و سردمداران استكبار، حكايت از رسوايى فزون تر و نيز عقوبت و حساب سنگين ترى دارد كه در انتظار آنان است.

مشكلات اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 100 - 2

2- عرضه جهنم بر كافران در قيامت ، براى آنان صحنه اى دشوار و دهشت زا است .

و عرضنا جهنّم يومئذ للك_فرين عرضًا

{عرضاً} علاوه بر تأكيد سخن _ به دليل نكره بودن _ بر عظمت كار نيز دلالت دارد و عظمت عرضه جهنم، به هول انگيز بودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 27 - 6

6 - گناه پيشگان و كافران ، در قيامت با سختى ها و مشكلات سنگين و طاقت فرسا روبه رو خواهند شد .

و يذرون وراءهم يومًا ثقيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 40 - 17

17 - كافران در قيامت

، حيات اخروى را سرآغاز سختى ها ديده و باقى ماندن به صورت خاك را آرزو خواهند كرد .

ي_ليتنى كنت تربًا

آرزوى خاك بودن، ممكن است به اين معنا باشد كه كاش دوباره زنده نشده بودم و به همان حالت پس از مرگ _ كه خاك شده بودم _ باقى مى ماندم.

مشكلات اخروى گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 27 - 6

6 - گناه پيشگان و كافران ، در قيامت با سختى ها و مشكلات سنگين و طاقت فرسا روبه رو خواهند شد .

و يذرون وراءهم يومًا ثقيلاً

مشكلات اخروى مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 17 - 5

5 - بى تقوايى و هواپرستى ، بزرگ ترين مشكل تكذيب كنندگان دين در قيامت

فويل يومئذ للمكذّبين . .. ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون ... إنّ المتّقين فى

در اين آيات، {متّقين} جبهه مقابل {مكذّبين} قرار گرفته است. از اين تقابل مطلب استفاده مى شود.

مشكلات اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 34 - 1

1 - منكران معاد ، محروم از رحمت حق و وانهاده به خويش در اوج گرفتارى هاى قيامت

و قيل اليوم ننسيكم

نسيان در آيه شريفه، كنايه از روى گردانى خداوند از كافران و وانهادن آنان به حال خودشان است.

مشكلات اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 10 - 14

14- اصحاب كهف ، خواهان امداد هاى الهى براى نجات از تنگنا ها و مشكلات حركت

و قيام شان عليه شرك و پرستش غير او بودند .

و هيّىء لنا من أمرنا رشدًا

سُكنا گزيدن در غار، مى رساند كه حركت و قيام اصحاب كهف، مشكلات و تنگناهايى را براى آنان در پى داشته است، از اين رو مى توان گفت كه مراد از هدايت خواهى آنان، راهنمايى شدن در اتخاذ تصميم هاى بعدى و پيداكردن راه نجات از مشكلات و تنگناهايى است كه در انتظار ايشان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 16 - 6،11

6- اصحاب كهف ، زندگى سخت و پر مشقّت ولى همراه با توحيد را ، بر زندگى آسوده در محيط شرك و حاكميّت آن ترجيح دادند .

و إذ اعتزلتموهم و ما يعبدون إلاّ اللّه فأوُواْ إلى الكهف

11- اصحاب كهف ، در حلِّ معضلات و مشكلات حركت توحيدى ، متكى به خدا بودند .

و يهيّىء لكم من أمركم مرفقًا

تهيئة (مصدر {يهيّىء}) به معناى فراهم ساختن و آماده كردن است. {مرفق} به چيزى گفته مى شود كه كار به مدد آن صورت مى گيرد. {من} در {من أمركم} در معناى ابتدا به كار رفته و ممكن است براى افاده معناى بدل باشد، كه در اين صورت معناى جمله چنين مى شود: {او، براى شما، در عوض كارتان، مدد فراهم خواهد ساخت.}.

مشكلات اطاعت از محمد (ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 18

18 _ پيروى از پيامبر ( ص ) و حركت در راه خدا ، به دنبال دارنده سختى ها و مرارتها

ما كان . .. أن يتخلفوا عن رسول اللّه

... ذلك بأنهم لا يصيبهم ظمأ و لا نصب و لا م

شمرده شدن سختيها و رنجها در آيه و ترغيب مؤمنان به تحمل آنها، بيانگر اين حقيقت است كه حركت در راه دين دربردارنده رنج و زحمت مى باشد و ايمان واقعى، مستلزم تحمل آن است.

مشكلات اقتصادى صحابه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 3

3 - وجود مشكل مالى و اقتصادى ، در ميان اصحاب و ياران نزديك پيامبر اكرم ( ص )

لاتنفقوا على من عند رسول اللّه

مشكلات اقتصادى مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 - 3،9

3- مسلمانان عصر بعثت ، گرفتار مشكلات اقتصادى و اجتماعى و سختى معيشت بودند .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

مراد از {فريقين} به قرينه صدر آيه، مؤمنان و كافران است. كافران در پاسخ به مؤمنان دو چيز را مايه افتخار و برترى و حقانيت خود مى دانستند: يكى وصف {خيرمقاماً} و ديگرى {أحسن نديّاً}، از اين دو توصيف، آشكار شود كه مؤمنان از نظر ظاهرى، در نقطه مقابل اين دو وضعيت قرار داشتند.

9- كافران عصر بعثت ، مشكلات اقتصادى ، اجتماعى و سياسى مسلمانان را ، نشانه ناروابودن عقيده و تفكر آنان مى دانستند .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 6

6 - شرايط مادى مسلمانان در مقطع زمانى صلح حديبيه ، همراه با تنگنا و نيازمند تقويت *

وعدكم اللّه مغانم كثيرة تأخذونها فعجّل لكم ه_ذه

از اين كه

خداوند وعده غنيمت داده و بر مؤمنان به خاطر دستيابى نزديكشان به بخشى از آن غنايم، امتنان كرده است; مى توان استفاده كرد كه اين غنايم، نقش مؤثرى در حيات مادى مسلمانان داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 12

12 - شرايط مسلمانان صدراسلام تا پيش از فتح مكه ، بسى سخت تر از شرايط آنان پس از آن بوده است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل . .. من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

مشكلات انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 3 - 3

3- پيامبران نيز براى حل مشكلات خويش به دعا رو مى آوردند .

عبده زكريّا . إذ نادى ربّه نداءً خفيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 2

2- رسولان الهى در طول تاريخ ، مواجه با مشكلات عظيم و برخوردار از اراده و عزمى بزرگ

فاصبر كما صبر أولوا العزم من الرسل

چنانچه {من} بيانيه و عزم به معناى اراده و تصميم باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

مشكلات انبياى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 47 - 15

15 - دل دارى خداوند به پيامبر ( ص ) با بازگويى مشكلات پيامبران پيشين و انتقام از مخالفان آنان

و لقد أرسلنا . .. و كان حقًّا علينا نصر المؤمنين

مشكلات ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 14

14 _ دعا به درگاه

خداوند و درخواست يارى از وى به هنگام مواجه شدن با مشكلات راه ايمان ، از خصلت هاى مؤمنان راستين است .

ربنا أفرغ علينا صبراً و توفنا مسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 2

2 _ مؤمنان وظيفه دار استعانت از خدا و پيشه سازى صبر و مقاومت در برابر مشكلات راه ايمان

استعينوا باللّه و اصبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 8

8 - عناصر عافيت طلب ، به خاطر تحمل نكردن آزار و اذيت هاى وارد شده ، سرزنش شده اند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه

مشكلات ايوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 83 - 2

2- ايوب ( ع ) به انواع ناگوارى ها ، ناراحتى ها ، فقر و مرض مبتلا بود .

أنّى مسّنى الضرّ

{الضرّ} اسم مصدر و به معناى سوء حال، فقر و ناراحتى بدنى مى باشد و نيز هر آن چه كه ضد نفع است (لسان العرب).

مشكلات بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 45 - 2

2 - بنى اسرائيل ، در صورت ايمان به قرآن و قبول شريعت جديد ، با تنگنا ها و مشكلاتى شديد مواجه مى شدند .

يبنى إسرائيل اذكروا . .. و ءامنوا ... و استعينوا بالصبر و الصلوة

سفارش خداوند به بنى اسرائيل (پيشه كردن صبر و برپايى نماز) پس از دعوت آنان به ايمان، بيانگر اين

است كه: آنان به خاطر پذيرش اسلام و ترك شريعت پيشين، با مشكلات فراوانى مواجه مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 6،7،16

6 _ قوم موسى پس از عبور از دريا به كمبود آب و غذا مبتلا شدند .

إذ استسقه قومه . .. و أنزلنا عليهم المن و السلوى

7 _ بنى اسرائيل با توسل به موسى ( ع ) خواستار برطرف شدن مشكل كمبود آب شدند .

إذ استسقه قومه

16 _ قوم موسى پس از عبور از دريا به گرماى سوزان خورشيد گرفتار شدند .

و ظلّلنا عليهم الغمم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 85 - 5

5 _ بنى اسرائيل ، زير سلطه و اقتدار فرعون و اشراف خود ، با ضعف و ذلت ، روز مى گذراندند .

فقالوا على اللّه توكلنا ربنا لا تجعلنا فتنة للقوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 93 - 3

3 _ وضعيت مسكن و معيشت بنى اسرائيل در دوران حكومت فرعون ، وضعيتى نابسامان و نامناسب بود .

و لقد بوّأنا بنى إسرءيل مبوّأ صدق و رزقنهم من الطيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 30 - 2

2- زندگى بنى اسرائيل در نظام فرعونى ، همراه با ذلت و مشقت هاى فراوان

و لقد نجّينا بنى إسرءيل من العذاب المهين

مشكلات بنى اسرائيل در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 6

6 _ ضعف و ذلت

بنى اسرائيل در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون ) تا درجه اى بود كه حتى از داشتن خيمه يا كومه اى ، كه آنان را از سرما و گرما حفظ كند ، محروم بودند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

مشكلات تبعيت از حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 5

5 _ تبعيت محض از وحى الهى و گام نهادن در مدار حق ، ملازم با سختى ها و مشكلات است .

قد جاءكم الحق من ربكم . .. و اتبع ما يوحى إليك و اصبر حتى يحكم اللّه

مشكلات تبعيت از وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 109 - 5

5 _ تبعيت محض از وحى الهى و گام نهادن در مدار حق ، ملازم با سختى ها و مشكلات است .

قد جاءكم الحق من ربكم . .. و اتبع ما يوحى إليك و اصبر حتى يحكم اللّه

مشكلات تبليغ دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 76 - 4

4 - رسالت الهى و تبليغ دين ، مشكلات اندوه بارى را در پى دارد .

و نجّين_ه و أهله من الكرب العظيم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ياد داستان نوح(ع)، به منظور دلدارى به پيامبر(ص) و مؤمنان به آن حضرت است كه در مكه، با انواع مشكلات اندوه بار ايجاد شده از سوى كافران و مشركان، روبه رو بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات

- 37 - 115 - 5

5 - رسالت الهى و تبليغ دين ، مشكلات اندوه بارى در پى دارد .

و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه بيان داستان موسى و هارون (عليهماالسلام) و مشكلات آنان به منظور دلدارى به پيامبر(ص) و ايمان آورندگان به آن حضرت است كه در مكه با انواع مشكلات اندوه بار از سوى كافران و مشركان رو به رو بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 43 - 7

7 - تبليغ پيام الهى ، نيازمند تحمل دشوارى ها و مشكلات

ما يقال لك إلاّ ما قد قيل للرسل من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 5

5 - تبليغ دين ، همراه با مشكلات انبوه و نيازمند استقامت و پايدارى

فادع و استقم كما أمرت

مشكلات تبليغ قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 24 - 4

4 - تبليغ و اجراى تعاليم قرآن ، پيامددار سختى ها و مشكلات

فاصبر لحكم ربّك

مشكلات جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 9

9 - استثمار و بى عدالتى اقتصادى ، از مشكلات عمده و اساسى جوامع در طول تاريخ

لقد أرسلنا رسلنا . .. و أنزلنا معهم الكت_ب و الميزان

با توجه به اين كه {ميزان} (ترازو) ابزارى است كه در مبادلات اقتصادى به كار مى رود و با آن كالاها را توزين مى كنند; مى توان گفت كه: اين واژه در آيه

شريفه استعاره از خصوص عدالت اقتصادى است. بنابراين، پيام عدالت اقتصادى _ كه در اين آيه به عنوان رسالت همه پيامبران برشمرده است _ نشان مى دهد كه موضوع استثمار توده ها و ظلم و اجحاف اقتصادى به آنان، در تاريخ بشر ريشه داشته است و همه جوامع با آن مشكل دست به گريبان بوده اند.

مشكلات جامعه دوران اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 6

6- بى منطقى در عقيده و سستى انديشه ، بزرگ ترين مشكل جامعه اصحاب كهف از ديدگاه خود آنان

اتخذوا من دونه ءالهة لولا يأتون عليهم بسلط_ن بيّن

مشكلات جهنميان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 47 - 5،11،12

5 _ راهيان بهشت پس از مشاهده وضعيت نابهنجار دوزخيان و منظره هولناك دوزخ ، به دعا خواهند پرداخت

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا

11 _ اعرافيان با نگاهى ناخواسته منظره ناخوشايند دوزخيان را مشاهده خواهند كرد .

و إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از ضمير {ابصرهم} و {قالوا} اصحاب اعراف باشد.

12 _ مشاهده منظره ناهنجار دوزخيان ، برانگيزنده اعرافيان به دعا به درگاه خداوند براى دور ماندن از ابتلا به سرنوشت آنها

إذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا لاتجعلنا مع القوم الظلمين

مشكلات حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 117 - 7

7 - هشدار خداوند به آدم ( ع ) و حوا در مورد دشمنى شيطان با آنان ، بدان جهت بود كه

آنان گرفتار رنج و سختى نشوند .

فلايخرجنّكما من الجنّة فتشقى

مشكلات دعوت به توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 80 - 11

11 _ موهومات و عقايد خرافى از مشكلات تبليغ توحيد

و لا أخاف ما تشركون به

مشكلات دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 16 - 4

4- بلا ها و سختى هاى دنيا ، در مقايسه با دشوارى هاى قيامت ، امرى اندك و ناچيز

يوم نبطش البطشة الكبرى

در صورتى كه آيه شريفه نظر به قيامت داشته باشد، تعبير {البطشة الكبرى} مى نماياند كه مؤاخذه ها و بلاهاى دنيوى، هرچه باشند در مقابل مؤاخذه هاى اخروى كم و كوچك به شمار مى آيند.

مشكلات دنيوى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 83 - 6

6- همه انسان ها ، حتى پيامبران در معرض انواع رنج ها ، ناراحتى ها و ناگوارى ها در دنيا

و أيّوب . .. أنّى مسّنى الضرّ

مشكلات دنيوى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 83 - 6

6- همه انسان ها ، حتى پيامبران در معرض انواع رنج ها ، ناراحتى ها و ناگوارى ها در دنيا

و أيّوب . .. أنّى مسّنى الضرّ

مشكلات دنيوى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 35 - 2

2 - تقواپيشگان در دنيا ، گرفتار سخنان زشت و ياوه سرايى هاى مخالفان

لايسمعون فيها لغوًا

مژده به نبود بعضى از زشتى ها در بهشت _ با

توجّه به بى شمار بودن آنچه بهشت عارى از آن است _ بيانگر اين مطلب است كه بهشتيان در دنيا، با اين امور ناخوشايند مواجه و از آن در رنج خواهند بود.

مشكلات دنيوى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 7

7 _ زندگانى مؤمنان نيك كردار در دنيا ، همراه با ايجاد ناامنى از سوى مستكبران و اندوهبار از سرزنش آنان *

أهؤلاء الذين أقسمتم لاينالهم اللّه برحمة ادخلوا الجنة لا خوف عليكم

مطرح ساختن تحقير مؤمنان از سوى كافران و سپس بيان دو موهبت از ميان تمامى مواهب بهشتى اشاره به اين دارد كه اولاً زندگانى مؤمنان در دنيا آميخته به ناامنى و حزن است و ثانياً اين حزن عمدتاً از سوى كافران مستكبر ايجاد مى شده است.

مشكلات رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 88 - 3

3 - التجاى پيامبر ( ص ) به پروردگار خويش ، در مشكلات ابلاغ رسالت

و قيله ي_ربّ إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 1 - 2

2 - نزول وحى بر پيامبر ( ص ) ، به هنگام دل آزردگى و تألّمات روحى آن حضرت ، در راستاى رسالت

ي_أيّها المزّمّل

برداشت ياد شده از مجموع آنچه مفسران درباره شأن نزول اين آيات ذكر كرده اند، استفاده مى شود; مثلاً پيامبر(ص) به وقت دريافت اولين وحى، احساس ناراحتى كرده، به حضرت خديجه فرمود: مرا جامه اى بپوشان و يا آن حضرت به وقت شنيدن تهمت كهانت، جنون و سحر

درباره خود، احساس ناراحتى كرده به استراحت پرداخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 24 - 3

3 - پيامبر ( ص ) در انجام رسالت خويش ، با مشكلات و مخالفت هايى روبه رو بود .

فاصبر لحكم ربّك

مطلب ياد شده، از فرمان به صبر، استفاده مى شود.

مشكلات رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 26 - 2

2 - موسى ( ع ) به دشوارى هاى رسالت خويش و مشكلات ارشاد و هدايت فرعون آگاه بود .

و يسّر لى أمرى

مشكلات رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 43 - 13

13 - رهبران الهى ، در ايفاى رسالت خويش و گذر از دشوارى ها ، نيازمند اطمينان و تأييد هاى خداوندى اند .

فاستمسمك . .. إنّك على صرط مستقيم

مشكلات زندگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 44 - 6

6 _ دشواريهاى زندگى و رفاه و گشايش در آن، در اختيار خداوند است.

فأخذنهم بالبأساء و الضراء . .. فتحنا عليهم أبوب كل شىء

چون گشايش در زندگى و معيشت (فتحنا) و سختى و تنگنا (فأخذناهم)، هر دو با ضمير {نا} به خداوند نسبت داده شده است، معلوم مى شود كه هر دو حالت با اراده خداوند صورت مى پذيرد.

مشكلات زندگى سست ايمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 13

13- ناتوانى منافقان و افراد سست ايمان ، از توجيه آيات جهاد ،

تنگ كننده عرصه حيات بر آنان *

فإذا أنزلت سورة محكمة و . .. ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت

از ارتباط {سورة محكمة} با {ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت}، مى توان استفاده كرد كه انسان هاى سست ايمان يا منافق، در ساير تكاليف _ كه به گونه اى قابل توجيه است _ با ترفندى، خويش را آسوده مى كنند; اما در مورد جهاد چون آياتش محكم، قاطع و توجيه ناپذير است، خود را در بن بست ديده و شديداً نگران مى شوند.

مشكلات زندگى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 13

13- ناتوانى منافقان و افراد سست ايمان ، از توجيه آيات جهاد ، تنگ كننده عرصه حيات بر آنان *

فإذا أنزلت سورة محكمة و . .. ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت

از ارتباط {سورة محكمة} با {ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت}، مى توان استفاده كرد كه انسان هاى سست ايمان يا منافق، در ساير تكاليف _ كه به گونه اى قابل توجيه است _ با ترفندى، خويش را آسوده مى كنند; اما در مورد جهاد چون آياتش محكم، قاطع و توجيه ناپذير است، خود را در بن بست ديده و شديداً نگران مى شوند.

مشكلات سلوك راه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 9

9 - حركت در مسير خدا و احياى ارزش ها ، درپى دارنده دشوارى ها و نيازمند شكيبايى است .

أقم الصلوة و أمر بالمعروف و انه عن المنكر . .. و اصبر على ما أصابك

مشكلات سياسى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 - 9

9- كافران عصر بعثت ، مشكلات اقتصادى ، اجتماعى و سياسى مسلمانان را ، نشانه ناروابودن عقيده و تفكر آنان مى دانستند .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

مشكلات عبوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 5

5- راه حق و بندگى خدا ، داراى سختى ها و مشكلات و نيازمند پايدارى و استقامت

قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا

واژه استقامت، نشان دهنده دشوارى راه و نيازمندى به پايدارى است.

مشكلات فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 5

5 - دربار فرعون در نگه دارى ، پرستارى و تغذيه موسى ( ع ) دچار مشكل شد .

هل أدلّكم على من يكفله

{هل أدلّكم} گوياى آن است كه دربار فرعون در طلب دايه و سرپرستى براى موسى(ع) بوده است. قبول پيشنهاد خواهر موسى، اين نكته را مى رساند كه هيچ يك از درباريان از عهده كار برنيامده بود و آنان براى نگه دارى و تغذيه موسى درمانده شده بودند.

مشكلات قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 47 - 2

2 - ابتلاى ثموديان به گرفتارى ها و مشكلات ، پس از رسالت صالح

قالوا اطّيّرنا بك و بمن معك

شوم شمردن و بديمن خواندن، در صورتى است كه پس از مبعوث شدن صالح(ع)، مشكلات طبيعى، اجتماعى و . ..براى مردم رخ داده باشد و آنان از اين امر بهانه اى براى انكار

صالح(ع) پيدا كرده باشند.

مشكلات كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 94 - 2

2 _ خداوند در پى ارسال هر يك از پيامبران در شهر ها و آبادانى ها ، كفرپيشگان را به سختى تنگدستى و رنج و اندوه گرفتار ساخت .

و ما أرسلنا فى قرية من نبى إلا أخذنا أهلها بالبأساء و الضراء

با توجه به دو آيه بعد (و لو أن أهل القرى . .. ) معلوم مى شود گرفتار ساختن امتهاى گذشته به بلاها و سختيها در صورتى بوده كه آنان با تبليغ و ارشاد پيامبران خويش ايمان نمى آوردند و همچنان بر كفرورزى پافشارى داشتند. در اين مرحله آنها را گرفتار مى ساخت تا شايد متنبّه شوند. بنابراين جمله {أخذنا أهلها ... } مقيد مى شود به {إذا لم يؤمنوا و لم يتقوا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 15 - 5

5 - بى دينان و نااميدان از نصرت الهى ، گرفتار بن بستى گريزناپذير در زندگى

من كان يظنّ أن لن ينصره اللّه. .. فليمدد بسبب الى السماء... هل يذهبنّ كيده ما يغ

مشكلات كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 75 - 4

4 - ابتلاى كافران مكه به گرفتارى و سختى ، از رخداد هاى دوران پيش از هجرت

و لو رحمن_هم و كشفنا ما بهم من ضرّ

مشكلات كفران كنندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 50 - 4

4 - انسان ناسپاس و خودخواه ، غافل از

گشايش هاى خداوند براى او در شدايد و مشكلات

و لئن أذقن_ه . .. ليقولنّ ه_ذا لى

مشكلات مأيوسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 15 - 5

5 - بى دينان و نااميدان از نصرت الهى ، گرفتار بن بستى گريزناپذير در زندگى

من كان يظنّ أن لن ينصره اللّه. .. فليمدد بسبب الى السماء... هل يذهبنّ كيده ما يغ

مشكلات مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 15

15 _ خداوند ، داناى به رنج ها و مشقت هاى مجاهدان پيكارگر

ان تكونوا تألمون . .. و كان اللّه عليماً حكيماً

مشكلات محافظت از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 5

5 - دربار فرعون در نگه دارى ، پرستارى و تغذيه موسى ( ع ) دچار مشكل شد .

هل أدلّكم على من يكفله

{هل أدلّكم} گوياى آن است كه دربار فرعون در طلب دايه و سرپرستى براى موسى(ع) بوده است. قبول پيشنهاد خواهر موسى، اين نكته را مى رساند كه هيچ يك از درباريان از عهده كار برنيامده بود و آنان براى نگه دارى و تغذيه موسى درمانده شده بودند.

مشكلات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 13

13 _ اعراض پيامبر ( ص ) از توطئه گران ، دربردارنده پيامد ها و مشكلاتى براى آن حضرت

فاعرض عنهم و توكّل على اللّه

امر به توكل پس از امر به اعراض، دلالت بر اين دارد كه رويگردانى از متخلفان و بى اعتنايى

به آنان ممكن است مشكلاتى در پى داشته باشد كه توكل بر خداوند را ايجاب مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 84 - 13

13 _ مقطع زمانى جنگ احد تا بدر صغرا ، برهه اى دشوار براى پيامبر اكرم ( ص )

بيّت طائفة منهم . .. اذاعوا به ... فقاتل فى سبيل اللّه لا تكلّف الّا نفسك

با توجّه به مجموع آيات و شأن نزول.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 35 - 1

1 _ رويگردانى مردم از اسلام و تكذيب آن، امرى سنگين و ناگوار براى پيامبر(ص) بوده است.

بأيت اللّه يجحدون. و لقد كذبت رسل من قبلك ... و إن كان كبر عليك إعراضهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 9،15

9 _ عدم دستيابى پيامبر ( ص ) به منافع بسيار و بروز مشكلات و سختى ها در زندگانى وى ، نشانه آگاه نبودنش به غيب ها و امور نهانى است .

و لو كنت أعلم الغيب لاستكثرت من الخير

{استكثار} (مصدر استكثرت) هنگامى كه پس از آن {من} آورده شود، به معناى زياد برداشت كردن و فراوان به دست آوردن است. بنابراين {استكثرت من الخير}، يعنى منافع بسيارى را برداشت مى كردم و به دست مى آوردم.

15 _ زندگانى پيامبر ( ص ) ، مانند ديگر انسان ها ، آميخته با رنج و سختى بود .

و ما مسنى السوء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 5

5_ شرايط مكه

براى پيامبر ( ص ) و مسلمانان صدراسلام ، شرايطى دشوار و دين دارى امرى مشكل و نيازمند استقامت و پايدارى بوده است .

فاستقم كما أُمرت و من تاب معك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 11 - 4

4- پيامبراكرم ( ص ) نيز همچون ساير انبيا ، نيازمند تقويت روحيه و دلدارى در برابر مشكلات و ناملايمات برخاسته از تبليغ و رسالت الهى خويش

قالوا . .. إنك لمجنون ... و لقد أرسلنا من قبلك فى شيع الأولين. و ما يأتيهم من رس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 127 - 7

7- اذيت ، آزار و تجاوزات دشمنان دين ، بسيار شديد و تحمل آنها امرى دشوار براى پيامبر ( ص ) بود .

و اصبر و ما صبرك إلاّ بالله

از اينكه خداوند فرموده است: صبر تو اى پيامبر! تنها به توفيق الهى است، مطلب فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 5

5- پيامبر ( ص ) ، در انجام رسالت خويش ، با شديدترين و سنگين ترين ترفند ها و توطئه ها از سوى كافران و مشركان رو به رو شد .

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم

از اينكه شخصيت بزرگى چون پيامبر(ص) نزديك بود در برخى مواضع خويش، به سازش كشيده شود و نيز يادآورى اين نكته كه اگر خدا به كمك او نمى آمد، چنين حادثه اى رخ مى نمود، حكايت از حقيقت ياد شده دارد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

11 - طه - 20 - 2 - 3

3- تلاش و جديت پيامبر ( ص ) براى ايفاى رسالت خويش ، تلاشى طاقت فرسا و سنگين بود .

ما أنزّلنا عليك القران لتشقى

{شقاوة} به معناى شدت و دشوارى است (قاموس المحيط) توصيه خداوند به پيامبر(ص) به سختى نكشيدن و خود را به زحمت نينداختن، نشان از تلاش طاقت فرساى پيامبر(ص) در جهت هدايت مردم دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 3 - 2

2 - تبعيت نكردن پيامبر ( ص ) از خواسته كافران و منافقان ، درپى دارنده مشكلاتى براى آن حضرت بود .

و لاتطع الك_فرين و المن_فقين . .. و توكّل على اللّه و كفى باللّه وكيلاً

فرمان به توكل، پس از فرمان به تبعيت نكردن از خواسته كافران و منافقان، احتمال دارد به خاطر پيامدها و مشكلاتى باشد كه در پى آن فرمان، به وجود مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 38 - 5

5 - پيامبراكرم ( ص ) در انجام دادن برخى از كار هاى مباح و روا ، در تنگنا بوده و شرايط مناسب اجتماعى براى او ، فراهم نبوده است .

ما كان على النبىّ من حرج فيما فرض اللّه له

صدور چنين حكمى، از جانب خداوند درباره پيامبر(ص) حكايت مى كند كه آن حضرت، در انجام دادن برخى از امور، مانند ازدواج با مطلَّقه پسرخوانده اش، در شرايط سختى قرار داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 14

14 - هدايت كردن

مشركان و كافران در صدر اسلام ( نيمه نخست رسالت ) ، عملى مشكل و نااميدانه بود .

و من يضلل اللّه فما له من هاد

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اين آيه در مكه نازل گرديده بود و در آن زمان مشركان دست از مواضع شرك آلود خود برنمى داشتند. ازاين رو آيه شريفه درصدد بيان اين حقيقت است كه ايمان آوردن آنان، بسيار مشكل و مأيوسانه است و پيامبر(ص) نبايد بيش از اين، غم آنها را بخورد و خود را به زحمت بياندازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 55 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، در نيمه نخست رسالت خود با انواع مشكلات و موانع روبه رو بود .

فاصبر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مكه نازل شده است و توصيه خداوند به صبر، بيانگر وجود مشكلات بسيار مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 2

2 - دلدارى خداوند به پيامبراكرم ( ص ) ، در مسير مبارزه با مشكلات رسالت

و كذلك ما أرسلنا من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 9

9 - تحمل تعصب هاى جاهلانه مشركان در حديبيه ، امرى دشوار براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

از نزول {آرامش} استفاده مى شود كه دستكم زمينه نگرانى و دشوارى براى مؤمنان وجود داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 6

6 - تحمّل آداب و رسوم دوران جاهليت ، بر پيامبر ( ص ) سنگين و دشوار بود .

وزرك

{وزر}، مطلق است و قابليت دارد كه بر مصاديقى گوناگون _ از جمله {سنت هاى سخت دوران جاهليت} _ تطبيق يابد. هم چنين مى تواند ناظر به تمام مصاديقى باشد كه به ذهن خطور مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 3 - 4

4 - مهجور ماندن پيامبر ( ص ) و رسالت هاى او در بين مردم ، تاب و توان را از آن حضرت ربوده بود .

الذى أنقض ظهرك

برداشت ياد شده، ناظر به اين احتمال است كه مراد از {وزر} (در آيه قبل)، نقطه مقابل رفعت ذكر (در آيه بعد) باشد.

مشكلات محمد(ص) در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 3

3- تسليت و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در شرايط سخت و دشوار مكه

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا

مشكلات مردم شمال سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 3

3- خطر هجوم يأجوج و مأجوج ( مغول و تاتار ) و تأمين امنيت ، عمده ترين مشكل مردم نواحى شمالى در زمان ذوالقرنين بود .

إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون فى الأرض

مشكلات مسافرت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 5

5 - گرفتارى موسى ( ع ) و خانواده اش

در سردى هوا ، تاريكى شب و گم كردن راه در مسير سفر

إذ قال موسى لأهله . .. سئاتيكم منها بخبر... لعلّكم تصطلون

مشكلات مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 112 - 5

5_ شرايط مكه براى پيامبر ( ص ) و مسلمانان صدراسلام ، شرايطى دشوار و دين دارى امرى مشكل و نيازمند استقامت و پايدارى بوده است .

فاستقم كما أُمرت و من تاب معك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 3

3- مسلمانان صدراسلام ( در مكه ) از سوى كافران و مشركان گرفتار فشار هاى روحى و تنگنا هاى روانى بودند .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

با توجه به نزول اين آيات در مكّه، جمله {سيجعل . ..} بايد وعده اى نزديك به مسلمانان صدراسلام باشد. اين نويد حكايت از آن دارد كه مسلمانان در زمان نزول آيات، در شرايط سختى از نظر روحى و روانى و مقبوليت اجتماعى قرار داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 9

9 - تحمل تعصب هاى جاهلانه مشركان در حديبيه ، امرى دشوار براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

از نزول {آرامش} استفاده مى شود كه دستكم زمينه نگرانى و دشوارى براى مؤمنان وجود داشته است.

مشكلات مسلمانان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 11 - 3

3 - مسلمانان مدينه ، با هجوم احزاب متّحد ، در شرايط سختى قرار

گرفتند .

و زلزلوا زلزالاً شديدًا

مشكلات مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 3

3- مسلمانان صدراسلام ( در مكه ) از سوى كافران و مشركان گرفتار فشار هاى روحى و تنگنا هاى روانى بودند .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

با توجه به نزول اين آيات در مكّه، جمله {سيجعل . ..} بايد وعده اى نزديك به مسلمانان صدراسلام باشد. اين نويد حكايت از آن دارد كه مسلمانان در زمان نزول آيات، در شرايط سختى از نظر روحى و روانى و مقبوليت اجتماعى قرار داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 3

3- تسليت و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در شرايط سخت و دشوار مكه

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 10

10- مؤمنان مكه قبل از صلح حديبيه ، داراى شرايطى دشوار و ناگزير از تقيه شديد

رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

آگاهى نداشتن مؤمنان مدينه از مؤمنان مكه، از آن جهت بوده است كه مؤمنان مكه در آن محيط، قادر به ابراز ايمان نبوده و شديداً تقيه مى كردند.

مشكلات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 36 - 10

10 - دچار شدن مشركان به ناگوارى ، محصول دستاورد خود آنان است .

و إذا أذقنا الناس رحمة . .. و إن تصبهم سيّئة بما قدّمت أيديهم

مشكلات معاشرت با فقرا

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 6

6- معاشرت و ملازمت با اقشار محروم جامعه ايمانى ، در پى دارنده مشكلات و نيازمند صبر و شكيبايى است .

و اصبر نفسك

مشكلات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 4،10

4 _ برآورده شدن خواسته هاى موسى و هارون ( ع ) ( سخت شدن و مهرخوردن دل فرعون و اطرافيانش و وقوع عذاب استيصال ) مستلزم گذشت زمان و وارد آمدن فشار ها و سختى هاى بسيار بر موسى ( ع ) و هارون بود .

و اشدد على قلوبهم فلايؤمنوا . .. قال قد أجيبت دعوتكما فاستقيما

از اينكه خداوند پس از اعلام استجابت دعاى موسى و هارون (ع)، به آنان دستور استقامت و پايدارى مى دهد و استقامت را با فاى سببيه به اجابت دعا مرتبط مى كند. برداشت فوق استفاده مى گردد.

10 _ موسى ( ع ) و برادرش ( هارون ) ، تحت فشار فرعون و اطرافيان او بودند .

قال موسى ربنا إنك ءاتيت فرعون و ملأه زينة و أمولا . .. ليضلوا عن سبيلك ... فاستق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 73 - 8

8- مفارقت از خضر ( ع ) و بازماندن از يادگيرى علوم او ، براى حضرت موسى ( ع ) امرى دشوار بود .

لاتؤاخذنى بما نسيت و لاترهقنى من أمرى عسرًا

مقصود از {أمر} در {من أمرى} همان متابعت خضر(ع) و فراگيرى دانش از او است. بنابراين، مفاد اين قسمت آيه، آن است كه با لغو رخصت

همراهى، مرا در مورد كار و هدف ام به زحمت و سختى مينداز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 28،29

28 - موسى ( ع ) در دوران زندگانى خويش ، با سختى هاى فراوانى مواجه شد .

و فتنّك فتونًا

{فتون} _ چنانچه برخى گفته اند _ جمع فتنة است و {فتنة}، در مورد شدايد و سختى ها استعمال بيشترى دارد (مفردات راغب).

29 - آزمايش موسى ( ع ) و گرفتارى هاى سخت دوران زندگانى او ، از نعمت هاى خداوند به آن حضرت بود .

و فتنّك فتونًا

از آن جايى كه اين آيات در صدد برشمردن نعمت هاى خداوند به موسى(ع) است و در ضمن آن، گرفتارى آن حضرت به فتنه (آزمايش يا سختى) مطرح شده است، چنين برمى آيد كه اين نوع سختى ها و آزمودن ها نيز از جمله نعمت هاى الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 35 - 4

4 _ موسى ( ع ) در انجام رسالت الهى اش ، درگير با دشوارى هاى بسيار و توانفرسا و نيازمند به يار و ياورى همچون هارون بود .

و جعلنا معه أخاه ه_رون وزيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 14 - 3

3 - پيش بينى موسى ( ع ) نسبت به مشكلات راه رسالت خود و استفسار وى از خدا

قال ربّ . .. و لهم علىَّ ذنب فأخاف أن يقتلون

موسى با بيان مشكلات خويش، در مقام شانه خالى كردن از زير بار رسالت نيست; بلكه با طرح

مشكلات در درگاه خداوند، از او راه حل مى جويد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 2

2 - حمايت قاطع خداوند از موسى ( ع ) در قبال مشكلات راه رسالت .

قال كلاّ . .. إنّا معكم مستمعون

مشكلات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 153 - 2

2 - ايمان به رسالت پيامبر ( ص ) ، در پى دارنده مشكلات و ناملايماتى براى ايمان آورندگان

يأيها الذين ءامنوا استعينوا بالصبر و الصلوة

توصيه به صبر و نماز و استعانت از آنها، پس از بيان رسالت پيامبر و مخاطب قرار دادن مؤمنان، اين نكته را به مخاطبان القا مى كند كه ايمان به سالت پيامبر، مستلزم مشكلات و ناملايماتى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 4

4 - مبتلا شدن به پيكار با دشمنان و پيامد هاى آن ( ترس ، گرسنگى ، زيان هاى مالى و جانى و كم محصولى ) از مشكلات راه ايمان است .

لاتقولوا لمن يقتل . .. و لنبلونكم بشىء من الخوف

بيان كردن آزمون با ترس، گرسنگى و . .. پس از مطرح كردن جهاد و كشته شدن در راه خدا، گوياى اين است كه: مقصود از {الخوف و ...} ترسها و گرسنگيهايى است كه از مبتلا شدن به دشمنان دين به وجود مى آيد; يعنى، ايمان به رسالت مستلزم پيكار با دشمنان دين است و پيامد پيكار ترس، گرسنگى و ... مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 7

7 - بشارت الهى از آنِ مؤمنانى است كه در برخورد با مشكلات و ناملايمات ، تسليم قضاى الهى باشند .

و بشر الصبرين. الذين إذا أصبتهم مصيبة قالوا إنا للّه و إنا إليه رجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 16

16 _ دشوارى ها و سختى هاى پيش آمده براى اهل ايمان به هنگام نبرد با دشمنان ، داراى حكمت و مصلحت

ان تكونوا تألمون . .. و كان اللّه عليماً حكيماً

توصيف خداوند به {حكيماً}، پس از بيان علم خداوند به دردها و مصيبتهاى اهل ايمان، براى رساندن اين معناست كه اين رنجها و گرفتاريها داراى حكمت و مصلحت است و لذا از آن جلوگيرى نمى كند، نه اينكه از ديد خداوند مخفى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 87 - 3

3 _ مؤمنان به رسالت انبيا در معرض مشكل آفرينى كفرپيشگان و موظف به صبر و استقامت

إن كان طائفة منكم ءامنوا بالذى أرسلت به . .. فاصبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 28 - 6

6 - حضور مؤمنان در بين كافران و ظالمان ، بلايى سخت و رهايى از آن لطفى بزرگ و الهى

فقل الحمد للّه الذى نجّ_نا من القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 3

3 - مؤمنان ، قبل از صلح حديبيه ، داراى شرايطى بحرانى و اضطراب روحى *

هو الذى أنزل السكينة فى قلوب المؤمنين

نزول

آرامش، زمانى صادق است كه قبل از آن، اضطراب و ناآرامى وجود داشته باشد.

مشكلات نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 71 - 3

3 _ قيام حضرت نوح ( ع ) ، عليه شرك و بت پرستى و دعوت به توحيد و يكتاپرستى ، براى قومش سنگين و غير قابل تحمل بود .

إن كان كبر عليكم مقامى و تذكيرى بأيت اللّه

كلمه {مقام} مشترك بين سه صيغه است: مصدر ميمى، اسم زمان و اسم مكان. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است; يعنى، اگر قيام من براى دعوت به توحيد و يادآورى آيات و نشان هاى خداوند، بر شما سنگين و دشوار است و ... .

مشكلات هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 4،10

4 _ برآورده شدن خواسته هاى موسى و هارون ( ع ) ( سخت شدن و مهرخوردن دل فرعون و اطرافيانش و وقوع عذاب استيصال ) مستلزم گذشت زمان و وارد آمدن فشار ها و سختى هاى بسيار بر موسى ( ع ) و هارون بود .

و اشدد على قلوبهم فلايؤمنوا . .. قال قد أجيبت دعوتكما فاستقيما

از اينكه خداوند پس از اعلام استجابت دعاى موسى و هارون (ع)، به آنان دستور استقامت و پايدارى مى دهد و استقامت را با فاى سببيه به اجابت دعا مرتبط مى كند. برداشت فوق استفاده مى گردد.

10 _ موسى ( ع ) و برادرش ( هارون ) ، تحت فشار فرعون و اطرافيان او بودند .

قال موسى ربنا إنك ءاتيت فرعون و ملأه زينة و أمولا

. .. ليضلوا عن سبيلك ... فاستق

مشكلات يهود مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 8

8 - يهوديان مدينه ، پيش از اسلام در گير با كافران و از ناحيه آنان در سختى و فشار بودند .

و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا

منافقان و مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 6

6 _ كنار كشيدن از مسؤوليت و مشكلات جامعه در بينش منافقان ، تيزهوشى و كياست است .

و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فرحون

منشأ تسهيل مشكلات انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 26 - 4

4 - آسان ساختن برنامه هاى تبليغى پيامبران ، جلوه ربوبيت خداوند و عنايت ويژه او به پيشبرد اهداف رسالت است .

ربّ . .. يسر لى أمرى

منشأ تسهيل مشكلات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 5 - 6

6 - فراهم آمدن تسهيلات براى رفع مشكلات پيامبر ( ص ) ، امداد ويژه خداوند به آن حضرت

فإنّ مع العسر يسرًا

حرف {ال} در {العسر}، مى تواند براى عهد يا جانشين مضاف اليه باشد; يعنى، {عسرك}. در اين صورت {العسر}، اشاره به سختى هايى دارد كه براى پيامبر(ص) پيش آمده بود.

منشأ رفع مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 87 - 9

9_ گشايش تنگنا هاى زندگى بشر و رفع مشكلات ايشان به دست

خدا و در اختيار اوست .

و لاتاْيئسوا من روح الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 75 - 1

1 - رفع گرفتارى ها ، وابسته به مشيت خداوند و در گرو اراده او است .

و لو رحمن_هم . .. للجّوا فى طغي_نهم يعمهون

{لو} در اين جا معادل {إن} شرطيه است. {رحمة} (مصدر {رحمنا}) به معناى بخشش و {كشف} (مصدر {كشفنا}) به معناى برطرف ساختن است. {لجاجة}، نيز به معناى اصرار ورزيدن و {عمه} به معناى سرگردانى و تحير است. {يعمهون} حال براى ضمير {لجّوا} و {فى طغيانهم} متعلق به {يعمهون} مى باشد; يعنى، اگر آنها را مورد بخشش قرار دهيم و صدمات وارده به آنان را برطرف سازيم، آنان در طغيان شان سرگردان شده [و بر آن] اصرار خواهند ورزيد. گفتنى است آيه فوق، ادامه آيات پيشين و مربوط به اشراف و مرفهان كافر مكه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 12

12 - هر كس تقوا پيشه كند ، خداوند راه خروج از هر مشكل و بن بستى را براى او مى گشايد .

و من يتّق اللّه يجعل له مخرجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 - 10،12

10 - نويد خداوند به امكان رفع مشكل زنان مطلّقه و همسرانشان ، در صورت رعايت تعاليم و رهنمود هاى الهى

لينفق ذو سعة من سعته . .. سيجعل اللّه بعد عسر يسرًا

12 - اميد بستن به حل مشكلات زندگى مشترك و تبديل شدن سختى ها به آسانى ها _ در

پرتو لطف و عنايت خداوند _ اميدى شايسته و بجا براى مؤمنان

سيجعل اللّه بعد عسر يسرًا

آيه شريفه، ضمن اميد بخشيدن به مردان و زنان درگير با مشكلات زندگى مشترك، آنان را به رفع شدن مشكلاتشان در پرتو عنايت و لطف خداوند، اميدوار ساخته و به اين اميدوارى تشويق و ترغيب كرده است.

منشأ رفع مشكلات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 8

8 - توجّه به عنايت هاى خداوند در رفع مشكلات رسالت ، مايه اطمينان پيامبر ( ص ) به دورى اش از قهر و خشم خداوند

ما ودّعك ربّك و ما قلى . .. و وضعنا عنك وزرك

منشأ مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 31

31 _ پشامد هاى زندگى و مشكلات آن ، وابسته به خداوند ومنتسب به او است .

و فتنّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 76 - 1

1 - بلا ها و گرفتارى هاى دنيوى ، بر اساس مشيت خدا و در جهت تنبه و هدايت غافلان و منحرفان

و لقد أخذن_هم بالعذاب فما استكانوا لربّهم

{أخذ} (مصدر {أخذنا}) به معناى گرفتن ( گرفتار ساختن)است. {إستكانة} (مصدر {استكانوا}) به معناى فروتنى و {تضرع} (مصدر {يتضرعون}) به معناى ناليدن و زارى كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 31 - 11

11 - بازتاب گناهان انسان به صورت مشكلات دنيايى ، تدبيرى الهى در جهت بازداشتن انسان از سركشى و تجاوز است .

و ما أص_بكم من

مصيبة فبما كسبت أيديكم . .. و ما أنتم بمعجزين فى الأرض و ما لكم م

سياق آيات، نشانگر بيان گونه هاى مختلف از يك حقيقت است; چه اين كه باران، غفران، ولايت و نصرت گونه هايى از روزى خداوند براى انسان ها است كه از پس خشكسالى، گناه و مصيبت به انسان ارزانى مى شود.

منشأ مشكلات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 73 - 5

5 _ عملكرد غلط مسلمانان ، منشأ فتنه ها و مشكلات اجتماعى آنان

إلا تفعلوه تكن فتنة فى الأرض و فساد كبير

منشأ مشكلات فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 10

10 - ابتلاى فرعونيان به گرفتارى ها و عذاب هاى دنيايى ، نمودى از آيات و نشانه هاى خداوند در حق آنان

و ما نريهم من ءاية . .. و أخذن_هم بالعذاب

از ارتباط صدر و ذيل آيه شريفه، مطلب بالا قابل برداشت است.

منشأ مشكلات قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 47 - 4

4 - مشكلات ثموديان ، بنا به تقدير الهى و در جهت آزمايش آنان بود ، نه معلول وجود صالح ( ع ) و پيروان او .

قال ط_ئركم عند اللّه بل أنتم قوم تفتنون

عبارت {طائركم. ..}; يعنى، آنچه كه باعث بروز مشكلات و گرفتارى براى شما شده، نزد خدا است. مقصود اين است كه وجود من تأثيرى در پيدايش مشكلات شما ندارد; بلكه مشكلات تان بر اساس برنامه و تقدير الهى است كه در راستاى آزمايش شما تدارك ديده

شده است. گفتنى است كه در برداشت ياد شده، {فتنة} در جمله {بل أنتم قوم تفتنون} به معناى آزمايش گرفته شده است.

منشأ مشكلات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 32 - 18

18 - گشايش در كار مؤمنان و تفضل به آنان از جانب خداوند ، بر پايه علم گسترده او به مصالح و نياز هاى آنان است .

يغنهم اللّه من فضله و اللّه وسع عليم

موانع رفع مشكلات در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 34 - 6

6 - شدّت گرفتارى مردم در قيامت ، مانع پرداختن آنان به حلّ مشكلات ديگران ; حتى خويشاوندان خويش

يوم يفرّ المرء من أخيه

جمله {لكلّ . .. شأن يغنيه} در آيات بعد، مى تواند قرينه بر انگيزه فرار در قيامت باشد; يعنى، هر كس آن قدر به خود مشغول است كه گوش و چشم خود را بر فرياد و زارى ديگران فرو مى بندد و از درگير ساختن خود با مسائل آنان مى گريزد.

موانع مشكلات روانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 128 - 9

9- توجه به حمايت خدا از تقواپيشگان و نيكوكاران ، مانع از قرار گرفتن آنان در تنگناى روحى است .

و لاتك فى ضيق ممّا يمكرون . إن الله مع الذين اتّقوا و الذين هم محسنون

نجات از مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 15 - 7

7 - خودكشى ، تلاش بى ثمر در جهت رهايى از سرخوردگى و

بن بست در زندگى

من كان يظنّ أن لن ينصره اللّه. .. فليمدد بسبب الى السماء... هل يذهبنّ كيده ما يغ

نذر براى نجات از مشكلات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 30

30- بهره جستن از نذر براى فرار از تنگنا هاى اجتماعى جايز است .

إنّى نذرت . .. فلن أكلّم اليوم إنسيًّا

نعمت مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 30

30 - برخى از سختى هاى زندگانى ، نعمت خداوند بر انسان و نشانه لطف او است .

و لقد مننّا . .. و فتنّك فتونًا

نقش مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 84 - 16

16- گرفتارى ها و مصائب و نيز بر طرف شدن آنها ، وسيله تذكر و توجه است .

فاستجبنا له . .. ذكرى للع_بدين

هماهنگى مشكلات انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 9

9 - پيامبران الهى ، در راه ايفاى رسالت خود ، مواجه با مشكلاتى همگون و مشابه

و كذلك ما أرسلنا من قبلك . .. إلاّ قال مترفوها

مشكلات اجتماعى

آثار مشكلات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 118 - 11

11 _ تنگنا هاى اجتماعى و روحى ، از زمينه هاى التجاى انسان به درگاه الهى

ضاقت عليهم الأرض . .. و ضاقت عليهم أنفسهم و ظنوا أن لا ملجأ من اللّه إلا إليه

با توجه به شأن نزول كه محاصره اجتماعى متخلفان را

از سوى مسلمانان زمينه التجاى آنان به خداوند شمرده است، اين برداشت استفاده مى شود.

اخلاص و نجات از مشكلات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 25

25- قصد قربت با قصد رهايى از ناملايمات اجتماعى منافاتى ندارد .

إنّى نذرت للرحم_ن صومًا فلن أكلّم اليوم إنسيًّا

مريم(س) به منظور عذر آوردن نزد مردم براى سكوت خويش، روزه را نذر كرد، ولى با جمله {انّى نذرت للرحمان} نذر خود را وسيله تقرب به خدا قرار داد.

اهميت حلّ مشكلات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 6،17،18

6 - حضور در كنار رهبرى جامعه اسلامى براى حل و فصل امور مهم اجتماعى و مشاوره و كنكاش در مسائل عمومى ، امرى لازم و بايسته

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبو

17 - پرداختن به امور مهم زندگى شخصى ، به جاى حل و فصل مسائل اجتماعى ، با اذن رهبرى ، خطايى است نيازمند به استغفار به درگاه الهى .

فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم و استغفر لهم اللّه

توصيه خداوند به طلب مغفرت كردن پيامبر(ص) براى كسانى كه به اذن او عرصه حل و فصل امور اجتماعى را ترك مى كنند حاكى از اين است كه اين عمل چون به اذن آن حضرت انجام گرفته جايز است; ولى در عين حال خطايى است كه بايد براى آن استغفار كرد.

18 - انجام كار هاى عمومى و حل و فصل مسائل اجتماعى در هر حال ، در اولويت نخست و

از پرداختن به امور فردى و شخصى مهم تراست .

و إذا كانوا معه على امر جامع . .. فإذا استئذنوك لبعض شانهم فاذن لمن شئت منهم و ا

خطا بودن ترك عرصه حل و فصل مسائل اجتماعى، به منظور رسيدگى به كارهاى شخصى _ كه از طلب مغفرت كردن پيامبر(ص) استفاده مى شود _ برداشت ياد شده را افاده مى كند.

اهميت رفع مشكلات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 90 - 14

14- مردم ، در قبال مسائل جامعه خويش چون : بى عدالتى ، فحشا ، بزهكارى ، ستم ، فقر و نيازمندى هاى اقتصادى مردم ، مسؤولند .

إن الله يأمر بالعدل و الإحس_ن و إيتاىءِ ذى القربى و ينهى عن الفحشاء و المنكر و ا

بى اعتنايى به مشكلات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 9

9 - ترك حضور در محضر رهبرى جامعه اسلامى براى حل و فصل امور مهم اجتماعى ، به منظور پرداختن به امور زندگى شخصى ، بدون اذن خواستن ، حرام و ممنوع است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع لم يذهبوا حتّى يستئذنوه . .. فإذا استئذنوك لبعض شأن

حلّ مشكلات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 3،4،13

3 - حل و فصل امور مهم اجتماعى و فراخوانى مردم براى مشاوره و كنكاش پيرامون مسائل عمومى ، از وظايف و اختيارات پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا

معه على أمر جامع لم يذهبو

4 - مؤمنان راستين ، به هنگام حضور در كنار پيامبر ( ص ) و رهبرى جامعه اسلامى ، براى حل و فصل امور مهم اجتماعى ، بدون اذن خواستن به دنبال كار ديگرى نمى رفتند .

إنّما المؤمنون الذين ءامنوا باللّه و رسوله و إذا كانوا معه على أمر لم يذهبوا حتّ

13 - اعمال اجتهاد و مصلحت انديشى در حل و فصل امور اجتماعى ، از اختيارات پيامبر ( ص ) و رهبران جامعه اسلامى است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع . .. فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم

زمينه مشكلات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 6 - 6

6 - اعتماد به خبر فاسق ، بدون تحقيق و بررسى ، دربردارنده خطر براى جامعه

أن تصيبوا قومًا بجه_لة

زمينه مشكلات اجتماعى زنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 15

15- نظام اجتماعى ظالمانه ، همچون نظام استبدادى فرعون ، از ظلمتهاست .

أخرج قومك من الظلم_ت إلى النور . .. إذ أنج_كم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

مشكلات اجتماعى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 3

3 - بنى اسرائيل در حكومت فرعون ، زندگى سختى داشتند و جان پسران آنها در خطر بود .

أن اقذفيه فى التابوت فاقذفيه فى اليمّ

مشكلات اجتماعى مسلمانان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 - 3،9

3- مسلمانان عصر بعثت ، گرفتار

مشكلات اقتصادى و اجتماعى و سختى معيشت بودند .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

مراد از {فريقين} به قرينه صدر آيه، مؤمنان و كافران است. كافران در پاسخ به مؤمنان دو چيز را مايه افتخار و برترى و حقانيت خود مى دانستند: يكى وصف {خيرمقاماً} و ديگرى {أحسن نديّاً}، از اين دو توصيف، آشكار شود كه مؤمنان از نظر ظاهرى، در نقطه مقابل اين دو وضعيت قرار داشتند.

9- كافران عصر بعثت ، مشكلات اقتصادى ، اجتماعى و سياسى مسلمانان را ، نشانه ناروابودن عقيده و تفكر آنان مى دانستند .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

منشأ مشكلات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 73 - 5

5 _ عملكرد غلط مسلمانان ، منشأ فتنه ها و مشكلات اجتماعى آنان

إلا تفعلوه تكن فتنة فى الأرض و فساد كبير

نذر براى نجات از مشكلات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 30

30- بهره جستن از نذر براى فرار از تنگنا هاى اجتماعى جايز است .

إنّى نذرت . .. فلن أكلّم اليوم إنسيًّا

مشمولان آمرزش خدا از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مشمولان آمرزش خدا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 74 - 7

7 _ توبه و استغفار ، شرط برخوردارى از مغفرت خداوند و رحمت خاص او

افلا يتوبون . .. و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 26

26 _ مؤمنى كه از سر جهل گناه كند، در صورت توبه و اصلاح حتماً مشمول مغفرت

و رحمت خداوند قرار خواهد گرفت.

كتب ربكم على نفسه الرحمة أنه من عمل منكم سوءاً بجهلة ثم تاب من بعده و أصلح فأنه

مشمولان آمرزش خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 165 - 12

12 _ كسانى كه در آزمونهاى الهى موفق باشند، از مغفرت الهى برخوردار و از رحمت او بهره مند خواهند شد.

ليبلوكم فى ما ءاتيكم . .. إنه لغفور رحيم

مشمولان لعن

{مشمولان لعن}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 9،10

9 _ يهود ، مورد نفرين و غضب خداوند به سبب پيمان شكنى ، انكار آيات الهى و كشتن پيامبران

فبما نقضهم ميثقهم . .. و قتلهم الأنبياء

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بما نقضهم . ..} به قرينه آيات مشابه، متعلق به فعلى محذوف همانند {لعناهم} باشد.

10 _ غرور علمى يهود در برابر دعوت انبيا ، موجب گرفتارى آنان به لعنت خداوند

و قولهم قلوبنا غلف

كلمه {قولهم} عطف بر {نقضهم} است، بنابراين متعلق به فعل محذوف {لعناهم} است. يعنى {بقولهم ... لعناهم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 156 - 7،8

7 _ كفرورزى يهود با انكار رسالت حضرت مسيح ( ع ) ، موجب گرفتار شدن آنان به لعنت خداوند

و بكفرهم و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه {بكفرهم} عطف بر {بنقضهم} در آيه قبل باشد. بر اين مبنا {بكفرهم} متعلق به فعل محذوف {لعناهم} خواهد بود.

8 _ اتهام نارواى يهود به حضرت مريم ( ع ) از عوامل محكوميت

آنان به لعن و نفرين الهى

و قولهم على مريم بهتناً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 157 - 4

4 _ ادعاى كشتن حضرت مسيح ( ع ) _ على رغم اعتراف به پيامبرى وى _ مايه گرفتارى يهود به لعنت و غضب خداوند

و قولهم إنّا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه

بدان احتمال كه {قولهم} عطف بر {نقضهم} در آيه 155 باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 13 - 4

4 _ گرفتارى بنى اسرائيل به لعن الهى و قساوت قلب ، كيفر پيمان شكنى آنان

فبما نقضهم ميثقهم لعنهم و جعلنا قلوبهم قسية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 5،9،13،16،17،19

5 _ گروهى از اهل كتاب ، گرفتار لعنت و غضب خداوند

من لعنه اللّه و غضب عليه

9 _ گرفتارى اهل كتاب به لعنت و غضب خداوند ، پرستش طاغوت و مسخ شدنشان به ميمون و خوك ، سزاى رفتار هاى زشت آنان

هل انبئكم بشرّ من ذلك مثوبة عند اللّه من لعنه . .. و عبد الطغوت

كلمه {مثوبة} (سزا و جزا) مى رساند كه غضب و . .. به عنوان پيامدهاى شومى است كه اعمال نارواى اهل كتاب آنها را اقتضا مى كرده است.

13 _ گرفتاران به لعنت و غضب خدا ، مسخ شدگان و طاغوت پرستان اهل كتاب خود سزاوار استهزا و نه مؤمنان به خدا و كتب آسمانى

الذين اتخذوا دينكم هزواً . .. منهم القردة و الخنازير و عبد الطغوت

16 _ گرفتاران به لعنت الهى و غضب الهى

، مسخ شدگان و طاغوت پرستان ، داراى بدترين جايگاه و منزلت در پيشگاه خداوند

من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل كه روى سخن را با اهل كتاب قرار داده بود.

17 _ بدترين جايگاه دوزخ از آن مسخ شدگان ، پرستندگان طاغوت ، گرفتاران به لعنت و غضب الهى است .

من لعنه اللّه و غضب عليه و جعل منهم . .. أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

برخى از مفسران {مكاناً} را جايگاه دوزخى توصيف شدگان دانسته اند.

19 _ پيشينيان اهل كتاب _ بر اثر گرفتارى به لعنت و غضب خدا و در آمدن به شكل ميمون و خوك و پرستش طاغوت _ ، داراى بدترين جايگاه و منزلت در پيشگاه خداوند

من لعنه اللّه . .. أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 7،14،23

7 _ يهود ، مردمى به دور از رحمت خداوند و مورد لعنت او

و لعنوا

{لعنت} به معناى دورى از رحمت است.

14 _ تأثير منفى قرآن در يهوديان _ افزون بر كفر و طغيان آنان _ ، برخاسته از گرفتارى ايشان به لعنت الهى

و لعنوا بما قالوا . .. ما أنزل إليك من ربك طغيناً و كفراً

واقع شدن جمله {و ليزيدن . ..} پس از بيان پندار باطل يهود و گرفتار شدن آنان به لعنت الهى بر اثر آن، مى رساند كه ازدياد كفر و طغيان آنان ريشه در ملعون شدن آنان و پندارهاى ناروا درباره خدا، دارد.

23

_ دشمنى و كينه توزى يهود با يكديگر از پيامد هاى گرفتارى آنان به لعنت خدا و دورى از رحمت او

و لعنوا بما قالوا . .. و القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

جمله {و القينا . ..} مى تواند بيان پيامدى ديگر براى {لعنوا بما قالوا} باشد ; يعنى گرفتارى به لعنت الهى علاوه بر افزايش كفر و طغيان يهوديان، مايه گرفتارى آنان به دشمنى و كينه توزى با يكديگر نيز گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 78 - 1

1 _ كافران بنى اسرائيل با نفرين داود ( ع ) و عيسى ( ع ) به لعنت و دورى از رحمت خداوند گرفتار شدند .

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل على لسان داود و عيسى

فاعل محذوف از {لعن} داود(ع) و عيسى(ع) مى باشد. بنابراين جمله {لعن ... على لسان داود و عيسى} به اين معناست كه كافران بنى اسرائيل مورد لعنت داود(ع) و عيسى(ع) قرار گرفتند گفتنى است، آنگاه كه لعنت بر زبان انسان جارى شود به معناى درخواست انقطاع از رحمت الهى از لعنت شونده است.

اجابت دعاى مشمولان لعن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 37 - 5

5- امكان اجابت دعاى مطرودين درگاه الهى و لعن شدگان

فاخرج منها . .. و إن عليك اللعنة ... قال ربّ فأنظرنى ...قال فإنك من المنظرين

ايمان مشمولان لعن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 12

12 - آدمى ، مى تواند حتى در زمان گرفتاريش به لعنت خدا

، خود رابه سوى ايمان گرايش داده و اهل ايمان گردد .

لعنهم اللّه بكفر هم فقليلا ما يؤمنون

تفريع جمله {فقليلا ما يؤمنون} بر {لعنهم اللّه بكفرهم} مى رساند كه: كفر ورزى و دور شدن از رحمت خدا، بسيارى از زمينه هاى ايمان را از بين مى برد نه همه آنها را; يعنى، با وجود لعنت الهى انسان مى تواند خود را به سوى ايمان گرايش دهد.

گمراهى مشمولان لعن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 18

18 _ طاغوت پرستان ، مسخ شدگان و گرفتاران به لعنت و غضب الهى ، گمراهترين مردمان از راه راست

من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

مشمولان لعن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 4

4 - خداوند ، يهوديان حق ناپذير را از رحمت خويش محروم و به لعنت ، گرفتارشان كرد .

بل لعنهم اللّه بكفرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 89 - 12،13

12 - خداوند ، يهوديان كافر به پيامبر ( ص ) و قرآن را از رحمت خويش به دور و آنان را مورد لعنت قرار داده است .

فلعنة اللّه على الكفرين

13 - كافران عنود و حق ناپذير ، مورد لعنت خداوند هستند .

فلعنة اللّه على الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 160 - 6

6 - شمول لعنت الهى بر گنهكاران ، موجب سلب توفيق توبه از آنان نخواهد شد .

أولئك

يلعنهم اللّه . .. إلاّ الذين تابوا و أصلحوا و بينوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 161 - 1،5،7

1 - كفرپيشگانى كه با كفر بميرند ، به لعنت خدا گرفتار شده و مورد نفرين و لعنت فرشتگان خواهند بود .

إن الذين كفروا و ماتوا و هم كفار أولئك عليهم لعنة اللّه و الملئكة و الناس أجمعين

5 - كتمان كنندگان حقايق دينى هم در دنيا و هم در آخرت به لعنت خداوند گرفتار خواهند بود .

أولئك يلعنهم اللّه . .. أولئك عليهم لعنة اللّه

جمله {أولئك يلعنهم اللّه} (در آيه 159) به قرينه {إلا الذين تابوا . ..} حاكى از آن است كه: كتمان كنندگان حقايق در دنيا به لعنت خدا گرفتارند و جمله {أولئك عليهم لعنة اللّه} به دليل {ماتوا و هم كفار} دلالت بر اين دارد كه در آخرت نيز مورد لعنت هستند.

7 - تأثير و نقش دعا و نفرين فرشتگان و انسان ها در دورى گنهكاران از رحمت الهى

أولئك عليهم لعنة اللّه و الملئكة و الناس أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 162 - 1،2

1 - كسانى كه كافر بميرند ، براى هميشه به لعنت خدا گرفتار خواهند بود .

أولئك عليهم لعنة اللّه . .. خلدين فيها

ظاهر اين است كه ضمير {فيها} به {لعنة اللّه . ..} (در آيه قبل) بازگردد.

2 - كتمان كنندگان حقايق دينى ، در صورتى كه بدون توبه بميرند ، همواره مورد لعنت خدا خواهند بود .

إن الذين يكتمون . .. أولئك عليهم لعنة اللّه ... خلدين فيها

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 20

20 _ گرفتارى برخى از يهود به لعنت خداوند

و لكن لعنهم اللّه بكفرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 47 - 16،17

16 _ گرفتارى اصحاب سبت به لعنت الهى

كما لعنّا اصحاب السَّبت

17 _ كافران به قرآن در خطر گرفتارى به لعنتى ، همسان لعنى كه اصحاب سبت بدان گرفتار شدند .

امنوا . .. او نلعنهم كما لعنّا اصحاب السَّبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 52 - 1،2،3،6

1 _ اهل كتاب ( علماى يهود ) مشمول لعن خداوند به جهت حقپوشى و همسويى با كفار عليه مسلمانان

الم تر . .. اولئك الّذين لعنهم اللّه

2 _ ايمان به جبت و طاغوت ( كفر و شرك ) موجب لعن خداوند

الم تر . .. اولئك الّذين لعنهم اللّه و من يلعن اللّه فلن تجد له نصيراً

3 _ كسانى كه حقانيّت اسلام را مى پوشانند و راه شرك را بهتر از آن مى نمايانند ، مورد لعن الهى هستند .

الم تر الى الذين . .. يقولون هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلا. اولئك الّذين لعنه

6 _ مشمولان لعن خداوند ، محروم از مدد هاى او

و من يلعن اللّه فلن تجد له نصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 7

7 _ ندا دهنده اى در قيامت مأمور اعلام گرفتارى ظالمان به لعنت خداوند است .

فاذن مؤذن بينهم أن لعنة اللّه على الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

اعراف - 7 - 45 - 4

4 _ آنانكه در پى ناهنجار كردن و منحرف ساختن راه خدايند ، از زمره ستمكارانند و در قيامت مورد لعنت خدا قرار خواهند گرفت .

أن لعنة اللّه على الظالمين. الذين ... يبغونها عوجاً

برداشت فوق بر اساس دومين مصداقى است كه در توضيح برداشت قبل براى پى جويى اعوجاج در دين بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 11

11 _ پندار فرزند داشتن خدا ، انحراف از مسير حق بوده و معتقدان به آن ، گرفتار لعن و نفرين خدا خواهند بود .

و لا يدينون دين الحق . .. و قالت اليهود عزير ابن اللّه ... قتلهم اللّه أنى يؤفكو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 10،11

10 _ منافقان و كافران ، مورد لعن و نفرين خداوند و محروم ابدى از رحمت او

المنفقين . .. و الكفار ... لعنهم اللّه

11 _ جواز لعن و نفرين بر منافقان و كافران

المنفقين . .. و الكفار ... لعنهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 98 - 10

10 _ آرزومندان نزول بلا و نگون بختى براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، مورد طرد و لعن خداوند هستند .

يتربّص بكم الدوائر عليهم داثرة السوء

ظاهراً جمله {عليهم داثرة السوء} در مقام نفرين مى باشد نه صرفاً إخبار از آينده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 18 - 10،11،14

10_ ستمگران در قيامت ، از رحمت

خداوند محروم و به لعنت او گرفتار خواهند شد .

ألا لعنة الله على الظ_لمين

11_ كسانى كه به خداوند دروغ مى بندند ، از رحمت خداوند محروم و به لعنت او گرفتار خواهند شد .

ه_ؤلاء الذين كذبوا على ربهم ألا لعنة الله على الظ_لمين

14_ { عن رسول الله ( ص ) : . . . وأما الكافر فيقرأ ذنوبه على رؤوس الأشهاد ، { ه_ؤلاء الذين كذبوا على ربّهم ألا لعنة الله على الظالمين } ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمود: . .. اما كافر پس گناهان او در ملأ عام و در حضور گواهان خوانده مى شود: اينانند كسانى كه به پروردگار خود دروغ بستند. آگاه باشيد لعنت خدا بر ستمكاران باد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 60 - 1

1_ قوم عاد ، در دنيا به لعنت خدا گرفتار شدند و در آخرت نيز از رحمت او محروم خواهند بود .

و أُتبعوا فى ه_ذه الدنيا لعنة و يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 99 - 1

1_ فرعون و پيروان وى در عرصه دنيا و آخرت ، به لعنت خدا گرفتار و از رحمت او به دورند .

و أُتبعوا فى ه_ذه لعنة و يوم القي_مة

ضمير در {اُتبعوا} به فرعون و قوم وى باز مى گردد. {اتباع} (مصدر اُتبعوا) به معناى ملحق كردن و به دنبال فرستادن است. بنابراين {واُتبعوا ...}; يعنى ، فرعون و قوم او در دنيا و آخرت ، لعنت و نفرين را به دنبال خواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 25 - 7،8،9

7_ كسانى كه به پيمان هاى الهى پايبند نباشند ، به لعنت خدا و دورى از رحمت او گرفتار خواهند شد .

والذين ينقضون عهد الله . .. أُول_ئك لهم اللعنة

8_ آنان كه به برقرارى پيوندهايى كه خداوند به برقرار ساختن آنها فرمان داده ، ملتزم نباشند ، به لعنت و دورى از رحمت گرفتار خواهند شد .

والذين . .. يقطعون ما أمر الله به أن يوصل ... أُول_ئك لهم اللعنة

9_ فسادگران در زمين به لعنت خداوند و دورى از رحمت او گرفتار خواهند شد .

و ال_ذين . .. يف_سدون فى الأرض أُول_ئك لهم اللعنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 39 - 13

13_ { عن أبى عبدالله ( ع ) انه قال فى قول الله عزوجل : { و قالت اليهود يدالله مغلولة } : لم يعنوا أنه ه_كذا ، و ل_كنّهم قالوا : قد فرغ من الأمر فلايزيد و لاينقص فقال الله جل جلاله تكذيباً لقولهم : { غلّت أيديهم و لعنوا بما قالوا بل يداه مبسوطتان ينفق كيف يشاء } ألم تسمع الله عزوجل يقول : { يمحوا الله ما يشاء و يثبت و عنده اُمّ الكتاب } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه درباره قول خداى عزوجل: {و قالت اليهود يد الله مغلولة} فرمود: منظور يهود اين نبود كه واقعاً دستهاى خدا در غُلّ بسته است ; بلكه آنان مى گفتند: خدا از كار خلقت فارغ شده و ديگر چيزى را زياد و كم نمى كند. پس خداوند _ جل جلاله _ براى

تكذيب سخن آنان فرمود: {دستهاى خودشان در غل بسته باد و به خاطر سخنى كه گفتند، لعنت بر آنان باد ; بلكه دستهاى خدا باز است و هرگونه مى خواهد مى بخشد}.آيا نشنيده اى كه خداى عزوجل مى فرمايد: {يمحوا الله مايشاء و يثبت و عنده اُمّ الكتاب}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 27 - 17

17- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن المؤمن إذا أُخرج من بيته شيّعته الملائكة إلى قبره . . . و إن كان كافراً خرجت الملائكة تشيّعه إلى قبره تلعنونه . . . ثمّ يدخل عليه ملكا القبر . . . فيقولان له : من ربّك ؟ فيتلجلج و يقول : قد سمعت الناس يقولون فيقولان له : لادريت و يقولان له : ما دينك ؟ فيتلجلج فيقولان له : لادريت و يقولان له : من نبّيك ؟ فيقول : قد سمعت الناس يقولون فيقولان له لادريت و يسأل عن إمام زمانه . . . و هو قول الله عزّوجلّ : { . . . و يضلّ الله الظالمين و يفعل الله ما يشاء } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: آن گاه كه [جنازه] مؤمن را از منزلش بيرون مى برند، ملائكه او را تا قبرش تشييع مى كنند . .. و اگر كافر باشد فرشتگان او را تا قبرش تشييع و لعنت مى كنند ... سپس دو فرشته قبر، بر او وارد مى شوند ... پس به او مى گويند: پروردگارت كيست؟ پس او [در پاسخ] مردد مى شود و مى گويد: شنيده ام

مردم [اين گونه] مى گويند. پس به او مى گويند: [آيا] ندانستى؟ به او مى گويند دينت چيست؟ باز مردد مى شود و آنان به او مى گويند: [آيا] ندانستى؟ پس به او مى گويند: پيامبر تو كيست؟ پس پاسخ مى دهد: شنيده ام كه [اين گونه] مردم مى گويند. پس به او مى گويند [آيا ]ندانستى؟ و از او درباره امام زمانش سؤال مى كنند: ... و اين سخن خداوند عزّوحلّ است: ... يضلّ الله الظالمين و يفعل الله ما يشاء}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 35 - 6

6- بازگشت همه لعن ها ، به ابليس است . *

و إن عليك اللعنة إلى يوم الدين

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {ال} در {اللعنة} براى جنس باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 78 - 1،2

1 - ابليس به خاطر سرپيچى از فرمان سجده بر آدم ، مورد لعن و نفرين ابدى خداوند قرار گرفت .

و إنّ عليك لعنتى إلى يوم الدين

2 - طرد از درگاه خداوند و گرفتار شدن به لعن و نفرين ابدى ، كيفر دنيوى ابليس

فإنّك رجيم . و إنّ عليك لعنتى إلى يوم الدين

خداوند در هشت آيه بعد، ابليس را به عذاب جهنم تهديد و محكوم كرد. اين نكته مى رساند كه طرد و نفرين ابليس _ آن هم با آمدن قيد {إلى يوم الدين} _ مربوط به كيفر دنيايى او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 52 - 7

7 - ستمگران ، گروهى

مطرود و محروم از رحمت خداوند در قيامت

و لهم اللعنة

مشمولان لعن اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 19 - 3،6

3_ كسانى كه دين و معارف الهى را نپذيرند و مردم را از پذيرش آن بازدارند ، در آخرت از رحمت خدا محروم و به لعنت او گرفتار خواهند شد .

ألا لعنة الله على الظ_لمين. الذين يصدون عن سبيل الله

6_ كسانى كه درپى منحرف ساختن دين و معارف الهى هستند ، ستمكارند و در آخرت به لعنت خدا گرفتار خواهند شد .

ألا لعنة الله على الظ_لمين. الذين ... يبغونها عوجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 23 - 1

1 - قذف كنندگان و اتهام زنندگان به زنان پاكدامن ، نجيب و مؤمن ، مورد نفرين در دنيا و آخرت

إنّ الذين يرمون المحصن_ت الغ_فل_ت المؤمن_ت لعنوا فى الدنيا و الأخرة

{محصنات} به معناى زنان عفيف و پاكدامن است (لسان العرب). مقصود از {غافلات} (زنان غافل) ممكن است زنانى باشند كه آن قدر از آلودگى جنسى به دوراند كه گويا به كلى از چنين مسائلى بى خبراند و ممكن است زنانى باشند كه از آنچه به آنان نسبت ناروا داده اند (فحشا)، كاملاً بى خبراند و در هر دو صورت به چنين زنانى زنان نجيب گفته مى شود.

مشمولان لعن خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 35 - 1

1- ابليس ، به دليل تمرد از فرمان سجده بر آدم ( ع ) ، مورد لعن ابدى خداوند قرار گرفت .

و إن عليك

اللعنة إلى يوم الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 41 - 6

6 - ستم كاران ، مورد لعن و نفرين خداوند

فبعدًا للقوم الظ_لمين

نصب {بُعداً} به عنوان مفعول مطلق براى فعل محذوف مى باشد; يعنى، {بعدوا بُعداً}. گفتنى است كه {بُعداً} از جمله مصدرهايى است كه همواره به جاى فعل مى آيد; يعنى، دور باد[از رحمت خدا] گروه ستم كاران!

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 44 - 9

9 - جوامع كفرپيشه و بى ايمان ، مورد لعن و نفرين خداوند

فبعدًا لقوم لايؤمنون

كلمه {بُعداً} منصوب است به عنوان مفعول مطلق برا فعل محذوف; يعنى، {بعدوا بُعداً}. گفتنى است كه {بُعداً} از مصادرهايى است كه همواره بجاى فعل مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 7 - 3

3 - مردانى كه با سوگند دروغين ، همسرانشان را متهم به زنا كنند ، مستحق لعنت خدايند .

والخ_مسة أنّ لعنت اللّه عليه إن كان من الك_ذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 42 - 1

1 - لعنت خدا و دورى از رحمت حق ، تنها دست آورد فرعون و سپاهيانش از زندگى دنيوى

و أتبعن_هم فى ه_ذه الدنيا لعنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 57 - 1،4،5،6

1 - آزاردهندگان و اذيت كنندگان خدا و پيامبر ( ص ) ، مشمول لعن خدا در دنيا و آخرتند .

إنّ الذين يؤذون اللّه و رسوله لعنهم اللّه فى الدنيا و

الأخرة

4 - كسانى كه وارد منزل پيامبر ( ص ) شوند و اقامت خود را در حدّ آزاردهندگى آن حضرت ادامه دهند ، مورد لعن خدايند .

و لامستئنسين لحديث إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ . .. إنّ الذين يؤذون ... و رسوله لعن

5 - منافقان و كافران آزاردهنده رسول خدا ( ص ) ، مورد لعن خدايند .

و لاتطع الك_فرين و المن_فقين و دَعْ أذيهم . .. إنّ الذين يؤذون ... و رسوله لعنهم

6 - مذاكره كنندگان بى پرده و رو در رو با همسران پيامبر _ كه موجب آزار دادن رسول خدا ( ص ) است _ مشمول لعن خداوندند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب. .. و ما كان لكم أن تؤذوا رسول اللّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 64 - 1

1 - همه كافران ، قطعاً مورد لعن خداوندند .

إنّ اللّه لعن الك_فرين

{ال} در {الكافرين} مى تواند براى استغراق باشد. بنابراين، همه كافران را شامل مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 1،4

1- عناصر بيماردلِ روى گردان از جهاد و دستورات الهى ، مورد نفرين خداوند

رأيت الذين فى قلوبهم مرض . .. فهل عسيتم إن تولّيتم ... أول_ئك الذين لعنهم اللّه

برداشت ياد شده بنابر اين نكته است كه مشاراليه {أول_ئك}، كسانى باشند كه {تولّيتم} خطاب به آنان است و {تولّى} به معناى روى گردانى از جهاد و يا مجموعه فرمان هاى حق باشد.

4- واليان و حاكمان فسادگر و بى عاطفه ، مورد نفرين الهى

إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض .

.. أول_ئك الذين لعنهم اللّه

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {أول_ئك} اشاره باشد به همه متوليان امر كه فسادگر و قطع كننده رحم اند و گروهى از آنان در آيه قبل، مخاطب {إن تولّيتم أن تفسدوا. ..} قرار گرفته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 11

11 - منافقان و مشركان ، مورد خشم و نفرين الهى و به دور از رحمت او

و غضب اللّه عليهم و لعنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 11 - 3

3 - كافران دوزخى ، مورد نفرين خدا و محروم از رحمت و لطف او هستند .

فسحقًا لأصح_ب السعير

{سحق} به معناى {بُعد} است و در اين آيه، به جاى لعن و نفرين به كار رفته است و مراد از آن، دورى از رحمت و لطف الهى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 19 - 1

1 - وليدبن مغيره ، مورد نفرين خداوند

فقتل كيف قدّر

عبارت {قتل}، براى نفرين و دعا عليه كسى به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 20 - 1

1 - وليدبن مغيره ، مورد نفرين شديد و سخت خداوند

ثمّ قتل كيف قدّر

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه تكرار آيه پيش و به منظور مبالغه ادا شده است و {ثمّ} براى دلالت بر تفاوت رتبه است; يعنى، عقوبت و نابودى كافران، به شديدترين وجهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - عبس - 80 - 17 - 8

8 - { عن أميرالمؤمنين ( ع ) . . . { قتل الإنسان ما أكفره } أى لعن الإنسان ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده كه در معناى {قتل الإنسان ما أكفره} فرمود: يعنى لعنت بر اين انسان [چقدر ناسپاس است]}.

مشمولان لعن دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 23 - 1

1 - قذف كنندگان و اتهام زنندگان به زنان پاكدامن ، نجيب و مؤمن ، مورد نفرين در دنيا و آخرت

إنّ الذين يرمون المحصن_ت الغ_فل_ت المؤمن_ت لعنوا فى الدنيا و الأخرة

{محصنات} به معناى زنان عفيف و پاكدامن است (لسان العرب). مقصود از {غافلات} (زنان غافل) ممكن است زنانى باشند كه آن قدر از آلودگى جنسى به دوراند كه گويا به كلى از چنين مسائلى بى خبراند و ممكن است زنانى باشند كه از آنچه به آنان نسبت ناروا داده اند (فحشا)، كاملاً بى خبراند و در هر دو صورت به چنين زنانى زنان نجيب گفته مى شود.

مشمولان محبت

{مشمولان محبت}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 42 - 19

19 _ تنها عدالت پيشگان شايسته مهر و محبت هستند .

إنّ اللّه يحب المقسطين

مصالح از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مصالح

آفرينش و مصالح انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 33 - 8

8- مجموعه آفرينش جهان مادى ( آسمان ، زمين ، ماه ، خورشيد ، باران و . . . ) در خدمت انسان و هماهنگ و متناسب با نياز ها ، خواسته ها و مصالح او

الله

الذى خلق السموت و الأرض . .. رزقًا لكم ... و سخ_ّر لكم الشمس و القمر دائبين

از اينكه خداوند فرمود: آسمانها، زمين، ماه، خورشيد و . .. را براى انسان تسخير و رام ساختيم، حكايت از آن دارد كه همه آنها با خلقت انسان و نيازمنديهاى وى هماهنگ شده است.

اهميت رعايت مصالح ضعفا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 4

4- اهتمام اسلام به حمايت از مال و منافع يتيمان و عناصر ضعيف و بى پشتيبان جامعه

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

اهميت رعايت مصالح يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 4

4- اهتمام اسلام به حمايت از مال و منافع يتيمان و عناصر ضعيف و بى پشتيبان جامعه

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

اهميت مراعات مصالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 101 - 9

9 _ ر ها شدن از فتنه هاى دشمن ، داراى مصلحتى بيشتر و مهمتر از انجام كامل نماز

فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلوة ان خفتم ان يفتنكم الذين كفروا

اهميت مصالح اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 80 - 8

8- حفظ منافع و خير و صلاح مردم ، اصلى اساسى و معيارى تعيين كننده در نوع و مقدار توليد و گسترش سلاح و سياست كلى جامعه دينى در صنعت اسلحه سازى است .

و علّمن_ه صنعة لبوس لكم لتحصنكم من بأسكم

برداشت ياد شده از {لام} انتفاع در {لكم}

استفاده گرديد، بدين معنا كه آموزش صنعت اسلحه سازى به داوود(ع) در جهت حفظ منافع و خير و صلاح مردم بود و همين مسأله، تعيين كننده سياست كلى جامعه دينى در توليد و گسترش سلاح است.

اهميت مصالح انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41 - 7،9

7 _ تأكيد خداوند بر جهاد با مال و جان ( در عين بى نيازى او از جهاد و تلاش مردم ) ، به خاطر تأمين مصالح خود انسانهاست .

ما لكم إذا قيل لكم انفروا . .. إلا تنفروا يعذبكم ... انفروا خفافاً و ثقالا جهدوا

9 _ احكام و قوانين الهى ، در جهت منافع و مصالح واقعى انسانهاست .

انفروا . .. و جهدوا ... ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 22

22 _ دعوت به توبه و رهنمود هاى خداوند به انسان ها ، در جهت مصالح و منافع خود آنان است .

فإن يتوبوا يك خيراً لهم

اهميت مصالح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 7

7 _ حرمت ماه هاى چهارگانه ، در راستاى مصالح جامعه و مايه قوام و استوارى آن

منها أربعة حرم ذلك الدين القيم فلا تظلموا فيهن أنفسكم

اهميت مصالح عمومى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 8

8_ حكومت ها در شرايط بحرانى كشور ، مى توانند آزادى مردم را در تصرّف اموال و املاك خويش محدود ساخته ،

آنان را به سمت مصالح همگانى سوق دهند .

اجعلنى على خزائن الأرض . .. كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

اهميت مصالح نوزاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 13،14،15

13 - شيردادن مادران به نوزادن خود ، به مصالح و منافع نوزادان نزيك تر از دايگان است .

فإن أرضعن لكم . .. و إن تعاسرتم فسترضع له أُخرى

مطلب ياد شده، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، درصدد بيان راه كارهاى شايسته براى تأمين مصالح و منافع نوزادان است و در اين راستا، شيردادن مادران بر دايگان مقدم ذكر شده است.

14 - شيردادن دايگان ، به نوزادان زنان مطلّقه ، تنها در صورت ضرورت و با مشورت و هم فكرى پدر و مادر آنان ، شايسته و بجا است .

و أتمروا بينكم بمعروف و إن تعاسرتم فسترضع له أُخرى

15 - رعايت مصالح و منافع نوزادان ، اساس جهت گيرى هاى تعاليم و رهنمود هاى الهى در زمينه طلاق است .

فأنفقوا عليهنّ حتّى يضعن حملهنّ . .. و أتمروا بينكم بمعروف و إن تعاسرتم فسترضع ل

فرمانِ خداوند، به تأمين هزينه زندگىِ زنان مطلّقه در ايّام باردارى و نيز پرداخت اجرتِ شيردادن به نوزادشان و يا گرفتن دايه براى آنان، همگى دليل توجه و عنايت ويژه تعاليم اسلام، به مصالح و منافع نوزادان در هنگام طلاق است.

تأمين مصالح انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 20

20 _ تكاليف الهى ، تأمين كننده مصالح و منافع انسانهاست .

و لاتقربا هذه الشجرة فتكونا

من الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 20

20 - راضى بودن به آنچه خدا مقرر كرده و شكيبا بودن بر آن ، تأمين كننده خير و مصلحت واقعى انسان است .

لن نصبر على طعام وحد . .. قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير

تأمين مصالح جوامع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 88 - 5

5- اديان الهى ، در جهت تأمين خير و صلاح جامعه بشرى است .

الذين كفروا . .. بما كانوا يفسدون

بازگشت معناى {افساد} به اين است كه: انسان خيرى را از ميان ببرد و يا از تحقق خيرى مانع شود. بنابراين مبارزه اديان الهى با مفسدان، در حقيقت دفاع از خير و صلاح در جامعه است.

تقدم مصالح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 179 - 4

4 - تقدم مصالح جامعه بر مصلحت فرد

و لكم فى القصاص حيوة يأولى الألبب

از اينكه قرآن قانون قصاص را - كه مرگ و نابودى فرد در آن است - براى حيات جامعه مقرر كرده است، مى توان به اين نكته رسيد كه: از نظر قرآن مصالح جامعه بر مصلحت فرد مقدم است.

جهل به مصالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 16

16 _ عدم آگاهى انسان به تمامى مصالح و مفاسد خويش

فعسى ان تكرهوا شيئاً و يجعل اللّه فيه خيراً كثيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 41

- 10

10 _ ناآگاهى انسان ها ، نسبت به برخى مصالح و منافع واقعى خود

ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 12

12 - كافران حق ستيز ، فاقد بينش و درك لازم نسبت به مصالح و منافع خويش

بل أتين_هم بذكرهم فهم عن ذكرهم معرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 12

12 - ناتوانى مردم از درك بعضى از مصالح اجتماعى خويش و نياز آنان به رهبرى الهى

لو يطيعكم فى كثير من الأمر لعنتّم

تعبير {لعنتّم} مى رساند كه مردم، تمايلاتى دارند كه اگر بنا باشد رهبرى جامعه از تمايلات آنان پيروى كند، خود مردم به مشقت مى افتند و اين نيست مگر از آن جهت كه تمايلات و آراى آنان، در چنين مواردى، غير واقع بينانه و مخالف مصالح واقعى است.

رعايت مصالح در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 14

14 _ اسير گرفتن از دشمن قبل از سركوبى كامل آنان ، زمينه ساز شكست و خلاف حكمت و مصلحت

ما كان لنبى . .. و اللّه عزيز حكيم

تذكر به عزت و حكمت خداوند پس از نهى وى از اسير گرفتن قبل از تحكيم موقعيت، اشاره به اين حقيقت دارد كه تخلف از آن نهى خلاف مصلحت و زمينه ساز شكست مى باشد.

رعايت مصالح مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 62 - 6،10

6 _ خيرخواهى نوح ( ع ) تنها در

جهت منافع مردمان ، نه آميخته به منفعت هاى شخص خود بود .

و أنصح لكم

آوردن {لام} پس از مشتقات {نصيحت}، همانند {أنصح لكم}، حكايت از خلوص كامل نصيحت كننده نسبت به نصيحت شونده دارد. يعنى در نصيحتش (خيرخواهيش) هيچ شائبه منفعت شخصى ندارد و تنها خير او را در نظر گرفته است.

10 _ مبلغان دين بايد خيرخواه مردم بوده و نصايح خويش را آميخته به منافع شخصى نسازند .

أبلغكم رسلت ربى و أنصح لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 68 - 6

6 _ خيرخواهى هود ، تنها در جهت منافع مردم بود ، نه آميخته به منفعت هاى شخصى خويش

و أنا لكم ناصح أمين

{لام} در {لكم} اشاره به خلوص هود در خيرخواهى دارد.

رعايت مصالح يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 4،11

4 _ به هنگام تصرف در اموال يتيمان بايد سودمندترين روش به حال آنان انتخاب شود.

و لاتقربوا مال اليتيم إلا بالتى هى أحسن

برداشت فوق با توجه به كلمه {أحسن} (بهتر و نيكوتر) استفاده شده است.

11 _ مراعات كردن عدالت در مبادلات و انتخاب سودمندترين روش براى تصرف در اموال آنها بيش از توان متعارف واجب نيست.

إلا بالتى هى أحسن . .. و أوفوا الكيل ... لانكلف نفسا إلا وسعها

بيان اين حقيقت كه {خداوند انسان را بيش از توانش تكليف نمى كند} پس از فرمانهاى ياد شده، اشاره به اين دارد كه مكلفان براى رعايت آن فرمانها لازم نيست خود را به مشقت اندازند. چرا كه انجام تكليف تا حد قدرت متعارف فرض است و

نه بيش از آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 34 - 7،8

7- تصرف در اموال و دارايى هاى يتيمان با رعايت مصالح آنان ، مجاز و مشروع است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

8- جواز تصرف در مال يتيم ، مشروط به رعايت بالاترين سطح مصالح وى است .

و لاتقربوا مال اليتيم إلاّ بالتى هى أحسن

زمينه حفظ مصالح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 2

2- جهاد در راه خداوند ، تضمين كننده صلاح جامعه و حافظ روابط عاطفى _ اجتماعى

فهل عسيتم إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض و تقطّعوا أرحامكم

{تولّيتم} به معناى روى گرداندن از جهاد است و مفهوم آيه بر مطلب بالا دلالت دارد.

زمينه مصالح انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 12

12 - تكاليف و توصيه هاى الهى ، در جهت تأمين منافع و مصالح واقعى انسان ها است .

ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون

زمينه مصالح انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 10 - 4

4 - منوعيت جن از استراق سمع آسمان ، در جهت خير و صلاح اهل زمين است .

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

آيه دوم _ كه گوياى هدايت گرى قرآن به سوى رشد و درستى است _ قرينه است براين كه خداوند با نزول قرآن، خير و صلاح بشر را اراده كرده و در اين راستا جن

را، از استراق سمع آسمان ممنوع ساخته است.

علم به مصالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 178 - 4

4 _ كفر ، مانع انسان از شناخت نفع و ضرر حقيقى خود

و لا يحسبنّ الّذين كفروا انّما نملى لهم خير لانفسهم

{الّذين كفروا}، اشاره به عليّت چنين پندارى است ; يعنى چون كافرند، اين گونه مى پندارند.

مراعات مصالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 102 - 2

2 _ صلاحديد برگزارى نماز جماعت در ميدان نبرد ، بر عهده فرمانده نيروهاست .

و إذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلوة

اسناد اقامه نماز به پيامبر(ص) (فاقمت . ..)، اشاره به اين است كه اختيار تشكيل نماز جماعت بر عهده و صلاحديد پيامبر(ص) و يا فرماندهى نيروهاست.

مصالح آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 12 - 12

12 - تنظيم معيشت انسان ها ، در پرتو علم و آگاهى خداوند به مصالح نظام هستى

يبسط الرزق . .. إنّه بكلّ شىء عليم

مصالح اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 35 - 3

3- خير و مصلحت واقعى انسان و جامعه ، در اجتناب كردن از كم فروشى و خيانت اقتصادى است .

و أوفوا الكيل . .. وزنوا بالقسطاس المستقيم ذلك خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 27 - 8

8 - خوددارى از ورود به محل سكونت و خانه ديگران ، بدون اجازه و سلام كردن ، به خير و

صلاح جامعه است .

لاتدخلوا بيوتًا غير بيوتكم حتّى تستأنسوا . .. ذلكم خير لكم

مصالح احكام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 184 - 20

20 - سودبخشى و مصلحت آميز بودن تكاليف براى انسان ها ، ملاك تشريع آنها از سوى خداوند

و أن تصوموا خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 37

37 _ احكام الهى داراى ملاك و مصلحت

اباءُوكم و ابناؤكم لا تدرون . .. انّ اللّه كان عليماً حكيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 8

8 _ احكام و قوانين الهى ، حكيمانه و داراى مصلحت

من اجل ذلك كتبنا على بنى اسرءيل

تصريح به علت حرمت قتل و كيفر شديد آن، حاكى از آن است كه احكام الهى گزاف و بى دليل نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 9

9 - مصلحت و مفسده ، ملاك و حكمت امر و نهى الهى است .

لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 18،22

18 - احكام و قوانين الهى ، بر اساس فلسفه و حكمتى است كه در متعلقات آنها وجود دارد .

ليستئذنكم . .. ثلث عورت لكم ... ليس عليكم و لا عليهم جناح بعدهنّ طوّفون عليكم بع

خداوند متعال، با جمله {ثلاث عورات لكم} فلسفه و حكمت اذن خواستن از پدران و مادران در حال خلوت و برهنگى را

بيان كرده و با جمله {طوّافون عليكم} فلسفه و حكمت عدم لزوم اجازه خواستن را مطرح ساخته است و چنين سخنى مى رساند كه احكام و قوانين الهى، بر اساس فلسفه و حكمتى است كه در متعلق آنها وجود دارد. گفتنى است ذكر صفت {عليم} و {حكيم} در پايان آيه مؤيد همين حقيقت است.

22 - احكام و قوانين الهى ، عالمانه ، حكيمانه و مطابق با علم و حكمت

ليستئذنكم الذين ملكت أيم_نكم . .. كذلك يبيّن اللّه لكم الأي_ت و اللّه عليم حكيم

آمدن جمله {و اللّه عليم حكيم}; يعنى، يادآورى علم و حكمت خداوند پس از بيان احكام مربوط به روابط فرزندان با پدر و مادرشان، مى تواند به منظور حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 59 - 7

7 - احكام و قوانين الهى ، عالمانه ، حكيمانه و مطابق با علم و حكمت است .

و إذا بلغ الأطف_ل منكم الحلم فليستئذنوا . .. كذلك يبيّن اللّه لكم ءاي_ته و اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 45 - 7

7 - احكام تكليفى ، داراى مصالح و فلسفه است .

و أقم الصلوة إنّ الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر

مصالح امور ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 15

15 _ خداوند در بعضى از امور ناخوشايند انسان ، خير بسيار قرار داده است .

فعسى ان تكرهوا شيئاً و يجعل اللّه فيه خيراً كثيراً

مصالح انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 -

بقره - 2 - 54 - 18

18 - مصلحت انسان ها ، اساس احكام و فرمان هاى اديان الهى است .

ذلكم خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 184 - 20

20 - سودبخشى و مصلحت آميز بودن تكاليف براى انسان ها ، ملاك تشريع آنها از سوى خداوند

و أن تصوموا خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 27 - 2

2 _ نوسان در مدت شب و روز ، دربردارنده خير و مصالح انسان

بيدك الخير . .. تولج الّيل فى النهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 10

10 _ مصلحت انسان ها پايه و اساس قوانين و احكام دين اسلام

طيبت ما احل اللّه لكم

كلمه طيب كه به معناى چيزى است كه خوشايند آدمى باشد و نيز حرف لام در {لكم} كه براى منفعت است مى رساند خداوند در حلال كردن چيزها سودبرى انسانها را لحاظ كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 6

6 _ مصالح و مفاسد جوامع انسانى معيارى در تشريع احكام دين

انما الخمر . .. فاجتنبوه لعلكم تفلحون. انما يريد الشيطن ان يوقع بينكم العدوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 101 - 4

4 _ عدم تبيين برخى حقايق از سوى خداوند ، به مصلحت جامعه انسانى است .

لاتسئلوا عن اشياء ان تبدلكم تسؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال -

8 - 19 - 4

4 _ خير و صلاح انسان ها در پرهيز از ستيزه جويى با خدا و رسول او

و إن تنتهوا فهو خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 8

8_ مصالح جوامع بشرى و تدبير امور انسان ها ، مايه تقدير خداوند بر داورى نكردن او ميان حق گرايان و باطل انديشان ، در عرصه حيات دنياست .

لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

برداشت فوق ، از كلمه {رب} _ كه به معناى مدبر و مربى است _ استفاده مى شود; يعنى ، تقدير ياد شده (لولا كلمة سبقت . ..) در راستاى تدبير امور انسانهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 71 - 3

3- اراده خداوند به تفاوت روزى انسان ها ، نشأت يافته از علم او به نياز ها و مصالح واقعى آنهاست . *

إن الله عليم قدير . و الله فضّل بعضكم على بعض فى الرزق

تصريح به اينكه خدا باعث برترى يافتن برخى بر برخى ديگر در روزى است _ پس از تذكر به اينكه خدا عالم و قادر است _ مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه اين برترى دادنها عالمانه و نشأت يافته از آگاهى خداوند به مصالح و نيازهاى واقعى انسانهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 72 - 2

2- زوجيت در نظام زندگى انسان ها ، نعمتى است در جهت منافع و مصالح آنان .

و الله جعل لكم من أنفسكم أزوجًا

برداشت فوق با استفاده از {لام} در {لكم} است

كه براى انتفاع مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 24 - 18

18- هدايت هاى خداوند ، همواره ، در جهت صلاح انسان و رساندن او به راه هاى درست و صحيح است .

عسى أن يهدين ربّى لأقرب من ه_ذا رشدًا

در المصباح المنير آمده است: { {رُشْد} صلاح است و آن، رسيدن به صواب و درستى است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 129 - 8

8 - مصالح بشر و تدبير امور امت ها از سوى خداوند ، دليل نابود نكردن فورى مخالفان در دنيا است .

كلمة سبقت من ربّك

كلمه {ربّ} گوياى مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 30 - 7

7 - مصلحت در پنهان ماندن زمان وقوع قيامت است .

و يقولون متى ه_ذا الوعد . .. قل لكم ميعاد يوم

از اين كه خداوند به جاى پرداختن به جواب سؤال و روشن كردن وقت وقوع قيامت، تأكيد مى كند كه وقوع آن قطعى است و تقديم و تأخير ندارد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 41 - 7

7 - قرآن ، كتابى سودمند براى بشر و در جهت منافع و مصالح او است .

إنّا أنزلنا عليك الكت_ب للناس

برداشت ياد شده با توجه به لام در {للناس} است كه متضمن معناى انتفاع مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 79 - 1،3

1 -

خداوند ، دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) را به خاطر منافع و مصالح انسان ها آفريده است .

اللّه الذى جعل لكم الأنع_م

لام در {لكم} براى تعليل است; يعنى، به خاطر شما، {أنعام} (جمع {نَعَمْ}) در اصل به معناى شتر است; ولى گاهى براى مجموع {شتر، گاو و گوسفند} به كار مى رود. برداشت ياد شده بر اساس همين احتمال است.

3 - خداوند ، شتران را به خاطر منافع و مصالح انسان ها آفريد .

اللّه الذى جعل لكم الأنع_م

جمله {و عليها و على الفلك تحملون} در آيه بعد، قرينه است براين كه مقصود از {أنعام} مى تواند تنها شتران (معناى اصلى اين واژه) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 3

3 - تشريع دين از سوى خداوند ، در جهت منافع و مصالح انسان است .

شرع لكم من الدين

با توجه به لام {لكم} _ كه براى انتفاع است _ و نيز از اين كه آيه در مقام امتنان است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 19 - 3

3 - گستردگى و پهناورى زمين ، براى انسان و در جهت مصالح و منافع او است .

و اللّه جعل لكم الأرض بساطًا

مطلب ياد شده، از تعبير {لكم} (براى شما) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 19 - 7

7 - خداوند ، در پى آفرينش انسان از نطفه ، او را توانمند و مهيّا براى رسيدن به مصلحت هاى خويش قرار

داد .

من نطفة خلقه فقدّره

برخى از اهل لغت، ضمن بر شمردن معانى متعددى براى {تقدير}، دقّت و تفكر در متعادل ساختن امور و مهيّا ساختن آنها را، از جمله معانى آن قرار داده اند (لسان العرب). {فاء} در {فقدّره} گوياى اين است كه مهيّا شدن انسان براى مصالح خويش، از آثار و پيامدهاى سيستم خلقت او است.

مصالح انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 28

28 _ خير و صلاح واقعى انسان ها در گرو يكتاپرستى ، سلامت امور اقتصادى و پرهيز از فسادانگيزى است .

ذلكم خير لكم

{ذلكم} اشاره به تمامى مسائلى است كه شعيب قوم خويش را بدانها رهنمون ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 95 - 7

7- نفع و صلاح واقعى انسان ها ، تنها در ارزش هاى معنوى و الهى نهفته است و نه در مطامع ناچيز دنيوى .

و لاتشتروا بعهد الله ثمنًا قليلاً إنما عند الله هو خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 49 - 5

5 - بعثت پيامبران و تعاليم اديان ، در جهت تأمين منافع و مصالح انسان ها است .

إنّما أنا لكم نذير مبين

به كارگيرى {لام} انتفاع در {لكم} مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 60 - 12

12 - احكام و توصيه هاى الهى ، برخوردار از حكمت و فلسفه و در جهت منافع و مصالح انسان ها است .

ألم أعهد إليكم ي_بنى

ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن إنّه لكم عدوًّ مبين

توصيه خداوند به اطاعت نكردن از شيطان و بيان فلسفه و چرايى آن (إنّه لكم عدوٌّ مبين)، حاكى از حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 11 - 13،14

13 - احكام و قوانين الهى ، در جهت منافع و مصالح واقعى انسان ها است .

تؤمنون . .. و تج_هدون ... ذلكم خير لكم

14 - ناآگاهى انسان ها ، نسبت به بعضى از مصالح و منافع واقعى خود

ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 2 - 11

11 - حكم خداوند مبنى بر شكستن سوگند درباره محروميت از مباحات و حلال ها ، عالمانه و حكيمانه بوده و در جهت مصالح و منافع انسان ها است .

قد فرض اللّه لكم تحلّة أيم_نكم . .. و هو العليم الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 2 - 6

6 - انذار ها و اخطار هاى پيامبران ، در جهت مصالح و منافع خود مردم است .

إنّى لكم نذير مبين

در برداشت ياد شده، لام در {لكم} براى تعليل دانسته شده است; يعنى، {لأجل نفعكم}.

مصالح اوامر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 66 - 8

8 _ اوامر و نواهى الهى بر پايه مصالح و مفاسد انسان ها جعل شده است .

و لو انّهم فعلوا ما يوعظون به لكان خيراً لهم

مصالح اولياى مقتول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- اسراء - 17 - 33 - 8

8- تصميم گيرى درباره قاتل ، مخصوص اولياى مقتول است و بايد در جهت منافع آنان باشد .

فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا

برداشت فوق، با توجه به لام در {لوليّه} است كه اختصاص و منفعت را افاده مى كند.

مصالح برج هامان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 5

5 - مأموريت يافتن هامان از سوى فرعون ، به تهيه آجر و ساختن برجى بلند جهت تحقيق وى درباره خداى موسى

فأوقد لى ي_ه_م_ن على الطين فاجعل لى صرحًا لعلّى أطّلع إلى إل_ه موسى

{صرح} به هر بناى بلند و برافراشته گفته مى شود.

مصالح بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 17

17 - قوم موسى به مصلحت خويش در انتخاب غذا ناآگاه بودند .

قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 18 - 9

9 - برخورد و درگيرى با فرعونيان ، راهى نادرست و برخلاف مصالح اسرائيليان در ديدگاه موسى ( ع )

قال له موسى إنّك لغوىّ مبين

{غوى} به كسى گفته مى شود كه از راه درست و صواب منحرف شده باشد.

مصالح ثروتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 12،13

12 _ سود مصلحت واقعى فقرا و يا اغنيا ، از طريق شهادت نابحق تأمين نخواهد شد .

ان يكن غنياً او فقيراً فاللّه اولى بهما

13 _ منافع شخصى و رعايت مصالح والدين ، بستگان ، فقيران و

ثروتمندان ، بايد تحت الشعاع حق و رضايت خدا باشد .

كونوا . .. شهداء للّه و لو على أنفسكم او الولدين و الاقربين ان يكن

مصالح جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 10

10 _ افرادى كه اموال خويش را در غير مصالح جامعه به كار مى گيرند ، در تلقى دين ، سفيه هستند . *

اموالكم الّتى جعل اللّه لكم قياماً

جمله {لا تؤتوا السّفهاء اموالكم التى . .. قياماً}، مى رساند كه خداوند از آن جهت پرداخت اموال سفيهان را به آنان ممنوع كرده كه آن را در غير مصالح جامعه و قوام و برپايى آن مصرف مى كنند. بنابراين، مصرف مال در غير مصلحت جامعه، مصرفى سفيهانه و مصرف كننده آن، سفيه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 32 - 10

10 - تمسّك به قرآن و پيروى از رهنمود هاى آن ، به خير و صلاح جامعه و ترك آن ظلم به خويشتن است .

ثمّ أورثنا الكت_ب . .. فمنهم ظالم لنفسه

مصالح خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 13،20

13 _ منافع شخصى و رعايت مصالح والدين ، بستگان ، فقيران و ثروتمندان ، بايد تحت الشعاع حق و رضايت خدا باشد .

كونوا . .. شهداء للّه و لو على أنفسكم او الولدين و الاقربين ان يكن

20 _ مقدم داشتن مصالح خويش ، والدين و بستگان بر شهادت به حق ، هواپرستى و عدالت شكنى است .

كونوا قومين بالقسط شهداء للّه و لو

على أنفسكم . .. فلاتتبعوا الهوى

مصالح زكريا(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 90 - 9

9- اعطاى فرزند به زكريا ( ع ) و اصلاح همسرش از جانب خداوند ، تنها به خاطر رعايت مصلحت و اجابت خواسته او بود .

فاستجبنا له و وهبنا له يحيى و أصلحنا له زوجه

تكرار {له} (براى او) _ به ويژه در مورد اصلاح همسر _ مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

مصالح سد ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 96 - 1،2،6،7

1- ذوالقرنين ، مردم را به تهيه پاره هاى آهن ، براى احداث سد فرمان داد .

ءاتونى زبر الحديد

{زُبَر} جمع {زُبرة} به معناى {قطعات} است. {زبر الحديد} يعنى: {قطعه هى آهن}. راغب در مفردات آن را {قطعات بزرگ آهن} دانسته است.

2- آهن ، نقشى اصلى و مهم ، در بناى سد ذوالقرنين داشت .

ءاتونى زبر الحديد حتّى إذا ساوى بين الصدفين

گرچه در مصالح ساختمانى سدّ، از مس نيز استفاده شده، ولى از {حتى إذا ساوى . ..} دانسته مى شود كه تمام فضاى بين دو كوه، ابتدا، از آهن پاره ها آكنده شد و مس ذوب شده، تنها، براى پيوند آن قطعات به كار رفت.

6- ذوالقرنين ، به دميدن در كوره ها ، تا حدّ سرخ شدن پاره هاى آهن به كار رفته در ديواره سدّ ، فرمان داد .

قال انفخوا حتّى إذا جعله نارًا

7- ذوالفرنين ، از مسّ مذاب ، براى پر كردن ميان پاره هاى آهن اسكلت سد ، استفاده كرد .

ءاتونى أُفرغ عليه قطرًا

{افراغ} به معناى

{خالى كردن ظرف و ريختن محتويات آن} است و {قطرًا} (مسّ مذاب) مفعول براى {أُفرغ} است و مفعول {آتونى} به قرينه {قطرًا} محذوف است.

مصالح شخصى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 13،20

13 _ منافع شخصى و رعايت مصالح والدين ، بستگان ، فقيران و ثروتمندان ، بايد تحت الشعاع حق و رضايت خدا باشد .

كونوا . .. شهداء للّه و لو على أنفسكم او الولدين و الاقربين ان يكن

20 _ مقدم داشتن مصالح خويش ، والدين و بستگان بر شهادت به حق ، هواپرستى و عدالت شكنى است .

كونوا قومين بالقسط شهداء للّه و لو على أنفسكم . .. فلاتتبعوا الهوى

مصالح عمومى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 16

16 _ پذيرش آيين اسلام ، به خير و صلاح بشر

و لو أمن من اهل الكتب لكان خيراً لهم

گر چه خير بودن را براى اهل كتاب ذكر كرده است، ولى اهل كتاب در اين جهت، قطعاً خصوصيّتى ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 -

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 9

9 - فريضه نماز جمعه و ر ها كردن داد و ستد به هنگام اقامه آن ، در جهت تأمين مصالح و منافع خود مؤمنان است .

إذا نودى للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه. .. ذلكم خير لكم

مصالح فرد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 179 - 4

4 - تقدم مصالح جامعه بر مصلحت فرد

و لكم فى القصاص حيوة يأولى الألبب

از اينكه قرآن قانون قصاص را - كه مرگ و نابودى فرد در آن است - براى حيات جامعه مقرر كرده است، مى توان به اين نكته رسيد كه: از نظر قرآن مصالح جامعه بر مصلحت فرد مقدم است.

مصالح فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 12،13

12 _ سود مصلحت واقعى فقرا و يا اغنيا ، از طريق شهادت نابحق تأمين نخواهد شد .

ان يكن غنياً او فقيراً فاللّه اولى بهما

13 _ منافع شخصى و رعايت مصالح والدين ، بستگان ، فقيران و ثروتمندان ، بايد تحت الشعاع حق و رضايت خدا باشد .

كونوا . .. شهداء للّه و لو على أنفسكم او الولدين و الاقربين ان يكن

مصالح گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 106 - 5

5 _ مبهم گذاردن سرنوشت اخروى برخى از خطاكاران ، نشأت يافته از علم و حكمت الهى و داراى مصلحت است .

و ءاخرون مرجون لأمر اللّه . .. و اللّه عليم حكيم

مصالح مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 11 - 11

11 - فريضه جهاد با مال و جان ، در جهت تأمين مصالح خود مجاهدان است .

و تج_هدون . .. ذلكم خير لكم

مصالح محبوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 11

11 - دشمنان خداوند نيز ممكن است ناخواسته

در جهت مصالح انسان هاى محبوب خداوند قرار گيرند .

يأخذه عدوّ لى و عدوّ له

مصالح محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 86 - 6

6- گذشت و اغماض پيامبر ( ص ) از دشمنان و كافران ، به خير و صلاح آن حضرت و در راستاى تربيت و كمال اوست .

فاصفح الصفح الجميل . إن ربّك هو الخلّ_ق العليم

جمله {إن ربك . ..} به منزله تعليل براى {فاصفح ...} است; يعنى، اى پيامبر! گذشت كن; زيرا پروردگار و مربى تو مى داند كه چه كارى به مصلحت و در جهت تربيت و رشد توست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 10 - 9،10

9 _ زندگى مرفه و كاخ نشينى ، دور از شأن پيامبر ( ص ) و برخلاف مصلحت او بود .

تبارك الذى إن شاء جعل لك خيرًا من ذلك جنّ_ت . .. و يجعل لك قصورًا

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه خداوند با آن كه فرمود: من قادر به اعطاى بوستان هاى آباد و كاخ هاى متعدد به پيامبر(ص) هستم در عين حال به آن حضرت اعطا نفرمود و اين مى رساند كه چنين كارى درخور شأن پيامبر(ص) _ آن گونه كه مشركان و كافران فكر مى كردند _ و يا به مصلحت آن حضرت نبود.

10 _ اعطاى گنج و ثروت فراوان به پيامبر ( ص ) ، بر خلاف حكمت الهى و مصلحت او بود .

أو يلقى إليه كنز أو تكون له جنّة . .. إن شاء جعل لك خيرًا من ذلك

جنّ_ت ... و يجع

خداوند در آيه شريفه، به انتظار كافران از پيامبر(ص) مبنى بر داشتن باغ هاى پرثمر پاسخ گفت; ولى نسبت به داشتن گنج و ثروت فراوان پاسخ نفرمود. از اين نكته مى توان استفاده كرد كه داشتن گنج و ثروت بسيار بر خلاف حكمت الهى و مصلحت است و اين امر، چنان روشن است كه نياز به پاسخ گويى ندارد.

مصالح مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 104 - 14

14 _ فرمان خداوند به مسلمانان در مورد تعقيب دشمنان ، فرمانى حكيمانه و با آگاهى كامل به مصالح آنان است .

و لاتهنوا فى ابتغاء القوم . .. و كان اللّه عليماً حكيماً

مصالح ملى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 27 - 6

6 _ جامعه اسلامى و مصالح ملى آن ، داراى حرمتى عظيم نزد خداوند

لاتخونوا اللّه و الرسول

مصالح مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 2

2 _ عدم شركت بى ايمان ها و سست باوران ( منافقان ) در جنگ تبوك ، به خير و صلاح مؤمنان بود نه مايه ضرر آنان .

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 6

6 _ مؤمنان راستين ، همه مقدرات الهى ، حتى سختى ها ، را در جهت منافع و مصالح خويش مى دانند .

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا هو مولينا

به كارگيرى {لام} انتفاع (لنا) براى عموم

رخدادها (خوشيها و ناخوشيها) بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 126 - 7

7- منفعت برتر و خير مؤمنان به هنگام دعوت به اسلام ، در صبر و عدم تعجيل در انتقام از دشمنان و مقابله به مثل با آنان است .

ادع إلى سبيل ربّك . .. و إن عاقبتم فعاقبوا ... و لئن صبرتم لهو خير للص_برين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 81 - 5،7

5- برخى از بلا ها و رخداد هاى ناگوار ، دربردارنده مصلحت و خير مؤمن است .

و أمّا الغل_م . .. فأردنا أن يبدلهما ربّهما خيرًا منه زكوة و أقرب رحمًا

7- خداوند ، حامى مؤمن و تقدير كننده خير و مصلحت براى او است .

فكان أبواه مؤمنين . .. فأردنا أن يبدلهما ربّهما خيرًا منه زكوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 10

10 - كاربرد اعجاز پيامبران در جهت مصالح مؤمنان

فاضرب لهم

باز شدن راهى خشك در دريا، به منظور اثبات حقانيت رسالت موسى(ع) بر منكران آن انجام نگرفت; بلكه منظور از آن نجات بنى اسرائيل و هلاكت فرعونيان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 6 - 11

11 - برنامه برائت از مشركان و نهى از مودّت با ايشان ، در جهت مصالح خود مؤمنان و نه خداوند

و من يتولّ فإنّ اللّه هو الغنىّ الحميد

با توجه به اين كه اين آيات، در ادامه نهى مؤمنان از مودّت مشركان است، تعبير {و

من يتوّل. ..} بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 9

9 - فريضه نماز جمعه و ر ها كردن داد و ستد به هنگام اقامه آن ، در جهت تأمين مصالح و منافع خود مؤمنان است .

إذا نودى للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه. .. ذلكم خير لكم

مصالح والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 135 - 13،20

13 _ منافع شخصى و رعايت مصالح والدين ، بستگان ، فقيران و ثروتمندان ، بايد تحت الشعاع حق و رضايت خدا باشد .

كونوا . .. شهداء للّه و لو على أنفسكم او الولدين و الاقربين ان يكن

20 _ مقدم داشتن مصالح خويش ، والدين و بستگان بر شهادت به حق ، هواپرستى و عدالت شكنى است .

كونوا قومين بالقسط شهداء للّه و لو على أنفسكم . .. فلاتتبعوا الهوى

مصالح يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 3

3 _ تصرف در داراييهاى يتيمان براى مصالح آنان، مجاز و مشروع است.

و لاتقربوا . .. إلا بالتى هى أحسن

{التى} صفت براى كلمه اى مانند {الخصلة} (طريقه و روش) است. بنابراين {لاتقربوا ... إلا ...} يعنى تصرف نكنيد مگر به بهترين روش تصرف. بديهى است كه مراد تصرفى است كه براى يتيم نيكو باشد.

مصالح اجتماعى

اهميت مصالح اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 80 - 8

8- حفظ منافع و خير و صلاح مردم ، اصلى اساسى

و معيارى تعيين كننده در نوع و مقدار توليد و گسترش سلاح و سياست كلى جامعه دينى در صنعت اسلحه سازى است .

و علّمن_ه صنعة لبوس لكم لتحصنكم من بأسكم

برداشت ياد شده از {لام} انتفاع در {لكم} استفاده گرديد، بدين معنا كه آموزش صنعت اسلحه سازى به داوود(ع) در جهت حفظ منافع و خير و صلاح مردم بود و همين مسأله، تعيين كننده سياست كلى جامعه دينى در توليد و گسترش سلاح است.

مصالح اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 35 - 3

3- خير و مصلحت واقعى انسان و جامعه ، در اجتناب كردن از كم فروشى و خيانت اقتصادى است .

و أوفوا الكيل . .. وزنوا بالقسطاس المستقيم ذلك خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 27 - 8

8 - خوددارى از ورود به محل سكونت و خانه ديگران ، بدون اجازه و سلام كردن ، به خير و صلاح جامعه است .

لاتدخلوا بيوتًا غير بيوتكم حتّى تستأنسوا . .. ذلكم خير لكم

مصالح عمومى

اهميت مصالح عمومى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 8

8_ حكومت ها در شرايط بحرانى كشور ، مى توانند آزادى مردم را در تصرّف اموال و املاك خويش محدود ساخته ، آنان را به سمت مصالح همگانى سوق دهند .

اجعلنى على خزائن الأرض . .. كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

مصالح عمومى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 -

16

16 _ پذيرش آيين اسلام ، به خير و صلاح بشر

و لو أمن من اهل الكتب لكان خيراً لهم

گر چه خير بودن را براى اهل كتاب ذكر كرده است، ولى اهل كتاب در اين جهت، قطعاً خصوصيّتى ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 -

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 9 - 9

9 - فريضه نماز جمعه و ر ها كردن داد و ستد به هنگام اقامه آن ، در جهت تأمين مصالح و منافع خود مؤمنان است .

إذا نودى للصلوة من يوم الجمعة فاسعوا إلى ذكر اللّه. .. ذلكم خير لكم

مصالح و مفاسد

{مصالح و مفاسد}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 216 - 9،12،14،15،18،19

9 _ مصالح و مفاسد واقعى ، ملاك جعل احكام الهى

و عسى ان تكرهوا شيئاً و هو خير لكم . .. و عسى ... و هو شر لكم

12 _ آگاهى خداوند به مصالح و مفاسد احكام و خير و شر امور

و اللّه يعلم و انتم لا تعلمون

14 _ احكام الهى ( وجوب جهاد و . . . ) ، بر اساس علم خداوند نسبت به مصالح و مفاسد انسانهاست .

كتب عليكم القتال و هو كره لكم و عسى . .. و اللّه يعلم و انتم لا تعلمون

15 _ محدوديّت آگاهى انسان ، نسبت به كليّه مصالح و مفاسد احكام و خير و شر امور

و انتم لا تعلمون

18 _ قانونگذار ، بايد آگاه به مصالح و مفاسد واقعى انسان باشد .

كتب عليكم القتال

. .. و اللّه يعلم و انتم لا تعلمون

19 _ انسان بدون هدايت الهى ، در تشخيص مصالح و مفاسد خويش دچار اشتباه مى شود .

كتب عليكم القتال و هو كره لكم . .. و انتم لا تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 219 - 9

9 _ احكام الهى ، بر اساس مصالح و مفاسد

عن الخمر و الميسر . .. اثمهما اكبر من نفعهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 19

19 _ تكاليف شرعى بر اساس مصالح و مفاسد انسان

و لا تنكحوا . .. و لا تنكحوا ... اولئك يدعون الى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 222 - 8

8 _ احكام الهى بر اساس مصالح و مفاسد جعل شده است .

و يسئلونك عن المحيض قل هو اذىً فاعتزلوا النساء فى المحيض

مصايب از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مصايب

آثار مصايب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 17

17 _ نقش سختى ها و مصائب ، در ساخته شدن و رُشد انسانها

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لما يأتكم

ورود به بهشت، كمال است و سختيها، در رسيدن به آن نقش دارد.

آداب برخورد با مصايب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 6

6 - استرجاع ، شعار مؤمنان صبور به هنگام مواجه شدن با مصيبت ها و سختيهاست .

و بشر الصبرين. الذين إذا أصبتهم مصيبة قالوا إنا للّه و إنا إليه رجعون

{استرجاع} گفتنِ { إنا

للّه و إنا إليه رجعون} است.

استرجاع در مصايب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 6،10

6 - استرجاع ، شعار مؤمنان صبور به هنگام مواجه شدن با مصيبت ها و سختيهاست .

و بشر الصبرين. الذين إذا أصبتهم مصيبة قالوا إنا للّه و إنا إليه رجعون

{استرجاع} گفتنِ { إنا للّه و إنا إليه رجعون} است.

10 - از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه فرمود : { أعطيت أمتى شيئاً لم يعطه أحد من الأمم أن يقولوا عند المصيبة { إنا للّه و إنا إليه راجعون } ;

به امت من چيزى عطا شده كه به هيچ يك از امتهاى پيشين عطا نشده است و آن اين است كه به هنگام مصيبت مى گويند: {إنا للّه و إنا إليه راجعون}.

استقامت در مصايب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 21

21 _ مقاومت در برابر مصائب و مشكلات ، زمينه برخوردارى از نصرت الهى

ام حسبتم ان تدخلوا . .. متى نصر اللّه الا انّ نصر اللّه قريب

انبيا و مؤمنان پس از تحمّل مشكلات، منتظر نصرت الهى بودند.

اندوه بر مصايب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 23 - 8

8 - غمگين شدن در ناملايمات و شادمانى كردن در برخوردارى ها ، نشانه بى اعتقادى به تقدير الهى است .

لكيلاتأسوا على ما فاتكم و لاتفرحوا بما ءاتيكم

{أسى} (مصدر {تأسوا}) به معناى اندوهگين شدن و {فرح} (مصدر {لاتفرحوا}) به معناى شادمانى كردن است. بنابراين {لاتأسوا}; يعنى، غمگين نشويد و {لاتفرحوا}; يعنى،

شادمانى نكنيد; زيرا آنچه به شما مى رسد _ چه خوب و چه بد _ قبلاً تعيين شده است.

روش تسهيل مصايب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 4

4 - باور به مالكيت خدا و بازگشت به او ، آسان كننده تحمل مصيبت ها و مشكلات

الذين إذا أصبتهم مصيبة قالوا إنا للّه و إنا إليه رجعون

زمينه مصايب اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 30 - 8

8 - مصائب و بلا هاى جوامع بشرى ، تنها بازتاب و نتيجه بخشى از گناهان و خطا هاى مردم است .

و ما أص_بكم . .. و يعفواْ عن كثير

از يادكرد {يعفواْ عن كثير} در پايان آيه، اين مطلب به دست مى آيد كه انسان گرفتار تمامى نتايج و آثار عملكرد خويش نيست; چه اين كه بسيارى از گناهان مورد عفو خداوند قرار مى گيرد.

زمينه مصيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 30 - 4

4 - بلا ها و مصائب اجتماعى ، بازتاب گناهان جمعى مردمان است .

و ما أص_بكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم

خطاب جمع {ما أصابكم}، مى تواند ناظر به حيثيت جمعى انسان هاباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 49 - 9

9 - انسان ، در معرض انواع گرفتارى ها و مصيبت ها

فإذا مسّ الإنس_ن ضرّ . .. ثمّ إذا خوّلن_ه نعمة منّا

صبر بر مصايب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 -

157 - 3،4،8

3 - مؤمنانى كه از سر باور به { از خدا بودن و به او بازگشتن } مصايب راه ايمان را تحمل مى كنند ، از مقامى والا در پيشگاه خداوند برخوردارند .

قالوا إنا للّه و إنا إليه راجعون. أولئك عليهم صلوت من ربهم

4 - مؤمنانى كه در مصيبت هاى راه ايمان صابرند ، به هدايت واقعى نايل خواهند شد .

قالوا إنا للّه و إنا إليه راجعون . .. و أولئك هم المهتدون

8 - مؤمنانى كه در مصيبت ها و سختى ها صابر و تسليم قضاى الهى باشند ، تنها كسانى هستند كه به هدايت دست يافته اند .

و بشر الصبرين. الذين ... و أولئك هم المهتدون

ضمير فصل (هم) و معرفه بودن خبر (المهتدون) حاكى از حصر است.

صبر در مصايب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 2،3

2 _ ورود به بهشت ، بدون تحمّل سختى ها و مصائب ، پندارى بيش نيست .

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة

3 _ ايمان ، بدون تحمل مصائب ، براى ورود به بهشت كافى نيست .

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة

با توجّه به اينكه خطاب به مؤمنان است ; ورود آنان را به بهشت، مشروط به تحمّل مصائب كرده است.

عوامل مصايب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 2

2 _ برخى مصائب و مشكلات ، پيامد نافرمانى از خدا و رسول است .

فكيف اذا اصابتهم مصيبة بما قدّمت ايديهم

ظاهراً مراد از {مصيبت}، مشكلات دنيوى است، نه اخروى ; به دليل {ثمّ جاؤك}.

فلسفه مصايب امام على(ع)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 30 - 10

10 - { على بن رئاب قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ { و ما أصابكم من مصيبة . . . } أرأيت ما أصاب عليّاً و أهل بيته هو بما كسبت أيديهم و هم أهل الطهارة معصومون ؟ ! فقال . . . انّ اللّه عزّوجلّ يخص أوليائه بالمصايب ليأجرهم عليها من غير ذنب ;

على بن رئاب مى گويد از امام صادق(ع) راجع به سخن خداوند عزّوجلّ : {ما أصابكم من مصبية. ..} سؤال نمودم: آيا مصايبى كه به على(ع) واهل بيت او رسيده به خاطر كارهايى بوده كه انجام داده اند ؟! در حاليكه آنان پاك و معصوم بودند، فرمود: همانا خداوند اولياى خود را بدون آن كه گناهى مرتكب شده باشند گرفتار مصيبت ها بلاها مى كند تا به آنان مزد و پاداش دهد}.

فلسفه مصايب اولياء الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 30 - 10

10 - { على بن رئاب قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ { و ما أصابكم من مصيبة . . . } أرأيت ما أصاب عليّاً و أهل بيته هو بما كسبت أيديهم و هم أهل الطهارة معصومون ؟ ! فقال . . . انّ اللّه عزّوجلّ يخص أوليائه بالمصايب ليأجرهم عليها من غير ذنب ;

على بن رئاب مى گويد از امام صادق(ع) راجع به سخن خداوند عزّوجلّ : {ما أصابكم من مصبية. ..} سؤال نمودم: آيا مصايبى كه به على(ع) واهل بيت او

رسيده به خاطر كارهايى بوده كه انجام داده اند ؟! در حاليكه آنان پاك و معصوم بودند، فرمود: همانا خداوند اولياى خود را بدون آن كه گناهى مرتكب شده باشند گرفتار مصيبت ها بلاها مى كند تا به آنان مزد و پاداش دهد}.

فلسفه مصايب اهل بيت(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 30 - 10

10 - { على بن رئاب قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ { و ما أصابكم من مصيبة . . . } أرأيت ما أصاب عليّاً و أهل بيته هو بما كسبت أيديهم و هم أهل الطهارة معصومون ؟ ! فقال . . . انّ اللّه عزّوجلّ يخص أوليائه بالمصايب ليأجرهم عليها من غير ذنب ;

على بن رئاب مى گويد از امام صادق(ع) راجع به سخن خداوند عزّوجلّ : {ما أصابكم من مصبية. ..} سؤال نمودم: آيا مصايبى كه به على(ع) واهل بيت او رسيده به خاطر كارهايى بوده كه انجام داده اند ؟! در حاليكه آنان پاك و معصوم بودند، فرمود: همانا خداوند اولياى خود را بدون آن كه گناهى مرتكب شده باشند گرفتار مصيبت ها بلاها مى كند تا به آنان مزد و پاداش دهد}.

فلسفه مصايب دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 76 - 3

3 - روى آورى به درگاه خداوند و تضرع و زارى در پيشگاه او ، از اهداف الهى در مبتلا كردن مردم به بلا ها و مصيبت ها

و لقد أخذن_هم بالعذاب . .. و ما يتضرّعون

مراد از مصيبت

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 9

9 - ابوامامه گويد : { انقطع قبال النبى ( ص ) فاسترجع فقالوا : مصيبة يا رسول اللّه ؟ فقال : ما أصاب المؤمن مما يكره فهو مصيبة ;

بند كفش رسول خدا(ص) قطع شد، پس كلمه استرجاع (إنا للّه و إنا إليه راجعون) را به زبان آورد; اصحاب گفتند: اى رسول خدا! آيا اين هم مصيبت است؟ آن حضرت فرمود: هر كراهت و سختى كه به مؤمن رسد مصيبت است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 8

8 _ { عن ابى جعفر ( ع ) فى قوله : { إن تصبك حسنة تسؤهم و إن تصبك مصيبة } : اما الحسنة فالغنيمة و العافية و اما المصيبة فالبلاء و الشدة ;

از امام باقر (ع) درباره قول خدا {ان تصبك حسنة . ..} روايت شده است: {حسنة} غنيمت و سلامتى و {مصيبت} بلا و سختى است}.

مصايب حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 4

4 - عذاب اخروى براى كافران و حق ستيزان ، كيفرى گران و سخت مصيبت بار

و لولا أن تصيبهم مصيبة

{مصيبة} به بليه و هر امر مكروه، و ناخوشايند گفته مى شود و تنكير آن براى تفخيم است. بنابراين واژه {مصيبة} در اين آيه به معناى بلاى بزرگ مى باشد و مقصود از آن مى تواند عذاب استيصال باشد و مى تواند عذاب اخروى باشد.

مصايب كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 -

قصص - 28 - 47 - 4

4 - عذاب اخروى براى كافران و حق ستيزان ، كيفرى گران و سخت مصيبت بار

و لولا أن تصيبهم مصيبة

{مصيبة} به بليه و هر امر مكروه، و ناخوشايند گفته مى شود و تنكير آن براى تفخيم است. بنابراين واژه {مصيبة} در اين آيه به معناى بلاى بزرگ مى باشد و مقصود از آن مى تواند عذاب استيصال باشد و مى تواند عذاب اخروى باشد.

مصايب كافران اطراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 11

11_ كفرپيشگان مكه و حوالى آن در عصر بعثت به مصيبتهايى سخت و كوبنده گرفتار بودند .

و لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة أو تحلّ قريبًا من دارهم

{قرع} به معناى زدن و كوبيدن چيزى به چيزى ديگر است و {قارعة} به معناى كوبنده مى باشد. اين كلمه صفت براى موصوفى محذوف مانند {مصيبة} است. ضمير در {تحلّ} نيز به {قارعة} باز مى گردد و سياق جمله {لايزال ...} حكايت از قضيه خارجيه دارد. بنابراين {الذين كفروا} اشاره به كافرانى خاص دارد كه بنابر گفته مفسران، مقصود كافران مكّه هستند و بر اين اساس مراد از {دار} مكّه و مقصود از {قريبًا من دارهم} حوالى آن است.

مصايب كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 11

11_ كفرپيشگان مكه و حوالى آن در عصر بعثت به مصيبتهايى سخت و كوبنده گرفتار بودند .

و لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة أو تحلّ قريبًا من دارهم

{قرع} به معناى زدن و كوبيدن چيزى به چيزى ديگر است

و {قارعة} به معناى كوبنده مى باشد. اين كلمه صفت براى موصوفى محذوف مانند {مصيبة} است. ضمير در {تحلّ} نيز به {قارعة} باز مى گردد و سياق جمله {لايزال ...} حكايت از قضيه خارجيه دارد. بنابراين {الذين كفروا} اشاره به كافرانى خاص دارد كه بنابر گفته مفسران، مقصود كافران مكّه هستند و بر اين اساس مراد از {دار} مكّه و مقصود از {قريبًا من دارهم} حوالى آن است.

مصايب كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 11

11_ كفرپيشگان مكه و حوالى آن در عصر بعثت به مصيبتهايى سخت و كوبنده گرفتار بودند .

و لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة أو تحلّ قريبًا من دارهم

{قرع} به معناى زدن و كوبيدن چيزى به چيزى ديگر است و {قارعة} به معناى كوبنده مى باشد. اين كلمه صفت براى موصوفى محذوف مانند {مصيبة} است. ضمير در {تحلّ} نيز به {قارعة} باز مى گردد و سياق جمله {لايزال ...} حكايت از قضيه خارجيه دارد. بنابراين {الذين كفروا} اشاره به كافرانى خاص دارد كه بنابر گفته مفسران، مقصود كافران مكّه هستند و بر اين اساس مراد از {دار} مكّه و مقصود از {قريبًا من دارهم} حوالى آن است.

منشأ مصايب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 79 - 2

2 _ مصايب و مشكلات ، از جانب خدا و به سبب اعمال خود انسان است .

قل كلّ من عند اللّه . .. و ما اصابك من سيّئة فمن نفسك

از اينكه در آيه قبل رسيدن خوبيها و ناگواريها از ناحيه خداوند دانسته شده

و در اين آيه عامل سيئات را خود انسان شمرده است، معلوم مى شود كه اعمال انسان باعث مى شود كه خداوند حادثه اى ناگوار را براى او ايجاد كند ; بنابراين اين حوادث ناگوار از يكسو به خدا و از سوى ديگر به خود انسان منتسب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 25

25- مصائب و حوادث جهان ، داراى توجيه و تفسير دقيق و ريشه دارند .

ذلك تأويل ما لم تسطع عليه صبرًا

مجموعِ داستان موسى وخضر(ع) اين نكته را روشن مى كند كه حوادث غير مترقبه و رخدادهاى مثبت و يا منفى را نبايد گتره اى پنداشت، بلكه دستى غيبى در كار است تا حوادث را به اين شكل سامان بخشد.

منشأ مصايب كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 47 - 6

6 - مصيبت ها و رنج هاى كافران ، پى آمد عملكرد خود آنان

و لولا أن تصيبهم مصيبة بما قدّمت أيديهم

موانع مصايب اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 30 - 7

7 - عفو الهى نسبت به بسيارى از گناهان ، مانع بروز مصيبت هاى بيشتر و ويرانگر براى جامعه و مردم

و ما أص_بكم . .. و يعفواْ عن كثير

از ارتباط صدر و ذيل آيه شريفه، استفاده مى شود كه بخشودگى بسيارى از گناهان، موجب مى شود كه بازتاب آن دامنگير انسان نشود.

نقش مصايب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 84 - 16

16- گرفتارى ها

و مصائب و نيز بر طرف شدن آنها ، وسيله تذكر و توجه است .

فاستجبنا له . .. ذكرى للع_بدين

مصائب

امتحان با مصائب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 7

7 _ آزمايش مردم با مصائب و مشكلات ، از سنت هاى الهى براى كليّه امّتها

ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة و لما يأتكم مثل الذين خلوا من قبلكم مستهم البأساء و ال

مصائب انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 214 - 9

9 _ شدّت مصائب و تداوم مشكلات پيامبران گذشته و امت هاى آنان ، موجب آن شد كه خواهان تعجيل در يارى و امداد الهى شوند .

مستهم البأساء و الضراء و زلزلوا حتى يقول الرسول و الذين امنوا معه متى نصر اللّه

جمله {متى نصر اللّه}، دلالت بر ترديد آنان نسبت به يارى خدا ندارد; بلكه شدت مصائب و تداوم آن موجب شد كه خواهان تعجيل آن باشند; و يا چنين گمان كنند كه يارى خداوند نبايد بيش از اين به درازا كشد.

مصر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مصر

آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 3

3_ يوسف ( ع ) به هنگام آماده كردن محموله برادرانش ، آبخورى مخصوص را در محموله بنيامين قرار داد .

فلما جهّزهم بجهازهم جعل السقاية فى رحل أخيه

{سقاية} به ظرفى گفته مى شود كه براى آب خوردن از آن استفاده مى شود. {ال} تعريف در آن مى رساند كه ظرف ويژه اى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

يوسف - 12 - 76 - 5

5_ گذاشتن جام شاهى در اثاثيه بنيامين ، جويا$ شدن از مجازات سارق در آيين فرزندان يعقوب و تفتيش بار بنيامين پس از ساير برادران ، از الهامات خدا به يوسف ( ع ) براى نگه داشتن بنيامين نزد خود بود .

كذلك كدنا ليوسف

{كذلك} اشاره به مجموعه طرح و نقشه اى دارد كه آيات 70 تا 75 بيانگر آن بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 77 - 1

1_ برادران يوسف با مشاهده جام شاهى در اثاثيه بنيامين ، وى را سارق آن جام شناختند و به آن اعتراف كردند .

قالوا إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل

آثار مكر زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 14

14_ يوسف ( ع ) با ابلاغ بى گناهى خويش به پادشاه ، بر اين نكته تأكيد كرد كه زندانى شدنش نتيجه مكر و كيد زنان اشراف بوده است .

إن ربى بكيدهنّ عليم

آگاهى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 4

4_ پادشاه مصر پيش از بازجويى از زنان اشراف ، به تقاضاى آنان ( درخواست كام روايى ) از يوسف ( ع ) و بى گناهى او آگاه شده بود .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{إذ} بدل اشتمال براى {خطبكنّ} است و بيانگر مقصود پادشاه از ماجرايى است كه درباره آن بازجويى مى كرد. بنابراين {ما خطبكنّ ...} ; يعنى، داستان شما چيست؟ منظورم آن داستانى است

كه تقاضاى كام روايى از يوسف مى كرديد. تصريح شاه به اينكه شما زنان از يوسف(ع) تقاضا كرديد، مى رساندكه وى به مراوده آنان و بى گناهى يوسف(ع) آگاهى يافته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 2

2_ آگاه شدن عزيز مصر به پرهيز يوسف ( ع ) از رابطه نامشروع با همسر وى ، از اهداف يوسف ( ع ) در تقاضاى دادرسى و بازجويى از زنان اشراف

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

چنان چه {ذلك ليعلم . ..} كلام يوسف(ع) باشد، مشاراليه {ذلك} خارج نشدن از زندان و تقاضاى دادرسى و محاكمه زنان اشراف است. ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} مى تواند به {عزيز} باز گردد و مى تواند مراد از آن {ملك} باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال نخست است. بنابراين {ذلك ليعلم ...} ; يعنى، بيرون نرفتن من از زندان و تقاضاى دادرسى بدان خاطر بود كه عزيز مصر بداند من در نهان به او خيانتى نكردم.

آگاهى عزيز مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 9

9_ شناخت عزيز مصر از روحيه زنان و آگاهى او به ترفندهايشان

إن كيدكنّ عظيم

آل يعقوب در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 10

10_ يوسف ( ع ) پس از انجام مراسم استقبال ، از پدر و مادر و خويشانش خواست به مصر وارد شوند و در آن ديار سكنى گزينند .

قال ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

امنيت خاندان يعقوب از ناحيه حكومت و

دوران قحطى _ كه {آمنين} بدان اشاره دارد _ با اين معنا سازگار است كه مقصود يوسف(ع) از {ادخلوا . ..} سكنى گزينى و اقامت خاندان يعقوب در مصر باشد.

آواره گى مردم مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 8

8 _ بيرون راندن و آواره ساختن مردم پايتخت مصر ، تحليل فرعون از داستان مبارزه ساحران با موسى و ايمان آوردن آنان

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة لتخرجوا منها أهلها

برداشت فوق بر اين مبناست كه مراد از {أهلها} همه مردم مصر (عوامل حكومت و توده مردم) باشد، نه خصوص عوامل حكومتى.

ابلاغ تعبير رؤياى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 6

6_ رساندن تعبير خواب پادشاه به مردم ، از انگيزه هاى مراجعه ساقى به يوسف ( ع ) جهت تعبير خواب

أفتنا فى سبع بقرت . .. لعلّى أرجع إلى الناس

احترام يوسف(ع) در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 6

6_ يوسف ( ع ) در دربار عزيز مصر ، شخصيتى بزرگ و مورد احترام بود .

و ليكونًا من الص_غرين

اخراج فرعون از مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 57 - 3

3 - برنامه ريزى و توطئه براى بيرون راندن فرعون و فرعونيان از مصر و تلاش براى رسيدن به حكومت ، اتهام فرعون به حضرت موسى ( ع )

أجئتنا لتخرجنا من أرضنا بسحرك ي_موسى

اخراج فرعونيان از مصر

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 57 - 3،4

3 - برنامه ريزى و توطئه براى بيرون راندن فرعون و فرعونيان از مصر و تلاش براى رسيدن به حكومت ، اتهام فرعون به حضرت موسى ( ع )

أجئتنا لتخرجنا من أرضنا بسحرك ي_موسى

4 - فرعون آيات و معجزات الهى موسى ( ع ) را سِحر خواند و آن را وسيله اى براى بيرون راندن فرعونيان از مصر دانست .

لتخرجنا من أرضنا بسحرك ي_موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 5

5 - متهم ساختن موسى و هارون ( ع ) به تلاش و برنامه ريزى براى بيرون راندن قبطيان از مصر به وسيله سِحر ، از جمله محور هاى تبليغاتى فرعونيان عليه موسى ( ع )

لسحرن يريدان أن يخرجاكم من أرضكم بسحرهما

ادعاى مالكيت سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 57 - 1

1 - فرعون مدعى مالكيت خود و پيروانش ( قبطيان ) بر سرزمين مصر

لتخرجنا من أرضنا

از اضافه شدن {أرض} به ضمير متكلم {نا} برمى آيد كه فرعونيان، سرزمين مصر را متعلق به خويش و از آنِ خود مى دانستند و براى ديگران حقى در آن قائل نبودند.

ارزش آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 8

8_ جام پنهان شده در محموله بنيامين ، ظرفى قيمتى و با ارزش بود .

جعل السقاية . .. أذّن مؤذّن أيّتها العير إنكم لس_رقون

از اين كه بر فرزندان يعقوب اطلاق شده كه سارقيد نه

سرقت كرديد و اينكه مؤذّن مسأله را علنى اعلام مى نمايد و آن را تكرار مى كند، همچنين از اينكه يوسف(ع) مى توانست سارق جام را برده خويش سازد، معلوم مى شود كه آن جام، ظرفى با ارزش و قيمتى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 6

6_ پيمانه مفقود شده در بارگاه يوسف ، داراى ارزشى فراوان

نفقد صواع الملك و لمن جاء به حمل بعير

از اين كه براى يابنده پيمانه دربار يك بار شتر غله تعيين شد كه طبعاً در زمان قحطى و جيره بندى ارزش فراوانى داشت ، معلوم مى شود پيمانه مذكور ظرفى قيمتى و ارزشمند بوده است.

استيذان ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 1

1_ ساقى دربار با اجازه پادشاه ، به طرف زندان شتافت و با يوسف ( ع ) ملاقات كرد .

فأرسلون. يوسف أيّها الصديق أفتنا

اسكان آل يعقوب در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 10

10_ يوسف ( ع ) در حكومت مصر براى جاى دادن به يعقوب ( ع ) و خاندان او در آن ديار ، محدوديت و مشكلى نداشت .

وأتونى بأهلكم أجمعين

اسكان يعقوب(ع) در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 93 - 10

10_ يوسف ( ع ) در حكومت مصر براى جاى دادن به يعقوب ( ع ) و خاندان او در آن ديار ، محدوديت و مشكلى نداشت .

وأتونى

بأهلكم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 10

10_ يوسف ( ع ) پس از انجام مراسم استقبال ، از پدر و مادر و خويشانش خواست به مصر وارد شوند و در آن ديار سكنى گزينند .

قال ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

امنيت خاندان يعقوب از ناحيه حكومت و دوران قحطى _ كه {آمنين} بدان اشاره دارد _ با اين معنا سازگار است كه مقصود يوسف(ع) از {ادخلوا . ..} سكنى گزينى و اقامت خاندان يعقوب در مصر باشد.

اشراف فرعون و سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 5

5 _ در عصر رسالت حضرت موسى ( ع ) ، قدرت و حاكميت سرزمين مصر ، در اختيار فرعون و اطرافيانش بود .

قالوا أجئتنا . .. و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

اطمينان پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 2

2_ پادشاه مصر به راستى و درستى تعبير و تفسير يوسف ( ع ) ار رؤياى شگفتش ، اطمينان يافت .

و قال الملك ائتونى به

از اينكه پادشاه مصر پس از شنيدن تعبير و تأويل خواب خويش ، يوسف(ع) را احضار مى كند ، معلوم مى شود وى دريافته بود كه تعبير يوسف(ع) عالمانه و شايسته اعتنا كردن است.

اطمينان ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 5

5_ ساقى پادشاه ، به توانمندى يوسف ( ع ) در تعبير رؤياى شگفت پادشاه

، اطمينان داشت .

أنا أُنبّئكم بتأويله فأرسلون

تركيب {أنا أُنبّئكم} دلالت بر تأكيد مضمون جمله دارد و اين ، حاكى از اطمينان ساقى دربار به آگاهى ويژه يوسف(ع) از تعبير رؤياهاست.

اعتماد پادشاه مصر به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 5

5_ گفت و گوى يوسف ( ع ) با پادشاه در نخستين ملاقات ، موجب توجه بيشتر و اعتماد افزون تر پادشاه به او شد .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

ظاهر اين است كه ضمير فاعلى در {كلّمه} به يوسف(ع) و ضمير مفعولى آن به پادشاه برگردد. ترتب جمله {قال إنك...} مؤيد اين نظر است و چون پادشاه پس از گفت وگوى يوسف(ع) با وى اظهار داشت: {إنك اليوم ...}، معلوم مى شود سخنان يوسف(ع) باعث توجه افزون تر پادشاه به او شد.

اقرار زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 19

19_ اعتراف يك پارچه زنان اشراف به زيبايى پرجاذبه يوسف ( ع ) و عظمت جمال او

فلما رأينه . .. و قلن ح_ش لله ما هذا بشرًا

اقرار معبران پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 44 - 2،3

2_ خواب گزاران دربار ، تعبير رؤياى مختلط و آشفته را خارج از قلمرو دانش خويش دانستند .

و ما نحن بتأويل الأحل_م بع_لمين

{ال} در {الأحلام} عهد ذكرى است و اشاره به {أضغاث أحلام} دارد. بنابراين {ما نحن ...} ; يعنى: تأويل آن گونه از رؤياها را كه همانند بافه هاى چند رشته

است ، نمى دانيم.

3_ معبّران دربار ، على رغم اظهار ناتوانى خويش از تعبير رؤياى پادشاه ، آن را داراى تعبير و تأويل مى دانستند .

قالوا . .. ما نحن بتأويل الأحل_م بع_لمين

مفاد جمله {و ما نحن . ..} اين است كه اين گونه رؤياها ، تعبير و تأويل دارد و لكن ما بدان واقف نيستيم.

انبياى مصر باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 2

2 - يوسف ( ع ) ، پيامبر مردم مصر پيش از حضرت موسى ( ع )

و لقد جاءكم يوسف من قبل

اوامر پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 4

4_ پادشاه مصر پس از دريافت تعبير رؤيايش ، به آزادى يوسف ( ع ) از زندان و بار يافتن او به دربار فرمان داد .

و قال الملك ائتونى به . .. قال ارجع

از اينكه يوسف(ع) با فرستاده پادشاه از زندان خارج نمى شود و به دربار نمى آيد ، معلوم مى شود فرمان پادشاه مبنى بر احضار او (ائتونى به) احضار اجبارى نبوده است ; بلكه دستور به آزادى آن حضرت از زندان و بار يافتن به دربار بوده است.

اهداف ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 6،7

6_ رساندن تعبير خواب پادشاه به مردم ، از انگيزه هاى مراجعه ساقى به يوسف ( ع ) جهت تعبير خواب

أفتنا فى سبع بقرت . .. لعلّى أرجع إلى الناس

7_ شناساندن ارزش و مقام يوسف ( ع )

به مردم ، از انگيزه هاى ساقى براى مراجعه به يوسف ( ع ) جهت تعبير خواب

لعلّى أرجع إلى الناس

اهميت باغدارى در مصر باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 26 - 3

3- نقش مهم باغدارى و كشاورزى در اقتصاد مصريان ، در عصر موسى ( ع ) *

كم تركوا من جنّ_ت و عيون . و زروع

از اين كه خداوند تنها {جنات}، {عيون} و {زروع} را به خصوص از ميان نعمت ها نام برده است، مى توان فهميد كه نقش اين امور در شكوفايى و اقتدار اقتصادى مصريان در عصر موسى، بيش از ساير منابع بوده است.

اهميت سكونت بنى اسرائيل در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 7

7 - حضور بنى اسرائيل در مصر ، براى فرعونيان اهميت بسيارى داشت .

فأرسل معنا بنى إسرءيل

مطرح نمودن درخواست اجازه فرعون، براى خروج بنى اسرائيل از مصر، نشانه اهميت حضور بنى اسرائيل در مصر و بيانگر نقش آنان در انجام امور فرعونيان است.

اهميت كشاورزى در مصر باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 26 - 3

3- نقش مهم باغدارى و كشاورزى در اقتصاد مصريان ، در عصر موسى ( ع ) *

كم تركوا من جنّ_ت و عيون . و زروع

از اين كه خداوند تنها {جنات}، {عيون} و {زروع} را به خصوص از ميان نعمت ها نام برده است، مى توان فهميد كه نقش اين امور در شكوفايى و اقتدار اقتصادى مصريان در عصر موسى، بيش از ساير منابع

بوده است.

ايجاد انگيزه مسافرت برادران يوسف به مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 62 - 6

6_ يوسف ( ع ) با باز گرداندن مال التجاره فرزندان يعقوب ، درصدد بود در آنان احساس حق شناسى و سپاس گزارى ايجاد كند و انگيزه مراجعت ايشان را قوت بخشد .

اجعلوا بض_عتهم فى رحالهم لعلهم يعرفونها . .. لعلهم يرجعون

برداشت فوق ، ناظر به دومين احتمالى است كه در توضيح برداشت قبل آمده است.

بازجويى از زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 1،2،3

1_ پادشاه مصر به منظور بازجويى از زنان اشراف درباره ماجرايشان با يوسف ( ع ) آنان را احضار كرد .

قال ما خطبكنّ

2_ پادشاه مصر داستان يوسف و زنان اشراف را ، ماجرايى بزرگ ارزيابى كرد و خود عهده دار بازجويى از زنان اشراف شد .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{خطب} به معناى كار و امر بزرگ است. و مراد از آن در اين جا داستان و ماجراست.

3_ بازجويى پادشاه از زنان اشراف ، پاسخى به پيام و تقاضاى يوسف ( ع ) بود .

فسئله ما بال النسوة . .. قال ما خطبكنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 3

3_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى و درخواست بازجويى از زنان ، درصدد بود تا به پادشاه اثبات كند كه هرگز با همسر وى رابطه نامشروع نداشته و به او خيانت نكرده است .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

برداشت فوق

، بر اين اساس است كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد.

بازجويى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 1،2،3

1_ پادشاه مصر به منظور بازجويى از زنان اشراف درباره ماجرايشان با يوسف ( ع ) آنان را احضار كرد .

قال ما خطبكنّ

2_ پادشاه مصر داستان يوسف و زنان اشراف را ، ماجرايى بزرگ ارزيابى كرد و خود عهده دار بازجويى از زنان اشراف شد .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{خطب} به معناى كار و امر بزرگ است. و مراد از آن در اين جا داستان و ماجراست.

3_ بازجويى پادشاه از زنان اشراف ، پاسخى به پيام و تقاضاى يوسف ( ع ) بود .

فسئله ما بال النسوة . .. قال ما خطبكنّ

بازگشت بنى اسرائيل به مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 28 - 7

7- بازگشت بنى اسرائيل به مصر و برخوردارى آنان از ثروت و امكانات آن سرزمين ، پس از هلاكت فرعونيان *

كذلك و أورثن_ها قومًا ءاخرين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {قوماً آخرين} تمام بنى اسرائيل باشد.

بازگشت موسى(ع) به مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 36 - 1

1 - بازگشتن موسى ( ع ) ، به مصر و ابلاغ رسالت الهى خويش به فرعونيان

فلمّا جاءهم موسى

باغهاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 57 - 4

4 - ديار فرعونيان ، سرزمين باغ

ها و چشمه ساران

فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

برادران يوسف و مسافرت به مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 17

17_ فرزندان يعقوب غلّه دريافتى در سفر اول را براى قحطى پيش آمده كافى نمى دانستند و سفر به مصر را براى دريافت سهميه اى ديگر ضرورى مى شمردند .

ذلك كيل يسير

{ذلك} اشاره به متاع و آذوقه اى است كه فرزندان يعقوب در سفر نخست دريافت كرده بودند. {يسير} به معناى اندك است و روشن است كه اندك بودن به لحاظ دوره قحطى مى باشد.

بشارت امنيت در مصر باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 11

11_ يوسف ( ع ) به پدر و مادر و بستگانش نويد داد كه به خواست خدا در مصر ، از امنيت برخوردار بوده و از عواقب قحطى درامان خواهند بود .

قال ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

{اَمن} (مصدر آمنين) به معناى هراس نداشتن و برخوردار بودن از اطمينان خاطر است _ كه به مناسبت زمان (دوران قحطى) و مكان (ورود به مملكت ديگران) _ مصداق بارز از امنيت ، دغدغه معاش نداشتن و درامان بودن از ناحيه حكومت است.

بنى اسرائيل در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 2

2- حضور موسى ( ع ) و بنى اسرائيل در سرزمين مصر ، غير قابل تحمل براى فرعون و موجب تصميم وى به اخراج قهرآميز آنان

فأراد أن يستفزّهم من الأرض

بنابر اينكه مراد از {الأرض} سرزمين مصر باشد _

كه مقر حكومت فرعون بوده است _ نكته فوق قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 104 - 1،4

1- دستور خداوند به بنى اسرائيل ، پس از هلاك فرعونيان مبنى بر انتخاب سرزمين مورد نظرشان ( شام يا مصر ) براى سكنى گزيدن

و قلنا من بعده لبنى إسرءيل اسكنوا الأرض

4- تسلط و حاكميت بنى اسرائيل با اذن الهى بر سرزمين مصر ( يا شام ) پس از هلاكت فرعون *

اسكنوا الأرض

برداشت فوق بدان احتمال است كه مراد از {اسكنوا} استقرار و حاكميت يافتن باشد كه تا آن روز بنى اسرائيل فاقد آن بودند و مراد از {الأرض} سرزمين شام [و يا مصر ]باشد.

بنى اسرائيل در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 2،4

2 _ موسى و هارون ( ع ) مأموريت يافتند تا براى آن دسته از بنى اسرائيل كه ساكن شهر مصر بودند ، اقدام به تهيه مسكن نمايند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بمصر} متعلق به عامل مقدر و حال يا صفت براى {قوم} باشد ; يعنى: تبوئاً لقومكما كائنين يا الكائنين بمصر.

4 _ موسى و هارون ( ع ) ، از طرف خداوند مأموريت يافتند قوم خود را از مناطق مختلف ، گرد آورده و در شهر مصر متمركز كنند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بمصر} متعلق به {تبوئاً} باشد. به اين صورت كه بنى اسرائيل چون

در مناطق مختلف مصر پراكنده بودند و خارج كردن آنان از آن سرزمين در اين حال براى موسى (ع) عادتاً ممكن نبود، خداوند با اين دستور مى خواست آنان در يك جا متمركز شوند تا در خارج كردنشان از مصر مواجه با مشكل نشوند.

بينش پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 2

2_ پادشاه مصر داستان يوسف و زنان اشراف را ، ماجرايى بزرگ ارزيابى كرد و خود عهده دار بازجويى از زنان اشراف شد .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{خطب} به معناى كار و امر بزرگ است. و مراد از آن در اين جا داستان و ماجراست.

بينش زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 30 - 8

8_ شيفته غلام زرخريد شدن و تقاضاى كام روايى از او ، خطا و لغزشى روشن از ديدگاه زنان اشراف و همپالگى هاى زليخا

قد شغفها حبًّا إنا لنري_ها فى ضل_ل مبين

هدف زنان اشراف از ياد كردن يوسف(ع) به عنوان {برده و جوانك زليخا}، خرده گرفتن بر اوست كه چرا به غلام زرخريد عشق مىورزد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 23،24

23_ زنان اشراف ، يوسف ( ع ) را بسان فرشته اى گرامى و بلند مرتبه يافتند .

إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

24_ زنان ملامت كننده زليخا ، با مشاهده يوسف ( ع ) ، زليخا را در عشقش محق دانستند .

فلما رأينه أكبرنه . .. إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 7

7_ يوسف ( ع ) به دليل پاكدامنى شگفت انگيزش ، از آفريده هاى بى نظير خداوند در ديدگاه زنان اشراف مصر

قلن ح_ش لله

بينش ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 8

8_ ساقى ، احتمال مى داد دربار مانع رساندن تعبير خواب پادشاه به مردم شود .

لعلّى أرجع إلى الناس لعلّهم يعلمون

پادشاه مصر و اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 6

6_ پادشاه مصر ، از معبّران و بزرگان دربار خواست تا رؤياى شگفتش را تعبير كنند .

و قال الملك إنى أرى . .. ي_أيها الملأ أفتونى

{ملأ} به معناى بزرگان است ، كه به مناسبت مورد مى توان گفت: مراد از آن در آيه شريفه ، خواب گزاران دربار است كه از موقعيتى خاص برخوردار بودند و از بزرگان و دانشمندان محسوب مى شدند.

پادشاه مصر و امينان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 10

10_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، دوستدار پاكدامنان ، دانشمندان و درستكاران امين بود .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

پادشاه مصر و بردگى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 12

12_ الغاى حكم بردگى يوسف ( ع ) به دست پادشاه مصر *

ائتونى به أستخلصه . .. قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

جمله {أستخلصه لنفسى} و نيز متروك شدن قصه

بردگى يوسف(ع) در ادامه داستان او ، مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

پادشاه مصر و بى گناهى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 14

14_ پادشاه مصر در صورت آگاهى از وضعيت يوسف ( ع ) ، او را از زندان آزاد مى كرد .

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه فلبث فى السجن بضع سنين

{لبث} به معناى اقامت كردن (ماندگار شدن) است. برداشت فوق ، از تفريع جمله {لبث ...} بر جمله قبل معلوم مى شود ; يعنى ، شيطان ساقى پادشاه را به فراموشى انداخت و در نتيجه ، يوسف(ع) چند سال ديگر در زندان ماندگار شد.

پادشاه مصر و خواسته هاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 1

1_ پادشاه مصر ، پيشنهاد يوسف ( ع ) را پذيرفت و مديريت كشت و برداشت محصولات و ذخيره سازى و توزيع آنها را به او سپرد .

اجعلنى على خزائن الأرض . .. و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

پادشاه مصر و زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 1،2،4

1_ پادشاه مصر به منظور بازجويى از زنان اشراف درباره ماجرايشان با يوسف ( ع ) آنان را احضار كرد .

قال ما خطبكنّ

2_ پادشاه مصر داستان يوسف و زنان اشراف را ، ماجرايى بزرگ ارزيابى كرد و خود عهده دار بازجويى از زنان اشراف شد .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{خطب} به معناى كار و امر بزرگ است. و مراد از آن در

اين جا داستان و ماجراست.

4_ پادشاه مصر پيش از بازجويى از زنان اشراف ، به تقاضاى آنان ( درخواست كام روايى ) از يوسف ( ع ) و بى گناهى او آگاه شده بود .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{إذ} بدل اشتمال براى {خطبكنّ} است و بيانگر مقصود پادشاه از ماجرايى است كه درباره آن بازجويى مى كرد. بنابراين {ما خطبكنّ ...} ; يعنى، داستان شما چيست؟ منظورم آن داستانى است كه تقاضاى كام روايى از يوسف مى كرديد. تصريح شاه به اينكه شما زنان از يوسف(ع) تقاضا كرديد، مى رساندكه وى به مراوده آنان و بى گناهى يوسف(ع) آگاهى يافته بود.

پادشاه مصر و عفيفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 10

10_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، دوستدار پاكدامنان ، دانشمندان و درستكاران امين بود .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

پادشاه مصر و علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 10

10_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، دوستدار پاكدامنان ، دانشمندان و درستكاران امين بود .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

پادشاه مصر و قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 2

2_ پادشاه مصر داستان يوسف و زنان اشراف را ، ماجرايى بزرگ ارزيابى كرد و خود عهده دار بازجويى از زنان اشراف شد .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{خطب} به معناى كار و امر بزرگ است. و مراد از آن در اين

جا داستان و ماجراست.

پادشاه مصر و معبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 6،7

6_ پادشاه مصر ، از معبّران و بزرگان دربار خواست تا رؤياى شگفتش را تعبير كنند .

و قال الملك إنى أرى . .. ي_أيها الملأ أفتونى

{ملأ} به معناى بزرگان است ، كه به مناسبت مورد مى توان گفت: مراد از آن در آيه شريفه ، خواب گزاران دربار است كه از موقعيتى خاص برخوردار بودند و از بزرگان و دانشمندان محسوب مى شدند.

7_ پادشاه مصر درباره توان خواب گزاران دربار بر تعبير رؤيايش ، ترديد داشت .

أفتونى فى رءي_ى إن كنتم للرءيا تعبرون

برداشت فوق ، از {إن} شرطيه در جمله {إن كنتم . ..} استفاده مى شود.

پادشاه مصر و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 3

3_ پادشاه مصر پس از دريافت تعبير رؤيايش ، خواهان حضور يوسف ( ع ) در نزد خويش شد .

و قال الملك ائتونى به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 3،4

3_ بازجويى پادشاه از زنان اشراف ، پاسخى به پيام و تقاضاى يوسف ( ع ) بود .

فسئله ما بال النسوة . .. قال ما خطبكنّ

4_ پادشاه مصر پيش از بازجويى از زنان اشراف ، به تقاضاى آنان ( درخواست كام روايى ) از يوسف ( ع ) و بى گناهى او آگاه شده بود .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{إذ} بدل اشتمال براى {خطبكنّ} است و بيانگر مقصود پادشاه از ماجرايى

است كه درباره آن بازجويى مى كرد. بنابراين {ما خطبكنّ ...} ; يعنى، داستان شما چيست؟ منظورم آن داستانى است كه تقاضاى كام روايى از يوسف مى كرديد. تصريح شاه به اينكه شما زنان از يوسف(ع) تقاضا كرديد، مى رساندكه وى به مراوده آنان و بى گناهى يوسف(ع) آگاهى يافته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 1،2

1_ پادشاه مصر پس از آشكار شدن بى گناهى و كمال عفت و پاكدامنى يوسف ( ع ) ، به ديدار او دل بست و با فرمانى مجدد او را به دربار خويش فراخواند .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه . .. و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى

2_ پادشاه مصر در فراخوانى يوسف ( ع ) به دربار ، يادآور شد كه وى را مشاور ويژه خويش خواهد ساخت .

قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى

آن گاه كه آدمى كسى را محرم اسرار خود قرار دهد و در امور خويش وى را مداخله دهد، گفته مى شود: {أستخلصه} (برگرفته شده از لسان العرب). بنابراين {أستخلصه لنفسى} ; يعنى، تا يوسف(ع) را محرم اسرار خويش سازم و در اداره امور مملكتى او را مداخله دهم. از اين معنا مى توان به مشاور مخصوص تعبير كرد.

پذيرايى از زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 6،7

6_ زليخا به هر يك از زنان دعوت شده ، كاردى براى استفاده از خوردنى ها داد .

و ءاتت كل وحدة منهنّ سكّينًا

7_ زليخا خود ، آرايش دهنده مجلس ضيافت و پذيرايى كننده از

زنان اشراف بود .

و أعتدت لهنّ متّكئًا و ءاتت كل وحدة منهنّ سكّينًا

ضمير در {أعتدت} و {آتت} به {امرأت العزيز} برمى گردد. بنابراين ظاهر اين است كه او خود به انجام آن كارها پرداخته بود و گرنه فعلهاى مذكور به صورت مجهول (اُعتِد) و (اوتيت) آورده مى شد.

تاريخ اهرام مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 10 - 7

7 - وجود اهرام مصر در عصر فرعون *

و فرعون ذى الأوتاد

گفته شده است: {اوتاد فرعون}، همان اهرام ثلاثه مصر است.

تاريخ سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 5

5 _ در عصر رسالت حضرت موسى ( ع ) ، قدرت و حاكميت سرزمين مصر ، در اختيار فرعون و اطرافيانش بود .

قالوا أجئتنا . .. و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 86 - 2

2 _ مصر ، سرزمين كفر بود .

من القوم الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 10

10 - حاكميت ديرين خاندان فرعون و اشراف دربار او بر سرزمين مصر *

و كانوا قومًا عالين

جمله {كانوا قوماً عالين} مى تواند بدين معنا باشد كه: فرعون و اشراف حكومت او، بدان جهت كه از دير زمانى بر مصر فرمان مى راندند و به آن خو گرفته بودند و پذيرش دعوت موسى، آنان را ناچار به فرمان پذيرى ى كرد، از پذيرش آن خود دارى مى كردند.

تاريخ مصر

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 51 - 1

1 - تاريخ گذشته مصر ( قبل از فرعون معاصر موسى ) شاهد زندگى اقوامى بود كه گرفتار شرك ربوبى بوده و معتقد به ربوبيت خالق هستى نبودند .

من ربّكما . .. ربّنا الذى ... فما بال القرون الأُولى

{قرن}; يعنى، اهل يك زمان و {بال} به معناى {حال} است (قاموس); {أولى} نيز مؤنث {أوّل} است و مقصود از {قرون أولى}، مصريان قبل از فرعون است.

تحريك عزيز مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 14

14_ تحريك عزيز مصر از سوى زليخا براى مؤاخذه و مجازات يوسف ( ع )

ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا إلا أن يسجن أو عذاب أليم

برداشت فوق ، از تصريح زليخا به {أهلك} (همسر تو) استفاده مى شود ; يعنى ، او با آوردن {أهلك} درصدد تحريك عزيز مصر براى مجازات يوسف(ع) بود.

تصميم كارگزاران عزيز مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 2

2_ تصميم قاطع دولت مردان مصر بر زندانى ساختن يوسف ( ع ) ، جهت رهايى از بحران و حفظ حيثيت دربار

ثم بدا لهم . .. ليسجننه

تعبير رؤياى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 1،4

1_ هفت گاو چاق در رؤياى پادشاه ، نمودى از هفت سال آبادانى مصر و فراوانى محصول بود .

قال تزرعون سبع سنين دأبًا

{هفت سال با جديت زراعت كنيد} گوياى هفت سال آبادانى است و ظاهر اين است كه يوسف(ع)

اين معنا را از {سبع بقرات سمان} استفاده كرده بود.

4_ خوشه هاى سبز و خشك در رؤياى ملك ، پيامدار لزوم زراعت محصولات خوشه دار در طى هفت سال آبادانى

فما حصدتم فذروه فى سنبله

جمله {تزرعون . ..} هر چند جمله اى خبرى است، ولى به قرينه {فذروه ...} در مقام انشا بوده و مراد از آن معناى دستورى است. بنابراين {تزرعون ...} ; يعنى، هفت سال با جديت تمام به زراعت بپردازيد. مراد يوسف(ع) از زراعت - به قرينه {فذروه فى سنبله} _ كشت حبوبات خوشه دار است و يوسف(ع) كشت آن را از {سبع سنبلات خضر ...} استفاده كرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 48 - 1،6

1_ وقوع هفت سال قحطى و سختى پس از هفت سال آبادانى ، تعبير يوسف ( ع ) از هفت گاو لاغر در رؤياى پادشاه مصر

ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد

{شداد} (جمع شديد) از مصدر {شدة} (سختى و دشوارى) گرفته شده است و مراد از {سبع شداد} هفت سال قحطى و خشكسالى است و مشاراليه {ذلك} هفت سال آبادانى مى باشد.

6_ گاو هاى لاغر در رؤيا ، نشانه پيشامد سختى ها و دشواريهاست و تعداد آنها حاكى از تعداد سالهاست .

يأكلهنّ سبع عجاف . .. ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 49 - 1

1_ يوسف ( ع ) فرا رسيدن سالى پر باران و سرشار از نعمت را در پى سپرى شدن هفت سال قحطى ، به مردم و حكومت مصر بشارت

داد .

ثم يأتى من بعد ذلك عام فيه يغاث الناس

فعل {يغاث} ممكن است از غيث (باران) مشتق شده و محتمل است از غوث (يارى كردن) گرفته شده باشد. در صورت اول {يغاث الناس} ; يعنى، بر مردم باران نازل مى شود و در صورت دوم ; يعنى، مردم يارى مى شوند. بر هر مبنا بشارت به پايان قحطى و شروع آبادانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 1

1_ پادشاه مصر از طريق ساقى و فرستاده دربار به نزد يوسف ( ع ) از تعبير رؤياى شگفت خويش آگاه شد .

و قال الملك ائتونى به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 1

1_ پيشگويى يوسف ( ع ) بر مبناى رؤياى پادشاه ، به حقيقت پيوست و قحطى و خشكسالى ، مصر و اطراف آن ( كنعانو . . . ) را فرا گرفت .

و جاء إخوة يوسف فدخلوا عليه

آمدن برادران يوسف از كنعان به مصر براى دريافت آذوقه و نبود آذوقه در غير آن ديار _ كه {منع منا الكيل} در آيه 63 حاكى از آن است_ دلالت مى كند كه قحطى علاوه بر مصر ، اطراف و نواحى آن را نيز فرا گرفته بود.

تعجب زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 30 - 9

9_ عشق زليخا به يوسف ( ع ) ، على رغم همسرى او براى عزيز مصر ، مايه شگفتى فراوان زنان اشراف و موجب مزيد ملامت گويى از وى شد

.

امرأت العزيز ترود فتي_ها عن نفسه

هدف زنان اشراف از ياد كردن زليخا به عنوان {همسر عزيز مصر}، رساندن زشتى هر چه افزون تر ماجراى اوست ; يعنى، مراوده با بردگان زشت است و از همسر عزيز مصر ناپسندتر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 15،17

15_ زنان اشراف مصر با مشاهده يوسف ( ع ) ، حيرت زده و مدهوش شدند .

فلما رأينه أكبرنه و قطّعن أيديهنّ

{إكبار} (مصدر أكبرن) به معناى بزرگ ديدن و با عظمت شمردن است.

17_ زنان اشراف با ديدن جمال حيرت انگيز يوسف ( ع ) ، به جاى خوردنيها ، كارد بر دست هاى خويش نهاده ، آن را چاك چاك كردند .

فلما رأينه أكبرنه و قطّعن أيديهنّ

استفاده از ماده {قطع} _ كه به معناى بريدن و جدا ساختن است _ در مورد مجروح كردن، دلالت بر شدت بريدگى و جراحت دارد. بردن آن ماده به باب تفعيل (قطّعن) براى رساندن اين نكته است كه زنان اشراف، مواضع متعددى از دستهاى خويش را بريدند ; زيرا تقطيع به معناى قطعه قطعه كردن است.

تفحص عزيز مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 1

1_ عزيز مصر براى كشف حقيقت ماجراى يوسف و زليخا ، شخصاً به بررسى و مشاهده پيراهن و نحوه پارگى آن پرداخت .

فلما رءا قميصه قُدّ من دُبر

ظاهر اين است كه ضمير در {رأى} به عزيزمصر برگردد.

جادوگران در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 79 - 3

3 _ سحر

و جادو در عصر فرعون ، دانشى رايج بود و ساحران چيره دست بسيارى در كشور مصر مى زيستند .

قالوا إن هذا لسحر . .. و لا يفلح السحرون ... و قال فرعون ائتونى بكل سحر عليم

جادوگرى در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 112 - 2

2 _ رواج سحر در سرزمين مصر به هنگام بعثت موسى ( ع )

يأتوك بكل سحر عليم

جايزه يابنده آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 5،7

5_ يك بار شتر غلّه ، جايزه تعيين شده از جانب يوسف ( ع ) براى آورنده جام شاهى

و لمن جاء به حمل بعير

7_ يوسف ( ع ) خود متعهد به پرداخت جايزه و اجرت به آورنده جام مفقودشده *

و لمن جاء به حمل بعير و أنا به زعيم

مقصود از {أنا} در {و أنا به زعيم} يوسف(ع) و يا رئيس و مسؤول كارگزاران او مى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال نخست است.

جنس آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 20

20_ { عن أبى عبدالله ( ع ) فى قوله : { صواع الملك } قال : كان قدحاً من ذهب و قال : كان صواع يوسف إذ كيل به قال : لعن الله الخوّان لاتخونوا به بصوت حسن ;

امام صادق(ع) درباره سخن خداوند {صواع الملك} فرمود: جامى از طلا بوده است و فرمود: جام يوسف چنين بود كه هرگاه با آن پيمانه مى شد، با صداى

خوش مى گفت: خدا لعنت كند خيانت كنندگان را، در پيمانه خيانت نكنيد}.

چشمه هاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 57 - 4

4 - ديار فرعونيان ، سرزمين باغ ها و چشمه ساران

فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

حاكمان سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 5

5 _ در عصر رسالت حضرت موسى ( ع ) ، قدرت و حاكميت سرزمين مصر ، در اختيار فرعون و اطرافيانش بود .

قالوا أجئتنا . .. و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 10

10 - حاكميت ديرين خاندان فرعون و اشراف دربار او بر سرزمين مصر *

و كانوا قومًا عالين

جمله {كانوا قوماً عالين} مى تواند بدين معنا باشد كه: فرعون و اشراف حكومت او، بدان جهت كه از دير زمانى بر مصر فرمان مى راندند و به آن خو گرفته بودند و پذيرش دعوت موسى، آنان را ناچار به فرمان پذيرى ى كرد، از پذيرش آن خود دارى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 11 - 1

1 - سرزمين مصر ، تحت سلطه و حاكميت فرعون و خويشاوندان وى

أن ائت القوم الظ_لمين . قوم فرعون

{قوم شخص} به كسانى گفته مى شود كه از نزديكان وى بوده و در يك جد با او مشترك باشند. بنابراين، از تعبير {قوم فرعون} استفاده مى شود كه حاكميت سرزمين مصر در اختيار فرعون و خاندان ظالم

وى قرار داشته است.

حاكميت بنى اسرائيل بر مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 4

4 _ موسى ( ع ) ، قوم خويش را به هلاكت فرعونيان و حاكميت بنى اسرائيل بر سرزمين مصر اميدوار ساخت .

عسى ربكم أن يهلك عدوكم و يستخلفكم فى الأرض

حكمت پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 9

9_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، فردى با فراست و از حكمت و تدبير برخوردار بود .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

حكومت سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 6

6 _ موسى ( ع ) ، نابودى حكومت فرعونى و تسلط مردمش بر سرزمين مصر را به آنان بشارت داد .

قال موسى لقومه . .. إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

چون موسى(ع) در پى تهديدهاى فرعون با جمله {إن الأرض . .. } در صدد تسلى بخشيدن به بنى اسرائيل بود، اين جمله متضمن إخبار به نابودى فرعونيان و جانشينى بنى اسرائيل خواهد بود.

خروج موسى(ع) از مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 20 - 5،8

5 - مرد ناشناس ، خواهان خروج بى درنگ موسى ( ع ) از شهر بود .

فاخرج

8 - توصيه به خروج از شهر ، نمود خيرخواهى مرد ناشناس نسبت به موسى ( ع )

فاخرج إنّى لك من الن_صحين

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 21 - 1

1 - خارج شدن موسى ( ع ) از شهر مصر ، در پى توصيه مرد ناشناس

قال ي_موسى . .. فاخرج ... فخرج منها خائفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 22 - 1

1 - تلاش موسى ( ع ) پس از خروج از شهر مصر ، براى رساندن خود به سمت منتهى به مدين

فخرج منها . .. و لمّا توجّه تلقاء مدين

تعبير {لمّا توجّه. ..} نشان مى دهد كه موسى(ع) هم زمان با خارج شدن از شهر مصر، در جهت مدين قرار نداشت; بلكه مدتى راه پيمود تا خود را در آن سمت قرار دهد.

خواسته هاى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 6

6_ پادشاه مصر ، از معبّران و بزرگان دربار خواست تا رؤياى شگفتش را تعبير كنند .

و قال الملك إنى أرى . .. ي_أيها الملأ أفتونى

{ملأ} به معناى بزرگان است ، كه به مناسبت مورد مى توان گفت: مراد از آن در آيه شريفه ، خواب گزاران دربار است كه از موقعيتى خاص برخوردار بودند و از بزرگان و دانشمندان محسوب مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 3

3_ پادشاه مصر پس از دريافت تعبير رؤيايش ، خواهان حضور يوسف ( ع ) در نزد خويش شد .

و قال الملك ائتونى به

خواسته هاى ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف

- 12 - 45 - 7

7_ ساقى دربار ، از پادشاه و بزرگان دربار خواست وى را به زندان نزد يوسف ( ع ) بفرستند تا تعبير خواب را از او جويا شود .

أنا أُنبّئكم بتأويله فأرسلون

حرف {ن} در {فأرسلون} نون وقايه و كسره آن، حاكى از {ياء} متكلم محذوف است. متعلق آن (إلى يوسف فى السجن) نيز به خاطر وضوحش، در كلام آورده نشده است. بنابر اين {فأرسلون} ; يعنى: پس مرا به سوى يوسف(ع) - كه در زندان است - بفرستيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 5

5_ ساقى دربار ، از يوسف ( ع ) خواست تا رؤيايى را كه در آن هفت گاو لاغر ديده شده كه هفت گاو چاق را مى خورند و هفت خوشه سبز و خوشه هايى خشك ديده شده ، تعبير كند .

أفتنا فى سبع بقرت سمان يأكلهنّ سبع عجاف و سبع سنبل_ت خضر و أُخر يابس_ت

خواسته هاى عزيز مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 8

8_ عزيز مصر ، اداره امور يوسف ( ع ) را به همسرش زليخا واگذار كرد ، و از او خواست تا يوسف ( ع ) را گرامى داشته و منزلتش را پاس دارد .

لامرأته أكرمى مثوي_ه

{مثوى} اسم مكان و به معناى منزل و اقامتگاه است. عبارت {أكرمى مثواه} ; يعنى ، منزل و مقامش را گرامى دار. اكرام منزل و اقامتگاه ، تأكيد بر بزرگداشت شخصى است كه در آن منزل اقامت دارد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 29 - 1،3

1_ عزيز مصر از يوسف ( ع ) خواست تا ماجراى زليخا را ناديده انگاشته و آن را مخفى سازد .

يوسف أعرض عن هذا

اعراض كردن از ماجراى زليخا _ كه مفاد عبارت {أعرض عن هذا} است _ در حقيقت توصيه به مخفى نگه داشتن و ناديده گرفتن است ، نه لب به شكايت نگشودن ; زيرا اقدام عليه زليخا با ملاحظه موقعيت يوسف(ع) - كه برده اى زرخريد بوده _ ناسازگار است.

3_ عزيز مصر ، پس از روشن شدن خطاى زليخا ، از وى خواست استغفار كند و از گناه خويش پوزش بطلبد .

واستغفرى لذنبك إنك كنت من الخاطئين

در جمله {استغفرى لذنبك} (براى گناهت طلب آمرزش كن) بيان نشده كه زليخا بايد از چه كسى آمرزش بخواهد. برخى از مفسران گفته اند: مراد ، استغفار به درگاه خداوند است و برخى برآنند كه مقصود ، پوزش خواستن از عزيز مصر مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 30 - 10

10_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فلما سمع الملك كلام الصبى . . . قال ليوسف : { أعرض عن هذا . . . } و اكتمه قال : فلم يكتمه يوسف و أذاعه فى المدينة حتى قلن نسوة منهنّ إمرأة العزيز تراود فتاها عن نفسه . . . ;

از امام سجاد(ع) نقل شده است: . .. همين كه پادشاه سخن كودك را شنيد ... به يوسف گفت: از اين ماجرا درگذر ... و آن را پوشيده بدار. [امام فرمود:]

يوسف ماجرا را پوشيده نداشت و آن را در شهر منتشر كرد تا اينكه عده اى اززنان شهر گفتند: همسر عزيز غلام خود را به خويش دعوت كرده است ...}.

خيانت زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 10

10_ زنان اشراف مصر و متهم كنندگان يوسف ( ع ) به خيانت ، از زمره خائنان بودند .

أن الله لايهدى كيد الخائنين

مصداق مورد نظر براى {الخائنين} زليخا و زنان اشراف و نيز درباريانى مى باشند كه تصميم به زندانى كردن يوسف(ع) گرفتند (ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيات ليسجننه) آيه 35.

درخواست تعبير رؤياى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 5

5_ ساقى دربار ، از يوسف ( ع ) خواست تا رؤيايى را كه در آن هفت گاو لاغر ديده شده كه هفت گاو چاق را مى خورند و هفت خوشه سبز و خوشه هايى خشك ديده شده ، تعبير كند .

أفتنا فى سبع بقرت سمان يأكلهنّ سبع عجاف و سبع سنبل_ت خضر و أُخر يابس_ت

دست بريدن زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 17

17_ زنان اشراف با ديدن جمال حيرت انگيز يوسف ( ع ) ، به جاى خوردنيها ، كارد بر دست هاى خويش نهاده ، آن را چاك چاك كردند .

فلما رأينه أكبرنه و قطّعن أيديهنّ

استفاده از ماده {قطع} _ كه به معناى بريدن و جدا ساختن است _ در مورد مجروح كردن، دلالت

بر شدت بريدگى و جراحت دارد. بردن آن ماده به باب تفعيل (قطّعن) براى رساندن اين نكته است كه زنان اشراف، مواضع متعددى از دستهاى خويش را بريدند ; زيرا تقطيع به معناى قطعه قطعه كردن است.

دعوت از زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 29

29_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فأرسلت إليهنّ و هيأت لهنّ طعاماً و مجلساً ثم أتتهنّ باترج و { آتت كل واحدة منهنّ سكّيناً . . . } ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. پس همسر عزيز [پيكى] به سوى بانوان فرستاد و از آنان دعوت كرد و برايشان طعامى آماده كرد و مجلسى آراست و آن گاه براى بانوان ترنج آورد و به هر يك كاردى داد ...}.

دعوت زليخا از زنان مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 3،4

3_ زليخا ، پس از آگاهى به توطئه زنان و ملامت گرى هاى ايشان ، آنان را به منزل خويش دعوت كرد .

فلما سمعت بمكرهنّ أرسلت إليهنّ

مراد از {به سوى آنان فرستاد} _ كه مفاد {أرسلت إليهنّ} است _ به قرينه جمله {و أعتدت لهنّ متّكئاً و . ..} اين است كه آنان را به مهمانى دعوت كرد.

4_ زليخا براى پاسخ گويى به زنان ملامت كننده ، ضيافتى ترتيب داد و مجلس ويژه اى آراست .

أرسلت إليهنّ و أعتدت لهنّ متّكئًا

دعوتهاى زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12

- 33 - 6

6_ زنان اشراف مصر ( ميهمانان زليخا ) ، جملگى يوسف ( ع ) را به وصال خويش فرا مى خواندند .

مما يدعوننى إليه

{يدعون} در جمله فوق ، جمع مؤنث است و فاعل آن زنانى هستند كه ميهمان زليخا بودند _ آنان نيز به قرينه {أصب إليهنّ} _ يوسف(ع) را به خويش دعوت مى كردند و _ به دليل مضارع بودن {يدعون} _ بر آن اصرار مىورزيدند.

دفع مكر زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 11

11_ خداوند ، خنثى كننده مكر و حيله زنان اشراف و نجات بخش يوسف ( ع ) از زندان

أن الله لايهدى كيد الخائنين

دومين مسافرت برادران يوسف به مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 4،7

4_ يعقوب ( ع ) در سفر دوم فرزندانش به مصر ، حادثه اى را در كمين آنان احساس مى كرد و نگران پيشامدى ناگوار براى آنان بود .

لاتدخلوا من باب وحد . .. ما أُغنى عنكم من الله من شىء

7_ يعقوب ( ع ) در آستانه سفر دوم فرزندانش به مصر ، به آنان توصيه كرد براى ورود به آن ديار ، دروازه هاى متعددى را برگزينند و از يك دروازه وارد نشوند .

ي_بنىّ لاتدخلوا من باب وحد وادخلوا من أبوب متفرقة

ذلّت بنى اسرائيل در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 6

6 _ ضعف و ذلت بنى اسرائيل در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون )

تا درجه اى بود كه حتى از داشتن خيمه يا كومه اى ، كه آنان را از سرما و گرما حفظ كند ، محروم بودند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

رؤياى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 2،3،5،8

2_ هفت گاو چاق كه هفت گاو لاغر به خوردن آنها پرداخته بودند و هفت خوشه سبز و خوشه هايى خشك ، رؤياى شگفت پادشاه مصر بود .

إنى أرى سبع بقرت سمان . .. و أُخر يابس_ت

{سمين} و {سمينة} (مفرد سِمان) به معناى چاق است. {اعجف} و {عجفاء} (مفرد عجاف) به معناى بسيار نحيف و لاغر است. تمييز {سبع} به قرينه جمله قبل ، {بقرات} است ; يعنى: يأكلهنّ سبع بقرات عجاف.

3_ ملك مصر ، رؤياى شگفت خويش را به طور مكرر ديده بود .

إنى أرى سبع بقرت سمان

ظاهر آن بود كه ملك در بيان رؤياى خويش، فعل ماضى {رأيت} (در خواب ديدم) به كار مى برد. آوردن فعل مضارع {أرى} (در خواب مى بينم) مى تواند اشاره به استمرار آن رؤيا باشد ; يعنى، چندين شب چنين ديده ام، به گونه اى كه گمان دارم دوباره نيز خواهم ديد.

5_ گاو هاى چاق و لاغر و خوشه هاى سبز و خشك ، در يك رؤياى پادشاه بودند نه هر كدام در رؤيايى جداگانه .

إنى أرى سبع بقرت . .. و سبع سنبل_ت خضر

برداشت فوق، از تكرار نشدن {أرى} در بيان ديدن خوشه هاى سبز و خشك استفاده مى شود ; زيرا اگر پادشاه خوشه ها را در غير رؤيايى كه

در آن گاوها را مشاهده كرده بود مى ديد، ظاهر آن بود كه فعل {أرى} در {سبع سنبلات. ..} تكرار مى شد. مفرد آوردن {رؤياى} در جمله {أفتونى فى رؤياى} نيز حكايت از اين معنا دارد.

8_ پادشاه مصر ، از رؤياى خويش دريافت كه آن رؤيا _ علاوه بر حكايت از حادثه اى غير منتظره _ گوياى توصيه و دستورالعملى نيز هست .

أفتونى فى رءي_ى إن كنتم للرءيا تعبرون

{افتاء} (مصدر أفتونى) به معناى بيان كردن حكم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 4

4_ ساقى دربار ، رؤياى پادشاه را به طور كامل و دقيق براى يوسف ( ع ) بازگو كرد .

إنى أرى سبع بقرت . .. أفتنا فى سبع بقرت ... و أُخر يابس_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 2،3،5،6،7

2_ رؤياى پادشاه مصر دربردارنده رمزهايى گوياى پيشامدهايى شيرين و تلخ طى يك دوره پانزده ساله

قال تزرعون سبع سنين دأبًا

جمله {تزرعون سبع سنين دأباً} (هفت سال با جديت زراعت كنيد) گوياى هفت سال آبادانى و جمله {ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد} در آيه بعد گوياى هفت سال قحطى و خشكسالى است و جمله {ثم يأتى من بعد ذلك عام . ..} گوياى سالى پر باران پس از هفت سال قحطى مى باشد. بنابراين رؤياى پادشاه، بيانگر حوادثى از يك دوره پانزده ساله بود.

3_ رؤياى پادشاه مصر گوياى برنامه و دستورالعملى براى مصون ماندن از مشكلات و حوادث تلخ و دشوار آينده

قال تزرعون سبع سنين دأبًا فما حصدتم فذروه فى سنبله

ظاهر اين

است كه يوسف(ع) حقايق و دستورالعملهايى را كه در بيان رؤياى پادشاه يادآور شده بود ، از آن رؤيا استفاده كرده باشد. بنابراين آن رؤيا در ضمن حكايت از دوره پانزده ساله ، گوياى دستورالعمل نيز بوده است.

5_ لزوم جديت و تلاش بسيار براى زراعت در هفت سال نخست ، پيامى نهفته در رؤياى پادشاه مصر

سبع بقرت سمان . .. قال تزرعون سبع سنين دأبًا

{دأب} مصدر و به معناى تلاش كردن است و {دأباً} در آيه شريفه در موضع اسم فاعل (دائبين) قرار گرفته و حال براى فاعل {تزرعون} مى باشد ; از اين رو دلالت بر تلاش فراوان دارد. به نظر مى رسد يوسف(ع) از چاق بودن گاوها چنين استنباط كرد كه: بايد با تلاش فراوان و به دست آوردن محصولات، انبارها را از مواد غذايى و غلات پر كنند.

6_ خوشه هاى خشك در رؤياى پادشاه ، پيامدار لزوم ذخيره سازى محصولات كشت و درو شده به همراه خوشه هاى آن

و أُخر يابس_ت . .. فما حصدتم فذروه فى سنبله

از آن جا كه دستور فوق (فذروه فى سنبله) با اين قسمت از رؤياى پادشاه كه خوشه هاى خشك را ديده بود ، تناسب دارد ; زيرا خوشه هاى خشك آماده براى ذخيره شدن است ، مى توان گفت: يوسف(ع) از عبارت {اُخر يابسات} دستور فوق را استنباط كرده بود.

7_ لزوم صرفه جويى در مصرف محصولات هفت ساله ، پيامى نهفته در رؤياى ملك

فما حصدتم فذروه فى سنبله إلاّ قليلاً مما تأكلون

{حصاد} (مصدر حصدتم) به معناى درو كردن است و {ذروا} فعل امر و به معناى {رها سازيد} مى باشد. {من} در {مما} بيانيه و

{إلاّ قليلاً} استثنا از {ما} در {ما حصدتم ...} است، بنابراين مفاد جمله {فما حصدتم ...} چنين مى شود: آنچه را درو مى كنيد در خوشه ها رها كنيد (آنها را نكوبيد و دانه ها را از خوشه ها جدا نسازيد) مگر مقدار اندكى كه به مصرف خوراكى مى رسانيد. تنها اين مقدار از برداشت را بكوبيد و از خوشه ها جدا سازيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 48 - 2،3،5

2_ رؤياى پادشاه ، گوياى تأخّر سال هاى قحطى از هفت سال آبادانى بود .

ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد

به نظر مى رسد يوسف(ع) از اينكه در رؤياى پادشاه گاوهاى لاغر به خوردن گاوهاى چاق پرداخته اند، دريافت كه سالهاى قحطى پس از سالهاى آبادانى رخ خواهد داد. تقدم ذكرى گاوهاى چاق بر گاوهاى لاغر در بيان رؤيا نيز مى تواند دليل ديگرى براى يوسف(ع) در اين تعبير باشد.

3_ استفاده از ارزاق ذخيره شده در سال هاى آبادانى طى هفت سال خشكسالى ، از پيام هاى نهفته در رؤياى پادشاه مصر

ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد يأكلن ماقدمتم لهنّ

ضمير در {يأكلن} و {لهنّ} به {سبع شداد} باز مى گردد و مراد از {ما قدّمتم لهنّ} (آنچه براى آن سالها پيش فرستاده ايد) ارزاق ذخيره شده در سالهاى آبادانى است. بنابراين {يأكلن ...} ; يعنى، سالهاى قحطى ذخايرى را كه در سالهاى آبادانى تهيه ديده ايد، مى خورند.

5_ لزوم مصرف نكردن همه ذخاير غذايى در ساليان قحطى ، پيامى نهفته در رؤياى پادشاه مصر

يأكلن ما قدمتم لهنّ إلاّ قليلاً مما تحصنون

فعل مضارع {يأكلهنّ} در نقل

رؤياى پادشاه (آيه 46) گوياى اين نكته بود كه گاوهاى لاغر به خوردن گاوهاى چاق پرداختند، ولى آنها را به تمامى نخوردند و گرنه فعل ماضى {اَكَلهنّ} به كار مى برد. به نظر مى رسد يوسف(ع) از نكته ياد شده دريافته بود كه بايد مقدارى از غلات باقى بماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 49 - 2

2_ خواب پادشاه ، گوياى آمدن سالى پر بركت پس از سال هاى قحطى

أفتنا . .. ثم يأتى من بعد ذلك عام فيه يغاث الناس

يوسف(ع) از آن جايى كه گاوهاى لاغر در رؤياى پادشاه هفت رأس بودند ، دريافت كه پس از گذشت هفت سال ، قحطى پايان مى پذيرد و پايان پذيرفتن قحطى به اين است كه باران فرو ريزد ، گياهان رشد كند و ميوه جات فراوان گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 4

4_ يوسف ( ع ) و پادشاه در نخستين ملاقاتشان با يكديگر ، درباره رؤياى پادشاه ، تعبير يوسف ( ع ) و گزينش او به سمت مشاور ، به گفت و گو پرداختند .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه

اگرچه در آيه شريفه تصريح نشده كه پادشاه و يوسف(ع) درباره چه موضوعى گفت و گو كردند ; ولى قراين حاليه و مقاليه حاكى است كه موضوع سخن درباره رؤياى پادشاه و تعبير يوسف(ع) و نيز دعوت از يوسف(ع) به همكارى و مشاوره و. .. بوده است.

زليخا در دربار مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف

- 12 - 32 - 9

9_ زليخا در دستگاه حكومتى و قضايى مصر ، نفوذى فراوان داشت .

و ل_ئن لم يفعل ما ءامره ليسجنن و ليكونًا من الص_غرين

حذف فاعل از {ليسجنن} (او حتماً زندانى مى شود) و آوردن فعل به صورت مجهول، حاوى اين نكته است كه حرف نشنوى يوسف(ع)، زندانى شدنش را در پى داشت ; يعنى، زليخا آن چنان نفوذى داشت كه گويا لازم نبود امر كند و اقدامى صورت دهد ; آن گاه كه فردى امرش را اطاعت نمى كرد، به زندانش مى انداختند.

زليخا و پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 18

18_ زليخا در حضور پادشاه مصر ، بر صداقت و راستگويى يوسف ( ع ) تأكيد كرد .

و إنه لمن الص_دقين

زليخا و زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 11،29

11_ زليخا ، هنگامى كه زنان بر جايگاه هاى خود تكيه زده و آماده استفاده از خوراكى ها شدند ، از يوسف ( ع ) خواست بر آنان گذر كند .

و قالت اخرج عليهنّ

29_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فأرسلت إليهنّ و هيأت لهنّ طعاماً و مجلساً ثم أتتهنّ باترج و { آتت كل واحدة منهنّ سكّيناً . . . } ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. پس همسر عزيز [پيكى] به سوى بانوان فرستاد و از آنان دعوت كرد و برايشان طعامى آماده كرد و مجلسى آراست و آن گاه براى بانوان ترنج آورد و به

هر يك كاردى داد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 1،2

1_ زليخا ، با ارائه يوسف ( ع ) به زنان اشراف ، به ايشان فهماند كه نبايد وى را در عشقش به يوسف ( ع ) ملامت كنند .

قالت فذلكنّ الذى لمتننى فيه

2_ زليخا ، نزد زنان اشراف به تقاضاى كام روايى از يوسف ( ع ) ، اقرار و اعتراف كرد .

لقد رودته عن نفسه

زليخا و سرزنشهاى زنان مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 1،3

1_ زليخا سرزنش زنان مصر را به خاطر عشقش به يوسف ( ع ) ، شنيد و به آن آگاهى يافت .

فلما سمعت بمكرهنّ

فعل {سمع} متعدى است و نيازى به حرف {باء} براى تعديه ندارد. بنابراين در {سمعت بمكرهنّ} معناى {علمت} اشراب شده است. ازاين رو مفاد آن چنين مى شود: زليخا به مكر زنان آگاه شد و اين آگاهى از طريق خبرهايى بود كه براى او نقل مى شد.

3_ زليخا ، پس از آگاهى به توطئه زنان و ملامت گرى هاى ايشان ، آنان را به منزل خويش دعوت كرد .

فلما سمعت بمكرهنّ أرسلت إليهنّ

مراد از {به سوى آنان فرستاد} _ كه مفاد {أرسلت إليهنّ} است _ به قرينه جمله {و أعتدت لهنّ متّكئاً و . ..} اين است كه آنان را به مهمانى دعوت كرد.

زليخا و محاكمه زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 10

10_ زليخا نيز در جلسه محاكمه اى

كه براى كشف حقيقت ماجراى زنان با يوسف ( ع ) تشكيل شده بود ، حضور داشت .

قالت امرأت العزيز الئ_ن حصحص الحق

زنان اشراف مصر در مجلس زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 11

11_ ماجراى ميهمانى زليخا از زنان اشراف و بريدن آنان دست هاى خويش را ، گوياترين صحنه براى اثبات منزلت والا و عفت و پاكدامنى يوسف ( ع )

فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

يوسف(ع) براى رسيدگى به پرونده خويش با عبارت {الّ_تى قطعن أيديهنّ} داستان ميهمانى زليخا از زنان اشراف و اينكه آنان دستهاى خويش را بريدند را مطرح مى كند و از آن جا كه يوسف(ع) درصدد اثبات بى گناهى خويش است، مى توان گفت: داستان مذكور و مسائل پيرامون آن براى اثبات عفت، پاكدامنى و بى گناهى يوسف(ع) بهترين شاهد بوده است.

زنان اشراف مصر و دعاى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 3

3_ زليخا و زنان اشراف ، در اثر توسل يوسف ( ع ) به درگاه خدا ، از او مأيوس گشته و از مكر و تزوير ، عليه او منصرف شدند .

فصرف عنه كيدهنّ

مراد از كيد زنان، تقاضاى مكرر آنان با عشوه ها و اظهار شيفتگى است. بنابراين عبارت {صرف عنه كيدهنّ} دلالت مى كند كه پس از دعاى يوسف(ع)، ديگر آن مراوده ها و تقاضاها از يوسف(ع) نشد. گفتنى است كه {ثم} در آيه بعد، مؤيد اين نكته است كه يأس زنان و انصرافشان از وى، پيش از زندانى شدن او بوده

است، نه اينكه زندانى شدنش، عامل قطع مراوده شده باشد.

زنان اشراف مصر و زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 30 - 7،9

7_ زنان اشراف ، تقاضاى كام جويى زليخا از برده خويش را ، امرى نكوهيده دانسته و او را ملامت مى كردند .

و قال نسوة فى المدينة امرأت العزيز ترود فتي_ها عن نفسه قد شغفها حبًّا

{فتا} به معناى برده و عبد ، و نيز به معناى جوان است. به نظر مى رسد هر دو معناى {فتا} در {تراود فتاها} لحاظ شده باشد.

9_ عشق زليخا به يوسف ( ع ) ، على رغم همسرى او براى عزيز مصر ، مايه شگفتى فراوان زنان اشراف و موجب مزيد ملامت گويى از وى شد .

امرأت العزيز ترود فتي_ها عن نفسه

هدف زنان اشراف از ياد كردن زليخا به عنوان {همسر عزيز مصر}، رساندن زشتى هر چه افزون تر ماجراى اوست ; يعنى، مراوده با بردگان زشت است و از همسر عزيز مصر ناپسندتر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 2،24

2_ عشق زليخا به يوسف ( ع ) حربه زنان اشراف مصر ، براى جنجال و توطئه عليه او

قال نسوة فى المدينة . .. فلما سمعت بمكرهنّ

مراد از {مكر} نقل كردن و مطرح ساختن ماجراى زليخاست. اطلاق {مكر} به نقل آن ماجرا ، گوياى اين است كه زنان اشراف با مطرح كردن آن قصه ، درصدد ضربه زدن به شخصيت زليخا و توطئه عليه وى بودند.

24_ زنان ملامت كننده زليخا ، با مشاهده يوسف ( ع ) ، زليخا

را در عشقش محق دانستند .

فلما رأينه أكبرنه . .. إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

زنان اشراف مصر و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 14،15،16،17،19،22،23،24

14_ زنان اشراف مصر در مجلس ضيافت زليخا ، براى اولين بار يوسف ( ع ) را مشاهده كردند .

فلما رأينه أكبرنه . .. و قلن ح_ش لله ما هذا بشرًا

15_ زنان اشراف مصر با مشاهده يوسف ( ع ) ، حيرت زده و مدهوش شدند .

فلما رأينه أكبرنه و قطّعن أيديهنّ

{إكبار} (مصدر أكبرن) به معناى بزرگ ديدن و با عظمت شمردن است.

16_ زنان اشراف با ديدن يوسف ( ع ) ، از خود بى خود شده و از ادراك هر چيز جز جمال او ناتوان گشتند .

فلما رأينه أكبرنه و قطّعن أيديهنّ

17_ زنان اشراف با ديدن جمال حيرت انگيز يوسف ( ع ) ، به جاى خوردنيها ، كارد بر دست هاى خويش نهاده ، آن را چاك چاك كردند .

فلما رأينه أكبرنه و قطّعن أيديهنّ

استفاده از ماده {قطع} _ كه به معناى بريدن و جدا ساختن است _ در مورد مجروح كردن، دلالت بر شدت بريدگى و جراحت دارد. بردن آن ماده به باب تفعيل (قطّعن) براى رساندن اين نكته است كه زنان اشراف، مواضع متعددى از دستهاى خويش را بريدند ; زيرا تقطيع به معناى قطعه قطعه كردن است.

19_ اعتراف يك پارچه زنان اشراف به زيبايى پرجاذبه يوسف ( ع ) و عظمت جمال او

فلما رأينه . .. و قلن ح_ش لله ما هذا بشرًا

22_ جمال بى مانند يوسف ( ع ) ، موجب اظهار ترديد

زنان مصر در بشر بودن او شد .

ح_ش لله ما هذا بشرًا

23_ زنان اشراف ، يوسف ( ع ) را بسان فرشته اى گرامى و بلند مرتبه يافتند .

إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

24_ زنان ملامت كننده زليخا ، با مشاهده يوسف ( ع ) ، زليخا را در عشقش محق دانستند .

فلما رأينه أكبرنه . .. إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 6

6_ زنان اشراف مصر ( ميهمانان زليخا ) ، جملگى يوسف ( ع ) را به وصال خويش فرا مى خواندند .

مما يدعوننى إليه

{يدعون} در جمله فوق ، جمع مؤنث است و فاعل آن زنانى هستند كه ميهمان زليخا بودند _ آنان نيز به قرينه {أصب إليهنّ} _ يوسف(ع) را به خويش دعوت مى كردند و _ به دليل مضارع بودن {يدعون} _ بر آن اصرار مىورزيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 5،6،7

5_ زنان اشراف ، درخواست كام روايى از يوسف ( ع ) را انكار نكردند .

ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه قلن ح_ش لله ما علمنا عليه من سوء

6_ زنان اشراف در حضور پادشاه مصر ، بر پاكدامنى يوسف ( ع ) و مبرّا بودنش از هرگونه آلودگى شهادت دادند .

قلن ح_ش لله ما علمنا عليه من سوء

كلمه (بدى و آلودگى) پس از نفى واقع شده است و از اين رو شامل هرگونه سوء و بدى مى شود و {من} زايده نيز اين معنا را تأكيد مى كند.

7_ يوسف ( ع ) به دليل

پاكدامنى شگفت انگيزش ، از آفريده هاى بى نظير خداوند در ديدگاه زنان اشراف مصر

قلن ح_ش لله

زنان اشراف مصر وكامجويى زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 30 - 2،3

2_ زنان اشراف ، عامل شيوع خبر ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا در پايتخت مصر

و قال نسوة فى المدينة

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {فى المدينة} متعلق به {قال} باشد. بر اين مبنا {قال نسوة فى المدينة ...} ; يعنى: زنان مراوده زليخا با يوسف(ع) را در آن شهر (پايتخت مصر) نشر دادند.

3_ عشق زليخا به يوسف ( ع ) و تقاضاى مكرر او براى كام روايى از وى ، زبانزد زنان اشراف شده بود .

و قال نسوة فى المدينة امرأت العزيز ترود فتي_ها عن نفسه

{فى المدينة} مى تواند متعلق به {قال} باشد و نيز محتمل است صفت براى {نسوة} باشد. براساس احتمال دوم، مراد از {قال نسوة فى المدينة...} اين است كه: زنان شهر ، داستان زليخا را براى يك ديگر بازگو مى كردند.

ساقى پادشاه مصر و عجز معبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 3

3_ ساقى پادشاه ( هم بند يوسف در زندان ) با مشاهده درماندگى خواب گزاران از تعبير رؤياى پادشاه ، يوسف ( ع ) و دانش او از تعبير رؤيا را به ياد آورد .

و قال الذى نجا منهما وادّكر بعد أُمّة

{ادّكر} (به ياد آورد) از ماده {ذكر} و در اصل {اذتكر} بوده كه بر اساس قواعد صرفى ، {ادّكر} شده است. {اُمّة} در آيه شريفه ،

به معناى مدت و زمان است.

ساقى پادشاه مصر و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 2،3،4،6،7

2_ ساقى پادشاه ( هم بند يوسف در زندان ) ، مدتى مديد يوسف ( ع ) را از ياد برده و از گرفتارى او در زندان غافل شده بود .

و قال الذى نجا منهما وادّكر بعد أُمّة

نكره آوردن {اُمّة} مى تواند حاكى از طولانى بودن آن باشد. جمله {فلبث فى السجن بضع سنين} در آيه 42 ، مؤيد اين معناست.

3_ ساقى پادشاه ( هم بند يوسف در زندان ) با مشاهده درماندگى خواب گزاران از تعبير رؤياى پادشاه ، يوسف ( ع ) و دانش او از تعبير رؤيا را به ياد آورد .

و قال الذى نجا منهما وادّكر بعد أُمّة

{ادّكر} (به ياد آورد) از ماده {ذكر} و در اصل {اذتكر} بوده كه بر اساس قواعد صرفى ، {ادّكر} شده است. {اُمّة} در آيه شريفه ، به معناى مدت و زمان است.

4_ ساقى دربار ، يوسف ( ع ) را براى تعبير رؤياى پادشاه معرفى كرد .

أنا أُنبّئكم بتأويله فأرسلون

6_ ساقى پادشاه مصر ، با بيان دانش يوسف ( ع ) ، خاطر نشان ساخت كه او در زندان به سر مى برد .

أنا أُنبئكم بتأويله فأرسلون

تفريع جمله {أرسلون} به وسيله حرف {فاء} بر جمله {أنا أُنبّئكم بتأويله} مى رساند كه: ساقى دربار ، ماجراى يوسف(ع) و زندانى بودن او را در حد ضرورت بيان كرده بود.

7_ ساقى دربار ، از پادشاه و بزرگان دربار خواست وى را به زندان نزد يوسف ( ع ) بفرستند تا

تعبير خواب را از او جويا شود .

أنا أُنبّئكم بتأويله فأرسلون

حرف {ن} در {فأرسلون} نون وقايه و كسره آن، حاكى از {ياء} متكلم محذوف است. متعلق آن (إلى يوسف فى السجن) نيز به خاطر وضوحش، در كلام آورده نشده است. بنابر اين {فأرسلون} ; يعنى: پس مرا به سوى يوسف(ع) - كه در زندان است - بفرستيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 1،2،3،4،5،6،7

1_ ساقى دربار با اجازه پادشاه ، به طرف زندان شتافت و با يوسف ( ع ) ملاقات كرد .

فأرسلون. يوسف أيّها الصديق أفتنا

2_ ساقى دربار ، يوسف ( ع ) را انسانى بسيار راستگو ناميد و با لقب { صدّيق } او را مخاطب قرار داد .

يوسف أيّها الصديق

3_ ساقى پادشاه در ملاقاتش با يوسف ( ع ) ، راستى و درستى تعبير او را از رؤياى خويش بازگو كرد .

يوسف أيّها الصديق

4_ ساقى دربار ، رؤياى پادشاه را به طور كامل و دقيق براى يوسف ( ع ) بازگو كرد .

إنى أرى سبع بقرت . .. أفتنا فى سبع بقرت ... و أُخر يابس_ت

5_ ساقى دربار ، از يوسف ( ع ) خواست تا رؤيايى را كه در آن هفت گاو لاغر ديده شده كه هفت گاو چاق را مى خورند و هفت خوشه سبز و خوشه هايى خشك ديده شده ، تعبير كند .

أفتنا فى سبع بقرت سمان يأكلهنّ سبع عجاف و سبع سنبل_ت خضر و أُخر يابس_ت

6_ رساندن تعبير خواب پادشاه به مردم ، از انگيزه هاى مراجعه ساقى به يوسف ( ع ) جهت تعبير خواب

أفتنا فى

سبع بقرت . .. لعلّى أرجع إلى الناس

7_ شناساندن ارزش و مقام يوسف ( ع ) به مردم ، از انگيزه هاى ساقى براى مراجعه به يوسف ( ع ) جهت تعبير خواب

لعلّى أرجع إلى الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 5

5_ ساقى پادشاه از طرف دربار براى آزادسازى يوسف ( ع ) و حاضر كردن او نزد پادشاه ، به سوى زندان روانه شد .

فلما جاءه الرسول

{ال} در {الرسول} عهد ذكرى است و به قرينه (فأرسلون) در آيه 45 معلوم مى شود كه اين فرستاده ، همان ساقى پادشاه بود كه براى دريافت تعبير خواب به سوى يوسف(ع) فرستاده شده بود.

سرزمين مصر در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 10

10_ سرزمين مصر در زمان يوسف ( ع ) زمينه دار توليد غلات و محصولاتى بيش از مصرف سرانه آن سامان

قال تزرعون سبع سنين دأبًا فما حصدتم فذروه فى سنبله

سومين مسافرت برادران يوسف به مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 1،7،19

1_ فرزندان يعقوب براى مرتبه سوم در دوران قحطى ، به مصر آمدند و به حضور يوسف ( ع ) رسيدند .

فلما دخلوا عليه

7_ فرزندان يعقوب در نوبت سوم سفرشان به مصر ، بهاى كامل براى خريد سهميه خويش را نداشتند .

و جئنا ببض_عة مزجية فأوف لنا الكيل

{مزجاة} به معناى ناچيز و حقير است.

19_ اظهار مسكنت و ذلت برادران يوسف به پيشگاه او و شكايت آنان از فقر و

تنگدستى ، در سومين سفر آنان به مصر

مسّنا و أهلنا الضر . .. و تصدق علينا إن الله يجزى المتصدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 12

12_ در سفر سوم فرزندان يعقوب به مصر براى جست و جو از يوسف ( ع ) و بنيامين ، تنها برخى از آنان راهى آن سفر شدند .

ي_بنىّ اذهبوا . .. و لما فصلت العير قال أبوهم ... لولا أن تفنّدون

جمله {قال أبوهم . ..} گوياى اين است كه گوينده ; يعنى، يعقوب(ع) پدر مخاطبان است. براين اساس مخاطبان يعقوب(ع) در جمله {لولا أن تفنّدون} فرزندان اويند و اين مى رساند كه برخى از فرزندانش براى جست و جوى يوسف(ع) و بنيامين (ي_بنىّ اذهبوا) به مصر رفتند و برخى از آنان نزد پدر ماندند.

شخصيت يوسف(ع) در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 6

6_ يوسف ( ع ) در دربار عزيز مصر ، شخصيتى بزرگ و مورد احترام بود .

و ليكونًا من الص_غرين

شگفتى رؤياى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 1،2،4

1_ پادشاه مصر ، پس از گذشت ساليانى از زندانى شدن يوسف ( ع ) ، رؤيايى شگفت ديد .

و قال الملك إنى أرى سبع بقرت سمان . .. إن كنتم للرءيا تعبرون

2_ هفت گاو چاق كه هفت گاو لاغر به خوردن آنها پرداخته بودند و هفت خوشه سبز و خوشه هايى خشك ، رؤياى شگفت پادشاه مصر بود .

إنى أرى سبع بقرت سمان

. .. و أُخر يابس_ت

{سمين} و {سمينة} (مفرد سِمان) به معناى چاق است. {اعجف} و {عجفاء} (مفرد عجاف) به معناى بسيار نحيف و لاغر است. تمييز {سبع} به قرينه جمله قبل ، {بقرات} است ; يعنى: يأكلهنّ سبع بقرات عجاف.

4_ پادشاه مصر ، رؤياى خويش ( گاو هاى چاق و لاغر و خوشه هاى سبز و خشك ) را رؤيايى شگفت ارزيابى كرد .

ي_أيها الملأ أفتونى فى رءي_ى إن كنتم للرءيا تعبرون

مطرح كردن رؤيا براى گروهى از معبّران و اظهار ترديد در توانايى آنان براى تعبير آن رؤيا ، گوياى اين مطلب است كه ملك خواب خويش را امرى شگفت تلقى كرده بود.

شيطان و ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 9

9_ شيطان ، عامل فراموشى ساقى از يادآور شدن يوسف ( ع ) نزد پادشاه

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

عجز زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 16

16_ زنان اشراف با ديدن يوسف ( ع ) ، از خود بى خود شده و از ادراك هر چيز جز جمال او ناتوان گشتند .

فلما رأينه أكبرنه و قطّعن أيديهنّ

عجز معبران پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 44 - 2،3

2_ خواب گزاران دربار ، تعبير رؤياى مختلط و آشفته را خارج از قلمرو دانش خويش دانستند .

و ما نحن بتأويل الأحل_م بع_لمين

{ال} در {الأحلام} عهد ذكرى است و اشاره به {أضغاث أحلام} دارد. بنابراين {ما نحن ...} ; يعنى: تأويل آن

گونه از رؤياها را كه همانند بافه هاى چند رشته است ، نمى دانيم.

3_ معبّران دربار ، على رغم اظهار ناتوانى خويش از تعبير رؤياى پادشاه ، آن را داراى تعبير و تأويل مى دانستند .

قالوا . .. ما نحن بتأويل الأحل_م بع_لمين

مفاد جمله {و ما نحن . ..} اين است كه اين گونه رؤياها ، تعبير و تأويل دارد و لكن ما بدان واقف نيستيم.

عدالت پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 2

2_ پادشاه مصر در ديدگاه يوسف ( ع ) ، انسان ستمگرى نبود كه نتوان به عدل و انصاف او اميد داشت .

اذكرنى عند ربك

از اينكه يوسف(ع) از ساقى پادشاه مى خواهد كه داستان مظلوميت او را نزد پادشاه بيان كند ، معلوم مى شود يوسف(ع) به دادخواهى وى اميد داشته است.

عدالت عزيز مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 13

13_ عدالت و انصاف عزيز مصر ، در قضاوت و ابلاغ نظر خويش در ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا

فلما رءا قميصه . .. قال إنه من كيدكنّ إن كيدكنّ عظيم

عزيز مصر در دوران قحطى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 5

5_ يوسف ( ع ) ، عزيز مصر در سال هاى قحطى آن ديار

قالوا ي_أيها العزيز

عزيز مصر و زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 3،7

3_ عزيز مصر با پى بردن به صداقت يوسف (

ع ) ، زليخا را محكوم كرد و به نفع يوسف ( ع ) رأى داد .

فلما رءا قميصه قُدّ من دُبر قال إنه من كيدكنّ

7_ عزيز مصر ، به دام انداختن يوسف ( ع ) را براى كام جويى ، از مكر هاى زنانه زليخا شمرد .

إنه من كيدكنّ

محتمل است ضمير در {إنه} به حقيقتى كه از جمله {غلّقت الأبواب . ..} استفاده مى شود ، ارجاع داده شود. برداشت فوق ، بر اساس اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 29 - 3

3_ عزيز مصر ، پس از روشن شدن خطاى زليخا ، از وى خواست استغفار كند و از گناه خويش پوزش بطلبد .

واستغفرى لذنبك إنك كنت من الخاطئين

در جمله {استغفرى لذنبك} (براى گناهت طلب آمرزش كن) بيان نشده كه زليخا بايد از چه كسى آمرزش بخواهد. برخى از مفسران گفته اند: مراد ، استغفار به درگاه خداوند است و برخى برآنند كه مقصود ، پوزش خواستن از عزيز مصر مى باشد.

عزيز مصر و صداقت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 2

2_ عزيز مصر با ديدن پارگى پشت پيراهن يوسف ( ع ) ، به صداقت او پى برد .

فلما رءا قميصه قُدّ من دُبر قال إنه من كيدكنّ

عزيز مصر و قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 26 - 7

7_ عزيز مصر در ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا ، پيشداورى نكرد و از تصميم گيرى عجولانه خوددارى

نمود .

قالت . .. قال هى رودتنى عن نفسى و شهد شاهد من أهلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 1،7،8،13

1_ عزيز مصر براى كشف حقيقت ماجراى يوسف و زليخا ، شخصاً به بررسى و مشاهده پيراهن و نحوه پارگى آن پرداخت .

فلما رءا قميصه قُدّ من دُبر

ظاهر اين است كه ضمير در {رأى} به عزيزمصر برگردد.

7_ عزيز مصر ، به دام انداختن يوسف ( ع ) را براى كام جويى ، از مكر هاى زنانه زليخا شمرد .

إنه من كيدكنّ

محتمل است ضمير در {إنه} به حقيقتى كه از جمله {غلّقت الأبواب . ..} استفاده مى شود ، ارجاع داده شود. برداشت فوق ، بر اساس اين احتمال است.

8_ عزيز مصر ، پيشدستى زليخا در متهم ساختن يوسف ( ع ) و تعيين كيفر براى او را ، از مكر هاى زليخا شمرد .

قالت ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا . .. إنه من كيدكنّ

برداشت فوق، ناظر به اين احتمال است كه ضمير در {إنه . ..} به معنايى كه از {قالت ما جزاء ...} در آيه 25 استفاده مى شود ، برگردد و آن معنا ، پيشدستى كردن زليخا براى محقّ جلوه دادن خويش و گنه كار نشان دادن طرف مقابل است.

13_ عدالت و انصاف عزيز مصر ، در قضاوت و ابلاغ نظر خويش در ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا

فلما رءا قميصه . .. قال إنه من كيدكنّ إن كيدكنّ عظيم

عزيز مصر و مجازات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 -

14

14_ تحريك عزيز مصر از سوى زليخا براى مؤاخذه و مجازات يوسف ( ع )

ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا إلا أن يسجن أو عذاب أليم

برداشت فوق ، از تصريح زليخا به {أهلك} (همسر تو) استفاده مى شود ; يعنى ، او با آوردن {أهلك} درصدد تحريك عزيز مصر براى مجازات يوسف(ع) بود.

عزيز مصر و مقامات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 5

5_ عزيز مصر در پى خريد يوسف ( ع ) ، به شخصيت والا و منزلت بلند او اطمينان پيدا كرد .

لامرأته أكرمى مثوي_ه عسى أن ينفعنا

عزيز مصر و مكر زنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 9

9_ شناخت عزيز مصر از روحيه زنان و آگاهى او به ترفندهايشان

إن كيدكنّ عظيم

عزيز مصر و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 2،6،8

2_ عزيز مصر ، يوسف ( ع ) را در مصر از كاروانيان خريدارى كرد .

و قال الذى اشتري_ه من مصر

{من مصر} محتمل است متعلق به {اشتراه} باشد ، و احتمال دارد حال براى {الذى اشتراه} باشد. برداشت فوق ، ناظر به احتمال اول است. آيات بعد ، بيانگر آن است كه مراد از {الذى اشتراه}، عزيز مصر است.

6_ عزيز مصر در نظر داشت از يوسف ( ع ) در امور خويش بهره گيرد ، و يا او را به فرزندى خود و همسرش برگزيند .

قال الذى . .. أكرمى مثوي_ه عسى أن ينفعنا أو نتخذه ولدًا

8_ عزيز مصر

، اداره امور يوسف ( ع ) را به همسرش زليخا واگذار كرد ، و از او خواست تا يوسف ( ع ) را گرامى داشته و منزلتش را پاس دارد .

لامرأته أكرمى مثوي_ه

{مثوى} اسم مكان و به معناى منزل و اقامتگاه است. عبارت {أكرمى مثواه} ; يعنى ، منزل و مقامش را گرامى دار. اكرام منزل و اقامتگاه ، تأكيد بر بزرگداشت شخصى است كه در آن منزل اقامت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 3،4،5

3_ عزيز مصر با پى بردن به صداقت يوسف ( ع ) ، زليخا را محكوم كرد و به نفع يوسف ( ع ) رأى داد .

فلما رءا قميصه قُدّ من دُبر قال إنه من كيدكنّ

4_ عزيز مصر شواهد ارائه شده از سوى داورِ ماجراى يوسف و زليخا را ، براى رفع اتهام از يوسف ( ع ) و اثبات بى گناهى او كافى دانست .

فلما رءا قميصه قُدّ من دُبر قال إنه من كيدكنّ

5_ عزيز مصر پس از پى بردن به حقانيت يوسف ( ع ) ، زنان را انسانهايى پر مكر و حيله خواند .

إنه من كيدكنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 29 - 1،2

1_ عزيز مصر از يوسف ( ع ) خواست تا ماجراى زليخا را ناديده انگاشته و آن را مخفى سازد .

يوسف أعرض عن هذا

اعراض كردن از ماجراى زليخا _ كه مفاد عبارت {أعرض عن هذا} است _ در حقيقت توصيه به مخفى نگه داشتن و ناديده گرفتن است ، نه لب به شكايت

نگشودن ; زيرا اقدام عليه زليخا با ملاحظه موقعيت يوسف(ع) - كه برده اى زرخريد بوده _ ناسازگار است.

2_ تكريم و بزرگداشت يوسف ( ع ) از جانب عزيز ، پس از كشف حقيقت ماجرا

يوسف أعرض عن هذا

{يوسف} مناداست و حرف ندا (يا) از آن حذف شده است عزيز مصر با حذف كردن حرف ندا ، تقرب او را نزد خويش بيان مى دارد و با نام بردن از او ، لطف و مرحمت خويش را به وى اظهار مى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 6

6_ يوسف ( ع ) در دربار عزيز مصر ، شخصيتى بزرگ و مورد احترام بود .

و ليكونًا من الص_غرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 6

6_ آگاهى كامل عزيز و حاكمان مصر بر پاكدامنى يوسف ( ع ) ، با مشاهده دلايل و نشانه هاى متعدد

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 2

2_ آگاه شدن عزيز مصر به پرهيز يوسف ( ع ) از رابطه نامشروع با همسر وى ، از اهداف يوسف ( ع ) در تقاضاى دادرسى و بازجويى از زنان اشراف

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

چنان چه {ذلك ليعلم . ..} كلام يوسف(ع) باشد، مشاراليه {ذلك} خارج نشدن از زندان و تقاضاى دادرسى و محاكمه زنان اشراف است. ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} مى تواند به {عزيز} باز گردد و مى تواند مراد از آن {ملك}

باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال نخست است. بنابراين {ذلك ليعلم ...} ; يعنى، بيرون نرفتن من از زندان و تقاضاى دادرسى بدان خاطر بود كه عزيز مصر بداند من در نهان به او خيانتى نكردم.

عزيز مصر هنگام خريد يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 4

4_ همسر زليخا در زمان خريد يوسف ( ع ) ، سمت { عزيزى } را نداشت . *

و قال الذى اشتري_ه من مصر

ياد نكردن از عنوان عزيز مصر براى خريدار يوسف(ع) ، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

عزيز مصر هنگام محاكمه زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 11

11_ شوهر زليخا به هنگام محاكمه زنان اشراف زنده بود و هم چنان عهده دار منصب عزيزى در حكومت مصر بود .

قالت امرأت العزيز

توصيف زليخا با وصف {همسر عزيز} مى رساند كه شوهرش در هنگام محاكمه زنده بود و به سمت عزيزى اشتغال داشت.

عشق زنان اشراف مصر به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 1

1_ داستان عشق زنان اشراف مصر به يوسف ( ع ) ، موجب بروز بحران در حكومت و خانه هاى اشراف شد .

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت

عقيده اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 9

9_ پادشاه مصر و درباريان او در مصر باستان و عصر يوسف ( ع ) ، به وجود خداوند و

منزّه بودنش اعتقاد داشتند .

قلن ح_ش لله

عقيده پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 9

9_ پادشاه مصر و درباريان او در مصر باستان و عصر يوسف ( ع ) ، به وجود خداوند و منزّه بودنش اعتقاد داشتند .

قلن ح_ش لله

عقيمى عزيز مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 9

9_ عزيز مصر و همسرش زليخا ، از نعمت داشتن فرزند محروم بودند . *

أو نتخذه ولدًا

كسانى كه فردى را به فرزندى برمى گزينند، معمولاً اشخاصى هستند كه فرزند نداشته و از فرزنددار شدن نااميدند. بنابراين {نتخذه ولداً} مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد. بيان گزينش يوسف(ع) به فرزندى با كلمه {عسى}، تأييدكننده اين احتمال است.

عوامل اختناق در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 12

12 _ خودكامگى و سلطه مدارى فرعون ، عامل ايجاد اختناق و خفقان در سرزمين مصر بود .

فما ءامن . .. إلا ذرية ... على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم و إن فرعون لعال ف

فراموشى ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 8

8_ ساقى پادشاه پس از رهايى از زندان ، درخواست يوسف ( ع ) ( يادآورى وضعيت او ) را فراموش كرد .

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

{انساء} (مصدر أنساه) يعنى به فراموشى انداختن. ضمير در {أنساه} و {ربه} به {الذى} - كه مراد از آن ساقى پادشاه است -

برمى گردد. بر اين اساس، جمله {فأنساه ...} چنين معنا مى شود: شيطان از خاطر ساقى زدود كه داستان يوسف(ع) را نزد پادشاه يادآور شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 2

2_ ساقى پادشاه ( هم بند يوسف در زندان ) ، مدتى مديد يوسف ( ع ) را از ياد برده و از گرفتارى او در زندان غافل شده بود .

و قال الذى نجا منهما وادّكر بعد أُمّة

نكره آوردن {اُمّة} مى تواند حاكى از طولانى بودن آن باشد. جمله {فلبث فى السجن بضع سنين} در آيه 42 ، مؤيد اين معناست.

فرعون در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 39 - 7

7 - قارون و فرعون و هامان ، روحيه مستكبرانه داشتند و در سرزمين مصر ، مستكبرانه رفتار مى كردند .

و ق_رون و فرعون و ه_م_ن . .. فاستكبروا فى الأرض

فرعون و سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 5

5 _ در عصر رسالت حضرت موسى ( ع ) ، قدرت و حاكميت سرزمين مصر ، در اختيار فرعون و اطرافيانش بود .

قالوا أجئتنا . .. و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

فضايل پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 9،10

9_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، فردى با فراست و از حكمت و تدبير برخوردار بود .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا

مكين أمين

10_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، دوستدار پاكدامنان ، دانشمندان و درستكاران امين بود .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

فوايد آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 3

3_ جام شاهى ، وسيله پيمانه كردن غلات براى تعيين سهميه افراد در دوران قحطى هفت ساله مصر

جعل السقاية فى رحل أخيه . .. نفقد صواع الملك

تعبير كردن از جام گمشده به {سقاية} (جام) و {صواع} (پيمانه) گوياى اين است كه پيمانه مورد استفاده براى تعيين سهميه افراد، همان ظرفى بود كه پيش از سپردن آن به يوسف(ع) براى نوشيدن آب و مانند آن مورد استفاده پادشاه قرار مى گرفته بود.

قارون در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 39 - 7

7 - قارون و فرعون و هامان ، روحيه مستكبرانه داشتند و در سرزمين مصر ، مستكبرانه رفتار مى كردند .

و ق_رون و فرعون و ه_م_ن . .. فاستكبروا فى الأرض

قضاوت عزيز مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 13

13_ عدالت و انصاف عزيز مصر ، در قضاوت و ابلاغ نظر خويش در ماجراى يوسف ( ع ) و زليخا

فلما رءا قميصه . .. قال إنه من كيدكنّ إن كيدكنّ عظيم

كاخهاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 58 - 1

1 - محروم گشتن فرعونيان از گنج ها و كاخ هاى باشكوه خويش ، به تدبير و طرح الهى

فأخرجن_هم

من جنّ_ت و . .. و كنوز و مقام كريم

{كنوز} (جمع {كنز}) عبارت از اندوخته هاى مالى است. عبارت {مقام كريم} نيز اشاره به كاخ هاى باشكوه فرعونيان دارد.

كامجويى زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 4،5

4_ پادشاه مصر پيش از بازجويى از زنان اشراف ، به تقاضاى آنان ( درخواست كام روايى ) از يوسف ( ع ) و بى گناهى او آگاه شده بود .

قال ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه

{إذ} بدل اشتمال براى {خطبكنّ} است و بيانگر مقصود پادشاه از ماجرايى است كه درباره آن بازجويى مى كرد. بنابراين {ما خطبكنّ ...} ; يعنى، داستان شما چيست؟ منظورم آن داستانى است كه تقاضاى كام روايى از يوسف مى كرديد. تصريح شاه به اينكه شما زنان از يوسف(ع) تقاضا كرديد، مى رساندكه وى به مراوده آنان و بى گناهى يوسف(ع) آگاهى يافته بود.

5_ زنان اشراف ، درخواست كام روايى از يوسف ( ع ) را انكار نكردند .

ما خطبكنّ إذ رودتنّ يوسف عن نفسه قلن ح_ش لله ما علمنا عليه من سوء

كيفر دزد آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 1،2

1_ كارگزاران يوسف به فرزندان يعقوب اعلام كردند كه در صورت شناسايى سارق ، وى را مجازات خواهند كرد .

قالوا فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

2_ كارگزاران يوسف از متهمان ( فرزندان يعقوب ) خواستند ، تا خودشان كيفر سارق جام پادشاه را تعيين كنند .

قالوا فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

ضمير در {جزاؤه} به سارق جامى شاهى

، كه از جمله هاى قبل استفاده مى شود ، برمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 1،6

1_ فرزندان يعقوب ، برده شدن را كيفر و مجازات سرقت كننده جام پادشاه دانستند .

قالوا فما جزؤه . .. قالوا جزؤه من وجد فى رحله فهو جزؤه

مفاد جمله {فهو جزؤه} اين است كه سارق ملك كسى مى شود كه از اموال او دزدى شده است. در {مجمع البيان} آمده است كه: مدت اين استرقاق و ملكيت يك سال بوده است.

6_ { عن على بن موسى الرضا ( ع ) : كانت الحكومة فى بنى اسرائيل إذا سرق أحد شيئاً استرق به ، . . . فقال لهم يوسف : ما جزاء من وجد فى رحله ؟ قالوا : هو جزاؤه . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: [قانون] در حكومت بنى اسرائيل چنين بود كه اگر كسى چيزى را مى دزديد، در مقابل آن به بردگى گرفته مى شد . .. پس يوسف به كاروانيان گفت: جزاى كسى كه [آن جام] در بار او يافت شود چيست؟ گفتند: خود او جزاى آن است ... [كه بايد به بردگى گرفته شود]}.

گفتگوى يوسف(ع) با پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 4،5

4_ يوسف ( ع ) و پادشاه در نخستين ملاقاتشان با يكديگر ، درباره رؤياى پادشاه ، تعبير يوسف ( ع ) و گزينش او به سمت مشاور ، به گفت و گو پرداختند .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه

اگرچه

در آيه شريفه تصريح نشده كه پادشاه و يوسف(ع) درباره چه موضوعى گفت و گو كردند ; ولى قراين حاليه و مقاليه حاكى است كه موضوع سخن درباره رؤياى پادشاه و تعبير يوسف(ع) و نيز دعوت از يوسف(ع) به همكارى و مشاوره و. .. بوده است.

5_ گفت و گوى يوسف ( ع ) با پادشاه در نخستين ملاقات ، موجب توجه بيشتر و اعتماد افزون تر پادشاه به او شد .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

ظاهر اين است كه ضمير فاعلى در {كلّمه} به يوسف(ع) و ضمير مفعولى آن به پادشاه برگردد. ترتب جمله {قال إنك...} مؤيد اين نظر است و چون پادشاه پس از گفت وگوى يوسف(ع) با وى اظهار داشت: {إنك اليوم ...}، معلوم مى شود سخنان يوسف(ع) باعث توجه افزون تر پادشاه به او شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 55 - 1،3،16،18

1_ يوسف ( ع ) از پادشاه خواست وى را به وزارت كشاورزى مصر و تصدى انبار هاى غله ، منصوب كند .

قال اجعلنى على خزائن الأرض

از آن جا كه يوسف(ع) در تعبير رؤياى پادشاه بيان داشت كه بايد هفت سال با جديّت به امر كاشت و برداشت و ذخيره سازى ارزاق بپردازند، چنين برمى آيد كه مقصود وى از {مرا بر گنجينه هاى زمين بگمار} اين است كه امور ياد شده را به من بسپار ; يعنى، امر كشت و برداشت (وزارت كشاورزى) و نيز انبارهاى غلّه در اختيار من باشد.

3_ يوسف ( ع ) دليل صلاحيت خويش براى تصدى امور غذايى مردم مصر را براى پادشاه بيان

كرد .

اجعلنى على خزائن الأرض إنى حفيظ عليم

جمله {إنى حفيظ عليم}تعليل براى {اجعلنى. ..}است.

16_ { عن على بن موسى الرضا ( ع ) : . . . ان يوسف ( ع ) . . . لما دفعته الضرورة إلى تولى خزائن العزيز قال : اجعلنى على خزائن الأرض . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: . .. هنگامى كه ضرورت ايجاب كرد ، يوسف سرپرستى خزاين عزيز مصر را بپذيرد گفت: {اجعلنى على خزائن الأرض ...}.

18_ { عن أبى عبدالله ( ع ) أنه قال لقوم ممّن يظهرون الزّهد و يدعون الناس أن يكونوا معهم على مثل الذى هم عليه من التقشّف . . . أخبرونى أين أنتم عن . . .يوسف النبى ( ع ) حيث قال لملك مصر : { اجعلنى على خزائن الأرض . . . } فكان من أمره الذى كان أن اختار مملكة الملك و ما حول ها إلى اليمن . . . فلم نجد أحداً عاب ذلك عليه . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده خطاب به گروهى كه اظهار زهد مى كردند و مردم را دعوت مى نمودند كه همانند آنان زندگى را بر خود سخت گيرند . .. فرمود: مرا خبر دهيد شما درباره يوسف پيغمبر(ع) چگونه مى انديشيد كه او به پادشاه مصر گفت: {اجعلنى على خزائن الأرض ...}؟ پس كار يوسف به آن جا رسيد كه همه كشور پادشاه و اطراف آن تا يمن را در اختيار گرفت ... در عين حال نيافتيم كسى را كه اين را بر او عيب گرفته باشد ...}.

گم شدن آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 70 - 9

9_ { عن أبى عبدالله عليه السلام . . . قال : إنهم سرقوا يوسف من أبيه ألا ترى أنه قال لهم حين قالوا : ماذا تفقدون ؟ قالوا : نفقد صواع الملك ، و لم يقولوا : سرقتم صواع الملك ، إنما عنى أنكم سرقتم يوسف من أبيه ;

از امام صادق(ع) روايت شده است [كه در پاسخ سؤال مردى كه از {إنكم لسارقون} پرسيده بود ]فرمود: آنان يوسف را از پدرش سرقت كرده بودند. آيا توجه نمى كنى كه هنگامى كه برادران يوسف گفتند: چه چيزى گم كرده ايد؟ او و كارگزارانش به آنان گفتند: {پيمانه پادشاه را گم كرده ايم} و نگفتند: پيمانه پادشاه را دزديديد. جز اين نيست كه نظر يوسف بر اين بود كه شما يوسف را از پدرش سرقت كرديد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 1

1_ گم شدن جام آبخورى پادشاه ، دليل ارائه شده به فرزندان يعقوب براى متوقف ساختن و بازجويى از آنان

ماذا تفقدون. قالوا نفقد صواع الملك

{صواع} به معناى پيمانه است.

گنج هاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 58 - 1

1 - محروم گشتن فرعونيان از گنج ها و كاخ هاى باشكوه خويش ، به تدبير و طرح الهى

فأخرجن_هم من جنّ_ت و . .. و كنوز و مقام كريم

{كنوز} (جمع {كنز}) عبارت از اندوخته هاى مالى است. عبارت {مقام كريم} نيز اشاره به كاخ هاى باشكوه فرعونيان دارد.

گواهى زنان اشراف مصر

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 6

6_ زنان اشراف در حضور پادشاه مصر ، بر پاكدامنى يوسف ( ع ) و مبرّا بودنش از هرگونه آلودگى شهادت دادند .

قلن ح_ش لله ما علمنا عليه من سوء

كلمه (بدى و آلودگى) پس از نفى واقع شده است و از اين رو شامل هرگونه سوء و بدى مى شود و {من} زايده نيز اين معنا را تأكيد مى كند.

لاوى در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 80 - 5

5_ فرزند ارشد يعقوب بر آن شد كه در سرزمين مصر بماند و به كنعان باز نگردد .

فلن أبرح الأرض حتى يأذن لى أبى

{براح} (مصدر أبرح) به معناى جدا شدن و فاصله گرفتن است. {ال} در {الأرض} عهد حضورى است و اشاره به شهر و ديارى دارد كه بنيامين در آن جا بازداشت شده است.

مادر يوسف(ع) در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 8

8_ مادر يوسف به هنگام كوچ خاندان يعقوب از كنعان به مصر زنده بود .

فلما دخلوا على يوسف ءاوى إليه أبويه

مالكيت سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 6

6 - فرعونيان ( قبطيان ) سرزمين مصر را از آن خود مى دانستند .

يخرجاكم من أرضكم

محدوده اختيارات پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 12

12_ وضع قوانين و مقررات حكومت مصر

در زمان وزارت يوسف ( ع ) ، در اختيار پادشاه بود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

محروميت از نعمتهاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 58 - 1

1 - محروم گشتن فرعونيان از گنج ها و كاخ هاى باشكوه خويش ، به تدبير و طرح الهى

فأخرجن_هم من جنّ_ت و . .. و كنوز و مقام كريم

{كنوز} (جمع {كنز}) عبارت از اندوخته هاى مالى است. عبارت {مقام كريم} نيز اشاره به كاخ هاى باشكوه فرعونيان دارد.

مديريت پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 9

9_ پادشاه مصر در عصر يوسف ، فردى با فراست و از حكمت و تدبير برخوردار بود .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

مسافرت بنيامين به مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 5

5_ برادران يوسف به دستور وى موظف شدند بنيامين را در سفر آينده به همراه خويش بياورند .

قال ائتونى بأخ لكم من أبيكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 61 - 4،5،6،7

4_ فرزندان يعقوب براى آوردن بنيامين به مصر ، راهى جز جلب رضايت يعقوب ( ع ) نداشتند .

قالوا سنرود عنه أباه و إنا لف_علون

5_ برادران يوسف ، با او عهد كردند كه بنيامين را در نوبت بعد به حضور وى بياورند .

سنرود عنه أباه و إنا لف_علون

6_ برادران يوسف ، با او عهد كردند كه پدرشان

يعقوب ( ع ) را براى روانه ساختن بنيامين متقاعد كنند .

قالوا سنرود عنه أباه و إنا لف_علون

{مراوده} (مصدرنراود) به معناى درخواست با لطف و مداراست و {عنه} دلالت به مورد درخواست دارد. و مفاد {سنرود ...} چنين است، همانا با ملاطفت و مدارا از پدرش (پدر بنيامين) خواهيم خواست كه وى را در سفر آينده با ما همراه سازد.

7_ تأكيد برادران يوسف بر توانايى خويش براى جلب رضايت پدر و آوردن بنيامين به نزد يوسف ( ع )

إنا لف_علون

جمله {سنرود عنه أباه} اين احتمال را براى يوسف(ع) ايجاد مى كند كه شايد پدرتان راضى نشد. برادران وى با جمله {إنا لفاعلون} به وى اطمينان مى دهند كه بدون هيچ ترديد ، رضايت پدر را جلب خواهند كرد و بنيامين را خواهند آورد.

مشاور مخصوص پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 2،4

2_ پادشاه مصر در فراخوانى يوسف ( ع ) به دربار ، يادآور شد كه وى را مشاور ويژه خويش خواهد ساخت .

قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى

آن گاه كه آدمى كسى را محرم اسرار خود قرار دهد و در امور خويش وى را مداخله دهد، گفته مى شود: {أستخلصه} (برگرفته شده از لسان العرب). بنابراين {أستخلصه لنفسى} ; يعنى، تا يوسف(ع) را محرم اسرار خويش سازم و در اداره امور مملكتى او را مداخله دهم. از اين معنا مى توان به مشاور مخصوص تعبير كرد.

4_ يوسف ( ع ) و پادشاه در نخستين ملاقاتشان با يكديگر ، درباره رؤياى پادشاه ، تعبير يوسف ( ع ) و گزينش او به سمت

مشاور ، به گفت و گو پرداختند .

و قال الملك ائتونى به أستخلصه لنفسى فلما كلّمه

اگرچه در آيه شريفه تصريح نشده كه پادشاه و يوسف(ع) درباره چه موضوعى گفت و گو كردند ; ولى قراين حاليه و مقاليه حاكى است كه موضوع سخن درباره رؤياى پادشاه و تعبير يوسف(ع) و نيز دعوت از يوسف(ع) به همكارى و مشاوره و. .. بوده است.

مشركان مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 51 - 1

1 - تاريخ گذشته مصر ( قبل از فرعون معاصر موسى ) شاهد زندگى اقوامى بود كه گرفتار شرك ربوبى بوده و معتقد به ربوبيت خالق هستى نبودند .

من ربّكما . .. ربّنا الذى ... فما بال القرون الأُولى

{قرن}; يعنى، اهل يك زمان و {بال} به معناى {حال} است (قاموس); {أولى} نيز مؤنث {أوّل} است و مقصود از {قرون أولى}، مصريان قبل از فرعون است.

مشكلات بنى اسرائيل در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 6

6 _ ضعف و ذلت بنى اسرائيل در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون ) تا درجه اى بود كه حتى از داشتن خيمه يا كومه اى ، كه آنان را از سرما و گرما حفظ كند ، محروم بودند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

مصر در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 12

12_ مصر ، ديارى بهره مند از امنيت در عصر يوسف ( ع )

ادخلوا مصر إن شاء الله

ءامنين

معبران پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 44 - 1

1_ خواب گزاران دربار ، رؤياى شگفت پادشاه مصر را رؤيايى آشفته و داراى رشته هاى گوناگون و نامشخص ، قلمداد كردند .

قالوا أضغ_ث أحل_م

{ضغث} (مفرد أضغاث) به دسته و بافه اى از گياه گفته مى شود. خواب گزاران با تشبيه رؤياى پادشاه به دسته ها و بافه هاى متعدد، به اين معنا اشاره دارند كه: رؤياى وى داراى رشته ها و اجزايى چند است، به گونه اى كه كشف ارتباط آنها با يكديگر و تفسير مجموعه آن، دشوار و يا ناممكن است.

مكان كشف آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 3

3_ يوسف ( ع ) در بازرسى بار بنيامين ، جام شاهى را از بار وى بيرون آورد .

ثم استخرجها من وعاء أخيه

ضمير مفعولى در {استخرجها} به {صواع} و يا {سقاية} باز مى گردد. قابل ذكر است كه آوردن فعل {استخرج} (بيرون آورد) به جاى {وجد} (يافت) به خاطر اين است كه يوسف(ع) مى دانست جام شاهى در اثاثيه بنيامين است.

مكر زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 2

2_ عشق زليخا به يوسف ( ع ) حربه زنان اشراف مصر ، براى جنجال و توطئه عليه او

قال نسوة فى المدينة . .. فلما سمعت بمكرهنّ

مراد از {مكر} نقل كردن و مطرح ساختن ماجراى زليخاست. اطلاق {مكر} به نقل آن ماجرا ، گوياى اين است كه زنان اشراف با

مطرح كردن آن قصه ، درصدد ضربه زدن به شخصيت زليخا و توطئه عليه وى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 23

23_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . و خرجن النسوة من عندها ( إمرأة العزيز ) فأرسلت كل واحدة منهنّ إلى يوسف سرّاً من صاحبتها تسأله الزيارة فأبى عليهنّ و قال : { إلاّ تصرف عنّى كيدهنّ أصب إليهنّ و أكن من الجاهلين ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. و بانوان از نزد همسر عزيز بيرون رفته و هر كدام پنهان از رفيق خويش (=زليخا) به نزد يوسف [پيام] فرستاد و از او درخواست ديدار كرد و يوسف نپذيرفت و گفت: [پروردگار] اگر نيرنگ زنان را از من نگردانى به آنان تمايل پيدا مى كنم و از جاهلان خواهم بود...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 15

15_ تأكيد يوسف ( ع ) بر آگاهى كامل خداوند به كيد زنان اشراف درباره او

إن ربى بكيدهنّ عليم

ملاقات پادشاه مصر با يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 8

8_ پادشاه مصر در پى ملاقاتش با يوسف ( ع ) و احراز شخصيت و دانش او ، به وى اعلام كرد كه در دستگاه حكومتى ، رأيى نافذ و فرمانى مطاع خواهد داشت .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

به كسى كه داراى منزلتى والا و شأنى رفيع باشد {مكين} گفته مى شود. {أمين} نيز به كسى

گفته مى شود كه از خيانت بپرهيزد و به صداقت گفتارش و درستى رفتارش اطمينان باشد. سخن پادشاه (تو نزد ما منزلتى والا دارى) كنايه از اين است كه: دستوراتت نافذ است و آنچه در امر حكومت پيشنهاد كنى مورد قبول است.

ملّيت عزيز مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 3

3_ خريدار يوسف ( ع ) ( همسر زليخا ) از شهروندان مصرى بود .

و قال الذى اشتري_ه من مصر

برداشت فوق ، مبتنى بر اين احتمال است كه {من مصر} متعلق به محذوف و توصيفى براى {الذى اشتراه} باشد ; يعنى: قال الذى اشتراه و هو من اهل مصر.

منشأ فراموشى ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 9

9_ شيطان ، عامل فراموشى ساقى از يادآور شدن يوسف ( ع ) نزد پادشاه

فأنسي_ه الشيط_ن ذكر ربه

موسى(ع) در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 2

2- حضور موسى ( ع ) و بنى اسرائيل در سرزمين مصر ، غير قابل تحمل براى فرعون و موجب تصميم وى به اخراج قهرآميز آنان

فأراد أن يستفزّهم من الأرض

بنابر اينكه مراد از {الأرض} سرزمين مصر باشد _ كه مقر حكومت فرعون بوده است _ نكته فوق قابل استفاده است.

موسى(ع) در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 5

5 _ برخورد و ملاقات ساحران با موسى ( ع ) در پايتخت مصر ، پيش از

حضورشان در صحنه مبارزه

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 18 - 3

3 - درنگ موسى ( ع ) تا بامداد روز بعد در شهر ، همراه با هراس و انتظار پيشامد حادثه اى ناگوار براى خويش

فأصبح فى المدينة خائفًا يترقّب

{ترقّب} (مصدر {يترقّب}) معادل {انتظار} است; يعنى، {ينتظر وقوع المكروه به}. مفعول {يترقّب} نيز حذف شده است.

موسى(ع) و سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 2

2 _ فرعون و اطرافيانش ، حضرت موسى ( ع ) را متهم كردند كه تلاش او نه به خاطر هدايت ; بلكه براى برگرداندن آنان از سنّت و روش پدرانشان و تصاحب قدرت و حكومت بر سرزمين مصر است .

قالوا أجئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه ءاباءنا و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

مهمانى از زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 5،8،10

5_ زليخا براى لميدن زنانى كه به مهمانى دعوت كرده بود ، تكيه گاهى ويژه فراهم ساخت .

و أعتدت لهنّ متّكئًا

{اعتاد} (مصدر أعتدت) به معناى مهيّا ساختن و آماده كردن است. {متّكئاً} به چيزى گفته مى شود كه به آن تكيه مى دهند و نكره آوردن آن دلالت بر ويژگى آن دارد. قابل ذكر است كه {متّكئاً} به معناى طعام نيز آمده است. مفرد بودن آن و نيز آوردن جمله {آتت ...} (به هر يك كاردى [براى استفاده از خوراكيها] داد) مى تواند مؤيد اين احتمال باشد كه مراد از {متّكئاً}

در آيه {طعام} است.

8_ تعداد زنانى كه زليخا آنان را براى ديدار يوسف ( ع ) دعوت كرد ، بيش از ده نفر نبودند .

و قال نسوة فى المدينة . .. فلما سمعت بمكرهنّ أرسلت إليهنّ

ضمير در {مكرهنّ . ..} و {إليهنّ} به {نسوة} در آيه قبل برمى گردد و از آن جا كه {نسوة} از صيغه هاى جمع قلّه است ، معلوم مى شود تعداد زنان دعوت شده بيش از ده نفر نبود.

10_ زليخا به منظور برخورد نكردن زنان دعوت شده با يوسف ( ع ) ، از او خواسته بود در اتاق هاى اندرونى ساختمان بماند .

و قالت اخرج عليهنّ

كلمه {خروج} به معناى از داخل به بيرون آمدن است. بنابراين {اخرج عليهنّ} مى رساند كه يوسف(ع) هنگامى كه زنان در مجلس ضيافت حاضر شدند، در مكانى بود كه نسبت به مجلس آنان داخل حساب مى شد ; يعنى، اگر مجلس پذيرايى در اتاق بيرونى بود زليخا، يوسف(ع) را در اتاق اندرونى نگه داشته بود.

نجات از مكر زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 2،6

2_ امداد خداوند ، مايه رهايى يوسف ( ع ) از گناه و مكر و افسون زليخا و زنان اشراف شد .

فاستجاب له ربه فصرف عنه كيدهنّ

6_ نجات يوسف ( ع ) از كيد زليخا و ديگر زنان ، جلوه اى از ربوبيت الهى بر آن حضرت

فاستجاب له ربه فصرف عنه كيدهنّ

نجات ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 45 - 1

1_ يكى از دو هم

بند زندانى يوسف ( ع ) ، از مرگ و زندان نجات پيدا كرد و به دربار راه يافت و ديگرى به اعدام محكوم شد .

و قال الذى نجا منهما

نعمتهاى سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 57 - 2،4

2 - حركت فرعونيان در پى بنى اسرائيل ، تدبير الهى براى جدا شدن آنان از نعمت هاى سرزمين مصر بود .

فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

اسناد فعل {إخراج} به ضمير {نا} بيانگر مطلب ياد شده است.

4 - ديار فرعونيان ، سرزمين باغ ها و چشمه ساران

فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

نقش بنى اسرائيل در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 7

7 - وجود بنى اسرائيل در مصر ، در بردارنده منافعى مهم براى فرعونيان

أن أسر بعبادى إنّكم متّبعون

اصرار فرعونيان بر نگه داشتن بنى اسرائيل در مصر، نشانگر مطلب ياد شده است.

نقش ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 1

1_ پادشاه مصر از طريق ساقى و فرستاده دربار به نزد يوسف ( ع ) از تعبير رؤياى شگفت خويش آگاه شد .

و قال الملك ائتونى به

نقش سكونت بنى اسرائيل در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 78 - 4

4 - ماندن بنى اسرائيل در مصر و جدا نشدن آنان از ديگران ، امرى حياتى براى فرعون و فرعونيان

أسر بعبادى . .. فأتبعهم فرعون بجنوده

تعقيب بنى اسرائيل و تلاش براى جلوگيرى از هجرت آنان،

نشانگر اين نكته است كه جداشدن بنى اسرائيل از جامعه مصر، خسارت و عواقب سنگينى براى آنان به همراه داشت.

وارثان سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 59 - 2

2 - بنى اسرائيل ، وارث سرزمينى آباد و برخوردار از باغ ها و چشمه سار ها ، پس از خارج شدن آنان از مصر

كذلك و أورثن_ها بنى إسرءيل

ضمير {ها} در {أورثناها} به مطلق {جنّات} بازمى گردد; نه جنات مربوط به فرعونيان. بنابراين، آيه ياد شده و آيه قبل، بيانگر اين حقيقت است كه خداوند، از سويى فرعونيان را از باغ ها و كاخ هاى شان بيرون كرد و همه آنان را به دريا ريخت و از سوى ديگر بنى اسرائيل را كه در مصر فاقد هر گونه امكانات بودند، به جاى ديگرى منتقل كرد و سرزمينى آباد و پر بركت كه عبارت است از ارض مقدس باشد در اختيارشان قرار داد و به آنان فرمود {ادخلوا الأرض المقدّسة التى كتب اللّه لكم}،(مائده(5) آيه 21).

ورود آل يعقوب به مصر باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 1

1_ يعقوب ( ع ) و خاندان او پس از مراسم استقبال به مصر وارد شدند و به بارگاه يوسف ( ع ) درآمدند .

قال ادخلوا مصر . .. و رفع أبويه على العرش

ترتيب ذكرى ميان {ادخلوا مصر} و جمله هاى {رفع أبويه على العرش . ..} گوياى اين نكته است كه حقايق مطرح شده در آيه مورد بحث پس از ورود خاندان يعقوب به مصر، انجام گرفته است

و كلمه {العرش} مى رساند كه آنان به دربار يوسف(ع) رفتند.

ورود برادران يوسف به مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 5،8

5_ يعقوب ( ع ) منشأ خطر براى فرزندانش را در آستانه ورودشان به مصر مى پنداشت .

لاتدخلوا من باب وحد . .. ما أُغنى عنكم من الله من شىء

8_ يعقوب ( ع ) ، ورود فرزندانش را به مصر از دروازه هاى متعدد ، راهى محتمل براى جلوگيرى از خطر احساس شده مى ديد . *

وادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنكم من الله من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 1،2،6،12،13

1_ ورود فرزندان يعقوب به مصر براى دومين بار

و جاء إخوة يوسف . .. و لما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم

2_ فرزندان يعقوب براساس فرمان آن حضرت ، در آستانه ورود به مصر متفرق شدند و از دروازه هاى متعدد به آن ديار وارد گشتند .

وادخلوا من أبوب متفرقة . .. و لما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم

{حيث} اسم مكان و به معناى جا و محل است.

6_ تدبير يعقوب ( ع ) ( ورود فرزندانش به مصر از دروازه هاى متعدد ) مانع پيشامدى كه خداوند براى آنان مقدر كرده بود ، نشد .

ما كان يغنى عنهم من الله من شىء

ضمير در {يغنى} به يعقوب(ع) و يا تدبير او _ كه از {ادخلوا من أبواب متفرقة} استفاده مى شود_ برمى گردد. مآل هر دو احتمال يك معناست.

12_ خداوند خواسته يعقوب ( ع ) ( ورود فرزندانش از درب هاى

متعدد ) را برآورده ساخت . *

إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضي_ها

برداشت فوق ، بر اساس اين احتمال است كه ضمير فاعلى در {قضاها} به {الله} باز گردد. بر اين اساس مفاد {و لما دخلوا} تا {قضاها} چنين مى شود: هر چند توصيه يعقوب(ع) اثرى نداشت ; لكن خداوند خواسته او را عملى ساخت.

13_ اطاعت فرزندان يعقوب از او در مورد ورودشان از دروازه هاى متعدد ، به توفيق الهى بود .

و لما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم . .. إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضي_ها

از يك سو برآورده شدن خواسته يعقوب(ع) (ورود فرزندان از دربهاى متعدد) به خود آنان نسبت داده شده (و لما دخلوا من حيث أمرهم) و از سويى بيان شده كه خداوند خواسته او را برآورده ساخته است. از اين دو بيان معلوم مى شود كه توفيق خدا و اراده او موجب شد كه فرزندان يعقوب به آنچه پدرشان توصيه كرده بود، موفق شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 18

18_ { عن الحسن بن اسباط قال : سألت أباالحسن فى كم دخل يعقوب من ولده على يوسف ؟ قال : فى أحد عشر إبناً له . . . ;

حسن بن اسباط گويد: از امام رضا(ع) سؤال كردم: يعقوب در ميان چند نفر از فرزندانش وارد بر يوسف شد؟ حضرت فرمود: در ميان يازده پسر خود . ..}.

ورود موسى(ع) به مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 1

1 - ورود موسى ( ع ) به شهر مصر ، در ساعت

استراحت و غفلت و بى خبرى مردم

و دخل المدينة على حين غفلة من أهلها

{غفلت} به معناى بى خبرى و مراد از {على حين غفلة من أهلها} (ساعت بى خبرى مردم شهر) زمانى است كه مردم دست از كسب و كار مى كشند و به خانه هايشان برمى گردند و از آنچه در شهر مى گذرد بى خبر مى مانند.

ورود يعقوب(ع) به مصر باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 18

18_ { عن الحسن بن اسباط قال : سألت أباالحسن فى كم دخل يعقوب من ولده على يوسف ؟ قال : فى أحد عشر إبناً له . . . ;

حسن بن اسباط گويد: از امام رضا(ع) سؤال كردم: يعقوب در ميان چند نفر از فرزندانش وارد بر يوسف شد؟ حضرت فرمود: در ميان يازده پسر خود . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 1

1_ يعقوب ( ع ) و خاندان او پس از مراسم استقبال به مصر وارد شدند و به بارگاه يوسف ( ع ) درآمدند .

قال ادخلوا مصر . .. و رفع أبويه على العرش

ترتيب ذكرى ميان {ادخلوا مصر} و جمله هاى {رفع أبويه على العرش . ..} گوياى اين نكته است كه حقايق مطرح شده در آيه مورد بحث پس از ورود خاندان يعقوب به مصر، انجام گرفته است و كلمه {العرش} مى رساند كه آنان به دربار يوسف(ع) رفتند.

ويژگيهاى آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 20

20_

{ عن أبى عبدالله ( ع ) فى قوله : { صواع الملك } قال : كان قدحاً من ذهب و قال : كان صواع يوسف إذ كيل به قال : لعن الله الخوّان لاتخونوا به بصوت حسن ;

امام صادق(ع) درباره سخن خداوند {صواع الملك} فرمود: جامى از طلا بوده است و فرمود: جام يوسف چنين بود كه هرگاه با آن پيمانه مى شد، با صداى خوش مى گفت: خدا لعنت كند خيانت كنندگان را، در پيمانه خيانت نكنيد}.

هامان در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 39 - 7

7 - قارون و فرعون و هامان ، روحيه مستكبرانه داشتند و در سرزمين مصر ، مستكبرانه رفتار مى كردند .

و ق_رون و فرعون و ه_م_ن . .. فاستكبروا فى الأرض

هجرت از سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 86 - 6،7

6 _ بنى اسرائيل ، خواهان هجرت از سرزمين مصر به سرزمين ديگر بودند .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين

7 _ بنى اسرائيل ، در دعاى خويش از خداوند خواستند : زمينه هجرتشان از سرزمين مصر به سرزمينى ديگر را فراهم كند .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين

جمله {و نجنا برحمتك من القوم الكافرين} به معناى (ما را از كافران خلاص نما) است و مقصود از آن مى تواند درخواست هجرت به سرزمين ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 17 - 2

2 - موسى و هارون ( ع ) ، مأمور هجرت از سرزمين مصر

به همراه بنى اسرائيل

أن أرسل معنا بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 1

1 - وحى خداوند به موسى ( ع ) در خارج ساختن شبانه بنى اسرائيل از سرزمين مصر

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 55 - 4

4 - گريز بنى اسرائيل از مصر ، تهديدى عليه منافع فرعونيان

و إنّهم لنا لغائظون

چنانچه خشم فرعونيان به خاطر اين باشد كه با گريز بنى اسرائيل از مصر، نيروى كار عظيمى از دستشان خارج مى شد و زيان بسيارى بر آنان وارد مى گشت، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 57 - 3

3 - فرمان خداوند به حركت شبانه بنى اسرائيل ، طرحى براى بيرون كشاندن فرعونيان از سرزمينشان

أن أسر بعبادى . .. فأخرجن_هم من جنّ_ت و عيون

هجرت به مشرق سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 60 - 2

2 - خط سير بنى اسرائيل ، از مصر به سمت مشرق بود . *

فأتبعوهم مشرقين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {مشرقين} _ چنان كه برخى از مفسران گفته اند _ به معناى {قاصدين جهة الشرق} باشد.

هجرت موسى(ع) از مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 62 - 9

9 - عدم اطلاع قلبى موسى ( ع ) از مراحل بعدى برنامه الهى براى او ، پس از

مهاجرت از مصر

إنّ معى ربّى سيهدين

تعبير {سيهدين} مى رساند كه موسى(ع) از آغاز تمامى برنامه را نمى دانسته و در لحظه نزديكى سپاه فرعون و روبه رو شدن با دريا، منتظر دستور خداوند بوده است.

همسر پادشاه مصر در مجلس زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 4

4_ همسر پادشاه مصر از زنان حاضر در مجلس مهمانى زليخا و دلباخته يوسف ( ع ) بود .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

بر اين مبنا كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد ، از جمله {ذلك ليعلم . ..} معلوم مى شود كه همسر ملك نيز در زمره زنانى بود كه دستهاى خويش را بريدند.

همسر پادشاه مصر و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 4

4_ همسر پادشاه مصر از زنان حاضر در مجلس مهمانى زليخا و دلباخته يوسف ( ع ) بود .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

بر اين مبنا كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد ، از جمله {ذلك ليعلم . ..} معلوم مى شود كه همسر ملك نيز در زمره زنانى بود كه دستهاى خويش را بريدند.

همسر عزيز مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 30 - 4

4_ زليخا ، همسر عزيز مصر بود .

امرأت العزيز

يأس زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 3

3_ زليخا و زنان اشراف ، در اثر توسل

يوسف ( ع ) به درگاه خدا ، از او مأيوس گشته و از مكر و تزوير ، عليه او منصرف شدند .

فصرف عنه كيدهنّ

مراد از كيد زنان، تقاضاى مكرر آنان با عشوه ها و اظهار شيفتگى است. بنابراين عبارت {صرف عنه كيدهنّ} دلالت مى كند كه پس از دعاى يوسف(ع)، ديگر آن مراوده ها و تقاضاها از يوسف(ع) نشد. گفتنى است كه {ثم} در آيه بعد، مؤيد اين نكته است كه يأس زنان و انصرافشان از وى، پيش از زندانى شدن او بوده است، نه اينكه زندانى شدنش، عامل قطع مراوده شده باشد.

يوسف(ع) در خانه عزيز مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 12،14،16

12_ آسودگى و رفاه يوسف ( ع ) در خانه عزيز مصر

كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

14_ ورود يوسف به خانه عزيز مصر ، زمينه ساز تحقق يافتن وعده هاى الهى درباره او بود .

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

عبارت {لنعلّمه} عطف بر عبارتى مقدر است ; يعنى: مكّنّا ليوسف لنفعل كذا و لنعلّمه . .. ; مراد از لنفعل كذا ، امورى است كه خداوند در ابتداى داستان يوسف بيان كرد مانند {رأيتهم لى ساجدين} و {كذلك يجتبيك ربك ...}.

16_ آموزش تحليل رخداد ها و تأويل رؤياها ، هدف تقدير الهى از كشاندن يوسف به خانه عزيز مصر

كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

{لام} در {لنعلّمه} لام غايت است و بيانگر غرض و هدف متعلق مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22

- 1

1_ يوسف ( ع ) روزگار كودكى و نوجوانى را در خانه عزيز مصر به سر برد ، تا به جوانى و رشد جسمى و عقلى رسيد .

أكرمى مثوي_ه . .. و لما بلغ أشدّه

كلمه {أشدّ} چنان چه لسان العرب از سيبويه نقل كرده _ جمع شدّة (توان و قدرت) است. بنابراين {أشدّ} ; يعنى ، توانها و قدرتهاى متعدد كه به مناسبت مورد ، شامل توان جسمى و عقلى است.

يوسف(ع) در دربار مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 6

6_ يوسف ( ع ) در دربار عزيز مصر ، شخصيتى بزرگ و مورد احترام بود .

و ليكونًا من الص_غرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 54 - 3،5،8

3_ يوسف ( ع ) پس از آشكار شدن بى گناهيش بر پادشاه و درباريان ، دعوت او را پذيرفت و بى درنگ از زندان به دربار رفت .

قال الملك ائتونى به . .. فلما كلّمه

اتصال جمله {فلما كلّمه} به {ائتونى به} و نياوردن مطالبى نظير رساندن فرمان پادشاه به يوسف(ع) ، اعلام نتيجه محاكمه زنان به وى و. .. براى رساندن اين معناست كه ميان فرمان پادشاه و گفت و گو با يوسف(ع) فاصله اى نبود.

5_ گفت و گوى يوسف ( ع ) با پادشاه در نخستين ملاقات ، موجب توجه بيشتر و اعتماد افزون تر پادشاه به او شد .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

ظاهر اين است كه ضمير فاعلى در {كلّمه} به يوسف(ع) و ضمير مفعولى آن به پادشاه برگردد. ترتب جمله

{قال إنك...} مؤيد اين نظر است و چون پادشاه پس از گفت وگوى يوسف(ع) با وى اظهار داشت: {إنك اليوم ...}، معلوم مى شود سخنان يوسف(ع) باعث توجه افزون تر پادشاه به او شد.

8_ پادشاه مصر در پى ملاقاتش با يوسف ( ع ) و احراز شخصيت و دانش او ، به وى اعلام كرد كه در دستگاه حكومتى ، رأيى نافذ و فرمانى مطاع خواهد داشت .

فلما كلّمه قال إنك اليوم لدينا مكين أمين

به كسى كه داراى منزلتى والا و شأنى رفيع باشد {مكين} گفته مى شود. {أمين} نيز به كسى گفته مى شود كه از خيانت بپرهيزد و به صداقت گفتارش و درستى رفتارش اطمينان باشد. سخن پادشاه (تو نزد ما منزلتى والا دارى) كنايه از اين است كه: دستوراتت نافذ است و آنچه در امر حكومت پيشنهاد كنى مورد قبول است.

يوسف(ع) در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 1،2،11

1_ كاروان يابنده يوسف ( ع ) ، به مصر وارد شد و او را در آن ديار به فروش رساند .

و شروه بثمن . .. و قال الذى اشتري_ه من مصر

2_ عزيز مصر ، يوسف ( ع ) را در مصر از كاروانيان خريدارى كرد .

و قال الذى اشتري_ه من مصر

{من مصر} محتمل است متعلق به {اشتراه} باشد ، و احتمال دارد حال براى {الذى اشتراه} باشد. برداشت فوق ، ناظر به احتمال اول است. آيات بعد ، بيانگر آن است كه مراد از {الذى اشتراه}، عزيز مصر است.

11_ خداوند ، با وارد ساختن يوسف ( ع ) به خانواده عزيز

مصر ، راه قدرتمند شدن يوسف ( ع ) و نفوذ او در سرزمين مصر را فراهم كرد .

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

مراد از {الأرض} سرزمين مصر است. {تمكين} (مصدر مكّنّا) به معناى مكان دادن و نيز به معناى قدرت و سلطنت بخشيدن است. قيد {فى الأرض} حكايت از آن دارد كه: مراد از {مكّنّا} در آيه شريفه ، معناى دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 2،3،4

2_ يوسف ( ع ) در سرزمين مصر به منزلتى والا و قدرتى بلامنازع دست يافت .

مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

{تمكين} (مصدر مكّنّا) به معناى مكان دادن و نيز به معناى قدرت بخشيدن است. مناسبت حكم و موضوع و نيز قيد {فى الأرض} مى رساند كه معناى دوم اراده شده است. بنابراين {مكّنّا ليوسف فى الأرض} ; يعنى، به يوسف در سراسر سرزمين مصر قدرت و سلطنت بخشيديم. و {حيث يشاء} حاكى از نبود قدرتى در برابر اوست.

3_ يوسف ( ع ) آزاد و متمكن براى استقرار و تصرف در هر نقطه از سرزمين مصر

مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

{يتبوّأ} به معناى منزل گرفتن و اقامت كردن است. جمله {يتبوّأ منها حيث يشاء} (در هر جاى مصر كه مى خواست منزل مى گرفت و اقامت مى كرد) به منزله تفسير براى {مكّنّا...} است و لذا كنايه از اقتدار او براى دخل و تصرف در سراسر سرزمين مصر مى باشد.

4_ يوسف ( ع ) داراى ولايت از جانب خداوند براى تصرف در تمامى سرزمين مصر

و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها

حيث يشاء

جمله {مكّنّا ليوسف . ..} هم شامل اقتدار تكوينى است و هم گوياى اقتدار تشريعى ; يعنى ، خداوند به او اجازه دخل و تصرف در همه سرزمين مصر را عطا كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 2

2_ يوسف ( ع ) در ديار مصر داراى تخت و بارگاه فرمانروايى بود .

و رفع أبويه على العرش

يوسف(ع) و پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 2

2_ پادشاه مصر در ديدگاه يوسف ( ع ) ، انسان ستمگرى نبود كه نتوان به عدل و انصاف او اميد داشت .

اذكرنى عند ربك

از اينكه يوسف(ع) از ساقى پادشاه مى خواهد كه داستان مظلوميت او را نزد پادشاه بيان كند ، معلوم مى شود يوسف(ع) به دادخواهى وى اميد داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 1،7،14،16،17،18

1_ پادشاه مصر از طريق ساقى و فرستاده دربار به نزد يوسف ( ع ) از تعبير رؤياى شگفت خويش آگاه شد .

و قال الملك ائتونى به

7_ بازجويى از زنانى كه در ماجراى ميهمانى زليخا دست هاى خويش را بريدند ، شرط يوسف ( ع ) براى بيرون آمدن از زندان و حاضر شدن در نزد پادشاه

قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة الّ_تى قطعن أيديهنّ

14_ يوسف ( ع ) با ابلاغ بى گناهى خويش به پادشاه ، بر اين نكته تأكيد كرد كه زندانى شدنش نتيجه مكر و كيد زنان اشراف بوده است .

إن ربى بكيدهنّ عليم

16_

يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه ، خداوند را حقيقتى آگاه به امور انسان ها معرفى كرد .

إن ربى بكيدهنّ عليم

17_ يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه مصر ، خداوند را رب و مدبر خويش معرفى كرد .

فسئله ما بال النسوة . .. إن ربى بكيدهنّ عليم

18_ يوسف ( ع ) در پيامش به پادشاه ، به او گوشزد كرد كه وى را رب و مالك خويش نخواهد دانست و خود را بنده او نخواهد شمرد .

إن ربى بكيدهنّ عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 3،12،13

3_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى و درخواست بازجويى از زنان ، درصدد بود تا به پادشاه اثبات كند كه هرگز با همسر وى رابطه نامشروع نداشته و به او خيانت نكرده است .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد.

12_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى درصدد بود به پادشاه مصر ثابت كند كه خيانتكاران هرگز به پيروزى نمى رسند و مكرشان فرجامى ندارد .

ذلك ليعلم . .. أن الله لايهدى كيد الخائنين

چنان چه گذشت عبارت {أن الله لايهدى . ..} عطف بر {أنى ...} است ; يعنى: {ذلك ليعلم أن الله ...}. اين بدان خاطر بود كه عزيز و يا پادشاه بداند كه خداوند مكر خيانتكاران را به ثمر نمى نشاند.

13_ تلاش يوسف ( ع ) براى متوجه ساختن پادشاه مصر به نقش تعيين كننده سنن و اراده الهى در شكل گيرى حوادث و رخدادها

ذلك

ليعلم . .. أن الله لايهدى كيد الخائنين

يوسف(ع) و حكومت مصر باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 11

11_ يوسف ( ع ) على رغم آزار ديدن از حكومت مصر ، دانش خويش را از آنان دريغ نداشت .

قال تزرعون . .. إلاّ قليلاً مما تأكلون

يوسف(ع) و رد دعوت پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 1

1_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، علت هاى نپذيرفتن دعوت پادشاه و حاضر نشدن در نزد او و تقاضاى دادرسى را بيان كرد .

قال ارجع إلى ربك . .. ذلك ليعلم

در اينكه جمله {ذلك ليعلم . ..} تا آخر آيه بعد كلام يوسف(ع) است يا سخن زليخا، دو نظر ابراز شده است. دلايل متعددى مؤيد نظر نخست است كه به برخى از آنها اشاره مى شود: 1- ظاهر اين است كه {أن الله ...} عطف بر {أنى لم أخنه ...} باشد ; يعنى: {ذلك ليعلم... أن الله لايهدى ...}. اين معنا محتمل نيست كه سخن زليخا باشد. 2- آنچه در آيه بعد آمده، حقايق و معارفى بلند است كه اعتقاد و باور به آنها از زنى چون زليخا _ كه در سلك مشركان است _ برنمى آيد.

يوسف(ع) و ساقى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 42 - 1

1_ يوسف ( ع ) از هم بند خويش ، ساقى پادشاه ، خواست تا پس از رهايى ، داستان او را براى پادشاه بيان

كند .

وقال للذى ظنّ أنه ناج منهما اذكرنى عند ربك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 6

6_ يوسف ( ع ) پيك دربار را باز گرداند تا از پادشاه بخواهد درباره ماجراى مهمانان زليخا تحقيق كند .

قال ارجع إلى ربك فسئله ما بال النسوة

{بال} به معناى شأن و كار مهم است و مراد از آن در آيه شريفه ، ماجرا و داستان مى باشد.

يوسف(ع) و عزيز مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 9

9_ يوسف ( ع ) و زليخا ، پس از تعقيب و گريز و باز شدن درب ، با عزيز مصر در آستانه آن درب برخورد كردند .

و ألفيا سيدها لدا الباب

{إلفاء} (مصدر ألفيا) به معناى يافتن و مواجه شدن است. {سيّد} به معناى شريف و داراى مجد است ، و مراد از آن در اين جا ، شوهر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 26 - 2

2_ يوسف ( ع ) در نزد عزيز مصر ، تمناى نامشروع زليخا و استنكاف خويش را فاش ساخت ، و خود را از هر گونه اراده سوئى مبرّا دانست .

قال هى رودتنى عن نفسى

تركيبهايى نظير {هى رودتنى} و {أنا قمت} _ كه مبتدا در معنا فاعل است و خبر آن فعل مى باشد _ گاهى حاكى از تأكيد است و گاهى دلالت بر حصر دارد. و از آن جا كه يوسف(ع) در مقام رفع اتهام از خويش بود، معلوم مى شود او از جمله

{هى رودتنى} معناى حصر را اراده كرده است. بنابراين {هى راودتنى} ; يعنى، او (زليخا) از من درخواست كام جويى داشت و من چنين درخواستى نداشتم و استنكاف ورزيدم.

يوسف(ع) و قوانين مصر باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 10

10_ يوسف ( ع ) در زمان وزارتش ، نمى توانست با قوانين و مقررات حكومت مصر مخالفت كند .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

يوسف(ع) و مكر زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 7،11

7_ يوسف ( ع ) نگران تأثير مكر و حيله زليخا و زنان اشراف در خود و واداشتنش بر گناه و معصيت

و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

11_ يوسف ( ع ) ، براى رهايى از مكر زليخا و زنان اشراف و نجات از دام شهوت ، به نيايش با خدا و استمداد از او پرداخت .

رب . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

{صبو} (مصدر أصب) به معناى ميل كردن و گرايش پيدا كردن است. جمله {و إلاّ تصرف ...} (اگر مكر آن زنان را از من باز نگردانى ، به آنان گرايش پيدا مى كنم) به قرينه آيه بعد (فاستجاب) خبرى است در مقام دعا و درخواست.

يوسف(ع) و همسر پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 3

3_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى و درخواست بازجويى از زنان ، درصدد بود تا به پادشاه اثبات كند كه هرگز با همسر وى

رابطه نامشروع نداشته و به او خيانت نكرده است .

ذلك ليعلم أنى لم أخنه بالغيب

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه ضمير در {يعلم} و {لم أخنه} به {ملك} باز گردد.

يوسف(ع) هنگام قحطى مصر باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 13

13_ يوسف ( ع ) در زمان قحطى مصر ، پادشاه آن ديار نبود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 5

5_ يوسف ( ع ) ، عزيز مصر در سال هاى قحطى آن ديار

قالوا ي_أيها العزيز

مصرباستان

آبادانى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 1

1_ هفت گاو چاق در رؤياى پادشاه ، نمودى از هفت سال آبادانى مصر و فراوانى محصول بود .

قال تزرعون سبع سنين دأبًا

{هفت سال با جديت زراعت كنيد} گوياى هفت سال آبادانى است و ظاهر اين است كه يوسف(ع) اين معنا را از {سبع بقرات سمان} استفاده كرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 48 - 2

2_ رؤياى پادشاه ، گوياى تأخّر سال هاى قحطى از هفت سال آبادانى بود .

ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد

به نظر مى رسد يوسف(ع) از اينكه در رؤياى پادشاه گاوهاى لاغر به خوردن گاوهاى چاق پرداخته اند، دريافت كه سالهاى قحطى پس از سالهاى آبادانى رخ خواهد داد. تقدم ذكرى گاوهاى چاق بر گاوهاى لاغر در بيان رؤيا نيز مى تواند دليل ديگرى براى يوسف(ع)

در اين تعبير باشد.

آبهاى آشاميدنى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 51 - 9

9 - آب هاى زراعى و آشاميدنى مردم مصر ، از قصر و اراضى فرعون عبور مى كرده است . *

و ه_ذه الأنه_ر تجرى من تحتى أفلاتبصرون

آبهاى زراعى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 51 - 9

9 - آب هاى زراعى و آشاميدنى مردم مصر ، از قصر و اراضى فرعون عبور مى كرده است . *

و ه_ذه الأنه_ر تجرى من تحتى أفلاتبصرون

آجرپزى در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 6

6 - وجود كوره هاى آجرپزى در مصر عهد فرعون

فأوقد لى ي_ه_م_ن على الطين

احترام همسران اشراف در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 19

19_ قصد تجاوز به همسران اشراف در مصر باستان ، موجب مجازات و كيفر بود .

ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا إلا أن يسجن أو عذاب أليم

اذيتهاى حاكمان مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 11

11_ يوسف ( ع ) على رغم آزار ديدن از حكومت مصر ، دانش خويش را از آنان دريغ نداشت .

قال تزرعون . .. إلاّ قليلاً مما تأكلون

استعدادهاى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 10

10_ سرزمين مصر در زمان يوسف ( ع ) زمينه دار توليد غلات

و محصولاتى بيش از مصرف سرانه آن سامان

قال تزرعون سبع سنين دأبًا فما حصدتم فذروه فى سنبله

اقتدار حكومت مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 10

10_ يوسف ( ع ) و كارگزارانش به هنگام اقتدار و حكومت در مصر ، از هر$ گونه ظلم و ستم اجتناب مى كردند .

قال معاذ الله ان . .. إنا إذًا لظ_لمون

مقصود يوسف از ضميرهاى متكلم مع الغير {نا} و {نحن} در حقايقى كه مطرح كرد (أن نأخذ . .. إنا إذًا لظالمون) خود او و كارگزارانش مى باشد.

امنيت اقتصادى درمصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 11

11_ يوسف ( ع ) به پدر و مادر و بستگانش نويد داد كه به خواست خدا در مصر ، از امنيت برخوردار بوده و از عواقب قحطى درامان خواهند بود .

قال ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

{اَمن} (مصدر آمنين) به معناى هراس نداشتن و برخوردار بودن از اطمينان خاطر است _ كه به مناسبت زمان (دوران قحطى) و مكان (ورود به مملكت ديگران) _ مصداق بارز از امنيت ، دغدغه معاش نداشتن و درامان بودن از ناحيه حكومت است.

امنيت درمصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 12

12_ مصر ، ديارى بهره مند از امنيت در عصر يوسف ( ع )

ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

باغهاى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 25 - 2

2- سرزمين فرعونيان ( مصر

) ، حاصلخيز و داراى بوستان ها و چشمه ساران

كم تركوا من جنّ_ت و عيون

برج سازى در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 7

7 - مصريان عهد فرعون ، قادر بر ساختن برج هاى بلند آجرى بودند .

فأوقد لى ي_ه_م_ن على الطين فاجعل لى صرحًا

بردگى دزد در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 9

9_ قوانين جزايى مصر ، استرقاق سارقان را مجاز نمى شمرد .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

پيمانه در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 4

4_ وجود وزن و كيل رسمى و قانونى در مصر زمان يوسف *

قالوا نفقد صواع الملك

اضافه {صواع} به {ملك} (پيمانه پادشاه) مى رساند كه آن پيمانه را پادشاه تعيين كرده بود ; چه براى همه اشيايى كه با پيمانه كردن داد و ستد مى شد و چه براى خصوص پيمانه كردن سهميه غلات افراد در زمان قحطى.

پيمانه دوران قحطى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 3

3_ جام شاهى ، وسيله پيمانه كردن غلات براى تعيين سهميه افراد در دوران قحطى هفت ساله مصر

جعل السقاية فى رحل أخيه . .. نفقد صواع الملك

تعبير كردن از جام گمشده به {سقاية} (جام) و {صواع} (پيمانه) گوياى اين است كه پيمانه مورد استفاده براى تعيين سهميه افراد، همان ظرفى بود كه پيش از سپردن آن به يوسف(ع) براى نوشيدن آب و مانند آن

مورد استفاده پادشاه قرار مى گرفته بود.

تاريخ مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 2

2_ رؤياى پادشاه مصر دربردارنده رمزهايى گوياى پيشامدهايى شيرين و تلخ طى يك دوره پانزده ساله

قال تزرعون سبع سنين دأبًا

جمله {تزرعون سبع سنين دأباً} (هفت سال با جديت زراعت كنيد) گوياى هفت سال آبادانى و جمله {ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد} در آيه بعد گوياى هفت سال قحطى و خشكسالى است و جمله {ثم يأتى من بعد ذلك عام . ..} گوياى سالى پر باران پس از هفت سال قحطى مى باشد. بنابراين رؤياى پادشاه، بيانگر حوادثى از يك دوره پانزده ساله بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 49 - 1،3،4

1_ يوسف ( ع ) فرا رسيدن سالى پر باران و سرشار از نعمت را در پى سپرى شدن هفت سال قحطى ، به مردم و حكومت مصر بشارت داد .

ثم يأتى من بعد ذلك عام فيه يغاث الناس

فعل {يغاث} ممكن است از غيث (باران) مشتق شده و محتمل است از غوث (يارى كردن) گرفته شده باشد. در صورت اول {يغاث الناس} ; يعنى، بر مردم باران نازل مى شود و در صورت دوم ; يعنى، مردم يارى مى شوند. بر هر مبنا بشارت به پايان قحطى و شروع آبادانى است.

3_ روى آورى مصريان به افشره گرفتن از محصولات خويش بر اثر فراوانى آنها ، در نخستين سال پس از سال هاى قحطى

ثم يأتى . .. و فيه يعصرون

{عصر} به معناى آب گرفتن از چيزى مانند: ميوه ، لباس

تر و . .. است. مفعول {يعصرون} _ به قرينه سياق - محصولات كشاورزى همانند ميوه جات مى باشد.

4_ مسؤوليت حاكمان مصر در نظارت بر توليد ، توزيع و مصرف غلات ، محدود به دوران چهارده ساله آبادانى و خشكسالى بود .

ثم يأتى من بعد ذلك عام فيه يغاث الناس و فيه يعصرون

استفاده نكته فوق از تغيير سياقى است كه در سخنان يوسف(ع) مشاهده مى شود. او دستورالعملهاى دوران چهارده ساله را با فعلهاى مخاطب {تزرعون}و {فذروه} بيان داشت ; ولى در بيان چگونگى سال پانزدهم و پايان بحران فعلهاى {يغاث} و {يعصرون} به كار برد. از مقابله اين دو سياق معلوم مى شود، مخاطبان {تزرعون} و ... حكومت مصر بود كه بايد عهده دار توليد و توزيع مى شد و در سال پانزدهم خود مردم بدون دخالت و نظارت سيستم حكومت، به كار توليد و مصرف مى پرداختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 4،5،6،8

4_ طرح كاشت مداوم غلات و ذخيره سازى آنها براى سال هاى قحطى ، تنها در قلمرو حكومتى مصر انجام گرفت .

و جاء إخوة يوسف

5_ سرزمين مصر بر اثر پيش بينى يوسف ( ع ) و تدبير عالمانه او ، از عواقب فاجعه آميز قحطى مصون ماند .

و جاء إخوة يوسف

6_ خبر انبار هاى غلات و آذوقه مصر به آفاق و اطراف آن ديار رسيد .

و جاء إخوة يوسف

8_ مصر مركز مراجعه مردم آبادى هاى مجاور براى تهيه آذوقه ، در قحطى هفت ساله عصر يوسف ( ع ) .

و جاء إخوة يوسف . .. و لما جهزهم بجهازهم

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 2

2_ مصر در عصر يوسف ( ع ) ، داراى دروازه هايى متعدد بود .

لاتدخلوا من باب وحد وادخلوا من أبوب متفرقة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 5

5_ حكومت مصر در زمان يوسف از شريعت يعقوب پيروى نمى كرد .

قالوا فما جزؤه . .. من وجد فى رحله فهو جزؤه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 78 - 5

5_ يوسف ( ع ) ، عزيز مصر در سال هاى قحطى آن ديار

قالوا ي_أيها العزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 12

12_ مصر ، ديارى بهره مند از امنيت در عصر يوسف ( ع )

ادخلوا مصر إن شاء الله ءامنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 59 - 1،3

1 - مردم مصر در عصر فرعون داراى سنت تزيين و تجمل در روزى مخصوص ( عيد ) و اجتماع در مكانى معين

موعدكم يوم الزينة و أن يحشرالناس ضحًى

فرعون در سخن خود با موسى(ع) دو درخواست را مطرح كرد: 1_ تعيين زمان مقابله، 2_ تعيين مكان مقابله. آن حضرت نيز {يوم الزينة} را به عنوان زمان موعود مطرح كرد. به نطر مى رسد به خاطر معين بودن مكان اجتماع روز عيد، ديگر نيازى به ذكر خصوص مكان نبوده است.

3 - اجتماع مردم مصر در روز عيد ، به هنگام بالا آمدن و روشنايى كامل آفتاب بود

.

يوم الزينة و أن يحشرالناس ضحًى

{ضحى} به زمانى گفته مى شود كه اندكى از بالا آمدن آفتاب گذشته باشد و {حشر} به معناى جمع است (قاموس). مجهول بودن {يُحشر} دلالت براين مى كند كه برگزاركنندگان مراسم عيد، براى جمع كردن مردم اقدام مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 36 - 7

7 - ديرينه نداشتن موضوع نبوت در تاريخ گذشته مصر ، دستاويز فرعونيان براى انكار رسالت موسى ( ع )

و ما سمعنا به_ذا فى ءابائنا الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 7

7 - مصريان عهد فرعون ، قادر بر ساختن برج هاى بلند آجرى بودند .

فأوقد لى ي_ه_م_ن على الطين فاجعل لى صرحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 39 - 2

2 - سرزمين مصر تحت سلطه نفس گير سپاهيان سركش فرعون

و استكبر هو و جنوده فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 3

3 - فرمان روايى و سلطه كامل فرعونيان و قبطيان بر سرزمين مصر در عصر حضرت موسى

لكم الملك اليوم ظ_هرين فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 2،5،6،7،10،11

2 - يوسف ( ع ) ، پيامبر مردم مصر پيش از حضرت موسى ( ع )

و لقد جاءكم يوسف من قبل

5 - شك و ترديد مستمر مردم مصر در رسالت يوسف ( ع ) تاپايان عمر ايشان ( على رغم مشاهده دلايل روشن

بر صدق رسالت آن حضرت ) .

لقد جاءكم يوسف من قبل بالبيّن_ت فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

6 - مردم مصر در عصر يوسف ( ع ) ، مردمى لجوج و حق ناپذير

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

ترديد مردم مصر در رسالت يوسف(ع) با وجود عرضه شدن دلايل روشن براى ايشان به دو دليل مى تواند باشد: 1_ به خاطر لجالت آنان است كه در آيه بعد از آنان به مردمى مجادله گر تعبير شده است. 2 _ يا به اين دليل است كه آنان نسبت به دعوت يوسف(ع) و دلايل ايشان، بى اعتنا و گريزان بودند.

7 - مردم مصر در عصر يوسف ( ع ) ، مردمى بى اعتنا به دعوت ايشان و گريزان از فهم صحيح آن

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

10 - حق ناپذيرى و ايمان نياوردن مردم مصر در عصر موسى ( ع ) ، داراى پيشينه در تاريخ گذشته آنان و به ارث رسيده از اجدادشان

لقد جاءكم يوسف من قبل . .. فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به حتّى إذا هلك قلتم لن يبع

11 - اعتقاد مردم مصر به ختم نبوت و نيامدن هيچ پيامبرى پس از يوسف ( ع ) ، منشأ مخالفت آنان با دعوت موسى ( ع )

حتّى إذا هلك قلتم لن يبعث اللّه من بعده رسولاً

اعلام ختم نبوت پس از يوسف(ع) از سوى مردم مصر، مى تواند دليل و يا بهانه آنان در مخالفت با دعوت موسى(ع) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 47 - 4

4 - وجود دو قشر ضعيف و توانمند ، در جامعه فرعون

و حاكميت نظام طبقاتى بر آن جامعه

و إذ يتحاجّون فى النار فيقول الضعف_ؤا للذين استكبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 51 - 9

9 - آب هاى زراعى و آشاميدنى مردم مصر ، از قصر و اراضى فرعون عبور مى كرده است . *

و ه_ذه الأنه_ر تجرى من تحتى أفلاتبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 24 - 4

4 - فرعون ، بر تمام امور زندگانى مردم مصر مسلّط بود .

أنا ربّكم الأعلى

تصليب در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 41 - 4

4_ به دار كشيدن مجرمان و ر ها كردن آنان تا طعمه پرندگان گشتن ، كيفرى مرسوم در مصر باستان

و أما الأخر فيصلب فتأكل الطير من رأسه

تعدد دروازه هاى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 2

2_ مصر در عصر يوسف ( ع ) ، داراى دروازه هايى متعدد بود .

لاتدخلوا من باب وحد وادخلوا من أبوب متفرقة

تمدن مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 7

7 - مصريان عهد فرعون ، قادر بر ساختن برج هاى بلند آجرى بودند .

فأوقد لى ي_ه_م_ن على الطين فاجعل لى صرحًا

توزين در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 72 - 4

4_ وجود وزن و كيل رسمى و قانونى در مصر زمان يوسف *

قالوا نفقد صواع الملك

اضافه {صواع} به {ملك}

(پيمانه پادشاه) مى رساند كه آن پيمانه را پادشاه تعيين كرده بود ; چه براى همه اشيايى كه با پيمانه كردن داد و ستد مى شد و چه براى خصوص پيمانه كردن سهميه غلات افراد در زمان قحطى.

توليد غلات در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 10

10_ سرزمين مصر در زمان يوسف ( ع ) زمينه دار توليد غلات و محصولاتى بيش از مصرف سرانه آن سامان

قال تزرعون سبع سنين دأبًا فما حصدتم فذروه فى سنبله

جادو در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 4

4 - وجود سِحر و ساحر ، در مصر باستان

فلنأتيّنك بسحر مثله

چشمه هاى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 25 - 2

2- سرزمين فرعونيان ( مصر ) ، حاصلخيز و داراى بوستان ها و چشمه ساران

كم تركوا من جنّ_ت و عيون

حاصلخيزى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 25 - 2

2- سرزمين فرعونيان ( مصر ) ، حاصلخيز و داراى بوستان ها و چشمه ساران

كم تركوا من جنّ_ت و عيون

حاكم مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 51 - 1

1 - نظرخواهى و اقرارطلبى فرعون از قوم خويش ، درباره حاكميت و مالكيت او بر سرزمين مصر

ي_قوم أليس لى ملك مصر

حاكمان مصرباستان و يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35

- 6،7

6_ آگاهى كامل عزيز و حاكمان مصر بر پاكدامنى يوسف ( ع ) ، با مشاهده دلايل و نشانه هاى متعدد

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت

7_ حاكمان مصر على رغم آگاهى به پاكدامنى يوسف ( ع ) ، او را به زندان افكندند .

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت ليسجننه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 1

1_ رجال مصر تصميم خويش را عملى ساختند و يوسف ( ع ) را به زندان افكندند .

بدا لهم . .. ليسجننه حتى حين. و دخل معه السجن فتيان

حكومت استبدادى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 10

10_ نظام حكومتى مصر در زمان عزيز ، نظامى استبدادى و فاقد دستگاه قضايى مستقل بود .

و ل_ئن لم يفعل . .. ليكونًا من الص_غرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 8

8_ وحدت نظام سياسى و قضايى حكومت استبدادى مصر *

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت ليسجننه

حكومت پادشاهى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 11

11_ مصر در زمان وزارت يوسف ( ع ) داراى حكومت پادشاهى بود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

حكومت مصرباستان در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 10

10_ نظام حكومتى مصر در زمان عزيز ، نظامى استبدادى و فاقد دستگاه قضايى مستقل بود .

و

ل_ئن لم يفعل . .. ليكونًا من الص_غرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 11

11_ مصر در زمان وزارت يوسف ( ع ) داراى حكومت پادشاهى بود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

خشكسالى در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 48 - 3

3_ استفاده از ارزاق ذخيره شده در سال هاى آبادانى طى هفت سال خشكسالى ، از پيام هاى نهفته در رؤياى پادشاه مصر

ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد يأكلن ماقدمتم لهنّ

ضمير در {يأكلن} و {لهنّ} به {سبع شداد} باز مى گردد و مراد از {ما قدّمتم لهنّ} (آنچه براى آن سالها پيش فرستاده ايد) ارزاق ذخيره شده در سالهاى آبادانى است. بنابراين {يأكلن ...} ; يعنى، سالهاى قحطى ذخايرى را كه در سالهاى آبادانى تهيه ديده ايد، مى خورند.

دانش تعبير رؤيا در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 9

9_ خواب گزارى و تعبير رؤيا ، دانشى رايج در مصر باستان

أفتونى فى رءي_ى إن كنتم للرءيا تعبرون

دروازه هاى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 2،12،13

2_ فرزندان يعقوب براساس فرمان آن حضرت ، در آستانه ورود به مصر متفرق شدند و از دروازه هاى متعدد به آن ديار وارد گشتند .

وادخلوا من أبوب متفرقة . .. و لما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم

{حيث} اسم مكان و به معناى جا و محل است.

12_ خداوند خواسته يعقوب ( ع ) (

ورود فرزندانش از درب هاى متعدد ) را برآورده ساخت . *

إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضي_ها

برداشت فوق ، بر اساس اين احتمال است كه ضمير فاعلى در {قضاها} به {الله} باز گردد. بر اين اساس مفاد {و لما دخلوا} تا {قضاها} چنين مى شود: هر چند توصيه يعقوب(ع) اثرى نداشت ; لكن خداوند خواسته او را عملى ساخت.

13_ اطاعت فرزندان يعقوب از او در مورد ورودشان از دروازه هاى متعدد ، به توفيق الهى بود .

و لما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم . .. إلاّ حاجة فى نفس يعقوب قضي_ها

از يك سو برآورده شدن خواسته يعقوب(ع) (ورود فرزندان از دربهاى متعدد) به خود آنان نسبت داده شده (و لما دخلوا من حيث أمرهم) و از سويى بيان شده كه خداوند خواسته او را برآورده ساخته است. از اين دو بيان معلوم مى شود كه توفيق خدا و اراده او موجب شد كه فرزندان يعقوب به آنچه پدرشان توصيه كرده بود، موفق شوند.

دين حاكمان مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 75 - 5

5_ حكومت مصر در زمان يوسف از شريعت يعقوب پيروى نمى كرد .

قالوا فما جزؤه . .. من وجد فى رحله فهو جزؤه

ذخيره سازى غلات در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 4،6

4_ طرح كاشت مداوم غلات و ذخيره سازى آنها براى سال هاى قحطى ، تنها در قلمرو حكومتى مصر انجام گرفت .

و جاء إخوة يوسف

6_ خبر انبار هاى غلات و آذوقه مصر به آفاق و اطراف آن ديار رسيد

.

و جاء إخوة يوسف

زندان در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 17

17_ وجود زندان در مصر باستان و در عصر حضرت يوسف ( ع )

إلا أن يسجن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 7

7_ وجود زندان در مصر باستان

ليسجنن

زندانى در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 18

18_ زندانى كردن مجرمان و شكنجه و آزار آنان در مصر باستان و عصر يوسف ( ع ) ، امرى معمول و متداول بود .

إلا أن يسجن أو عذاب أليم

سرسبزى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 25 - 2

2- سرزمين فرعونيان ( مصر ) ، حاصلخيز و داراى بوستان ها و چشمه ساران

كم تركوا من جنّ_ت و عيون

شتر در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 16

16_ شتر وسيله متعارف حمل كالا ، در مصر و كنعان باستان

و نزداد كيل بعير

شرب خمر حاكمان مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 36 - 10

10_ شراب خوارى در ميان حاكمان مصر باستان ، امرى رايج بوده است .

إنى أري_نى أعصر خمرًا

شكنجه در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 25 - 18

18_ زندانى كردن مجرمان و شكنجه و آزار آنان در مصر باستان و عصر يوسف ( ع

) ، امرى معمول و متداول بود .

إلا أن يسجن أو عذاب أليم

شهرسازى در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 2

2_ مصر در عصر يوسف ( ع ) ، داراى دروازه هايى متعدد بود .

لاتدخلوا من باب وحد وادخلوا من أبوب متفرقة

عزيزى در حكومت مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 12

12_ منصب عزيزى از مناصب حكومت پادشاهى مصر باستان

و قال الملك . .. قالت امرأت العزيز

ياد كردن برادران يوسف از او با عنوان {عزيز} در آيه 88، نشان مى دهد كه {عزيز} در {امرأت العزيز} نام همسر زليخا نبوده ; بلكه بيانگر سمت حكومتى وى بوده است.

عقيده اشراف مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 9

9_ پادشاه مصر و درباريان او در مصر باستان و عصر يوسف ( ع ) ، به وجود خداوند و منزّه بودنش اعتقاد داشتند .

قلن ح_ش لله

عوامل بحران در حكومت مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 1

1_ داستان عشق زنان اشراف مصر به يوسف ( ع ) ، موجب بروز بحران در حكومت و خانه هاى اشراف شد .

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت

فرزندخواندگى در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 10

10_ انتخاب فردى به عنوان فرزند ( فرزندخواندگى ) ، امرى متعارف در زمان يوسف ( ع )

، و داراى اعتبار قانونى در ديار مصر باستان

أو نتخذه ولدًا

قانونگذاران مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 12

12_ وضع قوانين و مقررات حكومت مصر در زمان وزارت يوسف ( ع ) ، در اختيار پادشاه بود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

قحطى در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 48 - 1،2

1_ وقوع هفت سال قحطى و سختى پس از هفت سال آبادانى ، تعبير يوسف ( ع ) از هفت گاو لاغر در رؤياى پادشاه مصر

ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد

{شداد} (جمع شديد) از مصدر {شدة} (سختى و دشوارى) گرفته شده است و مراد از {سبع شداد} هفت سال قحطى و خشكسالى است و مشاراليه {ذلك} هفت سال آبادانى مى باشد.

2_ رؤياى پادشاه ، گوياى تأخّر سال هاى قحطى از هفت سال آبادانى بود .

ثم يأتى من بعد ذلك سبع شداد

به نظر مى رسد يوسف(ع) از اينكه در رؤياى پادشاه گاوهاى لاغر به خوردن گاوهاى چاق پرداخته اند، دريافت كه سالهاى قحطى پس از سالهاى آبادانى رخ خواهد داد. تقدم ذكرى گاوهاى چاق بر گاوهاى لاغر در بيان رؤيا نيز مى تواند دليل ديگرى براى يوسف(ع) در اين تعبير باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 1،4

1_ پيشگويى يوسف ( ع ) بر مبناى رؤياى پادشاه ، به حقيقت پيوست و قحطى و خشكسالى ، مصر و اطراف آن ( كنعانو . . . ) را فرا گرفت .

و جاء

إخوة يوسف فدخلوا عليه

آمدن برادران يوسف از كنعان به مصر براى دريافت آذوقه و نبود آذوقه در غير آن ديار _ كه {منع منا الكيل} در آيه 63 حاكى از آن است_ دلالت مى كند كه قحطى علاوه بر مصر ، اطراف و نواحى آن را نيز فرا گرفته بود.

4_ طرح كاشت مداوم غلات و ذخيره سازى آنها براى سال هاى قحطى ، تنها در قلمرو حكومتى مصر انجام گرفت .

و جاء إخوة يوسف

قوانين جزايى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 3

3_ جواز عقوبت مجرمان بيگانه بر اساس قوانين كيفرى خود آنان ، از مقررات جزايى مصر در عصر يوسف

قالوا فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

جمله {فما جزاؤه} كه پرسش از تعيين كيفر سارق است، مى تواند به اين معنا باشد كه متهمان خود كيفرى را براى سارق مشخص كنند. همچنين مى تواند به اين معنا باشد كه بيان كنند در شريعت و آيين آنان براى سارق چه كيفرى مقرر شده است. برداشت فوق ناظر به احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 8،9،16

8_ حكومت مصر در زمان وزارت يوسف ( ع ) داراى تشكيلات و قوانين جزايى و قضايى بود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

9_ قوانين جزايى مصر ، استرقاق سارقان را مجاز نمى شمرد .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

16_ مجازات مجرمان بيگانه بر اساس مقررات خودِ آنان ، با قوانين و مقررات مصر در زمان وزارت يوسف ( ع ) مخالفتى نداشت .

ما كان ليأخذ أخاه

فى دين الملك إلاّ أن يشاء الله

قوانين كيفرى در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 74 - 3

3_ جواز عقوبت مجرمان بيگانه بر اساس قوانين كيفرى خود آنان ، از مقررات جزايى مصر در عصر يوسف

قالوا فما جزؤه إن كنتم ك_ذبين

جمله {فما جزاؤه} كه پرسش از تعيين كيفر سارق است، مى تواند به اين معنا باشد كه متهمان خود كيفرى را براى سارق مشخص كنند. همچنين مى تواند به اين معنا باشد كه بيان كنند در شريعت و آيين آنان براى سارق چه كيفرى مقرر شده است. برداشت فوق ناظر به احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 7،8

7_ نگاه داشتن بنيامين در مصر حتى به جرم سرقت ، بر طبق قوانين جزايى پادشاه مصر ، براى يوسف ( ع ) مجاز نبود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

دين به معناى آيين و روش است و مراد از آن به اعتبار اضافه شدنش به {ملك} قوانين و مقررات حاكم بر مصر مى باشد. قابل ذكر است كه به قرينه {فما جزاؤه ...} در آيه 74، اگر سارق مى خواست بر اساس آيين خودش تنبيه شود، قاضى و حاكم مصر مى توانست بر آن اساس حكم كند.

8_ حكومت مصر در زمان وزارت يوسف ( ع ) داراى تشكيلات و قوانين جزايى و قضايى بود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 79 - 3

3_ قوانين جزايى مصر در زمان

يوسف ، كيفر بى گناهان را به جاى مجرمان هر چند داوطلبانه باشد ، مجاز نمى شمرد . *

معاذ الله أن نأخذ إلاّ من وجدنا مت_عنا عنده

برداشت فوق را مى توان از به كارگيرى ضميرهاى متكلم مع الغير به جاى ضمير متكلم وحده استفاده كرد ; يعنى، يوسف(ع) با جمله {بازداشت نمى كنيم} به جاى {بازداشت نمى كنم} اشاره به اين معنا مى كند كه قوانين مصر چنين اجازه اى به من نمى دهد كه بى گناه را به جاى گنهكار بازداشت كنم، هر چند او خود داوطلب باشد.

كشاورزى در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 10

10_ سرزمين مصر در زمان يوسف ( ع ) زمينه دار توليد غلات و محصولاتى بيش از مصرف سرانه آن سامان

قال تزرعون سبع سنين دأبًا فما حصدتم فذروه فى سنبله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 4

4_ طرح كاشت مداوم غلات و ذخيره سازى آنها براى سال هاى قحطى ، تنها در قلمرو حكومتى مصر انجام گرفت .

و جاء إخوة يوسف

مجازات در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 41 - 4

4_ به دار كشيدن مجرمان و ر ها كردن آنان تا طعمه پرندگان گشتن ، كيفرى مرسوم در مصر باستان

و أما الأخر فيصلب فتأكل الطير من رأسه

محدوده حكومت مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 3

3_ سرزمين كنعان ، خارج از قلمرو حكومتى مصر در زمان

يوسف ( ع ) *

و جاء إخوة يوسف

بعيد به نظر مى رسد كه يوسف(ع) همه غلات را از تمامى مناطق مصر به مركز حكومت منتقل كرده باشد ; زيرا طبيعى آن بود كه غلات هر منطقه - به ويژه در آن زمان كه حمل و نقل امرى مشكل بود - در همان جا ذخيره شود. بنابراين اگر كنعان در قلمرو حكومت يوسف(ع) بود، در آن جا نيز انبارى تهيه مى شد و غلات در آن ذخيره مى گرديد و نيازى به آمدن كنعانيان به مركز مصر نبود.

مدت بحران اقتصادى در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 49 - 4

4_ مسؤوليت حاكمان مصر در نظارت بر توليد ، توزيع و مصرف غلات ، محدود به دوران چهارده ساله آبادانى و خشكسالى بود .

ثم يأتى من بعد ذلك عام فيه يغاث الناس و فيه يعصرون

استفاده نكته فوق از تغيير سياقى است كه در سخنان يوسف(ع) مشاهده مى شود. او دستورالعملهاى دوران چهارده ساله را با فعلهاى مخاطب {تزرعون}و {فذروه} بيان داشت ; ولى در بيان چگونگى سال پانزدهم و پايان بحران فعلهاى {يغاث} و {يعصرون} به كار برد. از مقابله اين دو سياق معلوم مى شود، مخاطبان {تزرعون} و ... حكومت مصر بود كه بايد عهده دار توليد و توزيع مى شد و در سال پانزدهم خود مردم بدون دخالت و نظارت سيستم حكومت، به كار توليد و مصرف مى پرداختند.

مركزيت مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 8

8_ مصر مركز مراجعه مردم آبادى هاى مجاور

براى تهيه آذوقه ، در قحطى هفت ساله عصر يوسف ( ع ) .

و جاء إخوة يوسف . .. و لما جهزهم بجهازهم

مصرباستان در دوران يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 8

8_ مصر مركز مراجعه مردم آبادى هاى مجاور براى تهيه آذوقه ، در قحطى هفت ساله عصر يوسف ( ع ) .

و جاء إخوة يوسف . .. و لما جهزهم بجهازهم

مفسدان مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 14

14 - فرعون ، از زمره مفسدان تاريخ مصر و از تبار آنان

إنّه كان من المفسدين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {من} در {من المفسدين}، نشويه و بيانگر خاستگاه خانوادگى فرعون باشد.

مكر حاكمان مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 9

9_ بيان قرآن درباره مكر ها و توطئه هاى برادران يوسف ، زليخا و هيأت حاكمه مصر عليه او ، دليلى بس روشن بر وحى بودن و الهى بودن آن

ما كنت لديهم إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون

جمله {و ما كنت لديهم. ..} به منزله تعليل براى {ذلك من أنباء الغيب...} است.

مناصب حكومت مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 51 - 12

12_ منصب عزيزى از مناصب حكومت پادشاهى مصر باستان

و قال الملك . .. قالت امرأت العزيز

ياد كردن برادران يوسف از او با عنوان {عزيز} در آيه 88، نشان مى دهد كه {عزيز} در {امرأت العزيز} نام همسر زليخا نبوده ;

بلكه بيانگر سمت حكومتى وى بوده است.

منشأ قانونگذارى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 12

12_ وضع قوانين و مقررات حكومت مصر در زمان وزارت يوسف ( ع ) ، در اختيار پادشاه بود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

موقعيت جغرافيايى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 7

7_ مصر و كنعان ، در يك منطقه جغرافيايى و متأثر از يك آب و هوا

و جاء إخوة يوسف

موقعيت جوىّ مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 7

7_ مصر و كنعان ، در يك منطقه جغرافيايى و متأثر از يك آب و هوا

و جاء إخوة يوسف

نجات مصرباستان از قحطى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 5

5_ سرزمين مصر بر اثر پيش بينى يوسف ( ع ) و تدبير عالمانه او ، از عواقب فاجعه آميز قحطى مصون ماند .

و جاء إخوة يوسف

نظام حكومتى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 32 - 10

10_ نظام حكومتى مصر در زمان عزيز ، نظامى استبدادى و فاقد دستگاه قضايى مستقل بود .

و ل_ئن لم يفعل . .. ليكونًا من الص_غرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 8

8_ وحدت نظام سياسى و قضايى حكومت استبدادى مصر *

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت ليسجننه

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 11

11_ مصر در زمان وزارت يوسف ( ع ) داراى حكومت پادشاهى بود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 88 - 5

5_ عزيزى از سمت هاى حكومتى در زمان يوسف ( ع )

قالوا ي_أيها العزيز

نظام سياسى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 8

8_ وحدت نظام سياسى و قضايى حكومت استبدادى مصر *

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت ليسجننه

نظام قضايى مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 35 - 8

8_ وحدت نظام سياسى و قضايى حكومت استبدادى مصر *

ثم بدا لهم من بعد ما رأوا الأيت ليسجننه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 8

8_ حكومت مصر در زمان وزارت يوسف ( ع ) داراى تشكيلات و قوانين جزايى و قضايى بود .

ما كان ليأخذ أخاه فى دين الملك

وسايل حمل و نقل در مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 16

16_ شتر وسيله متعارف حمل كالا ، در مصر و كنعان باستان

و نزداد كيل بعير

هجرت از مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 23 - 2،10

2- موسى ( ع ) ، مأمور خارج ساختن شبانه و مخفيانه بنى اسرائيل از مصر

فأسر بعبادى ليلاً

{إسراء} (مصدر {أسر})

به معناى رفتن در شب است و {ليلاً} تأكيد آن مى باشد.

10- مهاجرت علنى بنى اسرائيل از سرزمين مصر ، امرى غيرممكن براى آنان

فأسر بعبادى ليلاً إنّكم متّبعون

مصريان

آثار عقيده مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 11

11 - اعتقاد مردم مصر به ختم نبوت و نيامدن هيچ پيامبرى پس از يوسف ( ع ) ، منشأ مخالفت آنان با دعوت موسى ( ع )

حتّى إذا هلك قلتم لن يبعث اللّه من بعده رسولاً

اعلام ختم نبوت پس از يوسف(ع) از سوى مردم مصر، مى تواند دليل و يا بهانه آنان در مخالفت با دعوت موسى(ع) باشد.

اطاعت مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 54 - 1

1 - فرعون با تبليغات گمراه كننده ، مردم مصر را تحميق كرده ، به اطاعت از خويش واداشته بود .

و نادى فرعون فى قومه . .. فاستخفّ قومه

{استخفّ} در آيه شريفه، به معناى سبك مغز ساختن است.

انذار مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 17

17 - هشدار مؤمن آل فرعون به مردم مصر ، از دچار شدن به گمراهى ابدى بر اثر پافشارى بر مخالفت با دعوت موسى ( ع ) و ترديد در حقانيت آن

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 5

5 - هشدار مؤمن آل فرعون به مردم مجادله گر و حق ستيز مصر ، درباره خشم انقلابى

و انتقام مؤمنان طرفدار موسى ( ع )

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. كبر مقتًا ... عندالذين ءامنوا

تذكر مؤمن آل فرعون به فرعونيان، مبنى بر اين كه ستيزه جويى در آيات الهى، موجب بغض و دشمنى مؤمنان مى شود; مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه عمل آنان، موجب خشم انقلابى و شورش مؤمنان طرفدار موسى(ع) عليه آنان خواهدگرديد.

بشارت به مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 49 - 1

1_ يوسف ( ع ) فرا رسيدن سالى پر باران و سرشار از نعمت را در پى سپرى شدن هفت سال قحطى ، به مردم و حكومت مصر بشارت داد .

ثم يأتى من بعد ذلك عام فيه يغاث الناس

فعل {يغاث} ممكن است از غيث (باران) مشتق شده و محتمل است از غوث (يارى كردن) گرفته شده باشد. در صورت اول {يغاث الناس} ; يعنى، بر مردم باران نازل مى شود و در صورت دوم ; يعنى، مردم يارى مى شوند. بر هر مبنا بشارت به پايان قحطى و شروع آبادانى است.

بينش مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 10

10_ مصريان باستان ، رؤيا ها را دريچه اى براى اطلاع از وقايع مى دانستند .

أفتونى فى رءي_ى

پيشينه حق ناپذيرى مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 10

10 - حق ناپذيرى و ايمان نياوردن مردم مصر در عصر موسى ( ع ) ، داراى پيشينه در تاريخ گذشته آنان و به ارث رسيده

از اجدادشان

لقد جاءكم يوسف من قبل . .. فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به حتّى إذا هلك قلتم لن يبع

تبرى از دين مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 13،14

13_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، پيروى نكردن خويش از آيين و شريعت مصريان كافر به خدا و ناباور به قيامت را ، ابراز داشت .

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله و هم بالأخرة هم ك_فرون

14_ پيروى نكردن يوسف ( ع ) از آيين مصريان و ايمانش به خدا و آخرت ، موجب دستيابى او به علم غيب و دانش تعبير رؤيا شد .

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون

جمله {إنى تركت . ..} تعليل براى {علمنى ربى} مى باشد ; يعنى ، خداوند به خاطر اينكه من آيين كافران را وانهادم و پيروى نكردم ، چنين علمى را به من آموخت.

تشويق مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 31 - 9

9 - تشويق و ترغيب شدن مردم عصر فرعون از سوى مؤمن آل فرعون ، به عبرت گيرى و درس آموزى از سرگذشت هلاكت بار قوم نوح ، عاد ، ثمود و اقوام پس از آنان

مثل دأب قوم نوح . .. و الذين من بعدهم

حق ناپذيرى مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 6،7،15

6 - مردم مصر در عصر يوسف ( ع ) ، مردمى لجوج و حق ناپذير

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

ترديد مردم مصر

در رسالت يوسف(ع) با وجود عرضه شدن دلايل روشن براى ايشان به دو دليل مى تواند باشد: 1_ به خاطر لجالت آنان است كه در آيه بعد از آنان به مردمى مجادله گر تعبير شده است. 2 _ يا به اين دليل است كه آنان نسبت به دعوت يوسف(ع) و دلايل ايشان، بى اعتنا و گريزان بودند.

7 - مردم مصر در عصر يوسف ( ع ) ، مردمى بى اعتنا به دعوت ايشان و گريزان از فهم صحيح آن

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

15 - مخالفت بيش از حد با دين الهى و ترديد در حقانيت آن ، از ويژگى هاى مردم مصر از عصر يوسف تا موسى ( ع )

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

خداشناسى مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 26

26_ مصريان زمان يوسف ( ع ) ، به خداوند و منزه بودن او ، معتقد بودند .

ح_ش لله

دين ستيزى مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 15

15 - مخالفت بيش از حد با دين الهى و ترديد در حقانيت آن ، از ويژگى هاى مردم مصر از عصر يوسف تا موسى ( ع )

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

زينت مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 59 - 1

1 - مردم مصر در عصر فرعون داراى سنت تزيين و تجمل در روزى مخصوص ( عيد ) و اجتماع در مكانى معين

موعدكم يوم الزينة و أن

يحشرالناس ضحًى

فرعون در سخن خود با موسى(ع) دو درخواست را مطرح كرد: 1_ تعيين زمان مقابله، 2_ تعيين مكان مقابله. آن حضرت نيز {يوم الزينة} را به عنوان زمان موعود مطرح كرد. به نطر مى رسد به خاطر معين بودن مكان اجتماع روز عيد، ديگر نيازى به ذكر خصوص مكان نبوده است.

سرزنش مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 8

8 - نكوهش مؤمن آل فرعون از مردم مصر ، به خاطر ترديد كردن در رسالت يوسف ( ع ) در گذشته ( على رغم مشاهده دلايل روشن او )

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

سنتهاى مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 59 - 1،3

1 - مردم مصر در عصر فرعون داراى سنت تزيين و تجمل در روزى مخصوص ( عيد ) و اجتماع در مكانى معين

موعدكم يوم الزينة و أن يحشرالناس ضحًى

فرعون در سخن خود با موسى(ع) دو درخواست را مطرح كرد: 1_ تعيين زمان مقابله، 2_ تعيين مكان مقابله. آن حضرت نيز {يوم الزينة} را به عنوان زمان موعود مطرح كرد. به نطر مى رسد به خاطر معين بودن مكان اجتماع روز عيد، ديگر نيازى به ذكر خصوص مكان نبوده است.

3 - اجتماع مردم مصر در روز عيد ، به هنگام بالا آمدن و روشنايى كامل آفتاب بود .

يوم الزينة و أن يحشرالناس ضحًى

{ضحى} به زمانى گفته مى شود كه اندكى از بالا آمدن آفتاب گذشته باشد و {حشر} به معناى جمع است (قاموس). مجهول بودن {يُحشر} دلالت براين مى كند كه

برگزاركنندگان مراسم عيد، براى جمع كردن مردم اقدام مى كردند.

شرك مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 6

6_ مصريان باستان ، معتقد به خدايانى متعدد كه هر كدام تدبير كننده بخشى از امور جهان بودند .

ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد القهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 1

1_ مصريان عصر يوسف ( ع ) و اجدادشان ، مردمى مشرك و پرستشگر خدايانى متعدد و دروغين بودند .

ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً سميتموها أنتم و ءاباؤكم

شك مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 5

5 - شك و ترديد مستمر مردم مصر در رسالت يوسف ( ع ) تاپايان عمر ايشان ( على رغم مشاهده دلايل روشن بر صدق رسالت آن حضرت ) .

لقد جاءكم يوسف من قبل بالبيّن_ت فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

طبقات اجتماعى مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 2

2 - تقسيم مردم مصر به طبقات و دسته هاى مختلف و پيرو ، نمود سياست خودكامه و سلطه جويى فرعون

إنّ فرعون علا فى الأرض و جعل أهلها شيعًا

جمله {جعل أهلها شيعاً} عطف تفسيرى بر {علا فى الأرض} و بيانگر نوع برترى جويى فرعون نسبت به مردم سرزمين مصر است. گفتنى است كه {شيع} جمع {شيعة} است و {شيعة} به فرد يا گروه پيرو اطلاق مى شود. بنابراين {جعل أهلها شيعاً}; يعنى، مردم آن سرزمين را

به چند دسته پيرو درآورده بود.

عقيده باطل مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 9

9 - پندار باطل مردم مصر به پايان يافتن نبوت و نيامدن هيچ پيامبرى از جانب خدا ، براى انسان هاى بعد از يوسف ( ع )

حتّى إذا هلك قلتم لن يبعث اللّه من بعده رسولاً

عقيده مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 26،27

26_ مصريان زمان يوسف ( ع ) ، به خداوند و منزه بودن او ، معتقد بودند .

ح_ش لله

27_ مصريان عصر يوسف ( ع ) ، معتقد به وجود فرشتگان و زيبايى آنها

إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 17

17_ مصريان عصر يوسف ( ع ) ، به خداوند ايمان نداشتند و سراى آخرت را انكار مى كردند .

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله و هم بالأخرة هم ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 6

6_ مصريان باستان ، معتقد به خدايانى متعدد كه هر كدام تدبير كننده بخشى از امور جهان بودند .

ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد القهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 1

1_ مصريان عصر يوسف ( ع ) و اجدادشان ، مردمى مشرك و پرستشگر خدايانى متعدد و دروغين بودند .

ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً سميتموها أنتم و ءاباؤكم

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 37 - 2

2 - اعتقاد مردم مصر ، به وجود آسمان هاى متعدد در عصر فرعون

أسب_ب السم_وت

علم مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 31 - 7

7 - آشنايى مردم عصر فرعون از سرگذشت هلاكت بار قوم نوح ، عاد ، ثمود و اقوام پس از آنان

إنّى أخاف عليكم مثل . .. دأب قوم نوح ... و الذين من بعدهم

هشدار مؤمن آل فرعون به مردم و بازگوكردن سرگذشت عبرت آموز اقوام يادشده براى ايشان، مى تواند گوياى برداشت بالا باشد.

عيد مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 59 - 1،2،3،4

1 - مردم مصر در عصر فرعون داراى سنت تزيين و تجمل در روزى مخصوص ( عيد ) و اجتماع در مكانى معين

موعدكم يوم الزينة و أن يحشرالناس ضحًى

فرعون در سخن خود با موسى(ع) دو درخواست را مطرح كرد: 1_ تعيين زمان مقابله، 2_ تعيين مكان مقابله. آن حضرت نيز {يوم الزينة} را به عنوان زمان موعود مطرح كرد. به نطر مى رسد به خاطر معين بودن مكان اجتماع روز عيد، ديگر نيازى به ذكر خصوص مكان نبوده است.

2 - موسى ( ع ) ، روز عيد را به عنوان روز موعود براى مقابله با فرعون برگزيد .

قال موعدكم يوم الزينة

3 - اجتماع مردم مصر در روز عيد ، به هنگام بالا آمدن و روشنايى كامل آفتاب بود .

يوم الزينة و أن يحشرالناس ضحًى

{ضحى} به زمانى گفته مى شود كه اندكى از بالا آمدن آفتاب گذشته باشد

و {حشر} به معناى جمع است (قاموس). مجهول بودن {يُحشر} دلالت براين مى كند كه برگزاركنندگان مراسم عيد، براى جمع كردن مردم اقدام مى كردند.

4 - هنگام بالا آمدن آفتاب و اجتماع مردم در روز عيد ، زمان مواعده موسى ( ع ) و فرعون

موعدكم يوم الزينة و أن يحشرالناس ضحًى

كفر مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 17

17_ مصريان عصر يوسف ( ع ) ، به خداوند ايمان نداشتند و سراى آخرت را انكار مى كردند .

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله و هم بالأخرة هم ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 10

10 - حق ناپذيرى و ايمان نياوردن مردم مصر در عصر موسى ( ع ) ، داراى پيشينه در تاريخ گذشته آنان و به ارث رسيده از اجدادشان

لقد جاءكم يوسف من قبل . .. فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به حتّى إذا هلك قلتم لن يبع

لجاجت مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 6،8،15

6 - مردم مصر در عصر يوسف ( ع ) ، مردمى لجوج و حق ناپذير

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

ترديد مردم مصر در رسالت يوسف(ع) با وجود عرضه شدن دلايل روشن براى ايشان به دو دليل مى تواند باشد: 1_ به خاطر لجالت آنان است كه در آيه بعد از آنان به مردمى مجادله گر تعبير شده است. 2 _ يا به اين دليل است كه آنان نسبت به دعوت يوسف(ع) و دلايل

ايشان، بى اعتنا و گريزان بودند.

8 - نكوهش مؤمن آل فرعون از مردم مصر ، به خاطر ترديد كردن در رسالت يوسف ( ع ) در گذشته ( على رغم مشاهده دلايل روشن او )

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

15 - مخالفت بيش از حد با دين الهى و ترديد در حقانيت آن ، از ويژگى هاى مردم مصر از عصر يوسف تا موسى ( ع )

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

مصريان باستان پس از قحطى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 49 - 3

3_ روى آورى مصريان به افشره گرفتن از محصولات خويش بر اثر فراوانى آنها ، در نخستين سال پس از سال هاى قحطى

ثم يأتى . .. و فيه يعصرون

{عصر} به معناى آب گرفتن از چيزى مانند: ميوه ، لباس تر و . .. است. مفعول {يعصرون} _ به قرينه سياق - محصولات كشاورزى همانند ميوه جات مى باشد.

مصريان باستان و آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 17

17_ مصريان عصر يوسف ( ع ) ، به خداوند ايمان نداشتند و سراى آخرت را انكار مى كردند .

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله و هم بالأخرة هم ك_فرون

مصريان باستان و ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 6

6_ ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پيامبرانى شناخته شده براى مردم مصر

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

مصريان باستان و اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 6

6_ ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پيامبرانى شناخته شده براى مردم مصر

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

مصريان باستان و تعبير رؤيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 10

10_ مصريان باستان ، رؤيا ها را دريچه اى براى اطلاع از وقايع مى دانستند .

أفتونى فى رءي_ى

مصريان باستان و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 27

27_ مصريان عصر يوسف ( ع ) ، معتقد به وجود فرشتگان و زيبايى آنها

إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

مصريان باستان و نياكان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 14

14_ ناشناخته بودن حسب و نسب يوسف ( ع ) نزد عموم مصريان

فعرفهم و هم له منكرون

اگر عموم مردم مصر مى دانستند كه يوسف(ع) از كدام قبيله، جامعه و دودمان است طبعاً به گوش برادران وى نيز مى رسيد و يوسف(ع) براى آنان ناشناخته نمى ماند.

مصريان باستان و يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 6

6_ ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پيامبرانى شناخته شده براى مردم مصر

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

مصريان و جسد فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 92 - 6

6 _ خداوند ، جسد فرعون را آيت و مايه عبرت مردم مصر قرار

داد .

ننجيك ببدنك لتكون لمن خلفك ءاية

برداشت فوق بر اين اساس است كه مقصود از {لمن خلفك} مردمى باشند كه در مصر تحت حكومت فرعون مى زيستند.

معبود مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 4

4 - فرعون ، مورد پرستش مردم مصر

و قال فرعون . .. ما علمت لكم من إل_ه غيرى

مؤمن آل فرعون و مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 12

12 - آشنايى مؤمن آل فرعون ، از تاريخ مردم مصر و سرگذشت يوسف پيامبر ( ع )

و لقد جاءكم يوسف من قبل بالبيّن_ت . .. حتّى إذا هلك قلتم لن يبعث اللّه من بعده ر

وقت استراحت مصريان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 1

1 - ورود موسى ( ع ) به شهر مصر ، در ساعت استراحت و غفلت و بى خبرى مردم

و دخل المدينة على حين غفلة من أهلها

{غفلت} به معناى بى خبرى و مراد از {على حين غفلة من أهلها} (ساعت بى خبرى مردم شهر) زمانى است كه مردم دست از كسب و كار مى كشند و به خانه هايشان برمى گردند و از آنچه در شهر مى گذرد بى خبر مى مانند.

ويژگيهاى مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 6،15

6 - مردم مصر در عصر يوسف ( ع ) ، مردمى لجوج و حق ناپذير

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

ترديد مردم مصر

در رسالت يوسف(ع) با وجود عرضه شدن دلايل روشن براى ايشان به دو دليل مى تواند باشد: 1_ به خاطر لجالت آنان است كه در آيه بعد از آنان به مردمى مجادله گر تعبير شده است. 2 _ يا به اين دليل است كه آنان نسبت به دعوت يوسف(ع) و دلايل ايشان، بى اعتنا و گريزان بودند.

15 - مخالفت بيش از حد با دين الهى و ترديد در حقانيت آن ، از ويژگى هاى مردم مصر از عصر يوسف تا موسى ( ع )

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

يوسف(ع) و دين مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 13،14

13_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، پيروى نكردن خويش از آيين و شريعت مصريان كافر به خدا و ناباور به قيامت را ، ابراز داشت .

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله و هم بالأخرة هم ك_فرون

14_ پيروى نكردن يوسف ( ع ) از آيين مصريان و ايمانش به خدا و آخرت ، موجب دستيابى او به علم غيب و دانش تعبير رؤيا شد .

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون

جمله {إنى تركت . ..} تعليل براى {علمنى ربى} مى باشد ; يعنى ، خداوند به خاطر اينكه من آيين كافران را وانهادم و پيروى نكردم ، چنين علمى را به من آموخت.

يوسف(ع) و مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 8

8_ هفت سال تلاش براى توليد غله ، ذخيره سازى غله ها با خوشه هاى آن ،

صرفه جويى در مصرف ، توصيه هاى يوسف ( ع ) به مردم مصر براى مصون ماندن از مشكلات دوران هفت ساله قحطى و خشكسالى

قال تزرعون سبع سنين دأبًا

برخى برآنند كه رؤياى پادشاه اشاره اى به دستورالعملها و چاره انديشيها ندارد و تدبيرهايى كه يوسف(ع) بيان داشته و دستوراتى كه صادر كرده از دانشى خدادادى او بوده و ارتباطى به رؤياى پادشاه ندارد. برداشت فوق بر اساس اين نظر است.

مصريان باستان

آثار عقيده مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 11

11 - اعتقاد مردم مصر به ختم نبوت و نيامدن هيچ پيامبرى پس از يوسف ( ع ) ، منشأ مخالفت آنان با دعوت موسى ( ع )

حتّى إذا هلك قلتم لن يبعث اللّه من بعده رسولاً

اعلام ختم نبوت پس از يوسف(ع) از سوى مردم مصر، مى تواند دليل و يا بهانه آنان در مخالفت با دعوت موسى(ع) باشد.

اطاعت مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 54 - 1

1 - فرعون با تبليغات گمراه كننده ، مردم مصر را تحميق كرده ، به اطاعت از خويش واداشته بود .

و نادى فرعون فى قومه . .. فاستخفّ قومه

{استخفّ} در آيه شريفه، به معناى سبك مغز ساختن است.

انذار مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 17

17 - هشدار مؤمن آل فرعون به مردم مصر ، از دچار شدن به گمراهى ابدى بر اثر پافشارى بر مخالفت با دعوت موسى ( ع ) و ترديد

در حقانيت آن

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 5

5 - هشدار مؤمن آل فرعون به مردم مجادله گر و حق ستيز مصر ، درباره خشم انقلابى و انتقام مؤمنان طرفدار موسى ( ع )

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. كبر مقتًا ... عندالذين ءامنوا

تذكر مؤمن آل فرعون به فرعونيان، مبنى بر اين كه ستيزه جويى در آيات الهى، موجب بغض و دشمنى مؤمنان مى شود; مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه عمل آنان، موجب خشم انقلابى و شورش مؤمنان طرفدار موسى(ع) عليه آنان خواهدگرديد.

بشارت به مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 49 - 1

1_ يوسف ( ع ) فرا رسيدن سالى پر باران و سرشار از نعمت را در پى سپرى شدن هفت سال قحطى ، به مردم و حكومت مصر بشارت داد .

ثم يأتى من بعد ذلك عام فيه يغاث الناس

فعل {يغاث} ممكن است از غيث (باران) مشتق شده و محتمل است از غوث (يارى كردن) گرفته شده باشد. در صورت اول {يغاث الناس} ; يعنى، بر مردم باران نازل مى شود و در صورت دوم ; يعنى، مردم يارى مى شوند. بر هر مبنا بشارت به پايان قحطى و شروع آبادانى است.

بينش مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 10

10_ مصريان باستان ، رؤيا ها را دريچه اى براى اطلاع از وقايع مى دانستند .

أفتونى فى رءي_ى

پيشينه حق ناپذيرى مصريان

باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 10

10 - حق ناپذيرى و ايمان نياوردن مردم مصر در عصر موسى ( ع ) ، داراى پيشينه در تاريخ گذشته آنان و به ارث رسيده از اجدادشان

لقد جاءكم يوسف من قبل . .. فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به حتّى إذا هلك قلتم لن يبع

تبرى از دين مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 13،14

13_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، پيروى نكردن خويش از آيين و شريعت مصريان كافر به خدا و ناباور به قيامت را ، ابراز داشت .

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله و هم بالأخرة هم ك_فرون

14_ پيروى نكردن يوسف ( ع ) از آيين مصريان و ايمانش به خدا و آخرت ، موجب دستيابى او به علم غيب و دانش تعبير رؤيا شد .

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون

جمله {إنى تركت . ..} تعليل براى {علمنى ربى} مى باشد ; يعنى ، خداوند به خاطر اينكه من آيين كافران را وانهادم و پيروى نكردم ، چنين علمى را به من آموخت.

تشويق مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 31 - 9

9 - تشويق و ترغيب شدن مردم عصر فرعون از سوى مؤمن آل فرعون ، به عبرت گيرى و درس آموزى از سرگذشت هلاكت بار قوم نوح ، عاد ، ثمود و اقوام پس از آنان

مثل دأب قوم نوح . .. و الذين من بعدهم

حق ناپذيرى مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 6،7،15

6 - مردم مصر در عصر يوسف ( ع ) ، مردمى لجوج و حق ناپذير

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

ترديد مردم مصر در رسالت يوسف(ع) با وجود عرضه شدن دلايل روشن براى ايشان به دو دليل مى تواند باشد: 1_ به خاطر لجالت آنان است كه در آيه بعد از آنان به مردمى مجادله گر تعبير شده است. 2 _ يا به اين دليل است كه آنان نسبت به دعوت يوسف(ع) و دلايل ايشان، بى اعتنا و گريزان بودند.

7 - مردم مصر در عصر يوسف ( ع ) ، مردمى بى اعتنا به دعوت ايشان و گريزان از فهم صحيح آن

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

15 - مخالفت بيش از حد با دين الهى و ترديد در حقانيت آن ، از ويژگى هاى مردم مصر از عصر يوسف تا موسى ( ع )

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

خداشناسى مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 26

26_ مصريان زمان يوسف ( ع ) ، به خداوند و منزه بودن او ، معتقد بودند .

ح_ش لله

دين ستيزى مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 15

15 - مخالفت بيش از حد با دين الهى و ترديد در حقانيت آن ، از ويژگى هاى مردم مصر از عصر يوسف تا موسى ( ع )

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

زينت مصريان باستان

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 59 - 1

1 - مردم مصر در عصر فرعون داراى سنت تزيين و تجمل در روزى مخصوص ( عيد ) و اجتماع در مكانى معين

موعدكم يوم الزينة و أن يحشرالناس ضحًى

فرعون در سخن خود با موسى(ع) دو درخواست را مطرح كرد: 1_ تعيين زمان مقابله، 2_ تعيين مكان مقابله. آن حضرت نيز {يوم الزينة} را به عنوان زمان موعود مطرح كرد. به نطر مى رسد به خاطر معين بودن مكان اجتماع روز عيد، ديگر نيازى به ذكر خصوص مكان نبوده است.

سرزنش مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 8

8 - نكوهش مؤمن آل فرعون از مردم مصر ، به خاطر ترديد كردن در رسالت يوسف ( ع ) در گذشته ( على رغم مشاهده دلايل روشن او )

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

سنتهاى مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 59 - 1،3

1 - مردم مصر در عصر فرعون داراى سنت تزيين و تجمل در روزى مخصوص ( عيد ) و اجتماع در مكانى معين

موعدكم يوم الزينة و أن يحشرالناس ضحًى

فرعون در سخن خود با موسى(ع) دو درخواست را مطرح كرد: 1_ تعيين زمان مقابله، 2_ تعيين مكان مقابله. آن حضرت نيز {يوم الزينة} را به عنوان زمان موعود مطرح كرد. به نطر مى رسد به خاطر معين بودن مكان اجتماع روز عيد، ديگر نيازى به ذكر خصوص مكان نبوده است.

3 - اجتماع مردم مصر در روز عيد ،

به هنگام بالا آمدن و روشنايى كامل آفتاب بود .

يوم الزينة و أن يحشرالناس ضحًى

{ضحى} به زمانى گفته مى شود كه اندكى از بالا آمدن آفتاب گذشته باشد و {حشر} به معناى جمع است (قاموس). مجهول بودن {يُحشر} دلالت براين مى كند كه برگزاركنندگان مراسم عيد، براى جمع كردن مردم اقدام مى كردند.

شرك مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 6

6_ مصريان باستان ، معتقد به خدايانى متعدد كه هر كدام تدبير كننده بخشى از امور جهان بودند .

ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد القهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 1

1_ مصريان عصر يوسف ( ع ) و اجدادشان ، مردمى مشرك و پرستشگر خدايانى متعدد و دروغين بودند .

ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً سميتموها أنتم و ءاباؤكم

شك مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 5

5 - شك و ترديد مستمر مردم مصر در رسالت يوسف ( ع ) تاپايان عمر ايشان ( على رغم مشاهده دلايل روشن بر صدق رسالت آن حضرت ) .

لقد جاءكم يوسف من قبل بالبيّن_ت فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

طبقات اجتماعى مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 2

2 - تقسيم مردم مصر به طبقات و دسته هاى مختلف و پيرو ، نمود سياست خودكامه و سلطه جويى فرعون

إنّ فرعون علا فى الأرض و جعل أهلها شيعًا

جمله {جعل أهلها شيعاً} عطف

تفسيرى بر {علا فى الأرض} و بيانگر نوع برترى جويى فرعون نسبت به مردم سرزمين مصر است. گفتنى است كه {شيع} جمع {شيعة} است و {شيعة} به فرد يا گروه پيرو اطلاق مى شود. بنابراين {جعل أهلها شيعاً}; يعنى، مردم آن سرزمين را به چند دسته پيرو درآورده بود.

عقيده باطل مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 9

9 - پندار باطل مردم مصر به پايان يافتن نبوت و نيامدن هيچ پيامبرى از جانب خدا ، براى انسان هاى بعد از يوسف ( ع )

حتّى إذا هلك قلتم لن يبعث اللّه من بعده رسولاً

عقيده مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 26،27

26_ مصريان زمان يوسف ( ع ) ، به خداوند و منزه بودن او ، معتقد بودند .

ح_ش لله

27_ مصريان عصر يوسف ( ع ) ، معتقد به وجود فرشتگان و زيبايى آنها

إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 17

17_ مصريان عصر يوسف ( ع ) ، به خداوند ايمان نداشتند و سراى آخرت را انكار مى كردند .

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله و هم بالأخرة هم ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 6

6_ مصريان باستان ، معتقد به خدايانى متعدد كه هر كدام تدبير كننده بخشى از امور جهان بودند .

ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد القهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 1

1_ مصريان عصر يوسف ( ع ) و اجدادشان ، مردمى مشرك و پرستشگر خدايانى متعدد و دروغين بودند .

ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً سميتموها أنتم و ءاباؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 37 - 2

2 - اعتقاد مردم مصر ، به وجود آسمان هاى متعدد در عصر فرعون

أسب_ب السم_وت

علم مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 31 - 7

7 - آشنايى مردم عصر فرعون از سرگذشت هلاكت بار قوم نوح ، عاد ، ثمود و اقوام پس از آنان

إنّى أخاف عليكم مثل . .. دأب قوم نوح ... و الذين من بعدهم

هشدار مؤمن آل فرعون به مردم و بازگوكردن سرگذشت عبرت آموز اقوام يادشده براى ايشان، مى تواند گوياى برداشت بالا باشد.

عيد مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 59 - 1،2،3،4

1 - مردم مصر در عصر فرعون داراى سنت تزيين و تجمل در روزى مخصوص ( عيد ) و اجتماع در مكانى معين

موعدكم يوم الزينة و أن يحشرالناس ضحًى

فرعون در سخن خود با موسى(ع) دو درخواست را مطرح كرد: 1_ تعيين زمان مقابله، 2_ تعيين مكان مقابله. آن حضرت نيز {يوم الزينة} را به عنوان زمان موعود مطرح كرد. به نطر مى رسد به خاطر معين بودن مكان اجتماع روز عيد، ديگر نيازى به ذكر خصوص مكان نبوده است.

2 - موسى ( ع ) ، روز عيد را به عنوان روز موعود براى مقابله

با فرعون برگزيد .

قال موعدكم يوم الزينة

3 - اجتماع مردم مصر در روز عيد ، به هنگام بالا آمدن و روشنايى كامل آفتاب بود .

يوم الزينة و أن يحشرالناس ضحًى

{ضحى} به زمانى گفته مى شود كه اندكى از بالا آمدن آفتاب گذشته باشد و {حشر} به معناى جمع است (قاموس). مجهول بودن {يُحشر} دلالت براين مى كند كه برگزاركنندگان مراسم عيد، براى جمع كردن مردم اقدام مى كردند.

4 - هنگام بالا آمدن آفتاب و اجتماع مردم در روز عيد ، زمان مواعده موسى ( ع ) و فرعون

موعدكم يوم الزينة و أن يحشرالناس ضحًى

كفر مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 17

17_ مصريان عصر يوسف ( ع ) ، به خداوند ايمان نداشتند و سراى آخرت را انكار مى كردند .

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله و هم بالأخرة هم ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 10

10 - حق ناپذيرى و ايمان نياوردن مردم مصر در عصر موسى ( ع ) ، داراى پيشينه در تاريخ گذشته آنان و به ارث رسيده از اجدادشان

لقد جاءكم يوسف من قبل . .. فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به حتّى إذا هلك قلتم لن يبع

لجاجت مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 6،8،15

6 - مردم مصر در عصر يوسف ( ع ) ، مردمى لجوج و حق ناپذير

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

ترديد مردم مصر در رسالت يوسف(ع) با وجود عرضه شدن دلايل

روشن براى ايشان به دو دليل مى تواند باشد: 1_ به خاطر لجالت آنان است كه در آيه بعد از آنان به مردمى مجادله گر تعبير شده است. 2 _ يا به اين دليل است كه آنان نسبت به دعوت يوسف(ع) و دلايل ايشان، بى اعتنا و گريزان بودند.

8 - نكوهش مؤمن آل فرعون از مردم مصر ، به خاطر ترديد كردن در رسالت يوسف ( ع ) در گذشته ( على رغم مشاهده دلايل روشن او )

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

15 - مخالفت بيش از حد با دين الهى و ترديد در حقانيت آن ، از ويژگى هاى مردم مصر از عصر يوسف تا موسى ( ع )

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

مصريان باستان پس از قحطى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 49 - 3

3_ روى آورى مصريان به افشره گرفتن از محصولات خويش بر اثر فراوانى آنها ، در نخستين سال پس از سال هاى قحطى

ثم يأتى . .. و فيه يعصرون

{عصر} به معناى آب گرفتن از چيزى مانند: ميوه ، لباس تر و . .. است. مفعول {يعصرون} _ به قرينه سياق - محصولات كشاورزى همانند ميوه جات مى باشد.

مصريان باستان و آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 17

17_ مصريان عصر يوسف ( ع ) ، به خداوند ايمان نداشتند و سراى آخرت را انكار مى كردند .

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله و هم بالأخرة هم ك_فرون

مصريان باستان و ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 6

6_ ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پيامبرانى شناخته شده براى مردم مصر

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

مصريان باستان و اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 6

6_ ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پيامبرانى شناخته شده براى مردم مصر

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

مصريان باستان و تعبير رؤيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 43 - 10

10_ مصريان باستان ، رؤيا ها را دريچه اى براى اطلاع از وقايع مى دانستند .

أفتونى فى رءي_ى

مصريان باستان و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 27

27_ مصريان عصر يوسف ( ع ) ، معتقد به وجود فرشتگان و زيبايى آنها

إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

مصريان باستان و نياكان يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 14

14_ ناشناخته بودن حسب و نسب يوسف ( ع ) نزد عموم مصريان

فعرفهم و هم له منكرون

اگر عموم مردم مصر مى دانستند كه يوسف(ع) از كدام قبيله، جامعه و دودمان است طبعاً به گوش برادران وى نيز مى رسيد و يوسف(ع) براى آنان ناشناخته نمى ماند.

مصريان باستان و يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 6

6_ ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پيامبرانى شناخته شده براى

مردم مصر

واتبعت ملّة ءاباءِى إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

معبود مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 4

4 - فرعون ، مورد پرستش مردم مصر

و قال فرعون . .. ما علمت لكم من إل_ه غيرى

مؤمن آل فرعون و مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 12

12 - آشنايى مؤمن آل فرعون ، از تاريخ مردم مصر و سرگذشت يوسف پيامبر ( ع )

و لقد جاءكم يوسف من قبل بالبيّن_ت . .. حتّى إذا هلك قلتم لن يبعث اللّه من بعده ر

ويژگيهاى مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 6،15

6 - مردم مصر در عصر يوسف ( ع ) ، مردمى لجوج و حق ناپذير

فمازلتم فى شكّ ممّا جاءكم به

ترديد مردم مصر در رسالت يوسف(ع) با وجود عرضه شدن دلايل روشن براى ايشان به دو دليل مى تواند باشد: 1_ به خاطر لجالت آنان است كه در آيه بعد از آنان به مردمى مجادله گر تعبير شده است. 2 _ يا به اين دليل است كه آنان نسبت به دعوت يوسف(ع) و دلايل ايشان، بى اعتنا و گريزان بودند.

15 - مخالفت بيش از حد با دين الهى و ترديد در حقانيت آن ، از ويژگى هاى مردم مصر از عصر يوسف تا موسى ( ع )

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

يوسف(ع) و دين مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 -

37 - 13،14

13_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، پيروى نكردن خويش از آيين و شريعت مصريان كافر به خدا و ناباور به قيامت را ، ابراز داشت .

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله و هم بالأخرة هم ك_فرون

14_ پيروى نكردن يوسف ( ع ) از آيين مصريان و ايمانش به خدا و آخرت ، موجب دستيابى او به علم غيب و دانش تعبير رؤيا شد .

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون

جمله {إنى تركت . ..} تعليل براى {علمنى ربى} مى باشد ; يعنى ، خداوند به خاطر اينكه من آيين كافران را وانهادم و پيروى نكردم ، چنين علمى را به من آموخت.

يوسف(ع) و مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 8

8_ هفت سال تلاش براى توليد غله ، ذخيره سازى غله ها با خوشه هاى آن ، صرفه جويى در مصرف ، توصيه هاى يوسف ( ع ) به مردم مصر براى مصون ماندن از مشكلات دوران هفت ساله قحطى و خشكسالى

قال تزرعون سبع سنين دأبًا

برخى برآنند كه رؤياى پادشاه اشاره اى به دستورالعملها و چاره انديشيها ندارد و تدبيرهايى كه يوسف(ع) بيان داشته و دستوراتى كه صادر كرده از دانشى خدادادى او بوده و ارتباطى به رؤياى پادشاه ندارد. برداشت فوق بر اساس اين نظر است.

مصرف از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مصرف

آثار افراط در مصرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 19

19 _ افراط و تفريط در بهره جويى از مواهب پاكيزه و حلال الهى ، عامل محروميت از

محبت خداوند

لاتحرموا . .. و لاتعتدوا إنّ اللّه لايحب المعتدين

آثار تفريط در مصرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 19

19 _ افراط و تفريط در بهره جويى از مواهب پاكيزه و حلال الهى ، عامل محروميت از محبت خداوند

لاتحرموا . .. و لاتعتدوا إنّ اللّه لايحب المعتدين

آداب مصرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 7

7 _ آنچه خداوند حلال كرده پاكيزه و گواراست .

لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم

طيب به معناى چيزى است كه خوشايند آدمى باشد و اضافه طيبات به {ما احل اللّه}، اضافه بيانيه است يعنى {ما احل . .} تفسيرى براى طيبات مى باشد. گويا سؤال مى شود طيبات چيست؟ در پاسخ گفته مى شود، آنچه خداوند حلال كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 88 - 3،4

3 _ جواز بهره گيرى از روزى ها و امكانات مشروط به حلال و طيب بودن آنها است .

و كلوا مما رزقكم اللّه حللا طيباً

برداشت فوق بر اين اساس است كه {مما رزقكم . ..} مفعول براى {كلوا} و {حللا طيباً} حال براى {رزقكم اللّه} باشد يعنى از امكانات خدادادى استفاده كنيد در صورتى كه حلال و طيب باشد.

4 _ ضرورت بهره گيرى از امكانات و روزى هاى الهى به شيوه حلال و پاكيزه ( در چارچوب احكام و قوانين الهى )

و كلوا مما رزقكم اللّه حللا طيباً

برداشت فوق بر اين اساس است كه {حللا طيباً} صفت براى مفعول مطلق محذوف {اكلا} باشد. بر

اين مبنا بهره جستن و استفاده از امكانات خدادادى به دو گونه تقسيم مى شود يكى استفاده به گونه حلال و ديگر بهره ورى به شيوه حرام. هر چند خود امكانات حلال و طيب باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 7،17

7_ لزوم صرفه جويى در مصرف محصولات هفت ساله ، پيامى نهفته در رؤياى ملك

فما حصدتم فذروه فى سنبله إلاّ قليلاً مما تأكلون

{حصاد} (مصدر حصدتم) به معناى درو كردن است و {ذروا} فعل امر و به معناى {رها سازيد} مى باشد. {من} در {مما} بيانيه و {إلاّ قليلاً} استثنا از {ما} در {ما حصدتم ...} است، بنابراين مفاد جمله {فما حصدتم ...} چنين مى شود: آنچه را درو مى كنيد در خوشه ها رها كنيد (آنها را نكوبيد و دانه ها را از خوشه ها جدا نسازيد) مگر مقدار اندكى كه به مصرف خوراكى مى رسانيد. تنها اين مقدار از برداشت را بكوبيد و از خوشه ها جدا سازيد.

17_ ضرورت صرفه جويى در مصرف و آمادگى براى مقابله با شرايط بحرانى

فذروه فى سنبله إلاّ قليلاً مما تأكلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 29 - 1

1- مؤمنان ، وظيفه دار رعايت اعتدال و ميانه روى در انفاق به ديگران و مصرف اموال و امكانات در زندگى شخصى

و لاتجعل يدك مغلولة إلى عنقك و لاتبسطها كلّ البسط

احكام مصرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 1،4

1 _ اهل ايمان نبايد خويشتن را از بهرهورى مواهب پاكيزه و

حلال الهى منع كنند .

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم

برداشت فوق بر اين مبناست كه تحريم در {لاتحرموا . ..}، تحريم عملى باشد يعنى خوددارى كردن و استفاده نبردن از حلالهاى الهى بدون اعتقاد به حرمت آن

4 _ مؤمنان نبايستى مواهب پاكيزه و حلال الهى را با قسم و امثال آن بر خويش تحريم كنند .

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم

با توجه به ارتباط اين بخش از آيات و بيان احكام قسم در آيه 89 مى توان گفت مراد از {لاتحرموا . ..} نهى از تحريم طيبات به وسيله قسم و امثال آن است گفتنى است كه بر اين مبنا مراد از تحريم، تحريم حقيقى و واقعى (حرام كردن) خواهد بود.

اسراف در مصرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 14

14 _ اسراف (زياده روى در مصرف يا انفاق) كارى حرام و نكوهيده است.

و لاتسرفوا

اعتدال در مصرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 11،17

11 _ لزوم رعايت اعتدال و ميانه روى و پرهيز از افراط و تفريط در بهره جويى از مواهب و طيبات

لاتحرموا . .. و لاتعتدوا

بدان احتمال كه جمله {لاتعتدوا} توضيحى درباره {لاتحرموا طيبات ما احل اللّه} باشد نه تأكيد و تفسير آن، يعنى از حلالها استفاده كنيد ولى نه به گونه اى كه از حد بگذرانيد و تجاوز كنيد.

17 _ ناسازگارى ايمان با افراط و تفريط در بهره گيرى از مواهب الهى در دنيا

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا . .. و لاتعتدوا

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 29 - 1

1- مؤمنان ، وظيفه دار رعايت اعتدال و ميانه روى در انفاق به ديگران و مصرف اموال و امكانات در زندگى شخصى

و لاتجعل يدك مغلولة إلى عنقك و لاتبسطها كلّ البسط

افراط در مصرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 17

17 _ ناسازگارى ايمان با افراط و تفريط در بهره گيرى از مواهب الهى در دنيا

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا . .. و لاتعتدوا

اهميت صرفه جويى در مصرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 47 - 7،17

7_ لزوم صرفه جويى در مصرف محصولات هفت ساله ، پيامى نهفته در رؤياى ملك

فما حصدتم فذروه فى سنبله إلاّ قليلاً مما تأكلون

{حصاد} (مصدر حصدتم) به معناى درو كردن است و {ذروا} فعل امر و به معناى {رها سازيد} مى باشد. {من} در {مما} بيانيه و {إلاّ قليلاً} استثنا از {ما} در {ما حصدتم ...} است، بنابراين مفاد جمله {فما حصدتم ...} چنين مى شود: آنچه را درو مى كنيد در خوشه ها رها كنيد (آنها را نكوبيد و دانه ها را از خوشه ها جدا نسازيد) مگر مقدار اندكى كه به مصرف خوراكى مى رسانيد. تنها اين مقدار از برداشت را بكوبيد و از خوشه ها جدا سازيد.

17_ ضرورت صرفه جويى در مصرف و آمادگى براى مقابله با شرايط بحرانى

فذروه فى سنبله إلاّ قليلاً مما تأكلون

تعقل در مصرف مواد غذايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 24 - 2

2

- انديشيدن در زمينه پيدايش مواد غذايى و تأمّل در مراحل توليد و مصرف آن ، از ميان برنده كفر به خداوند است .

فلينظر الإنس_ن إلى طعامه

فرمان به دقت در طعام (به قرينه {قتل الإنسان ما أكفره} در آيات پيشين _ ارائه رهنمودى براى ايمان به خدا و كنار نهادن كفر است.

تفريط در مصرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 17

17 _ ناسازگارى ايمان با افراط و تفريط در بهره گيرى از مواهب الهى در دنيا

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا . .. و لاتعتدوا

تقوا در مصرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 88 - 9

9 _ ضرورت رعايت تقوا در بهره گيرى از امكانات و روزى هاى خدادادى

و كلوا مما رزقكم اللّه حللا طيباً و اتقوا اللّه

صرفه جويى در مصرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 48 - 4،5

4_ باقى گذاشتن مقدارى از ذخيره هاى هفت ساله و مصرف نكردن همه آنها در دوران قحطى ، توصيه يوسف ( ع ) به عهده داران حكومت مصر

يأكلن ما قدمتم لهنّ إلاّ قليلاً مما تحصنون

{احصان} (مصدر تحصنون) به معناى قرار دادن چيزى در محلى امن است. بنابراين حاصل معناى {إلاّ قليلاً مما تحصنون} چنين است: مقدارى از آنچه را در انبارها ذخيره مى كنيد در دوران قحطى نخوريد. حكمت اين امر احتمالاً دارا بودن بذر است براى كشت در سال پانزدهم.

5_ لزوم مصرف نكردن همه ذخاير غذايى در ساليان قحطى ، پيامى نهفته در رؤياى پادشاه مصر

يأكلن ما قدمتم

لهنّ إلاّ قليلاً مما تحصنون

فعل مضارع {يأكلهنّ} در نقل رؤياى پادشاه (آيه 46) گوياى اين نكته بود كه گاوهاى لاغر به خوردن گاوهاى چاق پرداختند، ولى آنها را به تمامى نخوردند و گرنه فعل ماضى {اَكَلهنّ} به كار مى برد. به نظر مى رسد يوسف(ع) از نكته ياد شده دريافته بود كه بايد مقدارى از غلات باقى بماند.

مصرف مال حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 - 9

9 _ حرمت مصرف مال در مسير فحشا و بى عفتى

احلّ لكم . .. ان تبتغوا باموالكم محصنين غير مسافحين

{محصنين}، حال براى فاعل {ان تبتغوا} است ; و همان گونه كه مى تواند ابتغاء را مقيد به عفت و پاكدامنى كند، مصرف اموال را نيز مى تواند به آن مقيد سازد.

مصرف مال در گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 15

15 - از امام صادق ( ع ) درباره سخن خداوند كه فرموده : { كذلك يريهم اللّه اعمالهم حسرات عليهم } روايت شده : { هو الرجل يدع المال لاينفقه فى طاعة اللّه بخلا ثم يموت فيدعه لمن هو يعمل فى طاعة اللّه او فى معصيته فان عمل به فى طاعة اللّه رأه فى ميزان غيره فزاده حسرة و قد كان المال له و ان كان عمل به فى معصية اللّه قواه بذلك المال حتى عمل به فى معصية اللّه ;

مراد شخصى است كه مال دنيا را به جا مى گذارد و از روى بخل آن را در طاعت خدا انفاق نمى كند و بعد از

مرگش آن مال در طاعت و يا معصيت خدا خرج مى شود. پس اگر آن مال در طاعت خدا مصرف شود آن را در ميزان ديگرى مى بيند و حسرت او زيادتر مى شود; چون اين مال، ملك او بوده است و اگر در معصيت خدا صرف شده باشد، او آن گناهكار را به وسيله آن مال تقويت كرده تا بدين گونه نافرمانى خدا را نمايد}.

مطالعه مصرف موادغذايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 24 - 1

1 - نگاه به خوراكى ها و توجّه به روند توليد و مصرف آن ، امرى ضرورى و برانگيزنده انسان به انجام دادن فرمان هاى خداوند

فلينظر الإنس_ن إلى طعامه

فرمان به دقت در طعام، با حرف {فاء} بر آيه قبل تفريع شده است تا اين نكته را برساند كه اين انديشه، انسان را به انجام دادن اوامر الهى وادار مى كند. وجود كلمه {الإنسان} در آيات قبل، گرچه از تكرار آن بى نياز مى كرد و اكتفا به ضمير آن ممكن بود; ولى بار ديگر به اين لفظ تصريح شد تا بيانگر تفاوت مصداق انسان در دو آيه باشد. در آيه قبل مراد كافران بود و اين آيه به همه انسان ها نظر دارد.

موارد مصرف مال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 2

2 - لزوم صرف كردن دارايى ها در راه تعمير و آبادانى سراى آخرت

و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة

مصرف مال

مصرف مال حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 -

24 - 9

9 _ حرمت مصرف مال در مسير فحشا و بى عفتى

احلّ لكم . .. ان تبتغوا باموالكم محصنين غير مسافحين

{محصنين}، حال براى فاعل {ان تبتغوا} است ; و همان گونه كه مى تواند ابتغاء را مقيد به عفت و پاكدامنى كند، مصرف اموال را نيز مى تواند به آن مقيد سازد.

مصرف مال در گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 167 - 15

15 - از امام صادق ( ع ) درباره سخن خداوند كه فرموده : { كذلك يريهم اللّه اعمالهم حسرات عليهم } روايت شده : { هو الرجل يدع المال لاينفقه فى طاعة اللّه بخلا ثم يموت فيدعه لمن هو يعمل فى طاعة اللّه او فى معصيته فان عمل به فى طاعة اللّه رأه فى ميزان غيره فزاده حسرة و قد كان المال له و ان كان عمل به فى معصية اللّه قواه بذلك المال حتى عمل به فى معصية اللّه ;

مراد شخصى است كه مال دنيا را به جا مى گذارد و از روى بخل آن را در طاعت خدا انفاق نمى كند و بعد از مرگش آن مال در طاعت و يا معصيت خدا خرج مى شود. پس اگر آن مال در طاعت خدا مصرف شود آن را در ميزان ديگرى مى بيند و حسرت او زيادتر مى شود; چون اين مال، ملك او بوده است و اگر در معصيت خدا صرف شده باشد، او آن گناهكار را به وسيله آن مال تقويت كرده تا بدين گونه نافرمانى خدا را نمايد}.

موارد مصرف مال

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 2

2 - لزوم صرف كردن دارايى ها در راه تعمير و آبادانى سراى آخرت

و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة

مصلحان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مصلحان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 12

12 _ خداوند ، مفسدان و مصلحان را از يكديگر بازمى شناسد .

و اللّه يعلم المفسد من المصلح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 8

8 _ ايمان مصلحان ( امركنندگان به معروف و نهى كنندگان از منكر ) به خداوند ، شرط اعتلاى جامعه

كنتم خير امة . .. و تؤمنون باللّه

آينده مصلحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 48 - 5

5 _ كسانى كه ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند، نه از آينده خويش بيمناك و نه بر گذشته خويش غمناك هستند.

فمن ءامن و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

غالباً {خوف} در مورد ترس از آينده و {حزن} در مورد اندوه بر گذشته به كار مى رود.

ايمان مصلحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 8

8 _ ايمان مصلحان ( امركنندگان به معروف و نهى كنندگان از منكر ) به خداوند ، شرط اعتلاى جامعه

كنتم خير امة . .. و تؤمنون باللّه

بشارت به مصلحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 14،15

14 _ تشويق اصلاحگران امور ايتام و تضمين اجر آنان ،

از جانب خداوند

قل اصلاح لهم خير . .. و اللّه يعلم المفسد من المصلح

15 _ تهديد مصلح نما هاى مفسد و بشارت به مصلحان واقعى ، از جانب خدا

و اللّه يعلم المفسد من المصلح

بى اعتنايى به مصلحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 5

5 _ ترك كنندگان نهى از منكر در ميان يهوديان ايله ، بى اعتنا به تذكار موعظه گران ( لزوم نهى از منكر )

فلما نسوا ما ذكروا به

ضمير در {نسوا} و {ذكروا} به تجاوزگران و نيز به ترك كنندگان نهى از منكر برمى گردد. تذكرى كه به ترك كنندگان نهى از منكر داده شد، همان است كه از جمله {معذرة إلى ربكم} فهميده مى شود. يعنى مصلحان به آنان تفهيم كردند كه شما نيز بايد نهى از منكر كنيد، و گر نه مسؤول هستيد ; اما آنان همچنان بى تفاوت ماندند.

پاداش مصلحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 170 - 6،7

6 _ اصلاحگران جوامع ، داراى پاداشى تضمين شده از جانب خداوند

إنا لانضيع أجر المصلحين

كلمه {مصلح} هم به كسى كه عمل صالح انجام مى دهد، يعنى در صدد اصلاح خويش است، گفته مى شود، و هم به شخصى كه در تلاش براى اصلاح ديگران است، اطلاق مى گردد. برداشت فوق بر اساس معناى دوم است.

7 _ انجام دهندگان اعمال صالح از پاداش هاى الهى بهره مند خواهند شد .

إنا لانضيع أجر المصلحين

زهد مصلحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 6

6_ چشم

ندوختن به مال و دارايى مردم ، از نشانه هاى صداقت مصلحان جامعه و مبلغان راستين دين است .

و ي_قوم لا أسئلكم عليه مالاً إن أجرى إلاّ على الله

عذاب مصلحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 117 - 7

7_ { عن رسول الله ( ص ) : . . . يا ابن مسعود انصف الناس من نفسك وانصح الأمة و ارحمهم ، فإذا كنت كذلك و غضب الله على أهل بلدة أنت فيها و أراد أن ينزل عليهم العذاب نظر إليك فرحمهم بك ، يقول الله تعالى : { و ما كان ربك ليهلك القرى بظلم و أهلها مصلحون } ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است:. ..اى ابن مسعود! با مردم رفتار منصفانه داشته باش و خيرخواه امت باش و به ايشان رحم كن. اگر چنين باشى و خدا بر مردم شهرى غضب كند كه تو در ميان آنان باشى و بخواهد عذاب خود را بر ايشان نازل كند، به سوى تو نظر مى كند و به خاطر تو به آنان رحم مى نمايد. خداوند متعال مى فرمايد: و ما كان ربك ...}.

عذر مصلحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 14

14 _ تنها مصلحان و نهى كنندگان از منكر در جوامع فسادپيشه ، داراى عذرى قابل قبول در پيشگاه خداوند هستند .

لم تعظون قوماً . .. قالوا معذرة إلى ربكم

عوامل تقويت مصلحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 4

4_ داستان پيامبران در قرآن ،

حاوى حقايقى كه مصلحان و هدايتگران جوامع بشرى را بر پيشبرد هدف هاى خويش ، قوى و استوار مى سازد .

و كلاًّ نقصّ عليك من أنباء الرسل ما نثبت به فؤادك

كمى مصلحان اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 - 8

8_ در ميان امت هاى هلاك شده پيشين ، تنها اندكى از آنان از فساد و تباهى به دور بوده و مردم را از گناه و فساد نهى مى كردند .

فلولا كان . .. أُولُوا بقية ينهون عن الفساد فى الأرض إلاّ قليلاً

مسؤوليت مصلحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 17،30

17_ ضرورت پايبندى مبلغان دين و مصلحان جامعه ، به تعاليم دينى و برنامه هاى اصلاحى خود

و ما أُريد أن أُخالفكم إلى ما أنهي_كم عنه

30_ آنان كه درصدد اصلاح جامعه اند ، بايد فقط به خدا اتكال كنند و روى به درگاه او داشته باشند .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح . .. عليه توكلت و إليه أُنيب

مصلحان ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 1،3،4،5،8،9،10

1 _ يهوديان ساكن در ايله متشكل از سه گروه بودند : تجاوزگران فاسق ، صالحان موعظه گر و نهى كننده از منكرات ، تاركان نهى از منكر .

إذ قالت أمة منهم لم تعظون قوماً

مقصود از موعظه، به دليل {الذين ينهون عن السوء} در آيه بعد، نهى از منكر است.

3 _ موعظه گران يهود در آبادى ايله ، همكيشان خويش را از نافرمانى خدا ( شكستن احكام روز شنبه

) برحذر مى داشتند .

لم تعظون قوماً

4 _ تاركان نهى از منكر در ميان يهوديان ايله ، به موعظه گران اعتراض كردند و عمل آنان ( نهى از منكر ) را نابجا شمردند .

لم تعظون قوماً

5 _ پرهيزكنندگان از صيد ماهى در ميان يهوديان ايله ( چه موعظه گران و چه تاركان نهى از منكر ) مطمئن به نزول عذاب الهى بر متجاوزان و يا به هلاكت رسيدن ايشان به دست خدا

اللّه مهلكهم أو معذبهم عذاباً شديداً

8 _ داشتن عذر در پيشگاه خداوند و نيز اميد به پرهيز تجاوزگران از تجاوز خويش ، پاسخ موعظه گران يهود به اعتراض تاركان نهى از منكر

قالوا معذرة إلى ربكم و لعلهم يتقون

{معذرة} مصدر و به معناى حجت داشتن است. اين كلمه مفعولٌ له براى فعل مقدّر {نعظهم} مى باشد ; يعنى آنان را موعظه مى كنيم تا در پيشگاه خدا حجت و عذر داشته باشيم.

9 _ اصلاحگران ايله سكوت در برابر گناه را ناروا شمرده و تاركان نهى از منكر را در پيشگاه خدا معذور نمى دانستند .

قالوا معذرة إلى ربكم و لعلهم يتقون

ظاهر اقتضا مى كرد كه موعظه گران بگويند {ربنا} (پروردگارمان)، نه {ربكم} (پروردگار شما). اين جا به جايى اشاره به اين حقيقت دارد كه خداوند پروردگار شما نيز هست و بايد در برابر او عذرى داشته باشيد و بدانيد كه اگر نهى از منكر نكنيد، معذور نيستيد.

10 _ باور مصلحان يهود به ربوبيت خداوند بر بندگان ، واداركننده ايشان به تلاش براى اصلاح جامعه و بازدارى منحرفان از گناه و تجاوز

قالوا معذرة إلى ربكم

برداشت فوق از آوردن اسم {رب} استفاده شده است.

مصلحان در اقوام

پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 - 4

4_ امت هاى هلاكت شده پيشين ، فاقد جمعيتى از مصلحان دلسوز و بازدارنده مردم از فساد و تباهى

فلولا كان من القرون من قبلكم أُولُوا بقية ينهون عن الفساد

از معانى {بقية} فضل و نيكى است. در تفسير كشاف آمده: فلانى از {بقية القوم} است; يعنى، از نيكان آنان است. بنابراين {اُولُوا بقية}; يعنى، نيكان و دارندگان فضل كه به مناسبت مورد به مصلحان دلسوز تعبير شد. لولا به معناى {چرا نه} مى باشد و مفاد جمله {فلولا ...} اين است كه: چرا در ميان امتهاى پيش از شما گروهى از مصلحان دلسوز نبودند كه آن امتها را از فساد و تباهى باز دارند؟.

مصلحان و مزد تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 51 - 4

4_ مطالبه نكردن پاداش از مردم ، به خاطر تبليغ حقايق و معارف الهى ، نشانه صداقت مبلغان و مصلحان است .

ي_قوم لاأسئلكم عليه أجرًا . .. أفلاتعقلون

از آن جا كه هدف مدعيان دروغين ، رسيدن به منافع مادى و مال و منال دنيوى است ، مى توان گفت: حضرت هود(ع) با جمله {لاأسئلكم} اشاره به دليل و نشانه صداقت خويش دارد.

مقامات مصلحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 48 - 5

5 _ كسانى كه ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند، نه از آينده خويش بيمناك و نه بر گذشته خويش غمناك هستند.

فمن ءامن و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

غالباً {خوف} در

مورد ترس از آينده و {حزن} در مورد اندوه بر گذشته به كار مى رود.

نجات مصلحان اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 - 9

9_ خداوند ، تنها صالحان ناهى از منكر را از عذاب هاى نازل شده بر امت هاى پيشين ، نجات داد .

إلاّ قليلاً ممن أنجينا منهم

{منهم} قيد براى {قليلاً} است و ضمير در آن به {القرون} باز مى گردد و {من} در {ممن = مِن مَن} بيانيه است بنابراين {إلاّ قليلاً . ..}; يعنى، مگر اندكى از جوامع گذشته كه در آنها صاحب خردانى ناهى از فساد بودند همانها كه نجاتشان داديم.

نجات مصلحان ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 3

3 _ خداوند از ميان يهوديان ايله تنها مصلحانِ نهى كننده از منكر را از گرفتار شدن به عذاب رهايى بخشيد .

أنجينا الذين ينهون عن السوء

نشانه هاى صداقت مصلحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 6

6_ چشم ندوختن به مال و دارايى مردم ، از نشانه هاى صداقت مصلحان جامعه و مبلغان راستين دين است .

و ي_قوم لا أسئلكم عليه مالاً إن أجرى إلاّ على الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 51 - 4

4_ مطالبه نكردن پاداش از مردم ، به خاطر تبليغ حقايق و معارف الهى ، نشانه صداقت مبلغان و مصلحان است .

ي_قوم لاأسئلكم عليه أجرًا . .. أفلاتعقلون

از آن جا كه هدف مدعيان دروغين ، رسيدن

به منافع مادى و مال و منال دنيوى است ، مى توان گفت: حضرت هود(ع) با جمله {لاأسئلكم} اشاره به دليل و نشانه صداقت خويش دارد.

يهود و مصلحان ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 1،2

1 _ يهوديان متخلف در آبادى ايله ، به نصايح و مواعظ مصلحان و نهى كنندگان از منكر اعتنا نكردند و آن را به فراموشى سپردند .

فلما نسوا ما ذكروا به

2 _ خداوند يهوديان متمرد در آبادى ايله را پس از مداومت بر صيد ماهى در روز شنبه و بى اعتنايى به مواعظ اصلاحگران به عذابى شديد گرفتار ساخت .

فلما نسوا ما ذكروا به . .. أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس

{بئيس} به معناى شديد است.

مصلحت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مصلحت

اشراف قوم ثمود و مصلحت طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 34 - 1

1 - مبارزه اشراف جامعه پس از نوح با پيامبرشان ، در چهره خير انديشى و مصلحت طلبى براى مردم

و لئن أطعتم بشرًا . .. لخ_سرون

اشراف قوم عاد و مصلحت طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 34 - 1

1 - مبارزه اشراف جامعه پس از نوح با پيامبرشان ، در چهره خير انديشى و مصلحت طلبى براى مردم

و لئن أطعتم بشرًا . .. لخ_سرون

امور خلاف مصلحت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 46 - 10

10_ نجات فرزند فسادپيشه نوح از حادثه طوفان ، امرى خلاف حكمت و مصلحت در نزد خداوند

فلاتسئلن ما

ليس لك به علم

{به} متعلق به {علم} است و مراد از آن {بمصلحته و حكمته و صوابه} مى باشد. بنابراين {فلاتسئلن ما ليس ...}; يعنى ، درخواستى را كه نمى دانى درست است و يا مطابق مصلحت و حكمت است ، از من مخواه.

اهميت مصلحت نوعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 179 - 4

4 - تقدم مصالح جامعه بر مصلحت فرد

و لكم فى القصاص حيوة يأولى الألبب

از اينكه قرآن قانون قصاص را - كه مرگ و نابودى فرد در آن است - براى حيات جامعه مقرر كرده است، مى توان به اين نكته رسيد كه: از نظر قرآن مصالح جامعه بر مصلحت فرد مقدم است.

مصلحت انديشى برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 8

8_ برادران يوسف ، صلاح امور خويش و بهبود وضعيت خود را در كشتن و يا تبعيد او مى پنداشتند .

اقتلوا يوسف أو اطرحوه أرضًا . .. و تكونوا من بعده قومًا ص_لحين

مراد از صلاح در {قوماً صالحين} صلاح امور دنيوى است ; زيرا ظاهر آن است كه فعل مضارع {تكونوا} عطف بر {يخل} و جواب امر {اقتلوا} و {اطرحوه} مى باشد. بر اين اساس جمله {تكونوا ...} چنين معنا مى شود: اگر يوسف را بكشيد و يا تبعيدش كنيد، امور شما اصلاح مى شود و بدبختى از شما برطرف مى گردد.

مصلحت انديشى در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 14

14 _ كليه حقايق و معارف كتب آسمانى

به دور از مصلحت انديشيهاى شخصى بايد براى مردم تبيين شود.

تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا

مذمت عالمان يهود بر گزينشى عمل كردن در ميان حقايق تورات، گوشزد به همه حاملان كتب آسمانى است كه در تبيين و تفسير آنها نبايد منافع خويش را در نظر گرفت، بلكه بايد همه آنها را براى مردم تبيين كرد.

مصلحت انديشى رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 13

13 - اعمال اجتهاد و مصلحت انديشى در حل و فصل امور اجتماعى ، از اختيارات پيامبر ( ص ) و رهبران جامعه اسلامى است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع . .. فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم

مصلحت انديشى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 13

13 - اعمال اجتهاد و مصلحت انديشى در حل و فصل امور اجتماعى ، از اختيارات پيامبر ( ص ) و رهبران جامعه اسلامى است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع . .. فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم

مصلحت انديشى ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 14،15،16

14 _ مصلحت انديشى و ترس از پيشامد هاى ناگوار ، بهانه بيماردلان براى دوستى با يهود و نصارا

يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

{دائرة} از مصدر {دوران} (چرخيدن) است ; كه در برداشت فوق به معناى حادثه هاى ناگوار گرفته شده ; چون چرخش روزگار احياناً موجب كمبودهايى نظير قحطى، خشكسالى و ديگر حوادث تلخ مى شود.

15 _ گسستن

سرنوشت خويش از سرنوشت اسلام و مسلمين ، على رغم اظهار ديانت ، نشانه بيمارى دل و سستى ايمان

فترى الذين فى قلوبهم مرض . .. يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

16 _ زشتى و ناپسندى مصلحت انديشى در برابر فرامين الهى

لاتتخذوا . .. يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

مصلحت در اجراى مجازات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 14

14 _ منافقان توطئه گر ، مستحق كيفر و مجازات دنيوى اند و عدم اعمال آن نسبت به برخى از آنان از جانب خداوند ، به اقتضاى مصلحت است . *

إن نعف عن طائفة منكم نعذب طائفة بأنهم كانوا مجرمين

مراد از عفو و عذاب، مى تواند بخشش و كيفر دنيوى باشد نه اخروى ; در اين صورت به حكم عقل، عفو از يك گروه به خاطر مصلحتى صورت گرفته است.

مصلحت در ازدياد روزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 62 - 7

7 - فراخى و تنگى روزى بندگان ، براى رعايت مصلحت آنان است .

اللّه يبسط الرزق لمن يشاء . .. و يقدر له إنّ اللّه بكلّ شىء عليم

{لام} در {لمن} و {له} هر دو، براى منفعت است. نيز به دنبال فراخى و تنگى روزى بندگان، يادآورى علم همه جانبه خدا، مفيد اين حقيقت است كه قبض و بسط روزى انسان ها، تابع مصالحى است و آنها را، خدا مى داند.

مصلحت در اوامر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 5

5 _ فرمان ها و رهنمود هاى خداوند

، همواره بر اساس حق و مصلحت است .

كما أخرجك ربك من بيتك بالحق

كلمه {كما} بيانگر اين است كه حقانيت خروج پيامبر(ص) براى جنگ بدر نمونه و مثالى است از حقانيت تمامى كارها و فرمانهاى خداوند.

مصلحت در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 166 - 8

8 _ رنج ها و شكست ها ، داراى مصلحتهايى پنهان از چشم ظاهربينان

و ما اصابكم يوم التقى الجمعان . .. و ليعلم المؤمنين

مصلحت در شكست

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 166 - 8

8 _ رنج ها و شكست ها ، داراى مصلحتهايى پنهان از چشم ظاهربينان

و ما اصابكم يوم التقى الجمعان . .. و ليعلم المؤمنين

مصلحت در كمبود روزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 62 - 7

7 - فراخى و تنگى روزى بندگان ، براى رعايت مصلحت آنان است .

اللّه يبسط الرزق لمن يشاء . .. و يقدر له إنّ اللّه بكلّ شىء عليم

{لام} در {لمن} و {له} هر دو، براى منفعت است. نيز به دنبال فراخى و تنگى روزى بندگان، يادآورى علم همه جانبه خدا، مفيد اين حقيقت است كه قبض و بسط روزى انسان ها، تابع مصالحى است و آنها را، خدا مى داند.

مصلحت يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 6 - 19

19 _ جواز بهره گيرى متعارف ولىّ يتيم از مال وى ، مشروط به صرف وقت خود در جهت مصلحت آن و كم

نبودن ( كافى بودن ) آن مال

و من كان فقيراً فلياكل بالمعروف

امام صادق (ع) در مورد آيه فوق فرمود: ذلك رجل يحبس نفسه عن المعيشة فلابأس ان يأكل بالمعروف اذا كان يصلح لهم اموالهم فان كان المال قليلا فلاياكل منه شيئاً . .. .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 130، ح 5 ; نورالثقلين، ج 1، ص 445، ح 69.

مصلحت يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 46 - 16،18

16 _ خير و صلاح يهود در گوش سپردن به گفته هاى پيامبر ( ص ) و فرمانبردارى از آن حضرت

و لو انهم قالوا سمعنا و اطعنا . .. لكان خيراً لهم

18 _ خير و قوام يهود ، در پرهيز از سخنان مبهم ، دو پهلو و تمسخرآميز در برابر پيامبر ( ص )

و لو انهم قالوا . .. واسمع و انظرنا لكان خيراً لهم و اقوم

مصلحت انديشى

مصلحت انديشى برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 9 - 8

8_ برادران يوسف ، صلاح امور خويش و بهبود وضعيت خود را در كشتن و يا تبعيد او مى پنداشتند .

اقتلوا يوسف أو اطرحوه أرضًا . .. و تكونوا من بعده قومًا ص_لحين

مراد از صلاح در {قوماً صالحين} صلاح امور دنيوى است ; زيرا ظاهر آن است كه فعل مضارع {تكونوا} عطف بر {يخل} و جواب امر {اقتلوا} و {اطرحوه} مى باشد. بر اين اساس جمله {تكونوا ...} چنين معنا مى شود: اگر يوسف را بكشيد و يا تبعيدش كنيد، امور شما اصلاح مى شود و بدبختى از شما برطرف مى

گردد.

مصلحت انديشى در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 14

14 _ كليه حقايق و معارف كتب آسمانى به دور از مصلحت انديشيهاى شخصى بايد براى مردم تبيين شود.

تجعلونه قراطيس تبدونها و تخفون كثيرا

مذمت عالمان يهود بر گزينشى عمل كردن در ميان حقايق تورات، گوشزد به همه حاملان كتب آسمانى است كه در تبيين و تفسير آنها نبايد منافع خويش را در نظر گرفت، بلكه بايد همه آنها را براى مردم تبيين كرد.

مصلحت انديشى رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 13

13 - اعمال اجتهاد و مصلحت انديشى در حل و فصل امور اجتماعى ، از اختيارات پيامبر ( ص ) و رهبران جامعه اسلامى است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع . .. فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم

مصلحت انديشى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 62 - 13

13 - اعمال اجتهاد و مصلحت انديشى در حل و فصل امور اجتماعى ، از اختيارات پيامبر ( ص ) و رهبران جامعه اسلامى است .

و إذا كانوا معه على أمر جامع . .. فإذا استئذنوك لبعض شأنهم فأذن لمن شئت منهم

مصلحت انديشى ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 52 - 14،15،16

14 _ مصلحت انديشى و ترس از پيشامد هاى ناگوار ، بهانه بيماردلان براى دوستى با يهود و نصارا

يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

{دائرة} از مصدر {دوران} (چرخيدن) است ;

كه در برداشت فوق به معناى حادثه هاى ناگوار گرفته شده ; چون چرخش روزگار احياناً موجب كمبودهايى نظير قحطى، خشكسالى و ديگر حوادث تلخ مى شود.

15 _ گسستن سرنوشت خويش از سرنوشت اسلام و مسلمين ، على رغم اظهار ديانت ، نشانه بيمارى دل و سستى ايمان

فترى الذين فى قلوبهم مرض . .. يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

16 _ زشتى و ناپسندى مصلحت انديشى در برابر فرامين الهى

لاتتخذوا . .. يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة

مصنوعات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مصنوعات

خالق مصنوعات انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 96 - 1

1 - خداوند ، خالق انسان و مصنوعات و دست ساخته هاى او ( بت و . . . )

و اللّه خلقكم و ما تعملون

محدوده استفاده از مصنوعات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 24 - 3

3 - بهرهورى انسان از مصنوعات خويش ، تنها در قلمرو قوانين فائق الهى بر نظام طبيعت

و له الجوار المنش_ات فى البحر

خداوند با تعبير {له الجوار. ..} به انسان تذكر داده است كه اگر بشر مى تواند با ساخت وسايلى به بهرهورى بيشتر از دريا بپردازد، اين چيزى است كه در پرتو قوانين الهى حاكم بر ماده صورت مى گيرد.

مصنوعات انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 8 - 15

15 - تمامى رفتار و دست ساخته هاى انسان ها ، در قلمرو علم خدا است .

إنّ اللّه عليم بما يصنعون

منشأ مصنوعات انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن -

55 - 24 - 2

2 - تجلى فعل الهى در تمامى جهان هستى ، حتى مصنوعات بشرى

و له الجوار المنش_ات

با اين كه در آيه شريفه، واژه {المنشئات} (ساخته شده به دست بشر) به كار رفته است; اما تعبير {له الجوار} (از آن او است كشتى ها) مى رساند كه هر چند كشتى ها ساخته دست بشر است; ولى انسان در همه ابعاد (مواد، طرح، محاسبه و. ..) مستقل از اراده خداوند نيست و با اندكى تأمل خويش را وامدار لطف و ربوبيت او مى بيند.

ويژگيهاى مصنوعات انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 24 - 2

2 - آفرينش هاى بشرى ، همواره متكى به امكانات و الگو هاى موجود است . *

هو اللّه الخ_لق البارئ

وصف {الخالق البارئ} مى تواند تعريضى به صنايع و افعال بشرى باشد كه تمايز آن با خلق الهى در اين است كه آفرينش هاى بشرى، متكى به امكانات و الگوى پيشين است.

مصيبت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مصيبت}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 34

34 _ حوادث ايّام ، جنگ ها ، سختى ها ، مصيبت ها و مرگ ، آزمايش الهى است .

لبرز الّذين . .. و ليبتلى اللّه ما فى صدوركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 6

6 _ سختى ها ، مصيبت ها و جنگ ها ( شكست ها و پيروزى ها ) ، وسايل آزمايش الهى براى بندگان

حتّى يميز الخبيث من الطّيّب

به مقتضاى ارتباط ميان اين آيه و آيات

پيشين، از وسايل آزمايش الهى، همان نبردها مشكلات آن است ; چنانچه در نبرد احد پيش آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 20

20 _ صبر در انجام فرائض و در برابر مصائب و آمادگى براى پيروى از دستورات ائمّه ، وظيفه مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: اصبروا على الفرائض و صابروا على المصائب و رابطوا على الأئمّة.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 81، ح 3 ; تفسير برهان، ج 1، ص 334، ح 2 و 6 و 11.

آثار امتحان با مصيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 11

11 - ابتلا به مصائب و سختى ها ، زمينه ساز توبه و بازگشت انسان ها به سوى حق

و أخذن_هم بالعذاب لعلّهم يرجعون

آثار مصيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 38

38 _ حوادث ايّام جنگ ، سختى ها و مصيبت هاى در راه خدا ، زمينه خالص شدن انديشه مؤمنان از عقايد جاهليّت و پالايش درون آنان از خواسته هاى دنيايى و مادّى

يظنّون باللّه غير الحقّ . .. و ليبتلى اللّه ما فى صدوركم و ليمحّص ما فى قلوبكم

{ليمحّص} از مادّه تمحيص به معناى خالص سازى از عيبها و نقصهاست و اين جمله بيانگر هدفى ديگر از اهداف شكست در نبرد احد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 2

2 _ هنگامه هاى دشوار ( شكست

ها ، رنج ها و مصيبت ها ) ، ابزارى براى شناسايى جناح منافقان و سست ايمانان ، از مؤمنان واقعى و استوار

و ما اصابكم . .. و ليعلم الّذين نافقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 41 - 10

10 - رنج ها و مصيبت ها ، ميدان و بسترى مناسب براى وسوسه هاى شياطين

أنّى مسّنى الشيط_ن بنصب و عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 3،4،5

3 - گرفتارى ها و مصيبت ها ، مايه بيدارى و تجلى فطرت توحيدى انسان

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه

4 - انسان ها ، به هنگام گرفتارى و رنج ، روى به خدا آورده و او را به فريادرسى مى خوانند .

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه منيبًا إليه

{إنابة} (مصدر {منيباً}) به معناى رجوع است و {منيباً إليه}; يعنى، بازگشت به خدا با توبه و اخلاص (مفردات راغب).

5 - انسان ها ، به هنگام گرفتارى و رنج ، به ناتوانى خود و قدرت يارى رسانى خداوند پى برده و اعتراف مى كنند .

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه منيبًا إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 49 - 3

3 - گرفتارى ها و مصيبت ها ، مايه بيدارى و تجلى فطرت توحيدى انسان

فإذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعانا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 51 - 8

8 - نقش مصايب و گرفتارى ها ، در توجه انسان به خدا

و إذا مسّه الشرّ فذو

دعاء عريض

برداشت بالا بنابر اين نكته است كه مراد از {دعاء عريض} خواندن خدا باشد.

امتحان با مصيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 154 - 34

34 _ حوادث ايّام ، جنگ ها ، سختى ها ، مصيبت ها و مرگ ، آزمايش الهى است .

لبرز الّذين . .. و ليبتلى اللّه ما فى صدوركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 6

6 _ سختى ها ، مصيبت ها و جنگ ها ( شكست ها و پيروزى ها ) ، وسايل آزمايش الهى براى بندگان

حتّى يميز الخبيث من الطّيّب

به مقتضاى ارتباط ميان اين آيه و آيات پيشين، از وسايل آزمايش الهى، همان نبردها مشكلات آن است ; چنانچه در نبرد احد پيش آمد.

خطر مصيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 11

11 - انسان ، در معرض انواع گرفتارى ها و مصيبت ها

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ . .. ثمّ إذا خوّله نعمة منه نسى ما كان يدعوا إليه من قبل

دعا در مصيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 1،4

1 - نيايش خالصانه انسان با خداوند ، به هنگام گرفتارى ها و مصيبت ها

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه

{ضرّ} (ضد {نفع}) به معناى مطلق آسيب است.

4 - انسان ها ، به هنگام گرفتارى و رنج ، روى به خدا آورده و او را به فريادرسى مى خوانند .

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه

منيبًا إليه

{إنابة} (مصدر {منيباً}) به معناى رجوع است و {منيباً إليه}; يعنى، بازگشت به خدا با توبه و اخلاص (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 49 - 1

1 - نيايش خالصانه انسان با خدا ، به هنگام گرفتارى ها و مصيبت ها

فإذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعانا

{ضرّ} (ضد {نفع}) به معناى مطلق آسيب است.

روش برخورد با مصيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 11 - 5

5 - خداوند ، راه علاج و نحوى تحمل مصيبت ها و تكليف انسان در برابر آنها را به مؤمنان آموخته است .

و من يؤمن باللّه يهد قلبه

طبق نظر مفسران، چون در صدر آيه شريفه سخن از مصيبت هاى وارده بر انسان ها بوده، مى توان گفت از مصداق هاى هدايت قلبى مؤمنان، راهنمايى آنان به پيدا كردن راه علاج و تحمل مصيبت ها و نشان دادن تكليف مؤمنان در اين عرصه است.

زمينه تحمل مصيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 11 - 8

8 - آگاهى و ايمان مؤمنان به علم همه جانبه خداوند ، مايه تحمل مصيبت ها و پايدارى در برابر مشكلات است .

ما أصاب من مصيبة إلاّ بإذن اللّه . .. و اللّه بكلّ شىء عليم

زمينه رفع مصيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 7

7 - نيايش خالصانه به درگاه خدا ، عامل جلب رحمت او و بر طرف كننده گرفتارى ها است .

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا

ربّه منيبًا إليه ثمّ إذا خوّله نعمة منه

{تخويل} (مصدر {خول}) به معناى اعطا و بخشش است و مقصود از جمله {إذا خوّله نعمة منه}، رفع گرفتارى و اعطاى نعمت آسودگى است كه پس از دعا و نيايش بندگان به درگاه الهى تحقق مى پذيرد.

زمينه مصيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 49 - 9

9 - انسان ، در معرض انواع گرفتارى ها و مصيبت ها

فإذا مسّ الإنس_ن ضرّ . .. ثمّ إذا خوّلن_ه نعمة منّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 30 - 4

4 - بلا ها و مصائب اجتماعى ، بازتاب گناهان جمعى مردمان است .

و ما أص_بكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم

خطاب جمع {ما أصابكم}، مى تواند ناظر به حيثيت جمعى انسان هاباشد.

صبر بر مصيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 20

20 _ صبر در انجام فرائض و در برابر مصائب و آمادگى براى پيروى از دستورات ائمّه ، وظيفه مؤمنان

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: اصبروا على الفرائض و صابروا على المصائب و رابطوا على الأئمّة.

_______________________________

كافى، ج 2، ص 81، ح 3 ; تفسير برهان، ج 1، ص 334، ح 2 و 6 و 11.

صبر در مصيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 12 - 7

7 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و جزاهم بما صبروا جنّة و حريراً } قال

: بما صبروا على الفقر و مصائب الدنيا ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {و جزاهم بما صبروا جنّة و حريرًا} روايت شده كه فرمود: [اين پاداش] براى اين است كه بر فقر و مصيبت هاى دنيا صبر كرده اند}.

عذاب با مصيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 21 - 13

13 - { عن أبى ادريس الخولانى ( رض ) قال : سألت عبادة بن الصامت ( رض ) عن قول اللّه : { و لنذيقنّهم من العذاب الأدنى دون العذاب الأكبر } فقال : سألت رسول اللّه ( ص ) عنها ، فقال : هى المصائب و الأسقام و الأنصاب ، عذاب للمسرف فى الدنيا ، دون عذاب الأخرة . . . ;

ابوادريس خولانى گويد: از عبادة بن صامت(رض) از اين سخن خدا: {و لنذيقنّهم من العذاب الأدنى دون العذاب الأكبر} پرسيدم. گفت: از رسول خدا(ص) پرسيدم، فرمود: عذاب نزديك تر، مصيبت ها و بيمارى ها و رنج ها است. [آن]، عذابى دنيايى است براى مسرف، نه اين كه عذاب آخرت باشد}.

عوامل مصيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 12

12_ كفرورزى مردم عصر بعثت و مخالفتشان با پيامبر ( ص ) و قرآن ، عامل روى آوردن مصيبت هاى سخت و كوبنده بر آنان

و لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة أو تحلّ قريبًا من دارهم

برداشت فوق با توجه به حرف {باء} در {بما صنعوا} _ كه به معناى سببيت است _ استفاده مى شود. مراد از {ما صنعوا} به قرينه آيات گذشته ،

انكار قرآن، مخالفت با رسالت پيامبر(ص) و مانند آن مى باشد.

عوامل نجات از مصيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 8

8 - رهايى انسان از گرفتارى ها و مصيبت ها ، در گرو مشيت خداوند و بسته به لطف و رحمت او است .

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه منيبًا إليه ثمّ إذا خوّله نعمة منه

مراد از مصيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 8

8 _ { عن ابى جعفر ( ع ) فى قوله : { إن تصبك حسنة تسؤهم و إن تصبك مصيبة } : اما الحسنة فالغنيمة و العافية و اما المصيبة فالبلاء و الشدة ;

از امام باقر (ع) درباره قول خدا {ان تصبك حسنة . ..} روايت شده است: {حسنة} غنيمت و سلامتى و {مصيبت} بلا و سختى است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 156 - 9

9 - ابوامامه گويد : { انقطع قبال النبى ( ص ) فاسترجع فقالوا : مصيبة يا رسول اللّه ؟ فقال : ما أصاب المؤمن مما يكره فهو مصيبة ;

بند كفش رسول خدا(ص) قطع شد، پس كلمه استرجاع (إنا للّه و إنا إليه راجعون) را به زبان آورد; اصحاب گفتند: اى رسول خدا! آيا اين هم مصيبت است؟ آن حضرت فرمود: هر كراهت و سختى كه به مؤمن رسد مصيبت است}.

مشركان هنگام مصيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 8 - 6

6 - نيايش

خالصانه شرك پيشگان به درگاه خداوند ، هنگام گرفتارى و مصيبت ها ، دليلى روشن بر پوچى انديشه شرك و حقانيت توحيد ربوبى

و إذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعا ربّه منيبًا إليه

روى سخن در اين سوره، با مشركان مكه است و آيه شريفه در مقام بيان يكى از دلايل روشن بر اثبات توحيد الهى و پوچى انديشه شرك است.

مصيبت اخروى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 25 - 1،2

1 - علم و باور كافران به هنگام زنده شدنشان در قيامت ، به روبه رو شدن با مصيبتى بزرگ و كمرشكن

تظنّ أن يفعل بها فاقرة

{فاقرة} به معناى مصيبت بزرگ و كمرشكن است (العين). {ظنّ} به معناى گمان راجح است و گاهى نيز به جاى علم و يقين به كار مى رود. در اين آيه _ مطابق نظر بيشتر مفسران _ معناى اخير مراد است.

2 - كافران در قيامت ، دچار مصيبتى بزرگ و كمرشكن

تظنّ أن يفعل بها فاقرة

مصيبت مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 7

7 _ مرگ ، مصيبت و حادثه اى سخت و ناگوار .

مصيبة الموت

مصيبت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 166 - 1

1 _ مصيبت اهل ايمان به هنگام درگيرى با كافران در جنگ احد ، با رخصت خداوند

و ما اصابكم يوم التقى الجمعان فباذن اللّه

منشأ رفع مصيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 49 - 8

8 - رهايى انسان از گرفتارى

ها و مصيبت ها ، در گرو مشيت خدا و بسته به لطف و رحمت او است .

فإذا مسّ الإنس_ن ضرّ دعانا ثمّ إذا خوّلن_ه نعمة منّا

منشأ مصيبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 14

14 - { نعمت ها } برخاسته از لطف و رحمت الهى و { مصائب و سختى ها } نتيجه عملكرد خود آدمى است .

و إنّا إذا أذقنا الإنس_ن منّا رحمة . .. و إن تصبهم سيّئة بما قدّمت أيديهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 11 - 1

1 - همه مصيبت هاى وارده بر انسان ها ، در چارچوب رخصت خداوند است و او مانع فرود آنها نمى شود .

ما أصاب من مصيبه إلاّ بإذن اللّه

مقصودِ آيه شريفه، اين است كه هر حادثه اى براى بشر _ كه بر اثر علل و اسباب ويژه خود پديد مى آيد _ بيرون از اراده و اذن الهى نيست; يعنى، خداوند مانع از تأثير اين عوامل نمى شود.

مضطر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مضطر

اجابت دعاى مضطر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 62 - 7

7 - اجابت دعاى انسان در شرايط اضطرار و حل مشكلات وى ، از سوى خداوند ، نشانى روشن از يگانگى او و پوچى و بطلان شرك

أمّن يجيب المضط_ّر . .. و يكشف السوء ... أءل_ه مع اللّه

{أءل_ه مع اللّه}; يعنى، با توجه به اين كه تنها خداوند در شرايط اضطرار مى تواند نجات دهنده انسان ها باشد، آيا مجالى براى روى آورى به غيرخدا هست؟

هرگز!

احكام مضطر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 196 - 30

30 _ ملاك مكّى بودن ، سكونت در شعاع هجده ميلى ، از هر سوى مسجد الحرام

لمن لم يكن اهله حاضرى المسجد الحرام

امام صادق (ع) درباره آيه مزبور، فرمود: من كان منزله على ثمانية عشر ميلا من بين يديها و ثمانية عشر ميلا من خلفها و ثمانية عشر ميلا عن يمينها و ثمانية عشر ميلا عن يسارها فلا متعة له . ..

_______________________________

كافى، ج 4، ص 300، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 192، ح 692.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 56

56 _ بهره گيرى مضطر از مردار ، خون ، گوشت خوك و حيوان ذبح شده به نام غير خدا و . . . ، مشروط به آن است كه از روى عمد و قصد گناه نباشد .

فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم

از امام باقر(ع) در توضيح {غير متجانف} در آيه فوق روايت شده: غير متعمد لاثم.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 162; تفسير برهان، ج 1، ص 447، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 12

12 _ وظيفه مريض ، كه آب براى او ضرر داشته باشد ، تيمم است .

و إن كنتم مرضى . .. فلم تجدوا ماء فتيمموا

جمله {فلم تجدوا ماء} نسبت به مريض به اين معناست كه آب براى او موجب ضرر شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 115 -

7،8

7- اضطرار و ناگزيرى ، موجب رفع ممنوعيت از خوردنى هاى حرام است .

إنما حرّم عليكم الميتة . .. فمن اضطرّ ... فإن الله غفور رحيم

8- كسى كه در راستاى سركشى و ستم ، مضطر و ناگزير به خوردن حرام شده باشد ، مشمول احكام مضطر نمى شود .

إنما حرّم عليكم الميتة . .. فمن اضطرّ غير باغ و لاعاد فإن الله غفور رحيم

دعاى مضطر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 62 - 1

1 - خداوند ، اجابت كننده دعاى درماندگانى كه از تدبير ناتوانند .

أمّن يجيب المضط_ّر إذا دعاه

رفع تكليف از مضطر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 115 - 14،17

14- رفع حرمت از مضطر ، جلوه بخشش و رحمت گسترده الهى است .

إنما حرّم . .. فمن اضطرّ ... فإن الله غفور رحيم

17- جواز خوردن خوراكى هاى حرام در حال اضطرار ، حكمى است امتنانى از جانب خداوند بر مكلفان .

إنما حرّم عليكم الميتة . .. فمن اضطرّ ... فإن الله غفور رحيم

برداشت فوق، از تعليل {فإن الله غفور رحيم} به دست مى آيد; چون غفران و گذشت در جايى قابل تصور است كه حقى باشد و حق خدا، ترك محرمات است. پس جواز ترك محرمات، نشان دهنده امتنان و لطف خاص خداوند به بندگان است.

شرايط مضطر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 115 - 9

9- رفع حرمت از مضطر ، مشروط به عدم اقدام وى در به اضطرار كشاندن خويش است .

فمن اضطرّ غير باغ

و لاعاد

{بغى} در اصل به معناى طلب است و {غير باغ} _ به قرينه جملات پيشين _; يعنى، {غير طالب لأضطرار} (در حالى كه درصدد به اضطرار كشاندن خود نباشد).

مطالعه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مطالعه

آثار مطالعه آثار باستانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 44 - 6

6 - آثار بر جا مانده از تمدن ها و دستاورد هاى اقوام و ملت هاى نيرومند پيشين ، قابل بازديد و مطالعه و درس آموز براى مردم عصر بعثت

أوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا . .. و كانوا أشدّ منهم قوّة

آثار مطالعه آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 47 - 4

4 - مطالعه بناى شگفت آسمان ، راهنماى انسان به عظمت قدرت و بى نيازى آفريدگار آن

و السّماء بنين_ها بأييْد

آثار مطالعه آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 3،5

3 _ دقت نظر و مطالعه در پديده هاى آسمان ها و زمين ، مايه تحصيل ايمان و موجب پى بردن به توحيد ربوبى است .

قل انظروا ماذا فى السموت و الأرض و ما تغنى الأيت

5 _ در آسمان ها و زمين ، نشانه هاى نهفته بسيارى بر توحيد ربوبى هست كه بشر با جست و جو و مطالعه ، بدان دست خواهد يافت .

قل انظروا ماذا فى السموت و الأرض و ما تغنى الأيت

جمله {ماذا فى السماوات و الأرض} استفهاميه است; يعنى، چه چيزهايى در آسمانها و زمين هست؟ و اينكه خداوند دستور مى دهد روى اين سؤال تفكر كنيد، معنايش اين است كه

جواب اين سؤال را با تفكر و مطالعه پيدا كنيد كه نتيجه آن رسيدن به توحيد ربوبى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 19 - 5

5- نگرش دقيق به آفرينش ، راهى براى شناخت آفريدگار عالم است .

ألم تر أن الله خلق السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 66 - 5

5- مطالعه در پديده هاى نهفته در طبيعت ، هدايت كننده انسان به ربوبيت خداى يگانه

ربّكم الذى يزجى لكم الفلك فى البحر لتبتغوا من فضله

از اينكه خداوند براى گرايش دادن انسانها به ربوبيت خويش، آنها را به مواهب طبيعت توجه داده است، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 45 - 10

10- تأمل در جهان طبيعت ، زمينه اى براى درك ويژگى هاى حيات موجودات است .

واضرب لهم مثل الحيوة الدنيا كماء أنزلن_ه من السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 45 - 2

2 _ خداوند ، فراخوان انسان ها به شناخت ربوبيت او با مطالعه در پديده هاى آفرينش

ألم تر إلى ربّك كيف مدّ الظلّ

استفهام در {ألم تر. ..} تقريرى و متضمن معناى تشويق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 24 - 11

11 - امكان شناخت و يقين به يگانگى خدا از طريق مطالعه در مظاهر هستى

قال ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما إن كنتم موقنين

{إن كنتم موقنين}; يعنى، اگر شما طالب يقين هستيد

و بناى رسيدن به شناخت و حق را داريد، كافى است كه به حاكميت تدبير و ربوبيت واحد بر نظام آسمان ها و زمين و موجودات ميان آنها توجه كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 61 - 11

11 - آگاهى انسان از نظام طبيعت ، زمينه ساز ارتقاى وى به بينش توحيدى

أمّن جعل الأرض قرارًا . .. و جعل ... أءل_ه مع اللّه بل أكثرهم لايعلمون

طرح مسائل مربوط به نظام طبيعت، به انگيزه گشودن راه معرفت به روى انسان ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 9 - 6

6 - مطالعه در مراحل آفرينش زمين ، زمينه ساز توجه انسان به يگانگى آفريدگار آن

قل أئنّكم لتكفرون بالذى خلق الأرض فى يومين و تجعلون له أندادًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 53 - 8

8 - مطالعه و تدبر در جهان آفرينش ( آفاق و انفس ) ، زمينه ساز ره يابى انسان به توحيد و ربوبيت بى همتاى خداوند

سنريهم ءاي_تنا . .. أنّه الحق

بنابراين كه ضمير {أنّه} به {خدا} بازگردد، مطلب بالا قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 7 - 7

7- مطالعه نظام و كيفيت اداره هستى ، زمينه ساز راهيابى انسان به مرحله يقين

ربّ السموت و الأرض و ما بينهما إن كنتم موقنين

از مطرح شدن مسأله يقين، پس از ذكر ربوبيت خداوند بر جهان هستى، مطلب ياد شده قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 3 - 7

7 - تشويق انسان از سوى خداوند ، به مطالعه و تأمل در نظام طبيعت به انگيزه حق جويى و حق پذيرى

إنّ فى السم_وت و الأرض لأي_ت للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 1 - 5

5 - مطالعه طبيعت و نظام هستى ، زمينه خداشناسى و پى بردن به اقتدار و كاردانى آفريدگار جهان

سب_ّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض و هو العزيز الحكيم

خبر دادن خداوند از تسبيح موجودات، در حقيقت توجه دادن انسان ها به حقايق نهفته در متن طبيعت است كه هر يك با زبان حال، وجود خدا و صفات كمالى او را نجوا مى كنند. گوش فرادادن به اين نجوا، زمينه ساز ادراك عزت و حكمت خداوندى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 1 - 11

11 - مطالعه در موجودات هستى ، راهنماى انسان به شناخت خدا و عزّت و حكمت او

سبّح للّه ما فى السم_وت . .. و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 4 - 2،3

2 - بشر هر اندازه كه به جهان آفرينش بيشتر بنگرد ، بر شگفتى و فروتنى او در برابر عظمت آن افزوده خواهد شد .

ثمّ ارجع البصر كرّتين ينقلب إليك البصر خاسئًا و هو حسير

{خاسىء}به معناى دور شده از مراد و ناكام و {حسير} به معناى خسته و درمانده است. مقصود آيه شريفه، بيان اين حقيقت است كه آدمى هرچند بسيار تلاش و فكر

كند، به مراد خويش _ كه پيدا كردن عيب و نقصى در نظام خلقت است _ نخواهد رسيد; بلكه در برابر عظمت آن شگفت زده شده و سر تعظيم فرود خواهد آورد.

3 - تفكر و تأمل مكرّر و عميق تر در آفرينش جهان ، موجب آگاهى و شناخت فزون تر و ژرف تر نظم و انسجام آن خواهد شد .

هل ترى من فطور . ثمّ ارجع البصر كرّتين ينقلب إليك البصر خاسئًا و هو حسير

آثار مطالعه آيات آفاقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 9 - 6

6 - مطالعه در مراحل آفرينش زمين ، زمينه ساز توجه انسان به يگانگى آفريدگار آن

قل أئنّكم لتكفرون بالذى خلق الأرض فى يومين و تجعلون له أندادًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 53 - 8

8 - مطالعه و تدبر در جهان آفرينش ( آفاق و انفس ) ، زمينه ساز ره يابى انسان به توحيد و ربوبيت بى همتاى خداوند

سنريهم ءاي_تنا . .. أنّه الحق

بنابراين كه ضمير {أنّه} به {خدا} بازگردد، مطلب بالا قابل برداشت است.

آثار مطالعه آيات انفسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 53 - 8

8 - مطالعه و تدبر در جهان آفرينش ( آفاق و انفس ) ، زمينه ساز ره يابى انسان به توحيد و ربوبيت بى همتاى خداوند

سنريهم ءاي_تنا . .. أنّه الحق

بنابراين كه ضمير {أنّه} به {خدا} بازگردد، مطلب بالا قابل برداشت است.

آثار مطالعه آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- كهف - 18 - 17 - 13

13- مطالعه آيات الهى ، زمينه ساز نيل به هدايت است .

ذلك من ءاي_ت اللّه من يهد اللّه فهو المهتد

آثار مطالعه اتقان آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 6 - 2

2_ تأمل و انديشه در كيفيت آفرينش ، زيبايى و اتقان بناى آسمان ، زمينه ره جويى به حق

بل كذّبوا بالحقّ . .. أفلم ينظروا إلى السماء ... و ما لها من فروج

واژه {ينظر}، به معناى تأمل و نگاه از روى دقت و تحقيق است.

آثار مطالعه تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 11 - 5،11

5 _ نقش ارزنده مطالعه در تاريخ امتها و آثار پيشينيان و عبرت گرفتن از آن در تربيت و هدايت انسان

قل سيروا فى الأرض ثم انظروا كيف كان عقبة المكذبين

بنابراين كه مراد از سير در زمين، مطالعه و سير در تاريخ امتها باشد.

11 _ تحليل و بررسى تاريخ گذشتگان و انديشيدن در آن، سازنده و داراى نقش تربيتى است.

انظروا كيف كان عقبة المكذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 74 - 6

6 _ مطالعه سرنوشت پيشينيان ، تأثيرى بسزا در پندگيرى انسان دارد .

إذ جعلكم خلفاء من بعد عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 13

13- مطالعه تاريخ ، وسيله عبرت و درس آموزى است .

فسيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة المكذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19

- 98 - 6

6- بررسى تاريخ و پيدايش و زوال تمدن ها ، منبعى براى شناخت و عبرت آموزى و درك حقايق قرآن

فإنّما يسّرن_ه. .. لتنذر به ... و كم أهلكنا قبلهم من قرن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 69 - 3

3 - مطالعه تاريخ و سرگذشت جوامع بشرى ، از زمينه هاى شناخت و كسب بينش درست

قل سيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة المجرمين

دعوت به سير و سياحت در زمين (سيروا فى الأرض) و نگرش عميق در احوال و آثار پيشينيان (فانظروا. ..) بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 6 - 5

5 - استفاده قرآن كريم از تحولات و حوادث مهم ، به منظور جلب نظر مردم به سوى خداوند

غلبت الروم . .. للّه الأمر من قبل ... بنصر اللّه ينصر من يشاء ... وعد اللّه لايخ

پرداختن به حادثه اى تاريخى، مانند جنگ روميان و ايرانيان _ كه خارج از قلمروِ حياتِ جمعىِ مسلمانان بوده _ اگر چه مى تواند به خاطر نگرانى مؤمنان عصر بعثت از شكست معتقدان به كتاب آسمانى (روميان) باشد، اما تأكيد بر خدايى بودن حوادث در آن ماجرا (للّه الأمر. .. و بنصر اللّه...) مشعر به نكته بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 9 - 4،5

4 - مطالعه تاريخ و سرنوشت پيشينيان ، راهنماى آدمى به هدف دارى جهان است .

أَوَلم يتفكّروا . .. ما خلق اللّه ... إلاّ بالحقّ ... أَوَلم يسيروا فى الأرض فين

5

- تاريخ ، از منابع شناخت است .

أَوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 47 - 11

11 - توجّه دادن به حوادث تلخ و شيرين گذشته تاريخ ، عامل تقويت روحيه مؤمنان است .

و لقد أرسلنا . .. رسلاً ... فانتقمنا من الذين أجرموا و كان حقًّا علينا نصر المؤم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 10 - 3

3- مطالعه تاريخ و فرجام ملت ها ، داراى نقش در جهان بينى و گرايش به ايمان

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

واژه {ينظروا} به معناى نگريستن براى بينش يافتن است; بينشى كلى در رابطه با هستى كه جهان بينى انسان را تشكيل مى دهد.

آثار مطالعه تاريخ انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 31 - 7

7 _ تفكر در تاريخ پيامبران و صبر و پايدارى آنان در برابر دشمنانشان ، نيروبخش و تقويت كننده روح مقاومت است .

و كذلك جعلنا لكلّ نبىّ عدوًّا من المجرمين و كفى بربّك هاديًا و نصيرًا

آثار مطالعه تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 17

17_ درخواست بصيرت از خداوند ، توجه به قرآن و حقايق مطرح شده در آن و مطالعه تورات ، راه هاى زدودن شك و شبهه درباره حقانيت قرآن است .

أفمن كان على بيّنة . .. فلاتك فى مرية منه

روشن است كه شك و شبهه، همانند علم و

يقين كه از امور قلبى است، با امر و نهى قابل ايجاد و رفع نيست. بنابراين جمله {فلاتك فى مرية منه} (در حقانيت قرآن شك نداشته باش) ارشاد به فراهم آوردن زمينه هايى است كه مايه برطرف شدن شك مى شود و آنها همان حقايقى است كه در صدر آيه، بيان شده است.

آثار مطالعه خلقت آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 6 - 2

2_ تأمل و انديشه در كيفيت آفرينش ، زيبايى و اتقان بناى آسمان ، زمينه ره جويى به حق

بل كذّبوا بالحقّ . .. أفلم ينظروا إلى السماء ... و ما لها من فروج

واژه {ينظر}، به معناى تأمل و نگاه از روى دقت و تحقيق است.

آثار مطالعه در آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 22 - 20

20 _ برانگيختن مردم به مطالعه در طبيعت و آفرينش آن ، راهى براى گرايش دادن آنان به توحيد

الذى جعل لكم الأرض فرشاً . .. فلا تجعلوا للّه أنداداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 19

19_ دقّت در موجودات هستى و نظام آنها ، درپى دارنده باور به قيامت است .

الله الذى رفع السموت . .. يفصل الأيت لعلكم بلقاء ربكم توقنون

برداشت فوق ، ناظر به اين معناست كه مراد از {الأيات} آيات تكوينى از قبيل برافراشته شدن آسمانها و . .. باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 4 - 6

6 - مطالعه و تحقيق در نظام حيات

، راهى براى دستيابى انسان به يقين در خداشناسى

و فى خلقكم . .. لقوم يوقنون

از آيه شريفه استفاده مى شود كه از متن نظام طبيعت مى توان به يقين دست يافت.

آثار مطالعه در خورشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 13 - 3

3 - مطالعه در ويژگى هاى خورشيد و فوايد آن براى انسان ، زمينه ساز پى بردن به قدرت خداوند و پذيرش معاد است .

عمّ يتساءلون . .. ألم نجعل ... و جعلنا سراجًا وهّاجًا

آثار مطالعه در موجودات مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 9

9- با مطالعه ژرف موجودات مادى ، مى توان انقياد و تذلل آنها را در برابر خداوند به دست آورد .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل سجّدًا لله و

آثار مطالعه رويش گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 30

30 - مطالعه در چگونگى رويش و رشد گياهان گوناگون بر زمين هاى مرده ، زايل كننده هر گونه شك و ترديد در امكان برپايى رستاخيز و قدرت خدا بر احياى دوباره مردگان

ي_أيّها الناس إن كنتم فى ريب من البعث . .. و ترى الأرض هامدة ... من كلّ زوج بهيج

آثار مطالعه زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 48 - 3

3 - مطالعه در گستردگى سطح زمين و آرامش آن ، راهگشاى انسان به تدبير بهينه خداى جهان

و الأرض فرشن_ها

فنعم الم_هدون

تعبير {فنعم الماهدون}، انسان را به اين حقيقت توجه مى دهد كه در تدبير بهينه خداوند، بينديشد و نمود اين تدبير عالى را در گستردگى سطح زمين و آرامش آن، مطالعه كند.

آثار مطالعه زندگى زنبورعسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 69 - 18

18- در زندگى زنبور هاى عسل ، نشانه اى مهم بر خداشناسى براى اهل تفكر و انديشه وجود دارد .

و أوحى ربّك إلى النحل . .. إن فى ذلك لأية لقوم يتفكّرون

آثار مطالعه زيبايى آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 6 - 2

2_ تأمل و انديشه در كيفيت آفرينش ، زيبايى و اتقان بناى آسمان ، زمينه ره جويى به حق

بل كذّبوا بالحقّ . .. أفلم ينظروا إلى السماء ... و ما لها من فروج

واژه {ينظر}، به معناى تأمل و نگاه از روى دقت و تحقيق است.

آثار مطالعه سرنوشت اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 44 - 3

3 - سير در سرزمين ها و مطالعه در سرگذشت پيشينيان ، مايه عبرت و درس آموز است .

أوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

آثار مطالعه طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 57 - 12

12 _ مطالعه عوامل طبيعى در حياتبخشى به گياهان ، موجب پذيرش معاد و پى بردن به قدرت خداوند است .

هو الذى يرسل الريح . .. فاخرجنا به من كل الثمرت كذلك نخرج الموتى

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 50 - 13

13 - مطالعه جهان طبيعت ، زمينه پرورش روح توحيدى و دركى ژرف از صفات خداوند است .

فانظر إلى ءاث_ر رحمت اللّه . .. و هو على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 11 - 9

9 - مطالعه و تفكر در مظاهر هستى به منظور پى بردن به يك تايى آفريدگار جهان ، امرى لازم است .

خلق السموت . .. و ألقى فى الأرض ... بثّ فيها من كلّ دابّة ... و أنزلنا من السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 7

7 - خداوند ، فراخوان انسان ها به مطالعه در اَسرار طبيعت ، به منظور شناخت آفريدگار

ألم تر أنّ اللّه يولج الّيل . .. و سخّر الشمس و القمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 33 - 8

8 - مطالعه قوانين طبيعت ، زمينه ساز ره بردن انسان به قدرت الهى است .

و من ءاي_ته الجوار . .. إنّ فى ذلك لأي_ت لكلّ صبّار شكور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 20 - 3،4

3 - مطالعه مظاهر طبيعت در زمين ، از راه هاى تحكيم مبانى توحيد و خداشناسى

و فى الأرض ءاي_ت للموقنين

برداشت ياد شده در صورتى است كه {موقنين} نظر به كسانى داشته باشد كه بالفعل، داراى يقين به خدا و توحيداند. در نتيجه مطالعه آيات تكوينى خداوند در زمين، وسيله اى

براى تحكيم پايه هاى معرفت و يقين آنان خواهد بود.

4 - حقانيت معاد ، داراى نشانه هايى در زمين و پهنه طبيعت *

و فى الأرض ءاي_ت للموقنين

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در رابطه با معاد و حيات اخروى بود _ احتمال مى رود كه كلمه {آيات}، اشاره به نشانه هاى امكان معاد و حقانيت آن داشته باشد.

آثار مطالعه قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 31

31_ مطالعه سرگذشت يوسف ( ع ) ، زمينه باور و توجه به ربوبيّت خدا و علم و حكمت اوست .

إن ربى لطيف لما يشاء إنه هو العليم الحكيم

آثار مطالعه مراحل خلقت زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 9 - 6

6 - مطالعه در مراحل آفرينش زمين ، زمينه ساز توجه انسان به يگانگى آفريدگار آن

قل أئنّكم لتكفرون بالذى خلق الأرض فى يومين و تجعلون له أندادًا

آثار مطالعه موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 4،21

4 - خداوند ، فراخوان مشركان به مطالعه درباره مسخّر بودن موجودات و نعمت هاى فراوان خدادادى جهت راه يافتن به توحيد

ه_ذا خلق اللّه فأرونى ماذا خلق الذين من دونه. .. ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما

21 - دقّت در مسخّر بودن موجودات عالم و نيز نعمت هاى فراوان الهى ، مايه برچيده شدن جدال هاى جاهلانه درباره خدا است .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم . .. و أسبغ عليكم نعمه... و من الناس

من يج_دل فى الل

آثار مطالعه نعمت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 4،21

4 - خداوند ، فراخوان مشركان به مطالعه درباره مسخّر بودن موجودات و نعمت هاى فراوان خدادادى جهت راه يافتن به توحيد

ه_ذا خلق اللّه فأرونى ماذا خلق الذين من دونه. .. ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما

21 - دقّت در مسخّر بودن موجودات عالم و نيز نعمت هاى فراوان الهى ، مايه برچيده شدن جدال هاى جاهلانه درباره خدا است .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم . .. و أسبغ عليكم نعمه... و من الناس من يج_دل فى الل

اهميت مطالعه آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 30 - 7

7- آفرينش آسمان ها و زمين و سير تحولات آنها و نيز پيدايش حيات از آب ، از نشانه هاى توحيد ربوبى و يگانگى خداوند

أوَلم ير . .. السموت ... و جعلنا من الماء كلّ شىء حىّ أفلايؤمنون

برداشت ياد شده از اين جا است كه آيات شريفه، در مقام اثبات ربوبيت يگانه خدا و تشويق به ايمان به اين ربوبيت است; و گرنه مشركان _ كه مخاطبان اين آيات هستند _ منكر خالقيت خدا نبوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 1

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) دستور يافت ، مردم را به مطالعه و تفكر در پديده هاى آسمان ها و زمين فراخواند .

قل انظروا ماذا فى السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9

- نحل - 16 - 48 - 4،6

4- انسان ها با مشاهده پديده هاى مادى و تحولاتشان ، بايد به مطالعه عميق درباره آنها بپردازند .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل

همزه {ألم يروا} توبيخى بوده و {رأى} به معناى ديدن است. اينكه خداوند مردم را به خاطر نديدن اشياى مادى مورد سرزنش قرار مى دهد; بى شك نديدن و نگاه نكردن به آنها نيست; چه اينكه مردم اشياى مادى را مى بينند. بنابراين سرزنش آنان بايد به خاطر ژرف انديشى نكردن درباره آنها باشد.

6- مشركان به خاطر ژرف انديشى نكردن در پديده هاى مادى ، مورد سرزنش خداوند قرار گرفتند .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 60 - 12

12 - مطالعه در مظاهر طبيعت و نظام تكوين ، از راه هاى دستيابى به جهان بينى صحيح

أمّن خلق السم_وت و الأرض . .أءل_ه مع اللّه

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه خداوند براى رهنمون ساختن انسان به سوى توحيد، زمينه هاى تكوينى و آيات آفاقى خود را به او يادآورى كرده است.

اهميت مطالعه آيات انفسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 21 - 2

2 - آيات الهى در وجود انسان ، داراى اهميتى ويژه و شايان مطالعه عميق

و فى الأرض ءاي_ت . .. و فى أنفسكم أفلاتبصرون

از اختصاص به ذكر يافتن {أنفسكم} در قبال همه مظاهر هستى، اهميت آن و از تعبير {أفلاتبصرون}

لزوم مطالعه ژرف برداشت مى شود.

اهميت مطالعه تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 11 - 9

9 _ لزوم نگرش عبرت آموز و توجه به سرانجام شوم تكذيب پيامبران و رسالت داران الهى

ثم انظروا كيف كان عقبة المكذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 12،15،16

12 _ شعيب ، مردم خويش را به مطالعه و بررسى فرجام شوم فسادگران تاريخ فراخواند .

و أنظروا كيف كان عقبة المفسدين

15 _ لزوم بررسى و تحليل فرجام شوم و عبرت آموز فسادگران تاريخ

و أنظروا كيف كان عقبة المفسدين

16 _ ترغيب مردم به عبرت گرفتن از فرجام شوم فسادگران تاريخ ، از وظايف مبلغان دين

قال . .. و أنظروا كيف كان عقبة المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 12

12_ لزوم مطالعه تاريخ پيشينيان و عبرت آموزى از فرجام آنان

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 7

7_ لزوم مطالعه تاريخ پيشينيان براى پندگيرى و عبرت آموزى

و قد خلت من قبلهم المثل_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 76 - 3

3- مطالعه در آثار گذشتگان و تمدن امت هاى پيشين و شناخت آنها ( باستان شناسى ) ، به منظور درس آموزى و خداشناسى ، امرى شايسته و بايسته

فأخذتهم الصيحة . .. فجعلنا ع_ليها سافلها ... إن فى ذلك لأي_ت ... و إنها لبسبيل م

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 128 - 9

9 - لزوم تحقيق و مطالعه در آثار عبرت آموز به جاى مانده از امت هاى گذشته و ريشه يابى عوامل هلاكت آنان

كم أهلكنا . .. إنّ فى ذلك لأي_ت

مقتضاى آيت بودن تاريخ گذشتگان و آثار آنان، قابليت آن براى رهنمون شدن انسان به هدايت ها و درس هاى مهم و ارزنده است.

اهميت مطالعه تاريخ انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 11 - 6

6- حاملان رسالت الهى ، براى موفّقيت در انجام رسالت خويش ، بايد به تاريخ انبيا و درس ها و تجربيات آن توجه كامل داشته باشند .

و ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون

اهميت مطالعه در آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 17 - 1

1 - لزوم تحقيق و مطالعه درباره آفريده هاى خداوند

أفلاينظرون

همزه استفهام در اين آيه، براى توبيخ است; بنابراين مفاد آيه شريفه، لزوم دقت نظر در كيفيت خلقت شتر و . .. است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 20 - 3

3 - آفرينش شتر ، برافراشتن آسمان ، استوارسازى كوه ها و هموار ساختن زمين ، داراى منافعى درخور توجه براى انسان ها است .

أفلاينظرون إلى . .. و إلى الأرض كيف سطحت

آيه شريفه، گرچه توجّه دادن انسان ها به مظاهر قدرت خداوند در زمين و آسمان است; ولى تكيه بر اوصاف ياد شده، نشانه سودمند بودن آنها به حال آنان است.

اهميت

مطالعه طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 1 - 3

3 - مظاهر طبيعت ، ارزشمند ، درس آموز و شايان مطالعه و تأمل

و الذري_ت ذروًا

قسم، معمولاً به شىء ارزشمند تعلق مى گيرد و از آن جا كه همه اشيا در برابر ذات حق يكسان اند، اين ارجمندى در مقايسه با نيازها و زندگى آدمى خواهد بود. گفتنى است كه سوگند، انسان را به تأمل درباره متعلقات قسم فرا مى خواند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 1 - 3

3 - مظاهر طبيعت ، شايان تأمل و درس آموزى است .

و النجم إذا هوى

سوگند به ستارگان، در حقيقت سوگند به مظهرى از مظاهر طبيعت است كه در ظهور و افول خويش براى انسان درس و پيام دارد.

اهميت مطالعه عقيده اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 13

13 - آثار فكرى و اعتقادى پيشينيان ، سزاوار تحقيق و بازنگرى است ; و نه سزاوار پيروى و تقليد .

على ءاث_رهم مقتدون

از لحن انتقادى آيه شريفه نسبت به پيروى از آثار نياكان، برداشت بالا استفاده مى شود.

اهميت مطالعه فرجام امت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 17 - 4

4 - خداوند ، ترغيب كننده مردم به مطالعه و بررسى فرجام لشكر هاى قدرتمند پيشين

هل أتيك حديث الجنود

استفهام در {هل أتاك}، براى ترغيب به شنيدن پاسخ است; خطاب در آيه شريفه گرچه متوجّه شخص پيامبر(ص) است; ولى به قرينه سياق آيات،

تمام كسانى كه در حيطه رسالت آن حضرت قرار دارند نيز مورد نظر است. در اين موارد اختصاص خطاب، برخاسته از عظمت مخاطب و يا عهده دار بودن رهبرى جامعه و نظاير آن است.

تشويق به مطالعه آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 27 - 1

1 - تشويق و ترغيب خداوند به مطالعه و دقت نظر در مظاهر طبيعت ; چون نزول باران و چگونگى پيدايش انواع ميوه ها

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء فأخرجنا به ثمرت مختلفًا ألونها

{ثمرة} (مفرد {ثمرات}) به معناى ميوه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 3 - 7

7 - تشويق انسان از سوى خداوند ، به مطالعه و تأمل در نظام طبيعت به انگيزه حق جويى و حق پذيرى

إنّ فى السم_وت و الأرض لأي_ت للمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 3 - 6

6 - تشويق و ترغيب خداوند ، به نگاه ژرف در مبدأ پيدايش جهان و نظم و هماهنگى ميان آنها

ما ترى فى خلق الرحم_ن من تف_وت ثمّ ارجع البصر هل ترى من فطور

تشويق به مطالعه تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 11 - 2

2 _ برانگيختن مردم به بررسى و مطالعه تاريخ امتهاى پيشين و پندگيرى از آن، وظيفه مبلغان دين

قل سيروا فى الأرض ثم انظروا

فعل امر {قل} خطاب به پيامبر(ص) است كه آن حضرت را موظف به ترغيب مردم به بررسى و مطالعه در تاريخ كرده است. اين

وظيفه، از نظر ملاك، اختصاصى به پيامبر(ص) ندارد، بلكه وظيفه اى همگانى، مخصوصاً براى مبلغان دين، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 10

10- آگاه شدن از تاريخ امت ها و تمدن ها و درس آموختن از آن ، امرى پسنديده و مورد ترغيب خداوند

أفلايرون أنّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

ماده {رؤيت} هرگاه به دو مفعول متعدى شود، به معناى {علم} خواهد بود (لسان العرب) و در اين آيه به همين معنا به كار رفته است; زيرا جمله {أنّا نأتى. ..} به تأويل مصدر رفته و جانشين دو مفعول شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 5 - 9

9 - تشويق و ترغيب مردم از سوى خداوند ، به مطالعه و تأمل در سرنوشت هلاكت بار جوامع كفرپيشه گذشته

ألم يأتكم نبؤا الذين كفروا من قبل . .. لهم عذاب أليم

استفهام در {ألم يأتكم. ..}، ضمن آن كه براى تقرير مسأله است، براى تشويق و ترغيب نيز مى باشد.

تشويق به مطالعه خلقت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 36 - 4

4 - ترغيب خداوند ، به مطالعه درباره آفرينش انسان و هدف و فلسفه زندگى او

أيحسب الإنس_ن أن يترك سدًى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 1 - 3

3 - ترغيب خداوند ، به مطالعه در مبدأ پيدايش انسان و نعمت وجود او در جهان هستى

هل أتى على الإنس_ن حين من الدهر لم يكن شيئًا مذكورًا

آغاز شدن سوره با

طرح مسأله پيدايش انسان در برهه اى از زمان، مى تواند به منظور جلب توجه انسان ها، به اين مسأله و ترغيب آنان به مطالعه درباره آن باشد.

تشويق به مطالعه زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 25 - 2

2 - تشويق خداوند ، به مطالعه درباره زمين و چگونگى آفرينش آن براى انسان ها

ألم نجعل الأرض كفاتًا

تشويق به مطالعه قصه قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 8 - 3

3 - ترغيب خداوند ، به مطالعه سرگذشت تكذيب گرانى همچون قوم عاد و ثمود و درس آموزى از آن

فهل ترى لهم من باقية

مطلب ياد شده، از تعبير {فهل ترى} استفاده مى شود.

تشويق به مطالعه قصه قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 8 - 3

3 - ترغيب خداوند ، به مطالعه سرگذشت تكذيب گرانى همچون قوم عاد و ثمود و درس آموزى از آن

فهل ترى لهم من باقية

مطلب ياد شده، از تعبير {فهل ترى} استفاده مى شود.

تشويق به مطالعه قضاوت داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 21 - 1

1 - تشويق پيامبر ( ص ) از سوى خداوند ، به مطالعه در ماجراى گروه متخاصم و شاكى در نزد داوود ( ع )

و هل أتي_ك نبؤا الخصم

استفهام در {هل أتاك. ..} براى تحريض و تشويق مخاطب است.

دعوت به مطالعه آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 -

19 - 2

2- دعوت خداوند از مردم براى مطالعه عميق در آفرينش جهت پى بردن به هدفمندى آن

ألم تر أن الله خلق السموت و الأرض بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 1،2،3

1- دعوت خداوند از انسان ها براى مطالعه و دقت در پديده هاى مادى و گردش سايه هاى آنها

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل

برداشت فوق مبتنى بر نكات زير است :B1. فعل {رأى} هرگاه به {إلى} وصل شود، متضمن معناى {نظر} است و {نظر} در لغت به معناى تأمل در چيزى با نگاه است. 2_ مرجع ضمير {يروا} در آيه، احتمال دارد {ناس} باشد. 3_ همزه استفهام، انكارى توبيخى است و نتيجه آن دعوت به مطالعه است.

2- دعوت خداوند از مشركان ، براى مطالعه و دقت در پديده هاى مادى و گردش سايه هاى آنها

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له

مرجع ضمير {يروا} در اين برداشت {مشركان} مى باشد كه در آيات قبل از آنان سخن به ميان آمده است.

3- دعوت خداوند ، براى مطالعه و دقت در حركات و آثار منظومه شمسى

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل

دعوت براى ژرف نگرى در سايه هاى پديده هاى مادى، مى تواند إشعار به مطالعه در منظومه شمسى باشد; چه اينكه گردش سايه اجسام، معلول خود آنها نيست; بلكه حاصل طلوع و غروب و گردش منظومه شمسى است.

دعوت به مطالعه خلقت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه

- 75 - 37 - 4

4 - فراخواندن خداوند ، به مطالعه درباره مبدأ و مراحل تكوين انسان

ألم يك نطفة من منىّ يمنى

دعوت به مطالعه طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 20 - 4

4 - فراخوانى به مطالعه طبيعت ، براى پى بردن به قدرت خداوند ، و در نتيجه ، رفع ترديد در امكان معاد ، روش هدايتى قرآن است .

قل سيروا فى الأرض فانظروا كيف بدأ الخلق

دعوت به مطالعه گردش سايه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 1،2

1- دعوت خداوند از انسان ها براى مطالعه و دقت در پديده هاى مادى و گردش سايه هاى آنها

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل

برداشت فوق مبتنى بر نكات زير است :B1. فعل {رأى} هرگاه به {إلى} وصل شود، متضمن معناى {نظر} است و {نظر} در لغت به معناى تأمل در چيزى با نگاه است. 2_ مرجع ضمير {يروا} در آيه، احتمال دارد {ناس} باشد. 3_ همزه استفهام، انكارى توبيخى است و نتيجه آن دعوت به مطالعه است.

2- دعوت خداوند از مشركان ، براى مطالعه و دقت در پديده هاى مادى و گردش سايه هاى آنها

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له

مرجع ضمير {يروا} در اين برداشت {مشركان} مى باشد كه در آيات قبل از آنان سخن به ميان آمده است.

سرزنش ترك مطالعه تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 9 - 2

2

- كاوش نكردن در سرگذشت امت هاى گذشته و عبرت نگرفتن از آنها ، مورد توبيخ خداوند است .

أَوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

سرزنش عدم مطالعه تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 21 - 4

4 - كاوش نكردن در سرگذشت امت هاى گذشته و عبرت نگرفتن از آن ، مورد سرزنش خداوند

أَوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين كانوا من قبلهم

استفهام در {أَوَلم يسيروا . ..} براى توبيخ مى باشد.

مطالعه آثار باستانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 3

3 - مطالعه در سرگذشت جوامع بى دادگر و كفرپيشه تاريخ و مشاهده شهر ها و سرزمين هاى ويران شده آنها ( شهرهايى كه با عذاب قهر الهى زيرورو شدند ) بسترى مناسب براى عبرت گرفتن و زمينه اى كارساز براى بيدارى دل ها

أفلم يسيروا فى الأرض فتكون . ..و ل_كن تعمى القلوب التى فى الصدور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 21 - 1

1 - جهان گردى و سير در زمين ، به منظور تفكر و نظاره كردن در سرگذشت پيشينيان و آثار به جامانده از تمدن و قدرت آنان ، مورد تشويق خداوند

أَوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين كانوا من قبلهم

مطالعه آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 7 - 4

4 - آفرينش آسمان پرستاره و استوار ، امرى مهم و شايان مطالعه و تأمل

و السّماء ذات

الحبك

سوگند، معمولاً به چيزهاى ارزشمند و بزرگ تعلق مى گيرد و انسان را به تأمل در متعلّقات آن فرا مى خواند.

مطالعه آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 79 - 1

1- لزوم انديشيدن انسان ها در كيفيت پرواز پرندگان در جو آسمان و قوانين حاكم بر آن

ألم يروا إلى الطير مسخّرت فى جوّ السّماء

{رؤيت} كه به معناى ديدن با چشم است، هر گاه با {إلى} متعدى شود، متضمن معناى نظر و دقت مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 12 - 16

16 - مطالعه كتاب آفرينش ، از راه هاى خدا شناسى است .

قل أئنّكم لتكفرون بالّذى خلق . .. ذلك تقدير العزيز العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 18 - 7

7 - مطالعه در آفرينش و رويش مداوم نباتات ، راهبر انسان ها به مسأله معاد و آسان كننده درك و ايمان به آن است .

و اللّه أنبتكم من الأرض نباتًا . .. و يخرجكم إخراجًا

مطالعه آيات آفاقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 9 - 6

6 - تشويق خداوند به دقت نظر در افق هاى آسمان و زمين ، جهت آگاهى يافتن از قدرت خدا بر تجديد حيات مردگان

رجل ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد . ..أفلم يروا إلى ما بين أيد

{أفلم يروا} تشويق و تحريك بر انديشيدن در آسمان ها و زمين است و اين كه انسان ها در احاطه آنها هستند و

هيچ راه گريزى از آن نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 28 - 9

9 - مطالعه درباره طبيعت ، از راه هاى خداشناسى

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. الأنع_م مختلف ألونه كذلك إنّما يخشى الل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 10

10 - مطالعه آفاقى ، روشى كارآمد در جهت گرايش به توحيد

و من ءاي_ته الّيل و النهار . .. و اسجدوا للّه

مطالعه ابر هاى باران زا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 2 - 2

2 - شكل گيرى ابر ها با توده هاى عظيم ذرات آب ، امرى مهم و شايان مطالعه

فالح_مل_ت وقرًا

سوگند الهى به نظام شكل گيرى ابرها و حمل توده هاى عظيم ذرات آب به وسيله آنها، نشان از اهميت آن دارد و انسان را به مطالعه و تأمل در آن فرا مى خواند.

مطالعه اتقان آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 6 - 1

1_ نكوهش كافران از سوى خداوند ، به خاطر نينديشيدن در عظمت ، زيبايى و اتقان نظام آسمان

أفلم ينظروا إلى السماء فوقهم . .. و ما لها من فروج

مطالعه استقرار كوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 19 - 1،2

1 - خداوند ، ترغيب كننده مردم به بررسى و دقّت در كيفيت استوار ماندن كوه ها در زمين

و إلى الجبال كيف نصبت

{نصب} به معناى برپاداشتن و راست

نگه داشتن چيزى در حالت اعتدال است. (مقاييس اللغة)

2 - تحقيق و تدبر در علل برقرار ماندن كوه ها ، مايه توجه به قدرت خداوند بر ايجاد معاد

و إلى الجبال كيف نصبت

مطالعه باران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 27 - 1

1 - تشويق و ترغيب خداوند به مطالعه و دقت نظر در مظاهر طبيعت ; چون نزول باران و چگونگى پيدايش انواع ميوه ها

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء فأخرجنا به ثمرت مختلفًا ألونها

{ثمرة} (مفرد {ثمرات}) به معناى ميوه است.

مطالعه بارش باران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 50 - 2

2 - ضرورت ژرف انديشى در آثار بارش باران

فترى الودق يخرج من خل_له . .. فانظر إلى ءاث_ر رحمت اللّه

مراد از {رحمت} در آيه، به قرينه آيات سابق كه درباره كيفيت پيدايش و بارش نزولات آسمانى بود، باران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 11

11 - خداوند ، فراخوان انسان ها به مطالعه و نگاه عميق به مبدأ نزول باران و چگونگى رويش كشت هاى رنگارنگ و خشك و خرد شدن آنها

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. ثمّ يخرج به زرعًا ... ثمّ يجعله حط_مًا

مطالعه پرواز پرندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 79 - 1،2

1- لزوم انديشيدن انسان ها در كيفيت پرواز پرندگان در جو آسمان و قوانين حاكم بر آن

ألم يروا إلى الطير مسخّرت فى جوّ السّماء

{رؤيت} كه

به معناى ديدن با چشم است، هر گاه با {إلى} متعدى شود، متضمن معناى نظر و دقت مى شود.

2- دقت و انديشه در كيفيت پرواز پرندگان ، از راه هاى خداشناسى

ألم يروا إلى الطير مسخّرت فى جوّ السّماء ما يمسكهنّ إلاّ الله

مطالعه تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 135 - 5

5- گذشت زمان و مشاهده فرجام مؤمنان و كافران ، تنها راه كشف حقايق براى برخى از كفرپيشگان است .

قل كلّ متربّص فتربّصوا فستعلمون

فرمان به {انتظار} نشانگر از آن دارد كه ديگر اميدى به تنبّه يافتن مخاطبان نيست و تنها گذشت زمان، مى تواند حقيقت را براى آنان آشكار سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 3

3 - مطالعه در سرگذشت جوامع بى دادگر و كفرپيشه تاريخ و مشاهده شهر ها و سرزمين هاى ويران شده آنها ( شهرهايى كه با عذاب قهر الهى زيرورو شدند ) بسترى مناسب براى عبرت گرفتن و زمينه اى كارساز براى بيدارى دل ها

أفلم يسيروا فى الأرض فتكون . ..و ل_كن تعمى القلوب التى فى الصدور

مطالعه تاريخ اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 42 - 1

1 - پيامبر ( ص ) مأمور به تشويق مردم براى سير و سفر در زمين ، جهت مطالعه در سرگذشت پيشينيان

قل سيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبل

مطالعه تاريخ فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 40 - 5

5 -

لزوم مطالعه در سرگذشت فرعونيان و فرجام شوم آنان

فأخذن_ه . .. فانظر كيف كان ع_قبة الظ_لمين

مطالعه تاريخ مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 109 - 4

4_ مطالعه در تاريخ اقوام مشرك و توجه به فرجام شوم آنان ، راهى براى پى بردن به بطلان شرك و نبود توان و نيرو در معبود هاى ساختگى است .

فلاتك فى مرية مما يعبد ه_ؤلاء

مطالعه تحولات طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 49 - 10

10 _ نگرش از سر تعقل و انديشه به تحولات طبيعت و پديده هاى آن ، شرط ره يافت به ربوبيت خداوند

ألم تر إلى ربّك كيف مدّ الظلّ . .. جعل لكم الّيل ... أرسل الري_ح ... أنزلنا من ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 27 - 10

10 - دعوت خداوند به بصيرت و دقت نظر در تحولات طبيعى ، به منظور پى بردن به گرداننده و ايجادكننده آنها است .

أوَلم يروا أنّا نسوق الماء . .. فنخرج به زرعًا... أفلايبصرون

مطالعه تقسيم باران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 4 - 3

3 - كيفيت رانش ابر ها به وسيله باد ها ، ريزش باران و برخوردارى قسمت هاى مختلف زمين از آن ، داراى اهميت و شايان مطالعه

فالمقسّم_ت أمرًا

برداشت بالا، با توجه به اين نكته است كه مراد از {مقسّمات} بادها باشند كه با راندن ابرها و ريزش تدريجى باران، ذخيره هاى حياتى آب را بر سرزمين

هاى پست و بلند و دور و نزديك تقسيم مى كنند.

مطالعه تنوع گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 11

11 - خداوند ، فراخوان انسان ها به مطالعه و نگاه عميق به مبدأ نزول باران و چگونگى رويش كشت هاى رنگارنگ و خشك و خرد شدن آنها

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. ثمّ يخرج به زرعًا ... ثمّ يجعله حط_مًا

مطالعه تنوع ميوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 27 - 1

1 - تشويق و ترغيب خداوند به مطالعه و دقت نظر در مظاهر طبيعت ; چون نزول باران و چگونگى پيدايش انواع ميوه ها

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء فأخرجنا به ثمرت مختلفًا ألونها

{ثمرة} (مفرد {ثمرات}) به معناى ميوه است.

مطالعه توليد موادغذايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 24 - 1

1 - نگاه به خوراكى ها و توجّه به روند توليد و مصرف آن ، امرى ضرورى و برانگيزنده انسان به انجام دادن فرمان هاى خداوند

فلينظر الإنس_ن إلى طعامه

فرمان به دقت در طعام، با حرف {فاء} بر آيه قبل تفريع شده است تا اين نكته را برساند كه اين انديشه، انسان را به انجام دادن اوامر الهى وادار مى كند. وجود كلمه {الإنسان} در آيات قبل، گرچه از تكرار آن بى نياز مى كرد و اكتفا به ضمير آن ممكن بود; ولى بار ديگر به اين لفظ تصريح شد تا بيانگر تفاوت مصداق انسان در دو آيه باشد. در آيه

قبل مراد كافران بود و اين آيه به همه انسان ها نظر دارد.

مطالعه حركت ابر ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 4 - 3

3 - كيفيت رانش ابر ها به وسيله باد ها ، ريزش باران و برخوردارى قسمت هاى مختلف زمين از آن ، داراى اهميت و شايان مطالعه

فالمقسّم_ت أمرًا

برداشت بالا، با توجه به اين نكته است كه مراد از {مقسّمات} بادها باشند كه با راندن ابرها و ريزش تدريجى باران، ذخيره هاى حياتى آب را بر سرزمين هاى پست و بلند و دور و نزديك تقسيم مى كنند.

مطالعه حركت ابر هاى باردار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 3 - 3

3 - حركت نرم توده هاى سنگين بار ابر در فضا با وزش باد ها ، امرى الهى و شايان تأمل

فالح_مل_ت وقرًا . فالج_ري_ت يسرًا

در صورتى كه {جاريات} وصف ابرها باشد، از ملاحظه {وقراً} (سنگين بارى ابرها) و {يسراً} (حركت نرم ابرها على رغم سنگين بارى آنها)، مطلب بالا استفاده مى شود.

مطالعه حركت اجرام آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 79 - 3

3- تفكر در حركت منظم و رام شده اجرام آسمانى ، از راه هاى خداشناسى *

ألم يروا إلى الطير . .. ما يمسكهنّ إلاّ الله

ممكن است منظور از {طير} تنها پرندگان نباشد; بلكه شامل همه اجسام شناور در فضا نيز باشد.

مطالعه حركت منظومه شمسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 3

3-

دعوت خداوند ، براى مطالعه و دقت در حركات و آثار منظومه شمسى

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل

دعوت براى ژرف نگرى در سايه هاى پديده هاى مادى، مى تواند إشعار به مطالعه در منظومه شمسى باشد; چه اينكه گردش سايه اجسام، معلول خود آنها نيست; بلكه حاصل طلوع و غروب و گردش منظومه شمسى است.

مطالعه خشكيدن گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 11

11 - خداوند ، فراخوان انسان ها به مطالعه و نگاه عميق به مبدأ نزول باران و چگونگى رويش كشت هاى رنگارنگ و خشك و خرد شدن آنها

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. ثمّ يخرج به زرعًا ... ثمّ يجعله حط_مًا

مطالعه خلقت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 20 - 9

9 - پديد آمدن موجودى زنده به نام انسان از خاك مرده ، امرى غير منتظره و سزاوار تأمل است .

أن خلقكم من تراب ثمّ إذا أنتم بشر تنتشرون

{إذا}ى فجاييه در آيه، مى تواند حكايت از اين حقيقت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 46 - 2

2 - پيدايش زوجين ( نر و ماده ) ، از آبى اندك ( نطفه ) ، شايان تأمل و درس آموزى

و أنّه خلق الزوجين الذكر و الأُنثى . من نطفة

{نطفه} در اصل به آب اندكى گفته مى شود كه ته ظرف باقى مانده باشد (قاموس المحيط).

مطالعه خلقت زمين

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 25 - 2

2 - تشويق خداوند ، به مطالعه درباره زمين و چگونگى آفرينش آن براى انسان ها

ألم نجعل الأرض كفاتًا

مطالعه در تفاوت انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 21 - 1

1- خداوند ، فراخوان آدميان براى تأمل و درس آموزى از تفاوت رتبه دنيوى انسانها

انظر كيف فضّلنا بعضهم على بعض

مطالعه در خلقت آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 99 - 2

2- تشويق و ترغيب آدميان به تفكر درباره پيدايش آسمان ها و زمين ، جهت درك تحقق معاد

أو لم يروا أن الله الذى خلق السموت و الأرض قادر على أن يخلق مثلهم

مطالعه در خلقت زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 99 - 2

2- تشويق و ترغيب آدميان به تفكر درباره پيدايش آسمان ها و زمين ، جهت درك تحقق معاد

أو لم يروا أن الله الذى خلق السموت و الأرض قادر على أن يخلق مثلهم

مطالعه در سرنوشت ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 13

13 _ مطالعه در سرگذشت بيدادگران تاريخ و فرجام شوم آنان ، امرى ضرورى و مايه عبرت است .

فانظر كيف كان عقبة الظلمين

مطالعه در موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 1 - 8

8 - مطالعه در پديده هاى هستى ، راهنماى انسان به معرفت و شناخت خداوند

يسبّح

للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

مطالعه رويش گياهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 7 - 1

1 - رويش گياهان مختلف از زمين ، شايان تأمل و درس آموزى

أَوَلم يروا إلى الأرض كم أنبتنا فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 11

11 - خداوند ، فراخوان انسان ها به مطالعه و نگاه عميق به مبدأ نزول باران و چگونگى رويش كشت هاى رنگارنگ و خشك و خرد شدن آنها

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. ثمّ يخرج به زرعًا ... ثمّ يجعله حط_مًا

مطالعه زيبايى آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 6 - 1

1_ نكوهش كافران از سوى خداوند ، به خاطر نينديشيدن در عظمت ، زيبايى و اتقان نظام آسمان

أفلم ينظروا إلى السماء فوقهم . .. و ما لها من فروج

مطالعه سرنوشت اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 89 - 10

10_ لزوم دقت در سرنوشت پيشينيان و دريافت علل هلاكت آنان ، به منظور درس آموزى و عبرت گيرى

مثل ما أصاب قوم نوح . .. و ما قوم لوط منكم ببعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 12

12_ لزوم مطالعه تاريخ پيشينيان و عبرت آموزى از فرجام آنان

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس -

36 - 31 - 5

5 - لزوم مطالعه و كنكاش در سرنوشت اقوامِ عذاب شده و به هلاكت رسيده تاريخ

ألم يروا كم أهلكنا قبلهم من القرون أنّهم إليهم لايرجعون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه درصدد تشويق مردم به مطالعه و دقت در سرنوشت اقوام عذاب شده پيشين و عبرت گرفتن و درس آموختن از آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 82 - 1

1 - تشويق جهان گردى و سير در زمين از سوى خدا ، به منظور تفكر و نظاره كردن در سرگذشت پيشينيان و آثار به جاى مانده از تمدن و قدرت آنان

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

مطالعه سرنوشت ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 3

3 - مطالعه در سرگذشت جوامع بى دادگر و كفرپيشه تاريخ و مشاهده شهر ها و سرزمين هاى ويران شده آنها ( شهرهايى كه با عذاب قهر الهى زيرورو شدند ) بسترى مناسب براى عبرت گرفتن و زمينه اى كارساز براى بيدارى دل ها

أفلم يسيروا فى الأرض فتكون . ..و ل_كن تعمى القلوب التى فى الصدور

مطالعه طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 16

16 - مطالعه و نگاه عميق به طبيعت ( جريان نزول باران ، چشمه سار ها و پيدايش كشت ها ) ، مايه بيدارى و پندگيرى صاحبان عقل و خرد است .

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. إنّ

فى ذلك لذكرى لأُولى الألب_ب

{ذكرى} اسم براى {تذكير} و {تنبيه} (بيدارى و پندگيرى) است و {لُبّ} (مفرد {ألباب}) به معناى عقل و خرد مى باشد.

مطالعه عظمت آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 6 - 1

1_ نكوهش كافران از سوى خداوند ، به خاطر نينديشيدن در عظمت ، زيبايى و اتقان نظام آسمان

أفلم ينظروا إلى السماء فوقهم . .. و ما لها من فروج

مطالعه فرجام اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 42 - 10

10 - ژرف نگرى در عاقبت بدفرجامان ، عامل تصحيح گرايش هاى فكرى نادرست است .

سيروا . .. فانظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 21 - 13

13 - لازم است كه پيش از الگو قرار دادن پيشينيان ، انگيزه ها و فرجام آنان ، بررسى شود .

قالوا بل نتّبع . .. أوَ لو كان الشيط_ن يدعوهم

استفهام انكارى {أوَ لو كان. ..} اِشعار دارد به اين كه براى قبول و يا عدم قبول انظار پيشينيان، بايد آن را بررسى كرده و به درستى آن، اطمينان پيدا كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 44 - 1،2

1 - خداوند ، مشركان را به سير در زمين و مطالعه سرگذشت اقوام نيرومند گذشته فرامى خواند .

أوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

2 - سير در زمين و كاوش در سرگذشت پيشينيان ، مورد تشويق و ترغيب خداوند

أوَلم يسيروا

فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

مطالعه فرجام تمدن ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 9 - 1

1 - سير در زمين و توجّه به سرنوشت تمدن هاى پيشين ، مايه عبرت آدمى است .

أَوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم كانوا أشدّ منهم قوّة

مطالعه فرجام ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 83 - 9

9_ خداوند ، انسان ها را به مطالعه آثار گذشتگان و عبرت گيرى از فرجام شوم ستم كاران ، فرا خوانده است .

و ما هى من الظ_لمين ببعيد

بر اساس اينكه مراد از ضمير {هى} آباديهاى قوم لوط باشد ، هدف از جمله {ما هى . ..} ترغيب انسانها به گذر كردن بر ديار قوم لوط و ديدن آثار عذاب الهى است; تا بدين وسيله عبرت گيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 2

2 - سياحت در زمين براى مشاهده شهر هاى ويران شده و مطالعه در سرنوشت و فرجام شوم ستمگران تاريخ ، توصيه خداوند به گردنكشان و حق ستيزان

أفلم يسيروا فى الأرض فتكون لهم قلوب يعقلون بها

مطالعه فرجام فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 14 - 5

5 - توصيه الهى به تأمل در سرنوشت تباه فرعونيان

فانظر كيف كان ع_قبة المفسدين

مطالعه فرجام كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 73 - 1،3

1 - نگريستن به فرجام

كافرانِ انذار شده از سوى رسولان پيشين ، توصيه خداوند به پيامبر اسلام ( ص )

فانظر كيف كان ع_قبة المنذرين

3 - لزوم تأمل و انديشه در سرنوشت شوم كافران متعصب و لجوجى كه از سوى پيامبران پيشين انذار شده اند .

و لقد أرسلنا فيهم منذرين . فانظر كيف كان ع_قبة المنذرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 175 - 1

1 - پيامبر ( ص ) مأمور به نظاره و دقت در سرانجام شوم و احوال مشركان و كافران معاند

و أبصرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 179 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) مأمور به نظاره و دقت در سرانجام شوم و احوال مشركان و كافران معاند

و أبصر

مفعول فعل {أبصر} _ به قرينه آيه مشابه (175) _ ضمير {هم} است.

مطالعه فرجام مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 175 - 1

1 - پيامبر ( ص ) مأمور به نظاره و دقت در سرانجام شوم و احوال مشركان و كافران معاند

و أبصرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 179 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) مأمور به نظاره و دقت در سرانجام شوم و احوال مشركان و كافران معاند

و أبصر

مفعول فعل {أبصر} _ به قرينه آيه مشابه (175) _ ضمير {هم} است.

مطالعه فرجام مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 9،10،17

9_ خداوند ، فراخوان مردم به گشت و گذار

در مناطق زمين براى مشاهده عاقبت و فرجام تكذيب كنندگان پيامبران

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

10_ مطالعه آثار باقيمانده از تكذيب كنندگان انبيا ، گوياى عاقبت شوم آنان و گرفتار آمدنشان به عذاب هاى الهى است .

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

17_ آنان كه در فرجام تكذيب كنندگان پيامبران نمى انديشند و نيكويى سراى اخروى تقواپيشگان را درنمى يابند ، سزاوار سرزنش و ملامتند .

أفلم يسيروا . .. أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 9

9- لزوم جهانگردى و سير و سياحت ، جهت مطالعه در عاقبت شوم تكذيب كنندگان انبيا

فسيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة المكذّبين

{انظروا} (از مصدر نظر) به معناى گرداندن چشم براى درك و دريافت چيزى و ديدن آن است.

مطالعه فوايد موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 81 - 8

8- لزوم انديشيدن انسان در خواصّ اشياى مورد استفاده خود ، براى خداشناسى

ممّا خلق ظل_لاً . .. من الجبال أكن_نًا ... سربيل تقيكم الحرّ ... تقيكم بأسكم

مطالعه قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 9 - 30

30 - { سئل الصادق ( ع ) عن قول اللّه _عزّوجلّ_ { أَوَلم يسيروا فى الأرض } قال : معناه أَوَلم ينظروا فى القرآن ;

از امام صادق(ع) درباره اين سخن خداوند {أوَلم يسيروا فى الأرض} سؤال شد. فرمود: مقصود {أوَلم ينظروا فى القرآن} است. توضيح: از روايت اين گونه استفاده مى شود كه مراد از سير

در زمين، سير علمى و تاريخى است و قرآن از منابع آن است.}.

مطالعه قصه ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 69 - 1

1 - تلاوت ماجراى ابراهيم براى مردم ، فرمان الهى به پيامبر ( ص )

و اتل عليهم نبأ إبرهيم

مطالعه قصه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 6

6_ مطالعه و دقت در داستان يوسف ، مايه دريافت حقايق و معارف الهى است .

إنا أنزلن_ه قرء نًا عربيًّا لعلكم تعقلون. نحن نقصّ عليك أحسن القصص

برداشت فوق ، مقتضاى ارتباط ميان جمله {لعلكم تعقلون} با {نحن نقصّ عليك} است.

مطالعه قوانين آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 18 - 2

2 - بررسى قوانين حاكم بر آسمان و فضاى بالا ، زمينه ساز باور به قدرت خداوند بر ايجاد معاد

و إلى السماء كيف رفعت

مطالعه مبدأ خلقت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 39 - 6

6 - مطالعه در مبدأ و مراحل پيدايش انسان ، موجب راه يابى به هدف آفرينش آدمى و فلسفه زندگى او

أيحسب الإنس_ن أن يترك سدًى . ألم يك نطفة ... فخلق فسوّى . فجعل منه الزوجين الذكر

بيان سير تكوين انسان _ پس از طرح موضوع بى هدف نبودن زندگى بشر _ مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 40 - 5

5 - مطالعه در مبدأ و مراحل

آفرينش انسان ، از راه هاى شناخت معاد و پى بردن به احياى مردگان

ألم يك نطفة من منىّ يمنى . .. فخلق فسوّى ... أليس ذلك بق_در على أن يحيى الموتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 20 - 5

5 - تشويق خداوند ، به مطالعه درباره مبدأ و سير تكوين انسان ها

ألم نخلقكم من ماء مهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 23 - 8

8 - مطالعه و تأمّل در آفرينش انسان و مبدأ پيدايش و سير تكاملى آن ، موجب شناخت معاد و اثبات توانايى خداوند بر آن است .

ألم نخلقكم من ماء . .. فقدرنا فنعم الق_درون

از اين كه ماجراى خلقت انسان با استفهام تقريرى (ألم نخلقكم. ..) آغاز شده، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

مطالعه مراحل خلقت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 39 - 6

6 - مطالعه در مبدأ و مراحل پيدايش انسان ، موجب راه يابى به هدف آفرينش آدمى و فلسفه زندگى او

أيحسب الإنس_ن أن يترك سدًى . ألم يك نطفة ... فخلق فسوّى . فجعل منه الزوجين الذكر

بيان سير تكوين انسان _ پس از طرح موضوع بى هدف نبودن زندگى بشر _ مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 40 - 5

5 - مطالعه در مبدأ و مراحل آفرينش انسان ، از راه هاى شناخت معاد و پى بردن به احياى مردگان

ألم يك نطفة

من منىّ يمنى . .. فخلق فسوّى ... أليس ذلك بق_در على أن يحيى الموتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 20 - 5

5 - تشويق خداوند ، به مطالعه درباره مبدأ و سير تكوين انسان ها

ألم نخلقكم من ماء مهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 23 - 8

8 - مطالعه و تأمّل در آفرينش انسان و مبدأ پيدايش و سير تكاملى آن ، موجب شناخت معاد و اثبات توانايى خداوند بر آن است .

ألم نخلقكم من ماء . .. فقدرنا فنعم الق_درون

از اين كه ماجراى خلقت انسان با استفهام تقريرى (ألم نخلقكم. ..) آغاز شده، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

مطالعه مصرف موادغذايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 24 - 1

1 - نگاه به خوراكى ها و توجّه به روند توليد و مصرف آن ، امرى ضرورى و برانگيزنده انسان به انجام دادن فرمان هاى خداوند

فلينظر الإنس_ن إلى طعامه

فرمان به دقت در طعام، با حرف {فاء} بر آيه قبل تفريع شده است تا اين نكته را برساند كه اين انديشه، انسان را به انجام دادن اوامر الهى وادار مى كند. وجود كلمه {الإنسان} در آيات قبل، گرچه از تكرار آن بى نياز مى كرد و اكتفا به ضمير آن ممكن بود; ولى بار ديگر به اين لفظ تصريح شد تا بيانگر تفاوت مصداق انسان در دو آيه باشد. در آيه قبل مراد كافران بود و اين آيه به همه انسان ها نظر دارد.

مطالعه

منشأ خلقت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 5 - 1،4

1 - تحقيق درباره منشأ آفرينش انسان و توجّه به عنصر اوليه جسم وى ، زمينه ساز باور به امكان احياى دوباره او است .

فلينظر الإنس_ن ممّ خلق

جمله {إنّه على رجعه لقادر} _ در آيات بعد _ بيانگر آن است كه آنچه از اين آيه به بعد مطرح شده، آماده سازنده ذهن انسان براى باور به امكان معاد است.

4 - لزوم تحقيق درباره منشأ آفرينش انسان و كشف عنصر اصلى در پيدايش جسم او

فلينظر الإنس_ن ممّ خلق

مطالعه موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 20 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بود تا پيام خداوند را مبنى بر سير در زمين و مطالعه در پديده هاى آفرينش ، ابلاغ كند .

قل سيروا فى الأرض فانظروا كيف بدأ الخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 1

1 - خداوند ، فراخوان به ژرف كاوى درباره مسخر و رام بودن همه موجودات آسمان ها و زمين ، براى مردم

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما فى السموت و ما فى الأرض

مطالعه موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 1

1 - خداوند ، فراخوان به ژرف كاوى درباره مسخر و رام بودن همه موجودات آسمان ها و زمين ، براى مردم

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما فى السموت و ما فى الأرض

مطالعه موجودات

زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 3

3 - مشركان ، به خاطر ژرف ننگريستن درباره موجودات آسمان ها و زمين ، مورد سرزنش خداوندند .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما فى السموت و ما فى الأرض

احتمال دارد مخاطب {ألم تروا} مشركانى باشد كه در اين سوره و قبل از پرداختن به قصه لقمان (فأرونى ماذا خلق. ..) از آنها سخن گفته شده است. در اين صورت، استفهام {ألم...} توبيخى است.

مطالعه نامه عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 71 - 13

13- سعادتمندان ، نامه اعمال خويش را در قيامت ، خود مورد مطالعه قرار مى دهند .

فمن أوتى كت_به بيمينه فأُول_ئك يقرءون كت_بهم

مطالعه نعمت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 15،16

15 - نعمت هاى گسترده آشكار و نهان خدا براى انسان ، شايان تأمل و درس آموزى است .

ألم تروا أنّ اللّه . .. و أسبغ عليكم نعمه ظ_هرة و باطنة

16 - لازم است كه انسان ، براى رهيابى به معرفت خدا ، به نعمت هاى آشكار و نهان توجّه كند .

ألم تروا أنّ اللّه . .. و أسبغ عليكم نعمه ظ_هرة و باطنة

مطلقه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مطلقه

آثار بداخلاقى مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 27

27 - { عن الرضا ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن إلاّ أن يأتين بفاحشة مبيّنة } قال : أذاها

لأهل الرجل و سوء خلقها ;

از امام رضا(ع) درباره سخن خداوندعزّوجلّ {لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن إلاّ أن يأتين بفاحشة مبيّنة} روايت شده كه فرمود: [مراد از فاحشه مبيّنه] آزار دادن زن به خانواده شوهر و بد خلقى او است}.

آثار تقواى مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 3 - 3

3 - خداترسى و رعايت تقوا از سوى همسران ( مردان و زنان مطلّقه ) ، موجب ازدياد روزى و بهره مندى آنان از عطا هاى غيرمنتظره الهى

إذا طلّقتم النساء . .. من يتّق اللّه ... يرزقه من حيث لايحتسب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 4 - 10

10 - خداترسى و تقواپيشگى از مردان و زنان مطلّقه ، موجب رهايى آنان از مشكلات زناشويى و آسان شدن زندگى براى آنها

و الّ_ئى يئسن من المحيض . .. و من يتّق اللّه يجعل له من أمره يسرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 6،10

6 - رعايت تقوا از سوى مردان و زنان مطلّقه ، موجب زدايش بدى ها و گذشت خطاهايشان از جانب خداوند

إذا طلّقتم النساء . .. و من يتّق اللّه يكفّر عنه سيّئاته

10 - رعايت تقوا از سوى مردان و زنان مطلّقه ، موجب بهره مند شدن آنان از اجر بزرگ الهى

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. و من يتّق اللّه ... يعظم له أجرًا

آثار زناى مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 13

13 - مردان ، مى

توانند زنان مطلّقه خود را در صورت ارتكاب عملى بسيار زشت و روشن ( مانند زنا و . . . ) از خانه هاى خويش بيرون كنند .

و لايخرجن إلاّ أن يأتين بف_حشة مبيّنة

به هر عمل و گناهى كه زشتى آن شديد و بزرگ باشد، {فاحشه} اطلاق مى شود; مانند زنا در مورد زنان (برگفته از قاموس المحيط و مفردات راغب).

آثار عمل ناپسند مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 13،14

13 - مردان ، مى توانند زنان مطلّقه خود را در صورت ارتكاب عملى بسيار زشت و روشن ( مانند زنا و . . . ) از خانه هاى خويش بيرون كنند .

و لايخرجن إلاّ أن يأتين بف_حشة مبيّنة

به هر عمل و گناهى كه زشتى آن شديد و بزرگ باشد، {فاحشه} اطلاق مى شود; مانند زنا در مورد زنان (برگفته از قاموس المحيط و مفردات راغب).

14 - ارتكاب عمل بسيار زشت و آشكار از سوى زنان مطلّقه ، موجب سلب حق مسكن آنان از عهده همسران است .

و لايخرجن إلاّ أن يأتين بف_حشة مبيّنة

اختيار مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 7

7 - زنان مطلّقه ، در شيردادن به نوزاد خويش و يا نپذيرفتن آن ، مختار و آزاداند .

فإن أرضعن لكم ف_اتوهنّ أُجورهنّ

اخراج مطلقه از خانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 13،24،26،27

13 - مردان ، مى توانند زنان مطلّقه خود را در صورت ارتكاب عملى بسيار زشت و روشن (

مانند زنا و . . . ) از خانه هاى خويش بيرون كنند .

و لايخرجن إلاّ أن يأتين بف_حشة مبيّنة

به هر عمل و گناهى كه زشتى آن شديد و بزرگ باشد، {فاحشه} اطلاق مى شود; مانند زنا در مورد زنان (برگفته از قاموس المحيط و مفردات راغب).

24 - { عن سعدبن أبى خَلَف قال : سألت أباالحسن موسى بن جعفر ( ع ) : . . .أليس اللّه عزّوجلّ يقول : { لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن } قال : فقال إنّما عنى بذلك الّتى تطلّق تطيقة بعد تطليقة فتلك الّتى لاتَخرُج و لاتُخرَج حتّى تطلق الثالثة فإذا طلقت الثالثة فقد بانت منه و لانفقة ل ها ، و المرأة الّتى يطلّق ها الرجل تطليقة ثمّ يدع ها حتّى يخلوا أجل ها فه_ذا أيضاً يقعد فى منزل زوج ها و ل ها النفقة و السكنى حتّى تنقضى عدّت ها ;

سعدبن ابى خلف گويد: از امام كاظم(ع) پرسيدم. ..[و ]گفتم: آيا خداوند عزّوجلّ نفرموده: {لاتخرجوهنّ و لايخرجن} حضرت فرمود: خداوند [دراين دستور]زنى را قصد كرده كه دو بار [به طلاق رجعى] طلاق داده مى شود. اين زن [نبايد در زمان عدّه] از خانه خارج شود و نبايد شوهر او را خارج كند تا اين كه طلاق سوم واقع شود. پس آن گاه كه براى بار سوّم، طلاق داده شد از شوهر جدا مى شود و براى او نفقه نيست. و زنى كه شوهر او يك بار طلاق داده و او را رها نموده تا اين كه عدّه اش تمام شود، او نيز در منزل شوهرش مى نشيند [و نبايد خارج شود] و حق نفقه و سكنى

دارد تا عدّه اش تمام شود}.

26 - { و سئل الصادق ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ : { و اتقوا اللّه ربّكم لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن إلاّ أن يأتين بفاحشة مبيّنة } قال : إلاّ أن تزنى فتخرج و يقام عليها الحدّ ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ: {. ..لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ الاّ أن يأتين بفاحشة مبيّنة} سؤال شد فرمود: [زن در عدّه طلاق رجعى نبايد از خانه خارج شود] مگر اين كه مرتكب زنا شود. در اين صورت او را از خانه بيرون مى برند و بر او حد جارى مى گردد}.

27 - { عن الرضا ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن إلاّ أن يأتين بفاحشة مبيّنة } قال : أذاها لأهل الرجل و سوء خلقها ;

از امام رضا(ع) درباره سخن خداوندعزّوجلّ {لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن إلاّ أن يأتين بفاحشة مبيّنة} روايت شده كه فرمود: [مراد از فاحشه مبيّنه] آزار دادن زن به خانواده شوهر و بد خلقى او است}.

اداى حقوق مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 8

8 - برخورد شايسته با زنان مطلّقه ، اداى حقّ آنان و انتخاب دو شاهد عادل بر امر طلاق يا رجوع ، از موعظه هاى الهى به مردان و زنان مؤمن

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ . .. و أقيموا الشه_دة للّه ذلكم يوعظ به

{ذلك} اشاره به مجموعه رهنموهاى الهى در دو آيه اين سوره است.

ازدواج با مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 -

1

1 _ حرمت ازدواج زنان مطلّقه قبل از به پايان رسيدن سه طُهر ( عِدّه )

و المطلقات يتربصن بانفسهنّ ثلثة قروء

بنابراينكه {قرء}، به معناى طُهر باشد.

ازدواج با مطلقه فرزندخوانده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 26،29

26 - در صدراسلام ، ازدواج با مطلَّقه پسرخوانده ، امرى ناروا شمرده مى شد .

زوّجن_كها لكى لايكون على المؤمنين حرج فى أزوج أدعيائهم

29 - در صورت پايان يافتن وقت مقرّر در طلاق ، مى توان با مطلَّقه پسرخوانده ، ازدواج كرد .

لايكون على المؤمنين حرج فى أزوج أدعيائهم إذا قضوا منهنّ وطرًا

ازدواج محمد(ص) با مطلقه فرزندخوانده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 27

27 - فلسفه ازدواج پيامبر ( ص ) با مطلَّقه پسرخوانده خويش ، شكستن سنّتى جاهلى و هموار كردن راه براى ديگران بود .

زوّجن_كها لكى لايكون على المؤمنين حرج فى أزوج أدعيائهم

اهميت حقوق مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 - 14

14 - اهتمام اسلام به حقوق زنان مطلّقه و دفاع از آنان در استيفاى آن

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. فأمسكوهنّ بمعروف ... أسكنوهنّ ... فأنفقوا عليهنّ ... سيج

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، آخرين آيه اى است كه درباره زنان مطلّقه و تكاليف شوهرانشان در برابر آنها مى باشد و در تمام آيات گذشته، مردان مورد خطاب قرار گرفته اند و از آنان خواسته شده كه حقوق همسران خود را (از قبيل مسكن، نفقه و اجرت شيردادن و .

..) پرداخت نمايند و نيز با آنان به طور شايسته و مطابق با موازين عقل و شرع رفتار كنند.

تجاوز به حقوق مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 18

18 - رعايت نكردن احكام و حدود الهى درباره طلاق از سوى همسران ، ظلم به نفس و زيان رساندن به خويشتن است .

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. و من يتعدّ حدود اللّه فقد ظلم نفسه

توصيه به مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 3 - 5

5 - توصيه خداوند به مردان و زنان مطلّقه ، به توكل بر او در امور زندگى

إذا طلّقتم النساء . .. و من يتوكّل على اللّه فهو حسبه

جدايى از مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 3

3 - از سرگيرى زندگى با زن مطلّقه و يا جدايى هميشگى از او ، پس از گذشت زمان عدّه ، بايد به صورت پسنديده و براساس موازين عقل و شرع باشد .

فامسكوهنّ بمعروف أو فارقوهنّ بمعروف

{معروف} اسم براى هر كارى است كه از نظر عقل و شرع، حسن و خوبى آن شناخته شده باشد (مفردات راغب).

حد زناى مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 26

26 - { و سئل الصادق ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ : { و اتقوا اللّه ربّكم لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن إلاّ أن يأتين بفاحشة مبيّنة } قال : إلاّ أن تزنى فتخرج و يقام عليها

الحدّ ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ: {. ..لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ الاّ أن يأتين بفاحشة مبيّنة} سؤال شد فرمود: [زن در عدّه طلاق رجعى نبايد از خانه خارج شود] مگر اين كه مرتكب زنا شود. در اين صورت او را از خانه بيرون مى برند و بر او حد جارى مى گردد}.

حقوق مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 241 - 7

7 _ ارزش والاى توجّه به مسائل حقوقى زنان مطلّقه

حقّاً على المحسنين . .. و ان تعفوا اقرب للتقوى ... حقّاً على المتّقين

از مجموع آيات درباره زنان مطلّقه، خاصه اينكه با الفاظ گوناگونى از قبيل {حقّاً على المتّقين}، {حقّاً على المحسنين}، {و ان تعفوا اقرب للتقوى} و . .. بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 10،11،15،24

10 - مردان ، حق ندارند زنان مطلّقه خود را در ايّام عدّه ، از خانه هايشان بيرون كنند .

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ

انتساب خانه ها به زنان (بيوتهنّ) گوياى اين نكته است كه زنان مطلّقه، بايد در همان منازلى زندگى كنند كه پيش از اقدام به طلاق در آن جا بوده اند.

11 - محل سكونت زنان مطلّقه در ايّام عدّه ، همان محل پيش از طلاق است و مردان حق ندارند آن را تغيير دهند .

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ

15 - احكام مربوط به زنان مطلّقه ، از حدود الهى است .

تلك حدود اللّه

24 - { عن سعدبن أبى خَلَف قال : سألت أباالحسن موسى بن جعفر ( ع ) : . . .أليس اللّه عزّوجلّ يقول : {

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن } قال : فقال إنّما عنى بذلك الّتى تطلّق تطيقة بعد تطليقة فتلك الّتى لاتَخرُج و لاتُخرَج حتّى تطلق الثالثة فإذا طلقت الثالثة فقد بانت منه و لانفقة ل ها ، و المرأة الّتى يطلّق ها الرجل تطليقة ثمّ يدع ها حتّى يخلوا أجل ها فه_ذا أيضاً يقعد فى منزل زوج ها و ل ها النفقة و السكنى حتّى تنقضى عدّت ها ;

سعدبن ابى خلف گويد: از امام كاظم(ع) پرسيدم. ..[و ]گفتم: آيا خداوند عزّوجلّ نفرموده: {لاتخرجوهنّ و لايخرجن} حضرت فرمود: خداوند [دراين دستور]زنى را قصد كرده كه دو بار [به طلاق رجعى] طلاق داده مى شود. اين زن [نبايد در زمان عدّه] از خانه خارج شود و نبايد شوهر او را خارج كند تا اين كه طلاق سوم واقع شود. پس آن گاه كه براى بار سوّم، طلاق داده شد از شوهر جدا مى شود و براى او نفقه نيست. و زنى كه شوهر او يك بار طلاق داده و او را رها نموده تا اين كه عدّه اش تمام شود، او نيز در منزل شوهرش مى نشيند [و نبايد خارج شود] و حق نفقه و سكنى دارد تا عدّه اش تمام شود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 1

1 - احكام طلاق و عدّه زنان مطلّقه و اداى حقوق آنان ( همچون مسكن ، هزينه زندگى و برخورد شايسته ) فرمان هاى نازل شده از سوى خداوند

إذا طلّقتم النساء فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. ذلك أمر اللّه أنزله إليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 -

طلاق - 65 - 6 - 1،2،3،4،5،6،12،17

1 - مسكن زنان مطلّقه در ايّام عدّه ، برعهده همسرانشان است .

أسكنوهنّ

2 - مسكن زنان مطلّقه ، بايد در بخشى از همان محل سكونت و منزل همسرانشان باشد ; نه در منزل و محل ديگر .

أسكنوهنّ من حيث سكنتم

گفتنى است {من} در {من حيث سكنتم} براى تبعيض است; يعنى، در بخشى از منزل مسكونى خويش، همسران را اسكان دهيد.

3 - مسكن زنان مطلّقه از نظر كميت و كيفيت ، بايد به مقدار دارايى و توانايى همسرانشان باشد ; نه كمتر از آن .

أسكنوهنّ من حيث سكنتم من وجدكم

{وجد}، به معناى وسع و طاقت (توانايى) است.

4 - مردان حق ندارند با گزند رساندن و سخت گيرى كردن ، عرصه را بر زنان مطلّقه خويش تنگ سازند و زندگى آنان را در خانه خود ، غير قابل تحمل كنند .

و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ

5 - نفقه ( هزينه زندگى ) زنان مطلّقه تا وقت تولد فرزند ، برعهده همسرانشان است .

و إن كنّ أُول_ت حمل فأنفقوا عليهنّ حتّى يضعن حملهنّ

6 - مردان بايد به زنان مطلّقه ، بابت شيردادن فرزندان خود اجرت بپردازند .

فإن أرضعن لكم ف_اتوهنّ أُجورهنّ

12 - زنان مطلّقه ، داراى حق تقدّم و اولويت در شيردادن به نوزادان خود

فإن أرضعن لكم . .. و إن تعاسرتم فسترضع له أُخرى

برداشت ياد شده، با توجه اين نكته است كه صورت شيردادن مادران مطلّقه به نوزادان خود، در آغاز مطرح شده است. سپس صورت اختلاف و دايه گرفتن براى نوزادان، بيان گرديده است.

17 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : لايضارّ الرجل امرأته إذا طلّقها فيضيّق عليها حتّى

تنتقل قبل أن تنقضى عدّتها ، فإنّ اللّه عزّوجلّ قد نهى عن ذلك فقال : { و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: مرد نبايد به همسر مطلّقه خود ضرر برساند و او را[از نظر مسكن و نفقه] در مضيقه قرار دهد تا [مجبور شود] قبل از تمام شدن عدّه، از خانه شوهر به جاى ديگر انتقال يابد; زيرا خداوند از اين كار نهى كرده و فرموده است: و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 - 1،2،3،4،10

1 - مردان متمكّن و توانگر ، بايد به ميزان توانايى و فراخْ دستى خويش ، هزينه زندگى زنان مطلّقه را در دوران شيردادن به نوزادان _ افزون بر پرداخت اجرت شيردادن _ بپردازند .

لينفق ذو سعة من سعته

در اين كه حكم انفاق در اين آيه، اختصاص به دوران شيردادن زنان مطلّقه به نوزادشان دارد و يا شامل دوران عدّه نيز مى شود، ميان مفسران اختلاف هست. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

2 - مردان متمكن و توانا ، بايد به ميزان توانايى و فراخْ دستى خويش ، هزينه زندگى زنان مطلّقه خود را در دوران عدّه بپردازند .

لينفق ذو سعة من سعته

3 - مردان تنگ دست ، بايد به مقدار توانايى خويش هزينه زندگى زنان مطلّقه را در دوران شيردادن به نوزادان _ افزون بر پرداخت اجرت شيردادن _ بپردازند .

و من قدر عليه رزقه فلينفق ممّا ءاتيه اللّه

4 - مردان تنگ دست ، بايد به ميزان توانايى خويش ، هزينه زندگى زنان مطلّقه را در ايّام عدّه بپردازند

.

و من قدر عليه رزقه فلينفق ممّا ءاتيه اللّه

10 - نويد خداوند به امكان رفع مشكل زنان مطلّقه و همسرانشان ، در صورت رعايت تعاليم و رهنمود هاى الهى

لينفق ذو سعة من سعته . .. سيجعل اللّه بعد عسر يسرًا

حمايت از مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 - 11

11 - زنان مطلّقه و شوهران تنگ دست آنان _ در صورت رعايت آموزه ها و رهنمود هاى الهى _ مورد عنايت و حمايت خدا قرار مى گيرند .

سيجعل اللّه بعد عسر يسرًا

خروج مطلقه از خانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 12،24،25

12 - زنان مطلّقه ، حق ندارند در ايّام عدّه از خانه هايشان بيرون بروند .

و لايخرجن

24 - { عن سعدبن أبى خَلَف قال : سألت أباالحسن موسى بن جعفر ( ع ) : . . .أليس اللّه عزّوجلّ يقول : { لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن } قال : فقال إنّما عنى بذلك الّتى تطلّق تطيقة بعد تطليقة فتلك الّتى لاتَخرُج و لاتُخرَج حتّى تطلق الثالثة فإذا طلقت الثالثة فقد بانت منه و لانفقة ل ها ، و المرأة الّتى يطلّق ها الرجل تطليقة ثمّ يدع ها حتّى يخلوا أجل ها فه_ذا أيضاً يقعد فى منزل زوج ها و ل ها النفقة و السكنى حتّى تنقضى عدّت ها ;

سعدبن ابى خلف گويد: از امام كاظم(ع) پرسيدم. ..[و ]گفتم: آيا خداوند عزّوجلّ نفرموده: {لاتخرجوهنّ و لايخرجن} حضرت فرمود: خداوند [دراين دستور]زنى را قصد كرده كه دو بار [به طلاق رجعى] طلاق داده مى

شود. اين زن [نبايد در زمان عدّه] از خانه خارج شود و نبايد شوهر او را خارج كند تا اين كه طلاق سوم واقع شود. پس آن گاه كه براى بار سوّم، طلاق داده شد از شوهر جدا مى شود و براى او نفقه نيست. و زنى كه شوهر او يك بار طلاق داده و او را رها نموده تا اين كه عدّه اش تمام شود، او نيز در منزل شوهرش مى نشيند [و نبايد خارج شود] و حق نفقه و سكنى دارد تا عدّه اش تمام شود}.

25 - { عن سماعة بن مهران ، قال : سألته عن المطلّقة أين تعتد ؟ قال فى بيتها لاتخرج و ان ارادت زيارة خرجت بعد نصف الليل و لاتخرج نهاراً و ليس لها أن تحجّ حتّى تنقض عدّتها ;

سماعة بن مهران گويد: از امام [صادق(ع)] پرسيدم: زنى كه طلاق داده شده در كجا عدّه نگه دارد (عدّه خود را در كجا بگذارد)؟ فرمود: در خانه اش و از آن خارج نشود، و اگر قصد زيارتى (ديدارى) را داشت، بعد از نيمه شب خارج گردد و روز بيرون نرود. و براى او جايز نيست حج به جا آورد، تا اين كه عدّه او تمام شود}.

خوشرفتارى با مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 3،8

3 - از سرگيرى زندگى با زن مطلّقه و يا جدايى هميشگى از او ، پس از گذشت زمان عدّه ، بايد به صورت پسنديده و براساس موازين عقل و شرع باشد .

فامسكوهنّ بمعروف أو فارقوهنّ بمعروف

{معروف} اسم براى هر كارى است كه از

نظر عقل و شرع، حسن و خوبى آن شناخته شده باشد (مفردات راغب).

8 - برخورد شايسته با زنان مطلّقه ، اداى حقّ آنان و انتخاب دو شاهد عادل بر امر طلاق يا رجوع ، از موعظه هاى الهى به مردان و زنان مؤمن

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ . .. و أقيموا الشه_دة للّه ذلكم يوعظ به

{ذلك} اشاره به مجموعه رهنموهاى الهى در دو آيه اين سوره است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 1

1 - احكام طلاق و عدّه زنان مطلّقه و اداى حقوق آنان ( همچون مسكن ، هزينه زندگى و برخورد شايسته ) فرمان هاى نازل شده از سوى خداوند

إذا طلّقتم النساء فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. ذلك أمر اللّه أنزله إليكم

رجوع به مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 28

28 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : المطلّقة تكتحل و تختضب و تطيب و تلبس ما شاءت من الثياب لأنّ اللّه عزّوجلّ يقول : { لعلّ اللّه يحدث بعد ذلك أمراً } لعلّها أن تقع فى نفسه فيراجعها ;

از امام صادق(ع) روايت شده: زن مطلّقه [رجعى ]خوب است سرمه كشد و خضاب كند و خود را خوشبو نمايد و آنچه دوست دارد، از لباس ها بپوشد; چون خداى عزّوجلّ فرمود است: {لعلّ اللّه يحدث بعد ذلك أمراً}. شايد آن زن در دل شوهرش [محبوب] واقع شود و شوهر به او رجوع كند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 2،3،8

2 - مخيّر

بودن مرد ، در رجوع به همسر خويش براى تداوم زندگى مشترك و يا جدا شدن دائمى از او ( از زمان اجراى صيغه طلاق تا پايان عدّه )

فامسكوهنّ بمعروف أو فارقوهنّ

3 - از سرگيرى زندگى با زن مطلّقه و يا جدايى هميشگى از او ، پس از گذشت زمان عدّه ، بايد به صورت پسنديده و براساس موازين عقل و شرع باشد .

فامسكوهنّ بمعروف أو فارقوهنّ بمعروف

{معروف} اسم براى هر كارى است كه از نظر عقل و شرع، حسن و خوبى آن شناخته شده باشد (مفردات راغب).

8 - برخورد شايسته با زنان مطلّقه ، اداى حقّ آنان و انتخاب دو شاهد عادل بر امر طلاق يا رجوع ، از موعظه هاى الهى به مردان و زنان مؤمن

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ . .. و أقيموا الشه_دة للّه ذلكم يوعظ به

{ذلك} اشاره به مجموعه رهنموهاى الهى در دو آيه اين سوره است.

زمينه رجوع به مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 19

19 - فراهم شدن فرصت هاى مناسب براى حل مشكل طلاق و زمينه هاى رجوع مردان به زنان مطلّقه خويش ، فلسفه تعيين عدّه طلاق

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. لاتدرى لعلّ اللّه يحدث بعد ذلك أمرًا

طبق نظر مفسران، ذيل آيه شريفه (لاتدرى لعلّ اللّه. ..) اشاره به نگه داشتن عدّه براى طلاق دارد كه شايد خداوند در مدت نگه دارى عدّه، جريانى (مانند آن كه طلاق دهنده پشيمان شود و بخواهد رجوع كند) پديد آورد تا مشكل طلاق حل گردد.

زمينه سلب حقوق مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق -

65 - 1 - 14

14 - ارتكاب عمل بسيار زشت و آشكار از سوى زنان مطلّقه ، موجب سلب حق مسكن آنان از عهده همسران است .

و لايخرجن إلاّ أن يأتين بف_حشة مبيّنة

زن مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 130 - 4

4 _ خداوند فراهم كننده زمينه ازدواج مجدد زن و مرد ، پس از طلاق

و إن يتفرقا يغن اللّه كلا من سعته

از مصاديق مورد نظر براى {يغن اللّه}، فراهم آوردن ازدواج مجدد است. چون ازدواج از مهمترين مسائلى است كه زن و شوهر پس از جدايى به آن نيازمند هستند.

زيان به مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 17

17 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : لايضارّ الرجل امرأته إذا طلّقها فيضيّق عليها حتّى تنتقل قبل أن تنقضى عدّتها ، فإنّ اللّه عزّوجلّ قد نهى عن ذلك فقال : { و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: مرد نبايد به همسر مطلّقه خود ضرر برساند و او را[از نظر مسكن و نفقه] در مضيقه قرار دهد تا [مجبور شود] قبل از تمام شدن عدّه، از خانه شوهر به جاى ديگر انتقال يابد; زيرا خداوند از اين كار نهى كرده و فرموده است: و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ}.

زينت مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 28

28 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : المطلّقة تكتحل و تختضب و تطيب و تلبس ما شاءت

من الثياب لأنّ اللّه عزّوجلّ يقول : { لعلّ اللّه يحدث بعد ذلك أمراً } لعلّها أن تقع فى نفسه فيراجعها ;

از امام صادق(ع) روايت شده: زن مطلّقه [رجعى ]خوب است سرمه كشد و خضاب كند و خود را خوشبو نمايد و آنچه دوست دارد، از لباس ها بپوشد; چون خداى عزّوجلّ فرمود است: {لعلّ اللّه يحدث بعد ذلك أمراً}. شايد آن زن در دل شوهرش [محبوب] واقع شود و شوهر به او رجوع كند}.

سختگيرى بر مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 17

17 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : لايضارّ الرجل امرأته إذا طلّقها فيضيّق عليها حتّى تنتقل قبل أن تنقضى عدّتها ، فإنّ اللّه عزّوجلّ قد نهى عن ذلك فقال : { و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: مرد نبايد به همسر مطلّقه خود ضرر برساند و او را[از نظر مسكن و نفقه] در مضيقه قرار دهد تا [مجبور شود] قبل از تمام شدن عدّه، از خانه شوهر به جاى ديگر انتقال يابد; زيرا خداوند از اين كار نهى كرده و فرموده است: و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ}.

شرايط ازدواج مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 4 - 3،4،6

3 - زنان يائسه ، اگر درباره علت قطع عادتشان ترديدى باشد ، تنها پس از گذشت سه ماه از آغاز اجراى طلاق درباره آنها ، مى توانند اقدام به ازدواج مجدد كنند و ازدواج آنان در ايّام عدّه باطل است .

و الّ_ئى يئسن من المحيض

. .. فعدّتهنّ ثل_ثة أشهر و الّ_ئى لم يحضن

4 - آن دسته از زنانى كه حيض نمى بينند _ ولى در سن حيض ديدن هستند _ تنها پس از گذشت سه ماه از آغاز اجراى طلاق درباره آنها ، مى توانند اقدام به ازدواج مجدد كنند .

و الّ_ئى يئسن من المحيض . .. فعدّتهنّ ثل_ثة أشهر و الّ_ئى لم يحضن

6 - زنان باردارِ طلاق داده شده ، پيش از وضع حمل ، حق ازدواج مجدد را ندارند و تنها پس از آن مى توانند ازدواج كنند .

و أُول_ت الأحمال أجلهنّ أن يضعن حملهنّ

متعه به مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 236 - 6،7،8،13،14،15

6 _ لزوم پرداخت متاعى مناسب و پسنديده از سوى شوهران ، به زنان مُطلّقه اى كه براى آنان مهريّه تعيين نشده است .

و متّعوهنّ . .. متاعاً بالمعروف

ظاهر اين است كه ضمير در {متّعوهنّ}، به طايفه دوّم از زنان مُطلّقه برگردد; يعنى زنانى كه مهر براى آنان تعيين نشده است.

7 _ لزوم پرداخت متاعى مناسب و پسنديده از سوى شوهران ، به زنانى كه قبل از آميزش با آنان ، طلاق داده شوند .

ان طلّقتم النساء . .. و متّعوهنّ ... بالمعروف

بنابراين احتمال كه ضمير در {متّعوهنّ}، علاوه بر اينكه به طايفه دوّم ارجاع شود، شامل طايفه اوّل (يعنى زنانى كه با آنان آميزش نشده) نيز شود.

8 _ مقدار متاع و كالاى مناسب و پسنديده براى پرداخت به زن مُطلّقه ، بايد متناسب با توان مالى شوهر باشد .

و متّعوهنّ على الموسع قدرُهُ و على المقتر قدرهُ متاعاً بالمعروف

13 _ ضرورت پرهيز

از افراط ( اسراف ) و تفريط ، در كالاى پرداختى به زنان مطلّقه *

متّعوهنّ . .. بالمعروف

افراط و تفريط، خارج از حدّ متعارف است ; لذا كلمه {بالمعروف} آن دو را نفى مى كند.

14 _ پرداخت كالاى مناسب به زنان مُطلّقه ، حقّى ثابت بر عهده نيكوكاران

حقّاً على المحسنين

15 _ پرداخت كالاى مناسب به زنان مطلّقه ، نشانه احسان و نيكوكارى مرد

حقّاً على المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 240 - 4،6

4 _ حق سكونت در خانه شوهر و نيز بهره گيرى از اموال او به مدّت يكسال ، از جمله حقوق زنان شوهر مُرده است .

وصيةً لازواجهم متاعاً الى الحول غير اخراج

ظهور كلمه {غير اخراج} در اين است كه نبايد زن شوهر مرده را از خانه شوهر بيرون كرد و لازمه اين معنا حق سكونت براى اوست.

6 _ باقى ماندن زن در خانه شوهر ، شرط پرداخت هزينه زندگى وى تا يكسال

متاعاً الى الحول غير اخراج

بنابراينكه {غير اخراج} علاوه بر بيان حق سكونت براى زن، قيدى باشد بر حكم سابق (لزوم پرداخت متاع. ) يعنى آنگاه زن شوهر مرده مى تواند از مال شوهر بهره گيرد كه از خانه وى خارج نشده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 241 - 1،2،4،8

1 _ لزوم پرداخت كالاى شايسته و مناسب به زنان مُطلّقه

و للمطلّقات متاع بالمعروف

2 _ شؤون اجتماعى زن و مرد ، تعيين كننده مقدار و خصوصيّات متاعى كه بايد به زن مُطلّقه پرداخت شود . *

متاع بالمعروف

به نظر مى رسد بدون در نظر داشتن شؤون

اجتماعى زن و مرد، نمى توان مقدار و يا خصوصيّات كالاى معروف و شايسته را تعيين كرد.

4 _ پرداخت كالاى مناسب و شايسته به زنان مطلّقه ، وظيفه تقواپيشگان و نشانه تقواست .

و للمطلّقات . .. حقّاً على المتّقين

8 _ لزوم پرداخت كالاى شايسته به زنان مطلّقه در حدّ توانايى مرد ، پس از انقضاى مدّت عدّه

و للمطلّقات متاع بالمعروف

امام صادق (ع) درباره آيه {و للمطلقات . .. } فرمود: متاعها بعد ما تنقضى عدّتها {على الموسع قدره و على المقتر قدره}

_______________________________

كافى، ج 6، ص 105، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 240، ح 956 و 957.

مدت نفقه مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 5

5 - نفقه ( هزينه زندگى ) زنان مطلّقه تا وقت تولد فرزند ، برعهده همسرانشان است .

و إن كنّ أُول_ت حمل فأنفقوا عليهنّ حتّى يضعن حملهنّ

مسكن مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 10،11،14

10 - مردان ، حق ندارند زنان مطلّقه خود را در ايّام عدّه ، از خانه هايشان بيرون كنند .

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ

انتساب خانه ها به زنان (بيوتهنّ) گوياى اين نكته است كه زنان مطلّقه، بايد در همان منازلى زندگى كنند كه پيش از اقدام به طلاق در آن جا بوده اند.

11 - محل سكونت زنان مطلّقه در ايّام عدّه ، همان محل پيش از طلاق است و مردان حق ندارند آن را تغيير دهند .

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ

14 - ارتكاب عمل بسيار زشت و آشكار از سوى زنان مطلّقه ، موجب سلب حق مسكن

آنان از عهده همسران است .

و لايخرجن إلاّ أن يأتين بف_حشة مبيّنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 1

1 - احكام طلاق و عدّه زنان مطلّقه و اداى حقوق آنان ( همچون مسكن ، هزينه زندگى و برخورد شايسته ) فرمان هاى نازل شده از سوى خداوند

إذا طلّقتم النساء فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. ذلك أمر اللّه أنزله إليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 1،2،3،17

1 - مسكن زنان مطلّقه در ايّام عدّه ، برعهده همسرانشان است .

أسكنوهنّ

2 - مسكن زنان مطلّقه ، بايد در بخشى از همان محل سكونت و منزل همسرانشان باشد ; نه در منزل و محل ديگر .

أسكنوهنّ من حيث سكنتم

گفتنى است {من} در {من حيث سكنتم} براى تبعيض است; يعنى، در بخشى از منزل مسكونى خويش، همسران را اسكان دهيد.

3 - مسكن زنان مطلّقه از نظر كميت و كيفيت ، بايد به مقدار دارايى و توانايى همسرانشان باشد ; نه كمتر از آن .

أسكنوهنّ من حيث سكنتم من وجدكم

{وجد}، به معناى وسع و طاقت (توانايى) است.

17 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : لايضارّ الرجل امرأته إذا طلّقها فيضيّق عليها حتّى تنتقل قبل أن تنقضى عدّتها ، فإنّ اللّه عزّوجلّ قد نهى عن ذلك فقال : { و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: مرد نبايد به همسر مطلّقه خود ضرر برساند و او را[از نظر مسكن و نفقه] در مضيقه قرار دهد تا [مجبور شود] قبل از تمام شدن عدّه، از خانه

شوهر به جاى ديگر انتقال يابد; زيرا خداوند از اين كار نهى كرده و فرموده است: و لاتضارّوهنّ لتضيّقوا عليهنّ}.

مسؤوليت شوهران مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 11

11 - مسؤوليت نگهدارى نوزادان زنان مطلّقه و گرفتن دايه براى آنان و هزينه آن ، برعهده مردان است .

و إن تعاسرتم فسترضع له أُخرى

مسؤوليت مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 12

12 - زنان مطلّقه ، حق ندارند در ايّام عدّه از خانه هايشان بيرون بروند .

و لايخرجن

منشأ تكفير گناه مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 6

6 - رعايت تقوا از سوى مردان و زنان مطلّقه ، موجب زدايش بدى ها و گذشت خطاهايشان از جانب خداوند

إذا طلّقتم النساء . .. و من يتّق اللّه يكفّر عنه سيّئاته

نفقه مطلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 1 - 24

24 - { عن سعدبن أبى خَلَف قال : سألت أباالحسن موسى بن جعفر ( ع ) : . . .أليس اللّه عزّوجلّ يقول : { لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ و لايخرجن } قال : فقال إنّما عنى بذلك الّتى تطلّق تطيقة بعد تطليقة فتلك الّتى لاتَخرُج و لاتُخرَج حتّى تطلق الثالثة فإذا طلقت الثالثة فقد بانت منه و لانفقة ل ها ، و المرأة الّتى يطلّق ها الرجل تطليقة ثمّ يدع ها حتّى يخلوا أجل ها فه_ذا أيضاً يقعد فى منزل زوج ها و ل ها

النفقة و السكنى حتّى تنقضى عدّت ها ;

سعدبن ابى خلف گويد: از امام كاظم(ع) پرسيدم. ..[و ]گفتم: آيا خداوند عزّوجلّ نفرموده: {لاتخرجوهنّ و لايخرجن} حضرت فرمود: خداوند [دراين دستور]زنى را قصد كرده كه دو بار [به طلاق رجعى] طلاق داده مى شود. اين زن [نبايد در زمان عدّه] از خانه خارج شود و نبايد شوهر او را خارج كند تا اين كه طلاق سوم واقع شود. پس آن گاه كه براى بار سوّم، طلاق داده شد از شوهر جدا مى شود و براى او نفقه نيست. و زنى كه شوهر او يك بار طلاق داده و او را رها نموده تا اين كه عدّه اش تمام شود، او نيز در منزل شوهرش مى نشيند [و نبايد خارج شود] و حق نفقه و سكنى دارد تا عدّه اش تمام شود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 5 - 1

1 - احكام طلاق و عدّه زنان مطلّقه و اداى حقوق آنان ( همچون مسكن ، هزينه زندگى و برخورد شايسته ) فرمان هاى نازل شده از سوى خداوند

إذا طلّقتم النساء فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . .. ذلك أمر اللّه أنزله إليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 7 - 1،2،3،4

1 - مردان متمكّن و توانگر ، بايد به ميزان توانايى و فراخْ دستى خويش ، هزينه زندگى زنان مطلّقه را در دوران شيردادن به نوزادان _ افزون بر پرداخت اجرت شيردادن _ بپردازند .

لينفق ذو سعة من سعته

در اين كه حكم انفاق در اين آيه، اختصاص به دوران شيردادن زنان مطلّقه به نوزادشان

دارد و يا شامل دوران عدّه نيز مى شود، ميان مفسران اختلاف هست. برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

2 - مردان متمكن و توانا ، بايد به ميزان توانايى و فراخْ دستى خويش ، هزينه زندگى زنان مطلّقه خود را در دوران عدّه بپردازند .

لينفق ذو سعة من سعته

3 - مردان تنگ دست ، بايد به مقدار توانايى خويش هزينه زندگى زنان مطلّقه را در دوران شيردادن به نوزادان _ افزون بر پرداخت اجرت شيردادن _ بپردازند .

و من قدر عليه رزقه فلينفق ممّا ءاتيه اللّه

4 - مردان تنگ دست ، بايد به ميزان توانايى خويش ، هزينه زندگى زنان مطلّقه را در ايّام عدّه بپردازند .

و من قدر عليه رزقه فلينفق ممّا ءاتيه اللّه

مطلّقه

ازدواج مطلّقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 49 - 5

5 - عُلقه ازدواج زنانى كه بدون آميزش ، طلاق داده شده اند ، بلافاصله پس از طلاق ، قطع مى شود و آزادند تا ازدواج كنند .

إذا نكحتم . .. ثمّ طلّقتموهنّ من قبل أن تمسّوهنّ فما لكم عليهنّ من عدّة

حقوق مطلّقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 49 - 9

9 - بر مردان لازم است كه در صورت طلاق دادن همسران شان ، آنان را با خوش رفتارى و خير ، ر ها كنند .

ثمّ طلّقتموهنّ . .. و سرّحوهنّ سراحًا جميلاً

{سرح} در لغت، به معناى {رها كردن شتر براى چريدن} است (مفردات راغب) و در آيه، استعاره براى رها كردن است.

خوش رفتارى با مطلّقه

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 49 - 9

9 - بر مردان لازم است كه در صورت طلاق دادن همسران شان ، آنان را با خوش رفتارى و خير ، ر ها كنند .

ثمّ طلّقتموهنّ . .. و سرّحوهنّ سراحًا جميلاً

{سرح} در لغت، به معناى {رها كردن شتر براى چريدن} است (مفردات راغب) و در آيه، استعاره براى رها كردن است.

مطيعان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مطيعان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 70 - 6

6 _ كفايت علم خداوند براى تشخيص مطيعان و شايستگان تفضّل او

ذلك الفضل من اللّه و كفى باللّه عليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 115 - 6

6_ آنان كه بر اطاعت فرمان هاى خدا صبورى كنند ، از محسنانند .

واصبر فإن الله لايضيع أجر المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 10

10_ يوسف ( ع ) از بندگان مطيع خدا و از خالص شدگان براى او بود .

إنه من عبادنا المخلصين

مراد از {مخلصين} (خالص شدگان) اين است كه غير خدا در آنان نصيبى ندارد و كاملاً در اختيار خداوند و اوامر او هستند. نه شيطان بر ايشان فرمان روايى مى كند و نه اسير هواهاى نفسانى اند.

بشارت به مطيعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 11

11 _ بشارت ( مژده به مطيعان ) و انذار ( ترساندن گناهكاران ) ، روح رسالت پيامبران الهى ( ع ) و شيوه تبليغ

آنان

فقد جاءكم بشير و نذير

پاداش اخروى مطيعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 13 - 1

1 - انسان هاى درست كار ، راست گفتار و مطيع خداوند ، به پاداش كردار خويش ، در ميان انبوه نعمت هاى آخرت جاى خواهند گرفت .

إنّ الأبرار لفى نعيم

از جمله معانى ذكر شده براى {برّ}، صلاح و درست كارى، اطاعت و صداقت است(لسان العرب). {نعيم}; يعنى، نعمت فراوان (مفردات راغب) نكره بودن {نعيم}، گوياى عظمت آن است.

پاداش مطيعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 17

17 - اطاعت كنندگان دستورات خدا - در صورت نيكوكار بودن - از پاداشى افزونتر از ديگران ، بهره مند خواهند شد .

و سنزيد المحسنين

فرجام مطيعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 14 - 7

7 _ بهره مندى مطيعان از بهشت و گرفتارى عصيانگران در آتش ، به اراده و خواست خداست .

و من يطع اللّه . .. يدخله جنات ... و من يعص اللّه ... يدخله ناراً

نعمتهاى اخروى مطيعان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 22 - 1

1 - انسان هاى درست كار ، راست گفتار و مطيع خداوند ، در انبوه نعمت هاى وصف ناپذير آخرت جاى خواهند گرفت .

إنّ الأبرار لفى نعيم

از جمله معانى بيان شده براى {برّ}، {صلاح و درست كارى}، {اطاعت} و {صداقت} است (لسان العرب). {نعيم}; يعنى، نعمت فراوان (مفردات راغب). نكره بودن آن، دلالت دارد كه وصف نعمت ها

امكان پذير نيست. مراد از آن _ به قرينه آيات بعد _ نعمت هاى آخرت است.

مظلوم از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مظلوم

ابزار حمايت از مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 8

8 - هنر شعر ، از ابزار كارآمد مبارزه با ظلم و ستمگران و حمايت از مظلومان

و انتصروا من بعد ما ظلموا

استمداد مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 148 - 14

14 _ خداوند ، آگاه به ستمگران و ستمديدگان و آگاه به دادخواهى مظلومان است .

لايحب اللّه . .. إلاّ من ظلم و كان اللّه سميعاً عليماً

متعلق علم، مى تواند مطالبى باشد كه در آيه مطرح شده است، همانند ظالم، مظلوم و مقدار ستمى كه شده و . .. .

انتقام در حضور مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 50 - 12

12 - انتقام از ستمگران در حضور ستمديدگان ، امرى است شايسته و نيكو

و أغرقنا ءال فرعون و أنتم تنظرون

اهميت حقوق مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 6

6- خداوند ولى كسى را كه به ناحق و مظلومانه كشته شود ، بر قاتل او ، سلطه بخشيده است .

و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا

اهميت حمايت از مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 5

5- احكام الهى ، در جهت اجراى حق و عدل و حمايت از مظلوم است .

و لاتقتلوا . .. إلاّ بالحقّ

و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا

اهميت دفاع از مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 80 - 10

10- لزوم به كارگيرى دانش ها و ابتكارات ، در راستاى دفاع از منافع انسان هاى مظلوم و مورد تجاوز دشمن

و علّمن_ه صنعة لبوس لكم لتحصنكم من بأسكم

لام در {لكم} براى انتفاع و در {لتحصنكم} براى علت است و علت، مى تواند تعميم دهنده حكم باشد. در اين صورت مى توان گفت: هر چه در جهت منافع مردم باشد و انسان را از تجاوز ديگران مصون دارد _ چه توليد سلاح باشد و چه چيز ديگر _ امرى لازم و بايسته است.

پاداش مسلمانان مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 1

1- خداوند ، به مسلمانهايى كه مورد ستم واقع شده و به خاطر او هجرت كردند ، جايگاه و مكانى شايسته در دنيا و پاداشى بس بزرگ تر در آخرت عطا مى كند .

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوّئنّهم فى الدنيا حسنة و لأجر الأخرة أ

{فى} در {فى الله} به معناى {لام} و براى تعليل است. بنابراين معناى عبارت {هجرت براى كسب رضاى خداوند} است.

تشويق مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 149 - 10

10 _ خداوند با حفظ حق انتقام براى ستمديدگان ، آنان را به عفو و گذشت تشويق كرده است .

لايحب اللّه الجهر بالسوء . .. أو تعفوا عن سوء فإنّ اللّه كان عفواً قديراً

جمله {ان تبدوا . .. او

تعفوا}، مى تواند تكميل و توضيح {الا من ظلم} باشد. يعنى در عين اينكه براى مظلوم جايز است تا ماهيت ظالم را افشا كند، ولى بهتر است آبروى او را حفظ كند.

توصيه به مسلمانان مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 60 - 6

6 - خداوند به فرد مسلمان مورد تجاوز مشركان ، توصيه كرد كه در گرفتن انتقام ، از دشمنانش در گذرد و آنان را مورد آمرزش قرار دهد .

و من عاقب . .. لينصرنّه اللّه إنّ اللّه لعفوّ غفور

حامى مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 14 - 2

2- خداوند از جبهه مظلومانِ حق طلب در برابر سركشى ظالمان حق ستيز ، دفاع و حمايت مى كند .

و قال الذين كفروا . .. لنخرجنّكم من أرضنا... فأوحى إليهم ربّهم لنهلكنّ الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 6

6 - بندگان مظلوم و تحت شكنجه حكومت هاى ظالم ، مورد عنايت و لطف خداوند

أسر بعبادى

يادكردن از بنى اسرائيل به عنوان {عبادى} در حالى كه تحت ستم و شكنجه هاى فرعون قرار داشتند; دلالت براين نكته دارد كه بندگان تحت شكنجه ظالمان (در صورتى كه خواستار رهايى باشند) مورد نظر و عنايت خداوند قرار دارند.

حقوق مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 148 - 5،6

5 _ مظلوم ، مجاز به دشنام دادن ظالم و افشاگرى عليه اوست .

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم

6 _

مظلوم ، مجاز به هتك حرمت ظالم و آشكار ساختن خصلت هاى ظالمانه وى ، براى مردم

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم

مناسبت حكم و موضوع اقتضا مى كند كه گفته شود مراد از اظهار عيوب ظالم گفتارى است كه مظلوم به وسيله آن ستمگرىِ ظالم را نسبت به خودش بيان كند، بنابراين مظلوم حق ندارد بديهاى ظالم را كه هيچ رابطه اى با وى ندارد، افشا كند.

حمايت از مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 148 - 7

7 _ نظام حقوقى و اخلاقى اسلام ، مدافع مظلومان و ستمديدگان است .

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم

مظلومان در آيه شريفه از حكم تحريم (بدگويى ديگران) استثنا شده و اجازه يافته اند تا براى رساندن نداى مظلوميتشان به افشاگرى عليه ظالمان بپردازند و اين بيانگر دفاع نظام حقوقى اسلام از ستمديدگان است.

حمايت از مقتول مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 17

17- حمايت از كشته شده به ظلم ، امرى عقلى و فطرى در ميان جوامع بشرى

و من قتل مظلومًا . .. إنه كان منصورًا

برداشت فوق، بنابراين احتمال است كه {يارى شدن مقتول} (منصوراً) از سوى خداوند نباشد; بلكه اصلى باشد كه در نزد همه مردم رايج است. و جمله {إنه كان منصوراً}، خبر از يك واقعيت عينى و اجتماعى مى دهد.

دفاع از مظلوم در شعر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 7

7 - شعر ارزشمند ، پيامدار ياد خدا

و دفاع از مظلوم

و ذكروا اللّه كثيرًا و انتصروا من بعد ما ظلموا

زن مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 5

5 _ مردان ، زنان و كودكان مانده در ستم ، از مصاديق مستضعفان

و المستضعفين من الرّجال و النّساء و الولدان الّذين يقولون ربّنا اخرجنا من هذه ال

سنت امداد به مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 15

15- سنت الهى بر حمايت ، نصرت و طرفدارى از مظلوم است .

و من قتل مظلومًا . .. إنه كان منصورًا

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير {إنه} به مقتول مظلوم برگردد و اسميه بودن جمله {إنه. ..} و نيز آمدن فعل {كان} در آن جمله _ كه براى استمرار و ديرينه بودن است _ مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه حمايت از مقتول مظلوم، كار هميشگى و ديرينه خداوند است.

ظلم به مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 182 - 12

12 _ مجازات نكردن ستمگران ، ظلم بر ستمديدگان است .

ذوقوا عذاب الحريق . .. ذلك بما قدّمت ايديكم و انّ اللّه ليس بظلاّم للعبيد

برداشت فوق مبتنى است بر احتمال اوّل (عطف {انّ اللّه . .. } بر {ما قدّمت})، است.

عفو مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 15،16

15_ گذشت مظلوم از ظالم كافى در آمرزش او نيست و به مغفرت و رحمت الهى نيز منوط است .

لاتثريب عليكم اليوم يغفر الله

لكم و هو أرحم الرحمين

از اينكه يوسف(ع) پس از گذشتن از حق خويش و بخشودن برادرانش از خداوند مى خواهد گناه آنان را بيامرزد ، مى توان برداشت فوق را به دست آورد.

16_ گذشت ستم ديدگان از ستم پيشگان ، زمينه ساز شمول مغفرت الهى بر ستمكاران است .

لاتثريب عليكم اليوم يغفر الله لكم

عقلانيت حمايت از مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 17

17- حمايت از كشته شده به ظلم ، امرى عقلى و فطرى در ميان جوامع بشرى

و من قتل مظلومًا . .. إنه كان منصورًا

برداشت فوق، بنابراين احتمال است كه {يارى شدن مقتول} (منصوراً) از سوى خداوند نباشد; بلكه اصلى باشد كه در نزد همه مردم رايج است. و جمله {إنه كان منصوراً}، خبر از يك واقعيت عينى و اجتماعى مى دهد.

فضيلت نجات مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 10

10 - نجات مظلومان از يوغ ستم و بردگى و رهايى آنان از سلطه نظام هاى غير توحيدى ، مطلوب خداوند و همسو با اهداف رسولان الهى است .

اذهبا . .. فأرسل معنا بنى إسرءيل

فطريت حمايت از مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 17

17- حمايت از كشته شده به ظلم ، امرى عقلى و فطرى در ميان جوامع بشرى

و من قتل مظلومًا . .. إنه كان منصورًا

برداشت فوق، بنابراين احتمال است كه {يارى شدن مقتول} (منصوراً) از سوى خداوند نباشد; بلكه اصلى باشد كه در نزد همه مردم رايج

است. و جمله {إنه كان منصوراً}، خبر از يك واقعيت عينى و اجتماعى مى دهد.

كودك مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 5

5 _ مردان ، زنان و كودكان مانده در ستم ، از مصاديق مستضعفان

و المستضعفين من الرّجال و النّساء و الولدان الّذين يقولون ربّنا اخرجنا من هذه ال

مرد مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 5

5 _ مردان ، زنان و كودكان مانده در ستم ، از مصاديق مستضعفان

و المستضعفين من الرّجال و النّساء و الولدان الّذين يقولون ربّنا اخرجنا من هذه ال

مستضعفان مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 11

11 _ مسؤوليت بين المللى جامعه اسلامى در برابر مستضعفان خداپرست تحت ستم

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين . .. الّذين يقولون ربّنا اخرجنا م

مظلومان

استمداد مظلومان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 41 - 4

4 - يارى خواستن ستمديده ، براى انتقام از ستمگر ، حق مشروع او است .

و لمن انتصر بعد ظلمه

گروهى از مفسران {إنتصار} را به معناى يارى طلبيدن گرفته اند.

امداد به مظلومان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 40 - 2

2 - انسان ، در مسير يارى مؤمنان و مظلومان ، نبايد از جاده عدالت و اعتدال خارج شود .

و الذين إذا أصابهم البغى هم ينتصرون . و جزؤا سيّئة سيّئة مثلها

انتقام مظلومان

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 41 - 2،3،4

2 - مظلومانى كه از حق مشروع مقابله به مثل نمى گذرند ، سزاوار ملامت و سرزنش نيستند .

و لمن انتصر . .. ما عليهم من سبيل

3 - ستمديدگان ، به خاطر گرفتن انتقام خود از ستمگران ، در قيامت عقوبت نخواهند ديد .

فأول_ئك ما عليهم من سبيل

جمله {فأول_ئك ما عليهم من سبيل} به قرينه ذيل آيه بعد (أول_ئك لهم عذاب أليم)، مى تواند اشاره به برداشت بالا داشته باشد.

4 - يارى خواستن ستمديده ، براى انتقام از ستمگر ، حق مشروع او است .

و لمن انتصر بعد ظلمه

گروهى از مفسران {إنتصار} را به معناى يارى طلبيدن گرفته اند.

اهميت نجات مظلومان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 13 - 3

3 _ نجات ستمديدگان از بيدادگرى بيدادگران ، هدف خداوند از بعثت پيامبران در طول تاريخ

لما ظلموا و جاءتهم رسلهم بالبينت

ذكر جمله {جاءتهم رسلهم} بعد از {لما ظلموا} حكايت از اين حقيقت دارد كه بعثت پيامبران در پى گسترش ظلم و بيدادگرى و به منظور رهايى مظلومان از شرّ ظالمان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 11

11 _ بعثت پيامبران الهى ، در راستاى نجات مظلومان از ستم بيدادگران

كذلك كذب الذين من قبلهم فانظر كيف كان عقبة الظلمين

رويارويى بيدادگران با رسولان الهى در طول تاريخ، بيانگر برداشت فوق است.

توصيه به مظلومان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 43 - 3

3

- خويشتن دارى و گذشت به جاى انتقام جويى و مقابله به مثل ، توصيه اكيد خداوند به دادخواهان ستمديده است .

و لمن انتصر بعد ظلمه . .. و لمن صبر و غفر إنّ ذلك لمن عزم الأُمور

لام در {لمن صبر} لام قسم و در {لمن عزم الأمور} لام تأكيد است كه در هر دو نمايانگر اهميت توصيه الهى به عفو و گذشت است.

حامى مظلومان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 60 - 5

5 - خداوند ، حامى و پشتيبان ستمديدگان و دشمن ستمگران و متجاوزان است .

و من عاقب بمثل ما عوقب به ثمّ بغى عليه لينصرنّه اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 61 - 1

1 - توانايى خداوند بر جا به جا كردن شب و روز ، دليلى است گويا براى توانايى او بر يارى رساندن به ستمديدگان در انتقام گرفتن آنان از ستمگران .

ذلك بأنّ اللّه يولج الّيل فى النهار . .. و أنّ اللّه سميع بصير

در آيه پيش، خداوند به آن مسلمانى كه مورد ستم و تجاوز مشركان قرار گرفته بود، وعده قطعى داد كه او را يارى خواهد كرد تا انتقامش را از متجاوزان بازستاند در اين آيه، براى اين كه كسى در توانايى خدا بر تحقق بخشيدن به وعدهايش و در حمايت و پشتيبانى از ستم ديدگان ترديدى نكند، گوشه اى از قدرت نهايت خود را بيان كرده است.

حقوق مظلومان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 3

3 - پيكار با

دشمن مهاجم و ستم پيشه ، حق مشروع ستمديدگان

أُذن للذين يق_تلون بأنّهم ظلموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 3

3 - جنگ و پيكار آوارگان با زورگويانى كه آنان را به جرم ايمان و خداخواهى از سرزمين شان بيرون كردند ، حقى است مشروع كه خدا به آنان داده بود .

أُذن للذين يق_تلون . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 41 - 1،2،4

1 - انتقام گرفتن از متجاوزان و ستمگران ، حق مشروع و مسلّم انسان هاى ستمديده است .

و لمن انتصر بعد ظلمه فأول_ئك ما عليهم من سبيل

2 - مظلومانى كه از حق مشروع مقابله به مثل نمى گذرند ، سزاوار ملامت و سرزنش نيستند .

و لمن انتصر . .. ما عليهم من سبيل

4 - يارى خواستن ستمديده ، براى انتقام از ستمگر ، حق مشروع او است .

و لمن انتصر بعد ظلمه

گروهى از مفسران {إنتصار} را به معناى يارى طلبيدن گرفته اند.

مظلومان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 41 - 3

3 - ستمديدگان ، به خاطر گرفتن انتقام خود از ستمگران ، در قيامت عقوبت نخواهند ديد .

فأول_ئك ما عليهم من سبيل

جمله {فأول_ئك ما عليهم من سبيل} به قرينه ذيل آيه بعد (أول_ئك لهم عذاب أليم)، مى تواند اشاره به برداشت بالا داشته باشد.

نصرت مظلومان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 39 - 7

7 - خدا ، توانا بر نصرت

و يارى رساندن به مؤمنان مورد تهاجم و مظلوم

و إنّ اللّه على نصرهم لقدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 60 - 4

4 - خداوند ، به مسلمان مورد ستم ، وعده قطعى داد كه او را نصرت و يارى خواهد داد تا انتقام خود را از ستمگران بازستاند .

و من عاقب . .. ثمّ بغى عليه لينصرنّه اللّه

معابد از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

معابد

اهميت دفاع از معابد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 22

22 - لزوم دفاع از معابد و مراكز دينى و شعائر الهى در برابر تهاجم دشمنان

و لولا دفع اللّه . .. صومع و بيع ... و مس_جد

تاريخ معابد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 16

16 - معابد ، مظهر حضور شريعت در جوامع و مورد تهاجم جبهه باطل در طول تاريخ

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت صومع ... و مس_جد

دشمنى با معابد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 16

16 - معابد ، مظهر حضور شريعت در جوامع و مورد تهاجم جبهه باطل در طول تاريخ

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت صومع ... و مس_جد

فلسفه قداست معابد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 18

18 - ياد خدا ، اساس حرمت و قداست معابد دينى

لهدّمت صومع . .. و مس_جد يذكر فيها اسم اللّه كثيرًا

محافظت از معابد

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 10

10 - حفاظت و پاسدارى از معابد و مراكز دينى ( صومعه ها ، كليسا ها ، كنيسه ها و مساجد ) فلسفه جهاد و دفاع

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت صومع و بيع ... و مس_جد

{صوامع} جمع {صومعة} و {بيع} جمع {بيعة} و {صلوات} جمع {صلاة يا صَلوْة} است. {صومعه} _ مرداف {دير} _ جايى است كه راهبان در آن به رياضت مى پردازند. {بيعة} به كليساى نصارا گفته مى شود. {صلاة يا صلوة} كنيسه يهوديان است; يعنى، اگر خدا برخى از مردم را به بعضى ديگر دفع نمى كرد، صومعه ها، كليساها، كنيسه ها و مساجدى كه در آن بسيار ذكر خدا مى شود، تخريب مى شدند.

موانع تخريب معابد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 12

12 - اگر خداوند حكم جهاد را تشريع نمى كرد ، تمامى معابد و مراكز دينى توسط كافران و دين ستيزان تخريب و منهدم مى شد .

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت صومع ... و مس_جد

نقش معابد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 16

16 - معابد ، مظهر حضور شريعت در جوامع و مورد تهاجم جبهه باطل در طول تاريخ

و لولا دفع اللّه . .. لهدّمت صومع ... و مس_جد

معاد از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{معاد}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 245 - 14

14 _ خداوند ، مبدأ همه انسانهاست و بازگشت آنان تنها به سوى اوست .

و

اليه ترجعون

{رجوع}، يعنى بازگشت شخص به آنجا كه بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 17

17 _ مبدأ انسان ها ، خداوند است و بازگشتشان تنها به سوى اوست .

ثمّ الىّ مرجعكم

با توجّه به معناى {رجوع} كه بازگشت به جايى است كه در سابق بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 83 - 12

12 _ بازگشت قهرى تمامىِ موجودات به سوى خداوند

و اليه يرجعون

آثار استبعاد معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 4

4_ بعيد شمردن حيات دوباره انسانها ، دليل انكار سراى آخرت از سوى كافران به قيامت

أءذا كنّا تربًا أءنا لفى خلق جديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 66 - 3

3- استبعاد و انكار معاد ، از زمينه هاى گريز از عبادت و اطاعت خداى يگانه

واصطبر لعب_دته . .. و يقول الإنس_ن أءذا ما متّ لسوف أُخرج حيًّا

از جمله وجوهى كه در بيان ارتباط اين آيه با آيات پيشين مى توان ارائه كرد، اين است كه: پس از فرمان به عبادت و صبر بر آن، گويااين آيه، سؤال مقدرى را مطرح كرده و پاسخ گفته است. سؤال مقدر اين است كهك: عبادت و اطاعت خداوند چه نتيجه اى دارد؟ ما كه پس از مرگ حياتى نداريم تا حالات و اعمال ما در دنيا در آن تفاوتى ايجاد كند! اين آيه و آيات بعد اين سؤال را پاسخ داده و عبادت را ضرورى

شمرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 17 - 3

3 - بعيد شمردن حيات دوباره انسان هايى كه در گذشته دور مرده و به خاك و استخوان تبديل شده اند ، عامل انكار معاد از سوى مشركان

أءنّا لمبعوثون . أوَ ءاباؤنا الأوّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 6 - 3

3 - استبعاد معاد ، دليل درخواست عذاب از سوى كافران حق ناپذير

سأل سائل بعذاب واقع . .. إنّهم يرونه بعيدًا

برداشت ياد شده، بر اين نكته مبتنى است كه جمله {إنّهم. ..}، تعليل براى جمله {سأل سائل بعذاب...} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 14 - 4،5

4 - جاودانه پنداشتن دنيا و بعيد شمردن معاد ، ريشه دل خوشى هاى نابجا و دلبستگى به خانواده و خاندان است .

إنّه كان فى أهله مسرورًا . إنّه ظنّ أن لن يحور

حرف {إنّ} در {إنّه ظنّ}، براى بيان علت سُرورى است كه در {كان فى أهله مسروراً} بيان شده است.

5 - اعطاى نامه عمل از پشت سر ، فرياد هلاكت خواهى در قيامت و گرفتارى به آتش جهنم ، برخاسته از استبعاد معاد است .

و أمّا من أُوتى . .. إنّه ظنّ أن لن يحور

اين آيه، مى تواند بيانگر علت براى مطالب قبل باشد كه از جمله آنها {اُوتى كتابه وراء ظهره} بود.

آثار استكبار مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 10

10 _ درخواست نزول ملائكه براى خويش و رؤيت

خداوند از سوى منكران معاد ، برخاسته از روحيه استكبارى و خود برتربينى آنان

لولا أُنزل علينا المل_ئكة أو نرى ربّنا لقد استكبروا فى أنفسهم

آثار استهزاى معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 33 - 4

4 - گرفتار آمدن منكران معاد ، در قيامت به عذابى كه آن را به استهزا مى گرفتند و انكار مى كردند .

و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

آثار اميدوارى به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 13

13- باور به معاد ، حتى در حدّ گمان و اميد ، اهرمى كارامد در گرايش به عمل صالح و به دور از شرك و ريا است .

فمن كان يرجوا لقاء ربّه فليعمل عملاً ص_لحًا و لايشرك بعبادة ربّه أحدًا

آثار ايمان به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 32 - 4

4 _ آخرت، سرايى خوب براى كسانى كه معاد را تكذيب نكرده و در انجام تكاليف كوتاهى نمى كنند.

و للدار الأخرة خير للذين يتقون

بنابراين كه {خير} صفت مشبهه باشد. يتقون} در اين آيه، به قرينه تقابلى كه با آيه قبل دارد و در آن آيه بحث از تكذيب لقاء اللّه و تفريط در دين و تكاليف الهى بود، به معناى تكذيب نكردن معاد و انجام تكاليف الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 6

6 _ باور به معاد و بازگشت به خدا پس از مرگ ، عامل نهراسيدن ساحران مؤمن از مجازات

ها و شكنجه هاى فرعون

إنا إلى ربنا منقلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 13

13- باور به معاد ، حتى در حدّ گمان و اميد ، اهرمى كارامد در گرايش به عمل صالح و به دور از شرك و ريا است .

فمن كان يرجوا لقاء ربّه فليعمل عملاً ص_لحًا و لايشرك بعبادة ربّه أحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 2 - 8

8- زندگى بدون ايمان به وحى و معاد ، بازيچه و بى هدف است .

ما يأتيهم من ذكر . .. و هم يلعبون

برداشت ياد شده مبتنى براين احتمال است كه {يلعبون} ناظر به زندگى طبيعى و روز مرّه مشركان باشد; يعنى، آنان به وقت نزول وحى به همان زندگى بى هدف و بازيچه مشغولند. بنابراين كسانى كه مبدأ و معاد را انكار كنند (مانند مشركان) به لعب و بازيچه در زندگى گرفتار مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 54 - 5

5 - باور به معاد و توجه به آن ، داراى نقش اساسى در حق پذيرى انسان

سنريهم ءاي_تنا فى الأفاق . .. ألا إنّهم فى مرية من لقاء ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 9 - 5

5 - ايمان به معاد و كيفر اعمال ، بازدارنده انسان از نافرمانى خداوند است .

ما غرّك . .. كلاّ بل تكذّبون بالدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 25 - 3

3

- باور داشتن معاد و معارف قرآن و انجام دادن كار هاى صالح ، نجات بخش انسان از عذاب دردناك است .

فبشّرهم بعذاب أليم . إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

متعلق {آمنوا} _ به قرينه آيات پيشين _ معاد و قرآن است و {الصالحات} _ كه جمع با حرف {ال} است _ دلالت بر عموم مى كند. در اين موارد، مراد عموم عرفى است; يعنى، تمام صالحاتى كه امكان پذير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 9 - 5

5 - ايمان به معاد ، زمينه ساز از بين رفتن خصلت هاى ناروا است .

لكنود . .. أفلايعلم إذا بعثر ما فى القبور

آثار پندارهاى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 23 - 1

1 - منكران معاد ، بر اثر پندارهايى انباشته در ذهن خود ، قرآن را تكذيب مى كنند .

بل الذين كفروا يكذّبون . و اللّه أعلم بما يوعون

{وِعاء}; يعنى، ظرف و {أوعيت الزاد و المتاع} زمانى گفته مى شود كه آن را در {وعاء} قرار دهى (لسان العرب). ظرف مورد نظر، ممكن است ذهن و قلب منكران معاد باشد كه جايگاه باورهاى آنان است.

آثار تبليغ معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 7 - 1

1 - استهزاى پيامبر ( ص ) از سوى كافران ، به خاطر تبليغ آن حضرت از معاد

و قال الذين كفروا

تعبير {رجل ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق} قرينه است بر اين كه استفهام در اين آيه، براى استهزا و تمسخر است

و حقيقى نيست.

آثار ترس اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 4

4 - آثار ترس و دلهره ، آشكار در چهره ستمكاران و منكران معاد ، در قيامت

ترى الظ_لمين مشفقين

واژه {ترى} اشعار به مطلب ياد شده دارد.

آثار تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 9

9 _ عذاب قيامت، پيامد مداومت در كفر و انكار معاد در دنياست.

فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 11،15

11 _ پيامدهاى كفر و انكار معاد، بارى سنگين و طاقتفرسا بر دوش انسان است.

و هم يحملون أوزارهم على ظهورهم

15 _ انكار معاد، گناه و بارى شوم بر دوش منكران معاد در قيامت است.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه . .. ألا ساء ما يزرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 39 - 12

12- انكار معاد ، كفر است .

و ليعلم الذين كفروا أنهم كانوا ك_ذبين

مراد از {الذين كفروا} كسانى اند كه رستاخيز را مورد انكار قرار مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 37 - 2

2- انكار معاد و ترديد در آن و مغرور شدن به زندگى دنيا ، انديشه و بينشى كفرآميز است .

و ما أظنّ الساعة قائمة . .. قال له صاحبه وهو يحاوره أكفرت بالذى خلقك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 -

16

16- انكار معاد ، نكوهيده تر از دل بستگى به زندگانى دنيا و داراى نقشى مؤثرتر در آن در پيدايش شرك

لقد جئتمونا كما خلقناكم أوّل مرّة بل زعمتم ألّن نجعل لكم موعدًا

حرف {بل} براى اضراب و نشان نابرابر بودن مابعد و ماقبل آن است. در اين برداشت، تشبيه در {كما خلقناكم}، ناظر به مال و فرزند نداشتن انسان در آغاز خلقت و هنگام اعاده آن، دانسته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 49 - 9

9- بى اعتقادى به معاد ، از عوامل مهم و ريشه هاى عمده انجام دادن گناه است .

و عرضوا على ربّك . .. و وضع الكت_ب ... فترى المجرمين

{وضع الكتاب} عطف است بر {عرضوا} در آيه قبل و ارتباط دو آيه گوياى اين است كه مصداق مورد نظر از مجرمان در اين آيه، همان منكران معاد هستند كه در آيه قبل مطرح بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 105 - 5

5- اَعمال آدمى ، در نتيجه كفر به آيات پروردگار و انكار معاد ، تباه شده و در قيامت سودى نخواهد بخشيد .

الذين كفروا بأي_ت ربّهم و لقائه فحبطت أعم_لهم

{حبط} به معناى {هدر رفتن و تباه شدن و فساد عمل} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 66 - 3

3- استبعاد و انكار معاد ، از زمينه هاى گريز از عبادت و اطاعت خداى يگانه

واصطبر لعب_دته . .. و يقول الإنس_ن أءذا ما متّ لسوف أُخرج حيًّا

از جمله وجوهى كه در بيان ارتباط اين

آيه با آيات پيشين مى توان ارائه كرد، اين است كه: پس از فرمان به عبادت و صبر بر آن، گويااين آيه، سؤال مقدرى را مطرح كرده و پاسخ گفته است. سؤال مقدر اين است كهك: عبادت و اطاعت خداوند چه نتيجه اى دارد؟ ما كه پس از مرگ حياتى نداريم تا حالات و اعمال ما در دنيا در آن تفاوتى ايجاد كند! اين آيه و آيات بعد اين سؤال را پاسخ داده و عبادت را ضرورى شمرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 115 - 4

4 - انكار معاد ، مستلزم بيهوده شمردن آفرينش انسان

أنّما خلقن_كم عبثًا و أنّكم إلينا لاترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 116 - 1

1 - انكار معاد و بيهوده شمردن آفرينش انسان ، اهانت به ساحت آفريننده جهان ( خدا ) است .

أفحسبتم أنّما خلقن_كم عبثًا . .. لاترجعون . فتع_لى اللّه

{تعالى} (مصدر {تعالى}) به معناى والايى و بلندمرتبگى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 8

8 _ انكار معاد و عقيده به نبودن مجازات الهى براى انسان ، مانع پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) و عقيده به توحيد از سوى مشركان

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة أو نرى ربّنا

توصيف مشركان به منكران {لقاء اللّه} در آغاز كلام، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه اگر مشركان خواستار نزول فرشتگان وحى بر خود و رؤيت خدا بودند، اين خواسته ناشى از حقيقت خواهى آنان نبود; بلكه به

خاطر عقيده مند نبودن آنان به معاد و انكار مجازات الهى بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 23 - 2

2 _ كفر و انكار معاد ، موجب حبط و بى ثمر شدن عمل آدمى

و قال الذين لايرجون لقاءنا و قدمنا إلى ما عملوا من عمل فجعلن_ه هباء منثورًا

{هباء} به معناى ذرات بسيار ريزى است كه در حال عادى ديده نمى شود و تنها به وقت تابش نور آفتاب، از روزنه اى به داخل مكان تاريك مشاهده مى گردد و {منثوراً} اسم مفعول از ماده {نثر} و به معناى پراكنده شده است. اين تعبير، حاكى از بى ارزش بودن اعمال مجرمان است كه چون گرد و غبار پراكنده، هيچ ارزش و خاصيتى نداشته و حبط خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 39 - 5

5 - بى ايمانى به جهان آخرت ، ريشه سركشى و بى عدالتى انسان ها است .

و استكبر هو . .. و ظنّوا أنّهم إلينا لايرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 6

6 - كافرانِ به آيات خدا و معاد ، عذابى دردناك خواهند داشت .

و الذين كفروا بأي_ت اللّه و لقائه . .. و أول_ئك لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 18 - 3

3 - انكار لجوجانه معاد و روح حق ناپذير ، موجب خوارى و ذلت آدمى در قيامت است .

و أنتم دخرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

15 - صافات - 37 - 20 - 2

2 - انكار معاد ، موجب تأسف و اندوه انسان در قيامت

و قالوا ي_ويلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 56 - 4

4 - كفر و انكار معاد ، موجب نابودى و سقوط انسان

قال تاللّه إن كدتّ لتردين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 27 - 7

7 - انكار معاد و روز حسابرسى ، مستلزم باطل و بى هدف دانستن آفرينش جهان است .

بما نسوا يوم الحساب . و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بينهما ب_طلاً

يادآورى اين نكته كه ما جهان را بى هدف نيافريده ايم _ پس از طرح مسأله فراموشى روز حساب _ مى رساند كه نسيان و انكار معاد با هدف مندى و حق مدارى جهان، ناسازگار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 7 - 9

9 - دنياطلبى و انكار معاد ، عامل بازدارنده از انفاق و زكات

لايؤتون الزكوة و هم بالأخرة هم ك_فرون

چنانچه جمله {هم بالآخرة. ..} حاليه باشد مى توان از ارتباط {هم بالآخرة هم كافرون} با جمله قبل، مطلب بالا را برداشت كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 38 - 6

6- انكار معاد ، مستلزم پوچ انگاشتن آفرينش و تنزل دادن آن در حد سرگرمى و تفنّن

إن هى إلاّ موتتنا الأُولى . .. و ما خلقنا السم_وت ... ل_عبين

با توجه به اين كه آيات پيشين نظر به مشركان منكر معاد داشت، اين آيه مى تواند

ردى بر انديشه آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 27 - 10

10 - انكار معاد ، عامل خسران و زيان انسان

قالوا ائتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين . .. يومئذ يخسر المبطلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 33 - 4

4 - گرفتار آمدن منكران معاد ، در قيامت به عذابى كه آن را به استهزا مى گرفتند و انكار مى كردند .

و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 3،15

3- ناباورى نسبت به معاد و قيامت ، از عوامل مهم بى تعهدى فرزند در قبال والدين *

و الذى قال لولديه أُفّ لكما أتعداننى أن أُخرج

رابطه دو بخش آيه ({قال لوالديه اُفّ} و {أتعداننى أن اُخرج}) مى تواند اشاره به اين داشته باشد كه ميان گستاخى و بى تعهدى فرزند و عقيده كفرآلود وى به معاد، ارتباط و پيوستگى هست.

15- انسان بد رفتار با پدر و مادر و ناباور به وعده هاى الهى ، فاقد رشد و كمال *

أُل_ئك الذين نتقبّل . .. و الذى قال لولديه أُفّ ... ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

با توجه به مقابله {والذى قال. ..} با {اُول_ئك الذين نتقبّل...}، به دست مى آيد كه بد رفتاران با والدين و ناباوران به دين، در حقيقت از رشد و خرد بى بهره اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 20 - 5

5- بى اعتقادى به معاد ، گرايش دهنده انسان به لذّت

جويى هر چه بيشتر از امكانات دنيايى

الذين كفروا . .. أذهبتم طيّب_تكم ... و استمتعتم بها

مخاطب قرار گرفتن لذّت جويان با عنوان كفر، مى نماياند كه اين وصف در گرايش كافران به لذّت جويى و حرص بر لذّت هاى دنيايى نقشى اساسى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 9 - 1

1 - موضع گيرى ناباورانه در برابر مسأله معاد و روز جزا ، نشان كم عقلى و سطحى نگرى است .

إنّما توعدون لصادق . .. يؤفك عنه من أُفك

{افْك} (مصدر مجهول {يؤفك}) به معناى برگردانده شدن است. ضمير در {عنه} به {ما توعدون} يا به {الدين} باز مى گردد. {من اُفك} معادل {مأفوك} است و آن بر انسان كم خرد و ضعيف الرأى اطلاق مى شود; يعنى، كسى كه از نعمت عقل و خرد بهره چندانى ندارد، از وعده هاى قرآن يا روز جزا روى گردان مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 14 - 2

2 - عذاب آتش دوزخ ، دستاورد خود كافران و منكران معاد

ذوقوا فتنتكم

اضافه {فتنة} به {كم}، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 9 - 7

7 - ناباورى قوم نوح ، نسبت به معاد و قيامت ، زمينه موضع گيرى خصمانه آنان در قبال نوح ( ع )

كذّبت قبلهم قوم نوح فكذّبوا عبدنا

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه مراد از {كذّبت} _ به قرينه آيات پيشين _ تكذيب قيامت باشد. كه در اين صورت {فاى تفريع} در

{فكذّبوا عبدنا} مى رساند كه تكذيب پيامبران، ريشه در تكذيب معاد دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 47 - 1

1 - عذاب اخروى اصحاب شمال ، ره آورد موضع گيرى ناباورانه آنان نسبت به معاد

و أصح_ب الشمال . .. فى سموم ... و كانوا يقولون ... أءنّا لمبعوثون

استفهام انكارى در عبارت {أئذا متنا. ..و أءنّا لمبعثون}، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 7

7 - تكذيب قرآن و معاد ، از عوامل و زمينه هاى سقوط تدريجى جوامع بشرى

سنستدرجهم من حيث لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 4 - 5

5 - انكار معاد ، زمينه ساز گرفتارى به عذاب الهى در آخرت است .

كلاّ سيعلمون

لحن تهديد گونه {كلاّ سيعلمون}، بيانگر مواجه شدن منكران معاد با مجازات الهى و عملى ديدن وعده هاى عذاب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 5

5 - انكار معاد و حسابرسى قيامت ، عامل طغيان گرى و مايه گرفتارى به عذاب جهنم است .

للطّ_غين . .. إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 28 - 5

5 - باور نداشتن معاد ، زمينه ساز انكار تعاليم الهى و آموزه هاى دينى است .

لايرجون حسابًا . و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 30 - 2

2 - عذاب

جهنم و افزايش آن ، نتيجه انكار معاد و تكذيب آيات الهى و عقوبتى متناسب با آن گناهان است .

فذوقوا فلن نزيدكم

{فاء} در {فذوقوا} و {فلن نزيدكم} دلالت مى كند كه چشيدن عذاب فزاينده پيامدى مناسب براى گناهان بيان شده در آيات پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 24 - 1

1 - انكار معاد و تكذيب قرآن ، درپى دارنده عذابى دردناك است .

فبشّرهم بعذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 3 - 2

2 - انكار معاد ، مايه سردى روابط انسان ها با يكديگر

الذى يكذّب . .. يدعّ اليتيم . و لايحضّ على طعام المسكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 5 - 5

5 - انكار معاد ، بر روابط انسان با خلق و خالق ، تأثير منفى گذارده و مايه بى اعتنايى وى به آنها مى گردد .

الذى يكذّب . .. يدعّ اليتيم ... و لايحضّ ... الذين هم عن صلاتهم ساهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 7 - 2

2 - بى اعتقادى به معاد و پاداش و كيفر الهى ، مايه بى تفاوتى انسان در برابر ضروريات زندگى مردم

أرءيت الذى يكذّب بالدين . .. و يمنعون الماعون

آثار توجه به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 29 - 15

15 _ توجه به معاد، پشتوانه رعايت قسط و اخلاص در دين

أمر ربى بالقسط . .. مخلصين له الدين

كما بدأكم تعودون

آثار ذكر انحطاط مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 2 - 5

5 - توجّه به سقوط اخلاقى منكران معاد ، تا حد خشونت با يتيمان ، مايه پرهيز از تكذيب آخرت است .

فذلك الذى يدعّ اليتيم

آثار ذكر معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 29 - 13

13 _ خوف از خداوند و يا معاد ، مانع ظلم و گناه و گرفتار آمدن به عذاب دوزخ

انى اخاف اللّه رب العلمين. انى اريد ان تبوا باثمى ... فتكون من اصحب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 32 - 5

5 _ تقوا و در انديشه معاد بودن، راه رسيدن به زندگى برتر و نيكو در آخرت

و للدار الأخرة خير للذين يتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 19 - 8

8 - توجه به معاد و سرنوشت تكذيب كنندگان پيامبران بازدارنده انسان از مخالفت با دعوت فرستادگان الهى است .

و يوم يحشر أعداء اللّه إلى النار

با توجه به تقدير {ذكّرهم} يا {أنذرهم} و امثال آن به عنوان عامل {يوم}، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 54 - 5

5 - باور به معاد و توجه به آن ، داراى نقش اساسى در حق پذيرى انسان

سنريهم ءاي_تنا فى الأفاق . .. ألا إنّهم فى مرية من لقاء ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف

- 43 - 14 - 7

7 - ياد معاد هنگام تسخير امكانات و برخوردارى از نعمت ها ، زمينه ساز زدايش غرور و غفلت

ثمّ تذكروا نعمة ربّكم إذا استويتم عليه و تقولوا . .. و إنّا إلى ربّنا لمنقلبون

توصيه به يادآورى معاد پس از برخوردارى از نعمت هاى خداوند، مى تواند اشاره به تأثير آن در زدايش غرور و غفلت باشد.

آثار شك در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 37 - 2

2- انكار معاد و ترديد در آن و مغرور شدن به زندگى دنيا ، انديشه و بينشى كفرآميز است .

و ما أظنّ الساعة قائمة . .. قال له صاحبه وهو يحاوره أكفرت بالذى خلقك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 15 - 6

6_ شك در امكان معاد ، شك در قدرت خداوند است .

أفعيينا بالخلق الأوّل بل هم فى لبس من خلق جديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 8

8 - ترديد و ناباورى نسبت به مبانى اسلام ( توحيد ، معاد ، نبوت ، قرآن و . . . ) ، عامل شقاوت و بدبختى اهل نفاق

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. ارتبتم

آثار طغيانگرى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 11

11 _ درخواست نزول ملائكه براى خويش و رؤيت خداوند از سوى منكران معاد ، برخاسته از روح طغيان و سركشى در وجود آنان

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة

أو نرى ربّنا لقد استكبروا ف

آثار عدم درك معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 7

7- ايمان نياوردن مشركان به معاد ، معلول عدم درك حقيقت معاد و استبعاد آن بوده است .

لايؤمنون بالأخرة . .. و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جد

آثار عقيده به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 36 - 8

8- عقيده به معاد ، ناسازگار با دنياپرستى و غيرقابل پذيرش براى دنياپرستان است .

أنا أكثر منك مالاً . .. و ما أظنّ الساعة قائمة

مرد ثروت مند، در پى غرور و افتخار به مال و منال و پندار جاودانه بودن آن، به انكار قيامت پرداخت. به نظر مى رسد كه ارتباط اين دو قسمت، به صورت زمينه و نتيجه باشد; يعنى، آنچه كه فرد را به موضع انكار قيامت كشاند، دنياپرستى و فريفته شدن بدان بود. فعل مجهول {رُددت} (برگردانده شوم) _ كه حاكى از اجبار شدن است _ نيز گوياى نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 35 - 5

5 - انديشه معاد و حيات اخروى ، برهم زننده آرامش اشراف و مورد تكذيب أكيد آنان

و قال الملأ من قومه . .. أيعدكم ... أنّكم مخرجون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 60 - 9

9 - توحيد و معاد ، دو عقيده محورى و انسان ساز

ان الذين هم من خشية ربّهم مشفقون . .. أنّهم إلى ربّهم

رجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 50 - 6،7

6 - عقيده به معاد و بازگشت انسان به سوى خدا پس از مرگ ، عامل نهراسيدن ساحران مؤمن از مجازات مرگ

قال . .. لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف ... قالوا لاضير إنّا إلى ربّنا منقلبو

7 - عقيده به معاد ، عاملى نيرومند در پايبندى انسان به ارزش ها و تحمل دشوارى هاى ناشى از تعهد به آنها

قالوا لاضير إنّا إلى ربّنا منقلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 33

33 - اعتقاد به توحيد و معاد ، محور مشترك براى وحدت و همبستگى پيروان اديان آسمانى

اللّه ربّنا و ربّكم . .. اللّه يجمع بيننا و بينكم

بنابراين كه مخاطبان پيامبر(ص) اهل كتاب باشند، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 8

8 - نقش مثبت و سازنده اعتقاد به معاد ، در تربيت آدميان و اصلاح آنان

ي_أيّها الذين ءامنوا قوا أنفسكم و أهليكم نارًا

مطلب ياد شده از تذكر به آتش دوزخ _ به جاى موعظه و توصيه به تقوا و خودسازى و اصلاح خانواده _ استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 4 - 3

3 - اعتقاد به معاد ، حتى در حد گمان ، بازدارنده انسان از خيانت در سنجش كالاى ديگران

ألا يظنّ أُول_ئك أنّهم مبعوثون

آثار غفلت از معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه -

45 - 34 - 3

3 - محروميت كافران در قيامت از لطف و توجه حق ، نتيجه بى توجهى آنان به معاد است .

و قيل اليوم ننسيكم كما نسيتم لقاء يومكم ه_ذا

برداشت بالا، بر اين مبنا است كه {كما} در {كما نسيتم} براى تعليل باشد.

آثار فهم معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 10

10 _ درك معارف الهى ( توحيد ، معاد و . . . ) و ايمان به آنها ، عاملى اساسى در ايجاد توان فوق العاده در رزمندگان مؤمن

بأنهم قوم لايفقهون

آثار كفر به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 18 - 2

2- كفر به معاد و انكار حقانيت وعده هاى الهى ، درپى دارنده كيفرى حتمى

فيقول ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين . أُول_ئك الذين حقّ عليهم القول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 27 - 4

4 - ناباورى به معاد ، زمينه ساز پيدايش و رشد عقايد خرافى و انحرافى در دين

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة ليسمّون المل_ئكة تسمية الأُنثى

از اين كه عدم ايمان به آخرت، موضوع براى عقايد انحرافى و خرافى مشركان قرار داده شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

آثار معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 36 - 2

2 - معاد و برپايى قيامت ، نمودى از تدبير خداوند هستى و شايسته حمد و ستايش

إنّ وعد اللّه حقّ . .. و قيل اليوم ننسيكم ... فاليوم لايخرجون ... فللّه الحمد

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 5 - 3

3 - با وقوع معاد در آينده اى نزديك ، حقايق براى كافران كشف شده و اختلاف آنان درباره حوادث پس از مرگ ، برطرف خواهد شد .

الذى هم فيه مختلون . .. ثمّ كلاّ سيعلمون

آغاز معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 101 - 1

1 - آغاز رستاخيز و زنده شدن دوباره انسان ها با نفخ صور

فإذا نفخ فى الصور فلاأنساب بينهم

اثبات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 259 - 15،17،21

15 _ مرگ صد ساله عزير و حيات وى پس از آن ، شاهد و نشانه اى است براى همگان بر زنده شدن مردگان در رستاخيز

قال انّى يحيى هذه اللّه . .. و لنجعلك ايةً للنّاس

17 _ زنده شدن الاغ عزير پس از جمع آورى استخوان هاى آن و پوشاندن گوشت بر آنها ، پاسخى به پرسش وى از كيفيّت و امكان حيات مردگان

و انظر الى العظام كيف ننشزها ثمَّ نكسوها لحماً

مراد از {العظام} به قرينه {و انظر الى حمارك}، استخوانهاى همان الاغ است ; چون صرف نگاه به حمار، نشانه اى براى احياى مردگان نيست.

21 _ مشاهده زنده شدنِ مردگان ، موجب شناخت قدرت مطلقِ خداوند

فلمّا تبيّن له قال اعلم انّ اللّه على كلّ شىء قدير

اجتناب از تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 72 - 12

12- بايد از انكار معاد و سركشى در برابر خداوند ، پرهيز كرد .

أوَلا

يذكر الإنس_ن . .. أيّهم أشدّ على الرحمن عتيًّا ... ثمّ ننجّى الذين اتقوا

در اين مجموعه آيات، آنچه مطرح است مسائل عقيدتى و فكرى، به خصوص در زمينه معاد است. احتمالاً مقصود از {تقوا} در {اتقوا} _ به قرينه آيات قبل _ همان باور به معاد و پرهيز از خيره سرى و گردن كشى در برابر خداوند باشد.

احتضار مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 2

2 _ منكران معاد ، هنگام مرگ ملائكه را مشاهده خواهند كرد .

قال الذين لايرجون لقاءنا . .. يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين

مراد از {يوم} در آيه شريفه، هم مى تواند هنگام مرگ باشد و هم مى تواند روز قيامت. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

اختلاف در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 3 - 1،2

1 - منكران معاد در عصر بعثت ، درباره وضعيت انسان پس از مرگ ، تحليل هاى گوناگون و متناقضى ارائه مى كردند .

الذى هم فيه مختلفون

2 - اختلاف نظر كافران درباره معاد ، دليل نابه جا بودن موضع گيرى استهزاآميز آنان است .

عمّ يتساءلون . .. الذى هم فيه مختلفون

توصيف منكران معاد به كسانى كه با هم اختلاف نظر دارند، اشاره به اين است كه نبايد آنان درباره چيزى كه خود درباره آن آراى گوناگون دارند، موضع انكارآميز برگزينند; بلكه بايد آن را محتمل دانسته و از استهزاى معتقدان به آن دست بردارند.

اختلاف درباره معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44

- 35 - 2

2- مسأله معاد ، از محور هاى اختلاف مشركان مكه با پيامبر ( ص )

إنّ ه_ؤلاء ليقولون . إن هى إلاّ موتتنا الأُولى

اختلاف مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 3 - 1،3

1 - منكران معاد در عصر بعثت ، درباره وضعيت انسان پس از مرگ ، تحليل هاى گوناگون و متناقضى ارائه مى كردند .

الذى هم فيه مختلفون

3 - منكران معاد ، در خوددارى از پذيرش آن بر هيچ شيوه و دستاوردى ، اتفاق نظر ندارند .

الذى هم فيه مختلفون

اختلاف منكران معاد، ممكن است در انگيزه ها و روش ها باشد; به اين كه برخى با ترديد و دسته اى با استبعاد، موضع گيرى مى كنند و جمعى عناد ورزيده و گروهى محال بودن آن را معتقداند.

ادعاى روشنفكرى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 17

17- منكران معاد ، توجيه كنندگان كفر خويش ، با روشنفكر مآبى و اتهام ارتجاع به دين

فيقول ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

آيه بعد، گوينده {ماه_ذا إلاّ. ..} را وعده به عذاب داده است. از اين نكته استفاده مى شود كه نسبت دادن {أساطير الأوّلين} به وعده هاى حق، نه از سر جهل و نادانى; بلكه به دليل كفر و گستاخى بوده است و با اين تعبير، كافران توجيه گر كفر خويش بوده اند.

استبعاد معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 3

3_ منكران قيامت ، زنده شدن مردگان خاك گشته را امرى بس بعيد

مى شمرند .

أءذا كنّا تربًا أءنا لفى خلق جديد

استفهام در جمله {أءذا . ..} استفهام انكارى است و تكرار آن دلالت بر شدت انكار و استبعاد دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 3،5،8

3- مشركان ، مرگ را به منزله نيستى و نابودى پنداشته و حيات پس از آن را مستبعد مى شمردند .

أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

5- مشركان ، معاد جسمانى را امرى مستبعد و غير ممكن مى دانستند .

و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

از اينكه براى مشركان، بازسازى استخوانهاى خرد شده انسان امرى مستبعد و ناممكن مى نمود، به دست مى آيد كه آنان، معاد جسمانى را غير ممكن مى دانستند.

8- مشركان در انكار معاد ، فاقد استدلال و دليل قطعى و تنها متكى بر استبعاد هستند .

أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

از اينكه مشركان، در انكار معاد تنها به استبعاد پرداختند، نشان مى دهد كه آنان دليلى براى تكذيب خود نداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 14

14- منكران معاد ، على رغم دريافت پاسخ شبهات خويش درباره معاد ، با تكان دادن سر همچنان آن را مستبعد مى شمردند .

فسينغضون إليك رءوسهم

تكان دادن سر از سوى مشركان، پس از دريافت پاسخ شبهات خويش درباره معاد، مى تواند به منظور استبعاد معاد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 98 - 4

4- انكار معاد از سوى مشركان ، صرفاً متكى بر استبعاد

بود نه مبتنى بر دليل و برهان

و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 66 - 2،4

2- استبعاد ، از مهم ترين پايه هاى باور و انديشه منكران معاد

أءذا ما متّ لسوف أُخرج حيًّا

مبناى قرآن در نقل سخنان ديگران، گزيده گويى است. نقل اين سخن از منكران معاد، نشانگر اين نكته است كه مهم ترين اساس بينش منكران معاد، همين استبعاد است.

4- عكس العمل نوع انسان ها در برابر وعده بهشت و نعمت هاى آن از جانب خداوند ، انكار و استبعاد معاد است .

جنّت عدن التى وعد الرحمن . .. و يقول الإنس_ن أءذا ما متّ

چنانچه دو آيه قبل ){ و ما نتنزّل. .. سميًّا}) جملاتى معترضه و بريده از آيات قبل و بعد باشد، آيه مورد بحث در ادامه آيات قبل از اين دو آيه خواهد بود كه در مورد بهشت و نعمت هاى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 6

6 - منكران معاد ، متكى به صرف استبعاد و فاقد هرگونه دليل عقلى و يقينى

أفلاتعقلون . .. قالوا أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 67 - 1،2،3

1 - تبديل ذرات خاك به بدن انسانى زنده ، امرى شگفت و باور نكردنى در نظر كافران عصر پيامبر

و قال الذين كفروا أءذا كنّا تربًا . .. أئنّا لمخرجون

كافران مى ديدند كه پيكر مرده انسان در خاك پوسيده و

پس از روزگارى تبديل به ذرات خاك مى شود. پذيرش اين مطلب (تبديل دوباره ذرات و عناصر خاكى به بدن انسانى زنده) براى آنان غير قابل باور بود و از آن اظهار شگفتى مى كردند.

2 _ كافران ، ناتوان از رد علمى و يقينى معاد و تنها بعيد شمارنده آن

بل ادّرك علمهم فى الأخرة. .. و قال الذين كفروا... أئنّا لمخرجون

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل و بسنده كردن كافران به اظهار شگفتى و ناباورى (به جاى اقامه دليل و برهان) مطلب ياد شده به دست مى آيد.

3 - زنده شدن دوباره نسل هاى گذشته تاريخ با همه قدمت آنها ، غيرقابل پذيرش در نظر كافران

أءذا كنّا تربًا و ءاباؤنا أئنّا لمخرجون

آمدن كلمه {آباؤنا} در ضمن استبعاد كافران، ممكن است بدين جهت باشد كه به نظر آنان زنده شدن نياكان به جهت قدمت زمانى، امرى دشوار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 10 - 1،5،6،7،9

1 - كافران در حيات دوباره انسان ، پس از ناپديد شدن اجزاى او در خاك ، تشكيك كردند .

و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض أءنّا لفى خلق جديد

5 - از نظر كافران ، پيوستن اجزاى پراكنده بدن مردگان ، در قيامت ، امرى مستبعد است .

و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض أءنّا لفى خلق جديد

{ضللنا} دو معنا دارد: يكى دفن شدن در قبر و ديگرى، تبديل به خاك شدن به گونه اى كه از ديگر اجزاى خاك نتوان تميز داد. طبق معناى دوم، اجزاى بدن انسان از هم جدا شده و در ميان خاك ها پراكنده خواهد شد.

بازآفرينى چنين حالتى، براى كافران، مستبعد بوده است.

6 - كافران ، در انكار معاد ، تنها متكى بر استبعادند .

أءنّا لفى خلق جديد

7 - انكار لقاى پروردگار و نفى هرگونه مسؤوليت از انسان ، انگيزه اصلى كافران در محال شمردن معاد است .

و قالوا أءذا . .. بل هم بلقاء ربّهم ك_فرون

9 - كافران ، نه تنها در معاد ترديد دارند بلكه منكر صريح آن اند .

و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض أءنّا لفى خلق جديد بل هم بلقاء ربّهم ك_فرون

احتمال دارد كه {بل هم بلقاء ربّهم كافرون} ترقى از {أءذا ضللنا. ..} به جزم در نفى معاد باشد. لازم به ذكر است كه مراد از {لقاء ربّ} در صورتى كه معادل با معاد باشد، نكته ياد شده را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 28 - 8

8 - كافران ، درباره لحظه وقوع قيامت ، ناباور بودند و آن را محال مى دانستند . *

و يقولون متى ه_ذا الفتح إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 7 - 2،3

2 - كافران ، به خاطر استبعاد معاد ، منكر آن بودند .

و قال الذين كفروا . .. إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد

از تعبير {رجل ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق. ..} استفاده مى شود كه آنان از طرح مسأله معاد شگفت داشتند و چنين امرى آنان را به انكار معاد واداشته بود.

3 - بازآفرينى انسان ها پس از قطعه قطعه و پراكنده شدن اجزاى بدنشان ، امرى ناشدنى در ديدگاه كافران

و قال الذين

كفروا . .. إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد

{مزق} در لغت به معناى پاره پاره شدن و قطعه گرديدن است (العين).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 8 - 4،6

4 - كافران ، بازآفرينى انسان ها را _ پس از قطعه قطعه شدن _ از سوى خداوند ، امرى ناشدنى مى دانستند .

هل ندلّكم على رجل ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم . ..أفترى على اللّه

كافران مدعى بودند كه امر بازآفرينى انسان ها در قيامت _ كه پيامبر(ص) مطرح مى كند _ افترا به خداوند است. احتمال دارد از اين جهت باشد كه آنان اين امر را حتى براى خدا ناشدنى مى دانستند. ازاين رو مى گفتند اسناد چنين امرى به خدا، دروغ بستن به او است.

6 - كافران ، امكان بازآفرينى انسان ها را پس از قطعه قطعه و پراكنده شدن ، امرى عقلانى نمى دانستند .

و قال الذين كفروا . .. إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد . أفترى على اللّه

اين كه كافران به خاطر اظهار امكان تجديد حيات انسان ها پس از مرگ، به آن حضرت نسبت جنون دادند; به دست مى آيد كه احتمالاً آنان چنين اظهاراتى را اصلاً عاقلانه نمى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 11 - 5

5 - مشركان آفرينش مجدد انسان ها را در قيامت ، امرى بعيد و غيرممكن و بسيار سخت مى دانستند .

فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا أم من خلقنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 -

16 - 3

3 - برپايى قيامت و حيات دوباره انسان ها پس از متلاشى شدن بدن ، امرى غيرممكن و بس بعيد در نظر مشركان

أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 17 - 1

1 - مشركان ، تجديد حيات نياكانشان را پس از مرگ و تبديل شدن آنان را به خاك و استخوان ، امرى بسيار بعيد و غير قابل قبول مى دانستند .

أءنّا لمبعوثون . أوَ ءاباؤنا الأوّلون

{ءاباؤنا} مبتدا و خبر آن _ به قرينه خبر موجود در آيه قبل (لمبعوثون) _ حذف شده است. اين جمله (مبتدا و خبر) عطف بر جمله قبل (ءإنا لمبعوثون) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 53 - 1

1 - اظهار ترديد كردن كافران در زنده شدن انسان ها پس از مرگ ، هنگام رو به رو شدن با مؤمنان

إنّى كان لى قرين . .. أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمدينون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 5

5- انكار معاد از سوى كافران ، متكى بر استبعاد و نه مستند به دلايل متقن

أتعداننى أن أُخرج و قد خلت القرون من قبلى

آنچه در آيه به عنوان دليل انكار معاد از قول فرد كافر، بيان شده، تنها پرسشى است آميخته با انكار و استبعاد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 3 - 2

2_ انكار معاد از سوى كافران ، متكى بر استبعاد و نه

دليل قطعى

أءذا متنا و كنّا ترابًا ذلك رجع بعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 48 - 3

3 - كافران ، براى انكار قيامت فاقد برهان اند و جز استبعاد و شگفت آور بودن برپايى آن ، دليلى ندارند .

أءنّا لمبعوثون . أو ءاباؤنا الأوّلون

برداشت ياد شده از آن جا است كه دو آيه مورد بحث _ كه درصدد بيان دلايل انكار معاد از سوى كافران است _ مطلبى از آنان جز استبعاد و شگفتى آنان ياد نكرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 40 - 4

4 - استبعاد و ترديد در توانايى خداوند ، مشكل و بهانه كافران در پذيرش مسأله معاد و احياى مردگان

أليس ذلك بق_در على أن يحيى الموتى

طرح مسأله توانايى خداوند بر احياى مردگان به صورت سؤال، نشان دهنده حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 10 - 2،3،4

2 - منكران معاد ، زنده شدن اهل قبور را شگفت آور خوانده و آن را بعيد مى شمارند .

يقولون أءنّا لمردودون فى الحافرة

يكى از معانى {حافرة} قبر است (مفردات راغب). قيد {فى الحافرة} حال و مفاد جمله {أءنّا ...} اين است كه آيا ما در حالى كه در قبر هستيم، به زندگى بازگردانده خواهيم شد؟!

3 - استبعاد ، تنها واكنش منكران معاد

يقولون أءنّا لمردودون فى الحافرة

4 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { أءنّا لمردودون فى الحافرة } يقول : فى الخلق الجديد ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند

{أءنّا لمردودون فى الحافرة} روايت شده كه فرمود: خدا مى فرمايد: [مشركان مى گويند: آيا ما] در آفرينش مجدد [بازمى گرديم؟]}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 11 - 1،3

1 - انسان در ديدگاه منكران معاد ; پس از مرگ نابود شده و از او چيزى جز استخوان هاى پوسيده باقى نمى ماند .

أءذا كنّا عظ_مًا نخرة

{نَخير}; يعنى، صداى بينى و {نخرة} به استخوان كهنه و پوسيده اى گفته مى شود كه با اندك تماسى از هم بپاشد و چنانچه قدرى از آن باقى باشد _ به گونه اى كه با وزش باد به صدا درآيد _ به آن {ناخر} مى گويند. (لسان العرب)

3 - استبعاد تنها واكنش منكران معاد ، در برابر هشدار هاى الهى نسبت به حوادث پس از مرگ

أءذا كنّا عظ_مًا نخرة

استبعاد معاد جسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 98 - 3

3- كافران ، حيات دوباره انسان را پس از تبديل شدن به خاك و استخوان پراكنده ، بعيد مى شمردند .

و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 7 - 7

7 - منكران وقوع قيامت ، در صدد بودند تا با طرح عدم امكان بازآفرينى اجساد قطعه قطعه شده انسان ها پس از مرگ ، عقيده خود را توجيه كنند .

و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة . .. و قال الذين كفروا هل ندلّكم على رجل ينبّئ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس

- 36 - 78 - 3

3 - زنده شدن انسان ها پس از تبديل شدن به استخوان كهنه و پوسيده ، امرى شگفت آور و ناممكن در ديدگاه كافران

قال من يحىِ العظ_م و هى رميم

{من} در آيه شريفه براى استفهام انكارى و تعجبى است و {رميم} به معناى كهنه و پوسيده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 3 - 1،5

1_ زنده شدن دوباره انسان ، پس از مردن و خاك شدن ، امرى بعيد از نظر كافران

أءذا متنا و كنّا ترابًا ذلك رجع بعيد

5_ متلاشى شدن اجزاى بدن در خاك ، محور اشكال كافران در مسأله معاد

و كنّا ترابًا ذلك رجع بعيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 47 - 3

3 - كافران ، زنده شدن انسان را پس از تبديل شدن وى به خاك و استخوان ، غيرقابل باور مى پنداشتند .

و كانوا يقولون أئذا متنا و كنّا ترابًا و عظمًا أءنّا لمبعوثون

استكبار مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 9

9 _ منكران معاد ، گرفتار خود بزرگ بينى و استكبار در درون جان خويش

و قال الذين لايرجون لقاءنا . .. لقد استكبروا فى أنفسهم

استمهال مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 1

1 - مهلت دادن به كافران تكذيب گر و شتاب نكردن در كيفر آنان ، سنت الهى

سنستدرجهم . .. و أُملى لهم

استهزاگران معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

13 - شعراء - 26 - 6 - 3

3 - وعده معاد ، مورد استهزا و ريشخند كافران عصر بعثت

فسيأتيهم أنب_ؤا ما كانوا به يستهزءون

موضوع مورد استهزا به قرينه آيه بعد _ كه استدلال براى امكان معاد است _ مسأله رستاخيز مى باشد.

استهزاهاى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 19

19- منكران معاد ، پس از مشاهده ناكامى خويش در انكار معاد ، آن را به استهزا گرفتند .

فسينغضون إليك رءوسهم و يقولون متى هو

اين احتمال كه سر تكان دادن آنان (فسينغضون إليك رءوسهم) از روى استهزا بوده، استفاده مى شود كه آنان درصدد استهزاى معاد برآمده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 12 - 1

1 - تمسخر و ريشخند ، برخورد منكران معاد در برابر گزارش هاى رستاخيز

قالوا تلك إذًا كرّة خاسرة

فعل {قالوا} ممكن است از صدور اين گفتار در قيامت خبر دهد كه ماضى بودن آن، براى بيان قطعى بودن آن است و نيز مى تواند حاكى از گفته كافران در دنيا باشد. برداشت ياد شده، براساس دومين احتمال است. {تلك} _ كه اشاره به بعيد است _ مؤيد اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 14 - 2

2 - منكران معاد ، آيات مربوط به آن را ، عارى از حقيقت پنداشته و شوخى قلمداد مى كردند .

و ما هو بالهزل

هدف از توصيف قرآن به دورى از مزخرفات و مهملات، بيان اوصاف قرآن نيست; زيرا در توصيف چيزى، به بيان

حداقل كمال آن بسنده نمى شود. بنابراين مراد، نفى پندار مخالفان است.

استهزاى اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 5

5 - استهزا شدن ، از عذاب هاى روحى مشركان و منكران معاد در عرصه قيامت

فاهدوهم إلى صرط الجحيم

به كار رفتن واژه {هدايت} _ كه براى راهنمايى به امر خير و مرغوب است _ درباره راندن به دوزخ، از باب تهكّم و استهزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 2

2 - سرزنش و استهزا ، از عذاب هاى روحى منكران معاد و مشركان در موقف و بر سر راه دوزخ

ما لكم لاتناصرون

برداشت ياد شده از {ما}ى استفهاميه در {ما لكم} _ كه درصدد توبيخ و تهكم است _ به دست مى آيد.

استهزاى معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 19

19- منكران معاد ، پس از مشاهده ناكامى خويش در انكار معاد ، آن را به استهزا گرفتند .

فسينغضون إليك رءوسهم و يقولون متى هو

اين احتمال كه سر تكان دادن آنان (فسينغضون إليك رءوسهم) از روى استهزا بوده، استفاده مى شود كه آنان درصدد استهزاى معاد برآمده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 35 - 1

1 - حيات مجدد انسان ها و بيرون آوردن آنان از گورهايشان در روز رستاخيز ، مورد انكار و استهزاى اشراف كافر جامعه پس از نوح

أيعدكم . .. أنّكم مخرجون

استفهام در {أيعدكم} براى تهكم و استهزا است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 83 - 3

3 - وعده معاد ، مورد استهزا و ريشخند كافران در طول تاريخ

بل قالوا مثل ما قال الأوّلون . .. لقد وعدنا ... ه_ذا من قبل إن ه_ذا إلاّ أس_طير

با توجه به، به كارگيرى كلمه {ه_ذا}، كه براى اشاره به نزديك و بيانگر نوعى تحقير نسبت به موضوع بسيار مهمى چون معاد است، برداشت قوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 12 - 3

3 - مشركان _ به رغم مشاهده عظمت آفرينش و آيات الهى در طبيعت _ تعاليم قرآن ( معاد و احياى مجدد انسان ها و توحيد ربوبى و . . . ) را به تمسخر مى گرفتند .

إنّ إل_هكم لوحد . .. فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا... بل عجبت و يسخرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 12 - 2

2 - پندارگرايان دنيا زده غافل ، درصدد انكار معاد با تمسخر و استهزا *

الخرّصون . الذين هم فى غمرة ساهون . يسئلون أيّان يوم الدّين

از ارتباط {يسئلون. ..} با آيات پيشين، استفاده مى شود كه اين سؤال نمونه اى از غفلت و دنيازدگى آنان است كه گاه اصل را انكار مى كنند و گاه با پرسش از زمان معاد، آن را بعيد و غير علمى مى نمايانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 47 - 2

2 - خبر زنده شدن دوباره انسان در روز رستاخيز ، مورد استهزا و ريشخند

كافران

و كانوا يقولون أئذا متنا. .. أءنّا لمبعوثون

برداشت بالا، بدان احتمال است كه استفهام در آيه شريفه، براى استهزا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 2

2 - كافران عصر بعثت ، وعده معاد را ، به تمسخر گرفته و درباره حقايق آن پرسش ها و شبهه هايى بر سر زبان ها مى انداختند .

عمّ يتساءلون

تهديد پرسشگران با جمله {سيعلمون} _ در آيات بعد _ اين احتمال را تقويت مى كند كه هدف آنان از پرسش ها، كشف حقيقت نبود; بلكه آنان در پى ايجاد سؤال و شبهه در ذهن ديگران و طعنه و كنايه زدن به وعده معاد بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 3 - 2

2 - اختلاف نظر كافران درباره معاد ، دليل نابه جا بودن موضع گيرى استهزاآميز آنان است .

عمّ يتساءلون . .. الذى هم فيه مختلفون

توصيف منكران معاد به كسانى كه با هم اختلاف نظر دارند، اشاره به اين است كه نبايد آنان درباره چيزى كه خود درباره آن آراى گوناگون دارند، موضع انكارآميز برگزينند; بلكه بايد آن را محتمل دانسته و از استهزاى معتقدان به آن دست بردارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 12 - 1

1 - تمسخر و ريشخند ، برخورد منكران معاد در برابر گزارش هاى رستاخيز

قالوا تلك إذًا كرّة خاسرة

فعل {قالوا} ممكن است از صدور اين گفتار در قيامت خبر دهد كه ماضى بودن آن، براى بيان قطعى بودن آن است و نيز مى تواند حاكى از

گفته كافران در دنيا باشد. برداشت ياد شده، براساس دومين احتمال است. {تلك} _ كه اشاره به بعيد است _ مؤيد اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 14 - 2

2 - منكران معاد ، آيات مربوط به آن را ، عارى از حقيقت پنداشته و شوخى قلمداد مى كردند .

و ما هو بالهزل

هدف از توصيف قرآن به دورى از مزخرفات و مهملات، بيان اوصاف قرآن نيست; زيرا در توصيف چيزى، به بيان حداقل كمال آن بسنده نمى شود. بنابراين مراد، نفى پندار مخالفان است.

استهزاى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 71 - 3

3 - پرسش ناباورانه و تمسخرآميز منكران معاد ، از زمان برپايى رستاخيز و مجازات كافران

لقد وعدنا ه_ذا. .. و يقولون متى ه_ذا الوعد

مراد از {الوعد} به قرينه آيات پيشين، مى تواند وعده رستاخيز باشد. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

اضطراب اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 27 - 2

2 - ناراحتى و اضطراب شديد كافران و منكران معاد ، در لحظه ديدن عذاب قيامت

فلمّا رأوه زلفة سيئت وجوه الذين كفروا

زشت و كريه شدن كافران، به هنگام مشاهده قيامت، بيانگر ناراحتى و اضطراب شديد آنان در آن هنگام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 8 - 2

2 - صحنه برپايى قيامت براى منكران معاد ، صحنه اى هراس انگيز و اضطراب آور خواهد بود .

قلوب يومئذ واجفة

مراد از

{قلوب} _ به قرينه {يقولون أءنّا لمردودون فى الحافرة} در آيات بعد _ قلب منكران معاد است.

افسانه بودن معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 68 - 4

4 - در پندار كافران ، عقيده به معاد ، باورى ارتجاعى و افسانه اى ساخته و پرداخته پيشينيان است .

و قال الذين كفروا . .. إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

{أسطوره} (مفرد {أساطير}) معادل افسانه است و آن عبارت از هر حكايت و قصه بى اصل و دروغ است كه به قصد اخلاقى يا سرگرم كردن ساخته مى شود.

اقرار به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 4

4 _ منكران معاد در قيامت به حقانيت رستاخيز با سوگند اقرار مى كنند.

و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أليس هذا بالحق قالوا بلى و ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 14 - 1

1 - انسان هاى متذكر و متوجه به نعمت هاى الهى و تدبير خداوندى ، معترف به معاد و رستاخيز

و تقولوا سبح_ن الذى سخّر لنا ه_ذا . .. و إنّا إلى ربّنا لمنقلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 32 - 8

8 - منكران قيامت ، ناتوان از ارائه دليلى قطعى بر نفى معاد و معترف به امكان وقوع آن

قلتم ما ندرى ما الساعة . .. و ما نحن بمستيقنين

از آيه شريفه استفاده مى شود كه منكران معاد، با ادعاى {ما ندرى} و {إن نظنّ. ..} درصدد انكار معاداند;

ليكن براين دعوى هيچ دليل اثباتى و قطعى ندارند; بلكه به گونه ضمنى امكان آن را معترف اند (و ما نحن بمستيقنين).

اقرار مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 4

4 _ منكران معاد در قيامت به حقانيت رستاخيز با سوگند اقرار مى كنند.

و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أليس هذا بالحق قالوا بلى و ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 32 - 8

8 - منكران قيامت ، ناتوان از ارائه دليلى قطعى بر نفى معاد و معترف به امكان وقوع آن

قلتم ما ندرى ما الساعة . .. و ما نحن بمستيقنين

از آيه شريفه استفاده مى شود كه منكران معاد، با ادعاى {ما ندرى} و {إن نظنّ. ..} درصدد انكار معاداند; ليكن براين دعوى هيچ دليل اثباتى و قطعى ندارند; بلكه به گونه ضمنى امكان آن را معترف اند (و ما نحن بمستيقنين).

اقسام معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 8

8 _ معاد ( رستاخيز انسان و جهان ) مادى و جسمانى است .

إنه يبدؤا الخلق ثم يعيده

{اعادة} به معناى بازگرداندن خود شىء است. اعاده خود جهان آفرينش و انسان در روز رستاخيز، بيانگر برداشت فوق است.

اقوام پيشين و معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 68 - 2

2 - كافران عصر بعثت ، مطلع از وجود مسأله اى به عنوان قيامت و معاد در ميان نسل هاى پيشين

لقد وعدنا ه_ذا نحن و

ءاباؤنا

امكان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 12

12- امكان وقوع رستاخيز و نيز وجود نيرويى قادر به انجام آن ، دو موضوع زيربنايى در اثبات معاد است .

قل كونوا حجارة . .. فسيقولون من يعيدنا قل الذى فطركم

در آيه پيش، سؤال از امكان تبديل شدن استخوانهاى خرد شده به انسان مطرح شد و با فرض امكان آن، در اين آيه، قدرتى كه قادر به تحقق آن باشد مطرح گرديده است.

انحطاط تدريجى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 5

5 - خداوند ، تكذيب كنندگان قرآن و معاد را به تدريج به ورطه سقوط مى كشاند .

سنستدرجهم

{إستدراج} (مصدر {سنستدرج}) در اصل به معناى نزديك كردن كسى به سوى چيزى است و مقصود از آن در اين آيه، بردن ونزديك كردن كافران به ورطه سقوط و هلاكت است; به گونه اى كه خود متوجه آن نشوند (برگرفته از لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 2

2 - مهلت دادن به تكذيب گران ، در راستاى سقوط تدريجى آنان است ; نه در جهت منافع آنان

سنستدرجهم. .. و أُملى لهم

عبارت {اُملى لهم} تأكيد و بيان ديگرى براى مسأله سقوط تدريجى كافران است; يعنى، ما به آنان مهلت داديم تا سقوط تدريجى آنان تحقق يابد.

انذار از معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 36 - 2

2 - انذار پيوسته مردم به معاد ، از سوى

پيامبر جامعه پس از نوح

هيهات هيهات لما توعدون

به كارگيرى فعل مضارع، بيانگر اين نكته است كه پيامبران جامعه پس از نوح، مردم را مستمراً نسبت به مسأله قيامت و معاد، بيم مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 83 - 2

2 - وعده رستاخيز و هشدار مردمان به آن ، رسالت مشترك همه پيامبران

وعدنا نحن و ءاباؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 15 - 3

3 - بى تأثير ساختن هشدار هاى قرآن درباره معاد ، محور نيرنگ هاى كافران

إنّه لقول فصل . .. إنّهم يكيدون كيدًا

به قرينه آيات پيشين، مصداق بارز كيد و مكر كافران، توطئه براى جدى نگرفتن هشدارهاى قرآن به معاد است.

انذار از معاد جسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 3 - 6

6_ معاد مورد انذار پيامبر ( ص ) ، معادى جسمانى و نه صرفاً روحانى

جاءهم منذر . .. أءذا متنا و كنّا ترابًا ذلك رجع بعيد

گفتنى است كه اشكال كافران در زمينه معاد جسمانى بوده و پذيرش گرد آمدن دوباره اجزاى بدن بر ايشان دشوار بوده است. اين نشان مى دهد كه آنان، از انذار پيامبر(ص)، معاد جسمانى را فهميده اند. آيه شريفه هم اصل فهم ايشان را رد نكرده است.

انذار مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 9 - 7،9

7 - تهديد شدن منكران معاد از سوى خداوند ، به فرو بردن در زمين

إن نشأ نخسف بهم الأرض

9 - تهديد شدن منكران

معاد ، به سقوط قطعه هايى از آسمان بر سرشان

إن نشأ . .. أو نسقط عليهم كسفًا من السماء

اهداف معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 9 - 5

5 - حسابرسى نهان كارى هاى انسان و چشيدن كيفر آن ، از اهداف معاد است .

إنّه على رجعه لقادر . يوم تبلى السرائر

{يوم} ظرف براى {رجعه} و بيانگر آن است كه ارجاع دوباره انسان، روزى به وقوع خواهد پيوست كه از مشخصات آن، محاسبه اعمال پنهانى و نيت هاى انسان براى تشخيص ميزان كيفر او است.

اهميت انذار از معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 3 - 3

3_ معاد ، از مهم ترين انذار هاى پيامبر ( ص ) براى آدميان

جاءهم منذر . .. أءذا متنا ... ذلك رجع بعيد

از ارتباط {أءذا متنا} _ كه در مورد قيامت است _ با تعبير {منذر} در آيه قبل، استفاده مى شود كه يكى از محورهاى عمده انذارهاى پيامبر(ص) مسأله معاد بوده است.

اهميت ايمان به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 4

4- ايمان به رستاخيز و معاد ، از تعاليم مهم دين و آموزه هاى قرآن است .

و قالوا أءذا . .. لمبعوثون خلقًا جديدًا

ذكر مسأله معاد پس از بيان موضوع قرآن و رسالت پيامبر(ص) از ميان ساير تعاليم دين، حكايت از جايگاه ويژه آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 13

13- يقين به حقانيّت وعده هاى خداوند

و باور به معاد ، تكليفى الهى و معرفتى ارجمند است .

أعثرنا عليهم ليعلموا أنّ وعد اللّه حقّ و أنّ الساعة لا ريب فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 105 - 14

14- ايمان به معاد و لقاى پروردگار ، در مجموعه اصول عقيدتى ، داراى اهميت خاصى است .

كفروا بأي_ت ربّهم و لقائه . .. فلانقيم لهم يوم القي_مة وزنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 15 - 11

11 - آشنا شدن مردم با معاد و باور داشتن آن ، از اهداف نزول وحى

يلقى الروح . .. لينذر يوم التلاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 95 - 2

2 - ايمان آوردن به معاد و دست برداشتن از انكار و تكذيب آن ، توصيه أكيد الهى به همه كافران و تكذيب گران

و أمّا إن كان من المكذّبين . .. إنّ ه_ذا لهو حقّ اليقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 4 - 4

4 - ضرورت تلاش براى بالا بردن آگاهى هاى خويش درباره معاد و تقويت ايمان به آن

ألا يظنّ أُول_ئك أنّهم مبعوثون

اهميت پاسخ شبهات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 50 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخ گويى به استبعاد منكران معاد

قالوا أءذا كنّا عظ_مًا . .. قل كونوا حجارة أو حديدًا

اهميت ذكر معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين -

83 - 7 - 1

1 - لزوم توجّه به معاد و غفلت نداشتن از قيامت و زمان حضور در پيشگاه خداوند

ألا يظنّ أُول_ئك أنّهم مبعوثون . .. كلاّ

حرف {كلاّ} براى ردع است و مخاطب را از رويه اى كه جملات پيشين بر آن دلالت داشت، بازمى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 18 - 1

1 - لزوم توجّه به معاد و غفلت نداشتن از قيامت

ألا يظنّ أُول_ئك أنّهم مبعوثون . .. كلاّإنّ كت_ب الفجّار ... كلاّ إنّ كت_ب الأبر

حرف {كلاّ} در اين آيه، مفاد {كلاّ} در آيه مربوط به فاجران را تأكيد مى كند. مقابله {أبرار} با {فجّار} بيانگر اين ارتباط است.

اهميت عقيده به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 53 - 5

5 - عقيده به معاد ، ركن ركين دين و داراى جايگاه بلند در ميان اصول اعتقادى

أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمدينون

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته كه بهشتيان از ميان اصول و مبانى دينى، تنها به مسأله معاد پرداخته و انكار آن را از جانب كافران مطرح مى سازند.

اهميت علم به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 4 - 4

4 - ضرورت تلاش براى بالا بردن آگاهى هاى خويش درباره معاد و تقويت ايمان به آن

ألا يظنّ أُول_ئك أنّهم مبعوثون

اهميت معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 77 - 8

8- معاد و قيامت ، از مهم ترين موضوعات معرفت دينى

پس از توحيد *

و ما أمر الساعة إلاّ كلمح البصر

برداشت فوق، با استفاده از ارتباط آيات و اينكه در آيات گذشته، محور اصلى موضوع توحيد و پرهيز از شرك بود و در اين آيه سخن از برپايى قيامت مى باشد به دست آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 50 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخ گويى به استبعاد منكران معاد

قالوا أءذا كنّا عظ_مًا . .. قل كونوا حجارة أو حديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 99 - 3

3- خلقت آسمان ها و زمين ، به مراتب مهمتر از حيات دوباره انسان پس از مرگ است .

أو لم يروا أن الله الذى خلق السموت و الأرض قادر على أن يخلق مثلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 98 - 16

16- توجه به مبدأ و معاد دو اصل عمده در بينش توحيدى است .

ما مكّنّى فيه ربّى خير . .. و كان وعد ربّى حقًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 115 - 5

5 - زندگى دنيوى ، در پرتو وجود معاد و حيات اخروى ، ارزشمند و هدفدار مى شود .

أفحسبتم أنّما خلقن_كم عبثًا و أنّكم إلينا لاترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 6 - 4

4 - معاد ، موضوعى بس مهم و در خور توجه

أنب_ؤا ما كانوا به يستهزءون

واژه {نبأ} به خبر و حادثه اى اطلاق مى

شود كه مهم و شايان توجه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 88 - 13

13 - توحيد و معاد ، دو ركن اساسى تعليمات پيامبر ( ص )

و لاتدع مع اللّه . .. و إليه ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 81 - 6

6 - آفرينش آسمان ها و زمين ، بسى مهم تر و با عظمت تر از آفرينش مجدد انسان ها است .

أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن يخلق مثلهم

شگفت آور بودن انكار معاد از سوى كافران _ على رغم مشاهده قدرت خدا بر خلق جهان طبيعت _ مى تواند ناشى از اين حقيقت باشد كه آفرينش جهان طبيعت، بسى مهم تر و با عظمت تر از خلق مجدد يكى از پديده هاى طبيعت (يعنى انسان) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 11 - 7

7 - مسأله معاد و فهم چگونگى و امكان آن ، از دل مشغولى هاى مهم بشر

كذلك تخرجون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 85 - 8

8 - مسأله معاد ، مهم ترين عقيده پس از توحيد و يگانه پرستى

له ملك السم_وت و الأرض . .. و عنده علم الساعة و إليه ترجعون

طرح مسأله قيامت و معاد، پس از تبيين فرمانروايى يگانه خداوند، بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 35 - 4

4- معاد و اعتقاد به حيات اخروى ،

از نخستين تعاليم پيامبر ( ص )

إنّ ه_ؤلاء ليقولون . إن هى إلاّ موتتنا الأُولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 38 - 2

2- وجود معاد و حيات اخروى ، معنادهنده به آفرينش آسمان ها و زمين و ساير پديده هاى جهان

إنّ ه_ؤلاء ليقولون . .. و ما خلقنا السم_وت ... ل_عبين

خداوند، پس از بيان عقيده باطل كافران در زمينه نفى معاد و در جهت تبيين ضرورت معاد، به هدف مند بودن آفرينش اشاره كرده است; يعنى، اگر زندگى در حيات دنيا خلاصه شود، آفرنيش معنايى عالمانه و حكيمانه پيدا نخواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 3 - 9

9 - لازمه حقانيت آفرينش ، وجود معاد و عالمى ديگر ، غير از جهان مادى دنيوى

خلقنا . .. إلاّ بالحقّ و أجل مسمًّى و الذين كفروا عمّا أُنذروا معرضون

چنانچه زندگى انسان، محدود به حيات دنيوى وى باشد، بسيارى از نابرابرى ها و بى عدالتى ها جبران نشده و حق حاكم نمى گردد. از اين بيان مى توان استفاده كرد كه لازمه حق بودن آفرينش، وجود جهان ديگرى پس از اين جهان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 5 - 6

6 - تلاش پيگير و مستمر پيامبر ( ص ) ، براى متوجه ساختن مردم به مسأله معاد

إنّما توعدون لصادق

فعل مضارع {توعدون} _ كه مفيد استمرار است _ نشان مى دهد كه مسأله قيامت، يكى از مسائل مهم است و پيامبر(ص) به صورت پيوسته مردم را به آن تذكر مى

داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 47 - 4

4 - بيان توحيد و ضرورت معاد ، از تعاليم مشترك كتاب هاى آسمانى

أم لم ينبّأ بما فى صحف موسى . و إبرهيم ... و أنّ إلى ربّك المنتهى ... و أنّ عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 40 - 8

8 - انسان و احياى مجدد او در روز رستاخيز ، از مباحث اساسى و محورى قرآن در دوره نخستين رسالت پيامبر ( ص )

لا أقسم بيوم القي_مة . .. أيحسب الإنس_ن ألّن نجمع عظامه ... أيحسب الإنس_ن أن يتر

برداشت ياد شده، به اين سبب است كه اين سوره _ كه از سوره هاى مكى و نازل شده در مرحله نخستين رسالت است _ از آغاز تا پايان، درباره دو موضوع انسان و قيامت بحث كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 2 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، در سال هاى نخست رسالت ، معاد و حوادث جهان آخرت را به مردم مكه ابلاغ كرده بود .

عن النبأ العظيم

اطلاق {نبأ} بر معاد، گوياى اين حقيقت است كه حوادث آن، براى مردم گزارش شده بود و از نازل شدن اين سوره در مكه، دانسته مى شود كه خبر معاد، در نخستين سال هاى رسالت ابلاغ شده بود.

2 - معاد و جهان آخرت ، رخدادى با عظمت در نظام هستى است .

عن النبأ العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 12

- 4

4 - بهره مند ساختن ساكنان زمين از آسمان هاى محكم و استوار ، دليل قدرت خداوند و ضرورت معاد است .

عمّ يتساءلون . .. ألم نجعل ... و بنينا فوقكم سبعًا شدادًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 10

10 - معادِ انسان ها ، جلوه ربوبيت خداوند بر آنان است .

بلى إنّ ربّه

ايمان به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 245 - 15

15 _ ايمان به بازگشت و رجعت آدمى به سوى خداوند ، برانگيزاننده انسان ها به پيكار در راه او و انفاق

و قاتلوا فى سبيل اللّه . .. من ذا الّذى يقرض اللّه ... و اليه ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 260 - 6،12

6 _ ايمان ابراهيم ( ع ) به اصل معاد و احياى مردگان

قال اولم تؤمن قال بلى

12 _ دانايى به چگونگى احياى مردگان از جانب خداوند ، شرط ايمان به اصل معاد نيست .

ربّ ارنى كيف تحيى الموتى قال اَوَلم تُؤمِن قال بلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 114 - 13

13 _ قيام به طاعت خدا ، تلاوت آيات او ، سجده به درگاه او ، ايمان به خدا و معاد ، امر به معروف و نهى از منكر و شتاب در نيكى ها ، حبل الهى است . *

ضربت عليهم الذّلّة . .. الّا بحبل من اللّه ... ليسوا سواءً من اهل الكتب ... يؤمن

به نظر مى

رسد صفات مذكور، بيانگر {حبل اللّه} است; چون دارندگان اين صفات، قطعاً از ذلت به دور هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 29 - 10

10 _ هابيل ، معتقد به معاد و معارف دين و داراى يقين به بهشت و دوزخ و آگاه به كيفر و پاداش اعمال

انى اخاف اللّه رب العلمين . .. تبوأ باثمى و اثمك فتكون من اصحب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 60 - 3

3 _ ايمان به يگانگى خداوند و لزوم پرستش او و باور به معاد ، پندارهايى باطل و واهى در ديدگاه اشراف قوم نوح

قال الملأ من قومه إنا لنريك فى ضلل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 65 - 10

10 _ درك معارف الهى ( توحيد ، معاد و . . . ) و ايمان به آنها ، عاملى اساسى در ايجاد توان فوق العاده در رزمندگان مؤمن

بأنهم قوم لايفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 45 - 9

9 _ تكذيب و انكار معاد ، ضلالت و گمراهى ; و ايمان و اعتراف به آن ، هدايت است .

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه و ما كانوا مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 18

18_ اعتقاد و باور جزمى انسان ها به معاد و لقاى خداوند ، از هدف هاى قرآن در بيان نشانه هاى قدرت و تدبير خدا و سلطه

او بر هستى است .

يفصّل الأيت لعلكم بلقاء ربكم توقنون

برداشت فوق ، ناظر به اين معناست كه مراد از {الأيات} آيات قرآنى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 8

8_ باور به ربوبيّت خدا بر انسان ها ، وادار كننده انسان به پذيرش قيامت و زنده شدن مردگان براى حضور در صحنه آخرت

أُول_ئك الذين كفروا بربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 15،21

15- در بينش الهى ، ايمان به مبدأ و معاد ، از عمل صالح تفكيك ناپذير است .

إل_هكم إل_ه وحد فمن كان يرجوا لقاء ربّه فليعمل عملاً ص_لحًا

ارتباط جملات اين آيه به هم با حرف {فاء} _ كه معناى تفريع دارد _ بر اين معنا شاهد است كه هريك از اين مراحل، لازمه انفكاك ناپذير مرحله قبل است; يعنى، موحّد بايد به لقاى پروردگار اميدوار باشد و كسى كه اين چنين است، بايستى عمل صالح پيشه كند.

21- ايمان به توحيد و نبوت و معاد و دعوت به انجام دادن عمل صالح ، چكيده دعوت پيامبر ( ص ) است .

قل إنّما أنا بشر . .. و لايشرك بعبادة ربّه أحدًا

جمله {يوحى إلىّ . ..} نبوت و {أنّما إل_هكم...} توحيد و {يرجو لقاء ...} معاد و {عملاً صالحاً} عمل صالح را مطرح كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 74 - 2

2 - ايمان به معاد و روز جزا ، از شاخصه هاى انديشه اعتقادى اديان آسمانى

و إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة عن الصرط لن_كبون

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 52 - 2

2 - تصديق و باور داشتن قيامت و زنده شدن انسان ها ، از ويژگى هاى بهشتيان و بندگان مخلَص خدا در دنيا است .

يقول أءنّك لمن المصدّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 1

1- مشركان براى پذيرش درستى معاد ، زنده شدن نياكانشان را از پيامبر ( ص ) خواستار شدند .

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 51 - 4

4- ساحت تقواپيشگان ، به دور از گناه و ترديد در معاد و حقايق اخروى

إنّ ه_ذا ما كنتم به تمترون . إنّ المتّقين

از مقابله ميان متقين و گروه پيشين _ كه با وصف {الأثيم} و {كنتم به تمترون} ياد شده اند _ مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 6 - 4

4 - توجّه به آفرينش زمين و ويژگى هاى آن ، مايه پى بردن به قدرت خداوند و زمينه ساز پذيرش معاد است .

عن النبأ العظيم . .. ألم نجعل الأرض مه_دًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 10 - 4

4 - انديشيدن درباره ماهيت شب و ويژگى هاى آن ، زمينه ساز پى بردن به قدرت خداوند و پذيرش معاد است .

عمّ يتساءلون . .. و جعلنا الّيل لباسًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 11 -

5

5 - توجّه به آسان سازى امور زندگانى انسان با آفرينش روز و ويژگى هاى آن ، زمينه ساز پى بردن به قدرت خداوند و پذيرش معاد است .

عمّ يتساءلون . .. ألم نجعل ... و جعلنا النهار معاشًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 13 - 3

3 - مطالعه در ويژگى هاى خورشيد و فوايد آن براى انسان ، زمينه ساز پى بردن به قدرت خداوند و پذيرش معاد است .

عمّ يتساءلون . .. ألم نجعل ... و جعلنا سراجًا وهّاجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 14 - 6

6 - توجّه به نزول باران و هدفدار بودن باران زمينه ساز پى بردن به قدرت خداوند و پذيرش معاد است .

عمّ يتساءلون . .. ألم نجعل ... و أنزلنا من المعصرت ماء ثجّاجًا

توجّه به نعمت باران، مى تواند انسان را به اين نكته رهنمون سازد كه اين نعمت ها، به گزاف در اختيار انسان قرار داده نشده و هدف از آن، جز با معاد تحقق نيافتنى است. هم چنين مى تواند بيانگر اين باشد كه حيات زمين مرده به وسيله باران، نمونه بارزى براى زنده شدن مردگان است و استبعاد معاد وجهى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 30 - 3

3 - توجّه به مراحل پيدايش زمين و تحوّل آن به جايگاهى قابل استفاده جانداران ، مايه پى بردن انسان به قدرت خداوند و زمينه باور داشتن معاد

ءأنتم أشدّ . .. و الأرض بعد ذلك دحيها

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 18 - 2

2 - توجّه به ماده اوليه خلقت انسان و سير پيدايش وى ، مانع كفر به خداوند و قدرت او و زمينه ساز باور به معاد

قتل الإنس_ن ماأكفره . من أىّ شىء خلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 19 - 4

4 - توجّه انسان به پيدايش او از نطفه اى ناچيز ، بازدارنده وى از كفرورزى به خداوند و قدرت او و مايه باور به معاد است .

ما أكفره . .. من نطفة خلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 23 - 6

6 - پذيرش معاد و ترك كفر ، فرمان خداوند به همه انسان ها است .

ما أكفره . .. ثمّ إذا شاء أنشره ... ما أمره

از مصاديق بارز {ما أمره} _ به قرينه آيات پيشين _ كنار نهادن كفر و پذيرش معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 18 - 2

2 - بررسى قوانين حاكم بر آسمان و فضاى بالا ، زمينه ساز باور به قدرت خداوند بر ايجاد معاد

و إلى السماء كيف رفعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 8 - 5

5 - توجّه به حكمت برتر خداوند ، زمينه ساز پذيرش معاد

فما يكذّبك بعد بالدين . أليس اللّه بأحكم الح_كمين

ايمان به معاد در دوران اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 19

19-

برخى از ساكنان شهر مسكونى اصحاب كهف ، به هنگام بيدار شدن آنان ، به حقانيّت معاد معتقد بودند .

أعثرنا عليهم . .. إذ يتن_زعون بينهم أمرهم

بهانه جويى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 18

18- منكران معاد پس از دريافت دليل هاى قاطع و غير قابل انكار قرآن بر حقانيت معاد به طرح مسائلى بى ثمر و بى تأثير در اصل مسأله معاد ، روى آوردند .

و يقولون متى هو

منكران معاد على رغم پرسشهاى به ظاهر استدلالى نخستين، به پرسشهايى روى آوردند كه نه ثمرى براى آنان داشت و نه حقانيت معاد بر دانستن آنها متكى بود چه اينكه قيامت واقعيتى است حتمى الوقوع و دانستن و ندانستن زمان آن، در آن واقعيت تأثيرى ندارد.

بى اعتنايى به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 15 - 4

4 - جدى نگرفتن هشدار هاى قرآن به معاد و شوخى قلمداد كردن آن ، دسيسه كافران در مقابله با آيين الهى

و ما هو بالهزل . إنّهم يكيدون كيدًا

بى ايمانى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 22 - 3

3 - منكران معاد ، نه تنها به هشدار هاى قرآن ايمان نياورده و در برابر آن فروتنى نمى كنند ; بلكه پا را فراتر نهاده و قرآن را تكذيب مى كنند .

بل . .. يكذّبون

بى منطقى استبعاد معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 36 - 6

6- نفى

معاد ، مبتنى بر ترديد و استبعاد و فاقد هرگونه دليل قطعى است .

و ما أظنّ الساعة قائمة

بيان نفى قيامت با فعل {ما أظنّ} مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه انكارِ معاد، بر مبناى استبعاد است نه اين كه منكران به آن قطع داشته باشند.

بى منطقى تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 36 - 6

6- نفى معاد ، مبتنى بر ترديد و استبعاد و فاقد هرگونه دليل قطعى است .

و ما أظنّ الساعة قائمة

بيان نفى قيامت با فعل {ما أظنّ} مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه انكارِ معاد، بر مبناى استبعاد است نه اين كه منكران به آن قطع داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 12

12- منكران معاد ، با مشاهده حضور خود در صحنه قيامت ، به عمق نادرستى پندار خويش پى مى برند .

بل زعمتم ألّن نجعل لكم موعدًا

تعبير {بل زعمتم. ..} در حقيقت، بازگو كننده حال كسى است كه على رغم باور خويش، خود را در صحنه قيامت مى بيند و از اين جهت شرمسار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 10

10 - تكذيب معاد ، امرى غير مستند و فاقد دليل

ما هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و ما لهم بذلك من علم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 5

5- انكار معاد از سوى كافران ، متكى بر استبعاد و نه مستند به

دلايل متقن

أتعداننى أن أُخرج و قد خلت القرون من قبلى

آنچه در آيه به عنوان دليل انكار معاد از قول فرد كافر، بيان شده، تنها پرسشى است آميخته با انكار و استبعاد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 10 - 2

2 - انكار معاد ، متكى بر گمان و فاقد دليل يقينى

قتل الخرّصون

{خرص} به معناى سخنى است كه مبتنى بر ظن و گمان و فاقد پايه علمى است. از آن جايى كه قبل و بعد اين آيه، در مورد روز جزا است، استفاده مى شود كه موضوع ياوه سرايى اينان، مسأله انكار معاد بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 20 - 4

4 - انكار معاد ، با وجود هشدار هاى قرآن ، نكوهيده ، شگفت آور و فاقد برهان است .

فما لهم لايؤمنون

{ما} اسم استفهام است و مراد از استفهام در اين موارد، تعجّب همراه با توبيخ است. تغيير سياق كلام از خطاب در {لتركبنّ} به غايب در {لهم}، بر نكوهش افزوده است.

بى منطقى رد معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 11

11- نفى معاد ، مبتنى بر پندار و فاقد اساسى علمى و يقينى است .

بل زعمتم ألّن نجعل لكم موعدًا

{زعم} عقيده و گفتارى است كه مبتنى بر گمان باشد. {موعد} اسم زمان به معناى زمان وعده است. در اين آيه، منظور از موعد، قيامت است.

بى منطقى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 -

8

8- مشركان در انكار معاد ، فاقد استدلال و دليل قطعى و تنها متكى بر استبعاد هستند .

أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

از اينكه مشركان، در انكار معاد تنها به استبعاد پرداختند، نشان مى دهد كه آنان دليلى براى تكذيب خود نداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 98 - 4

4- انكار معاد از سوى مشركان ، صرفاً متكى بر استبعاد بود نه مبتنى بر دليل و برهان

و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 6

6 - منكران معاد ، متكى به صرف استبعاد و فاقد هرگونه دليل عقلى و يقينى

أفلاتعقلون . .. قالوا أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 48 - 3

3 - كافران ، براى انكار قيامت فاقد برهان اند و جز استبعاد و شگفت آور بودن برپايى آن ، دليلى ندارند .

أءنّا لمبعوثون . أو ءاباؤنا الأوّلون

برداشت ياد شده از آن جا است كه دو آيه مورد بحث _ كه درصدد بيان دلايل انكار معاد از سوى كافران است _ مطلبى از آنان جز استبعاد و شگفتى آنان ياد نكرده است.

بى ياورى اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 34 - 1

1 - منكران معاد ، محروم از رحمت حق و وانهاده به خويش در اوج گرفتارى هاى قيامت

و قيل اليوم ننسيكم

نسيان در آيه

شريفه، كنايه از روى گردانى خداوند از كافران و وانهادن آنان به حال خودشان است.

بينش باطل مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 11 - 1

1 - انسان در ديدگاه منكران معاد ; پس از مرگ نابود شده و از او چيزى جز استخوان هاى پوسيده باقى نمى ماند .

أءذا كنّا عظ_مًا نخرة

{نَخير}; يعنى، صداى بينى و {نخرة} به استخوان كهنه و پوسيده اى گفته مى شود كه با اندك تماسى از هم بپاشد و چنانچه قدرى از آن باقى باشد _ به گونه اى كه با وزش باد به صدا درآيد _ به آن {ناخر} مى گويند. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 12 - 2

2 - منكران معاد ، حيات دوباره انسان ها را پس از مرگ ، حياتى بى ثمر و سراسر زيان وانمود مى كنند .

قالوا تلك إذًا كرّة خاسرة

{كرّة}; يعنى، رجوع. نسبت دادن زيان كارى به رجوع _ نه رجوع كنندگان _ مبالغه در ترسيم زيان كارى است.

بينش مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 29 - 2

2 _ منكران معاد داراى بينشى سطحى و مادى هستند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا و ما نحن بمبعوثين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 6

6- منكران معاد ، بر اين پندار بودند كه خداوند خود ، انسان هاى مرده را زنده نمى كند .

و أقسموا بالله . .. لايبعث الله من

يموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 35 - 4

4 - در نظر منكران معاد ، انسان موجودى صرفاً مادى و جسمانى است .

أيعدكم . .. و كنتم ترابًا و عظ_مًا أنّكم مخرجون

از اين كه اشراف، خاك و استخوان شدن را به خود انسان نسبت داده اند نه به جسم او (يعنى نگفتند {و كان جسمكم تراباً. ..}) استفاده مى شود كه آنان براى انسان، هويتى بيرون از كالبد و جسم او معتقد نبودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 14

14- وعده الهى به معاد ، اسطوره اى كهنه و بى اساس ، در نگاه نسل كافر عصيانگر

و الذى قال لولديه أُفّ لكما أتعداننى أن أُخرج . .. فيقول ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 10 - 2،3

2 - منكران معاد ، زنده شدن اهل قبور را شگفت آور خوانده و آن را بعيد مى شمارند .

يقولون أءنّا لمردودون فى الحافرة

يكى از معانى {حافرة} قبر است (مفردات راغب). قيد {فى الحافرة} حال و مفاد جمله {أءنّا ...} اين است كه آيا ما در حالى كه در قبر هستيم، به زندگى بازگردانده خواهيم شد؟!

3 - استبعاد ، تنها واكنش منكران معاد

يقولون أءنّا لمردودون فى الحافرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 11 - 2،3

2 - از هم پاشيده شدن اجزاى بدن انسان پس از مرگ ، مايه استبعاد معاد در ديدگاه منكران آن

أءذا كنّا عظ_مًا نخرة

3 -

استبعاد تنها واكنش منكران معاد ، در برابر هشدار هاى الهى نسبت به حوادث پس از مرگ

أءذا كنّا عظ_مًا نخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 14 - 2

2 - منكران معاد ، آيات مربوط به آن را ، عارى از حقيقت پنداشته و شوخى قلمداد مى كردند .

و ما هو بالهزل

هدف از توصيف قرآن به دورى از مزخرفات و مهملات، بيان اوصاف قرآن نيست; زيرا در توصيف چيزى، به بيان حداقل كمال آن بسنده نمى شود. بنابراين مراد، نفى پندار مخالفان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 6 - 3

3 - مصرف ثروت براى رفع نيازمندى هاى مردم ، در ديدگاه منكران معاد ، خسارتى سنگين و جبران ناپذير است .

أهلكت مالاً لبدًا

انتخاب تعبير {أهلكت} و پرهيز از گفتن {أنفقت} و نظاير آن، بيانگر اين است كه گوينده، مال هاى مصرف شده را {هلاك شده} مى پندارد. اين بينش ممكن است برخاسته از انكار پاداش انفاق، بر اثر انكار معاد باشد.

پاسخ به شبهات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 28 - 7

7 - پاسخگويى خداوند به شبهه ايجاد شده در ذهن افراد درباره معاد و تجديد حيات انسان ها پس از مرگ ، بر اساس آگاهى او است .

ما خلقكم و لابعثكم إلاّ كنفس وحدة إنّ اللّه سميع بصير

ذكر {إنّ اللّه سميع. ..} در پايان آيه، به جاى اعلام قدرت مندى خداوند، مى تواند اين نكته را برساند كه چون خداوند، از شبهه ايجاد شده در ذهن

ها خبر داشته، اقدام به پاسخگويى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 49 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بيان حقايق مربوط به قيامت و پاسخ گويى به شبهات القا شده از سوى منكران آن

أءنّا لمبعوثون . .. قل إنّ الأوّلين و الأخرين

پاسخ به شبهات مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 26 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به پرسش ها و شبهه انگيزى هاى كافران و منكران معاد ، در باور هاى دينى مردم و آگاهى دادن به آنان

و يقولون متى ه_ذا الوعد . .. قل إنّما العلم عند اللّه

پاسخ شبهات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 50 - 1،2

1- خداوند ، شيوه پاسخ گويى به شبهات منكران معاد را ، به پيامبر ( ص ) آموخت .

قل كونوا حجارة أو حديدًا

2- پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخ گويى به استبعاد منكران معاد

قالوا أءذا كنّا عظ_مًا . .. قل كونوا حجارة أو حديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 13

13- پاسخ قرآن به پرسش هاى انسان در زمينه معاد ، متكى بر استدلال است .

فسيقولون من يعيدنا قل الذى فطركم أوّل مرّة

از اينكه خداوند در پاسخ شبهات منكران معاد، به جاى بسنده كردن به تعبد، توجه آنان را به مبدأ آفرينش معطوف مى كند و آن را دليل امكان تحقق معاد برمى شمارد،

نكته ياد شده به دست مى آيد.

پاسخ شبهات مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 5،15،18

5- خداوند ، پيشاپيش به پيامبر ( ص ) اعلام كرد كه منكران معاد ، پس از دريافت جواب شبهه استبعاد معاد ، از پديدآورنده آن سؤال خواهند كرد .

فسيقولون من يعيدنا

15- منكران معاد ، پس از دريافت جواب شبهات خود درباره معاد ، با شگفتى از زمان وقوع آن مى پرسيدند .

فسينغضون إليك رءوسهم و يقولون متى هو

بنابر اينكه حركت دادن سر، همانگونه كه در استعمال لغوى آن آمده است، براى اظهار تعجب و شگفتى باشد (لسان العرب)، برداشت فوق به دست مى آيد.

18- منكران معاد پس از دريافت دليل هاى قاطع و غير قابل انكار قرآن بر حقانيت معاد به طرح مسائلى بى ثمر و بى تأثير در اصل مسأله معاد ، روى آوردند .

و يقولون متى هو

منكران معاد على رغم پرسشهاى به ظاهر استدلالى نخستين، به پرسشهايى روى آوردند كه نه ثمرى براى آنان داشت و نه حقانيت معاد بر دانستن آنها متكى بود چه اينكه قيامت واقعيتى است حتمى الوقوع و دانستن و ندانستن زمان آن، در آن واقعيت تأثيرى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 79 - 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به شبهات كافران و منكران معاد با استدلال و برهان

قال من يحىِ العظ_م و هى رميم . قل يحييها الذى أنشأها أوّل مرّة

پرسش از معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء

- 17 - 51 - 15،18

15- منكران معاد ، پس از دريافت جواب شبهات خود درباره معاد ، با شگفتى از زمان وقوع آن مى پرسيدند .

فسينغضون إليك رءوسهم و يقولون متى هو

بنابر اينكه حركت دادن سر، همانگونه كه در استعمال لغوى آن آمده است، براى اظهار تعجب و شگفتى باشد (لسان العرب)، برداشت فوق به دست مى آيد.

18- منكران معاد پس از دريافت دليل هاى قاطع و غير قابل انكار قرآن بر حقانيت معاد به طرح مسائلى بى ثمر و بى تأثير در اصل مسأله معاد ، روى آوردند .

و يقولون متى هو

منكران معاد على رغم پرسشهاى به ظاهر استدلالى نخستين، به پرسشهايى روى آوردند كه نه ثمرى براى آنان داشت و نه حقانيت معاد بر دانستن آنها متكى بود چه اينكه قيامت واقعيتى است حتمى الوقوع و دانستن و ندانستن زمان آن، در آن واقعيت تأثيرى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 1

1 - منكران معاد در عصر بعثت ، با پرسش از يكديگر ، در پى تصور زواياى آن بودند .

عمّ يتساءلون

{عمّ} در اصل {عن ما} بوده و {ما} براى استفهام است. {تساؤل} (مصدر {يتسائلون}); يعنى، سؤال از يكديگر. آيات بعد _ كه درباره مظاهر قدرت خداوند و اوصاف قيامت است _ و نيز وعده حتمى به آگاه شدن _ در جمله {سيعلمون} _ جملگى گوياى آن است كه مورد پرسش، مسائل مربوط به جهان آخرت است و نشان مى دهد كه پرسش كنندگان، معاد را باور نداشتند و با سؤالات خود _ چنانچه به انگيزه كشف حقيقت باشد _ درصدد

آگاهى به كيفيت معاد بوده اند.

پرسش مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 5،15

5- خداوند ، پيشاپيش به پيامبر ( ص ) اعلام كرد كه منكران معاد ، پس از دريافت جواب شبهه استبعاد معاد ، از پديدآورنده آن سؤال خواهند كرد .

فسيقولون من يعيدنا

15- منكران معاد ، پس از دريافت جواب شبهات خود درباره معاد ، با شگفتى از زمان وقوع آن مى پرسيدند .

فسينغضون إليك رءوسهم و يقولون متى هو

بنابر اينكه حركت دادن سر، همانگونه كه در استعمال لغوى آن آمده است، براى اظهار تعجب و شگفتى باشد (لسان العرب)، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 71 - 3

3 - پرسش ناباورانه و تمسخرآميز منكران معاد ، از زمان برپايى رستاخيز و مجازات كافران

لقد وعدنا ه_ذا. .. و يقولون متى ه_ذا الوعد

مراد از {الوعد} به قرينه آيات پيشين، مى تواند وعده رستاخيز باشد. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

پرسشهاى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 1

1 - منكران معاد در عصر بعثت ، با پرسش از يكديگر ، در پى تصور زواياى آن بودند .

عمّ يتساءلون

{عمّ} در اصل {عن ما} بوده و {ما} براى استفهام است. {تساؤل} (مصدر {يتسائلون}); يعنى، سؤال از يكديگر. آيات بعد _ كه درباره مظاهر قدرت خداوند و اوصاف قيامت است _ و نيز وعده حتمى به آگاه شدن _ در جمله {سيعلمون} _ جملگى گوياى آن است

كه مورد پرسش، مسائل مربوط به جهان آخرت است و نشان مى دهد كه پرسش كنندگان، معاد را باور نداشتند و با سؤالات خود _ چنانچه به انگيزه كشف حقيقت باشد _ درصدد آگاهى به كيفيت معاد بوده اند.

پندار استبعاد معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 14 - 3

3 - جاودانه پنداشتن دنيا و استبعاد معاد از سوى ناباوران ، بر پايه گمان است ; نه برهان و يقين .

إنّه ظنّ

پندار مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 14 - 3

3 - جاودانه پنداشتن دنيا و استبعاد معاد از سوى ناباوران ، بر پايه گمان است ; نه برهان و يقين .

إنّه ظنّ

پيروى از مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 13

13 _ مؤمنان نبايد در افكار و اعمال و سنتها از مشركان و منكران معاد تقليد كنند.

و لا تتبع أهواء الذين . .. و هم بربهم يعدلون

تاريخ تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 3

3 - انكار معاد ، داراى ديرينه اى عميق در طول تاريخ كفر و شرك

بل قالوا مثل ما قال الأوّلون . قالوا أءذا متنا... أءنّا لمبعوثون

تبليغ معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 81 - 4

4 - توحيد و معاد ، دو اصل به هم پيوسته و انفكاك ناپذير در تعليمات ابراهيم

فإنّهم عدوٌّ لى إلاّ ربّ الع_لمين

. .. و الذى يميتنى ثمّ يحيين

برداشت ياد شده از آن جا است كه حضرت ابراهيم(ع) در تعليمات خويش، ابتدا به نفى شرك و اثبات توحيد مى پرداخت; سپس به مسأله مرگ و حيات مجدد انسان اشاره مى كرد. و به اين دو مسأله بسنده مى نمود.

تحقير اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 18 - 2

2 - مشركان و منكران قيامت ، با وضعيتى ذلّت بار و تحقير شده در روز قيامت زنده خواهند شد .

و أنتم دخرون

{داخر} (مفرد {داخرون}) به معناى {صغير} و {ذليل} است و جمله {أنتم داخرون} حال براى فاعل فعل مقدّر (تبعثون) مى باشد.

تحير مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 4

4_ تكذيب كنندگان حق _ قرآن ، پيامبر و معاد _ گرفتار سردرگمى و پريشان گويى

بل كذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم و هم فى أمر مريج

يكى از نمودهاى پريشان گويى تكذيب گران معاد اين است كه مى گويند چون بدن انسان در خاك متلاشى مى شود پس چگونه مى تواند از خاك دوباره برآيد; اين در حالى است كه خود مى دانند انسان براى نخستين بار نيز از همين خاك برآمده است.

تذكر به مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 26 - 2

2 - يادآورى آخرين لحظات زندگى انسان ( هنگام احتضار و حالات تكان دهنده محتضر ) ، از سوى خداوند به كافران و منكران معاد ، براى بيدار كردن آنان از غفلت و مستى

كلاّ إذا

بلغت التراقى

تذكر ذلت اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 3

3 - يادآورى ناتوانى و ذلت مشركان و منكران معاد و نيز بطلان عقايد آنها در موقف و پيش از ورود به دوزخ ، از عذاب هاى ديگر روحى آنان

ما لكم لاتناصرون

تذكر عجز اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 3

3 - يادآورى ناتوانى و ذلت مشركان و منكران معاد و نيز بطلان عقايد آنها در موقف و پيش از ورود به دوزخ ، از عذاب هاى ديگر روحى آنان

ما لكم لاتناصرون

تذكر معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 81 - 3

3 - وجود معاد پس از مرگ و محدود نبودن زندگى به دنيا ، تذكر ديگر ابراهيم ( ع ) به قوم بت پرست خويش

و الذى يميتنى ثمّ يحيين

ترس اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 8 - 2

2 - صحنه برپايى قيامت براى منكران معاد ، صحنه اى هراس انگيز و اضطراب آور خواهد بود .

قلوب يومئذ واجفة

مراد از {قلوب} _ به قرينه {يقولون أءنّا لمردودون فى الحافرة} در آيات بعد _ قلب منكران معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 9 - 1،2

1 - منكران معاد ، با چشمانى فروافتاده و در نهايت خوارى و ذلّت ، در صحنه قيامت ظاهر خواهند شد .

أبص_رها خ_شعة

{خاشع} به شخصى

گفته مى شود كه به زمين چشم دوخته باشد (لسان العرب). توصيف {أبصار القلوب} به آن، مجاز و حاكى از شدت ضعف و ذلّت شخص است; تا آنجا كه گويا قلب او كه موجودى مستقل فرض شده است، داراى چشمانى است كه خشوع و فروتنى، در آن جايگير شده است.

2 - قيامت ، حادثه اى سنگين و با عظمت و صحنه سايه افكندن نگرانى و ترس بر منكران معاد

أبص_رها خ_شعة

فروتنى و ذلّت منكران معاد در صحنه قيامت، حاكى از عظمت و هول آور بودن آن است.

ترك تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 5 - 2

2 - لزوم پرهيز از انكار معاد و تشكيك و شبهه افكنى درباره آن

ثمّ كلاّ

ترك شبهه افكنى در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 5 - 2

2 - لزوم پرهيز از انكار معاد و تشكيك و شبهه افكنى درباره آن

ثمّ كلاّ

تشبيه معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 11

11_ مرگ و رستاخيز ، پديده اى مانند خواب و بيدارى است .

ليعلموا. .. أنّ الساعة لاريب فيها

به خواب رفتن اصحاب كهف و بيدارى آنان پس از چند قرن و استشهاد قرآن به اين واقعه براى بيان حقانيّت معاد، گواه اين مدعا است كه مرگ، مانند خواب، و رستاخيز قيامت، بسانِ بيدارى از خواب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 7

7- انسان ها ، مانند زمان تولد ، فاقد هرگونه

مال و فرزند و عنوان و اعتبار ، در صحنه قيامت حضور خواهند يافت .

لقد جئتمونا كما خلقن_كم أوّل مرّة

تشبيه حضور انسان ها در قيامت به زمان تولد آنان، ممكن است از جهت همراه نداشتن امكانات مادّى و خالى بودن از هرگونه عنوان و اعتبار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 55 - 5

5 - خروج مجدد انسان از زمين و حيات تازه او ، همانند آفرينش نخستين او از زمين خواهد بود .

و منها نخرجكم تارة أُخرى

{تارة أخرى}; يعنى، بار ديگر گفتنى است كه مرتبه اول بيرون آمدن انسان از خاك، همان خلقت اوليه او از نطفه است و بار دوم زمانى است كه پس از مرگ مجدداً از زمين برانگيخته خواهد شد. {تارة أخرى} اشاره به همين تشابه دارد تا استعبادها را نيز تلويحاً رد كرده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 28 - 1

1 - آفرينش نخستين انسان ها و زنده كردن مجدد آنان پس از مرگ ، براى خداوند همانند آفريدن يك تَن است .

ما خلقكم و لابعثكم إلاّ كنفس وحدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 9 - 9

9 - احياى انسان ها در قيامت همچون احياى زمين از راه يك سلسله عوامل و زمينه هاى حيات آفرين خواهد بود .

فأحيينا به الأرض بعد موتها كذلك النشور

برداشت ياد شده از تشبيه به كار رفته در آيه شريفه به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71

- 18 - 5

5 - چگونگى زنده شدن انسان ها در قيامت ، همچون روييدن نباتات است .

و اللّه أنبتكم من الأرض نباتًا . .. و يخرجكم إخراجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 15 - 6

6 - معاد انسان ، شبيه رويش گياهان از زمين است .

لنخرج به حبّ_ًا و نباتًا

ياد آورى اخراج دانه و گياه از زمين _ در آياتى كه به منظور رفع استبعاد از معاد مطرح شده _ گوياى تشابه معاد با رويش گياهان است.

تشويق مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 58 - 4

4 - تشويق منكران معاد از سوى خداوند ، به مطالعه در فرايند پيدايش انسان از منى

أفرءيتم ما تمنون

تعجب اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 19 - 5

5 - بهت زدگى مشركان و منكران معاد ، پس از زنده شدن آنان در روز رستاخيز

فإذا هم ينظرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه نگاه كردن منكران قيامت، از نوع نظاره انسان بهت زده باشد; زيرا منكران معاد هرگز روزى را پيش بينى نمى كردند كه ناگهان زنده شوند و به مجازات برسند.

تعجب از تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 12 - 1

1 - تعجب پيامبر ( ص ) از مواضع انكارآميز مشركان نسبت به معاد و يگانگى خداوند ; على رغم مشاهده عظمت آفرينش و قدرت خداوند در جهان

إنّ إل_هكم لوحد . .. فاستفتهم أهم

أشدّ خلقًا... بل عجبت

به قرينه آيات پيشين به دست مى آيد كه آنچه موجب شگفتى پيامبر(ص) گرديده بود، انكار توحيد ربوبى و معاد از سوى مشركان _ به رغم مشاهده آيات الهى در طبيعت و عظمت آفرينش _ بود.

تعدد آيات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 28 - 3

3 - بسيارى از آيات قرآن ، هشدار دهنده مردم درباره معاد و حسابرسى در قيامت است .

لايرجون حسابًا . و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

جمع بودن {آيات} بر نكته ياد شده دلالت دارد. به قرينه كلمه {حساباً} _ در آيه قبل _ موضوع حسابرسى در مجموعه آن آيات مطرح شده است.

تعدد دلايل معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 2

2 - معاد ، داراى دلايل روشن و متعدد

ءاي_تنا بيّن_ت

تعقل در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 67 - 19

19 - شناخت خردورزانه مبدأ و منت هاى آفرينش ( خدا و معاد ) ، فلسفه خلقت انسان

هو الذى خلقكم من تراب . .. لعلّكم تعقلون

برداشت بالا به خاطر اين نكته است كه آيه شريفه، در صدد شناساندن خدا به عنوان مبدأ آفرينش انسان و مسأله معاد است كه در آيه بعد از آن سخن به ميان خواهد آمد (هو الذى يحيى و يميت . ..).

تفريط مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 8

8 _ منكران معاد در قيامت بر سهل انگارى و بى توجهى خود در

مورد قيامت بسيار حسرت و تأسف خواهند خورد.

حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها

مرجع ضمير در {فرطنا فيها} مى تواند {الساعة} باشد. و مراد از {الساعة} ممكن است قيامت باشد، در اين صورت معنى جمله چنين مى شود {يا حسرتنا على ما فرطنا فى امر القيامة}.

تكبر مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 22 - 3

3 - منكران معاد ، نه تنها به هشدار هاى قرآن ايمان نياورده و در برابر آن فروتنى نمى كنند ; بلكه پا را فراتر نهاده و قرآن را تكذيب مى كنند .

بل . .. يكذّبون

تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 42 - 2

2 _ شرمسارى و رسوايى بى اندازه كافران به خدا و منكران معاد در قيامت

ماذا عليهم لو امنوا . .. يومئذ يودّ الذين كفروا ... لو تسوّى بهم الارض

به دليل آيات گذشته، مراد از كفر، كفر به خدا و معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 64 - 1

1 _ اكثريت عمده قوم نوح ( ع ) وى را تكذيب كردند و يگانگى خداوند ، معاد و رسالت را باورهايى دروغين پنداشتند .

فكذبوه

از اينكه خداوند تكذيب نوح(ع) را به همگان نسبت داده (فكذبوه)، در حالى كه عده اى از آنان، يعنى همراهانش در كشتى، رسالت وى را تصديق كردند، معلوم مى شود نسبت مؤمنان به كافران بسيار اندك بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10

- 45 - 9

9 _ تكذيب و انكار معاد ، ضلالت و گمراهى ; و ايمان و اعتراف به آن ، هدايت است .

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه و ما كانوا مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 11

11_ انكار معاد ، انكار ربوبيت خدا و استهزاى عذاب هاى موعود الهى ، از مصاديق ظلم است .

و إن ربك لذو مغفرة للناس على ظلمهم

از مصداقهاى مورد نظر براى {ظلمهم} به قرينه {يستعجلونك} _ كه گوياى استهزاست _ و به قرينه آيه قبل _ كه درباره انكار معاد و ربوبيت خدا بود _ مواردى است كه در برداشت ذكر شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 9

9- باور نداشتن قيامت و غفلت از حسرت باربودن آن ستم گرى است .

ل_كن الظ_لمون . .. هم فى غفلة و هم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 66 - 4

4- عكس العمل نوع انسان ها در برابر وعده بهشت و نعمت هاى آن از جانب خداوند ، انكار و استبعاد معاد است .

جنّت عدن التى وعد الرحمن . .. و يقول الإنس_ن أءذا ما متّ

چنانچه دو آيه قبل ){ و ما نتنزّل. .. سميًّا}) جملاتى معترضه و بريده از آيات قبل و بعد باشد، آيه مورد بحث در ادامه آيات قبل از اين دو آيه خواهد بود كه در مورد بهشت و نعمت هاى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34

- 8 - 1

1 - كافران ، اظهارات پيامبر ( ص ) را درباره تجديد حيات انسان ها پس از مرگ ، افتراى او بر خدا مى دانستند .

و قال الذين كفروا هل ندلّكم على رجل ينبّئكم . .. أفترى على اللّه كذبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 3

3_ تكذيب معاد ، تكذيب حقيقتى گريزناپذير

بل كذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم

بنابراين كه مراد از {الحقّ} معاد و وعده به آن باشد، مفاد آيه اين مى شود كه ما حقانيت معاد را با دلايل بيان كرديم و بر فرض كه كافران آن را نپذيرند، حقى را نپذيرفته اند كه خواه ناخواه صورت خواهد گرفت و انكار آنان حقيقت را تغيير نخواهد داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 8 - 3

3 - تناقض گويى كافران مكه ، در انكار معاد و كيفر كردار

إنّكم لفى قول مختلف

با توجه به اين كه آيات پيشين در مورد معاد و جزاى كردار و آيات بعد در زمينه روز جزا است، ممكن است {قول مختلف} نظر به همين موضوع (معاد) داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 14 - 4

4 - انكار معاد ، عمده ترين محور مخالفت كافران با پيام دين

ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون

از سرزنش شدن كافران، به خاطر تكذيب دوزخ و حقيقت قيامت، مطلب بالا استفاده مى شود.

تكذيبگرى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 22 - 3

3 - منكران معاد

، نه تنها به هشدار هاى قرآن ايمان نياورده و در برابر آن فروتنى نمى كنند ; بلكه پا را فراتر نهاده و قرآن را تكذيب مى كنند .

بل . .. يكذّبون

تناقض گويى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 4

4_ تكذيب كنندگان حق _ قرآن ، پيامبر و معاد _ گرفتار سردرگمى و پريشان گويى

بل كذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم و هم فى أمر مريج

يكى از نمودهاى پريشان گويى تكذيب گران معاد اين است كه مى گويند چون بدن انسان در خاك متلاشى مى شود پس چگونه مى تواند از خاك دوباره برآيد; اين در حالى است كه خود مى دانند انسان براى نخستين بار نيز از همين خاك برآمده است.

توجيه گرى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 17

17- منكران معاد ، توجيه كنندگان كفر خويش ، با روشنفكر مآبى و اتهام ارتجاع به دين

فيقول ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

آيه بعد، گوينده {ماه_ذا إلاّ. ..} را وعده به عذاب داده است. از اين نكته استفاده مى شود كه نسبت دادن {أساطير الأوّلين} به وعده هاى حق، نه از سر جهل و نادانى; بلكه به دليل كفر و گستاخى بوده است و با اين تعبير، كافران توجيه گر كفر خويش بوده اند.

توصيه به مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 63 - 4

4 - توصيه منكران معاد از سوى خداوند ، به مطالعه در چگونگى رشد و نموّ دانه هاى پاشيده

شده در زمين بهوسيله كشاورزان ، براى پى بردن به قدرت الهى و پذيرش امكان معاد

أفرءيتم ما تحرثون

تهديد شبهه افكنان در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 17 - 6

6 - صحنه داورى در قيامت ، تهديدى گريزناپذير براى منكران معاد و شبهه افكنان در حقانيّت آن

عمّ يتساءلون . .. إنّ يوم الفصل كان ميق_تًا

تهديد مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 8

8 _ تهديد شدن منكران قيامت و جرم پيشگان ، به عذاب قهر الهى در قيامت

الذين لايرجون لقاءنا . .. لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 51 - 3

3 - تهديد منكران معاد از سوى خداوند ، به عذاب سخت اخروى

ثمّ إنّكم أيّها الضالّون المكذّبون

خبر {إنّ} _ كه در آيه بعد آمده _ بيانگر عذاب هولناك منكران رستاخيز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 1

1 - تكذيب كنندگان قرآن و معاد ، از سوى خداوند به عذاب تهديد شدند .

فذرنى و من يكذّب به_ذا الحديث

مقصود از {حديث} يا قرآن است و يا مسأله معاد كه در آيه پيش مطرح شده است. گفتنى است كه تعبير {فذرنى و من يكذّب} و مانند آن، در مورد تهديد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 17 - 6

6 - صحنه داورى در قيامت ، تهديدى گريزناپذير براى

منكران معاد و شبهه افكنان در حقانيّت آن

عمّ يتساءلون . .. إنّ يوم الفصل كان ميق_تًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 3

3 - خداوند ، با توبيخ كسانى كه به تفريحات خانوادگى سرگرم شده و معاد را بعيد شمردند ، آنان را به مؤاخذه اخروى تهديد كرد .

بلى إنّ ربّه كان به بصيرًا

خبر از آگاهى خداوند به كارها و خصلت هاى منكران معاد، تهديد آنان به مؤاخذه با تعبيرى توبيخ آميز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 23 - 7

7 - خداوند ، منكران معاد و تكذيب كنندگان قرآن را ، به مؤاخذه افكار و كردارشان تهديد كرده است .

و اللّه أعلم بما يوعون

مقصود از بيان آگاهى خداوند، به افكار انباشته در ظرف ذهن و كردار موجود در نامه عمل، تهديد به مؤاخذه است.

تهمت افسانه به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 14

14- وعده الهى به معاد ، اسطوره اى كهنه و بى اساس ، در نگاه نسل كافر عصيانگر

و الذى قال لولديه أُفّ لكما أتعداننى أن أُخرج . .. فيقول ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأ

تهمتهاى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 17

17- منكران معاد ، توجيه كنندگان كفر خويش ، با روشنفكر مآبى و اتهام ارتجاع به دين

فيقول ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

آيه بعد، گوينده {ماه_ذا إلاّ. ..} را وعده به عذاب داده است. از اين نكته استفاده مى

شود كه نسبت دادن {أساطير الأوّلين} به وعده هاى حق، نه از سر جهل و نادانى; بلكه به دليل كفر و گستاخى بوده است و با اين تعبير، كافران توجيه گر كفر خويش بوده اند.

جادوگران فرعون و معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 3

3 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، معتقد به معاد و بازگشت به خدا پس از سپرى كردن حيات دنيا

إنا إلى ربنا منقلبون

جاهلان به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 9،10،13

9- اكثريت انسان ها ، از قدرت خداوند در احياى مجدد انسان ها ناآگاهند .

بلى وعدًا عليه حقًّا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

ممكن است به قرينهء تناسب موضوع _ كه انكار و اثبات معاد است _ متعلق {لايعلمون} قدرت خداوند بر احياى مجدد انسانها باشد.

10- اكثر مشركان مكه ، از قدرت خداوند بر احياى مجدد انسان ها بى خبر بودند .

بلى وعدًا عليه حقًّا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

برداشت فوق، بر اساس اين نكته است كه {ال} در {الناس} عهد ذكرى بوده و مراد از آن مشركانى باشند كه در آيات قبل از آنها سخن به ميان آمده است.

13- اكثريت انسان ها ، درباره حقيقت معاد چيزى نمى دانند .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

احتمال دارد مفعول به {لايعلمون}، {شيئاً} محذوف باشد و بنابراين نكته ياد شده قابل استفاده است.

چشمهاى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 9 - 1

1 - منكران معاد ، با چشمانى

فروافتاده و در نهايت خوارى و ذلّت ، در صحنه قيامت ظاهر خواهند شد .

أبص_رها خ_شعة

{خاشع} به شخصى گفته مى شود كه به زمين چشم دوخته باشد (لسان العرب). توصيف {أبصار القلوب} به آن، مجاز و حاكى از شدت ضعف و ذلّت شخص است; تا آنجا كه گويا قلب او كه موجودى مستقل فرض شده است، داراى چشمانى است كه خشوع و فروتنى، در آن جايگير شده است.

حتميت حشر مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 1

1- خداوند با سوگند به ربوبيت خويش ، بر ختمى بودن احضار منكران معاد و شياطين به گردآورى آنان در قيامت تأكيد كرده است .

فوربّك لنحشرنّهم والشي_طين

ضمير مفعولى در {لنحشرنّهم} به {انسان} در آيه قبل بازمى گردد و مراد منكران معاد است كه زنده شدن دوباره را بعيد شمرده بودند. {حشر}; يعنى، جمع كردن و برخى آن را جمع كردنى كه افراد را به محل اجتماع سوق دهند، معنا نموده اند (مصباح).

حتميت عذاب مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 33 - 6

6 - نبودن كمترين گريزگاه در قيامت براى منكران معاد

و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

مفاد {حاق بهم} (نزول و احاطه بر كافران) مى تواند كنايه از اين باشد كه آنچه در قيامت بر كافران اتفاق مى افتد گريزناپذير است.

حتميت معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 29 - 12

12 _ معاد و حيات دوباره، امرى حتمى براى تمامى انسانها

كما بدأكم تعودون

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 6،7

6 _ معاد ( رستاخيز ) سرنوشت حتمى تمامى انسانهاست .

إنه يبدؤا الخلق ثم يعيده

7 _ معاد ( رستاخيز ) سرنوشت قطعى تمامى پديده هاى جهان آفرينش

إنه يبدؤا الخلق ثم يعيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 4 - 5

5_ قدرت مطلق خدا ، پشتوانه تحقق معاد و برپايى روز قيامت است .

فإنى أخاف عليكم عذاب يوم كبير. إلى الله مرجعكم و هو على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 8

8- وعده قطعى و تخلف ناپذير خداوند به حيات مجدد انسان ها پس از مرگ

لايبعث الله . .. بلى وعدًا عليه حقًّا

{وعداً} و {حقّاً} مفعول مطلق براى فعلهاى محذوف مى باشند و دلالت بر تأكيد مى كنند. بنابراين معناى {بلى وعداً عليه حقّاً} چنين مى شود: آرى خبر رستاخيز انسانها، وعده اى است حق و باطل در آن راه ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 1

1- تبديل انسان به سخت ترين اجسام و ماده بسيار دور از حيات ، پس از مرگ ، مانع رستاخيز و حيات دوباره او نيست .

قل كونوا حجارة أو حديدًا. أو خلقًا ممّا يكبر فى صدوركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 99 - 7

7- آفرينش دوباره انسان ها در قيامت ، حتمى و داراى زمان و برنامه اى از پيش تعيين شده

و جعل لهم أجلاً لاريب فيه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 108 - 8

8- معاد و حيات مجدد انسان ، وعده حتمى و تخلف ناپذير خداوند در بينش عالمان *

يقولون . .. إن كان وعد ربّنا لمفعولاً

احتمال دارد كه مراد از {وعد} _ به قرينه آيات 97 و 98 همين سوره _ مسأله حيات مجدّد انسانها و معاد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 16

16- معاد و برپايى قيامت ، وعده حق و تخلّف ناپذير الهى است .

ليعلموا أنّ وعد اللّه حقّ و أنّ الساعة لاريب فيها

عبارت {أنّ الساعة. ..} ممكن است تفسير كننده {أنّ وعد اللّه حقّ} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 98 - 10

10- ذوالقرنين ، پس از پايان كار سد ، حقّانيّت معاد و حتميّت برپايى آن را يادآور شد .

قال . .. فإذا جاء وعد ربّى جعله دكّاء و كان وعد ربّى حقًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 5 - 10

10 - { عن على بن أبى طالب ( ع ) فى قوله تعالى { من كان يرجوا لقاء اللّه فإنّ أجل اللّه لأت } يعنى : من كان يؤمن بأنّه مبعوث ، فإنّ وعد اللّه لأت ، من الثواب و العقاب . فاللقاء هاهنا ليس بالرؤية و اللقاء هوالبعث . . . ;

از حضرت على(ع) درباره اين سخن خداى تعالى {من كان يرجوا لقاء اللّه فإنّ أجل اللّه لأت} روايت شده كه فرمود: مقصود، اين است كه

هر كس ايمان دارد به اين كه (در قيامت) زنده مى شود، (بداند) كه وعده خدا كه عبارت از ثواب و عقاب است، آمدنى است. پس لقاى خدا، در اين آيه، به معناى ديدن او نيست، بلكه لقاء همان زنده شدن (در قيامت) است...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 21 - 12

12 - معاد و بازگشت انسان به سوى خداوند ، امرى قهرى و خارج از اختيار و انتخاب آدمى است .

و إليه ترجعون

برداشت ياد شده از مجهول آمدن فعل {ترجعون} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 39 - 9

9 - رستاخيز مردگان ، امرى حتمى و غير قابل ترديد است .

إنّ الذى أحياها لمحى الموتى

از كلمه {إنّ} و {لام} در {لمحى} حتمى بودن احياى مردگان استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 3 - 13

13- كافران ، گريزان از هشدار هاى الهى نسبت به زوال پذيرى دنيا و وجود معاد

و الذين كفروا عمّا أُنذروا معرضون

در اين آيه، پيش از مسأله انذار، موضوع حقانيت هستى و محدود بودن حيات دنيوى مطرح شده است. با توجه به اين مطلب مى توان گفت: يكى از موضوعات مورد انذار، ناپايدارى حيات دنيا و وجود رستاخيز بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 11

11- معاد و خروج مردگان از خاك ، وعده حق و تخلف ناپذير الهى

أتعداننى أن أُخرج . .. إنّ وعد اللّه حقّ

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 3

3_ تكذيب معاد ، تكذيب حقيقتى گريزناپذير

بل كذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم

بنابراين كه مراد از {الحقّ} معاد و وعده به آن باشد، مفاد آيه اين مى شود كه ما حقانيت معاد را با دلايل بيان كرديم و بر فرض كه كافران آن را نپذيرند، حقى را نپذيرفته اند كه خواه ناخواه صورت خواهد گرفت و انكار آنان حقيقت را تغيير نخواهد داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 22 - 1

1 - زنده شدن مردگان در قيامت ، حتمى است .

ثمّ إذا شاء أنشره

{إنشار} (مصدر {أنشر}) به معناى احيا است (لسان العرب). حرف شرط {إذا} در مواردى به كار مى رود كه وقوع كار، مسلّم گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 1

1 - بازگشت دوباره انسان به حيات در آخرت حتمى است .

إنّه ظنّ أن لن يحور . بلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 13 - 3

3 - گفتار خداوند درباره معاد و توان او بر احياى دوباره انسان ، گفتار نهايى و فيصله دهنده تمام گفتوگو ها است .

إنّه لقول فصل

ضمير {إنّه} چه به قرآن برگردد و چه به محتواى آيات پيشين _ كه درباره قدرت خداوند بر معاد بود _ برداشت ياد شده استفاده مى شود. {قول فصل}، به كلامى گفته مى شود كه {فصل الخطاب} باشد و به گفتوگوها خاتمه دهد.

حسابرسى اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 2

2 - بصير بودن خداوند به ويژگى هاى منكران معاد ، دليل لزوم محشور ساختن آنان و حسابرسى از آنها است .

ظنّ أن لن يحور . بلى إنّ ربّه كان به بصيرًا

حسابرسى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 23 - 1

1 _ خداوند ، تمامى اعمال و رفتار مجرمان و منكران معاد را ، در روز رستاخيز محاسبه و رسيدگى خواهد كرد .

و قدمنا إلى ما عملوا من عمل فجعلن_ه هباء منثورًا

فعل {قدمنا} در آيه شريفه _ طبق نظر مفسران _ به معناى {قصدنا} {عمدنا} (قصد آهنگ [كارى ]كرديم) است و مقصود از آن، پرداختن به حساب اعمال مجرمان حساب اعمال مجرمان و بررسى آنها مى باشد.

حسرت اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 20 - 1

1 - اظهار تأسف و حسرت منكران معاد بر حال زار خود ، پس از برانگيخته شدن در قيامت

فإذا هم ينظرون . و قالوا ي_ويلنا

{ويل} واژه اى است كه براى اظهار تأسف و حسرت به كار مى رود و ضمير متكلم مع الغير (نا) براى تأكيد و اهتمام به اين امر است.

حسرت مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 8

8 _ منكران معاد در قيامت بر سهل انگارى و بى توجهى خود در مورد قيامت بسيار حسرت و تأسف خواهند خورد.

حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها

مرجع ضمير در {فرطنا

فيها} مى تواند {الساعة} باشد. و مراد از {الساعة} ممكن است قيامت باشد، در اين صورت معنى جمله چنين مى شود {يا حسرتنا على ما فرطنا فى امر القيامة}.

حشر اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 2

2 - بصير بودن خداوند به ويژگى هاى منكران معاد ، دليل لزوم محشور ساختن آنان و حسابرسى از آنها است .

ظنّ أن لن يحور . بلى إنّ ربّه كان به بصيرًا

حشر مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 5

5- برانگيختن منكران معاد و مجازات آنها ، پرتويى از ربوبيت خداوند است .

فوربّك لنحشرنّهم . .. حول جهنّم

حق ناپذيرى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 28 - 7

7 - تسلى و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ناپذيرى منكران معاد

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و ترى كلّ أمّة جاثية

حقانيت معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 3

3 _ مشركان، على رغم گواهى ضميرشان بر حقانيت توحيد و معاد، آن را پنهان مى كنند.

بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

مراد از {ما يخفون}، به قرينه آيات پيشين، حقايق ايمانى، از قبيل توحيد و معاد، است كه مشركان آن را در ضمير خويش پنهان مى ساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 53 - 4

4 _ منكران

قيامت با برپايى آن به درستى و راستى گفتار انبيا درباره معاد پى خواهند برد و بدان اعتراف خواهند كرد .

يوم يأتى تأويله يقول الذين نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق

ضمير مفعولى در {نسوه} مى تواند به {كتب} در آيه قبل برگردد. بر اين مبنا {ال} در {الحق} جنسيه است و مراد از آن حقانيت رسالت انبياست. و نيز مى تواند آن ضمير به {يوم يأتى تأويله}، كه همان روز قيامت است، برگردانده شود. در اين صورت {ال} در {الحق} عهديه است و اشاره به حقانيت روز قيامت دارد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 16

16- معاد و برپايى قيامت ، وعده حق و تخلّف ناپذير الهى است .

ليعلموا أنّ وعد اللّه حقّ و أنّ الساعة لاريب فيها

عبارت {أنّ الساعة. ..} ممكن است تفسير كننده {أنّ وعد اللّه حقّ} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 17

17 - مجرمان در قيامت ، به حقانيت وعده هاى خداوند درباره معاد ، زبان مى گشايند .

ربّنا أبصرنا و سمعنا . .. إنّا موقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 3

3 - اتمام حجت الهى بر مشركان ، در زمينه حقانيت معاد و حيات اخروى

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 4 - 3

3 - منكران معاد

، در قيامت به خطاى خود واقف شده و حقانيت معاد را درخواهند يافت .

كلاّ سيعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 5 - 4

4 - منكران معاد ، در آخرت به حقانيت آن پى خواهند برد .

عمّ يتساءلون . .. ثمّ كلاّ سيعلمون

حقيقت معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 6

6- رستاخيز و معاد انسان ، آفرينشى نو و جديد است .

أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 98 - 6

6- حيات پس از مرگ ، خلقتى جديد و تازه براى انسان است .

أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 115 - 7

7 - معاد ، بازگشت انسان به خدا و حضور در محضر او است .

و أنّكم إلينا لاترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 15 - 7

7_ معاد ، آفرينش جديد

بل هم فى لبس من خلق جديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 43 - 6

6 - معاد ، حضور موجودات در پيشگاه آفريننده مرگ و زندگى است .

إنّا نحن نحيى و نميت و إلينا المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 9 - 6

6 - مرگ و معاد انسان ، شبيه خواب و بيدارى است .

و جعلنا نومكم سباتًا

ياد كردن از خواب در ميان آياتى كه

به منظور رفع استبعاد از معاد مطرح شده; ممكن است به جهت تشابهى باشد كه بين خواب و مرگ و نيز بيدارى و معاد وجود دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 10 - 1

1 - معاد ، بازگشت دوباره انسان به زندگى است .

لمردودون فى الحافرة

{حافرة} به معناى خلقت نخستين است (لسان العرب). هم چنين در بيان حالت كسانى كه به همان راهى بازگردانده شوند كه از آن آمده اند، {مردودون فى الحافرة} گويند (مفردات راغب). در اين معنا، {حافرة} به معناى {ذات حفر} يا {محفورة} و منطبق بر اثر پاى رونده است.

حيات مكذّبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 32 - 3

3 _ واقعيت زندگى منكران معاد، جز بازى و سرگرمى چيز ديگرى نيست.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه . .. و ما الحيوة الدنيا إلا لعب و لهو

گر چه وجهه غالب دنيا لهو و لعب است، در عين حال مى دانيم كه همين دنيا سبب ارتقاى رتبه ها و كسب درجات است. لذا مى توان گفت اين آيه ناظر به آيات قبل است كه درباره منكران معاد بود. يعنى زندگى دنيا براى آنان جز لعب و لهو معناى ديگرى ندارد.

خالقيت و معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 79 - 3

3 - توانايى بر آفرينش هر چيزى ، دليل و شاهد امكانِ آفرينش مجدد آن است .

قل يحييها الذى أنشأها أوّل مرّة

برداشت ياد شده از آن جا است كه خداوند در پاسخ به كسانى كه

احياى مجدد انسان ها را غير ممكن مى دانستند، مسأله آفرينش آغازين را مطرح كرده است. بنابراين از اين پاسخ مى توان قانون كلى ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 81 - 8

8 - خداوندِ خالق آسمان ها و زمين ، بر آفرينش مجدد انسان ها و نوسازى آدمى از ذرات پوسيده و پراكنده دنيايى او در قيامت ، توانا است .

قال من يحىِ العظ_م و هى رميم . .. أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن ي

ختم قلب جاهلان به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 59 - 4

4 - بر قلب بى خبران از روز معاد ، مهرخورده و غيرقابل نفوذ است .

فه_ذا يوم البعث و ل_كنّكم كنتم لاتعلمون. .. كذلك يطبع اللّه على قلوب الذين لايعل

احتمال دارد كه مراد از {الذين لايعلمون} به قرينه آيه پنجاه و ششم، بى خبران از معاد و قيامت باشد.

خدا و مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 23 - 4

4- آگاهى خداوند از نيّت ها و حالات درونى منكران معاد ، برخاسته از علم غيب اوست .

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة . .. لاجرم أن الله يعلم ما يسرّون

خواسته هاى اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 5

5 _ منكران معاد ، با مشاهده ملائكه در قيامت ، از آنان درخواست خواهند كرد كه متعرض ايشان نشده

و اقدامى عليه آنان انجام ندهند .

يوم يرون المل_ئكة لابشرى . .. و يقولون حجرًا محجورًا

{حجراً محجوراً} سخنى است كه عرب به هنگام روبه رو شدن با دشمن و يا هجوم بلا و حوادث هولناك مى گويد و مقصود اصلى در اين كلام، امان خواستن و پناه بردن است.

خواسته هاى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 1

1 _ منكران ملاقات با خدا ( معاد ) ، در صدراسلام ، معترضانه خواستار نزول ملائكه بر خويش و رؤيت آنها بودند .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة

{رجاء} در لغت به معناى اميد است; ولى در جمله {لايرجون لقاءنا} كنايه از انكار قيامت و روبه رو شدن با جزاى الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 27 - 4

4 - كافران و منكران معاد ، خواستار تحقق سريع وعده برپايى قيامت

و يقولون متى ه_ذا الوعد . .. و قيل ه_ذا الذى كنتم به تدّعون

{تدّعون} مى تواند از ماده {دعا} باشد. در اين صورت به معناى {تطلبون} (درخواست مى كرديد) خواهد بود. برداشت ياد شده مبتنى بر اين معنا است.

دروغگويى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 90 - 7

7 - منكران معاد ، اشخاصى دروغگويند .

بل أتين_هم بالحقّ و إنّهم لك_ذبون

دعوت از مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 68 - 2

2 - دعوت از منكران معاد ، به مطالعه در آب نوشيدنى

و كيفيت قرار گرفتن آن در دسترس آنان براى پى بردن به قدرت الهى

أفرءيتم الماء الذى تشربون

خطاب در اين بخش از آيات، متوجه كافران و منكران معاد است. دعوت از آنان براى مطالعه در نقش آب شرب در زندگى بشر، بدان منظور است كه آنان پى به قدرت الهى ببرند و بدين وسيله از انكار رستاخيز _ كه از غفلت كردن از قدرت الهى نشأت مى گيرد _ دست بردارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 71 - 3

3 - دعوت از كافران و منكران معاد به مطالعه در چوب آتش زنه ، براى پى بردن به قدرت خداوند و توانايى او بر احياى مردگان

أفرءيتم النار التى تورون

با توجه به اين كه روى سخن در اين آيات با منكران معاد است، توجه دادن به مسأله كيفيت افروختن آتش و روشن كردن آن با عمل ساييدن، گوياى برداشت ياد شده است.

دعوت به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 184 - 1

1 _ كفرپيشگان عصر بعثت ، پيامبر ( ص ) را به سبب دعوت به توحيد و معاد ، فردى مجنون مى پنداشتند .

أو لم يتفكروا ما بصاحبهم من جنة

{جنة} به معناى ديوانگى است. به دليل آيات بعد كه مسأله قيامت و توحيد مطرح شده است، مى توان گفت اين دو مسأله در بين معارف الهى بيشترين نقش را در متهم كردن پيامبر(ص) به جنون داشته است.

دلايل سهولت معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 7 - 8

8 -

آفريدن جهان و آگاهى از پديده هاى آن و اسرار نهفته در دل آدميان ، نشانه آسان بودن آفرينش مجدد انسان ها از جانب خداوند

خلق السم_وت . .. و اللّه عليم بذات الصدور ... و ربّى لتبعثنّ ... و ذلك على اللّه

مطلب ياد شده، از ذكر آفرينش جهان به قدرت خداوند و آگاهى همه جانبه او در آغاز و سپس ياد كردن آسانى برپايى قيامت براى او، به دست مى آيد.

دلايل عقلى معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 5

5 - مشركان ، بى اعتقاد نسبت به دلايل عقلى و روشن معاد و خواهان مشاهده حسى امور

و ما يهلكنا إلاّ الدهر . .. ما كان حجّتهم إلاّ أن قالوا ائتوا ب_ابائنا

درخواست زنده شدن پدران، در حقيقت ناشى از روحيه حسّ گرايى مشركان است. مفاد آيه قبل (مايهلكنا إلاّ الدهر) نيز تأييد و گواهى بر اين مدعا است.

دلايل معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 29 - 13،14

13 _ شباهت و همگونى معاد انسانها با آغاز آفرينش آنان

كما بدأكم تعودون

14 _ آفرينش نخستين انسان دليلى بر امكان معاد

كما بدأكم تعودون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 57 - 11

11 _ زنده شدن گياهان مرده ، دليل امكان معاد و زنده شدن مردگان

كذلك نخرج الموتى لعلكم تذكرون

تشبيه زنده كردن مردگان به چگونگى رويش گياهان و تبديل دانه هاى بى جان به موجوداتى زنده، استدلالى است بر امكان معاد و زنده شدن مردگان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 9

9 _ توانايى خدا بر پديد آوردن جهان و انسان ، نشانه توانمندى او بر ايجاد رستاخيز است .

إنه يبدؤا الخلق ثم يعيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 1،2

1_ انسان ها پس از مردن و به خاك تبديل شدن _ براى حضور در صحنه قيامت _ دوباره زنده مى شوند و آفرينشى جديد مى يابند .

أءذا كنّا تربًا أءنا لفى خلق جديد

2_ آدمى پس از مردن و خاك گشتن ، در مسير آفرينشى جديد براى حضور در صحنه قيامت قرار مى گيرد .

أءنا لفى خلق جديد

كلمه {فى} در {أءنا لفى خلق جديد} مى رساند كه پديده جديد پس از خاك شدن شروع مى شود و در مسير آفرينش جديد قرار مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 19 - 12

12- آفرينش آسمان ها و زمين ، نمودى از قدرت خداوند بر احياى مردگان در قيامت ( معاد ) است . *

ألم تر أن الله خلق السموت و الأرض بالحقّ إن يشأ يذهبكم و يأت بخلق جديد

اين برداشت مبتنى بر اين احتمال است كه آيه در صدد طرح مسأله معاد و اثبات قدرت خداوند بر آن است و آيات قبل، كه كيفر اخروى كافران و حبط عمل آنها را مطرح كرد، مى تواند قرينه اى بر ادّعاى فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 8،9،10،12

8- حقيقت قادرى كه بار نخست انسان را آفريد ، قادر و

توانا بر آفرينش مجدد اوست .

من يعيدنا قل الذى فطركم أوّل مرّة

9- حيات نخستين انسان ، خود گوياترين دليل بر امكان حيات دوباره اوست .

فسيقولون من يعيدنا قل الذى فطركم أوّل مرّة

10- از نيستى به هستى آوردن ، خود بهترين دليل قدرت خدا بر هستى دوباره است .

من يعيدنا قل الذى فطركم أوّل مرّة

با توجه به معناى {فطر} _ كه پديد آوردن از نيستى به هستى است _ برداشت فوق استفاده مى شود.

12- امكان وقوع رستاخيز و نيز وجود نيرويى قادر به انجام آن ، دو موضوع زيربنايى در اثبات معاد است .

قل كونوا حجارة . .. فسيقولون من يعيدنا قل الذى فطركم

در آيه پيش، سؤال از امكان تبديل شدن استخوانهاى خرد شده به انسان مطرح شد و با فرض امكان آن، در اين آيه، قدرتى كه قادر به تحقق آن باشد مطرح گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 9

9- سرگذشت اصحاب كهف ، دليل حقانيّت معاد و از ميان برنده زمينه هاى ترديد در آن

و كذلك أعثرنا عليهم ليعلموا . .. أنّ الساعة لاريب فيها

{ساعة} يعنى {پاره اى از وقت} و اين كه از قيامت به {ساعة} تعبير مى شود، به خاطر شباهت آن به پاره اى از وقت است; زيرا، حساب رسى در آن، به سرعت انجام مى پذيرد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 37 - 9

9- آفرينش انسان از خاك و نطفه و معتدل ساختن او ، دلايلى روشن بر امكان برپايى معاد و كافى در رفع استبعاد قيامت

است .

و ما أظنّ الساعة قائمة . .. أكفرت بالذى خلقك من تراب

پاسخ مرد مؤمن به ثروت مند مغرور، با جمله {أكفرت بالذى. ..} حكايت از آن دارد كه انكار معاد از جانب او كه با جمله {و ما أظنّ...} بيان شده بود، به جهت استبعاد تجديد حيات آدمى پس از مرگ بوده است، لذا مرد مؤمن، با يادآورى قدرت خداوند و بيان سابقه خاك و نطفه بودن آدمى، به رفع اين استبعاد و بيان قدرت خداوند پرداخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 8

8- آفرينش نخستين انسان ها به دست خداوند ، دليل قدرت الهى بر آفرينش دوباره آنان پس از مرگ است .

لقد جئتمونا كما خلقن_كم أوّل مرّة

تشبيه حضور آدميان در قيامت به تولدشان در دنيا، ممكن است در جهت رفع استبعاد معاد و نيز توبيخ مشركان به جهت انكار معاد باشد; يعنى، آن خلقت نخست، آيا دليل وافى و كافى براى پذيرش معاد و قدرت خداوند بر محقّق ساختن آن نبود؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 67 - 2،4

2- ترديد انسان در معاد ، با وجود توانايى هر انسان به شناخت خلقت نخستين خويش از عدم ، امرى شگفت آور و سزاوار توبيخ است .

أوَلا يذكر الإنس_ن أنّا خلقن_ه من قبل و لم يك شيئًا

همزه در {أوَلا يذكر} براى انكار توبيخى و متضمن معناى تعجب است. تكرار لفظ {انسان} در اين آيه _ با آن كه آوردن ضمير ممكن بود _ اشعار به اين نكته دارد كه لازمه انسان بودن ، دقت

و تفكر است.

4- پديدارساختن انسان در صحنه هستى و آوردن او از عدم به وجود ، دليل قدرت خداوند بر احياى مجدد او و معاد

أوَلا يذكر الإنس_ن . .. و لم يك شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 10

10- آفرينش انسان از عناصر بى جانى چون : خاك ، نطفه ، علقه و مضغه ، جلوه روشنى از توانايى خدا بر احياى مجدد انسان در روز رستاخيز است .

فإنّا خلقن_كم من تراب . .. لنبيّن لكم

{لنبيّن لكم} مفعولٌ له براى {خلقناكم} و به تقدير {لنبيّن لكم ان اللّه قادر على أن يحيى الموتى} است; يعنى، ما شما را از خاك و سپس از نطفه و سپس . .. آفريديم تا روشن سازيم كه خدا، بر احياى دوباره شما توانا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 6 - 4

4 - آفرينش انسان و انواع گياهان از بستر خاك مرده و بى جان ، نمايشى است از قدرتمندى و توانايى خداوند بر احياى همه مردگان در روز رستاخيز .

فإنا خلقناكم من تراب. .. و ترى الأرض هامدة... و أنّه يحى الموتى

جمله {و أنّه يحيى. ..} عطف بر {أنّ الله هو الحقّ} و به تقدير {و ذلك بأنّ اللّه يحيى الموتى } مى باشد; يعنى، آن قدرت نمايى ها بدان سبب است كه خداوند مى تواند مردگان را زنده كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 7 - 8

8 - خلقت انسان و رويش انواع گياهان از خاك بى جان

، نشانگر توانمندى خدا بر احياى مردگان در روز رستاخيز

فإنّا خلقناكم . .. و ترى الأرض هامدة ... و أنّ اللّه يبعث من فى القبور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 7 - 2

2 - گوناگونى نباتات ، از زمينه هاى مطالعه براى پى بردن به امكان معاد و قدرت خدا بر احياى مردگان

فسيأتيهم أنب_ؤا . .. يستهزءون . أَوَلم يروا إلى الأرض كم أنبتنا فيها

در اين جا روى سخن با كسانى است كه منكر معاد بوده و پذيرفتن آن براى آنان دشوار مى نمود. آيه ياد شده براى برطرف كردن استبعاد كافران و ارائه نشانه هاى امكان معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 8 - 1

1 - رويش گياهان و تنوع و زيبايى آنها ، نشانى از قدرت خدا براى ايجاد رستاخيز و احياى مجدد مردگان .

أَوَلم يروا إلى الأرض كم أنبتنا . .. إن فى ذلك لاَية

واژه {ذلك} اشاره به رويش گياهان و انواع متنوع آن دارد. چنان كه در آيه پيش گفته شد، اين آيات درصدد ارائه نشانه هاى امكان معاد و برطرف كردن استبعاد كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 3

3 - آفرينش ابتدايى انسان ، خود گواه امكان معاد و احياى مجدد وى

أمّن يبدؤا الخلق ثمّ يعيده

سخن گفتن خداوند درباره {بدء} و پديد آوردن خلق در كنار مسأله معاد، مى تواند از آن جهت باشد كه به انسان يادآورى كند كه اعاده حيات براى پديدآورنده آن، كارى دشوار و نشدنى

نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 86 - 13،14

13 - هدف دارى اجزا و مظاهر طبيعت ، گواه وجود معاد و بى فرجام نبودن مجموعه نظام حيات

ألم يروا أنّا جعلنا الّيل . .. إنّ فى ذلك لأي_ت

آيه فوق، مى تواند درآمدى باشد بر آيه بعد كه درباره معاد است; يعنى، خداوندى كه پديده هايى چون شب و روز را مهمل و بى هدف قرار نداده، چگونه ممكن است كه مجموعه حيات را بى فرجام بگذارد و مرگ انسان را به معاد پيوند نزند؟

14 - آمدن روز از پى شب ، گواه امكان آمدن رستاخيز از پى مرگ *

إنّ فى ذلك لأي_ت

يكى از آياتى كه از تعاقب شب و روز مى توان استفاده كرد، روشنى پس از تاريكى، حيات پس از مرگ و حركت پس از سكون است و اين نشان مى دهد كه خداى توانا بر آوردن روز از پى شب، قادر است كه حيات را دوباره از پى مرگ پديد آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 19 - 5

5 - نظام حيات و مرگ در جهان هستى ، دليلى آشكار بر امكان معاد و احياى مجدد انسان ها است .

يخرج الحىّ من الميّت . .. و كذلك تخرجون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 20 - 6

6 - پديد آوردن موجودى زنده مانند انسان از دل خاك مرده ، از نشانه هاى توان مندى خداوند بر احياى مجدد انسان ها است .

و كذلك تخرجون . و من ءاي_ته

أن خلقكم من تراب

از اين آيه به بعد، چندين آيه، در صدد شمارش آيات الهى است. از ميان آن آيات، ذكر مناسب ترين آيه با {و كذالك تخرجون} پس از آن، مى تواند در ضمن بيان آيات الهى، اشاره به نكته فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 25 - 9

9 - احياى زمين موات با نزول باران ، دليل قدرت خداوند بر احياى مجددانسان ها در قيامت است .

و من ءاي_ته . .. و ينزّل من السماء ماء فيحيى به الأرض بعد موتها ... ثمّ إذا دعاك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 54 - 12

12 - رساندن انسان ها از دوران ناتوانى جنينى و نوزادى به توان مندى دوران جوانى و سپس فرتوت ساختن آنان ، نشانه توان مندى خداوند بر باز آفرينى انسان ها درقيامت است . *

اللّه الذى خلقكم . .. يخلق ما يشاء

عبارت {يخلق ما يشاء} به قرينه آيه پنجاه _ كه در آن، بر توان مندى خداوند بر معاد انسان ها، برهان اقامه شده بود _ و نيز آيه پنجاه و پنج _ كه درباره برپايى قيامت است _ مى تواند درباره معاد و بازآفرينى انسان ها، در قيامت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 3 - 15

15 - احاطه علمى خداوند به ذرات پراكنده در زمين ، پشتوانه تحقق معاد و حيات مجدد انسان ها

يعلم ما يلج فى الأرض . .. و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة قل بلى و ربّى لتأتين

توجه

دادن به اين حقيقت كه خداوند از اجزاى پراكنده اطلاع دارد، اشعار به امكان تحقّق معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 9 - 1،6

1 - احاطه قدرتمندانه خداوند بر جهان هستى ، دليل توانايى او بر تحقق معاد

هل ندلّكم على رجل ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد . .. أفلم يروا

6 - تشويق خداوند به دقت نظر در افق هاى آسمان و زمين ، جهت آگاهى يافتن از قدرت خدا بر تجديد حيات مردگان

رجل ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد . ..أفلم يروا إلى ما بين أيد

{أفلم يروا} تشويق و تحريك بر انديشيدن در آسمان ها و زمين است و اين كه انسان ها در احاطه آنها هستند و هيچ راه گريزى از آن نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 9 - 8

8 - احياى زمين مرده و فاقد حيات و پديد آوردن موجودات زنده در اين كره ، دليل قدرت خداوند بر احياى مجدد انسان ها در روز رستاخيز

واللّه الذى أرسل الري_ح . .. فأحيينا به الأرض بعد موتها كذلك النشور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 11 - 15

15 - آفرينش انسان در قالب زن و مرد و آگاهى از باردارى و زايمان زنان و مقدار عمر آدمى ، نشانه توانايى خداوند بر برپايى قيامت و احياى مجدد انسان ها

و اللّه خلقكم من تراب ثمّ من نطفة . .. إنّ ذلك على اللّه يسير

برداشت ياد شده با توجه به اين

نكته است كه اين آيه، در سلسله آياتى قرار دارد كه در صدد اثبات قدرت مطلق خدا و نيز توانايى او بر احياى مردگان مى باشد; مانند آيه {و اللّه الذى أرسل الرياح. .. فأحيينا به الأرض بعد موتها كذلك النشور}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 68 - 6

6 - بازگشت انسان به حالت طفوليت _ پس از دوران پيرى _ از نظر قواى جسمى و عقلى ، نشانگر توانايى خداوند بر عذاب كافران و بازگرداندن آنان به روز رستاخيز است .

و لو نشاء لطمسنا على أعينهم . .. و من نعمّره ننكّسه فى الخلق

برداشت ياد شده براين اساس استوار است كه عبارت {من نعمّره . ..} عطف بر {و لو نشاء لطمسنا...} _ از باب عطف علت بر معلول _ باشد; يعنى، آيه شريفه درصدد ارئه شاهدى بر توانايى خداوند بر مسخ و زمين گير كردن انسان و بازگرداندن وى به روز رستاخيز براى محاكمه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 77 - 5

5 - آفرينش انسان از نطفه ، دليل و نشانه توانايى خداوند بر برپايى قيامت و زنده كردن انسان

أوَلم ير الإنس_ن أنّا خلقن_ه من نطفة

با توجه به آيات بعدى و نيز شأن نزول ها كه اين آيه و آيات بعدى را درباره فردى به نام {عاصب بنوائل} (از منكران معاد) دانسته است (مجمع البيان و ديگر تفاسير)، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 79 - 1،7

1 - آفرينش

نخستين انسان ها ، دليل و شاهدِ امكانِ برپايى قيامت و توانايى خدا بر احياى مجدد انسان ها

قل يحييها الذى أنشأها أوّل مرّة

7 - آگاهى خداوند بر آفرينش و پديد آوردن هر چيزى ، دليل و نشانه امكان برپايى قيامت و توانايى خداوند بر احياى مجدد انسان ها

و هو بكلّ خلق عليم

جمله {و هو بكلّ خلق عليم} ادامه استدلال براى امكان معاد و رد شبهه منكران قيامت است; يعنى، بعيد شمردن برپايى قيامت، ممكن است ناشى از اين شبهه باشد كه چگونه اجزاى پوسيده و پراكنده بشر، شناسايى و جمع خواهد شد. خداوند در پاسخ آن، مسأله علم مطلق خويش بر آفرينش جهان هستى را يادآور شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 80 - 3

3 - آتشزا بودن درخت سبز و مرطوب ، دليل و نشانه توانايى خداوند بر احياى مجدد انسان ها در روز قيامت

الذى جعل لكم من الشجر الأخضر نارًا

برداشت ياد شده با توجه به آيات پيشين است كه درصدد بيان جلوه هاى قدرت خداوند براى اثبات معاد و رستاخيز انسان ها است; يعنى، خداوندى كه قادر است از درخت سبز آتش را پديد آورد و از آب، آتش را بيافريند; همو قادر است مرده را نيز زنده كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 81 - 3،8،10

3 - آفرينش آسمان ها و زمين ، دليل و نشانه توانايى خداوند بر برپايى قيامت و آفرينش مجدد انسان ها

أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن يخلق مثلهم

8 - خداوندِ خالق آسمان ها و زمين

، بر آفرينش مجدد انسان ها و نوسازى آدمى از ذرات پوسيده و پراكنده دنيايى او در قيامت ، توانا است .

قال من يحىِ العظ_م و هى رميم . .. أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن ي

10 - آفرينش انبوه پديده هاى جهان و آگاهى همه جانبه از احوال آنها ، دليل و شاهد توانايى خداوند بر احياى مجدد انسان ها در روز قيامت

أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن يخلق مثلهم بلى و هو الخلّ_ق العليم

يادآورى آفرينش و علم گسترده خداوند، در پايان آيه و در شرايطى كه آيه شريفه در مقام بيان توانايى خداوند بر احياى مجدد انسان ها است; مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 83 - 6

6 - حاكميت و مالكيت خداوند بر همه چيز و بازگشت همه انسان ها به سوى او ، دليل و نشانه توانايى او بر برپا كردن قيامت و احياى مجدد انسان ها

فسبح_ن الذى بيده ملكوت كلّ شىء و إليه ترجعون

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه در رديف سلسله آياتى قرار دارد كه درباره اثبات قيامت و ارائه جلوه هاى قدرت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 11 - 4،7

4 - آفرينش جهانى سخت تر از آفرينش انسان ، ( آسمان ها ، زمين و فرشتگان ) گواه قدرت خداوند بر آفرينش مجدد انسان ها در قيامت و آسان و ممكن بودن آن براى او است .

فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا أم من

خلقنا

برداشت ياد شده از آن جا است كه روى سخن آيه شريفه مشركان اند; آنان كه منكر معاد بوده و آفرينش مجدد انسان ها را از خاك، امرى بعيد و بسيار سخت و ناممكن مى شمردند و {أءذا مِتنا و كنّا ترابا و عظاما أءنا لمبعوثون}، (آيه 16 همين سوره).

7 - آفرينش انسان از گِل چسبنده ، گواه برترى آفرينش جهان طبيعت بر آفرينش انسان و شاهد توانايى خدا بر احياى مجدد انسان ها از خاك است .

إنّا خلقن_هم من طين لازب

برداشت فوق از آن جا است كه جمله {إنّا خلقناهم من طين لازب} تعليل است براى آنچه مورد استفتا و استفهام در جملات قبل بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 21 - 15

15 - مرگ و نزول باران حيات آفرين ( رويش كشت ها و خشك و خرد شدن آنها ) ، نشانه قدرت خداوند بر حيات بخشيدن دوباره انسان ها در قيامت

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. ثمّ يخرج به زرعًا ... ثمّ يجعله حط_مًا

طبق نظر برخى از مفسران از آن جايى كه آيه شريفه پس از آيات مربوط به معاد و بهشت و جهنم آمده است، مى تواند درصدد اثبات قدرت خداوند بر آفرينش مجدد انسان ها در قيامت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 57 - 3

3 - آفرينش جهان پهناور ( آسمان ها و زمين ) ، دليل توانايى خداوند بر آفرينش مجدد و رستاخيز انسان ها و جهان است .

لخلق السم_وت و الأرض أكبر من خلق الناس

برداشت

ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در سلسله آياتى قرار دارد كه درباره اثبات معاد و رد ديدگاه مشركان است; چنان كه در دو آيه بعد از آن بحث به ميان آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 61 - 7

7 - آفرينش شب و روز براى تأمين نياز هاى بشر ، جلوه اى از ربوبيت خداوند و نشانه توانايى او بر برپا كردن قيامت

إنّ الساعة لأتية . .. اللّه الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه و النهار مبصرًا

آيه شريفه، درصدد اثبات و ارائه نشانه هاى درستى و راستى برپايى قيامت است كه در دو آيه قبل، با صراحت به آن تأكيد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 21 - 15

15 - خالقيت خداوند ، نمايانگر قدرت او بر معاد و آفرينش دوباره آدميان در قيامت

و هو خلقكم أوّل مرّة و إليه ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 39 - 7،14

7 - آن كس كه حيات دهنده زمين است ، حيات دهنده مردگان نيز خواهد بود .

إنّ الذى أحياها لمحى الموتى

14 - احياى زمين خشكيده و افسرده به وسيله خداوند ، دليل آشكار بر امكان رستاخيز مردگان و وقوع معاد است .

إنّ الذى أحياها . .. على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 11 - 6

6 - بهار طبيعت و سرسبزى زمين پس از مرگ و پژمردگى ، دليلى محسوس و

روشن بر امكان معاد

فأنشرنا به بلدة ميتًا كذلك تخرجون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 61 - 1

1 - معجزه عيسى ( ع ) در احياى مردگان ، دليلى آشكار بر امكان معاد

و إنّه لعلم للساعة

ضمير در {إنّه} به عيسى(ع) برمى گردد. آن حضرت از آن جهت دليل بر امكان معاد است كه مى توانسته مردگان را زنده كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 39 - 3

3- حقانيت آفرينش جهان ، مستلزم وجود معاد

إن هى إلاّ موتتنا الأُولى . .. ما خلقن_هما إلاّ بالحقّ

از اين كه حقانيت آفرينش در مقام رد انديشه منكران معاد مطرح شده، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 1،4،8

1 - ارائه دلايل آشكار ، بر حقانيت معاد از سوى پيامبر ( ص )

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت

4 - بهانه جويى مشركان ، در قبال دلايل روشن وحى بر معاد

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت ما كان حجّتهم إلاّ أن قالوا ائتوا

8 - حقانيت معاد از نظر مشركان ، منوط به زنده شدن پدران آنان در برابر ديدگانشان

قالوا ائتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 26 - 3

3 - حيات نخستين آدميان ، خود برترين دليل بر حقانيت معاد

قل اللّه يحييكم ثمّ يميتكم ثمّ يجمعكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف -

46 - 33 - 4

4- آفرينش توانمندانه آسمان ها و زمين از سوى خداوند ، دليل قدرت او بر تجديد حيات مردگان

اللّه الذى خلق . .. و لم يعى بخلقهنّ بق_در على أن يحيى الموتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 6 - 3

3_ آفرينش شگفت ، زيبا و متقن آسمان ، نشانى از قدرت خداوند بر احياى مجدد مردگان

ذلك رجع بعيد . .. أفلم ينظروا إلى السماء فوقهم كيف بنين_ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 7 - 8

8_ رويش گياهان زنده از دل مرده زمين ، نمودى از رستاخيز دوباره انسان از درون خاك

ذلك رجع بعيد . .. و أنبتنا فيها من كلّ زوج بهيج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 11 - 7،8

7_ پيدايشِ حيات به وسيله باران ، آيتى الهى و دليلى بر امكان معاد

و أحيينا به بلدة ميتًا كذلك الخروج

8_ رويشِ دوباره گياهان در پى خزان ، نمودى از حيات دوباره انسان ها پس از مرگ

و أحيينا به بلدة ميتًا كذلك الخروج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 15 - 2،3

2_ آفرينش هر موجود ، خود گواه قدرت خداوند بر آفرينش مجدد آن ، پس از مرگ و نابودى

أفعيينا بالخلق الأوّل

3_ نخستين وجود هر موجود ، برهان امكان معاد

أفعيينا بالخلق الأوّل

تعبير {أفعيينا بالخلق الأوّل} كافران را به وجود فعلى موجودات توجه مى دهد و همين توجّه را براى پى بردن به امكان معاد كافى مى شمارد; زيرا آن

كس كه قادر بر خلق باشد، مرتبه نخست و مرتبه دوم برايش يكسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 38 - 6

6 - خلقت آسمان ها و زمين بدون كم ترين زحمت و دشوارى ، نشان قدرت خداوند بر معاد

و لقد خلقنا . .. و ما مسّنا من لغوب

با توجه به اين كه سياق عمده آيات پيشين، در اثبات معاد بود; طرح خالقيت خدا و آسان بودن خلقت براى او، مى تواند بيانگر امكان معاد و دشوار نبودن آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 20 - 4

4 - حقانيت معاد ، داراى نشانه هايى در زمين و پهنه طبيعت *

و فى الأرض ءاي_ت للموقنين

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در رابطه با معاد و حيات اخروى بود _ احتمال مى رود كه كلمه {آيات}، اشاره به نشانه هاى امكان معاد و حقانيت آن داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 44 - 3

3 - يگانه قدرت حاكم بر نظام مرگ و حيات ، قادر به برپايى صحنه معاد

و أنّ إلى ربّك المنتهى . .. و أنّه هو أمات و أحيا

در صورتى كه آيه {إلى ربّك المنتهى} نظر به فرجام زندگى و پايان حيات داشته باشد، ارتباط ميان آن و آيه {و أنّه هو أمات و أحيا}، بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 63 - 3

3 - رويش و رشد دانه

ها در بستر خاك ، نمودى از قدرت الهى و نشانى روشن از امكان معاد

أفرءيتم ما تحرثون

روى سخن در اين آيه، با منكران معاد است. تشويق آنان به مطالعه در چگونگى رشد گياهان، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 24 - 6

6 - آفرينش بشر و تكثير نسل او در زمين ، نشانه توانايى خداوند بر رستاخيز و حيات دوباره انسان ها در قيامت

قل هو الذى ذرأكم . .. و إليه تحشرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 41 - 5

5 - ربوبيت خداوند نسبت به مشرق و مغرب عالم ، دليل توانايى او بر احياى مجدد انسان ها است .

بربّ المش_رق و المغ_رب إنّا لق_درون . على أن نبدّل خيرًا منهم و ما نحن بمسبوقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 40 - 5

5 - مطالعه در مبدأ و مراحل آفرينش انسان ، از راه هاى شناخت معاد و پى بردن به احياى مردگان

ألم يك نطفة من منىّ يمنى . .. فخلق فسوّى ... أليس ذلك بق_در على أن يحيى الموتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 2 - 11

11 - آفرينش انسان از نطفه ، دليل قدرت خداوند بر آفرينش مجدد او در روز رستاخيز

هل أتى على الإنس_ن حين من الدهر لم يكن شيئًا مذكورًا . إنّا خلقنا الإنس_ن من نطف

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است، موضوع آيه 5 اين سوره تا پايان

آن، درباره مسائل قيامت (مانند بهشت و جهنم و جايگاه كافران و خوبان و. ..) است. ضمن آن كه آيه پايانى سوره پيش _ كه درباره اثبات توانايى خداوند بر احياى مردگان بود _ تأييدكننده همين مطلب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 23 - 7

7 - آفرينش انسان ، از مايعى ناچيز و سير متوازن و تكاملى وى در رحم ، نشانه توانايى خداوند بر برپايى قيامت و احياى مردگان

ألم نخلقكم من ماء . .. فقدرنا فنعم الق_درون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه اين آيات تا آخر سوره، درصدد اثبات برپايى قيامت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 7 - 4

4 - ميخكوب شدن كوه ها در زمين ، نشان قدرت خداوند و ضرورت معاد

عمّ يتساءلون . .. ألم نجعل ... و الجبال أوتادًا

بيان آفرينش كوه ها، در پاسخ آنان كه درباره معاد پرسش هايى را مطرح كرده بودند; گوياى آن است كه اگر معاد نباشد، براى پديده هايى همچون زمين و كوه هاى آن توجيهى نمى توان يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 9 - 5

5 - قدرت خداوند بر ايجاد حالت خواب در انسان ، دليل امكان معاد است .

عمّ يتساءلون . .. و جعلنا نومكم سباتًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 12 - 4

4 - بهره مند ساختن ساكنان زمين از آسمان هاى محكم و استوار ، دليل قدرت خداوند و

ضرورت معاد است .

عمّ يتساءلون . .. ألم نجعل ... و بنينا فوقكم سبعًا شدادًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 15 - 4

4 - پيدايش محصولات كشاورزى و روييدن گياه در زمين ، دليل امكان معاد و حيات دوباره انسان است .

عمّ يتساءلون . .. ألم نجعل ... لنخرج به حبّ_ًا و نباتًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 16 - 3

3 - باغ ها و جنگل هاى پوشيده از درخت ، نشان دهنده قدرت خداوند و امكان پذير بودن معاد

عمّ يتساءلون . .. ألم نجعل ... جنّ_ت ألفافًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 27 - 2

2 - آفرينش آسمان با وجود صلابت بيشتر آن نسبت به پيكر انسان ، برهانى آشكار بر امكان معاد و قدرت خداوند بر زنده كردن دوباره انسان ها

ءأنتم أشدّ خلقًا أم السماء بنيها

{أنتم} خطاب به منكران معاد است كه آيات قبل سخنان آنان را نقل كرده بود. جمله {بناها} مستأنفه و مفاد آن اين است كه آسمان با آن كه محكم تر است، خداوند آن را ساخت; چگونه آفرينش دوباره خود را محال مى پنداريد؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 28 - 4

4 - برافراشتن آسمان و تعديل آن ، دليل قدرت خداوند بر احياى دوباره انسان ها است .

ءأنتم أشدّ . .. رفع سمكها فسوّيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 29 - 3

3 -

توانمندى خداوند بر ايجاد شب و روز ، نشانه قدرت او بر احياى دوباره انسان است .

ءأنتم أشدّ . .. و أغطش ليلها و أخرج ضحيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 31 - 3

3 - بيرون آوردن آب و گياه از دل زمين ، نشانه قدرت خداوند بر احياى دوباره انسان ها است .

ءأنتم أشدّ خلقًا . .. أخرج منها ماءها و مرعيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 32 - 2

2 - آفرينش كوه هاى پايدار و تزلزل ناپذير ، نشان قدرت خداوند بر احياى دوباره انسان ها است .

ءأنتم . .. و الجبال أرسيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 22 - 7

7 - قدرت خداوند بر آفرينش انسان ها ، تنظيم توانمندى هاى آنان ، هدايت تكوينى و نيز ميراندن و به گور افكندن آنها ، دليل قدرت او بر زنده ساختن آنان در قيامت است .

خلقه فقدّره . ثمّ السبيل يسّره . ثمّ أماته فأقبره . ثمّ إذا شاء أنشره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 7

7 - آگاهى دقيق خداوند به حقيقت انسان ، دليل سامان دادن معاد در مراحل هستى او است .

بلى إنّ ربّه كان به بصيرًا

جمله {إنّ ربّه. ..} در مقام تعليل است و بصيرت خداوند به انسان را دليل معاد قرار داده است; يعنى، انسان موجودى است كه بايد معاد داشته باشد و چون خداوند، به طور كامل به حقيقت انسان

آگاهى دارد، براى او معاد قرار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 13 - 6

6 - آغاز خلقت ، دليل امكان پذير بودن معاد است . *

إنّه هو يبدىء و يعيد

استفاده برداشت ياد شده از آيه شريفه، با توجه به آغاز سوره است كه از {يوم موعود} سخن گفته بود. وجود مشابه اين عبارت در آيات ديگر مربوط به معاد، اين احتمال را تقويت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 7 - 5

5 - خروج جنين از رحم ، امرى شگفت و نشانه امكان معاد است . *

يخرج من بين الصلب و الترائب

ضمير فاعلى {يخرج}، ممكن است به {الانسان} در دو آيه قبل برگردد، در اين احتمال مراد از {ماء دافق} نطفه مرد و مراد از جمله {يخرج. ..}، تولّد نوزاد خواهد بود و {من بين الصلب و الترائب}، اشاره به جايگاه رحم است كه بين قسمت هاى جلو و پشت مادر مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 8 - 2

2 - آفرينش انسان از منى ، برهان قدرت خداوند بر معاد و تجديد حيات انسان است .

خلق من ماء . .. يخرج ... إنّه على رجعه لقادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 20 - 2

2 - هموار بودن زمين ، نشانه اى آشكار بر قدرت خداوند و دليل امكان معاد

و إلى الأرض كيف سطحت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد

- 90 - 5 - 9

9 - آفرينش نخست انسان ، دليل قدرت خداوند بر اعاده حيات او است .

لقد خلقنا الإنس_ن . .. أيحسب أن لن يقدر عليه أحد

چنانچه در اين آيه، سخن از قدرت خداوند بر معاد باشد، تعبير {لقد خلقنا} در آيه قبل، براى رفع استبعاد معاد خواهد بود.

دلايل معاد جسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 78 - 6

6 - پيدايش انسان هاى نخستين ، دليل و شاهدِ امكانِ زنده شدن مجدد آنان پس از مرگ و خاكستر شدن بدن ها

و ضرب لنا مثلاً و نسى خلقه قال من يحىِ العظ_م و هى رميم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 57 - 3

3 - آفرينش نخستين انسان ها ، دليل امكان حيات مجدد و رستاخيز دوباره آنان از سوى خداوند است .

نحن خلقن_كم فلولا تصدّقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 68 - 3

3 - مطالعه در نقش آب شرب در حيات بشر ، راه را براى پذيرش قدرت الهى بر احياى مردگان در رستاخيز آسان مى سازد .

أفرءيتم الماء الذى تشربون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 71 - 3

3 - دعوت از كافران و منكران معاد به مطالعه در چوب آتش زنه ، براى پى بردن به قدرت خداوند و توانايى او بر احياى مردگان

أفرءيتم النار التى تورون

با توجه به اين كه روى سخن در اين آيات با منكران معاد است، توجه دادن به مسأله كيفيت

افروختن آتش و روشن كردن آن با عمل ساييدن، گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 72 - 3

3 - آفرينش چوب آتش زنه ، نشانه اى از توانايى خداوند بر آفرينش مجدد انسان ها و برپايى قيامت

ءأنتم أنشأتم شجرتها أم نحن المنش_ون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 18 - 6

6 - رويش نباتات در زمين و سپس خشك شدن و تبديل شدن آنها به خاك ، نشانه قدرت خداوند بر احياى مردگان در قيامت

و اللّه أنبتكم من الأرض نباتًا . .. و يخرجكم إخراجًا

دلايل مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 4

4_ بعيد شمردن حيات دوباره انسانها ، دليل انكار سراى آخرت از سوى كافران به قيامت

أءذا كنّا تربًا أءنا لفى خلق جديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 66 - 2

2- استبعاد ، از مهم ترين پايه هاى باور و انديشه منكران معاد

أءذا ما متّ لسوف أُخرج حيًّا

مبناى قرآن در نقل سخنان ديگران، گزيده گويى است. نقل اين سخن از منكران معاد، نشانگر اين نكته است كه مهم ترين اساس بينش منكران معاد، همين استبعاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 78 - 4

4 - تبديل شدن انسان ها به استخوان كهنه و پوسيده ، دليل و شاهد مثالِ كافران براى دور شمردن برپايى قيامت و زنده شدن مجدد انسان ها

و ضرب لنا

مثلاً . .. قال من يحىِ العظ_م و هى رميم

برداشت ياد شده با توجه به اين مطلب است كه جمله {قال من يحىِ. ..} استئناف بيانى است; يعنى، بيان براى جمله {ضرب لنا مثلاً} است.

دنياطلبان و معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 36 - 8

8- عقيده به معاد ، ناسازگار با دنياپرستى و غيرقابل پذيرش براى دنياپرستان است .

أنا أكثر منك مالاً . .. و ما أظنّ الساعة قائمة

مرد ثروت مند، در پى غرور و افتخار به مال و منال و پندار جاودانه بودن آن، به انكار قيامت پرداخت. به نظر مى رسد كه ارتباط اين دو قسمت، به صورت زمينه و نتيجه باشد; يعنى، آنچه كه فرد را به موضع انكار قيامت كشاند، دنياپرستى و فريفته شدن بدان بود. فعل مجهول {رُددت} (برگردانده شوم) _ كه حاكى از اجبار شدن است _ نيز گوياى نكته ياد شده است.

ذكر معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 6 - 4

4 - معاد ، موضوعى بس مهم و در خور توجه

أنب_ؤا ما كانوا به يستهزءون

واژه {نبأ} به خبر و حادثه اى اطلاق مى شود كه مهم و شايان توجه باشد.

ذلت اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 7

7- خداوند ، شياطين و منكران معاد را در قيامت ، خوار و ذليل ، بر زانونشسته و به صورت نيم خيز در اطراف جهنم احضار خواهد كرد .

ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

{جثيّا} (جمع {جاثى}) حال است و

{جاثى} به كسى گفته مى شود كه براى مخاصمه و محاكمه بر زانو نشسته است (لسان العرب). احضار منكران معاد و شياطين، در حالى كه بر زانوان خود راه مى روند و يا بر زانو گرداگرد جهنم نشسته اند، براى اهانت و تحقير آنان است. برخى {جثىّ} را جمع {جثوة} دانسته اند كه به معناى انبوه خاك و سنگ است. بر حسب اين معنا مراد احضار هر فرقه و گروه به صورت متراكم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 18 - 2

2 - مشركان و منكران قيامت ، با وضعيتى ذلّت بار و تحقير شده در روز قيامت زنده خواهند شد .

و أنتم دخرون

{داخر} (مفرد {داخرون}) به معناى {صغير} و {ذليل} است و جمله {أنتم داخرون} حال براى فاعل فعل مقدّر (تبعثون) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 9 - 1

1 - منكران معاد ، با چشمانى فروافتاده و در نهايت خوارى و ذلّت ، در صحنه قيامت ظاهر خواهند شد .

أبص_رها خ_شعة

{خاشع} به شخصى گفته مى شود كه به زمين چشم دوخته باشد (لسان العرب). توصيف {أبصار القلوب} به آن، مجاز و حاكى از شدت ضعف و ذلّت شخص است; تا آنجا كه گويا قلب او كه موجودى مستقل فرض شده است، داراى چشمانى است كه خشوع و فروتنى، در آن جايگير شده است.

ذلت مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 1

1 _ آوردن ذلتبار منكران به پيشگاه پروردگار در قيامت، صحنه اى

عجيب و دهشتزا

و لو ترى إذ وقفوا على ربهم

رازهاى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 23 - 4

4- آگاهى خداوند از نيّت ها و حالات درونى منكران معاد ، برخاسته از علم غيب اوست .

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة . .. لاجرم أن الله يعلم ما يسرّون

رد استبعاد معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 50 - 15

15 - تصور صحيح از خداوند ، از بين برنده هرگونه ترديد و استبعاد در حقانيت معاد است .

فانظر إلى ءاث_ر رحمت اللّه كيف يحى . .. و هو على كلّ شىء قدير

رد عقيده مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 4 - 1

1 - رد پندار منكران معاد ( پندار عدم توانايى خدا بر گردآورى استخوان هاى مردگان و احياى مجدد آنها ) از سوى خداوند

أيحسب الإنس_ن . .. بلى ق_درين

رضايت مكذّبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 113 - 6

6 _ رضايت درونى منكران آخرت و قيامت، از اهداف تبليغات فريبنده شياطين است.

زخرف القول غرورا . .. و ليرضوه و ليقترفوا ما هم مقترفون

{ليرضوه} عطف بر {غرورا} است; در نتيجه عامل آن فعل {يوحى} است; يعنى: {يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول ليرضوه}.

رفع استبعاد معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 20 - 4

4 - فراخوانى به مطالعه طبيعت ، براى پى بردن به قدرت خداوند ،

و در نتيجه ، رفع ترديد در امكان معاد ، روش هدايتى قرآن است .

قل سيروا فى الأرض فانظروا كيف بدأ الخلق

رفع شبهات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 16 - 5

5 - توجه به چگونگى خلقت نخستين انسان ، زداينده هر گونه ترديد در امكان معاد و توانايى خدا بر احياى مجدد مردگان

و لقد خلقنا الإنس_ن . .. ثمّ إنّكم يوم القي_مة تبعثون

روش برخورد مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 66 - 4

4- عكس العمل نوع انسان ها در برابر وعده بهشت و نعمت هاى آن از جانب خداوند ، انكار و استبعاد معاد است .

جنّت عدن التى وعد الرحمن . .. و يقول الإنس_ن أءذا ما متّ

چنانچه دو آيه قبل ){ و ما نتنزّل. .. سميًّا}) جملاتى معترضه و بريده از آيات قبل و بعد باشد، آيه مورد بحث در ادامه آيات قبل از اين دو آيه خواهد بود كه در مورد بهشت و نعمت هاى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 16

16- اهانت به پدر و مادر ، در شأن منكران معاد و نه معتقدان به حقانيت وعده هاى خداوند *

الذى قال لولديه أُفّ لكما أتعداننى أن أُخرج . .. ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

آيات پيشين، حاوى سفارش خداوند در زمينه احسان به والدين بود و در مقابل، در اين آيه به دو صفت ناشايست اشاره شده است: 1_ بى احترامى به والدين، 2_ انكار معاد. از قرين آمدن

اين دو نكته مى توان مطلب ياد شده را استفاده كرد.

روش پاسخ به مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 26 - 1

1 - خداوند ، شيوه پاسخ گويى به منكران معاد را به پيامبر ( ص ) آموخت .

قالوا . .. قل

زشتى صورت مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 27 - 1

1 - زشت و كريه شدن چهره هاى كافران و منكران معاد ، در لحظه مشاهده عذاب قيامت

فلمّا رأوه زلفة سيئت وجوه الذين كفروا

واژه {سوء} مرادف {قبيح} و {سيئه} مقابل {حسنه} است.

زمينه استبعاد معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 28 - 5

5 - انبوهى شمار انسان ها ، فراهم آورنده زمينه تشكيك در معاد است .

ما خلقكم و لابعثكم إلاّ كنفس وحدة

به قرينه اين كه فرموده است، خلقت نخستين شما و خلق مجددتان، براى خداوند همانند خلق يك نفر است، مى توان استفاده كرد كه چه بسا تشكيك در معاد، مربوط به فراوانى انسان ها و در هم آميختگى آنها پس از مرگ باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 10 - 4

4 - ترديد در امكان معاد ، به رغم مشاهده قدرت خدا در آفرينش هستى ، برخاسته از بهره نگرفتن از ابزار شناخت و تعقل است .

جعل لكم السمع و . .. و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض أءنّا لفى خلق جديد

ذكر {و قالوا أءذا. ..} پس از بيان ناسپاسى انسان ها

و يا كم سپاسى آنان در برابر نعمت قواى ادراكى اعطا شده از جانب خداوند، مى تواند بيان كننده اين نكته باشد كه انسان ها از نعمت قواى ادراكى، بهره نگرفتند. (ناسپاسى) و در نتيجه در مسأله معاد ترديد روا داشتند. لازم به ذكر است كه شكر نعمت قواى ادراكى به تناسب موضوع، به كاربردن آنها در راه شايسته و تعيين شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 11 - 2

2 - از هم پاشيده شدن اجزاى بدن انسان پس از مرگ ، مايه استبعاد معاد در ديدگاه منكران آن

أءذا كنّا عظ_مًا نخرة

زمينه ايمان به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 9 - 3

3 - اعتقاد به عزت و شكست ناپذيرى خدا ، هموار كننده راه ايمان به رستاخيز و توانايى خدا بر احياى مردگان

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز

با توجه به مفاد آيات پيش (انكار معاد از سوى كافران و ارائه نشانه هاى قدرت خدا بر برپا ساختن رستاخيز و پايان بخشيدن موضوع ياد شده با ذكر عزت خدا) برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 77 - 9

9 - توجه انسان به مبدأ پيدايش خود ، زمينه ساز ممكن دانستن معاد و تصديق به آن

أوَلم ير الإنس_ن أنّا خلقن_ه من نطفة فإذا هو خصيم مبين

يادآورى مبدأ پيدايش انسان در شرايطى كه آيه شريفه و آيات بعد، درصدد اثبات معاد و رد شبهه منكران قيامت است،

گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 58 - 2

2 - توجه به كيفيت پيدايش انسان از منى در رحم ، آسان كننده مسأله پذيرش معاد و توانايى خداوند بر احياى مجدد مردگان

أفرءيتم ما تمنون

روى سخن در آيه شريفه با منكران معاد است و مفاد آن چنين مى باشد: اگر شما به كيفيت پيدايش انسان از نطفه _ كه در رحم مى ريزيد _ توجه مى كرديد، در قدرت و توانايى خداوند بر آفرينش مجدد انسان ترديد نمى كرديد و به انكار معاد نمى پرداختيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 62 - 5

5 - ترغيب كافران صدراسلام از سوى خداوند به توجه و تأمل در نشأه نخستين ( جهان فعلى ) ، براى هموار شدن راه پذيرش مسأله معاد

و لقد علمتم النشأة الأُولى فلولا تذكّرون

واژه {لولا} در {لولا تذكّرون}، براى تحضيض و ترغيب مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 63 - 4

4 - توصيه منكران معاد از سوى خداوند ، به مطالعه در چگونگى رشد و نموّ دانه هاى پاشيده شده در زمين بهوسيله كشاورزان ، براى پى بردن به قدرت الهى و پذيرش امكان معاد

أفرءيتم ما تحرثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 18 - 7

7 - مطالعه در آفرينش و رويش مداوم نباتات ، راهبر انسان ها به مسأله معاد و آسان كننده درك و ايمان به آن است .

و اللّه أنبتكم من الأرض

نباتًا . .. و يخرجكم إخراجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 23 - 8

8 - مطالعه و تأمّل در آفرينش انسان و مبدأ پيدايش و سير تكاملى آن ، موجب شناخت معاد و اثبات توانايى خداوند بر آن است .

ألم نخلقكم من ماء . .. فقدرنا فنعم الق_درون

از اين كه ماجراى خلقت انسان با استفهام تقريرى (ألم نخلقكم. ..) آغاز شده، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 8 - 4

4 - توجه به آفرينش انسان و تداوم نسل او در زمين ، زمينه ساز پذيرش معاد است .

عمّ يتساءلون . .. و خلقن_كم أزوجًا

در آيه دو چيز به عنوان دليل بر معاد ذكر شده است; خلقت انسان ها و زوجيت آنان; يعنى، چنين آفريده اى نمى تواند معاد نداشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 5 - 1

1 - تحقيق درباره منشأ آفرينش انسان و توجّه به عنصر اوليه جسم وى ، زمينه ساز باور به امكان احياى دوباره او است .

فلينظر الإنس_ن ممّ خلق

جمله {إنّه على رجعه لقادر} _ در آيات بعد _ بيانگر آن است كه آنچه از اين آيه به بعد مطرح شده، آماده سازنده ذهن انسان براى باور به امكان معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 7 - 4

4 - خروج نطفه از فاصله بين ستون فقرات و قفسه سينه ، امرى شگفت آور و مايه

رفع استبعاد از { معاد } است .

يخرج من بين الصلب و الترائب

ارتباط اين آيه با آيه بعد، گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 11 - 2

2 - توجّه به تأثير آسمان در تداوم بازگشت بعضى از پديده ها ، زمينه ساز باور به معاد

و السماء ذات الرجع

ارتباط اين سوگند با قبل و بعد آن _ به ويژه آيه {إنّه على رجعه لقادر} كه كلمه {رجع} در آن نيز آمده است _ بيانگر برداشت ياد شده است.

زمينه پاسخ به شبهات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 11

11- شناخت معاد و حل شبهات آن ، متكى بر شناخت صحيح مبدأ آفرينش است .

فسيقولون من يعيدنا قل الذى فطركم أوّل مرّة

خداوند، براى پاسخ گويى به شبهات انسان در زمينه معاد، مسأله مبدأ آفرينش انسان را مطرح كرد و اين بيانگر آن است كه شناخت مبدأ آفرينش، موجب شناخت معاد و حل شبهات آن مى شود.

زمينه تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 69 - 8

8 - جرم و تبه كارى ، زمينه مخالفت ورزيدن با پيامبران الهى و انكار معاد

إن ه_ذا إلاّأس_طير الأوّلين . .. فانظروا كيف كان ع_قبة المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 4

4 - گناه پيشگى و هواپرستى ، داراى پيوند با بى اعتقادى به حيات اخروى

اجترحوا السيّئات . .. اتّخذ إل_هه هويه ... و قالوا ما هى

إلاّ حياتنا الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 5 - 8

8 - فريفته شدن به ثروت و قدرت ، زمينه ساز انكار معاد

أيحسب أن لن يقدر عليه أحد

مفاد آيه شريفه، ممكن است اين باشد كه فرد قدرتمند، نبايد گمان كند كه كسى قادر بر زنده ساختن و محاسبه و عذاب او نيست. هم چنين به قرينه آيه بعد، فرد ثروتمند را از فريفته شدن به ثروت خويش و پندار رهايى از حساب و نظارت خداوند، برحذر داشته شده است.

زمينه درك معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 40 - 6

6 - نقش تعيين كننده انسان شناسى ، در درك معارف الهى ( معاد و . . . )

أيحسب الإنس_ن أن يترك سدًى . ألم يك نطفة ... أليس ذلك بق_در على أن يحيى الموتى

برداشت ياد شده، به سبب اين نكته است كه خداوند، براى اثبات توانايى خويش بر احياى مردگان و برپايى قيامت، مسأله هدفمند بودن زندگى انسان و سير آفرينش او را مطرح ساخته است.

زمينه ذكر معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 5 - 6

6 - توجّه به روييدن و خشكيدن گياهان ، زمينه ساز ياد معاد

أخرج المرعى . فجعله غثاء أحوى

ارتباط آيات آغاز سوره، با جمله هايى نظير {يصلى النار الكبرى} و {و الأخرة خير و أبقى} (در ادامه سوره) بيانگر آن است كه اين آيات، زمينه توجّه به مفاد آيات مربوط به معاد را فراهم مى سازد.

زمينه رفع شبهات معاد

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 9،18

9- سرگذشت اصحاب كهف ، دليل حقانيّت معاد و از ميان برنده زمينه هاى ترديد در آن

و كذلك أعثرنا عليهم ليعلموا . .. أنّ الساعة لاريب فيها

{ساعة} يعنى {پاره اى از وقت} و اين كه از قيامت به {ساعة} تعبير مى شود، به خاطر شباهت آن به پاره اى از وقت است; زيرا، حساب رسى در آن، به سرعت انجام مى پذيرد (مفردات راغب).

18- خداوند ، در روزگار اختلاف و نزاع مردم درباره معاد ، اصحاب كهف را از خواب بيدار كرد .

أعثرنا عليهم . .. إذ يتن_زعون بينهم أمرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 4 - 4

4_ توجّه به علم گسترده الهى ، زداينده شبهات انسان در امكان معاد

ذلك رجع بعيد . قد علمنا ما تنقص الأرض منهم

از اين كه خداوند، در قبال شبهه كافران نسبت به معاد، علم ازلى خود را ياد آور شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 11 - 11

11_ توجّه به علم و قدرت الهى و نمود هاى رستاخيز در طبيعت ، زداينده هر شك در امكان معاد

قد علمنا ما تنقص الأرض منهم . .. أفلم ينظروا إلى السماء فوقهم كيف بنين_ها ... و

خداوند در پاسخ به شبهات منكران معاد، در اين آيات به سه نكته اشاره كرده است: 1_ علم، 2_ قدرت، 3_نمودهاى رستاخيز در طبيعت.

زمينه غفلت از معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات -

100 - 9 - 6

6 - ناسپاسى دشمنان دين ، در برابر نعمت هاى خداوند و دلبستگى شديد آنها به دارايى خويش ، نشان بى توجهى آنان به معاد

إنّ الإنس_ن لربّه لكنود . .. أفلايعلم إذا بعثر ما فى القبور

زمينه معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 7

7_ ربوبيّت خدا بر انسانها ، مقتضى تشكيل دادن قيامت و آفرينش مجدد انسان ها پس از مرگ است .

أُول_ئك الذين كفروا بربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 11 - 9

9_ كارايى و تأثير وسايط طبيعى ، در تحقق معاد و حيات مجدد انسان ها *

و أحيينا به بلدة ميتًا كذلك الخروج

از اين كه در {مشبّه به} تعبير {به} آمده است _ كه واسطه بودن باران در حيات زمين را مى رساند _ اين احتمال جان مى گيرد كه در {مشبّه} نيز وسايط مؤثّر باشند; يعنى، معاد انسان ها نيز، در نتيجه تحولاتى طبيعى به تدبير و اراده خداوند صورت مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 23 - 3

3 - معاد و زنده شدن دوباره انسان ها ، در گرو انجام پذيرفتن تمام خواسته هاى تكوينى خداوند از انسان ها است .

كلاّ لمّا يقض ما أمره

مفاد {كلاّ} ممكن است ردع و زجر از چيزى باشد كه مخاطب با شنيدن {ثمّ إذا شاء أنشره} آن را توهم مى كند. به اين بيان كه نبايد در محشور شدن انسان ها تعجيل داشت; زيرا آنان هنوز خود را به پايان كارى

كه برايشان مقرر شده است، نرسانده اند.

زمينه معاد شناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 11

11- شناخت معاد و حل شبهات آن ، متكى بر شناخت صحيح مبدأ آفرينش است .

فسيقولون من يعيدنا قل الذى فطركم أوّل مرّة

خداوند، براى پاسخ گويى به شبهات انسان در زمينه معاد، مسأله مبدأ آفرينش انسان را مطرح كرد و اين بيانگر آن است كه شناخت مبدأ آفرينش، موجب شناخت معاد و حل شبهات آن مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 99 - 1،2

1- توجه به خلقت آسمان ها و زمين ، عاملى براى پى بردن به قدرت خداوند در آفرينش دوباره انسانها

أو لم يروا أن الله . .. قادر على أن يخلق مثلهم

2- تشويق و ترغيب آدميان به تفكر درباره پيدايش آسمان ها و زمين ، جهت درك تحقق معاد

أو لم يروا أن الله الذى خلق السموت و الأرض قادر على أن يخلق مثلهم

زندگى و معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 6

6 - حيات بشر ، غير قابل انفكاك از معاد است .

بلى إنّ ربّه كان به بصيرًا

در آيه شريفه، بصير بودن خداوند به انسان، دليل معاد گرفته شده است; يعنى، هر كس با ويژگى هاى اين مخلوق آشنا باشد، معاد را براى او ضرورى خواهد ديد.

زيان اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 45 - 6

6 _ مردمى كه بر انكار معاد پاى فشردند

و از اين گمراهى دست برنداشتند ، در قيامت مردمى زيانكار و ورشكسته خواهند بود .

و يوم يحشرهم . .. قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 12 - 3

3 - منكران معاد در قيامت ، زيان كارى خود را مشاهده كرده و به يكديگر بازگو خواهند كرد .

قالوا تلك إذًا كرّة خاسرة

برداشت ياد شده، ناظر به احتمال صدور سخن منكران معاد در قيامت است.

زيان در بينش مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 6 - 3

3 - مصرف ثروت براى رفع نيازمندى هاى مردم ، در ديدگاه منكران معاد ، خسارتى سنگين و جبران ناپذير است .

أهلكت مالاً لبدًا

انتخاب تعبير {أهلكت} و پرهيز از گفتن {أنفقت} و نظاير آن، بيانگر اين است كه گوينده، مال هاى مصرف شده را {هلاك شده} مى پندارد. اين بينش ممكن است برخاسته از انكار پاداش انفاق، بر اثر انكار معاد باشد.

زيانكارى اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 27 - 5

5 - روز قيامت ، هنگامه خسران و زيان ديدن باطل گرايان و منكران معاد

و يوم تقوم الساعة يومئذ يخسر المبطلون

{مبطلون}، به معناى واردشوندگان در باطل است.

زيانكارى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 1،5

1 _ تكذيب كنندگان معاد و حضور در پيشگاه خداوند بى ترديد زيانكارند.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه

5 _ كسانى كه تا قبل از مرگ منكر ملاقات خدا

و معاد هستند، بدون ترديد زيانكارند.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة

مراد از {الساعة} مى تواند مرگ و يا قيامت باشد. در برداشت فوق {الساعة} به معنى مرگ گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 18 - 10

10- زندگى منكران معاد ، سراسر زيان كارى است .

إنّهم كانوا خ_سرين

تعبير {كانوا خاسرين}، دال بر استمرار و فراگيرى خسران نسبت به سراسر زندگى منكران معاد است.

سخت ترين روزگار مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 1

1 _ روزى كه خواسته مشركان مجرم و منكران معاد مبنى بر نزول فرشتگان بر ايشان ، تحقق يابد ، روزى تلخ و ناخوشايند براى آنان خواهد بود .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة . .. يوم يرون المل_ئكة لابش

سرزنش اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 21 - 5،6

5 - منكران معاد ، به وقت زنده شدن شان در عرصه قيامت ، مورد سرزنش قرار خواهند گرفت .

ه_ذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذّبون

جمله {هذا يوم الفصل} در مقام توبيخ و تقريع است.

6 - سرزنش شدن ، نخستين عذاب روحى منكران معاد به وقت زنده شدن شان در عرصه قيامت

ه_ذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذّبون

برداشت ياد شده از آن جا است كه پيش از طرح هرگونه عذابى براى منكران معاد، آنان مورد سرزنش الهى قرار خواهند گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37

- 25 - 2

2 - سرزنش و استهزا ، از عذاب هاى روحى منكران معاد و مشركان در موقف و بر سر راه دوزخ

ما لكم لاتناصرون

برداشت ياد شده از {ما}ى استفهاميه در {ما لكم} _ كه درصدد توبيخ و تهكم است _ به دست مى آيد.

سرزنش تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 16

16- انكار معاد ، نكوهيده تر از دل بستگى به زندگانى دنيا و داراى نقشى مؤثرتر در آن در پيدايش شرك

لقد جئتمونا كما خلقناكم أوّل مرّة بل زعمتم ألّن نجعل لكم موعدًا

حرف {بل} براى اضراب و نشان نابرابر بودن مابعد و ماقبل آن است. در اين برداشت، تشبيه در {كما خلقناكم}، ناظر به مال و فرزند نداشتن انسان در آغاز خلقت و هنگام اعاده آن، دانسته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 57 - 4

4 - انكار معاد ، به رغم اعتقاد به خالقيت خداوند ، موضع گيرى نابخردانه و شايسته سرزنش

نحن خلقن_كم فلولا تصدّقون

سرزنش در آيه شريفه، متوجه كسانى است كه با وجود اعتقاد به خالقيت خداوند، در برابر موضوع معاد موضع گيرى ناباورانه داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 20 - 4

4 - انكار معاد ، با وجود هشدار هاى قرآن ، نكوهيده ، شگفت آور و فاقد برهان است .

فما لهم لايؤمنون

{ما} اسم استفهام است و مراد از استفهام در اين موارد، تعجّب همراه با توبيخ است. تغيير سياق كلام از خطاب در {لتركبنّ} به غايب در {لهم}،

بر نكوهش افزوده است.

سرزنش شبهه افكنى معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 2

2- شبهه اندازى درباره معاد و پيامبرى رسول اكرم ( ص ) ، عملى زشت و نكوهيده است .

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت . .. و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجا

{سيّئات} (جمع سيّئة) به معناى هر عمل زشت است و مراد از {السيّئات} در آيه _ به قرينه {فأصابهم سيّئات ما عملوا} _ مى تواند شبهاتى باشد كه در آيات قبل از سوى مشركان مطرح شده بود.

سرزنش شك در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 67 - 2

2- ترديد انسان در معاد ، با وجود توانايى هر انسان به شناخت خلقت نخستين خويش از عدم ، امرى شگفت آور و سزاوار توبيخ است .

أوَلا يذكر الإنس_ن أنّا خلقن_ه من قبل و لم يك شيئًا

همزه در {أوَلا يذكر} براى انكار توبيخى و متضمن معناى تعجب است. تكرار لفظ {انسان} در اين آيه _ با آن كه آوردن ضمير ممكن بود _ اشعار به اين نكته دارد كه لازمه انسان بودن ، دقت و تفكر است.

سرزنش غفلت از معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 9 - 7

7 - لزوم شناخت ويژگى هاى معاد و غافل نبودن از خطر هاى آن

أفلايعلم

استفهام در آيه شريفه، {انكار تعجبى} است و بر اظهار شگفتى از جهل انسان، دلالت دارد.

سرزنش مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 -

يس - 36 - 22 - 8

8 - مردم انطاكيه به علت كفر به خدا و انكار معاد ، مورد انتقاد و سرزنش مؤمن انطاكيه ( حبيب نجار ) قرار گرفتند .

و ما لى لا أعبد الذى فطرنى و إليه ترجعون

بيشتر مفسران برآنند كه آيه شريفه، در مقام تعريض و سرزنش مردم كافر انطاكيه مى باشد و آمدن آن در قالب {و ما لى لا أعبد} به جاى {و ما لكم لاتعبدون} براى تأكيد بيشتر است. گفتنى است آمدن جمله {ترجعون} به صيغه مخاطب، مؤيد اين حقيقت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 81 - 8

8 - منكران معاد ، شايسته نكوهش و سرزنش اند .

أفبه_ذا الحديث أنتم مدهنون

در صورتى كه مراد از {ه_ذا الحديث} خبر قيامت باشد; نكوهش الهى نسبت به منكران آن، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 27 - 3

3 - سرزنش شدن كافران و منكران معاد ، به هنگام برپايى قيامت

و قيل ه_ذا الذى كنتم به تدّعون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه عبارت {و قيل ه_ذا الذى. ..} به انگيزه توبيخ به كافران گفته شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 3

3 - خداوند ، با توبيخ كسانى كه به تفريحات خانوادگى سرگرم شده و معاد را بعيد شمردند ، آنان را به مؤاخذه اخروى تهديد كرد .

بلى إنّ ربّه كان به بصيرًا

خبر از آگاهى خداوند به كارها و خصلت هاى منكران معاد، تهديد

آنان به مؤاخذه با تعبيرى توبيخ آميز است.

سرعت معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 19 - 2

2 - زنده شدن انسان ها در قيامت ، بسيار سريع و ناگهانى خواهدبود .

فإنّما هى زجرة وحدة

از اين كه انسان ها تنها با يك صيحه، زنده خواهند شد، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

سوگند مكذّبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 4

4 _ منكران معاد در قيامت به حقانيت رستاخيز با سوگند اقرار مى كنند.

و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أليس هذا بالحق قالوا بلى و ربنا

سهولت معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 52 - 4

4- آفرينش دوباره انسان ها در قيامت ، امرى سهل و آسان است .

قالوا أءذا كنّا . .. قل كونواحجارة ... فسيقولون من يعيدنا قل الذى فطركم أوّل مرّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 27 - 3،14

3 - بازآفرينى انسان ها ( معاد ) در قيامت براى خداوند بسى سهل و آسان است .

ثمّ يعيده و هو أهون عليه

مرجع ضمير {هو} مصدر فعل {يعيد} و مرجع ضمير مجرور {عليه} خداوند است كه از {هو الذى} مستفاد است. لازم به ذكر است كه افعل تفضيل {أهون} به معناى {هيّن} است. افعل تفضيل آوردن آن، احتمالاً، براى تقريب به ذهن مخاطبان است.

14 - عالى ترين صفات را داشتن ، دليل توانايى خداوند بر بازآفرينى آسان انسان هادر قيامت است .

ثمّ يعيده

و هو أهون عليه و له المثل الأعلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 28 - 1

1 - آفرينش نخستين انسان ها و زنده كردن مجدد آنان پس از مرگ ، براى خداوند همانند آفريدن يك تَن است .

ما خلقكم و لابعثكم إلاّ كنفس وحدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 4

4 - گردش شب و روز به قدرت خداوند ، دليل توان مندى او بر آسان زنده كردن مجدد انسان ها پس از مرگ است .

ما خلقكم و لابعثكم إلاّ كنفس وحدة . .. ألم تر أنّ اللّه يولج الّيل فى النهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 82 - 5

5 - آفرينش مجدد انسان ها براى خداوند ، بسيار سهل و آسان است .

قال من يحىِ العظ_م . .. قل يحييها الذى أنشأها أوّل مرّة... و هو الخلّ_ق العليم .

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه در رديف آياتى قرار گرفته كه درصدد اثبات معاد و امكان حيات مجدد انسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 11 - 4

4 - آفرينش جهانى سخت تر از آفرينش انسان ، ( آسمان ها ، زمين و فرشتگان ) گواه قدرت خداوند بر آفرينش مجدد انسان ها در قيامت و آسان و ممكن بودن آن براى او است .

فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا أم من خلقنا

برداشت ياد شده از آن جا است كه روى سخن آيه شريفه مشركان اند;

آنان كه منكر معاد بوده و آفرينش مجدد انسان ها را از خاك، امرى بعيد و بسيار سخت و ناممكن مى شمردند و {أءذا مِتنا و كنّا ترابا و عظاما أءنا لمبعوثون}، (آيه 16 همين سوره).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 19 - 3

3 - زنده شدن انسان ها پس از مرگ شان در قيامت ، امرى آسان براى خداوند

فإنّما هى زجرة وحدة

زنده شدن انسان ها تنها با يك صيحه، مى تواند حاكى از حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 57 - 4

4 - آفرينش مجدد انسان ها در قيامت ، براى خداوند آسان تر از آفرينش آغازين جهان و انسان است .

لخلق السم_وت و الأرض أكبر من خلق الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 68 - 7

7 - آفرينش مجدد انسان ها براى خداوند ، بسيار سهل و آسان است .

إنّ الساعة لأتية لاريب فيها . .. هو الذى يحيى و يميت فإذا قضى أمرًا فإنّما يقول

برداشت ياد شده، از آن جا است كه آيه شريفه در رديف آياتى قرار گرفته كه درصدد اثبات معاد و حيات مجدد انسان ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 13 - 2

2 - معاد و زنده ساختن دوباره انسان ها براى خداوند آسان است .

فإنّما هى زجرة وحدة

جمله {فإنّما. ..} پاسخى به استبعاد منكران معاد است; يعنى، تمام آنچه كه آن را سخت و دشوار مى پنداريد، براى

خداوند، تنها ايجاد يك خروش و بانگ حيات بخش است و بس.

شبهات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 259 - 1

1 _ خداوند ، هدايت كننده مؤمنان ، از ظلمت شبهاتِ معاد به نورِ علم و يقين

اللّه ولىّ الّذين امنوا يخرجهم من الظّلمات الى النّور . .. او كالذى مرّ ... فلمّ

داستان مورد بحث در آيه، مثال و ارائه نمونه اى براى ولايت الهى و نتيجه آن است ; يعنى هدايت مؤمنان به نور پس از خارج ساختن آنان از ظلمت و تاريكى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 4

4- انبوهى مردگان نسل هاى پيشين و زنده نشدن آنان با گذشت عصر ها ، دليل كافران بر انكار معاد و واقعيت نداشتن حيات دوباره انسان

أتعداننى أن أُخرج و قد خلت القرون من قبلى

مفاد {و قد خلت القرون. ..} اين است كه: نسل هاى فراوانى پيش از من مرده اند و براى آنان معادى صورت نگرفته است; حال چگونه مى توان باور كرد كه براى من معادى باشد؟!.

شبهات معاد در دوران اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 17،18

17- كاشفان جايگاه اصحاب كهف ، به جدال و كشمكش درباره رستاخيز گرفتار بودند .

أعثرنا عليهم . .. إذ يتن_زعون بينهم أمرهم

{إذ} ظرف است براى {أعثرنا} لذا مفاد آيه اين است كه مردم، هنگامى بر اصحاب كهف دست يافتند كه درباره امرى از امور مربوط به خويش، اختلاف داشتند. مراد از آن امر، به قرينه {أن

الساعة لاريب فيها} برپايى قيامت است و مراد از ضمير در {أمرهم} همان مردمى هستند كه بر اصحاب كهف آگاهى يافتند.

18- خداوند ، در روزگار اختلاف و نزاع مردم درباره معاد ، اصحاب كهف را از خواب بيدار كرد .

أعثرنا عليهم . .. إذ يتن_زعون بينهم أمرهم

شبهه افكنان معاد در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 5 - 5

5 - شبهه افكنان در مورد معاد ، پاسخ خود را تنها با مشاهده قيامت خواهند يافت .

يتساءلون . .. ثمّ كلاّ سيعلمون

شبهه افكنى در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 9

9- ايجاد شبهه در ذهن مردم درباره خدا ، معاد و پيامبر ( ص ) ، از راه كار هاى بسيار زشت مشركان جهت بازداشتن پيامبر ( ص ) از هدف خويش

قالوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. و أقسموا بالله ... لايبعث الله من

اين برداشت بنابر صفت بودن {سيئات} براى مصدر محذوفى كه مفعول مطلق فعل {مكروا} بوده، مى باشد. بنابراين مراد از مكرهاى بد و سوء همين نكته هايى است كه از سوى مشركان در باره خدا، معاد و پيامبر(ص) گفته مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 2

2 - كافران عصر بعثت ، وعده معاد را ، به تمسخر گرفته و درباره حقايق آن پرسش ها و شبهه هايى بر سر زبان ها مى انداختند .

عمّ يتساءلون

تهديد پرسشگران با جمله {سيعلمون} _ در آيات بعد

_ اين احتمال را تقويت مى كند كه هدف آنان از پرسش ها، كشف حقيقت نبود; بلكه آنان در پى ايجاد سؤال و شبهه در ذهن ديگران و طعنه و كنايه زدن به وعده معاد بودند.

شرايط ايمان مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 5

5 _ رؤيت پروردگار ، شرط ديگر مشركان و منكران معاد براى ايمان آوردن به خداى يكتا و پذيرش نبوت پيامبر ( ص )

و قال الذين لايرجون لقاءنا . .. أو نرى ربّنا

شك در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 6

6- مشركان ، به وجود نيرويى كه قادر به احياى دوباره جسد انسان باشد ، در ناباورى و ترديد بودند .

قل كونوا حجارة . .. فسيقولون من يعيدنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 1

1 - اظهار ترديد كافران در زنده شدن دوباره انسان ، پس از مرگ

قالوا أءذا متنا . .. أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 39 - 13

13 - ترديد مشركان عصر بعثت ، در امكان قيامت و رستاخيز مردگان

إنّ الذى أحياها لمحى الموتى إنّه على كلّ شىء قدير

تأكيد جمله {إنّ الذى أحياها لمحى الموتى} با حروف {إنّ} و {لام}، بيانگر ترديد مشركان عصر بعثت در امكان معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 26 - 7

7 - معاد ، مورد جهل و ترديد بيشتر

مردم در طول تاريخ

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

از اين كه به جاى ارجاع ضمير به مشركان مكه، واژه {الناس} به كار رفته _ كه داراى مفهومى عام و گسترده است _ مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 33 - 3

3- ترديد مشركان ، در امكان معاد ، در عين اعتقاد به وجود آفريدگار *

أوَلم يروا أنّ اللّه الذى خلق . .. بق_در على أن يحيى الموتى

با توجه به اين كه مخاطب آيه شريفه، مشركان است و اصل وجود خداوند مسلم شمرده شده و صرفاً براى امكان معاد، برهان آمده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 15 - 5

5_ شك در امكان معاد ، در عين مشاهده آفرينش خداوند ، نمودى از گيجى و سردرگمى كافران

فهم فى أمر مريج . .. أفعيينا بالخلق الأوّل بل هم فى لبس من خلق جديد

بيان تناقض گويى كافران در اين آيه، مى تواند در مقام ارائه نمونه اى از سرگردانى كافران باشد كه در آيات پيشين خداوند به آن اشاره فرموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 7

7 - منافقان ، گرفتار شك و ترديد نسبت به مبانى اسلام ( توحيد ، نبوت ، معاد ، قرآن و . . . )

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. ارتبتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 5

5 - معاد ، مورد شك و ترديد

كافران عصر بعثت بود .

عمّ يتساءلون

شك مشركان به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 2

2- ترديد و ناباورى مشركان به معاد ، نمونه بارزى از گمراهى آنان است .

فضلّوا . .. و قالوا أءذا كنّا ... أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

شك مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 32

32- برخى از منكران معاد _ به دليل پى نبردن به زواياى سرگذشت اصحاب كهف _ آن را نشانه امكان معاد نيافتند و بر ترديد سابق خويش باقى ماندند .

ليعلموا . .. أنّ الساعة لاريب فيها ... ربّهم أعلم بهم

چنان چه مشاهده اصحاب كهف براى همه بازديدكنندگان، مايه تقويت ايمان به معاد شده بود، مناسبتى نداشت كه بگويند: {ربّهم} بلكه مى بايست تعبير {ربّنا} را جايگزين آن سازند و نسبت به موضوع اصحاب كهف اظهار بى اطلاعى نكنند.

شگفتى پرسش از معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 3

3 - پرسش هاى ترديدآميز درباره معاد ، شگفت آور و دور از انتظار است .

عمّ يتساءلون

{ما} در {عمّ} براى استفهام تعجّبى است و دلالت بر غير منتظره بودن سؤال از معاد دارد.

شگفتى تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 66 - 1

1- برخورد انسان با مسأله معاد و حيات پس از مرگ ، همراه با انكار و شگفتى است .

و يقول الإنس_ن أءذا ما متّ لسوف أُخرج حيًّا

كلمه {يقول} فعل مضارعى است كه در مقام

بيان حالت انسان ها به كار مى رود چنين افعالى بر استمرار در هر سه زمان دلالت دارند. {ال} در {الإنسان} براى جنس است كه در مورد فراوانى افراد هم به كار مى رود .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 9 - 5

5 - شگفت آور بودن انكار معاد و عالم آخرت ، با توجه به مخلوق خدا بودن آسمان و زمين

الذين لايؤمنون بالأخرة . .. أفلم يروا إلى ما بين أيديهم و ما خلفهم

استفهام در {أفلم} تعجيبى است و دلالت مى كند بر اين كه كفر به آخرت و انكار معاد، با توجه به اين كه آسمان و زمين در احاطه خدا قرار دارند، امر شگفت آورى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 77 - 4

4 - انكار معاد و ممكن ندانستن آن در عين آگاهى از مبدأ پيدايش انسان ، امرى شگفت آور است .

أوَلم ير الإنس_ن أنّا خلقن_ه من نطفة

برداشت ياد شده از آن جا است كه همزه در {أوَلم ير. ..} براى استفهام انكارى و تعجبى است. گفتنى است مخاطب آيه شريفه _ به قرينه آيات بعد _ منكران قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 81 - 5

5 - شگفت آور بودن انكار معاد و احياى مجدد انسان ها ، به قدرت خداى خالق آسمان ها و زمين

أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن يخلق مثلهم

برداشت ياد شده از آن جا است كه استفهام در {أوَليس . ..} استفهام انكارى و

تعجبى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 12 - 2

2 - انكار توحيد ربوبى و احياى مجدد انسان ها _ به رغم مشاهده عظمت آفرينش و قدرت خدا در جهان _ امرى شگفت آور است .

إنّ إل_هكم لوحد . .. فاستفتهم أهم أشدّ خلقًا... بل عجبت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 20 - 4

4 - انكار معاد ، با وجود هشدار هاى قرآن ، نكوهيده ، شگفت آور و فاقد برهان است .

فما لهم لايؤمنون

{ما} اسم استفهام است و مراد از استفهام در اين موارد، تعجّب همراه با توبيخ است. تغيير سياق كلام از خطاب در {لتركبنّ} به غايب در {لهم}، بر نكوهش افزوده است.

شگفتى شك در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 67 - 2

2- ترديد انسان در معاد ، با وجود توانايى هر انسان به شناخت خلقت نخستين خويش از عدم ، امرى شگفت آور و سزاوار توبيخ است .

أوَلا يذكر الإنس_ن أنّا خلقن_ه من قبل و لم يك شيئًا

همزه در {أوَلا يذكر} براى انكار توبيخى و متضمن معناى تعجب است. تكرار لفظ {انسان} در اين آيه _ با آن كه آوردن ضمير ممكن بود _ اشعار به اين نكته دارد كه لازمه انسان بودن ، دقت و تفكر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 3

3 - پرسش هاى ترديدآميز درباره معاد ، شگفت آور و دور از انتظار است .

عمّ يتساءلون

{ما} در {عمّ}

براى استفهام تعجّبى است و دلالت بر غير منتظره بودن سؤال از معاد دارد.

شگفتى كم فروشى مؤمنان به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 4 - 5

5 - كم فروشى ، گناهى در خور منكران معاد است و صدور آن از باورداران آخرت مايه شگفتى است .

ألا يظنّ أُول_ئك أنّهم مبعوثون

شگفتى معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 66 - 1

1- برخورد انسان با مسأله معاد و حيات پس از مرگ ، همراه با انكار و شگفتى است .

و يقول الإنس_ن أءذا ما متّ لسوف أُخرج حيًّا

كلمه {يقول} فعل مضارعى است كه در مقام بيان حالت انسان ها به كار مى رود چنين افعالى بر استمرار در هر سه زمان دلالت دارند. {ال} در {الإنسان} براى جنس است كه در مورد فراوانى افراد هم به كار مى رود .

شناخت ويژگيهاى معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 9 - 7

7 - لزوم شناخت ويژگى هاى معاد و غافل نبودن از خطر هاى آن

أفلايعلم

استفهام در آيه شريفه، {انكار تعجبى} است و بر اظهار شگفتى از جهل انسان، دلالت دارد.

صفات مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 9

9 _ منكران معاد ، گرفتار خود بزرگ بينى و استكبار در درون جان خويش

و قال الذين لايرجون لقاءنا . .. لقد استكبروا فى أنفسهم

صورت اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه

- 56 - 61 - 6

6 - كافران و منكران معاد ، در رستاخيز تغيير شكل يافته و به صورت هايى غير از صورت انسانى محشور خواهند شد . *

على أن نبدّل أمث_لكم

برخى از مفسران، احتمال داده اند كه {أمثال} در آيه شريفه جمع {مَثَل} و به معناى اوصاف است. بر اين اساس معناى آيه چنين مى شود: {ما مرگ را در ميان شما مقدر كرديم; براى اين كه در آينده، اوصاف شما را دگرگون كرده و در شكل و صورتى كه نمى دانيد ايجادتان كنيم}. گفتنى است كه روى سخن در اين آيات، با كافران و منكران رستاخيز است.

ضرورت معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 161 - 14

14 _ ضرورت برپايى قيامت و معاد براى دريافت تمامى جزا ها و پاداش هاى اعمال *

و من يغلل يأت بما غلّ يوم القيمة ثمّ توفّى كلّ نفس ما كسبت و هم لا يظلمون

جمله {و هم لا يظلمون} (عدالت الهى)، پس از جمله {توفّى كلّ نفس ما كسبت}، بيانگر اين است كه ستم نشدن بر انسانها در گرو دريافت كامل جزا و پاداش اعمال آنان مى باشد ; و اين معنا تنها در قيامت تحقق مى يابد.

ضعف علمى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 66 - 3

3 - منكران معاد ، ناتوان از رد علمى و يقينى آن

بل ادّرك علمهم فى الأخرة

ضمير {عليهم} به منكران معاد بازمى گردد. بنابراين خداوند در رد آنان مى فرمايد: انكار آنها، انكار علمى و مبتنى برپايه برهان نيست و

با همه دلايلى كه به خيال خود مى آورند، باز هم يقين به عدم قيامت پيدا نخواهند كرد.

طغيانگرى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 12

12 _ منكران معاد ، مردمانى سخت سركش و طغيانگراند .

و قال الذين لايرجون لقاءنا . .. و عتو عتوًّا كبيرًا

ظلم تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 99 - 10

10- انكار معاد و ناديده گرفتن قدرت عظيم الهى در آفرينش جهان ، عملى ظالمانه است .

أو لم يروا . .. فأبى الظ_لمون إلاّ كفورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 22 - 3

3 - شرك و تكذيب معاد ظلم است و مشركان و تكذيب گران معاد ، ظالم اند .

ه_ذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذّبون . احشروا الذين ظلموا

برداشت ياد شده از ستم پيشه خواندن مشركان و تكذيب كنندگان معاد، به دست مى آيد.

ظلم مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 72 - 7

7- منكران معاد ، در زمره ستم كاراند .

و يقول الإنس_ن . .. و نذر الظ_لمين فيها جثيًّا

از منكران معاد به عنوان {ظالم} ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 22 - 3

3 - شرك و تكذيب معاد ظلم است و مشركان و تكذيب گران معاد ، ظالم اند .

ه_ذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذّبون . احشروا الذين ظلموا

برداشت ياد شده از ستم پيشه

خواندن مشركان و تكذيب كنندگان معاد، به دست مى آيد.

عبرت مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 26 - 5

5 - شكست نهايى فرعون در مبارزه با موسى ( ع ) ، درس عبرتى براى مخالفان پيامبر ( ص ) و منكران معاد

إنّ فى ذلك لعبرة لمن يخشى

نقل داستان موسى(ع) و فرعون _ پس از بيان شبهات منكران معاد و نيز خطاب به پيامبر(ص) با جمله {هل أتاك. ..} _ بيانگر اين است كه مراد از توصيف داستان مزبور به عبرت، تهديد منكران معاد و مخالفان پيامبر(ص) است كه چه بسا آنان نيز در نهايت، همچون فرعون به عذاب الهى گرفتار شوند.

عبرت ناپذيرى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 26 - 9

9 - منكران معاد و فرعون صفتان عصر بعثت ، محروم از خشيت الهى و بى تفاوت در برابر عبرت هاى تاريخ

يقولون أءنّا . .. هل أتيك ... إنّ فى ذلك لعبرة لمن يخشى

تصريح به {من يخشى} براى اشاره به نبود خشيت در وجود منكران معاد است.

عجز از تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 32 - 8

8 - منكران قيامت ، ناتوان از ارائه دليلى قطعى بر نفى معاد و معترف به امكان وقوع آن

قلتم ما ندرى ما الساعة . .. و ما نحن بمستيقنين

از آيه شريفه استفاده مى شود كه منكران معاد، با ادعاى {ما ندرى} و {إن نظنّ. ..} درصدد انكار معاداند; ليكن براين دعوى هيچ دليل اثباتى و قطعى

ندارند; بلكه به گونه ضمنى امكان آن را معترف اند (و ما نحن بمستيقنين).

عجز مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 66 - 3

3 - منكران معاد ، ناتوان از رد علمى و يقينى آن

بل ادّرك علمهم فى الأخرة

ضمير {عليهم} به منكران معاد بازمى گردد. بنابراين خداوند در رد آنان مى فرمايد: انكار آنها، انكار علمى و مبتنى برپايه برهان نيست و با همه دلايلى كه به خيال خود مى آورند، باز هم يقين به عدم قيامت پيدا نخواهند كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 8

8 - كافران تكذيب گر ، ناتوان از رهانيدن خود از سقوط و مبارزه با عوامل آن

سنستدرجهم من حيث لايعلمون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه چون عوامل و زمينه هاى سقوط، براى كافران ناشناخته و غافل گيرانه است; قهراً رهايى از آن نيز براى آنان ناممكن خواهد بود.

عذاب اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 8

8 _ تهديد شدن منكران قيامت و جرم پيشگان ، به عذاب قهر الهى در قيامت

الذين لايرجون لقاءنا . .. لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 21 - 6

6 - سرزنش شدن ، نخستين عذاب روحى منكران معاد به وقت زنده شدن شان در عرصه قيامت

ه_ذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذّبون

برداشت ياد شده از آن جا است كه پيش از طرح

هرگونه عذابى براى منكران معاد، آنان مورد سرزنش الهى قرار خواهند گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 5

5 - استهزا شدن ، از عذاب هاى روحى مشركان و منكران معاد در عرصه قيامت

فاهدوهم إلى صرط الجحيم

به كار رفتن واژه {هدايت} _ كه براى راهنمايى به امر خير و مرغوب است _ درباره راندن به دوزخ، از باب تهكّم و استهزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 2،3

2 - سرزنش و استهزا ، از عذاب هاى روحى منكران معاد و مشركان در موقف و بر سر راه دوزخ

ما لكم لاتناصرون

برداشت ياد شده از {ما}ى استفهاميه در {ما لكم} _ كه درصدد توبيخ و تهكم است _ به دست مى آيد.

3 - يادآورى ناتوانى و ذلت مشركان و منكران معاد و نيز بطلان عقايد آنها در موقف و پيش از ورود به دوزخ ، از عذاب هاى ديگر روحى آنان

ما لكم لاتناصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 14 - 4

4 - منكران معاد ، مورد شكنجه روحى و جسمى در قيامت

على النار يفتنون . ذوقوا فتنتكم

تعبير {يفتنون} ناظر به عذاب بدنى و عبارت هاى {ذوقوا} و {كنتم به تستعجلون}، دربردارنده سرزنش هايى است كه عذاب روحى كافران را به دنبال دارد.

عذاب جسمانى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 14 - 4

4 - منكران معاد ، مورد شكنجه روحى و جسمى در قيامت

على النار يفتنون .

ذوقوا فتنتكم

تعبير {يفتنون} ناظر به عذاب بدنى و عبارت هاى {ذوقوا} و {كنتم به تستعجلون}، دربردارنده سرزنش هايى است كه عذاب روحى كافران را به دنبال دارد.

عذاب روحى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 21 - 6

6 - سرزنش شدن ، نخستين عذاب روحى منكران معاد به وقت زنده شدن شان در عرصه قيامت

ه_ذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذّبون

برداشت ياد شده از آن جا است كه پيش از طرح هرگونه عذابى براى منكران معاد، آنان مورد سرزنش الهى قرار خواهند گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 5

5 - استهزا شدن ، از عذاب هاى روحى مشركان و منكران معاد در عرصه قيامت

فاهدوهم إلى صرط الجحيم

به كار رفتن واژه {هدايت} _ كه براى راهنمايى به امر خير و مرغوب است _ درباره راندن به دوزخ، از باب تهكّم و استهزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 2،3

2 - سرزنش و استهزا ، از عذاب هاى روحى منكران معاد و مشركان در موقف و بر سر راه دوزخ

ما لكم لاتناصرون

برداشت ياد شده از {ما}ى استفهاميه در {ما لكم} _ كه درصدد توبيخ و تهكم است _ به دست مى آيد.

3 - يادآورى ناتوانى و ذلت مشركان و منكران معاد و نيز بطلان عقايد آنها در موقف و پيش از ورود به دوزخ ، از عذاب هاى ديگر روحى آنان

ما لكم لاتناصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات -

51 - 14 - 4

4 - منكران معاد ، مورد شكنجه روحى و جسمى در قيامت

على النار يفتنون . ذوقوا فتنتكم

تعبير {يفتنون} ناظر به عذاب بدنى و عبارت هاى {ذوقوا} و {كنتم به تستعجلون}، دربردارنده سرزنش هايى است كه عذاب روحى كافران را به دنبال دارد.

عذاب مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 10

10 _ عذاب منكران معاد (كافران) به فرمان مستقيم خداوند در قيامت صورت مى گيرد.

قال فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 69 - 4

4 - كيفر منكران معاد و ختم فرجام ايشان با عذابى مرگبار ، از سنت هاى خداوند است .

فانظروا كيف كان ع_قبة المجرمين

تعبير {فانظروا} دربردارنده معناى عبرت گيرى و درس آموزى است و عبرت گرفتن در صورتى معنا دارد كه حكم جارى بر مجرمان پيشين، درباره نسل هاى بعد نيز استمرار داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 9 - 10

10 - سقوط قطعه هايى از آسمان بر سر منكران معاد ، بسته به خواست و مشيت خدا است .

إن نشأ . .. أو نسقط عليهم كسفًا من السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 33 - 4

4 - گرفتار آمدن منكران معاد ، در قيامت به عذابى كه آن را به استهزا مى گرفتند و انكار مى كردند .

و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

عظمت معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20

- نبأ - 78 - 2 - 2

2 - معاد و جهان آخرت ، رخدادى با عظمت در نظام هستى است .

عن النبأ العظيم

عقلانيت معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 8 - 6

6 - كافران ، امكان بازآفرينى انسان ها را پس از قطعه قطعه و پراكنده شدن ، امرى عقلانى نمى دانستند .

و قال الذين كفروا . .. إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد . أفترى على اللّه

اين كه كافران به خاطر اظهار امكان تجديد حيات انسان ها پس از مرگ، به آن حضرت نسبت جنون دادند; به دست مى آيد كه احتمالاً آنان چنين اظهاراتى را اصلاً عاقلانه نمى دانستند.

عقيده باطل مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 17 - 3

3 - منكران معاد ، فرو رفته در كفر و در اوج پافشارى بر پندار باطل خويش

ما أكفره

از آيات بعد _ كه توجّه به مبدأ خلقت انسان را مقدمه توجّه به معاد در {ثمّ إذا شاء أنشره} قرار داده است _ استفاده مى شود كه آيه شريفه بر منكران معاد نيز قابل تطبيق است. مفاد جمله {ماأكفره}، تعجّب از رسوخ كفر در كافران است تا آن حد كه به هيچ نحو زايل نمى شود. اين تعبير ممكن است، صيغه تعجب و يا استفهام باشد.

عقيده به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 125 - 3

3 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، معتقد به معاد و بازگشت به خدا پس

از سپرى كردن حيات دنيا

إنا إلى ربنا منقلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 7

7- ذوالقرنين ، به معاد و وجود كيفر سخت اخروى براى ظالمان ، معتقد بود .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه ثمّ يردّ إلى ربّه فيعذّبه عذابًا نكرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 50 - 4

4 - توجه و اعتقاد ساحران گرويده به موسى ( ع ) ، نسبت به معاد هم پاى عقيده به پروردگار يگانه هستى

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين . .. إنّا إلى ربّنا منقلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 68 - 4

4 - در پندار كافران ، عقيده به معاد ، باورى ارتجاعى و افسانه اى ساخته و پرداخته پيشينيان است .

و قال الذين كفروا . .. إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

{أسطوره} (مفرد {أساطير}) معادل افسانه است و آن عبارت از هر حكايت و قصه بى اصل و دروغ است كه به قصد اخلاقى يا سرگرم كردن ساخته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 17 - 19

19 - نفى بت پرستى ، توحيد عبادى ، توحيد افعالى ، شكر پروردگار ، عقيده به معاد ، بازگشت نهايى انسان ها به سوى خدا ، از تعاليم حضرت ابراهيم ( ع )

و إبرهيم إذ قال لقومه . .. إنّما تعبدون من دون اللّه أوث_نًا ... فابتغوا عند الل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 -

16 - 5

5 - اعتقاد به معاد و حيات دوباره انسان ها پس از متلاشى شدن جسم آدمى ، عقيده اى مسخره آميز و سحرگونه در نظر مشركان

و إذا رأوا ءاية يستسخرون . و قالوا إن ه_ذا إلاّ سحر مبين . أءذا متنا و كنّا تراب

برداشت ياد شده با توجه به ارتباط اين آيه و آيات گذشته است كه در آنها، از تمسخر مشركان نسبت به مسأله معاد و سحرآميز بودن چنين تعاليمى سخن به ميان رفته است. سخن مشركان در آيه شريفه، در واقع بيان سحر و مسخره آميز بودن اين تعاليم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 85 - 8

8 - مسأله معاد ، مهم ترين عقيده پس از توحيد و يگانه پرستى

له ملك السم_وت و الأرض . .. و عنده علم الساعة و إليه ترجعون

طرح مسأله قيامت و معاد، پس از تبيين فرمانروايى يگانه خداوند، بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 35 - 4

4- معاد و اعتقاد به حيات اخروى ، از نخستين تعاليم پيامبر ( ص )

إنّ ه_ؤلاء ليقولون . إن هى إلاّ موتتنا الأُولى

عقيده مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 27 - 5

5 - منكران معاد در عصر بعثت ، آسمان را آفريده خداوند مى دانستند .

أم السماء بنيها

استدلال آيه شريفه بر امكان معاد، بدون پذيرش آفريدگارى خداوند براى آسمان، ناتمام است.

علم به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41

- 21 - 14

14 - آگاهى و شهادت اعضا و جوارح آدمى در قيامت به آفريدگارى خداوند و بازگشت همگان به سوى او

قالوا . .. و هو خلقكم أوّل مرّة و إليه ترجعون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه جمله {و هو خلقكم . ..} ادامه گفتار اعضا و جوارح انسان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 8 - 1

1 - آگاهى از دلايل روشن الهى بر اثبات حقانيت تعاليم دين ( همچون معاد و جزاى انسان ها در آن روز ) ، مقتضى ايمان به خدا ، رسول او و قرآن است .

ف_امنوا باللّه و رسوله و النور الذى أنزلنا

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه به منزله نتيجه براى مطالب ياد شده در آيات پيشين است. آن مطالب عبارت است از ارائه دلايل روشن بر حقانيت تعاليم الهى و نيز اثبات معاد و... .

عمل مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 23 - 6

6 - خداوند ، به افكار و كردار منكران معاد و تكذيب كنندگان قرآن ، داناتر از هر كس ديگر است .

و اللّه أعلم بما يوعون

عوامل استبعاد معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 3

3- استبعاد معاد پس از متلاشى شدن جسد انسان ، معلول غفلت از قدرت نامحدود خداست .

قل كونوا حجارة أو حديدًا . أو خلقًا ممّا يكبر فى صدوركم

تذكر جمله {كونوا حجارة . .. أو خلقاً ممّا يكبر ...} _

كه اشاره به نامحدود بودن قدرت خدا دارد _ براى بيرون آوردن مشركان از غفلتى است كه سبب ترديد آنان درباره زنده شدن استخوانهاى خرد شده گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 78 - 1

1 - فراموشى و بى توجهى به مبدأ پيدايش انسان ، عامل دور شمردن برپايى قيامت و حيات مجدد انسان ها

و ضرب لنا مثلاً و نسى خلقه

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه عبارت {و نسى خلقه} حال براى فاعلِ {ضرب} است; يعنى، در حالى كه آفرينش خود را فراموش كرد، مَثَلى در رد عقيده به قيامت براى ما آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 33 - 7

7- بعيد شمردن تجديد حيات مردگان ، ناشى از سطحى نگرى انسان به هستى و خالق آن است .

أوَلم يروا أنّ اللّه خلق . .. بق_در على أن يحيى الموتى

تعبير {أوَلم يروا. ..} بيانگر نوعى سرزنش است; يعنى، منكران معاد، بدون تأمّل و انديشه در نظام هستى، به انكار آن پرداخته اند; در حالى كه اگر به دقت مى نگريستند، قدرت خداوند را بر حيات مردگان به وضوح درمى يافتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 48 - 2

2 - گذشت زمان بر مردگان ، تأثيرگذار در غير ممكن شدن احياى مجدد آنان در پندار كافران منكر معاد

أءنّا لمبعوثون . أو ءاباؤنا الأوّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 7 - 9

9 - استبعاد معاد از

سوى كافران ، ناشى از ناآگاهى آنان از قدرت مطلقه خداوند است .

خلق السم_وت . .. زعم الذين كفروا أن لن يبعثوا قل بلى و ربّى لتبعثنّ ... و ذلك عل

عوامل اضطراب مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 35 - 5

5 - انديشه معاد و حيات اخروى ، برهم زننده آرامش اشراف و مورد تكذيب أكيد آنان

و قال الملأ من قومه . .. أيعدكم ... أنّكم مخرجون

عوامل ايمان به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 57 - 12

12 _ مطالعه عوامل طبيعى در حياتبخشى به گياهان ، موجب پذيرش معاد و پى بردن به قدرت خداوند است .

هو الذى يرسل الريح . .. فاخرجنا به من كل الثمرت كذلك نخرج الموتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 4 - 6

6_ توجه و باور به قدرت مطلق خدا ، زداينده هرگونه شبهه درباره معاد و برپايى قيامت

إلى الله مرجعكم و هو على كل شىء قدير

هدف از بيان قدرت خداوند ، پس از طرح مسأله معاد و روز قيامت ، اين است كه انسانها را متوجه قدرت همه جانبه خدا كند تا مبادا در تحقق يافتن قيامت _ كه پذيرش آن براى نوع انسانها مشكل است _ ترديد كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 4،30

4- توجه به پيدايش انسان و آفريده شدن وى از عناصرى بى جان ( خاك ، نطفه ، علقه و مضغه ) ،

زداينده هر گونه ترديد در امكان برپايى رستاخيز و قدرت خدا بر بخشيدن حيات دو باره به مردگان

ي_أيّها الناس إن كنتم فى ريب من البعث فإنّا خلقن_كم . ..ثمّ من مضغة

30 - مطالعه در چگونگى رويش و رشد گياهان گوناگون بر زمين هاى مرده ، زايل كننده هر گونه شك و ترديد در امكان برپايى رستاخيز و قدرت خدا بر احياى دوباره مردگان

ي_أيّها الناس إن كنتم فى ريب من البعث . .. و ترى الأرض هامدة ... من كلّ زوج بهيج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 16 - 5

5 - توجه به چگونگى خلقت نخستين انسان ، زداينده هر گونه ترديد در امكان معاد و توانايى خدا بر احياى مجدد مردگان

و لقد خلقنا الإنس_ن . .. ثمّ إنّكم يوم القي_مة تبعثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 78 - 2

2 - دقت و انديشه در چگونگى پيدايش انسان ، زمينه ساز ممكن دانستن برپايى قيامت و حيات مجدد انسان ها

أوَلم ير الإنس_ن . .. و ضرب لنا مثلاً و نسى خلقه

عوامل تقويت مؤمنان به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 40

40- كشف ماجراى اصحاب كهف ، عامل تقويت موضع موحّدان و معتقدان به معاد بود .

إذ يتن_زعون . .. قال الذين غلبوا على أمرهم

در بيان آنچه مورد نزاع و اختلاف مردم بود، دو احتمال بيان شد: اگر {إذ يتنازعون. ..} نظر به اختلاف آنان در باره معاد داشته باشد، {الذين غلبوا...} آن دسته از مردم خواهند

بود كه معاد را پذيرا بودند و با بيدارى اصحاب كهف، به دليلى محكم و ملموس، در برابر خصم خود، دست يافته بودند.

عوامل تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 7

7- ايمان نياوردن مشركان به معاد ، معلول عدم درك حقيقت معاد و استبعاد آن بوده است .

لايؤمنون بالأخرة . .. و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 99 - 4

4- بى دقتى و جهل كافران به عظمت آفرينش آسمان ها و زمين ، زمينه ساز انكار حيات دوباره انسان از سوى آنان است .

أو لم يروا أن الله الذى خلق السموت و الأرض قادر على أن يخلق مثلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 19 - 11

11 - بى خبرى از قدرت خداوند ، مايه انكار معاد است .

أَوَلم يروا كيف يبدئ اللّه الخلق . .. إنّ ذلك على اللّه يسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 8 - 11

11 - نينديشيدن در حقانيت و هدف دارى جهانِ هستى ، موجب انكار معاد است .

أَوَلم يتفكّروا . .. و إنّ كثيرًا من الناس بلقاى ربّهم لك_فرون

تذكر به حقانيت و هدف دارى جهان و نيز پايان پذيرى آن، گوياى اين حقيقت است كه عالَم به پايان مى رسد و معاد برپا مى شود. يادآورى اين نكته كه بيشتر مردم منكر معادند، پس از توبيخ عدم تفكر در حقانيت جهان،

به اين معنا است كه تفكر نكردن در جهان آفرينش، موجب انكار معاد مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 16 - 4

4 - بعيد شمردن حيات دوباره انسان ها پس از مرگ ، عامل انكار معاد از سوى مشركان

أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 17 - 3

3 - بعيد شمردن حيات دوباره انسان هايى كه در گذشته دور مرده و به خاك و استخوان تبديل شده اند ، عامل انكار معاد از سوى مشركان

أءنّا لمبعوثون . أوَ ءاباؤنا الأوّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 39 - 4

4- بى دانشى نسبت به حقانيت هستى و اهداف ارزشى آفرينش ، عامل انكار معاد

إن هى إلاّ موتتنا الأُولى . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

از ارتباط ميان {إنّ ه_ؤلاء ليقولون} با {و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون} استفاده مى شود كه انكار معاد، ريشه در جهل نسبت به حقانيت آفرينش دارد.

عوامل حسرت اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 20 - 4

4 - نظامِ كيفر و پاداش الهى در روز رستاخيز ، موجب تأسف و حسرت شديد منكران معاد خواهد شد .

و قالوا ي_ويلنا ه_ذا يوم الدين

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {هذا يوم الدين} استئنافيه و در مقام تعليل براى مفاد جمله قبل است.

عوامل رد استبعاد معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم -

19 - 67 - 3

3- توجه انسان به آفرينش و آمدن او از عدم به صحنه وجود ، زمينه استبعاد معاد و انكار آن را از بين مى برد .

أوَلا يذكر الإنس_ن أنّا خلقن_ه من قبل و لم يك شيئًا

مقصود از عدم و نيستى، الزاماً عدم مطلق نيست; بلكه مى تواند عدم نسبى باشد; يعنى، انسان قبلاً نبوده و الآن وجود دارد، گرچه مواد و عناصر او در قالب موجوداتى ديگر از قبل نيز وجود داشته باشد. اين احتمال نيز هست كه جمله {لم يك شيئاً} ناظر به دورانى باشد كه عناصر انسان، در قالب هيچ موجودى آفريده نشده بود.

عوامل رفع استبعاد معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 19 - 8

8 - ژرف نگرى درباره چرخه حيات و مرگ موجودات ، برطرف كننده استبعاد معاد است .

أَوَلم يروا كيف يبدئ اللّه الخلق ثمّ يعيده

دعوت از كافران به تعمّق و مطالعه در كيفيت پيدايش موجودات و بازگشت آنها به حالت نخست شان، به منظور راه يافتن به قدرت خدااست و اين كه خداوندى كه بر پديد آوردن و ميراندن موجودات، قادر است، توانايى دارد كه معاد را تحقق بخشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 20 - 5،10

5 - سياحت در زمين و تأمّل در پيدايش موجودات ، بر طرف كننده ترديد انسان در امكان تحقّق معاد است .

سيروا فى الأرض فانظروا كيف بدأ الخلق ثمّ اللّه ينشئ النشأة الأخرة

10 - پى بردن به قدرت و توانايى خداوند ، برطرف كننده استبعاد در وقوع معاد است .

سيروا .

.. فانظروا ... ثمّ اللّه ينشئ النشأة الأخرة إنّ اللّه على كلّ شىء قدير

عوامل رفع شبهات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 5

5 - توجه به آفرينش انسان و استمرار مرگ و حيات در زمين ، زداينده هر گونه ترديد و دو دلى نسبت به معاد و حيات مجدد انسان

و هو الذى أنشأ لكم السمع . .. و هو الذى يحى و يميت ... أفلاتعقلون ... قالوا أءذا

عوامل زوال شبهه در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 29 - 13

13 _ باور به علم مطلق خدا و قدرت گسترده و همه جانبه او ، زايل كننده هر گونه شبهه در راستى و درستى تحقق معاد و زنده شدن مردگان

ثم يحييكم ثم إليه ترجعون. هو الذى خلق ... و هو بكل شىء عليم

جمله {هو الذى . .. سبع سماوات} اشاره به قدرت بى انتهاى خداوند دارد و جمله {و هو بكل شىء عليم} حاكى از علم مطلق الهى است. از هدفهاى بيان قدرت و علم همه جانبه خداوند - پس از بيان معاد و زنده كردن مردگان (ثم يحييكم ثم إليه ترجعون) - بر طرف كردن هرگونه شبهه در راستى و درستى آن مى باشد.

عوامل غفلت از معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 36 - 3

3- غفلت از معاد و ترديد در آن ، معلول دل بستگى شديد به دنيا است .

أنا أكثر منك مالاً . .. قال ما أظنّ أن تبيد هذه أبدًا

. و ما أظنّ الساعة قائمة

عوامل مؤثر در تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 36 - 6

6 - پوچ انگارى خلقت انسان و بى هدف دانستن زندگى او ، تأثيرگذار در انكار كردن معاد و ايمان نياوردن به روز قيامت

أيحسب الإنس_ن أن يترك سدًى

آيه شريفه در سلسله آيات مربوط به تكذيب معاد از سوى كافران قرار دارد. از اين رو مى تواند درصدد بيان علل تكذيب روز قيامت باشد; هم چنان كه مى تواند بيانگر نشانه هاى تحقّق چنين روزى باشد.

عوامل يقين به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 21

21_ شناخت خداوند و صفات او ، موجب يقين آدمى به معاد است .

الله الذى . .. لعلكم بلقاء ربكم توقنون

غافلگيرى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 19 - 4

4 - مشركان و منكران معاد ، خود را به طور ناگهانى در قيامت يافته و بر حال زار خود نظاره گر خواهندبود .

فإذا هم ينظرون

{إذا} براى مفاجات است كه حاكى از ناگهانى انجام شدن مفاد آن است.

فرجام شوم مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 5 - 1

1 - فرجامى بسيار سخت ، در انتظار منكران معاد

ثمّ كلاّ سيعلمون

{ثمّ} براى تراخى است و مراد از آن در آيه شريفه، تراخى رتبى است; يعنى، آينده منكران معاد، مراحلى دارد كه يكى از ديگرى دشوارتر خواهد بود.

فرجام مكذبان معاد

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 15

15 _ انكار معاد، گناه و بارى شوم بر دوش منكران معاد در قيامت است.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه . .. ألا ساء ما يزرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 69 - 4

4 - كيفر منكران معاد و ختم فرجام ايشان با عذابى مرگبار ، از سنت هاى خداوند است .

فانظروا كيف كان ع_قبة المجرمين

تعبير {فانظروا} دربردارنده معناى عبرت گيرى و درس آموزى است و عبرت گرفتن در صورتى معنا دارد كه حكم جارى بر مجرمان پيشين، درباره نسل هاى بعد نيز استمرار داشته باشد.

فلسفه تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 10 - 7

7 - انكار لقاى پروردگار و نفى هرگونه مسؤوليت از انسان ، انگيزه اصلى كافران در محال شمردن معاد است .

و قالوا أءذا . .. بل هم بلقاء ربّهم ك_فرون

فلسفه معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 10

10 _ دستيابى مؤمنان به پاداش و ايمان و اعمال شايسته خويش و گرفتارى كافران به كيفر كفر و بزهكارى خود ، فلسفه اساسى معاد و برپايى رستاخيز است .

ثم يعيده ليجزى الذين ءامنوا . .. و الذين كفروا لهم شراب من حميم و عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 39 - 1،2،8

1- خداوند ، انسان ها را پس از مرگ زنده مى كند تا حقايق را براى آنان تبيين نمايد

.

بلى وعدًا عليه حقًّا . .. ليبيّن لهم الذى يختلفون فيه

2- ظهور حقيقت امور اختلافى ، از دلايل زنده شدن انسان ها در قيامت است .

بلى وعدًا عليه حقًّا . .. ليبيّن لهم الذى يختلفون فيه

8- آگاهى يافتن كافران بر دروغ گويى خويش ، از جمله دلايل احياى مجدد انسان ها در قيامت

بلى وعدًا عليه حقًّا . .. و ليعلم الذين كفروا أنهم كانوا ك_ذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 8 - 16

16 - هدف دارى نظام هستى و بى پايان نبودن عمران آن ، از دلايل معاد است .

أَوَلم يتفكّروا . .. ما خلق اللّه ... إلاّ بالحقّ و أجل مسمّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 23 - 15

15 - آگاهى يافتن بر اَعمال دنيوى و ديدن نتايج آن ، از اهداف معاد است .

إلينا مرجعهم فننبّئهم بما عملوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 14 - 3

3 - معاد و بازگشت به سوى خداوند ، لازمه ربوبيت مدبرانه او نسبت به انسان و جهان

و إنّا إلى ربّنا لمنقلبون

از آيه قبل استفاده شد كه هماهنگى طبيعت با نيازهاى انسان يك اتفاق نيست; بلكه براساس تدبير و ربوبيت خاص و عالمانه شكل يافته است. اكنون در اين آيه نتيجه مى گيرد كه وجود همان ربوبيت حسابگر و آگاه، مستلزم آن است كه حركت انسان در طبيعت، بى فرجام نباشد و از حيطه تدبير و ربوبيت خداوند خارج نشود; بلكه به سوى او بازگردد و در حلقه فرمان الهى تداوم

يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 15 - 11،12

11 - فلسفه معاد ، تحقق عدالت الهى و رسيدن انسان به نتيجه عملكرد خود

ثمّ إلى ربّكم ترجعون

مسأله قيامت _ كه از{إلى ربّكم ترجعون} استفاده مى شود _ پس از اصل بازيابى نتايج اعمال، ياد شده است. از اين مطلب فهميده مى شود كه برپايى قيامت نيز در راستاى اجراى عدالت است.

12 - معاد ، نويدى به مؤمنان صالح و هشدارى به كافران بدكردار

من عمل ص_لحًا فلنفسه و من أساء فعليها ثمّ إلى ربّكم ترجعون

پيام آيه شريفه، نويد به نيكوكاران و هشدار به بدكاران است. تعبير {ثمّ إلى ربّكم...} نيز _ كه اشاره به معاد دارد _ در راستاى همين معنا آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 19 - 9

9- برخوردارى هر فرد ، از نتايج اعمال خويش و برقرارى عدالت كامل ، از اهداف معاد و برپايى قيامت

و لكلّ درج_ت ممّا عملوا و ليوفّيهم أعم_لهم و هم لايظلمون

لام در {ليوفّيهم}، بيانگر غايت و هدف است و اين كه با {واو} آمده است (و ليوفّيهم) نشان مى دهد كه اهداف چندى براى وجود معاد در كار است كه به ذكر يكى از آنها اكتفا شده است و آن نفى ظلم در نظام پاداش و كيفر و برخوردارى انسان ها از نتايج اعمال است.

فلسفه مهلت به مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 2

2 - مهلت دادن به تكذيب گران ، در راستاى سقوط تدريجى آنان است

; نه در جهت منافع آنان

سنستدرجهم. .. و أُملى لهم

عبارت {اُملى لهم} تأكيد و بيان ديگرى براى مسأله سقوط تدريجى كافران است; يعنى، ما به آنان مهلت داديم تا سقوط تدريجى آنان تحقق يابد.

قانونمندى معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 99 - 7

7- آفرينش دوباره انسان ها در قيامت ، حتمى و داراى زمان و برنامه اى از پيش تعيين شده

و جعل لهم أجلاً لاريب فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 4 - 7

7_ نظام هستى و برنامه حيات و معاد ، داراى قوانينى دقيق و تخلف ناپذير *

و عندنا كت_ب حفيظ

برداشت بالا بدان احتمال است كه واژه {كتاب}، اشاره به قوانين تنظيم شده از سوى خداوند، داشته باشد. گفتنى است كه نظام هستى براساس آن قوانين، به گونه اى دقيق راه خود را مى پيمايد; يعنى، با همان قانونى كه نخستين بار آمده اند، دوباره گردآورى مى شوند.

قدرت بر معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 34 - 4

4 _ دو چيز ، معيار استحقاق معبوديت و سزاوار پرستش بودن است : { توانايى بر پديد آوردن جهان } و { قدرت بر برپا كردن دوباره آن } .

قل هل من شركائكم من يبدؤا الخلق ثم يعيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 12

12- امكان وقوع رستاخيز و نيز وجود نيرويى قادر به انجام آن ، دو موضوع زيربنايى در اثبات معاد است .

قل كونوا حجارة

. .. فسيقولون من يعيدنا قل الذى فطركم

در آيه پيش، سؤال از امكان تبديل شدن استخوانهاى خرد شده به انسان مطرح شد و با فرض امكان آن، در اين آيه، قدرتى كه قادر به تحقق آن باشد مطرح گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 19 - 2

2 - تحقيق و تدبر در علل برقرار ماندن كوه ها ، مايه توجه به قدرت خداوند بر ايجاد معاد

و إلى الجبال كيف نصبت

كافران و معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 39 - 9،10

9- دروغ پردازى دائمى كافران درباره معاد

و أقسموا بالله . .. لايبعث الله من يموت بلى وعدًا عليه ... و ليعلم الذين كفروا أ

10- بى اطلاعى كافران در دنيا ، از دروغ گويى خويش درباره رستاخيز

و أقسموا بالله . .. لايبعث الله من يموت بلى وعدًا عليه ... و ليعلم الذين كفروا أ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 10 - 1،5،6،7،9

1 - كافران در حيات دوباره انسان ، پس از ناپديد شدن اجزاى او در خاك ، تشكيك كردند .

و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض أءنّا لفى خلق جديد

5 - از نظر كافران ، پيوستن اجزاى پراكنده بدن مردگان ، در قيامت ، امرى مستبعد است .

و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض أءنّا لفى خلق جديد

{ضللنا} دو معنا دارد: يكى دفن شدن در قبر و ديگرى، تبديل به خاك شدن به گونه اى كه از ديگر اجزاى خاك نتوان تميز داد. طبق معناى دوم، اجزاى بدن انسان

از هم جدا شده و در ميان خاك ها پراكنده خواهد شد. بازآفرينى چنين حالتى، براى كافران، مستبعد بوده است.

6 - كافران ، در انكار معاد ، تنها متكى بر استبعادند .

أءنّا لفى خلق جديد

7 - انكار لقاى پروردگار و نفى هرگونه مسؤوليت از انسان ، انگيزه اصلى كافران در محال شمردن معاد است .

و قالوا أءذا . .. بل هم بلقاء ربّهم ك_فرون

9 - كافران ، نه تنها در معاد ترديد دارند بلكه منكر صريح آن اند .

و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض أءنّا لفى خلق جديد بل هم بلقاء ربّهم ك_فرون

احتمال دارد كه {بل هم بلقاء ربّهم كافرون} ترقى از {أءذا ضللنا. ..} به جزم در نفى معاد باشد. لازم به ذكر است كه مراد از {لقاء ربّ} در صورتى كه معادل با معاد باشد، نكته ياد شده را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 32 - 7

7 - كافران ، مدعى كافى نبودن دلايل وحى براى اثبات معاد و اعتقاد به آن

و إذا قيل . .. و الساعة لاريب فيها قلتم ما ندرى ما الساعة إن نظنّ إلاّ ظنًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 6

6- پندار و تصوير نادرست كافران ، از مسأله معاد و چگونگى آن

أن أُخرج و قد خلت القرون من قبلى

تعبير {و قد خلت القرون من قبلى} _ كه به عنوان علت براى انكار معاد از سوى كافر مطرح شده _ نشانگر آن است كه معاد در پندار آنان، بازگشت به دنيا در زمانى است كه هنوز نسل

هاى بعد در زمين زندگى مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 14 - 4

4 - انكار معاد ، عمده ترين محور مخالفت كافران با پيام دين

ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون

از سرزنش شدن كافران، به خاطر تكذيب دوزخ و حقيقت قيامت، مطلب بالا استفاده مى شود.

كفر به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 19

19 _ كافران به معاد و رسالت پيامبر(ص) ، زيانكار، تباه كننده خويش و محروم از رحمت الهى

و لقد استهزىء برسل . .. كتب على نفسه الرحمة ... الذين خسروا أنفسهم فهم لا يؤمنون

با توجّه به اينكه رحمت الهى فراگير است، ممكن است زيان كافران به جهت محروم ساختن خود از دريافت رحمت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 8

8 _ مؤاخذه كافران به توحيد، نبوت و معاد در مواقف قيامت

و يوم نحشر هم جمعياً . .. و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أليس هذا بالحق

{أين شركاؤكم} (در آيه 22) مؤاخذه درباره توحيد، {لاتكذب بآيات ربنا} (در آيه 27) مؤاخذه درباره نبوت، {أليس هذا بالحق} (در آيه 30) مؤاخذه درباره قيامت است.

كفر تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 12

12 _ انكار معاد كفرورزى است.

أليس هذا بالحق قالوا بلى و ربنا قال فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون

كفر مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 17

- 3

3 - منكران معاد ، فرو رفته در كفر و در اوج پافشارى بر پندار باطل خويش

ما أكفره

از آيات بعد _ كه توجّه به مبدأ خلقت انسان را مقدمه توجّه به معاد در {ثمّ إذا شاء أنشره} قرار داده است _ استفاده مى شود كه آيه شريفه بر منكران معاد نيز قابل تطبيق است. مفاد جمله {ماأكفره}، تعجّب از رسوخ كفر در كافران است تا آن حد كه به هيچ نحو زايل نمى شود. اين تعبير ممكن است، صيغه تعجب و يا استفهام باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 22 - 2

2 - منكران معاد ، كافراند .

لتركبنّ طبقًا عن طبق . .. بل الذين كفروا يكذّبون

كم فروشى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 4 - 5

5 - كم فروشى ، گناهى در خور منكران معاد است و صدور آن از باورداران آخرت مايه شگفتى است .

ألا يظنّ أُول_ئك أنّهم مبعوثون

كيفر تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 37 - 8

8- انكار معاد ، جرمى مستحق هلاكت

إن هى إلاّ موتتنا . ..إنّهم كانوا مجرمين

اين آيه، همگونى مشركان با اقوام هلاك شده پيشين در مجرم بودن را اثبات مى كند و آنچه در آيات پيشين به عنوان نقطه منفى ياد شده، انكار معاد است.

كيفر مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 7

7 _ محاكمه و مجازات منكران معاد، جلوه اى از ربوبيت خداوند

است.

و لو ترى إذ وقفوا على ربهم . .. قالوا بلى و ربنا قال فذوقوا العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 12

12_ منكران قيامت ، به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أُول_ئك أصح_ب النار هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 106 - 1

1- دوزخ ، جزاى كافرانِ به آيات الهى و منكران معاد است .

ذلك جزاؤهم جهنّم بما كفروا

مراد از كفر، به قرينه آيه قبل، كفر به آيات خدا و معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 5

5- برانگيختن منكران معاد و مجازات آنها ، پرتويى از ربوبيت خداوند است .

فوربّك لنحشرنّهم . .. حول جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 69 - 4

4 - كيفر منكران معاد و ختم فرجام ايشان با عذابى مرگبار ، از سنت هاى خداوند است .

فانظروا كيف كان ع_قبة المجرمين

تعبير {فانظروا} دربردارنده معناى عبرت گيرى و درس آموزى است و عبرت گرفتن در صورتى معنا دارد كه حكم جارى بر مجرمان پيشين، درباره نسل هاى بعد نيز استمرار داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 6

6 - كافرانِ به آيات خدا و معاد ، عذابى دردناك خواهند داشت .

و الذين كفروا بأي_ت اللّه و لقائه . .. و أول_ئك لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 -

19 - 9

9 - خداوند ، قادر به مجازات گمراهان و منكران رستاخيز و لطف او به خلق مانع از سلب روزى آنان در دنيا است .

لفى ضل_ل بعيد . اللّه لطيف بعباده يرزق من يشاء و هو القوىّ العزيز

با توجه به معناى {لطيف} _ كه حكايت از رحمت و لطف دارد _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 4

4 - محروميت دوزخيان از هواى مطبوع و آب ، عقوبتى مناسب با انكار معاد

لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا . .. إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

كيفر دوزخيان در آيات پيشين، به دو صورت نفى و اثبات بيان شده است; آنان از هواى سرد و نوشيدنى، محروم اند(نفى) و به نوشيدن {حميم} و {غسّاق} مجبور خواهند بود(اثبات). {جزاء وفاقاً} آن را كيفرى مناسب با كردار آنان _ كه آن هم به صورت نفى و اثبات بوده _ بيان كرده است; آنها معاد را باور نداشتند(نفى) و آيات خدا را تكذيب مى كردند(اثبات). آيه {جزاء وفاقاً} دلالت دارد كه محروميت، كيفرى مناسب با بى اعتقادى است و نوشيدن مايع داغ و چركين، كيفر مناسب تكذيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 29 - 8

8 - مجازات الهى ، در انتظار منكران معاد و تكذيب كنندگان آيات او است .

إنّهم كانوا . .. و كلّ شىء أحصين_ه كت_بًا

جمله {وكلّ شىء . ..}، _ پس از بيان انكار معاد و تكذيب آيات از سوى طغيانگران _ تهديد آنان به مجازات در آخرت است.

كيفراخروى

مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 11

11_ منكران معاد و ربوبيت خدا در روز قيامت به غل ها و زنجيرهايى كه بر گردنشان آويخته مى شود ، گرفتار خواهند شد .

أُول_ئك الأغل_ل فى أعناقهم

كيفيت حشر مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 7

7- خداوند ، شياطين و منكران معاد را در قيامت ، خوار و ذليل ، بر زانونشسته و به صورت نيم خيز در اطراف جهنم احضار خواهد كرد .

ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

{جثيّا} (جمع {جاثى}) حال است و {جاثى} به كسى گفته مى شود كه براى مخاصمه و محاكمه بر زانو نشسته است (لسان العرب). احضار منكران معاد و شياطين، در حالى كه بر زانوان خود راه مى روند و يا بر زانو گرداگرد جهنم نشسته اند، براى اهانت و تحقير آنان است. برخى {جثىّ} را جمع {جثوة} دانسته اند كه به معناى انبوه خاك و سنگ است. بر حسب اين معنا مراد احضار هر فرقه و گروه به صورت متراكم است.

كيفيت معاد جسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 61 - 5

5 - چگونگى خلقت انسان در جهان آخرت ، تنها در قلمرو علم خداوند

و ننشئكم فى ما لاتعلمون

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه {ما} در {فيما} كنايه از خلق و آفرينش باشد; يعنى، شما را در خلقتى ايجاد مى كنيم كه نمى توانيد به آن دانش پيداكنيد.

گفتگوى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 12 - 3

3 - منكران معاد در قيامت ، زيان كارى خود را مشاهده كرده و به يكديگر بازگو خواهند كرد .

قالوا تلك إذًا كرّة خاسرة

برداشت ياد شده، ناظر به احتمال صدور سخن منكران معاد در قيامت است.

گمراهى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 51 - 4

4 - تكذيب گران معاد ، عناصرى گمراه

ثمّ إنّكم أيّها الضالّون المكذّبون

گناه تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 15

15 _ انكار معاد، گناه و بارى شوم بر دوش منكران معاد در قيامت است.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه . .. ألا ساء ما يزرون

گناه شك در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 2

2 - ترديد در معاد و انكار لقاى پروردگار ، عملى مجرمانه است .

بلقاء ربّهم ك_فرون . .. إذ المجرمون ناكسوا رءوسهم

{ال} در {المجرمون} عهد است و به {هم بلقاء ربّهم كافرون} برمى گردد.

گناه مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 12

12 _ منكران معاد در قيامت با بار سنگين گناهان خويش حضور مى يابند.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه . .. و هم يحملون أوزارهم على ظهورهم

{أوزار}، جمع {وزر}، به معنى سنگينى است و مقصود از {أوزار} در آيه سنگينى گناهان است.

گناهكارى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22

- 4

4 _ منكران معاد ، مردمانى تبه كار و مجرم

الذين لايرجون لقاءنا . .. يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين

گواهان حقانيت معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 2

2 _ عمق وجدان مشركان در دنيا گواه بر حقانيت توحيد و معاد مى دهد.

بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

لجاجت مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 14،16

14- منكران معاد ، على رغم دريافت پاسخ شبهات خويش درباره معاد ، با تكان دادن سر همچنان آن را مستبعد مى شمردند .

فسينغضون إليك رءوسهم

تكان دادن سر از سوى مشركان، پس از دريافت پاسخ شبهات خويش درباره معاد، مى تواند به منظور استبعاد معاد باشد.

16- منكران معاد ، على رغم دريافت پاسخ شبهات خود درباره معاد ، همچنان بر حفظ ذهنيت خود پاى مى فشردند .

فسينغضون إليك رءوسهم

از اينكه منكران معاد، پس از دريافت پاسخ تمامى شبهات خود درباره معاد، با تكان دادن سر آن را به استهزا گرفته و انكار مى كردند، نشان مى دهد كه آنان، در پى حفظ ذهنيت ديرينه خود درباره معاد بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 6

6- خداوند به پيامبر ( ص ) عنايت و لطف خاص داشته و او در قبال انكاركنندگان معاد ، دلجويى كرده است .

فوربّك لنحشرنّهم والشي_طين

ضمير {فوربّك} خطاب به پيامبر(ص) است. عنايت به آن حضرت هنگام قسم خوردن خداوند به نام مقدس خويش، نوعى اظهار لطف و دلجويى از پيامبر(ص) در قبال

خيره سرى هاى كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 17 - 3

3 - منكران معاد ، فرو رفته در كفر و در اوج پافشارى بر پندار باطل خويش

ما أكفره

از آيات بعد _ كه توجّه به مبدأ خلقت انسان را مقدمه توجّه به معاد در {ثمّ إذا شاء أنشره} قرار داده است _ استفاده مى شود كه آيه شريفه بر منكران معاد نيز قابل تطبيق است. مفاد جمله {ماأكفره}، تعجّب از رسوخ كفر در كافران است تا آن حد كه به هيچ نحو زايل نمى شود. اين تعبير ممكن است، صيغه تعجب و يا استفهام باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 20 - 3

3 - گروهى از مردم با وجود هشدار هاى قرآن ، همچنان بر بى ايمانى خود باقى اند و ربوبيت و بصيرت الهى را انكار كرده و معاد و حسابرسى اعمال را نمى پذيرند .

إنّ ربّه كان به بصيرًا . .. فما لهم لايؤمنون

متعلق {لايؤمنون}، ممكن است معارفى باشد كه در آيات پيشين بيان شد; از قبيل: ربوبيت و بصيرت الهى، نامه هاى اعمال، محاسبه و . .. .

ماديگرايى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 29 - 2

2 _ منكران معاد داراى بينشى سطحى و مادى هستند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا و ما نحن بمبعوثين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 35 - 4

4 - در نظر منكران معاد ، انسان موجودى صرفاً

مادى و جسمانى است .

أيعدكم . .. و كنتم ترابًا و عظ_مًا أنّكم مخرجون

از اين كه اشراف، خاك و استخوان شدن را به خود انسان نسبت داده اند نه به جسم او (يعنى نگفتند {و كان جسمكم تراباً. ..}) استفاده مى شود كه آنان براى انسان، هويتى بيرون از كالبد و جسم او معتقد نبودند.

مبلغان تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 3

3- شيطان ، ترويج كننده كفر و انكار معاد

و يقول الإنس(ن . .. لنحشرنّهم والشي_طين

يادكردن از شيطان در اين آيه به عنوان همراه و هم دوش كافران در صحنه قيامت، گوياى نقش شيطان در كفرورزى ها و سردمدارى او در اين صحنه ها است.

مجادله در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 2

2- مجادله مشركان مكه با مؤمنان ، در مسأله معاد

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

تعبير {فأتوا} (با صيغه جمع) مى رساند كه مخاطب مشركان، تنها پيامبر(ص) نبوده; بلكه مؤمنان نيز مورد خطاب آنان بودند.

محاكمه مكذّبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 3،7

3 _ خداوند در قيامت از منكران معاد بازخواست مى كند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا و ما نحن بمبعوثين. و لو ترى إذ ... أليس هذا بالح

7 _ محاكمه و مجازات منكران معاد، جلوه اى از ربوبيت خداوند است.

و لو ترى إذ وقفوا على ربهم . .. قالوا بلى و ربنا قال فذوقوا العذاب

محروميت اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 7

7 _ ملائكه هنگام روبه رو شدن با منكران معاد در قيامت ، به آنان خواهند گفت كه شما از غفران الهى و بهشت محروميد .

يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه فاعل {يقولون} ملائكه باشد و {حجراً محجوراً} نيز مقول قول ايشان باشد. گفتنى است كه در اين صورت، مقصود از اين كلام، اعلام محروميت و ممنوعيت منكران معاد از غفران الهى و بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 34 - 1

1 - منكران معاد ، محروم از رحمت حق و وانهاده به خويش در اوج گرفتارى هاى قيامت

و قيل اليوم ننسيكم

نسيان در آيه شريفه، كنايه از روى گردانى خداوند از كافران و وانهادن آنان به حال خودشان است.

محروميت مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 4

4 - كافرانِ به آيات خدا و معاد ، حظّى از رحمت خداوند ، نخواهند داشت .

و الذين كفروا بأي_ت اللّه و لقائه أول_ئك يئسوا من رحمتى

{يئسوا من رحمتى} مى تواند جمله خبرى باشد و مى تواند كنايه از قضاى الهى مبنى بر مشمول رحمت قرار نگرفتن افراد ياد شده باشد. برداشت بالا بنابر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 26 - 9

9 - منكران معاد و فرعون صفتان عصر بعثت ، محروم از خشيت الهى و بى تفاوت در برابر عبرت هاى تاريخ

يقولون أءنّا

. .. هل أتيك ... إنّ فى ذلك لعبرة لمن يخشى

تصريح به {من يخشى} براى اشاره به نبود خشيت در وجود منكران معاد است.

محمد(ص) و مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 26 - 1

1 - خداوند ، شيوه پاسخ گويى به منكران معاد را به پيامبر ( ص ) آموخت .

قالوا . .. قل

مشركان صدر اسلام و معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 1

1- انكار معاد و رستاخيز ، از ناحيه شرك پيشگان عصر بعثت

ي_أيّها الناس إن كنتم فى ريب من البعث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 83 - 4

4 - اطلاع مشركان عصر بعثت ، از طرح مسأله معاد به وسيله رسولان الهى و در طول تاريخ

لقد وعدنا نحن و ءاباؤنا ه_ذا من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 84 - 4

4 - درك ماهيت تعلق و نياز زمين و موجودات روى آن به خداوند ، تنها در توان اهل دانش و خرد است .

قل لمن الأرض و من فيها إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 81 - 7

7 - مسأله معاد و رستاخيز مردگان در قيامت ، موضوعى نو و بى سابقه در فرهنگ مشركان صدراسلام

أفبه_ذا الحديث أنتم مدهنون

در صورتى كه مراد از {ه_ذا الحديث} مسأله معاد باشد، جديد خوانده شدن خبر قيامت، بيانگر مطلب ياد شده است.

مشركان و معاد

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 2،3

2 _ عمق وجدان مشركان در دنيا گواه بر حقانيت توحيد و معاد مى دهد.

بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

3 _ مشركان، على رغم گواهى ضميرشان بر حقانيت توحيد و معاد، آن را پنهان مى كنند.

بل بدالهم ما كانوا يخفون من قبل

مراد از {ما يخفون}، به قرينه آيات پيشين، حقايق ايمانى، از قبيل توحيد و معاد، است كه مشركان آن را در ضمير خويش پنهان مى ساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 45 - 8

8 _ مشركان ، منكر معاد بودند .

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 40 - 10

10- مشركان ، خداوند را قادر به احياى مجدد انسان ها پس از مرگ نمى دانستند .

و أقسموا بالله . .. لايبعث الله من يموت بلى وعدًا عليه ... إنما قولنا لشىء إذا أ

ذكر {إنما قولنا لشىء. ..} _ كه براى اثبات قدرت مطلق خداوند است _ پس از بيان ديدگاه مشركان درباره عدم احياى دوباره انسانها مى تواند تعريض به مشركان باشد; چون آنان داراى چنين ديدگاهى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 3

3- مشركان ، مرگ را به منزله نيستى و نابودى پنداشته و حيات پس از آن را مستبعد مى شمردند .

أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه -

45 - 25 - 4،8

4 - بهانه جويى مشركان ، در قبال دلايل روشن وحى بر معاد

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت ما كان حجّتهم إلاّ أن قالوا ائتوا

8 - حقانيت معاد از نظر مشركان ، منوط به زنده شدن پدران آنان در برابر ديدگانشان

قالوا ائتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 4

4 - معاد و رستاخيز مردگان ، موضوعى نو و بى سابقه در فرهنگ مشركان

فذرنى و من يكذّب به_ذا الحديث

مشكلات اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 34 - 1

1 - منكران معاد ، محروم از رحمت حق و وانهاده به خويش در اوج گرفتارى هاى قيامت

و قيل اليوم ننسيكم

نسيان در آيه شريفه، كنايه از روى گردانى خداوند از كافران و وانهادن آنان به حال خودشان است.

معاد انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 55 - 3،4

3 - آدميان ، پس از مرگ ، بار ديگر از دل خاك خارج خواهند شد .

و منها نخرجكم

4 - مرگ و معاد ، سرنوشت همه انسان ها است .

و فيها نعيدكم و منها نخرجكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 11 - 3،5

3 - آفرينش نخستين انسان ، نشانه قدرت مندى خداوند بر باز آفرينى وى در عالم آخرت است .

اللّه يبدؤا الخلق ثمّ يعيده ثمّ إليه ترجعون

اين آيه، به قرينه آيه بعد _ كه درباره برپايى قيامت است _ درصدد اثبات معاد

از طريق توجه دادن به خلقتِ نخستينِ انسان ها است.

5 - انسان ها ، پس از باز آفرينى در عالم آخرت ، به سوى خداوند باز مى گردند .

اللّه يبدؤا الخلق ثمّ يعيده ثمّ إليه ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 16 - 5

5 - انسان ها ، در عالم آخرت ، حيات مجدد پيدا مى كنند .

الذين كفروا و كذّبوا بأي_تنا و لقاىِ الأخرة

مراد از {لقاء الآخرة} مى تواند تحقق لقاى انسان ها با خدا در عالم آخرت باشد كه در اين صورت، مستلزم حيات مجدد آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 28 - 3،4،7

3 - فاصله افتادن ميان خلقت نخستين انسان و زنده كردن مجدد او پس از مرگ ، تأثيرى در آن خلقت ندارد .

ما خلقكم و لابعثكم إلاّ كنفس وحدة

چنان چه مفسران گفته اند، مشركان با تعجب سؤال مى كردند كه {چگونه امكان دارد كه انسانى پس از سال ها مردن، مجدداً زنده شود؟}. آيه در صدد پاسخ به آن پرسش است و تشريح مى كند كه خلقت نخستين و دوباره، همانند آفريدن يك تن است و فاصله ايجاد شده، تأثيرى ندارد.

4 - انسان ها ، پس از مرگ ، از جانب خداوند مجدداً زنده خواهند شد .

ما خلقكم و لابعثكم إلاّ كنفس وحدة

7 - پاسخگويى خداوند به شبهه ايجاد شده در ذهن افراد درباره معاد و تجديد حيات انسان ها پس از مرگ ، بر اساس آگاهى او است .

ما خلقكم و لابعثكم إلاّ كنفس وحدة إنّ اللّه سميع بصير

ذكر {إنّ

اللّه سميع. ..} در پايان آيه، به جاى اعلام قدرت مندى خداوند، مى تواند اين نكته را برساند كه چون خداوند، از شبهه ايجاد شده در ذهن ها خبر داشته، اقدام به پاسخگويى كرده است.

معاد جسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 259 - 2،3،4،5،15،17،18،20

2 _ عبور فردى ( عزير ) در ضمن سفر از قريه ويران شده اى كه ديوار هاى آن روى سقفهايش فروريخته و مشاهده مردگان و پرسش وى از خداوند درباره چگونگىِ زنده شدن آنان

او كالّذى مرّ على قرية و هى خاوية على عروشها

بسيارى از مفسّران برآنند كه داستان ذكر شده درباره عزير پيامبر است; گر چه برخى آن را به ارميا نسبت داده اند. گفتنى است كه جمله {خاوية على عروشها} را برخى به معناى خالى از سكنه و برخى مخروبه و فروپاشيده دانسته اند.

3 _ پيچيدگى كيفيّت زنده شدن مردگان

قال انّى يحيى هذه اللّه بعد موتها

{انّى}، متضمّنِ معناى كَيفَ و اَينَ است; يعنى چگونه و كجا. ولى به قرينه اين كه در جواب وى تنها به چگونگى زنده شدن مردگان اشاره شده است، مى توان گفت كه در اين آيه {انّى} تنها به معناى كَيفَ استعمال شده است.

4 _ آگاهى عزير به اصل زنده شدن مردگان در رستاخيز و پرسش وى از چگونگىِ زنده شدن آنان

قال انّى يحيى هذه اللّه بعد موتها

{انّى يحيى} كه استفهام است، دلالت دارد بر اينكه عزير، اصل احيا را اذعان داشته و از كيفيّت آن پرسش كرده است.

5 _ خداوند ، عزير را ميراند و پس از صد سال وى را زنده كرد تا پاسخى

باشد به پرسش وى از چگونگى زنده شدن مردگان

قال انّى . .. فاماته اللّه مائة عام ثمّ بعثه

15 _ مرگ صد ساله عزير و حيات وى پس از آن ، شاهد و نشانه اى است براى همگان بر زنده شدن مردگان در رستاخيز

قال انّى يحيى هذه اللّه . .. و لنجعلك ايةً للنّاس

17 _ زنده شدن الاغ عزير پس از جمع آورى استخوان هاى آن و پوشاندن گوشت بر آنها ، پاسخى به پرسش وى از كيفيّت و امكان حيات مردگان

و انظر الى العظام كيف ننشزها ثمَّ نكسوها لحماً

مراد از {العظام} به قرينه {و انظر الى حمارك}، استخوانهاى همان الاغ است ; چون صرف نگاه به حمار، نشانه اى براى احياى مردگان نيست.

18 _ جسمانى بودن معاد

قال انّى يحيى هذه اللّه بعد موتها . .. ثم نكسوها لحماً

20 _ درك عزير از چگونگى معاد و توانايى خدا بر احياى مردگان ، پس از مشاهده زنده شدن خويش و عدم فساد طعام و نوشيدنى ها و زنده شدن الاغ

قال انّى يحيى . .. قال اعلم انّ اللّه على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 260 - 17،20

17 _ بازگشت آدميان به هنگامه رستاخيز ، با همان جسم دنيايى

كيف تحيى الموتى . .. ثم ادعهنّ يأتينك سعياً

20 _ خداوند ، جمع كننده اجزاى پراكنده شده قبلى مردگان ، و زنده كننده آنان در هنگامه رستاخيز

قال فخذ اربعة من الطير . .. ثمّ ادعهنّ يأتينك سعياً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 180 - 16

16 _ معاد ،

جسمانى است .

سيطوّقون ما بخلوا به يوم القيمة

برداشت فوق بر اين مبناست كه معناى ظاهرى {سيطوّقون . .. } مراد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 56 - 7

7 _ معاد ، جسمانى است .

كلّما نضجت جلودهم بدّلناهم جلوداً غيرها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 8

8 _ معاد ( رستاخيز انسان و جهان ) مادى و جسمانى است .

إنه يبدؤا الخلق ثم يعيده

{اعادة} به معناى بازگرداندن خود شىء است. اعاده خود جهان آفرينش و انسان در روز رستاخيز، بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 34 - 10

10 _ معاد ، جسمانى است .

قل اللّه يبدؤا الخلق ثم يعيده

ضمير در {يعيده} به {الخلق} بر مى گردد و معناى حقيقى {اعاده}، برگرداندن خود شىء است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 43 - 5

5- حضور انسان در قيامت با جسم و روح است .

ليوم تشخص فيه الأبص_ر . مهطعين مقنعى رءوسهم لايرتدّ إليهم طرفهم و أفئدتهم هوآء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 50 - 5

5- انسان ها در قيامت با جسم و روح حضور خواهند يافت .

مقرّنين فى الأصفاد . سرابيلهم من قطران و تغشى وجوههم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 47 - 4

4- حضور انسان ها در بهشت ، جسمانى است .

و نزعنا ما فى صدورهم من

غلّ إخونًا على سرر متق_بلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 50 - 4

4- خداوند ، قادر بر زنده ساختن مجدد انسان ها ، حتى اگر به سنگ و آهن مبدل شوند .

قل كونوا حجارة أو حديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 2،4

2- براى خداوند ، احياى مجدد انسان از خاك ، سنگ ، آهن و يا ماده سخت تر از اين ها ، يكسان است .

قل كونوا حجارة أو حديدًا . أو خلقًا ممّا يكبر فى صدوركم

از حرف {أو} كه براى تخيير است و حكايت از تساوى معطوف و معطوف عليه در نزد متكلم دارد، استفاده مى شود كه: سنگ شدن يا آهن شدن انسان، باعث نمى شود كه خداوند در برخى موارد، نياز به اعمال قدرت افزون ترى داشته باشد.

4- معاد انسان ، جسمانى است .

قالوا أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا . قل كونوا حجارة أو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 9

9- حشر انسان در قيامت ، حشرى جسمانى است .

و نحشرهم يوم القي_مة على وجوههم عميًا و بكمًا و صمًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 99 - 6

6- حيات انسان ها در قيامت ، با جسمى همانند جسم دنيايى خواهد بود .

قادر على أن يخلق مثلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 23

23- معاد ، جسمانى است و انسان

، با بدنى مادّى ، در قيامت حضور خواهد يافت .

يغاثوا بماء . .. يشوى الوجوه بئس الشراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 31 - 8

8- معاد و حيات آدمى در سراى آخرت ، جسمانى و مادّى است .

يحلّون . .. و يلبسون ... متّكئين فيها على الأرائك

سخن از لباس و انواع آن و ترسيم حجله ها و تخت ها و نيز نهرهاى جارى از زير درختان، جملگى، گوياى جسمانى بودن معاد و وجود حيات مادّى در سراى آخرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 9

9- معادِ انسان ، معاد جسمانى و داراى خصوصيات بدن دنيوى وى است . *

لقد جئتمونا كما خلقن_كم أوّل مرّة

تشبيه حضور انسان ها در قيامت به خلقت آغازين آن ها در دنيا، اين اقتضا را دارد كه در خصوصيّات عمده، با مانند جسمانى بودن، با هم مشابهت داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 99 - 6

6- قيامت ، با دميده شدن دوباره روح ها در اجساد و صورت هاى پيشين ، برپا مى شود . *

و نفخ فى الصور فجمعن_هم جمعًا

برداشت بالا، بدان احتمال است كه {صور} جمع {صورة} باشد; يعنى: در {صورت ها (اجساد) روح، دميده مى شود. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 66 - 5،6

5- انسان هاپس از مرگ و فرارسيدن قيامت ، دوباره زنده شده و از زمين بيرون آورده خواهند شد .

أءذا ما متّ لسوف أُخرج

حيًّا

مراد از خروج در {اخراج} _ به قرنيه ذهنيت متكلّم از معاد مورد قبول پيامبران _ خروج از خاك و اجزاى زمين است; يعنى، {اخراج من الارض}.

6- معاد انسان ها ، جسمانى و تخلف ناپذير است .

لسوف أُخرج حيًّا

{أُخرج} مجهول است و دلالت دارد كه اخراج قهرى است. اسناد آن به انسانى كه گوينده سخن است، گوياى مشابهت كامل وضع كنونى او از نظر جسم بودن و... با زمان خروج وى است. جمله {أءذا متّ...} گرچه كلام منكران معاد است; ولى نقل آن بدون رد و ايراد، دليل صحت گفتارى است كه مورد تعجّب قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 55 - 9

9 - معاد ، جسمانى است .

و منها نخرجكم تارة أُخرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 125 - 11،12

11 - در ديدگاه حاضران صحنه قيامت بدن انسان در آن جا ، بايد با بدنى دنيايى او هماهنگ باشد .

لم حشرتنى أعمى و قد كنت بصيرًا

12 - برانگيختن انسان ها در قيامت ، با ويژگى هاى جسمانى است .

قال ربّ لم حشرتنى أعمى و قد كنت بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 22 - 5

5 - معاد انسان ها ، معادى است جسمانى .

يصبّ من فوق رءوسهم الحميم . .. بطونهم و الجلود ... مق_مع من حديد... ذوقوا عذاب ا

از به كارگيرى كلماتى مانند: {رؤوس}، {حميم}، {بطون}، {جلود} و {مقامع من حديد} مى توان مطلب ياد شده را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 101 - 2

2 - برپايى قيامت ، بادميده شدن دو باره روح ها در اجساد و صورت هاى پيشين

فإذا نفخ فى الصور

برداشت فوق، بدان احتمال است كه {صور} جمع صورت باشد; يعنى، {آن گاه كه در صورت ها (اجساد) دميده شود. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 104 - 4

4 - معاد انسان در قيامت ، معادى جسمانى است .

تلفح وجوههم النار و هم فيها ك_لحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 12 - 5

5 _ معاد ، جسمانى است .

إذا رأتهم من مكان بعيد سمعوا لها تغيّظًا و زفيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 90 - 11

11 - برانگيختن انسان در قيامت با بدن و حالات جسمانى او است .

فكبّت وجوههم فى النّار

تعبير {وجوه} و تهديد آنان به آتش، نشان مى دهد كه صورت بشر در قيامت همانند صورت دنيايى وى، در برابر آتش سخت آسيب پذير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 11 - 6

6 - معاد انسان ها ، جسمانى است .

اللّه يبدؤا الخلق ثمّ يعيده ثمّ إليه ترجعون

مرجع ضمير {يعيده}، واژه {الخلق} (انسان ها) است. الخلق، در لغت، به معناى مخلوقى است كه داراى صورت، شكل و هيبت قابل رؤيت باشد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 25 - 8

8 - معاد و حشر انسان ها در

قيامت ، جسمانى است .

إذا دعاكم دعوة من الأرض إذا أنتم تخرجون

{من الأرض} متعلق به {دعاكم} است، در نتيجه آنچه در دل زمين قرار دارد و بيرون مى آيد، امرى جسمانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 27 - 5

5 - معاد انسان ها ، جسمانى است .

يبدؤا الخلق ثمّ يعيده

مرجع ضمير {يعيده} {الخلق} است و منظور از آن انسان است و انسان، عرفاً به كسى اطلاق مى شود كه داراى جسم و روح باشد. لازم به ذكر است كه {خلق}، در لغت، به پديده اى اطلاق مى شود كه داراى هيئت و شكل و صورت قابل مشاهده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 6

6 - حضور انسان در صحنه قيامت ، حضورى جسمانى است .

و لو ترى . .. ناكسوا رءوسهم

از سر به زير انداختن _ كه علامت شرمسارى است _ استفاده مى شود كه انسان ها در قيامت، با بدن مادى حضور پيدا مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 7 - 6

6 - سخن گفتن پيامبر ( ص ) از بازآفرينى انسان ها در قيامت

رجل ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 33 - 7

7 - معاد انسان و بهشت ، جسمانى است .

يحلّون فيها من أساور من ذهب و لؤلؤًا و لباسهم فيها حرير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس -

36 - 57 - 5

5 - معاد ، جسمانى است .

إنّ أصح_ب الجنّة . .. ف_كهون ... فى ظل_ل على الأرائك متّكئون . لهم فيها ف_كهة و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 65 - 7

7 - انسان ها به روز قيامت ، در قالب جسمانى ( همانند جسم دنيايى محشور ) و زنده خواهند شد .

اليوم نختم على أفوههم و تكلّمنا أيديهم و تشهد أرجلهم بما كانوا يكسبون

باز ايستادن از سخن گفتن و گواهى دادن دست و پا بر كردارهاى انسان، دليل جسمانى بودن معاد، همانند جسم دنيايى است كه داراى دهان، دست و پا مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 79 - 4

4 - معاد انسان ، در قالب جسمِ داراى استخوان مى باشد .

قال من يحىِ العظ_م و هى رميم . قل يحييها الذى أنشأها أوّل مرّة

برداشت ياد شده از آن جا است كه ضمير مؤنث {يحييها} به {عظام} بازمى گردد و خداوند، احياى مجدد انسان را، به احياى استخوان هاى او و حيات دار شدن آنها دانسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 81 - 4،8

4 - معاد انسان در روز قيامت در قالبى كاملاً مشابه قالبِ دنيا خواهد بود .

أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن يخلق مثلهم

8 - خداوندِ خالق آسمان ها و زمين ، بر آفرينش مجدد انسان ها و نوسازى آدمى از ذرات پوسيده و پراكنده دنيايى او در قيامت ، توانا است .

قال من يحىِ العظ_م و

هى رميم . .. أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 16 - 1

1 - انسان ها پس از مردن و تبديل شدن به خاك و استخوان ، دوباره زنده شده و آفرينشى جديد خواهند يافت .

أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 18 - 1

1 - تمامى انسان ها ، پس از مرگ و تبديل شدن به خاك و استخوان ، دوباره زنده شده و آفرينشى جديد خواهند يافت .

أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمبعوثون . .. قل نعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 49 - 4

4 - معاد انسان ها ، جسمانى است و آنان در قالب جسم زنده خواهند شد .

فوكه . .. فى جنّ_ت ... على سرر ... بكأس من معين... و عندهم ق_صرت الطرف عين . كأن

از ظاهر تعبيرات به كار رفته در آيات گذشته (چون ميوه ها، بوستان ها، تخت ها، شراب و زنان زيبا) مطلب ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 68 - 4

4 - جسمانى بودن معاد و رستاخيز انسان ها

أم شجرة الزقّوم . .. فإنّهم لأكلون منها ... عليها لشوبًا من حميم . ثمّ إنّ مرجعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 52 - 8

8 - معاد انسان ها

، جسمانى است .

متّكئين فيها يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب . و عندهم ق_صرت الطرف أتراب

تكيه كردن بر تخت، درخواست انواع ميوه ها و نوشيدنى ها و وجود زنان زيبا و جذاب، همگى حاكى از جسمانى بودن معاد انسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 58 - 4

4 - معاد انسان ، جسمانى است .

فليذوقوه حميم و غسّاق . و ءاخر من شكله أزوج

خوراندن انواع نوشابه ها و غذاهاى ناگوار و مشمئزكننده به دوزخيان، گوياى حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 16 - 6

6 - معاد ، جسمانى است .

لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 20 - 9

9 - معاد ، جسمانى است .

لهم غرف . .. تجرى من تحتها الأنه_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 44 - 9

9 - انسان ها با مرگ از بين نمى روند ; بلكه دوباره زنده خواهند شد .

ثمّ إليه ترجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68 - 7

7 - موجودات آسمان ها و زمين ، پس از مرگ با دميده شدن دوباره در صور ، زنده خواهند شد .

ثمّ نفخ فيه أُخرى فإذا هم قيام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 20 - 5

5 - معاد ، جسمانى بوده و انسان ها

در قيامت با همان اعضا و جوارح دنيوى مبعوث و محشور خواهند شد .

شهد عليهم سمعهم و أبص_رهم و جلودهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 45 - 8

8 - معاد انسان در قيامت ، جسمانى است .

و تري_هم . .. ينظرون من طرف خفىّ

از عبارت {ينظرون من طرف خفىّ} مى توان استفاده كرد كه معاد جسمانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 73 - 3

3 - معاد ، جسمانى است .

ادخلوا الجنّة . .. منها تأكلون

مجموعه آيات گذشته، ظهور در جسمانى بودن معاد دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 45 - 2

2- معاد انسان در قيامت ، معادى جسمانى است .

كالمهل يغلى فى البطون

توصيف هاى ياد شده در آيه شريفه، مستلزم جسمانى بودن معاد انسان است و حمل اين تعابير بر فرآيندهاى ادراكى و احساسى صرف، با ظاهر الفاظ آن نمى سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 20 - 2

2_ حيات مجدد انسان ها در قيامت ، با دميده شدن در صورت هاى آنان *

و نفخ فى الصور

{صور} در احتمالى ضعيف به معناى صورت ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 42 - 5

5 - خروج جسم انسان ها از زمين در قيامت

ذلك يوم الخروج . .. يوم تشقّق الأرض عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 44 - 2

2 - انسان

، داراى معاد جسمانى

يوم تشقّق الأرض عنهم سراعًا

نقش داشتن زمين و شكافتن آن در رستاخيز انسان و خروج وى به سوى محشر; مى رساند كه انسان از بستر خاك برمى خيزد و اين معنا با معاد جسمانى همساز است; زيرا روح در دل زمين، محبوس نيست تا با شكافتن آن آزاد شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 20 - 5

5 - معاد آدميان در آخرت ، معادى جسمانى

كلوا و اشربوا . .. متّك_ين على سرر مصفوفة و زوّجن_هم بحور عين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 7 - 3

3 - معاد آدميان در رستاخيز ، معادى جسمانى است .

يخرجون من الأجداث

آنچه در قبرها نهان شده، جسم آدميان است. پس خروج از قبر، بيرون آمدن اجسام ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 48 - 5

5 - معاد آدميان در قيامت ، معادى جسمانى

يوم يسحبون فى النار على وجوههم ذوقوا مسّ سقر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 61 - 3

3 - مرگ ، در پى دارنده حيات مجدد است ; نه فنا و نابودى .

نحن قدّرنا بينكم الموت . .. و ننش_كم فى ما لاتعلمون

{و ننشئكم} _ مانند {أن نبدّل} _ مربوط به {نحن قدّرنا. ..} در آيه پيش است; يعنى، مرگ را بر اين اساس مقدر كرديم كه شما را در آينده، در آفرينش مجدد ايجاد كنيم; آفرينشى كه شما از آن آگاهى نداريد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 24 - 6

6 - معاد انسان ، جسمانى است .

فأمّا من أُوتى كت_به بيمينه . .. كلوا و اشربوا هنيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 32 - 3

3 - معاد انسان ، جسمانى است .

خذوه فغلّوه. .. ثمّ فى سلسلة ... فاسلكوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 37 - 3

3 - معاد انسان ، جسمانى است .

اليوم ه_هنا حميم . و لا طعام إلاّ من غسلين . لايأكله إلاّالخ_ط_ون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 41 - 4

4 - انسان ها در قيامت ، در جسم و جانى برتر از دنيا و مناسب حيات اخروى ، محشور خواهند شد . *

على أن نبدّل خيرًا منهم . و ما نحن بمسبوقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 43 - 4

4 - زنده شدن انسان ها در قيامت ، در قالب جسمانى است .

يوم يخرجون من الأجداث سراعًا كأنّهم إلى نصب يوفضون

بيرون آمدن از قبرها و با سرعت دويدن به نقطه اى مشخص، مى تواند حاكى از حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 18 - 2،3،4،5

2 - زنده شدن انسان پس از مرگ در قيامت ، با همان عناصر نخستين آفرينش خود

و يخرجكم إخراجًا

3 - بازگشت انسان ها پس از مرگ ، به عناصر نخستين آفرينش خود و زنده شدن مجدد آنان از

همان عناصر ، جلوه قدرت و عظمت خداوند

ما لكم لاترجون للّه وقارًا . .. ثمّ يعيدكم فيها و يخرجكم إخراجًا

4 - معاد انسان ، جسمانى است .

ثمّ يعيدكم فيها و يخرجكم إخراجًا

5 - چگونگى زنده شدن انسان ها در قيامت ، همچون روييدن نباتات است .

و اللّه أنبتكم من الأرض نباتًا . .. و يخرجكم إخراجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 29 - 2

2 - معاد انسان ، جسمانى است .

سأُصليه سقر . .. لوّاحة للبشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 4 - 4

4 - برانگيخته شدن انسان ها در قيامت ، در قالب جسمى همانند جسم دنيايى آنان

ق_درين على أن نسوّى بنانه

تصريح به درست كردن انگشتان، مى تواند اشاره به حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 4 - 5

5 - معاد انسان ، جسمانى است .

إنّا أعتدنا للك_فرين سل_سلاَْ و أغل_لاً و سعيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 6 - 6

6 - معاد انسان ، جسمانى است .

إنّ الأبرار يشربون من كأس كان مزاجها كافورًا . عينًا يشرب بها عباد اللّه يفجّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 22 - 4

4 - معاد انسان و زندگى اخروى او ، جسمانى است .

و جزيهم بما صبروا جنّة و حريرًا . متّكئين فيها على الأرائك ... دانية عليهم ظل_له

از مجموع پاداش هايى كه براى ابرار در خلال يازده آيه

گذشته بيان شده، استفاده مى شود كه معاد انسان و حيات اخروى او جسمانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 43 - 4

4 - معاد انسان ، جسمانى است .

إنّ المتّقين فى ظل_ل و عيون . و فوكه ممّا يشتهون . كلوا و اشربوا هنيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 22 - 8

8 - معاد ، جسمانى است .

أنشره

مرجع ضمير مفعولى در {أنشره}، همان چيزى است كه ضمير {أماته فأقبره} به آن بازمى گردد. بنابراين آنچه محشور مى شود، از نوع همان چيزى است كه در قبر نهاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 38 - 4

4 - معاد ، جسمانى است .

وجوه يومئذ مسفرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 40 - 3

3 - معاد ، جسمانى است .

و وجوه يومئذ عليها غبرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 4 - 5

5 - معاد ، جسمانى است .

و إذا القبور بعثرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 7 - 4

4 - معاد ، جسمانى است .

لايسمن

چاقى و لاغرى، تنها در مورد اجسام تصور دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 16 - 3

3 - معاد ، جسمانى است .

فيها سرر . .. و نمارق ... و زرابىّ مبثوثة

استفاده از پشتى، فرش و تختخواب، نشانگر

آن است كه استفاده كننده، داراى جسم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 9 - 8

8 - معاد جسمانى است .

بعثر ما فى القبور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مسد - 111 - 4 - 10

10 - حالت انسان در آخرت ، تجسّمى از وضع او در دنيا است .

حمّالة الحطب

شأن نزول آيه شريفه _ كه از هيزم كشى و خار ريختن ام جميل سر راه پيامبر(ص) حكايت دارد _ بيانگر اين است كه آنچه در اين آيه از حالت او در آخرت بيان شده، تجسّم وضع دنياى او است.

معاد جسمانى جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 5

5 - قيامت و عذاب آن براى جن ، جسمانى است .

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

معاد جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 18 - 6

6- جن ، موجودى داراى شعور ، تكليف ، مرگ و معاد ، همانند انسان

حقّ عليهم القول فى أُمم قد خلت من قبلهم من الجنّ و الإنس

قرار گرفتن {جن} در كنار {انس}، به عنوان امت هايى كه برخى از آنان مشمول كيفر حتمى الهى شده اند، مى رساند كه: اولاً جن مانند انسان داراى شعور و تكليف است; زيرا بدون آن كيفر معنا ندارد و ثانياً آنان نيز داراى مرگ و معاداند; زيرا براى انكار معاد، كيفر شده اند.

معاد در آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 20

- 8

8 - معاد انسان ها در عالم آخرت ، تحقق پيدا خواهد كرد .

كيف بدأ الخلق ثمّ اللّه ينشئ النشأة الأخرة

معاد در اديان آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 18

18- وعده اديان الهى به معاد ، وعده اى پيشينه دار و پرسابقه در تاريخ بشر

أتعداننى أن أُخرج . .. فيقول ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

تعبير {الأولين}، نشان مى دهد كه مسأله معاد در ميان جوامع بشرى، از دير زمان مطرح بوده است.

معاد روحانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 43 - 5

5- حضور انسان در قيامت با جسم و روح است .

ليوم تشخص فيه الأبص_ر . مهطعين مقنعى رءوسهم لايرتدّ إليهم طرفهم و أفئدتهم هوآء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 50 - 5

5- انسان ها در قيامت با جسم و روح حضور خواهند يافت .

مقرّنين فى الأصفاد . سرابيلهم من قطران و تغشى وجوههم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 41 - 4

4 - انسان ها در قيامت ، در جسم و جانى برتر از دنيا و مناسب حيات اخروى ، محشور خواهند شد . *

على أن نبدّل خيرًا منهم . و ما نحن بمسبوقين

معاد شناسى در آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 19 - 2

2 - تحقيق و تدبر در علل برقرار ماندن كوه ها ، مايه توجه به قدرت خداوند بر ايجاد معاد

و

إلى الجبال كيف نصبت

معاد قبل از قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 99 - 8

8- تحقق نيافتن معاد انسان قبل از قيامت ، معلول حاكميت نظم و برنامه در كار آفرينش است نه ناشى از عدم قدرت خداوند

قادر على أن يخلق مثلهم و جعل لهم أجلاً

تذكر {جعل لهم أجلاً} پس از {قادر على أن يخلق مثلهم} در واقع پاسخ گويى اين سؤال مقدّر است كه اگر خدا قادر بر خلقت دوباره انسانهاست، پس چرا از هم اكنون اين كار را نمى كند.

معاد كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 55 - 5

5 - كافران ، زنده شدن خود را در قيامت ، معلول فاصله زياد نداشتن مرگ شان تاروز قيامت مى دانند . *

و يوم . .. يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعة

احتمال دارد قسم خوردن كافران بر طولانى نبودن حضورشان در برزخ و نيز جواب صاحبان علم و ايمان به آنان، براى طولانى بودن آن مدت، به خاطر ذكر اين نكته باشد كه كافران، با چنين ادعايى، در پى اثبات اين امر باشند كه بدن شان، هنوز آمادگى حيات داشته است.

مكان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 20 - 8

8 - معاد انسان ها در عالم آخرت ، تحقق پيدا خواهد كرد .

كيف بدأ الخلق ثمّ اللّه ينشئ النشأة الأخرة

مكذبان آيات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 28 - 2

2 - آيات معاد در ديدگاه

طغيان گران ، دروغ و به دور از واقعيت است .

و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

مراد از {آياتنا} _ به قرينه {لايرجون حساباً} در آيه قبل _ آياتى است كه معاد را مطرح كرده بود.

مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 45 - 8

8 _ مشركان ، منكر معاد بودند .

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 4

4- جد و جهد مشركان براى مورد انكار قرار دادن احياى مجدد انسان ها پس از مرگ

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت

{جهد} مفعول مطلق نوعى براى فعل محذوف است كه براى تأكيد انجام فعل مى باشد. و نيز جمع آورده شدن {أيمان} (سوگندها) مى تواند مؤيد برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 1،10

1- مشركان مكه ، ناباورى و بى اعتقادى خود را به امكان حيات مجدد پس از تبديل شدن به استخوان خُرد و ريز ريز شده ، اعلام داشتند .

و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

{رفات} از ريشه {رَفْت} به معناى شكستن و خُرد و ريز ريز شدن است (مفردات راغب).

10- { جاء أُبّى بن خلف فأخذ عظماً بالياً من حائط ففتّه ، ثمّ قال : يا محمد { إذا كنّا عظاماً و رفاتاً أءنَّا لمبعوثون خلقاً جديداً . . . } ;

ابّى بن خلف استخوان پوسيده اى را از ديوارى برداشت [و خدمت رسول خدا(ص)] آمد و با دستش آن را خرد كرد،

سپس گفت: اى محمد! إذا كنّا عظاماً و رفاتاً أءنَّا لمبعوثون خلقاً جديداً. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 1

1- انكار معاد و رستاخيز ، از ناحيه شرك پيشگان عصر بعثت

ي_أيّها الناس إن كنتم فى ريب من البعث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 4

4 - كفر ورزى و انكار معاد ، دو مشخصه عمده اشراف جامعه پس از نوح

و قال الملأ من قومه الذين كفروا و كذّبوا بلقاء الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 35 - 1،2

1 - حيات مجدد انسان ها و بيرون آوردن آنان از گورهايشان در روز رستاخيز ، مورد انكار و استهزاى اشراف كافر جامعه پس از نوح

أيعدكم . .. أنّكم مخرجون

استفهام در {أيعدكم} براى تهكم و استهزا است.

2 - تبديل دوباره خاك و استخوان به شكل انسان و دميده شدن حيات در آن ، امرى غير قابل قبول براى اشراف كفر پيشه

أيعدكم . .. أنّكم مخرجون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 36 - 1

1 - تبليغ شديد اشراف جامعه پس از نوح ، عليه وعده رستاخيز

هيهات هيهات لما توعدون

{هيهات} اسم فعل است به معناى {بعُد} (دور است) و براى استبعاد به كار مى رود. تكرار {هيهات} براى مبالغه در استبعاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 37 - 2

2 - انكار صريح معاد ، از سوى اشراف و سران جامعه پس

از نوح

إن هى إلاّ حياتنا الدنيا نموت و نحيا و ما نحن بمبعوثين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 2

2 - تبديل دوباره استخوان هاى پوسيده مردگان به انسانى كامل ، امرى ناممكن در نظر كافران

قالوا أءذا متنا . .. أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 83 - 1

1 - معاد ، وعده اى بى اساس و افسانه اى كهن ، در نظر كافران و مشركان

بل قالوا مثل ما قال الأوّلون . .. لقد وعدنا ... إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

{اسطورة} (مفرد {أساطير}) به معناى افسانه است. بنابراين {أساطيرالأوّلين}; يعنى، افسانه هايى كه پيشينيان ساخته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 19 - 3

3 - كافران مكه ، منكر تحقق معاد بودند .

أَوَلم يروا كيف يبدئ اللّه الخلق ثمّ يعيده

آيه بعد، قرينه است بر اين كه اين آيه، در صدد اثبات تحقق معاد است. دعوت از كافران براى ژرف نگرى در قدرت خدا، نشان از انكار معاد از سوى آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 8 - 9

9 - بسيارى از مردم ، منكر معاد و لقاءاللّه اند .

و إنّ كثيرًا من الناس بلقاى ربّهم لك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 10 - 9

9 - كافران ، نه تنها در معاد ترديد دارند بلكه منكر صريح آن اند .

و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض أءنّا لفى خلق

جديد بل هم بلقاء ربّهم ك_فرون

احتمال دارد كه {بل هم بلقاء ربّهم كافرون} ترقى از {أءذا ضللنا. ..} به جزم در نفى معاد باشد. لازم به ذكر است كه مراد از {لقاء ربّ} در صورتى كه معادل با معاد باشد، نكته ياد شده را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 7 - 2

2 - كافران ، به خاطر استبعاد معاد ، منكر آن بودند .

و قال الذين كفروا . .. إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد

از تعبير {رجل ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق. ..} استفاده مى شود كه آنان از طرح مسأله معاد شگفت داشتند و چنين امرى آنان را به انكار معاد واداشته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 8 - 3،5

3 - اظهار تعجب كافران از اظهارات پيامبر ( ص ) درباره تحقق قطعى معاد

ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد . أفترى على اللّه

همزه {أفترى} براى استفهام تعجيبى است و حكايت از اظهار شگفتى كافران از اظهار نظر پيامبر(ص) درباره معاد مى كند.

5 - كافران ، پيامبر ( ص ) را به خاطر اظهار امكان بازآفرينى انسان ها در قيامت ، متهم به جنون مى كردند .

و قال الذين كفروا هل ندلّكم على رجل . .. أم به جنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 53 - 3

3 - مشركان به حشر و معاد ، كفر ورزيده و منكر آن بودند .

و لو ترى إذ فزعوا . .. و قالوا ءامنّا

به ... و قد كفروا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 81 - 7

7 - مشركان و كافران در عصر بعثت _ على رغم انكار قيامت و تجديد حيات انسان ها _ به آفرينش آسمان ها و زمين به وسيله خدا و نيز به عظمت اين آفرينش اعتقاد داشتند .

أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن يخلق مثلهم

برداشت ياد شده با توجه به اين حقيقت است كه استدلال خداوند بر اثبات معاد، از راه آفرينش نخستين جهان طبيعت، مبتنى بر اين حقيقت است كه كافران، جهان طبيعت را جلوه اى از خالقيت و قدرت خدا بدانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 52 - 1

1 - كافران ، منكر قيامت و زنده شدن انسان ها هستند .

يقول أءنّك لمن المصدّقين

برداشت ياد شده از آن جا است كه گوينده، فرد كافر بوده و استفهام او از باب انكار مى باشد. گفتنى است كه مقصود از تصديق _ به قرينه آيه بعد كه مربوط به قيامت است _ تصديق به قيامت و رستاخيز انسان ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 16 - 2

2 - سران كفر و شرك ، در اوج غرور و ناباورى نسبت به معاد و حسابرسى الهى به سر مى بردند .

و قالوا ربّنا عجلّ لنا قطّنا قبل يوم الحساب

از استهزاى معاد به وسيله كافران و درخواست شتاب در نزول عذاب قيامت، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 2

2 - مشركان عصر بعثت ، بى اعتقاد نسبت به معاد و جهان آخرت

يستعجل بها الذين لايؤمنون بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 34 - 1،2

1- موضع گيرى انكارآميز مشركان صدراسلام در برابر مسأله معاد

إنّ ه_ؤلاء ليقولون

{إنّ ه_ؤلاء. ..} جمله مستأنفه و {ه_ؤلاء} اشاره به مشركان مكه است. گفته انكارآميز آنان (مفعول {يقولون}) در آيه بعد آمده است.

2- مشركان مكه بر موضع انكارآميز خود در باره معاد پافشارى كرده و بر آن اصرار مىورزيدند .

إنّ ه_ؤلاء ليقولون

به كارگيرى فعل مضارع (يقولون) _ كه مفيد استمرار است _ بيانگر مطلب فوق مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 39 - 6

6- وجود عناصرى آگاه اما لجوج و حق ناپذير ، در ميان مشركان و منكران معاد

إنّ ه_ؤلاء ليقولون . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

بنابراين كه ضمير {هم} به مشركان مكه بازگردد; از مفهوم {أكثرهم} استفاده مى شود كه اقليتى آگاه در ميان مشركان حضور داشتند كه به رغم درك حقانيت معاد، به انكار آن مى پرداختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 1

1 - مشركان ( دهريون ) ، حيات را منحصر در زندگى دنيا دانسته و منكر معاداند .

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا

به قرينه آيه بعد، فاعل {قالوا} مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 12 - 2

2 - پندارگرايان دنيا زده غافل ، درصدد انكار

معاد با تمسخر و استهزا *

الخرّصون . الذين هم فى غمرة ساهون . يسئلون أيّان يوم الدّين

از ارتباط {يسئلون. ..} با آيات پيشين، استفاده مى شود كه اين سؤال نمونه اى از غفلت و دنيازدگى آنان است كه گاه اصل را انكار مى كنند و گاه با پرسش از زمان معاد، آن را بعيد و غير علمى مى نمايانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 51 - 2

2 - تكذيب و انكار معاد ، از سوى كافران صدراسلام

ثمّ إنّكم أيّها الضالّون المكذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 14 - 2

2 - دوزخيان ، در دنيا در اين گمان به سر مى برند كه هرگز پس از مرگ ، حيات دوباره نخواهند يافت .

إنّه ظنّ أن لن يحور

{حَوْر}، تعبيرى ديگر از {حشر} است و به هلاكت يا نقص و انحطاطى نظر دارد كه در آخرت، نصيب منكران معاد خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 23 - 5

5 - تكذيب قرآن از سوى كافران ، ظاهرى بوده و به دروغ بودن آن باور نداشتند .

و اللّه أعلم بما يوعون

تقابل اين آيه با آيه قبل، بيانگر آن است كه گرچه كافران به زبان قرآن را تكذيب مى كردند; ولى خداوند بهتر مى داند كه در درون آنان از تكذيب قرآن خبرى نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 15 - 2

2 - خداوند ، با بيان پافشارى كافران عصر بعثت بر كفر و

انكار معاد ، انتظار ايمان آوردن آنان را بى فايده خواند و توطئه گرى آنها را به پيامبر ( ص ) گوشزد كرد .

إنّهم يكيدون كيدًا

مكذبان معاد اطراف جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 7

7- خداوند ، شياطين و منكران معاد را در قيامت ، خوار و ذليل ، بر زانونشسته و به صورت نيم خيز در اطراف جهنم احضار خواهد كرد .

ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

{جثيّا} (جمع {جاثى}) حال است و {جاثى} به كسى گفته مى شود كه براى مخاصمه و محاكمه بر زانو نشسته است (لسان العرب). احضار منكران معاد و شياطين، در حالى كه بر زانوان خود راه مى روند و يا بر زانو گرداگرد جهنم نشسته اند، براى اهانت و تحقير آنان است. برخى {جثىّ} را جمع {جثوة} دانسته اند كه به معناى انبوه خاك و سنگ است. بر حسب اين معنا مراد احضار هر فرقه و گروه به صورت متراكم است.

مكذبان معاد جسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 5

5- مشركان ، معاد جسمانى را امرى مستبعد و غير ممكن مى دانستند .

و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

از اينكه براى مشركان، بازسازى استخوانهاى خرد شده انسان امرى مستبعد و ناممكن مى نمود، به دست مى آيد كه آنان، معاد جسمانى را غير ممكن مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 53 - 2

2 - تبديل خاك ها و استخوان هاى مردگان به انسانى

كامل ، امرى ناممكن در نظر كافران

يقول . .. أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمدينون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 48 - 1

1 - احياى مجدد گذشتگان تاريخ ، موضوعى انكارآميزتر در پندار كافران

أو ءاباؤنا الأوّلون

آيه بالا تأكيدى بر آيه پيش است; يعنى، بر فرض بپذيريم كه ما پس از مرگ زنده مى شويم; زنده شدن نياكان ما _ كه روزگارى دراز از مرگ آنان گذشته است _ به هيچ وجه باور كردنى نيست.

مكذبان معاد در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 12

12_ منكران قيامت ، به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أُول_ئك أصح_ب النار هم فيها خ_لدون

مكذبان معاد در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 1

1 - منكران معاد در عصر بعثت ، با پرسش از يكديگر ، در پى تصور زواياى آن بودند .

عمّ يتساءلون

{عمّ} در اصل {عن ما} بوده و {ما} براى استفهام است. {تساؤل} (مصدر {يتسائلون}); يعنى، سؤال از يكديگر. آيات بعد _ كه درباره مظاهر قدرت خداوند و اوصاف قيامت است _ و نيز وعده حتمى به آگاه شدن _ در جمله {سيعلمون} _ جملگى گوياى آن است كه مورد پرسش، مسائل مربوط به جهان آخرت است و نشان مى دهد كه پرسش كنندگان، معاد را باور نداشتند و با سؤالات خود _ چنانچه به انگيزه كشف حقيقت باشد _ درصدد آگاهى به كيفيت معاد بوده اند.

مكذبان معاد در قيامت

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 1،4

1 _ آوردن ذلتبار منكران به پيشگاه پروردگار در قيامت، صحنه اى عجيب و دهشتزا

و لو ترى إذ وقفوا على ربهم

4 _ منكران معاد در قيامت به حقانيت رستاخيز با سوگند اقرار مى كنند.

و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أليس هذا بالحق قالوا بلى و ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 6،8،12

6 _ قيامت، هنگامه ظهور زيانكارى منكران معاد و ملاقات پروردگار است.

حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها

منادا قرار گرفتن حسرت، گوياى مشهود و عيان بودن آن در صحنه قيامت است. به گونه اى كه مورد {نداء} قرار مى گيرد.

8 _ منكران معاد در قيامت بر سهل انگارى و بى توجهى خود در مورد قيامت بسيار حسرت و تأسف خواهند خورد.

حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها

مرجع ضمير در {فرطنا فيها} مى تواند {الساعة} باشد. و مراد از {الساعة} ممكن است قيامت باشد، در اين صورت معنى جمله چنين مى شود {يا حسرتنا على ما فرطنا فى امر القيامة}.

12 _ منكران معاد در قيامت با بار سنگين گناهان خويش حضور مى يابند.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه . .. و هم يحملون أوزارهم على ظهورهم

{أوزار}، جمع {وزر}، به معنى سنگينى است و مقصود از {أوزار} در آيه سنگينى گناهان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 12

12- منكران معاد ، با مشاهده حضور خود در صحنه قيامت ، به عمق

نادرستى پندار خويش پى مى برند .

بل زعمتم ألّن نجعل لكم موعدًا

تعبير {بل زعمتم. ..} در حقيقت، بازگو كننده حال كسى است كه على رغم باور خويش، خود را در صحنه قيامت مى بيند و از اين جهت شرمسار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 2

2- منكران معاد ، با شياطين در صحنه قيامت ، همراه و هم دوش خواهند بود .

لنحشرنّهم والشي_طين ثمّ لنحضرنّهم

واو در {والشياطين{ مى تواند عاطفه و يا به معناى {مع} باشد. در هر دو صورت برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 3

3 _ منكران معاد ، در روز رستاخيز ملائكه را مشاهده خواهند كرد .

و قال الذين لايرجون لقاءنا . .. يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 19 - 4

4 - مشركان و منكران معاد ، خود را به طور ناگهانى در قيامت يافته و بر حال زار خود نظاره گر خواهندبود .

فإذا هم ينظرون

{إذا} براى مفاجات است كه حاكى از ناگهانى انجام شدن مفاد آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 20 - 5

5 - منكران معاد ، پيش از برپايى قيامت و روبه رو شدن با مجازات الهى ، درباره آن آگاهى و سابقه ذهنى دارند .

و قالوا ي_ويلنا ه_ذا يوم الدين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين فرض است كه جمله {هذا يوم الدين} ادامه سخنان منكران

معاد باشد. در اين صورت سخن گفتن از روز جزا با اسم اشاره {هذا}، مى تواند حاكى از مطلب بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 40 - 1

1- روز قيامت ، ميعاد و وعده گاه تمامى مجرمان و منكران معاد

إنّ يوم الفصل ميق_تهم أجمعين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مرجع ضمير در {ميقاتهم} مجرمان و منكران معاد باشد; همچون قوم {تبّع} كه در آيات پيشين به آنها اشاره شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 27 - 2،3

2 - ناراحتى و اضطراب شديد كافران و منكران معاد ، در لحظه ديدن عذاب قيامت

فلمّا رأوه زلفة سيئت وجوه الذين كفروا

زشت و كريه شدن كافران، به هنگام مشاهده قيامت، بيانگر ناراحتى و اضطراب شديد آنان در آن هنگام است.

3 - سرزنش شدن كافران و منكران معاد ، به هنگام برپايى قيامت

و قيل ه_ذا الذى كنتم به تدّعون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه عبارت {و قيل ه_ذا الذى. ..} به انگيزه توبيخ به كافران گفته شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 4 - 3

3 - منكران معاد ، در قيامت به خطاى خود واقف شده و حقانيت معاد را درخواهند يافت .

كلاّ سيعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 5 - 4

4 - منكران معاد ، در آخرت به حقانيت آن پى خواهند برد .

عمّ يتساءلون . .. ثمّ كلاّ سيعلمون

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 9 - 1

1 - منكران معاد ، با چشمانى فروافتاده و در نهايت خوارى و ذلّت ، در صحنه قيامت ظاهر خواهند شد .

أبص_رها خ_شعة

{خاشع} به شخصى گفته مى شود كه به زمين چشم دوخته باشد (لسان العرب). توصيف {أبصار القلوب} به آن، مجاز و حاكى از شدت ضعف و ذلّت شخص است; تا آنجا كه گويا قلب او كه موجودى مستقل فرض شده است، داراى چشمانى است كه خشوع و فروتنى، در آن جايگير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 12 - 3

3 - منكران معاد در قيامت ، زيان كارى خود را مشاهده كرده و به يكديگر بازگو خواهند كرد .

قالوا تلك إذًا كرّة خاسرة

برداشت ياد شده، ناظر به احتمال صدور سخن منكران معاد در قيامت است.

مكذبان معاد و انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 6 - 3

3 - مصرف ثروت براى رفع نيازمندى هاى مردم ، در ديدگاه منكران معاد ، خسارتى سنگين و جبران ناپذير است .

أهلكت مالاً لبدًا

انتخاب تعبير {أهلكت} و پرهيز از گفتن {أنفقت} و نظاير آن، بيانگر اين است كه گوينده، مال هاى مصرف شده را {هلاك شده} مى پندارد. اين بينش ممكن است برخاسته از انكار پاداش انفاق، بر اثر انكار معاد باشد.

مكذبان معاد و رويت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 2،5

2 _ منكران معاد ، هنگام مرگ ملائكه را مشاهده خواهند كرد

.

قال الذين لايرجون لقاءنا . .. يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين

مراد از {يوم} در آيه شريفه، هم مى تواند هنگام مرگ باشد و هم مى تواند روز قيامت. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

5 _ منكران معاد ، با مشاهده ملائكه در قيامت ، از آنان درخواست خواهند كرد كه متعرض ايشان نشده و اقدامى عليه آنان انجام ندهند .

يوم يرون المل_ئكة لابشرى . .. و يقولون حجرًا محجورًا

{حجراً محجوراً} سخنى است كه عرب به هنگام روبه رو شدن با دشمن و يا هجوم بلا و حوادث هولناك مى گويد و مقصود اصلى در اين كلام، امان خواستن و پناه بردن است.

مكذبان معاد و كيفر اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 20 - 5

5 - منكران معاد ، پيش از برپايى قيامت و روبه رو شدن با مجازات الهى ، درباره آن آگاهى و سابقه ذهنى دارند .

و قالوا ي_ويلنا ه_ذا يوم الدين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين فرض است كه جمله {هذا يوم الدين} ادامه سخنان منكران معاد باشد. در اين صورت سخن گفتن از روز جزا با اسم اشاره {هذا}، مى تواند حاكى از مطلب بالا باشد.

مكذبان معاد و محمّد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 6

6 _ خداوند تسلى بخش پيامبر(ص) در برابر كارشكنيها و مخالفتهاى مشركان و منكران معاد

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا . .. و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أليس هذا بال

مخاطب مستقيم فعل {ترى}، پيامبر(ص) است، و اين گونه خطا

متضمن نوعى تسليت و دلجويى از آن حضرت در برابر انكارها و مخالفتهاى كافران است.

مكذبان معاد و نزول ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 1

1 _ روزى كه خواسته مشركان مجرم و منكران معاد مبنى بر نزول فرشتگان بر ايشان ، تحقق يابد ، روزى تلخ و ناخوشايند براى آنان خواهد بود .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة . .. يوم يرون المل_ئكة لابش

منشأ استهزاى معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 7 - 7

7 - استهزا و ريشخند كردن مسأله معاد از سوى كافران ، معلول سطحى نگرى آنان به مظاهر با ارزش حيات

أنب_ؤا ما كانوا به يستهزءون . أَوَلم يرواإلى الأرض

منشأ انحطاط مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 5

5 - خداوند ، تكذيب كنندگان قرآن و معاد را به تدريج به ورطه سقوط مى كشاند .

سنستدرجهم

{إستدراج} (مصدر {سنستدرج}) در اصل به معناى نزديك كردن كسى به سوى چيزى است و مقصود از آن در اين آيه، بردن ونزديك كردن كافران به ورطه سقوط و هلاكت است; به گونه اى كه خود متوجه آن نشوند (برگرفته از لسان العرب).

منشأ تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 11

11- انكار رستاخيز و معاد ، برخاسته از جهل و ناآگاهى است .

بلى وعدًا عليه حقًّا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - ق - 50 - 16 - 4

4_ انكار معاد ، ناشى از وسوسه هاى مرموز نفس و نه نارسايى برهان آن *

بل هم فى لبس من خلق جديد . .. و نعلم ما توسوس به نفسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 5 - 3

3 - منشأ انكار معاد ، تمايل انسان به فسق و فجور است ; نه وجود شبهه اى علمى .

أيحسب الإنس_ن ألّن نجمع عظامه . .. بل يريد ألإنس_ن ليفجر أمامه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 17 - 2

2 - انكار معاد ، برخاسته از ترك انديشه و بررسى درباره آفريده هاى خداوند است .

أفلاينظرون

به قرينه آغاز و پايان اين سوره، آيات مورد بحث درباره معاد و اثبات قدرت خداوند بر آن است.

منشأ شبهات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 16 - 7

7 - هوا هاى نفسانى ، ريشه اشكال تراشى در عقيده به معاد و مجازات هاى الهى در آخرت است .

فلايصدّنك عنها من . .. اتبع هويه

منشأ شك در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 2

2- غفلت از قدرت نامحدود خدا ، منشأ شك و ترديد مشركان عصر بعثت در امكان معاد و حيات دوباره انسان

ي_أيّها الناس إن كنتم فى ريب من البعث فإنّا خلقن_كم

جواب شرط در جمله {إن كنتم فى ريب من البعث} حذف شده است و تقدير آن چنين مى باشد: {إن كنتم فى ريب من

البعث فانظروا إلى بدء خلقكم; اگر در امكان برپايى رستاخيز ترديد داريد، به آغاز پيدايش خود بنگريد}. مقصود از جمله ياد شده اين است كه: همان طور كه خداوند توانست انسان ها را در اين نشأه بيافريند مسلّماً قدرت آن را دارد كه دوباره و در نشأه ديگر آنان را زنده كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 4

4 - سطحى نگرى و غفلت از قدرت بى انت هاى خداوند ، منشأ ترديد و استبعاد كافران نسبت به مسأله رستاخيز

و هو الذى ذرأكم فى الأرض و إليه تحشرون. و هو الذى يحى و يميت... أفلاتعقلون ...قا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 26 - 8

8 - ترديد در امكان و تحقق معاد ، ناشى از جهل آدميان است ; نه معقول نبودن آن .

لاريب فيه و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

جمله {و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون} مى تواند جواب سؤال مقدر باشد; به اين كه اگر معاد، ترديد را بر نمى تابد، پس انكار آن از چه رو است؟ قرآن پاسخ مى دهد: بيشتر مردم جاهل اند و جهلشان آنان را به تمسك واداشته است; نه پيچدگى مسأله معاد.

منشأ معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 7

7 _ خداوند مردگان را در قيامت برخواهد انگيخت.

و الموتى يبعثهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 5،7

5- خداوند ، پيشاپيش به پيامبر ( ص ) اعلام كرد كه منكران

معاد ، پس از دريافت جواب شبهه استبعاد معاد ، از پديدآورنده آن سؤال خواهند كرد .

فسيقولون من يعيدنا

7- پيامبر ( ص ) ، موظف به پاسخ گويى به مشركان ، درباره پديد آورنده رستاخيز است .

فسيقولون من يعيدنا قل الذى فطركم أوّل مرّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 55 - 6

6 - آفرينش انسان از زمين و بازگشت دو باره او به آن و نيز رستاخيز و معاد او ، به اراده و خواست خداوند است .

خلقنكم . .. نعيدكم ... نخرجكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 19 - 8،10

8 - حيات مجدد انسان ها در عالم آخرت ، به دست خداوند بوده و خارج از اختيار انسان ها است .

و كذلك تخرجون

مجهول آورده شدن فعل {تخرجون} مى تواند اشاره به اختيارى نبودن بعث اخروى انسان ها داشته باشد و فعل هاى {يخرج الحىّ من. ..} و {و يخرج الميّت...} قرينه است بر اين كه فاعل فعل محذوف {تخرجون} خداوند است.

10 - پديد آوردن موجود جان دار از موجود بى جان و موجود بى جان از جان دار ، نشانه قدرت مندى خداوند بر احياى مجدّد انسان ها است .

يخرج الحىّ من الميّت . .. و كذلك تخرجون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 26 - 7

7 - مالكيت مطلقِ خداوند بر تمامى هستى ، دليل توانايى وى بر حشر انسان ها درقيامت است .

ثمّ إذا دعاكم دعوة . .. إذا أنتم تخرجون . و له من فى

السم_وت و الأرض

{و له من فى السماوات و. ..} مى تواند به منزله دليلى براى {ثمّ إذا دعاكم ... تخرجون} در آيه قبلى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 27 - 2،4،13

2 - خداوند ، آغازكننده آفرينش انسان و بازآفريننده او پس از مرگ است .

و هو الذى يبدؤا الخلق ثمّ يعيده

{ال} در {الخلق} به قرينه {تخرجون}، در آيات قبل، مى تواند عهد باشد و منظور از آن انسان است.

4 - آفرينش نخست انسان ، نشانه قدرت مندى خداوند بر باز آفرينى او در عالم آخرت است .

و هو الذى يبدؤا الخلق ثمّ يعيده

13 - آفرينش نخست انسان ها و بازآفرينى آنان پس از مرگ ، مقتضاى حكمت و عزت خداوند است .

و هو الذى يبدؤا الخلق ثمّ يعيده . .. و هو العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 40 - 3

3 - مرگ انسان ها و حيات مجدد آنها ، به دست خداوند است .

ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 50 - 8،12،19

8 - احياى مجدد زمين مرده با باران ، نشانه اى گويا بر توان مندى خداوند در بازآفرينى انسان ها ، در قيامت است .

يحى الأرض بعد موتها إنّ ذلك لمحى الموتى

12 - بازآفرينى انسان ها در قيامت ، ناشى از رحمت خداوند است .

إلى ءاث_ر رحمت اللّه كيف يحى الأرض بعد موتهاإنّ ذلك لمحى الموتى

19 - بازآفرينى انسان ها در قيامت ، برخاسته از قدرت مطلق خداوند است .

إنّ ذلك

لمحى الموتى و هو على كلّ شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 28 - 4

4 - انسان ها ، پس از مرگ ، از جانب خداوند مجدداً زنده خواهند شد .

ما خلقكم و لابعثكم إلاّ كنفس وحدة

منشأ معاد انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 11 - 1

1 - خداوند ، آغازكننده آفرينش انسان و بازآفريننده او پس از مرگ است .

اللّه يبدؤا الخلق ثمّ يعيده

{ال} در {الخلق} عهد است و مراد از آن به قرينه {ترجعون} انسان هايند.

موانع تكذيب معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 57 - 2

2 - اعتقاد به خالقيت خداوند ، ناسازگار با تكذيب معاد

نحن خلقن_كم فلولا تصدّقون

آيه شريفه درصدد اثبات معاد است. به اين صورت كه اگر قبول داريد كه ما شما را آفريده ايم، پس بايد بپذيريد كه مى توانيم بار ديگر پس از مرگ شما را زنده كنيم. بنابراين راهى براى تكذيب رستاخيز _ كه پيامبران ما از آن خبر داده اند _ نداريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 26 - 6

6 - ترس از خداوند و نگرانى از فرجام خويش ، پرهيز دهنده انسان از انكار معاد و باز دارنده او از طغيان گرى و رويارويى با پيامبران

إنّ فى ذلك لعبرة لمن يخشى

عبرت گرفتن از داستان فرعون، به معناى دورى از رفتار و عقايد او است كه در آيات قبل نمونه هاى آن بيان شد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 5 - 7

7 - توجه به عجز انسان در برابر قدرت خداوند ، مانع انكار معاد

أيحسب أن لن يقدر عليه أحد

جمله {أهلكت مالاً لبداً} (در آيه بعد)، مى تواند حاكى از آن باشد كه گوينده آن، به اين دليل انفاق ها را اتلاف مال مى داند كه منكر پاداش پس از مرگ است. در اين صورت آيه شريفه، ريشه آن پندار را مى زند و مى گويد: مگر انسان گمان مى كند كه كسى قادر نيست او را حيات بخشيده و به او پاداش دهد كه مى گويد: انفاق هايم مايه اتلاف اموالم شد؟ آرى خداوند بر اعاده او قدرتمند است; گرچه انفاق هاى چنين شخصى در آن روز پاداشى نخواهد داشت.

موانع شك در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 27 - 4

4 - شناخت حاكميت مطلق خداوند بر هستى و توجه به آن ، زداينده هرگونه شك و ترديد درباره امكان معاد

لاريب فيه و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون . و للّه ملك السم_وت و الأرض و يوم تقوم ال

تذكر به حاكميت مطلق خداوند _ پس از بيان {أكثر الناس لايعلمون} _ مى تواند در مقام آگاه ساختن انسان و ارائه طريق درك حقيقت به او باشد.

مؤمنان به معاد در دوران اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 19

19- برخى از ساكنان شهر مسكونى اصحاب كهف ، به هنگام بيدار شدن آنان ، به حقانيّت معاد معتقد بودند .

أعثرنا عليهم . ..

إذ يتن_زعون بينهم أمرهم

مهلت به مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 5

5 - مهلت دادن به تكذيب گران ، جلوه كيد و تدبير خداوند عليه آنان است .

إنّ كيدى متين

جمله {إنّ كيدى متين} در مقام تعليل براى {أُملى لهم} است; يعنى، مهلت دادن ما به كافران، چنين است كه ما كيد و تدبيرى متين و استوار درباره آنان انديشيده ايم و اين مهلت، جلوه همين تدبير است.

ميعاد اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 40 - 1

1- روز قيامت ، ميعاد و وعده گاه تمامى مجرمان و منكران معاد

إنّ يوم الفصل ميق_تهم أجمعين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مرجع ضمير در {ميقاتهم} مجرمان و منكران معاد باشد; همچون قوم {تبّع} كه در آيات پيشين به آنها اشاره شد.

نامه عمل مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 23 - 4

4 - تكذيب كنندگان قرآن و منكران معاد ، خود رقم زننده نامه عمل خويش اند و كردار ناپسند خود را در آن ذخيره مى سازند .

بمايوعون

به قرينه آيات پيشين _ كه درباره نامه هاى اعمال بود _ مى توان گفت: مراد از {وعاء} در {يوعون}، همان نامه عمل است كه منكران معاد آن را ظرف كردار خود ساخته اند.

نزديكى معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 4 - 4

4 - معاد و بر پايى جهان آخرت ، نزديك است

.

كلاّ سيعلمون

نشانه هاى معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 11 - 11

11_ توجّه به علم و قدرت الهى و نمود هاى رستاخيز در طبيعت ، زداينده هر شك در امكان معاد

قد علمنا ما تنقص الأرض منهم . .. أفلم ينظروا إلى السماء فوقهم كيف بنين_ها ... و

خداوند در پاسخ به شبهات منكران معاد، در اين آيات به سه نكته اشاره كرده است: 1_ علم، 2_ قدرت، 3_نمودهاى رستاخيز در طبيعت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 12 - 5

5 - بازگشت هاى مكرر نزولات آسمانى و رويش گياهان از دل زمين ، از نشانه هاى امكان معاد است .

ذات الرجع . .. ذات الصدع

توصيف آسمان و زمين به اوصاف ياد شده _ در سياق آيات معاد _ به همسانى آن اوصاف، با اعاده انسان در آخرت اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 17 - 7

7 - آفرينش شتر ، با ويژگى هاى برجسته آن ، نشان قدرت خداوند بر اعاده انسان ها است .

أفلاينظرون إلى الإبل كيف خلقت

با توجّه به اين كه آغاز سوره با ياد قيامت شروع شده، اين آيات نيز ناظر به معاد و امكان آن خواهد بود.

نقش معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 116 - 4

4 - وجود معاد ، لازمه فرمان روايى مطلق و حاكميت به حق خدا

أفحسبتم . .. و أنّكم إلينا لاترجعون . فتع_لى اللّه الملك الحقّ

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 10 - 11

11 - معاد ، عرصه رجوع و حضور در محضر خدا است .

أءنّا لفى خلق جديد بل هم بلقاء ربّهم ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 8 - 6

6 - رسيدن انسان به هدف آفرينشِ خود ، در گرو معاد او است .

عن النبأ العظيم . .. و خلقن_كم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عاديات - 100 - 9 - 4

4 - معاد ، تهديدى براى مال دوستان و ناسپاسان

لكنود . .. لحبّ الخير لشديد . أفلايعلم إذا بعثر ما فى القبور

نقش مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 23 - 4

4 - تكذيب كنندگان قرآن و منكران معاد ، خود رقم زننده نامه عمل خويش اند و كردار ناپسند خود را در آن ذخيره مى سازند .

بمايوعون

به قرينه آيات پيشين _ كه درباره نامه هاى اعمال بود _ مى توان گفت: مراد از {وعاء} در {يوعون}، همان نامه عمل است كه منكران معاد آن را ظرف كردار خود ساخته اند.

نگرانى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 9 - 2

2 - قيامت ، حادثه اى سنگين و با عظمت و صحنه سايه افكندن نگرانى و ترس بر منكران معاد

أبص_رها خ_شعة

فروتنى و ذلّت منكران معاد در صحنه قيامت، حاكى از عظمت و هول آور بودن آن است.

نهى از استهزاى معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - نبأ - 78 - 4 - 2

2 - خداوند ، منكران معاد را از شبهه افكنى و استهزا بر حذر ساخته است .

يتساءلون . .. مختلفون . كلاّ سيعلمون

نهى از شبهه افكنى در معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 4 - 2

2 - خداوند ، منكران معاد را از شبهه افكنى و استهزا بر حذر ساخته است .

يتساءلون . .. مختلفون . كلاّ سيعلمون

نيات مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 23 - 4

4- آگاهى خداوند از نيّت ها و حالات درونى منكران معاد ، برخاسته از علم غيب اوست .

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة . .. لاجرم أن الله يعلم ما يسرّون

وسعت قدرت معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 20 - 9

9 - خداوند ، بر انجام هر چيزى ، قادر است .

إنّ اللّه على كلّ شىء قدير

وضوح حتميت معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 4

4 - حتمى بودن معاد ، امرى روشن و باور كردن آن بى نياز از تحقيق و بررسى است .

عمّ يتساءلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 4 - 1

1 - معاد ، حقيقتى انكارناپذير و غير قابل تشكيك و ترديد

كلاّ

{كلاّ} براى ردع است و انديشه يا گفتارى را كه پيش از آن آمده، تخطئه مى كند، اين كلمه در آيه شريفه بر ناروا بودن تشكيك و

اختلاف درباره معاد دلالت دارد.

وضوح دلايل معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 7 - 7

7 - دلايل و نشانه هاى معاد و رستاخيز ، چنان روشن و گويا است كه هيچ ترديدى در آن باقى نمى گذارد .

و أنّ الساعة ءاتية لاريب فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 25 - 2

2 - معاد ، داراى دلايل روشن و متعدد

ءاي_تنا بيّن_ت

وعده معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 2

2 _ معاد و بازگشت انسان ها به سوى خدا ، وعده الهى است .

إليه مرجعكم جميعاً وعد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 35 - 3

3 - وعده معاد و حيات دوباره انسان ها در قيامت ، يكى ديگر از مهم ترين پيام هاى پيامبر جامعه پس از نوح

أيعدكم . .. و كنتم ترابًا و عظ_مًا انّكم مخرجون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 18

18- وعده اديان الهى به معاد ، وعده اى پيشينه دار و پرسابقه در تاريخ بشر

أتعداننى أن أُخرج . .. فيقول ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

تعبير {الأولين}، نشان مى دهد كه مسأله معاد در ميان جوامع بشرى، از دير زمان مطرح بوده است.

ويژگيهاى معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 9

9- معادِ انسان ، معاد جسمانى و داراى خصوصيات بدن دنيوى وى است

. *

لقد جئتمونا كما خلقن_كم أوّل مرّة

تشبيه حضور انسان ها در قيامت به خلقت آغازين آن ها در دنيا، اين اقتضا را دارد كه در خصوصيّات عمده، با مانند جسمانى بودن، با هم مشابهت داشته باشند.

ويژگيهاى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 2

2 - بصير بودن خداوند به ويژگى هاى منكران معاد ، دليل لزوم محشور ساختن آنان و حسابرسى از آنها است .

ظنّ أن لن يحور . بلى إنّ ربّه كان به بصيرًا

هشدار به معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 28 - 3

3 - بسيارى از آيات قرآن ، هشدار دهنده مردم درباره معاد و حسابرسى در قيامت است .

لايرجون حسابًا . و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

جمع بودن {آيات} بر نكته ياد شده دلالت دارد. به قرينه كلمه {حساباً} _ در آيه قبل _ موضوع حسابرسى در مجموعه آن آيات مطرح شده است.

هشدار به مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 69 - 1

1 - عبرت گرفتن از سرنوشت مجرمان گذشته تاريخ ، هشدار خداوند به منكران معاد

و قال الذين كفروا. .. إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين . قل سيروا فى الأرض فانظروا ك

هلاكت مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 38 - 4

4 - آفريدگار جهان ، قادر بر نابود ساختن كافران و منكران معاد *

و كم أهلكنا . .. و لقد خلقنا السم_وت و الأرض

بنابراين كه تذكر به خالقيت خداوند،

در ادامه آيات تهديدى (كم أهلكنا قبلهم من قرن) باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

معادشناسى

زمينه معادشناسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 39 - 4

4 - توجه به مبدأ پيدايش بشر و سير تكوين او ، راهنماى انسان ها به مسأله معاد

إنّا خلقن_هم ممّا يعلمون

مطلب ياد شده، از يادآورى مسأله پيدايش بشر براى منكران قيامت استفاده مى شود.

معادشناسى ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 14 - 3

3 _ ابليس، آگاه به پيدايش نسلهايى از آدم و وجود رستاخيز براى ايشان

أنظرنى إلى يوم يبعثون

معادن از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

معادن

پيدايش معادن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 19 - 9

9- وجود زمين هاى هموار و پديدارى كوه ها ، براى ثبات و استقرار زمين و رويش گياهان و پديده هاى معدنى ، از آيات الهى است .

و الأرض مددن_ها و ألقينا فيها روسى و أنبتنا فيها من كلّ شىء موزون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 21 - 2

2- رويش متناسب گياهان و پديده هاى معدنى و اعطاى مواهب و وسايل معيشت ، از خزانه الهى است .

و أنبتنا فيها من كلّ شىء موزون. و جعلنا لكم فيها مع_يش و من لستم له برزقين . و إ

تناسب مواد معدنى معادن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 19 - 7

7- تمامى پديده هاى معدنى ، داراى اجزاى متناسب و موزون است .

و أنبتنا فيها من كلّ شىء

موزون

توزين مواد معدنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 19 - 10

10- { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { و أنبتنا فيها من كلّ شىء موزون } فرمود : فإن الله تبارك و تعالى أنبت فى الجبال الذهب و الفضة و الجوهر و الصفر و النحاس و الحديد و الرصاص و الكحل و الزرنيخ و أشباه ه_ذه لا تباع إلاّ وزناً ;

از امام باقر(ع) در باره سخن خدا {و أنبتنا فيها من كلّ شىء موزون} روايت شده است كه فرمود: خداوند _ تبارك و تعالى _ در كوهها طلا، نقره، سنگهاى قيمتى، فلز برنج، مس، آهن، سرب، زرنيخ و امثال اينها را رويانيد، و اين اشيا فقط با وزن فروخته مى شوند}.

مكان پيدايش معادن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 19 - 8

8- كوه ها ، محل پيدايش معادن

و أنبتنا فيها من كلّ شىء موزون

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مرجع ضمير {فيها}، {رواسى} باشد. در اين صورت مراد آيه، پيدايش معدنها خواهد بود.

معارف از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

معارف

ابلاغ معارف به هدايت ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 5

5_ پيامبران و مبلغان دين ، به بيان و ابلاغ معارف براى هدايت ناپذيران ، موظف نيستند .

إن أردت أن أنصح لكم

نوح(ع)، پس از دريافت اين واقعيت كه خداوند، به خاطر لجاجتهاى قومش خواسته كه آنان گمراه باشند، نصيحت كردن و ابلاغ دين را با جمله شرطيه (إن أردت . ..) بيان مى كند تا به اين

نكته اشاره كند كه: ابلاغ دين پس از اين مرحله، بر من لازم و ضرورى نيست.

ارزش معارف دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 11 - 14

14 - دانش و معرفت دينى ، از ملاك هاى فضيلت و برترى

يرفع اللّه الذين . .. و الذين أُوتوا العلم درج_ت

دشمنان دين و معارف قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 124 - 6

6 _ انكار نفوذ آموزه هاى قرآن در ميان دل و جان مردم ، از ترفند هاى منافقان و دشمنان دين

و إذا ما أنزلت سورة فمنهم من يقول أيّكم زادته هذه إيمناً

استفهام در جمله {أيّكم زادته . .. } استفهام انكارى و بيانگر نفى تأثيرگذارى آيات قرآن در دل و جان اهل ايمان است. قابل ذكر است كه ضمير {منهم} به منافقان برمى گردد.

فهم معارف آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 29 - 8

8 - پيامبر ( ص ) ، پيش گام فهمِ معارف عميق عالَم است .

ألم تر أنّ اللّه يولج الّيل فى النهار

خطاب {ألم تر} اگر چه به پيامبر(ص) است، اما به قرينه {بما تعملون} حكم اختصاص به او ندارد. مخاطب قرار دادن آن حضرت، مى تواند به خاطر نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 31 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، پيش گام فهمِ معارف عميق عالم است .

ألم تر أنّ الفلك تجرى

خطاب {ألم تر} اگرچه به پيامبر(ص) است، اما

به قرينه {ليريكم} حكم اختصاص به آن حضرت ندارد. مخاطب قرار دادن او، مى تواند به خاطر يادآورى نكته ياد شده باشد.

گواهان بر معارف قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 79 - 9

9 _ خداوند ، گواهى كافى براى حقّانيّت معارف ارائه شده در قرآن

ما اصابك من حسنة فمن اللّه و ما اصابك من سيّئة فمن نفسك . .. و كفى باللّه شهيداً

برداشت فوق بر اين مبناست كه متعلق {شهيداً}، معارفى باشد كه در اين بخش از آيات تبيين گرديد.

نظام معارف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 6 - 13،14

13 _ قوانين و معارف موجود در كتاب هاى آسمانى ، متناسب با ساختار حقيقى انسان

اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيّوم. نزّل ... هو الذى يصوركم

قيّوميت خدا و آفريدن انسان به گونه اى كه او خواسته است و نيز علم مطلق او و نزول كتاب براى هدايت، بيانگر تناسب قوانين با ساختار انسانى است.

14 _ هماهنگى قوانين تكوين و تشريع

الحىّ القيّوم . .. نزّل ... يصوّركم ... هو العزيز الحكيم

واضع قوانين تكوين (صورت بندى انسان) و تشريع (فرستادن كتب آسمانى)، خداوندِ حكيم است و حكمت او اقتضا مى كند كه اين دو قانون با يكديگر هماهنگ باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 19 - 5

5 _ ارتباط توحيد و قسط و دين ، در نگرش قرآن

لا اله هو . .. قائماً بالقسط ... انّ الدين

معارف دينى

ارزش معارف دينى

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 11 - 14

14 - دانش و معرفت دينى ، از ملاك هاى فضيلت و برترى

يرفع اللّه الذين . .. و الذين أُوتوا العلم درج_ت

معاش از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

معاش

ابزار تأمين معاش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 20 - 1

1- خداوند ، انواع وسايل معيشت و زندگى آدميان را ، در زمين قرار داده است .

و الأرض مددن_ها . .. و جعلنا لكم فيها مع_يش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 21 - 2

2- رويش متناسب گياهان و پديده هاى معدنى و اعطاى مواهب و وسايل معيشت ، از خزانه الهى است .

و أنبتنا فيها من كلّ شىء موزون. و جعلنا لكم فيها مع_يش و من لستم له برزقين . و إ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 22 - 10

10- آب باران ، از وسايل معيشت خدادادى براى انسانها

و جعلنا لكم فيها مع_يش . .. فأنزلنا من السّماء ماء فأسقين_كموه

اديان و معاش نيكو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 3 - 8

8_ رساندن انسان ها به معيشتى نيكو در دنيا ، از هدف هاى قرآن و اديان الهى است .

ألاّ تعبدوا إلاّ الله . .. و أن استغفروا ربكم ثم توبوا إليه يمتعكم مت_عًا حسنًا

استفاده از ابزار تأمين معاش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 33 - 6

6 - بهره مندى از اوج رفاه و ثروت ،

بدون اسباب و علل ، ناسازگار با قانون بهره گيرى از ابزار و وسايل در تأمين معيشت *

و لولا أن يكون الناس أمّة وحدة لجعلنا . .. معارج عليها يظهرون

برداشت بالا بدان احتمال است كه مراد از {امت واحده} تساوى انسان ها در برابر بهره گيرى از اسباب و وسايل در تأمين معيشت باشد.

اهميت اعتدال در تأمين معاش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 29 - 7

7- رعايت اعتدال در معيشت و تأمين زندگى و پرهيز از افراط و تفريط در آن ، امرى شايسته و لازم

لاتجعل يدك مغلولة . .. و لاتبسطها كلّ البسط

اهميت تأمين معاش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 273 - 4

4 _ ضرورت تأمين هزينه زندگى ، هر چند همراه با تلاش و تحمّل شدائد باشد .

لا يستطيعون ضرباً فى الارض

كلمه {ضرباً فى الارض} كنايه از تلاش است كه طبعاً همراه تحمّل شدائد خواهد بود و چون توانمند بر تلاش به مقتضاى {لا يستطيعون . .. } نمى تواند از مصارف انفاق باشد، الزاماً بايد براى تأمين مخارج زندگى كوشش نمايد، هر چند با تحمّل شدائد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 21

21 _ تلاش براى تجارت و امرار معاش ، امرى پسنديده و مورد ترغيب خداوند

يبتغون فضلا من ربهم

از اينكه تجارت و به دست آوردن درآمدهاى مادى در رديف جلب رضايت الهى قرار گرفته است، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6

- اعراف - 7 - 161 - 18

18 _ تأمين محل سكونت و اسباب معيشت پيش از امر به نيايش و استغفار ، روشى نيكو براى واداشتن مردم به خضوع و خشوع در برابر خداوند و طلب آمرزش از او

و إذ قيل لهم اسكنوا . .. ادخلوا الباب سجداً نغفر لكم خطيئتكم

بيان طبيعى داستان ورود بنى اسرائيل به بيت المقدس اقتضا مى كرد كه جمله {ادخلوا الباب سجداً} و جمله {قولوا حطة} پيش از جمله {اسكنوا . .. } و {كلوا ... } آورده شود. زيرا اول بايد تصرف شود و سپس سكونت انجام گيرد. اين تقديم و تأخير مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 18

18_ ضرورت تلاش براى تأمين آذوقه و پرهيز از غفلت و سستى در تأمين معاش آينده

نمير أهلنا . .. ذلك كيل يسير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 66 - 8

8- خداوند ، خواهان سعى و تلاش انسان در راه تأمين روزى خويش و برخوردارى از مظاهر طبيعت چون درياهاست .

ربّكم الذى يزجى لكم الفلك فى البحر لتبتغوا من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 18

18 - اشتغال زنان به كار در بيرون از خانه جهت تأمين نياز زندگى ، در صورت نبود مردى در خانواده ، كارى روا و پسنديده است .

قالتا لانسقى . .. و أبونا شيخ كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73

- 20 - 16،17،19،20

16 - مريضى ، تأمين نياز هاى زندگى و شركت در جنگ با دشمن ، از عذر هاى پذيرفته شده براى كاستن از عبادت شبانه و شب زنده دارى

علم أن سيكون منكم مرضى . .. فاقرءوا ما تيسّر منه

17 - تلاش براى تأمين زندگى ، هم چون جنگ در راه خدا ، داراى اهميت است .

و ءاخرون يضربون فى الأرض يبتغون من فضل اللّه و ءاخرون يق_تلون فى سبيل اللّه

از اين كه تلاش براى تأمين زندگى، در كنار جنگ در راه خدا مطرح شده، مى توان برداشت ياد شده را استفاده كرد.

19 - شب زنده دارى ، نبايد به مقدارى باشد كه به سلامت مؤمنان آسيب رساند و يا مانع از تلاش روزانه براى تأمين زندگى و يا پيكار در راه خدا شود .

فاقرءوا ما تيسّر من القرءان علم أن سيكون منكم مرضى . .. فاقرءوا ما تيسّر منه

20 - ترغيب خداوند ، به تأمين تلاش براى نياز هاى زندگى و استقلال اقتصادى

و ءاخرون يضربون فى الأرض يبتغون من فضل اللّه

برداشت ياد شده، با توجه به اين مطلب است كه آيه شريفه، در مقام تمجيد از تلاش گران عرصه زندگى است. ضمن آن كه آمدن تعبير{فضل اللّه} در اين باره، تأييد كننده همين حقيقت است.

اهميت معاش نيكو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 3 - 8

8_ رساندن انسان ها به معيشتى نيكو در دنيا ، از هدف هاى قرآن و اديان الهى است .

ألاّ تعبدوا إلاّ الله . .. و أن استغفروا ربكم ثم توبوا إليه يمتعكم مت_عًا حسنًا

تأمين معاش

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 11،17،18،19

11 _ تأمين هزينه هاى زندگى از سوى مردان ، فلسفه تشريع حق مديريت و سرپرستى آنان بر همسران خويش

الرّجال قوّامون على النساء . .. و بما انفقوا من اموالهم

17 _ لزوم اطاعت زن از شوهر و حفظ حقوق وى ، مشروط به تأمين زندگى او از سوى مرد

و بما انفقوا من اموالهم فالصّالحات قانتات حافظات

ظاهراً {فالصّالحات . .. } نتيجه اى است مترتب بر جمله {الرجال ... بما انفقوا}. بنابراين اطاعت زن از شوهر در موردى است كه شوهر، زندگى او را تأمين كند.

18 _ سلامت خانواده در گرو مديريت مرد ، تأمين زندگى از سوى او ، و اطاعت و حفظ حقوق شوهر از سوى زن است .

الرجال قوّامون على النساء . .. و بما انفقوا ... فالصّالحات قانتات حافظات للغيب

چون در ذيل آيه و آيات بعد به مسأله اختلافات خانوادگى پرداخته است، معلوم مى شود كه توصيه ها و قوانين مطرح شده براى جلوگيرى از اختلافات و به خطر افتادن سلامت خانواده است.

19 _ اطاعت از شوهر و حفظ حقوق وى ، وظيفه زن در برابر حق سرپرستى و تأمين زندگى وى از سوى مرد است .

الرجال قوّامون . .. و بما انفقوا ... فالصّالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ اللّ

مراد از {بما حفظ اللّه}، حقوقى است كه خداوند براى زنان مقرر كرده و آنها را بر عهده مردان قرار داده است. و {باء} مقابله در {بما حفظ} مى رساند كه لزوم اطاعت و حفظ حقوق شوهران در مقابل تعهداتى است كه خداوند بر عهده شوهران قرار داده

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 10 - 7

7 _ وجود وسائل معيشت در زمين، نعمتى بزرگ براى انسانها و بايسته سپاسگزارى است.

و لقد مكنكم فى الأرض . .. قليلا ما تشكرون

تأمين معاش آل يعقوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 60 - 7

7_ ورود به مصر و مراجعه به يوسف ( ع ) تنها راه تأمين آذوقه براى خاندان يعقوب ( ع ) در سال هاى قحطى

فإن لم تأتونى به فلاكيل لكم عندى و لاتقربون

چنان چه براى برادران يوسف راهى جز آمدن به مصر براى تهيه آذوقه وجود داشت تهديد يوسف(ع) (فلاكيل لكم عندى) مفهومى نداشت و اثرى نمى بخشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 9

9_ فرزندان يعقوب متكفل تهيه آذوقه براى خاندان وى ، و سفر به مصر تنها راه ايشان براى فراهم كردن طعام

و نمير أهلنا

{ميرة} به معناى طعام است و {مير} (مصدر نمير) به معناى تهيه كردن و فراهم آوردن طعام مى باشد.

تأمين معاش انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 20 - 5

5- زمين ، مركز تأمين امكانات و وسايل معيشت انسان

و الأرض مددنها . .. و جعلنا لكم فيها مع_يش و من لستم له برزقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 70 - 7

7- امتنان خدا بر آدميان به خاطر بهره مند كردن آنان از كرامت انسانى و نيز ذخيره هاى معيشتى

دريا و خشكى

و لقد كرّمنا بنى ءادم و حملن_هم . .. و رزقن_هم من الطيّب_ت

تأمين معاش خانواده شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 16

16 - ارتزاق خانواده شعيب از راه دامدارى

و وجد من دونهم امرأتين تذودان . .. قالتا لانسقى حتّى يصدر الرعاء

تأمين معاش در روز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 11 - 4

4 - قابليت روز براى رفع نيازمندى هاى زندگانى در آن ، از نعمت هاى خداوند به انسان

و جعلنا النهار معاشًا

تأمين معاش فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 34 - 5

5 - تأمين نياز هاى غذايى گرسنگان و بينوايان و ترغيب كردن ديگران به آن ، تكليفى است همگانى .

و لايحضّ على طعام المسكين

تأمين معاش مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 34 - 5

5 - تأمين نياز هاى غذايى گرسنگان و بينوايان و ترغيب كردن ديگران به آن ، تكليفى است همگانى .

و لايحضّ على طعام المسكين

تأمين معاش مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 60 - 5

5 - مسلمانان مكه ، در صورت هجرت از مكه ، نگران معاش خود بودند .

إنّ أرضى وسعة . .. و كأيّن من دابّة لاتحمل رزقها اللّه يرزقها و إيّاكم

اين كه خداوند پس از توصيه به هجرت براى حفظ ارزش دينى، رازقيت خود را مطرح مى كند و يادآورى مى كند كه خيلى

از جنبندگان، قادر به تأمين روزى خود نيستند، احتمال دارد درصدد دفع توهم و پرسشى باشد كه مسلمانان، آن را در ذهن خود داشته اند. برداشت بالا براساس احتمال ياد شده است.

تامين معاش انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 24 - 9

9 _ زمين در بر دارنده وسيله زندگانى و معيشت انسانها براى زمانى موقت و نامعلوم

و لكم فى الأرض مستقر و متع إلى حين

تلاش براى تأمين معاش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 23 - 4،5،8،11

4 - تلاش و كوشش آدميان در كسب معاش و روزى ، از آيات الهى است .

و من ءاي_ته . .. و ابتغاؤكم من فضله

5 - تأمين معاش و زندگى ، در گرو پيگيرى و تلاش است .

و ابتغاؤكم من فضله

با توجه به معناى ابتغاء _ كه جديت در بر آوردن خواسته است. (مفردات راغب) _ نكته بالا قابل استفاده است.

8 - تلاش در راه كسب معيشت ، امرى پسنديده و ارزشمند است .

و من ءاي_ته . .. و ابتغاؤكم من فضله

كاربرد واژه {فضل} براى كسب و كار، حاكى از اهميت و ارزش آن است.

11 - آيه بودن خواب در شب و تلاش در روز براى كسب روزى ، براى دارندگان گوش شنوا ، قابل درك است .

إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يسمعون

روش تأمين معاش برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 7

7_ فرزندان يعقوب بجز راهىِ مصر شدن و به حضور يوسف ( ع ) رسيدن ،

راهى براى تأمين آذوقه در سال هاى قحطى نداشتند .

ي_أبانا منع منا الكيل فأرسل معنا أخانا

چنان چه جز به مصر رفتن راهى فراروى فرزندان يعقوب بود ، او آن راه را به فرزندانش پيشنهاد مى كرد تا مجبور نباشد بنيامين را همراه آنان بفرستد.

عوامل تأمين معاش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 11 - 3

3 - نخل ها با خوشه هاى پوشيده در غلاف ، داراى سهمى مهم در تأمين نياز هاى خلق

و النخل ذات الأكمام

{كم} (مفرد {أكمام}) به معناى كاسه يا غلاف ميوه گفته مى شود.

قرآن و معاش نيكو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 3 - 8

8_ رساندن انسان ها به معيشتى نيكو در دنيا ، از هدف هاى قرآن و اديان الهى است .

ألاّ تعبدوا إلاّ الله . .. و أن استغفروا ربكم ثم توبوا إليه يمتعكم مت_عًا حسنًا

معاش نيكوى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 4 - 7

7_ خداوند ، بر اعطاى معيشت نيكو به موحدان و عذاب كردن مشركان و پرستشگران غير او تواناست .

يمتعكم مت_عًا حسنًا . .. و إن تولّوا فإنى أخاف عليكم عذاب يوم كبير ... و هو على

در بر داشت فوق، جمله {و هو على . ..} در ارتباط با {يمتعكم} و {أخاف عليكم عذاب يوم كبير} معنا شده است.

منابع تأمين معاش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 19 - 7

7 - تغذيه و امرار معاش از منابع گياهى

، يكى از مهم ترين فوايد رويش گياهان براى انسان

و منها تأكلون

ضمير {منها} به {جنّات} بازمى گردد; يعنى: و از آن [باغ ها] مى خوريد. گفتنى است كه جمله {منها تأكلون} (از باغ ها مى خوريد) مى تواند كنايه از اين باشد كه شما با آن باغ ها، امرار معاش و گذران زندگى مى كنيد ;مثلاً وقتى گفته مى شود {فلانى از حرفه اش مى خورد} مقصود اين است كه در سايه حرفه اش زندگى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 21 - 6

6 - شتر ، گاو و گوسفند ، از منابع درآمد و امرار معاش انسان

و منها تأكلون

جمله {و منها تأكلون} (از آنها مى خوريد) مى تواند تعبير كنايى از ارتزاق و كسب درآمد باشد; چنان كه گفته مى شود {فلانى از حرفه اش مى خورد} كه مقصود اين است كه فلانى از حرفه اش زندگى كرده كسب درآمد مى نمايد.

منشأ تأمين معاش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 22 - 8

8 - خداوند ، به وجود آورنده روزى و فراهم آورنده اسباب معيشت براى انسانهاست .

فأخرج به من الثمرت رزقاً لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 20 - 4

4- خداوند ، فراهم آورنده وسايل معيشت و روزى ده تمامى موجودات زنده

و جعلنا لكم فيها مع_يش و من لستم له برزقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 28 - 11

11 - تنظيم معيشت و نزول باران ،

پس از يأس ونااميدى انسان ، جلوه اى از ولايت ستوده و بى نقص خداوند است .

و لو بسط اللّه الرزق . .. و ل_كن ينزّل بقدر ما يشاء ... و هو الذى ينزّل الغيث ..

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 14 - 3

3 - امكانات زندگى و وسايل معيشت انسان ها ، به قدرت و مشيت خداوند است .

و مهّدت له تمهيدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 11 - 3

3 - خداوند ، پديدآورنده روز و فراهم سازنده شرايط كسب معاش در آن

و جعلنا

منشأ معاش نيكو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 3 - 6

6_ خداوند ، عطا كننده معيشتى نيكو به انسانها

يمتعكم مت_عًا حسنًا

{تمتيع} (مصدر يمتع) به معناى بهره مند ساختن است و {متاع} به چيزى كه از آن بهره مى گيرند و استفاده مى كنند (وسايل زندگى) گفته مى شود.

موجبات معاش نيكو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 3 - 7

7_ يكتاپرستى ، پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) ، استغفار از شرك و گناه و حركت به سوى خدا ، موجب جلب عنايت خدا و دستيابى به معيشتى نيكو در دنياست .

ألاّ تعبدوا إلاّ الله . .. و أن استغفروا ربكم ثم توبوا إليه يمتعكم مت_عًا حسنًا

نقش تأمين معاش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 18

18 - انديشه تأمين معاش ، نبايد مانع انجام

عبادت و تبليغ گردد .

وأمر بأهلك بالصلوة واصطبر عليها . .. نحن نرزقك

نگرانى از تأمين معاش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 60 - 7

7 - نگرانى از تأمين معاش و زندگى ، امرى طبيعى و رايج در ميان انسان ها است .

إنّ أرضى وسعة . .. و كأيّن من دابّة لاتحمل رزقها اللّه يرزفها

بنابراين احتمال كه اين آيه، در صدد دفع توهمى باشد كه در ميان مسلمانان مكه، پس از توصيه به هجرت پديد آمده است، نكته ياد شده به دست مى آيد.

وقت تأمين معاش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 67 - 3

3 _ خداوند ، شب را به منظور آرميدن و روز را با هدف تلاش و تأمين معاش انسان ، برقرار كرده است .

هو الذى جعل لكم الّيل لتسكنوا فيه و النهار مبصراً

به قرينه {مبصراً} لفظ {مظلماً}، بعد از {الّيل} ; و به قرينه {لتسكنوا فيه} جمله {لتعملوا فيه}، بعد از لفظ {مبصراً} مقدر است ; يعنى: هو الذى جعل لكم الّيل مظلماً، لتسكنوا فيه و النهار مبصراً لتعملوا فيه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 23 - 6

6 - روز ، زمان مناسب براى تلاش و كوشش جهت تأمين زندگى است .

و من ءاي_ته . .. و النهار و ابتغاؤكم من فضله

برداشت بالا همان گونه كه برخى مفسران نيز گفته اند، بنابراين اساس است كه در آيه، تقديم و تأخيرى به اين صورت {و من آياته منامكم باليل و ابتغاؤكم من فضله بالنهار} باشد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 22

22 - روز ، زمان مناسب براى تلاش اقتصادى و تأمين زندگى

تقوم أدنى من ثلثى الّيل . .. يبتغون من فضل اللّه

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه تلاش روزانه (يبتغون. ..) در برابر شب زنده دارى (تقوم...الليل) واقع شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 11 - 2

2 - روز ، زمانى مناسب براى فعاليت و فراهم سازى آذوقه زندگانى

و جعلنا النهار معاشًا

از جمله معانى {معاش، {معيشت} است; يعنى، آنچه زندگى به آن تداوم يابد (لسان العرب). مفاد آيه شريفه با توجّه به اين معنا، مبالغه در سبب بودن روز براى معيشت و زندگانى است.

معاشرت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

معاشرت

آثار معاشرت با فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 6

6- معاشرت و ملازمت با اقشار محروم جامعه ايمانى ، در پى دارنده مشكلات و نيازمند صبر و شكيبايى است .

و اصبر نفسك

آثار معاشرت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 4

4 - مشاهده كمال عقلانى پيامبر ( ص ) از سوى معاشران آن حضرت ، دليلى كافى بر مردود بودن ادعاى جنون درباره او است .

و ما صاحبكم بمجنون

عنوان {صاحبكم} گوياى مردود بودن اتهام جنون است; زيرا مصاحبت روز مرّه كسانى كه به پيامبر(ص) تهمت جنون مى زدند، با آن حضرت، مايه شناخت وضعيت فكرى آن بزرگوار بوده و دستاويزى براى نسبت جنون باقى نمى گذارد.

آثار

معاشرت پسنديده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 12

12 - برخورد شايسته با مردم ، محبت خداوند را در پى دارد .

و لاتصعّر خدّك للناس . .. إنّ اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

آداب معاشرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 4،6،16،18

4 - با مردمان به نيكى سخن گفتن و معاشرت نيكو داشتن ، از عهد ها و پيمان هاى خداوند با بنى اسرائيل

و قولوا للناس حسناً

{حسناً} مصدر است به معناى وصف (حَسَناً = نيكو) اين كلمه مى تواند صفت براى مفعول مطلق و جانشين آن باشد; يعنى: {قولوا للناس قولا حسناً; با مردم سخن نيكو بگوييد}. در الميزان آمده كه جمله مذكور كنايه از معاشرت نيك است.

6 - گفتار نيك و معاشرت نيكو با ساير اقوام و ملت ها ، ميثاق خدا با بنى اسرائيل

و قولوا للناس حسناً

مراد از {الناس} مى تواند همان اسرائيليان باشد و مى تواند اقوام و ملتهاى ديگر هم باشد. برداشت فوق مبتنى بر دومين احتمال است.

16 - معاشرت نيكو با همگان حتى با كافران ، از وظايف اهل ايمان است .

و قولوا للناس حسناً

مراد از {الناس} مى تواند افراد همان ملتى باشد كه مخاطب جمله {قولوا} است و مى تواند مراد از آن افراد ملتهاى ديگر باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال دوم است.

18 - معاشرت نيكو با مردم اقامه نماز و اداى زكات ، از مصداق هاى اعمال شايسته است .

و عملوا الصلحت . .. و قولوا للناس حسناً و أقيموا الصلوة و ءاتوا الزكوة

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 9،12

9 - ورود به خانه از پشت آن و پرهيز از راه هاى متعارف ، نه از آداب حج است و نه رفتار نيكو براى حاجيان

و ليس البر بأن تأتوا البيوت من ظهورها

12 - ترك سنت جاهلى و ورود به خانه هاى از راه هاى متعارف آن ، فرمان و توصيه خدا به مسلمانان

ليس البر . .. و أتوا البيوت من أبوبها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 11

11 _ لزوم حفظ شخصيّت ايتام ، با رفتار و برخورد برادرانه با آنان

و ان تخالطوهم فاخوانكم

از اينكه خداوند به جاى هر معيار ديگرى در برخورد با ايتام، از برادرى سخن گفته است، احتمالا كنايه از پرهيز از رفتارهاى ترحم و يا تحقيرآميز باشد كه موجب از بين رفتن شخصيّت آنان مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 221 - 24

24 _ لزوم پرهيز از معاشرتهايى كه خطر كفر و انحراف دارد و مايه درآمدن به جهنّم است .

و لا تنكحوا . .. و لا تنكحوا ... اولئك يدعون الى النار

با توجّه به عموميّت تعليل: اولئك يدعون الى النار، و شمول آن نسبت به موارد غير ازدواج.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 263 - 1،2،5،7

1 _ ارزش و برترى گفتار پسنديده و عفو و گذشت ، نسبت به بخششى كه آزار به دنبال دارد .

قول معروف و مغفرة خير من صدقة يتبعها اذىً

2 _ لزوم رعايت

برخورد نيكو با نيازمندان در گفتار و رفتار

قول معروف و مغفرة خير

5 _ ارزشمندى سخن نيك با مردم و پرده پوشى اسرار آنان در برخورد هاى اجتماعى

قول معروف و مغفرة خير

7 _ حفظ و پاسدارىِ شخصيّت انسان ها ، از ارزش هاى اساسى اسلام

قول معروف و مغفرة خير من صدقة يتبعها اذىً

با توجّه به ضرورت برخورد نيكو و پرده پوشى اسرار نيازمندان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 286 - 21

21 _ عفو و عطوفت از وظايف مديران و واليان جامعه

و اعف عنّا و اغفر لنا و ارحمنا و انت مولينا

چون جمله {انت مولينا} به منزله علّت براى جمله سابق است، مى توان نتيجه گرفت كه هر كس نسبت به ديگرى نحوى از ولايت را به اذن خداوند دارا باشد، بايد عفو و . .. را نسبت به او اعمال كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 75 - 4

4 _ لزوم برخورد واقع بينانه و منصفانه با مردم ( دوست و دشمن )

و من اهل الكتاب من ان تأمنه

قرآن، كافران اهل كتاب را در آنجا كه صفتى ممدوح داشته اند، ذكر كرده و آنان را ستوده، و اين درسى براى مؤمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 134 - 9

9 _ اهتمام اسلام به سالم سازى روابط متقابل افراد در جامعه

الّذين ينفقون فى السّرّآء و الضّرّآء و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس و اللّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران

- 3 - 159 - 5

5 _ خُلق و خوى خوش و مداراى با مردم ، برخاسته از رحمت الهى

فبما رحمة من اللّه لنت لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 5،8

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 8 - 4

4 _ لزوم رعايت ادب در گفتار

و قولوا لهم قولا معروفاً

{قول معروف}، به معناى گفتارى است كه در شرع و عرفِ مردم پسنديده باشد، كه از آن به گفتار مؤدبانه تعبير مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 9 - 11

11 _ لزوم برخورد نيك و گفتار صواب و متين با يتيمان

و ليقولوا قولا سديداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 36 - 23

23 _ لزوم حسن معاشرت در روابط اجتماعى

و بالوالدين احساناً . .. و ما ملكت ايمانكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 86 - 4،6

4 _ اهميّت روابط عاطفى و اخلاقى و برخورد هاى نيكو در جامعه اسلامى

و اذا حيّيتم بتحيّة فحيّوا باحسن منها او ردّوها

توصيه خداوند به پاسخگويى بهتر در برابر درود و تحيت ديگران، براى ايجاد روابط عاطفى و اخلاقى در جامعه اسلامى است.

6 _ لزوم پاسخگويى بهتر يا برابر به نيكى ديگران

و اذا حيّيتم بتحيّة فحيّوا باحسن منها او ردّوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 12

12 _ لزوم قطع پيوند ، با كسانى كه

رابطه دوستى با يهود و نصارا برقرار مى سازند .

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء . .. و من يتولهم منكم فانه منهم

جمله {فانه منهم} مى رساند كه هر مسلمانى كه پذيراى ولايت يهود و نصارا باشد و يا با آنان روابط دوستانه برقرار كند، از زمره آنان خواهد بود و جمله {و لاتتخذوا . ..} دلالت مى كند كه نبايد با وى رابطه دوستى داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 58 - 7

7 _ حرمت ايجاد روابط دوستى با كسانى كه حتى برخى از احكام و شعاير دين را به بازى گرفته و مورد تمسخر قرار مى دهند . *

لاتتخذوا الذين . .. و إذا ناديتم إلى الصّلوة اتخذوها هزواً و لعباً

تحريم دوستى با استهزا كنندگان نماز پس از تحريم دوستى با استهزاكنندگان دين، مى تواند گوياى اين نكته باشد كه تمسخر هر يك از احكام اسلام، مصداق استهزاى دين است و همان حكم (حرمت ايجاد روابط) را در پى خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 5،9،14

5_ سلام كردن ، از آداب معاشرت با مردم به هنگام وارد شدن بر آنان

و لقد جاءت رسلنا إبرهيم بالبشرى قالوا سل_مًا

9_ تهيه غذا براى مهمانان ، از آداب معاشرت و خصلتى نيكوست .

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

14_ استفسار نكردن از مهمان درباره تهيه غذا و نوع آن و درنگ نكردن در آماده كردن و آوردن آن ، از آداب مهمان نوازى است .

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

8 - يوسف - 12 - 63 - 12

12_ گوش سپارى به فرمان ها و خواسته هاى پدران از وظايف فرزندان و از آداب معاشرت با ايشان

فأرسل معنا أخانا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 4

4_ گوش سپارى به فرمان هاى پدران از وظايف فرزندان و از آداب معاشرت با ايشان

و لما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 2،3،5

2_ يوسف ( ع ) براى استقبال از پدر و مادر ، برادران و ساير بستگانش ، از شهر مصر بيرون رفت .

فلما دخلوا على يوسف . .. قال ادخلوا مصر

جمله {ادخلوا مصر} (به مصر وارد شويد) گوياى اين است كه يوسف(ع) در خارج شهر با خاندان خويش ملاقات كرد و در بيرون مصر به استقبال آنان رفت.

3_ به استقبال پدر ، مادر و بستگان رفتن و در خارج شهر به انتظار قدوم آنان ماندن ، رسمى نيكو و از آداب معاشرت است .

فلما دخلوا على يوسف . .. قال ادخلوا مصر

5_ يوسف ( ع ) در بيرون شهر مصر ، جايگاهى را براى مراسم استقبال از خاندانش تدارك ديد .

فلما دخلوا على يوسف

جمله {آن گاه كه بر يوسف(ع) وارد شدند} (فلما دخلوا على يوسف) مى رساند كه يوسف(ع) در ساختمان و يا چادرهايى منزل گرفته بود. در غير اين صورت واژه ورود و دخول جايگاهى نداشت ; بلكه كلمه ملاقات و مانند آن مناسب مى نمود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 52

- 2

2- سلام كردن به هنگام ملاقات و وارد شدن بر يكديگر ، از آداب و اخلاق پسنديده

و نبّئهم عن ضيف إبرهيم . إذ دخلوا عليه فقالوا سل_مًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 68 - 6

6- تعرّض و اهانت به مهمان ديگران ، عملى ناپسند و ممنوع است .

قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 69 - 6

6- حفظ حرمت مهمان و دفاع از آن در برابر تجاوز ديگران ، تكليفى برعهده ميزبان

قال إن ه_ؤلاء ضيفى . .. و اتقوا الله و لاتخزون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 20 - 7

7- رعايت ادب در برخورد با عقايد و مقدسات ديگران _ هر چند باطل باشد _ امرى پسنديده است .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا و هم يخلقون

كاربرد كلمات {الذين} و {هم} _ كه در ذوى العقول استعمال مى شوند _ براى معبودهاى مشركان _ كه معمولاً از سنگ، چوب و. .. بوده اند _ مى تواند اشاره به نكته ياد شده داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 16

16- برخورد عاطفى و مؤدبانه ، با پدر و مادر و تكريم آنان به هنگام سخن گفتن با ايشان ، تكليفى برعهده فرزندان

فلاتقل لهما أُفّ . .. و قل لهما قولاً كريمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 10

10- انسان بايد از مربى

خويش قدردانى و براى او از خداوند طلب رحمت كند .

ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 28 - 4

4- لزوم برخورد مناسب با خويشاوندان ، مسكينان و در راه ماندگان با بيانى نرم و دلپذير و معذرتى شايسته ، در صورت عدم امكان اداى حق ايشان

و ءات ذاالقربى . .. و إمّا تعرضنّ عنهم ... فقل لهم قولاً ميسورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 3،4

3- لازمه عبوديت انسان براى خدا ، داشتن برخورد نيك با ديگر بندگان اوست .

قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن

ذكر وصف {عبادى} مى تواند اشاره به مطلب فوق باشد.

4- خداوند ، خواهان موضع گيرى شايسته و سخن نيك انسان ، در قبال گفتار و برخورد هاى ناشايست ديگران

قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن

در آيات قبل، سخن نارواى كافران در مسحور خواندن پيامبر(ص) ذكر شده است و در اين آيه مى فرمايد: {شما بهترين را بگوييد}. از مجموع اين فرازها برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 9

9- خداوند ، پيامبر ( ص ) را در برخورد مناسب با اختلاف آراى مردم ، تعليم مى دهد .

قل ربّى أعلم بعدتهم . .. فلاتمار فيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 8

8- همراه شدن با خدمت كاران در تناول غذا و مدِّ نظر داشتن تلاش و خستگى آنان ، لازم است .

قال لفتيه ءاتنا غداءنا

لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 5

5- تبريك و شادباش گفتن به مادر پس از تولد نوزاد ، كارى پسنديده است .

و قرّى عينًا

چشم روشنى گفتن به مريم(س) از هر ناحيه اى كه صورت گرفته باشد، نشان از و مطلوب بودن آن، در پى زايمان مادران و به دنياآوردن فرزند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 10

10- لزوم رعايت ادب و ملاطفت در گفتار با پدر ، اگر چه مشرك باشد . *

ي_أبت . .. ي_أبت إنّى أخاف أن يمسّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 13

13- خوش گفتارى ، برخورد نيك و سعه صدر با جاهلان ، بدگويان و مخالفان ، شيوه اى نيكو و روشى ابراهيمى است .

قال سل_م عليك سأستغفر لك ربّى

بيان عمل و گفتار حضرت ابراهيم(ع) و امر به يادآورى آن، دلالت بر نيكويى آن عمل و روش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 14 - 3

3 - معرفى خود به مخاطب در آغاز گفت وگو ، از آداب مكالمه و هم صحبت شدن با ديگران است .

ي_موسى . .. إنّنى أنا اللّه

خداوند با نداى {يا موسى} به او فهماند كه نام وى را مى داند، آن گاه در نخستين سخنان خود با موسى(ع)، خود را به او معرفى كرد تا گفت وگو با شناخت طرفين ادامه يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

12 - نور - 24 - 27 - 1،2،4،5،6،10

1 - ورود ناگهانى و بدون آشنايى دادن و انس قبلى ، به محل سكونت و خانه ديگران ، ممنوع است .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتدخلوا بيوتًا غير بيوتكم حتّى تستأنسوا

برداشت ياد شده، براساس اين مبنا است كه {استئناس} (مصدر {تستأنسوا}) از ماده {انس} (در مقابل وحشت) باشد. بر اين اساس معناى آيه چنين مى شود: شخص وارد شونده در ابتدا بايد از راه اجازه خواستن و غيره با صاحب خانه مأنوس شود، آن گاه وارد خانه گردد تا موجب وحشت و اضطراب خود و ديگران نشود.

2 - ورود به خانه و محل سكونت ديگران ، بدون اطمينان از وجود صاحب آن و اجازه از او ، ممنوع است .

لاتدخلوا بيوتًا غير بيوتكم حتّى تستأنسوا

برداشت فوق، بر اين مبنا است كه {استئناس} (مصدر {تستأنسوا}) استفعال از {آنس إذا أبصر} و به معناى استعلام و استكشاف باشد. بر اين اساس معناى آيه چنين مى شود: {وارد خانه كسى نشويد تا آن كه از وضعيت و احوال صاحب خانه باخبر شويد كه معمولاً اين استعلام همراه با استيذان (اجازه خواستن) است}.

4 - ورود به محل سكونت و خانه ديگران پيش از سلام كردن به اهل آن ، ممنوع است .

لاتدخلوا بيوتًا غير بيوتكم حتّى تستأنسوا و تسلّموا على أهلها

5 - اذن خواستن و سلام كردن ، از شرايط و آداب ورود به محل سكونت و خانه ديگران

لاتدخلوا بيوتًا غير بيوتكم حتّى تستأنسوا و تسلّموا

6 - ورود به محل سكونت و خانه ديگران _ هر چند با اجازه باشد _ نبايد همراه با تكلف ، تحميل و احساس سنگينى براى

صاحب آن باشد .

لاتدخلوا بيوتًا غير بيوتكم حتّى تستأنسوا و تسلّموا على أهلها

برداشت ياد شده از تعبير {تستأنسوا} به جاى {تستأذنوا} و دستور به سلام كردن _ كه پيام آور دوستى و صفا است _ استفاده مى شود.

10 - ورود افراد به خانه و محل سكونت خودشان به طور ناگهانى جايز است .

لاتدخلوا بيوتًا غير بيوتكم. .. لعلّكم تذكّرون

از قيد {غير بيوتكم} استفاده مى شود كه شرايط ورود به خانه افراد (مثل اذن ورود گرفتن و سلام كردن) مربوط به خانه هاى ديگران است و خانه هاى شخصى افراد چنين شرايطى را ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 28 - 1،2،3،4،5،6،9

1 - ورود به خانه و محل سكونت ديگران با علم به اين كه كسى در آن نيست ، ممنوع است .

فإن لم تجدوا فيها أحدًا فلاتدخلوها

2 - ورود به خانه و محل سكونت ديگران به هنگام نيافتن كسى در آن ، با كسب مجوز شرعى يا قانونى ، جايز است .

فإن لم تجدوا فيها أحدًا فلاتدخلوها حتّى يؤذن لكم

مجهول آمدن فعل {يُؤذن} _ بدون ذكر فاعل (اجازه دهنده) - مى تواند حاكى از اين نكته باشد كه براى ورود به خانه ديگران، يك نوع مجوزى لازم است; چه آن مجوز ناشى از قوانين متعارف باشد و چه از ناحيه شرع.

3 - مؤمنان در صورت مواجه شدن با بى ميلى صاحب خانه و درخواست مراجعت ، بايد عذر او را موجه دانسته و بازگردند .

فإن لم تجدوا فيها أحدًا فلاتدخلوها حتّى يؤذن لكم

4 - توقف در كنار درب خانه و محل سكونت ديگران ، به هنگام

مواجه شدن با بى ميلى صاحب آن و درخواست مراجعت ، ممنوع است .

و إن قيل لكم ارجعوا فارجعوا

5 - نپذيرفتن ميهمان و اجازه ندادن به كسى براى ورود به خانه و محل سكونت خود ، جايز است .

و إن قيل لكم ارجعوا فارجعوا

6 - پذيرفتن عذر صاحب خانه و تحميل نكردن خود بر او و انصراف از ورود به خانه وى ، نشانه رشد و بالندگى است .

و إن قيل لكم ارجعوا فارجعوا هو أزكى لكم

{زكاة} (مصدر {أزكى}) هم به معناى {نمو و رشد} و هم به معناى {طهارت و پاكى} است. برداشت فوق، مبتنى بر معناى نخست است.

9 - رشد و طهارت ، ملاك هاى گزينش نحوه زندگى و اساس تنظيم آداب و روابط اجتماعى است .

و إن قيل لكم ارجعوا فارجعوا هو أزكى لكم

جمله {هو أزكى لكم} براى تعليل احكام مربوط به آداب ورود به خانه هاى ديگران است; ولى اين تعليل از نوع تعليلى است كه موجب تعميم حكم مى شود. بنابراين هر رفتارى كه موجب رشد و پاكى انسان شود، امرى پسنديده و بايسته است كه بايد ملاك گزينش هر نوع رفتارى قرار گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 2،3،5،6،7،8،10،11،13،14،15،24

2 - بردگان ، بايد براى ورود به اتاق و محل استراحت صاحبان خود ، در سه وقت اذن بطلبند : 1_ پيش از نماز بامداد ، 2_ به وقت استراحت نيمروزى ( ظهر ) ، 3_ پس از نماز عشا ( هنگام خواب شب ) .

ليستئذنكم الذين ملكت أيم_نكم . .. ثلث مرّت من قبل صلوة الفجر و حين

تضعون ثيابكم

3 - فرزندان نابالغ ، بايد براى ورود به اتاق و محل استراحت پدر و مادرشان به وقت برهنگى و خلوت آنان ، اجازه بگيرند .

ليستئذنكم . .. الذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلث مرّت ... ثلث عورت لكم

5 - پدران و مادران ، حق ندارند با وضعيت و پوشش متناسب با خواب و خلوت ( چون برهنگى و . . . ) در انظار فرزندانشان ظاهر شوند .

ليستئذنكم . .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم و من بعد صلوة العشاء ثلث عورت لكم

از اين كه فرزندان ممنوع شدند كه بدون اذن، وارد اتاق و محل استراحت پدران و مادرانشان (در سه وقتى كه نوعاً والدين در حال برهنگى و خلوت و متناسب با وضعيت خواب قرار دارند) شوند، مى توان استفاده كرد كه والدين هم نبايد با چنين وضعيتى بر فرزندانشان وارد شوند. گفتنى است: مفهوم جمله {ليس عليكم و لا عليهم جناح; نه بر شما و نه بر آنان گناهى نيست} مؤيد برداشت ياد شده است; زيرا معلوم مى شود كه در اوقات سه گانه، جناح (گناه) خواهد بود.

6 - آگاه نشدن فرزندان از وضعيت متناسب با خواب و استراحت ( حالت برهنگى و خلوت ) پدران و مادران در اتاق هايشان ، فلسفه و حكمت تشريع حكم اذن گرفتن فرزندان براى ديدار با والدين است .

ليستئذنكم . .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ... و من بعد صلوة العشاء ثلث عورت لك

جمله {ثلاث عورات لكم} استينافيه بيانيه است و بيانگر علت تشريع حكم اذن گرفتن فرزندان براى ورود به اتاق و محل استراحت والدين خويش است.

7 - زنان و

مردان مؤمن ، حق ندارند با وضعيت و پوشش متناسب با خواب و خلوت ، در انظار خدمت كاران خويش ظاهر شوند .

ليستئذنكم الذين ملكت أيم_نكم . .. من قبل صلوة الفجر ... و من بعد صلوة العشاء ثلث

8 - آگاه نشدن خدمت كاران از وضعيت متناسب با خواب و استراحت ( برهنگى و خلوت ) صاحبان خود در اتاق هايشان ، فلسفه و حكمت تشريع حكم اذن گرفتن آنان براى ديدار با صاحبان خويش

ليستئذنكم الذين ملكت أيم_نكم . .. من قبل صلوة الفجر ... و من بعد صلوة العشاء ثلث

10 - رفت و آمد خدمت كاران به اتاق صاحبان خود ، در غير از سه وقت پيش از طلوع فجر ، استراحت نيمروزى و هنگام خواب شب ، بدون اذن جايز است .

ليستئذنكم الذين ملكت أيم_نكم . .. من قبل صلوة الفجر ... ليس عليكم و لا عليهم جنا

11 - رفت و آمد فرزندان به اتاق پدر و مادر ، در غير از سه وقت پيش از طلوع فجر ، وقت استراحت نيمروزى و پس از نماز عشا ، بدون اذن جايز است .

ليسئذنكم . .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ... من قبل صلوة الفجر ... ليس عليكم و

13 - هرگونه رفتارى كه موجب تحريك جنسى فرزندان نابالغ و مميز ( بلوغ زودرس ) شود ، ممنوع است .

ليستئذنكم . .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ... من قبل صلوة العشاء ... ليس عليكم

با توجه به فلسفه و حكمت اذن گرفتن فرزندان نابالغ، براى ورود به محل خواب و خلوت پدر و مادرشان و نيز لزوم پرهيز والدين از ظاهر شدن

با چنين وضعيتى در انظار فرزندان خويش، مى توان گفت كه هرگونه تحريك جنسى فرزندان (بلوغ زودرس) ممنوع است و مورد آيه خصوصيتى ندارد.

14 - ضرورت معاشرت نزديك و تنگاتنگ فرزندان نابالغ با پدر و مادر خود و مشقت اجازه خواستن ، فلسفه و دليل عدم لزوم اذن خواستن از والدين ، براى رفت و آمد نزديك باآنان در غير از سه وقت مقرر است .

ليستئذنكم . .. ثلث عورت لكم ليس عليكم و لا عليهم جناح بعدهنّ طوّفون عليكم بعضكم

جمله {طوّافون عليكم. ..} جمله اى است تعليليه كه بيانگر علت و فلسفه جواز رفت و آمد نزديك فرزندان با پدر و مادرشان در اتاق ها و محل استراحت آنان است; يعنى، چون فرزندان بايد با پدر و مادرشان رفت و آمد نزديك داشته باشند و اجازه خواستن براى اين كار، براى فرزندان مشقت بار است، پس اذن طلبيدن لازم نيست.

15 - ضرورت معاشرت تنگاتنگ خدمت كاران با صاحبان خود و مشقت اجازه خواستن ، فلسفه و دليل لازم نبودن اذن خواستن براى رفت و آمد نزديك آنان در غير از سه وقت مقرر

ليستئذنكم . .. ثلث عورت لكم ليس عليكم و لا عليهم جناح بعدهنّ طوّفون عليكم بعضكم

24 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { الذين ملكت أيمانكم } قال هى خاصة فى الرجال دون النساء ;

امام صادق(ع) در باره سخن خداوند _ عزّوجلّ _ {. .. ليستئذنكم الذين ملكت أيمانكم...} فرمود: اين حكم براى غلامان است نه كنيزان}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 59 - 1،2

1 -

كودكان ، به مجرد رسيدن به سن بلوغ ، بايد براى ورود به اتاق خلوت و خوابگاه پدر و مادرشان در همه اوقات ، اذن بگيرند .

ليستئذنكم . .. و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلث مرّت ... و إذا بلغ الأطف_ل منكم

2 - كودكان ، به مجرد رسيدن به سن بلوغ ، بايد براى ورود به اتاق و محل سكونت پدر و مادرشان از آنان اذن بگيرند .

و إذا بلغ الأطف_ل منكم الحلم فليستئذنوا كما استئذن الذين من قبلهم

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه مقصود از {الذين من قبلهم} افراد بالغى باشند كه تكليف آنان در آيه 27 و 28 ذكر شده است; يعنى، همان گونه كه بزرگسالان بايد براى ورود به اتاق و منزل مسكونى افراد اجازه بگيرند، اطفالى كه به سن بلوغ رسيده اند نيز، بايد اذن بطلبند; هر چند اهل خانه و ساكنان منازل، پدر و مادر آنان باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 19،24،25،36،39،40

19 - نابينايان ، لنگ ها و مريضان ، مى توانند با ديگر اعضاى خانواده خود و نيز باخويشاوندان و دوستان خويش باهم ( بر سر يك سفره ) و يا جداگانه ، غذا ميل كنند .

ليس على الأعمى حرج . ..و لا على أنفسكم أن تأكلوا من بيوتكم أو بيوت ءابائكم ... أ

24 - سلام كردن به يكديگر به هنگام ورود به خانه ها ، توصيه خداوند به همه مسلمانان

فإذا دخلتم بيوتًا فسلّموا على أنفسكم

25 - سلام كردن ، از آداب معاشرت و رفت و آمد و مهمانى ميان مسلمانان

فإذا دخلتم بيوتًا فسلّموا

على أنفسكم

36 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { أو ماملكتم مفاتحه } قال : الرجل يكون له وكيل يقوم فى ماله فيأكل بغير إذنه ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه در باره سخن خداى _ عزّوجلّ _ {أو ما ملكتم مفاتحه} فرمود: اين مانند آن است كه شخص، وكيلى دارد كه اداره مال او در دست وى است. او مى تواند بدون اجازه صاحب مال از آن بخورد}.

39 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { أو ما ملكتم مفاتحه أو صديقكم } قال : هولاء الذين سمّى اللّه عزّوجلّ فى ه_ذه الآية تأكل بغير إذنهم من التمر و المأدوم . . . فأمّا ما خلا ذالك من الطعام فلا ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداى _ عزّوجلّ _ {أو ما ملكتم مفاتحه أو صديقكم} فرمود: افرادى كه خداوند _ عزّوجل _ در اين آيه ذكر كرده است، بدون اجازه شان از خرما و نان خورشتشان بخوريد. .. و غير از آن، از بقيه طعام ها نمى توانيد بدون اجازه بخوريد}.

40 - { أبى الصباح قال : سألت أبا جعفر ( ع ) ، عن قول اللّه عزّوجلّ : فإذا دخلتم بيوتاً فسلّموا على أنفسكم . . . } فقال : هو تسليم الرجل على أهل البيت حين يدخل ثمّ يردّون عليه ، فهو سلامكم على أنفسكم ;

ابوالصباح از امام باقر(ع) پرسيد: اين كه خداوند فرموده است: {فإذا دخلتم بيوتاً فسلّموا على أنفسكم} مراد چيست؟ فرمود: مراد اين است كه شخص، هرگاه وارد خانه شود، بر اهل خانه سلام كند.

پس آنان جواب سلام او را مى دهند. پس آن سلام شما بر خودتان است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 4،5،14

4 - مسلمانان صدراسلام به نگه دارى حرمت پيامبر ( ص ) در گفتارشان موظف و از صدا زدن آن حضرت ، همچون صدا زدن ديگر مردمان ، ممنوع بودند .

لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه اضافه {دعا} به {الرسول} اضافه مصدر به مفعول باشد; يعنى، دعوت و صدا زدن شما پيامبر(ص) را. .. .

5 - نگه دارى حرمت رهبر جامعه اسلامى و رعايت ادب در گفتار با آنان ، امرى لازم و بايسته

لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضًا

آيه شريفه، درباره پيامبراسلام(ص) است; ولى چون نام ايشان به عنوان ولّى امر مسلمين ياد شده است (و إذا كانوا معه على أمر جامع. .) مى توان آن را درباره تمامى رهبران جامعه اسلامى تسرى داد و شامل كسانى دانست كه ولايت امرى مسلمين را برعهده دارند.

14 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { لاتجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضاً } يقول : لاتقولوا : يا محمّد ( ص ) و لا يا أباالقاسم ل_كن قولوا يا نبى اللّه و يا رسول اللّه . . . ;

از امام باقر(ع) درباره قول خدا {لاتجعلوا دعاء الرسول كدعاء بعضكم بعضاً} روايت شده است كه [رسول خدا(ص)] را با اسم و كنيه نخوانيد و نگوييد {يا محمد}، {يا أباالقاسم} ولكن [با احترام ]بگوييد: {يا نبى اللّه} و {يا رسول اللّه} . ..}.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 2،3،6

2 - سفارش لقمان به پرهيز از منش متكبرانه و گردن فرازى كردن ، جلوه اى از حكمت او است .

و لقد ءاتينا لقم_ن الحكمة . .. إذ قال ... و لاتصعّر خدّك للناس

3 - مراعات و حقوق مردم ، در برخورد اخلاقى ، داراى اهميتى ويژه است .

و لاتصعّر خدّك للناس

{لام} در {للناس} براى تعليل است; يعنى، روى خود را متكبرانه به خاطر اعراض از مردم، برنگردان. چنين دستورى حكايت از آن دارد كه مردم، در برخورد اخلاقى، داراى حقوق لازم الرعايه اند.

6 - انسان ، نبايد حركت خويش را براساس خوشى و سرمستى سامان دهد .

و لاتمش فى الأرض مرحًا

بنابراين احتمال كه {مرح} مفعولٌ له براى فعل {تمش} باشد، معناى ياد شده را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 25 - 2

2 - ارزش مبادرت به سلام ، هنگام ورود بر ديگران

إذ دخلوا عليه فقالوا سل_مًا

مطلب بالا، با توجه به اين نكته است كه خداوند، ابتدا وصف {مكرم} را براى ميهمانان ابراهيم(ع) آورده و سپس نخستين عمل آن ميهمانان شريف (سلام به هنگام ورود) را ياد كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 11 - 1،6،11

1 - باز كردن جا براى ديگران در مجالس ، از آداب نيكوى معاشرت و روابط اجتماعى است .

ي_أيّها الذين ءامنوا إذا قيل لكم تفسّحوا فى المج_لس فافسحوا

6 - برخاستن از مجالس و جاى خويش را به ديگران دادن ، از آداب نيكو در معاشرت و

روابط اجتماعى

و إذا قيل انشزوا فانشزوا

11 - برخاستن از جاى خويش در مجالس و قرار دادن آن در اختيار ديگران ، براى دانشمندان و فرهيختگان بسى زيبنده تر از ديگران است .

فانشزوا يرفع اللّه الذين ءامنوا منكم و الذين أُوتوا العلم درج_ت

با اين كه تعبير {الذين آمنوا} شامل عالمان نيز مى شود، اختصاص به ذكر عالمان گوياى اين حقيقت است كه رعايت آداب معاشرت، از هر مؤمنى پسنديده است و از عالمان مؤمن پسنديده تر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 2 - 4

4 - آگاه نشدن شخص از اظهار انزجار و ناراحتى ديگران ، مجوّز چنين رفتارى با وى نيست و از زشتى آن نمى كاهد .

عبس و تولّى . أن جاءه الأعمى

با آن كه فرد نابينا، گرفتگى چهره را مشاهده نمى كرد; ولى آيه شريفه آن رفتار را نكوهيده خوانده و فاعل آن را مذمت كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 10 - 3

3 - ترجيح اشراف بر ديگران در تبليغ دين و برخورد دو گانه تبعيض آميز در معاشرت با مردم ، مذموم است .

أمّا من استغنى . فأنت له تصدّى ... فأنت عنه تلهّى

احكام معاشرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 1،3،6

1 _ بر كسانى كه از همنشينى با بيهوده گويان درباره قرآن و اسلام پرهيز مى كنند، ولى بناچار سخنان آنها را مى شنوند، گناهى نيست.

و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء و لكن ذكرى لعلهم يتقون

در اين

برداشت، {يتقون} به معناى لغوى آن گرفته شده است.

3 _ بر كسانى كه در همنشينى با مغالطه گران درباره قرآن و اسلام از بحث پرهيز نموده و سعى در بازداشتن ديگران كنند، گناهى نيست.

و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء و لكن ذكرى

در اين برداشت، {يتقون} به معناى لغوى آن و متعلق آن {خوض} گرفته شده است. علاوه بر اين كه {ذكرى} نيز مفعول مطلق براى فعل محذوف {يذكرونهم} فرض شده است; يعنى: {يتقون الخوض و لكن يذكرونهم ذكرى}.

6 _ همنشينى با كافران و مشركانى كه به استهزا و مغالطه در قرآن و اسلام نپردازند، حرام نيست. *

و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء

در اين آيه فاعل {يتقون} كافران، و مرجع ضمير {حسابهم} خوض كنندگان فرض شده است; يعنى حساب كافرانى كه از خوض پرهيز مى كنند، از حساب خوض كنندگان جدا و همنشينى با آنان بى اشكال است.

ارزش معاشرت با يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 6

6 - ارزشمندترين رابطه مردم با يتيمان ، بها دادن به شخصيت آنان و اكرام و احترام به ايشان است .

كلاّ بل لاتكرمون اليتيم

آيه شريفه، عنايتى ويژه به احترام يتيمان دارد; به گونه اى كه گويا اولين انتظار آنان از جامعه، درك شخصيت آنها و بها دادن به آن است.

اهميت آداب معاشرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 26

26 - پيوند خويشاوندى و دوستى و ارتباطات نزديك ، نبايد موجب سهل انگارى در رعايت ادب اسلامى و آداب معاشرتى ميان خويشاوندان

و دوستان گردد .

ليس على الأعمى حرج . .. و لا على أنفسكم أن تأكلوا من بيوتكم ... أو صديقكم ... فإ

برداشت ياد شده به خاطر اين است كه غالباً پيوند دوستى و خويشاوندى، سبب سهل انگارى در رعايت ادب فيمابين مى شود. از اين رو مى توان گفت: خداوند توصيه فرمود كه مسلمانان به هنگام ملاقات با دوستان و خويشاوندان خود، سلام كنند و....

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 5

5 - اهميت آداب اجتماعى در نگاه دين

لاترفعوا أصوتكم . .. و لو أنّهم صبروا ... لكان خيرًا لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 11 - 9

9 - برخاستن از جاى خويش و قرار دادن آن در اختيار ديگر مؤمنان ، مايه بالا رفتن درجات انسان و تقرب و نزديكى او به خداوند است .

فانشزوا يرفع اللّه الذين ءامنوا منكم . .. درج_ت

برخى از مفسران {ارتقاع درجات} را كنايه از تقرب به خداوند دانسته اند. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 1 - 3

3 - لزوم آگاهى از شيوه صحيح برخورد هاى اجتماعى و پرهيز از برخورد نامناسب با مردم

عبس و تولّى

اهميت معاشرت پسنديده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 4،12

4- خداوند ، خواهان موضع گيرى شايسته و سخن نيك انسان ، در قبال گفتار و برخورد هاى ناشايست ديگران

قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن

در آيات قبل، سخن

نارواى كافران در مسحور خواندن پيامبر(ص) ذكر شده است و در اين آيه مى فرمايد: {شما بهترين را بگوييد}. از مجموع اين فرازها برداشت فوق استفاده مى شود.

12- به كارگيرى كلمات نيك و رفتار شايسته ، مانع نفوذ شيطان و از بين برنده زمينه هاى اختلاف و خصومت است . *

و قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن إن الشيط_ن ينزغ بينهم

بنابر اينكه امر الهى به گفتار نيك، به منظور پيشگيرى از نفوذ شيطان باشد، اين برداشت به دست مى آيد.

تبيين مذموميت معاشرت ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 9

9 - تبيين فلسفه مذموميت رفتار هاى اخلاقى ، براى تفهيم دقيق آن از شيوه هاى تربيتى قرآن كريم است .

و لاتصعّر خدّك للناس و لاتمش فى الأرض مرحًا إنّ اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

تعليم آداب معاشرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 58 - 1

1 - پدر و مادر ، وظيفه دارند كه آداب و چگونگى ورود به اتاق و محل استراحت خود را به فرزندان نابالغ خويش بياموزند .

ي_أيّها الذين ءامنوا ليستئذنكم الذين ملكت أيم_نكم و الذين لم يبلغوا الحلم منكم ث

فعل امر {ليستئذنكم} هر چند در ظاهر متوجه بردگان و فرزندان نابالغ است; ولى به قرينه اين كه خطاب {يأيّها الذين آمنوا} متوجه پدران و مادران مؤمن است و نيز چون فرزندان نابالغ مكلف نيستند تا بشود به آنان امر و نهى كرد، از اين رو اين امر متوجه اولياى فرزندان خواهد بود كه آنان بايد محتواى اين دستور را به فرزندان خويش

بياموزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 19 - 9

9 - آموزش اخلاق و آداب معاشرت ، از وظايف پدر درباره فرزند خويش است .

ي_بنىّ . .. و لاتصعّر خدّك للناس ... و اغضض من صوتك

تهديد تاركان آداب معاشرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 28 - 12

12 - كسانى كه در ورود به خانه و محل سكونت ديگران آداب مورد توصيه خدا را رعايت نكنند ، به مجازات الهى تهديد شده اند .

و إن قيل لكم ارجعوا فارجعوا هو أزكى لكم و اللّه بما تعملون عليم

جمله {و اللّه بما تعملون عليم} _ كه علم همه جانبه الهى را به بشر يادآور مى شود _ هشدارى است به كسانى كه احكام ياد شده را رعايت نمى كنند.

حسن معاشرت با مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 27 - 5

5 - آگاهى از فلسفه فقر و غنا و برخورد صحيح با يتيمان ، مسكينان و اموال مردم و دل نبستن به ثروت ، فرونشاننده اضطراب درونى و مايه اطمينان نفس انسان

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. ي_أيّتها النّفس المطمئنّة

توصيف {نفس} به {مطمئن} _ در قيامت _ ممكن است به اعتبار اطمينانى باشد كه در دنيا، براى او حاصل شده بود.

حسن معاشرت با يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 27 - 5

5 - آگاهى از فلسفه فقر و غنا و برخورد صحيح با يتيمان ، مسكينان و اموال مردم و

دل نبستن به ثروت ، فرونشاننده اضطراب درونى و مايه اطمينان نفس انسان

فأمّا الإنس_ن إذا ما ابتليه . .. ي_أيّتها النّفس المطمئنّة

توصيف {نفس} به {مطمئن} _ در قيامت _ ممكن است به اعتبار اطمينانى باشد كه در دنيا، براى او حاصل شده بود.

حلم در معاشرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 134 - 4

4 _ تأمين نيازمندى هاى جامعه ايمانى و خويشتن دارى و گذشت در برخورد هاى اجتماعى ، از ويژگى هاى اهل تقوا

اعدّت للمتّقين. الّذين ينفقون ... و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس

خيريت آداب معاشرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 27 - 8

8 - خوددارى از ورود به محل سكونت و خانه ديگران ، بدون اجازه و سلام كردن ، به خير و صلاح جامعه است .

لاتدخلوا بيوتًا غير بيوتكم حتّى تستأنسوا . .. ذلكم خير لكم

روش معاشرت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 4

4 - تعليم ادب از سوى خداوند ، به اعراب در معاشرت با پيامبر ( ص )

لاتقدّموا . .. لاترفعوا ... و لا تجهروا له ... إنّ الذين يغضّون ... و لو أنّهم ص

زمينه معاشرت پسنديده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 53 - 3

3- لازمه عبوديت انسان براى خدا ، داشتن برخورد نيك با ديگر بندگان اوست .

قل لعبادى يقولوا التى هى أحسن

ذكر وصف {عبادى} مى تواند اشاره به مطلب فوق باشد.

سابقه در معاشرت

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 21 - 4

4 _ لزوم توجه و احترام به سوابق معاشرت

و قد افضى بعضكم الى بعض

بنابر اينكه مراد از {و قد افضى}، پيوند معاشرتى باشد.

سرزنش معاشرت ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 9

9 - تبيين فلسفه مذموميت رفتار هاى اخلاقى ، براى تفهيم دقيق آن از شيوه هاى تربيتى قرآن كريم است .

و لاتصعّر خدّك للناس و لاتمش فى الأرض مرحًا إنّ اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

صبر در معاشرت با فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 6

6- معاشرت و ملازمت با اقشار محروم جامعه ايمانى ، در پى دارنده مشكلات و نيازمند صبر و شكيبايى است .

و اصبر نفسك

عفو در معاشرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 134 - 4،7

4 _ تأمين نيازمندى هاى جامعه ايمانى و خويشتن دارى و گذشت در برخورد هاى اجتماعى ، از ويژگى هاى اهل تقوا

اعدّت للمتّقين. الّذين ينفقون ... و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس

7 _ انفاقِ مستمر ( انفاق در هر شرايط ) ، مهار كردن خشم و گذشت از لغزش هاى مردم ، از مصاديق احسان و نيكوكارى

الّذين ينفقون فى السّرّآء و الضّرّاء و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس و اللّ

مراد از {و اللّه يحب المحسنين}، اين است كه خداوند دارندگان صفات ذكر شده در آيه را دوست دارد يعنى: و اللّه يحبّهم. ولى به جاى ضمير،

كلمه {المحسنين} به كار رفته تا در ضمن، اشاره كند كه موارد ياد شده از مصاديق نيكوكارى است.

عوامل معاشرت ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 11

11 - برخى رفتار هاى اخلاقى ، ريشه در درون انسان دارد .

و لاتصعّر خدّك للناس و لاتمش فى الأرض مرحًا إنّ اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

با توجه به ريشه {مختال} _ كه پندار و خيال گرايى است _ نكته بالا به دست مى آيد.

مشكلات معاشرت با فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 6

6- معاشرت و ملازمت با اقشار محروم جامعه ايمانى ، در پى دارنده مشكلات و نيازمند صبر و شكيبايى است .

و اصبر نفسك

معاشرت با اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 9

9 _ جواز معاشرت و مبادله با اهل كتاب

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم و طعامكم حل لهم

بدان احتمال كه مراد از جمله {طعام الذين . ..}، جواز دادن طعام و گرفتن طعام از اهل كتاب باشد. مصداق روشن اين مفهوم، داد و ستد و مبادله طعام است و به نظر مى رسد كه طعام خصوصيتى نداشته باشد.

معاشرت با بيگانگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 109 - 26

26 - اهل كتاب با جامعه مسلمانان صدر اسلام برخورد و حشر و نشر نداشتند .

فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى اللّه بأمره إن اللّه على كل شىء قدير

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 6

6 _ همنشينى با كافران و مشركانى كه به استهزا و مغالطه در قرآن و اسلام نپردازند، حرام نيست. *

و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء

در اين آيه فاعل {يتقون} كافران، و مرجع ضمير {حسابهم} خوض كنندگان فرض شده است; يعنى حساب كافرانى كه از خوض پرهيز مى كنند، از حساب خوض كنندگان جدا و همنشينى با آنان بى اشكال است.

معاشرت با سفيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 5 - 14

14 _ لزوم برخورد شايسته و سازنده در گفتار و رفتار با سفيهان

و قولوا لهم قولا معروفاً

در برداشت فوق كلمه {قولاً} به معناى كنايى آن، يعنى مطلق معاشرت (سخن و رفتار)، گرفته شده است.

معاشرت با فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 263 - 2

2 _ لزوم رعايت برخورد نيكو با نيازمندان در گفتار و رفتار

قول معروف و مغفرة خير

معاشرت با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 10

10 _ جواز معاشرت و مجالست با كافران ، آنگاه كه آيات الهى را استهزا نكنند و سخنانشان كفر به آيات الهى نباشد .

فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره

مفهوم جمله {حتى يخوضوا . ..}، جواز معاشرت با شرط ذكر شده است.

معاشرت با كنيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 3 - 12

12 _ عدم لزوم رعايت مساوات بين كنيزان ، براى مالكان آنان

فان

خفتم الّا تعدلوا فواحدة او ما ملكت ايمانكم ذلك ادنى الّا تعولوا

مراد از مساوات، عدالت و قسطى است كه شوهر ملزم به رعايت آن در بين زنان متعدد خويش مى باشد.

معاشرت با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 54 - 5

5 - خداوند ، به مسلمانان ، درباره تخلف از دستورهايى كه در مورد رفتار با پيامبر ( ص ) و يا همسران اش داده است ، هشدار داد .

لاتدخلوا بيوت النبىّ . .. و إذا سألتموهنّ مت_عًا ... و ما كان لكم أن ... و لا أن

معاشرت با مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 17

17 _ پيامبر(ص) نبايد در برخورد با مردم، فقر و غنا و گرسنگى و سيرى را ملاك قرار دهد.

ما عليك من حسابهم من شىء و ما من حسابك عليهم من شىء

معاشرت با مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 28 - 2

2- پيامبر ( ص ) با تهيدستان مؤمن ، معاشرت داشت .

و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربّهم

واژه {اصبر} چنان چه داراى مفعول باشد، امر به حبس كردن و تثبيت است. اين تعبير و نيز جمله {لاتعد عيناك عنهم} اين نكته را مى رساند كه شيوه پيامبر(ص) در برخورد با تهيدستان، شيوه اى مطلوب بوده و خداوند، او را به پايدارى بر آن و ترك انصراف از ديدار آنان ترغيب مى كند.

معاشرت با والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان -

31 - 15 - 5،9

5 - رفق و مدارا با پدر و مادر و داشتن رفتارى شايسته با آنان در امور دنيوى ، امرى لازم است .

و صاحبهما فى الدنيا معروفًا

9 - رعايت حال پدر و مادر و معاشرت با آنان ، در هر منطقه اى ، بسته به رسوم متفاوت آن جا است .

و صاحبهما فى الدنيا معروفًا

{معروفاً} صفت براى مفعول مطلق محذوف فعلِ {صاحِبْ} است و مراد از آن، چيزى است كه به خوبى و نيكى در ميان مردم شهرت دارد.

معاشرت با والدين مشرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 7

7 - انسان ، به داشتن رفتار نيك با پدر و مادر ، حتى در صورت مشرك بودن آنان موظّف است .

و إن ج_هداك على أن تشرك . .. و صاحبهما فى الدنيا معروفًا

معاشرت با همسر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 10،11

10 _ وجوب معاشرت پسنديده مردان با همسرانشان

و عاشروهنّ بالمعروف

11 _ مرد نبايد با همسر خويش ، هر چند مورد پسند او نباشد ، بدرفتارى كند .

و عاشروهنّ بالمعروف فان كرهتموهن

جواب جمله شرطيه {فان كرهتموهن} حذف شده و {عسى ان تكرهوا} جانشين آن شده است. يعنى {فان كرهتموهنّ فايضاً عاشروهنّ بالمعروف عسى ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 21 - 13

13 _ زندگى پسنديده با همسر يا آزاد گذاردن وى با رفتار نيك ، پيمان برگرفته زن از مرد به هنگام ازدواج

و اخذن منكم ميثاقا غليظاً

از امام باقر(ع) درباره

{ميثاق} در آيه فوق چنين نقل شده است كه: {الميثاق الغليظ} هو العهد المأخوذ على الزوج حالة العقد من امساك بالمعروف او تسريح باحسان.

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 42 ; تفسير برهان، ج 1، ص 356، ح 11.

معاشرت با همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 54 - 5

5 - خداوند ، به مسلمانان ، درباره تخلف از دستورهايى كه در مورد رفتار با پيامبر ( ص ) و يا همسران اش داده است ، هشدار داد .

لاتدخلوا بيوت النبىّ . .. و إذا سألتموهنّ مت_عًا ... و ما كان لكم أن ... و لا أن

معاشرت با يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 4،7،8،9،11،22

4 _ ايتام و كيفيّت معاشرت با آنان ، از مسائل مورد ابتلا در صدر اسلام

و يسئلونك عن اليتامى قل اصلاح لهم خير

فعل مضارع {يسئلونك} دلالت بر استمرار و تكرار سؤال دارد و تكرار سؤال، نشانگر ابتلاى جامعه به مورد سؤال است.

7 _ جواز هرگونه معاشرت با ايتام بر اساس برادرى و اصلاح امور آنان

اليتامى قل اصلاح لهم خير و ان تخالطوهم فاخوانكم

8 _ معاشرت با ايتام ، بايد بر اساس برادرى دينى باشد .

و ان تخالطوهم فاخوانكم

يعنى بدون اينكه خود را _ مثلا _ برتر از آنان بدانيد و يا آنان را به استضعاف بكشيد; بلكه همانند رفتار با ديگران، بايد برادرى بين شما حاكم باشد.

9 _ معاشرت و اصلاح امور ايتام ، بهتر از پرهيز از معاشرت با آنان است .

و يسئلونك عن اليتامى قل اصلاح لهم خير

و ان تخالطوهم فاخوانكم

بنابراينكه {خير}، افعل التفضيل باشد. گويا مسلمانان به خاطر آيات شديداللّحنى كه درباره چگونگى رفتار با ايتام و اموال آنان نازل شده بود از معاشرت با آنان پرهيز داشتند كه آيه مزبور، پرهيز را رد كرده و معاشرت برادرانه و دخالت اصلاح طلبانه در امور آنان را تجويز كرده است.

11 _ لزوم حفظ شخصيّت ايتام ، با رفتار و برخورد برادرانه با آنان

و ان تخالطوهم فاخوانكم

از اينكه خداوند به جاى هر معيار ديگرى در برخورد با ايتام، از برادرى سخن گفته است، احتمالا كنايه از پرهيز از رفتارهاى ترحم و يا تحقيرآميز باشد كه موجب از بين رفتن شخصيّت آنان مى شود.

22 _ تحميل نشدن رنج و مشقّت به مردم ، فلسفه تجويز معاشرت با ايتام از سوى خداوند

و ان تخالطوهم فاخوانكم . .. و لو شاء الله لاعنتكم

معاشرت بردگان با همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 5

5 - همسران رسول اللّه ، مى توانند بدون داشتن حجاب با بردگان خود روبه رو شده و با آنان سخن بگويند .

و إذا سألتموهنّ مت_عًا فسئلوهنّ من وراء حجاب. .. لاجناح عليهنّ فى ... و لا ما مل

معاشرت پسنديده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 12

12 _ عُرف ( نظر عموم مردم ) تعيين كننده معاشرت هاى پسنديده

و عاشروهنّ بالمعروف

مراد از {معروف}، امرى است كه مردم در اجتماع خويش به نيكى مى شناسند و مورد انكار قرار نمى دهند.

معاشرت ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4

- مائده - 5 - 25 - 8

8 _ زندگى با فاسقان ، دشوار و ناخوشايند بر بندگان شايسته خداوند

فافرق بيننا و بين القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 51 - 12

12 _ لزوم قطع پيوند ، با كسانى كه رابطه دوستى با يهود و نصارا برقرار مى سازند .

لاتتخذوا اليهود و النصرى أولياء . .. و من يتولهم منكم فانه منهم

جمله {فانه منهم} مى رساند كه هر مسلمانى كه پذيراى ولايت يهود و نصارا باشد و يا با آنان روابط دوستانه برقرار كند، از زمره آنان خواهد بود و جمله {و لاتتخذوا . ..} دلالت مى كند كه نبايد با وى رابطه دوستى داشت.

معاشرت ناپسند با والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 15 - 15

15 - خداوند به انسان ها درباره لغزش در عقيده و رفتار ناصحيح با والدين ، هشدار مى دهد .

و إن ج_هداك على أن تشرك بى . .. فلاتطعهما و صاحبهما فى الدنيا معروفًا و اتّبع سب

نقش آداب معاشرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 4 - 6

6 _ رعايت ادب و حرمت افراد در روابط اجتماعى ، نشانگر ميزان انديشه و خرد انسان

إنّ الذين ينادونك من وراء الحجرت أكثرهم لايعقلون

از مفهوم {أكثرهم. ..}، استفاده مى شود كه هر جا انديشه باشد، آداب صحيحِ روابط اجتماعى نيز خواهد بود.

معامله از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{معامله}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 198 - 17

17 _ جواز

خريد و فروش ، در ايّام حجّ ، بعد از خروج از احرام و اتمام مناسك

ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا من ربّكم

امام صادق (ع) درباره قول خداوند {ليس عليكم . ..} فرمود: يعنى الرّزق اذا احلّ الرّجل من احرامه و قضى نسكه فليشترو ليبع فى الموسم

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 96، ح 262 ; تفسير برهان، ج 1، ص 201، ح 1.

آثار خيانت در معامله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 10 - 3

3 - كم فروشى و خيانت در معامله ، تكذيب عملى روز قيامت است .

ويل للمطفّفين . .. ويل يومئذ للمكذّبين

آيات مورد بحث درباره {مطفّفين} است و آنان را با عناوين {فجّار} و {مكذّبين} تهديد به عذاب الهى مى كند. مراد از {يومئذ} همان {يوم يقوم الناس...} است كه در آيات پيشين گذشت. تكذيب مى تواند، شامل تكذيب عملى و قولى باشد; بنابراين آيه اختصاص به كافران ندارد.

اجتناب از خيانت در معامله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 35 - 3

3- خير و مصلحت واقعى انسان و جامعه ، در اجتناب كردن از كم فروشى و خيانت اقتصادى است .

و أوفوا الكيل . .. وزنوا بالقسطاس المستقيم ذلك خير

احكام معامله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 4،6

4 _ تجارت ، از اسباب نقل و انتقال مشروع اموال

الّا ان تكون تجارة عن تراض منكم

6 _ مبادله بدون رضايت طرفين ، باطل است .

الّا ان تكون تجارة عن تراض منكم

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 8

8 _ اطعام اهل كتاب و فروش خوراكى ها به آنان ، امرى جايز و مباح

و طعامكم حل لهم

چون اهل كتاب به دستورات قرآن و حلالها و حرامهاى آن اعتنايى ندارند، بنابراين حكم به حليت طعام مسلمانان براى آنها به اين معناست كه براى مسلمانان جايز است كه طعام خود را در اختيار آنان قرار دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 6،7،8

6 _ پركردن پيمانه ها و مطابق بودن كالا با وزنه هاى ترازو، امرى واجب در مبادله كالاها

و أوفوا الكيل و الميزان

{كيل} به معناى پيمانه كردن و نيز به چيزى كه با آن كيل مى كنند (پيمانه) گفته مى شود و در اينجا مراد معناى دوم است. ايفاء (مصدر اوفوا) به معناى اكمال و اتمام است. اتمام و اكمال پيمانه به اين است كه پيمانه مورد استفاده تا حد معمول آن پر شود و ايفاء و اكمال ترازو به اين است كه كالاى توزين شده مطابق با وزنه هاى ترازو بوده و كمتر از آن نباشد.

7 _ در مبادله كالا بايد از پيمانه و ترازو و وزنه هاى صحيح استفاده كرد.

و أوفوا الكيل و الميزان بالقسط

{ميزان} به ترازو و نيز وزنه هاى آن گفته مى شود. {بالقسط} هم مى تواند براى {أوفوا} باشد، كه در اين صورت قيدى توضيحى و براى تأكيد است، و هم مى تواند قيد براى كيل و ميزان باشد. يعنى پيمانه، ترازو و وزنه ها بايد متعادل بوده، پيمانه كوچكتر از حد متعارف نباشد و ترازو خراب

نبوده و وزنه ها كاستى نداشته باشد.

8 _ بى عدالتى و كمفروشى در معاملات از محرمات الهى است.

أتل ما حرم ربكم . .. و أوفوا الكيل و الميزان بالقسط

جمله {أوفوا . ..} به دليل {ما حرم ربكم}، بيانگر مصداقى از محرمات الهى است، بنابراين علاوه بر وجوب عدالت در مبادلات، حكايت از حرمت بى عدالتى و كمفروشى نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 85 - 8

8_ كم فروشى و بى مقدار و كم ارزش جلوه دادن اجناس مردم ، حرام و از مصداق هاى فسادانگيزى در زمين است .

أوفوا المكيال و الميزان . .. و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 35 - 1،2

1- وجوب كامل كردن پيمانه و كم نگذاشتن از آن ، در معاملات كيلى

و أوفوا الكيل إذا كلتم

2- لزوم به كارگيرى ترازوى دقيق و سنگ تمام در سنجش اشيا

وزنوا بالقسطاس المستقيم

{قسطاس} به معناى ميزان است كه مصداق بارز و روشن آن ترازو براى توزين اشياست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 9 - 2

2 - حرمت كم فروشى ، مغبون ساختن ديگران و كم نهادن سهم طرف مقابل در مبادلات اقتصادى

و أقيموا الوزن بالقسط و لاتخسروا الميزان

ارزش صداقت در معامله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 35 - 8

8- درست كارى اقتصادى ، داراى ارزشى برتر از مال داشتن و دارايى

ذلك خير و أحسن تأويلا

ممكن است مفضل عليه {خير}، كم فروشى و خيانت

در سنجش كالا و سود حاصله از آن باشد; يعنى، رعايت عدل و انصاف و به كارگيرى ترازوى كامل و سود حاصله از آن، بهتر از كم فروشى و سود به دست آمده از آن است.

اركان معامله با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 17

17 _ جهاد با جان ، ركن اصلى معامله با خدا و برتر از جهاد مالى

اشترى . .. أنفسهم و أمولهم ... يقتلون فى سبيل اللّه فيقتلون و يقتلون

برداشت فوق بدين احتمال است كه تقدم {أنفسهم} بر {أموالهم} بيانگر ارزش برتر جهاد با جان باشد و {يقاتلون} صرفاً دربردارنده جهاد با جان باشد ; زيرا در جمله {فيقتلون و يقتلون} (مى كشند و كشته مى شوند) تنها جنبه جهاد با جان مطرح گرديده است.

بى عدالتى در معامله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 8

8 _ بى عدالتى و كمفروشى در معاملات از محرمات الهى است.

أتل ما حرم ربكم . .. و أوفوا الكيل و الميزان بالقسط

جمله {أوفوا . ..} به دليل {ما حرم ربكم}، بيانگر مصداقى از محرمات الهى است، بنابراين علاوه بر وجوب عدالت در مبادلات، حكايت از حرمت بى عدالتى و كمفروشى نيز دارد.

پاداش معامله با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 30 - 5

5 - سوداگرى با خداوند ، داراى سود و بركتى بسيار و بالاتر از انتظار

يرجون تج_رة لن تبور . ليوفّيهم أُجورهم و يزيدهم من فضله

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته

است كه آيه شريفه مى تواند ناظر به تجارت پرسودى باشد كه مورد انتظار تلاوت كنندگان كتاب الهى و. .. است و در آيه قبل از آن بحث به ميان آمد.

پيمانه در معامله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 6،7

6 _ پركردن پيمانه ها و مطابق بودن كالا با وزنه هاى ترازو، امرى واجب در مبادله كالاها

و أوفوا الكيل و الميزان

{كيل} به معناى پيمانه كردن و نيز به چيزى كه با آن كيل مى كنند (پيمانه) گفته مى شود و در اينجا مراد معناى دوم است. ايفاء (مصدر اوفوا) به معناى اكمال و اتمام است. اتمام و اكمال پيمانه به اين است كه پيمانه مورد استفاده تا حد معمول آن پر شود و ايفاء و اكمال ترازو به اين است كه كالاى توزين شده مطابق با وزنه هاى ترازو بوده و كمتر از آن نباشد.

7 _ در مبادله كالا بايد از پيمانه و ترازو و وزنه هاى صحيح استفاده كرد.

و أوفوا الكيل و الميزان بالقسط

{ميزان} به ترازو و نيز وزنه هاى آن گفته مى شود. {بالقسط} هم مى تواند براى {أوفوا} باشد، كه در اين صورت قيدى توضيحى و براى تأكيد است، و هم مى تواند قيد براى كيل و ميزان باشد. يعنى پيمانه، ترازو و وزنه ها بايد متعادل بوده، پيمانه كوچكتر از حد متعارف نباشد و ترازو خراب نبوده و وزنه ها كاستى نداشته باشد.

ترازو در معامله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 7

7 _ در مبادله كالا بايد از پيمانه

و ترازو و وزنه هاى صحيح استفاده كرد.

و أوفوا الكيل و الميزان بالقسط

{ميزان} به ترازو و نيز وزنه هاى آن گفته مى شود. {بالقسط} هم مى تواند براى {أوفوا} باشد، كه در اين صورت قيدى توضيحى و براى تأكيد است، و هم مى تواند قيد براى كيل و ميزان باشد. يعنى پيمانه، ترازو و وزنه ها بايد متعادل بوده، پيمانه كوچكتر از حد متعارف نباشد و ترازو خراب نبوده و وزنه ها كاستى نداشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 35 - 2

2- لزوم به كارگيرى ترازوى دقيق و سنگ تمام در سنجش اشيا

وزنوا بالقسطاس المستقيم

{قسطاس} به معناى ميزان است كه مصداق بارز و روشن آن ترازو براى توزين اشياست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 182 - 1

1 - استفاده از ترازوى دقيق در معاملات و رعايت عدالت اقتصادى ، از رهنمود هاى شعيب ( ع ) به مردم

وزنوا بالقسطاس المستقيم

{زِنَة و وَزْن} (مصدر {زنوا}) به معناى سنجيدن و {قسطاس} (مرادف {ميزان}) به معناى ترازو است. {مستقيم} نيز معادل درست مى باشد; يعنى، {و با ترازوى درست وزن كنيد}.

حليت معامله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 275 - 9

9 _ حكم به حليّت بيع ( معاملات غير ربوى ) و حُرمَت ربا ( معاملات ربوى ) ، از جانب خداوند

و احلّ اللّه البيع و حرّم الرّبوا

زمينه ظلم در معامله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 87 - 12

12_ آزادى

بى قيد و شرط مالكان در تصرف اموال خويش ، زمينه ساز رعايت نكردن قسط و عدالت در مبادلات است .

أوفوا المكيال و الميزان بالقسط . .. أو أن نفعل فى أمولنا مانش_ؤا

سودمندى معامله با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 30 - 5

5 - سوداگرى با خداوند ، داراى سود و بركتى بسيار و بالاتر از انتظار

يرجون تج_رة لن تبور . ليوفّيهم أُجورهم و يزيدهم من فضله

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه مى تواند ناظر به تجارت پرسودى باشد كه مورد انتظار تلاوت كنندگان كتاب الهى و. .. است و در آيه قبل از آن بحث به ميان آمد.

سوگند در معامله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 9

9- سوگند و پيمان ، ارزشى است كه نبايد در معاملات مادى تحت الشعاع قرار گيرد .

دخلاً بينكم أن تكون أُمّة هى أربى من أُمّة

شرايط صحت معامله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 5

5 _ رضايت طرفين مبادله ، شرط صحت و مشروعيت آن مبادله

الّا ان تكون تجارة عن تراض منكم

عدالت در معامله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 11،12،20

11 _ مراعات كردن عدالت در مبادلات و انتخاب سودمندترين روش براى تصرف در اموال آنها بيش از توان متعارف واجب نيست.

إلا بالتى هى أحسن . .. و أوفوا الكيل ... لانكلف نفسا إلا وسعها

بيان اين حقيقت كه {خداوند

انسان را بيش از توانش تكليف نمى كند} پس از فرمانهاى ياد شده، اشاره به اين دارد كه مكلفان براى رعايت آن فرمانها لازم نيست خود را به مشقت اندازند. چرا كه انجام تكليف تا حد قدرت متعارف فرض است و نه بيش از آن.

12 _ تجاوز نكردن به اموال يتيمان و رعايت عدالت در مبادلات از تكاليفى است كه انسانها بر انجام آن توانا هستند. *

و لاتقربوا مال اليتيم . .. و أوفوا الكيل و الميزان بالقسط لانكلف نفسا إلا وسعها

برخى بر آنند كه هدف از جمله {لاتكلف . ..} تذكر اين معناست كه فرمانهاى ياد شده در حد توان انسانهاست تا مبادا به گمان اينكه اين اوامر مشقتبار و طاقت شكن است، از پذيرش آنها سرباز زنند.

20 _ ضايع نساختن اموال يتيمان، عدالت در داد و ستد، پرهيز از سخنان نابحق و پايبند بودن به پيمانهاى الهى، از توصيه هاى خداوند به انسانها

و لاتقربوا مال اليتيم . .. ذلكم وصيكم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 2

2 _ نيكى به پدر و مادر، عدالت در داد و ستد، پايبند بودن به پيمانهاى الهى و به عدل سخن گفتن، راهى است راست براى حركت به سوى خدا.

و بالولدين إحسناً . .. و أن هذا صرطى مستقيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 22

22 _ دعوت مردم به سلامت اقتصادى و رعايت عدالت در خريد و فروش ، از مهمترين رسالت هاى شعيب براى قوم خويش پس از دعوت به توحيد

يقوم اعبدوا اللّه .

.. فأوفوا الكيل و الميزان و لاتبخسوا الناس أشياءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 90 - 4

4 _ گرايش به توحيد و رعايت عدل در خريد و فروش و امور اقتصادى ، مايه خسارت در ديدگاه اشراف كفرپيشه قوم مدين

لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرون

برداشت فوق با توجه به آيه 85، كه بيانگر پيامهاى شعيب است، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 9 - 1

1 - فرمان الهى به رعايت كامل عدل در سنجش اشيا به هنگام داد و ستد

و أقيموا الوزن بالقسط

تعبير {أقيموا الوزن بالقسط} دلالت بر لزوم رعايت كامل و همه جانبه عدل در داد و ستد اشيا دارد.

گواه در معامله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 48،49

48 _ زيان رساندن به گواه و نويسنده مبادلات ، فسق و انحراف از حقّ است .

و لا يضارّ كاتب و لا شهيد و ان تفعلوا فانّه فسوق بكم

بر مبناى مجهول بودن {لا يضار}

49 _ خيانت نويسنده و گواه مبادلات ، فسق و انحراف از حق است .

و لا يضارّ كاتب و لا شهيد و ان تفعلوا فانّه فسوق بكم

بر مبناى معلوم بودن {لا يضار}

گواهى در معامله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 44

44 _ لزوم شاهد گرفتن در هنگام داد و ستد هر چند معامله اى نقد و بدون مطالبه باشد .

و اشهدوا اذا تبايعتم

معامله انبيا

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 1

1 _ تناول غذا ، رفت و آمد و داد و ستد در بازار ، ناسازگار با شأن رسالت و پيامبرى از ديدگاه مشركان و كافران

و قال الذين كفروا . .. و قالوا مالِ ه_ذا الرسول يأكل الطعام و يمشى فى الأسواق

معامله با اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 8،9،31،32

8 _ اطعام اهل كتاب و فروش خوراكى ها به آنان ، امرى جايز و مباح

و طعامكم حل لهم

چون اهل كتاب به دستورات قرآن و حلالها و حرامهاى آن اعتنايى ندارند، بنابراين حكم به حليت طعام مسلمانان براى آنها به اين معناست كه براى مسلمانان جايز است كه طعام خود را در اختيار آنان قرار دهند.

9 _ جواز معاشرت و مبادله با اهل كتاب

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم و طعامكم حل لهم

بدان احتمال كه مراد از جمله {طعام الذين . ..}، جواز دادن طعام و گرفتن طعام از اهل كتاب باشد. مصداق روشن اين مفهوم، داد و ستد و مبادله طعام است و به نظر مى رسد كه طعام خصوصيتى نداشته باشد.

31 _ انكار جواز مبادله با اهل كتاب و انكار حليت طعام آنان ، كفر و موجب حبط عمل است .

و طعام الذين اوتوا الكتب حل لكم . .. و من يكفر بالايمن فقد حبط عمله

از مصاديق مورد نظر براى ايمان، معارف و احكامى است كه در آيه مورد بحث، مطرح شده است، همانند حليت طعام اهل كتاب و . .. .

32 _ انكار جواز ازدواج با زنان اهل

كتاب ، كفر و موجب حبط عمل است .

و المحصنت من الذين اوتوا الكتب . .. و من يكفر بالايمن فقد حبط عمله

معامله با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 10،15

10 _ مجاهدان و رزمندگان راه الهى ، معامله گران جان و مال خويش با خداوند

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. يقتلون فى سبيل اللّه فيقتلون و يقتلون

15 _ كشتن و كشته شدن در راه خدا ، هر دو ارزش و معامله با خداست .

يقتلون فى سبيل اللّه فيقتلون و يقتلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 12

12- اعمال نيك انسان ( نماز ، انفاق و . . . ) داد و ستد و دوستى با خداوند است .

يقيموا الصلوة و ينفقوا . .. من قبل أن يأتى يوم لابيع فيه و لاخل_ل

معامله باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 6

6 _ مبادله بدون رضايت طرفين ، باطل است .

الّا ان تكون تجارة عن تراض منكم

معامله خدا با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 20

20 _ { عن جعفر بن محمد ( ع ) انه سئل عن قول اللّه تعالى : { ان اللّه اشترى من المؤمنين أنفسهم و أموالهم بانّ لهم الجنة . . . } هذا لكل من جاهد فى سبيل اللّه أم لقوم دون قوم ؟ فقال ابوعبداللّه ( ع ) : . . . أنزل

اللّه عز و جل عليه بعقب ذلك : { التائبون العابدون الحامدون . . . } فابان اللّه عز و جل بهذا صفة المؤمنين الذين اشترى منهم أنفسهم و أموالهم . . . ;

روايت شده كه از امام صادق (ع) سؤال شد: اينكه خداى تعالى مى فرمايد: {به تحقيق خدا از مؤمنان نفسها و مالهايشان را خريده است كه در مقابل به آنان بهشت بدهد} آيا شامل همه كسانى است كه در راه خدا جهاد مى كنند يا براى گروه خاصى است و نه همه گروهها؟ امام فرمود: . .. خداى عز و جل به دنبال آيه مزبور، اين آيه را بر رسول خود نازل فرمود: {التائبون العابدون الحامدون ... } و بدين وسيله صفات مؤمنانى را كه نفسها و مالهايشان را خريده است بيان نمود ... }.

معامله در آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 16

16- عالم آخرت ، جاى هيچ گونه تلاش ، سوداگرى و پيوند دوستى نيست و براى انسان كارساز نخواهد بود .

يقيموا الصلوة و ينفقوا . .. من قبل أن يأتى يوم لابيع فيه و لاخل_ل

معامله در حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 198 - 1،2،17

1 _ جواز كسب و كار ، در هنگام انجام مناسك حج

الحج اشهر معلومات . .. ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا

جمله {ليس عليكم . ..}، ناظر به كسب و كار در حج و هنگام انجام مناسك است ; به دليل وقوع آن در بين احكام حج. علاوه بر اينكه كسب و كار در

زمانهاى ديگر، محل شبهه نيست تا نفى و يا اثبات شود.

2 _ ممنوعيّت فعاليت هاى اقتصادى در حج ، پندار غلط برخى از مسلمانان صدر اسلام

ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا

برخى از مسلمانان، خريد و فروش را در حج گناه مى شمردند كه با اين آيه، اين تصوّر دفع شد. (مجمع البيان.)

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 527 ; تفسير برهان، ج 1، ص 201، ح 2.

17 _ جواز خريد و فروش ، در ايّام حجّ ، بعد از خروج از احرام و اتمام مناسك

ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا من ربّكم

امام صادق (ع) درباره قول خداوند {ليس عليكم . ..} فرمود: يعنى الرّزق اذا احلّ الرّجل من احرامه و قضى نسكه فليشترو ليبع فى الموسم

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 96، ح 262 ; تفسير برهان، ج 1، ص 201، ح 1.

معامله در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 123 - 5،9

5 - در روز قيامت ، از هيچ كس فديه و عوضى كه خويشتن را با آن باز خرد ، پذيرفته نمى شود .

و لايقبل منها عدل

{عدل} به معناى فديه و عوضى است كه شخص براى آزادى خود يا ديگرى مى پردازد تا از اسارت و مانند آن آزاد شود.

9 - توهم سودبخشى شفاعت از گنهكاران و يا پذيرفته شدن عوض و بدل براى رهايى از عذاب قيامت ، از پندار هاى بنى اسرائيل است .

يبنى إسرءيل . .. و لايقبل منها عدل و لاتنفعها شفعة

فعل {اتقوا} به قرينه آيات پيشين، خطاب به بنى اسرئيل است. اين خطاب خود قرينه وجود چنين افكارى در بين

آنان است.

معامله ربوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 275 - 9،10

9 _ حكم به حليّت بيع ( معاملات غير ربوى ) و حُرمَت ربا ( معاملات ربوى ) ، از جانب خداوند

و احلّ اللّه البيع و حرّم الرّبوا

10 _ حليت سود ربوى براى رباخواران ، قبل از رسيدن حكم تحريم ربا به آنان

فمن جاءه موعظة من ربّه فانتهى فله ما سلف

{فله ما اخذ و اكل من الرّبوا قبل النّهى. }

معامله زيانبار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 47

47 - دستيابى به منافع دنيا در مقابل از دست دادن آخرت ، سودايى زيانبار است .

لبئس ماشروا به أنفسهم

معامله كيلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 6،7

6 _ پركردن پيمانه ها و مطابق بودن كالا با وزنه هاى ترازو، امرى واجب در مبادله كالاها

و أوفوا الكيل و الميزان

{كيل} به معناى پيمانه كردن و نيز به چيزى كه با آن كيل مى كنند (پيمانه) گفته مى شود و در اينجا مراد معناى دوم است. ايفاء (مصدر اوفوا) به معناى اكمال و اتمام است. اتمام و اكمال پيمانه به اين است كه پيمانه مورد استفاده تا حد معمول آن پر شود و ايفاء و اكمال ترازو به اين است كه كالاى توزين شده مطابق با وزنه هاى ترازو بوده و كمتر از آن نباشد.

7 _ در مبادله كالا بايد از پيمانه و ترازو و وزنه هاى صحيح استفاده كرد.

و أوفوا الكيل و الميزان بالقسط

{ميزان} به ترازو و

نيز وزنه هاى آن گفته مى شود. {بالقسط} هم مى تواند براى {أوفوا} باشد، كه در اين صورت قيدى توضيحى و براى تأكيد است، و هم مى تواند قيد براى كيل و ميزان باشد. يعنى پيمانه، ترازو و وزنه ها بايد متعادل بوده، پيمانه كوچكتر از حد متعارف نباشد و ترازو خراب نبوده و وزنه ها كاستى نداشته باشد.

معامله لقيط در دوران يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 19 - 12

12_ خريد و فروش لقيط ( انسان يافت شده ) امرى ناروا و غيرقانونى در عصر يعقوب

و أسرّوه بض_عة

معامله مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 111 - 10

10 _ مجاهدان و رزمندگان راه الهى ، معامله گران جان و مال خويش با خداوند

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. يقتلون فى سبيل اللّه فيقتلون و يقتلون

معامله نقدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 42،43

42 _ عدم لزوم كتابت و ثبت مبادلات نقدى

إلاّ ان تكون تجارة حاضرة تديرونها بينكم فليس عليكم جناح اَلاّ تكتبوها

43 _ حسن تنظيم سند و ثبت مبادلاتى كه ميان طرفين دست به دست گردد . *

فليس عليكم جناح اَلاّ تكتبوها

معامله وزنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 6،7

6 _ پركردن پيمانه ها و مطابق بودن كالا با وزنه هاى ترازو، امرى واجب در مبادله كالاها

و أوفوا الكيل و الميزان

{كيل} به معناى پيمانه كردن و نيز به چيزى كه با آن

كيل مى كنند (پيمانه) گفته مى شود و در اينجا مراد معناى دوم است. ايفاء (مصدر اوفوا) به معناى اكمال و اتمام است. اتمام و اكمال پيمانه به اين است كه پيمانه مورد استفاده تا حد معمول آن پر شود و ايفاء و اكمال ترازو به اين است كه كالاى توزين شده مطابق با وزنه هاى ترازو بوده و كمتر از آن نباشد.

7 _ در مبادله كالا بايد از پيمانه و ترازو و وزنه هاى صحيح استفاده كرد.

و أوفوا الكيل و الميزان بالقسط

{ميزان} به ترازو و نيز وزنه هاى آن گفته مى شود. {بالقسط} هم مى تواند براى {أوفوا} باشد، كه در اين صورت قيدى توضيحى و براى تأكيد است، و هم مى تواند قيد براى كيل و ميزان باشد. يعنى پيمانه، ترازو و وزنه ها بايد متعادل بوده، پيمانه كوچكتر از حد متعارف نباشد و ترازو خراب نبوده و وزنه ها كاستى نداشته باشد.

ناپسندى معامله لقيط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 19 - 12

12_ خريد و فروش لقيط ( انسان يافت شده ) امرى ناروا و غيرقانونى در عصر يعقوب

و أسرّوه بض_عة

نقش معامله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 9 - 5

5 - مبادلات اقتصادى ، از لغزش گاه هاى مهم و زمينه ساز ابتلاى انسان به بى عدالتى

ألاّتطغوا فى الميزان . و أقيموا الوزن بالقسط و لاتخسروا الميزان

تذكرهاى مكرر خداوند، مى نماياند كه آدمى از اين ناحيه در معرض لغزش جدى است.

معامله ربوى

{معامله ربوى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

3 - آل عمران - 3 - 130 - 3،6

3 _ سير تصاعدى اصل سرمايه ، در معاملات ربوى *

لا تأكلوا الرّبوآ اضعافاً مضاعفة

از آنجا كه رباخوارى قطعاً حرام است، بنابراين قيد {اضعافاً مضاعفة} اشاره به وضعيتى است كه سرمايه هاى ربوى به خود مى گيرد; و آن، سير تصاعدى و مضاعف شدن هميشگى آن است.

6 _ خطر رواج رباخوارى ( درآمد ها و معاملات غير مشروع ) در دوران پس از جنگ *

يا ايّها الذين امنوا لا تأكلوا الرّبوآ

تذكّر به حكم ربا پس از بيان جنگ بدر و احد مى تواند اشاره به اين حقيقت باشد كه معمولاً جوامع بشرى پس از دوران جنگ به درآمدهاى غير مشروع، خصوصاً رباخوارى، مى پردازند.

معامله ربوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 275 - 9،10

9 _ حكم به حليّت بيع ( معاملات غير ربوى ) و حُرمَت ربا ( معاملات ربوى ) ، از جانب خداوند

و احلّ اللّه البيع و حرّم الرّبوا

10 _ حليت سود ربوى براى رباخواران ، قبل از رسيدن حكم تحريم ربا به آنان

فمن جاءه موعظة من ربّه فانتهى فله ما سلف

{فله ما اخذ و اكل من الرّبوا قبل النّهى. }

معاملات

عوامل تضمين معاملات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 28 - 6

6 - نقش مؤثر ايمان به خدا و روز جزا در تضمين قرارداد ها و سلامت روابط اقتصادى و اجتماعى جامعه

و اللّه على ما نقول وكيل

مفسران بر اين باورند كه گواه گرفتن خداوند از سوى موسى(ع) در قرارداد خود با شعيب(ع) براى تأكيد بيشتر بر

اين ميثاق و تضمين عمل به آن بود.

نظارت خدا در معاملات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 28 - 5

5 - ايمان راستين به خداوند ، مقتضى ناظر دانستن او بر معاملات و عقد قراردادها

و اللّه على ما نقول وكيل

معاهده از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

معاهده

آثار تخلف از معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 5،6

5 _ كمترين كوتاهىِ معاهدين در عمل به مواد و شرايط پيمان عدم تعرض ، نقض پيمان است .

إلا الذين عهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً

6 _ تهديد مشركان معاهد صدر اسلام به لغو پيمان عدم تعرض مسلمانان با آنان در صورت مشاهده كمترين كوتاهى در عمل به مواد آن و مشاهده هر گونه كمك به دشمنان اسلام

ثم لم ينقصوكم شيئاً و لم يظهروا عليكم أحداً

آثار فسخ معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 1

1 _ وجود ناخرسندى ميان مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به لغو اعتبار پيمان عدم تعرض و ترديد و دودلى آنان در پيكار با مشركان پيمان شكن

كيف و إن يظهروا عليكم

كلمه {كيف} _ كه براى استفهام انكارى است _ مفيد برداشت فوق است.

آثار فسخ معاهده با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 1،4

1 _ هلال ماه صفر سال دهم هجرت ، آغاز اجراى فرمان كشتن و منع عبور و مرور مشركان و سلب آزادى سير و سياحت از آنان

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين

توصيف {الأشهر} به {الحرم}

حاكى از اين است كه: منظور از {أربعة أشهر} در آيه دوّم (فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر) ماههاى حرام سال ; يعنى، رجب، ذيقعده، ذيحجه و محرّم است. بر اين مبنا {ال} در {الأشهر} براى عهد حضورى مى باشد ; يعنى هنگامى كه اين سه ماه حرام _ كه اكنون با اعلام پيام برائت در روز حج اكبر مصادف شده است _ پايان يافت، مشركان را بكشيد. گفتنى است كه پايان آن سه ماه، مساوى با آغاز ماه صفر سال دهم هجرت بود.

4 _ دستور به كارگيرى تمام شيوه هاى ممكن ( به ترتيب : كشتن ، اسير گرفتن ، محاصره و كمين زدن ) براى ايجاد فشار بر مشركان صدر اسلام

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم و اقعدوا

آثار معاهده عدم تعرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 3،4

3 _ دستور خداوند مبنى بر منع تعرض مسلمانان به مشركان پيمان شكنِ صدر اسلام ، در مدت مهلت چهار ماهه

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

مهلت دادن به مشركان و مجاز دانستن رفت و آمدشان در هر جاى زمين در حقيقت دستورى است به مسلمانان كه نبايد در مدت مقرر متعرض آنان شوند.

4 _ اعطاى آزادى رفت و آمد و سير و سياحت به مشركان صدر اسلام ، در ظرف مهلت چهار ماهه

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

{سَيْح} و {سياحت} (مصدر سيحوا) به معناى سير كردن است و امر در {سيحوا} به معناى اباحه و اعطاى آزادى سير و سياحت مى باشد.

آثار نقض معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 1

1 _ ابطال اعتبار پيمان هاى صلح مسلمانان صدر اسلام از سوى خدا و پيامبر ( ص ) در پى نقض آن توسط مشركان معاهد

براءة من اللّه و رسوله إلى الذين عهدتم من المشركين

{برائت} به معناى جدا شدن و فاصله گرفتن است. متعلق {برائت} _ به قرينه {الذين عاهدتم} _ پيمانهاى منعقد شده ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان است. اعلام جدا شدن و فاصله گرفتن از عهد و پيمان كنايه از الغا و بى اعتبار نمودن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 12

12 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض ، در صورت نقض شدن آن از سوى معاهدان جايز است .

إلا الذين عهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً . .. فأتموا إليهم عهدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 2،3

2 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض در صورت نقض آن از سوى معاهدان ، جايز است .

كيف يكون للمشركين عهد

3 _ وجود ناخرسندى ميان مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به لغو اعتبار پيمان عدم تعرض از سوى خدا و پيامبر ( ص ) و ترديد و دودلى آنان در پيكار با مشركان

كيف يكون للمشركين عهد عنداللّه و عند رسوله

كلمه {كيف} در {كيف يكون للمشركين عهد} _ كه براى استفهام انكارى است _ مفيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 6،8

6 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض و اعلان جنگ

به معاهدان كافر ، در صورت شكسته شدن پيمان از سوى آنان ، بلامانع است .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم . .. فقتلوا

8 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به پيكار با سران و پيشوايان شرك و كفر ، در صورت نقض پيمان صلح از سوى آنان ، فراخواند .

و إن نكثوا أيمنهم . .. فقتلوا أئمة الكفر

آثار وفاى به معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 8

8 _ وفادارى به پيمان ، مادامى كه طرف معاهده بر آن پايبند است ، واجب است .

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام فما استقموا لكم فاستقيموا لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 5

5 _ پايبندى بر پيمان ، مادامى كه طرف معاهده به آن وفادار بماند ، لازم است .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

احكام معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 282 - 37

37 _ اعتبار حقوقى قرارداد ثبت شده

و لا تسئموا اَن تكتبوه . .. ذلكم اقسط عند اللّه و اقوم للشّهادة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 2،7

2 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض ، در صورت نقض آن از سوى طرف معاهده ، بلا مانع است .

براءة من اللّه و رسوله إلى الذين عهدتم

7 _ بستن پيمان عدم تعرض با جوامع غير مسلمان ، جايز است .

الذين عهدتم من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7

- توبه - 9 - 4 - 2،4،11،12

2 _ بستن پيمان عدم تعرض با جوامع غير مسلمان ، جايز است .

الذين عهدتم من المشركين

4 _ وارد شدن هر ضربه اى به جان يا مال مسلمانان از سوى طرف معاهده ، نقض پيمان شمرده شده و لغو آن را مجاز مى كند .

إلا الذين عهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً

11 _ وفادارى به پيمان عدم تعرض ، مادامى كه طرف معاهده بر آن پايبند باشد ، لازم است .

إلا الذين عهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً . .. فأتموا إليهم عهدهم

12 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض ، در صورت نقض شدن آن از سوى معاهدان جايز است .

إلا الذين عهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً . .. فأتموا إليهم عهدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 2،10

2 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض در صورت نقض آن از سوى معاهدان ، جايز است .

كيف يكون للمشركين عهد

10 _ بستن پيمان عدم تعرض با جوامع غير مسلمان ، جايز است .

كيف يكون للمشركين عهد . .. إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 10

10 _ وفادارى و التزام به عهد و پيمان ، واجب است .

و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 5

5 _ وفادارى و التزام به عهد و پيمان ، واجب است .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً و لاذمة

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 4،5،6،10

4 _ بستن پيمان صلح با جوامع غيرمسلمان ، جايز است .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

5 _ پايبندى بر پيمان ، مادامى كه طرف معاهده به آن وفادار بماند ، لازم است .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

6 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض و اعلان جنگ به معاهدان كافر ، در صورت شكسته شدن پيمان از سوى آنان ، بلامانع است .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم . .. فقتلوا

10 _ طعن و توهين به اسلام از سوى كفار معاهد ، لغو اعتبار پيمان صلح و اعلان نبرد با آن را ، مجاز مى كند .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم و طعنوا فى دينكم فقتلوا

اعلام فسخ معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 4

4 _ اعلام الغاى اعتبار پيمان صلح به طرف معاهده لازم است .

براءة . .. إلى الذين عهدتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 2

2 _ دستور خداوند مبنى بر ابلاغ لغو پيمانِ عدم تعرض مسلمانان با مشركان پيمان شكن به عموم مردم حاضر در مراسم حج

و أذن من اللّه و رسوله إلى الناس يوم الحج الأكبر أن اللّه برىء من المشركين و رسو

برداشت فوق بر اين اساس است كه {برائت} در {أن اللّه برىء من المشركين و رسوله} كنايه از الغاى پيمان صلح و عدم تعرض باشد. گفتنى است كه جمله {أذان من اللّه و رسوله ... }

جمله خبرى است در مقام انشا و دستور ; يعنى بايد الغاى پيمان عدم تعرض در روز {حج اكبر} به عموم مردم حاضر در مراسم حج، ابلاغ گردد.

اعلام فسخ معاهده با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 3

3 _ دستور خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر ابلاغ الغاى پيمان عدم تعرض ، به مشركان معاهد

براءة من اللّه و رسوله إلى الذين عهدتم

انحراف ناقضان معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 18

18 _ پيمان شكنان ، مردمانى فاسق و منحرف از مسير حق

لايرقبوا فيكم . .. ذمة ... و أكثرهم فسقون

اهميت وفاى به معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 9

9 _ توصيه مسلمانان صدر اسلام به ادامه پايبندى بر پيمان عدم تعرض خود با مشركان وفادار ، تا پايان يافتن مدت پيمان

إلا الذين عهدتم . .. فأتموا إليهم عهدهم إلى مدتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 11

11 _ وفادارى به پيمان ، نشانه تقواپيشگى است .

فما استقموا لكم فاستقيموا لهم إن اللّه يحب المتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 12

12 _ پيكار با سران شرك و كفر ، به منظور وادار كردن آنان به رعايت عهد و پيمان و بازداشتن ايشان از ضربه زدن به اسلام و مسلمانان است .

و إن نكثوا أيمنهم . .. فقتلوا أئمة

الكفر ... لعلهم ينتهون

بى اعتبارى معاهده كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 3

3 _ غير قابل اعتماد بودن كافران و مشركان ، در پيمان و پيوند دوستى با مسلمانان

كيف و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

{إلّ} در لغت به معناى عهد، قسم و قرابت (خويشاوندى) آمده است (قاموس المحيط) ولى در اين آيه _ به قرينه آمدن واژه {ذمة} كه به معناى عهد است _ معناى قرابت و خويشاوندى مقصود است.

بى اعتبارى معاهده مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 3،7

3 _ غير قابل اعتماد بودن كافران و مشركان ، در پيمان و پيوند دوستى با مسلمانان

كيف و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

{إلّ} در لغت به معناى عهد، قسم و قرابت (خويشاوندى) آمده است (قاموس المحيط) ولى در اين آيه _ به قرينه آمدن واژه {ذمة} كه به معناى عهد است _ معناى قرابت و خويشاوندى مقصود است.

7 _ شرك پيشگان صدر اسلام در صورت پيروزى بر مسلمانان ، از زير پا گذاشتن حقوق خويشاوندى و شكستن پيمان ، باكى نداشتند .

و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

تجاوزگرى ناقضان معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 9

9 _ پيمان شكنان ، مردمانى تجاوزپيشه اند .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً و لاذمة و أولئك هم المعتدون

تذكر به مشركان ناقض معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15

- 3

3 _ تذكر خداوند به باز بودن راه بازگشت به اسلام ، براى مشركان پيمان شكن

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم . .. و يتوب اللّه على من يشاء

جنگ با ناقضان معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 1

1 _ تشويق و تشجيع مسلمانان صدر اسلام به جنگ با مشركان پيمان شكن و توطئه گر عليه پيامبر ( ص )

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم و همّوا بإخراج الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 7

7 _ جنگ با دشمنان پيمان شكن و دعوت آنان به توبه و بازگشت به دامن اسلام ، دستورى برخاسته از علم و حكمت خداوند

قتلوهم . .. و يتوب اللّه على من يشاء و اللّه عليم حكيم

جواز معاهده با غير مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 4

4 _ بستن پيمان صلح با جوامع غيرمسلمان ، جايز است .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

دشمنان ناقض معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 2،6

2 _ لزوم دادن فرصت مناسب به دشمنان پيمان شكن ، براى توبه و بازگشت به دامن اسلام ، پيش از جنگ با آنان

براءة من اللّه و رسوله . .. فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

6 _ در ماه هاى حرام ، سلب امنيت از دشمن پيمان شكن ، ممنوع است . *

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

تفريع {فسيحوا فى الأرض} بر {براءة من اللّه و رسوله}

با حرف {فاء}، مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه: تعرض به دشمن در چهار ماه از سال، ممنوع است و خداوند بر اساس همين قانون، مشركان را در اين چهار ماه آزاد مى گذارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 1

1 _ ضرورت نبرد با دشمن پيمان شكن و جنگ طلب

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم . .. قتلوهم

ضمير {هم} در {قاتلوهم} به شرك پيشگان پيمان شكن و آغازگر جنگ در آيه پيش (قوماً نكثوا أيمانهم . .. و هم بدءوكم أوّل مرّة) برمى گردد.

شرايط فسخ معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 2

2 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض در صورت نقض آن از سوى معاهدان ، جايز است .

كيف يكون للمشركين عهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 6

6 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض و اعلان جنگ به معاهدان كافر ، در صورت شكسته شدن پيمان از سوى آنان ، بلامانع است .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم . .. فقتلوا

شرايط معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 91 - 8،13

8 _ كناره گيرى از برخورد ، تقاضاى صلح و دست كشيدن از هر گونه تعرض به مسلمانان ، از شرايط لازم براى لزوم پذيرش قرارداد ترك تعرض

فان لم يعتزلوكم . .. و يكفّوا ايديهم

13 _ امضاى قرارداد عدم تعرض با دشمنان دين ، تنها در صورتى جايز است كه

از سوى مخالفان پيشنهاد شود . *

و يلقوا اليكم السّلم

شرايط وفاى به معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 11

11 _ وفادارى به پيمان عدم تعرض ، مادامى كه طرف معاهده بر آن پايبند باشد ، لازم است .

إلا الذين عهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً . .. فأتموا إليهم عهدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 8،9

8 _ وفادارى به پيمان ، مادامى كه طرف معاهده بر آن پايبند است ، واجب است .

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام فما استقموا لكم فاستقيموا لهم

9 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به ادامه پايبندى بر پيمان عدم تعرض خود با مشركان ، مادامى كه آنان بر پيمان خود پايبند بمانند ، توصيه فرمود .

فما استقموا لكم فاستقيموا لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 5

5 _ پايبندى بر پيمان ، مادامى كه طرف معاهده به آن وفادار بماند ، لازم است .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

عوامل فسخ معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 2

2 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض ، در صورت نقض آن از سوى طرف معاهده ، بلا مانع است .

براءة من اللّه و رسوله إلى الذين عهدتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 4،6

4 _ وارد شدن هر ضربه اى به جان يا مال مسلمانان

از سوى طرف معاهده ، نقض پيمان شمرده شده و لغو آن را مجاز مى كند .

إلا الذين عهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً

6 _ تهديد مشركان معاهد صدر اسلام به لغو پيمان عدم تعرض مسلمانان با آنان در صورت مشاهده كمترين كوتاهى در عمل به مواد آن و مشاهده هر گونه كمك به دشمنان اسلام

ثم لم ينقصوكم شيئاً و لم يظهروا عليكم أحداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 2

2 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض در صورت نقض آن از سوى معاهدان ، جايز است .

كيف يكون للمشركين عهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 10

10 _ طعن و توهين به اسلام از سوى كفار معاهد ، لغو اعتبار پيمان صلح و اعلان نبرد با آن را ، مجاز مى كند .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم و طعنوا فى دينكم فقتلوا

عوامل فسخ معاهده با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 1

1 _ ابطال اعتبار پيمان هاى صلح مسلمانان صدر اسلام از سوى خدا و پيامبر ( ص ) در پى نقض آن توسط مشركان معاهد

براءة من اللّه و رسوله إلى الذين عهدتم من المشركين

{برائت} به معناى جدا شدن و فاصله گرفتن است. متعلق {برائت} _ به قرينه {الذين عاهدتم} _ پيمانهاى منعقد شده ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان است. اعلام جدا شدن و فاصله گرفتن از عهد و پيمان كنايه از الغا و بى اعتبار نمودن آن

است.

عوامل نقض معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 8

8 _ شكستن پيمان و عدم التزام به آن ، برخاسته از روح تجاوزپيشگى است .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً و لاذمة و أولئك هم المعتدون

فسخ معاهده با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 2

2 _ دستور خداوند مبنى بر ابلاغ لغو پيمانِ عدم تعرض مسلمانان با مشركان پيمان شكن به عموم مردم حاضر در مراسم حج

و أذن من اللّه و رسوله إلى الناس يوم الحج الأكبر أن اللّه برىء من المشركين و رسو

برداشت فوق بر اين اساس است كه {برائت} در {أن اللّه برىء من المشركين و رسوله} كنايه از الغاى پيمان صلح و عدم تعرض باشد. گفتنى است كه جمله {أذان من اللّه و رسوله ... } جمله خبرى است در مقام انشا و دستور ; يعنى بايد الغاى پيمان عدم تعرض در روز {حج اكبر} به عموم مردم حاضر در مراسم حج، ابلاغ گردد.

فسخ معاهده صلح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 4،5

4 _ اعلام الغاى اعتبار پيمان صلح به طرف معاهده لازم است .

براءة . .. إلى الذين عهدتم

5 _ لغو اعتبار پيمان هاى صلح و عدم تعرض ، از اختيارات رهبر جامعه اسلامى است .

براءة من اللّه و رسوله إلى الذين عهدتم

فسخ معاهده عدم تعرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 2،5

2 _ لغو اعتبار پيمان عدم

تعرض ، در صورت نقض آن از سوى طرف معاهده ، بلا مانع است .

براءة من اللّه و رسوله إلى الذين عهدتم

5 _ لغو اعتبار پيمان هاى صلح و عدم تعرض ، از اختيارات رهبر جامعه اسلامى است .

براءة من اللّه و رسوله إلى الذين عهدتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 1

1 _ اعطاى چهار ماه مهلت به مشركان پيمان شكنِ صدر اسلام ، در پى ابطال پيمان عدم تعرض مسلمانان با آنان

براءة من اللّه و رسوله . .. فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 4

4 _ ابطال اعتبار پيمان عدم تعرض مسلمانان ، از اختيارات رهبر جامعه اسلامى است .

كيف يكون للمشركين عهد عنداللّه و عند رسوله

فسق ناقضان معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 18

18 _ پيمان شكنان ، مردمانى فاسق و منحرف از مسير حق

لايرقبوا فيكم . .. ذمة ... و أكثرهم فسقون

كافران ناقض معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 6

6 _ دشمنان اسلام و كافران حق ستيز در صورت تسلط بر مسلمانان هرگز بر پيمان و پيوند دوستى و خويشاوندى پايبند نخواهند بود .

كيف و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

مشركان ناقض معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 8

8 _ نقض شدن پيمان عدم تعرض ، از سوى

اكثريت مشركان صدر اسلام

الذين عهدتم من المشركين

مقصود از {الذين عاهدتم} _ به دليل آيات 4 و 7 _ مشركان معاهدى هستند كه ملتزم به رعايت پيمانهاى صلح نبودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 1،3،5،9،12

1 _ اعطاى چهار ماه مهلت به مشركان پيمان شكنِ صدر اسلام ، در پى ابطال پيمان عدم تعرض مسلمانان با آنان

براءة من اللّه و رسوله . .. فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

3 _ دستور خداوند مبنى بر منع تعرض مسلمانان به مشركان پيمان شكنِ صدر اسلام ، در مدت مهلت چهار ماهه

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

مهلت دادن به مشركان و مجاز دانستن رفت و آمدشان در هر جاى زمين در حقيقت دستورى است به مسلمانان كه نبايد در مدت مقرر متعرض آنان شوند.

5 _ اعطاى آزادى سير و سياحت به مشركان پيمان شكن ، در چهار ماه حرام از سال ( ذيقعده ، ذيحجه ، محرم و رجب )

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

توصيف {أربعة أشهر} به {الاشهر الحرم} (در آيه 5) مى تواند قرينه باشد بر اين كه: مراد از {أربعة أشهر} همان چهار ماه حرام معروف (ذيقعده، ذيحجه، محرم و رجب) است ; يعنى با الغاى اعتبار پيمان صلح و برداشته شدن امان از مشركان، آنان تنها در ماههاى حرام، آزادى رفت و آمد و سير و سياحت خواهند داشت.

9 _ تهديد خداوند به مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، به شكست خفت بار و خواركننده در صورت تسليم نشدن و پاى فشردن بر شرك و كفر

و اعلموا أنكم غير معجزى اللّه و أن اللّه مخزى الكفرين

{اخزاء} (مصدر مخزى)

به معناى خوار و خفيف كردن است. به كارگيرى اسم فاعل به جاى فعل در جمله {و أن اللّه مخزى الكافرين} بيانگر سنت قطعى خداوند درباره شكست كفر و كفرپيشگان بوده و تهديدى براى مشركان پيمان شكن مى باشد.

12 _ نويد خدا به مسلمانان صدر اسلام به امداد هاى غيبى و شكست ذلت بار شرك پيشگان پيمان شكن

و اعلموا . .. أن اللّه مخزى الكفرين

تهديد مشركان پيمان شكن صدر اسلام به شكست و خوارى در واقع نويدى بود به مسلمانان به اينكه در صورت شروع جنگ، خداوند آنان را با امدادهاى غيبى خود كمك فرموده و پيروز خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 2،7

2 _ دستور خداوند مبنى بر ابلاغ لغو پيمانِ عدم تعرض مسلمانان با مشركان پيمان شكن به عموم مردم حاضر در مراسم حج

و أذن من اللّه و رسوله إلى الناس يوم الحج الأكبر أن اللّه برىء من المشركين و رسو

برداشت فوق بر اين اساس است كه {برائت} در {أن اللّه برىء من المشركين و رسوله} كنايه از الغاى پيمان صلح و عدم تعرض باشد. گفتنى است كه جمله {أذان من اللّه و رسوله ... } جمله خبرى است در مقام انشا و دستور ; يعنى بايد الغاى پيمان عدم تعرض در روز {حج اكبر} به عموم مردم حاضر در مراسم حج، ابلاغ گردد.

7 _ توصيه و تشويق الهى به عموم مشركان عهدشكن ، مبنى بر توبه و بازگشت به اسلام در ظرف چهار ماه مهلت داده شده به آنان

فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر . .. و أذن من اللّه ...

فإن تبتم فهو خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 8

8 _ اماكن سكونت ( شهر ها ، روستا ها و . . . ) مشركان پيمان شكن صدر اسلام تنها مراكز امن اعلام شده از سوى خدا براى آنان

فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم . .. ثم أبلغه مأمنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 1

1 _ نقض شدن پيمان عدم تعرض از سوى اكثريت مشركان صدر اسلام

كيف يكون للمشركين عهد

مراد از مشركان در جمله {كيف يكون للمشركين عهد} _ به قرينه {إلا الذين عاهدتم عند المسجد الحرام} _ مشركان معاهدى هستند كه بر پيمان خود با مسلمانان پايبند نماندند. ذيل آيه بعد (و أكثرهم فاسقون) بيانگر نقض پيمان از سوى اكثريت آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 15

15 _ اكثريت مشركان صدر اسلام بر پيمان عدم تعرض خود با مسلمانان پايبند نمانده و آن را نقض كردند .

و أكثرهم فسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 2،12

2 _ مشركان صدر اسلام در رابطه با هيچ مؤمنى به عهد و پيمانى پايبند نبودند .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً و لاذمة

{ذمة} به معناى عهد و پيمان است. قابل ذكر است كه كلمه {مؤمن} و {ذمة} هر دو نكره در سياق نفى بوده و مفيد عموم مى باشند.

12 _ جنگ مسلمانان با مشركان پيمان شكن صدر اسلام ، جنگ دفاعى بود نه ابتدايى .

و أولئك هم

المعتدون

از اين آيه شريفه و آيات پيش استفاده مى شود كه: خداوند به منظور دفاع از حقوق مسلمانان و كوتاه شدن دست دشمن از تجاوز به حقوق ايشان، معاهده صلح با مشركان را لغو و مسلمانان را به جنگ و نبرد با آنان فراخواند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 3

3 _ شرك پيشگان صدر اسلام ، مردمانى سست عهد و پيمان شكن بودند .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم . .. إنهم لا أيمن لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 4

4 _ نقض پيمان تعرض از سوى مشركان معاهدِ صدر اسلام

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 14 - 8

8 _ مرگ و ذلت مشركان پيمان شكن صدر اسلام و پيروزى سپاه اسلام ، شفابخش سينه دردمند مؤمنان آسيب ديده از تجاوز

يعذبهم اللّه بأيديكم و يخزهم و ينصركم عليهم و يشف صدور قوم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 15 - 1

1 _ دل هاى مؤمنان صدر اسلام نسبت به مشركان پيمان شكن ، آكنده از خشم بود .

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم . .. و يشف صدور قوم مؤمنين. و يذهب غيظ قلوبهم

مشركان وفادار به معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 7

7 _ عموم مشركانى كه در كنار مسجدالحرام با مسلمانان پيمان عدم تعرض بسته بودند ، بر

پيمان خويش پايبند نماندند .

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

معاهده با اعراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 91 - 3

3 _ ترك تعرض به مسلمانان از سوى طوايفى از اعراب در مقابل عدم تعرض مسلمانان به آن طايفه ، موضوع قرارداد پيشنهادى نمايندگان آن طايفه .

ستجدون اخرين يريدون ان يَامنوكم و يَامنوا قومهم

معاهده با اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 5،6،7

5 _ رهايى اهل كتاب ( يهود ) از ذلت ، در گرو گرايش آنان به اسلام و يا بستن پيمان نامه اى با جامعه اسلامى ( پذيرش حاكميت جامعه اسلامى و شرايط ذمّه )

ضُربت عليهم الذّلّة . .. الّا بحبل من اللّه و حبل من الناس

بنابر اينكه {حبل من الناس}، رابطه و تعهّد با جامعه اسلامى باشد; به قرينه اينكه در سياق {حبل من اللّه} قرار گرفته است.

6 _ مسلمانان موظّف به رعايت حقوق اهل كتاب ( احترام به حقوق آنان ) ، در صورت گرايش آنان به اسلام و يا پذيرش عهدنامه با جامعه اسلامى

ضُربت عليهم الذّلّة أين ما ثقفوا الّا بحبل من اللّه و حبل من الناس

بنابر اينكه {ضربت} در مقام تشريع باشد و {الّا}، دو مورد را استثنا كند: گرايش به اسلام; و پذيرش پيمان نامه با مسلمين.

7 _ لزوم پايبندى مسلمانان ، به قرارداد هاى جامعه اسلامى با ديگر جوامع

ضُربت عليهم الذّلّة . .. الّا بحبل من اللّه و حبل من الناس

{و حبل من الناس}، در برداشت فوق به معناى قرارداد مسلمين با اهل كتاب است و

آيه فوق بيانگر اين است كه در صورت قرارداد، نبايد متعرض آنها شد.

معاهده با بنى نضير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 10

10 - اطمينان بخشى خداوند به مؤمنان ، در وفا نكردن منافقان به پيمان خويش باكافران ( يهود بنى نضير )

و اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون

معاهده با دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 91 - 5،8،12،13

5 _ ضرورت پذيرش پيمان عدم تعرض با مخالفان ، على رغم روحيه ستيزه جويى و پيمان شكنى آنان

ستجدون اخرين يريدون ان يَامنوكم و يَامنوا قومهم كلّما ردّوا الى الفتنة اركسوا في

8 _ كناره گيرى از برخورد ، تقاضاى صلح و دست كشيدن از هر گونه تعرض به مسلمانان ، از شرايط لازم براى لزوم پذيرش قرارداد ترك تعرض

فان لم يعتزلوكم . .. و يكفّوا ايديهم

12 _ پذيرش قرارداد ترك تعرض عنوان شده از سوى دشمنان ، فرمان خداوند به مسلمانان

ستجدون اخرين . .. و اولئكم جعلنا لكم عليهم سلطاناً مبيناً

13 _ امضاى قرارداد عدم تعرض با دشمنان دين ، تنها در صورتى جايز است كه از سوى مخالفان پيشنهاد شود . *

و يلقوا اليكم السّلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 58 - 2

2 _ لزوم مطلع ساختن دشمن از بى اعتبارى عهدنامه آنان ، پس از الغا و بى اعتبار دانستن آن

و إما تخافن من قوم خيانة فانبذ إليهم على سواء

{سواء} به معناى مساوى و برابر بودن است. {على سواء} حال براى ضمير در {فانبذ} و ضمير در

{إليهم} است ; يعنى در حالى كه تو و آنان در اين امر مساوى هستيد. و مراد از مساوى بودن، چنانچه مفسران گفته اند، تساوى در آگاهى به لغو پيمان نامه است. افكندن عهدنامه به طرف آنان (فانبذ إليهم) اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 14

14 _ تقوا ، بازدارنده آدمى از شكستن پيمان است ، هر چند طرف هاى پيمان ، دشمنانى حق ستيز باشند .

إلا الذين عهدتم من المشركين . .. فأتموا إليهم عهدهم إلى مدتهم إنّ اللّه يحب المت

معاهده با غير مسلمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 7

7 _ بستن پيمان عدم تعرض با جوامع غير مسلمان ، جايز است .

الذين عهدتم من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 2

2 _ بستن پيمان عدم تعرض با جوامع غير مسلمان ، جايز است .

الذين عهدتم من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 10

10 _ بستن پيمان عدم تعرض با جوامع غير مسلمان ، جايز است .

كيف يكون للمشركين عهد . .. إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

معاهده با غير مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 4

4 _ بستن پيمان صلح با جوامع غيرمسلمان ، جايز است .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

معاهده با كافران

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 14،15،16،17،18

14 _ كافرانى كه با مسلمانان پيمان عدم تعرض دارند ، هر چند به انگيزه مبارزه با اسلام به غير مهاجران هجوم برند ، مهاجران و انصار موظف به يارى آنان نيستند .

فعليكم النصر إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

مراد از ميثاق به قرينه مقام، پيمان عدم تعرض و متاركه جنگ است.

15 _ مسلمانان نبايد حتى به خاطر دفاع از مؤمنانى كه مورد هجوم كافران قرار گرفتند پيمان خويش را با آن كافران ناديده انگارند و آن را نقض كنند .

فعليكم النصر إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

16 _ مسلمانان عصر بعثت با گروههايى از كافران پيمان عدم تعرض داشته و به آن وفادار بودند .

إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

17 _ اهميت ويژه پايبندى به پيمان ، حتى در صورت كافر بودن طرف مقابل

فعليكم النصر إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

هر چند مراد از {ميثق} در آيه شريفه پيمان متاركه جنگ است، ولى روشن است كه پيمان متاركه جنگ خصوصيتى ندارد. بنابراين مى توان آيه شريفه را در همه پيمانهاى مجاز، سارى و جارى دانست.

18 _ پيمان بستن با كافران ( پيمان عدم تعرض و . . . ) امرى جايز و پايبندى به آن واجب است .

إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 14

14 _ انعقاد هرگونه پيمان ( سياسى ، نظامى ، اقتصادى و فرهنگى ) ، كه موجب سلطه كافران گردد ، نامشروع و باطل است .

و لن يجعل اللّه للكفرين

على المؤمنين سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 58 - 3

3 _ تصميم بر الغا و اعلان بى اعتبارى معاهدات امضا شده با كافران ، در اختيار پيامبر ( ص ) و رهبران جامعه اسلامى است .

فانبذ إليهم على سواء

معاهده با مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 6

6 - توافق هاى سطحى با يهود و نصارا ، در گرايش آنان به اسلام مؤثر نيست .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى حتى تتبع ملتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 7

7 _ ناتوانى مسلمانان سست ايمان بر پايبندى به تعهد خويش با يهود و نصارا

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

معاهده با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 6

6 _ وجود پيمان هاى صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

الذين عهدتم من المشركين

مقصود از {معاهده} در {عاهدتم} _ به قرينه آيه 4 _ معاهده صلح و عدم تعرض است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 2

2 _ دستور خداوند مبنى بر ابلاغ لغو پيمانِ عدم تعرض مسلمانان با مشركان پيمان شكن به عموم مردم حاضر در مراسم حج

و أذن من اللّه و رسوله إلى الناس يوم الحج الأكبر أن اللّه برىء من المشركين و رسو

برداشت فوق بر اين اساس است كه {برائت} در {أن اللّه برىء من المشركين و رسوله} كنايه

از الغاى پيمان صلح و عدم تعرض باشد. گفتنى است كه جمله {أذان من اللّه و رسوله ... } جمله خبرى است در مقام انشا و دستور ; يعنى بايد الغاى پيمان عدم تعرض در روز {حج اكبر} به عموم مردم حاضر در مراسم حج، ابلاغ گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 8،9،10

8 _ كمك و پشتيبانى طرف معاهده به دشمنان ، عليه مسلمانان ، نقض پيمان عدم تعرض است .

إلا الذين عهدتم من المشركين . .. و لم يظهروا عليكم أحداً

9 _ توصيه مسلمانان صدر اسلام به ادامه پايبندى بر پيمان عدم تعرض خود با مشركان وفادار ، تا پايان يافتن مدت پيمان

إلا الذين عهدتم . .. فأتموا إليهم عهدهم إلى مدتهم

10 _ محترم شمرده شدن پيمان عدم تعرض مسلمانان صدر اسلام با دسته اى از مشركان ، به خاطر پايبند ماندنشان بر آن و نقض نشدن پيمان از سوى آنان

إلا الذين عهدتم . .. فأتموا إليهم عهدهم إلى مدتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 5،6،9

5 _ انعقاد پيمان صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان در كنار مسجدالحرام

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

6 _ وجود پيمان هاى صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

9 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به ادامه پايبندى بر پيمان عدم تعرض خود با مشركان ، مادامى كه آنان بر پيمان خود پايبند بمانند ، توصيه فرمود .

فما استقموا لكم فاستقيموا لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 -

توبه - 9 - 12 - 1،2

1 _ انعقاد پيمان صلح ، ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان عصر بعثت

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

2 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، بر پيمان صلح خود با مسلمانان ، سوگند وفادارى ياد كرده بودند .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 3

3 _ وجود پيمان صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

قوماً نكثوا أيمنهم

معاهده با مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 1

1 _ وجود پيمان هاى عدم تعرض ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

إلاّ الذين عهدتم من المشركين

معاهده با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 120 - 6

6 - توافق هاى سطحى با يهود و نصارا ، در گرايش آنان به اسلام مؤثر نيست .

و لن ترضى عنك اليهود و لاالنصرى حتى تتبع ملتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 53 - 7

7 _ ناتوانى مسلمانان سست ايمان بر پايبندى به تعهد خويش با يهود و نصارا

اهولاء الذين اقسموا باللّه جهد ايمنهم انهم لمعكم

معاهده بر ارث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 33 - 6،9،10

6 _ پيمان بر توارث ، از موجبات ارث

و لكلّ جعلنا موالى . .. و الذين عقدت ايمانكم

عقد يمين به معناى پيمان بستن است و چون بحث آيه درباره ارث است، اين پيمان درباره

ميراث خواهد بود; يعنى پيمان بر ارث. گفتنى است كه در برداشت فوق، {الذين} عطف بر {الوالدان} شده است.

9 _ وجوب پرداخت حقوق كسانى كه با آنها پيمان هاى مالى بسته شده است .

و الذين عقدت ايمانكم فاتوهم نصيبهم

در برداشت فوق، {الذين} مبتدا گرفته شده و جمله {فاتوهم نصيبهم} خبر آن ; در نتيجه، {الذين . .. } از زمره وارثان نخواهد بود.

10 _ وارث بايد حقوقى را كه به واسطه عقد و پيمان بر مال ميّت است ، پرداخت كند .

و الذين عقدت ايمانكم فاتوهم نصيبهم

چنانچه جمله {و الذين . .. } مستأنفه باشد، مراد از {الذين}، وارثان نخواهند بود ; بلكه كسانى هستند كه با ميت پيمان مالى بسته اند. البتّه مخاطبان به پرداخت حقوق آنان، همان ورثه مى باشد.

معاهده جايز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 7

7 _ بستن پيمان عدم تعرض با جوامع غير مسلمان ، جايز است .

الذين عهدتم من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 2

2 _ بستن پيمان عدم تعرض با جوامع غير مسلمان ، جايز است .

الذين عهدتم من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 10

10 _ بستن پيمان عدم تعرض با جوامع غير مسلمان ، جايز است .

كيف يكون للمشركين عهد . .. إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

معاهده در ازدواج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 - 25

25 _ جواز هر نوع قراردادى

بين زن و شوهر ، پس از ازدواج ، به شرط رضايت طرفين

و لا جناح عليكم فيما تراضيتم به من بعد الفريضة

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: ما تراضوا به من بعد النكاح فهو جايز . .. .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 456، ح 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 467، ح 173 ; تفسير برهان، ج 1، ص 360، ح 6.

معاهده صلح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 5

5 _ انعقاد پيمان صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان در كنار مسجدالحرام

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 1،2،4،8،10

1 _ انعقاد پيمان صلح ، ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان عصر بعثت

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

2 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، بر پيمان صلح خود با مسلمانان ، سوگند وفادارى ياد كرده بودند .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

4 _ بستن پيمان صلح با جوامع غيرمسلمان ، جايز است .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

8 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به پيكار با سران و پيشوايان شرك و كفر ، در صورت نقض پيمان صلح از سوى آنان ، فراخواند .

و إن نكثوا أيمنهم . .. فقتلوا أئمة الكفر

10 _ طعن و توهين به اسلام از سوى كفار معاهد ، لغو اعتبار پيمان صلح و اعلان نبرد با آن را ، مجاز مى كند .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم و طعنوا فى دينكم فقتلوا

معاهده صلح در صدر اسلام

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 6

6 _ وجود پيمان هاى صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 3

3 _ وجود پيمان صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

قوماً نكثوا أيمنهم

معاهده عدم تعرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 91 - 5،8،10،12،13

5 _ ضرورت پذيرش پيمان عدم تعرض با مخالفان ، على رغم روحيه ستيزه جويى و پيمان شكنى آنان

ستجدون اخرين يريدون ان يَامنوكم و يَامنوا قومهم كلّما ردّوا الى الفتنة اركسوا في

8 _ كناره گيرى از برخورد ، تقاضاى صلح و دست كشيدن از هر گونه تعرض به مسلمانان ، از شرايط لازم براى لزوم پذيرش قرارداد ترك تعرض

فان لم يعتزلوكم . .. و يكفّوا ايديهم

10 _ ضرورت تعقيب و كشتن كسانى كه على رغم امضاى پيمان ترك تعرض ، بدان وفا نكنند .

فان لم يعتزلوكم . .. فخذوهم و اقتلوهم

12 _ پذيرش قرارداد ترك تعرض عنوان شده از سوى دشمنان ، فرمان خداوند به مسلمانان

ستجدون اخرين . .. و اولئكم جعلنا لكم عليهم سلطاناً مبيناً

13 _ امضاى قرارداد عدم تعرض با دشمنان دين ، تنها در صورتى جايز است كه از سوى مخالفان پيشنهاد شود . *

و يلقوا اليكم السّلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 14،16،18

14 _ كافرانى كه با مسلمانان پيمان عدم تعرض دارند ، هر چند به انگيزه مبارزه با اسلام به

غير مهاجران هجوم برند ، مهاجران و انصار موظف به يارى آنان نيستند .

فعليكم النصر إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

مراد از ميثاق به قرينه مقام، پيمان عدم تعرض و متاركه جنگ است.

16 _ مسلمانان عصر بعثت با گروههايى از كافران پيمان عدم تعرض داشته و به آن وفادار بودند .

إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

18 _ پيمان بستن با كافران ( پيمان عدم تعرض و . . . ) امرى جايز و پايبندى به آن واجب است .

إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 3،7،8

3 _ دستور خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر ابلاغ الغاى پيمان عدم تعرض ، به مشركان معاهد

براءة من اللّه و رسوله إلى الذين عهدتم

7 _ بستن پيمان عدم تعرض با جوامع غير مسلمان ، جايز است .

الذين عهدتم من المشركين

8 _ نقض شدن پيمان عدم تعرض ، از سوى اكثريت مشركان صدر اسلام

الذين عهدتم من المشركين

مقصود از {الذين عاهدتم} _ به دليل آيات 4 و 7 _ مشركان معاهدى هستند كه ملتزم به رعايت پيمانهاى صلح نبودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 2

2 _ دستور خداوند مبنى بر ابلاغ لغو پيمانِ عدم تعرض مسلمانان با مشركان پيمان شكن به عموم مردم حاضر در مراسم حج

و أذن من اللّه و رسوله إلى الناس يوم الحج الأكبر أن اللّه برىء من المشركين و رسو

برداشت فوق بر اين اساس است كه {برائت} در {أن اللّه برىء من المشركين و رسوله} كنايه

از الغاى پيمان صلح و عدم تعرض باشد. گفتنى است كه جمله {أذان من اللّه و رسوله ... } جمله خبرى است در مقام انشا و دستور ; يعنى بايد الغاى پيمان عدم تعرض در روز {حج اكبر} به عموم مردم حاضر در مراسم حج، ابلاغ گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 1،2،5،6،8،9،10،11

1 _ وجود پيمان هاى عدم تعرض ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

إلاّ الذين عهدتم من المشركين

2 _ بستن پيمان عدم تعرض با جوامع غير مسلمان ، جايز است .

الذين عهدتم من المشركين

5 _ كمترين كوتاهىِ معاهدين در عمل به مواد و شرايط پيمان عدم تعرض ، نقض پيمان است .

إلا الذين عهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً

6 _ تهديد مشركان معاهد صدر اسلام به لغو پيمان عدم تعرض مسلمانان با آنان در صورت مشاهده كمترين كوتاهى در عمل به مواد آن و مشاهده هر گونه كمك به دشمنان اسلام

ثم لم ينقصوكم شيئاً و لم يظهروا عليكم أحداً

8 _ كمك و پشتيبانى طرف معاهده به دشمنان ، عليه مسلمانان ، نقض پيمان عدم تعرض است .

إلا الذين عهدتم من المشركين . .. و لم يظهروا عليكم أحداً

9 _ توصيه مسلمانان صدر اسلام به ادامه پايبندى بر پيمان عدم تعرض خود با مشركان وفادار ، تا پايان يافتن مدت پيمان

إلا الذين عهدتم . .. فأتموا إليهم عهدهم إلى مدتهم

10 _ محترم شمرده شدن پيمان عدم تعرض مسلمانان صدر اسلام با دسته اى از مشركان ، به خاطر پايبند ماندنشان بر آن و نقض نشدن پيمان از سوى آنان

إلا الذين عهدتم . ..

فأتموا إليهم عهدهم إلى مدتهم

11 _ وفادارى به پيمان عدم تعرض ، مادامى كه طرف معاهده بر آن پايبند باشد ، لازم است .

إلا الذين عهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً . .. فأتموا إليهم عهدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 1،2،3،9،10

1 _ نقض شدن پيمان عدم تعرض از سوى اكثريت مشركان صدر اسلام

كيف يكون للمشركين عهد

مراد از مشركان در جمله {كيف يكون للمشركين عهد} _ به قرينه {إلا الذين عاهدتم عند المسجد الحرام} _ مشركان معاهدى هستند كه بر پيمان خود با مسلمانان پايبند نماندند. ذيل آيه بعد (و أكثرهم فاسقون) بيانگر نقض پيمان از سوى اكثريت آنان است.

2 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض در صورت نقض آن از سوى معاهدان ، جايز است .

كيف يكون للمشركين عهد

3 _ وجود ناخرسندى ميان مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به لغو اعتبار پيمان عدم تعرض از سوى خدا و پيامبر ( ص ) و ترديد و دودلى آنان در پيكار با مشركان

كيف يكون للمشركين عهد عنداللّه و عند رسوله

كلمه {كيف} در {كيف يكون للمشركين عهد} _ كه براى استفهام انكارى است _ مفيد برداشت فوق است.

9 _ خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را به ادامه پايبندى بر پيمان عدم تعرض خود با مشركان ، مادامى كه آنان بر پيمان خود پايبند بمانند ، توصيه فرمود .

فما استقموا لكم فاستقيموا لهم

10 _ بستن پيمان عدم تعرض با جوامع غير مسلمان ، جايز است .

كيف يكون للمشركين عهد . .. إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 -

توبه - 9 - 8 - 1

1 _ وجود ناخرسندى ميان مسلمانان صدر اسلام ، نسبت به لغو اعتبار پيمان عدم تعرض و ترديد و دودلى آنان در پيكار با مشركان پيمان شكن

كيف و إن يظهروا عليكم

كلمه {كيف} _ كه براى استفهام انكارى است _ مفيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 6

6 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض و اعلان جنگ به معاهدان كافر ، در صورت شكسته شدن پيمان از سوى آنان ، بلامانع است .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم . .. فقتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 4

4 _ نقض پيمان تعرض از سوى مشركان معاهدِ صدر اسلام

ألا تقتلون قوماً نكثوا أيمنهم

معاهده مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 91 - 3

3 _ ترك تعرض به مسلمانان از سوى طوايفى از اعراب در مقابل عدم تعرض مسلمانان به آن طايفه ، موضوع قرارداد پيشنهادى نمايندگان آن طايفه .

ستجدون اخرين يريدون ان يَامنوكم و يَامنوا قومهم

معاهده مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 16

16 _ مسلمانان عصر بعثت با گروههايى از كافران پيمان عدم تعرض داشته و به آن وفادار بودند .

إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

معاهده مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 5

5 _ شرك پيشگان صدر اسلام ، بر پيمان

خود با مسلمانان سوگند وفادارى ياد كرده بودند .

قوماً نكثوا أيمنهم

معاهده مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 4

4 - يهود بنى قريظه ، در غزوه احزاب ، همْ پيمان مشركان مكه بودند و از آنان پشتيبانى مى كردند .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب

مراد از {الذين ظاهروا} يهود بنى قريظه، و مرجع ضمير {هم}، مشركانى اند كه سردمدارى احزاب متحد عليه مسلمانان مدينه را بر عهده داشتند.

معاهده همسرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 21 - 9،10،11،12،13

9 _ بازپس گيرى مهريّه زنان ، شكستن پيمان محكمى است كه همسران با شوهران خويش بسته اند .

و كيف تأخذونه و قد افضى بعضكم الى بعض و اخذن منكم ميثاقاً غليظاً

10 _ برانگيختن وجدان انسانى از روش هاى قرآن براى ايجاد تعهد نسبت به رعايت پيمان هاى زناشويى

و كيف تأخذونه . .. و اخذن منكم ميثاقاً غليظاً

11 _ مهريّه ، حقى براى زن در قبال آميزش و پيمان زناشويى

و كيف تأخذونه و قد افضى

جمله {و قد افضى}، كه كنايه از آميزش است، و جمله {اخذن منكم}، كه دلالت بر عقد زناشويى مى كند، بيانگر اين است كه زن در قبال آن دو، مالك مهريه است.

12 _ عقد نكاح ، پيمان استوارى كه زن از مرد گرفته است .

و اخذن منكم ميثاقاً غليظاً

امام باقر (ع) درباره ميثاق در آيه فوق فرمود: {الميثاق}، الكلمة التى عقد بها النكاح . .. .

_______________________________

كافى، ج 5، ص 560، ح 19 ; تفسير برهان، ج 1، ص 355، ح 8.

13 _

زندگى پسنديده با همسر يا آزاد گذاردن وى با رفتار نيك ، پيمان برگرفته زن از مرد به هنگام ازدواج

و اخذن منكم ميثاقا غليظاً

از امام باقر(ع) درباره {ميثاق} در آيه فوق چنين نقل شده است كه: {الميثاق الغليظ} هو العهد المأخوذ على الزوج حالة العقد من امساك بالمعروف او تسريح باحسان.

_______________________________

مجمع البيان، ج 3، ص 42 ; تفسير برهان، ج 1، ص 356، ح 11.

معاهده يهود بنى قريظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 4

4 - يهود بنى قريظه ، در غزوه احزاب ، همْ پيمان مشركان مكه بودند و از آنان پشتيبانى مى كردند .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب

مراد از {الذين ظاهروا} يهود بنى قريظه، و مرجع ضمير {هم}، مشركانى اند كه سردمدارى احزاب متحد عليه مسلمانان مدينه را بر عهده داشتند.

معاهده يهود مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 10

10 - اطمينان بخشى خداوند به مؤمنان ، در وفا نكردن منافقان به پيمان خويش باكافران ( يهود بنى نضير )

و اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون

مكان معاهده مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 5

5 _ انعقاد پيمان صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان در كنار مسجدالحرام

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

منشأ نقض معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 17

17 _ پيمان شكنى ، كردارى برخاسته از روحيه فسق و حق گريزى است .

لايرقبوا فيكم إلّاً

و لاذمة . .. و أكثرهم فسقون

موارد جواز فسخ معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 4،12

4 _ وارد شدن هر ضربه اى به جان يا مال مسلمانان از سوى طرف معاهده ، نقض پيمان شمرده شده و لغو آن را مجاز مى كند .

إلا الذين عهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً

12 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض ، در صورت نقض شدن آن از سوى معاهدان جايز است .

إلا الذين عهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً . .. فأتموا إليهم عهدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 2

2 _ لغو اعتبار پيمان عدم تعرض در صورت نقض آن از سوى معاهدان ، جايز است .

كيف يكون للمشركين عهد

موارد نقض معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 5،7،8

5 _ كمترين كوتاهىِ معاهدين در عمل به مواد و شرايط پيمان عدم تعرض ، نقض پيمان است .

إلا الذين عهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً

7 _ كمك به دشمنان اسلام عليه مسلمانان ، از موارد نقض پيمان از سوى مشركان معاهد صدر اسلام بود .

إلا الذين عهدتم من المشركين . .. و لم يظهروا عليكم أحداً

8 _ كمك و پشتيبانى طرف معاهده به دشمنان ، عليه مسلمانان ، نقض پيمان عدم تعرض است .

إلا الذين عهدتم من المشركين . .. و لم يظهروا عليكم أحداً

موانع نقض معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 -

4 - 14

14 _ تقوا ، بازدارنده آدمى از شكستن پيمان است ، هر چند طرف هاى پيمان ، دشمنانى حق ستيز باشند .

إلا الذين عهدتم من المشركين . .. فأتموا إليهم عهدهم إلى مدتهم إنّ اللّه يحب المت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 12

12 _ تقوا ، بازدارنده آدمى از شكستن عهد و پيمان

فما استقموا لكم فاستقيموا لهم إن اللّه يحب المتقين

نقض معاهده صلح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 1

1 _ ابطال اعتبار پيمان هاى صلح مسلمانان صدر اسلام از سوى خدا و پيامبر ( ص ) در پى نقض آن توسط مشركان معاهد

براءة من اللّه و رسوله إلى الذين عهدتم من المشركين

{برائت} به معناى جدا شدن و فاصله گرفتن است. متعلق {برائت} _ به قرينه {الذين عاهدتم} _ پيمانهاى منعقد شده ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان است. اعلام جدا شدن و فاصله گرفتن از عهد و پيمان كنايه از الغا و بى اعتبار نمودن آن است.

نقض معاهده عدم تعرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 1

1 _ نقض شدن پيمان عدم تعرض از سوى اكثريت مشركان صدر اسلام

كيف يكون للمشركين عهد

مراد از مشركان در جمله {كيف يكون للمشركين عهد} _ به قرينه {إلا الذين عاهدتم عند المسجد الحرام} _ مشركان معاهدى هستند كه بر پيمان خود با مسلمانان پايبند نماندند. ذيل آيه بعد (و أكثرهم فاسقون) بيانگر نقض پيمان از سوى اكثريت آنان است.

وجوب وفاى به معاهده

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 10

10 _ وفادارى و التزام به عهد و پيمان ، واجب است .

و إن يظهروا عليكم لايرقبوا فيكم إلّاً و لاذمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 10 - 5

5 _ وفادارى و التزام به عهد و پيمان ، واجب است .

لايرقبون فى مؤمن إلّاً و لاذمة

وفاى به معاهده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 10،13

10 _ محترم شمرده شدن پيمان عدم تعرض مسلمانان صدر اسلام با دسته اى از مشركان ، به خاطر پايبند ماندنشان بر آن و نقض نشدن پيمان از سوى آنان

إلا الذين عهدتم . .. فأتموا إليهم عهدهم إلى مدتهم

13 _ وفادارى به پيمان ، نشانه تقواپيشگى است .

فأتموا إليهم عهدهم إلى مدتهم إنّ اللّه يحب المتقين

معاهدات

احكام معاهدات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 58 - 1،2،8

1 _ مسلمانان موظفند در صورت ظهور نشانه اى حاكى از تصميم كافران بر پيمان شكنى ، معاهدات فيمابين را الغا كنند و آن را بى اعتبار بشمارند .

و إما تخافن من قوم خيانة فانبذ إليهم

مراد از {خيانة} به قرينه سياق پيمان شكنى است و ترس از پيمان شكنى به معناى آشكار شدن شواهد و اماراتى است بر اينكه طرف مقابل نقض پيمان را در سر مى پروراند. {نبذ} به معناى انداختن و مفعول {فانبذ} {عهدهم} است كه به خاطر وضوحش در كلام نيامده است.

2 _ لزوم مطلع ساختن دشمن از

بى اعتبارى عهدنامه آنان ، پس از الغا و بى اعتبار دانستن آن

و إما تخافن من قوم خيانة فانبذ إليهم على سواء

{سواء} به معناى مساوى و برابر بودن است. {على سواء} حال براى ضمير در {فانبذ} و ضمير در {إليهم} است ; يعنى در حالى كه تو و آنان در اين امر مساوى هستيد. و مراد از مساوى بودن، چنانچه مفسران گفته اند، تساوى در آگاهى به لغو پيمان نامه است. افكندن عهدنامه به طرف آنان (فانبذ إليهم) اين معنا را تأييد مى كند.

8 _ بى اعتبار شمردن و الغاى عهدنامه ها بدون آگاه ساختن طرف مقابل ، خيانت است .

فانبذ إليهم على سواء إن اللّه لايحب الخائنين

برداشت فوق بر اين اساس است كه {إن اللّه . .. } تعليل براى {على سواء} باشد. يعنى اگر اين دستور (آگاه ساختن دشمن به لغو عهدنامه او) را اجرا نكنى، خيانتكارى و خداوند خيانتكاران را دوست ندارد.

الغاى معاهدات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 58 - 1،2،3

1 _ مسلمانان موظفند در صورت ظهور نشانه اى حاكى از تصميم كافران بر پيمان شكنى ، معاهدات فيمابين را الغا كنند و آن را بى اعتبار بشمارند .

و إما تخافن من قوم خيانة فانبذ إليهم

مراد از {خيانة} به قرينه سياق پيمان شكنى است و ترس از پيمان شكنى به معناى آشكار شدن شواهد و اماراتى است بر اينكه طرف مقابل نقض پيمان را در سر مى پروراند. {نبذ} به معناى انداختن و مفعول {فانبذ} {عهدهم} است كه به خاطر وضوحش در كلام نيامده است.

2 _ لزوم مطلع ساختن دشمن از بى

اعتبارى عهدنامه آنان ، پس از الغا و بى اعتبار دانستن آن

و إما تخافن من قوم خيانة فانبذ إليهم على سواء

{سواء} به معناى مساوى و برابر بودن است. {على سواء} حال براى ضمير در {فانبذ} و ضمير در {إليهم} است ; يعنى در حالى كه تو و آنان در اين امر مساوى هستيد. و مراد از مساوى بودن، چنانچه مفسران گفته اند، تساوى در آگاهى به لغو پيمان نامه است. افكندن عهدنامه به طرف آنان (فانبذ إليهم) اين معنا را تأييد مى كند.

3 _ تصميم بر الغا و اعلان بى اعتبارى معاهدات امضا شده با كافران ، در اختيار پيامبر ( ص ) و رهبران جامعه اسلامى است .

فانبذ إليهم على سواء

خيانت الغاى معاهدات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 58 - 8

8 _ بى اعتبار شمردن و الغاى عهدنامه ها بدون آگاه ساختن طرف مقابل ، خيانت است .

فانبذ إليهم على سواء إن اللّه لايحب الخائنين

برداشت فوق بر اين اساس است كه {إن اللّه . .. } تعليل براى {على سواء} باشد. يعنى اگر اين دستور (آگاه ساختن دشمن به لغو عهدنامه او) را اجرا نكنى، خيانتكارى و خداوند خيانتكاران را دوست ندارد.

معاهدات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 1

1 _ وجوب وفا به تمامى عقد ها و پيمان ها ( فردى ، اجتماعى ، بين المللى و پيمان هاى الهى )

يايها الذين ءامنوا اوفوا بالعقود

معاهدات اقتصادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141

- 14

14 _ انعقاد هرگونه پيمان ( سياسى ، نظامى ، اقتصادى و فرهنگى ) ، كه موجب سلطه كافران گردد ، نامشروع و باطل است .

و لن يجعل اللّه للكفرين على المؤمنين سبيلا

معاهدات با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 5

5 _ جواز معاهده و پيمان همكارى و ترك مخاصمه با غير مسلمانان

الّا الّذين يصلون الى قوم بينكم و بينهم ميثاق

معاهدات بين المللى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 3

3 _ لزوم وفادارى جامعه اسلامى به همپيمان ها و معاهده هاى بين المللى خود

الّا الّذين يصلون الى قوم بينكم و بينهم ميثاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 1

1 _ وجوب وفا به تمامى عقد ها و پيمان ها ( فردى ، اجتماعى ، بين المللى و پيمان هاى الهى )

يايها الذين ءامنوا اوفوا بالعقود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 8،9

8 _ رهبران جامعه اسلامى مجاز در پيمان بستن با جوامع كفرپيشه

الذين عهدت منهم ثم ينقضون

9 _ نقض پيمان هاى گذشته از سوى جوامع كفرپيشه ، مانع جواز معاهده جديد نخواهد شد .

الذين عهدت منهم ثم ينقضون عهدهم فى كل مرة

معاهدات سياسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 14

14 _ انعقاد هرگونه پيمان ( سياسى ، نظامى ، اقتصادى و فرهنگى ) ، كه موجب سلطه كافران گردد ،

نامشروع و باطل است .

و لن يجعل اللّه للكفرين على المؤمنين سبيلا

معاهدات فرهنگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 14

14 _ انعقاد هرگونه پيمان ( سياسى ، نظامى ، اقتصادى و فرهنگى ) ، كه موجب سلطه كافران گردد ، نامشروع و باطل است .

و لن يجعل اللّه للكفرين على المؤمنين سبيلا

معاهدات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 1،3

1 _ پيمان هاى متعدد پيامبر ( ص ) با كافران مكه و پيمان شكنى هاى آنان

الذين عهدت منهم ثم ينقضون عهدهم فى كل مرة

3 _ پيامبر ( ص ) بار ها از يهوديان پيمان گرفت و آنان همواره پيمان خويش را شكستند .

الذين عهدت منهم ثم ينقضون عهدهم فى كل مرة

برخى برآنند كه مراد از {الذين عهدت} مشركان مكه هستند، ولى مشهور مفسران گفته اند مقصود يهوديانى هستند كه در عصر بعثت در اطراف مدينه سكونت گزيده بودند.

معاهدات مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 1،2،4

1 _ ممنوعيّت تعقيب و كشتن منافقان و كافرانى كه با همپيمانان مسلمين رابطه اى ويژه ( همانند پيمان نظامى ) دارند .

فان تولوا فخذوهم و اقتلوهم . .. الّا الّذين يصلون الى قوم بينكم و بينهم ميثاق

مراد از رابطه ويژه اى كه از {يصلون الى . .. } استفاده مى شود، رابطه اى است كه اگر هر يك از آن دو طايفه مورد تعرض قرار گيرند، طايفه ديگر موظّف به حمايت از آنان شوند ; همانند

پيمان نظامى.

2 _ ممنوعيّت تعقيب و كشتن منافقان پناهنده ، به همپيمانان مسلمين

الّا الّذين يصلون الى قوم بينكم و بينهم ميثاق

مراد از {يصلون}، مى تواند پناهنده شدن منافقان به همپيمانان مسلمين باشد. چون {يصلون} را به منافقان اسناد داده، نه به همپيمانان.

4 _ جواز دوستى و يارى خواستن از منافقان و كافران پناهنده ، به همپيمانان مسلمانان *

و لا تتخذوا منهم وليّاً و لا نصيرا. الّا الّذين يصلون الى قوم بينكم و بينهم ميثا

در برداشت فوق احتمال داده شده كه {الّا الّذين يصلون . .. } استثنا از حكمى است كه در جمله {و لا تتخذوا منهم وليّاً و لا نصيرا} بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 1 - 6

6 _ وجود پيمان هاى صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

الذين عهدتم من المشركين

مقصود از {معاهده} در {عاهدتم} _ به قرينه آيه 4 _ معاهده صلح و عدم تعرض است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 6

6 _ وجود پيمان هاى صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 12 - 1،2

1 _ انعقاد پيمان صلح ، ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان عصر بعثت

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

2 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، بر پيمان صلح خود با مسلمانان ، سوگند وفادارى ياد كرده بودند .

و إن نكثوا أيمنهم من بعد عهدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه

- 9 - 13 - 3،5

3 _ وجود پيمان صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

قوماً نكثوا أيمنهم

5 _ شرك پيشگان صدر اسلام ، بر پيمان خود با مسلمانان سوگند وفادارى ياد كرده بودند .

قوماً نكثوا أيمنهم

معاهدات مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 4 - 1،10

1 _ وجود پيمان هاى عدم تعرض ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان

إلاّ الذين عهدتم من المشركين

10 _ محترم شمرده شدن پيمان عدم تعرض مسلمانان صدر اسلام با دسته اى از مشركان ، به خاطر پايبند ماندنشان بر آن و نقض نشدن پيمان از سوى آنان

إلا الذين عهدتم . .. فأتموا إليهم عهدهم إلى مدتهم

معاهدات نظامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 14

14 _ انعقاد هرگونه پيمان ( سياسى ، نظامى ، اقتصادى و فرهنگى ) ، كه موجب سلطه كافران گردد ، نامشروع و باطل است .

و لن يجعل اللّه للكفرين على المؤمنين سبيلا

منشأ معاهدات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 2

2 - تجلّى مشيّت و خواست خداوند ، در تصميم گيرى ها ، پيمان ها و موضع گيرى هاى پيامبر ( ص )

إنّ الذين يبايعونك إنّما يبايعون اللّه

تعبير {إنّما يبايعون} مى رساند كه عمل و تصميم پيامبر(ص)، همان خواست و اراده خدا است و بدين جهت پيمان با او عين پيمان با خدا است.

وفاى به معاهدات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 -

13

13 - لزوم پايبندى به عهد ها و پيمانهايى كه آدمى با ديگران بسته است .

و الموفون بعهدهم إذا عهدوا

جمله {إذا عاهدوا} بيانگر اين است كه: مقصود از {عهد} در جمله فوق، عهدهايى است كه انسانها با يكديگر منعقد مى كنند نه عهدهاى خدا با مردم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 21 - 8

8 _ لزوم پايبندى به تعهدات و پيمانها

و كيف تأخذونه . .. و اخذن منكم ميثاقاً غليظاً

معاهدات بين المللى

{معاهدات بين المللى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 112 - 7

7 _ لزوم پايبندى مسلمانان ، به قرارداد هاى جامعه اسلامى با ديگر جوامع

ضُربت عليهم الذّلّة . .. الّا بحبل من اللّه و حبل من الناس

{و حبل من الناس}، در برداشت فوق به معناى قرارداد مسلمين با اهل كتاب است و آيه فوق بيانگر اين است كه در صورت قرارداد، نبايد متعرض آنها شد.

معاهدات بين المللى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 3

3 _ لزوم وفادارى جامعه اسلامى به همپيمان ها و معاهده هاى بين المللى خود

الّا الّذين يصلون الى قوم بينكم و بينهم ميثاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 1

1 _ وجوب وفا به تمامى عقد ها و پيمان ها ( فردى ، اجتماعى ، بين المللى و پيمان هاى الهى )

يايها الذين ءامنوا اوفوا بالعقود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 -

56 - 8،9

8 _ رهبران جامعه اسلامى مجاز در پيمان بستن با جوامع كفرپيشه

الذين عهدت منهم ثم ينقضون

9 _ نقض پيمان هاى گذشته از سوى جوامع كفرپيشه ، مانع جواز معاهده جديد نخواهد شد .

الذين عهدت منهم ثم ينقضون عهدهم فى كل مرة

معاهدان

مسؤوليت معاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 8

8- اهل پيمان ، با مشاهده ضعف در طرف مقابل ، نبايد به پيمان شكنى روى آورند .

تتّخذون أيم_نكم دخلاً بينكم أن تكون أُمّة هى أربى من أُمّة

معبد از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

معبد

احكام معبد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 36 - 5

5 - مرتفع ساختن كانون هاى عبادت و ذكر خدا ، جايز و مشروع است .

فى بيوت أذن اللّه أن ترفع و يذكر فيها اسمه

اعلام فلسفه وجودى معبد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 18 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور اعلام فلسفه وجودى مساجد و معابد

و أنّ المس_جد للّه

جمله {أنّ المساجد للّه}، عطف بر {أنّه استمع. ..}است; يعنى، {قل اُوحى إلىّ أنّ المساجد للّه...}.

تاريخ معبد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 13 - 6

6 - بناى محل هايى براى عبادت ، داراى تاريخى طولانى

يعملون له ما يشاء من مح_ريب

عبادت در معبد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 18 - 3

3 - هيچ كس جز خداوند ، نبايد در مساجد و معابد مورد پرستش قرار گيرد .

فلاتدعوا

مع اللّه أحدًا

تفريع جمله {فلاتدعوا. ..} بر {أنّ المساجد للّه}، مى رساند كه نهى از دعا و عبادت غيرخدا، مربوط به مساجد است.

غذا در معبد قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 91 - 3

3 - وجود غذا در بتكده ، به هنگام رفتن مردم از شهر و آمدن ابراهيم ( ع ) به آن بتكده

فراغ إلى ءالهتهم فقال ألا تأكلون

پرسش استهزاآميز ابراهيم(ع) از بت ها براى غذا خوردن، مى رساند كه در محل معبودهاى مشركان، غذا وجود داشت. گفتنى است كه در تاريخ آمده است: مشركان غذاهايى را براى متبرك شدن نزد بت ها مى گذاشتند كه اين موضوع، مى تواند مؤيد برداشت بالا باشد.

مرتفع سازى معبد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 36 - 5

5 - مرتفع ساختن كانون هاى عبادت و ذكر خدا ، جايز و مشروع است .

فى بيوت أذن اللّه أن ترفع و يذكر فيها اسمه

معبد قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 57 - 6

6- قوم ابراهيم ، معبد و جايگاهى خاص براى پرستش بت ها داشتند .

لأكيدنّ أصن_مكم بعد أن تولّوا مدبرين

مقصود از پشت كردن و رفتن قوم ابراهيم، ممكن است در رابطه با بتخانه ها و محل اجتماع بت ها باشد; يعنى، وقتى شما پشت به بتخانه ها كرديد و به خانه ها و هر جاى ديگر رفتيد، من به سراغ بت ها خواهم رفت و عليه آنها چاره انديشى خواهم كرد. از اين سخن استفاده مى شود

كه قوم ابراهيم داراى معبد و جايگاه ويژه براى پرستش بت ها بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 62 - 3

3- بتكده قوم ابراهيم ، محل محاكمه و بازجويى ابراهيم ( ع ) *

قالوا ءأنت فعلت ه_ذا ب_الهتنا ي_إبرهيم

{ه_ذا} اشاره به شىء نزديك است و مشاراليه آن، عمل ابراهيم(ع) (شكستن بت ها) است. از اين رو مى توان استفاده كرد كه محل محاكمه آن حضرت در خود بتكده و يا نزديك به آن بوده است.

معبد مرتفع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 36 - 4

4 - مثل نور خداوند ، همانند چراغى است پرفروغ و درخشان در چراغ دانى كه در خانه ها و معابدى مرتفع واقع است كه همواره نام خداوند در آنها زنده مى باشد .

مثل نوره كمشكوة فيها مصباح . .. فى بيوت أذن اللّه أن ترفع و يذكر فيها اسمه

برداشت فوق بر دو چيز استوار است: 1_ مراد از {ترفع} رفعت مادى باشد; چنان كه خداوند درباره حضرت ابراهيم (ع) فرمود: {و إذا يرفع إبراهيم القواعد من البيت; و آن گاه ابراهيم پايه هاى خانه (خانه خدا) را بالا برد} بقره، آيه 127. 2- جمله {فى بيوت} ادامه تمثيل خداوند باشد.

ويژگيهاى معبد قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 59 - 6

6- معبد و بتكده قوم ابراهيم ، نگهبان نداشت .

فجعلهم جذذًا . .. قالوا من فعل ه_ذا ب_الهتنا

از اين كه در برابر حضرت ابراهيم(ع) مقاومتى صورت نگرفت و مشركان از عامل شكستن

بت ها اطلاعى پيدا نكردند، مى توان برداشت ياد شده را استفاده كرد.

معبود از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

معبود

آثار تعدد معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 22 - 2

2- تعدد خداوند در جهان هستى ، موجب فساد ، فروپاشى و متلاشى شدن نظام آن است .

لو كان فيهما ءالهة إلاّاللّه لفسدتا

{فساد} در مقابل {صلاح} قرار دارد و معناى آن خروج از حد اعتدال است (مفردات راغب). گفتنى است فساد و صلاحِ هر چيزى متناسب با خود آن چيز خواهد بود و فساد آسمان ها و زمين، به معناى متلاشى شدن نظم كنونى و فروپاشى انسجام و پيوستگى آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 91 - 4،6

4 - وجود خدايان متعدد ، مستلزم وجود آفرينش هاى متعدد و جدا از هم

إذًا لذهب كلّ إل_ه بما خلق

6 - تعدد خدايان ، مستلزم پيدايش حرج و مرج و نابسامانى در نظام هستى و در نتيجه باعث فروپاشى آن است .

و لعلا بعضهم على بعض

{عُلُوّ} (مصدر {علا}) به معناى غلبه يافتن و چيره شدن است; يعنى، {و لو كان معه من إل_ه لغلب بعضهم على بعض; اگر علاوه بر خدا، خدايان ديگرى نيز بودند، در كار تدبير جهان نقش داشتند[ و در نتيجه] بعضى بر برخى ديگر چيره مى شدند و كار جهان به فساد و تباهى كشيده مى شد}. گفتنى است كه استدلال فوق، بر اين فرض استوار است كه مجموعه از خدايان در كار خلق و تدبر جهان موجود، نقش مشترك داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16

- زمر - 39 - 29 - 8،9

8 - وجود چند معبود در جهان _ بر فرض امكان آن _ موجب نزاع ميان آنان بر سر حاكميت مى شود .

ضرب اللّه مثلاً رجلاً فيه شركاء متش_كسون

برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه برخى از مفسران است كه گفته اند: پيام آيه شريفه مانند پيام دو آيه زير است، با اين تفاوت كه آيه مورد بحث مثالى است قابل فهم براى عموم مردم و در محدوده زندگى بشرى; ولى اين دو آيه مسأله را در مقياس كل جهان مورد بحث قرار مى دارد: 1_ {لوكان فيهما آلهة إلاّ اللّه لفسدتا. ..}، (سوره انبيا(21) آيه 22). 2_ {لذهب كلّ إل_ه بما خلق و لعلا بعضهم على بعض...}، (سوره مؤمنون(23) آيه 91).

9 - تعدد خدا ، موجب متلاشى شدن و مختل گشتن نظام زندگى بشر خواهد شد .

ضرب اللّه مثلاً رجلاً فيه شركاء متش_كسون

آمرزگارى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 10

10 - عزت ، علم ، گناه آمرزى ، توبه پذيرى ، سخت عقوبت دادن ، صاحب فضل و عطا داشتن ، از اوصاف معبود حقيقى

غافر الذنب . .. لا إل_ه إلاّ هو

احاطه معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 6

6 - معبودى سزاوار پرستش است كه بى نياز از شريك بوده و علم او مطلق و محيط بر همه چيز باشد .

إنّما إل_هكم اللّه . .. وسع كلّ شىء علمًا

جمله {وسع. ..} بدل براى {لا إل_ه إلاّ هو} است و هر دو، تعليل

براى {إنّما إل_هكم...} مى باشند.

احياگرى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 21 - 3

3- توانايى بر زنده كردن مردگان ، لازمه تفكيك ناپذير مقام الوهيت

أم اتّخذوا ءالهة من الأرض هم ينشرون

برداشت ياد شده باتوجه به دو نكته است: 1_ آيات پيشين و بعدى، در باره الوهيت و يگانگى خدا است. 2_ آيه شريفه هر گونه توانايى از خدايان ادعايى بر احياى مردگان را نفى كرده است. از مجموع اين آيات استفاده مى شود كه احياى مردگان تنها در گرو الوهيت حقيقى و لازمه آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 40 - 4،11

4 - هيچ يك از معبودان جعلى مشركان ، هيچ گونه توانايى خلق و روزى رسانى و مرگ و بازآفرينى انسان ها را ندارند .

اللّه الذى خلقكم ثمّ رزقكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم هل من شركائكم من يفعل من ذلكم م

استفهام در آيه، انكارى است و آورده شدن {من} در {من شىء} براى استغراق نفى هر يك از موارد ياد شده است. اسم اشاره {ذلكم} به خلق، رزق، اماته و احياء _ مصدرهاى فعل هاى ياد شده در آيه _ اشاره دارد.

11 - خالقيت و رازقيت و سررشته دارى مرگ و حيات ، از ويژگى هاى الوهيت اند .

اللّه الذى خلقكم ثمّ رزقكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم

ادراك معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 7

7- شنوايى ، بينايى ( ادراك ) و قدرت بر رفع نياز ، از شروط بديهى معبود

حقيقى است .

لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئًا

استحاله تعدد معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 22 - 1

1- تعدد خدا در جهان آفرينش ، محال و غير ممكن است .

لو كان فيهما ءالهة إلاّاللّه لفسدتا

برداشت ياد شده با استفاده از {لو} امتناعيه در {لوكان} است.

امداد به معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 68 - 5

5- معبود ها ، نيازمند يارى و نصرت از ديد قوم بت پرست ابراهيم

و انصروا ءالهتكم

اهميت تفكر در معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 70 - 2

2 - اهتمام ابراهيم ( ع ) براى به انديشه واداشتن مردم شرك پيشه عصر خويش درباره حقيقت معبود هاى شان

إذ قال . .. ما تعبدون

استفهام در {ماتعبدون} استفهام حقيقى نيست; زيرا ابراهيم(ع) مى ديد كه آنان بت مى پرستند. بنابراين پرسش ياد شده بدان منظور بوده است كه افكار آنان را برآشوبد و به انديشيدن درباره آنچه مى پرستند وادارد.

ايمن بخشى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 10

10 - تنها تضمين كننده ايمنى و امنيت خلق ، شايسته الوهيت و پرستش است .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو . .. المؤمن

وصف {المؤمن}، اشعار به عليت براى انحصار الوهيت در خداوند دارد.

بداهت خالقيت در معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 20 - 4

4- خالق بودن و

مخلوق نبودن براى الوهيت ، از بديهيات عقلى است .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا و هم يخلقون

از اينكه در رد الوهيت معبودهاى مشركان، تنها به يادآورى اين نكته كه آنان توان آفرينشگرى ندارند و خود مخلوقند، پرداخته و استدلال نكرده است، حكايت از نكته ياد شده مى كند.

بطلان تعدد معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 9

9- وجود خدايان متعدد براى هستى ، مستلزم محال است . *

لو كان معه . .. إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

تعدد خدايان، مستلزم تعدد قدرت و تنازع است و نزاع و درگيرى با ثبات و نظم هستى سازگار نيست; بنابراين، با فرض وجود خدايان متعدد محال است كه نظمى بر جهان حكمفرما شود. اين احتمال كه {لو} در {لو كان} امتناعيه است، مؤيد حقيقت فوق مى باشد.

بنى اسرائيل و معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 14

14 _ قوم موسى مردمى جاهل و ناآگاه به ويژگى ها و صفات معبود راستين و شايسته پرستش

قالوا يموسى اجعل لنا إلهاً كما لهم ءالهة قال إنكم قوم تجهلون

بى نظيرى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 6

6 - معبودى سزاوار پرستش است كه بى نياز از شريك بوده و علم او مطلق و محيط بر همه چيز باشد .

إنّما إل_هكم اللّه . .. وسع كلّ شىء علمًا

جمله {وسع. ..} بدل براى {لا إل_ه إلاّ هو} است و هر دو، تعليل براى {إنّما إل_هكم...}

مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 11 - 14

14 - مقام الوهيت ، مبرّا و پيراسته از زوجيت و داشتن همانند

جعل لكم من أنفسكم أزوجًا . .. ليس كمثله شىء

ذكر {ليس كمثله شىء} پس از طرح مسأله زوجيت برخى موجودات، مى تواند اشعار به نفى همسر داشتن خدا داشته باشد.

بى نيازى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 6

6 - معبودى سزاوار پرستش است كه بى نياز از شريك بوده و علم او مطلق و محيط بر همه چيز باشد .

إنّما إل_هكم اللّه . .. وسع كلّ شىء علمًا

جمله {وسع. ..} بدل براى {لا إل_ه إلاّ هو} است و هر دو، تعليل براى {إنّما إل_هكم...} مى باشند.

بينايى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 198 - 7

7 _ معبود راستين بايد شنوا و بينا باشد .

إن تدعوهم . .. لايسمعوا ... و هم لايبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 7

7- شنوايى ، بينايى ( ادراك ) و قدرت بر رفع نياز ، از شروط بديهى معبود حقيقى است .

لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئًا

تدبير معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 8 - 2

2 - كسى كه آفريننده هستى و مدبر و مالك و داناى به همه چيز نباشد ، شايسته پرستش نيست .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو

برداشت

فوق، حاصل ارتباط اين آيه با آيات قبل بوده كه خالقيت، فرمان روايى و مالكيت بر جهان و علم مطلق را به خداوند منحصر ساخته است.

تشخيص معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 193 - 7

7 _ اجابت دعا ، از راه هاى شناسايى معبود راستين است .

سواء عليكم أدعوتموهم أم أنتم صمتون

تعدد معبود آزر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 46 - 7

7- آزر ، بت هاى متعددى را معبود خود مى دانست و آنها را عبادت مى كرد .

قال أراغب أنت عن ءالهتى

تكلم معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 8

8 _ هدايتگرى انسان ها و توان سخن گفتن با آنان از روشنترين نشانه هاى معبود راستين

ألم يروا أنه لا يكلمهم و لا يهديهم سبيلا

تنزيه معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 3

3- معبود هستى ، واجد همه ارزش ها و كمالات و فاقد هر نقص و نياز

و قل الحمد لله

اختصاص داشتن همه ستايشها به خدا، مستلزم اين است كه همه ارزشهاى ستايش برانگيز در او جمع بوده و در نهايت نقص و نياز در او راه نداشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 5

5 - وجود قدسى و پيراسته از هر عيب و آلودگى ، شايسته مقام الوهيت و پرستش است ; نه جز او .

هو اللّه الذى

لا إل_ه إلاّ هو الملك القدّوس

وصف {القدوس}، مى تواند اشعار به عليت حصر پرستش در خداى يگانه داشته باشد.

توبه پذيرى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 10

10 - عزت ، علم ، گناه آمرزى ، توبه پذيرى ، سخت عقوبت دادن ، صاحب فضل و عطا داشتن ، از اوصاف معبود حقيقى

غافر الذنب . .. لا إل_ه إلاّ هو

جاودانگى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 5

5 _ برخوردارى از حيات جاويد ، مرز ميان معبود حقيقى و غير حقيقى

و توكّل على الحىّ الذى لايموت

برداشت فوق، از آن جا است كه آيه شريفه در رديف سلسله آياتى قرار دارد كه درصدد محكوم كردن شرك و بت پرستى و اثبات توحيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 88 - 6

6 - فناناپذيرى و بقا ، شرط شايستگى براى معبود بودن است .

لا إل_ه إلاّ هو كلّ شىء هالك إلاّ وجهه

جمله {كلّ شىء. ..} تعليل براى عدم شايستگى غيرخدا براى معبود بودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 65 - 5

5 - داشتن حيات حقيقى ، مستقل و جاويد ، از اوصاف معبود حقيقى است .

هو الحىّ لا إل_ه إلاّ هو

حاكميت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 88 - 10

10 - فرمان روايى بر جهان ، شرط شايستگى براى معبود بودن است .

لا

إل_ه إلاّ هو . .. له الحكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 12

12 - مالكيت جهان و فرمانروايى بر آن ، از اوصاف و ويژگى هاى معبود حقيقى و شايسته عبادت

و اللّه خلقكم . .. الشمس و القمر ... ذلكم اللّه ربّكم له الملك و الذين تدعون من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 1،2

1 - يگانه معبود هستى ، فرمانرواى مطلق نظام وجود است .

هو اللّه الذى . .. الملك القدّوس

2 - يگانه مدبّر و فرمانرواى جهان هستى ، شايسته مقام خداوندى و پرستش است .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو الملك

وصف {الملك} براى جمله قبل، اشعار به عليت دارد.

حيات بخشى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 8

8 - پرستش ، مخصوص پديدآورنده ، اعاده كننده و روزى دهنده انسان ها است و نه غير او

أمّن يبدؤا الخلق ثمّ يعيده . .. أءل_ه مع اللّه

حيات معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 2

2- علم ، قدرت ، خالقيت و حيات ، از ويژگى هاى معبود و خداى حقيقى

أفمن يخلق كمن لايخلق . .. و الله يعلم ... و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئ

آوردن عبارت {إل_هكم إل_ه واحد} پس از بيان صفات برجسته خداوند و پس از يادآورى ضعف و فتور معبودهاى باطل، به منزله ذكر نتيجه آن سخنان و مشعر به نكته ياد شده است.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 65 - 5

5 - داشتن حيات حقيقى ، مستقل و جاويد ، از اوصاف معبود حقيقى است .

هو الحىّ لا إل_ه إلاّ هو

خالقيت معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 13

13_ خالق و آفريننده ، تنها حقيقتِ شايسته پرستش

اعبدوا الله . .. هو أنشأكم من الأرض

جمله {هو أنشأكم . ..} استدلالى است براى توحيد و لزوم يكتاپرستى كه از جمله {اعبدواالله ...} به دست مى آيد; يعنى، چون خداوند خالق است، شايسته پرستش است و چون در آفريدن شريكى ندارد، پس نبايد در پرستش نيز براى او شريكى بپنداريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 20 - 10

10- تنها خداوند خالق ، شأن مورد پرستش قرار گرفتن و كمك طلبيدن را دارد .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا

آيه درصدد سرزنش عمل مشركان در اتخاذ معبودهاى متعدد است و استفاده مى شود كه چنان كارى مذموم و قبيح مى باشد.

خالقيت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 20 - 3

3- توانمندى بر آفريدن و نيز مخلوق نبودن ، از نشانه هاى خدا و معبود حقيقى است .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا و هم يخلقون

از اينكه خداوند در مقام بيان رد الوهيت معبودهاى مشركان، دو صفت مهم را برشمرده است، استفاده مى شود كه {الله} بايد خالق بوده و مخلوق نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 2

2- علم ، قدرت ، خالقيت و حيات ، از ويژگى هاى معبود و خداى حقيقى

أفمن يخلق كمن لايخلق . .. و الله يعلم ... و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئ

آوردن عبارت {إل_هكم إل_ه واحد} پس از بيان صفات برجسته خداوند و پس از يادآورى ضعف و فتور معبودهاى باطل، به منزله ذكر نتيجه آن سخنان و مشعر به نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 21 - 4

4 - آفريننده انسان ها ، تنها حقيقتى كه شايسته و بايسته پرستش است .

اعبدوا ربكم الذى خلقكم و الذين من قبلكم

توصيف خداوندبه {خالقيت} - پس از بيان لزوم پرستش او - بيانگر علت لزوم پرستش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 12

12 - شايستگى إله بودن و معبود شدن ، تنها در خور خالق و آفريدگار انسان است .

إنكم ظلمتم أنفسكم باتخاذكم العجل فتوبوا إلى بارئكم

{بارء} از اسما و صفتهاى الهى و به معناى آفريننده است. موسى(ع) با انتخاب اين اسم و صفت در جمله {توبوا إلى بارئكم} - با توجه به اينكه مخاطبانش كسانى هستند كه به پرستش غير خدا روى آورده بودند - اشاره به اين دارد كه: خالق آدمى سزاوار معبود شدن است; چرا به غير او گرايش پيدا كرديد؟ بايد توبه كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 8 - 2

2 - كسى كه آفريننده هستى و مدبر و مالك و داناى

به همه چيز نباشد ، شايسته پرستش نيست .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو

برداشت فوق، حاصل ارتباط اين آيه با آيات قبل بوده كه خالقيت، فرمان روايى و مالكيت بر جهان و علم مطلق را به خداوند منحصر ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 6

6 _ مخلوق نبودن ، قدرت بر آفرينندگى ، جلب منفعت ، دفع ضرر ، ميراندن ، حيات بخشيدن و احياى مردگان ، از نشانه هاى معبود واقعى و شايسته پرستش ( اللّه )

و اتّخذوا من دونه ءالهة لايخلقون شيئًا و هم يخلقون . .. و لانشورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 78 - 3

3 - خالق و راهنماى انسان ، شايسته پرستش است ; نه بت هاى بى شعور و ساخته دست بشر .

فإنّهم عدوٌّ لى إلاّ ربّ الع_لمين . الذى خلقنى فهو يهدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 25 - 2

2 - خداى پديدآورنده موجودات آسمان و زمين از كتم عدم ، شايسته پرستش است ، نه مخلوقات و مظاهر طبيعت .

يسجدون للشمس . ..ألاّيسجدوا للّه الذى يخرج الخبء فى السم_وت و الأرض

{ال} در {الخبء} براى جنس و مفيد استغراق است {خَبْء} به معناى مستور (مصدر به معناى مفعول) مى باشد. بنابراين {يخرج الخبء}; يعنى، {يخرج جميع الأشياء المستورة تحت استار العدم منها إلى الوجود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 8

8 - پرستش ، مخصوص پديدآورنده ، اعاده كننده

و روزى دهنده انسان ها است و نه غير او

أمّن يبدؤا الخلق ثمّ يعيده . .. أءل_ه مع اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 40 - 4،7،11

4 - هيچ يك از معبودان جعلى مشركان ، هيچ گونه توانايى خلق و روزى رسانى و مرگ و بازآفرينى انسان ها را ندارند .

اللّه الذى خلقكم ثمّ رزقكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم هل من شركائكم من يفعل من ذلكم م

استفهام در آيه، انكارى است و آورده شدن {من} در {من شىء} براى استغراق نفى هر يك از موارد ياد شده است. اسم اشاره {ذلكم} به خلق، رزق، اماته و احياء _ مصدرهاى فعل هاى ياد شده در آيه _ اشاره دارد.

7 - خدايانِ ناتوان از آفرينش و روزى دهى به انسان ، شايسته خدايى نيستند .

هل من شركائكم من يفعل من ذلكم من شىء

استفهام در آيه، انكارى است و آيه، در صدد بيان اين نكته است كه خداى يگانه، اوصاف يادشده را دارد، در حالى كه خدايان شما، چنين نيستند، پس شايسته خدايى نيستند.

11 - خالقيت و رازقيت و سررشته دارى مرگ و حيات ، از ويژگى هاى الوهيت اند .

اللّه الذى خلقكم ثمّ رزقكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 11 - 2

2 - خالقيت ، از شرايط الوهيت است .

ه_ذا خلق اللّه

از تحدى خداوند با مشركان، استفاده مى شود كه {اللّه} بايد توان خالقيت داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 22 - 4

4 - عبادت

، تنها شايسته خداى خالق است .

و ما لى لا أعبد الذى فطرنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 96 - 2

2 - تنها ، خالق جهان هستى مستحق پرستش است .

قال أتعبدون ما تنحتون . و اللّه خلقكم و ما تعملون

تذكر به خالقيت خدا نسبت به انسان و مصنوعات وى، پس از محكوم كردن پرستش مصنوعات بشرى، مى تواند گوياى برداشت بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 125 - 10

10 - خالقيت ، شرط شايستگى براى معبوديت

أتدعون بعلاً و تذرون أحسن الخ_لقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 16

16 - آفريدن جهان هستى ( آسمان ، زمين ، انسان و . . . ) ، از اوصاف و نشانه هاى خداى حقيقى ( اللّه )

خلق السم_وت و الأرض . .. خلقكم من نفس وحدة ... ذلكم اللّه

{ذلكم} اشاره به كسى است كه اشياى ذكر شده را آفريده و صاحب اوصاف خلق و جعل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 61 - 8

8 - عبادت و حاجت خواهى ، تنها در پيشگاه كسى روا است كه آفريننده شب و روز و تأمين كننده روزى و نياز هاى انسان ها است .

و قال ربّكم ادعونى أستجب لكم . .. اللّه الذى جعل لكم... النهار مبصرًا

از ارتباط ميان اين آيه با آيه قبل _ كه درباره ربوبيت خداوند و عبادت او و حاجت خواهى از او بود _ برداشت ياد

شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 64 - 13

13 - آفرينش زمين ، آسمان ، انسان و روزى هاى او ، از اوصاف معبود و ربّ حقيقى

اللّه الذى جعل لكم الأرض . .. و صوّركم فأحسن صوركم و رزقكم من الطيّب_ت ذلكم اللّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 27 - 2

2 - تنها معبودى شايسته پرستش است كه سامان بخش وجود انسان و آفريدگار سرشت آدمى است .

إلاّ الذى فطرنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 4 - 5

5- توانايى بر خلقت جهان و تدبير امور آن ، شرط شايستگى معبود براى پرستيده شدن

ماذا خلقوا من الأرض أم لهم شرك فى السم_وت

در اين آيه، به ناتوانى بت ها در امر خلقت و تدبير جهان اشاره شده است و اين خود مى نماياند كه توانايى بر خلقت و تدبير، ملاكى است كه براساس آن، مى توان معبود واقعى را از معبود دروغين، متمايز ساخت.

دفع زيان معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 6

6 _ مخلوق نبودن ، قدرت بر آفرينندگى ، جلب منفعت ، دفع ضرر ، ميراندن ، حيات بخشيدن و احياى مردگان ، از نشانه هاى معبود واقعى و شايسته پرستش ( اللّه )

و اتّخذوا من دونه ءالهة لايخلقون شيئًا و هم يخلقون . .. و لانشورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55

- 6

6 _ توانايى بر رساندن سود و دور ساختن زيان ، از نشانه هاى معبود حقيقى و راستين

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

برداشت فوق، به خاطر دو نكته است: 1_ آيه شريفه در مقام بيان ناتوانى معبودهايى جز خدا است. 2_ اين آيه به دنبال سلسله آياتى آمده كه بيانگر قدرت بى انتهاى خدا است.

رازقيت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 73 - 3

3- روزى رسانى ، از معيار هاى شناخت معبود حقيقى از غير اوست .

و يعبدون من دون الله ما لايملك لهم رزقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 8

8 - پرستش ، مخصوص پديدآورنده ، اعاده كننده و روزى دهنده انسان ها است و نه غير او

أمّن يبدؤا الخلق ثمّ يعيده . .. أءل_ه مع اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 17 - 7

7 - مالكيّت و توان مندى بر تأمين روزى ، شرط بايسته ، براى معبود

إنّ الذين تعبدون من دون اللّه لايملكون لكم رزقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 40 - 4،7،11

4 - هيچ يك از معبودان جعلى مشركان ، هيچ گونه توانايى خلق و روزى رسانى و مرگ و بازآفرينى انسان ها را ندارند .

اللّه الذى خلقكم ثمّ رزقكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم هل من شركائكم من يفعل من ذلكم م

استفهام در آيه، انكارى است و آورده شدن {من} در {من شىء} براى استغراق نفى هر

يك از موارد ياد شده است. اسم اشاره {ذلكم} به خلق، رزق، اماته و احياء _ مصدرهاى فعل هاى ياد شده در آيه _ اشاره دارد.

7 - خدايانِ ناتوان از آفرينش و روزى دهى به انسان ، شايسته خدايى نيستند .

هل من شركائكم من يفعل من ذلكم من شىء

استفهام در آيه، انكارى است و آيه، در صدد بيان اين نكته است كه خداى يگانه، اوصاف يادشده را دارد، در حالى كه خدايان شما، چنين نيستند، پس شايسته خدايى نيستند.

11 - خالقيت و رازقيت و سررشته دارى مرگ و حيات ، از ويژگى هاى الوهيت اند .

اللّه الذى خلقكم ثمّ رزقكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 61 - 8

8 - عبادت و حاجت خواهى ، تنها در پيشگاه كسى روا است كه آفريننده شب و روز و تأمين كننده روزى و نياز هاى انسان ها است .

و قال ربّكم ادعونى أستجب لكم . .. اللّه الذى جعل لكم... النهار مبصرًا

از ارتباط ميان اين آيه با آيه قبل _ كه درباره ربوبيت خداوند و عبادت او و حاجت خواهى از او بود _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 64 - 13

13 - آفرينش زمين ، آسمان ، انسان و روزى هاى او ، از اوصاف معبود و ربّ حقيقى

اللّه الذى جعل لكم الأرض . .. و صوّركم فأحسن صوركم و رزقكم من الطيّب_ت ذلكم اللّ

ربوبيت معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده

- 5 - 117 - 7

7 _ ربوبيت ، ملاك شايستگى براى پرستش

ان اعبدوا اللّه ربى و ربكم

توصيف {اللّه} به {ربى و ربكم} اشاره به علت لزوم پرستش خداوند (اعبدوا) دارد يعنى چون خداوند رب است شايسته و بايسته پرستش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 4

4_ قوام بخشى به بندگان و تدبير امور ايشان ، از ويژگى هاى معبود شايسته پرستش

أفمن هو قائم على كل نفس بما كسبت و جعلوا لله شركاء

ربوبيت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 14 - 3

3 - استجابت دعا و بر آوردن حاجت ، تنها در توان ربّ و مالك حقيقى جهان ( اللّه ) است .

ذلكم اللّه ربّكم له الملك و الذين تدعون من دونه . .. إن تدعوهم لايسمعوا دعاءكم و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 87 - 3

3 - تنها پروردگار جهان ، سزاوار عبوديت و پرستش است .

أئفكًا ءالهة دون اللّه تريدون . فما ظنّكم بربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 126 - 3

3 - عبوديت و پرستش ، تنها شايسته پروردگار انسان ها است .

أتدعون بعلاً . .. اللّه ربّكم و ربّ ءابائكم الأوّلين

يادآورى ربوبيت خداوند نسبت به انسان ها، پس از محكوم كردن پرستش بت ها، گوياى مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 66 - 3

3 - تنها مالك و

مدبر جهان هستى ، شايسته عبادت است .

و ما من إل_ه إلاّ اللّه . .. ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما

توصيف خداوند به، مالك و مدبر هستى بودن _ پس از بيان يكتايى او در معبوديت _ مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 17

17 - ربوبيت ، از اوصاف خداى حقيقى ( اللّه ) است .

اللّه ربّكم

{ربّكم} صفت براى {اللّه} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 4 - 5

5- توانايى بر خلقت جهان و تدبير امور آن ، شرط شايستگى معبود براى پرستيده شدن

ماذا خلقوا من الأرض أم لهم شرك فى السم_وت

در اين آيه، به ناتوانى بت ها در امر خلقت و تدبير جهان اشاره شده است و اين خود مى نماياند كه توانايى بر خلقت و تدبير، ملاكى است كه براساس آن، مى توان معبود واقعى را از معبود دروغين، متمايز ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 2

2 - يگانه مدبّر و فرمانرواى جهان هستى ، شايسته مقام خداوندى و پرستش است .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو الملك

وصف {الملك} براى جمله قبل، اشعار به عليت دارد.

رحمانيت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 8

8 - رحمانيت ، از جمله ويژگى هاى لازم براى معبوديت است .

فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى . .. و إنّ ربّكم الرحم_ن

هارون(ع)، در مقام رد معبود بودن

گوساله سامرى، برخى از ويژگى هاى معبود حقيقى را بيان نمود; كه از جمله آنها {رحمان} بودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 45 - 6

6 - خداوندِ داراى رحمت گسترده و مطلق ، تنها موجود شايسته پرستش است .

أجعلنا من دون الرحم_ن ءالهة يعبدون

رحمت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 22 - 6

6 - رحمت گسترده و پايدار ، لازمه مقام الوهيت و خداوندگارى است .

هو اللّه الذى . .. هو الرحم_ن الرحيم

زيان به معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 8

8 - تنها موجود ايمن از زيان پذيرى و زيان رسانى ، شايسته مقام خداوندى است .

هو اللّه الذى . .. السل_م

وصف {السلام}، اشعار به عليت براى انحصار الوهيت در {اللّه} دارد.

زيان تعدد معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 4

4- وجود خدايان متعدد ، مستلزم رقابت و درگيرى حتمى براى تصاحب قدرت و حاكميت جهان

قل لو كان . .. إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

خدايى، مظهر قدرت و حاكميت بر جهان است و وجود چند خدا، به معناى وجود چند قدرت و حاكميت مى باشد و اين مستلزم رقابت و برخورد بر سر تصاحب قدرت و حاكميت بر جهان (عرش) است.

زيان رسانى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 4

4 - قدرت بر پاسخ گويى و اجابت

خواسته ها و توان نفع و ضرر رسانى ، از جمله ويژگى هاى لازم براى معبود حقيقى است .

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً و لايملك لهم ضرًّا و لانفعًا

{برگرداندن قول}، مفهومى است كه شامل اجابت دعا نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 73 - 3

3 - لازمه معبود راستين ، در دست داشتن عوامل و اسباب سود و زيان انسان

أو ينفعونكم أو يضرّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 8

8 - تنها موجود ايمن از زيان پذيرى و زيان رسانى ، شايسته مقام خداوندى است .

هو اللّه الذى . .. السل_م

وصف {السلام}، اشعار به عليت براى انحصار الوهيت در {اللّه} دارد.

سختى كيفر در معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 10

10 - عزت ، علم ، گناه آمرزى ، توبه پذيرى ، سخت عقوبت دادن ، صاحب فضل و عطا داشتن ، از اوصاف معبود حقيقى

غافر الذنب . .. لا إل_ه إلاّ هو

شرايط معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 117 - 5

5 _ تأثيرپذيرى موجودات ، دليل عدم صلاحيت آنان براى خدايى و پرستش

ان يدعون من دونه الا انثاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 5

5 - خداوندى مى تواند پاسخ حاجت ها و خواسته ها را بدهد كه بر همه چيز مالكيت داشته باشد .

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون

مثقال ذرّة

شرايط معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 102 - 3

3 _ معبودى جز خداوند، كه مبدع هستى و خالق همه چيز و بدون همسر و فرزند باشد، وجود ندارد.

بديع السموت . .. أنى يكون له ولد و لم تكن له صحبة ... لا إله إلا هو خلق كل شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 197 - 5

5 _ معبود به حق بايد شكست ناپذير و از آسيب ها و حوادث مصون باشد .

و الذين تدعون من دونه . .. و لا أنفسهم ينصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 7

7- شنوايى ، بينايى ( ادراك ) و قدرت بر رفع نياز ، از شروط بديهى معبود حقيقى است .

لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 8 - 2،6

2 - كسى كه آفريننده هستى و مدبر و مالك و داناى به همه چيز نباشد ، شايسته پرستش نيست .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو

برداشت فوق، حاصل ارتباط اين آيه با آيات قبل بوده كه خالقيت، فرمان روايى و مالكيت بر جهان و علم مطلق را به خداوند منحصر ساخته است.

6 - معبودى جز دارنده بهترين اوصاف كمال ، سزاوار پرستش نيست .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو له الأسماء الحسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 6

6 - معبودى سزاوار

پرستش است كه بى نياز از شريك بوده و علم او مطلق و محيط بر همه چيز باشد .

إنّما إل_هكم اللّه . .. وسع كلّ شىء علمًا

جمله {وسع. ..} بدل براى {لا إل_ه إلاّ هو} است و هر دو، تعليل براى {إنّما إل_هكم...} مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 8

8 - پرستش ، مخصوص پديدآورنده ، اعاده كننده و روزى دهنده انسان ها است و نه غير او

أمّن يبدؤا الخلق ثمّ يعيده . .. أءل_ه مع اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 65 - 2

2 - لزوم برخوردارى معبود ، از علم مطلق و آگاهى به نهانى ترين امور هستى

قل لايعلم من فى السم_وت و الأرض الغيب إلاّاللّه

اين بخش از آيات، در مقام اثبات توحيد و رد شرك است و در اين راستا است كه علم مطلق الهى مطرح و به انسان يادآورى شده است كه اين علم فقط در اختيار خداوند مى باشد و نه غير او; پس غير او شايسته براى پرستش نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 88 - 6،10

6 - فناناپذيرى و بقا ، شرط شايستگى براى معبود بودن است .

لا إل_ه إلاّ هو كلّ شىء هالك إلاّ وجهه

جمله {كلّ شىء. ..} تعليل براى عدم شايستگى غيرخدا براى معبود بودن است.

10 - فرمان روايى بر جهان ، شرط شايستگى براى معبود بودن است .

لا إل_ه إلاّ هو . .. له الحكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 -

عنكبوت - 29 - 17 - 7

7 - مالكيّت و توان مندى بر تأمين روزى ، شرط بايسته ، براى معبود

إنّ الذين تعبدون من دون اللّه لايملكون لكم رزقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 12

12 - مالكيت جهان و فرمانروايى بر آن ، از اوصاف و ويژگى هاى معبود حقيقى و شايسته عبادت

و اللّه خلقكم . .. الشمس و القمر ... ذلكم اللّه ربّكم له الملك و الذين تدعون من

شكست ناپذيرى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 197 - 5

5 _ معبود به حق بايد شكست ناپذير و از آسيب ها و حوادث مصون باشد .

و الذين تدعون من دونه . .. و لا أنفسهم ينصرون

شنوايى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 198 - 7

7 _ معبود راستين بايد شنوا و بينا باشد .

إن تدعوهم . .. لايسمعوا ... و هم لايبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 7

7- شنوايى ، بينايى ( ادراك ) و قدرت بر رفع نياز ، از شروط بديهى معبود حقيقى است .

لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 72 - 3

3 - موجود ناتوان و ناشنوا ، فاقد شايستگى براى خدا بودن و پرستيده شدن

قال هل يسمعونكم إذ تدعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

احقاف - 46 - 5 - 5

5- معبود واقعى و شايسته پرستش ، توانا بر شنيدن صداى عبادت گران و قادر بر اجابت خواسته هاى آنان

و من أضلّ ممّن يدعوا من دون اللّه من لايستجيب له إلى يوم القي_مة

خداوند، مشركان را به سبب پرستش موجوداتى كه قادر به شنوايى و اجابت دعاى آنان نيستند، سرزنش كرده است. مفهوم اين سخن آن است كه معبود واقعى، بايد قادر بر شنيدن و اجابت خواسته ها و نيازهاى مخلوقات باشد.

شؤون معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 20 - 3

3 - قضاوت به حق ، از شؤون الوهيت حقيقى است .

و اللّه يقضى بالحقّ و الذين يدعون من دونه لايقضون بشىء

مطلب ياد شده، از تصريح شدن اسم جلاله (اللّه) به دست مى آيد.

صفات معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 17

17 - ربوبيت ، از اوصاف خداى حقيقى ( اللّه ) است .

اللّه ربّكم

{ربّكم} صفت براى {اللّه} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 10

10 - عزت ، علم ، گناه آمرزى ، توبه پذيرى ، سخت عقوبت دادن ، صاحب فضل و عطا داشتن ، از اوصاف معبود حقيقى

غافر الذنب . .. لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 65 - 5

5 - داشتن حيات حقيقى ، مستقل و جاويد ، از اوصاف معبود حقيقى است .

هو الحىّ لا إل_ه إلاّ هو

صورتگرى معبود

راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 24 - 6

6 - تنها خداوندِ وجودبخش و صورت آفرين ، شايسته پرستش

لا إل_ه إلاّ هو . .. هو اللّه الخ_لق البارئ المصوّر

اوصاف بيان شده در آيه شريفه، مشعر به عليت براى حصر الوهيت در وجود خداوند است.

ضرررسانى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 4

4 _ تنها معبودى سزاوار پرستيدن است كه زمام نفع و ضرر آدمى در اختيار او باشد.

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا

عزت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 10

10 - عزت ، علم ، گناه آمرزى ، توبه پذيرى ، سخت عقوبت دادن ، صاحب فضل و عطا داشتن ، از اوصاف معبود حقيقى

غافر الذنب . .. لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 14

14 - هر موجودى شكست پذير مقهور ، نالايق براى پرستش است .

لا إل_ه إلاّ هو . .. العزيز

با توجه به اين كه آيه شريفه، در مقام بيان اوصاف ضرورى خداوند است; از مفهوم آيه استفاده مى شود كه موجود فاقد اين اوصاف، شايسته الوهيت نيست.

عطاياى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 10

10 - عزت ، علم ، گناه آمرزى ، توبه پذيرى ، سخت عقوبت دادن ، صاحب فضل و عطا داشتن ، از

اوصاف معبود حقيقى

غافر الذنب . .. لا إل_ه إلاّ هو

عظمت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 17

17 - يكتا معبود هستى ، داراى عظمت ، كبريايى و شكوه

هو اللّه . .. المتكبّر

عقيده به تعدد معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 71 - 3

3 - وجود خدايان براى تدبير امور عالم ، پندارى باطل است .

و يعبدون من دون اللّه ما لم ينزّل به سلط_نًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 24 - 1

1 - قوم فرعون ، معتقد به خدايانى متعدد

أنا ربّكم الأعلى

عقيده به معبود حسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 13

13 _ باور به خداى محسوس و ملموس ، نشانه جهل آدمى است .

كما لهم ءالهة قال إنكم قوم تجهلون

موسى(ع)، بنى اسرائيل را در پى درخواست خدايى محسوس و ملموس، كه از {كما لهم ءالهة} استفاده مى شود، مردمى جاهل خواند.

علم غيب معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 65 - 2

2 - لزوم برخوردارى معبود ، از علم مطلق و آگاهى به نهانى ترين امور هستى

قل لايعلم من فى السم_وت و الأرض الغيب إلاّاللّه

اين بخش از آيات، در مقام اثبات توحيد و رد شرك است و در اين راستا است كه علم مطلق الهى مطرح و به انسان يادآورى شده است كه اين علم فقط در اختيار خداوند مى باشد

و نه غير او; پس غير او شايسته براى پرستش نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 22 - 4

4 - آگاهى مطلق به غيب و شهود ، لازمه مقام الوهيت و خداوندگارى است .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو ع_لم الغيب و الشه_دة

توصيف {اللّه} به {عالم الغيب و الشهادة}، بيان بالا را افاده مى كند.

علم معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 2

2- علم ، قدرت ، خالقيت و حيات ، از ويژگى هاى معبود و خداى حقيقى

أفمن يخلق كمن لايخلق . .. و الله يعلم ... و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئ

آوردن عبارت {إل_هكم إل_ه واحد} پس از بيان صفات برجسته خداوند و پس از يادآورى ضعف و فتور معبودهاى باطل، به منزله ذكر نتيجه آن سخنان و مشعر به نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 8 - 2

2 - كسى كه آفريننده هستى و مدبر و مالك و داناى به همه چيز نباشد ، شايسته پرستش نيست .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو

برداشت فوق، حاصل ارتباط اين آيه با آيات قبل بوده كه خالقيت، فرمان روايى و مالكيت بر جهان و علم مطلق را به خداوند منحصر ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 6

6 - معبودى سزاوار پرستش است كه بى نياز از شريك بوده و علم او مطلق و محيط بر همه چيز باشد .

إنّما

إل_هكم اللّه . .. وسع كلّ شىء علمًا

جمله {وسع. ..} بدل براى {لا إل_ه إلاّ هو} است و هر دو، تعليل براى {إنّما إل_هكم...} مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 25 - 7،8

7 - تنها خداى آگاه به هر آشكار و نهان سزاوار پرستش است ، نه مظاهر طبيعت ( چون خورشيد ، ماه و . . . ) .

يسجدون للشمس . .. ألاّيسجدوا للّه ... و يعلم ما تخفون و ما تعلنون

عبارت {و يعلم ما تخفون. ..} عطف بر {يخرج} و استدلال ديگرى است بر اين كه تنها خداى يگانه سزاوار پرستش است، نه پديده هايى چون خورشيد، ماه و... .

8 - قدرت و علم فراگير و نامحدود ، دو ملاك اصلى در شناخت معبود حقيقى

الذى يخرج الخبء . .. و يعلم ما تخفون

{يخرج الخبء} بيانگر قدرت نامحدود و {يعلم} بيانگر علم گسترده الهى است. خداوند با طرح اين دو اصل، به انسان يادآورى مى كند كه معبود راستين بايد از اين دو صفت برخوردار باشد. در غير اين صورت شايسته پرستش نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 10

10 - عزت ، علم ، گناه آمرزى ، توبه پذيرى ، سخت عقوبت دادن ، صاحب فضل و عطا داشتن ، از اوصاف معبود حقيقى

غافر الذنب . .. لا إل_ه إلاّ هو

فضل معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 10

10 - عزت ، علم ، گناه آمرزى ، توبه پذيرى ، سخت

عقوبت دادن ، صاحب فضل و عطا داشتن ، از اوصاف معبود حقيقى

غافر الذنب . .. لا إل_ه إلاّ هو

قداست معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 5

5 - وجود قدسى و پيراسته از هر عيب و آلودگى ، شايسته مقام الوهيت و پرستش است ; نه جز او .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو الملك القدّوس

وصف {القدوس}، مى تواند اشعار به عليت حصر پرستش در خداى يگانه داشته باشد.

قدرت در معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 192 - 4

4 _ عاجز بودن معبودان اهل شرك بر دفاع از خود و پرستشگران خويش ، دليل عدم لياقت آنها براى ربوبيت و پرستش

أيشركون ما . .. لايستطيعون لهم نصرا و لا أنفسهم ينصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 193 - 3

3 _ هدايتگرى و پاسخ به هدايتجويى بندگان ، از ملاك هاى معبود راستين

و إن تدعوهم إلى الهدى لايتبعوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 194 - 7

7 _ اجابت درخواست بندگان ، از نشانه هاى معبود راستين

فادعوهم فليستجيبوا لكم إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 20 - 3

3- توانمندى بر آفريدن و نيز مخلوق نبودن ، از نشانه هاى خدا و معبود حقيقى است .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا و هم يخلقون

از اينكه خداوند در مقام بيان رد الوهيت معبودهاى

مشركان، دو صفت مهم را برشمرده است، استفاده مى شود كه {الله} بايد خالق بوده و مخلوق نباشد.

قدرت معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 56 - 5

5- موجود فاقد قدرتِ مستقل و مطلق ، شايسته پرستش نيست .

الذين زعمتم من دونه فلايملكون كشف الضرّ عنكم و لاتحويلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 36 - 3

3 - توانمندى معبود بر جزاى بندگان ، نمايانگر شايستگى وى براى حمد و سپاس

و ما لكم من نصرين . .. فللّه الحمد ربّ السموت و ربّ الأرض

حرف {فاء} در {فللّه الحمد} مفاد آن را بر مطالب قبل كه در باره معاد بود، تفريع كرده است.

قدرت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 197 - 4

4 _ توان بر يارى بندگان از ملاك هاى معبود راستين

و الذين تدعون من دونه لايستطيعون نصركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 2

2- علم ، قدرت ، خالقيت و حيات ، از ويژگى هاى معبود و خداى حقيقى

أفمن يخلق كمن لايخلق . .. و الله يعلم ... و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئ

آوردن عبارت {إل_هكم إل_ه واحد} پس از بيان صفات برجسته خداوند و پس از يادآورى ضعف و فتور معبودهاى باطل، به منزله ذكر نتيجه آن سخنان و مشعر به نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 4

4 _ تنها

معبودى سزاوار پرستيدن است كه زمام نفع و ضرر آدمى در اختيار او باشد.

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 7

7- شنوايى ، بينايى ( ادراك ) و قدرت بر رفع نياز ، از شروط بديهى معبود حقيقى است .

لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 6

6 _ مخلوق نبودن ، قدرت بر آفرينندگى ، جلب منفعت ، دفع ضرر ، ميراندن ، حيات بخشيدن و احياى مردگان ، از نشانه هاى معبود واقعى و شايسته پرستش ( اللّه )

و اتّخذوا من دونه ءالهة لايخلقون شيئًا و هم يخلقون . .. و لانشورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 6

6 _ توانايى بر رساندن سود و دور ساختن زيان ، از نشانه هاى معبود حقيقى و راستين

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

برداشت فوق، به خاطر دو نكته است: 1_ آيه شريفه در مقام بيان ناتوانى معبودهايى جز خدا است. 2_ اين آيه به دنبال سلسله آياتى آمده كه بيانگر قدرت بى انتهاى خدا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 72 - 3

3 - موجود ناتوان و ناشنوا ، فاقد شايستگى براى خدا بودن و پرستيده شدن

قال هل يسمعونكم إذ تدعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 -

25 - 8

8 - قدرت و علم فراگير و نامحدود ، دو ملاك اصلى در شناخت معبود حقيقى

الذى يخرج الخبء . .. و يعلم ما تخفون

{يخرج الخبء} بيانگر قدرت نامحدود و {يعلم} بيانگر علم گسترده الهى است. خداوند با طرح اين دو اصل، به انسان يادآورى مى كند كه معبود راستين بايد از اين دو صفت برخوردار باشد. در غير اين صورت شايسته پرستش نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 16

16 - موجود ضعيف و ناتوان از اعمال اراده خويش ، نالايق براى الوهيت و پرستش

لا إل_ه إلاّ هو . .. الجبّار المتكبّر

با توجه به اين كه آيه شريفه، در مقام بيان اوصاف ضرورى خداوند است; از مفهوم آيه استفاده مى شود كه موجود فاقد اين اوصاف، شايسته الوهيت نيست.

كبريايى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 17

17 - يكتا معبود هستى ، داراى عظمت ، كبريايى و شكوه

هو اللّه . .. المتكبّر

كمال معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 8 - 6

6 - معبودى جز دارنده بهترين اوصاف كمال ، سزاوار پرستش نيست .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو له الأسماء الحسنى

كمالات معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 3

3- معبود هستى ، واجد همه ارزش ها و كمالات و فاقد هر نقص و نياز

و قل الحمد لله

اختصاص داشتن همه ستايشها به خدا، مستلزم اين است كه همه ارزشهاى ستايش

برانگيز در او جمع بوده و در نهايت نقص و نياز در او راه نداشته باشد.

گرايش به معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 50 - 9

9_ انسان از ديرباز ، برخوردار از روحيه پرستش و گرايش به معبود

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 9

9_ انسان ، از ديرباز برخوردار از روحيه پرستش و گرايش به معبود

ما لكم من إل_ه غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 10

10_ انسان ، از ديرباز برخوردار از روحيه پرستش معبود و گرايش به آن بود .

اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

مالكيت در معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 5

5 - خداوندى مى تواند پاسخ حاجت ها و خواسته ها را بدهد كه بر همه چيز مالكيت داشته باشد .

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرّة

مالكيت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 8 - 2

2 - كسى كه آفريننده هستى و مدبر و مالك و داناى به همه چيز نباشد ، شايسته پرستش نيست .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو

برداشت فوق، حاصل ارتباط اين آيه با آيات قبل بوده كه خالقيت، فرمان روايى و مالكيت بر جهان و علم مطلق را به خداوند منحصر ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت

- 29 - 17 - 7

7 - مالكيّت و توان مندى بر تأمين روزى ، شرط بايسته ، براى معبود

إنّ الذين تعبدون من دون اللّه لايملكون لكم رزقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 12

12 - مالكيت جهان و فرمانروايى بر آن ، از اوصاف و ويژگى هاى معبود حقيقى و شايسته عبادت

و اللّه خلقكم . .. الشمس و القمر ... ذلكم اللّه ربّكم له الملك و الذين تدعون من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 14 - 3

3 - استجابت دعا و بر آوردن حاجت ، تنها در توان ربّ و مالك حقيقى جهان ( اللّه ) است .

ذلكم اللّه ربّكم له الملك و الذين تدعون من دونه . .. إن تدعوهم لايسمعوا دعاءكم و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 66 - 3

3 - تنها مالك و مدبر جهان هستى ، شايسته عبادت است .

و ما من إل_ه إلاّ اللّه . .. ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما

توصيف خداوند به، مالك و مدبر هستى بودن _ پس از بيان يكتايى او در معبوديت _ مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

معبود آزر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 70 - 1

1 - پرسش ابراهيم ( ع ) از پدر خود و قومش ، درباره آنچه مورد پرستش قرار داده بودند .

إذ قال لأبيه و قومه ما تعبدون

معبود انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

1 - بقره - 2 - 163 - 1

1 - معبود حقيقى همه انسان ها ، معبودى است يگانه و يكتا

و إلهكم إله وحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 4

4 - معبود حقيقى انسان ها ، همان معبود يگانه در جهان هستى است .

إنّما إل_هكم اللّه الذى لا إل_ه الاّهو

وصف {الذى. ..} براى تعليل است; يعنى، چون {اللّه} كسى است كه هيچ معبود بر حقّى در جهان جز او وجود ندارد، پس {خداى شما} نيز هم او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 4

4 - انسان با هر انديشه و مرام ، داراى معبودى براى خويش

من اتّخذ إل_هه هويه

از تقديم {إل_هه} بر {هواه}، استفاده مى شود كه وجود {إل_ه} و معبود براى انسان، امرى غير قابل انكار است. با اين تفاوت كه مؤمن به عبوديت پروردگار روى آورده; ولى كافر و ناصالح هواى خويش را به خدايى برگزيده است.

معبود با ارزش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 87 - 1

1 _ خداوند ، تنها معبود شايسته پرستش

اللّه لا اله الّا هو

معبود بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 6،9

6 - سامرى ، تنديس گوساله زرين را به عنوان { اله } بنى اسرائيل و موسى ( ع ) معرفى كرد .

فأخرج . .. فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى

9 - سامرى و پيروان او ، به دروغ مدعى فراموش شدن معرفى

گوساله به عنوان معبود ، از جانب موسى ( ع ) شدند .

ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى فنسى

در باره مرجع ضمير فاعلى {نسى} دو احتمال وجود دارد: 1_ مرجع موسى(ع) باشد. 2_ مرجع سامرى باشد. برداشت ياد شده براساس احتمال اول است.

معبود پسنديده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 117 - 3،4،5

3 _ خداوند تنها موجود قاهر ، تأثيرناپذير و سزاوار پرستش

ان يدعون من دونه الا انثاً

4 _ هيچ موجودى _ جز خداوند _ صلاحيت براى خدايى و پرستش ندارد .

ان يدعون من دونه الا انثاً

5 _ تأثيرپذيرى موجودات ، دليل عدم صلاحيت آنان براى خدايى و پرستش

ان يدعون من دونه الا انثاً

معبود حقيقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 29

29 _ اللّه ، تنها خداى يگانه و معبود حقيقى انسانها

انما اللّه اله وحد

معبود راستين و دفع زيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 11

11 - موجود ناتوان از رساندن سود به انسان ها و برطرف كردن گزند از وى ، شايسته پرستش نيست .

قل أفرءيتم ما تدعون من دون اللّه . .. هل هنّ ك_شف_ت ضرّه ... برحمة هل هنّ ممسك_ت

معبود راستين و نقص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 3

3- معبود هستى ، واجد همه ارزش ها و كمالات و فاقد هر نقص و نياز

و قل الحمد لله

اختصاص داشتن همه ستايشها به خدا، مستلزم اين است كه همه ارزشهاى ستايش برانگيز

در او جمع بوده و در نهايت نقص و نياز در او راه نداشته باشد.

معبود راستين و نياز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 3

3- معبود هستى ، واجد همه ارزش ها و كمالات و فاقد هر نقص و نياز

و قل الحمد لله

اختصاص داشتن همه ستايشها به خدا، مستلزم اين است كه همه ارزشهاى ستايش برانگيز در او جمع بوده و در نهايت نقص و نياز در او راه نداشته باشد.

معبود شايسته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 255 - 1،4

1 _ تنها خداوند شايسته پرستش است .

اللّه لا اله الاّ هو

4 _ حيات و قيوميّت مطلق ، ملاك معبودِ بر حق

اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيّوم

آوردن دو صفت {حى} و {قيوم}، اشاره به علّت حصر عبوديّت در خداوند است; يعنى تنها زنده قائم به ذات و مدبّر اشيا، مى تواند معبود باشد.

معبود قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 70 - 1

1 - پرسش ابراهيم ( ع ) از پدر خود و قومش ، درباره آنچه مورد پرستش قرار داده بودند .

إذ قال لأبيه و قومه ما تعبدون

معبود مردم دوران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 29 - 5

5 - فرعون ، مورد پرستش مردم سرزمين خويش

لئن اتّخذت إل_هًا غيرى

معبود مصريان باستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 4

4 - فرعون ،

مورد پرستش مردم مصر

و قال فرعون . .. ما علمت لكم من إل_ه غيرى

معبود هواپرستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 23 - 1

1 - هواى نفس ، معبود و خداى گروهى از مردمان

أفرءيت من اتّخذ إل_هه هويه

ملاك حمد معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 36 - 3

3 - توانمندى معبود بر جزاى بندگان ، نمايانگر شايستگى وى براى حمد و سپاس

و ما لكم من نصرين . .. فللّه الحمد ربّ السموت و ربّ الأرض

حرف {فاء} در {فللّه الحمد} مفاد آن را بر مطالب قبل كه در باره معاد بود، تفريع كرده است.

ملاك معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 6،12

6 _ تنها كسى شايسته پرستش است كه زمام زيان و نفع مردم به دست اوست .

اتعبدون من دون اللّه ما لايملك لكم ضراً و لانفعاً

12 _ شنوايى و دانايى مطلق ، ويژگى معبود شايسته و بايسته پرستش

قل اتعبدون من دون اللّه . .. و اللّه هو السميع العليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 117 - 7

7 _ ربوبيت ، ملاك شايستگى براى پرستش

ان اعبدوا اللّه ربى و ربكم

توصيف {اللّه} به {ربى و ربكم} اشاره به علت لزوم پرستش خداوند (اعبدوا) دارد يعنى چون خداوند رب است شايسته و بايسته پرستش است.

ملاك معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 4

4 _ تنها معبودى سزاوار

پرستيدن است كه زمام نفع و ضرر آدمى در اختيار او باشد.

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 6

6 _ توانايى بر رساندن سود و دور ساختن زيان ، از نشانه هاى معبود حقيقى و راستين

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

برداشت فوق، به خاطر دو نكته است: 1_ آيه شريفه در مقام بيان ناتوانى معبودهايى جز خدا است. 2_ اين آيه به دنبال سلسله آياتى آمده كه بيانگر قدرت بى انتهاى خدا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 5

5 _ برخوردارى از حيات جاويد ، مرز ميان معبود حقيقى و غير حقيقى

و توكّل على الحىّ الذى لايموت

برداشت فوق، از آن جا است كه آيه شريفه در رديف سلسله آياتى قرار دارد كه درصدد محكوم كردن شرك و بت پرستى و اثبات توحيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 72 - 3

3 - موجود ناتوان و ناشنوا ، فاقد شايستگى براى خدا بودن و پرستيده شدن

قال هل يسمعونكم إذ تدعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 73 - 3

3 - لازمه معبود راستين ، در دست داشتن عوامل و اسباب سود و زيان انسان

أو ينفعونكم أو يضرّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 78 - 3

3 - خالق و راهنماى انسان ، شايسته پرستش است ; نه

بت هاى بى شعور و ساخته دست بشر .

فإنّهم عدوٌّ لى إلاّ ربّ الع_لمين . الذى خلقنى فهو يهدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 79 - 3

3 - تنها تأمين كننده نياز هاى زندگى انسان ، شايسته پرستش است ; نه بت هاى بى جان و ساخته دست مردمان .

فإنّهم عدوٌّ لى إلاّ . .. و الذى هو يطعمنى و يسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 25 - 2،7،8

2 - خداى پديدآورنده موجودات آسمان و زمين از كتم عدم ، شايسته پرستش است ، نه مخلوقات و مظاهر طبيعت .

يسجدون للشمس . ..ألاّيسجدوا للّه الذى يخرج الخبء فى السم_وت و الأرض

{ال} در {الخبء} براى جنس و مفيد استغراق است {خَبْء} به معناى مستور (مصدر به معناى مفعول) مى باشد. بنابراين {يخرج الخبء}; يعنى، {يخرج جميع الأشياء المستورة تحت استار العدم منها إلى الوجود}.

7 - تنها خداى آگاه به هر آشكار و نهان سزاوار پرستش است ، نه مظاهر طبيعت ( چون خورشيد ، ماه و . . . ) .

يسجدون للشمس . .. ألاّيسجدوا للّه ... و يعلم ما تخفون و ما تعلنون

عبارت {و يعلم ما تخفون. ..} عطف بر {يخرج} و استدلال ديگرى است بر اين كه تنها خداى يگانه سزاوار پرستش است، نه پديده هايى چون خورشيد، ماه و... .

8 - قدرت و علم فراگير و نامحدود ، دو ملاك اصلى در شناخت معبود حقيقى

الذى يخرج الخبء . .. و يعلم ما تخفون

{يخرج الخبء} بيانگر قدرت نامحدود و {يعلم} بيانگر علم گسترده الهى است. خداوند

با طرح اين دو اصل، به انسان يادآورى مى كند كه معبود راستين بايد از اين دو صفت برخوردار باشد. در غير اين صورت شايسته پرستش نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 40 - 7،11

7 - خدايانِ ناتوان از آفرينش و روزى دهى به انسان ، شايسته خدايى نيستند .

هل من شركائكم من يفعل من ذلكم من شىء

استفهام در آيه، انكارى است و آيه، در صدد بيان اين نكته است كه خداى يگانه، اوصاف يادشده را دارد، در حالى كه خدايان شما، چنين نيستند، پس شايسته خدايى نيستند.

11 - خالقيت و رازقيت و سررشته دارى مرگ و حيات ، از ويژگى هاى الوهيت اند .

اللّه الذى خلقكم ثمّ رزقكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 6

6 - معبود شايسته پرستش ، معبودى يگانه و بى شريك است .

أنّما إل_هكم إل_ه وحد

ملاكهاى بطلان معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 30 - 6

6 - حق و باطل ، ملاك گزينش و يا عدم گزينش معبود است .

ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ و أنّ ما يدعون من دونه الب_طل

تعليل در آيه، به اين كه {خداوند حق است و معبودان ديگر، باطل اند}، نشان دهنده اين است كه حق و باطل، ملاك و معيارند.

ملاكهاى حقانيت معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 30 - 6

6 - حق و باطل ، ملاك گزينش و يا عدم گزينش معبود

است .

ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ و أنّ ما يدعون من دونه الب_طل

تعليل در آيه، به اين كه {خداوند حق است و معبودان ديگر، باطل اند}، نشان دهنده اين است كه حق و باطل، ملاك و معيارند.

ملاكهاى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 191 - 2

2 _ توانايى بر آفرينش ، از ملاك هاى معبود راستين و از ملاك هاى شايسته بودن براى ربوبيت و تدبير هستى است .

أيشركون ما لايخلق شيئا

با توجه به آيات قبل و بعد معلوم مى شود كه مراد از شرك، شرك در ربوبيت و پرستش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 192 - 3

3 _ توانا بودن بر يارى رسانى به بندگان و دفاع كردن از خويش ، از ملاك هاى ربوبيت و معبود راستين است .

لايستطيعون لهم نصرا و لا أنفسهم ينصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 193 - 3

3 _ هدايتگرى و پاسخ به هدايتجويى بندگان ، از ملاك هاى معبود راستين

و إن تدعوهم إلى الهدى لايتبعوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 197 - 4،8

4 _ توان بر يارى بندگان از ملاك هاى معبود راستين

و الذين تدعون من دونه لايستطيعون نصركم

8 _ تنها خداوند داراى ملاك پرستش و شايسته عبادت است .

و الذين تدعون من دونه لايستطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 198 - 6،7

6 _ ارائه رهنمون به بندگان ،

از ملاك هاى معبود راستين

و إن تدعوهم إلى الهدى لايسمعوا

خداوند معبودان اهل شرك را بدان جهت كه راهنماى انسانها نيستند، شايسته پرستش نمى داند. بنابراين هدايت كردن انسانها از ملاكهاى معبود به حق است.

7 _ معبود راستين بايد شنوا و بينا باشد .

إن تدعوهم . .. لايسمعوا ... و هم لايبصرون

منفعت رسانى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 4

4 - قدرت بر پاسخ گويى و اجابت خواسته ها و توان نفع و ضرر رسانى ، از جمله ويژگى هاى لازم براى معبود حقيقى است .

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً و لايملك لهم ضرًّا و لانفعًا

{برگرداندن قول}، مفهومى است كه شامل اجابت دعا نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 73 - 3

3 - لازمه معبود راستين ، در دست داشتن عوامل و اسباب سود و زيان انسان

أو ينفعونكم أو يضرّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 11

11 - موجود ناتوان از رساندن سود به انسان ها و برطرف كردن گزند از وى ، شايسته پرستش نيست .

قل أفرءيتم ما تدعون من دون اللّه . .. هل هنّ ك_شف_ت ضرّه ... برحمة هل هنّ ممسك_ت

ميرانندگى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 40 - 4،11

4 - هيچ يك از معبودان جعلى مشركان ، هيچ گونه توانايى خلق و روزى رسانى و مرگ و بازآفرينى انسان ها را ندارند .

اللّه الذى خلقكم ثمّ رزقكم ثمّ

يميتكم ثمّ يحييكم هل من شركائكم من يفعل من ذلكم م

استفهام در آيه، انكارى است و آورده شدن {من} در {من شىء} براى استغراق نفى هر يك از موارد ياد شده است. اسم اشاره {ذلكم} به خلق، رزق، اماته و احياء _ مصدرهاى فعل هاى ياد شده در آيه _ اشاره دارد.

11 - خالقيت و رازقيت و سررشته دارى مرگ و حيات ، از ويژگى هاى الوهيت اند .

اللّه الذى خلقكم ثمّ رزقكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم

نام معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 3

3 - { اللّه } ، نام مخصوص و ويژه معبود يگانه و حقيقى هستى

إنّما إل_هكم اللّه الذى لا إل_ه الاّهو

نجات بخشى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 4

4 - داشتن پيام هدايت آفرين و نجات بخش براى زندگى دنيايى و اخروى انسان ها ، از ويژگى هاى خداى بر حق و شايسته پرستش

لاجرم أنّما تدعوننى إليه ليس له دعوة فى الدنيا و لا فى الأخرة

از اين كه مؤمن آل فرعون در رد عقيده مشركان، به اين مطلب استدلال كرد كه معبودهاى ادعايى شما، پيامى براى بشر ندارد; مى توان استفاده كرد كه داشتن پيام، از خصوصيات معبود حقيقى و شايسته پريستش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 28 - 3

3- معبود راستين ، قادر به نجات انسان در همه شرايط دشوار

فلولا نصرهم الذين اتّخذوا من دون اللّه قربانًا ءالهة

مفهوم آيه، گوياى برداشت ياد شده است.

نشانه

هاى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 8

8 _ هدايتگرى انسان ها و توان سخن گفتن با آنان از روشنترين نشانه هاى معبود راستين

ألم يروا أنه لا يكلمهم و لا يهديهم سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 194 - 7

7 _ اجابت درخواست بندگان ، از نشانه هاى معبود راستين

فادعوهم فليستجيبوا لكم إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 6

6 _ مخلوق نبودن ، قدرت بر آفرينندگى ، جلب منفعت ، دفع ضرر ، ميراندن ، حيات بخشيدن و احياى مردگان ، از نشانه هاى معبود واقعى و شايسته پرستش ( اللّه )

و اتّخذوا من دونه ءالهة لايخلقون شيئًا و هم يخلقون . .. و لانشورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 6

6 - آفرينش جهان هستى چون انسان ، دريا ، خورشيد و ماه ، از نشانه هاى خداى حقيقى ( اللّه )

و اللّه خلقكم من تراب . .. ثمّ جعلكم أزوجًا ... و ما يستوى البحران ... و سخّر ال

{ذلكم} اشاره به كسى است كه اشياى ذكر شده را آفريده و صاحب خلق و جعل مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 16

16 - آفريدن جهان هستى ( آسمان ، زمين ، انسان و . . . ) ، از اوصاف و نشانه هاى خداى حقيقى ( اللّه )

خلق

السم_وت و الأرض . .. خلقكم من نفس وحدة ... ذلكم اللّه

{ذلكم} اشاره به كسى است كه اشياى ذكر شده را آفريده و صاحب اوصاف خلق و جعل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 64 - 13

13 - آفرينش زمين ، آسمان ، انسان و روزى هاى او ، از اوصاف معبود و ربّ حقيقى

اللّه الذى جعل لكم الأرض . .. و صوّركم فأحسن صوركم و رزقكم من الطيّب_ت ذلكم اللّ

نظارت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 12

12 - يگانه موجود ناظر و نگهدارنده نظام هستى ، شايسته الوهيت و پرستش است .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو . .. المهيمن

وصف {المهيمن} _ كه به معناى {حافظ} و {مراقب} است _ اشعار به عليت براى انحصار الوهيت در خداوند دارد.

نفع رسانى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 4

4 _ تنها معبودى سزاوار پرستيدن است كه زمام نفع و ضرر آدمى در اختيار او باشد.

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 6

6 _ مخلوق نبودن ، قدرت بر آفرينندگى ، جلب منفعت ، دفع ضرر ، ميراندن ، حيات بخشيدن و احياى مردگان ، از نشانه هاى معبود واقعى و شايسته پرستش ( اللّه )

و اتّخذوا من دونه ءالهة لايخلقون شيئًا و هم يخلقون . .. و لانشورًا

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 6

6 _ توانايى بر رساندن سود و دور ساختن زيان ، از نشانه هاى معبود حقيقى و راستين

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

برداشت فوق، به خاطر دو نكته است: 1_ آيه شريفه در مقام بيان ناتوانى معبودهايى جز خدا است. 2_ اين آيه به دنبال سلسله آياتى آمده كه بيانگر قدرت بى انتهاى خدا است.

نيازمندى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 43 - 4

4- احتياج و نيازمندى ، با مقام الوهيّت ناسازگار است .

لايستطيعون نصر أنفسهم

خداوند، ناتوانى {آلهه} در حفظ خويش و نياز آنها به محافظانى ديگر را، دليل عدم صلاحيت ايشان براى الوهيت شمرده است. يادآورى اين حقيقت مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

وسعت حاكميّت معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 11

11- حد و مرز نداشتن دامنه حكومت و حاكميت ، لازمه خدايى كردن و الوهيت است .

قل لو كان معه . .. إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

ويژگى معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 2 - 6

6 _ معبود ، بايد زنده و قائم به ذات باشد .

اللّه لا اله الاّ هو الحىّ القيّوم

دو صفت حىّ و قيّوم، اشاره به علت حصر عبوديّت به خداوند است; يعنى تنها زنده قائم به ذات مى تواند معبود باشد.

ويژگى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام -

6 - 17 - 5

5 _ تنها خداى قادر بر رساندن هر گونه ضرر و يا منفعت به آدمى، شايسته پرستش و ولايت مى باشد.

أغير اللّه أتخذ وليا . .. و إن يمسسك اللّه بضر ... فهو على كل شىء قدير

ويژگيهاى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 2

2- علم ، قدرت ، خالقيت و حيات ، از ويژگى هاى معبود و خداى حقيقى

أفمن يخلق كمن لايخلق . .. و الله يعلم ... و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئ

آوردن عبارت {إل_هكم إل_ه واحد} پس از بيان صفات برجسته خداوند و پس از يادآورى ضعف و فتور معبودهاى باطل، به منزله ذكر نتيجه آن سخنان و مشعر به نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 4

4 - قدرت بر پاسخ گويى و اجابت خواسته ها و توان نفع و ضرر رسانى ، از جمله ويژگى هاى لازم براى معبود حقيقى است .

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً و لايملك لهم ضرًّا و لانفعًا

{برگرداندن قول}، مفهومى است كه شامل اجابت دعا نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 8

8 - رحمانيت ، از جمله ويژگى هاى لازم براى معبوديت است .

فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى . .. و إنّ ربّكم الرحم_ن

هارون(ع)، در مقام رد معبود بودن گوساله سامرى، برخى از ويژگى هاى معبود حقيقى را بيان نمود; كه از جمله آنها {رحمان} بودن است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 28 - 3

3- معبود راستين ، قادر به نجات انسان در همه شرايط دشوار

فلولا نصرهم الذين اتّخذوا من دون اللّه قربانًا ءالهة

مفهوم آيه، گوياى برداشت ياد شده است.

هدايتگرى معبود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 8

8 _ هدايتگرى انسان ها و توان سخن گفتن با آنان از روشنترين نشانه هاى معبود راستين

ألم يروا أنه لا يكلمهم و لا يهديهم سبيلا

هدايتگرى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 193 - 3

3 _ هدايتگرى و پاسخ به هدايتجويى بندگان ، از ملاك هاى معبود راستين

و إن تدعوهم إلى الهدى لايتبعوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 198 - 6

6 _ ارائه رهنمون به بندگان ، از ملاك هاى معبود راستين

و إن تدعوهم إلى الهدى لايسمعوا

خداوند معبودان اهل شرك را بدان جهت كه راهنماى انسانها نيستند، شايسته پرستش نمى داند. بنابراين هدايت كردن انسانها از ملاكهاى معبود به حق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 78 - 3

3 - خالق و راهنماى انسان ، شايسته پرستش است ; نه بت هاى بى شعور و ساخته دست بشر .

فإنّهم عدوٌّ لى إلاّ ربّ الع_لمين . الذى خلقنى فهو يهدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 4

4 - داشتن پيام هدايت آفرين و نجات بخش براى زندگى دنيايى و اخروى انسان ها ،

از ويژگى هاى خداى بر حق و شايسته پرستش

لاجرم أنّما تدعوننى إليه ليس له دعوة فى الدنيا و لا فى الأخرة

از اين كه مؤمن آل فرعون در رد عقيده مشركان، به اين مطلب استدلال كرد كه معبودهاى ادعايى شما، پيامى براى بشر ندارد; مى توان استفاده كرد كه داشتن پيام، از خصوصيات معبود حقيقى و شايسته پريستش است.

معبود راستين

{معبود راستين}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 3 - 3

3 _ خداوند تنها معبود حقيقى و شايسته پرستش در جهان هستى

و هو اللّه فى السموت و فى الأرض

اگر {فى السماوات}، متعلق به {اللّه} باشد. كمله {اللّه}، به تأويل مشتق رفته و مى تواند مشتق از {إله} به معنى معبود باشد. {حصر} نيز از معرفه بودن مبتدا و خبر استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 2،4

2 - اللّه ، تنها معبود حقيقى انسان ها است .

إنّما إل_هكم اللّه

4 - معبود حقيقى انسان ها ، همان معبود يگانه در جهان هستى است .

إنّما إل_هكم اللّه الذى لا إل_ه الاّهو

وصف {الذى. ..} براى تعليل است; يعنى، چون {اللّه} كسى است كه هيچ معبود بر حقّى در جهان جز او وجود ندارد، پس {خداى شما} نيز هم او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 25 - 10

10 - خدا ، تنها معبود به حق و شايسته الوهيت

أنّ اللّه هو الحقّ المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 26 - 1

1

- خدا ، تنها معبود راستين و شايسته پرستش

ألاّيسجدوا للّه . .. اللّه لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 35 - 5

5 - اللّه ، تنها معبود حقيقى است .

لا إل_ه إلاّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 22

22 - اللّه ، معبود حقيقى است .

اللّه ربّكم له الملك لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 22 - 1

1 - { اللّه } ، همان يگانه معبود بى همتا است .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 3 - 1،5

1 - خداوند ، معبود حقيقى مردم است .

إل_ه الناس

5 - توصيف خداوند به معبود حقيقى و شايسته مردم ، از آداب استعاذه به درگاه او است .

قل أعوذ . .. إل_ه الناس

آمرزگارى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 10

10 - عزت ، علم ، گناه آمرزى ، توبه پذيرى ، سخت عقوبت دادن ، صاحب فضل و عطا داشتن ، از اوصاف معبود حقيقى

غافر الذنب . .. لا إل_ه إلاّ هو

احاطه معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 6

6 - معبودى سزاوار پرستش است كه بى نياز از شريك بوده و علم او مطلق و محيط بر همه چيز باشد .

إنّما إل_هكم

اللّه . .. وسع كلّ شىء علمًا

جمله {وسع. ..} بدل براى {لا إل_ه إلاّ هو} است و هر دو، تعليل براى {إنّما إل_هكم...} مى باشند.

احياگرى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 21 - 3

3- توانايى بر زنده كردن مردگان ، لازمه تفكيك ناپذير مقام الوهيت

أم اتّخذوا ءالهة من الأرض هم ينشرون

برداشت ياد شده باتوجه به دو نكته است: 1_ آيات پيشين و بعدى، در باره الوهيت و يگانگى خدا است. 2_ آيه شريفه هر گونه توانايى از خدايان ادعايى بر احياى مردگان را نفى كرده است. از مجموع اين آيات استفاده مى شود كه احياى مردگان تنها در گرو الوهيت حقيقى و لازمه آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 40 - 4،11

4 - هيچ يك از معبودان جعلى مشركان ، هيچ گونه توانايى خلق و روزى رسانى و مرگ و بازآفرينى انسان ها را ندارند .

اللّه الذى خلقكم ثمّ رزقكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم هل من شركائكم من يفعل من ذلكم م

استفهام در آيه، انكارى است و آورده شدن {من} در {من شىء} براى استغراق نفى هر يك از موارد ياد شده است. اسم اشاره {ذلكم} به خلق، رزق، اماته و احياء _ مصدرهاى فعل هاى ياد شده در آيه _ اشاره دارد.

11 - خالقيت و رازقيت و سررشته دارى مرگ و حيات ، از ويژگى هاى الوهيت اند .

اللّه الذى خلقكم ثمّ رزقكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم

ادراك معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19

- 42 - 7

7- شنوايى ، بينايى ( ادراك ) و قدرت بر رفع نياز ، از شروط بديهى معبود حقيقى است .

لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئًا

ايمن بخشى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 10

10 - تنها تضمين كننده ايمنى و امنيت خلق ، شايسته الوهيت و پرستش است .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو . .. المؤمن

وصف {المؤمن}، اشعار به عليت براى انحصار الوهيت در خداوند دارد.

بداهت خالقيت در معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 20 - 4

4- خالق بودن و مخلوق نبودن براى الوهيت ، از بديهيات عقلى است .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا و هم يخلقون

از اينكه در رد الوهيت معبودهاى مشركان، تنها به يادآورى اين نكته كه آنان توان آفرينشگرى ندارند و خود مخلوقند، پرداخته و استدلال نكرده است، حكايت از نكته ياد شده مى كند.

بنى اسرائيل و معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 14

14 _ قوم موسى مردمى جاهل و ناآگاه به ويژگى ها و صفات معبود راستين و شايسته پرستش

قالوا يموسى اجعل لنا إلهاً كما لهم ءالهة قال إنكم قوم تجهلون

بى نظيرى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 6

6 - معبودى سزاوار پرستش است كه بى نياز از شريك بوده و علم او مطلق و محيط بر همه چيز باشد

.

إنّما إل_هكم اللّه . .. وسع كلّ شىء علمًا

جمله {وسع. ..} بدل براى {لا إل_ه إلاّ هو} است و هر دو، تعليل براى {إنّما إل_هكم...} مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 11 - 14

14 - مقام الوهيت ، مبرّا و پيراسته از زوجيت و داشتن همانند

جعل لكم من أنفسكم أزوجًا . .. ليس كمثله شىء

ذكر {ليس كمثله شىء} پس از طرح مسأله زوجيت برخى موجودات، مى تواند اشعار به نفى همسر داشتن خدا داشته باشد.

بى نيازى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 6

6 - معبودى سزاوار پرستش است كه بى نياز از شريك بوده و علم او مطلق و محيط بر همه چيز باشد .

إنّما إل_هكم اللّه . .. وسع كلّ شىء علمًا

جمله {وسع. ..} بدل براى {لا إل_ه إلاّ هو} است و هر دو، تعليل براى {إنّما إل_هكم...} مى باشند.

بينايى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 7

7- شنوايى ، بينايى ( ادراك ) و قدرت بر رفع نياز ، از شروط بديهى معبود حقيقى است .

لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 198 - 7

7 _ معبود راستين بايد شنوا و بينا باشد .

إن تدعوهم . .. لايسمعوا ... و هم لايبصرون

تدبير معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 8 -

2

2 - كسى كه آفريننده هستى و مدبر و مالك و داناى به همه چيز نباشد ، شايسته پرستش نيست .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو

برداشت فوق، حاصل ارتباط اين آيه با آيات قبل بوده كه خالقيت، فرمان روايى و مالكيت بر جهان و علم مطلق را به خداوند منحصر ساخته است.

تشخيص معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 193 - 7

7 _ اجابت دعا ، از راه هاى شناسايى معبود راستين است .

سواء عليكم أدعوتموهم أم أنتم صمتون

تكلم معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 8

8 _ هدايتگرى انسان ها و توان سخن گفتن با آنان از روشنترين نشانه هاى معبود راستين

ألم يروا أنه لا يكلمهم و لا يهديهم سبيلا

تنزيه معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 3

3- معبود هستى ، واجد همه ارزش ها و كمالات و فاقد هر نقص و نياز

و قل الحمد لله

اختصاص داشتن همه ستايشها به خدا، مستلزم اين است كه همه ارزشهاى ستايش برانگيز در او جمع بوده و در نهايت نقص و نياز در او راه نداشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 5

5 - وجود قدسى و پيراسته از هر عيب و آلودگى ، شايسته مقام الوهيت و پرستش است ; نه جز او .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو الملك القدّوس

وصف {القدوس}، مى تواند اشعار به عليت حصر پرستش در خداى

يگانه داشته باشد.

توبه پذيرى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 10

10 - عزت ، علم ، گناه آمرزى ، توبه پذيرى ، سخت عقوبت دادن ، صاحب فضل و عطا داشتن ، از اوصاف معبود حقيقى

غافر الذنب . .. لا إل_ه إلاّ هو

جاودانگى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 5

5 _ برخوردارى از حيات جاويد ، مرز ميان معبود حقيقى و غير حقيقى

و توكّل على الحىّ الذى لايموت

برداشت فوق، از آن جا است كه آيه شريفه در رديف سلسله آياتى قرار دارد كه درصدد محكوم كردن شرك و بت پرستى و اثبات توحيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 88 - 6

6 - فناناپذيرى و بقا ، شرط شايستگى براى معبود بودن است .

لا إل_ه إلاّ هو كلّ شىء هالك إلاّ وجهه

جمله {كلّ شىء. ..} تعليل براى عدم شايستگى غيرخدا براى معبود بودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 65 - 5

5 - داشتن حيات حقيقى ، مستقل و جاويد ، از اوصاف معبود حقيقى است .

هو الحىّ لا إل_ه إلاّ هو

حاكميت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 88 - 10

10 - فرمان روايى بر جهان ، شرط شايستگى براى معبود بودن است .

لا إل_ه إلاّ هو . .. له الحكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- فاطر - 35 - 13 - 12

12 - مالكيت جهان و فرمانروايى بر آن ، از اوصاف و ويژگى هاى معبود حقيقى و شايسته عبادت

و اللّه خلقكم . .. الشمس و القمر ... ذلكم اللّه ربّكم له الملك و الذين تدعون من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 1،2

1 - يگانه معبود هستى ، فرمانرواى مطلق نظام وجود است .

هو اللّه الذى . .. الملك القدّوس

2 - يگانه مدبّر و فرمانرواى جهان هستى ، شايسته مقام خداوندى و پرستش است .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو الملك

وصف {الملك} براى جمله قبل، اشعار به عليت دارد.

حيات بخشى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 8

8 - پرستش ، مخصوص پديدآورنده ، اعاده كننده و روزى دهنده انسان ها است و نه غير او

أمّن يبدؤا الخلق ثمّ يعيده . .. أءل_ه مع اللّه

حيات معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 65 - 5

5 - داشتن حيات حقيقى ، مستقل و جاويد ، از اوصاف معبود حقيقى است .

هو الحىّ لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 2

2- علم ، قدرت ، خالقيت و حيات ، از ويژگى هاى معبود و خداى حقيقى

أفمن يخلق كمن لايخلق . .. و الله يعلم ... و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئ

آوردن عبارت {إل_هكم إل_ه واحد} پس از بيان صفات برجسته خداوند و

پس از يادآورى ضعف و فتور معبودهاى باطل، به منزله ذكر نتيجه آن سخنان و مشعر به نكته ياد شده است.

خالقيت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 21 - 4

4 - آفريننده انسان ها ، تنها حقيقتى كه شايسته و بايسته پرستش است .

اعبدوا ربكم الذى خلقكم و الذين من قبلكم

توصيف خداوندبه {خالقيت} - پس از بيان لزوم پرستش او - بيانگر علت لزوم پرستش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 12

12 - شايستگى إله بودن و معبود شدن ، تنها در خور خالق و آفريدگار انسان است .

إنكم ظلمتم أنفسكم باتخاذكم العجل فتوبوا إلى بارئكم

{بارء} از اسما و صفتهاى الهى و به معناى آفريننده است. موسى(ع) با انتخاب اين اسم و صفت در جمله {توبوا إلى بارئكم} - با توجه به اينكه مخاطبانش كسانى هستند كه به پرستش غير خدا روى آورده بودند - اشاره به اين دارد كه: خالق آدمى سزاوار معبود شدن است; چرا به غير او گرايش پيدا كرديد؟ بايد توبه كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 8 - 2

2 - كسى كه آفريننده هستى و مدبر و مالك و داناى به همه چيز نباشد ، شايسته پرستش نيست .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو

برداشت فوق، حاصل ارتباط اين آيه با آيات قبل بوده كه خالقيت، فرمان روايى و مالكيت بر جهان و علم مطلق را به خداوند منحصر ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 -

فرقان - 25 - 3 - 6

6 _ مخلوق نبودن ، قدرت بر آفرينندگى ، جلب منفعت ، دفع ضرر ، ميراندن ، حيات بخشيدن و احياى مردگان ، از نشانه هاى معبود واقعى و شايسته پرستش ( اللّه )

و اتّخذوا من دونه ءالهة لايخلقون شيئًا و هم يخلقون . .. و لانشورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 78 - 3

3 - خالق و راهنماى انسان ، شايسته پرستش است ; نه بت هاى بى شعور و ساخته دست بشر .

فإنّهم عدوٌّ لى إلاّ ربّ الع_لمين . الذى خلقنى فهو يهدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 25 - 2

2 - خداى پديدآورنده موجودات آسمان و زمين از كتم عدم ، شايسته پرستش است ، نه مخلوقات و مظاهر طبيعت .

يسجدون للشمس . ..ألاّيسجدوا للّه الذى يخرج الخبء فى السم_وت و الأرض

{ال} در {الخبء} براى جنس و مفيد استغراق است {خَبْء} به معناى مستور (مصدر به معناى مفعول) مى باشد. بنابراين {يخرج الخبء}; يعنى، {يخرج جميع الأشياء المستورة تحت استار العدم منها إلى الوجود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 8

8 - پرستش ، مخصوص پديدآورنده ، اعاده كننده و روزى دهنده انسان ها است و نه غير او

أمّن يبدؤا الخلق ثمّ يعيده . .. أءل_ه مع اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 40 - 4،7،11

4 - هيچ يك از معبودان جعلى مشركان ، هيچ گونه توانايى خلق و

روزى رسانى و مرگ و بازآفرينى انسان ها را ندارند .

اللّه الذى خلقكم ثمّ رزقكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم هل من شركائكم من يفعل من ذلكم م

استفهام در آيه، انكارى است و آورده شدن {من} در {من شىء} براى استغراق نفى هر يك از موارد ياد شده است. اسم اشاره {ذلكم} به خلق، رزق، اماته و احياء _ مصدرهاى فعل هاى ياد شده در آيه _ اشاره دارد.

7 - خدايانِ ناتوان از آفرينش و روزى دهى به انسان ، شايسته خدايى نيستند .

هل من شركائكم من يفعل من ذلكم من شىء

استفهام در آيه، انكارى است و آيه، در صدد بيان اين نكته است كه خداى يگانه، اوصاف يادشده را دارد، در حالى كه خدايان شما، چنين نيستند، پس شايسته خدايى نيستند.

11 - خالقيت و رازقيت و سررشته دارى مرگ و حيات ، از ويژگى هاى الوهيت اند .

اللّه الذى خلقكم ثمّ رزقكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 11 - 2

2 - خالقيت ، از شرايط الوهيت است .

ه_ذا خلق اللّه

از تحدى خداوند با مشركان، استفاده مى شود كه {اللّه} بايد توان خالقيت داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 22 - 4

4 - عبادت ، تنها شايسته خداى خالق است .

و ما لى لا أعبد الذى فطرنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 96 - 2

2 - تنها ، خالق جهان هستى مستحق پرستش است .

قال أتعبدون ما تنحتون . و اللّه خلقكم و ما

تعملون

تذكر به خالقيت خدا نسبت به انسان و مصنوعات وى، پس از محكوم كردن پرستش مصنوعات بشرى، مى تواند گوياى برداشت بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 125 - 10

10 - خالقيت ، شرط شايستگى براى معبوديت

أتدعون بعلاً و تذرون أحسن الخ_لقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 16

16 - آفريدن جهان هستى ( آسمان ، زمين ، انسان و . . . ) ، از اوصاف و نشانه هاى خداى حقيقى ( اللّه )

خلق السم_وت و الأرض . .. خلقكم من نفس وحدة ... ذلكم اللّه

{ذلكم} اشاره به كسى است كه اشياى ذكر شده را آفريده و صاحب اوصاف خلق و جعل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 61 - 8

8 - عبادت و حاجت خواهى ، تنها در پيشگاه كسى روا است كه آفريننده شب و روز و تأمين كننده روزى و نياز هاى انسان ها است .

و قال ربّكم ادعونى أستجب لكم . .. اللّه الذى جعل لكم... النهار مبصرًا

از ارتباط ميان اين آيه با آيه قبل _ كه درباره ربوبيت خداوند و عبادت او و حاجت خواهى از او بود _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 64 - 13

13 - آفرينش زمين ، آسمان ، انسان و روزى هاى او ، از اوصاف معبود و ربّ حقيقى

اللّه الذى جعل لكم الأرض . .. و صوّركم فأحسن

صوركم و رزقكم من الطيّب_ت ذلكم اللّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 27 - 2

2 - تنها معبودى شايسته پرستش است كه سامان بخش وجود انسان و آفريدگار سرشت آدمى است .

إلاّ الذى فطرنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 4 - 5

5- توانايى بر خلقت جهان و تدبير امور آن ، شرط شايستگى معبود براى پرستيده شدن

ماذا خلقوا من الأرض أم لهم شرك فى السم_وت

در اين آيه، به ناتوانى بت ها در امر خلقت و تدبير جهان اشاره شده است و اين خود مى نماياند كه توانايى بر خلقت و تدبير، ملاكى است كه براساس آن، مى توان معبود واقعى را از معبود دروغين، متمايز ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 20 - 3

3- توانمندى بر آفريدن و نيز مخلوق نبودن ، از نشانه هاى خدا و معبود حقيقى است .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا و هم يخلقون

از اينكه خداوند در مقام بيان رد الوهيت معبودهاى مشركان، دو صفت مهم را برشمرده است، استفاده مى شود كه {الله} بايد خالق بوده و مخلوق نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 2

2- علم ، قدرت ، خالقيت و حيات ، از ويژگى هاى معبود و خداى حقيقى

أفمن يخلق كمن لايخلق . .. و الله يعلم ... و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئ

آوردن عبارت {إل_هكم إل_ه واحد} پس از بيان صفات برجسته خداوند و پس

از يادآورى ضعف و فتور معبودهاى باطل، به منزله ذكر نتيجه آن سخنان و مشعر به نكته ياد شده است.

دفع زيان معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 6

6 _ مخلوق نبودن ، قدرت بر آفرينندگى ، جلب منفعت ، دفع ضرر ، ميراندن ، حيات بخشيدن و احياى مردگان ، از نشانه هاى معبود واقعى و شايسته پرستش ( اللّه )

و اتّخذوا من دونه ءالهة لايخلقون شيئًا و هم يخلقون . .. و لانشورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 6

6 _ توانايى بر رساندن سود و دور ساختن زيان ، از نشانه هاى معبود حقيقى و راستين

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

برداشت فوق، به خاطر دو نكته است: 1_ آيه شريفه در مقام بيان ناتوانى معبودهايى جز خدا است. 2_ اين آيه به دنبال سلسله آياتى آمده كه بيانگر قدرت بى انتهاى خدا است.

رازقيت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 8

8 - پرستش ، مخصوص پديدآورنده ، اعاده كننده و روزى دهنده انسان ها است و نه غير او

أمّن يبدؤا الخلق ثمّ يعيده . .. أءل_ه مع اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 17 - 7

7 - مالكيّت و توان مندى بر تأمين روزى ، شرط بايسته ، براى معبود

إنّ الذين تعبدون من دون اللّه لايملكون لكم رزقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

14 - روم - 30 - 40 - 4،7،11

4 - هيچ يك از معبودان جعلى مشركان ، هيچ گونه توانايى خلق و روزى رسانى و مرگ و بازآفرينى انسان ها را ندارند .

اللّه الذى خلقكم ثمّ رزقكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم هل من شركائكم من يفعل من ذلكم م

استفهام در آيه، انكارى است و آورده شدن {من} در {من شىء} براى استغراق نفى هر يك از موارد ياد شده است. اسم اشاره {ذلكم} به خلق، رزق، اماته و احياء _ مصدرهاى فعل هاى ياد شده در آيه _ اشاره دارد.

7 - خدايانِ ناتوان از آفرينش و روزى دهى به انسان ، شايسته خدايى نيستند .

هل من شركائكم من يفعل من ذلكم من شىء

استفهام در آيه، انكارى است و آيه، در صدد بيان اين نكته است كه خداى يگانه، اوصاف يادشده را دارد، در حالى كه خدايان شما، چنين نيستند، پس شايسته خدايى نيستند.

11 - خالقيت و رازقيت و سررشته دارى مرگ و حيات ، از ويژگى هاى الوهيت اند .

اللّه الذى خلقكم ثمّ رزقكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 61 - 8

8 - عبادت و حاجت خواهى ، تنها در پيشگاه كسى روا است كه آفريننده شب و روز و تأمين كننده روزى و نياز هاى انسان ها است .

و قال ربّكم ادعونى أستجب لكم . .. اللّه الذى جعل لكم... النهار مبصرًا

از ارتباط ميان اين آيه با آيه قبل _ كه درباره ربوبيت خداوند و عبادت او و حاجت خواهى از او بود _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 64 - 13

13 - آفرينش زمين ، آسمان ، انسان و روزى هاى او ، از اوصاف معبود و ربّ حقيقى

اللّه الذى جعل لكم الأرض . .. و صوّركم فأحسن صوركم و رزقكم من الطيّب_ت ذلكم اللّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 73 - 3

3- روزى رسانى ، از معيار هاى شناخت معبود حقيقى از غير اوست .

و يعبدون من دون الله ما لايملك لهم رزقًا

ربوبيت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 14 - 3

3 - استجابت دعا و بر آوردن حاجت ، تنها در توان ربّ و مالك حقيقى جهان ( اللّه ) است .

ذلكم اللّه ربّكم له الملك و الذين تدعون من دونه . .. إن تدعوهم لايسمعوا دعاءكم و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 87 - 3

3 - تنها پروردگار جهان ، سزاوار عبوديت و پرستش است .

أئفكًا ءالهة دون اللّه تريدون . فما ظنّكم بربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 126 - 3

3 - عبوديت و پرستش ، تنها شايسته پروردگار انسان ها است .

أتدعون بعلاً . .. اللّه ربّكم و ربّ ءابائكم الأوّلين

يادآورى ربوبيت خداوند نسبت به انسان ها، پس از محكوم كردن پرستش بت ها، گوياى مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 66 -

3

3 - تنها مالك و مدبر جهان هستى ، شايسته عبادت است .

و ما من إل_ه إلاّ اللّه . .. ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما

توصيف خداوند به، مالك و مدبر هستى بودن _ پس از بيان يكتايى او در معبوديت _ مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 17

17 - ربوبيت ، از اوصاف خداى حقيقى ( اللّه ) است .

اللّه ربّكم

{ربّكم} صفت براى {اللّه} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 4 - 5

5- توانايى بر خلقت جهان و تدبير امور آن ، شرط شايستگى معبود براى پرستيده شدن

ماذا خلقوا من الأرض أم لهم شرك فى السم_وت

در اين آيه، به ناتوانى بت ها در امر خلقت و تدبير جهان اشاره شده است و اين خود مى نماياند كه توانايى بر خلقت و تدبير، ملاكى است كه براساس آن، مى توان معبود واقعى را از معبود دروغين، متمايز ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 2

2 - يگانه مدبّر و فرمانرواى جهان هستى ، شايسته مقام خداوندى و پرستش است .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو الملك

وصف {الملك} براى جمله قبل، اشعار به عليت دارد.

رحمانيت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 8

8 - رحمانيت ، از جمله ويژگى هاى لازم براى معبوديت است .

فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى . .. و إنّ ربّكم الرحم_ن

هارون(ع)،

در مقام رد معبود بودن گوساله سامرى، برخى از ويژگى هاى معبود حقيقى را بيان نمود; كه از جمله آنها {رحمان} بودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 45 - 6

6 - خداوندِ داراى رحمت گسترده و مطلق ، تنها موجود شايسته پرستش است .

أجعلنا من دون الرحم_ن ءالهة يعبدون

رحمت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 22 - 6

6 - رحمت گسترده و پايدار ، لازمه مقام الوهيت و خداوندگارى است .

هو اللّه الذى . .. هو الرحم_ن الرحيم

زيان به معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 8

8 - تنها موجود ايمن از زيان پذيرى و زيان رسانى ، شايسته مقام خداوندى است .

هو اللّه الذى . .. السل_م

وصف {السلام}، اشعار به عليت براى انحصار الوهيت در {اللّه} دارد.

زيان رسانى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 4

4 - قدرت بر پاسخ گويى و اجابت خواسته ها و توان نفع و ضرر رسانى ، از جمله ويژگى هاى لازم براى معبود حقيقى است .

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً و لايملك لهم ضرًّا و لانفعًا

{برگرداندن قول}، مفهومى است كه شامل اجابت دعا نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 73 - 3

3 - لازمه معبود راستين ، در دست داشتن عوامل و اسباب سود و زيان انسان

أو ينفعونكم أو يضرّون

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 8

8 - تنها موجود ايمن از زيان پذيرى و زيان رسانى ، شايسته مقام خداوندى است .

هو اللّه الذى . .. السل_م

وصف {السلام}، اشعار به عليت براى انحصار الوهيت در {اللّه} دارد.

سختى كيفر در معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 10

10 - عزت ، علم ، گناه آمرزى ، توبه پذيرى ، سخت عقوبت دادن ، صاحب فضل و عطا داشتن ، از اوصاف معبود حقيقى

غافر الذنب . .. لا إل_ه إلاّ هو

شرايط معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 7

7- شنوايى ، بينايى ( ادراك ) و قدرت بر رفع نياز ، از شروط بديهى معبود حقيقى است .

لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 8 - 2،6

2 - كسى كه آفريننده هستى و مدبر و مالك و داناى به همه چيز نباشد ، شايسته پرستش نيست .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو

برداشت فوق، حاصل ارتباط اين آيه با آيات قبل بوده كه خالقيت، فرمان روايى و مالكيت بر جهان و علم مطلق را به خداوند منحصر ساخته است.

6 - معبودى جز دارنده بهترين اوصاف كمال ، سزاوار پرستش نيست .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو له الأسماء الحسنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 6

6 - معبودى سزاوار پرستش است

كه بى نياز از شريك بوده و علم او مطلق و محيط بر همه چيز باشد .

إنّما إل_هكم اللّه . .. وسع كلّ شىء علمًا

جمله {وسع. ..} بدل براى {لا إل_ه إلاّ هو} است و هر دو، تعليل براى {إنّما إل_هكم...} مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 64 - 8

8 - پرستش ، مخصوص پديدآورنده ، اعاده كننده و روزى دهنده انسان ها است و نه غير او

أمّن يبدؤا الخلق ثمّ يعيده . .. أءل_ه مع اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 65 - 2

2 - لزوم برخوردارى معبود ، از علم مطلق و آگاهى به نهانى ترين امور هستى

قل لايعلم من فى السم_وت و الأرض الغيب إلاّاللّه

اين بخش از آيات، در مقام اثبات توحيد و رد شرك است و در اين راستا است كه علم مطلق الهى مطرح و به انسان يادآورى شده است كه اين علم فقط در اختيار خداوند مى باشد و نه غير او; پس غير او شايسته براى پرستش نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 88 - 6،10

6 - فناناپذيرى و بقا ، شرط شايستگى براى معبود بودن است .

لا إل_ه إلاّ هو كلّ شىء هالك إلاّ وجهه

جمله {كلّ شىء. ..} تعليل براى عدم شايستگى غيرخدا براى معبود بودن است.

10 - فرمان روايى بر جهان ، شرط شايستگى براى معبود بودن است .

لا إل_ه إلاّ هو . .. له الحكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت -

29 - 17 - 7

7 - مالكيّت و توان مندى بر تأمين روزى ، شرط بايسته ، براى معبود

إنّ الذين تعبدون من دون اللّه لايملكون لكم رزقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 12

12 - مالكيت جهان و فرمانروايى بر آن ، از اوصاف و ويژگى هاى معبود حقيقى و شايسته عبادت

و اللّه خلقكم . .. الشمس و القمر ... ذلكم اللّه ربّكم له الملك و الذين تدعون من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 102 - 3

3 _ معبودى جز خداوند، كه مبدع هستى و خالق همه چيز و بدون همسر و فرزند باشد، وجود ندارد.

بديع السموت . .. أنى يكون له ولد و لم تكن له صحبة ... لا إله إلا هو خلق كل شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 197 - 5

5 _ معبود به حق بايد شكست ناپذير و از آسيب ها و حوادث مصون باشد .

و الذين تدعون من دونه . .. و لا أنفسهم ينصرون

شكست ناپذيرى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 197 - 5

5 _ معبود به حق بايد شكست ناپذير و از آسيب ها و حوادث مصون باشد .

و الذين تدعون من دونه . .. و لا أنفسهم ينصرون

شنوايى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 7

7- شنوايى ، بينايى ( ادراك ) و قدرت بر رفع

نياز ، از شروط بديهى معبود حقيقى است .

لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 72 - 3

3 - موجود ناتوان و ناشنوا ، فاقد شايستگى براى خدا بودن و پرستيده شدن

قال هل يسمعونكم إذ تدعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 5 - 5

5- معبود واقعى و شايسته پرستش ، توانا بر شنيدن صداى عبادت گران و قادر بر اجابت خواسته هاى آنان

و من أضلّ ممّن يدعوا من دون اللّه من لايستجيب له إلى يوم القي_مة

خداوند، مشركان را به سبب پرستش موجوداتى كه قادر به شنوايى و اجابت دعاى آنان نيستند، سرزنش كرده است. مفهوم اين سخن آن است كه معبود واقعى، بايد قادر بر شنيدن و اجابت خواسته ها و نيازهاى مخلوقات باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 198 - 7

7 _ معبود راستين بايد شنوا و بينا باشد .

إن تدعوهم . .. لايسمعوا ... و هم لايبصرون

شؤون معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 20 - 3

3 - قضاوت به حق ، از شؤون الوهيت حقيقى است .

و اللّه يقضى بالحقّ و الذين يدعون من دونه لايقضون بشىء

مطلب ياد شده، از تصريح شدن اسم جلاله (اللّه) به دست مى آيد.

صفات معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 17

17 - ربوبيت ، از اوصاف خداى حقيقى (

اللّه ) است .

اللّه ربّكم

{ربّكم} صفت براى {اللّه} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 10

10 - عزت ، علم ، گناه آمرزى ، توبه پذيرى ، سخت عقوبت دادن ، صاحب فضل و عطا داشتن ، از اوصاف معبود حقيقى

غافر الذنب . .. لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 65 - 5

5 - داشتن حيات حقيقى ، مستقل و جاويد ، از اوصاف معبود حقيقى است .

هو الحىّ لا إل_ه إلاّ هو

صورتگرى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 24 - 6

6 - تنها خداوندِ وجودبخش و صورت آفرين ، شايسته پرستش

لا إل_ه إلاّ هو . .. هو اللّه الخ_لق البارئ المصوّر

اوصاف بيان شده در آيه شريفه، مشعر به عليت براى حصر الوهيت در وجود خداوند است.

ضرررسانى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 4

4 _ تنها معبودى سزاوار پرستيدن است كه زمام نفع و ضرر آدمى در اختيار او باشد.

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا

عزت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 10

10 - عزت ، علم ، گناه آمرزى ، توبه پذيرى ، سخت عقوبت دادن ، صاحب فضل و عطا داشتن ، از اوصاف معبود حقيقى

غافر الذنب . .. لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 14

14 - هر موجودى شكست پذير مقهور ، نالايق براى پرستش است .

لا إل_ه إلاّ هو . .. العزيز

با توجه به اين كه آيه شريفه، در مقام بيان اوصاف ضرورى خداوند است; از مفهوم آيه استفاده مى شود كه موجود فاقد اين اوصاف، شايسته الوهيت نيست.

عطاياى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 10

10 - عزت ، علم ، گناه آمرزى ، توبه پذيرى ، سخت عقوبت دادن ، صاحب فضل و عطا داشتن ، از اوصاف معبود حقيقى

غافر الذنب . .. لا إل_ه إلاّ هو

عظمت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 17

17 - يكتا معبود هستى ، داراى عظمت ، كبريايى و شكوه

هو اللّه . .. المتكبّر

علم غيب معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 65 - 2

2 - لزوم برخوردارى معبود ، از علم مطلق و آگاهى به نهانى ترين امور هستى

قل لايعلم من فى السم_وت و الأرض الغيب إلاّاللّه

اين بخش از آيات، در مقام اثبات توحيد و رد شرك است و در اين راستا است كه علم مطلق الهى مطرح و به انسان يادآورى شده است كه اين علم فقط در اختيار خداوند مى باشد و نه غير او; پس غير او شايسته براى پرستش نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 22 - 4

4 - آگاهى مطلق به غيب

و شهود ، لازمه مقام الوهيت و خداوندگارى است .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو ع_لم الغيب و الشه_دة

توصيف {اللّه} به {عالم الغيب و الشهادة}، بيان بالا را افاده مى كند.

علم معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 8 - 2

2 - كسى كه آفريننده هستى و مدبر و مالك و داناى به همه چيز نباشد ، شايسته پرستش نيست .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو

برداشت فوق، حاصل ارتباط اين آيه با آيات قبل بوده كه خالقيت، فرمان روايى و مالكيت بر جهان و علم مطلق را به خداوند منحصر ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 6

6 - معبودى سزاوار پرستش است كه بى نياز از شريك بوده و علم او مطلق و محيط بر همه چيز باشد .

إنّما إل_هكم اللّه . .. وسع كلّ شىء علمًا

جمله {وسع. ..} بدل براى {لا إل_ه إلاّ هو} است و هر دو، تعليل براى {إنّما إل_هكم...} مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 25 - 7،8

7 - تنها خداى آگاه به هر آشكار و نهان سزاوار پرستش است ، نه مظاهر طبيعت ( چون خورشيد ، ماه و . . . ) .

يسجدون للشمس . .. ألاّيسجدوا للّه ... و يعلم ما تخفون و ما تعلنون

عبارت {و يعلم ما تخفون. ..} عطف بر {يخرج} و استدلال ديگرى است بر اين كه تنها خداى يگانه سزاوار پرستش است، نه پديده هايى چون خورشيد، ماه و... .

8 - قدرت

و علم فراگير و نامحدود ، دو ملاك اصلى در شناخت معبود حقيقى

الذى يخرج الخبء . .. و يعلم ما تخفون

{يخرج الخبء} بيانگر قدرت نامحدود و {يعلم} بيانگر علم گسترده الهى است. خداوند با طرح اين دو اصل، به انسان يادآورى مى كند كه معبود راستين بايد از اين دو صفت برخوردار باشد. در غير اين صورت شايسته پرستش نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 10

10 - عزت ، علم ، گناه آمرزى ، توبه پذيرى ، سخت عقوبت دادن ، صاحب فضل و عطا داشتن ، از اوصاف معبود حقيقى

غافر الذنب . .. لا إل_ه إلاّ هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 2

2- علم ، قدرت ، خالقيت و حيات ، از ويژگى هاى معبود و خداى حقيقى

أفمن يخلق كمن لايخلق . .. و الله يعلم ... و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئ

آوردن عبارت {إل_هكم إل_ه واحد} پس از بيان صفات برجسته خداوند و پس از يادآورى ضعف و فتور معبودهاى باطل، به منزله ذكر نتيجه آن سخنان و مشعر به نكته ياد شده است.

فضل معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 3 - 10

10 - عزت ، علم ، گناه آمرزى ، توبه پذيرى ، سخت عقوبت دادن ، صاحب فضل و عطا داشتن ، از اوصاف معبود حقيقى

غافر الذنب . .. لا إل_ه إلاّ هو

قداست معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 -

حشر - 59 - 23 - 5

5 - وجود قدسى و پيراسته از هر عيب و آلودگى ، شايسته مقام الوهيت و پرستش است ; نه جز او .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو الملك القدّوس

وصف {القدوس}، مى تواند اشعار به عليت حصر پرستش در خداى يگانه داشته باشد.

قدرت در معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 192 - 4

4 _ عاجز بودن معبودان اهل شرك بر دفاع از خود و پرستشگران خويش ، دليل عدم لياقت آنها براى ربوبيت و پرستش

أيشركون ما . .. لايستطيعون لهم نصرا و لا أنفسهم ينصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 193 - 3

3 _ هدايتگرى و پاسخ به هدايتجويى بندگان ، از ملاك هاى معبود راستين

و إن تدعوهم إلى الهدى لايتبعوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 194 - 7

7 _ اجابت درخواست بندگان ، از نشانه هاى معبود راستين

فادعوهم فليستجيبوا لكم إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 20 - 3

3- توانمندى بر آفريدن و نيز مخلوق نبودن ، از نشانه هاى خدا و معبود حقيقى است .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا و هم يخلقون

از اينكه خداوند در مقام بيان رد الوهيت معبودهاى مشركان، دو صفت مهم را برشمرده است، استفاده مى شود كه {الله} بايد خالق بوده و مخلوق نباشد.

قدرت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام -

6 - 71 - 4

4 _ تنها معبودى سزاوار پرستيدن است كه زمام نفع و ضرر آدمى در اختيار او باشد.

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 7

7- شنوايى ، بينايى ( ادراك ) و قدرت بر رفع نياز ، از شروط بديهى معبود حقيقى است .

لِمَ تعبد ما لايسمع و لايبصر و لايغنى عنك شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 6

6 _ مخلوق نبودن ، قدرت بر آفرينندگى ، جلب منفعت ، دفع ضرر ، ميراندن ، حيات بخشيدن و احياى مردگان ، از نشانه هاى معبود واقعى و شايسته پرستش ( اللّه )

و اتّخذوا من دونه ءالهة لايخلقون شيئًا و هم يخلقون . .. و لانشورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 6

6 _ توانايى بر رساندن سود و دور ساختن زيان ، از نشانه هاى معبود حقيقى و راستين

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

برداشت فوق، به خاطر دو نكته است: 1_ آيه شريفه در مقام بيان ناتوانى معبودهايى جز خدا است. 2_ اين آيه به دنبال سلسله آياتى آمده كه بيانگر قدرت بى انتهاى خدا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 72 - 3

3 - موجود ناتوان و ناشنوا ، فاقد شايستگى براى خدا بودن و پرستيده شدن

قال هل يسمعونكم إذ تدعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

13 - نمل - 27 - 25 - 8

8 - قدرت و علم فراگير و نامحدود ، دو ملاك اصلى در شناخت معبود حقيقى

الذى يخرج الخبء . .. و يعلم ما تخفون

{يخرج الخبء} بيانگر قدرت نامحدود و {يعلم} بيانگر علم گسترده الهى است. خداوند با طرح اين دو اصل، به انسان يادآورى مى كند كه معبود راستين بايد از اين دو صفت برخوردار باشد. در غير اين صورت شايسته پرستش نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 16

16 - موجود ضعيف و ناتوان از اعمال اراده خويش ، نالايق براى الوهيت و پرستش

لا إل_ه إلاّ هو . .. الجبّار المتكبّر

با توجه به اين كه آيه شريفه، در مقام بيان اوصاف ضرورى خداوند است; از مفهوم آيه استفاده مى شود كه موجود فاقد اين اوصاف، شايسته الوهيت نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 197 - 4

4 _ توان بر يارى بندگان از ملاك هاى معبود راستين

و الذين تدعون من دونه لايستطيعون نصركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 2

2- علم ، قدرت ، خالقيت و حيات ، از ويژگى هاى معبود و خداى حقيقى

أفمن يخلق كمن لايخلق . .. و الله يعلم ... و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئ

آوردن عبارت {إل_هكم إل_ه واحد} پس از بيان صفات برجسته خداوند و پس از يادآورى ضعف و فتور معبودهاى باطل، به منزله ذكر نتيجه آن سخنان و مشعر به نكته ياد شده است.

كبريايى معبود راستين

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 17

17 - يكتا معبود هستى ، داراى عظمت ، كبريايى و شكوه

هو اللّه . .. المتكبّر

كمال معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 8 - 6

6 - معبودى جز دارنده بهترين اوصاف كمال ، سزاوار پرستش نيست .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو له الأسماء الحسنى

كمالات معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 3

3- معبود هستى ، واجد همه ارزش ها و كمالات و فاقد هر نقص و نياز

و قل الحمد لله

اختصاص داشتن همه ستايشها به خدا، مستلزم اين است كه همه ارزشهاى ستايش برانگيز در او جمع بوده و در نهايت نقص و نياز در او راه نداشته باشد.

مالكيت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 8 - 2

2 - كسى كه آفريننده هستى و مدبر و مالك و داناى به همه چيز نباشد ، شايسته پرستش نيست .

اللّه لا إل_ه إلاّ هو

برداشت فوق، حاصل ارتباط اين آيه با آيات قبل بوده كه خالقيت، فرمان روايى و مالكيت بر جهان و علم مطلق را به خداوند منحصر ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 17 - 7

7 - مالكيّت و توان مندى بر تأمين روزى ، شرط بايسته ، براى معبود

إنّ الذين تعبدون من دون اللّه لايملكون لكم رزقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- فاطر - 35 - 13 - 12

12 - مالكيت جهان و فرمانروايى بر آن ، از اوصاف و ويژگى هاى معبود حقيقى و شايسته عبادت

و اللّه خلقكم . .. الشمس و القمر ... ذلكم اللّه ربّكم له الملك و الذين تدعون من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 14 - 3

3 - استجابت دعا و بر آوردن حاجت ، تنها در توان ربّ و مالك حقيقى جهان ( اللّه ) است .

ذلكم اللّه ربّكم له الملك و الذين تدعون من دونه . .. إن تدعوهم لايسمعوا دعاءكم و

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 66 - 3

3 - تنها مالك و مدبر جهان هستى ، شايسته عبادت است .

و ما من إل_ه إلاّ اللّه . .. ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما

توصيف خداوند به، مالك و مدبر هستى بودن _ پس از بيان يكتايى او در معبوديت _ مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

معبود راستين و دفع زيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 11

11 - موجود ناتوان از رساندن سود به انسان ها و برطرف كردن گزند از وى ، شايسته پرستش نيست .

قل أفرءيتم ما تدعون من دون اللّه . .. هل هنّ ك_شف_ت ضرّه ... برحمة هل هنّ ممسك_ت

معبود راستين و نقص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 3

3- معبود هستى ، واجد همه ارزش ها و كمالات و فاقد هر

نقص و نياز

و قل الحمد لله

اختصاص داشتن همه ستايشها به خدا، مستلزم اين است كه همه ارزشهاى ستايش برانگيز در او جمع بوده و در نهايت نقص و نياز در او راه نداشته باشد.

معبود راستين و نياز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 3

3- معبود هستى ، واجد همه ارزش ها و كمالات و فاقد هر نقص و نياز

و قل الحمد لله

اختصاص داشتن همه ستايشها به خدا، مستلزم اين است كه همه ارزشهاى ستايش برانگيز در او جمع بوده و در نهايت نقص و نياز در او راه نداشته باشد.

ملاك معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 4

4 _ تنها معبودى سزاوار پرستيدن است كه زمام نفع و ضرر آدمى در اختيار او باشد.

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 6

6 _ توانايى بر رساندن سود و دور ساختن زيان ، از نشانه هاى معبود حقيقى و راستين

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

برداشت فوق، به خاطر دو نكته است: 1_ آيه شريفه در مقام بيان ناتوانى معبودهايى جز خدا است. 2_ اين آيه به دنبال سلسله آياتى آمده كه بيانگر قدرت بى انتهاى خدا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 58 - 5

5 _ برخوردارى از حيات جاويد ، مرز ميان معبود حقيقى و غير حقيقى

و توكّل على الحىّ الذى

لايموت

برداشت فوق، از آن جا است كه آيه شريفه در رديف سلسله آياتى قرار دارد كه درصدد محكوم كردن شرك و بت پرستى و اثبات توحيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 72 - 3

3 - موجود ناتوان و ناشنوا ، فاقد شايستگى براى خدا بودن و پرستيده شدن

قال هل يسمعونكم إذ تدعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 73 - 3

3 - لازمه معبود راستين ، در دست داشتن عوامل و اسباب سود و زيان انسان

أو ينفعونكم أو يضرّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 78 - 3

3 - خالق و راهنماى انسان ، شايسته پرستش است ; نه بت هاى بى شعور و ساخته دست بشر .

فإنّهم عدوٌّ لى إلاّ ربّ الع_لمين . الذى خلقنى فهو يهدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 79 - 3

3 - تنها تأمين كننده نياز هاى زندگى انسان ، شايسته پرستش است ; نه بت هاى بى جان و ساخته دست مردمان .

فإنّهم عدوٌّ لى إلاّ . .. و الذى هو يطعمنى و يسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 25 - 2،7،8

2 - خداى پديدآورنده موجودات آسمان و زمين از كتم عدم ، شايسته پرستش است ، نه مخلوقات و مظاهر طبيعت .

يسجدون للشمس . ..ألاّيسجدوا للّه الذى يخرج الخبء فى السم_وت و الأرض

{ال} در {الخبء} براى جنس و مفيد استغراق است {خَبْء} به معناى

مستور (مصدر به معناى مفعول) مى باشد. بنابراين {يخرج الخبء}; يعنى، {يخرج جميع الأشياء المستورة تحت استار العدم منها إلى الوجود}.

7 - تنها خداى آگاه به هر آشكار و نهان سزاوار پرستش است ، نه مظاهر طبيعت ( چون خورشيد ، ماه و . . . ) .

يسجدون للشمس . .. ألاّيسجدوا للّه ... و يعلم ما تخفون و ما تعلنون

عبارت {و يعلم ما تخفون. ..} عطف بر {يخرج} و استدلال ديگرى است بر اين كه تنها خداى يگانه سزاوار پرستش است، نه پديده هايى چون خورشيد، ماه و... .

8 - قدرت و علم فراگير و نامحدود ، دو ملاك اصلى در شناخت معبود حقيقى

الذى يخرج الخبء . .. و يعلم ما تخفون

{يخرج الخبء} بيانگر قدرت نامحدود و {يعلم} بيانگر علم گسترده الهى است. خداوند با طرح اين دو اصل، به انسان يادآورى مى كند كه معبود راستين بايد از اين دو صفت برخوردار باشد. در غير اين صورت شايسته پرستش نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 40 - 7،11

7 - خدايانِ ناتوان از آفرينش و روزى دهى به انسان ، شايسته خدايى نيستند .

هل من شركائكم من يفعل من ذلكم من شىء

استفهام در آيه، انكارى است و آيه، در صدد بيان اين نكته است كه خداى يگانه، اوصاف يادشده را دارد، در حالى كه خدايان شما، چنين نيستند، پس شايسته خدايى نيستند.

11 - خالقيت و رازقيت و سررشته دارى مرگ و حيات ، از ويژگى هاى الوهيت اند .

اللّه الذى خلقكم ثمّ رزقكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 6

6 - معبود شايسته پرستش ، معبودى يگانه و بى شريك است .

أنّما إل_هكم إل_ه وحد

ملاكهاى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 191 - 2

2 _ توانايى بر آفرينش ، از ملاك هاى معبود راستين و از ملاك هاى شايسته بودن براى ربوبيت و تدبير هستى است .

أيشركون ما لايخلق شيئا

با توجه به آيات قبل و بعد معلوم مى شود كه مراد از شرك، شرك در ربوبيت و پرستش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 192 - 3

3 _ توانا بودن بر يارى رسانى به بندگان و دفاع كردن از خويش ، از ملاك هاى ربوبيت و معبود راستين است .

لايستطيعون لهم نصرا و لا أنفسهم ينصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 193 - 3

3 _ هدايتگرى و پاسخ به هدايتجويى بندگان ، از ملاك هاى معبود راستين

و إن تدعوهم إلى الهدى لايتبعوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 197 - 4،8

4 _ توان بر يارى بندگان از ملاك هاى معبود راستين

و الذين تدعون من دونه لايستطيعون نصركم

8 _ تنها خداوند داراى ملاك پرستش و شايسته عبادت است .

و الذين تدعون من دونه لايستطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 198 - 6،7

6 _ ارائه رهنمون به بندگان ، از ملاك هاى معبود راستين

و إن تدعوهم إلى الهدى لايسمعوا

خداوند معبودان اهل شرك

را بدان جهت كه راهنماى انسانها نيستند، شايسته پرستش نمى داند. بنابراين هدايت كردن انسانها از ملاكهاى معبود به حق است.

7 _ معبود راستين بايد شنوا و بينا باشد .

إن تدعوهم . .. لايسمعوا ... و هم لايبصرون

منفعت رسانى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 4

4 - قدرت بر پاسخ گويى و اجابت خواسته ها و توان نفع و ضرر رسانى ، از جمله ويژگى هاى لازم براى معبود حقيقى است .

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً و لايملك لهم ضرًّا و لانفعًا

{برگرداندن قول}، مفهومى است كه شامل اجابت دعا نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 73 - 3

3 - لازمه معبود راستين ، در دست داشتن عوامل و اسباب سود و زيان انسان

أو ينفعونكم أو يضرّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 11

11 - موجود ناتوان از رساندن سود به انسان ها و برطرف كردن گزند از وى ، شايسته پرستش نيست .

قل أفرءيتم ما تدعون من دون اللّه . .. هل هنّ ك_شف_ت ضرّه ... برحمة هل هنّ ممسك_ت

ميرانندگى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 40 - 4،11

4 - هيچ يك از معبودان جعلى مشركان ، هيچ گونه توانايى خلق و روزى رسانى و مرگ و بازآفرينى انسان ها را ندارند .

اللّه الذى خلقكم ثمّ رزقكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم هل من شركائكم من يفعل من ذلكم م

استفهام در آيه،

انكارى است و آورده شدن {من} در {من شىء} براى استغراق نفى هر يك از موارد ياد شده است. اسم اشاره {ذلكم} به خلق، رزق، اماته و احياء _ مصدرهاى فعل هاى ياد شده در آيه _ اشاره دارد.

11 - خالقيت و رازقيت و سررشته دارى مرگ و حيات ، از ويژگى هاى الوهيت اند .

اللّه الذى خلقكم ثمّ رزقكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم

نام معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 3

3 - { اللّه } ، نام مخصوص و ويژه معبود يگانه و حقيقى هستى

إنّما إل_هكم اللّه الذى لا إل_ه الاّهو

نجات بخشى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 4

4 - داشتن پيام هدايت آفرين و نجات بخش براى زندگى دنيايى و اخروى انسان ها ، از ويژگى هاى خداى بر حق و شايسته پرستش

لاجرم أنّما تدعوننى إليه ليس له دعوة فى الدنيا و لا فى الأخرة

از اين كه مؤمن آل فرعون در رد عقيده مشركان، به اين مطلب استدلال كرد كه معبودهاى ادعايى شما، پيامى براى بشر ندارد; مى توان استفاده كرد كه داشتن پيام، از خصوصيات معبود حقيقى و شايسته پريستش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 28 - 3

3- معبود راستين ، قادر به نجات انسان در همه شرايط دشوار

فلولا نصرهم الذين اتّخذوا من دون اللّه قربانًا ءالهة

مفهوم آيه، گوياى برداشت ياد شده است.

نشانه هاى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 -

فرقان - 25 - 3 - 6

6 _ مخلوق نبودن ، قدرت بر آفرينندگى ، جلب منفعت ، دفع ضرر ، ميراندن ، حيات بخشيدن و احياى مردگان ، از نشانه هاى معبود واقعى و شايسته پرستش ( اللّه )

و اتّخذوا من دونه ءالهة لايخلقون شيئًا و هم يخلقون . .. و لانشورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 6

6 - آفرينش جهان هستى چون انسان ، دريا ، خورشيد و ماه ، از نشانه هاى خداى حقيقى ( اللّه )

و اللّه خلقكم من تراب . .. ثمّ جعلكم أزوجًا ... و ما يستوى البحران ... و سخّر ال

{ذلكم} اشاره به كسى است كه اشياى ذكر شده را آفريده و صاحب خلق و جعل مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 16

16 - آفريدن جهان هستى ( آسمان ، زمين ، انسان و . . . ) ، از اوصاف و نشانه هاى خداى حقيقى ( اللّه )

خلق السم_وت و الأرض . .. خلقكم من نفس وحدة ... ذلكم اللّه

{ذلكم} اشاره به كسى است كه اشياى ذكر شده را آفريده و صاحب اوصاف خلق و جعل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 64 - 13

13 - آفرينش زمين ، آسمان ، انسان و روزى هاى او ، از اوصاف معبود و ربّ حقيقى

اللّه الذى جعل لكم الأرض . .. و صوّركم فأحسن صوركم و رزقكم من الطيّب_ت ذلكم اللّ

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 8

8 _ هدايتگرى انسان ها و توان سخن گفتن با آنان از روشنترين نشانه هاى معبود راستين

ألم يروا أنه لا يكلمهم و لا يهديهم سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 194 - 7

7 _ اجابت درخواست بندگان ، از نشانه هاى معبود راستين

فادعوهم فليستجيبوا لكم إن كنتم صدقين

نظارت معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 23 - 12

12 - يگانه موجود ناظر و نگهدارنده نظام هستى ، شايسته الوهيت و پرستش است .

هو اللّه الذى لا إل_ه إلاّ هو . .. المهيمن

وصف {المهيمن} _ كه به معناى {حافظ} و {مراقب} است _ اشعار به عليت براى انحصار الوهيت در خداوند دارد.

نفع رسانى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 4

4 _ تنها معبودى سزاوار پرستيدن است كه زمام نفع و ضرر آدمى در اختيار او باشد.

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 6

6 _ مخلوق نبودن ، قدرت بر آفرينندگى ، جلب منفعت ، دفع ضرر ، ميراندن ، حيات بخشيدن و احياى مردگان ، از نشانه هاى معبود واقعى و شايسته پرستش ( اللّه )

و اتّخذوا من دونه ءالهة لايخلقون شيئًا و هم يخلقون . .. و لانشورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55

- 6

6 _ توانايى بر رساندن سود و دور ساختن زيان ، از نشانه هاى معبود حقيقى و راستين

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

برداشت فوق، به خاطر دو نكته است: 1_ آيه شريفه در مقام بيان ناتوانى معبودهايى جز خدا است. 2_ اين آيه به دنبال سلسله آياتى آمده كه بيانگر قدرت بى انتهاى خدا است.

نيازمندى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 43 - 4

4- احتياج و نيازمندى ، با مقام الوهيّت ناسازگار است .

لايستطيعون نصر أنفسهم

خداوند، ناتوانى {آلهه} در حفظ خويش و نياز آنها به محافظانى ديگر را، دليل عدم صلاحيت ايشان براى الوهيت شمرده است. يادآورى اين حقيقت مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

ويژگى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 17 - 5

5 _ تنها خداى قادر بر رساندن هر گونه ضرر و يا منفعت به آدمى، شايسته پرستش و ولايت مى باشد.

أغير اللّه أتخذ وليا . .. و إن يمسسك اللّه بضر ... فهو على كل شىء قدير

ويژگيهاى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 4

4 - قدرت بر پاسخ گويى و اجابت خواسته ها و توان نفع و ضرر رسانى ، از جمله ويژگى هاى لازم براى معبود حقيقى است .

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً و لايملك لهم ضرًّا و لانفعًا

{برگرداندن قول}، مفهومى است كه شامل اجابت دعا نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20

- 90 - 8

8 - رحمانيت ، از جمله ويژگى هاى لازم براى معبوديت است .

فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى . .. و إنّ ربّكم الرحم_ن

هارون(ع)، در مقام رد معبود بودن گوساله سامرى، برخى از ويژگى هاى معبود حقيقى را بيان نمود; كه از جمله آنها {رحمان} بودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 28 - 3

3- معبود راستين ، قادر به نجات انسان در همه شرايط دشوار

فلولا نصرهم الذين اتّخذوا من دون اللّه قربانًا ءالهة

مفهوم آيه، گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 2

2- علم ، قدرت ، خالقيت و حيات ، از ويژگى هاى معبود و خداى حقيقى

أفمن يخلق كمن لايخلق . .. و الله يعلم ... و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئ

آوردن عبارت {إل_هكم إل_ه واحد} پس از بيان صفات برجسته خداوند و پس از يادآورى ضعف و فتور معبودهاى باطل، به منزله ذكر نتيجه آن سخنان و مشعر به نكته ياد شده است.

هدايتگرى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 78 - 3

3 - خالق و راهنماى انسان ، شايسته پرستش است ; نه بت هاى بى شعور و ساخته دست بشر .

فإنّهم عدوٌّ لى إلاّ ربّ الع_لمين . الذى خلقنى فهو يهدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 4

4 - داشتن پيام هدايت آفرين و نجات بخش براى زندگى دنيايى و اخروى انسان ها

، از ويژگى هاى خداى بر حق و شايسته پرستش

لاجرم أنّما تدعوننى إليه ليس له دعوة فى الدنيا و لا فى الأخرة

از اين كه مؤمن آل فرعون در رد عقيده مشركان، به اين مطلب استدلال كرد كه معبودهاى ادعايى شما، پيامى براى بشر ندارد; مى توان استفاده كرد كه داشتن پيام، از خصوصيات معبود حقيقى و شايسته پريستش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 193 - 3

3 _ هدايتگرى و پاسخ به هدايتجويى بندگان ، از ملاك هاى معبود راستين

و إن تدعوهم إلى الهدى لايتبعوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 198 - 6

6 _ ارائه رهنمون به بندگان ، از ملاك هاى معبود راستين

و إن تدعوهم إلى الهدى لايسمعوا

خداوند معبودان اهل شرك را بدان جهت كه راهنماى انسانها نيستند، شايسته پرستش نمى داند. بنابراين هدايت كردن انسانها از ملاكهاى معبود به حق است.

معبودان باطل

{معبودان باطل}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 11

11 _ هود با پرخاش به قوم خويش خواهان ترك بحث و جدال آنان با وى درباره معبودان دروغين شد .

اتجدلوننى فى أسماء سميتموها أنتم و ءاباؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 43 - 6

6- عقيده كافران ، در اعتبار و آبرومندى خدايان دروغينشان در نزد خداوند ، پوچ و بى اساس است .

لايستطيعون نصر أنفسهم و لا هم منّا يصحبون

با توجه به اين كه مخاطبان آيه شريفه مشركان هستند و آنان معبودها و خدايان

خود را شفيع براى خود مى پنداشتند; به دست مى آيد كه مقصود اين آيه، بيان بطلان چنين پندارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 42 - 1

1 - خداوند ، به هرچه كه غير از او ، به عنوان معبود گرفته شده ، علم دارد .

إنّ اللّه يعلم ما يدعون من دونه

آثار ايمان به معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 21 - 4

4_ باور به معبودهايى غير از خداى يكتا ، باورى واهى و مايه خسران و تباهى است .

أُول_ئك الذين خسروا أنفسهم و ضلّ عنهم ما كانوا يفترون

آثار ذكر عجز معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 76 - 4

4 - توجه به ناتوانى معبود هاى ادعايى و عقيده به قدرت مطلق خداوند ، موجب تسلى خاطر و دل گرمى مبلغان اسلام و مدافعان عقيده توحيدى

و اتّخذوا من دون اللّه ءالهة لعلّهم ينصرون . لايستطيعون نصرهم... فلايحزنك قولهم

جمله {فلايحزنك قولهم} جواب براى شرط مقدر است; يعنى، {إذا كان ه_ذا حالهم مع ربّهم حيث اتّخذوا رجاء النصر ءالهة من دون اللّه لايقدرون نصرهم فلاتحزن بسبب قولهم. ..; وقتى وضعيت آنان چنين است كه به اميد يارى، معبودهاى ديگرى جز خدا را _ كه تواناى بر يارى رسانى ندارند _ برگزيدند، پس تو از سخنان شان محزون مباش...}.

آثار ذكر معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 45 - 5

5 - انبساط خاطر و شادمانى مشركان

به هنگام ياد شدن نام معبودهايى جز خداوند ( معبود هاى ادعايى آنان )

و إذا ذكر الذين من دونه إذا هم يستبشرون

آثار عجز معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 99 - 1

1- عجز و ناتوانى معبود هاى مشركان در گريز از جهنم ، دليل عدم الوهيت آنان است .

ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنّم . .. لو كان ه_ؤلاء ءالهة ما وردوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 6

6 - عدم توانايى بر پاسخ گويى به خواسته هاى مشركان ، دليل بطلان خدايان ادعايى آنان است .

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرّة

آثار گمراهگرى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 163 - 1

1 - گمراه گرى مشركان و معبودهايشان ، تنها در كسانى مؤثر خواهد بود كه راه دوزخ را برگزينند .

ما أنتم عليه بف_تنين . إلاّ من هو صال الجحيم

{صال} اسم فاعل و به معناى {لازم} است (اصل آن {صالى} مى باشد); يعنى، كسى كه ملازم و هم راه دوزخ است و دست از اين راه دوزخى برنمى دارد. گفتنى است: صيغه اسم فاعل هرگاه درمورد موجود عاقل به كار رود، به مفهوم انجام كارى از روى اختيار و انتخاب است.

اجتناب از معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 70 - 1

1 _ هود با ابلاغ مأموريت خويش از جانب خداوند ، مردمش را به توحيد ، عبادت خداوند

و ترك پرستش معبودان دروغين فراخواند .

أجئتنا لنعبد اللّه وحده و نذر ما كان يعبد ءاباؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 85 - 4

4- پرهيز از شركورزى و پرستش معبود هاى باطل ، نمودى كامل از تقوااست .

واتّخذوا من دون اللّه ءالهةً . .. يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن

چون محور بحث در آيات گذشته، در باره شرك و پرستش معبودهاى گوناگون بود; مناسبت چنين اقتضا دارد كه مراد از {متّقين} در اين آيه، كسانى باشند كه از شركورزى و پرستش معبودهاى باطل پرهيز مى كنند.

ادعاى برترى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 1

1 - مجادله مشركان مكه با پيامبر ( ص ) ، در مقايسه معبود هاى خويش با عيسى ( ع )

و قالوا ءألهتنا خير أم هو

ارزيابى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 3

3 - درخواست پيامبر ( ص ) از مشركان ، براى نماياندن هويت و جايگاه خدايانشان به او ، جهت ارزيابى حقانيت آنان

قل أرونى الذين ألحقتم به شركاء

استغاثه از معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 73 - 5

5 - استغاثه و فريادخواهى مشركان از خدايان خود

إنّ الذين تدعون من دون اللّه

استمداد اخروى از معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 64 - 3،5،6

3 - فراخواندن مشركان از سوى خداوند ، براى يارى خواستن از معبودهايشان

در قيامت .

و قيل ادعوا شركاءكم

5 - نصرت طلبى مشركان در روز رستاخيز از معبودهايشان

فدعوهم فلم يستجيبوا لهم

6 - بى جواب ماندن فرياد يارى خواهى مشركان از معبودهايشان در قيامت

فدعوهم فلم يستجيبوا لهم

استمداد از معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 197 - 1

1 _ يارى جستن از بت ها و معبودان ، هدف مشركان از پرستش آنها

و الذين تدعون من دونه لايستطيعون نصركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 8

8 _ مشركان، غوطهور در پندارهاى بى اساس خويش و اميدوار به كمكهاى خدايان دروغين در قيامت

أين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 7

7_ مشركان به هنگام نزول عذاب هاى الهى ، از بت ها و خدايان دروغين استمداد مى كنند و براى رفع آن ، از آنها يارى مى جويند .

فما أغنت عنهم ءالهتهم التى يدعون من دون الله من شىء لما جاء أمر ربك

مراد از {أمر ربك} عذاب الهى است. اغناء (مصدر أغنت) به معناى كفايت كردن و برطرف ساختن است. {من شىء} مفعول براى {ما أغنت} مى باشد و مقصود از آن عذاب است. بنابراين {فما أغنت عنهم آلهتهم ... من شىء}; يعنى، خدايانشان آنان را كفايت نكردند و حتى مقدار اندكى از عذاب را از ايشان، برطرف نساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 1،2،7

1- خداوند ، در قيامت ، به مشركان فرصت خواهد داد تا از

معبود هاى پندارى خويش استمداد كنند .

نادوا شركاءى الذين زعمتم

2- مشركان ، در قيامت ، به پندار توان مندى معبودان شان بر يارى آنان ، عجولانه ، از آنان استمداد خواهند كرد .

و يوم يقول نادوا . .. فدعوهم

{فاى تعقيب} در {فدعوهم} بر بى درنگ بودن كار آنان دلالت مى كند. كاربرد فعل ماضى، براى كارى كه در قيامت انجام مى گيرد (دعوهم) نشانه آن است كه _ به مجرد فرصت يافتن مشركان _ بايد استمداد را انجام يافته تلقى كرد.

7- مشركان ، حتى در قيامت هم دل بسته يارى معبودان شان اند .

فدعوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 74 - 4،5،6

4 - مشركان و بت پرستان ، اميدوار به يارى رسانى معبود هاى خويش

و اتّخذوا من دون اللّه ءالهة لعلّهم ينصرون

5 - مشركان و بت پرستان ، معتقد به توانايى بت ها و معبود هاى خويش براى يارى رسانى

و اتّخذوا من دون اللّه ءالهة لعلّهم ينصرون

6 - حمايت و يارى شدن ، انگيزه و دليل مشركان و بت پرستان ، براى روى آوردن به آيين شرك و بت پرستى

و اتّخذوا من دون اللّه ءالهة لعلّهم ينصرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين اساس است كه {لعلّ} در آيه شريفه براى تعليل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 5

5 - مشركان ، معبود ها را يار و ياور خود مى دانستند .

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء

{ولى} (مفرد {أولياء}) در لغت به سه معنا آمده است: محب، صديق و نصير (قاموس المحيط و مفردات راغب). در

آيه شريفه _ به قرينه جمله بعد (ما نعبدهم إلاّ ليقرّبونا إلى اللّه) در معناى سوم به كاررفته است.

اضرار معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 109 - 5

5_ معبود هاى اهل شرك ، ارمغانى جز خسارت و تباهى براى پرستشگران خويش ندارند .

فلاتك فى مرية مما يعبد ه_ؤلاء ما يعبدون إلاّ كما يعبد ءاباؤُهم

چنان چه {كما} در آيه شريفه براى تشبيه باشد، جمله {فلاتك . ..} به ضميمه {إنا لموفُّوهم ...} مى رساند كه: روا نبودن شك و ترديد به اين جهت است كه همان طور كه معبودهاى مشركان پيشين، دستاوردى جز خسارت و تباهى براى پرستش كنندگان خود نداشتند (و ما زادوهم غير تتبيب، آيه 101) معبودهاى اهل شرك در زمان تو نيز اين چنينند.

اضلال معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 17 - 2،3

2 _ خداوند به روز رستاخيز ، خواستار پاسخ گويى معبود هاى مشركان در باره علت گمراهى مشركان و نقش آنان در اين گمراهى

ويوم يحشرهم و ما يعبدون من دون اللّه فيقول ءأنتم أضللتم عبادى هولاء

3 _ خداوند ، به روز رستاخيز ، خواهان توضيح و پاسخ گويى معبود هاى باطل در باره نقش خود مشركان در گمراهى خويش

فيقول ءأنتم أضللتم عبادى هولاء أم هم ضلّوا السبيل

اعراض از معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 3

3- اجتناب از هرگونه معبود باطلى ، از دعوت هاى روشن همه انبياى الهى

فهل على الرسل إلاّ البل_غ المبين. و لقد بعثنا

فى كلّ أُمّة رسولاً أن اعبدوا الله

{طاغوت} در لغت عبارت از هر معبود و مورد پرستشى جز خداوند است.

افشاى عجز معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 73 - 11

11 - برملا شدن ضعف و ناتوانى معبود ها ( اصنام ) و جهل و نادانى پرستندگان آنها با ضرب المثل خداوند ، براى همگان

ضعف الطالب و المطلوب

{ضَعافة} (مصدر {ضعف}) به معناى ناتوان شدن است; يعنى، طالب و مطلوب هر دو ناتوان شدند. ظاهراً مقصود اين است كه با دلايل قاطع و غيرقابل انكارى كه ارائه شد، نه تنها ضعف و ناتوانى بت ها; بلكه جهل و نادانى پرستندگان آنها نيز بر همگان آشكار شد.

اقرار معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 18 - 1،3

1 _ اعتراف معبود هاى مشركان به روز رستاخيز و در پيشگاه خداوند ، به منزه بودن او از داشتن هر گونه شريك

و يوم يحشرهم و ما يعبدون من دون اللّه . .. قالوا سبح_نك

3 _ معبود هاى مشركان در روز رستاخيز ، اظهار مى دارند كه حقِ برگفتن سرپرستانى جز خدا را نداشته و سزاوار اين كار نبوده اند .

قالوا سبح_نك ما كان ينبغى لنا أن نتّخذ من دونك من أولياء

{أولياء} مى تواند از {وَلايت} (به فتح {واو}) به معناى سرپرست باشد و هم مى تواند از وِلايت (به كسر {واو}) به معناى {نصرت} باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر معناى اول است.

الوهيت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 99

- 1

1- عجز و ناتوانى معبود هاى مشركان در گريز از جهنم ، دليل عدم الوهيت آنان است .

ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنّم . .. لو كان ه_ؤلاء ءالهة ما وردوها

امتحان معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 194 - 6

6 _ خداوند از مشركان خواست تا براى آزمون توانايى معبودانشان ، نياز هاى خود را از آنان درخواست كنند .

فادعوهم فليستجيبوا لكم

امداد به معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 43 - 3

3- معبود هاى مشركان از يارى رساندن به خود ناتوان و از يارى خدا محروم اند .

لايستطيعون نصر أنفسهم و لا هم منّا يصحبون

{يصحبون} (از ريشه {صَحِبَ}) به معناى {عاشَر} است و لازمه اين معنا، نصرت و تأييد است; زيرا همنشين از ديگر همنشينان حمايت خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 1

1 - ناتوانى مشركان و هم فكران و معبود هاى آنان از يارى يكديگر

احشروا الذين ظلموا و أزوجهم . .. ما لكم لاتناصرون

امداد معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 93 - 5

5 - باور مشركان ، به يارى رسانى معبودهايشان در سختى ها و هلاكت ها

أين ما كنتم تعبدون . من دون اللّه هل ينصرونكم أو ينتصرون

زير سؤال رفتن توانايى معبودها بر يارى رسانى، حاكى از اين است كه مشركان بر اين باور بودند كه معبودهايشان به آنان يارى خواهند رساند.

بطلان عقيده به معبودان باطل

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 20 - 6

6- موجودات دست ساز و فاقد هرگونه قدرت آفرينشگرى ، لياقت الوهيت ندارند و هرگونه عقيده اى به خدايى آنان ، باطل است .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا و هم يخلقون

بطلان معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 7

7 _ قيامت، روز استهزاى مشركان و نماياندن ناتوانى و بطلان خدايان دروغين آنهاست.

و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين أشركواأين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 24 - 3

3 _ ظهور بطلان شرك و پوچى معبودهاى دروغين در قيامت

و ضل عنهم ما كانوا يفترون

از كاربردهاى فعل {ضل} جايى است كه چيزى از بين رفته است و باطل شود. در لسان العرب آمده است: {ضل الشىء إذا ضاع}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 40 - 11

11 _ اگر مشركان در ادعاهاى پوچ و شرك آميز خود صادق هستند، بايد به هنگام سختى متوجه معبودهاى خود شوند.

أغير اللّه تدعون إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ پيام الهى به مشركان درباره باطل بودن خدايان ادعايى شان

قل أرونى الذين ألحقتم به شركاء

بنى اسرائيل و معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 15

15 _ بى توجهى

قوم موسى به نعمت هاى خدا و گرايش آنان به پرستش غير او ، برخاسته از جهالت دامنه دار آنان بود .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر . .. قالوا يموسى ... قال إنكم قوم تجهلون

چنانچه از آيه استفاده مى شود، گرايش بنى اسرائيل به پرستش غير خدا پس از عبورشان از دريا و تحقق اين نعمت بزرگ الهى بوده است. بنابراين مى توان گفت موسى اين جهت را نيز در نظر داشته و آنان را جاهل خوانده است. يعنى اين بى خردى است كه انسان نعمتهاى الهى را ببيند و در عين حال به غير او گرايش پيدا كند. فعل مضارع {تجهلون} بر دامنه دارى اين بى خردى دلالت مى كند.

بى ارزشى مالكيت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 13 - 11

11 - معبود هاى ادعايى مشركان ، فاقد هرگونه مالكيت ; حتى به مقدار پوست هسته خرما

و الذين تدعون من دونه ما يملكون من قطمير

{قطمير} به معناى لفّافه و پوست ميان خرما و هسته آن است (لسان العرب) البته اين تعبير در آيه شريفه، كنايه از بسيار ناچيز بودن است.

بى تأثيرى استمداد از معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 4،5

4- بى نتيجه بودن كمك خواهى مشركان از معبودان خويش ، هشدار خداوند به اهل شرك و پذيرندگان ولايت شياطين است .

و يوم يقول نادوا شركاءى . .. فلم يستجيبوا لهم

5- صحنه بيهوده بودن استمداد مشركان از معبود هاى خود در قيامت ، صحنه اى شايان فراگيرى و به خاطر سپردن

است .

و يوم يقول نادوا شركاءى . .. فلم يستجيبوا لهم

{يوم} مفعول براى فعل مقدرى مانند {اُذكروا} است ;يعنى، {به ياد آن روز باشيد كه . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 54 - 3

3- سرگذشت رفاه مند مغرور ، عصيان ابليس و بى پاسخ ماندن استمداد مشركان از معبودان خويش در قيامت ، نمونه هايى از مثال هاى هدايت گر قرآن است .

واضرب لهم مثلاً رجلين . .. و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان للناس من كلّ مثل

اين آيه، به منزله نگاهى است كلّى به آيات گذشته از سى ودوم با پنجاه و سوم.

بى تأثيرى درخواست از معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 14 - 2،7

2_ خواندن معبود هاى دروغين و درخواست كردن از آنها ، كردارى بيهوده و باطل است .

له دعوة الحق

تقديم {له} بر {دعوة الحق} حاكى از حصر است ; يعنى ، دعوت حق تنها از آنِ اوست نه از آن غير او. و مراد از غير او به قرينه جمله بعد معبودهايى است كه مشركان آنان را مى خواندند و مى پرستيدند.

7_ درخواست كفرپيشگان از معبود هاى دروغين و دعا به پيشگاه آنان ، همواره تباه و بى ثمر است .

و ما دعاء الك_فرين إلاّ فى ضل_ل

از معانى {ضلال} تباهى و نابودى است. تباهى و نابودى را به صورت ظرفى براى دعا قرار دادن (فى ضلال) براى رساندن اين معناست كه: آن دعا كاملاً از ميان رفته و نابود شده است. گويا نابودى همه جوانب آن را فرا گرفته است.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 74 - 1

1 - اعتراف مشركان حق ناپذير و ستيزه جو ، به بى فايده بودن كامل عبادت غيرخدا و حاجت خواهى از معبود هاى ادعايى خويش

أين ما كنتم تشركون . من دون اللّه قالوا ضلّوا عنّا بل لم نكن ندعوا من قبل شيئًا

جمله {ضلّوا عنّا} (از نظر ما ناپديد شدند و آنان را گم كرديم) كنايه از بطلان و پوچى آيين شرك و بى اثر بودن معبودهاى ادعايى در عرصه قيامت است. گفتنى است جمله {بل لم نكن ندعوا...} مى تواند به معناى بى اثر بودن حاجت خواهى از معبودها باشد; زيرا چيزى كه بى فايده است مانند اين است كه وجود ندارد. هم چنين مى تواند گوياى انكار عبادت معبودها باشد كه از سرِ ناچارى و اضطراب به آنها متوسل شده باشند. احتمال نخست مؤيد برداشت ياد شده است.

بى تأثيرى عبادت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 23

23 - تقرب آفرين بودن عبادت معبود ها ( بت و . . . ) عقيده اى است دروغين .

و الذين اتّخذوا من دونه أولياء ما نعبدهم إلاّ ليقرّبونا إلى اللّه زلفى . .. إنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 2

2 - مؤمن آل فرعون قومش را از نقش نداشتن معبود هاى ادعايى در سعادت دنيوى و اخروى و نيز بى ثمر بودن عبادت آنها آگاه ساخت .

لاجرم أنّما تدعوننى إليه ليس له دعوة فى الدنيا و لا

فى الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 74 - 1

1 - اعتراف مشركان حق ناپذير و ستيزه جو ، به بى فايده بودن كامل عبادت غيرخدا و حاجت خواهى از معبود هاى ادعايى خويش

أين ما كنتم تشركون . من دون اللّه قالوا ضلّوا عنّا بل لم نكن ندعوا من قبل شيئًا

جمله {ضلّوا عنّا} (از نظر ما ناپديد شدند و آنان را گم كرديم) كنايه از بطلان و پوچى آيين شرك و بى اثر بودن معبودهاى ادعايى در عرصه قيامت است. گفتنى است جمله {بل لم نكن ندعوا...} مى تواند به معناى بى اثر بودن حاجت خواهى از معبودها باشد; زيرا چيزى كه بى فايده است مانند اين است كه وجود ندارد. هم چنين مى تواند گوياى انكار عبادت معبودها باشد كه از سرِ ناچارى و اضطراب به آنها متوسل شده باشند. احتمال نخست مؤيد برداشت ياد شده است.

بى ثمرى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 1

1 _ پرستش معبودهاى واهى، سود واقعى براى آدميان ندارند.

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا

بى شعورى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 27

27- معبود هاى اقوام كافر ، موجوداتى فاقد شعور و درك بودند .

عمّا كان يعبد ءاباؤنا

به كار بردن {ما} ى موصول، كه اغلب براى موجود فاقد شعور استعمال مى شود، در معرفى معبودهاى آنان، مى تواند براى بيان نكته ياد شده باشد.

بى عقلى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 43 - 3

3 - معبود ها و شفيعان مشركان عصر پيامبر ( ص ) ، فاقد هرگونه توانايى و تعقل

قل أَوَلو كانوا لايملكون شيئًا و لايعقلون

بى منطقى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 3

3- گزينش اوليا و معبودان باطل از سوى كافران ، حركتى بى پايه و متكى بر اوهام است .

أفحسب الذين كفروا أن يتّخذوا عبادى من دونى أولياء

محتمل است {أن يتّخذوا. ..} جانشين دو مفعول براى {حسب} باشد. در اين صورت، معنا چنين مى شود: {آيا كافران گمان مى كنند كه غير مرا ولىّ مى گيرند؟!}; يعنى، آنان، تنها، در اوهام خود غوطهورند و با حقايق فاصله بسيار دارند.

بى ياورى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 43 - 3

3- معبود هاى مشركان از يارى رساندن به خود ناتوان و از يارى خدا محروم اند .

لايستطيعون نصر أنفسهم و لا هم منّا يصحبون

{يصحبون} (از ريشه {صَحِبَ}) به معناى {عاشَر} است و لازمه اين معنا، نصرت و تأييد است; زيرا همنشين از ديگر همنشينان حمايت خواهد كرد.

پرسش از معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 5

5 _ پرسش از موقعيت و جايگاه معبودهاى پندارى مشركان، از صحنه هاى محاكمه آنان در قيامت

ثم نقول للذين أشركواأين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 17 - 2،3

2 _ خداوند به روز

رستاخيز ، خواستار پاسخ گويى معبود هاى مشركان در باره علت گمراهى مشركان و نقش آنان در اين گمراهى

ويوم يحشرهم و ما يعبدون من دون اللّه فيقول ءأنتم أضللتم عبادى هولاء

3 _ خداوند ، به روز رستاخيز ، خواهان توضيح و پاسخ گويى معبود هاى باطل در باره نقش خود مشركان در گمراهى خويش

فيقول ءأنتم أضللتم عبادى هولاء أم هم ضلّوا السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 18 - 6

6 _ معبود هاى مشركان در پاسخ به سؤال خداوند در قيامت ، عامل انحراف و گمراهى مشركان را ، برخوردارى آنان و پدرانشان از رفاه بسيار و از ياد بردن خدا خواهند دانست .

و ل_كن متّعتهم و ءاباءهم حتّى نسوا الذكر

{ل_كن} _ كه در استدراك به كار مى رود _ در آيه شريفه براى رد اين اتهام است كه معبودها در گمراهى مشركان مؤثر بودند و نيز براى بيان علت هاى واقعى اين انحراف است كه در اين آيه، به دو عامل اشاره شده است: 1_ رفاه (كه موجب فراموشى خدا است) (متّعتهم. ..الذكر). 2- رفتار هلاكت بار آنان ( و كانوا قوماً بوراً).

پرسش درباره معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 62 - 4

4 - پرسش تحقيرآميز خداوند از مشركان ، درباره معبود هاى آنان در قيامت

فيقول أين شركاءى

استفهام در {أين شركاءى} براى تهكّم و استهزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 74 - 4

4 - پرسش تحقيرآميز خداوند در قيامت از مشركان درباره معبودهايشان

و يوم

يناديهم فيقول أين شركاءى

استفهام در {أين شركائى} براى تهكّم و استهزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 73 - 3

3 - پرسش عتاب آميز خداوند از مشركان حق ستيز و لجوج ، درباره معبود هاى ادعايى آنان

ثمّ قيل لهم أين ما كنتم تشركون

پوچى عقيده به معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 8

8 _ برگزيدن معبود هاى گوناگون و فاقد هر گونه توانايى ، به جاى خداوندِ تواناى بى همتا و آفريننده عالم هستى ، عملى غير منطقى و شگفت آور

الذى له ملك السم_وت و الأرض و لم يتّخذ ولدًا و لم يكن له شريك . .. و اتّخذوا من

پوچى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 9،10

9 _ مشركان ، پرستشگر معبودانى اعتبارى و متكى به خدايانى پوچ و واهى

اتجدلوننى فى أسماء سميتموها أنتم و ءاباؤكم

10 _ هود ، گرفتار جدال و كشمكش مدام قوم عاد درباره معبودان بى اساسشان

اتجدلوننى فى أسماء سميتموها أنتم و ءاباؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 2

2_ هر معبودى جز خداوند ، تنها داراى نامى از خدايى و خالى از هنر و حقيقت آن

ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً سميتموها

مقصود از {أسماء سميتموها} (نامهايى كه شما بر معبودها نهاده ايد) اين است كه اين نامها ، الفاظى اند كه مصداقى در خارج ندارند. اسمهايى بى مسمى و نامهايى بى نشانند.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 8

8- در قيامت ، پوچى و بطلان خدايان مشركان برملا مى شود .

يقول أين شركاءى الذين كنتم تش_قّون فيهم

از اينكه خداوند در قيامت در مؤاخذه مشركان، از آنها مى پرسد: خدايان ادعايى تان كجاست؟ و آنان جوابى نمى دهند، حكايت از آشكار شدن پوچى معبودهاى مشركان مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 56 - 1،2

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام خيالى بودن خدايان برگزيده مشركان و ناتوانى كامل آنها در رفع هرگونه بيچارگى و درماندگى از مشركان

قل ادعوا الذين زعمتم من دونه فلايملكون كشف الضرّ عنكم

2- هر معبودى جز خدا ، نيرويى خيالى و براى رفع بيچارگى و بدبختى مردم ، فاقد قدرت است .

قل ادعوا الذين زعمتم من دونه فلايملكون كشف الضرّ عنكم و لاتحويلاً

{الضرّ} به معناى بدحالى درونى و يا جسمانى است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 14 - 1

1 - يگانگى خداوند و حقيقت نداشتن هيچ معبودى جز او ، سرلوحه وحى الهى به موسى ( ع ) در وادى طوى بود .

إنّنى أنا اللّه لا إل_ه إلاّ أنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 62 - 3

3 - هر معبودى به جز خدا ، موهوم است و باطل .

و أنّ ما يدعون من دونه هو الب_طل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 13 - 5

5 - شريكانى كه مشركان براى

خدا قائل بودند ساخته و پرداخته خودشان بود .

و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا

اضافه شدن {شركاء} به ضمير {هم} _ كه مرجع آن، مشركان است _ اشعار دارد به اين كه آنان، خود چنين شريكانى را ساخته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 30 - 5

5 - خدايان مشركان ، باطل و پوچ محض اند .

و أنّ مايدعون من دونه الب_طل

{باطل} متضاد {حق} است. {حق} به معناى {ثابت و پايدار} آمده است. بنابراين، باطل، به معناى {پوچ و بى ثبات} خواهد شد.(مفردات راغب) لازم به ذكر است، در صورتى كه {ما} در {مايدعون} موصول باشد، دلالت مى كند بر اين كه آنچه مشركان به عنوان معبود و خدا انتخاب كرده اند، باطل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 2

2 - خدايان مشركان ، معبودهايى پندارى اند .

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 21،23

21 - تمامى معبود ها _ جز اللّه _ معبودهايى ساختگى و دروغين

لا إل_ه إلاّ هو

23 - آفرينش جهان ( آسمان ، زمين و انسان ) ، دليل يكتايى خدا و پوچى معبود هاى ديگر

خلق السم_وت و الأرض . .. خلقكم من نفس وحدة ... لا إل_ه إلاّ هو

برداشت بالا مبتنى براين ديدگاه است كه جمله {لا إل_ه إلاّ هو} _ كه پس از بحث از خلقت جهان آمده است _ به منزله نتيجه و جمع بندى آن بحث باشد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 4 - 2

2- قرآن ، درصدد تحريك مشركان ، براى انديشيدن به پوچى و ناتوانى معبود هاى دروغينشان

قل أرءيتم ما تدعون من دون اللّه أرونى ماذا خلقوا

تعبير {أرأيتم} چه به معناى {أخبرونى} باشد و چه به معناى سؤال از نگريستن; دعوت براى انديشيدن در ماهيت پوچ بت ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 28 - 6

6- ظهور پوچى و بى اثرى معبود هاى مشركان ، به هنگام نزول عذاب الهى

بل ضلّوا عنهم

{ضلّوا عنهم} كنايه از وجود بى خاصيتى است كه معدوم به شمار مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 1

1 - خدايان دروغين مشركان ، پوچ و بى بهره از هر گونه هويت واقعى

إن هى إلاّ أسماء سمّيتموها

تبرى اخروى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 14 - 4

4 - حضور معبود ها در قيامت و انكار و تبرّى آنان از شركورزى مشركان

و يوم القي_مة يكفرون بشرككم

تبرى از معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 23،24

23 _ پيامبر اكرم(ص)، مأمور به اعلام يگانگى خداوند و اظهار بيزارى از شرك و معبودهاى مشركان

قل إنما هو إله وحد و إننى برىء مما تشركون

24 _ لزوم پايدارى در عقيده توحيدى و اعلام صريح بطلان شرك و بيزارى از معبودهاى مشركان

قل لا أشهد قل إنما هو إله وحد و إننى برىء مما تشركون

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 78 - 9،11

9 _ ابراهيم(ع) در پى ابطال مستدل عقايد شرك آميز قوم خويش، به صراحت از معبودهاى آنان بيزارى جست.

فلما رءا الشمس . .. إنى برىء مما تشركون

چنانچه {ما} در {مما تشركون} موصول باشد، مضمون جمله چنين است: {برىء من الذى تشركون به}. يعنى از چيزهاييكه به آن شرك مىورزيد بيزارم.

11 _ ضرورت بيزارى جستن از معبودهاى مشركان و عقايد شرك

إنى برء مما تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 54 - 5،6

5_ هود ( ع ) به مشركان اعلان كرد كه از معبودهايشان بيزار است و آنها را منشأ هيچ تأثيرى نمى داند و شايسته پرستش نمى شمارد .

قال . .. اشهدوا أنى برىءٌ مما تشركون

بيزارى و تنفر هود(ع) از بتها و معبودهاى اهل شرك، به معناى منشأ أثر ندانستن آنها و شايسته عبادت نشمردنشان است. از اينكه هود(ع) در خطاب به مردم نگفت: {اشهدكم}، ولى در گواه خواهى از خداوند گفت: {اُشهد الله} معلوم مى شود مراد از {واشهدوا}، مجرد اعلان است نه شاهد گرفتن مردم.

6_ هود ( ع ) ، خداوند را بر بى تأثير دانستن معبود هاى اهل شرك و اعلان بيزارى از آنان ، گواه گرفت .

قال إنى أُشهد الله واشهدوا أنى برىءٌ مما تشركون

اشهاد (مصدر اشهد) به معناى گواه گرفتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 55 - 6

6_ ناتوانى بت ها براى از ميان بردن هود ( ع ) ، على رغم بيزارى جستن علنى او از آنها ،

نشانه حقيقت نداشتن ادعاى قوم عاد ( ابتلاى هود به جنون از ناحيه بت ها )

إن نقول إلاّ اعتريك بعض ءالهتنا بسوء . .. فكيدونى جميعًا ثم لاتنظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 4،6

4- بيزارى معبود هاى باطل در قيامت ، از پرستش عبادت گران خود

و كانوا بعبادتهم ك_فرين

ضمير {كانوا} به معبودها و ضمير {بعبادتهم} به عبادت گران مشرك بازمى گردد.

6- اظهار دشمنى و بيزارى مشركان ، نسبت به معبود هاى دروغين خود در قيامت *

كانوا لهم أعداء و كانوا بعبادتهم ك_فرين

فاعل {كانوا}، ضميرى است كه ممكن است به {الناس} برگردد و مرجع ضمير {هم} نيز ممكن است معبودهاى مشركان باشد كه در آيه قبل، به عنوان مبعودهاى غير الهى از آنها ياد شده است. بر اساس اين دو احتمال، نكته ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 2 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ابلاغ تباين معبود خود با معبود هاى مشركان و تصريح به ناهماهنگى كامل ، بين شرك و توحيد

قل . .. لا أعبد ما تعبدون

تبرّى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 2

2- معبود هاى مشركان در قيامت ، بطلان و بيهودگى عبادت هاى مشركان را برملا كرده و از آن برائت خواهند جست .

سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدًّا

در مورد ضميرهاى موجود در آيه، احتمالاتى ذكر شده است; از جمله آن كه ضمير {يكفرون} و {يكونون} به {ءالهة} بازمى گردد و ضمير

{بعبادتهم} و {عليهم} به مشركان. برداشت ياد شده مبتنى براين وجه است. گفتنى است كه {كفر} در معانى مختلفى از جمله انكار و برائت استعمال شده است (لسان العرب). در اين آيه نيز به قرينه {و يكونون عليهم ضدّاً} به معناى برائت جستن و سلب مسؤوليت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 18 - 4،5

4 _ معبود هاى مشركان در قيامت ، خود را از داشتن هر گونه نقشى در گمراهى مشركان ، تبرئه كرده و آن را تكذيب خواهند كرد .

ءأنتم أضللتم عبادى . .. قالوا سبح_نك ما كان ينبغى لنا أن نتّخذ من دونك من أولياء

5 _ اظهار شگفتى و اعلام انزجار معبو هاى مشركان در قيامت ، از معبود قرار گرفتن خودشان از سوى مشركان و يا نقش داشتن آنان در گمراهى ديگران

فيقول ءأنتم أضللتم عبادى هولاء . .. قالوا سبح_نك

جمله {سبحانك} و يا {سبحان اللّه} در دو مورد به كار مى رود: 1_ آن گاه كه سخن شگفت آورى شنيده شود و شنونده بخواهد اظهار شگفتى كند. 2_ آن گاه كه سخنى بسيار زشت و ناروايى شنيده شود و شنونده بخواهد از آن اعلان برائت و اظهار انزجار كند و واكنش منفى از خود نشان دهد (برگرفته از لسان العرب).

تبيين حقيقت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 27 - 9

9 - مشركان ، ناتوان از ارائه تصويرى درست و قابل قبول از حقيقت و جايگاه خدايان ادعايى خود

قل أرونى الذين ألحقتم به شركاء كلاّ بل هو اللّه

از اين كه جوابى از

سوى مشركان نقل نشده و خود خداوند زعم و پندار آنان را رد كرده است، به دست مى آيد كه آنان به خوبى مى دانستند كه حقيقت خدايان ادعايى شان قابل ارائه نيست.

ترس از معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 1

1 _ نترسيدن از پيامد شرك به خداى يگانه و در هراس بودن از شريكان موهوم او، كارى شگفت و نابخردانه است.

و كيف أخاف ما أشركتم و لاتخافون أنكم أشركتم بالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 51 - 9

9- معتقدان به خدايان متعدد ( مشركان ) ، از معبود هاى خويش هراسان بودند .

لاتتخذوا إل_هين اثنين . .. فإيّ_ى فارهبون

{فا} در {فإيّاى} جواب شرط مقدر است و آوردن آن بر سر مفعول مقدم _ كه مفيد حصر است _ مى تواند حكايت از نكته ياد شده بكند.

ترس معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 57 - 9

9- معبود هاى مشركان ، خود ترسان از عذاب خدا و اميدوار به رحمت او هستند .

يرجون رحمته و يخافون عذابه

ترك عبادت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 2

2 _ نپرستيدن معبودهاى واهى هيچ زيان واقعى در پى ندارد.

أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا

اين برداشت بر اين اساس است كه جمله شرطيه {إن دعوناهم} پس از {لا ينفعنا}، و {إن تركنا دعوتهم} پس از {لايضرنا} به قرينه صدر آيه منظور

شده باشد.

تشبيه درخواست از معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 14 - 6

6_ مَثَل درخواست كننده از خدايان دروغين مثل تشنه اى است كه از راه دور دستان خود را به طرف آب دراز مى كند تا آب ، خود به كام او برسد كه هرگز چنين نمى شود .

إلاّ كب_سط كفيه إلى الماء ليبلغ فاه و ما هو بب_لغه

برخى عبارت {إلاّ كبسط} را استثنا از استجابت گرفته اند و گفته اند تقدير كلام چنين است: {لايستجيبون بشىء من الأستجابة إلاّ استجابة كإستجابة الماء لباسط كفيه إلى الماء}. و برخى آن را استثنا از {الذين يدعون} دانسته اند و گفته اند تقدير كلام چنين مى شود: {الذين يدعون من دونه ليسوا إلاّ كباسط كفيه إلى الماء}. قابل ذكر است كه ضمير در {ليبلغ} به {الماء} و ضمير در {فاه} (دهانش) به {باسط} برمى گردد. و ضمير {هو} به {الماء} و ضمير در {ببالغه} به {فاه} ارجاع مى شود.

تشبيه معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 28 - 1

1 - معبودان باطل و جعلى ، در مقايسه با خداوند ، همانند بردگان زرخريد در برابر مالك خويش اند .

هل لكم من ما ملكت أيم_نكم من شركاء فى ما رزقن_كم فأنتم فيه سواء

مثلى كه در آيه آورده شده است، به قرينه آيات سابق _ كه درباره اثبات خداوند و وحدانيت بود _ براى نفى معبودانى است كه مشركان، آنان را در برابر خداوند، انتخاب كرده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 -

يس - 36 - 75 - 3

3 - معبود هاى ادعايى به روز رستاخيز ، در حالى كه همچون سپاهِ آماده به خدمت براى مشركان اند ، از هرگونه يارى رسانى به آنان ناتوان خواهند بود .

لايستطيعون نصرهم و هم لهم جند محضرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه ضمير {هم} به معبودها و ضمير {لهم} به مشركان بازگردد و اين جمله حال براى ضمير غايبى در{لايستطيعون} باشد. بر اين اساس، اين تركيب از باب مبالغه آمده است; زيرا متمركز كردن تمامى نيروها در قالب يك سپاهِ آماده به خدمت و در عين حال ناتوان بودن از يارى رسانى، نشان دهنده اوج ناتوانى معبودها مى باشد. گفتنى است بر اساس اين نظر، آيه شريفه ناظر به روز قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 5

5 - شباهت خدايان ادعايى شرك پيشگان ، به شريكان ناسازگار و سخت گير

ضرب اللّه مثلاً رجلاً فيه شركاء متش_كسون

تعدد معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 20 - 8

8- مشركان ، معبود ها و خدايان متعددى براى خود داشتند .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا و هم يخلقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 21 - 5

5- مشركان ، خدايان متعددى براى خود داشته اند .

أموت غير أحياء و ما يشعرون أيّان يبعثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 21 - 2

2- مشركان در عصر بعثت ، چندگانه پرست

و معتقد به خدايان و معبود ها متعدد بودند .

أم اتّخذوا ءالهة من الأرض

{آلهة} جمع {إل_ه} به معناى خدايان و معبودها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 2

2 _ مشركان ، داراى معبود هاى متعدد بودند .

و اتّخذوا من دونه ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 4

4 _ مشركان ، به هنگام طلوع خورشيد اسلام ، به معبود هاى متعددى اعتقاد داشتند .

ليضلّنا عن ءالهتنا

{إل_ه} مفرد {آلهة} به معناى معبود است و جمع آمدن آن حاكى است كه مشركان به چند معبود اعتقاد داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 8

8 - مشركان ، داراى معبود هاى متعدد

أئنّا لتاركوا ءالهتنا

{إل_ه} (مفرد {ءالهه}) به معناى معبود است و جمع آمدن آن، گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 11

11 - مشركان ، داراى معبود هاى متعدد

أولياء ما نعبدهم

تعدد معبودان باطل مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 81 - 1

1- مشركان عصر بعثت ، معبودهايى متعدد را به عنوان { الهه } مى پرستيدند .

واتّخذوا من دون اللّه ءالهة

تقرّب معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 8

8- در صورت وجود معبودهايى جز خداى صاحب عرش در عالم ، همه آنها در جست و جوى راهى براى قرب به

خداوند و بندگى در برابر او خواهند بود .

لو كان معه . .. إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

برداشت فوق، بر اين اساس است كه مقصود از راه يابى به خداوند، درگيرى و نزاع نباشد; بلكه مقصود، راه تقرب به او باشد. آيه 44 كه مى فرمايد: {همه موجودات و پديده هاى جهان هستى، تسبيح گوى خداوندند، ولى شما درك نمى كنيد} نيز قرينه بر اين نكته است.

تكذيب اخروى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 25 - 12

12 - قوم ابراهيم ، در قيامت ، معبودان خود را مورد انكار و كفر قرار مى دهند .

ثمّ يوم القي_مة يكفر بعضكم ببعض

برداشت بالا بنابراين اساس است كه {يكفر} به همان معناى رايج اش بوده و مفعول آن {ببعض} باشد كه مراد از آن معبودان مشركان است.

تكذيب عبادت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 74 - 3

3 - مشركان حق ناپذير و ستيزه جو ، از سرِ ناچارى و اضطراب به انكار عبادت كردن معبود هاى ادعايى خويش مى پردازند .

بل لم نكن ندعوا من قبل شيئًا

تكذيب معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 13 - 7

7 - مشركان ، در قيامت ، الوهيت معبودان خويش را انكار مى كنند .

و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا و كانوا بشركائهم ك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 84 - 2

2 - اقوام قدرتمند محكوم شده به عذاب

استيصال ، هنگام مشاهده آثار فرود آن ، توبه كنان به خداى يكتا ايمان آورده و به انكار معبود هاى ادعايى خويش مى پرداختند .

فلمّا رأوا بأسنا قالوا ءامنّا باللّه وحده و كفرنا بما كنّا به مشركين

تكذيبهاى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 86 - 6

6- ادعاى مشركان در قيامت مبنى بر شريك بودن معبود ها براى خدا ، از سوى خود معبود ها تكذيب خواهد شد .

فألقوا إليهم القول إنكم لك_ذبون

شكوائيه مشركان از معبودهايشان در قيامت (قالوا ه_ؤلاء . ..)، ممكن است به اين خاطر باشد كه آنان معبودها را عامل گمراهى خود قلمداد مى كنند. از اين رو تكذيب معبودها مى تواند مربوط به همين ادعا باشد.

تلاش معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 57 - 1

1- معبود هاى مشركان ، خود در جست و جوى وسيله و راهى براى تقرب بيشتر به خدا هستند .

أُول_ئك الذين يدعون يبتغون إلى ربّهم الوسيلة

مشاراليه {أُول_ئك}، {الذين زعمتم} در آيه قبل است كه مقصود از آن معبودهاى مشركان مى باشد.

تنهايى اخروى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 95 - 3،4

3- معبود هاى باطل ( فرزند پنداشته شدگان خداوند ) و پرستندگان آنها ، همه يكه و تنها در صحنه قيامت حضور خواهند يافت .

دعوا للرحم_ن ولدًا . .. و كلّهم ءاتيه يوم القي_مة فردًا

{كلّهم} شامل تمامى موجودات ذى شعور آفرينش (من فى السموات والأرض) مى گردد و از جمله آنها كسانى اند كه برخى

از مردم; آنان را فرزند خدا مى پنداشتند (مانند: ملائكه، حضرت عيسى و عزير(ع)).

4- تنهايى و بى كسى موجودات شعورمند آفرينش ( معبود هاى پندارى و عبادت كنندگان آنها ) در صحنه قيامت ، تجلى مملوكيت همه آنها در برابر خداوند است .

إلاّ ءاتى الرحمن عبدًا. .. و كلّهم ءاتيه يوم القي_مة فردًا

توقع از معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 56 - 7

7- مشركان ، از خدايان خويش توقع داشتند مشكلات و گرفتارى هاى آنان را حل كرده و يا آن را به خوشى تبديل كنند .

ادعوا الذين زعمتم من دونه فلايملكون كشف الضرّ عنكم و لاتحويلاً

جهل معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 21 - 2،3

2- خدايانِ مشركان ، هيچ اطلاعى از زمان وقوع قيامت و رستاخيز خود ندارند .

و ما يشعرون أيّان يبعثون

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مرجع ضمير فاعلى در {يشعرون} و {يبعثون} معبودهاى باطل باشد كه در آيه قبل از آنها سخن به ميان آمده است.

3- معبود هاى مشركان ، بى اطلاع از زمان رستاخيز پرستش كنندگان خويش

و ما يشعرون أيّان يبعثون

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مرجع ضمير {يبعثون} پرستشگران اصنام باشد كه همان ضمير فاعلى {يدعون} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 4

4- معبود هاى مشركان ، موجوداتى ناآگاه و بى خبر

و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا

احتمال دارد مرجع ضمير، {يعلمون}، {إلهه} باشد كه از {ما} به دست مى آيد. بنابراين، جمله {لايعلمون}

در بيان توصيف {ما} است.

حتميت ورود معبودان باطل به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 98 - 4

4- ورود همه مشركان و معبودهايشان به جهنم ، حتمى است .

إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنّم أنتم لها وردون

جمله {أنتم لها واردون} تأكيد براى جمله {إنّكم و ماتعبدون. ..} است.

حسابرسى از معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 23 - 5

5- خدايان پندارى مشركان ( مقربان و فرشتگان ) خود مورد محاسبه و بازخواست قرار خواهند گرفت .

لايس_ل عمّا يفعل و هم يس_لون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه ضمير {هم} به {من عنده} بازگردد; كه از آنان به مقربان درگاه الهى و مصداق بارز آن {فرشتگان} تعبير مى شود.

حشر معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 28 - 5

5 _ حشر مشركان در قيامت ، به همراه معبود هاى مورد پرستش آنان خواهد بود .

ثم نقول للذين أشركوا مكانكم أنتم و شركاؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 17 - 1

1 _ در روز قيامت ، مشركان به همراه معبود هاى خويش ، محشور خواهند شد .

و يوم يحشرهم و ما يعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 22 - 1

1 - گرد آمدن مشركان ستم پيشه و هم فكران و معبود هاى آنان ، در عرصه قيامت به فرمان خداوند

احشروا الذين ظلموا و

أزوجهم و ما كانوا يعبدون

{ازواج} مى تواند به معناى {اقران} (هم نشينان و هم فكران) باشد و نيز مى تواند جمع {زوج} (به معناى همسر) باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر معناى نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 3

3- حشر تمامى انسان ها و نيز معبود هاى دروغين مشركان ، در قيامت

يدعوا من دون اللّه . .. و إذا حشر الناس كانوا لهم أعداء

از عبارت {كانوا لهم أعداء} استفاده مى شود كه معبودهاى مشركان نيز همانند مردم، محشور مى شوند و در آن رويارويى، عداوت ها صورت مى گيرد.

حقيقت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 194 - 1،3،5

1 _ معبودان دروغين ، موجوداتى همسان با نيايشگران آن معبودها

إن الذين تدعون من دون اللّه عباد أمثالكم

3 _ همگان ، چه معبودان و چه پرستش كنندگان ، بنده خدا و مملوك او هستند .

إن الذين تدعون من دون اللّه عباد أمثالكم

{عباد}، جمع {عبد}، و به معناى بندگان و مملوكان است.

5 _ توجه دادن اهل شرك به همسانى آنان با معبودانشان در ناتوانى و نيازمندى ، زمينه ساز باور آنان به بطلان شرك و شايسته نبودن معبودان براى پرستش

إن الذين تدعون من دون اللّه عباد أمثالكم

حمايت از معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 5

5- مشركان ، از معبود هاى ادعايى خويش به سختى دفاع كرده و با يكتاپرستان درباره آنها به منازعه مى پرداختند .

أين شركاءى الذين كنتم تش_قّون فيهم

{تشاقّون} (از مصدر

شقاق) به معناى مخالفت است به گونه اى كه شخصى در يك طرف و شخص ديگرى در طرف ديگر باشد. فعل {تشاقّون} از باب مفاعله است كه براى فعلهاى دو جانبه استفاده مى شود و به قرينه مقام طرف درگير با مشركان، كسانى اند كه معتقد به خداى واحد بودند و از آنها به موحدان تعبير شده است.

خالق معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 25

25_ خداوند آفريننده چيزهايى كه اهل شرك آنها را معبود ها و خدايان خويش پنداشته اند .

أم جعلوا لله شركاء . .. قل الله خ_لق كل شىء

از مصداقهاى مورد نظر براى {شىء} معبودهاى اهل شرك است.

درخواست از معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 193 - 5

5 _ درخواست كردن از معبودان دروغين براى درخواست كننده بى ثمر و با لب فرو بستن از درخواست مساوى است .

سواء عليكم أدعوتموهم أم أنتم صمتون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور فراخوان مشركان به آزمودن ناتوانى خدايانشان از طريق دعاى خود

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 14 - 2

2 - دعا و درخواست مشركان از معبود هاى خويش

و الذين تدعون من دونه . .. إن تدعوهم لايسمعوا دعاءكم

درخواست تبيين حقيقت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ

- 34 - 27 - 3

3 - درخواست پيامبر ( ص ) از مشركان ، براى نماياندن هويت و جايگاه خدايانشان به او ، جهت ارزيابى حقانيت آنان

قل أرونى الذين ألحقتم به شركاء

درخواست معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 1

1 - معبود هاى ادعايى مشركان _ نه در دنيا و نه در آخرت _ هرگز براى انسان ها پيامى نداشته ، آنان را به عبادت خويش فرا نخوانده اند .

لاجرم أنّما تدعوننى إليه ليس له دعوة فى الدنيا و لا فى الأخرة

مقصود از {دعوت} معبودهاى ادعايى در آيه شريفه، دو چيز مى تواند باشد: 1_ داشتن پيام براى انسان ها و فراخواندن به عبادت خود; 2_ استجابت دعوت و يا دعاى مستجاب شده; يعنى، به تقدير كلمه اى باشد مانند: {استجابة دعوة أو دعوة مستجابة}. برداشت يادشده مبتنى بر معناى نخست است.

دشمنان اخروى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 8

8- مشركان در قيامت ، پرستش و بندگى معبود هاى ساختگى را انكار كرده و با آنها به ستيز و دشمنى خواهند پرداخت .

سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدًّا

در برداشت ياد شده، مرجع ضمير {يكفرون} و {يكونون} مشركان و مرجع ضمير {بعبادتهم} و {عليهم} الهه دانسته شده و كفر نيز به معناى انكار گرفته شده است.

دشمنى اخروى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 3

3- معبود هاى مشركان در قيامت ، به ستيز و دشمنى با پرستشگران خود

خواهند پداخت .

و يكونون عليهم ضدًّا

دشمنى با معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 9

9- قرآن پيشاپيش از سرخوردگى سريع مشركان و ناكامى آنان در رسيدن به آرزوى عزّت و ثروت ، و ضديّت آنان با معبود هاى موهوم خويش ، خبر داده است .

سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدًّا

قرينه اى وجود ندارد كه موجب انصراف آيه به وضعيت قيامت مشركان باشد; بنابراين بعيد نيست مراد آيه، اخبار از آينده نزديك مشركان مكه و روگردانى آنان از شرك و بت پرستى باشد. در اين برداشت، ضمير فاعلى {سيكفرون} و {يكونون} به مشركان بازگشت داده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 6

6- اظهار دشمنى و بيزارى مشركان ، نسبت به معبود هاى دروغين خود در قيامت *

كانوا لهم أعداء و كانوا بعبادتهم ك_فرين

فاعل {كانوا}، ضميرى است كه ممكن است به {الناس} برگردد و مرجع ضمير {هم} نيز ممكن است معبودهاى مشركان باشد كه در آيه قبل، به عنوان مبعودهاى غير الهى از آنها ياد شده است. بر اساس اين دو احتمال، نكته ياد شده استفاده مى شود.

دشمنى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 9

9- تحريك كافران از سوى شياطين و گمراهى فزون تر آنان ، نشانه اى روشن از سودمند نبودن معبود ها و ضديتشان با پرستشگران خويش

و يكونون عليهم ضدًّا . ألم تر أنّا أرسلنا الشي_طين

استفهام در {ألم تر} براى استشهاد و تأييد محتواى آيه قبل است و

دلالت بر واضح بودن شاهد دارد به گونه اى كه نديدن و توجه نكردن به آن تعجب دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 86 - 3

3- رانده شدن ذليلانه مشركان به سوى دوزخ ، نمودى از بى ثمر بودن شرك و ضديت معبودهايشان با آنهااست .

و يكونون عليهم ضدًّا . .. يوم نحشر ... و نسوق المجرمين

در آيات پيشين، سخن از بى ثمر بودن پرستش هاى شرك آلود مشركان و تأثير منفى آن بر فرجام اخروى آنان بود; در اين آيه نيز مى تواند بيان مصداقى از همان معنا باشد; خصوصاً اگر {يوم} در {يوم نحشر} متعلق به {يكونون} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 1

1- موجودات مورد پرستش مشركان ، دشمن ايشان در صحنه رستاخيز

و إذا حشر الناس كانوا لهم أعداء

دشنام به معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 108 - 22

22 _ عن أبى عبدالله(ع): . .. كان المؤمنون يسبون ما يعبد المشركون من دون الله و كان المشركون يسبون ما يعبد المؤمنون فنهى الله المؤمنين عن سب آلهتهم لكى لايسب الكفار إله المؤمنين ... فقال: {و لاتسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم}.

از امام صادق(ع) روايت شده است: . .. مؤمنان، معبودهاى غير خدا را كه مورد پرستش مشركان بود، دشنام مى دادند و مشركان نيز معبود مؤمنان را ناسزا مى گفتند، پس خداوند مؤمنان را از دشنام دادن به معبودهاى مشركان نهى فرمود، تا كفار نيز معبود

مؤمنان را دشنام ندهند و آيه فوق را در اين مورد نازل كرد.

دلايل بطلان معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 40 - 8

8 _ توجه نكردن به معبودى غير از خدا به هنگام مشكلات، دليل پوچى تمامى معبودهاى دروغين

قل أرءيتكم . .. إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 6

6 - عدم توانايى بر پاسخ گويى به خواسته هاى مشركان ، دليل بطلان خدايان ادعايى آنان است .

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرّة

دلايل پوچى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 62 - 4

4 - گردش شب و روز در سايه تدبير خدا ، آيتى روشن بر بطلان مرام شرك و پوچى خدايان ديگر

بأنّ اللّه يولج الّيل فى النهار . .. و أنّ ما يدعون من دونه هو الب_طل

دلايل عجز معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 109 - 4

4_ مطالعه در تاريخ اقوام مشرك و توجه به فرجام شوم آنان ، راهى براى پى بردن به بطلان شرك و نبود توان و نيرو در معبود هاى ساختگى است .

فلاتك فى مرية مما يعبد ه_ؤلاء

رازقيت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 12،13

12- دخيل دانستن معبود هاى باطل در امر روزى رسانى به بندگان ، افترايى بيش نيست .

و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_هم تالله

لتسئلنّ عمّا كنتم تفترون

ممكن است متعلق {تفترون}، {جعل نصيب} براى معبودهاى باطل از سوى مشركان باشد و مراد از سهم قرار دادن براى معبودها، دخيل دانستن آنها در امر روزى رسانى است.

13- افترا بستن به خدا ( مبنى بر شريك داشتن خداوند در امر روزى ) كار دائمى معتقدان به شرك ربوبى

بربّهم يشركون . .. و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_هم ... كنتم تفترون

احتمال دارد مراد از {تفترون} همان نكته اى باشد كه در آيه آمده است و آن دخالت دادن و سهيم دانستن معبودها و يا اسباب و عوامل در امر روزى دهى و يا نجات است.

رد الوهيت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 5

5 - عجز و ناتوانى مشركان ، از ارائه هرگونه دليل و سند الهى ، بر خداوندگارى معبود هاى خويش

ما أنزل اللّه بها من سلط_ن

{سلطان}، به معناى حجت و دليل است.

رد خالقيت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 56 - 10

10- خالق نبودن بت ها و معبود هاى مشركان ، دليل ناشايستگى آنها براى عبادت و تقديس انسان ها

ما ه_ذه التماثيل . .. قال ربّكم ربّ السموت والأرض الذى فطرهنّ

حضرت ابراهيم(ع)، براى ابطال عقيده مشركان و بت پرستان و اثبات توحيد ربوبى براى خداوند، به خالقيت او تمسك كرد. نكته ياد شده بيانگر اين حقيقت است كه تنها خالق جهان، شايسته تقديس و عبادت است، نه چيز ديگر.

رد شفاعت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36

- 23 - 11

11 - ناتوانى معبود ها از شفاعت كردن به پيشگاه خداوند و نجات دادن پرستندگان خويش به هنگام گرفتارى ، دليل ناشايستگى آنها براى پرستش

ءالهة إن يردن الرحم_ن بضرّ لاتغن عنّى شف_عتهم شيئًا و لاينقذون

برداشت ياد شده به جهت اين نكته است كه جمله {إن يردن الرحمان. ..} در مقام تعليل براى جمله {ءأتّخذ من دونه} مى باشد.

رد عبادت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 5

5_ خداوند ، هيچ رخصتى براى پرستش معبود هاى اهل شرك نداده است .

ما أنزل الله بها من سلط_ن

برداشت فوق، ناظر به اين مطلب است كه مراد از {سلطاناً}، حجت و دليل نقلى باشد.

رد قداست معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 56 - 10

10- خالق نبودن بت ها و معبود هاى مشركان ، دليل ناشايستگى آنها براى عبادت و تقديس انسان ها

ما ه_ذه التماثيل . .. قال ربّكم ربّ السموت والأرض الذى فطرهنّ

حضرت ابراهيم(ع)، براى ابطال عقيده مشركان و بت پرستان و اثبات توحيد ربوبى براى خداوند، به خالقيت او تمسك كرد. نكته ياد شده بيانگر اين حقيقت است كه تنها خالق جهان، شايسته تقديس و عبادت است، نه چيز ديگر.

رد معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 2 - 1

1 - رد معبود هاى كافران و امتناع از عبادت آنها در تمام عمر خويش ، خط مشى ارائه شده از سوى پيامبر ( ص ) ، در گفتوگو با كافران

لا أعبد ما

تعبدون

زيان استمداد از معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 15

15_ استمداد از خدايان دروغين نه تنها سودى براى استمداد كنندگان ندارد ; بلكه بر خسارت و تباهى آنان نيز مى افزايد .

و ما زادوهم غير تتبيب

در جمله {و ما زادوهم . ..} نسبت افزودن خسارت به بتها داده شده است; ولى از آن جا كه بتها بر خسارت زدن ناتوانند، مراد از {ما زادوهم ...} به قرينه {التى يدعون ...} اين است كه: اعتقاد به بتها مايه خسارت است و خواندن آنها و استمداد از آنها به هنگام نزول عذاب الهى، موجب افزايش خسارت استمداد كنندگان خواهد شد.

زيان رسانى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 1،4

1 _ مشركان ، در عصر بعثت ، موجوداتى را مى پرستيدند كه از رساندن نفع و يا دفع ضرر ، ناتوان بودند .

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

4 _ معبود هاى مشركان ، ناتوان از سودرساندن و يا دور كردن زيان از عبادت كنندگان خويش

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 42 - 1

1 - در روز قيامت معبود هاى مشركان ، نمى توانند هيچ سود و زيانى را براى كسى عهده دار شوند .

فاليوم لايملك بعضكم لبعض نفعًا و لا ضرًّا

سرزنش سهم المال معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 8

8-

اختصاص دادن بخشى از روزى خدادادى به معبود هاى باطل ، مورد نكوهش خداوند

و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_هم تالله لتسئلنّ

سرزنش عقيده به رازقيت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 7

7- سهيم دانستن معبود هاى باطل در روزى دهى ، مورد سرزنش خداوند

و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_هم تالله لتسئلنّ

سهم المال معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 9

9 _ تعيين سهمى در اموال براى خداوند و سهمى براى شريكان موهوم او و تجويز مصرف سهم خداوند براى شريكان، كارهايى زيبا و شايسته از ديدگاه مشركان عصر جاهليت

و جعلوالله مما ذراً من الحرث . .. كذلك زين لكثير من المشركين

اسم اشاره {كذلك} به آيه قبل اشارت دارد و مفاد {كاف} تشبيه در آن، بيان شباهت تزيين در اين كار (قتل فرزند) با تزيين در آيه قبل (تعيين سهام و . ..) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 3،6

3- مشركان ، بخشى از درآمد خود را براى معبود هاى خود اختصاص مى دادند .

و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_هم

برداشت فوق، مبتنى بر اين اساس است كه فاعل {لايعلمون} {ما} بوده و مراد از آن بتها باشد كه مفعول آن حذف شده است. بنابراين معناى عبارت چنين مى شود: مشركان قرار مى دهند سهمى را بر موجوداتى كه چيزى نمى دانند.

6- اختصاص دادن مقدارى از اموال خويش براى معبود هاى باطل ، از بدعت هاى مشركان

و يجعلون لما

لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_هم تالله لتسئلنّ

شرايط كيفر معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 29 - 5

5- كسانى كه به خدايى برگرفته شده ، ولى خود مدعى آن نيستند ، گنه كار نبوده و كيفر نمى شوند .

و من يقل منهم إنّى إل_ه . .. نجزيه جهنّم

برداشت بالا از مفهوم شرط استفاده شده است; يعنى، خداوند تنها كسانى را كه مدعى خدايى هستند عذاب مى كند، نه كسانى كه خود هيچ ادعايى در باره خدا بودن خويش ندارند.

شعور معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 11

11- در ميان معبودان مشركان ، موجودات شعوردار نيز وجود دارد .

شركاءى الذين زعمتم فدعوهم

با توجه به واژه {الذين} و ضمير {هم} كه براى ذوى العقول است، چنين برمى آيد كه معبودهاى مشركان، صرفاً، بت و يا موجودات فاقد شعور ديگر نيستند، بلكه موجوداتى با شعور مانند ملائكه جن و . .. نيز در بين آن ها وجود دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 12

12 - برخى از معبود هاى مشركان ، از موجودات داراى شعوراند .

أولياء ما نعبدهم

با توجه به آمدن ضمير {هم} _ كه در مورد موجودات شعورمند به كار مى رود _ برداشت يادشده قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 4 - 7

7- برخى از معبود هاى مشركان ، در شمار موجودات شعورمند

ما تدعون من دون اللّه . .. ماذا خلقوا ... أم

لهم شرك

به كار رفتن ضماير ذوى العقول در مورد معبودهاى دروغين مشركان، مى تواند از آن جهت باشد كه در ميان آنها، عناصرى شعورمند نيز وجود داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 5 - 8

8- وجود موجودات شعورمند ، در ميان معبود هاى مشركان

من لايستجيب له إلى يوم القي_مة و هم عن دعائهم غ_فلون

شعيب(ع) و معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 18

18_ شعيب ( ع ) هرگز تمايلى به اجحاف و بى عدالتى در داد و ستد و گرايشى به عبادت معبود هاى دروغين نداشت .

و ما أُريد أن أُخالفكم إلى ما أنهي_كم عنه

شفاعت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 94 - 4،6،7،8

4 _ مشركان مى پنداشتند پس از مرگ مورد شفاعت معبودهاى خويش قرار خواهند گرفت.

و ما نرى معكم شفعاءكم الذين زعمتم أنهم فيكم شركؤا

6 _ مغرور شدن به داراييها و توهم برخوردارى از شفاعت از سوى معبودهاى خيالى از عوامل غفلت انسان و دورى او از واقعيتهاست.

و تركتم ما خولنكم وراء ظهوركم و ما نرى معكم شفعاءكم الذين زعمتم

روى سخن آيه با مشركان و حكايت حال آنان پس از مرگ است، جمله هاى {و تركتم . .. } و {ما نرى ... } بيان دو عامل عمده گمراهى و سوء عاقبت مشركان است كه يكى از آنها مغرور شدن به دنيا و ديگرى توهم برخوردارى از شفاعت از سوى معبودهاى خويش است.

7 _ شريك پنداشتن براى خداوند و پندار

شفاعت آنها، امرى خيالى و موهوم است.

الذين زعمتم أنهم فيكم شركؤا

8 _ با فرارسيدن مرگ، مشركان بر پوچى پندار خويش در مورد شفاعت معبودهاى خود پى خواهند برد.

و ما نرى معكم شفعاءكم الذين زعمتم أنهم فيكم شركؤا . .. و ضل عنكم ما كنتم تزعمون

در لسان العرب آمده كه يكى از معانى {ضل}، پنهان و غايب شد است. بنابراين معنى جمله {و ضل عنكم ... }، يعنى آنچه را شما مى پنداشتيد پس از مرگ شفاعت شما را خواهند كرد، غايب و پنهان گشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 87 - 2

2- معبود هاى پندارى مشركان ، از شفاعت در قيامت ناتوانند .

واتّخذوا من دون اللّه ءالهةً . .. لايملكون الشف_عة

چنان كه برخى از مفسران گفته اند، مرجع ضمير در {لايملكون} مى تواند {الهه} در آيات پيشين باشد. دراين صورت ردِ پندار شفاعتى است كه مشركان آن را از معبودهاى خود توقع داشتند. دراين وجه استثنا منقطع و مفاد آن چنين خواهد بود: هر كس به عهدى نزد خداوند دست يافته باشد، توان شفاعت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 23 - 2

2 - عقيده مشركان به شفاعت خدايانشان در پيشگاه خدا براى آنان

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرّة . .. و لاتنفع الشف_عة عنده

ذكر عدم فايده شفاعت شفاعت كننده اى در پيشگاه خداوند به جز شفاعت كسانى كه خود خدا به آنان اذن داده است; مى رساند كه مشركان اعتقاد داشته اند كه خدايان ادعايى آنان نقش شفاعت كننده دارند. خداوند

نيز درصدد رد آن گمان و پندار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 23 - 6

6 - مردم انطاكيه ، معتقد به شفاعت كردن معبودهايشان به پيشگاه خداوند

ءالهة . .. لاتغن عنّى شف_عتهم شيئًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 43 - 1،2

1 - اعتقاد مشركان ، به شفاعت و وساطت كردن معبود ها در پيشگاه خداوند

أم اتّخذوا من دون اللّه شفعاء

2 - شفاعت و واسطه شدن معبود ها ، هدف و انگيزه مشركان از عبادت كردن آنها

أم اتّخذوا من دون اللّه شفعاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 41 - 3

3 - مشركان ، ناتوان از اثبات توانايى معبود هاى ادعايى خويش ، بر شفاعت و تضمين سعادت اخروى براى آنان

أم لهم شركاء فليأتوا بشركائهم إن كانوا ص_دقين

امر در {فليأتوا} براى تعجيز است; يعنى، مشركان ناتوان از اين كاراند.

شكايت از معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 86 - 2

2- مشركان ، در قيامت با خداوند سخن مى گويند و از معبودهايشان شكايت مى كنند .

قالوا ربّنا ه_ؤلاء شركاؤنا

جمله {فألقوا إليهم القول . ..} مى تواند قرينه باشد بر اينكه سخن مشركان (قالوا ...) به عنوان شكايت ادا مى شود.

شگفتى عقيده به معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 8

8 _ برگزيدن معبود هاى گوناگون و فاقد هر گونه توانايى ، به جاى خداوندِ تواناى بى همتا

و آفريننده عالم هستى ، عملى غير منطقى و شگفت آور

الذى له ملك السم_وت و الأرض و لم يتّخذ ولدًا و لم يكن له شريك . .. و اتّخذوا من

ضعف معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 117 - 1

1 _ هر معبودى _ جز خداوند _ موجودى ضعيف و مقهور حوادث

ان يدعون من دونه الا انثاً

{اناث} جمع {انثى}، به معناى موجود ضعيف و تأثيرپذير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 13

13 _ پذيرش ولايت معبودانى نيازمند و ناتوان از رفع نياز ديگران، نشانه بى خردى است.

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

استفهام انكارى همراه با توبيخ و تعجب در {قل أغير اللّه} حكايت از آن دارد كه پذيرش ولايت غير خدا توجيه صحيحى ندارد و كارى ست دور از منطق و خرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 17 - 9

9 _ توانايى بتها و معبودهاى خيالى در دفع شر و رساندن خير، پندار نارواى مشركان

و إن يمسسك اللّه بضر فلا كاشف له إلا هو و إن يمسسك بخير فهو على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 7

7 _ قيامت، روز استهزاى مشركان و نماياندن ناتوانى و بطلان خدايان دروغين آنهاست.

و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين أشركواأين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام -

6 - 23 - 2

2 _ بى پناهى مشركان در قيامت و ناتوانى معبودهاى آنان از كمك رساندن به آنها

أين شركاؤكم . .. ثم لم تكن فتنتهم إلا أن قالوا و اللّه ربنا ما كنا مشركين

اين آيه و آيه پيش ترسيمى از چهره مشركان در قيامت است. در آيه پيش خطاب به مشركان شده كه: {أين شركاؤكم} ؟ و در اين آيه درماندگى و بيچارگى و عجز آنان از پاسخ و دفاع را بيان داشته است.

ظلمت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 17

17_ خداوند ، حقيقتى بصير و پرفروغ است و معبود هاى اهل شرك كور و تاريكند .

قل هل يستوى الأعمى والبصير أم هل تستوى الظلم_ت والنور

برداشت فوق بر اين مبناست كه {أعمى} و {ظلمات} اوصاف معبودهاى اهل شرك و {بصير} و {نور} وصف خداوند باشد.

عبادت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 1

1 _ پرستش معبودهاى واهى، سود واقعى براى آدميان ندارند.

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 9

9 _ مشركان ، پرستشگر معبودانى اعتبارى و متكى به خدايانى پوچ و واهى

اتجدلوننى فى أسماء سميتموها أنتم و ءاباؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 195 - 5

5 _ پرستش چيزى ناتوانتر از پرستنده آن ، نابخرى و مايه شگفتى است .

ألهم أرجل يمشون بها . .. أم لهم ءاذان يسمعون بها

استفهام در جمله

{ألهم . .. } به انگيزه تعجب ايراد شده و منشأ تعجب به مناسبت مورد، نابخردى پرستشگران بتهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 73 - 6

6- پرستش عناصر بى تأثير و ناتوان ، نشان كوتاه نظرى و ناآگاهى مشركان است .

و يعبدون من دون الله ما لايملك لهم رزقًا . .. و لايستطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 45 - 6

6 - مشركان نسبت به ياد كردن خدا به همراه ياد ديگر معبود ها و نيز عبادت مشترك خدا و معبود ها ، حساس نبوده و مخالفت نمىورزيدند .

و إذا ذكر اللّه وحده اشمأزّت . .. و إذا ذكر الذين من دونه إذا هم يستبشرون

از آيه شريفه به روشنى استفاده مى شود كه مشركان نسبت به ياد كردن خدا به تنهايى حساس بوده و از ياد شدن معبودهاى خود بدون ياد شدن خدا خوشحال مى شدند; ولى در اين آيه از واكنش و حساسيت مشركان در صورتى كه نام خدا و معبودها با هم و مشتركاً ياد شوند، سخنى به ميان نيامده است. بنابراين ياد نشدن آن، مى تواند حاكى از مطلب بالا باشد.

عبوديت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 8

8- در صورت وجود معبودهايى جز خداى صاحب عرش در عالم ، همه آنها در جست و جوى راهى براى قرب به خداوند و بندگى در برابر او خواهند بود .

لو كان معه . .. إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

برداشت فوق، بر اين

اساس است كه مقصود از راه يابى به خداوند، درگيرى و نزاع نباشد; بلكه مقصود، راه تقرب به او باشد. آيه 44 كه مى فرمايد: {همه موجودات و پديده هاى جهان هستى، تسبيح گوى خداوندند، ولى شما درك نمى كنيد} نيز قرينه بر اين نكته است.

عجز اخروى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 92 - 3

3 - ناتوانى معبود هاى مشركان از نجات گمراهان ، از دوزخ و دفاع از آنان در برابر عذاب

و برّزت الجحيم للغاوين . و قيل لهم أين ما كنتم تعبدون

پرسش از مكان معبودها _ به قرينه آيه قبل كه سخن از رخ نمودن دوزخ براى گمراهان است _ پرسش از موقعيت آنها براى نجات گمراهان از دوزخ و هرگونه دفاع از آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 93 - 3

3 - عناصر مورد اتكاى مشركان ، خود گرفتار در قيامت و ناتوان از يارى رساندن به ديگران و دفاع از خويش

هل ينصرونكم أو ينتصرون

{نصر} (مصدر {ينصرون}) براى دفاع از ديگران و{انتصار} (مصدر {ينتصرون}) به معناى دفاع از خود به كار مى رود. ضميرهاى فاعل در دو فعل ياد شده، به معبودها بازمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 42 - 1

1 - در روز قيامت معبود هاى مشركان ، نمى توانند هيچ سود و زيانى را براى كسى عهده دار شوند .

فاليوم لايملك بعضكم لبعض نفعًا و لا ضرًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس

- 36 - 75 - 3

3 - معبود هاى ادعايى به روز رستاخيز ، در حالى كه همچون سپاهِ آماده به خدمت براى مشركان اند ، از هرگونه يارى رسانى به آنان ناتوان خواهند بود .

لايستطيعون نصرهم و هم لهم جند محضرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه ضمير {هم} به معبودها و ضمير {لهم} به مشركان بازگردد و اين جمله حال براى ضمير غايبى در{لايستطيعون} باشد. بر اين اساس، اين تركيب از باب مبالغه آمده است; زيرا متمركز كردن تمامى نيروها در قالب يك سپاهِ آماده به خدمت و در عين حال ناتوان بودن از يارى رسانى، نشان دهنده اوج ناتوانى معبودها مى باشد. گفتنى است بر اساس اين نظر، آيه شريفه ناظر به روز قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 48 - 1،3

1 - معبود هاى مشركان ، محو و ناپيدا و فاقد كارايى در صحنه قيامت

و ضلّ عنهم ما كانوا يدعون من قبل

{ضلّ} هرگاه با {عن} متعدى شود، به معناى گم شدن خواهد بود. گفتنى است كه در آيه كنايه از سودمند نبودن و كارايى نداشتن مى باشد.

3 - ناكارآمدى معبود هاى مشركان در قيامت ، گواه نادرستى كرنش و عبادت در برابر آنها در دنيا

و ضلّ عنهم ما كانوا يدعون من قبل

عجز معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 46 - 5،13

5 _ اگر خداوند نعمت بينايى، شنوايى و ادراكى انسان را سلب كند، معبودهاى باطل قدرت بازگرداندن آنها را ندارند.

إن أخذ اللّه سمعكم . .. من إله غير

اللّه يأتيكم به

13 _ عن أبى جعفر(ع) فى قوله: {قل أرأيتم إن أخذ اللّه سمعكم و أبصاركم و ختم على قلوبكم} يقول: إن أخذ اللّه منكم الهدى من إله غير اللّه يأتيكم به . .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 191 - 1

1 _ مشركان ، موجوداتى را شريك خدا مى پنداشتند كه از آفرينشِ كمترين چيزى ناتوان بودند .

أيشركون ما لايخلق شيئا

كلمه {كمترين} در برداشت فوق از نكرده بودن {شيئا} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 192 - 1،2،4

1 _ مشركان موجوداتى را مى پرستيدند و شريك خدا مى پنداشتند كه بر يارى رسانى به ايشان ناتوان بودند .

أيشركون ما . .. لايستطيعون لهم نصرا

ضمير فاعلى در {لايستطيعون} به {ما}ى موصوله در {ما لايخلق} برمى گردد و {هم} در {لهم} به مشركان ارجاع مى شود. يعنى معبودان اهل شرك توانايى يارى رسانى به پرستش كنندگان خود را ندارند.

2 _ معبودان مشركان حتى قادر به دفاع از خويش نبودند .

أيشركون ما . .. لا أنفسهم ينصرون

ضميرهاى {أنفسهم} و {ينصرون} به {ما لايخلق}، كه همان معبودان اهل شرك است، برمى گردد. يعنى معبودان، خود را يارى نمى كنند. يارى از خود به معناى دفاع از خويشتن است.

4 _ عاجز بودن معبودان اهل شرك بر دفاع از خود و پرستشگران خويش ، دليل عدم لياقت آنها براى ربوبيت و پرستش

أيشركون ما . .. لايستطيعون لهم نصرا و لا أنفسهم ينصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 193 -

1،2،4،5،6

1 _ مشركان هر چند خواستار رهنمودى از معبودانشان شوند ، پاسخى از آنان دريافت نمى كنند .

و إن تدعوهم إلى الهدى لايتبعوكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه خطاب در {تدعوهم} متوجه مشركان باشد. بر اين مبنا ضمير {هم} به معبودان برمى گردد و {إلى الهدى} به اين معنا خواهد بود: {الى ان يهديهم اصنامهم}. بنابراين آيه چنين معنا مى شود: اگر شما مشركان از بتهاى خويش بخواهيد كه شما را راهنمايى كنند، آنها از شما حرف شنوايى ندارند. جمله بعد، خصوصا كلمه {عليكم}، نه {عليهم}، مؤيد اين معنا مى باشد.

2 _ معبودان اهل شرك ، موجوداتى ناتوان از هدايتگرى پرستش كنندگان خويش

و إن تدعوهم إلى الهدى لايتبعوكم

4 _ ناتوانى معبودان اهل شرك از هدايت آنان و اجابت خواسته هايشان ، دليل بطلان شرك و شايسته نبودن آنها براى پرستش

و إن تدعوهم إلى الهدى لايتبعوكم

5 _ درخواست كردن از معبودان دروغين براى درخواست كننده بى ثمر و با لب فرو بستن از درخواست مساوى است .

سواء عليكم أدعوتموهم أم أنتم صمتون

6 _ معبودان اهل شرك از برآوردن خواسته هاى پرستندگان خويش عاجزند .

سواء عليكم أدعوتموهم أم أنتم صمتون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 194 - 5،6،8

5 _ توجه دادن اهل شرك به همسانى آنان با معبودانشان در ناتوانى و نيازمندى ، زمينه ساز باور آنان به بطلان شرك و شايسته نبودن معبودان براى پرستش

إن الذين تدعون من دون اللّه عباد أمثالكم

6 _ خداوند از مشركان خواست تا براى آزمون توانايى معبودانشان ، نياز هاى خود را از آنان درخواست كنند .

فادعوهم فليستجيبوا لكم

8 _ ناتوانى

معبودان از اجابت خواسته هاى پرستشگران خويش ، افشاگر پندار باطل و دروغين مشركان ( پندار شريك براى خداوند )

فادعوهم فليستجيبوا لكم إن كنتم صدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 195 - 3،7،8

3 _ فقدان اثر مطلوب در اعضاى تعبيه شده در بت ها ، دليل ناتوانى بيشتر آنها از عبادتگرانشان

ألهم أرجل يمشون بها . .. أم لهم ءاذان يسمعون بها

جمله {عباد أمثالكم} به همسانى بتها با پرستشگرانشان در نيازمندى و ناتوانى اشاره كرد و آيه مورد بحث با توجه دادن مشركان به اينكه بتها از اعضاى تعبيه شده در آنها هيچ بهره اى نمى برند اين نكته را به آنان يادآور مى شود كه بتها و معبودان دروغين حتى از پرستشگرانشان عاجزتر و ناتوانترند.

7 _ پيامبر ( ص ) از جانب خدا مأمور شد تا براى اثبات ناتوانى بت ها ، مشركان را به تحدى و مبارزه عليه خويش دعوت كند .

قل ادعوا شركاءكم ثم كيدون فلاتنظرون

8 _ خداوند از مشركان خواست اگر خدايانشان بر امرى توانا هستند با كمك آنها عليه پيامبر ( ص ) توطئه كنند و براى از ميان بردن وى هيچ درنگى رواندارند .

قل ادعوا شركاءكم ثم كيدون فلاتنظرون

{كيدون} مركب از فعل امر {كيدوا} (از {كيد}، به معنى فكر كردن و توطئه چيدن) و نون وقايه است. كسره نون دلالت بر حذف {ياء} متكلم دارد. بنابراين {كيدون} (كيدونى) يعنى عليه من توطئه كنيد. {انظار} مصدر {لاتنظروا} به معناى مهلت دادن است. {لاتنظرون} نيز مركب از فعل نهى و نون وقايه است ; يعنى: فلاتنظرونى، مرا مهلت ندهيد.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 197 - 2،3،6

2 _ معبودان اهل شرك ، هرگز توان يارى ايشان را ندارند .

و الذين تدعون من دونه لايستطيعون نصركم

3 _ معبودان مشركان در برابر حوادث قادر به دفاع از خويشتن نيستند .

و لا أنفسهم ينصرون

6 _ ناتوانى معبودان اهل شرك در دفاع از خود و ديگران ، دليلى بر بطلان شرك است .

و لايستطيعون نصركم و لا أنفسهم ينصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 198 - 1،2،4،8

1 _ معبودان اهل شرك ناتوان از ارائه رهنمون به پرستشگران خود

و إن تدعوهم إلى الهدى لايسمعوا

{تدعوا} جمع مخاطب از {يدعو} و خطاب در آن متوجه اهل شرك است. {هدى} مصدر و فاعل آن ضميرى است كه به {الذين تدعون} در آيه قبل برمى گردد و مفعولش مشركان مى باشد. بنابراين {إلى الهدى} يعنى {إلى أن يهدوكم}.

2 _ معبودان اهل شرك عاجز از شنيدن سخنان عبادت كنندگان خويش

و إن تدعوهم . .. لايسمعوا

4 _ چشم هاى تعبيه شده در بت ها هرگز بر ديدن اشيا توانا نبودند .

و هم لايبصرون

ضميرها در جمله {هم لايبصرون} به {الذين تدعون} برمى گردد.

8 _ ناتوانى معبودان اهل شرك از اجابت درخواست ها ، شنيدن سخنان و ديدن اشيا ، دليل بطلان شرك و ناروايى پرستش غير خدا

و إن تدعوهم إلى الهدى لايسمعوا . .. و هم لايبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 14 - 1

1_ انسان ها و معبود هاى دروغينشان ، ناتوان از آوردن ده سوره هم طراز قرآن

قل فأتوا بعشر سور

مثله . .. فإلّم يستجيبوا لكم

ظاهر اين است كه خطاب در {لكم} و {اعملوا} _ به قرينه {فهل أنتم مسلمون} _ متوجه مشركان باشد. براين اساس، ضمير فاعلى در {يستجيبوا} به {من استطعتم} باز مى گردد; يعنى، [اى پيامبر ! به مشركان بگو:] اگر كسى و از جمله معبودهايتان، براى آوردن همانند قرآن - به خاطر عجزشان _ دعوت شما را اجابت نكردند ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 7

7_ هيچ كس ( معبودان اهل شرك ) توان يارى كردن گرفتاران به عذاب الهى را نخواهد داشت .

و ما كان لهم من دون الله من أولياء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 8

8_ بت ها و خدايان پندارى ، هرگز به فرياد پرستشگران خويش نمى رسند و نمى توانند حتى اندكى از عذاب هاى الهى را از آنان دور سازند .

فما أغنت عنهم ءالهتهم التى يدعون من دون الله من شىء لما جاء أمر ربك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 109 - 3

3_ خدايان ساختگى اهل شرك ، فاقد هر گونه توان و نيرو براى دفاع از پرستشگران خويش

فلاتك فى مرية مما يعبد ه_ؤلاء

تفريع جمله {لاتك . ..} بر داستانهاى اقوام گذشته، گوياى اين نكته است كه: حال كه داستان مشركان گذشته را شنيدى، اين حقيقت براى تو روشن شد كه خدايان اهل شرك نتوانستند پرستشگران خويش را از مهلكه ها نجات دهند; پس در اين نكته شك و ترديدى به دل راه نده

كه خدايان اهل شرك در زمان تو نيز نمى توانند كارى براى پرستشگران خويش انجام دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 7

7_ معبود هاى اهل شرك ، فاقد هرگونه اقتدار و سيطره اند .

ما أنزل الله بها من سلط_ن

برداشت فوق ، بر اين مبناست كه مراد از {سلطان} سيطره و اقتدار باشد. بر اين مبنا ، ضمير در {بها} به {أسماء} _ كه مراد از آن معبودهاست _ برمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 14 - 4

4_ خدايان دروغين ، از اجابت كردن درخواست ها ناتوانند .

والذين يدعون من دونه لايستجيبون لهم بشىء

مراد از ضمير {يدعون} و {لهم} مشركان است و ضميرى كه بايد به موصول (الذين) باز گردد محذوف مى باشد. بنابراين {والذين يدعون ...} ; يعنى ، آن چيزه او كسانى كه مشركان آنان را مى خوانند، ايشان را اجابت نمى كنند به كمترين اجابتى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 10

10_ معبود هاى اهل شرك حتى از نفع رسانى به خويشتن و از دفع ضرر از خود ناتوانند .

لايملكون لأنفسهم نفعًا و لا ضرًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 20 - 1،5،6،9

1- خدايان ادعايى مشركان ، قدرت آفرينش هيچ چيزى را ندارند .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا

{يدعون} صله {الذين} است و ضمير صله، ضمير مفعولى است كه حذف گرديده و مرجع آن الذين است. مراد از {الذين} به قرينه

آيات قبل _ كه درباره خدايان ادعايى ناتوان بود _ خدايان مشركان است.

5- مشركان ، موجودات فاقد قدرت و دست ساز را خداى خويش قرار مى دادند .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا و هم يخلقون

برداشت فوق، بر اين اساس است كه مراد از {يدعون} خواندن آن موجودات به عنوان خدا باشد.

6- موجودات دست ساز و فاقد هرگونه قدرت آفرينشگرى ، لياقت الوهيت ندارند و هرگونه عقيده اى به خدايى آنان ، باطل است .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا و هم يخلقون

9- مشركان ، معبودهايى را مى پرستيدند كه فاقد هرگونه قدرت بودند .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا و هم يخلقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 73 - 7

7- خدايان مشركان ، فاقد هرگونه توانايى و قدرت در جهانند .

و يعبدون من دون الله ما لايملك . .. و لايستطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 56 - 1،2،9

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام خيالى بودن خدايان برگزيده مشركان و ناتوانى كامل آنها در رفع هرگونه بيچارگى و درماندگى از مشركان

قل ادعوا الذين زعمتم من دونه فلايملكون كشف الضرّ عنكم

2- هر معبودى جز خدا ، نيرويى خيالى و براى رفع بيچارگى و بدبختى مردم ، فاقد قدرت است .

قل ادعوا الذين زعمتم من دونه فلايملكون كشف الضرّ عنكم و لاتحويلاً

{الضرّ} به معناى بدحالى درونى و يا جسمانى است (مفردات راغب).

9- خدايان و معبود هاى مشركان ، از دفع ضرر و نيز متوجه ساختن آن از فردى به

فرد ديگر و يا تبديل وضعيت محنت زا به حالت ديگر ، ناتوانند .

قل ادعوا الذين زعمتم من دونه فلايملكون كشف الضرّ عنكم و لاتحويلاً

مراد از {تحويلاً} مى تواند رفع گرفتارى از كسى و متوجه ساختن آن به ديگرى و يا تبديل وضعيت ناگوار به وضعيت خوب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 3،9

3- معبودان و شركاى پندارى مشركان ، در قيامت ، هيچ پاسخى به كمك خواهى آنان نخواهند داد .

فدعوهم فلم يستجيبوا لهم

9- در قيامت ، كارامد نبودن معبودان مشركان و بطلان شرك ، آشكار خواهد شد .

فدعوهم فلم يستجيبوا لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 12

12- اولياى پندارى كافران ( معبودان باطل ) از دفع عذاب الهى از آنان ناتوانند .

أن يتّخذوا عبادى من دونى أولياء إنّا أعتدنا جهنّم للك_فرين نزلاً

همزه استفهام در {أفحسب} گوياى آن است كه گمان ولايت براى معبودان، گمانى خطا است; زيرا، عذاب جهنم مهيا است (إنّا أعتدنا. ..) و از معبودان براى دفع آن كارى ساخته نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 7

7- قيامت ، روز ظهور حقايق و بطلان شركورزى و بروز ناتوانى معبود هاى ساختگى مشركان از عزت بخشيدن به آنها

ليكونوا لهم عزًّا . .. سيكفرون بعبادتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 21 - 4

4- عجز و ناتوانى خدايان مشركان از احياى مردگان

أم اتّخذوا ءالهة من الأرض هم ينشرون

برداشت ياد شده با توجه

به اين مطلب است كه جمله {هم ينشرون} جمله استئنافيه است و يا در محل نصب و صفت براى {آلهة} مى باشد. در هر دو صورت همزه استفهاميه انكارى، پيش از آن در تقدير است و انكار هم از نوع انكار وقوعى است; يعنى، احياى مردگان توسط معبودهاى مشركان محال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 43 - 1،2،3

1- معبود ها و خدايان دروغين ، از ايمن ساختن مشركان در برابر عذاب الهى ناتوان اند .

أم لهم ءالهة تمنعهم من دوننا

{أم} در آيه شريفه، از نوع منقطعه و مانند {بل} متضمن معناى استفهام انكارى است. {آلهة} (جمع {إل_ه}) نيز به معناى معبودها است.

2- معبود ها و خدايان دروغين مشركان و هر نيرويى جز خداوند ، در حمايت ازخود و حفظ و نگه دارى خويش ناتوان اند .

لايستطعيون نصر أنفسهم

جمله {لايستطيعون. ..} حال براى فاعل {تمنعهم} است كه خدايان و معبودها مى باشند.

3- معبود هاى مشركان از يارى رساندن به خود ناتوان و از يارى خدا محروم اند .

لايستطيعون نصر أنفسهم و لا هم منّا يصحبون

{يصحبون} (از ريشه {صَحِبَ}) به معناى {عاشَر} است و لازمه اين معنا، نصرت و تأييد است; زيرا همنشين از ديگر همنشينان حمايت خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 15

15- ضعف و زبونى كافران و خدايان آنان در برابر اراده خداوند

أفهم الغ_لبون

همزه در {أفَهُمْ} براى استفهام انكارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 12 - 3

3 - مشركان عصر بعثت ، چيزهايى

را مى پرستيدند كه براى آنان نه نفعى داشت و نه ضررى .

يدعوا من دون اللّه ما لايضرّه و ما لاينفعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 73 - 7،10

7 - عجز و ناتوانى خدايان اهل شرك _ هر چند همگى گرد هم آيند _ از آفريدن حتى يك مگس ، دليلى است روشن و غير قابل انكار بر پوچى انديشه شرك .

إنّ الذين تدعون من دون اللّه لن يخلقوا ذبابًا

10 - عجز و ناتوانى خدايان از بازپس گرفتن چيز ربوده شده از آنان به وسيله موجود ناتوانى چون مگس ، يكى ديگر از دلايل بديهى و غير قابل انكار بر بى اساس بودن انديشه و مرام مشركان

و إن يسلبهم الذباب شيئًا لايستنقذوه منه

{سَلَب} (مصدر {يسلب}) به معناى ربودن و {إستنقاذ} (مصدر {يستنقذون}) به معناى رهانيدن و بازپس گرفتن است; يعنى، اگر همان مگس چيزى را از آنها بربايد، نمى توانند آن را از او بازپس گيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 3،4،5

3 _ معبود هاى برگزيده مشركان ، نه تنها توانا بر آفرينش هيچ چيزى نبودند ; بلكه خود نيز دست ساز ديگران بودند .

ءالهة لايخلقون شيئًا و هم يخلقون

4 _ معبود هاى مشركان ، ناتوان از جلب هرگونه سود و نفعى براى خويش و دفع ضرر و زيان از خود

ءالهة. .. لايملكون لأنفسهم ضرًّا و لانفعًا

5 _ معبود هاى مشركان ، هيچ نقشى در مرگ ، زندگى و برانگيختن پديده هاى جهان ندارند .

ءالهة . .. و لايملكون موتًا و لاحيوة و لانشورًا

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 1،4

1 _ مشركان ، در عصر بعثت ، موجوداتى را مى پرستيدند كه از رساندن نفع و يا دفع ضرر ، ناتوان بودند .

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

4 _ معبود هاى مشركان ، ناتوان از سودرساندن و يا دور كردن زيان از عبادت كنندگان خويش

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 59 - 9

9 - ناتوانى معبود هاى باطل از حمايت مشركان در قبال عذاب الهى ، درسى بزرگ براى ساير شرك پيشگان

ءَآللّه خير أمّا يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 13 - 1،8

1 - معبودان مشركان ، در روز قيامت توان شفاعت مشركان را ندارند .

و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا و كانوا بشركائهم ك_فرين

8 - ناتوانى معبودان مشركان از شفاعت آنها در پيشگاه خداوند ، از عوامل يأس و اندوه آنان در قيامت است .

و يوم تقوم الساعة يبلس المجرمون . و لم يكن لهم من شركائهم شفع_ؤا

ذكر {و لم يكن لهم. .. شفعؤا} پس از بيان نااميدى مشركان در قيامت، ممكن است براى اشاره به اين نكته باشد كه يأس آنان، ناشى از شفيع نداشتن شان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 11 - 5

5 - معبودان مشركان ، هيچ آفريده اى ندارند .

ه_ذا خلق اللّه فأرونى ماذا خلق الذين من دونه

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 1،3،4

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور فراخوان مشركان به آزمودن ناتوانى خدايانشان از طريق دعاى خود

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرّة

3 - خدايان مشركان ، قادر به پاسخ گويى به خواسته هاى آنان نيستند .

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرّة

{لايملكون} در مقام جواب واقع شده است. گويا عبارت اين معنا را القا مى كند كه آنان پس از درخواست چه جوابى مى دهند؟ پاسخ اين است كه جوابى نمى دهند، به دليل عدم مالكيتشان.

4 - خدايان مشركان ، مالك هيچ چيزى _ حتى به اندازه يك ذرّه _ در عالم نيستند .

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرّة فى السم_وت و لا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 14 - 1

1 - ناتوانى معبود هاى ادعايى مشركان ، از شنيدن دعا و درخواست انسان ها و استجابت آن

إن تدعوهم لايسمعوا دعاءكم و لو سمعوا ما استجابوا لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 23 - 3،4،11

3 - معبود ها ، ناتوان از شفاعت كردن به درگاه خداوند براى پرستندگان خويش

ءالهة إن يردن الرحم_ن بضرّ لاتغن عنّى شف_عتهم شيئًا

4 - معبود ها ، ناتوان از نجات پرستندگان شان از گرفتارى و رنج

ءالهة إن يردن الرحم_ن بضرّ . .. لاينقذون

11 - ناتوانى معبود ها از شفاعت كردن به پيشگاه خداوند و نجات دادن پرستندگان خويش به هنگام گرفتارى ، دليل ناشايستگى آنها براى پرستش

ءالهة إن يردن

الرحم_ن بضرّ لاتغن عنّى شف_عتهم شيئًا و لاينقذون

برداشت ياد شده به جهت اين نكته است كه جمله {إن يردن الرحمان. ..} در مقام تعليل براى جمله {ءأتّخذ من دونه} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 75 - 1

1 - معبود هاى ادعايى مشركان ، از هرگونه نصرت و يارى به آنان ناتوان اند .

لايستطيعون نصرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 1

1 - ناتوانى مشركان و هم فكران و معبود هاى آنان از يارى يكديگر

احشروا الذين ظلموا و أزوجهم . .. ما لكم لاتناصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 4،5،6

4 - معبود هاى مورد پرستش مشركان ، ناتوان از برطرف كردن هر گونه گزندى از انسان

قل أفرءيتم ما تدعون من دون اللّه إن أرادنى اللّه بضرّ هل هنّ ك_شف_ت ضرّه أو أراد

5 - معبود هاى مورد پرستش مشركان ، خود مقهور اراده خدا و ناتوان در برابر قدرت او هستند .

قل أفرءيتم ما تدعون من دون اللّه إن أرادنى اللّه . .. برحمة هل هنّ ممسك_ت رحمته

6 - ناتوانى معبود هاى ادعايى مشركان ، از رساندن سود به انسان ها و يا دفع گزند از آنان و نيز مقهور بودنشان در برابر اراده و قدرت خداوند ، با اندك تأمل و دقت نظر روشن مى شود .

قل أفرءيتم ما تدعون من دون اللّه إن أرادنى اللّه . .. برحمة هل هنّ ممسك_ت رحمته

طرح مسأله ناتوانى معبودها در قالب استفهام و سؤال، مى تواند گوياى

حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 43 - 3،5

3 - معبود ها و شفيعان مشركان عصر پيامبر ( ص ) ، فاقد هرگونه توانايى و تعقل

قل أَوَلو كانوا لايملكون شيئًا و لايعقلون

5 - مأموريت پيامبر ( ص ) ، براى احتجاج با مشركان و اثبات ناتوانى مطلق معبود ها و پوچى آيين شرك

قل أَوَلو كانوا لايملكون شيئًا و لايعقلون

برداشت ياد شده از تصريح به ابلاغ حقيقت ياد شده (قل) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 20 - 2

2 - ناتوانى معبود هاى ادعايى مشركان از هرگونه قضاوت

والذين يدعون من دونه لايقضون بشىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 3

3 - معبود هاى ادعايى مشركان ، در دنياو آخرت از استجابت دعا و درخواست انسان ها ناتوان اند .

لاجرم أنّما تدعوننى إليه ليس له دعوة فى الدنيا و لا فى الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 86 - 2

2 - معبود هاى دروغين مشركان ، ناتوان از شفاعت و يارى رساندن به آنان در آخرت

و لايملك الذين يدعون من دونه الشف_عة

{دعا} (مصدر {يدعون}) در اين آيه به معناى پرستش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 4 - 2،4

2- قرآن ، درصدد تحريك مشركان ، براى انديشيدن به پوچى و ناتوانى معبود هاى دروغينشان

قل أرءيتم ما تدعون من دون اللّه أرونى ماذا خلقوا

تعبير {أرأيتم} چه به

معناى {أخبرونى} باشد و چه به معناى سؤال از نگريستن; دعوت براى انديشيدن در ماهيت پوچ بت ها است.

4- ناتوانى بت ها و معبود هاى مشركان ، از آفرينش موجودات زمينى و مشاركت در خلقت و تدبير امور آسمان ها

ماذا خلقوا من الأرض أم لهم شرك فى السم_وت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 5 - 2

2- عجز و ناتوانى معبود هاى مشركان ، از اجابت خواسته ها و بر آوردن نياز هاى ايشان

من دون اللّه من لا يستجيب له إلى يوم القي_مة و هم عن دعائهم غ_فلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 28 - 1،2

1- ناتوانى معبود هاى مشركان ، از يارى آنان به هنگام نزول عذاب

فلولا نصرهم الذين اتّخذوا من دون اللّه قربانًا ءالهة

ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه در زمينه نزول عذاب مى باشد _ گوياى برداشت ياد شده است.

2- توبيخ مشركان از سوى خداوند ، به خاطر پرستش موجوداتى ناتوان و بى تأثير در سرنوشتشان

فلولا نصرهم الذين اتّخذوا من دون اللّه قربانًا ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 41 - 2

2 - معبود هاى ادعايى مشركان ، ناتوان از شفاعت براى مجرمان و يكسان كردن سرنوشت آنان با مسلمانان

أم لهم شركاء فليأتوا بشركائهم إن كانوا ص_دقين

عجز معبودان باطل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 73 - 7

7- خدايان مشركان ، فاقد هرگونه توانايى و قدرت در جهانند .

و يعبدون من دون الله ما

لايملك . .. و لايستطيعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 5

5 - معبود هاى دروغين مشركان ، فاقد كارايى و تأثير در نجات آنان از دوزخ

من ورائهم جهنّم و لايغنى . .. و لا ما اتّخذوا من دون اللّه أولياء

عذاب اخروى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 100 - 2

2- عذاب و شكنجه مشركان و معبودهايشان در جهنم شديد خواهد بود .

لهم فيها زفير و هم فيها لايسمعون برداشت ياد شده بنابر اين نكته است كه ضمير {لهم}

عظمت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 23 - 7

7 - معبود ها ، داراى منزلت و مقام در پيشگاه خداوند ، در نظر مردم انطاكيه

ءالهة . .. لاتغن عنّى شف_عتهم شيئًا

عقيده به امداد معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 25 - 7

7 - قوم بت پرست نوح ، معتقد به شفاعت و يارى رسانى معبودهايشان در برابر گرفتارى ها و عذاب ها

فلم يجدوا لهم من دون اللّه أنصارًا

عقيده به تدبير معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 19

19_ مشركان على رغم سراغ نداشتن مخلوقى براى خدايان خويش ، به ولايت و تدبير آنان معتقد بودند .

أفاتخذتم من دونه أولياء . .. أم جعلوا لله شركاء خلقوا كخلقه فتش_به الخلق عليهم

جمله {خلقوا كخلقه} صفت براى {شركاء} است. {خلق} در هر دو مورد

({كخلقه} و {الخلق}) مصدر و به معناى اسم مفعول (مخلوقات) است. {تشابُه} (مصدر تشابَه) به قرينه كلمه {على} به معناى مشتبه شدن به خاطر مشابهت است. {أم} در جمله فوق أم منقطعه و حاوى استفهام انكارى است و مى رساند كه خود مشركان نيز براى شركا و معبودهاى پندارى، آفرينشى را باور نداشتند تا با آفريده هاى خدا مشتبه شود.

عقيده به شعور معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 10

10 - مشركان ، معتقد به شعورمندى معبود ها و تأثيرگذارى آنها در سرنوشت انسان ها

و يخوّفونك بالذين من دونه

اعتقاد به گزند رساندن معبودهايى چون بت، بيانگر مطلب ياد شده است.

عقيده به شفاعت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 41 - 1،5

1 - اعتقاد مشركان به شفاعت كردن معبود ها و تضمين نمودن سعادت اخروى براى ايشان

أم لهم شركاء فليأتوا بشركائهم

در اين كه مقصود از {شركاء} چيست، دو احتمال وجود دارد: 1_ معبودهاى ادعايى مشركان كه آن را شريك خدا مى پنداشتند; 2_ كسانى از عقلاى جهان كه در عقايد و افكار دينى با مشركان شريك و همفكراند، مثلاً در اين مسأله كه سرنوشت مجرمان با مسلمانان يكسان است و. .. . برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

5 - عقيده به شفاعت معبود ها و يكسان بودن سرنوشت مجرمان ( مشركان ) با مسلمانان ، عقيده اى منحصر به مشركان عصر بعثت و فاقد شاهد و تصديق كننده اى از ميان عقلاى عالم

أم لهم شركاء فليأتوا بشركائهم إن كانوا ص_دقين

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 25 - 7

7 - قوم بت پرست نوح ، معتقد به شفاعت و يارى رسانى معبودهايشان در برابر گرفتارى ها و عذاب ها

فلم يجدوا لهم من دون اللّه أنصارًا

عقيده به معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 80 - 20

20 _ شرك ورزى، على رغم دلايل روشن توحيد، امرى شگفت انگيز است.

أتحجونى فى الله و قد هدين . . أفلا تتذكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 3

3 _ اعتقاد مشركان به بتها و معبودهاى پندارى، عامل زيبا جلوه نمودن فرزندكشى در نظر ايشان

و كذلك زين . .. قتل أولدهم شركاؤهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 54 - 4

4_ قوم عاد ، براين باور بودند كه هر بت و معبودى ، در بخشى از امور كارايى دارد . *

إن نقول إلاّ اعتريك بعض ءالهتنا بسوء

از اينكه قوم عاد ، ايجاد سوء را به برخى از خدايان نسبت داده اند (بعض ءالهتنا) و نه به همه آنها ، مى توان دريافت كه آنان ، هر بت و معبودى را عهده دار انجام كارى خاص مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 1

1- عمر طولانى همراه با بهره مندى جوامع شرك پيشه از نعمت هاى الهى ، موجب دلبستگى آنان به معبود ها و توهّم كارساز بودن آنها

بل هم عن ذكر ربّهم معرضون .

.. بل متّعنا ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى طال عليهم العمر

{بل} در جمله {بل متّعنا. ..} براى اضراب از موضوع پيش (أم لهم آلهة تمنعهم من دوننا) است; يعنى، توهّم اين كه معبودها از آنان حمايت مى كنند، بر اثر زندگى پر نعمت، همراه با مهلت و عمر طولانى است.

عقيده به ولايت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 19

19_ مشركان على رغم سراغ نداشتن مخلوقى براى خدايان خويش ، به ولايت و تدبير آنان معتقد بودند .

أفاتخذتم من دونه أولياء . .. أم جعلوا لله شركاء خلقوا كخلقه فتش_به الخلق عليهم

جمله {خلقوا كخلقه} صفت براى {شركاء} است. {خلق} در هر دو مورد ({كخلقه} و {الخلق}) مصدر و به معناى اسم مفعول (مخلوقات) است. {تشابُه} (مصدر تشابَه) به قرينه كلمه {على} به معناى مشتبه شدن به خاطر مشابهت است. {أم} در جمله فوق أم منقطعه و حاوى استفهام انكارى است و مى رساند كه خود مشركان نيز براى شركا و معبودهاى پندارى، آفرينشى را باور نداشتند تا با آفريده هاى خدا مشتبه شود.

علاقه به معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 4،5،6

4 - مشركان به خدايان دروغين محبت داشته و به آنها علاقه مند هستند .

يحبونهم

5 - مشركان ، علاوه بر محبت به معبودان پندارى ، به خداوند نيز علاقه مند هستند .

يحبونهم كحب اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه {حب} به مفعول اضافه شود و فاعلش ضمير محذوفى باشد كه به {من الناس} برگردد; يعنى: كحبهم اللّه.

6 - محبت مشركان

به معبودان پندارى ، همطراز محبتشان به خداوند است .

يحبونهم كحب اللّه

عنصر معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 21 - 1

1- اعتقاد مشركان به خدايانى برگرفته شده از مواد و عناصر زمينى

أم اتّخذوا ءالهة من الأرض

{أم} در {أم اتّخذوا} منقطعه و متضمن معناى {بل} است، كه براى اضراب است مى باشد.

عوامل علاقه به معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 19

19 - پنداشتن قدرت در معبودان دروغين ، عالم محبت مشركان به آنهاست .

يحبونهم كحب اللّه . .. و لو يرى الذين ظلموا ... أن القوة للّه جميعاً

غفلت از معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 48 - 2

2 - غفلت و فراموشى مشركان از معبود هاى خويش ، در مواجهه با واقعيت هاى سهمگين قيامت

و ضلّ عنهم ما كانوا

بنابر اين كه {ضلّ عنهم} اشاره به اين باشد كه صحنه قيامت آن چنان براى مشركان وحشتناك و دهشت آور است كه خاطره بت ها از نظرشان محو و نابود خواهدشد.

فراموشى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 41 - 12

12 _ فراموش شدن عقايد شرك آميز و معبودهاى دروغين به هنگام رويارويى با عذاب و مرگ

قل أرءيتكم إن أتيكم عذاب اللّه أو أتتكم الساعة . .. و تنسون ما تشركون

فرجام معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 94 - 2

2 - دوزخ

، فرجام مشترك گمراهان و معبودهايشان

فكبكبوا فيها هم و الغاون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 161 - 1

1 - مشركان با معبودهايشان ، داراى سرنوشتى يكسان و مشترك اند .

فإنّكم و ما تعبدون

جمله {فإنّكم. ..} از نظر تركيبى، دو احتمال دارد: 1_ جمله اى مستقل باشد; مانند {كلّ رجل وضيعته}، (مرد است و كسب و كارش). در اين صورت، پيام آيه چنين مى شود: شما هستيد و معبودهايتان، كه به حال خود واگذاشته شديد و از شما كارى ساخته نيست و سرنوشتى مشترك داريد. 2_ {كُم} اسم {إنّ} و {ما تعبدون} عطف بر اين اسم و جمله {ما أنتم عليه...} خبر آن باشد بر اين اساس، برداشت هايى مى شود كه در آيات بعد خواهد آمد.

فلسفه عبادت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 6

6 - تقرب به خداوند ، هدف مشركان از عبادت معبودهايشان

ما نعبدهم إلاّ ليقرّبونا إلى اللّه زلفى

قدرت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 18

18 - مشركان ، خدايان دروغين را داراى قدرت مى پندارند .

و لو يرى الذين ظلموا إذ يرون العذاب أن القوة للّه جميعاً

طرح مسأله قدرت خداوند و انحصار آن به او براى كسانى كه غير خدا را همتاى خدا مى پندارند، بيانگر اين است كه: مشركان به توهّم برخوردارى معبودانشان از قدرت، آنها را همانند خداوند پنداشته و بر اساس آن به ايشان محبت مىورزند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- يس - 36 - 23 - 8

8 - معبود ها ، برخوردار از توانايى براى نجات دادن از گرفتارى و رنج در نظر مردم انطاكيه

ءالهة إن يردن الرحم_ن بضرّ لاتغن عنّى . .. و لاينقذون

كافران و معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 2

2- كافران ، اولياى برگزيده خود ( معبود هاى باطل ) را به حال خويش سودمند مى پندارند .

أفحسب الذين كفروا أن يتّخذوا عبادى من دونى أولياء

درباره معناى اين آيه، توجيهات ادبى مختلفى ابراز شده است. از جمله اين كه {أن يتّخذوا} مفعول يكم براى {حسب} و مفعول دوم آن {نافعاً} محذوف باشد. برداشت بالا بر اين وجه ادبى مبتنى است.

كرى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 14 - 1

1 - ناتوانى معبود هاى ادعايى مشركان ، از شنيدن دعا و درخواست انسان ها و استجابت آن

إن تدعوهم لايسمعوا دعاءكم و لو سمعوا ما استجابوا لكم

كفر به معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 9

9 _ مستعضعفان مؤمن قوم ثمود ، در پاسخ مستكبران ، كفر خويش به معبودان دروغين را اعلان كردند .

قالوا إنا بما ارسل به مؤمنون

حصر اضافى كه از تقديم {بما ارسل} بر {مؤمنون} به دست مى آيد، بيانگر اين است كه مستضعفان، علاوه بر اعلان ايمان به صالح و رسالتهاى وى، بيزارى خويش را از معبودان دروغين نيز بيان داشتند.

كوردلى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- رعد - 13 - 16 - 17

17_ خداوند ، حقيقتى بصير و پرفروغ است و معبود هاى اهل شرك كور و تاريكند .

قل هل يستوى الأعمى والبصير أم هل تستوى الظلم_ت والنور

برداشت فوق بر اين مبناست كه {أعمى} و {ظلمات} اوصاف معبودهاى اهل شرك و {بصير} و {نور} وصف خداوند باشد.

گرايش به معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 18

18 _ ناسپاسى در برابر نعمت هاى خدا با گرايش به معبودانى دروغين ، نشانه جهل آدمى است .

و جوزنا ببنى إسرءيل البحر . .. قال إنكم قوم تجهلون

گفتگوى مشركان با معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 96 - 2

2 - امكان سخن گفتن دوزخيان با معبودهايشان در دوزخ

قالوا و هم فيها يختصمون

مخاطب {قالوا} به قرينه آيه {إذ نسوّيكم بربّ العالمين}، معبودهاى مشركان است و ضمير {فيها} به {جحيم} بازمى گردد.

گمراهگرى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 162 - 1

1 - مشركان و معبودهايشان ، از فريب دادن و گمراه كردن مردم و جلوگيرى از پيشرفت دين خدا ( توحيد و يگانه پرستى ) ناتوان اند .

ما أنتم عليه بف_تنين

{فاتن} (اسم فاعل و مفرد {فاتنين}) به معناى كسى است كه مى فريبد و به گمراهى فرا مى خواند. گفتنى است طبق نظر بيشتر مفسران ضمير {عليه} به {اللّه} برمى گردد و مقصود از آن راه خدا و دين او (اسلام) مى باشد.

مبارزه با معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 4

4- مبارزه با شرك و معبود هاى پندارى و باطل مشركان ، در رأس برنامه هاى پيامبر ( ص )

أه_ذا الذى يذكر ءالهتكم

ذكر و يادكردن، هم به خير است و هم به شر; ولى در اين آيه _ به قرينه مقام _ ذكر به شرّ است.

مجادله با معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 86 - 1

1- مشركان ، هنگام مواجه با معبود هاى دروغين خويش در قيامت ، به مشاجره با آنان برمى خيزند .

و إذا رءا الذين أشركوا شركاءهم قالوا ربّنا ه_ؤلاء شركاؤنا

مجسمه معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 195 - 1

1 _ مشركان بت ها و معبودانشان را به صورت مجسمه هايى داراى پا ، دست ، چشم و گوش مى ساختند .

ألهم أرجل يمشون بها . .. أم لهم ءاذان يسمعون بها

جمله {يمشون بها} و مانند آن، هم مى تواند قيد توضيحى باشد و هم مى تواند قيد احترازى گرفته شود. بنابر اول معناى جمله {ألهم أرجل ... } چنين است: آيا بتها پا دارند تا با آن راه روند ; يعنى پا ندارند. و بنابر فرض دوم معنا چنين خواهد بود: آيا بتها پايى كه با آن راه روند دارند ; يعنى پاهايى دارند، ولى با آن نمى توانند راه بروند. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 198 - 3،4،5

3 _ مشركان براى

معبودانشان چشمهايى خيره گر تعبيه مى كردند .

و تريهم ينظرون إليك

ضميرهاى غايب در {تريهم} و {ينظرون} به {الذين تدعون} _ كه همان معبودان باشد _ برمى گردد.

4 _ چشم هاى تعبيه شده در بت ها هرگز بر ديدن اشيا توانا نبودند .

و هم لايبصرون

ضميرها در جمله {هم لايبصرون} به {الذين تدعون} برمى گردد.

5 _ چشم هاى تعبيه شده در بت ها به گونه اى بود كه گويا به شخص مقابل خويش نظاره گر است .

و تريهم ينظرون إليك

خطاب در {تريهم} و {إليك} به هر انسانى است كه مواجه با بتها قرار مى گيرد، يعنى {تريهم ايها الانسان . .. } جمله {و هم لايبصرون} (آنها نمى بينند) دلالت مى كند كه {تريهم ينظرون}، يعنى {تريهم كانهم ينظرون إليك}. (چنين گمان مى كنى كه بتها تو را مى نگرند.)

مجعول بودن معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 28 - 3،7

3 - هر معبودى به عنوان شريك براى خداوند گرفته شود ، مخلوق است و شايسته معبود شدن نيست .

ضرب لكم مثلاً من أنفسكم هل لكم من ما ملكت أيم_نكم من شركاء

مثالى كه در آيه آمده است، هرگونه شركتِ بَرده در اموال مالك بَرده را نفى مى كند. چنين نفى اى به خاطر مملوكيت بَرده و در نتيجه، شايسته نبودن وى براى برابرى و همسان شدن با مالك است. اين مثل، در صدد تفهيم اين نكته است كه هر معبودى كه شريك براى خداوند قرار داده شود، خود، مملوك خدا است و در نتيجه، شايستگى شريك شدن با او را ندارد.

7 - قرآن كريم از شيوه هاى

گوناگون استفاده مى كند تا مشركان را براى دست كشيدن از معبود هاى ساخته دست خويش قانع كند .

و من ءاي_ته أن خلقكم . .. و أن خلق لكم ... خلق السم_وت ... يريكم البرق ... أن تق

پس از اقامه دليل هاى روشن براى اثبات وحدانيت خداوند، روى آوردن به بيان تمثيلى و عاميانه كردن مطلب، جهت تفهيم پوچى معبودهاى جعلى، حكايت از حقيقت ياد شده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 40 - 6

6 - معبودان مشركان ، جعلى و ساخته دست خود آنان بودند .

هل من شركائكم

اضافه شدن {شركاء} به ضمير مخاطب {كم} _ كه مراد از آن، مشركان اند _ نشان دهنده اين است كه آنان، خود، چنين شريكانى را براى خداوند مى ساختند و يا تصور مى كردند.

مخلوق بودن معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 191 - 3

3 _ مشركان ، موجوداتى را شريك خدا مى پنداشتند كه خود مخلوق بودند .

أيشركون ما . .. هم يخلقون

ضمير {هم}، هم مى تواند به {ما}ى موصوله در {ما لايخلق} برگردد و هم مى تواند به {مشركان} ارجاع شود. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است. يعنى چيزى را شريك خدا مى پندارند كه خود آفريده شده است. آيه بعد اين احتمال را تأييد مى كند.

مخلوقيت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 3

3 _ معبود هاى برگزيده مشركان ، نه تنها توانا بر آفرينش هيچ چيزى نبودند ; بلكه خود

نيز دست ساز ديگران بودند .

ءالهة لايخلقون شيئًا و هم يخلقون

مخلوقيت معبودان باطل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 20 - 2

2- خدايان ادعايى مشركان ، نه تنها خالق نيستند ; بلكه خود نيز آفريده شده و مخلوقند .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا و هم يخلقون

مراد از معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 98 - 6،7

6- { جاء فى الحديث إنّ قوماً أتوا رسول اللّه ( ص ) فقالوا له : . . . أخبرنا عن قوله : { إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنم أنتم لها واردون } إذا كان معبودهم معهم فى النار فقد عبدوا المسيح ( ع ) أفتقول : إنّه فى النار ؟ فقال لهم رسول اللّه ( ص ) : . . . قال اللّه : { إنّكم و ما تعبدون } يريد الإصنام التى عبدوها و هى لاتعقل و المسيح ( ع ) لايدخل فى جملت ها لأنّه يعقل و لو قال : إنّكم و من تعبدون لدخل المسيح ( ع ) فى الجملة فقال القوم : صدقت يا رسول اللّه ( ص ) ;

در حديث آمده كه گروهى نزد رسول خدا(ص) آمده و به آن حضرت گفتند: . .. ما را از گفتار خدا {إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنم...} با خبرساز چنانچه معبودشان در آتش باشد، پس [اين كه] گروهى مسيح را عبادت كردند; آيا تو مى گويى او در آتش است. رسول خدا به آنان فرمود:... خدا فرموده

{إنّكم و ماتعبدون} و بت هايى را كه آنان مى پرستيدند اراده كرده و بت ها غير عاقل هستند و مسيح داخل در آنها نيست; زيرا او صاحب عقل است و اگر فرموده بود {إنّكم و من تعبدون} مسيح نيز داخل در آن جمله بود. آن گروه گفتند: راست گفتى اى رسول خدا}.

7- { عن أبى جعفر ( ع ) قال : لمّا نزلت ه_ذه آية . . . قال ابن الزبعرى : . . . يامحمد أرأيت آية التى قرأت آنفاً أفينا و فى آلهتنا أم فى الأمم الماضية و آلهتهم ؟ قال ( ص ) : بل فيكم و فى آلهتكم و فى الأمم الماضية إلاّ من استثنى اللّه فقال ابن الزبعرى : . . . ألست تثنى على عيسى خيراً و قد عرفت أنّ النصارى يعبدون عيسى و أمّه و أنّ طائفة من الناس يعبدون الملائكة أفليس ه_ؤلاء مع آلهة فى النار ؟ فقال رسول اللّه ( ص ) : { لا . . . أما قلت : إلاّ من استثنى اللّه و هو قوله } إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى أُول_ئك عن ها مبعدون } ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: آن گاه كه اين آيه نازل شد . .. ابن زبعرى گفت: ... اى محمد! بگو بدانم آيه اى كه به تازگى قرائت كردى در باره ما و معبودها ما است يا در مورد امت هاى گذشته و معبودهاى آنها است فرمود: هم در باره شما و معبودهاى شما و هم در باره امت هاى گذشته است; مگر كسى كه خدا استثنا فرموده است. ابن زبعرى گفت: آيا

تو عيسى را به خوبى نمى ستايى و حال آن كه مى دانى نصارا عيسى و مادرش را عبادت مى كنند و گروهى از مردم نيز فرشتگان را عبادت مى كنند آيا آنان و معبودهاى خود در آتش نيستند؟ پس رسول خدا(ص) فرمود: نه ... آيا نگفتم مگر آنان كه خدا استثنا فرموده است؟ و آن استثنا همان سخن خدا است كه: {إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى أُول_ئك عنها مبعدون}».

مردگى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 21 - 1

1- خدايان مشركان ، موجودات مرده اى اند كه سابقه حيات نداشته و شايستگى آن را نيز ندارند .

و الذين يدعون من دون الله . .. أموت غير أحياء

ذكر عبارت {غير أحياء} پس از {أموات} مى تواند به اين نكته اشاره داشته باشد كه: آنها علاوه بر مرده بودن، نه سابقه حيات دارند و نه حيات پيدا خواهند كرد.

مشركان صدر اسلام و معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 3،4،7

3 _ جلب سود و دفع زيان ، انگيزه شرك پيشگان عصر بعثت در پرستش خدايان پندارى خود

و يعبدون من دون اللّه ما لا يضرهم و لا ينفعهم

4 _ شرك پيشگان عصر بعثت براى معبودان پندارى خود ، تنديسهايى مى ساختند و در برابر آنها ، به پرستش مى پرداختند .

و يعبدون من دون اللّه ما لا يضرهم و لا ينفعهم

به كارگيرى لفظ {ما} _ كه بيشتر در مورد چيزهاى فاقد عقل و انديشه كاربرد دارد _ بيانگر برداشت فوق مى باشد.

7 _ مشركان

عصر بعثت ، معبودان پندارى خود را واسطه هايى براى شفاعت و پا در ميانى ، ميان انسان ها و خدا مى انگاشتند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و يقولون هؤلاء شفعؤنا عند اللّه

مشركان و ذكر معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 45 - 6

6 - مشركان نسبت به ياد كردن خدا به همراه ياد ديگر معبود ها و نيز عبادت مشترك خدا و معبود ها ، حساس نبوده و مخالفت نمىورزيدند .

و إذا ذكر اللّه وحده اشمأزّت . .. و إذا ذكر الذين من دونه إذا هم يستبشرون

از آيه شريفه به روشنى استفاده مى شود كه مشركان نسبت به ياد كردن خدا به تنهايى حساس بوده و از ياد شدن معبودهاى خود بدون ياد شدن خدا خوشحال مى شدند; ولى در اين آيه از واكنش و حساسيت مشركان در صورتى كه نام خدا و معبودها با هم و مشتركاً ياد شوند، سخنى به ميان نيامده است. بنابراين ياد نشدن آن، مى تواند حاكى از مطلب بالا باشد.

مشركان و معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 165 - 18،19

18 - مشركان ، خدايان دروغين را داراى قدرت مى پندارند .

و لو يرى الذين ظلموا إذ يرون العذاب أن القوة للّه جميعاً

طرح مسأله قدرت خداوند و انحصار آن به او براى كسانى كه غير خدا را همتاى خدا مى پندارند، بيانگر اين است كه: مشركان به توهّم برخوردارى معبودانشان از قدرت، آنها را همانند خداوند پنداشته و بر اساس آن به ايشان محبت

مىورزند.

19 - پنداشتن قدرت در معبودان دروغين ، عالم محبت مشركان به آنهاست .

يحبونهم كحب اللّه . .. و لو يرى الذين ظلموا ... أن القوة للّه جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 17 - 9

9 _ توانايى بتها و معبودهاى خيالى در دفع شر و رساندن خير، پندار نارواى مشركان

و إن يمسسك اللّه بضر فلا كاشف له إلا هو و إن يمسسك بخير فهو على كل شىء قدير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 46 - 9

9 _ مشركان مى پنداشتند كه معبودهايشان توان نفع رسانى به آنان را دارد.

من إله غير اللّه يأتيكم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 94 - 4

4 _ مشركان مى پنداشتند پس از مرگ مورد شفاعت معبودهاى خويش قرار خواهند گرفت.

و ما نرى معكم شفعاءكم الذين زعمتم أنهم فيكم شركؤا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 195 - 6،8

6 _ مشركان مكه بر اين باور بودند كه معبودانشان بر يارى آنها عليه پيامبر ( ص ) توانا هستند .

قل ادعوا شركاءكم ثم كيدون فلاتنظرون

8 _ خداوند از مشركان خواست اگر خدايانشان بر امرى توانا هستند با كمك آنها عليه پيامبر ( ص ) توطئه كنند و براى از ميان بردن وى هيچ درنگى رواندارند .

قل ادعوا شركاءكم ثم كيدون فلاتنظرون

{كيدون} مركب از فعل امر {كيدوا} (از {كيد}، به معنى فكر كردن و توطئه چيدن) و نون وقايه است. كسره نون دلالت بر حذف {ياء}

متكلم دارد. بنابراين {كيدون} (كيدونى) يعنى عليه من توطئه كنيد. {انظار} مصدر {لاتنظروا} به معناى مهلت دادن است. {لاتنظرون} نيز مركب از فعل نهى و نون وقايه است ; يعنى: فلاتنظرونى، مرا مهلت ندهيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 28 - 5

5 _ حشر مشركان در قيامت ، به همراه معبود هاى مورد پرستش آنان خواهد بود .

ثم نقول للذين أشركوا مكانكم أنتم و شركاؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 15

15_ مشركان به پندار فرمان خدا بر پرستش معبود هاى خويش ، آنها را عبادت مى كنند . *

أمر ألاّتعبدوا إلاّ إياه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 5

5- مشركان ، از معبود هاى ادعايى خويش به سختى دفاع كرده و با يكتاپرستان درباره آنها به منازعه مى پرداختند .

أين شركاءى الذين كنتم تش_قّون فيهم

{تشاقّون} (از مصدر شقاق) به معناى مخالفت است به گونه اى كه شخصى در يك طرف و شخص ديگرى در طرف ديگر باشد. فعل {تشاقّون} از باب مفاعله است كه براى فعلهاى دو جانبه استفاده مى شود و به قرينه مقام طرف درگير با مشركان، كسانى اند كه معتقد به خداى واحد بودند و از آنها به موحدان تعبير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 3

3- مشركان ، بخشى از درآمد خود را براى معبود هاى خود اختصاص مى دادند .

و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_هم

برداشت فوق، مبتنى

بر اين اساس است كه فاعل {لايعلمون} {ما} بوده و مراد از آن بتها باشد كه مفعول آن حذف شده است. بنابراين معناى عبارت چنين مى شود: مشركان قرار مى دهند سهمى را بر موجوداتى كه چيزى نمى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 86 - 1

1- مشركان ، هنگام مواجه با معبود هاى دروغين خويش در قيامت ، به مشاجره با آنان برمى خيزند .

و إذا رءا الذين أشركوا شركاءهم قالوا ربّنا ه_ؤلاء شركاؤنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 6،7،12

6- در قيامت ، مشركان ، از معبودان پندارى خويش جدا و دوراند .

و يوم يقول نادوا شركاءى

{نداء} به معناى {بلند كردن آواز و آشكار ساختن آن} است (مفردات راغب) و فعل {نادوا} نشانه زياد بودن فاصله مشركان و معبودان است.

7- مشركان ، حتى در قيامت هم دل بسته يارى معبودان شان اند .

فدعوهم

12- خداوند ، در قيامت ، بين مشركان و معبودان شان وادى هلاكت بارى را قرار خواهد داد و هرگونه ارتباط ميان آنها را ناممكن خواهد ساخت .

و جعلنا بينهم موبقًا

{وبوق} به معناى {هلاك شدن} است و {موبق} اسم مكان به معناى {مكان هلاكت} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 53 - 2

2- مكان هلاكت بارى كه بين مشركان و معبودان پندارى آنها فاصله مى شود ، آتش دوزخ است .

و جعلنا بينهم موبقًا . و رءا المجرمون النار

معبودان باطل بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

اعراف - 7 - 148 - 6

6 _ معبود دست ساز بنى اسرائيل ( مجسمه گوساله ) نه با آنان سخن مى گفت و نه ايشان را به راهى رهنمون مى ساخت .

ألم يروا أنه لا يكلمهم و لا يهديهم سبيلا

استفهام در {ألم يروا} براى انكار و تعجب است ; يعنى گوساله پرستان با اينكه مى ديدند معبود دست سازشان با آنان سخن نمى گويد و راهى را به آنان نشان نمى دهد، آن را {إله} مى پنداشتند و اين امرى است كه به خاطر نابخردانه بودنش هر خردمندى را شگفت زده مى كند.

معبودان باطل در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 98 - 1،6،7

1- كافران و معبود هاى دروغينشان ، آتش گيره جهنم اند .

إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنّم

{حصب}; يعنى، هر آنچه در آتش افكنند و معناى غالبى آن هيزم است (لسان العرب).

6- { جاء فى الحديث إنّ قوماً أتوا رسول اللّه ( ص ) فقالوا له : . . . أخبرنا عن قوله : { إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنم أنتم لها واردون } إذا كان معبودهم معهم فى النار فقد عبدوا المسيح ( ع ) أفتقول : إنّه فى النار ؟ فقال لهم رسول اللّه ( ص ) : . . . قال اللّه : { إنّكم و ما تعبدون } يريد الإصنام التى عبدوها و هى لاتعقل و المسيح ( ع ) لايدخل فى جملت ها لأنّه يعقل و لو قال : إنّكم و من تعبدون لدخل المسيح ( ع ) فى الجملة فقال القوم

: صدقت يا رسول اللّه ( ص ) ;

در حديث آمده كه گروهى نزد رسول خدا(ص) آمده و به آن حضرت گفتند: . .. ما را از گفتار خدا {إنّكم و ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنم...} با خبرساز چنانچه معبودشان در آتش باشد، پس [اين كه] گروهى مسيح را عبادت كردند; آيا تو مى گويى او در آتش است. رسول خدا به آنان فرمود:... خدا فرموده {إنّكم و ماتعبدون} و بت هايى را كه آنان مى پرستيدند اراده كرده و بت ها غير عاقل هستند و مسيح داخل در آنها نيست; زيرا او صاحب عقل است و اگر فرموده بود {إنّكم و من تعبدون} مسيح نيز داخل در آن جمله بود. آن گروه گفتند: راست گفتى اى رسول خدا}.

7- { عن أبى جعفر ( ع ) قال : لمّا نزلت ه_ذه آية . . . قال ابن الزبعرى : . . . يامحمد أرأيت آية التى قرأت آنفاً أفينا و فى آلهتنا أم فى الأمم الماضية و آلهتهم ؟ قال ( ص ) : بل فيكم و فى آلهتكم و فى الأمم الماضية إلاّ من استثنى اللّه فقال ابن الزبعرى : . . . ألست تثنى على عيسى خيراً و قد عرفت أنّ النصارى يعبدون عيسى و أمّه و أنّ طائفة من الناس يعبدون الملائكة أفليس ه_ؤلاء مع آلهة فى النار ؟ فقال رسول اللّه ( ص ) : { لا . . . أما قلت : إلاّ من استثنى اللّه و هو قوله } إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى أُول_ئك عن ها مبعدون } ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: آن

گاه كه اين آيه نازل شد . .. ابن زبعرى گفت: ... اى محمد! بگو بدانم آيه اى كه به تازگى قرائت كردى در باره ما و معبودها ما است يا در مورد امت هاى گذشته و معبودهاى آنها است فرمود: هم در باره شما و معبودهاى شما و هم در باره امت هاى گذشته است; مگر كسى كه خدا استثنا فرموده است. ابن زبعرى گفت: آيا تو عيسى را به خوبى نمى ستايى و حال آن كه مى دانى نصارا عيسى و مادرش را عبادت مى كنند و گروهى از مردم نيز فرشتگان را عبادت مى كنند آيا آنان و معبودهاى خود در آتش نيستند؟ پس رسول خدا(ص) فرمود: نه ... آيا نگفتم مگر آنان كه خدا استثنا فرموده است؟ و آن استثنا همان سخن خدا است كه: {إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى أُول_ئك عنها مبعدون}».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 99 - 1،4

1- عجز و ناتوانى معبود هاى مشركان در گريز از جهنم ، دليل عدم الوهيت آنان است .

ماتعبدون من دون اللّه حصب جهنّم . .. لو كان ه_ؤلاء ءالهة ما وردوها

4- خلود مشركان و معبودهايشان در آتش دوزخ

و كلٌّ فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 100 - 2

2- عذاب و شكنجه مشركان و معبودهايشان در جهنم شديد خواهد بود .

لهم فيها زفير و هم فيها لايسمعون برداشت ياد شده بنابر اين نكته است كه ضمير {لهم}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 94

- 1،3

1 - نگون سار گشتن شرك پيشگان و معبودهايشان در دوزخ ، در پى اثبات پوچى هر معبودى جز خدا

هل ينصرونكم أو ينتصرون . فكبكبوا فيها هم و الغاون

{كبكبة} (مصدر مجهول {كبكبوا}) به معناى نگون سار گشتن و نيز افكنده شدن است. ضمير {هم} نيز به معبودها بازمى گردد. بنابراين {فكبكبوا فيها هم...}; يعنى، گمراهان و معبودهايشان به صورت سرنگون در دوزخ افكنده خواهند شد.

3 - معبود هاى دروغين ، جلودار مشركان در سقوط به ورطه دوزخ

فكبكبوا فيها هم و الغاون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ضمير {هم} _ كه به معبودهاى باطل بازمى گردد _ مقدم بر {الغاوون} آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 95 - 1

1 - افكنده شدن همه سپاهيان ابليس در دوزخ ، به همراه گمراهان مشرك و معبود هاى باطلشان

فكبكبوا فيها . .. و جنود إبليس أجمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 96 - 2

2 - امكان سخن گفتن دوزخيان با معبودهايشان در دوزخ

قالوا و هم فيها يختصمون

مخاطب {قالوا} به قرينه آيه {إذ نسوّيكم بربّ العالمين}، معبودهاى مشركان است و ضمير {فيها} به {جحيم} بازمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 163 - 4

4 - مشركان و معبودهايشان و پيروان گمراه آنان ، دوزخى اند .

إلاّ من هو صال الجحيم

معبودان باطل در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 7

7 _ قيامت، روز استهزاى مشركان و

نماياندن ناتوانى و بطلان خدايان دروغين آنهاست.

و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين أشركواأين شركاؤكم الذين كنتم تزعمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 23 - 2

2 _ بى پناهى مشركان در قيامت و ناتوانى معبودهاى آنان از كمك رساندن به آنها

أين شركاؤكم . .. ثم لم تكن فتنتهم إلا أن قالوا و اللّه ربنا ما كنا مشركين

اين آيه و آيه پيش ترسيمى از چهره مشركان در قيامت است. در آيه پيش خطاب به مشركان شده كه: {أين شركاؤكم} ؟ و در اين آيه درماندگى و بيچارگى و عجز آنان از پاسخ و دفاع را بيان داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 24 - 3

3 _ ظهور بطلان شرك و پوچى معبودهاى دروغين در قيامت

و ضل عنهم ما كانوا يفترون

از كاربردهاى فعل {ضل} جايى است كه چيزى از بين رفته است و باطل شود. در لسان العرب آمده است: {ضل الشىء إذا ضاع}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 53 - 13

13 _ كافران در قيامت هيچ اثرى از معبودان دروغين خويش نخواهند يافت .

و ضل عنهم ما كانوا يفترون

با توجه به زمان نزول قرآن كه مخالفان اسلام مشركان و بت پرستان بودند و آنان معبودان دروغين خويش را منشأ اثر در سرنوشت انسانها مى پنداشتند، مى توان گفت از مصاديق مورد نظر براى {ما كانوا يفترون} معبودان ساختگى و دروغين كفرپيشگان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 28 -

5

5 _ حشر مشركان در قيامت ، به همراه معبود هاى مورد پرستش آنان خواهد بود .

ثم نقول للذين أشركوا مكانكم أنتم و شركاؤكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 6،9،12،13

6- در قيامت ، مشركان ، از معبودان پندارى خويش جدا و دوراند .

و يوم يقول نادوا شركاءى

{نداء} به معناى {بلند كردن آواز و آشكار ساختن آن} است (مفردات راغب) و فعل {نادوا} نشانه زياد بودن فاصله مشركان و معبودان است.

9- در قيامت ، كارامد نبودن معبودان مشركان و بطلان شرك ، آشكار خواهد شد .

فدعوهم فلم يستجيبوا لهم

12- خداوند ، در قيامت ، بين مشركان و معبودان شان وادى هلاكت بارى را قرار خواهد داد و هرگونه ارتباط ميان آنها را ناممكن خواهد ساخت .

و جعلنا بينهم موبقًا

{وبوق} به معناى {هلاك شدن} است و {موبق} اسم مكان به معناى {مكان هلاكت} است.

13- شياطين و ديگر معبودان دروغين مشركان ، در صحنه قيامت حضور خواهند داشت .

نادوا شركاءى . .. و جعلنا بينهم موبقًا

به قرينه آيات قبل، مراد از {شركاء} همان ابليس و ذريه او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 53 - 2

2- مكان هلاكت بارى كه بين مشركان و معبودان پندارى آنها فاصله مى شود ، آتش دوزخ است .

و جعلنا بينهم موبقًا . و رءا المجرمون النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 3

3- معبود هاى مشركان در قيامت ، به ستيز و دشمنى با پرستشگران خود خواهند پداخت .

و يكونون عليهم ضدًّا

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 87 - 2

2- معبود هاى پندارى مشركان ، از شفاعت در قيامت ناتوانند .

واتّخذوا من دون اللّه ءالهةً . .. لايملكون الشف_عة

چنان كه برخى از مفسران گفته اند، مرجع ضمير در {لايملكون} مى تواند {الهه} در آيات پيشين باشد. دراين صورت ردِ پندار شفاعتى است كه مشركان آن را از معبودهاى خود توقع داشتند. دراين وجه استثنا منقطع و مفاد آن چنين خواهد بود: هر كس به عهدى نزد خداوند دست يافته باشد، توان شفاعت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 18 - 1،3،4،5

1 _ اعتراف معبود هاى مشركان به روز رستاخيز و در پيشگاه خداوند ، به منزه بودن او از داشتن هر گونه شريك

و يوم يحشرهم و ما يعبدون من دون اللّه . .. قالوا سبح_نك

3 _ معبود هاى مشركان در روز رستاخيز ، اظهار مى دارند كه حقِ برگفتن سرپرستانى جز خدا را نداشته و سزاوار اين كار نبوده اند .

قالوا سبح_نك ما كان ينبغى لنا أن نتّخذ من دونك من أولياء

{أولياء} مى تواند از {وَلايت} (به فتح {واو}) به معناى سرپرست باشد و هم مى تواند از وِلايت (به كسر {واو}) به معناى {نصرت} باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر معناى اول است.

4 _ معبود هاى مشركان در قيامت ، خود را از داشتن هر گونه نقشى در گمراهى مشركان ، تبرئه كرده و آن را تكذيب خواهند كرد .

ءأنتم أضللتم عبادى . .. قالوا سبح_نك ما كان ينبغى لنا أن نتّخذ من دونك من أولياء

5 _ اظهار

شگفتى و اعلام انزجار معبو هاى مشركان در قيامت ، از معبود قرار گرفتن خودشان از سوى مشركان و يا نقش داشتن آنان در گمراهى ديگران

فيقول ءأنتم أضللتم عبادى هولاء . .. قالوا سبح_نك

جمله {سبحانك} و يا {سبحان اللّه} در دو مورد به كار مى رود: 1_ آن گاه كه سخن شگفت آورى شنيده شود و شنونده بخواهد اظهار شگفتى كند. 2_ آن گاه كه سخنى بسيار زشت و ناروايى شنيده شود و شنونده بخواهد از آن اعلان برائت و اظهار انزجار كند و واكنش منفى از خود نشان دهد (برگرفته از لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 19 - 1،2

1 _ ادعاى مشركان در باره وجود معبودهايى جز خداوند ، مورد تكذيب شديد خود معبود هاى آنها در قيامت

فقد كذّبوكم بما تقولون

برداشت فوق با توجه به دو نكته است: 1_ فاعل {كذّبوا} معبودها و مخاطب {كم} مشركان اند. 2- آنچه مشركان ادعاى آن را دارند _ كه مورد تكذيب معبودهايشان قرار خواهد گرفت _ ممكن است دو چيز باشد: 1_ وجود معبودهاى متعدد، به جز خداوند. 2_ گمراه شدن آنان به دست معبودهايشان كه از سؤال و پاسخ خدا و معبودها _ كه در آيات قبل آمد _ به دست مى آيد.

2 _ ادعاى مشركان در باره نقش داشتن معبودهايشان در گمراهى آنان ، مورد تكذيب همان معبود ها در قيامت

فقد كذّبوكم بما تقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 92 - 2

2 - دست مشركان در قيامت ، كوتاه از معبود هاى خيالى خود

و قيل

لهم أين ما كنتم تعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 93 - 3

3 - عناصر مورد اتكاى مشركان ، خود گرفتار در قيامت و ناتوان از يارى رساندن به ديگران و دفاع از خويش

هل ينصرونكم أو ينتصرون

{نصر} (مصدر {ينصرون}) براى دفاع از ديگران و{انتصار} (مصدر {ينتصرون}) به معناى دفاع از خود به كار مى رود. ضميرهاى فاعل در دو فعل ياد شده، به معبودها بازمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 14 - 4

4 - حضور معبود ها در قيامت و انكار و تبرّى آنان از شركورزى مشركان

و يوم القي_مة يكفرون بشرككم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 73 - 4

4 - در قيامت ، اثرى از معبود هاى ادعايى مشركان نخواهد بود .

ثمّ قيل لهم أين ما كنتم تشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 14

14 - مشركان ، از حمايت معبود هاى خويش در قيامت محروم خواهند بود .

و يوم يناديهم أين شركاءى قالوا ءاذنّ_ك ما منّا من شهيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 4

4- بيزارى معبود هاى باطل در قيامت ، از پرستش عبادت گران خود

و كانوا بعبادتهم ك_فرين

ضمير {كانوا} به معبودها و ضمير {بعبادتهم} به عبادت گران مشرك بازمى گردد.

معبودان باطل قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 8

8_ قوم ثمود ،

مردمى مشرك و معتقد به معبودهايى متعدد

ي_قوم اعبدوا الله ما لكم من إل_ه غيره

معبودان باطل قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 50 - 8

8_ قوم عاد ، مردمى مشرك و پرستشگر معبود هاى خود ساخته

ما لكم من إل_ه غيره إن أنتم إلاّ مفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 54 - 1،3،4

1_ قوم عاد ، پرستشگر معبودهايى متعدد و معتقد به تأثيرگذارى آنها در امور جهان

إن نقول إلاّ اعتريك بعض ءالهتنا بسوء

تعدد معبودها از كلمه {آلهه} كه جمع {إلاه} (معبود) است ، استفاده مى شود.

3_ قوم عاد ، برخى از آلهه خويش را عامل جنون و اغتشاش روانى هود ( ع ) مى پنداشتند .

إن نقول إلاّ اعتريك بعض ءالهتنا بسوء

{إعتراء} به معناى شامل شدن و اصابت كردن است (لسان العرب). و از آن جا كه {إعتراء} در آيه شريفه، به وسيله حرف {باء} به مفعول دوم (بسوء) متعدى شده، به معناى رسانيدن و شامل كردن مى باشد. بنابراين جمله {إن نقول ...; يعنى، ما سخنى جز اين نمى گوييم كه يكى از خدايان ما، مرض و آفتى بر تو افكنده است}.

4_ قوم عاد ، براين باور بودند كه هر بت و معبودى ، در بخشى از امور كارايى دارد . *

إن نقول إلاّ اعتريك بعض ءالهتنا بسوء

از اينكه قوم عاد ، ايجاد سوء را به برخى از خدايان نسبت داده اند (بعض ءالهتنا) و نه به همه آنها ، مى توان دريافت كه آنان ، هر بت و معبودى را عهده دار انجام كارى خاص

مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 55 - 5

5_ عجز و ناتوانى قوم عاد و خدايانشان ، براى از ميان بردن هود ( ع ) ، دليل و آيتى بر حقانيت رسالت او

فكيدونى جميعًا ثم لاتنظرون

{فاء} در {فكيدونى} فصيحه و حاكى از جمله اى مقدر است. آن جمله به قرينه {إن نقول إلاّ اعتريك ...} چنين است: {إن كان كما تقولون فكيدونى ...; اگر بتها چنين نيرويى دارند پس شما و آنها با من به مبارزه برخيزيد و كار را يكسره كنيد}.

معبودان باطل مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 2

2- معبود هاى مشركان در قيامت ، بطلان و بيهودگى عبادت هاى مشركان را برملا كرده و از آن برائت خواهند جست .

سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدًّا

در مورد ضميرهاى موجود در آيه، احتمالاتى ذكر شده است; از جمله آن كه ضمير {يكفرون} و {يكونون} به {ءالهة} بازمى گردد و ضمير {بعبادتهم} و {عليهم} به مشركان. برداشت ياد شده مبتنى براين وجه است. گفتنى است كه {كفر} در معانى مختلفى از جمله انكار و برائت استعمال شده است (لسان العرب). در اين آيه نيز به قرينه {و يكونون عليهم ضدّاً} به معناى برائت جستن و سلب مسؤوليت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 21 - 1

1- اعتقاد مشركان به خدايانى برگرفته شده از مواد و عناصر زمينى

أم اتّخذوا ءالهة من الأرض

{أم} در {أم اتّخذوا} منقطعه و متضمن معناى {بل} است، كه براى اضراب است مى

باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 71 - 2

2 - مشركان ، جهان را تحت تدبير و ربوبيت خدايان ( ارباب ها ) و خدا را خداى خدايان ( رب الأرباب ) مى پنداشتند .

و يعبدون من دون اللّه ما لم ينزّل به سلط_نًا

ضمير فاعلى در {لم ينزّل} به {اللّه} و ضمير {به} به {ما} بازمى گردد. و {سلطان} به معناى تسلط و اقتدار مى باشد. جمله ياد شده، بيانگر جهان بينى غلط مشركان است; آنان جهان را تحت تدبير و ربوبيت خدايان (ارباب ها) و خدا را ربّ الأرباب و خداى خدايان مى پنداشتند. بنابراين به جاى پرستش خدا، به عبادت آن خدايان خيالى مى پرداختند. در آيه فوق، اين پندار مردود شمرده شده و اعلام شده است كه خداوند به هيچ موجودى، هيچ گونه سلطه و اقتدارى كه بتواند با آن به رتق و فتق امور جهان بپردازد، عطا نكرده است; بلكه همه هستى در قبضيه قدرت و اقتدار او و تحت ربوبيت و تدبير مستقيم او قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 1

1 _ مشركان ، به جاى خدا ، معبود هاى ديگرى برگرفته بودند .

و اتّخذوا من دونه ءالهة

{إل_ه} (مفرد {آلهة}) به معناى {معبود} است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 84 - 4

4 - اعتقاد مشركان به تقسيم كار هاى آسمان و زمين ، ميان خدا و فرزندى كه براى او تصوير كرده اند . *

قل إن كان للرحم_ن

ولد . .. و هو الذى فى السماء إل_ه و فى الأرض إل_ه

برداشت بالا بدان احتمال است كه ميان اين آيه و آيه {إن كان للرحمان ولد} (آيه 81) بدين گونه ارتباط باشد كه مشركان علاوه بر اعتقاد به فرزنددارى خدا، بر اين باور بوده اند كه الوهيت آسمان و زمين ميان او و فرزندش تقسيم شده است. گفتنى است كه اين آيات ردى بر هر دو ديدگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 3

3 - توانمندى ها و امكانات مادى ، بت ها و خدايان ساختگى ، تكيه گاه مشركان در دنيا

و لايغنى عنهم ما كسبوا شي_ًا و لا ما اتّخذوا

تعبير {ما كسبوا} _ كه اشاره به امكانات مادى دارد _ و نيز {ما اتّخذوا. ..} _ كه ناظربه عقايد شرك آلود آنان است _ نشان مى دهد كه آنان تمامى اتكا و اميد خويش را به آن دو معطوف داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 20 - 3

3 - مشركان ، معتقد به بهره مند بودن از سپاهى قدرت مند و نيرويى شكست ناپذير معنوى همچون معبودان ادعايى در برابر ديگر قدرت ها

أمّن ه_ذا الذى هو جند لكم ينصركم من دون الرحمن

معبودان باطل و آسمانها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 8

8 - خدايان ادعايى مشركان ، هيچ گونه سهم و شركتى در آسمان ها و زمين ندارند .

و ما لهم فيهما من شرك

معبودان باطل و اجابت دعا

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 14 - 4

4_ خدايان دروغين ، از اجابت كردن درخواست ها ناتوانند .

والذين يدعون من دونه لايستجيبون لهم بشىء

مراد از ضمير {يدعون} و {لهم} مشركان است و ضميرى كه بايد به موصول (الذين) باز گردد محذوف مى باشد. بنابراين {والذين يدعون ...} ; يعنى ، آن چيزه او كسانى كه مشركان آنان را مى خوانند، ايشان را اجابت نمى كنند به كمترين اجابتى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 14 - 1،3

1 - ناتوانى معبود هاى ادعايى مشركان ، از شنيدن دعا و درخواست انسان ها و استجابت آن

إن تدعوهم لايسمعوا دعاءكم و لو سمعوا ما استجابوا لكم

3 - استجابت دعا و بر آوردن حاجت ، تنها در توان ربّ و مالك حقيقى جهان ( اللّه ) است .

ذلكم اللّه ربّكم له الملك و الذين تدعون من دونه . .. إن تدعوهم لايسمعوا دعاءكم و

معبودان باطل و امدادهاى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 9

9 - خدايان ادعايى مشركان ، هيچ گونه نقشى در پشتيبانى و امداد به خدا را ندارند .

و ما له منهم من ظهير

معبودان باطل و تأمين نياز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 9

9 - مشركان ، معتقد به حاجت دادن معبودهايشان و رساندن سود به انسان ها و برطرف كردن گزند از آنان

أفرءيتم ما تدعون من دون اللّه إن أرادنى اللّه بضرّ . .. برحمة هل هنّ

ممسك_ت رحمت

مقصود از {دعاء} در {ماتدعون}، حاجت بردن و استعانت جستن است.

معبودان باطل و تبديل زيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 56 - 9

9- خدايان و معبود هاى مشركان ، از دفع ضرر و نيز متوجه ساختن آن از فردى به فرد ديگر و يا تبديل وضعيت محنت زا به حالت ديگر ، ناتوانند .

قل ادعوا الذين زعمتم من دونه فلايملكون كشف الضرّ عنكم و لاتحويلاً

مراد از {تحويلاً} مى تواند رفع گرفتارى از كسى و متوجه ساختن آن به ديگرى و يا تبديل وضعيت ناگوار به وضعيت خوب باشد.

معبودان باطل و جلب منفعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 4

4 _ معبود هاى مشركان ، ناتوان از جلب هرگونه سود و نفعى براى خويش و دفع ضرر و زيان از خود

ءالهة. .. لايملكون لأنفسهم ضرًّا و لانفعًا

معبودان باطل و خالقيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 20 - 1

1- خدايان ادعايى مشركان ، قدرت آفرينش هيچ چيزى را ندارند .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا

{يدعون} صله {الذين} است و ضمير صله، ضمير مفعولى است كه حذف گرديده و مرجع آن الذين است. مراد از {الذين} به قرينه آيات قبل _ كه درباره خدايان ادعايى ناتوان بود _ خدايان مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 73 - 7

7 - عجز و ناتوانى خدايان اهل شرك _ هر چند همگى گرد هم آيند _ از

آفريدن حتى يك مگس ، دليلى است روشن و غير قابل انكار بر پوچى انديشه شرك .

إنّ الذين تدعون من دون اللّه لن يخلقوا ذبابًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 11 - 4،5،7

4 - خداوند ، مشركان را به ارائه مخلوقات معبودان شان ، فرا مى خواند .

فأرونى ماذا خلق الذين من دونه

5 - معبودان مشركان ، هيچ آفريده اى ندارند .

ه_ذا خلق اللّه فأرونى ماذا خلق الذين من دونه

7 - مشركان ، از ارائه مخلوقى براى معبودان خويش ، ناتوان اند .

فأرونى ماذا خلق الذين من دونه بل الظ_لمون فى ضل_ل مبين

امر {أرونى} براى تعجيز است و {بل} اضراب، براى انتقال از غرضى به غرض ديگرى است. جمله بعد از {بل} اشعار دارد به اين كه آنان، نه تنها از درخواست ارائه مخلوق براى معبودى، ناتوانند بلكه آن چنان در بيراهه اند كه هيچ گاه چنين كارى از آنان ساخته نيست.

معبودان باطل و خلقت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 19

19_ مشركان على رغم سراغ نداشتن مخلوقى براى خدايان خويش ، به ولايت و تدبير آنان معتقد بودند .

أفاتخذتم من دونه أولياء . .. أم جعلوا لله شركاء خلقوا كخلقه فتش_به الخلق عليهم

جمله {خلقوا كخلقه} صفت براى {شركاء} است. {خلق} در هر دو مورد ({كخلقه} و {الخلق}) مصدر و به معناى اسم مفعول (مخلوقات) است. {تشابُه} (مصدر تشابَه) به قرينه كلمه {على} به معناى مشتبه شدن به خاطر مشابهت است. {أم} در جمله فوق أم منقطعه و حاوى استفهام انكارى است و مى رساند

كه خود مشركان نيز براى شركا و معبودهاى پندارى، آفرينشى را باور نداشتند تا با آفريده هاى خدا مشتبه شود.

معبودان باطل و خلقت آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 5

5 _ معبود هاى مشركان ، هيچ نقشى در مرگ ، زندگى و برانگيختن پديده هاى جهان ندارند .

ءالهة . .. و لايملكون موتًا و لاحيوة و لانشورًا

معبودان باطل و دفع زيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 56 - 9

9- خدايان و معبود هاى مشركان ، از دفع ضرر و نيز متوجه ساختن آن از فردى به فرد ديگر و يا تبديل وضعيت محنت زا به حالت ديگر ، ناتوانند .

قل ادعوا الذين زعمتم من دونه فلايملكون كشف الضرّ عنكم و لاتحويلاً

مراد از {تحويلاً} مى تواند رفع گرفتارى از كسى و متوجه ساختن آن به ديگرى و يا تبديل وضعيت ناگوار به وضعيت خوب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 4

4 _ معبود هاى مشركان ، ناتوان از جلب هرگونه سود و نفعى براى خويش و دفع ضرر و زيان از خود

ءالهة. .. لايملكون لأنفسهم ضرًّا و لانفعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 4،6،9

4 - معبود هاى مورد پرستش مشركان ، ناتوان از برطرف كردن هر گونه گزندى از انسان

قل أفرءيتم ما تدعون من دون اللّه إن أرادنى اللّه بضرّ هل هنّ ك_شف_ت ضرّه أو أراد

6 - ناتوانى معبود هاى ادعايى مشركان

، از رساندن سود به انسان ها و يا دفع گزند از آنان و نيز مقهور بودنشان در برابر اراده و قدرت خداوند ، با اندك تأمل و دقت نظر روشن مى شود .

قل أفرءيتم ما تدعون من دون اللّه إن أرادنى اللّه . .. برحمة هل هنّ ممسك_ت رحمته

طرح مسأله ناتوانى معبودها در قالب استفهام و سؤال، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

9 - مشركان ، معتقد به حاجت دادن معبودهايشان و رساندن سود به انسان ها و برطرف كردن گزند از آنان

أفرءيتم ما تدعون من دون اللّه إن أرادنى اللّه بضرّ . .. برحمة هل هنّ ممسك_ت رحمت

مقصود از {دعاء} در {ماتدعون}، حاجت بردن و استعانت جستن است.

معبودان باطل و رازقيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 1

1- مشركان ، براى معبود هاى خويش سهمى در روزى دهى قائل بودند .

يشركون . .. و يجعلون لما لايعلمون نصيبًا ممّا رزقن_هم

آيه، ادامه بيان كارهاى خلاف مشركان است و برداشت فوق مبتنى بر اين نكته است كه مراد از {ما} ى موصول، معبودهاست و مفعولٌ به فعل {لايعلمون} محذوف است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 73 - 1

1- خدايان مشركان ، هيچ گونه نقشى در روزى رسانى به انسان ها ندارند .

و يعبدون من دون الله ما لايملك لهم رزقًا

معبودان باطل و عرش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، موظف شد تا به مشركان اعلام كند :

اگر با خداى واحد ، خدايان ديگرى وجود دارد ، بايد آنان براى گرفتن عرش چاره انديشى نموده و وسيله اى فراهم آورند .

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

معبودان باطل و قضاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 20 - 2

2 - ناتوانى معبود هاى ادعايى مشركان از هرگونه قضاوت

والذين يدعون من دونه لايقضون بشىء

معبودان باطل و مالكيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 22 - 4

4 - خدايان مشركان ، مالك هيچ چيزى _ حتى به اندازه يك ذرّه _ در عالم نيستند .

قل ادعوا الذين زعمتم من دون اللّه لايملكون مثقال ذرّة فى السم_وت و لا فى الأرض

معبودان باطل و مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 5

5 _ معبود هاى مشركان ، هيچ نقشى در مرگ ، زندگى و برانگيختن پديده هاى جهان ندارند .

ءالهة . .. و لايملكون موتًا و لاحيوة و لانشورًا

معبودان باطل و منفعت رسانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 6،9

6 - ناتوانى معبود هاى ادعايى مشركان ، از رساندن سود به انسان ها و يا دفع گزند از آنان و نيز مقهور بودنشان در برابر اراده و قدرت خداوند ، با اندك تأمل و دقت نظر روشن مى شود .

قل أفرءيتم ما تدعون من دون اللّه إن أرادنى اللّه . .. برحمة هل هنّ ممسك_ت رحمته

طرح مسأله ناتوانى معبودها در

قالب استفهام و سؤال، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

9 - مشركان ، معتقد به حاجت دادن معبودهايشان و رساندن سود به انسان ها و برطرف كردن گزند از آنان

أفرءيتم ما تدعون من دون اللّه إن أرادنى اللّه بضرّ . .. برحمة هل هنّ ممسك_ت رحمت

مقصود از {دعاء} در {ماتدعون}، حاجت بردن و استعانت جستن است.

معبودان باطل و نجات از عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 8

8_ بت ها و خدايان پندارى ، هرگز به فرياد پرستشگران خويش نمى رسند و نمى توانند حتى اندكى از عذاب هاى الهى را از آنان دور سازند .

فما أغنت عنهم ءالهتهم التى يدعون من دون الله من شىء لما جاء أمر ربك

مكذبان اخروى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 8

8- مشركان در قيامت ، پرستش و بندگى معبود هاى ساختگى را انكار كرده و با آنها به ستيز و دشمنى خواهند پرداخت .

سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدًّا

در برداشت ياد شده، مرجع ضمير {يكفرون} و {يكونون} مشركان و مرجع ضمير {بعبادتهم} و {عليهم} الهه دانسته شده و كفر نيز به معناى انكار گرفته شده است.

مكر معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 162 - 1

1 - مشركان و معبودهايشان ، از فريب دادن و گمراه كردن مردم و جلوگيرى از پيشرفت دين خدا ( توحيد و يگانه پرستى ) ناتوان اند .

ما أنتم عليه بف_تنين

{فاتن} (اسم فاعل و مفرد {فاتنين}) به معناى

كسى است كه مى فريبد و به گمراهى فرا مى خواند. گفتنى است طبق نظر بيشتر مفسران ضمير {عليه} به {اللّه} برمى گردد و مقصود از آن راه خدا و دين او (اسلام) مى باشد.

مملوكيت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 7

7 _ بت پرستان موجود در مسير قوم موسى معبودهايى را مى پرستيدند كه خود مالك آنها بودند .

أصنام لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 194 - 3

3 _ همگان ، چه معبودان و چه پرستش كنندگان ، بنده خدا و مملوك او هستند .

إن الذين تدعون من دون اللّه عباد أمثالكم

{عباد}، جمع {عبد}، و به معناى بندگان و مملوكان است.

منفعت رسانى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 42 - 1

1 - در روز قيامت معبود هاى مشركان ، نمى توانند هيچ سود و زيانى را براى كسى عهده دار شوند .

فاليوم لايملك بعضكم لبعض نفعًا و لا ضرًّا

نشانه هاى پوچى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 9

9- تحريك كافران از سوى شياطين و گمراهى فزون تر آنان ، نشانه اى روشن از سودمند نبودن معبود ها و ضديتشان با پرستشگران خويش

و يكونون عليهم ضدًّا . ألم تر أنّا أرسلنا الشي_طين

استفهام در {ألم تر} براى استشهاد و تأييد محتواى آيه قبل است و دلالت بر واضح بودن شاهد دارد به گونه اى كه نديدن و توجه نكردن به

آن تعجب دارد.

نفع رسانى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 1،4

1 _ مشركان ، در عصر بعثت ، موجوداتى را مى پرستيدند كه از رساندن نفع و يا دفع ضرر ، ناتوان بودند .

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

4 _ معبود هاى مشركان ، ناتوان از سودرساندن و يا دور كردن زيان از عبادت كنندگان خويش

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

نقش معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 137 - 11،12،13

11 _ شريكان موهوم خداوند با تزيين اعمال ناروا موجبات هلاكت و سردرگمى و اشتباه در دين را براى مشركان فراهم مى سازند.

و كذلك زين . .. ليردوهم و ليلبسوا عليهم دينهم

{ردى} به معناى هلاكت و {لبس} به معناى اشتباه است.

12 _ شريكان پندارى به اذن خداوند مشركان را به هلاكت و سردرگمى مى اندازند.

و لو شاء الله ما فعلوه فذرهم

13 _ گمراه شدن مشركان و به هلاكت افكندن آنان از سوى شريكان موهوم خداوند (جنيان و بتها) در قلمرو مشيّت الهى است.

و لو شاء الله ما فعلوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 86 - 5

5- تلاش مشركان در قيامت براى دخيل شمردن معبود هاى دروغينشان در گمراهى خويش *

و إذا رءا الذين أشركوا شركاءهم قالوا ربّنا ه_ؤلاء شركاؤنا الذين كنّا ندعوا من دو

برداشت فوق، بر اين احتمال استوار است كه غرض مشركان از نماياندن معبودهاى دروغين خويش، كاستن از بار گناه خويش و نهاندن آن بر

دوش معبودها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 4

4- معبود هاى مشركان ، در قيامت مايه ذلت و خوارى مشركان خواهند شد .

عزًّا . .. و يكونون عليهم ضدًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 3

3- دخالت معبود ها و خدايان ، در مقدار عمر و بهرهورى مادى انسان ، پندار باطل مشركان

أم لهم ءالهة تمنعهم . .. بل متّعنا ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى طال عليهم العمر

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه {بل . ..}، اضراب از {أم لهم آلهة...} باشد. از اين استفاده مى شود كه مشركان به چنين قدرتى براى خدايان خويش اعتقاد داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 5

5 _ معبود هاى مشركان ، هيچ نقشى در مرگ ، زندگى و برانگيختن پديده هاى جهان ندارند .

ءالهة . .. و لايملكون موتًا و لاحيوة و لانشورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 17 - 2،3

2 _ خداوند به روز رستاخيز ، خواستار پاسخ گويى معبود هاى مشركان در باره علت گمراهى مشركان و نقش آنان در اين گمراهى

ويوم يحشرهم و ما يعبدون من دون اللّه فيقول ءأنتم أضللتم عبادى هولاء

3 _ خداوند ، به روز رستاخيز ، خواهان توضيح و پاسخ گويى معبود هاى باطل در باره نقش خود مشركان در گمراهى خويش

فيقول ءأنتم أضللتم عبادى هولاء أم هم ضلّوا السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13

- شعراء - 26 - 93 - 5

5 - باور مشركان ، به يارى رسانى معبودهايشان در سختى ها و هلاكت ها

أين ما كنتم تعبدون . من دون اللّه هل ينصرونكم أو ينتصرون

زير سؤال رفتن توانايى معبودها بر يارى رسانى، حاكى از اين است كه مشركان بر اين باور بودند كه معبودهايشان به آنان يارى خواهند رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 3 - 7

7 - مشركان ، معبود هاى خود را وسيله تقرب به خدا مى دانستند .

ما نعبدهم إلاّ ليقرّبونا إلى اللّه زلفى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 1،2

1 - معبود هاى ادعايى مشركان _ نه در دنيا و نه در آخرت _ هرگز براى انسان ها پيامى نداشته ، آنان را به عبادت خويش فرا نخوانده اند .

لاجرم أنّما تدعوننى إليه ليس له دعوة فى الدنيا و لا فى الأخرة

مقصود از {دعوت} معبودهاى ادعايى در آيه شريفه، دو چيز مى تواند باشد: 1_ داشتن پيام براى انسان ها و فراخواندن به عبادت خود; 2_ استجابت دعوت و يا دعاى مستجاب شده; يعنى، به تقدير كلمه اى باشد مانند: {استجابة دعوة أو دعوة مستجابة}. برداشت يادشده مبتنى بر معناى نخست است.

2 - مؤمن آل فرعون قومش را از نقش نداشتن معبود هاى ادعايى در سعادت دنيوى و اخروى و نيز بى ثمر بودن عبادت آنها آگاه ساخت .

لاجرم أنّما تدعوننى إليه ليس له دعوة فى الدنيا و لا فى الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46

- 28 - 4

4- اعتقاد مشركان به نقش معبود هاى خويش ، در تقرب آنان به خداوند

اتّخذوا من دون اللّه قربانًا ءالهة

نوح(ع) و معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 71 - 10

10 _ حضرت نوح ( ع ) همراه با اعلان تحدى ، خدا را تنها كانون قدرت و معبود هاى قومش را شركايى ساختگى و فاقد هر گونه توانايى اعلام كرد .

يقوم إن كان كبر . .. فعلى اللّه توكلت فأجمعوا أمركم و شركاءكم ... و لا تنظرون

ولايت معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 13

13 _ پذيرش ولايت معبودانى نيازمند و ناتوان از رفع نياز ديگران، نشانه بى خردى است.

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

استفهام انكارى همراه با توبيخ و تعجب در {قل أغير اللّه} حكايت از آن دارد كه پذيرش ولايت غير خدا توجيه صحيحى ندارد و كارى ست دور از منطق و خرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 41 - 3

3 - مشركان ، معبودان خود را ، به عنوان كارساز و ولىّ براى خود ، انتخاب مى كنند .

مثل الذين اتّخذوا من دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت اتّخذت بيتًا

با توجه به آيه بعد _ كه در آن، از معبودان مشركان سخن گفته شده است _ احتمال دارد مراد از {أولياء} همان معبودان مشركان باشد.

ويژگيهاى حشر معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم

- 19 - 95 - 3

3- معبود هاى باطل ( فرزند پنداشته شدگان خداوند ) و پرستندگان آنها ، همه يكه و تنها در صحنه قيامت حضور خواهند يافت .

دعوا للرحم_ن ولدًا . .. و كلّهم ءاتيه يوم القي_مة فردًا

{كلّهم} شامل تمامى موجودات ذى شعور آفرينش (من فى السموات والأرض) مى گردد و از جمله آنها كسانى اند كه برخى از مردم; آنان را فرزند خدا مى پنداشتند (مانند: ملائكه، حضرت عيسى و عزير(ع)).

يوسف(ع) و معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 3

3_ يوسف ( ع ) ، براى هم بندان زندانى خويش شايسته نبودن معبودهايشان را براى پرستش ، تشريح كرد و بر لزوم يكتاپرستى استدلال كرد .

ما تعبدون من دونه إلاّ أسماءً . .. ذلك الدين القيم

معبودان دروغين

{معبودان دروغين}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 86 - 2

2 - تأكيد ابراهيم ( ع ) ، بر دروغين بودن معبود هاى مورد پرستش پدر و قوم خود

أئفكًا ءالهة دون اللّه تريدون

{إفك} به معناى دروغ است و تقدم آن بر عامل خود (تريدون) مفيد تأكيد و بيانگر اهتمام است.

معبودان دروغين بدعت گزاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 16

16 _ بدعتگزاران و تكذيب كنندگان، در بند معبودهايى دروغين هستند.

فمن أظلم ممن افترى . .. أين ما كنتم تدعون من دون الله

معبودان دروغين فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 7

7 _

اشرافيان دربار ، سركوب نشدن موسى ( ع ) را مايه انزواى فرعون و ترك پرستش خدايان وى دانسته و آن را به فرعون گوشزد كردند .

أتذر موسى و قومه . .. و يذرك و ءالهتك

معبودان دروغين قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 17 - 4

4 - معبودان قوم ابراهيم ، موجوداتى ساخته شده بودند و به افترا ، نام { معبود } گرفته بودند .

تعبدون . .. أوث_نًا و تخلقون إفكًا

معبوديت

بطلان معبوديت غيرخدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 51 - 5

5- يگانگى خداوند و باطل بودن هر معبودى غير از او ، دليل لزوم اجتناب از شرك

و قال الله لاتتخذوا إل_هين اثنين إنما هو إل_ه وحد

جمله {إنما هو إله واحد} تعليل براى نهى {لاتتخذوا} است و دلالت دارد بر وحدانيت خداوند و بطلان هر چه كه غير خداست و به خدايى خوانده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 30 - 9

9 - معبوديت خداوند ، حق ، و معبوديت غير او ، باطل است .

ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ و أنّ مايدعون من دونه الب_طل

به قرينه {ما يدعون. ..} مراد از {حق}، حق بودن در معبوديت است. بنابراين كه {ما} در {مايدعون} موصول باشد، عبارت چنين خواهد بود {الذى يدعون من دونه الباطل}.

حقانيت معبوديت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 30 - 9

9 - معبوديت خداوند ، حق ، و معبوديت غير او

، باطل است .

ذلك بأنّ اللّه هو الحقّ و أنّ مايدعون من دونه الب_طل

به قرينه {ما يدعون. ..} مراد از {حق}، حق بودن در معبوديت است. بنابراين كه {ما} در {مايدعون} موصول باشد، عبارت چنين خواهد بود {الذى يدعون من دونه الباطل}.

زمينه معبوديت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 10

10 - توجه به منبع يگانه تشريع ، مقتضى پذيرش معبوديت خدا و نفى پرستش گرى غير او

و لكلّ أُمّة جعلنا منسكًا . .. فإل_هكم إل_ه وحد

{فاء} در {فإل_هكم} تفريعيه بوده و بيانگر اين نكته است كه هر كس پيرامون مراسم قربانى، انديشه كند و ببيند كه همه امت هاى پيشين داراى يك رويه مشترك در آن بودند (همه موظف بودند كه قربانى را با نام خدا و به منظور تقرب به او ذبح كنند) پى خواهد برد كه سرچشمه تشريع قربانى، تنها خداوند است و اگر خدايان ديگرى وجود مى داشتند، قهراً اين مراسم به صورت هاى ديگرى نيز تشريع مى شد.

شرايط معبوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 125 - 10

10 - خالقيت ، شرط شايستگى براى معبوديت

أتدعون بعلاً و تذرون أحسن الخ_لقين

معبوديت الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 22

22 - اللّه ، معبود حقيقى است .

اللّه ربّكم له الملك لا إل_ه إلاّ هو

معبوديت خالق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 11

11 - عبادت و پرستش ، تنها شايسته آفريدگار

جهان است ; و نه در شأن مخلوقات او .

و اسجدوا للّه الذى خلقهنّ إن كنتم إيّاه تعبدون

تقديم {إيّاه} بر {تعبدون} علاوه بر رعايت فاصله آيات، مى تواند براى حصر نيز باشد.

معبوديت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 17 - 13

13 - شايسته بودن خداوند براى عبادت ، به خاطر مالك و منشأ روزى بودن اش است .

إنّ الذين تعبدون من دون اللّه لايملكون لكم رزقًا فابتغوا عند اللّه الرزق و اعبدو

معبوديت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 3

3 _ مسيح ( ع ) و مادرش مريم ، معبود برخى مسيحيان

قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. قل اتعبدون من دون اللّه

مصداق مورد نظر از {من دون اللّه} _ به قرينه آيات گذشته _ مسيح(ع) و مادرش مريم است.

معبوديت غيرخدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 19 - 1

1 _ ادعاى مشركان در باره وجود معبودهايى جز خداوند ، مورد تكذيب شديد خود معبود هاى آنها در قيامت

فقد كذّبوكم بما تقولون

برداشت فوق با توجه به دو نكته است: 1_ فاعل {كذّبوا} معبودها و مخاطب {كم} مشركان اند. 2- آنچه مشركان ادعاى آن را دارند _ كه مورد تكذيب معبودهايشان قرار خواهد گرفت _ ممكن است دو چيز باشد: 1_ وجود معبودهاى متعدد، به جز خداوند. 2_ گمراه شدن آنان به دست معبودهايشان كه از سؤال و پاسخ خدا و معبودها _ كه در آيات قبل آمد _ به دست مى آيد.

معبوديت فرعون

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 4

4 - فرعون ، مورد پرستش مردم مصر

و قال فرعون . .. ما علمت لكم من إل_ه غيرى

معبوديت مخلوق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 13

13 - مخلوق بودن ، ناسازگار با مقام والاى معبود بودن و مورد پرستش قرار گرفتن

لاتسجدوا للشمس و لا للقمر و اسجدوا للّه الذى خلقهنّ إن كنتم إيّاه تعبدون

معبوديت مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 3

3 _ مسيح ( ع ) و مادرش مريم ، معبود برخى مسيحيان

قالوا إنّ اللّه هو المسيح . .. قل اتعبدون من دون اللّه

مصداق مورد نظر از {من دون اللّه} _ به قرينه آيات گذشته _ مسيح(ع) و مادرش مريم است.

ملاك معبوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 13

13_ خالق و آفريننده ، تنها حقيقتِ شايسته پرستش

اعبدوا الله . .. هو أنشأكم من الأرض

جمله {هو أنشأكم . ..} استدلالى است براى توحيد و لزوم يكتاپرستى كه از جمله {اعبدواالله ...} به دست مى آيد; يعنى، چون خداوند خالق است، شايسته پرستش است و چون در آفريدن شريكى ندارد، پس نبايد در پرستش نيز براى او شريكى بپنداريد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 4

4_ قوام بخشى به بندگان و تدبير امور ايشان ، از ويژگى هاى معبود شايسته پرستش

أفمن هو قائم على كل نفس بما كسبت

و جعلوا لله شركاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 20 - 3،10

3- توانمندى بر آفريدن و نيز مخلوق نبودن ، از نشانه هاى خدا و معبود حقيقى است .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا و هم يخلقون

از اينكه خداوند در مقام بيان رد الوهيت معبودهاى مشركان، دو صفت مهم را برشمرده است، استفاده مى شود كه {الله} بايد خالق بوده و مخلوق نباشد.

10- تنها خداوند خالق ، شأن مورد پرستش قرار گرفتن و كمك طلبيدن را دارد .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا

آيه درصدد سرزنش عمل مشركان در اتخاذ معبودهاى متعدد است و استفاده مى شود كه چنان كارى مذموم و قبيح مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 73 - 3

3- روزى رسانى ، از معيار هاى شناخت معبود حقيقى از غير اوست .

و يعبدون من دون الله ما لايملك لهم رزقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 11

11- حد و مرز نداشتن دامنه حكومت و حاكميت ، لازمه خدايى كردن و الوهيت است .

قل لو كان معه . .. إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 56 - 5

5- موجود فاقد قدرتِ مستقل و مطلق ، شايسته پرستش نيست .

الذين زعمتم من دونه فلايملكون كشف الضرّ عنكم و لاتحويلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 57 - 2

2- آنان كه

خود ستايشگر خدا بوده و در صدد كسب وسيله و راهى براى تقرب به اويند ، سزاوار پرستش نيستند .

أُول_ئك الذين يدعون يبتغون إلى ربّهم الوسيلة

اينكه، پس از ذكر ناتوانى معبودهاى مشركان در آيه پيش، مى فرمايد: {آنان خود در پى وسيله براى تقرب هستند}; بيان تلويحى است به اين نكته كه، چنين موجوداتى لايق معبود شدن نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 3

3- معبود هستى ، واجد همه ارزش ها و كمالات و فاقد هر نقص و نياز

و قل الحمد لله

اختصاص داشتن همه ستايشها به خدا، مستلزم اين است كه همه ارزشهاى ستايش برانگيز در او جمع بوده و در نهايت نقص و نياز در او راه نداشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 14 - 9

9- تنها ، پروردگار انسان ها و جهان هستى ، صلاحيت پرستش را دارد .

ربّنا ربّ السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 34 - 10

10 - توجه به منبع يگانه تشريع ، مقتضى پذيرش معبوديت خدا و نفى پرستش گرى غير او

و لكلّ أُمّة جعلنا منسكًا . .. فإل_هكم إل_ه وحد

{فاء} در {فإل_هكم} تفريعيه بوده و بيانگر اين نكته است كه هر كس پيرامون مراسم قربانى، انديشه كند و ببيند كه همه امت هاى پيشين داراى يك رويه مشترك در آن بودند (همه موظف بودند كه قربانى را با نام خدا و به منظور تقرب به او ذبح كنند) پى خواهد برد كه سرچشمه تشريع قربانى، تنها

خداوند است و اگر خدايان ديگرى وجود مى داشتند، قهراً اين مراسم به صورت هاى ديگرى نيز تشريع مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 22 - 4

4 - عبادت ، تنها شايسته خداى خالق است .

و ما لى لا أعبد الذى فطرنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 87 - 3

3 - تنها پروردگار جهان ، سزاوار عبوديت و پرستش است .

أئفكًا ءالهة دون اللّه تريدون . فما ظنّكم بربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 95 - 4

4 - مصنوع انسان ، سزاوار پرستش نيست .

قال أتعبدون ما تنحتون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 96 - 2

2 - تنها ، خالق جهان هستى مستحق پرستش است .

قال أتعبدون ما تنحتون . و اللّه خلقكم و ما تعملون

تذكر به خالقيت خدا نسبت به انسان و مصنوعات وى، پس از محكوم كردن پرستش مصنوعات بشرى، مى تواند گوياى برداشت بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 125 - 9

9 - پرستش ، تنها شايسته نيكوترين آفريننده ها ( خدا ) است .

أتدعون بعلاً و تذرون أحسن الخ_لقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 126 - 3

3 - عبوديت و پرستش ، تنها شايسته پروردگار انسان ها است .

أتدعون بعلاً . .. اللّه ربّكم و ربّ ءابائكم الأوّلين

يادآورى ربوبيت خداوند نسبت به انسان ها،

پس از محكوم كردن پرستش بت ها، گوياى مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 24

24 - عبادت ، تنها شايسته خداى مالك جهان است .

خلق السم_وت و الأرض . .. خلقكم من نفس وحدة ... له الملك لا إل_ه إلاّ هو

برداشت ياد شده بر اين اساس مبتنى است كه جمله {لا إل_ه إلاّ هو} بيان قصر در جمله {له الملك} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 11

11 - موجود ناتوان از رساندن سود به انسان ها و برطرف كردن گزند از وى ، شايسته پرستش نيست .

قل أفرءيتم ما تدعون من دون اللّه . .. هل هنّ ك_شف_ت ضرّه ... برحمة هل هنّ ممسك_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 43 - 4

4 - داشتن پيام هدايت آفرين و نجات بخش براى زندگى دنيايى و اخروى انسان ها ، از ويژگى هاى خداى بر حق و شايسته پرستش

لاجرم أنّما تدعوننى إليه ليس له دعوة فى الدنيا و لا فى الأخرة

از اين كه مؤمن آل فرعون در رد عقيده مشركان، به اين مطلب استدلال كرد كه معبودهاى ادعايى شما، پيامى براى بشر ندارد; مى توان استفاده كرد كه داشتن پيام، از خصوصيات معبود حقيقى و شايسته پريستش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 61 - 8

8 - عبادت و حاجت خواهى ، تنها در پيشگاه كسى روا است كه آفريننده شب و روز و

تأمين كننده روزى و نياز هاى انسان ها است .

و قال ربّكم ادعونى أستجب لكم . .. اللّه الذى جعل لكم... النهار مبصرًا

از ارتباط ميان اين آيه با آيه قبل _ كه درباره ربوبيت خداوند و عبادت او و حاجت خواهى از او بود _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 37 - 11،13

11 - عبادت و پرستش ، تنها شايسته آفريدگار جهان است ; و نه در شأن مخلوقات او .

و اسجدوا للّه الذى خلقهنّ إن كنتم إيّاه تعبدون

تقديم {إيّاه} بر {تعبدون} علاوه بر رعايت فاصله آيات، مى تواند براى حصر نيز باشد.

13 - مخلوق بودن ، ناسازگار با مقام والاى معبود بودن و مورد پرستش قرار گرفتن

لاتسجدوا للشمس و لا للقمر و اسجدوا للّه الذى خلقهنّ إن كنتم إيّاه تعبدون

ملاكهاى معبوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 21 - 4،5

4 - آفريننده انسان ها ، تنها حقيقتى كه شايسته و بايسته پرستش است .

اعبدوا ربكم الذى خلقكم و الذين من قبلكم

توصيف خداوندبه {خالقيت} - پس از بيان لزوم پرستش او - بيانگر علت لزوم پرستش است.

5 - ربوبيت خداوند بر انسان ها ، دليل شايستگى او براى پرستش است .

اعبدوا ربكم

انتخاب {رب} به جاى {اللّه} در {اعبدوا ربكم} به علت لزوم پرستش اشاره دارد; يعنى، چون خداوند رب است، شايسته پرستش است و بايد عبادت شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 12

12 - شايستگى إله بودن و معبود

شدن ، تنها در خور خالق و آفريدگار انسان است .

إنكم ظلمتم أنفسكم باتخاذكم العجل فتوبوا إلى بارئكم

{بارء} از اسما و صفتهاى الهى و به معناى آفريننده است. موسى(ع) با انتخاب اين اسم و صفت در جمله {توبوا إلى بارئكم} - با توجه به اينكه مخاطبانش كسانى هستند كه به پرستش غير خدا روى آورده بودند - اشاره به اين دارد كه: خالق آدمى سزاوار معبود شدن است; چرا به غير او گرايش پيدا كرديد؟ بايد توبه كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 34 - 4

4 _ دو چيز ، معيار استحقاق معبوديت و سزاوار پرستش بودن است : { توانايى بر پديد آوردن جهان } و { قدرت بر برپا كردن دوباره آن } .

قل هل من شركائكم من يبدؤا الخلق ثم يعيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 35 - 3

3 _ قدرت بر هدايت و راهبرى به سوى حق ، معيار استحقاق معبوديت و سزاوار پرستش بودن است .

قل هل من شركائكم من يهدى إلى الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 106 - 5

5 _ عبادت ، مخصوص معبودى است كه سود و زيان آدميان ، تنها به دست اوست .

و لاتدع من دون اللّه ما لاينفعك و لايضرك

معجزه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{معجزه}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 37 - 24

24 _ كرامت مريم ( س ) ، و ظهور امور خارق العاده براى وى

وجد عندها رزقاً

. .. قالت هو من عنداللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 47 - 3

3 _ آفرينش عيسى ( ع ) ، امرى خارق العاده

ربّ انّى يكون لى ولد و لم يمسسنى بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 49 - 3

3 _ ارسال رسول همراه با آيات روشنگر ( معجزه ) ، جلوه اى از ربوبيّت خداست .

و رسولا . .. انّى قد جئتكم باية من ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 50 - 9

9 _ ربوبيّت حق ، مقتضى فرستادن انبيا ، همراه با معجزات

و جئتكم باية من ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 52 - 1

1 _ كفر و انكار بنى اسرائيل به رسالت عيسى ( ع ) ، على رغم مشاهده معجزات او

انّى قد جئتكم باية من ربّكم . .. فلمّا احسّ عيسى منهم الكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 8،9،12،13،22

8 _ بعثت رسولان متعدّد براى بنى اسرائيل ، همراه دلايل روشن ( معجزات و براهين )

قد جاءكم رسل من قبلى بالبيّنات

9 _ سوخته شدن قربانى به آتشى از غيب ، معجزه برخى انبيا و رسولان بنى اسرائيل

قال انّ اللّه عهد الينا . .. قد جاءكم رسل ... و بالّذى قلتم

12 _ شهادت بسيارى از انبياى الهى به دست يهود ، على رغم مشاهده معجزات و علم به حقّانيّت آنان

قل قد

جآءكم رسل من قبلى بالبيّنات و بالّذى قلتم فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

هنگامى به يك دليل، {بيّنه} گفته مى شود كه حقّ را براى طرف مقابل روشن كند و او را به حقانيّت آن آگاه كند. بنابراين يهوديان مى دانستند و براى آنان روشن بود كه پيامبران واقعى را مى كشند.

13 _ يهود ، حتّى با مشاهده معجزه مورد درخواست خود ( سوختن قربانى در آتشى از غيب ) از پيامبران ، نه تنها به آنان ايمان نياوردند ، بلكه آنان را كشتند .

قل قد جآءكم رسل من قبلى . .. و بالّذى قلتم فلم قتلتموهم

22 _ دروغ بودن ادعاى يهود در مورد ايمان به پيامبر ( ص ) ، در صورت مشاهده معجزه درخواستى خود ( سوختن قربانى در آتشى از غيب )

قل قد جاءكم . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

آثار تكذيب معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 5

5- تكذيب ها و برخورد هاى نارواى پيشينيان با معجزات الهى ، سبب محروميت نسل هاى بعد از دريافت آن

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 11

11- انكار آيات و معجزات الهى ، پس از علم به حقانيت آنها ، زمينه ساز هلاكت انسان

لقد علمت . .. و إنى لأظنّك ي_فرعون مثبورًا

جمله {و إنى لأظنك . ..}، پس از بيان اينكه فرعون آگاهانه معجزات الهى را رد كرد و افسون خواند، مى تواند در مقام بيان عاقبت شوم مخالفت وى با آيات و

معجزات روشنگر الهى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 3

3- هلاكت ، سرنوشت امت هاى غير مؤمن به معجزات درخواستى خويش

ماءامنت قبلهم من قرية أهلكن_ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 6 - 1

1 - انكار معجزات و دلايل روشن پيامبران و روى گردانى از تعاليم آنان ، عامل گرفتارى كافران پيشين به سرنوشت شوم و عذاب دردناكِ الهى

الذين كفروا . .. لهم عذاب أليم . ذلك بأنّه كانت تأتيهم رسلهم بالبيّن_ت ... فكفرو

{بيّنه} (مفرد {بيّنات}) به معناى دليل و حجت است; ولى در قرآن بر معجزه پيامبران الهى نيز اطلاق شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 25 - 7

7 - تكذيب پيامبران و معجزات آنان ، سرپيچى از رهنمود هاى ايشان و بازداشتن مردم از گرايش به آنان ، مايه گرفتارى به عذاب در دنيا و آخرت

فأخذه اللّه نكال الأخرة و الأولى

آثار معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 6

6 _ حواريون عيسى ( ع ) تا قبل از نزول مائده ، در مراحل پايين ايمان و فاقد روحيه تسليم در برابر خدا بودند .

اذ قال الحواريون يعيسى ابن مريم . .. قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 113 - 9

9 _ معجزات پيامبران ، مايه اطمينان و يقين بر حقانيت رسالت آنان

ان ينزل علينا مائدة . . و تطمئن

قلوبنا و نعلم ان قد صدقتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 106 - 3

3 _ معجزه ، نشان صداقت انبيا در ادعاى رسالتشان

إن كنت جئت بئاية فأت بها إن كنت من الصدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 1

1 _ عصاى موسى ( ع ) با بلعيدن جادوى ساحران ، موجب به كرسى نشستن حق و پوچ گشتن دستاورد هاى ساحران شد .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

دربرداشت فوق ضمير {كانوا} و {يعملون} به ساحران برگردانده شده است. بر اين مبنا مراد از {ما} در {ما كانوا ... } همان ابزار و آلاتى است كه با سحر خويش آنها را در چشم بينندگان به صورت جانورانى پر تحرك جلوه داده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 6

6 - آيات الهى ( معجزات ) توشه راه و حربه پيروزى موسى و هارون ( ع )

قال كلاّ فاذهبا ب_اي_تنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 155 - 2

2 - معجزه ، دليل صدق پيامبران و رسالت آنان

فأت ب_اية إن كنت من الص_دقين . قال ه_ذه ناقة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 4

4 - اعطاى نه معجزه و نشانه از سوى خدا به موسى ( ع ) براى هدايت فرعون و فرعونيان

فى تسع ءاي_ت إلى فرعون و قومه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 -

نمل - 27 - 82 - 9

9 - ارائه معجزه اى سترگ ، اعطاى فرصتى از سوى خداوند به كافران براى گرايش به ايمان

و إذا وقع القول عليهم أخرجنا لهم دابّة من الأرض تكلّمهم

ارائه معجزه به يك معنا اعطاى فرصت به كافران است تا آن دسته اى كه زمينه ايمان آوردن دارند، از اين فرصت استفاده كرده و ايمان آورند.

آثار معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 1

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) ربوبيت خداوند را بر تما هستى باور كردند و به آن ايمان آوردند .

قالوا ءامنا برب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 4

4 _ ساحران دربار فرعون پس از مشاهده معجزه موسى ( ع ) به پيامبرى وى و برادرش هارون ايمان آوردند .

ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

مى توان گفت از اهداف ساحران در نام بردن خصوص {موسى و هارون}، پذيرش ايشان به عنوان پيامبران الهى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 2

2 _ در پس تحقق معجزه موسى ( ع ) و شكست ساحران ، تنها گروه اندكى از بنى اسرائيل به وى گرويده و ايمان آوردند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه

برداشت فوق بر اساس ارجاع ضمير {من قومه} به {موسى} است ; ضمناً تنكير {ذرية} دلالت بر تقليل مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 23 - 6

6

- اظهار معجزه در كوه طور ، به منظور تسكين قلب موسى ( ع ) انجام يافته بود .

لنريك

ارائه معجزه به موسى(ع)، علاوه بر آن كه موسى(ع) را در برابر فرعون مجهز مى ساخت، به دليل {لنريك} آگاهى و اطمينان شخصِ آن حضرت را نيز بالا مى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 47 - 1

1 - اعتراف ساحران به پروردگار جهانيان و ايمان به توحيد ربوبى ، پس از مشاهده معجزه موسى و بطلان سحر خويش

فألقى موسى عصاه . .. قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 48 - 1

1 - ساحران پس از مشاهده معجزه موسى ، بيزارى خود را از فرعون و ادعاى ربوبيت او ، به صراحت و در حضور وى ، اعلام داشتند .

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين . ربّ موسى و ه_رون

جمله {ربّ موسى و هارون} _ كه عطف بيان براى {بربّ العالمين} مى باشد _ تعريضى است به فرعون و نيز كنايه از اين نكته است كه ديگر ربّ بودن تو، پذيرفتنى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 6

6 - قرار داشتن موسى و هارون ( ع ) در موضع اقتدار و تسلّط ، در پرتو آيات و معجزات الهى

و نجعل لكما سلط_نًا . .. ب_ئاي_تنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 47 - 4

4 - { معجزه } نشانه اى الهى بر حقانيت رسالت و پيام توحيدى موسى (

ع )

فلمّا جاءهم ب_اي_تنا

در قرآن به جاى واژه {معجزه}، {آيت و نشانه} به كار رفته است كه بيانگر مطلب ياد شده است.

آثار معجزه هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 6

6 - قرار داشتن موسى و هارون ( ع ) در موضع اقتدار و تسلّط ، در پرتو آيات و معجزات الهى

و نجعل لكما سلط_نًا . .. ب_ئاي_تنا

ابلاغ معجزه بر فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 13

13 - خداوند ، به موسى و هارون ( ع ) فرمان داد تا داشتن معجزه براى اثبات رسالت خويش را به فرعون ابلاغ كنند .

قد جئن_ك ب__َاية

{آية} اسم جنس و قابل اطلاق بر كم و زياد است. بنابراين مى توان بر معجزات متعدد نيز {آية} اطلاق كرد.

اتمام حجت با معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 1

1 - اتمام حجت و سلب حقانيت از هرگونه اعتراض ، از اهداف فرستادن پيامبران و نزول آيات و معجزات

و لو أنّا أهلكن_هم بعذاب من قبله لقالوا ربّنا لولا أرسلت

مراد از ضمير در {من قبله} _ به قرينه {لولا أرسلت} _ رسول است و ممكن است مربوط به كلمه {بيّنة} (در آيه قبل) باشد گرچه كلمه {بيّنة} مؤنث است; ولى به اعتبار اين كه به معناى برهان است، ارجاع ضمير مذكر به آن صحيح مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 42 - 3

3 - تمام شدن حجت الهى

بر فرعونيان ، نيازمند ارائه معجزات متعدد به ايشان *

كذّبوا ب_اي_تنا كلّها

در آيات پيشين نسبت به اقوام گذشته سخن از ارائه معجزات و آيات متعدد نبود; اما در مورد فرعونيان سخن از معجزات متعدد به ميان آمده است.

ارائه معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 1

1- هيچ مانعى از جانب خداوند ، براى فرستادن معجزات نيست .

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت

مقصود از {الأيات} به قرينه {و آتينا ثمود الناقة} _ كه درباره معجزه ناقه است - معجزات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 41 - 2

2 - ارائه آيات و معجزات متعدد به آل فرعون

و لقد جاء ءال فرعون النّذر

مراد از انذارها به قرينه آيه بعد، مى تواند معجزات هشداردهنده باشد; نه صرف انذارهاى قولى.

ارائه معجزه به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 14

14 - نماياندن معجزه به مؤمنان ، از جمله اهداف الهى در پيشگويى و اخبار از حقايق آينده

وعدكم اللّه . .. و لتكون ءاية للمؤمنين

اسم {لتكون. ..} وعده هاى الهى و پيشگويى او است كه از {وعدكم اللّه} استفاده مى شود; يعنى، خداوند از گفتن اين اخبار غيبى و اين وعده ها، اهداف گوناگونى را دنبال مى كند كه يكى از آنها معجزه نمايى است.

ارائه معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 30 - 5

5 - اقدام موسى ( ع ) به ارائه معجزه ، پس از اقامه برهان

و دليل عقلى بر مدعاى خويش و كارساز نيفتادن آن

قال ربّ السم_وت. ..قال... لأجعلنّك من المسجونين. قال أوَلوجئتك بشىء مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 32 - 1

1 - اقدام موسى ( ع ) به افكندن عصاى خويش به منظور نشان دادن معجزه اى آشكار به فرعونيان

أوَلوجئتك بشىء مبين . .. فألقى عصاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 33 - 4

4 - ارائه معجزات توسط موسى ( ع ) در حضور جمع ( فرعون و اطرافيانش )

و نزع يده فإذا هى بيضاء للن_ظرين

استهزاى معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 14 - 1

1 - مشركان صدر اسلام ، هر معجزه ملموس و روشنى را به شدّت مورد استهزا قرار داده و ايمان نمى آوردند .

و إذا رأوا ءاية يستسخرون

مقصود از {ءاية} معجزه است و متهم كردن آن به سحر از سوى مشركان (در آيه بعد) مؤيد همين مطلب است. گفتنى است {يستسخرون} به معناى {يسخرون} است و آمدن آن با {سين} و {تا} براى مبالغه مى باشد.

استهزاى معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 132 - 2

2 _ فرعونيان در عين اعتراف به خارق العاده بودن معجزات موسى ، با لحنى تمسخرآميز آيت بودن آنها را تكذيب مى كردند .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها

{لتسحرنا بها} (يعنى تا ما را به وسيله آن آيه سحر كنى)، مى رساند كه مراد از كلمه {آية} در سخن فرعونيان {سحر}

است و هدف آنان از اينكه آن را {آية} ناميدند، استهزاى موسى بوده است.

اعراض از معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 4 - 3،4

3 _ رويگردانى و تأثيرناپذيرى كافران از هر گونه معجزه الهى

و ما تأتيهم من ءاية من ءايت ربهم إلا كانوا عنها معرضين

4 _ برخى از كافران در برابر آيات و معجزات، در عين اتمام حجت خداوند بر آنان، سرسختى نشان داده و لجاجت مىورزند.

و ما تأتيهم من ءاية . .. إلا كانوا عنها معرضين

آمدن آيات و معجزات متعدد، گوياى قطع عذر و اتمام حجت است.

اعراض از معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 22 - 5

5 - فرعون با مشاهده معجزه موسى ( ع ) ، وحشت زده از آن روى برتافت و شتابزده گريزان شد . *

ثمّ أدبر يسعى

{إدبار} فرعون، _ در يك احتمال _ به معناى فرار او از ترس معجزه موسى(ع) است كه در شكل مار عظيم ظاهر شده بود.

اقتراحى معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 9،10

9 _ منكران رسالت پيامبر(ص) اصرار داشتند كه آن حضرت معجزه دلخواه آنان را سريعاً ارائه كند.

ما عندى ما تستعجلون به

همان گونه كه در آيات همين سوره، مانند آيه 8، 37 مطرح شده، از خواسته هاى منكران، نزول معجزاتى ويژه بوده است. لذا ممكن است مراد از {ما تستعجلون} همين گونه درخواستها باشد.

10 _ ارائه معجزه، بدان گونه كه مردم برگزينند و بخواهند، خارج از قلمرو اختيار پيامبر(ص) است.

ما عندى ما

تستعجلون به

امتحان با معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 33 - 1

1- ارائه آيات و معجزات از سوى خداوند به بنى اسرائيل ، دربردارنده آزمونى آشكار و انكارناپذير براى ايشان

و ءاتين_هم من الأي_ت ما فيه بل_ؤا مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 27 - 4

4 - معجزات و دلايل روشن الهى بر خلق ، مايه آزمايش ايشان

إنّا مرسلوا الناقة فتنة لهم

انبيا و معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 9

9_ پيامبران ، بدون اذن و رخصت خداوند نمى توانند آيت و معجزه اى به مردم ارائه كنند .

و ما كان لرسول أن يأتى بأية إلاّ بإذن الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 78 - 5

5 - پيامبران ، بدون اذن پروردگار ، توانايى آوردن هيچ معجزه اى را ندارند .

و ما كان لرسول أن يأتى بأية إلاّ بإذن اللّه

مقصود از {آية} در اين جا معجزه است.

انبيا و معجزه اقتراحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 11 - 11

11- انبيا در مقابل درخواست معجزه از سوى اقوام كفرپيشه ، خود را جز به اذن خداوند ، فاقد توانايى لازم براى آن مى دانستند .

و ما كان لنا أن نأتيكم بسلط_ن إلاّ بإذن الله

انذار با معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 42 - 2

2 - معجزات الهى براى انذار

و بيدارى فرعونيان ، متعدد و گوناگون بود .

كذّبوا ب_اي_تنا كلّها

انكار معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 132 - 1

1 _ فرعونيان با سحر خواندن تمامى معجزات موسى ، به وى گفتند كه هرگز رسالتش را تصديق نخواهند كرد .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها فما نحن لك بمؤمنين

{مهما} از أسماء شرط و به معناى {اى شىء} است. و {من} در {من آية} بيان {مهما} است. بنابراين جمله {مهما تأتنا ... } يعنى {هر چيزى را كه به عنوان معجزه بياورى ... .}

اهميت معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 41 - 10

10 _ كاربرد اعجاز در اثبات حقايق ، حتى براى انبياى الهى

قال ايتك الاّ تكلّم الناس ثلثة ايام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 11

11 _ معجزه ، از راه هاى اثبات نبوت

قد جآءكم رسل من قبلى بالبيّنات و بالّذى قلتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 16

16 _ ضرورت پرهيز پيروان اديان الهى از درخواست معجزه مجدد پس از اثبات رسالت انبيا با معجزات و دلايل روشن

قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

اهميت معجزه صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 17

17 _ ناقه صالح آيه و معجزه اى بزرگ و داراى اهميتى خاص بود .

هذه ناقة اللّه لكم ءاية

اضافه {ناقة} به {اللّه} بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 64 - 2

2_ ناقه صالح ، آيه و معجزه اى بزرگ و داراى اهميتى خاص بود .

ه_ذه ناقة الله لكم ءاية

اضافه {ناقة} به {الله} علاوه بر اينكه اشاره به پيدايش ناقه صالح بدون جريان علل عادى دارد ، گوياى عظمت و بزرگى ناقه نيز مى باشد.

اهميت معجزه عصاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 23 - 1،4

1 - ارائه معجزه عصا و يدبيضا به موسى ( ع ) در وادى طوى ، به جهت نماياندن برخى معجزات بزرگ الهى به آن حضرت بود .

لنريك من ءايتنا الكبرى

{لنريك} متعلق به فعلى است كه از {آية أُخرى} انتزاع مى شود; يعنى آيه آورديم تا . .. . {من} براى تبعيض است و دلالت مى كند كه مراد، نشان دادن بعضى از آيات بزرگ خداوند است.

4 - معجزه عصاى موسى ( ع ) و يدبيضاى او ، دو نمونه از بزرگ ترين نشانه ها ومعجزات الهى اند .

من ءايتنا الكبرى

اهميت معجزه يد بيضا موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 23 - 1،4

1 - ارائه معجزه عصا و يدبيضا به موسى ( ع ) در وادى طوى ، به جهت نماياندن برخى معجزات بزرگ الهى به آن حضرت بود .

لنريك من ءايتنا الكبرى

{لنريك} متعلق به فعلى است كه از {آية أُخرى} انتزاع مى شود; يعنى آيه آورديم تا . .. . {من} براى تبعيض است و دلالت مى كند كه مراد، نشان دادن بعضى از آيات بزرگ

خداوند است.

4 - معجزه عصاى موسى ( ع ) و يدبيضاى او ، دو نمونه از بزرگ ترين نشانه ها ومعجزات الهى اند .

من ءايتنا الكبرى

ايمان به معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 5

5 - ساحران به جهت تخصص در سِحر ، حقانيت گفته هاى موسى ( ع ) و سِحر نبودن كار او را به روشنى درك كردند .

فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا

از ظاهر آيه برمى آيد، كه در ميدان مبارزه، تنها ساحران بودند كه ايمان خود را اعلام كردند و يا لااقل اولين افراد بودند. اين سبقت در ايمان از سوى ساحران، به جهت شناخت آنان از كار خود و تفاوت آن با معجزه بود.

بنى اسرائيل و معجزه عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 39،40

39 _ كافران بنى اسرائيل معجزات حضرت مسيح ( ع ) را سحر و جادويى روشن قلمداد كردند .

فقال الذين كفروا منهم ان هذا الا سحر مبين

40 _ كافران بنى اسرائيل پس از مشاهده معجزات عيسى ( ع ) ، وى را ساحرى زبردست معرفى كردند .

فقال الذين كفروا منهم ان هذا الا سحر مبين

در برداشت فوق {هذا} اشاره به مسيح(ع) گرفته شده است، بر اين مبنا اطلاق سحر به آن حضرت از باب مبالغه و حاكى از اين است كه كافران وى را ساحرى زبردست مى پنداشتند به گونه اى كه گويا خود آن حضرت، سحر است.

بى تأثيرى معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7

- 101 - 11

11 _ بى تأثيرى معجزات و دلايل روشن در قلب ها ، نشان مهرزدگى آن قلبهاست .

فما كانوا ليؤمنوا . .. كذلك يطبع اللّه على قلوب الكفرين

بى تأثيرى معجزه بر رهبران ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 124 - 3

3 _ عدم تأثير آيات (معجزات) الهى در سردمداران مجرم

و إذا جاءتهم ءاية قالوا لن نؤمن حتى نؤتى مثل ما أوتى رسل الله

بى تأثيرى معجزه بر فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 4

4- معجزات متعدد موسى ( ع ) ، در فرعون هيچ گونه اثرى نبخشيد .

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت . .. فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا

بى تأثيرى معجزه بر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 101 - 8

8 _ معجزات انبيا بى تأثير در كفرپيشگان و تكذيب كنندگان معارف الهى براى ايمان به آن معارف

و لقد جاءتهم رسلهم بالبينت فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 3،5،6،13

3 _ اگر امور غيبى براى بهانه جويان و منكران آيات الهى محسوس شود، ايمان نمى آورند.

و لو أننا نزّلنا إليهم الملئكة و كلمهم الموتى و حشرنا عليهم كل شىء قبلا ما كانوا

ملائكه، سخن گفتن مردگان، شهادت موجودات جملگى از امور غيبى هستند كه حتى در فرض محسوس شدن آنها، گروهى ايمان نخواهند آورد.

5 _ اگر تمامى موجودات دسته دسته برانگيخته شوند و

بر حقانيت پيامبر(ص) شهادت دهند، برخى كافران ايمان نمى آورند.

و حشرنا عليهم كل شىء قبلا ما كانوا ليؤمنوا

{قبلا} در اين برداشت جمع {قبيل}، به معنى دسته و صنف گرفته شده است. {و القبيل الجماعة ... من اقوام شتى}. (قاموس اللغة).

6 _ مسخ شدن قلب و ادراك كافران مايه ايمان نياوردن ايشان، حتى با ديدن روشنترين معجزات است.

و نقلب أفئدتهم و أبصرهم . .. و لو أننا نزّلنا ... ما كانوا ليؤمنوا

13 _ اغلب درخواست كنندگان نزول معجزات از تأثير نداشتن آن بر كافران آگاهى نداشتند.

ما كانوا ليؤمنوا إلا أن يشاء الله و لكن أكثرهم يجهلون

مرجع ضمير در {أكثرهم} مى تواند مؤمنانى باشد كه خواهان نزول آيات و اجابت درخواست مشركان بودند، چنانچه در آيات قبل نيز اين احتمال ياد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 9 - 4

4_ علم خداوند به بى تأثيرى معجزات درخواستى كفرپيشگان ، دليل اعطا نكردن آنها به پيامبر ( ص )

و يقول الذين كفروا لولا أُنزل عليه ءاية . .. الله يعلم ما تحمل ... ع_لم الغيب و

و نهانها، پس از اشاره به اين كه تقاضاى كافران مبنى بر ارائه معجزه را پاسخ نمى دهد، حاوى اين نكته است كه: خداوند مى داند ارائه معجزات پيشنهادى كافران اثرى در هدايت ايشان ندارد. از اين روست كه به درخواست آنان پاسخ نمى دهد.

_______________________________

تفسيرعياشى، ج2، ص205، ح13; نورالثقلين، ج2، ص485، ح34.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 27 - 9

9_ بى تأثيرى معجزات خاص و پيشنهادى كفرپيشگان در هدايت آنان ، دليل اهدا نشدن آنها

به پيامبر ( ص )

لولا أُنزل عليه ءاية من ربه قل إن الله يضل من يشاء و يهدى إليه من أناب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 1،2،3

1_ نزول قرآنى كه كوه ها را به حركت درآورد ، زمين را قطعه قطعه كند ، مردگان را زنده سازد ، نمى تواند مايه هدايت كسانى شود كه خدا هدايت آنان را نخواهد .

و لو أن قرءانًا سيّرت به الجبال أو قطّعت به الأرض أو كلّم به الموتى

{تسيير} (مصدر سيّرت) به معناى حركت دادن است و {تقطيع} (مصدر قطّعت) به معناى شكافتن عميق يا قطعه قطعه كردن مى باشد و حرف باء در جمله هاى سه گانه فوق به معناى استعانت است. عبارت {بل لله الأمر} و نيز {أن لو يشاء الله لهدى الناس} گوياى اين است كه جواب شرط {لو أنّ ...} جمله اى نظير {لم يهتدوا إن لم يشأ الله} است.

2_ آنان كه با تلاوت قرآن هدايت نشوند و به سراى آخرت ايمان نياورند ، حتى اگر مردگانى زنده شوند و حقايق آخرت را براى آنان بيان كنند ، هدايت نخواهند يافت .

و لو أن قرءانًا . .. كلّم به الموتى

هر يك از جمله هاى {سيّرت به الجبال} و {قطّعت به الأرض} و {كلّم به الموتى} حكايت از معجزات درخواستى كفرپيشگان دارد كه به مناسبت مى توان گفت: جمله {كلّم به الموتى} حاكى است كه آنان براى باور به آخرت، از پيامبر(ص) مى خواستند تا مردگانى را زنده كند تا از آخرت و دنياى پس از مرگ براى آنان سخن بگويند.

3_ آنان كه با مشاهده

و تلاوت قرآن نازل شده بر پيامبر ( ص ) هدايت نشوند ، با مشاهده هيچ آيت و معجزه اى هدايت نخواهند شد .

و لو أن قرءانًا سيّرت به الجبال . .. بل لله الأمر جميعًا

بى تأثيرى معجزه بر لجوج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 4

4 _ لجاجت پيشگان، حتى در صورت سخن گفتن مردگان با ايشان و شهادت بر رسالت پيامبر(ص)، ايمان نمى آورند.

و لو أننا . .. و كلمهم الموتى ... ما كانوا ليؤمنوا

بى تأثيرى معجزه بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 2،7،14

2 _ مشركان لجوج، حتى در صورت نزول ملائكه بر ايشان، ايمان نمى آورند.

و لو أننا نزّلنا إليهم الملئكة . .. ما كانوا ليؤمنوا

7 _ تأثير نداشتن هر نوع معجزه در مشركان، دليل ارائه نشدن معجزات مورد درخواست آنان است.

و ما يشعركم أنها إذا جاءت لايؤمنون . .. و لو أننا نزّلنا ... ما كانوا ليؤمنوا

14 _ بسيارى از منكران معاند به تأثير نداشتن هيچ آيه و معجزه اى در قلب خويش ناآگاه هستند.

و لكن أكثرهم يجهلون

متعلق {يجهلون} در كلام مذكور نيست. ، ولى به قرينه موضوعات مطرح شده در آيه متعلق آن مى تواند چنين باشد: {يجهلون عدم إيمانهم}. مرجع ضمير {أكثرهم} در اين برداشت همان مشركانى هستند كه قسم ياد مى كردند كه در صورت نزول آيتى ايمان خواهند آورد.

بى تأثيرى معجزه بر مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 101 - 8

8 _

معجزات انبيا بى تأثير در كفرپيشگان و تكذيب كنندگان معارف الهى براى ايمان به آن معارف

و لقد جاءتهم رسلهم بالبينت فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا من قبل

بى تأثيرى معجزه در مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 3

3 _ يكسانى عنادورزى و حق ناباورى مشركان، قبل و بعد از ديدن معجزه مورد درخواست خويش

و نقلب . .. كما لم يؤمنوا به أول مرة

پذيرش معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 15

15 _ ايمان ( باور ) ، زمينه ساز پذيرش معجزات الهى و بهره مندى از آن

انّ فى ذلك لاية لكم ان كنتم مؤمنين

تبيين محدوده معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 10

10 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه حيطه كارى نبوت اش را ، براى مشركان ، تبيين كند .

و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت . .. قل إنّما الأي_ت عند اللّه و إنّما أنا نذير

تبيين منشأ معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه منشأ تحقق معجزات را ، براى مشركان ، تبيين كند .

لولا أنزل عليه ءاي_ت . .. قل إنّما الأي_ت عند اللّه

تداوم معجزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 2 - 4

4 - پيامبراكرم ( ص ) ، داراى معجزاتى متعدد و مستمر

و إن

يروا ءاية يعرضوا و يقولوا سحر مستمرّ

از اين كه كافران، بر استمرار كارهاى خارق العاده پيامبر(ص) انگشت مى نهادند، استفاده مى شود كه جلوه هاى اعجازى پيامبر(ص)، مقطعى نبود; بلكه پايا و مستمر بوده است; گاه با {شق القمر} و زمانى با آيات جديد قرآن.

ترس از معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 22 - 5

5 - فرعون با مشاهده معجزه موسى ( ع ) ، وحشت زده از آن روى برتافت و شتابزده گريزان شد . *

ثمّ أدبر يسعى

{إدبار} فرعون، _ در يك احتمال _ به معناى فرار او از ترس معجزه موسى(ع) است كه در شكل مار عظيم ظاهر شده بود.

ترسناكى معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 3

3 - تجهيز موسى ( ع ) از سوى خدا به معجزه اى بيم آفرين و معجزه اى زيبا و پرجاذبه

و ألق عصاك . .. ولّى مدبرًا ... و أدخل يدك... بيضاء من غير سوء

تعجب از معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 32 - 3

3 - تبديل عصاى موسى ( ع ) به اژد ها ، پديده اى شگفت و دور از انتظار فرعونيان

فألقى عصاه فإذا هى ثعبان مبين

برداشت ياد شده از {إذا} فجائيه استفاده مى شود; زيرا اين كلمه مى رساند كه مفاد جمله پس از آن، در يك حالت غير منتظره انجام شده است.

تعداد معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17

- 101 - 1

1- اعطاى نُه معجزه روشن و گويا به موسى ( ع ) از جانب خداوند

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 4

4 - اعطاى نه معجزه و نشانه از سوى خدا به موسى ( ع ) براى هدايت فرعون و فرعونيان

فى تسع ءاي_ت إلى فرعون و قومه

تعدد معجزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 2 - 4

4 - پيامبراكرم ( ص ) ، داراى معجزاتى متعدد و مستمر

و إن يروا ءاية يعرضوا و يقولوا سحر مستمرّ

از اين كه كافران، بر استمرار كارهاى خارق العاده پيامبر(ص) انگشت مى نهادند، استفاده مى شود كه جلوه هاى اعجازى پيامبر(ص)، مقطعى نبود; بلكه پايا و مستمر بوده است; گاه با {شق القمر} و زمانى با آيات جديد قرآن.

تعدد معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 26

26 _ ظهور معجزاتى متعدد ( پديد آمدن آب ، سايه ، نزول منّ و سلوى ) براى قوم موسى در پى عبورشان از دريا

فانبجست . .. ظلّلنا عليهم الغمم و أنزلنا عليهم المن و السلوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 3

3 _ موسى و هارون ( ع ) براى اثبات نبوت خود ، داراى معجزات متعددى بودند .

ثم بعثنا . .. موسى و هرون ... بأيتنا

با توجه به جمله {قالوا إن هذا لسحر مبين} در آيه بعد، استفاده مى شود كه

مراد از {آيات} در اين جا عبارت از كارهايى است كه بشر بر انجام آن توانايى ندارد ; بلكه به طور يقين فعل خداست كه به دست انسانى انجام گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 96 - 2

2_ موسى ( ع ) برخوردار از معجزاتى فراوان و باعظمت بر رسالت الهى خويش

و لقد أرسلنا موسى بأيتنا

مراد از آيات (نشانه ها) در آيه فوق ، معجزات است و جمع آوردن آن حاكى از كثرت آنهاست. اضافه آن به ضمير متكلم (نا) دلالت بر عظمت و بزرگى آن معجزات دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 1

1- حضرت موسى ( ع ) ، همراه با آيات و معجزات متعدد از سوى خداوند براى مردم عصر خويش مبعوث شد .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن أخرج قومك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 5

5 - موسى و هارون ( ع ) ، از معجزات متعددى براى انجام دعوت خويش برخوردار بودند .

اذهب . .. ب__َاي_تى

ذكر {آيات} به صورت جمع، نشانگر تعدد آيات و معجزات اعطايى به موسى و هارون است. در توجيه اين تعدد دو احتمال وجود دارد: 1_ معجزه عصا و يدبيضا _ گرچه به صورت كلى دو معجزه بود _ اما حاوى معجزاتى متعدد بود; زيرا مار شدن عصا و حركت آن و عصا شدن مار، هر يك مى تواند معجزه اى خاص باشد. 2_ خداوند با اين تعبير به موسى(ع) وعده داده است كه پس

از اين نيز معجزاتى به موسى(ع) عطا خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 5

5 - تبديل عصا به موجودى كه ابزار سِحر ساحران را بلعيد و به حالت اوليه برگشت ، حاوى نشانه هاى متعددى بر رسالت موسى ( ع )

ما جاءنا من البيّن_ت

از اين كه ساحران، از مشاهدات خود با تعبير {بيّنات} (جمع {بيّنة}) ياد كردند، به دست مى آيد كه آنچه ديدند، معجزات متعددى در ضمن يك معجزه بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 7

7 - موسى ( ع ) ، داراى معجزاتى متعدد

ثمّ أرسلنا موسى . .. بأي_تنا

{آية} به معناى نشانه است و مقصود از آن در مورد بعثت پيامبران، معجزه است به اين اعتبار كه معجزه، نشانه صدق ادعاى پيامبرران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 5

5 - تجهيز موسى و هارون ( ع ) به وسيله آيات و معجزات گوناگون الهى براى ايفاى نقش رسالت

فاذهبا ب_اي_تنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 5

5 - تجهيز موسى و هارون ( ع ) از سوى خداوند ، به آيات و معجزات متعدد براى ايفاى رسالت

ب_ئاي_تنا

يكى از معانى {آية} معجزه است. بنابراين {بآياتنا} در اين جا معادل با {بمعجزاتنا} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 36 - 2

2 - موسى ( ع ) معجزات متعددى را به فرعونيان ارائه

كرد .

فلمّا جاءهم موسى ب_ئاي_تنا بيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 23 - 3

3 - آيات و دلايل ارائه شده از سوى موسى ( ع ) ، متعدد و گوناگون بود .

بأي_تنا و سلط_ن مبين

برداشت ياد شده از جمع آمدن {آيات} به دست مى آيد.

تعدد معجزه هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 3

3 _ موسى و هارون ( ع ) براى اثبات نبوت خود ، داراى معجزات متعددى بودند .

ثم بعثنا . .. موسى و هرون ... بأيتنا

با توجه به جمله {قالوا إن هذا لسحر مبين} در آيه بعد، استفاده مى شود كه مراد از {آيات} در اين جا عبارت از كارهايى است كه بشر بر انجام آن توانايى ندارد ; بلكه به طور يقين فعل خداست كه به دست انسانى انجام گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 5

5 - موسى و هارون ( ع ) ، از معجزات متعددى براى انجام دعوت خويش برخوردار بودند .

اذهب . .. ب__َاي_تى

ذكر {آيات} به صورت جمع، نشانگر تعدد آيات و معجزات اعطايى به موسى و هارون است. در توجيه اين تعدد دو احتمال وجود دارد: 1_ معجزه عصا و يدبيضا _ گرچه به صورت كلى دو معجزه بود _ اما حاوى معجزاتى متعدد بود; زيرا مار شدن عصا و حركت آن و عصا شدن مار، هر يك مى تواند معجزه اى خاص باشد. 2_ خداوند با اين تعبير به موسى(ع) وعده داده است كه

پس از اين نيز معجزاتى به موسى(ع) عطا خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 5

5 - تجهيز موسى و هارون ( ع ) به وسيله آيات و معجزات گوناگون الهى براى ايفاى نقش رسالت

فاذهبا ب_اي_تنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 5

5 - تجهيز موسى و هارون ( ع ) از سوى خداوند ، به آيات و معجزات متعدد براى ايفاى رسالت

ب_ئاي_تنا

يكى از معانى {آية} معجزه است. بنابراين {بآياتنا} در اين جا معادل با {بمعجزاتنا} مى باشد.

تعدد معجزه هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 3

3_ هود ( ع ) ، معجزات متعددى را براى اثبات ربوبيت خداوند در اختيار قوم عاد قرار داد . *

و تلك عاد جحدوا بأي_ت ربهم

تعقل در معجزه محمّد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 20

20 _ تفكر درباره محدوده قدرت و وظايف پيامبر(ص) و معجزات وى، مورد ترغيب و توصيه خداوند

قل لا أقول لكم . .. أفلاتتفكرون

از مصاديق مهم و بارز مذكور در آيه، محدوده قدرت و وظايف پيامبر(ص) است كه جمله {أفلا تتفكرون} همه مردم را به تفكر درباره آن فرا مى خواند.

تفاوت معجزه با جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 8

8- آگاهى مشركان در عصر بعثت ، از ماهيت معجزه و فرق آن با سحر و خواب هاى پريشان و شعر

بل

قالوا أضغ_ث أحل_م بل افتريه بل هو شاعر

مشركان در مخالفت با پيامبر(ص) ابتدا سخن او را سحر، يا شعر و يا خواب هاى آشفته مى دانستند. سپس براى اثبات رسالت پيامبر(ص) از ايشان خواستار معجزه شدند. اين مى رساند كه آنان از معجزه و فرق آن با سحر و شعر و... آگاه بودند و به آن اعتراف داشتند.

تفاوت معجزه و جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 7

7- بصيرت بخشى و بينش دهى معجزه ، ملاك تمايز آن از سحر و جادوگرى

إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا . قال لقد علمت ما أنزل ه_ؤلاء إلاّ ... بصائر

تأكيد موسى(ع) بر {بصائر} بودن معجزاتش در قبال اتهام سحر به معجزات او از سوى فرعون، مى تواند خود ردّى باشد بر اتهام فرعون با ارائه ملاك; يعنى، سحر هرگز بصيرت آفرين نيست در حالى كه معجزه، بصيرت آفرين است.

تكذيب معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 3

3 _ آيات الهى ( معجزات پيامبران و . . . ) مورد انكار يهوديان

و كفرهم بايت اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 1

1 _ كافران مكه در پى نزول قرآن به عنوان معجزه، بدون درنگ به تكذيب آن پرداختند.

فقد كذّبوا بالحق لمّا جاءهم

جمله ظرفيه {لمّا جاءهم} به اين نكته اشاره دارد كه تكذيب كافران به مجرد آمدن حق صورت گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 8،14

8- تكذيب معجزات

درخواستى از سوى امت هاى پيشين ، دليل بهانه جويى و بى صداقتى تقاضا كنندگان معجزات متعدد است .

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

از اينكه تكذيب معجزات درخواستى (اقتراحى) از سوى پيشينيان، دليل امتناع خداوند از ارائه معجزات براى امتهاى بعدى مطرح شده است مى تواند نشان از بى صداقتى و بهانه جويى اين امتها باشد و خداوند به همين دليل به معجزات درخواستى اينها، پاسخ منفى داده است.

14- تكذيب معجزات و آيات الهى ، ظلم به آنهاست .

كذّب بها الأوّلون . .. فظلموا بها

تكذيب معجزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 4

4 _ انكار معجزه بودن معجزات ارائه شده از جانب پيامبر(ص)، از بهانه هاى منكران رسالت

لئن جاءتهم ءاية ليؤمننّ بها

ترديدى نيست كه پيامبر(ص) معجزاتى را به مردم ارائه مى كرد، ولى مشركان با درخواست نزول آيات گويا در صدد انكار آن معجزات بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 133 - 2،4

2- منكران رسالت پيامبر ( ص ) ، با ناديده گرفتن معجزه قرآن ، آن حضرت را فاقد هرگونه معجزه معرفى مى كردند .

و قالوا لولا يأتينا ب__َاية من ربّه أوَلم تأتهم بيّنة

4 - انكار معجزات پيامبر ( ص ) و دلايلِ روشن رسالت او ، موجب آزردگى و رنج آن حضرت بود .

فاصبر على ما يقولون . .. و قالوا لولا يأتينا ب__َاية

تكذيب معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 8

8 _ فرعون و

بزرگان دربار او ، آيات و معجزات ارائه شده از سوى موسى را تكذيب كردند .

بئايتنا إلى فرعون و ملإيه فظلموا بها

ضمير در {بها} به {آياتنا} برمى گردد و چون {ظلم} به حرف باء متعدى شده (ظلموا بها) متضمن معناى تكذيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 132 - 2

2 _ فرعونيان در عين اعتراف به خارق العاده بودن معجزات موسى ، با لحنى تمسخرآميز آيت بودن آنها را تكذيب مى كردند .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها

{لتسحرنا بها} (يعنى تا ما را به وسيله آن آيه سحر كنى)، مى رساند كه مراد از كلمه {آية} در سخن فرعونيان {سحر} است و هدف آنان از اينكه آن را {آية} ناميدند، استهزاى موسى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 14 - 1

1 - انكار معجزات الهى ، از سوى فرعونيان با وجود يقين درونى به حقانيت آن

و جحدوا بها و استيقنتها أنفسهم

{جَحْد} (مصدر {جحدوا}) به معناى نفى و انكار كردن است. {استيقان} (مصدر {إستيقنت}) معادل {إيقان} و جمله {استيقنتها أنفسهم} حال براى ضمير فاعل در {جحدوا} است; يعنى، در حالى كه جان هاى آنان به الهى بودن آيات يقين داشت باز آنها را انكار كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 36 - 4

4 - انكار معجزات موسى از سوى فرعونيان ، به اتهام سحر و ساختگى بودن آنها

فلمّا جاءهم موسى ب_ئاي_تنا بيّن_ت قالوا ما ه_ذا إلاّ سحر مفترًى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20

- نازعات - 79 - 21 - 1

1$ - فرعون ، نشانه رسالت موسى ( ع ) و معجزه بودن آن را نپذيرفت و بى درنگ آن را تكذيب كرد .

فكذّب

حرف {فاء} براى تعقيب بدون فاصله است و مى رساند كه فرعون، پيش از هر گونه تأمل و درنگ، به تكذيب و عصيان پرداخت. متعلق تكذيب _ به قرينه {الآية الكبرى} در آيه قبل _ معجزه موسى(ع) است. از اقدام فرعون به آوردن مثل معجزه موسى(ع)، _ كه آيات بعد بر آن دلالت دارد _ دانسته مى شود كه فرعون، معجزه بودن آن و دلالتش بر صداقت موسى(ع) را تكذيب كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 25 - 6

6 - خداوند ، فرعون را به دليل تكذيب رسالت و معجزه موسى ( ع ) و عصيانگرى و ادعاى ربوبيت ، هلاك ساخت .

فكذّب و عصى . .. فقال أنا ربّكم الأعلى . فأخذه اللّه نكال الأخرة و الأولى

مى توان گفت: فاء در {فأخذه اللّه}، كيفر را بر تمام كارهاى فرعون كه در آيات قبل آمده بود، تفريع كرده است.

تكذيب معجزه هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 53 - 2

2_ قوم عاد ، هود ( ع ) را به نداشتن معجزه و دليلى روشن بر حقانيت نبوتش ، متهم مى كردند .

قالوا ي_هود ما جئتنا ببيّنة

تهمت جادو به معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 15 - 1

1 - مشركان صدر اسلام ، معجزات الهى را سحرى

آشكار و بى ترديد مى دانستند .

و قالوا إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

مشاراليهِ {هذا} هم مى تواند معجزه باشد _ كه در آيه قبل از آن به {آية} ياد شده است _ و هم مى تواند قرآن كريم باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

جادوگران فرعون و معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 120 - 1،2

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) و بطلان سحر خويش ، به خاك افتادند و به درگاه خداوند سجده كردند .

و ألقى السحرة سجدين

2 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) به عظمت خداوند پى بردند و او را شايسته و بايسته پرستش يافتند .

و ألقى السحرة سجدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 1

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) ربوبيت خداوند را بر تما هستى باور كردند و به آن ايمان آوردند .

قالوا ءامنا برب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 1

1 _ ساحران دربار فرعون پس از مشاهده معجزه موسى ( ع ) ، به ربوبيت خداى موسى ( ع ) و هارون بر تمام هستى ايمان آورده و بدان اعتراف كردند .

ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 2،3

2 - ساحران با مشاهده معجزه موسى و بلعيده شدن سِحرشان با اعجاز او ، در برابر خداوند به

سجده افتادند .

فأُلقى السحرة سجّدًا

3 - ساحران ، با مشاهده معجزه موسى ، آن را قدرتى الهى دانسته و در برابر عظمت خداوند اظهار فروتنى كردند .

فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا بربّ هرون و موسى

جاودانگى معجزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 4

4 _ قرآن ، معجزه جاودان حضرت محمد ( ص ) و گواه صدق نبوت آن حضرت

أم يقولون افتريه قل فأتوا بسورة مثله

حقانيت معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 45 - 3

3 - معجزه ، امرى واقعى ، و سحر عملى خيالى و فاقد حقيقت و واقعيت است .

فألقى موسى عصاه فإذا هى تلقف ما يأفكون

{إفك} در اصل به سخنى گفته مى شود كه اصل و ريشه نداشته و دروغ است. بنابراين سحر را بدان جهت {إفك} مى نامند كه فاقد حقيقت و واقعيت است.

حقانيت معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 2

2 _ حضرت موسى ( ع ) براى اثبات نبوت خود و هارون ( ع ) ، معجزه اى بزرگ _ كه در حق و الهى بودن آن شبهه اى نبود _ به فرعون و اطرافيانش ارائه كرد .

فلما جاءهم الحق من عندنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 1

1- تذكر موسى ( ع ) به آگاهى و اعتقاد درونى فرعون به حقانيت معجزات او على رغم سحر خواندن آنها

إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا . قال لقد علمت

ما أنزل ه_ؤلاء إلاّ ربّ السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 5

5 - وجود نشانه هايى ترديدناپذير در تفاوت معجزه موسى با هرگونه افسون ، در نظر سحرشناسان

فأُلقى السحرة س_جدين

برداشت ياد شده از سجده بى درنگ ساحران، در پى مشاهده معجزه موسى استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 14 - 1

1 - انكار معجزات الهى ، از سوى فرعونيان با وجود يقين درونى به حقانيت آن

و جحدوا بها و استيقنتها أنفسهم

{جَحْد} (مصدر {جحدوا}) به معناى نفى و انكار كردن است. {استيقان} (مصدر {إستيقنت}) معادل {إيقان} و جمله {استيقنتها أنفسهم} حال براى ضمير فاعل در {جحدوا} است; يعنى، در حالى كه جان هاى آنان به الهى بودن آيات يقين داشت باز آنها را انكار كردند.

حقانيت معجزه هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 2

2 _ حضرت موسى ( ع ) براى اثبات نبوت خود و هارون ( ع ) ، معجزه اى بزرگ _ كه در حق و الهى بودن آن شبهه اى نبود _ به فرعون و اطرافيانش ارائه كرد .

فلما جاءهم الحق من عندنا

حقيقت معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 1

1 _ معجزه ، وقوع پديده اى حق و داراى واقعيت است .

فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا إن هذا لسحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77

- 3

3 _ معجزه ، وقوع پديده اى حق و داراى واقعيت است .

أتقولون للحق لما جاءكم أسحر هذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 2

2 _ معجزات پيامبران ، كلمات خدايند .

ثم بعثنا . .. موسى و هرون ... بأيتنا ... و يحق اللّه الحق بكلمته

با توجه به اينكه يكى از موارد ابطال باطل و احقاق و تثبيت حق، به وسيله معجزه حضرت موسى (ع) بوده، برداشت فوق استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 2

2- معجزات حضرت موسى ( ع ) ، فعل خدا بود كه توسط آن حضرت تحقق يافت .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: مراد از {آياتنا} معجزاتى باشد كه توسط حضرت موسى(ع) انجام مى گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 8

8- آگاهى مشركان در عصر بعثت ، از ماهيت معجزه و فرق آن با سحر و خواب هاى پريشان و شعر

بل قالوا أضغ_ث أحل_م بل افتريه بل هو شاعر

مشركان در مخالفت با پيامبر(ص) ابتدا سخن او را سحر، يا شعر و يا خواب هاى آشفته مى دانستند. سپس براى اثبات رسالت پيامبر(ص) از ايشان خواستار معجزه شدند. اين مى رساند كه آنان از معجزه و فرق آن با سحر و شعر و... آگاه بودند و به آن اعتراف داشتند.

درخواست معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 2،3

2 - مشركان ،

براى پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) خواهان نشانه و معجزه اى بر حقانيت او بودند .

و قال الذين لايعلمون لولا . .. أو تأتينا ءاية

3 - مشركان خواهان تحقق معجزه اى بودند كه خود آن را پيشنهاد مى كردند . *

و قال الذين لايعلمون لولا . .. أو تأتينا ءاية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 4

4 _ درخواست معجزه هاى بى مورد ، شيوه اهل كتاب در برابر دعوت پيامبران

يسئلك أهل الكتب . .. فقد سألوا موسى أكبر من ذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 24 - 11

11 _ بنى اسرائيل ، با اعلام كناره گيرى از نبرد ، خواستار معجزه موسى ( ع ) و امداد خاص الهى براى فتح سرزمين مقدس

فاذهب انت و ربك فقتلا

امدادهاى الهى و معجزات موسى(ع) براى نابودى فرعونيان در حضور بنى اسرائيل، مى تواند مؤيد اين احتمال باشد كه مراد از {اذهب . ..}، توقع و درخواست امداد خداوند و معجزه موسى(ع) براى نابودى جباران است، به گونه اى كه نياز به جهاد و مبارزه نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 4،7،14

4 _ حواريون ، خواستار معجزه اى اختصاصى براى خويش افزون بر ساير معجزات عيسى ( ع )

ان ينزل علينا مائدة

كلمه {علينا} به قرينه {نأكل} و {قلوبنا} و {نعلم} و {نكون} در آيه بعد نشانگر اين است كه حواريون خواستار معجزه اى بودند كه تنها خودشان از آن بهره مند گردند.

7 _ حواريون عيسى خواهان معجزه

اى ويژه ( نزول مائده آسمانى ) على رغم ادعاى ايمان به رسالت مسيح ( ع )

هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مائدة من السماء قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

14 _ حواريون عيسى مورد سرزنش وى به خاطر پيشنهاد معجزه ويژه و نزول مائده آسمانى ، على رغم مشاهده معجزات فراوان

قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين

آيات پيشين دلالت مى كند كه عيسى حتى در كودكى و قبل از دعوت مردمان به ايمان، معجزاتى را به مردمان ارائه مى كرد. بنابراين مى توان گفت انتقاد و اعتراض حضرت مسيح(ع) بدين جهت بوده كه چرا با وجود معجزات فراوان باز هم از وى درخواست معجزه دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 8 - 2

2 _ گريز كفرپيشگان بهانه جو از ايمان به پيامبر(ص)، با درخواست معجزاتى غيرعملى

و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ينظرون

حرف {لو} غالباً در مواردى به كار گرفته مى شود كه شرط، امرى غير عملى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 3

3 _ گريز كفرپيشگان بهانه جو از ايمان به پيامبر(ص)، با درخواست معجزاتى غيرعملى

و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 5،7،8،9،10،11

5 _ تقاضاى معجزات ويژه و دلخواه، برخاسته از نادانى است.

و لكن أكثرهم لايعلمون

نفى علم از درخواست كنندگان معجزات ويژه بيانگر اين است كه نادانى زمينه پيدايش اين نوع تقاضاهاست.

7 _ معدودى از مشركان مى دانستند كه خداوند توان آوردن معجزه درخواستى آنان را دارد.

و لكن

أكثرهم لايعلمون

8 _ ناآگاهى اغلب مشركان به فلسفه عدم نزول معجزات درخواستى آنان

و قالوا لولا نزل عليه ءاية . .. و لكن أكثرهم لايعلمون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لايعلمون} جمله اى مانند {حكمة عدم نزول الأيات} باشد.

9 _ اقليتى از مشركان به فلسفه نازل نشدن معجزات ويژه درخواستى خويش آگاه بودند.

و قالوا لولا نزل عليه ءاية . .. و لكن أكثرهم لايعلمون

10 _ تبليغات مشركان عليه پيامبر(ص)، على رغم آگاهى به قدرت الهى و فلسفه نازل نشدن معجزات درخواستى

و قالوا لولا نزل عليه ءاية من ربه قل إن اللّه قادر . .. و لكن أكثرهم لايعلمون

اگر مشركان اعتقاد به قدرت خدا نداشتند، جمله {قل إن اللّه قادر} ادعايى محض بود. بر اين اساس آنان قدرت خداند را بر نزول هرگونه معجزه قبول داشتند. گذشته از اينكه اقليتى از آنان به تصريح آيه به علت عدم نزول معجزات مورد درخواست خود نيز آگاه بودند.

11 _ برخى از مشركان، على رغم آگاهى به قدرت خداوند بر نزول هر معجزه و فلسفه نازل نشدن آن، خواهان نزول معجزات ويژه خود بودند.

و قالوا لولا نزل . .. إن اللّه قادر ... و لكن أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 38 - 7

7 _ پاسخ به درخواست نابجاى نزول معجزات، با نظام قانونمند هدايت ناسازگار است.

و قالوا لولا نزل عليه ءاية . .. ما فرطنا فى الكتب من شىء

جمله {ما فرطنا} مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه اگر نزول آيات مورد درخواست مشركان بجا بود، بايد در كتاب آفرينش ثبت شده باشد و آنگاه به منصه

ظهور درآيد. و چون چنين چيزى در آنجا ثبت نگرديده و چيزى نيز در آنجا از قلم نيفتاده است، بنابراين خواست مشركان هيچگونه توجيه منطقى و معقول و بجا ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 10

10 _ ارائه معجزه، بدان گونه كه مردم برگزينند و بخواهند، خارج از قلمرو اختيار پيامبر(ص) است.

ما عندى ما تستعجلون به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 3

3 _ مشركان خواهان دريافت معجزه اى، جز آنچه پيامبر(ص) ارائه مى نمود، بودند.

و أقسموا بالله جهد أيمنهم لئن جاءتهم ءاية

بديهى است كه پيامبر(ص) قطعاً معجزاتى را به آنان نمايانده است و با اين وصف آنان از سر بهانه جويى معجزات ديگرى را طلب مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 6

6 _ مشركان مكه با وجود ايمان نياوردن به پيامبر(ص) با معجزات ارائه شده، مجدداً خواهان معجزات ديگرى از پيامبر(ص) بودند.

و أقسموا . .. لئن جاءتهم ءاية ... إذا جاءت لايؤمنون ... كما لم يؤمنوا به أول مرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 1

1 _ نزول ملائكه بر مشركان و سخن گفتن مردگان با ايشان، از معجزات درخواستى آنان بوده است.

لئن جاءتهم ءاية . .. و لو أننا نزّلنا ... ما كانوا ليؤمنوا

ذكر نزول ملائكه و سخن گفتن با مردگان در آيه حكايت از آن دارد كه اين قبيل معجزات مورد درخواست مشركان بوده است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 4،13

4 _ با نزول قرآن جايى براى نزول معجزات درخواستى مشركان متصور نيست.

و لو أننا نزّلنا إليهم . .. أفغير الله أبتغى حكما و هو الذى أنزل إليكم الكتب

به نظر مى رسد جمله استفهامى توبيخى {أفغير الله أبتغى . ..} به قرينه آيات قبل، تعريض به كسانى باشد كه دليل و معجزه اى غير از قرآن طلب مى كردند و جمله {و هو الذى أنزل ...} تتميمى بر اين تعريض است. يعنى با وجود قرآن جايى براى درخواستهاى ديگر نمى ماند.

13 _ پيامبر اكرم(ص) و مؤمنان در اينكه معجزه طلبى مشركان از سر حقجويى نيست، نبايد به خود ترديد راه دهند.

فلا تكونن من الممترين

متعلق {ممترين} بايد چيزى متناسب با مضمون آيه باشد. پيام اصلى آيه آن است كه معجزه طلبى كافران و مخالفتهاى اهل كتاب با پيامبر(ص) از سر حقجويى نيست. بنابراين {لا تكونن من الممترين} يعنى ترديدى در اين مسأله نداشته باش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 107 - 1

1 _ موسى ( ع ) در پاسخ فرعون ( درخواست آيت رسالت ) عصاى خويش را ر ها ساخت .

فألقى عصاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 108 - 1

1 _ موسى ( ع ) در پى درخواست فرعون ( آوردن معجزه ) دومين آيت رسالت خويش را ارائه كرد .

إن كنت جئت بئاية فأت بها . .. و نزع يده فإذا هى بيضاء للنظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 -

ابراهيم - 14 - 10 - 28

28- اقوام كافر پيشين ، ضمن طرح شبهاتى در مقابل دعوت روشن انبيا ، از آنان خواستار دليلى قاطع و روشن ( معجزه ) بودند .

إن أنتم إلاّ بشر مثلنا . .. فأتونا بسلط_ن مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 7

7- مشركان ، از پيامبر ( ص ) خواهان معجزه اى همانند معجزات پيامبران پيشين بودند .

فليأتنا ب_اية كما أُرسل الأوّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 8

8- درخواست معجزه از سوى مشركان ستم پيشه مكه ، در جهت بهانه جويى بود ; نه حقيقت طلبى .

فليأتنا. .. أفهم يؤمنون

خداوند، درخواست معجزه از طرف مشركان را به اين دليل ردّ فرمود كه آنان مانند مشركان اقوام گذشته، قصد ايمان آوردن نداشتند. بنابراين چنين درخواستى بهانه و دست آويزى بيش نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 154 - 5

5 - ثموديان ، خواستار نشانه و معجزه اى از صالح ( ع ) براى پى بردن به صدق ادعاى وى

فأت بئاية إن كنت من الص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 52 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه كفايت گواهى خداوند را ميان او و معجزه خواهان كافر ابلاغ كند .

قل كفى باللّه بينى و بينكم شهيدًا

درخواست معجزه از صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 154 - 6

6

- ثموديان ، ايمان به صالح را منوط به ارائه معجزه اى از سوى او مى دانستند .

فأت بئاية إن كنت من الص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 27 - 2

2 - قوم ثمود ، تقاضامند معجزه اى ( ناقه ) از صالح پيامبر ( ع )

إنّا مرسلوا الناقة

جمله {إنّا مرسلوا الناقة} در مقام وعده و اخبار از آينده است. {الف و لام} در {الناقة} براى عهد بوده و اشاره به همان معجزه مورد درخواست قوم ثمود دارد.

درخواست معجزه از محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 3

3- مشركان و كفار ، معجزات متعددى را از پيامبراكرم ( ص ) درخواست كردند .

و ما منعنا . .. إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

از اينكه خداوند با صراحت تمام به مشركان مى گويد: {ما هر چه معجزه براى پيشينيان فرستاديم، آنها را تكذيب كردند و اين مانع ارسال معجزه شد} نشان مى دهد كه مشركان صدراسلام، درخواستهاى متعدد و مكررى براى معجزه داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 1،4

1 - مشركان مكه ، خواستار تحقق معجزاتى چند به دست پيامبر اكرم ( ص ) بودند .

و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت من ربّه

4 - مشركان مكه ، با درخواست تحقق معجزه از سوى پيامبر ( ص ) در صدد تمسخر او بودند .

و قالوا لولا أنزل عليه

تعبير {و قالوا لولا أنزل عليه آيات من ربّه} به جاى {لولا يأتينا} ويا {لولا أنزل علينا}، مى تواند

براى استهزا و مسخره كردن باشد.

درخواست معجزه تكلم مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 1

1 _ نزول ملائكه بر مشركان و سخن گفتن مردگان با ايشان، از معجزات درخواستى آنان بوده است.

لئن جاءتهم ءاية . .. و لو أننا نزّلنا ... ما كانوا ليؤمنوا

ذكر نزول ملائكه و سخن گفتن با مردگان در آيه حكايت از آن دارد كه اين قبيل معجزات مورد درخواست مشركان بوده است.

درخواست معجزه حسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 4

4- كافران مكه ، بر اين باور بودند كه نزول هر نوع پيام آسمانى بر بشر ، بايد همراه با شاهد آسمانى محسوسى باشد . *

قالوا . .. لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

درخواست كافران از پيامبر(ص) براى آوردن ملائكه جهت تصديق نبوتش، ممكن است از اين رو باشد كه: آنان ارتباط بشر با خداوند را غير ممكن مى دانستند و براى قبول نبوت بشر، خواستار آوردن شاهد آسمانى بودند و ذكر نام ملائكه شايد به عنوان نمونه و يا شناخته شده بودن آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 4

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 -

91 - 3

3- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى ... تكون لك جنّة من

نكته ياد شده با اين احتمال در آيه قابل استفاده است كه: آنان ايجاد باغى با صفات ياد شده را به وسيله معجزه درخواست كرده باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 4

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى ... يكون لك بيت من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 2

2 - مشركان مكه ، نزول وحى را ، به عنوان آيه اى از جانب خدا قبول نكرده و خواستار معجزه حسّى شدند .

و كذلك أنزلنا إليك الكت_ب . .. و ما يجحد بأي_تنا ... و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_

درخواست معجزه نزول ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 1

1 _ نزول ملائكه بر مشركان و سخن گفتن مردگان با ايشان، از معجزات درخواستى آنان بوده است.

لئن جاءتهم ءاية . .. و لو أننا نزّلنا ... ما كانوا ليؤمنوا

ذكر نزول ملائكه و سخن گفتن با مردگان در آيه حكايت از آن دارد كه اين قبيل معجزات مورد درخواست مشركان بوده است.

دعوت

به استهزاى معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 14 - 3

3 - دعوت مشركان از يكديگر براى به تمسخر گرفتن معجزات الهى

و إذا رأوا ءاية يستسخرون

آمدن فعل {يستسخرون} به قالب باب استفعال، مى تواند حاكى از حقيقت ياد شده باشد.

دلايل حقانيت معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 7

7 - بلعيده شدن سِحر ساحران به وسيله عصاى موسى ، نشانه بطلان سِحر و حقانيت معجزه موسى

و ألق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا إنّما صنعوا كيد سحر

جمله {إنّما صنعوا. ..} تعليل براى {تلقف} است; يعنى، بدان جهت كه سحر، كيدى بيش نيست، در برابر حقيقت اعجاز موسى نابود خواهد شد و به دين وسيله بطلان سحر ساحران و حقانيت معجزه اثبات خواهد گرديد.

دلايل رد معجزه اقتراحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 9 - 4

4_ علم خداوند به بى تأثيرى معجزات درخواستى كفرپيشگان ، دليل اعطا نكردن آنها به پيامبر ( ص )

و يقول الذين كفروا لولا أُنزل عليه ءاية . .. الله يعلم ما تحمل ... ع_لم الغيب و

و نهانها، پس از اشاره به اين كه تقاضاى كافران مبنى بر ارائه معجزه را پاسخ نمى دهد، حاوى اين نكته است كه: خداوند مى داند ارائه معجزات پيشنهادى كافران اثرى در هدايت ايشان ندارد. از اين روست كه به درخواست آنان پاسخ نمى دهد.

_______________________________

تفسيرعياشى، ج2، ص205، ح13; نورالثقلين، ج2، ص485، ح34.

ذكر معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره -

2 - 63 - 9

9 - قرار گرفتن كوه طور بر بالاى سر بنى اسرائيل معجزه و رخدادى شايسته به يادداشتن

و إذ أخذنا ميثقكم و رفعنا فوقكم الطور

{إذ} مفعول براى فعل {اذكروا} در آيه 47 است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 171 - 8

8 _ قرار گرفتن كوه بر فراز سر بنى اسرائيل ، معجزه و رخدادى شايسته به ياد داشتن

و إذ نتقنا الجبل فوقهم كأنه ظلة

{إذ} متعلّق به فعل مقدّر {اذكروا} است.

ذكر معجزه كوه طور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 10

10 - قرار گرفتن كوه طور بر بالاى سر بنى اسرائيل ، معجزه و رخدادى شايسته به يادداشتن

و إذ أخذنا ميثقكم و رفعنا فوقكم الطور

{إذ} مفعول براى فعل مقدر {أذكروا} مى باشد و بر اين اساس برداشت فوق استفاده مى گردد.

رد معجزه اقتراحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 27 - 9

9_ بى تأثيرى معجزات خاص و پيشنهادى كفرپيشگان در هدايت آنان ، دليل اهدا نشدن آنها به پيامبر ( ص )

لولا أُنزل عليه ءاية من ربه قل إن الله يضل من يشاء و يهدى إليه من أناب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 4

4- خداوند ، به درخواست هاى متعدد معجزه از سوى مشركان بهانه جوى عصر پيامبر ( ص ) پاسخ منفى داد .

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 10

10- پيامبر ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به معجزه هاى درخواستى بيجاى مشركان مكه و تنزيه خداوند از برآوردن چنين خواسته هايى

و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا . .. قل سبحان ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 5

5- عدم اعطاى معجزات اقتراحى مشركان از سوى خداوند ، به دليل علم خدا به حق ناپذيرى آنان

و لقد ءاتينا موسى . .. فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا

يادآورى كفر فرعون، على رغم ارائه معجزات فراوان از سوى موسى(ع) در پى رد درخواستهاى مشركان، مى رساند كه دليل عدم اجابت خواسته هاى مشركان، تصميم آنان بر عدم ايمان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 133 - 1

1- منكران اعجاز قرآن ، پيامبر ( ص ) را به خاطر ارائه نكردن معجزات اقتراحى و پيشنهادى آنان ، مورد انتقاد قرار مى دادند .

و قالوا لولا يأتينا ب__َاية من ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 51 - 6

6 - خداوند ، با وجود اعجاز قرآن ، معجزه هاى حسّى درخواستى مشركان را برآورده نكرد .

و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت من ربّه قل إنّما الأي_ت عند اللّه . .. أَوَلم يكفهم

رد معجزه اقتراحى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 7

7 _ تأثير نداشتن هر نوع معجزه در مشركان، دليل ارائه نشدن معجزات مورد درخواست آنان است.

و

ما يشعركم أنها إذا جاءت لايؤمنون . .. و لو أننا نزّلنا ... ما كانوا ليؤمنوا

زمان معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 11

11_ ارائه آيت ها و معجزه ها ، هر كدام داراى وقتى مشخص و مختص به دوره و زمان خاص خود است .

ما كان لرسول أن يأتى بأية . .. لكل أجل كتاب

در پى بيان اين حقيقت كه معجزه در اختيار پيامبر نيست بلكه در اختيار خداوند و به اذن اوست، اين پرسش مطرح مى شود كه چرا خداوند اذن ارائه معجزه هاى درخواستى را به پيامبرش نمى دهد تا مردمان ايمان بياورند؟ جمله {لكل أجل كتاب} در پاسخ سؤال مذكور بيان مى دارد كه انجام هر كارى و از جمله ارائه معجزات، زمانى مشخص دارد ; اين گونه نيست كه هر كارى در هر زمان بتواند تحقق يابد.

زمينه انكار معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 25 - 7

7 _ افكنده شدن حجاب بر انديشه و قلب آدمى، زمينه انكار هر گونه معجزه و آيت الهى است.

و جعلنا على قلوبهم أكنة أن يفقهوه . .. و إن يروا كل ءاية لايؤمنوا بها

زمينه قبول معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 10

10- آمدن معجزه الهى براى مردم ، مشروط به وجود زمينه پذيرش در ميان آنان است .

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

خداوند، تكذيب معجزات از سوى پيشينيان را فلسفه عدم ارسال معجزه در ميان امتهاى

بعدى معرفى مى كند و اين بيانگر حاكميت روحيه حق ناپذيرى پيشينيان در ميان مردم بعدى است و نشان مى دهد كه ارسال معجزه، نياز به زمينه و آمادگى دارد.

زمينه معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 58 - 4

4 _ پيامبر(ص) مأمور به ترسيم مرز اختيارات خود در زمينه تحقق معجزات براى مردم

قل لو أن عندى ما تستعجلون به لقضى الأمر

حرف شرط {لو} غالباً براى افاده امتناع {جزا} به جهت امتناع {شرط} به كار مى رود. در اين مورد جمله {لو أن ما عندى} نفى اختيار تعذيب و پيامبر(ص) مأمور اعلام آن است.

زيبايى معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 3

3 - تجهيز موسى ( ع ) از سوى خدا به معجزه اى بيم آفرين و معجزه اى زيبا و پرجاذبه

و ألق عصاك . .. ولّى مدبرًا ... و أدخل يدك... بيضاء من غير سوء

شرايط تحقق معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 28

28 _ ارائه معجزات از سوى پيامبران تنها با اذن خداوند امكان پذير است .

فتكون طيراً باذنى . .. و اذ تخرج الموتى باذنى

شرايط معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 35 - 6

6 _ ارائه معجزات تنها به اذن خداوند و در قالب سنتها و قوانين لا يتغير الهى امكان پذير است.

فإن استطعت أن تبتغى نفقا فى الأرض أو سلما فى السماء

مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) در {استطعت} و خواستن

از آن حضرت كه اگر قادر هستى سوراخى در زمين و يا نردبانى بر آسمان بگذار، اشاره به اين است كه نزول معجزات، به شكلى كه برخى مى طلبند، خارج از قلمرو سنتها و قوانين خداوند در نظام هدايت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 6

6 _ خداوند سزاوارترين حاكم و داور در مورد ضرورت و يا عدم ضرورت نزول معجزات و ديگر شرايط و زمينه هاى آن است.

إنما الأيت عند الله و ما يشعركم أنها إذا جاءت لا يؤمنون . .. أفغير الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 11

11_ ارائه آيت ها و معجزه ها ، هر كدام داراى وقتى مشخص و مختص به دوره و زمان خاص خود است .

ما كان لرسول أن يأتى بأية . .. لكل أجل كتاب

در پى بيان اين حقيقت كه معجزه در اختيار پيامبر نيست بلكه در اختيار خداوند و به اذن اوست، اين پرسش مطرح مى شود كه چرا خداوند اذن ارائه معجزه هاى درخواستى را به پيامبرش نمى دهد تا مردمان ايمان بياورند؟ جمله {لكل أجل كتاب} در پاسخ سؤال مذكور بيان مى دارد كه انجام هر كارى و از جمله ارائه معجزات، زمانى مشخص دارد ; اين گونه نيست كه هر كارى در هر زمان بتواند تحقق يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 10

10- آمدن معجزه الهى براى مردم ، مشروط به وجود زمينه پذيرش در ميان آنان است .

و ما منعنا

أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

خداوند، تكذيب معجزات از سوى پيشينيان را فلسفه عدم ارسال معجزه در ميان امتهاى بعدى معرفى مى كند و اين بيانگر حاكميت روحيه حق ناپذيرى پيشينيان در ميان مردم بعدى است و نشان مى دهد كه ارسال معجزه، نياز به زمينه و آمادگى دارد.

شيوع خبر معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 39 - 5

5 - راه يافتن خبر معجزات موسى ( ع ) در ميان توده مردم

و قيل للناس هل أنتم مجتمعون

عجز از معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 78 - 5

5 - پيامبران ، بدون اذن پروردگار ، توانايى آوردن هيچ معجزه اى را ندارند .

و ما كان لرسول أن يأتى بأية إلاّ بإذن اللّه

مقصود از {آية} در اين جا معجزه است.

عذاب بعد از معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 83 - 5

5- نزول عذاب الهى ، پس از اتمام حجت و ارائه معجزات و نشانه هاى خداوندى است .

و ءاتين_هم ءاي_تنا فكانوا عنها معرضين . .. فأخذتهم الصيحة

عظمت معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 45 - 6

6 - ظهور ناتوانى سحر هر چند بزرگ ، در برابر معجزه

فإذا هى تلقف ما يأفكون

به كارگيرى {ما} _ كه واژه ابهام است _ نشانگر عظمت سحر ساحران مى باشد.

عظمت معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 109 -

4

4 _ معجزات موسى ( ع ) در ديدگاه اشراف قوم فرعون ، امورى با عظمت ، خارق العاده و شگفت آور

إن هذا لسحر عليم

توصي___ف موسى به {عليم} (بسيار دانا) و بيان جمله {ان هذا . .. } با چندين تأكيد (اسميه آوردن جمله، مقرون ساختن آن به دو حرف تأكيد {إن} و {لام}) حكايت از آن دارد كه همگان به عظمت كار موسى پى برده بودند و بدان اقرار داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 112 - 4

4 _ فرعونيان ، مرعوب عظمت و شگفتى معجزات موسى ( ع ) شدند .

يأتوك بكل سحر عليم

احضار همه ساحران زبردست مصر براى مقابله و مبارزه با موسى(ع)، بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 34 - 3

3 - اقرار ناخواسته فرعون به عظمت كار موسى ( ع ) در ارائه معجزات

إنّ ه_ذا لس_حر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 37 - 3

3 - عظمت معجزه موسى در نظر فرعونيان

يأتوك بكلّ سحّار عليم

جمع آورى تمامى ساحران ماهر، نشان دهنده آن است كه فرعونيان مرعوب معجزه موسى شده و معتقد بودند كه جز با گردآورى تمام توان خويش، قادر به مقابله با آن نيستند.

عقيده فرعون به معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 1

1- تذكر موسى ( ع ) به آگاهى و اعتقاد درونى فرعون به حقانيت معجزات او على رغم سحر خواندن آنها

إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا .

قال لقد علمت ما أنزل ه_ؤلاء إلاّ ربّ السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 12

12- { فى رواية أبى الجارود [ عن أبى جعفر ( ع ) ] فى قوله : { فأراد أن يستفزّهم من الأرض } : . . . و قد علم فرعون و قومه ما أنزل تلك الأيات إلاّ الله ;

از ابى الجارود [از امام باقر(ع)] درباره سخن خدا {فأراد أن يستفزّهم من الأرض} روايت شده است كه فرمود: . .. در حالى كه فرعون و قومش مى دانستند كه آن آيات را، كسى جز خداوند نازل نكرده است}.

عقيده فرعونيان به معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 12

12- { فى رواية أبى الجارود [ عن أبى جعفر ( ع ) ] فى قوله : { فأراد أن يستفزّهم من الأرض } : . . . و قد علم فرعون و قومه ما أنزل تلك الأيات إلاّ الله ;

از ابى الجارود [از امام باقر(ع)] درباره سخن خدا {فأراد أن يستفزّهم من الأرض} روايت شده است كه فرمود: . .. در حالى كه فرعون و قومش مى دانستند كه آن آيات را، كسى جز خداوند نازل نكرده است}.

علم به حقانيّت معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 11

11- انكار آيات و معجزات الهى ، پس از علم به حقانيت آنها ، زمينه ساز هلاكت انسان

لقد علمت . .. و إنى لأظنّك ي_فرعون مثبورًا

جمله {و إنى لأظنك .

..}، پس از بيان اينكه فرعون آگاهانه معجزات الهى را رد كرد و افسون خواند، مى تواند در مقام بيان عاقبت شوم مخالفت وى با آيات و معجزات روشنگر الهى باشد.

عوامل اعراض از معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 7

7 - نژادپرستى و خوى برترى جويى فرعون و اشراف دربار او ، عامل ناديده گرفتن معجزات و دلايل روشن حضرت موسى و هارون ( ع )

ثمّ أرسلنا . .. بأي_تنا و سلط_ن مبين ... فقالوا أنؤمن لبشرين ... و قومهما لنا ع_

عوامل اعراض از معجزه هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 7

7 - نژادپرستى و خوى برترى جويى فرعون و اشراف دربار او ، عامل ناديده گرفتن معجزات و دلايل روشن حضرت موسى و هارون ( ع )

ثمّ أرسلنا . .. بأي_تنا و سلط_ن مبين ... فقالوا أنؤمن لبشرين ... و قومهما لنا ع_

عوامل تكذيب معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 6

6 _ كفرورزى، موجب انكار هر گونه معجزه و آيه (گواه حقانيت پيامبر) هر چند ملموس و قابل حس باشد.

و لو نزلنا عليك . .. لقال الذين كفروا إن هذا إلا سحر مبين

عوامل تكذيب معجزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 3 - 1

1 - تكذيب آيات الهى و معجزات پيامبر ( ص ) از سوى كافران ، معلول هواپرستى آنان

و كذّبوا و اتّبعوا أهواءهم

آمدن عبارت {و

اتّبعوا أهواءهم} _ پس از {كذّبوا}، اين نكته را مى رساند كه خواهش هاى نفسانى كافران، بازدارنده ايشان از تصديق به آيات و معجزات مى باشد.

عوامل محروميت از معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 5

5- تكذيب ها و برخورد هاى نارواى پيشينيان با معجزات الهى ، سبب محروميت نسل هاى بعد از دريافت آن

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

عوامل مؤثر در معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 21 - 6

6 - امكان ارتباط و وابستگى تحقق معجزه ، به امور عادى و طبيعى

ألقها . .. فإذا هى حيّة ... خذها... سنعيدها سيرتها الأولى

مار شدن عصا، برافكندن آن تفريع گرديد و عصا شدن مار برگرفتن آن از سوى موسى(ع); اين مرحله بندى، گوياى برداشت فوق است.

فرعون و معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 8

8 _ فرعون و بزرگان دربار او ، آيات و معجزات ارائه شده از سوى موسى را تكذيب كردند .

بئايتنا إلى فرعون و ملإيه فظلموا بها

ضمير در {بها} به {آياتنا} برمى گردد و چون {ظلم} به حرف باء متعدى شده (ظلموا بها) متضمن معناى تكذيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 114 - 4

4 _ فرعون بر اثر خودباختگى در برابر معجزات موسى ( ع ) مهياى پرداخت بهاى سنگينى براى خنثى سازى آن شد .

قال نعم و إنكم لمن المقربين

از اينكه فرعون براى

پيروزى بر موسى(ع) حاضر شد هر بهايى را بپردازد، معلوم مى شود روحيه خويش را باخته بود و در خود عجز شديدى احساس مى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 79 - 1

1 _ فرعون ، براى مبارزه با حضرت موسى ( ع ) و مقابله با معجزه بزرگ او ، دستور داد تا تمام جادوگران كاردان و ماهر را به پايتختش احضار كنند .

و قال فرعون ائتونى بكل سحر عليم

فرعونيان و معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 109 - 1،2،3،4

1 _ اشراف و بزرگان قوم فرعون پس از مشاهده معجزات موسى ، براى چاره انديشى و مبارزه با موسى جلسه مشورتى تشكيل دادند .

قال الملأ من قوم فرعون

در آيات پيشين روى سخن موسى با فرعون بود و در اين آيه عكس العمل اشراف دربار او مطرح شده است. اين تغيير سياق با توجه به جمله {فماذا تأمرون} در آيه بعد (چه نظرى داريد و چه دستورى پيشنهاد مى كنيد)، حاكى از تبادل نظر آنان درباره برخورد با موسى است كه از آن در برداشت فوق به {جلسه مشورتى} تعبير شد.

2 _ اشراف و بزرگان دربار فرعون بر مبناى ساحر بودن موسى و سحر بودن معجزات وى ، جلسه مشورتى خويش را آغاز كردند .

قال الملأ من قوم فرعون إن هذا لسحر عليم

جمله {إن هذا . .. } مى تواند از نتايج بحث و گفتگوى اشراف باشد. يعنى در ابتدا اين مسأله مطرح شد كه امور خارق العاده موسى از چه سنخى است. همچنين مى

تواند بيانگر اين باشد كه آنان ساحر بودن موسى را مفروض گرفته بودند و درباره روش مبارزه با وى تبادل نظر مى كردند. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

3 _ اشراف و بزرگان قوم فرعون پس از تبادل نظر در جلسه مشورتى به اين نتيجه رسيدند كه موسى ( ع ) بدون هيچ ترديد ساحرى زبردست و معجزه وى سحر است .

قال الملأ من قوم فرعون إن هذا لسحر عليم

برداشت فوق بر اساس اولين احتمالى است كه در توضيح فيش قبل درباره جمله {إن هذا . .. } بيان شد.

4 _ معجزات موسى ( ع ) در ديدگاه اشراف قوم فرعون ، امورى با عظمت ، خارق العاده و شگفت آور

إن هذا لسحر عليم

توصي___ف موسى به {عليم} (بسيار دانا) و بيان جمله {ان هذا . .. } با چندين تأكيد (اسميه آوردن جمله، مقرون ساختن آن به دو حرف تأكيد {إن} و {لام}) حكايت از آن دارد كه همگان به عظمت كار موسى پى برده بودند و بدان اقرار داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 132 - 2

2 _ فرعونيان در عين اعتراف به خارق العاده بودن معجزات موسى ، با لحنى تمسخرآميز آيت بودن آنها را تكذيب مى كردند .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها

{لتسحرنا بها} (يعنى تا ما را به وسيله آن آيه سحر كنى)، مى رساند كه مراد از كلمه {آية} در سخن فرعونيان {سحر} است و هدف آنان از اينكه آن را {آية} ناميدند، استهزاى موسى بوده است.

فلسفه رد معجزه اقتراحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - حجر - 15 - 8 - 6

6- فلسفه عدم تحقق درخواست كافران مكه ، مبنى بر نزول ملائكه ، مهلت دادن به آنان و جلو نينداختن اجلشان است .

ما تسبق من أمة أجلها . .. ما ننزّل الملئكة إلاّ بالحقّ و ما كانوا إذًا منظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 22

22- { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و ما منعنا أن نرسل بالأيات } و ذلك أن محمداً ( ص ) سأله قومه أن يأتيهم بآية فنزل جبرئيل قال : إن الله يقول : { و ما منعنا أن نرسل بالأيات إلى قومك إلاّ أن كذب بها الأوّلون } و كنّاإذا أرسلنا إلى قرية آية فلم يؤمنوا بها أهلكناهم فلذلك أخّرنا عن قومك الأيات ;

از امام باقر(ع) در باره سخن خداوند {و ما نرسل بالأيات} روايت شده است كه فرمود: داستان اين بود كه: قوم محمد از آن حضرت درخواست كردند كه معجزه اى براى آنان بياورد، پس جبرئيل نازل شد و گفت: خدا مى فرمايد: {و ما منعنا أن نرسل بالأيات . ..} و سنت ما چنين بوده است كه هرگاه معجزه اى را به سوى قريه اى فرستاديم و آنان به آن ايمان نياوردند، آنان را هلاك كرديم. پس به خاطر همين، فرستادن معجزات را براى قومت به تأخير انداختيم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 9

9- ايمان نياوردن و حق ناپذيرى مشركان ستم پيشه ، فلسفه و دليل ردّ شدن پيشنهاد آنان مبنى بر

ارائه معجزه از سوى پيامبر ( ص )

فليأتنا ب_اية . .. أفهم يؤمنون

فلسفه معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 27 - 6

6 _ فرستادن آيات و معجزات براى مردم، به مقتضاى ربوبيت الهى و براى تربيت آنان است.

فقالوا يليتنا نرد و لا نكذب بأيت ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 17،19

17- بيم دادن انسان ها از حق ناپذيرى ، تنها هدف خداوند از فرستادن معجزات

و ما نرسل بالأي_ت إلاّ تخويفًا

19- ظهور برخى آيات و معجزات الهى براى امت ها در هر عصر و زمانى ، تنها به منظور بيم دادن به آنان است .

و ما نرسل بالأي_ت إلاّ تخويفًا

مضارع بودن {نرسل} و استفاده تبعيض از باى {بالأيات} مفيد اين معناست كه: هر چند به معجزات اقتراحى پاسخ نمى گوييم; اما براى هشدار دادن به جوامع، هر از چند گاه، آياتى بيم دهنده خواهيم فرستاد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 1

1 - اتمام حجت و سلب حقانيت از هرگونه اعتراض ، از اهداف فرستادن پيامبران و نزول آيات و معجزات

و لو أنّا أهلكن_هم بعذاب من قبله لقالوا ربّنا لولا أرسلت

مراد از ضمير در {من قبله} _ به قرينه {لولا أرسلت} _ رسول است و ممكن است مربوط به كلمه {بيّنة} (در آيه قبل) باشد گرچه كلمه {بيّنة} مؤنث است; ولى به اعتبار اين كه به معناى برهان است، ارجاع ضمير مذكر به آن صحيح مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - دخان - 44 - 33 - 6

6- آيات و معجزات الهى براى بنى اسرائيل ، داراى اهداف گوناگون از جمله امتحان آنان *

و ءاتين_هم من الأي_ت ما فيه بل_ؤا مبين

تعبير {فيه بلاء}، اين احتمال را مطرح مى سازد كه هر آيه اى صرفاً بُعد آزمايشى نداشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 27 - 5

5 - اعطاى معجزه به پيامبران ، در جهت رفع اتهام كذب و يا رياست خواهى از ايشان

بل هو كذّاب أشر . سيعلمون غدًا من الكذّاب الأشر . إنّا مرسلوا الناقة فتنة لهم

از آن جا كه {إنّا مرسلوا الناقة} در قبال اتهام {بل هو كذّاب أشر} مطرح شده است; مى توان نتيجه گرفت كه اعطاى معجزه، وسيله اى كارآمد براى رفع اتهام كذب از صالح پيامبر(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 6 - 11

11 - خداوند ، به مقدار كافى و لازم ، معجزه و دلايل روشن براى هدايت انسان ها ارائه نموده است .

تأتيهم رسلهم بالبيّن_ت . .. و استغنى اللّه

برداشت ياد شده، براساس احتمال دوّمى است كه در ذيل برداشت قبلى آمده است.

فلسفه معجزه اقتراحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 9

9- درخواست معجزه ، همانند معجزات پيامبران پيشين ، از بهانه هاى مشركان براى نپذيرفتن رسالت پيامبر ( ص ) بود .

و أسرّواالنجوى الذين ظلموا . .. فليأتنا ب_اية كما أُرسل الأوّلون

فلسفه معجزه انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف

- 7 - 118 - 4

4 _ معجزه پيامبران در راستاى اثبات حقانيت آنان و خنثى كردن عملكرد مخالفان دين است .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 28 - 4

4_ هدف از اعطاى معجزه و دليل هاى روشن به پيامبران ، تدبير امر نبوت و پيشبرد هدف هاى رسالت آنان است . *

إن كنت على بيّنة من ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 63 - 4

4_ هدف از اعطاى معجزه و دليل هاى روشن به پيامبران ، تدبير امر نبوت و پيشبرد هدف هاى رسالت آنان است . *

إن كنت على بيّنة من ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 4

4_ هدف از اعطاى معجزه و دلايل روشن به پيامبران ، تدبير امر نبوت و پيشبرد هدف هاى رسالت آنان است . *

إن كنت على بيّنة من ربى

برداشت فوق، احتمالى است كه مى توان از اضافه {رب} به ياى متكلم استفاده كرد.

فلسفه معجزه صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 16

16- ناقه قوم ثمود ، از جمله آيات الهى براى اخطار به آنان به خاطر حق ناپذيريشان

و ءاتينا ثمود الناقة . .. و ما نرسل بالأي_ت إلاّ تخويفًا

فلسفه معجزه موسى(ع) در سرزمين طوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 21 - 5

5 - نماياندن معجزه به موسى ( ع ) در

وادى طوى و به دور از چشم مردم ، به خاطر تجربه و آمادگى بيشتر او براى ارائه معجزه در حضور مردم بود . *

ألقها . .. خذها و لاتخف

فلسفه نزول معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 5

5- نزول معجزات از جانب پروردگار هستى ، در جهت رشد و بصيرت يافتن آدميان است .

ما أنزل ه_ؤلاء إلاّ ربّ السموت و الأرض بصائر

قانونمندى معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 8 - 7

7 _ ارائه معجزات بر اساس مشيت الهى و قانونمند است.

و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ينظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 35 - 6

6 _ ارائه معجزات تنها به اذن خداوند و در قالب سنتها و قوانين لا يتغير الهى امكان پذير است.

فإن استطعت أن تبتغى نفقا فى الأرض أو سلما فى السماء

مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) در {استطعت} و خواستن از آن حضرت كه اگر قادر هستى سوراخى در زمين و يا نردبانى بر آسمان بگذار، اشاره به اين است كه نزول معجزات، به شكلى كه برخى مى طلبند، خارج از قلمرو سنتها و قوانين خداوند در نظام هدايت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 11

11 _ نزول معجزات و كيفيت آن، امرى قانونمند و داراى حدود و مرزهاى معين

ما عندى ما تستعجلون به إن الحكم إلا للّه يقص الحق

قوم ثمود و تكذيب معجزه

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 15

15- قوم ثمود ، از مصداق هاى روشن و بارز تكذيب كنندگان معجزات الهى بودند .

كذّب بها الأوّلون و ءاتينا ثمود الناقة مبصرة فظلموا بها

كافران صدر اسلام و معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 7 - 1

1_ كفرپيشگان عصر بعثت ، مدعىِ نبود معجزه و آيتى بر حقانيّت رسالت پيامبر ( ص )

و يقول الذين كفروا لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 27 - 2

2_ كافران خواستار معجزه اى _ جز قرآن _ براى باور به حقانيّت رسالت پيامبر ( ص ) و پذيرش توحيد

و يقول الذين كفروا لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

جمله {إن الله يضل من يشاء و يهدى . ..} قرينه بر اين است كه كافران مشاهده معجزه از پيامبر(ص) را براى هدايت شدن و پذيرش رسالت پيامبر(ص) _ كه سرلوحه آن توحيد است _ مى خواستند ; يعنى، مى گفتند: اگر معجزه اى ارائه كنى، رسالت تو را مى پذيريم و به توحيد مى گرويم.

كافران مكه و معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 2

2 _ حق ناپذيرى و عناد و لجاجت شديد كافران مكه در عصر بعثت، در برابر وحى و معجزات الهى

و لو نزلنا عليك كتبا . .. إن هذا إلا سحر مبين

سوره انعام در مكه نازل شده است و بنابراين طبيعى است كه ناظر به مردم آن سامان، خصوصاً مشركان مكه، باشد.

كافران و درخواست معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 3

3 _ كفرپيشگان عصر بعثت _ على رغم نزول پى در پى آيات و سوره هاى قرآن _ خواستار نزول معجزه اى ديگر بودند .

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه

كافران و معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 4 - 3،4

3 _ رويگردانى و تأثيرناپذيرى كافران از هر گونه معجزه الهى

و ما تأتيهم من ءاية من ءايت ربهم إلا كانوا عنها معرضين

4 _ برخى از كافران در برابر آيات و معجزات، در عين اتمام حجت خداوند بر آنان، سرسختى نشان داده و لجاجت مىورزند.

و ما تأتيهم من ءاية . .. إلا كانوا عنها معرضين

آمدن آيات و معجزات متعدد، گوياى قطع عذر و اتمام حجت است.

كافران و معجزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 8

8 - در صورت اقامه معجزه اى هر چند عظيم ، از سوى پيامبر ( ص ) كافران ، آن را باطل تلقّى مى كردند .

و لئن جئتهم بأية ليقولنّ الذين كفروا إن أنتم إلاّ مبطلون

از اين كه در ابتدا فرموده است: {در قرآن از هرگونه مثلى زده ايم} و سپس مى فرمايد: {اگر آيه اى بياورى} مى تواند قرينه باشد بر اين كه مراد از از {آيه} معجزه است و نه آيه قرآن.

كفر به معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 115 - 4

4 _ عذاب سهمگين و

بى نظير الهى سزاى آنانكه پس از مشاهده مائده آسمانى به قدرت خداوند ، رسالت عيسى ( ع ) و معجزه بودن آن مائده كافر شوند .

فمن يكفر بعد منكم فانى اعذبه عذاباً لا اعذبه احداً من العلمين

متعلق {يكفر} مى تواند، رسالت عيسى(ع)، قدرت خداوند و معجزه بودن مائده آسمانى باشد. ضمير در {لااعذبه} مفعول مطلق نوعى است و مرجع آن كلمه {عذاباً} مى باشد يعنى لااعذب قبل هذا العذاب احداً

كيفر تكذيب معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 115 - 8

8 _ ارائه معجزات و عذاب منكران آن ، تنها در اختيار خداوند

قال اللّه انى منزلها عليكم . .. فانى اعذبه عذاباً لا اعذبه احداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 83 - 1

1- اصحاب حجر ( قوم ثمود ) پس از تكذيب رسولان و اعراض از معجزات و آيات الهى ، صبحگاهان گرفتار صداى وحشتناك و غرش سهمگين شدند .

و لقد كذّب أصح_ب الحجر المرسلين . و ءاتين_هم ءاي_تنا ... معرضين ... فأخذتهم الصي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 2

2- عذاب و هلاكت اقوام پيشين ، به خاطر ايمان نياوردن به معجزات الهى بود .

فليأتنا ب_اية . .. ماءامنت قبلهم من قرية أهلكن_ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 11

11 - تكذيب كنندگان رسولان الهى و معجزات آنان ، در معرض گرفتارى به عذاب استيصال

فدمدم عليهم ربّهم بذنبهم

تعبير {بذنبهم} _ ضمن بيان علت هلاكت ثموديان

_ تهديد تمام كسانى است كه، به گناه آلوده اند.

كيفر دشمنى با معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 156 - 5

5 - مبارزه خصمانه با معجزات الهى ، درپى دارنده كيفرى سخت

و لاتمسّوها بسوء فيأخذكم عذاب يوم عظيم

كيفيت ايجاد معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 15

15 _ خداوند بدون جريان اسباب و علل عادى ، شترى آفريد تا معجزه اى باشد بر اثبات رسالت صالح ( ع )

هذه ناقة اللّه لكم ءاية

چون ناقه نشانه اى بر رسالت صالح(ع) بود، معلوم مى شود به گونه اى خارق العاده به وجود آمده بود.

مبارزه با معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 111 - 4

4 _ خنثى سازى معجزه موسى ( ع ) با استمداد از ساحران زبردست ، از آراى تصويب شده از جلسه سران و بزرگان حكومت فرعونيان

و أرسل فى المدائن حشرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 115 - 4

4 _ ساحران دربار فرعون مطمئن به غلبه سحرشان بر معجزه موسى ( ع )

إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

از اينكه ساحران اختيار شروع كننده مبارزه را به موسى(ع) واگذاشتند و جمله مربوط به خويش را با تأكيد بيان داشتند، معلوم مى شود آنان به غلبه خويش اطمينان داشتند.

محدوده ارائه معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 11

11 _ پيامبر(ص)، تنها در

محدوده تعيين شده در وحى الهى مجاز به ارائه معجزات است.

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

جمله {إن أتبع إلا ما يوحى}، به تناسب موضوع مورد بحث، تعيين محدوده اى براى ارائه معجزات مى تواند باشد. يعنى من فرشته و مالك خزاين نيستم، فقط تابع وحى الهى هستم و هر جا و به هر صورت كه لازم و بجا باشد، معجزه ارائه مى نمايم.

مراتب معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 23 - 1،2،4

1 - ارائه معجزه عصا و يدبيضا به موسى ( ع ) در وادى طوى ، به جهت نماياندن برخى معجزات بزرگ الهى به آن حضرت بود .

لنريك من ءايتنا الكبرى

{لنريك} متعلق به فعلى است كه از {آية أُخرى} انتزاع مى شود; يعنى آيه آورديم تا . .. . {من} براى تبعيض است و دلالت مى كند كه مراد، نشان دادن بعضى از آيات بزرگ خداوند است.

2 - خداوند داراى نشانه ها و معجزات بزرگ و فراوانى است كه تنها برخى ازآن را در وادى طوى به موسى ( ع ) ارائه كرد .

من ءايتنا الكبرى

{الكبرى} صفت است براى {آياتنا} و دلالت مى كند كه خداوند آيات گوناگونى دارد كه {يدبيضا} و {معجزه عصا} نمونه اى از برترين انواع آنها است.

4 - معجزه عصاى موسى ( ع ) و يدبيضاى او ، دو نمونه از بزرگ ترين نشانه ها ومعجزات الهى اند .

من ءايتنا الكبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 20 - 3

3$ - معجزات پيامبران ،

داراى مراتب گوناگون و متفاوت در برترى و امتياز

الأية الكبرى

{كبرى} اسم تفضيل است; يعنى، بزرگ تر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 21 - 2

2$ - بزرگ ترين معجزات نيز ، در هدايت برخى از افراد ، كارساز نيست .

فأريه الأية الكبرى . فكذّب

- بزرگ ترين معجزات نيز، در هدايت برخى از افراد، كارساز نيست.

مشركان صدر اسلام و معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 8

8 _ پيامبر اكرم ( ص ) در پى بهانه جويى هاى مشركان و پرسش هاى مكرر آنان از علت عدم نزول معجزه ، در انتظار پاسخ و رهنمودى از سوى خداوند بود .

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه . .. إنى معكم من المنتظرين

مشركان مكه و معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 1

1 _ مشركان مكه سوگند اكيد ياد كردند كه در صورت مشاهده معجزه مورد نظر خود ايمان مى آورند.

و أقسموا بالله جهد أيمنهم لئن جاءتهم ءاية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 8

8- اتكاى مشركان مكه به ملاك هاى مادى و حسى ، در شناخت معجزات و آيات الهى

حتى تفجر لنا . .. حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

مشركان و معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 11

11 _ برخى از مشركان، على رغم آگاهى به قدرت خداوند بر نزول هر معجزه و

فلسفه نازل نشدن آن، خواهان نزول معجزات ويژه خود بودند.

و قالوا لولا نزل . .. إن اللّه قادر ... و لكن أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 7

7_ نازل شدن گنج و مال فراوان بر پيامبر ( ص ) ، از پيشنهاد ها و معجزه هاى درخواستى مشركان براى باور كردن حقانيت رسالت آن حضرت

أن يقولوا لولا أُنزل عليه كنز

مشركان و معجزه محمّد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 1

1 _ مشركان، مدعى نارسايى معجزات پيامبر (قرآن) براى اثبات رسالت آن حضرت.

و قالوا لو لا نزل عليه ءاية من ربه

درخواست معجزه از سوى مشركان، على رغم معجزاتى مانند قرآن، حكايت از آن دارد كه آنان معجزات آن حضرت را براى اثبات رسالت كافى نمى دانستند.

معجزه احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 11

11 - داستان كشته شدن فردى از قوم موسى و احياى دوباره او ، معجزه و رخدادى سزاوار به خاطر سپردن و به يادداشتن

و إذ قتلتم نفساً . .. فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحى اللّه الموتى

{إذ} مفعول براى فعل مقدر {اذكروا} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 1

1_ نزول قرآنى كه كوه ها را به حركت درآورد ، زمين را قطعه قطعه كند ، مردگان را زنده سازد ، نمى تواند مايه هدايت كسانى شود كه خدا هدايت آنان را نخواهد .

و لو أن قرءانًا سيّرت

به الجبال أو قطّعت به الأرض أو كلّم به الموتى

{تسيير} (مصدر سيّرت) به معناى حركت دادن است و {تقطيع} (مصدر قطّعت) به معناى شكافتن عميق يا قطعه قطعه كردن مى باشد و حرف باء در جمله هاى سه گانه فوق به معناى استعانت است. عبارت {بل لله الأمر} و نيز {أن لو يشاء الله لهدى الناس} گوياى اين است كه جواب شرط {لو أنّ ...} جمله اى نظير {لم يهتدوا إن لم يشأ الله} است.

معجزه از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 7

7 - معجزات ، آيات الهى اند .

لولا أنزل عليه ءاي_ت . .. قل إنّما الأي_ت عند اللّه

تعبير از معجزات به {آيات}، حاكى از حقيقت بالا است.

معجزه اقتراحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 118 - 3

3 - مشركان خواهان تحقق معجزه اى بودند كه خود آن را پيشنهاد مى كردند . *

و قال الذين لايعلمون لولا . .. أو تأتينا ءاية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 8 - 1،2،4،5،6

1 _ مشاهده نزول فرشتگان بر پيامبر(ص)، درخواست نابجا و بهانه جويانه كافران

و قالوا لو لا أنزل عليه ملك و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر

2 _ گريز كفرپيشگان بهانه جو از ايمان به پيامبر(ص)، با درخواست معجزاتى غيرعملى

و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ينظرون

حرف {لو} غالباً در مواردى به كار گرفته مى شود كه شرط، امرى غير عملى باشد.

4 _ كفرپيشگان حتى با نزول كتابى ملموس بر پيامبر(ص)، ايمان نمى آورند

و خواهان نزول فرشتگان مى شوند.

و لو نزلنا عليك كتبا فى قرطاس فلمسوه بأيديهم لقال . .. و قالوا لو لا أنزل عليه م

بر اساس اين احتمال كه {قالوا} بر جواب {لو} در آيه قبل عطف شده باشد.

5 _ پايان يافتن مهلت كافران در صورت نزول محسوس فرشتگان به عنوان معجزه بر پيامبر(ص)

و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ينظرون

قطع مهلت كافران با نزول محسوس فرشته كه مفاد جمله {لقضى الأمر} و {ثم لاينظرون} است، بر اين نكته دلالت دارد كه تا قبل از نزول چنين آياتى، كفار از مهلت الهى برخوردارند.

6 _ ناآگاهى كافران از عواقب هلاكتبار درخواست نزول آشكار ملائكه

و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ينظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 3

3 _ گريز كفرپيشگان بهانه جو از ايمان به پيامبر(ص)، با درخواست معجزاتى غيرعملى

و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 5،7،8،9،10،11

5 _ تقاضاى معجزات ويژه و دلخواه، برخاسته از نادانى است.

و لكن أكثرهم لايعلمون

نفى علم از درخواست كنندگان معجزات ويژه بيانگر اين است كه نادانى زمينه پيدايش اين نوع تقاضاهاست.

7 _ معدودى از مشركان مى دانستند كه خداوند توان آوردن معجزه درخواستى آنان را دارد.

و لكن أكثرهم لايعلمون

8 _ ناآگاهى اغلب مشركان به فلسفه عدم نزول معجزات درخواستى آنان

و قالوا لولا نزل عليه ءاية . .. و لكن أكثرهم لايعلمون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لايعلمون} جمله اى مانند {حكمة عدم نزول الأيات} باشد.

9 _ اقليتى از مشركان به فلسفه نازل نشدن

معجزات ويژه درخواستى خويش آگاه بودند.

و قالوا لولا نزل عليه ءاية . .. و لكن أكثرهم لايعلمون

10 _ تبليغات مشركان عليه پيامبر(ص)، على رغم آگاهى به قدرت الهى و فلسفه نازل نشدن معجزات درخواستى

و قالوا لولا نزل عليه ءاية من ربه قل إن اللّه قادر . .. و لكن أكثرهم لايعلمون

اگر مشركان اعتقاد به قدرت خدا نداشتند، جمله {قل إن اللّه قادر} ادعايى محض بود. بر اين اساس آنان قدرت خداند را بر نزول هرگونه معجزه قبول داشتند. گذشته از اينكه اقليتى از آنان به تصريح آيه به علت عدم نزول معجزات مورد درخواست خود نيز آگاه بودند.

11 _ برخى از مشركان، على رغم آگاهى به قدرت خداوند بر نزول هر معجزه و فلسفه نازل نشدن آن، خواهان نزول معجزات ويژه خود بودند.

و قالوا لولا نزل . .. إن اللّه قادر ... و لكن أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 38 - 7

7 _ پاسخ به درخواست نابجاى نزول معجزات، با نظام قانونمند هدايت ناسازگار است.

و قالوا لولا نزل عليه ءاية . .. ما فرطنا فى الكتب من شىء

جمله {ما فرطنا} مى تواند اشاره به اين نكته باشد كه اگر نزول آيات مورد درخواست مشركان بجا بود، بايد در كتاب آفرينش ثبت شده باشد و آنگاه به منصه ظهور درآيد. و چون چنين چيزى در آنجا ثبت نگرديده و چيزى نيز در آنجا از قلم نيفتاده است، بنابراين خواست مشركان هيچگونه توجيه منطقى و معقول و بجا ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 58 - 5

5

_ تحقق معجزات ويژه، بدان صورت كه مشركان مى خواستند، در اختيار پيامبر(ص) نبود.

قل لو أن عندى ما تستعجلون به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 6

6 _ برخى مشركان، حتى با مشاهده معجزه مورد درخواست خويش، ايمان نخواهند آورد.

و ما يشعركم أنها إذا جاءت لايؤمنون

{ما} در {ما يشعركم} براى استفهام انكارى است، لذا در عين استفهام معنى انكار نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 3،6

3 _ يكسانى عنادورزى و حق ناباورى مشركان، قبل و بعد از ديدن معجزه مورد درخواست خويش

و نقلب . .. كما لم يؤمنوا به أول مرة

6 _ مشركان مكه با وجود ايمان نياوردن به پيامبر(ص) با معجزات ارائه شده، مجدداً خواهان معجزات ديگرى از پيامبر(ص) بودند.

و أقسموا . .. لئن جاءتهم ءاية ... إذا جاءت لايؤمنون ... كما لم يؤمنوا به أول مرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 1،13

1 _ نزول ملائكه بر مشركان و سخن گفتن مردگان با ايشان، از معجزات درخواستى آنان بوده است.

لئن جاءتهم ءاية . .. و لو أننا نزّلنا ... ما كانوا ليؤمنوا

ذكر نزول ملائكه و سخن گفتن با مردگان در آيه حكايت از آن دارد كه اين قبيل معجزات مورد درخواست مشركان بوده است.

13 _ اغلب درخواست كنندگان نزول معجزات از تأثير نداشتن آن بر كافران آگاهى نداشتند.

ما كانوا ليؤمنوا إلا أن يشاء الله و لكن أكثرهم يجهلون

مرجع ضمير در {أكثرهم} مى تواند مؤمنانى باشد كه خواهان نزول آيات و اجابت

درخواست مشركان بودند، چنانچه در آيات قبل نيز اين احتمال ياد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 8،13

8_ نزول فرشته اى همراه و همگام با پيامبر ( ص ) ، از پيشنهاد هاى مشركان براى اطمينان به حقانيت آن حضرت

أن يقولوا لولا . .. جاء معه ملك

13_ ارائه معجزه و تحقق بخشيدن به پيشنهاد ها و درخواست هاى مردم ، از شؤون خداوند و به دست اوست نه در اختيار پيامبر ( ص )

إنما أنت نذير و الله على كل شىء وكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 7 - 2،7

2_ كافران هماره خواستار معجزه اى جز قرآن براى باور به حقانيّت رسالت پيامبر ( ص )

يقول الذين كفروا لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

به كارگيرى فعل مضارع (يقول) به جاى فعل ماضى (قال) براى رساندن اين معناست كه كافران سخن مذكور را نه تنها در گذشته مدعى شده اند كه در آينده نيز خواهند گفت و بر آن اصرار خواهند ورزيد.

7_ ارائه معجزه درخواستى كفرپيشگان خارج از مسؤوليت پيامبر ( ص ) بود .

لولا أُنزل عليه ءاية من ربه إنما أنت منذر

جمله {إنما أنت منذر} حاكى از حصر است و حصر در آن اضافى و در قياس با ارائه معجزه است. بنابراين آن جمله حاوى دو معناست: 1_ تو انذار دهنده اى ; 2_ ارائه معجزه كار تو نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 27 - 2

2_ كافران خواستار معجزه اى _ جز قرآن _ براى

باور به حقانيّت رسالت پيامبر ( ص ) و پذيرش توحيد

و يقول الذين كفروا لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

جمله {إن الله يضل من يشاء و يهدى . ..} قرينه بر اين است كه كافران مشاهده معجزه از پيامبر(ص) را براى هدايت شدن و پذيرش رسالت پيامبر(ص) _ كه سرلوحه آن توحيد است _ مى خواستند ; يعنى، مى گفتند: اگر معجزه اى ارائه كنى، رسالت تو را مى پذيريم و به توحيد مى گرويم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 8

8_ مؤمنان عصر بعثت ، خواهان ظهور معجزه اى براى گرايش پيدا كردن كافران به اسلام و قرآن بودند .

أفلم ياْيئس الذين ءامنوا أن لو يشاء الله لهدى الناس جميعًا

اعتراض خداوند به مؤمنان با جمله {أفلم ياْيئس الذين ءامنوا} و بيان اين حقيقت كه امر هدايت و ضلالت به دست خداوند است نه وابسته به ارائه معجزه، مى رساند كه مؤمنان خواهان آن بودند كه معجزات درخواستى كافران تحقق يابد، شايد كه آنان هدايت شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 3

3- كافران مكه ، از پيامبر ( ص ) خواستار آوردن ملائكه به عنوان معجزه بودند .

لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

آوردن ملائكه توسط پيامبر(ص) _ كه مورد درخواست كفار بود _ احتمال دارد براى تصديق نبوت پيامبر(ص) باشد و احتمال دارد معجزه درخواستى باشد. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 33 - 2،6

2- كافران حق

ناپذير مكه ، در انتظار معجزه آمدن فرشتگان و يا امر ويژه اى از جانب خداوند براى تأييد حقانيت قرآن بودند

و إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين . .. هل ينظرون إلاّ أن تأتيهم

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه عبارت {تأتيهم الملائكة أو يأتى أمر ربك} (ملائكه براى آنان بيايد و يا امر پروردگارت بيايد) _ به قرينه آيات سابق كه درباره قرآن كريم بود _ بر آمدن ملائكه يا امر خداوند جهت تأييد قرآن دلالت داشته باشد.

6- كافران عصر هاى پيش از اسلام ، در انتظار آمدن فرشتگان و يا نزول امر ويژه اى از سوى خداوند جهت تأييد حقانيت كتاب آسمانى خود بودند .

و إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين . .. قد مكر الذين من قبلهم ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 2،3،7،8،11

2- برخى از معجزات درخواستى امت هاى پيشين ، از سوى خداوند به آنان اعطا گرديد .

و ما منعنا أن نرسل . .. إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

معجزه از كلمه {الأيات} - به قرينه ذكر {ناقة} پس از آن - استفاده مى شود و از اينكه خداوند فرمود: {تكذيب پيشينيان مانع ارسال معجزه از سوى ما شد} حكايت از اين دارد كه خداوند، به خواست آنان براى معجزه جواب مثبت داده است.

3- مشركان و كفار ، معجزات متعددى را از پيامبراكرم ( ص ) درخواست كردند .

و ما منعنا . .. إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

از اينكه خداوند با صراحت تمام به مشركان مى گويد: {ما هر چه معجزه براى پيشينيان

فرستاديم، آنها را تكذيب كردند و اين مانع ارسال معجزه شد} نشان مى دهد كه مشركان صدراسلام، درخواستهاى متعدد و مكررى براى معجزه داشته اند.

7- امت هاى مشرك و كافر پيشين ، پس از مشاهده معجزات درخواستيشان ، آنها را مورد انكار و تكذيب قرار دادند .

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

8- تكذيب معجزات درخواستى از سوى امت هاى پيشين ، دليل بهانه جويى و بى صداقتى تقاضا كنندگان معجزات متعدد است .

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

از اينكه تكذيب معجزات درخواستى (اقتراحى) از سوى پيشينيان، دليل امتناع خداوند از ارائه معجزات براى امتهاى بعدى مطرح شده است مى تواند نشان از بى صداقتى و بهانه جويى اين امتها باشد و خداوند به همين دليل به معجزات درخواستى اينها، پاسخ منفى داده است.

11- تقاضاى قوم ثمود در اعطاى معجزه مورد نظرشان ( ناقه = شتر ماده ) از سوى خداوند اجابت شد .

و ءاتينا ثمود الناقة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 1،2،4

1- ايجاد چشمه اى پر آب و جوشان در مكه توسط پيامبر ( ص ) براى مشركان ، پيش شرط آنان در ايمان به پيامبر ( ص )

و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ينبوعًا

2- ايجاد چشمه اى جوشان براى مشركان مكه ، معجزه درخواستى ( اقتراحى ) آنان از پيامبر ( ص )

و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ينبوعًا

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست

معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 91 - 1،3،4

1- برخوردارى پيامبر ( ص ) ، از باغستانى بزرگ با درخت هاى خرما و انگور و جارى ساختن نهر هاى آب فراوان در لابه لاى آنها ، پيش شرط مشركان مكه براى ايمان آوردن به آن حضرت

و قالوا لن نؤمن لك حتى . .. أو تكون لك جنّة من نخيل و عنب

3- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى ... تكون لك جنّة من

نكته ياد شده با اين احتمال در آيه قابل استفاده است كه: آنان ايجاد باغى با صفات ياد شده را به وسيله معجزه درخواست كرده باشند.

4- ايجاد باغ بزرگ خرما و انگور با نهر هاى آب جارى ، معجزه درخواستى ( اقتراحى ) مشركان مكه از پيامبر ( ص )

لن نؤمن لك حتى . .. تكون لك جنّة من نخيل و عنب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 1،6،8

1- فرود آوردن قطعاتى از آسمان ، از معجزات اقتراحى و مورد درخواست مشركان مكه از پيامبر ( ص )

أو تسقط السّماء . .. علينا كسفًا

{كِسَف} جمع {كَسْف} به معناى قطعه است (لسان العرب).

6- مشركان مكه ، خواهان حضور يافتن خدا و ملائكه نزد آنان

، براى گواهى دادن به حقانيت پيامبر ( ص )

أو تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

{قبيلاً} به معناى {مقابله} (رو در رو شدن) آمده است و در اين آيه، مى تواند به منظور افاده مطلب فوق باشد.

8- آوردن خداوند و ملائكه به صورت دسته دسته در نزد مشركان مكه ، معجزه درخواستى ( اقتراحى ) آنان از پيامبر ( ص )

لن نؤمن لك حتى . .. أو تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {قبيلاً} جمع {قبيله} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 1،4،5،15

1- ايجاد خانه اى از طلا براى خود ، معجزه مورد درخواست ( معجزه اقتراحى ) مشركان مكه ، از پيامبر ( ص )

أو يكون لك بيت من زخرف

به قرينه سياق آيات كه در آنها معجزه هاى درخواستى مشركان مطرح شده است مراد از {أو يكون لك بيت من زخرف} ايجاد خانه اى طلايى از طريق معجزه است.

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى ... يكون لك بيت من

5- صعود پيامبر ( ص ) به آسمان و آوردن دستخطى قابل خواندن و گواه بر صعود واقعى خويش ، معجزه درخواستى مشركان مكه از آن حضرت

أو ترقى فى السّماء و لن نؤمن لرقيّك حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

15- پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام محدوده مسؤوليت خويش و بيان ناتوانى خود از ارائه معجزات درخواستى مشركان

قالوا . ..

قل ... هل كنت إلاّ بشرًا رسولاً

پاسخ {هل كنت. ..} در قبال درخواستهاى مشركان، مى تواند گوياى اين معنا باشد كه: درخواستهاى آنان، ربطى به رسالت و مسؤوليتهاى پيامبر(ص) نداشته و يا در توان او نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 7

7- مشركان ، از پيامبر ( ص ) خواهان معجزه اى همانند معجزات پيامبران پيشين بودند .

فليأتنا ب_اية كما أُرسل الأوّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 8

8- درخواست معجزه از سوى مشركان ستم پيشه مكه ، در جهت بهانه جويى بود ; نه حقيقت طلبى .

فليأتنا. .. أفهم يؤمنون

خداوند، درخواست معجزه از طرف مشركان را به اين دليل ردّ فرمود كه آنان مانند مشركان اقوام گذشته، قصد ايمان آوردن نداشتند. بنابراين چنين درخواستى بهانه و دست آويزى بيش نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 8 - 3

3 _ ارائه معجزه اى محسوس و قابل رؤيت ، توقع مشركان از پيامبر ( ص ) جهت اثبات درستى ادعاى نبوت خويش *

أو يلقى إليه كنز أو تكون له جنّة يأكل منها

درخواست و انتظار فرود آمدن گنجى براى پيامبر(ص) و يا داشتن باغ هاى پرثمر _ كه امرى محسوس و مملوس است _ مى تواند به اين خاطر باشد كه كافران، به دنبال معجزه اى محسوس و قابل رؤيت از پيامبر(ص) بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 154 - 5،6

5 - ثموديان ، خواستار نشانه و

معجزه اى از صالح ( ع ) براى پى بردن به صدق ادعاى وى

فأت بئاية إن كنت من الص_دقين

6 - ثموديان ، ايمان به صالح را منوط به ارائه معجزه اى از سوى او مى دانستند .

فأت بئاية إن كنت من الص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 155 - 1

1 - پاسخ مثبت صالح ( ع ) ، به معجزه خواهى ثموديان

فأت ب_اية . .. قال ه_ذه ناقة ... شرب يوم معلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 157 - 4

4 - معجزه خواهى ثموديان ، پيشنهادى بهانه جويانه بود ; نه درخواستى صادقانه .

فأت بئاية إن كنت من الص_دقين . .. فعقروها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 187 - 1

1 - مردم اَيكه ، خواهان فرو ريختن قطعات آسمانى بر سرشان توسط شعيب ( ع )

فأسقط علينا كسفًا من السماء إن كنت من الص_دقين

{كِسْفة} (مفرد {كِسَف}) مرادف {قطعة} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 1

1 - مشركان مكه ، خواستار تحقق معجزاتى چند به دست پيامبر اكرم ( ص ) بودند .

و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت من ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 4 - 7

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 1 - 10

10 _ { يونس عن أبى عبداللّه ( ع ) إجتمعوا أربعة عشرة رجلاً أصحاب

العقبة ليلة أربعة عشر من ذى الحجة . . . فقالوا إن يكن لك عند ربّك قدر فأمر القمر أن ينقطع قطعتين فامر القمر . . . فانقطع قطعتين . . . فأنزل اللّه { اقتربت الساعة } إلى آخر السورة ;

يونس مى گويد: امام صادق(ع) فرمود: چهارده نفر از اصحاب {عقبه} (كفار قريش) در شب چهارده ماه ذى الحجه جمع شدند . .. پس به رسول خدا(ص) گفتند: اگر تو نزد پروردگارت قدر و منزلتى دارى، به اين ماه آسمان دستور بده دو نيم شود ... رسول خدا(ص) به ماه فرمان داد ... و ماه دو قطعه شد ... پس خداوند آيه {اقتربت الساعة...} را نازل فرمود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 27 - 2

2 - قوم ثمود ، تقاضامند معجزه اى ( ناقه ) از صالح پيامبر ( ع )

إنّا مرسلوا الناقة

جمله {إنّا مرسلوا الناقة} در مقام وعده و اخبار از آينده است. {الف و لام} در {الناقة} براى عهد بوده و اشاره به همان معجزه مورد درخواست قوم ثمود دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 52 - 1

1 - كافران پندناپذير ، ايمان به پيامبر ( ص ) را به آمدن نامه هاى سرگشاده براى يكايكشان ، مشروط دانستند .

بل يريد كلّ امرىء منهم أن يوتى صحفًا منشّرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 54 - 1

1 - درخواست نزول نامه سرگشاده از سوى خداوند ، در تأييد رسالت پيامبر ( ص ) و بر درستى

قرآن ، درخواستى نابجا و نشانه بهانه جويى كافران

بل يريد كلّ امرىء منهم أن يوتى صحفًا منشّرة . .. كلاّ إنّه تذكرة

كلمه {كلاّ}، تأكيد مطلبى است كه در آيه پيش (كلاّ بل لايخافون. ..) بيان شده است; يعنى، قرآن كريم تذكره است و اگر بنا بود كه كافران به سبب آن متذكر شوند، نزول قرآن به همين صورت براى پندآموزى آنان كافى بود. پس درخواست كافران مبنى بر نامه اختصاصى از جانبِ خداوند، بهانه اى بيش از سوى آنان نيست.

معجزه اقتراحى اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 11 - 11

11- انبيا در مقابل درخواست معجزه از سوى اقوام كفرپيشه ، خود را جز به اذن خداوند ، فاقد توانايى لازم براى آن مى دانستند .

و ما كان لنا أن نأتيكم بسلط_ن إلاّ بإذن الله

معجزه اقتراحى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 2

2 _ نازل نشدن معجزه ويژه و دلخواه مشركان، بهانه كفرورزى آنان به رسالت پيامبر(ص)

و قالوا لو لا نزل عليه ءاية من ربه

درخواست معجزه از پيامبر(ص)، على رغم ارائه معجزات از سوى آن حضرت، حاكى است كه آنان خواهان معجزه ويژه و دلخواه خود بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 7،9

7_ نازل شدن گنج و مال فراوان بر پيامبر ( ص ) ، از پيشنهاد ها و معجزه هاى درخواستى مشركان براى باور كردن حقانيت رسالت آن حضرت

أن يقولوا لولا أُنزل عليه كنز

9_ پيشنهاد هاى نابه جاى مشركان و معجزه

هاى درخواستى آنان ، موجب دلتنگى و ناراحتى پيامبر ( ص ) مى شد .

و ضائق به صدرك أن يقولوا لولا أُنزل عليه كنز أو جاء معه ملك

برداشت فوق ، بر اين اساس است كه: ضمير در {به} به {أن يقولوا . ..} برگردد و به تعبيرى ديگر {أن يقولوا ...} بدل براى ضمير در {به} باشد; يعنى: و ضائق صدرك بأن يقولوا ....

معجزه انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 8،9،12،13

8 _ بعثت رسولان متعدّد براى بنى اسرائيل ، همراه دلايل روشن ( معجزات و براهين )

قد جاءكم رسل من قبلى بالبيّنات

9 _ سوخته شدن قربانى به آتشى از غيب ، معجزه برخى انبيا و رسولان بنى اسرائيل

قال انّ اللّه عهد الينا . .. قد جاءكم رسل ... و بالّذى قلتم

12 _ شهادت بسيارى از انبياى الهى به دست يهود ، على رغم مشاهده معجزات و علم به حقّانيّت آنان

قل قد جآءكم رسل من قبلى بالبيّنات و بالّذى قلتم فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

هنگامى به يك دليل، {بيّنه} گفته مى شود كه حقّ را براى طرف مقابل روشن كند و او را به حقانيّت آن آگاه كند. بنابراين يهوديان مى دانستند و براى آنان روشن بود كه پيامبران واقعى را مى كشند.

13 _ يهود ، حتّى با مشاهده معجزه مورد درخواست خود ( سوختن قربانى در آتشى از غيب ) از پيامبران ، نه تنها به آنان ايمان نياوردند ، بلكه آنان را كشتند .

قل قد جآءكم رسل من قبلى . .. و بالّذى قلتم فلم قتلتموهم

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 184 - 7،9

7 _ تكذيب رسالت بسيارى از انبيا ، على رغم برخوردارى آنان از دلايل روشن ( برهان و معجزه )

فان كذّبوك فقد كذّب رسل من قبلك جاءو بالبيّنات و الزّبر و الكتب المنير

9 _ رسولان الهى برخوردار از دلايل روشن ( برهان و معجزه ) و داراى { زُبُر } ( كتاب هاى مشتمل بر حكمت و موعظه ) و نيز آورنده كتابِ روشن و روشنگر

رسل من قبلك جاءو بالبيّنات و الزّبر و الكتب المنير

{منير}، به معناى روشنگر و نيز به معناى روشن آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 28

28 _ ارائه معجزات از سوى پيامبران تنها با اذن خداوند امكان پذير است .

فتكون طيراً باذنى . .. و اذ تخرج الموتى باذنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 113 - 9

9 _ معجزات پيامبران ، مايه اطمينان و يقين بر حقانيت رسالت آنان

ان ينزل علينا مائدة . . و تطمئن قلوبنا و نعلم ان قد صدقتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 101 - 6،7،8

6 _ پيامبران اقوام گذشته برخوردار از دلايل و معجزاتى روشن براى هدايت آنان

و لقد جاءتهم رسلهم بالبينت

7 _ پيامبران در پى مشاهده تكذيب معارف دين از سوى امت ها ، معجزاتى را براى هدايتشان پيشاروى آنان قرار دادند .

و لقد جاءتهم رسلهم بالبينت فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا من قبل

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {ما} در {بما

كذبوا} موصول اسمى باشد و مضاف إليه كلمه {قبل} مجىء البينات باشد. البته در اين صورت ضميرى پس از {كذبوا} مقدر خواهد بود. بنابراين تقدير جمله چنين است: فما كانوا ليؤمنوا بالذى كذبوا به من قبل مجىء البينات.

8 _ معجزات انبيا بى تأثير در كفرپيشگان و تكذيب كنندگان معارف الهى براى ايمان به آن معارف

و لقد جاءتهم رسلهم بالبينت فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 106 - 3

3 _ معجزه ، نشان صداقت انبيا در ادعاى رسالتشان

إن كنت جئت بئاية فأت بها إن كنت من الصدقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 74 - 3

3 _ پيامبرانِ بعد از حضرت نوح ( ع ) پس از رو به رو شدن با ايستادگى و تكذيب قومشان ، معجزات و براهين روشنى _ كه شاهد صدق ادعايشان بود _ به مردم ارائه كردند .

ثم بعثنا من بعده رسلا إلى قومهم فجاءوهم بالبينت

{بينات} در اين آيه مى تواند شامل معجزات نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 4

4 _ معجزات پيامبران ، داراى منشأ الهى است .

فلما جاءهم الحق من عندنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 1

1- خداوند ، تمامى انبيا و رسولان خود را با دلايل روشن ( معجزات ) و كتاب به سوى مردم گسيل داشته است .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً . .. بالبيّن_ت و الزبر

{زبر} جمع {زبور}

و به معناى كتابهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 12

12 - اعطاى معجزه به پيامبران ، پرتوى از ربوبيت خداوند

ربّ موسى و هرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 25 - 6

6 - رسالت پيامبران ، متكى بر معجزات و دلايل روشن بود .

جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 47 - 7

7 - پيام و دعوت انبياى الهى ، همراه با معجزه و برهان

و لقد أرسلنا موسى ب_اي_تنا . .. فلمّا جاءهم ب_اي_تنا

با الغاى خصوصيت از مورد، مطلب بالا قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 4

4 - همه پيامبران ، داراى معجزه بودند .

لقد أرسلنا رسلنا بالبيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 6 - 3

3 - پيامبران ، داراى معجزات و دلايل روشن بر حقانيت رسالت خويش

تأتيهم رسلهم بالبيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 20 - 3

3$ - معجزات پيامبران ، داراى مراتب گوناگون و متفاوت در برترى و امتياز

الأية الكبرى

{كبرى} اسم تفضيل است; يعنى، بزرگ تر.

معجزه انبياى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 21

21 _ تمامى پيامبران مبعوث شده به سوى بنى اسرائيل ، داراى دلايل روشن ( معجزه _ برهان ) بر حقانيت رسالت خويش

و لقد جاءتهم رسلنا بالبينت

معجزه ايوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 42 - 5

5 - شفا يافتن ايوب ( ع ) از آب سرد جوشيده از زمين ، از معجزات خداوند و الطاف او به آن حضرت

اركض برجلك ه_ذا مغتسل بارد و شراب

از ظاهر آيه شريفه استفاده مى شود، كه خداوند درصدد بيان معجزه و لطف خود به ايوب(ع) است.

معجزه بالا بردن كوهِ طور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 171 - 8

8 _ قرار گرفتن كوه بر فراز سر بنى اسرائيل ، معجزه و رخدادى شايسته به ياد داشتن

و إذ نتقنا الجبل فوقهم كأنه ظلة

{إذ} متعلّق به فعل مقدّر {اذكروا} است.

معجزه براى حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 18

18- اعطاى معجزه به امت هاى حق ناپذير و تكذيب كننده آيات الهى ، كارى بيهوده و دور از ساحت خداست .

و ما منعنا أن نرسل . .. و ما نرسل بالأي_ت إلاّ تخويفًا

عبارت {و ما نرسل بالأيات إلاّ تخويفاً}(ما معجزات را جز براى بيم دادن نفرستاديم) مى تواند توضيحى باشد براى امتناع خداوند از ارائه معجزه به امتهاى بعدى به خاطر تكذيب شدن معجزات توسط پيشينيان. با اين بيان كه هدف از ارائه معجزه بيم دادن است. وقتى امتها آن را تكذيب كنند، ارائه آن لغو و بيهوده خواهد بود و چنين امرى از ساحت خداوند به دور است.

معجزه براى مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 -

18

18- اعطاى معجزه به امت هاى حق ناپذير و تكذيب كننده آيات الهى ، كارى بيهوده و دور از ساحت خداست .

و ما منعنا أن نرسل . .. و ما نرسل بالأي_ت إلاّ تخويفًا

عبارت {و ما نرسل بالأيات إلاّ تخويفاً}(ما معجزات را جز براى بيم دادن نفرستاديم) مى تواند توضيحى باشد براى امتناع خداوند از ارائه معجزه به امتهاى بعدى به خاطر تكذيب شدن معجزات توسط پيشينيان. با اين بيان كه هدف از ارائه معجزه بيم دادن است. وقتى امتها آن را تكذيب كنند، ارائه آن لغو و بيهوده خواهد بود و چنين امرى از ساحت خداوند به دور است.

معجزه پيروزى در غزوه خيبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 13

13 - تحقق نويد الهى به فتح خيبر ، معجزه اى هدايتگر براى مؤمنان

فعجّل لكم ه_ذه . .. و لتكون ءاية للمؤمنين

معجزه تكلم مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 4

4 _ لجاجت پيشگان، حتى در صورت سخن گفتن مردگان با ايشان و شهادت بر رسالت پيامبر(ص)، ايمان نمى آورند.

و لو أننا . .. و كلمهم الموتى ... ما كانوا ليؤمنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 2

2_ آنان كه با تلاوت قرآن هدايت نشوند و به سراى آخرت ايمان نياورند ، حتى اگر مردگانى زنده شوند و حقايق آخرت را براى آنان بيان كنند ، هدايت نخواهند يافت .

و لو أن قرءانًا . .. كلّم به الموتى

هر يك از جمله هاى {سيّرت

به الجبال} و {قطّعت به الأرض} و {كلّم به الموتى} حكايت از معجزات درخواستى كفرپيشگان دارد كه به مناسبت مى توان گفت: جمله {كلّم به الموتى} حاكى است كه آنان براى باور به آخرت، از پيامبر(ص) مى خواستند تا مردگانى را زنده كند تا از آخرت و دنياى پس از مرگ براى آنان سخن بگويند.

معجزه تولد اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 72 - 4

4_ پيدايش و تكون اسحاق ، به اعجاز و برخلاف جريان طبيعى بوده است .

فبشّرن_ها بإسح_ق . .. قالت ي_ويلتى ءألد و أنا عجوز و ه_ذا بعلى شيخًا

معجزه چشمه سنگى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 13

13 - جوشش چشمه هاى متعدد از سنگ و ويژگى هاى مخصوص آنها ، از معجزات ارائه شده به قوم موسى

فانفجرت منه اثنتا عشرة عيناً قد علم كل أناس مشربهم

معجزه حركت كوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 1

1_ نزول قرآنى كه كوه ها را به حركت درآورد ، زمين را قطعه قطعه كند ، مردگان را زنده سازد ، نمى تواند مايه هدايت كسانى شود كه خدا هدايت آنان را نخواهد .

و لو أن قرءانًا سيّرت به الجبال أو قطّعت به الأرض أو كلّم به الموتى

{تسيير} (مصدر سيّرت) به معناى حركت دادن است و {تقطيع} (مصدر قطّعت) به معناى شكافتن عميق يا قطعه قطعه كردن مى باشد و حرف باء در جمله هاى سه گانه فوق به معناى استعانت است. عبارت {بل

لله الأمر} و نيز {أن لو يشاء الله لهدى الناس} گوياى اين است كه جواب شرط {لو أنّ ...} جمله اى نظير {لم يهتدوا إن لم يشأ الله} است.

معجزه حسى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 12

12- خداوند ، به انبياى پيشين معجزات حسى عطا فرمود و در قبال آن به پيامبر ( ص ) ، كتاب آسمانى جهان شمول عطا كرد . *

و ما أرسلنا . .. بالبيّن_ت و الزبر و أنزلنا إليك الذكر

{بيّنة} به معناى دليل واضح و روشن _ اعم از عقلى و حسى _ است. طبق شواهد تاريخى مراد از {بينات} در آيه، ممكن است معجزات حسى باشد. جدا ذكر كردن پيامبر(ص) براى اعطاى قرآن، مشعر به برداشت ياد شده است.

معجزه داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 80 - 16

16- ساختن اسلحه و زره ، معجزه داوود ( ع ) و دليل نبوت او

داود . .. و علّمن_ه صنعة لبوس لكم ... فهل أنتم ش_كرون

نوع مفسران برآنند كه اين آيه و آيات پيشين، در مقام بيان معجزه هاى پيامبران گذشته و شواهد نبوت آنان است.

معجزه در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 211 - 1،4

1 _ تخلّف و انحراف بنى اسرائيل ، على رغم ارائه آيات روشن و معجزات الهى به آنان

كم اتيناهم من اية بيّنة و من يبدل نعمة اللّه

4 _ خداوند ، آيات روشن و معجزه هاى فراوانى براى بنى اسرائيل فرستاد .

كم اتيناهم من اية

بيّنة

معجزه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 81 - 4

4- مسخر و رام بودن تندباد ها در دست سليمان ( ع ) و فرمان روايى ايشان بر آنها ، معجزه آن حضرت و دليل پيامبرى او

و لسليم_ن الريح عاصفة

نوع مفسران برآنند كه اين آيه و آيات ديگر، در مقام بيان معجزه هاى پيامبران گذشته و دلايل نبوت آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 41 - 4

4 - استفاده سليمان ( ع ) از امكانات خود بلقيس ، براى ارائه معجزه به وى و هدايت او

قال نكّروا لها عرشها. .. من الذين لايهتدون

برخى برآنند كه {أتهتدى. ..} به تقدير {أتهتدى إلى الإيمان باللّه و رسوله} مى باشد. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 4

4 - درك سريع بلقيس نسبت به هدف سليمان ( ع ) در احضار اعجازگونه تخت وى

قالت كأنّه هو و أُوتينا العلم من قبلها

بلقيس پس از شناخت اريكه خويش، بدون تأمل گفت: آنچه را كه سليمان(ع) با اين كار مى خواهد به ما بفهماند، ما خود از قبل فهميده ايم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 35 - 15

15 - حكومت پهناور و بى نظير سليمان ( ع ) ، از معجزات الهى بر حقانيت رسالت او بود .

و هب لى ملكًا لاينبغى لأحد من بعدى

طبق نظر بيشتر مفسران، خواسته پادشاهى به گونه اى كه براى هيچ

كس ميسر نباشد، در واقع براى اعجاز و نشان دادن الهى بودن اين قدرت و اثبات ارتباط سليمان با خداوند قادر و پيامبرى او بود.

معجزه سور قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 23 - 4

4 - قرآن و يكايك سوره هاى آن ، معجزه است .

فأتوا بسورة من مثله

معجزه شتر صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 64 - 1،2

1_ پيدايش شترى به اراده خداوند و بدون جريان اسباب و علل عادى ، معجزه صالح ( ع ) براى اثبات رسالت خويش

و ي_قوم ه_ذه ناقة الله لكم ءاية

2_ ناقه صالح ، آيه و معجزه اى بزرگ و داراى اهميتى خاص بود .

ه_ذه ناقة الله لكم ءاية

اضافه {ناقة} به {الله} علاوه بر اينكه اشاره به پيدايش ناقه صالح بدون جريان علل عادى دارد ، گوياى عظمت و بزرگى ناقه نيز مى باشد.

معجزه شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 1

1_ حضرت شعيب ( ع ) برخوردار از معجزه و دليلى روشن بر پيامبرى خويش

ي_قوم أرءيتم إن كنت على بيّنة من ربى

معجزه شق القمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 1 - 6،10

6 - دو نيمه گشتن ماه و صورت گرفتن ، ( معجزه { شق القمر } ) در عصر پيامبراكرم ( ص )

و انشقّ القمر

10 _ { يونس عن أبى عبداللّه ( ع ) إجتمعوا أربعة عشرة رجلاً أصحاب العقبة ليلة أربعة عشر من ذى الحجة

. . . فقالوا إن يكن لك عند ربّك قدر فأمر القمر أن ينقطع قطعتين فامر القمر . . . فانقطع قطعتين . . . فأنزل اللّه { اقتربت الساعة } إلى آخر السورة ;

يونس مى گويد: امام صادق(ع) فرمود: چهارده نفر از اصحاب {عقبه} (كفار قريش) در شب چهارده ماه ذى الحجه جمع شدند . .. پس به رسول خدا(ص) گفتند: اگر تو نزد پروردگارت قدر و منزلتى دارى، به اين ماه آسمان دستور بده دو نيم شود ... رسول خدا(ص) به ماه فرمان داد ... و ماه دو قطعه شد ... پس خداوند آيه {اقتربت الساعة...} را نازل فرمود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 2 - 2

2 - روى گردانى كافران ، از پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) به رغم مشاهده معجزه { شق القمر }

و انشقّ القمر . .. و إن يروا ءاية يعرضوا

از اطلاق {آية} بر {شق القمر}، استفاده مى شود كه {شق القمر} از معجزات پيامبر(ص) بوده كه بر حقانيت رسالت خويش اقامه كرده است.

معجزه شكافتن زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 1

1_ نزول قرآنى كه كوه ها را به حركت درآورد ، زمين را قطعه قطعه كند ، مردگان را زنده سازد ، نمى تواند مايه هدايت كسانى شود كه خدا هدايت آنان را نخواهد .

و لو أن قرءانًا سيّرت به الجبال أو قطّعت به الأرض أو كلّم به الموتى

{تسيير} (مصدر سيّرت) به معناى حركت دادن است و {تقطيع} (مصدر قطّعت) به معناى شكافتن عميق يا قطعه

قطعه كردن مى باشد و حرف باء در جمله هاى سه گانه فوق به معناى استعانت است. عبارت {بل لله الأمر} و نيز {أن لو يشاء الله لهدى الناس} گوياى اين است كه جواب شرط {لو أنّ ...} جمله اى نظير {لم يهتدوا إن لم يشأ الله} است.

معجزه صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 13،15،16،18

13 _ صالح پيامبر ، دعوت كننده قوم ثمود به توحيد با تكيه بر دليل و معجزه اى آشكار از جانب خداوند

اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره قد جاءتكم بينة من ربكم

15 _ خداوند بدون جريان اسباب و علل عادى ، شترى آفريد تا معجزه اى باشد بر اثبات رسالت صالح ( ع )

هذه ناقة اللّه لكم ءاية

چون ناقه نشانه اى بر رسالت صالح(ع) بود، معلوم مى شود به گونه اى خارق العاده به وجود آمده بود.

16 _ ناقه صالح ، شاهد و دليلى آشكار بر حقانيت رسالت آن حضرت

قد جاءتكم بينة من ربكم

18 _ قوم ثمود در انتظار دليل و معجزه اى از جانب خداوند براى اثبات رسالت صالح ( ع )

قد جاءتكم بينة من ربكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {قد} در {قد جاءتكم} براى توقع باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 75 - 5

5 _ مبارزه اشراف كفرپيشه ثمود با صالح ( ع ) ، على رغم مشاهده معجزه و دليل روشن بر رسالت آن حضرت

قال الملأ الذين استكبروا من قومه . .. أتعلمون أن صلحاً مرسل من ربه

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - هود - 11 - 63 - 1

1_ صالح ( ع ) ، برخوردار از معجزه و دليلى روشن بر پيامبرى خويش

قال ي_قوم أرءيتم إن كنت على بيّنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 64 - 1،10

1_ پيدايش شترى به اراده خداوند و بدون جريان اسباب و علل عادى ، معجزه صالح ( ع ) براى اثبات رسالت خويش

و ي_قوم ه_ذه ناقة الله لكم ءاية

10_ { عن أبى جعفر ( ع ) قال : إن رسول الله ( ص ) سأل جبرئيل ( ع ) : . . . فقال : يا محمد ( ص ) ان صالحاً بعث إلى قومه . . . قالوا : يا صالح ادع لنا ربك يخرج لنا من ه_ذا الجبل الساعة ناقة حمراء شقراء وبراء عشراء بين جنبيها ميل . . . فسأل الله تعالى صالح ذلك فانصدع الجبل صدعاً . . . ثم اضطرب ذلك الجبل . . . ثم لم يفجأهم إلاّ رأسها . . . ثم خرج سائر جسد ها ثم استوت قائمة على الأرض . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه رسول خدا از جبرئيل [درباره قوم صالح] سؤال فرمود ، . .. جبرئيل گفت: اى محمد! صالح به سوى قومش مبعوث شد ... به او گفتند: اى صالح! براى ما از پروردگارت بخواه كه همين لحظه از اين كوه شترى بيرون آورد قرمز پررنگ و پركرك كه ده ماه از حملش گذشته و بين دو پهلويش يك ميل فاصله باشد ... آن گاه صالح اين را از خدا خواست و

كوه شكاف بزرگى برداشت ... سپس به لرزه درآمد ... ناگهان سر شتر از كوه بيرون آمد ... سپس باقى جسدش خارج شد و روى زمين ايستاد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 154 - 7

7 - ثموديان در توانايى صالح ( ع ) براى ارائه معجزه بر اثبات درستى ادعايش ، ترديد داشتند .

فأت بئاية إن كنت من الص_دقين

برداشت ياد شده از به كار گرفتن {إن} _ كه در موارد ترديد به كار مى رود _ استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 155 - 1،3

1 - پاسخ مثبت صالح ( ع ) ، به معجزه خواهى ثموديان

فأت ب_اية . .. قال ه_ذه ناقة ... شرب يوم معلوم

3 - ناقه ( شتر ماده ) ، معجزه صالح پيامبر

قال ه_ذه ناقة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 27 - 6

6 - صالح پيامبر ( ع ) ، موظف به صبر و انتظار براى مشاهده عكس العمل قومش در برابر معجزه ( ناقه )

إنّا مرسلوا الناقة . .. فارتقبهم و اصطبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 13 - 2

2 - ناقه صالح ، معجزه الهى و نشانه رسالت آن حضرت بود .

فقال لهم رسول اللّه ناقة اللّه

اضافه {ناقة} به {اللّه} _ پس از بيان رسالت صالح(ع) _ بيانگر معجزه بودن آن براى اثبات رسالت او است.

معجزه عصاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه

- 20 - 23 - 5

5 - معجزه عصا و يدبيضاى موسى ( ع ) ، مقدمه اى براى نماياندن معجزات بزرگ ترى به وى در آينده بود .

لنريك من ءايتنا الكبرى

چون در آيه قبل، آيت بودن يدبيضا و نيز عصا ذكر گرديده است; ممكن است گفته شود {لنريك. ..} در صدد بيان نكته تازه اى است و به موسى وعده مى دهد كه اين دو معجزه، مقدمه اى بود تا در آينده، آياتى بزرگ تر از آنچه اكنون ارائه شد، به تو نمايانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 8

8 - ساحران فرعون ، جادويى هم نوع با معجزه موسى ( ع ) تدارك ديده بودند .

أن تلقى . .. من ألقى

معجزه عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 87 - 5،6

5 - عيسى ( ع ) از پيامبران الهى و برخوردار از معجزات و دلايلى روشن بر پيامبرى خويش

و ءاتينا عيسى ابن مريم البينت

6 - خداوند ، عطا كننده معجزات و دلايل فراوان و روشن به عيسى ( ع )

و ءاتينا عيسى ابن مريم البينت

{بينة} به معناى حجت و دليل واضح و روشن است و معجزه از مصداقهاى مورد نظر آن مى باشد. {ال} در {البينات} يا عهد ذهنى است و اشاره به دلايل و معجزاتى از قبيل زنده كردن مردگان، بينا كردن نابينايان و ... دارد و يا براى استغراق است و حكايت از كثرت و فراوانى بينات دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5

- 110 - 20،21،24،25،27،30،31،42

20 _ مسيح ( ع ) توانمند بر آفرينش مجسمه اى از گل به شكل پرندگان كه با دميدنش در آن به پرواز در مى آمد

و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير باذنى فتنفخ فيها فتكون طيراً باذنى

21 _ حيات بخشى به موجودات جامد از معجزات حضرت عيسى ( ع )

و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير باذنى فتنفخ فيها فتكون طيراً باذنى

24 _ حضرت مسيح توانا بر بيناسازى كور هاى مادرزاد و شفابخشى مبتلايان به پيسى

و تبرى الاكمه و الابرص باذنى

25 _ توانايى حضرت مسيح بر زنده كردن مردگان مدفون شده در خاك

و اذ تخرج الموتى باذنى

مراد از اخراج مردگان (تخرج الموتى) زنده كردن آنهاست و به كارگيرى كلمه اخراج براى رساندن اين معناست كه عيسى(ع) قادر بود حتى مردگان مدفون در خاك را نيز زنده كند و از خاكها بيرون كشد.

27 _ عيسى ( ع ) ، ارائه كننده معجزات خويش ( حيات بخشى به اجسام بى جان ، درمان كورى و پيسى و زنده كردن مردگان ) ، در بسيارى از مواقع

اذ تخلق . .. و تبرى الاكمه و الابرص باذنى و اذ تخرج

برداشت فوق از فعل مضارع {تخلق} و {تبرى} و {تخرج} كه حاكى از استمرار انجام كار مى باشد، استفاده شده است.

30 _ توجه به وابستگى معجزات عيسى ( ع ) به اذن خداوند ، از ميان برنده پندار الوهيت وى

اذ تخلق . .. فتكون طيراً باذنى و تبرى الاكمه و الابرص باذنى

معجزاتى همچون حيات بخشى به اجسام بى جان و زنده كردن مردگان زمينه ساز پندار الوهيت براى ارائه كننده چنين معجزاتى است، تكرار كلمه {باذنى}

در فرازهاى مختلف آيه مورد بحث براى برطرف كردن چنين پندارى مى باشد.

31 _ توانايى عيسى ( ع ) بر ارائه معجزاتى همانند روح بخشى به مجسمه ها ، درمان كورى و پيسى و احياى مردگان ، از نعمت هاى ويژه خداوند به آن حضرت

اذكر نعمتى . .. و تبرى الاكمه و الابرص باذنى و اذ تخرج الموتى باذنى

42 _ پرنده آفريده شده از گل _ به اذن خدا _ توسط عيسى ( ع ) از جنس خفاش بود .

و اذ تخلق من الطين كهيئة الطير باذنى

اميرالمؤمنين(ع): در پاسخ سؤال از جاندارانى كه بدون قرار گرفتن در رحم آفريده شدند فرمود: {. .. و الخفاش الذى عمله عيسى بن مريم فطار باذن اللّه عزوجل.}

_______________________________

خصال صدوق، ص 322، ح 8، باب الستة; نورالثقلين، ج 1، ص 343، ح 147.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 112 - 4

4 _ حواريون ، خواستار معجزه اى اختصاصى براى خويش افزون بر ساير معجزات عيسى ( ع )

ان ينزل علينا مائدة

كلمه {علينا} به قرينه {نأكل} و {قلوبنا} و {نعلم} و {نكون} در آيه بعد نشانگر اين است كه حواريون خواستار معجزه اى بودند كه تنها خودشان از آن بهره مند گردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 24 - 13

13- { عن أبى جعفر ( ع ) : ضرب عيسى ( ع ) برجله فظهرت عين ماء تجرى ;

از امام باقر(ع) روايت شده: عيسى(ع) (هنگام ولادت) پاى خود را بر زمين زد، پس چشمه آب روانى ظاهر شد}.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 30 - 5

5- تكلم عيسى ( ع ) در گهواره و معرفى خود ، از معجزات او و برهانى كافى بر پاكدامنى مريم ( س ) و مبرّابودن او از اتهامات مردم بود .

فأشارت إليه . .. قال إنّى عبداللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 61 - 1

1 - معجزه عيسى ( ع ) در احياى مردگان ، دليلى آشكار بر امكان معاد

و إنّه لعلم للساعة

ضمير در {إنّه} به عيسى(ع) برمى گردد. آن حضرت از آن جهت دليل بر امكان معاد است كه مى توانسته مردگان را زنده كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 8

8 - معجزات و دلايل روشن ، پشتوانه رسالت عيسى ( ع ) بود .

فلمّا جاءهم بالبيّن_ت

{بيّنه} (مفرد {بيّنات}) به معناى دليل روشن است. از مصاديق بينات، معجزات مى باشد.

معجزه قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 23 - 4

4 - قرآن و يكايك سوره هاى آن ، معجزه است .

فأتوا بسورة من مثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 14 - 7

7_ قرآن ، معجزه و سند حقانيت پيامبر ( ص ) است .

أم يقولون افتري_ه . .. فإلّم يستجيبوا لكم فاعلموا أنما أُنزل بعلم الله

معجزه كوه طور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 63 - 9

9 - قرار گرفتن كوه طور بر بالاى سر

بنى اسرائيل معجزه و رخدادى شايسته به يادداشتن

و إذ أخذنا ميثقكم و رفعنا فوقكم الطور

{إذ} مفعول براى فعل {اذكروا} در آيه 47 است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 64 - 2

2 - پيمان شكنى بنى اسرائيل ، على رغم مشاهده معجزه اى چون برافراشته شدن كوه ، امرى سنگين ، شگفت و نامتوقع بود .

أخذنا ميثقكم و رفعنا فوقكم الطور . .. ثم توليتم من بعد ذلك

{ثم} در جمله {ثم توليتم} حاكى از ترتيب رتبى است; زيرا {من بعد ذلك} رساننده ترتيب زمانى مى باشد و آن گاه كه {ثم} براى ترتيب رتبى به كار رود حكايت از عظمت، شگفتى و . .. مضمون جمله بعد دارد.

معجزه مائده آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 8

8 _ نزول مائده آسمانى از ميان برنده شك و ترديد در حقانيت مسيح و معجزه اى كافى براى همه مسيحيان

و نعلم ان قد صدقتنا . .. أنزل علينا مائدة من السماء

معجزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) برخوردار از دلايل و معجزاتى روشن بر حقانيت رسالت خويش

و لقد أنزلنا إليك ءايت بينت

چون سخن در اين بخش از سوره درباره دعوت به رسالت پيامبر(ص) و قرآن است، مى توان گفت متعلق {آيات بينات} (نشانه هاى روشن) راستى و درستى قرآن و رسالت پيامبر(ص) است.

3 - خداوند ، عطاكننده دلايل و معجزات به پيامبر ( ص )

و لقد أنزلنا

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 22

22 _ دروغ بودن ادعاى يهود در مورد ايمان به پيامبر ( ص ) ، در صورت مشاهده معجزه درخواستى خود ( سوختن قربانى در آتشى از غيب )

قل قد جاءكم . .. فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 35 - 5

5 _ پيامبر(ص) نخواهد توانست با نقب زدن به زمين و گذاشتن نردبان به آسمان خودسرانه معجزه اى ارائه كند.

فإن استطعت أن تبتغى نفقا فى الأرض أو سلما فى السماء فتأتيهم بأية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 11

11 _ پيامبر(ص)، تنها در محدوده تعيين شده در وحى الهى مجاز به ارائه معجزات است.

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

جمله {إن أتبع إلا ما يوحى}، به تناسب موضوع مورد بحث، تعيين محدوده اى براى ارائه معجزات مى تواند باشد. يعنى من فرشته و مالك خزاين نيستم، فقط تابع وحى الهى هستم و هر جا و به هر صورت كه لازم و بجا باشد، معجزه ارائه مى نمايم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 2،3،10

2 _ اعطاى بينات (دلايل روشن) به پيامبر(ص)، پرتويى از ربوبيت خداوند

قل إنى على بينة من ربى

3 _ قرآن، بينه و دليل روشن پيامبر(ص) و گواه حقانيت او

قل إنى على بينة من ربى و كذبتم به

بسيارى از مفسران گفته اند كه مراد از بينه و مرجع ضمير {كذبتم

به} قرآن است. مفرد آمدن كلمه {بينة} و مذكر آمدن ضمير {به} اين احتمال را تقويت مى كند.

10 _ ارائه معجزه، بدان گونه كه مردم برگزينند و بخواهند، خارج از قلمرو اختيار پيامبر(ص) است.

ما عندى ما تستعجلون به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 37 - 2

2 _ قرآن ، معجزه حضرت محمد ( ص ) و دليل رسالت و نبوت وى

و ما كان هذا القرءان أن يفترى من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 14 - 7

7_ قرآن ، معجزه و سند حقانيت پيامبر ( ص ) است .

أم يقولون افتري_ه . .. فإلّم يستجيبوا لكم فاعلموا أنما أُنزل بعلم الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 133 - 10

10 - قرآن ، معجزه پيامبر ( ص ) و دليل روشن بر اثبات نبوت آن حضرت

أوَلم تأتهم بيّنة ما فى الصحف الأُولى

بيان; يعنى، وضوح و انكشاف (مصباح). بنابراين {بيّنة} به چيزى گفته مى شود كه واضح باشد. ضمير مذكر _ كه از كلمه {من قبله} (در آيه بعد) به اين كلمه بازمى گردد _ دلالت مى كند كه از آن برهان و دليل اراده شده است (كشاف).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 4 - 7

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 34 - 6

6 - قرآن ، برهان صدق پيامبر ( ص ) و معجزه او

فليأتوا بحديث مثله إن كانوا ص_دقين

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 1 - 6،10

6 - دو نيمه گشتن ماه و صورت گرفتن ، ( معجزه { شق القمر } ) در عصر پيامبراكرم ( ص )

و انشقّ القمر

10 _ { يونس عن أبى عبداللّه ( ع ) إجتمعوا أربعة عشرة رجلاً أصحاب العقبة ليلة أربعة عشر من ذى الحجة . . . فقالوا إن يكن لك عند ربّك قدر فأمر القمر أن ينقطع قطعتين فامر القمر . . . فانقطع قطعتين . . . فأنزل اللّه { اقتربت الساعة } إلى آخر السورة ;

يونس مى گويد: امام صادق(ع) فرمود: چهارده نفر از اصحاب {عقبه} (كفار قريش) در شب چهارده ماه ذى الحجه جمع شدند . .. پس به رسول خدا(ص) گفتند: اگر تو نزد پروردگارت قدر و منزلتى دارى، به اين ماه آسمان دستور بده دو نيم شود ... رسول خدا(ص) به ماه فرمان داد ... و ماه دو قطعه شد ... پس خداوند آيه {اقتربت الساعة...} را نازل فرمود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 2 - 5

5 - دلخوشى كافران به پندار غلط خود ، در زودگذرى آثار معجزات پيامبر ( ص ) *

و إن يروا ءاية يعرضوا و يقولوا سحر مستمرّ

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {مستمر} از ماده {مرور} (زايل شدن و گذرا بودن)، مشتق شده باشد; چنان كه برخى از مفسران بدان اشاره كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 12

12 - رسالت پيامبراسلام ( ص )

، همراه با معجزات و دلايل روشن

يأتى من بعدى اسمه أحمد فلمّا جاءهم بالبيّن_ت

درباره مرجع ضمير در {جاء} دو احتمال وجود دارد. 1_ ضمير مزبور به عيسى(ع) بازمى گردد. برداشت هاى پيشين براساس اين احتمال است. 2_ ضميربه كلمه {أحمد}(ص) بازمى گردد. برداشت بالا و نيز برداشت هاى بعدى بر اين احتمال استوار است.

معجزه مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 38 - 4

4 _ زكريا با مشاهده رزقى كه خارج از اسباب طبيعى به مريم اعطا شده بود ، على رغم كهنسالى خود ، از خدا تمناى فرزند كرد .

هنا لك دعا زكريا ربّه

بنابراينكه مشاراليه {هنا لك}، اعطاى رزق از راه غير طبيعى به مريم باشد كه خداوند، بدين گونه به آن اشاره كرده است: ان اللّه يرزق من يشاء بغير حساب.

معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 6

6 - قرار دادن ابر هاى سايه گستر و نازل كردن { منّ } و { سلوى } از معجزات ارائه شده به قوم موسى

و ظللنا عليكم الغمام و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 13

13 - جوشش چشمه هاى متعدد از سنگ و ويژگى هاى مخصوص آنها ، از معجزات ارائه شده به قوم موسى

فانفجرت منه اثنتا عشرة عيناً قد علم كل أناس مشربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 2

2 - موسى ( ع ) ، برخوردار

از دلايل و معجزاتى فراوان بر پيامبرى خويش

و لقد جاء كم موسى بالبينت

جمع آوردن {بينات} همراه با {ال} استغراقى، بيانگر كثرت آن بينات است. {بينة} به معناى دليل روشن است و از مصداقهاى مورد نظر آن، معجزه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 4

4 _ قرار دادن كوه طور بر سر يهود ، از معجزات حضرت موسى ( ع )

و ءاتينا موسى سلطناً مبيناً. و رفعنا فوقهم الطور

بر افراشتن كوه طور، مى تواند بيان مصداقى براى جمله {و ءاتينا موسى سلطناً مبيناً} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 4

4 _ معجزه و دلايل روشنگر موسى ( ع ) ، عطيه اى بود از جانب خداوند به وى

ثم بعثنا من بعدهم موسى بئايتنا

كلمه {نا} در {آياتنا} بيانگر اين است كه نشانه هاى نبوت از جانب خداوند به موسى اعطا شده بود ; يعنى: آيات منّا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 6،7

6 _ دلايل و معجزات موسى ( ع ) ، موهبتى الهى پيشاروى فرعونيان و نشأت گرفته از مقام ربوبى خداوند

قد جئتكم ببينة من ربكم

7 _ فرعون و بزرگان دربارش در انتظار بينه اى از سوى موسى بر حقانيت ادعاى خويش

قد جئتكم ببينة من ربكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {قد} در {قد جئتكم} براى توقع باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 106 - 1،2

1 _ فرعون ، ناباور به صداقت موسى

( ع ) در ادعاى رسالت و برخورداريش از معجزه و آيتى از جانب خدا

قال إن كنت جئت بئاية فأت بها إن كنت من الصدقين

متعلق {الصدقين} اصل رسالت و نيز داشتن {بينة} است. يعنى: إن كنت من الصادقين فى دعوى الرسالة و دعوى البينة.

2 _ فرعون از موسى خواست چنانچه قادر به ارائه معجزه است ، آن را ارائه كند .

قال إن كنت جئت بئاية فأت بها

روشن است كه در جمله هاى شرطيه نبايد شرط و جزا از نظر مفهوم همانند باشد و نمى توان گفت: اگر آورده اى بياور. بنابراين جمله {إن كنت جئت باية} (اگر آيت و معجزه اى آورده اى) به اين معناست: اگر قادر به ارائه معجزه هستى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 107 - 1،2،3،5

1 _ موسى ( ع ) در پاسخ فرعون ( درخواست آيت رسالت ) عصاى خويش را ر ها ساخت .

فألقى عصاه

2 _ عصاى موسى ( ع ) در برابر فرعون به مارى بزرگ تبديل شد .

فألقى عصاه فإذا هى ثعبان مبين

3 _ تبديل عصاى موسى ( ع ) به مارى بزرگ ، دور از انتظار فرعونيان

فألقى عصاه فإذا هى ثعبان مبين

{إذا} در {فإذا هى . .. } براى مفاجات و بيانگر دو معناست: بين مفاد جمله قبل و بعد اقتران زمانى است، مفاد جمله پس از آن در يك حالت غير منتظره انجام شده است.

5 _ اژد هاى تبديل شده از عصاى موسى ( ع ) ، اژدهايى واقعى و ترديدناپذير

فإذا هى ثعبان مبين

توصيف {ثعبان} به {مبين} (آشكار و واضح)، به اين نكته اشاره دارد كه

آن اژدها واقعى بود، نه وهمى و خيالى، و حركات و سكناتش به گونه اى بوده است كه در اژدها بودن آن براى كسى جاى ترديد وجود نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 108 - 1،2

1 _ موسى ( ع ) در پى درخواست فرعون ( آوردن معجزه ) دومين آيت رسالت خويش را ارائه كرد .

إن كنت جئت بئاية فأت بها . .. و نزع يده فإذا هى بيضاء للنظرين

2 _ سفيد گشتن دست موسى ( ع ) پس از نمايان ساختن آن ، دومين معجزه موسى و آيتى براى حقانيت رسالت او

و نزع يده فإذا هى بيضاء للنظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 117 - 1،2،3

1 _ خداوند پس از جادوگرى ساحران به موسى فرمان داد تا عصاى خويش را در صحنه مبارزه ر ها سازد .

و أوحينا إلى موسى أن ألق عصاك

2 _ خداوند ، فرمانش را ( افكندن عصا ) از طريق وحى به موسى ابلاغ كرد .

و أوحينا إلى موسى أن ألق عصاك

3 _ عصاى موسى ( ع ) پس از افكنده شدن ، تمام بافته هاى جادويى ساحران را بلعيد و به كام خويش فروبرد .

فإذا هى تلقف ما يأفكون

{لَقْف} (مصدر تلقف) به معناى گرفتن چيزى با سرعت است و در آيه شريفه به مناسبت مورد به {بلعيدن} تفسير شده است. جمله {فإذا هى ... } مى تواند خبر از رخدادى باشد كه در صحنه مبارزه اتفاق افتاده است. در اين صورت تقدير جمله چنين خواهد بود: أوحينا إلى موسى أن

ألق عصاك فالقيها فإذا هى تلقف.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 3

3 _ معجزه موسى ( ع ) در صحنه مبارزه با ساحران ، عامل تثبيت حقانيت وى و از ميان رفتن تمام دستاورد هاى ديرينه فرعون و اشراف دربارش شد .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از ضمير {كانوا} و {يعملون} فرعون و فرعونيان باشد. بر اين مبنا مقصود از {ما} در {ما كانوا} تلاشهاى فرعونيان براى تثبيت ربوبيت فرعون و مانند آن خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 9،10،11،12

9 _ موسى ( ع ) از جانب خداوند فرمان يافت تا براى دستيابى به آب عصاى خويش را به سنگ زند .

و أوحينا إلى موسى . .. أن اضرب بعصاك الحجر

{ال} در {الحجر} هم مى تواند تعريف جنس باشد، كه در اين صورت مراد از {الحجر}، سنگ در مقابل اشياى ديگر است، و هم مى تواند {ال} براى عهد حضورى و يا ذهنى باشد، كه در اين صورت مراد از {الحجر} سنگى مخصوص بوده است.

10 _ موسى ( ع ) در پى فرمان الهى بدون هيچ تأخير عصاى خويش را براى به دست آوردن آب بر سنگ زد .

أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا

حرف {فاء} در {فانبجست} فاء فصيحه است ; يعنى بيانگر معطوفٌ عليه مقدر مى باشد. آن معطوفٌ عليه مقدر به قرينه فراز قبل، {فضرب بعصاه الحجر} است. گويا حذف اين جمله براى رساندن اين معناست كه فرمان

الهى (اضرب) همان و زدن همان.

11 _ فرمان خدا به موسى ( زدن عصا بر سنگ براى تهيه آب ) فرمانى اعلام شده به او از طريق وحى

و أوحينا إلى موسى . .. أن اضرب بعصاك الحجر

12 _ جوشش دوازده چشمه آب از سنگ در پى فرود آمدن عصاى موسى بر آن

أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا

{انبجاس} مصدر {انبجست} به معناى جوشيدن و فوران زدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 96 - 5

5_ خداوند ، موسى ( ع ) را در آغاز رسالتش از آيت و معجزه بهره مند ساخت نه پس از درخواست و پيشنهاد مردم .

و لقد أرسلنا موسى بأيتنا و سلط_ن مبين

{باء} در {بأياتنا} براى مصاحبت است و لذا مفاد جمله {لقد أرسلنا . ..} اين است كه موسى(ع) به هنگام بعثتش ، آيات و معجزات داشت; برخلاف پيامبران پيش از او كه خداوند پس از پيشنهاد و درخواست مردم به آنان معجزه مى داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 2

2- معجزات حضرت موسى ( ع ) ، فعل خدا بود كه توسط آن حضرت تحقق يافت .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: مراد از {آياتنا} معجزاتى باشد كه توسط حضرت موسى(ع) انجام مى گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 2،3،4،9،14،15

2- دعوت حضرت موسى ( ع ) ، همراه با دلايل روشن ( معجزات گويا ) بر حقانيت رسالتش بود .

و لقد

ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت

3- پيامبر ( ص ) ، مأمور اقرار گرفتن از بنى اسرائيل نسبت به حق ناپذيرى فرعون و پيروان او ، على رغم اعطاى معجزات فراوان به موسى ( ع )

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت فسئل بنى إسرءيل إذ جاءهم فقال له فرعون إنى لأ

4- معجزات متعدد موسى ( ع ) ، در فرعون هيچ گونه اثرى نبخشيد .

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت . .. فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا

9- فرعون پس از مشاهده معجزه هاى نُه گانه موسى ( ع ) ، او را متهم به سحر و سحرزدگى كرد .

ءاتينا موسى تسع ءاي_ت . .. فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا

14- { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و لقد آتينا موسى تسع آيات بيّنات } قال : الطوفان و الجراد و القمّل و الضفادع و الدم و الحجر و البحر و العصا و يده ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه درباره سخن خدا {و لقد آتينا موسى تسع آيات بيّنات} فرمود: [آيات موسى(ع) عبارت بود از]: طوفان، ملخ، شپش، قورباغه، خون، سنگ، دريا، عصا و يد [بيضاى]موسى}.

15- { عن موسى بن جعفر ( ع ) قال : نفر من اليهود . . . قالوا : أخبرنا عن الأيات التسع التى أوتيها موسى بن عمران قلت : العصا و إخراجه يده من جيبه بيضاء و الجراد و القمّل و الضفادع و الدم و رفع الطور و المنّ و السلوى آية واحدة و فلق البحر . . . ;

امام كاظم(ع) فرمود: گروهى از يهوديان . .. گفتند: به

ما خبر ده از آيات نُه گانه اى كه به موسى بن عمران داده شده بود. گفتم: عصا، بيرون آوردن دست از گريبان خويش در حالى كه نورانى بود، ملخ، شپش، قورباغه، خون، قرار گرفتن كوه طور بر سر بنى اسرائيل، منّ و سلوى _ كه [هر دو] يك نشانه واحد هستند _ و شكافتن رود نيل...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 20 - 4

4 - پرسش خداوند از موسى ( ع ) در باره عصا ، جهت ايجاد زمينه لازم و آمادگى ذهنى براى نماياندن آيت و معجزه به او بود .

و ما تلك ييمينك . .. فألقيها فإذا هى حيةّ

تصريح موسى(ع) به خواص طبيعى عصا در پاسخ خداوند، ايجادكننده زمينه اى مناسب در ذهن او بود كه با مقايسه دو حالت عصا، هيچ ترديدى در معجزه بودن حالت جديد به خود راه ندهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 22 - 1،2،4

1 - خداوند ، در وادى طوى به موسى ( ع ) فرمان داد كه با گذاردن دست در زير بغل و بيرون آوردن آن ، با معجزه اى ديگر آشنا شود .

واضمم يدك إلى جناحك . .. ءاية أُخرى

{جناح} در معانى {دست}، {بازو}، {زير بغل} و {پهلو} به كار مى رود (قاموس). فعل {تخرج} قرينه است براين كه مراد از {جناح} در آيه {زير بغل} است، زيرا بر دور شدن دست از بازو و پهلو خروج صادق نيست.

2 - دست حضرت موسى ( ع ) با قرارگرفتن در زير بغل او ، به هنگام

بيرون آمدن تغيير رنگ داده و سپيد مى شد .

تخرج بيضاء

4 - يدبيضا و مار شدن عصا ، دو معجزه براى اثبات رسالت موسى ( ع ) بود .

فألقيها فإذا هى حيّة تسعى . .. واضمم يدك ... ءاية أُخرى

{آية} (علامت)، حال است براى فاعل {تخرج} و به قرينه آيات بعد كه در آنها هدايت فرعون بر عهده موسى نهاده شده، مراد از {آية}، علامت رسالت او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 23 - 1،4،5

1 - ارائه معجزه عصا و يدبيضا به موسى ( ع ) در وادى طوى ، به جهت نماياندن برخى معجزات بزرگ الهى به آن حضرت بود .

لنريك من ءايتنا الكبرى

{لنريك} متعلق به فعلى است كه از {آية أُخرى} انتزاع مى شود; يعنى آيه آورديم تا . .. . {من} براى تبعيض است و دلالت مى كند كه مراد، نشان دادن بعضى از آيات بزرگ خداوند است.

4 - معجزه عصاى موسى ( ع ) و يدبيضاى او ، دو نمونه از بزرگ ترين نشانه ها ومعجزات الهى اند .

من ءايتنا الكبرى

5 - معجزه عصا و يدبيضاى موسى ( ع ) ، مقدمه اى براى نماياندن معجزات بزرگ ترى به وى در آينده بود .

لنريك من ءايتنا الكبرى

چون در آيه قبل، آيت بودن يدبيضا و نيز عصا ذكر گرديده است; ممكن است گفته شود {لنريك. ..} در صدد بيان نكته تازه اى است و به موسى وعده مى دهد كه اين دو معجزه، مقدمه اى بود تا در آينده، آياتى بزرگ تر از آنچه اكنون ارائه شد، به تو نمايانده شود.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 2،6

2 - موسى و هارون ( ع ) ، به همراه با آيات و معجزات الهى _ مأمور حركت براى انجام رسالت خويش شدند .

اذهب أنت و أخوك ب__َاي_تى

6 - اعطاى معجزاتى در كنار معجزه عصا و يدبيضا به موسى ( ع ) ، وعده خداوند به او در كوه طور *

ب__َاي_تى

جمع آوردن {آيات} با آن كه تا آن زمان، تنها دو معجزه به موسى(ع) عطا شده بود، مى تواند وعده ضمنى خداوند به عطاى معجزاتى ديگر به موسى(ع) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 12

12 - فرعون ، ناگزير از قانع كردن افكار عمومى مردم مصر ، دربرابر دعوت و معجزات حضرت موسى ( ع )

فلنأتيّنك بسحر مثله فاجعل . .. مكانًا سوًى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 1

1 - عصاى موسى با اعجاز او ، تمامى ابزار و آلات سِحر جادوى ساحران فرعون ( بند ها و عصا ها ) را بلعيد .

تلقف ما صنعوا . .. فأُلقى السحرة

{فاء} در {فألقى} فصيحه و حاكى از جملاتى محذوفى است. مفاد آيه با تقديرات آن چنين مى شود: موسى(ع) عصاى خود را انداخت و عصا آلات سحر را بلعيد، آن گاه ساحران به سجده افتادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 8

8 - نزول { منّ و سلوى } ، از معجزات ارائه شده به قوم موسى (

ع )

و نزّلنا

اختصاص يافتن {منّ و سلوى} از بين خوراكى ها و يادآورى نزول آن بر بنى اسرائيل، نشان از غير عادى بودن نزول آن دو دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 6

6 - آيات الهى ( معجزات ) توشه راه و حربه پيروزى موسى و هارون ( ع )

قال كلاّ فاذهبا ب_اي_تنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 30 - 3

3 - اظهار آمادگى موسى ، براى ارائه دليلى روشن و محسوس ( معجزه ) برصدق رسالت خويش

قال أوَلوجئتك بشىء مبين

مراد از {بشىء مبين} به قرينه آيات بعد، معجزه عصا و يد بيضا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 31 - 1،2،3

1 - موافقت فرعون با پيشنهاد موسى ( ع ) مبنى بر ارائه دليل محسوس و روشن بر صدق رسالت خويش

قال أوَلوجئتك بشىء مبين . قال فأت به

2 - ترديد فرعون نسبت به توان موسى ( ع ) در ارائه دليل روشن بر مدعاى خويش

قال فأت به إن كنت من الص_دقين

برداشت ياد شده، در صورتى است كه امر در {فأت به} تعجيزى باشد. بنابراين فرعون بدان جهت كه از توانايى موسى نسبت به آن كار اطمينان نداشت،از او خواست تا معجزه خويش را ارائه دهد.

3 - فرعون دلايل آفاقى و انفسى ارائه شده از سوى موسى را گوياى صدق ادعاى او ندانسته و تنها معجزه را شاهد صدق گفتارش مى دانست .

قال ربّ السم_وت و الأرض . .. قال ... لأجعلنّك من المسجونين . قال

أوَلوجئتك بشىء

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه فرعون دلايل آفاقى وانفسى حضرت موسى را نپذيرفت و ضمن تمسخر آنها، او را به زندان تهديد كرد; ولى آن گاه كه آن حضرت مسأله معجزه (شىء مبين) را مطرح ساخت، فرعون به ظاهر به آن تن داد و پذيرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 32 - 2

2 - تبديل ناگهانى عصاى موسى به اژدهايى واقعى و ترديد ناپذير

فألقى عصاه فإذا هى ثعبان مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 33 - 1،2

1 - درخشندگى دست موسى براى بينندگان ، در پى بيرون كشيدن آن از گريبان خويش

فإذا هى بيضاء للن_ظرين

{نَزْع} (مصدر {نَزَع}) معادل {اخراج} (بيرون آوردن) است و منزوع منه در آيه فوق حذف شده و تقدير آن چنين است: {و نزع يده من جيب قميصه}. گفتنى است كه {بيضاء} (مؤنث أبيض) به معناى سفيد است و سفيدى دست موسى مى تواند كنايه از اشراق و درخشندگى آن به هنگام بيرون آوردن از گريبان باشد.

2 - يد بيضا ، دومين معجزه موسى ( ع ) و دليل صدق رسالت وى

و نزع يده فإذا هى بيضاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 34 - 1

1 - واكنش حق ستيزانه فرعون در قبال دو معجزه روشن موسى ( ع )

قال للملإ حوله إنّ ه_ذا لس_حر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 43 - 3

3 - تلاش ساحران براى انجام كارى شبيه به

معجزه موسى

ألقوا ما أنتم ملقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 7

7 - سعى ساحران بر ارائه كارى قوى تر و چشمگيرتر از معجزه موسى و در عين حال هم سنخ با آن

فألقوا حبالهم و عصيّهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ساحران از ريسمان ها و عصاهاى متعدد براى مبارزه با معجزه (عصاى اژدها شوند) موسى(ع) استفاده كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 63 - 5

5 - بنى اسرائيل و فرعونيان ، شاهد معجزه اى ديگر از موسى ( ع ) با شكافتن دريا

أن اضرب بعصاك البحر فانفلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 1،2،8

1 - فرمان خدا به موسى ( ع ) مبنى بر فروبردن دست در گريبان خويش و خارج ساختن آن با سپيديى جذّاب و غيرزننده

و أدخل يدك فى جيبك تخرج بيضاء من غير سوء

2 - { يد بيضا } ، دومين معجزه عطا شده به موسى ( ع ) از جانب خدا در وادى طور

و ألق عصاك . .. و أدخل يدك فى جيبك تخرج بيضاء

8 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) [ فى قوله تعالى ] { أدخل يدك فى جيبك تخرج بيضاء من غير سوء } قال : من غير برص ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند متعال خطاب به موسى(ع) كه مى فرمايد: {أدخل يدك فى جيبك من غير سوء} روايت شده كه فرمود: مراد از {سوء} بيمارى برص و پيسى است}.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 6

6 - { عصا } و { يد بيضا } دو معجزه و برهان الهى در اختيار موسى ( ع )

فذنك بره_نان من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 23 - 2

2 - رسالت موسى ( ع ) ، همراه با نشانه هاى الهى و حجت و برهان روشن و روشنگر بود .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا و سلط_ن مبين

{سلطان} در اين آيه به معناى حجت است و {مبين} در معناى {روشن} و {روشنگر} به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 20 - 1

1$ - موسى ( ع ) در پى گفت وگو با فرعون و اظهار آمادگى براى ارشاد و هدايت او ، بزرگ ترين معجزه خويش را به وى ارائه كرد .

فأريه الأية الكبرى

- موسى(ع) در پى گفت وگو با فرعون و اظهار آمادگى براى ارشاد و هدايت او، بزرگ ترين معجزه خويش را به وى ارائه كرد.

معجزه نزول ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 8 - 3

3 _ هلاكت فورى كافران و پايان مهلت آنان، در صورت نزول محسوس فرشتگان به عنوان معجزه بر پيامبر(ص)

و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ينظرون

معجزه نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 28 - 1

1_ نوح ( ع ) برخوردار از معجزه و دليلى روشن ، بر پيامبرى خويش

قال ي_قوم

أرءيتم إن كنت على بيّنة

قابل ذكر است كه {أرءيتم} به معناى {أخبرونى} است و مفعول آن جمله {أنلزمكموها} است و اين هر دو به منزله جواب شرط {إن كنت . ..} مى باشد و تقدير جمله چنين است {إن كنت على بيّنة ... فاخبرونى أنلزمكموها}

معجزه و جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 109 - 2،3

2 _ اشراف و بزرگان دربار فرعون بر مبناى ساحر بودن موسى و سحر بودن معجزات وى ، جلسه مشورتى خويش را آغاز كردند .

قال الملأ من قوم فرعون إن هذا لسحر عليم

جمله {إن هذا . .. } مى تواند از نتايج بحث و گفتگوى اشراف باشد. يعنى در ابتدا اين مسأله مطرح شد كه امور خارق العاده موسى از چه سنخى است. همچنين مى تواند بيانگر اين باشد كه آنان ساحر بودن موسى را مفروض گرفته بودند و درباره روش مبارزه با وى تبادل نظر مى كردند. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

3 _ اشراف و بزرگان قوم فرعون پس از تبادل نظر در جلسه مشورتى به اين نتيجه رسيدند كه موسى ( ع ) بدون هيچ ترديد ساحرى زبردست و معجزه وى سحر است .

قال الملأ من قوم فرعون إن هذا لسحر عليم

برداشت فوق بر اساس اولين احتمالى است كه در توضيح فيش قبل درباره جمله {إن هذا . .. } بيان شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 115 - 2

2 _ ساحران ، جادويى همانند معجزه موسى ( ع ) تدارك ديده بودند .

إما أن تلقى و إما

أن نكون نحن الملقين

به كارگيرى {تلقى} و {ملقين}، كه هر دو از مصدر {القاء} به معناى افكندن است، مى رساند كه جادوى آنان مشابهت صورى با معجزه موسى داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 117 - 6

6 _ سحر ، امرى ناپايدار در برابر معجزه

فإذا هى تلقف ما يأفكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 1

1 _ عصاى موسى ( ع ) با بلعيدن جادوى ساحران ، موجب به كرسى نشستن حق و پوچ گشتن دستاورد هاى ساحران شد .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

دربرداشت فوق ضمير {كانوا} و {يعملون} به ساحران برگردانده شده است. بر اين مبنا مراد از {ما} در {ما كانوا ... } همان ابزار و آلاتى است كه با سحر خويش آنها را در چشم بينندگان به صورت جانورانى پر تحرك جلوه داده بودند.

معجزه ولادت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 4،11،13

4- تولد عيسى ( ع ) ، امرى خارق العاده و اعجازآميز بود .

قال ربّك هو علىَّ هيّن

11- حضرت عيسى ( ع ) و آفرينش او بدون پدر ، نشانه اى بزرگ براى پى بردن مردم به قدرت خداوند

و لنجعله ءاية للناس

ضمير مفعولى {لنجعله} به عيسى(ع) بازمى گردد. تنوين {آيةً}، مفيد تفخيم است; يعنى بدان جهت عيسى(ع) را به تو عطا كرديم كه او را براى مردم آيتى بزرگ قرار دهيم.

13- تولد عيسى ( ع ) بدون پدر و نشانه بودن او براى قدرد خداوند و رحمت

الهى بودن او ، از مقدرات خداوند و غير قابل تغيير بود .

كذلك . .. و لنجعله ءاية للناس و رحمة منّا و كان أمرًا مقضيًّا

جمله {كان أمراً مقضيّاً} ممكن است تنها در باره تولد عيسى(ع) باشد و ممكن است به هر سه موضوعى كه در آيه ذكر شده است، مربوط باشد. {مقضيّاً} اسم مفعول از {قضاء} است; يعنى آنچه قطعى شده و فيصله يافته باشد. {أمر} در معانى {فرمان} و {حادثه} استعمال مى شود. كلمه {مقضيّاً} قرينه بر اراده معناى دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 2

2 - تولد عيسى از مريم بدون پدر ، معجزه بزرگ الهى بود .

و جعلنا ابن مريم و أُمّه ءاية

نكره آمدن {آية} براى تفخيم است و آن به معناى نشانه اى بزرگ مى باشد.

معجزه ولادت يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 9 - 6

6- تولد يحيى ، امرى اعجاز آميز و غير عادى بودو

قال كذلك قال ربّك هو علىَّ هيّن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 1

1- بشارت و وعده خداوند به زكريا ، با تولد اعجاز گونه يحيى تحقق يافت .

نبشّرك بغل_م اسمه يحيى . .. ي_يحيى خذ الكت_ب

معجزه هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 2

2 - موسى و هارون ( ع ) ، به همراه با آيات و معجزات الهى _ مأمور حركت براى انجام رسالت خويش شدند .

اذهب أنت و أخوك

ب__َاي_تى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 6

6 - آيات الهى ( معجزات ) توشه راه و حربه پيروزى موسى و هارون ( ع )

قال كلاّ فاذهبا ب_اي_تنا

معجزه يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 40 - 14

14 _ آفرينش حضرت يحيى ( ع ) ، همراه با اعجاز

انّ اللّه يبشرك بيحيى . .. كذلك اللّه يفعل ما يشاء

معجزه يدبيضاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 23 - 5

5 - معجزه عصا و يدبيضاى موسى ( ع ) ، مقدمه اى براى نماياندن معجزات بزرگ ترى به وى در آينده بود .

لنريك من ءايتنا الكبرى

چون در آيه قبل، آيت بودن يدبيضا و نيز عصا ذكر گرديده است; ممكن است گفته شود {لنريك. ..} در صدد بيان نكته تازه اى است و به موسى وعده مى دهد كه اين دو معجزه، مقدمه اى بود تا در آينده، آياتى بزرگ تر از آنچه اكنون ارائه شد، به تو نمايانده شود.

معجزه يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 96 - 8

8_ ظهور كرامت و معجزه يوسف ( ع ) با شفا يافتن چشمان بى فروغ يعقوب ( ع ) به وسيله پيراهن او

ألقيه على وجهه فارتد بصيرًا

مكذبان معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 27 - 1

1_ كفرپيشگان عصر بعثت ، مدعى نبود معجزه و آيتى بر حقانيّت رسالت پيامبر

( ص )

و يقول الذين كفروا لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 7،15

7- امت هاى مشرك و كافر پيشين ، پس از مشاهده معجزات درخواستيشان ، آنها را مورد انكار و تكذيب قرار دادند .

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

15- قوم ثمود ، از مصداق هاى روشن و بارز تكذيب كنندگان معجزات الهى بودند .

كذّب بها الأوّلون و ءاتينا ثمود الناقة مبصرة فظلموا بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 42 - 1

1 - فرعونيان ، تمامى آيات و معجزات الهى را تكذيب كردند .

كذّبوا ب_اي_تنا كلّها

مكذبان معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 56 - 2،3

2 - فرعون ، معجزات ارائه شده از جانب موسى ( ع ) را تكذيب كرد و منكر دلالت آنها بر رسالت او شد .

و لقد أرين_ه ءاي_تنا كلّها فكذّب

3 - فرعون ، على رغم مشاهده تمامى معجزات و آيات موسى ( ع ) ، از پذيرفتن رسالت او امتناع كرد .

و لقد أرين_ه ءاي_تنا كلّها فكذّب و أبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 57 - 4

4 - فرعون آيات و معجزات الهى موسى ( ع ) را سِحر خواند و آن را وسيله اى براى بيرون راندن فرعونيان از مصر دانست .

لتخرجنا من أرضنا بسحرك ي_موسى

منشأ معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره -

2 - 99 - 3

3 - خداوند ، عطاكننده دلايل و معجزات به پيامبر ( ص )

و لقد أنزلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 40 - 8،12

8 _ تحقق امور خارق العاده در نظام آفرينش ، متّكى به مشيّت خداست .

انّى يكون لى غلام . .. قال كذلك اللّه يفعل ما يشاء

12 _ اعتقاد به مشيّت مطلق خداوند ، تنها توجيه تحقّق امور خارق العاده

كذلك اللّه يفعل ما يشاء

خداوند در پاسخ زكريا، تنها مشيّت و قدرت مطلق خويش (يفعل ما يشاء) را مطرح مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 115 - 8

8 _ ارائه معجزات و عذاب منكران آن ، تنها در اختيار خداوند

قال اللّه انى منزلها عليكم . .. فانى اعذبه عذاباً لا اعذبه احداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 37 - 4،6،7،11

4 _ خداوند، توانا بر فرستادن هرگونه معجزه و نشانه

قل إن اللّه قادر على أن ينزل ءاية

6 _ ناآگاهى اغلب مشركان از قدرت خداوند بر فرستادن هرگونه معجزه و نشانه

إن اللّه قادر على أن ينزل ءاية و لكن أكثرهم لايعلمون

مفعول {لايعلمون}، به قرينه فراز قبل آن، قدرت الهى است، يعنى: {لايعلمون أن اللّه قادر . ..}

7 _ معدودى از مشركان مى دانستند كه خداوند توان آوردن معجزه درخواستى آنان را دارد.

و لكن أكثرهم لايعلمون

11 _ برخى از مشركان، على رغم آگاهى به قدرت خداوند بر نزول هر معجزه و فلسفه نازل نشدن آن، خواهان نزول معجزات ويژه خود بودند.

و قالوا لولا نزل .

.. إن اللّه قادر ... و لكن أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 14

14 _ اعطاى معجزات از مقوله {حكم} و تنها به دست خداوند است.

ما عندى ما تستعجلون به إن الحكم إلا للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 58 - 5،6

5 _ تحقق معجزات ويژه، بدان صورت كه مشركان مى خواستند، در اختيار پيامبر(ص) نبود.

قل لو أن عندى ما تستعجلون به

6 _ ارائه هرگونه معجزه مورد درخواست مردم، اگر در اختيار پيامبر(ص) بود، كار آن حضرت با مشركان زمان خود سريعاً با نزول عذاب خاتمه مى يافت.

لو أن عندى ما تستعجلون به لقضى الأمر بينى و بينكم

مراد از {ما تستعجلون}، به قرينه آيات گذشته همين سوره، مانند آيه 7 و 37، مى تواند نزول معجزات مورد درخواست كافران باشد. بر فرض نزول اين گونه معجزات، عذاب مشركان و مخالفان در پى آن صورت خواهد گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 5

5 _ ارائه معجزه تنها منوط به خواست خداوند است و نه به اختيار انبيا و تقاضاى مردم

إنما الأيت عند الله

مراد از آيات در {إنما الآيات} معجزات است و حصر مذكور بيانگر اين است كه معجزات تنها به خواست خداوند مى تواند ارائه شود و جز او در اين زمينه اختيارى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 114 - 6

6 _ خداوند سزاوارترين حاكم و داور در مورد ضرورت و يا عدم ضرورت

نزول معجزات و ديگر شرايط و زمينه هاى آن است.

إنما الأيت عند الله و ما يشعركم أنها إذا جاءت لا يؤمنون . .. أفغير الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 115 - 3

3 _ نزول معجزات و محدوده آن، وارونه ساختن دل و ديده كافران، و قرار دادن دشمن براى پيامبران، از سنتها و كلمات خداوند و غير قابل تغيير است.

إنما الأيت عند الله . .. و نقلب ... و كذلك جعلنا ... و تمت كلمت ربك

در آيات گذشته چند سنت و قانون الهى ياد شد، از جمله: {نقلب أفئدتهم} و {ما كانوا ليؤمنوا} و {لكل نبى عدوا}. لذا اگر مراد از {كلمت}، سنن باشد، همه موارد ذكر شده را مى تواند شامل گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 5،6

5 _ نزول معجزه و فلسفه عدم نزول آن ، از امور غيبى و در اختيار خداست .

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه فقل إنما الغيب للّه

6 _ معجزه ، فعل خدا و خارج از قلمرو توانايى پيامبر ( ص ) است .

لو لا أنزل عليه ءاية من ربه فقل إنما الغيب للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 5

5 _ معجزات ، فعل خداست كه با واسطه پيامبران صورت مى پذيرد .

ثم بعثنا . .. بأيتنا

برداشت فوق از اضافه {آيات} _ كه عبارت از معجزات است _ به {نا} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 -

يونس - 10 - 76 - 3،4

3 _ معجزه ، فعل خداست كه با واسطه پيامبران صورت مى پذيريد .

فلما جاءهم الحق من عندنا

4 _ معجزات پيامبران ، داراى منشأ الهى است .

فلما جاءهم الحق من عندنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 13

13_ ارائه معجزه و تحقق بخشيدن به پيشنهاد ها و درخواست هاى مردم ، از شؤون خداوند و به دست اوست نه در اختيار پيامبر ( ص )

إنما أنت نذير و الله على كل شىء وكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 28 - 2

2_ خداوند ، عطاكننده معجزه و دليل هاى روشن به پيامبران ( ع )

إن كنت على بيّنة من ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 63 - 2

2_ خداوند ، عطا كننده معجزه و دليل هاى روشن به پيامبران

إن كنت على بيّنة من ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 2

2_ خداوند ، عطا كننده معجزه و دليل هاى روشن به پيامبران

إن كنت على بيّنة من ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 7 - 5

5_ ارائه معجزه كار خداوند و در گرو خواست اوست .

لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

برداشت فوق، احتمال ديگرى براى آمدن قيد {من ربه} در كلام كافران مى باشد. گويا آنان از پيامبر(ص) معجزه مى خواستند و آن حضرت امر را به خداوند موكول مى كرد. از اين رو

آنان مى گفتند: چرا از ناحيه پروردگارش _ همان گونه كه مدعى است _ معجزه اى به او فرستاده نمى شود؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 9

9_ پيامبران ، بدون اذن و رخصت خداوند نمى توانند آيت و معجزه اى به مردم ارائه كنند .

و ما كان لرسول أن يأتى بأية إلاّ بإذن الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 2

2- معجزات حضرت موسى ( ع ) ، فعل خدا بود كه توسط آن حضرت تحقق يافت .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: مراد از {آياتنا} معجزاتى باشد كه توسط حضرت موسى(ع) انجام مى گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 11 - 11

11- انبيا در مقابل درخواست معجزه از سوى اقوام كفرپيشه ، خود را جز به اذن خداوند ، فاقد توانايى لازم براى آن مى دانستند .

و ما كان لنا أن نأتيكم بسلط_ن إلاّ بإذن الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 21

21- معجزه ، فعل خداست .

و ما نرسل بالأي_ت إلاّ تخويفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 7،11،13،15

7- غفلت مشركان مكه از نقش اصلى اراده خدا در تحقق معجزات

تفجر لنا . .. تسقط السّماء ... تأتى بالله ... تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

از اينكه آنان، تمامى معجزات درخواستى خود، حتى آمدن خدا را از شخص پيامبر(ص) مى خواستند،

نشان دهنده نكته ياد شده است.

11- خداوند ، منزه از بنا نهادن معجزات خويش بر اساس تمايلات واهى گروهى بهانه جو

تفجر لنا من الأرض ينبوعًا . .. قل سبحان ربّى

خداوند، در پاسخ درخواستهاى متعدد مشركان از پيامبر(ص) جهت ارائه معجزاتى بر اساس خواست و تمايل آنها مى گويد: {پروردگار من منزه است}. چنين جوابى مى تواند به اين معنا باشد كه: خداوند ارائه معجزات خود را بر اساس تمايلات افراد و گروهها قرار نمى دهد.

13- ارائه معجزات و تعيين نوع آنها ، تنها در اختيار خداست و نه انبيا

تفجر لنا من الأرض ينبوعًا . .. قل سبحان ربّى هل كنت إلاّ بشرًا رسولاً

از اينكه مشركان از شخص پيامبر(ص) درخواست كارهاى معجزه آسا داشتند و آن حضرت هم در جواب آنها فرمود: {هل كنت إلاّ بشراً رسولاً} مى رساند كه منشأ معجزه، تنها خداست و او نقشى در آن ندارد.

15- پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام محدوده مسؤوليت خويش و بيان ناتوانى خود از ارائه معجزات درخواستى مشركان

قالوا . .. قل ... هل كنت إلاّ بشرًا رسولاً

پاسخ {هل كنت. ..} در قبال درخواستهاى مشركان، مى تواند گوياى اين معنا باشد كه: درخواستهاى آنان، ربطى به رسالت و مسؤوليتهاى پيامبر(ص) نداشته و يا در توان او نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 23 - 3

3 - تحقق معجزه به دست پيامبران ، در اختيار خداوند و در گرو اراده او است .

لنريك

جمع بودن فعل {نريك} يا براى تعظيم است و يا به نقش واسطه هايى نظر دارد كه فرمان خداوند را اجرا مى كنند.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 8

8 - معجزات و آيات رسالت پيامبران ، از جانب خدا است .

ب__َاي_تى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 15

15 - فرستادن رسولان الهى همراه با معجزات ، پرتويى از ربوبيت خداوند است .

إنّا رسولا ربّك . .. ب__َاية من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 6

6 - سرچشمه معجزات ، خداوند است .

إنّما الأي_ت عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 13

13 - ربوبيت الهى ، مقتضى فرستادن رسول و ارائه دين به بشر ، همراه با دليل و برهان روشن و اثباتگر

و قد جاءكم بالبيّن_ت من ربّكم

برداشت ياد شده از آمدن قيد {من ربّكم} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 78 - 8

8 - معجزات فرستادگان الهى ، در حقيقت فعل خدا بود كه با واسطه پيامبران صورت مى پذيرفت .

و ما كان لرسول أن يأتى بأية إلاّ بإذن اللّه

برداشت ياد شده از اين نكته استفاده مى شود كه از يك سو، معجزات از نظر ظاهرامر، به وسيله پيامبران صورت مى پذيرفت و از سوى ديگر، خداوند اين عمل را در قلمرو اذن و فرمان خود مى داند. بر اين اساس استنباط مى شود كه معجزه حقيقتاً از آن خدا است و پيامبران واسطه اجراى آن مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 7

7 - معجزات پيامبران ، عطا شده از سوى خداوند به ايشان

و لقد أرسلنا موسى ب_اي_تنا

اضافه {آيات} به {نا}، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 3

3 - نقش اساسى اراده الهى ، در ارائه معجزات از سوى پيامبران

و ما نريهم من ءاية

اسناد {ارائه} به خداوند (نُريهم)، مطلب ياد شده را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 30 - 7

7 - معجزات الهى ، متكى به علم و حكمت گسترده او

و قالت عجوز عقيم . قالوا كذلك ... إنّه هو الحكيم العليم

برداشت ياد شده با توجّه به اين نكته است كه بارورى پيرزنى فرتوت و نازا، طبق عوامل طبيعى صورت نمى گيرد و آن گونه كه به همسر ابراهيم(ع) بشارت داده شد، قطعاً امرى اعجازى بوده است و اين اعجاز بى دليل نمى باشد; بلكه نشأت يافته از علم و حكمت الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 38 - 8

8 - تجهيز پيامبران از سوى خداوند به معجزاتى روشن و قاطع ، براى پيشبرد اهداف هدايتى خويش

أرسلن_ه . .. بسلط_ن مبين

در صورتى كه مراد از حجت و برهان (سلطان) حجت حسى باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

منشأ معجزه اقتراحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 9 - 11

11- پاسخ مثبت پيامبر ( ص ) به اقتراحات و معجزه طلبى كافران ، تنها

منوط به اجازه خداوند

قل . .. و ما أدرى ... إن أتّبع إلاّ ما يوحى إلىّ

از آيه شريفه، استفاده مى شود كه كافران، معجزات مختلفى را از پيامبر(ص) مى طلبيدند. خداوند در پاسخ آنان فرموده است: اى پيامبر! به آنان بگو من از خود هيچ ندارم و چيزى نمى دانم; بلكه ارائه معجزه و خبر دادن از امور غيبى، تنها با اجازه خداوند صورت مى گيرد.

منشأ معجزه انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 78 - 6

6 - تمامى معجزات فرستادگان الهى ، به اذن خدا و در چهار چوب مشيت و مصالح مقدر شده او بود .

و ما كان لرسول أن يأتى بأية إلاّ بإذن اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 2

2 - معجزات پيامبران ، نشأت يافته از عالم امر *

و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر

ممكن است {بيّنات} به معناى معجزات و {من} نشويه باشد.

منشأ معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 2

2- معجزات نُه گانه موسى ( ع ) ، زداينده هرگونه ابهام و شك نسبت به خدايى بودن آنها

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت . .. قال لقد علمت ما أنزل ه_ؤلاء إلاّ ربّ السموت و ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 3

3 - تجهيز موسى ( ع ) از سوى خدا به معجزه اى بيم آفرين و معجزه اى زيبا و پرجاذبه

و ألق عصاك . .. ولّى مدبرًا

... و أدخل يدك... بيضاء من غير سوء

موانع معجزه اقتراحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 9

9_ باور به وابستگى هدايت مردم به مشيّت خدا نه به ارائه معجزات ، زايل كننده توقّع مؤمنان بر نشان دادن معجزه به كفرپيشگان

أفلم ياْيئس الذين ءامنوا أن لو يشاء الله لهدى الناس جميعًا

موجبات نزول معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 4 - 5

5 _ فرستادن آيات و معجزات، مقتضاى ربوبيت خداوند و عنايت او به هدايت مردم

و ما تأتيهم من ءاية من ءايت ربهم

نبوت و معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 13

13_ توانايى به ارائه هر گونه معجزه و در هر زمان ، از شرايط پيامبرى در ديدگاه ناصواب مردم عصر بعثت

و لقد أرسلنا رسلاً . .. و ما كان لرسول أن يأتى بأية إلاّ بإذن الله لكل أجل كتاب

نزول معجزه بر قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 81 - 1

1- خداوند معجزات ، آيات و نشانه هاى گوناگون خويش را به اصحاب حجر ( قوم ثمود ) ارائه كرد .

و ءاتين_هم ءاي_تنا

نعمت معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 211 - 7

7 _ دستورات خداوند و معجزه هاى او ، از نعمت هاى الهى هستند .

اتيناهم من اية بيّنة و من يبدل نعمة اللّه

نقش معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

2 - آل عمران - 3 - 49 - 4،7،19

4 _ نقش معجزه در تربيت و هدايت انسانها

باية من ربكم

با توجّه به معناى {ربّكم} (تربيت كننده شما انسانها)، معلوم مى شود كه معجزات انبيا براى تربيت و هدايت انسانهاست.

7 _ معجزه ، وسيله ايجاد و باور به صدق نبوت پيامبران در انسانها

قد جئتكم باية من ربّكم

19 _ كافى بودن معجزات عيسى ( ع ) ، براى هدايت يافتن كسانى كه در پى حقيقت و ايمان بدان بودند .

انّ فى ذلك لاية لكم ان كنتم مؤمنين

جمله {ان كنتم مؤمنين}، ظاهراً به معناى در پى حقيقت بودن است. زيرا اگر به معناى تحقق ايمان باشد، الزامى به آوردن آيه نيست; چون هدف از آيه، ايمان آوردن و گرايش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 6

6 _ برخى مشركان، حتى با مشاهده معجزه مورد درخواست خويش، ايمان نخواهند آورد.

و ما يشعركم أنها إذا جاءت لايؤمنون

{ما} در {ما يشعركم} براى استفهام انكارى است، لذا در عين استفهام معنى انكار نيز دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 102 - 2،3

2 _ برخى از امت هاى گذشته با مشاهده معجزات پيامبران ايمان آوردند و به عهد خويش ( تصديق پيامبران در صورت ارائه معجزه ) وفا كردند .

و ما وجدنا لأكثرهم من عهد

3 _ امت هاى گذشته با پيامبران خويش عهد بستند كه با مشاهده معجزه ، آنان را تصديق كرده و به حقايق و معارف الهى ايمان آورند .

و ما وجدنا لأكثرهم من عهد

با توجه به آنچه درباره مضاف إليه

كلمه {قبل} در آيه پيشين گذشت، مى توان گفت مراد از {عهد} وعده ايمان و تصديق بوده است. يعنى امتها تعهد مى كردند كه با ديدن معجزه ايمان خواهند آورد، ولى اكثر آنان به عهد خويش وفا نكردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 53 - 3

3_ ادعاى نبوت و رسالت ، بايد همراه با ارائه معجزه و دليل روشن باشد . *

قالوا ي_هود ما جئتنا ببيّنة

{بيّنة} به معناى دليل و حجت روشن است و مراد از آن در آيه شريفه معجزه مى باشد. قوم هود مدعى آنند كه وى معجزه اى ارائه نكرده است و اين سخن از ناحيه او رد نمى شود و بيان نمى كند كه اثبات پيامبرى نيازمند معجزه نيست. گويا اين معنا كه پيامبران بايد معجزه داشته باشند، مورد تأييد قرار مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 9

9_ باور به وابستگى هدايت مردم به مشيّت خدا نه به ارائه معجزات ، زايل كننده توقّع مؤمنان بر نشان دادن معجزه به كفرپيشگان

أفلم ياْيئس الذين ءامنوا أن لو يشاء الله لهدى الناس جميعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 3

3- موسى ( ع ) ، وظيفه دار هدايت مردم خويش به سوى نور و خارج كردن آنان از ظلمت ها ، با آيات و معجزات الهى .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن أخرج قومك من الظلم_ت إلى النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 -

102 - 7

7- بصيرت بخشى و بينش دهى معجزه ، ملاك تمايز آن از سحر و جادوگرى

إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا . قال لقد علمت ما أنزل ه_ؤلاء إلاّ ... بصائر

تأكيد موسى(ع) بر {بصائر} بودن معجزاتش در قبال اتهام سحر به معجزات او از سوى فرعون، مى تواند خود ردّى باشد بر اتهام فرعون با ارائه ملاك; يعنى، سحر هرگز بصيرت آفرين نيست در حالى كه معجزه، بصيرت آفرين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 10 - 11،14

11- كاربرد اعجاز در راستاى روشن سازى حقايق ، حتى براى پيامبران

ءايتك ألاّ تكلّم الناس ثل_ث ليال

14- در داستان زكريا ، معجزه اى ، وسيله اثبات اعجازى ديگر شد .

ءاتيك ألاّ تكلّم الناس

سكوت سه روزه زكريا خرق عادتى بود كه صدق بشارت تولد يحيى را كه خود امرى خارق العاده بود، اثبات مى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 7،13

7 - معجزه ، راهى براى اثبات حقانيت رسالت و نبوت پيامبران

اذهب أنت و أخوك ب__َاي_تى

13 - معجزات و آيات الهى ، سبب تقويت روحيه پيامبران

اذهب . .. ب__َاي_تى و لاتنيا فى ذكرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 13

13 - خداوند ، به موسى و هارون ( ع ) فرمان داد تا داشتن معجزه براى اثبات رسالت خويش را به فرعون ابلاغ كنند .

قد جئن_ك ب__َاية

{آية} اسم جنس و قابل اطلاق بر كم و زياد است. بنابراين مى توان بر معجزات متعدد نيز {آية} اطلاق كرد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 10

10 - كاربرد اعجاز پيامبران در جهت مصالح مؤمنان

فاضرب لهم

باز شدن راهى خشك در دريا، به منظور اثبات حقانيت رسالت موسى(ع) بر منكران آن انجام نگرفت; بلكه منظور از آن نجات بنى اسرائيل و هلاكت فرعونيان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 8،10

8 - معجزات ، تجلى قدرت خدا به دست پيامبران

ثمّ أرسلنا موسى . .. بأي_تنا

برداشت ياد شده با توجه به اضافه شدن {آيات}، به ضمير {نا}، استفاده مى شود.

10 - معجزات حسى پيامبران ، زمينه ساز بهرهورى مردم از منطق روشن آنان

ثمّ أرسلنا. .. بأي_تنا و سلط_ن مبين

تقديم {آياتنا} (معجزات حسى) بر {سلطان مبين} _ كه بيانگر معارف روشن و منطق نيرومند است _ مى تواند اشعار به نكته ياد شده داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 25 - 6

6 - رسالت پيامبران ، متكى بر معجزات و دلايل روشن بود .

جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 26 - 2

2 - عذاب شدن كافران تكذيب گر پس از اتمام حجت و ارائه معجزات و دلايل آشكار و كتاب هاى روشنگر بوده است .

كذّب الذين من قبلهم جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت . .. ثمّ أخذت الذين كفروا فكيف كان نك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 78 - 7

7 - معجزات پيامبران ، در جهت اثبات حق و ابطال باطل بود

.

و ما كان لرسول أن يأتى بأية إلاّ بإذن اللّه

جمله {و خسر هنالك المبطلون} در ذيل آيه، قرينه است براين كه معجزات رسولان، در راستاى زيان زدن به باطل گرايان و مبارزه با جريان باطل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20 - 19

19 - نماياندن معجزات ، بخشى از برنامه الهى براى هدايت مردمان

و لتكون ءاية للمؤمنين و يهديكم صرطًا مستقيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 38 - 8

8 - تجهيز پيامبران از سوى خداوند به معجزاتى روشن و قاطع ، براى پيشبرد اهداف هدايتى خويش

أرسلن_ه . .. بسلط_ن مبين

در صورتى كه مراد از حجت و برهان (سلطان) حجت حسى باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 27 - 4

4 - معجزات و دلايل روشن الهى بر خلق ، مايه آزمايش ايشان

إنّا مرسلوا الناقة فتنة لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 42 - 2،3

2 - معجزات الهى براى انذار و بيدارى فرعونيان ، متعدد و گوناگون بود .

كذّبوا ب_اي_تنا كلّها

3 - تمام شدن حجت الهى بر فرعونيان ، نيازمند ارائه معجزات متعدد به ايشان *

كذّبوا ب_اي_تنا كلّها

در آيات پيشين نسبت به اقوام گذشته سخن از ارائه معجزات و آيات متعدد نبود; اما در مورد فرعونيان سخن از معجزات متعدد به ميان آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 3

3 - معجزه ،

نشانه روشن و غيرقابل ترديد براى نبوت پيامبران بود .

لقد أرسلنا رسلنا بالبيّن_ت

{بيّنات} در آيه شريفه دربرگيرنده دلايل معقول (حجت ها و برهان) و دلايل محسوس (معجزات) است. بنابراين از مصداق هاى مورد نظر از بيّنات، معجزات پيامبران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 20 - 2

2$ - معجزات پيامبران ، نشانه صداقت آنان در به عهده داشتن مسؤوليت هدايت و انذار است .

و أهديك . .. فتخشى . فأريه الأية الكبرى

{فاء} در {فأراه} براى تعقيب است و مى رساند كه آوردن معجزه در پى ادعاى هدايت گرى و نيز انذار فرعون صورت پذيرفته است. كلمه {آية} به معناى علامت و نشانه است و مصداق مورد نظر از آن، معجزه عصا و يا مجموع عصا و يدبيضا است كه نشانه رسالت حضرت موسى(ع) بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 21 - 2

2$ - بزرگ ترين معجزات نيز ، در هدايت برخى از افراد ، كارساز نيست .

فأريه الأية الكبرى . فكذّب

- بزرگ ترين معجزات نيز، در هدايت برخى از افراد، كارساز نيست.

نقش معجزه صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 27 - 3

3 - اعطاى معجزه به صالح پيامبر ( ع ) ، زمينه ساز نزول عذاب بر قوم حق ستيز ثمود

سيعلمون غدًا من الكذّاب الأشر . إنّا مرسلوا الناقة فتنة لهم

با توجه به ارتباط {إنّا مرسلوا الناقة} با آيه قبل، استفاده مى شود كه ظهور حقانيت صالح و كذب و غرور قوم ثمود، امرى محقق شدنى است;

اما پس از اتمام آخرين حجت ها و اعطاى معجزه به ايشان.

نقش معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 4

4 - جاذبه نيرومند معجزه موسى ، توان هرگونه درنگ و مقاومت را از ساحران فرعون سلب كرد .

فأُلقى السحرة

فعل {أُلقى} مجهول است و دلالت دارد كه ساحران وادار به سجده شدند، به گونه اى كه گويا عاملى آنها را بر سجده مجبور ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 35 - 2

2 - نگرانى فرعون از تأثير معجزات موسى در اطرافيانش

يريد أن يخرجكم من أرضكم بسحره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 2

2 - به سجده در افتادن بى درنگ ساحران ، با مشاهده معجزه پيروز موسى

فأُلقى السحرة س_جدين

به كارگيرى {فاء} تعقيب و فعل مجهول {أُلقى} بيانگر آن است كه ساحران با مشاهده آن منظره عجيب، اختيار از كف دادند و بلافاصله به سجده درافتادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 3

3 - تجهيز موسى ( ع ) از سوى خدا به معجزه اى بيم آفرين و معجزه اى زيبا و پرجاذبه

و ألق عصاك . .. ولّى مدبرًا ... و أدخل يدك... بيضاء من غير سوء

نياز به معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 82 - 6

6 - نياز بشر آينده به معجزه اى بزرگ ، شگفت و بى سابقه براى گرايش به ايمان

أخرجنا لهم

دابّة من الأرض تكلّمهم

بيرون آمدن جنبنده اى سخنگو از زمين پديده اى است كه در گذشته تاريخ سابقه ندارد و نكره آمدن {دابّة} بيانگر عظمت و سترگى آن است.

وضوح معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77 - 4

4 _ حضرت موسى ( ع ) ، سحر بودن كار خود را نفى كرده ، معجزه بودن آن را امرى بديهى ، روشن و غير قابل ترديد خواند .

أتقولون للحق لما جاءكم أسحر هذا

با توجه به استفهام انكارى و اسم اشاره و جمله قبل، معناى جمله (أسحر هذا) چنين است كه: اين عمل سحر نيست و مايه تعجب است اگر كسى حق و معجزه بودن آن را انكار كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 13 - 2

2 - سحر خوانده شدن معجزات الهى موسى ، از سوى فرعونيان على رغم وضوح و روشنى آن

فلمّا جاءتهم ءاي_تنا مبصرة قالوا ه_ذا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 36 - 3

3 - معجزات ارائه شده از سوى موسى ( ع ) ، دلايلى روشن و غير قابل انكار بر رسالت الهى وى

فلمّا جاءهم موسى ب_ئاي_تنا بيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 38 - 10

10 - وضوح و روشنى ، از ويژگى هاى بارز دلايل و معجزات موسى ( ع )

أرسلن_ه . .. بسلط_ن مبين

تنها وصفى كه خداوند در اين آيه براى دلايل موسى(ع) آورده است، {مبين} مى باشد.

وعده معجزه به

مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 20 - 7

7 _ وعده نزول معجزه از سوى خدا به شرك پيشگان بهانه جوى عصر بعثت

و يقولون لو لا أنزل عليه ءاية من ربه فقل إنما الغيب للّه فانتظروا

وقت ارائه معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 59 - 6

6 - موسى ( ع ) ، مناسب ترين زمان را براى تبليغ و ارائه معجزات خويش و منكوب ساختن فرعون برگزيد .

قال موعدكم يوم الزينة و أن يحشرالناس ضحًى

روز عيد، نوعاً روز فراغت و آمادگى فكرى مردم است. انتخاب چنين روزى از سوى موسى(ع) و نيز توجه به حضور گسترده مردم در روشنايى روز، حكايت از انتخاب مناسب آن حضرت دارد.

ويژگى معجزه عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 41

41 _ معجزه حضرت عيسى ( ع ) در شفاى بيماران و زنده كردن مردگان متناسب با شيوع بيمارى در آن زمان و نياز شديد مردم به طب بود .

و تبرى الاكمه و الابرص باذنى و اذ تخرج الموتى باذنى

امام رضا(ع): . .. {ان اللّه تبارك و تعالى بعث عيسى فى وقت ظهرت فيه الزمانات و احتاج الناس الى الطب فاتاهم من عند اللّه تعالى بما لم يكن عندهم مثله، و بما احيى الهم الموتى و ابرء الاكمه و الابرص باذن اللّه ... .

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 80، ح 12، ب 32; نورالثقلين، ج 1، ص 342، ح 145.

ويژگى معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 107 - 4

4 _ نبودن هيچ فاصله زمانى بين افكنده شدن عصاى موسى ( ع ) و تبديل آن به مارى بزرگ

فألقى عصاه فإذا هى ثعبان مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 108 - 3

3 _ سفيد گشتن دست موسى ( ع ) ، پس از نمايان ساختن آن ، امرى غير منتظره و خارق العاده و قابل رؤيت براى همه بينندگان

فإذا هى بيضاء للنظرين

ويژگيهاى معجزه انبياى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 12

12- خداوند ، به انبياى پيشين معجزات حسى عطا فرمود و در قبال آن به پيامبر ( ص ) ، كتاب آسمانى جهان شمول عطا كرد . *

و ما أرسلنا . .. بالبيّن_ت و الزبر و أنزلنا إليك الذكر

{بيّنة} به معناى دليل واضح و روشن _ اعم از عقلى و حسى _ است. طبق شواهد تاريخى مراد از {بينات} در آيه، ممكن است معجزات حسى باشد. جدا ذكر كردن پيامبر(ص) براى اعطاى قرآن، مشعر به برداشت ياد شده است.

ويژگيهاى معجزه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 44 - 12

12- خداوند ، به انبياى پيشين معجزات حسى عطا فرمود و در قبال آن به پيامبر ( ص ) ، كتاب آسمانى جهان شمول عطا كرد . *

و ما أرسلنا . .. بالبيّن_ت و الزبر و أنزلنا إليك الذكر

{بيّنة} به معناى دليل واضح و روشن _ اعم از عقلى و حسى _ است. طبق

شواهد تاريخى مراد از {بينات} در آيه، ممكن است معجزات حسى باشد. جدا ذكر كردن پيامبر(ص) براى اعطاى قرآن، مشعر به برداشت ياد شده است.

ويژگيهاى معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 32 - 4

4 - عصاى موسى پس از تبديل شدن به اژد ها ، حركت و پيشروى كرد .

فإذا هى ثعبان مبين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {ثعبان} از ريشه {ثعب} (آب جارى) بوده و اين اشاره اى به حركت و پيشروى اژدها داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 38 - 10

10 - وضوح و روشنى ، از ويژگى هاى بارز دلايل و معجزات موسى ( ع )

أرسلن_ه . .. بسلط_ن مبين

تنها وصفى كه خداوند در اين آيه براى دلايل موسى(ع) آورده است، {مبين} مى باشد.

هدايت ناپذيران و معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 27 - 8

8_ آنان كه زمينه هدايت ندارند ، با ارائه معجزات نيز هدايت نمى شوند و به توحيد و رسالت پيامبر ( ص ) نمى گروند .

لولا أُنزل عليه ءاية من ربه قل إن الله يضل من يشاء

خداوند در پاسخ كسانى كه هدايت يافتن خويش را منوط به آمدن معجزه كرده اند، مى فرمايد: امر هدايت و ضلالت به دست خداست. اين پاسخ در جواب ادعاى مذكور گوياى اين حقيقت است كه معجزات نمى توانند موجب هدايت كسى باشند ; بلكه مشيّت الهى است كه آن را رقم مى زند.

همانندسازى معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 2

2 - فرعون ، مدعى قدرت ارائه سِحرى همانند معجزات و آيات موسى ( ع )

فلنأتيّنك بسحر مثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 2

2 - شرك و سِحر خواندن معجزات موسى و ادعاى آوردن همانند براى آن و تكذيب رسالت الهى آن حضرت ، از جمله افترا هاى فرعونيان به خداوند بود .

لاتفتروا على اللّه كذبًا

با توجه به آيات پيشين كه مشتمل بر بيان توحيد از زبان موسى(ع) و نيز ارائه معجزات، و عكس العمل فرعون در سحر خواندن آنها بود، مى توان به مواردى از افتراهاى فرعونيان اشاره كرد.

هماهنگى مكذبان معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 9

9- مشركان و كافران طول تاريخ ، داراى جبهه اى واحد و انگيزه و عملكردى همگون در برخورد با آيات الهى و معجزه هاى انبيا

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

تعبير {الأوّلون} نشان مى دهد كه مشركان دوره هاى بعد، دنباله رو اسلاف خويشند و سرايت دادن حكم پيشينيان به نسلهاى بعدى، بيانگر انگيزه و عملكرد واحد آنان است.

معذور از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

معذور

احكام معذور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 43 - 33

33 _ تخفيف احكام براى معذورين ، پرتويى از عفو و غفران الهى

فلم تجدوا ماءً . .. انّ اللّه كان عفوّاً غفوراً

جاهل معذور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 19 - 12

12

_ جاهل قاصر ، معذور است .

ان تقولوا ما جاءنا من بشير و لانذير

از اينكه ارسال پيامبر(ص) سد كننده راه عذر معرفى شده است، معلوم مى شود كه اگر انجام نمى گرفت عذر باقى بود.

معذور از جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 3،9

3 _ مجاهدان را نبايد از نظر اجتماعى با توانمندان بازنشسته از جنگ يكسان و همانند شمرد .

لا يستوى القاعدون من المؤمنين غير اولى الضرر و المجاهدون فى سبيل اللّه

مقصود اين است كه در شرايط مساوى، اولويت در حقوق اجتماعى از آن مجاهدان راه خداست.

9 _ نويد الهى به پاداش نيك براى مجاهدان و نيز مؤمنان بازنشسته از جنگ

فضّل اللّه . .. على القاعدين درجة وكلاّ وعد الله الحسنى

معذور از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 2،11،15

2 _ نابرابرى درجه و مقام ناتوانان از شركت در جهاد ، با آنان كه على رغم توانمندى در جهاد شركت نمى كنند .

لا يستوى القاعدون من المؤمنين غير اولى الضرر و المجاهدون فى سبيل اللّه

اگر همه كسانى كه در جهاد شركت نمى كنند، چه ناتوان و چه توانا، در يك رتبه بودند، استثنا، يعنى {غير اولى الضرر} بى معنا بود.

11 _ بازنشستگان از جهاد ، هنگامى از پاداش الهى برخوردارند كه از روى بى ايمانى ، ترك جهاد نكرده باشند .

لايستوى القاعدون من المؤمنين . .. كلاّ وعد اللّه الحسنى

چون {من المؤمنين} حال براى {القاعدون} است، مى رساند كه بازنشستگان از جنگ در صورتى قابل مقايسه با مجاهدان هستد كه ايمانشان محفوظ

باشد. يعنى بازماندنشان از جنگ در شرايطى نباشد كه موجب سلب ايمان آنان گردد و يا ترك جهاد از روى بى ايمانى به فرامين خدا و رسول نباشد.

15 _ خداوند ، مجاهدان را با اعطاى مقامى بلند و پاداش بزرگ ، بر بازنشستگان از جهاد برترى داده است .

فضّل اللّه المجاهدين باموالهم و انفسهم على القاعدين درجة . .. و فضّل اللّه المجا

{اجراً عظيماً}، مفعولٌ به براى {فضّل} است و در {فضّل}، معناى عطا كردن تضمين شده ست.

معذور نبودن يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 88 - 7

7 - يهوديان كافر ، على رغم ناتوانى از ايمان آوردن بر اثر محجوب بودن قلبهايشان ، معذور نيستند .

قلوبنا غلف بل لعنهم اللّه بكفر هم

معذوران

{معذوران}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 18

18 _ جاهل قاصر معذور است.

و أوحى إلىّ هذا القرءان لأنذركم به و من بلغ

آمرزش معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 18

18 _ معاف شدگان از جهاد ، در عين معذور بودن ، نيازمند غفران و رحمت خدايند .

ليس على الضعفاء . .. و اللّه غفور رحيم

اندوه معذوران غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 7

7 _ اندوه و گريه شديد مؤمنان تهيدست ، به خاطر ناتوانى از شركت در جنگ تبوك و محروم شدن از فيض جهاد

و أعينهم تفيض من الدمع حزناً

تشخيص معذوران از جنگ

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 6

6 _ تشخيص راستگويى و دروغگويى مدعيان ناتوانى از شركت در جنگ ، به عهده رهبرى است .

لم أذنت لهم حتى يتبين لك الذين صدقوا و تعلم الكذبين

از اينكه متخلفان از جنگ از پيامبر (ص) اذن ترك جهاد خواسته اند و خداوند نيز آن حضرت را مورد خطاب قرار داد، برداشت فوق استفاده مى شود.

حسن نيت معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 12

12 _ اشخاص معذور و معاف شده از جهاد ، در صورت داشتن حسن نيت و خيرخواه بودن ، از محسنان به حساب مى آيند .

ليس على الضعفاء . .. إذا نصحوا للّه و رسوله ما على المحسنين من سبيل

خيرخواهى معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 12،13

12 _ اشخاص معذور و معاف شده از جهاد ، در صورت داشتن حسن نيت و خيرخواه بودن ، از محسنان به حساب مى آيند .

ليس على الضعفاء . .. إذا نصحوا للّه و رسوله ما على المحسنين من سبيل

13 _ اشخاص معذور از جهاد ، در صورت خيرخواهى براى دين و رهبر جامعه اسلامى ، مصون از عذاب و كيفر تخلف از جنگ

الذين كفروا منهم عذاب أليم . .. ما على المحسنين من سبيل

دلجويى از معذوران جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 9

9 _ دلجويى خداوند از تهيدستان مشتاق جهاد و

ناتوان از تأمين مقدمات آن

و لا على الذين إذا ما أتوك لتحملهم

اختصاص به ذكر يافتن اين گروه _ پس از اينكه در آيه قبل به صورت كلى تر بدان اشاره شده _ ويژگى اين گروه و دلجويى خداوند از آنان را افاده مى كند.

علايق معذوران غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 6

6 _ محروم شدن برخى از رزمندگان داوطلب ، از شركت در جنگ تبوك ، به خاطر نداشتن امكانات رزمى ( مركب و . . . ) على رغم اشتياق شديد آنان به جهاد

تولوا و أعينهم تفيض من الدمع حزناً ألا يجدوا ما ينفقون

گريه معذوران غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 7

7 _ اندوه و گريه شديد مؤمنان تهيدست ، به خاطر ناتوانى از شركت در جنگ تبوك و محروم شدن از فيض جهاد

و أعينهم تفيض من الدمع حزناً

محمد(ص) و معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 11

11 _ { عن ابى جعفر ( ع ) فى قوله تعالى : { عفى اللّه عنك لم أذنت لهم حتى يتبين لك الذين صدقوا و تعلم الكاذبين } يقول : تعرف اهل العذر و الذين جلسوا بغير عذر ;

از امام باقر (ع) درباره سخن خدا: {عفى اللّه . ..} روايت شده خداوند مى فرمايد: [چرا به آنان اذن دادى ]مى بايست براى تو روشن گردد، چه كسانى اهل عذر بودند و چه كسانى بدون عذر نشستند}.

مسؤوليت

معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 7

7 _ معاف شدگان از جنگ ، بايد در پشت جبهه حمايتگر رزمندگان و خيرخواه خدا و رسولش باشند .

ليس على الضعفاء . .. إذا نصحوا للّه و رسوله

مصونيت معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 14

14 _ معاف شدگان از جهاد ، در صورت داشتن حسن نيت و خيرخواه بودن ، بايد از هر گونه تعرض در جامعه مصون باشند .

ليس على الضعفاء . .. إذا نصحوا للّه و رسوله ما على المحسنين من سبيل

معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 16

16 _ معاف بودن برخى از مردم ( زنان ، كهنسالان ، معلولان و . . . ) از شركت در جنگ

فاقعدوامع الخلفين

مراد از {خالفين} مى تواند كسانى باشند كه به صورت مجاز و به دليل عجز از شركت در جنگ معاف شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 90 - 1

1 _ اذن خواستن گروهى از باديه نشينان معذور براى مشاركت نكردن در جنگ

و جاء المعذّرون من الأعراب ليؤذن لهم

{اعراب} اسم جمع و به معناى باديه نشينان است. {معذّرون} مى تواند اسم فاعل از {باب تفعيل} باشد; يعنى، كسانى كه از شركت در جهاد كوتاهى مى كنند و به دروغ نشان مى دهند كه عذر دارند و مى تواند اسم فاعل از {باب افتعال} باشد كه در اصل

{معتذرون} بوده و تاى باب افتعال، به جهت قرب مخرج با ذال، قلب به ذال شده و در آن ادغام گشته است; يعنى، كسانى كه داراى عذر موجهند. برداشت فوق بر پايه احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 1،21

1 _ افراد ضعيف و مريض و فاقد هزينه و امكانات جنگى ، از شركت در جنگ معافند و گناهى بر آنان نيست .

ليس على الضعفاء . .. حرج

21 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : { . . . إن اللّه يحتج على العباد بما آتاهم و عرّفهم . . . و ما امروا إلا بدون سعتهم . . . و كل شيئى لا يسعون له فهو موضوع عنهم . . . ثم تلا { ليس على الضعفاء و لا على المرضى و لا على الذين لا يجدون ما ينفقون حرج } . . . ;

. .. به تحقيق خداوند بر بندگان احتجاج مى كند به چيزى كه به آنها عطا فرموده و شناختى كه به آنها داده است ... و آنان مأمور نشده اند مگر به تكليفى كه پايين تر از سعه و توانشان باشد ... و هر تكليفى كه در وسع بندگان نباشد، از آنها برداشته شده ... سپس امام آيه شريفه را تلاوت فرمود: {بر ضعيفان و بيماران و آنان كه چيزى نمى يابند كه (در راه جهاد) هزينه كنند، باكى نيست} ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 92 - 1،12

1 _ مؤمنان تهيدست و

ناتوان از تدارك ساز و برگ نبرد ، معذور و معاف از جنگند .

و لا على الذين إذا ما أتوك لتحملهم

12 _ حسن بصرى گويد : رسول خدا ( ص ) فرمود : { لقد خلفتم بالمدينة اقواماً ما انفقتم من نفقة و لا قطعتم و ادياً و لا نِلتم من عدوّ نيلا إلا و قد شركوكم فى الأجر ثم قرء { و لا على الذين إذا ما أتوك . . . الآية } ;

به تحقيق گروههايى را در مدينه بر جاى گذاشتيد كه شما چيزى را هزينه [جنگ ]نكرده ايد و از هيچ واديى عبور ننموده ايد و هيچ آسيبى به دشمن نرسانده ايد، مگر اينكه آن گروهها در اجر با شما شريك شدند. سپس آيه شريفه را تلاوت فرمود: و نيز باكى نيست براى كسانى كه وقتى نزد تو آمدند تا آنان را سوار كنى [و به جهاد بفرستى] و تو گفتى مركبى ندارم تا شما را سوار كنم، بازگشتند در حالى كه از غصه اينكه چيزى را براى خرج [جنگ] نمى يابند، از چشمهاى آنان سيلاب اشك جارى بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 122 - 11

11 _ تحصيل كنندگان دانش دين ، معاف از شركت در جنگ در صورت نياز جامعه به دانش آنان و عدم نياز جدى به حضورشان در جنگ

ما كان المؤمنون لينفروا كافة فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليفقهوا فى الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 1

1 - افراد نابينا ، لنگ و مريض ، معاف

از شركت در جنگ

ليس على الأعمى حرج و لا على الأعرج حرج و لا على المريض حرج

معذوران از جهاد در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 10

10 - افراد ناتوان از جهاد ، همانند مجاهدان ، برخوردار از بهشت در صورت داشتن روح اطاعت در برابر خدا و رسول او

ليس على الأعمى حرج . .. و من يطع اللّه و رسوله جنّ_ت

برداشت بالا بنا بر اين نكته است كه {من يطع. ..} جواب سؤال مقدر باشد، زيرا پس از رفع حكم جهاد از افراد ناتوان، ممكن است سؤال شود كه: چرا اين گروه از فيض جهاد محروم اند؟ خداوند در جواب مى فرمايد: آنان نيز اگر مطيع باشند، همانند مجاهدان، از پاداش الهى برخوردار خواهند بود.

معذوران از جهاد مالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 91 - 5

5 _ افراد تهيدست ، معاف از جهاد مالى

و لا على الذين لا يجدون ما ينفقون حرج

در آيات قبل، سخن از جهاد با مال و جان بود و در اين آيه، ممكن است استثناى ضعيفان و مريضان از جهاد جانى و استثناى تهيدستان، از جهاد مالى باشد.

معذوران از روزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 184 - 8،11،12،24،26،27

8 - كسانى كه روزه ماه رمضان براى آنان مشقت بار و طاقت فرساست ، نبايد روزه بگيرند .

و على الذين يطيقونه فدية

{اطاقة} به معناى قدرت داشتن بر انجام كار و يا صرف كردن تمام قدرت براى انجام آن است. لازمه

معناى دوم، انجام دادن فعل با رنج و مشقت است. به نظر مى رسد مراد از {يطيقونه} معناى دوم باشد. بنابراين {و على الذين يطيقونه فدية}; يعنى، كسانى كه ]اگر بخواهند روزه بگيرند[ بايد تمام قدرت خويش را براى اين كار صرف كنند و در نتيجه به رنج و زحمت مى افتند، روزه نگيرند; بلكه فديه بپردازند.

11 - بر كسانى كه به خاطر مشقت بار بودن روزه بر آنان ، روزه نمى گيرند ، پرداخت فديه واجب است .

و على الذين يطيقونه فدية

12 - بر كسانى كه به خاطر طاقت فرسا بودن روزه ، روزه نمى گيرند ، قضاى آن واجب نيست .

و على الذين يطيقونه فدية

چنانچه بر طايفه مذكور قضاى روزه واجب بود، همانند مسافر و مريض بيان مى شد; علاوه بر اينكه جمله {على الذين . ..} ظهور در اين دارد كه تنها فديه دادن بر آنان واجب است.

24 - { عن ابى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عز و جل : { و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين } قال : الذين كانوا يطيقون الصوم فأصابهم كبر أو عطاش أو شبه ذلك فعليهم لكل يوم مدّ ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند كه مى فرمايد: {كسانى كه روزه براى آنها طاقت فرساست لازم است طعامى به عنوان كفاره به تهيدستى بدهند} مراد، افرادى هستند كه به پيرى و يا تشنگى و يا شبيه آن مبتلا شده اند كه بايد براى هر روزى، يك مد طعام به تهيدست بدهند}.

26 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله : { و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين } قال

: المرأة تخاف على ولدها . . . ;

از امام صادق (ع) درباره سخن خداوند كه مى فرمايد: {كسانى كه طاقت روزه گرفتن ندارند به عنوان كفاره، طعامى به تهيدست بدهند} روايت شده است: مراد زنى است كه بر بچه خود ]جنين يا كودك شيرخوار خود [مى ترسد . .. }.

27 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : { حد المرض الذى يجب على صاحبه فيه الأفطار . . . لقول اللّه عز و جل { فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر } ان يكون العليل لايستطيع أن يصوم أو يكون ان استطاع الصوم زاد فى علته و خاف منه على نفسه . . . فإن أحس ضعفاً فليفطر و إن وجد قوة على الصوم فليصم كان المرض ما كان . . . ;

ملاك بيماريى كه شخص بيمار بايد روزه خود را افطار كند آن طور كه خداوند فرموده: {فمن كان منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر} اين است كه بيمار توانايى روزه گرفتن را نداشته باشد و يا روزه باعث افزايش بيمارى او بشود و ازضرر بر جان خود بترسد (احتمال ضرر بدهد); بنابراين اگر بيمار احساس ضعف كرد، بايد روزه خود را افطار نمايد و اگر در خود توان روزه گرفتن يافت روزه بگيرد، بيمارى هر نوع كه مى خواهد باشد . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 15

15 - روزه بر مريض و مسافر واجب نبوده و مشروع نيست .

و من كان مريضاً أو على سفر فعدة

من أيام أخر

نگرانى معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 3

3 - افراد مريض و ناتوان از شركت در سفر حديبيه ، نگران از عدم حضور خود و همراهى نكردن مسلمانان در آن سفر *

ليس على الأعمى حرج و لا على الأعرج حرج و لا على المريض حرج

توبيخ شديد متخلّفان از سفر حديبيه در آيات گذشته و استثناى معذوران در اين آيه; بيانگر آن است كه مؤمنان معذور، نگران آن بوده اند كه مشمول توبيخ خداوندباشند. خداوند در اين آيه، به رفع اين نگرانى آنان پرداخته است.

همنشينى با معذوران از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 93 - 11

11 _ ارزش گذارى غلط و ترجيح دادن همنشينى با عاجزان بر شركت در جهاد ، معلول جهل و نابخردى

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف و طبع اللّه على قلوبهم فهم لا يعلمون

برداشت فوق بر اين مبنا است كه طبع قلب و عدم علم، عامل موضع گيريهاى متخلفان از جهاد باشد.

معراج از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

معراج

تاريخ معراج محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 26

26- { روى عن على ( ع ) : انه لمّا كان بعد ثلاث سنين من مبعثه صلى الله عليه و آله و سلّم أسرى به إلى بيت المقدس و عرج به منه إلى السّماء ليلة المعراج . . . ;

از حضرت على(ع) روايت شده است: پس از گذشت سه سال از بعثت رسول خدا(ص) آن حضرت در شب معراج به بيت المقدس و

از آن جا به آسمان برده شد. ..}.

فضيلت شب معراج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 6

6- شب سير پيامبر ( ص ) از مسجدالحرام به مسجدالاقصى ، شبى با عظمت و بزرگ بود .

أسرى بعبده ليلاً

برداشت فوق مبتنى بر اين نكته است كه تنكير {ليلاً} براى تفخيم و تعظيم باشد.

فلسفه ظهور حقايق در معراج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 13

13- نمايانده شدن برخى حقايق به پيامبر ( ص ) در معراج ، وسيله آزمايش مردم بود . *

و ما جعلنا الرءيا التى أرين_ك إلاّ فتنة للناس

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {رؤيا} به معناى خواب نباشد; بلكه به معناى مشاهده در بيدارى باشد كما اينكه در لغت آمده رؤيا، گاهى در بيدارى است (لسان العرب). و نيز اشاره به اولين آيه سوره، يعنى معراج پيامبر(ص) داشته باشد.

فلسفه معراج محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 15،21،22

15- معراج پيامبر ( ص ) به منظور نماياندن گوشه اى از آيات مهم الهى به آن حضرت

أسرى بعبده . .. لنريه من ءاي_تنا

در آيه فوق هدف از بردن پيامبر(ص) به معراج، نشان دادن گوشه اى از آيات خداوندى ذكر شده و اين نشانگر آن است كه اين آيات تاكنون بر ايشان و ديگران مخفى و ناشناخته مانده بود و طبعاً بايد از آيات مهم و ويژه الهى باشد.

21- انتخاب پيامبر ( ص ) براى بردن به معراج ، بر اساس علم و

آگاهى گسترده خداوند به خواسته ها و شايستگى او بود .

سبح_ن الذى أسرى . .. إنه هو السميع البصير

جمله {إنه هو السميع البصير} به منزله تعليل براى جملات پيشين است كه در آنها انتخاب پيامبر(ص) براى معراج مطرح شده بود; يعنى، چون خداوند سميع و بصير (شنوا به گفته ها و آگاه به شايستگيها) است، پيامبرش را براى معراج انتخاب كرد.

22- { عن ثابت بن دينار قال : سألت زين العابدين ( ع ) : . . . عن الله . . . فلم أسرى بنبيّه محمد ( ص ) إلى السّماء ؟ قال : ليريه ملكوت السّماوات و ما فيها من عجائب صنعه و بدايع خلقه . . . ;

ثابت بن دينار گويد: از امام سجاد(ع) پرسيدم: . .. چرا خداوند پيامبرش محمد(ص) را به آسمانها برد؟ حضرت فرمود: براى اينكه ملكوت آسمانها و عجايب و پديده هاى خلقت خود را _ كه در آسمانهاست _ به او نشان دهد...}.

محمد(ص) در معراج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 7

7 - ملاقات پيامبراكرم ( ص ) با حضرت موسى ( ع ) ، در شب معراج و يا در قيامت ، قطعى است .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فلاتكن فى مرية من لقائه

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مرجع ضمير در {لقائه} موسى(ع) باشد. لازم به ذكر است كه اين نكته، مورد تأييد روايت نيز هست.

مدت معراج محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 5،27

5- معراج پيامبر ( ص ) در يك شب

انجام گرفت .

أسرى بعبده ليلاً

27- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن رسول الله ( ص ) صلى العشاء الأخرة ، و صلى الفجر فى الليلة التى أسرى به فيها بمكة ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: شبى كه رسول الله(ص) را[از مكه به مسجدالأقصى]بردند، آن حضرت نماز عشا و صبح را در مكه خواند}.

معراج از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 16

16- معراج ، از جمله آيات و نشانه هاى مهم الهى براى پيامبر ( ص ) بود .

أسرى . .. لنريه من ءاي_تنا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه خودِ فعلِ {اسراء} (بردن پيامبر(ص) به معراج) مصداق آيات الهى باشد و خداوند پيامبرش را به معراج برد تا او بدين وسيله به قدرت و عظمت الهى پى ببرد.

معراج جسمانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 9

9- عروج پيامبر ( ص ) به معراج ، جسمانى بود .

أسرى بعبده ليلاً

واژه {بعبده} مطلق بوده و ظهور در جسم و روح دارد.

معراج محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 2،3،4،6،7،23،25

2- خداوند ، پيامبر ( ص ) را در يك شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى سير داد .

أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجد الأقصا

{السُرى} در لغت به معناى سير و حركت شبانه است.

3- سير دادن پيامبر ( ص ) در يك شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصى ، نشانه قدرتمندى خداوند و مبرّا بودنش از هر

ضعف و كاستى است .

سبح_ن الذى أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجدالأقصا

4- معراج پيامبر ( ص ) ، نشانى از قدرت خداوند و مبرّا بودنش از هر ضعف و كاستى

سبح_ن الذى أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجدالأقصا

نوع مفسّران برآنند كه مقصود از سير شبانه پيامبر(ص) همان معراج آن حضرت است و روايات بسيارى هم مؤيد اين نظريه مى باشد.

6- شب سير پيامبر ( ص ) از مسجدالحرام به مسجدالاقصى ، شبى با عظمت و بزرگ بود .

أسرى بعبده ليلاً

برداشت فوق مبتنى بر اين نكته است كه تنكير {ليلاً} براى تفخيم و تعظيم باشد.

7- پيامبراكرم ( ص ) در عين رفعت مقام و عروج به معراج ، عبد و بنده خدا بود .

أسرى بعبده

23- { أبى الربيع قال : . . . تلا أبوجعفر ( ع ) ه_ذه الأية { سبحان الذى أسرى بعبده ليلاً من المسجدالحرام إلى المسجدالأقصى الذى باركناً حوله لنريه من آياتنا } فكان من الأيات التى أراها الله تبارك و تعالى محمداً ( ص ) حيث أسرى به إلى بيت المقدس ان حشر الله عزّ ذكره الأولين و الأخرين من النّبييّن و المرسلين . . . ;

ابى الربيع گويد:. .. امام باقر(ع) اين آيه را {سبحان الذى أسرى ... آياتنا} تلاوت كرد [و فرمود]: از آياتى كه خداوند _ تبارك و تعالى _ به حضرت محمد(ص) هنگامى كه او را به بيت المقدس برده بود نشان داد، آن بود كه خداوند _ عزّ ذكره _ تمام انبيا و رسولان از اولين و آخرين آنان را (در آن جا) جمع كرد...}.

25- { عن جعفربن محمد ( ع ) قال : أتى

رجل أميرالمؤمنين ( ع ) . . . فقال له على ( ع ) : . . . إن الله عزّوجلّ يقول فى كتابه { سبحان الذى أسرى بعبده . . . لنريه من آياتنا } فكان من آيات الله عزّوجلّ التى أراها محمداً ( ص ) انه أتاه جبرئيل ( ع ) فاحتمله من مكة فوافى به بيت المقدس فى ساعة من الليل ثمّ أتاه بالبراق فرفعه إلى السماء ثمّ إلى البيت امعمور . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: مردى خدمت[حضرت]اميرالمؤمنين(ع) رسيد . .. حضرت به او فرمود: ... خداى عزّوجلّ در كتاب خود مى فرمايد: {سبحان الذى أسرى بعبده ... لنريه من آياتنا} يكى از آياتى كه خداى عزّوجلّ به[حضرت]محمد(ص) نشان داد، اين بود كه جبرئيل به نزد آن حضرت آمد و او را از مكه حمل كرده و در پاسى از شب به بيت المقدس رساند. سپس بُراق را براى آن حضرت آورد و او را به سمت آسمان و سپس به بيت المعمور برد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 13

13- نمايانده شدن برخى حقايق به پيامبر ( ص ) در معراج ، وسيله آزمايش مردم بود . *

و ما جعلنا الرءيا التى أرين_ك إلاّ فتنة للناس

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {رؤيا} به معناى خواب نباشد; بلكه به معناى مشاهده در بيدارى باشد كما اينكه در لغت آمده رؤيا، گاهى در بيدارى است (لسان العرب). و نيز اشاره به اولين آيه سوره، يعنى معراج پيامبر(ص) داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 7 - 6

6 - عروج پيامبر ( ص ) ، تا افق بالاى آسمان *

و هو بالأُفق الأعلى

برخى از مفسران برآنند كه ضمير {هو} در آيه شريفه، مربوط به پيامبر(ص) است. برداشت بالا براساس اين ديدگاه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 8 - 2

2 - نزديك و نزديك تر شدن پيامبر ( ص ) ، به مبدأ وحى در افق اعلى براى دريافت قرآن

و هو بالأُفق الأعلى . ثمّ دنا فتدلّى

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه ضمير فاعلى به پيامبر(ص) بازمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 9 - 3

3 - { عن ثابت بن دينار ، قال : سألت زين العابدين على بن الحسين بن على بن أبى طالب . . . قلت فقول اللّه عزّوجلّ { ثمّ دنا فتدلّى فكان قاب قوسين أو أدنى } قال : ذاك رسول اللّه ( ص ) دنا من حجب النور فرأى ملكوت السّماوات ثمّ تدلّى فنظر من تحته إلى ملكوت العرش حتّى ظنّ أنّه فى القرب من الأرض كقاب قوسين أو أدنى ;

ثابت بن دينار گويد: از امام سجاد(ع) از سخن خداوند عزّوجلّ {ثمّ دنا فتدلّى فكان قوب قوسين أو أدنى} سؤال كردم، حضرت فرمود: آن رسول خدا است كه به حجاب هاى نور نزديك شد. پس باطن آسمان ها را مشاهده نمود و از زير آن به باطن عرش نظر افكند تا آن كه گمان نمود در نزديكى به زمين فاصله دو كمان يا نزديك تر

را دارد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 17 - 3

3 - { عن رسول اللّه ( فى وصف معراج ) و كان توفيقاً من ربّى أن غمضت عينى فكلّ بصرى و غشى عن النظر ، فجعلت أبصر بقلبى كما أبصر بعينى بل أبعد و أبلغ ، فذلك قوله تعالى { ما زاغ البصر و ماطغى لقد رأى من آيات ربّه الكبرى } و إنّما كنت أبصر مثل خيط الابر نوراً بينى و بين ربّى . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده [كه در توصيف معراج خود فرمود:] توفيقى از پروردگارم بود كه چشمم را ببندم. ديده ام ناتوان و از نگاه پوشيده شد، در آن حال با قلب خود بسان چشم; بلكه بهتر و دورتر را مى ديدم و اين سخن خدا است، كه مى فرمايد: {ما زاغ البصر و ما طغى . لقد رأى...} و من نورى مانند نخ سوزن، بين خود و خدا مى ديدم}.

موسى(ع) در معراج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 7

7 - ملاقات پيامبراكرم ( ص ) با حضرت موسى ( ع ) ، در شب معراج و يا در قيامت ، قطعى است .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فلاتكن فى مرية من لقائه

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مرجع ضمير در {لقائه} موسى(ع) باشد. لازم به ذكر است كه اين نكته، مورد تأييد روايت نيز هست.

نماز محمد(ص) در شب معراج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 24

24-

{ عن ابى عبدالله جعفربن محمدالصادق ( ع ) قال : لما أسرى برسول الله ( ص ) إلى بيت المقدس حمله جبرائيل على البراق فاتيا بيت المقدس و عرض إليه محاريب الأنبياء و صلى بها و رده . . . ;

جبرئيل، آن حضرت را بر بُراق سوار كرد و هر دو به بيت المقدس آمدند و جبرئيل محرابهاى انبيا را به او نشان داد و پيامبر(ص) در آن جا نماز خواند و سپس آن حضرت را باز گرداند. ..}.

معرضان از خدا از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{معرضان از خدا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 6

6_ مشركان و منكران روز قيامت و كافران به پيامبر ( ص ) و قرآن ، روى گردانان از دعوت الهى اند .

والذين لم يستجيبوا له

آيات گذشته شاهد بر اين است كه مقصود از {الذين لم يستجيبوا له} مشركان و منكران رسالت پيامبر(ص) و ناباوران به قيامت مى باشد.

اغواپذيرى معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 36 - 1،9

1 - روى گردانان از ياد خدا ، همواره تحت سلطه نيرويى شيطانى و اغواگراند .

و من يعش عن ذكر الرحم_ن نقيّض له شيط_نًا

9 - روى گردانان از ياد خدا و پيام وحى ، هر يك گرفتار شيطان خاص خويش

و من يعش عن ذكر الرحم_ن نقيّض له شيط_نًا فهو له قرين

تكرار {له} ممكن است اشاره به اين جهت داشته باشد كه هر فردى، براى خود شيطانى خاص دارد.

اقرار اخروى معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه -

20 - 125 - 6

6 - روى گردانان از ياد خدا ، با حضور در صحنه قيامت ، به ربوبيت خداوند اعتراف خواهند كرد .

قال ربّ

بينش معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 37 - 5

5 - خداگريزان ، بر اثر نادانى و گمراهى ، خود را هدايت يافته و راه جسته مى پندارند .

و يحسبون أنّهم مهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 11

11 - خداگريزان تا روز قيامت ، خود را اهل هدايت مى پندارند .

و يحسبون أنّهم مهتدون . حتّى إذا جاءنا قال ي_ليت

از كلمه {حتّى} _ كه براى غايت است _ استفاده مى شود كه گمراهان، تا روز قيامت، خود را بر هدايت مى پندارند.

تعجب اخروى معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 125 - 9

9 - غافلان از ياد خدا به هنگام حضور در قيامت ، با هوشمندانه خواندن زندگانى خود در دنيا ، از بسته بودن راه درك و فهم خود شگفت زده خواهند شد . *

قال ربّ لم حشرتنى أعمى و قد كنت بصيرًا

برداشت ياد شده براساس اين احتمال است كه {أعمى} به معناى كور باطن باشد.

تعدد اولياى معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 41 - 4

4 - كسانى كه ولايت و كارسازى خدا را ر ها كنند و به سراغ غيرخدا بروند ، مبتلا به اولياى متعددى مى شوند .

مثل الذين اتّخذوا من

دون اللّه أولياء كمثل العنكبوت

جمع آورده شدن {أولياء} احتمال دارد كه ناظر به واقعيت خارجى باشد و آن، اين است كه گريزندگان از ولايت الهى، ارباب و اولياى متعدد پيدا مى كنند.

جهل معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 37 - 5

5 - خداگريزان ، بر اثر نادانى و گمراهى ، خود را هدايت يافته و راه جسته مى پندارند .

و يحسبون أنّهم مهتدون

حشر معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 125 - 1،3

1 - روى گردانان از هدايت و ياد خدا ، در قيامت نابينا برانگيخته خواهند شد .

قال ربّ لم حشرتنى أعمى

3 - غافلان از ياد خدا ، پس از حشر در قيامت ، از شناخت راه نجات خويش ناتوان خواهند بود . *

قال ربّ لم حشرتنى أعمى

ممكن است مراد از كورى آگاه نبودن به فضاى موجود در قيامت و يافتن راه چاره براى رهايى از گرفتارى هاى آن باشد. براين اساس، گويندگان {قد كنت بصيراً} خود را كسانى مى دانند كه در دنيا همه چيز را خوب مى فهميدند و انديشه اى عميق داشتند.

رحمت بر معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 42 - 6

6- همه انسان ها ، حتى روى گردانان از پروردگار ، مشمول رحمت الهى اند .

قل من يكلؤكم . .. بل هم عن ذكر ربّهم معرضون

سختى حسابرسى معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 -

18 - 8

8_ روى گردانان از دعوت خدا ، در قيامت به حسابى سخت و ناگوار گرفتار خواهند بود .

و الذين لم يستجيبوا له . .. أُول_ئك لهم سوء الحساب

{سوء} به هر چيزى كه مايه ناراحتى و رنج باشد گفته مى شود. اضافه {سوء} به {الحساب} اضافه صفت به موصوف است. بنابراين {سوء الحساب} ; يعنى: {الحساب السوء}.

سرزنش معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 5 - 4

4- سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به سبب روى گرانى از درگاه او و توجه به عناصرى عاجز و ناتوان

من أضلّ ممّن يدعوا من دون اللّه من لا يستجيب له إلى يوم القي_مة و هم عن دعائهم غ

عجز معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 125 - 3

3 - غافلان از ياد خدا ، پس از حشر در قيامت ، از شناخت راه نجات خويش ناتوان خواهند بود . *

قال ربّ لم حشرتنى أعمى

ممكن است مراد از كورى آگاه نبودن به فضاى موجود در قيامت و يافتن راه چاره براى رهايى از گرفتارى هاى آن باشد. براين اساس، گويندگان {قد كنت بصيراً} خود را كسانى مى دانند كه در دنيا همه چيز را خوب مى فهميدند و انديشه اى عميق داشتند.

عذاب معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 17 - 12

12 - روى گردانان از اطاعت خدا و رسول او و جهاد در راه الهى گرفتار عذابى بس درد ناك

و من يتولّ يعذّبه عذابًا

أليمًا

كورى اخروى معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 124 - 5،10

5 - روى گردانان از هدايت الهى و ياد او ، در صحنه قيامت ، نابينا محشور خواهند شد .

و من أعرض عن ذكرى . .. و نحشره يوم القي_مة أعمى

10 - زندگانى دشوار ، اثر طبيعى روى گردانى از ياد خدا و نابينايى در قيامت ، مجازات و كيفر الهى آن است .

فإنّ له معيشة ضنكًا و نحشره يوم القي_مة أعمى

تفاوت در تعبير {فإنّ له. ..} و {نحشره ...} _ كه دومى به خداوند نسبت داده شده است و اولى بر نفسِ عمل متفرع گرديده_ ممكن است به مطلب ياد شده اشاره داشته باشد.

كيفر معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 69 - 5

5- باد هاى كوبنده و درهم شكننده ، از عوامل خداوند در كيفر اعراض كنندگان از او

يعيدكم . .. فيرسل عليكم قاصفًا من الريح فيغرقكم بما كفرتم

{قاصف} از مصدر {قصف} به معناى شكننده است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 17 - 7

7 - كسانى كه خود را از رهنمود هاى خداوند و تذكرات قرآن بى نياز مى پندارند ، كافر و سزاوار سخت ترين كيفرهايند .

قتل الإنس_ن ما أكفره

اين آيه و آيات بعد را مى توان با آيات پيشين، مرتبط دانست; در اين صورت حرف {ال} در {الإنسان} عهد ذكرى بوده و اشاره به {من استغنى} در آيات قبل خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 36 - 2

2 - همدمى با شيطان ، كيفر الهى براى اعراض كنندگان از ياد او

و من يعش عن ذكر الرحم_ن نقيّض له شيط_نًا

كيفرمعرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 36 - 2

2 - همدمى با شيطان ، كيفر الهى براى اعراض كنندگان از ياد او

و من يعش عن ذكر الرحم_ن نقيّض له شيط_نًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 17 - 7

7 - كسانى كه خود را از رهنمود هاى خداوند و تذكرات قرآن بى نياز مى پندارند ، كافر و سزاوار سخت ترين كيفرهايند .

قتل الإنس_ن ما أكفره

اين آيه و آيات بعد را مى توان با آيات پيشين، مرتبط دانست; در اين صورت حرف {ال} در {الإنسان} عهد ذكرى بوده و اشاره به {من استغنى} در آيات قبل خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 69 - 5

5- باد هاى كوبنده و درهم شكننده ، از عوامل خداوند در كيفر اعراض كنندگان از او

يعيدكم . .. فيرسل عليكم قاصفًا من الريح فيغرقكم بما كفرتم

{قاصف} از مصدر {قصف} به معناى شكننده است (مفردات راغب).

گمراهى معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 37 - 5

5 - خداگريزان ، بر اثر نادانى و گمراهى ، خود را هدايت يافته و راه جسته مى پندارند .

و يحسبون أنّهم مهتدون

مرگ معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

19 - نوح - 71 - 4 - 4

4 - رهاكنندگان عبادت خدا ، تقواى الهى و اطاعت از پيامبران ، در معرض عذاب الهى و مرگ زودرس قرار دارند .

أن اعبدوا اللّه . .. و يؤخّركم إلى أجل مسمًّى

معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 42 - 4

4- روى گردانى كافران از پروردگار خويش ، على رغم برخوردارى از رحمت مداوم او

قل من يكلؤكم . .. من الرحم_ن بل هم عن ذكر ربّهم معرضون

{بل} در آيه شريفه، براى اضراب انتقالى است; يعنى، خداوند پس از بيان نياز بشر به خداى رحمان و ذكر عذاب او، به علت اصلى كفر كافران ( اعراض از ياد پروردگار و بى توجهى به ربوبيت الهى) پرداخته است.

معرضان از خدا در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 10

10_ دوزخ جايگاه روى گردانان از دعوت خداوند است .

أُول_ئك . .. مأويهم جهنم

معرضان از خدا و هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 11

11 - خداگريزان تا روز قيامت ، خود را اهل هدايت مى پندارند .

و يحسبون أنّهم مهتدون . حتّى إذا جاءنا قال ي_ليت

از كلمه {حتّى} _ كه براى غايت است _ استفاده مى شود كه گمراهان، تا روز قيامت، خود را بر هدايت مى پندارند.

هدايت ناپذيرى معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 6 - 5

5 - روى گردانان از خداوند و

آيات او ، اصلاح ناپذير و غيرقابل هدايت اند .

فبأىّ حديث بعد اللّه و ءاي_ته يؤمنون

جمله {فبأىّ حديث. ..} _ كه مفيد استفهام تعجبى است _ مى تواند اشاره به اين نكته داشته باشد كه اگر انسان، در پرتو آيات الهى هدايت نشود، ديگر به هدايتى دست نخواهد يافت; چه اين كه هدايت ديگرى نيست تا از آن بهره مند گردد.

همنشينى شياطين با معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 38 - 12

12 - همنشينى شياطين با ترك كنندگان ياد خدا در روز واپسين *

فهو له قرين . .. حتّى إذا جاءنا ... فبئس القرين

به قرينه {فبئس القرين}، مى توان گفت: غايت در {حتّى إذا جاءنا} نقطه نهايى قرين بودن را نمى رساند; بلكه بعد از {حتّى} نيز مانند قبل از آن است.

هوشيارى دنيوى معرضان از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 125 - 9

9 - غافلان از ياد خدا به هنگام حضور در قيامت ، با هوشمندانه خواندن زندگانى خود در دنيا ، از بسته بودن راه درك و فهم خود شگفت زده خواهند شد . *

قال ربّ لم حشرتنى أعمى و قد كنت بصيرًا

برداشت ياد شده براساس اين احتمال است كه {أعمى} به معناى كور باطن باشد.

معروف از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

معروف

آثار اجتماعى امر به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 41 - 4

4 - برخوردارى جامعه اسلامى از حمايت و نصرت خدا ، در گرو اقامه نماز ، پرداخت زكات ، امر به معروف و

نهى از منكر است .

الذين ان مكّنّ_هم فى الأرض . .. و نهوا عن المنكر

آثار امر به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 105 - 2

2 _ دعوت به نيكى ها ، امر به معروف و نهى از منكر ، مانع بروز تفرقه و اختلاف در جامعه

و لتكن منكم امّة يدعون الى الخير . .. و لا تكونوا كالذين تفرّقوا

جمله {لا تكونوا . .. }، احتمالا بيان نتيجه آيه قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 107 - 2،4

2 _ اعتصام به حبل اللّه ، دعوت به نيكى ها و امر به معروف و نهى از منكر ، موجب استغراق در رحمت جاودانه الهى

و اعتصموا بحبل اللّه . .. و لتكن منكم امة يدعون الى الخير و يأمرون بالمعروف ...

به مقتضاى ارتباط اين آيه و آيات پيشين، روسفيدى مى تواند نتيجه اعمال نيك ياد شده در آيات قبل باشد.

4 _ تمسك كنندگان به ريسمان الهى و دعوت گران به خير ، امركنندگان به معروف و نهى كنندگان از منكر ، روسفيدان در قيامت و مستغرق در رحمت جاودانه الهى

و اعتصموا بحبل اللّه . .. يدعون الى الخير و يأمرون بالمعروف ... اما الذين ابيضّت

مستفاد از ارتباط ميان اين آيه و آيات قبل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 8

8 _ ايمان مصلحان ( امركنندگان به معروف و نهى كنندگان از منكر ) به خداوند ، شرط اعتلاى جامعه

كنتم خير امة . .. و

تؤمنون باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 111 - 8

8 _ تأثير ايمان به خدا و امر به معروف و نهى از منكر ، در شكست ناپذيرى مؤمنان در برابر هجوم دشمنان دين

كنتم خير أمّة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف . .. و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار

وحدت خطاب در {كنتم خير . .. } و {يقاتلوكم}، بيانگر برداشت فوق است. يعنى آن دسته شكست نمى خورند كه امركننده به معروف و ... باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 114 - 10

10 _ صالح شدن انسان ها ، در گرو ايمان به خدا ، معاد ، امر به معروف و نهى از منكر ( اصلاح ديگران ) و شتاب در كار هاى نيك است .

يؤمنون باللّه . .. و اولئك من الصالحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 120 - 9

9 _ ناتوانى جبهه كفر در برابر جامعه ايمانى ، آنگاه كه مؤمنان به دستور هاى الهى ( امر به معروف و نهى از منكر ) عمل كنند .

كنتم خير امّة . .. لن يضرّوكم الّا اذًى و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار ... ضربت عل

در برداشت فوق، تقوا به معناى عمل به دستورات الهى گرفته شده كه خداوند در آيات پيش به برخى از آنها (امر به معروف، ايمان واقعى و . .. ) اشاره كرده است. يعنى آنگاه كيد دشمنان بى اثر است كه تقوا داشته باشند و به دستورات الهى عمل كنند.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 21

21 _ امر به معروف ، نهى از منكر ، اقامه نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از خدا و رسولش ، عامل جلب رحمت ويژه الهى

يأمرون بالمعروف . .. أولئك سيرحمهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 55 - 9

9- وفاى به وعده و امر به معروف ، زمينه ساز رضايت خداوند است .

إنّه كان صادق الوعد . .. و كان يأمر أهله بالصلوة والزكوة و كان عند ربّه مرضيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 10

10 - امربه معروف ، پنددهى و پندپذيرى ، از خصلت هاى برجسته انسان هاى كامياب

لفى خسر . إلاّ الذين ... تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

{تواصوا}، از باب تفاعل و بيانگر آن است كه مؤمنان، در كنار توصيه به ديگران، از توصيه هاى آنان نيز بهره مى برند.

آثار ترك امر به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 82 - 10

10 - { عن أبى سعيد الخدرى قال : سئل رسول اللّه ( ص ) عن قول اللّه { إذا وقع القول عليهم أخرجنالهم دابّة من الأرض تكلّمهم } قال إذا تركوا الأمر بالمعروف و النهى عن المنكر وجب السخط عليهم ;

از ابى سعيد خدرى روايت شده كه از رسول اكرم(ص) درباره سخن خدا {إذا وقع القول عليهم أخرجنا لهم دابّة من الأرض تكلّمهم} سؤال شد، فرمود: زمانى كه امر به معروف و نهى از منكر را ترك

كنند، غضب خدا بر آنان محقق مى گردد}.

آثار نهى از معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 16،22

16 _ ترويج زشتى ها و فساد ( منكر ) و پيشگيرى از تحقق نيكى ها و ارزش ها و نيز امتناع از انفاق ، نشانه هاى غفلت از خدا

يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف و يقبضون أيديهم نسوا اللّه

22 _ ترويج زشتى ها ، پيشگيرى از نيكى ها و امتناع از انفاق ، جرم و موجب عذاب حتمى

نعذب . .. مجرمين ... يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف و يقبضون أيديهم

آيه شريفه، بيانگر خصوصيات مجرمانى است كه در آيه پيشين آمده است.

آمران به معروف ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 4،8،9،10،11

4 _ تاركان نهى از منكر در ميان يهوديان ايله ، به موعظه گران اعتراض كردند و عمل آنان ( نهى از منكر ) را نابجا شمردند .

لم تعظون قوماً

8 _ داشتن عذر در پيشگاه خداوند و نيز اميد به پرهيز تجاوزگران از تجاوز خويش ، پاسخ موعظه گران يهود به اعتراض تاركان نهى از منكر

قالوا معذرة إلى ربكم و لعلهم يتقون

{معذرة} مصدر و به معناى حجت داشتن است. اين كلمه مفعولٌ له براى فعل مقدّر {نعظهم} مى باشد ; يعنى آنان را موعظه مى كنيم تا در پيشگاه خدا حجت و عذر داشته باشيم.

9 _ اصلاحگران ايله سكوت در برابر گناه را ناروا شمرده و تاركان نهى از منكر را در پيشگاه خدا معذور نمى دانستند .

قالوا معذرة إلى ربكم و لعلهم يتقون

ظاهر

اقتضا مى كرد كه موعظه گران بگويند {ربنا} (پروردگارمان)، نه {ربكم} (پروردگار شما). اين جا به جايى اشاره به اين حقيقت دارد كه خداوند پروردگار شما نيز هست و بايد در برابر او عذرى داشته باشيد و بدانيد كه اگر نهى از منكر نكنيد، معذور نيستيد.

10 _ باور مصلحان يهود به ربوبيت خداوند بر بندگان ، واداركننده ايشان به تلاش براى اصلاح جامعه و بازدارى منحرفان از گناه و تجاوز

قالوا معذرة إلى ربكم

برداشت فوق از آوردن اسم {رب} استفاده شده است.

11 _ داستان مناظره دو گروه پرهيزكننده از صيد ماهى در ميان يهوديان ( موعظه گران و تاركان نهى از منكر ) داستانى آموزنده و شايان به ياد داشتن . *

إذ قالت أمة منهم لم تعظون . .. قالوا معذرة إلى ربكم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {إذ قالت . .. } متعلق به فعل محذوف {اذكر} باشد.

احكام امر به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 21 - 14

14 _ خطر كشته شدن در راه عدالتخواهى ، مانع از جواز امر به معروف و مبارزه با منكر نيست .

و يقتلون الذين يأمرون بالقسط

زيرا لحن آيه، ستايش و مدح نسبت به كشته شدگانى است كه امركنندگان به معروف در مسير عدالتخواهى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 6

6_ امر به معروف و نهى از منكر ، در صورتى كه احتمال تأثير در آن نباشد ، واجب نيست .

و لاينفعكم نصحى إن أردت أن أنصح لكم إن كان الله يريد أن يغويكم

ارزش امر

به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 114 - 4

4 _ ايمان به خدا و روز واپسين ، امر به معروف و نهى از منكر و شتاب ورزيدن به كار هاى نيك ، ملاك ارزش و شايستگى ( صالح بودن )

يؤمنون . .. يسارعون فى الخيرات و اولئك من الصالحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 41 - 3

3 - اقامه نماز ، پرداخت زكات ، امر به معروف و نهى از منكر ، ارزش هاى محورى در جامعه اسلامى

من ينصره . .. الذين إن مكّنّ_هم فى الأرض ... و نهوا عن المنكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 12

12 - نماز و امر به معروف و نهى از منكر و صبر ، از زيربنايى ترين ارزش ها است .

إنّ ذلك من عزم الأُمور

بنابراين كه {ذلك} اشاره به كلّ محتواى سخن لقمان در اين آيه باشد، مشاراليه {ذلك}، جملات {أقم . .. و أمُر ... و انْهَ...} است و {عَزْم} مصدر و به معناى مفعولى، و {عزم الأُمور} اضافه صفت به موصوف است; يعنى، {الأُمور المعزوم}. امر معزوم به هدف شايسته اى گويند كه لازم است بر آن دست يافت.

امر به معروف در اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 1،3

1 _ يهوديان ساكن در ايله متشكل از سه گروه بودند : تجاوزگران فاسق ، صالحان موعظه گر و نهى كننده از منكرات ، تاركان نهى

از منكر .

إذ قالت أمة منهم لم تعظون قوماً

مقصود از موعظه، به دليل {الذين ينهون عن السوء} در آيه بعد، نهى از منكر است.

3 _ موعظه گران يهود در آبادى ايله ، همكيشان خويش را از نافرمانى خدا ( شكستن احكام روز شنبه ) برحذر مى داشتند .

لم تعظون قوماً

امر به معروف در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 5

5 - بيان كار هاى نيك براى مردم ( امر به معروف ، ارشاد به نيكى ها و . . . ) از عهد هاى خداوند با بنى اسرائيل

و إذ أخذنا ميثق بنى إسرءيل . .. و قولوا للناس حسناً

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {حسناً} مفعولٌ به براى قولوا باشد. بنابراين {قولوا ...}; يعنى، نيكيها را براى مردم بگوييد و بيان كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 13

13 - رواج اخلاق خيرخواهى و امر به معروف و نهى از منكر ، در ميان مردم عصر موسى

و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة و لاتنس نصيبك من الدنيا و أحسن

امر به معروف در دوران لقمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 3

3 - نماز و امر به معروف و نهى از منكر ، از زمره تعاليم شريعت عصر لقمان بود .

ي_بنىّ أقم الصلوة و أمر بالمعروف و انه عن المنكر

امر به معروف مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112

- 2

2 _ توبه ، عبادت ، حمد ، تلاش در راه بندگى ، ركوع ، سجود ، امر به معروف و نهى از منكر و حفظ حدود الهى ، از صفات مجاهدان راه خدا

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. التّئبون ... و الحفظون لحدود اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 41 - 2

2 - اقامه نماز ، پرداخت زكات ، امر به معروف و نهى از منكر ، از بارزترين ويژگى هاى ياران خدا و پيكاركنندگان راه دين او

الذين إن مكّنّ_هم . .. و نهوا عن المنكر

امر به معروف محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 4 - 10

10 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّ اللّه أدّب نبيَّه حتّى إذا أقامه على ما أراد قال له : { و أمر بالعُرْف و أعرض عن الجاهلين } فلمّا فعل ذلك له رسول اللّه ( ص ) زكّاه اللّه ، فقال : { إنّك لعلى خلق عظيم . . . } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: خداوند پيامبر خود (محمّد(ص)) را تربيت كرد تا آن گاه كه او را بر آنچه اراده كرده بود پابرجا داشت، به او فرمود: (و أمر بالعرف و أعرض عن الجاهلين) چون رسول خدا آن فرمان را براى او انجام داد، خداوند او را به پاكى ستود و فرمود: (إنّك لعلى خلق عظيم)}.

امر به معروف مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 8

8

_ پايدارى بر ركوع و سجده و امر به معروف و نهى از منكر ، از ويژگى هاى مؤمنان راستين

الركعون السجدون الأمرون بالمعروف و الناهون عن المنكر

امر به معروف هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 16

16 - هارون ( ع ) ، در غياب موسى ( ع ) ، وظيفه ارشاد ، هشدار ، امر به معروف و نهى از منكر را به نحو وافى انجام داد .

و لقد قال لهم هرون من قبل ي_قوم . .. فاتّبعونى و أطيعوا أمرى

امربه معروف ياران خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 41 - 2

2 - اقامه نماز ، پرداخت زكات ، امر به معروف و نهى از منكر ، از بارزترين ويژگى هاى ياران خدا و پيكاركنندگان راه دين او

الذين إن مكّنّ_هم . .. و نهوا عن المنكر

اهميت امر به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 83 - 5

5 - بيان كار هاى نيك براى مردم ( امر به معروف ، ارشاد به نيكى ها و . . . ) از عهد هاى خداوند با بنى اسرائيل

و إذ أخذنا ميثق بنى إسرءيل . .. و قولوا للناس حسناً

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه {حسناً} مفعولٌ به براى قولوا باشد. بنابراين {قولوا ...}; يعنى، نيكيها را براى مردم بگوييد و بيان كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 207 - 15

15 _ كشته شدگان در راه

امر به معروف و نهى از منكر ، مصداق خريداران رضايت خداوند در برابر ايثار جان

و من الناس من يشرى نفسه

اميرالمؤمنين (ع): ان المراد بالآية الرجل الذى يقتل على الأمر بالمعروف و النهى عن المنكر.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 535 ; تفسير صافى، ج 1، ص 241.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 21 - 14

14 _ خطر كشته شدن در راه عدالتخواهى ، مانع از جواز امر به معروف و مبارزه با منكر نيست .

و يقتلون الذين يأمرون بالقسط

زيرا لحن آيه، ستايش و مدح نسبت به كشته شدگانى است كه امركنندگان به معروف در مسير عدالتخواهى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 104 - 1،11

1 _ ضرورت وجود جمعى از اهل ايمان ، براى دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر

و لتكن منكم امّة . .. عن المنكر

بنابراينكه {من} در {منكم}، تبعيضيّه باشد.

11 _ نقش بنيادين دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر ، در رستگارى جامعه

و لتكن منكم امّة . .. و اولئك هم المفلحون

بنابراينكه مشاراليه {اولئك} جامعه اسلامى باشد; يعنى تنها خودِ امركنندگان به معروف و نهى كنندگان از منكر رستگار نيستند، بلكه افراد جامعه بخاطر وجود چنين افرادى بهره مند از رستگارى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 114 - 3

3 _ اهميّت خاص امر به معروف و نهى از منكر

يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

پس از ذكر ايمان به خدا و قيامت، عنوان

كردن امر به معروف و نهى از منكر، بيانگر اهميّت ويژه آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 14،18

14 _ فرمان به كار هاى شايسته و برحذر داشتن از كار هاى ناروا ( امر به معروف و نهى از منكر ) از وظايف اساسى پيامبر ( ص ) و از اهداف رسالت او

يأمرهم بالمعروف و ينهيهم عن المنكر

18 _ امر به معروف و نهى از منكر ، حلال دانستن پاكيزه ها و حرام شمردن ناپاكى ها ، از علامت هاى موجود در تورات و انجيل براى شناسايى پيامبر اسلام

الذى يجدونه . .. يأمرهم بالمعروف ... و يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

جمله هاى {يأمرهم و . .. } حال براى ضمير مفعولى در {يجدونه} است و لذا مى رساند كه مفاد اين جمله ها به عنوان صفات پيامبر موعود در تورات و انجيل بيان شده است. بر اين اساس مى توان گفت كه از اهداف بيان اين ويژگيها در تورات و انجيل، راهنمايى اهل كتاب است به امورى كه بايد در شناسايى پيامبر موعود در نظر داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 199 - 2،4

2 _ دعوت مردم به كار هاى پسنديده ، از وظايف پيامبر ( ص )

و أمر بالعرف

{عرف} به معناى (شناخته شده) است و مراد از آن كارهايى است كه در شرع و عقل به پسنديده بودن شناخته شده است.

4 _ گذشت از لغزش ها ، دعوت مردم به كار هاى نيك و مدارا كردن با جاهلان و سفيهان ،

از وظايف اساسى مبلغان دين

خذ العفو و أمر بالعرف و أعرض عن الجهلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 7،8،9،27

7 _ امر به معروف و نهى از منكر ، مهمترين وظيفه مؤمنان و بارزترين مشخصه جامعه اسلامى

و المؤمنون و المؤمنت . .. يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

از اينكه در رأس همه كارها و ارزشها، از امر به معروف و نهى از منكر ياد شده است، اهميت برتر آن استفاده مى شود.

8 _ امر به معروف و نهى از منكر ، از وظايف اجتماعى همگانى و مشترك ميان زنان و مردان

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

9 _ امر به معروف و نهى از منكر ، وظيفه اى هميشگى و دايمى است نه تكليفى مقطعى .

يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

برداشت فوق از به كارگيرى فعل مضارع (يأمرون و ينهون) كه مفيد استمرار است، به دست مى آيد.

27 _ از امام حسين ( ع ) روايت شده . . . و به اميرالمؤمنين ( ع ) نيز نسبت داده شده كه فرمودند : . . . خدا مى فرمايد : . . . { المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر } فبدءاللّه بالامر بالمعروف و النهى عن المنكر فريضة منه لعلمه بأن ها إذا اديت و اقيمت استقامت الفرائض كل ها هيّن ها و صعب ها . . . ;

. .. {مردان و زنان با ايمان ولى (و يار و ياور) يكديگرند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند}. خداوند

[قبل از نماز و زكات] از امر به معروف و نهى از منكر آغاز كرد ; زيرا مى دانست اگر اين دو فريضه عملى گردد همه فرايض _ آسان و مشكل آن _ پابرجا مى شود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 12

12 _ ستايش خداوند و حركت در مسير او و ركوع و سجود و امر به معروف و نهى از منكر ، از جلوه هاى بارز عبادت پروردگار *

التّئبون العبدون . .. و الناهون عن المنكر

برداشت فوق بدان احتمال است كه {الحامدون السائحون . .. } از باب ذكر خاص بعد از عام (العابدون) و بيانگر اهميت و ويژگى اين صفات باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 41 - 5

5 - نماز ، زكات ، امر به معروف و نهى از منكر ، مهم ترين تكاليف دينى

أقاموا الصلوة . .. و نهوا عن المنكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 10

10 - اقامه نماز و امر به معروف و نهى از منكر و صبر ، از فرمان هاى بس مهم خداوند است .

أقم الصلوة . .. إنّ ذلك من عزم الأُمور

{عَزْم} ممكن است به معناى {تصميم قطعى و جزمى} باشد كه در اين صورت، {عزم} به خداوند اسناد داده مى شود. صاحب كشاف، چنين معنايى را اختيار كرده است.

پاداش امر به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 15

15 _ بهشت جاودان ،

بوستان هاى پوشيده از درخت ، خانه هاى دلپذير و خشنودى خدا ، پاداش الهى به مؤمنان در برابر امر به معروف و نهى از منكر ، اقامه نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از خدا و رسول ( ص )

و المؤمنون و المؤمنت . .. يأمرون بالمعروف ... و يطيعون اللّه و رسوله ... وعد الل

تاريخ امر به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 13

13 - رواج اخلاق خيرخواهى و امر به معروف و نهى از منكر ، در ميان مردم عصر موسى

و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة و لاتنس نصيبك من الدنيا و أحسن

ترك امر به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 105 - 3

3 _ سرانجام ترك دعوت به نيكى ها و ترك امر به معروف و نهى از منكر ، تفرقه و اختلاف در جامعه

و لتكن منكم امة يدعون . .. و لا تكونوا كالذين تفرّقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 106 - 4

4 _ دعوت نكردن به خير و ترك امر به معروف و نهى از منكر ، موجب روسياهى در قيامت

يدعون الى الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر . .. و تسودّ وجوه

به مقتضاى ارتباط با آيات قبل، روسياهى مى تواند كيفر گناهان مذكور در آن آيات باشد.

جرم نهى از معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 9

9 _ شيوه منافقان ،

ترويج امور زشت و منكر و پيشگيرى از تحقق معروف ( ارزش ها و نيكى ها )

المنفقون و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف

حق امر به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 4،5

4 _ امر به معروف و نهى از منكر ، حقى است برخاسته از شأن ولايت و سرپرستى عموم مؤمنان به يكديگر .

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

5 _ امر به معروف و نهى از منكر ، تبلور ولايت و محبت جامعه ايمانى نسبت به يكديگر

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

خشونت در امر به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 19 - 13

13 - امر به معروف و نهى از منكر ، با روش ناهنجار و داد و فرياد ، نفرت انگيز و داراى تأثير منفى است . *

و امر بالمعروف و انه عن المنكر . .. و اغضض من صوتك إنّ أنكر

احتمال دارد سفارش به روى نگرداندن از مردم و نيز رعايت اعتدال در رفتار و كاستن از صدا، پس از توصيه به امر به معروف و نهى از منكر، به اين منظور باشد كه در انجام امر به معروف و نهى از منكر، بايد موازين ياد شده رعايت گردد و گرنه، همان گونه كه صداى الاغ براى گوش ها ناهنجار است امر به معروف و نهى از منكر بدون رعايت موازين اخلاقى هم اثر منفى دارد.

دعوت به امر به معروف

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 1،2

1 - اهتمام به برپايى نماز و امر به معروف و نهى از منكر و شكيبايى در بلا ها ، از مواعظ لقمان به پسر خويش بود .

ي_بنىّ أقم الصلوة . .. و اصبر على ما أصابك

2 - توصيه به برپايى نماز و امر به معروف و نهى از منكر و صبر ، نمودى از حكمت لقمان

و لقد ءاتينا لقم_ن الحكمة . .. إذ قال ... ي_بنىّ أقم الصلوة

روش امر به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 19 - 13

13 - امر به معروف و نهى از منكر ، با روش ناهنجار و داد و فرياد ، نفرت انگيز و داراى تأثير منفى است . *

و امر بالمعروف و انه عن المنكر . .. و اغضض من صوتك إنّ أنكر

احتمال دارد سفارش به روى نگرداندن از مردم و نيز رعايت اعتدال در رفتار و كاستن از صدا، پس از توصيه به امر به معروف و نهى از منكر، به اين منظور باشد كه در انجام امر به معروف و نهى از منكر، بايد موازين ياد شده رعايت گردد و گرنه، همان گونه كه صداى الاغ براى گوش ها ناهنجار است امر به معروف و نهى از منكر بدون رعايت موازين اخلاقى هم اثر منفى دارد.

سختيهاى امر به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 8،13

8 - امر به معروف و نهى از منكر ، مشكلاتى در پى دارد كه

بايد آنها را تحمل كرد .

و أمر بالمعروف و انه عن المنكر و اصبر على ما أصابك

احتمال دارد دستور به صبر پس از سه فرمان اقامه نماز و امر به معروف و نهى از منكر، همانند آن سه، فرمانى عام باشد و احتمال دارد فرمانى ويژه و مربوط به امر به معروف و نهى از منكر باشد. در صورت دوم، نشان مى دهد كه امر به معروف و نهى از منكر، مشكلاتى به همراه دارد كه بايد آن را تحمل كرد.

13 - { فى مجمع البيان { و اصبر على ماأصابك } من المشقة و الأذى فى الأمر بالمعروف و النهى عن المنكر عن على ( ع ) ;

در مجمع البيان از امام على(ع) درباره {و اصبر على ما أصابك} روايت شده: در برابر سختى ها و اذيت هايى كه در راه امر به معروف و نهى از منكر مى بينى، بردبار باش}.

شرايط امر به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 44 - 11

11 - امام صادق ( ع ) فرموده اند : { من لم ينسلخ عن هواجسه و لم يتخلص من آفات نفسه و شهواتها و لم يدخل فى كنف اللّه و أمان عصمته لايصلح له الأمر بالمعروف و النهى عن المنكر . . . قال تعالى { أتأمرون الناس بالبر و تنسون أنفسكم } . . . ;

كسى كه از خاطرات نفسانى جدا نشود و از آفتهاى نفس و شهوتهاى آن خلاص نگردد و در كنف رحمت، امان و حفظ خدا داخل نشود، سزاوار نيست امر به معروف و نهى از منكر

كند . .. خداى تعالى فرموده است: آيا شما مردم را به خ___وبى امر مى كنيد و خود را فرموش مى كنيد؟ ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 6

6_ امر به معروف و نهى از منكر ، در صورتى كه احتمال تأثير در آن نباشد ، واجب نيست .

و لاينفعكم نصحى إن أردت أن أنصح لكم إن كان الله يريد أن يغويكم

صبر در امر به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 8،13

8 - امر به معروف و نهى از منكر ، مشكلاتى در پى دارد كه بايد آنها را تحمل كرد .

و أمر بالمعروف و انه عن المنكر و اصبر على ما أصابك

احتمال دارد دستور به صبر پس از سه فرمان اقامه نماز و امر به معروف و نهى از منكر، همانند آن سه، فرمانى عام باشد و احتمال دارد فرمانى ويژه و مربوط به امر به معروف و نهى از منكر باشد. در صورت دوم، نشان مى دهد كه امر به معروف و نهى از منكر، مشكلاتى به همراه دارد كه بايد آن را تحمل كرد.

13 - { فى مجمع البيان { و اصبر على ماأصابك } من المشقة و الأذى فى الأمر بالمعروف و النهى عن المنكر عن على ( ع ) ;

در مجمع البيان از امام على(ع) درباره {و اصبر على ما أصابك} روايت شده: در برابر سختى ها و اذيت هايى كه در راه امر به معروف و نهى از منكر مى بينى، بردبار باش}.

عموميت امر

به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 8

8 _ امر به معروف و نهى از منكر ، از وظايف اجتماعى همگانى و مشترك ميان زنان و مردان

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

فسق نهى از معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 21

21 _ ترويج زشتى ها ( منكر ) ، پيشگيرى از كار هاى نيك ، امتناع از انفاق و غفلت از ياد خدا ، فسق واقعى است .

يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف و يقبضون أيديهم نسوا اللّه . .. إن المنفقين هم

مراد از معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 12 - 28

28 - { عبدللّه بن سنان قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عن قول اللّه { و لايعصينك فى معروف } قال : هو ما فرض اللّه عليهنّ من الصلاة و الزكاة و ما أمرهنّ به من خير ;

عبداللّه بن سنان گويد: از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند {و لايعصينك فى معروف} سؤال كردم، حضرت فرمود: معروف آن چيزى است كه خدا بر آنان واجب فرموده از قبيل نماز و زكات و همه آنچه از خوبى ها كه به آنان امر كرده است}.

مسؤوليت آمران به معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 44 - 5،7

5 - آمران به معروف و مبلغان دينى ، بايد خود به محتواى دعوتشان عمل كنند .

أتأمرون الناس بالبر

و تنسون أنفسكم

7 - كسانى كه ديگران را به كار هاى نيك دعوت كرده و خود به آن عمل نمى كنند ، @سزاوار توبيخ و سرزنش هستند .

أتأمرون الناس بالبر و تنسون أنفسكم

معروف دانستن منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 10

10 - منكر شمردن معروف ها و معروف دانستن منكرات ، از ويژگى هاى منافقان

إذا قيل . .. و إذا قيل لهم ءامنوا ... قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

از اينكه فساد را اصلاح گرى مى شمرند و ايمان را سفاهت مى پندارند، برداشت فوق به دست مى آيد.

منافقان و نهى از معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 9،11،17

9 _ شيوه منافقان ، ترويج امور زشت و منكر و پيشگيرى از تحقق معروف ( ارزش ها و نيكى ها )

المنفقون و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف

11 _ منافقان ، هم خود خيرى به جامعه نمى رسانند و هم ديگران را از كار نيك بازمى دارند .

و ينهون عن المعروف و يقبضون أيديهم

17 _ ترويج زشتى ها و فساد ( منكر ) و پيشگيرى از تحقق نيكى ها و ارزش ها و فراموشى خدا و فرمان هاى او ، از عملكرد ها و اوصاف منافقان

المنفقون . .. يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف و يقبضون أيديهم نسوا اللّه

منكر دانستن معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 10

10 - منكر شمردن معروف ها و معروف دانستن منكرات ، از

ويژگى هاى منافقان

إذا قيل . .. و إذا قيل لهم ءامنوا ... قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

از اينكه فساد را اصلاح گرى مى شمرند و ايمان را سفاهت مى پندارند، برداشت فوق به دست مى آيد.

معصومان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{معصومان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 84 - 7

7- وجود انسانى صالح و مصون از هر گناه و خطا ، در هر عصر و زمان

و يوم نبعث من كلّ أُمّة شهيدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 5،9

5- وجود انسانى صالح و مصون از هر گناه و خطا ، در هر عصر و زمان

و يوم نبعث فى كلّ أُمّة شهيدًا عليهم من أنفسهم

9- پيامبر ( ص ) ، داراى مقام عصمت

و جئنابك شهيدًا على ه_ؤلاء

گواه بودن پيامبر(ص) نسبت به امت خويش، مستلزم عصمت اوست و گرنه او خود نيازمند شاهد ديگر بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 46 - 3

3 - پيامبران ، از هرگونه گناه و خطاكارى معصوم اند .

إنّا أخلصن_هم بخالصة ذكرى الدار

از اين كه خداوند پيامبران را به آخرت انديشى خالص ساخت، مى توان عصمت آنان را به دست آورد; زيرا ريشه گناه و خطاكارى بشر دنياطلبى است و از آن جايى كه انبيا از چنين خواسته اى مبرا بوده و تنها طالب آخرت اند; استفاده مى شود كه آنان هرگز گناه نمى كنند و معصوم اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 47 - 6

6 - پيامبران

، از هر گناه و خطاكارى معصوم اند .

إنّهم عندنا لمن المصطفين الأخيار

توصيف ابراهيم(ع) و . .. از سوى خداوند به {أخيار} _ به صورت مطلق _ گوياى اين حقيقت است كه پيامبران در همه افعال و صفات خود، از نيكان بودند و از آنان جز خوبى و كار خير سرنمى زد و اين همان حقيقت عصمت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 48 - 5

5 - پيامبران ، از هرگونه گناه و خطاكارى معصوم اند .

و كلّ من الأخيار

توصيف اسماعيل(ع) و. .. از سوى خداوند به {أخيار} _ به صورت مطلق _ گوياى اين حقيقت است كه پيامبران در همه افعال و صفات خود از نيكان بودند و از آنان جز خوبى و كار خير، سرنمى زد و اين همان حقيقت عصمت است.

خشيت معصومان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 14

14- مقام عصمت ، مانع از خوف و هراس از خداوند نيست .

و هم بأمره يعملون . .. و هم من خشيته مشفقون

معصومين

{معصومين}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 53 - 9

9_ پيامبران با توفيق خدا و شمول رحمتش بر آنان ، از ارتكاب گناهان مصون مانده و از خطر نفس امّاره رهايى مى يابند .

إن النفس لأمّارة بالسوء إلاّ ما رحم ربى

معلم از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{معلم}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 48 - 1

1 _ خداوند ، معلّم عيسى ( ع )

و يعلّمه الكتاب

و الحكمة

احترام معلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 69 - 4

4- موسى ( ع ) كمال ادب و متانت را در برابر معلّم خويش ( خضر ) اظهار كرد .

هل أتّبعك . .. ستجدنى ... و لا أعصى

موارد فراوانى از ادب و متانت در كلام موسى(ع) ديده مى شود: الف) درخواست خود را با استفهام آغاز كرد (هل أتّبعك); ب) مبدأ علم خضر را به جهت تكريم، با صيغه مجهول آورد (عُلِّمت); ج) علم او را رشدآفرين دانست (رشداً); د) تنها، بخشى از علم او را طلب كرد (ممّا عُلِّمت); ه_) وعده صريح به صبر نداد، بلكه به صورت {ستجدنى إن شاء اللّه. ..} ذكر كرد; و) توصيه هاى او را به عنوان امر تلقى كرد و متعهد شد كه با او در هيچ فرمانى مخالفت نكند. (الميزان، ج 13).

اطاعت از معلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 69 - 7

7- شكيبا بودن و اطاعت از معلم ، ادب و شرط تعلّم است .

و لا أعصى لك أمرًا

اوّلين معلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 31 - 3

3 - خداوند نخستين آموزگار انسان

و علّم ءادم الأسماء كلها

درك محضر معلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 8 - 4

4 - درك محضر استاد و تلاش براى حضور در مجلس او ، از وظايف دانش اندوزان

جاءك يسعى

مسؤوليت معلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 102 - 21،22

21 - تعليم دهندگان علوم غريبه ، بايد ضرر هاى آن علوم را به متعلمان گوشزد كرده و آنان را از سوء استفاده بر حذر دارند .

و ما يعلمان من أحد حتى يقولا إنما نحن فتنة فلاتكفر

22 - ضرورت تلاش براى ايجاد تعهد در متعلمان به هنگام آموزش علوم به آنان

و ما يعلمان من أحد حتى يقولا إنما نحن فتنة فلاتكفر

معلم آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 13

13 - خداوند دشمنى افراد بشر را با يكديگر را به آدم و حوا ( ع ) گوشزد كرد و راه رهايى از پى آمد هاى آن را به آنان آموخت .

بعضكم لبعض عدوّ . .. فمن اتبع هداى فلايضلّ و لايشقى

معلم ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 12

12- خداوند ، به ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) كار هاى نيك را شناساند و چگونگى انجام آنها را از طريق وحى به آنان آموخت .

و أوحينا إليهم فعل الخيرت

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه نصب {فعل الخيرات} به خاطر مفعول بودن آن براى {أوحينا} باشد. براين اساس وحى و الهام فعل خيرات مى تواند به اين معنا باشد كه خدا هر آن چه در ميزان الهى و در واقع، كار خير است به آنان شناساند و چگونگى انجام دادن آنها را از طريق وحى به آنان آموخت. و به سخن ديگر {أوحينا} متضمن معناى {علّمنا} است.

معلم اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 12

12- خداوند ، به ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) كار هاى نيك را شناساند و چگونگى انجام آنها را از طريق وحى به آنان آموخت .

و أوحينا إليهم فعل الخيرت

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه نصب {فعل الخيرات} به خاطر مفعول بودن آن براى {أوحينا} باشد. براين اساس وحى و الهام فعل خيرات مى تواند به اين معنا باشد كه خدا هر آن چه در ميزان الهى و در واقع، كار خير است به آنان شناساند و چگونگى انجام دادن آنها را از طريق وحى به آنان آموخت. و به سخن ديگر {أوحينا} متضمن معناى {علّمنا} است.

معلم انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 21

21 - خداوند تعليم دهنده و تربيت كننده پيامبران است .

و قل ربّ زدنى علمًا

معلم انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 2 - 1

1 - خداوند ، معلم انسان و تعليم دهنده قرآن

الرحم_ن . علّم القرءان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 3 - 6

6 - پيامبراكرم ( ص ) ، معلم تمامى انسان ها در همه عصر ها و همه نسل ها

و يعلّمهم الكت_ب و الحكمة و . .. و ءاخرين منهم

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه {آخرين} عطف بر {هم} در {يعلّمهم الكتاب} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 4 - 1

1 - خداوند ، معلم انسان

ها است .

الذى علّم

معلم ايوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 44 - 3

3 - چاره جويى خداوند براى ايوب ( ع ) در مشكل اداى سوگندش به تنبيه همسرش

خذ بيدك ضغثًا فاضرب به و لاتحنث

معلم حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 123 - 13

13 - خداوند دشمنى افراد بشر را با يكديگر را به آدم و حوا ( ع ) گوشزد كرد و راه رهايى از پى آمد هاى آن را به آنان آموخت .

بعضكم لبعض عدوّ . .. فمن اتبع هداى فلايضلّ و لايشقى

معلم خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 66 - 7

7- دانش ويژه خضر ( ع ) ، برگرفته از تعليم خداوندى بود .

علّمنه من لدنّا علمًا . .. ممّا علّمت رشدًا

معلم داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 80 - 1،2

1- خداوند ، صنعت زره سازى را به داوود ( ع ) آموخت .

داود . .. و علّمن_ه صنعة لبوس

{لبوس} در اصل به معناى لباسى است كه انسان را از هر چيز زشتى بپوشاند (مفردات راغب) و مقصود از آن در آيه شريفه به قرينه {لتحصنكم من بأسكم} (تا شما را از خطرات جنگ حفظ كند) مى تواند زره باشد. گفتنى است كه برخى از اهل لغت {لبوس} را به معناى {درع} (زره) گرفته اند(قاموس).

2- خداوند ، صنعت ساختن سلاح هاى دفاعى و بازدارنده را به داوود ( ع ) آموخت .

داود

. .. و علّمن_ه صنعة لبوس

يكى از موارد كاربرد واژه {لبوس}، مطلق {سلاح} است (لسان العرب); ولى با توجه به جمله {لتحصنكم من بأسكم} مقصود از آن سلاح هايى است كه جنبه دفاعى دارد و انسان را از ضربه هاى دشمن حفظ كرده و از هرگونه حمله بازمى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 20 - 6،7

6 - خداوند ، به داوود ( ع ) حكمت آموخت .

و ءاتين_ه الحكمة

7 - خداوند به داوود ( ع ) ، منطقى نيرومند در شناساندن حق و باطل و نيز توانايى بر فيصله دادن به نزاع ها و خصومت ها اعطا كرد .

و ءاتين_ه . .. فصل الخطاب

{فصل} مصدر و به معناى چيزى را از چيز ديگرى جدا كردن و نيز فيصله دادن نزاع ها و خصومت ها آمده است. اگر مراد آيه معناى اول باشد، كلمه {خطاب} به معناى سخن بوده و مقصود از {فصل خطاب} سخن جدا كننده حق از باطل و شناساننده صواب از ناصواب خواهد بود. و اگر معناى دوم مراد باشد، واژه {خطاب} به معناى خصومت و نزاع بوده و مقصود از {فصل خطاب} رفع خصومت ها و فيصله دادن به نزاع ها خواهد بود.

معلم عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 110 - 17

17 _ خداوند آموزگار مسيح در فراگيرى علوم ، معارف دين و كتب آسمانى

و اذ علمتك الكتب و الحكمة و التورية و الانجيل

معلم قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 2 -

1،4

1 - خداوند ، معلم انسان و تعليم دهنده قرآن

الرحم_ن . علّم القرءان

4 - خداوند ، معلم واقعى قرآن ، بدون كمترين تصرف پيامبر ( ص ) در آن

الرحم_ن . علّم القرءان

معلم ماروت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 16

16 - هاروت و ماروت ، علم سحر را از ناحيه خداوند دريافت مى كردند . *

و ما أنزل على الملكين ببابل هروت و مروت

معلم متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 34 - 8

8 - خداوند ، بيانگر مثال ها و نمونه هايى از امت هاى منقرض شده پيشين براى تقواپيشگان

و مثلاً من الذين خلوا من قبلكم و موعظة للمتّقين

برداشت ياد شده بر اين اساس استوار است كه لام در {للمتّقين} بيانگر غايت و نتيجه براى {و مثلاً من الذين خلوا من قبلكم} نيز باشد.

معلم محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 80 - 11

11 - خداوند ، تعليم دهنده پيامبر ( ص ) در چگونه استدلال كردن و پاسخ گفتن به ادعا هاى واهى

قل أتخذتم عند اللّه عهداً . .. أم تقولون على اللّه ما لاتعلمون

برداشت فوق از كلمه {قل} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 16

16 - خداوند ، آموزگار پيامبر ( ص ) در چگونه استدلال كردن و پاسخگويى به مخالفان

قل فلم تقتلون . .. و لقد جاءكم موسى ... قل بئسما ... قل إن كانت

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 105 - 7

7 _ علوم پيامبر(ص) از طرف خداوند است و نه از معلم بشرى.

و كذلك نصرف الأيت و ليقولوا درست و لنبينه لقوم يعلمون

تكرار فعل متكلم {نصرف} و {نبين} پاسخى تلويحى است به منكران الهى بودن قرآن و كسانى كه به ناحق آن را برگرفته از دانش بشر مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 161 - 2

2 _ خداوند، راهنماى پيامبر(ص)

هدينى ربى إلى صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 34 - 1

1 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر ( ص ) از جانب خداوند

قل هل من شركائكم . .. قل اللّه يبدؤا الخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 35 - 1

1 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

قل هل من شركائكم من يهدى إلى الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 2

2 _ آموزش بحث و احتجاج با مشركان به پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

أم يقولون افتريه قل فأتوا بسورة مثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 13 - 6

6_ خداوند ، چگونگى استدلال عليه مشركان و ادعا هاى نارواى آنان را به پيامبر ( ص ) تعليم مى داد .

أم يقولون افتري_ه قل فأتوا

برداشت فوق ، از كلمه {قل} كه خطاب به پيامبر

است ، استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 4

4_ خداوند ، تعليم دهنده پيامبر ( ص ) در چگونه پاسخ دادن به مشركان و چگونه برخورد كردن با ايشان

أم يقولون افتري_ه قل إن افتريته فعلىّ إجرامى و أنا برىءٌ مما تجرمون

برداشت فوق ، از كلمه {قل} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 3 - 2

2_ خداوند ، بيانگر سرگذشت پيشينيان براى پيامبر ( ص )

نحن نقصّ عليك أحسن القصص

{قصّ} (مصدر نقص) به معناى بيان كردن و بازگو كردن است. {قَصَص} به معناى بيان كردن و نيز به معناى داستان و چيزى است كه بازگو مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 6

6_ خداوند راهنماى پيامبر ( ص ) در چگونه بيان كردن معارف و تبليغ كردن دين

قل من رب السموت و الأرض قل الله قل أفاتخذتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 30 - 18

18_ خداوند ، تعليم دهنده پيامبر ( ص ) در چگونه برخورد كردن با كافران و پاسخ گويى به آنان

قل هو ربى . .. و إليه متاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 4

4_ خداوند ، تعليم دهنده پيامبر ( ص ) در چگونه استدلال كردن بر رسالت خويش و چگونه احتجاج كردن با كافران

قل كفى بالله شهيدًا بينى و بينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

10 - اسراء - 17 - 50 - 1

1- خداوند ، شيوه پاسخ گويى به شبهات منكران معاد را ، به پيامبر ( ص ) آموخت .

قل كونوا حجارة أو حديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 80 - 1

1- تعليم خواستنى ها و گونه نيايش و دعا ، از سوى خداوند به پيامبر ( ص )

و قل ربّ أدخلنى مدخل صدق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 9

9- خداوند ، پيامبر ( ص ) را در برخورد مناسب با اختلاف آراى مردم ، تعليم مى دهد .

قل ربّى أعلم بعدتهم . .. فلاتمار فيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 3

3- خداوند ، راهنماى پيامبر ( ص ) در پاسخ گويى به اظهارنظر هاى ناصحيح مردم است .

قل اللّه أعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 29 - 3

3- خداوند ، پيامبر ( ص ) را در شيوه برخورد با دنياگرايان و رد پيشنهاد هاى نادرست آنان تعليم داد .

و لاتطع من . .. و قل الحقّ من ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 83 - 3

3- خداوند ، شيوه پاسخ گويى به پرسش هاى مردم را به پيامبر ( ص ) تعليم داده است .

و يسئلونك . .. قل سأتلوا عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 103 -

7

7- پيامبر ( ص ) _ در شناخت فرجام انسان ها _ تعليم ديده از جانب خداوند و بازگوكننده معارف وحى است .

هل ننبّئكم

ضمير متكلم مع الغير در {ننبّئكم} گوياى اين است كه پيامبر(ص) از پيش خود سخن نمى گويد، بلكه آموخته هاى الهى خويش را ارائه مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 9

9- خداوند براى رشد آگاهى هاى پيامبر ( ص ) و تدبير رسالت او ، هيچ نكته اى از تعاليم ضرورى را فروگذارى نكرده و به دست فراموشى نسپرده است .

و ما كان ربّك نسيًّا

برداشت يادشده، با توجه به كلمه {ربّ} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 105 - 8

8 - خداوند ، شيوه پاسخ گويى به سؤالات مردم را به پيامبر ( ص ) آموخت .

و يس__َلونك . .. فقل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 114 - 23

23 - ترك تعجيل در نزول تمامى قرآن و سكوت كامل تا پايان نزول هر آيه ، زمينه ساز افزايش علوم پيامبر ( ص ) از جانب خداوند

و لاتعجل بالقرءان . .. و قل ربّ زدنى علمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 68 - 4

4 - آموزش روش برخورد با مشركان ستيزه جو از سوى خدا به پيامبر ( ص )

و إن ج_دلوك فقل اللّه أعلم بما تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 -

89 - 5

5 - خداوند روش احتجاج با مشركان را به پيامبر ( ص ) آموزش داد .

قل لمن الأرض . .. قل من ربّ السم_وت ... قل من بيده ... قل فأنّى تسحرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 93 - 2

2 - التجا به پروردگار ، از آداب دعا و آموزه اى الهى به پيامبر ( ص )

قل ربّ إمّا ترينّى ما يوعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 96 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، تحت تعليم خداوند در كيفيت رفتار با مردم

ادفع بالتى هى أحسن السيّئة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 98 - 1

1 - استعاذه ( پناه بردن ) به خدا از روى آوردن و حضور شياطين ، دعاى تعليمى از سوى خدا به پيامبر ( ص )

و قل أعوذ بك من همزت الشي_طين . و أعوذ بك ربّ أن يحضرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 118 - 1

1 - تعليم روش دعا و نيايش به پيامبر ( ص ) از سوى خداوند

و قل ربّ . .. خير الرحمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 33 - 2،3

2 _ خداوند در برابر هر يك از مثل هاى باطل و توصيف هاى غير واقعى كافران عليه پيامبر ( ص ) ، سخن حق و موضع درست را به آن حضرت مى آموخت .

و لايأتونك بمثل إلاّ جئن_ك

بالحقّ

3 _ خداوند ، در برابر مثل هاى باطل و توصيف هاى غير واقعى كافران عليه پيامبر ( ص ) ، بهترين راه كشف حقيقت و تفسير جريان حق و باطل را به آن حضرت ارائه مى كرد .

و لايأتونك بمثل إلاّ جئن_ك بالحقّ و أحسن تفسيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 45 - 6

6 - اقدام الهى به بيان معارف ، شرايع و سرگذشت پيامبران ، از طريق وحى كردن قرآن به پيامبر ( ص )

و ل_كنّا أنشأنا قرونًا فتطاول عليهم العمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 1،2

1 - ارائه شيوه احتجاج با مشركان ، از سوى خدا به پيامبر ( ص )

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم الّيل سرمدًا . .. من إل_ه غير اللّه ... أفلاتسمعون

2 - طرح پرسش هاى تنبه بخش و بيدار كننده ، شيوه اى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر ( ص ) در محاجه با مشركان

قل أرءيتم إن جعل اللّه . .. أفلاتسمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 1،2

1 - آموزش شيوه محاجه با مشركان از سوى خداوند به پيامبر ( ص )

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم النهار سرمدًا . .. من إل_ه غير اللّه ... أفلاتبصرون

2 - طرح پرسش هاى تنبه آفرين و بيدارگر ، از شيوه هاى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر در احتجاج با اهل شرك

قل أرءيتم إن جعل اللّه . .. أفلاتبصرون

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 8

8 - رهنمود خدا به پيامبر ( ص ) در چگونگى پاسخ به كافران و مشركان لجوج

قل ربّى أعلم من جاء بالهدى و من هو فى ضل_ل مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 1

1 - تعليم نيايش و ستايش از جانب پروردگار به پيامبر ( ص )

قل اللّهمّ

كلمه {اللّهمّ} در زبان عرب، اختصاصاً براى نداى خداوند به وقت دعا به كارمى رود; يعنى، يا اللّه.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 4

4 - خداوند ، تعليم دهنده شيوه برخورد با مشركان به پيامبر ( ص )

و قالوا . .. فاعمل إنّنا ع_ملون . قل إنّما أنا بشر مثلكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 9 - 2

2 - خداوند ، آموزگار پيامبر ، در برخورد با مشركان و چگونه استدلال كردن با آنان

قل أئنّكم لتكفرون

مطلب بالا با توجه به كلمه {قل}، قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 26 - 1

1 - خداوند ، شيوه پاسخ گويى به منكران معاد را به پيامبر ( ص ) آموخت .

قالوا . .. قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 6 - 2،3

2 - روى آوردن جبرئيل به سوى پيامبر ( ص ) ، جهت تعليم قرآن به آن حضرت

علّمه شديد القوى . .. فاستوى

برداشت ياد شده بر اين اساس است

كه متعلق {استوى} حذف شده و تقدير آن {فاستوى إليه} مى باشد (آهنگ پيامبر كرد).

3 - تجلى جبرئيل ، براى پيامبر ( ص ) در سيماى واقعى خويش به هنگام تعليم وحى

ذو مرّة فاستوى

برخى از مفسران درباره معناى {فاستوى} گفته اند: مراد، ظاهر شدن فرشته وحى به شكل اصلى آن، براى پيامبر(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 28 - 1،2

1 - ارائه شيوه احتجاج با كافران و مشركان ، از سوى خداوند به پيامبر ( ص )

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه

2 - طرح پرسش هاى تنبّه بخش و بيداركننده ، شيوه ارائه شده از سوى خداوند به پيامبر ( ص ) در محاجّه با كافران و مشركان

قل أرءيتم إن أهلكنى اللّه و من معى أو رحمنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 30 - 1

1 - ارائه شيوه احتجاج با كافران و مشركان ، از سوى خداوند به پيامبر ( ص )

قل أرءيتم إن أصبح ماؤكم غورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 6 - 1،2،3،4،7،9،10

1 - آگاهى پيامبر ( ص ) بر وحى و زبان گشودن آن حضرت به قرائت قرآن ، وابسته به خواست خداوند و در گرو عنايت ويژه او بود .

سنقرئك

2 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به آموختن قرآن و جارى ساختن آن بر زبان او وعده داد .

سنقرئك

{إقراء}; يعنى، ديگرى را قارى ساختن و حرف {سين} در {سنقرئك} براى تأكيد وعده است. بنابراين مفاد آيه شريفه، اين است كه وحى

همچنان ادامه يافته، زبان تو در حال و آينده به قرائت آن توانمند خواهد بود.

3 - توانمند ساختن پيامبر ( ص ) بر قرائت قرآن و فراموش نكردن آن ، از جلوه هاى ربوبيت خداوند بر آن حضرت است .

سنقرئك فلاتنسى

4 - وحى و نزول قرآن ، به صورت قرائت آن بر پيامبر ( ص ) و جارى ساختن آن بر زبان او بوده است .

سنقرئك

7 - دريافت قرائت قرآن از جانب خداوند ، مصون سازنده پيامبر ( ص ) از فراموش كردن آن

سنقرئك فلاتنسى

حرف {فاء}، جمله {فلاتنسى} را بر {سنقرئك} تفريع كرده است.

9 - تسبيح خداوند ، زمينه ساز شايستگى پيامبر ( ص ) براى دريافت قرآن و حفظ آن

سبّح اسم ربّك . .. سنقرئك فلاتنسى

10 - وابستگى رويش گياهان و خشكيدن آنها به خواست خداوند ، گواه توانمندى او بر آموزش قرائت قرآن به پيامبر ( ص ) و حاكميت مشيت او بر حفظ يا فراموش كردن آن

و الذى أخرج المرعى . فجعله غثاء أحوى . سنقرئك فلاتنسى

برشمردن صفات خداوند _ پيش از وعده به قرائت و حفظ _ نشانگر ارتباط آن صفات با اين وعده است; به اين بيان كه چون زوال گياهان سر سبز، وابسته به خواست خداوند است، زوال قرآن از حافظه انسان نيز مقهور اراده او مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 8 - 1،3

1 - خداوند به پيامبر ( ص ) وعده داد كه او را به برنامه و شريعتى ساده راهنمايى كرده و بر انجام دادن آن آماده و توانا سازد .

و نيسّرك لليسرى

{يسرى} وصف براى موصوفى

محذوف از قبيل {الطريقة} يا {الشريعة} و به معناى سهل تر و آسان تر است. اسناد فعل {نيسّر} به ضمير خطاب _ با آن كه در اين موارد طبيعى آن است كه تعبير {آسان كردن يسرى براى پيامبر(ص)} به كار رود; نه {آسان ساختن پيامبر(ص) براى يسرى} بيانگر آن است كه خداوند وعده ايجاد تحولات درونى در شخص پيامبر(ص) را، به آن حضرت داده است كه با سهولت پذيراى برنامه الهى گردد.

3 - توفيق يافتن پيامبر ( ص ) به فراگيرى قرآن و به خاطر سپردن آن ، نيازمند امداد هاى ويژه خداوند

و نيسّرك لليسرى

به قرينه {سنقرئك فلاتنسى} (در آيات پيشين) مى توان گفت: مراد از {نيسّرك}، آماده ساختن پيامبر(ص) براى قرائت و حفظ قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 7 - 1،2

1 - پيامبر ( ص ) ، پيش از دريافت هدايت هاى الهى ، از شريعت اسلام و احكام قرآن بى خبر بود .

و وجدك ضالاًّ فهدى

ضلالت دو گونه است: 1. تحيّر در علوم نظرى مانند توحيد; 2. سرگردانى در علوم عملى نظير احكام شرعى (مفردات راغب). درباره پيامبر(ص) به قرينه آيه {ما ضلّ صاحبكم...} (النجم/2) _ كه ضلالت را از آن حضرت منتفى مى داند _ مراد دومين نوع است; يعنى، پيامبر(ص) آنچه را بعد از بعثت با نزول قرآن پى برد، پيش از بعثت نمى دانست.

2 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را به شريعت اسلام آگاه ساخت .

فهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ضحى - 93 - 10 - 6

6 - خداوند ، با

بيان هدايت هاى خويش به پيامبر ( ص ) و رهانيدن آن حضرت از ناآگاهى ها ، او را به آموختن دانسته هاى خود به جويندگان آن تشويق كرد .

و وجدك ضالاًّ فهدى . .. و أمّا السائل فلاتنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 2 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، در شناخت شب قدر و ويژگى هاى آن ، نيازمند تعليم الهى است .

و ما أدريك ما ليلة القدر

خطاب در آيه شريفه، گرچه مخصوص پيامبر(ص) نيست; ولى بر آن حضرت نيز تعميم مى يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 3 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، در شناخت ويژگى هاى قيامت ، نيازمند تعليم الهى است .

و ما أدريك ما القارعة

خطاب در آيه شريفه گرچه متوجه شخص پيامبر(ص) نيست; ولى چون آن حضرت خطاب را دريافت كرده است، او نيز از زمره مخاطبان خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 10 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، در شناخت { هاوية } ، نيازمند تعليم الهى است .

و ما أدريك ماهيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - همزه - 104 - 5 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، در شناخت ويژگى هاى آتش جهنم ، نيازمند تعليم الهى است .

و ما أدريك ما الحطمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 1 - 3

3 - خداوند ، تعليم

دهنده پيامبر ( ص ) و تنظيم كننده محتوا و الفاظ گفتوگوى آن حضرت با كافران

قل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 1 - 1

1 - خداوند ، آموزنده توحيد به پيامبر ( ص )

قل هو اللّه أحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 1 - 6

6 - خداوند ، آموزنده الفاظ استعاذه به پيامبر ( ص )

قل أعوذ بربّ الفلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ناس - 114 - 1 - 5

5 - خداوند ، آموزنده الفاظ استعاذه به پيامبر ( ص )

قل

معلم مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 26 - 8

8- عيسى ( ع ) ، شيوه برخورد با مردم و چگونگى واكنش در برابر بهتان آنان را به مادرش مريم ( س ) آموخت .

فإمّا ترينّ من البشر أحدًا فقولى

معلم ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 33 - 5

5 - آدم ( ع ) ، آموزگار فرشتگان

يأدم أنبئهم بأسمائهم فلمّا أنبأهم بأسمائهم

معلم موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 69 - 5

5- موسى ( ع ) داراى اشتياق فراوان به فراگيرى علوم خضر بود .

قال ستجدنى إن شاء اللّه صابرًا و لا أعصى لك أمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 23

23- خضر ( ع ) پس از آموختن اسرار كار هاى

خود به موسى ( ع ) ، وى را بر بى صبرى در برابر آن ، نكوهش كرد .

ذلك تأويل ما لم تسطع عليه صبرًا

معلم نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 37 - 4

4_ نوح ( ع ) ، در ساخت كشتى با دريافت وحى ، از تعاليم و راهنمايى هاى خداوند بهره مى برد .

واصنع الفلك بأعيننا و وحينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 29 - 6

6 - تعليم روش دعا به نوح ( ع ) از سوى خدا

فقل الحمد للّه . .. و قل ربّ أنزلنى منزلاً مباركًا و أنت خير المنزلين

معلم يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 15،16

15_ خداوند ، آموزنده و اهدا كننده دانش ويژه به يعقوب ( ع )

و إنه لذو علم لما علّمن_ه

حرف {لام} در {لما علّمناه} براى تعليل است و {ما} در آن مصدريه مى باشد.

16_ حاكميت اراده خداوند بر اسباب و علل ، از تعاليم خداوند به يعقوب ( ع )

ادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنكم من الله من شىء . .. و إنه لذو علم لما علّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 12

12- خداوند ، به ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) كار هاى نيك را شناساند و چگونگى انجام آنها را از طريق وحى به آنان آموخت .

و أوحينا إليهم فعل الخيرت

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه نصب

{فعل الخيرات} به خاطر مفعول بودن آن براى {أوحينا} باشد. براين اساس وحى و الهام فعل خيرات مى تواند به اين معنا باشد كه خدا هر آن چه در ميزان الهى و در واقع، كار خير است به آنان شناساند و چگونگى انجام دادن آنها را از طريق وحى به آنان آموخت. و به سخن ديگر {أوحينا} متضمن معناى {علّمنا} است.

معلم يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 22

22_ حكيمانه بودن افعال خدا و آگاهى او به ويژگى هاى يوسف ( ع ) ، موجب شد تا او را برگزيند و تعبير رؤيا و تحليل حوادث را به آن حضرت بياموزد .

يجتبيك ربك . .. إن ربك عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 15،16

15_ خداوند ، آموزگار يوسف در تفسير و تحليل حوادث و تعبير رؤياها

و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

16_ آموزش تحليل رخداد ها و تأويل رؤياها ، هدف تقدير الهى از كشاندن يوسف به خانه عزيز مصر

كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

{لام} در {لنعلّمه} لام غايت است و بيانگر غرض و هدف متعلق مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 9

9_ خداوند ، آموزنده علم غيب به يوسف ( ع )

ذلكما مما علمنى ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 7

7_ پيروى يوسف ( ع ) از آيين ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع )

، موجب عنايت خدا به وى و آموزش علم غيب و دانش تعبير رؤيا به او شد .

ذلكما مما علمنى ربى إنى تركت . .. واتبعت ملّة ءاباءِى

جمله {اتبعت . ..} عطف بر {تركت} در آيه قبل است. بنابراين دلالت مى كند كه: پيروى از آيين ابراهيم نيز در بهره مند شدن يوسف(ع) از علوم الهى ، نقش داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 10

10_ خداوند ، آموزگار يوسف ( ع ) در تأويل و تحليل رؤيا ها و حوادث

رب قد . .. علمتنى من تأويل الأحاديث

نقش معلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 48 - 2

2 _ نقش معلّم در ساختار شخصيّت متعلّم

و يعلّمه الكتاب

آيه فوق كه در صدد بيان ارزش و مقام عيسى (ع) است; مى فرمايد معلّم او، خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 66 - 10

10- پيمودن راه تكامل و رسيدن به معارف ويژه الهى ، نيازمند معلم و راهنما است .

هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا

اين كه موسى(ع) خود را براى رسيدن به رشد، به تبعيت از خضر(ع) ناگزير مى بيند و براى ملاقات با وى، سفر و مشقت هاى آن را تحمّل مى كند، نشان احساس نياز او به راهنما است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 67 - 7

7- معلّم و مربّى ، بايد كشش و استعداد و تحمّل افراد را در نظر داشته باشد و دشوارى

هاى دانش آموختن را به نوآموزان گوشزد كند .

إنّك لن تستطيع معى صبرًا

حضرت خضر(ع) قبل از آن كه موسى(ع) را به همراهى خود بپذيرد، مشكلات مسير را براى او يادآورى، و نيز بر تحمّل نداشتن او تأكيد مى كند. از اين آيه مى توان به پيامى براى اهل دانش دست يافت و آن برآورد تحمّل متعلم و نيز گوشزد كردن دشوارى هاى مسير است.

معماري از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

معمارى

تاريخ معمارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 129 - 2

2 - قوم عاد ، داراى تمدنى پيشرفته در امر معمارى و بناسازى

أتبنون بكلّ ريع ءاية تعبثون . و تتّخذون مصانع لعلّكم تخلدون

شرايط معمارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 128 - 6

6 - نياز و هنرمند بودن ، از معيار هاى لازم براى خلق آثار و معمارى ها و بناسازى ها

أتبنون بكلّ ريع ءاية تعبثون

معمارى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 129 - 2

2 - قوم عاد ، داراى تمدنى پيشرفته در امر معمارى و بناسازى

أتبنون بكلّ ريع ءاية تعبثون . و تتّخذون مصانع لعلّكم تخلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 8 - 2

2 - قوم عاد ، پيشرفته در فنّ خانه سازى و معمارى

الّتى لم يخلق مثلها فى البل_د

نياز به معمارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 128 - 6

6 - نياز و هنرمند بودن ، از معيار هاى لازم براى خلق

آثار و معمارى ها و بناسازى ها

أتبنون بكلّ ريع ءاية تعبثون

هنر در معمارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 128 - 6

6 - نياز و هنرمند بودن ، از معيار هاى لازم براى خلق آثار و معمارى ها و بناسازى ها

أتبنون بكلّ ريع ءاية تعبثون

معنويت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

آثار معنويت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 67 - 6

6 - عميق ترين روابط مودّت آميز بدون پشتوانه معنويت و تقوا ، محكوم به گسستن و نابودى است .

الأخلاّء يومئذ

واژه {الأخلاّء} (جمع {خليل}) از ماده {خلّة} گرفته شده است كه به معناى مودّت و دوستى مى باشد. ريشه اصلى آن {خلل} به معناى فاصله ميان دو شىء است كه به دليل نفوذ محبت و دوستى در عمق قلب آدمى، اين واژه در مورد دوستان به كار مى رود.

معنويت در امور اقتصادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 36 - 8

8 - در بينش دينى ، نگاه به اقتصاد نيز بايد جنبه معنوى و الهى داشته باشد .

و قالوا نحن أكثر أمولاً . .. قل إنّ ربّى يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر

معنويات

آثار معنويات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 14 - 9

9- امور معنوى و حالات درونى ، داراى تأثير در زندگى انسان ها و تحولات تاريخى

لنهلكنّ الظ_لمين . و لنسكننّكم الأرض ... ذلك لمن خاف مقامى و خاف وعيد

{ذلك} تعليل براى إسكان انبيا به جاى اقوام ستمگر پس از هلاكت آنان است

كه در آن تحول مهم، ترس از حسابرسى و وعيد خداوند داراى نقش معرفى شده كه امرى معنوى است.

احياى معنويات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 3 - 4

4 _ مؤمنان راستين همواره احياگر ارزش هاى معنوى و برطرف كننده نياز هاى مادى جامعه

الذين يقيمون الصلوة و مما رزقنهم ينفقون

اقامه نماز مى تواند به عنوان نمونه اى بارز از احياى امور معنوى ياد شده باشد. فعل مضارع {يقيمون} و {ينفقون} حاكى از استمرار اقامه نماز و انفاق است.

ارزش معنويات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 95 - 3

3- ارزش عالى دين و معنويات و قابل مقايسه نبودن آنها با امور مادى

و لاتشتروا بعهد الله ثمنًا قليلاً إنما عند الله هو خير لكم

اسلام و معنويات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 2

2 - اسلام ، آيينى معتدل در توجه به ماديات و معنويات

جعلنكم أمة وسطاً

چون سخن در اين بخش از آيات، نظر به يهود و نصارا دارد، مى توان گفت: توصيف امت اسلام به امتى معتدل، در قياس با يهود و نصاراست و از آنجا كه يهوديان مردمى دنياگرا هستند و نصارا تأييد كننده رهبانيت و ترك دنيا مى باشند; مراد از معتدل بودن امت اسلام، اعتدال در توجه به دنيا و امور معنوى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 19

19 _ اهتمام اسلام به امور مادى و معنوى مردم

يبتغون فضلا من ربهم و رضوناً

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 18

18 _ اهتمام اسلام به خانواده و سلامت اعتقادى و روانى آن

و المحصنت من المؤمنت و المحصنت من الذين اوتوا الكتب

اميدوارى به معنويات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 46 - 7

7- ارزش هاى معنوى ماندگار و در پى دارنده پاداش الهى ، شايسته دل بستگى و اميد انسان است .

خير عند ربّك ثوابًا و خير أملاً

اهتمام موحدان به معنويات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 6 - 16

16- مردان الهى ، حتى در آرمان هاى مادى خويش ، به ارزش هاى معنوى ، توجه دارند .

فهب لى من لدنك وليًّا يرثنى . .. واجعله ربّ رضيًّا

اهميت معنويات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 95 - 7

7- نفع و صلاح واقعى انسان ها ، تنها در ارزش هاى معنوى و الهى نهفته است و نه در مطامع ناچيز دنيوى .

و لاتشتروا بعهد الله ثمنًا قليلاً إنما عند الله هو خير لكم

پاداش معنويات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 46 - 7

7- ارزش هاى معنوى ماندگار و در پى دارنده پاداش الهى ، شايسته دل بستگى و اميد انسان است .

خير عند ربّك ثوابًا و خير أملاً

جاودانگى معنويات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 46 - 7

7- ارزش هاى معنوى ماندگار و در پى دارنده پاداش

الهى ، شايسته دل بستگى و اميد انسان است .

خير عند ربّك ثوابًا و خير أملاً

سوءاستفاده از معنويات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 95 - 5

5- انسان ، در معرض خطر دستاويز قرار دادن ارزش هاى معنوى براى دستيابى به ماديات

و لاتشتروا بعهد الله ثمنًا قليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 33 - 20

20 - ممكن است كه عوامل وسوسه كننده ، از ارزش هاى معنوى ، براى رسيدن به اهداف خويش ، استفاده كنند .

و لايغرّنّكم باللّه الغرور

عوامل وصول به معنويات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 5

5 _ دستيابى به درجات عالى معنوى، منوط به مشيت الهى است.

نرفع درجت من نشاء

مراتب مقامات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 6

6 _ مقامات معنوى، درجات و مراتب گوناگونى دارد.

نرفع درجت من نشاء

گزينش صيغه جمع {درجات} به جاى {درجة} مى تواند اشاره به تعدد درجات و مراتب گوناگون آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 22،23

22_ مقامات معنوى ، داراى درجات و مراحل گوناگون است .

نرفع درج_ت من نشاء

برداشت فوق از جمع بودن كلمه {درجات} استفاده شده است.

23_ تفاوت رتبه و منزلت انسان ها در پيشگاه خداوند

نرفع درج_ت من نشاء

نشانه هاى برخوردارى از معنويات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 31 - 11

11_ محروم

بودن انسان از مال و منال ( ماديات ) ، نشانه ناشايستگى او براى دستيابى به خير هاى معنوى و الهى نيست .

لاأقول للذين تزدرى أعينكم لن يؤتيهم الله خيراً

نقش معنويات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 14

14- معنويات داراى نقشى مؤثر در تداوم حيات دنيوى انسانها

يدعوكم ليغفر لكم . .. و يؤخّركم إلى أجل مسمًّى

مراد از {يدعوكم} مى تواند دعوت به ايمان باشد كه از جمله معنويات است و از نتايج آن، به تأخير افتادن أجل تا رسيدن به أجل مسمّى است و اين، حاكى از تأثير معنويت در حيات دنيوى است.

نياز به معنويات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 50 - 6

6 - نياز بشر در سعادت خود ، به چيزهايى غير از برخوردارى مادى و دانش اقتصادى

ثمّ إذا خوّلن_ه نعمة . .. فما أغنى عنهم ما كانوا يكسبون

مغالطه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مغالطه}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 13،22

13 _ ادّعاى مغالطه آميز نمرود ، بر اينكه مرگ و زندگى به دست اوست .

قال انا اُحيى و اميت

از اينكه ابراهيم (ع) در برابر پاسخ نمرود (انا احيى . .. )، استدلالى ديگر مطرح كرد (فان اللّه ... )، معلوم مى شود احياء و اماته اى را كه نمرود مدعى بود ; با مغالطه به اطرافيان خويش كه دركى از واقعيّت حيات و مرگ نداشتند، باوراند. (چنانچه در روايات آمده است كه دستور به كشتن فردى و آزادى محكوم به مرگى را داد.)

22 _

كفر و عناد نمرود و مغالطه وى با ابراهيم ( ع )

ربّى الّذى يحيى و يميت قال انا احيى و اميت

حضرت ابراهيم (ع) از {احياء} و {اماته} معنى حقيقتش را اراده كرده بود، در حالى كه مراد نمرود، معناى مجازى آن بود.

آثار مغالطه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 13

13 _ محروميت از هدايت الهى، نتيجه حق پوشى و مغالطه كارى خود انسان

و للبسنا عليهم ما يلبسون

تلبيس خداوند (للبسنا)، از نظر رتبه، پس از تلبيس خود آدمى (ما يلبسون) قرار دارد.

اعراض از مغالطه گران در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 2،3

2 _ پيامبر(ص) موظف به اجتناب از بحث و جدال و درگير شدن با مغالطه گران و شبهه افكنان در آيات قرآن و ديگر آيات الهى

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا فأعرض عنهم

3 _ پرهيز از بحث و مجادله با ياوه گويان و مغالطه گران در مورد دين و آيات الهى، وظيفه مؤمنان است.

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا فأعرض عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 5

5 _ فلسفه تحريم همنشينى با ياوه گويان مغالطه گر در آيات الهى، بازداشتن آنها از اين عمل ناپسند است.

فلاتقعد بعد الذكرى . ..و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء و لكن ذكرى لعلهم يت

اعراض از مغالطه گران در اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 3

3 _

بر كسانى كه در همنشينى با مغالطه گران درباره قرآن و اسلام از بحث پرهيز نموده و سعى در بازداشتن ديگران كنند، گناهى نيست.

و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء و لكن ذكرى

در اين برداشت، {يتقون} به معناى لغوى آن و متعلق آن {خوض} گرفته شده است. علاوه بر اين كه {ذكرى} نيز مفعول مطلق براى فعل محذوف {يذكرونهم} فرض شده است; يعنى: {يتقون الخوض و لكن يذكرونهم ذكرى}.

اعراض از مغالطه گران در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 3،8

3 _ پرهيز از بحث و مجادله با ياوه گويان و مغالطه گران در مورد دين و آيات الهى، وظيفه مؤمنان است.

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا فأعرض عنهم

8 _ گفتگو و مجالست با مشركان و مخالفان، در صورتى كه به ياوه گويى و مغالطه گرى در دين نپردازند، ممنوع نيست.

فأعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره

ظاهراً {حتى} غايت براى حكم {اعراض} است ; يعنى تا زمانى از مشركان اعراض كن كه در آيات الهى خوض مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 29

29 _ لجاجت پيشگان مغلطه افكن در دين را بايد به حال گمراهى خود رها نمود.

إذ قالوا ما أنزل الله . .. قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

اعراض از مغالطه گران در قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 2،19

2 _ پيامبر(ص) موظف به اجتناب از بحث و جدال و درگير شدن با مغالطه گران

و شبهه افكنان در آيات قرآن و ديگر آيات الهى

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا فأعرض عنهم

19 _ عن أبى جعفر(ع) فى قول الله: {و إذا رأيت الذين يخوضون فى آياتنا} قال: الكلام فى الله و الجدال فى القرآن {فأعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره} . .. .

امام باقر(ع) فرمود: مراد از {يخوضون فى آياتنا}، سخن گفتن در مورد ذات خداوند و مجادله كردن درباره قرآن است. {پس از آنان رويگردان شو تا به سخن ديگرى بپردازند} ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 4

4 _ بر مؤمنانى كه از همنشينى با مغالطه گران و ياوه گويان در مورد قرآن و اسلام پرهيز كنند، گناهى نيست، هر چند مغالطه و استهزاى آنان ادامه يابد.

و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء

ممكن است اين آيه در صدد پاسخ به سؤال برخى مؤمنان باشد. بدين گونه كه آنان فكر كنند كه اگر ما مجالس كافران را تحريم كنيم، آنان زمينه مساعد بيشترى براى مغلطه و استهزا دارند. اين آيه مى فرمايد شما پرهيز كنيد، گناه كار آنان به شما تسرّى نمى كند.

برخورد با مغالطه گران در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 6،16

6 _ لزوم سوق دادن ياوه گويان و مغالطه گران درباره قرآن و آيات الهى به بحثهاى ديگر

الذين يخوضون . .. فأعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره

16 _ دستور بى اعتنايى به مغالطه گران درباره آيات، در معرض فراموشى از سوى مسلمانان صدر اسلام

و إما ينسينك الشيطن

فلاتقعد بعد الذكرى

برخورد با مغالطه گران در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 4،5

4 _ روش برخورد با مغالطه گران و مجادله كنندگان ياوه گوى در مورد دين كه در پى كشف حقيقت نيستند، بى اعتنايى است.

الذين يخوضون فى ءايتنا فأعرض عنهم

5 _ ترك سخن و مجادله با مغالطه گران ياوه گو درباره قرآن، روشى در بازداشتن آنان از اين عمل ناپسند و مرتبه اى در نهى آنان از اين منكر است.

يخوضون فى ءايتنا فأعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره

برخورد با مغالطه گران در قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 6

6 _ لزوم سوق دادن ياوه گويان و مغالطه گران درباره قرآن و آيات الهى به بحثهاى ديگر

الذين يخوضون . .. فأعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره

بى اعتنايى به مغالطه گران در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 16

16 _ دستور بى اعتنايى به مغالطه گران درباره آيات، در معرض فراموشى از سوى مسلمانان صدر اسلام

و إما ينسينك الشيطن فلاتقعد بعد الذكرى

بى اعتنايى به مغالطه گران در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 4،5

4 _ روش برخورد با مغالطه گران و مجادله كنندگان ياوه گوى در مورد دين كه در پى كشف حقيقت نيستند، بى اعتنايى است.

الذين يخوضون فى ءايتنا فأعرض عنهم

5 _ ترك سخن و مجادله با مغالطه گران ياوه گو درباره قرآن،

روشى در بازداشتن آنان از اين عمل ناپسند و مرتبه اى در نهى آنان از اين منكر است.

يخوضون فى ءايتنا فأعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره

ظلم مغالطه در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 17

17 _ مغالطه گران و ياوه گويان و جدل كنندگان در مورد قرآن و آيات الهى ستمكارند.

الذين يخوضون فى ءايتنا . .. مع القوم الظلمين

ظلم مغالطه در قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 17

17 _ مغالطه گران و ياوه گويان و جدل كنندگان در مورد قرآن و آيات الهى ستمكارند.

الذين يخوضون فى ءايتنا . .. مع القوم الظلمين

گمراهى مغالطه گران در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 29

29 _ لجاجت پيشگان مغلطه افكن در دين را بايد به حال گمراهى خود رها نمود.

إذ قالوا ما أنزل الله . .. قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

گناه مغالطه گران در اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 2

2 _ بيهوده سخن راندن و مغالطه گرى و استهزا در مورد قرآن و اسلام گناهى بزرگ است.

فلاتقعد بعد الذكرى مع القوم الظلمين. و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء

ظالم خواندن خوض كنندگان در آيات و تأكيد بر تحريم همنشينى مسلمانان با آنان و همچنين جمله {من حسابهم}، مجموعاً بيانگر بزرگى گناه خوض در آيات است.

گناه مغالطه گران در قرآن

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 2

2 _ بيهوده سخن راندن و مغالطه گرى و استهزا در مورد قرآن و اسلام گناهى بزرگ است.

فلاتقعد بعد الذكرى مع القوم الظلمين. و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء

ظالم خواندن خوض كنندگان در آيات و تأكيد بر تحريم همنشينى مسلمانان با آنان و همچنين جمله {من حسابهم}، مجموعاً بيانگر بزرگى گناه خوض در آيات است.

لجاجت مغالطه گران در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 29

29 _ لجاجت پيشگان مغلطه افكن در دين را بايد به حال گمراهى خود رها نمود.

إذ قالوا ما أنزل الله . .. قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

مغالطه در نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 12

12 _ خداوند حق پوشان و مغالطه كاران در رسالت پيامبر(ص) را در گمراهى رها مى كند.

و للبسنا عليهم ما يلبسون

مغالطه كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 10،11

10 _ بقاى مغالطه كارى و بهانه جوييهاى كافران، حتى در صورت انتخاب پيامبر از ميان فرشتگان

و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا و للبسنا عليهم

11 _ كافران به رسالت پيامبر(ص)، حق پوش و مغالطه كارند.

و للبسنا عليهم ما يلبسون

{يلبسون}، فعل مضارع و بيانگر استمرار تلبيس كافران است.

مغالطه گران در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 1

1 _ برخى مشركان و مخالفان پيامبر(ص)

با ياوه گويى در صدد مغالطه و ايجاد شبهه در مورد آيات قرآن و ديگر آيات الهى بودند.

و إذا رأيت الذين يخوضون فى ءايتنا

طبرسى (ره) درباره معنى خوض مى گويد: {الخوض التخليط فى المفاوضة على سبيل اللعب و العبث و ترك التفهم و التبيين}. يعنى خوض خلط كردن در گفتگو براى بازى و بيهوده گويى است، نه براى فهم و روشن شدن حقيقت.

مغالطه گران در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 0

مغالطه گران در قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 5

5 _ مغالطه گرايان و خوض كنندگان در اسلام و قرآن و استهزاكنندگان آن، دين خدا را بازيچه و سرگرمى خود قرار داده اند.

الذين يخوضون فى ءايتنا . .. يخوضوا فى حديث غيره ... و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا

مراد از {الذين . ... }، به قرينه آيات پيشين، همان خوض كنندگان در آيات هستند.

مغالطه مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 7

7 - فهم نادرست و بيان مغالطه آميز مشركان ، از نظريه قرآن درباره عيسى بن مريم ( ع )

ما ضربوه لك إلاّ جدلاً

بيان قرآن درباره تولد، زندگى و مرگ عيسى(ع)، شائبه الوهيت ندارد تا مشركان او را با آلهه خود مقايسه كنند.

مغالطه نمرود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 258 - 13،22

13 _ ادّعاى مغالطه آميز نمرود ، بر اينكه مرگ و زندگى به دست اوست .

قال انا

اُحيى و اميت

از اينكه ابراهيم (ع) در برابر پاسخ نمرود (انا احيى . .. )، استدلالى ديگر مطرح كرد (فان اللّه ... )، معلوم مى شود احياء و اماته اى را كه نمرود مدعى بود ; با مغالطه به اطرافيان خويش كه دركى از واقعيّت حيات و مرگ نداشتند، باوراند. (چنانچه در روايات آمده است كه دستور به كشتن فردى و آزادى محكوم به مرگى را داد.)

22 _ كفر و عناد نمرود و مغالطه وى با ابراهيم ( ع )

ربّى الّذى يحيى و يميت قال انا احيى و اميت

حضرت ابراهيم (ع) از {احياء} و {اماته} معنى حقيقتش را اراده كرده بود، در حالى كه مراد نمرود، معناى مجازى آن بود.

همنشينى با مغالطه گران در آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 15

15 _ همنشينى و مجالست با مغالطه گران و ياوه گويان و جدل كنندگان در مورد قرآن و آيات الهى حرام است.

الذين يخوضون فى ءايتنا . .. فلاتقعد بعد الذكرى مع القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 5

5 _ فلسفه تحريم همنشينى با ياوه گويان مغالطه گر در آيات الهى، بازداشتن آنها از اين عمل ناپسند است.

فلاتقعد بعد الذكرى . ..و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء و لكن ذكرى لعلهم يت

همنشينى با مغالطه گران در دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 13

13 _ شيطان در صدد است حكم حرمت حضور در مجلس ياوه گويان مغالطه

گر درباره دين فراموش شود.

و إما ينسينك الشيطن

نون {ينسينك} زايده در {اما}، كه براى تأكيد مى باشد، بيانگر اين است كه شيطان در صدد به فراموشى كشاندن انسان در اين گونه موارد است.

همنشينى با مغالطه گران در قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 15

15 _ همنشينى و مجالست با مغالطه گران و ياوه گويان و جدل كنندگان در مورد قرآن و آيات الهى حرام است.

الذين يخوضون فى ءايتنا . .. فلاتقعد بعد الذكرى مع القوم الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 1،3،4،6

1 _ بر كسانى كه از همنشينى با بيهوده گويان درباره قرآن و اسلام پرهيز مى كنند، ولى بناچار سخنان آنها را مى شنوند، گناهى نيست.

و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء و لكن ذكرى لعلهم يتقون

در اين برداشت، {يتقون} به معناى لغوى آن گرفته شده است.

3 _ بر كسانى كه در همنشينى با مغالطه گران درباره قرآن و اسلام از بحث پرهيز نموده و سعى در بازداشتن ديگران كنند، گناهى نيست.

و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء و لكن ذكرى

در اين برداشت، {يتقون} به معناى لغوى آن و متعلق آن {خوض} گرفته شده است. علاوه بر اين كه {ذكرى} نيز مفعول مطلق براى فعل محذوف {يذكرونهم} فرض شده است; يعنى: {يتقون الخوض و لكن يذكرونهم ذكرى}.

4 _ بر مؤمنانى كه از همنشينى با مغالطه گران و ياوه گويان در مورد قرآن و اسلام پرهيز كنند، گناهى نيست، هر چند مغالطه و استهزاى آنان ادامه يابد.

و ما

على الذين يتقون من حسابهم من شىء

ممكن است اين آيه در صدد پاسخ به سؤال برخى مؤمنان باشد. بدين گونه كه آنان فكر كنند كه اگر ما مجالس كافران را تحريم كنيم، آنان زمينه مساعد بيشترى براى مغلطه و استهزا دارند. اين آيه مى فرمايد شما پرهيز كنيد، گناه كار آنان به شما تسرّى نمى كند.

6 _ همنشينى با كافران و مشركانى كه به استهزا و مغالطه در قرآن و اسلام نپردازند، حرام نيست. *

و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء

در اين آيه فاعل {يتقون} كافران، و مرجع ضمير {حسابهم} خوض كنندگان فرض شده است; يعنى حساب كافرانى كه از خوض پرهيز مى كنند، از حساب خوض كنندگان جدا و همنشينى با آنان بى اشكال است.

مغرب از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مغرب

اختيار مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 10

10- ساحل نشينان غرب سرزمين ذوالقرنين ، براى ايمان و عمل صالح و ترك ستم كارى ، از زمينه مساعدى برخودار بودند .

أمّا من ظلم . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

ايمان ظالمان مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 4

4- ذوالقرنين ، به ايمان آوردن ظالمان ساحل دريا و دست برداشتن آنان از ظلم و فساد ، اميدوار بود و در مجازات آنان شتابى نداشت .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه

حرف {سوف} براى آينده است و فعل هاى شرط ({آمن} و {عمل}) در آيه بعد، قرينه اين است كه ذى القرنين، به احتمال ايمان آوردن ظالمان، در مجازات آنان

تعجيل نكرده است.

ايمان مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 10

10- ساحل نشينان غرب سرزمين ذوالقرنين ، براى ايمان و عمل صالح و ترك ستم كارى ، از زمينه مساعدى برخودار بودند .

أمّا من ظلم . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

تسبيح خدا قبل از مغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 39 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور تسبيح و ستايش پروردگار ، قبل از طلوع خورشيد و قبل از غروب آن

و سب_ّح بحمد رب_ّك قبل طلوع الشمس و قبل الغروب

تشريع نماز مغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 49 - 4

4- دستور نماز مغرب ، عشا و صبح ، به پيامبر ( ص ) *

و من الّيل فسبّحه و إدب_ر النجوم

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {من الّيل}، نظر به نماز مغرب و عشا و {إدبار النجوم} نظر به نماز صبح داشته باشد، چه اين كه {حين تقوم} در آيه شريفه قبل مى تواند نظر به نماز نيمروز داشته باشد. بر اين اساس نمازهاى پنجگانه در اين دو آيه، مورد اشاره قرار گرفته است.

تشكل مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 6

6- ذوالقرنين ، در آخرين نقطه خشكى ، در غرب سرزمين خويش ، با مردمى داراى تشكّل و قوميّت مواجه شد .

وجدها تغرب فى عين حمئة و وجد عندها قومًا

تعدد مغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 17 - 1

1 - خداوند ، تدبيرگر و طرّاح دو مشرق و دو مغرب براى خورشيد

ربّ المشرقين و ربّ المغربين

همان طور كه مفسران گفته اند، مراد از {مشرقين} مشرق خورشيد در آغاز تابستان و آغاز زمستان است زيرا; نقطه طلوع خورشيد هر چند در هر روز تفاوت پيدا مى كند; اما اين تفاوت به صورت تدريجى ميان دو نقطه اصلى است كه يك نقطه آن در آغاز تابستان قرار دارد و نقطه ديگر آن در آغاز زمستان مى باشد و مغرب بر منوال مشرق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 40 - 5،9

5 - خورشيد ، داراى مشرق ها و مغرب ها

بربّ المش_رق و المغ_رب

بسيار از مفسران، برآنند كه مقصود از {مشارق} و {مغارب}، مشرق ها و مغرب هاى متعدد خورشيد است كه در هر روز از سال، از نقطه اى غير از نقطه روز قبل و بعد، طلوع و غروب مى كند.

9 - { عن الأَصْبَغ بن نُباتة قال : خطبنا أميرُالمؤمنين ( ع ) . . . فقام إليه ابن الكوّاء فقال : يا أميرالمؤمنين . . . يقول : { رب المشارق و المغارب } . . . قال ( ع ) . . . أمّا قوله { ربّ المشارق و المغارب } فإنّ لها ثلاث مائة و ستّين بُرجاً تطلُع كلّ يوم من برج و تغيب فى آخر فلاتعود إليه إلاّ من قابل فى ذلك اليوم . . . ;

اصبغ بن نباته مى گويد: على(ع) براى

ما خطبه مى خواند . .. ابن كوّاء برخاست و گفت: اى اميرمؤمنان! ...[خداوند ]مى فرمايد: (ربّ المشارق و المغارب)... حضرت فرمود: ... اما سخن خداوند (ربّ المشارق و المغارب) [جمع بودن {مشارق} و {مغارب}] به اين دليل است كه براى [خورشيد ]360 برج است، كه هر روز از برجى طلوع نموده و در برجى ديگر غايب مى شود و تا سال آينده مثل همين روز، ديگر به آن برج برنمى گردد...}.

تمدن در مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 12

12- وجود تمدن در غرب سرزمين ذى القرنين

وجد عندها قومًا . .. إمّا أن تعذّب

ظلم و ايمان و عمل صالح و مجازات _ كه آيات بعد در باره ساحل نشينان ياد كرده است _ از مشخصات جوامع متمدن است.

تمدن مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 90 - 5

5- در عصر ذوالقرنين ، مردم ساكن غرب سرزمين او ، متمدن تر و پيشرفته تر از مردم ساكن در شرق سرزمين وى بودند .

بلغ مغرب الشمس . .. وجد عندها قومًا ... تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترًا

حكومت در مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 89 - 1

1- ذوالقرنين ، پس از اقامه نظام عادلانه دينى در ميان ساحل نشينان غرب ، به سوى شرق سرزمين خويش حركت كرد .

ثمّ أتبع سببًا . حتّى إذا بلغ مطلع الشمس

ذكر خدا در مغرب

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 39 - 9

9 - قبل از طلوع و غروب خورشيد ، لحظه هايى مناسب براى ياد خدا *

و سب_ّح بحمد رب_ّك قبل طلوع الشمس و قبل الغروب

ذوالقرنين در مغرب زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 1،2،4،6

1- ذوالقرنين ، با به كارگيرى برخى از ابزار ها و نيروهايش ، به سمت غرب سرزمين خويش پيش رفت .

فأتبع سببًا . حتّى إذابلغ مغرب الشمس

2- ذوالقرنين ، با رسيدن به انت هاى خشكى هاى غرب ، آبى گل آلود و تيره رنگ را فراروى خويش ديد .

حتّى إذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فى عين حمئة

{حمئة} يعنى داراى {حمأة} به {گل سياه بدبو} گفته مى شود. (كتاب العين)

4- پيشروى ذوالقرنين ، با رسيدن به ساحل دريايى گسترده ، متوقف شد .

وجدها تغرب فى عين حمئة

بدان احتمال كه نماى غروب خورشيد در آب، نشانه گستردگى پهنه دريا باشد; يعنى، در چشم اندازِ آن، چيزى مشاهده نمى شد، لذا تصوّر آن بود كه خورشيد در چشمه جوشانى در دريا فرو مى رود و خشكى ديگرى در وراى آن نيست.

6- ذوالقرنين ، در آخرين نقطه خشكى ، در غرب سرزمين خويش ، با مردمى داراى تشكّل و قوميّت مواجه شد .

وجدها تغرب فى عين حمئة و وجد عندها قومًا

زبان مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 93 - 3

3- مردم اقصاى مشرق و مغرب زمين ، در لغت با ذوالقرنين ، قرابت داشتند .

لايكادون يفقهون قولاً

در بين

سه گروهى كه ذوالقرنين با آنان برخورد كرد، تنها، در باره گروه شمالى تعبير {لايكادون. ..} صورت گرفته است، ولى در باره آن دو قوم ديگر، چنين مشكلى مطرح نشده است.

سوگند به مغرب ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 75 - 1

1 - سوگند مؤكد خداوند به محل افول و غروب ستارگان

فلاأُقسم بموقع النجوم

{موقع} (مفرد {مواقع}) مى تواند اسم مكان و به دو معنا آمده است: محل استقرار و محل سقوط، برداشت بالا بر پايه معناى دوم است.

طلوع خورشيد از مغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 158 - 12

12 _ عن أبى جعفر و أبى عبداللّه _ عليهما السلام _ فى قوله: {يوم يأتى بعض آيات ربك لا ينفع نفسا إيمانها} قال: طلوع الشمس من المغرب و خروج الدابة و الدجال . .. .

از امام باقر و امام صادق _ عليهما السلام _ روايت شده است: مراد از {بعض آيات ربك} در آيه، طلوع خورشيد از مغرب و خروج دابه و دجال است . .. .

ظلم مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 7

7- ساحل نشينان غرب سرزمين ذى القرنين ، مردمى كفرپيشه و ستم كار بودند .

قلنا ي_ذا القرنين إمّا أن تعذّب

تعبير {تعذّب} نشانگر آن است كه آنان مستحق كيفر بوده اند و دليل آن _ به قرينه آيات بعد _ ستم گرى و كفر آنان بوده است.

عجز مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 9

9- ساحل نشينان مناطق غربى سرزمين ذى القرنين ، از رويارويى با نيرو هاى او ناتوان بودند و در برابر تصميمات او ، قدرت مقاومت نداشتند .

وجد عندها قومًا قلنا ي_ذا القرنين إمّا أن تعذّب

عظمت مغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 40 - 2

2 - مشرق ها و مغرب ها ، پديده هايى بس با عظمت در جهان طبيعت و داراى نقش حياتى در زندگى بشر

فلاأُقسم بربّ المش_رق و المغ_رب

مطلب ياد شده، با توجه به اين نكته است كه سوگند به هر چيزى، نشانه عظمت آن چيز است.

عفو مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 8

8_ ذوالقرنين ، از سوى خداوند ، در مجازات يا بخشش ساحل نشينان غربى ، مخير شد .

قلنا ي_ذاالقرنين إمّا أن تعذّب و اما ان تتّخذ فيهم حسنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 87 - 1

1- ذوالقرنين ، از كيفر ساحل نشينان غرب ، چشم پوشى كرد و تنها كسانى را كه بر ستم كارى خود باقى بمانند ، به مجازات تهديد كرد .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه

عمل صالح مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 10

10- ساحل نشينان غرب سرزمين ذوالقرنين ، براى ايمان و عمل صالح و ترك ستم كارى ، از زمينه مساعدى برخودار بودند .

أمّا من ظلم . ..

و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

كفر مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 7

7- ساحل نشينان غرب سرزمين ذى القرنين ، مردمى كفرپيشه و ستم كار بودند .

قلنا ي_ذا القرنين إمّا أن تعذّب

تعبير {تعذّب} نشانگر آن است كه آنان مستحق كيفر بوده اند و دليل آن _ به قرينه آيات بعد _ ستم گرى و كفر آنان بوده است.

كيفر مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 8

8_ ذوالقرنين ، از سوى خداوند ، در مجازات يا بخشش ساحل نشينان غربى ، مخير شد .

قلنا ي_ذاالقرنين إمّا أن تعذّب و اما ان تتّخذ فيهم حسنًا

مالك مغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 115 - 1

1 - مشرق و مغرب و نيز ساير جهت ها ، تنها از آن خداوند است .

و للّه المشرق و المغرب

مقصود از مشرق و مغرب مى تواند جهت شرق و غرب باشد و نيز مراد از آن مى تواند مكان شرق و غرب گرفته شود. تفريع {فاينما تولوا} بر {للّه المشرق و المغرب} گوياى اين است كه: مراد از مشرق و مغرب - بنابر تفسير نخست - همه جهات و - بنابر تفسير دوم - همه مكانهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 142 - 9

9 - مشرق و مغرب ( همه جهت ها و مكان ها ) از آن خداوند است .

قل للّه المشرق و

المغرب

مربى مغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 40 - 1

1 - سوگند أكيد خداوند ، به ربوبيت خويش نسبت به مشرق ها ( خاور ها ) و مغرب ها ( باختر ها )

فلاأُقسم بربّ المش_رق و المغ_رب

درباره {لا} در {لا اُقسم} و امثال آن، مفسران توجيهات چندى ذكر كرده اند; از جمله اين كه {لا} زايد و براى تأكيد {اُقسم} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 41 - 5

5 - ربوبيت خداوند نسبت به مشرق و مغرب عالم ، دليل توانايى او بر احياى مجدد انسان ها است .

بربّ المش_رق و المغ_رب إنّا لق_درون . على أن نبدّل خيرًا منهم و ما نحن بمسبوقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 9 - 1،2،4

1 - خداوند ، پروردگار مشرق و مغرب عالم است .

ربّ المشرق و المغرب

2 - ربوبيت خداوند ، نسبت به مشرق و مغرب عالم ، مقتضى توجه كامل خلق به او و ياد دائمى او در زندگى است .

و اذكر اسم ربّك . .. ربّ المشرق و المغرب

توصيف خداوند به {ربّ المشرق. ..} پس از توصيه به ياد دائمى او و توجه كامل به او در زندگى _ مى تواند بيانگر حقيقت ياد شده باشد.

4 - ربوبيت خداوند ، نسبت به مشرق و مغرب عالم ، دليل يكتايى و بى بديلى او

ربّ المشرق و المغرب لا إل_ه إلاّ هو

مردم مغرب سرزمين ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف -

18 - 87 - 3

3- ذوالقرنين ، بر قوم ساحل دريا ، سلطه كامل يافته بود .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 10

10- ساحل نشينان غرب سرزمين ذوالقرنين ، براى ايمان و عمل صالح و ترك ستم كارى ، از زمينه مساعدى برخودار بودند .

أمّا من ظلم . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 91 - 4

4- شيوه ذوالقرنين در برخورد با مردم شرق و غرب ، يك سان بوده است . *

وجدها تطلع على قوم . .. كذلك

{كذلك} مى تواند صفت براى {قوم} در آيه قبل باشد و اشاره به {قوماً} در آيات قبل; يعنى، ذوالقرنين، همانگونه كه قوم ساكن مغرب را يافت و در باره آنان تصميم گرفت، در باره شرقى ها نيز همان سان رفتار كرد.

مسافرت ذوالقرنين به مغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 85 - 1،3

1- ذوالقرنين ، از برخى از امكانات وسيع الهى خويش ، براى حركت به سمت غرب ، بهره گرفت .

فأتبع سببًا . حتّى إذا بلغ مغرب الشمس

3- { سأل رجل عليّاً ( ع ) : أرأيت ذاالقرنين كيف استطاع أن يبلغ المشرق و المغرب ؟ قال : سخّر اللّه له السحاب و مدّ له فى الأسباب و بسط له النور فكان الليل والنهار عليه سواء ;

مردى به على(ع) گفت: مرا خبر ده كه ذوالقرنين، چگونه توانست به شرق و غرب عالم برسد؟ حضرت فرمود:

خداوند، ابر را مسخّر او قرار داد و ابزار و وسائل او را افزايش داد و نور را براى او گستراند، به گونه اى كه شب و روز براى او يك سان بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 2،3

2- ذوالقرنين ، با رسيدن به انت هاى خشكى هاى غرب ، آبى گل آلود و تيره رنگ را فراروى خويش ديد .

حتّى إذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فى عين حمئة

{حمئة} يعنى داراى {حمأة} به {گل سياه بدبو} گفته مى شود. (كتاب العين)

3- غروب خورشيد در نقطه پايانى سفر ذوالقرنين به جانب مغرب ، چونان فرو رفتن آن در چشمه اى تيره فام بود .

وجدها تغرب فى عين حمئة

از جمله معانى {عين} چشمه است و به قرينه {وجدها} (آن را چنان يافت كه) مراد آيه آن نيست كه خورشيد، در چشمه اى داراى گل سياه فرو مى رفت، بلكه منظره غروب خورشيد را ذوالقرنين آنگونه مشاهده كرد.

مغرب خورشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 17 - 4

4 - خداوند ، تدبيرگر مشرق و مغربى خاص ، براى هر يك از ماه و خورشيد

ربّ المشرقين و ربّ المغربين

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه تثنيه آمدن {المشرقين} و {المغربين}، از اين جهت باشد كه يك مشرق و مغرب براى خورشيد و مشرق و مغربى ديگر براى ماه تدبير شده است.

مغرب در تابستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 17 - 5

5 - { عن الأصبغ بن نباتة ،

قال : خطبنا أميرالمؤمنين . . . و أمّا قوله : { ربّ المشرقين و ربّ المغربين } فإنّ مشرق الشتاء على حدّه و مشرق الصيف على حدّه ;

اصبغ بن نباته مى گويد: اميرالمؤمنين(ع) در خطبه اى فرمود: . ..اما قول خدا {ربّ المشرقين و ربّ المغربين} (و در كلام خود دو مشرق و دو مغرب آورده) براى اين است كه مشرق زمستان، در محدوده خود و مشرق تابستان در محدوده [ديگر ]است}.

مغرب در زمستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 17 - 5

5 - { عن الأصبغ بن نباتة ، قال : خطبنا أميرالمؤمنين . . . و أمّا قوله : { ربّ المشرقين و ربّ المغربين } فإنّ مشرق الشتاء على حدّه و مشرق الصيف على حدّه ;

اصبغ بن نباته مى گويد: اميرالمؤمنين(ع) در خطبه اى فرمود: . ..اما قول خدا {ربّ المشرقين و ربّ المغربين} (و در كلام خود دو مشرق و دو مغرب آورده) براى اين است كه مشرق زمستان، در محدوده خود و مشرق تابستان در محدوده [ديگر ]است}.

مغرب صحراى سينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 44 - 1

1 - بخش غربى وادى طور ، محل نزول تورات بر موسى ( ع )

و ما كنت بجانب الغربىّ إذ قضيناإلى موسى الأمر

مراد از {أمر مقضى} تورات است كه خداوند در كوه طور به موسى(ع) عطا فرمود.

مغرب ماه (قمر)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 17 - 4

4 - خداوند ، تدبيرگر مشرق و

مغربى خاص ، براى هر يك از ماه و خورشيد

ربّ المشرقين و ربّ المغربين

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه تثنيه آمدن {المشرقين} و {المغربين}، از اين جهت باشد كه يك مشرق و مغرب براى خورشيد و مشرق و مغربى ديگر براى ماه تدبير شده است.

ملاقات ذوالقرنين با مردم مغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 6

6- ذوالقرنين ، در آخرين نقطه خشكى ، در غرب سرزمين خويش ، با مردمى داراى تشكّل و قوميّت مواجه شد .

وجدها تغرب فى عين حمئة و وجد عندها قومًا

نافله مغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 40 - 7،8

7 - { عن زرارة عن أبى جعفر ( ع ) قال : قلت له : . . . { و أدبار السجود } قال : ركعتان بعد المغرب ;

زراره گويد: ازامام باقر(ع) پرسيدم: . .. مراد از تسبيح در {و أدبار السجود} چيست ؟ فرمود: مراد دو ركعت نماز بعد از [نماز] مغرب است}.

8 - { عن إبن أبى نصر قال : سألت الرضا ( ع ) عن قول اللّه { و من اليل فسبّحه و أدبار السجود } قال : أربع ركعات بعد المغرب ;

ابن ابى نصر گويد: از امام رضا(ع) درباره سخن خداوند {و من الليل فسب_ّحه و أدبار السجود} پرسيدم; حضرت فرمود: مراد چهار ركعت [نماز] بعد از نماز مغرب است}.

نقش مغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 40 - 2

2 - مشرق ها و مغرب ها

، پديده هايى بس با عظمت در جهان طبيعت و داراى نقش حياتى در زندگى بشر

فلاأُقسم بربّ المش_رق و المغ_رب

مطلب ياد شده، با توجه به اين نكته است كه سوگند به هر چيزى، نشانه عظمت آن چيز است.

نقش مغرب خورشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 17 - 2

2 - نقش اساسى نقطه طلوع و غروب خورشيد ، در پيدايش فصول و تأمين نياز هاى بشر *

ربّ المشرقين و ربّ المغربين

با توجه به اين كه پيدايش فصول هم زمان با تغيير ميل خورشيد در طلوع و غروب صورت مى گيرد احتمال مى رود ياد كرد {مشرقين و مغربين}، اشاره به پيامدهاى مهم آن (پيدايش فصول) داشته باشد كه بشر از اين رهگذر، به امكانات زندگى دست مى يابد.

وقت نماز مغرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 2،14

2_ دو طرف روز ( صبح و عصر يا صبح و مغرب ) و اوايل شب ، از اوقات مقرر شده براى نماز است .

و أقم الصلوة طرفى النهار و زلفًا من الّيل

{طرف} به معناى جانب و ناحيه است. دو جانب روز منطبق است بر صبح و عصر و يا صبح و مغرب. {زُلَف} (جمع زلفة) به معناى ساعات اوليه شب است كه وقت نماز مغرب و عشا مى باشد.

14_ { عن أبى جعفر ( ع ) [ فى حديث ] : . . . و قال تبارك و تعالى : . . . { أقم الصلاة طرفى النهار } و طرفاه صلاة المغرب و الغداة . { و

زلفاً من الليل } فهى صلاة العشاء الأخرة . . . ;

از امام باقر(ع) ضمن حديثى روايت شده است: . .. خداوند تبارك و تعالى فرمود: {أقم الصلاة طرفى النهار} دو طرف آن، نماز مغرب و صبح است. [و فرمود ]{زلفاً من الليل} آن نماز عشاء است...}.

مغضوبان خدا از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مغضوبان خدا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 7 - 1،4،5

1 - تقسيم انسان ها به ثابت قدمان بر هدايت و مغضوبين درگاه خدا و گمراهان ، از طبقه بندى هاى مردم در قرآن

صرط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لاالضآلّين

مراد از {نعمت} در {انعمت عليهم} به قرينه فرازهاى قبل و بعد، نعمت هدايت است، نه نعمتهاى مادى. علاوه بر اينكه همه موجودات، حتى كافران، از اين نعمتها برخوردار هستند.

4 - گروهى از هدايت يافتگان ، بر طريق هدايت ثابت قدم نماندند و در زمره غضب شدگان و يا گمراهان قرار گرفتند .

صرط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لاالضآلّين

برداشت فوق بر اين اساس است كه {غير المغضوب} صفت احترازى براى {الذين انعمت} باشد. بر اين مبنا نعمت داده شدگان يعنى، هدايت يافتگان سه گروه مى شوند: 1_ راه يافتگانى كه دست از هدايت شسته و از {مغضوبين} مى شوند. 2_ هدايت يافتگانى كه در بين راه گمراه شده و از {ضالين} مى گردند. 3_ هدايت پيشگانى كه تا آخر بر صراط مستقيم پايدار مى مانند.

5 - هدايت يافتگان نيز در خطر قرار گرفتن در زمره غضب شدگان و يا گمراهان هستند .

صرط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لاالضآلّين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 24،30

24 - بنى اسرائيل ، به غضب و خشم خداوند گرفتار شدند .

و باءو بغضب من اللّه

{باءو} به معناى بازگشتند، است. {باء} در {بغضب} براى ملابست و مصاحبت مى باشد; يعنى، بازگشتند در حالى كه غضب و خشم خدا را به دوش مى كشيدند.

30 - بنى اسرائيل ، به خاطر كفرشان به آيات الهى و كشتن پيامبران ، مورد غضب خداوند قرار گرفتند .

ذلك بأنهم كانوا يكفرون بأيت اللّه و يقتلون النبيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 62 - 13

13 - رهايى يافتن يهود از خوارى و درماندگى و برطرف شدن غضب الهى از آنان ، در گرو ايمان واقعى ايشان به خدا و قيامت و انجام اعمال صالح است .

ضربت عليهم الذلة و المسكنة . .. من ءامن باللّه و اليوم الأخر و عمل صلحاً فلهم أج

در آيه قبل بيان شد كه يهود بر اثر كفر و گناه به خوارى، ذلت و غضب گرفتار شدند. آيه مورد بحث خصوصاً با توجه به اينكه از يهوديان نام برده (والذين هادوا) مى تواند اشاره به اين باشد كه: راه نجات يهود از آن سرنوشت شوم ايمان و عمل صالح است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 15،16،17،18

15 - يهوديان ، مردمى گرفتار شده به غضب و خشم خداوند

فباء و بغضب على غضب

16 - يهوديان ، بر اثر انكار رسالت پيامبر و كفر به قرآن ، خشم خداوند را بر خويش هموار ساختند .

أن يكفروا بما أنزل

اللّه بغياً أن ينزل اللّه . .. فباء و بغضب على غضب

{باءوا} به معناى {بازگشتند} است. حرف {باء} در {بغضب} باى مصاحبت يا ملابست مى باشد; يعنى، يهوديان از آن مبادله (فروختن خويش به كفر) باز آمدند، در حالى كه غضب الهى را به همراه داشتند.

17 - يهوديان به خاطر كفرشان به تورات ، مورد غضب و خشم خدا قرار گرفتند .

أن يكفروا بما أنزل اللّه . .. فباء و بغضب على غضب

تفريع جمله {باءوا . ..} بر جمله هاى سابق، بيانگر آن است كه: منشأ خشم خدا بر يهود، كافر شدن به قرآن و تورات از يكسو و حسدورزى و اعتراض آنان به خداوند از سوى ديگر است و لذا مى توان گفت: {غضب} اول به خاطر كفر آنان و {غضب} دوم به خاطر حسادت و اعتراضشان مى باشد.

18 - آنان كه على رغم اطمينان به حقانيت قرآن بدان كافر شوند ، به خشم و غضب خدا گرفتار خواهند شد .

أن يكفروا بما أنزل اللّه . .. فباء و بغضب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 155 - 9

9 _ يهود ، مورد نفرين و غضب خداوند به سبب پيمان شكنى ، انكار آيات الهى و كشتن پيامبران

فبما نقضهم ميثقهم . .. و قتلهم الأنبياء

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بما نقضهم . ..} به قرينه آيات مشابه، متعلق به فعلى محذوف همانند {لعناهم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 157 - 4

4 _ ادعاى كشتن حضرت مسيح ( ع ) _ على رغم اعتراف به

پيامبرى وى _ مايه گرفتارى يهود به لعنت و غضب خداوند

و قولهم إنّا قتلنا المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه

بدان احتمال كه {قولهم} عطف بر {نقضهم} در آيه 155 باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 5،9،13،16،17،19

5 _ گروهى از اهل كتاب ، گرفتار لعنت و غضب خداوند

من لعنه اللّه و غضب عليه

9 _ گرفتارى اهل كتاب به لعنت و غضب خداوند ، پرستش طاغوت و مسخ شدنشان به ميمون و خوك ، سزاى رفتار هاى زشت آنان

هل انبئكم بشرّ من ذلك مثوبة عند اللّه من لعنه . .. و عبد الطغوت

كلمه {مثوبة} (سزا و جزا) مى رساند كه غضب و . .. به عنوان پيامدهاى شومى است كه اعمال نارواى اهل كتاب آنها را اقتضا مى كرده است.

13 _ گرفتاران به لعنت و غضب خدا ، مسخ شدگان و طاغوت پرستان اهل كتاب خود سزاوار استهزا و نه مؤمنان به خدا و كتب آسمانى

الذين اتخذوا دينكم هزواً . .. منهم القردة و الخنازير و عبد الطغوت

16 _ گرفتاران به لعنت الهى و غضب الهى ، مسخ شدگان و طاغوت پرستان ، داراى بدترين جايگاه و منزلت در پيشگاه خداوند

من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل كه روى سخن را با اهل كتاب قرار داده بود.

17 _ بدترين جايگاه دوزخ از آن مسخ شدگان ، پرستندگان طاغوت ، گرفتاران به لعنت و غضب الهى است .

من لعنه اللّه و غضب عليه و جعل منهم . .. أولئك شر

مكاناً و اضل عن سواء السبيل

برخى از مفسران {مكاناً} را جايگاه دوزخى توصيف شدگان دانسته اند.

19 _ پيشينيان اهل كتاب _ بر اثر گرفتارى به لعنت و غضب خدا و در آمدن به شكل ميمون و خوك و پرستش طاغوت _ ، داراى بدترين جايگاه و منزلت در پيشگاه خداوند

من لعنه اللّه . .. أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 19

19 _ گرفتار شدن آدمى به لعنت پيامبران ، نشاندهنده خشم و غضب الهى بر وى

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل على لسان داود . .. ان سخط اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 13

13 _ در امان نبودن مشركان از خشم خداوند و امنيت داشتن موحدان از آن حقيقتى متكى بر علم و آگاهى است.

فأى الفريقين أحق بالأمن إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 1،6،7

1 _ خداوند ، قوم عاد را به سبب شركورزى و انكار رسالت هود به پليدى گرفتار ساخت و بر آنان غضب كرد .

قال قد وقع عليكم من ربكم رجس و غضب

6 _ پليدى و نكبت قوم عاد ، موجب غضب الهى بر آنان شد .

قال قد وقع عليكم من ربكم رجس و غضب

تقديم ذكرى {رجس} بر {غضب} مى تواند حاكى از تقدم رتبى آن باشد.

7 _ آلودگى قوم عاد به پليدى و گرفتارى ايشان به خشم خدا ، مانع آنان از تصديق رسالت هود و گرايش به

توحيد و يكتاپرستى

قال قد وقع عليكم من ربكم رجس و غضب

برداشت ف__وق بر اساس اين احتمال است كه جمله {قد وقع . .. } به منزله دليلى باشد بر كفرورزى قوم عاد، نه نتيجه اى براى انكار توحيد و رسالت. يعنى هود با اين جمله اشاره به ريشه عنادورزى آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 16 - 2

2 _ روى گردانان از جبهه نبرد _ جز براى اتخاذ تاكتيك هاى جديد _ مورد غضب الهى و مستحق جهنم

و من يولهم . .. فقد باء بغضب من اللّه و مأويه جهنم و بئس المصير

كلمه {بوء} چنانچه با حرف {باء} متعدى شود مى تواند به معناى متحمل شدن باشد. بنابراين {باء بغضب من اللّه} يعنى خشم خداوند را بر خود هموار ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 27 - 6

6 _ مردمان زشت كردار در سراى آخرت ، گرفتار خشم و عذاب الهى خواهند بود .

و الذين كسبوا السيئات . .. ما لهم من اللّه من عاصم

مراد از جمله {ما لهم من اللّه من عاصم}، {ما لهم من عذاب اللّه من عاصم} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 35 - 4

4- ابليس ، مغضوب خداوند و محروم از توفيق و فيض او

و إن عليك اللعنة إلى يوم الدين

{لعن} در لغت به معناى طرد شخص از روى غضب است و لعن خداوند; يعنى، عقوبت اخروى و قطع توفيق و فيض دنيوى است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 55 - 7

7- غضب شديد خداوند از مشركان ناسپاس رهيده از مشكلات و ناگواريها

ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم إذا . .. بربّهم يشركون ... فتمتّعوا فسوف تعلمون

التفات از غيبت به خطاب، احتمال دارد براى بيان شدت غضب و سخط خداوند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 106 - 13

13- مرتدان ، مورد غضب و خشم خداوندند .

من كفر بالله من بعد إيم_نه . .. فعليهم غضب من الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 9،15

9 - پيروى بنى اسرائيل از سامرى و بى توجهى آنان به وعده الهى ، زمينه سازگرفتارى آنان به غضب خداوند بود .

و أضلّهم السامرىّ . .. أم أردتم أن يحلّ عليكم غضب من ربّكم

{أم} در اين آيه منقطعه است و مفاد عبارت {أم أردتم} اين است كه دليل گوساله پرستى شما، تأخير وعده نبود; بلكه شما به گونه اى عمل كرديد كه علاقه مندان به غضب الهى عمل مى كنند. بنابراين، جمله {أردتم...} استعاره است و نماى كار آنان را نشان مى دهد.

15 - خشم الهى بر مرتدان و بازگشت كنندگان به شرك و بت پرستى ، مقتضاى ربوبيت او است .

أضلّهم السامرىّ . .. أم أردتّم أن يحلّ عليكم غضب من ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 45 - 2

2 - ظلم و بى دادگرى جوامع پيشين ، سبب گرفتار شدن آنان به خشم خداوند و هلاكت و نابوديشان با عذاب او

و

إن يكذّبوك فقد كذّبت قبلهم. .. فكأيّن من قرية أهلكن_ها و هى ظالمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 28 - 12،13

12 - گرفتار شدن به خشم و قهر الهى ، فرجام كار ستم پيشگان

فقل الحمد للّه الذى نجّ_نا من القوم الظ_لمين

13 - شدت خشم الهى ، نسبت به قوم ستم پيشه نوح

و لاتخ_طبنى فى الذين ظلموا . .. فإذا استويت ... فقل الحمد للّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 9 - 3

3 - زن زناكارى كه با سوگند دروغين ، سوگند شوهرش بر اين عمل زشت را رد و تكذيب كند ، مستحق غضب خدا است .

والخ_مسة أنّ غضب اللّه عليها إن كان من الص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 25 - 6

6 - سازندگان و طرّاحان { افك } ، مورد خشم شديد خدا و گرفتار كيفر سخت او در جهان آخرت

يومئذ يوفّيهم اللّه دينهم الحقّ

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه آيه 23 تا 25 نيز از جمله آيات مربوط به قضيه {افك} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 78 - 7

7 - تعلق اراده الهى بر نابودسازى جوامع قدرت طلب و زراندوز پيش از قارون ، با خشم و قهر خود

أوَلم يعلم أنّ اللّه قد أهلك من قبله من القرون. ..و لايسئل عن ذنوبهم المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 34 - 6

6 - مشركان ناسپاس

، مورد غضب خداوندند .

ثمّ إذا أذاقهم منه رحمة . .. بربّهم يشركون ... فتمتّعوا فسوف تعلمون

التفات از غيبت به خطاب احتمال دارد به جهت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 3 - 8

8 - كافران ، مردمانى ناخوشايند خداوند

قال الذين كفروا . .. قل

از اين كه خداوند، خود به جواب مستقيم به كافران اقدام نكرده و به پيامبر(ص) دستور داده است تا آن حضرت جواب بگويد، به دست مى آيد كه خداوند خوش ندارد با آنان سخن بگويد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 78 - 4

4 - ابليس ، مغضوب خداوند و محروم از توفيق و رحمت او

و إنّ عليك لعنتى إلى يوم الدين

{لعن}; يعنى، طرد شخصى از روى غضب و لعن خداوند به معناى عقوبت اخروى و قطع توفيق و رحمت الهى در دنيا است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 16 - 12

12 - مشركان و مجادله گران حق ستيز گرفتار غضب و عذاب سخت الهى

و الذين يحاجّون فى اللّه . .. عليهم غضب و لهم عذاب شديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 1

1 - تكذيب كنندگان و مخالفان پيامبران ، گرفتار خشم و انتقام الهى در گذشته تاريخ

قالوا إنّا بما أرسلتم به ك_فرون . فانتقمنا منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 11

11 - منافقان و مشركان ، مورد خشم

و نفرين الهى و به دور از رحمت او

و غضب اللّه عليهم و لعنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 9

9 - نقض كنندگان پيمان دين ، در معرض قهر الهى و محروم از حمايت او

يد اللّه فوق أيديهم فمن نكث فإنّما ينكث على نفسه

{فاء} در {فمن. ..} مى رساند كه لازمه {يداللّه فوق...}، اين است كه پيمان شكنان به خود زيان مى زنند; زيرا با پيمان شكنى از سايه حمايت خدا بيرون شده، در معرض انتقام و قدرت قاهر او قرار گرفته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 4

4 - يهود ، ملتى مغضوب و مورد خشم خداوند

قومًا غضب اللّه عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 8

8 - كسانى كه شعار جهاد سر مى دهند ولى در عرصه پيكار يا شركت نمى كنند و يا در صورت شركت كردن از خود سستى نشان مى دهند و استقامت نمى كنند ، مورد خشم شديد خداوند هستند .

لِمَ تقولون . .. كبر مقتًا عند اللّه ... إنّ اللّه يحبّ ... كأنّهم بني_ن موصوص

آيات پيشين _ كه در مقام سرزنش مدعيان بدون عمل بود _ تمهيدى براى بيان موضوع جهاد است; چرا كه صحنه جنگ، محل لغزش قدم ها و آشكار شدن مدعيان از مؤمنان حقيقى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 17 - 1

1 - كافران ، مورد غضب و نفرين خداوند و مشمول شديدترين

توبيخ هاى او هستند .

قتل الإنس_ن ما أكفره

فعل ماضى (قتل الإنسان) براى نفرين بكار رفته است. مفاد نفرين هاى خداوند توبيخ و تهديد است; زيرا معناى حقيقى نفرين، درباره او قابل تصور نيست. {ال} در {الإنسان} _ به قرينه {فلينظر الإنسان...} در آيات بعد _ براى ماهيت است و جمله {ما أكفره} نشان مى دهد كه در نفرين {قتل الإنسان}، تنها كافران مد نظر مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 12 - 2

2 - خداوند ، با سخت گيرى و اقتدار ، كافران را گرفتار خواهد ساخت .

إنّ بطش ربّك لشديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 18 - 3

3 - سرنوشت هلاكت بار فرعونيان و قوم ثمود ، نمونه اى بارز از برخورد تند و قهرآميز خداوند با كافران است .

إنّ بطش ربّك . .. فرعون و ثمود

توبه مغضوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 82 - 5

5 - راه توبه و بازگشت به سوى خداوند ، براى گنه كاران و غضب شدگان باز است .

يحلل غضبى . .. و إنّى لغفّار لمن تاب

تأكيد بر مغفرت گسترده خداوند در پى وعيد به طغيان گران، به جهت بيان باز بودن راه توبه و اميدوار ساختن گنه گاران به مغفرت الهى است.

دوستى با مغضوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 13 - 1،3

1 - مؤمنان ، موظّف به دوستى نكردن با گروه ها و جوامع مورد غضب الهى

ي_أيّها

الذين ءامنوا لاتتولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

3 - نهى الهى از رابطه مودّت آميز مؤمنان با يهوديان معاند و مورد خشم خداوند

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

مفسران در تفسير {قوماً غضب اللّه}، يهود را ياد كرده اند.

ذلت مغضوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 152 - 6

6 _ ابتلاى افترازنندگان بر خدا ، به خشم او و آميخته شدن زندگانى آنان به ذلت و خوارى ، از سنت هاى خداوند در جوامع انسانى است .

و كذلك نجزى المفترين

صفات مغضوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 13 - 5

5 - يأس از رحمت الهى و ثواب اخروى ، نشانه انسان هاى مورد غضب خداوند ( يهوديان )

قومًا غضب اللّه عليهم قد يئسوا من الأخرة

شايد منظور از {يأس از آخرت} ايمان نداشتن به قيامت نباشد; بلكه مقصود يأس از رحمت الهى در آخرت است. چه اين كه يهود به عنوان مصداق {مغضوب عليهم} اصل قيامت را قبول داشتند; ولى در ويژگى هاى آن مردد بودند.

فرجام مغضوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 162 - 11

11 _ دوزخ ، جايگاه و فرجام شوم آنانكه خشم و غضب الهى را بر خويش هموار ساخته اند .

كمن بآء بسخط من اللّه و مأويه جهنّم و بئس المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 163 - 1،3

1 _ جويندگان خشنودى الهى داراى پايه ها و منزلت هاى متفاوت و

گوناگون در پيشگاه خداوند

افمن اتّبع رضوان اللّه . .. هم درجات عند اللّه

در برداشت فوق، ضمير {هم} تنها به جويندگان رضايت الهى برگردانده شده است ; به قرينه كلمه {درجات} كه غالباً و به طور حقيقت در منزلتهاى رفيع به كار برده مى شود.

3 _ همواركنندگان غضب الهى بر خويشتن ، داراى جايگاه هاى شومِ متفاوت در پيشگاه خداوند *

كمن بآء بسخط من اللّه . .. هم درجات عند اللّه

در برداشت فوق، {هم} به خصوص {كمن بآء بسخط} برگردانده شده است و مؤيّد اين احتمال، نزديك بودن ضمير {هم} به مرجعش (كمن بآء) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 18

18 - سقوط و هلاكت ، سرنوشت حتمى افراد و جوامعى است كه مورد غضب خداوند قرار گرفته اند .

و من يحلل عليه غضبى فقد هوى

كيفر مغضوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 16 - 5

5 _ جهنم ، جايگاه مغضوبين درگاه خداوند

فقد باء بغضب من اللّه و مأويه جهنم

گمراهى مغضوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 60 - 18

18 _ طاغوت پرستان ، مسخ شدگان و گرفتاران به لعنت و غضب الهى ، گمراهترين مردمان از راه راست

من لعنه اللّه . .. و عبد الطغوت أولئك شر مكاناً و اضل عن سواء السبيل

هلاكت مغضوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 81 - 18

18 - سقوط و هلاكت ، سرنوشت حتمى افراد و جوامعى است

كه مورد غضب خداوند قرار گرفته اند .

و من يحلل عليه غضبى فقد هوى

مفاسد از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مفاسد

اصلاح مفاسد كتمان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 160 - 3

3 - اصلاح مفاسدى كه بر اثر كتمان حقايق دين پديدار شده و نيز بيان آن حقايق ، از شرايط پذيرش توبه كتمان كنندگان است .

إلا الذين تابوا و أصلحوا و بينوا فأولئك أتوب عليهم

اصلاح مفاسد گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 160 - 2

2 - توبه از گناهان و اصلاح مفاسد آنها ، موجب برقرارى مجدد رحمت قطع شده است .

أولئك يلعنهم اللّه . .. إلا الذين تابوا و أصلحوا ... فأولئك أتوب عليهم

اهميت دفع مفاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 32 - 8

8- نهى ها و نبايد هاى دين ، مبتنى بر دفع مفاسد از انسانهاست .

إنه كان ف_حشة و ساء سبيلاً

پرداختن به تبيين علل و مفاسد عمل مورد نهى، مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه: نبايدها و نهيهاى خداوند تابع مفاسد است.

جهل به مفاسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 16

16 _ عدم آگاهى انسان به تمامى مصالح و مفاسد خويش

فعسى ان تكرهوا شيئاً و يجعل اللّه فيه خيراً كثيراً

مفاسد خمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 18

18 _ بيان احكام و مفاسد شراب و قمار ، بيانى رسا در تحريم ميگسارى و قماربازى

و از ميان برنده هرگونه ترديدى در ضرورت پرهيز از آنها

انما الخمر و الميسر . .. و يصدكم عن ذكراللّه و عن الصلوة فهل انتم منتهون

مفاسد قمار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 18

18 _ بيان احكام و مفاسد شراب و قمار ، بيانى رسا در تحريم ميگسارى و قماربازى و از ميان برنده هرگونه ترديدى در ضرورت پرهيز از آنها

انما الخمر و الميسر . .. و يصدكم عن ذكراللّه و عن الصلوة فهل انتم منتهون

منشأ مفاسد اجتماعى قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 131 - 5

5 - ريشه تمام مفاسد اجتماعى و روحى قوم عاد ، در بى تقوايى و دورى آنان از ارزش هاى الهى بود .

أتبنون بكلّ ريع . .. بطشتم جبّارين . فاتّقوا اللّه و أطيعون

از اين كه هود(ع) پس از سرزنش عاديان به خاطر روحيه بيهوده كارى، كاخ نشينى و خشونت با ديگران، آنان را به تقواى الهى فرا خوانده است، نشان مى دهد كه آن مفاسد، همگى ريشه در بى تقوايى آنان دارد.

مفاسداجتماعى

اعراض از مفاسداجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 35 - 5

5 - گرايش به ايمان و مصون داشتن خويش از فساد فراگير جامعه ، نمود بارز شكر به درگاه خداوند

ءال لوط نجّين_هم . .. كذلك نجزى من شكر

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه وجه تمايز خاندان لوط از ديگر اعضاى جامعه خويش، در پيروى از لوط و آلوده نساختن خويش به

گناه رايج جامعه بود و خداوند بر تمامى مواضع آنان عنوان شكر را اطلاق كرده است.

روش برخورد با مفاسداجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 44 - 10

10 - هماهنگى مبلغان دينى در شيوه برخورد با مفاسد جامعه ، كارسازتر و به موفقيت نزديك تر است .

اذهبا . .. فقولا له قولاً ليّنًا لعلّه يتذكّر

موسى و هارون(ع)، هر دو به يك شيوه برخورد با فرعون مأمور شدند.

مبارزه با مفاسداجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 30 - 6

6 - شايسته است براى مبارزه با مفاسد اجتماعى و مفسدان ، از خداوند استمداد شود .

قال ربّ انصرنى على القوم المفسدين

مفتريان بر خدا از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مفتريان بر خدا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 18 - 14

14_ { عن رسول الله ( ص ) : . . . وأما الكافر فيقرأ ذنوبه على رؤوس الأشهاد ، { ه_ؤلاء الذين كذبوا على ربّهم ألا لعنة الله على الظالمين } ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمود: . .. اما كافر پس گناهان او در ملأ عام و در حضور گواهان خوانده مى شود: اينانند كسانى كه به پروردگار خود دروغ بستند. آگاه باشيد لعنت خدا بر ستمكاران باد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 96 - 5

5 - نسبت هاى نارواى مشركان ، به خدا و پيامبر ( ص )

نحن أعلم بما يصفون

مراد از {ما يصفون} _ به قرينه {سيئه} _ چيزهاى ناروايى است كه

مشركان به خدا (از قبيل فرزند و همتا داشتن) و به پيامبر (از قبيل جنون) نسبت مى دادند.

اعراض از مفتريان بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 3 - 7

7 - { روى عن أبى عبداللّه ( ع ) انه قال : هو { اللغو } أن يتقوّل الرجل عليك بالباطل أو يأتيك بما ليس فيك فتعرض عنه للّه ، و فى رواية آخرى أنّه الغناء و الملاهى ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: {لغو} اين است كه كسى سخن باطلى را به تو ببندد، يا چيزى را كه در تو نيست به تو نسبت دهد و تو براى خدا، از او اعراض كنى. و در روايت ديگرى آمده است كه {لغو} غنا و لهويات است.

انذار مفتريان بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 4 - 3

3- بيم دادن كسانى كه خدا را داراى فرزند مى پندارند ، از رسالت هاى قرآن و پيامبر ( ص ) است .

و ينذر الذين قالوا اتخذ اللّه ولدًا

تهديد مفتريان بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 60 - 4

4 _ خداوند ، مشركان صدر اسلام رابه خاطر افترا بستن و تحريم حلال ها ، به كيفر سخت قيامت تهديد كرد .

فجعلتم منه حراماً و حللا . .. و ما ظن الذين يفترون على اللّه الكذب يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 22

22 - تهديد

شدن شايعه سازان و افترا زنندگان ، به اين كه خداوند بر سخنان پنهانى و راز هاى درونى آنان آگاه است .

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. و لولا إذ سمعتموه قلتم ما يكون لنا أن نتكلّم به_ذا ..

برداشت ياد شده از ارتباط اين آيه با آيات قبل _ كه درباره شايعه و ماجراى {افك} بود _ به دست آمده است.

روحيه مفتريان بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 17 - 8

8 _ افترا بستن به خدا ، نشانه وجود روحيه جرم پيشگى و بزهكارى در افترا زننده

فمن أظلم ممن افترى على اللّه كذباً . .. إنه لا يفلح المجرمون

زيانكارى اخروى مفتريان بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 22 - 3

3_ كفرپيشگانى كه بر خدا دروغ مى بندند و مردم را از راه خدا باز مى دارند و قيامت را انكار مى كنند ، در سراى آخرت از ديگر كافران و گنهكاران ، تباه تر و زيانكارترند .

و من أظلم . .. الذين يصدون ... لاجرم أنّهم فى الأخرة هم الأخسرون

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه مقياس سنجش و تعيين زيانكار و زيانكارتر مراتب كفر باشد. براين مبنا آيه شريفه دلالت دارد براينكه: همه كافران در آخرت زيانكارند; ولى آنان كه بر خدا دروغ بستند و ... از ديگر كافران و گنهكاران، زيانكارتر مى باشند.

سرزنش مفتريان بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 13

13_ { عن أبى عبدالله ( ع

) [ فى قوله تعالى ] : { ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون } . . . قال : لم يعتبهم بما صنع قلوبهم و ل_كن يعاتبهم بما صنعوا . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه درباره قول خدا {ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون} فرمود: خداوند آنان را براى آنچه قلبهايشان انجام داده نكوهش نكرده; بلكه براى آنچه خود، انجام داده اند نكوهش كرده است . ..}.

ظلم مفتريان بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 11

11- افترا بر خداوند ، گناهى بزرگ است و افترازنندگان به او ، ستم كارترين مردمان اند .

فمن أظلم ممّن افترى على اللّه كذبًا

عذاب دنيوى مفتريان بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 5

5_ مانعان راه خدا و آنان كه به خدا دروغ مى بندند ، در خطر گرفتار شدن به عذاب هاى دنيوى اند .

و من أظلم ممن افترى على الله كذبًا . .. أُول_ئك لم يكونوا معجزين فى الأرض

جمله {أُول_ئك لم يكونوا . ..} كنايه از تهديد به عذاب است و {فى الأرض} مى تواند دليل بر دنيوى بودن آن عذاب باشد.

فرجام مفتريان بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 17 - 11

11 _ افترازنندگان بر خدا ، مردمانى بدفرجام و نارستگار

افترى على اللّه كذباً . .. إنه لا يفلح المجرمون

كرى مفتريان بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

هود - 11 - 20 - 11،13

11_ كفرپيشگان ، مشركان و آنان كه به خدا دروغ مى بندند ، از شنيدن و ديدن آيات الهى ناتوانند .

و من أظلم ممن افترى . .. أُول_ئك ... ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون

13_ { عن أبى عبدالله ( ع ) [ فى قوله تعالى ] : { ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون } . . . قال : لم يعتبهم بما صنع قلوبهم و ل_كن يعاتبهم بما صنعوا . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه درباره قول خدا {ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون} فرمود: خداوند آنان را براى آنچه قلبهايشان انجام داده نكوهش نكرده; بلكه براى آنچه خود، انجام داده اند نكوهش كرده است . ..}.

كورى مفتريان بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 11،13

11_ كفرپيشگان ، مشركان و آنان كه به خدا دروغ مى بندند ، از شنيدن و ديدن آيات الهى ناتوانند .

و من أظلم ممن افترى . .. أُول_ئك ... ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون

13_ { عن أبى عبدالله ( ع ) [ فى قوله تعالى ] : { ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون } . . . قال : لم يعتبهم بما صنع قلوبهم و ل_كن يعاتبهم بما صنعوا . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه درباره قول خدا {ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون} فرمود: خداوند آنان را براى آنچه قلبهايشان انجام داده نكوهش نكرده; بلكه براى آنچه

خود، انجام داده اند نكوهش كرده است . ..}.

گواهى عليه مفتريان بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 18 - 7،9

7_ در قيامت ، گواهانى متعدد بر ستمگرى ستمكاران و دروغ بافى افترازنندگان به خدا ، شهادت خواهند داد .

و يقول الأشه_د ه_ؤلاء الذين كذبوا على ربهم

{أشهاد} جمع شاهد و به معناى گواهان است.

9_ شاهدان اعمال در محضر خداوند ، عليه آنان كه به خدا دروغ بسته اند ، گواهى خواهند داد .

أُول_ئك يعرضون على ربهم و يقول الأشه_د ه_ؤلاء الذين كذبوا على ربهم

لعن مفتريان بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 18 - 11

11_ كسانى كه به خداوند دروغ مى بندند ، از رحمت خداوند محروم و به لعنت او گرفتار خواهند شد .

ه_ؤلاء الذين كذبوا على ربهم ألا لعنة الله على الظ_لمين

محروميت مفتريان بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 18 - 11

11_ كسانى كه به خداوند دروغ مى بندند ، از رحمت خداوند محروم و به لعنت او گرفتار خواهند شد .

ه_ؤلاء الذين كذبوا على ربهم ألا لعنة الله على الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 116 - 6

6- افترا زنندگان به خدا ، مردمى محروم از رستگارى اند .

إن الذين يفترون على الله الكذب لايفلحون

مغضوبيت مفتريان بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 152 - 6

6 _ ابتلاى افترازنندگان بر خدا ،

به خشم او و آميخته شدن زندگانى آنان به ذلت و خوارى ، از سنت هاى خداوند در جوامع انسانى است .

و كذلك نجزى المفترين

مفتريان بر خدا در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 18 - 4

4_ آنان كه به خدا دروغ بسته اند ، در قيامت به پيشگاه او احضار مى شوند .

أُول_ئك يعرضون على ربهم

مفتريان بر خدا و آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 11

11_ كفرپيشگان ، مشركان و آنان كه به خدا دروغ مى بندند ، از شنيدن و ديدن آيات الهى ناتوانند .

و من أظلم ممن افترى . .. أُول_ئك ... ما كانوا يستطيعون السمع و ما كانوا يبصرون

مفتريان به خدا

{مفتريان به خدا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 1،6

1 _ افترازنندگان به خداوند، ظالمترين مردم هستند.

و من أظلم ممن افترى على اللّه كذبا

6 _ مشركان، از مصاديق بارز افترا زنندگان به خدا و تكذيب كنندگان آيات الهى هستند.

أئنكم لتشهدون أن مع اللّه ءالهة . .. من أظلم ممن افترى ... أو كذب بايته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 1

1 _ افترازنندگان بر خدا و تكذيب كنندگان آيات الهى، ستمكارترين مردمند.

فمن أظلم ممن افترى على الله كذبا أو كذب بأيته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 1،4

1- مشركان دوران جاهليت ، چيزهايى را به خداوند

نسبت مى دادند كه براى خود ، خوش نداشتند .

و يجعلون لله ما يكرهون

مراد از {يجعلون} (قرار مى دهند) به قرينه آيات قبل (و يجعلون لله البنات) اسناد دادن و متصف كردن است.

4- مشركان دوران جاهليت ، باورمند به خداوند على رغم اسناد امور ناروا به او

و يجعلون لله ما يكرهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 1،2

1 - فرعون و فرعونيان ، از زمره افترازنندگان به خداوند

لاتفتروا على اللّه كذبًا

2 - شرك و سِحر خواندن معجزات موسى و ادعاى آوردن همانند براى آن و تكذيب رسالت الهى آن حضرت ، از جمله افترا هاى فرعونيان به خداوند بود .

لاتفتروا على اللّه كذبًا

با توجه به آيات پيشين كه مشتمل بر بيان توحيد از زبان موسى(ع) و نيز ارائه معجزات، و عكس العمل فرعون در سحر خواندن آنها بود، مى توان به مواردى از افتراهاى فرعونيان اشاره كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 7 - 3،7

3 - افترا زنندگان به خداوند ، از ستمكارترين مردمان اند .

و من أظلم ممّن افترى على اللّه الكذب

7 - كسانى كه از پذيرش دعوت پيامبر ( ص ) خوددارى ورزيده و آن حضرت را با داشتن معجزات و دلايل روشن ، به سحر و ساحرى متهم كردند ، افترازنندگان به خدا و از ستمكارترين مردم اند .

فلمّا جاءهم بالبيّن_ت . .. و من أظلم ممّن افترى على اللّه الكذب

احتضار مفتريان به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 10

10 _

افترازنندگان به خداوند هنگام احتضار در حالتى بسيار سخت قرار مى گيرند.

و من أظلم ممن افترى . .. و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت

اضلال مفتريان به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 11

11 _ افترازنندگان به خدا و جعل كنندگان احكام دروغين، ندانسته توده هاى مردم را به گمراهى مى افكنند.

افترى على الله كذبا ليضل الناس بغير علم

{ل} در {ليضل} مى تواند لام عاقبت باشد، و چنانچه {بغير علم} نيز حال براى فاعل {ليضل} باشد، نتيجه آن معنا و برداشت فوق است.

انذار مفتريان به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 4

4 - ترساندن فرعونيان از عذاب _ به خاطر افتراى بر خداوند _ سرلوحه سخنان موسى ( ع ) در صحنه مقابله با ساحران فرعون

قال لهم موسى ويلكم لاتفتروا على اللّه كذبًا فيسحتكم بعذاب

{ويل}; يعنى، {اندوه} و {هلاكت} و {هر سختى كه از ناحيه عذاب پديد آيد} (لسان العرب). {ويلكم} نفرين است; يعنى، عذاب باد بر شما. برخى آن را مفعول براى فعل محذوف دانسته اند; يعنى، ألزموا ويلكم (با هلاكت و عذابتان همدم باشيد). جمله {فيسحتكم بعذاب} روشنگر مفاد {ويلكم} است.

حتميت كيفر مفتريان به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 4،5

4- افترازنندگان به خداوند ، در معرض كيفر حتمى او

إن افتريته فلا تملكون لى من اللّه شيئًا

تعبير {فلاتملكون. ..}، بيانگر اين نكته است كه اگر پيامبر(ص) به خدا افترا بسته باشد; مشركان در دفاع از او

ناتوان اند. اين مطلب مى رساند كه افترا بر خداوند، مستلزم عذاب و عقابى است كه هيچ دفاع و حمايتى در برابر آن، اثربخش نيست.

5- اعتقاد به كيفر حتمى افترازنندگان به خداوند ، مايه اجتناب از هر گونه نسبت دروغ به ساحت حق

قل إن افتريته فلا تملكون لى من اللّه شيئًا

حتميت مؤاخذه مفتريان به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 56 - 10

10- مورد مؤاخذه قرار گرفتن مشركان به خاطر افترا بستن به خداوند ، امرى قطعى است .

تالله لتسئلنّ عمّا كنتم تفترون

ذلت اخروى مفتريان به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 60 - 2

2 - كسانى كه بر خدا دروغ مى بندند ، در روز قيامت ، با ذلت و خوارى ظاهر خواهند شد .

و يوم القي_مة ترى الذين كذبوا على اللّه وجوههم مسودّة

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه از جمله {وجوههم مسودّة} معناى كنايى اراده شده است; يعنى، دروغ زنندگان به خدا، روسياه و شرمسار خواهند بود.

روزى مفتريان به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 4

4 _ همه مردم، حتى افترا زنندگان بر خدا و تكذيب كنندگان آيات او، تا فرا رسيدن مرگشان به بهره مقدر خويش در دنيا خواهند رسيد.

فمن أظلم . .. أولئك ينالهم نصيبهم من الكتب حتى إذا جاءتهم رسلنا

{الكتاب} مصدر و به معناى اسم مفعول است، يعنى مكتوب و مقدر. {من} براى ابتداى غايت است. يعنى آنچه از مقدرات الهى سهم كافران است، به

آنان خواهد رسيد.

روسياهى مفتريان به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 60 - 1

1 - كسانى كه برخدا دروغ بسته اند ، در قيامت با چهره سياه برانگيخته خواهند شد .

و يوم القي_مة ترى الذين كذبوا على اللّه وجوههم مسودّة

ظلم مفتريان به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 2

2 _ ظالمترين مردم كسانى هستند كه به دروغ چيزى را به خداوند نسبت دهند و به او افترا زنند.

و من أظلم ممن افترى على الله كذبا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 144 - 13

13 _ كسانى كه با افترا به خداوند احكام دروغين جعل مى كنند، ستمگر و محروم از هدايت خداوندند.

إن الله لا يهدى القوم الظلمين

{ال} در {القوم} عهد است و با توجه به آيات قبل مراد از {قوم} همان كسانى هستند كه با افترا به خداوند موجبات گمراهى مردم را فراهم مى سازند.

عبرت از مفتريان به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 11

11 - موسى ( ع ) ، با يادآورى ناكامى اهل افترا در امت هاى پيشين ، آن را درس عبرتى براى فرعونيان خواند .

و قد خاب من افترى

جمله {قد خاب. ..} خبر از حال گذشتگان است و به منظور عبرت گيرى حاضران در صحنه مبارزه موسى و فرعون، بيان شده است.

فرجام مفتريان به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6

- 21 - 11

11 _ هشدار خداوند به افترا زنندگان به او و تكذيب كنندگان آيات الهى و تهديد آنان به سرانجامى شوم

و من أظلم ممن افترى على اللّه كذبا أو كذب بايته إنه لايفلح الظلمون

كفر مفتريان به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 68 - 9

9 - افترازنندگان به خدا و تكذيب كنندگان حق ، كافرند و جايشان در جهنم است .

و من أظلم ممّن افترى على اللّه . .. أو كذّب بالحقّ... أليس فى جهنّم مثوًى للك_فر

{ال} در {الكافرين} براى عهد بوده و اشاره به همين افرادى دارد كه در آيه، مورد بحث قرار گرفته اند.

كيفر مفتريان به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62 - 11

11- بى شك كيفر مشركان افترا زننده بر خدا ، آتش است .

لاجرم أن لهم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 94 - 7

7- نسبت دهندگان فرزند به خداوند ، از احاطه كامل او بيرون نستند و مجازات الهى در انتظار آنان است .

لقد أحصيهم وعدّهم عدًّا

در برداشت ياد شده، مرجع ضمير مفعولى در {أحصاهم}، فاعل {قالوا} (در آيات پيشين) گرفته شده است. در اين صورت آيه در مقام تهديد كسانى است كه به فرزندگزينى خداوند قائل مى باشند و مراد از {مشخص بودن تعداد} اين است كه احدى از آنان نمى تواند از عقوبت اين كار بگريزد.

مفتريان به خدا در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 62

- 14

14- مشركان مفترى ، در جهنّم به حال خود ر ها شده و مورد فراموشى قرار مى گيرند .

لاجرم أن لهم النار و أنهم مفرطون

{فرط} در لغت به معناى ترك آمده و برداشت فوق بر اساس معناى ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 68 - 9

9 - افترازنندگان به خدا و تكذيب كنندگان حق ، كافرند و جايشان در جهنم است .

و من أظلم ممّن افترى على اللّه . .. أو كذّب بالحقّ... أليس فى جهنّم مثوًى للك_فر

{ال} در {الكافرين} براى عهد بوده و اشاره به همين افرادى دارد كه در آيه، مورد بحث قرار گرفته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 32 - 11

11 - جهنم ، جايگاه هميشگى و مجازات افترازنندگان بر خدا و تكذيب كنندگان قرآن و دين حق

فمن أظلم ممّن كذب على اللّه و كذّب بالصدق . .. أليس فى جهنّم مثوًى للك_فرين

مفتريان به خدا در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 60 - 1،2

1 - كسانى كه برخدا دروغ بسته اند ، در قيامت با چهره سياه برانگيخته خواهند شد .

و يوم القي_مة ترى الذين كذبوا على اللّه وجوههم مسودّة

2 - كسانى كه بر خدا دروغ مى بندند ، در روز قيامت ، با ذلت و خوارى ظاهر خواهند شد .

و يوم القي_مة ترى الذين كذبوا على اللّه وجوههم مسودّة

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه از جمله {وجوههم مسودّة} معناى كنايى اراده شده است; يعنى، دروغ

زنندگان به خدا، روسياه و شرمسار خواهند بود.

هشدار به مفتريان به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 11

11 _ هشدار خداوند به افترا زنندگان به او و تكذيب كنندگان آيات الهى و تهديد آنان به سرانجامى شوم

و من أظلم ممن افترى على اللّه كذبا أو كذب بايته إنه لايفلح الظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 22 - 2

2 _ ياد آورى رخداد قيامت هشدارى به مشركان وافترا زنندگان به خداوند

و يوم نحشرهم جميعا ثم نقول للذين أشركوا

مفسد فى الارض از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مفسد فى الارض}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 28 - 9

9 - كافران ، مفسدان و تبه كاران روى زمين هستند .

كالمفسدين فى الأرض . .. كالفجّار

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه آيه شريفه، در مقام توصيف كسانى است كه در آيه قبل از آنان به {الذين كفروا} (كسانى كه كفر ورزيدند) ياد شده است.

مفسد فى الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 5

5 _ تبهكاران و فسادانگيزان جامعه ايمانى ، محكوم به يكى از حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) *

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى . .. او ينفوا من الارض

كلمه {فى الارض} بيانگر اين است كه مراد از {فساد}، فساد در جامعه است، نه فسادهاى فردى. گفتنى است كه در برداشت فوق {فسادگرى} عنوانى مستقل

از محارب گرفته شده است.

مفسدان

{مفسدان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 12 - 1

1 - منافقان ، مردمى فسادپيشه و تبهكارند .

ألا إنهم هم المفسدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 18

18 _ نابودى دين و مردم ، روش منافقان

و اذا تولى . .. و يهلك الحرث و النسل

امام صادق (ع): ان {الحرث} فى هذا الموضع، الدين و {النسل} الناس.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 534 ; نورالثقلين، ج 1، ص 204، ح 754 و 755.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 2،3،8،9،11،12،14

2 _ تكبّر ، غرور و سرسختى ، در قبال دعوت به تقوا ، از نشانه هاى حاكمان ناصالح و مفسد

و اذا تولّى سعى . .. و اذا قيل له اتق اللّه اخذته العزة بالاثم

در صورتى كه {تولى}، به معناى پذيرش حكومت باشد.

3 _ سرسختى ، غرور و تكبّر برخاسته از گناه ، مانع نصيحت پذيرى حاكمان مفسد

و اذا قيل له اتق اللّه اخذته العزة بالاثم

بنابراينكه {بالاثم}، متعلق به {العزّة} باشد.

8 _ حاكمان مُفسد ، در حِصار سرسختى ، تكبّر و غرور برخاسته از گناه خويش هستند .

و اذا تولّى . .. اخذته العزة بالاثم

بنابراينكه {تولى}، به معناى پذيرش حكومت باشد و {باء} در {بالاثم}، سببيّه و متعلّق به {العزّة} باشد.

9 _ حاكمان مفسد در برابر دعوت به تقوا ، به خاطر سرسختى ، تكبر و غرور ، آلوده به گناه مى شوند .

اخذته العزة بالاثم

بنابراينكه {باء} سببيه در {بالإثم}، متعلق به {اخذته} باشد.

11

_ هيچ كيفرى جز عذاب جهنّم ، نمى تواند حاكمان مفسد ، سرسخت ، متكبّر و مغرور را رام كند .

و اذا تولى سعى . .. فحسبه جهنم

12 _ جهنّم ، كيفر حاكمان مفسد ، سرسخت و حق ناپذير

و اذا تولى سعى . .. فحسبه جهنّم

14 _ جهنّم ، اقامتگاه شومى براى متكبّران و مفسدان

اخذته العزّة بالاثم فحسبه جهنّم و لبئس المهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 12

12 _ خداوند ، مفسدان و مصلحان را از يكديگر بازمى شناسد .

و اللّه يعلم المفسد من المصلح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 63 - 5،6،8

5 _ مفسدان ، در احاطه علمى خداوند

فانّ اللّه عليم بالمفسدين

6 _ افساد مستمر نصارا

فانّ اللّه عليم بالمفسدين

مصداق مفسدان در اينجا نصارايند و واژه {مفسدين} با يك مرتبه افساد سازگار نيست بلكه ظهور در استمرار دارد.

8 _ علماى نصاراى نجران ، مفسد ، مشرك ، مجادله گر ، حق ناپذير و مورد تهديد خداوند

فمن حاجّك . .. فان تولّوا فانّ اللّه عليم بالمفسدين

در شأن نزول آمده كه اين آيات درباره علماى نجران نازل شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 35،36،38

35 _ تلاش مستمر يهود براى ايجاد فساد و تباهى در زمين

و يسعون فى الارض فساداً

فعل مضارع {يسعون} حاكى از تلاش پيگير و مستمر است.

36 _ مفسده جويى يهود ، برخاسته از طغيان گرى و كفرورزى آنان *

طغيناً و كفراً . .. و يسعون فى الارض فساداً

38 _ مفسده جويى يهود

، عامل محروميت آنان از محبت خداوند

و يسعون فى الارض فساداً و اللّه لايحب المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 14

14 _ سد كنندگان راه خدا و ترسيم كنندگان چهره اى ناپسند از دين ، مردمى فسادگر و در خطر گرفتارى به سرنوشتى شوم هستند .

تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به و تبغونها عوجاً . .. و أنظروا كيف كان عقبة المفسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 11،14

11 _ فرعون و بزرگان دربارش ، مردمى فسادانگيز بودند .

إلى فرعون و ملإيه . .. فانظر كيف كان عقبة المفسدين

14 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و منكران رسالت انبيا ، از مفسدان و در معرض فرجامى شوم هستند .

فظلموا بها فانظر كيف كان عقبة المفسدين

به كارگيرى عنوان {مفسدين} براى فرعون و اشرافيان دربارش مى تواند به اين سبب باشد كه آنان آيات الهى را تكذيب كردند و رسالت موسى(ع) را نپذيرفتند. همچنين مى تواند براى تبيين ريشه تكذيب آيات الهى و انكار رسالت از سوى آنان باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 40 - 6،8

6 _ كسانى كه به آسمانى بودن قرآن باور دارند و در عين حال آن را تكذيب مى كنند ، مفسد هستند .

و منهم من يؤمن به . .. و ربك أعلم بالمفسدين

برداشت بالا مبتنى بر اين است كه ضمير {هم} به تكذيب كنندگان برگردد و مراد از {المفسدين} دسته اول (من يؤمن به)

باشد.

8 _ كسانى كه قرآن را تكذيب مى كنند ، مردمى مفسد هستند .

و منهم من يؤمن به و منهم من لا يؤمن به و ربك أعلم بالمفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 6،7،8،11

6 _ موسى ( ع ) ، با خطاب به ساحران ، آنان را گروهى مفسد و مقابله آنان با خود را عملى فسادانگيز خواند .

قال موسى ما جئتم به السحر . .. إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

7 _ موسى ( ع ) ، فرعون و اطرافيانش را گروهى مفسد و توطئه هاى آنان را محكوم به شكست دانست .

إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

8 _ مقابله با پيامبران ، عملى فسادانگيز است و مقابله كنندگان مردمى مفسدند .

قال موسى ما جئتم به السحر . .. إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

11 _ سحر ، عامل فساد است و ساحران اهل فسادند .

ما جئتم به السحر . .. إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 5،7،8

5 _ حق ستيزان ، مردمى تبهكار و مجرمند .

و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

7 _ فرعون و اطرافيان وى ، مردمانى تبهكار و مجرم بودند .

فرعون و ملإيه . .. و كانوا قوماً مجرمين ... و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره الم

8 _ مخالفان راه انبيا ، مردمانى مجرم و تبهكارند .

و يحق اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 91 - 5،8

5 _

فرعون ، مفسدى بود كه تا لحظه مرگ ، دست از فسادانگيزى برنداشت .

ءالئن . .. و كنت من المفسدين

8 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه فرمود : { . . . قال [ جبرئيل ] يا محمد لما أغرق اللّه فرعون { قال آمنت أنه لا اله إلا الذى آمنت به بنواسرائيل و أنا من المسلمين } فأخذت حمأة فوضعت ها فى فيه ثم قلت له : { آلئن و قد عصيت قبل و كنت من المفسدين } و عملت ذلك من غير أمر اللّه خفت أن تلحقه الرحمة من اللّه عز و جل و يعذبنى اللّه على ما فعلت فلما كان الآن و أمرنى اللّه عزّ و جل أن اؤدى إليك ما قلته أنا لفرعون امنت و علمت أن ذلك كان للّه تعالى رضاً . . . ;

. .. جبرئيل گفت: اى محمد! هنگامى كه خدا فرعون را غرق كرد، فرعون گفت: ايمان آوردم كه خدايى نيست به جز خدايى كه بنى اسرائيل به او ايمان دارند و من از تسليم شدگانم. پس من قطعه اى از لجن برداشتم و در دهان او گذاشتم و گفتم اكنون؟! در حالى كه قبلا عصيان كردى و از مفسدان بودى. و اين كار را بدون فرمان خدا انجام دادم ; ترسيدم رحمت خدا به او برسد و خدا مرا براى اين كار عذاب كند. پس چون اين لحظه فرارسيد و خداوند فرمان داد آنچه را من به فرعون گفتم به شما برسانم، ايمن شدم و دانستم كه آن كار مورد رضاى خدا بوده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

8 - هود - 11 - 46 - 1

1_ فرزند ناخلف حضرت نوح ، انسانى ناصالح و فسادپيشه بود .

إنه عمل غير ص_لح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 12 - 5

5- كافران مكه ، مردمانى مجرم و تبهكار بودند .

ربما يودّ الذين كفروا . .. كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 88 - 3

3- جلوگيرى از رواج دين الهى ، فسادانگيزى است و سد كنندگان راه خدا مفسدند .

الذين كفروا و صدّوا عن سبيل الله . .. بما كانوا يفسدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 78 - 14

14 - زراندوزان قارون صفت ، عناصرى مجرم و تبه كاراند .

قال إنّما أُوتيته على علم عندى. .. و لايسئل عن ذنوبهم المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 30 - 7

7 - قوم لوط ، مردمى مفسد بودند .

على القوم المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 36 - 12

12 - مردم مدين ، رويكردى تبهكارانه و فسادبرانگيز داشته اند .

و لاتعثوا فى الأرض مفسدين

ذكر نهى {لاتعثوا} در نخستين دعوت شعيب(ع) و به همراه دعوت به توحيد و آخرت، احتمال دارد به خاطر اين بوده است كه آنان، مفسد بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 10 - 3

3 - خداوند ، به راه خير و شرّ و رهروان هر

يك ، آگاه است .

و هدين_ه النجدين

اسناد هدايت به خداوند در {هدينا} _ با توجّه به {أيحسب أن لم يره أحد} در آيات پيشين _ بيانگر آن است كه چون خداوند راه خير و شرّ را به ديگران شناسانده است; پس خود به آن آگاه است و رهروان آنان بر او مشتبه نمى شوند تا مدعيان حقيقىِ انفاق را، از غير آنهاتشخيص ندهد.

آثار اطاعت از مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 23

23 _ پيروى از راه و رسم مفسدان و انديشه هاى آنان ، مانع اصلاح جامعه است .

و أصلح و لا تتبع سبيل المفسدين

آثار قياس صالحان با مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 28 - 2

2 - برابر دانستن صالحان با مفسدان و تقواپيشگان با تبه كاران ، به معناى باطل و بى هدف شمردن جهان آفرينش است .

و ما خلقنا السماء . .. ب_طلاً... أم نجعل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت كالمفسدين

آثار هلاكت مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 59 - 2

2 - هلاك شرك پيشگان مفسد و نجات مؤمنان به اراده الهى و در سايه تلاش هاى پيامبران ، شايان سپاس گزارى به درگاه خدا و فرستادن درود و سلام بر فرستادگان او

قل الحمد للّه و سل_م على عباده الذين اصطفى

رهنمود الهى به حمد و ستايش براى او و فرستادن درود و سلام بر بندگان برگزيده اش (پيامبران)، در پى يادآورى مكرر نجات مؤمنان و هلاكت كافران، مطلب ياد شده

را افاده مى كند.

اجتناب از اطاعت مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 152 - 3

3 - لازمه تقواى الهى و پيروى از انبيا ، پرهيز از اطاعت مفسدان است .

فاتّقوا اللّه و أطيعون . و لاتطيعوا أمر المسرفين . الذين يفسدون فى الأرض

احكام مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 5

5 _ تبهكاران و فسادانگيزان جامعه ايمانى ، محكوم به يكى از حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) *

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى . .. او ينفوا من الارض

كلمه {فى الارض} بيانگر اين است كه مراد از {فساد}، فساد در جامعه است، نه فسادهاى فردى. گفتنى است كه در برداشت فوق {فسادگرى} عنوانى مستقل از محارب گرفته شده است.

ارزش جان مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 10

10 _ خون و جان قاتلان نابحق و مفسدان در زمين ، فاقد ارزش و احترام

من قتل نفساً بغير نفس او فساد فى الارض

{باء} در {بغير نفس} براى مقابله است. بنابراين مفهوم جمله شرطيه {من قتل نفساً ...} اين است كه قتل نفس آنگاه كه در مقابل كشتن كسى (قصاص) و يا در مقابل فسادانگيزى باشد، كيفر ندارد.

اسارت مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 10

10 - ادامه دهندگان به فساد در جامعه را مى توان بازداشت كرده و به

اسارت در آورد .

لئن لم ينته المن_فقون . .. أينما ثقفوا أُخذوا

اعدام مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 11،12

11 _ حكم قصاص نفس و قانون اعدام مفسدان ، از احكام الهى در آيين بنى اسرائيل

انه من قتل نفساً بغير نفس او فساد فى الارض

12 _ فسادانگيزى در زمين ، موجب مجازات اعدام

من قتل نفساً بغير نفس او فساد فى الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 5،22،23

5 _ تبهكاران و فسادانگيزان جامعه ايمانى ، محكوم به يكى از حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) *

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى . .. او ينفوا من الارض

كلمه {فى الارض} بيانگر اين است كه مراد از {فساد}، فساد در جامعه است، نه فسادهاى فردى. گفتنى است كه در برداشت فوق {فسادگرى} عنوانى مستقل از محارب گرفته شده است.

22 _ اعدام ، مجازات محارب فسادگر در زمين در صورت ارتكاب قتل

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. ان يقتلوا

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: اذا حارب اللّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً فقتل قتل به . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

23 _ اعدام و بدار آويختن ، مجازات محارب فسادگر در زمين در صورت ارتكاب قتل و غارت

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. او يصلبوا

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: اذا حارب اللّه و رسوله

و سعى فى الارض فساداً . .. و ان قتل و اخذ المال قتل و صلب ... .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

اعراض از مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 17،20

17 _ پرهيز از پيروى از نظريات و روش هاى مفسدان ، وظيفه اى تعيين شده از سوى موسى براى خليفه اش هارون

و لا تتبع سبيل المفسدين

20 _ اصلاح امور اجتماعى مردم و پرهيز از پيروى از افكار مفسدان ، از وظايف مهم انبيا و رهبران الهى است .

و أصلح و لا تتبع سبيل المفسدين

افزون طلبى مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 37 - 2

2 - روح آلوده و فسادگر ، افزون طلب و اشباع ناپذير است . *

و لقد رودوه عن ضيفه

با اين كه تمامى قوم لوط، مبتلا به فساد اخلاق بودند و براى انجام اعمال زشت و انحراف جنسى خويش، محدوديتى نداشتند; با اين حال چشم از ميهمانى تازه وارد بر پيامبرى كه همواره در ستيز با ايشان بود، برنداشتند.

افشاى مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 13

13 _ ضرورت رسوا ساختن محاربان و فسادگران در جامعه

ذلك لهم خزى فى الدنيا

جمله {ذلك لهم خزى} مى رساند كه ضرورت رسوا ساختن محاربان و مفسدان، مفروض گرفته شده و اجراى حد، وسيله اى براى رسوا كردن آنان است.

اهميت سركوبى مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17

- 5 - 10

10- سركوبى برترى طلبان و فسادانگيزان ، حتى با توسل به زور و سلب امنيت از آنان ، امرى لازم و بايسته است .

بعثنا عليكم عبادًا لنا أُولى بأس شديد فجاسوا خل_ل الديار

از اينكه خداوند فرموده است: {براى سركوبى فسادگران بنى اسرائيل نيروهاى قدرتمندى گسيل مى كنيم} استفاده مى شود كه افساد، امرى منفور و سركوبى آن، كارى پسنديده و مطلوب است.

اهميت شناسايى مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 73 - 5

5_ رهبران جامعه بايد احراز كنند كه بيگانگان وارد شده به قلمرو حكومتى آنان ، خرابكار و فسادگر نيستند .

تالله لقد علمتم ما جئنا لنفسد فى الأرض و ما كنا س_رقين

اهميت مبارزه با مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 80 - 5

5_ لزوم مبارزه با مفسدان و تبه كاران

لو أن لى بكم قوّة

برخورد با مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 14

14 - تنها در صورت اقدام عملى افسادگران ، بايد با آنها برخورد عملى كرد .

لئن لم ينته المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدينة لنغرينّك بهم

بى لياقتى مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 22

22 _ مفسدان شايسته حكومت بر مردم نيستند .

و لا تتبع سبيل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 152 - 2

2 - اسراف گران و فسادانگيزان ، فاقد صلاحيت رهبرى و

فرماندهى

و لاتطيعوا أمر المسرفين . الذين يفسدون فى الأرض

بينش مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 153 - 4

4 - پايبندى عميق به ارزش ها ، ساده لوحى و حماقت در نظر جامعه فاسد و منحرف

إذ قال لهم أخوهم ص_لح ألاتتّقون . .. قالواإنّما أنت من المسحّرين

نسبت دادن جنون به صالح پيامبر مى تواند صرفًا به دليل ادعاى رسالت از سوى وى نباشد بلكه بخاطر نصايح و اصرار وى بر رعايت تقوا و پايبندى به ارزش هاى الهى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 185 - 5

5 - پايبندى عميق به ارزش ها ، در نظر جامعه فاسد و منحرف ، ساده لوحى و حماقت است .

إذ قال لهم شعيب ألاتتّقون . .. قالواإنّما أنت من المسحّرين

نسبت دادن جنون به شعيب(ع) مى تواند صرفًا به دليل ادعاى رسالت نباشد; بلكه به خاطر اندرزها و اصرار وى بر رعايت تقوا و پايبندى به ارزش هاى الهى باشد.

تبعيد مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 5

5 _ تبهكاران و فسادانگيزان جامعه ايمانى ، محكوم به يكى از حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) *

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى . .. او ينفوا من الارض

كلمه {فى الارض} بيانگر اين است كه مراد از {فساد}، فساد در جامعه است، نه فسادهاى فردى. گفتنى است كه در برداشت فوق {فسادگرى} عنوانى مستقل از محارب گرفته شده

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 5

5 _ محاربان و فسادگران در صورتى كه به تبعيد محكوم شوند ، همواره بايد در تبعيد بسر برند .

او ينفوا من الارض . .. الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

ظاهر استثناء (الا الذين . ..) اين است كه به تمامى فرازهاى آيه پيش مربوط مى باشد. بنابراين حكم تبعيدى كه پس از دستگيرى صادر شود، هرگز الغا نخواهد شد، گر چه شخص تبعيدى توبه كند.

تحقيق تاريخ مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 84 - 4

4 _ ضرورت بررسى تحليلى سرنوشت شوم مجرمان و تبهكاران تاريخ

فانظر كيف كان عقبة المجرمين

فعل {انظر} كه به معناى {دقت كن} است، دلالت بر بررسى دقيق و تحليلى دارد.

تشكل مفسدان قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 48 - 3

3 - فسادگران مخالف صالح ، سازمان يافته در نُه گروه

و كان فى المدينة تسعة رهط يفسدون فى الأرض

تعقل در فرجام مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 51 - 1

1 - خداوند ، خواهان انديشيدن انسان در فرجام فسادگران گذشته تاريخ

فانظر كيف كان ع_قبة مكرهم

توبه مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 1،2،7

1 _ سقوط حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) از محاربان و فسادانگيزانى كه پيش از دستگيرى توبه كنند

.

انما جزؤا الذين يحاربون . .. الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

2 _ محاربان مفسد در صورتى كه پيش از دستگيرى توبه كنند ، به عذاب آخرت گرفتار نخواهند شد .

و لهم فى الاخرة عذاب عظيم. الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

7 _ راه توبه براى همه بندگان ، حتى محاربان و مفسدان ، باز است .

الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

توطئه مفسدان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 19

19 _ موسى ( ع ) نگران توطئه مفسدان بنى اسرائيل در غياب خويش

و لا تتبع سبيل المفسدين

تهديد مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 220 - 13،15

13 _ تهديد خداوند ، نسبت به فسادگران در امور ايتام

قل اصلاح لهم خير . .. و اللّه يعلم المفسد من المصلح

15 _ تهديد مصلح نما هاى مفسد و بشارت به مصلحان واقعى ، از جانب خدا

و اللّه يعلم المفسد من المصلح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 63 - 3

3 _ تهديد خداوند نسبت به مفسدان

فانّ اللّه عليم بالمفسدين

جداسازى مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 97 - 5

5- جوامع شرور و غيرقابل اصلاح را ، بايد در پشت سد هاى دفاعى محصور ساخت .

فمااسط_وا أن يظهروه و مااستط_عوا له نقبًا

ذوالقرنين، با آن كه از شرق و غرب كشور خويش بازديد كرد، ولى به ديار يأجوج و مأجوج سفر نكرد و در

متحول ساختن آنان به جامعه اى سالم، گامى برنداشت. دليل اين رفتار، مى تواند نااميدى او از اصلاح آن قبايل باشد. به همين جهت، ارتباط آنان را با جوامع ديگر قطع كرد تا ديگران از فسادگرى آنان در امان باشند.

جهاد با مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 40 - 1

1 _ اهل ايمان بايد با باور به يارى خداوند و سرپرستى او ، به جهاد با كافران فتنه انگيز بپردازند .

و إن تولوا فاعلموا أن اللّه موليكم نعم المولى و نعم النصير

متعلق {تولوا} دست برداشتن از فتنه انگيزى است ; يعنى {إن تولوا عن الانتهاء فلم يتركوا الفتنة}. و جواب شرط، به قرينه آيه قبل، جمله اى همانند {فقاتلوهم} است.

حتميت شكست مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 12

12 _ شكست نهايى در جنگ بين حق و باطل ، سرنوشت محتوم حق ستيزان و باطل مداران مفسد است .

إن اللّه سيبطله إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

حد مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 5

5 _ تبهكاران و فسادانگيزان جامعه ايمانى ، محكوم به يكى از حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) *

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى . .. او ينفوا من الارض

كلمه {فى الارض} بيانگر اين است كه مراد از {فساد}، فساد در جامعه است، نه فسادهاى فردى. گفتنى است كه در برداشت فوق {فسادگرى} عنوانى مستقل از

محارب گرفته شده است.

حق ناپذيرى مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 6

6- بيماردلان گريزان از جهاد و فسادانگيز و قطع كننده رحم ، مردمى كر و كور در برابر حق

أول_ئك الذين . .. فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

خباثت مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 58 - 9

9 _ متجاوزان و فسادگران ، مانند سرزمين خبيث كم بهره از فيض الهى و انسانهايى بى ثمرند .

إنه لايحب المعتدين. و لاتفسدوا ... و الذى خبث

ذلت مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 11

11- ذلّت و شكست ، مجازات دنيوى فسادانگيزان و عذاب حهنّم ، كيفر اخروى آنان است .

لتفسدنّ فى الأرض . .. و إن عدتم عدنا و جعلنا جهنّم للك_فرين حصيرًا

روحيه مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 16

16 _ فسادگران داراى زمينه هايى براى تكذيب آيات الهى و انكار رسالت پيامبران

فظلموا بها فانظر كيف كان عقبة المفسدين

زمينه عذاب مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 14 - 5

5 - طغيان كنندگان فسادگر ، در معرض افتادن به كمين خداوند و گرفتارى ناگهانى به عذاب هاى الهى

الذين طغوا . .. الفساد ... إنّ ربّك لبالمرصاد

زوال قدرت مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 14 - 6

6 - اضمحلال شكوه و شوكتِ مفسدان جاه طلب تاريخ

، شايان عبرت و درس آموزى

كيف كان ع_قبة المفسدين

سلب مصونيت از مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 8

8 - ادامه اعمال خلاف ، از سوى مفسدان در جامعه دينى ، باعث سلب مصونيت از آنان مى شود .

لئن لم ينته المن_فقون والذين فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدينة لنغرينّك بهم

شكست مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 11

11- ذلّت و شكست ، مجازات دنيوى فسادانگيزان و عذاب حهنّم ، كيفر اخروى آنان است .

لتفسدنّ فى الأرض . .. و إن عدتم عدنا و جعلنا جهنّم للك_فرين حصيرًا

صفات مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 37 - 2

2 - روح آلوده و فسادگر ، افزون طلب و اشباع ناپذير است . *

و لقد رودوه عن ضيفه

با اين كه تمامى قوم لوط، مبتلا به فساد اخلاق بودند و براى انجام اعمال زشت و انحراف جنسى خويش، محدوديتى نداشتند; با اين حال چشم از ميهمانى تازه وارد بر پيامبرى كه همواره در ستيز با ايشان بود، برنداشتند.

ظلم مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 7

7 - كافران محارب ، فتنه انگيزان و بازدارندگان از گسترش و حاكميت دين الهى ، ظالم هستند .

فلا عدون إلا على الظلمين

عبرت از فرجام مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 12،13،15،16

12 _ شعيب ، مردم خويش را

به مطالعه و بررسى فرجام شوم فسادگران تاريخ فراخواند .

و أنظروا كيف كان عقبة المفسدين

13 _ شعيب ، كافران قوم خويش را به گرفتار آمدن به فرجامى همانند سرنوشت فسادگران پيشين تهديد كرد .

و أنظروا كيف كان عقبة المفسدين

15 _ لزوم بررسى و تحليل فرجام شوم و عبرت آموز فسادگران تاريخ

و أنظروا كيف كان عقبة المفسدين

16 _ ترغيب مردم به عبرت گرفتن از فرجام شوم فسادگران تاريخ ، از وظايف مبلغان دين

قال . .. و أنظروا كيف كان عقبة المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 14 - 6

6 - اضمحلال شكوه و شوكتِ مفسدان جاه طلب تاريخ ، شايان عبرت و درس آموزى

كيف كان ع_قبة المفسدين

عذاب دنيوى مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 84 - 6

6 _ مجرمان و تبهكاران در خطر گرفتارى به عذاب هاى دنيوى و سرنوشتى شوم

فانظر كيف كان عقبة المجرمين

عذاب مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 59 - 8

8- عذاب استيصال هر قومى تنها شامل مجرمان و تبهكاران آن قوم مى شود و نه پاكان و بى گناهانشان .

إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين . إلاّ ءال لوط إنا لمنجّوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 13 - 3

3 - عذاب طغيان گرانِ مفسد ، جلوه ربوبيت خداوند و در راستاى پيشبرد راه پيامبران است .

ربّك

علم خدا به مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 40

- 9

9 _ خداوند ، بهتر و بيشتر از هر كس ، به حال مفسدان روى زمين آگاه است .

و ربك أعلم بالمفسدين

فرجام امداد به مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 9

9- تأييد ، همراهى و تقويت عناصر فاسد و حاكميت هاى ظالم ، داراى فرجامى هلاكت بار و مشترك با آنها

فأغرقن_ه و من معه جميعًا

فرجام شوم مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 25 - 12

12_ آنان كه در زمين فساد مى كنند ، به سرايى شوم ( دوزخ ) گرفتار خواهند شد .

و الذين . .. يفسدون فى الأرض ... لهم سوء الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 14 - 10

10 - مفسدان ، داراى فرجامى شوم

فانظر كيف كان ع_قبة المفسدين

فرجام مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 84 - 6

6 _ مجرمان و تبهكاران در خطر گرفتارى به عذاب هاى دنيوى و سرنوشتى شوم

فانظر كيف كان عقبة المجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 14

14 _ سد كنندگان راه خدا و ترسيم كنندگان چهره اى ناپسند از دين ، مردمى فسادگر و در خطر گرفتارى به سرنوشتى شوم هستند .

تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به و تبغونها عوجاً . .. و أنظروا كيف كان عقبة المفسد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 -

12،13

12 _ فسادگران در معرض گرفتار آمدن به سرنوشتى شوم

فانظر كيف كان عقبة المفسدين

13 _ ضرورت بررسى و دقت در فرجام شوم فسادگران و تكذيب كنندگان آيات الهى و رسالت پيامبران

فظلموا بها فانظر كيف كان عقبة المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 9

9 _ خداوند ، اجازه نمى دهد دستاورد اهل فساد ، فرجامى شايسته بگيرد .

إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

فرجام مفسدان قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 84 - 3

3 _ سرنوشت شوم قوم تبهكار لوط ، سرنوشتى عبرت آموز و شايان بررسى دقيق

فانظر كيف كان عقبة المجرمين

فسق مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 27 - 8

8 - آنان كه در زمين فسادانگيز هستند ، فاسقند .

إلا الفسقين. الذين ... يفسدون فى الأرض

قبول توبه مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 13،15

13 _ خداوند پذيراى توبه بندگان ، حتى محاربان و فسادگران

الا الذين تابوا . .. فاعلموا إنّ اللّه غفور رحيم

15 _ سقوط حد از محاربان مفسد در صورت توبه ، پرتويى از رحمت و مغفرت الهى است .

الا الذين تابوا . .. فاعلموا إنّ اللّه غفور رحيم

قتل مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 7،9

7 - ادامه دهندگان به فساد در جامعه ، با آزار و اذيت زنان مؤمن ، هيچ محل امنى ندارند و بايد به قتل برسند

.

لئن لم ينته المن_فقون و . .. لنغرينّك بهم ... ملعونين أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلو

{أيْنَ} مفيد عموم است و شامل همه جا مى شود و از آن، جايى استثنا نشده است.

9 - بر آحاد جامعه اسلامى ، روا و جايز است كه ادامه دهندگان به فساد را پس از فرمان حاكم اسلامى ، با رعايت مراحل و شرايط ، به قتل برسانند .

لئن لم ينته المن_فقون . .. أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا تقتيلاً

در آيه پيش وقتى سخن از تهديد منافقان و بيماردلان و. .. به ميان آمد، خداوند فرمود: {اگر آنان، ادامه بدهند پيامبر(ص) را بر آنها چنان مسلط خواهد كرد كه ادامه زندگى براى شان ممكن نباشد} و در اين آيه، فعل هاى {أُخذوا} و {قتّلوا} را مجهول آورده و براى انجام دادن وظيفه ياد شده، كسى را معرفى نكرده است. به نظر مى رسد، با توجه به مهدورالدم اعلام شدن گروه هاى ياد شده، در آيه، به مسلمانان اجازه مى دهد كه آن افراد را به قتل برسانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 62 - 1

1 - كشتن فسادگران در جامعه ، سنّت جارى خداوندى در ميان امت هاى پيشين بود .

و قتّلوا تقتيلاً . سنّة اللّه فى الذين خلوا من قبل

قرآن و مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 27 - 9

9 - قرآن كسانى را به گمراهى مى كشاند كه : عهد هاى الهى را نقض كنند ، پيوندهايى كه خداوند به برقرارى آنها فرمان داده بگسلند و در زمين به

فسادگرى بپردازند .

و ما يضل به إلا الفسقين. الذين ... يفسدون فى الأرض

قصاص مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 32 - 11

11 _ حكم قصاص نفس و قانون اعدام مفسدان ، از احكام الهى در آيين بنى اسرائيل

انه من قتل نفساً بغير نفس او فساد فى الارض

قياس صالحان با مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 28 - 4،5

4 - مؤمنان نيكوكار در نگاه نظام ارزشى خدا با مفسدان برابر نيستند ، بلكه آنان برترند .

أم نجعل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت كالمفسدين فى الأرض

5 - يكسان نبودن صالحان با مفسدان و تقواپيشگان با تبه كاران ، امرى بديهى در نگاه عقل و منطق

أم نجعل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. كالفجّار

برداشت ياد شده از استفهام انكارى مستفاد از جمله {أم نجعل. ..} به دست مى آيد.

قياس مؤمنان با مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 28 - 4

4 - مؤمنان نيكوكار در نگاه نظام ارزشى خدا با مفسدان برابر نيستند ، بلكه آنان برترند .

أم نجعل الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت كالمفسدين فى الأرض

كرى مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 6

6- بيماردلان گريزان از جهاد و فسادانگيز و قطع كننده رحم ، مردمى كر و كور در برابر حق

أول_ئك الذين . .. فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

كفر مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8

- 12

12- فسادانگيزان سركش ، كافرند .

لتفسدنّ فى الأرض . .. و إن عدتم عدنا و جعلنا جهنّم للك_فرين حصيرًا

كورى مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 6

6- بيماردلان گريزان از جهاد و فسادانگيز و قطع كننده رحم ، مردمى كر و كور در برابر حق

أول_ئك الذين . .. فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

كيفر اخروى مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 16

16 _ مجازات دنيوى محاربان و فسادانگيزان در مقايسه با مجازات اخروى آنان ، بسى اندك و ناچيز است .

ذلك لهم خزى فى الدنيا و لهم فى الاخرة عذاب عظيم

تصريح به بزرگى عذاب محاربان در آخرت در مقابل كيفر دنيوى آنان، گوياى برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 11

11- ذلّت و شكست ، مجازات دنيوى فسادانگيزان و عذاب حهنّم ، كيفر اخروى آنان است .

لتفسدنّ فى الأرض . .. و إن عدتم عدنا و جعلنا جهنّم للك_فرين حصيرًا

كيفر دنيوى مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 16

16 _ مجازات دنيوى محاربان و فسادانگيزان در مقايسه با مجازات اخروى آنان ، بسى اندك و ناچيز است .

ذلك لهم خزى فى الدنيا و لهم فى الاخرة عذاب عظيم

تصريح به بزرگى عذاب محاربان در آخرت در مقابل كيفر دنيوى آنان، گوياى برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 11

11-

ذلّت و شكست ، مجازات دنيوى فسادانگيزان و عذاب حهنّم ، كيفر اخروى آنان است .

لتفسدنّ فى الأرض . .. و إن عدتم عدنا و جعلنا جهنّم للك_فرين حصيرًا

كيفر مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 5،7،12،14،23،24

5 _ تبهكاران و فسادانگيزان جامعه ايمانى ، محكوم به يكى از حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) *

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى . .. او ينفوا من الارض

كلمه {فى الارض} بيانگر اين است كه مراد از {فساد}، فساد در جامعه است، نه فسادهاى فردى. گفتنى است كه در برداشت فوق {فسادگرى} عنوانى مستقل از محارب گرفته شده است.

7 _ ضرورت اعمال حتمى كيفر محاربان و مفسدان و پرهيز از كوتاهى در اجراى حدود الهى بر ايشان

انما جزؤا الذين . .. ان يقتلوا او يصلبوا او تقطع ايديهم و ارجلهم

فعل {يقتلوا} و {يصلبوا} و {تقطع} از باب تفعيل است و دلالت بر تأكيد اجراى حدود ياد شده دارد.

12 _ كيفر هاى ويژه محاربان مفسد ، كيفرهايى خوار كننده و ذلت آور

ذلك لهم خزى فى الدنيا

14 _ ضرورت برگزيدن شيوه اى ذلت آفرين و اهانت آميز در اجراى حد بر محارب مفسد

ذلك لهم خزى فى الدنيا

{لهم خزى} مى تواند ارشاد به چگونگى اجراى حد محاربان باشد. يعنى به گونه اى حدود الهى را بر آنان جارى كنيد كه به خوارى آنان منجر گردد.

23 _ اعدام و بدار آويختن ، مجازات محارب فسادگر در زمين در صورت ارتكاب قتل و غارت

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه

. .. او يصلبوا

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: اذا حارب اللّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً . .. و ان قتل و اخذ المال قتل و صلب ... .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

24 _ قطع يك دست و يك پا از جهت مخالف ، مجازات محارب فسادگر در زمين ، در صورت غارت نمودن اموال بدون ارتكاب قتل

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه . .. او تقطع ايديهم و ارجلهم من خلف

از امام رضا(ع) درباره آيه فوق روايت شده: اذا حارب اللّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً . .. و ان اخذ المال و لم يقتل قطعت يده و رجله من خلاف ... .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 247، ح 8; نورالثقلين، ج 1، ص 623، ح 165.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 4

4 _ مردم ، فاقد هرگونه حقى در ثبوت و يا سقوط حد محاربان و مفسدان

الا الذين تابوا

خداوند حد محارب مفسد را در صورت توبه او ساقط كرده است و سقوط آن را مشروط به چيزى، مانند اعلام رضايت صاحبان حق، قرار نداده است. بنابراين در اثبات و نفى اين حد، براى مردم حقى وجود ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 9

9- مجازات و كيفر فسادانگيزان ، از سنت هاى تخلف ناپذير الهى است .

و إن عدتم عدنا و جعلنا جهنّم للك_فرين حصيرًا

كيفر همكارى با مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- اسراء - 17 - 103 - 9

9- تأييد ، همراهى و تقويت عناصر فاسد و حاكميت هاى ظالم ، داراى فرجامى هلاكت بار و مشترك با آنها

فأغرقن_ه و من معه جميعًا

لعن بر مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 3

3- جواز لعن و نفرين حق گريزانِ فسادانگيز و فاقد عواطف انسانى

أول_ئك الذين لعنهم اللّه

اعلام خداوند به ملعون بودن حق گريزان، نشانگر آن است كه لعن آن گروه، مورد رضاى الهى و هماهنگ با اراده او است.

لعن برمفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 25 - 9

9_ فسادگران در زمين به لعنت خداوند و دورى از رحمت او گرفتار خواهند شد .

و ال_ذين . .. يف_سدون فى الأرض أُول_ئك لهم اللعنة

مبارزه با مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 193 - 2،8

2 - لزوم مبارزه با فتنه و فتنه انگيزان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

8 - تنها بايد با ظالمان ( كافران محارب و فتنه انگيزان و مانعان از گسترش و حاكميت دين ) مبارزه كرد .

فلا عدون إلا على الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 11

11 _ ضرورت پاسدارى از امنيت و سلامت جامعه ايمانى با سركوب آشوبگران و فسادانگيزان

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى الارض فساداً ان يقتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 21

21 _ مبارزه با فساد و

به انزوا كشاندن مفسدان ، از برنامه هاى اساسى پيامبران بود .

و لا تتبع سبيل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 39 - 2

2 _ لزوم مبارزه با فتنه و فتنه انگيزان

و قتلوهم حتى لاتكون فتنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 80 - 2،6

2_ آرزوى لوط ( ع ) به داشتن نيرويى براى مقابله با تبه كاران و دفاع از مهمانان خويش در برابر آنان

قال لو أن لى بكم قوّة

{لو} در جمله فوق ، حرف تمنّا و به معناى ليت (اى كاش) است.

6_ آرزوى برخوردار بودن از نيرو و امكانات براى مبارزه با تباهى ها و تبه كاران ، آرزويى روا و پسنديده است .

لو أن لى بكم قوّة أو ءاوى إلى ركن شديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 30 - 6

6 - شايسته است براى مبارزه با مفاسد اجتماعى و مفسدان ، از خداوند استمداد شود .

قال ربّ انصرنى على القوم المفسدين

مبارزه با هجوم مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 94 - 11

11- تهيه و تدارك استحكامات دفاعى ، جهت جلوگيرى از رخنه مفسدان و دشمنان ويرانگر ، امرى لازم است .

إنّ يأجوج و مأجوج مفسدون فى الأرض فهل نجعل لك خرجًا

مبغوضيت مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 10

10 _ مُفسد ، مبغوض خداوند است .

و اللّه لا يحب الفساد

محاصره مفسدان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 97 - 5

5- جوامع شرور و غيرقابل اصلاح را ، بايد در پشت سد هاى دفاعى محصور ساخت .

فمااسط_وا أن يظهروه و مااستط_عوا له نقبًا

ذوالقرنين، با آن كه از شرق و غرب كشور خويش بازديد كرد، ولى به ديار يأجوج و مأجوج سفر نكرد و در متحول ساختن آنان به جامعه اى سالم، گامى برنداشت. دليل اين رفتار، مى تواند نااميدى او از اصلاح آن قبايل باشد. به همين جهت، ارتباط آنان را با جوامع ديگر قطع كرد تا ديگران از فسادگرى آنان در امان باشند.

محروميت مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 37

37 _ مفسده جويان ، محروم از جلب محبت الهى

و اللّه لايحب المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 58 - 9

9 _ متجاوزان و فسادگران ، مانند سرزمين خبيث كم بهره از فيض الهى و انسانهايى بى ثمرند .

إنه لايحب المعتدين. و لاتفسدوا ... و الذى خبث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 27

27 - فسادگران ، از لطف و محبت خداوند محروم اند .

و لاتبغ الفساد فى الأرض

مسؤوليت مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 6

6 _ خداوند فراخوان محاربان و مفسدان به دست شستن از فسادگرى و ستيزه جويى با خدا و رسول ( ص )

الا الذين تابوا من قبل ان تقدروا عليهم

مفسد فى الارض

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 33 - 5

5 _ تبهكاران و فسادانگيزان جامعه ايمانى ، محكوم به يكى از حدود چهارگانه ( قتل ، به دار آويختن ، قطع دست و پا و تبعيد ) *

انما جزؤا الذين يحاربون اللّه و رسوله و يسعون فى . .. او ينفوا من الارض

كلمه {فى الارض} بيانگر اين است كه مراد از {فساد}، فساد در جامعه است، نه فسادهاى فردى. گفتنى است كه در برداشت فوق {فسادگرى} عنوانى مستقل از محارب گرفته شده است.

مفسدان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 25 - 12

12_ آنان كه در زمين فساد مى كنند ، به سرايى شوم ( دوزخ ) گرفتار خواهند شد .

و الذين . .. يفسدون فى الأرض ... لهم سوء الدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 14

14 _ جهنّم ، اقامتگاه شومى براى متكبّران و مفسدان

اخذته العزّة بالاثم فحسبه جهنّم و لبئس المهاد

مفسدان در حهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 8 - 11

11- ذلّت و شكست ، مجازات دنيوى فسادانگيزان و عذاب حهنّم ، كيفر اخروى آنان است .

لتفسدنّ فى الأرض . .. و إن عدتم عدنا و جعلنا جهنّم للك_فرين حصيرًا

مفسدان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 13 - 10

10 - قيامت ، روز باخواست از تبهكاران است .

و ليسئلنّ يوم القي_مة

مفسدان دوران موسى(ع)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 18

18 _ جامعه بنى اسرائيل در عصر موسى حاوى گروهى مفسد و با انديشه ها و روشهايى نابهنجار

و لا تتبع سبيل المفسدين

مفسدان فى الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 20

20 - قارون ، عنصرى فسادگر و تباهى آفرين بود .

و لاتبغ الفساد فى الأرض

مفسدان قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 152 - 4

4 - وجود افراد صد در صد فسادگر در جامعه ثموديان ، در عصر بعثت صالح ( ع )

الذين يفسدون فى الأرض و لايصلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 53 - 4

4 - وجود مؤمنانى با تقوا در ميان ثموديان ، على رغم وجود فساد و كفر فراگير در جامعه

يقوم لم تستعجلون بالسيّئة . .. دمّرن_هم و قومهم أجمعين ... و أنجينا الذين ءامنوا

مفسدان مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 4 - 14

14 - فرعون ، از زمره مفسدان تاريخ مصر و از تبار آنان

إنّه كان من المفسدين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {من} در {من المفسدين}، نشويه و بيانگر خاستگاه خانوادگى فرعون باشد.

مفسدان و حكومت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 22

22 _ مفسدان شايسته حكومت بر مردم نيستند .

و لا تتبع سبيل المفسدين

ممانعت از مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

15 - ص - 38 - 38 - 4

4 - جلوگيرى از فعاليت نيرو هاى مخرب و اخلال گر ، از مقتضيات حكومت مقتدر و آرمانى *

هب لى ملكًا . .. و ءاخرين مقرّنين فى الأصفاد

برداشت ياد شده از آن جا است كه سليمان(ع) از خداوند خواستار حكومت مقتدر و بى نظير شد و خداوند به اين منظور، شياطين اخلال گر و مخرب را در بند قرار داد. اين نكته مى رساند كه براى اقتدار و موفقيت حكومت خوب و آرمانى، مبارزه با فعاليت نيروهاى مخرب و اخلال گر و سد راه آنان شدن، امرى لازم و ضرورى است.

ممانعت از هجوم مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 97 - 4

4- پيش گيرى از هجوم مفسدان به جامعه ، وظيفه حاكمان الهى است .

فما اسط_عوا أن يظهروه و مااستط_عوا له نقبًا

منشأ عذاب مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 76 - 8

8_ نزول عذاب بر اقوام تبه كار ، برخاسته از ربوبيت خداوند است .

إنه قد جاء أمر ربك

مؤاخده اخروى مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 13 - 10

10 - قيامت ، روز باخواست از تبهكاران است .

و ليسئلنّ يوم القي_مة

ناخشنودى مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 82 - 1

1 _ سنت الهى حاكم بر جوامع انسانى ، على رغم ناخوشايندى تبه كاران و مجرمان ، پايدار كردن و بر كرسى نشاندن حق است .

و يحق

اللّه الحق بكلمته و لو كره المجرمون

ناكامى مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 9

9 _ خداوند ، اجازه نمى دهد دستاورد اهل فساد ، فرجامى شايسته بگيرد .

إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

نجات از مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 13

13 _ رهاسازى انسان ها از اسارت نظام هاى فسادگر و غير توحيدى ، ارزشى الهى

فأرسل معى بنى إسراءيل

نفرين بر مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 3

3- جواز لعن و نفرين حق گريزانِ فسادانگيز و فاقد عواطف انسانى

أول_ئك الذين لعنهم اللّه

اعلام خداوند به ملعون بودن حق گريزان، نشانگر آن است كه لعن آن گروه، مورد رضاى الهى و هماهنگ با اراده او است.

هشدار به مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 12

12 _ فسادگران در معرض گرفتار آمدن به سرنوشتى شوم

فانظر كيف كان عقبة المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 7

7 - لزوم هشدار به افراد فسادگر ، براى پايان دادن به كار خود ، پيش از اقدام عملى عليه آنان

لئن لم ينته المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدينة لنغرينّك بهم

هلاكت مفسدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 17،18

17 _ هلاكت اقوام مشرك و فسادگر پيشين و رهايى موحدان آن اقوام از عذاب

هاى دنيوى ، دليلى روشنگر فراسوى قوم شعيب

قد جاءتكم بينة من ربكم

برخى به قرينه آيات گذشته، برآنند كه مراد از {بينة} در آيه مورد بحث سرگذشت اقوامى است كه مشركانشان بر اثر شركورزى، تكذيب انبيا و ابتلا به فسادهاى اجتماعى، به عذاب گرفتار آمدند و موحدان صلاح پيشه از آن عذابها رهايى يافتند.

18 _ نابودى اقوام مشرك و فسادگر پيشين ، روشنگر حقانيت توحيد و رسالت پيامبران الهى است .

قد جاءتكم بينة من ربكم

مفلس از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مفلس

احكام مفلس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 280 - 1،4،5،6

1 _ لزوم مهلت دادن به بدهكارِ تنگدست ، تا هنگام پرداخت بدهى خويش به سهولت

و ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة

4 _ لزوم مهلت دادن رباخوار تائب به بدهكار تنگدست ، به هنگام باز پس گيرى اصل سرمايه اش

و ان تبتم . .. فنظرة الى ميسرة

5 _ توقيف بدهكار تنگدست و دارايى هاى وى _ كه بيش از گذران زندگى متعارفش نباشد _ جايز نيست .

و ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة

6 _ جواز اجبار بدهكار متمكن از سوى طلبكار ، براى پرداخت بدهى

و ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة

برداشت فوق از مفهوم جمله شرطيه {و ان كان . ..} به دست آمده، چون لازمه مهلت ندادن، اجبار به پرداخت است.

عفو مفلس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 280 - 7،8،10،12،14

7 _ ارجمندى والاتر گذشت طلبكار از بدهى وامداران تنگدست ، نسبت به مهلت دادن آنان

و ان تصدقوا خير لكم

بنابراين احتمال كه بهتر بودن گذشت، نسبت به مهلت دادن

باشد; يعنى ثواب گذشت بيشتر از ثواب مهلت دادن است.

8 _ ارزش والاى گذشت طلبكار از بدهى وامدار تنگدست ، به جاى بازپس گيرى وام از وى

و ان تصدّقوا خير لكم

بنابراينكه بهتر بودن گذشت، در مقايسه با بازپس گيرى وام باشد; يعنى گذشت از آن مال بهتر است از به دست آوردن آن ; چون ثواب صدقه خواهد ماند، ولى مال به دست آمده بقايى ندارد.

10 _ گذشت از بدهى وامداران تنگدست ، نمونه اى از صدقه

و ان تصدقوا خير لكم ان كنتم تعلمون

گذشتِ از بدهى وامداران به صدقه تعبير شده است.

12 _ آگاهى به فرجام اعمال نيك ( صدقه ، گذشت از وامداران تنگدست و . . . ) برانگيزنده آدمى براى انجام آن اعمال

و ان تصدّقوا خير لكم ان كنتم تعلمون

مفعول {تعلمون} در برداشت فوق خير بودن صدقه گرفته شده است; و جواب شرط (ان كنتم تعلمون) محذوف مى باشد يعنى: اگر به نيكى صدقه آگاه باشيد صدقه خواهيد داد.

14 _ ارزش والاتر گذشت از بدهى وامداران تنگدست ، در صورت توجه و آگاهى به تنگدستى آنان

خيرٌ لكم ان كنتم تعلمون

امام صادق (ع): {و ان كان ذو عسرة . .. }، ان كنتم تعلمون انه معسر فتصدقوا عليه بما لكم عليه فهو خيرٌ لكم

_______________________________

كافى، ج 4، ص 35، ح 4 ; نورالثقلين، ج 1، ص 295، ح 1182.

مهلت به مفلس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 280 - 1،4،7

1 _ لزوم مهلت دادن به بدهكارِ تنگدست ، تا هنگام پرداخت بدهى خويش به سهولت

و ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة

4 _ لزوم مهلت

دادن رباخوار تائب به بدهكار تنگدست ، به هنگام باز پس گيرى اصل سرمايه اش

و ان تبتم . .. فنظرة الى ميسرة

7 _ ارجمندى والاتر گذشت طلبكار از بدهى وامداران تنگدست ، نسبت به مهلت دادن آنان

و ان تصدقوا خير لكم

بنابراين احتمال كه بهتر بودن گذشت، نسبت به مهلت دادن باشد; يعنى ثواب گذشت بيشتر از ثواب مهلت دادن است.

مقابله به مثل از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مقابله به مثل}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 8

8 _ جواز خدعه و نيرنگ ، در مقابل مكر و حيله دشمنان ( مقابله به مثل ) *

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 40 - 5

5 - قصاص و مجازات بدى و خطا ، بايد مطابق و مماثل با خطا باشد ; نه متفاوت با آن

و جزؤا سيّئة سيّئة مثلها

اجتناب از مقابله به مثل با جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 2

2 - پرهيز ايمان آوردگان از اهل كتاب ، از مقابله به مثل كردن در برابر سخنان ياوه و بى ادبانه افراد نادان

و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

اجتناب از مقابله به مثل با ياوه گويان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 2

2 - پرهيز ايمان آوردگان از اهل كتاب ، از مقابله به مثل كردن در برابر سخنان ياوه و بى ادبانه افراد نادان

و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

ارزش مقابله به مثل

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 126 - 5

5- صبر و شكيبايى ، مفيدتر و ارزشمندتر از قصاص و مقابله به مثل است .

و إن عاقتبم فعاقبوا . .. و لئن صبرتم لهو خير للص_برين

بى عدالتى در مقابله به مثل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 12،16

12 - بى عدالتى در مقابله به مثل ، خلاف تقواپيشگى است .

فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم و اتقوا اللّه

16 - خطر خروج از مرز عدالت و تقوا در جنگ و پاسخ به تعديات دشمن ( مقابله به مثل )

فاعتدوا عليه . .. و اتقوا اللّه

تأكيد به رعايت تقوا با جمله {واتقوا اللّه} و نيز {و اعلموا . ..} پس از تجويز مقابله به مثل، مى رساند كه: اجراى اين قانون خطر عدم رعايت حد و مرز مقابله به مثل و خروج از عدالت را در پى دارد; لذا براى جلوگيرى از ابتلا به اين امر ناروا، بر رعايت تقوا تأكيد شده است.

ترك مقابله به مثل با دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 10 - 5،6

5 - پيامبر ( ص ) در مرحله نخست بعثت ( در مكه ) ، از هرگونه تعرّض به دشمنان بدگو ( پاسخ گفتن به بدگويى هاى آنان و مقابله به مثل ) منع شد .

و اهجرهم هجرًا جميلاً

آيه بعد (ذرنى و المكذّبين. ..) شاهد اين است كه اين {هجر}، به معناى عدم تعرض و مقابله به مثل نكردن است.

6 - خوددارى از تعرّض به

مخالفان بدگو ( مقابله به مثل و پاسخ گويى به آنان ) در مرحله آغازين كار هدايت و تبليغ دين ، امرى سزاوار و بايسته

و اهجرهم هجرًا جميلاً

تقوا در مقابله به مثل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 11

11 - اهل ايمان ، موظف به رعايت تقوا حتى در پاسخگويى به تجاوزات دشمن

فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم و اتقوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 13

13 _ نگهدارى حرمت ماه هاى حرام و رعايت تقوا در مقابله به مثل با دشمنان جنگ طلب در آن ماه ها ، مورد تأكيد و عنايت خداوند

فلا تظلموا فيهن أنفسكم . .. و اعلموا أن اللّه مع المتقين

جواز مقابله به مثل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 6

6 - جواز مقابله به مثل در پاسخ به تجاوزگرى هاى دشمن

فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 40 - 1

1 - جزاى بدى و كيفر خطا ها در حد مقابله به مثل ، مجاز و مشروع است .

و الذين إذا أصابهم البغى . .. و جزؤا سيّئة سيّئة مثلها

زمينه مقابله به مثل به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 7

7 - وجود شرايط مساعد براى اقدام سريع پيامبر ( ص ) به رويارويى با توطئه هاى كافران ، در

عصر بعثت

فمهّل الك_فرين

فرمان مهلت دادن، در صورتى به پيامبر(ص) داده مى شود كه شرايط براى انجام عملى شتابزده عليه كافران فراهم باشد.

سرزنش مقابله به مثل با ياوه گويان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 6

6 - مقابله به مثل كردن در برابر ياوه گويى جاهلان ، امرى نكوهيده در بينش الهى و به دور از شأن مؤمنان

و إذا سمعوا اللّغو أعرضوا عنه

شرايط مقابله به مثل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 126 - 1،2

1- لزوم رعايت عدالت و انصاف ، در مقابله به مثل با دشمنان

و إن عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به

2- لزوم رعايت تساوى همه جانبه در قصاص و مقابله به مثل

و إن عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به

صبر در مقابله به مثل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 126 - 7

7- منفعت برتر و خير مؤمنان به هنگام دعوت به اسلام ، در صبر و عدم تعجيل در انتقام از دشمنان و مقابله به مثل با آنان است .

ادع إلى سبيل ربّك . .. و إن عاقبتم فعاقبوا ... و لئن صبرتم لهو خير للص_برين

عدالت در مقابله به مثل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 14

14 - رعايت تقوا در جنگ و حفظ عدالت در مقابله به مثل ، موجب جلب حمايت و امداد هاى الهى است .

و اتقوا اللّه و اعلموا أن اللّه مع المتقين

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 126 - 1،2

1- لزوم رعايت عدالت و انصاف ، در مقابله به مثل با دشمنان

و إن عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به

2- لزوم رعايت تساوى همه جانبه در قصاص و مقابله به مثل

و إن عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 128 - 3

3- رعايت عدالت در مقابله به مثل و يا گذشت از آن ، نشانه تقواپيشگى و احسان و موجب جلب حمايت خداوند است .

و إن عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم . .. إن الله مع الذين اتّقوا و

عفو از مقابله به مثل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 128 - 3،8

3- رعايت عدالت در مقابله به مثل و يا گذشت از آن ، نشانه تقواپيشگى و احسان و موجب جلب حمايت خداوند است .

و إن عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم . .. إن الله مع الذين اتّقوا و

8- گذشت از دشمن و چشم پوشى از انتقام و مقابله به مثل در راه تبليغ دين ، از مصاديق احسان است .

و إن عاقبتم فعاقبوا . .. و لئن صبرتم لهو خير للص_برين ... إن الله مع ... و الذين

لزوم مقابله به مثل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 58 - 6

6 _ لزوم برخورد با دشمن ، همانند خود او

و إما تخافن من قوم خيانة فانبذ إليهم على سواء

برخى مراد از {سواء} را تساوى با دشمن

در برخوردها و عملكردها دانسته اند. برداشت فوق بر اساس اين معناست.

محدوده مقابله به مثل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 194 - 8

8 - پاسخ به تجاوز دشمن در نقض مقررات پذيرفته شده ، نبايد بيش از آنچه دشمن مرتكب شده ، تحقق يابد .

فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم

كلمه {مثل} گوياى برداشت فوق است.

مشروعيت مقابله به مثل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 126 - 4

4- قصاص و مقابله به مثل ، امرى پذيرفته شده در اسلام

و إن عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به

مقابله به مثل با دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 38 - 11

11_ جواز مقابله به مثل در پاسخ گويى به دشمنان دين

إن تسخروا منا فإنا نسخر منكم كما تسخرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 126 - 1،7

1- لزوم رعايت عدالت و انصاف ، در مقابله به مثل با دشمنان

و إن عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به

7- منفعت برتر و خير مؤمنان به هنگام دعوت به اسلام ، در صبر و عدم تعجيل در انتقام از دشمنان و مقابله به مثل با آنان است .

ادع إلى سبيل ربّك . .. و إن عاقبتم فعاقبوا ... و لئن صبرتم لهو خير للص_برين

مقابله به مثل با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 12

12 - تشويق شاعران مسلمان از سوى خداوند

به مقابله به مثل كردن با شاعران كفرپيشه هجوگو

و انتصروا من بعد ما ظلموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 9 - 2

2 - ممنوعيت رفتار دوستانه و مسالمت جويانه ، با كافران معاند ، صرفاً مقابله به مثل است ; نه [ جهاد ] ابتدايى .

لاينهيكم . .. إنّما ينهيكم اللّه

تأكيد خداوند در نهى از رابطه دوستى با كافران، بر اقدامات عملى آنان عليه مسلمانان، بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 34 - 2

2 - مؤمنان در قيامت ، همسان برخوردى كه در دنيا از كافران ديده اند ، با آنان رفتار خواهند كرد .

إنّ الذين أجرموا كانوا من الذين ءامنوا يضحكون . .. فاليوم الذين ءامنوا من الكفّا

مقابله به مثل با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 15

15 _ تقويت روحيه متقين از جانب خدا ، براى جنگ و مقابله به مثل با مشركان

و اعلموا أن اللّه مع المتقين

مقابله به مثل با هجوسرايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 227 - 12

12 - تشويق شاعران مسلمان از سوى خداوند به مقابله به مثل كردن با شاعران كفرپيشه هجوگو

و انتصروا من بعد ما ظلموا

مقابله به مثل با استهزاگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 38 - 10

10_ جواز استهزا و مسخره كردن استهزاگران ، در حد استهزاى آنان

إن تسخروا منا فإنا نسخر منكم كما

تسخرون

مقابله به مثل جايز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 38 - 11

11_ جواز مقابله به مثل در پاسخ گويى به دشمنان دين

إن تسخروا منا فإنا نسخر منكم كما تسخرون

مقابله به مثل در عمل ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 34 - 4

4 - جواز مقابله به مثل ، در برابر برخورد هاى ناپسند *

ادفع بالتى هى أحسن

از واژه {أحسن} _ كه صفت تفضيلى است _ مى توان استفاده كرد كه برخورد نيك در برابر اعمال نادرست، بهترين روش و شيوه احسن است و اين بدان معنا نيست كه مقابله به مثل، در برابر بدى فاقد حسن باشد.

مقابله به مثل در ماههاى حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 36 - 10

10 _ حرمت آغاز جنگ در ماه هاى حرام و جواز جنگ هاى دفاعى و مقابله به مثل در برابر هجوم مشركان

منها أربعة حرم . .. فلا تظلموا فيهن أنفسكم و قتلوا المشركين كافة كما يقتلونكم

حرمت ماههاى حرام، مقتضى ترك جنگ در آن ماههاست ; ولى چون ممكن است دشمن اين حرمت را رعايت نكند، خداوند در اين صورت تكليف حرمت را از مسلمانان برداشته و فرموده كه همانند آنان، شما نيز بجنگيد.

مقابله به مثل مسلمانان مهاجر صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 60 - 3

3 - تجاوز دو باره مشركان به مسلمانانى كه با آنان ، مقابله به مثل كرده بودند ( يعنى نظير عقوبتى

كه بر آنها رفته بود ، به آنان عقوبت رسانده بودند ) .

و من عاقب بمثل ما عوقب به ثمّ بغى عليه

مقابله به مثل موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 10

10- مقابله به مثل و حقيقت گويى ، از ويژگى هاى برخورد موسى ( ع ) با فرعون

إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا . .. و إنى لأظنّك ي_فرعون مثبورًا

مقابله به مثل مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 34 - 2

2 - مؤمنان در قيامت ، همسان برخوردى كه در دنيا از كافران ديده اند ، با آنان رفتار خواهند كرد .

إنّ الذين أجرموا كانوا من الذين ءامنوا يضحكون . .. فاليوم الذين ءامنوا من الكفّا

مقابله به مثل مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 60 - 2

2 - مقابله به مثل يكى از مؤمنان صدراسلام ، در پى عقوبتى كه از سوى مشركان بر او رفته بود .

و من عاقب بمثل ما عوقب به

از ظاهر آيه، چنين استفاده مى شود كه يكى از مؤمنان، در پى عقوبتى كه از سوى مشركان بر او رفته بود، دست به انتقام زد و مقابله به مثل كرد. سپس دوباره از سوى آنها مورد تجاوز و ستم قرار گرفت. خداوند در پى اين تجاوز، به او وعده أكيد داد كه او را يارى خواهد كرد تا انتقام خود را بگيرد. اما در عين حال، با تذكر به اين حقيقت كه خداوند بخشنده و غفور است، توصيه نمود كه

اگر كه از آن تجاوز درگذرد و متجاوز را مورد عفو و آمرزش قرار دهد، مناسب تر و پسنديده تر خواهد بود.

وعده مقابله به مثل به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 3

3 - وعده خداوند بر مقابله به مثل با مكر كافران ، كافى براى شتاب نورزيدن پيامبر ( ص ) در مورد درخواست كيفر براى آنان

و أكيد كيدًا . فمهّل

برداشت ياد شده، از حرف {فاء} در {فمهّل} استفاده شده است; يعنى، حال كه از مكر خداوند درباره كافران آگاه شدى، با خاطرى آسوده به كافران فرصت ده; زيرا آنان هر چند در هر فرصت به مكر خود ادامه دهند، ولى مكر آنان مقهور مكر خداوند است.

مقارن بعثت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

آگاهى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 45 - 16

16- مردم عصر بعثت از كيفر هلاكت بار الهى نسبت به اقوام ستمگر پيشين آگاه بودند .

الذين ظلموا أنفسهم و تبيّن لكم كيف فعلنا بهم و ضربنا لكم الأمثال

اصرار بر كفر كافران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 15 - 2

2 - خداوند ، با بيان پافشارى كافران عصر بعثت بر كفر و انكار معاد ، انتظار ايمان آوردن آنان را بى فايده خواند و توطئه گرى آنها را به پيامبر ( ص ) گوشزد كرد .

إنّهم يكيدون كيدًا

افتراهاى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 88 - 12

12- اعتقاد برخى از

مردم عصر پيامبر ( ص ) به عدم وحيانيت قرآن و ساختگى بودن آن

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ . .. لايأتون بمثله

از اينكه قرآن با قاطعيت تمام اعلام تحدى مى كند، مى توان آن را پاسخ اين شبهه كه {قرآن وحى نيست} تلقى كرد.

افراط مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 5 - 1

1 - افراط و زياده روى مردم عصر بعثت در مخالفت با پيامبر ( ص ) ، مانع لطف خدا در فرستادن وحى نبود .

أفنضرب عنكم الذكر صفحًا أن كنتم قومًا مسرفين

با توجه به مقام آيه _ كه مسأله وحى را مطرح مى كند _ مراد از {اسراف}، افراط و زياده روى در مخالفت با وحى خواهد بود.

افسانه هاى مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 5 - 3

3 _ در عصر نزول قرآن ، داستان ها و افسانه هاى گوناگون مكتوب وجود داشت .

و قالوا أس_طيرالأوّلين اكتتبها

اهل كتاب مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 45 - 4

4 - موقعيت ممتاز و برجسته اهل كتاب در جامعه عرب عصر بعثت

و سئل من أرسلنا من قبلك من رسلنا

حَكَم قرار دادن اهل كتاب درباره شرك و توحيد، نشانى از موقعيت برجسته آنان دارد.

بت پرستى در دوران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 9

9 _ رواج شرك و بت پرستى در بين مردم جزيرة العرب مقارن ظهور اسلام

قل أندعوا

من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا

بت پرستى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 4

4 _ مشركان ، به هنگام طلوع خورشيد اسلام ، به معبود هاى متعددى اعتقاد داشتند .

ليضلّنا عن ءالهتنا

{إل_ه} مفرد {آلهة} به معناى معبود است و جمع آمدن آن حاكى است كه مشركان به چند معبود اعتقاد داشتند.

بى احترامى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 3

3 - محروم ساختن يتيمان از اكرام و احترام و بها ندادن به شخصيت آنان ، فرهنگى حاكم بر مردم عصر بعثت

لاتكرمون اليتيم

بى سوادى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 2 - 2

2 - مردم عصر پيامبر ( ص ) ، بى بهره از سواد خواندن و نوشتن

هو الذى بعث فى الأُمّيّن رسولاً منهم

{اُمّى} (مفرد {اُمّيين}); يعنى، بى سواد، كسى كه خواندن و نوشتن نمى داند.

بينش علماى دينى مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 9

9- بشر بودن پيامبران ، امرى مسلّم نزد عالمان دينى و آگاهان تاريخ انبيا در عصر بعثت

و ما أرسلنا . .. فس_لوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

مقصود از {أهل الذكر} عالمان دينى است; زيرا اولاً عموم مردم از تاريخ پيامبران بى خبر بودند و اين نوع اطلاعات در اختيار عالمان دينى بود و ثانياً واژه {ذكر} در قرآن، بر كتاب هاى آسمانى و از جمله خودِ قرآن

اطلاق گرديده است.

بينش مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 5

5- مردم عصر بعثت ، معتقد به توانايى علمى پيامبر ( ص ) در پاسخ گويى به مسائل اسرارآميز و ناشناخته اى چون روح

يسئلونك عن الروح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 2،3،4

2- نزول داستان اصحاب كهف در قرآن ، زمينه ساز اظهار نظرهايى گوناگون در ميان مردم عصربعثت ، در باره تعداد آنان شد .

سيقولون . .. و يقولون ... و يقولون

حرف {سين} در {سيقولون} نشانه صدور آن گفته و گفته هاى بعدى در زمان آينده است و به قرينه {فلا تمار فيهم} اين اقوال، در زمان حيات رسول اللّه(ص) پيدا شده بود.

3- مردم عصربعثت ، با اظهار سه نظريه متفاوت ، اصحاب كهف را سه ، يا پنج و يا هفت نفر مى پنداشتند .

سيقولون ثل_ثة رابعهم كلبهم و يقولون خمسة . .. و يقولون سبعة

4- سگ اصحاب كهف ، چهارم يا ششم و يا هشتمين عضوگروه اصحاب كهف در نظر مردم بود .

سيقولون ثل_ثة رابعهم كلبهم و يقولون خمسة سادسهم كلبهم . .. و يقولون سبعة و ثامنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 5 - 4

4 - لزوم حفظ درختان بارور ، در باور مردمان عصر بعثت

ما قطعتم من لينة . .. فبإذن اللّه

از توضيح خداوند نسبت به مشروعيت عمل مسلمانان در قطع درختان بنى نضير، چنين استفاده مى شود كه عمل آنان، براى مردم مدينه چه بسا سؤال برانگيز

بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 25 - 1

1 - برخى از مردم عصر بعثت ، قرآن را كلامى القا شده از سوى شيطان مى پنداشتند .

و ما هو بقول شيط_ن

بينش مشركان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 3

3 - پندار مشركان عصر بعثت ، خاموش شدن فروغ دين و آيين نبوى ، با رحلت پيامبر ( ص )

فإمّا نذهبنّ بك فإنّا منهم منتقمون

آيه شريفه، گويا در پاسخ توهم مشركان است كه مى پنداشتند با رحلت پيامبر(ص)، تمامى مسائل خاتمه خواهد يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 12 - 12

12- ارج و منزلت تورات نزد مشركان عصر بعثت ، به رغم عدم پيروى از آن

و من قبله كت_ب موسى إمامًا و رحمة و ه_ذا كت_ب مصدّق

اين احتمال وجود دارد كه تذكّر به وجود مشابهت قرآن و تورات، از آن جهت باشد كه مشركان مكه _ با اين كه عملاً پيرو تورات نبودند _ نوعى احترام و قداست براى آن قائل بوده و به تكذيب آن اقدام نمى كردند. بر اين اساس خداوند فرموده است: شما چگونه قرآن را دروغ مى پنداريد، با اين كه شبيه تورات است كه نزد شما قرب و منزلت دارد.

بينش مورخان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 9

9- بشر بودن پيامبران ، امرى مسلّم نزد عالمان دينى و آگاهان تاريخ انبيا در عصر بعثت

و ما أرسلنا

. .. فس_لوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

مقصود از {أهل الذكر} عالمان دينى است; زيرا اولاً عموم مردم از تاريخ پيامبران بى خبر بودند و اين نوع اطلاعات در اختيار عالمان دينى بود و ثانياً واژه {ذكر} در قرآن، بر كتاب هاى آسمانى و از جمله خودِ قرآن اطلاق گرديده است.

پرسش مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 2

2- حقيقت روح ، امرى مبهم و سؤال برانگيز براى مردم عصر پيامبر ( ص )

و يسئلونك عن الروح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 83 - 1،4

1- مردم زمان پيامبر ( ص ) از آن حضرت ، درباره ذوالقرنين ، پرسش هايى را مطرح ساخته بودند .

و يسئلونك عن ذى القرنين

{قرن} به معناى {شاخ} است. گفته اند وجه تسميه {ذوالقرنين} آن بوده كه وى، دو رشته گيسوان بافته، همانند دو شاخ داشته و يا اين كه بر كلاه او دو شاخ قرار داشته است. البته {قرن} به معناى مدّت زمانى متمادى كه مردم در آن زيست مى كنند نيز آمده و لذا برخى نيز وجه تسميه را دوران طولانى حاكميت ذوالقرنين دانسته اند.

4- پرسشش هاى مردم از پيامبر ( ص ) ، زمينه نزول برخى آيات و تبيين مطالبى براى مردم بود .

و يسئلونك عن ذى القرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 42 - 1

1 - پرسش از زمان فرا رسيدن قيامت ، سؤال مكرر مردم از پيامبر ( ص )

يسئلونك عن الساعة أيّان مرسيها

كلمه {مرسى}،

به صورت هاى مصدر ميمى، اسم زمان، اسم مكان و اسم مفعول كاربرد دارد(مفردات راغب). اين كلمه در آيه شريفه _ به قرينه {أيّان} كه سؤال از زمان است _ مصدر ميمى مى باشد. در اين صورت {مرسى} به معناى وقوع و استقرار خواهد بود. مكرر بودن سؤال، از فعل مضارع {يسئلونك} استفاده شده است.

تأثير قرآن در مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 3

3 - قرآن ، داراى تأثيرى شگرف در ميان مردم عصر نزول

قالوا ه_ذا سحر

اين كه مشركان قرآن را سحر مى خواندند، نشانگر تأثير عميق آن است.

تاريخ مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 81 - 1

1- مشركان عصر بعثت ، معبودهايى متعدد را به عنوان { الهه } مى پرستيدند .

واتّخذوا من دون اللّه ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 35 - 12

12 - صنعت شيشه و استفاده از آن براى روشنايى ، در عصر بعثت وجود داشت .

فى زجاجة الزجاجة كأنّها كوكب درىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 77 - 7

7 _ دعوت خدا و رسول او ، مورد تكذيب مردم در نيمه نخست بعثت پيامبراسلام ( ص ) قرار گرفت .

قل مايعبؤا بكم ربّى لولا دعاؤكم فقد كذّبتم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، در مكه نازل گرديده است كه نيمه نخست رسالت پيامبراسلام(ص) در آن قرار داشت. بنابراين خطاب {كذّبتم} به مردم

همين دوره از رسالت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 6 - 4،6

4 - بعثت پيامبراسلام ( ص ) ، در عصرى بود كه مردمِ آن و پدرانشان هيچ پيامبرى را درك نكرده و از وجود رسولان الهى محروم بودند .

لتنذر قومًا ما أُنذر ءاباؤهم

گفتنى است طبق آيات گوناگون از جمله آيه 24 سوره فاطر (و إن من أُمّة إلاّ خلا فيها نذير) تمامى امت ها از انذارگران الهى برخوردار بودند. بنابراين مقصود از آيه شريفه، اين نيست كه مردم عصر رسالت، در تمامى اعصار گذشته از وجود پيامبران الهى محروم بودند; بلكه مقصود پدران نزديك آنان است و يا مراد اين است كه هيچ پيامبرى به صورت مباشر و از نزديك به هدايت آنان نپرداخته است.

6 - مردم در آغاز بعثت و اجداد آنان در عصر جاهليت ، در غفلت و بى خبرى بسر مى بردند .

ما أُنذر ءاباؤهم فهم غ_فلون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه ضمير {هم} به مجموع {قوم} و {آباء} بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 9 - 11

11 - وجود مذاهب و اديان گوناگون در جزيرة العرب به هنگام بعثت پيامبر ( ص )

ليظهره على الدين كلّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 2 - 2،9

2 - مردم عصر پيامبر ( ص ) ، بى بهره از سواد خواندن و نوشتن

هو الذى بعث فى الأُمّيّن رسولاً منهم

{اُمّى} (مفرد {اُمّيين}); يعنى، بى سواد، كسى كه خواندن و نوشتن نمى داند.

9 -

مردم جزيرة العرب پيش از بعثت پيامبراكرم ( ص ) ، در گمراهى آشكارى به سر مى بردند .

و إن كانوا من قبل لفى ضل_ل مبين

{إن} در {و إن كانوا} مخفف از مثقله است; يعنى، {و إنّهم كانوا من قبل لفى ضلال مبين}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 41 - 5

5 - ايمان به قرآن در ميان مردم ، در نيمه نخست رسالت ( مكّه ) بسيار اندك بود .

قليلاً ما تؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 42 - 5

5 - پندگيرى و درس آموزى مردم از تعاليم قرآن ، در نيمه نخست رسالت بسيار ناچيز و اندك بود .

قليلاً ما تذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 26 - 9

9 - منكران معاد و فرعون صفتان عصر بعثت ، محروم از خشيت الهى و بى تفاوت در برابر عبرت هاى تاريخ

يقولون أءنّا . .. هل أتيك ... إنّ فى ذلك لعبرة لمن يخشى

تصريح به {من يخشى} براى اشاره به نبود خشيت در وجود منكران معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 33 - 4

4 - كشاورزى و دامدارى ، از منابع درآمد مردم در عصر بعثت

ماءها و مرعيها . .. مت_عًا لكم و لأنع_مكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 3

3 - آشنايى مردم عصر بعثت با سوابق پيامبر ( ص ) و معاشرت آن حضرت با آنان

و ما

صاحبكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 3

3 - محروم ساختن يتيمان از اكرام و احترام و بها ندادن به شخصيت آنان ، فرهنگى حاكم بر مردم عصر بعثت

لاتكرمون اليتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 1

1 - بى توجهى به مستمندان و ترغيب نكردن يكديگر به تأمين غذاى آنان ، فرهنگى حاكم بر عصر بعثت

و لاتح_ضّون على طعام المسكين

{تحاضّ} (مصدر {تحاضّون})، به معناى ترغيب كردن يكديگر است (قاموس). گفتنى است كه از عبارت {طعام المسكين}، {بذل طعام المسكين} اراده شده است. البته {طعام} مى تواند به معناى {اطعام} باشد _ مانند {عطاء} به معناى {اعطاء} ولى تقدير بهتر است. (البحرالمحيط)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 4 - 1

1 - خداوند ، پيامبر ( ص ) را در عصر بعثت ، نامدار و بلندآوازه ساخت و آن حضرت را در اوج شهرت قرار داد .

و رفعنا لك ذكرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 4

4 - پيامبر ( ص ) در آغاز بعثت ، مخالفانى متشكل و متحد با يكديگر داشت .

فليدع ناديه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 198 - 16

16 _ گمراهى مردم ، پيش از اسلام

و ان كنتم من قبله لمن الضالين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 22

22 _ جامعه جاهلى عصر بعثت ،

هيچ حقى را براى زنان معتبر نمى شمرد .

و لهنّ مثل الذى عليهنّ بالمعروف

با توجّه به اينكه حقوق مردان بر زنان (عليهنّ) را مُسلّم گرفته و در صدد اثبات حقوق زنان بر مردان (لهنّ) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 103 - 13،15،22

13 _ مسلمانان قبل از پذيرش اسلام ، گرفتار پراكندگى ، تفرقه ، جنگ و خصومت

اذ كنتم اعداءً فالّف بين قلوبكم

15 _ اخوت و برادرى مسلمانان در سايه اسلام ، پس از تاريخى آكنده از دشمنى و كينه ، برهان خداوند براى فرمان به اعتصام به ريسمان الهى

و اعتصموا بحبل اللّه . .. واذكروا نعمت اللّه عليكم اذ كنتم اعداءً فالّف بين قلوب

22 _ جامعه جزيرة العرب در عصر بعثت پيامبر ( ص ) ، به خاطر تفرقه و نزاع ، در معرض نابودى و هلاكت

و كنتم على شفا حفرة من النار

بنابراينكه {النار}، استعاره از هلاكت و نابودى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 164 - 12،13

12 _ گمراهى آشكار مردم ، پيش از بعثت پيامبر ( ص )

و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

13 _ هواپرستى و رواج ضدارزش ها ، جهل و محروميّت از تعاليم دين ، از جلوه هاى گمراهى مردم ، پيش از ظهور پيامبر ( ص )

يزكّيهم و يعلّمهم الكتب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 8

8 - مردم عصر بعثت ، مردمانى شرك پيشه بودند .

يوحى

إلىّ أنّما إل_هكم إل_ه وحد . .. و ويل للمشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 4

4 - وجود نظام طبقاتى ، در جوامع عصر بعثت و پيش از آن

و كذلك ما أرسلنا من قبلك . .. إلاّ قال مترفوها

تقويت روحيه مسلمانان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فيل - 105 - 1 - 10

10 - توجّه به ماجراى اصحاب فيل ، دلگرم كننده و اطمينان بخش براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان عصر بعثت

ألم تر كيف فعل ربّك بأصح_ب الفيل

تكذيبگرى كافران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 15 - 2

2 - خداوند ، با بيان پافشارى كافران عصر بعثت بر كفر و انكار معاد ، انتظار ايمان آوردن آنان را بى فايده خواند و توطئه گرى آنها را به پيامبر ( ص ) گوشزد كرد .

إنّهم يكيدون كيدًا

تكذيبگرى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 49 - 3

3 - تكذيب قرآن ، از سوى گروهى از مردم در عصر نزول وحى

و إنّا لنعلم أنّ منكم مكذّبين

توطئه كافران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 15 - 2

2 - خداوند ، با بيان پافشارى كافران عصر بعثت بر كفر و انكار معاد ، انتظار ايمان آوردن آنان را بى فايده خواند و توطئه گرى آنها را به پيامبر ( ص ) گوشزد كرد .

إنّهم يكيدون

كيدًا

توطئه هاى كافران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 7

7 - وجود شرايط مساعد براى اقدام سريع پيامبر ( ص ) به رويارويى با توطئه هاى كافران ، در عصر بعثت

فمهّل الك_فرين

فرمان مهلت دادن، در صورتى به پيامبر(ص) داده مى شود كه شرايط براى انجام عملى شتابزده عليه كافران فراهم باشد.

تهديد اهل تكاثر مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 3 - 4

4 - خداوند ، تهديدكننده افزون نمايان عصر بعثت به كيفرى گريزناپذير

ألهيكم التكاثر . .. كلاّ سوف تعلمون

تهديد كافران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 6

6 - خداوند ، كافران عصر بعثت را به عذابى نزديك تهديد كرد .

فمهّل . .. رويدًا

دادن مهلت كوتاه به منزله تهديد به عذاب، پس از انقضاى مهلت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 6 - 7

7 - خداوند ، تهديدكننده كافران عصر بعثت به سرنوشتى نظير فرجام قوم عاد

ألم تر كيف فعل ربّك بعاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 9 - 6

6 - خداوند ، تهديدكننده كافران عصر بعثت ، به فرجامى نظير هلاكت قوم ثمود

ألم تر كيف فعل ربّك . .. و ثمود الذين جابوا الصخر بالواد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 10 - 4

4 - خداوند ، تهديدكننده كافران عصر بعثت ،

به گرفتار ساختن آنان در عقوبتى نظير فرجام قوم فرعون

ألم تر . .. و فرعون ذى الأوتاد

تهمتهاى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 1

1 - برخى از مردم عصر بعثت ، پيامبر ( ص ) را ديوانه شمرده و او را به تدوين قرآن براساس اختلالات عقلى ، متهم مى كردند .

و ما صاحبكم بمجنون

جادو در دوران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 7 - 10

10- وجود پديده سحر و جادو ، در جامعه عصر بعثت

ه_ذا سحر مبين

جنيان در دوران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 2 - 4

4 - ايمان گروهى از جن به قرآن ، در مرحله آغازين نزول

إنّا سمعنا قرءانًا عجبًا . يهدى إلى الرشد ف_امنّا به

حجاب زنان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 31 - 16

16 - استفاده از روسرى ، بدون پوشاندن گلو و سينه ، از پوشش هاى زنان جزيرة العرب پيش از تشريع حكم حجاب از جانب اسلام

و ليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ

خداشناسى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 88 - 2

2- شناخت مردم عصر بعثت از خداوند ، شناختى ضعيف و ناقص بود .

و قالوا اتّخذ الرحمن ولدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 91 - 3

3- { رحمان } از

اسامى و اوصاف خداوند ، و شناخته شده براى مردم عصر بعثت

أن دعوا للرحم_ن ولدًا

خداشناسى مشركان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 81 - 3،7

3 - باور مشركان عصر بعثت به رحمانيت خداى هستى

قل إن كان للرحم_ن ولد

7 - شناخت مشركان عصر پيامبر نسبت به خداوند با نام { رحمان }

قل إن كان للرحم_ن

دامدارى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 33 - 4

4 - كشاورزى و دامدارى ، از منابع درآمد مردم در عصر بعثت

ماءها و مرعيها . .. مت_عًا لكم و لأنع_مكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 4

4 - كشاورزى و دامدارى ، از منابع درآمد مردم در عصر بعثت

مت_عًا لكم و لأنع_مكم

سرزمين ارم در دوران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 8 - 1

1 - ساختمان هاى مرتفع سرزمين ارم ، بى نظير در تمام سرزمين ها تا عصر بعثت

الّتى لم يخلق مثلها فى البل_د

شرك در دوران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 9

9 _ رواج شرك و بت پرستى در بين مردم جزيرة العرب مقارن ظهور اسلام

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا

شرك عبادى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 7 - 5

5 - شرك در عبادت و

الوهيت ، بنياد و اساس انحراف مردم عصر بعثت

أنّما إل_هكم إل_ه وحد . .. و ويل للمشركين . الذين لايؤتون الزكوة

شرك مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 8

8 - مردم عصر بعثت ، مردمانى شرك پيشه بودند .

يوحى إلىّ أنّما إل_هكم إل_ه وحد . .. و ويل للمشركين

عبرت مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 44 - 6

6 - آثار بر جا مانده از تمدن ها و دستاورد هاى اقوام و ملت هاى نيرومند پيشين ، قابل بازديد و مطالعه و درس آموز براى مردم عصر بعثت

أوَلم يسيروا فى الأرض فينظروا . .. و كانوا أشدّ منهم قوّة

عصيان مشركان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 6

6 - اهل كتاب و مشركانى كه اسلام را نپذيرفتند ، كسانى بودند كه از پذيرش هر برهان روشنى سرباز مى زدند .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة

در برداشت ياد شده، {منفكّين} به معناى {منفكّين عن الكفر} دانسته شده است. {تأتيهم البيّنة} _ به تقدير {أن} مصدريه _ با {اتيان البيّنة} مرادف است و عبارت {حتّى اتيان البيّنة} را مى توان به معناى {حتّى وقت اتيان البيّنة} يا {حتّى باتيان البيّنة} دانست. در اين صورت، تقدير كلام چنين مى شود: {لم يكن ... منفكّين فى وقت من الأوقات حتّى وقت اتيان البيّنة} يا {لم يكن ... منفكّين بأىّ طريق حتّى باتيان البيّنة}.

عقيده باطل مشركان مقارن بعثت

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 81 - 2

2 - مشركان عصر بعثت ، معتقد به وجود فرزند ، براى خداى رحمان

قل إن كان للرحم_ن ولد فأنا أوّل الع_بدين

عقيده مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 88 - 12

12- اعتقاد برخى از مردم عصر پيامبر ( ص ) به عدم وحيانيت قرآن و ساختگى بودن آن

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ . .. لايأتون بمثله

از اينكه قرآن با قاطعيت تمام اعلام تحدى مى كند، مى توان آن را پاسخ اين شبهه كه {قرآن وحى نيست} تلقى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 4

4 _ مشركان ، به هنگام طلوع خورشيد اسلام ، به معبود هاى متعددى اعتقاد داشتند .

ليضلّنا عن ءالهتنا

{إل_ه} مفرد {آلهة} به معناى معبود است و جمع آمدن آن حاكى است كه مشركان به چند معبود اعتقاد داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 3

3 - وجود اعتقاد و باور به الوهيت عيسى ( ع ) در جامعه عصر بعثت

و قالوا ءألهتنا خير أم هو

عقيده مشركان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 81 - 3،7

3 - باور مشركان عصر بعثت به رحمانيت خداى هستى

قل إن كان للرحم_ن ولد

7 - شناخت مشركان عصر پيامبر نسبت به خداوند با نام { رحمان }

قل إن كان للرحم_ن

علم مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

19 - تغابن - 64 - 5 - 1

1 - آگاهى مردم كافر عصر بعثت ، از سرنوشت شوم اقوام كافر پيش از خود

ألم يأتكم نبؤا الذين كفروا من قبل

استفهام در {ألم يأتكم}، تقريرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 18 - 4

4 - آشنايى مردم عصر نزول قرآن ، به سرنوشت هلاكت بار اقوام و ملّت هاى تكذيب گر پيش از خود

فكيف كان نكير

تعبير {فكيف كان نكير}(پس از انكار و كيفر من چگونه بود؟) مى رساند كه مخاطبان آيات قرآن، از چگونگى كيفر و عذاب اقوام پيش از خود، كم و بيش آشنا بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 3

3 - آشنايى مردم عصر بعثت با سوابق پيامبر ( ص ) و معاشرت آن حضرت با آنان

و ما صاحبكم

علماى مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 10

10- وجود افرادى مطلع و آگاه به تاريخ انبيا در محيط جاهلى مشركان عصر بعثت

فس_لوا أهل الذكر

غفلت مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 6 - 6،7

6 - مردم در آغاز بعثت و اجداد آنان در عصر جاهليت ، در غفلت و بى خبرى بسر مى بردند .

ما أُنذر ءاباؤهم فهم غ_فلون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه ضمير {هم} به مجموع {قوم} و {آباء} بازگردد.

7 - غفلت و بى خبرى مردم در آغاز بعثت و اجداد آنان در جاهليت ، ناشى

از نبودن پيامبر و منذر الهى در ميان آنها بوده است .

ما أُنذر ءاباؤهم فهم غ_فلون

برداشت ياد شده بر اين اساس مبتنى است كه {ما} در {ما اُنذر} نافيه و جمله {فهم غافلون} متفرع بر نفى انذار باشد; يعنى، انذار نشدنشان موجب غفلت آنان گرديد.

كشاورزى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 33 - 4

4 - كشاورزى و دامدارى ، از منابع درآمد مردم در عصر بعثت

ماءها و مرعيها . .. مت_عًا لكم و لأنع_مكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 4

4 - كشاورزى و دامدارى ، از منابع درآمد مردم در عصر بعثت

مت_عًا لكم و لأنع_مكم

كشتيرانى در دوران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 12 - 5

5 - اهميت كشتى رانى ، در زندگى اقتصادى جامعه عصر بعثت *

اللّه الذى سخّر لكم البحر لتجرى الفلك فيه بأمره

كفران مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 50 - 9

9 _ اكثر مردم در نيمه نخست بعثت ، نعمت قرآن را قدر نشناخته و بدان بى اعتنايى كردند .

و لقد صرّفن_ه بينهم ليذّكّروا فأبى أكثر الناس إلاّ كفورًا

برداشت فوق، با توجه به نزول آيه شريفه در مكه است كه نيمه نخست دوران بعثت در همين شهر سپرى شد.

گمراهى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 2 - 9

9 - مردم جزيرة العرب پيش

از بعثت پيامبراكرم ( ص ) ، در گمراهى آشكارى به سر مى بردند .

و إن كانوا من قبل لفى ضل_ل مبين

{إن} در {و إن كانوا} مخفف از مثقله است; يعنى، {و إنّهم كانوا من قبل لفى ضلال مبين}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 11 - 10

10 - مردم ، پيش از بعثت پيامبراسلام ( ص ) ، در انواع ظلمت ها به سر مى برند .

ليخرج الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت من الظلم_ت إلى النور

محدوده علم مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 15،16

15- اطلاعات علمى مردم در عصر بعثت پيامبر ( ص ) درباره حقيقت روح ، بسيار كم و ناچيز بود .

قل الروح من أمر ربّى و ما أُوتيتم من العلم إلاّ قليلاً

بنابر اينكه مخاطبان آيه، مردم عصر بعثت باشند _ نه همه انسانها در تمامى عصرها _ برداشت فوق به دست مى آيد.

16- اطلاعات علمى مردم در عصر بعثت پيامبر ( ص ) ، بسيار كم و ناچيز بود .

و ما أُوتيتم من العلم إلاّ قليلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مخاطبان {و ما أُوتيتم من العلم} مردم عصر پيامبر(ص) باشند. و مراد از {العلم} مطلق دانش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 3 - 4

4 - مردم عصر بعثت ، اطلاعاتى مخدوش و نادرست از داستان موسى و فرعون داشتند .

نتلوا عليك من نبإِ موسى و فرعون بالحقّ

قيد {بالحقّ} نشان مى دهد كه آنچه در ميان مردم

عصر پيامبر(ص) از ماجراى موسى(ع) و فرعون مطرح بود، با واقعيت انطباق نداشت.

محمد(ص) و كافران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 7

7 - وجود شرايط مساعد براى اقدام سريع پيامبر ( ص ) به رويارويى با توطئه هاى كافران ، در عصر بعثت

فمهّل الك_فرين

فرمان مهلت دادن، در صورتى به پيامبر(ص) داده مى شود كه شرايط براى انجام عملى شتابزده عليه كافران فراهم باشد.

محمد(ص) و لعن كافران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور فرصت دادن به كافران عصر بعثت و پرهيز از نفرين و درخواست عذاب سريع براى آنان

فمهّل الك_فرين أمهلهم رويدًا

{مَهِّل} و {أمهِل} به يك معنا است; گرچه برخى گفته اند: {مَهِّل} فرمان به مهلت لحظه به لحظه و تدريجى است و {أمهل} فرمان به يك مهلت. تكرار فرمان با دو لفظ متفاوت _ به گونه اى كه دو فرمان مستقل به نظر آيد _ تأكيد بيشترى به همراه دارد. كلمه {رويداً} ممكن است، تصغير {رَوْد} (مهلت دادن) باشد; يعنى، مهلت كوتاه و نيز مى تواند اسم فعل و به معناى {أمهل} باشد كه براى سومين بار فرمان مهلت را تكرار كرده است.

مخالفت مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 5 - 1

1 - افراط و زياده روى مردم عصر بعثت در مخالفت با پيامبر ( ص ) ، مانع لطف خدا در فرستادن وحى نبود .

أفنضرب عنكم الذكر صفحًا

أن كنتم قومًا مسرفين

با توجه به مقام آيه _ كه مسأله وحى را مطرح مى كند _ مراد از {اسراف}، افراط و زياده روى در مخالفت با وحى خواهد بود.

مردم مقارن بعثت و اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 22 - 2،16

2- نزول داستان اصحاب كهف در قرآن ، زمينه ساز اظهار نظرهايى گوناگون در ميان مردم عصربعثت ، در باره تعداد آنان شد .

سيقولون . .. و يقولون ... و يقولون

حرف {سين} در {سيقولون} نشانه صدور آن گفته و گفته هاى بعدى در زمان آينده است و به قرينه {فلا تمار فيهم} اين اقوال، در زمان حيات رسول اللّه(ص) پيدا شده بود.

16- تنها ، گروهى اندك از مردم عصر بعثت ، به شمارِ اصحاب كهف و زواياى سرگذشت آنان ، آگاهى داشتند .

مايعلمهم إلاّ قليل

با آن كه سخن در باره تعداد اصحاب كهف بود، در جمله {مايعلمهم. ..} آگاهى بر خود اصحاب كهف، از اكثريت مردم نفى شده است. اين مطلب، مى رساند كه ديگر زواياى ماجراى اصحاب كهف نيز مانند تعداد آنان، براى بيشتر مردم نامعلوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 1

1- مدّت درنگ اصحاب كهف در غار ، ميان مردم عصر پيامبر ( ص ) مورد اختلاف بود .

قل اللّه أعلم

جمله {قل اللّه. ..} نشانه آن است كه برخى از مردم، در باره مدّت بيان شده در آيه قبل، تشكيك كرده و نظرى غير آن را مطرح ساخته بودند. پيامبر(ص) در پاسخ آنان، با بيان علم برتر الهى به

زمان بندى ياد شده، تأكيد كرده و ترديد در آن را مردود دانسته است.

مردم مقارن بعثت و اطعام مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 1

1 - بى توجهى به مستمندان و ترغيب نكردن يكديگر به تأمين غذاى آنان ، فرهنگى حاكم بر عصر بعثت

و لاتح_ضّون على طعام المسكين

{تحاضّ} (مصدر {تحاضّون})، به معناى ترغيب كردن يكديگر است (قاموس). گفتنى است كه از عبارت {طعام المسكين}، {بذل طعام المسكين} اراده شده است. البته {طعام} مى تواند به معناى {اطعام} باشد _ مانند {عطاء} به معناى {اعطاء} ولى تقدير بهتر است. (البحرالمحيط)

مردم مقارن بعثت و ذوالقرنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 83 - 2

2- { ذوالقرنين } ، شخصيتى تاريخى و شناخته شده در عصر پيامبر ( ص ) بوده است .

و يسئلونك عن ذى القرنين

مردم مقارن بعثت و روح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 85 - 15

15- اطلاعات علمى مردم در عصر بعثت پيامبر ( ص ) درباره حقيقت روح ، بسيار كم و ناچيز بود .

قل الروح من أمر ربّى و ما أُوتيتم من العلم إلاّ قليلاً

بنابر اينكه مخاطبان آيه، مردم عصر بعثت باشند _ نه همه انسانها در تمامى عصرها _ برداشت فوق به دست مى آيد.

مردم مقارن بعثت و قصه اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 13 - 4

4- اطلاعات مردم عصر بعثت از اصحاب كهف و سرگذشت آنان ، اطلاعات

غير واقعى و آميخته با خرافات بود .

نحن نقصّ عليك نبأهم بالحقّ

قيد {بالحقّ} تعريضى است كه به ناقلان سرگذشت اصحاب كهف و بيان كننده اين كه نقل آنان، آميخته به امورى غير واقعى و خرافى است.

مردم مقارن بعثت و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 22 - 3

3 - آشنايى مردم عصر بعثت با سوابق پيامبر ( ص ) و معاشرت آن حضرت با آنان

و ما صاحبكم

مردم مقارن بعثت و مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 18 - 1

1 - بى توجهى به مستمندان و ترغيب نكردن يكديگر به تأمين غذاى آنان ، فرهنگى حاكم بر عصر بعثت

و لاتح_ضّون على طعام المسكين

{تحاضّ} (مصدر {تحاضّون})، به معناى ترغيب كردن يكديگر است (قاموس). گفتنى است كه از عبارت {طعام المسكين}، {بذل طعام المسكين} اراده شده است. البته {طعام} مى تواند به معناى {اطعام} باشد _ مانند {عطاء} به معناى {اعطاء} ولى تقدير بهتر است. (البحرالمحيط)

مردم مقارن بعثت و يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 17 - 3

3 - محروم ساختن يتيمان از اكرام و احترام و بها ندادن به شخصيت آنان ، فرهنگى حاكم بر مردم عصر بعثت

لاتكرمون اليتيم

منابع كسب مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 4

4 - كشاورزى و دامدارى ، از منابع درآمد مردم در عصر بعثت

مت_عًا لكم و لأنع_مكم

منشأ گمراهى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 7 - 5

5 - شرك در عبادت و الوهيت ، بنياد و اساس انحراف مردم عصر بعثت

أنّما إل_هكم إل_ه وحد . .. و ويل للمشركين . الذين لايؤتون الزكوة

مورخان مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 10

10- وجود افرادى مطلع و آگاه به تاريخ انبيا در محيط جاهلى مشركان عصر بعثت

فس_لوا أهل الذكر

موقعيت فرهنگى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 13 - 3

3 - وضعيت فرهنگى و دينى مردم عصر پيامبراسلام ، شبيه و مانند وضعيت مردم انطاكيه هنگام آمدن رسولان به سوى آنان

و اضرب لهم مثلاً أصح_ب القرية إذ جاءها المرسلون

بيشتر مفسران برآنند كه مقصود از {أصحاب القرية} مردم شهر {انطاكيه} است (كه هم اكنون جزء خاك تركيه و از شهرهاى تجارى آن مى باشد). گفتنى است {إذ} ظرف زمان و بدل اشتمال، براى {أصحاب القرية} است; يعنى، مثل بزن از مردم انطاكيه، آن گاه كه رسولان الهى به سوى شان آمدند.

مهلت به كافران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور فرصت دادن به كافران عصر بعثت و پرهيز از نفرين و درخواست عذاب سريع براى آنان

فمهّل الك_فرين أمهلهم رويدًا

{مَهِّل} و {أمهِل} به يك معنا است; گرچه برخى گفته اند: {مَهِّل} فرمان به مهلت لحظه به لحظه و تدريجى است و {أمهل} فرمان به يك مهلت. تكرار فرمان با دو لفظ متفاوت

_ به گونه اى كه دو فرمان مستقل به نظر آيد _ تأكيد بيشترى به همراه دارد. كلمه {رويداً} ممكن است، تصغير {رَوْد} (مهلت دادن) باشد; يعنى، مهلت كوتاه و نيز مى تواند اسم فعل و به معناى {أمهل} باشد كه براى سومين بار فرمان مهلت را تكرار كرده است.

نظام طبقاتى مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 23 - 4

4 - وجود نظام طبقاتى ، در جوامع عصر بعثت و پيش از آن

و كذلك ما أرسلنا من قبلك . .. إلاّ قال مترفوها

ويژگيهاى علم مردم مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 5 - 2

2 - آگاهى مردم عصر بعثت ، از سرنوشت اقوام كافر پيش از خود ، از راه اخبار و اطلاعات واصله بود .

ألم يأتكم نبؤا الذين كفروا من قبل

مطلب ياد شده، از آمدن تعبير {نبأ} (خبر) به دست مى آيد.

مقام از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مقام

آثار تفاخر به مقام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 3 - 3

3 - تلاش براى افزون تر قلمداد كردن ثروت و منزلت خويش از ديگران ، درپى دارنده كيفر الهى است .

سوف تعلمون

جمله {سوف تعلمون} تهديد است و از آن جا كه صرف آگاهى به پوچى افتخارات، تهديد به شمار نمى آيد; مراد هشدار به فرجامى است كه اهل {تكاثر}، با آن مواجه خواهند شد.

ارزش مقام آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 19 - 7

7 _ حضرت آدم داراى

مقامى برتر در پيشگاه خداوند، نسبت به همسرش حوا

و يأدم أسكن أنت و زوجك الجنة

محور قرار گرفتن آدم در خطاب الهى، مى تواند نشان برترى وى نسبت به همسرش باشد.

ارزش مقام امامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 4

4- امامت ، مقام و منصبى برتر و سنگين تر از نبوت و پيامبرى است .

و كلاًّ جعلنا ص_لحين . و جعلن_هم أئمة يهدون بأمرنا

صالح قرار دادن و اعطاى منصب امامت به ابراهيم(ع) از جانب خداوند، پس از نبوت و پيامبرى ايشان بود. اين مى تواند بيانگر برترى و سنگينى مقام امامت در مقايسه با منصب نبوت باشد.

ارزش مقام تسليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 84 - 9

9 _ مقام تسليم ، مقامى برتر از ايمان است .

إن كنتم ءامنتم باللّه فعليه توكلوا إن كنتم مسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 81 - 18

18- تسليم بودن در برابر خداوند ، مقامى بس بلند و ارزشمند

و الله جعل لكم . .. لعلّكم تسلمون

برداشت فوق، با توجه به اين است كه هدف و فلسفه آفرينش انسان و اعطاى نعمتهاى گوناگون به او، {تسليم بودن} دانسته شده است.

ارزش مقام تقرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 175 - 9

9 _ هدايت و رسيدن به خداوند ، پاداشى برتر از بهشت و نعمت هاى آن

فاما الذين ءامنوا باللّه . .. و يهديهم إليه صرطاً مستقيماً

غالباً در مقام بيان پاداش، اول ادنى و

آنگاه اعلى را ذكر مى كنند ; بنابراين رسيدن به خدا و قرب به او {يهديهم اليه} مى تواند بهترين پاداش مؤمنان باشد.

ارزش مقام حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 19 - 7

7 _ حضرت آدم داراى مقامى برتر در پيشگاه خداوند، نسبت به همسرش حوا

و يأدم أسكن أنت و زوجك الجنة

محور قرار گرفتن آدم در خطاب الهى، مى تواند نشان برترى وى نسبت به همسرش باشد.

ارزش مقام رضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 21

21 - مقام رضا ، موقعيتى رفيع و ارزش مند و وصول به آن دشوار است .

فاصبر . .. و سبّح بحمد ربّك ... لعلّك ترضى

مسبوق شدن {ترضى} به حرف ترجى {لعلّ} و نيز برنامه ذكر شده در آيه براى هر شبانه روز، از موقعيت والاى مقام رضا و دشوارىِ رسيدن به آن حكايت دارد.

ارزش مقام رضوان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 6

6 _ برخوردارى مؤمنان مهاجر ومجاهد از رحمت ويژه خدا و مقام رضوان ، نعمتى است بسيار ارجمندتر از دستيابى آنان به باغ ها و بوستان هاى بهشت .

هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم برحمة منه و رضون و جنت

تقديم {رحمة} و {رضوان} بر {جنات} رساننده برداشت فوق است.

ارزش مقام عبوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 8

8- عبوديت و بندگى انسان ، مقام و منزلتى والاست .

أسرى بعبده ليلاً

آوردن

صفت {عبد} از ميان ساير صفات پيامبر(ص) مى تواند بدان جهت باشد كه اين صفت بسيار ارزشمند و والاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 4

4- عبوديت و بندگى خدا ، مقامى بس والا و جايگاهى مستحكم

إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن

به كار رفتن واژه {عبادى} به جاى هر وصف ديگرى و نيز تذكر سلطه نيافتن شيطان بر انسانهاى واجد اين صفت، بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 26 - 10

10- عبوديت ، مقامى ارجمند و جايگاهى رفيع

بل عباد مكرمون

خداوند متعال در توصيف، تمجيد و تكريم فرشتگان، عبوديت آنان را يادآور شده است و اين مطلب مى رساند كه عبوديت، مقامى رفيع و ارجمند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 1 - 10

10 _ عبوديت و بندگى ، مقامى بس ستوده و ارزشمند و زمينه ساز برخوردارى از فيوضات الهى

على عبده

اختصاص به ذكر يافتن صفت {عبد} براى پيامبر(ص)، مى تواند گوياى دو نكته باشد: 1_ صفت {عبوديت} از جايگاه و ارزش ويژه اى برخوردار است. 2_ همين صفت، موجب شايستگى پيامبر اسلام(ص) براى دريافت وحى گرديده است.

ارزش مقام محمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 16

16- { مقام محمود } جايگاهى بس ارجمند و والا در ميان مقامات معنوى

عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

با اينكه پيامبر(ص) از مقام و منزلت بس رفيع برخوردار بود، خداوند به او مى فرمايد: {نماز شب بخوان تا

به مقام محمود برسى} و اين حكايت از مطلب فوق دارد.

ارزش مقام نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 7

7- مشركان معتقد به برتر بودن مقام رسالت از شأن بشر

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 4

4- امامت ، مقام و منصبى برتر و سنگين تر از نبوت و پيامبرى است .

و كلاًّ جعلنا ص_لحين . و جعلن_هم أئمة يهدون بأمرنا

صالح قرار دادن و اعطاى منصب امامت به ابراهيم(ع) از جانب خداوند، پس از نبوت و پيامبرى ايشان بود. اين مى تواند بيانگر برترى و سنگينى مقام امامت در مقايسه با منصب نبوت باشد.

استخفاف مقام الوهيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 43 - 4

4- هرگونه شرك ، مستلزم تنقيص و كوچك شمردن مقام رفيع خداوندى است .

قل لو كان معه ءالهة . .. سبح_نه و تع_لى عمّا يقولون علوًّا كبيرًا

اهميت دستيابى به مقام اولياء الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 64 - 8

8 _ دستيابى به مقام { ولىّ اللّهى } و دريافت بشارت هاى ويژه در دنيا و آخرت ، براى اولياى خداوند كاميابى بسيار بزرگى است .

ألا إن أولياء اللّه . .. لهم البشرى فى الحيوة الدنيا و فى الأخرة ... ذلك هو الفو

اهميت مقام ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 8،9

8 - مقام ابراهيم ،

بايد به جايگاهى براى نماز اختصاص يابد .

و اتخذوا من مقام إبرهيم مصلًّى

{مصلًّى} اسم مكان از {صلاة} و به معناى جايگاه نماز است.

9 - مقام ابراهيم ، جايگاهى ارجمند و با عظمت

و اتخذوا من مقام إبرهيم مصلًّى

تعيين {مقام ابراهيم} به عنوان جايگاه نماز و ضرورت برپايى نماز در آن مكان، بيانگر شرافت آن است.

اهميت مقام امامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 124 - 12،17،18،24

12 - دستيابى به مقام امامت ، منوط به داشتن شايستگيهايى ويژه است .

و إذ ابتلى إبرهيم ربه بكلمت فاتمهن قال إنى جاعلك للناس إماماً

هدف از آزمونهاى الهى - چنانچه از انتخاب اسم {رب} استفاده مى شود - رشد دادن و تربيت كردن است; به عبارت ديگر به فعليت رساندن استعدادهاست و از آن جا كه منصب امامت پس از موفقيت ابراهيم(ع) در آزمونها; يعنى، پس از رشد يافتن و به فعليت رسيدن استعدادهايش به او عطا شد، مى توان به برداشت فوق دست يافت.

17 - پيراسته بودن از ظلم و ستمكارى ، از شرايط دستيابى به مقام امامت و پيشوايى مردم

قال لاينال عهدى الظلمين

18 - ستمكاران ، شايسته و سزاوار امامت و رهبرى نيستند .

لاينال عهدى الظلمين

24 - عصمت از گناه شرط امامت است .

قال لاينال عهدى الظلمين

اهميت مقام اولياء الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 64 - 2

2 _ بشارت ها در دنيا و آخرت ، ويژه مؤمنانى است كه با رعايت تقواى مستمر الهى ، به مقام { ولىّ اللّهى } رسيدند .

ألا إن أولياء اللّه . .. الذين

ءامنوا و كانوا يتقون. لهم البشرى فى الحيوة الدنيا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {ال} در {البشرى} براى استغراق باشد.

اهميت مقام تسليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 13 - 7

7 _ منزلت فرشتگان، منزلت انقياد و تسليم در برابر خدا، به دور از هرگونه تكبّر و عصيان در برابر او

فما يكون لك أن تتكبّر فيها

اهميت مقام عبوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 26 - 10

10- عبوديت ، مقامى ارجمند و جايگاهى رفيع

بل عباد مكرمون

خداوند متعال در توصيف، تمجيد و تكريم فرشتگان، عبوديت آنان را يادآور شده است و اين مطلب مى رساند كه عبوديت، مقامى رفيع و ارجمند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 44 - 15

15 - بندگى شايسته خدا ، مقامى بس والا براى بشر

نعم العبد إنّه أوّاب

تفاخر به مقام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102 - 2 - 1

1 - عموم مردم تا لحظه مرگ ، گرفتار رقابت با يكديگر و تفاخر به مال و مقام اند .

حتّى زرتم المقابر

زمينه دستيابى به مقام ابرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 12 - 5

5 - نقش اساسى و محورى صبر در راه خدا ، در رسيدن انسان به مقام ابرار

إنّ الأبرار . .. جزيهم بما صبروا جنّة و حريرًا

زمينه مقام اولياء الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10

- 63 - 3

3 _ رعايت مستمر تقواى الهى ، زمينه ساز رسيدن به مقام ولى اللّهى است .

ألا إن أولياء اللّه . .. الذين ءامنوا و كانوا يتقون

زمينه مقام رضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 24

24 - رضايت خاطر و آرامش درون ، از ثمرات تسبيح و تحميد خداوند در فرصت هاى مختلف شبانه روز *

و سبّح بحمد ربّك . .. لعلّك ترضى

ممكن است رضايت مطرح شده در اين آيه، مقابل دل گيرى حضرت رسول(ص) از سخنان كافران باشد كه در صدر آيه مطرح بود. در اين صورت مقصود، رضايت خاطر و آرام يافتن درون خواهد بود.

زمينه مقام عبوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 27 - 11

11- دستيابى به مقام عبوديت و كرامت ، در پرتو تسليم محض در برابر خداوند است .

مكرمون . لايسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 44 - 14

14 - رجوع بسيار و توجه همواره به خدا در زندگى ، موجب دستيابى انسان به مقام والاى عبوديت الهى

نعم العبد إنّه أوّاب

سختى مقام رضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 21

21 - مقام رضا ، موقعيتى رفيع و ارزش مند و وصول به آن دشوار است .

فاصبر . .. و سبّح بحمد ربّك ... لعلّك ترضى

مسبوق شدن {ترضى} به حرف ترجى {لعلّ} و نيز برنامه ذكر شده در آيه براى هر شبانه روز، از

موقعيت والاى مقام رضا و دشوارىِ رسيدن به آن حكايت دارد.

فضيلت مقام ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 27،28

27 - از امام باقر ( ع ) روايت شده : { نزلت ثلاثة أحجار من الجنة . . . و مقام إبراهيم . . . ;

سه سنگ از بهشت فرود آمده . .. و از جمله آنها مقام ابراهيم است ... }.

28 - از امام باقر ( ع ) روايت شده است : { . . . لقد وضع عبد من عباد اللّه قدمه على حجر فأمرنا اللّه تبارك و تعالى أن نتخذ ها مصلًّى . . . ;

. .. بنده اى از بندگان خدا (ابراهيم (ع)) پايش را بر سنگى نهاد، پس خداوند (براى تجديد خاطره) به ما دستور داد كه آن سنگ را جايگاه نماز خويش كنيم ... }.

فضيلت مقام رسالت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 52 - 2

2 - فضيلت و برترى مقام رسالت بر نبوت

و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لانبىّ

با توجه به تقديم {رسول} بر {نبى}، مطلب فوق را به دست مى آيد.

فضيلت مقام نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 52 - 2

2 - فضيلت و برترى مقام رسالت بر نبوت

و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لانبىّ

با توجه به تقديم {رسول} بر {نبى}، مطلب فوق را به دست مى آيد.

مقام آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران -

3 - 33 - 2

2 _ آدم ، نوح ، خاندان ابراهيم و خاندان عمران ، داراى شايستگى هاى ويژه

انَّ اللّه اصطفى ادم و نوحاً و ال ابراهيم و ال عمران على العالمين

قطعاً گزينش خداوند، بر اساس شايستگى بوده است; زيرا ترجيح بلا مرجح در مورد خداوند حكيم، محال است.

مقام آل ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 33 - 2

2 _ آدم ، نوح ، خاندان ابراهيم و خاندان عمران ، داراى شايستگى هاى ويژه

انَّ اللّه اصطفى ادم و نوحاً و ال ابراهيم و ال عمران على العالمين

قطعاً گزينش خداوند، بر اساس شايستگى بوده است; زيرا ترجيح بلا مرجح در مورد خداوند حكيم، محال است.

مقام آل عمران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 33 - 2

2 _ آدم ، نوح ، خاندان ابراهيم و خاندان عمران ، داراى شايستگى هاى ويژه

انَّ اللّه اصطفى ادم و نوحاً و ال ابراهيم و ال عمران على العالمين

قطعاً گزينش خداوند، بر اساس شايستگى بوده است; زيرا ترجيح بلا مرجح در مورد خداوند حكيم، محال است.

مقام ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 65 - 1

1 _ موقعيّت ممتاز حضرت ابراهيم ( ع ) ، حتى در ميان اهل كتاب

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم

سعى هر يك از يهود و نصارا در انتساب ابراهيم به خويش، نشانه ارجمندى مقام آن حضرت نزد ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3

- 67 - 5

5 _ موقعيّت ممتاز حضرت ابراهيم ( ع ) ، حتى در ميان اهل كتاب

ما كان ابراهيم يهوديّاً و لا نصرانيّاً

هر يك از يهود و نصارا سعى داشتند ابراهيم (ع) را به خود منتسب نمايند و اين، حاكى از موقعيت ممتاز آن حضرت نزد ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 6

6 _ جايگاه والاى حضرت ابراهيم ( ع ) در پيشگاه خداوند

فيه ايات بيّنات مقام ابرهيم

ظاهراً ارجمندى مقام ابراهيم (ع) در مسجد الحرام به جهت انتساب آن مقام به ابراهيم (ع) است.

مقام ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 13 - 1،3

1 _ ابليس داراى مقامى رفيع، قبل از كبرورزى و نافرمانى خداوند

قال فاهبط منها

مراد از ضمير در {منها} و {فيها} منزلتى است كه ابليس همراه فرشتگان در آن منزلت بوده است.

3 _ ابليس از فرومايگان در پيشگاه خداوند است.

إنك من الصغرين

مقام اخروى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 123 - 4

4 _ منزلت و جايگاه اخروى انسان ها ، در گرو اعمال ايشان است ، نه ادّعا ها و آرزو هاى خيالى آنان !

ليس بامانيكم و لا امانى أهل الكتب من يعمل سوءاً يجز به

مقام الوهيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 116 - 6

6 _ الوهيت مقامى ناسازگار با زاده شدن و زاييدن

اتخذونى و امى الهين

مقام امام على(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 -

آل عمران - 3 - 61 - 14

14 _ حضرت على ( ع ) به منزله نفس پيامبر ( ص ) و داراى مقامى والا و ارجمند

و انفسنا و انفسكم

با توجّه به تاريخ مسلم، از جمله شركت كنندگان در مباهله، على (ع) بوده كه از او تعبير به {انفسنا} شده است. و مؤيد آن روايات فراوانى از جمله روايت امام كاظم (ع) است كه فرمود: ... فكان تأويل قوله تعالى ... {و انفسنا} على بن ابيطالب (ع) ... .

_______________________________

عيون اخبارالرضا (ع)، ج 1، ص 85، ح 9، ب 7 ; نورالثقلين، ج 1، ص 348، ح 162.

مقام امامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 124 - 5،6،8،11

5 - خداوند ، ابراهيم ( ع ) را به مقام والاى امامت رسانيد .

قال إنى جاعلك للناس إماماً

6 - موفقيت ابراهيم ( ع ) در آزمون هاى الهى ، موجب شايستگى او براى مقام امامت شد .

فاتمهن قال إنى جاعلك للناس إماماً

8 - امامت ، مقامى برتر از نبوت *

و إذ ابتلى إبرهيم ربه بكلمت فاتمهن قال إنى جاعلك للناس إماماً

11 - امامت ، عهد و منصبى است والا و الهى و عطا كننده آن خداوند است .

إنى جاعلك للناس إماماً . .. لاينال عهدى الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 13

13 _ امامت و پيشوايى بر امت ها ، منصبى غير از نبوت و رسالت است .

و قال موسى لأخيه هرون اخلفنى فى قومى

جمله {اخلفنى فى قومى} مى رساند كه موسى(ع) رسماً هارون را به امامت و

رهبرى بنى اسرائيل منصوب كرد. اگر پيامبرى با امامت و رهبرى تفاوتى نداشت نيازى نبود كه موسى(ع) هارون را _ كه از پيامبران بود _ به امامت منصوب كند.

مقام انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 33 - 5،6

5 _ انبيا ، انسانهايى ممتاز و برتر از همگان حتى فرشتگان و . . . .

انّ اللّه اصطفى . .. على العالمين

6 _ يادآورى امتياز و برترى انبياى گذشته ، عامل تسهيل پذيرش اطاعت از پيامبر ( ص ) *

اطيعوا اللّه و الرسول . .. انّ اللّه اصطفى

پس از امر به اطاعت از پيامبر (ص)، امتياز انبياى گذشته را يادآور مى شود تا بفهماند كه امّتهاى گذشته نيز مأمور به اطاعت بودند; باشد كه از اين طريق، اطاعت از پيامبر(ص)، آسان گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 79 - 4

4 _ پيامبران ، انسانهايى مافوق ، نه مافوق انسان

ما كان لبشر ان يؤتيه اللّه الكتاب و الحكم

مقام پاكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 133 - 9

9 _ بهشتِ تقواپيشگان ، منزلگاه پاكان

و سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة عرضها السّموات و الارض اعدّت للمتّقين

چون درآمدن به بهشتِ مهيّا شده براى تقواپيشگان در گرو آمرزش گناهان است، آن بهشت، جايگاه پاكان از گناه خواهد بود.

مقام تسليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 128 - 2،6

2 - ابراهيم و اسماعيل ( ع ) از خداوند خواستند تا

از ميان نسلشان گروهى را به مقام تسليم نايل سازد .

و من ذريتنا أمة مسلمة لك

در برداشت فوق {من} در {من ذريتنا} به معناى بعض گرفته شده است.

6 - تمامى ذريه ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، شايستگى نايل شدن به مراحل والاى تسليم را دارا نيستند .

و من ذريتنا أمة مسلمة لك

{من} در {من ذريتنا} براى تبعيض است و گوياى برداشت فوق مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 111 - 8

8 _ حواريون پس از اظهار ايمان خالصانه ، از خداوند خواستند تا بر نيلشان به مقام تسليم گواه باشد .

و اذ اوحيت . .. و اشهد باننا مسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 163 - 5،6

5 _ پيامبر(ص) داراى مقام تسليم و پذيرنده فرمانهاى خدا

و بذلك أمرت و أنا أول المسلمين

{اسلام}، مصدر {المسلمين}، به معناى تسليم شدن و متعلق {المسلمين} به دليل جمله قبل فرمانهاى خداوند است. بنابراين {انا أول المسلمين} يعنى من اول كسى هستم كه تسليم دستورهاى خدا شده ام.

6 _ جايگاه پيامبر(ص) در مقام تسليم، جايگاهى برتر از همه تسليم شدگان در برابر خدا

و أنا أول المسلمين

اول بودن گاهى به اعتبار زمان است و گاهى به اعتبار رتبه و مقام. به نظر مى رسد در جمله {أنا أول المسلمين} دومين معنا مراد باشد.

مقام تقرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 175 - 3،8

3 _ نيل به مقام قرب الهى ، بهره مندى كامل از بهشت و نعمت هاى آن و برخوردارى

از فضل الهى ، پاداش مؤمنان متمسك به خداوند

فاما الذين ءامنوا . .. فسيدخلهم فى رحمة منه و فضل و يهديهم إليه

8 _ ورود به بهشت و برخوردارى از فضل خدا و رسيدن به مقام قرب الهى ، پاداش مؤمنان به خدا و پيروان پيامبر ( ص ) و قرآن

فاما الذين ءامنوا باللّه و اعتصموا . .. يهديهم إليه صرطاً مستقيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 35 - 5،6

5 _ لزوم سعى و تلاش براى يافتن راهى به مقام قرب الهى

يأيها الذين ءامنوا . .. و ابتغوا إليه الوسيلة

كلمه {اليه} متعلق به {الوسيلة} است و وسيله به چيزى گفته مى شود كه باعث تقرب گردد، يعنى در پى يافتن چيزى باشيد كه شما را به خدا و قرب او برساند.

6 _ نيل به مقام قرب الهى ، داراى روش ها و ابزار هاى مشخص

و ابتغوا إليه الوسيلة

مقام رضاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 22

22 - نيل پيامبر ( ص ) به مقام رضا ، درگرو صبر ، تسبيح و حمد مداوم پروردگار

فاصبر . .. و سبّح ... لعلّك ترضى

مقام رضاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 35 - 1

1 - موسى ( ع ) با بيان آگاهى دقيق خداوند به خصوصيات او و خاندانش ، خود راپذيراى خواسته هاى خداوند و راضى به انتخاب هاى او خواند .

إنّك كنت بنا بصيرًا

مراد از {نا} موسى(ع) و اهل او از جمله هارون(ع) است، موسى(ع) پس

از پيشنهاد وزارت براى هارون بيان مى دارد كه خداوندا! تو مرا و اعضاى خاندانم را خوب مى شناسى و ويژگى هاى برادرم هارون(ع) را نيز مى دانى، اين پيشنهاد من است، اما تصميم تو هر چه باشد، تصميمى آگاهانه و با بصيرت كامل است .

مقام زكريا(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 39 - 8

8 _ مزلت متعالى يحيى و زكريا ، در پيشگاه خداوند

فنادته الملئكة . .. يبشّرك بيحيى

نزول ملائكه بر زكريا (ع)، دلالت بر عظمت مقام او دارد. و بشارت خداوند به اعطاى يحيى به وى حاكى از ارجمندى مقام يحيى است.

مقام زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 42 - 14

14 _ طهارت و پاكدامنى ، ملاكى براى ارزيابى مقام زن

طهرك و اصطفيك

مقام شاكران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 19

19 _ شاكران ، داراى مقامى والاتر از تقواپيشگان

فاتّقوا اللّه لعلّكم تشكرون

اگر {لعلّ}، بيان و غايت {فاتّقوا اللّه} باشد، شكر، هدف و غايت تقواپيشگى خواهد بود.

مقام شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 15

15 _ منزلت والاى شهيدان

و يتّخذ منكم شهداء

برگزيدن شهيدان از سوى خداوند، حاكى از مقام والاى آنان است ; چون تا از آنان راضى نباشد و دوستشان نداشته باشد، آنان را برنمى گزيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 143 - 9

9 _ اشتياق مؤمنان

به حضور در ميدان جهاد و شهادت ، پس از آگاهى از درجات شهداى بدر

و لقد كنتم تمنّون الموت من قبل

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: فانّ المؤمنين لمّا اخبرهم اللّه بالّذى فعل بشهدائهم يوم بدر و منازلهم من الجنّة رغبوا فى ذلك فقالوا اللهمّ ارنا القتال نستشهد فيه.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 119 ; تفسير برهان، ج 1، ص 319، ح 1.

مقام صابران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 12

12 _ خداوند دوستدار پايمردان در جنگ و شكيبايان در برابر هجوم حوادث آن

فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل اللّه . .. و اللّه يحبّ الصّابرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 148 - 11

11 _ پيكارگران شكيبا و نيايشگران به درگاه خدا ، نيكوكار و محبوب خداوند هستند .

و كايّن من نبىّ قاتل . .. ربّنا ... و اللّه يحبّ المحسنين

مقام عبوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 1 - 8

8- بندگى براى خدا ، از شريف ترين و عزيزترين مرتبه ها ، براى انسان است .

أنزل على عبده الكت_ب

استفاده از عنوان {عبد} براى معرفى پيامبر(ص)، نشان دهنده جايگاه بلند اين رتبه و منزلت، در قاموسِ كمالات و فضيلت هاى انسانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 8

8- بندگى خداوند ، مرتبتى والا و موجب ورود به بهشت

جنّت عدن التى وعد الرحمن عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13

- نمل - 27 - 19 - 19

19 - عبوديت و بندگى خدا ، شرف و مقامى والا در بينش سليمان ( ع )

و أدخلنى برحمتك فى عبادك الص_لحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 30 - 8

8 - بندگى شايسته خدا ، مقامى بس والا براى بشر

نعم العبد إنّه أوّاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 5

5 - عبوديت خداوند ، مقامى است بس ارجمند .

أليس اللّه بكاف عبده

مقام عدالتخواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 21 - 15،17

15 _ عدالتخواهان جانباخته در طريق عدل ، رتبه اى پس از پيامبران را دارا هستند .

و يقتلون النّبيّن بغير حق و يقتلون الذين يأمرون بالقسط من الناس فبشّرهم بعذاب ال

بيان يك گونه عذاب براى قاتلين انبيا و عدالتخواهان، دلالت بر نزديكى رتبه عدالتخواهان با انبيا دارد. و تقديم انبيا بر عدالتخواهان حاكى از فضيلت افزونتر آنان است.

17 _ ارجمندى عدالتخواهى و عدالتخواهان ، نزد خداوند

و يقتلون النّبيّن . .. و يقتلون الذين يأمرون بالقسط

مستفاد از ذكر عدالتخواهان در پى ذكر انبياى الهى و تهديد قاتلان آنان به عذاب دردناك.

مقام عصمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 9

9- پيامبر ( ص ) ، داراى مقام عصمت

و جئنابك شهيدًا على ه_ؤلاء

گواه بودن پيامبر(ص) نسبت به امت خويش، مستلزم عصمت اوست و گرنه او خود نيازمند شاهد ديگر بود.

مقام علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

2 - آل عمران - 3 - 18 - 12

12 _ ارجمندى فرشتگان و دانشمندان ، در پيشگاه خداوند

شهداللّه . .. و الملئكة و اولوا العلم

از ذكر نام آنان به عنوان شاهدان وحدانيّت خويش در كنار نام خود، استفاده شده است.

مقام عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 39 - 11

11 _ حضرت مسيح ( ع ) ، كلمه اى از جانب خداوند

بكلمة من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 45 - 4،5،9،13،14

4 _ عظمت و اهميّت بشارت اعطاى عيسى به مريم

اذ قالت الملئكة يا مريم انّ اللّه يبشرك

چون جمعى از فرشتگان اين بشارت را آوردند و نه يك فرشته، عظمت و اهميّت آن استفاده مى شود.

5 _ عيسى ( ع ) ، كلمه اى والا ، از جانب خداوند

انّ اللّه يبشرك بكلمة منه اسمه المسيح عيسى ابن مريم

{كلمة} به صورت نكره، دلالت بر عظمت آن دارد. گويا كلمه اى است كه به جهت عظمت آن، ناشناخته است.

9 _ وجاهت و آبرومندى حضرت مسيح در دنيا و آخرت

اسمه المسيح عيسى ابن مريم وجيهاً فى الدنيا و الاخرة

13 _ عيسى ( ع ) ، از مقربان درگاه الهى

عيسى ابن مريم . .. و من المقربين

14 _ عظمت عيسى ( ع ) ، نزد خداوند

يبشّرك بكلمة منه . .. وجيهاً ... و من المقربين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 46 - 4،5،6

4 _ حضرت عيسى ( ع ) ، انسانى ممتاز و استثنايى

و يكلّم الناس فى المهد

و كهلا

سخن گفتن عيسى (ع) در گهواره، نشانگر شخصيّت ممتاز و استثنايى اوست.

5 _ عيسى ( ع ) ، صالحى از نسل صالحان

اسمه المسيح عيسى ابن مريم . .. و من الصالحين

6 _ صلاح و شايستگى عيسى ( ع ) ، مژده خداوند به مريم

يبشرك بكلمة منه . .. و من الصالحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 6

6 _ مقام والاى حضرت عيسى ( ع ) و تقرّب وى در پيشگاه خداوند

انّى متوفّيك و رافعك الىّ

{رافعك الىّ}، كنايه از قُرب آن حضرت نزد خداست; چون قُرب مكانى براى خداوند، تصوّر ندارد.

مقام قرب خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 16

16 - بهشت ، مقام قرب الهى است . *

فى روضات الجنّات . .. عند ربّهم

بنابراين احتمال كه {عند ربّهم} خبر ديگرى براى {الذين. ..} باشد، مطلب بالا قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 11 - 5

5 - بهشت ، سر منزل قرب و جوار الهى

ابن لى عندك بيتًا فى الجنّة

مقام قضاوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 5

5 _ خداوند عطا كننده كتاب و منصب قضاوت و نبوت به پيامبران است.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

مقام قضاوت داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 79 - 4

4- داوود و سليمان ( ع ) ، داراى مقام قضاوت و برخوردار

از علم خدا دادى

و داود و سليم_ن . .. و كلاًّ ءاتينا حكمًا و علمًا

مقام قضاوت سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 79 - 4

4- داوود و سليمان ( ع ) ، داراى مقام قضاوت و برخوردار از علم خدا دادى

و داود و سليم_ن . .. و كلاًّ ءاتينا حكمًا و علمًا

مقام كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 178 - 16

16 _ مهلت يافتن و عمر طولانى كافران ، گوياى عزّت و قرب آنان در نزد خدا نيست .

انّما نملى لهم ليزدادوا اثماً و لهم عذاب مهين

مقام گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 140 - 18

18 _ منزلت والاى گواهان بر حوادث تاريخى ( شكست ها و پيروزى هاى مسلمانان ) و بيانگران علل آن حوادث

و يتّخذ منكم شهداء

چون در آيه شريفه متعلق شهادت ذكر نشده، مى توان به قرينه آيات قبل _ كه علل حوادث تاريخى را تحليل كرده است _ چنين احتمال داد كه مراد از شهيدان، گواهان شكستها و پيروزيهاى مسلمانان باشند تا گواهى دهند آنجا كه از خدا و رسولش پيروى شد و تقوا رعايت گرديد، مسلمانان پيروز شدند و آنجا كه بر خود اعتماد كردند و از خداوند غافل شدند و بى تقوايى و بى صبرى پيشه كردند، شكست خوردند.

مقام لقاءالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 11،19

11_ مؤمنان قوم نوح ، مردمى مقرب درگاه خدا و

برخوردار از مقام لقاى او

إنهم مل_قوا ربهم

جمله {إنهم ملاقوا ربهم} مى تواند بيانگر حال فعلى پيروان نوح باشد; يعنى ، هم اكنون به مقام لقاى پروردگار رسيدند و همچنين مى تواند خبر از فرجام اخروى آنان دهد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

19_ اشراف قوم نوح ، ناآگاه به مرتبه والاى { لقاءالله } و تقرب به درگاه خدا

إنهم مل_قوا ربهم و ل_كنى أريكم قومًا تجهلون

مقام متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 7

7 _ تقواپيشگان ، مقرّب پروردگار خويش هستند .

للّذين اتقوا عند ربّهم

بهره مندى از بهشتى كه در پيشگاه پروردگار است مستلزم تقرّب متّقين نزد اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 76 - 6

6 _ متّقين ، محبوب خدا هستند .

فانّ اللّه يحب المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 123 - 19

19 _ شاكران ، داراى مقامى والاتر از تقواپيشگان

فاتّقوا اللّه لعلّكم تشكرون

اگر {لعلّ}، بيان و غايت {فاتّقوا اللّه} باشد، شكر، هدف و غايت تقواپيشگى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 133 - 18

18 _ نيل به تقوا ، در گرو اطاعت از خدا و رسول ( ص ) و فراهم آوردن زمينه آمرزش گناهان

و اطيعوا اللّه و الرّسول . .. و سارعوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة ... اعدّت للمتّ

معناى اينكه به سوى بهشت متّقيان بشتابيد، اين است كه از زمره متّقيان شويد و مخاطبين اين دعوت

كسانى هستند كه به اطاعت از خدا و رسول (ص) و فراهم ساختن موجبات آمرزش، فراخوانده شدند. بنابراين از زمره اهل تقوا شدن به اين است كه از خدا و رسول او پيروى كرده و كارى كنند كه گناهشان آمرزيده شود.

مقام مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 148 - 11

11 _ پيكارگران شكيبا و نيايشگران به درگاه خدا ، نيكوكار و محبوب خداوند هستند .

و كايّن من نبىّ قاتل . .. ربّنا ... و اللّه يحبّ المحسنين

مقام محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 148 - 10،11،12

10 _ نيكوكاران ، محبوب خداوند هستند .

و اللّه يحبّ المحسنين

11 _ پيكارگران شكيبا و نيايشگران به درگاه خدا ، نيكوكار و محبوب خداوند هستند .

و كايّن من نبىّ قاتل . .. ربّنا ... و اللّه يحبّ المحسنين

12 _ معتقدين به خدايى بودن پيروزى ها و جويندگان بخشايش الهى ، از نيكوكاران و محبوبان خدا هستند .

ربّنا اغفر لنا . .. و ثبّت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين ... و اللّه يحبّ

كلمه {المحسنين} پس از آيات گذشته بيانگر اين معناست كه دارندگان ويژگيهاى شمرده شده، مصداق محسنان هستند و از جمله آن ويژگيها، اعتقاد به ربوبيت خداوند و باور به خدايى بودن پيروزيهاست.

مقام محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 3 - 6،9

6 _ نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) ، تكريم الهى نسبت به وى

نزّل عليك الكتاب

از تقدّم ظرف {عليك} بر مفعول صريح، و همچنين

خطاب به پيغمبر (ص)، تكريم خداوند به آن حضرت استفاده شده است.

9 _ نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) ، بر اساس شايستگى آن حضرت *

بنابراينكه {بالحق} متعلق باشد به {نزّل} با قيد {عليك}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 7 - 40

40 _ پيامبر اكرم ( ص ) برترين راسخ در علم

و الراسخون فى العلم

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: رسول اللّه (ص) افضل الراسخين.

_______________________________

بصائر الدرجات صفار، ص 203، ح 4 ب 10 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 164، ح 6.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 8

8 _ عظمت و جلالت مقام پيامبر ( ص ) و مؤمنانِ به او نزد خداوند

و هذا النّبى و الذين امنوا

از اختصاص به ذكر پيامبر (ص) و مؤمنان با آنكه {للذين اتبعوه} شامل آنان نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 74 - 3

3 _ پيامبر اسلام ( ص ) ، مشمول رحمت خاص الهى

قل ان الفضل بيد الله . .. يختص برحمته من يشاء

بنابراينكه مراد از فضل الهى، نبوت و برگزيدن پيامبر (ص) باشد.

مقام مخلصان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 42 - 11

11 _ خلوص و پاكى مريم و برگزيدگى او ، زمينه سرآمد شدن او بر زنان جهان

انّ اللّه اصطفيك و طهّرك و اصطفيك على نساء العالمين

به نظر مى رسد تقديم جمله {اصطفيك و طهّرك} بر {اصطفيك على نساء العالمين}،

دلالت داشته باشد بر دخالت برگزيدگى و طهارت مريم براى سرآمد شدن او.

مقام مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 4،7،8،22

4 _ عظمت شخصيّت حضرت مريم ( س ) در پيشگاه خداوند

و اللّه اعلم بما وضعت و ليس الذكر كالاُنثى

بنابراينكه {ال} در {الاُنثى}، عهد حضورى باشد. يعنى پسرى كه تو مى خواستى، مانند اين دختر كه به تو داديم نيست. و اين لحن، نشانگر عظمت شخصيّت حضرت مريم است.

7 _ شرافت مريم ( س ) بر همه مردان عصر خويش

و ليس الذكر كالاُنثى

الف و لام در {الاُنثى}، عهد حضورى و اشاره به مريم است. الف و لام {الذكر}، براى جنس يا استغراق است. گفتنى است كه در برداشت فوق جمله {و ليس الذكر كالاُنثى} كلام خدا دانسته شده است.

8 _ اميدبخشى خداوند به مادر مريم ( س ) ، نسبت به آينده درخشان فرزندش

و ليس الذكر كالاُنثى

بنابراينكه {و ليس الذكر كالاُنثى}، كلام خدا باشد.

22 _ اجابت دعاى همسر عمران ، در مورد حفظ مريم ( س ) و فرزندش از شرّ شيطان

و انّى اعيذها بك و ذريّتها من الشّيطان الرّجيم

رسول خدا (ص): . .. و قال عيسى (ع) فيما يثنى على ربه: و اعاذنى و امّى من الشّيطان الرجيم فلم يكن له علينا سبيل.

_______________________________

الدر المنثور، ج 2، ص 184.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 37 - 1،3،7،8،23

1 _ مريم ( س ) ، در پى نذر مادرش ، از سوى خداوند به شايستگى پذيرفته شد .

فتقبّلها ربّها بقبول حسن

3 _ عنايت ويژه خداوند

به رشد و تربيت معنوى مريم ( س )

و انبتها نباتاً حسناً

7 _ عظمت و تعالى معنوى و عصمت حضرت مريم ( س )

فتقبّلها ربّها . .. و انبتها

از اينكه خداوند، خودِ مريم را پذيرفته به دست مى آيد كه او از تمام جهات مورد رضايت خداوند است و اين معنا ملازم عصمت است.

8 _ محفوظ ماندن از شر شيطان و نيز پرورش معنوى ، دو جنبه تربيت خداوند براى مريم

و انّى اعيذها بك و ذريّتها من الشيطان الرجيم فتقبّلها ربّها . .. و انبتها نباتاً

23 _ برخوردارى حضرت مريم ( س ) ، از رزق ويژه الهى

وجد عندها رزقاً . .. قالت هو من عنداللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 38 - 2،3،4

2 _ اذعان زكريا به عظمت و مقام معنوى مريم ( س )

قالت هو من عند اللّه . .. هنا لك دعا زكريا

3 _ دعاى زكريا و تقاضاى فرزند و نسل پاك ، تحت تأثير حالات و مقامات مريم ( س )

هنا لك دعا زكريا ربّه

بنابراينكه مشاراليه {هنا لك}، مشاهده مقامات عالى مريم (س) باشد.

4 _ زكريا با مشاهده رزقى كه خارج از اسباب طبيعى به مريم اعطا شده بود ، على رغم كهنسالى خود ، از خدا تمناى فرزند كرد .

هنا لك دعا زكريا ربّه

بنابراينكه مشاراليه {هنا لك}، اعطاى رزق از راه غير طبيعى به مريم باشد كه خداوند، بدين گونه به آن اشاره كرده است: ان اللّه يرزق من يشاء بغير حساب.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 42 - 3،5،6،7،8،9،11،12،15،17،18

3

_ عظمت مقام و منزلت مريم ، نزد پروردگار

و اذ قالت الملئكة يا مريم انّ اللّه اصطفيك

نزول ملائكه بر مريم و برگزيدن وى، دلالت بر ارجمندى مقام مريم نزد خداوند دارد.

5 _ برگزيدگى و پاكيزه گشتن مريم ( س ) از سوى خدا

يا مريم انّ اللّه اصطفيك و طهّرك

6 _ پاكى و برگزيده شدن مريم ، زمينه برگزيده شدن خاندان عمران نزد خداوند

يا مريم انّ اللّه اصطفيك

{و اذ قالت . .. } عطف است به {اذ قالت ... } در آيه سى و پنجم و ظرف است براى {اصطفى ... ال عمران} ; يعنى آنگاه آل عمران برگزيده شدند كه مريم را خداوند برگزيد و پاك گردانيد.

7 _ مريم ، داراى مقام عصمت از گناه

انّ اللّه اصطفيك و طهّرك

متعلق تطهير حذف شده است و حذف متعلق، دلالت بر عموم دارد; يعنى تطهير از هر پليدى. و چون هر گناهى، پليدى است، بنابراين مريم (س) از ارتكاب هر گناهى مبرّا و معصوم است.

8 _ عنايت خاص خداوند به مريم ( س )

يا مريم انّ اللّه اصطفيك

9 _ پاك گشتن مريم ، در پرتو خالص گردانيدن او

انّ اللّه اصطفيك و طهّرك و اصطفيك على نساء العالمين

از اينكه جمله {و طهرك . .. } پس از {اصطفيك } آمده، به نظر مى رسد خالص گرداندن مريم، دخيل در تطهير وى بوده است. گفتنى است كه معناى {اصطفاء} خالص گرداندن از پليديهايى است كه ديگران به آن مبتلا هستند (مفردات راغب).

11 _ خلوص و پاكى مريم و برگزيدگى او ، زمينه سرآمد شدن او بر زنان جهان

انّ اللّه اصطفيك و طهّرك و اصطفيك على نساء العالمين

به نظر مى رسد

تقديم جمله {اصطفيك و طهّرك} بر {اصطفيك على نساء العالمين}، دلالت داشته باشد بر دخالت برگزيدگى و طهارت مريم براى سرآمد شدن او.

12 _ مريم ، نمونه و الگويى براى تمامى زنان عالم

اصطفيك و طهّرك و اصطفيك على نساء العالمين

15 _ مريم ، برگزيده خداون از نسل انبياى الهى

يا مريم انّ اللّه اصطفيك

امام باقر (ع) در معنى آيه فوق فرمود: . .. اصطفيك من ذريّة الانبياء.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 746، نورالثقلين، ج 1، ص 336، ح 130.

17 _ پاكدامنى پدران و مادران حضرت مريم ( ع ) از زنا

طهّرك و اصطفيك على نساء العالمين

امام باقر (ع) در معنى آيه فوق فرمود: . .. و طهّرها من ان يكون فى ولادتها من آبائها و امّهاتها سفاح ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 173، ح 47 ; نورالثقلين، ج 1، ص 336، ح 127 ; بحار الانوار، ج 14، ص 192، ح 2.

18 _ مريم برگزيده و سرآمد زنان عصر خويش

و اصطفيك على نساء العالمين

امام صادق (ع) فرمود: فرشتگان به حضرت فاطمه زهرا (س) گفتند: . .. انّ مريم كانت سيّدة نساء عالمها ... .

_______________________________

علل الشرايع، ص 182، ح 1، باب 146. و ص 337، ح 131 ; نورالثقلين، ج 1، ص 336، ح 129.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 44 - 9،10

9 _ شخصيّت والاى معنوى مريم ، مايه رقابت سران كنيسه در سرپرستى او *

و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايّهم يكفل مريم . .. اذ يختصمون

ظاهراً نزاع افراد براى به دست آوردن سرپرستى حضرت مريم بوده است و نه به عهده ديگرى

گذاشتن

10 _ شناخته بودن شخصيّت معنوى مريم ( س ) ، در عصر خويش *

ايّهم يكفل مريم . .. اذ يختصمون

چون هر يك از سران كنيسه خواهان سرپرستى مريم بودند و در اين باره با يكديگر نزاع مى كردند، معلوم مى شود كه عظمت شخصيّت آن حضرت براى همگان روشن و آشكار بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 45 - 7

7 _ مريم ، مادرى ارزشمند و افتخارآفرين براى عيسى ( ع ) *

عيسى ابن مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 47 - 5،7،8

5 _ احساس حضور و قرب مريم ( س ) ، نسبت به خداوند

قالت الملئكة . .. قالت ربّ

از اينكه مريم در جواب بشارت ملائكه نفرمود كه از جانب من به خداوند بگوييد، بلكه مستقيماً با خداوند سخن گفت (رب انّى . .. )، معلوم مى شود كه خود را در حضور پروردگار مى دانست.

7 _ گفتگوى مريم و خداوند

قالت ربّ . .. قال

8 _ ادب حضرت مريم ( ع ) ، در مقابل تكلّم با خداوند

قالت ربّ . .. و لم يمسسنى بشر

از آميزش، تعبير به ملاقات و مسّ شده است.

مقام مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 1،2،10

1 _ مسلمانانِ امركننده به معروف ، نهى كننده از منكر و مؤمن به خدا ، بهترين امّت ها هستند .

كنتم خير امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر

2 _ مسلمانان ، بهترين امّت براى خدمت به جوامع

انسانى هستند ; مشروط به اينكه امر به معروف و نهى از منكر كنند و مؤمن به خدا باشند .

كنتم خير أمّة أخرجت للناس

جمله {تأمرون بالمعروف . .. }، حال است براى {خير امة}; يعنى شما زمانى بهترين امت خواهيد بود كه داراى چنين حالت و ويژگى باشيد; و قيد {براى خدمت}، از {لام} در {للناس} استفاده شده است.

10 _ مسلمانان در آغاز بعثت پيامبر ( ص ) ، از بهترين امّت ها و مورد ستايش خداوند بودند .

كنتم خير أمّة أخرجت للناس

به قرينه {كنتم}، آيه فوق بيانگر يك مسأله تاريخى است و آن عبارت است از رفتار و روش مسلمين در آغاز بعثت پيامبر(ص).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 7

7 _ برترى مسلمانان بر ديگران ، در گرو ايمان آنان است .

و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين

در برداشت فوق، جمله {و انتم الاعلون}، به منزله جواب شرط {ان كنتم . .. } گرفته شده است.

مقام ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 18 - 12

12 _ ارجمندى فرشتگان و دانشمندان ، در پيشگاه خداوند

شهداللّه . .. و الملئكة و اولوا العلم

از ذكر نام آنان به عنوان شاهدان وحدانيّت خويش در كنار نام خود، استفاده شده است.

مقام مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 28 - 4،11

4 _ سرپرستى و مديريّت در جامعه اسلامى ، مخصوص مؤمنان است .

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين

11 _ حاكميّت و سرپرستى كافران بر امور

مؤمنان ، زمينه انحطاط و بى ارزشى مؤمنان در پيشگاه خدا

لا يتّخذ المؤمنون الكافرين اوليا ء . .. و من يفعل ذلك فليس من اللّه فى شىء

خروج از ولايت خدا، مستلزم انحطاط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 6،7،8

6 _ سزاوارترين مردم به انتساب و پيوند دينى به حضرت ابراهيم ( ع ) ، پيامبر ( ص ) و مؤمنانند ; نه يهود و نصارا .

ما كان ابرهيم يهودياً و لا نصرانياً . .. انّ اولى الناس بابرهيم لَلّذين اتّبعوه

7 _ پيامبر اكرم ( ص ) و مؤمنان به او ، همانند حضرت ابراهيم ، موحد و حنيف و تسليم محض خداوند

و لكن كان حنيفاً مسلماً . .. انّ اولى الناس ... و هذا النّبى و الّذين امنوا

8 _ عظمت و جلالت مقام پيامبر ( ص ) و مؤمنانِ به او نزد خداوند

و هذا النّبى و الذين امنوا

از اختصاص به ذكر پيامبر (ص) و مؤمنان با آنكه {للذين اتبعوه} شامل آنان نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 100 - 5

5 _ توجه و لطف خاص خداوند به اهل ايمان

يا ايها الذين امنوا ان تطيعوا

با توجه به آيات قبل كه خطابِ مستقيم به اهل كتاب ندارد، ولى نسبت به اهل ايمان، خطابِ مستقيم شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 114 - 12

12 _ ستايش خداوند ، از مؤمنين اهل كتاب

من اهل الكتب امة . .. يؤمنون باللّه

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 9،10،12

9 _ اعلام برترى مؤمنان بر ديگران ، برانگيزنده آدمى به ايمان واقعى

و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين

خداوند برترى مسلمانان را در گرو ايمان واقعى آنان دانسته است. و چون انسانها ذاتاً خواهان برترى بر دشمنانشان هستند، براى رسيدن به ايمان واقعى انگيزه پيدا مى كنند.

10 _ نقش توجّه دادن اهل ايمان به برتريشان بر ديگران ، در تقويت روحيه آنان

و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين

12 _ ضرورت توجّه دادن مؤمنان به برترى آنان بر ديگران

و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين

مقام نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 124 - 8

8 - امامت ، مقامى برتر از نبوت *

و إذ ابتلى إبرهيم ربه بكلمت فاتمهن قال إنى جاعلك للناس إماماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 4،5،8

4 _ كافران، مدعى عدم شايستگى بشر براى احراز مقام رسالت و اختصاص آن به فرشتگان

و لو جعلنه ملكا

5 _ خداوند، جز از جنس بشر، پيامبرى براى آدميان قرار نخواهد داد.

و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا

8 _ خداوند، فرشتگان را براى آدميان به پيامبرى برنمى گزيند.

و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا

حرف {لو} در مواردى به كار مى رود كه شرط، امرى ممتنع و غيرعملى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 5

5 _ خداوند عطا كننده كتاب و منصب قضاوت و نبوت به پيامبران است.

أولئك

الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 13

13 _ امامت و پيشوايى بر امت ها ، منصبى غير از نبوت و رسالت است .

و قال موسى لأخيه هرون اخلفنى فى قومى

جمله {اخلفنى فى قومى} مى رساند كه موسى(ع) رسماً هارون را به امامت و رهبرى بنى اسرائيل منصوب كرد. اگر پيامبرى با امامت و رهبرى تفاوتى نداشت نيازى نبود كه موسى(ع) هارون را _ كه از پيامبران بود _ به امامت منصوب كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 31 - 5

5_ بشر ، شايسته دستيابى به مقام رسالت و پيامبرى است .

و لاأقول إنى ملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 63 - 7

7_ مقام نبوت ، رحمت خاص خداوند به پيامبران است .

و ءات_نى منه رحمة

نكره آوردن {رحمة} دلالت بر عظمت آن دارد كه در برداشت از آن به رحمت خاص تعبير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 11 - 5

5- انبياى الهى ، برگزيدگى خويش را از سوى خداوند به مقام پيامبرى ، نعمتى بزرگ از سوى او بر خود مى دانستند .

و ل_كنّ الله يمنّ على من يشاء من عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 49 - 7

7- نبوت ، مقامى انتصابى از ناحيه خداوند

و كلاًّ جعلنا نبيًّا

مقام نبوت و آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - مريم - 19 - 10 - 3

3- درخواست علامت از خدا براى اطمينان فزون تر ، با مقام پيامبرى سازگار است .

قال ربّ اجعل لى ءاية قال ءايتك ألاّ تكلّم الناس

مقام نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 33 - 2

2 _ آدم ، نوح ، خاندان ابراهيم و خاندان عمران ، داراى شايستگى هاى ويژه

انَّ اللّه اصطفى ادم و نوحاً و ال ابراهيم و ال عمران على العالمين

قطعاً گزينش خداوند، بر اساس شايستگى بوده است; زيرا ترجيح بلا مرجح در مورد خداوند حكيم، محال است.

مقام نيكى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 92 - 8،12

8 _ مقام برّ ، از درجات عالى كمال انسان

لن تنالوا البرّ حتى تنفقوا ممّا تحبّون

12 _ رسيدن به مقام برّ ، در گرو پرداخت مقدارى از مال خويش به امام ( ع ) در هر سال

لن تنالوا البر حتى تنفقوا ممّا تحبون

امام صادق (ع): شنيدم از پدرم كه مى گفت: من مضت له سنة لم يصلنا من ماله قلّ او كثر، لم ينظر اللّه اليه يوم القيامة . .. اذ يقول: {لن تنالوا البرّ ... } فنحن البرّ و التقوى.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 184، ح 85 ; نورالثقلين، ج 1، ص 364، ح 238.

مقام همسر عمران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 36 - 14

14 _ تعالى روحى و معنوى مادرِ حضرت مريم ( همسر عمران )

اذ قالت . .. ربّ ... انّى سمّيتها مريم و

انّى اعيذها

از توجه به خدا، خلوصش در نذر و نامى كه براى فرزند خويش انتخاب كرد (مريم به معنى عابده)، برداشت فوق استفاده شده است.

مقام يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 39 - 8،12،13،14

8 _ مزلت متعالى يحيى و زكريا ، در پيشگاه خداوند

فنادته الملئكة . .. يبشّرك بيحيى

نزول ملائكه بر زكريا (ع)، دلالت بر عظمت مقام او دارد. و بشارت خداوند به اعطاى يحيى به وى حاكى از ارجمندى مقام يحيى است.

12 _ حيات جاودانه حضرت يحيى ( ع ) *

يبشرك بيحيى

با توجّه به معناى لغوى كلمه {يحيى} (زنده مى ماند)، با صيغه مضارع كه حاكى از استمرار آن معناست.

13 _ حضرت يحيى ، بزرگوار و شريف و دورى گزين از زنان ، به جهت پاكدامنى و عفت ، و پيامبرى از تبار صالحان

انّ اللّه يبشرك بيحيى . .. و سيداً و حصورا و نبياً من الصالحين

{حصور} به كسى گفته مى شود كه از زنان دورى گزيند، يا بجهت ناتوانى جنسى و يا بجهت عفت و كنترل تمايلات جنسى. (مفردات راغب) و چون آيه در مقام ستايش از يحيى (ع) است دورى وى از زنان بجهت پاكدامنى بوده و نه ناتوانى. برداشت فوق را روايت امام باقر (ع) تأييد مى كند كه فرمود: {وسيداً و حصوراً} و الحصور الذى يأبى النساء ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 172، ح 45 ; مجمع البيان، ج 2، ص 742.

14 _ اعتقاد به نبوّت عيسى ( ع ) ، ارزشى براى يحيى

مصدقاً بكلمة من اللّه

مقام يقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- انعام - 6 - 75 - 5

5 _ رسيدن به يقين، مرتبه اى بلند براى انسان و قله اى براى معرفت و شناخت

و كذلك نرى . .. و ليكون من الموقنين

مطرح ساختن {يقين}، به عنوان اصليترين هدف {ارائه ملكوت}، گوياى عظمت يقين و اهل آن و همچنين نقطه نهايى در مقوله شناخت است.

موانع مقام رضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 131 - 8

8 - خيره شدن و دل بستگى به دنيا و زندگى مرفه ديگران ، مانع از دسترسى به مقام رضا است .

لعلّك ترضى . و لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا

ممكن است اين آيه در ارتباط با آخرين جمله آيه قبل باشد. مقتضاى اين ارتباط آن است كه علاوه بر تسبيح و تنزيه پروردگار در شبانه روز _ كه موجب كسب رضايت خاطر است _ چشم ندوختن به مال و منال دنياى ديگران نيز، داراى نقش مؤثر در وصول انسان به مقام رضا است.

مؤمنان و مقام تسليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 84 - 10

10 _ راه يافتگان از مرحله ايمان به مقام تسليم ، بر توكل به خدا توانمندند .

إن كنتم ءامنتم باللّه فعليه توكلوا إن كنتم مسلمين

نعمت مقام تقرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 11 - 3

3 - بهره مندى از مقام قرب الهى در آخرت ، برترين نعمت

أُول_ئك المقرّبون

ذكر مسأله تقرب به درگاه الهى قبل از {فى جنّات النعيم}، بيانگر برداشت ياد شده است.

نقش مقام قضاوت

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 26 - 13

13 - حكومت و منصب قضاوت ، بستر بسيار لغزنده و رهبران و داوران در معرض مقهور شدن به دست هواى نفس

ي_داود إنّا جعلن_ك خليفة فى الأرض فاحكم بين الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوى

نماز در مقام ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 7،8،26،28،30

7 - زيارت كنندگان خانه خدا ، بايد در مقام ابراهيم ، نماز بخوانند .

و اتخذوا من مقام إبرهيم مصلًّى

گويا مقصود از نمازى كه بايد در مقام ابراهيم خوانده شود، نماز طواف است، نه ساير نمازها.

8 - مقام ابراهيم ، بايد به جايگاهى براى نماز اختصاص يابد .

و اتخذوا من مقام إبرهيم مصلًّى

{مصلًّى} اسم مكان از {صلاة} و به معناى جايگاه نماز است.

26 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : . . . { ان اللّه فضل مكة و جعل بعض ها أفضل من بعض . فقال تعالى { واتخذوا من مقام إبراهيم مصلًّى } . . . ;

خداوند، مكه را فضيلت و برترى داده و بعضى از قسمتهاى آن را بر قسمتهاى ديگر برترى داده و فرموده است: از مقام ابراهيم جايگاهى براى نماز خود قرار دهيد . .. }.

28 - از امام باقر ( ع ) روايت شده است : { . . . لقد وضع عبد من عباد اللّه قدمه على حجر فأمرنا اللّه تبارك و تعالى أن نتخذ ها مصلًّى . . . ;

. .. بنده اى از بندگان خدا (ابراهيم (ع)) پايش را بر سنگى نهاد، پس خداوند

(براى تجديد خاطره) به ما دستور داد كه آن سنگ را جايگاه نماز خويش كنيم ... }.

30 - { عن ابى الصباح الكنانى ، قال سألت اباعبداللّه ( ع ) عن رجل نسى ان يصلى ركعتين عند مقام ابراهيم ( ع ) فى طواف الحج و العمرة ، فقال : ان كان فى البلد صلى ركعتين عند مقام ابراهيم ( ع ) فان اللّه عز و جل يقول : { و اتخذوا من مقام ابراهيم مصلًّى } و ان كان قد ارتحل فلا آمره ان يرجع ;

ابى الصباح كنانى از امام صادق(ع) سؤال كرد درباره كسى كه دو ركعت نماز طواف حج و عمره را در مقام ابراهيم(ع) فراموش كرده است، حضرت فرمود: اگر هنوز در شهر مكه است، بايد نماز را در مقام ابراهيم (ع) به جا آورد; زيرا خداوند عز و جل فرموده: مقام ابراهيم را براى نماز خود قرار دهيد و اگر از شهر مكه كوچ كرده است من به او نمى گويم برگرد}.

وصول به مقام تسليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 8

8 - رسيدن امت ها به مقام تسليم در گرو بعثت پيامبران ; آموزش كتاب آسمانى و معارف و احكام دينى و پاك شدن از آلودگيهاست .

من ذريتنا أمة مسلمة لك . .. ربنا وابعث فيهم رسولا منهم يتلوا ... يزكّيهم

به نظر مى رسد درخواست ابراهيم (ع) و اسماعيل(ع) براى بعثت پيامبرى از ميان ذريه آنها درپى درخواست تشكيل {امت مسلمه} بدين جهت باشد كه: بعثت و هدفهاى آن، از ضروريات بنيادى براى تشكيل {امت مسلمه} است.

ويژگيهاى

مقام تقرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 10 - 9

9 - مقام قرب الهى ، مقام امن و سلامت

إنّى لايخاف لدىّ المرسلون

مقام ابراهيم(ع)

{مقام ابراهيم(ع)}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 3،5،23

3 _ مقام ابراهيم در كعبه ، از آيات روشن خداوند

فيه ايات بيّنات مقام ابرهيم

5 _ اهميّت و ارزشمندى مقام ابراهيم ( ع ) در كعبه

فيه ايات بيّنات مقام ابرهيم

23 _ مقام ابراهيم ( ع ) كه نقش دو پاى وى بر آن است و حجرالاسود و خانه اسماعيل نشانه هايى روشن در مسجدالحرام

فيه ايات بيّنات مقام ابراهيم

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از {ايات بيّنات} در آيه فوق فرمود: مقام ابراهيم حيث قام على الحجر فاثّرت فيه قدماه و الحجرالاسود و منزل اسماعيل.

_______________________________

كافى، ج 4، ص 223، ح 1 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 187، ح 99.

اهميت مقام ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 8،9

8 - مقام ابراهيم ، بايد به جايگاهى براى نماز اختصاص يابد .

و اتخذوا من مقام إبرهيم مصلًّى

{مصلًّى} اسم مكان از {صلاة} و به معناى جايگاه نماز است.

9 - مقام ابراهيم ، جايگاهى ارجمند و با عظمت

و اتخذوا من مقام إبرهيم مصلًّى

تعيين {مقام ابراهيم} به عنوان جايگاه نماز و ضرورت برپايى نماز در آن مكان، بيانگر شرافت آن است.

فضيلت مقام ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 27،28

27 - از امام باقر ( ع

) روايت شده : { نزلت ثلاثة أحجار من الجنة . . . و مقام إبراهيم . . . ;

سه سنگ از بهشت فرود آمده . .. و از جمله آنها مقام ابراهيم است ... }.

28 - از امام باقر ( ع ) روايت شده است : { . . . لقد وضع عبد من عباد اللّه قدمه على حجر فأمرنا اللّه تبارك و تعالى أن نتخذ ها مصلًّى . . . ;

. .. بنده اى از بندگان خدا (ابراهيم (ع)) پايش را بر سنگى نهاد، پس خداوند (براى تجديد خاطره) به ما دستور داد كه آن سنگ را جايگاه نماز خويش كنيم ... }.

مقام ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 65 - 1

1 _ موقعيّت ممتاز حضرت ابراهيم ( ع ) ، حتى در ميان اهل كتاب

يا اهل الكتاب لم تحاجّون فى ابرهيم

سعى هر يك از يهود و نصارا در انتساب ابراهيم به خويش، نشانه ارجمندى مقام آن حضرت نزد ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 67 - 5

5 _ موقعيّت ممتاز حضرت ابراهيم ( ع ) ، حتى در ميان اهل كتاب

ما كان ابراهيم يهوديّاً و لا نصرانيّاً

هر يك از يهود و نصارا سعى داشتند ابراهيم (ع) را به خود منتسب نمايند و اين، حاكى از موقعيت ممتاز آن حضرت نزد ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 6

6 _ جايگاه والاى حضرت ابراهيم ( ع ) در پيشگاه

خداوند

فيه ايات بيّنات مقام ابرهيم

ظاهراً ارجمندى مقام ابراهيم (ع) در مسجد الحرام به جهت انتساب آن مقام به ابراهيم (ع) است.

مقام اطمينان

{مقام اطمينان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 29 - 3

3 - رسيدن به مقام اطمينان ، رضايت از كار هاى خداوند و مورد پسند خدا بودن ، از نشانه هاى رسيدن به مقام عبوديت است .

ي_أيّتها النّفس المطمئنّة . .. راضيّة مرضيّة . فادخلى فى عب_دى

حرف {فاء}، براى تفريع ما بعد بر قبل است.

مقام رضا

{مقام رضا}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 24

24 - مؤمنان راستين ، در بهشت از خداوند راضى و خرسنداند .

و رضوا عنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 29 - 3

3 - رسيدن به مقام اطمينان ، رضايت از كار هاى خداوند و مورد پسند خدا بودن ، از نشانه هاى رسيدن به مقام عبوديت است .

ي_أيّتها النّفس المطمئنّة . .. راضيّة مرضيّة . فادخلى فى عب_دى

حرف {فاء}، براى تفريع ما بعد بر قبل است.

ارزش مقام رضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 21

21 - مقام رضا ، موقعيتى رفيع و ارزش مند و وصول به آن دشوار است .

فاصبر . .. و سبّح بحمد ربّك ... لعلّك ترضى

مسبوق شدن {ترضى} به حرف ترجى {لعلّ} و نيز برنامه ذكر شده در آيه براى هر شبانه روز، از موقعيت والاى مقام رضا و دشوارىِ رسيدن به آن حكايت

دارد.

زمينه مقام رضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 24

24 - رضايت خاطر و آرامش درون ، از ثمرات تسبيح و تحميد خداوند در فرصت هاى مختلف شبانه روز *

و سبّح بحمد ربّك . .. لعلّك ترضى

ممكن است رضايت مطرح شده در اين آيه، مقابل دل گيرى حضرت رسول(ص) از سخنان كافران باشد كه در صدر آيه مطرح بود. در اين صورت مقصود، رضايت خاطر و آرام يافتن درون خواهد بود.

سختى مقام رضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 21

21 - مقام رضا ، موقعيتى رفيع و ارزش مند و وصول به آن دشوار است .

فاصبر . .. و سبّح بحمد ربّك ... لعلّك ترضى

مسبوق شدن {ترضى} به حرف ترجى {لعلّ} و نيز برنامه ذكر شده در آيه براى هر شبانه روز، از موقعيت والاى مقام رضا و دشوارىِ رسيدن به آن حكايت دارد.

موانع مقام رضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 131 - 8

8 - خيره شدن و دل بستگى به دنيا و زندگى مرفه ديگران ، مانع از دسترسى به مقام رضا است .

لعلّك ترضى . و لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا

ممكن است اين آيه در ارتباط با آخرين جمله آيه قبل باشد. مقتضاى اين ارتباط آن است كه علاوه بر تسبيح و تنزيه پروردگار در شبانه روز _ كه موجب كسب رضايت خاطر است _ چشم ندوختن به مال و منال دنياى ديگران نيز، داراى نقش مؤثر در وصول انسان به

مقام رضا است.

مقام رضوان

{مقام رضوان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 3،4

3 _ برخوردارى از مقام رضوان ( رضايت كامل خدا از انسان ) از موهبت هاى خاص خداوند به مؤمنان مهاجر و مجاهد

هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم ... و رضون

4 _ بهره مندى از رضوان الهى ( رضايت مندى خدا ) ره آورد ايمان ، هجرت و جهاد

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. يبشرهم ربهم برحمة ... و رضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 22 - 6

6 _ مؤمنان مهاجر و مجاهد ، علاوه بر بهره مندى از رحمت و رضوان الهى و بهشت ، از پاداشى ويژه و بزرگ در پيشگاه خداوند برخوردارند .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. و جنت ... إن اللّه عنده أجر عظيم

قرار گرفتن جمله {إن اللّه عنده أجر عظيم} _ كه داراى معنانى عام و كلى است _ پس از ذكر پاداشهاى گوناگون مؤمنانِ مهاجر و مجاهد، مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

ارزش مقام رضوان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 6

6 _ برخوردارى مؤمنان مهاجر ومجاهد از رحمت ويژه خدا و مقام رضوان ، نعمتى است بسيار ارجمندتر از دستيابى آنان به باغ ها و بوستان هاى بهشت .

هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم برحمة منه و رضون و جنت

تقديم {رحمة} و {رضوان} بر {جنات} رساننده برداشت فوق است.

مقام عبوديت

{مقام

عبوديت}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 68 - 3

3 - بندگى و عبوديت ، بالاترين مرتبه كمال وجودى انسان

إلاّ المتّقين . ي_عباد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 10 - 6

6 - عبوديت و بنده صالح خدا بودن ، مقامى بس والا براى آدميان

عبدين من عبادنا ص_لحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 29 - 3

3 - رسيدن به مقام اطمينان ، رضايت از كار هاى خداوند و مورد پسند خدا بودن ، از نشانه هاى رسيدن به مقام عبوديت است .

ي_أيّتها النّفس المطمئنّة . .. راضيّة مرضيّة . فادخلى فى عب_دى

حرف {فاء}، براى تفريع ما بعد بر قبل است.

ارزش مقام عبوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 8

8- عبوديت و بندگى انسان ، مقام و منزلتى والاست .

أسرى بعبده ليلاً

آوردن صفت {عبد} از ميان ساير صفات پيامبر(ص) مى تواند بدان جهت باشد كه اين صفت بسيار ارزشمند و والاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 4

4- عبوديت و بندگى خدا ، مقامى بس والا و جايگاهى مستحكم

إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن

به كار رفتن واژه {عبادى} به جاى هر وصف ديگرى و نيز تذكر سلطه نيافتن شيطان بر انسانهاى واجد اين صفت، بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 26 - 10

10- عبوديت ، مقامى ارجمند و

جايگاهى رفيع

بل عباد مكرمون

خداوند متعال در توصيف، تمجيد و تكريم فرشتگان، عبوديت آنان را يادآور شده است و اين مطلب مى رساند كه عبوديت، مقامى رفيع و ارجمند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 1 - 10

10 _ عبوديت و بندگى ، مقامى بس ستوده و ارزشمند و زمينه ساز برخوردارى از فيوضات الهى

على عبده

اختصاص به ذكر يافتن صفت {عبد} براى پيامبر(ص)، مى تواند گوياى دو نكته باشد: 1_ صفت {عبوديت} از جايگاه و ارزش ويژه اى برخوردار است. 2_ همين صفت، موجب شايستگى پيامبر اسلام(ص) براى دريافت وحى گرديده است.

اهميت مقام عبوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 26 - 10

10- عبوديت ، مقامى ارجمند و جايگاهى رفيع

بل عباد مكرمون

خداوند متعال در توصيف، تمجيد و تكريم فرشتگان، عبوديت آنان را يادآور شده است و اين مطلب مى رساند كه عبوديت، مقامى رفيع و ارجمند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 44 - 15

15 - بندگى شايسته خدا ، مقامى بس والا براى بشر

نعم العبد إنّه أوّاب

زمينه مقام عبوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 27 - 11

11- دستيابى به مقام عبوديت و كرامت ، در پرتو تسليم محض در برابر خداوند است .

مكرمون . لايسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 44 - 14

14 - رجوع بسيار و توجه همواره به خدا در زندگى ،

موجب دستيابى انسان به مقام والاى عبوديت الهى

نعم العبد إنّه أوّاب

مقام عبوديت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 1 - 8

8- بندگى براى خدا ، از شريف ترين و عزيزترين مرتبه ها ، براى انسان است .

أنزل على عبده الكت_ب

استفاده از عنوان {عبد} براى معرفى پيامبر(ص)، نشان دهنده جايگاه بلند اين رتبه و منزلت، در قاموسِ كمالات و فضيلت هاى انسانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 8

8- بندگى خداوند ، مرتبتى والا و موجب ورود به بهشت

جنّت عدن التى وعد الرحمن عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 19

19 - عبوديت و بندگى خدا ، شرف و مقامى والا در بينش سليمان ( ع )

و أدخلنى برحمتك فى عبادك الص_لحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 30 - 8

8 - بندگى شايسته خدا ، مقامى بس والا براى بشر

نعم العبد إنّه أوّاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 5

5 - عبوديت خداوند ، مقامى است بس ارجمند .

أليس اللّه بكاف عبده

مقامات

آثار مقامات دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 21 - 9

9- { عن النبى ( ص ) قال : ما من عبد يريد أن يرتفع فى الدنيا درجة فارتفع إلاّ وضعه الله فى الأخرة درجة أكبر منها و أطول ثم قرء : { و للأخرة أكبر

درجات و أكبر تفضيلاً } ;

از پيامبر(ص) روايت شده است كه فرمود: هيچ بنده اى نيست كه بخواهد در دنيا درجه اى [از نظر مادى ]پيشرفت كند و به آن هم دست يابد، مگر آنكه خداوند او را در آخرت درجه اى كه بزرگ تر و پايدارتر از درجه دنياست، پايين آورد; سپس [اين آيه را]تلاوت فرمود: و للأخرة أكبر درجات و أكبر تفضيلاً}.

آثار مقامات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 6

6 - عظمت معنوى انسان ها ، مقتضى پرداختن به سپاس و ستايش خدا در همه حال

أُمرت أن أعبد . .. أن أكون من المسلمين . و أن أتلوا القرءان ... و قل الحمدللّه

آيه بالا نشان مى دهد _ كه حتى فردى مثل پيامبر(ص) كه نزديك ترين خلق به خدا است _ هيچ گاه نبايد از ياد خدا و سپاس و ستايش او غافل شود; يعنى، اين گونه نيست كه انسان ها با رسيدن به مقامات معنوى، از عبوديت، تسليم و ستايش خدا معاف شوند.

آرزوى مقامات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 15

15 _ آرزوى بلند در امور معنوى ( رسيدن به اوج مرتبه كمال و مقامات معنوى ) ، امرى پسنديده و مورد تشويق خداوند

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

ارزش مقامات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 21 - 4

4- مراتب و فضايل اخروى ، بسى برتر و بزرگتر از درجات دنيوى است .

و للأخرة أكبر درج_ت و أكبر تفضيلاً

ارزش

مقامات دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 21 - 4

4- مراتب و فضايل اخروى ، بسى برتر و بزرگتر از درجات دنيوى است .

و للأخرة أكبر درج_ت و أكبر تفضيلاً

ارزش مقامات صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 23

23 - شكوه و اقتدار مادى ، رنگ باخته و غيرقابل اتكا در مقايسه با مقام صالحان ، در نزد مردان الهى

و أدخلنى برحمتك فى عبادك الص_لحين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه سليمان(ع) با داشتن همه امكانات، باز آرزوى مقام صالحان را داشت.

ارزش مقامات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 13،16

13- مقام ارجمند حاصل آمده از نماز شب ، جايگاهى مورد ستايش و تمجيد همگان

عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

به صورت مطلق آورده شدن {مقاماً محموداً} مى تواند مشعر به اين باشد كه: مقام محمود، جايگاهى است مورد تمجيد همه خلايق.

16- { مقام محمود } جايگاهى بس ارجمند و والا در ميان مقامات معنوى

عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

با اينكه پيامبر(ص) از مقام و منزلت بس رفيع برخوردار بود، خداوند به او مى فرمايد: {نماز شب بخوان تا به مقام محمود برسى} و اين حكايت از مطلب فوق دارد.

اهميت مقامات صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 83 - 3

3 - برخوردارى از حكمت و معرفت و قرار گرفتن در زمره صالحان ، اوج كمال و سعادت انسان

ربّ هب لى حكمًا وألحقنى بالصلحين

با

توجه به اين كه حضرت ابراهيم(ع)، به عنوان بزرگ ترين آرمان هاى ارزشى، اين دو را از درگاه خدا تمنا كرده است، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

برترى مقامات مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 21 - 2

2 - مقام قرب خداوند ، والاتر از مقام نيكوكاران ، و مايه شايستگى انسان براى آگاهى از كردار نيكوكاران و مشاهده نامه اعمال آنان است .

يشهده المقرّبون

تنوع مقامات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 19 - 2

2 - درجات بالا در قيامت ، انواع گوناگون دارد و براى صعود به آن راه هاى فراوانى به وجود خواهد آمد .

و فتحت السماء فكانت أبوبًا

در سوره اعراف، آيه 40 آمده است: درب هاى آسمان به روى تكذيب گران و مستكبران گشوده نمى شود و آنان وارد بهشت نخواهند شد. بنابراين باز شدن آسمان و تعدد درهاى آن در اين آيه، ممكن است ناظر به نقطه مقابل آن باشد; يعنى براى ورود بهشتيان به بهشت، درب هاى گوناگون باز شده و راه هاى فراوانى به وجود خواهد آمد.

جهل به مقامات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 61 - 3

3 - عدم معرفت همراهان نزديك موسى ( ع ) به مقام وى و شكست ناپذيرى طرح و برنامه الهى او

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى. .. قال أصح_ب موسى إنّا لمدركون

تعبير {أصحاب موسى} به جاى بنى اسرائيل، مى تواند تعريضى باشد به اين كه نه تنها بنى اسرائيل بلكه حتى

ياران نزديك موسى(ع) نيز به موفقيت آميز بودن طرح و برنامه وى اطمينان نداشتند; بلكه با مشاهده فرعون، شكست موسى(ع) و گرفتارى خود را قطعى مى دانستند.

درخواست مقامات صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 18

18 - دعاى سليمان به درگاه خدا ، براى قرار گرفتن در زمره بندگان صالح

و أدخلنى برحمتك فى عبادك الص_لحين

درخواست مقامات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 124 - 16

16 - تمناى آدمى بر نايل شدن فرزندانش به مقامات معنوى ، تمنايى شايسته و نيكوست .

و من ذرّيتى

زمينه مقامات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 122 - 5

5- كسب فضايل معنوى و كوشش خود انسان ، مؤثر در برخوردارى او از مواهب و نيكى ها در دنيا و مقامات عالى در آخرت

إن إبرهيم كان أُمّة قانتًا لله . .. و إنه فى الأخرة لمن الصلحين

زمينه مقامات صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 20

20 - قرار گرفتن در زمره صالحان ، منوط به عمل نيك و رحمت ويژه الهى

و أن أعمل ص_لحًا ترض_ه وأدخلنى برحمتك فى عبادك الص_لحين

زمينه مقامات مادر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 38 - 5

5 - عظمت فرزند ، مايه رفعت مقام مادر است .

إذ أوحينا إلى أُمّك

محتواى آنچه به مادر موسى(ع) گفته شد، نشان مى دهد كه هدف اصلى، حفاظت موسى(ع) بوده، گرچه اثر

طبيعى آن، آرامش يافتن مادر موسى(ع) نيز بوده است. بنابراين دست يابىِ مادر موسى به وحى الهى، برخاسته از عظمت موسى(ع) است.

زمينه مقامات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 11،12،15

11- كارسازى تهجّد و شب زنده دارى جهت نيل به مقام محمود ، بسته به اراده خداوند است .

عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

12- اميد به دستيابى به مقامات رفيع معنوى ، آن گاه امكان پذير است كه رفتار و عملى مناسب خود را از پيش داشته باشد .

و من الّيل فتهجّد به . .. عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

15- پيامبر ( ص ) نيز در مسير كسب كمالات معنوى برتر ، نيازمند انجام اعمالى مناسب با آن بود .

فتهجّد به نافلة لك عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 51 - 7

7- خلوص ، زمينه ساز دستيابى به رتبه هاى معنوى است .

إنّه كان مخلصًا و كان رسولاً نبيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 56 - 6

6- نقش ويژه صداقت پيشگى در راه يابى به مقام هاى معنوى و الهى

إنّه كان صدّيقًا نبيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 18

18 _ تأثير مثبت و سازنده دعا و آرزو كردن در نيل به مقامات والا و رشد و كمال معنوى

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 18

18 -

نقش ممتاز صبر و شكيبايى ، در سعادت و بهره مندى انسان از پاداش هاى الهى و مقامات معنوى

إنّما يوفّى الص_برون أجرهم بغير حساب

شرايط تحصيل مقامات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 75 - 2،3

2 - حفظ ايمان تا زمان حضور در نزد پروردگار ( قيامت ) شرط برخوردارى از درجات عالى در آخرت

و من يأته مؤمن ا

3 - كثرت عمل صالح ، شرط حتمى در كنار ايمان ، جهت برخوردارى از درجات عالى آخرت است .

و من يأته . .. مؤمن ا قد عمل الص_لح_ت

شرايط مقامات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 12

12- اعطاى حكمت و مقام معنوى و اجتماعى از سوى خداوند به انسان ، به سنّى خاص مشروط نيست .

و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

عزيز مصر و مقامات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 5

5_ عزيز مصر در پى خريد يوسف ( ع ) ، به شخصيت والا و منزلت بلند او اطمينان پيدا كرد .

لامرأته أكرمى مثوي_ه عسى أن ينفعنا

عقيده به مقامات ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 50 - 10

10- مشركان براى ملائكه ، مقامات و رتبه عالى معتقد بودند .

و المل_ئكة و هم لايستكبرون . يخافون ربّهم

احتمال دارد اختصاص به ذكر ملائكه از ميان موجودات، براى بيان انقياد آنان در برابر خداوند به خاطر عقيده مشركان به مقامات عاليه ملائكه باشد و خداوند با تأكيد بر منقاد

بودن آنان، مشركان را به كسب چنين روحيه اى دعوت مى كند.

عوامل مقامات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 96 - 9،10

9- صبر و مقاومت ، داراى نقش اساسى در سعادت انسان و نيل به مقام والا در پيشگاه الهى

و لنجزينّ الذين صبروا أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون

ذكر صفت صبر و مقاومت به صورت اختصاصى از ميان ديگر اوصاف خوب و ارزشمند مؤمنان، جهت پاداش و نيل به مقام معنوى، گوياى برداشت فوق است.

10- عمل مستمر خود انسان ، منشأ برخوردارى وى از فضل الهى و نيل به مقام معنوى و سعادت اخروى

و لنجزينّ الذين صبروا أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 97 - 4

4- ايمان و عمل صالح ، دو عامل براى دستيابى انسان به كمال و حيات برتر

من عمل ص_لحًا . .. و هو مؤمن فلنحيينّه حيوة طيّبة

مراد از جمله {نحيينّه حياة طيّبة} حيات معنوى است; چه اينكه روشن است كسانى كه عمل صالح انجام مى دهند، داراى حيات مادى اند و مراد از حيات معنوى، كمال وجودى و رشد و تعالى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 8،13

8- تهجد و شب زنده دارى ، عاملى براى دستيازى انسان به مقامى ارجمند و پسنديده

فتهجّد به نافلة لك عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

13- مقام ارجمند حاصل آمده از نماز شب ، جايگاهى مورد ستايش و تمجيد همگان

عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

به صورت مطلق آورده شدن {مقاماً محموداً} مى

تواند مشعر به اين باشد كه: مقام محمود، جايگاهى است مورد تمجيد همه خلايق.

عوامل مؤثر در مقامات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 21 - 6

6- تلاش انسان در تفاوت درجات و مزاياى اخروى او ، نقشى تعيين كننده دارد .

من كان يريد العاجلة . .. و من أراد الأخرة و سعى لها ... فضّلنا بعضهم على بعض و ل

از اينكه خداوند در آيات پيش فرمود: {آخرت طلبان، در صورت تلاش متناسب با آخرت طلبى شان، جزا داده مى شوند} و در اين آيه مى فرمايد: {آخرت، داراى درجاتى بس فراتر و عظيم تر از دنياست} به دست مى آيد كه براى نيل به مدارج برتر آخرت، تلاشى متناسب با آن لازم است.

فقرا و مقامات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 31 - 16

16_ ناشايست شمردن تهى دستان ، براى كسب خير و مقام هاى معنوى ، گناه و پندارى است به دور از واقعيت .

لا أقول للذين تزدرى أعينكم . .. إنى إذًا لمن الظ_لمين

مراتب مقامات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 6

6 _ مقامات معنوى، درجات و مراتب گوناگونى دارد.

نرفع درجت من نشاء

گزينش صيغه جمع {درجات} به جاى {درجة} مى تواند اشاره به تعدد درجات و مراتب گوناگون آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 22،23

22_ مقامات معنوى ، داراى درجات و مراحل گوناگون است .

نرفع درج_ت من نشاء

برداشت فوق

از جمع بودن كلمه {درجات} استفاده شده است.

23_ تفاوت رتبه و منزلت انسان ها در پيشگاه خداوند

نرفع درج_ت من نشاء

مراتب مقامات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 21 - 10

10- { عن أبوعمروالزبيرى عن أبى عبدالله ( ع ) قال : قلت له : إن للإيمان درجات و منازل ، . . . ؟ قال : نعم ، قلت له : صفه لى . . . قال : . . . ثمّ ذكر ما فضّل الله عزّوجلّ به أوليائه بعضهم على بعض فقال عزّوجلّ : . . . { انظر كيف فضّلنا بعضهم على بعض و للأخرة أكبر درجات و أكبر تفضيلاً } . . . فه_ذا ذكر درجات الإيمان و منازله عند الله عزّوجلّ ;

ابوعمرو زبيرى گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: [آيا ]براى ايمان درجات و منازلى است . ..؟ حضرت فرمود: بله، به حضرت گفتم: برايم توصيف كن ...، فرمود:... سپس [قرآن] آن چيزى كه به وسيله آن خداوند بعضى از اوليايش را بر برخى ديگر برترى داده، يادآور شده و فرموده: ... {انظر كيف فضّلنا بعضهم على بعض و للأخرة أكبر درجات و أكبر تفضيلاً} ... پس اين است از موارد ذكر درجات و منازل ايمان در نزد خداوند عزّوجلّ}.

مقامات آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 33 - 4

4 - آدم ( ع ) ، خليفه خداوند ، واسطه اى براى رسيدن فيض الهى به فرشتگان

يأدم أنبئهم بأسمائهم فلمّا أنبأهم بأسمائهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 -

بقره - 2 - 34 - 1،5

1 - خداوند پس از تعليم حقايق هستى به آدم ( ع ) و اثبات لياقت وى براى خلافت ، از فرشتگان خواست تا بر او سجده كنند .

و علّم ءادم الأسماء كلها . .. و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

5 - آدم ( ع ) ، داراى منزلت و مقامى فراتر از فرشتگان

و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

از آن جايى كه فرشتگان مأمور به سجده بر آدم(ع) شدند، فضيلت و برترى او معلوم مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 11 - 4،7،8

4 _ خداوند پس از خلقت آدم(ع)، از فرشتگان خواست تا بر او سجده كنند.

ثم قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

7 _ همه فرشتگان پس از فرمان خدا، بر آدم(ع) سجده كردند.

قلنا للملئكة اسجدوا لأدم فسجدوا

8 _ آدم(ع) انسانى ارجمند و برتر از فرشتگان

ثم قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 5

5 - ابليس ، از اطاعت فرمان خداوند در مورد سجده در برابر آدم ، رو برتافت .

فسجدوا إلاّإبليس أبى

مقامات ابرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 28 - 2

2 - مقرّبان درگاه خداوند ، داراى مقامى برتر از نيكوكاران اند .

إنّ الأبرار . .. عينًا يشرب بها المقرّبون

مقامات ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 124 - 5،6،7،9

5 - خداوند ، ابراهيم ( ع ) را به مقام والاى امامت رسانيد .

قال إنى جاعلك للناس إماماً

6

- موفقيت ابراهيم ( ع ) در آزمون هاى الهى ، موجب شايستگى او براى مقام امامت شد .

فاتمهن قال إنى جاعلك للناس إماماً

7 - رسيدن ابراهيم ( ع ) به مقام امامت ، پس از احراز مقام نبوت بوده است .

قال إنى جاعلك للناس إماماً

{من ذريتى} دلالت مى كند كه: ابراهيم(ع) آن هنگام كه به مقام امامت رسيد، داراى فرزند بوده است و قطعاً ابراهيم(ع) پيش از آن كه داراى فرزند شود، به مقام نبوت رسيده بود. بنابراين، نبوت او پيش از امامتش بوده است.

9 - ابراهيم ( ع ) ، پيشوا و امامى براى همه انسانها

قال إنى جاعلك للناس إماماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 10،28

10 - حضرت ابراهيم ( ع ) ، در پيشگاه خداوند داراى منزلتى والاست .

و اتخذوا من مقام إبرهيم مصلًّى

28 - از امام باقر ( ع ) روايت شده است : { . . . لقد وضع عبد من عباد اللّه قدمه على حجر فأمرنا اللّه تبارك و تعالى أن نتخذ ها مصلًّى . . . ;

. .. بنده اى از بندگان خدا (ابراهيم (ع)) پايش را بر سنگى نهاد، پس خداوند (براى تجديد خاطره) به ما دستور داد كه آن سنگ را جايگاه نماز خويش كنيم ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 130 - 8،9

8 - ابراهيم ( ع ) از برگزيدگان خدا در دنيا و از صالحان و شايستگان سراى آخرت

و لقد اصطفينه فى الدنيا و إنه فى الأخرة لمن الصلحين

9 - ابراهيم ( ع

) از بندگان خالص خداوند

و لقد اصطفينه فى الدنيا

{اصطفاء} به معناى گزينش كردن صفوه (خالص و نيكوى) هر چيزى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 131 - 9

9 - تسليم بودن ابراهيم ( ع ) در برابر خدا ، دليل گزينش وى و شايستگى او براى ملحق شدن به صالحان سراى آخرت

لمن الصلحين. إذ قال له ربه أسلم قال أسلمت

{إذ} در جمله {إذ قال . ..} حرف تعليل است، بيانگر علت گزينش ابراهيم و شايستگى او براى وارد شدن به جرگه صالحان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 125 - 8،13،14،15

8 _ ابراهيم ( ع ) ، داراى مقامى بس والا در پيشگاه خداوند

و اتخذ اللّه إبرهيم خليلا

13 _ سجده هاى بسيار ابراهيم ( ع ) ، موجب برگزيده شدن وى ، از سوى خداوند ، به عنوان خليل

و اتخذ اللّه إبرهيم خليلا

امام صادق(ع) در مورد علت برگزيده شدن حضرت ابراهيم(ع) به عنوان خليل، از سوى خداوند فرمود: لكثرة سجوده على الارض.

_______________________________

علل الشرايع، ص 34، ح 1، ب 32; نورالثقلين، ج 1، ص 554، ح 584.

14 _ رد نكردن درخواست نيازمندان و نياز نبردن به درگاه غير خدا ، موجب برگزيده شدن ابراهيم ( ع ) از سوى خداوند به عنوان خليل

و اتخذ اللّه إبرهيم خليلا

امام صادق(ع) درباره علت برگزيده شدن حضرت ابراهيم(ع) به عنوان خليل، از سوى خداوند فرمود: لانه لم يرد احداً و لم يسال احداً قط غير اللّه عز و جل.

_______________________________

عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 76، ح 4، ب 32; نورالثقلين، ج

1، ص 554، ح 583.

15 _ اطعام مردم و نماز شب ، موجب برگزيده شدن ابراهيم ( ع ) به عنوان خليل ، از سوى خداوند

و اتخذ اللّه إبرهيم خليلا

رسول خدا(ص): ما اتخذ اللّه ابراهيم خليلا الا لاطعامه الطعام و صلوته بالليل و الناس نيام.

_______________________________

علل الشرايع، ص 35، ح 4، ب 32; نورالثقلين، ج 1، ص 555، ح 586.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 75 - 4

4 _ ورود ابراهيم(ع) در زمره اهل يقين، برجسته ترين هدف نماياندن ملكوت (سلطنت و مالكيت خداوند) آسمانها و زمين به او بوده است.

و كذلك نرى إبرهيم ملكوت السموت و الأرض و ليكون من الموقنين

جمله {و ليكون . ..} عطف بر محذوف است. يعنى ارائه ملكوت به ابراهيم(ع) براى مقاصدى بوده و از آن جمله اينكه وى از اهل يقين باشد. بيان اين هدف از ميان اهداف ديگر، نشانه برجسته بودن و اهميت آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 3

3 _ ابراهيم(ع) داراى مقامى رفيع در پيشگاه خداوند است.

و تلك حجتنا ءاتينها إبرهيم على قومه نرفع درجت من نشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 2

2 _ ابراهيم، اسحاق(ع) و يعقوب(ع) داراى مقامى رفيع و بهره مند از هدايتى ويژه به توحيد و برهانهاى آن، از جانب خداوند.

و وهبنا له إسحق و يعقوب كلاً هدينا

بهره مندى از هدايت ويژه الهى حاكى از مرتبه والاى آن پيامبران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام

- 6 - 89 - 2

2 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، يوسف، موسى و هارون(ع) بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

{أولئك} اشاره به انبياى مذكور در آيات قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 73 - 7

7_ ابراهيم ( ع ) و خانواده او ، داراى منزلت و مقامى والا در پيشگاه خداوند

رحمت الله و برك_ته عليكم أهل البيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 121 - 2

2- حضرت ابراهيم ( ع ) برگزيده خدا بود .

إن إبرهيم . .. اجتب_ه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 41 - 5

5- حضرت ابراهيم ( ع ) از صدّيقان و از پيامبران الهى بود .

واذكر فى الكت_ب إبرهيم إنّه كان صدّيقًا نبيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 1،2،10

1- حضرت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، برخوردار از منصب پيشوايى و رهبرى در جامعه

و جعلن_هم أئمة

2- امامت و رهبرى حضرت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، به انتخاب و انتصاب خداوند بود .

و جعلن_هم أئمة

10- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پيامبرانى كه از سوى خداوند به آنان وحى مى شد .

و أوحينا إليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 27 - 9

9 - حضرت ابراهيم ( ع )

، در دنيا و آخرت مورد عنايت و توجه خاص خداوند بود .

و وهبنا له إسح_ق . .. و ءاتين_ه أجره فى الدنيا و إنّه فى الأخرة لمن الص_لحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 7 - 5

5 - پيامبر اسلام ( ص ) و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى ( ع ) چهره هاى شاخص انبياى الهى اند .

و إذا أخذنا من النبيّن ميث_قهم و منك و من نوح و إبرهيم و موسى و عيسى ابن مريم

ذكر نام اين انبيا پس از آوردن واژه {النبيّين} ذكر خاص پس از عام بوده و مى تواند نشانه برترى آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 109 - 2

2 - حضرت ابراهيم ( ع ) ، داراى مقام رفيع در پيشگاه خداوند

سل_م على إبرهيم

برداشت ياد شده از سلامِ همراه با تكريم خدا به ابراهيم(ع) به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 111 - 1،2

1 - حضرت ابراهيم ( ع ) ، از بندگان مؤمن خدا

إنّه من عبادنا المؤمنين

2 - حضرت ابراهيم ( ع ) ، از بندگان برجسته و مقرب خداوند

إنّه من عبادنا

برجسته و مقرب بودن ابراهيم(ع) از اضافه {عباد} به ضمير جلاله {نا} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 3

3 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، از بندگان حقيقى و بلندمرتبه خداوند

عب_دنا إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

تصريح

به عبد بودن ابراهيم، اسحاق و يعقوب (ع) _ با آن كه همه انسان ها عبد هستند _ و نيز اضافه آن به ضمير جلاله (نا)، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 47 - 1،2

1 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، از برگزيدگان خداوند از ميان انسان ها

و إنّهم عندنا لمن المصطفين

{مصطفى} (مفرد {مصطفين}) به معناى شخص برگزيده و انتخاب شده است.

2 - عظمت مقام و قرب ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) در پيشگاه خداوند

و إنّهم عندنا لمن المصطفين

برگزيدگى ابراهيم(ع) و. .. از سوى خداوند با آمدن قيد {عندنا} (پيشگاه ما)، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 4

4 - نوح ، ابراهيم ، موسى ، عيسى ( ع ) و پيامبراسلام ( ص ) ، پيامبران اولواالعزم و داراى شريعت

شرع لكم من الدين ما وصّى به نوحًا . .. و موسى و عيسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 26 - 1

1 - نوح و ابراهيم ( ع ) ، از رسولان الهى

و لقد أرسلنا نوحًا و إبرهيم

مقامات ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 34 - 7

7 - ابليس پيش از تمرد از فرمان خدا ، همپايه فرشتگان بود و در منزلت ايشان بسر مى برد .

و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلا إبليس

از اينكه

فرمان و خطاب خداوند به فرشتگان (قلنا للملائكة اسجدوا) شامل ابليس نيز بود، معلوم است كه: او در منزلت و مقام فرشتگان بسر مى برد به گونه اى كه از زمره ايشان محسوب مى شد و يا واقعاً خودش نيز فرشته بود. برداشت فوق مبتنى بر احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 11 - 11

11 _ ابليس پيش از تمرد فرمان خدا، همپايه فرشتگان بود و در منزلت آنان بود.

قلنا للملئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلا إبليس

از اينكه فرمان و خطاب خداوند به ملائكه (قلنا للملائكه اسجدوا) شامل ابليس نيز مى شده، معلوم مى شود او همپايه فرشتگان بوده به گونه اى كه از زمره آنان محسوب مى شده است.

مقامات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 21 - 9

9- { عن النبى ( ص ) قال : ما من عبد يريد أن يرتفع فى الدنيا درجة فارتفع إلاّ وضعه الله فى الأخرة درجة أكبر منها و أطول ثم قرء : { و للأخرة أكبر درجات و أكبر تفضيلاً } ;

از پيامبر(ص) روايت شده است كه فرمود: هيچ بنده اى نيست كه بخواهد در دنيا درجه اى [از نظر مادى ]پيشرفت كند و به آن هم دست يابد، مگر آنكه خداوند او را در آخرت درجه اى كه بزرگ تر و پايدارتر از درجه دنياست، پايين آورد; سپس [اين آيه را]تلاوت فرمود: و للأخرة أكبر درجات و أكبر تفضيلاً}.

مقامات اخروى آخرت طلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17

- 21 - 8

8- آخرت طلبان مؤمن ، داراى مقامى بس ارجمند و برخوردار از درجات و مراتب بلند در روز رستاخيز

و من أراد الأخرة و سعى لها سعيها و هو مؤمن . .. و للأخرة أكبر درج_ت و أكبر تفضيل

مقامات اخروى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 122 - 3

3- نقش عمده روحيه تسليم در برابر خدا ، حق گرايى ، دورى از شرك و شكرگزارى حضرت ابراهيم ( ع ) ، در برخوردارى او از نيكى ها و نعمت هاى الهى در دنيا و منزلت والا در آخرت

إن إبرهيم كان أُمّة قانتًا لله . .. و ءاتين_ه فى الدنيا حسنة و إنه فى الأخرة لمن

مقامات اخروى اصحاب يمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 27 - 4

4 - اصحاب اليمين ، داراى مقام و موقعيتى بس والا و خيره كننده در جهان آخرت

و أصح_ب اليمين ما أصح_ب اليمين

استفهام تعجبى در {ما أصحاب اليمين}، حاكى از آن است كه اين گروه از مردم در قيامت در درجه اى از سعادت قرار مى گيرند كه قالب هاى لفظى گنجايش بيان حقيقت آن را ندارد و هر بيننده اى را به شگفتى وا مى دارد.

مقامات اخروى بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 10

10 _ بندگان خالص خدا ، در بهشت با درود و سلام روبه رو خواهند شد .

و يلقّون فيها تحيّة و سل_مًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 -

فرقان - 25 - 76 - 1

1 _ بهشت جاودان و برخوردارى از قرارگاه و اقامت گاه نيكوى آن ، پاداش بندگان خالص خدا

و عبادالرحم_ن . .. أُول_ئك يجزون الغرفة ... خ_لدين فيها حسنت مستقرًّا و مقامًا

{مستقرّاً} تميز براى ضمير در {حسنت} و به معناى محل استقرار است و {مقام} اسم مكان و به معناى اقامت گاه مى باشد.

مقامات اخروى بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 24 - 1

1 _ اهل بهشت در روز قيامت ، داراى برترين جايگاه و نيكوترين بستر براى استراحت

أصح_ب الجنّة يومئذ خير مستقرًّا و أحسن مقيلاً

{مقيلاً} اسم مكان از ماده {قيلولة} است و {قيلوله} به معناى استراحت ميان روز مى باشد و مقصود از آن در آيه شريفه، مطلق آسايشگاه و محل استراحت; يعنى، بهشت است.

مقامات اخروى پيشگامان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 10 - 1

1 - مقام و منزلت والاى سابقون ( پيشتازان ) در آخرت ، غيرقابل توصيف است .

و الس_بقون الس_بقون

{السابقون} دوم، مى تواند تأكيد براى {السابقون} اول باشد و نيز مى تواند خبر براى آن باشد. برداشت ياد شده بر پايه احتمال دوم است; زيرا با توجه به اين كه آيه شريفه در مقام شناساندن مقام و جايگاه سابقون است، معرفى آنان با همان عنوان {السابقون} بيانگر اين است كه مقام و منزلت سابقون، چنان عظيم است كه در قالب هيچ لفظى نمى گنجد و تنها چيزى كه درباره آنها مى توان گفت، اين است كه بگوييم سابقون همان {سابقون}اند.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 11 - 1

1 - سابقون ( پيشتازان ) ، برخوردار از مقام قرب الهى در آخرت

و الس_بقون الس_بقون . أُول_ئك المقرّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 24 - 2

2 - برخوردارى پيشتازان ( سابقون ) ، از مقام قرب الهى در جهان آخرت و دستيابى آنان به بهشت سرشار از نعمت ، پاداش الهى به آنان در قبال اعمال صالح شان

و الس_بقون الس_بقون . أُول_ئك المقرّبون . فى جنّ_ت النعيم ... جزاء بما كانوا يعم

مقامات اخروى صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 122 - 4

4- مرتبه و جايگاه صالحان در آخرت ، مرتبه اى ويژه و متعالى

و إنه فى الأخرة لمن الصلحين

از اينكه خداوند در مقام امتنان بر حضرت ابراهيم(ع)، ايشان را از زمره صالحان برشمرده است، نشان مى دهد كه مقام و منزلت صالحان بس بلند و عالى است و افرادى چون ابراهيم(ع) شايسته چنين مقامى اند (و إنه فى الأخرة لمن الصالحين).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 75 - 1

1 - مؤمنان داراى عمل صالح ، از درجات و مراتب بلندى در آخرت برخوردارند .

و من يأته مؤمن ا . .. لهم الدرجت العلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 76 - 5

5 - خلود در بهشت عدن ، تبلور درجات عالى مؤمنان داراى عمل صالح در آخرت

لهم الدرجت العلى . جنّت عدن ... خ_لدين

{جنّات عدن} بدل براى {الدرجات

العلى} است; يعنى، آن درجات بلند، همان باغ هاى بهشت عدن است.

مقامات اخروى علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 11 - 10

10 - خداوند ، درجات اخروى مؤمنان ، به خصوص اهل علم را ، كه در مجالس _ در صورت ازدحام جمعيت _ از جاى خود برمى خيزند و آن را در اختيار ديگران قرار مى دهند ، بالا خواهد برد .

فانشزوا يرفع اللّه الذين ءامنوا منكم و الذين أُوتوا العلم درج_ت

مقامات اخروى متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 15

15- متقين در آخرت ، جايگاهى بس خوب دارند .

و لنعم دار المتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 24 - 2

2 _ متقين ، برخوردار از برترين جايگاه و نيكوترين آسايشگاه در بهشت

أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون . .. أصح_ب الجنّة يومئذ خير مستقرًّا أحسن مقيلاً

آيه شريفه جايگاه اهل بهشت و برخوردارى هاى آنان را، در برابر مجرمان مشخص كرده است; اما اين كه بهشتيان چه كسانى اند، در اين آيه از آنان ياد نشده است; ولى در آيه 15 اهل بهشت به {متقين} توصيف شده است. ارتباط ميان اين دو دسته از آيات، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 90 - 3

3 - ظهور ارزش تقوا و مقام متقين در رستاخيز

و أُزلفت الجنّة للمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39

- 73 - 7

7 - تقوا ، داراى مراتب مختلف و تقواپيشگان برخوردار از جايگاه هاى گوناگون در بهشت

و سيق . .. إلى الجنّة زمرًا حتّى إذا جاءوها و فتحت أبوبها

تقسيم شدن تقواپيشگان به چند دسته و گروه (زمراً) و نيز ورود آنان از درب هاى گوناگون بهشت، مى تواند بيانگر حقيقت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 2

2 - متقين در بهشت ، برخوردار از مقامات معنوى ، علاوه بر نعمت هاى مادى

إنّ المتّقين فى جنّ_ت و نهر . فى مقعد صدق عند مليك مقتدر

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه عبارت {فى مقعد صدق. ..} نعمتى متفاوت و حقيقتى ممتاز از نعمت باغ ها و نهرها باشد و به تعبير ديگر، نظر به ارزش هاى معنوى داشته باشد.

مقامات اخروى محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 58 - 8

8 - محسنان ، داراى مقام و جايگاهى حسرت برانگيز در قيامت

لو أنّ لى كرّة فأكون من المحسنين

مقامات اخروى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 17،19،20

17- تجلى مقام ستايش انگيز پيامبر ( ص ) در رستاخيز *

عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

برداشت فوق بدان احتمال است كه واژه {يبعثك} اشاره به بعث در قيامت و رستاخيز داشته باشد و {مقاماً} مصدر ميمى و مفعول مطلق براى {أن يبعثك} باشد كه در اين صورت تركيب آيه چنين مى شود: {عسى أن يبعثك ربك بعثاً محموداً; خداوند تو را به شكل پسنديده

اى در قيامت مبعوث مى سازد}.

19- { عن أحدهما قال : فى قوله : { عسى أن يبعثك ربك مقاماً محموداً } قال : هى الشفاعة ;

از امام باقر(ع) يا امام صادق(ع) درباره سخن خدا {عسى أن يبعثك ربك مقاماً محموداً} روايت شده است كه فرمود: مراد از مقام محمود شفاعت است}.

20- { قال على بن أبى طالب ( ع ) : . . . ثمّ يجتمعون فى موطن آخر يكون فيه مقام محمد ( ص ) و هو المقام المحمود فيثنى على الله تبارك و تعالى بما لم يثن عليه أحد قبله ثمّ يثنى على الملائكة كلّهم . . . ثمّ يثنى على الرسل . . . ثمّ يثنى على كلّ مؤمن و مؤمنة . . . فذلك قوله : { عسى أن يبعثك ربك مقاماً محموداً . . . و ه_ذا كلّه قبل الحساب . . . ;

حضرت على بن ابى طالب فرمود:. .. سپس خداوند[در قيامت]مردم را در موضعى جمع مى كند كه مقام محمد(ص) در آن جاست و آن مقام محمود است. پس پيامبر(ص) ثناى خداى _ تبارك و تعالى _ مى گويد، به گونه اى كه احدى قبل از او چنين ثنايى نگفته است; سپس به [ترتيب]بر تمامى فرشتگان ... و رسولان ... و تمامى مردان و زنان مؤمن درود مى فرستد ... و اين همان سخن خداست كه: {عسى أن يبعثك ربك مقاماً محموداً...} و تمام اين امور پيش از حسابرسى است...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 6،7

6 - پيامبر ( ص ) داراى جايگاهى بس رفيع و

بلند در جهان آخرت

إنّ الذى فرض عليك القرءان لرادّك إلى معاد

برخى از مفسران آيه بالا را ادامه آيات پيشين _ كه مربوط به جهان آخرت است _ دانسته و {معاد} را به جايگاه پيامبر(ص) در آن جهان تفسير كرده اند. بر اين اساس نكره آمدن {معاد} حكايت از رفعت و بلندى عظيم آن جايگاه دارد.

7 - جايگاه رفيع پيامبر ( ص ) در سراى آخرت ، پاداش رسالت او از جانب خداوند

إنّ الذى فرض عليك القرءان لرادّك إلى معاد

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {معاد} جايگاه اخروى پيامبر(ص) باشد. بنابراين مفاد آيه چنين مى شود: آن كسى كه اين بار سنگين رسالت را بر دوش تو نهاد، قطعاً پاداشى به تو در قبال آن خواهد داد كه در وصف نگنجد.

مقامات اخروى مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 101 - 4

4- مؤمنان راستين ، با فضيلت و مقرب الهى ، در قيامت در مكانى به دور از آتش دوزخ قرار خواهند گرفت .

إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى أولئك عنها مبعدون

مقامات اخروى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 20

20 _ وعده خداوند به بهره مند ساختن مؤمنان راستين ، از رحمت خاص خويش در قيامت

و المؤمنون و المؤمنت . .. أولئك سيرحمهم اللّه

تعبير {سيرحمهم} كه اختصاص به آينده دارد به جاى {يرحم} مى تواند اشاره به قيامت داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 21 - 8

8- آخرت طلبان مؤمن ، داراى

مقامى بس ارجمند و برخوردار از درجات و مراتب بلند در روز رستاخيز

و من أراد الأخرة و سعى لها سعيها و هو مؤمن . .. و للأخرة أكبر درج_ت و أكبر تفضيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 75 - 1

1 - مؤمنان داراى عمل صالح ، از درجات و مراتب بلندى در آخرت برخوردارند .

و من يأته مؤمن ا . .. لهم الدرجت العلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 76 - 5

5 - خلود در بهشت عدن ، تبلور درجات عالى مؤمنان داراى عمل صالح در آخرت

لهم الدرجت العلى . جنّت عدن ... خ_لدين

{جنّات عدن} بدل براى {الدرجات العلى} است; يعنى، آن درجات بلند، همان باغ هاى بهشت عدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 101 - 4

4- مؤمنان راستين ، با فضيلت و مقرب الهى ، در قيامت در مكانى به دور از آتش دوزخ قرار خواهند گرفت .

إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى أولئك عنها مبعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 4

4- بهشتيان و مؤمنان راستين ، برخوردار از مقام و منزلتى والا در روز رستاخيز

و تتلقّي_هم الملئكة

استقبال فرشتگان از مؤمنان و بهشتيان، حاكى از منزلت و مقام والاى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 9

9 - پيوستن مؤمنان ، به درجه عالى پدران بهشتى خود ، تفضل الهى و نه مايه كم

شدن از مقام پدر آنان و كاسته شدن از عمل آنان

ألحقنا بهم ذرّيّتهم و ما ألتن_هم من عملهم من شىء

جمله {ما ألتناهم. ..} معادل {ما نقصناهم} است و ضميرهاى {هم} به {الذين آمنوا} بازمى گردد. مقصود اين است كه خداوند، در ملحق كردن ذريه بهشتيان به آنان، از منزلت و درجه پدران چيزى نمى كاهد; بلكه بر درجه ذريه مى افزايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 11 - 10

10 - خداوند ، درجات اخروى مؤمنان ، به خصوص اهل علم را ، كه در مجالس _ در صورت ازدحام جمعيت _ از جاى خود برمى خيزند و آن را در اختيار ديگران قرار مى دهند ، بالا خواهد برد .

فانشزوا يرفع اللّه الذين ءامنوا منكم و الذين أُوتوا العلم درج_ت

مقامات اخروى مؤمنان به قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 30 - 18

18- عقيده مندان به نزول قرآن از جانب خداوند و خير بودن آن ، داراى جايگاهى خوب در عالم آخرت

و قيل للذين اتّقوا ماذا أنزل ربّكم قالوا خيرًا . .. و لنعم دار المتّقين

مقامات اخروى مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 1

1- خداوند ، به مسلمانهايى كه مورد ستم واقع شده و به خاطر او هجرت كردند ، جايگاه و مكانى شايسته در دنيا و پاداشى بس بزرگ تر در آخرت عطا مى كند .

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوّئنّهم فى الدنيا حسنة و لأجر الأخرة أ

{فى} در {فى

الله} به معناى {لام} و براى تعليل است. بنابراين معناى عبارت {هجرت براى كسب رضاى خداوند} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 59 - 2

2 - مؤمنان مهاجر ، برخوردار از جايگاهى مطلوب و دلپذير در جهان آخرت

و الذين هاجروا . .. ليدخلنّهم مدخلاً يرضونه

مقامات اخروى نياكان مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 21 - 9

9 - پيوستن مؤمنان ، به درجه عالى پدران بهشتى خود ، تفضل الهى و نه مايه كم شدن از مقام پدر آنان و كاسته شدن از عمل آنان

ألحقنا بهم ذرّيّتهم و ما ألتن_هم من عملهم من شىء

جمله {ما ألتناهم. ..} معادل {ما نقصناهم} است و ضميرهاى {هم} به {الذين آمنوا} بازمى گردد. مقصود اين است كه خداوند، در ملحق كردن ذريه بهشتيان به آنان، از منزلت و درجه پدران چيزى نمى كاهد; بلكه بر درجه ذريه مى افزايد.

مقامات ادريس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 56 - 3

3- حضرت ادريس ( ع ) ، از صدّيقان و داراى مقام نبوت بود .

إنّه كان صدّيقًا نبيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 57 - 1،4

1- خداوند ، ادريس ( ع ) را به مقام ارجمند و والايى ترقى داد .

و رفعن_ه مكانًا عليًّا

4- خداوند ، ادريس ( ع ) را به جايگاهى بلند بالا برد . *

و رفعن_ه مكانًا عليًّا

محتمل است مقصود از {مكان}، مكانى مادى باشد كه دراين صورت، مقصود عروج او به

آسمان، همانند حضرت عيسى(ع) است.

مقامات اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 2

2 _ ابراهيم، اسحاق(ع) و يعقوب(ع) داراى مقامى رفيع و بهره مند از هدايتى ويژه به توحيد و برهانهاى آن، از جانب خداوند.

و وهبنا له إسحق و يعقوب كلاً هدينا

بهره مندى از هدايت ويژه الهى حاكى از مرتبه والاى آن پيامبران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 2

2 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، يوسف، موسى و هارون(ع) بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

{أولئك} اشاره به انبياى مذكور در آيات قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 49 - 5

5- اسحاق و يعقوب ( ع ) ، فرزندان ابراهيم و از پيامبران الهى بودند .

وهبنا له إسح_ق و يعقوب و كلاًّ جعلنا نبيًّا

اسحاق(ع)، فرزند ابراهيم(ع) بود، ولى يعقوب(ع) به دليل آيه بيست و هفتم سوره هود (و من وراء إسحاق يعقوب) فرزند اسحاق و نوه ابراهيم(ع) بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 1،2،10

1- حضرت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، برخوردار از منصب پيشوايى و رهبرى در جامعه

و جعلن_هم أئمة

2- امامت و رهبرى حضرت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، به انتخاب و انتصاب خداوند بود .

و جعلن_هم أئمة

10- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پيامبرانى

كه از سوى خداوند به آنان وحى مى شد .

و أوحينا إليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 112 - 2

2 - اسحاق ( ع ) ( فرزند ابراهيم ( ع ) ) ، از پيامبران الهى

و بشّرن_ه بإسح_ق نبيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 3

3 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، از بندگان حقيقى و بلندمرتبه خداوند

عب_دنا إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

تصريح به عبد بودن ابراهيم، اسحاق و يعقوب (ع) _ با آن كه همه انسان ها عبد هستند _ و نيز اضافه آن به ضمير جلاله (نا)، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 47 - 1،2

1 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، از برگزيدگان خداوند از ميان انسان ها

و إنّهم عندنا لمن المصطفين

{مصطفى} (مفرد {مصطفين}) به معناى شخص برگزيده و انتخاب شده است.

2 - عظمت مقام و قرب ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) در پيشگاه خداوند

و إنّهم عندنا لمن المصطفين

برگزيدگى ابراهيم(ع) و. .. از سوى خداوند با آمدن قيد {عندنا} (پيشگاه ما)، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

مقامات اسماعيل(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 3

3 _ زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب

و الحكم و النبوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 107 - 2

2 - فرزند ابراهيم ( ع ) ( اسماعيل ) ، برخوردار از عظمت و مقام والا در پيشگاه خداوند

و فدين_ه بذبح عظيم

برداشت ياد شده به دليل اين نكته است كه عظمت فديه در قبال هز چيزى، حكايت از عظمت آن چيز دارد.

مقامات اصحاب اعراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 2،4

2 _ مردانى بلند مرتبه ( أصحاب اعراف ) ، بر بلنداى حجاب حايل بين دوزخيان و بهشتيان حضور خواهند داشت .

و بينهما حجاب و على الاعراف رجال

{عرف} به قسمتهاى بالا و رويين هر چيز بلند و مرتفع گفته مى شود و جمع آن {اعراف} است. (لسان العرب). ال در {الاعراف} جانشين مضاف إليه است، يعنى: و على اعراف الحجاب رجال.

4 _ اعرافيان ، مؤمنانى با منزلتى بزرگ در پيشگاه خداوند و داراى مرتبه اى برتر از ديگر مؤمنان

و على الاعراف رجال يعرفون كلاً بسيمهم و نادوا اصحب الجنة أن سلم عليكم

از اينكه اصحاب اعراف در مكانى قرار دارند كه مشرف به همگان هستند و هر شخص و يا طايفه اى را با علامتهاى آنان مى شناسند و در صحنه قيامت با بهشتيان سخن مى گويند و امنيت كامل را به آنان بشارت مى دهند و فرمان دخول به بهشت را به آنان اعلام مى دارند، مى توان فهميد كه آنان نسبت به ديگر مؤمنان، از مقامى برتر برخوردار هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7

- 49 - 9

9 _ اصحاب اعراف داراى مرتبه اى والا در پيشگاه خداوند و از كارگزاران صحنه قيامت هستند .

قالوا . .. ادخلوا الجنة لا خوف عليكم و لا أنتم تحزنون

مقامات الياس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 3

3 _ زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 123 - 1

1 - الياس ( ع ) ، از رسولان الهى

و إنّ إلياس لمن المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 130 - 2

2 - الياس ( ع ) ، داراى مقامى رفيع در پيشگاه خداوند

سل_م على إل ياسين

از سلام همراه با تكريم خدا به الياس پيامبر، مى تواند برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 132 - 1،2

1 - الياس ( ع ) ، از بندگان مؤمن خدا

إنّه من عبادنا المؤمنين

2 - الياس ( ع ) ، از بندگان برجسته و مقرب خداوند

إنّه من عبادنا

مقامات اليسع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 3

3 _ زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

مقامات امام على(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 82 - 12

12 _ عن أبى جعفر(ع) فى قول الله تعالى: {الذين امنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم . .. }: ... هذه الآية نزلت فى اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(ع) لأنه لم يشرك بالله طرفة عين قط و لم يعبد اللات و العزى ... .

از امام باقر(ع) درباره {الذين آمنوا . .. } روايت شده است: اين آيه درباره اميرالمؤمنين(ع) نازل شده ; زيرا آن حضرت حتى يك لحظه به خداوند شرك نورزيد و بتها (لات و عزى) را نپرستيد ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 16،17

16 _ حمران: سمعت أبا جعفر(ع) يقول: فى قول الله تعالى: {و أن هذا صراطى مستقيما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل} قال: على (بن ابى طالب) و الائمة من ولد فاطمة، هم صراط الله فمن أباهم سلك السبل.

امام باقر(ع) درباره صراط در آيه فوق {و أن هذا ص__راطى . .. } فرمود: مراد، على بن ابى طالب(ع) و امامان از نسل فاطمه(س) هستند، هر كس از آنان دورى كند به راههاى غير الهى رفته است.

17 _ عن رسول الله(ص): . .. معاشر الناس أنا صراط الله المستقيم الذى أمركم باتباعه ثم على من بعدى ثم ولدى من صلبه ائمة يهدون إلى الحق ... .

از رسول خدا(ص) روايت شده است: . .. اى مردم! من راه مستقيم خداوند هستم كه (خداوند)، به پيروى از آن دستور داده و بعد از من، على و فرزندان من از نسل وى امامانى هستند

كه مردم را به سوى حق دعوت و هدايت مى كنند ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 24

24_ { سئل أبوالحسن الرضا ( ع ) عن قول الله عزوجل : { أفمن كان على بيّنة من ربه و يتلوه شاهد منه } فقال : أميرالمؤمنين صلوات الله عليه الشاهد على رسول الله ( ص ) ، و رسول الله ( ص ) على بيّنة من ربه ;

از امام رضا(ع) از قول خداى عزوجل {أفمن كان على بيّنة من ربه و يتلوه شاهد منه} سؤال شد، فرمود: أميرالمؤمنين _ كه درود خدا بر او باد _ شاهد بر رسول خداست و رسول الله(ص) بر حجتى روشن از جانب پروردگار خويش است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 24 - 6،7

6- { جابرالجعفى قال : سألت أباجعفرمحمد بن على الباقر ( ع ) عن قول الله عزّوجلّ : { كشجرة طيبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء . . . } قال : أمّا الشجرة فرسول الله ( ص ) و فرعها على ( ع ) و غصن الشجرة فاطمة بنت رسول الله ( ص ) و ثمرها أولادها ( ع ) و ورقها شيعتنا . . . ;

جابر جعفى گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خدا {كشجرة طيبة. ..} سؤال كردم، آن حضرت فرمود: اما مراد از درخت، رسول خدا(ص) مى باشد و شاخه هاى اصلى آن، على(ع) است و شاخه هاى فرعى آن، فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص) مى باشد و ميوه هاى آن، فرزندان

او و برگهاى آن درخت، شيعيان ما مى باشند}.

7- { عمرو بن حريث قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن قول الله : { كشجرة طيبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء } قال : فقال : رسول الله ( ص ) أصلها و أميرالمؤمنين ( ع ) فرعها و الأئمة من ذريتهما أغصانها و علم الأئمة ثمرتها و شيعتهم المؤمنون ورقها . . . ;

عمرو بن حريث گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خدا {كشجرة طيبة أصلها. ..} سؤال كردم پس [آن حضرت] فرمود: رسول خدا(ص) ريشه آن درخت و أميرالمؤمنين(ع) شاخه آن و ائمه(ع) از نسل آن دو، شاخه هاى فرعى آن و علم ائمه(ع) ميوه هاى آن درخت مى باشد و شيعيان مؤمن آنان برگهاى آن درختند...}.

مقامات امت وسط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 29

29 - رسول خدا ( ص ) فرمود : { يدعى نوح يوم القيامة فيقال له : هل بلغت ؟ فيقول : نعم ، فيدعى قومه فيقال لهم هل بلغكم ؟ فيقولون : ما أتانا من نذير و ما أتانا من أحد ، فيقال لنوح : من يشهد لك ؟ فيقول : محمد ( ص ) و أمته ، فذلك قوله : { و كذلك جعلناكم أمة وسطاً } قال : و الوسط العدل فتدعون فتشهدون له بالبلاغ . . . ;

روز قيامت نوح(ع) دعوت به حضور مى شود و به او گفته مى شود: آيا رسالت خود را ابلاغ كردى؟ مى گويد: آرى پيش قومش دعوت مى شوند و از آنان سؤال مى

شود: آيا به شما ]رسالتش[ را ابلاغ كرده است؟ آنان مى گويند: ما را بيم دهنده اى نيامد. پس به نوح گفته مى شود: چه كسى به نفع تو شهادت مى دهد؟ پس وى مى گويد: محمد(ص) و امتش; و اين است سخن خداوند: شما را امت وسط قرار داديم. رسول خدا فرمود: مراد از وسط، عدل است. پس شما (مسلمانان) دعوت مى شويد و به نفع او شهادت به ابلاغ رسالت مى دهيد ... }.

مقامات انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 98 - 3

3 - فرشتگان و پيامبران ، داراى منزلتى والا در پيشگاه خداوند

من كان عدواً للّه و ملئكته و رسله

از آن جا كه قرآن، فرشتگان و پيامبران را قرين كلمه {اللّه} ذكر كرده و دشمنان آنان را مبغوض درگاه خدا شمرده، منزلت والاى آنان در پيشگاه خدا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 15

15 _ جايگاه والاى پيامبران در پيشگاه خداوند

عزرتموهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 34 - 3

3 _ پيامبران، آيات الهى هستند.

فإنهم لا يكذبكونك و لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون. و لقد كذبت رسل من قبلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 87 - 4

4 _ پيامبران، برگزيدگان خداوند و رهيافتگان به صراط مستقيم هستند.

و اجتبينهم و هدينهم إلى صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 1،5،6

1 _

سلسله پيامبران(ع) از منزلتى والا در پيشگاه خداوند برخوردارند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب

5 _ خداوند عطا كننده كتاب و منصب قضاوت و نبوت به پيامبران است.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

6 _ پيامبران(ع) داراى حق حكومت و قضاوت در ميان مردم هستند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

از جمله معانى مذكور براى واژه {حكم} قضاوت و همچنين حكومت است، لازم به ذكر است اين دو معنى در طول يكديگر و با هم متقاربند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 72 - 6

6 _ تسليم بودن در برابر فرمان خداوند ، مرتبه اى از مقامات انبياى الهى است .

أمرت أن أكون من المسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 28 - 6

6_ مقام نبوت ، رحمت خاص خداوند به پيامبران

و ءات_نى رحمة من عنده

نكره آوردن {رحمة} دلالت بر عظمت دارد و توصيفش به {من عنده} حاكى از ارجمندى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 63 - 7

7_ مقام نبوت ، رحمت خاص خداوند به پيامبران است .

و ءات_نى منه رحمة

نكره آوردن {رحمة} دلالت بر عظمت آن دارد كه در برداشت از آن به رحمت خاص تعبير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 10

10_ مقام نبوت ، روزى خاص و نيكوى خداوند به پيامبران است .

و رزقنى منه رزقًا حسنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 24 - 8

8_ پيامبران

در پرتو امداد هاى الهى ، از گناه و فحشا ، مصون و معصومند .

كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء

از عبارت {لنصرف عنه . ..} (تا بدى و پليدى را از او دور سازيم) _ كه دور ساختن گناه از يوسف(ع) را به خداوند نسبت داده است _ معلوم مى شود مشاهده برهان نيز به توفيق الهى و امداد او بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 9

9_ پيامبران ، بدون اذن و رخصت خداوند نمى توانند آيت و معجزه اى به مردم ارائه كنند .

و ما كان لرسول أن يأتى بأية إلاّ بإذن الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 55 - 6،10

6- مرتبه و مقام معنوى انبيا ، متفاوت بوده و برخى از آنان بر بعضى ديگر برترى دارند .

و لقد فضّلنا بعض النبيّن على بعض

10- حضرت داوود ( ع ) ، از زمره انبياى برتر و برگزيده خداوند

و لقد فضّلنا بعض النبيّن على بعض و ءاتينا داود زبورًا

از اينكه خداوند، پس از ذكر برترى برخى از انبيا بر بعضى ديگر، از حضرت داوود(ع) سخن به ميان آورده است، مى تواند از باب ذكر خاص پس از عام، مشعر به نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 106 - 6

6- پيامبران و رسولان الهى ، در پيش گاه خداوند ، داراى ارج اند .

جزاؤهم جهنّم بما كفروا و اتخذوا ءاي_تى و رسلى هزوًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 -

انبياء - 21 - 7 - 5

5- بهره مندى پيامبران از وحى ، وجه امتياز و تفاوت آنان با ساير بشر

و ما أرسلنا قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 59 - 7

7 - پيامبران ، بندگان خدا و برگزيدگان از جانب او

و سل_م على عباده الذين اصطفى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 7

7 - رسولان الهى ، شخصيت هاى والا و ارجمند در پيشگاه خداوند

حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

تنوين در {رسولاً} در اصطلاح اهل ادب، تنوين تفخيم و بيانگر عظمت و بزرگى {رسول} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 46 - 3

3 - پيامبران ، از هرگونه گناه و خطاكارى معصوم اند .

إنّا أخلصن_هم بخالصة ذكرى الدار

از اين كه خداوند پيامبران را به آخرت انديشى خالص ساخت، مى توان عصمت آنان را به دست آورد; زيرا ريشه گناه و خطاكارى بشر دنياطلبى است و از آن جايى كه انبيا از چنين خواسته اى مبرا بوده و تنها طالب آخرت اند; استفاده مى شود كه آنان هرگز گناه نمى كنند و معصوم اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 47 - 6

6 - پيامبران ، از هر گناه و خطاكارى معصوم اند .

إنّهم عندنا لمن المصطفين الأخيار

توصيف ابراهيم(ع) و . .. از سوى خداوند به {أخيار} _ به صورت مطلق _ گوياى اين حقيقت است كه پيامبران در همه افعال و صفات خود، از نيكان

بودند و از آنان جز خوبى و كار خير سرنمى زد و اين همان حقيقت عصمت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 48 - 5

5 - پيامبران ، از هرگونه گناه و خطاكارى معصوم اند .

و كلّ من الأخيار

توصيف اسماعيل(ع) و. .. از سوى خداوند به {أخيار} _ به صورت مطلق _ گوياى اين حقيقت است كه پيامبران در همه افعال و صفات خود از نيكان بودند و از آنان جز خوبى و كار خير، سرنمى زد و اين همان حقيقت عصمت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 78 - 2

2 - رسولان الهى ، انسان هايى بزرگ و برجسته

و لقد أرسلنا رسلاً

تنكير {رسلاً} مى تواند براى افاده تعظيم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 51 - 5

5 - پيامبران و مرتبطان با علم وحى ، كلام الهى را بدون رؤيت خداوند دريافت مى كنند .

و ما كان لبشر أن يكلّمه اللّه إلاّ وحيًا

مقامات انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 2،25

2 - انسان داراى جايگاهى ويژه در فلسفه جهان آفرينش

هو الذى خلق لكم . .. ثم استوى إلى السماء ... و إذ قال ربّك

25 _ انسان ، شايسته دستيابى به مقام خلافت الهى است .

إنى جاعل فى الأرض خليفة

به قرينه آيات بعد كه آدم (ع) - به عنوان نمونه اى از نوع انسان - برتر از فرشتگان و دارنده علم تمامى اسما معرفى شده و حقايقى

(غيب آسمانها و زمين) به وى تعليم داده شده، اين نظر تأييد مى شود كه مراد از خلافت، خلافت الهى است; چرا كه او تنها موجودى معرفى شده كه مظهر علم الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 151 - 23،24

23 _ كشتن انسانها به ناحق از محرمات الهى است.

و لاتقتلوا النفس التى حرم الله إلا بالحق

{بالحق} صفت براى مفعول مطلق محذوف، يعنى {قتلا}، و {با} در آن به معناى ملابست است; يعنى: { لاتقتلوا النفس إلا قتلا متلبسا بالحق}.

24 _ حرمت كشتن انسان، از مشخصه هاى او در پيشگاه خداوند

و لاتقتلوا النفس التى حرم الله إلا بالحق

{التى حرم الله} به دليل استثنا (إلا بالحق)، صفت توضيحى براى {النفس} است. و اين بدان معناست كه حرمت كشتن انسان از تعاريف انسان شمرده و از مشخصه هاى او دانسته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 11 - 13

13 _ انسانها داراى زمينه هاى دستيابى به منزلتى فراتر از فرشتگان و شايسته شدن براى سجده ملائكه بر ايشان.

لقد مكنكم فى الأرض . .. و لقد خلقنكم ... ثم قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

آيه قبل دلالت مى كند كه مطالب عنوان شده در آيه مورد بحث _ كه از جمله آنها سجده فرشتگان بر آدم(ع) است _ از نعمتهاى الهى براى همه انسانهاست. در حالى كه نه سجده بر آدم به منزله سجده بر همگان است و نه سجده بر او نعمت براى ديگران، بنابراين، مى توان گفت جمله {قلنا للملائكه ...} پس از {خلقناكم} اشاره به اين دارد كه

خداوند در همه انسانها اين زمينه را ايجاد كرده است كه بتوانند مسجود ملائكه بشوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 71 - 5

5 _ سوق دادن مردم به جايگاه بايسته آنان ، پرتويى از ربوبيت خداوند بر ايشان است .

قد وقع عليكم من ربكم رجس و غضب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 29 - 8،13

8- انسان ، برخوردار از مقام و شرافتى خاص

فإذا سوژيته و نفخت فيه من روحى

اضافه {روح} به {ياى} متكلم، براى تشريف و تكريم است.

13- انسان ، داراى مقامى برتر از فرشتگان

إذ قال ربّك للمل_ئكة . .. فقعوا له س_جدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 30 - 3

3- انسان ، داراى مقامى برتر از فرشتگان

فقعوا له س_جدين . فسجد الملئكة كلّهم أجمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 81 - 15

15- انسان ، بهره مند از لطف خاص خداوند و برخوردار از كرامت و مقام ويژه در جهان

و الله جعل لكم من بيوتكم . .. و جعل لكم من الجبال ... لعلّكم تسلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 70 - 3

3- توجه انسان به مقام و كرامت الهى خويش ، مستلزم پرهيز از ناسپاسى خداوند است .

فيغرقكم بما كفرتم . .. و لقد كرّمنا بنى ءادم

يادآورى كرامت انسانها پس از ذكر ماجراى كسانى كه پس از رهايى از خطر مرگ به كفران نعمتهاى الهى روى آوردند; مى تواند

مذمتى باشد براى آنان و نيز به انسانها توجه بدهد كه كرامت انسانى مستلزم اجتناب از كفران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 1 - 8

8- بندگى براى خدا ، از شريف ترين و عزيزترين مرتبه ها ، براى انسان است .

أنزل على عبده الكت_ب

استفاده از عنوان {عبد} براى معرفى پيامبر(ص)، نشان دهنده جايگاه بلند اين رتبه و منزلت، در قاموسِ كمالات و فضيلت هاى انسانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 7

7 - انسان ، محور و هدفى اصلى ، در نظام هستى است .

سخّر لكم ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 39 - 5

5 - مردم ، بنده خداوند هستند .

يبسط الرزق لمن يشاء من عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 39 - 1

1 - خداوند ، انسان ها را جانشين خود در زمين براى چگونه زيستن و هرگونه دخل و تصرف و بهره جستن از آن قرار داده است .

هو الذى جعلكم خل_ئف فى الأرض

{خلافت} به معناى نيابت از غير است (مفردات راغب). در اين كه مقصود از نيابت چيست، ميان مفسران سه ديدگاه وجود دارد: 1_ جانشنى انسان ها از خداوند در اداره زندگى خويش; 2_ جانشينى انسان ها و ملت ها به جاى يكديگر و به ارث بردن تمامى دارايى ها و تمدن هاى پيشينيان. 3_ جانشنى انسان هاى حاضر از انسان هاى پيش از خلقت

آدم(ع). برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 75 - 4

4 - انسان ، برخوردار از مقام و جايگاهى بس والا و ارزشمند در پيشگاه خداوند

ما منعك أن تسجد لما خلقت بيدىّ

تعبير {خلقت بيدىّ} (با دو دست قدرت خويش آفريدم) _ كه درباره آفرينش انسان است _ مى تواند كنايه از اين حقيقت باشد كه انسان موجودى والا مقام است; زيرا كه او دست ساخته الهى است. همچنين اشاره به اين نكته دارد كه آفرينش او نيز بس مهم و مورد عنايت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 68 - 3

3 - بندگى و عبوديت ، بالاترين مرتبه كمال وجودى انسان

إلاّ المتّقين . ي_عباد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 9

9- هدف قرار دادن لذت جويى و شكمبارگى در زندگى ، منشى حيوانى و نه شايسته مقام انسانى

و الذين كفروا يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأنع_م

لحن شديد توبيخى آيه و به شمار آوردن لذّت جويى صرف و به دور از عقيده و ايمان در حد زندگى حيوانى، مطلب بالا را افاده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 5

5 - رتبه و مقام انسان در پيشگاه خداوند والاتر از نظام طبيعت است .

مت_عًا لكم

مقامات انصار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 20

20 _ عن ابى عبداللّه ( ع

) [ فى قوله تعالى : ] { و السّابقون الأوّلون من المهاجرين و الانصار و الذين اتّبعوهم باحسان . . . } : فبدء بالمهاجرين الاوّلين على درجة سبقهم ثم ثنّى بالأنصار ثم ثلّث بالتّابعين لهم باحسان فوضع كل قوم على قدر درجاتهم و منازلهم عنده . . . . ;

از امام صادق (ع) درباره سخن خداى تعالى: {پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار و كسانى كه با نيكوكارى از آنان پيروى كردند . .. } روايت شده كه فرمود: پس خداى عز و جل مهاجران نخستين را بر اساس سابقه ايمانى آنان، در آغاز ذكر فرمود ; سپس انصار را در رتبه دوم و تابعين به احسان را در رتبه سوم ياد نمود. بدين ترتيب هر گروه را بر مبناى درجه و منزلتى كه نزد او داشتند [در كلام خود] جاى داد}.

مقامات انفاقگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 17 - 5

5 - ارزش والاى انفاق و مقام عالى انفاق گران ، در پيشگاه خداوند

إن تقرضوا اللّه قرضًا حسنًا يض_عفه لكم

از اين كه انفاق به عنوان قرض به خدا شمرده شده و پاداشى مضاعف، در برابر آن وعده داده شده است، مى توان مطلب بالا را به دست آورد.

مقامات اهل بيت(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 33 - 16،18

16 - اهل بيت پيامبر ( ص ) ، از عصمت الهى برخورداراند .

إنّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت

{رجس} در اصل به معناى، {آلودگى و پليدى مادى} است و در اين جا، استعاره براى

گناه است.

18 - اهل بيت پيامبر ( ص ) ، مورد توجه و عنايت خاص خداوند هستند .

إنّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت

مقامات ايوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 41 - 4

4 - ايوب ( ع ) ، بنده حقيقى و بلندمرتبه خداوند

واذكر عبدنا أيّوب

تصريح به عبد بودن ايوب(ع) _ با آن كه همه انسان ها عبد خدا هستند _ و نيز اضافه آن به ضمير جلاله (نا)، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 44 - 11

11 - ايوب ( ع ) ، بنده شايسته خدا بود .

نعم العبد

مقامات ائمه(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 124 - 28

28 - { هشام بن الحكم عن ابى عبداللّه فى قول اللّه عز و جل : { إنى جاعلك للناس إماماً } قال : فقال : لو علم اللّه ان اسماً أفضل منه لسمانا به ;

هشام بن حكم از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عز و جل فرموده {إنى جاعلك للناس إماماً} روايت كرده، اگر خداوند بهتر و مناسبتر از لغت {امام} كلمه اى را مى يافت هر آينه ما (ائمه) را به آن اسم، نام مى نهاد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 28

28 - از امام صادق ( ع ) درباره سخن خداى تبارك و تعالى كه مى فرمايد : { و كذلك جعلناكم أمة وسطاً لتكونوا شهداء على

الناس } روايت شده كه فرمود : { نحن الشهداء على الناس بما عندهم من الحلال و الحرام و ماضيعوا منه ;

ما (ائمه) شاهد حلال و حرام و آنچه مردم از آن ضايع مى كنند، هستيم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 16،17

16 _ حمران: سمعت أبا جعفر(ع) يقول: فى قول الله تعالى: {و أن هذا صراطى مستقيما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل} قال: على (بن ابى طالب) و الائمة من ولد فاطمة، هم صراط الله فمن أباهم سلك السبل.

امام باقر(ع) درباره صراط در آيه فوق {و أن هذا ص__راطى . .. } فرمود: مراد، على بن ابى طالب(ع) و امامان از نسل فاطمه(س) هستند، هر كس از آنان دورى كند به راههاى غير الهى رفته است.

17 _ عن رسول الله(ص): . .. معاشر الناس أنا صراط الله المستقيم الذى أمركم باتباعه ثم على من بعدى ثم ولدى من صلبه ائمة يهدون إلى الحق ... .

از رسول خدا(ص) روايت شده است: . .. اى مردم! من راه مستقيم خداوند هستم كه (خداوند)، به پيروى از آن دستور داده و بعد از من، على و فرزندان من از نسل وى امامانى هستند كه مردم را به سوى حق دعوت و هدايت مى كنند ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 86 - 8

8_ { عن الباقر ( ع ) : . . . نحن والله بقية الله فى أرضه . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: . .. به خدا سوگند ما {بقية الله} در

زمين هستيم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 24 - 6،7

6- { جابرالجعفى قال : سألت أباجعفرمحمد بن على الباقر ( ع ) عن قول الله عزّوجلّ : { كشجرة طيبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء . . . } قال : أمّا الشجرة فرسول الله ( ص ) و فرعها على ( ع ) و غصن الشجرة فاطمة بنت رسول الله ( ص ) و ثمرها أولادها ( ع ) و ورقها شيعتنا . . . ;

جابر جعفى گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خدا {كشجرة طيبة. ..} سؤال كردم، آن حضرت فرمود: اما مراد از درخت، رسول خدا(ص) مى باشد و شاخه هاى اصلى آن، على(ع) است و شاخه هاى فرعى آن، فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص) مى باشد و ميوه هاى آن، فرزندان او و برگهاى آن درخت، شيعيان ما مى باشند}.

7- { عمرو بن حريث قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن قول الله : { كشجرة طيبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء } قال : فقال : رسول الله ( ص ) أصلها و أميرالمؤمنين ( ع ) فرعها و الأئمة من ذريتهما أغصانها و علم الأئمة ثمرتها و شيعتهم المؤمنون ورقها . . . ;

عمرو بن حريث گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خدا {كشجرة طيبة أصلها. ..} سؤال كردم پس [آن حضرت] فرمود: رسول خدا(ص) ريشه آن درخت و أميرالمؤمنين(ع) شاخه آن و ائمه(ع) از نسل آن دو، شاخه هاى فرعى آن و علم ائمه(ع) ميوه هاى آن درخت مى باشد و شيعيان مؤمن آنان برگهاى

آن درختند...}.

مقامات برادران انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 4

4 _ برخى از پدران و فرزندان و برادران پيامبران پيشين (ابراهيم(ع)، اسحق و . ..) بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بوده اند.

و من ءابائهم و ذريتهم و إخونهم . .. أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

مقامات برگزيدگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 126 - 6

6 _ انسان هاى برگزيده خداوند ، با همه ارجمندى و شرافت ، بنده و مملوك اويند .

و اتخذ اللّه إبرهيم خليلا. و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

جمله {للّه ما فى السموت . ..}، مى تواند به منظور پاسخ به سؤالى باشد كه ممكن است از گزينش ابراهيم به دوستى پيش آيد. يعنى مپنداريد كه خداوند، ابراهيم(ع) را براى رفع نياز به دوستى برگزيد. بلكه ابراهيم(ع) و تمامى هستى ملك اوست.

مقامات برگزيدگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 20 - 9

9- مقام والاى برگزيدگان خداوند ، مانع تعجب و كنجكاوى آنان درباره رسالت هاى الهى فرشتگان و كسب اطلاعات درباره افعال خداوند نيست .

قالت أنّى يكون لى غل_م و لم يمسسنى بشر

مقامات بندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 75 - 9

9 _ بندگان خالص خدا ( عبادالرحمان ) داراى منزلت و مقامى بس رفيع در پيشگاه خداوند

و عباد الرحم_ن . .. أُول_ئك يجزون الغرفة بما

صبروا

{أُول_ئك} براى اشاره به بعيد به كار مى رود و در آيه شريفه براى بيان رفعت معنوى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 21

21 - مقام بندگان صالح ، بالاترين جايگاه كمالى انسان

أن أشكر نعمتك . .. و أن أعمل ص_لحًا... و أدخلنى برحمتك فى عبادك الص_لحين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه سليمان(ع) مقام {عباد صالح} را به عنوان آخرين و عالى ترين آرزوى خود مطرح كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 41 - 2

2 - بندگان مخلص خدا ، برخوردار از مقام و منزلتى بلند در پيشگاه خداوند

أول_ئك لهم رزق معلوم

اشاره كردن به بندگان خالص خدا با اسم اشاره بعيد (اولئك) _ با آن كه در آيه پيش از آنان سخن گفته شد _ گوياى علو مرتبه و منزلت والاى آنان در پيشگاه خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 164 - 4

4 - هر يك از بندگان مخلَص خدا ، داراى مقام و منزلتى معين و معلوم در پيشگاه خداوند *

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. و ما منّا إلاّ له مقام معلوم

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته است: 1_ آيه شريفه چون پس از بحت از بندگان مخلَص خدا (عباد اللّه المخلصين) آمده است، مى تواند در اوصاف اينان باشد. 2_ برخى از رواياتى كه امامان معصوم و اوصياى الهى را مصداق آيه شريفه دانسته اند (نورالثقلين، ج 4، ذيل آيه)، گوياى همين مطلب است.

مقامات

بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 43 - 7

7 _ جايگاه رفيع بهشتيان ، مشرف بر نهرهايى جارى

تجرى من تحتهم الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 9

9 _ بهشتيان در آستانه ورود به بهشت در عين اميد به حضور در آن جايگاه رفيع ، نگران از تغيير سرنوشت خويشند .

لم يدخلوها و هم يطمعون

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير فاعلى در {لم يدخلوها} و {يطمعون} به أصحاب الجنة، برگردانده شود. بر اين مبنا جمله {لم يدخلوها} حال براى {أصحاب الجنة} است. گفتنى است {يطمعون} (اميد دارند) اشاره به نگرانى آنان دارد كه مبادا از ورود به بهشت منع گردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 75 - 4

4 - اهل بهشت از درجات و مراتبى مختلف ، برخوردارند .

لهم الدرجت العلى

ذكر {الدرجات} به صورت جمع، از كثرت و تعدد درجات و تفاوت آنها با يكديگر حكايت دارد; زيرا اگر همه در يك رتبه بودند صيغه مفرد نيز براى افاده آن كافى بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 4

4- بهشتيان و مؤمنان راستين ، برخوردار از مقام و منزلتى والا در روز رستاخيز

و تتلقّي_هم الملئكة

استقبال فرشتگان از مؤمنان و بهشتيان، حاكى از منزلت و مقام والاى آنان است.

مقامات پاسداران دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 13

13 _ حمايت و حراست كنندگان از دين

خدا، نزد او از مرتبه اى بلند برخوردارند.

فإن يكفر بها هؤلاء فقد و كلنا بها قوما ليسوا بها بكفرين

نكره آمدن كلمه {قوما} دال بر تفخيم و بزرگداشت است، علاوه بر آنكه توصيف اين قوم _ با {و كلنا} و جملات پس از آن خالى از مدح نيست.

مقامات پدران انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 4

4 _ برخى از پدران و فرزندان و برادران پيامبران پيشين (ابراهيم(ع)، اسحق و . ..) بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بوده اند.

و من ءابائهم و ذريتهم و إخونهم . .. أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

مقامات پسر ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 53 - 3

3- پسر بشارت داده شده به ابراهيم ( ع ) داراى عظمت و مقامى والا

نبشّرك بغل_م عليم

تنوين تنكير در {بغلام} براى تفخيم و تعظيم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 28 - 10

10 - پسر بشارت داده شده به ابراهيم ( ع ) ، داراى عظمت و مقامى والا

و بشّروه بغل_م عليم

مقامات تسبيح كنندگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 143 - 3

3 - تسبيح كنندگان ، داراى مقام والا در پيشگاه خداوند

فلولا أنّه كان من المسبّحين

تعبير {من المسبّحين} (او از تسبيح كنندگان است) درباره شخصيتى كه او خود از پيامبران است، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

مقامات جبرئيل

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 98 - 4

4 - جبرئيل و ميكائيل داراى مقامى برتر از ساير فرشتگان در پيشگاه خدا

من كان عدواً للّه و ملئكته و رسله جبريل و ميكل

كلمه {ملائكته} شامل جبرئيل و ميكائيل مى شود. بنابراين ذكر بخصوص آنها از ميان ساير فرشتگان، مى تواند اشاره به برترى مقام آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 7

7- جبرئيل ، موجودى غيرجسمانى ، شريف و عالى مرتبه *

فأرسلنا إليها روحنا

اضافه {روح} به {نا} اضافه تشريفيّه است. ارسال روح، گوياى اين است كه آن روح، موجودى مستقل و مطيع خداوند بوده و توان سير و اداى رسالت داشته است و محتواى رسالت خويش را درك مى كرده است و تمثيل او به صورت بشر، دليل قدرت او بر آن كار و سازگار بودن وجود او با تمثّلات جسمانى است. قابل انطباق بودن اين ويژگى ها بر جبرئيل سبب شده است كه برخى مفسران، فرشته نازل شده بر مريم(س) را، جبرئيل دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 7 - 3

3 - جايگاه جبرئيل ، در برترين مرتبه و افق هستى قرار دارد .

و هو بالأُفق الأعلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 4 - 3

3 - جبرئيل ، فرشته اى با عظمت و بلندمرتبه در سلسله فرشتگان و كارگزاران الهى در عالم

تعرج المل_ئكه و الروح إليه

مطلب ياد شده، از اختصاص به ذكر يافتن {روح} به دست مى آيد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 20 - 3،6

3 - جبرئيل ، نزد خداوند ، داراى قدر و منزلتى والا است .

عند ذى العرش مكين

{مكين}، به معناى جا افتاده و داراى قدر و منزلت است. (مفردات راغب)

6 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قوله : { ذى قوّة عند ذى العرش مكين } قال : يعنى : جبرئيل . . . ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند {ذى قوّة عند ذى العرش مكين} روايت شده كه مراد جبرئيل است. ..}.

مقامات خانواده ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 73 - 7

7_ ابراهيم ( ع ) و خانواده او ، داراى منزلت و مقامى والا در پيشگاه خداوند

رحمت الله و برك_ته عليكم أهل البيت

مقامات خانواده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 11

11 - خاندان پيامبر ( ص ) در پيشگاه خداوند ، از مقامى والا برخوردار بودند .

وأمر أهلك بالصلوة

مقامات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 1 - 11،12

11 - خداوند ، داراى برترين مقام ها و كامل ترين ويژگى ها است .

ربّك الأعلى

وصف {الأعلى} _ به قرينه آيه بعد _ به {ربّك} ارتباط دارد; نه {اسم ربّك}.

12 - اختصاص والاترين مقام ها به خداوند ، دليل لزوم تنزيه نام او از هر عيب و نقص است .

سبّح اسم ربّك الأعلى

وصف {الأعلى}، در مقام تعليل براى {سبّح} است.

مقامات خداترسان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 14 - 13

13- { عن إبن مسعود قال : لمّا نزلت . . . { ياأيها الذين آمنوا قوا أنفسكم و أهليكم ناراً وقودهاالناس و الحجارة } تلا رسول الله ( ص ) على أصحابه فخرّ فتى مغشياً عليه . . . فبشّره النبى ( ص ) بالجنة فقال { ذلك لمن خاف مقامى و خاف وعيد ;

ابن مسعود گفت: هنگامى كه آيه {ياأيها الذين آمنوا قوا أنفسكم . ..} نازل شد، رسول خدا(ص) آن را براى اصحابش تلاوت كرد. پس جوانى بر زمين افتاد و از هوش رفت پس پيامبر(ص) او را به بهشت بشارت داد و فرمود:... ذلك لمن خاف مقامى و خاف وعيد}.

مقامات خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 6

6- حصرت خضر ، داراى مقام نبوت بود . *

ءاتينه رحمة من عندنا

بدان احتمال كه مراد از {رحمة من عندنا} نبوت باشد. آوردن ضمير جمع در {عندنا} كه حاكى از نقش وسايط در رحمت مورد نظر است و نيز اطلاق {رحمت} بر {نبوت} در برخى آيات ديگر، اين احتمال را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 67 - 6

6- خضر ، داراى مرتبه اى برتر از موسى ( ع ) بود . *

إنّك لن تستطيع معى صبرًا

مقامات خويشاوندان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 4

4 _ برخى از پدران و فرزندان و برادران پيامبران پيشين (ابراهيم(ع)، اسحق و . ..)

بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بوده اند.

و من ءابائهم و ذريتهم و إخونهم . .. أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

مقامات داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 2

2 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، يوسف، موسى و هارون(ع) بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

{أولئك} اشاره به انبياى مذكور در آيات قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 55 - 10

10- حضرت داوود ( ع ) ، از زمره انبياى برتر و برگزيده خداوند

و لقد فضّلنا بعض النبيّن على بعض و ءاتينا داود زبورًا

از اينكه خداوند، پس از ذكر برترى برخى از انبيا بر بعضى ديگر، از حضرت داوود(ع) سخن به ميان آورده است، مى تواند از باب ذكر خاص پس از عام، مشعر به نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 78 - 7

7- داوود و سليمان ( ع ) ، از مقام قضاوت در ميان مردم عصرخويش برخوردار بودند .

و داود و سليم_ن إذ يحكمان فى الحرث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 79 - 4

4- داوود و سليمان ( ع ) ، داراى مقام قضاوت و برخوردار از علم خدا دادى

و داود و سليم_ن . .. و كلاًّ ءاتينا حكمًا و علمًا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

15 - ص - 38 - 18 - 4

4 - داوود ( ع ) ، برخوردار از مقامى والا و ممتاز در پيشگاه خداوند

إنّا سخّرنا الجبال معه يسبّحن بالعشىّ و الإشراق

تسخير كوه ها براى تسبيح گويى به همراه داوود(ع)، از عظمت و والامقامى اين پيامبر حكايت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 19 - 5

5 - داوود ( ع ) ، برخوردار از مقامى والا و ممتاز در پيشگاه خداوند

و الطير محشورة كلّ له أوّاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 26 - 1،3

1 - خداوند ، داوود ( ع ) را جانشين خود در تدبير امور مردم قرار داد .

ي_داود إنّا جعلن_ك خليفة فى الأرض

{خليفة} به معناى كسى است كه از ناحيه ديگرى و به جاى وى به تدبير امور مى پردازد و وقتى گفته شود: فلانى خليفه خدا در زمين است; يعنى، خداوند تدبير امور بندگانش را در زمين به او سپرده است (مجمع البيان، ذيل آيه).

3 - داوود ( ع ) ، برخوردار از مقام و منزلت ويژه در پيشگاه خداوند

ي_داود إنّا جعلن_ك خليفة فى الأرض

اعطاى مقام {خليفة اللهى} به داوود(ع)، گوياى حقيقت ياد شده است.

مقامات ذاكران آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 127 - 1

1 _ هدايت يافتگان و يادكنندگان آيات و معارف الهى از جايگاهى آكنده از آرامش در نزد خداوند برخوردارند.

فمن يرد الله أن يهديه . .. قد فصلنا الأيت لقوم يذكرون. لهم دارالسلم عند ربهم

مقامات ذوالقرنين

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 86 - 11

11- ذوالقرنين از پيامبران بود و به مقام دريافت سخن هاى خداوند نايل شده بود . *

قلنا ي_ذا القرنين

ظاهر كلمه {قلنا} خطاب مستقيم است، گرچه احتمال الهام و يا رساندن پيام به وسيله پيامبرى ديگر نيز وجود دارد.

مقامات رسولان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 106 - 6

6- پيامبران و رسولان الهى ، در پيش گاه خداوند ، داراى ارج اند .

جزاؤهم جهنّم بما كفروا و اتخذوا ءاي_تى و رسلى هزوًا

مقامات رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 9

9 _ رهبرى حق در نظام اسلامى ، داراى جايگاهى رفيع و مسلمانان وظيفه دار ايثارو فداكارى براى او

و لا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه

از اينكه خداوند به مؤمنان فرمان داده است تا براى حفظ جان پيامبر(ص) به عنوان رهبر به حق جامعه اسلامى جان فشانى كنند، برداشت فوق استفاده مى شود.

مقامات زائران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 9

9 _ مؤمنان با درك محضر و زيارت پيامبر(ص) سلام آن حضرت و پيام و رحمت خداوند را دريافت خواهند نمود. *

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

آمدن نزد پيامبر(ص)، كه مضمون جمله {إذا جاءك} است، ظاهراً اختصاصى به زمان حيات ظاهرى آن حضرت ندارد و شامل پس از آن نيز مى گردد. كلمه {زيارت} در برداشت فوق براى اشاره بدين نكته آورده شده است.

مقامات زكريا(ع)

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 3

3 _ زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 7 - 3

3- زكريا ( ع ) از مقام نبوّت و تلقى وحى ، برخوردار بود .

ي_زكريا إنّا نبشّرك بغل_م

ظاهر آيه اين است كه زكريا، خود پيام الهى را دريافت كرده است، نه اين كه پيام خداوند را پيامبرى ديگرى دريافت كرده و به زكريا رسانده باشد.

مقامات زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 12

12- زن ، موجودى توان مند بر عروج به درجات بالاى معنويت و ملاقات و گفتوگو با فرشتگان

فأرسلنا إليها روحنا فتمثّل لها بشرًا سويًّا

مقامات سابق ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 11 - 11

11 _ ابليس پيش از تمرد فرمان خدا، همپايه فرشتگان بود و در منزلت آنان بود.

قلنا للملئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلا إبليس

از اينكه فرمان و خطاب خداوند به ملائكه (قلنا للملائكه اسجدوا) شامل ابليس نيز مى شده، معلوم مى شود او همپايه فرشتگان بوده به گونه اى كه از زمره آنان محسوب مى شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 77 - 3

3 - برخوردارى ابليس از مقامى رفيع و منزلتى والا ، پيش از كبرورزى

و نافرمانى خداوند

قال فاخرج منها

مقامات سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 78 - 7

7- داوود و سليمان ( ع ) ، از مقام قضاوت در ميان مردم عصرخويش برخوردار بودند .

و داود و سليم_ن إذ يحكمان فى الحرث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 79 - 4

4- داوود و سليمان ( ع ) ، داراى مقام قضاوت و برخوردار از علم خدا دادى

و داود و سليم_ن . .. و كلاًّ ءاتينا حكمًا و علمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 9

9 - افتخار سليمان ( ع ) به مقام نبوت و رسالت الهى خود و نه مال و قدرت مادى

فما ءاتين اللّه خير ممّا ءاتيكم

مراد از {ما آتان اللّه} حقيقتى متفاوت با امكانات مادى است; چرا كه اولاً دربار سبا نيز از آن امكانات مادى برخوردار بود ثانياً بجاى {خير} بايد مى فرمود {ما آتانى اللّه أكثر ممّا آتاكم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 30 - 6

6 - رجوع و توجه همواره سليمان ( ع ) به خدا در زندگى ، موجب دستيابى او به مقام عبوديت الهى

نعم العبد إنّه أوّاب

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّه أوّاب} در مقام تعليل براى {نعم العبد} است; يعنى، چون سليمان بسيار متوجه خدا و پرمراجعه به او بود; بهترين عبد شناخته شد و به اين مقام دست يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

15 - ص - 38 - 40 - 1

1 - سليمان ( ع ) ، داراى قرب و منزلت ويژه در پيشگاه خداوند

و إنّ له عندنا لزلفى

{الزلفى} به معناى قرب و منزلت است.

مقامات شاكران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 9

9 - گناهان بزرگ ، مانع پديد آمدن زمينه هاى سپاسگزارى به درگاه خدا و رسيدن به منزلت شاكران

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك لعلكم تشكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 56 - 4

4 - رسيدن به مرتبه و منزلت شاكران ، از وظايف اساسى انسان و هدف از خلقت اوست .

ثم بعثنكم من بعد موتكم لعلكم تشكرون

به نظر مى رسد سپاسگزارى - كه به عنوان هدف از {بعثناكم} بيان شده - در برابر خصوص حيات دوباره نباشد، بلكه به عنوان هدف براى اصل حيات و زندگى مطرح باشد; يعنى، خداوند صاعقه زدگان بنى اسرائيل را حيات بخشيد و هدف آن بود كه در حيات دنيوى سپاسگزار باشند و به منزلت شاكران نايل شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 17 - 11

11 _ شكرگزاران، رهپويان صراط مستقيم الهى هستند.

لأقعدن لهم صرطك المستقيم . .. لاتجد أكثرهم شكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 16

16 _ شاكران نعمت هاى خدا ، داراى مقامى بس والا در پيشگاه او

و كن من الشكرين

فرمان خداوند به پيامبرى بزرگ چون موسى مبنى بر اينكه از شاكران باشد، حكايت از مقام بلند

شاكران دارد.

مقامات شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 8،9

8_ خداوند ، شعيب ( ع ) را از روزى و نعمت خاص و نيكوى خويش بهره مند ساخت و او را به مقام نبوت رسانيد .

أرءيتم إن . .. رزقنى منه رزقًا حسنًا

مقصود از {رزقاً حسناً} به مناسبت مورد ، مقام نبوت و پيامبرى است.

9_ برخوردارى شعيب ( ع ) از مقام نبوت ، برانگيزنده او به فراخوانى مردمان به توحيد و رعايت عدل و انصاف در مبادلات

قالوا ي_شعيب أصلوتك تأمرك . .. قال ي_قوم أرءيتم إن كنت على بيّنة من ربى و رزقنى

سخنان شعيب(ع) در آيه مورد بحث ، پاسخى است به تحليل استهزاآميز قومش (أصلوتك). شعيب(ع) با جمله {أرءيتم ...} بيان مى دارد كه منشأ مخالفت وى با آرا و عقايد آنان و عملكرد ناصوابشان ، مسؤوليتى است كه خداوند برعهده او قرار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 90 - 11

11_ شعيب ( ع ) ، واسطه شمول رحمت خداوند بر توبه كنندگان قومش

واستغفروا ربكم ثم توبوا إليه إن ربى رحيم ودود

چون خطاب در {استغفروا ربكم} متوجه مردم است، ظاهر آن بود كه به جاى {إن ربى} گفته مى شد {إن ربكم . ..}. اين جابه جايى مى تواند اشاره به اين نكته داشته باشد كه: خداوند به واسطه پيامبرانش، مردمان را مشمول رحمت و محبت خويش قرار مى دهد و آنان، مجراى فيض الهى بر بندگانند.

مقامات شهيدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره -

2 - 154 - 1،2

1 - كشته شدگان راه خدا ، زنده و برخوردار از حياتى ويژه اند .

و لاتقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه أموت بل أحياء

از آن جا كه غير شهيدان نيز از زندگى برزخى برخوردارند، معلوم مى شود: حياتى كه خداوند براى شهيدان بيان داشته، حيات و زندگانى ويژه اى است.

2 - نبايد كشته شدگان راه خدا را مرده خواند و آنان را در شمار مردگان قلمداد كرد .

و لاتقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه أموت بل أحياء

مقامات شيعيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 160 - 10

10 _ سئل أبو عبدالله(ع) . .. عن قول الله عز و جل: {من جاء بالحسنة فله عشر امثالها}، يجرى لهؤلاء ممن لا يعرف منهم هذا الأمر؟ فقال: إنما هذه للمؤمنين خاصة ... .

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از اينكه آيا آيه {من جاء بالحسنة . ..} شامل آنان كه شناختى به ولايت ندارند، مى شود؟ فرمود: اين آيه فقط براى مؤمنان (شيعيان) است ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 24 - 6،7

6- { جابرالجعفى قال : سألت أباجعفرمحمد بن على الباقر ( ع ) عن قول الله عزّوجلّ : { كشجرة طيبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء . . . } قال : أمّا الشجرة فرسول الله ( ص ) و فرعها على ( ع ) و غصن الشجرة فاطمة بنت رسول الله ( ص ) و ثمرها أولادها ( ع ) و ورقها شيعتنا . . . ;

جابر جعفى گويد: از امام صادق(ع)

در باره سخن خدا {كشجرة طيبة. ..} سؤال كردم، آن حضرت فرمود: اما مراد از درخت، رسول خدا(ص) مى باشد و شاخه هاى اصلى آن، على(ع) است و شاخه هاى فرعى آن، فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص) مى باشد و ميوه هاى آن، فرزندان او و برگهاى آن درخت، شيعيان ما مى باشند}.

7- { عمرو بن حريث قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن قول الله : { كشجرة طيبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء } قال : فقال : رسول الله ( ص ) أصلها و أميرالمؤمنين ( ع ) فرعها و الأئمة من ذريتهما أغصانها و علم الأئمة ثمرتها و شيعتهم المؤمنون ورقها . . . ;

عمرو بن حريث گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خدا {كشجرة طيبة أصلها. ..} سؤال كردم پس [آن حضرت] فرمود: رسول خدا(ص) ريشه آن درخت و أميرالمؤمنين(ع) شاخه آن و ائمه(ع) از نسل آن دو، شاخه هاى فرعى آن و علم ائمه(ع) ميوه هاى آن درخت مى باشد و شيعيان مؤمن آنان برگهاى آن درختند...}.

مقامات صابران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 96 - 5

5- صابران ، برخوردار از عنايت و فضل ويژه الهى

و لنجزينّ الذين صبروا أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 111 - 6

6 - ارزش والاى صبر و مؤمنان شكيبا ، در نزد خداوند

إنّى جزيتهم اليوم بما صبروا

از آن جايى كه خداوند، خود پاداش مؤمنان صابر را متكفل شده است، ارجمندى صبر و مؤمنان شكيبا در نزد خدا، به دست

مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 20

20 - صابران ، برخوردار از جايگاهى والا و ويژه در پيشگاه خداوند

إنّما يوفّى الص_برون أجرهم بغير حساب

اعطاى پاداش بى شمار به صابران و منحصر دانستن اين پاداش به آنان، گوياى برداشت ياد شده است.

مقامات صاحبان نفس راضيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 29 - 2

2 - بندگى خالص خداوند ، مايه رسيدن به مقامى والاتر از رتبه انسان هاى مطمئن ، راضى و مورد پسند خداوند

فادخلى فى عب_دى

انتساب بندگان به خداوند در {عبادى}، انتساب تشريفى است و اين كه به صاحبان دل آرام، اذن ملحق شدن به آنان داده مى شود، بيانگر برترى رتبه آنان است.

مقامات صاحبان نفس مرضيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 29 - 2

2 - بندگى خالص خداوند ، مايه رسيدن به مقامى والاتر از رتبه انسان هاى مطمئن ، راضى و مورد پسند خداوند

فادخلى فى عب_دى

انتساب بندگان به خداوند در {عبادى}، انتساب تشريفى است و اين كه به صاحبان دل آرام، اذن ملحق شدن به آنان داده مى شود، بيانگر برترى رتبه آنان است.

مقامات صاحبان نفس مطمئنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 29 - 2

2 - بندگى خالص خداوند ، مايه رسيدن به مقامى والاتر از رتبه انسان هاى مطمئن ، راضى و مورد پسند خداوند

فادخلى فى عب_دى

انتساب بندگان به خداوند در {عبادى}، انتساب تشريفى است و اين كه به صاحبان دل

آرام، اذن ملحق شدن به آنان داده مى شود، بيانگر برترى رتبه آنان است.

مقامات صادقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 119 - 8،11

8 _ مرتبه { صادقين } برترين مرتبه ايمان و ديندارى

اتقوا اللّه و كونوا مع الصدقين

دستور خدا به همراهى و همگامى با صادقان _ پس از توصيه به تقواپيشگى _ بيانگر اين حقيقت است كه {مرتبه صادقين} مرتبه اى فراتر از مرتبه كسانى است كه در راه تقوا گام مى نهند و به تعبير ديگر {صادقين} كسانى هستند كه در اوج رعايت تقوايند.

11 _ { صادقين } گروهى برگزيده و داراى مقام عصمت *

و كونوا مع الصدقين

از اينكه خداوند به طور مطلق به همراه و همگام بودن با{صادقين} فرمان داده است، احتمال مى رود كه {صادقين} گروهى خاصِ باشند كه در همه اعمال و افكار خويش به مقام عصمت رسيده اند و فرمان به تبعيت مطلق از آنان، بدين جهت صورت گرفته است.

مقامات صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 1

1_ صالح ( ع ) ، از پيامبران و رسولان الهى بود .

و لقد أرسلنا . .. و إلى ثمود أخاهم ص_لحًا

{إلى ثمود} عطف بر {إلى قومه} و {أخاهم} عطف بر {نوحاً} در آيه بيست و پنجم است; يعنى: لقد أرسلنا إلى ثمود أخاهم صالحاً.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 63 - 6

6_ خداوند ، صالح ( ع ) را از رحمت ويژه خويش بهره مند ساخت و به مقام نبوت رسانيد .

و

ءات_نى منه رحمة

مقصود از {رحمة}، به مناسبت مورد، مقام نبوت و پيامبرى است.

مقامات صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 130 - 12

12 - بندگان خالص و برگزيده خدا در قيامت به گروه صالحان ملحق خواهند شد .

و لقد اصطفينه فى الدنيا و إنه فى الأخرة لمن الصلحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 131 - 10

10 - درآمدن به جرگه صالحان سراى آخرت ، در گرو تسليم بودن و اطاعت كردن از خداوند است .

و إنه فى الأخرة لمن الصلحين. إذ قال له ربه أسلم قال أسلمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 6،7،8

6 _ صالحان داراى مقامى رفيع در پيشگاه خداوند

نطمع ان يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين

7 _ ايمان به خدا ، قرآن و پيامبر ( ص ) زمينه عروج به درجه صالحان

و ما لنا لانؤمن باللّه وما جاءنا من الحق . .. يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين

جمله {و نطمع . ..} مى رساند كه حتى پس از اعتراف به خداى يگانه نمى توان به همنشينى باصالحان يقين داشت بلكه ايمان مذكور تنها مى تواند زمينه ساز نيل به درجه صالحان باشد.

8 _ رسيدن به درجه و مقام صالحان در پرتو خواست و عنايت الهى است .

نطمع ان يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 85 - 6

6 _ هدايت ويژه، پاداش خداوند به صالحان است.

كلا هدينا . .. كل من الصلحين

در آيه پيشين

سخن از هدايت ويژه براى پيامبران بود و اين آيه آنان را از زمره صالحان مى شمارد. بنابراين وصف مذكور بايد در حصول هدايت ويژه داراى نقش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 196 - 4

4 _ خداوند سرپرست و يارى دهنده همه صالحان است .

و هو يتولى الصلحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 43

43- صالحان و مردان الهى ، پس از مرگ نيز شايسته احترام اند و آرامگاه آنان داراى منزلتى والا است .

لنتّخذنّ عليهم مسجدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 75 - 5

5 - مؤمنان داراى عمل صالح در پيشگاه پروردگارشان شأن و مقامى رفيع دارند .

و من يأته . .. فأولئك لهم الدرجت

اسم اشاره {أُول_ئك} كه براى اشاره بعيد به كار مى رود، حاوى تكريم و بزرگداشت مؤمنان از سوى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 105 - 10

10- صالحان ، بندگان خاص خداوند

عبادى الص_لحون

بنابراين كه {الصالحون} قيد توضيحى براى {عبادى} باشد برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 21

21 - مقام بندگان صالح ، بالاترين جايگاه كمالى انسان

أن أشكر نعمتك . .. و أن أعمل ص_لحًا... و أدخلنى برحمتك فى عبادك الص_لحين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه سليمان(ع) مقام {عباد صالح} را به عنوان آخرين و عالى ترين آرزوى خود مطرح كرده

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 9 - 1،5،6

1 - ايمان آورندگانِ داراى عمل صالح ، از سوى خداوند ، در زمره صالحان قرارخواهندگرفت .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لندخلنّهم فى الص_لحين

5 - صالحان ، در پيشگاه خداوند ، مقامى ارجمند دارند .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لندخلنّهم فى الص_لحين

اين كه خداوند، به مؤمنانِ شايسته كردار، وعده حتمى داده است كه آنان را، وارد زمره صالحان بكند، نكته بالا، فهميده مى شود.

6 - خداوند ، مؤمنانِ داراى عمل صالح را ، در جايگاه صالحان ، وارد خواهد كرد .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لندخلنّهم فى الص_لحين

{لندخلنّهم فى مدخل الصالحين}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 2

2 - اهل ايمان و عمل صالح ، بندگان خاص و مقرب خداوند

يبشّر اللّه عباده الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

از اضافه {عباده} به ضمير راجع به {اللّه} _ كه اضافه تشريفيه است _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

مقامات طواف كنندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 20

20 - طواف كنندگان ، عبادت كنندگان و نمازگزاران در خانه خدا ، داراى مقامى ارجمند در پيشگاه خداوند

أن طهرا بيتى للطائفين و العكفين و الركع السجود

از اينكه پيامبرانى بزرگ، همچون ابراهيم و اسماعيل(ع) مأمور به تطهير خانه خدا براى طواف كنندگان و . .. بودند، ارجمندى طواف كنندگان و ... در پيشگاه خدا به دست مى آيد.

مقامات عابدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 -

بقره - 2 - 125 - 20

20 - طواف كنندگان ، عبادت كنندگان و نمازگزاران در خانه خدا ، داراى مقامى ارجمند در پيشگاه خداوند

أن طهرا بيتى للطائفين و العكفين و الركع السجود

از اينكه پيامبرانى بزرگ، همچون ابراهيم و اسماعيل(ع) مأمور به تطهير خانه خدا براى طواف كنندگان و . .. بودند، ارجمندى طواف كنندگان و ... در پيشگاه خدا به دست مى آيد.

مقامات علما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 14

14 _ نابرابرى ناآگاهان و آگاهان به محدوده قدرت و وظايف پيامبران، مانند نابرابرى كوران و بينايان

قل لا أقول لكم . .. إنى ملك ... قل هل يستوى الأعمى و البصير أفلاتتفكرون

در اينكه مراد از {أعمى} و {بصير} در آيه چيست، احتمالاتى وجود دارد; از آن جمله اينكه كسانى كه پس از بيان محدوده قدرت و وظايف پيامبران اين حقايق را دريافته و پذيرا مى شوند، {بصير} و آن كسانى كه جاهلانه سخنهاى واهى گفته و درخواستهاى نابجا دارند {أعمى} (كور) هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 12

12- برخورداران از علوم اعطايى خداوند ، بينشى پسنديده و مقامى والا دارند .

قال الذين أُوتوا العلم إن الخزى اليوم و السوء على الك_فرين

مقامات علماى دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 107 - 8

8- علم به حقايق دينى ارزشمند بوده و عالمان به آن داراى جايگاه و مقام والا در پيشگاه خداوندند .

إن الذين أُوتوا العلم من قبله يخرّون للأذقان

مقامات عيسى(ع)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 20

20 _ شخصيت فوق العاده حضرت عيسى ( ع ) زمينه غلو و گزافه گويى مسيحيان در مورد ايشان

ياهل الكتب لاتغلوا فى دينكم . .. انما المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 172 - 5

5 _ شخصيت والاى مسيح ( ع ) و مقام بلند فرشتگان ، مانع آنها از بندگى خداوند نيست .

لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للّه و لاالملئكة المقربون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 46 - 4

4 _ حضرت عيسى ( ع ) ، داراى منزلتى والا و ارجمند در پيشگاه خدا

و قفينا على ءاثرهم بعيسى ابن مريم

نام بردن عيسى(ع) از ميان انبياى بنى اسرائيل، حكايت از ويژگى مقام آن حضرت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 3

3 _ زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 30 - 2،3،4

2- بندگى خداوند ، اولين اعتراف عيسى ( ع ) و بالاترين مقام در ديدگاه آن حضرت

قال إنّى عبداللّه

تقديم وصف بندگى، حتى بر نبوت و داشتن كتاب آسمانى، نشانه اين است كه در ديدگاه عيسى(ع)، اين وصف برتر از ساير مقام هاى اوبود.

3- حضرت عيسى ( ع ) در

دوران نوزادى ، داراى كتاب الهى و مقام نبوت بوده است .

ءاتينى الكت_ب و جعلنى نبيًّا

4- حضرت عيسى ( ع ) در خردسالى ، خود را بنده خدا ، صاحب كتاب آسمانى و پيامبرى الهى معرفى كرد .

قال إنّى عبداللّه ءاتينى الكت_ب و جعلنى نبيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 34 - 2

2- حضرت عيسى ( ع ) فرزند مريم ( ع ) و داراى منزلتى والا است .

ذلك عيسى ابن مريم

{ذلك} براى اشاره به بعيد به كار مى رود. به كار بردن آن در جايى كه مورد اشاره نزديك باشد، بيانگر برجستگى منزلت مورد اشاره و بزرگداشت آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 91 - 9

9- فرزند مريم ( س ) ( عيسى ( ع ) ) ، پرتو روح الهى و داراى مقامى بس بلند در پيشگاه خداوند

فنفخنا فيها من روحنا

اضافه {روح} به {نا} اضافه تشريفى و براى بيان شرافت و عظمت اين روح است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 7 - 5

5 - پيامبر اسلام ( ص ) و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى ( ع ) چهره هاى شاخص انبياى الهى اند .

و إذا أخذنا من النبيّن ميث_قهم و منك و من نوح و إبرهيم و موسى و عيسى ابن مريم

ذكر نام اين انبيا پس از آوردن واژه {النبيّين} ذكر خاص پس از عام بوده و مى تواند نشانه برترى آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16

- شورى - 42 - 13 - 4

4 - نوح ، ابراهيم ، موسى ، عيسى ( ع ) و پيامبراسلام ( ص ) ، پيامبران اولواالعزم و داراى شريعت

شرع لكم من الدين ما وصّى به نوحًا . .. و موسى و عيسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 27 - 4

4 - عيسى ( ع ) ، از پيامبران الهى

و قفّينا بعيسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 11

11 - فرزند حضرت مريم ( س ) ( عيسى ( ع ) ) ، پرتو روح الهى و داراى مقامى بس بلند در پيشگاه خداوند

فنفخنا فيه من روحنا

اضافه {روح} به {نا}، اضافه تشريفى و براى بيان شرافت و عظمت اين روح است.

مقامات فاطمه(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 24 - 6

6- { جابرالجعفى قال : سألت أباجعفرمحمد بن على الباقر ( ع ) عن قول الله عزّوجلّ : { كشجرة طيبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء . . . } قال : أمّا الشجرة فرسول الله ( ص ) و فرعها على ( ع ) و غصن الشجرة فاطمة بنت رسول الله ( ص ) و ثمرها أولادها ( ع ) و ورقها شيعتنا . . . ;

جابر جعفى گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خدا {كشجرة طيبة. ..} سؤال كردم، آن حضرت فرمود: اما مراد از درخت، رسول خدا(ص) مى باشد و شاخه هاى اصلى آن، على(ع) است و شاخه هاى فرعى آن، فاطمه(س)

دختر رسول خدا(ص) مى باشد و ميوه هاى آن، فرزندان او و برگهاى آن درخت، شيعيان ما مى باشند}.

مقامات فرزندان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 4

4 _ برخى از پدران و فرزندان و برادران پيامبران پيشين (ابراهيم(ع)، اسحق و . ..) بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بوده اند.

و من ءابائهم و ذريتهم و إخونهم . .. أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

مقامات قاريان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 3 - 5

5 - تلاوت وحى و قرآن كريم ، كارى ارزشمند است و قرائت كنندگان از جايگاهى بلند در پيشگاه خداوند برخوردارند .

فالتّلي_ت ذكرًا

از سوگند خداوند به تلاوت كنندگان وحى و قرآن كريم، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

مقامات كاتبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 16 - 4

4 - ارجمندى ، عظمت و پيراستگى صفحات قرآن و مقام والاى نويسندگان آن ، تضمين كننده شايستگى آن براى غفلت زدايى و بيان حقايق

إنّها تذكرة . .. فى صحف مكرّمة . مرفوعة مطهّرة . بأيدى سفرة . كرام بررة

مقامات گواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 83 - 11،13

11 _ مسيحيان عصر بعثت پس از پذيرش اسلام با نيايش به درگاه خداوند ، خواهان پيوستن به صف شاهدان و گواهان حقانيت قرآن بودند .

ربنا ءامنا فاكتبنا مع الشهدين

13 _ ايمان زمينه

نيل به منزلت رفيع شاهدان

ءامنا فاكتبنا مع الشهدين

كلمه {فاء} در {فاكتبنا} رساننده برداشت فوق است.

مقامات گواهان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 3 - 5

5 - گواهان صحنه قيامت ، داراى مقامى ارجمنداند .

و شاهد

مقامات لقمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 12 - 2

2 - لقمان ، داراى مقامى والا نزد خداوند است .

و لقد ءاتينا لقم_ن الحكمة

مقامات لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 3

3 _ زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 72 - 4

4- حضرت لوط ( ع ) داراى مقام و منزلتى والا در پيشگاه خداوند

لعمرك إنهم لفى سكرتهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 74 - 2

2- حضرت لوط ( ع ) از جانب خداوند ، از منصب قضاوت و داورى برخوردار بود .

و لوطًا ءاتين_ه حكمًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {حكم} به معناى {قضاوت} باشد (لسان العرب). گفتنى است كاربرد {حكم} به معناى {قضاوت}، بسيار شايع است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 54 - 1

1 - لوط ( ع ) ، از پيامبران الهى و ادامه دهنده خط رسالت

و لقد

أرسلنا إلى ثمود أخاهم ص_لحًا . .. و لوطًا

كلمه {لوطاً} مى تواند عطف به {صالحاً} و به تقدير {و أرسلنا لوطاً} باشد. هم چنين مى تواند مفعول براى فعل محذوف و به تقدير {و اذكر لوطاً} باشد. برداشت ياد شده بر پايه احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 133 - 1

1 - لوط ( ع ) ، از رسولان الهى

و إنّ لوطًا لمن المرسلين

مقامات مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 15

15 - مادر موسى ، داراى مرتبت و مقامى ويژه در نزد خداوند

فرجعن_ك إلى أُمّك كى تقرّ عينها و لاتحزن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 5

5 - مادر موسى ، برخوردار از منزلتى بلند در پيشگاه خداوند و مورد لطف و عنايت ويژه او

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

مادر موسى، در اين بخش از آيات محور داستان موسى قرار گرفته است و اين مى تواند حاكى از منزلت و جايگاه بلند او در نزد خداوند باشد.

مقامات متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 46 - 21

21 _ ارجمندى تقواپيشگان در آيين مسيحيت

و ءاتينه الانجيل . .. هدى و موعظة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 6

6 _ ولايت و سرپرستى بر مسجدالحرام ، تنها شايسته تقواپيشگان است .

و ما كانوا أولياؤه إن أولياؤه

إلا المتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 57 - 5

5 - تقواپيشگان ، داراى مقام و جايگاهى حسرت برانگيز در قيامت

أو تقول لو أنّ اللّه هدينى لكنت من المتّقين

از اين كه كافران مى گويند: اگر خداوند ما را هدايت مى كرد از تقواپيشگان بوديم، به دست مى آيد كه افراد با تقوا، از چنان مقامِ والايى برخورداراند كه كافران درباره آنان غبطه خورده و آرزو مى كنند كه اى كاش از زمره آنان بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 73 - 1،14

1 - تقواپيشگان ، پس از حسابرسى اعمالشان ، دسته دسته و گروه گروه به سوى بهشت هدايت خواهند شد .

و وضع الكت_ب . .. و قضى بينهم بالحقّ ... و سيق الذين اتّقوا ربّهم إلى الجنّة

14 - تقواپيشگان ، در بهشت ، جاودانه خواهند ماند .

فادخلوها خ_لدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 68 - 1

1 - تقواپيشگان ، بندگان خاص و راستين خداوند

إلاّ المتّقين . ي_عباد لا خوف

از اين كه خداوند، متقين را بنده خود خوانده است (يا عباد)، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 1

1 - متقين ، برخوردار از جايگاهى والا و زوال ناپذير ، در پيشگاه خداوند

فى مقعد صدق عند مليك مقتدر

راستين بودن جايگاه پرهيزكاران، ممكن است در مقام نوعى مقايسه ميان مقامات دنيوى _ كه ناپايدار و اعتبارى است _ با درجات آخرت _ كه پايدار و

جاويدانى است _ باشد.

مقامات متوكلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 2 - 6

6- انسان موّحد و متكى به خداوند ، انسانى هدايت يافته است .

و جعلن_ه هدًى . .. ألاّتتخذوا من دونى وكيلاً

{أن} در {ألاّتتخذوا} براى تفسير عبارت {جعلناه هدًى لبنى إسرائيل} است و توحيد و عدم اتكا به غير خدا را مظهر و مصداق هدايت معرفى مى كند. بنابراين موّحد، شخص هدايت يافته است.

مقامات مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 6

6 _ مؤمنان مهاجر و مجاهد در راه خدا ، داراى برترين مرتبه و بزرگترين درجه درپيشگاه خداوند

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أعظم درجة عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 3،6

3 _ برخوردارى از مقام رضوان ( رضايت كامل خدا از انسان ) از موهبت هاى خاص خداوند به مؤمنان مهاجر و مجاهد

هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم ... و رضون

6 _ برخوردارى مؤمنان مهاجر ومجاهد از رحمت ويژه خدا و مقام رضوان ، نعمتى است بسيار ارجمندتر از دستيابى آنان به باغ ها و بوستان هاى بهشت .

هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم برحمة منه و رضون و جنت

تقديم {رحمة} و {رضوان} بر {جنات} رساننده برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 1 - 5

5 - مجاهدان راه خدا ، برخوردار از جايگاه و مقامى رفيع در پيشگاه

الهى

و الص_فّ_ت صفًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 2 - 5

5 - مجاهدان راه خدا ، برخوردار از مقامى رفيع در پيشگاه خداوند

فالزّجرت زجرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 3 - 4

4 - مجاهدان راه خدا ، برخوردار از مقامى رفيع در پيشگاه الهى

فالتّلي_ت ذكرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 173 - 4

4 - لشكريان الهى و مجاهدان راه خدا ، برخوردار از جايگاه بلند در پيشگاه خداوند

و إنّ جندنا لهم الغ_لبون

برداشت ياد شده از اضافه {جند} (لشكر) به {نا} (خدا) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 25 - 19

19 - مجاهدان و پيكارگران راه خداوند ، برخوردار از مقامى والا و ارزشمند در پيشگاه الهى

و ليعلم اللّه من ينصره و رسله

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه از {جهاد}، به نصرت خداوند و از {مجاهدان} به ياوران الهى، تعبير شده است.

مقامات محبوبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 21

21 _ محبوب خداوند شدن ، رستگارى است . *

لعلكم تفلحون . .. و اللّه يحب المحسنين

چون در آيه 90 حصول فلاح را در گرو اجتناب از شراب و قمار و . .. شمرد و آنگاه در آيه مورد بحث پرهيز از شراب و قمار و ... را مرحله اى براى رسيدن به حب الهى دانست. مى توان نتيجه گرفت كه حب الهى

رستگارى است.

مقامات محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 17

17 - اطاعت كنندگان دستورات خدا - در صورت نيكوكار بودن - از پاداشى افزونتر از ديگران ، بهره مند خواهند شد .

و سنزيد المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 11

11 _ ايمان به خدا ، قرآن و پيامبر ( ص ) و پرهيز از استكبار و نيكوكارى مايه رسيدن به مقام محسنين است .

و انهم لايستكبرون . .. و ذلك جزاء المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 93 - 16،18

16 _ رسيدن به مقام محسنين در گرو گذر از مراحل ايمان و تقوا

إذا ما اتقوا . .. ثم اتقوا و احسنوا و اللّه يحب المحسنين

18 _ خداوند دوستار محسنان و نيكوكاران

و اللّه يحب المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 11،13

11 _ كثرت انبيا(ع) از نسل نوح، پاداش نيل او به مقام نيكوكاران است.

و نوحا هدينا من قبل و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

13 _ تمسك به توحيد و مبارزه با شرك، شرط ورود به جرگه نيكوكاران است.

و كذلك نجزى المحسنين

روشن است كه مصداق برتر نيكوكاران در اين آيه ابراهيم خليل(ع) است و طبيعى است كه موصوف شدن آن حضرت به اين وصف بايد در تناسب و ارتباط با آيات پيشين باشد، و چون آيات گذشته عموماً درباره توحيد ابراهيم(ع) و تلاش آن حضرت براى مبارزه با شرك بود، شايد بتوان

گفت كه اين ويژگى از مقومات نيكوكار بودن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 58 - 8

8 _ نيكوكاران ، مانند سرزمين طيب ، سودمند و برخوردار از فيض فراوان خداوند

إن رحمت اللّه قريب من المحسنين. و هو الذى يرسل الريح ... و البلد الطيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 69 - 5

5 - خداوند ، با محسنان است و به آنان عنايت دارد .

و إنّ اللّه لمع المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 58 - 6

6 - غبطه و حسرت كافران و گنه كاران به حال محسنان در قيامت

لو أنّ لى كرّة فأكون من المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 21 - 2

2 - مقام قرب خداوند ، والاتر از مقام نيكوكاران ، و مايه شايستگى انسان براى آگاهى از كردار نيكوكاران و مشاهده نامه اعمال آنان است .

يشهده المقرّبون

مقامات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 23 - 2

2 - پيامبر ( ص ) عبد خدا و داراى مقامى والا در بندگى اوست .

مما نزلنا على عبدنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 8

8 - پيامبر ( ص ) از بندگان خدا ، و بهره مند از فضل و بخشش خاص او

أن ينزل اللّه من فضله على من يشاء من عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

1 - بقره - 2 - 129 - 14

14 - رسول خدا ( ص ) فرمود : { انا دعوة ابراهيم قال و هو يرفع القواعد من البيت ربنا و ابعث فيهم رسولا منهم . . . }

من اجابت شده دعاى ابراهيم(ع) هستم. ابراهيم در حالى كه پايه هاى خانه كعبه را بالا مى برد، گفت: پروردگارا! در ميان آنان پيامبرى از خودشان مبعوث كن ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 29

29 - رسول خدا ( ص ) فرمود : { يدعى نوح يوم القيامة فيقال له : هل بلغت ؟ فيقول : نعم ، فيدعى قومه فيقال لهم هل بلغكم ؟ فيقولون : ما أتانا من نذير و ما أتانا من أحد ، فيقال لنوح : من يشهد لك ؟ فيقول : محمد ( ص ) و أمته ، فذلك قوله : { و كذلك جعلناكم أمة وسطاً } قال : و الوسط العدل فتدعون فتشهدون له بالبلاغ . . . ;

روز قيامت نوح(ع) دعوت به حضور مى شود و به او گفته مى شود: آيا رسالت خود را ابلاغ كردى؟ مى گويد: آرى پيش قومش دعوت مى شوند و از آنان سؤال مى شود: آيا به شما ]رسالتش[ را ابلاغ كرده است؟ آنان مى گويند: ما را بيم دهنده اى نيامد. پس به نوح گفته مى شود: چه كسى به نفع تو شهادت مى دهد؟ پس وى مى گويد: محمد(ص) و امتش; و اين است سخن خداوند: شما را امت وسط قرار داديم. رسول خدا فرمود: مراد از وسط، عدل

است. پس شما (مسلمانان) دعوت مى شويد و به نفع او شهادت به ابلاغ رسالت مى دهيد ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 7،8

7 - انتظار و اشتياق پيامبر ( ص ) براى نسخ قبله سابق ( بيت المقدس ) داراى نقشى بسزا در نسخ آن بود .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء فلنولينك قبلة ترضيها

تفريع جمله {فلنولينك . ..} بر {قد نرى ...} به وسيله حرف {فاء} مى رساند كه انتظار و اشتياق پيامبر(ص) به تغيير قبله در آن امر مؤثر بوده است.

8 - پيامبر ( ص ) در پيشگاه خداوند از شأن و عظمتى والا برخوردار بود .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء فلنولينك قبلة ترضيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 15 - 2

2 _ پيامبر ( ص ) ، فرستاده خداوند

قد جاءكم رسولنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 19 - 5

5 _ خداوند، بزرگترين گواه رسالت پيامبر اكرم(ص) در برابر منكران است.

قل أى شىء أكبر شهدة قل اللّه شهيد بينى و بينكم

با توجه به اين حقيقت كه نزاع بين پيامبر(ص) و مشركان، نزاع شخصى نبوده، بلكه اختلاف بر سر درستى ادعاى پيامبر(ص) به نزول وحى بر ايشان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 33 - 8،11

8 _ پيامبر(ص)، آيت الهى و تكذيب رسالت وى انكار آيات خداوند و ستم است.

فإنهم لا يكذبكونك و لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون

11 _ ستيز كافران با

پيامبر(ص)، مقابله با مقام الوهيت خداوند است.

قد نعلم إنه ليحزنك . .. و لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 8

8 _ پيامبر(ص) برخوردار از ادله و براهين خداوند و داراى مقامى رفيع در پيشگاه اوست. *

و تلك حجتنا . .. نرفع درجت ... إن ربك حكيم عليم

ضمير {ربك} خطاب به پيامبر(ص) است. عدول از غيبت به خطاب، همراه با تأكيد و تعليل، اشاره به مرتبه والاى پيامبر(ص) و برخوردارى آن حضرت از حجتهاى الهى، مانند حضرت ابراهيم(ع)، مى تواند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 8

8 _ حضرت محمّد(ص)، داراى كتاب و مقام حكم و قضاوت و نبوت از جانب خداوند است.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة فإن يكفر بها هؤلاء

گر چه در اين آيه نام حضرت محمّد(ص) به صراحت نيامده، ولى ياد انبياى گذشته و اشاره به مقامات آنان و همچنين سخن از كفر مردم مكه، با لطافتى تمام، اشاره به اين دارد كه خداوند همان مقامات را به حضرت محمّد(ص) نيز عطا كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 17

17 _ عن رسول الله(ص): . .. معاشر الناس أنا صراط الله المستقيم الذى أمركم باتباعه ثم على من بعدى ثم ولدى من صلبه ائمة يهدون إلى الحق ... .

از رسول خدا(ص) روايت شده است: . .. اى مردم! من راه مستقيم خداوند هستم كه (خداوند)، به پيروى از آن دستور داده و بعد از

من، على و فرزندان من از نسل وى امامانى هستند كه مردم را به سوى حق دعوت و هدايت مى كنند ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 163 - 5،6

5 _ پيامبر(ص) داراى مقام تسليم و پذيرنده فرمانهاى خدا

و بذلك أمرت و أنا أول المسلمين

{اسلام}، مصدر {المسلمين}، به معناى تسليم شدن و متعلق {المسلمين} به دليل جمله قبل فرمانهاى خداوند است. بنابراين {انا أول المسلمين} يعنى من اول كسى هستم كه تسليم دستورهاى خدا شده ام.

6 _ جايگاه پيامبر(ص) در مقام تسليم، جايگاهى برتر از همه تسليم شدگان در برابر خدا

و أنا أول المسلمين

اول بودن گاهى به اعتبار زمان است و گاهى به اعتبار رتبه و مقام. به نظر مى رسد در جمله {أنا أول المسلمين} دومين معنا مراد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 9

9 _ تصريح تورات و انجيل به برخوردار بودن پيامبر موعود از مقام رسالت علاوه بر مقام نبوت

الرسول النبى الأمّى الذى يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 16

16 _ حضرت محمد ( ص ) ، پيامبرى از جانب خدا و داراى مقام رسالت ، بدون آنكه درسى خوانده و يا خطى نوشته باشد .

فامنوا باللّه و رسوله النّبىّ لامّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 3

3 _ ذلت و خوارى يهوديان با مسلط ساختن مردمى بر آنان ، پرتوى از ربوبيت خدا

بر پيامبر ( ص ) و در راستاى تقويت و گسترش آيين وى

و إذ تأذن ربك

برداشت فوق از كلمه {رب} و اضافه شدن آن به ضميرى كه براى خطاب به پيامبر(ص) به كار رفته، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 14

14 _ پيامبر ( ص ) بنده كامل خداوند و داراى مقامى بس ارجمند در پيشگاه او

و ما أنزلنا على عبدنا

مراد از {عبدنا} پيامبر اكرم(ص) است و توصيف خداوند از او به {بنده ما}، اشاره به خلوص كامل وى در بندگى خداوند دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 33 - 1

1 _ حضرت محمد ( ص ) فرستاده خداست .

هو الذى أرسل رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 14

14 _ محمد ( ص ) ، رسول و فرستاده خدا

و الذين يؤذون رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 10

10 _ منزلت والاى پيامبر ( ص ) و جايگاه ويژه اش در نزد خداوند

و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) ، برخوردار از حرمت و جايگاهى والا در نزد خداوند

من يحادد اللّه و رسوله

با توجه به اينكه خصومت با رسول اكرم (ص) مساوى خصومت با خدا شمرده شده، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 19

19 _ ولايت رسول خدا ( ص ) بر مؤمنان ، نشأت يافته از مقام رسالت آن حضرت

و يطيعون اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 16

16 _ پيامبر اكرم ( ص ) واسطه رسيدن فيض الهى به جامعه اسلامى

أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

ذكر {رسوله} بعد از {اللّه} و ارجاع ضمير {من فضله} تنها به خدا، بيانگر اين نكته مى تواند باشد كه: فضل و فيض از آن خداست و رسولش، واسطه رساندن فيض خدا به خلق اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 120 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) ، داراى مقام ولايت و مؤمنان موظف به پيروى بى چون و چرا از آن حضرت

ما كان . .. أن يتخلفوا عن رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 14،19

14 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، امين وحى و پيرو بى چون و چراى فرمان هاى الهى

إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ

19 _ پيامبراكرم ( ص ) ، شخصيتى معصوم و به دور از هر نافرمانى و گناه

إن أتبع إلا ما يوحى إلىّ إنى أخاف إن عصيت ربى عذاب يوم عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 2

2 _ حضرت محمد ( ص ) فرستاده خدا بوده و آيات قرآن را به دستور او بر مردم مى خواند .

قل

لو شاء اللّه ما تلوته عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 8

8_ رسالت پيامبر ( ص ) ، از پيام هاى متقن ، روشن و اساسىِ قرآن

كت_ب أُحكمت ءاي_ته ثم فصلت . .. إننى لكم منه نذير و بشير

جمله {إننى لكم منه . ..} نيز همانند {لاتعبدوا ...} تفسير {كتاب اُحكمت ...} مى باشد; يعنى ، از پيامهاى اين كتاب ، رسالت و نبوت پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 24 - 6،7

6- { جابرالجعفى قال : سألت أباجعفرمحمد بن على الباقر ( ع ) عن قول الله عزّوجلّ : { كشجرة طيبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء . . . } قال : أمّا الشجرة فرسول الله ( ص ) و فرعها على ( ع ) و غصن الشجرة فاطمة بنت رسول الله ( ص ) و ثمرها أولادها ( ع ) و ورقها شيعتنا . . . ;

جابر جعفى گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خدا {كشجرة طيبة. ..} سؤال كردم، آن حضرت فرمود: اما مراد از درخت، رسول خدا(ص) مى باشد و شاخه هاى اصلى آن، على(ع) است و شاخه هاى فرعى آن، فاطمه(س) دختر رسول خدا(ص) مى باشد و ميوه هاى آن، فرزندان او و برگهاى آن درخت، شيعيان ما مى باشند}.

7- { عمرو بن حريث قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن قول الله : { كشجرة طيبة أصلها ثابت و فرعها فى السّماء } قال : فقال : رسول الله ( ص ) أصلها و

أميرالمؤمنين ( ع ) فرعها و الأئمة من ذريتهما أغصانها و علم الأئمة ثمرتها و شيعتهم المؤمنون ورقها . . . ;

عمرو بن حريث گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خدا {كشجرة طيبة أصلها. ..} سؤال كردم پس [آن حضرت] فرمود: رسول خدا(ص) ريشه آن درخت و أميرالمؤمنين(ع) شاخه آن و ائمه(ع) از نسل آن دو، شاخه هاى فرعى آن و علم ائمه(ع) ميوه هاى آن درخت مى باشد و شيعيان مؤمن آنان برگهاى آن درختند...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 72 - 2

2- پيامبراسلام ( ص ) برخوردار از منزلت ويژه و مقامى والا در پيشگاه خداوند

لعمرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 89 - 9

9- پيامبر ( ص ) ، داراى مقام عصمت

و جئنابك شهيدًا على ه_ؤلاء

گواه بودن پيامبر(ص) نسبت به امت خويش، مستلزم عصمت اوست و گرنه او خود نيازمند شاهد ديگر بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 7

7- پيامبراكرم ( ص ) در عين رفعت مقام و عروج به معراج ، عبد و بنده خدا بود .

أسرى بعبده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 55 - 8

8- پيامبر ( ص ) ، از زمره انبياى برتر و برگزيده خداوند است .

و لقد فضّلنا بعض النبيّن على بعض

ذكر {و لقد فضّلنا بعض . ..} پس از ذكر برخوردهاى مشركان با پيامبر(ص) و سؤالهاى آنان احتمال دارد پاسخ سؤال مقدرى باشد و يا جواب اشكالى باشد

كه مشركان درباره شخصيت پيامبر(ص) مطرح مى كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 60 - 7

7- پيامبر ( ص ) ، تحت ربوبيت و عنايت ويژه خداوند

إن ربّك أحاط بالناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 2

2- پيامبر ( ص ) ، در مواضع دينى _ اجتماعى خويش _ به عنايت خداوند _ معصوم بود .

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 76 - 5

5- پيامبر ( ص ) ، داراى شخصيت و مقامى بس والا و با عظمت در پيشگاه الهى

و إن كادوا ليستفزّونك من الأرض ليخرجوك منها و إذًا لايلبثون خل_فك إلاّ قليلاً

احتمال دارد كه ذكر پيامد اخراج پيامبر(ص) از مكه، (هلاكت مشركان) به دليل شخصيت آن حضرت باشد و اين، نشان مى دهد كه چنين اهانتى به پيامبر(ص)، براى خداوند قابل تحمل نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 86 - 2

2- پيامبر اسلام ( ص ) ، شخصيتى كه از جانب خداوند به او وحى مى شد .

و لئن شئنا لنذهبنّ بالذى أوحينا إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 87 - 5

5- جايگاه ويژه و رفيع پيامبر ( ص ) نزد خداوند

إن فضله كان عليك كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 1 - 6،7

6- پيامبراكرم ( ص )

، بنده خدا و مفتخَر به عبوديت او است .

أنزل على عبده الكت_ب

7- نقش عبادت و عبوديت پيامبر ( ص ) ، در نايل شدن آن حضرت به مقام رسالت و نزول قرآن برايشان

أنزل على عبده الكت_ب

وصف و ياد كردن از پيامبر(ص) به عنوان {بندى خداوند} در بيان نازل كردن قرآن بر او، مى تواند اين معنا را برساند كه: {بنده خدا} بودن و او را بندگى و عبادت كردن، از زمينه هاى مهم براى تحمّل رسالت و دريافت وحى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 23

23 - پيامبر ( ص ) نيز در زندگى خويش از تكامل معنوى برخوردار بود .

فاصبر . .. لعلّك ترضى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 48 - 5

5 - قضاوت ميان مردم ، از مسؤوليت ها و منصب هاى پيامبر ( ص ) بود .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 6

6 - قضاوت ميان مردم ، از مسؤوليت ها و منصب هاى پيامبر ( ص ) بود .

إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 45 - 8

8 - پيامبر ( ص ) فرستاده اى از جانب خداوند

و ما كنت ثاويًا فى أهل مدين . .. و ل_كنّا كنّا مرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 -

11

11 - مقام پيامبر ( ص ) از سوى خداوند ، بزرگ داشته شده است .

فلاتكن فى مرية من لقائه

در صورتى كه مراد از {لقائه} رسيدن كتاب و وحى به پيامبر(ص) باشد، آوردن {لقاء} به جاى كلمه اى مثل {إيتاء} و امثال آن، حكايت از بزرگداشت و تعظيم پيامبراكرم(ص) مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 25 - 2

2 - پيامبر ( ص ) تحت توجه و عنايت ويژه خداوند بود .

إنّ ربّك هو يفصل

اضافه {ربّ} به ضمير مخاطب _ كه مرجع آن پيامبراكرم(ص) است _ مى تواند به منظور نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 1 - 2

2 - پيامبر ( ص ) در پيشگاه خداوند ، شخصيتى گرامى و با عظمت

ي_أيّها النبىّ

مخاطب قرار دادن پيامبراكرم(ص) با صفت {النبىّ} به جاى نام آن حضرت، مى تواند براى تعظيم و بزرگداشت آن بزرگوار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 2 - 7

7 - پيامبر ( ص ) از عنايت ويژه خداوند ، برخوردار بود .

ما يوحى إليك من ربّك

اضافه شدن {ربّ} به ضمير مخاطب مفرد _ كه مرجع آن پيامبر(ص) است _ با توجه به اين كه خداوند، ربّ همه مؤمنان و انسان ها است، از عنايت ويژه خداوند به آن حضرت حكايت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 7 - 5

5 - پيامبر اسلام ( ص ) و نوح و ابراهيم و موسى و

عيسى ( ع ) چهره هاى شاخص انبياى الهى اند .

و إذا أخذنا من النبيّن ميث_قهم و منك و من نوح و إبرهيم و موسى و عيسى ابن مريم

ذكر نام اين انبيا پس از آوردن واژه {النبيّين} ذكر خاص پس از عام بوده و مى تواند نشانه برترى آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 29 - 6

6 - پيامبر ( ص ) داراى شأن و عظمتى بس مهم در پيشگاه خداوند

و إن كنتنّ تردن اللّه و رسوله

ذكر {رسوله} در كنار {اللّه} و در مقابل {تردن الحياة الدنيا} با اين كه سخن از دنياخواهى و زيستن در كنار پيامبر(ص) است، مى تواند اشاره به مقام و جلالت شأن آن حضرت، در نزد خداوند داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 31 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، داراى شأن و منزلتى والا در پيشگاه خداوند

و من يقنت منكنّ للّه و رسوله

ذكر {رسوله} در كنار {اللّه} با اين كه سخن از ناسازگارى همسران پيامبر با او در زمينه مسايل دنيوى بود و بايد تنها از پيامبر(ص) و تبعيت از آن حضرت سخن گفته مى شد، مى تواند براى بيان اين منظور باشد كه اطاعت از پيامبر(ص) از اطاعت خداوند، جدا نيست و اين حكايت از شأن و عظمت آن بزرگوار مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 38 - 6

6 - خداوند به حفظ شخصيت اجتماعى پيامبر ( ص ) اهتمام ويژه اى داشته است .

ما كان

على النبىّ من حرج فيما فرض اللّه له

آيه، در صدد دفاع از ازدواج پيامبر(ص) با مطلَّقه پسرخوانده اش است. از آن جايى كه طبق شأن نزول ها، ازدواج با مطلَّقه پسرخوانده، امرى شايسته نبوده و پيامبر(ص) كه به فرمان خداوند، اقدام به آن كرده، احتمال داشت مورد شماتت قرار بگيرد خداوند، از آن حضرت دفاع كرده است. و اين، حكايت از عنايت خداوند به آن حضرت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 17

17 - خداوند ، به پيامبر ( ص ) و حفظ حريم و حرمت او ، عنايت ويژه داشت .

لاتدخلوا بيوت النبىّ . .. فإذا طعمتم فانتشروا ... إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 2،4،5

2 - پيامبراكرم ( ص ) ، داراى مقام و عظمتى ويژه در پيش گاه خداوند

إنّ اللّه و مل_ئكته يصلّون على النبىّ

از صلوات خداوند و فرشتگان بر آن حضرت، استفاده مى شود كه او شخصيتى صاحب فضيلت در پيش گاه خدا است.

4 - رسول اكرم ( ص ) ، شخصيتى شناخته شده و داراى منزلتى والا نزد ملائكه

إنّ اللّه و مل_ئكته يصلّون على النبىّ

5 - پيامبرى و نبوّت رسول اكرم ( ص ) ، مايه فضيلت و مورد عنايت خاص خدا بودن است .

إنّ اللّه و مل_ئكته يصلّون على النبىّ

احتمال دارد كه ذكر {نبىّ} با {ال} به جاى اسم خاص رسول اكرم(ص) براى بيان شأن و منزلت آن حضرت به خاطر وصف نبوّت باشد. به عبارت ديگر، وصف {النبىّ} مشعر به علت صلوات

خداوند بر او و نيز لزوم صلوات مؤمنان بر او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 69 - 9

9 - پيامبراكرم ( ص ) داراى شخصيتى والا در پيش گاه خداوند و مورد عنايت ويژه او بود .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى فبرّأه اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 31 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، دريافت كننده وحى از جانب خداوند

و الذى أوحينا إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 3 - 4

4 - حضرت محمد ( ص ) ، از رسولان الهى است .

إنّك لمن المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 3،4

3 - پيامبر ( ص ) ، بنده برجسته و مقرب خداوند

أليس اللّه بكاف عبده

برداشت ياد شده از اضافه {عبد} به ضمير اسم جلاله _ كه از نوع اضافه تشريفى است _ استفاده مى شود.

4 - عبوديت پيامبر ( ص ) ، برجسته ترين صفت آن حضرت

أليس اللّه بكاف عبده

توصيف پيامبر(ص) به صفت عبوديت وانتخاب اين صفت از ميان ديگر اوصاف آن حضرت، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 4

4 - نوح ، ابراهيم ، موسى ، عيسى ( ع ) و پيامبراسلام ( ص ) ، پيامبران اولواالعزم و داراى شريعت

شرع لكم من الدين ما وصّى به نوحًا . .. و موسى و

عيسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 1،11

1 - وحى به پيامبراكرم ( ص ) ، استمرار وحى بر انبياى پيشين است .

و كذلك أوحينا إليك

برداشت ياد شده بر اين پايه مبتنى است كه مشارٌاليه {ذلك}، مطلق وحى باشد (كه از آيه قبل استفاده مى شود).

11 - پيامبر ( ص ) ، بنده برگزيده خدا و بهره مند از هدايت ويژه قرآن

و ل_كن جعلن_ه نورًا نهدى به من نشاء من عبادنا

با توجه به لفظ {ل_كن} _ كه براى استدراك جمله قبل (ما كنت تدرى ما الكتاب و لا الإيمان) است _ مى توان گفت كه عبارت {من نشاء من عبادنا} گر چه عام است; ولى پيامبراكرم(ص) از مصاديق بارز آن مى باشد. به ويژه كه در قسمت پايانى آيه شريفه آن حضرت را هدايتگر ديگر مردمان به راه حقيقت معرفى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 32 - 17

17 - دستيابى پيامبر ( ص ) ، به منصب رسالت در پرتو برخوردارى آن حضرت از ربوبيت ويژه الهى

و رحمت ربّك خير ممّا يجمعون

اضافه {ربّ} به كاف خطاب گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 5

5- ولايت پيامبر ( ص ) بر مردم ، نشأت يافته از منصب رسالت الهى آن حضرت

أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

وصف {الرسول}، مى تواند مشعر به عليت باشد; يعنى، رسالت پيامبر(ص)، ولايت بر خلق را براى او به ارمغان آورده است.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 9 - 2

2 - راهيابى پيامبر ( ص ) به نهايت نزديكى و عالى ترين مرتبه تقرب به خداوند

فكان قاب قوسين أو أدنى

در صورتى كه ضماير غايب در آيات پيشين، مربوط به پيامبر(ص) باشد، مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است كه تعبير {قاب قوسين} كنايه از شدت نزديكى و تقرب آن حضرت، به خداوند به هنگام دريافت وحى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 10 - 3،4

3 - تقرب فزاينده پيامبر ( ص ) به خداوند ، زمينه قابليت آن حضرت براى دريافت مفاهيم عالى وحى *

ثمّ دنا . .. فأوحى إلى عبده ما أوحى

در صورتى كه ضماير آيات پيشين (هو . .. دنا...) به پيامبر(ص) بازگردد، از ترتب {فأوحى...} بر {دنافتدلّى} مطلب بالا استفاده مى شود.

4 - { عبوديت } ، عالى ترين عنوان پيامبر ( ص ) ، در اوج تقرب به خداوند

ثمّ دنا فتدلّى . .. فأوحى إلى عبده ما أوحى

به كار رفتن وصف {عبد} براى پيامبر(ص) _ در پى ترسيم جايگاه قرب آن حضرت _ بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 7 - 2

2 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول و فرستاده خداوند است .

ءامنوا باللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 8 - 4

4 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول و فرستاده خداوند است .

و الرسول يدعوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

18 - حديد - 57 - 28 - 2

2 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول خدا و پيام آور او است .

اتّقوا اللّه و ءامنوا برسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 9 - 4

4 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول خدا و پيام آور از جانب او

و معصيت الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 12 - 2

2 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول خدا و پيام آور از جانب او بود .

ي_أيّها الذين ءامنوا إذا ن_جيتم الرسول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 13 - 11

11 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول خدا و پيام آور از جانب او

و أطيعوا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 3

3 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول و پيام آور از جانب خداوند

يحادّون اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 7

7 - حضرت محمد ( ص ) ، رسول و پيام آور از جانب خداوند

من حادّ اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 9 - 1

1 - حضرت محمد ( ص ) ، فرستاده خداوند است .

هو الذى أرسل رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 6

6 -

حضرت محمد ( ص ) ، رسول خدا و پيام آور از جانب او

و اللّه يعلم إنّك لرسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 4

4 - حضرت محمد ( ص ) رسول خدا و پيام آور از جانب او

يستغفر لكم رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 7

7 - حضرت محمد ( ص ) رسول خدا و پيام آور از جانب او

على من عند رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 12 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، داراى منصب حكومت و ولايت

و أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

برخى از مفسران بر اين عقيده اند كه مقصود از {أطيعوا الرسول}، اطاعت در امور حكومتى و ولايى است; زيرا اگر مراد احكام و اوامر الهى باشد، ذكر {أطيعوا اللّه} كافى است و تكرار {أطيعوا} درباره پيامبر(ص)، مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 1 - 6

6 - پيامبر ( ص ) ، داراى مقامى والا در پيشگاه خداوند و شايسته اهداى شرح صدر

ألم نشرح لك صدرك

{لام} در {لك} يا براى تعليل است يا انتفاع. در صورت اول، مفاد آيه اين است كه: آيا به خاطر خودت به تو شرح صدر نداديم؟ اين تعبير دلالت دارد كه شخصيت نبى اكرم(ص)، علّتى كافى براى عطاى شرح صدر بود. در صورت دوم، نشانه ارجمندى آن حضرت است كه خداوند، در جهت منافع پيامبر(ص) نعمت شرح صدر را

در اختيارش نهاد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 14

14 - پيامبر ( ص ) و قرآن ، برهانى روشن بر لزوم دست كشيدن اهل كتاب و مشركان از كفر و شرك خويش

حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه يتلوا صحفًا مطهّرة

مقامات مخلصان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 29 - 2

2 - بندگى خالص خداوند ، مايه رسيدن به مقامى والاتر از رتبه انسان هاى مطمئن ، راضى و مورد پسند خداوند

فادخلى فى عب_دى

انتساب بندگان به خداوند در {عبادى}، انتساب تشريفى است و اين كه به صاحبان دل آرام، اذن ملحق شدن به آنان داده مى شود، بيانگر برترى رتبه آنان است.

مقامات مخلصين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 41 - 2

2 - بندگان مخلص خدا ، برخوردار از مقام و منزلتى بلند در پيشگاه خداوند

أول_ئك لهم رزق معلوم

اشاره كردن به بندگان خالص خدا با اسم اشاره بعيد (اولئك) _ با آن كه در آيه پيش از آنان سخن گفته شد _ گوياى علو مرتبه و منزلت والاى آنان در پيشگاه خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 164 - 4

4 - هر يك از بندگان مخلَص خدا ، داراى مقام و منزلتى معين و معلوم در پيشگاه خداوند *

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. و ما منّا إلاّ له مقام معلوم

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته است: 1_ آيه شريفه چون پس از بحت

از بندگان مخلَص خدا (عباد اللّه المخلصين) آمده است، مى تواند در اوصاف اينان باشد. 2_ برخى از رواياتى كه امامان معصوم و اوصياى الهى را مصداق آيه شريفه دانسته اند (نورالثقلين، ج 4، ذيل آيه)، گوياى همين مطلب است.

مقامات مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 75 - 9

9 _ مريم ( ع ) مادر مسيح ( ع ) ، بانويى بسيار راستگو

و امه صديقة

{صديق} به كسى گفته مى شود كه بسيار راستگو باشد. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 5

5- مريم ( س ) ، داراى منزلتى والا در پيشگاه خداوند

فأرسلنا إليها روحنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 25 - 6،7

6- حضرت مريم ( س ) مورد عنايت ويژه خداوند و داراى كرامت بود .

و هزّى إليك . .. تس_قط

7 - به بار نشستن فورى درخت خرما و نيرومندى مريم ( س ) براى تكان دادن آن ، از كرامات او بود .

و هزّى إليك . .. تس_قط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 12 - 8

8 - عفّت و پاك دامنى مريم ( س ) ، زمينه ساز برخوردارى او از عنايات ويژه الهى

الّتى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا

تقديم عبارت {الّتى أحصنت فرجها} بر {فنفخنا فيه من روحنا}، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

مقامات مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 -

29

29 - رسول خدا ( ص ) فرمود : { يدعى نوح يوم القيامة فيقال له : هل بلغت ؟ فيقول : نعم ، فيدعى قومه فيقال لهم هل بلغكم ؟ فيقولون : ما أتانا من نذير و ما أتانا من أحد ، فيقال لنوح : من يشهد لك ؟ فيقول : محمد ( ص ) و أمته ، فذلك قوله : { و كذلك جعلناكم أمة وسطاً } قال : و الوسط العدل فتدعون فتشهدون له بالبلاغ . . . ;

روز قيامت نوح(ع) دعوت به حضور مى شود و به او گفته مى شود: آيا رسالت خود را ابلاغ كردى؟ مى گويد: آرى پيش قومش دعوت مى شوند و از آنان سؤال مى شود: آيا به شما ]رسالتش[ را ابلاغ كرده است؟ آنان مى گويند: ما را بيم دهنده اى نيامد. پس به نوح گفته مى شود: چه كسى به نفع تو شهادت مى دهد؟ پس وى مى گويد: محمد(ص) و امتش; و اين است سخن خداوند: شما را امت وسط قرار داديم. رسول خدا فرمود: مراد از وسط، عدل است. پس شما (مسلمانان) دعوت مى شويد و به نفع او شهادت به ابلاغ رسالت مى دهيد ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 13

13 _ جنگ با اسلام و مسلمين ، جنگ با خداست .

و اعلموا أنكم غير معجزى اللّه و أن اللّه مخزى الكفرين

قرار داده شدن مشركان در برابر خدا _ با اينكه آنان با اسلام و مسلمين مبارزه مى كردند _ نشانگر اين حقيقت است كه: نبرد با اسلام و

اسلامگرايان، جنگ با خداست.

مقامات مسيحيان مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 85 - 10

10 _ مسيحيان فروتن و مؤمن به خدا ، قرآن و پيامبر ( ص ) در زمره محسنان اند .

و انهم لايستكبرون . .. و ذلك جزاء المحسنين

مقامات مصلحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 48 - 5

5 _ كسانى كه ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند، نه از آينده خويش بيمناك و نه بر گذشته خويش غمناك هستند.

فمن ءامن و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

غالباً {خوف} در مورد ترس از آينده و {حزن} در مورد اندوه بر گذشته به كار مى رود.

مقامات معنوى داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 18 - 5

5 - همراهى كوه ها در تسبيح الهى با داوود ( ع ) ، نمود قدرت و مقام معنوى آن حضرت

ذاالأيد إنّه أوّاب . إنّا سخّرنا الجبال معه يسبّحن

جمله {إنّا سخّرنا الجبال. ..} مى تواند تعليل براى {ذاالأيد...} باشد; يعنى، داوود(ع) شخصيتى نيرومند در عبادت بود، زيرا ما كوه ها را با او همراه كرديم تا در صبح و شام با وى به تسبيح بپردازند.

مقامات معنوى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 7

7 - آگاهى مورچه به مقام معنوى و عدالت سليمان

لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده و هم لايشعرون

تعبير {و هم لايشعرون} بيانگر اين نكته است كه آن مورچه مى دانست كه سليمان در صورت توجه،

نخواهد گذاشت كه مورچگان مورد ستم قرار گيرند و پايمال شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 5

5 - اطلاع بلقيس از مقام معنوى و قدرت سليمان ( ع ) و تسليم شدنش در برابر او ، قبل از رسيدن به دربار وى

و أُوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين

ضمير {من قبلها} به آية و بينة برمى گردد كه از عمل خارق العاده دربار سليمان به دست مى آيد.

مقامات معنوى مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 4

4 - برخوردارى مادر موسى از مقام بالاى معنوى

و أوحيناإلى أُمّ موسى

شايستگى مادر موسى براى دريافت وحى از جانب خداوند، بيانگر مطلب ياد شده است.

مقامات معنوى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 7،15

7- بشارت خداوند به پيامبر ( ص ) براى رسيدن به مقامى پسنديده و ارجمند در پرتو تهجّد و شب زنده دارى

فتهجّد . .. عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

15- پيامبر ( ص ) نيز در مسير كسب كمالات معنوى برتر ، نيازمند انجام اعمالى مناسب با آن بود .

فتهجّد به نافلة لك عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

مقامات معنوى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 20

20_ يوسف ( ع ) برخوردار از مقام هاى بلند معنوى و نايل شده به مراحل و درجاتى از كمال

نرفع درج_ت من نشاء

مقامات مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20

- مطففين - 83 - 21 - 1

1 - مقرّبان درگاه خداوند ، شاهد و ناظر ديوان اعمال نيكوكاران اند .

يشهده المقرّبون

ظاهر آن است كه مراد از {مقرّبون}، افرادى غير از {أبرار} است. اين گروه _ با توجّه به {عيناً يشرب بها المقرّبون} در آيات بعد _ ممكن است كسانى باشند كه گوى سبقت را از ابرار ربوده و به مقام قرب الهى رسيده اند. نظارت و مشاهده اعمال ابرار _ كه از كارهاى مقرّبان شمرده شده _ بيانگر برترى مقام آنان از مقام ابرار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 28 - 2

2 - مقرّبان درگاه خداوند ، داراى مقامى برتر از نيكوكاران اند .

إنّ الأبرار . .. عينًا يشرب بها المقرّبون

مقامات ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 98 - 3،4

3 - فرشتگان و پيامبران ، داراى منزلتى والا در پيشگاه خداوند

من كان عدواً للّه و ملئكته و رسله

از آن جا كه قرآن، فرشتگان و پيامبران را قرين كلمه {اللّه} ذكر كرده و دشمنان آنان را مبغوض درگاه خدا شمرده، منزلت والاى آنان در پيشگاه خدا به دست مى آيد.

4 - جبرئيل و ميكائيل داراى مقامى برتر از ساير فرشتگان در پيشگاه خدا

من كان عدواً للّه و ملئكته و رسله جبريل و ميكل

كلمه {ملائكته} شامل جبرئيل و ميكائيل مى شود. بنابراين ذكر بخصوص آنها از ميان ساير فرشتگان، مى تواند اشاره به برترى مقام آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 172 - 5

5 _ شخصيت

والاى مسيح ( ع ) و مقام بلند فرشتگان ، مانع آنها از بندگى خداوند نيست .

لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للّه و لاالملئكة المقربون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 6

6 _ از ديدگاه برخى مردم در اختيار داشتن خزاين الهى و آگاهى به غيب و فرشته بودن، نشانه پيامبرى است.

قل لا أقول لكم عندى خزائن اللّه و لاأعلم الغيب و لاأقول لكم إنى ملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 13 - 7

7 _ منزلت فرشتگان، منزلت انقياد و تسليم در برابر خدا، به دور از هرگونه تكبّر و عصيان در برابر او

فما يكون لك أن تتكبّر فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 5

5 - ابليس ، از اطاعت فرمان خداوند در مورد سجده در برابر آدم ، رو برتافت .

فسجدوا إلاّإبليس أبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 1 - 2

2 - فرشتگان ، برخوردار از جايگاه و مقامى رفيع در پيشگاه خداوند

و الص_فّ_ت صفًّا

سوگند خداوند به فرشتگان، گوياى عظمت و مقام رفيع آنان در پيشگاه خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 2 - 2

2 - فرشتگان ، برخوردار از مقامى رفيع در پيشگاه خداوند

فالزّجرت زجرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 3 - 2

2 - فرشتگان ، برخوردار از مقامى رفيع در پيشگاه خداوند

فالتّلي_ت ذكرًا

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 164 - 1

1 - هر يك از فرشتگان ، داراى مقام و منزلتى معلوم و معين در پيشگاه خداوند

و ما منّا إلاّ له مقام معلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 5 - 6

6 - فرشتگان تدبيركننده امور جهان ، داراى مقامى ارجمند در پيشگاه خداوند

فالمدبّرت أمرًا

مقامات ملائكه ثبت عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 11 - 1

1 - فرشتگان ناظر و مراقب انسان ها ، شخصيت هايى ارجمند و داراى ارزش و احترام در پيشگاه خداوند

كرامًا

آنچه در مقوله خود داراى شرافت و برجستگى باشد، به كَرَم توصيف مى شود. (مفردات راغب)

مقامات ملائكه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 5 - 5

5 - فرشتگان وحى ، موجوداتى بس بلند مرتبه و ارجمند در پيشگاه خداوند

و المرسل_ت عرفًا . .. فالملقي_ت ذكرًا

برداشت ياد شده، به اين سبب است كه فرشتگان، مورد سوگند الهى قرار گرفتند.

مقامات مناجات كنندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 12

12 _ نيايش كنندگان به درگاه خداوند، نزد او ارزشمندند ; هر چند تهيدست باشند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ يريدون وجهه

مقامات موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 2 - 6

6- انسان موّحد و متكى به خداوند ، انسانى هدايت يافته است .

و جعلن_ه هدًى . ..

ألاّتتخذوا من دونى وكيلاً

{أن} در {ألاّتتخذوا} براى تفسير عبارت {جعلناه هدًى لبنى إسرائيل} است و توحيد و عدم اتكا به غير خدا را مظهر و مصداق هدايت معرفى مى كند. بنابراين موّحد، شخص هدايت يافته است.

مقامات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 2

2 - موسى ( ع ) داراى مقامى والا در پيشگاه خداوند

و إذ وعدنا موسى أربعين ليلة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 164 - 5،7،10

5 _ خداوند ، بدون واسطه با حضرت موسى ( ع ) سخن گفت .

و كلم اللّه موسى تكليماً

تصريح به اسم جلاله {اللّه} در جمله {كلم اللّه موسى} بر خلاف فعلهاى گذشته (اوحينا و . ..) براى رساندن اين معناست كه خداوند خود با وى سخن گفت و واسطه اى در بين نبود.

7 _ عظمت خاص حضرت موسى ( ع ) در پيشگاه خداوند *

و كلم اللّه موسى تكليماً

ذكر نام موسى(ع) جداى از ساير پيامبران و توصيف او به كليم اللّه، دلالت بر مقام والاى وى دارد.

10 _ گفتگوى خداوند با موسى ( ع ) به مقدار صد و بيست و چهار هزار كلمه در مدت سه شبانه روز

و كلم اللّه موسى تكليماً

رسول خدا(ص): ان اللّه ناجى موسى بن عمران(ع) بمائة الف كلمة و اربعة و عشرين الف كلمة فى ثلثة ايام و لياليهن . .. .

_______________________________

خصال صدوق، ص 641، ح 20، باب ما بعد الالف; نورالثقلين، ج 1، ص 574، ح 675.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89

- 2

2 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، يوسف، موسى و هارون(ع) بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

{أولئك} اشاره به انبياى مذكور در آيات قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 134 - 3

3 _ موسى ( ع ) پيامبرى مستجاب الدعوه و از منزلتى والا در پيشگاه خدا برخوردار بود .

ادع لنا ربك بما عهد عندك

مراد از عهدى كه خداوند بر موسى دارد، به مناسبت تقاضاى فرعونيان از موسى و درخواست دعا براى آنان، استجابت دعاى او به درگاه خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 12

12 _ موسى ( ع ) ، علاوه بر مقام نبوت ، منصب امامت و رهبرى سياسى بنى اسرائيل را نيز عهده دار بود .

و قال موسى لأخيه هرون اخلفنى فى قومى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 1،2،3،5

1 _ موسى ( ع ) برگزيده خدا و برتر از همه مردم عصر خويش

قال يموسى إنى اصطفيتك على الناس

{اصطفا} به معناى به دست آوردن خالص هر چيزى است. (مفردات راغب). و چون {اصطفيتك} به {على} متعدى شده، معناى برترى نيز در آن تضمين شده است.

2 _ خداوند به دليل خلوص موسى ( ع ) ، وى را برگزيد و بر همگان برترى داد .

قال يموسى إنى اصطفيتك على الناس

چون {اصطفا} به معناى گزينش خالص يك چيز است، جمله {اصطفيتك} مى رساند كه موسى انسانى خالص

بوده و همين خلوص وى دليل اختيار و انتخاب وى شده است.

3 _ اعلام گزينش موسى و برترى او بر همگان ، از سخنان خداوند با موسى در ميعادگاه مناجات

قال يموسى إنى اصطفيتك على الناس

5 _ خداوند با اعطاى پيام هاى خويش به موسى ( ع ) و سخن گفتن با وى ، او را بر همه مردم عصرش برترى داد .

اصطفيتك على الناس برسلتى و بكلمى

حرف {باء} در {برسالتى} و {بكلامى}، {باء} استعانت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 1

1_ موسى ( ع ) از پيامبران داراى كتاب آسمانى است .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 1

1- حضرت موسى ( ع ) ، همراه با آيات و معجزات متعدد از سوى خداوند براى مردم عصر خويش مبعوث شد .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن أخرج قومك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 67 - 6

6- خضر ، داراى مرتبه اى برتر از موسى ( ع ) بود . *

إنّك لن تستطيع معى صبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 51 - 6

6- حضرت موسى ( ع ) برگزيده خداوند و داراى مقام رسالت و نبوت بود .

إنّه كان مخلصًا و كان رسولاً نبيًّا

فرق {رسول} و {نبىّ} اين است كه هر كس رسالت الهى دارد {نبىّ} نيز مى باشد، زيرا {نبىّ} يعنى داراى خبر، ولى ممكن است كسى نبىّ باشد، اما به سوى

شخصى يا قومى ارسال نشده و حامل رسالت الهى نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 53 - 5

5- حضرت موسى ( ع ) ، در نزد خداوند ، مقامى برتر از هارون ( ع ) داشت .

و وهبنا له من رحمتنا أخاه ه_رون نبيًّا

چون نبوت هارون موهبت براى موسى(ع) دانسته شده; چنين برمى آيد كه مقام موسى بسى بلندتر از هارون باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 13 - 1،2،4

1 - خداوند ، موسى ( ع ) را به پيامبرى برگزيد و در وادى طوى او را از انتخاب شدن به رسالت ، آگاه ساخت .

و أنا اخترتك فاستمع لما يوحى

به قرينه {لما يوحى}، اختيار شدن موسى(ع) به معناى گزينش او براى پيامبرى و تحمل وحى الهى است.

2 - موسى ( ع ) برگزيده خداوند و بهترين فرد زمان خويش براى دريافت وحى و ابلاغ پيام الهى بود .

و أنا اخترتك

{اختيار} از ماده خير و به معناى {اصطفاء} (برگرفتن خالص هرچيز) است (لسان العرب).

4 - خداوند ، موسى ( ع ) را پس از برگزيدن به پيامبرى ، به گوش فرادادن و دريافت وحى فرمان داد .

و أنا اخترتك فاستمع لما يوحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 32 - 5

5 - اصالت موسى ( ع ) در رسالت نسبت به هارون ( ع )

و أشركه فى أمرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 41 - 4

4 - موسى ( ع

) ، از مقامى والا و بلند مرتبه نزد خداوند و از اخلاصى كامل در برابر او برخوردار بود .

واصطنعتك لنفسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 68 - 5

5 - خداوند ، به موسى ( ع ) اطمينان بخشيد كه توان او برتر از همه ساحران حاضر در صحنه مبارزه و مقام او رفيع تر از فرعون و فرعونيان است .

إنّك أنت الاعلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 1،5

1- حضرت موسى و هارون ( ع ) ، دو پيامبر داراى كتاب آسمانى و رسالت مشترك

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان و ضياءً و ذكرًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {الفرقان} كتاب آسمانى تورات باشد. بر اين اساس دادن كتاب آسمانى به هارون در كنار حضرت موسى(ع)، بيانگر اين است كه او نيز مانند موسى(ع) در نبوت و دريافت كتاب آسمانى شريك و برابر بود.

5- حضرت موسى و هارون ( ع ) ، دو پيامبر برخوردار از حجت و برهان الهى

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان

يكى از معانى لغوى {فرقان} حجت و برهان است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 1

1 - موسى و هارون ( ع ) ، دو پيام آور الهى

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون بأي_تنا و سلط_ن مبين

{آية} (مفرد {آيات}) به معناى نشانه است و {سلطان} مرادف حجت و {مبين} (از {إبانة}) به معناى روشن و آشكار است.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 62 - 5

5 - موسى ( ع ) ، داراى مقامى ويژه در نزد خدا و واسطه وصول رحمت و هدايت الهى به بنى اسرائيل

إنّ معى ربّى سيهدين

آمدن تعبير {إنّ معى ربّى} (پروردگار من با من است) به جاى {إنّ معنا ربّنا} (پروردگار ما با ما است) نشان دهنده برخوردارى شخص موسى(ع) از امداد خاصه الهى است; كه در پرتو آن امداد، بنى اسرائيل نيز نجات مى يافتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 10 - 8

8 - اعطاى مقام رسالت از جانب خداوند به موسى ( ع ) در وادى طور

ي_موسى لاتخف إنّى لايخاف لدىّ المرسلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 30 - 2

2 - آتش طور ، وسيله اى براى كشاندن موسى ( ع ) به وادى طور ، جهت سخن گفتن خدا با وى و دريافت رسالت الهى

فلمّا أتيها نودى . .. ي_موسى إنّى أنا اللّه ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 43 - 1

1 - موسى ( ع ) ، از پيامبران صاحب كتاب

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 7 - 5

5 - پيامبر اسلام ( ص ) و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى ( ع ) چهره هاى شاخص انبياى الهى اند .

و إذا أخذنا من النبيّن ميث_قهم و منك و من نوح و إبرهيم و موسى و عيسى ابن

مريم

ذكر نام اين انبيا پس از آوردن واژه {النبيّين} ذكر خاص پس از عام بوده و مى تواند نشانه برترى آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 120 - 2

2 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، داراى مقام رفيع در پيشگاه خداوند

سل_م على موسى و ه_رون

از سلام همراه با تكريمِ خداوند به موسى و هارون (عليهماالسلام)، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 122 - 1،2

1 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، از بندگان مؤمن خدا

إنّهما من عبادنا المؤمنين

2 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، از بندگان برجسته و مقرب خداوند

إنّهما من عبادنا المؤمنين

برجسته و مقرب بودن موسى و هارون(عليهماالسلام)، از اضافه {عباد} به ضمير {نا} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 4

4 - نوح ، ابراهيم ، موسى ، عيسى ( ع ) و پيامبراسلام ( ص ) ، پيامبران اولواالعزم و داراى شريعت

شرع لكم من الدين ما وصّى به نوحًا . .. و موسى و عيسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 38 - 2

2 - موسى ( ع ) ، رسول الهى

و فى موسى إذ أرسلن_ه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 4

4 - موسى ( ع ) ، پيامبرى مبعوث شده براى بنى اسرائيل

و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إليكم

مقامات مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 1 - 10

10 - عبداللّه بن سنان مى گويد از امام صادق ( ع ) از معناى { بسم اللّه الرحمن الرحيم } سؤال كردم ، آن حضرت فرمود : { الباء بهاء اللّه و السين سناء اللّه و الميم مجد اللّه _ و روى بعضهم ملك اللّه _ واللّه إله كل شىء ] و [ الرحمن لجميع العالم و الرحيم بالمؤمنين خاصة ;

{باى} بسم اللّه، نشانگر خوبى و حسن خداوند و {سين} اشاره به رفعت او و {ميم} اشاره به مجد و عظمت اوست. و بعضى روايت كرده اند كه: ]ميم[ اشاره به ملك و سلطنت خداوند است و {اللّه} معبود همه چيز است ]و[ {رحمان} نظر به رحمت او در باره همه عالم و {رحيم} نظر به رحمت او فقط درباره مؤمنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 9

9 - مؤمنان راستين در پيشگاه خدا ، بسيار عزيز و محترم هستند .

إنما نحن مستهزءون. اللّه يستهزئ بهم

خداوند در مقام پاسخ، به استهزاگرى منافقان نسبت به مؤمنان خود در مقام پاسخ و دفاع برآمده و با ابتدا به نام جلاله {اللّه} خود را استهزا كننده آنان قرار داده است. اين نحوه برخورد گوياى نكاتى از جمله: مقام و عزت مؤمن در پيشگاه خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 84 - 6،7

6 - كشتن مؤمنان به آيين الهى ، از محرمات مؤكّد است .

لاتسفكون دماءكم

هر چند آيه بيانگر

ميثاقهاى خدا با بنى اسرائيل است، ولى بيان آن در قرآن، نشانه آن است كه رعايت آنها وظيفه همه مخاطبان قرآن مى باشد.

7 - بيرون كردن موحدان از كاشانه و ديارشان و آواره ساختن ايشان ، از محرمات مؤكّد الهى است .

و لاتخرجون أنفسكم من ديركم

جمله {لاتخرجون . ..} (]همكيشان[ خود را از خانه هايشان بيرون نمى كنيد) همانند جمله {لاتسفكون ...} جمله خبرى است در مقام انشا; يعنى، {... بيرون نكنيد}. ايراد جمله خبرى در مقام انشا براى رساندن تأكيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 172 - 3

3 - بهره ورى مؤمنان از روزى ها و نعمت هاى خداوند ، مقصود اصلى از اعطاى آنها به انسانهاست . *

يأيها الذين ءامنوا كلوا من طيبت ما رزقنكم

قرآن در توصيه به اهل ايمان - مبنى بر بهره گيرى از نعمتها - ( كلوا من طيبت ما رزقنكم) تصريح كرده كه خداوند آن نعمتها را روزى ايشان قرار داده است ولى در توصيه به عموم مردم در آيه 168 (كلوا مما فى الأرض) بيان نداشت كه خداوند امكانات زمين را روزى همگان قرار داده است. از مقايسه ميان اين دو تعبير و تفاوت ياد شده مى توان به برداشت فوق دست يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 152 - 4

4 _ كسانى كه به تمامى پيامبران الهى ايمان دارند ، از مقام و كرامتى والا ، برخوردارند .

و الذين ءامنوا باللّه و رسله و لم يفرقوا بين أحد منهم أولئك

اشاره به مؤمنان با كلمه {أولئك}، حكايت از مقام

رفيع آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 35 - 3

3 _ كرامت و مقام والاى مؤمنان در پيشگاه خداوند

يأيها الذين ءامنوا

خطاب مستقيم خداوند، نشانه كرامت مخاطبان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 87 - 5

5 _ مؤمنان ، شايسته ترين انسان ها براى بهره جويى از مواهب پاكيزه خداوند

يايها الذين ءامنوا لاتحرموا طيبت ما احل اللّه لكم

مخاطب قرار دادن اهل ايمان _ نه همه مردم _ و سپس توصيه به بهره بردارى از طيبات، اشاره به اين است كه تنها مؤمنان شايسته ترين افراد براى بهره مندى از مواهب الهى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 2

2 _ تفضل الهى بر اهل ايمان با برداشتن مؤاخذه و بازخواست از سوگند هاى لغو و بى هدف .

لايؤاخذكم اللّه باللغو فى أيمنكم

لحن امتنانى جمله {لايؤاخذكم} مى رساند كه عدم مؤاخذه نسبت به سوگندهاى لغو و بى هدف، برخاسته از تفضل و لطف خدا به مؤمنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 27 - 8

8 _ كافران با مشاهده مقام و جايگاه مؤمنان در قيامت به آن حسرت مى خورند.

يليتنا نرد و لا نكذب بأيت ربنا و نكون من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 48 - 5

5 _ كسانى كه ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند، نه از آينده خويش بيمناك و نه بر گذشته خويش غمناك هستند.

فمن

ءامن و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

غالباً {خوف} در مورد ترس از آينده و {حزن} در مورد اندوه بر گذشته به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 7

7 _ مؤمنان در پيشگاه خداوند ارزشمندند ; هر چند كه فقير و فاقد موقعيت اجتماعى باشند.

أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 2،5،11

2 _ پيامبر(ص) موظف به فروتنى در برابر مؤمنان و ابراز مهر و محبت به آنان

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

پيشى گرفتن در سلام از جانب پيامبر(ص) تنها به عنوان يك وظيفه خاص و محدود مطرح نشده است، بلكه اين موضوع به عنوان جلوه اى از تواضع و اخلاق متعالى مطرح شده است.

5 _ خداوند، مؤمنان به آيات خود را در سلامت و امنيت واقعى قرار مى دهد.

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم

سلام خداوند لفظ و كلام نيست، بلكه فعلى از افعال اوست كه همان نزول سلامتى و امنيت از جانب اوست. راغب اصفهانى در اين مورد گويد: {السلامة التعرى من الأفات الظاهرة و الباطنة ... كل ذلك من الناس بالقول، و من اللّه تعالى بالفعل}.

11 _ پروردگار عالم بر خود واجب كرده كه مؤمنان به آياتش را مشمول رحمت خويش گرداند.

و إذا جاءك الذين يؤمنون بأيتنا فقل سلم عليكم كتب ربكم على نفسه الرحمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 160 - 10

10 _ سئل أبو عبدالله(ع) . ..

عن قول الله عز و جل: {من جاء بالحسنة فله عشر امثالها}، يجرى لهؤلاء ممن لا يعرف منهم هذا الأمر؟ فقال: إنما هذه للمؤمنين خاصة ... .

امام صادق(ع) در پاسخ سؤال از اينكه آيا آيه {من جاء بالحسنة . ..} شامل آنان كه شناختى به ولايت ندارند، مى شود؟ فرمود: اين آيه فقط براى مؤمنان (شيعيان) است ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 4

4 _ اعرافيان ، مؤمنانى با منزلتى بزرگ در پيشگاه خداوند و داراى مرتبه اى برتر از ديگر مؤمنان

و على الاعراف رجال يعرفون كلاً بسيمهم و نادوا اصحب الجنة أن سلم عليكم

از اينكه اصحاب اعراف در مكانى قرار دارند كه مشرف به همگان هستند و هر شخص و يا طايفه اى را با علامتهاى آنان مى شناسند و در صحنه قيامت با بهشتيان سخن مى گويند و امنيت كامل را به آنان بشارت مى دهند و فرمان دخول به بهشت را به آنان اعلام مى دارند، مى توان فهميد كه آنان نسبت به ديگر مؤمنان، از مقامى برتر برخوردار هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 4

4 _ مؤمنان راهى بهشت با فرمان اصحاب اعراف به آن جايگاه رفيع وارد خواهند شد .

ادخلوا الجنة

ظاهر اين است كه جمله {اهؤلاء الذين . .. } دنباله سخنان اصحاب اعراف با كافران مستكبر باشد. يعنى: قالوا ... اهؤلاء الذين ... بر اين تقدير جمله {ادخلوا ... } نيز سخن اعرافيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف -

7 - 150 - 24

24 _ لزوم پرهيز از تحقير مؤمنان وظيفه شناس در برابر دشمنان دين

فلا تشمت بى الأعداء

هارون با تفريع جمله {فلا تشمت . .. } به وسيله حرف {فاء}، بر كوتاهى نورزيدن خويش در مبارزه با عوامل فساد، اين نكته را گوشزد كرد كه چون وظيفه خويش را انجام داده است، شايسته نيست در برابر دشمنان مؤاخذه و تحقير شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 6

6 _ مؤمنان مهاجر و مجاهد در راه خدا ، داراى برترين مرتبه و بزرگترين درجه درپيشگاه خداوند

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أعظم درجة عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 3،6

3 _ برخوردارى از مقام رضوان ( رضايت كامل خدا از انسان ) از موهبت هاى خاص خداوند به مؤمنان مهاجر و مجاهد

هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم ... و رضون

6 _ برخوردارى مؤمنان مهاجر ومجاهد از رحمت ويژه خدا و مقام رضوان ، نعمتى است بسيار ارجمندتر از دستيابى آنان به باغ ها و بوستان هاى بهشت .

هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم برحمة منه و رضون و جنت

تقديم {رحمة} و {رضوان} بر {جنات} رساننده برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 12

12 _ مؤمن ، داراى حرمتى والا در پيشگاه خداوند

فيسخرون منهم سخر اللّه منهم و لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 -

يونس - 10 - 2 - 11،14

11 _ مؤمنان ، برخوردار از منزلتى والا و جايگاهى بلند در پيشگاه خداوند

و بشّر الذين ءامنوا أن لهم قدم صدق عند ربهم

{قدم صدق} مى تواند كنايه از ارزش والاى مؤمنان در نزد پروردگار باشد.

14 _ برخوردارى از جايگاه بلند و حسن سابقه در پيشگاه پروردگار ، بشارت پيامبر ( ص ) به مؤمنان

و بشّر الذين ءامنوا أن لهم قدم صدق عند ربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 103 - 5

5 _ مؤمنان در پيشگاه الهى ، از جايگاه ويژه برخوردار بوده و از الطاف خاص او بهره مند هستند .

ثم ننجى رسلنا و الذين ءامنوا كذلك حقاً علينا ننج المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 104 - 14

14 _ مؤمنان ، در پيشگاه خداوند از جايگاه عظيمى برخوردارند .

أمرت أن أكون من المؤمنين

از اينكه پيامبر اكرم (ص) خود را فردى از مؤمنان معرفى مى كند، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 2

2- بندگان راستين و مؤمن برخوردار از لطف و عنايت ويژه خداوند و داراى مقام و منزلتى خاص در پيشگاه او

قل لعبادى

برداشت فوق بر اين اساس است كه اضافه در {عبادى} تشريفيه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 75 - 5

5 - مؤمنان داراى عمل صالح در پيشگاه پروردگارشان شأن و مقامى رفيع دارند .

و من يأته . .. فأولئك لهم الدرجت

اسم اشاره {أُول_ئك} كه

براى اشاره بعيد به كار مى رود، حاوى تكريم و بزرگداشت مؤمنان از سوى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 9 - 1،6

1 - ايمان آورندگانِ داراى عمل صالح ، از سوى خداوند ، در زمره صالحان قرارخواهندگرفت .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لندخلنّهم فى الص_لحين

6 - خداوند ، مؤمنانِ داراى عمل صالح را ، در جايگاه صالحان ، وارد خواهد كرد .

و الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لندخلنّهم فى الص_لحين

{لندخلنّهم فى مدخل الصالحين}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 56 - 2

2 - مؤمنان ، بندگان خاص خدايند .

ي_عبادى الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 7

7 - مؤمنان راستين ، تحت عنايت و توجه ويژه پروردگارند .

يدعون ربّهم

اضافه {ربّ} به ضمير {هم} _ كه مرجع آن مؤمنان است _ با توجه به اين كه پروردگار، ربّ همه انسان ها است، مى تواند به نكته ياد شده اشاره داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 43 - 11

11 - مؤمنان ، در پيش گاه خداوند ، شخصيتى برجسته دارند .

و كان بالمؤمنين رحيمًا

آوردن اسم ظاهر به جاى ضمير، مى تواند به خاطر تمجيد و ستايش از مؤمنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 7

7 - ايمان ، گوهرى بس ارزشمند و مؤمنان داراى مقامى والا نزد پروردگار

و يؤمنون به

مفسران گفته اند: يادآورى ايمان فرشتگان

به خدا _ با آن كه اين حقيقتى روشن براى همگان است _ مى تواند به منظور بيان مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 2

2 - اهل ايمان و عمل صالح ، بندگان خاص و مقرب خداوند

يبشّر اللّه عباده الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

از اضافه {عباده} به ضمير راجع به {اللّه} _ كه اضافه تشريفيه است _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

مقامات مؤمنان به انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 55 - 5

5 - تصديق كنندگان پيامبران ، برخوردار از مقامى والا در نزد خداوند

إنّ المتّقين . .. فى مقعد صدق

با توجه به مقابله {المتقين} با تكذيب كنندگان پيامبران استفاده مى شود كه عنوان {متقى} بر {تصديق گران انبيا} اطلاق شده است و اينان از جايگاهى راستين برخوردارند.

مقامات مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 4 - 3

3 _ مؤمنان حقيقى ، برخوردار از درجاتى والا در پيشگاه خداوند

لهم درجت عند ربهم

كلمه {درجت}، كه به صورت نكره آورده شده، حكايت از والايى آن درجات و مراتب قرب دارد ; به گونه اى كه براى انسانها ناشناخته است.

مقامات مؤمنان صابر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 157 - 3

3 - مؤمنانى كه از سر باور به { از خدا بودن و به او بازگشتن } مصايب راه ايمان را تحمل مى كنند ، از مقامى والا در پيشگاه خداوند برخوردارند .

قالوا إنا

للّه و إنا إليه راجعون. أولئك عليهم صلوت من ربهم

مقامات مؤمنان صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 61 - 9

9- مؤمنان داراى عمل صالح ، به مقام عبوديت خداوند نائل شده اند .

من . .. ءامن و عمل صلحًا فأُولئك يدخلون الجنّة ... جنّت عدن التى وعد الرحمن عباد

مقامات مؤمنان عامل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 48 - 6

6 _ مؤمنانى كه كار شايسته انجام دهند، نه ترس بر آنان مسلط گردد و نه اسير اندوه دايم شوند.

فمن ءامن و أصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

از معانى حرف {على} استيلا و غلبه است. در اين جمله استيلاى ترس بر مؤمنان نفى شده است، نه اينكه هيچگاه در معرض آن قرار نمى گيرند. همچنين {لا يحزنون}، بيانگر نفى استمرار حزن بر آنان است نه تلقى مطلق حزن.

مقامات مؤمنان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 11،18

11_ مؤمنان قوم نوح ، مردمى مقرب درگاه خدا و برخوردار از مقام لقاى او

إنهم مل_قوا ربهم

جمله {إنهم ملاقوا ربهم} مى تواند بيانگر حال فعلى پيروان نوح باشد; يعنى ، هم اكنون به مقام لقاى پروردگار رسيدند و همچنين مى تواند خبر از فرجام اخروى آنان دهد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

18_ اشراف و سران كفرپيشه قوم نوح ، ناآگاه به مقام بلند مؤمنان و پيروان آن حضرت

و ل_كنى أريكم قومًا تجهلون

به قرينه {إنهم ملاقوا ربهم} مى توان گفت كه: مفعول {تجهلون} مقام والا و

ارجمند مؤمنان به نوح(ع) است. براين اساس {أراكم ...}; يعنى ، مى دانم كه شما به مقام والاى مؤمنان (لقاى آنان با خدا) آگاهى نداريد.

مقامات مؤمنان نخستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 2،3

2 _ كسانى كه در آينده ايمان آورند ، هجرت كنند و در صف مجاهدان به جهاد بپردازند ، همانند مؤمنان و مهاجران نخستين ، مؤمنانى حقيقى و راستين هستند .

أولئك هم المؤمنون حقا . .. و الذين ءامنوا من بعد ... فأولئك منكم

3 _ كسانى كه پس از مؤمنان و مهاجران نخستين ايمان آورند ، همانند مؤمنان نخستين از مغفرت خدا و روزى هاى با كرامت او بهره مند خواهند شد .

لهم مغفرة و رزق كريم. و الذين ءامنوا من بعد ... فأولئك منكم

مقامات مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 11

11 _ مؤمنان غير مهاجر در صورت هجرت ، همسان با ديگر مهاجران در برخوردارى از حقوق ولايت و حمايت مقرر شده در ميان مؤمنان

ما لكم من وليتهم من شىء حتى يهاجروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 6

6 _ مؤمنان مهاجر و مجاهد در راه خدا ، داراى برترين مرتبه و بزرگترين درجه درپيشگاه خداوند

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أعظم درجة عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 3،6

3 _ برخوردارى از مقام رضوان ( رضايت كامل خدا از انسان ) از موهبت

هاى خاص خداوند به مؤمنان مهاجر و مجاهد

هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم ... و رضون

6 _ برخوردارى مؤمنان مهاجر ومجاهد از رحمت ويژه خدا و مقام رضوان ، نعمتى است بسيار ارجمندتر از دستيابى آنان به باغ ها و بوستان هاى بهشت .

هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم برحمة منه و رضون و جنت

تقديم {رحمة} و {رضوان} بر {جنات} رساننده برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 20

20 _ عن ابى عبداللّه ( ع ) [ فى قوله تعالى : ] { و السّابقون الأوّلون من المهاجرين و الانصار و الذين اتّبعوهم باحسان . . . } : فبدء بالمهاجرين الاوّلين على درجة سبقهم ثم ثنّى بالأنصار ثم ثلّث بالتّابعين لهم باحسان فوضع كل قوم على قدر درجاتهم و منازلهم عنده . . . . ;

از امام صادق (ع) درباره سخن خداى تعالى: {پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار و كسانى كه با نيكوكارى از آنان پيروى كردند . .. } روايت شده كه فرمود: پس خداى عز و جل مهاجران نخستين را بر اساس سابقه ايمانى آنان، در آغاز ذكر فرمود ; سپس انصار را در رتبه دوم و تابعين به احسان را در رتبه سوم ياد نمود. بدين ترتيب هر گروه را بر مبناى درجه و منزلتى كه نزد او داشتند [در كلام خود] جاى داد}.

مقامات مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 9

9 _ عنايت ويژه الهى به برخى هدايت

يافتگان يا مستقر ساختن آنان بر راه مستقيم

يجعله على صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 127 - 1،4

1 _ هدايت يافتگان و يادكنندگان آيات و معارف الهى از جايگاهى آكنده از آرامش در نزد خداوند برخوردارند.

فمن يرد الله أن يهديه . .. قد فصلنا الأيت لقوم يذكرون. لهم دارالسلم عند ربهم

4 _ هدايت يافتگان هشيار و متذكر، مقرب درگاه پروردگار و در پرتوى ولايت او قرار دارند.

فمن يرد الله . .. لقوم يذكرون. لهم دارالسلم عند ربهم و هو وليهم

مقامات ميكائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 98 - 4

4 - جبرئيل و ميكائيل داراى مقامى برتر از ساير فرشتگان در پيشگاه خدا

من كان عدواً للّه و ملئكته و رسله جبريل و ميكل

كلمه {ملائكته} شامل جبرئيل و ميكائيل مى شود. بنابراين ذكر بخصوص آنها از ميان ساير فرشتگان، مى تواند اشاره به برترى مقام آنان باشد.

مقامات ناظران عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 11 - 1

1 - فرشتگان ناظر و مراقب انسان ها ، شخصيت هايى ارجمند و داراى ارزش و احترام در پيشگاه خداوند

كرامًا

آنچه در مقوله خود داراى شرافت و برجستگى باشد، به كَرَم توصيف مى شود. (مفردات راغب)

مقامات نمازگزاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 20

20 - طواف كنندگان ، عبادت كنندگان و نمازگزاران در خانه خدا ، داراى مقامى ارجمند در پيشگاه خداوند

أن طهرا بيتى للطائفين و العكفين و الركع السجود

از اينكه

پيامبرانى بزرگ، همچون ابراهيم و اسماعيل(ع) مأمور به تطهير خانه خدا براى طواف كنندگان و . .. بودند، ارجمندى طواف كنندگان و ... در پيشگاه خدا به دست مى آيد.

مقامات نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 3،11

3 _ نوح(ع) هدايت يافته به توحيد و برهانهاى آن و داراى مرتبه اى بلند بود.

و نوحا هدينا من قبل

11 _ كثرت انبيا(ع) از نسل نوح، پاداش نيل او به مقام نيكوكاران است.

و نوحا هدينا من قبل و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 2

2 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، يوسف، موسى و هارون(ع) بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

{أولئك} اشاره به انبياى مذكور در آيات قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 61 - 4

4 _ نوح ( ع ) و ديگر رسولان الهى ، داراى عصمت و مبرا از هر گونه گمراهى

ليس بى ضللة و لكنى رسول من رب العلمين

جمله {لكنى رسول . .. } به منزله تعليلى است براى تبرئه نوح از هر گونه گمراهى. بنابراين جمله {ليس بى ضللة} به همراه {و لكنى ... } علاوه بر عصمت نوح، دلالت بر عصمت تمامى رسولان الهى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 25 - 1

1_ نوح ( ع ) ، از پيامبران

و رسولان الهى است .

و لقد أرسلنا نوحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 28 - 5

5_ خداوند ، نوح ( ع ) را از رحمت ويژه خويش بهره مند ساخت و به مقام نبوت رسانيد .

ءات_نى رحمة من عنده

مقصود از {رحمة}، به مناسبت مورد، مقام نبوت و پيامبرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 76 - 3

3- حضرت نوح ( ع ) ، از جانب خداوند ، از علم ، حكمت و منصب قضاوت برخوردار بود .

و لوطًا ءاتين_ه حكمًا و علمًا . .. و نوحًا إذ نادى

برداشت ياد شده براساس اين احتمال است كه عبارت {نوحاً} عطف بر {و لوطاً آتيناه} باشد; يعنى، همان گونه كه به لوط(ع) علم، حكمت و. .. داديم، به نوح(ع) نيز عطا كرديم. گفتنى است واژه {حكم} هم به معناى حكمت استعمال مى شود و هم به معناى قضاوت (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 23 - 1

1 - نوح ( ع ) ، از رسولان الهى بود .

و لقد أرسلنا نوحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 7 - 5

5 - پيامبر اسلام ( ص ) و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى ( ع ) چهره هاى شاخص انبياى الهى اند .

و إذا أخذنا من النبيّن ميث_قهم و منك و من نوح و إبرهيم و موسى و عيسى ابن مريم

ذكر نام اين انبيا پس از آوردن واژه {النبيّين} ذكر خاص

پس از عام بوده و مى تواند نشانه برترى آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 79 - 2،4

2 - نوح ( ع ) ، پيامبرى برجسته در سلسله پيامبران الهى و داراى مقام رفيع در پيشگاه خداوند

سل_م على نوح فى الع_لمين

برداشت ياد شده از قيد {فى العالمين} براى سلام به دست مى آيد; زيرا در اين سوره خداوند سلام و تحيت خود را نسبت به چند پيامبر بزرگ (همچون ابراهيم، موسى و هارون عليهم السلام) نقل فرموده، ولى بدون اين قيد آورده است; مانند: آيه 109 (سلام على ابراهيم) و آيه 120 (سلام على موسى و هارون).

4 - نوح پيامبر ، برخوردار از مقام و احترام ويژه در ميان همه نسل ها و براى هميشه تاريخ

سل_م على نوح فى الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 81 - 1،2،3

1 - حضرت نوح ، از بندگان مؤمن خدا

إنّه من عبادنا المؤمنين

2 - نوح پيامبر ، از بندگان برجسته و مقرب خداوند

إنّه من عبادنا

برجسته و مقرب بودن نوح(ع)، از اضافه {عباد} به ضمير جلاله {نا} به دست مى آيد.

3 - عبوديت و ايمان نوح ( ع ) ، موجب دستيابى او به پاداش هايى همانند پاداش هاى محسنان از سوى خداوند

إنّا كذلك نجزى المحسنين . إنّه من عبادنا المؤمنين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنه من عبادنا. ..} تعليل براى جمله {إنا كذلك نجزى المحسنين} است; يعنى، چون نوح(ع) از مؤمنان و بندگان خالص خدا بود، به او همانند پاداش محسنان، پاداش داديم. گفتنى است

كه مقصود از آن، اجابتِ دعا، نجاتِ از مشكلات اندوه بار و باقى ماندن نسل و نام نيك آن حضرت در تاريخ مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 4

4 - نوح ، ابراهيم ، موسى ، عيسى ( ع ) و پيامبراسلام ( ص ) ، پيامبران اولواالعزم و داراى شريعت

شرع لكم من الدين ما وصّى به نوحًا . .. و موسى و عيسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 9 - 5

5 - مقام عبوديت و بندگى خداوند ، از اوصاف عالى حضرت نوح ( ع )

فكذّبوا عبدنا

وصف {عبدنا} در مقام يادكرد از تلاش هاى نوح(ع)، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 26 - 1

1 - نوح و ابراهيم ( ع ) ، از رسولان الهى

و لقد أرسلنا نوحًا و إبرهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 1 - 1

1 - حضرت نوح ( ع ) ، از رسولان الهى

إنّا أرسلنا نوحًا

مقامات وفاداران به عهد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 3

3 - وفادارانِ به عهد خود ، از مسلمانان مدينه ، مردانى مورد ستايش خداوندند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه عليه

آوردن {رجال} _ به صورت نكره _ براى زيادت در تعريف و تمجيد است.

مقامات هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6

- 89 - 2

2 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، يوسف، موسى و هارون(ع) بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

{أولئك} اشاره به انبياى مذكور در آيات قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 53 - 1،4،5

1- برانگيخته شدن هارون ( ع ) به نبوت ، موهبت خداوند و پرتوى از رحمت او به موسى ( ع ) بود .

و وهبنا له من رحمتنا أخاه ه_رون نبيًّا

4- هارون ، برادر موسى ( ع ) ، و داراى مقام رفيع نبوت

أاخاه ه_رون نبيًّا

5- حضرت موسى ( ع ) ، در نزد خداوند ، مقامى برتر از هارون ( ع ) داشت .

و وهبنا له من رحمتنا أخاه ه_رون نبيًّا

چون نبوت هارون موهبت براى موسى(ع) دانسته شده; چنين برمى آيد كه مقام موسى بسى بلندتر از هارون باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 32 - 5

5 - اصالت موسى ( ع ) در رسالت نسبت به هارون ( ع )

و أشركه فى أمرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 14

14 - هارون ، داراى حق ولايت و اطاعت بر بنى اسرائيل در زمان غيبت موسى ( ع ) بود .

و لقد قال لهم هرون . .. فاتّبعونى و أطيعوا أمرى

فرمان هارون(ع) به پيروى و اطاعت مردم از او، حاكى از ثبوت حق ولايت و اطاعت او، بر عهده بنى اسرائيل است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 93 - 7

7 - هارون ( ع ) در عين دارا بودن مقام نبوت ، موظف به پيروى از موسى ( ع ) و فرمان هاى او بود .

ما منعك . .. ألاّتتّبعن أفعصيت أمرى

{ألاّتتّبعن} خطاب به هارون(ع) و دال براين نكته است كه او در عين نبوت، موظف به پيروى از فرمان هاى موسى(ع) بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 1،5

1- حضرت موسى و هارون ( ع ) ، دو پيامبر داراى كتاب آسمانى و رسالت مشترك

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان و ضياءً و ذكرًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {الفرقان} كتاب آسمانى تورات باشد. بر اين اساس دادن كتاب آسمانى به هارون در كنار حضرت موسى(ع)، بيانگر اين است كه او نيز مانند موسى(ع) در نبوت و دريافت كتاب آسمانى شريك و برابر بود.

5- حضرت موسى و هارون ( ع ) ، دو پيامبر برخوردار از حجت و برهان الهى

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان

يكى از معانى لغوى {فرقان} حجت و برهان است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 1

1 - موسى و هارون ( ع ) ، دو پيام آور الهى

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون بأي_تنا و سلط_ن مبين

{آية} (مفرد {آيات}) به معناى نشانه است و {سلطان} مرادف حجت و {مبين} (از {إبانة}) به معناى روشن و آشكار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات

- 37 - 120 - 2

2 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، داراى مقام رفيع در پيشگاه خداوند

سل_م على موسى و ه_رون

از سلام همراه با تكريمِ خداوند به موسى و هارون (عليهماالسلام)، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 122 - 1،2

1 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، از بندگان مؤمن خدا

إنّهما من عبادنا المؤمنين

2 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، از بندگان برجسته و مقرب خداوند

إنّهما من عبادنا المؤمنين

برجسته و مقرب بودن موسى و هارون(عليهماالسلام)، از اضافه {عباد} به ضمير {نا} به دست مى آيد.

مقامات همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 13

13 - همسران رسول اللّه ، زنانى صاحب ارزش در نزد خداوند بودند .

و اتّقين اللّه

التفات از غيبت به خطاب در {اتّقين اللّه} مى تواند به خاطر اهتمام و عنايت خاص به آنان باشد كه حكايت از صاحب فضيلت بودن آنان مى كند.

مقامات هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 67 - 2،3

2 _ هود ، رسولى از جانب خدا

و لكنى رسول من رب العلمين

3 _ هود با استناد به رسالت الهى خود ، خويشتن را از هر گونه سفاهت و كم خردى مبرا دانست .

قال يقوم ليس بى سفاهة و لكنى رسول من رب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 68 - 3

3 _ هود ، پيامبرى از جانب خداوند و

حامل رسالت هاى متعدد

أبلغكم رسلت ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 50 - 2

2_ رسالت هود ( ع ) ، محدود به قوم عاد بود .

و إلى عاد أخاهم هودًا

مقامات يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 3

3 _ زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 7 - 9

9- حضرت يحيى ( ع ) ، شخصيتى الهى و مورد عنايت خاص خدا بود .

لم نجعل له من قبل سميًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 2،9،10،15

2- يحيى ( ع ) دريافت كننده وحى و داراى شخصيتى ممتاز در پيشگاه خداوند بود .

ي_يحيى خذ الكت_ب بقوّة

در باره اين كه نداى {يا يحيى} گفته چه كسى بود، دو احتمال وجود دارد: 1_ از جانب خداوند و توسط فرشته وحى; 2_ توصيه زكريا به فرزندش يحيى. ظاهر آيه مؤيد احتمال اول است. برداشت ياد شده نيز بر همين اساس است.

9- خداوند ، يحيى ( ع ) را در كودكى به اجراى احكام الهى توان مند ساخت .

و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

در برداشت ياد شده {حكم} به معناى حاكميت و اجراى قضاوت گرفته شده است. در (قاموس) آمده است: حاكم به كسى گفته مى شود كه حكم را به مرحله اجرا درآورد.

10- حضرت

يحيى ، برخوردار مقام قضاوت در ايام كودكى

و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

{حكم} بر اساس يكى از معانى متعددى كه براى آن ذكر شده است، مصدر و به معناى قضاوت كدن است (لسان العرب).

15- { عن النبى ( ص ) فى قوله { و آتيناه الحكم صبيّاً } قال : أعطى الفهم و العبادة و هو ابن سبع سنين ;

1 . الدرالمنثور، ج 5، ص 484.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 14 - 7

7- حضرت يحيى ( ع ) ، مبرّا از گناه در برابر خدا *

و لم يكن . .. عصيًّا

مى توان گفت جمله {و لم يكن . .. عصيّاً} بر نفى مطلق سرپيچى و عصيان (رد حاجت هاى مردم، معصيت پروردگار) دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 15 - 4

4- حضرت يحيى ( ع ) داراى كرامت و ارجمندى ويژه در پيشگاه خداوند

و سل_م عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيًّا

مقامات يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 2

2 _ ابراهيم، اسحاق(ع) و يعقوب(ع) داراى مقامى رفيع و بهره مند از هدايتى ويژه به توحيد و برهانهاى آن، از جانب خداوند.

و وهبنا له إسحق و يعقوب كلاً هدينا

بهره مندى از هدايت ويژه الهى حاكى از مرتبه والاى آن پيامبران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 2

2 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، يوسف، موسى و هارون(ع) بهره مند از تعاليم آسمانى

(كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

{أولئك} اشاره به انبياى مذكور در آيات قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 49 - 5

5- اسحاق و يعقوب ( ع ) ، فرزندان ابراهيم و از پيامبران الهى بودند .

وهبنا له إسح_ق و يعقوب و كلاًّ جعلنا نبيًّا

اسحاق(ع)، فرزند ابراهيم(ع) بود، ولى يعقوب(ع) به دليل آيه بيست و هفتم سوره هود (و من وراء إسحاق يعقوب) فرزند اسحاق و نوه ابراهيم(ع) بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 73 - 1،2،10

1- حضرت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، برخوردار از منصب پيشوايى و رهبرى در جامعه

و جعلن_هم أئمة

2- امامت و رهبرى حضرت ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، به انتخاب و انتصاب خداوند بود .

و جعلن_هم أئمة

10- ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( ع ) ، پيامبرانى كه از سوى خداوند به آنان وحى مى شد .

و أوحينا إليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 45 - 3

3 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، از بندگان حقيقى و بلندمرتبه خداوند

عب_دنا إبرهيم و إسح_ق و يعقوب

تصريح به عبد بودن ابراهيم، اسحاق و يعقوب (ع) _ با آن كه همه انسان ها عبد هستند _ و نيز اضافه آن به ضمير جلاله (نا)، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38

- 47 - 1،2

1 - ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) ، از برگزيدگان خداوند از ميان انسان ها

و إنّهم عندنا لمن المصطفين

{مصطفى} (مفرد {مصطفين}) به معناى شخص برگزيده و انتخاب شده است.

2 - عظمت مقام و قرب ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) در پيشگاه خداوند

و إنّهم عندنا لمن المصطفين

برگزيدگى ابراهيم(ع) و. .. از سوى خداوند با آمدن قيد {عندنا} (پيشگاه ما)، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

مقامات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 2

2 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، يوسف، موسى و هارون(ع) بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

{أولئك} اشاره به انبياى مذكور در آيات قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 2

2_ رؤياى يوسف گوياى آن بود كه به مقامى رفيع نايل خواهد شد و بر برادرانش سيادت خواهد يافت .

ي_بنىّ لاتقصص رءياك على إخوتك فيكيدوا

از اينكه برادران يوسف در صورت شنيدن رؤيايش درصدد ضربه زدن به او برمى آمدند ، دو نكته روشن مى شود: 1_ رتبه و منزلت والاى يوسف(ع) ;$2- آشنايى برادران او به تعبير و تأويل رؤيا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 6 - 1،12

1_ رؤياى يوسف ( ع ) حاكى از برگزيده شدنش از ناحيه خدا و خالص شدن او براى خداوند بود .

و كذلك يجتبيك ربك

{اجتباء} به معناى گزينش كردن و

براى خود خالص ساختن است. بنابراين {يجتبيك ربك} ; يعنى ، پروردگارت تو را برمى گزيند و براى خويش خالص مى گرداند ، به طورى كه نصيبى در تو براى غير او نخواهد بود.

12_ خداوند به واسطه يوسف ( ع ) ، نعمت كامل و تمام خويش را بر خاندان يعقوب ارزانى داشت .

و كذلك . .. و يتم نعمته عليك و على ءال يعقوب

يوسف(ع) از خاندان يعقوب(ع) بود و {آل يعقوب} شامل او نيز مى شد. بنابراين آوردن {عليك} و عطف كردن {آل يعقوب} بر آن، مى تواند حاكى از نكته اى باشد كه در برداشت فوق آمده است. قابل ذكر است كه تأويل ستارگان، ماه و خورشيد بر برادران و پدر و مادر يوسف(ع) مؤيد آن نكته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 10،12

10_ يوسف ( ع ) در سنين كودكى ، شايستگى دريافت وحى را دارا بود .

فلما ذهبوا به . .. و أوحينا إليه

12_ يوسف ( ع ) در سنين كودكى به نبوت رسيد . *

و أوحينا إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 22 - 6

6_ يوسف ( ع ) در سن جوانى و برخوردار شدن از رشد ، به مقام نبوّت نايل گرديد .

و لما بلغ أشدّه ءاتين_ه حكمًا و علمًا

برداشت فوق ، بر اساس نظر برخى از مفسران است كه {حكم} را به مقام نبوت و {علم} را به دانش شريعت ، تفسير كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 -

24 - 6،16

6_ يوسف ( ع ) ، در عنفوان جوانى از ارتكاب هر گناه كوچك و بزرگى ، مصون و معصوم بود .

كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء إنه من عبادنا المخلصين

16_ { عن الرضا ( ع ) : لقد همّت به و لولا أن رأى برهان ربّه لهمّ بها كما همّت به ، ل_كنّه كان معصوماً ، والمعصوم لايهمّ بذنب . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: آن زن قصد يوسف كرد و اگر يوسف برهان پروردگارش را نديده بود، قصد آن زن مى كرد همان گونه كه زن او را قصد كرد ; ولى يوسف معصوم بود و معصوم قصد گناه نمى كند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 46 - 7

7_ شناساندن ارزش و مقام يوسف ( ع ) به مردم ، از انگيزه هاى ساقى براى مراجعه به يوسف ( ع ) جهت تعبير خواب

لعلّى أرجع إلى الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 56 - 2

2_ يوسف ( ع ) در سرزمين مصر به منزلتى والا و قدرتى بلامنازع دست يافت .

مكّنّا ليوسف فى الأرض يتبوّأ منها حيث يشاء

{تمكين} (مصدر مكّنّا) به معناى مكان دادن و نيز به معناى قدرت بخشيدن است. مناسبت حكم و موضوع و نيز قيد {فى الأرض} مى رساند كه معناى دوم اراده شده است. بنابراين {مكّنّا ليوسف فى الأرض} ; يعنى، به يوسف در سراسر سرزمين مصر قدرت و سلطنت بخشيديم. و {حيث يشاء} حاكى از نبود قدرتى در برابر اوست.

مقامات يونس(ع)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 3

3 _ زكريا، يحيى، عيسى، الياس، اسماعيل، اليسع، يونس و لوط(ع)، بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 139 - 1

1 - يونس ( ع ) ، از رسولان الهى

و إنّ يونس لمن المرسلين

منشأ مقامات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 36 - 4

4 - بهره مند ساختن تقواپيشگان از پاداش هاى آخرت ، جلوه تدبير خداوند در ترفيع بخشيدن به مقام پيامبر ( ص ) است .

ربّك

{ربّ} مصدر و به معناى تربيت است و مجازاً در معناى {تربيت كننده} استعمال مى شود (مفردات راغب). تأكيد بر واژه {ربّك}، گوياى آن است كه اعطاى پاداش به متقين، در راستاى تربيت پيامبر(ص) و افزودن رشد آن حضرت است.

منشأ مقامات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 31 - 13

13_ خداوند ، اعطاكننده خير و نيكى به انسان ها و رساننده آنان به مقام هاى معنوى است .

لا أقول . .. لن يؤتيهم الله خيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 9

9- دستيازى به مقامات والاى معنوى ( مقام محمود ) ، هر چند با تلاش و كوشش قرين باشد ، منوط به امداد و توفيق الهى است .

فتهجّد به . .. عسى أن يبعثك ربّك مقامًا

محمودًا

منشأ مقامات معنوى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 24

24_ خداوند بر$ اساس مشيّت خويش ، برترى دهنده برخى از انسان ها بر برخى ديگر و اعطا كننده كمال به بهره مندان از آن

نرفع درج_ت من نشاء

اساس مشيّت خويش ، برترى دهنده برخى از انسانها بر برخى ديگر و اعطا كننده كمال به بهره مندان از آن

مؤمنان و مقامات صادقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 119 - 9

9 _ دستيابى به مرتبه صادقين ، آرمانى ارزشمند براى مؤمنان

اتقوا اللّه و كونوا مع الصدقين

نقش مقامات فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 38 - 5

5 - عظمت فرزند ، مايه رفعت مقام مادر است .

إذ أوحينا إلى أُمّك

محتواى آنچه به مادر موسى(ع) گفته شد، نشان مى دهد كه هدف اصلى، حفاظت موسى(ع) بوده، گرچه اثر طبيعى آن، آرامش يافتن مادر موسى(ع) نيز بوده است. بنابراين دست يابىِ مادر موسى به وحى الهى، برخاسته از عظمت موسى(ع) است.

مقامات معنوى

آثار مقامات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 6

6 - عظمت معنوى انسان ها ، مقتضى پرداختن به سپاس و ستايش خدا در همه حال

أُمرت أن أعبد . .. أن أكون من المسلمين . و أن أتلوا القرءان ... و قل الحمدللّه

آيه بالا نشان مى دهد _ كه حتى فردى مثل پيامبر(ص) كه نزديك ترين خلق به خدا است _ هيچ گاه نبايد از ياد

خدا و سپاس و ستايش او غافل شود; يعنى، اين گونه نيست كه انسان ها با رسيدن به مقامات معنوى، از عبوديت، تسليم و ستايش خدا معاف شوند.

آرزوى مقامات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 15

15 _ آرزوى بلند در امور معنوى ( رسيدن به اوج مرتبه كمال و مقامات معنوى ) ، امرى پسنديده و مورد تشويق خداوند

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

ارزش مقام محمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 16

16- { مقام محمود } جايگاهى بس ارجمند و والا در ميان مقامات معنوى

عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

با اينكه پيامبر(ص) از مقام و منزلت بس رفيع برخوردار بود، خداوند به او مى فرمايد: {نماز شب بخوان تا به مقام محمود برسى} و اين حكايت از مطلب فوق دارد.

ارزش مقامات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 13،16

13- مقام ارجمند حاصل آمده از نماز شب ، جايگاهى مورد ستايش و تمجيد همگان

عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

به صورت مطلق آورده شدن {مقاماً محموداً} مى تواند مشعر به اين باشد كه: مقام محمود، جايگاهى است مورد تمجيد همه خلايق.

16- { مقام محمود } جايگاهى بس ارجمند و والا در ميان مقامات معنوى

عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

با اينكه پيامبر(ص) از مقام و منزلت بس رفيع برخوردار بود، خداوند به او مى فرمايد: {نماز شب بخوان تا به مقام محمود برسى} و اين حكايت از مطلب فوق دارد.

درخواست مقامات معنوى

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 124 - 16

16 - تمناى آدمى بر نايل شدن فرزندانش به مقامات معنوى ، تمنايى شايسته و نيكوست .

و من ذرّيتى

زمينه مقامات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 11،12،15

11- كارسازى تهجّد و شب زنده دارى جهت نيل به مقام محمود ، بسته به اراده خداوند است .

عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

12- اميد به دستيابى به مقامات رفيع معنوى ، آن گاه امكان پذير است كه رفتار و عملى مناسب خود را از پيش داشته باشد .

و من الّيل فتهجّد به . .. عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

15- پيامبر ( ص ) نيز در مسير كسب كمالات معنوى برتر ، نيازمند انجام اعمالى مناسب با آن بود .

فتهجّد به نافلة لك عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 51 - 7

7- خلوص ، زمينه ساز دستيابى به رتبه هاى معنوى است .

إنّه كان مخلصًا و كان رسولاً نبيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 56 - 6

6- نقش ويژه صداقت پيشگى در راه يابى به مقام هاى معنوى و الهى

إنّه كان صدّيقًا نبيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 74 - 18

18 _ تأثير مثبت و سازنده دعا و آرزو كردن در نيل به مقامات والا و رشد و كمال معنوى

و اجعلنا للمتّقين إمامًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 18

18 - نقش ممتاز صبر و شكيبايى ، در سعادت و بهره مندى انسان از پاداش هاى الهى و مقامات معنوى

إنّما يوفّى الص_برون أجرهم بغير حساب

شرايط مقامات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 12 - 12

12- اعطاى حكمت و مقام معنوى و اجتماعى از سوى خداوند به انسان ، به سنّى خاص مشروط نيست .

و ءاتين_ه الحكم صبيًّا

عوامل مقامات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 96 - 9،10

9- صبر و مقاومت ، داراى نقش اساسى در سعادت انسان و نيل به مقام والا در پيشگاه الهى

و لنجزينّ الذين صبروا أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون

ذكر صفت صبر و مقاومت به صورت اختصاصى از ميان ديگر اوصاف خوب و ارزشمند مؤمنان، جهت پاداش و نيل به مقام معنوى، گوياى برداشت فوق است.

10- عمل مستمر خود انسان ، منشأ برخوردارى وى از فضل الهى و نيل به مقام معنوى و سعادت اخروى

و لنجزينّ الذين صبروا أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 97 - 4

4- ايمان و عمل صالح ، دو عامل براى دستيابى انسان به كمال و حيات برتر

من عمل ص_لحًا . .. و هو مؤمن فلنحيينّه حيوة طيّبة

مراد از جمله {نحيينّه حياة طيّبة} حيات معنوى است; چه اينكه روشن است كسانى كه عمل صالح انجام مى دهند، داراى حيات مادى اند و مراد از حيات معنوى، كمال وجودى و رشد و تعالى است.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 8،13

8- تهجد و شب زنده دارى ، عاملى براى دستيازى انسان به مقامى ارجمند و پسنديده

فتهجّد به نافلة لك عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

13- مقام ارجمند حاصل آمده از نماز شب ، جايگاهى مورد ستايش و تمجيد همگان

عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

به صورت مطلق آورده شدن {مقاماً محموداً} مى تواند مشعر به اين باشد كه: مقام محمود، جايگاهى است مورد تمجيد همه خلايق.

فقرا و مقامات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 31 - 16

16_ ناشايست شمردن تهى دستان ، براى كسب خير و مقام هاى معنوى ، گناه و پندارى است به دور از واقعيت .

لا أقول للذين تزدرى أعينكم . .. إنى إذًا لمن الظ_لمين

مراتب مقامات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 22،23

22_ مقامات معنوى ، داراى درجات و مراحل گوناگون است .

نرفع درج_ت من نشاء

برداشت فوق از جمع بودن كلمه {درجات} استفاده شده است.

23_ تفاوت رتبه و منزلت انسان ها در پيشگاه خداوند

نرفع درج_ت من نشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 6

6 _ مقامات معنوى، درجات و مراتب گوناگونى دارد.

نرفع درجت من نشاء

گزينش صيغه جمع {درجات} به جاى {درجة} مى تواند اشاره به تعدد درجات و مراتب گوناگون آن باشد.

مقامات معنوى داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 18 - 5

5 - همراهى كوه ها

در تسبيح الهى با داوود ( ع ) ، نمود قدرت و مقام معنوى آن حضرت

ذاالأيد إنّه أوّاب . إنّا سخّرنا الجبال معه يسبّحن

جمله {إنّا سخّرنا الجبال. ..} مى تواند تعليل براى {ذاالأيد...} باشد; يعنى، داوود(ع) شخصيتى نيرومند در عبادت بود، زيرا ما كوه ها را با او همراه كرديم تا در صبح و شام با وى به تسبيح بپردازند.

مقامات معنوى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 7

7 - آگاهى مورچه به مقام معنوى و عدالت سليمان

لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده و هم لايشعرون

تعبير {و هم لايشعرون} بيانگر اين نكته است كه آن مورچه مى دانست كه سليمان در صورت توجه، نخواهد گذاشت كه مورچگان مورد ستم قرار گيرند و پايمال شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 5

5 - اطلاع بلقيس از مقام معنوى و قدرت سليمان ( ع ) و تسليم شدنش در برابر او ، قبل از رسيدن به دربار وى

و أُوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين

ضمير {من قبلها} به آية و بينة برمى گردد كه از عمل خارق العاده دربار سليمان به دست مى آيد.

مقامات معنوى مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 4

4 - برخوردارى مادر موسى از مقام بالاى معنوى

و أوحيناإلى أُمّ موسى

شايستگى مادر موسى براى دريافت وحى از جانب خداوند، بيانگر مطلب ياد شده است.

مقامات معنوى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 -

7،15

7- بشارت خداوند به پيامبر ( ص ) براى رسيدن به مقامى پسنديده و ارجمند در پرتو تهجّد و شب زنده دارى

فتهجّد . .. عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

15- پيامبر ( ص ) نيز در مسير كسب كمالات معنوى برتر ، نيازمند انجام اعمالى مناسب با آن بود .

فتهجّد به نافلة لك عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

مقامات معنوى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 20

20_ يوسف ( ع ) برخوردار از مقام هاى بلند معنوى و نايل شده به مراحل و درجاتى از كمال

نرفع درج_ت من نشاء

منشأ مقامات معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 31 - 13

13_ خداوند ، اعطاكننده خير و نيكى به انسان ها و رساننده آنان به مقام هاى معنوى است .

لا أقول . .. لن يؤتيهم الله خيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 79 - 9

9- دستيازى به مقامات والاى معنوى ( مقام محمود ) ، هر چند با تلاش و كوشش قرين باشد ، منوط به امداد و توفيق الهى است .

فتهجّد به . .. عسى أن يبعثك ربّك مقامًا محمودًا

منشأ مقامات معنوى انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 24

24_ خداوند بر$ اساس مشيّت خويش ، برترى دهنده برخى از انسان ها بر برخى ديگر و اعطا كننده كمال به بهره مندان از آن

نرفع درج_ت من نشاء

اساس مشيّت خويش ، برترى دهنده برخى از

انسانها بر برخى ديگر و اعطا كننده كمال به بهره مندان از آن

مقتضيات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

احكام و مقتضيات زمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 66 - 1،4

1 _ لزوم پايدارى اهل ايمان در برابر لشكرى با نيرويى ده برابر ، حكمى كه پس از گذشت مدتى تخفيف داده شد .

الئن خفف اللّه عنكم

4 _ بروز ضعف در جامعه ايمانى صدر اسلام ، موجب تخفيف حكم پايدارى در برابر دشمنان شد .

الئن خفف اللّه عنكم و علم أن فيكم ضعفا

اسلام و مقتضيات زمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 101 - 3

3 _ انعطاف پذيرى و تناسب با شرايط زمان و مكان ، ويژگى احكام اسلام

فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلوة ان خفتم ان يفتنكم الذين كفروا

تورات و مقتضيات زمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 4

4 _ الواح اهدا شده به موسى ( ع ) ( تورات ) تأمين كننده همه نياز هاى هدايتى مردم عصر موسى ( ع ) با بيانى روشن

و كتبنا . .. تفصيلا لكل شىء

دين و مقتضيات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 173 - 14

14 - انعطاف پذيرى احكام و قوانين دين و ملاحظه ضرورت ها در تشريع آن قوانين

فمن اضطر غير باغ و لاعاد فلا إثم عليه

قرآن و مقتضيات زمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 52 - 5

5 _ قرآن ،

در هر عصر و زمان و در سطح جهانى ، توانا و شايسته براى مبارزه با جريان كفر و شرك

فلاتطع الك_فرين و ج_هدهم به جهادًا كبيرًا

فرمان خداوند به جهاد بزرگ با كافران به وسيله قرآن _ پس از يادآورى جاودانگى و جهانى بودن رسالت پيامبر(ص) _ حاكى از آن است كه قرآن، كتابى توانا و شايسته براى مبارزه جهانى و هميشگى با جريان كفر و شرك است.

مقتضيات و دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 48 - 25

25 _ شرايط و مقتضيات خاص هر امت ، دليل ارائه شريعت هاى متعدد از جانب خداوند

لكل جعلنا منكم شرعة و منهاجاً

ظاهراً {منكم} متعلق به {جعلنا} است و اشاره به ريشه تعدد شرايع دارد. يعنى اختصاص هر امتى از شما مردم به شريعتى خاص، برخاسته از خصلتهاى خودتان مى باشد.

مقتول از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مقتول

احياى مقتول بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 2،4،5،11،15

2 - مقتول قوم موسى در پى زده شدن پاره اى از گاو ذبح شده بر وى ، زنده شد .

فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحى اللّه الموتى

عبارت {كذلك يحى اللّه الموتى; خداوند بدين سان مردگان را زنده مى كند} پس از جمله {فقلنا . ..} دلالت بر زنده شدن آن مقتول دارد.

4 - مقتول قوم موسى پس از زنده شدن ، قاتل خويش را معرفى كرد .

واللّه مخرج ما كنتم تكتمون. فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحى اللّه الموتى

بيان زنده شدن مقتول بنى اسرائيل، پس از بيان وعده الهى به افشاى هويت قاتل، دلالت بر جمله اى محذوف دارد;

يعنى: فضربوه بها فصار حياً و قال إن فلاناً قتلنى.

5 - حيات بخشى به مقتول بنى اسرائيل ، كار خداوند بود .

فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحى اللّه الموتى

از هدفهاى بيان اين حقيقت كه {خداوند مردگان را زنده مى كند} - پس از بيان زنده شدن مقتول بنى اسرائيل به وسيله زدن عضوى از گاو بر آن - رساندن اين معناست كه: حيات بخشى به آن مقتول فعل خداوند بود، نه اثرى از عضو آن گاو ذبح شده.

11 - داستان كشته شدن فردى از قوم موسى و احياى دوباره او ، معجزه و رخدادى سزاوار به خاطر سپردن و به يادداشتن

و إذ قتلتم نفساً . .. فقلنا اضربوه ببعضها كذلك يحى اللّه الموتى

{إذ} مفعول براى فعل مقدر {اذكروا} مى باشد.

15 - زنده شدن مقتول بنى اسرائيل و معرفى قاتل خويش ، از آيات خدا و از نشانه هاى اقتدار اوست .

فقلنا اضربوه ببعضها كذلك . .. يريكم ءايته لعلكم تعقلون

از مصداقهاى {آياته} - كه آيه ناظر به آن است - زنده شدن مقتول بنى اسرائيل مى باشد.

اختيارات اولياى مقتول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 8،12

8- تصميم گيرى درباره قاتل ، مخصوص اولياى مقتول است و بايد در جهت منافع آنان باشد .

فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا

برداشت فوق، با توجه به لام در {لوليّه} است كه اختصاص و منفعت را افاده مى كند.

12- سلطه اولياى مقتول بر قاتل ، زمينه لغزش و زياده روى آنان در اعمال سلطه خويش

جعلنا لوليّه سلط_نًا فلايسرف فى القتل

نهى الهى، نوعى هشدار است و هشدار، نشانگر وجود لغزشگاه مى باشد و

{فاء} در {فلايسرف} _ كه براى نتيجه است _ نيز تأييد ديگرى است بر مطلب فوق.

اختيارات اولياى مقتول در قصاص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 8،10،11

8 - اولياى مقتول مى توانند قاتل را از قصاص عفو كنند .

فمن عفى له من أخيه شىء

مراد از {من} قاتل و مقصود از {أخيه} ولى مقتول مى باشد. ضميرهاى {له} و {أخيه} به {من}، يعنى قاتل باز مى گردد و {شىء} عبارت است از حق قصاص. بنابراين جمله {فمن عفى ...} چنين معنا مى شود: پس آن قاتلى كه از طرف ولى مقتول چيزى از حق قصاص بر او بخشيده شود ... .

10 - حق قصاص حتى با عفو يكى از اولياى مقتول ساقط مى شود .

فمن عفى له من أخيه شىء

مراد از {شىء} چنانچه گذشت حق قصاص است. نكره آوردن {شىء} اشاره به اين دارد كه: اگر بخشى از حق قصاص نيز مورد عفو قرار گيرد، قاتل قصاص نمى شود و اين فرض در صورتى است كه اولياى مقتول متعدد بوده و برخى از آنها قاتل را عفو كنند.

11 - ولىّ مقتول ، بهتر است قاتل را عفو كرده و از حق خويش ( قصاص ) درگذرد .

فمن عفى له من أخيه شىء

ترغيب ولىّ مقتول به گذشت از حق قصاص، از جمله اهدافى است كه مى توان از كاربرد كلمه {أخيه} به جاى ولىّ مقتول استفاده كرد.

حقوق اولياى مقتول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 8

8 - اولياى مقتول مى توانند قاتل را از قصاص

عفو كنند .

فمن عفى له من أخيه شىء

مراد از {من} قاتل و مقصود از {أخيه} ولى مقتول مى باشد. ضميرهاى {له} و {أخيه} به {من}، يعنى قاتل باز مى گردد و {شىء} عبارت است از حق قصاص. بنابراين جمله {فمن عفى ...} چنين معنا مى شود: پس آن قاتلى كه از طرف ولى مقتول چيزى از حق قصاص بر او بخشيده شود ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 92 - 32

32 _ آزاد كردن بنده مؤمن در قتل خطائى ، اداى حق خداوند و پرداخت ديه آن ، اداى حقّ اولياى مقتول است .

و من قتل مؤمناً خطاً فتحرير رقبة مؤمنة و دية مسلّمة الى اهله

امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از آيه فوق فرمود: اما تحرير رقبةً مؤمنة ففيما بينه و بين اللّه و امّا الدّية المسلّمة الى اولياء المقتول. ..

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 262، ح 217 ; نورالثقلين، ج 1، ص 530، ح 473.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 6،7،8،10،11،16

6- خداوند ولى كسى را كه به ناحق و مظلومانه كشته شود ، بر قاتل او ، سلطه بخشيده است .

و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا

7- ولى مقتول بحق ( كسى كه مطابق قانون الهى كشته شده ) فاقد هرگونه سلطه بر قاتل است .

و لاتقتلوا . .. إلاّ بالحقّ و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا

8- تصميم گيرى درباره قاتل ، مخصوص اولياى مقتول است و بايد در جهت منافع آنان باشد .

فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا

برداشت فوق، با

توجه به لام در {لوليّه} است كه اختصاص و منفعت را افاده مى كند.

10- زياده روى اولياى مقتول ، در انتقام گيرى از قاتل ، ممنوع و حرام است .

فلايسرف فى القتل

11- اولياى مقتول ، داراى حق قصاص و كشتن قاتل

جعلنا لوليّه سلط_نًا فلايسرف فى القتل

16- تشريع حق قصاص و سلطه براى اولياى مقتول ، حمايت الهى از آنان است .

و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا . .. إنه كان منصورًا

برداشت فوق، بنابراين نكته است كه ضمير {إنه} به ولىّ مقتول باز گردد.

حمايت از اولياى مقتول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 14،16

14- توجه ولى مقتول به حمايت خدا از او ، بازدارنده وى از زياده روى و تجاوز در قصاص است .

جعلنا لوليّه سلط_نًا فلايسرف فى القتل إنه كان منصورًا

16- تشريع حق قصاص و سلطه براى اولياى مقتول ، حمايت الهى از آنان است .

و من قتل مظلومًا فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا . .. إنه كان منصورًا

برداشت فوق، بنابراين نكته است كه ضمير {إنه} به ولىّ مقتول باز گردد.

حمايت از مقتول مظلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 17

17- حمايت از كشته شده به ظلم ، امرى عقلى و فطرى در ميان جوامع بشرى

و من قتل مظلومًا . .. إنه كان منصورًا

برداشت فوق، بنابراين احتمال است كه {يارى شدن مقتول} (منصوراً) از سوى خداوند نباشد; بلكه اصلى باشد كه در نزد همه مردم رايج است. و جمله {إنه كان منصوراً}، خبر از يك واقعيت عينى و اجتماعى مى دهد.

رفتار

اولياى مقتول با قاتل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 18

18 - اولياى مقتول در صورت گذشت از حق قصاص و مطالبه ديه از قاتل ، بايد با وى به گونه اى پسنديده رفتار كنند .

فمن عفى له من أخيه شىء فاتباع بالمعروف

فاعل {اتباع} محتمل است ولى مقتول، و محتمل است قاتل باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است. بر اين مبنا {فاتباع بالمعروف}; يعنى، اولياى مقتول بايد به گونه اى پسنديده با قاتل رفتار كنند; وى را آزار ندهند; در گرفتن ديه بر او سخت نگيرند; و بيش از حد متعارف از او مطالبه نكنند و ... .

رفتار قاتل با اولياى مقتول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 178 - 19

19 - قاتل بايد با نيكى و رفتارى پسنديده ، ديه را به اولياى مقتول بپردازد .

فاتباع بالمعروف و أداء إليه بإحسن

فاعل {أداء} قاتل است و ضمير در {إليه} به {أخيه} - كه مراد از آن ولى مقتول است - باز مى گردد. بنابراين جمله {أداء إليه ...}; يعنى، قاتل بايد ديه را با رعايت احسان به ولى مقتول بپردازد; بدين صورت كه در پرداخت ديه تأخير نكند و كمتر از مقدار تعيين شده نپردازد و موجب ناراحتى اولياى مقتول نگردد.

زمينه لغزش اولياى مقتول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 12

12- سلطه اولياى مقتول بر قاتل ، زمينه لغزش و زياده روى آنان در اعمال سلطه خويش

جعلنا لوليّه سلط_نًا فلايسرف فى القتل

نهى الهى،

نوعى هشدار است و هشدار، نشانگر وجود لغزشگاه مى باشد و {فاء} در {فلايسرف} _ كه براى نتيجه است _ نيز تأييد ديگرى است بر مطلب فوق.

گناه مقتول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 29 - 7

7 _ خداوند ، گناهان مقتول به ناحق را به پاى قاتل او ثبت خواهد كرد .

انى اريد ان تبوا باثمى و اثمك

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از {اثمى}، مطلق گناهان باشد. برداشت فوق را فرمايش منقول از امام باقر(ع) تأييد مى كند كه فرمود: من قتل مؤمناً متعمداً اثبت اللّه عليه جميع الذنوب و برى المقتول منها و ذلك قول اللّه تعالى {انى اريد ان تبوا باثمى و اثمك فتكون من اصحب النار}.

_______________________________

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال (مترجم)، ص 636، ح 9، باب عقاب من قتل نفساً متعمداً; نورالثقلين، ج 1، ص 613، ح 133.

محدوده اختيارات اولياى مقتول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 18

18- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إذا اجتمعت العدة على قتل رجل واحد حكم الوالى أن يقتل أيّهم شاؤوا و ليس لهم أن يقتلوا أكثر من واحد إن الله عزّوجلّ يقول : { و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لوليه سلطاناً فلايسرف فى القتل } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: هر گاه گروهى يك مرد را به قتل برسانند والى حكم مى كند كه هر كدام از قاتلين را كه اولياى دم بخواهند بكُشند و آنان حق ندارند بيش از يك نفر را بكُشند.

همانا خداوند _ عزّوجلّ _ مى فرمايد: و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لوليژه سلطاناً فلايسرف فى القتل}.

مذكر بودن مقتول بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 6

6 - مقتول قوم موسى از جنس ذكور بود .

فقلنا اضربوه ببعضها

برداشت فوق از آوردن ضمير مذكر {ه} در {إضربوه} - كه به {نفساً} بر مى گردد - استفاده شده است.

مصالح اولياى مقتول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 8

8- تصميم گيرى درباره قاتل ، مخصوص اولياى مقتول است و بايد در جهت منافع آنان باشد .

فقد جعلنا لوليّه سلط_نًا

برداشت فوق، با توجه به لام در {لوليّه} است كه اختصاص و منفعت را افاده مى كند.

نسب فرعونى مقتول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 33 - 2

2 - مرد قبطى كشته شده به دست موسى ، از وابستگان حكومت فرعون بود .

قال ربّ إنّى قتلت منهم نفسًا

نصرت اولياى مقتول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 33 - 19

19- { عن إسحاق بن عمار قال : قلت لأبى الحسن ( ع ) إن الله عزّوجلّ يقول فى كتابه : { . . .فلايسرف فى القتل إنه كان منصوراً } فما ه_ذا الإسراف الذى نهى الله عزّوجلّ عنه قال : نهى أن يقتل غير قاتله أو يمثل بالقاتل قلت : فما معنى قوله : { إنه كان منصوراً } قال : و أىّ نصرة أعظم من أن يدفع القاتل

إلى أولياء المقتول فيقتله و لاتبعة تلزمه من قتله فى دين و لا دنيا ;

اسخاق بن عمار گويد: به امام موسى بن جعفر(ع) گفتم: همانا خداى _ عزّوجلّ _ در كتابش مى فرمايد: {. .. فلايسرف فى القتل إنه كان منصوراً} اين اسراف چه اسرافى است كه خداوند عزّوجلّ از آن نهى كرده است[راوى گويد]گفتم: پس معناى سخن خدا {إنه كان منصوراً} چيست؟ فرمود: چه نصرتى بزرگ تر از اينكه قاتل به اولياى مقتول داده مى شود و آنان قاتل را مى كُشند و پيامدهايى كه لازمه قتل است _ چه پيامدهاى دينى و چه دنيايى _ دامنگير آنان نمى شود}.

ولايت اولياى مقتول در دوران صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 49 - 8

8 - وجود قانون ولايت اولياى مقتول براى خونخواهى وى ، در عصر صالح پيامبر

لنبيّتنّه و أهله ثمّ لنقولنّ لوليّه ما شهدنا مهلك أهله

مقدر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مقدر

بهترين مقدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 23 - 3

3 - خداوند ، بهترين نظم دهنده و تقديركننده است .

فنعم الق_درون

روزى مقدر انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 3،4

3 _ هر انسانى داراى نصيب و بهره اى ثبت شده و حتمى در دنياست.

أولئك ينالهم نصيبهم من الكتب

4 _ همه مردم، حتى افترا زنندگان بر خدا و تكذيب كنندگان آيات او، تا فرا رسيدن مرگشان به بهره مقدر خويش در دنيا خواهند رسيد.

فمن أظلم . .. أولئك ينالهم نصيبهم من الكتب حتى إذا جاءتهم رسلنا

{الكتاب} مصدر و

به معناى اسم مفعول است، يعنى مكتوب و مقدر. {من} براى ابتداى غايت است. يعنى آنچه از مقدرات الهى سهم كافران است، به آنان خواهد رسيد.

مقدرات

آثار ايمان به مقدرات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 10

10 _ ايمان و اعتقاد به اينكه خوشى ها و ناخوشى ها ، و شكست ها و پيروزى ها بر اساس تقدير خداست ، مقتضى توكل بر او و روى بر تافتن از ديگران

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا . .. و على اللّه فليتوكل المؤمنون

آثار بى ايمانى به مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 23 - 6،8

6 - بى اعتقادى به تقدير الهى ، باعث مى شود كه رويداد هاى تلخ و ناگوار براى انسان ، امرى غيرمنتظره باشد و وى را از پاى درآورد .

ما أصاب من مصيبة . .. لكيلاتأسوا على ما فاتكم

8 - غمگين شدن در ناملايمات و شادمانى كردن در برخوردارى ها ، نشانه بى اعتقادى به تقدير الهى است .

لكيلاتأسوا على ما فاتكم و لاتفرحوا بما ءاتيكم

{أسى} (مصدر {تأسوا}) به معناى اندوهگين شدن و {فرح} (مصدر {لاتفرحوا}) به معناى شادمانى كردن است. بنابراين {لاتأسوا}; يعنى، غمگين نشويد و {لاتفرحوا}; يعنى، شادمانى نكنيد; زيرا آنچه به شما مى رسد _ چه خوب و چه بد _ قبلاً تعيين شده است.

اهميت تسليم به مقدرات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 101 - 18

18_ لزوم تسليم شدن در برابر خداوند و احكام و مقدرات

او

توفنى مسلمًا

{اسلام} (مصدر مسلماً) به معناى تسليم شدن و انقياد است. نياوردن متعلق {مسلماً} براى رساندن شمول و عموم آن مى باشد ; يعنى ، تسليم در برابر هر آنچه خداوند بخواهد فرمان دهد و يا تقدير كند.

ايمان به مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 19

19 - پذيرش مقدرات الهى با ديده رضايت و خشنودى ، بازتاب شكيبايى و بى عيب و نقص خواندن خداوند در ساعات شبانه روز

و لولا كلمة سبقت من ربّك . .. و سبّح بحمد ربّك ... لعلّك ترضى

متعلق كلمه {ترضى} به قرينه آيه قبل _ سنت امهال كافران است و مفاد آيه اين است كه به وسيله صبر و تسبيح و مداومت بر ثناى خداوند، محبت كارهاى او در نفس انسان رسوخ مى كند. در نتيجه مهلتى كه به كافران داده مى شود و نيز ديگر سنت هاى الهى را خواهد پسنديد. حرف {لعلّ} نيز بيانگر به وجود آمدن زمينه رضايت، پس از تسبيح مكرر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 23 - 3

3 - ايمان و اعتقاد به تقدير الهى ( هر چيزى در زندگى بشر از قبل تعيين و در كتابى نوشته شده است ) ، باعث مى گردد كه آدمى در مقابل رويداد ها _ چه خوب و چه بد _ خود را نبازد .

ما أصاب من مصيبة . .. لكيلاتأسوا على ما فاتكم و لاتفرحوا بما ءاتيكم

جمله {لكيلاتأسوا. ..} تعليل براى آيه پيشين است; يعنى، ما اين حقيقت را (هر حادثه اى از پيش

مكتوب و مقدر شده است) بازگو كرديم; بدان جهت كه معرفت و آگاهى به آن، باعث شود تا شما در برابر ناملايمات، غمگين نشويد و نيز در مقابل برخوردارى ها، شادمانى نكنيد.

بينش مكذبان مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 23 - 7

7 - باورنداران به تقدير الهى ، برخوردارى ها و امكانات را نشانه شايستگى هاى خود پنداشته و دچار خودپسندى و فخرفروشى مى شوند .

لكيلا . .. و لاتفرحوا بما ءاتيكم و اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

تغيير مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 17

17_ تنها خداوند بر بازگرداندن گزند هاى تقدير شده ، تواناست .

فلامردّ له و ما لهم من دونه من وال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 39 - 4

4_ تقدير هاى پيشين ، بر اساس مشيت الهى قابل تغيير و تحول و محو و اثباتند .

لكل أجل كتاب. يمحوا الله ما يشاء و يثبت

تفاخر مكذبان مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 23 - 7

7 - باورنداران به تقدير الهى ، برخوردارى ها و امكانات را نشانه شايستگى هاى خود پنداشته و دچار خودپسندى و فخرفروشى مى شوند .

لكيلا . .. و لاتفرحوا بما ءاتيكم و اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

جهل به مقدرات انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 10 - 3

3 - محروميت جن از شناخت مقدّرات

الهى ، درباره اهل زمين پس از ممنوعيت آنان از استراق سمع آسمان

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

حاكميت مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 7

7_ تقدير ها و مشيت هاى الهى ، حاكم بر تدبير بندگان است .

و لما دخلوا من حيث أمرهم أبوهم ما كان يغنى عنهم من الله من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 57 - 8

8 - تقدير الهى ، حاكم بر جوامع بشرى و فرد فردِ اعضاى آن

إلاّ امرأته قدّرن_ها من الغ_برين

از عبارت {قدّرناها} استفاده مى شود كه نه تنها جريان هاى عمومى در قلمرو تقدير الهى قرار دارند; بلكه سرنوشت هر فرد نيز در آن مشخص شده است.

حتميت مقدرات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 4 - 4

4- پايدارى و خلل ناپذيرى امور ، پس از تقدير در شب قدر *

فيها يفرق كلّ أمر حكيم

مراد از {أمر حكيم}، ممكن است امور مستحكمى باشد كه در نتيجه تفريق و تقدير، تحقق آن حتمى شده و بى چون و چرا صورت خواهد گرفت.

حتميت مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 49 - 8

8 _ هيچ امتى نه پيشتر از اجل قطعى و مدت مقدر خود منقرض مى شود و نه بيشتر از آن پايدار مى ماند .

لكل أمة أجل إذا جاء أجلهم فلايستئخرون ساعة و لايستقدمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

8 - يوسف - 12 - 67 - 11،13

11_ هيچ كس و هيچ تدبير و برنامه اى نمى تواند از اجراى تقديرها ، مشيت ها و فرمان هاى تكوينى خدا جلوگيرى كند .

ما أُغنى عنكم من الله من شىء إن الحكم إلاّ لله

{اغناء} (مصدر اُغنى) از غَنا و به معناى كفايت كردن و منع نمودن است (برگرفته شده از لسان العرب). {من شىء} مفعول براى {ما اُغنى} و {من الله} حال براى {شىء} مى باشد. بنابراين جمله {ما اُغنى عنكم ...} چنين معنا مى شود: من [با تدبير خويش ]كفايت نمى كنم و باز نمى دارم چيزى (بلا و مصيبتى) را كه از ناحيه خداوند [مقدّر] باشد.

13_ حاكميت بر تمام هستى و علل و اسباب ، از آنِ خداوند است و جملگى مقهور حكم و تقدير اويند .

وادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنكم من الله من شىء إن الحكم إلاّ لله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 6

6_ تدبير يعقوب ( ع ) ( ورود فرزندانش به مصر از دروازه هاى متعدد ) مانع پيشامدى كه خداوند براى آنان مقدر كرده بود ، نشد .

ما كان يغنى عنهم من الله من شىء

ضمير در {يغنى} به يعقوب(ع) و يا تدبير او _ كه از {ادخلوا من أبواب متفرقة} استفاده مى شود_ برمى گردد. مآل هر دو احتمال يك معناست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 17

17_ تنها خداوند بر بازگرداندن گزند هاى تقدير شده ، تواناست .

فلامردّ له و ما لهم من دونه

من وال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 12

12 - مصونيت نيافتن انسان از مقدّرات الهى ، با گريز از خطرگاه هاى تكليف و مسؤوليت

قل فمن يملك لكم من اللّه شيئًا إن أراد بكم ضرًّا أو أراد بكم نفعًا

با توجه به صدر آيه شريفه _ كه درباره تخلّف برخى اعراب از دعوت پيامبر(ص) بود _ تعبير {فمن يملك. ..} مى رساند كه اساس تخلّف آنان، تلاش براى گريز از خطراتى بود كه در سفر مكه پيش بينى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 1 - 9

9 - { عن الرضا ( ع ) ليلة القدر يقدّر اللّه عزّوجلّ فيها ما يكون من السنة إلى السنة من حياة أو موت أو خير أو شرّ أو رزق فما قدّره فى تلك الليلة فهو من المحتوم ;

از امام رضا(ع) روايت شده است: خداوند در شب قدر، آنچه را كه از اين سال تا سال بعد پيش خواهد آمد مقدر مى فرمايد; از زندگى يا مرگ; از خوب يا بد، يا روزى. پس آنچه را خداوند در اين شب مقدر فرمود، آن حتمى خواهد بود}.

خيريت مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 3

3 - هيچ شرّى ، در مقدرات الهى وجود ندارد .

سل_م هى

سلامتى شب قدر، به سالم بودن مقدرات الهى در آن شب است; در نتيجه خداى تعالى در مقدرات خويش، تنها خير و سلامتى را تقدير مى كند. در احتمالى ديگر}، {من كلّ أمر} در

آيه قبل، به {سلام هى} در اين آيه مربوط است و مفاد آن چنين مى شود: {هى سلام من كلّ أمر}. در اين صورت بايد پس از {بإذن ربّهم} وقف كرد و مراد از {كلّ أمر} امور ناخوشايند خواهد بود.

رضايت به مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 20

20 - راضى بودن به آنچه خدا مقرر كرده و شكيبا بودن بر آن ، تأمين كننده خير و مصلحت واقعى انسان است .

لن نصبر على طعام وحد . .. قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 97 - 9

9- { عن النبى ( ص ) [ فى قوله تعالى { فلنحيينّه حياة طيّبة } قال ] : إنها القناعة و الرضا بما قسم الله ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه [درباره سخن خدا} {فلنحيينّه حياة طيبّة} فرمود]: همانا آن حيات طيبه قناعت و راضى بودن به آن چيزى است كه خدا قسمت كرده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 19،20

19 - پذيرش مقدرات الهى با ديده رضايت و خشنودى ، بازتاب شكيبايى و بى عيب و نقص خواندن خداوند در ساعات شبانه روز

و لولا كلمة سبقت من ربّك . .. و سبّح بحمد ربّك ... لعلّك ترضى

متعلق كلمه {ترضى} به قرينه آيه قبل _ سنت امهال كافران است و مفاد آيه اين است كه به وسيله صبر و تسبيح و مداومت بر ثناى خداوند، محبت كارهاى او

در نفس انسان رسوخ مى كند. در نتيجه مهلتى كه به كافران داده مى شود و نيز ديگر سنت هاى الهى را خواهد پسنديد. حرف {لعلّ} نيز بيانگر به وجود آمدن زمينه رضايت، پس از تسبيح مكرر است.

20 - انسان بايد به تمام خواسته ها ، تدبير ها و سنت هاى خداوند خشنود باشد و آنها را از هر عيب و نقص مبرا بداند .

لعلّك ترضى

شك در مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 10 - 5

5 - ترديد جن پس از ممنوع شدن از استراق سمع آسمان ، در شناخت تقدير الهى درباره اهل زمين و خير و رشد بودن آفرينش آنها *

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه ممنوعيت جن از استراق سمع آسمان، ظرف زمان براى پيدايش اين سؤال باشد كه خداوند، براى چه منظورى اهل زمين را آفريد; نه اين كه به چه هدفى آنان از استراق سمع، ممنوع شدند؟

عجز از درك مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 10 - 2

2 - ناتوانى مؤمنان جن ، از درك صحيح تقدير الهى در ممنوعيت آنان از استراق سمع آسمان

و أنّا لاندرى أشرّ أُريد بمن فى الأرض أم أراد بهم ربّهم رشدًا

عقيده به مقدرات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 1

1 _ اعتقاد مؤمنان راستين به نرسيدن هيچ خوشى و ناخوشى به آنان ، جز بر اساس

تقدير الهى

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا

علم به مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 9

9- عدم آگاهى كامل يونس ( ع ) از تمامى مقدرات الهى نسبت به خويش

و ذاالنون . .. فظنّ أن لن نقدر عليه

عوامل تحقق مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 18

18 - انسان و انتخاب او داراى نقشى بسزا در تحقق مقدرات الهى است .

و ابتغوا ما كتب اللّه لكم

فرمان الهى به انسانها، مبنى بر اينكه در پى دست يافتن به مقدرات الهى باشند (و ابتغوا ما كتب اللّه لكم) گوياى اين است كه: تحقق برخى از آنچه كه خداوند براى انسان مقدر كرده، مشروط به انتخاب و عملكرد او نيز هست; يعنى، انسان در تحقق آنها نقش دارد.

لاوى و مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 80 - 11

11_ لاوى بازگشت از مصر بدون بنيامين را به پيام رخصتى از ناحيه يعقوب ( ع ) و يا به تقدير و حكمى از جانب خدا موكول كرد .

فلن أبرح الأرض حتى يأذن لى أبى أو يحكم الله لى

گويا مقصود لاوى از {حتى يأذن لى أبى} اين معنا باشد كه پدرش يعقوب اطمينان كند كه ما در نگه دارى از بنيامين كوتاهى نكرديم و مصداق سخنى كه خود گفته بود (إلاّ أن يحاط بكم) تحقق يافت. و يا اگر چنين اطمينانى پيدا نكرد، از پيمان خويش چشم پوشى كند و در نتيجه اجازه بازگشت

را به من بدهد. و مراد از {يحكم الله} شايد اين باشد كه تقدير الهى سبب شود من بتوانم بنيامين را از دست عزيز مصر برهانم و با او باز گردم.

مقدرات انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 2

2 _ ثبت پيشاپيش همه مقدرات انسان ها ، از سوى خداوند

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا

مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 5

5 - خداوند تقدير خويش را بر خلقت و خلافت انسان در زمين ، به فرشتگان اعلام كرد .

و إذ قال ربّك للملئكة إنى جاعل فى الأرض خليفة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 94 - 4

4 - يهوديان ، اختصاص يافتن بهشت را به قوم يهود ، حكم و تقديرى الهى مى شمرند .

إن كانت لكم الدار الأخرة عند اللّه

{عند اللّه} متعلق به {كانت} است و مفادش اين است كه ثبوت آخرت براى يهود در نزد خداست; يعنى، او اين معنا را پذيرفته، تحقق بخشيده و مقرر ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 83 - 2

2 _ خداوند با خارج ساختن لوط و بستگان قومش از ديارشان ، وى را از عذاب مقدر شده براى قوم لوط نجات بخشيد .

فانجينه و أهله

چون جمله {فانجينه} در مقابل جمله {كانت من الغبرين} (همسر لوط در زمره باقى ماندگان بود) قرار گرفته است، معلوم مى شود نجات از عذاب قوم لوط در

گرو خارج شدن از شهر و ديار آنان بوده است. بنابراين {فانجينه} يعنى: فانجينه باخراجنا اياه من بينهم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 10

10 _ تقدير الهى بر ذلت يهوديان متمرد ، امرى عبرت آموز و شايان به ياد داشتن

و إذ تأذن ربك ليبعثن

برداشت فوق با توجه به فعل مقدّر {أذكر} استفاده شده است ; يعنى: {أذكر إذ تأذن ربك . .. .}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 2،3

2 _ فرمان خداوند و تقدير او ، عامل حركت پيامبر ( ص ) به سوى جنگ بدر

أخرجك ربك من بيتك بالحق

اسناد {أخرجك} به {ربك} مى رساند كه حركت پيامبر(ص) به فرمان و تقدير الهى بوده است، نه تصميمى از جانب خود آن حضرت.

3 _ تقدير خداوند بر وقوع جنگ بدر ، در جهت تدبير امور پيامبر ( ص ) و در راستاى پيشبرد رسالت وى

أخرجك ربك من بيتك بالحق

{رب} به معناى مدبر و مربى است و اضافه آن به {ك} در جمله {كما أخرجك ربك} مى رساند كه از اهداف تقدير الهى بر خروج پيامبر(ص)، تدبير امور وى بوده كه طبعاً براى تكميل رسالت او بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 42 - 9،10

9 _ تقدير و اراده خداوند ، تحقق بخش جنگ بدر و شكل دهنده مقدمات آن

و لكن ليقضى اللّه أمرا كان مفعولا

10 _ وقوع جنگ بدر و پيروزى مسلمانان در آن نبرد ، امرى از پيش رقم خورده و تعيين شده

و

لكن ليقضى اللّه أمرا كان مفعولا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 44 - 6

6 _ انسان در تحقق سرنوشت خويش مؤثر است ; هر چند از سوى خداوند مقدّر شده باشد .

إذ يريكموهم إذالتقيتم . .. ليقضى اللّه أمرا كان مفعولا

تمهيداتى از قبيل رؤياى پيامبر(ص)، كم جلوه دادن هر يك از دو سپاه در نظر ديگرى و مانند آنها، كه به منظور ترغيب طرفين به رويارويى است، نشان مى دهد كه تحقق جنگ بدر از اختيار طرفين خارج نبوده و امكان تخلف داشته است. جمله {و لو أريكهم كثيرا ... } در آيه قبل نيز اين معنا را تأييد مى كند. و اگر آن امر مقدر، يعنى تحقق جنگ بدر، از اختيار طرفين جنگ خارج بود، نيازى به اين تمهيدات ترغيب كننده نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 68 - 2،6

2 _ گرفتار نشدن مجاهدان بدر به عذاب الهى در كارزار بدر ، امرى تقدير شده از جانب خداوند

لو لا كتب من اللّه سبق لمسكم فيما أخذتم عذاب عظيم

6 _ تقدير و قضاى الهى بر پيروزى مسلمانان در جنگ بدر ، مانع شكست مسلمانان ، على رغم تحقق مقتضى آن ( گرفتن اسير پيش از سركوبى كامل دشمن )

لو لا كتب . .. عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 3

3 _ پيروزى و يا شكست سپاه اسلام ، منوط به مشيت خدا و تنها بر اساس تقدير اوست .

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه

لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 49 - 6

6 _ خداوند ، براى حيات و انقراض هر جامعه و امتى ظرف زمانى مشخصى ، از پيش مقدر فرموده است .

لكل أمة أجل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 7 - 15

15_ { قال رسول الله ( ص ) : إن الله قدّر مقادير الخلايق قبل أن يخلق السم_وات و الأرض بخمسين ألف سنة و كان عرشه على الماء ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمود: خداوند پنجاه هزار سال قبل از خلقت آسمانها و زمين ، مقدرات مخلوقات را تعيين كرد در حالى كه عرش خدا بر آب بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 40 - 14

14_ تقدير الهى بر غرق شدن و هلاك گشتن برخى از افراد خانواده نوح

و أهلك إلاّ من سبق عليه القول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 44 - 6

6_ دورى از رحمت خدا در سراى آخرت ، امرى تقدير شده براى كفرپيشگان و ستمگران قوم نوح

فكان من المغرقين . .. و قيل بعدًا للقوم الظ_لمين

{بُعداً} مفعول مطلق براى فعل محذوف (ليبعد) مى باشد و جمله در اصل چنين بوده: و قيل ليبعد بُعداً القوم الظالمون; يعنى، و گفته شد كه ستمگران قوم نوح بايد از رحمت خدا دور باشند و از آن جا كه آنان در دنيا عذاب شدند، معلوم مى شود مراد از جمله {و قيل . ..} دورى از رحمت خدا در

آخرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 96 - 4

4_ تسلط موسى ( ع ) بر فرعونيان و مغلوب ساختن آنان ، امرى تقدير شده از ناحيه خداوند

و لقد أرسلنا موسى بأيتنا و سلط_ن مبين

در برداشت فوق ، {سلطان} به معناى تسلط و غلبه ظاهرى گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 7،9

7_ امتناع خداوند از داورى ميان حق و باطل در عرصه حيات دنيوى ، بر اساس تقديرى است كه خود مقرر كرده است .

لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

9_ خداوند بر اساس تقدير خويش ، به منكران حقانيت تورات مهلت داده است و درباره آنان در دنيا داورى نخواهد كرد .

فاختلف فيه و لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 19 - 13

13_ اتراق كاروانيان در اطراف چاه كنعان ، نجات دادن يوسف ( ع ) از آن چاه و به همراه خويش بردن او ، به تقدير خداوند و تحت نظارت دقيق او انجام مى گرفت .

و جاءت سيّارة . .. والله عليم بما يعملون

مراد از {ما} در {ما يعملون} مى تواند كالا قرار دادن يوسف(ع) باشد (أسرّوه بضاعة). و نيز محتمل است همه داستان كاروان، در رابطه با يوسف(ع) باشد. بنابر فرض نخست، علم خدا به رفتار آنان (كالا قرار دادن) كنايه از كيفردهى است و بنابر فرض دوم، علم خدا كنايه از تقدير و تدبير اوست ; يعنى، تمام مقدماتى كه مايه نجات يوسف(ع)

از چاه شد (گذر كردن كاروان در اطراف كنعان، منزل كردن در اطراف چاه و ...) همه به نظارت خدا و تدبير او بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 16،18

16_ آموزش تحليل رخداد ها و تأويل رؤياها ، هدف تقدير الهى از كشاندن يوسف به خانه عزيز مصر

كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض و لنعلّمه من تأويل الأحاديث

{لام} در {لنعلّمه} لام غايت است و بيانگر غرض و هدف متعلق مى باشد.

18_ روند حوادث و رخداد هاى تاريخ ، به تدبير و تقدير خدا و در اختيار اوست .

و قال الذى اشتريه . .. و كذلك مكّنّا ليوسف فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 68 - 5

5_ خداوند پيشامد ناگوارى را براى فرزندان يعقوب در مصر ، تقدير كرده بود .

ما كان يغنى عنهم من الله من شىء

جمله {ما كان يغنى. ..} از آنچه ذيل شماره 11 از آيه قبل آورده شد ، معلوم مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 21

21_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن أبى كان يقول : إن الله قضى قضاء حتماً لاينعم على عبده بنعم فسلبها إيّاه قبل أن يحدث العبد ذنباً يستوجب بذلك الذنب سلب تلك النّعمة و ذلك قول الله : { إن الله لايغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بأنفسهم } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: پدرم مى فرمود خداوند به قضاى حتمى خود مقرر كرده است كه هر

نعمتى را به بنده اش بدهد از او باز نستاند، مگر اينكه آن بنده گناهى را مرتكب شود كه موجب سلب آن نعمت گردد و اين است سخن خدا كه فرمود: {إن الله لايغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بأنفسهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 38 - 10

10_ حوادث و وقايع را خداوند از پيش تقدير و تعيين كرده است .

لكل أجل كتاب

{أجل} به معناى مدت و {كتاب} مصدر و به معناى اسم مفعول (مكتوب) است و در آيه شريفه به معناى امر تقدير شده مى باشد. بنابراين {لكل أجل كتاب} ; يعنى ، براى هر زمانى تقديرى ثابت شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 4 - 2

2- مرگ و مير ها و تحولات طبيعى در جوامع ، به دست خداوند و به تقدير اوست .

و ما أهلكنا من قرية إلاّ و لها كتاب معلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 5 - 2

2- هر امتى ، داراى اجلى مقدر و تعيين شده از جانب خداوند و غير قابل تغيير

ما تسبق من أمة أجلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 21 - 3

3- خداوند ، هر چيزى را از خزانه خويش ، با حدّ معيّن و روشنى فرو مى فرستد .

و ما ننزّله إلاّ بقدر معلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 60 - 2

2- باقى ماندن همسر لوط ( ع )

در ميان عذاب شدگان قوم لوط ، به تقدير و دستور خدا بود .

إلاّ امرأته قدّرنا إنها لمن الغ_برين

ترديدى نيست كه همه مقدرات به دست خداوند است و انتساب تقدير (قدّرنا) به فرشتگان، مى تواند به خاطر اين باشد كه آنان مجرى اين تقدير بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 66 - 1

1- خداوند ، پيشاپيش حضرت لوط ( ع ) را از مقدّر شدن عذاب بر قومش آگاه ساخت .

و قضينا إليه ذلك الأمر

متعدّى شدن {قضينا} به {إلى} متضمن معناى {أوحينا} است. بنابراين معناى جمله {و قضينا إليه ذلك الأمر} چنين مى شود: ما اين امر (عذاب) را به او (لوط(ع)) وحى كرديم و آگاهش ساختيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 69 - 16

16- خداوند ، شفاى امراض انسان را از راه علل و اسباب طبيعى ، مقدر كرده است .

شراب مختلف ألونه فيه شفاء للناس

برداشت فوق، به خاطر اين است كه خداوند بهبودى بيمارى انسان را به وسيله عسل _ كه از راههاى طبيعى به دست مى آيد و خود از عوامل طبيعت است _ قرار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 71 - 1

1- فزونى روزى برخى از انسان ها بر بعضى ديگر ، به دست خداوند و به تقدير اوست .

و الله فضّل بعضكم على بعض فى الرزق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 8

8- تنها روزى هاى حلال و پسنديده ،

روزى مقدر و خدادادى است ، نه روزى هاى حرام و ناپسند .

و من رزقن_ه منّا رزقًا حسنًا

از اينكه خداوند روزى خويش را (رزقناه) به روزى حسن و پسنديده مقيد ساخته است (رزقاً حسناً) مى توان به اين برداشت دست يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 13 - 6

6- { عن محمدبن مسلم عن أبى جعفر و أبى عبدالله ( عليهماالسلام ) عن قوله : { و كلّ إنسان ألزمناه طائره فى عنقه } قال : قدره الذى قدر عليه ;

محمدبن مسلم از امام باقر و امام صادق _ عليهماالسلام _ درباره سخن خدا {و كلّ إنسان ألزمناه طائره فى عنقه} روايت كرده است كه فرمودند: كسى كه مى بايستى سرنوشت انسان را مقدر كند، تقدير كرده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 30 - 3

3- ربوبيت خدا ، مقتضى مقدر كردن تفاوت روزى براى بندگان است .

إن ربّك يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 58 - 4،5

4- ويرانى شهر ها و مرگ و مير همه مردمان قبل از قيامت ، امرى حتمى ، غير قابل تغيير و نوشته شده در كتاب تقدير الهى است .

كان ذلك فى الكت_ب مسطورًا

{ال} در {الكتاب} براى معرفه و عهد است و مراد از آن، لوح محفوظ و كتاب تقدير است.

5- خداوند ، داراى مقدراتى از پيش تعيين شده براى تحولات و رخداد هاى عالم

و إن من قرية إلاّ نحن مهلكوها . .. أو معذّبوها ... كان

ذلك فى الكت_ب مسطورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 13

13- تولد عيسى ( ع ) بدون پدر و نشانه بودن او براى قدرد خداوند و رحمت الهى بودن او ، از مقدرات خداوند و غير قابل تغيير بود .

كذلك . .. و لنجعله ءاية للناس و رحمة منّا و كان أمرًا مقضيًّا

جمله {كان أمراً مقضيّاً} ممكن است تنها در باره تولد عيسى(ع) باشد و ممكن است به هر سه موضوعى كه در آيه ذكر شده است، مربوط باشد. {مقضيّاً} اسم مفعول از {قضاء} است; يعنى آنچه قطعى شده و فيصله يافته باشد. {أمر} در معانى {فرمان} و {حادثه} استعمال مى شود. كلمه {مقضيّاً} قرينه بر اراده معناى دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 35 - 7

7- خداوند داراى قدرت مطلق است و بر پديدآوردن هر آنچه تقدير كرده توانا است .

إذا قضى أمرًا فإنّما يقول له كن فيكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 38

38 - بازگشت موسى ( ع ) از مدين و آمدن به وادى طوى در كوه طور ، براساس تقدير و برنامه تنظيم شده از جانب خداوند بود .

فلبثت سنين فى أهل مدين ثمّ جئت على قدر ي_موسى

از معانى {قدر} قضاى الهى و تقدير او است. گفته شده است: اين كلمه، اسم مصدر براى {قدْر} به معناى مقدر ساختن است (لسان العرب). راغب نيز مى گويد: {قدر} زمان و مكان مقدر شده براى هر چيز است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 101 - 2

2- داشتن ايمان راستين و منزلت نيكو و متصف بودن به خصال پسنديده ، بسته به تقدير الهى است .

إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى

جمله {سبقت لهم منّا} بيانگر مقدر شدن {الحسنى} (نيكوبودن) از پيش به وسيله خداوند است; يعنى، كسانى كه ما از قبل براى آنان مقدر كرديم. ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 21 - 1

1 - وجود و كارايى دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) براى انسان ، آكنده از درس ها و عبرت هايى از تقدير و تدبير الهى است .

و إنّ لكم فى الأنع_م لعبرة

{أنعام}; يعنى، گله هاى شتر، گاو و گوسفند. {عبرة} و {إعتبار} نيز به معناى پندگرفتن و اندرز يافتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 2 - 12،14

12 _ همه پديده هاى جهان ، از هر جهت ، داراى اندازه و مقدار مشخص است .

و خلق كلّ شىء فقدّره تقديرًا

14 _ جهان آفرينش ، جلوه تقدير خداوند

الذى له ملك السم_وت . .. و خلق كلّ شىء فقدّره تقديرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 50 - 1

1 _ نزول باران به اندازه هاى مختلف _ ( كم و يا فراوان ) _ و در سرزمين هاى گوناگون ، به تقدير خداوند است .

و لقد صرّفن_ه بينهم

{تصريف} (مصدر {صرّفنا}) به معناى تغيير دادن چيزى از حالتى به حالت ديگر است و چون اين واژه از باب تفعيل

است، دلالت بر كثرت وقوع اين معنا مى كند. بر اين اساس، مقصود از تغيير دادن آبها (صرّفناه)، تغيير دادن مقدار و محل فرود آنها است. گفتنى است كه برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه ضمير مفرد در {صرّفناه} به {ماء} بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 47 - 4

4 - مشكلات ثموديان ، بنا به تقدير الهى و در جهت آزمايش آنان بود ، نه معلول وجود صالح ( ع ) و پيروان او .

قال ط_ئركم عند اللّه بل أنتم قوم تفتنون

عبارت {طائركم. ..}; يعنى، آنچه كه باعث بروز مشكلات و گرفتارى براى شما شده، نزد خدا است. مقصود اين است كه وجود من تأثيرى در پيدايش مشكلات شما ندارد; بلكه مشكلات تان بر اساس برنامه و تقدير الهى است كه در راستاى آزمايش شما تدارك ديده شده است. گفتنى است كه در برداشت ياد شده، {فتنة} در جمله {بل أنتم قوم تفتنون} به معناى آزمايش گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 57 - 2،7

2 - تقدير عذاب براى كافران و نيز نجات مؤمنان ، متكى به اراده الهى است .

فأنجين_ه و أهله إلاّ امرأته قدّرن_ها من الغ_برين

برداشت ياد شده با توجه به انتساب فعل {أنجينا} و {قدّرنا} به خداوند است.

7 - فرو گذاشتن همسر لوط در ميان قوم محكوم به عذاب ، براساس تقدير الهى و برنامه از پيش تعيين شده

قدّرن_ها من الغ_برين

{غبور} (مصدر {غابرين}) به معناى باقى ماندن است; يعنى، ما مقدر كرديم كه همسر لوط از جمله باقى ماندگان

باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 60 - 5

5 - زيبايى ، طراوت و نشاط آفرينى گياهان براى انسان ، امرى مهم و براساس تقدير و برنامه الهى

فأنبتنا به حدائق ذات بهجة

تذكر خداوند به بهجت آفرينى بوستان ها براى آدميان، نشانگر اهميت آن و تدبير و تقدير الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 72 - 3

3 - تقدير كيفر اخروى براى كافران ، علاوه بر كيفر دنيوى آنان

ردف لكم بعض الذى تستعجلون

همان طور كه گفته شد، قيد {بعض الذى. ..} مى رساند كه عذاب دنيوى تنها بخشى از مجازات هاى الهى است كه در حق كافران اعمال مى شود و آنان بايد در انتظار كيفرهاى اخروى نيز باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 73 - 5

5 - توشه زندگى انسان ، تأمين شده از سوى خداوند

و لتبتغوا من فضله

از مفاد عبارت {لتبتغوا} (تا بجوييد) استفاده مى شود كه روزى انسان از پيش براى وى تأمين شده است; منتها انسان براى دستيابى به آن بايد به دنبالش برود و تلاش كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 37 - 4

4 - زيادى و كمى روزى انسان ها ، براساس مشيت و تقدير خداوند است .

أنّ اللّه يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر

{يقدر} _ از مصدر {قدر} _ به معناى {اندازه گيرى} و نيز {سخت گيرى} آمده است (مفردات راغب). در آيه، به قرينه {يبسط} (گسترش مى دهد) معناى دوم مراد

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 38 - 8

8 - توجّه به تقدير روزى انسان ها از سوى خداوند ، از بين برنده روحيه بخل و تنگ نظرى است .

أَوَلم يروا أنّ اللّه . .. فأَت ذا القربى حقّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 56 - 4

4 - مدت زمان اقامت انسان ها در برزخ ، امرى مقدر و تعيين شده در كتاب الهى ( لوح محفوظ ) است .

لقد لبثتم فى كتب اللّه إلى يوم البعث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 27 - 4

4 - مقدّرات الهى ، در خلق و ايجاد پديده ها ، پايان ناپذيرند .

و لو أنّما فى الأرض من شجرة أقل_م . .. ما نفدت كلم_ت اللّه

احتمال دارد مراد از {كلمات اللّه} آن دسته از مقدّراتى باشد كه هنوز به شرف تكوين نرسيده و در مرحله تقدير است. پايان ناپذيرى، و غيرمتناهى بودن، مى تواند قرينه باشد كه مراد از {كلمات} مقدّرات و اوامر تقديرى اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 7 - 1

1 - براى بيشتر سران شرك و كفر در صدراسلام ، عذاب الهى مقرر شده بود .

لقد حقّ القول على أكثرهم

{حقّ} به معناى {ثبت} است و مقصود از {قول} عذاب الهى مى باشد. اين مطلب به قرينه ديگر آياتى است كه در آن واژه اى مشابه {قول} به كار رفته است مثل {و لكن حقّت كلمة العذاب على الكافرين}(زمر، آيه 71).

گفتنى است مقصود از اكثريت در آيه شريفه _ به دليل اين كه اين آيه در نيمه نخست رسالت و در مكه نازل گشت _ آن دسته از مشركان و كافرانى است كه در ابتداى دعوت اسلام به مخالفت با آن برخاستند (مانند سران قريش، چون ابوجهل و ابولهب); نه اكثريت توده مردم كه پس از چندى مسلمان شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 37 - 3

3 - نظام حاكم بر شب و روز و توالى نور و ظلمت بر زندگى اهل زمين ، به تقدير و تدبير خدا است .

و ءاية لهم الّيل نسلخ منه النهار فإذا هم مظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 38 - 5

5 - حركت خورشيد بر مدارى مشخص و سمت و سوى قرارگاه ويژه خود ، به تقدير و تدبير خداوند است .

و الشمس تجرى لمستقر لها ذلك تقدير العزيز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 39 - 2

2 - حركت ماه به سمت و سوى منزل هاى خود ، به تقدير و تدبير خدا است .

و القمر قدّرن_ه منازل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 44 - 2

2 - رحمت خدا و تقدير زندگى محدود و موقت دنيا ، فلسفه استمرار حيات بشر و نجات او از عوامل مرگ و نابودى است .

و لا هم ينقذون . إلاّ رحمة منّا و مت_عًا إلى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 -

زمر - 39 - 42 - 10

10 - مرگ ، قضا و حكم صادره از سوى خداوند و سرنوشتى محتوم

اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها . .. فيمسك الّتى قضى عليها الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 68 - 3،4

3 - خداوند ، بر پديد آوردن هر آنچه تقدير كرده ، توانا است .

فإذا قضى أمرًا فإنّما يقول له كن فيكون

4 - خداوند ، هر چيزى را تقدير كند با گفتن { باش و به هستى درآ } آن را پديد مى آورد .

فإذا قضى أمرًا فإنّما يقول له كن فيكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 78 - 6

6 - تمامى معجزات فرستادگان الهى ، به اذن خدا و در چهار چوب مشيت و مصالح مقدر شده او بود .

و ما كان لرسول أن يأتى بأية إلاّ بإذن اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 10 - 3

3 - خداوند ، پديدآورنده و تقديركننده مواد غذايى موجودات در زمين

و قدّر فيها أقوتها

بنابر اين كه مراد از {قدّر فيها. ..} پديدآوردن قوت موجودات همراه با تقدير و اندازه گيرى باشد، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 12 - 7،8

7 - گشايش و تنگنايى روزى ، بر اساس خواست و تقدير خداوند است .

يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر

8 - ميزان روزى آدميان ، همواره از سوى خداوند قابل تغيير و فزونى و كاستى است .

يبسط الرزق

لمن يشاء و يقدر

برداشت ياد شده از فعل مضارع {يبسط} و {يقدر} _ كه دلالت بر استمرار و تجدد مى كند _ صورت گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 28 - 5،6

5 - عوامل طبيعى جهان هستى ، تحقق بخش مقدرات و مشيت الهى است .

ينزّل بقدر ما يشاء . .. و ينشر رحمته

6 - بارش باران ، پس از خشكسالى و نوميدى انسان ، نمودى از تقدير الهى در معيشت انسان

و ل_كن ينزّل بقدر ما يشاء . .. ينزّل الغيث من بعد ما قنطوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 11 - 1

1 - نزول باران ، نعمتى الهى و براساس تقدير منظم و اندازه معين

و الذى نزّل من السماء ماء بقدر

واژه {قدر} (قيد {نزّل}) مى تواند به معناى اندازه باشد; يعنى، باران را به اندازه معين نازل مى كند. هم چنين مى تواند به معناى تقدير و برنامه باشد; يعنى، باران براساس تقدير و برنامه منظم نازل مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 32 - 6،7

6 - هر انسانى در زندگى مادى خويش ، داراى سهمى از قبل تعيين شده است .

نحن قسمنا بينهم معيشتهم فى الحيوة الدنيا

7 - طبقات اجتماعى و تفاوت سطح زندگى آنان ، بسته به تدبير الهى و تابع تقدير و برنامه ريزى او است .

و رفعنا بعضهم فوق بعض درج_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 12 - 4

4 - رخداد ها

و حوادث جهان ، مسبوق به تقدير و برنامه از پيش تعيين شده خداوند

فالتقى الماء على أمر قد قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 49 - 1

1 - تمامى موجودات و قوانين هستى ، براساس اندازه گيرى ، محاسبه و برنامه دقيق الهى شكل گرفته است .

إنّا كلّ شىء خلقن_ه بقدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 60 - 2،5

2 - خداوند ، تقديركننده مرگ ميان انسان ها

نحن قدّرنا بينكم الموت

5 - مرگ ، نشانه ناتوانى خداوند از زنده نگه داشتن مردم نيست ; بلكه تقديرى حكيمانه است .

نحن قدّرنا بينكم الموت و ما نحن بمسبوقين

آيه شريفه درصدد بيان اين حقيقت است كه وجود مرگ در ميان انسان ها، نشانگر اين نيست كه عواملى بيرون از اراده الهى آنان را از ميان مى برد و خداوند با اين كه مى خواهد كه آنها را زنده نگه دارد، آن عوامل بر اراده او غلبه پيدا مى كنند. خدا مغلوب چيزى واقع نمى شود; بلكه مرگ تقديرى حكيمانه از سوى او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 87 - 2

2 - گريز ناپذير بودن مرگ ، نشان تقدير الهى بودن آن

نحن قدّرنا بينكم الموت . .. فلولا ... ترجعونها

فعل {ترجعونها} مدخول {لولا} در {فلولا إذا بلغت الحلقوم} است و تفريع آن بر آيه {نحن قدّرنا بينكم الموت}، بيانگر مطلب بالا مى باشد زيرا مفاد آن اين است كه اگر مرگ تقدير الهى نبود _ بلكه امرى اتفاقى بود _ امكان داشت

از آن جلوگيرى يا چاره جويى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 3 - 3

3 - بنى نضير ، به خاطر توطئه و خيانت ، مستحق كيفر و مجازاتى سخت بودند و اجراى حكم تبعيد عليه آنان ، تقديرى همراه با تخفيف براى ايشان بود .

و لولا أن . .. لعذّبهم فى الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 4 - 6

6 - مقدرات الهى براى خلق ، داراى ملاك است .

كتب اللّه عليهم الجلاء . .. ذلك بأنّهم شاقّوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 3 - 9،11،12

9 - خداوند ، براى هر چيزى اندازه اى و براى هر امرى در اين عالم ، اسباب و عللى قرار داده است .

قد جعل اللّه لكلّ شىء قدرًا

11 - در دست خدا بودن مقررات امور عالم ، مقتضى توكل بندگان به او است .

من يتوكّل على اللّه فهو فحسبه . .. قد جعل اللّه لكلّ شىء قدرًا

برداشت ياد شده، از آن جا است كه جمله {قد جعل اللّه. ..} در مقام بيان براى وجوب توكل بر خداوند (من يتوكّل على اللّه فهو حسبه) است.

12 - احكام و رهنمود هاى الهى درباره طلاق ، مبتنى بر تقدير حكيمانه خداوند است .

فطلّقوهنّ لعدّتهنّ . ..فامسكوهنّ بمعروف أو فارقوهنّ ...قد جعل اللّه لكلّ شىء قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 2 - 1،2

1 - خداوند ، تقديركننده مرگ و حيات انسان ها

الذى خلق الموت و

الحيوة

{خلق} در اصل به معناى {تقدير} است (قاموس المحيط و مفردات راغب) و در آيه 60 سوره {واقعه} به همين معنا به كار رفته است {نحن قدّرنا بينكم الموت و ما نحن بمسبوقين}.

2 - تقدير مرگ و حيات براى بشر ، جلوه فرمانروايى و قدرت مطلق و بى پايان خداوند است .

بيده الملك و هو على كلّ شىء قدير . الذى خلق الموت و الحيوة

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {الذى خلق الموت. ..}، درصدد توضيح و تبيين آثار و جلوه هاى ملك و قدرت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 3 - 1

1 - نزول عذاب بر كافران و بازداشتن آن به تقدير و فرمان خداوند است .

بعذاب واقع . للك_فرين ... من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 4 - 9

9 - اجل انسان ها ، به دست خدا و به تقدير او است .

إنّ أجل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 5

5 - بلندى و كوتاهى شب و روز ، به تقدير و اندازه گيرى خداوند است .

و اللّه يقدّر الّيل و النهار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 23 - 1

1 - رشد جنين از آغاز تا كامل شدن خلقت وى ، با محاسبات و اندازه گيرى هاى دقيق از سوى خداوند همراه است .

ألم نخلقكم من ماء . .. فقدرنا

عبارت {فقدرنا}، مى تواند عطف بر {جعلناه فى

قرار. ..} و يا متفرع بر آن باشد. در صورت اول، مفاد آيه چنين مى شود: پس از اين كه نطفه را براى مدتى معين در رحم قرار داديم، به اندازه گيرى آن پرداختيم; يعنى، با محاسبات و اندازه گيرى هاى دقيق، نطفه را در رحم رشد مى دهيم تا آن گاه كه انسانى تام و كامل گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 19 - 6

6 - توانمندى هاى انسان و ويژگى هاى جسمى ، اخلاقى و رفتارى او ، داراى ميزانى تعيين شده از سوى خداوند

فقدّره

حدّ نهايى و اندازه هر چيزى را {قدر} آن مى گويند (مقاييس اللغة). بنابراين، تقدير; يعنى، اندازه و مقدار چيزى را مشخص ساختن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 20 - 4

4 - توانمندى براى حركت در راه اطاعت خداوند ، از جمله مقدرات الهى در وجود انسان است .

فقدّره . ثمّ السبيل يسّره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 7 - 7

7 - كيفر هاى تعيين شده براى فاجران ، حكم تقدير شده خداوند و گريزناپذير است . *

إنّ كت_ب الفجّار لفى سجّين

{كتاب} _ در يك احتمال _ به معناى مكتوب است. در اين احتمال، مراد نوشته هاى تقدير شده الهى، درباره كيفر فاجران و {كتابت} به معناى قضاى حتمى و حكم تخلف ناپذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 5 - 3

3 - سير صعودى و نزولى گياهان و روييدن و تبديل

شدن آنها به خاشاك ، نمونه اى از نظم تقدير شده آفريده هاى خداوند است .

الذى قدّر . .. أخرج المرعى . فجعله غثاء أحوى

مقدرات معلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 8

8 _ وابستگى برخى مقدرات الهى به عملكرد آدميان ( تقدير معلق )

كتب اللّه لكم . .. فانها محرمة عليهم اربعين سنة

مقدرات همسر لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 18

18_ همسر لوط ، بايد به عذابى كه براى قوم لوط مقدر شده بود ، گرفتار مى شد .

إنه مصيبها ما أصابهم

ضمير در {إنه} به اصطلاح ضمير شأن است و حاكى از تأكيد مى باشد.

مكذبان مقدرات خدا و امكانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 23 - 7

7 - باورنداران به تقدير الهى ، برخوردارى ها و امكانات را نشانه شايستگى هاى خود پنداشته و دچار خودپسندى و فخرفروشى مى شوند .

لكيلا . .. و لاتفرحوا بما ءاتيكم و اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

مؤمنان و مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 51 - 6،7

6 _ مؤمنان راستين ، همه مقدرات الهى ، حتى سختى ها ، را در جهت منافع و مصالح خويش مى دانند .

قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا هو مولينا

به كارگيرى {لام} انتفاع (لنا) براى عموم رخدادها (خوشيها و ناخوشيها) بيانگر برداشت فوق است.

7 _ مؤمنان راستين در انديشه انجام وظيفه و تسليم بودن به مشيت

خدا و پذيراى هر پيروزى و شكست در راه او

إن تصبك حسنة تسؤهم قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لنا هو مولينا

نبوت و جهل به مقدرات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 87 - 10

10- عدم تنافى مقام نبوت با آگاهى نداشتن از مقدرات الهى نسبت به خويش

فظنّ أن لن نقدر عليه

نقش مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 30 - 1،5

1- زيادى و كمى روزى انسان ها ، تنها متكى به مشيت خداوند و تقدير اوست .

إن ربّك يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر

{يقدر} اگرچه به معناى اندازه و تقدير است، اما به قرينه {يبسط} (توسعه مى دهد) مراد از آن كم دادن است.

5- توجه به نقش اصلى مشيت و تقدير خدا در روزى انسان ها ، زمينه ساز اجتناب از بخل و افراط در انفاق به بخشش همه اموال و داراييهاست .

و لاتجعل يدك مغلولة إلى عنقك . .. إن ربّك يبسط الرزق لمن يشاء

جمله {إن ربّك. ..} در مقام تعليل براى جمله {و لاتجعل يدك...} است. بنابراين مفهوم آيه چنين مى شود: خداوند روزى رسان است، پس نبايد از ترس تهيدستى، بخل ورزيد و انفاق نكرد.

مقدسات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مقدسات

آثار سوءاستفاده از مقدسات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 94 - 9

9- سست كردن ايمان مردم با سوء استفاده از مقدسات دين ، { صد عن سبيل الله } است .

و لاتتخذوا أيم_نكم دخلاً . .. و تذوقوا السوء بما صددتّم عن سبيل الله

از اينكه خداوند

از حنث سوگند و فريب كارى، به سد راه خدا تعبير كرد (بما صددتّم عن سبيل الله)، استفاده مى شود كه سست كردن ايمان مردم با حنث سوگند و فريب كارى، مصداق بارز سد راه خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 3 - 7

7 - دروغ گويى ، استفاده ابزارى از مقدسات و عملكرد هاى ناپسند ، نشانه هاى مُهر شدن دل است .

ذلك بأنّهم ءامنوا ثمّ كفروا فطبع على قلوبهم

اجتناب از اهانت به مقدسات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 6

6 - ضرورت اجتناب و نيز بازداشتن مردم ، از به كارگيرى كلمات توهين آميز به مقدسات دين

لاتقولوا رعنا

احترام به مقدسات ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 20 - 7

7- رعايت ادب در برخورد با عقايد و مقدسات ديگران _ هر چند باطل باشد _ امرى پسنديده است .

و الذين يدعون من دون الله لايخلقون شيئًا و هم يخلقون

كاربرد كلمات {الذين} و {هم} _ كه در ذوى العقول استعمال مى شوند _ براى معبودهاى مشركان _ كه معمولاً از سنگ، چوب و. .. بوده اند _ مى تواند اشاره به نكته ياد شده داشته باشد.

اهانت به مقدسات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 8

8 _ سكوت و سازشكارى مؤمن در قبال اهانت به مقدسات و آيات الهى ، موجب همانندى وى با كافران و منافقان است .

فلاتقعدوا معهم . .. إنّكم إذاً مثلهم

إنّ اللّه جامع المنفقين و الكفرين فى جهنم

اهانت به مقدسات اقوام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 108 - 2

2 _ ممنوعيت اهانت به مقدسات اقوام و ملتها

و لاتسبوا الذين يدعون من دون الله

فعل نهى {لاتسبوا} ظهور در حرمت دارد، گفتنى است اين برداشت مبتنى بر آن است كه جمله {فيسبوا الله . ..} حكمت براى نهى باشد، نه علت آن.

اهميت پاسدارى از مقدسات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 108 - 3،6

3 _ لزوم حفظ و حراست حريم قدس خداوند از بدگويى ديگران

و لاتسبوا الذين . .. فيسبوا الله عدوا بغير علم

6 _ لزوم پرهيز از برخوردهاى نادرستى كه سبب تحريك دشمنان عليه دين و اهانت به مقدسات مسلمين گردد.

و لاتسبوا الذين . .. فيسبوا الله عدوا بغير علم

حرمت مقدسات اقوام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 108 - 2

2 _ ممنوعيت اهانت به مقدسات اقوام و ملتها

و لاتسبوا الذين يدعون من دون الله

فعل نهى {لاتسبوا} ظهور در حرمت دارد، گفتنى است اين برداشت مبتنى بر آن است كه جمله {فيسبوا الله . ..} حكمت براى نهى باشد، نه علت آن.

حرمت مقدسات مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 108 - 1

1 _ لزوم اجتناب از دشنام به بتها و ديگر مقدسات مشركان

و لاتسبوا الذين يدعون من دون الله

درباره مراد از موصول {الذين . ..} دو احتمال وجود دارد: يكى آنكه مقصود مشركان و ديگر آنكه معبودهاى آنان

باشد، يعنى: {لاتسبوا الذين يدعونهم}. البته عائد صله {هم} حذف گرديده است.

دشنام به مقدسات كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 108 - 4

4 _ دشنام به كافران و مقدسات آنها، در صورتى كه موجب عكس العمل متقابل آنان گردد، حرام است. *

و لاتسبوا . .. فيسبوا الله عدوا بغير علم

در صورتى كه جمله {فيسبوا . ..} علت نهى باشد، نه حكمت آن، حرمت دشنام به كافران و مقدسات آنها به مواردى محدود است كه عكس العمل متقابل مشركان را در پى داشته باشد.

سوء استفاده از مقدسات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 9،10

9 _ قَسَم و شاهد گرفتن خداوند ، دستاويز منافقان براى اثبات اظهاراتِ خود

و يُشهد اللّهَ على ما فى قلبه

10 _ بهره گيرى منافقان از باور ها و مقدّسات مؤمنان ، براى رسيدن به اغراض خويش

و يُشهد اللّهَ على ما فى قلبه

قسم به خداوند كه از مقدّسات مسلمين است، دستاويز برخى از مردم براى قبولاندن عقايد بى پايه خويش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 8

8 _ سوء استفاده منافقان از مقدّسات

يحلفون باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 148 - 15

15 _ توجه به علم و آگاهى خداوند ، مانع سوء استفاده انسان ، از خصلت هاى الهى به مظلومان در بدگويى ظالمان

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم و كان اللّه سميعاً عليماً

جمله {كان اللّه . ..}، مى تواند هشدارى

به مظلومان باشد كه مبادا از حكم الهى سوء استفاده كنند و در بدگويى و غيبت ظالم از حد تجاوز نمايند و يا هشدار به كسانى باشد كه مظلوم نيستند و به بهانه اين كه مظلومند، عليه بى گناهى افشاگرى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 21 - 3

3 _ سوگند دروغ، شيوه اى شيطانى در فريب دادن ديگران

و قاسمهما إنى لكما لمن النصحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 169 - 8

8 _ يهوديان دنياگرا به بهانه مغفرتى تضمين شده از جانب خدا ، از فرمان هاى وى سرپيچى مى كردند و مرتكب گناه مى شدند .

يأخذون عرض هذا الأدنى و يقولون سيغفر لنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 12

12 _ سوء استفاده منافقان از ارزش ها و مقدسات مؤمنان در جهت اهداف خائنانه خويش

اتخذوا مسجداً . .. و ليحلفن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 2

2 - استفاده ابزارى از ارزش ها و مقدسات ، شيوه منافقان است .

اتّخذوا أيم_نهم جنّة

سوگند به مقدسات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 3

3 - استفاده از سوگند به خدا و مقدسات دينى ، براى پوشش چهره كريه و مزورانه خويش و فرار از فريضه جهاد ، از اوصاف منافقان است .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

هتك مقدسات

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

4 - مائده - 5 - 57 - 4

4 _ بى احترامى برخى اهل كتاب به مقدسات اسلام ، دليل تحريم ايجاد رابطه ولايى و دوستى با آنان

لاتتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزواً و لعباً من الذين اوتوا الكتب . .. أولياء

هدف از تبيين {الذين} با جمله {اتخذوا . ..}، بيان علت تحريم ايجاد روابط دوستى با اهل كتاب است.

مقربان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مقربان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 2

2 - موسى ( ع ) داراى مقامى والا در پيشگاه خداوند

و إذ وعدنا موسى أربعين ليلة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 10

10 - حضرت ابراهيم ( ع ) ، در پيشگاه خداوند داراى منزلتى والاست .

و اتخذوا من مقام إبرهيم مصلًّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 127 - 5

5 - ساختن كعبه ، فرمانى از جانب خدا به ابراهيم و اسماعيل ( ع ) و مايه تقرب آنان به درگاه خدا

و إذ يرفع إبرهيم القواعد من البيت و إسمعيل ربنا تقبل منا

تقاضاى ابراهيم و اسماعيل (ع) از خداوند مبنى بر پذيرفته شدن عملشان (ساختن كعبه)، مستلزم آن است كه خداوند فرمان به ساختن كعبه داده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 8

8 - پيامبر ( ص ) در پيشگاه خداوند از شأن و عظمتى والا برخوردار بود .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء فلنولينك قبلة ترضيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

2 - بقره - 2 - 253 - 1

1 _ منزلت والاى رسولان الهى نزد خداوند

تلك الرّسل

كلمه {تلك} _ كه براى اشاره به دور است _ بيانگر مقام بلند و منزلت والاى پيامبران الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 285 - 4

4 _ عظمت مقام پيامبر ( ص ) در پيشگاه خداوند

امن الرّسول بما انزل اليه من ربّه

اضافه {رب} به ضمير، اضافه تشريفيه است كه عظمت مقام آن حضرت استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 15 - 7

7 _ تقواپيشگان ، مقرّب پروردگار خويش هستند .

للّذين اتقوا عند ربّهم

بهره مندى از بهشتى كه در پيشگاه پروردگار است مستلزم تقرّب متّقين نزد اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 42 - 3

3 _ عظمت مقام و منزلت مريم ، نزد پروردگار

و اذ قالت الملئكة يا مريم انّ اللّه اصطفيك

نزول ملائكه بر مريم و برگزيدن وى، دلالت بر ارجمندى مقام مريم نزد خداوند دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 45 - 13،14

13 _ عيسى ( ع ) ، از مقربان درگاه الهى

عيسى ابن مريم . .. و من المقربين

14 _ عظمت عيسى ( ع ) ، نزد خداوند

يبشّرك بكلمة منه . .. وجيهاً ... و من المقربين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 47 - 5

5 _ احساس حضور و قرب مريم ( س ) ، نسبت

به خداوند

قالت الملئكة . .. قالت ربّ

از اينكه مريم در جواب بشارت ملائكه نفرمود كه از جانب من به خداوند بگوييد، بلكه مستقيماً با خداوند سخن گفت (رب انّى . .. )، معلوم مى شود كه خود را در حضور پروردگار مى دانست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 6

6 _ مقام والاى حضرت عيسى ( ع ) و تقرّب وى در پيشگاه خداوند

انّى متوفّيك و رافعك الىّ

{رافعك الىّ}، كنايه از قُرب آن حضرت نزد خداست; چون قُرب مكانى براى خداوند، تصوّر ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 97 - 6

6 _ جايگاه والاى حضرت ابراهيم ( ع ) در پيشگاه خداوند

فيه ايات بيّنات مقام ابرهيم

ظاهراً ارجمندى مقام ابراهيم (ع) در مسجد الحرام به جهت انتساب آن مقام به ابراهيم (ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 22

22 _ مقام والاى پيامبر ( ص ) در پيشگاه خداوند

و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه توّاباً رحيماً

از اينكه خداوند پذيرش توبه بندگان را مشروط به استغفار رسول براى آنان كرده، مقام والاى او نزد خداوند معلوم مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 65 - 4

4 _ مقام والاى پيامبر ( ص ) ، در پيشگاه خداوند

فلا و ربّك

اضافه {ربّ} به ضمير خطاب، اضافه تشريفيّه است و حكايت از مقام والاى مخاطب دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4

- 69 - 2

2 _ عظمت مقام رسول اللّه ( ص ) در پيشگاه خداوند

و من يطع اللّه و الرّسول

قرار گرفتن اطاعت از پيامبر (ص) در رديف اطاعت از خداوند، حكايت از عظمت آن بزرگوار در پيشگاه او دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 80 - 5

5 _ پيامبر ( ص ) داراى منزلتى والا در پيشگاه خداوند

من يطع الرّسول فقد اطاع اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 125 - 8

8 _ ابراهيم ( ع ) ، داراى مقامى بس والا در پيشگاه خداوند

و اتخذ اللّه إبرهيم خليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 158 - 4

4 _ مقام و منزلت خاص حضرت عيسى ( ع ) نزد خداوند

بل رفعه اللّه إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 163 - 13

13 _ عظمت و احترام ويژه عيسى ( ع ) در پيشگاه خداوند *

و أوحينا إلى . .. عيسى و ايوب و يونس و هرون و سليمن

پيامبران شمرده شده پس از عيسى، از نظر زمان مقدم بر او هستند ولى خداوند وى را قبل از آنان ذكر كرده تا به عظمت ويژه وى اشاره كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 164 - 7

7 _ عظمت خاص حضرت موسى ( ع ) در پيشگاه خداوند *

و كلم اللّه موسى تكليماً

ذكر نام موسى(ع) جداى از ساير پيامبران و توصيف او به كليم اللّه، دلالت

بر مقام والاى وى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 171 - 11،19

11 _ عظمت حضرت مريم ( ع ) در پيشگاه الهى

انما المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه و كلمته القها إلى مريم

19 _ عظمت و ارزش والاى حضرت عيسى ( ع ) در پيشگاه خداوند

انما المسيح عيسى ابن مريم رسول اللّه و كلمته القها إلى مريم

از اينكه خداوند عيسى(ع) را به مسيح (مبارك) لقب داده، و نيز او را كلمه و روح خود شمرده، عظمت و قداست او نزد خداوند به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 12 - 15

15 _ جايگاه والاى پيامبران در پيشگاه خداوند

عزرتموهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 3،15

3 _ هر يك از يهود و نصارا ، خو را از مقربان خداوند مى پندارند .

و قالت اليهود و النصرى نحن ابنؤا اللّه و احبؤه

بنابر اينكه مقصود از {ابناء}، معناى كتابى آن (مقربان) باشد.

15 _ همسانى و همگونى يهود و نصارا با ديگر انسان ها ، دليل نادرستى پندار آنان بر محبوبيت و تقرب در پيشگاه خداوند

نحن ابنؤا اللّه و احبؤه . .. بل انتم بشر ممن خلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 31 - 15

15 _ مقام والاى هابيل در پيشگاه خداوند *

فبعث اللّه غراباً . .. ليريه كيف يورى سوءة اخيه

بر اساس اين احتمال كه هدف از فرستادن كلاغ و آموزش قابيل، پنهان سازى جسد هابيل باشد، نه

برطرف كردن تحير و سرگردانى قابيل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 46 - 4

4 _ حضرت عيسى ( ع ) ، داراى منزلتى والا و ارجمند در پيشگاه خدا

و قفينا على ءاثرهم بعيسى ابن مريم

نام بردن عيسى(ع) از ميان انبياى بنى اسرائيل، حكايت از ويژگى مقام آن حضرت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 84 - 6

6 _ صالحان داراى مقامى رفيع در پيشگاه خداوند

نطمع ان يدخلنا ربنا مع القوم الصلحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 83 - 3،4،7،8،9

3 _ ابراهيم(ع) داراى مقامى رفيع در پيشگاه خداوند است.

و تلك حجتنا ءاتينها إبرهيم على قومه نرفع درجت من نشاء

4 _ دريافت كنندگان براهين از جانب خداوند، داراى مقامى والا در پيشگاه او هستند.

و تلك حجتنا ءاتينها إبرهيم على قومه نرفع درجت من نشاء

7 _ حاملان ادله و براهين توحيد، برخوردار از جايگاهى بلند در پيشگاه خداوند هستند.

و تلك حجتنا ءاتينها إبرهيم . .. نرفع درجت من نشاء

8 _ پيامبر(ص) برخوردار از ادله و براهين خداوند و داراى مقامى رفيع در پيشگاه اوست. *

و تلك حجتنا . .. نرفع درجت ... إن ربك حكيم عليم

ضمير {ربك} خطاب به پيامبر(ص) است. عدول از غيبت به خطاب، همراه با تأكيد و تعليل، اشاره به مرتبه والاى پيامبر(ص) و برخوردارى آن حضرت از حجتهاى الهى، مانند حضرت ابراهيم(ع)، مى تواند باشد.

9 _ اعطاى برهانهاى توحيدى به رفعت يافتگانى از مردم (پيامبران)، جلوه اى از اتقان و استحكام بخشى خداوند به امور است.

و تلك

حجتنا . .. نرفع درجت ... إن ربك حكيم عليم

از جمله معانى {حكيم}، محكم است، يعنى اتقان بخشى به چيزى. در لسان العرب آمده است: {و الحكيم ... او هو الذى يحكم الاشياء و متقنها}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 1

1 _ سلسله پيامبران(ع) از منزلتى والا در پيشگاه خداوند برخوردارند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 126 - 6

6 _ كسانى كه آيات الهى و معارف آن را فراگرفته و آن را به فراموشى نسپرده و غفلت نمى كنند، نزد خداوند ارجمندند.

قد فصلنا الأيت لقوم يذكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 127 - 1،4

1 _ هدايت يافتگان و يادكنندگان آيات و معارف الهى از جايگاهى آكنده از آرامش در نزد خداوند برخوردارند.

فمن يرد الله أن يهديه . .. قد فصلنا الأيت لقوم يذكرون. لهم دارالسلم عند ربهم

4 _ هدايت يافتگان هشيار و متذكر، مقرب درگاه پروردگار و در پرتوى ولايت او قرار دارند.

فمن يرد الله . .. لقوم يذكرون. لهم دارالسلم عند ربهم و هو وليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 11

11 _ تخلف آدم و همسرش از فرمان الهى، سبب دورگشتن آنان از مقام قرب خدا شد.

ناديهما ربهما ألم أنهكما عن تلكما الشجرة

واژه {ندا} معمولاً در مواردى به كار برده مى شود كه مخاطب فاصله نسبتاً زيادى با ندا دهنده داشته باشد. و خداوند اين واژه را پس از تخلف آدم

و همسرش به كار برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 46 - 4

4 _ اعرافيان ، مؤمنانى با منزلتى بزرگ در پيشگاه خداوند و داراى مرتبه اى برتر از ديگر مؤمنان

و على الاعراف رجال يعرفون كلاً بسيمهم و نادوا اصحب الجنة أن سلم عليكم

از اينكه اصحاب اعراف در مكانى قرار دارند كه مشرف به همگان هستند و هر شخص و يا طايفه اى را با علامتهاى آنان مى شناسند و در صحنه قيامت با بهشتيان سخن مى گويند و امنيت كامل را به آنان بشارت مى دهند و فرمان دخول به بهشت را به آنان اعلام مى دارند، مى توان فهميد كه آنان نسبت به ديگر مؤمنان، از مقامى برتر برخوردار هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 49 - 9

9 _ اصحاب اعراف داراى مرتبه اى والا در پيشگاه خداوند و از كارگزاران صحنه قيامت هستند .

قالوا . .. ادخلوا الجنة لا خوف عليكم و لا أنتم تحزنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 134 - 3

3 _ موسى ( ع ) پيامبرى مستجاب الدعوه و از منزلتى والا در پيشگاه خدا برخوردار بود .

ادع لنا ربك بما عهد عندك

مراد از عهدى كه خداوند بر موسى دارد، به مناسبت تقاضاى فرعونيان از موسى و درخواست دعا براى آنان، استجابت دعاى او به درگاه خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 4 - 3

3 _ مؤمنان حقيقى ، برخوردار از درجاتى والا

در پيشگاه خداوند

لهم درجت عند ربهم

كلمه {درجت}، كه به صورت نكره آورده شده، حكايت از والايى آن درجات و مراتب قرب دارد ; به گونه اى كه براى انسانها ناشناخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 33 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) داراى منزلتى عظيم و كرامتى والا در پيشگاه خداوند

و ما كان اللّه ليعذبهم و أنت فيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 41 - 14

14 _ پيامبر ( ص ) بنده كامل خداوند و داراى مقامى بس ارجمند در پيشگاه او

و ما أنزلنا على عبدنا

مراد از {عبدنا} پيامبر اكرم(ص) است و توصيف خداوند از او به {بنده ما}، اشاره به خلوص كامل وى در بندگى خداوند دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 29 - 11

11_ مؤمنان قوم نوح ، مردمى مقرب درگاه خدا و برخوردار از مقام لقاى او

إنهم مل_قوا ربهم

جمله {إنهم ملاقوا ربهم} مى تواند بيانگر حال فعلى پيروان نوح باشد; يعنى ، هم اكنون به مقام لقاى پروردگار رسيدند و همچنين مى تواند خبر از فرجام اخروى آنان دهد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 2

2- بندگان راستين و مؤمن برخوردار از لطف و عنايت ويژه خداوند و داراى مقام و منزلتى خاص در پيشگاه او

قل لعبادى

برداشت فوق بر اين اساس است كه اضافه در {عبادى} تشريفيه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - انبياء - 21 - 26 - 7

7- فرشتگان ، بندگان مقرب و مكرم خداوند هستند .

بل عباد مكرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 25 - 4

4 - داوود ( ع ) ، داراى قرب و منزلت ويژه در پيشگاه خداوند

و إنّ له عندنا لزلفى

{الزلفى} به معناى قرب و منزلت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 47 - 2

2 - عظمت مقام و قرب ابراهيم ، اسحاق و يعقوب ( عليهم السلام ) در پيشگاه خداوند

و إنّهم عندنا لمن المصطفين

برگزيدگى ابراهيم(ع) و. .. از سوى خداوند با آمدن قيد {عندنا} (پيشگاه ما)، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 33 - 6

6 - تقواپيشگان ، داراى قرب و منزلت ويژه در پيشگاه خداوند

أُول_ئك هم المتّقون

{أُول_ئك} براى اشاره به افراد و اشخاص دور دست وضع شده است. استعمال آن در مورد تقواپيشگان، براى بيان عظمت و بلندمرتبگى آنان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 36 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، بنده برجسته و مقرب خداوند

أليس اللّه بكاف عبده

برداشت ياد شده از اضافه {عبد} به ضمير اسم جلاله _ كه از نوع اضافه تشريفى است _ استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 2

2 - اهل ايمان و عمل صالح ، بندگان خاص و مقرب خداوند

يبشّر اللّه عباده الذين

ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

از اضافه {عباده} به ضمير راجع به {اللّه} _ كه اضافه تشريفيه است _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 19 - 7

7 - صديقان و شهدا ( گواهان ) ، غنوده در جوار قرب الهى

هم الصدّيقون و الشّهداء عند ربّهم

آسايش اخروى مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 89 - 1

1 - ره يافتگان به مقام قرب الهى در جهان آخرت ( پيشتازان ) ، در اوج راحتى و آسايش

فأمّا إن كان من المقرّبين . فروح

{روح} در معانى راحت (آسايش) و رحمت به كار مى رود (القاموس المحيط). برداشت ياد شده بر پايه معناى اول است. گفتنى است كه نكره آمدن {روح}، نشان دهنده كمال آسايش مقربان در سراى آخرت است.

آشاميدنيهاى اخروى مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 28 - 1،3

1 - چشمه { تسنيم } سيراب كننده مقرّبان درگاه خداوند است .

عينًا يشرب بها المقرّبون

{عيناً} حال براى {تسنيم} است و {باء} در {بها} _ كه براى استعانت مى باشد _ قرينه است بر اين كه در فعل {يشرب} علاوه بر نوشيدن، معناى {سيراب شدن} نيز تضمين شده است. برخى آن را به معناى {من} گرفته و تضمين معناى سيراب شدن را ضرورى نمى دانند.

3 - آشاميدنى مقرّبان درگاه الهى ، تنها از چشمه تسنيم و خالص و ناب خواهد بود .

تسنيم . عينًا يشرب بها المقرّبون

در جمله {يشرب بها المقرّبون}، سخنى از امتزاج به ميان نيامده است;

با آن كه درباره {رحيق} ابرار گفته شده: {مزاجه من تسنيم}. بنابراين نوشيدنى مقربان، با چيزهاى ديگر آميخته نخواهد بود.

اخلاص مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 206 - 5،7

5 _ مقربان درگاه خداوند همواره و خالصانه بر آستان او سجده مى برند .

إن الذين عند ربك . .. له يسجدون

تقديم {له} بر {يسجدون} دلالت بر حصر و حكايت از خلوص دارد.

7 _ لزوم اقتدا به مقربان الهى و الگو قرار دادن آنان در عبادت خالصانه خدا و تنزيه او از هر عيب و نقص

اذكر ربك . .. إن الذين عند ربك لا يستكبرون عن عبادته

اغواناپذيرى مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 2

2- شگرد هاى مختلف شيطان در تسلّط بر بندگان واقعى خدا ، بى تأثير است .

و استفزز . .. و أجلب عليهم ... و شاركهم ... و عدهم ... إن عبادى ليس لك عليهم سلط

الگوگيرى از مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 206 - 7

7 _ لزوم اقتدا به مقربان الهى و الگو قرار دادن آنان در عبادت خالصانه خدا و تنزيه او از هر عيب و نقص

اذكر ربك . .. إن الذين عند ربك لا يستكبرون عن عبادته

برترى مقامات مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 21 - 2

2 - مقام قرب خداوند ، والاتر از مقام نيكوكاران ، و مايه شايستگى انسان براى آگاهى از كردار نيكوكاران و مشاهده نامه اعمال

آنان است .

يشهده المقرّبون

برترى مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 28 - 2

2 - مقرّبان درگاه خداوند ، داراى مقامى برتر از نيكوكاران اند .

إنّ الأبرار . .. عينًا يشرب بها المقرّبون

پاداش مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 28 - 4

4 - ميهمانان قرب خداوند در آخرت ، به همه خواسته هاى خود دست يافته ، از پاداش خويش خشنود خواهند بود .

راضية

پاكى مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 79 - 10

10 - { عن النبى ( ص ) { لايمسّه إلاّ المطهّرون } قال : المقرّبون ;

از رسول خدا(ص) درباره {مطهّرون} در آيه }لايمسّه إلاّ المطهّرون} روايت شده كه مراد مقربان هستند}.

تداوم تسبيح مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 20 - 1،2

1- تسبيح مداوم و شبانه روزى مقربان درگاه الهى

و من عنده . .. يسبّحون الّيل والنهار

2- سستى ناپذيرى مقربان الهى ( فرشتگان ) در تسبيح مستمر خداوند

و من عنده . .. يسبّحون الّيل والنهار لايفترون

{فتر} (مصدر {يفترون}) به معناى ضعف و سستى است.

تسبيح مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 206 - 2،7

2 _ مقربان درگاه خدا همواره او را تسبيح مى كنند و وى را از هر نقص و عيب منزه مى شمرند .

إن الذين عند ربك . .. يسبحونه

نزد خدا بودن به معناى تقرب داشتن به درگاه اوست. بنابراين {الذين عند ربك}،

يعنى مقربان درگاه خدا.

7 _ لزوم اقتدا به مقربان الهى و الگو قرار دادن آنان در عبادت خالصانه خدا و تنزيه او از هر عيب و نقص

اذكر ربك . .. إن الذين عند ربك لا يستكبرون عن عبادته

تفاوت مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 95 - 8

8 _ تفاوت درجات در پيشگاه خداوند ، وابسته به عملكرد انسان

فضّل اللّه المجاهدون باموالهم و انفسهم على القاعدين درجة

تقليد از مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 206 - 7

7 _ لزوم اقتدا به مقربان الهى و الگو قرار دادن آنان در عبادت خالصانه خدا و تنزيه او از هر عيب و نقص

اذكر ربك . .. إن الذين عند ربك لا يستكبرون عن عبادته

تواضع مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 206 - 1

1 _ مقربان درگاه خدا هيچگاه در برابر او خود را بزرگ نمى شمرند و از پرستش او روگردان نمى شوند .

إن الذين عند ربك لايستكبرون عن عبادته

{استكبار} به معناى خودبزرگ بينى است و چون به حرف {عن} متعدى شده، معناى اعراض و رويگردانى در آن اشراب شده است. يعنى {لايعرضون عن عبادته مستكبرين}.

حامى مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 8

8- بندگان مقرب ، برخوردار از حمايت ( حفاظت و كارسازى ) خداوند در برابر وسوسه ها و بدخواهى هاى شيطان

و استفزز من استطعت . .. إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن و كفى بربّك

وكيلاً

{و كفى بربّك وكيلاً} مى تواند تعليلى بر عبارت {إن عبادى . ..} باشد. بنابراين، مقصود عبارت اين مى شود: ابليس بر بندگان خدا سلطه اى ندارد. چون خداوند، حامى كفايت كننده اى براى آنان است.

حسابرسى از مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 23 - 5

5- خدايان پندارى مشركان ( مقربان و فرشتگان ) خود مورد محاسبه و بازخواست قرار خواهند گرفت .

لايس_ل عمّا يفعل و هم يس_لون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه ضمير {هم} به {من عنده} بازگردد; كه از آنان به مقربان درگاه الهى و مصداق بارز آن {فرشتگان} تعبير مى شود.

حسن فرجام مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 95 - 1

1 - برپايى قيامت ، تقسيم شدن مردم به سه دسته ( مقربان ، اصحاب اليمين و اصحاب الشمال ) و فرجام نيك دو دسته اول و بدفرجامى دسته آخر ، امرى قطعى ، يقنى و غيرقابل ترديد است .

إنّ ه_ذا لهو حقّ اليقين

{ه_ذا} به آنچه در سوره واقعه مطرح شده اشاره دارد و محور آن مطالبى است كه در برداشت بالا آمده است. گفتنى است كه تعبير {حقّ اليقين} از باب اضافه صفت به موصوف است; يعنى، {اليقين الحقّ} و حق به معناى ثابت و استوار است. بنابراين {اليقين الحقّ}; يعنى، يقينى كه ثابت است و هرگز ترديد در آن راه ندارد.

خشيت مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 15

15- خشيت و ترس از خداوند ، از ويژگى

هاى بندگان مقرب و از اوصاف پسنديده است .

بل عباد مكرمون . .. و هم من خشيته مشفقون

خضوع مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 19 - 6

6- مقربان الهى ( فرشتگان ) ، از عبادت خداوند تكبر نمىورزند .

و من عنده لايستكبرون

مقصود از {من عنده} _ طبق نظر مفسران _ فرشتگان است.

دعاى مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 3

3 _ دعاى مقربان الهى درباره ديگران مقرون به اجابت

قال عيسى ابن مريم اللّهم ربنا أنزل علينا مائدة من السماء

رضايت مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 28 - 4

4 - ميهمانان قرب خداوند در آخرت ، به همه خواسته هاى خود دست يافته ، از پاداش خويش خشنود خواهند بود .

راضية

سجده مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 206 - 5

5 _ مقربان درگاه خداوند همواره و خالصانه بر آستان او سجده مى برند .

إن الذين عند ربك . .. له يسجدون

تقديم {له} بر {يسجدون} دلالت بر حصر و حكايت از خلوص دارد.

عبادات مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 19 - 6،8

6- مقربان الهى ( فرشتگان ) ، از عبادت خداوند تكبر نمىورزند .

و من عنده لايستكبرون

مقصود از {من عنده} _ طبق نظر مفسران _ فرشتگان است.

8- مقربان درگاه خداوند از عبادت او هيچ گاه ملول و خسته نمى شوند .

من عنده لايستكبرون عن عبادته و

لايستحسرون

{استحسار} (مصدر {يستحسرون}) به معناى تعب و ملالت است.

عبادت مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 206 - 1،7

1 _ مقربان درگاه خدا هيچگاه در برابر او خود را بزرگ نمى شمرند و از پرستش او روگردان نمى شوند .

إن الذين عند ربك لايستكبرون عن عبادته

{استكبار} به معناى خودبزرگ بينى است و چون به حرف {عن} متعدى شده، معناى اعراض و رويگردانى در آن اشراب شده است. يعنى {لايعرضون عن عبادته مستكبرين}.

7 _ لزوم اقتدا به مقربان الهى و الگو قرار دادن آنان در عبادت خالصانه خدا و تنزيه او از هر عيب و نقص

اذكر ربك . .. إن الذين عند ربك لا يستكبرون عن عبادته

عبوديت مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 172 - 4

4 _ هيچيك از فرشتگان الهى حتى مقربان آنها از بندگى خدا ابايى ندارند .

لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للّه و لاالملئكة المقربون

كلمه {مقربون} در برداشت فوق صفت احترازى گرفته شده است، و چون فرشتگان مقرب از عبادت خدا ابايى ندارند فرشتگان ديگر نيز بى ترديد چنان هستند.

عطر زندگى اخروى مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 89 - 3

3 - فضاى زندگى مقربان ( پيشتازان ) در آخرت ، معطر به وسيله انواع گياهان خوشبو

فأمّا إن كان من المقرّبين . .. و ريحان

{ريحان} اسم جنس و دربرگيرنده انواع گياهان خوشبو و معطر است.

عظمت روزى اخروى مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 -

89 - 4

4 - رزق و عطاى الهى به مقربان در جهان آخرت ، بس عظيم و قابل توجه است .

فأمّا إن كان من المقرّبين . .. و ريحان

{ريحان} به معناى رزق نيز آمده است. در اين صورت نكره آمدن آن، بيانگر مطلب ياد شده است.

فضايل اخروى مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 88 - 4

4 - ره يافتگان به مقام قرب الهى ( پيشتازان ) ، در جهان آخرت برخوردار از شأنى ويژه نزد خداوند

فأمّا إن كان من المقرّبين

تقديم مقربين بر ديگران، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 89 - 2

2 - مقربان ( پيشتازان ) ، بهره مند از رحمت بى كران و فراگير الهى در جهان آخرت

فأمّا إن كان من المقرّبين . فروح

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه {روح} به معناى رحمت باشد.

فضايل مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 206 - 1،5

1 _ مقربان درگاه خدا هيچگاه در برابر او خود را بزرگ نمى شمرند و از پرستش او روگردان نمى شوند .

إن الذين عند ربك لايستكبرون عن عبادته

{استكبار} به معناى خودبزرگ بينى است و چون به حرف {عن} متعدى شده، معناى اعراض و رويگردانى در آن اشراب شده است. يعنى {لايعرضون عن عبادته مستكبرين}.

5 _ مقربان درگاه خداوند همواره و خالصانه بر آستان او سجده مى برند .

إن الذين عند ربك . .. له يسجدون

تقديم {له} بر {يسجدون} دلالت بر حصر و حكايت از خلوص

دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 19 - 8

8- مقربان درگاه خداوند از عبادت او هيچ گاه ملول و خسته نمى شوند .

من عنده لايستكبرون عن عبادته و لايستحسرون

{استحسار} (مصدر {يستحسرون}) به معناى تعب و ملالت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 79 - 10

10 - { عن النبى ( ص ) { لايمسّه إلاّ المطهّرون } قال : المقرّبون ;

از رسول خدا(ص) درباره {مطهّرون} در آيه }لايمسّه إلاّ المطهّرون} روايت شده كه مراد مقربان هستند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 89 - 7

7 - { عن أبى بصير ، قال : سمعت أباعبداللّه ( ع ) يقول : { فأمّا إن كان من المقرّبين فروح و ريحان } قال : فى قبره { و جنّة نعيم } قال : فى الأخرة . . . ;

ابى بصير گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى فرمود: اگر محتضر از مقربان باشد، {روح و ريحان} در قبر او و {جنّة نعيم} در آخرت او خواهد بود}.

كمى مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 6

6- بندگان نفوذناپذير خداوند ، داراى جمعيتى اندك در مقايسه با كل انسانها

لأحتنكنّ ذريّته إلاّ قليلاً . .. إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن

عبارت {إن عبادى ليس لك عليهم سلطان} به منزله بيان براى {إلاّ قليلاً} است; يعنى، اينكه شيطان گفت: جز اندكى همه را اغوا مى كنم، خداوند در صدد بيان مصداقهاى استثناى آن كلام

است.

گواهى مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 21 - 3

3 - مقرّبان درگاه خداوند گواهان نامه اعمال نيكوكاران اند .

يشهده المقرّبون

فعل {يشهد}، يا از {شهود} به معناى حضور است و يا از {شهادة} كه ابن اثير در نهايه آن را {خبر دادن از مشاهدات خويش} معنا كرده است; در هر صورت گواه بودن {مقرّبون} استفاده مى شود; زيرا در معناى اول حضور و نظارت آنان به منظور گواهى دادن است و معناى دوم _ كه در آن صورت {يشهده} به معناى {يشهد به} خواهد بود _ صريح در نكته ياد شده است.

مصونيت مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 42 - 5

5- ابليس ، از سلطه بر بندگان خالص و مقرب خدا ، ناتوان است .

إلاّ عبادك منهم المخلصين . .. إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن

برداشت فوق، بر اين اساس است كه مقصود از {عبادى} همان {عباد مخلص} باشد كه در جمله {إلاّ عبادك منهم المخلصين} آمده است كه خداوند در پاسخ ادعاى ابليس بر اغوا نكردن بندگان خالص مى فرمايد: {او اصلاً توانايى انجام چنين كارى را ندارد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 65 - 1

1- بندگان مقرب خدا ، مصون از سلطه شيطان هستند .

إن عبادى ليس لك عليهم سلط_ن

مقامات اخروى مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 101 - 4

4- مؤمنان راستين ، با فضيلت و مقرب الهى ، در قيامت در مكانى به

دور از آتش دوزخ قرار خواهند گرفت .

إنّ الذين سبقت لهم منّا الحسنى أولئك عنها مبعدون

مقامات مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 21 - 1

1 - مقرّبان درگاه خداوند ، شاهد و ناظر ديوان اعمال نيكوكاران اند .

يشهده المقرّبون

ظاهر آن است كه مراد از {مقرّبون}، افرادى غير از {أبرار} است. اين گروه _ با توجّه به {عيناً يشرب بها المقرّبون} در آيات بعد _ ممكن است كسانى باشند كه گوى سبقت را از ابرار ربوده و به مقام قرب الهى رسيده اند. نظارت و مشاهده اعمال ابرار _ كه از كارهاى مقرّبان شمرده شده _ بيانگر برترى مقام آنان از مقام ابرار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 28 - 2

2 - مقرّبان درگاه خداوند ، داراى مقامى برتر از نيكوكاران اند .

إنّ الأبرار . .. عينًا يشرب بها المقرّبون

مقربان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 89 - 5

5 - ره يافتگان به مقام قرب در آخرت ( پيشتازان ) ، برخوردار از بهشتى سرشار از نعمت

فأمّا إن كان من المقرّبين . .. و جنّت نعيم

واژه {نعيم}، به معناى نعمت فراوان آمده است (مفردات راغب).

مقربان در قبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 89 - 7

7 - { عن أبى بصير ، قال : سمعت أباعبداللّه ( ع ) يقول : { فأمّا إن كان من المقرّبين فروح و ريحان } قال : فى قبره {

و جنّة نعيم } قال : فى الأخرة . . . ;

ابى بصير گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى فرمود: اگر محتضر از مقربان باشد، {روح و ريحان} در قبر او و {جنّة نعيم} در آخرت او خواهد بود}.

مقربان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 88 - 1

1 - دسته اى از انسان ها در جهان آخرت ، جزء مقربان درگاه خداوند هستند .

فأمّا إن كان من المقرّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 28 - 4

4 - ميهمانان قرب خداوند در آخرت ، به همه خواسته هاى خود دست يافته ، از پاداش خويش خشنود خواهند بود .

راضية

مقربان فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 42 - 2

2 - تأكيد فرعون بر قرار گرفتن ساحران در زمره مقربان وى ، با پيروزى بر موسى ( ع )

و إنّكم إذًا لمن المقرّبين

مقربان و استكبار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 19 - 7

7- مقام قرب خداوند ، جايگاه و مرتبتى ناسازگار با استكبار در عبادت و گردن فرازى در برابر او است .

و من عنده لايستكبرون عن عبادته

با توجه به آمدن تعبير {لايستكبرون عن عبادته} به جاى {لايستكبرون عنه} برداشت ياد شده به دست مى آيد.

نشاط مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 19 - 8

8- مقربان درگاه خداوند از عبادت او هيچ گاه ملول و خسته نمى

شوند .

من عنده لايستكبرون عن عبادته و لايستحسرون

{استحسار} (مصدر {يستحسرون}) به معناى تعب و ملالت است.

نيازهاى معنوى مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 7

7 - تمامى ره پويان مسير هدايت ، حتى بندگان مقرب الهى ، نيازمند بشارت هاى پيوسته و مستمر خداهستند .

يبشّر اللّه عباده الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

برداشت ياد شده باتوجّه به دومطلب است: الف) بندگان مقرب الهى از {عباده الذين ءامنوا} استفاده مى شود. ب) با توجه به واژه {يبشّر} _ كه از باب تفعيل و مفيد تكرار است _ اين نكته بر مى آيد كه مؤمنان صالح، نيازمند بشارت هاى مداوم خداوند هستند.

نيازهاى مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 10

10- انسان به هر مرحله از قرب و منزلت الهى برسد ، نيازمند به عبادت ( نماز و . . . ) و خدمت به خلق ( انفاق ) است .

قل لعبادى الذين ءامنوا يقيموا الصلوة و ينفقوا ممّا رزقن_هم

اضافه {عباد} به {ياء} متكلم، تشريفيه و بيانگر قرب و منزلت بندگان به پيشگاه خداوند است. بنابراين فرمان خداوند به آنان براى اقامه نماز و انفاق، نشانگر آن است كه بنده، هر چند به مقام قرب الهى رسيده باشد، نيازمند به انجام دو فريضه نماز و انفاق است.

ويژگيهاى مقربان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 15

15- خشيت و ترس از خداوند ، از ويژگى هاى بندگان مقرب و از اوصاف پسنديده است .

بل عباد مكرمون . ..

و هم من خشيته مشفقون

مقررات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مقررات

اجتناب از مقررات غير دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 15

15 _ نيل به تقوا در گرو عمل به احكام دين و پرهيز از قوانين غير الهى است.

ذلكم وصيكم به لعلكم تتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 155 - 4

4 _ ضرورت پرهيز از قوانين و دستورهاى غير قرآنى

فاتبعوه و اتقوا

برداشت فوق بر اين اساس است كه متعلق {اتقوا} پيروى از غير قرآن باشد.

اهميت سهولت مقررات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 9

9- پرداختن حكومت هاى الهى به مبارزه با ظلم و نيز تلاش براى سبك بار ساختن مقررات اجتماعى مؤمنان ، امرى لازم است .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه . .. و أمّا من ءامن ... سنقول له من أمرنا يسرًا

پيروى از مقررات غير دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 153 - 9،10،11

9 _ ضرورت پرهيز از احكام و قوانين غير الهى

و لا تتبعوا السبل

مراد از {سبل}، به دليل اينكه در مقابل {صراطى مستقيماً} _ كه همان قوانين الهى است _ قرار گرفته، مقررات و احكام غير الهى است.

10 _ پيروى از قوانين غير الهى موجب دور ماندن از راه خدا و نرسيدن به مقام قرب او مى شود.

و أن هذا صرطى مستقيماً فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله

11 _ پيروى از قوانين غير الهى موجب تشتت و تفرقه جوامع و مانع

وحدت آنان است.

و لا تتبعوا السبل فتفرق بكم

ضمير در {فتفرق} به {السبل} برمى گردد و {باء} در {بكم} براى تعديه است. بنابراين {فتفرق بكم} يعنى آن راهها شما را گروه گروه ساخته و متفرق مى سازد.

حاكميت مقررات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 33 - 7

7 - تدبير هاى الهى و قوانين اجتماعى ، داراى حاكميت بى چون و چرا بر زندگى انسان

و لولا أن يكون الناس أمّة

مقررات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 38

38 _ برقرارى مقررات الهى _ اجتماعى در جامعه ، مرهون تعاون و همكارى است .

اوفوا بالعقود . .. تعاونوا على البر و التقوى

فرمان خداوند به تعاون در انجام كارهاى نيك پس از بيان مقررات اجتماعى _ الهى (اوفوا بالعقود . .. لاتحلوا ...)، رهنمودى براى پياده كردن آن مقررات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 -

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 33 -

نقش مقررات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 33 - 8

8 - دستيابى انسان به مال و ثروت ، تنها در پرتو استفاده وى از قوانين طبيعى و اجتماعى است .

و لولا أن يكون الناس أمّة وحدة

چنانچه مراد از {امت واحده} تساوى انسان ها در برابر بهره گيرى از اسباب و وسايل در تأمين معيشت باشد، مفاد آيه اين خواهد شد كه اگر نه اين

بود كه همه مردم امت واحده هستند و در برابر قوانين طبيعت يكسانند، ما براى كافران استثنا قائل شده و آنها را از ثروت چشمگيرى بهره مند مى ساختيم; ولى همه با هم يكسانند و هر شخصى چه مؤمن باشد و چه كافر، تنها از ابزار مادى بايد بهره بگيرد.

مقررات اجتماعى

اهميت سهولت مقررات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 9

9- پرداختن حكومت هاى الهى به مبارزه با ظلم و نيز تلاش براى سبك بار ساختن مقررات اجتماعى مؤمنان ، امرى لازم است .

قال أمّا من ظلم فسوف نعذّبه . .. و أمّا من ءامن ... سنقول له من أمرنا يسرًا

حاكميت مقررات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 33 - 7

7 - تدبير هاى الهى و قوانين اجتماعى ، داراى حاكميت بى چون و چرا بر زندگى انسان

و لولا أن يكون الناس أمّة

مقررات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 2 - 38

38 _ برقرارى مقررات الهى _ اجتماعى در جامعه ، مرهون تعاون و همكارى است .

اوفوا بالعقود . .. تعاونوا على البر و التقوى

فرمان خداوند به تعاون در انجام كارهاى نيك پس از بيان مقررات اجتماعى _ الهى (اوفوا بالعقود . .. لاتحلوا ...)، رهنمودى براى پياده كردن آن مقررات است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 -

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 33

-

نقش مقررات اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 33 - 8

8 - دستيابى انسان به مال و ثروت ، تنها در پرتو استفاده وى از قوانين طبيعى و اجتماعى است .

و لولا أن يكون الناس أمّة وحدة

چنانچه مراد از {امت واحده} تساوى انسان ها در برابر بهره گيرى از اسباب و وسايل در تأمين معيشت باشد، مفاد آيه اين خواهد شد كه اگر نه اين بود كه همه مردم امت واحده هستند و در برابر قوانين طبيعت يكسانند، ما براى كافران استثنا قائل شده و آنها را از ثروت چشمگيرى بهره مند مى ساختيم; ولى همه با هم يكسانند و هر شخصى چه مؤمن باشد و چه كافر، تنها از ابزار مادى بايد بهره بگيرد.

مكاران از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مكاران

اهميت امنيت از مكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 12

12_ لزوم تلاش براى در امان ماندن از مكر و حيله ديگران

لاتقصص . .. فيكيدوا لك كيدًا

توطئه مكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 108 - 10

10 _ علم و احاطه خداوند بر توطئه ها و نقشه هاى سرّى دغلبازان و عملكرد آنان

و هو معهم اذ يبيتون ما لايرضى من القول و كان اللّه بما يعملون محيطاً

{يبيتون}، از ماده {بيتوته}، به معناى شب را به صبح آوردن است، و به قرينه جمله هاى گذشته، مراد از آن، توطئه ها و نيرنگهايى است كه شبانه و در خلوت طرح مى شود.

حتميت عذاب مكاران

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 - 10

10 - سنّت و حكم الهى درباره عقوبت و عذاب حيله گران عليه اديان الهى ، تبديل ناپذير بوده و قابل انتقال به ديگران نيست .

و لايحيق المكر السّيّىِ إلاّ بأهله . .. فلن تجد لسنّت اللّه تبديلاً و لن تجد لسن

دشمنى مكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 6 - 4

4 - فريبكاران ، دشمنان بشريت اند .

و لايغرنّكم باللّه الغرور . .. فاتّخذوه عدوًّا

سنت كيفر مكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 - 7

7 - كيفر شدن مكاران تاريخ ، سنت الهى است .

فهل ينظرون إلاّ سنّت الأوّلين

نقش مكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 5 - 8

8 - دين و معارف الهى ، در معرض كج فهمى و تحريف معنوى با توطئه فريبكاران

و لايغرنّكم باللّه الغرور

برداشت ياد شده، به خاطر اين نكته است كه فريب خوردن انسان به وسيله فريبكاران درباره خداوند و دين او، مى تواند با تحريف معارف الهى و معرفى نادرست آن صورت پذيرد.

مكان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

آثار تبيين مكان بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 6 - 4

4- نماياندن جايگاه بهشتيان به آنان ، زداينده نگرانى ها از خاطر ايشان *

و يصلح بالهم . .. عرّفها لهم

ارتباط {يصلح بالهم} با {عرّفها لهم} ممكن است اين گونه باشد كه خداوند، با شناساندن جايگاه بهشتيان به آنان پس از شهادتشان، به همه نگرانى هاى آنان

پايان داده و قلبشان را آرامش بخشيده و امورشان را اصلاح كرده باشد.

ارزش مكان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 9

9- عبادت و نماز در كنار خانه خدا ، برخوردار از فضيلت و ارزش بيشترى در مقايسه با ساير سرزمينها

ربّنا إنى أسكنت من ذرّيتى . .. عند بيتك المحرّم ربّنا ليقيموا الصلوة

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه اقامه نماز در غير مكه براى فرزندان حضرت ابراهيم(ع) ممكن بود; ولى حضرت ابراهيم(ع) براى فضيلت عبادت در جوار خانه خدا آن مكان را براى فرزندانش برگزيد.

بدترين مكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 56 - 3

3 - دوزخ ، بستر و جايگاهى بد و ناگوار

جهنّم يصلونها فبئس المهاد

{مهاد} به معناى بستر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 59 - 2

2 - دوزخ ، مكانى بس ناگوار و سخت

ه_ذا فوج مقتحم معكم

برداشت ياد شده با توجه به معناى {مقتحم} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 60 - 8

8 - دوزخ ، قرارگاهى بد و ناگوار

فبئس القرار

بهترين مكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 24 - 3

3 _ بهشت ، برترين جايگاه و نيكوترين آسايشگاه

أصح_ب الجنّة يومئذ خير مستقرًّا و أحسن مقيلاً

پاكى مكان گفتگوى خدا با انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 10

10 - مكان هاى تكلم

خداوند با پيامبران و بندگان خويش ، مكان هايى مقدس و طاهر و شايسته احترامند .

ي_موسى . إنّى أنا ربّك ... إنّك بالواد المقدّس طوًى

گرچه دليل تقدس وادى طوى در آيه نيامده است، ولى مجموع آيه حكايت از ارتباط تكلم خداوند با تقدس آن سرزمين دارد، چه تقدس سابق، سبب انتخاب آن براى تكلم شده باشد و چه تكلم خداوند به آن قداست بخشيده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 16 - 6

6 - جايگاه سخن گفتن خداوند با پيامبران ، جايگاهى مقدس و پاك و شايسته احترام است .

إذ ناديه ربّه بالواد المقدّس طوًى

ارتباط {ناداه} با {المقدس}، بيانگر اين است كه يا خداوند براى تكلّم با بندگان، جايى مقدس را برمى گزيند و يا تكلّم او، مايه تقدس آن سرزمين مى گردد. در هر دو صورت، برداشت ياد شده قابل استفاده است.

تقدس مكان گفتگوى خدا با انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 10

10 - مكان هاى تكلم خداوند با پيامبران و بندگان خويش ، مكان هايى مقدس و طاهر و شايسته احترامند .

ي_موسى . إنّى أنا ربّك ... إنّك بالواد المقدّس طوًى

گرچه دليل تقدس وادى طوى در آيه نيامده است، ولى مجموع آيه حكايت از ارتباط تكلم خداوند با تقدس آن سرزمين دارد، چه تقدس سابق، سبب انتخاب آن براى تكلم شده باشد و چه تكلم خداوند به آن قداست بخشيده باشد.

خدا و مكان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 12

12- خداوند

، منزه از تحيز ، جسميت و قابل رؤيت بودن و ديگر اوصاف ماده است .

أو تأتى بالله . .. قل سبحان ربّى

چون درخواست مشركان از پيامبر(ص) (أو تأتى بالله) مستلزم جسمانيت، جا به جايى و قابل رؤيت بودن خداوند بود، جمله {سبحان ربّى} مى تواند پاسخ چنين درخواست غير منطقى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 8 - 11

11 - خدا ، حقيقتى نامحدود ، منزه از مكان و جا گرفتن در آتش و محدود شدن در آن

أن بورك من فى النّار . .. و سبح_ن اللّه ربّ الع_لمين

مطرح شدن تسبيح الهى در پى تجلى خدا در آتش طور، بدان جهت است كه كسى اين نشانه را با پديدآورنده نشانه، اشتباه نگيرد و خداى لامكان را محدود در مكان نپندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 15 - 9

9 - { عن على بن الحسن بن على بن الفضّال عن أبيه قال : سألت الرضا على بن موسى ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ : { كلاّ إنّهم عن ربّهم يومئذ لمحجوبون } فقال : إنّ اللّه تبارك و تعالى لايوصف بمكان يحلّ فيه فيُحجب عنه فيه عباده و ل_كنّه يعنى : أنّهم عن ثواب ربّهم لمحجوبون ;

على بن حسن بن على بن فضّال از پدرش (حسن) روايت كرده كه از امام رضا(ع) درباره قول خداى عزّوجلّ: {كلاّ إنّهم عن ربّهم يومئذ لمحجوبون} سؤال كردم، فرمود: خداى تبارك و تعالى توصيف نمى شود به داشتن مكانى كه در آن جا گيرد و بندگانش از ديدن او

در آن جا مانع داشته باشند; بلكه معناى آيه اين است كه آنان از ثواب پروردگارشان محجوب و محروم اند}.

سوگند به مكان ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 75 - 3،5

3 - سوگند الهى ، به نظام ستارگان آسمان

فلاأُقسم بموقع النجوم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه {مواقع} به معناى مكان هاى استقرار ستارگان باشد.

5 - { عن بعض أصحابنا : قال : سألته عن قول اللّه عزّوجلّ : { فلااُقسم بمواقع النجوم } قال : أعظم إثم من يحلف بها ;

برخى از اصحاب از [امام] درباره سخن خداوند عزّوجلّ {فلااُقسم بمواقع النجوم} سؤال كردند، حضرت فرمود: بزرگ است گناه كسانى كه به آن (مواقع نجوم) قسم مى خورند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 76 - 1،3

1 - سوگند به نظام ستارگان ، سوگندى بزرگ و قابل توجه

فلاأُقسم بموقع النجوم . و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

3 - درك عظمت سوگند به نظام ستارگان ، در گرو داشتن علم نجوم ( كيهان شناسى )

و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه متعلق {لو تعلمون} حذف شده و تقدير آن چنين است: {لو تعلمون احوال مواقع النجوم}.

شرايط مكان خوب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 31 - 6

6- جايگاه خوب ، جايى است كه تمامى خواسته هاى انسان در آن برآورده شود .

و لنعم دار المتّقين . جنّ_ت عدن ... لهم فيها ما يشاءون

شومترين مكان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 34 - 4

4 _ كسانى كه در قيامت به روافتان به سوى جهنم سوق داده مى شوند ، داراى شوم ترين جايگاه و بى راهه ترين مسيراند .

الذين يحشرون على وجوههم إلى جهنّم أُول_ئك شرّ مكانًا و أضلّ سبيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {الذين} مبتدا و {أُولئك} خبر آن باشد.

فضيلت مكان ذكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 36 - 6

6 - كانون هاى ذكر خدا ، داراى عظمت و رفعت مقام

فى بيوت أذن اللّه أن ترفع و يذكر فيها اسمه

قداست مكان گفتگوى خدا با انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 16 - 6

6 - جايگاه سخن گفتن خداوند با پيامبران ، جايگاهى مقدس و پاك و شايسته احترام است .

إذ ناديه ربّه بالواد المقدّس طوًى

ارتباط {ناداه} با {المقدس}، بيانگر اين است كه يا خداوند براى تكلّم با بندگان، جايى مقدس را برمى گزيند و يا تكلّم او، مايه تقدس آن سرزمين مى گردد. در هر دو صورت، برداشت ياد شده قابل استفاده است.

مكان آب داغ جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 48 - 3

3- قسمت هاى درونى تر و مركزى دوزخ ، مكان جوشش و جريان آب هاى داغ

فاعتلوه إلى سواء الجحيم . ثمّ صبّوا فوق رأسه من عذاب الحميم

از ارتباط با آيه قبل _ كه پس از كشانده شدن دوزخيان به قسمت هاى داخلى تر، فرمان ريختن آب هاى جوشان مطرح شده است

_ استفاده مى شود كه رسيدن آنان به وسط جهنم ريختن آب جوشان را ميسر مى سازد.

مكان آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 17 - 3

3 - آسمان هاى هفتگانه ، بر فراز سر آدميان و هر يك بر روى ديگرى قرار دارد .

و لقد خلقنا فوقكم سبع طرائق

مكان استقبال يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 99 - 5

5_ يوسف ( ع ) در بيرون شهر مصر ، جايگاهى را براى مراسم استقبال از خاندانش تدارك ديد .

فلما دخلوا على يوسف

جمله {آن گاه كه بر يوسف(ع) وارد شدند} (فلما دخلوا على يوسف) مى رساند كه يوسف(ع) در ساختمان و يا چادرهايى منزل گرفته بود. در غير اين صورت واژه ورود و دخول جايگاهى نداشت ; بلكه كلمه ملاقات و مانند آن مناسب مى نمود.

مكان استقرار خورشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 61 - 6

6 _ خداوند در برج ها و منزلگاه هاى آسمانى ، خورشيد را قرار داد .

و جعل فيها سراجًا

برداشت فوق، بر اين اساس مبتنى است كه ضمير {فيها} به {بروج} بازگردد.

مكان استقرار عرش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 17 - 5

5 - مسند قضاى الهى در قيامت ، بر فراز خلايق و در منظر همگان

و يحمل عرش ربّك فوقهم

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه مرجع ضمير {فوقهم}، خلايق در محشر باشد.

مكان استقرار عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 5،12،13

5 - استقرار مريم و نوزادش ( عيسى ) ، در سرزمينى بلند ، آرام و داراى آبى روان

و ءاوين_هما إلى ربوة ذات قرار و معين

12 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : قال أميرالمؤمنين ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { و آديناهما إلى ربوة ذات قرار و معين } قال الربوة الكوفة و القرار المسجد و المعين الفرات ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه اميرالمؤمنين(ع) درباره سخن خداى _ عزّوجلّ _ {و آويناهما إلى ربوة ذات قرار و معين} فرمود: مراد از {ربوة} كوفه و {قرار} مسجد [كوفه] و {معين} فرات است}.

13 - { عن النبى ( ص ) انّه تلا ه_ذه الآية { و آويناهما إلى ربوة ذات قرار و و معين } . . . قال : هى بالشام بأرض يقال لها الغوطة ، مدينة يقال لها دمشق هى خير مدن الشام ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه آن حضرت آيه {و آويناهما إلى ربوة ذات قرار و معين} را قرائت كرد و فرمود: اين (ربوه) در شام است در سرزمينى بنام غوطه. آن شهرى است به نام دمشق كه بهترين شهرهاى شام است}.

مكان استقرار ماه (گردون)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 61 - 8

8 _ خداوند در برج ها و منزلگاه هاى آسمانى ، ماه تابان را قرار داد .

بروجًا و جعل فيها . .. قمرًا منيرًا

مكان استقرار مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 -

50 - 5،12،13

5 - استقرار مريم و نوزادش ( عيسى ) ، در سرزمينى بلند ، آرام و داراى آبى روان

و ءاوين_هما إلى ربوة ذات قرار و معين

12 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : قال أميرالمؤمنين ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ { و آديناهما إلى ربوة ذات قرار و معين } قال الربوة الكوفة و القرار المسجد و المعين الفرات ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه اميرالمؤمنين(ع) درباره سخن خداى _ عزّوجلّ _ {و آويناهما إلى ربوة ذات قرار و معين} فرمود: مراد از {ربوة} كوفه و {قرار} مسجد [كوفه] و {معين} فرات است}.

13 - { عن النبى ( ص ) انّه تلا ه_ذه الآية { و آويناهما إلى ربوة ذات قرار و و معين } . . . قال : هى بالشام بأرض يقال لها الغوطة ، مدينة يقال لها دمشق هى خير مدن الشام ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه آن حضرت آيه {و آويناهما إلى ربوة ذات قرار و معين} را قرائت كرد و فرمود: اين (ربوه) در شام است در سرزمينى بنام غوطه. آن شهرى است به نام دمشق كه بهترين شهرهاى شام است}.

مكان اعتكاف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 187 - 25،26

25 - اعتكاف كنندگان در مساجد حتى در شب هاى اعتكاف نيز از آميزش جنسى بايد پرهيز كنند .

فالن بشروهن . .. و لاتبشروهن و أنتم عكفون فى المسجد

جمله {و لاتباشروهن} به منزله تبصره اى است براى {فالآن باشروهن}; يعنى، توهّم نشود كه حليت آميزش در شبهاى روزه، شامل حال اعتكاف نيز

مى شود.

26 - محل اعتكاف مساجد است .

و أنتم عكفون فى المسجد

قيد {فى المساجد} توضيحى و براى بيان محل اعتكاف است. بنابراين معناى جمله {و لاتباشروهن و أنتم ...} اين نيست كه اگر در مسجد اعتكاف كرديد آميزش حرام است و در غير آن حرام نيست; زيرا در اين صورت ظاهر آن بود كه عبارت به اين گونه بيان مى شد: و أنتم فى المساجد عاكفين.

مكان اغواگرى ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 39 - 7

7- زمين ، مركز فعاليت و اغواگرى ابليس است .

لأزيننّ لهم فى الأرض

مكان افق اعلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 14 - 2

2 - { سدرة المنتهى } ، در مكانى فروتر از افق اعلى ( مقام جبرئيل ) قرار دارد .

ثمّ دنا فتدلّى . .. و لقد رءاه نزلة أُخرى . عند سدرة المنتهى

به كار رفتن واژه {نزلة} _ از ماده {نزول} (فرود آمدن) _ نشانگر آن است كه جايگاه اصلى جبرئيل (افق اعلى) بسى فراتر از جايگاه {سدرة المنتهى} قرار دارد.

مكان امتحان انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 14 - 3

3 _ دنيا ، محل تكليف و ميدان آزمون انسانهاست .

ثم جعلنكم خلئف فى الأرض . .. لننظر كيف تعملون

مكان انتصاب هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 36 - 5

5 - وادى طوى در كوه طور ، مكان اعطاى شرح صدر و بيان روان به موسى (

ع ) ونصب هارون به مقام وزارت موسى ( ع ) بود .

قال ربّ اشرح . .. قال قد أُتيت سؤلك

مكان انشقاق آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 1 - 4

4 - { عن علىّ قال : تنشق السماء من المجرّة ;

از على(ع) روايت شده كه فرمود: آسمان از طريق كهكشان از هم گسيخته مى شود}.

مكان انعقاد نطفه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 21 - 3

3 - رحم ، مناسب ترين و آسيب ناپذيرترين جا ، براى نطفه و تبديل آن به فرزندى سالم

فجعلن_ه فى قرار مكين

وصف {مكين}، ممكن است به مطلب ياد شده اشاره داشته باشد.

مكان بارش باران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 48 - 12

12 - با وجود تأثير باد ها در ايجاد ابر هاى باران زا ، انتخاب نقطه اى براى بارش باران ، به دست خداوند است .

يرسل الرياح فتثير سحابًا . .. فترى الودق يخرج من خل_له فإذا أصاب به من يشاء

مكان بازجويى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 62 - 3

3- بتكده قوم ابراهيم ، محل محاكمه و بازجويى ابراهيم ( ع ) *

قالوا ءأنت فعلت ه_ذا ب_الهتنا ي_إبرهيم

{ه_ذا} اشاره به شىء نزديك است و مشاراليه آن، عمل ابراهيم(ع) (شكستن بت ها) است. از اين رو مى توان استفاده كرد كه محل محاكمه آن حضرت در خود بتكده و يا نزديك به آن بوده است.

مكان باغ سوخته

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 17 - 8

8 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { إنّا بلوناهم كما بلونا أصحاب الجنّة } . . . هى الجنّة الّتى كانت فى الدنيا و كانت فى اليمن يقال له الرضوان على تسعة أميال من صنعاء ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند (إنّا بلوناهم كما بلونا أصحاب الجنّة) روايت شده است:. .. [مراد از {جنّة}] باغى است كه در دنيا بوده و در يمن قرار داشت كه آن را {رضوان} مى گفتند و در فاصله نُه ميلى {صنعاء} واقع شده بود}.

مكان باغهاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 22 - 3

3 - بوستان هاى مؤمنان در بهشت ، مسرت آفرين و در جايى بلند قرار دارد .

فى جنّة عالية

مكان بحر مسجور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 6 - 3

3 - { عن على بن أبى طالب ( ع ) فى قوله { و البحر المسجور } قال : البحر فى السّماء تحت العرش ;

از امام على(ع) درباره قول خداوند {و البحرالمسجور} روايت شده كه فرمود: دريايى است در آسمان در زير عرش}.

مكان برگزيدگى هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 36 - 6

6 - هارون ( ع ) در وادى طوى به مقام نبوت و رسالت برگزيده شد .

هرون أخى . .. و أشركه فى أمرى ... قد أُتيت سؤلك

چنانچه مراد از {أشركه فى أمرى} درخواست

نبوت و رسالت براى هارون(ع) باشد، اجابت آن در وادى طوى انجام پذيرفت.

مكان بشارت اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 11

11_ نويد تولد اسحاق و يعقوب به ابراهيم ( ع ) و همسرش ساره ، در جلسه پذيرايى ابراهيم از فرشتگان بيان شد .

فبشّرن_ها بإسح_ق و من ورآء إسح_ق يعقوب

مكان بشارت يعقوب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 11

11_ نويد تولد اسحاق و يعقوب به ابراهيم ( ع ) و همسرش ساره ، در جلسه پذيرايى ابراهيم از فرشتگان بيان شد .

فبشّرن_ها بإسح_ق و من ورآء إسح_ق يعقوب

مكان بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 8،9

8 _ بهشت، حقيقتى موجود در آسمان

لاتفتح لهم أبوب السماء و لايدخلون الجنة

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {السماء} در جمله {لاتفتح . ..} حقيقتى مقابل زمين باشد. در اين صورت مراد از نگشودن درهاى آسمان، به قرينه فراز بعد، باز نبودن آنها براى ورود كافران به بهشت خواهد بود.

9 _ آسمان حاوى بهشت، داراى درهايى متعدد و راههايى گوناگون براى ورود به آن جايگاه برين

لاتفتح لهم أبوب السماء و لايدخلون الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 2

2 _ بهشت در مكانى بالاتر از دوزخ و با فاصله اى زياد از آن

و نادى اصحب النار اصحب الجنة أن أفيضوا علينا

كلمه {افاضه} كه به معناى ريزش است، حكايت از اين دارد كه بهشت در مكانى

بالاتر از دوزخ قرار گرفته است. به كارگيرى ندا (خواندن با صداى بلند)، اشاره به دورى بهشت و دوزخ از يكديگر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 22 - 5

5 - بهشت موعود الهى ، در آسمان قرار دارد . *

و فى السّماء . .. و ما توعدون

با توجه به اين كه عمده ترين وعده خداوند به آدميان بهشت است، بسيارى از مفسران {ما توعدون} را به معناى بهشت گرفته اند.

مكان بهشت آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 21

21 _ حسين بن ميسّر گويد : { سألت أبا عبداللّه عن جنة آدم . فقال : جنة من جنان الدنيا تطلع فى ها الشمس و القمر و لو كانت من جنان الآخرة ما خرج من ها ابداً ;

از امام صادق (ع) از بهشت آدم(ع) سؤال كردم، فرمود: باغى از باغهاى دنيا بود كه ماه و خورشيد در آن طلوع مى كرد و اگر از بهشتهاى آخرت بود، هرگز از آن خارج نمى گشت}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 18

18 _ بهشتى كه آدم ( ع ) و حوا در آن سكونت داشتند ، مكانى غير از زمين و بالاتر و برتر از آن بود .

قلنا اهبطوا . .. و لكم فى الأرض مستقر

جمله {و لكم فى الأرض مستقر} دلالت مى كند بر اينكه: بهشتى كه آدم(ع) و حوا در آن سكونت داشتند در زمين نبوده و كلمه {اهبطوا} مى رساند كه آن جايگاه، برتر

و بالاتر از زمين بوده است.

مكان بهشت عدن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 11

11_ { رسول الله ( ص ) قال : جنة عدن و هى فى وسط الجنان . . . فسورها ياقوت أحمر و حصاها اللؤلؤ . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمود: بهشت عدن در وسط بهشت هاست . .. پس ديوار آن ياقوت سرخ و سنگريزه هاى آن لؤلؤ مى باشد ...}.

مكان بيت المعمور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 4 - 6،7،8

6 - { فى مجمع البيان ، ( فى قوله ) { و البيت المعمور } هو بيت فى السماء الرابعة بحيال الكعبة تعمره الملائكة بما يكون منها فيه من العبادة . . . و روى ايضاً عن أميرالمؤمنين ( ع ) قال : و يدخله كلّ يوم سبعون ألف ملك . . . ;

در مجمع البيان آمده است: بيت المعمور خانه اى است در آسمان چهارم موازى كعبه، كه فرشتگان با عبادت خود آن را آباد نگه مى دارند. .. و اين مطلب از امام على(ع) نيز روايت شده و فرموده است: در هر روزى هفتاد هزار فرشته [براى عبادت ]داخل آن بيت مى شوند...}.

7 - { عن النبى ( ص ) ، قال : { البيت المعمور } فى السماء السابعة يدخله كلّ يوم سبعون ألف ملك لايعودون إليه حتّى تقوم الساعة ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه بيت المعمور در آسمان هفتم قرار گرفته و هر روز، هفتاد هزار فرشته [براى

عبادت] وارد آن مى شوند [و اين فرشتگان پس از خروج ]ديگر باز نمى گردند و اين كار تا قيامت ادامه دارد}.

8 - { عن ابى هريرة عن النبى ( ص ) قال : البيت المعمور فى السماء الدنيا . . . ;

ابى هريره از رسول خدا(ص) روايت نموده كه بيت المعمور در آسمان دنيا است}.

مكان بيعت رضوان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 18 - 6

6 - صورت گرفتن بيعت رضوان ، در سايه درخت { سمره }

يبايعونك تحت الشجرة

{الف و لام} در {الشجرة} براى عهد است و اشاره به درخت خاصى دارد كه بيعت زير آن صورت گرفت.

مكان پاداش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 15 - 10

10 - دنيا ، محل تلاش و آخرت جاى كيفر و پاداش و مواجه شدن با نتيجه تلاش است .

إنّ الساعة ءاتية . .. لتجزى كلّ نفس بما تسعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 25 - 7

7 - جهان آخرت ، جهان كيفر و پاداش است .

يومئذ يوفّيهم اللّه دينهم الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 31 - 10

10 - { عن زيدبن وهب إنّ عليّاً ( ع ) قال : . . .و ل_كنّه جعل الدنيا دار الأعمال و جعل الأخرة دار الجزاء و القرار { ليجزى الذين أساؤا بما عملوا و يجزى الذين أحسنوا بالحسنى } . . . ;

زيدبنوهب گويد: امام على(ع) فرمود: . ..خداوند دنيا را

خانه عمل و آخرت را منزل جزا و آرامش قرار داده است تا بدكاران را به كيفر بدى هايشان برساند و نيكوكاران را پاداش نيك دهد}... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 15

15 - جهان آخرت ، جهان كيفر و پاداش الهى

و فى الأخرة عذاب شديد و مغفرة من اللّه و رضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 35 - 3

3 - دنيا ، محل تلاش و آخرت ، جاى بهره مندى از تلاش ها است .

فإذا جاءت الطامّة الكبرى . يوم يتذكّر الإنس_ن ما سعى

بيان {يادآورى اعمال در قيامت}، صرفاً به منظور خبر از آينده نيست; بلكه بشارت دادن و انذار انسان ها نسبت به فرجام اعمالشان است.

مكان پاداش عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 111 - 10

10- دنيا ، ميدان عمل و آخرت صحنه دريافت پاداش و كيفر است .

يوم تأتى . .. و توفّى كلّ نفس ما عملت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 10 - 10

10 - دنيا ، عرصه تلاش و كوشش و جهان آخرت ، عرصه اجر و پاداش

للذين أحسنوا فى ه_ذه الدنيا حسنة

مكان پرورش نطفه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 13 - 2

2 - رحم ، جايگاهى استوار و قرارگاهى امن براى پرورش نطفه

ثمّ جعلن_ه نطفة فى قرار مكين

مكان پسنديده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 -

فرقان - 25 - 76 - 4

4 _ بهشت ، قرارگاه و اقامت گاهى نيكو و شايسته براى آدمى

حسنت مستقرًّا و مقامًا

مكان پيدايش معادن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 19 - 8

8- كوه ها ، محل پيدايش معادن

و أنبتنا فيها من كلّ شىء موزون

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مرجع ضمير {فيها}، {رواسى} باشد. در اين صورت مراد آيه، پيدايش معدنها خواهد بود.

مكان پيدايش منى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 7 - 1

1 - محل پيدايش نطفه مرد ( منى ) ، بين تيره پشت و استخوان هاى قفسه سينه قرار دارد .

يخرج من بين الصلب و الترائب

{صلب}; استخوانى است كه از قسمت بالاى پشت، نزديك گردن شروع شده و تا دنبالچه (كه جاى آن در انسان در جايگاه دم در حيوانات است) ادامه يافته است(قاموس). {تريبة} (مفرد {ترائب}); يعنى، بالاترين استخوان قفسه سينه كه زير چانه قرار گرفته است (نهايه ابن اثير). تمام اهل لغت آن را جاى گردن بند از قفسه سينه مى دانند (لسان العرب). برخى آن را به تمام استخوان هاى قفسه سينه و گروهى به چهار استخوان از سمت راست و چهار استخوان از سمت چپ اطلاق مى كنند (قاموس). خروج نطفه از آن محل، ممكن است به اعتبار تغذيه كيسه منى از آن جا باشد.

مكان پيدايش نطفه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 7 - 1،2

1 - محل پيدايش نطفه مرد ( منى ) ، بين تيره پشت و

استخوان هاى قفسه سينه قرار دارد .

يخرج من بين الصلب و الترائب

{صلب}; استخوانى است كه از قسمت بالاى پشت، نزديك گردن شروع شده و تا دنبالچه (كه جاى آن در انسان در جايگاه دم در حيوانات است) ادامه يافته است(قاموس). {تريبة} (مفرد {ترائب}); يعنى، بالاترين استخوان قفسه سينه كه زير چانه قرار گرفته است (نهايه ابن اثير). تمام اهل لغت آن را جاى گردن بند از قفسه سينه مى دانند (لسان العرب). برخى آن را به تمام استخوان هاى قفسه سينه و گروهى به چهار استخوان از سمت راست و چهار استخوان از سمت چپ اطلاق مى كنند (قاموس). خروج نطفه از آن محل، ممكن است به اعتبار تغذيه كيسه منى از آن جا باشد.

2 - بين استخوان هاى قفسه سينه و تيره پشت مردان و زنان ، جايگاه خروج عنصر تشكيل دهنده جسم انسان است . *

يخرج من بين الصلب و الترائب

چنانچه مراد از {ماء دافق} در آيه قبل، نطفه مرد و تخمك زن باشد، مفاد اين آيه نيز مشترك خواهد بود.

مكان تبليغ يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 140 - 4

4 - محل تبليغ و رسالت يونس پيامبر ( ع ) ، به دريا نزديك بود . *

إذ أبق إلى الفلك المشحون

مكان تربيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 11

11 _ مسجد ، بايد پايگاهى براى تربيت و تهذيب انسان هاى شايسته باشد .

لمسجد أسّس . .. فيه رجال يحبون أن يتطهروا

مكان تزكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 11،15

11 _ مسجد ، بايد پايگاهى براى تربيت و تهذيب انسان هاى شايسته باشد .

لمسجد أسّس . .. فيه رجال يحبون أن يتطهروا

15 _ مكان و محيط مناسب ، از زمينه هاى لازم براى طهارت و خودسازى و كمال معنوى

لمسجد أسّس على التقوى . .. فيه رجال يحبون أن يتطهروا

مكان تسبيح خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 36 - 10

10 - منزل هاى عظمت يافته به اذن خداوند ، محل تسبيح شبانه روزى مردمان شايسته است .

فى بيوت أذن اللّه أن ترفع . .. يسبّح له فيها بالغدوّ و الأصال

مكان تشريع نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 31 - 5

5 - وجوب اقامه نماز ، در مكه تشريع شده است .

و أقيموا الصلوة

مكان تشريع نماز هاى يوميه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 18

18 - نماز هاى يوميه ، مشتمل بر تسبيح و تحميد پروردگار و تشريع شده در مكه ، پيش از هجرت

و سبّح . .. قبل طلوع ... ءانآىِ الّيل فسبّح و أطراف النهار

اين آيه، با اوقاتِ چهار نماز تناسب دارد: صبح (قبل طلوع الشمس)، عصر (قبل غروب ها)، صبح و مغرب (اطراف النهار) و عشا (من آناء الليل). برخى با توجيه (أطراف النهار) به اين كه وسط روز نيز طرف آن است، نماز ظهر را نيز مشمول آيه دانسته اند; ولى چون سوره {طه} در مكه و پيش از سوره {اسرا} _ كه

حكم نماز ظهر در آن آمده _ نازل شده است، مى توان گفت كه نماز ظهر را مطرح نكرده است.

مكان تقدير روزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 22 - 4

4 - تقدير روزى آدميان در آسمان و عالم بالا *

و فى السّماء رزقكم

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تعبير {فى السّماء رزقكم} به قرينه برخى آيات ديگر _ كه تقدير امور زمين از سوى آسمان دانسته شده _ به معناى تقدير روزى مردم در آسمان باشد.

مكان توبه آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 37 - 3

3 - توبه آدم ( ع ) و دريافت كلمات از ناحيه خداوند ، پس از استقرارش در زمين بود . *

و لكم فى الأرض مستقر . .. فتلقى ءادم من ربه كلمت

برداشت فوق با عنايت به حرف {فاء} در {فتلقى . ..} - كه براى ترتيب است - استفاده مى شود.

مكان توقف كشتى نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 44 - 4

4_ با فرمان الهى به آسمان و زمين ، آب ها كاسته شد ، جريان طوفان نوح تمام شد و كشتى نجات ، به سلامت بر كوه جودى مستقر گرديد .

و غيض الماء و قضى الأمر واستوت على الجودى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 48 - 11

11_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : . . . فنزل نوح بالموصل من السفينة مع الثمانين . .

. ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: . .. نوح با هشتاد نفر همراه در موصل از كشتى پياده شد ...}.

مكان توليد عسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 69 - 10

10- شكم زنبور هاى عسل ، محل تبديل ميوه ها و شهد گياهان به عسل

ثمّ كلى من كلّ الثمرت . .. يخرج من بطونها شراب

مكان تيمم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 6 - 20،45

20 _ چيزى كه بر آن تيمم مى شود ، بايد پاك ، پاكيزه و مباح باشد .

فتيمموا صعيداً طيباً

{طيب} در لغت به معناى طاهر و حلال آمده و حلال بودن خاك به معناى مباح بودن آن است.

45 _ تيمم ، بايد بر زمين پاكيزه باشد .

فتيمموا صعيداً طيباً

از امام صادق(ع) درباره {صعيداَ طيباَ} در آيه فوق روايت شده: {الصعيد} الموضع المرتفع و{ الطيب} الموضع الذي ينحدر عنه الماء.

مرتفع بودن زمين و عبور آب بر روى آن كه در حديث آمده، كنايه از پاكيزه بودن زمين است چون اگر زمين گود باشد، جايگاه كثافات شده و آب در آن مانده و لجن مى گردد.

_______________________________

معانى الاخبار، ص 283; نورالثقلين، ج 1، ص 485، ح 275.

مكان جنة المأوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 15 - 1

1 - { جنة المأوى } ، در مجاورت { سدرة المنتهى } قرار دارد .

عند سدرة المنتهى . عندها جنّة المأوى

ضمير {عندها} به {سدرة المنتهى} بازمى گردد.

مكان جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - حج - 22 - 5 - 11

11- رحم زنان ، قرارگاه جنين

و نقرّ فى الأرحام مانشاء

مكان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 50 - 2

2 _ بهشت در مكانى بالاتر از دوزخ و با فاصله اى زياد از آن

و نادى اصحب النار اصحب الجنة أن أفيضوا علينا

كلمه {افاضه} كه به معناى ريزش است، حكايت از اين دارد كه بهشت در مكانى بالاتر از دوزخ قرار گرفته است. به كارگيرى ندا (خواندن با صداى بلند)، اشاره به دورى بهشت و دوزخ از يكديگر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 2

2 - دوزخ ، در جايگاهى به دور از صحنه قيامت

فاهدوهم إلى صرط الجحيم

فرمان خدا مبنى بر راندن مشركان به راهى كه به دوزخ مى انجامد (پس از محاكمه آنان) گوياى مطلب ياد شده است.

مكان چله نشينى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 14

14 _ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا مناجات و عبادت ويژه او در مكانى به دور از بنى اسرائيل باشد .

و وعدنا موسى . .. اخلفنى فى قومى

از اينكه موسى براى آمدن به ميقات، هارون را به جانشينى خويش معرفى كرد، معلوم مى شود وى در مدت ميقات در ميان بنى اسرائيل نبوده و از آنان فاصله داشته است.

مكان چوپانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 18 - 6

6 - سرزمينى كه موسى ( ع

) در آن دام دارى و شبانى مى كرد ، درختانى داشت كه برگ آن براى تغذيه دام مناسب بود .

و أهشّ بها على غنمى

مكان حسابرسى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 43 - 2

2 - وجود نقطه اى مشخص ، براى محاكمه و حساب رسى كافران در قيامت

كأنّهم إلى نصب يوفضون

مكان حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - زلزله - 99 - 4 - 3

3 - زمين پس از تحوّلاتى در سه مرحله ( { لرزش ويرانگر در پايان عمر دنيا } ، { اخراج مردگان از درون خود در آغاز قيامت } و { اظهار اطلاعات بايگانى شده در خود } ) ، مكان حسابرسى اعمال انسان ها خواهد شد .

إذا زلزلت . .. و أخرجت ... تحدّث أخبارها

آيات اين سوره مى تواند بيانگر حوادث آخرت باشد كه از پايان نظام موجود، شروع مى شود. تعبير {يومئذ} _ در اين احتمال _ نشانگر وقوع تمام آن حوادث، در يك زمان گسترده است.

مكان حشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 107 - 2

2 - زمين ، محل رخداد قيامت و حشر انسان ها *

فيذرها قاعًا صفصفًا . لاترى فيها عوجًا و لاأمتًا

مسطح شدن زمين ممكن است جهت آماده سازى آن براى برانگيختن مردم باشد. بنابراين قيامت و صحنه رعب انگيز آن، بر روى همين زمين اتفاق خواهد افتاد.

مكان حيوانات در كشتى نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 28

- 3

3 - داخل كشتى نوح ، محل استقرار حيوانات و خاندان وى و عرشه آن محل استقرار او و پيروانش بود .

فاسلك فيها . .. و أهلك فإذا استويت أنت ... على الفلك

برداشت ياد شده، با توجه به عبارت هاى {اسلك فيها} (در كشتى وارد كن) و {إذا استويت. .. على الفلك} (هرگاه تو... بر كشتى استقرار يافتى)، به دست آمده است.

مكان خروج منى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 7 - 6

6 - { دخل أبوحنيفة على الصادق ( ع ) قال ( ع ) . . .انّ المنى . . . يخرج من جميع الجسد . . . فقال أبوحنيفة : كيف يخرج من جميع الجسد و اللّه يقول : { يخرج من بين الصلب و الترائب } ؟ قال أبوعبداللّه ( ع ) فهل قال : لايخرج من غير ه_ذين الموضعين ؟ . . . ;

ابوحنيفه خدمت امام صادق(ع) رسيد، حضرت فرمود: . .. منى ... از تمامى جسد خارج مى شود ... ابوحنيفه عرض كرد: چطور از تمامى بدن خارج مى شود; در حالى كه خداوند مى فرمايد: {يخرج من بين الصلب و الترائب}؟ امام صادق(ع) فرمود: آيا خدا فرموده است كه از غير اين دو موضع خارج نمى شود؟}.

مكان خواب اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 11 - 8

8- غار ، محلِّ به خواب رفتن چند ساله اصحاب كهف

فضربنا على ءاذانهم فى الكهف سنين عددًا

مكان در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح

- 71 - 9 - 4

4 - لزوم توجه به شرايط اجتماعى و زمان و مكان و نيز رعايت خصوصيات و حالات شخصى مخاطبان ، به هنگام تبليغ ، تربيت و هدايت

ثمّ إنّى دعوتهم جهارًا . .. و أسررت لهم إسرارًا

از اين كه نوح(ع)، گاهى مردم را به صوربّ مخفى و گاهى علنى دعوت مى كرد و يا برخى از مردم را به شكل خصوصى و برخى ديگر را به صورت عمومى به سوى خداوند فرامى خواند; مى توان مطلب ياد شده را به دست آورد.

مكان درخت طوبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 29 - 5

5_ { سئل رسول الله ( ص ) عن طوبى قال : شجرة أصلها فى دارى و فرعها على أهل الجنة ثم سئل عنها مرّة اُخرى فقال : فى دار على ( ع ) . . . ان دارى و دار على فى الجنة بمكان واحد ;

از رسول خدا(ص) درباره طوبى سؤال شد، فرمود: درختى است كه ريشه آن در خانه من و شاخه هاى آن بر سر بهشتيان است. سپس مرتبه ديگرى از [رسول خدا ]سؤال شد، حضرت فرمود: در خانه على(ع) است ... همانا خانه من و على(ع) در بهشت در يك مكان است}.

مكان ذكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 7

7 - مساجد ، جايگاه عبادت خدا و ياد كردن نام اوست .

مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

سجده، بارزترين نمود پرستش است و تعبير از پايگاههاى دينى اهل ايمان به مسجد (جايگاه سجده) بيانگر اين

است كه: آن پايگاهها محل عبادت و پرستش مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 36 - 1

1 - مثل نور خدا ، همانند چراغ دانى است دربرگيرنده چراغى پر فروغ و نورافشان كه در خانه هايى است كه به اذن خداوند ، رتبه رفيع يافته اند و هماره مركز ياد خدا هستند .

مثل نوره كمشكوة فيها مصباح المصباح فى زجاجة . .. فى بيوت أذن اللّه أن ترفع و يذك

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه {فى بيوت} متعلق به {مشكوة} و صفت براى آن باشد.

مكان رشد ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 70 - 4

4 - رشد ابراهيم ( ع ) در محيط غير شرك و مواجهه او با محيط شرك آلود ، امرى سؤال انگيز براى وى

إذ قال لأبيه و قومه ما تعبدون

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه پرسش ابراهيم(ع)، پرسشى طبيعى و برخاسته از فطرت توحيدى وى بود و نه تدبيرى در جهت طرح مسائل توحيدى با مردم. بر اين اساس روشن مى شود كه آن حضرت در محيطى غير شرك مى زيسته است از اين رو با مشاهده بت پرستى مردم، شگفت زده شد و از آن كار استفسار نمود.

مكان رشد جنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 6 - 13

13 - شكم مادران ، بستر مناسب رشد جنين و تكامل نطفه انسان .

يخلقكم فى بطون أُمّه_تكم خلقًا من بعد خلق فى ظلم_ت ثل_ث

تصريح به آفرينش انسان در شكم

مادران، مى تواند گوياى مطلب بالا باشد.

مكان ركوع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 18

18 - خانه خدا جايگاه طواف ، اعتكاف ، عبادت ، ركوع و سجود ( نماز ) است .

أن طهرا بيتى للطائفين و العكفين و الركع السجود

عكوف مصدر (عاكفين) به معناى ماندن و اقامت كردن در مكانى است و مراد از آن در آيه شريفه - به قرينه طواف، ركوع و سجود - يا مطلق عبادت و پرستش خداست و يا مقصود از آن، اعتكاف - كه عبادتى خاص با شرايطى ويژه از قبيل روزه گرفتن و . .. است - مى باشد.

مكان روزى جنبندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 6 - 6

6_ نام و نشان هر جنبنده ، مقدار و نوع روزى آن و نيز مكانى كه بايد در آن روزى داده شود ، در كتابى ثبت شده است .

و ما من دابّة. .. كل فى كت_ب

مضاف اليه كلمه {كل} محذوف است و جمله هاى پيشين گوياى آن است; يعنى: {كل دابة و ما يتعلق بها فى كتاب مبين}

مكان رويش درخت زقوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 64 - 1

1 - { زقّوم } درختى است كه از قعر دوزخ مى رويد .

أم شجرة الزقّوم . .. إنّها شجرة تخرج فى أصل الجحيم

مكان زايمان مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 3

3- زايمان مريم ( س ) در

سرزمينى گرمسير و داراى نهال هاى نخل صورت گرفت .

فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة

{نخل} در سرزمينى مى رويد كه داراى آب و هواى گرم باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 24 - 1

1- مريم ( س ) ، در كنار درخت خرما وضع حمل نمود و عيسى ( ع ) را به دنيا آورد .

فأجاءها المخاض إلى جذع النخلة . .. فنادي_ها

{فاء} در {فناداها} فصيحه است و از جمله اى محذوف، قبل از خود، حكايت مى كند و مضمون آن جمله، خبر از ولادت عيسى(ع) در كنار درخت است.

مكان زندگى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 25 - 1

1 _ زمين عرصه حيات و مرگ آدميان

قال فيها تحبون و فيها تموتون

مكان زندگى برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 6

6_ فرزندان يعقوب در كنار پدر و پيرامون او زندگى مى كردند .

و لما فتحوا مت_عهم . .. قالوا ي_أبانا ما نبغى ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا

مكان زندگى زنبورعسل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 68 - 4

4- دامنه كوه ها ، بالاى درختان و بنا ها و سايبان ها ، مكانى طبيعى و مناسب براى زندگى زنبور هاى عسل

و أوحى ربّك إلى النحل أن اتخذى من الجبال بيوتًا و من الشجر و ممّا يعرشون

مكان زندگى شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 25 - 2

2 _ زمين،

عرصه حيات و مرگ شياطين نيست.

قال فيها تحيون و فيها تموتون و منها تخرجون

تكرار كلمه {قال} (قال اهبطوا . .. قال فيها تحيون) مى تواند اشاره به تغيير مخاطب در دو جمله {اهبطوا ... } و {فيها تحيون} داشته باشد. در آيه قبل انسانها و نيز شيطان مورد خطاب بودند و در اين آيه تنها انسانها مخاطب هستند. و شياطين مورد خطاب نيستند. بنابراين مى توان گفت زمين عرصه حيات و مرگ شياطين نيست.

مكان ستارگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 61 - 3

3 _ خداوند ، در آسمان ها برج ها و منزلگاه هايى براى ستارگان قرار داد .

الذى جعل فى السماء بروجًا

{بروج} (جمع {برج}) به معناى قصرها است; ولى مقصود از آن در آيه شريفه _ مطابق ديدگاه بيشتر مفسران و اهل لغت _ مى تواند دو چيز باشد: 1_ منازل و قرارگاه هاى معين براى ستارگان و كواكب. 2- خود كواكب و ستارگان. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 75 - 2

2 - ستارگان آسمان ، داراى مكانى معين و فاصله هاى ثابت و تغييرناپذير

فلاأُقسم بموقع النجوم

در صورتى كه {موقع} (مفرد {مواقع}) اسم مكان (محل استقرار) باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 11 - 1

1 - آسمان ، داراى باران هاى پياپى و فائده هاى مداوم و جايگاه ظهور مكرر ستارگان

و السماء ذات الرجع

{رَجْع} به معناى بازگرداندن و {رجوع} به معناى بازگشتن است

(مفردات راغب). {ذات الرجع} وصفى است كه بر ثبوت و تداوم دلالت دارد و مراد از آن مى تواند بازگشت دادن بخارهاى متصاعد به صورت باران باشد. گفته {مقاييس اللغة} _ كه {رَجْع} را به معناى {باران} دانسته است _ اين احتمال را تأييد مى كند. برخى از مفسران، آن را بر تمام فايده هاى آسمانى، ظهور مكرر ستارگان در شب ها، تأثير حوادث آسمانى در پيدايش مكرر فصول سال، تطبيق داده اند.

مكان سجده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 25

25 - از على ( ع ) روايت شده كه : { انه اراد جميع الارض لقول النبى ( ص ) جعلت لى الارض مسجداً . . . ;

مراد از مساجد اللّه در آيه فوق، تمامى زمين است; به خاطر سخن پيامبر كه فرمود: زمين براى من جايگاه سجده قرار داده شد . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 18

18 - خانه خدا جايگاه طواف ، اعتكاف ، عبادت ، ركوع و سجود ( نماز ) است .

أن طهرا بيتى للطائفين و العكفين و الركع السجود

عكوف مصدر (عاكفين) به معناى ماندن و اقامت كردن در مكانى است و مراد از آن در آيه شريفه - به قرينه طواف، ركوع و سجود - يا مطلق عبادت و پرستش خداست و يا مقصود از آن، اعتكاف - كه عبادتى خاص با شرايطى ويژه از قبيل روزه گرفتن و . .. است - مى باشد.

مكان سدرة المنتهى

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

18 - نجم - 53 - 14 - 2

2 - { سدرة المنتهى } ، در مكانى فروتر از افق اعلى ( مقام جبرئيل ) قرار دارد .

ثمّ دنا فتدلّى . .. و لقد رءاه نزلة أُخرى . عند سدرة المنتهى

به كار رفتن واژه {نزلة} _ از ماده {نزول} (فرود آمدن) _ نشانگر آن است كه جايگاه اصلى جبرئيل (افق اعلى) بسى فراتر از جايگاه {سدرة المنتهى} قرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 15 - 1

1 - { جنة المأوى } ، در مجاورت { سدرة المنتهى } قرار دارد .

عند سدرة المنتهى . عندها جنّة المأوى

ضمير {عندها} به {سدرة المنتهى} بازمى گردد.

مكان سكونت جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 10 - 3

3 - جنيان ، همانند انسان در زمين سكونت دارند .

و الأرض وضعها للأنام

در صورتى كه {أنام} به معناى جن و انس باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

مكان سكونت ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 26 - 5

5 - محل سكونت همسر ابراهيم ( ع ) مجزا از محيط پذيرايى ميهمانان *

فراغ إلى أهله

حركت مخفيانه ابراهيم(ع) به سوى اهل، در جايى فرض مى شود كه محيط خانواده آن حضرت در معرض ديد ميهمانان نبود.

مكان ظهور ملائكه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 4

4 - هر ناحيه اى از آسمان مى توانست و احتمال داشت كه محل ظهور و پيدايش فرشته

وحى بر پيامبر ( ص ) باشد .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء

از اينكه پيامبر(ص) براى مشاهده نزول فرشته وحى به نقطه اى خاص و معين چشم نمى دوخت و صورتش را به هر سويى مى چرخانيد، به برداشت فوق مى توان دست يافت.

مكان ظهور وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 3

3 - آسمان محل ظهور و بروز وحى بر پيامبران

قد نرى تقلب وجهك فى السماء

مكان عبادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 7،10

7 - مساجد ، جايگاه عبادت خدا و ياد كردن نام اوست .

مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

سجده، بارزترين نمود پرستش است و تعبير از پايگاههاى دينى اهل ايمان به مسجد (جايگاه سجده) بيانگر اين است كه: آن پايگاهها محل عبادت و پرستش مى باشد.

10 - غفلت از ياد خدا در جايگاه عبادت ( مسجد و . . . ) امرى نكوهيده و نارواست .

و من أظلم ممن منع مسجد اللّه أن يذكر فيها اسمه

عبارت {أن يذكر فيها اسمه} بيانگر اين است كه: دليل ناروا بودن و ستمكار شمردن بازدارندگان مردم از حضور در مساجد، ياد نشدن نام خداست. بنابراين جمله {من أظلم ...} شامل كسانى كه در جايگاههاى عبادت از ياد خدا غافلند نيز، مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 115 - 6

6 - در هر كجاى زمين ، مى توان روى به خدا آورد و به عبادت و ياد او پرداخت .

فأينما تولوا فثم وجه اللّه

{أينما} از

اسماى شرط و جواب آن محذوف است و جمله {فثم وجه اللّه} جانشين آن مى باشد. جمله با تقدير آن چنين است: {أينما تولوا فلا جناح عليكم لان هناك وجه اللّه}. (اقتباس از الميزان)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 158 - 1

1 - كوه صفا و مروه ، دو علامتى كه خداوند آنها را نشانه جايگاه عبادت قرار داده است .

إن الصفا و المروة من شعائر اللّه

بنابراين توصيف {صفا و مروة} به {شعائر اللّه} مى رساند كه: خداوند آن دو مكان را علامتى قرار داده تا بندگانش در آن جا، او را عبادت كنند.

مكان عبادت ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 26 - 2

2 - كعبه ، محل عبادت حضرت ابراهيم ( ع )

و إذ بوّأنا لإبرهيم مكان البيت

{تبوِئة} (مصدر {بوّأنا}) به معناى {مَبائه و مرجع قراردادن است; يعنى، {به خاطر بسپار آن زمانى را كه ما محل كعبه را براى ابراهيم(ع) محل مراجعه قرارداديم}. مراجعه مكرر حضرت ابراهيم (ع) به محل كعبه يا به منظور عبادت خدا بوده است و يا براى ساختن بناى آن، برداشت فوق بر پايه احتمال اول است.

مكان عبور بنى اسرائيل از رود نيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 24 - 5

5- محل عبور موسى ( ع ) و بنى اسرائيل از رود نيل ، گذرگاهى وسيع و گسترده دامن

و اترك البحر رهوًا

برداشت يادشده بنابر اين نكته است كه {رهوًا} به معناى راه وسيع باشد; همان گونه كه راغب در {مفردات}

آن را پذيرفته است.

مكان عبور موسى(ع) از رودنيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 24 - 5

5- محل عبور موسى ( ع ) و بنى اسرائيل از رود نيل ، گذرگاهى وسيع و گسترده دامن

و اترك البحر رهوًا

برداشت يادشده بنابر اين نكته است كه {رهوًا} به معناى راه وسيع باشد; همان گونه كه راغب در {مفردات} آن را پذيرفته است.

مكان عذاب اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 13

13 - { جهنم } ، نام محل عذاب در آخرت

حسبهم جهنّم يصلونها

مكان عذاب قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 60 - 5

5- سرزمين قوم لوط ، محل نزول عذاب الهى بر آنان

إلاّ امرأته إنها لمن الغ_برين

{غابر} (مفرد غابرين) در لغت به معناى باقى و بازمانده است و مقصود از بازماندگان، عموم مردم لوط _ به استثناى آل لوط _ است كه در شهر ماندند و عذاب الهى آنان را فرا گرفت.

مكان فرود كشتى نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 29 - 5

5 - فرود آمدن كشتى نوح ، در محلى غير از محل زندگى نخستين او

و قل ربّ انزلنى منزلاً مباركًا

همان طور كه در برداشت پيشين گفته شد، {منزل} مى تواند اسم مكان باشد. بنابراين درخواست فرود آمدن در يك جاى پربركت، بيانگر تغيير مكان و مفيد برداشت فوق است.

مكان قتل هابيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده -

5 - 30 - 20

20 _ كوه قاسيون در دمشق ، مكان كشته شدن هابيل توسط برادرش

فطوعت له نفسه قتل اخيه فقتله

از رسول خدا(ص) روايت شده: بدمشق. حبل يقال له قاسيون فيه قتل ابن آدم اخاه.

_______________________________

الدرالمنثور، ج 3، ص 61.

مكان قلب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 10

10 - سينه ، جايگاه قلب آدميان

فتكون لهم قلوب . .. و ل_كن تعمى القلوب التى فى الصدور

مكان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 107 - 2

2 - زمين ، محل رخداد قيامت و حشر انسان ها *

فيذرها قاعًا صفصفًا . لاترى فيها عوجًا و لاأمتًا

مسطح شدن زمين ممكن است جهت آماده سازى آن براى برانگيختن مردم باشد. بنابراين قيامت و صحنه رعب انگيز آن، بر روى همين زمين اتفاق خواهد افتاد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 14 - 3

3 - عرصه قيامت ، مكانى مشخص و از پيش تعيين شده است .

فإذا هم بالساهرة

حرف {ال} در {الساهرة}، گوياى اين است كه جايگاه حضور مردم در قيامت، از پيش مشخص شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 5 - 3

3 - كره زمين ، عرصه برپايى قيامت

يوم . .. و تكون الجبال

مكان كشتى سازى نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 38 - 2،17

2_ كارگاه كشتى سازى نوح ، مجاور گذرگاه عمومى و در ديد و منظر همگان بود .

و

يصنع الفلك و كلما مرّ عليه ملأ من قومه

17_ { عن أبى عبدالله ( ع ) [ فى حديث ] : . . . فعمل نوح سفينة فى مسجد الكوفة بيده . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه [ضمن حديثى ]فرمود:. .. نوح به دست خود در مسجد كوفه كشتى ساخت...}.

مكان كشف آبخورى پادشاه مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 3

3_ يوسف ( ع ) در بازرسى بار بنيامين ، جام شاهى را از بار وى بيرون آورد .

ثم استخرجها من وعاء أخيه

ضمير مفعولى در {استخرجها} به {صواع} و يا {سقاية} باز مى گردد. قابل ذكر است كه آوردن فعل {استخرج} (بيرون آورد) به جاى {وجد} (يافت) به خاطر اين است كه يوسف(ع) مى دانست جام شاهى در اثاثيه بنيامين است.

مكان كفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 52 - 7

7- كفر و ناسپاسى ، محدود به دنياست و در آخرت حتى كافران ، ثناگوى خداوند خواهند بود .

يوم يدعوكم فتستجيبون بحمده

بنابر اينكه مخاطب {يدعوكم} منكران قيامت باشد، استفاده مى شود كه آنان تنها در دنيا مجال كفر و كفران داشتند، ولى در آخرت حمد و ثنا خواهند گفت.

مكان كيفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 15 - 10

10 - دنيا ، محل تلاش و آخرت جاى كيفر و پاداش و مواجه شدن با نتيجه تلاش است .

إنّ الساعة ءاتية . .. لتجزى كلّ نفس بما تسعى

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

12 - نور - 24 - 25 - 7

7 - جهان آخرت ، جهان كيفر و پاداش است .

يومئذ يوفّيهم اللّه دينهم الحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 20 - 15

15 - جهان آخرت ، جهان كيفر و پاداش الهى

و فى الأخرة عذاب شديد و مغفرة من اللّه و رضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 35 - 3

3 - دنيا ، محل تلاش و آخرت ، جاى بهره مندى از تلاش ها است .

فإذا جاءت الطامّة الكبرى . يوم يتذكّر الإنس_ن ما سعى

بيان {يادآورى اعمال در قيامت}، صرفاً به منظور خبر از آينده نيست; بلكه بشارت دادن و انذار انسان ها نسبت به فرجام اعمالشان است.

مكان كيفر عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 111 - 10

10- دنيا ، ميدان عمل و آخرت صحنه دريافت پاداش و كيفر است .

يوم تأتى . .. و توفّى كلّ نفس ما عملت

مكان گفتگوى خدا با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 52 - 2

2- كوه طور ، مكانى مبارك و محلى كه خداوند از آن ناحيه با موسى ( ع ) سخن گفت .

و ن_دين_ه من جانب الطور الأيمن

{الأيمن} _ كه دراين برداشت به معناى مبارك گرفته شده است _ ممكن است وصف براى {الطور} باشد و ممكن است وصف براى {جانب} گرفته شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 -

12 - 1

1 - دره طوى _ در صحراى سينا _ سرزمين تكلم خداوند با موسى ( ع )

ي_موسى . إنّى أنا ربّك ... إنّك بالواد المقدّس طوًى

{واد} مخفف {وادى}، يعنى حد فاصل بين كوه ها كه راه عبور سيلاب باشد (مصباح). {طُوى} ممكن است نام دره اى پايين كوه طور باشد (لسان العرب). در اين صورت بدل يا عطف بيان براى {الواد المقدس} خواهد بود و ممكن است به معناى {ساعة} و {لحظة} باشد (لسان العرب). كه ظرف براى {المقدس} مى شود; يعنى دره اى كه در برهه اى از زمان (اشاره به لحظه تكلم خداوند با موسى(ع)) تقدس يافته است.

مكان گوساله پرستى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 3

3 - بنى اسرائيل ، محل استقرار گوساله سامرى را عبادت گاه خود قرار داده و ساعات فراوانى را به عبادت آن اختصاص دادند .

لن نبرح عليه ع_كفين

ملازمت و مداومت، از لغت {عاكفين} به دست مى آيد.

مكان مبارزه با شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 11 - 7

7- جايگاه عبادت و راز و نياز با خدا ، ميدان نبرد با شيطان و ديگر موانع راه خدا *

المحراب

در وجه نام گذارى {محراب} گفته شده است كه نمازگزار در آن جا، با شيطان محاربه مى كند. هم چنين با پيداكردن حضور قلب با نفس خود مى جنگد (مصباح).

مكان مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 34 - 7

7 - انسان ها ، از جايگاه و

مكان مرگ خويش ، بى اطلاع اند .

و ما تدرى نفس بأىّ أرض تموت

مكان مرگ شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 25 - 2

2 _ زمين، عرصه حيات و مرگ شياطين نيست.

قال فيها تحيون و فيها تموتون و منها تخرجون

تكرار كلمه {قال} (قال اهبطوا . .. قال فيها تحيون) مى تواند اشاره به تغيير مخاطب در دو جمله {اهبطوا ... } و {فيها تحيون} داشته باشد. در آيه قبل انسانها و نيز شيطان مورد خطاب بودند و در اين آيه تنها انسانها مخاطب هستند. و شياطين مورد خطاب نيستند. بنابراين مى توان گفت زمين عرصه حيات و مرگ شياطين نيست.

مكان مسجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 114 - 25

25 - از على ( ع ) روايت شده كه : { انه اراد جميع الارض لقول النبى ( ص ) جعلت لى الارض مسجداً . . . ;

مراد از مساجد اللّه در آيه فوق، تمامى زمين است; به خاطر سخن پيامبر كه فرمود: زمين براى من جايگاه سجده قرار داده شد . .. }.

مكان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 20 - 8

8 - معاد انسان ها در عالم آخرت ، تحقق پيدا خواهد كرد .

كيف بدأ الخلق ثمّ اللّه ينشئ النشأة الأخرة

مكان معاهده مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 7 - 5

5 _ انعقاد پيمان صلح ميان مسلمانان صدر اسلام و مشركان در

كنار مسجدالحرام

إلا الذين عهدتم عند المسجدالحرام

مكان ملاقات موسى(ع) با خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 64 - 1،2

1- مسأله ماهى و حركت غيرعادى آن در آب ، نشانه اى براى جايگاه ملاقات موسى و خضر ( ع ) بود .

قال ذلك ما كنّا نبغ

{بغى} به معناى {طلب} است و {ذلك ما كنّا نبغ} يعنى: {آنچه پيوسته در طلب او بوديم، همان علامت و نشانه است. }. ياء {نبغى} _ در پايان سخن موسى(ع) _ به منظور تخفيف كلام، حذف شده است.

2- حضرت موسى ( ع ) ، از رخداد علائمى براى يافتن جايگاه حضرت خضر ( ع ) قبلاً مطلع بود .

قال ذلك ما كنّا نبغ

مكان ملاقات موسى(ع) و خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 6

6- موسى ( ع ) از امكان دسترسى به خضر ، در محل تلاقى دو دريا ، مطلع بود .

لاأبرح حتّى أبلغ مجمع البحرين

مكان مهمانى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 29 - 8

8 - زمين ، ضيافتگاه الهى براى انسان ها

و قل ربّ أنزلنى منزلاً مباركًا

عبارت {منزلاً مباركاً} كنايه از سرزمينى پر خير و بركت است. به كارگيرى {منزل} براى سرزمين ها، مفيد برداشت فوق است.

مكان ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 66 - 1

1 _ جهنم ، قرارگاه و اقامتگاهى بس بد و آزاردهنده

عذاب جهنّم . .. إنّها ساءت مستقرًّا و مقامًا

{مستقراً} تميز براى ضمير مستتر

در {ساءت} و به معناى محل استقرار است. {مقام} نيز اسم مكان و به معناى اقامتگاه مى باشد.

مكان نامه عمل كم فروشان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 7 - 6

6 - نامه عمل كم فروشان ، در جايگاهى پست نگه دارى خواهد شد .

ويل للمطفّفين . .. إنّ كت_ب الفجّار لفى سجّين

مكان نزول تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 44 - 1

1 - بخش غربى وادى طور ، محل نزول تورات بر موسى ( ع )

و ما كنت بجانب الغربىّ إذ قضيناإلى موسى الأمر

مراد از {أمر مقضى} تورات است كه خداوند در كوه طور به موسى(ع) عطا فرمود.

مكان نفوذ شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 222 - 1

1 - قلب هر انسان دروغ پرداز و گنه پيشه ، محل واقعى نزول شياطين

تنزّل على كلّ أفّاك أثيم

{أفّاك} از ريشه {إفك} (قلب كردن حقيقت) مشتق شده است. بنابراين {أفّاك} به كسى گفته مى شود كه دروغ پردازى كند. {أثيم} نيز از ماده {إثم} (گناه) به معناى گنه پيشه است.

مكان نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 18

18 - خانه خدا جايگاه طواف ، اعتكاف ، عبادت ، ركوع و سجود ( نماز ) است .

أن طهرا بيتى للطائفين و العكفين و الركع السجود

عكوف مصدر (عاكفين) به معناى ماندن و اقامت كردن در مكانى است و مراد از آن در آيه شريفه - به قرينه طواف، ركوع

و سجود - يا مطلق عبادت و پرستش خداست و يا مقصود از آن، اعتكاف - كه عبادتى خاص با شرايطى ويژه از قبيل روزه گرفتن و . .. است - مى باشد.

مكان نوح(ع) در كشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 28 - 3

3 - داخل كشتى نوح ، محل استقرار حيوانات و خاندان وى و عرشه آن محل استقرار او و پيروانش بود .

فاسلك فيها . .. و أهلك فإذا استويت أنت ... على الفلك

برداشت ياد شده، با توجه به عبارت هاى {اسلك فيها} (در كشتى وارد كن) و {إذا استويت. .. على الفلك} (هرگاه تو... بر كشتى استقرار يافتى)، به دست آمده است.

مكان ولادت اسحاق(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 27 - 2

2 - اسحاق ( ع ) ، پس از هجرت ابراهيم ( ع ) از منطقه اصلى زندگى اش ، متولد شد .

و قال إنّى مهاجر . .. و وهبنا له إسح_ق

برداشت بنابراين است كه در آيات، آنچه بر حضرت ابراهيم(ع) به ترتيب رخ داده، منعكس شده است.

مكان هبوط آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 23،25

23 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه فرمود : { فأوحى اللّه تعالى إلى جبرئيل ان اهبطهما إلى البلدة المباركة مكة فهبط بهما جبرئيل فألقى آدم على الصفا و ألقى حواء على المروة . . . ;

خداوند به جبرئيل وحى كرد كه آدم و حوا را به شهر مبارك مكه

فرود آور. پس جبرئيل آدم(ع) را بر كوه صفا و حوا را بر كوه مروه فرود آورد ...}.

25 _ { عن أمير المؤمنين ( ع ) ( فى حديث طويل ) و فيه سأله عن أكرم واد على وجه الأرض فقال واد يقال له { سرانديب } سقط فيه آدم من السماء ;

از امير المؤمنين (ع) در ضمن {حديثى طولانى} از شريف ترين مكانهاى روى زمين سؤال شد، آن حضرت فرمود: آن مكان {سرانديب} ]سرى لانكا، لغت نامه دهخدا[ است كه آدم (ع) از آسمان به آن جا نازل شد}.

مكان هبوط حوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 36 - 23

23 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه فرمود : { فأوحى اللّه تعالى إلى جبرئيل ان اهبطهما إلى البلدة المباركة مكة فهبط بهما جبرئيل فألقى آدم على الصفا و ألقى حواء على المروة . . . ;

خداوند به جبرئيل وحى كرد كه آدم و حوا را به شهر مبارك مكه فرود آور. پس جبرئيل آدم(ع) را بر كوه صفا و حوا را بر كوه مروه فرود آورد ...}.

مكان هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 36 - 3

3 - هدايت و راه يابى به نور ويژه خداوند ، داراى راه ها و مكان هاى ويژه است .

يهدى اللّه لنوره من يشاء . .. فى بيوت أذن اللّه أن ترفع

مكان همسفران نوح(ع) در كشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 28 - 3

3 - داخل

كشتى نوح ، محل استقرار حيوانات و خاندان وى و عرشه آن محل استقرار او و پيروانش بود .

فاسلك فيها . .. و أهلك فإذا استويت أنت ... على الفلك

برداشت ياد شده، با توجه به عبارت هاى {اسلك فيها} (در كشتى وارد كن) و {إذا استويت. .. على الفلك} (هرگاه تو... بر كشتى استقرار يافتى)، به دست آمده است.

نشانه هاى مكان ملاقات با خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 64 - 1،2

1- مسأله ماهى و حركت غيرعادى آن در آب ، نشانه اى براى جايگاه ملاقات موسى و خضر ( ع ) بود .

قال ذلك ما كنّا نبغ

{بغى} به معناى {طلب} است و {ذلك ما كنّا نبغ} يعنى: {آنچه پيوسته در طلب او بوديم، همان علامت و نشانه است. }. ياء {نبغى} _ در پايان سخن موسى(ع) _ به منظور تخفيف كلام، حذف شده است.

2- حضرت موسى ( ع ) ، از رخداد علائمى براى يافتن جايگاه حضرت خضر ( ع ) قبلاً مطلع بود .

قال ذلك ما كنّا نبغ

نقش مكان در جادو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 10

10 - سِحر ، عملى بى ارزش است و تغيير مكان دادن ساحر ، تأثيرى در ثمربخشى آن ندارد .

و لايفلح الساحر حيث أتى

نقش مكان عبادت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 25

25 - نقش مكان عبادت در ارزش آن

اتخذوا من مقام إبرهيم مصلًّى . .. طهرا بيتى للطائفين و العكفين و الركع السجود

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 16 - 6

6- در آيين مريم ( س ) ، شرقِ خانه و يا معبد ، مكانى مناسب تر براى عبادت بود . *

إذ انتبذت من أهلها مكانًا شرقيًّا

است.

نقل مكان عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 4

4 - نقل مكان كردن مريم به همراه نوزادش ( عيسى ) ، به محلى ديگر غير از زادگاه او

و ءاوين_هما إلى ربوة

{إيواء} (مصدر {آوينا}) به معناى امكان و جاى دادن است. {ربوة} نيز به تپه و هر زمين بلند گفته مى شود. {ذات قرار} (مرادف {مستقر}) به معناى جاى زيست است و {معين} به آبى كه بر روى زمين جارى باشد، گفته مى شود.

نقل مكان مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 50 - 4

4 - نقل مكان كردن مريم به همراه نوزادش ( عيسى ) ، به محلى ديگر غير از زادگاه او

و ءاوين_هما إلى ربوة

{إيواء} (مصدر {آوينا}) به معناى امكان و جاى دادن است. {ربوة} نيز به تپه و هر زمين بلند گفته مى شود. {ذات قرار} (مرادف {مستقر}) به معناى جاى زيست است و {معين} به آبى كه بر روى زمين جارى باشد، گفته مى شود.

ويژگيهاى مكان نامه عمل فاسقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 8 - 2

2 - مخزن نامه هاى عمل بدكاران ، داراى ويژگى هايى فراتر از حد بيان است و پستى و گريزناپذير بودن آن قابل

توصيف نيست .

و ما أدريك ما سجّين

ريشه كلمه {سجّين} بر زندان بودن جايگاه نامه عمل بدكاران دلالت دارد و پستىِ آن، از تقابل با {علّيّين} در آيات بعد استفاده مى شود.

مكان ها

ارزش مكان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 9

9- عبادت و نماز در كنار خانه خدا ، برخوردار از فضيلت و ارزش بيشترى در مقايسه با ساير سرزمينها

ربّنا إنى أسكنت من ذرّيتى . .. عند بيتك المحرّم ربّنا ليقيموا الصلوة

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه اقامه نماز در غير مكه براى فرزندان حضرت ابراهيم(ع) ممكن بود; ولى حضرت ابراهيم(ع) براى فضيلت عبادت در جوار خانه خدا آن مكان را براى فرزندانش برگزيد.

نقشمكان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 11

11- مكان ها و موقعيت ها داراى نقش مؤثرى در توفيق يافتن انسان بر عبادت و اقامه نماز است .

أسكنت من ذرّيتى . .. عند بيتك المحرّم ربّنا ليقيموا الصلوة

اسكان فرزندان در جوار خانه خدا براى اقامه نماز مى تواند بيانگر اين حقيقت باشد كه مكانهاى مناسب، چون خانه خدا، در توفيق يافتن انسان براى عبادت مؤثر است.

مكذبان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مكذبان

آتش جهنم و مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 12 - 2

2 _ آتش جهنم به هنگام ديدن تكذيب كنندگان قيامت از راه دور ، به جوش و خروش آمده و فرياد خشمگينانه سرخواهد داد .

إذا رأتهم من مكان بعيد سمعوا لها تغيّظًا و زفيرًا

آثار استكبار مكذبان معاد

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 10

10 _ درخواست نزول ملائكه براى خويش و رؤيت خداوند از سوى منكران معاد ، برخاسته از روحيه استكبارى و خود برتربينى آنان

لولا أُنزل علينا المل_ئكة أو نرى ربّنا لقد استكبروا فى أنفسهم

آثار پندارهاى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 23 - 1

1 - منكران معاد ، بر اثر پندارهايى انباشته در ذهن خود ، قرآن را تكذيب مى كنند .

بل الذين كفروا يكذّبون . و اللّه أعلم بما يوعون

{وِعاء}; يعنى، ظرف و {أوعيت الزاد و المتاع} زمانى گفته مى شود كه آن را در {وعاء} قرار دهى (لسان العرب). ظرف مورد نظر، ممكن است ذهن و قلب منكران معاد باشد كه جايگاه باورهاى آنان است.

آثار ترس اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 4

4 - آثار ترس و دلهره ، آشكار در چهره ستمكاران و منكران معاد ، در قيامت

ترى الظ_لمين مشفقين

واژه {ترى} اشعار به مطلب ياد شده دارد.

آثار دروغگويى مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 15 - 9

9 - سيه رويى و ثبت نشانه دروغ گويى و گناه كارى بر پيشانى تكذيب گران دين ، كيفر مخالفت آنان با نماز ، هدايت و تقوا

لنسفعًا بالناصية

برداشت ياد شده، ناظر به معانى گوناگونى است كه براى {سفع} در توضيح برداشت هفتم ذكر شد. وصف هاى {كاذبة} و {خاطئة} (در آيه بعد)، مشخّصات نشانه را بيان كرده

است.

آثار ذكر انحطاط مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 2 - 5

5 - توجّه به سقوط اخلاقى منكران معاد ، تا حد خشونت با يتيمان ، مايه پرهيز از تكذيب آخرت است .

فذلك الذى يدعّ اليتيم

آثار ذكر رذايل اخلاقى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 1 - 5

5 - توجّه به خصلت هاى نارواى تكذيب گران آخرت ، بازدارنده انسان از تكذيب آن است .

أرءيت الذى يكذّب بالدين

آثار ذكر فرجام مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 26 - 8

8 - آگاهى و توجه به سرنوشت شوم تكذيب كنندگان انبياى الهى ، بازدارنده انسان از تكذيب و زمينه ساز رويكرد به دين

فأذاقهم اللّه الخزى . .. أكبر لو كانوا يعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 19 - 8

8 - توجه به معاد و سرنوشت تكذيب كنندگان پيامبران بازدارنده انسان از مخالفت با دعوت فرستادگان الهى است .

و يوم يحشر أعداء اللّه إلى النار

با توجه به تقدير {ذكّرهم} يا {أنذرهم} و امثال آن به عنوان عامل {يوم}، برداشت بالا استفاده مى شود.

آثار طغيانگرى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 11

11 _ درخواست نزول ملائكه براى خويش و رؤيت خداوند از سوى منكران معاد ، برخاسته از روح طغيان و سركشى در وجود آنان

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة أو

نرى ربّنا لقد استكبروا ف

آثار عذاب مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 85 - 7

7 - باز ايستادن ظالمان تكذيب گر از نطق و سخن ، با مشاهده نزول عذاب الهى بر آنان

و وقع القول عليهم . .. فهم لاينطقون

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مراد از {وقع القول. ..} حلول عذاب باشد.

آثار عذاب مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 25 - 5

5 - عذاب غافلگيرانه تكذيب كنندگان پيامبران در گذشته ، تهديدى عليه دشمنان دين است .

كذّب الذين من قبلهم فأتي_هم العذاب من حيث لايشعرون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، در مقام تهديد و هشدارو عبرت آموزى است.

آثار گناه مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 15 - 9

9 - سيه رويى و ثبت نشانه دروغ گويى و گناه كارى بر پيشانى تكذيب گران دين ، كيفر مخالفت آنان با نماز ، هدايت و تقوا

لنسفعًا بالناصية

برداشت ياد شده، ناظر به معانى گوناگونى است كه براى {سفع} در توضيح برداشت هفتم ذكر شد. وصف هاى {كاذبة} و {خاطئة} (در آيه بعد)، مشخّصات نشانه را بيان كرده است.

آرزوى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 53 - 7

7 _ منكران قرآن پس از برپايى قيامت در آرزوى يافتن شفيعان نجات دهنده از عذاب و يا بازگشت به دنيا براى انجام اعمالى سعادت آفرين

يقول الذين نسوه

. .. فيشفعوا لنا او نرد فنعمل غير الذين كنا نعمل

آسايش مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 182 - 2

2 _ خداوند با عواملى خام كننده و خالى از هشدار ( رفاه ها و آسايش ها . . . ) تكذيب كنندگان آيات را به سير در راه سقوط وامى دارد .

سنستدرجهم من حيث لايعلمون

آشاميدنيهاى اخروى مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 93 - 1

1 - آب داغ و جوشان ، نوشيدنى تكذيب گران گمراه در جهان آخرت

و أمّا إن كان من المكذّبين الضالّين . فنزل من حميم

{حميم}، به معناى آبى است كه به شدت گرم باشد.

ابتلاى مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 17

17 _ مرگ، آغاز گرفتارى مشركان و تكذيب كنندگان آيات الهى است.

حتى إذا جاءتهم رسلنا يتوفونهم قالوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 183 - 3

3 _ تكذيب كنندگان آيات خداوند گرفتار مكر و كيد او خواهند شد .

إن كيدى متين

ابتلائات مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 96 - 11

11 _ جوامع تكذيب كننده پيامبران الهى در خطر گرفتار شدن به كمبود ها و مشكلات زندگى

و لو أن أهل القرى ءامنوا . .. و لكن كذبوا فأخذنهم بما كانوا يكسبون

از مصاديق مورد نظر براى {فأخذنهم . .. } به دليل آيه 94، گرفتار شدن تكذيب كنندگان انبيا

به كمبودها و مشكلات است.

اتحاد مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 13 - 2

2 - قوم نوح ، عاد ، فرعون ، ثمود ، لوط و اصحاب ايكه ( قوم شعيب ) اقوامى متشكل ، همسو و متحد در مخالفت با پيامبران خود

كذّبت قبلهم قوم نوح . .. ثمود قوم لوط و أصح_ب لئيكة أُول_ئك الأحزاب

برداشت ياد شده از به كار رفتن تعبير {احزاب} درباره اين اقوام، استفاده مى شود.

اتمام حجت با مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 48 - 4

4 - هلاكت جوامع كفرپيشه و تكذيب گر تاريخ ، نتيجه عملكرد خود آنها و پس از اتمام حجت الهى بر آنان

ثمّ أرسلنا . .. بأي_تنا و سلط_ن مبين ... فكذّبوهما فكانوا من المهلكين

اتمام حجت بر مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 26 - 2

2 - عذاب شدن كافران تكذيب گر پس از اتمام حجت و ارائه معجزات و دلايل آشكار و كتاب هاى روشنگر بوده است .

كذّب الذين من قبلهم جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت . .. ثمّ أخذت الذين كفروا فكيف كان نك

اتمام حجت بر مكذبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 59 - 2

2 - با شناخت آيات و نشانه هاى خداوند ، هيچ عذرى از كافران و منكران خداوند پذيرفته نيست .

لو أنّ اللّه هدينى لكنت من المتّقين . .. بلى قد جاءتك ءاي_تى فكذّبت بها

آيه شريفه، پاسخى است به

ادعاى كافران كه مى گفتند: اگر خداوند ما را هدايت مى كرد، ما با تقوا مى شديم و قهراً گرفتار عذاب نمى گشتيم.

اتمام حجت بر مكذبان نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 5

5 - آيات قرآن ، اتمام حجت خداوند بر منكران رسالت

أوَلم تأتهم بيّنة . .. و لو أنّا أهلكن_هم بعذاب من قبله ... فنتّبع ءاي_تك

احتضار مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 2

2 _ منكران معاد ، هنگام مرگ ملائكه را مشاهده خواهند كرد .

قال الذين لايرجون لقاءنا . .. يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين

مراد از {يوم} در آيه شريفه، هم مى تواند هنگام مرگ باشد و هم مى تواند روز قيامت. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

اختلاف مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 3 - 1،3

1 - منكران معاد در عصر بعثت ، درباره وضعيت انسان پس از مرگ ، تحليل هاى گوناگون و متناقضى ارائه مى كردند .

الذى هم فيه مختلفون

3 - منكران معاد ، در خوددارى از پذيرش آن بر هيچ شيوه و دستاوردى ، اتفاق نظر ندارند .

الذى هم فيه مختلفون

اختلاف منكران معاد، ممكن است در انگيزه ها و روش ها باشد; به اين كه برخى با ترديد و دسته اى با استبعاد، موضع گيرى مى كنند و جمعى عناد ورزيده و گروهى محال بودن آن را معتقداند.

ادعاى روشنفكرى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- احقاف - 46 - 17 - 17

17- منكران معاد ، توجيه كنندگان كفر خويش ، با روشنفكر مآبى و اتهام ارتجاع به دين

فيقول ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

آيه بعد، گوينده {ماه_ذا إلاّ. ..} را وعده به عذاب داده است. از اين نكته استفاده مى شود كه نسبت دادن {أساطير الأوّلين} به وعده هاى حق، نه از سر جهل و نادانى; بلكه به دليل كفر و گستاخى بوده است و با اين تعبير، كافران توجيه گر كفر خويش بوده اند.

ادعاى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 24 - 4

4- منكران معاد ، مدعيان روشنفكرى و بالا بودن سطح فكرى خويش

فالذين لايؤمنون بالأخرة . .. إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين

ادعاى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 3

3 - منكران دعوت پيامبر ( ص ) ، مدعى وجود حجابى نفوذناپذير ميان آنان و رسول اكرم ( ص )

و قالوا . .. و من بيننا و بينك حجاب

ارزشگذارى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 4 - 4

4 - منكران جهان آخرت ، گرفتار ملاك هاى غلط در ميدان ارزش گذارى

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة زيّنّا لهم أعم_لهم

ازدياد پليدى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 100 - 5

5 _ خداوند ، پيوسته بر پليدى كافران و تكذيب كنندگان پيامبران خود مى افزايد .

و يجعل الرجس على الذين لايعقلون

استكبار مكذبان

آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 3

3- آنان كه به عالم آخرت ايمان نمى آورند ، قلبهايى حق ناپذير و روشى مستكبرانه دارند .

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون

استكبار مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 98 - 13

13 _ تكذيب كنندگان پيامبران ، مردمى مستكبر و سركش بوده اند .

عذاب الخزى

{خزى} به معناى خوارى و ذلت است، اضافه {عذاب} به {خزى} از باب اضافه موصوف به صفت مى باشد. توصيف عذاب به خزى مى تواند اشاره به اين حقيقت باشد كه خداوند، عذاب استيصال را در ازاى وضعيت روحى و عملكرد عذاب شوندگان، مقرر كرده است و چون تكذيب گران پيامبران، مردمانى مستكبر و سركش بودند، خداوند آنان را گرفتار عذابى كرد كه آنان را بشكند و به ذلت بكشاند.

استكبار مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 57 - 7

7 - كفرپيشگان و تكذيب گران صدراسلام ، مردمانى بودند خودبزرگ بين و استكبار پيشه .

و الذين كفروا و كذّبوا ب_َاي_تنا . .. عذاب مهين

استكبار مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 9

9 _ منكران معاد ، گرفتار خود بزرگ بينى و استكبار در درون جان خويش

و قال الذين لايرجون لقاءنا . .. لقد استكبروا فى أنفسهم

استمهال مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 1

1 - مهلت دادن

به كافران تكذيب گر و شتاب نكردن در كيفر آنان ، سنت الهى

سنستدرجهم . .. و أُملى لهم

استمهال مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 1

1 - مهلت دادن به كافران تكذيب گر و شتاب نكردن در كيفر آنان ، سنت الهى

سنستدرجهم . .. و أُملى لهم

استهزاهاى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 56 - 10

10- منكرانِ پيامبران ، در طول تاريخ ، آيات خداوند و انذار هاى رسولان الهى را به تمسخر و استهزا گرفتند .

و ما نرسل المرسلين . .. واتخذوا ءاي_تى و ما أُنذروا هزوًا

استهزاهاى مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 83 - 12

12 - برخورد بازيگرانه و تمسخرآميز دين ناباوران با مسأله قيامت

فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتّى يل_قوا يومهم الذى يوعدون

استهزاهاى مكذبان ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 2

2_ منكران ربوبيت خدا و كافران به قيامت از سر استهزا و ناباورى ، خواهان تعجيل در فرا رسيدن عذاب هاى موعود

يستعجلونك بالسيئة

{استعجال} (مصدر يستعجلون) به معناى درخواست عجله است. حرف {باء} در {بالسيئة} براى تعديه و {ال} در آن عهد ذهنى است ; يعنى، آن بدى و مراد از آن به قرينه {قد خلت من قبلهم المثلات} عذاب است. بنابراين {يستعجلونك بالسيئة} ; يعنى، از تو مى خواهند در آوردن آن عذاب وعده داده شده تعجيل كنى.

استهزاهاى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 2

2_ منكران ربوبيت خدا و كافران به قيامت از سر استهزا و ناباورى ، خواهان تعجيل در فرا رسيدن عذاب هاى موعود

يستعجلونك بالسيئة

{استعجال} (مصدر يستعجلون) به معناى درخواست عجله است. حرف {باء} در {بالسيئة} براى تعديه و {ال} در آن عهد ذهنى است ; يعنى، آن بدى و مراد از آن به قرينه {قد خلت من قبلهم المثلات} عذاب است. بنابراين {يستعجلونك بالسيئة} ; يعنى، از تو مى خواهند در آوردن آن عذاب وعده داده شده تعجيل كنى.

استهزاهاى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 19

19- منكران معاد ، پس از مشاهده ناكامى خويش در انكار معاد ، آن را به استهزا گرفتند .

فسينغضون إليك رءوسهم و يقولون متى هو

اين احتمال كه سر تكان دادن آنان (فسينغضون إليك رءوسهم) از روى استهزا بوده، استفاده مى شود كه آنان درصدد استهزاى معاد برآمده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 12 - 1

1 - تمسخر و ريشخند ، برخورد منكران معاد در برابر گزارش هاى رستاخيز

قالوا تلك إذًا كرّة خاسرة

فعل {قالوا} ممكن است از صدور اين گفتار در قيامت خبر دهد كه ماضى بودن آن، براى بيان قطعى بودن آن است و نيز مى تواند حاكى از گفته كافران در دنيا باشد. برداشت ياد شده، براساس دومين احتمال است. {تلك} _ كه اشاره به بعيد است _ مؤيد اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 -

14 - 2

2 - منكران معاد ، آيات مربوط به آن را ، عارى از حقيقت پنداشته و شوخى قلمداد مى كردند .

و ما هو بالهزل

هدف از توصيف قرآن به دورى از مزخرفات و مهملات، بيان اوصاف قرآن نيست; زيرا در توصيف چيزى، به بيان حداقل كمال آن بسنده نمى شود. بنابراين مراد، نفى پندار مخالفان است.

استهزاى اخروى مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 14 - 3

3 - سخن ملامت بار و استهزاآميز مأموران الهى نسبت به تكذيب گران ، به هنگام روبه رو شدن آنان با آتش دوزخ

ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون

جمله {ه_ذه النار. ..}، مى تواند گفتار الهى و يا سخن مأموران خداوند (همانان كه تكذيب گران را به عنف و قهر به سوى دوزخ رانده اند) باشد. برداشت بالا بر پايه احتمال دوم است.

استهزاى اخروى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 14 - 3

3 _ تكذيب كنندگان قيامت ، علاوه بر گرفتارى به كيفر جسمانى ( سوختن ) ، به كيفر روانى ( تحقير و استهزا ) نيز مبتلا خواهند شد .

و إذا أُلقوا منها مكانًا ضيّقًا . .. لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا ك

جمله {لاتدعوا. ..} - به جاى جواب مناسب با {دعوا هنالك ثبوراً} _ مى تواند براى تحقير و استهزاى آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 15 - 1

1 - استهزا شدن تكذيب گران در آستانه دوزخ ، به وسيله يادآورى سخنان كفرآلودشان به ايشان

أفسحر

ه_ذا

استفهام در {أفسحر ه_ذا} براى تهكم و استهزا است.

استهزاى اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 5

5 - استهزا شدن ، از عذاب هاى روحى مشركان و منكران معاد در عرصه قيامت

فاهدوهم إلى صرط الجحيم

به كار رفتن واژه {هدايت} _ كه براى راهنمايى به امر خير و مرغوب است _ درباره راندن به دوزخ، از باب تهكّم و استهزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 2

2 - سرزنش و استهزا ، از عذاب هاى روحى منكران معاد و مشركان در موقف و بر سر راه دوزخ

ما لكم لاتناصرون

برداشت ياد شده از {ما}ى استفهاميه در {ما لكم} _ كه درصدد توبيخ و تهكم است _ به دست مى آيد.

استهزاى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 71 - 3

3 - پرسش ناباورانه و تمسخرآميز منكران معاد ، از زمان برپايى رستاخيز و مجازات كافران

لقد وعدنا ه_ذا. .. و يقولون متى ه_ذا الوعد

مراد از {الوعد} به قرينه آيات پيشين، مى تواند وعده رستاخيز باشد. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

اصرار مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 3

3_ اصرار كفرپيشگان بر تكذيب پيامبران و عناد و لجاجت آنان ، موجب يأس پيامبران از موفقيّت خويش و ايمان آوردن قومشان

حتّى إذا استيئس الرسل

متعلق {استيئس} ايمان آوردن مردم و موفقيت پيامبران است.

اضطراب اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 27 - 2

2 - ناراحتى و اضطراب شديد كافران و منكران معاد ، در لحظه ديدن عذاب قيامت

فلمّا رأوه زلفة سيئت وجوه الذين كفروا

زشت و كريه شدن كافران، به هنگام مشاهده قيامت، بيانگر ناراحتى و اضطراب شديد آنان در آن هنگام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 8 - 2

2 - صحنه برپايى قيامت براى منكران معاد ، صحنه اى هراس انگيز و اضطراب آور خواهد بود .

قلوب يومئذ واجفة

مراد از {قلوب} _ به قرينه {يقولون أءنّا لمردودون فى الحافرة} در آيات بعد _ قلب منكران معاد است.

اعتراض مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 133 - 1

1- منكران اعجاز قرآن ، پيامبر ( ص ) را به خاطر ارائه نكردن معجزات اقتراحى و پيشنهادى آنان ، مورد انتقاد قرار مى دادند .

و قالوا لولا يأتينا ب__َاية من ربّه

اعراض مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 6

6_ مشركان و منكران روز قيامت و كافران به پيامبر ( ص ) و قرآن ، روى گردانان از دعوت الهى اند .

والذين لم يستجيبوا له

آيات گذشته شاهد بر اين است كه مقصود از {الذين لم يستجيبوا له} مشركان و منكران رسالت پيامبر(ص) و ناباوران به قيامت مى باشد.

اعراض مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 6

6_ مشركان و منكران روز قيامت و كافران به پيامبر (

ص ) و قرآن ، روى گردانان از دعوت الهى اند .

والذين لم يستجيبوا له

آيات گذشته شاهد بر اين است كه مقصود از {الذين لم يستجيبوا له} مشركان و منكران رسالت پيامبر(ص) و ناباوران به قيامت مى باشد.

اعراض مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 6

6_ مشركان و منكران روز قيامت و كافران به پيامبر ( ص ) و قرآن ، روى گردانان از دعوت الهى اند .

والذين لم يستجيبوا له

آيات گذشته شاهد بر اين است كه مقصود از {الذين لم يستجيبوا له} مشركان و منكران رسالت پيامبر(ص) و ناباوران به قيامت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 51 - 2

2 - روى گردانى كافران مخالف پيامبر ( ص ) ، از سخن بيداربخش و پندآموز قرآن ، همراه با ترس و نگرانى از آينده خويش بود .

فرّت من قسورة

از تشبيه اعراض كافران از قرآن، به فرار گورخران از شير ژيان _ كه همراه با ترس و اضطراب شديد است _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

افتراهاى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 1

1 - نسبت كذب و افترا به پيامبر ( ص ) ، از ديگر موضع گيرى هاى منكران ، در قبال وحى قرآنى

اللّه الذى أنزل الكت_ب بالحقّ . .. أم يقولون افترى على اللّه كذبًا

ارتباط اين آيه با آيات 17 و 18 مى تواند توجيه گر واژه {أم} باشد; يعنى، منكران قرآن گاهى با انكار معاد مى

خواهند وحى را انكار كنند و زمانى هم با نسبت كذب به پيامبر درصدد انكار حقانيت قرآن مى باشند.

افساد مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 14

14 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و منكران رسالت انبيا ، از مفسدان و در معرض فرجامى شوم هستند .

فظلموا بها فانظر كيف كان عقبة المفسدين

به كارگيرى عنوان {مفسدين} براى فرعون و اشرافيان دربارش مى تواند به اين سبب باشد كه آنان آيات الهى را تكذيب كردند و رسالت موسى(ع) را نپذيرفتند. همچنين مى تواند براى تبيين ريشه تكذيب آيات الهى و انكار رسالت از سوى آنان باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

افساد مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 14

14 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و منكران رسالت انبيا ، از مفسدان و در معرض فرجامى شوم هستند .

فظلموا بها فانظر كيف كان عقبة المفسدين

به كارگيرى عنوان {مفسدين} براى فرعون و اشرافيان دربارش مى تواند به اين سبب باشد كه آنان آيات الهى را تكذيب كردند و رسالت موسى(ع) را نپذيرفتند. همچنين مى تواند براى تبيين ريشه تكذيب آيات الهى و انكار رسالت از سوى آنان باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

افساد مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 40 - 6،8

6 _ كسانى كه به آسمانى بودن قرآن باور دارند و در عين حال آن را تكذيب مى كنند ، مفسد هستند .

و منهم من يؤمن به .

.. و ربك أعلم بالمفسدين

برداشت بالا مبتنى بر اين است كه ضمير {هم} به تكذيب كنندگان برگردد و مراد از {المفسدين} دسته اول (من يؤمن به) باشد.

8 _ كسانى كه قرآن را تكذيب مى كنند ، مردمى مفسد هستند .

و منهم من يؤمن به و منهم من لا يؤمن به و ربك أعلم بالمفسدين

اقرار مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 85 - 2

2 - حتميت يافتن مجازات الهى درباره تكذيب كنندگان آيات او ، پس از متقاعد شدن آنان نسبت به مجرم بودن خويش

أكذّبتم ب_اي_تى . .. و وقع القول عليهم

برخى از مفسران كلمه {وقع} را به معناى {حَقَّ} (قطعيت يافت) گرفته اند. گفتنى است كه واژه {القول} _ چنان كه پيش از اين نيز گفته شد _ كنايه از عذاب است.

اقرار مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 53 - 5

5 _ منكران حقانيت قرآن ، در روز قيامت و بروز حقايق قرآن ، به حقانيت رسالت پيامبران اعتراف خواهند كرد .

يوم يأتى تأويله يقول الذين نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير مفعولى در {نسوه} به{كتب} در آيه قبل برگردانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 2

2 - تصريح منكران قرآن ، به نفوذناپذيرى قلب و گوش آنان در برابر وحى

و قالوا قلوبنا فى أكنّة . .. و فى ءاذاننا وقر

اقرار مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

6 - اعراف - 7 - 53 - 4

4 _ منكران قيامت با برپايى آن به درستى و راستى گفتار انبيا درباره معاد پى خواهند برد و بدان اعتراف خواهند كرد .

يوم يأتى تأويله يقول الذين نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق

ضمير مفعولى در {نسوه} مى تواند به {كتب} در آيه قبل برگردد. بر اين مبنا {ال} در {الحق} جنسيه است و مراد از آن حقانيت رسالت انبياست. و نيز مى تواند آن ضمير به {يوم يأتى تأويله}، كه همان روز قيامت است، برگردانده شود. در اين صورت {ال} در {الحق} عهديه است و اشاره به حقانيت روز قيامت دارد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 50 - 15

15 - اعتقاد و اعتراف برخى از منكران قيامت به ربوبيت خداى يگانه

و ما أظنّ الساعة قائمة و لئن رجعت إلى ربّى

اقرار مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 4

4 _ منكران معاد در قيامت به حقانيت رستاخيز با سوگند اقرار مى كنند.

و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أليس هذا بالحق قالوا بلى و ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 32 - 8

8 - منكران قيامت ، ناتوان از ارائه دليلى قطعى بر نفى معاد و معترف به امكان وقوع آن

قلتم ما ندرى ما الساعة . .. و ما نحن بمستيقنين

از آيه شريفه استفاده مى شود كه منكران معاد، با ادعاى {ما ندرى} و {إن نظنّ. ..}

درصدد انكار معاداند; ليكن براين دعوى هيچ دليل اثباتى و قطعى ندارند; بلكه به گونه ضمنى امكان آن را معترف اند (و ما نحن بمستيقنين).

اكثريت مكذبان نعمتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 83 - 4

4- اكثر انكار كنندگان نعمت هاى الهى ، مصداق و مجسمه كامل كفرند .

يعرفون نعمت الله . .. و أكثرهم الك_فرون

برداشت فوق، بنابراين نكته است كه ضمير {هم} به فاعل {يعرفون}باز گردد و الف و لام در {الكافرون} براى استغراق باشد.

انتقام از مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 22 - 4،6

4 - خداوند ، از مجرمان منكر آيات الهى قطعاً انتقام خواهد گرفت .

ذكّر بأي_ت ربّه ثمّ أعرض عنها إنّا من المجرمين منتقمون

6 - عذاب بزرگ اخروى ، همان انتقام الهى از مجرمان تكذيب كننده آيات خدا است .

ذوقوا عذاب النار الذى كنتم به تكذّبون . .. العذاب الأكبر ... إنّا من المجرمين من

انتقام از مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 47 - 12،14،15

12 - انتقام خداوند از مخالفان انبيا و سركوب آنان ، ( جلوه اى از ) نصرت مؤمنان است .

فانتقمنا من الذين أجرموا و كان حقًّا علينا نصر المؤمنين

14 - تكذيب انبيا و برخورد منفى با پيام آنان ، درپى دارنده انتقام الهى و عذاب است .

فانتقمنا من الذين أجرموا

مراد از {أجرموا} به قرينه اين كه سخن از ارسال انبيا و انتقام از مخالفان آنان است، تكذيب است.

15 - دل دارى خداوند به پيامبر

( ص ) با بازگويى مشكلات پيامبران پيشين و انتقام از مخالفان آنان

و لقد أرسلنا . .. و كان حقًّا علينا نصر المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 1

1 - تكذيب كنندگان و مخالفان پيامبران ، گرفتار خشم و انتقام الهى در گذشته تاريخ

قالوا إنّا بما أرسلتم به ك_فرون . فانتقمنا منهم

انحطاط تدريجى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 5

5 - خداوند ، تكذيب كنندگان قرآن و معاد را به تدريج به ورطه سقوط مى كشاند .

سنستدرجهم

{إستدراج} (مصدر {سنستدرج}) در اصل به معناى نزديك كردن كسى به سوى چيزى است و مقصود از آن در اين آيه، بردن ونزديك كردن كافران به ورطه سقوط و هلاكت است; به گونه اى كه خود متوجه آن نشوند (برگرفته از لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 2

2 - مهلت دادن به تكذيب گران ، در راستاى سقوط تدريجى آنان است ; نه در جهت منافع آنان

سنستدرجهم. .. و أُملى لهم

عبارت {اُملى لهم} تأكيد و بيان ديگرى براى مسأله سقوط تدريجى كافران است; يعنى، ما به آنان مهلت داديم تا سقوط تدريجى آنان تحقق يابد.

انحطاط تدريجى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 5

5 - خداوند ، تكذيب كنندگان قرآن و معاد را به تدريج به ورطه سقوط مى كشاند .

سنستدرجهم

{إستدراج} (مصدر {سنستدرج}) در اصل به معناى نزديك كردن كسى به

سوى چيزى است و مقصود از آن در اين آيه، بردن ونزديك كردن كافران به ورطه سقوط و هلاكت است; به گونه اى كه خود متوجه آن نشوند (برگرفته از لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 2

2 - مهلت دادن به تكذيب گران ، در راستاى سقوط تدريجى آنان است ; نه در جهت منافع آنان

سنستدرجهم. .. و أُملى لهم

عبارت {اُملى لهم} تأكيد و بيان ديگرى براى مسأله سقوط تدريجى كافران است; يعنى، ما به آنان مهلت داديم تا سقوط تدريجى آنان تحقق يابد.

انذار مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 23 - 3

3- هشدار خداوند به منكران عالم آخرت

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة . .. لاجرم أن الله يعلم ما يسرّون و ما يعلن

اعلام علم قطعى خداوند به همه نيات و رفتارهاى منكران آخرت، كنايه از تهديد و هشدار به آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 9 - 4

4 - هشدار خداوند به كافران به عالم آخرت ، مبنى بر اين كه آنان در احاطه كامل مأموران الهى اند .

الذين لايؤمنون بالأخرة . .. أفلم يروا إلى ما بين أيديهم و ما خلفهم

{فا} در {أفلم يروا} تفريع بر {بل الذين لايؤمنون. ..} است. توجه دادن به اين كه پشت سرشان آسمان و زمين است، كنايه از احاطه مأموران الهى (آسمان _ زمين) بر آنان است.

انذار مكذبان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 -

20 - 12

12 - خداوند ، به منكران آتش دوزخ ، هشدار داده است .

ذوقوا عذاب النار الذى كنتم به تكذّبون

انذار مكذبان ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 13 - 1

1 - پيامبر ( ص ) مأمور بيم دادن به كسانى كه آيات روشن توحيد و ربوبيت خداوند را نپذيرفته ، از آن اعراض مى كنند .

فإن أعرضوا فقل أنذرتكم

آيات پيشين _ كه بيانگر دلايل توحيد و ربوبيت يگانه خداوند بود _ قرينه بر اين است كه متعلق {أعرضوا} دلايل روشن توحيد و ربوبيت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 1

1_ پيامبر ( ص ) منكران ربوبيت خدا و انكار كنندگان سراى آخرت را به عذاب هاى دنيوى هشدار مى داد .

و يستعجلونك بالسيئة

انذار مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 6 - 1

1 - انذار هاى پيامبر ( ص ) در منكرانِ قرآن و كافران به آن ، بى تأثير بود .

إن الذين كفروا سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم

{انذار} (مصدر انذرت) به معناى خبر دادن و مطلع ساختن از چيزى است كه بايد از آن ترسيد و دورى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 34 - 10

10- كافران منكر حقانيت قرآن ، به عذاب استيصال تهديد شدند .

هل ينظرون إلاّ أن تأتيهم المل_ئكة أو يأتى أمر ربّك كذلك فعل الذين من قبلهم . ..

انذار مكذبان قيامت

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 39 - 11

11- انذار غافلان و منكران قيامت و بيم دادن آنان از زمينه هاى حسرت در آن از وظايف پيامبر ( ص ) است .

و أنذرهم يوم الحسرة . .. و هم فى غفلة و هم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 11 - 3

3 - ترسيم رخداد هاى پراضطراب هستى در آستانه قيامت ، هشدارى به تكذيب كنندگان آن است .

يوم تمور . .. و تسير الجبال ... فويل يومئذ للمكذّبين

انذار مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 77 - 10

10 _ تهديد شدن تكذيب كنندگان دعوت خدا و رسول او ، به عذاب و كيفر از سوى خداوند

قل مايعبؤا بكم ربّى . .. فقد كذّبتم فسوف يكون لزامًا

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در مقام تهديد كافران و مشركان است; همان طور كه آيات گذشته در تشويق مؤمنان و بندگان خالص خدا بود.

انذار مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 9 - 7،9

7 - تهديد شدن منكران معاد از سوى خداوند ، به فرو بردن در زمين

إن نشأ نخسف بهم الأرض

9 - تهديد شدن منكران معاد ، به سقوط قطعه هايى از آسمان بر سرشان

إن نشأ . .. أو نسقط عليهم كسفًا من السماء

انگيزه مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 6

6- تكذيب كنندگان پيامبران ،

داراى انگيزه ها و شيوه هاى مشترك در مخالفت با پيامبران

فليأتنا ب_اية . .. ماءامنت قبلهم من قرية أهلكن_ها أفهم يؤمنون

خداوند در آيه قبلى، يادآور شد كه مشركان از پيامبر(ص) خواستار معجزه اى (همانند معجزات پيامبران پيشين) براى اثبات رسالت خود شدند. در اين آيه نيز فرمود: امت هاى پيشين در عين ديدن معجزاتِ پيامبران، ايمان نياوردند، قهراً شما هم ايمان نخواهيد آورد. اين يادآورى حاكى از آن است كه انگيزه ها و شيوه هاى مبارزه تكذيب گران پيامبران همسان بوده است.

انگيزه مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 8

8 - حق ستيزى ، انگيزه اصلى بيشتر كافران منكر قرآن و پيامبر ( ص ) بود ، نه ناشناخته بودن حقانيت آن دو براى آنها .

أم يقولون به جنّة . .. و أكثرهم للحقّ ك_رهون

انگيزه مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 8

8 - حق ستيزى ، انگيزه اصلى بيشتر كافران منكر قرآن و پيامبر ( ص ) بود ، نه ناشناخته بودن حقانيت آن دو براى آنها .

أم يقولون به جنّة . .. و أكثرهم للحقّ ك_رهون

اولين مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 42 - 5

5 - قوم نوح ، نخستين جامعه تكذيب كننده پيامبر خود

فقد كذّبت قبلهم قوم نوح

ذكر قوم نوح پيش از ساير اقوام تكذيب كننده، بيانگر مطلب فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 5

5

- قوم نوح ، نخستين جامعه تكذيب گر پيامبر خود

كذّبت قبلهم قوم نوح

ذكر قوم نوح پيش از ساير اقوامِ تكذيب گر، بيانگر مطلب ياد شده است.

بشارت شكست مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 16 - 2

2 - پيشگويى قرآن و بشارت خداوند به شكست خفّت بار كافران تكذيب گر

سنسمه على الخرطوم

برخى از مفسران، بر اين عقيده اند كه آيه شريفه درصدد پيشگويى و بشارت به شكست ذلّت بار كافران در جنگ هاى آتى است.

بشارت شكست مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 7

7 - نويد خداوند به پيامبر ( ص ) ، مبنى بر شكست قريب الوقوع تكذيب كنندگان و بدگويان

و مهّلهم قليلاً

بهانه جويى مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 85 - 6

6 - فروماندن ظالمان تكذيب كننده آيات خدا ، از عذرآورى و بهانه تراشى در محكمه الهى ، پس از قطعى شدن عذاب بر آنان

وقع القول عليهم . .. فهم لاينطقون

در برداشت ياد شده قيد {پس از قطعى شدن. ..}، بر اين اساس است كه {وقع القول...} به معناى {حقّ القول...} باشد.

بهانه جويى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 9

9- درخواست معجزه ، همانند معجزات پيامبران پيشين ، از بهانه هاى مشركان براى نپذيرفتن رسالت پيامبر ( ص ) بود .

و أسرّواالنجوى الذين ظلموا . .. فليأتنا ب_اية كما أُرسل الأوّلون

بهانه جويى مكذبان معاد

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 18

18- منكران معاد پس از دريافت دليل هاى قاطع و غير قابل انكار قرآن بر حقانيت معاد به طرح مسائلى بى ثمر و بى تأثير در اصل مسأله معاد ، روى آوردند .

و يقولون متى هو

منكران معاد على رغم پرسشهاى به ظاهر استدلالى نخستين، به پرسشهايى روى آوردند كه نه ثمرى براى آنان داشت و نه حقانيت معاد بر دانستن آنها متكى بود چه اينكه قيامت واقعيتى است حتمى الوقوع و دانستن و ندانستن زمان آن، در آن واقعيت تأثيرى ندارد.

بى ارزشى مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 93 - 2

2 - تكذيب گران گمراه ، عناصرى بى ارزش و فاقد حرمت و احترام در آخرت

و أمّا إن كان من المكذّبين الضالّين . فنزل من حميم

واژه {نزل} به چيزى گفته مى شود كه صاحب خانه براى ميهمان مى آورد و از او پذيرايى مى كند و معمولاً بهترين خوردنى و آشاميدنى است كه صاحب خانه در اختيار دارد. به كار گيرى اين واژه (نزل) براى آشاميدنى دوزخيان، تعبيرى استهزاآميز بوده و بيانگر مطلب ياد شده است.

بى اعتنايى به مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 4

4 - خداوند ، برحذردارنده پيامبر ( ص ) از ترتيب اثر دادن به تهديد هاى تكذيب كنندگان دين و هراس از آرايش نيروى آنان

فليدع ناديه . .. كلاّ لاتطعه

بى ايمانى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19

- مرسلات - 77 - 50 - 3

3 - ايمان نياوردن تكذيب گران به قرآن ، امرى شگفت آور است .

فبأىّ حديث بعده يؤمنون

بى ايمانى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 22 - 3

3 - منكران معاد ، نه تنها به هشدار هاى قرآن ايمان نياورده و در برابر آن فروتنى نمى كنند ; بلكه پا را فراتر نهاده و قرآن را تكذيب مى كنند .

بل . .. يكذّبون

بى پناهى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 67 - 2

2 - كافران و ناباوران به رستاخيز ، در زندگى فاقد تكيه گاه مطمئن بوده و در مواجهه با حوادث ، زود خود را مى بازند و دچار يأس و احساس حرمان مى شوند .

لو نشاء . .. فظلتم تفكّهون . إنّا لمغرمون . بل نحن محرومون

روى سخن در اين آيات، با كافران و كسانى است كه در برابر مسأله معاد، موضع گيرى ناباورانه دارند.

بى تأثيرى دفاع اخروى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 35 - 2

2 - بى فايده بودن هر گونه سخن تكذيب گران ، در دفاع از خويش به روز رستاخيز

ه_ذا يوم لاينطقون

مطابق نظر مفسران، سخن نگفتن تكذيب گران يا به دليل ترس شديد آنان و يا به خاطر بى فايده بودن سخن آنان، در دفاع از خويش است.

بى تأثيرى معجزه بر مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 101 -

8

8 _ معجزات انبيا بى تأثير در كفرپيشگان و تكذيب كنندگان معارف الهى براى ايمان به آن معارف

و لقد جاءتهم رسلهم بالبينت فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا من قبل

بى تقوايى مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 17 - 5

5 - بى تقوايى و هواپرستى ، بزرگ ترين مشكل تكذيب كنندگان دين در قيامت

فويل يومئذ للمكذّبين . .. ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون ... إنّ المتّقين فى

در اين آيات، {متّقين} جبهه مقابل {مكذّبين} قرار گرفته است. از اين تقابل مطلب استفاده مى شود.

بى تقوايى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 8

8 - تكذيب گران روز جزا ، فاقد تقوا و روح احسان و نيكوكارى اند .

ويل يومئذ للمكذّبين . ..إنّ المتّقين ... إنّا كذلك نجزى المحسنين

از تقابل تكذيب گران با تقواپيشگان و محسنان در آيات مورد بحث، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

بى عقلى مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 100 - 3

3 _ كسانى كه پيامبران الهى را تكذيب كنند و به آيات و نشانه هاى خدا ايمان نياورند ، مردمى بى خرد و نادان هستند .

و يجعل الرجس على الذين لايعقلون

مراد از {الذين لايعقلون} _ به قرينه مقابله با {ما كان لنفس أن تؤمن . ..} _ تكذيب كنندگان و كافران هستند. گفتنى است ذكر {لايعقلون} به جاى {لايؤمنون} برداشت فوق را تأييد مى كند.

بى عقلى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - يونس - 10 - 100 - 3

3 _ كسانى كه پيامبران الهى را تكذيب كنند و به آيات و نشانه هاى خدا ايمان نياورند ، مردمى بى خرد و نادان هستند .

و يجعل الرجس على الذين لايعقلون

مراد از {الذين لايعقلون} _ به قرينه مقابله با {ما كان لنفس أن تؤمن . ..} _ تكذيب كنندگان و كافران هستند. گفتنى است ذكر {لايعقلون} به جاى {لايؤمنون} برداشت فوق را تأييد مى كند.

بى عقلى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 19 - 9

9_ ناباوران به حقانيّت قرآن و الهى بودن آن ، از خردمندى بى بهره اند .

أفمن يعلم . .. كمن هو أعمى إنما يتذكّر أُولُوا الألب_ب

بى عقلى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 52 - 3

3 - درخواست نامه هاى سرگشاده و جداگانه براى خود ، جلوه نابخردى و سبك مغزى كافران مخالف پيامبر ( ص )

فما لهم عن التذكرة معرضين . .. بل يريد كلّ امرىء منهم أن يوتى صحفًا منشّرة

بى لياقتى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 20

20_ مشركان ، كافران به خدا و ناباوران به قيامت ، فاقد صلاحيت براى ارائه برنامه و مقررات براى انسانها

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله و هم بالأخرة هم ك_فرون

بى مبالاتى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 10 - 7

7 - بى مبالاتى در سوگند ياد كردن و

فرومايگى ، از ويژگى هاى كافران تكذيب كننده رسالت پيامبراسلام ( ص )

فلاتطع المكذّبين . .. حلاّف مهين

صفت {حلاّف مهين} و ديگر اوصافى كه در آيات بعد ذكر مى شود، مربوط به كافرانى است كه رسالت پيامبراسلام(ص) را تكذيب مى كردند.

بى منطقى استدلال مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 6

6- زندگى ، تلاش و استدلال هاى منكران وحى ، حركتى بازيگرانه و فاقد بنياد هاى متقن

فى شكّ يلعبون

بى منطقى تلاش مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 6

6- زندگى ، تلاش و استدلال هاى منكران وحى ، حركتى بازيگرانه و فاقد بنياد هاى متقن

فى شكّ يلعبون

بى منطقى زندگى مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 6

6- زندگى ، تلاش و استدلال هاى منكران وحى ، حركتى بازيگرانه و فاقد بنياد هاى متقن

فى شكّ يلعبون

بى منطقى مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 84 - 10

10 - تكذيب بى دليل آيات الهى ، شيوه مستمر و عادت هميشگى كافران

أمّاذا كنتم تعملون

تعبير {كنتم تعملون} ماضى استمرارى و بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 7

7 - دشمنان ديانت و ستيزه جويان با آيات الهى ، فاقد منطق و برهان

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_هم

برداشت يادشده بر اين اساس است كه {بغير سلطان .

..} قيد توضيحى باشد; يعنى، همواره چنين است كه مجادله گران با آيات الهى، بدون حجت و برهان به مجادله مى پردازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 2

2 - دشمنان ديانت و ستيزه جويان با آيات الهى ، فاقد منطق و برهان

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_هم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه عبارت {بغير سلطان} قيد توضيحى باشد; يعنى، همواره چنين است كه مجادله گران در آيات الهى، بدون حجت و برهان به جدال برمى خيزند.

بى منطقى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 12 - 5

5 - سستى عقايد مشركان و ناتوانى آنان از برخورد منطقى با تعاليم قرآن

بل عجبت و يسخرون

توسّل مشركان به تمسخر در برابر تعاليم قرآن و رسالت پيامبر اسلام(ص)، گوياى حقيقت ياد شده است.

بى منطقى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 85 - 10

10- كافران و منكران برپايى قيامت ، فاقد توجيه و تفسير صحيح و حق مدارانه براى آفرينش جهانند و يا مردمى پوچ گرا مى باشند .

و ما خلقنا السموت . .. إلاّ بالحقّ و إن الساعة لأتية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 3 - 3

3 - منكران قيامت ، فاقد دليل و برهان يقينى و اطمينان آور بر انكار آن

أيحسب الإنس_ن ألّن نجمع عظامه

مطلب ياد شده با توجه به آمدن فعل {يحسب} (گمان مى كند)، استفاده مى شود.

بى منطقى مكذبان محمد(ص)

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 70 - 7

7 - رفاه زدگان كفرپيشه عصر بعثت ، فاقد كمترين عذر قابل پذيرش در انكار رسالت پيامبر ( ص )

حتّى اذا أخذنا مترفيهم . .. أفلم يدّبّروا القول ... بل جاءهم بالحقّ

بى منطقى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 8

8- مشركان در انكار معاد ، فاقد استدلال و دليل قطعى و تنها متكى بر استبعاد هستند .

أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

از اينكه مشركان، در انكار معاد تنها به استبعاد پرداختند، نشان مى دهد كه آنان دليلى براى تكذيب خود نداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 98 - 4

4- انكار معاد از سوى مشركان ، صرفاً متكى بر استبعاد بود نه مبتنى بر دليل و برهان

و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 6

6 - منكران معاد ، متكى به صرف استبعاد و فاقد هرگونه دليل عقلى و يقينى

أفلاتعقلون . .. قالوا أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 48 - 3

3 - كافران ، براى انكار قيامت فاقد برهان اند و جز استبعاد و شگفت آور بودن برپايى آن ، دليلى ندارند .

أءنّا لمبعوثون . أو ءاباؤنا الأوّلون

برداشت ياد شده از آن جا است كه دو آيه مورد

بحث _ كه درصدد بيان دلايل انكار معاد از سوى كافران است _ مطلبى از آنان جز استبعاد و شگفتى آنان ياد نكرده است.

بى ياورى اخروى مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 7

7 - تكذيب كنندگان دين ، در قيامت از يارى هم نشينان خويش محروم خواهند بود .

فليدع ناديه

امر در {فليدع}، تعجيزى و بيانگر آن است كه شخص گرفتار، نمى توان هم نشينان خود را به يارى بخواند.

بى ياورى اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 34 - 1

1 - منكران معاد ، محروم از رحمت حق و وانهاده به خويش در اوج گرفتارى هاى قيامت

و قيل اليوم ننسيكم

نسيان در آيه شريفه، كنايه از روى گردانى خداوند از كافران و وانهادن آنان به حال خودشان است.

بينش باطل مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 11 - 1

1 - انسان در ديدگاه منكران معاد ; پس از مرگ نابود شده و از او چيزى جز استخوان هاى پوسيده باقى نمى ماند .

أءذا كنّا عظ_مًا نخرة

{نَخير}; يعنى، صداى بينى و {نخرة} به استخوان كهنه و پوسيده اى گفته مى شود كه با اندك تماسى از هم بپاشد و چنانچه قدرى از آن باقى باشد _ به گونه اى كه با وزش باد به صدا درآيد _ به آن {ناخر} مى گويند. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 12 - 2

2 - منكران

معاد ، حيات دوباره انسان ها را پس از مرگ ، حياتى بى ثمر و سراسر زيان وانمود مى كنند .

قالوا تلك إذًا كرّة خاسرة

{كرّة}; يعنى، رجوع. نسبت دادن زيان كارى به رجوع _ نه رجوع كنندگان _ مبالغه در ترسيم زيان كارى است.

بينش غلط مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 4 - 3

3 - بينش غلط منكران آخرت در تشخيص زشتى كردار خويش ، كيفرى الهى براى آنان

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة زيّنّا لهم أعم_لهم

تعبير {زيّنّا} (ما آراستيم) اشاره به اين حقيقت دارد كه بينش نادرست كافران در عرصه ارزش گذارى، نتيجه اى است كه خداوند در ازاى حق ناپذيرى آنان مقرر فرموده است.

بينش مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 45 - 8

8 _ گروهى از انسان ها به خاطر نپذيرفتن قيامت ، دين خدا را دينى منحرف مى پندارند و از آن رويگردان مى شوند .

الذين يصدون عن سبيل اللّه و يبغونها عوجاً و هم بالأخرة كفرون

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {و هم بالأخرة كفرون} جمله حاليه و در مقام تعليل باشد كه در اصطلاح به آن حال معللّه گفته مى شود. بر اين مبنا آيه اشاره به اين معنا دارد كه: برخى انسانها به علت نپذيرفتن قيامت، مى پندارند دينى كه در آن زنده شدن مردگان مطرح باشد دينى بى اساس و داراى اعوجاج است و در نتيجه از آن رويگردان شده و ديگران را از آن بازمى دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- رعد - 13 - 5 - 3

3_ منكران قيامت ، زنده شدن مردگان خاك گشته را امرى بس بعيد مى شمرند .

أءذا كنّا تربًا أءنا لفى خلق جديد

استفهام در جمله {أءذا . ..} استفهام انكارى است و تكرار آن دلالت بر شدت انكار و استبعاد دارد.

بينش مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 133 - 2

2- منكران رسالت پيامبر ( ص ) ، با ناديده گرفتن معجزه قرآن ، آن حضرت را فاقد هرگونه معجزه معرفى مى كردند .

و قالوا لولا يأتينا ب__َاية من ربّه أوَلم تأتهم بيّنة

بينش مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 29 - 2

2 _ منكران معاد داراى بينشى سطحى و مادى هستند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا و ما نحن بمبعوثين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 6

6- منكران معاد ، بر اين پندار بودند كه خداوند خود ، انسان هاى مرده را زنده نمى كند .

و أقسموا بالله . .. لايبعث الله من يموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 35 - 4

4 - در نظر منكران معاد ، انسان موجودى صرفاً مادى و جسمانى است .

أيعدكم . .. و كنتم ترابًا و عظ_مًا أنّكم مخرجون

از اين كه اشراف، خاك و استخوان شدن را به خود انسان نسبت داده اند نه به جسم او (يعنى نگفتند {و كان جسمكم تراباً. ..}) استفاده مى شود كه آنان براى انسان، هويتى

بيرون از كالبد و جسم او معتقد نبودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 14

14- وعده الهى به معاد ، اسطوره اى كهنه و بى اساس ، در نگاه نسل كافر عصيانگر

و الذى قال لولديه أُفّ لكما أتعداننى أن أُخرج . .. فيقول ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 10 - 2،3

2 - منكران معاد ، زنده شدن اهل قبور را شگفت آور خوانده و آن را بعيد مى شمارند .

يقولون أءنّا لمردودون فى الحافرة

يكى از معانى {حافرة} قبر است (مفردات راغب). قيد {فى الحافرة} حال و مفاد جمله {أءنّا ...} اين است كه آيا ما در حالى كه در قبر هستيم، به زندگى بازگردانده خواهيم شد؟!

3 - استبعاد ، تنها واكنش منكران معاد

يقولون أءنّا لمردودون فى الحافرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 11 - 2،3

2 - از هم پاشيده شدن اجزاى بدن انسان پس از مرگ ، مايه استبعاد معاد در ديدگاه منكران آن

أءذا كنّا عظ_مًا نخرة

3 - استبعاد تنها واكنش منكران معاد ، در برابر هشدار هاى الهى نسبت به حوادث پس از مرگ

أءذا كنّا عظ_مًا نخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 14 - 2

2 - منكران معاد ، آيات مربوط به آن را ، عارى از حقيقت پنداشته و شوخى قلمداد مى كردند .

و ما هو بالهزل

هدف از توصيف قرآن به دورى از مزخرفات و مهملات، بيان اوصاف قرآن نيست; زيرا

در توصيف چيزى، به بيان حداقل كمال آن بسنده نمى شود. بنابراين مراد، نفى پندار مخالفان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 6 - 3

3 - مصرف ثروت براى رفع نيازمندى هاى مردم ، در ديدگاه منكران معاد ، خسارتى سنگين و جبران ناپذير است .

أهلكت مالاً لبدًا

انتخاب تعبير {أهلكت} و پرهيز از گفتن {أنفقت} و نظاير آن، بيانگر اين است كه گوينده، مال هاى مصرف شده را {هلاك شده} مى پندارد. اين بينش ممكن است برخاسته از انكار پاداش انفاق، بر اثر انكار معاد باشد.

بينش مكذبان مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 23 - 7

7 - باورنداران به تقدير الهى ، برخوردارى ها و امكانات را نشانه شايستگى هاى خود پنداشته و دچار خودپسندى و فخرفروشى مى شوند .

لكيلا . .. و لاتفرحوا بما ءاتيكم و اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

پاسخ به شبهات مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 26 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به پرسش ها و شبهه انگيزى هاى كافران و منكران معاد ، در باور هاى دينى مردم و آگاهى دادن به آنان

و يقولون متى ه_ذا الوعد . .. قل إنّما العلم عند اللّه

پاسخ شبهات مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 3 - 5

5 - پيامبر ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به كافران درباره وقوع حتمى قيامت

و قال الذين كفروا

لاتأتينا الساعة قل بلى

پاسخ شبهات مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 5،15،18

5- خداوند ، پيشاپيش به پيامبر ( ص ) اعلام كرد كه منكران معاد ، پس از دريافت جواب شبهه استبعاد معاد ، از پديدآورنده آن سؤال خواهند كرد .

فسيقولون من يعيدنا

15- منكران معاد ، پس از دريافت جواب شبهات خود درباره معاد ، با شگفتى از زمان وقوع آن مى پرسيدند .

فسينغضون إليك رءوسهم و يقولون متى هو

بنابر اينكه حركت دادن سر، همانگونه كه در استعمال لغوى آن آمده است، براى اظهار تعجب و شگفتى باشد (لسان العرب)، برداشت فوق به دست مى آيد.

18- منكران معاد پس از دريافت دليل هاى قاطع و غير قابل انكار قرآن بر حقانيت معاد به طرح مسائلى بى ثمر و بى تأثير در اصل مسأله معاد ، روى آوردند .

و يقولون متى هو

منكران معاد على رغم پرسشهاى به ظاهر استدلالى نخستين، به پرسشهايى روى آوردند كه نه ثمرى براى آنان داشت و نه حقانيت معاد بر دانستن آنها متكى بود چه اينكه قيامت واقعيتى است حتمى الوقوع و دانستن و ندانستن زمان آن، در آن واقعيت تأثيرى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 79 - 2

2 - پيامبراسلام ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به شبهات كافران و منكران معاد با استدلال و برهان

قال من يحىِ العظ_م و هى رميم . قل يحييها الذى أنشأها أوّل مرّة

پاسخ مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 -

102 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار پاسخ گويى به اتهامات مشركان مبنى بر ساختگى بودن قرآن با روشن كردن حقيقت وحى

إنما أنت مفتر . .. قل نزّله روح القدس من ربّك

پرسش مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 5،15

5- خداوند ، پيشاپيش به پيامبر ( ص ) اعلام كرد كه منكران معاد ، پس از دريافت جواب شبهه استبعاد معاد ، از پديدآورنده آن سؤال خواهند كرد .

فسيقولون من يعيدنا

15- منكران معاد ، پس از دريافت جواب شبهات خود درباره معاد ، با شگفتى از زمان وقوع آن مى پرسيدند .

فسينغضون إليك رءوسهم و يقولون متى هو

بنابر اينكه حركت دادن سر، همانگونه كه در استعمال لغوى آن آمده است، براى اظهار تعجب و شگفتى باشد (لسان العرب)، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 71 - 3

3 - پرسش ناباورانه و تمسخرآميز منكران معاد ، از زمان برپايى رستاخيز و مجازات كافران

لقد وعدنا ه_ذا. .. و يقولون متى ه_ذا الوعد

مراد از {الوعد} به قرينه آيات پيشين، مى تواند وعده رستاخيز باشد. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

پرسشهاى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 1

1 - منكران معاد در عصر بعثت ، با پرسش از يكديگر ، در پى تصور زواياى آن بودند .

عمّ يتساءلون

{عمّ} در اصل {عن ما} بوده و {ما} براى استفهام است. {تساؤل} (مصدر {يتسائلون}); يعنى، سؤال از يكديگر.

آيات بعد _ كه درباره مظاهر قدرت خداوند و اوصاف قيامت است _ و نيز وعده حتمى به آگاه شدن _ در جمله {سيعلمون} _ جملگى گوياى آن است كه مورد پرسش، مسائل مربوط به جهان آخرت است و نشان مى دهد كه پرسش كنندگان، معاد را باور نداشتند و با سؤالات خود _ چنانچه به انگيزه كشف حقيقت باشد _ درصدد آگاهى به كيفيت معاد بوده اند.

پشيمانى مكذبان صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 40 - 3

3 - پشيمانى سخت تكذيب گران پيامبر جامعه پس از نوح ، به هنگام مشاهده عذاب استيصال

قال عمّا قليل ليصبحنّ ن_دمين

پشيمانى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 27 - 4

4 _ تكذيب كنندگان پيامبر(ص) و قرآن در قيامت بر كفرورزيهاى خويش در دنيا تأسف مى خورند.

يليتنا نرد و لا نكذب بأيت ربنا و نكون من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 53 - 12

12 _ منكران قرآن ، در قيامت ، با پى بردن به زيانكارى خويش و واهى بودن افكار و عقايد خود ، از اعمال و رفتار گذشته خويش پشيمان خواهند شد .

نرد فنعمل غير الذى كنا نعمل قد خسروا أنفسهم و ضل عنهم ما كانوا يفترون

جمله {قد خسروا . .. } و {ضل عنهم ... } به منزله تعليلى است براى {نرد فنعمل ... } يعنى آرزوى بازگشت به دنيا و تدارك گذشته ها بدان علت است كه كفرپيشگان خود را زيانكار مى بينند و

باورهاى خويش را بر باد رفته مى يابند.

پشيمانى مكذبان هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 40 - 3

3 - پشيمانى سخت تكذيب گران پيامبر جامعه پس از نوح ، به هنگام مشاهده عذاب استيصال

قال عمّا قليل ليصبحنّ ن_دمين

پليدى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 60 - 2

2- غير مؤمنان به عالم آخرت ، زشت صفت و بد سيرتند .

للذين لايؤمنون بالأخرة مثل السوء

مراد از {مثل السوء} _ چنان كه نوع مفسّران گفته اند _ صفت سوء و زشت است.

پليدى مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 100 - 4

4 _ كافران و تكذيب كنندگان آيات الهى ، مردمى پليد هستند .

و يجعل الرجس على الذين لايعقلون

پندار مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 14 - 3

3 - جاودانه پنداشتن دنيا و استبعاد معاد از سوى ناباوران ، بر پايه گمان است ; نه برهان و يقين .

إنّه ظنّ

پيروى از مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 13

13 _ مؤمنان نبايد در افكار و اعمال و سنتها از مشركان و منكران معاد تقليد كنند.

و لا تتبع أهواء الذين . .. و هم بربهم يعدلون

پيشگويى شكست مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 16 - 2

2 - پيشگويى قرآن و بشارت خداوند به شكست

خفّت بار كافران تكذيب گر

سنسمه على الخرطوم

برخى از مفسران، بر اين عقيده اند كه آيه شريفه درصدد پيشگويى و بشارت به شكست ذلّت بار كافران در جنگ هاى آتى است.

تبرى از مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 13

13_ يوسف ( ع ) در زندان مصر ، پيروى نكردن خويش از آيين و شريعت مصريان كافر به خدا و ناباور به قيامت را ، ابراز داشت .

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله و هم بالأخرة هم ك_فرون

تبيين فرجام مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 4

4 - ترسيم فرجام نيك متقين و سرنوشت شوم تكذيب كنندگان دين ، از وظايف رهبران الهى

فذكّر

ظاهراً موضوع تذكر، مطالبى است كه در آيات پيشين در مورد فرجام نيك مؤمنان و سرنوشت شوم كافران آمده است.

تجاوزگرى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 74 - 8،9

8 _ خداوند ، بر دل هاى تكذيب كنندگان پيامبرانِ پس از نوح ( ع ) ، به علت رسوخ صفت تجاوز و حق ستيزى در نفس آنان ، مهر زده بود .

فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين

تعبير به اسم فاعل (المعتدين) بدون لحاظ زمان و مفعول، بيانگر ثبوت مبدأ اشتقاق (اعتدا) در ذات (مكذبان) است.

9 _ تكذيب كنندگان پيامبران پس از نوح ( ع ) مردمى تجاوزپيشه و حق ستيز بودند .

فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب

المعتدين

تحدى با مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 49 - 11

11 - تحدّى با منكران قرآن ، روشى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر ( ص ) براى اثبات دروغ گويى و انگيزه هاى حق ستيزانه آنان

قل فأتوا بكت_ب من عند اللّه هو أهدى منهما

امر در {فأتوا} به اصطلاح براى تعجيز (نشان دادن عجز ناتوانى كافران) و تحدى است.

تحقير اخروى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 13 - 2

2 _ افكنده شدن منكران قيامت به جهنم ، همراه با تحقير و اجبار است .

و إذا أُلقوا منها

واژه {أُلقوا} (به صيغه مجهول) به جاى {ادخلوا}، حاكى از اجبارى و تحقيرآميز بودن ورود به جهنم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 14 - 3

3 _ تكذيب كنندگان قيامت ، علاوه بر گرفتارى به كيفر جسمانى ( سوختن ) ، به كيفر روانى ( تحقير و استهزا ) نيز مبتلا خواهند شد .

و إذا أُلقوا منها مكانًا ضيّقًا . .. لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا ك

جمله {لاتدعوا. ..} - به جاى جواب مناسب با {دعوا هنالك ثبوراً} _ مى تواند براى تحقير و استهزاى آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 39 - 2

2 - تحقير و عذاب روحى تكذيب گران روز جزا ، در قيامت از سوى خداوند

فإن كان لكم كيد فكيدون

امر در {فكيدون}، تعجيزى و مفيد سرزنش و تحقير است.

تحقير اخروى مكذبان

معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 18 - 2

2 - مشركان و منكران قيامت ، با وضعيتى ذلّت بار و تحقير شده در روز قيامت زنده خواهند شد .

و أنتم دخرون

{داخر} (مفرد {داخرون}) به معناى {صغير} و {ذليل} است و جمله {أنتم داخرون} حال براى فاعل فعل مقدّر (تبعثون) مى باشد.

تحقير مكذبان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 9

9 - تحقير فرعون و فرعونيان از سوى موسى ( ع ) به خاطر نينديشيدن در نظام هستى و انكار پروردگار جهان

قال ربّ المشرق و المغرب و ما بينهما إن كنتم تعقلون

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تعبير {إن كنتم تعقلون} تعريضى به عدم تعقل فرعون و فرعونيان و مقابله به مثل با اتهام جنون به موسى(ع) باشد.

تحقير مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 15 - 8

8 - تكذيب دين و روى گردانى از آن ، در پى دارنده كيفرى تحقيرآميز و گريزناپذير

أرءيت إن كذّب و تولّى . .. كلاّ لئن لم ينته لنسفعًا بالناصية

گرفتن موهاى جلو سر _ علاوه بر تحقير _ شخص را به طور كامل تسليم گيرنده آن مى سازد; به گونه اى كه مقاومت سودى نمى بخشد. كيفر ياد شده _ به قرينه {سندع الزبانية} (در آيات بعد) _ مربوط به قيامت است; ولى دلالت آيه شريفه بر كيفر دنيوى نيز بعيد نيست.

تحير مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 -

5 - 3

3 - سرگردانى و تحيّر در زندگى دنيايى ، عذابى جانكاه و رنجى طاقت فرسا براى منكران آخرت

فهم يعمهون . أُولئك الذين لهم سوء العذاب

جمله {أُول_ئك الذين. ..} مى تواند تفسير براى {عَمَه} در {فهم يعمهون} باشد.

تحير مكذبان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 4

4_ تكذيب كنندگان حق _ قرآن ، پيامبر و معاد _ گرفتار سردرگمى و پريشان گويى

بل كذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم و هم فى أمر مريج

يكى از نمودهاى پريشان گويى تكذيب گران معاد اين است كه مى گويند چون بدن انسان در خاك متلاشى مى شود پس چگونه مى تواند از خاك دوباره برآيد; اين در حالى است كه خود مى دانند انسان براى نخستين بار نيز از همين خاك برآمده است.

تحير مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 186 - 6،7،8

6 _ خداوند منكران قرآن را در انكار و طغيانشان به حال خود ر ها مى سازد .

و يذرهم فى طغينهم

7 _ كفرپيشگان منكر قرآن ، مردمى متحير و سرگردان در وادى گمراهى و طغيانگرى

و يذرهم فى طغينهم يعمهون

در برداشت فوق {فى طغيانهم} متعلق به {يعمهون} گرفته شده است، {عَمَهْ} (مصدر {يعمهون}) به معناى تحير و سرگردانى است.

8 _ كفرپيشگان منكر قرآن راهى براى نجات از تحير و سرگردانى ندارند .

و يذرهم فى طغينهم يعمهون

معناى جمله {يذرهم . .. } بنابراينكه {فى طغيانهم} متعلق به {يعمهون}باشد، چنين مى شود: خداوند منكران قرآن را رها نمى سازد تا همچنان در وادى طغيان، سرگردان بمانند.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 4

4_ تكذيب كنندگان حق _ قرآن ، پيامبر و معاد _ گرفتار سردرگمى و پريشان گويى

بل كذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم و هم فى أمر مريج

يكى از نمودهاى پريشان گويى تكذيب گران معاد اين است كه مى گويند چون بدن انسان در خاك متلاشى مى شود پس چگونه مى تواند از خاك دوباره برآيد; اين در حالى است كه خود مى دانند انسان براى نخستين بار نيز از همين خاك برآمده است.

تحير مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 4

4_ تكذيب كنندگان حق _ قرآن ، پيامبر و معاد _ گرفتار سردرگمى و پريشان گويى

بل كذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم و هم فى أمر مريج

يكى از نمودهاى پريشان گويى تكذيب گران معاد اين است كه مى گويند چون بدن انسان در خاك متلاشى مى شود پس چگونه مى تواند از خاك دوباره برآيد; اين در حالى است كه خود مى دانند انسان براى نخستين بار نيز از همين خاك برآمده است.

تحير مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 4

4_ تكذيب كنندگان حق _ قرآن ، پيامبر و معاد _ گرفتار سردرگمى و پريشان گويى

بل كذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم و هم فى أمر مريج

يكى از نمودهاى پريشان گويى تكذيب گران معاد اين است كه مى گويند چون بدن انسان در خاك متلاشى مى شود پس چگونه مى تواند از خاك دوباره برآيد; اين در حالى است كه خود مى دانند انسان براى

نخستين بار نيز از همين خاك برآمده است.

تداوم عذاب مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 14 - 1

1 _ استغاثه و درخواست تكذيب كنندگان قيامت براى رهايى از آتش جهنم نتيجه بخش نبوده و عذابشان ادامه خواهد يافت .

لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا كثيرًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه مقصود از درخواست هلاكت، در حقيقت كنايه از نجات از وضع بسيار سخت دوزخ است; نه مرگ و نابودى واقعى.

تذكر به مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 26 - 2

2 - يادآورى آخرين لحظات زندگى انسان ( هنگام احتضار و حالات تكان دهنده محتضر ) ، از سوى خداوند به كافران و منكران معاد ، براى بيدار كردن آنان از غفلت و مستى

كلاّ إذا بلغت التراقى

تذكر ذلت اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 3

3 - يادآورى ناتوانى و ذلت مشركان و منكران معاد و نيز بطلان عقايد آنها در موقف و پيش از ورود به دوزخ ، از عذاب هاى ديگر روحى آنان

ما لكم لاتناصرون

تذكر عجز اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 3

3 - يادآورى ناتوانى و ذلت مشركان و منكران معاد و نيز بطلان عقايد آنها در موقف و پيش از ورود به دوزخ ، از عذاب هاى ديگر روحى آنان

ما لكم لاتناصرون

تذكر فرجام مكذبان آيات خدا

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 6

6 - يادآورى سرنوشت شوم تكذيب كنندگان آيات حق ، هشدارى جدى براى مشركان عصر بعثت و مايه تحكيم روحيه استقامت و پايدارى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

فانتقمنا منهم فانظر كيف كان ع_قبة المكذّبين

ترس اخروى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 22 - 2

2 - منكران رستاخيز و دنيامداران ، هراسناك از دستاورد هاى خود ، در قيامت

ترى الظ_لمين

تعبير {الظالمين} در آيه شريفه، عنوانى است كه بر منكران معاد و دنيامداران مطرح درآيات پيشين اطلاق شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 35 - 1

1 - تكذيب گران روز جزا ، در آن روز از شدت ترس دم برنخواهند آورد .

ه_ذا يوم لاينطقون

ترس اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 8 - 2

2 - صحنه برپايى قيامت براى منكران معاد ، صحنه اى هراس انگيز و اضطراب آور خواهد بود .

قلوب يومئذ واجفة

مراد از {قلوب} _ به قرينه {يقولون أءنّا لمردودون فى الحافرة} در آيات بعد _ قلب منكران معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 9 - 1،2

1 - منكران معاد ، با چشمانى فروافتاده و در نهايت خوارى و ذلّت ، در صحنه قيامت ظاهر خواهند شد .

أبص_رها خ_شعة

{خاشع} به شخصى گفته مى شود كه به زمين چشم دوخته باشد (لسان العرب). توصيف {أبصار القلوب} به آن، مجاز

و حاكى از شدت ضعف و ذلّت شخص است; تا آنجا كه گويا قلب او كه موجودى مستقل فرض شده است، داراى چشمانى است كه خشوع و فروتنى، در آن جايگير شده است.

2 - قيامت ، حادثه اى سنگين و با عظمت و صحنه سايه افكندن نگرانى و ترس بر منكران معاد

أبص_رها خ_شعة

فروتنى و ذلّت منكران معاد در صحنه قيامت، حاكى از عظمت و هول آور بودن آن است.

ترس مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 51 - 2

2 - روى گردانى كافران مخالف پيامبر ( ص ) ، از سخن بيداربخش و پندآموز قرآن ، همراه با ترس و نگرانى از آينده خويش بود .

فرّت من قسورة

از تشبيه اعراض كافران از قرآن، به فرار گورخران از شير ژيان _ كه همراه با ترس و اضطراب شديد است _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

ترسناكى عذاب مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 26 - 3

3 - عذاب شدن كافران تكذيب گر ، بسيار هراس انگيز و شگفت آور بوده است .

ثمّ أخذت الذين كفروا فكيف كان نكير

استفهام در جمله {فكيف كان نكير}، استفهام تعجبى و بيانگر شدت كيفر است.

تشويق مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 58 - 4

4 - تشويق منكران معاد از سوى خداوند ، به مطالعه در فرايند پيدايش انسان از منى

أفرءيتم ما تمنون

تعجب اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37

- 19 - 5

5 - بهت زدگى مشركان و منكران معاد ، پس از زنده شدن آنان در روز رستاخيز

فإذا هم ينظرون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه نگاه كردن منكران قيامت، از نوع نظاره انسان بهت زده باشد; زيرا منكران معاد هرگز روزى را پيش بينى نمى كردند كه ناگهان زنده شوند و به مجازات برسند.

تعقل در فرجام مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 15 - 1

1 _ انسان ، وظيفه دار سنجش ميان فرجام تقواپيشگان و تكذيب كنندگان قيامت و دو زندگى بهشت و جهنم ، با تفكر در رهنمود هاى قرآن

قل أذلك خير أم جنّة الخلد التى وعد المتّقون

تفاخر مكذبان مقدرات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 23 - 7

7 - باورنداران به تقدير الهى ، برخوردارى ها و امكانات را نشانه شايستگى هاى خود پنداشته و دچار خودپسندى و فخرفروشى مى شوند .

لكيلا . .. و لاتفرحوا بما ءاتيكم و اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

تفريط مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 8

8 _ منكران معاد در قيامت بر سهل انگارى و بى توجهى خود در مورد قيامت بسيار حسرت و تأسف خواهند خورد.

حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها

مرجع ضمير در {فرطنا فيها} مى تواند {الساعة} باشد. و مراد از {الساعة} ممكن است قيامت باشد، در اين صورت معنى جمله چنين مى شود {يا حسرتنا على ما فرطنا فى امر القيامة}.

تكبر مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 4 - 1

1 - انسان هاى ناباور به جهان آخرت ، مغرور و سرخوش از كردار هاى زشت خويش

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة زيّنّا لهم أعم_لهم

{تزيين} (مصدر {زيّنّا}) به معناى آراستن و زيبا جلوه دادن است. عبارت {زيّنّا لهم أعمالهم}; يعنى، اعمال آنان را به گونه اى مى آراييم كه مجذوب آن شوند.

تكبر مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 1

1 - كسانى كه بدون هيچ دليل و برهانى ، به مجادله و ستيزه جويى در آيات الهى ( دين ) بر مى خيزند ، در دل آنان نوعى كبر و خودبرتربينى نهفته است .

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_هم إن فى صدورهم إلاّ كبر

{سلطان} به معناى حجت و برهان است.

تكبر مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 56 - 1

1 - كسانى كه بدون هيچ دليل و برهانى ، به مجادله و ستيزه جويى در آيات الهى ( دين ) بر مى خيزند ، در دل آنان نوعى كبر و خودبرتربينى نهفته است .

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه بغير سلط_ن أتي_هم إن فى صدورهم إلاّ كبر

{سلطان} به معناى حجت و برهان است.

تكبر مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 52 - 2

2 - كافران مخالف پيامبر ( ص ) ، مردمى مغرور و خودخواه بودند .

بل يريد كلّ امرىء منهم أن

يوتى صحفًا منشّرة

اين كه كافران براى هر يك از خودشان، در انتظار ارسال نامه اى جداگانه از سوى خدا بودند، نشانه غرور و خودخواهى آنان است.

تكبر مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 22 - 3

3 - منكران معاد ، نه تنها به هشدار هاى قرآن ايمان نياورده و در برابر آن فروتنى نمى كنند ; بلكه پا را فراتر نهاده و قرآن را تكذيب مى كنند .

بل . .. يكذّبون

تكذيبگرى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 22 - 3

3 - منكران معاد ، نه تنها به هشدار هاى قرآن ايمان نياورده و در برابر آن فروتنى نمى كنند ; بلكه پا را فراتر نهاده و قرآن را تكذيب مى كنند .

بل . .. يكذّبون

تلاش مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 7 - 7

7 - منكران وقوع قيامت ، در صدد بودند تا با طرح عدم امكان بازآفرينى اجساد قطعه قطعه شده انسان ها پس از مرگ ، عقيده خود را توجيه كنند .

و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة . .. و قال الذين كفروا هل ندلّكم على رجل ينبّئ

تلاش مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 5

5 - تلاش وحى ناباوران ، براى مأيوس ساختن پيامبر ( ص ) از دعوت آنان به اسلام

و قالوا . .. فاعمل إنّنا ع_ملون

از مانع تراشى هاى مشركان و تأكيدهاى مكرر آنها مبنى بر

نرسيدن دعوت پيامبر(ص) به آنان و نيز تأكيدشان بر پايبندى به كيش خويش، مطلب بالا استفاده مى شود.

تناقض گويى مكذبان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 4

4_ تكذيب كنندگان حق _ قرآن ، پيامبر و معاد _ گرفتار سردرگمى و پريشان گويى

بل كذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم و هم فى أمر مريج

يكى از نمودهاى پريشان گويى تكذيب گران معاد اين است كه مى گويند چون بدن انسان در خاك متلاشى مى شود پس چگونه مى تواند از خاك دوباره برآيد; اين در حالى است كه خود مى دانند انسان براى نخستين بار نيز از همين خاك برآمده است.

تناقض گويى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 4

4_ تكذيب كنندگان حق _ قرآن ، پيامبر و معاد _ گرفتار سردرگمى و پريشان گويى

بل كذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم و هم فى أمر مريج

يكى از نمودهاى پريشان گويى تكذيب گران معاد اين است كه مى گويند چون بدن انسان در خاك متلاشى مى شود پس چگونه مى تواند از خاك دوباره برآيد; اين در حالى است كه خود مى دانند انسان براى نخستين بار نيز از همين خاك برآمده است.

تناقض گويى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 4

4_ تكذيب كنندگان حق _ قرآن ، پيامبر و معاد _ گرفتار سردرگمى و پريشان گويى

بل كذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم و هم فى أمر مريج

يكى از نمودهاى پريشان گويى تكذيب گران معاد اين است كه

مى گويند چون بدن انسان در خاك متلاشى مى شود پس چگونه مى تواند از خاك دوباره برآيد; اين در حالى است كه خود مى دانند انسان براى نخستين بار نيز از همين خاك برآمده است.

تناقض گويى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 5 - 4

4_ تكذيب كنندگان حق _ قرآن ، پيامبر و معاد _ گرفتار سردرگمى و پريشان گويى

بل كذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم و هم فى أمر مريج

يكى از نمودهاى پريشان گويى تكذيب گران معاد اين است كه مى گويند چون بدن انسان در خاك متلاشى مى شود پس چگونه مى تواند از خاك دوباره برآيد; اين در حالى است كه خود مى دانند انسان براى نخستين بار نيز از همين خاك برآمده است.

تنوع عذاب مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 55 - 17

17- عذاب كافران به قرآن ، ممكن است انواعى مغاير با عذاب پيشينيان باشد .

أن تأتيهم سنّة الأوّلين أو يأتيهم العذاب قبلاً

چنان چه {قُبُلاً} جمعِ {قبيل} باشد، به معناى انواع و اقسامِ گوناگون است و مراد آيه اين مى شود كه عذاب اين كافران، لزوماً، از همان انواع عذاب پيشينيان نيست، بلكه ممكن است آنان به انواع گوناگون ديگرى از عذاب مبتلا شوند.

توجيه گرى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 7 - 7

7 - منكران وقوع قيامت ، در صدد بودند تا با طرح عدم امكان بازآفرينى اجساد قطعه قطعه شده انسان ها پس از مرگ ،

عقيده خود را توجيه كنند .

و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة . .. و قال الذين كفروا هل ندلّكم على رجل ينبّئ

توجيه گرى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 17

17- منكران معاد ، توجيه كنندگان كفر خويش ، با روشنفكر مآبى و اتهام ارتجاع به دين

فيقول ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

آيه بعد، گوينده {ماه_ذا إلاّ. ..} را وعده به عذاب داده است. از اين نكته استفاده مى شود كه نسبت دادن {أساطير الأوّلين} به وعده هاى حق، نه از سر جهل و نادانى; بلكه به دليل كفر و گستاخى بوده است و با اين تعبير، كافران توجيه گر كفر خويش بوده اند.

توصيه به مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 95 - 2

2 - ايمان آوردن به معاد و دست برداشتن از انكار و تكذيب آن ، توصيه أكيد الهى به همه كافران و تكذيب گران

و أمّا إن كان من المكذّبين . .. إنّ ه_ذا لهو حقّ اليقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 8 - 2

2 - توصيه خداوند به كافران و منكران قيامت به ايمان به خدا ، پيامبر اسلام و قرآن

ف_امنوا باللّه و رسوله و النور الذى أنزلنا

بيشتر مفسّران مقصود از {نور} در اين آيه را قرآن كريم مى دانند.

توصيه به مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 63 - 4

4 - توصيه منكران معاد از سوى خداوند ، به مطالعه

در چگونگى رشد و نموّ دانه هاى پاشيده شده در زمين بهوسيله كشاورزان ، براى پى بردن به قدرت الهى و پذيرش امكان معاد

أفرءيتم ما تحرثون

توطئه مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 7 - 5

5 - دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در قبال هجوم كافران و تكذيب گران

إنّ عذاب ربّك لوقع

از اين كه پس از تأكيدهاى فراوان، خداوند روى سخن را به پيامبر(ص) متوجه ساخته و به آن حضرت اطمينان مى دهد كه عذاب كافران قطعى است; مطلب بالا استفاده مى شود.

توطئه هاى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 2

2 - دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر مخالفت ها و كارشكنى هاى تكذيب گران

فذرنى و من يكذّب به_ذا الحديث

تهديد مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 16 - 1

1 - كافران تكذيب گر ، از سوى خداوند به عذاب خفت بار تهديد شدند .

سنسمه على الخرطوم

{وَسْم} (از ريشه {نسمه}) به معناى داغ نهادن است و {خرطوم} در اصل به معناى بينى فيل مى باشد. تعبير {بر بينى او داغ خواهيم زد}، كنايه از اين است كه او را به شدت ذليل خواهيم كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 1

1 - مرفهان تكذيب گر از سوى خداوند ، به عذاب و شكست تهديد شدند .

و ذرنى و المكذّبين

تعبير (مرا با تكذيب گران واگذار) تعبيرى تهديدآميز است.

تهديد الهى هم ممكن است، ناظر به شكست كافران در جنگ ها باشد و هم عذاب اخروى.

تهديد مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 52 - 3

3 - كافران منكر نبوت پيامبر ( ص ) و منكر آيات الهى قرآن ، مورد تهديد خداوندند .

و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت ... أَوَلم يكف

اعلام كفايت گواهى خداوند ميان منكران و پيامبر(ص) مى تواند تهديدى براى كافران منكر قرآن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 53 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، كافرانِ منكر آيات الهى را ، به عذاب ، تهديد كرده بود .

و يستعجلونك بالعذاب

{ال} در {العذاب} مى تواند عهد باشد و اشاره به عذابى باشد كه پيامبر(ص) به آن وعده داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 54 - 2

2 - پيامبر ( ص ) كافران منكر آيات الهى را ، تهديد به عذاب كرده بود .

يستعجلونك بالعذاب

تهديد مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 11

11_ خداوند ، تكذيب كنندگان رسالت پيامبر ( ص ) را به فرجام شوم و گرفتار آمدن به عذاب استيصال تهديد كرد .

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 26 - 4

4 - كفرپيشگان تكذيب گر ، مورد تهديد خداوند

و در معرض عذاب الهى

ثمّ أخذت الذين كفروا فكيف كان نكير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 18 - 3

3 - تهديد شدن كافران تكذيب گر ، به نزول عذاب الهى همچون اقوام و ملل پيشين

و لقد كذّب الذين من قبلهم فكيف كان نكير

تهديد مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 34 - 1

1 - تكذيب كنندگان دين ، مورد نفرين و تهديد خداوند به عذاب و نابودى

و ل_كن كذّب و تولّى . .. أولى لك فأولى

عبارت {أولى لك فأولى} _ مانند {ويل لك} _ براى تهديد و نفرين عليه ديگرى به كار مى رود و نوعاً كسانى مورد خطاب اين جمله قرار مى گيرند كه در معرض هلاكت اند و بدين وسيله ترغيب مى شوند كه خود را از اين مهلكه نجات دهند (برگرفته از مفردات راغب و تفاسير).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 35 - 1

1 - تكذيب گران دين ، مورد نفرين و تهديد خداوند به عذاب و نابودى

و ل_كن كذّب و تولّى . .. ثمّ أولى لك فأولى

گفتنى است كه اين آيه، تأكيد براى آيه پيشين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 15 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 17 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و نابودى

ثمّ نتبعهم الأخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 19 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 24 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 28 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 34 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19

- مرسلات - 77 - 37 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 40 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 45 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 47 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 49 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد

و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 8 - 7

7 - حكم نافذ و قضاوت حكيمانه خداوند ، تهديدى براى تكذيب كنندگان دين و منكران قيامت

فما يكذّبك بعد بالدين . أليس اللّه بأحكم الح_كمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 13 - 4

4 - تكذيب كنندگان تعاليم هدايت گر دين و دستورات تقواپيشگىِ آن ، طغيان گر و مورد تهديد الهى اند .

ليطغى . .. أرءيت إن كذّب و تولّى

سياق آيات، بر تهديد دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 14 - 5

5 - خداوند ، تكذيب گران دين و روى گردانان از آن و نهى كنندگان مردم از نماز را ، به عذاب خويش تهديد كرده است .

ألم يعلم بأنّ اللّه يرى

جمله {ألم يعلم. ..} در مقام تهديد و حاكى از كيفرهايى است كه نظارت خداوند، آن را به دلالت التزامى مى رساند.

تهديد مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 170 - 3

3 - مشركانِ مخالف قرآن در صدراسلام ، به كيفر و عذاب الهى تهديد شدند .

فكفروا به فسوف يعلمون

جمله {فسوف يعلمون} جمله اى است تهديد آميز عليه مشركانِ مخالف قرآن. در اين كه اين تهديد مربوط به چه مسأله اى است و متعلق علم در (يعلمون) چيست، دو ديدگاه وجود دارد: 1_ عذاب استيصال، 2_ پى آمدهاى ناگوار اجتماعى و فردى كفر و شكست خوردن جبهه كفر در آينده نزديك. برداشت ياد

شده مبتنى برديدگاه نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 59 - 1

1_ تهديد منكرانِ پيام هاى روشن و قابل درك قرآن ، به فرجامى سخت از سوى خداوند

فإنّما يسّرن_ه . .. فارتقب إنّهم مرتقبون

عبارت {إنّهم مرتقبون}، كنايه از اين است كه كافران به بيان هاى روشن وحى ايمان نمى آورند تا سرانجام وعيدهاى ما تحقق يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 1

1 - تكذيب كنندگان قرآن و معاد ، از سوى خداوند به عذاب تهديد شدند .

فذرنى و من يكذّب به_ذا الحديث

مقصود از {حديث} يا قرآن است و يا مسأله معاد كه در آيه پيش مطرح شده است. گفتنى است كه تعبير {فذرنى و من يكذّب} و مانند آن، در مورد تهديد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 23 - 7

7 - خداوند ، منكران معاد و تكذيب كنندگان قرآن را ، به مؤاخذه افكار و كردارشان تهديد كرده است .

و اللّه أعلم بما يوعون

مقصود از بيان آگاهى خداوند، به افكار انباشته در ظرف ذهن و كردار موجود در نامه عمل، تهديد به مؤاخذه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 19 - 3

3 - خداوند ، تهديد كننده كافران و تكذيب كنندگان قرآن به سرنوشتى همچون فرجام فرعونيان و قوم ثمود

هل أتيك . .. فرعون و ثمود . بل الذين كفروا فى تكذيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 -

بروج - 85 - 20 - 7

7 - خداوند ، تهديدكننده كافران و تكذيب كنندگان قرآن ، به سرنوشتى همچون فرجام فرعونيان و قوم ثمود

هل أتيك حديث الجنود . .. و اللّه من ورائهم محيط

تهديد مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 2 - 3

3 - تهديد منكران قيامت ، به دست برداشتن از انكار آن تا فرصت باقى مانده

ليس لوقعتها كاذبة

{كاذبة} مى تواند صفت براى موصوف مقدر باشد (نفس كاذبة). در اين صورت آيه شريفه نظر به كافران دارد كه تا وقت باقى است، دست از انكار قيامت بردارند; زيرا روزى كه قيامت واقع شود، آنان جز تسليم شدن در برابر واقعيت و گرفتار سرافكندگى شدن فرجامى ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 46 - 3

3 - تهديد تكذيب گران روز جزا ، به محروميت از موهبت هاى بهشتى

كلوا و تمتّعوا قليلاً

امر در {كلوا و تمتّعوا} در معناى تهديد و انذار به كار رفته است. در آيات گذشته، از مواهب بهشت و تأمين خواسته هاى تقواپيشگان در آن، سخن به ميان آمده است. از اين مطلب استفاده مى شود كه اين تهديد، ناظر به محروميت از موهبت هاى بهشتى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 8 - 7

7 - حكم نافذ و قضاوت حكيمانه خداوند ، تهديدى براى تكذيب كنندگان دين و منكران قيامت

فما يكذّبك بعد بالدين . أليس اللّه بأحكم الح_كمين

تهديد مكذبان متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق

- 96 - 13 - 4

4 - تكذيب كنندگان تعاليم هدايت گر دين و دستورات تقواپيشگىِ آن ، طغيان گر و مورد تهديد الهى اند .

ليطغى . .. أرءيت إن كذّب و تولّى

سياق آيات، بر تهديد دلالت دارد.

تهديد مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 47 - 12

12 _ خداوند ، تكذيب كنندگان پيامبر اكرم ( ص ) را به عذاب استيصال تهديد فرمود .

فإذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط و هم لايظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 48 - 1

1 _ خداوند ، تكذيب كنندگان پيامبر اكرم ( ص ) را به عذاب استيصال تهديد كرده بود .

و يقولون متى هذا الوعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 101 - 13

13_ خداوند ، مشركان عصر بعثت و منكران رسالت پيامبر ( ص ) را به عذاب و كيفر تهديد كرد .

فما أغنت عنهم ءالهتهم . .. لما جاء أمر ربك

خطاب كردن به پيامبر(ص) (لما جاء أمر ربك) و (ذلك من أنباء القرى نقصه عليك) در بيان نتيجه گيرى از سرگذشت اقوام پيشين، حاوى اين نكته است كه: مشركان عصر پيامبر نيز در خطر گرفتار شدن به آن گونه عذابها بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 1

1_ خداوند منكران رسالت پيامبر ( ص ) را همواره به عذاب هاى دنيوى تهديد مى كرد .

و إن مَّا نرينّك بعض الذى نعدهم

تحقق بخشيدن برخى از عذابهاى موعود در حيات

پيامبر(ص) _ كه مفاد {نرينّك بعض الذى نعدهم أو نتوفينّك} است _ حاكى از آن است كه مراد از وعيدها (نعدهم) عذابهاى دنيوى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 4

4_ خداوند كفرپيشگان و منكران رسالت پيامبر ( ص ) را به هلاك ساختن آنان و از ميان بردنشان تهديد كرد .

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 52 - 3

3 - كافران منكر نبوت پيامبر ( ص ) و منكر آيات الهى قرآن ، مورد تهديد خداوندند .

و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت ... أَوَلم يكف

اعلام كفايت گواهى خداوند ميان منكران و پيامبر(ص) مى تواند تهديدى براى كافران منكر قرآن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 25 - 10

10 - منكران نبوت پيامبراكرم ( ص ) ، از سوى خداوند تهديد شده اند .

إنّ ربّك هو يفصل بينهم يوم القي_مة

به قرينه خطاب {ربّك} احتمال دارد مرجع ضمير در {بينهم} مشركان و كافرانى باشند كه نبوت پيامبر(ص) را قبول نداشتند و خداوند، با اين بيان درصدد تهديد آنها است.

تهديد مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 8

8 _ تهديد شدن منكران قيامت و جرم پيشگان ، به عذاب قهر الهى در قيامت

الذين لايرجون لقاءنا . .. لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

18 - واقعه - 56 - 51 - 3

3 - تهديد منكران معاد از سوى خداوند ، به عذاب سخت اخروى

ثمّ إنّكم أيّها الضالّون المكذّبون

خبر {إنّ} _ كه در آيه بعد آمده _ بيانگر عذاب هولناك منكران رستاخيز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 1

1 - تكذيب كنندگان قرآن و معاد ، از سوى خداوند به عذاب تهديد شدند .

فذرنى و من يكذّب به_ذا الحديث

مقصود از {حديث} يا قرآن است و يا مسأله معاد كه در آيه پيش مطرح شده است. گفتنى است كه تعبير {فذرنى و من يكذّب} و مانند آن، در مورد تهديد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 17 - 6

6 - صحنه داورى در قيامت ، تهديدى گريزناپذير براى منكران معاد و شبهه افكنان در حقانيّت آن

عمّ يتساءلون . .. إنّ يوم الفصل كان ميق_تًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 3

3 - خداوند ، با توبيخ كسانى كه به تفريحات خانوادگى سرگرم شده و معاد را بعيد شمردند ، آنان را به مؤاخذه اخروى تهديد كرد .

بلى إنّ ربّه كان به بصيرًا

خبر از آگاهى خداوند به كارها و خصلت هاى منكران معاد، تهديد آنان به مؤاخذه با تعبيرى توبيخ آميز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 23 - 7

7 - خداوند ، منكران معاد و تكذيب كنندگان قرآن را ، به مؤاخذه افكار و كردارشان تهديد كرده است

.

و اللّه أعلم بما يوعون

مقصود از بيان آگاهى خداوند، به افكار انباشته در ظرف ذهن و كردار موجود در نامه عمل، تهديد به مؤاخذه است.

تهمتهاى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 24 - 1

1- منكران آخرت ، آيات قرآن را سخنانى ساختگى و قصه هاى نوشته شده پيشينيان قلمداد مى كردند .

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة . .. و إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس

{أساطير} (جمع اُسطوره) به معناى داستانهاى ساختگى و سخنان موهومى است كه به صورت مكتوب مى باشد.

تهمتهاى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 15 - 3

3 - اتهام سحر و ساحرى به پيامبران و وحى ، زشت ترين موضع گيرى تكذيب گران عليه آنان *

أفسحر ه_ذه

اختصاص به ذكر يافتن موضوع {سحر}، بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 13 - 3،5،11

3 - تكذيب كنندگان قيامت ، معارف قرآن را نوشته هايى بى اساس و ساخته و پرداخته پيشينيان مى دانند .

قال أس_طير الأوّلين

({أساطير} جمع {اُسطوره}) به سخن هاى زيبا و نوشته شده اى گفته مى شود كه در محتوا، شبيه ياوه سرايى باشد (لسان العرب). مراد از استناد {أساطير} به {أوّلين} يا اين است كه اين اساطير، تراوش افكار آنان است و يا اين كه زندگانى آنان، در اين افسانه ها ترسيم شده است. برداشت ياد شده، ناظر به احتمال نخست است.

5 - منكران قيامت ، قرآن را مجموعه اى افسانه اى ، درباره نسل هاى

انقراض يافته بشر مى دانند .

إذا تتلى عليه ءاي_تنا قال أس_طير الأوّلين

ر. ك. توضيح 3

11 - منكران قيامت ، آن را خرافه اى ساخته و پرداخته افسانه پردازان پيشين مى دانند .

و ما يكذّب به إلاّ. .. قال أس_طير الأوّلين

تهمتهاى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 17

17- منكران معاد ، توجيه كنندگان كفر خويش ، با روشنفكر مآبى و اتهام ارتجاع به دين

فيقول ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

آيه بعد، گوينده {ماه_ذا إلاّ. ..} را وعده به عذاب داده است. از اين نكته استفاده مى شود كه نسبت دادن {أساطير الأوّلين} به وعده هاى حق، نه از سر جهل و نادانى; بلكه به دليل كفر و گستاخى بوده است و با اين تعبير، كافران توجيه گر كفر خويش بوده اند.

جاودانگى عذاب مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 16 - 3

3 - كفرپيشه گان مكذّبان آيات الهى ، همواره در عذاب خواهند ماند .

و أمّا الذين كفروا . .. فى العذاب محضرون

{محضرون} _ اسم مفعول {إحضار} _ به چيزى گفته مى شود كه همواره حاضر باشد. چنين نكته اى، مستلزم اين است كه افراد ياد شده، هيچ گاه از عذاب غايب نباشند.

جمعيت مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 95 - 5

5 _ تكذيب كنندگان انبياى پيشين بر اثر برخوردارى از رفاه و آسايش جمعيتشان افزايش يافت .

حتى عفوا

از معانى {عفو} زياد شدن است. در لسان العرب آمده: {عفا القوم: كثروا}.

جهل

مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 100 - 3

3 _ كسانى كه پيامبران الهى را تكذيب كنند و به آيات و نشانه هاى خدا ايمان نياورند ، مردمى بى خرد و نادان هستند .

و يجعل الرجس على الذين لايعقلون

مراد از {الذين لايعقلون} _ به قرينه مقابله با {ما كان لنفس أن تؤمن . ..} _ تكذيب كنندگان و كافران هستند. گفتنى است ذكر {لايعقلون} به جاى {لايؤمنون} برداشت فوق را تأييد مى كند.

جهل مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 100 - 3

3 _ كسانى كه پيامبران الهى را تكذيب كنند و به آيات و نشانه هاى خدا ايمان نياورند ، مردمى بى خرد و نادان هستند .

و يجعل الرجس على الذين لايعقلون

مراد از {الذين لايعقلون} _ به قرينه مقابله با {ما كان لنفس أن تؤمن . ..} _ تكذيب كنندگان و كافران هستند. گفتنى است ذكر {لايعقلون} به جاى {لايؤمنون} برداشت فوق را تأييد مى كند.

جهل مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 19 - 5

5_ آنان كه الهى بودن قرآن و حقانيّت آن را باور ندارند ، كوردل و جاهلند .

أفمن يعلم أنما أُنزل إليك من ربك الحق كمن هو أعمى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 101 - 7

7- بيشتر منكران و تكذيب كنندگان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، به حقيقت نسخ و حكمت آن جاهل بودند .

و إذا بدّلنا

ءاية . .. أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 6

6 - عوامل و زمينه هاى سقوط و هلاكت تكذيب گران ، ناشناخته براى خود آنان

سنستدرجهم من حيث لايعلمون

جهل مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 11 - 1

1 - منكران روز جزا ، فرومانده در گرداب جهالت و گرفتار غفلت و بى خبرى

الذين هم فى غمرة ساهون

{غمرة} به معناى فرو رفتن در جهل و نادانى و {ساهى} به معناى غافل و بى خبر است.

جهل مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 101 - 7

7- بيشتر منكران و تكذيب كنندگان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، به حقيقت نسخ و حكمت آن جاهل بودند .

و إذا بدّلنا ءاية . .. أكثرهم لايعلمون

چشمهاى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 9 - 1

1 - منكران معاد ، با چشمانى فروافتاده و در نهايت خوارى و ذلّت ، در صحنه قيامت ظاهر خواهند شد .

أبص_رها خ_شعة

{خاشع} به شخصى گفته مى شود كه به زمين چشم دوخته باشد (لسان العرب). توصيف {أبصار القلوب} به آن، مجاز و حاكى از شدت ضعف و ذلّت شخص است; تا آنجا كه گويا قلب او كه موجودى مستقل فرض شده است، داراى چشمانى است كه خشوع و فروتنى، در آن جايگير شده است.

حالات اخروى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان -

25 - 13 - 1،2

1 _ تكذيب كنندگان قيامت در حالى كه به غل و زنجير بسته شده اند ، به جايگاهى تنگ در دوزخ افكنده خواهند شد .

و إذا أُلقوا منها مكانًا ضيّقًا مقرّنين

{قرن} (ريشه {مقرنين}) در اصل به معناى ريسمانى است كه چند شتر را به هم ببندند; ولى به قرينه آيه 49 سوره ابراهيم (ترى المجرمين يومئذ مقرّنين فى الأصفاد) مى توان گفت: مقصود غل و زنجيرى است كه به وسيله آن، منكران معاد را به هم مى بندند. غل و زنجير است.

2 _ افكنده شدن منكران قيامت به جهنم ، همراه با تحقير و اجبار است .

و إذا أُلقوا منها

واژه {أُلقوا} (به صيغه مجهول) به جاى {ادخلوا}، حاكى از اجبارى و تحقيرآميز بودن ورود به جهنم است.

حالات مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 1 - 2

2 - تكذيب كنندگان آخرت ، داراى حالات و رفتارى شگفت آور و غيرقابل انتظار

أرءيت الذى يكذّب بالدين

استفهام با جمله {أرءيت} _ آن هم در زمانى كه تكذيب گران معاد، فراوان و در ديد همگان اند _ پرسش حقيقى از ديدن يا دانستن نيست; بلكه مجازى است كه براى بيان غير منتظره بودن حال آن افراد است. ادامه سوره، بيانگر اين است كه علت اين شگفتى، پيدايش آثارى است كه تكذيب معاد آنها را در پى دارد. مخاطب آيه شريفه، هر كسى است كه اين سخن به او مى رسد و مى توان گفت: خطاب به رسول اكرم(ص) است; امّا چون جنبه رسالت او مورد نظر نبوده، اختصاص به شخص آن حضرت ندارد و مفاد

آيه، ديگران را نيز دربرمى گيرد.

حالات مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 15

15 _ حالت درونى تكذيب كنندگان آيات الهى مانند حالت سگ تشنه اى است كه همواره له له مى زند .

ذلك مثل القوم الذين كذبوا بايتنا

{ذلك} اشاره به حالتى است كه جمله {فمثله . .. } آن را درباره سگ بيان داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 177 - 1،5

1 _ حالت جوامع تكذيب كننده آيات الهى ، حالتى شوم است .

ساء مثلاً القوم الذين كذبوا بايتنا

5 _ كسانى كه با تكذيب آيات الهى بر خود ستم مى كنند ، حالتى شوم و ناهنجار دارند .

ساء مثلا القوم الذين . .. أنفسهم كانوا يظلمون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {أنفسهم كانوا يظلمون} عطف بر {كذبوا بأيتنا} باشد ; يعنى: {ساء مثلا القوم الذين أنفسهم كانوا يظلمون}. قابل ذكر است كه در برداشتهاى گذش__ته جم___له {أنفسهم كانوا يظلمون} عطف بر جمله {ساء مثلا ... } گرفته شده بود.

حتميت حشر مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 1

1- خداوند با سوگند به ربوبيت خويش ، بر ختمى بودن احضار منكران معاد و شياطين به گردآورى آنان در قيامت تأكيد كرده است .

فوربّك لنحشرنّهم والشي_طين

ضمير مفعولى در {لنحشرنّهم} به {انسان} در آيه قبل بازمى گردد و مراد منكران معاد است كه زنده شدن دوباره را بعيد شمرده بودند. {حشر}; يعنى، جمع كردن و برخى آن را جمع كردنى كه

افراد را به محل اجتماع سوق دهند، معنا نموده اند (مصباح).

حتميت عذاب مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 7 - 1

1 - تحقق عذاب الهى براى تكذيب گران ، حتمى و غير قابل ترديد است .

إنّ عذاب ربّك لوقع

متعلق {لواقع} حذف شده و به قرينه آيات بعد _ كه درباره تكذيب گران است _ تقدير آن بايد چنين باشد: {إنّ عذاب ربّك لواقع على المكذبين}.

حتميت عذاب مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 39 - 1

1 - درماندگى تكذيب گران روز جزا در قيامت ، از هر گونه چاره انديشى براى رهايى خويش از عذاب الهى

فإن كان لكم كيد فكيدون

حتميت عذاب مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 33 - 6

6 - نبودن كمترين گريزگاه در قيامت براى منكران معاد

و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

مفاد {حاق بهم} (نزول و احاطه بر كافران) مى تواند كنايه از اين باشد كه آنچه در قيامت بر كافران اتفاق مى افتد گريزناپذير است.

حتميت كيفر مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 7 - 2

2 - مظاهر قدرت خداوند ، در نظام تشريع و تكوين ، گواه حتمى بودن مجازات كافران تكذيب گر

و الطّور . و ... إنّ عذاب ربّك لوقع

در آيات پيشين، تعبير {و كتاب. ..}، اشاره به نظام تشريع و تعبير {والسقف...} اشاره به قدرت خداوند در نظام تكوين دارد. از ارتباط اين دو با {إنّ عذاب ربّك

لواقع} مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 16 - 2

2 - قرار و بى قرارى تكذيب گران در آتش دوزخ ، بى تأثير در تغيير كيفر آنان

فاصبروا أو لاتصبروا سواء عليكم

حتميت كيفر مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 85 - 2،6

2 - حتميت يافتن مجازات الهى درباره تكذيب كنندگان آيات او ، پس از متقاعد شدن آنان نسبت به مجرم بودن خويش

أكذّبتم ب_اي_تى . .. و وقع القول عليهم

برخى از مفسران كلمه {وقع} را به معناى {حَقَّ} (قطعيت يافت) گرفته اند. گفتنى است كه واژه {القول} _ چنان كه پيش از اين نيز گفته شد _ كنايه از عذاب است.

6 - فروماندن ظالمان تكذيب كننده آيات خدا ، از عذرآورى و بهانه تراشى در محكمه الهى ، پس از قطعى شدن عذاب بر آنان

وقع القول عليهم . .. فهم لاينطقون

در برداشت ياد شده قيد {پس از قطعى شدن. ..}، بر اين اساس است كه {وقع القول...} به معناى {حقّ القول...} باشد.

حتميت كيفر مكذبان دعوتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 77 - 8

8 _ پيامد و كيفر تكذيب دعوت خدا و رسول او ، همواره با تكذيب كنندگان بوده و آنان حتماً گرفتار آن خواهند شد .

فقد كذّبتم فسوف يكون لزامًا

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته است: 1_ واژه {لزام} مصدر و به معناى لازم و پيوسته است. 2_ فاعل {يكون} ضميرى است كه به مصدر فعل {كذّبتم}

بازمى گردد. بر اين اساس معناى آيه چنين مى شود: {فسوف يكون جزاء التكذيب لازماًلكم}.

حتميت كيفر مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 15 - 6

6 - سوگند خداوند در تأكيد بر مؤاخذه حتمى تكذيب گران دين و مخالفان نماز ، هدايت و تقوا

لئن لم ينته لنسفعًا بالناصية

{لام} در {لئن. ..} لام قسم است.

حتميت كيفر مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 77 - 8

8 _ پيامد و كيفر تكذيب دعوت خدا و رسول او ، همواره با تكذيب كنندگان بوده و آنان حتماً گرفتار آن خواهند شد .

فقد كذّبتم فسوف يكون لزامًا

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته است: 1_ واژه {لزام} مصدر و به معناى لازم و پيوسته است. 2_ فاعل {يكون} ضميرى است كه به مصدر فعل {كذّبتم} بازمى گردد. بر اين اساس معناى آيه چنين مى شود: {فسوف يكون جزاء التكذيب لازماًلكم}.

حسابرسى اخروى از مكذبان الياس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 127 - 2

2 - قوم تكذيب كننده الياس ، در روز قيامت براى حسابرسى و كيفر احضار خواهند شد .

فإنّهم لمحضرون

حسابرسى اخروى از مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 127 - 3

3 - تكذيب كنندگان پيامبران و اديان الهى ، براى حسابرسى و كيفر در روز قيامت احضار خواهند شد .

فإنّهم لمحضرون

حسابرسى اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق -

84 - 15 - 2

2 - بصير بودن خداوند به ويژگى هاى منكران معاد ، دليل لزوم محشور ساختن آنان و حسابرسى از آنها است .

ظنّ أن لن يحور . بلى إنّ ربّه كان به بصيرًا

حسابرسى دنيوى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 11

11_ حسابرسى و مجازات كفرپيشگان و منكران رسالت در دنيا

و علينا الحساب

از آن جا كه مقصود از تهديدهاى اشاره شده در اين آيه عذابهاى دنيوى است ، معلوم مى شود مراد از حساب در جمله {علينا الحساب} نيز حسابرسى در دنياست.

حسابرسى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 26 - 3

3 - روى گردانان از رهنمود هاى پيامبر ( ص ) و كافران به آن ، در قيامت مورد حسابرسى و مؤاخذه قرار خواهند گرفت .

إلاّ من تولّى و كفر . .. ثمّ إنّ علينا حسابهم

حسابرسى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 23 - 1

1 _ خداوند ، تمامى اعمال و رفتار مجرمان و منكران معاد را ، در روز رستاخيز محاسبه و رسيدگى خواهد كرد .

و قدمنا إلى ما عملوا من عمل فجعلن_ه هباء منثورًا

فعل {قدمنا} در آيه شريفه _ طبق نظر مفسران _ به معناى {قصدنا} {عمدنا} (قصد آهنگ [كارى ]كرديم) است و مقصود از آن، پرداختن به حساب اعمال مجرمان حساب اعمال مجرمان و بررسى آنها مى باشد.

حسرت اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37

- 20 - 1

1 - اظهار تأسف و حسرت منكران معاد بر حال زار خود ، پس از برانگيخته شدن در قيامت

فإذا هم ينظرون . و قالوا ي_ويلنا

{ويل} واژه اى است كه براى اظهار تأسف و حسرت به كار مى رود و ضمير متكلم مع الغير (نا) براى تأكيد و اهتمام به اين امر است.

حسرت مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 8

8 _ منكران معاد در قيامت بر سهل انگارى و بى توجهى خود در مورد قيامت بسيار حسرت و تأسف خواهند خورد.

حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها

مرجع ضمير در {فرطنا فيها} مى تواند {الساعة} باشد. و مراد از {الساعة} ممكن است قيامت باشد، در اين صورت معنى جمله چنين مى شود {يا حسرتنا على ما فرطنا فى امر القيامة}.

حشر اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 2

2 - بصير بودن خداوند به ويژگى هاى منكران معاد ، دليل لزوم محشور ساختن آنان و حسابرسى از آنها است .

ظنّ أن لن يحور . بلى إنّ ربّه كان به بصيرًا

حشر مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 5

5- برانگيختن منكران معاد و مجازات آنها ، پرتويى از ربوبيت خداوند است .

فوربّك لنحشرنّهم . .. حول جهنّم

حق ستيزى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 74 - 8،9

8 _ خداوند ، بر دل هاى

تكذيب كنندگان پيامبرانِ پس از نوح ( ع ) ، به علت رسوخ صفت تجاوز و حق ستيزى در نفس آنان ، مهر زده بود .

فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين

تعبير به اسم فاعل (المعتدين) بدون لحاظ زمان و مفعول، بيانگر ثبوت مبدأ اشتقاق (اعتدا) در ذات (مكذبان) است.

9 _ تكذيب كنندگان پيامبران پس از نوح ( ع ) مردمى تجاوزپيشه و حق ستيز بودند .

فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 56 - 7

7- انكارِ رسولان الهى ، بينشى متّكى به باطل و در جهت ستيز با حقيقت است .

و يج_دل الذين كفروا بالب_طل ليدحضوا به الحقّ

حق ناپذيرى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 22 - 3

3- آنان كه به عالم آخرت ايمان نمى آورند ، قلبهايى حق ناپذير و روشى مستكبرانه دارند .

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون

حق ناپذيرى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 6 - 8

8 - مشكل منكران قرآن ، نهفته در خودشان و نه ناشى از نارسايى مفاهيم وحى

نتلوها عليك بالحقّ فبأىّ حديث بعد اللّه و ءاي_ته يؤمنون

خداوند با تعبير {فبأىّ حديث. ..}، تأثير و كارايى والا و بى نظير قرآن را يادآور شده است. اين تعبير تعريضى به كافران نيز دارد كه كفر و بى ايمانى آنان، برخاسته از نارسايى مفاهيم وحى نيست; بلكه ريشه در لجاج،

عناد و سست انديشى نهفته در درون آنها دارد.

حق ناپذيرى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 28 - 7

7 - تسلى و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) ، در برابر حق ناپذيرى منكران معاد

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا . .. و ترى كلّ أمّة جاثية

حق ناپذيرى مكذبان نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 2

2- جدى نگرفتن حقايق و برخورد بازيگرانه با هستى ، ريشه حق ناپذيرى منكران وحى و رسالت

بل هم فى شكّ يلعبون

تعبير {يلعبون} بيانگر اين نكته است كه كافران، علاوه بر سست انديشى، گرفتار نوعى بازيگرى و دلبستگى كودكانه به مظاهر مادى و جدى نگرفتن حقايق هستند.

حق ناپذيرى مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 2

2- جدى نگرفتن حقايق و برخورد بازيگرانه با هستى ، ريشه حق ناپذيرى منكران وحى و رسالت

بل هم فى شكّ يلعبون

تعبير {يلعبون} بيانگر اين نكته است كه كافران، علاوه بر سست انديشى، گرفتار نوعى بازيگرى و دلبستگى كودكانه به مظاهر مادى و جدى نگرفتن حقايق هستند.

حق ناشنوايى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 6

6 _ مردمى كه به آيات قرآن گوش سپارند و به آن ايمان نياورند ، دلهايشان از شنوايى محروم و از فهميدن حق ناتوان است .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

ختم قلب مكذبان آخرت

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 1

1- كسانى كه از موضع حق ناپذيرى ، به آخرت ايمان نمى آورند ، خداوند بر قلبهايشان پوششى قرار مى دهد كه قادر به فهم قرآن نباشند .

الذين لايؤمنون بالأخرة . .. و جعلنا على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه

ختم قلب مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 101 - 10

10 _ خداوند قلب هاى كفرپيشگان و تكذيب كنندگان انبيا را از دريافت حقايق دين و معارف الهى محروم مى سازد .

كذلك يطبع اللّه على قلوب الكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 74 - 6،8

6 _ اقوام تكذيب كننده پيامبران ، به خاطر مهر شدن دلهايشان و با وجود معجزات و براهين روشن ، توانايى پذيرش آنان را نداشتند .

فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين

تعبير به {فما كانوا ليؤمنوا} به جاى {فما آمنوا بما كذبوا به} بيانگر وجود نوعى مانع است كه آنان را از ايمان آوردن بازمى داشت. در جمله بعد، از آن مانع تعبير به {طبعِ قلوب} شده است.

8 _ خداوند ، بر دل هاى تكذيب كنندگان پيامبرانِ پس از نوح ( ع ) ، به علت رسوخ صفت تجاوز و حق ستيزى در نفس آنان ، مهر زده بود .

فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين

تعبير به اسم فاعل (المعتدين) بدون لحاظ زمان و مفعول، بيانگر ثبوت مبدأ اشتقاق (اعتدا) در ذات (مكذبان) است.

ختم قلب

مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 7 - 1،2،4

1 - خداوند قلب منكران قرآن را از فهميدن معارف دين و گوش آنان را از شنيدن حقايق دينى ، بازداشته است .

ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم

{ختم} به معناى بستن درب چيزى با گل و مانند آن و به اصطلاح لاك و مهر كردن، است. بسته شدن قلب، كنايه از درك نكردن و نفهميدن است. و {على سمعهم} مى تواند عطف بر {على قلوبهم} باشد و نيز مى تواند خبر براى {غشاوة} باشد. در برداشت فوق، احتمال اول لحاظ شده است.

2 - بر گوش و چشم منكران آن ، حجابى است كه آنان را از شنيدن و ديدن حقايق دين ، ناتوان ساخته است .

و على سمعهم و على ابصرهم غشوة

{غشاوة} به معناى پرده و مانند آن است. در برداشت فوق {على سمعهم} خبر براى {غشاوة} گرفته شده است.

4 - مؤثر نبودن انذار هاى پيامبر ( ص ) در كافرانِ منكرِ قرآن ، ناشى از مسدود بودن ابزار درك و فهم ايشان است .

سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لايؤمنون. ختم اللّه على قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 2

2 - تصريح منكران قرآن ، به نفوذناپذيرى قلب و گوش آنان در برابر وحى

و قالوا قلوبنا فى أكنّة . .. و فى ءاذاننا وقر

خجلت اخروى مكذبان لقاءالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 3

3 - منكران لقاء اللّه در قيامت ، مردمانى سرافكنده

و شرمسارند .

بل هم بلقاء ربّهم ك_فرون . .. و لو ترى إذ المجرمون ناكسوا رءوسهم

خدا و مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 23 - 1

1- خداوند ، قطعاً به تمامى آنچه كه منكران آخرت پنهان مى سازند و يا علنى مى كنند ، آگاهى كامل دارد

لاجرم أن الله يعلم ما يسرّون و ما يعلنون

ضمير فاعلى در {ما يسرّون و ما يعلنون} به {الذين لايؤمنون بالأخرة} در آيه قبل برمى گردد.

خدا و مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 23 - 4

4- آگاهى خداوند از نيّت ها و حالات درونى منكران معاد ، برخاسته از علم غيب اوست .

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة . .. لاجرم أن الله يعلم ما يسرّون

خرافه پرستى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 28 - 4

4 - ناباوران نسبت به آخرت ، گرفتار توهمات و خرافات در معارف اعتقادى خويش

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة . .. و ما لهم به من علم إن يتّبعون إلاّ الظنّ

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه {ظن} در آيه شريفه، مفهوم گسترده لغوى آن را دارد; كه حتى شامل توهمات و احتمالات ضعيف نيز مى شود.

خست مكذبان كيفرهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 3 - 1

1 - تكذيب كنندگان مجازات هاى الهى ، نه خود به تغذيه مسكينان كمك مى كنند و نه ديگران را به آن وادار مى

سازند .

و لايحضّ على طعام المسكين

تعبير {حضّه على الامر}; يعنى، او را بر آن كار وادار ساخت (مصباح). مراد از {طعام المسكين}، {بذل طعام المسكين} است و ممكن است طعام[اسم مصدر و ]به معناى اطعام باشد; مانند {عطاء} به معناى {اعطاء}. (البحرالمحيط)

خشونت اخروى با مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 13 - 1

1 - قيامت روز رانده شدن تكذيب گران ، با شدت و خشونت به سوى آتش دوزخ

يوم يدعّون إلى نار جهنّم دعًّا

{دعّ} (مصدر مجهول {يدعّون}) به معناى رانده شدن همراه با تندى و خشونت است و ضمير {يدعّون} به {مكذّبين} بازمى گردد.

خواسته هاى اخروى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 13 - 3

3 _ تكذيب كنندگان قيامت ، به هنگام گرفتارى در تنگناى آتشين دوزخ ، مرگ و نابودى خويش را خواهند خواست .

و إذا أُلقوا منها مكانًا ضيّقًا مقرّنين دعوا هنالك ثبورًا

{ثبوراً} به معناى هلاكت است و {دعا} (ريشه {دعوا}) به معناى خواندن با صداى بلند است و مقصود از {دعوا} اين است كه تكذيب كنندگان قيامت، فرياد مى كشند و مرگ را آرزو و طلب مى كنند.

خواسته هاى اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 5

5 _ منكران معاد ، با مشاهده ملائكه در قيامت ، از آنان درخواست خواهند كرد كه متعرض ايشان نشده و اقدامى عليه آنان انجام ندهند .

يوم يرون المل_ئكة لابشرى . .. و يقولون حجرًا محجورًا

{حجراً محجوراً} سخنى است كه عرب به

هنگام روبه رو شدن با دشمن و يا هجوم بلا و حوادث هولناك مى گويد و مقصود اصلى در اين كلام، امان خواستن و پناه بردن است.

خواسته هاى مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 53 - 1،3

1 - كافرانِ منكرِ آيات الهى ، از پيامبر ( ص ) خواهانِ تعجيل در عذاب خود بودند .

و يستعجلونك بالعذاب

3 - كافران منكر آيات الهى ، بر عذاب خواهى خود از پيامبر ( ص ) ، مصرّ بودند و بر آن پافشارى مى كردند .

و يستعجلونك بالعذاب

فعل مضارع {يستعجلون} دلالت بر استمرار و پافشارى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 54 - 1،3

1 - كافران منكر آيات الهى ، از پيامبر ( ص ) خواستار تعجيل در عذاب خود بودند .

يستعجلونك بالعذاب

3 - كافران منكر آيات الهى ، بر عذاب خواهى خود از پيامبر ( ص ) پافشارى مى كردند .

يستعجلونك بالعذاب

فعل مضارع {يستعجلون} بر استمرار و اصرار، دلالت دارد.

خواسته هاى مكذبان ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 2

2_ منكران ربوبيت خدا و كافران به قيامت از سر استهزا و ناباورى ، خواهان تعجيل در فرا رسيدن عذاب هاى موعود

يستعجلونك بالسيئة

{استعجال} (مصدر يستعجلون) به معناى درخواست عجله است. حرف {باء} در {بالسيئة} براى تعديه و {ال} در آن عهد ذهنى است ; يعنى، آن بدى و مراد از آن به قرينه {قد خلت من قبلهم المثلات} عذاب است. بنابراين {يستعجلونك بالسيئة} ; يعنى، از

تو مى خواهند در آوردن آن عذاب وعده داده شده تعجيل كنى.

خواسته هاى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 158 - 1،2

1 _ آمدن فرشتگان و يا آشكار شدن خداوند، از شرايط مشركان تكذيب كننده قرآن براى ايمان به آن

هل ينظرون إلا أن تأتيهم الملئكة أو يأتى ربك

{نظر}، مصدر {ينظرون}، در اينجا به معناى انتظار و توقع است. استفهام به دليل {إلا} استفهام انكارى مى باشد و بنابراين {هل ينظرون} يعنى {ما ينتظرون}. انتظارهايى كه در آيه شريفه مطرح شده هم مى تواند توقعاتى باشد كه از سوى مشركان مطرح شده و هم مى تواند بيان حالت آنان باشد. يعنى اگر كسى قرآن را، كه دليلى روشن است، نپذيرد، تنها در صورتى كه فرشتگان بر او حاضر شوند و يا ... ايمان مى آورد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

2 _ تحقق برخى از آيات الهى (برخى از حقايق مطرح شده در قرآن، مانند قيامت) از شرايط مشركان تكذيب كننده قرآن براى ايمان به آن

هل ينظرون إلا أن . .. يأتى بعض ءايت ربك

مراد از {بعض آيات ربك}، به دليل {لا ينفع نفساً إيمانها}، آيتى است كه مشاهده آن، حتى منكران قرآن را به ايمان وامى دارد. بنابراين مى توان گفت مقصود، قيامت و مانند آن است. گفتنى است تكرار فعل {إتيان} (تأتيهم، يأتى ربك و يأتى بعض آيات) در آيه شريفه حكايت از تفاوت معناى اراده شده از هر يك دارد. {إتيان} در {يأتى بعض آيات} به معناى تحقق يافتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه

- 20 - 133 - 1

1- منكران اعجاز قرآن ، پيامبر ( ص ) را به خاطر ارائه نكردن معجزات اقتراحى و پيشنهادى آنان ، مورد انتقاد قرار مى دادند .

و قالوا لولا يأتينا ب__َاية من ربّه

خواسته هاى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 2

2_ منكران ربوبيت خدا و كافران به قيامت از سر استهزا و ناباورى ، خواهان تعجيل در فرا رسيدن عذاب هاى موعود

يستعجلونك بالسيئة

{استعجال} (مصدر يستعجلون) به معناى درخواست عجله است. حرف {باء} در {بالسيئة} براى تعديه و {ال} در آن عهد ذهنى است ; يعنى، آن بدى و مراد از آن به قرينه {قد خلت من قبلهم المثلات} عذاب است. بنابراين {يستعجلونك بالسيئة} ; يعنى، از تو مى خواهند در آوردن آن عذاب وعده داده شده تعجيل كنى.

خواسته هاى مكذبان لقاءالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 1

1 _ منكران ملاقات با خدا ( معاد ) ، در صدراسلام ، معترضانه خواستار نزول ملائكه بر خويش و رؤيت آنها بودند .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة

{رجاء} در لغت به معناى اميد است; ولى در جمله {لايرجون لقاءنا} كنايه از انكار قيامت و روبه رو شدن با جزاى الهى است.

خواسته هاى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 9

9 _ منكران رسالت پيامبر(ص) اصرار داشتند كه آن حضرت معجزه دلخواه آنان را سريعاً ارائه كند.

ما عندى ما تستعجلون به

همان گونه كه در آيات

همين سوره، مانند آيه 8، 37 مطرح شده، از خواسته هاى منكران، نزول معجزاتى ويژه بوده است. لذا ممكن است مراد از {ما تستعجلون} همين گونه درخواستها باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 47 - 3

3 - تكذيب كنندگان پيامبر ( ص ) ، خواستار نزول سريع و بدون تأخير عذاب بودند .

و يستعجلونك بالعذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 8 - 3

3 - سازش و دست برداشتن از مواضع عقيدتى ، درخواست كافران تكذيب گر از پيامبر ( ص ) بود .

فلاتطع المكذّبين

آيه بعد، قرينه است كه مورد اطاعت، سازش بر سر مواضع عقيدتى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 52 - 3

3 - درخواست نامه هاى سرگشاده و جداگانه براى خود ، جلوه نابخردى و سبك مغزى كافران مخالف پيامبر ( ص )

فما لهم عن التذكرة معرضين . .. بل يريد كلّ امرىء منهم أن يوتى صحفًا منشّرة

خواسته هاى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 1

1 _ منكران ملاقات با خدا ( معاد ) ، در صدراسلام ، معترضانه خواستار نزول ملائكه بر خويش و رؤيت آنها بودند .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة

{رجاء} در لغت به معناى اميد است; ولى در جمله {لايرجون لقاءنا} كنايه از انكار قيامت و روبه رو شدن با جزاى الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67

- 27 - 4

4 - كافران و منكران معاد ، خواستار تحقق سريع وعده برپايى قيامت

و يقولون متى ه_ذا الوعد . .. و قيل ه_ذا الذى كنتم به تدّعون

{تدّعون} مى تواند از ماده {دعا} باشد. در اين صورت به معناى {تطلبون} (درخواست مى كرديد) خواهد بود. برداشت ياد شده مبتنى بر اين معنا است.

خيال پردازى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 27 - 5

5 - پيروى از هوا و گمان و آرزوپردازى هاى بى حاصل ، از ويژگى هاى ناباوران به آخرت

إن هى إلاّ أسماء سمّيتموها . .. إن يتّبعون إلاّ الظنّ و ما تهوى الأنفس ... أم لل

ارتباط آيات، نشانگر اين است كه منكران آخرت، از ويژگى هاى ياد شده برخوردارند.

خيرخواهى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 11 - 3

3- منكران آخرت شرّ و بدى را بسان خير و خوبى خواستارند .

و أن الذين لايؤمنون بالأخرة . .. و يدع الإنس_ن بالشرّ دعاءه بالخير

برداشت فوق مبتنى بر اين نكته است كه مقصود از {الإنسان} مطلق انسانها نباشد _ چنانكه برخى از مفسّران گفته اند _; بلكه الف و لام {الإنسان} براى عهد ذكرى است و اشاره به منكران معاد مى باشد كه در آيه قبل (الذين لايؤمنون بالأخرة. ..) آمده است.

دروغگويى مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 16 - 1

1 - نهى كنندگان از نماز و تكذيب گران دين ، مردمى خطاكار و دروغ گويند .

ينهى . .. كذّب ... ناصية

ك_ذبة خاطئة

دروغگويى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 23 - 13

13 - منكران قرآن به دروغ در حقانيت قرآن و آسمانى بودن آن ، اظهار ترديد مى كردند .

و إن كنتم فى ريب . .. فأتوا بسورة ... إن كنتم صدقين

متعلق {صادقين} به قرينه {إن كنتم فى ريب} شك و ترديد مشركان در آسمانى بودن قرآن است; يعنى: إن كنتم صادقين فى انكم مرتابون . ..; اگر در اظهار ترديد راستگو هستيد چنين كنيد. اين معنا كنايه از دروغگويى آنان در اظهار شك و ترديد است.

دروغگويى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 16 - 2

2 - شخص بازدارنده پيامبر ( ص ) از نماز و تكذيب كننده او ، فردى دروغگو و خطاپيشه و گنه كار بود .

ناصية ك_ذبة خاطئة

دروغ گويى و خطاكارى، در حقيقت وصف صاحب {ناصية} است و اتصاف {ناصية} به آن، مجاز و بيانگر اين نكته است كه صاحب آن، به قدرى به دروغ و گناه آلوده بوده، كه گويا اجزاى بدن او، دروغگو و خطاكاراند و آثار اين پليدى ها، در چهره او نمايان است.

دروغگويى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 90 - 7

7 - منكران معاد ، اشخاصى دروغگويند .

بل أتين_هم بالحقّ و إنّهم لك_ذبون

دشمنى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 3

3_ اصرار كفرپيشگان بر تكذيب پيامبران و عناد و لجاجت آنان ، موجب

يأس پيامبران از موفقيّت خويش و ايمان آوردن قومشان

حتّى إذا استيئس الرسل

متعلق {استيئس} ايمان آوردن مردم و موفقيت پيامبران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 19 - 4

4 - مشركان و تكذيب كنندگان رسالت پيامبران ، دشمنان خدا هستند .

فإن أعرضوا فقل أنذرتكم . .. يحشر أعداء اللّه إلى النار

دشمنى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 6

6 - كافران به وحى و رسالت پيامبراكرم ( ص ) ، دشمنان خدا و امت اسلامى اند .

عدوّى و عدوّكم . .. و قد كفروا بما جاءكم من الحقّ

دشمنى مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 6

6 - كافران به وحى و رسالت پيامبراكرم ( ص ) ، دشمنان خدا و امت اسلامى اند .

عدوّى و عدوّكم . .. و قد كفروا بما جاءكم من الحقّ

دعوت از مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 34 - 1

1 - دعوت خداوند ، از منكران قرآن براى هماوردى با مضامين بلند آن

فليأتوا بحديث مثله

دعوت از مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 68 - 2

2 - دعوت از منكران معاد ، به مطالعه در آب نوشيدنى و كيفيت قرار گرفتن آن در دسترس آنان براى پى بردن به قدرت الهى

أفرءيتم الماء الذى تشربون

خطاب در اين بخش از آيات، متوجه كافران و منكران معاد است. دعوت از

آنان براى مطالعه در نقش آب شرب در زندگى بشر، بدان منظور است كه آنان پى به قدرت الهى ببرند و بدين وسيله از انكار رستاخيز _ كه از غفلت كردن از قدرت الهى نشأت مى گيرد _ دست بردارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 71 - 3

3 - دعوت از كافران و منكران معاد به مطالعه در چوب آتش زنه ، براى پى بردن به قدرت خداوند و توانايى او بر احياى مردگان

أفرءيتم النار التى تورون

با توجه به اين كه روى سخن در اين آيات با منكران معاد است، توجه دادن به مسأله كيفيت افروختن آتش و روشن كردن آن با عمل ساييدن، گوياى برداشت ياد شده است.

دلايل مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 4

4_ بعيد شمردن حيات دوباره انسانها ، دليل انكار سراى آخرت از سوى كافران به قيامت

أءذا كنّا تربًا أءنا لفى خلق جديد

دلايل مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 2 - 5

5- چشم پوشى كافران ، از عظمت خدشه ناپذير قرآن و تمسك آنان به بشر بودن پيامبر ( ص ) ، براى انكار رسالت آن حضرت

و القرءان المجيد . بل عجبوا أن جاءهم منذر منهم فقال الك_فرون ه_ذا شىء عجيب

از ارتباط اين آيه با آيه قبل _ كه سوگند به ارجمندى قرآن بود _ مى توان استفاده كرد كه خداوند قبل از هر چيز، عظمت خدشه ناپذير آيات قرآن را به كافران يادآور شده و ايشان را

به سبب تمسك به مسائل بى ارزش، ملامت كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 10

10 - منافقان ، نازل نشدن عذاب الهى به خاطر اهانت هاى آنان به رسول اكرم ( ص ) را دليل عدم رسالت آن حضرت مى پنداشتند .

و يقولون فى أنفسهم لولا يعذّبنا اللّه بما نقول

دلايل مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 4

4_ بعيد شمردن حيات دوباره انسانها ، دليل انكار سراى آخرت از سوى كافران به قيامت

أءذا كنّا تربًا أءنا لفى خلق جديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 66 - 2

2- استبعاد ، از مهم ترين پايه هاى باور و انديشه منكران معاد

أءذا ما متّ لسوف أُخرج حيًّا

مبناى قرآن در نقل سخنان ديگران، گزيده گويى است. نقل اين سخن از منكران معاد، نشانگر اين نكته است كه مهم ترين اساس بينش منكران معاد، همين استبعاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 78 - 4

4 - تبديل شدن انسان ها به استخوان كهنه و پوسيده ، دليل و شاهد مثالِ كافران براى دور شمردن برپايى قيامت و زنده شدن مجدد انسان ها

و ضرب لنا مثلاً . .. قال من يحىِ العظ_م و هى رميم

برداشت ياد شده با توجه به اين مطلب است كه جمله {قال من يحىِ. ..} استئناف بيانى است; يعنى، بيان براى جمله {ضرب لنا مثلاً} است.

ذكر مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 44 - 7

7 - ياد امت هاى هلاك شده و تكذيب گرانبيا در داستان ها ، تنها اثر بر جاى مانده از آنها در تاريخ

و جعلن_هم أحاديث

{أحاديث} جمع {اُحدوثة}است. {اُحدوثه} نيز به داستان هاى شگفتى گفته مى شود كه با آب و تاب نقل شده و با ولعى خاص شنيده مى شود.

ذلت اخروى مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 13 - 2

2 - ذليل بودن و مقهوريت تكذيب گران ، در صحنه قيامت

يوم يدعّون إلى نار جهنّم دعًّا

ذلت اخروى مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 87 - 10

10 - قيامت روز ذلت كافران و پايان بخشيدن به گردن فرازى گردنگشان دنيا

أكذّبتم ب_اي_تى . .. و كلّ أتوه دخرين

هرچند تعبير {كلّ أتوه} شامل همه مؤمنان و كافران مى شود; اما با توجه به اصل تناسب و ارتباط آيات، مى توان گفت كه نظر عمده، متوجه تكذيب كنندگان آيات الهى است. مبنى بر اين كه آنان گرچه در دنيا ظالمانه كفر ورزيده اند; اما بايد بدانند كه در آخرت، مجال گستاخى براى هيچ يك از آنان نيست.

ذلت اخروى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 14

14 - وضعيت كافران به قرآن در قيامت ، رقّت بار و شگفت آور است .

و قال الذين كفروا لن نؤمن به_ذا القرءان . .. و لو ترى إذ الظلمون موقوفون عند ربّ

جواب {لو} محذوف است و عبارت مى تواند

چيزى همانند و لو ترى . .. لرأيت أمراً عجباً باشد.

ذلت اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 7

7- خداوند ، شياطين و منكران معاد را در قيامت ، خوار و ذليل ، بر زانونشسته و به صورت نيم خيز در اطراف جهنم احضار خواهد كرد .

ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

{جثيّا} (جمع {جاثى}) حال است و {جاثى} به كسى گفته مى شود كه براى مخاصمه و محاكمه بر زانو نشسته است (لسان العرب). احضار منكران معاد و شياطين، در حالى كه بر زانوان خود راه مى روند و يا بر زانو گرداگرد جهنم نشسته اند، براى اهانت و تحقير آنان است. برخى {جثىّ} را جمع {جثوة} دانسته اند كه به معناى انبوه خاك و سنگ است. بر حسب اين معنا مراد احضار هر فرقه و گروه به صورت متراكم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 18 - 2

2 - مشركان و منكران قيامت ، با وضعيتى ذلّت بار و تحقير شده در روز قيامت زنده خواهند شد .

و أنتم دخرون

{داخر} (مفرد {داخرون}) به معناى {صغير} و {ذليل} است و جمله {أنتم داخرون} حال براى فاعل فعل مقدّر (تبعثون) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 9 - 1

1 - منكران معاد ، با چشمانى فروافتاده و در نهايت خوارى و ذلّت ، در صحنه قيامت ظاهر خواهند شد .

أبص_رها خ_شعة

{خاشع} به شخصى گفته مى شود كه به زمين چشم دوخته باشد (لسان العرب). توصيف

{أبصار القلوب} به آن، مجاز و حاكى از شدت ضعف و ذلّت شخص است; تا آنجا كه گويا قلب او كه موجودى مستقل فرض شده است، داراى چشمانى است كه خشوع و فروتنى، در آن جايگير شده است.

ذلت مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 26 - 1

1 - عذاب دنيايى تكذيب كنندگان پيامبران الهى در تاريخ ، عذابى ذلت بار و خواركننده بود .

فأذاقهم اللّه الخزى فى الحيوة الدنيا

ذلت مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 19

19 - منكران حقانيت قرآن و كافران به پيامبر ( ص ) ، به عذابى خوار كننده گرفتار خواهند شد .

و للكفرين عذاب مهين

ذلت مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 19

19 - منكران حقانيت قرآن و كافران به پيامبر ( ص ) ، به عذابى خوار كننده گرفتار خواهند شد .

و للكفرين عذاب مهين

ذلت مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 1

1 _ آوردن ذلتبار منكران به پيشگاه پروردگار در قيامت، صحنه اى عجيب و دهشتزا

و لو ترى إذ وقفوا على ربهم

رازهاى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 23 - 1

1- خداوند ، قطعاً به تمامى آنچه كه منكران آخرت پنهان مى سازند و يا علنى مى كنند ، آگاهى كامل دارد

لاجرم أن الله يعلم ما يسرّون و ما يعلنون

ضمير

فاعلى در {ما يسرّون و ما يعلنون} به {الذين لايؤمنون بالأخرة} در آيه قبل برمى گردد.

رازهاى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 23 - 4

4- آگاهى خداوند از نيّت ها و حالات درونى منكران معاد ، برخاسته از علم غيب اوست .

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة . .. لاجرم أن الله يعلم ما يسرّون

رجعت مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 83 - 6

6 - تكذيب آيات الهى ، بارزترين و محورى ترين جرم رجعت شوندگان

فوجًا ممّن يكذّب ب_اي_تنا

رد بهانه جويى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 69 - 6

6 - بستن راه توجيه منكران ، حكمت برانگيخته شدن پيامبران از ميان مردم محيط خويش

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

قرآن، ضمن ردّ موجه بودن انكار كافران، به اين نكته اشاره مى كند كه: اگر شخصيت پيامبر(ص) براى شما ناشناخته بود و او در ميان شما رشد نكرده بود، راهى براى ترديد در حقانيت او وجود داشت; اما حتى چنين مجالى نيز، در اختيار شما گذاشته نشده است.

ردّ خواسته هاى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 14 - 1،2

1 _ استغاثه و درخواست تكذيب كنندگان قيامت براى رهايى از آتش جهنم نتيجه بخش نبوده و عذابشان ادامه خواهد يافت .

لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا كثيرًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه مقصود از درخواست هلاكت، در حقيقت

كنايه از نجات از وضع بسيار سخت دوزخ است; نه مرگ و نابودى واقعى.

2 _ درخواست تكذيب كنندگان قيامت براى مرگ و هلاكت خويش ، بى نتيجه بوده و آنان براى هميشه در آتش خشمگين جهنم خواهند سوخت .

بل كذّبوا بالساعة . .. لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا كثيرًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مقصود از {و ادعوا ثبوراً كثيراً} كنايه از اين باشد كه چون درخواست كافران براى مرگ و يا نجات، پذيرفته نمى شود و بايد تا ابد در آتش بسوزند. از اين رو از روى استهزا به آنان گفته مى شود: بسيار درخواست هلاكت[و يا نجات] كنيد.

رد عذرخواهى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 36 - 1،2

1 - تكذيب كنندگان روز جزا ، در آن روز اجازه عذرخواهى نخواهند داشت .

و لايؤذن لهم فيعتذرون

2 - عذر كافران تكذيب گر در روز رستاخيز ، پذيرفته نخواهد شد .

و لايؤذن لهم فيعتذرون

رد عقيده مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 4 - 1

1 - رد پندار منكران معاد ( پندار عدم توانايى خدا بر گردآورى استخوان هاى مردگان و احياى مجدد آنها ) از سوى خداوند

أيحسب الإنس_ن . .. بلى ق_درين

رذايل اخلاقى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 49 - 3

3 - پندناپذيرى كافران مخالف پيامبر ( ص ) ، امرى شگفت آور است .

فما لهم عن التذكرة معرضين

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه اسم استفهام {ما}

براى افاده تعجب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 52 - 2

2 - كافران مخالف پيامبر ( ص ) ، مردمى مغرور و خودخواه بودند .

بل يريد كلّ امرىء منهم أن يوتى صحفًا منشّرة

اين كه كافران براى هر يك از خودشان، در انتظار ارسال نامه اى جداگانه از سوى خدا بودند، نشانه غرور و خودخواهى آنان است.

رفاه مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 182 - 2

2 _ خداوند با عواملى خام كننده و خالى از هشدار ( رفاه ها و آسايش ها . . . ) تكذيب كنندگان آيات را به سير در راه سقوط وامى دارد .

سنستدرجهم من حيث لايعلمون

رفاه مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 95 - 2،8

2 _ خداوند تكذيب كنندگان انبياى پيشين را از سختى هاى بيداركننده رهانيد و زندگى آنان را به رفاه و آسايش خام كننده تبديل كرد .

أخذنا أهلها بالبأساء . .. ثم بدلنا مكان السيئة الحسنة حتى عفوا

8 _ تحليل سختى هاى بيداركننده و هدفدار به حوادثى برخاسته از عوامل طبيعى و بدون هدف ، تحليل نادرست منكران رسالت پس از رسيدن به رفاه و آسايش

قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء

رنجهاى اخروى مكذبان هدايتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 15 - 5

5 - رنج كافران و منكران هدايت هاى الهى در آخرت ، سرآمد تمام رنج هاى ديگران در دنيا است .

الأشقى

{أشقى}، اسم

تفضيل است و در اين كه مراد برترى شقاوت در مقايسه با چه كسى است; گفته هاى چندى ابراز شده است; از جمله اين كه {أشقى} تعبيرى ديگر از {كافر} است. چه آن كه تمام سختى هاى مردم در دنيا (از قبيل فقر و مرض و...) در برابر سختى و شقاوت حاصل از كفر، اندك است.

روحيه مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 17 - 9

9 _ تكذيب قرآن ، نشانه وجود روحيه جرم پيشگى و بزهكارى در تكذيبگر

أو كذب بأيته إنه لا يفلح المجرمون

روش اثبات حق ستيزى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 49 - 11

11 - تحدّى با منكران قرآن ، روشى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر ( ص ) براى اثبات دروغ گويى و انگيزه هاى حق ستيزانه آنان

قل فأتوا بكت_ب من عند اللّه هو أهدى منهما

امر در {فأتوا} به اصطلاح براى تعجيز (نشان دادن عجز ناتوانى كافران) و تحدى است.

روش اثبات دروغگويى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 49 - 11

11 - تحدّى با منكران قرآن ، روشى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر ( ص ) براى اثبات دروغ گويى و انگيزه هاى حق ستيزانه آنان

قل فأتوا بكت_ب من عند اللّه هو أهدى منهما

امر در {فأتوا} به اصطلاح براى تعجيز (نشان دادن عجز ناتوانى كافران) و تحدى است.

روش برخورد با مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص -

28 - 49 - 11

11 - تحدّى با منكران قرآن ، روشى ارائه شده از سوى خدا به پيامبر ( ص ) براى اثبات دروغ گويى و انگيزه هاى حق ستيزانه آنان

قل فأتوا بكت_ب من عند اللّه هو أهدى منهما

امر در {فأتوا} به اصطلاح براى تعجيز (نشان دادن عجز ناتوانى كافران) و تحدى است.

روش برخورد مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 66 - 4

4- عكس العمل نوع انسان ها در برابر وعده بهشت و نعمت هاى آن از جانب خداوند ، انكار و استبعاد معاد است .

جنّت عدن التى وعد الرحمن . .. و يقول الإنس_ن أءذا ما متّ

چنانچه دو آيه قبل ){ و ما نتنزّل. .. سميًّا}) جملاتى معترضه و بريده از آيات قبل و بعد باشد، آيه مورد بحث در ادامه آيات قبل از اين دو آيه خواهد بود كه در مورد بهشت و نعمت هاى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 17 - 16

16- اهانت به پدر و مادر ، در شأن منكران معاد و نه معتقدان به حقانيت وعده هاى خداوند *

الذى قال لولديه أُفّ لكما أتعداننى أن أُخرج . .. ما ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

آيات پيشين، حاوى سفارش خداوند در زمينه احسان به والدين بود و در مقابل، در اين آيه به دو صفت ناشايست اشاره شده است: 1_ بى احترامى به والدين، 2_ انكار معاد. از قرين آمدن اين دو نكته مى توان مطلب ياد شده را استفاده كرد.

روش پاسخ به مكذبان معاد

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 26 - 1

1 - خداوند ، شيوه پاسخ گويى به منكران معاد را به پيامبر ( ص ) آموخت .

قالوا . .. قل

زشتى صورت مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 27 - 1

1 - زشت و كريه شدن چهره هاى كافران و منكران معاد ، در لحظه مشاهده عذاب قيامت

فلمّا رأوه زلفة سيئت وجوه الذين كفروا

واژه {سوء} مرادف {قبيح} و {سيئه} مقابل {حسنه} است.

زمينه تنبه مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 4

4 - خداوند ، به همه اقوام كافر و تكذيب گر ، فرصت مى داد تا شايد متنبه شوند و دست از مخالفت بردارند .

فأمليت للك_فرين ثمّ أخذتهم

{إملاء} (مصدر {أمليت}) از {مَلْو} و به معناى فرصت دادن است; يعنى، آن اقوام تكذيب گر و كافر را فرصت دادم تا به خود بيايند و دست از مخالفت بردارند. آن گاه چون آنان از فرصت داده شده استفاده نكردند و هم چنان بر كفر و تكذيب خود اصرار ورزيدند، آنان را از ميان برداشتم و نابودشان ساختم.

زمينه تهمتهاى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، به خاطر دعوت مؤمنان به مودت اهل بيت ، در معرض اتهام كذب از سوى عناصر سست ايمان *

أم يقولون افترى على اللّه كذبًا

چنانچه مخاطب در {لا أسئلكم} مسلمانان باشند، از ارتباط {أم يقولون} با آيه شريفه، مى

توان استفاده كرد كه فاعل {يقولون} عناصر سست ايمان هستند و نه مشركان.

زمينه ذلت مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 67 - 2

2 - كافران و ناباوران به رستاخيز ، در زندگى فاقد تكيه گاه مطمئن بوده و در مواجهه با حوادث ، زود خود را مى بازند و دچار يأس و احساس حرمان مى شوند .

لو نشاء . .. فظلتم تفكّهون . إنّا لمغرمون . بل نحن محرومون

روى سخن در اين آيات، با كافران و كسانى است كه در برابر مسأله معاد، موضع گيرى ناباورانه دارند.

زمينه عذاب مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 26 - 2

2 - عذاب شدن كافران تكذيب گر پس از اتمام حجت و ارائه معجزات و دلايل آشكار و كتاب هاى روشنگر بوده است .

كذّب الذين من قبلهم جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت . .. ثمّ أخذت الذين كفروا فكيف كان نك

زمينه عذاب مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 40 - 3

3 - منكران قيامت ، در آستانه سقوط در عذاب الهى و لبه پرتگاه آن

إنّا أنذرن_كم عذابًا قريبًا

{قرب عذاب} _ در اين برداشت _ به معناى ارتباط نزديك آن به كافران گرفته شده است; يعنى، عذابى كه كافران به آن انذار شده اند، با آنان ارتباطى تنگاتنگ دارد. بيان وصف {قريباً} براى نفس عذاب _ نه زمان آن _ اين معنا را تقويت مى كند.

زمينه كفر مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 -

قلم - 68 - 19 - 4

4 - ربوبيت خداوند ، مقتضى كيفر و مجازات كافران تكذيب گر و ثروتمندان مغرور

فلاتطع المكذّبين . ..أن كان ذا مال و بنين ... فطاف عليها طائف من ربّك

زمينه هلاكت مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 6

6 - عوامل و زمينه هاى سقوط و هلاكت تكذيب گران ، ناشناخته براى خود آنان

سنستدرجهم من حيث لايعلمون

زمينه يأس مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 67 - 2

2 - كافران و ناباوران به رستاخيز ، در زندگى فاقد تكيه گاه مطمئن بوده و در مواجهه با حوادث ، زود خود را مى بازند و دچار يأس و احساس حرمان مى شوند .

لو نشاء . .. فظلتم تفكّهون . إنّا لمغرمون . بل نحن محرومون

روى سخن در اين آيات، با كافران و كسانى است كه در برابر مسأله معاد، موضع گيرى ناباورانه دارند.

زندگى دنيوى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 5 - 3

3 - سرگردانى و تحيّر در زندگى دنيايى ، عذابى جانكاه و رنجى طاقت فرسا براى منكران آخرت

فهم يعمهون . أُولئك الذين لهم سوء العذاب

جمله {أُول_ئك الذين. ..} مى تواند تفسير براى {عَمَه} در {فهم يعمهون} باشد.

زنگار قلب مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 14 - 4

4 - قلب منكران قرآن ، زنگارگرفته و چركين است و از درك مفاهيم آن ناتوان مى باشد .

كلاّ

بل ران على قلوبهم

{رَيْن} (مصدر {ران}) به معناى زنگار و چرك است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 15 - 4

4 - قلب تكذيب كنندگان قرآن و قيامت ، هرگز از آلودگى هاى گناه پاك نخواهد شد .

ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون . كلاّ إنّهم ... محجوبون

جمله بعد از {كلاّ}، قرينه است بر اين كه آيه شريفه درصدد بيان تداوم يافتن نكته اى است كه آيه قبل درباره قلب تكذيب گران مطرح كرده بود.

زنگار قلب مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 15 - 4

4 - قلب تكذيب كنندگان قرآن و قيامت ، هرگز از آلودگى هاى گناه پاك نخواهد شد .

ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون . كلاّ إنّهم ... محجوبون

جمله بعد از {كلاّ}، قرينه است بر اين كه آيه شريفه درصدد بيان تداوم يافتن نكته اى است كه آيه قبل درباره قلب تكذيب گران مطرح كرده بود.

زيان اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 45 - 6

6 _ مردمى كه بر انكار معاد پاى فشردند و از اين گمراهى دست برنداشتند ، در قيامت مردمى زيانكار و ورشكسته خواهند بود .

و يوم يحشرهم . .. قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 12 - 3

3 - منكران معاد در قيامت ، زيان كارى خود را مشاهده كرده و به يكديگر بازگو خواهند كرد .

قالوا تلك إذًا كرّة خاسرة

برداشت

ياد شده، ناظر به احتمال صدور سخن منكران معاد در قيامت است.

زيان در بينش مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 6 - 3

3 - مصرف ثروت براى رفع نيازمندى هاى مردم ، در ديدگاه منكران معاد ، خسارتى سنگين و جبران ناپذير است .

أهلكت مالاً لبدًا

انتخاب تعبير {أهلكت} و پرهيز از گفتن {أنفقت} و نظاير آن، بيانگر اين است كه گوينده، مال هاى مصرف شده را {هلاك شده} مى پندارد. اين بينش ممكن است برخاسته از انكار پاداش انفاق، بر اثر انكار معاد باشد.

زيان مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 99 - 4،5

4 _ كسانى كه على رغم تكذيب انبيا ، خويشتن را از عذاب الهى مصون مى پندراند ، زيانكار هستند .

و لكن كذبوا . .. فلا يأمن مكر اللّه إلا القوم الخسرون

5 _ تكذيب كنندگان انبيا ، زيانكار هستند .

و لكن كذبوا . .. فلا يأمن مكر اللّه إلا القوم الخسرون

زيان مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 27 - 9

9 - خطرساز بودن رهبران متكبر و منكر قيامت و روز حساب براى جامعه

كلّ متكبّر لايؤمن بيوم الحساب

پناه بردن موسى(ع) از شر متكبران منكر قيامت (چون فرعونيان)، گوياى مطلب ياد شده است.

زيانكارى اخروى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 22 - 3

3_ كفرپيشگانى كه بر خدا دروغ مى بندند و مردم را از راه خدا باز مى دارند و قيامت

را انكار مى كنند ، در سراى آخرت از ديگر كافران و گنهكاران ، تباه تر و زيانكارترند .

و من أظلم . .. الذين يصدون ... لاجرم أنّهم فى الأخرة هم الأخسرون

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه مقياس سنجش و تعيين زيانكار و زيانكارتر مراتب كفر باشد. براين مبنا آيه شريفه دلالت دارد براينكه: همه كافران در آخرت زيانكارند; ولى آنان كه بر خدا دروغ بستند و ... از ديگر كافران و گنهكاران، زيانكارتر مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 5 - 7

7 - مشركان و منكران قيامت ، زيان كارترين مردم در قيامت

و هم فى الأخرة هم الأخسرون

زيانكارى اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 27 - 5

5 - روز قيامت ، هنگامه خسران و زيان ديدن باطل گرايان و منكران معاد

و يوم تقوم الساعة يومئذ يخسر المبطلون

{مبطلون}، به معناى واردشوندگان در باطل است.

زيانكارى مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 9

9 _ گرفتار شدن به دوزخ نمود زيانكارى تكذيب كنندگان آيات الهى است .

فأولئك هم الخسرون. و لقد ذرأنا لجهنم كثيراً من الجن و الإنس

آيه مورد بحث مى تواند توضيح زيانى باشد كه در ذيل آيه قبل براى گمراهان بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 105 - 1

1- كافرانِ به آيات پروردگار و منكرانِ قيامت ، زيانكارترين مردم اند .

الأخسرين أعم_لاً . .. أُول_ئك الذين كفروا

بأي_ت ربّهم و لقائه

كفر به لقاى پروردگار، تعبيرى ديگر از كفر به قيامت است، از آن جهت كه ملاقات با پروردگار (با حساب و جزا و پاداش او) در قيامت صورت مى گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 63 - 4

4 - كافران و منكران آيات الهى ، مردمى زيانكار و خسارت ديده اند .

و الذين كفروا بأي_ت اللّه أُول_ئك هم الخ_سرون

زيانكارى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 53 - 12

12 _ منكران قرآن ، در قيامت ، با پى بردن به زيانكارى خويش و واهى بودن افكار و عقايد خود ، از اعمال و رفتار گذشته خويش پشيمان خواهند شد .

نرد فنعمل غير الذى كنا نعمل قد خسروا أنفسهم و ضل عنهم ما كانوا يفترون

جمله {قد خسروا . .. } و {ضل عنهم ... } به منزله تعليلى است براى {نرد فنعمل ... } يعنى آرزوى بازگشت به دنيا و تدارك گذشته ها بدان علت است كه كفرپيشگان خود را زيانكار مى بينند و باورهاى خويش را بر باد رفته مى يابند.

زيانكارى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 105 - 1

1- كافرانِ به آيات پروردگار و منكرانِ قيامت ، زيانكارترين مردم اند .

الأخسرين أعم_لاً . .. أُول_ئك الذين كفروا بأي_ت ربّهم و لقائه

كفر به لقاى پروردگار، تعبيرى ديگر از كفر به قيامت است، از آن جهت كه ملاقات با پروردگار (با حساب و جزا و پاداش او) در قيامت صورت مى گيرد.

زيانكارى

مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 1،5

1 _ تكذيب كنندگان معاد و حضور در پيشگاه خداوند بى ترديد زيانكارند.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه

5 _ كسانى كه تا قبل از مرگ منكر ملاقات خدا و معاد هستند، بدون ترديد زيانكارند.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة

مراد از {الساعة} مى تواند مرگ و يا قيامت باشد. در برداشت فوق {الساعة} به معنى مرگ گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 18 - 10

10- زندگى منكران معاد ، سراسر زيان كارى است .

إنّهم كانوا خ_سرين

تعبير {كانوا خاسرين}، دال بر استمرار و فراگيرى خسران نسبت به سراسر زندگى منكران معاد است.

سخت ترين روزگار مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 1

1 _ روزى كه خواسته مشركان مجرم و منكران معاد مبنى بر نزول فرشتگان بر ايشان ، تحقق يابد ، روزى تلخ و ناخوشايند براى آنان خواهد بود .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة . .. يوم يرون المل_ئكة لابش

سخن چينى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 11 - 7

7 - عيب جويى و سخن چينى ، از ويژگى هاى كافران تكذيب كننده رسالت پيامبراسلام ( ص )

فلاتطع المكذّبين . .. همّاز مشّاء بنميم

سرزنش اخروى مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 14 - 3

3 - سخن

ملامت بار و استهزاآميز مأموران الهى نسبت به تكذيب گران ، به هنگام روبه رو شدن آنان با آتش دوزخ

ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون

جمله {ه_ذه النار. ..}، مى تواند گفتار الهى و يا سخن مأموران خداوند (همانان كه تكذيب گران را به عنف و قهر به سوى دوزخ رانده اند) باشد. برداشت بالا بر پايه احتمال دوم است.

سرزنش اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 21 - 5،6

5 - منكران معاد ، به وقت زنده شدن شان در عرصه قيامت ، مورد سرزنش قرار خواهند گرفت .

ه_ذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذّبون

جمله {هذا يوم الفصل} در مقام توبيخ و تقريع است.

6 - سرزنش شدن ، نخستين عذاب روحى منكران معاد به وقت زنده شدن شان در عرصه قيامت

ه_ذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذّبون

برداشت ياد شده از آن جا است كه پيش از طرح هرگونه عذابى براى منكران معاد، آنان مورد سرزنش الهى قرار خواهند گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 2

2 - سرزنش و استهزا ، از عذاب هاى روحى منكران معاد و مشركان در موقف و بر سر راه دوزخ

ما لكم لاتناصرون

برداشت ياد شده از {ما}ى استفهاميه در {ما لكم} _ كه درصدد توبيخ و تهكم است _ به دست مى آيد.

سرزنش مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 184 - 8

8 _ تكذيب كنندگان پيامبران ، مورد سرزنش و ملامت خداوند

فان كذّبوك . .. جاءو بالبيّنات و الزّبر

و الكتب المنير

جمله {جاؤ بالبيّنات}، حال و يا صفت براى {رسل} است يعنى با اينكه انبيا دلايلى روشن براى رسالت خويش داشتند، امّا عده اى با آنان مخالفت كردند و اين تعبير، گوياى مذمّت شديد از آنان است.

سرزنش مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 115 - 1

1 - توبيخ كافران از سوى خدا ، به خاطر بى فرجام شمردن زندگى دنيوى و انكار حيات اخروى

أفحسبتم أنّما خلقن_كم . .. لاترجعون

استفهام در آيه ياد شده، براى انكار توبيخى است و مراد از ضميرهاى خطاب، كافران و منكران معاد مى باشد. {حِسبان} (مصدر {حسبتم}) به معناى پنداشتن و {عبث} به معناى بى هدف است.

سرزنش مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 84 - 2

2 - توبيخ كافران از سوى خدا ، به خاطر تكذيب بى دليل نشانه ها و آيات او

حتّى إذا جاءو قال أكذّبتم ب_اي_تى و لم تحيطوا بها علمًا

سرزنش مكذبان انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 7 - 8

8 - كسانى كه انفاق را اتلاف مال مى پندارند ، گرفتار پندارى موهوم و مذموم اند .

يقول أهلكت مالاً لبدًا . أيحسب أن لم يره أحد

سرزنش مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 10

10 _ سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر انكار الهى بودن قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، على رغم آشنايى كامل آنان با شخصيت پيش

از بعثت آن حضرت

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم . .. فقد لبثت فيكم عمراً من قبله أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 50 - 5

5- كافران به خاطر انكار قرآن و حق ناشناسى آنان نسبت به آن ، مورد سرزنش خداوند قرار دارند .

أفأنتم له منكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 81 - 4

4 - كسانى كه به قرآن ايمان نمى آورند ، شايسته سرزنش و نكوهش اند .

أفبه_ذا الحديث أنتم مدهنون

سرزنش مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 16 - 1

1 - فرمان ملامت بار خداوند به تكذيب كنندگان قيامت ، براى چشيدن حرارت دوزخ و تحمّل رنج آن

اصلوها

{صَلْىُ النار}; يعنى، چشيدن حرارت آتش و تحمل رنج آن. عبارت {اصلوها} (نظير آيه قبل) مى تواند كلام خداوند و يا سخن مأموران الهى باشد. در برداشت بالا، احتمال اول مورد نظر است.

سرزنش مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 16 - 10

10 _ سرزنش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر انكار الهى بودن قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، على رغم آشنايى كامل آنان با شخصيت پيش از بعثت آن حضرت

قل لو شاء اللّه ما تلوته عليكم . .. فقد لبثت فيكم عمراً من قبله أفلا تعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 18

18_ آنان كه نبوّت پيامبر ( ص )

را به خاطر بشر بودنش انكار مى كنند ، سزاوار ملامتند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً . .. أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 72 - 3

3 - سرزنش كافران از سوى خداوند ، به خاطر انكار پيامبر ( ص ) بدون هيچ عذر قابل قبولى

أفلم يدّبّروا القول . .. أم تسئلهم خرجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 26 - 3

3 - روى گردانان از رهنمود هاى پيامبر ( ص ) و كافران به آن ، در قيامت مورد حسابرسى و مؤاخذه قرار خواهند گرفت .

إلاّ من تولّى و كفر . .. ثمّ إنّ علينا حسابهم

سرزنش مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 22 - 8

8 - مردم انطاكيه به علت كفر به خدا و انكار معاد ، مورد انتقاد و سرزنش مؤمن انطاكيه ( حبيب نجار ) قرار گرفتند .

و ما لى لا أعبد الذى فطرنى و إليه ترجعون

بيشتر مفسران برآنند كه آيه شريفه، در مقام تعريض و سرزنش مردم كافر انطاكيه مى باشد و آمدن آن در قالب {و ما لى لا أعبد} به جاى {و ما لكم لاتعبدون} براى تأكيد بيشتر است. گفتنى است آمدن جمله {ترجعون} به صيغه مخاطب، مؤيد اين حقيقت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 81 - 8

8 - منكران معاد ، شايسته نكوهش و سرزنش اند .

أفبه_ذا الحديث أنتم مدهنون

در صورتى كه مراد از {ه_ذا الحديث} خبر قيامت

باشد; نكوهش الهى نسبت به منكران آن، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 27 - 3

3 - سرزنش شدن كافران و منكران معاد ، به هنگام برپايى قيامت

و قيل ه_ذا الذى كنتم به تدّعون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه عبارت {و قيل ه_ذا الذى. ..} به انگيزه توبيخ به كافران گفته شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 3

3 - خداوند ، با توبيخ كسانى كه به تفريحات خانوادگى سرگرم شده و معاد را بعيد شمردند ، آنان را به مؤاخذه اخروى تهديد كرد .

بلى إنّ ربّه كان به بصيرًا

خبر از آگاهى خداوند به كارها و خصلت هاى منكران معاد، تهديد آنان به مؤاخذه با تعبيرى توبيخ آميز است.

سرزنش مكذبان نعمتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 25 - 4

4 - تكذيب نعمت هاى تجلى يافته الهى در حركت كشتى ها بر دريا ، مورد نكوهش خداوند

و له الجوار المنش_ات . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 40 - 1

1 - سرزنش شدن كافران جن و انس به خاطر تكذيب نعمت هاى خداوند و ناديده گرفتن فرجام گناه كاران

فيومئذ لايس_ل عن ذنبه . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان} به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

سرزنش مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 -

نجم - 53 - 59 - 1

1 - توبيخ مشركان از سوى خداوند ، به خاطر باور نداشتن حقايق وحى و وعده هاى الهى

أفمن ه_ذا الحديث تعجبون

سرزنش مكذبان وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 59 - 1

1 - توبيخ مشركان از سوى خداوند ، به خاطر باور نداشتن حقايق وحى و وعده هاى الهى

أفمن ه_ذا الحديث تعجبون

سرزنشهاى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 52 - 3

3 - سرزنش شدن بندگان خالص خدا و باورداران به قيامت ، از سوى منكران آن

يقول أءنّك لمن المصدّقين

در برداشت ياد شده، استفهام {أءنّك} استفهام توبيخى دانسته شده است.

سفاهت مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 52 - 3

3 - درخواست نامه هاى سرگشاده و جداگانه براى خود ، جلوه نابخردى و سبك مغزى كافران مخالف پيامبر ( ص )

فما لهم عن التذكرة معرضين . .. بل يريد كلّ امرىء منهم أن يوتى صحفًا منشّرة

سكوت اخروى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 35 - 1

1 - تكذيب گران روز جزا ، در آن روز از شدت ترس دم برنخواهند آورد .

ه_ذا يوم لاينطقون

سنتگرايى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 2

2 - تمسك پيامبران به استدلال و خرد ، در قبال سنت گرايى و آيين تقليدى منكران

ق_ل أوَ لو جئتكم بأهدى

سنگينى گوش مكذبان

قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 57 - 11

11- برخى از مردم ، در برابر آيات قرآن ، مانند كسانى اند كه گوش شان ، سنگين ، و فهم آنها از كار افتاده است .

إنّا جعلنا على قلوبهم أكنّة أن يفقهوه و فى ءاذانهم وقرًا

تعبيرهاى {على قلوبهم أكنّه} و {فى ءاذانهم وقراً} تعبيراتى كنايى هستند، نه اين كه واقعاً، گوش و قلب آن ها، خللى ظاهرى پيدا كرده باشد.

سياه رويى مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 15 - 9

9 - سيه رويى و ثبت نشانه دروغ گويى و گناه كارى بر پيشانى تكذيب گران دين ، كيفر مخالفت آنان با نماز ، هدايت و تقوا

لنسفعًا بالناصية

برداشت ياد شده، ناظر به معانى گوناگونى است كه براى {سفع} در توضيح برداشت هفتم ذكر شد. وصف هاى {كاذبة} و {خاطئة} (در آيه بعد)، مشخّصات نشانه را بيان كرده است.

شخصيت مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 5

5 - مخالفان نماز و تكذيب گران دين ، حقّ دستور دادن به نمازگزاران هدايت پيشه و ترويج كننده تقوا را ندارند .

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... كذّب و تولّى ... كلاّ لاتطعه

شدت عذاب اخروى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 26 - 5

5 - عذاب تكذيب كنندگان پيامبران در آخرت ، بسى بزرگ تر و شديدتر از عذاب ذلت بار آنان در دنيااست .

فأذاقهم اللّه الخزى فى

الحيوة الدنيا و لعذاب الأخرة أكبر

بزرگ تر بودن عذاب اخروى، مى تواند اشاره به شديدتر بودن آن در مقايسه با عذاب هاى دنيايى باشد.

شرايط ايمان مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 5

5 _ رؤيت پروردگار ، شرط ديگر مشركان و منكران معاد براى ايمان آوردن به خداى يكتا و پذيرش نبوت پيامبر ( ص )

و قال الذين لايرجون لقاءنا . .. أو نرى ربّنا

شرخواهى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 11 - 3

3- منكران آخرت شرّ و بدى را بسان خير و خوبى خواستارند .

و أن الذين لايؤمنون بالأخرة . .. و يدع الإنس_ن بالشرّ دعاءه بالخير

برداشت فوق مبتنى بر اين نكته است كه مقصود از {الإنسان} مطلق انسانها نباشد _ چنانكه برخى از مفسّران گفته اند _; بلكه الف و لام {الإنسان} براى عهد ذكرى است و اشاره به منكران معاد مى باشد كه در آيه قبل (الذين لايؤمنون بالأخرة. ..) آمده است.

شقاوت مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 5

5_ مشركان و منكران رسالت پيامبران ، تشكيل دهنده گروهِ تيره بختان در سراى آخرتند .

و ما ظلمن_هم و ل_كن ظلموا أنفسهم . .. فمنهم شقى

آيات پيشين كه سخن از شركورزى و انكار رسالت پيامبران داشت ، قرينه بر اين است كه مشركان و منكران رسالت ، مصداق بارزى از شقاوتمندانند.

شك مكذبان تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 -

110 - 12

12_ منكران حقانيت تورات ، على رغم نداشتن يقين به نادرستى آن ، منكر حقانيت آن شده بودند .

و إنهم لفى شك منه مريب

مراد از ضمير در {إنهم} كسانى اند كه تورات را نپذيرفتند; به اصطلاح اهل ادب اين ضمير به نحو استخدام به اختلاف كنندگان _ كه از {فاختلف فيه} به دست مى آيد _ برمى گردد. {مريب} يا لازم و به معناى داراى ريب و شك است و تأكيد {شك} مى باشد و يا متعدى و به معناى {ترديد افكن} است.

شك مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 32

32- برخى از منكران معاد _ به دليل پى نبردن به زواياى سرگذشت اصحاب كهف _ آن را نشانه امكان معاد نيافتند و بر ترديد سابق خويش باقى ماندند .

ليعلموا . .. أنّ الساعة لاريب فيها ... ربّهم أعلم بهم

چنان چه مشاهده اصحاب كهف براى همه بازديدكنندگان، مايه تقويت ايمان به معاد شده بود، مناسبتى نداشت كه بگويند: {ربّهم} بلكه مى بايست تعبير {ربّنا} را جايگزين آن سازند و نسبت به موضوع اصحاب كهف اظهار بى اطلاعى نكنند.

شك مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 9 - 1

1- كافران و منكران وحى ، گرفتار بازى در فضاى شك و ترديد

بل هم فى شكّ

اين آيه در حقيقت پاسخى به اين پرسش است كه: چرا على رغم دلايل روشن بر حقانيت وحى و رسالت پياميران، گروهى به كفر و انكار وحى مى گرايند؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

دخان - 44 - 12 - 4

4- پايان يافتن ترديد ها و سست انگارى هاى منكران وحى ، با تحقق وعده هاى الهى در قيامت

بل هم فى شكّ . .. فارتقب يوم تأتى السماء بدخان مبين ... إنّا مؤمنون

بنابراين كه آيات پيشين در رابطه با قيامت باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

شكست مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 170 - 4

4 - اعلام خداوند مبنى بر شكست خوردن مشركان مخالف قرآن و گرفتار شدن آنان به پى آمد هاى سوء كفرشان در آينده نزديك

فكفروا به فسوف يعلمون

شكنجه جسمانى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 43 - 2

2 - تكذيب گران قيامت ، مبتلا به شكنجه روحى و جسمى در آخرت

ه_ذه جهنّم الّتى يكذّب بها المجرمون

با اين كه مجرمان سرانجام به دوزخ افكنده مى شوند; ولى با يادآورى تكذيب هايشان مورد شكنجه روحى نيز قرار مى گيرند.

شكنجه روحى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 43 - 2

2 - تكذيب گران قيامت ، مبتلا به شكنجه روحى و جسمى در آخرت

ه_ذه جهنّم الّتى يكذّب بها المجرمون

با اين كه مجرمان سرانجام به دوزخ افكنده مى شوند; ولى با يادآورى تكذيب هايشان مورد شكنجه روحى نيز قرار مى گيرند.

صفات مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 11 - 3

3- منكران آخرت شرّ و بدى را بسان خير و خوبى خواستارند .

و أن الذين لايؤمنون بالأخرة

. .. و يدع الإنس_ن بالشرّ دعاءه بالخير

برداشت فوق مبتنى بر اين نكته است كه مقصود از {الإنسان} مطلق انسانها نباشد _ چنانكه برخى از مفسّران گفته اند _; بلكه الف و لام {الإنسان} براى عهد ذكرى است و اشاره به منكران معاد مى باشد كه در آيه قبل (الذين لايؤمنون بالأخرة. ..) آمده است.

صفات مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 57 - 7

7 - كفرپيشگان و تكذيب گران صدراسلام ، مردمانى بودند خودبزرگ بين و استكبار پيشه .

و الذين كفروا و كذّبوا ب_َاي_تنا . .. عذاب مهين

صفات مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 8

8 - تكذيب گران روز جزا ، فاقد تقوا و روح احسان و نيكوكارى اند .

ويل يومئذ للمكذّبين . ..إنّ المتّقين ... إنّا كذلك نجزى المحسنين

از تقابل تكذيب گران با تقواپيشگان و محسنان در آيات مورد بحث، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

صفات مكذبان كيفر اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 2 - 1

1 - پرخاش به يتيمان و راندن آنان از نزد خود ، از كسى سرمى زند كه جزاى آخرت را دروغ مى پندارد .

فذلك الذى يدعّ اليتيم

{ذلك}، اشاره به كسى است كه آيه قبل او را تكذيب كننده روز جزا معرفى كرد. {دَعٌّ} (مصدر {يَدُعُّ})، به معناى دور ساختن با خشونت است (قاموس). تعبير {ذلك الذى...} _ كه مبتداى معرفه در كنار خبر معرفه اى قرار گرفته كه بر جنس دلالت دارد _ بيانگر

حصر است.

صفات مكذبان كيفرهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 3 - 1

1 - تكذيب كنندگان مجازات هاى الهى ، نه خود به تغذيه مسكينان كمك مى كنند و نه ديگران را به آن وادار مى سازند .

و لايحضّ على طعام المسكين

تعبير {حضّه على الامر}; يعنى، او را بر آن كار وادار ساخت (مصباح). مراد از {طعام المسكين}، {بذل طعام المسكين} است و ممكن است طعام[اسم مصدر و ]به معناى اطعام باشد; مانند {عطاء} به معناى {اعطاء}. (البحرالمحيط)

صفات مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 9

9 _ منكران معاد ، گرفتار خود بزرگ بينى و استكبار در درون جان خويش

و قال الذين لايرجون لقاءنا . .. لقد استكبروا فى أنفسهم

صورت اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 61 - 6

6 - كافران و منكران معاد ، در رستاخيز تغيير شكل يافته و به صورت هايى غير از صورت انسانى محشور خواهند شد . *

على أن نبدّل أمث_لكم

برخى از مفسران، احتمال داده اند كه {أمثال} در آيه شريفه جمع {مَثَل} و به معناى اوصاف است. بر اين اساس معناى آيه چنين مى شود: {ما مرگ را در ميان شما مقدر كرديم; براى اين كه در آينده، اوصاف شما را دگرگون كرده و در شكل و صورتى كه نمى دانيد ايجادتان كنيم}. گفتنى است كه روى سخن در اين آيات، با كافران و منكران رستاخيز است.

ضعف علمى مكذبان معاد

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 66 - 3

3 - منكران معاد ، ناتوان از رد علمى و يقينى آن

بل ادّرك علمهم فى الأخرة

ضمير {عليهم} به منكران معاد بازمى گردد. بنابراين خداوند در رد آنان مى فرمايد: انكار آنها، انكار علمى و مبتنى برپايه برهان نيست و با همه دلايلى كه به خيال خود مى آورند، باز هم يقين به عدم قيامت پيدا نخواهند كرد.

طغيان مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 186 - 6،7

6 _ خداوند منكران قرآن را در انكار و طغيانشان به حال خود ر ها مى سازد .

و يذرهم فى طغينهم

7 _ كفرپيشگان منكر قرآن ، مردمى متحير و سرگردان در وادى گمراهى و طغيانگرى

و يذرهم فى طغينهم يعمهون

در برداشت فوق {فى طغيانهم} متعلق به {يعمهون} گرفته شده است، {عَمَهْ} (مصدر {يعمهون}) به معناى تحير و سرگردانى است.

طغيانگرى مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 13 - 4

4 - تكذيب كنندگان تعاليم هدايت گر دين و دستورات تقواپيشگىِ آن ، طغيان گر و مورد تهديد الهى اند .

ليطغى . .. أرءيت إن كذّب و تولّى

سياق آيات، بر تهديد دلالت دارد.

طغيانگرى مكذبان متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 13 - 4

4 - تكذيب كنندگان تعاليم هدايت گر دين و دستورات تقواپيشگىِ آن ، طغيان گر و مورد تهديد الهى اند .

ليطغى . .. أرءيت إن كذّب و تولّى

سياق آيات، بر تهديد دلالت دارد.

طغيانگرى مكذبان معاد

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 12

12 _ منكران معاد ، مردمانى سخت سركش و طغيانگراند .

و قال الذين لايرجون لقاءنا . .. و عتو عتوًّا كبيرًا

ظلم مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 19 - 7

7_ منكران آخرت از ستمكارانند و در قيامت از رحمت خداوند ، محروم خواهند بود .

ألا لعنة الله على الظ_لمين. الذين ... هم بالأخرة هم ك_فرون

ظلم مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 1

1 _ افترازنندگان بر خدا و تكذيب كنندگان آيات الهى، ستمكارترين مردمند.

فمن أظلم ممن افترى على الله كذبا أو كذب بأيته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 177 - 2،5

2 _ كفرپيشگان با تكذيب آيات الهى همواره بر خويش ستم مى كنند .

و أنفسهم كانوا يظلمون

5 _ كسانى كه با تكذيب آيات الهى بر خود ستم مى كنند ، حالتى شوم و ناهنجار دارند .

ساء مثلا القوم الذين . .. أنفسهم كانوا يظلمون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {أنفسهم كانوا يظلمون} عطف بر {كذبوا بأيتنا} باشد ; يعنى: {ساء مثلا القوم الذين أنفسهم كانوا يظلمون}. قابل ذكر است كه در برداشتهاى گذش__ته جم___له {أنفسهم كانوا يظلمون} عطف بر جمله {ساء مثلا ... } گرفته شده بود.

ظلم مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 10

10 _ تكذيب كنندگان قرآن ستمكارترين مردمند.

فمن أظلم ممن كذب

بأيت الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 52 - 3

3 _ مشركان تكذيب كننده پيامبر ( ص ) و قرآن ، مردمى ظالم و ستم پيشه اند .

أثم إذا ما وقع ءامنتم به . .. ثم قيل للذين ظلموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 12

12 - كافران به قرآن ، مردمانى ظالم اند .

و قال الذين كفروا لن نؤمن به_ذا القرءان . .. و لو ترى إذ الظ_لمون

ظلم مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 47 - 6

6 - منكران قيامت ، از زمره ستمگران اند .

الذين لايؤمنون بالأخرة . .. و لو أنّ للذين ظلموا

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه خداوند، از منكران قيامت تعبير به ظالم كرده است.

ظلم مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 58 - 9

9 _ مشركان و منكران رسالت پيامبر(ص) ستمگرند.

و الله أعلم بالظلمين

چون آيات گذشته در مقام احتجاج با مشركان است، مصداق مورد نظر از ستمگران، آنان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 52 - 3

3 _ مشركان تكذيب كننده پيامبر ( ص ) و قرآن ، مردمى ظالم و ستم پيشه اند .

أثم إذا ما وقع ءامنتم به . .. ثم قيل للذين ظلموا

ظلم مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 72 - 7

7- منكران

معاد ، در زمره ستم كاراند .

و يقول الإنس_ن . .. و نذر الظ_لمين فيها جثيًّا

از منكران معاد به عنوان {ظالم} ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 22 - 3

3 - شرك و تكذيب معاد ظلم است و مشركان و تكذيب گران معاد ، ظالم اند .

ه_ذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذّبون . احشروا الذين ظلموا

برداشت ياد شده از ستم پيشه خواندن مشركان و تكذيب كنندگان معاد، به دست مى آيد.

ظلمت مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 1

1 _ تكذيب كنندگان آيات الهى (قرآن)، كرها و لالهايى فرو رفته در ظلمتها هستند.

و الذين كذبوا بأيتنا صم و بكم فى الظلمت

ظن مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 7 - 3،4

3 - انكار قيامت از سوى جن و انس ، مبتنى بر ظن و گمان است ; نه علم و يقين .

و أنّهم ظنّوا كما ظننتم أن لن يبعث اللّه أحدًا

از به كار رفتن ماده {ظن} در اين آيه و آيات مشابه، در مورد نفى و انكار قيامت، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

4 - هيچ كس در انكار قيامت ، علم و يقين ندارد .

و أنّهم ظنّوا كما ظننتم أن لن يبعث اللّه أحدًا

عبرت از سرنوشت مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 25 - 6

6 - سرنوشت شوم و هلاكت بار تكذيب كنندگان پيامبران در گذشته ، عبرت آموز

براى ديگران

كذّب الذين من قبلهم فأتي_هم العذاب من حيث لايشعرون

عبرت از فرجام مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 7،10

7 - سرنوشت شوم و ناگوار تكذيب كنندگان پيامبران ، مايه عبرت براى همگان

فانتقمنا منهم فانظر كيف كان ع_قبة المكذّبين

10 - مخالفان و تكذيب كنندگان انبياى الهى ، در زندگى دنيايى نيز داراى فرجامى بد و عبرت آموزاند .

فانتقمنا منهم فانظر كيف كان ع_قبة المكذّبين

عبرت مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 26 - 5

5 - شكست نهايى فرعون در مبارزه با موسى ( ع ) ، درس عبرتى براى مخالفان پيامبر ( ص ) و منكران معاد

إنّ فى ذلك لعبرة لمن يخشى

نقل داستان موسى(ع) و فرعون _ پس از بيان شبهات منكران معاد و نيز خطاب به پيامبر(ص) با جمله {هل أتاك. ..} _ بيانگر اين است كه مراد از توصيف داستان مزبور به عبرت، تهديد منكران معاد و مخالفان پيامبر(ص) است كه چه بسا آنان نيز در نهايت، همچون فرعون به عذاب الهى گرفتار شوند.

عبرت ناپذيرى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 49 - 3

3 - پندناپذيرى كافران مخالف پيامبر ( ص ) ، امرى شگفت آور است .

فما لهم عن التذكرة معرضين

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه اسم استفهام {ما} براى افاده تعجب باشد.

عبرت ناپذيرى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 26 - 9

9 - منكران معاد

و فرعون صفتان عصر بعثت ، محروم از خشيت الهى و بى تفاوت در برابر عبرت هاى تاريخ

يقولون أءنّا . .. هل أتيك ... إنّ فى ذلك لعبرة لمن يخشى

تصريح به {من يخشى} براى اشاره به نبود خشيت در وجود منكران معاد است.

عجب مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 24 - 4

4- منكران معاد ، مدعيان روشنفكرى و بالا بودن سطح فكرى خويش

فالذين لايؤمنون بالأخرة . .. إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين

عجب مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 52 - 2

2 - كافران مخالف پيامبر ( ص ) ، مردمى مغرور و خودخواه بودند .

بل يريد كلّ امرىء منهم أن يوتى صحفًا منشّرة

اين كه كافران براى هر يك از خودشان، در انتظار ارسال نامه اى جداگانه از سوى خدا بودند، نشانه غرور و خودخواهى آنان است.

عجز اخروى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 15 - 2

2 - تكذيب كنندگان قيامت ، ناتوان از توجيه تكذيب گرى هاى خود به هنگام مشاهده آتش دوزخ

أفسحر ه_ذا أم أنتم لاتبصرون

عجز مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 74 - 6

6 _ اقوام تكذيب كننده پيامبران ، به خاطر مهر شدن دلهايشان و با وجود معجزات و براهين روشن ، توانايى پذيرش آنان را نداشتند .

فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين

تعبير به {فما كانوا ليؤمنوا}

به جاى {فما آمنوا بما كذبوا به} بيانگر وجود نوعى مانع است كه آنان را از ايمان آوردن بازمى داشت. در جمله بعد، از آن مانع تعبير به {طبعِ قلوب} شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 5

5 - منكران دين و رسالت پيامبران ، رودررو با اراده خداوند و ناتوان از مقابله با آن

أم أبرموا أمرًا فإنّا مبرمون

عجز مكذبان تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 50 - 1

1 - منكران قرآن و تورات ، ناتوان از پاسخ دادن به پيشنهاد پيامبر ( ص ) ( ارائه كتابى هدايتگرتر از قرآن و تورات )

قالوا سحران تظ_هرا . .. فإن لم يستجيبوا لك

عجز مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 5

5 - منكران دين و رسالت پيامبران ، رودررو با اراده خداوند و ناتوان از مقابله با آن

أم أبرموا أمرًا فإنّا مبرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 18 - 2

2 - مخالفان نماز و تكذيب گران دين ، هر چند فراوان و سازمان يافته باشند ، از مقاومت در برابر مأموران الهى عاجزاند .

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... كذّب و تولّى ... فليدع ناديه. سندع الزبانية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 1

1 - تكذيب گران دين ، گرچه گروهى منسجم باشند ، از مانع شدن نمازگزاران ناتوان اند .

كلاّ

حرف {كلاّ} براى ردع

و منع است و در آيه شريفه تكذيب گران دين را، از پندار موفقيت در باز داشتن مردم از نماز منع مى كند.

عجز مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 50 - 1

1 - منكران قرآن و تورات ، ناتوان از پاسخ دادن به پيشنهاد پيامبر ( ص ) ( ارائه كتابى هدايتگرتر از قرآن و تورات )

قالوا سحران تظ_هرا . .. فإن لم يستجيبوا لك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 8

8 - كافران تكذيب گر ، ناتوان از رهانيدن خود از سقوط و مبارزه با عوامل آن

سنستدرجهم من حيث لايعلمون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه چون عوامل و زمينه هاى سقوط، براى كافران ناشناخته و غافل گيرانه است; قهراً رهايى از آن نيز براى آنان ناممكن خواهد بود.

عجز مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 103 - 4

4_ ناباوران به قيامت از درك دلالت عذاب هاى دنيوى ، بر قيامت و عذاب هاى اخروى ناتوانند .

إن فى ذلك لأية لمن خاف عذاب الأخرة

روشن است كه دلالت عذابهاى دنيوى بر حقانيت قيامت، اختصاص به گروهى خاص ندارد. بنابراين لام در {لمن خاف ...} لام انتفاع است و بيانگر اين نكته مى باشد كه: هر چند آيت بودن عذابها اختصاص به كسى ندارد; ولى ناباوران به قيامت از فهم آن محرومند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 32 - 8

8 - منكران قيامت

، ناتوان از ارائه دليلى قطعى بر نفى معاد و معترف به امكان وقوع آن

قلتم ما ندرى ما الساعة . .. و ما نحن بمستيقنين

از آيه شريفه استفاده مى شود كه منكران معاد، با ادعاى {ما ندرى} و {إن نظنّ. ..} درصدد انكار معاداند; ليكن براين دعوى هيچ دليل اثباتى و قطعى ندارند; بلكه به گونه ضمنى امكان آن را معترف اند (و ما نحن بمستيقنين).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 39 - 1

1 - درماندگى تكذيب گران روز جزا در قيامت ، از هر گونه چاره انديشى براى رهايى خويش از عذاب الهى

فإن كان لكم كيد فكيدون

عجز مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 66 - 3

3 - منكران معاد ، ناتوان از رد علمى و يقينى آن

بل ادّرك علمهم فى الأخرة

ضمير {عليهم} به منكران معاد بازمى گردد. بنابراين خداوند در رد آنان مى فرمايد: انكار آنها، انكار علمى و مبتنى برپايه برهان نيست و با همه دلايلى كه به خيال خود مى آورند، باز هم يقين به عدم قيامت پيدا نخواهند كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 8

8 - كافران تكذيب گر ، ناتوان از رهانيدن خود از سقوط و مبارزه با عوامل آن

سنستدرجهم من حيث لايعلمون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه چون عوامل و زمينه هاى سقوط، براى كافران ناشناخته و غافل گيرانه است; قهراً رهايى از آن نيز براى آنان ناممكن خواهد بود.

عذاب اخروى مكذبان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 13 - 2

2 - تكذيب گرانِ دين ستيز در قيامت ، گرفتار عذابى دردآور

و المكذّبين . .. و عذابًا أليمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 31 - 2

2 - عذاب آتش دوزخ براى تكذيب گران ، مستمّر و لحظه به لحظه است .

لاظليل و لايغنى من اللّهب

سايه نبودن دود آتش و مانع نشدن آن از شعله ها، بيانگر استمرار و لحظه لحظه بودن آتش دوزخ براى تكذيب گران است.

عذاب اخروى مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 37 - 8

8 _ تكذيب كنندگان آيات و رسولان الهى ، علاوه بر هلاكت دنيوى ، در آخرت نيز دچار عذابى دردناك و رنج آور خواهند شد .

الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم . .. كذّبوا الرسل أغرقن_هم ... و أعتدنا للظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 16 - 16

16 - مستكبران و منكران آيات الهى ، به عذاب هاى سخت اخروى گرفتار خواهند شد .

فاستكبروا فى الأرض . .. و كانوا بأي_تنا يجحدون... و لعذاب الأخرة أخزى

عذاب اخروى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 37 - 8

8 _ تكذيب كنندگان آيات و رسولان الهى ، علاوه بر هلاكت دنيوى ، در آخرت نيز دچار عذابى دردناك و رنج آور خواهند شد .

الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم . .. كذّبوا الرسل أغرقن_هم ... و أعتدنا للظ_لمين

عذاب اخروى

مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 15 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 19 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 24 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 28 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 34 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به

معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 37 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 40 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 45 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 47 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 49 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران

دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

عذاب اخروى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 107 - 1

1_ انكار كنندگان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) در خطر گرفتار شدن به عذاب هاى دنيوى ( عذاب استيصال ) و اخروى اند .

أفأمنوا أن تأتيهم غ_شية من عذاب الله أو تأتيهم الساعة

ضمير در {أفأمنوا} مى تواند به {أكثر الناس} در آيه 103 باز گردد. در اين صورت مقصود از آن ضمير كسانى اند كه به قرآن و وحى الهى و رسالت پيامبر(ص) كافر شدند و آنها را انكار كردند.

عذاب اخروى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 43 - 2

2 - تكذيب گران قيامت ، مبتلا به شكنجه روحى و جسمى در آخرت

ه_ذه جهنّم الّتى يكذّب بها المجرمون

با اين كه مجرمان سرانجام به دوزخ افكنده مى شوند; ولى با يادآورى تكذيب هايشان مورد شكنجه روحى نيز قرار مى گيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 39 - 2

2 - تحقير و عذاب روحى تكذيب گران روز جزا ، در قيامت از سوى خداوند

فإن كان لكم كيد فكيدون

امر در {فكيدون}، تعجيزى و مفيد سرزنش و تحقير است.

عذاب اخروى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 107 - 1

1_ انكار كنندگان قرآن و رسالت

پيامبر ( ص ) در خطر گرفتار شدن به عذاب هاى دنيوى ( عذاب استيصال ) و اخروى اند .

أفأمنوا أن تأتيهم غ_شية من عذاب الله أو تأتيهم الساعة

ضمير در {أفأمنوا} مى تواند به {أكثر الناس} در آيه 103 باز گردد. در اين صورت مقصود از آن ضمير كسانى اند كه به قرآن و وحى الهى و رسالت پيامبر(ص) كافر شدند و آنها را انكار كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 11

11 - خداوند ، به علّت در پيش بودن عذاب اخروى ، منافقان را به خاطر اهانت هايشان به پيامبراكرم ( ص ) عذاب نمى كرد .

و يقولون فى أنفسهم لولا يعذّبنا . .. حسبهم جهنّم

عذاب اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 8

8 _ تهديد شدن منكران قيامت و جرم پيشگان ، به عذاب قهر الهى در قيامت

الذين لايرجون لقاءنا . .. لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 21 - 6

6 - سرزنش شدن ، نخستين عذاب روحى منكران معاد به وقت زنده شدن شان در عرصه قيامت

ه_ذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذّبون

برداشت ياد شده از آن جا است كه پيش از طرح هرگونه عذابى براى منكران معاد، آنان مورد سرزنش الهى قرار خواهند گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 5

5 - استهزا شدن ، از عذاب هاى روحى مشركان و منكران

معاد در عرصه قيامت

فاهدوهم إلى صرط الجحيم

به كار رفتن واژه {هدايت} _ كه براى راهنمايى به امر خير و مرغوب است _ درباره راندن به دوزخ، از باب تهكّم و استهزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 2،3

2 - سرزنش و استهزا ، از عذاب هاى روحى منكران معاد و مشركان در موقف و بر سر راه دوزخ

ما لكم لاتناصرون

برداشت ياد شده از {ما}ى استفهاميه در {ما لكم} _ كه درصدد توبيخ و تهكم است _ به دست مى آيد.

3 - يادآورى ناتوانى و ذلت مشركان و منكران معاد و نيز بطلان عقايد آنها در موقف و پيش از ورود به دوزخ ، از عذاب هاى ديگر روحى آنان

ما لكم لاتناصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 14 - 4

4 - منكران معاد ، مورد شكنجه روحى و جسمى در قيامت

على النار يفتنون . ذوقوا فتنتكم

تعبير {يفتنون} ناظر به عذاب بدنى و عبارت هاى {ذوقوا} و {كنتم به تستعجلون}، دربردارنده سرزنش هايى است كه عذاب روحى كافران را به دنبال دارد.

عذاب استيصال مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 5

5 - خداوند ، اقوام تكذيب گر و كفر پيشه تاريخ را پس از اين كه از فرصت داده شده استفاده نكردند و هم چنان بر كفر و انكار خود پاى فشردند ، با عذاب استيصال نابود كرد .

فأمليت للك_فرين ثمّ أخذتهم

{نكير} به معناى انكار (تغيير) است. و مقصود از آن به قرينه آيه بعد،

تغيير نعمت به محنت، حيات به مرگ و نابودى و آبادانى به ويرانى است. گفتنى است كه استفهام در جمله {فكيف كان نكير}، استفهام تعجيبى و بيانگر شدت كيفر است.

عذاب جسمانى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 14 - 4

4 - منكران معاد ، مورد شكنجه روحى و جسمى در قيامت

على النار يفتنون . ذوقوا فتنتكم

تعبير {يفتنون} ناظر به عذاب بدنى و عبارت هاى {ذوقوا} و {كنتم به تستعجلون}، دربردارنده سرزنش هايى است كه عذاب روحى كافران را به دنبال دارد.

عذاب دنيوى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 1

1_ پيامبر ( ص ) منكران ربوبيت خدا و انكار كنندگان سراى آخرت را به عذاب هاى دنيوى هشدار مى داد .

و يستعجلونك بالسيئة

عذاب دنيوى مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 129 - 4

4 - كفرورزان به آيات و هدايت هاى الهى ، سزاوار كيفر و عذاب در دنيا هستند .

و لولا كلمة سبقت من ربّك لكان لزامًا

كلمه {لزاماً} مصدر باب مفاعله است و خبر قرار گرفتن مصدر، حاكى از مبالغه است. بنابراين مفاد جمله {لكان لزاماً} چنين مى شود: [اگر سنت مهلت نبود ]عذاب، ملازم مخالفان بود و [حتى اندك زمانى] از آنان فاصله نمى گرفت.

عذاب دنيوى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 26 - 5

5 - عذاب تكذيب كنندگان پيامبران در آخرت ، بسى بزرگ تر و شديدتر

از عذاب ذلت بار آنان در دنيااست .

فأذاقهم اللّه الخزى فى الحيوة الدنيا و لعذاب الأخرة أكبر

بزرگ تر بودن عذاب اخروى، مى تواند اشاره به شديدتر بودن آن در مقايسه با عذاب هاى دنيايى باشد.

عذاب دنيوى مكذبان ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 16

16_ انكار كنندگان ربوبيت خدا ، مخالفان پيامبران و پيروى كنندگان از سركشان ، در معرض عذاب هاى دنيوى اند .

و لما جاء أمرنا . .. و تلك عاد جحدوا بأي_ت ربهم ... واتبعوا أمر كل جبار عنيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 1

1_ پيامبر ( ص ) منكران ربوبيت خدا و انكار كنندگان سراى آخرت را به عذاب هاى دنيوى هشدار مى داد .

و يستعجلونك بالسيئة

عذاب دنيوى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 107 - 1

1_ انكار كنندگان قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) در خطر گرفتار شدن به عذاب هاى دنيوى ( عذاب استيصال ) و اخروى اند .

أفأمنوا أن تأتيهم غ_شية من عذاب الله أو تأتيهم الساعة

ضمير در {أفأمنوا} مى تواند به {أكثر الناس} در آيه 103 باز گردد. در اين صورت مقصود از آن ضمير كسانى اند كه به قرآن و وحى الهى و رسالت پيامبر(ص) كافر شدند و آنها را انكار كردند.

عذاب دنيوى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 107 - 1

1_ انكار كنندگان قرآن و رسالت پيامبر ( ص

) در خطر گرفتار شدن به عذاب هاى دنيوى ( عذاب استيصال ) و اخروى اند .

أفأمنوا أن تأتيهم غ_شية من عذاب الله أو تأتيهم الساعة

ضمير در {أفأمنوا} مى تواند به {أكثر الناس} در آيه 103 باز گردد. در اين صورت مقصود از آن ضمير كسانى اند كه به قرآن و وحى الهى و رسالت پيامبر(ص) كافر شدند و آنها را انكار كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 17

17_ گنهكاران و تكذيب كنندگان پيامبر ( ص ) در خطر گرفتار آمدن به عذاب هاى دنيوى اند .

و لايردّ بأسنا عن القوم المجرمين

عذاب دنيوى مكذبان نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 6 - 5

5 - كافران تكذيب گر و ستيزه جوى قوم نوح و بعد از آنها ، به دليل دوزخى بودن ، به عذاب دنيوى نيز گرفتار شدند .

فأخذتهم فكيف كان عقاب . و كذلك حقّت كلمت ربّك على الذين كفروا أنّهم أصح_ب النار

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {أنّهم أصحاب النار} _ به تقدير لام تعليل _ در مقام تعليل باشد; يعنى، چون آنان از دوزخيان هستند، به عذاب الهى گرفتار آمدند.

عذاب ذلت بار مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 98 - 9

9 _ جامعه هاى كفرپيشه و تكذيب گر ، در معرض عذاب ذلتبار الهى اند .

فلولا كانت قرية ءامنت . .. لها ءامنوا كشفنا عنهم عذاب الخزى

عذاب روحى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 14 - 3

3 _ تكذيب كنندگان قيامت ، علاوه بر گرفتارى به كيفر جسمانى ( سوختن ) ، به كيفر روانى ( تحقير و استهزا ) نيز مبتلا خواهند شد .

و إذا أُلقوا منها مكانًا ضيّقًا . .. لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا ك

جمله {لاتدعوا. ..} - به جاى جواب مناسب با {دعوا هنالك ثبوراً} _ مى تواند براى تحقير و استهزاى آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 39 - 2

2 - تحقير و عذاب روحى تكذيب گران روز جزا ، در قيامت از سوى خداوند

فإن كان لكم كيد فكيدون

امر در {فكيدون}، تعجيزى و مفيد سرزنش و تحقير است.

عذاب روحى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 21 - 6

6 - سرزنش شدن ، نخستين عذاب روحى منكران معاد به وقت زنده شدن شان در عرصه قيامت

ه_ذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذّبون

برداشت ياد شده از آن جا است كه پيش از طرح هرگونه عذابى براى منكران معاد، آنان مورد سرزنش الهى قرار خواهند گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 23 - 5

5 - استهزا شدن ، از عذاب هاى روحى مشركان و منكران معاد در عرصه قيامت

فاهدوهم إلى صرط الجحيم

به كار رفتن واژه {هدايت} _ كه براى راهنمايى به امر خير و مرغوب است _ درباره راندن به دوزخ، از باب تهكّم و استهزا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

15 - صافات - 37 - 25 - 2،3

2 - سرزنش و استهزا ، از عذاب هاى روحى منكران معاد و مشركان در موقف و بر سر راه دوزخ

ما لكم لاتناصرون

برداشت ياد شده از {ما}ى استفهاميه در {ما لكم} _ كه درصدد توبيخ و تهكم است _ به دست مى آيد.

3 - يادآورى ناتوانى و ذلت مشركان و منكران معاد و نيز بطلان عقايد آنها در موقف و پيش از ورود به دوزخ ، از عذاب هاى ديگر روحى آنان

ما لكم لاتناصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 14 - 4

4 - منكران معاد ، مورد شكنجه روحى و جسمى در قيامت

على النار يفتنون . ذوقوا فتنتكم

تعبير {يفتنون} ناظر به عذاب بدنى و عبارت هاى {ذوقوا} و {كنتم به تستعجلون}، دربردارنده سرزنش هايى است كه عذاب روحى كافران را به دنبال دارد.

عذاب مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 20 - 4

4_ كافران به قيامت و آنان كه براى منحرف نشان دادن راه خدا تلاش مى كنند ، در خطر گرفتارشدن به عذاب هاى دنيوى اند .

الذين . .. يبغونها عوجًا و هم بالأخرة هم ك_فرون. أُول_ئك لم يكونوا معجزين فى الأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 5 - 1،3

1 - عذاب سخت و رنج آور ، گريبانگير منكران قيامت

أُولئك الذين لهم سوء العذاب

{أُول_ئك} اشاره به منكران جهان آخرت دارد. {سوء العذاب} نيز از باب اضافه صفت به موصوف و به معناى {العذاب السوء} مى باشد; يعنى، اينان

همان كسانى اند كه آن عذاب سخت و جانكاه برايشان مقدر شده است.

3 - سرگردانى و تحيّر در زندگى دنيايى ، عذابى جانكاه و رنجى طاقت فرسا براى منكران آخرت

فهم يعمهون . أُولئك الذين لهم سوء العذاب

جمله {أُول_ئك الذين. ..} مى تواند تفسير براى {عَمَه} در {فهم يعمهون} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 16 - 1،2

1 - كافران دروغ انگارِ آيات الهى و آخرت ، گرفتار عذابند .

و أمّا الذين كفروا و كذّبوا بأي_تنا و لقاىِ الأخرة فأول_ئك فى العذاب محضرون

2 - ورود و ماندگارى كافران و تكذيب گران آيات خدا و لقاء اللّه ، به عذاب ، به صورت جبرى است .

و أمّا الذين كفروا . .. فى العذاب محضرون

به صورت مفعولى آورده شدن احضار افراد ياد شده به جهنم و يا حاضر بودن شان در آن، مى تواند اشاره به نكته فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 8 - 8

8 - كسانى كه به آخرت ايمان نمى آورند ، گرفتار عذاب خواهند شد .

الذين لايؤمنون بالأخرة فى العذاب

عذاب مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 49 - 1،2

1 _ تكذيب كنندگان آيات الهى به عذاب گرفتار خواهند شد.

و الذين كذبوا بأيتنا يمسهم الهذاب

2 _ ترس و اندوه، عذاب دنيوى تكذيب كنندگان آيات الهى

فمن ءامن و أصلح فلاخوف عليهم و لاهم يحزنون. و الذين كذبوا بأيتنا يمسهم العذاب

مطرح شدن عذاب براى تكذيب كنندگان، پس از نفى ترس و اندوه براى مؤمنان، اشاره

به اين است كه عذاب دنيوى تكذيب كنندگان همان ترس و اندوه دنيوى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 44 - 3

3 _ بهشتيان براى ملامت و سرزنش دوزخيان ، از آنان جوياى تحقق وعيد هاى الهى براى منكران آيات خداوند خواهند شد .

و نادى . .. فهل وجدتم ما وعد ربكم حقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 64 - 6

6 _ تكذيب كنندگان آيات الهى ، در خطر گرفتار شدن به عذاب دنيوى هستند .

و أغرقنا الذين كذبوا بايتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 54 - 9

9 _ ستم پيشگان و تكذيب كنندگان آيات الهى ، در خطر هلاكت و نابودى با عذاب هاى الهى

كذبوا بايت ربهم . .. و كل كانوا ظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 73 - 6

6 _ تكذيب كنندگان آيات الهى ، مستحق عذاب استيصال و در معرض آن هستند .

و أغرقنا الذين كذبوا بأيتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 96 - 1،3

1 _ تكذيب آيات و نشانه هاى الهى ، زمينه ساز گرفتارى مكذبان به عذاب استيصال است .

و لاتكونن من الذين كذبوا بأيت اللّه . .. إن الذين حقت عليهم كلمت ربك

از ارتباط اين آيه با آيه قبل استفاده مى شود كه: مراد از {الذين حقت عليهم} تكذيب كنندگان آيات الهى اند و از ذيل آيه بعد، جمله {حتى يروا العذاب

الإليم} و ذيل آيه بعد از اين; يعنى، جمله {لما آمنوا كشفنا عنهم عذاب الخزى فى الحياة الدنيا} استفاده مى شود كه مراد از {كلمت ربك} عذاب دنيوى استيصال است.

3 _ محكوم شدن مكذبان آيات الهى به عذاب استيصال ، از شؤون ربوبيت الهى و مقتضاى آن است .

إن الذين حقت عليهم كلمت ربك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 85 - 1

1 - نزول عذاب بر كافران تكذيب گر ، پس از پايان يافتن محاكمه آنان

قال أكذّبتم ب_اي_تى . .. و وقع القول عليهم

در تفسير {وقع القول عليهم} چند نظر ابراز شده است كه از جمله آنها {حلول عذاب} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 16 - 1،2

1 - كافران دروغ انگارِ آيات الهى و آخرت ، گرفتار عذابند .

و أمّا الذين كفروا و كذّبوا بأي_تنا و لقاىِ الأخرة فأول_ئك فى العذاب محضرون

2 - ورود و ماندگارى كافران و تكذيب گران آيات خدا و لقاء اللّه ، به عذاب ، به صورت جبرى است .

و أمّا الذين كفروا . .. فى العذاب محضرون

به صورت مفعولى آورده شدن احضار افراد ياد شده به جهنم و يا حاضر بودن شان در آن، مى تواند اشاره به نكته فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 11 - 2،5

2 - منكران آيات و نشانه هاى پروردگار ، داراى عذابى سخت و هول انگيز

و الذين كفروا ب_اي_ت ربّهم لهم عذاب من رجز أليم

{رجز} در لغت، به معناى اضطراب مى باشد (مفردات راغب).

5

- عذاب سخت منكران آيات الهى ، در قيامت به وسيله موادى آلوده و نفرت انگيز *

لهم عذاب من رجز أليم

{رجز} مى تواند به معناى {رجس} و آلودگى باشد در اين صورت اگر {من} نشويه باشد، براشت ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 10 - 2

2 - گرفتارى به جهنم و عذاب الهى ، سرنوشت تكذيب كنندگان آيات الهى است .

ويل يومئذ للمكذّبين

به قرينه {إذا تتلى عليه آياتنا. ..} در آيات بعد، عنوان {مكذّبين}، تكذيب كنندگان آيات خداوند را در برمى گيرد.

عذاب مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 92 - 2

2 _ تكذيب كنندگان انبياى الهى و رسالت هاى آنان در خطر نابودى با نزول عذابى سخت و ويرانگر

الذين كذبوا شعيباً كأن لم يغنوا فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 96 - 13

13 _ خداوند ، گرفتاركننده گنهكاران و تكذيب گران انبيا به عذاب

و لكن كذبوا فأخذنهم بما كانوا يكسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 97 - 1،3

1 _ امت هاى تكذيب كننده انبيا در معرض گرفتار آمدن به عذاب الهى به هر هنگام ، بويژه شبانگاهان در حال خواب و بى خبرى

أفأمن أهل القرى أن يأتيهم بأسنا بيتا و هم نائمون

تفريع جمله {أفأمن . .. } بر {و لكن كذبوا فأخذنهم ... } مى رساند كه مراد از {أهل القرى} امتهاى تكذيب كننده انبياست.

3 _ احساس مصونيت تكذيب كنندگان انبيا از گرفتار

شدن به عذاب هاى دنيوى ، احساسى نابجا و به دور از واقعيت است .

أفأمن أهل القرى أن يأتيهم بأسنا

استفهام در جمله {أفأمن . .. } استفهام انكارى توبيخى است. يعنى اقوام كفرپيشه احساس امنيت از عذاب الهى دارند، ولى به خاطر نابجا بودن چنين احساسى مورد ملامت هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 98 - 1

1 _ جوامع تكذيب كننده رسولان الهى همواره در خطر گرفتار شدن به عذاب الهى ، بويژه به هنگام اشتغال به سرگرمى ها و بازيچه هاى روزانه

أو أمن أهل القرى أن يأتيهم بأسنا ضحى و هم يلعبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 8،10،11

8_ تكذيب كنندگان پيامبران پيشين به عذاب هاى دنيوى گرفتار شدند .

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

مراد از ضمير در {أفلم يسيروا} مشركان و مخالفان پيامبراكرم(ص) است و مقصود از {الذين من قبلهم} امتهاى پيش از ايشان مى باشد.

10_ مطالعه آثار باقيمانده از تكذيب كنندگان انبيا ، گوياى عاقبت شوم آنان و گرفتار آمدنشان به عذاب هاى الهى است .

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

11_ خداوند ، تكذيب كنندگان رسالت پيامبر ( ص ) را به فرجام شوم و گرفتار آمدن به عذاب استيصال تهديد كرد .

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 8

8_ نزول عذاب بر تكذيب كنندگان انبيا ، نمودى از امداد هاى خداوند به

پيامبران خويش

جاءهم نصرنا فنجى من نشاء

مراد از يارى خدا (جاءهم نصرنا) به قرينه {فنجى من نشاء . ..} نزول عذاب است. بنابراين تعبير كردن از نزول عذاب به آمدن يارى ، حكايت از برداشت فوق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 40 - 6،7،8،9

6 - عذاب برخى از اقوام مكذِّب انبيا ( قوم عاد ) با طوفان شن بود .

فمنهم من أرسلنا عليه حاصبًا

{حاصب} به {باد شديدى كه حامل شن و ماسه است} گفته مى شود. گفتنى است كه عذاب هاى ياد شده در آيه، براساس لفّ و نشر مرتب، مطابق با اقوام و اشخاص ياد شده در آيات پيش است.

7 - برخى از اقوام مكذِّب انبيا ( قوم ثمود ) با صيحه و صدايى مهيب و وحشت ناك ، عذاب و نابود شدند .

و عادًا و ثمودًا . .. فكلاًّ أخذنا بذنبه ... و منهم من أخذته الصيحة

8 - برخى از مكذِّبان انبيا ( قارون ) ، در كام زمين فرو رفتند و نابود گرديدند .

و ق_رون . .. فكلاًّ أخذنا بذنبه ... و منهم من خسفنا به الأرض

9 - برخى از مكذِّبان انبيا ( فرعون و هامان ) ، گرفتار امواج دريا شدند و غرق شدند .

و فرعون و . .. فكلاًّ أخذنا بذنبه ... و منهم من أغرقنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 9 - 18

18 - امت هاى گذشته ، در پى اصرار بر تكذيب تعاليم انبيا ، به عذاب الهى گرفتار شدند .

و جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت فما كان اللّه ليظلمهم و ل_كن

كانوا أنفسهم يظلمون

فعل {كانوا} با فعل مضارع {يظلمهم} مفيد استمرار و اِصرار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 25 - 3،4

3 - تكذيب كنندگان پيامبران ، از ميان اقوام گذشته ، به عذاب الهى گرفتار شدند .

كذّب الذين من قبلهم فأتي_هم العذاب

4 - عذاب تكذيب كنندگان انبياى الهى ، غافلگيرانه بود .

فأتي_هم العذاب من حيث لايشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 1

1 - تكذيب كنندگان و مخالفان پيامبران ، گرفتار خشم و انتقام الهى در گذشته تاريخ

قالوا إنّا بما أرسلتم به ك_فرون . فانتقمنا منهم

عذاب مكذبان ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 18

18_ خداوند كفرپيشگانى كه على رغم مشاهده آيات خدا ، ربوبيت او را منكر شوند ، به عذاب شديد و مكرى سخت تهديد كرده است .

و هم يج_دلون فى الله و هو شديد المحال

عذاب مكذبان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 92 - 1

1 _ عذاب فرود آمده بر تكذيب كنندگان شعيب و كفرپيشگان مدين موجب نابودى آنان و تخريب آثار زندگانى در آن ديار شد .

الذين كذبوا شعيباً كأن لم يغنوا فيها

ضمير در {فيها} به {دار} در آيه قبل برمى گردد و {غنى} مصدر {لم يغنوا} به معناى اقامت كردن و سكونت گزيدن است. بنابراين {كأن لم يغنوا} يعنى گويا قوم شعيب در ديارشان اقامت نكرده بودند. و اين كنايه از نابودى ديار آنان است.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 1

1 _ شعيب ( ع ) پس از حتميت نزول عذاب الهى بر تكذيب كنندگان رسالتش ، از آنان فاصله گرفت و به ديارى ديگر شتافت .

فتولى عنهم

عذاب مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 19

19 - منكران حقانيت قرآن و كافران به پيامبر ( ص ) ، به عذابى خوار كننده گرفتار خواهند شد .

و للكفرين عذاب مهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 123 - 8

8 - در قيامت ، هيچ راه نجاتى براى كافرانِ به قرآن و پيامبر ( ص ) وجود نخواهد داشت .

أولئك يؤمنون به و من يكفر به . .. و اتقوا يوماً لاتجزى نفس عن نفس شيئاً

هدف از توصيف قيامت، به اينكه فديه اى گرفته نمى شود و . ..; مأيوس كردن مستحقان عذاب است از اينكه راه نجاتى - جز ايمان به قرآن و پيامبر(ص) - براى خويش توهم كرده و به اعتبار آن دل خوش كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 50 - 3

3 _ تكذيب كنندگان قرآن و رسالت پيامبر اكرم ( ص ) ، همواره در معرض عذاب ناگهانى استيصال ، قرار دارند .

قل أرءيتم إن أتيكم عذابه بيتاً أو نهاراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 55 - 18

18- كافران به قرآن ، در خطر عذابى غافل گيرانه و يا عذابى رو در رو

و آشكارند .

أن تأتيهم سنّة الأوّلين أو يأتيهم العذاب قبلاً

چنان چه {قُبُلاً} مفرد باشد، به معناى {رؤيت شده} و {روبه رو} است و مراد آيه اين مى شود كه كافران، چه بسا، به عذابى از نوع عذاب پيشينيان _ كه به قرينه مقابله با {قُبُلاً} غافل گيرانه بود _ كيفر شوند و ممكن است به عذابى آشكار و روياروى، گرفتار آيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 16 - 1

1 - تكذيب كنندگان قرآن و قيامت و گناه كارانِ متجاوز ، به حرارت شديد جهنّم گرفتار شده و در آن خواهند سوخت .

ثمّ إنّهم لصالوا الجحيم

{صالوا} _ كه قبل از اضافه به {جهيم}، {صالون} (جمع {صال) بوده است _; يعنى، كسانى كه با رنج و مشقت حرارت آتش را مى چشند و در آن مى سوزند. در لسان العرب آمده است: صَلِى بالنار و صَلِيَها صَلْياً قاسى حرّها (حرارت آتش را با رنج و مشقت چشيد) و صَلِىَ فلانٌ بالنار يَصْلى صُلِيّاً احترق (سوخت).

عذاب مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 12 - 4

4 _ كيفر و عذاب تكذيب كنندگان قيامت ، بسيار شديد و هولناك خواهد بود .

سمعوا لها تغيّظًا و زفيرًا

صداى خشمگينانه و پرخروش آتش جهنم، با ديدن منكران معاد از راه دور، حاكى از شدت و هولناكى عذاب و كيفر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 13 - 4

4 _ آتش دوزخ براى منكران قيامت ، بسيار زجرآور و طاقت فرسا خواهد بود .

دعوا هنالك

ثبورًا

درخواست هلاكت و مرگ در آتش دوزخ، حاكى از شدت دردناكى و طاقت سوزى آن آتش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 14 - 3،5

3 _ تكذيب كنندگان قيامت ، علاوه بر گرفتارى به كيفر جسمانى ( سوختن ) ، به كيفر روانى ( تحقير و استهزا ) نيز مبتلا خواهند شد .

و إذا أُلقوا منها مكانًا ضيّقًا . .. لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا ك

جمله {لاتدعوا. ..} - به جاى جواب مناسب با {دعوا هنالك ثبوراً} _ مى تواند براى تحقير و استهزاى آنان باشد.

5 _ جهنم ، داراى انواع عذاب هلاكت بار براى تكذيب كنندگان قيامت

لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا كثيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 14 - 6

6 - مجرمان و منكران قيامت ، به عذاب ابدى و پايان ناپذير گرفتار خواهند شد .

و لو ترى إذ المجرمون . .. و ذوقوا عذاب الخلد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 10 - 1

1 - تكذيب كنندگان قيامت در آن روز ، گرفتار جهنم و عذاب الهى خواهند بود .

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل} به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب). برخى آن را نام يكى از درب ها، يا درّه اى از جهنم مى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 16 - 1

1 - تكذيب كنندگان قرآن و قيامت و گناه كارانِ متجاوز ، به حرارت شديد جهنّم گرفتار شده و در آن خواهند

سوخت .

ثمّ إنّهم لصالوا الجحيم

{صالوا} _ كه قبل از اضافه به {جهيم}، {صالون} (جمع {صال) بوده است _; يعنى، كسانى كه با رنج و مشقت حرارت آتش را مى چشند و در آن مى سوزند. در لسان العرب آمده است: صَلِى بالنار و صَلِيَها صَلْياً قاسى حرّها (حرارت آتش را با رنج و مشقت چشيد) و صَلِىَ فلانٌ بالنار يَصْلى صُلِيّاً احترق (سوخت).

عذاب مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 19

19 - منكران حقانيت قرآن و كافران به پيامبر ( ص ) ، به عذابى خوار كننده گرفتار خواهند شد .

و للكفرين عذاب مهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 123 - 8

8 - در قيامت ، هيچ راه نجاتى براى كافرانِ به قرآن و پيامبر ( ص ) وجود نخواهد داشت .

أولئك يؤمنون به و من يكفر به . .. و اتقوا يوماً لاتجزى نفس عن نفس شيئاً

هدف از توصيف قيامت، به اينكه فديه اى گرفته نمى شود و . ..; مأيوس كردن مستحقان عذاب است از اينكه راه نجاتى - جز ايمان به قرآن و پيامبر(ص) - براى خويش توهم كرده و به اعتبار آن دل خوش كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 58 - 7

7 _ خداوند آگاهتر از هر كس به اينكه در چه زمان و شرايطى مشركان و منكران پيامبر(ص) را عذاب كند.

لقضى الأمر بينى و بينكم و الله أعلم بالظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 -

يونس - 10 - 50 - 3

3 _ تكذيب كنندگان قرآن و رسالت پيامبر اكرم ( ص ) ، همواره در معرض عذاب ناگهانى استيصال ، قرار دارند .

قل أرءيتم إن أتيكم عذابه بيتاً أو نهاراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 2

2_ برخى از عذاب هاى وعده داده شده به منكران رسالت ، در حيات پيامبر ( ص ) تحقق يافت .

و إن مَّا نرينّك بعض الذى نعدهم

كلمه {بعض} در آيه شريفه گوياى برداشت فوق است ; يعنى، آن كلمه مى رساند كه سخن درباره برخى از عذابهاى اعلام شده است ; كه احتمالاً پس از وفات پيامبر(ص) تحقق مى يابد (أو نتوفينّك) ولى آن بعض ديگر يا پيش از نزول اين آيه تحقق يافته و يا پس از آن در زمان حيات پيامبر(ص) تحقق خواهد يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 24 - 1

1 - گرفتارى به بزرگ ترين عذاب هاى خداوند ، فرجام كسانى است كه از پند و اندرز هاى پيامبر ( ص ) روى برگردانده ، به آن كفر مىورزند .

إلاّ من تولّى و كفر . فيعذّبه اللّه العذاب الأكبر

عذاب مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 10

10 _ عذاب منكران معاد (كافران) به فرمان مستقيم خداوند در قيامت صورت مى گيرد.

قال فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 69 - 4

4 - كيفر منكران معاد و

ختم فرجام ايشان با عذابى مرگبار ، از سنت هاى خداوند است .

فانظروا كيف كان ع_قبة المجرمين

تعبير {فانظروا} دربردارنده معناى عبرت گيرى و درس آموزى است و عبرت گرفتن در صورتى معنا دارد كه حكم جارى بر مجرمان پيشين، درباره نسل هاى بعد نيز استمرار داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 9 - 10

10 - سقوط قطعه هايى از آسمان بر سر منكران معاد ، بسته به خواست و مشيت خدا است .

إن نشأ . .. أو نسقط عليهم كسفًا من السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 33 - 4

4 - گرفتار آمدن منكران معاد ، در قيامت به عذابى كه آن را به استهزا مى گرفتند و انكار مى كردند .

و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

عذاب مكذبان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 133 - 2

2 _ جارى شدن سيلاب و هجوم ملخ ها ، شپش ها و قورباغه ها و آلوده شدن زندگانى به خون ، از عذاب هاى نازل شده بر فرعونيانِ منكر رسالت موسى

فأرسلنا عليهم الطوفان و الجراد و القمل و الضفادع و الدم

{طوفان} آب فراوانى است كه بر منطقه و يا مناطقى مستولى مى شود. هر يك از {جراد} (ملخ) و {قمل} (شپش) اسم جنس است. ضفادع جمع ضَفدَع يا ضفدَع (قورباغه) است.

عصيان مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 98 - 13

13 _ تكذيب كنندگان پيامبران ، مردمى مستكبر

و سركش بوده اند .

عذاب الخزى

{خزى} به معناى خوارى و ذلت است، اضافه {عذاب} به {خزى} از باب اضافه موصوف به صفت مى باشد. توصيف عذاب به خزى مى تواند اشاره به اين حقيقت باشد كه خداوند، عذاب استيصال را در ازاى وضعيت روحى و عملكرد عذاب شوندگان، مقرر كرده است و چون تكذيب گران پيامبران، مردمانى مستكبر و سركش بودند، خداوند آنان را گرفتار عذابى كرد كه آنان را بشكند و به ذلت بكشاند.

عصيان مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 48 - 1

1 - سرپيچى تكذيب گران روز جزا ، از فرمان ركوع و فروتنى در مقابل خداوند

و إذا قيل لهم اركعوا لايركعون

عقيده باطل مكذبان انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 7 - 8

8 - كسانى كه انفاق را اتلاف مال مى پندارند ، گرفتار پندارى موهوم و مذموم اند .

يقول أهلكت مالاً لبدًا . أيحسب أن لم يره أحد

عقيده باطل مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 17 - 3

3 - منكران معاد ، فرو رفته در كفر و در اوج پافشارى بر پندار باطل خويش

ما أكفره

از آيات بعد _ كه توجّه به مبدأ خلقت انسان را مقدمه توجّه به معاد در {ثمّ إذا شاء أنشره} قرار داده است _ استفاده مى شود كه آيه شريفه بر منكران معاد نيز قابل تطبيق است. مفاد جمله {ماأكفره}، تعجّب از رسوخ كفر در كافران است تا آن حد كه به هيچ نحو زايل نمى

شود. اين تعبير ممكن است، صيغه تعجب و يا استفهام باشد.

عقيده مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 97 - 2،3

2 _ تكذيب كنندگان انبيا به پندار باطل خويشتن را از عذاب هاى الهى مصون مى شمرند .

أفأمن أهل القرى أن يأتيهم بأسنا

3 _ احساس مصونيت تكذيب كنندگان انبيا از گرفتار شدن به عذاب هاى دنيوى ، احساسى نابجا و به دور از واقعيت است .

أفأمن أهل القرى أن يأتيهم بأسنا

استفهام در جمله {أفأمن . .. } استفهام انكارى توبيخى است. يعنى اقوام كفرپيشه احساس امنيت از عذاب الهى دارند، ولى به خاطر نابجا بودن چنين احساسى مورد ملامت هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 101 - 9

9 _ امت هاى كفرپيشه و تكذيب كننده انبيا در تاريخ گذشته ، اهل ايمان و گرايش به معارف دين نبودند .

فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا من قبل

{ما} در {ما كانوا} براى نفى و {لام} در {ليؤمنوا} لام جحود و تقويت كننده نفى است. بنابراين جمله {فما كانوا} با تأكيد فراوان گرايش امتهاى گذشته را به ايمان نفى مى كند و آنها را اهل باور به دين نمى داند.

عقيده مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 14 - 5

5 - يادآورى مواضع انكارآميز تكذيب كنندگان قيامت از سوى مأموران الهى ، به هنگام مواجهه آنان با آتش دوزخ

ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون

عقيده مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79

- 27 - 5

5 - منكران معاد در عصر بعثت ، آسمان را آفريده خداوند مى دانستند .

أم السماء بنيها

استدلال آيه شريفه بر امكان معاد، بدون پذيرش آفريدگارى خداوند براى آسمان، ناتمام است.

علايق مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 9 - 1

1 - علاقه شديد كافران تكذيب گر ، به سازش كردن و نرمش نشان دادن پيامبر ( ص ) با آنان و تلاش آنان در اين راستا

ودّوا لو تدهن فيدهنون

{إدهان} (مصدر {تدهن و يدهنون}) به معناى مدارا و نرمش نشان دادن است. مقصود از آن در اين آيه، سازش كردن پيامبر(ص) در مواضع عقيدتى خويش و سستى كردن آن حضرت در برخورد با كافران است. گفتنى است سازش كردن و سستى نمودن پيامبر(ص) در امر رسالت، تنها يك علاقه و تمايل براى كافران نبود; بلكه همراه با تلاش و اقدامات گسترده بوده است.

عمل مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 23 - 6

6 - خداوند ، به افكار و كردار منكران معاد و تكذيب كنندگان قرآن ، داناتر از هر كس ديگر است .

و اللّه أعلم بما يوعون

عمل مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 23 - 6

6 - خداوند ، به افكار و كردار منكران معاد و تكذيب كنندگان قرآن ، داناتر از هر كس ديگر است .

و اللّه أعلم بما يوعون

عمل ناپسند مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 4 - 1،3

1

- انسان هاى ناباور به جهان آخرت ، مغرور و سرخوش از كردار هاى زشت خويش

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة زيّنّا لهم أعم_لهم

{تزيين} (مصدر {زيّنّا}) به معناى آراستن و زيبا جلوه دادن است. عبارت {زيّنّا لهم أعمالهم}; يعنى، اعمال آنان را به گونه اى مى آراييم كه مجذوب آن شوند.

3 - بينش غلط منكران آخرت در تشخيص زشتى كردار خويش ، كيفرى الهى براى آنان

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة زيّنّا لهم أعم_لهم

تعبير {زيّنّا} (ما آراستيم) اشاره به اين حقيقت دارد كه بينش نادرست كافران در عرصه ارزش گذارى، نتيجه اى است كه خداوند در ازاى حق ناپذيرى آنان مقرر فرموده است.

عمل ناپسند مكذبان كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 34 - 6

6- كافران منكر حقانيت كتاب هاى آسمانى و استهزا كننده پيامبران ، داراى اعمال زشت متعددى بودند .

فأصابهم سيئات ما عملوا و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

عوامل اضطراب مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 35 - 5

5 - انديشه معاد و حيات اخروى ، برهم زننده آرامش اشراف و مورد تكذيب أكيد آنان

و قال الملأ من قومه . .. أيعدكم ... أنّكم مخرجون

عوامل حسرت اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 20 - 4

4 - نظامِ كيفر و پاداش الهى در روز رستاخيز ، موجب تأسف و حسرت شديد منكران معاد خواهد شد .

و قالوا ي_ويلنا ه_ذا يوم الدين

برداشت ياد شده از آن جا است كه جمله {هذا يوم الدين} استئنافيه و

در مقام تعليل براى مفاد جمله قبل است.

عوامل محروميت مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 67 - 2

2 - كبرورزى مرفهان كفرپيشه ، در برابر آيات الهى ( قرآن ) و تكذيب آن ، عامل محروميت آنان از نصرت خداوند در قيامت

لاتجئروا اليوم . .. قد كانت ءاي_تى تتلى عليكم ... تنكصون . مستكبرين به

عوامل نگرانى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 50 - 21

21 - وجود قيامت ، دغدغه جدى انسان ، حتى براى آنان كه ظاهراً منكر آن هستند .

و ما أظنّ الساعة قائمة و لئن رجعت إلى ربّى

عوامل هلاكت مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 48 - 4

4 - هلاكت جوامع كفرپيشه و تكذيب گر تاريخ ، نتيجه عملكرد خود آنها و پس از اتمام حجت الهى بر آنان

ثمّ أرسلنا . .. بأي_تنا و سلط_ن مبين ... فكذّبوهما فكانوا من المهلكين

عيب جويى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 11 - 7

7 - عيب جويى و سخن چينى ، از ويژگى هاى كافران تكذيب كننده رسالت پيامبراسلام ( ص )

فلاتطع المكذّبين . .. همّاز مشّاء بنميم

غافلگيرى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 19 - 4

4 - مشركان و منكران معاد ، خود را به طور ناگهانى در قيامت يافته و بر حال زار خود نظاره گر خواهندبود

.

فإذا هم ينظرون

{إذا} براى مفاجات است كه حاكى از ناگهانى انجام شدن مفاد آن است.

غضب مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 2 - 5

5 - توجّه به سقوط اخلاقى منكران معاد ، تا حد خشونت با يتيمان ، مايه پرهيز از تكذيب آخرت است .

فذلك الذى يدعّ اليتيم

غفلت از فرجام مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 26 - 7

7 - تكذيب رسالت پيامبر اسلام از جانب كافران ، برخاسته از ناآگاهى و غفلت آنان ، از سرنوشت شوم تكذيب كنندگان بود .

فأذاقهم اللّه الخزى . .. لو كانوا يعلمون

غفلت مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 95 - 2

2 _ خداوند تكذيب كنندگان انبياى پيشين را از سختى هاى بيداركننده رهانيد و زندگى آنان را به رفاه و آسايش خام كننده تبديل كرد .

أخذنا أهلها بالبأساء . .. ثم بدلنا مكان السيئة الحسنة حتى عفوا

غفلت مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 11 - 1

1 - منكران روز جزا ، فرومانده در گرداب جهالت و گرفتار غفلت و بى خبرى

الذين هم فى غمرة ساهون

{غمرة} به معناى فرو رفتن در جهل و نادانى و {ساهى} به معناى غافل و بى خبر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 12 - 1

1 - تكذيب كنندگان قيامت ، عناصرى فرو رفته در باطل و سرگرم هوسرانى

للمكذّبين . الذين

هم فى خوض يلعبون

{خوض} به معناى وارد شدن در كارهاى بيهوده و باطل و {لعب} (مصدر {يلعبون}) به معناى سرگرمى و هوسرانى است.

فرجام اخروى مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 94 - 1

1 - چشيدن عذاب آتش دوزخ ، فرجام نهايى تكذيب گران گمراه

و أمّا إن كان من المكذّبين الضالّين . .. و تصلية جحيم

{صَلْى} (مبدأ اشتقاق {تصلية}) در معانى چشيدن، بريان شدن و افتادن به كار مى رود. بنابراين {تصلية جحيم} مى تواند به معناى چشيدن آتش دوزخ، بريان شدن به وسيله آن و يا افتادن در آن باشد. برداشت بالا ناظر به معناى اول {تصلية} است.

فرجام اخروى مكذبان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 13 - 3

3 - آتش دوزخ ، فرجام تكذيب كنندگان آن

فويل . .. للمكذّبين ... يوم يدعّون إلى نار جهنّم دعًّا

فرجام دنيوى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 10

10 - مخالفان و تكذيب كنندگان انبياى الهى ، در زندگى دنيايى نيز داراى فرجامى بد و عبرت آموزاند .

فانتقمنا منهم فانظر كيف كان ع_قبة المكذّبين

فرجام سخت مكذبان پاداشهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 10 - 1

1 - خداوند ، بخيلان و زراندوزانى را كه تكذيب گر پاداش هاى الهى اند ، به آينده اى سخت دچار و راه گرفتارى به آن را برايشان هموار مى سازد .

فسنيسّره للعسرى

تعبير {آسان ساختن} در اين آيه، لزوماً تعبيرى استهزاآميز

نيست; زيرا مى توان گفت: مراد مهيّا ساختن زمينه درافتادن به فرجام سخت است.

فرجام شوم مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 19 - 1

1 - منكران آيات الهى كه به بردگان ، يتيمان و مسكينان خدمتى نكرده و صبر و ترحّم ، را رواج ندهند ، در آخرت گرفتار فرجامى شوم و نكبت بار خواهند شد .

و الذين كفروا ب_اي_تنا هم أصح_ب المشئمة

{مشأمة} از {شُؤم}، نقطه مقابل يُمْن (صحاح) گرفته شده است. (العين)

فرجام شوم مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 10،11

10_ مطالعه آثار باقيمانده از تكذيب كنندگان انبيا ، گوياى عاقبت شوم آنان و گرفتار آمدنشان به عذاب هاى الهى است .

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

11_ خداوند ، تكذيب كنندگان رسالت پيامبر ( ص ) را به فرجام شوم و گرفتار آمدن به عذاب استيصال تهديد كرد .

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 10

10 - مخالفان و تكذيب كنندگان انبياى الهى ، در زندگى دنيايى نيز داراى فرجامى بد و عبرت آموزاند .

فانتقمنا منهم فانظر كيف كان ع_قبة المكذّبين

فرجام شوم مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 4

4 - ترسيم فرجام نيك متقين و سرنوشت شوم تكذيب كنندگان دين ، از وظايف رهبران الهى

فذكّر

ظاهراً موضوع تذكر، مطالبى است كه در آيات

پيشين در مورد فرجام نيك مؤمنان و سرنوشت شوم كافران آمده است.

فرجام شوم مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 5 - 1

1 - فرجامى بسيار سخت ، در انتظار منكران معاد

ثمّ كلاّ سيعلمون

{ثمّ} براى تراخى است و مراد از آن در آيه شريفه، تراخى رتبى است; يعنى، آينده منكران معاد، مراحلى دارد كه يكى از ديگرى دشوارتر خواهد بود.

فرجام مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 137 - 6،8

6 _ ضرورت كاوش و دقّت در فرجام تكذيب كنندگان دين الهى

فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين

8 _ هشدار به مردم از عاقبت و فرجام شوم تكذيب كنندگان دين خداوند

فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 138 - 3،5

3 _ توجّه به سنّت هاى الهى در جوامع بشرى و سرنوشت شوم تكذيب كنندگان ، روشنگر مردم است .

قد خلت من قبلكم سنن . .. هذا بيان للنّاس

بنابر اينكه {هذا}، اشاره به معارفى باشد كه در آيه قبل (قد خلت . .. ) بيان شده است.

5 _ توجّه به سنت هاى الهى در جوامع بشرى و سرنوشت شوم تكذيب كنندگان ، هدايتگر تقواپيشگان و پندى براى آنان

قد خلت من قبلكم سنن . .. هدىً و موعظة للمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 139 - 5

5 _ توجّه به سنّت هاى الهى در فرجام شوم تكذيب كنندگان دين خداوند ، از ميان برنده هر گونه حزن

و اندوه و سستى از جامعه ايمانى

فسيروا . .. فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين ... و لاتهنوا و لاتحزنوا

اگر جمله {و لا تهنوا . .. }، عطف بر جمله {فانظروا كيف ...} باشد، معناى اين دو آيه چنين مى شود: شما محزون نباشيد، عاقبت تكذيب كنندگانِ آيات الهى (دشمن شما مسلمانان)، نابودى است.

فرجام مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 11

11 _ هشدار خداوند به افترا زنندگان به او و تكذيب كنندگان آيات الهى و تهديد آنان به سرانجامى شوم

و من أظلم ممن افترى على اللّه كذبا أو كذب بايته إنه لايفلح الظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 36 - 1

1 _ گرفتارى به آتش دوزخ فرجام منكران رسالت انبيا و تكذيب كنندگان آيات الهى (احكام و معارف نازل شده بر پيامبران)

و الذين كذبوا . .. هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 7

7 _ ورود تكذيب كنندگان و مستكبران به بهشت، مخالف سنتهاى خداوند در نظام آفرينش

و لايدخلون الجنة حتى يلج الجمل فى سم الخياط

ورود شتر به روزنه سوزن گرچه عقلا محال نيست، ولى بر خلاف نظام جارى در طبيعت است. بنابراين به كارگيرى ضرب المثل مذكور مى تواند بيانگر اين باشد كه ورود تكذيب كنندگان به بهشت اگر چه امتناع عقلى ندارد، ولى با سنن الهى ناسازگار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 13،14

13 _ ضرورت بررسى و

دقت در فرجام شوم فسادگران و تكذيب كنندگان آيات الهى و رسالت پيامبران

فظلموا بها فانظر كيف كان عقبة المفسدين

14 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و منكران رسالت انبيا ، از مفسدان و در معرض فرجامى شوم هستند .

فظلموا بها فانظر كيف كان عقبة المفسدين

به كارگيرى عنوان {مفسدين} براى فرعون و اشرافيان دربارش مى تواند به اين سبب باشد كه آنان آيات الهى را تكذيب كردند و رسالت موسى(ع) را نپذيرفتند. همچنين مى تواند براى تبيين ريشه تكذيب آيات الهى و انكار رسالت از سوى آنان باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 18

18 _ توجه به داستان بلعم باعورا برانگيزاننده آدمى به تفكر در سرنوشت شوم تكذيب كنندگان و ايجادكننده زمينه هاى هدايت در وى است .

فاقصص القصص لعلهم يتفكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 17 - 12

12 _ تكذيب گران آيات الهى ( قرآن ) مردمانى بدفرجام

أو كذب بأيته إنه لا يفلح المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 87 - 10

10 - قيامت روز ذلت كافران و پايان بخشيدن به گردن فرازى گردنگشان دنيا

أكذّبتم ب_اي_تى . .. و كلّ أتوه دخرين

هرچند تعبير {كلّ أتوه} شامل همه مؤمنان و كافران مى شود; اما با توجه به اصل تناسب و ارتباط آيات، مى توان گفت كه نظر عمده، متوجه تكذيب كنندگان آيات الهى است. مبنى بر اين كه آنان گرچه در دنيا ظالمانه كفر ورزيده اند; اما بايد بدانند كه در

آخرت، مجال گستاخى براى هيچ يك از آنان نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 10 - 2

2 - گرفتارى به جهنم و عذاب الهى ، سرنوشت تكذيب كنندگان آيات الهى است .

ويل يومئذ للمكذّبين

به قرينه {إذا تتلى عليه آياتنا. ..} در آيات بعد، عنوان {مكذّبين}، تكذيب كنندگان آيات خداوند را در برمى گيرد.

فرجام مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 11 - 1،9

1 _ پيامبر اكرم(ص) مأمور ترغيب مردم به سير در زمين و تدبر در سرانجام تكذيب كنندگان پيامبران الهى

قل سيروا فى الأرض ثم انظروا كيف كان عقبة المكذبين

9 _ لزوم نگرش عبرت آموز و توجه به سرانجام شوم تكذيب پيامبران و رسالت داران الهى

ثم انظروا كيف كان عقبة المكذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 36 - 1

1 _ گرفتارى به آتش دوزخ فرجام منكران رسالت انبيا و تكذيب كنندگان آيات الهى (احكام و معارف نازل شده بر پيامبران)

و الذين كذبوا . .. هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 92 - 6

6 _ بيان فرجام شوم كفرپيشگان و تكذيب كنندگان رسولان الهى ، روشى براى مبلغان دين براى شناساندن زيانكاران واقعى

الذين كذبوا شعيباً كانوا هم لخسرين

خداوند با بيان فرجام شوم كفرپيشگان، زيانكاران واقعى را به مردم معرفى كرد. بنابراين از راههاى معرفى كردن زيانكاران واقعى بيان فرجام شوم آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 97

- 5

5 _ توجه جوامع بشرى به فرجام شوم تكذيب كنندگان انبيا ، زمينه ساز نگرانى ايشان در ابتلا به عذاب الهى و مايه گرايش آنان به ايمان و تقواست .

و لو أن أهل القرى . .. أفأمن أهل القرى أن يأتيهم بأسنا

جمله {أفأمن . .. } عطف بر جمله {فاخذنهم بما كانوا يكسبون} است. يعنى آيا اقوام و ملتهاى كفرپيشه پس از آگاهى به سرنوشت شوم تكذيب كنندگان انبيا، باز هم عذاب الهى را انكار مى كنند و خويشتن را از گرفتار آمدن به آن مصون مى پندارند؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 101 - 2،4

2 _ خداوند ، تسلى دهنده پيامبر ( ص ) با بيان سرگذشت شوم كفرپيشگان تكذيب كننده انبيا ( ع )

نقص عليك

مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) {عليك} در بيان سرگذشت امتهاى تكذيب كننده گذشته مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

4 _ بيان سرنوشت شوم تكذيب كنندگان انبيا ( ع ) براى هشدار و تذكار آيندگان ، از روش هاى هدايتى قرآن

تلك القرى نقص عليك من أنبائها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 13،14

13 _ ضرورت بررسى و دقت در فرجام شوم فسادگران و تكذيب كنندگان آيات الهى و رسالت پيامبران

فظلموا بها فانظر كيف كان عقبة المفسدين

14 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و منكران رسالت انبيا ، از مفسدان و در معرض فرجامى شوم هستند .

فظلموا بها فانظر كيف كان عقبة المفسدين

به كارگيرى عنوان {مفسدين} براى فرعون و اشرافيان دربارش مى تواند به اين سبب باشد كه آنان آيات الهى

را تكذيب كردند و رسالت موسى(ع) را نپذيرفتند. همچنين مى تواند براى تبيين ريشه تكذيب آيات الهى و انكار رسالت از سوى آنان باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

فرجام مكذبان انذارهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 16 - 1

1 - كسانى كه هدايت و انذار هاى الهى را تكذيب كرده و از آن روى گردان شدند ، شقى ترين افراد و گرفتار دشوارترين فرجام اند .

الذى كذّب و تولّى

آيات پيشين _ كه سخن از {هدايت} و {انذار} به ميان آورده بود _ قرينه است بر اين كه تكذيب و تولّى در رابطه با همان امور است.

فرجام مكذبان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 92 - 3

3 _ تكذيب كنندگان شعيب ( ع ) ، خود به فرجام زيانبارى كه براى مؤمنان پيش بينى مى كردند ، گرفتار شدند .

لئن اتبعتم شعيباً إنكم إذاً لخسرين . .. الذين كذبوا شعيباً كأن لم يغنوا فيها

حصرى كه از ضمير فصل استفاده مى شود حصر قلب است. يعنى بيان مى كند كه پندار كفرپيشگان (زيانكارى مؤمنان) باطل است و خود آنان زيانكار هستند.

فرجام مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 17 - 12

12 _ تكذيب گران آيات الهى ( قرآن ) مردمانى بدفرجام

أو كذب بأيته إنه لا يفلح المجرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 1

1- تكذيب كنندگان حقانيت قرآن ، سرانجام تمامى گناهان عمل خويش

را در قيامت بر دوش خواهند كشيد .

و إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا أوزارهم كاملة يوم ال

لام {ليحملوا} لام عاقبت است و {أوزار} (جمع وزر) به معناى ثقل و سنگينى و كنايه از گناه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 59 - 1

1_ تهديد منكرانِ پيام هاى روشن و قابل درك قرآن ، به فرجامى سخت از سوى خداوند

فإنّما يسّرن_ه . .. فارتقب إنّهم مرتقبون

عبارت {إنّهم مرتقبون}، كنايه از اين است كه كافران به بيان هاى روشن وحى ايمان نمى آورند تا سرانجام وعيدهاى ما تحقق يابد.

فرجام مكذبان لقاءالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 11 - 12

12 - انكار لقاى پروردگار از سوى كافران ، باعث نمى شود كه آنان در پيشگاه خدا حاضر نشوند ، بلكه به اجبار به سوى خدا باز خواهند گشت .

بل هم بلقاء ربّهم ك_فرون . .. ثمّ إلى ربّكم ترجعون

فرجام مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 119 - 9

9 - دوزخ ، فرجام كافران به رسالت پيامبر و سرپيچى كنندگان از احكام اسلام

إنا أرسلنك بالحق . .. و لاتسئل عن أصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 41 - 8

8 _ خداوند تسلى دهنده پيامبر(ص) با تبيين فرجام تكذيب كنندگان و منكران رسالتهاى او

و كذلك نجزى الظلمين

حرف {ك} در {ذلك} خطاب به پيامبر(ص) است و از اهداف اين خطاب پس از بيان كفر منكران

رسالتهاى الهى، تسلى دادن به اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 24 - 1

1 - گرفتارى به بزرگ ترين عذاب هاى خداوند ، فرجام كسانى است كه از پند و اندرز هاى پيامبر ( ص ) روى برگردانده ، به آن كفر مىورزند .

إلاّ من تولّى و كفر . فيعذّبه اللّه العذاب الأكبر

فرجام مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 15

15 _ انكار معاد، گناه و بارى شوم بر دوش منكران معاد در قيامت است.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه . .. ألا ساء ما يزرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 69 - 4

4 - كيفر منكران معاد و ختم فرجام ايشان با عذابى مرگبار ، از سنت هاى خداوند است .

فانظروا كيف كان ع_قبة المجرمين

تعبير {فانظروا} دربردارنده معناى عبرت گيرى و درس آموزى است و عبرت گرفتن در صورتى معنا دارد كه حكم جارى بر مجرمان پيشين، درباره نسل هاى بعد نيز استمرار داشته باشد.

فرجام مكذبان نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 73 - 8

8 _ خداوند ، با بيان عاقبت نيك ياران حضرت نوح ( ع ) و فرجام شوم تكذيب كنندگانش ، پيامبر اكرم ( ص ) و مؤمنان را دلدارى داده و مشركان را به عذاب استيصال تهديد نمود .

و اتل عليهم نبأ نوح . .. فانظر كيف كان عقبة المنذرين

فرجام مكذبان هدايتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 16 - 1

1 - كسانى كه هدايت و انذار هاى الهى را تكذيب كرده و از آن روى گردان شدند ، شقى ترين افراد و گرفتار دشوارترين فرجام اند .

الذى كذّب و تولّى

آيات پيشين _ كه سخن از {هدايت} و {انذار} به ميان آورده بود _ قرينه است بر اين كه تكذيب و تولّى در رابطه با همان امور است.

فروروى مكذبان خدا در زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 9 - 8

8 - فرو كشيده شدن منكران معاد در زمين ، بسته به خواست و مشيت خداوند است .

إن نشأ نخسف بهم الأرض

فرومايگى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 10 - 7

7 - بى مبالاتى در سوگند ياد كردن و فرومايگى ، از ويژگى هاى كافران تكذيب كننده رسالت پيامبراسلام ( ص )

فلاتطع المكذّبين . .. حلاّف مهين

صفت {حلاّف مهين} و ديگر اوصافى كه در آيات بعد ذكر مى شود، مربوط به كافرانى است كه رسالت پيامبراسلام(ص) را تكذيب مى كردند.

فسق مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 8

8 - انكار قرآن و دلايل رسالت پيامبر ( ص ) ، نشانه فسق و انحراف انكار كننده است .

و ما يكفر بها إلا الفسقون

فسق مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 8

8 - انكار قرآن و دلايل رسالت پيامبر ( ص ) ،

نشانه فسق و انحراف انكار كننده است .

و ما يكفر بها إلا الفسقون

فشار جهنم بر مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 13 - 6

6 _ { إن رسول اللّه ( ص ) سئل عن قول اللّه { و إذا أُلقوا منها مكاناً ضيّقاً مقرّنين } قال : و الذى نفسى بيده انّهم ليستكرهون فى النار كما يستكره الوتد فى الحائط .

از رسول خدا(ص) در باره قول خدا {إذا أُلقوا منها مكاناً ضيّقاً. ..} سؤال شد؟ فرمود: قسم به كسى كه جانم در دست او است آنان با اكراه و فشار در جهنم جاى داده مى شوند; همان گونه كه ميخ با فشار در ديوار كوبيده مى شود.

فعليت عذاب مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 10 - 6

6- عذاب از هم اكنون براى منكران آخرت آماده است .

أعتدنا لهم عذابًا أليمًا

{أعتدنا} (با صيغه ماضى) اشاره به آماده بودن فعلى عذاب دارد.

فلسفه زندگى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 46 - 2

2 - خورد و خوراك و بهره ناچيز از لذت هاى مادى ، هدف زندگى كافران و منكران قيامت

كلوا و تمتّعوا قليلاً

از اين كه به كافران گفته مى شود: بخوريد و بهره گيريد، مى توان به اين حقيقت دست يافت كه آنان جز همين كار، هدف ديگرى در زندگى ندارند و گرنه به آن فراخوانده مى شدند.

فلسفه مهلت به مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج

- 22 - 44 - 4

4 - خداوند ، به همه اقوام كافر و تكذيب گر ، فرصت مى داد تا شايد متنبه شوند و دست از مخالفت بردارند .

فأمليت للك_فرين ثمّ أخذتهم

{إملاء} (مصدر {أمليت}) از {مَلْو} و به معناى فرصت دادن است; يعنى، آن اقوام تكذيب گر و كافر را فرصت دادم تا به خود بيايند و دست از مخالفت بردارند. آن گاه چون آنان از فرصت داده شده استفاده نكردند و هم چنان بر كفر و تكذيب خود اصرار ورزيدند، آنان را از ميان برداشتم و نابودشان ساختم.

فلسفه مهلت به مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 2

2 - مهلت دادن به تكذيب گران ، در راستاى سقوط تدريجى آنان است ; نه در جهت منافع آنان

سنستدرجهم. .. و أُملى لهم

عبارت {اُملى لهم} تأكيد و بيان ديگرى براى مسأله سقوط تدريجى كافران است; يعنى، ما به آنان مهلت داديم تا سقوط تدريجى آنان تحقق يابد.

فلسفه مهلت به مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 2

2 - مهلت دادن به تكذيب گران ، در راستاى سقوط تدريجى آنان است ; نه در جهت منافع آنان

سنستدرجهم. .. و أُملى لهم

عبارت {اُملى لهم} تأكيد و بيان ديگرى براى مسأله سقوط تدريجى كافران است; يعنى، ما به آنان مهلت داديم تا سقوط تدريجى آنان تحقق يابد.

فلسفه نقل عذاب مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45 - 9

9 - دلدارى خداوند به پيامبر

( ص ) ، با بيان عذاب شدن ملت هاى تكذيب كننده پيامبران

و كذّب الذين من قبلهم و ما بلغوا معشار ما ءاتين_هم فكذّبوا رسلى فكيف كان نكير

قيدهاى اخروى مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 12 - 1

1 - تكذيب گران دين ستيز ، گرفتار قيد و بند هاى گران در عرصه قيامت

إنّ لدينا أنكالاً

{نِكْل} (مفرد {أنكال}) به معناى {قيد شديد} است (قاموس المحيط).

كارگزاران خدا و مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 14 - 5

5 - يادآورى مواضع انكارآميز تكذيب كنندگان قيامت از سوى مأموران الهى ، به هنگام مواجهه آنان با آتش دوزخ

ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون

كرى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 7 - 1،2

1 - خداوند قلب منكران قرآن را از فهميدن معارف دين و گوش آنان را از شنيدن حقايق دينى ، بازداشته است .

ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم

{ختم} به معناى بستن درب چيزى با گل و مانند آن و به اصطلاح لاك و مهر كردن، است. بسته شدن قلب، كنايه از درك نكردن و نفهميدن است. و {على سمعهم} مى تواند عطف بر {على قلوبهم} باشد و نيز مى تواند خبر براى {غشاوة} باشد. در برداشت فوق، احتمال اول لحاظ شده است.

2 - بر گوش و چشم منكران آن ، حجابى است كه آنان را از شنيدن و ديدن حقايق دين ، ناتوان ساخته است .

و على سمعهم و على ابصرهم غشوة

{غشاوة} به معناى پرده

و مانند آن است. در برداشت فوق {على سمعهم} خبر براى {غشاوة} گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 1

1 _ تكذيب كنندگان آيات الهى (قرآن)، كرها و لالهايى فرو رفته در ظلمتها هستند.

و الذين كذبوا بأيتنا صم و بكم فى الظلمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 5 - 2

2 - تصريح منكران قرآن ، به نفوذناپذيرى قلب و گوش آنان در برابر وحى

و قالوا قلوبنا فى أكنّة . .. و فى ءاذاننا وقر

كفر مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 47 - 9

9 - آيات خداوند را ، جز كافران ، كسى انكار نمى كند .

و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون

كفر مكذبان اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 1 - 4

4 - منكران اسلام _ چه از اهل كتاب باشند و چه مشرك _ كافراند .

الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين

حرف {من} براى تبيين است و مصداق {الذين كفروا} را، اهل كتاب و مشركان معرفى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 4

4 - منكران اسلام _ چه اهل كتاب باشند و چه مشرك _ كافراند .

إنّ الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين

كفر مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 98 - 2،8

2 _ هيچ قومى از اقوام تكذيب

كننده سابق _ به جز قوم يونس _ پيش از نزول عذاب استيصال ، به دست كشيدن از تكذيب پيامبر خود و اظهار ايمان به او موفق نشدند .

فلولا كانت قرية ءامنت فنفعها إيمنها إلا قوم يونس

8 _ از تمام اقوام تكذيب كننده پيشين ، تنها قوم يونس پيش از وقوع عذاب استيصال ، از تكذيب دست برداشته و ايمان آوردند .

فلولا كانت قرية ءامنت فنفعها إيمنها إلا قوم يونس لما ءامنوا كشفنا عنهم عذاب الخز

كفر مكذبان توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 5 - 2

2 - منكران يگانگى خدا و معتقدان به تعدد معبود ، كافراند .

و قال الك_فرون . .. أجعل الألهة إل_هًا وحدًا

كفر مكذبان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 68 - 9

9 - افترازنندگان به خدا و تكذيب كنندگان حق ، كافرند و جايشان در جهنم است .

و من أظلم ممّن افترى على اللّه . .. أو كذّب بالحقّ... أليس فى جهنّم مثوًى للك_فر

{ال} در {الكافرين} براى عهد بوده و اشاره به همين افرادى دارد كه در آيه، مورد بحث قرار گرفته اند.

كفر مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 6 - 2

2 - منكران قرآن ، به خدا و قيامت ايمان نخواهند آورد .

إن الذين كفروا . .. لايؤمنون

متعلَّق {لايؤمنون} به دليل آيه هشت و نيز آيات قبل، خدا و قيامت است; يعنى: لايؤمنون باللّه و لاباليوم الآخر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف -

7 - 186 - 7،8

7 _ كفرپيشگان منكر قرآن ، مردمى متحير و سرگردان در وادى گمراهى و طغيانگرى

و يذرهم فى طغينهم يعمهون

در برداشت فوق {فى طغيانهم} متعلق به {يعمهون} گرفته شده است، {عَمَهْ} (مصدر {يعمهون}) به معناى تحير و سرگردانى است.

8 _ كفرپيشگان منكر قرآن راهى براى نجات از تحير و سرگردانى ندارند .

و يذرهم فى طغينهم يعمهون

معناى جمله {يذرهم . .. } بنابراينكه {فى طغيانهم} متعلق به {يعمهون}باشد، چنين مى شود: خداوند منكران قرآن را رها نمى سازد تا همچنان در وادى طغيان، سرگردان بمانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 36 - 1

1 - منكران قرآن ، كافراند .

ثمّ أورثنا الكت_ب . .. و الذين كفروا

مقصود از كفر در اين آيه _ به قرينه آيات پيشين كه درباره قرآن كريم بود _ انكار قرآن است.

كفر مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 90 - 20

20 - يهوديان منكر رسالت پيامبر ( ص ) ، از زمره كافرانند و به عذابى خفت آور گرفتار خواهند شد .

و للكفرين عذاب مهين

كفر مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 17 - 3

3 - منكران معاد ، فرو رفته در كفر و در اوج پافشارى بر پندار باطل خويش

ما أكفره

از آيات بعد _ كه توجّه به مبدأ خلقت انسان را مقدمه توجّه به معاد در {ثمّ إذا شاء أنشره} قرار داده است _ استفاده مى شود كه آيه شريفه بر منكران معاد نيز قابل تطبيق است. مفاد جمله

{ماأكفره}، تعجّب از رسوخ كفر در كافران است تا آن حد كه به هيچ نحو زايل نمى شود. اين تعبير ممكن است، صيغه تعجب و يا استفهام باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 22 - 2

2 - منكران معاد ، كافراند .

لتركبنّ طبقًا عن طبق . .. بل الذين كفروا يكذّبون

كفر مكذبان نعمتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 83 - 4

4- اكثر انكار كنندگان نعمت هاى الهى ، مصداق و مجسمه كامل كفرند .

يعرفون نعمت الله . .. و أكثرهم الك_فرون

برداشت فوق، بنابراين نكته است كه ضمير {هم} به فاعل {يعرفون}باز گردد و الف و لام در {الكافرون} براى استغراق باشد.

كم فروشى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 4 - 5

5 - كم فروشى ، گناهى در خور منكران معاد است و صدور آن از باورداران آخرت مايه شگفتى است .

ألا يظنّ أُول_ئك أنّهم مبعوثون

كوردلى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 66 - 5

5 - منكران آخرت ، مردمى كور باطن و فاقد بصيرت

بل هم منها عمون

{عمى} (مفرد {عمون}) يعنى كور، و مقصود از كورى در آيه، كورى دل است و نه كورى سر.

كوردلى مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 64 - 11

11 _ تكذيب كنندگان قوم نوح ( ع ) ، مردمى كوردل بودند .

إنهم كانوا قوماً عمين

كلمه {عمين} جمع

{عمى} به معناى فاقدان بصيرت است.

كوردلى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 46 - 11

11 - كافران و تكذيب كنندگان پيامبران ، نابينايان واقعى و محروم از بينايى دل

أفلم يسيروا فى الأرض . .. و ل_كن تعمى القلوب التى فى الصدور

كوردلى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 19 - 5

5_ آنان كه الهى بودن قرآن و حقانيّت آن را باور ندارند ، كوردل و جاهلند .

أفمن يعلم أنما أُنزل إليك من ربك الحق كمن هو أعمى

كوردلى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 16

16 _ مؤمنان به پيامبر(ص)، بينا و راه يافته و تكذيب كنندگان او كور و گمراه هستند.

فمن ءامن . .. والذين كذبوا ... قل هل يستوى الأعمى و البصير

چون موضوع آيات اثبات رسالت پيامبر(ص) است، مى توان گفت مراد از {البصير} مؤمنان به آن حضرت و مراد از {الأعمى} تكذيب كنندگان آن حضرت هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 43 - 2

2 _ مردمى كه از نزديك ، اعمال و رفتار پيامبر ( ص ) را نظاره كرده و از او تبعيت نمى كردند ، همانند آن نابينايى اند كه از نعمت بصيرت دل نيز محروم است .

و منهم من ينظر إليك أفأنت تهدى العمى و لو كانوا لا يبصرون

كورى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 7 -

2

2 - بر گوش و چشم منكران آن ، حجابى است كه آنان را از شنيدن و ديدن حقايق دين ، ناتوان ساخته است .

و على سمعهم و على ابصرهم غشوة

{غشاوة} به معناى پرده و مانند آن است. در برداشت فوق {على سمعهم} خبر براى {غشاوة} گرفته شده است.

كيفر اخروى مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 13 - 1

1 - تكذيب گران دين ستيز در قيامت ، با غذاى گلوگير كيفر مى شوند .

و المكذّبين . .. و طعامًا ذا غصّة

كيفر اخروى مكذبان الياس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 127 - 2

2 - قوم تكذيب كننده الياس ، در روز قيامت براى حسابرسى و كيفر احضار خواهند شد .

فإنّهم لمحضرون

كيفر اخروى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 127 - 3

3 - تكذيب كنندگان پيامبران و اديان الهى ، براى حسابرسى و كيفر در روز قيامت احضار خواهند شد .

فإنّهم لمحضرون

كيفر اخروى مكذبان ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 11

11_ منكران معاد و ربوبيت خدا در روز قيامت به غل ها و زنجيرهايى كه بر گردنشان آويخته مى شود ، گرفتار خواهند شد .

أُول_ئك الأغل_ل فى أعناقهم

كيفر اخروى مكذبان كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 111 - 3

3_ انكار كنندگان كتاب هاى آسمانى ، به كيفر و مجازات اخروى گرفتار خواهند

شد .

و إنّ كلاًّ لما ليوفينّهم ربك أعم_لهم

قابل ذكر است كه مفسران درباره كلمه {لما} و معنا و جايگاه آن در آيه شريفه، سخنان بسيارى دارند. علاقه مندان را به كتابهاى مفصل تفسيرى و ادبى ارجاع مى دهيم. آنچه به نظر تكلفى ندارد اين است كه {لمّا} شرطيه است و فعل آن محذوف مى باشد كلام با تقدير آن چنين مى شود: إنّ كلاًّ لما أتتهم الساعة ليوفينّهم.

كيفر اخروى مكذبان كيفر هاى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 12 - 4

4 - گنه كاران و تكذيب كنندگان كيفر هاى اخروى ، در قيامت به كيفر گناه و تكذيب خود گرفتار خواهند شد .

بل تكذّبون بالدين . .. يعلمون ما تفعلون

مطرح ساختن كتابت و علم كاتبان _ به قرينه {بل تكذّبون بالدين} _ هشدارى به تكذيب گران است كه عمل آنان بى كيفر نخواهد ماند.

كيفر دنيوى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 64 - 5

5 _ خداوند ، قوم نوح ( ع ) را به خاطر تكذيب آياتش ، با غرق كردن در آب به هلاكت رساند .

و أغرقنا الذين كذبوا بايتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 40 - 11

11_ حسابرسى و مجازات كفرپيشگان و منكران رسالت در دنيا

و علينا الحساب

از آن جا كه مقصود از تهديدهاى اشاره شده در اين آيه عذابهاى دنيوى است ، معلوم مى شود مراد از حساب در جمله {علينا الحساب} نيز حسابرسى در دنياست.

كيفر مكذبان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 11 - 5،8

5 _ مجازات كافران و تكذيب كنندگان آيات الهى ، از سنّت هاى خداوند است .

كدأب ال فرعون و الذين من قبلهم كذّبوا باياتنا فاخذهم اللّه بذنوبهم

خداوند همه كافران را در همه عصرها، تهديد به عذاب كرده و از اين، عموميّت سنت الهى در مورد كافران، استنباط مى شود.

8 _ فرعونيان و پيشينيانشان كه تكذيب كنندگان آيات الهى بودند ، گرفتار عقوبت شديد خدا شدند .

كذّبوا باياتنا فاخذهم اللّه بذنوبهم و اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 12 - 2

2 - تكذيب گران دين ستيز ، به آتش برافروخته در قيامت گرفتار خواهند بود .

و جحيمًا

كيفر مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 4 - 3

3 - بينش غلط منكران آخرت در تشخيص زشتى كردار خويش ، كيفرى الهى براى آنان

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة زيّنّا لهم أعم_لهم

تعبير {زيّنّا} (ما آراستيم) اشاره به اين حقيقت دارد كه بينش نادرست كافران در عرصه ارزش گذارى، نتيجه اى است كه خداوند در ازاى حق ناپذيرى آنان مقرر فرموده است.

كيفر مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 39 - 1

1 - آتش دوزخ ، كيفر و سزاى انكار كنندگان و تكذيب كنندگان آيات الهى است .

و الذين كفروا و كذبوا بأيتنا أولئك أصحب النار

{تكذيب} (مصدر كذبوا) به معناى: نسبت دروغ دادن است. {آياتنا} علاوه بر تعلقش به {كذبوا} متعلق به {كفروا} نيز مى باشد.

جمله {الذين كفروا ...} عطف بر جمله {من تبع ...} است و بيانگر گروهى است كه هدايتها و رهنمودهاى الهى را پذيرا نيستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 10

10 _ عذاب خداوند و سرانجامى شوم در انتظار تكذيب كنندگان و استهزاگران حق (قرآن و ديگر آيات خداوند)

فقد كذّبوا بالحق لمّا جاءهم فسوف يأتيهم أنبؤا ما كانوا به يستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 36 - 1،3

1 _ گرفتارى به آتش دوزخ فرجام منكران رسالت انبيا و تكذيب كنندگان آيات الهى (احكام و معارف نازل شده بر پيامبران)

و الذين كذبوا . .. هم فيها خلدون

3 _ آتش دوزخ ابدى است و تكذيب كنندگان آيات الهى در آن جاودان هستند.

أولئك أصحب النار هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 41 - 2

2 _ تكذيب كنندگان و اعراض كنندگان از آيات الهى در بسترى از آتش جهنم و توده هايى آتشين بر فراز خويش، گرفتار خواهند شد.

لهم من جهنم مهاد و من فوقهم غواش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 51 - 8

8 _ بى اعتنايى خداوند به كافران و به فراموشى سپردن آنان در آخرت ، سزاى غفلت آنان از قيامت و انكار آيات الهى است .

فاليوم ننسيهم كما نسوا لقاء يومهم هذا و ما كانوا بايتنا يجحدون

حرف {كاف} در {كما نسوا} تعليليه است و {ما} مصدريه ; يعنى {لنسيانهم}. همچنين {ما} در {ما كانوا} مصدريه است و عطف

بر {ما نسوا}، يعنى: لكونهم باياتنا يجحدون.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 182 - 1،2

1 _ خداوند تكذيب كنندگان آياتش را بتدريج به ورطه هاى سقوط مى كشاند تا شايسته دوزخ شوند .

و الذين كذبوا بايتنا سنستدرجهم من حيث لايعلمون

{استدرجه إلى كذا} يعنى او را بتدريج و گام به گام به چيزى نزديك كرد. متعلق {سنستدرجهم}، به دليل آيه 179، جهنم است ; يعنى تكذيب كنندگان را بتدريج به جهنم نزديك مى كنيم.

2 _ خداوند با عواملى خام كننده و خالى از هشدار ( رفاه ها و آسايش ها . . . ) تكذيب كنندگان آيات را به سير در راه سقوط وامى دارد .

سنستدرجهم من حيث لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 183 - 1،2،4

1 _ سنت خداوند بر امهال كفرپيشگانِ تكذيب كننده و تأخير در هلاكت و عذاب ايشان است .

و أملى لهم إن كيدى متين

املاء (مصدر اُملى از ماده ملاوة) به معناى مهلت دادن و تأخير انداختن است. به مناسبت اينكه حقيقت بيان شده (مهلت دادن و تأخير انداختن) درباره تكذيب كنندگان آيات الهى است، معلوم مى شود مراد از تأخير، تأخير در عذاب است.

2 _ تكذيب كنندگان آيات الهى سزاوار عذاب از جانب خداوند هستند .

و أملى لهم

آنگاه مهلت دادن و تأخير انداختن عذاب موضوع پيدا مى كند كه استحقاق عذاب بالفعل وجود داشته باشد.

4 _ تأخير در عذاب تكذيب كنندگان و كشاندن تدريجى آنان به ورطه هاى سقوط با عواملى خوشايند و خام كننده ، مكر خدا با ايشان است .

سنستدرجهم .

.. و أملى لهم إن كيدى متين

مراد از {كيد} همان استدراج و امهالى است كه در آيه قبل مطرح شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 73 - 5

5 _ خداوند ، آن دسته از قوم نوح را كه آيات الهى را تكذيب كردند ، در آب غرق نمود .

و أغرقنا الذين كذبوا بأيتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 106 - 1

1- دوزخ ، جزاى كافرانِ به آيات الهى و منكران معاد است .

ذلك جزاؤهم جهنّم بما كفروا

مراد از كفر، به قرينه آيه قبل، كفر به آيات خدا و معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 6

6 - كافرانِ به آيات خدا و معاد ، عذابى دردناك خواهند داشت .

و الذين كفروا بأي_ت اللّه و لقائه . .. و أول_ئك لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 22 - 5

5 - گرفتار شدن تكذيب كنندگان آيات الهى به عذاب عظيم در قيامت ، حاصل و پى آمد اعراض آنان از آيات خدا ، پس از توجه به آنها است .

و لنذيقنّهم من العذاب . .. دون العذاب الأكبر ... و من أظلم ممّن ذكّر بأي_ت ربّه

{و من أظلم. ..} به منزله تعليل آيه قبل است و درصدد تبيين چرايىِ گرفتار آمدن مجرمان به عذاب سخت قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 29 - 8

8 - مجازات الهى

، در انتظار منكران معاد و تكذيب كنندگان آيات او است .

إنّهم كانوا . .. و كلّ شىء أحصين_ه كت_بًا

جمله {وكلّ شىء . ..}، _ پس از بيان انكار معاد و تكذيب آيات از سوى طغيانگران _ تهديد آنان به مجازات در آخرت است.

كيفر مكذبان اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 1

1 - كافران به اسلام _ چه اهل كتاب باشند و چه مشرك _ به آتش جهنم ، گرفتار خواهند شد .

إنّ الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين فى نار جهنّم

كيفر مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 36 - 1

1 _ گرفتارى به آتش دوزخ فرجام منكران رسالت انبيا و تكذيب كنندگان آيات الهى (احكام و معارف نازل شده بر پيامبران)

و الذين كذبوا . .. هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 99 - 1

1 _ تكذيب كنندگان انبيا ، در معرض مكر خداوند و برنامه هاى پنهانى و ناشناخته وى براى مجازات آنان

أفأمنوا مكر اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 10

10- گروه ها و اقوامى كه در طول تاريخ ، انبياى الهى را تكذيب كردند ، گرفتار عذاب شدند .

فسيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة المكذّبين

دعوت از مردم براى جهانگردى جهت مطالعه در عاقبت تكذيب كنندگان انبيا، دلالت بر اين دارد كه آنان دچار عذاب شده اند و مطالعه آن عبرت آموز است و اگر چنان چه

به مرگ طبيعى مرده بودند، با انسانهاى ديگر تفاوتى نداشتند و در نتيجه مزيتى براى مطالعه نخواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 7

7 - منكران رسالت پيامبران پس از دريافت آيات الهى ، سزاوار كيفرى سخت و نابودى با عذاب استيصال

و لو أنّا أهلكن_هم بعذاب من قبله لقالوا . .. فنتّبع ءاي_تك

{عذاب} نكره است و ناشناخته بودن عذاب، حاكى از شدت سختى آن است; به گونه اى كه حقيقت آن را نمى توان براى مخاطب ترسيم كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 37 - 1

1 _ خداوند ، قوم نوح را به خاطر تكذيب رسولان الهى ، در ميان امواج آب و توفان ، غرق ساخت .

و قوم نوح لما كذّبوا الرسل أغرقن_هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 10

10 -تمامى اقوام تكذيب گر ( چون قوم نوح ) ، به خاطر مبارزه با حق ( تعاليم پيامبران ) ، در دنيا مورد عقوبت وكيفر الهى قرار گرفتند .

كذّبت قبلهم قوم نوح . .. ليدحضوا به الحقّ فأخذتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 6 - 6

6 - ربوبيت الهى ، مقتضى عذاب دادن و كيفر كردن كافران حق ستيز و تكذيب كننده

و كذلك حقّت كلمت ربّك على الذين كفروا أنّهم أصح_ب النار

كيفر مكذبان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 17 - 4

4 - عذاب جهنم

، كيفر تكذيب كنندگان آن

ثمّ يقال ه_ذا الذى كنتم به تكذّبون

كيفر مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 24 - 6

6 - منكران دين بدون اتمام حجت با آنان ، به آتش دوزخ گرفتار نخواهند شد .

فإن لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقوا النار

جواب شرط {فان لم تفعلوا} محذوف است و جمله {فاتقوا . ..} جانشين آن شده است. جمله با تقدير آن چنين است: فان لم تفعلوا تمت عليكم الحجة و ثبت لديكم ان القرآن منزل من عنداللّه فاتقوا ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 15 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 19 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 24 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 28 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته

مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 34 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 37 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 40 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 45 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 47 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 49 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان

العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 15 - 7،8

7 - گرفتن مو هاى بالاى پيشانى تكذيب گران دين و كشاندن ذليلانه آنان به سوى آتش ، كيفر مخالفت آنها با نماز ، هدايت و تقوا

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... لئن لم ينته لنسفعًا بالناصية

{ناصية} به معناى انتهاى رستنگاه مو از قسمت جلو سر است، ريشه اين كلمه بر {علوّ} دلالت دارد و چون رستنگاه ناصيه در قسمت بالاى سر است، اين نام را بر آن نهاده اند (مقاييس اللغة). قسمت جلو سر را نيز {ناصيه} گويند (تاج العروس). {نسفعن} _ كه {نون تأكيد} آن به صورت تنوين نوشته مى شود _ يعنى، چنگ مى زنيم و مى كشانيم و ممكن است به معناى {سياه مى كنيم}، {نشانه مى گذاريم} يا {به خوارى مى كشانيم} باشد. (برگرفته از قاموس)

8 - تكذيب دين و روى گردانى از آن ، در پى دارنده كيفرى تحقيرآميز و گريزناپذير

أرءيت إن كذّب و تولّى . .. كلاّ لئن لم ينته لنسفعًا بالناصية

گرفتن موهاى جلو سر _ علاوه بر تحقير _ شخص را به طور كامل تسليم گيرنده آن مى سازد; به گونه اى كه مقاومت سودى نمى بخشد. كيفر ياد شده _ به قرينه {سندع الزبانية} (در آيات بعد) _ مربوط به قيامت است; ولى دلالت آيه شريفه بر كيفر دنيوى نيز بعيد نيست.

كيفر مكذبان ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 164 - 14

14 _ منكران ربوبيت خداوند در قيامت مجازات خواهند شد.

فينبئكم بما كنتم فيه تختلفون

برداشت فوق بر اين

اساس است كه {خبر دادن} (فينبئكم)، كنايه از كيفر دهى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 21 - 2

2 - شرك پيشگان منكر ربوبيت خدا ، سزاوار گرز هاى آهنين در دوزخ

و لهم مق_مع من حديد

{مقمعة} (مفرد {مقامع}) به معناى گرز است. پس {مقامع من حديد}; يعنى، گرزهاى آهنين.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 6 - 1

1 - آتش جهنم ، كيفر منكران ربوبيت خداوند

و للذين كفروا بربّهم عذاب جهنّم

كيفر مكذبان عذاب كم فروشان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 10 - 5

5 - كسانى كه عذاب كم فروشان را تكذيب كنند ، در قيامت به عذاب جهنم گرفتار خواهند شد .

ويل للمطفّفين . .. ويل يومئذ للمكذّبين

مراد از {مكذّبين} _ به قرينه آيه بعد _ تكذيب گران روز قيامت و رخدادهاى آن اند و از مصاديق بارز رخدادهاى قيامت، عذابى است كه آيه {ويل للمطفّفين} بيان داشته است.

كيفر مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 8 - 1

1 _ دوزخ ، جايگاه ابدى مشركان و منكران رستاخيز

إن الذين لايرجون لقاءنا . .. و الذين هم عن ءايتنا غفلون. أولئك مأويهم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 2،3،7

2 _ مجازات كفار و منكران قيامت ( از ميان برداشتن ايشان ) منجر به انقراض نسل بشر خواهد شد .

و لو يعجل اللّه للناس الشر . .. لقضى إليهم

أجلهم

{ال} در {الناس} ال جنسيه و مفيد استغراق است; يعنى، اگر سنت الهى درباره جوامع بشرى اين بود كه هر انسان كفرپيشه را در دنيا بى درنگ مجازات كند، هر آينه تا كنون زمين از وجود انسان تهى شده و نسل بشر منقرض گشته بود. در حالى كه اين با فلسفه آفرينش انسان (و لكم فى الأرض مستقر و متاع إلى حين. بقره / 36) ناسازگار است.

3 _ مجازات كفرپيشگان و منكران قيامت ( از ميان برداشتنشان ) ناسازگار با فلسفه آفرينش انسان

و لو يعجل اللّه للناس الشر . .. لقضى إليهم أجلهم

7 _ منكران قيامت ، مستحق كيفر و عذاب الهى در دنيا هستند .

و لو يعجل اللّه . .. لقضى إليهم أجلهم فنذر الذين لايرجون لقاءنا

از آيه شريفه استفاده مى شود كه: اگر مجازات منكران قيامت منجر به مرگ آنان نمى شد، خدا بدون مهلت آنان را سركوب مى كرد; يعنى، آنان استحقاق كيفر را دارند لكن مانع وجود دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 11 - 3،6

3 _ آتش بر افروخته و پرالتهاب دوزخ ، كيفر تكذيب قيامت

و أعتدنا لمن كذّب بالساعة سعيرًا

{سعير}، به معناى آتش پرالتهاب و برافروخته است.

6 _ آتش جهنم ، هم اكنون ( پيش از برپايى قيامت ) براى تكذيب كنندگان قيامت ، آماده و مهيّا است .

و أعتدنا لمن كذّب بالساعة سعيرًا

آمدن فعل {أعتدنا} (آماده كرديم) به صورت فعل ماضى، مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 12 - 4

4 _ كيفر و عذاب

تكذيب كنندگان قيامت ، بسيار شديد و هولناك خواهد بود .

سمعوا لها تغيّظًا و زفيرًا

صداى خشمگينانه و پرخروش آتش جهنم، با ديدن منكران معاد از راه دور، حاكى از شدت و هولناكى عذاب و كيفر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 55 - 3

3 - منكران قيامت ، در وسط دوزخ جاى خواهند داشت .

فرءاه فى سواء الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 11 - 5

5 - تكذيب قيامت ، در نامه عمل تكذيب كنندگان ثبت شده و براساس آن كيفر خواهند ديد .

كت_ب مرقوم . ويل يومئذ للمكذّبين . الذين يكذّبون بيوم الدين

كيفر مكذبان كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 34 - 3

3- منكران حقانيت كتاب هاى آسمانى ، گرفتار عذاب شدند .

كذلك فعل الذين من قبلهم و ما ظلمهم الله و ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون . فأصابهم سيئ

كيفر مكذبان كيفرهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 4 - 3

3 - نمازخواندن تكذيب كنندگان كيفر هاى الهى ، بى ثمر بوده و مايه استحقاق عذاب جهنم است .

أرءيت الذى يكذّب بالدّين . .. فويل للمصلّين

كيفر مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 49 - 5

5 _ تعيين زمان كيفر تكذيب كنندگان ، تنها در اختيار خداوند است .

و يقولون متى هذا الوعد . .. قل لاأملك ... إلا ما شاء اللّه

كيفر مكذبان معاد

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 7

7 _ محاكمه و مجازات منكران معاد، جلوه اى از ربوبيت خداوند است.

و لو ترى إذ وقفوا على ربهم . .. قالوا بلى و ربنا قال فذوقوا العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 12

12_ منكران قيامت ، به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أُول_ئك أصح_ب النار هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 106 - 1

1- دوزخ ، جزاى كافرانِ به آيات الهى و منكران معاد است .

ذلك جزاؤهم جهنّم بما كفروا

مراد از كفر، به قرينه آيه قبل، كفر به آيات خدا و معاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 5

5- برانگيختن منكران معاد و مجازات آنها ، پرتويى از ربوبيت خداوند است .

فوربّك لنحشرنّهم . .. حول جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 69 - 4

4 - كيفر منكران معاد و ختم فرجام ايشان با عذابى مرگبار ، از سنت هاى خداوند است .

فانظروا كيف كان ع_قبة المجرمين

تعبير {فانظروا} دربردارنده معناى عبرت گيرى و درس آموزى است و عبرت گرفتن در صورتى معنا دارد كه حكم جارى بر مجرمان پيشين، درباره نسل هاى بعد نيز استمرار داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 6

6 - كافرانِ به آيات خدا و معاد ، عذابى دردناك خواهند داشت .

و

الذين كفروا بأي_ت اللّه و لقائه . .. و أول_ئك لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 19 - 9

9 - خداوند ، قادر به مجازات گمراهان و منكران رستاخيز و لطف او به خلق مانع از سلب روزى آنان در دنيا است .

لفى ضل_ل بعيد . اللّه لطيف بعباده يرزق من يشاء و هو القوىّ العزيز

با توجه به معناى {لطيف} _ كه حكايت از رحمت و لطف دارد _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 4

4 - محروميت دوزخيان از هواى مطبوع و آب ، عقوبتى مناسب با انكار معاد

لايذوقون فيها بردًا و لا شرابًا . .. إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

كيفر دوزخيان در آيات پيشين، به دو صورت نفى و اثبات بيان شده است; آنان از هواى سرد و نوشيدنى، محروم اند(نفى) و به نوشيدن {حميم} و {غسّاق} مجبور خواهند بود(اثبات). {جزاء وفاقاً} آن را كيفرى مناسب با كردار آنان _ كه آن هم به صورت نفى و اثبات بوده _ بيان كرده است; آنها معاد را باور نداشتند(نفى) و آيات خدا را تكذيب مى كردند(اثبات). آيه {جزاء وفاقاً} دلالت دارد كه محروميت، كيفرى مناسب با بى اعتقادى است و نوشيدن مايع داغ و چركين، كيفر مناسب تكذيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 29 - 8

8 - مجازات الهى ، در انتظار منكران معاد و تكذيب كنندگان آيات او است .

إنّهم كانوا . .. و كلّ شىء

أحصين_ه كت_بًا

جمله {وكلّ شىء . ..}، _ پس از بيان انكار معاد و تكذيب آيات از سوى طغيانگران _ تهديد آنان به مجازات در آخرت است.

كيفراخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 11

11_ منكران معاد و ربوبيت خدا در روز قيامت به غل ها و زنجيرهايى كه بر گردنشان آويخته مى شود ، گرفتار خواهند شد .

أُول_ئك الأغل_ل فى أعناقهم

كيفيت حشر مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 7

7- خداوند ، شياطين و منكران معاد را در قيامت ، خوار و ذليل ، بر زانونشسته و به صورت نيم خيز در اطراف جهنم احضار خواهد كرد .

ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

{جثيّا} (جمع {جاثى}) حال است و {جاثى} به كسى گفته مى شود كه براى مخاصمه و محاكمه بر زانو نشسته است (لسان العرب). احضار منكران معاد و شياطين، در حالى كه بر زانوان خود راه مى روند و يا بر زانو گرداگرد جهنم نشسته اند، براى اهانت و تحقير آنان است. برخى {جثىّ} را جمع {جثوة} دانسته اند كه به معناى انبوه خاك و سنگ است. بر حسب اين معنا مراد احضار هر فرقه و گروه به صورت متراكم است.

گرايشهاى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 11 - 3

3- منكران آخرت شرّ و بدى را بسان خير و خوبى خواستارند .

و أن الذين لايؤمنون بالأخرة . .. و يدع الإنس_ن بالشرّ دعاءه بالخير

برداشت فوق مبتنى بر اين نكته است

كه مقصود از {الإنسان} مطلق انسانها نباشد _ چنانكه برخى از مفسّران گفته اند _; بلكه الف و لام {الإنسان} براى عهد ذكرى است و اشاره به منكران معاد مى باشد كه در آيه قبل (الذين لايؤمنون بالأخرة. ..) آمده است.

گفتگوى كارگزاران خدا با مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 14 - 3

3 - سخن ملامت بار و استهزاآميز مأموران الهى نسبت به تكذيب گران ، به هنگام روبه رو شدن آنان با آتش دوزخ

ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون

جمله {ه_ذه النار. ..}، مى تواند گفتار الهى و يا سخن مأموران خداوند (همانان كه تكذيب گران را به عنف و قهر به سوى دوزخ رانده اند) باشد. برداشت بالا بر پايه احتمال دوم است.

گفتگوى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 12 - 3

3 - منكران معاد در قيامت ، زيان كارى خود را مشاهده كرده و به يكديگر بازگو خواهند كرد .

قالوا تلك إذًا كرّة خاسرة

برداشت ياد شده، ناظر به احتمال صدور سخن منكران معاد در قيامت است.

گمراهى مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 92 - 4

4 - تكذيب گران ، عناصرى گرفتار ضلالت و گمراهى

و أمّا إن كان من المكذّبين الضالّين

گمراهى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 8 - 9

9 - كسانى كه به عالم آخرت ايمان نمى آورند ، در گمراهى ژرف اند .

الذين لايؤمنون بالأخرة فى العذاب و الضل_ل البعيد

گمراهى مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 9 - 7

7 - كافران تكذيب كننده دين ، در گمراهى عميق بسر مى برند .

إن أنتم إلاّ فى ضل_ل كبير

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه جمله {إن أنتم. ..} از سخنان نگهبانان دوزخ باشد.

گمراهى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 186 - 7

7 _ كفرپيشگان منكر قرآن ، مردمى متحير و سرگردان در وادى گمراهى و طغيانگرى

و يذرهم فى طغينهم يعمهون

در برداشت فوق {فى طغيانهم} متعلق به {يعمهون} گرفته شده است، {عَمَهْ} (مصدر {يعمهون}) به معناى تحير و سرگردانى است.

گمراهى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 75 - 8

8 - ناسپاسى در برابر لطف و رحمت الهى و سوء استفاده از آن ، نمودى از انحراف و گمراهى منكران قيامت

و إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة . .. و لو رحمن_هم ... فى طغي_نهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 12

12 - پى بردن به حقانيت رستاخيز ، داراى راه علمى است و منكران آن گرفتار گمراهى اند .

و يعلمون أنّها الحقّ ألا إنّ الذين يمارون فى الساعة لفى ضل_ل بعيد

گمراهى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 51 - 4

4 - تكذيب گران معاد ، عناصرى گمراه

ثمّ إنّكم أيّها الضالّون المكذّبون

گناه مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 1

1- تكذيب كنندگان حقانيت قرآن ، سرانجام تمامى گناهان عمل خويش را در قيامت بر دوش خواهند كشيد .

و إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا أوزارهم كاملة يوم ال

لام {ليحملوا} لام عاقبت است و {أوزار} (جمع وزر) به معناى ثقل و سنگينى و كنايه از گناه است.

گناه مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 16 - 2

2 - شخص بازدارنده پيامبر ( ص ) از نماز و تكذيب كننده او ، فردى دروغگو و خطاپيشه و گنه كار بود .

ناصية ك_ذبة خاطئة

دروغ گويى و خطاكارى، در حقيقت وصف صاحب {ناصية} است و اتصاف {ناصية} به آن، مجاز و بيانگر اين نكته است كه صاحب آن، به قدرى به دروغ و گناه آلوده بوده، كه گويا اجزاى بدن او، دروغگو و خطاكاراند و آثار اين پليدى ها، در چهره او نمايان است.

گناه مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 12

12 _ منكران معاد در قيامت با بار سنگين گناهان خويش حضور مى يابند.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه . .. و هم يحملون أوزارهم على ظهورهم

{أوزار}، جمع {وزر}، به معنى سنگينى است و مقصود از {أوزار} در آيه سنگينى گناهان است.

گناهكارى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 15 - 4

4 - قلب تكذيب كنندگان قرآن و قيامت ، هرگز از آلودگى هاى گناه پاك نخواهد شد .

ران على قلوبهم ما

كانوا يكسبون . كلاّ إنّهم ... محجوبون

جمله بعد از {كلاّ}، قرينه است بر اين كه آيه شريفه درصدد بيان تداوم يافتن نكته اى است كه آيه قبل درباره قلب تكذيب گران مطرح كرده بود.

گناهكارى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 15 - 4

4 - قلب تكذيب كنندگان قرآن و قيامت ، هرگز از آلودگى هاى گناه پاك نخواهد شد .

ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون . كلاّ إنّهم ... محجوبون

جمله بعد از {كلاّ}، قرينه است بر اين كه آيه شريفه درصدد بيان تداوم يافتن نكته اى است كه آيه قبل درباره قلب تكذيب گران مطرح كرده بود.

گناهكارى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 4

4 _ منكران معاد ، مردمانى تبه كار و مجرم

الذين لايرجون لقاءنا . .. يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين

لالى مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 1،13

1 _ تكذيب كنندگان آيات الهى (قرآن)، كرها و لالهايى فرو رفته در ظلمتها هستند.

و الذين كذبوا بأيتنا صم و بكم فى الظلمت

13 _ عن أبى جعفر(ع) فى قوله: {الذين كذبوا باياتنا صم و بكم} يقول: {صم} عن الهدى و {بكم} لايتكلمون بخير {فى الظلمات} يعنى ظلمات الكفر . .. .

از امام باقر(ع) درباره آيه {الذين كذبوا باياتنا . ..} روايت شده است: تكذيب كنندگان آيات الهى {كرانند} از (شنيدن آيات) هدايت، {لالند} از سخن خير گفتن، {در تاريكيها قرار دارند} يعنى تاريكيهاى كفر ... .

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 85 - 7

7 - باز ايستادن ظالمان تكذيب گر از نطق و سخن ، با مشاهده نزول عذاب الهى بر آنان

و وقع القول عليهم . .. فهم لاينطقون

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مراد از {وقع القول. ..} حلول عذاب باشد.

لجاجت مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 74 - 5

5 _ تكذيب كنندگان رسالت پيامبران پس از نوح ( ع ) ، على رغم ارائه معجزات و دليل هاى روشن به آنان ، همچنان بر ناباورى و تكذيب خود ، پاى فشردند .

فجاءوهم بالبينت فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مضاف اليه {قبل} ضمير عايد به {مجىء} كه از {جاءوهم بالبينات} استفاده مى شود، بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 3

3_ اصرار كفرپيشگان بر تكذيب پيامبران و عناد و لجاجت آنان ، موجب يأس پيامبران از موفقيّت خويش و ايمان آوردن قومشان

حتّى إذا استيئس الرسل

متعلق {استيئس} ايمان آوردن مردم و موفقيت پيامبران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 25 - 10

10 - تكذيب شدن رسالت پيامبران الهى ، از روى عمد و لجاجت و باآگاهى از محتواى آن بوده است .

جاءتهم رسلهم بالبيّن_ت و بالزّبر و بالكت_ب المنير

تكذيب شدن پيامبران الهى _ به رغم آن كه آنان در متن جامعه بودند (جائتهم) و معجزات و دلايل روشنى را به مردم ارائه نموده

و كتاب روشنگر و قابل فهمى را به ايشان عرضه مى كردند _ حكايت از حقيقت ياد شده مى كند.

لجاجت مكذبان بصيرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 20 - 3

3 - گروهى از مردم با وجود هشدار هاى قرآن ، همچنان بر بى ايمانى خود باقى اند و ربوبيت و بصيرت الهى را انكار كرده و معاد و حسابرسى اعمال را نمى پذيرند .

إنّ ربّه كان به بصيرًا . .. فما لهم لايؤمنون

متعلق {لايؤمنون}، ممكن است معارفى باشد كه در آيات پيشين بيان شد; از قبيل: ربوبيت و بصيرت الهى، نامه هاى اعمال، محاسبه و . .. .

لجاجت مكذبان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 14 - 2

2 - پافشارى مستمر تكذيب گران در دنيا ، بر انكار قيامت و عذاب دوزخ

ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون

جمله {كنتم بها تكذّبون} ماضى استمرارى و بيانگر آن است كه كافران تكذيب گر; هرگز حاضر نشده اند حقايق مربوط به جهان آخرت را بپذيرند; بلكه مصرانه آن را انكار مى كنند.

لجاجت مكذبان حسابرسى عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 20 - 3

3 - گروهى از مردم با وجود هشدار هاى قرآن ، همچنان بر بى ايمانى خود باقى اند و ربوبيت و بصيرت الهى را انكار كرده و معاد و حسابرسى اعمال را نمى پذيرند .

إنّ ربّه كان به بصيرًا . .. فما لهم لايؤمنون

متعلق {لايؤمنون}، ممكن است معارفى باشد كه در آيات پيشين بيان شد; از

قبيل: ربوبيت و بصيرت الهى، نامه هاى اعمال، محاسبه و . .. .

لجاجت مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 50 - 2

2 - سرسختى و لجاجت تكذيب گران صدراسلام ، در پذيرش قرآن و اسلام

فبأىّ حديث بعده يؤمنون

لجاجت مكذبان ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 20 - 3

3 - گروهى از مردم با وجود هشدار هاى قرآن ، همچنان بر بى ايمانى خود باقى اند و ربوبيت و بصيرت الهى را انكار كرده و معاد و حسابرسى اعمال را نمى پذيرند .

إنّ ربّه كان به بصيرًا . .. فما لهم لايؤمنون

متعلق {لايؤمنون}، ممكن است معارفى باشد كه در آيات پيشين بيان شد; از قبيل: ربوبيت و بصيرت الهى، نامه هاى اعمال، محاسبه و . .. .

لجاجت مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 50 - 2

2 - سرسختى و لجاجت تكذيب گران صدراسلام ، در پذيرش قرآن و اسلام

فبأىّ حديث بعده يؤمنون

لجاجت مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 14 - 2

2 - پافشارى مستمر تكذيب گران در دنيا ، بر انكار قيامت و عذاب دوزخ

ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون

جمله {كنتم بها تكذّبون} ماضى استمرارى و بيانگر آن است كه كافران تكذيب گر; هرگز حاضر نشده اند حقايق مربوط به جهان آخرت را بپذيرند; بلكه مصرانه آن را انكار مى كنند.

لجاجت مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - نحل - 16 - 101 - 8

8- وجود برخى از افراد آگاه و مغرض ، در ميان مشركان و تكذيب كنندگان پيامبر ( ص )

بل أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 4 - 3

3 - اندوه پيامبر ( ص ) ، به خاطر تكذيب شدنش از سوى كافران و مشركان لجوج در صدراسلام

و إن يكذّبوك فقد كذّبت رسل من قبلك

از آهنگ آيه شريفه استفاده مى شود كه پيامبر(ص)، به خاطر تكذيب شدنش اندوهگين بود. ازاين رو برخى از مفسران جواب شرط {إن يكذّبوك} را محذوف و چنين دانسته اند: {إن يكذّبوك فلاتحزن و اصبر اذ قد كذّب رسل من قبلك}.

لجاجت مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 51 - 14،16

14- منكران معاد ، على رغم دريافت پاسخ شبهات خويش درباره معاد ، با تكان دادن سر همچنان آن را مستبعد مى شمردند .

فسينغضون إليك رءوسهم

تكان دادن سر از سوى مشركان، پس از دريافت پاسخ شبهات خويش درباره معاد، مى تواند به منظور استبعاد معاد باشد.

16- منكران معاد ، على رغم دريافت پاسخ شبهات خود درباره معاد ، همچنان بر حفظ ذهنيت خود پاى مى فشردند .

فسينغضون إليك رءوسهم

از اينكه منكران معاد، پس از دريافت پاسخ تمامى شبهات خود درباره معاد، با تكان دادن سر آن را به استهزا گرفته و انكار مى كردند، نشان مى دهد كه آنان، در پى حفظ ذهنيت ديرينه خود درباره معاد بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 -

6

6- خداوند به پيامبر ( ص ) عنايت و لطف خاص داشته و او در قبال انكاركنندگان معاد ، دلجويى كرده است .

فوربّك لنحشرنّهم والشي_طين

ضمير {فوربّك} خطاب به پيامبر(ص) است. عنايت به آن حضرت هنگام قسم خوردن خداوند به نام مقدس خويش، نوعى اظهار لطف و دلجويى از پيامبر(ص) در قبال خيره سرى هاى كافران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 17 - 3

3 - منكران معاد ، فرو رفته در كفر و در اوج پافشارى بر پندار باطل خويش

ما أكفره

از آيات بعد _ كه توجّه به مبدأ خلقت انسان را مقدمه توجّه به معاد در {ثمّ إذا شاء أنشره} قرار داده است _ استفاده مى شود كه آيه شريفه بر منكران معاد نيز قابل تطبيق است. مفاد جمله {ماأكفره}، تعجّب از رسوخ كفر در كافران است تا آن حد كه به هيچ نحو زايل نمى شود. اين تعبير ممكن است، صيغه تعجب و يا استفهام باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 20 - 3

3 - گروهى از مردم با وجود هشدار هاى قرآن ، همچنان بر بى ايمانى خود باقى اند و ربوبيت و بصيرت الهى را انكار كرده و معاد و حسابرسى اعمال را نمى پذيرند .

إنّ ربّه كان به بصيرًا . .. فما لهم لايؤمنون

متعلق {لايؤمنون}، ممكن است معارفى باشد كه در آيات پيشين بيان شد; از قبيل: ربوبيت و بصيرت الهى، نامه هاى اعمال، محاسبه و . .. .

لذت گرايى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 -

مرسلات - 77 - 46 - 2

2 - خورد و خوراك و بهره ناچيز از لذت هاى مادى ، هدف زندگى كافران و منكران قيامت

كلوا و تمتّعوا قليلاً

از اين كه به كافران گفته مى شود: بخوريد و بهره گيريد، مى توان به اين حقيقت دست يافت كه آنان جز همين كار، هدف ديگرى در زندگى ندارند و گرنه به آن فراخوانده مى شدند.

ماديگرايى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 29 - 2

2 _ منكران معاد داراى بينشى سطحى و مادى هستند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا و ما نحن بمبعوثين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 35 - 4

4 - در نظر منكران معاد ، انسان موجودى صرفاً مادى و جسمانى است .

أيعدكم . .. و كنتم ترابًا و عظ_مًا أنّكم مخرجون

از اين كه اشراف، خاك و استخوان شدن را به خود انسان نسبت داده اند نه به جسم او (يعنى نگفتند {و كان جسمكم تراباً. ..}) استفاده مى شود كه آنان براى انسان، هويتى بيرون از كالبد و جسم او معتقد نبودند.

مجازات مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 7

7 _ منكران قيامت ، مستحق كيفر و عذاب الهى در دنيا هستند .

و لو يعجل اللّه . .. لقضى إليهم أجلهم فنذر الذين لايرجون لقاءنا

از آيه شريفه استفاده مى شود كه: اگر مجازات منكران قيامت منجر به مرگ آنان نمى شد، خدا بدون مهلت آنان را سركوب مى كرد; يعنى، آنان استحقاق

كيفر را دارند لكن مانع وجود دارد.

مجرميت مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 12 - 6

6 - تكذيب كنندگان آيات الهى ، مردمانى مجرم و تبهكارند .

ثمّ كان ع_قبة الذين أس_ئوا السوأى أن كذّبوا بأي_ت اللّه . .. و يوم تقوم الساعة ي

احتمال دارد كه {ال} در {المجرمون} عهد بوده و مراد از آن، {الذين أسائوا السوأى} باشد. اين، از باب وضعِ اسم ظاهر به جاى ضمير به جهت ذكر صفت ديگرى براى آنان است.

مجرميت مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 47 - 10

10 - تكذيب كنندگان رسالت انبيا ، مردمانى مجرم اند .

فانتقمنا من الذين أجرموا

محاكمه مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 85 - 6

6 - فروماندن ظالمان تكذيب كننده آيات خدا ، از عذرآورى و بهانه تراشى در محكمه الهى ، پس از قطعى شدن عذاب بر آنان

وقع القول عليهم . .. فهم لاينطقون

در برداشت ياد شده قيد {پس از قطعى شدن. ..}، بر اين اساس است كه {وقع القول...} به معناى {حقّ القول...} باشد.

محروميت اخروى مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 13 - 3

3 - مرفهان تكذيب گر و دين ستيز ، از هرگونه آسايش و راحتى يا لذت و كام جويى در قيامت ، محروم خواهند بود .

و ذرنى و المكذّبين أُولى النعمة . .. و طعامًا ذا غصّة و عذابًا أليمًا

تأكيد خداوند بر گلوگير و

دردآور بودن كيفر صاحبان ثروت و رفاه، مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

محروميت اخروى مكذبان توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 89 - 5

5 - محروميت شرك پيشگان و منكران يگانگى خدا از سعادت اخروى

إلاّ من أتى اللّه بقلب سليم

محروميت اخروى مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 17 - 7

7 - تكذيب كنندگان دين ، در قيامت از يارى هم نشينان خويش محروم خواهند بود .

فليدع ناديه

امر در {فليدع}، تعجيزى و بيانگر آن است كه شخص گرفتار، نمى توان هم نشينان خود را به يارى بخواند.

محروميت اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 7

7 _ ملائكه هنگام روبه رو شدن با منكران معاد در قيامت ، به آنان خواهند گفت كه شما از غفران الهى و بهشت محروميد .

يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه فاعل {يقولون} ملائكه باشد و {حجراً محجوراً} نيز مقول قول ايشان باشد. گفتنى است كه در اين صورت، مقصود از اين كلام، اعلام محروميت و ممنوعيت منكران معاد از غفران الهى و بهشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 34 - 1

1 - منكران معاد ، محروم از رحمت حق و وانهاده به خويش در اوج گرفتارى هاى قيامت

و قيل اليوم ننسيكم

نسيان در آيه شريفه، كنايه از روى گردانى خداوند از كافران و وانهادن آنان به

حال خودشان است.

محروميت مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 19 - 7

7_ منكران آخرت از ستمكارانند و در قيامت از رحمت خداوند ، محروم خواهند بود .

ألا لعنة الله على الظ_لمين. الذين ... هم بالأخرة هم ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 23 - 6

6- منكران عالم آخرت ، محروم از محبت خداوند

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون . .. إنه لايحبّ المستكبرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 45 - 5

5- كافران به آخرت ، از درك پيام هاى وحى محرومند .

و إذا قرأت القرءان جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجابًا مستورًا

احتمال دارد مراد از جعل حجاب بين پيامبر(ص) و كافران، اين باشد كه آنان در نتيجه ايمان نياوردن به آخرت از درك و فهم آيات قرآن محروم شدند.

محروميت مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 4

4 _ محروميت تكذيب كنندگان آيات الهى از راههاى تحصيل معرفت و شناخت

و الذين كذبوا بأيتنا صم و بكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 1،5،6

1 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و آنان كه از سر تكبّر و خودبرتربينى معارف الهى را نپذيرند، از رحمتهاى ويژه الهى در دنيا محرومند.

ان الذين كذبوا بأيتنا و استكبروا عنها لاتفتح لهم أبوب السماء

چنانچه جمله {لاتفتح . ..} بيان محروميتى باشد كه در دنيا دامنگير تكذيب كنندگان

مى شود، گشوده نشدن درهاى آسمان براى آنان، كنايه از شامل نشدن رحمتهاى خاص الهى بر آنان است.

5 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و مستكبران، محروم از ورود به بهشت

إن الذين كذبوا بأيتنا و استكبروا عنها . .. لايدخلون الجنة

6 _ ورود تكذيب كنندگان آيات الهى و مستكبران به بهشت، امرى ناممكن، همچون عبور شتر از روزنه سوزن

و لايدخلون الجنة حتى يلج الجمل فى سم الخياط

{جمل} به معناى شتر است و {سم} به معناى روزنه اى است كه در انتهاى سوزن براى عبور نخ تعبيه شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 96 - 2،5

2 _ تكذيب كنندگانى كه از سوى خداوند محكوم به عذاب استيصال شوند ، زمينه پذيرش دعوت پيامبران را از دست داده و هرگز به آيات و نشانه هاى الهى ايمان نخواهند آورد .

إن الذين حقت عليهم كلمت ربك لايؤمنون

5 _ محروم ساختن تكذيب كنندگان آيات الهى از ايمان ، سنت خدا و مقتضاى ربوبيت اوست .

إن الذين حقت عليهم كلمت ربك لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 4

4 - كافرانِ به آيات خدا و معاد ، حظّى از رحمت خداوند ، نخواهند داشت .

و الذين كفروا بأي_ت اللّه و لقائه أول_ئك يئسوا من رحمتى

{يئسوا من رحمتى} مى تواند جمله خبرى باشد و مى تواند كنايه از قضاى الهى مبنى بر مشمول رحمت قرار نگرفتن افراد ياد شده باشد. برداشت بالا بنابر احتمال دوم است.

محروميت مكذبان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16

- 23 - 7

7- منكران حق ، از محبت خداوند محرومند .

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون . .. إنه لايحبّ المستكبرين

محروميت مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 2،3،5،6

2 _ مشركانى كه قرآن را از زبان پيامبر ( ص ) مى شنيدند و به آن ايمان نمى آوردند مانند كسانى هستند كه از حس شنوايى محروم و از نيروى عقل و انديشه بى بهره اند .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

3 _ مشركانى كه قرآن را از زبان پيامبر ( ص ) مى شنيدند و به آن ايمان نمى آوردند ، دلهايشان از شنوايى محروم و از فهميدن حقيقت ، ناتوان بود .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

5 _ مردمى كه به آيات قرآن گوش فرادهند و به آن ايمان نياورند ، مانند كسانى هستند كه از حس شنوايى محروم و از قوه عاقله بى نصيبند .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

6 _ مردمى كه به آيات قرآن گوش سپارند و به آن ايمان نياورند ، دلهايشان از شنوايى محروم و از فهميدن حق ناتوان است .

و منهم من يستمعون إليك أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 15 - 5

5 - تكذيب كنندگان قيامت و منكران قرآن ، از ملاقات خداوند و ديدار رحمت او در قيامت محروم اند .

إنّهم عن ربّهم يومئذ

لمحجوبون

محجوب بودن از خداوند، نمى تواند به معناى نديدن با چشم باشد; زيرا اين امر به كافران اختصاص ندارد. بنابراين مراد، رانده شدن از درگاه الهى و محروميت از ديدار جلوه هاى خداوند (از قبيل رحمت و ثواب الهى و يا نظاير آن) است.

محروميت مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 51 - 10

10 _ خداوند ، منكران قيامت را از بهشت و مواهب آن محروم خواهد كرد .

إن اللّه حرمهما على الكفرين . .. فاليوم ننسيهم كما نسوا لقاء يومهم هذا

از مصاديق كلمه {الكفرين} به دليل {كما نسوا لقاء يومهم هذا}، منكران قيامت هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 46 - 3

3 - تهديد تكذيب گران روز جزا ، به محروميت از موهبت هاى بهشتى

كلوا و تمتّعوا قليلاً

امر در {كلوا و تمتّعوا} در معناى تهديد و انذار به كار رفته است. در آيات گذشته، از مواهب بهشت و تأمين خواسته هاى تقواپيشگان در آن، سخن به ميان آمده است. از اين مطلب استفاده مى شود كه اين تهديد، ناظر به محروميت از موهبت هاى بهشتى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 15 - 5

5 - تكذيب كنندگان قيامت و منكران قرآن ، از ملاقات خداوند و ديدار رحمت او در قيامت محروم اند .

إنّهم عن ربّهم يومئذ لمحجوبون

محجوب بودن از خداوند، نمى تواند به معناى نديدن با چشم باشد; زيرا اين امر به كافران اختصاص ندارد. بنابراين مراد، رانده شدن از درگاه الهى و محروميت از

ديدار جلوه هاى خداوند (از قبيل رحمت و ثواب الهى و يا نظاير آن) است.

محروميت مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 43 - 2

2 _ مردمى كه از نزديك ، اعمال و رفتار پيامبر ( ص ) را نظاره كرده و از او تبعيت نمى كردند ، همانند آن نابينايى اند كه از نعمت بصيرت دل نيز محروم است .

و منهم من ينظر إليك أفأنت تهدى العمى و لو كانوا لا يبصرون

محروميت مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 4

4 - كافرانِ به آيات خدا و معاد ، حظّى از رحمت خداوند ، نخواهند داشت .

و الذين كفروا بأي_ت اللّه و لقائه أول_ئك يئسوا من رحمتى

{يئسوا من رحمتى} مى تواند جمله خبرى باشد و مى تواند كنايه از قضاى الهى مبنى بر مشمول رحمت قرار نگرفتن افراد ياد شده باشد. برداشت بالا بنابر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 26 - 9

9 - منكران معاد و فرعون صفتان عصر بعثت ، محروم از خشيت الهى و بى تفاوت در برابر عبرت هاى تاريخ

يقولون أءنّا . .. هل أتيك ... إنّ فى ذلك لعبرة لمن يخشى

تصريح به {من يخشى} براى اشاره به نبود خشيت در وجود منكران معاد است.

محمد(ص) و مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 26 - 1

1 - خداوند ، شيوه پاسخ گويى به منكران معاد را به پيامبر

( ص ) آموخت .

قالوا . .. قل

مشكلات اخروى مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 17 - 5

5 - بى تقوايى و هواپرستى ، بزرگ ترين مشكل تكذيب كنندگان دين در قيامت

فويل يومئذ للمكذّبين . .. ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون ... إنّ المتّقين فى

در اين آيات، {متّقين} جبهه مقابل {مكذّبين} قرار گرفته است. از اين تقابل مطلب استفاده مى شود.

مشكلات اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 34 - 1

1 - منكران معاد ، محروم از رحمت حق و وانهاده به خويش در اوج گرفتارى هاى قيامت

و قيل اليوم ننسيكم

نسيان در آيه شريفه، كنايه از روى گردانى خداوند از كافران و وانهادن آنان به حال خودشان است.

مطالعه فرجام مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 109 - 9،10،17

9_ خداوند ، فراخوان مردم به گشت و گذار در مناطق زمين براى مشاهده عاقبت و فرجام تكذيب كنندگان پيامبران

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

10_ مطالعه آثار باقيمانده از تكذيب كنندگان انبيا ، گوياى عاقبت شوم آنان و گرفتار آمدنشان به عذاب هاى الهى است .

أفلم يسيروا فى الأرض فينظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبلهم

17_ آنان كه در فرجام تكذيب كنندگان پيامبران نمى انديشند و نيكويى سراى اخروى تقواپيشگان را درنمى يابند ، سزاوار سرزنش و ملامتند .

أفلم يسيروا . .. أفلاتعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 -

9

9- لزوم جهانگردى و سير و سياحت ، جهت مطالعه در عاقبت شوم تكذيب كنندگان انبيا

فسيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة المكذّبين

{انظروا} (از مصدر نظر) به معناى گرداندن چشم براى درك و دريافت چيزى و ديدن آن است.

معجزه براى مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 18

18- اعطاى معجزه به امت هاى حق ناپذير و تكذيب كننده آيات الهى ، كارى بيهوده و دور از ساحت خداست .

و ما منعنا أن نرسل . .. و ما نرسل بالأي_ت إلاّ تخويفًا

عبارت {و ما نرسل بالأيات إلاّ تخويفاً}(ما معجزات را جز براى بيم دادن نفرستاديم) مى تواند توضيحى باشد براى امتناع خداوند از ارائه معجزه به امتهاى بعدى به خاطر تكذيب شدن معجزات توسط پيشينيان. با اين بيان كه هدف از ارائه معجزه بيم دادن است. وقتى امتها آن را تكذيب كنند، ارائه آن لغو و بيهوده خواهد بود و چنين امرى از ساحت خداوند به دور است.

مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 12

12 _ مدعيان تحريمهاى بى اساس، تكذيب كننده آيات خداوند و منكران آخرت هستند.

قل هلم . .. و لا تتبع أهواء الذين كذبوا بأيتنا و الذين لا يؤمنون بالأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 37 - 17

17_ مصريان عصر يوسف ( ع ) ، به خداوند ايمان نداشتند و سراى آخرت را انكار مى كردند .

إنى تركت ملّة قوم لايؤمنون بالله و هم بالأخرة هم ك_فرون

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 24 - 2

2- منكران عالم آخرت ، منكر نزول قرآن از جانب خداوند بودند .

فالذين لايؤمنون بالأخرة . .. إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين

رفع {أساطير} به خاطر خبر براى مبتداى محذوف بودن ({المنزل} يا {الذى يسئل عنه}) است كه مراد از آن قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 60 - 3

3- مشركان عصر جاهلى ، منكر عالم آخرت بودند .

للذين لايؤمنون بالأخرة

اين آيه، در سياق آياتى است كه در مذمت مشركان بود و اين خود قرينه اى است بر اينكه مراد از {الذين}، مشركانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 4 - 1

1 - انسان هاى ناباور به جهان آخرت ، مغرور و سرخوش از كردار هاى زشت خويش

إنّ الذين لايؤمنون بالأخرة زيّنّا لهم أعم_لهم

{تزيين} (مصدر {زيّنّا}) به معناى آراستن و زيبا جلوه دادن است. عبارت {زيّنّا لهم أعمالهم}; يعنى، اعمال آنان را به گونه اى مى آراييم كه مجذوب آن شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 39 - 6

6 - فرعون و سپاهيان سركش وى ، عناصرى بى ايمان و بى اعتقاد به آخرت بودند .

و ظنّوا أنّهم إلينا لايرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 45 - 3

3 - ايمان نداشتن به جهان آخرت ، از اوصاف مهم و شناخته شده مشركان صدراسلام

الذين لايؤمنون بالأخرة

توصيف مشركان به ايمان نداشتن به آخرت و انتخاب

اين وصف از ميان اوصاف ديگر آنان، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

مكذبان آيات آفاقى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 31 - 3

3 - فرعون دلايل آفاقى و انفسى ارائه شده از سوى موسى را گوياى صدق ادعاى او ندانسته و تنها معجزه را شاهد صدق گفتارش مى دانست .

قال ربّ السم_وت و الأرض . .. قال ... لأجعلنّك من المسجونين . قال أوَلوجئتك بشىء

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه فرعون دلايل آفاقى وانفسى حضرت موسى را نپذيرفت و ضمن تمسخر آنها، او را به زندان تهديد كرد; ولى آن گاه كه آن حضرت مسأله معجزه (شىء مبين) را مطرح ساخت، فرعون به ظاهر به آن تن داد و پذيرفت.

مكذبان آيات انفسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 31 - 3

3 - فرعون دلايل آفاقى و انفسى ارائه شده از سوى موسى را گوياى صدق ادعاى او ندانسته و تنها معجزه را شاهد صدق گفتارش مى دانست .

قال ربّ السم_وت و الأرض . .. قال ... لأجعلنّك من المسجونين . قال أوَلوجئتك بشىء

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه فرعون دلايل آفاقى وانفسى حضرت موسى را نپذيرفت و ضمن تمسخر آنها، او را به زندان تهديد كرد; ولى آن گاه كه آن حضرت مسأله معجزه (شىء مبين) را مطرح ساخت، فرعون به ظاهر به آن تن داد و پذيرفت.

مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 86 - 1،2

1 _

دوزخ جايگاه كفرپيشگان و تكذيب كنندگان آيات خداوند

و الذين كفروا و كذبوا بايتنا أولئك اصحب الجحيم

2 _ مشركان و يهوديان ، مردمانى كفر پيشه و تكذيب كننده آيات الهى

و الذين كفروا و كذبوا بايتنا

با توجه به آيات گذشته معلوم مى شود مصداق بارز از {الذين كفروا و كذبوا . ..} مشركان و يهوديان منكر قرآن و رسالت پيامبر(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 25

25 - بنى اسرائيل ، آيات خدا را انكار كردند و به آنها كفر ورزيدند .

كانوا يكفرون بأيت اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 2،6،8

2 _ تكذيب كنندگان آيات خداوند، ستمگرترين مردم هستند.

و من أظلم ممن . .. أو كذب بايته

6 _ مشركان، از مصاديق بارز افترا زنندگان به خدا و تكذيب كنندگان آيات الهى هستند.

أئنكم لتشهدون أن مع اللّه ءالهة . .. من أظلم ممن افترى ... أو كذب بايته

8 _ علماى اهل كتاب، تكذيب كنندگان آيات الهى و ستمگرانى محروم از سعادت و رستگارى

الذين ءاتينهم الكتب يعرفونه . .. و من أظلم ... إنه لايفلح الظلمون

مراد از ضمير در {آتيناهم} به قرينه حكم و موضوع، عالمان اهل كتاب مى تواند باشد كه دريافت كنندگان كتب آسمانى هستند، نه مردم معمولى از يهود و نصارا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 28 - 8

8 _ كافران تكذيب كننده آيات الهى حتى در صورت بازگشت به دنيا ايمان نمى آورند.

فقالوا يليتنا نرد . .. و لو ردوا لعادوا لما نهوا

عنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 33 - 6

6 _ ستمكاران آيات الهى را انكار مى كنند.

و لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 45 - 7

7 _ قطع هر گونه امداد الهى به ظالمانِ تكذيب كننده آيات الهى*

فقطع دابر

{دابر} به معنى پشت و عقب است و از معانى محتمل كنايى در آيه قطع هر گونه امداد و فيض الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 12

12 _ مدعيان تحريمهاى بى اساس، تكذيب كننده آيات خداوند و منكران آخرت هستند.

قل هلم . .. و لا تتبع أهواء الذين كذبوا بأيتنا و الذين لا يؤمنون بالأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 41 - 6

6 _ آنان كه آيات الهى را دروغ بشمارند و از سر تكبّر آنها را انكار كنند، از ستم پيشگانند.

إن الذين كذبوا . .. كذلك نجزى الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 16

16 _ فسادگران داراى زمينه هايى براى تكذيب آيات الهى و انكار رسالت پيامبران

فظلموا بها فانظر كيف كان عقبة المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 136 - 4،6،8

4 _ فرعونيان آيات الهى را تكذيب كرده و به آن بى اعتنا بودند .

بأنهم كذبوا بايتنا و كانوا عنها غفلين

در برداشت فوق ضمير {عنها} به {ايتنا} برگردانده شده است. گفتنى است كه

در اين صورت {غفلت} به معناى بى اعتنايى خواهد بود، نه به معناى بى خبرى ; زيرا جمله قبل (كذبوا ... ) دلالت مى كند كه فرعونيان از آيات الهى بى خبر نبودند.

6 _ فرعونيان با غفلت از انتقام گيرى خداوند ، آيات او را تكذيب كردند .

بأنهم كذبوا بايتنا و كانوا عنها غفلين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير {عنها} به {نقمت} (برگرفته شده از {انتقمنا}) برگردد و جمله {و كانوا . .. } حال براى ضمير {كذبوا} باشد. گفتنى است در اين صورت غفلت به معناى حقيقى آن (بى خبر بودن و توجه نداشتن) خواهد بود.

8 _ بى اعتنايان به آيات الهى و تكذيب كنندگان آنها ، در خطر گرفتار شدن به انتقام خداوند هستند .

فانتقمنا منهم . .. بأنهم كذبوا بايتنا و كانوا عنها غفلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 146 - 4،5،16

4 _ گروهى از انسان ها هيچ نشانه اى را كه براى اثبات حقانيت دين به آنان ارائه شود ، تصديق نمى كنند و بدان ايمان نمى آورند .

و إن يروا كل ءاية لا يؤمنوا بها

5 _ خداوند دارندگان روحيه ناباورى به آيات الهى را از درك آيات و معارف خويش محروم مى سازد .

سأصرف عن ءايتى الذين يتكبرون . .. و إن يروا كل ءاية لا يؤمنوا بها

جمله {إن يروا . .. } عطف بر {يتكبرون ... } و صله ديگرى براى {الذين} است. يعنى: {سأصرف عن ءايتى الذين إن يروا ... }. بنابراين {إن يروا} اشاره به گروهى ديگر دارد كه خداوند آنان را از درك آيات و

معارف بازمى دارد.

16 _ گروهى از مردم عصر موسى آيات خدا را دروغ پنداشتند و به آنها بى اعتنا بودند .

ذلك بأنهم كذبوا بايتنا و كانوا عنها غفلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 17

17 _ بلعم باعورا پس از ايمان به آيات الهى آنها را تكذيب كرد .

فمثله كمثل الكلب . .. ذلك مثل القوم الذين كذبوا بايتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 177 - 3،4

3 _ تكذيب كنندگان آيات الهى با تكذيبشان ضررى را متوجه ساحت قدس الهى نخواهند كرد .

و أنفسهم كانوا يظلمون

تقديم {أنفسهم} بر {يظلمون} مفيد حصر است و اين حصر مى تواند در ارتباط با خداوند ايراد شده باشد ; يعنى: مكذبان با تكذيب آيات، به خداوند ضرر نمى رسانند و تنها به خود ستم مى كنند.

4 _ تكذيب كنندگان آيات الهى با تكذيبشان ضررى را متوجه ديگران نخواهند كرد .

و أنفسهم كانوا يظلمون

برداشت فوق بر اين مبناست كه حصر در ارتباط با ديگران، پيامبر(ص) و مسلمانان، مطرح باشد ; يعنى: تكذيب كنندگان با تكذيب آيات ضررى را متوجه پيامبر(ص) و يا مسلمانان نخواهند كرد، بلكه خود ضرر خواهند ديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 178 - 4

4 _ تصديق كنندگان آيات الهى ، هدايت يافتگان ، و تكذيب كنندگان آيات الهى ، ضلالت پيشگانند .

الذين كذبوا بايتنا . .. من يهد اللّه فهو المهتدى و من يضلل

با توجه به آيه قبل معلوم مى شود مصداق مورد نظر براى ضلالت، تكذيب آيات

خداوند است و مصاق هدايت، تصديق آيات و ايمان به آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 54 - 2،3،8

2 _ فرعونيان و پيشينيان آنان مردمى گنهكار و تكذيب كننده آيات الهى

كذبوا بايت ربهم فأهلكنهم بذنوبهم

3 _ آل فرعون از مظاهر بارز تكذيب كنندگان آيات الهى

كدأب ءال فرعون و الذين من قبلهم كذبوا بايت ربهم

8 _ تكذيب كنندگان آيات و نشانه هاى خداوند ظالم هستند .

كذبوا بايت ربهم . .. و كل كانوا ظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 95 - 1

1 _ اقوام پيامبران پيشين ، آيات و نشانه هاى الهى را تكذيب كردند .

و لاتكونن من الذين كذبوا بأيت اللّه

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه هاى قبل مى توان گفت كه مراد از { الذين كذبوا بأيت اللّه} اقوام پيامبران گذشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 2،8

2_ اكثريت قاطع قوم عاد ، آيات الهى و نشانه هاى ربوبيت خداوند را انكار كردند .

و تلك عاد جحدوا بأي_ت ربهم

با اينكه عده اى از مردم عاد ايمان آوردند، خداوند انكار آيات و مخالفت با پيامبران را به همه قوم نسبت مى دهد تا به اين نكته اشاره كند كه: اكثريت قريب به اتفاق آنان، به كفرورزى اصرار داشتند و مؤمنان در قياس با آنها، چيزى به شمار نمى آمدند. قابل ذكر است كه چون فعل {جحد} به وسيله حرف {با} متعدى شده، معناى {كفر} در آن اشراب شده است.

8_ توده هاى قوم عاد ،

به پيروى از فرمان سران خويش ، آيات الهى را انكار و با پيامبران مخالفت مى كردند .

و تلك عاد جحدوا بأي_ت ربهم و عصوا رسله واتبعوا أمر كل جبار عنيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 99 - 11

11- تنها شيوه حق ناپذيران ستم پيشه در برخورد با آيات الهى ، انكار آنهاست .

فأبى الظ_لمون إلاّ كفورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 57 - 4

4 - فرعون آيات و معجزات الهى موسى ( ع ) را سِحر خواند و آن را وسيله اى براى بيرون راندن فرعونيان از مصر دانست .

لتخرجنا من أرضنا بسحرك ي_موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 77 - 1،2

1- خداوند ، حضرت نوح ( ع ) را از گزند تكذيب كنندگان آيات الهى نجات داد و از او كاملاً حمايت كرد .

و نصرن_ه من القوم الذين كذّبوا ب_اي_تنا

واژه {نصر} هرگاه با {من} متعدى شود، متضمن معناى نجات و خلاصى است (برگرفته از {قاموس المحيط}).

2- قوم نوح ، آيات الهى را تكذيب كردند .

و نصرن_ه من القوم الذين كذّبوا ب_اي_تنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 106 - 4

4 - شقاوت و گمراهى ، عامل روى آوردن سران و اشراف مرفّه ، به تكذيب آيات الهى

ألم تكن ءاي_تى . .. تكذّبون . قالوا ربّنا غلبت علينا شقوتنا و كنّا قومًا ضالّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 -

4

4 _ فرعون و قوم او ، دعوت حضرت موسى و هارون ( ع ) را نپذيرفته و آيات و معجزات الهى را تكذيب كردند .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم تدميرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 82 - 3

3 - ترديد و ناباورى نسبت به آيات الهى ، مشكل مجموعه هاى آينده بشرى

أنّ الناس كانوا ب_اي_تنا لايوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 47 - 10

10 - اكثر مشركان مكه ، كافر بوده و به آيات خدا ، ايمان نياوردند .

و من ه_ؤلاء من يؤمن به و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون

به قرينه {و من ه_ؤُلاء من يؤمن به}، {الكافرون}، اكثر مشركان مكه را تشكيل مى دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 49 - 8،9

8 - آيات الهى را ، جز ظالمان ، انكار نمى كنند .

و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الظ_لمون

9 - مشركان مكه ، مردمى ستم پيشه و منكر آيات الهى بودند .

ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الظ_لمون

{ال} در {الظالمون} عهد بوده و اشاره به {الكافرون} در آيه چهل و هفت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 53 - 4

4 - كافرانِ منكرِ آيات الهى ، وعده پيامبر ( ص ) را بر عذاب ، در صورت تداوم كفر ، باور نداشتند .

و يستعجلونك بالعذاب

شتاب كافران در گرفتار شدن به عذاب، با وجود اين كه هيچ كسى، حتى

كافر، علاقه و تمايل به عذاب ندارد، نشان مى دهد كه آنان، تعجيل در عذاب را، از ناباورى و يا استهزا مى خواسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 32 - 16

16 - منكران آيات الهى ، جز دغلكاران ناسپاس نيستند .

و ما يجحد بأي_تنا إلاّ كلّ ختّار كفور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 46 - 1

1 - كافران صدراسلام از تمامى آيات و نشانه هاى پروردگار ، اعراض كرده و آنها را نپذيرفتند .

و ما تأتيهم من ءاية من ءاي_ت ربّهم إلاّ كانوا عنها معرضين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 42 - 1

1 - فرعونيان ، تمامى آيات و معجزات الهى را تكذيب كردند .

كذّبوا ب_اي_تنا كلّها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 5 - 6

6 - قوم يهود ، تكذيب كنندگان آيات الهى ( قرآن )

بئس مثل القوم الذين كذّبوا ب_اي_ت اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 10 - 1

1 - كسانى كه به كفر و تكذيب آيات الهى بپردازند ، اهل دوزخ اند .

و الذين كفروا و كذّبوا ب_اي_تنا أُول_ئك أصح_ب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 28 - 1

1 - طغيان گران دوزخى ، آيات الهى را دروغ شمرده و بر تكذيب آن اصرار مىورزيدند .

و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

{كذّاباً} (مصدر باب {تفعيل})، مفعول مطلقى است كه بر تأكيد

دلالت دارد.

مكذبان آيات خدا در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 39 - 2

2 - كفر پيشگان و تكذيب كنندگان آيات الهى ، براى هميشه در دوزخ خواهند بود .

أولئك أصحب النار هم فيها خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 54 - 6

6 - عذابِ كافران منكر آيات خدا ، در جهنم قطعى است .

يستعجلونك بالعذاب و إنّ جهنّم لمحيطة بالك_فرين

جمله اسميه "إنّ جهنّم" و تأكيد "إنّ" بر حتميت عذاب، دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 16 - 2

2 - ورود و ماندگارى كافران و تكذيب گران آيات خدا و لقاء اللّه ، به عذاب ، به صورت جبرى است .

و أمّا الذين كفروا . .. فى العذاب محضرون

به صورت مفعولى آورده شدن احضار افراد ياد شده به جهنم و يا حاضر بودن شان در آن، مى تواند اشاره به نكته فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 19 - 11،12

11 - كافران و تكذيب گران آيات الهى ، اهل دوزخ اند .

و الذين كفروا و كذّبوا ب_اي_تنا أُول_ئك أصح_ب الجحيم

12 - دوزخ ، جايگاه ابدى كافران و تكذيب گران بوده و آنان هرگز از آن رهايى نخواهند يافت .

أُول_ئك أصح_ب الجحيم

{صاحب} (مفرد {أصحاب}) به معناى يار و ملازم است. بنابراين {أصحاب الجحيم}; يعنى، كسانى كه با دوزخ يار و ملازم بوده و هرگز از آن جدا نخواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

20 - مطففين - 83 - 10 - 2

2 - گرفتارى به جهنم و عذاب الهى ، سرنوشت تكذيب كنندگان آيات الهى است .

ويل يومئذ للمكذّبين

به قرينه {إذا تتلى عليه آياتنا. ..} در آيات بعد، عنوان {مكذّبين}، تكذيب كنندگان آيات خداوند را در برمى گيرد.

مكذبان آيات خدا در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 12 - 7

7 - بدكارانِ دروغ انگارِ آيات الهى ، در روز قيامت ، نااميد و اندوه ناك اند .

ثمّ كان ع_قبة الذين أس_ئوا السوأى أن كذّبوا بأي_ت اللّه . .. و يوم تقوم الساعة ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 19 - 2

2 - سمت چپ در آخرت ، جايگاه استقرار كسانى است كه به آيات الهى كفر ورزيده و از آزادسازى بردگان ، غذا دادن به يتيمان و مستمندان و توصيه يكديگر به صبر و ترحم ، امتناع كرده اند .

فكّ رقبة . .. و الذين كفروا ب_اي_تنا هم أصح_ب المشئمة

چنانچه {مشأمة} به معناى {سمت چپ} باشد _ كه در {صحاح} از جمله معانى آن شمرده شده است _ برداشت ياد شده استفاده مى شود. كلمه {أصحاب}، بيانگر حضور طولانى {اصحاب المشأمة} در سمت چپ است به گونه اى كه با آن مصاحبت داشته و از آن فاصله نمى گيرند.

مكذبان آيات خدا و چهارپايان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 179 - 12،13

12 _ تكذيب كنندگان آيات الهى ، در محروم بودن از درك معارف الهى مانند چارپايانند .

أولئك كالأنعم

همسانى

گمراهان تكذيب كننده آيات با چهارپايان و به اصطلاح {وجه شبه}، به دليل جمله {لايفقهون بها و . .. } (محروميت از درك معارف الهى) است.

13 _ تكذيب كنندگان آيات الهى به دليل بهره نگرفتن از ابزار شناخت معارف الهى از چارپايان بدترند .

بل هم أضل

حرف {بل} براى اضراب است كه در اين مورد به معناى انتقال از غرضى به غرض مهمتر مى باشد. در نتيجه مفاد {بل} اين است كه اگر چه تكذيب كنندگان مانند چهارپايان از درك آيات الهى محرومند، ولى چون از ابزارى براى شناخت آيات الهى بهره مند بودند كه حيوانات فاقد آن هستند، بايد آنان را از چهارپايان نيز فرومايه تر خواند.

مكذبان آيات خدا و سگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 15

15 _ حالت درونى تكذيب كنندگان آيات الهى مانند حالت سگ تشنه اى است كه همواره له له مى زند .

ذلك مثل القوم الذين كذبوا بايتنا

{ذلك} اشاره به حالتى است كه جمله {فمثله . .. } آن را درباره سگ بيان داشت.

مكذبان آيات خدا هنگام عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 97 - 2

2 _ تكذيب كنندگان محكوم به عذاب استيصال ، آن گاه كه عذاب دردناك الهى را ببينند و راهى جز تسليم شدن براى آنان نماند ، از تكذيب دست برداشته و اظهار ايمان خواهند كرد .

إن الذين حقت عليهم كلمت ربك لايؤمنون . .. حتى يروا العذاب الأليم

مكذبان آيات معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78

- 28 - 2

2 - آيات معاد در ديدگاه طغيان گران ، دروغ و به دور از واقعيت است .

و كذّبوا ب_اي_تنا كذّابًا

مراد از {آياتنا} _ به قرينه {لايرجون حساباً} در آيه قبل _ آياتى است كه معاد را مطرح كرده بود.

مكذبان ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 43 - 2

2 - انكار رسالت حضرت ابراهيم ( ع ) و متهم شدن او به دروغ گويى ، از سوى قوم او ( كلدانيان )

فقد كذّبت . .. و قوم إبرهيم و قوم لوط

مكذبان احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 78 - 4،5

4 - تبديل شدن انسان ها به استخوان كهنه و پوسيده ، دليل و شاهد مثالِ كافران براى دور شمردن برپايى قيامت و زنده شدن مجدد انسان ها

و ضرب لنا مثلاً . .. قال من يحىِ العظ_م و هى رميم

برداشت ياد شده با توجه به اين مطلب است كه جمله {قال من يحىِ. ..} استئناف بيانى است; يعنى، بيان براى جمله {ضرب لنا مثلاً} است.

5 - كافران ، خدا را از احياى مجدد انسان ها پس از مرگ ، ناتوان مى دانستند .

و ضرب لنا مثلاً. .. قال من يحىِ العظ_م و هى رميم

مقصود از {ضرب لنا مثلاً} (براى ما مثل آورد) مى تواند اين معنا باشد كه: كافران، قدرت خدا را با قدرت ديگران يكى مى دانستند; يعنى، همان گونه كه همه از احياى استخوان كهنه ناتوان اند، او نيز مانند همه ناتوان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

15 - يس - 36 - 81 - 7

7 - مشركان و كافران در عصر بعثت _ على رغم انكار قيامت و تجديد حيات انسان ها _ به آفرينش آسمان ها و زمين به وسيله خدا و نيز به عظمت اين آفرينش اعتقاد داشتند .

أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن يخلق مثلهم

برداشت ياد شده با توجه به اين حقيقت است كه استدلال خداوند بر اثبات معاد، از راه آفرينش نخستين جهان طبيعت، مبتنى بر اين حقيقت است كه كافران، جهان طبيعت را جلوه اى از خالقيت و قدرت خدا بدانند.

مكذبان اخروى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 82 - 8

8- مشركان در قيامت ، پرستش و بندگى معبود هاى ساختگى را انكار كرده و با آنها به ستيز و دشمنى خواهند پرداخت .

سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدًّا

در برداشت ياد شده، مرجع ضمير {يكفرون} و {يكونون} مشركان و مرجع ضمير {بعبادتهم} و {عليهم} الهه دانسته شده و كفر نيز به معناى انكار گرفته شده است.

مكذبان اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 31 - 6

6 - ابوجهل ، نه دين اسلام را تصديق كرد و نه نماز گزارد .

فلاصدّق و لاصلّى

براساس شأن نزول، اين آيه تا آيه 35 درباره ابوجهل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 32 - 3

3 - ابوجهل ، دين اسلام را تكذيب و از پذيرش تعاليم آن امتناع كرد .

و ل_كن كذّب و تولّى

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 7

7 - كافران به اسلام ( يهوديان ، مسيحيان ، مجوسيان و مشركان ) ، شرورترين مردم و بدترين مخلوقات اند .

الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين . .. أُول_ئك هم شرّ البريّة

{بريّة} (فعيلة به معناى مفعولة) با كلمه {برى} (به وزن {عصا}; يعنى، خاك) هم خانواده است و تمام خاكيان، از جمله بشر را شامل مى شود (مصباح و مفردات). برخى گفته اند: اين كلمه با فعل {بَرَءَ} (به معناى {خَلَقَ}) هم خانواده است و بر تمام مخلوقات تطبيق مى كند.

مكذبان اسلام در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 1

1 - كافران به اسلام _ چه اهل كتاب باشند و چه مشرك _ به آتش جهنم ، گرفتار خواهند شد .

إنّ الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين فى نار جهنّم

مكذبان اعجاز قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 133 - 3

3- كافران عصر بعثت ، على رغم روشن بودن اعجاز قرآن و هماهنگى آن با ديگر كتاب هاى آسمانى ، آن را ناديده گرفتند و معجزه بودن آن را انكار مى كردند .

لولا يأتينا ب__َاية من ربّه أوَلم تأتهم

مكذبان الياس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 127 - 1

1 - الياس پيامبر ( ع ) از سوى قوم خود مورد تكذيب قرار گرفت .

و إنّ إلياس لمن المرسلين . إذ قال لقومه ألاتتّقون ... فكذّبوه

مكذبان انبيا

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 16

16 _ فسادگران داراى زمينه هايى براى تكذيب آيات الهى و انكار رسالت پيامبران

فظلموا بها فانظر كيف كان عقبة المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 14

14 _ از على ( ع ) روايت شده است : { قلت : أربعاً أنزل اللّه تعالى تصديقى بها فى كتابه . . . قلت : فمن جهل شيئاً عاداه ، فأنزل اللّه : { بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه . . . ;

چهار مطلب گفتم كه خداوند تصديق مرا بر آن چهار مطلب، در كتاب خود نازل فرمود . . [يكى اينكه ]گفتم: كسى كه جاهل به چيزى باشد با آن دشمنى مى كند ; پس خداوند اين مطلب را نازل فرمود: بلكه چيزى را تكذيب كردند كه به علم آن احاطه نداشتند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 74 - 4،5،8،9

4 _ هيچ پيامبرى بعد از نوح ( ع ) مبعوث نشد مگر اينكه قومش در برابرش ايستادند و رسالتش را انكار و او را به دروغ گويى متهم كردند .

ثم بعثنا من بعده رسلا إلى قومهم فجاءوهم بالبينت فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به م

{فاء} در {فجاءوهم} فاى فصيحه بوده و بر حذف جمله قبل از خودش دلالت دارد و تقدير آن چنين است: { . .. رسلا إلى قومهم فكذبوهم فجاءوهم بالبينات ... }.

5 _ تكذيب كنندگان رسالت پيامبران پس از نوح ( ع ) ، على رغم ارائه معجزات و دليل هاى

روشن به آنان ، همچنان بر ناباورى و تكذيب خود ، پاى فشردند .

فجاءوهم بالبينت فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مضاف اليه {قبل} ضمير عايد به {مجىء} كه از {جاءوهم بالبينات} استفاده مى شود، بازگردد.

8 _ خداوند ، بر دل هاى تكذيب كنندگان پيامبرانِ پس از نوح ( ع ) ، به علت رسوخ صفت تجاوز و حق ستيزى در نفس آنان ، مهر زده بود .

فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين

تعبير به اسم فاعل (المعتدين) بدون لحاظ زمان و مفعول، بيانگر ثبوت مبدأ اشتقاق (اعتدا) در ذات (مكذبان) است.

9 _ تكذيب كنندگان پيامبران پس از نوح ( ع ) مردمى تجاوزپيشه و حق ستيز بودند .

فما كانوا ليؤمنوا بما كذبوا به من قبل كذلك نطبع على قلوب المعتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 10

10_ طبقه سران و اشراف ملتها ، پيشتاز در كفر و انكار پيامبران الهى هستند .

فقال الملأ الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 80 - 1

1- اصحاب حجر ( قوم ثمود ) رسالت رسولان الهى را تكذيب كردند .

و لقد كذّب أصح_ب الحجر المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 9

9 - برخوردارى پيامبر از اوصاف بشرى ، دستاويز اشراف جامعه پس از نوح در انكار رسالت وى

ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون -

23 - 44 - 4

4 - همه پيامبران ، مورد تكذيب و انكار جوامعى قرار گرفتند كه به سوى آن مبعوث شده بودند .

كلّ ما جاء أُمّة رسولها كذّبوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 37 - 2

2 _ قوم نوح ، رسالت و پيامبرى نوح ( ع ) و ديگر پيامبران الهى پيش از او را تكذيب كردند .

كذّبوا الرسل

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه جمع آمدن {رسل} به لحاظ مجموعه پيامبران الهى پيش از نوح(ع) باشد; كه در اين صورت الف و لام {الرسل} براى عهد خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 105 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) : فمكث نوح ( ع ) فى قومه ألف سنة إلاّ خمسين عاماً لم يشاركه فى نبوته أحد و ل_كنّه قدم على قوم مكذّبين للأنبياء ( ع ) الذين كانوا بينه و بين آدم ( ع ) و ذلك قول اللّه عزّوجلّ : { كذّبت قوم نوح المرسلين } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده: . .. نوح(ع) 950 سال در ميان قومش درنگ كرد و احدى در نبوتش با او شريك نبود; لكن نوح(ع) بر قومى فرستاده شده بود كه آن قوم پيامبرانى را كه بين نوح(ع) تا آدم(ع) بودند، تكذيب مى كردند. اين سخن خداوند عزّوجلّ است كه: {كذّبت قوم نوح المرسلين}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 18 - 2

2 - وجود تكذيبگران انبيا در امت هاى

پيش از ظهور اسلام

و إن تكذّبوا فقد كذّب أمم من قبلكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 47 - 8

8 - جمعى از مردم اقوام گذشته ، به پيامبران ايمان آوردند و جمعى ديگر ، آنان را تكذيب كردند .

لقد أرسلنا . .. رسلاً ... فانتقمنا من الذين أجرموا

{فاء} در {فانتقمنا} فصيحه است و حكايت از اين مى كند كه پس از آمدن انبيا، جمعى ايمان آوردند و جمعى، تكذيب كردند و خداوند، از گروه دوم، انتقام گرفت. لازم به ذكر است كه {و كان حقًّا...} نيز مؤيد نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 34 - 2،5

2 - مترفان ، به هر پيامبرى كه از جانب خداوند به سوى مردم مبعوث مى شد ، اعلام مى كردند كه تعاليم او را نمى پذيرند .

و ما أرسلنا فى قرية من نذير إلاّ قال مترفوها إنّا بما أُرسلتم به ك_فرون

5 - مترفان ، هيچ تعليمى از تعاليم آسمانى پيامبران را قبول نداشتند .

قال مترفوها إنّا بما أُرسلتم به ك_فرون

برداشت ياد شده از آن جا است كه موصول {ما اُرسلتم به} اطلاق دارد و شامل هر تعليمى مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45 - 1

1 - ملت هاى قبل از مشركان مكه نيز ، پيامبران خود را تكذيب كردند .

و كذّب الذين من قبلهم . .. فكذّبوا رسلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 12 - 1

1 - قوم

نوح ، عاد و فرعون ، پيامبران خود را تكذيب كردند .

كذّبت قبلهم قوم نوح و عاد و فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 13 - 1

1 - قوم ثمود ، لوط و اصحاب ايكه ( قوم شعيب ) ، پيامبران خود را تكذيب كردند .

كذّبت قبلهم قوم . .. ثمود و قوم لوط وأصح_ب لئيكة

مفسران بر اين عقيده اند كه مقصود از {أصحاب الأيكة} قوم شعيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 14 - 1،2

1 - قوم نوح ، عاد ، فرعون ، ثمود ، لوط و اصحاب ايكه ( قوم شعيب ) ، پيامبران خود را تكذيب كردند .

قوم نوح . .. ثمود ... أصح_ب لئيكة ...إن كلّ إلاّكذّب الرسل

2 - تكذيب پيامبران از سوى قوم نوح ، عاد ، فرعون ، ثمود ، لوط و اصحاب ايكه ( قوم شعيب ) ، بسيار شديد بود .

إن كلّ إلاّكذّب الرسل

{إن} نافيه و {كلّ} از الفاظ عموم و تنوين آن عوض از محذوف است، يعنى، {كلّهم}. عبارت {إلاّ كذّب الرسل} استثنا از نفى جنس و مفيد تأكيد حصر است; يعنى، اين اقوام آن قدر به تكذيب پيامبران خود پرداختند كه گويى به جز تكذيب هيچ كار و يا صفت ديگرى نداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 25 - 1

1 - اقوامى پيش از مشركان صدراسلام ، به تكذيب پيامبران خويش پرداخته بودند .

كذّب الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر

- 40 - 5 - 2

2 - اقوام و ملت هاى پس از قوم نوح ، پيامبران الهى را تكذيب كردند .

كذّبت . .. و الأحزاب من بعدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 31 - 2

2 - قوم نوح ، عاد ، ثمود و اقوام پس از آنان ، پيوسته با دعوت پيامبران خود به مخالفت برمى خاستند .

مثل دأب قوم نوح . .. و الذين من بعدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 12 - 3

3_ قوم نوح ، اصحاب رسّ و ثمود ، از اقوام حق ستيز و تكذيب كننده رسولان الهى

كذّبت قبلهم قوم نوح و أصح_ب الرسّ و ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 13 - 1

1_ قوم عاد و فرعون و قوم لوط ، از تكذيب كنندگان پيامبران ، در گذشته تاريخ

كذّبت قبلهم . .. و عاد و فرعون و إخون لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 14 - 1

1_ اصحاب { ايكه } و قوم { تُبّع } ، از اقوام تكذيب كننده پيامبران

كذّبت قبلهم . .. و أصح_ب الأيكة و قوم تبّع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 18 - 1

1 - قوم عاد ، از جمله ملت هاى حق ستيز و تكذيب گر پيامبران

كذّبت عاد

مكذبان انبيا در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 106 -

1

1_ تيره بختان صحنه قيامت ( مشركان و كافران به رسالت انبيا ) روانه آتش دوزخ خواهند شد .

فأما الذين شقوا ففى النار

مكذبان انبيا در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 26 - 5

5 - ظهور ماهيت زشت حق ستيزان منكر پيامبران ، در روز قيامت *

سيعلمون غدًا من الكذّاب الأشر

احتمال دارد {غداً} اشاره به روز قيامت داشته باشد.

مكذبان انبيا در كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 94 - 2

2 _ سرگذشت حضرت نوح و موسى ( ع ) و پيامبران مبعوث شده در فاصله ميان آنان و تكذيب شدن آنان و هلاكت مكذبان به عذاب استيصال ، آياتى است كه در كتاب هاى آسمانى پيشين نيز آمده بود .

و اتل عليهم نبأ نوح . .. فإن كنت فى شك مما أنزلنا إليك فسئل الذين يقرءون الكتب م

برداشت فوق از ارتباط ميان اين آيه شريفه و مجموعه آيات 71 تا 93 _ كه با هم يك بند را تشكيل مى دهند _ استفاده مى شود.

مكذبان انذارهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 23 - 3

3 - قوم ثمود ، از جمله ملت هاى تكذيب كننده انذار هاى الهى ، پس از قوم نوح و عاد

كذّبت ثمود بالنّذر

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه مؤخر آمدن ذكر قوم ثمود پس از قوم نوح و عاد، دليل تقدم تاريخى قوم نوح و عاد بر آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 -

قمر - 54 - 33 - 1،3

1 - قوم لوط ، تكذيب گر انذار ها و هشدار هاى الهى

كذّبت قوم لوط بالنّذر

{نذر} جمع {نذير} است. {نذير} بر دو معنا اطلاق مى شود: {انذار} و {منذر}، مراد از {نذر} در اين آيه {انذارها} است; نه انذارگران.

3 - قوم لوط ، از جمله امت هاى تكذيب گر انذار هاى الهى ، پس از قوم ثمود

إنّا أرسلنا عليهم صيحة . .. كذّبت قوم لوط بالنّذر

مؤخر آمدن ذكر قوم لوط پس از قوم ثمود، مى تواند به دليل تقدم تاريخى قوم ثمود بر آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 4 - 2

2 - برخى از نمازگزاران ، كيفر هاى الهى را باور نداشته و هشدار به آن را دروغ مى دانند .

أرءيت الذى يكذّب بالدين . .. فويل للمصلّين

{فاء} در {فويل} براى تفريع است و دلالت دارد كه مراد از {مصلّين} (در اين آيه)، همان كسانى اند كه در آغاز سوره، به {تكذيب كنندگان جزا} توصيف شده اند.

مكذبان انذارهاى خدا در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 16 - 2

2 - تكذيب كنندگان هدايت ها و انذار هاى الهى و اعراض كنندگان از آن ، در آتش جهنم مخلداند .

فأنذرتكم نارًا تلظّى . لايصليها إلاّ ... الذى كذّب و تولّى

مكذبان انذارهاى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 2 - 6

6- اظهار ناباورى كافران ، نسبت به درستى انذار هاى پيامبر ( ص ) و تحقق آن

فقال الك_فرون ه_ذا شىء

عجيب

چنانچه {ه_ذا} اشاره به پيام ها و محتواى انذارهاى {منذر} باشد _ نه شخص پيامبر(ص) _ برداشت بالا به دست مى آيد.

مكذبان انذارهاى هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 23 - 1

1 - قوم ثمود ، تكذيب گر انذار ها و هشدار هاى پيامبر خويش

كذّبت ثمود بالنّذر

{نذر} جمع {نذير} است. {نذير} بر دو معنا اطلاق مى شود: {انذار} و {منذر}. در برداشت، معناى اول در نظر گرفته شده است.

مكذبان برترى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 2

2 - فرعونيان ، منكر هر گونه امتياز براى موسى و هارون ( ع )

فقالوا أنؤمن لبشرين مثلنا

مكذبان برترى هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 2

2 - فرعونيان ، منكر هر گونه امتياز براى موسى و هارون ( ع )

فقالوا أنؤمن لبشرين مثلنا

مكذبان پاداش اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 7

7 _ مشركان ، هيچ اعتقادى به روز رستاخيز و انتظار كيفر و پاداش الهى در آن روز را نداشته اند .

بل كانوا لايرجون نشورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 86 - 2

2 - شرك پيشگان صدراسلام ، منكر هر گونه كيفر و پاداش پس از مرگ

فلولا إن كنتم غير مدينين

خطاب در آيه شريفه متوجه كسانى است كه مرگ را پايان زندگى دانسته و درباره كيفر و پاداش پس از مرگ، موضع انكارآميز داشتند.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 1 - 1

1 - گروهى از مدعيان اسلام در عصر بعثت ، جزاى اخروى را دروغ دانسته ، آن را تكذيب مى كردند .

الذى يكذّب بالدين

{دين}، به معناى جزا است و در معانى {عادت}، {عبادت}، {حساب}، {طاعت}، {سيرت} و {ملّت} نيز به كار مى رود (قاموس). آيات بعد _ كه درباره نمازگزاران و رياكاران سخن مى گويد _ قرينه بر اراده معناى {جزا} و {حساب} است. از كلمات {مصلّين} و نظاير آن _ كه جمع آمده است _ استفاده مى شود كه مراد از {الذى} در اين آيه، جنس است; هرچند در شأن نزول ها بر افرادى نظير وليد و ابوسفيان، تطبيق داده شده است.

مكذبان توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 68 - 2

2 - مشركان و كافران ، منكر توحيد ، قيامت و رسالت پيامبراسلام بودند .

أنتم عنه معرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 42 - 9

9 - مردم مصر ( فرعونيان و قبطيان ) ، منكر يكتايى خدا و مشرك بودند .

تدعوننى لأكفر باللّه و أشرك به

مكذبان توحيد ربوبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 8

8 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، معتقد به خدا و منكر يكتايى او در ربوبيت بودند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و يقولون هؤلاء شفعؤنا عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 -

54 - 7

7- نجات يافتگانِ از ناگوارى ها كه به شرك روى مى آورند _ با وجود التماس به درگاه خداوند به هنگام گرفتارى _ توحيد ربوبى را قبول نداشته و عوامل ديگرى را در نجات خود دخيل مى دانند .

ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم إذا فريق منكم بربّهم يشركون

{بربّهم} متعلق به فعل {يشركون} است. ذكر {ربّ} به جاى مطلق آوردن كلام و يا ذكر ساير موارد توحيد، حكايت از شرك ربوبى آنان مى كند و خود همين مى تواند قرينه باشد كه روى آوردن به شرك ربوبى، احتمال دارد ناشى از عقيده به تأثير عوامل ديگر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 8

8 _ كافران و مشركان ، منكر ربوبيت مطلق خدا هستند و همواره در برابر آن ايستاده و در اين راه پشتيبان يكديگراند .

و يعبدون من دون اللّه . .. و كان الكافر على ربّه ظهيرًا

{الف و لام} در كلمه {الكافر} براى استغراق است و اين كلمه شامل تمامى كافران مى شود. {ظهير} (فعيل به معناى فاعل) نيز به معناى معين و پشتيبان است. گفتنى است آمدن فعل {كان} در آغاز مبتدا و خبر، بيانگر استمرار خبر براى مبتدا است.

مكذبان تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 3

3_ قوم موسى در حقانيت تورات اختلاف كرده ; گروهى آن را پذيرفتند و گروهى آن را انكار كردند .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فاختلف فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 48 - 8،12

8

- انكار پيشين تورات از سوى كافران ، نشانه بهانه جويى و عدم صداقت آنان در پيشنهاد خويش

أوَلم يكفروا بما أُوتى موسى من قبل

12 - اقدام حق ستيزان صدراسلام به انكار صريح قرآن و تورات و تأكيد بر كفر خويش نسبت به آن دو

و قالوا إنّا بكلٍّ ك_فرون

مكذبان تهديدهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 66 - 2

2 _ قوم و قبيله پيامبر، تهديد به عذاب از جانب خداوند را باور نكرده و آن را تكذيب كردند.

قل هو القادر على أن يبعث عليكم عذابا . .. و كذّب به قومك

در آيه {قل هو القادر} وعيدهايى از جانب خداوند مطرح گرديد. محتمل است مرجع ضمير {كذب به} همان وعيدهاى مطرح شده در آيه قبل باشد برداشت فوق بر اين اساس استوار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 19 - 2

2 - كفرپيشگان ، بر تكذيب وعده ها و تهديد هاى الهى ، اصرار ورزيده و از فرجام پيشينيان عبرت نمى گيرند .

بل الذين كفروا فى تكذيب

حرف {فى}، ظرفيه و بيانگر غوطهور بودن كافران در تكذيب است. متعلق تكذيب به قرينه {بل هو قرآن مجيد} _ در آيات بعد _ قرآن است كه وعده ها و تهديدهايى كه در آيات قبل آمده بود، بخشى از آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 11 - 5

5 - قوم ثمود ، كيفر هاى طغيان را دروغ انگاشته ، تهديد هاى الهى را تكذيب كردند .

كذّبت ثمود بطغويها

كلمه {طغواها}، مى تواند قرينه

بر مراد از {كذّبت} باشد; يعنى، ثموديان هشدارهاى رسول الهى درباره عواقب طغيان را تكذيب مى كردند.

مكذبان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 43 - 2

2- ترديد و ناباورى مشركان صدراسلام نسبت به دوزخ و وجود درختى به نام زقّوم در آن

إنّ شجرت الزقّوم

تأكيد با {إنّ} و جمله اسميه از ترديد يا نكار مخاطبان نسبت به مضمون آن مى كند آيه 50 {إن ه_ذا ما كنتم به تمترون} مؤيد برداشت مى باشد.

مكذبان حدود خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 4 - 9

9 - منكران حدود الهى در حكم كافران اند .

و تلك حدود اللّه و للك_فرين عذاب أليم

مكذبان حسابرسى اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 16 - 2

2 - سران كفر و شرك ، در اوج غرور و ناباورى نسبت به معاد و حسابرسى الهى به سر مى بردند .

و قالوا ربّنا عجلّ لنا قطّنا قبل يوم الحساب

از استهزاى معاد به وسيله كافران و درخواست شتاب در نزول عذاب قيامت، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 27 - 2

2 - طغيان گران دوزخى ، حسابرسى قيامت را انكار كرده و احتمال حقانيت آن را نيز مردود مى دانستند .

إنّهم كانوا لايرجون حسابًا

نفى {اميد}، بيانگر اين است كه انكار قيامت از سوى دوزخيان، به حدى شديد بود كه آنان احتمال آن را نيز نمى دادند و حتى اندك اميدى به آن

نداشتند.

مكذبان حشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 53 - 3،5

3 - مشركان به حشر و معاد ، كفر ورزيده و منكر آن بودند .

و لو ترى إذ فزعوا . .. و قالوا ءامنّا به ... و قد كفروا به

5 - مشركان ، بدون اين كه درباره قيامت و حشر آگاهى داشته باشند ، آن را انكار مى كنند .

و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة . .. و يقذفون بالغيب

متعلق {يقذفون بالغيب} ذكر نشده و به قرينه مقام مى تواند حشر، پيامبر(ص) و قرآن باشد. برداشت ياد شده بنابر احتمال اول است. گفتنى است كه مراد از {يقذفون بالغيب} و براساس تخمين و ناآگاهانه اظهار نظر كردن است.

مكذبان حق در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 68 - 9

9 - افترازنندگان به خدا و تكذيب كنندگان حق ، كافرند و جايشان در جهنم است .

و من أظلم ممّن افترى على اللّه . .. أو كذّب بالحقّ... أليس فى جهنّم مثوًى للك_فر

{ال} در {الكافرين} براى عهد بوده و اشاره به همين افرادى دارد كه در آيه، مورد بحث قرار گرفته اند.

مكذبان حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 7 - 1

1_ كفرپيشگان عصر بعثت ، مدعىِ نبود معجزه و آيتى بر حقانيّت رسالت پيامبر ( ص )

و يقول الذين كفروا لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

مكذبان حقانيت وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 44 -

1

1 - ناباورى كفرپيشگان به حقانيت وعده هاى الهى ، حتى با مشاهده نمود هاى عينى عذاب و سقوط سنگى از آسمان بر آنان

و إن يروا كسفًا . .. يقولوا سحاب مركوم

مكذبان حيات اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 1

1- سوگند مشركان به خدا ، براى مورد انكار قرار دادن حيات اخروى انسانها

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 29 - 1،3

1 _ مشركان لجاجت پيشه مكه، منكر قيامت و هر گونه زندگى جز زندگانى دنيا بودند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا

3 _ برخى كافران، حتى در صورت بازگشت به دنيا، زندگى را منحصر به دنيا دانسته و قيامت را انكار مى كنند.

و لو ردوا لعادوا . .. و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا

جمله {و قالوا} مى تواند عطف بر جمله {لعادوا} باشد. يعنى اگر به دنيا بازگردند، به همان روش باطل خودروى آورده و باز هم معاد را انكار مى كنند.

مكذبان حيات يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 94 - 7

7_ خانواده يعقوب ، اظهارات او را درباره زنده بودن يوسف ( ع ) ، انكار مى كردند .

قال أبوهم . .. لولا أن تفنّدون

روشن است كه جمله {إنى لأجد . ..} نمى تواند بيانگر جواب {لولا ...} باشد ; زيرا يعقوب(ع) را چه به سستى انديشه متهم مى كردند يا نمى كردند، بوى يوسف(ع) را شنيده بود. بنابراين جواب شرط محذوف است و

قرينه هاى حالى و مقامى مى تواند مؤيد اين احتمال باشد كه جواب شرط جمله اى است نظير {لما كذبتمونى و ...} (مرا تكذيب نمى كرديد و نزديك بودن وصال يوسف(ع) را باور مى كرديد).

مكذبان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 86 - 1

1 _ دوزخ جايگاه كفرپيشگان و تكذيب كنندگان آيات خداوند

و الذين كفروا و كذبوا بايتنا أولئك اصحب الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 13 - 1،3

1 - قيامت روز رانده شدن تكذيب گران ، با شدت و خشونت به سوى آتش دوزخ

يوم يدعّون إلى نار جهنّم دعًّا

{دعّ} (مصدر مجهول {يدعّون}) به معناى رانده شدن همراه با تندى و خشونت است و ضمير {يدعّون} به {مكذّبين} بازمى گردد.

3 - آتش دوزخ ، فرجام تكذيب كنندگان آن

فويل . .. للمكذّبين ... يوم يدعّون إلى نار جهنّم دعًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 14 - 3

3 - سخن ملامت بار و استهزاآميز مأموران الهى نسبت به تكذيب گران ، به هنگام روبه رو شدن آنان با آتش دوزخ

ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون

جمله {ه_ذه النار. ..}، مى تواند گفتار الهى و يا سخن مأموران خداوند (همانان كه تكذيب گران را به عنف و قهر به سوى دوزخ رانده اند) باشد. برداشت بالا بر پايه احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 94 - 1

1 - چشيدن عذاب آتش دوزخ ، فرجام نهايى تكذيب گران گمراه

و أمّا

إن كان من المكذّبين الضالّين . .. و تصلية جحيم

{صَلْى} (مبدأ اشتقاق {تصلية}) در معانى چشيدن، بريان شدن و افتادن به كار مى رود. بنابراين {تصلية جحيم} مى تواند به معناى چشيدن آتش دوزخ، بريان شدن به وسيله آن و يا افتادن در آن باشد. برداشت بالا ناظر به معناى اول {تصلية} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 12 - 2

2 - تكذيب گران دين ستيز ، به آتش برافروخته در قيامت گرفتار خواهند بود .

و جحيمًا

مكذبان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 11 - 2

2 - قيامت ، روزى بس سخت و ناگوار ، براى تكذيب كنندگان آن

فويل يومئذ للمكذّبين

مراد از {مكذّبين} _ به قرينه آيه 14 _ تكذيب كنندگان قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 14 - 1

1 - مواجه گشتن تكذيب گران ، با حقايق مورد انكار خويش در قيامت

ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 12 - 1

1 - تكذيب گران دين ستيز ، گرفتار قيد و بند هاى گران در عرصه قيامت

إنّ لدينا أنكالاً

{نِكْل} (مفرد {أنكال}) به معناى {قيد شديد} است (قاموس المحيط).

مكذبان درخت زقوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 43 - 2

2- ترديد و ناباورى مشركان صدراسلام نسبت به دوزخ و وجود درختى به نام زقّوم در آن

إنّ شجرت الزقّوم

تأكيد با {إنّ} و جمله اسميه از

ترديد يا نكار مخاطبان نسبت به مضمون آن مى كند آيه 50 {إن ه_ذا ما كنتم به تمترون} مؤيد برداشت مى باشد.

مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 32 - 2

2 - دروغ بستن به خدا و تكذيب قرآن و دين حق ، از خصوصيات كافران است .

فمن أظلم ممّن كذب على اللّه و كذّب بالصدق

مخاطبان آيه شريفه _ به قرينه ذيل آيه (مثوًى للكافرين) _ كافران مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 1

1 - قوم نوح ، دين الهى و پيامبر خويش را تكذيب كردند .

كذّبت قبلهم قوم نوح

مكذبان دين در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 32 - 11

11 - جهنم ، جايگاه هميشگى و مجازات افترازنندگان بر خدا و تكذيب كنندگان قرآن و دين حق

فمن أظلم ممّن كذب على اللّه و كذّب بالصدق . .. أليس فى جهنّم مثوًى للك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 15 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 19 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 24 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 28 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 34 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 37 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 40 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 45 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19

- مرسلات - 77 - 47 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 49 - 2

2 - دوزخ ، جايگاه تكذيب گران دين

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، به وادى خاصى در جهنم و يا يكى از درهاى آن گفته مى شود (لسان العرب).

مكذبان رازقيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 47 - 4،8

4 - كافرانِ صدراسلام ، منكر رازقيت خدا براى بشر بودند و عقيده به آن را به مسخره مى گرفتند .

و إذا قيل لهم أنفقوا ممّا رزقكم اللّه قال الذين كفروا للذين ءامنوا أنطعم من لو ي

برداشت ياد شده از آن جا است كه كافران، جمله {من لو شاء اللّه أطعمه} (اگر خدا مى خواست او را مى خورانيد) را از سر استهزا و تمسخر مى گفتند و به آن باور نداشتند.

8 - كافرانِ صدراسلام ، عقيده به روزى رسانى خدا براى انسان ها را باطل دانسته و مؤمنان را در گمراهى محض مى پنداشتند .

قال الذين كفروا للذين ءامنوا أنطعم من لو يشاء اللّه أطعمه إن أنتم إلاّ فى ضل_ل م

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه جمله {إن أنتم إلاّ فى ضلال مبين} دنباله گفتار كافران باشد.

مكذبان ربوبيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 172 - 13

13 _ قيامت روز مؤاخذه منكران ربوبيت خداست .

أن تقولوا يوم

القيمة إنا كنا هذا غفلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 50 - 8

8 - فرعون و پيروان او ، به خداى آفريننده هستى معترف بودند و ربوبيت او را انكار مى كردند .

من ربّكما . .. ربّنا الذى أعطى كلّ شىءء خلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 133 - 5

5 - ربوبيت خداوند بر انسان ها مورد انكار كافران عصر بعثت قرار داشت .

من ربّه

چنانچه كافران به ربوبيت خداوند معترف بودند، مى گفتند: {ربّنا}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 19 - 2

2 - جبهه توحيد ، جبهه اى است معتقد به ربوبيت بى شريك خدا و جبهه شرك ، جبهه اى است منكر ربوبيت خدا و معتقد به پروردگارى غير او .

هذان خصمان اختصموا فى ربّهم فالذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 3

3 - مشركان مكه ، ربوبيت خداوند را بر همه قبول نداشتند .

لولا أنزل عليه ءاي_ت من ربّه

تعبير {ربّه} و اضافه {ربّ} به ضمير مفرد مذكر غايب _ كه مرجع اش پيامبر است _ حكايت از نكته فوق مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 126 - 1

1 - قوم الياس ، منكر ربوبيت خداوند نسبت به انسان ها

أتدعون بعلاً . .. اللّه ربّكم و ربّ ءابائكم الأوّلين

يادآورى ربوبيت خداوند نسبت به انسان ها، گوياى اين مطلب است كه قوم الياس، منكر اين حقيقت بودند.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 8،15

8 - فرعون ، منكر ربوبيت خداوند

و ليدع ربّه

15 - اعتقاد به ربوبيت خداوند ، در آيين مردم عصر فرعون مردود بود .

و ليدع ربّه . .. أن يبدّل دينكم

دين حضرت موسى بر ربوبيت خداوند استوار بود. بنابراين دين مردم مصر _ كه مطابق اعتقادات موسى(ع) در حال تغيير بود _ در تضاد با اعتقاد به ربوبيت خداوند قرار داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 9 - 13

13 - مشركان عصر بعثت ، معتقد به خالقيت خدا و منكر ربوبيت مطلقه وى بودند .

قل أئنّكم لتكفرون بالذى خلق . .. ذلك ربّ الع_لمين

تعبير {تجعلون له أنداداً} نشان مى دهد كه مشركان اصل وجود خدا و خالقيت او را قبول داشته اند ولى براى او شريك در آفرينش و ربوبيت قائل بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 9

9 - اصرار و لجاجت فرعونيان ، در نپذيرفتن ربوبيت مطلقه الهى ، حتى پس از گرفتار آمدن به عذاب

ادع لنا ربّك

فرعونيان به جاى {ربّنا} {ربّك} گفته اند; با اين كه موسى(ع) خداوند را {ربّ العالمين} معرفى كرد. از اين مطلب اعتراف نكردن به ربوبيت مطلقه و در نتيجه لجاجت آنان استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 17 - 5

5 - بخش عظيمى از انسان ها _ با وجود دلايل فراوان بر ربوبيت خداوند _ همچنان بر انكار آن اصرار مىورزند

.

قتل الإنس_ن ما أكفره

نفرين {قتل الإنسان} عموم انسان ها و افراد را مى گيرد زيرا حرف {ال} در آن يا براى استغراق است و يا بر ماهيت دلالت دارد و جنس انسان مورد نفرين قرار گرفته است. از آنجا كه در اين موارد عموم حقيقى مراد نيست، چنين تعبيرى بيانگر كثرت چشمگير افراد مورد نظر خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 31 - 4،8،9،12

4 _ شرك پيشگان عصر بعثت با وجود اعتقادشان به رازقيت و روزى بخشى خدا ، ربوبيت بى شريك او را باور نداشتند .

قل من يرزقكم من السماء و الأرض . .. فسيقولون اللّه

ضمير فاعلى در {سيقولون} به مشركان بر مى گردد.

8 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، در عين اينكه به مالكيت و حاكميت خدا بر قوا و حواس آدمى اعتقاد داشتند ، منكر ربوبيت او بودند .

أمن يملك السمع و الأبصر. .. فسيقولون اللّه

9 _ شرك پيشگان عرب جاهلى با وجود اينكه خدا را پديد آورنده جانداران از موجودات بى جان و موجودات بى جان را از جانداران مى دانستند ، منكر ربوبيت و پروردگارى او بودند .

و من يخرج الحى من الميت و يخرج الميت من الحى . .. فسيقولون اللّه

12 _ مشركان عرب جاهلى با وجود اعتقادشان به اينكه تدبير امور جهان در دست خداست ، منكر ربوبيت و پروردگارى بى همتاى او بودند .

و من يدبر الأمر فسيقولون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 3 - 2

2 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، منكر ربوبيت خدا بودند .

قال

الكفرون إن هذا لسحر مبين. إن ربكم اللّه

به كارگيرى حرف تأكيد (إن) و اسميه بودن جمله {إن ربكم اللّه} بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 1

1 _ عرب جاهلى ، مردمانى شرك پيشه و منكر ربوبيت خداوند

و يعبدون من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 2

2_ اكثريت قاطع قوم عاد ، آيات الهى و نشانه هاى ربوبيت خداوند را انكار كردند .

و تلك عاد جحدوا بأي_ت ربهم

با اينكه عده اى از مردم عاد ايمان آوردند، خداوند انكار آيات و مخالفت با پيامبران را به همه قوم نسبت مى دهد تا به اين نكته اشاره كند كه: اكثريت قريب به اتفاق آنان، به كفرورزى اصرار داشتند و مؤمنان در قياس با آنها، چيزى به شمار نمى آمدند. قابل ذكر است كه چون فعل {جحد} به وسيله حرف {با} متعدى شده، معناى {كفر} در آن اشراب شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 60 - 2

2_ قوم عاد ، ربوبيت خدا را انكار كرده و از فرمانش سرپيچى كردند .

ألا إن عادًا كفروا ربهم

چون {ربهم} بدون واسطه حرف {باء} مفعول براى {كفروا} قرار گرفته است ، مى توان گفت: در {كفروا} معناى عصيان و نافرمانى اشراب شده است; يعنى: عصوا ربهم كافرين به.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 68 - 2

2_ قوم ثمود ، ربوبيت خداوند را انكار كردند و از فرمانش سرپيچى

نمودند .

ألا إن ثمودا كفروا ربهم

چون {ربهم} بدون واسطه حرف {باء} مفعول براى {كفروا} قرار گرفته است، مى توان گفت در {كفروا} معناى عصيان و نافرمانى اشراب شده است; يعنى: عصوا ربهم كافرين به.

مكذبان ربوبيت خدا در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 19 - 6

6 - براى شرك پيشگان منكر ربوبيت خدا ، در دوزخ جامه هايى از آتشى ويژه مى برند و بر آنان مى پوشانند .

فالذين كفروا قطّعت لهم ثياب من نار

تنكير {نار} نشانگر اين نكته است كه جامه هايى كه براى اهل شرك خواهند بريد از جنس آتشى به خصوص خواهد بود نه از هر آتشى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 21 - 2

2 - شرك پيشگان منكر ربوبيت خدا ، سزاوار گرز هاى آهنين در دوزخ

و لهم مق_مع من حديد

{مقمعة} (مفرد {مقامع}) به معناى گرز است. پس {مقامع من حديد}; يعنى، گرزهاى آهنين.

مكذبان رحمانيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 7،8

7- كافران و مشركان مكه ، نسبت به نام { رحمان } براى خداوند ، بسيار حساس و منكر رحمانيت او بودند .

و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

اختصاص به ذكر يافتن نام {رحمان} از ميان ديگر نام هاى مقدس پروردگار و نيز تكرار {هم}، بيانگر برداشت ياد شده است.

8- كافران مكه ، منكر خداى رحمان بودند .

و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

گفتنى است كه كافران منكر نام رحمان بودند; به اولويت استفاده مى شود كه منكر ذات خداى رحمان

نيز بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 60 - 6

6 _ مشركان صدراسلام ، منكر رحمانيت خدا بودند .

و إذا قيل لهم اسجدوا للرحم_ن قالوا و ما الرحم_ن أنسجد لما تأمرنا

مكذبان رسالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 4

4 _ يهود به سبب انكار رسالت پيامبر(ص) منكر نزول هرگونه وحى بر افراد بشر شدند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء

مكذبان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 2

2 - انكار رسالت شعيب ( ع ) و متهم شدن او به دروغ گويى از سوى مردم مدين

فقد كذّبت . .. و أصح_ب مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 176 - 1

1 - تكذيب رسالت شعيب ، از سوى مردم سرزمين { ايكه }

كذّب أصح_ب ل_يكة المرسلين

بسيارى از مفسران برآنند كه {ايكه} سرزمينى است مجاور {مدين} كه شعيب(ع) بر آنان و اهل مدين مبعوث شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 186 - 1،2

1 - مردم اَيكه ، منكر هر گونه امتياز و شايستگى شعيب ( ع ) براى رسالت الهى

و ما أنت إلاّ بشر مثلنا

2 - بشر بودن ، مانع رسالت و پيامبرى در ديد مردم اَيكه

و ما أنت إلاّ بشر مثلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 187 - 4

4 - پافشارى مردم اَيكه ،

بر كفر و انكار رسالت شعيب ( ع )

فأسقط علينا كسفًا من السماء إن كنت من الص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 189 - 1

1 - پافشارى مردم { ايكه } ، بر تكذيب شعيب ( ع ) و انكار رسالت او

فكذّبوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 37 - 1

1 - مردم مدين ، رسالت شعيب ( ع ) را نپذيرفتند و او را تكذيب كردند .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا . .. فكذّبوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 4

4 - دو قوم عاد و ثمود ، پيامبرانى داشتند و آنان را تكذيب كردند .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا . .. فكذّبوه فأخذتهم الرجفة...و عادًا و ثمودًا و قد تبيّ

به قرينه سياق، احتمال دارد كه جمله، حذف به ايجاز داشته باشد; يعنى، چنين باشد: {و لقد أرسلنا إلى عاد و ثمود رسلهم فكذّبوهم فأخذتهم الرجفة}

مكذبان صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 80 - 3

3- اصحاب حجر ( قوم ثمود ) رسالت حضرت صالح ( ع ) را مورد تكذيب قرار دادند .

و لقد كذّب أصح_ب الحجر المرسلين

برداشت فوق بنابراين احتمال است كه مراد از {المرسلين} حضرت صالح(ع) باشد كه پيامبر قوم ثمود بود و جمع آورده شدن {المرسلين} مى تواند به اين دليل باشد كه آن قوم با تكذيب صالح(ع) در حقيقت همه انبياى الهى را مورد تكذيب قرار مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 141 - 1

1 - تكذيب رسالت صالح ( ع ) از سوى قوم ثمود

كذّبت ثمود المرسلين

عده اى مفسران برآنند كه {ثمود} نام جد اعلاى قوم صالح مى باشد. بنابراين تسميه آن قوم به ثمود از باب تسميه يك قبيله به نام نياى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 154 - 1،3

1 - ثموديان ، منكر هرگونه امتياز و شايستگى صالح ( ع ) ، براى رسالت الهى

قالوا . .. ما أنت إلاّ بشر مثلنا

3 - ويژگى هاى بشرى صالح ( ع ) ، مانع از رسالت وى در ديدگاه ثموديان

قالوا . .. ما أنت إلاّ بشر مثلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 4

4 - دو قوم عاد و ثمود ، پيامبرانى داشتند و آنان را تكذيب كردند .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا . .. فكذّبوه فأخذتهم الرجفة...و عادًا و ثمودًا و قد تبيّ

به قرينه سياق، احتمال دارد كه جمله، حذف به ايجاز داشته باشد; يعنى، چنين باشد: {و لقد أرسلنا إلى عاد و ثمود رسلهم فكذّبوهم فأخذتهم الرجفة}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 23 - 4

4 - { عن أبى بصير عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : قلت له : { كذّبت ثمود بالنّذر . . . } قال ه_ذا كان بما كذّبوا صالحاً . . . ;

ابى بصير از امام صادق(ع) درباره آيه {كذّبت ثمود بالنّذر. ..} سؤال نمود... امام فرمود: اين زمانى

بود كه صالح(ع) را تكذيب كردند...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 14 - 1

1 - قوم صالح ، رسالت او را تكذيب كرده ، فرمان رعايت ناقه و شرب آن را دروغ انگاشتند .

فكذّبوه

مكذبان عذاب اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 3

3- كافران مكه ، منكر قيامت و عذاب هاى اخروى بودند .

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 53 - 2

2 _ مشركان ، تهديد به عذاب جاويدان قيامت را باور نكرده ، آن را ادعاى بى اساس مى انگاشتند .

ثم قيل . .. ذوقوا عذاب الخلد ... و يستنبئونك أحق هو

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير {هو} به {عذاب الخلد} (در آيه پيش) عايد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 42 - 6،7

6 - مشركان ، منكر كيفر و عذاب در قيامت

ذوقوا عذاب النار الّتى كنتم بها تكذّبون

7 - تكذيب وجود عذاب و كيفر در قيامت از سوى مشركان ، امرى هميشگى است .

ذوقوا عذاب النار الّتى كنتم بها تكذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 48 - 9

9 - مشركان ، منكر برپايى قيامت و عذاب الهى در آن روز

و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در توصيف مشركان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 6 - 1

1 - كافران ، برپايى قيامت و عذاب آن را ، امرى بعيد و به دور از حقيقت مى دانند .

إنّهم يرونه بعيدًا

با توجّه به اين كه كافران، منكر معاد بودند، مقصود آنان از {بعيد}، بعيد زمانى نيست; بلكه مقصود دور بودن از دايره امكان است.

مكذبان عذاب استيصال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 53 - 1

1 _ مشركان تهديد به عذاب استيصال را باور نكرده ، آن را ادعاى بى اساس مى انگاشتند .

و يستنبئونك أحق هو قل إى و ربى إنه لحق

جمله {إى و ربى إنه لحق} _ كه مركب از قسم، جواب قسم، جمله اسميه و تأكيد است _ بيانگر شدت انكار مشركان در مورد عذاب مى باشد.

مكذبان عذاب كم فروشان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 10 - 5

5 - كسانى كه عذاب كم فروشان را تكذيب كنند ، در قيامت به عذاب جهنم گرفتار خواهند شد .

ويل للمطفّفين . .. ويل يومئذ للمكذّبين

مراد از {مكذّبين} _ به قرينه آيه بعد _ تكذيب گران روز قيامت و رخدادهاى آن اند و از مصاديق بارز رخدادهاى قيامت، عذابى است كه آيه {ويل للمطفّفين} بيان داشته است.

مكذبان عذابهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 51 - 4

4 - فرعون با ناباورى نسبت به عملى شدن وعده عذاب در باره پيشينيان ، نظر موسى ( ع ) را در مورد آنان جويا شد

.

قال فما بال القرون الأُولى

سؤال فرعون از حال پيشينيان، پس از گفته موسى(ع) (أنّ العذاب على من كذّب) از ناباورى او حكايت دارد; زيرا وى آنان را نابود شده و بى نشان و اثر مى دانست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 47 - 2

2 - كفرپيشگان عصر بعثت ، وعده عذاب را دروغ پنداشته و آن را به ريشخند مى گرفتند .

و يستعجلونك بالعذاب

از اين كه تكذيب گران، از پيامبر(ص) مى خواستند وعده خود را عملى سازد و هر چه زودتر عذاب را بر آنان نازل كند، معلوم مى شود كه آنان تهديد پيامبر(ص) را تهديدى تو خالى مى انگاشتند و با درخواست تسريع عذاب، آن را به ريشخند مى گرفتند.

مكذبان عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 37 - 2

2- گروهى از مردم زمان مريم به عيسى ( ع ) و گفته هاى او ايمان آوردند و گروهى كفر ورزيدند .

فاختلف الأحزاب من بينهم فويل للذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 9

9 - بنى اسرائيل ، به رغم روشن بودن معجزات و دلايل حقانيت رسالت عيسى ( ع ) ، آنها را نپذيرفتند .

فلمّا جاءهم بالبيّن_ت قالوا ه_ذا سحر

مكذبان عيسى(ع) در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 37 - 3

3- قيامت ، روزى سخت و هلاكت بار براى كفرورزان به عيسى ( ع ) و گفته هاى او

فويل للذين كفروا من مشهد يوم عظيم

{ويل}،

يعنى عذاب و هلاكت (لسان العرب). هلاكت بار بودن قيامت كنايه از شدت عذاب است، در حدى كه اگر در قيامت نيز مرگ وجود مى داشت گرفتاران به عذاب، زنده نمى ماندند.

مكذبان قدرت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 78 - 5

5 - كافران ، خدا را از احياى مجدد انسان ها پس از مرگ ، ناتوان مى دانستند .

و ضرب لنا مثلاً. .. قال من يحىِ العظ_م و هى رميم

مقصود از {ضرب لنا مثلاً} (براى ما مثل آورد) مى تواند اين معنا باشد كه: كافران، قدرت خدا را با قدرت ديگران يكى مى دانستند; يعنى، همان گونه كه همه از احياى استخوان كهنه ناتوان اند، او نيز مانند همه ناتوان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 11 - 5

5 - انكار قدرت خداوند بر حيات مجدد انسان ها و برپايى قيامت از سوى كافران

قالوا ربّنا أمتّنا اثنتين و أحييتنا اثنتين فاعترفنا بذنوبنا

اعتراف كافران در روز قيامت به دو بار مردن و زنده شدن و نيز گنه كار بودن شان، نشانگر آن است كه آنان در دنيا منكر توانايى خداوند بر احياى مجدد انسان ها بودند. از اين رو به خطاكار بودن شان اعتراف مى كنند.

مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 23 - 15

15 _ مخالفان هيچ شاهدى را كه بر وجود همانندى سخنى با قرآن شهادت بدهد نخواهند يافت .

وادعوا شهداءكم من دون اللّه

چنانچه {شهداء} به معناى گواهان باشد، استثناء {من دون اللّه} از

جمله قبل، ناظر به سخن متعارفى است كه انسانها هنگام نداشتن شاهد بر مدعاى خويش آن را بر زبان جارى مى كنند; يعنى، گواهانى را فرا خوانيد تا نظر دهند و اگر نيافتيد نگوييد: خدا شاهد است كه اين سخن همانند قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 6

6 _ مشركان صدر اسلام دليل روشن حقانيت پيامبر(ص) (قرآن) را تكذيب مى كردند.

قل إنى على بينة من ربى و كذبتم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 66 - 1

1 _ قبيله و قوم پيامبر (قريش) با وجود حقانيت قرآن و معارف و وعده هاى آن به تكذيب آن پرداختند.

و كذّب به قومك و هو الحق

در آيه 57 {قل إنى على بينة} موضوع بحث {قرآن} بود و آيات بعد از آن نيز وعده هاى قرآن را مطرح ساخته است. بنابراين مرجع ضمير {به} مى تواند {قرآن} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 53 - 1،9

1 _ تنها راه ايمان به قرآن براى منكران قرآن ، تحقق تهديد ها و بروز حقايق آن است .

و لقد جئنهم بكتب . .. هل ينظرون إلا تأويله

ضمير در {تأويله} به {كتب} در آيه قبل برمى گردد. و مراد از تأويل كتاب الهى، به قرينه فرازهاى بعد، بروز و ظهور حقايق قرآن و تحقق تهديدها و وعده هاى آن است. و جمله {هل ينظرون ... } با توجه به اينكه ناظر به آيه قبل است، چنين معنا مى شود: براى منكران قرآن

جهت تصديق آن راهى جز ظهور حقايق قرآنى، كه در قيامت تحقق مى يابد، نيست.

9 _ منكران قرآن با بى اعتنايى به معارف آن ، تباه كننده سرمايه عر خويش هستند .

قد خسروا أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 6

6 _ انكار رسالت حضرت محمد ( ص ) و آسمانى بودن قرآن ، از ناحيه شرك پيشگان عصر بعثت

قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 1

1 _ مشركان ، آياتى از قرآن را كه حامل معارفى بلند بوده و در ظرف كوچك ذهن آنان جاى نمى گرفت ، انكار مى كردند .

أم يقولون افتريه . .. بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {ما} در {بما لم يحيطوا . .. } اشاره به دسته اى از آيات قرآن باشد و ماى محذوف در {لما يأتهم تأويله} _ كه عطف بر {لم يحيطوا} و به تقدير {و كذبوا بما لما يأتهم تأويله} است _ اشاره به دسته اى ديگر از آيات باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 40 - 1،2،3

1 _ برخى مشركان ، با اينكه آسمانى بودن قرآن را باور داشتند ، به تكذيب آن برمى خاستند .

بل كذبوا . .. و منهم من يؤمن به

اين برداشت مبتنى بر اين است كه: ضمير {هم} _ با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيش _ به تكذيب كنندگان قرآن برگردد و از

{يؤمن} زمان حال اراده شده باشد.

2 _ برخى مشركان ، آسمانى بودن قرآن را باور نداشته ، آن را تكذيب مى كردند .

و منهم من لا يؤمن به

اين برداشت نيز مبتنى بر اين است كه ضمير {هم} به تكذيب كنندگان قرآن برگردد.

3 _ هرگز همه مردم روى زمين ، قرآن را انكار و تكذيب نخواهند كرد .

و منهم من يؤمن به و منهم من لا يؤمن به

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از ضمير {منهم} عموم مردم باشد ; كه در اين صورت، آيه در مقام بيان حال آنان به هنگام روبرو شدنشان با قرآن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 1

1 _ برخى از مشركان با اينكه مكرراً به سخنان پيامبر ( ص ) گوش مى سپردند و آيات الهى را از زبان او مى شنيدند ، به تكذيب آن برخاسته ، انكارش مى كردند .

و منهم من يستمعون إليك . .. و لو كانوا لا يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 36 - 5

5_ گروههايى از اهل كتاب ، قسمتهايى از قرآن را نمى پذيرفتند و حقانيّت آن را انكار مى كردند .

و من الأحزاب من ينكر بعضه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 91 - 2

2- كفار قريش ، پس از نزول قرآن و ظهور اسلام ، آيات قرآن را به چند دسته تقسيم كرده و هر دسته را با تهمت و افترا و ترفند هاى گوناگون ، به استهزا گرفته و

منكر شدند .

المقتسمين. الذين جعلوا القرءان عضين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مقصود از اين آيه و آيه قبل _ چنان كه در شأن نزولها آمده است _ كفار قريش باشد كه همگى (حدود 16 نفر) به شكلهاى گوناگون به هلاكت رسيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 24 - 2

2- منكران عالم آخرت ، منكر نزول قرآن از جانب خداوند بودند .

فالذين لايؤمنون بالأخرة . .. إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين

رفع {أساطير} به خاطر خبر براى مبتداى محذوف بودن ({المنزل} يا {الذى يسئل عنه}) است كه مراد از آن قرآن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 10

10- برخورد منكرانه كافران و مشركان مكه با قرآن ، برخاسته از منطق و عقل نبود ; بلكه انگيزه نفسانى _ روانى داشت .

و إذا ذكرت ربّك فى القرءان وحده ولّوا على أدب_رهم نفورًا

{نفرت} از مقولات نفسانى - روانى است. بنابراين موضع نفرت آلود مشركان با قرآن، برخاسته از انگيزه هاى نفسانى - روانى آنان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 9

9- مشركان مكه ، نسبت به آسمانى بودن قرآن و رسالت الهى پيامبر ( ص ) بى اعتقاد بودند .

أو ترقى فى السّماء و لن نؤمن لرقيّك حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

از اينكه آنان، نامه و كتابى را از پيامبر(ص) خواستند كه خود از آسمان آورده باشد، حكايت از آن دارد كه: قرآن را _كه به صورت وحى بر آن حضرت

نازل مى شده است _ قبول نداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 1

1 _ كافران ، منكر نزول وحى بر پيامبر ( ص ) بودند و قرآن را دروغ و ساخته و پرداخته او مى دانستند .

و قال الذين كفروا إن ه_ذا إلاّ إفك افتريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 200 - 1

1 - مجرمان متعصب عرب ، منكر آسمانى بودن قرآن ، على رغم جريان آن درقلب هايشان به زبان عربى روشن

كذلك سلكن_ه فى قلوب المجرمين

{كذلك} به فرض نزول قرآن به زبان غير عربى (و لو نزّلناه على بعض الأعجمين. ..) اشاره دارد. {سلوك} (مصدر {سلكنا}) به معناى وارد كردن و راه دادن است. ضمير مفعول در {سلكناه} به قرآن بازمى گردد;يعنى، {مثل ذلك السلوك سلكنا القرآن فى قلوب المجرمين}. مقصود اين است كه همان طور كه اگر قرآن به زبان عجمى نازل مى گرديد و بر اين مجرمان تلاوت مى شد، از آن چيزى نمى فهميدند، اكنون هم كه به زبان عربى شيوا و روشن نازل شده است، از آن چيزى نمى فهمند و به آن ايمان نمى آورند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 48 - 12

12 - اقدام حق ستيزان صدراسلام به انكار صريح قرآن و تورات و تأكيد بر كفر خويش نسبت به آن دو

و قالوا إنّا بكلٍّ ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 47 - 12

12 - مشركان مكه ، از سر

لجاجت ، قرآن را نپذيرفتند و به آن ايمان نياوردند .

و كذلك أنزلنا إليك الكت_ب . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون

{جحود} نفى كردن چيزى است كه دل، اثبات مى كند و اثباتِ چيزى است كه دل، نفى كرده است (مفردات راغب) بنابر معناى لغوى، {جحود}، منطبق بر لجاجت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 49 - 10

10 - انكار قرآن از سوى مشركان مكه ، از سر لجاجت و حق ناپذيرى بود .

ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الظ_لمون

{جحود} در لغت نفى چيزى است كه دل آن را اثبات مى كند و اثبات چيزى است كه دل نفى مى كند. (مفردات راغب). {جحود} طبق معناى لغوى منطبق بر لجاجت است. گفتنى است: {ال} در {الظالمون} عهد بوده و اشاره به {الكافرون} در آيه چهل و هفت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 2

2 - مشركان مكه ، نزول وحى را ، به عنوان آيه اى از جانب خدا قبول نكرده و خواستار معجزه حسّى شدند .

و كذلك أنزلنا إليك الكت_ب . .. و ما يجحد بأي_تنا ... و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 170 - 1

1 - مشركان ، به رغم ادعاى آمادگى براى ايمان آوردن به كتاب آسمانى ، به قرآن كفر ورزيدند .

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين . لكنّا عباد اللّه المخلصين . فكفروا به

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 32 - 2

2 - دروغ بستن به خدا و تكذيب قرآن و دين حق ، از خصوصيات كافران است .

فمن أظلم ممّن كذب على اللّه و كذّب بالصدق

مخاطبان آيه شريفه _ به قرينه ذيل آيه (مثوًى للكافرين) _ كافران مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 2

2 - انكار لجاجت آميز وحى و قرآن ، از سوى مشركان مكه

و رسول مبين . و لمّا جاءهم الحقّ قالوا ه_ذا سحر و إنّا به ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 82 - 4

4 - نكوهش مشركان از سوى خداوند ، به خاطر موضع گيرى تكذيب گرانه آنان در برابر قرآن

و تجعلون رزقكم أنّكم تكذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 5 - 6

6 - قوم يهود ، تكذيب كنندگان آيات الهى ( قرآن )

بئس مثل القوم الذين كذّبوا ب_اي_ت اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 15 - 4

4 - تلاوت آيات قرآن بر كافران تكذيب گر و انكار عمدى آن از سوى آنان

إذا تتلى عليه ءايتنا قال أس_طير الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 49 - 3

3 - تكذيب قرآن ، از سوى گروهى از مردم در عصر نزول وحى

و إنّا لنعلم أنّ منكم مكذّبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 22 - 3

3

- منكران معاد ، نه تنها به هشدار هاى قرآن ايمان نياورده و در برابر آن فروتنى نمى كنند ; بلكه پا را فراتر نهاده و قرآن را تكذيب مى كنند .

بل . .. يكذّبون

مكذبان قرآن در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 24 - 10

10 - منكران قرآن و سنگ هاى دوزخ ، هيزم و آتشگيره هاى آتش جهنمند .

فاتقوا النار وقودها الناس و الحجارة

{وقود} به هيزم و نيز به چيزى كه با آن آتش روشن مى كنند، گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 32 - 11

11 - جهنم ، جايگاه هميشگى و مجازات افترازنندگان بر خدا و تكذيب كنندگان قرآن و دين حق

فمن أظلم ممّن كذب على اللّه و كذّب بالصدق . .. أليس فى جهنّم مثوًى للك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 41 - 2

2 - منكران حقانيت قرآن ، گرفتار آتش دوزخ در قيامت

إنّ الذين كفروا بالذّكر

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه خبر {إنّ} در {إنّ الذين كفروا} _ به قرينه آيه قبل _ جمله {يلقى فى النار} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 16 - 1

1 - تكذيب كنندگان قرآن و قيامت و گناه كارانِ متجاوز ، به حرارت شديد جهنّم گرفتار شده و در آن خواهند سوخت .

ثمّ إنّهم لصالوا الجحيم

{صالوا} _ كه قبل از اضافه به {جهيم}، {صالون} (جمع {صال) بوده است _; يعنى، كسانى كه با

رنج و مشقت حرارت آتش را مى چشند و در آن مى سوزند. در لسان العرب آمده است: صَلِى بالنار و صَلِيَها صَلْياً قاسى حرّها (حرارت آتش را با رنج و مشقت چشيد) و صَلِىَ فلانٌ بالنار يَصْلى صُلِيّاً احترق (سوخت).

مكذبان قرآن در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 27 - 4

4 _ تكذيب كنندگان پيامبر(ص) و قرآن در قيامت بر كفرورزيهاى خويش در دنيا تأسف مى خورند.

يليتنا نرد و لا نكذب بأيت ربنا و نكون من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 53 - 5،7،12

5 _ منكران حقانيت قرآن ، در روز قيامت و بروز حقايق قرآن ، به حقانيت رسالت پيامبران اعتراف خواهند كرد .

يوم يأتى تأويله يقول الذين نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير مفعولى در {نسوه} به{كتب} در آيه قبل برگردانده شود.

7 _ منكران قرآن پس از برپايى قيامت در آرزوى يافتن شفيعان نجات دهنده از عذاب و يا بازگشت به دنيا براى انجام اعمالى سعادت آفرين

يقول الذين نسوه . .. فيشفعوا لنا او نرد فنعمل غير الذين كنا نعمل

12 _ منكران قرآن ، در قيامت ، با پى بردن به زيانكارى خويش و واهى بودن افكار و عقايد خود ، از اعمال و رفتار گذشته خويش پشيمان خواهند شد .

نرد فنعمل غير الذى كنا نعمل قد خسروا أنفسهم و ضل عنهم ما كانوا يفترون

جمله {قد خسروا . .. } و {ضل عنهم ... } به منزله تعليلى است براى {نرد فنعمل ...

} يعنى آرزوى بازگشت به دنيا و تدارك گذشته ها بدان علت است كه كفرپيشگان خود را زيانكار مى بينند و باورهاى خويش را بر باد رفته مى يابند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 25 - 1

1- تكذيب كنندگان حقانيت قرآن ، سرانجام تمامى گناهان عمل خويش را در قيامت بر دوش خواهند كشيد .

و إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين . ليحملوا أوزارهم كاملة يوم ال

لام {ليحملوا} لام عاقبت است و {أوزار} (جمع وزر) به معناى ثقل و سنگينى و كنايه از گناه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 13

13 - كافران به قرآن ، در قيامت مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت .

و قال الذين كفروا لن نؤمن به_ذا القرءان . .. و لو ترى إذ الظلمون موقوفون عند ربّ

مكذبان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 64 - 11

11 _ تكذيب كنندگان قوم نوح ( ع ) ، مردمى كوردل بودند .

إنهم كانوا قوماً عمين

كلمه {عمين} جمع {عمى} به معناى فاقدان بصيرت است.

مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 3

3- كافران مكه ، منكر قيامت و عذاب هاى اخروى بودند .

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 17

17 _ آنان كه سرمايه جان را به خسارت از كف داده اند، منكر

قيامت هستند.

ليجمعنكم إلى يوم القيمة . .. الذين خسروا أنفسهم فهم لا يؤمنون

متعلق {لا يؤمنون}، با توجه به جمله {ليجمعنكم إلى يوم القيامة} قيامت مى تواند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 29 - 1،3

1 _ مشركان لجاجت پيشه مكه، منكر قيامت و هر گونه زندگى جز زندگانى دنيا بودند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا

3 _ برخى كافران، حتى در صورت بازگشت به دنيا، زندگى را منحصر به دنيا دانسته و قيامت را انكار مى كنند.

و لو ردوا لعادوا . .. و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا

جمله {و قالوا} مى تواند عطف بر جمله {لعادوا} باشد. يعنى اگر به دنيا بازگردند، به همان روش باطل خودروى آورده و باز هم معاد را انكار مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 7 - 2

2 _ شرك پيشگان عصر بعثت ، منكر روز بازپسين بودند .

إن الذين لا يرجون لقاءنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 4

4 _ مشركان عصر بعثت ، منكر روز بازپسين بودند .

قال الذين لا يرجون لقاءنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 3،5

3 _ قيامت و روز بازپسين ، مورد انكار شرك پيشگان عصر بعثت

بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه

5 _ تكذيب و انكار قيامت ، موضع گيرى مشترك همه شرك پيشگان تاريخ

بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه . .. كذلك كذب الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

8 - هود - 11 - 7 - 12

12_ كفرپيشگان ، قيامت را امرى گزاف و طرح آن را از سوى پيامبر ( ص ) چون سحر ، نيرنگى روشن قلمداد مى كردند .

إن ه_ذا إلاّ سحر مبين

{ه_ذا} به گفتار پيامبر(ص) مبنى بر زنده شدن مردگان و برپايى قيامت اشاره دارد. اطلاق {سحر} بر اين گفتار و ادعا، از باب تشبيه است و وجه شبه آن بطلان و نيرنگ مى باشد; يعنى، اين سخن ظاهرى فريبنده و باطنى پوچ و بى اساس دارد و در بطلان و نيرنگ بازى، همانند سحر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 1

1_ اشراف و سران قوم نوح ، پيامبرى آن حضرت را انكار كرده و به توحيد و برپايى قيامت كافر شدند .

فقال الملأ الذين كفروا من قومه

متعلق {كفروا} به قرينه آيه قبل توحيد ، نبوت نوح و برپايى قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 83 - 5

5 - تحقق نيافتن وعده رستاخيز ، پس از گذشت زمانى دراز ، دليل بى اساس بودن آن در پندار كافران

لقد وعدنا نحن . .. إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

مقصود كافران از عبارت {لقد وعدنا. .. من قبل} مى تواند اين باشد كه اگر قيامتى هست تا كنون بايستى تحقق مى يافت. بنابراين عدم تحقق آن تاكنون، دليل بى اساس بودن و واقعيت نداشتن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 7

7 _ مشركان ، هيچ اعتقادى به روز

رستاخيز و انتظار كيفر و پاداش الهى در آن روز را نداشته اند .

بل كانوا لايرجون نشورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 20 - 10

10 - فاسقان ، قيامت و نظام كيفرى خدا را تكذيب مى كردند .

و أمّا الذين فسقوا . .. ذوقوا عذاب النار الذى كنتم به تكذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 3 - 1،2،4

1 - كافران ، مدعى تحقق پيدا نكردن روز قيامت اند .

و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة

2 - كافران ، وعده تحقق روز قيامت را وعده اى نادرست مى دانستند .

و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة

لازمه انكار قيامت از سوى كافران، اين است كه به آنان وعده اى مبنى بر وقوع قيامت داده شده باشد.

4 - كافران ، وقوع قيامت را امرى مسخره دانسته و آن را به استهزا مى گرفتند .

و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة

تعبير به نيامدن قيامت (لاتأتينا) يا به جهت اين است كه قيامت از جمله امور زمانى است و يا به جهت به سخره و استهزا گرفتن آن مى باشد. برداشت ياد شده، براساس احتمال دوّم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 7 - 5

5 - كافران ، به دليل امكان نداشتن بازآفرينى انسان ها ، وقوع قيامت را منكر بودند .

و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة . .. و قال الذين كفروا ... إذا مزّقتم كلّ ممزّ

اين آيه عطف به آيه {و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة. ..} است و به منزله اقامه دليل براى

آن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 29 - 4

4 - بيشتر مشركان ، وعده پيامبر ( ص ) را درباره وقوع قيامت باور نداشتند .

و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون . و يقولون متى ه_ذا الوعد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 53 - 5

5 - مشركان ، بدون اين كه درباره قيامت و حشر آگاهى داشته باشند ، آن را انكار مى كنند .

و قال الذين كفروا لاتأتينا الساعة . .. و يقذفون بالغيب

متعلق {يقذفون بالغيب} ذكر نشده و به قرينه مقام مى تواند حشر، پيامبر(ص) و قرآن باشد. برداشت ياد شده بنابر احتمال اول است. گفتنى است كه مراد از {يقذفون بالغيب} و براساس تخمين و ناآگاهانه اظهار نظر كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 48 - 2،5

2 - كافران صدراسلام ، منكر برپايى قيامت بوده و عقيده به آن را مورد استهزا قرار مى دادند .

و يقولون متى ه_ذا الوعد

استفهام در {متى ه_ذا الوعد} _ برابر نظر بيشتر مفسران _ براى تهكم و استهزا است.

5 - كافران صدراسلام ، مؤمنان را دروغگو دانسته و عقيده آنان به برپايى قيامت را بى اساس مى پنداشتند .

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 81 - 7

7 - مشركان و كافران در عصر بعثت _ على رغم انكار قيامت و تجديد حيات انسان ها _ به آفرينش آسمان ها و زمين به

وسيله خدا و نيز به عظمت اين آفرينش اعتقاد داشتند .

أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن يخلق مثلهم

برداشت ياد شده با توجه به اين حقيقت است كه استدلال خداوند بر اثبات معاد، از راه آفرينش نخستين جهان طبيعت، مبتنى بر اين حقيقت است كه كافران، جهان طبيعت را جلوه اى از خالقيت و قدرت خدا بدانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 52 - 1

1 - كافران ، منكر قيامت و زنده شدن انسان ها هستند .

يقول أءنّك لمن المصدّقين

برداشت ياد شده از آن جا است كه گوينده، فرد كافر بوده و استفهام او از باب انكار مى باشد. گفتنى است كه مقصود از تصديق _ به قرينه آيه بعد كه مربوط به قيامت است _ تصديق به قيامت و رستاخيز انسان ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 68 - 2

2 - مشركان و كافران ، منكر توحيد ، قيامت و رسالت پيامبراسلام بودند .

أنتم عنه معرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 48 - 9

9 - مشركان ، منكر برپايى قيامت و عذاب الهى در آن روز

و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه در توصيف مشركان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 11 - 5

5 - انكار قدرت خداوند بر حيات مجدد انسان ها و برپايى قيامت از سوى كافران

قالوا ربّنا أمتّنا اثنتين و

أحييتنا اثنتين فاعترفنا بذنوبنا

اعتراف كافران در روز قيامت به دو بار مردن و زنده شدن و نيز گنه كار بودن شان، نشانگر آن است كه آنان در دنيا منكر توانايى خداوند بر احياى مجدد انسان ها بودند. از اين رو به خطاكار بودن شان اعتراف مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 27 - 7،8

7 - فرعون فردى متكبر و منكر قيامت و روز حساب بود .

كلّ متكبّر لايؤمن بيوم الحساب

8 - مخالفان رسالت موسى ( ع ) ( فرعونيان ) ، گروهى متكبر و منكر قيامت و روز حساب بودند .

كلّ متكبّر لايؤمن بيوم الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 13 - 9

9 - معتقدان به آخرت _ اما مأيوس از ثواب اخروى _ مانند كافران ، بى اعتقاد به رستاخيزاند .

قد يئسوا من الأخرة كما يئس الكفّار من أصح_ب القبور

در صورتى كه مقدر آيه چنين باشد: {قد يئسوا من ثواب الآخرة. ..}; استفاده مى شود كه معتقدان به معاد _ ولى نااميد از ثواب اخروى _ همچون كافرانى اند كه اصولاً از زنده شدن دوباره مأيوس اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 25 - 4

4 - مشركان و كافران صدراسلام ، منكر برپايى قيامت بوده و آن را دروغ مى پنداشتند .

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 4 - 1

1 - تكذيب قيامت از سوى قوم ثمود و عاد

كذّبت ثمود

و عاد بالقارعة

{القارعة} اسم فاعل از {قَرْع} (كوبيدن) و صفت براى موصوف مقدر (مانند الواقعة، الساعة و. ..) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 7 - 1

1 - گروهى از جن ، منكر قيامت و رستاخيزاند .

و أنّهم ظنّوا كما ظننتم أن لن يبعث اللّه أحدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 47 - 1

1 - دوزخيان ، در سراسر عمرشان ، هرگز به تكليف نماز و اطعام مساكين نپرداخته اند و عمر خود را به بطالت و تكذيب روز جزا گذرانده اند .

قالوا لم نك من المصلّين . .. و كنّا نكذّب بيوم الدين . حتّى أتينا اليقين

مقصود از{يقين} مرگ است كه حقيقتى يقينى و ترديدناپذير براى تمامى انسان ها است. آمدن فعل هاى {لم نك}، {نخوض} و {نكذّب} _ به صورت فعل مضارع _ اشعار دارد كه اين اعمال از سوى دوزخيان، امرى مستمر و مكرر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 12 - 1

1 - تنها تجاوزگران و فرورفتگان در گناه ، به انكار قيامت كشانده مى شوند .

و ما يكذّب به إلاّكلّ معتد أثيم

مراد از {اعتداء} (تجاوزگرى) ناديده گرفتن حدود الهى است. {أثيم} مبالغه در {آثم} است (مصباح); يعنى، كسى كه در گناه زياده روى مى كند.

مكذبان قيامت در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 8 - 1

1 _ دوزخ ، جايگاه ابدى مشركان و منكران رستاخيز

إن الذين لايرجون لقاءنا . .. و الذين

هم عن ءايتنا غفلون. أولئك مأويهم النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 13 - 1،2،4،5

1 _ تكذيب كنندگان قيامت در حالى كه به غل و زنجير بسته شده اند ، به جايگاهى تنگ در دوزخ افكنده خواهند شد .

و إذا أُلقوا منها مكانًا ضيّقًا مقرّنين

{قرن} (ريشه {مقرنين}) در اصل به معناى ريسمانى است كه چند شتر را به هم ببندند; ولى به قرينه آيه 49 سوره ابراهيم (ترى المجرمين يومئذ مقرّنين فى الأصفاد) مى توان گفت: مقصود غل و زنجيرى است كه به وسيله آن، منكران معاد را به هم مى بندند. غل و زنجير است.

2 _ افكنده شدن منكران قيامت به جهنم ، همراه با تحقير و اجبار است .

و إذا أُلقوا منها

واژه {أُلقوا} (به صيغه مجهول) به جاى {ادخلوا}، حاكى از اجبارى و تحقيرآميز بودن ورود به جهنم است.

4 _ آتش دوزخ براى منكران قيامت ، بسيار زجرآور و طاقت فرسا خواهد بود .

دعوا هنالك ثبورًا

درخواست هلاكت و مرگ در آتش دوزخ، حاكى از شدت دردناكى و طاقت سوزى آن آتش است.

5 _ تكذيب كنندگان قيامت ، در اعماق دوزخ و در دورترين مكان آتشين جاى دارند .

دعوا هنالك ثبورًا

برداشت ياد شده، از اسم اشاره {هنالك} _ كه براى اشاره به مكان دور وضع شده است _ استفاده گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 14 - 1،4،5

1 _ استغاثه و درخواست تكذيب كنندگان قيامت براى رهايى از آتش جهنم نتيجه بخش نبوده و عذابشان ادامه خواهد يافت .

لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا كثيرًا

برداشت

ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه مقصود از درخواست هلاكت، در حقيقت كنايه از نجات از وضع بسيار سخت دوزخ است; نه مرگ و نابودى واقعى.

4 _ تكذيب كنند قيامت ، در آتش دوزخ همواره در حال مرگ و زندگى بوده و به دفعات بى شمار مى ميرند و زنده مى شوند .

لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا كثيرًا

از ديدگاه مفسران، اين كه به كافران گفته مى شود: {درخواست هلاكت بار خود را بسيار تكرار كنند} يا به خاطر اين است كه آنان به دفعات زنده مى شوند، و باز مى ميرند. پس بايد براى هر بار زنده شدن و عذاب شدن، درخواست مرگ كنند و يا به اين سبب است كه عذاب الهى كافران متعدد و گوناگون است. پس بايد آنان براى هر يك از آنها، درخواست مرگ كنند. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه اول است.

5 _ جهنم ، داراى انواع عذاب هلاكت بار براى تكذيب كنندگان قيامت

لاتدعوا اليوم ثبورًا وحدًا و ادعوا ثبورًا كثيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 55 - 2،4

2 - بهشتيان ، هم نشينان كافر دنيايى خود را ، در وسط دوزخ مشاهده خواهند كرد .

فرءاه فى سواء الجحيم

{سواء} به معناى وسط است.

4 - دوزخ ، مجازات منكران قيامت

أءنّا لمدينون . .. فاطّلع فرءاه فى سواء الجحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 14 - 5

5 - يادآورى مواضع انكارآميز تكذيب كنندگان قيامت از سوى مأموران الهى ، به هنگام مواجهه آنان با آتش دوزخ

ه_ذه النار الّتى كنتم بها

تكذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 15 - 2

2 - تكذيب كنندگان قيامت ، ناتوان از توجيه تكذيب گرى هاى خود به هنگام مشاهده آتش دوزخ

أفسحر ه_ذا أم أنتم لاتبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 16 - 1

1 - فرمان ملامت بار خداوند به تكذيب كنندگان قيامت ، براى چشيدن حرارت دوزخ و تحمّل رنج آن

اصلوها

{صَلْىُ النار}; يعنى، چشيدن حرارت آتش و تحمل رنج آن. عبارت {اصلوها} (نظير آيه قبل) مى تواند كلام خداوند و يا سخن مأموران الهى باشد. در برداشت بالا، احتمال اول مورد نظر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 29 - 1

1 - حركت تكذيب گران روز جزا به سوى دوزخ ، به فرمان الهى

انطلقوا إلى ما كنتم به تكذّبون

طبق گفته مفسران، مقصود از تكذيب در اين آيه، تكذيب دوزخ است. گفتنى است كه در روز قيامت، به كافران فرمان داده مى شود كه به سوى آن حركت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 30 - 3

3 - احاطه همه جانبه دود برخاسته از آتش ، بر تكذيب گران روز جزا و نبودن هيچ راه گريزى از آن

انطلقوا إلى ظلّ ذى ثل_ث شعب

تعبير {ثلاث شعب} به گفته مفسران _ مى تواند اشاره به فراگير و همه جانبه بودن دود برخاسته از آتش و گريزناپذير بودن آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 10 - 1

1 -

تكذيب كنندگان قيامت در آن روز ، گرفتار جهنم و عذاب الهى خواهند بود .

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل} به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب). برخى آن را نام يكى از درب ها، يا درّه اى از جهنم مى دانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 16 - 1

1 - تكذيب كنندگان قرآن و قيامت و گناه كارانِ متجاوز ، به حرارت شديد جهنّم گرفتار شده و در آن خواهند سوخت .

ثمّ إنّهم لصالوا الجحيم

{صالوا} _ كه قبل از اضافه به {جهيم}، {صالون} (جمع {صال) بوده است _; يعنى، كسانى كه با رنج و مشقت حرارت آتش را مى چشند و در آن مى سوزند. در لسان العرب آمده است: صَلِى بالنار و صَلِيَها صَلْياً قاسى حرّها (حرارت آتش را با رنج و مشقت چشيد) و صَلِىَ فلانٌ بالنار يَصْلى صُلِيّاً احترق (سوخت).

مكذبان قيامت در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 59 - 4

4 - بيشتر مردم صدر اسلام با وجود شواهد و دلايل اثباتگر قيامت ، به اين حقيقت ايمان نياوردند .

إنّ الساعة لأتية . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايؤمنون

مكذبان قيامت در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 12 - 1

1 _ تكذيب كنندگان قيامت ، آواى خشمگين و جوش و خروش آتش جهنم را از دور در قيامت خواهند شنيد .

إذا رأتهم من مكان بعيد سمعوا لها تغيّظًا و زفيرًا

{تغيظ}، به معناى شدت غضب و خشم و {زفير} به معناى گرفتن سينه از شدت

غم و به جوش و خروش افتادن است (برگرفته از لسان العرب و مفردات راغب).

مكذبان قيامت و احياى مردگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 3

3_ منكران قيامت ، زنده شدن مردگان خاك گشته را امرى بس بعيد مى شمرند .

أءذا كنّا تربًا أءنا لفى خلق جديد

استفهام در جمله {أءذا . ..} استفهام انكارى است و تكرار آن دلالت بر شدت انكار و استبعاد دارد.

مكذبان قيامت و حوادث طبيعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 67 - 2

2 - كافران و ناباوران به رستاخيز ، در زندگى فاقد تكيه گاه مطمئن بوده و در مواجهه با حوادث ، زود خود را مى بازند و دچار يأس و احساس حرمان مى شوند .

لو نشاء . .. فظلتم تفكّهون . إنّا لمغرمون . بل نحن محرومون

روى سخن در اين آيات، با كافران و كسانى است كه در برابر مسأله معاد، موضع گيرى ناباورانه دارند.

مكذبان قيامت و دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 45 - 8

8 _ گروهى از انسان ها به خاطر نپذيرفتن قيامت ، دين خدا را دينى منحرف مى پندارند و از آن رويگردان مى شوند .

الذين يصدون عن سبيل اللّه و يبغونها عوجاً و هم بالأخرة كفرون

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {و هم بالأخرة كفرون} جمله حاليه و در مقام تعليل باشد كه در اصطلاح به آن حال معللّه گفته مى شود. بر اين مبنا آيه اشاره به اين معنا دارد

كه: برخى انسانها به علت نپذيرفتن قيامت، مى پندارند دينى كه در آن زنده شدن مردگان مطرح باشد دينى بى اساس و داراى اعوجاج است و در نتيجه از آن رويگردان شده و ديگران را از آن بازمى دارند.

مكذبان كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 6

6_ خداوند ، حيات دنيا را عرصه داورى خويش ميان گروندگان به كتاب هاى آسمانى و منكران آنها ، قرار نداده است .

لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

مراد از {كلمة} امرى است كه خداوند مقدر كرده و آن بقاى انسانها و سپرى كردن حيات دنيوى است. آياتى نظير {و لكم فى الأرض مستقر و متاع إلى حين; شما انسانها تا مدتى (تا سپرى شدن حيات دنيا) در زمين مستقر خواهيد بود و از اسباب معيشت بهره خواهيد برد. بقرة/36.} گوياى آن تقدير و كلمه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 111 - 1

1_ خداوند در قيامت ، ميان مؤمنان به كتاب هاى آسمانى و انكار كنندگان آن قضاوت خواهد كرد .

و لولا كلمة سبقت . .. و إنّ كلاًّ لما ليوفينّهم ربك أعم_لهم

مراد از {كلاًّ} _ به قرينه {فاختلف فيه} در آيه قبل _ مؤمنان به كتابهاى آسمانى و انكار كنندگان آن است و به قرينه {لولا . .. لقضى بينهم} معلوم مى شود كه خداوند در صحنه قيامت، پيش از پاداش دهى و به كيفررسانى، ميان انسانها داورى خواهد كرد.

مكذبان كيفر اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25

- 40 - 7

7 _ مشركان ، هيچ اعتقادى به روز رستاخيز و انتظار كيفر و پاداش الهى در آن روز را نداشته اند .

بل كانوا لايرجون نشورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 42 - 6،7

6 - مشركان ، منكر كيفر و عذاب در قيامت

ذوقوا عذاب النار الّتى كنتم بها تكذّبون

7 - تكذيب وجود عذاب و كيفر در قيامت از سوى مشركان ، امرى هميشگى است .

ذوقوا عذاب النار الّتى كنتم بها تكذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 86 - 2

2 - شرك پيشگان صدراسلام ، منكر هر گونه كيفر و پاداش پس از مرگ

فلولا إن كنتم غير مدينين

خطاب در آيه شريفه متوجه كسانى است كه مرگ را پايان زندگى دانسته و درباره كيفر و پاداش پس از مرگ، موضع انكارآميز داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 1 - 1

1 - گروهى از مدعيان اسلام در عصر بعثت ، جزاى اخروى را دروغ دانسته ، آن را تكذيب مى كردند .

الذى يكذّب بالدين

{دين}، به معناى جزا است و در معانى {عادت}، {عبادت}، {حساب}، {طاعت}، {سيرت} و {ملّت} نيز به كار مى رود (قاموس). آيات بعد _ كه درباره نمازگزاران و رياكاران سخن مى گويد _ قرينه بر اراده معناى {جزا} و {حساب} است. از كلمات {مصلّين} و نظاير آن _ كه جمع آمده است _ استفاده مى شود كه مراد از {الذى} در اين آيه، جنس است; هرچند در شأن نزول ها بر افرادى نظير وليد و ابوسفيان،

تطبيق داده شده است.

مكذبان كيفر طغيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 11 - 5

5 - قوم ثمود ، كيفر هاى طغيان را دروغ انگاشته ، تهديد هاى الهى را تكذيب كردند .

كذّبت ثمود بطغويها

كلمه {طغواها}، مى تواند قرينه بر مراد از {كذّبت} باشد; يعنى، ثموديان هشدارهاى رسول الهى درباره عواقب طغيان را تكذيب مى كردند.

مكذبان كيفر هاى اخروى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 12 - 4

4 - گنه كاران و تكذيب كنندگان كيفر هاى اخروى ، در قيامت به كيفر گناه و تكذيب خود گرفتار خواهند شد .

بل تكذّبون بالدين . .. يعلمون ما تفعلون

مطرح ساختن كتابت و علم كاتبان _ به قرينه {بل تكذّبون بالدين} _ هشدارى به تكذيب گران است كه عمل آنان بى كيفر نخواهد ماند.

مكذبان كيفرهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 4 - 2

2 - برخى از نمازگزاران ، كيفر هاى الهى را باور نداشته و هشدار به آن را دروغ مى دانند .

أرءيت الذى يكذّب بالدين . .. فويل للمصلّين

{فاء} در {فويل} براى تفريع است و دلالت دارد كه مراد از {مصلّين} (در اين آيه)، همان كسانى اند كه در آغاز سوره، به {تكذيب كنندگان جزا} توصيف شده اند.

مكذبان لقاءالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 8 - 9

9 - بسيارى از مردم ، منكر معاد و لقاءاللّه اند .

و إنّ كثيرًا من الناس بلقاى ربّهم لك_فرون

مكذبان

لقاءالله در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 6،7

6 _ قيامت، هنگامه ظهور زيانكارى منكران معاد و ملاقات پروردگار است.

حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها

منادا قرار گرفتن حسرت، گوياى مشهود و عيان بودن آن در صحنه قيامت است. به گونه اى كه مورد {نداء} قرار مى گيرد.

7 _ منكران ملاقات پروردگار در قيامت بر تفريط و كوتاهيهاى خويش در دنيا تأسف و حسرت بسيار مى خورند.

حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها

منادا قرار گرفتن حسرت گوياى شدت و عمق ندامت است. ضمناً مرجع ضمير {فيها}، {حيات دنيا} گرفته شده كه مرجعى معنوى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 12 - 3

3 - منكران لقاء اللّه در قيامت ، مردمانى سرافكنده و شرمسارند .

بل هم بلقاء ربّهم ك_فرون . .. و لو ترى إذ المجرمون ناكسوا رءوسهم

مكذبان لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 43 - 3

3 - مخالفت همگانى قوم لوط با رسالت او و دروغگو خوانده شدن وى از سوى آنان

و قوم إبرهيم و قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 160 - 1

1 - تكذيب رسالت لوط ( ع ) از سوى قومش

كذّبت قوم لوط المرسلين

مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 57 - 7،20

7 _ مشركان و منكران رسالت پيامبر(ص)، خواهان تحقق زودرس وعده هاى

آن حضرت در مورد نزول عذاب بودند.

و كذبتم به به ما عندى ما تستعجلون به

در آيات متعددى، مانند آيه 6، 9 و 11 سوره انعام، به كافران وعده عذاب و كيفر دنيوى داده شده است. لذا ممكن است مراد از {ما تستعجلون} نزول عذاب باشد كه كافران از سر انكار و تمسخر خواهان نزول سريع آن بودند.

20 _ خداوند در زمان مناسب بهترين داورى را در بين پيامبر(ص) و منكران آن حضرت خواهد كرد.

يقص الحق و هو خير الفصلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 2

2 _ پيامبر(ص) بايد در انتظار تكذيب از جانب مشركان و آماده رويارويى با آنها باشد.

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة

جمله {إن كذبوك} خطاب به پيامبر(ص) و پيش بينى وقوع تكذيب در برابر آن حضرت است. {قل ربكم} و {و لا يرد ... } ارائه راه حل براى مقابله با اين تكذيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 54 - 2

2 _ منافقان ، گروهى كفرپيشه و منكر رسالت پيامبر ( ص )

و ما منعهم أن تقبل منهم نفقتهم إلا أنهم كفروا باللّه و برسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 15 - 6

6 _ انكار رسالت حضرت محمد ( ص ) و آسمانى بودن قرآن ، از ناحيه شرك پيشگان عصر بعثت

قال الذين لا يرجون لقاءنا ائت بقرءان غير هذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 43 - 1

1 _ برخى از مشركان

با اينكه از نزديك ، ناظر اعمال و رفتار پيامبر اكرم ( ص ) بودند ، از تبعيت او سر باز زده ، تكذيبش مى كردند .

و منهم من ينظر إليك . .. و لو كانوا لا يبصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 27 - 1

1_ كفرپيشگان عصر بعثت ، مدعى نبود معجزه و آيتى بر حقانيّت رسالت پيامبر ( ص )

و يقول الذين كفروا لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 43 - 2

2_ كفرپيشگان عصر بعثت ، رسالت الهى پيامبر ( ص ) را انكار مى كردند .

و يقول الذين كفروا لست مرسلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 6

6- گزارش خداوند از صحنه قيامت و حشر مشركان ، تسليت و دل جويى از پيامبر ( ص ) در برابر انكار ها و دنياپرستى آنان است .

و الب_قي_ت الص_لح_ت خير عند ربّك . .. و ترى الأرض ... على ربّك

خطاب در {ربّك} و {ترى} به پيامبر(ص) است اين گونه خطاب در دل آياتِ مربوط به قيامت مشركان، نوعى تسلى دادن به پيامبر(ص) در برابر انكار آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 42 - 1

1 - مشركان صدراسلام ، رسالت پيامبر ( ص ) را انكار و او را به دروغ گويى متهم مى كردند .

و إن يكذّبوك فقد كذّبت قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون

- 23 - 69 - 1،4

1 - انكار رسالت پيامبر ( ص ) از سوى كافران و رفاه زدگان

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

همان طورى كه در ذيل آيه قبل آمده، اين بخش از آيات، در ردّ اتهاماتى است از سوى كافران نسبت به قرآن و پيامبر(ص) وارد مى شد. خداوند با ارائه دلايل گوناگون، همه آنها را بى اساس خوانده و تهمت زنندگان را سخت مورد سرزنش قرار داده است. آيه فوق نيز، ظاهراً مربوط به تكذيب پيامبر(ص) و نسبت دروغ گويى به ساحت آن حضرت مى باشد.

4 - سرزنش كافران از سوى خداوند ، به خاطر انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، على رغم آگاهى آنان از شخصيت ارزشى و اخلاقى ( صداقت ، امانت و . . . ) آن حضرت

أم لم يعرفوا رسولهم فهم له منكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 18 - 1

1 - كافران مكه ، رسالت پيامبر ( ص ) را تكذيب مى كردند .

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا . .. و إن تكذّبوا فقد كذّب

بنابراين كه مخاطَب آيه _ طبق سياق _ كافران مكه باشند، نكته ياد شده، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 22 - 3

3 - كافرانى كه پيامبر ( ص ) ، را تكذيب كردند ، هيچ گريزى از قدرت خداوند ندارند .

و إن تكذّبوا . .. و ما أنتم بمعجزين فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 4

- 1

1 - مشركان صدراسلام ، رسالت پيامبر ( ص ) را انكار نموده و او را به دروغ گويى متهم كردند .

و إن يكذّبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 36 - 3

3 - مشركان ، منكر رسالت پيامبراسلام ( ص )

و يقولون . .. لشاعر مجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 170 - 5

5 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله { و إن كانوا ليقولون . لو أنّ عندنا ذكراً من الأوّلين . لكنّا عباد اللّه المخلصين } فهم كفّار قريش كانوا يقولون : قاتل اللّه اليهود و النصارى كيف كذبوا أنبياءهم ! أما و اللّه لو كان عندنا ذكراً من الأوّلين لكنّا عباد اللّه المخلصين يقول اللّه : { فكفروا به } حين جاءهم محمّد ( ص ) . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند {و إن كانوا ليقولون لو أنّ عندنا ذكراً من الأوّلين لكنّا عباد اللّه المخلصين} روايت شده كه فرمود: آنان كفار قريش بودند كه مى گفتند: نفرين بر يهود و نصارا! چگونه پيامبران خود را تكذيب كردند. به خدا قسم! اگر يكى از كتاب هاى آسمانى پيشينيان نزد ما بود، به آنها ايمان مى آورديم و از بندگان خالص خدا مى شديم; اما هنگامى كه حضرت محمد(ص) بر آنان مبعوث شد به آن حضرت كفر ورزيدند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 68 - 2

2 - مشركان و كافران ، منكر توحيد ، قيامت و رسالت پيامبراسلام

بودند .

أنتم عنه معرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 13

13 - دلدارى خداوند به پيامبراسلام ( ص ) در برابر تكذيب ، ستيزه جويى و توطئه كافران

فلايغررك تقلّبهم فى البل_د . كذّبت قبلهم قوم نوح ... فأخذتهم فكيف كان عقاب

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه در اين آيات با ذكر داستان انبياى گذشته، در صدد دلدارى به پيامبر اسلام(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 15 - 14

14 - ناباورى عميق متخلّفان از حديبيه ، نسبت به سخنان پيامبر ( ص ) و مؤمنان

كذلكم قال اللّه من قبل فسيقولون بل تحسدوننا

پس از ابلاغ كلام خداوند بهوسيله پيامبر(ص) به متخلفان، مبنى بر عدم شركت ايشان در فتح خيبر، آنان پيامبر(ص) و مؤمنان را به حسادت متهم كردند و اين بيانگر مطلب بالا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 8،9

8 - منافقان ، منكر رسالت پيامبراكرم ( ص ) بودند .

و يقولون . .. لولا يعذّبنا اللّه بما نقول

مفاد اين گفته منافقان: (چرا خدا در برابر آنچه مى گوييم عذابمان نمى كند)، اين است كه اگر حضرت محمد(ص) پيامبر بود، بايد ما عذاب مى شديم. اكنون كه از عذاب خبرى نيست، معلوم مى شود او پيامبر نيست.

9 - منافقان ، اعتقاد نداشتن به رسالت پيامبراكرم ( ص ) را در بين خودشان ، علنى اعلام مى كردند .

و يقولون فى أنفسهم لولا يعذّبنا اللّه بما نقول

مفسران عبارت {يقولون فى أنفسهم} را دو

صورت معنا كرده اند: الف) در دل خودشان مى گويند; ب) در ميان خودشان (با خودشان) مى گويند. برداشت ياد شده برپايه احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 6 - 13

13 - بنى اسرائيل ، به رغم در دست داشتن بشارت عيسى ( ع ) ، در برابر رسول اكرم ( ص ) موضع گيرى كرده و رسالت آن حضرت را نپذيرفتند .

و مبشّرًا برسول يأتى من بعدى اسمه . .. فلمّا جاءهم بالبيّن_ت قالوا ه_ذا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 7 - 7

7 - كسانى كه از پذيرش دعوت پيامبر ( ص ) خوددارى ورزيده و آن حضرت را با داشتن معجزات و دلايل روشن ، به سحر و ساحرى متهم كردند ، افترازنندگان به خدا و از ستمكارترين مردم اند .

فلمّا جاءهم بالبيّن_ت . .. و من أظلم ممّن افترى على اللّه الكذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 12 - 10

10 - تجاوزگرى ، گناه پيشگى و مانع خير شدن ، از خصوصيات كافران تكذيب كننده رسالت پيامبراسلام ( ص )

و لاتطع المكذّبين . .. منّاع للخير معتد أثيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 11 - 1

1 - قوم ثمود ، پيام هاى الهى را دروغ پنداشته ، پيامبر خدا را تكذيب كردند .

كذّبت ثمود

به قرينه {فقال لهم رسول اللّه} (در آيات بعد)، مراد از تكذيب در جمله {كذّبت ثمود}، تكذيب فرستاده الهى

و رسالت هاى او است.

مكذبان محمد(ص) در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 27 - 4

4 _ تكذيب كنندگان پيامبر(ص) و قرآن در قيامت بر كفرورزيهاى خويش در دنيا تأسف مى خورند.

يليتنا نرد و لا نكذب بأيت ربنا و نكون من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 36 - 8

8 _ تكذيب كنندگان پيامبر(ص)، حقانيت آن حضرت و دعوت او را در قيامت درمى يابند.

إنما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم اللّه

مراد از {الموتى} در آيه، به قرينه جملات قبل، كسانى هستند كه به دعوت پيامبر(ص)، پاسخ مثبت نمى دهند، جمله {يبعثهم اللّه}، گذشته از اينكه خبر بعثت قيامت است، كنايه از اين مطلب است كه خداوند اين مرده دلان را برخواهد انگيخت تا حقانيت دعوت پيامبر(ص) و وعده هاى آن حضرت را دريابند.

مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 45 - 8

8 _ مشركان ، منكر معاد بودند .

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 4

4- جد و جهد مشركان براى مورد انكار قرار دادن احياى مجدد انسان ها پس از مرگ

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت

{جهد} مفعول مطلق نوعى براى فعل محذوف است كه براى تأكيد انجام فعل مى باشد. و نيز جمع آورده شدن {أيمان} (سوگندها) مى تواند مؤيد برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17

- 49 - 1،10

1- مشركان مكه ، ناباورى و بى اعتقادى خود را به امكان حيات مجدد پس از تبديل شدن به استخوان خُرد و ريز ريز شده ، اعلام داشتند .

و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

{رفات} از ريشه {رَفْت} به معناى شكستن و خُرد و ريز ريز شدن است (مفردات راغب).

10- { جاء أُبّى بن خلف فأخذ عظماً بالياً من حائط ففتّه ، ثمّ قال : يا محمد { إذا كنّا عظاماً و رفاتاً أءنَّا لمبعوثون خلقاً جديداً . . . } ;

ابّى بن خلف استخوان پوسيده اى را از ديوارى برداشت [و خدمت رسول خدا(ص)] آمد و با دستش آن را خرد كرد، سپس گفت: اى محمد! إذا كنّا عظاماً و رفاتاً أءنَّا لمبعوثون خلقاً جديداً. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 5 - 1

1- انكار معاد و رستاخيز ، از ناحيه شرك پيشگان عصر بعثت

ي_أيّها الناس إن كنتم فى ريب من البعث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 33 - 4

4 - كفر ورزى و انكار معاد ، دو مشخصه عمده اشراف جامعه پس از نوح

و قال الملأ من قومه الذين كفروا و كذّبوا بلقاء الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 35 - 1،2

1 - حيات مجدد انسان ها و بيرون آوردن آنان از گورهايشان در روز رستاخيز ، مورد انكار و استهزاى اشراف كافر جامعه پس از نوح

أيعدكم . .. أنّكم مخرجون

استفهام در {أيعدكم} براى تهكم و استهزا است.

2 -

تبديل دوباره خاك و استخوان به شكل انسان و دميده شدن حيات در آن ، امرى غير قابل قبول براى اشراف كفر پيشه

أيعدكم . .. أنّكم مخرجون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 36 - 1

1 - تبليغ شديد اشراف جامعه پس از نوح ، عليه وعده رستاخيز

هيهات هيهات لما توعدون

{هيهات} اسم فعل است به معناى {بعُد} (دور است) و براى استبعاد به كار مى رود. تكرار {هيهات} براى مبالغه در استبعاد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 37 - 2

2 - انكار صريح معاد ، از سوى اشراف و سران جامعه پس از نوح

إن هى إلاّ حياتنا الدنيا نموت و نحيا و ما نحن بمبعوثين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 82 - 2

2 - تبديل دوباره استخوان هاى پوسيده مردگان به انسانى كامل ، امرى ناممكن در نظر كافران

قالوا أءذا متنا . .. أءنّا لمبعوثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 83 - 1

1 - معاد ، وعده اى بى اساس و افسانه اى كهن ، در نظر كافران و مشركان

بل قالوا مثل ما قال الأوّلون . .. لقد وعدنا ... إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

{اسطورة} (مفرد {أساطير}) به معناى افسانه است. بنابراين {أساطيرالأوّلين}; يعنى، افسانه هايى كه پيشينيان ساخته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 19 - 3

3 - كافران مكه ، منكر تحقق معاد بودند .

أَوَلم يروا كيف يبدئ

اللّه الخلق ثمّ يعيده

آيه بعد، قرينه است بر اين كه اين آيه، در صدد اثبات تحقق معاد است. دعوت از كافران براى ژرف نگرى در قدرت خدا، نشان از انكار معاد از سوى آنان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 8 - 9

9 - بسيارى از مردم ، منكر معاد و لقاءاللّه اند .

و إنّ كثيرًا من الناس بلقاى ربّهم لك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 10 - 9

9 - كافران ، نه تنها در معاد ترديد دارند بلكه منكر صريح آن اند .

و قالوا أءذا ضللنا فى الأرض أءنّا لفى خلق جديد بل هم بلقاء ربّهم ك_فرون

احتمال دارد كه {بل هم بلقاء ربّهم كافرون} ترقى از {أءذا ضللنا. ..} به جزم در نفى معاد باشد. لازم به ذكر است كه مراد از {لقاء ربّ} در صورتى كه معادل با معاد باشد، نكته ياد شده را مى رساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 7 - 2

2 - كافران ، به خاطر استبعاد معاد ، منكر آن بودند .

و قال الذين كفروا . .. إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد

از تعبير {رجل ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق. ..} استفاده مى شود كه آنان از طرح مسأله معاد شگفت داشتند و چنين امرى آنان را به انكار معاد واداشته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 8 - 3،5

3 - اظهار تعجب كافران از اظهارات پيامبر ( ص ) درباره

تحقق قطعى معاد

ينبّئكم إذا مزّقتم كلّ ممزّق إنّكم لفى خلق جديد . أفترى على اللّه

همزه {أفترى} براى استفهام تعجيبى است و حكايت از اظهار شگفتى كافران از اظهار نظر پيامبر(ص) درباره معاد مى كند.

5 - كافران ، پيامبر ( ص ) را به خاطر اظهار امكان بازآفرينى انسان ها در قيامت ، متهم به جنون مى كردند .

و قال الذين كفروا هل ندلّكم على رجل . .. أم به جنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 53 - 3

3 - مشركان به حشر و معاد ، كفر ورزيده و منكر آن بودند .

و لو ترى إذ فزعوا . .. و قالوا ءامنّا به ... و قد كفروا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 81 - 7

7 - مشركان و كافران در عصر بعثت _ على رغم انكار قيامت و تجديد حيات انسان ها _ به آفرينش آسمان ها و زمين به وسيله خدا و نيز به عظمت اين آفرينش اعتقاد داشتند .

أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن يخلق مثلهم

برداشت ياد شده با توجه به اين حقيقت است كه استدلال خداوند بر اثبات معاد، از راه آفرينش نخستين جهان طبيعت، مبتنى بر اين حقيقت است كه كافران، جهان طبيعت را جلوه اى از خالقيت و قدرت خدا بدانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 52 - 1

1 - كافران ، منكر قيامت و زنده شدن انسان ها هستند .

يقول أءنّك لمن المصدّقين

برداشت ياد شده از آن جا است

كه گوينده، فرد كافر بوده و استفهام او از باب انكار مى باشد. گفتنى است كه مقصود از تصديق _ به قرينه آيه بعد كه مربوط به قيامت است _ تصديق به قيامت و رستاخيز انسان ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 16 - 2

2 - سران كفر و شرك ، در اوج غرور و ناباورى نسبت به معاد و حسابرسى الهى به سر مى بردند .

و قالوا ربّنا عجلّ لنا قطّنا قبل يوم الحساب

از استهزاى معاد به وسيله كافران و درخواست شتاب در نزول عذاب قيامت، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 18 - 2

2 - مشركان عصر بعثت ، بى اعتقاد نسبت به معاد و جهان آخرت

يستعجل بها الذين لايؤمنون بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 34 - 1،2

1- موضع گيرى انكارآميز مشركان صدراسلام در برابر مسأله معاد

إنّ ه_ؤلاء ليقولون

{إنّ ه_ؤلاء. ..} جمله مستأنفه و {ه_ؤلاء} اشاره به مشركان مكه است. گفته انكارآميز آنان (مفعول {يقولون}) در آيه بعد آمده است.

2- مشركان مكه بر موضع انكارآميز خود در باره معاد پافشارى كرده و بر آن اصرار مىورزيدند .

إنّ ه_ؤلاء ليقولون

به كارگيرى فعل مضارع (يقولون) _ كه مفيد استمرار است _ بيانگر مطلب فوق مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 39 - 6

6- وجود عناصرى آگاه اما لجوج و حق ناپذير ، در ميان مشركان و منكران معاد

إنّ ه_ؤلاء ليقولون

. .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

بنابراين كه ضمير {هم} به مشركان مكه بازگردد; از مفهوم {أكثرهم} استفاده مى شود كه اقليتى آگاه در ميان مشركان حضور داشتند كه به رغم درك حقانيت معاد، به انكار آن مى پرداختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 1

1 - مشركان ( دهريون ) ، حيات را منحصر در زندگى دنيا دانسته و منكر معاداند .

و قالوا ما هى إلاّ حياتنا الدنيا

به قرينه آيه بعد، فاعل {قالوا} مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 12 - 2

2 - پندارگرايان دنيا زده غافل ، درصدد انكار معاد با تمسخر و استهزا *

الخرّصون . الذين هم فى غمرة ساهون . يسئلون أيّان يوم الدّين

از ارتباط {يسئلون. ..} با آيات پيشين، استفاده مى شود كه اين سؤال نمونه اى از غفلت و دنيازدگى آنان است كه گاه اصل را انكار مى كنند و گاه با پرسش از زمان معاد، آن را بعيد و غير علمى مى نمايانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 51 - 2

2 - تكذيب و انكار معاد ، از سوى كافران صدراسلام

ثمّ إنّكم أيّها الضالّون المكذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 14 - 2

2 - دوزخيان ، در دنيا در اين گمان به سر مى برند كه هرگز پس از مرگ ، حيات دوباره نخواهند يافت .

إنّه ظنّ أن لن يحور

{حَوْر}، تعبيرى ديگر از {حشر} است و به هلاكت يا نقص و

انحطاطى نظر دارد كه در آخرت، نصيب منكران معاد خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 23 - 5

5 - تكذيب قرآن از سوى كافران ، ظاهرى بوده و به دروغ بودن آن باور نداشتند .

و اللّه أعلم بما يوعون

تقابل اين آيه با آيه قبل، بيانگر آن است كه گرچه كافران به زبان قرآن را تكذيب مى كردند; ولى خداوند بهتر مى داند كه در درون آنان از تكذيب قرآن خبرى نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 15 - 2

2 - خداوند ، با بيان پافشارى كافران عصر بعثت بر كفر و انكار معاد ، انتظار ايمان آوردن آنان را بى فايده خواند و توطئه گرى آنها را به پيامبر ( ص ) گوشزد كرد .

إنّهم يكيدون كيدًا

مكذبان معاد اطراف جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 7

7- خداوند ، شياطين و منكران معاد را در قيامت ، خوار و ذليل ، بر زانونشسته و به صورت نيم خيز در اطراف جهنم احضار خواهد كرد .

ثمّ لنحضرنّهم حول جهنّم جثيًّا

{جثيّا} (جمع {جاثى}) حال است و {جاثى} به كسى گفته مى شود كه براى مخاصمه و محاكمه بر زانو نشسته است (لسان العرب). احضار منكران معاد و شياطين، در حالى كه بر زانوان خود راه مى روند و يا بر زانو گرداگرد جهنم نشسته اند، براى اهانت و تحقير آنان است. برخى {جثىّ} را جمع {جثوة} دانسته اند كه به معناى انبوه خاك و سنگ است. بر

حسب اين معنا مراد احضار هر فرقه و گروه به صورت متراكم است.

مكذبان معاد جسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 5

5- مشركان ، معاد جسمانى را امرى مستبعد و غير ممكن مى دانستند .

و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

از اينكه براى مشركان، بازسازى استخوانهاى خرد شده انسان امرى مستبعد و ناممكن مى نمود، به دست مى آيد كه آنان، معاد جسمانى را غير ممكن مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 53 - 2

2 - تبديل خاك ها و استخوان هاى مردگان به انسانى كامل ، امرى ناممكن در نظر كافران

يقول . .. أءذا متنا و كنّا ترابًا و عظ_مًا أءنّا لمدينون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 48 - 1

1 - احياى مجدد گذشتگان تاريخ ، موضوعى انكارآميزتر در پندار كافران

أو ءاباؤنا الأوّلون

آيه بالا تأكيدى بر آيه پيش است; يعنى، بر فرض بپذيريم كه ما پس از مرگ زنده مى شويم; زنده شدن نياكان ما _ كه روزگارى دراز از مرگ آنان گذشته است _ به هيچ وجه باور كردنى نيست.

مكذبان معاد در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 5 - 12

12_ منكران قيامت ، به آتش دوزخ گرفتار خواهند شد .

أُول_ئك أصح_ب النار هم فيها خ_لدون

مكذبان معاد در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 1

1 - منكران

معاد در عصر بعثت ، با پرسش از يكديگر ، در پى تصور زواياى آن بودند .

عمّ يتساءلون

{عمّ} در اصل {عن ما} بوده و {ما} براى استفهام است. {تساؤل} (مصدر {يتسائلون}); يعنى، سؤال از يكديگر. آيات بعد _ كه درباره مظاهر قدرت خداوند و اوصاف قيامت است _ و نيز وعده حتمى به آگاه شدن _ در جمله {سيعلمون} _ جملگى گوياى آن است كه مورد پرسش، مسائل مربوط به جهان آخرت است و نشان مى دهد كه پرسش كنندگان، معاد را باور نداشتند و با سؤالات خود _ چنانچه به انگيزه كشف حقيقت باشد _ درصدد آگاهى به كيفيت معاد بوده اند.

مكذبان معاد در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 1،4

1 _ آوردن ذلتبار منكران به پيشگاه پروردگار در قيامت، صحنه اى عجيب و دهشتزا

و لو ترى إذ وقفوا على ربهم

4 _ منكران معاد در قيامت به حقانيت رستاخيز با سوگند اقرار مى كنند.

و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أليس هذا بالحق قالوا بلى و ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 6،8،12

6 _ قيامت، هنگامه ظهور زيانكارى منكران معاد و ملاقات پروردگار است.

حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها

منادا قرار گرفتن حسرت، گوياى مشهود و عيان بودن آن در صحنه قيامت است. به گونه اى كه مورد {نداء} قرار مى گيرد.

8 _ منكران معاد در قيامت بر سهل انگارى و بى توجهى خود در مورد قيامت بسيار حسرت و تأسف خواهند خورد.

حتى إذا جاءتهم الساعة

بغتة قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها

مرجع ضمير در {فرطنا فيها} مى تواند {الساعة} باشد. و مراد از {الساعة} ممكن است قيامت باشد، در اين صورت معنى جمله چنين مى شود {يا حسرتنا على ما فرطنا فى امر القيامة}.

12 _ منكران معاد در قيامت با بار سنگين گناهان خويش حضور مى يابند.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه . .. و هم يحملون أوزارهم على ظهورهم

{أوزار}، جمع {وزر}، به معنى سنگينى است و مقصود از {أوزار} در آيه سنگينى گناهان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 48 - 12

12- منكران معاد ، با مشاهده حضور خود در صحنه قيامت ، به عمق نادرستى پندار خويش پى مى برند .

بل زعمتم ألّن نجعل لكم موعدًا

تعبير {بل زعمتم. ..} در حقيقت، بازگو كننده حال كسى است كه على رغم باور خويش، خود را در صحنه قيامت مى بيند و از اين جهت شرمسار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 68 - 2

2- منكران معاد ، با شياطين در صحنه قيامت ، همراه و هم دوش خواهند بود .

لنحشرنّهم والشي_طين ثمّ لنحضرنّهم

واو در {والشياطين{ مى تواند عاطفه و يا به معناى {مع} باشد. در هر دو صورت برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 3

3 _ منكران معاد ، در روز رستاخيز ملائكه را مشاهده خواهند كرد .

و قال الذين لايرجون لقاءنا . .. يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 19 - 4

4 - مشركان و منكران معاد ، خود را به طور ناگهانى در قيامت يافته و بر حال زار خود نظاره گر خواهندبود .

فإذا هم ينظرون

{إذا} براى مفاجات است كه حاكى از ناگهانى انجام شدن مفاد آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 20 - 5

5 - منكران معاد ، پيش از برپايى قيامت و روبه رو شدن با مجازات الهى ، درباره آن آگاهى و سابقه ذهنى دارند .

و قالوا ي_ويلنا ه_ذا يوم الدين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين فرض است كه جمله {هذا يوم الدين} ادامه سخنان منكران معاد باشد. در اين صورت سخن گفتن از روز جزا با اسم اشاره {هذا}، مى تواند حاكى از مطلب بالا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 40 - 1

1- روز قيامت ، ميعاد و وعده گاه تمامى مجرمان و منكران معاد

إنّ يوم الفصل ميق_تهم أجمعين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مرجع ضمير در {ميقاتهم} مجرمان و منكران معاد باشد; همچون قوم {تبّع} كه در آيات پيشين به آنها اشاره شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 27 - 2،3

2 - ناراحتى و اضطراب شديد كافران و منكران معاد ، در لحظه ديدن عذاب قيامت

فلمّا رأوه زلفة سيئت وجوه الذين كفروا

زشت و كريه شدن كافران، به هنگام مشاهده قيامت، بيانگر ناراحتى و اضطراب شديد آنان در آن هنگام است.

3 - سرزنش شدن كافران و منكران

معاد ، به هنگام برپايى قيامت

و قيل ه_ذا الذى كنتم به تدّعون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه عبارت {و قيل ه_ذا الذى. ..} به انگيزه توبيخ به كافران گفته شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 4 - 3

3 - منكران معاد ، در قيامت به خطاى خود واقف شده و حقانيت معاد را درخواهند يافت .

كلاّ سيعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 5 - 4

4 - منكران معاد ، در آخرت به حقانيت آن پى خواهند برد .

عمّ يتساءلون . .. ثمّ كلاّ سيعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 9 - 1

1 - منكران معاد ، با چشمانى فروافتاده و در نهايت خوارى و ذلّت ، در صحنه قيامت ظاهر خواهند شد .

أبص_رها خ_شعة

{خاشع} به شخصى گفته مى شود كه به زمين چشم دوخته باشد (لسان العرب). توصيف {أبصار القلوب} به آن، مجاز و حاكى از شدت ضعف و ذلّت شخص است; تا آنجا كه گويا قلب او كه موجودى مستقل فرض شده است، داراى چشمانى است كه خشوع و فروتنى، در آن جايگير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 12 - 3

3 - منكران معاد در قيامت ، زيان كارى خود را مشاهده كرده و به يكديگر بازگو خواهند كرد .

قالوا تلك إذًا كرّة خاسرة

برداشت ياد شده، ناظر به احتمال صدور سخن منكران معاد در قيامت است.

مكذبان معاد و انفاق

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 6 - 3

3 - مصرف ثروت براى رفع نيازمندى هاى مردم ، در ديدگاه منكران معاد ، خسارتى سنگين و جبران ناپذير است .

أهلكت مالاً لبدًا

انتخاب تعبير {أهلكت} و پرهيز از گفتن {أنفقت} و نظاير آن، بيانگر اين است كه گوينده، مال هاى مصرف شده را {هلاك شده} مى پندارد. اين بينش ممكن است برخاسته از انكار پاداش انفاق، بر اثر انكار معاد باشد.

مكذبان معاد و رويت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 2،5

2 _ منكران معاد ، هنگام مرگ ملائكه را مشاهده خواهند كرد .

قال الذين لايرجون لقاءنا . .. يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين

مراد از {يوم} در آيه شريفه، هم مى تواند هنگام مرگ باشد و هم مى تواند روز قيامت. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

5 _ منكران معاد ، با مشاهده ملائكه در قيامت ، از آنان درخواست خواهند كرد كه متعرض ايشان نشده و اقدامى عليه آنان انجام ندهند .

يوم يرون المل_ئكة لابشرى . .. و يقولون حجرًا محجورًا

{حجراً محجوراً} سخنى است كه عرب به هنگام روبه رو شدن با دشمن و يا هجوم بلا و حوادث هولناك مى گويد و مقصود اصلى در اين كلام، امان خواستن و پناه بردن است.

مكذبان معاد و كيفر اخروى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 20 - 5

5 - منكران معاد ، پيش از برپايى قيامت و روبه رو شدن با مجازات الهى ، درباره آن

آگاهى و سابقه ذهنى دارند .

و قالوا ي_ويلنا ه_ذا يوم الدين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين فرض است كه جمله {هذا يوم الدين} ادامه سخنان منكران معاد باشد. در اين صورت سخن گفتن از روز جزا با اسم اشاره {هذا}، مى تواند حاكى از مطلب بالا باشد.

مكذبان معاد و محمّد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 6

6 _ خداوند تسلى بخش پيامبر(ص) در برابر كارشكنيها و مخالفتهاى مشركان و منكران معاد

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا . .. و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أليس هذا بال

مخاطب مستقيم فعل {ترى}، پيامبر(ص) است، و اين گونه خطا متضمن نوعى تسليت و دلجويى از آن حضرت در برابر انكارها و مخالفتهاى كافران است.

مكذبان معاد و نزول ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 1

1 _ روزى كه خواسته مشركان مجرم و منكران معاد مبنى بر نزول فرشتگان بر ايشان ، تحقق يابد ، روزى تلخ و ناخوشايند براى آنان خواهد بود .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة . .. يوم يرون المل_ئكة لابش

مكذبان معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 27 - 1

1_ كفرپيشگان عصر بعثت ، مدعى نبود معجزه و آيتى بر حقانيّت رسالت پيامبر ( ص )

و يقول الذين كفروا لولا أُنزل عليه ءاية من ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 7،15

7- امت هاى مشرك و كافر

پيشين ، پس از مشاهده معجزات درخواستيشان ، آنها را مورد انكار و تكذيب قرار دادند .

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

15- قوم ثمود ، از مصداق هاى روشن و بارز تكذيب كنندگان معجزات الهى بودند .

كذّب بها الأوّلون و ءاتينا ثمود الناقة مبصرة فظلموا بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 42 - 1

1 - فرعونيان ، تمامى آيات و معجزات الهى را تكذيب كردند .

كذّبوا ب_اي_تنا كلّها

مكذبان معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 56 - 2،3

2 - فرعون ، معجزات ارائه شده از جانب موسى ( ع ) را تكذيب كرد و منكر دلالت آنها بر رسالت او شد .

و لقد أرين_ه ءاي_تنا كلّها فكذّب

3 - فرعون ، على رغم مشاهده تمامى معجزات و آيات موسى ( ع ) ، از پذيرفتن رسالت او امتناع كرد .

و لقد أرين_ه ءاي_تنا كلّها فكذّب و أبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 57 - 4

4 - فرعون آيات و معجزات الهى موسى ( ع ) را سِحر خواند و آن را وسيله اى براى بيرون راندن فرعونيان از مصر دانست .

لتخرجنا من أرضنا بسحرك ي_موسى

مكذبان مقدرات خدا و امكانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 23 - 7

7 - باورنداران به تقدير الهى ، برخوردارى ها و امكانات را نشانه شايستگى هاى خود پنداشته و دچار خودپسندى و فخرفروشى مى شوند .

لكيلا . ..

و لاتفرحوا بما ءاتيكم و اللّه لايحبّ كلّ مختال فخور

مكذبان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 7،8،10

7 _ فرعون و اطرافيان او ، على رغم مشاهده نشانه هاى حقانيت رسالت موسى و هارون ( ع ) ، آن را انكار كردند .

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا

8 _ خودبرتربينى فرعون و اطرافيانش ، مانع از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا

10 _ تبه كارى مستمر فرعون و اطرافيانش ، عامل سركشى آنان از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا . .. موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 97 - 3،4

3_ فرعون و قوم او و بزرگان دربارش ، رسالت موسى ( ع ) را نپذيرفتند .

فاتبعوا أمر فرعون

پيروى از دستور فرعون (فاتبعوا أمر فرعون) پس از رسالت موسى(ع) (أرسلنا موسى) گوياى مخالفت قوم فرعون و بزرگان دربارش با رسالت موسى(ع) است.

4_ درباريان و قوم فرعون به فرمان وى ، با رسالت موسى ( ع ) به مخالفت برخاستند .

فاتبعوا أمر فرعون

بيان مخالفت قوم فرعون با جمله {آنان از فرمان فرعون پيروى كردند} براى رساندن اين نكته است كه: مخالفت قوم فرعون با رسالت موسى(ع) برخاسته از فرمان فرعون بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 3

3 - تكذيب

موسى ( ع ) از سوى فرعونيان

و كذّب موسى

از اين كه تكذيب حضرت موسى(ع) به قومش نسبت داده نشده، استفاده مى شود كه تنها فرعونيان با او به مخالفت برخاستند و بنى اسرائيل به او ايمان آوردند و دعوتش را پذيرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 48 - 1

1 - تكذيب نهايى موسى و هارون ( ع ) ، از سوى فرعون و اشراف وابسته به او

فكذّبوهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 4

4 _ فرعون و قوم او ، دعوت حضرت موسى و هارون ( ع ) را نپذيرفته و آيات و معجزات الهى را تكذيب كردند .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم تدميرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 18 - 3

3 - تلاش فرعون در جهت بى اساس جلوه دادن رسالت موسى ( ع ) ، از طريق به رخ كشيدن گذشته زندگى او

قال ألم نربّك فينا وليدًا . .. سنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 25 - 2

2 - شدت انكار و شگفتى فرعون نسبت به سخنان موسى ( ع ) درباره پروردگار جهانيان

قال ربّ السم_وت و الأرض . .. قال لمن حوله ألاتستمعون

لحن استهزاآميز فرعون بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 27 - 5

5 - تكبر فرعون و اباى وى از تصور رسالت موسى ( ع ) به سوى

خود

قال إنّ رسولكم الذى أُرسل إليكم لمجنون

تعبير {رسولكم} به جاى {رسولنا} مى تواند از آن جهت باشد كه او در يك گفتار استهزاآميز نيز حاضر نبود رسالت موسى را متوجه خود بداند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 31 - 3

3 - فرعون دلايل آفاقى و انفسى ارائه شده از سوى موسى را گوياى صدق ادعاى او ندانسته و تنها معجزه را شاهد صدق گفتارش مى دانست .

قال ربّ السم_وت و الأرض . .. قال ... لأجعلنّك من المسجونين . قال أوَلوجئتك بشىء

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه فرعون دلايل آفاقى وانفسى حضرت موسى را نپذيرفت و ضمن تمسخر آنها، او را به زندان تهديد كرد; ولى آن گاه كه آن حضرت مسأله معجزه (شىء مبين) را مطرح ساخت، فرعون به ظاهر به آن تن داد و پذيرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 36 - 4

4 - انكار معجزات موسى از سوى فرعونيان ، به اتهام سحر و ساختگى بودن آنها

فلمّا جاءهم موسى ب_ئاي_تنا بيّن_ت قالوا ما ه_ذا إلاّ سحر مفترًى

مكذبان نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 105 - 4

4 - قوم نوح ، منكر حقيقتى به نام رسالت

كذّبت قوم نوح المرسلين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه جمع آمدن واژه {المرسلين} از آن جهت باشد كه قوم نوح، اصولاً حقيقتى به عنوان رسالت را قبول نداشتند و اين به معناى انكار همه رسولان الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13

- شعراء - 26 - 123 - 4

4 - قوم عاد ، منكر حقيقتى به نام رسالت

كذّبت عاد المرسلين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه قوم عاد اصولاً حقيقتى به عنوان رسالت را قبول نداشتند. بديهى است كه اين امر، به منزله انكار همه پيامبران الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 141 - 4

4 - ثموديان ، منكر حقيقتى به نام رسالت

كذّبت ثمود المرسلين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه نسبت دادن تكذيب همه فرستادگان الهى به ثمود، از آن جهت باشد كه آنان اصولاً حقيقتى به نام {رسالت} را قبول نداشتند و اين به منزله انكار همه رسولان الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 160 - 4

4 - قوم لوط ، منكر حقيقتى به نام رسالت

كذّبت قوم لوط المرسلين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه جمع آمدن واژه {المرسلين} از آن جهت باشد كه قوم لوط، اصولاً حقيقتى به نام رسالت را قبول نداشتند و اين به منزله انكار همه رسولان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 176 - 4

4 - اصحاب ايكه ، منكر حقيقتى به نام رسالت

كذّب أصح_ب ل_يكة المرسلين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه نسبت دادن تكذيب همه رسولان به اصحاب ايكه، از آن جهت باشد كه آنان اصولاً حقيقتى به عنوان {رسالت} را قبول نداشتند و اين امر به منزله انكار همه رسولان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 36 -

6،7

6 - فرعونيان ، مدعى بى سابقه بودن مسأله نبوت در تاريخ گذشته آنان

و ما سمعنا به_ذا فى ءابائنا الأوّلين

7 - ديرينه نداشتن موضوع نبوت در تاريخ گذشته مصر ، دستاويز فرعونيان براى انكار رسالت موسى ( ع )

و ما سمعنا به_ذا فى ءابائنا الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 9 - 1

1 - قوم نوح ، نمونه اى عبرت انگيز از اقوام تكذيب كننده وحى و رسالت در طول تاريخ

من الأنباء ما فيه مزدجر . .. كذّبت قبلهم قوم نوح

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه {من أنباء ما فيه مزدجر}، استفاده مى شود كه بيان كفر قوم نوح، از جمله اخبار هشداردهنده قرآن است.

مكذبان نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 1،6،23

1 _ كسانى كه نزول وحى بر بشر و رسالت يافتن او را انكار مى كنند، خداوند را، آن گونه كه هست، نشناخته اند.

و ما قدروا الله حق قدره إذ قالوا ما أنزل الله على بشر

6 _ گفتار يهود زمان پيامبر(ص) مبنى بر نازل نشدن وحى بر بشر، در تناقض با عقيده آنان در مورد نبوت موسى(ع) و نزول وحى بر آن حضرت بود.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء قل من أنزل الكتب الذى جاء به موسى

23 _ نزول تورات دليلى بر امكان نزول وحى بر پيامبر(ص) و گواهى بر بطلان پندار منكران نزول وحى بر بشر است.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر . .. قل من أنزل الكتب ... قل الله

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 2

2_ سران كفرپيشه قوم نوح ، بشر را شايسته رسالت نمى پنداشتند .

فقال الملأ . .. ما نريك إلاّ بشرًا مثلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 7

7- مشركان مكه ، مبعوث شدن انسان زوال پذير را براى نبوت ، قبول نداشتند . *

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت

به قرينه آيات قبل _ كه درباره بعثت انبيا و مورد انكار قرار گرفتن آن از سوى مشركان بود _ احتمال دارد مراد آيه نكته ياد شده باشد; يعنى، منظور از {يبعث} برانگيختن براى نبوت باشد نه حشر اخروى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 1

1- مشركان مكه ، برگزيده شدن نوع بشر براى پيامبرى را منكر بودند و آن را امرى امكان ناپذير و ناشدنى تلقى مى كردند .

و ما منع الناس . .. إلاّ أن قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

{ال} در {الناس} عهد است و با توجه به آيات سابق مراد از آن، مشركان مكه هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 3 - 10

10- ناسازگارى بشر بودن با دستيابى به مقام نبوت ، از ديدگاه مشركان

هل ه_ذا إلاّبشر مثلكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 2

2- منافات داشتن پيامبرى با بشر بودن ، پندار باطل مشركان

هل ه_ذا إلاّبشر مثلكم . .. ما أرسلنا قبلك إلاّرجالاً

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 7

7 - اعتقاد اشراف قوم نوح ، به عدم صلاحيت بشر براى رسالت الهى

فقال الملؤا . .. ما ه_ذا إلاّ بشر مثلكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 1

1 - فرعون و اشراف دربار او ، منكر صلاحيت بشر براى دستيابى به مقام رسالت الهى

فقالوا أنؤمن لبشرين مثلنا

همزه در {أنؤمن} براى استفهام انكارى است. {قوم} به معناى طايفه و {عبادة} (مصدر {عابدون}) در اين آيه، به معناى خدمت گذارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 4

4 _ در پندار مشركان ، بشر بودن و همچون مردم عادى زيستن ، ناسازگار با رسيدن به مقام نبوت و دريافت وحى از جانب خداوند

مالِ ه_ذا الرسول يأكل الطعام و يمشى فى الأسواق

برداشت فوق، از اسم استفهام {ما} _ كه در اين جا براى اظهار تعجب است _ استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 186 - 2

2 - بشر بودن ، مانع رسالت و پيامبرى در ديد مردم اَيكه

و ما أنت إلاّ بشر مثلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 15 - 2،3

2 - مردم انطاكيه ، مسؤوليت پيامبرى را در شأن انسان نمى دانستند و او را شايسته تلقى وحى از جانب خداوند نمى انگاشتند .

قالوا ما أنتم إلاّ بشر مثلنا

برداشت ياد شده از آن جا است كه آيه شريفه، در مقام بيان علل و انگيزه هاى تكذيب

رسولان الهى از جانب مردم است; همان طور كه به اين نكته در ذيل آيه تصريح شده است: {ما أنزل الرحمان من شىء إن أنتم إلاّ تكذبون}.

3 - انسان بودن ، دليل رد رسالت رسولان و نادرستى ادعا هاى آنان ، در ديدگاه مردم انطاكيه

قالوا ما أنتم إلاّ بشر مثلنا

مكذبان نبوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 9

9- مشركان مكه ، نسبت به آسمانى بودن قرآن و رسالت الهى پيامبر ( ص ) بى اعتقاد بودند .

أو ترقى فى السّماء و لن نؤمن لرقيّك حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

از اينكه آنان، نامه و كتابى را از پيامبر(ص) خواستند كه خود از آسمان آورده باشد، حكايت از آن دارد كه: قرآن را _كه به صورت وحى بر آن حضرت نازل مى شده است _ قبول نداشتند.

مكذبان نبوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 56 - 2،3

2 - فرعون ، معجزات ارائه شده از جانب موسى ( ع ) را تكذيب كرد و منكر دلالت آنها بر رسالت او شد .

و لقد أرين_ه ءاي_تنا كلّها فكذّب

3 - فرعون ، على رغم مشاهده تمامى معجزات و آيات موسى ( ع ) ، از پذيرفتن رسالت او امتناع كرد .

و لقد أرين_ه ءاي_تنا كلّها فكذّب و أبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 2

2 - شرك و سِحر خواندن معجزات موسى و ادعاى آوردن همانند براى آن و تكذيب رسالت الهى آن حضرت ، از جمله افترا

هاى فرعونيان به خداوند بود .

لاتفتروا على اللّه كذبًا

با توجه به آيات پيشين كه مشتمل بر بيان توحيد از زبان موسى(ع) و نيز ارائه معجزات، و عكس العمل فرعون در سحر خواندن آنها بود، مى توان به مواردى از افتراهاى فرعونيان اشاره كرد.

مكذبان نجات بخشى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 55 - 2

2- هدف رهيدگان از ناگوارى ها از گرايش به شرك ، انكار خدايى بودن نجاتشان است .

ثمّ إذا مسّكم الضرّ . .. ليكفروا بما ءاتين_هم

لام {ليكفروا} احتمال دارد به معناى {كى} باشد. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: آنان شرك ورزيدند تا اثبات كنند كه نجاتشان از جانب خداوند نبوده است. در اين برداشت مراد از {ما ءاتيناهم} رفع ناگوارى و معناى {يكفروا} همان پوشاندن و انكار كردن است.

مكذبان نزول ملائكه بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 4

4 _ مشركان صدراسلام ، منكر نزول ملائكه بر پيامبر ( ص ) بودند .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة

از اين كه مشركان، اعتراض مى كردند كه چرا فرشتگان وحى به طور مستقيم بر خود آنان فرود نمى آيد؟ مى توان به دست آورد كه آنان، در صدد اين بودند كه اصل نزول فرشيه وحى بر پيامبر(ص) را زير سؤال ببرند و آن را انكار كنند. گفتنى است: آيه 7 سوره {حجر} مؤيد همين برداشت است (لو ما تأتينا بالملائكة إن كنت من الصادقين).

مكذبان نعمتهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل -

16 - 83 - 1،3

1- مشركان ، على رغم شناخت نعمت هاى الهى ، آن را عملاً انكار مى كنند و راه ناسپاسى مى پيمايند .

يعرفون نعمت الله ثمّ ينكرونها

در اين آيه انكار در مقابل عرفان و شناخت قرار گرفته است و اين مى رساند كه مراد از انكار نعمت، انكار عملى است نه ذهنى و اعتقادى.

3- بيشتر مشركان صدراسلام ، علاوه بر انكار عملى نعمت هاى الهى ، به زبان نيز كفر مىورزيدند .

يعرفون نعمت الله ثمّ ينكرونها و أكثرهم الك_فرون

انكار و ناسپاسى نعمتهاى الهى يا با زبان است و يا با عمل. جمله {ثمّ ينكرونها} مى تواند گوياى كفران عملى و جمله {و أكثرهم الكافرون} بيانگر ناسپاسى با زبان باشد.

مكذبان نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 13 - 3

3 - تكذيب گران دين و اعراض كنندگان از آن ، بازدارنده مردم از نماز و هدايت و امر به تقوا

أرءيت الذى ينهى . عبدًا إذا صلّى . أرءيت إن كان على الهدى . أو أمر بالتّقوى . أر

مكذبان نوآورى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 5 - 6

6 _ كافران ، در عصر بعثت منكر هر گونه نوآورى در قرآن بودند .

و قالوا أس_طيرالأوّلين اكتتبها فهى تملى عليه بكرة و أصيلاً

اين كه كافران، قرآن را افسانه هاى پيشينيان مى شمردند، حاكى از آن است كه آنان نه تنها منكر اصالت قرآن بودند; بلكه آن را فاقد هر گونه نوآورى نيز مى دانستند.

مكذبان نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 -

يونس - 10 - 73 - 1

1 _ قوم نوح ، نبوت او را با وجود شواهد و براهين صدق ، نپذيرفته و آن حضرت را به دروغ گويى متهم كردند .

يقوم إن كان كبر عليكم مقامى . .. فإن توليتم فما سألتكم من أجر ... فكذبوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 27 - 1

1_ اشراف و سران قوم نوح ، پيامبرى آن حضرت را انكار كرده و به توحيد و برپايى قيامت كافر شدند .

فقال الملأ الذين كفروا من قومه

متعلق {كفروا} به قرينه آيه قبل توحيد ، نبوت نوح و برپايى قيامت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 36 - 1

1_ گروهى از قوم نوح ، به او ايمان آوردند و گروهى همچنان بر كفر و انكار رسالتش اصرار مىورزيدند .

أنه لن يؤمن من قومك إلاّ من قد ءامن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 40 - 12

12_ برخى از افراد خانواده نوح ( همسر و فرزندش ) در زمره كافران و تكذيب كنندگان رسالت او بودند . *

و أهلك إلاّ من سبق عليه القول

{ال} در {القول} عهد ذكرى و يا ذهنى است و اشاره به جمله {لاتخاطبنى فى الذين ظلموا إنهم مغرقون/37} دارد. بنابراين {إلاّ من ...}; يعنى، مگر آن كس كه از پيش به خاطر كفر و ظلمش، حكم غرق شدن را براى او مقدر ساخته ايم. مفسران برآنند كه مراد از {من سبق} همسرنوح به نام {واعله} و فرزندش به نام {يام} و يا {كنعان}

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 42 - 5

5 - قوم نوح ، نخستين جامعه تكذيب كننده پيامبر خود

فقد كذّبت قبلهم قوم نوح

ذكر قوم نوح پيش از ساير اقوام تكذيب كننده، بيانگر مطلب فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 15

15 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : دعا نوح ( ع ) قومه علانية . . . فأمّا ولد قابيل فإنّهم كذّبوه و قالوا : ( ما سمعنا به_ذا فى آبائنا الأوّلين ) . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: نوح(ع) دعوت خود را در ميان قوم خويش آشكارا بيان كرد; اما فرزندان قابيل، نوح(ع) را تكذيب كردند و گفتند {ما سمعنا به_ذا فى آبائنا الأوّلين}. ..}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 27 - 19

19 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : كانت شريعة نوح أن يعبد اللّه بالتوحيد . . . فلبث فيهم ألف سنة إلاّ خمسين عاماً يدعوهم سراً و علانية . . . فأوحى اللّه عزّوجلّ إليه : أنّه لن يؤمن من قومك إلاّ من قد آمن فلاتبتأس بماكانوا يفعلون } فلذلك قال نوح : { و لايلدوا إلاّفاجراً كفاراً } و أوحى اللّه إليه { أن اصنع الفلك } ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود:. .. شريعت نوح آن بود كه خدا به يكتايى پرستش مى شد... پس نوح(ع) در بين قوم خويش 950 سال توقف كرد و آنها

را آشكار و پنهان به خدا دعوت نمود... سپس خداوند _ عزّوجلّ _ به او وحى فرستاد: {أنّه لن يؤمن من قومك إلاّ من قد آمن فلاتبتئس بما كانوا يفعلون} و به همين خاطر نوح گفت: {و لايلدوا إلاّ فاجراً كفاراً} و خداوند به نوح وحى كرد:{أن اصنع الفلك}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 37 - 2

2 _ قوم نوح ، رسالت و پيامبرى نوح ( ع ) و ديگر پيامبران الهى پيش از او را تكذيب كردند .

كذّبوا الرسل

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه جمع آمدن {رسل} به لحاظ مجموعه پيامبران الهى پيش از نوح(ع) باشد; كه در اين صورت الف و لام {الرسل} براى عهد خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 105 - 1

1 - تكذيب رسالت نوح ( ع ) از سوى قومش

كذّبت قوم نوح المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 5 - 1،5

1 - قوم نوح ، دين الهى و پيامبر خويش را تكذيب كردند .

كذّبت قبلهم قوم نوح

5 - قوم نوح ، نخستين جامعه تكذيب گر پيامبر خود

كذّبت قبلهم قوم نوح

ذكر قوم نوح پيش از ساير اقوامِ تكذيب گر، بيانگر مطلب ياد شده است.

مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 1،4،6

1 _ كسانى كه نزول وحى بر بشر و رسالت يافتن او را انكار مى كنند، خداوند را، آن گونه كه هست، نشناخته اند.

و ما قدروا الله حق

قدره إذ قالوا ما أنزل الله على بشر

4 _ يهود به سبب انكار رسالت پيامبر(ص) منكر نزول هرگونه وحى بر افراد بشر شدند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء

6 _ گفتار يهود زمان پيامبر(ص) مبنى بر نازل نشدن وحى بر بشر، در تناقض با عقيده آنان در مورد نبوت موسى(ع) و نزول وحى بر آن حضرت بود.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء قل من أنزل الكتب الذى جاء به موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 9

9 _ ادعاى عدم نزول وحى، به دروغ مدعى نبوت شدن و ادعاى آوردن مانند براى قرآن، از روشهاى مخالفان براى مبارزه با اسلام و پيامبر(ص) بود.

ما أنزل الله على بشر . .. افترى على الله كذبا أو قال أوحى إلىّ ... سأنزل مثل ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 201 - 1

1 - پافشارى اهل جرم و گناه بر انكار حقايق وحى ، تا مرز مشاهده عذاب دردناك الهى ( عذاب استيصال )

كذلك سلكن_ه . .. لايؤمنون به حتّى يروا العذاب الأليم

{ال} در {العذاب} براى عهد است. بنابراين {العذاب الأليم} اشاره به عذابى دارد كه مشركان مكه به آن تهديد شدند (عذاب استيصال). آيه {أفبعذابنا يستعجلون} بيانگر آن است كه آنان تهديد به عذاب را جدى نگرفتند و بدان جهت از روى استهزا، خواستار تعجيل نزول آن بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 15 - 5،6

5 - مردم انطاكيه ، نزول چيزى را از ناحيه

خداوند رحمان براى عالم دنيا و پديده هاى آن ( انسان و . . . ) ، ممكن نمى دانستند .

و ما أنزل الرحم_ن من شىء

6 - مردم انطاكيه ، نزول وحى و آمدن پيامى از جانب خداى رحمان بر پيامبران فرستاده شده به سوى خويش را ، انكار مى كردند .

و ما أنزل الرحم_ن من شىء

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه چون آيه شريفه در مقام بيان علتِ انكار وحى از سوى كافران است، مقصود از {شىء} همان وحى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 2

2 - انكار لجاجت آميز وحى و قرآن ، از سوى مشركان مكه

و رسول مبين . و لمّا جاءهم الحقّ قالوا ه_ذا سحر و إنّا به ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 9 - 1

1 - قوم نوح ، نمونه اى عبرت انگيز از اقوام تكذيب كننده وحى و رسالت در طول تاريخ

من الأنباء ما فيه مزدجر . .. كذّبت قبلهم قوم نوح

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه {من أنباء ما فيه مزدجر}، استفاده مى شود كه بيان كفر قوم نوح، از جمله اخبار هشداردهنده قرآن است.

مكذبان وحيانيت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 23 - 6

6 - مخالفان رسالت درباره آسمانى بودن قرآن و نزولش از جانب خدا ، اظهار ترديد مى كردند .

و إن كنتم فى ريب مما نزلنا على عبدنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 -

انبياء - 21 - 36 - 9

9- آسمانى بودن قرآن ، مورد انكار كافران و مشركان مكه بود .

و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه مقصود از {ذكر} قرآن كريم باشد، چنان كه در موارد متعدد در قرآن _ از جمله آيه دوم همين سوره _ از قرآن به {ذكر} ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 32 - 2

2 _ دسته جمعى و به يكباره نازل نشدن آيات قرآن بر پيامبر ( ص ) ، دليل وحى نبودن آن در ديدگاه كافران صدراسلام

و قال الذين كفروا لولا نزّل عليه القرءان جملة وحدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 48 - 3

3 - كفرپيشگان حق ستيز ، منكر آسمانى بودن قرآن به بهانه عدم نزول دفعى آن

قالوا لولا أُوتى مثل ما أُوتى موسى

مقصود از {ما أُوتى موسى} تورات است كه يكباره نازل شده بود; يعنى، چرا قرآن مانند تورات، يكباره نازل نشده است؟

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 3 - 1

1 - مشركان ، منكر نزول قرآن كريم از جانب خداوند بودند .

تنزيل الكت_ب . .. من ربّ الع_لمين . أم يقولون افتري_ه

{أم}، منقطعه و به معناى {بل} است و معناى دو فراز دو آيه چنين مى شود: {قرآن، از جانب خداوند است و آنان، مدعى اند كه ساختگى است}.

مكذبان وعده هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 47 - 2

2 - كفرپيشگان

عصر بعثت ، وعده عذاب را دروغ پنداشته و آن را به ريشخند مى گرفتند .

و يستعجلونك بالعذاب

از اين كه تكذيب گران، از پيامبر(ص) مى خواستند وعده خود را عملى سازد و هر چه زودتر عذاب را بر آنان نازل كند، معلوم مى شود كه آنان تهديد پيامبر(ص) را تهديدى تو خالى مى انگاشتند و با درخواست تسريع عذاب، آن را به ريشخند مى گرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 19 - 2

2 - كفرپيشگان ، بر تكذيب وعده ها و تهديد هاى الهى ، اصرار ورزيده و از فرجام پيشينيان عبرت نمى گيرند .

بل الذين كفروا فى تكذيب

حرف {فى}، ظرفيه و بيانگر غوطهور بودن كافران در تكذيب است. متعلق تكذيب به قرينه {بل هو قرآن مجيد} _ در آيات بعد _ قرآن است كه وعده ها و تهديدهايى كه در آيات قبل آمده بود، بخشى از آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شمس - 91 - 11 - 1

1 - قوم ثمود ، پيام هاى الهى را دروغ پنداشته ، پيامبر خدا را تكذيب كردند .

كذّبت ثمود

به قرينه {فقال لهم رسول اللّه} (در آيات بعد)، مراد از تكذيب در جمله {كذّبت ثمود}، تكذيب فرستاده الهى و رسالت هاى او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 9 - 1

1 - گروهى از مردم ، پاداش هاى موعود خداوند را دروغ پنداشته و وعده هاى الهى را تكذيب مى كنند .

و كذّب بالحسنى

مكذبان هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 7،8،10

7 _ فرعون و اطرافيان او ، على رغم مشاهده نشانه هاى حقانيت رسالت موسى و هارون ( ع ) ، آن را انكار كردند .

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا

8 _ خودبرتربينى فرعون و اطرافيانش ، مانع از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا

10 _ تبه كارى مستمر فرعون و اطرافيانش ، عامل سركشى آنان از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا . .. موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 48 - 1

1 - تكذيب نهايى موسى و هارون ( ع ) ، از سوى فرعون و اشراف وابسته به او

فكذّبوهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 4

4 _ فرعون و قوم او ، دعوت حضرت موسى و هارون ( ع ) را نپذيرفته و آيات و معجزات الهى را تكذيب كردند .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم تدميرًا

مكذبان هدايتهاى خدا در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 16 - 2

2 - تكذيب كنندگان هدايت ها و انذار هاى الهى و اعراض كنندگان از آن ، در آتش جهنم مخلداند .

فأنذرتكم نارًا تلظّى . لايصليها إلاّ ... الذى كذّب و تولّى

مكذبان هدفدارى آفرينش

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 27 - 8

8 - آفرينش جهان در نظر كافران ، باطل و بى هدف است .

و ما خلقنا السماء . .. ب_طلاً ذلك ظنّ الذين كفروا

مكذبان هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 58 - 1

1_ قوم عاد ، رسالت هود ( ع ) را نپذيرفتند و به شرك و كفر اصرار ورزيدند .

فإن تولّوا . .. يستخلف ربى قومًا غيركم ... و لما جاء أمرنا نجّينا هودًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 123 - 1

1 - تكذيب رسالت هود ( ع ) ، از سوى قوم عاد

كذّبت عاد المرسلين

گفتنى است كه {عاد} اسم جد اعلاى قوم هود است. بنابراين تمسيه آن قوم به عاد، از باب تسميه يك قبيله به نام نياى آن است.

مكذبان يونس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 98 - 6

6 _ قوم يونس ، پيامبر خويش را در آغاز تكذيب كرده و از ايمان آوردن به دعوت هاى او سرباز زدند .

إلا قوم يونس لما ءامنوا كشفنا عنهم عذاب

مكر مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 32 - 16

16 - منكران آيات الهى ، جز دغلكاران ناسپاس نيستند .

و ما يجحد بأي_تنا إلاّ كلّ ختّار كفور

مكر مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 16 - 1

1 - خداوند در وادى طوى ،

خطر منكران قيامت را در بازداشتن موسى ( ع ) از توجه به قيامت ، به او گوشزد كرد و او را از فريب كارى آنان برحذر داشت .

فاعبدنى . .. فلايصدّنك عنها من لايؤمن بها

ضميرهاى {عنها} و {بها} به {الساعة} (در آيه قبل) برمى گردد.

ممنوعيت دوستى با مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 5

5 - ممنوعيت پيوند دوستانه اهل ايمان ، با كافران و منكران دين و پيامبر

تلقون إليهم بالمودّة و قد كفروا بما جاءكم من الحقّ

ممنوعيت دوستى با مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 5

5 - ممنوعيت پيوند دوستانه اهل ايمان ، با كافران و منكران دين و پيامبر

تلقون إليهم بالمودّة و قد كفروا بما جاءكم من الحقّ

منشأ انحطاط مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 5

5 - خداوند ، تكذيب كنندگان قرآن و معاد را به تدريج به ورطه سقوط مى كشاند .

سنستدرجهم

{إستدراج} (مصدر {سنستدرج}) در اصل به معناى نزديك كردن كسى به سوى چيزى است و مقصود از آن در اين آيه، بردن ونزديك كردن كافران به ورطه سقوط و هلاكت است; به گونه اى كه خود متوجه آن نشوند (برگرفته از لسان العرب).

منشأ انحطاط مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 44 - 5

5 - خداوند ، تكذيب كنندگان قرآن و معاد را به تدريج به ورطه سقوط مى كشاند .

سنستدرجهم

{إستدراج} (مصدر

{سنستدرج}) در اصل به معناى نزديك كردن كسى به سوى چيزى است و مقصود از آن در اين آيه، بردن ونزديك كردن كافران به ورطه سقوط و هلاكت است; به گونه اى كه خود متوجه آن نشوند (برگرفته از لسان العرب).

منشأ پيروزى بر مكذبان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 80 - 16

16- دليل و حجت نيرومند و توان پيروزمند در صحنه رويارويى با منكران حق و حقيقت ، در گرو امداد الهى است .

و اجعل لى من لدنك سلط_نًا نصيرًا

منشأ عذاب مكذبان كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 34 - 4

4- گرفتار شدن به عذاب ، در پى انكار حقانيت كتاب هاى آسمانى ، دستاورد خود منكران است .

كذلك فعل الذين من قبلهم و ما ظلمهم الله و ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون . فأصابهم سيئ

منشأ گمراهى مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 61 - 7

7 - منكران آيات خدا و كافران به خدا ، تحت تأثير عوامل بيرونى و منفعلانه ، از خدا و آيات او ، روى گرداندند و نه با منطق و برهان

و لئن سألتهم من خلق . .. و سخّر ... ليقولنّ اللّه فأنّى يؤفكون

مجهول آورده شدن فعل {يؤفكون} دلالت بر اين مى كند كه مشركان و منكران آيات خدا و مؤمنان به باطل، تحت تأثير القائات بيرونى، چنين روى كردى را پيدا كرده اند.

منشأ مهلت به مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

18 - طور - 52 - 48 - 7

7 - موضع گيرى تكذيب گران در برابر پيامبر ( ص ) و مهلت دهى خداوند به آنان و تأخير در مجازات آنان ، قضاى الهى و مقتضاى ربوبيت او است .

و اصبر لحكم ربّك

{حكم} به معناى قضا است. مفسران با توجه به ارتباط آيه با آيات پيشين، بر آنند كه مراد از {لحكم ربّك} قضاى الهى درباره تكذيب كنندگان و افعال آنان است.

موضعگيرى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 7

7 - موضع گيرى تكذيب گران در برابر پيامبر ( ص ) و مهلت دهى خداوند به آنان و تأخير در مجازات آنان ، قضاى الهى و مقتضاى ربوبيت او است .

و اصبر لحكم ربّك

{حكم} به معناى قضا است. مفسران با توجه به ارتباط آيه با آيات پيشين، بر آنند كه مراد از {لحكم ربّك} قضاى الهى درباره تكذيب كنندگان و افعال آنان است.

موعظه به مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 16

16 _ پيامبر ( ص ) از جانب خداوند مأمور شد تا داستان بلعم باعورا را براى تكذيب كنندگان آيات الهى گزارش كند .

فاقصص القصص

{قصّ} (مصدر {اُقصص}) به معناى بيان كردن و بازگو كردن است. {قصص} به معناى خبر و داستان است و {ال} در آن عهد ذكرى و اشاره به داستان بلعم باعورا است.

مؤاخذه اخروى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 13،15

13 - كافران به

قرآن ، در قيامت مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت .

و قال الذين كفروا لن نؤمن به_ذا القرءان . .. و لو ترى إذ الظلمون موقوفون عند ربّ

15 - ربوبيت الهى ، مقتضى مؤاخذه كافرانِ به قرآن

و قال الذين كفروا لن نؤمن به_ذا القرءان . .. و لو ترى إذ الظ_لمون موقوفون عند رب

مهلت به مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 6

6 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) در آغاز رسالت ، مبنى بر دادن مهلتى اندك به تكذيب گران و بدگويان دين ستيز

و اصبر على ما يقولون . .. و ذرنى و المكذّبين ... و مهّلهم قليلاً

مهلت به مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 183 - 1،4،5

1 _ سنت خداوند بر امهال كفرپيشگانِ تكذيب كننده و تأخير در هلاكت و عذاب ايشان است .

و أملى لهم إن كيدى متين

املاء (مصدر اُملى از ماده ملاوة) به معناى مهلت دادن و تأخير انداختن است. به مناسبت اينكه حقيقت بيان شده (مهلت دادن و تأخير انداختن) درباره تكذيب كنندگان آيات الهى است، معلوم مى شود مراد از تأخير، تأخير در عذاب است.

4 _ تأخير در عذاب تكذيب كنندگان و كشاندن تدريجى آنان به ورطه هاى سقوط با عواملى خوشايند و خام كننده ، مكر خدا با ايشان است .

سنستدرجهم . .. و أملى لهم إن كيدى متين

مراد از {كيد} همان استدراج و امهالى است كه در آيه قبل مطرح شد.

5 _ امهال خداوند به كفرپيشگان تكذيب كننده ، زمينه ساز افزايش عذاب

آنان است .

و أملى لهم إن كيدى متين

چون امهال به عنوان {كيد} مطرح شده است، معلوم مى شود مهلت دادن در اينجا براى افزون شدن عذاب است.

مهلت به مكذبان تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 9

9_ خداوند بر اساس تقدير خويش ، به منكران حقانيت تورات مهلت داده است و درباره آنان در دنيا داورى نخواهد كرد .

فاختلف فيه و لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

مهلت به مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 5

5 - مهلت دادن به تكذيب گران ، جلوه كيد و تدبير خداوند عليه آنان است .

إنّ كيدى متين

جمله {إنّ كيدى متين} در مقام تعليل براى {أُملى لهم} است; يعنى، مهلت دادن ما به كافران، چنين است كه ما كيد و تدبيرى متين و استوار درباره آنان انديشيده ايم و اين مهلت، جلوه همين تدبير است.

مهلت به مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 11

11 _ طغيان و سركشى ، نشانه بى ايمانى به روز رستاخيز

فنذر الذين لايرجون لقاءنا فى طغينهم يعمهون

مهلت به مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 4

4 _ مهلت الهى به تكذيب كنندگان پيامبر(ص) و هلاك نساختن آنان جلوه رحمت گسترده پروردگار است.

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 48 - 5

5 - هشدار

خداوند به تكذيب كنندگان پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اين كه از فرصت داد شده استفاده كنند و خود را چونان جوامع پيشين ، گرفتار خشم و قهر الهى نسازند .

و إن يكذّبوك . .. و كأيّن من قرية أمليت لها ... أخذتها

مهلت به مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 5

5 - مهلت دادن به تكذيب گران ، جلوه كيد و تدبير خداوند عليه آنان است .

إنّ كيدى متين

جمله {إنّ كيدى متين} در مقام تعليل براى {أُملى لهم} است; يعنى، مهلت دادن ما به كافران، چنين است كه ما كيد و تدبيرى متين و استوار درباره آنان انديشيده ايم و اين مهلت، جلوه همين تدبير است.

ميعاد اخروى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 40 - 1

1- روز قيامت ، ميعاد و وعده گاه تمامى مجرمان و منكران معاد

إنّ يوم الفصل ميق_تهم أجمعين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مرجع ضمير در {ميقاتهم} مجرمان و منكران معاد باشد; همچون قوم {تبّع} كه در آيات پيشين به آنها اشاره شد.

ناپايدارى تهمتهاى مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 24 - 11

11 - اتهام هاى منكران بر حقايق وحى ، ناپايدار و نابود شدنى است .

أم يقولون افترى . .. و يمح اللّه الب_طل

نامه عمل مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 23 - 4

4 - تكذيب كنندگان قرآن

و منكران معاد ، خود رقم زننده نامه عمل خويش اند و كردار ناپسند خود را در آن ذخيره مى سازند .

بمايوعون

به قرينه آيات پيشين _ كه درباره نامه هاى اعمال بود _ مى توان گفت: مراد از {وعاء} در {يوعون}، همان نامه عمل است كه منكران معاد آن را ظرف كردار خود ساخته اند.

نامه عمل مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - مطففين - 83 - 11 - 5

5 - تكذيب قيامت ، در نامه عمل تكذيب كنندگان ثبت شده و براساس آن كيفر خواهند ديد .

كت_ب مرقوم . ويل يومئذ للمكذّبين . الذين يكذّبون بيوم الدين

نامه عمل مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 23 - 4

4 - تكذيب كنندگان قرآن و منكران معاد ، خود رقم زننده نامه عمل خويش اند و كردار ناپسند خود را در آن ذخيره مى سازند .

بمايوعون

به قرينه آيات پيشين _ كه درباره نامه هاى اعمال بود _ مى توان گفت: مراد از {وعاء} در {يوعون}، همان نامه عمل است كه منكران معاد آن را ظرف كردار خود ساخته اند.

نزديكى كيفر مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 18 - 5

5 - زمان كيفر ديدن مخالفان نماز ، تكذيب گران دين و دروغ گويان خطاكار ، نزديك است .

سندع الزبانية

حرف {سين}، براى آينده نزديك به كار مى رود.

نسب مكذبان نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 111 - 10

10 - { عن

أبى عبداللّه ( ع ) قال دعا نوح ( ع ) قومه علانية فلمّا سمع عقب هبة اللّه من نوح تصديق ما فى أيديهم من العلم صدّقوه ، فأمّا ولد قابيل فإنّهم كذّبوه . . . { قالوا أنؤمن لك و اتبعك الأرذلون } يعنون عقب هبة اللّه ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: نوح(ع) قوم خود را آشكارا دعوت كرد و هنگامى كه فرزندان هبة اللّه (پسرآدم(ع)) تصديق علومى را كه در دست آنها بود از نوح شنيدند، وى را تصديق نمودند; اما فرزندان قابيل، نوح را تكذيب كردند و گفتند: {أنومن لك و اتبعك الأرذلون} مقصود آنان فرزندان هبة اللّه بود}.

نفاق مكذبان كيفرهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 6 - 2

2 - برخى از تكذيب كنندگان كيفر هاى الهى ، منافقانه خود را در نظر مسلمانان ، افرادى ديندار جلوه مى دهند .

أرءيت الذى . .. الذين هم يراءون

نفرت مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 50 - 3

3 - كافران مخالف پيامبر ( ص ) ، از شنودن كلام بيداربخش و پندآموز قرآن به شدت نفرت داشتند .

عن التذكرة معرضين . كأنّهم حمر مستنفرة

نفرين بر مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 34 - 1

1 - تكذيب كنندگان دين ، مورد نفرين و تهديد خداوند به عذاب و نابودى

و ل_كن كذّب و تولّى . .. أولى لك فأولى

عبارت {أولى لك فأولى} _ مانند {ويل لك} _ براى تهديد و نفرين

عليه ديگرى به كار مى رود و نوعاً كسانى مورد خطاب اين جمله قرار مى گيرند كه در معرض هلاكت اند و بدين وسيله ترغيب مى شوند كه خود را از اين مهلكه نجات دهند (برگرفته از مفردات راغب و تفاسير).

نفرين مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 35 - 1

1 - تكذيب گران دين ، مورد نفرين و تهديد خداوند به عذاب و نابودى

و ل_كن كذّب و تولّى . .. ثمّ أولى لك فأولى

گفتنى است كه اين آيه، تأكيد براى آيه پيشين است.

نقش مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 23 - 4

4 - تكذيب كنندگان قرآن و منكران معاد ، خود رقم زننده نامه عمل خويش اند و كردار ناپسند خود را در آن ذخيره مى سازند .

بمايوعون

به قرينه آيات پيشين _ كه درباره نامه هاى اعمال بود _ مى توان گفت: مراد از {وعاء} در {يوعون}، همان نامه عمل است كه منكران معاد آن را ظرف كردار خود ساخته اند.

نقش مكذبان كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 33 - 13

13- انكار حقانيت كتاب هاى آسمانى ، چيزى بود كه خود منكران آن را برگزيدند و خداوند آنان را بر آن وادار نكرد .

كذلك فعل الذين من قبلهم و ما ظلمهم الله و ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون

اين برداشت، مبتنى بر اين احتمال است كه مراد از ظلم به نفس، انحراف از مسير حق باشد كه خداوند آن را به منحرفان اسناد مى

دهد و نقش خود را نفى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 34 - 4

4- گرفتار شدن به عذاب ، در پى انكار حقانيت كتاب هاى آسمانى ، دستاورد خود منكران است .

كذلك فعل الذين من قبلهم و ما ظلمهم الله و ل_كن كانوا أنفسهم يظلمون . فأصابهم سيئ

نقش مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 23 - 4

4 - تكذيب كنندگان قرآن و منكران معاد ، خود رقم زننده نامه عمل خويش اند و كردار ناپسند خود را در آن ذخيره مى سازند .

بمايوعون

به قرينه آيات پيشين _ كه درباره نامه هاى اعمال بود _ مى توان گفت: مراد از {وعاء} در {يوعون}، همان نامه عمل است كه منكران معاد آن را ظرف كردار خود ساخته اند.

نگرانى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 9 - 2

2 - قيامت ، حادثه اى سنگين و با عظمت و صحنه سايه افكندن نگرانى و ترس بر منكران معاد

أبص_رها خ_شعة

فروتنى و ذلّت منكران معاد در صحنه قيامت، حاكى از عظمت و هول آور بودن آن است.

نماز مكذبان كيفرهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ماعون - 107 - 4 - 3

3 - نمازخواندن تكذيب كنندگان كيفر هاى الهى ، بى ثمر بوده و مايه استحقاق عذاب جهنم است .

أرءيت الذى يكذّب بالدّين . .. فويل للمصلّين

نيات مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل -

16 - 23 - 4

4- آگاهى خداوند از نيّت ها و حالات درونى منكران معاد ، برخاسته از علم غيب اوست .

فالذين لايؤمنون بالأخرة قلوبهم منكرة . .. لاجرم أن الله يعلم ما يسرّون

ورود مكذبان قيامت به جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 30 - 1

1 - فرمان حركت به تكذيب كنندگان روز جزا ، به سوى ستون هاى دود برخاسته از آتش دوزخ

انطلقوا إلى ظلّ

بنا به گفته مفسران، مقصود از {ظلّ}(سايه)، دود غليظ برخاسته از آتش دوزخ است كه به صورت سايه نمايان مى شود; مانند: {و ظلّ من يحموم; و سايه اى از دودى سخت سياه}. (واقعه، آيه 43)

ويژگيهاى عذاب دنيوى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 26 - 1

1 - عذاب دنيايى تكذيب كنندگان پيامبران الهى در تاريخ ، عذابى ذلت بار و خواركننده بود .

فأذاقهم اللّه الخزى فى الحيوة الدنيا

ويژگيهاى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 27 - 5

5 - پيروى از هوا و گمان و آرزوپردازى هاى بى حاصل ، از ويژگى هاى ناباوران به آخرت

إن هى إلاّ أسماء سمّيتموها . .. إن يتّبعون إلاّ الظنّ و ما تهوى الأنفس ... أم لل

ارتباط آيات، نشانگر اين است كه منكران آخرت، از ويژگى هاى ياد شده برخوردارند.

ويژگيهاى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 13 - 3

3 - قوم نوح ، عاد ، فرعون ، ثمود ، لوط و

اصحاب ايكه ( قوم شعيب ) ، اقوامى قدرتمند و بى مانند در مخالفت با رسالت فرستادگان الهى

كذّبت قبلهم قوم نوح . .. ثمود ...أصح_ب لئيكة أُول_ئك الأحزاب

برداشت ياد شده از تعريف مسند (أُول_ئك) و مسنداليه (أحزاب) كه بر حصر دلالت مى كند استفاده مى شود; يعنى، اين اقوام حقيقتاً گروه هاى متشكلى بودند كه اقوام ديگر در قوت و شدت مخالفت با پيامبران، مانند آنان نبودند.

ويژگيهاى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 6 - 2

2 - منكران قرآن ، به خدا و قيامت ايمان نخواهند آورد .

إن الذين كفروا . .. لايؤمنون

متعلَّق {لايؤمنون} به دليل آيه هشت و نيز آيات قبل، خدا و قيامت است; يعنى: لايؤمنون باللّه و لاباليوم الآخر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 7 - 2

2 - بر گوش و چشم منكران آن ، حجابى است كه آنان را از شنيدن و ديدن حقايق دين ، ناتوان ساخته است .

و على سمعهم و على ابصرهم غشوة

{غشاوة} به معناى پرده و مانند آن است. در برداشت فوق {على سمعهم} خبر براى {غشاوة} گرفته شده است.

ويژگيهاى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 4

4 - تكذيب گران پيامبر ( ص ) ، از قشر مرفّه و صاحبان زر و زور بودند .

و المكذّبين أُولى النعمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 50 - 3

3 - كافران مخالف پيامبر ( ص ) ، از

شنودن كلام بيداربخش و پندآموز قرآن به شدت نفرت داشتند .

عن التذكرة معرضين . كأنّهم حمر مستنفرة

ويژگيهاى مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 15 - 2

2 - بصير بودن خداوند به ويژگى هاى منكران معاد ، دليل لزوم محشور ساختن آنان و حسابرسى از آنها است .

ظنّ أن لن يحور . بلى إنّ ربّه كان به بصيرًا

هدايت مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 1

1 _ موسى و هارون ( ع ) به فرمان خداوند ، براى هدايت تكذيب كنندگان آيات و معجزات الهى ، به جانب آنان فرستاده شدند .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا

مقصود از {القوم الذين كذّبوا} فرعون و قوم او (قبطيان) است و مراد از {آياتنا} نشانه ها و معجزات الهى مى باشد نه آيات الهى در تورات; زيرا تورات پس از به هلاكت رسيدن فرعون و قوم او، براى بنى اسرائيل نازل گرديد.

هدايت ناپذيرى مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 3

3 _ اگر امور غيبى براى بهانه جويان و منكران آيات الهى محسوس شود، ايمان نمى آورند.

و لو أننا نزّلنا إليهم الملئكة و كلمهم الموتى و حشرنا عليهم كل شىء قبلا ما كانوا

ملائكه، سخن گفتن مردگان، شهادت موجودات جملگى از امور غيبى هستند كه حتى در فرض محسوس شدن آنها، گروهى ايمان نخواهند آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 6 - 6

6

- هدايت ناپذيران از وحى و آيات الهى ، تأثيرناپذير از هر پيام و ابزار هدايتى ديگر

فبأىّ حديث بعد اللّه و ءاي_ته يؤمنون

جمله {فبأىّ حديث. ..} _ كه مفيد استفهام تعجبى است _ مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه اگر انسان در پرتو آيات الهى هدايت نشود; ديگر به هدايتى دست نخواهد يافت; چه اين كه هدايت ديگرى نيست تا از آن بهره مند گردد.

هدايت ناپذيرى مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 50 - 1

1 - آنان كه به قرآن ايمان نمى آورند ، به هيچ گفتار هدايت بخش ديگرى ، ايمان نخواهند آورد .

فبأىّ حديث بعده يؤمنون

استفهام {فبأىّ} انكارى و تعجيبى است. بر اين اساس مفاد آيه چنين است: {وقتى آنان قرآن را _ كه با دلايل روشن همراه است _ تصديق نمى كنند، پس مسلم به هيچ سخن حقى ايمان نخواهند آورد}.

هدايت ناپذيرى مكذبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 6 - 6

6 - هدايت ناپذيران از وحى و آيات الهى ، تأثيرناپذير از هر پيام و ابزار هدايتى ديگر

فبأىّ حديث بعد اللّه و ءاي_ته يؤمنون

جمله {فبأىّ حديث. ..} _ كه مفيد استفهام تعجبى است _ مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه اگر انسان در پرتو آيات الهى هدايت نشود; ديگر به هدايتى دست نخواهد يافت; چه اين كه هدايت ديگرى نيست تا از آن بهره مند گردد.

هشدار به مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 6 - 1

1_ پيامبر

( ص ) منكران ربوبيت خدا و انكار كنندگان سراى آخرت را به عذاب هاى دنيوى هشدار مى داد .

و يستعجلونك بالسيئة

هشدار به مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 21 - 11

11 _ هشدار خداوند به افترا زنندگان به او و تكذيب كنندگان آيات الهى و تهديد آنان به سرانجامى شوم

و من أظلم ممن افترى على اللّه كذبا أو كذب بايته إنه لايفلح الظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 88 - 9

9 - آگاهى خداوند به كردار آدميان ، هشدارى است نسبت به موضع گيرى آنان در برابر آيات الهى .

ألم يروا أنّا جعلنا الّيل . .. و ترى الجبال... صنع اللّه الذى أتقن كلّ شىء إنّه

تذكر به {إنّه خبير. ..} پس از يادآورى آيات توحيدى، هشدارى است به آدميان كه مبادا از كنار اين آيات بى تفاوت بگذرند و آنها را ناديده بگيرند!

هشدار به مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 14 - 6

6_ هلاكت تكذيب كنندگان انبيا در گذشته تاريخ ، هشدارى به تكذيب گران پيامبر ( ص ) و دين الهى

كذّبت قبلهم . .. كلّ كذّب الرسل فحقّ وعيد

هشدار به مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 1

1- هشدار خداوند به منكران قرآن ، نسبت به عواقب كفرورزى آنان

قل أرءيتم إن كان من عند اللّه و كفرتم به

تعبير {أرأيتم . ..}، دربردارنده معناى هشدار و تذكر است.

هشدار به

مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 33 - 13

13 _ هشدار خداوند به تكذيب كنندگان پيامبر(ص)

فإنهم لا يكذبكونك و لكن الظلمين بأيت اللّه يجحدون

جمله {لكن الظالمين . .. } پس از نفى تكذيب شدن پيامبر(ص)، تكذيب كافران را متوجه آيات خداوند دانسته است. از جمله نكاتى كه مى توان از اين سياق برداشت نمود تهديد مكذّبان و هشدار به آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 48 - 5

5 - هشدار خداوند به تكذيب كنندگان پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اين كه از فرصت داد شده استفاده كنند و خود را چونان جوامع پيشين ، گرفتار خشم و قهر الهى نسازند .

و إن يكذّبوك . .. و كأيّن من قرية أمليت لها ... أخذتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 14 - 6

6_ هلاكت تكذيب كنندگان انبيا در گذشته تاريخ ، هشدارى به تكذيب گران پيامبر ( ص ) و دين الهى

كذّبت قبلهم . .. كلّ كذّب الرسل فحقّ وعيد

هشدار به مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 69 - 1

1 - عبرت گرفتن از سرنوشت مجرمان گذشته تاريخ ، هشدار خداوند به منكران معاد

و قال الذين كفروا. .. إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين . قل سيروا فى الأرض فانظروا ك

هلاكت اخروى مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 15 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب

گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 19 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 24 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 28 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 34 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 37 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 40 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 45 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 47 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 49 - 1

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و عذاب اخروى

ويل يومئذ للمكذّبين

{ويل}، در اصل به معناى عذاب و هلاكت است (لسان العرب) و

در مقام تهديد و وعيد به كار مى رود.

هلاكت مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 72 - 8

8 _ خداوند علاوه بر تكذيب كنندگان آيات الهى از قوم عاد ، غير مؤمنان ايشان را نيز به هلاكت رساند .

قطعنا دابر الذين كذبوا بايتنا و ما كانوا مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 54 - 9

9 _ ستم پيشگان و تكذيب كنندگان آيات الهى ، در خطر هلاكت و نابودى با عذاب هاى الهى

كذبوا بايت ربهم . .. و كل كانوا ظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 135 - 8

8- نابودى تكذيب كنندگان پيامبران و آيات الهى ، كيفرى كه هر لحظه و در هر شرايط انتظار وقوع آن وجود دارد .

و لو أنّا أهلكن_هم بعذاب . .. فتربّصوا فستعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 37 - 8

8 _ تكذيب كنندگان آيات و رسولان الهى ، علاوه بر هلاكت دنيوى ، در آخرت نيز دچار عذابى دردناك و رنج آور خواهند شد .

الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم . .. كذّبوا الرسل أغرقن_هم ... و أعتدنا للظ_لمين

هلاكت مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 97 - 4

4 _ هلاكت امت هاى بى تقوا و تكذيب كننده پيامبران ، عبرتى براى امت هاى بعدى است .

و لكن كذبوا فأخذنهم . .. أفأمن أهل القرى أن يأتيهم بأسنا

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 135 - 8

8- نابودى تكذيب كنندگان پيامبران و آيات الهى ، كيفرى كه هر لحظه و در هر شرايط انتظار وقوع آن وجود دارد .

و لو أنّا أهلكن_هم بعذاب . .. فتربّصوا فستعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 5

5 - خداوند ، اقوام تكذيب گر و كفر پيشه تاريخ را پس از اين كه از فرصت داده شده استفاده نكردند و هم چنان بر كفر و انكار خود پاى فشردند ، با عذاب استيصال نابود كرد .

فأمليت للك_فرين ثمّ أخذتهم

{نكير} به معناى انكار (تغيير) است. و مقصود از آن به قرينه آيه بعد، تغيير نعمت به محنت، حيات به مرگ و نابودى و آبادانى به ويرانى است. گفتنى است كه استفهام در جمله {فكيف كان نكير}، استفهام تعجيبى و بيانگر شدت كيفر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 37 - 5،8

5 _ گرفتارى تكذيب كنندگان پيامبران الهى و آيات او به قهر و هلاكت خداوند ، از نشانه هاى قدرت خدا و درس عبرتى براى همه مردمان

الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم تدميرًا . و قوم نوح ... أغرقن_هم و جعلن_هم للناس

8 _ تكذيب كنندگان آيات و رسولان الهى ، علاوه بر هلاكت دنيوى ، در آخرت نيز دچار عذابى دردناك و رنج آور خواهند شد .

الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم . .. كذّبوا الرسل أغرقن_هم ... و أعتدنا للظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 25 - 6

6

- سرنوشت شوم و هلاكت بار تكذيب كنندگان پيامبران در گذشته ، عبرت آموز براى ديگران

كذّب الذين من قبلهم فأتي_هم العذاب من حيث لايشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 14 - 6

6_ هلاكت تكذيب كنندگان انبيا در گذشته تاريخ ، هشدارى به تكذيب گران پيامبر ( ص ) و دين الهى

كذّبت قبلهم . .. كلّ كذّب الرسل فحقّ وعيد

هلاكت مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 16 - 1

1 - هلاكت و نابودى گروه هاى بسيارى از تكذيب كنندگان دين در گذشته

ألم نهلك الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 17 - 1،2

1 - تهديد شدن تكذيب گران دين ، از سوى خداوند به هلاكت و نابودى

ثمّ نتبعهم الأخرين

2 - تكذيب گران دين ، در معرض هلاكت و نابودى

ثمّ نتبعهم الأخرين

از اين كه خداوند، پيشينيان را نابود كرده و پسينيان را به هلاكت تهديد نموده است، استفاده مى شود كه تكذيب گران، هميشه در معرض چنين برخوردى از سوى خداوند مى باشند.

هلاكت مكذبان شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 92 - 1

1 _ عذاب فرود آمده بر تكذيب كنندگان شعيب و كفرپيشگان مدين موجب نابودى آنان و تخريب آثار زندگانى در آن ديار شد .

الذين كذبوا شعيباً كأن لم يغنوا فيها

ضمير در {فيها} به {دار} در آيه قبل برمى گردد و {غنى} مصدر {لم يغنوا} به معناى اقامت كردن و سكونت گزيدن است. بنابراين {كأن لم يغنوا} يعنى

گويا قوم شعيب در ديارشان اقامت نكرده بودند. و اين كنايه از نابودى ديار آنان است.

هلاكت مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 38 - 4

4 - آفريدگار جهان ، قادر بر نابود ساختن كافران و منكران معاد *

و كم أهلكنا . .. و لقد خلقنا السم_وت و الأرض

بنابراين كه تذكر به خالقيت خداوند، در ادامه آيات تهديدى (كم أهلكنا قبلهم من قرن) باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

هلاكت مكذبان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 39 - 1

1 _ خداوند ، پيش از هلاكت تكذيب كنندگان موسى ( ع ) و اقوام نوح ، عاد ، ثمود و اصحاب رسّ براى اتمام حجت و عبرت آموزى آنان ، مثل هاى روشنگرانه اى زده بود .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا . .. و قوم نوح ... و عادًا و ثمودا و

هلاكت مكذبان هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 139 - 1

1 - هلاكت قوم عاد ، به اراده الهى و در پى تكذيب رسالت هود ( ع ) از سوى آنان بود .

فكذّبوه فأهلكن_هم

هماهنگى مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 9

9- مشركان و كافران طول تاريخ ، داراى جبهه اى واحد و انگيزه و عملكردى همگون در برخورد با آيات الهى و معجزه هاى انبيا

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

تعبير {الأوّلون} نشان مى دهد

كه مشركان دوره هاى بعد، دنباله رو اسلاف خويشند و سرايت دادن حكم پيشينيان به نسلهاى بعدى، بيانگر انگيزه و عملكرد واحد آنان است.

هماهنگى مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 6

6- تكذيب كنندگان پيامبران ، داراى انگيزه ها و شيوه هاى مشترك در مخالفت با پيامبران

فليأتنا ب_اية . .. ماءامنت قبلهم من قرية أهلكن_ها أفهم يؤمنون

خداوند در آيه قبلى، يادآور شد كه مشركان از پيامبر(ص) خواستار معجزه اى (همانند معجزات پيامبران پيشين) براى اثبات رسالت خود شدند. در اين آيه نيز فرمود: امت هاى پيشين در عين ديدن معجزاتِ پيامبران، ايمان نياوردند، قهراً شما هم ايمان نخواهيد آورد. اين يادآورى حاكى از آن است كه انگيزه ها و شيوه هاى مبارزه تكذيب گران پيامبران همسان بوده است.

هماهنگى مكذبان معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 59 - 9

9- مشركان و كافران طول تاريخ ، داراى جبهه اى واحد و انگيزه و عملكردى همگون در برخورد با آيات الهى و معجزه هاى انبيا

و ما منعنا أن نرسل بالأي_ت إلاّ أن كذّب بها الأوّلون

تعبير {الأوّلون} نشان مى دهد كه مشركان دوره هاى بعد، دنباله رو اسلاف خويشند و سرايت دادن حكم پيشينيان به نسلهاى بعدى، بيانگر انگيزه و عملكرد واحد آنان است.

هماهنگى مكذبان نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 117 - 3

3 - يكپارچگى قوم نوح در مخالفت با وى و تكذيب رسالت الهى او

إنّ قومى كذّبون

شمول نهفته در تعبير {إنّ قومى}، بيانگر مطلب ياد

شده است.

هواپرستى مكذبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 27 - 5

5 - پيروى از هوا و گمان و آرزوپردازى هاى بى حاصل ، از ويژگى هاى ناباوران به آخرت

إن هى إلاّ أسماء سمّيتموها . .. إن يتّبعون إلاّ الظنّ و ما تهوى الأنفس ... أم لل

ارتباط آيات، نشانگر اين است كه منكران آخرت، از ويژگى هاى ياد شده برخوردارند.

هواپرستى مكذبان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 17 - 5

5 - بى تقوايى و هواپرستى ، بزرگ ترين مشكل تكذيب كنندگان دين در قيامت

فويل يومئذ للمكذّبين . .. ه_ذه النار الّتى كنتم بها تكذّبون ... إنّ المتّقين فى

در اين آيات، {متّقين} جبهه مقابل {مكذّبين} قرار گرفته است. از اين تقابل مطلب استفاده مى شود.

هواپرستى مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 12 - 1

1 - تكذيب كنندگان قيامت ، عناصرى فرو رفته در باطل و سرگرم هوسرانى

للمكذّبين . الذين هم فى خوض يلعبون

{خوض} به معناى وارد شدن در كارهاى بيهوده و باطل و {لعب} (مصدر {يلعبون}) به معناى سرگرمى و هوسرانى است.

يأس اخروى مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 12 - 7

7 - بدكارانِ دروغ انگارِ آيات الهى ، در روز قيامت ، نااميد و اندوه ناك اند .

ثمّ كان ع_قبة الذين أس_ئوا السوأى أن كذّبوا بأي_ت اللّه . .. و يوم تقوم الساعة ي

يأس از مكذبان انبيا

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 3

3_ اصرار كفرپيشگان بر تكذيب پيامبران و عناد و لجاجت آنان ، موجب يأس پيامبران از موفقيّت خويش و ايمان آوردن قومشان

حتّى إذا استيئس الرسل

متعلق {استيئس} ايمان آوردن مردم و موفقيت پيامبران است.

يأس مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 1

1 - كافرانِ به آيات الهى و لقاءاللّه ، از رحمت خداوند ، مأيوس اند .

و الذين كفروا بأي_ت اللّه و لقائه أول_ئك يئسوا من رحمتى

يأس مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 3

3 - كافرانِ به قرآن ، مأيوس از رحمت خداوندند .

و الذين كفروا بأي_ت اللّه . .. أول_ئك يئسوا من رحمتى

يأس مكذبان لقاءالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 23 - 1

1 - كافرانِ به آيات الهى و لقاءاللّه ، از رحمت خداوند ، مأيوس اند .

و الذين كفروا بأي_ت اللّه و لقائه أول_ئك يئسوا من رحمتى

مكذّبان

اندوه مكذّبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 49 - 2

2 _ ترس و اندوه، عذاب دنيوى تكذيب كنندگان آيات الهى

فمن ءامن و أصلح فلاخوف عليهم و لاهم يحزنون. و الذين كذبوا بأيتنا يمسهم العذاب

مطرح شدن عذاب براى تكذيب كنندگان، پس از نفى ترس و اندوه براى مؤمنان، اشاره به اين است كه عذاب دنيوى تكذيب كنندگان همان ترس و اندوه دنيوى آنان است.

انذار مكذّبان وحى

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 1،13

1 _ پيامبر(ص) مأمور توجه دادن تكذيب كنندگان وحى به رحمت واسعه خداوند و بيم دادن آنان از عذاب حتمى اوست.

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

13 _ ابلاغ رحمت خداوند به تكذيب كنندگان وحى و بيم دادن آنان از عذاب خداوند، روشهاى كلى مقابله با آنان است.

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

بهانه جويى مكذّبان نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 4

4 _ انكار معجزه بودن معجزات ارائه شده از جانب پيامبر(ص)، از بهانه هاى منكران رسالت

لئن جاءتهم ءاية ليؤمننّ بها

ترديدى نيست كه پيامبر(ص) معجزاتى را به مردم ارائه مى كرد، ولى مشركان با درخواست نزول آيات گويا در صدد انكار آن معجزات بودند.

بى ارزشى مكذّبان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 25

25 _ كسانى كه آگاهانه و از سر عناد و لجاجت حقايق را منكر شوند، فاقد ارزش هستند.

ما أنزل الله على بشر . .. قل الله ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون

كاربرد واژه {ذر} درمواردى است كه چيزى را به جهت حقارت و بى ارزشى آن رها كرده و از آن بگذرند. آيه شريفه نيز در مقام فرمان به ترك مخاصمه با يهوديانى كه به جهت عناد با پيامبر(ص) اصل نزول وحى بر بشر را منكر شده اند، اين واژه را به كار برده است.

پشيمانى مكذّبان محمد(ص)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 27 - 4

4 _ تكذيب كنندگان پيامبر(ص) و قرآن در قيامت بر كفرورزيهاى خويش در دنيا تأسف مى خورند.

يليتنا نرد و لا نكذب بأيت ربنا و نكون من المؤمنين

تأثيرپذيرى مكذّبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 113 - 1

1 _ منكران قيامت تحت تأثير تبليغات فريبنده شياطين جن و انس قرار مى گيرند.

و لتصغى إليه أفئدة الذين لايؤمنون بالأخرة

ترس مكذّبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 49 - 2

2 _ ترس و اندوه، عذاب دنيوى تكذيب كنندگان آيات الهى

فمن ءامن و أصلح فلاخوف عليهم و لاهم يحزنون. و الذين كذبوا بأيتنا يمسهم العذاب

مطرح شدن عذاب براى تكذيب كنندگان، پس از نفى ترس و اندوه براى مؤمنان، اشاره به اين است كه عذاب دنيوى تكذيب كنندگان همان ترس و اندوه دنيوى آنان است.

تفريط مكذّبان لقاءالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 7

7 _ منكران ملاقات پروردگار در قيامت بر تفريط و كوتاهيهاى خويش در دنيا تأسف و حسرت بسيار مى خورند.

حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها

منادا قرار گرفتن حسرت گوياى شدت و عمق ندامت است. ضمناً مرجع ضمير {فيها}، {حيات دنيا} گرفته شده كه مرجعى معنوى است.

حسرت مكذّبان لقاءالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 7

7 _ منكران ملاقات پروردگار در قيامت بر تفريط و كوتاهيهاى خويش

در دنيا تأسف و حسرت بسيار مى خورند.

حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا يحسرتنا على ما فرطنا فيها

منادا قرار گرفتن حسرت گوياى شدت و عمق ندامت است. ضمناً مرجع ضمير {فيها}، {حيات دنيا} گرفته شده كه مرجعى معنوى است.

حيات مكذّبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 32 - 3

3 _ واقعيت زندگى منكران معاد، جز بازى و سرگرمى چيز ديگرى نيست.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه . .. و ما الحيوة الدنيا إلا لعب و لهو

گر چه وجهه غالب دنيا لهو و لعب است، در عين حال مى دانيم كه همين دنيا سبب ارتقاى رتبه ها و كسب درجات است. لذا مى توان گفت اين آيه ناظر به آيات قبل است كه درباره منكران معاد بود. يعنى زندگى دنيا براى آنان جز لعب و لهو معناى ديگرى ندارد.

رضايت مكذّبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 113 - 5

5 _ القائات شيطانى و تبليغات دشمنان انبيا مورد رضايت و پسند منكران معاد قرار مى گيرد.

و لتصغى . .. و ليرضوه

رضايت مكذّبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 113 - 6

6 _ رضايت درونى منكران آخرت و قيامت، از اهداف تبليغات فريبنده شياطين است.

زخرف القول غرورا . .. و ليرضوه و ليقترفوا ما هم مقترفون

{ليرضوه} عطف بر {غرورا} است; در نتيجه عامل آن فعل {يوحى} است; يعنى: {يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول ليرضوه}.

روزى مكذّبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5

- اعراف - 7 - 37 - 4

4 _ همه مردم، حتى افترا زنندگان بر خدا و تكذيب كنندگان آيات او، تا فرا رسيدن مرگشان به بهره مقدر خويش در دنيا خواهند رسيد.

فمن أظلم . .. أولئك ينالهم نصيبهم من الكتب حتى إذا جاءتهم رسلنا

{الكتاب} مصدر و به معناى اسم مفعول است، يعنى مكتوب و مقدر. {من} براى ابتداى غايت است. يعنى آنچه از مقدرات الهى سهم كافران است، به آنان خواهد رسيد.

روش برخورد با مكذّبان وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 13

13 _ ابلاغ رحمت خداوند به تكذيب كنندگان وحى و بيم دادن آنان از عذاب خداوند، روشهاى كلى مقابله با آنان است.

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

زيان مكذّبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 9 - 1

1 _ قيامت روز ظهور و بروز خسارت و زيانكارى تكذيب كنندگان آيات خداوند است.

و من خفت موزينه فأولئك الذين خسروا أنفسهم بما كانوا بأيتنا يظلمون

زيانكارى مكذّبان لقاءالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 31 - 1،5

1 _ تكذيب كنندگان معاد و حضور در پيشگاه خداوند بى ترديد زيانكارند.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه

5 _ كسانى كه تا قبل از مرگ منكر ملاقات خدا و معاد هستند، بدون ترديد زيانكارند.

قد خسر الذين كذبوا بلقاء اللّه حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة

مراد از {الساعة} مى تواند مرگ و يا قيامت باشد. در برداشت فوق {الساعة} به معنى مرگ گرفته

شده است.

سرنوشت مكذّبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 4

4 _ همه مردم، حتى افترا زنندگان بر خدا و تكذيب كنندگان آيات او، تا فرا رسيدن مرگشان به بهره مقدر خويش در دنيا خواهند رسيد.

فمن أظلم . .. أولئك ينالهم نصيبهم من الكتب حتى إذا جاءتهم رسلنا

{الكتاب} مصدر و به معناى اسم مفعول است، يعنى مكتوب و مقدر. {من} براى ابتداى غايت است. يعنى آنچه از مقدرات الهى سهم كافران است، به آنان خواهد رسيد.

سوگند مكذّبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 4

4 _ منكران معاد در قيامت به حقانيت رستاخيز با سوگند اقرار مى كنند.

و لو ترى إذ وقفوا على ربهم قال أليس هذا بالحق قالوا بلى و ربنا

شرايط ايمان مكذّبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 158 - 2

2 _ تحقق برخى از آيات الهى (برخى از حقايق مطرح شده در قرآن، مانند قيامت) از شرايط مشركان تكذيب كننده قرآن براى ايمان به آن

هل ينظرون إلا أن . .. يأتى بعض ءايت ربك

مراد از {بعض آيات ربك}، به دليل {لا ينفع نفساً إيمانها}، آيتى است كه مشاهده آن، حتى منكران قرآن را به ايمان وامى دارد. بنابراين مى توان گفت مقصود، قيامت و مانند آن است. گفتنى است تكرار فعل {إتيان} (تأتيهم، يأتى ربك و يأتى بعض آيات) در آيه شريفه حكايت از تفاوت معناى اراده شده از هر يك دارد. {إتيان} در {يأتى بعض آيات} به معناى

تحقق يافتن است.

شياطين و مكذّبان آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 113 - 4،10

4 _ تبليغات فريبنده شياطين (دشمنان انبيا) براى جذب دلهاى منكران آخرت و معاد است.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا . .. و لتصغى إليه أفئدة الذين لايؤمنون بالأخ

بنابراين كه {لتصغى} عطف به {غرورا} در آيه قبل، كه مفعول له است، باشد. {تصغى} از {صغى} يا {صغو} به معنى ميل پيدا نمود، است. (قاموس اللغة). لذا {لتصغى} يعنى براى جذب شدن و متمايل گشتن.

10 _ هماهنگ شدن منكران آخرت با كردار شياطين، از اهداف تبليغات فريبنده شياطين است.

و ليقترفوا ما هم مقترفون

شياطين و مكذّبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 17

17 _ سلطه و حاكميت شياطين بر منكران آيات الهى، سنت خداوند و تحت اراده اوست.

إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لا يؤمنون

ظلمت مكذّبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 1

1 _ تكذيب كنندگان آيات الهى (قرآن)، كرها و لالهايى فرو رفته در ظلمتها هستند.

و الذين كذبوا بأيتنا صم و بكم فى الظلمت

فسق مكذّبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 49 - 5

5 _ تكذيب كنندگان آيات الهى، فاسقند.

و الذين كذبوا بأيتنا يمسهم العذاب بما كانوا يفسقون

كرى مكذّبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 1،13

1 _ تكذيب كنندگان آيات الهى (قرآن)، كرها

و لالهايى فرو رفته در ظلمتها هستند.

و الذين كذبوا بأيتنا صم و بكم فى الظلمت

13 _ عن أبى جعفر(ع) فى قوله: {الذين كذبوا باياتنا صم و بكم} يقول: {صم} عن الهدى و {بكم} لايتكلمون بخير {فى الظلمات} يعنى ظلمات الكفر . .. .

از امام باقر(ع) درباره آيه {الذين كذبوا باياتنا . ..} روايت شده است: تكذيب كنندگان آيات الهى {كرانند} از (شنيدن آيات) هدايت، {لالند} از سخن خير گفتن، {در تاريكيها قرار دارند} يعنى تاريكيهاى كفر ... .

كيفر مكذّبان حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 10

10 _ عذاب خداوند و سرانجامى شوم در انتظار تكذيب كنندگان و استهزاگران حق (قرآن و ديگر آيات خداوند)

فقد كذّبوا بالحق لمّا جاءهم فسوف يأتيهم أنبؤا ما كانوا به يستهزءون

كيفر مكذّبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 10

10 _ عذاب خداوند و سرانجامى شوم در انتظار تكذيب كنندگان و استهزاگران حق (قرآن و ديگر آيات خداوند)

فقد كذّبوا بالحق لمّا جاءهم فسوف يأتيهم أنبؤا ما كانوا به يستهزءون

گمراهى مكذّبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 16

16 _ مؤمنان به پيامبر(ص)، بينا و راه يافته و تكذيب كنندگان او كور و گمراه هستند.

فمن ءامن . .. والذين كذبوا ... قل هل يستوى الأعمى و البصير

چون موضوع آيات اثبات رسالت پيامبر(ص) است، مى توان گفت مراد از {البصير} مؤمنان به آن حضرت و مراد از {الأعمى} تكذيب كنندگان آن حضرت هستند.

گناه مكذّبان آيات خدا

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 40 - 12

12 _ تكذيب كنندگان آيات الهى و آنان كه از سر تكبّر معارف دين را نپذيرند، مردمى تجاوزگر و گناهكارند.

و كذلك نجزى المجرمين

{جرم} به معناى تعدى و گناه است.

لالى مكذّبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 1

1 _ تكذيب كنندگان آيات الهى (قرآن)، كرها و لالهايى فرو رفته در ظلمتها هستند.

و الذين كذبوا بأيتنا صم و بكم فى الظلمت

محاكمه مكذّبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 30 - 3،7

3 _ خداوند در قيامت از منكران معاد بازخواست مى كند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا و ما نحن بمبعوثين. و لو ترى إذ ... أليس هذا بالح

7 _ محاكمه و مجازات منكران معاد، جلوه اى از ربوبيت خداوند است.

و لو ترى إذ وقفوا على ربهم . .. قالوا بلى و ربنا قال فذوقوا العذاب

مرگ مكذّبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 17

17 _ مرگ، آغاز گرفتارى مشركان و تكذيب كنندگان آيات الهى است.

حتى إذا جاءتهم رسلنا يتوفونهم قالوا

مكذّبان آيات خدا و شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 16

16 _ كافران و منكران آيات الهى تحت نفوذ و ولايت شياطين هستند.

ذلك من ءايت الله . .. إنا جعلنا الشيطين أولياء للذين لا يؤمنون

جمله {ذلك من آيات الله} در آيه قبل مى تواند بيانگر متعلق {لا

يؤمنون} باشد.

مكذّبان اوصياى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 14

14 _ أبو حمزه قال: سألت أبا جعفر(ع) عن قول اللّه عزو جل: {الذين كذبوا باياتنا صم و بكم فى الظلمات . ..} فقال: نزلت فى الذين كذبوا بأوصيائهم ... .

ابوحمزه گويد: از امام باقر(ع) درباره {الذين كذبوا . ..} سؤال كردم فرمود: {اين آيه درباره تكذيب كنندگان جانشينان پيامبرشان نازل شده است ... .

مكذّبان نزول وحى بر بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 4

4 _ يهوديان به سبب ادعاى نازل نشدن وحى بر هيچيك از بشر ظالمترين مردم هستند.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء . .. و من أظلم ممن افترى على

هشدار به مكذّبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 11 - 8

8 _ هشدار خداوند به تكذيب كنندگان پيامبر(ص) و داعيان به خدا

ثم انظروا كيف كان عقبة المكذبين

مكر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مكر}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 54 - 3،4،6،7،9

3 _ مكر و مقابله خداوند با مكر و حيله كافران توطئه گر عليه عيسى ( ع )

و مكروا و مكر اللّه

4 _ توانايى و چيرگى خداوند در مكر با كافران

و مكروا و مكر اللّه و اللّه خير الماكرين

6 _ ناتوانى و شكست قطعى انسان ، در مكر با خداوند

و مكر اللّه و اللّه خير الماكرين

7 _ مكر انسان با خداوند ، مستلزم مكر الهى با اوست .

و مكروا

و مكر اللّه

9 _ مكر خداوند به انسان ، بازتاب عملِ مكرآميز خود انسان است .

و مكروا و مكر اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 1،15

1 _ توفّى ( نجات ) ، عروج ، تطهير حضرت عيسى ( ع ) و غلبه پيروان آن حضرت بر دشمنان ، مكر خداوند در برابر مكر كافران

و مكروا و مكر اللّه . .. اذ قال اللّه يا عيسى انّى متوفّيك ... فوق الذين كفروا

بنابراينكه {اذ}، متعلّق به {مكر اللّه} باشد، يعنى مكر خداوند هنگام بوده كه عيسى را بسوى خويش عروج داد و . .. .

15 _ دلجويى خداوند از حضرت عيسى ( ع ) ، در برابر نگرانى آن حضرت از مكر كافران

فلمّا احسّ عيسى . .. قال ... انى متوفّيك و رافعك ... و جاعل الّذين اتبعوك فوق ال

آثار اجتناب از مكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 32 - 14

14 - استفاده از آيه هاى خدا ، براى رهيافت به خداشناسى ، منوط به حفظ بى طرفى و دست كشيدن از دغلكارى و حق ناپذيرى است .

و ما يجحد بأي_تنا إلاّ كلّ ختّار كفور

آثار مكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 54 - 9

9 _ مكر خداوند به انسان ، بازتاب عملِ مكرآميز خود انسان است .

و مكروا و مكر اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 107 - 3

3 _ خيانت و نيرنگ به ديگران

، در حقيقت خدعه و خيانت به خويشتن است .

و لاتجدل عن الذين يختانون انفسهم

در آيه شريفه خيانت به ديگران، خيانت به نفس شمرده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 11

11_ شريك براى خدا پنداشتن و پرستش معبود هاى دروغين ، مرامى نشأت گرفته از مكر ها و حيله ها

بل زيّن للذين كفروا مكرهم

ناميدن و توصيف كردن شركورزى به مكر و حيله اشاره به اين نكته دارد كه: ريشه شرك و پرستش غير خدا ، مكر و حيله است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 - 4

4 - خسارت و پى آمد سوء مكر ها و حيله ها ، تنها دامنگير صاحبان آن خواهد شد .

و لايحيق المكر السّيّىِ إلاّ بأهله

آثار مكر با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 10

10 _ پذيرش دوستى و سرپرستى كفار ، خيانت در جنگ ، خدعه با خدا ، سستى در عبادت ، رياكارى و كم به ياد خدا بودن ، موجب گمراهى و محروميت دايمى از هدايت الهى است .

و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا

از مصاديق مورد نظر براى (من يضلل)، كسانى هستند كه در آيات قبل (از 138 تا 143) خصلتهاى آنان بر شمرده شد.

آثار مكر با خود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 15،19

15_ خودفريبى مشركان و آراسته ديدن پندار شرك ، آنان را از گرايش به توحيد باز داشت

.

و صدّوا عن السبيل

{صدّ} (مصدر صدّوا) به معناى بازگرداندن است. به نظر مى رسد فاعل محذوف از {صدّوا} مكر و حيله كه مايه شركورزى مشركان شده است، باشد.

19_ مكر ها و خودفريبى هاى مشركان در اتخاذ خدايان دروغين ، زمينه ساز تعلق اراده الهى به گمراهى آنان

بل زيّن للذين كفروا مكرهم . .. و من يضلل الله فما له من هاد

قرآن از يك سو حيله و مكرها را مايه گمراهى مشركان مى داند و از سويى ديگر خداوند را گمراه كننده ايشان مى شمرد. اين دو حقيقت اشاره به نكاتى دارد، از جمله اينكه هر چند كه خداوند گمراه كننده است ; ولى آدمى خود زمينه آن را فراهم مى سازد و در حقيقت گمراه سازى آنان، كيفر مرام خود آنهاست.

آثار مكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 21 - 11

11 _ مكر خدا ، سريع ترين و كارآمدترين مكرهاست .

إذا لهم مكر فى ءاياتنا قل اللّه أسرع مكراً

آثار مكر دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 26 - 4،9

4- خداوند ، تمامى مكر ها و توطئه هاى توطئه گران عليه دين را به خود آنان باز گرداند .

قد مكر الذين من قبلهم فأتى الله بني_نهم من القواعد فخّر عليهم السقف من فوقهم

احتمال دارد فراز {فأتى الله بنيانهم من القواعد. ..} بيان تمثيلى باشد نه حقيقى. بنابراين مراد آيه چنين مى شود: آنان تلاشهاى زياد و بنيان هاى فكرى قوى عليه دين تدارك ديده بودند، ولى خداوند آن بنيان ها را عليه خود آنان به

كار گرفت.

9- توطئه گران عليه دين ، هيچ گاه گمان نمى كردند كه مكرشان عليه دين ، دامنگير خود آنان خواهد شد .

قد مكر الذين من قبلهم فأتى الله بني_نهم من القواعد . .. و أت_هم العذاب من حيث لا

آثار مكر زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 14

14_ يوسف ( ع ) با ابلاغ بى گناهى خويش به پادشاه ، بر اين نكته تأكيد كرد كه زندانى شدنش نتيجه مكر و كيد زنان اشراف بوده است .

إن ربى بكيدهنّ عليم

آثار مكر عليه دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 42 - 4

4 - مكر و توطئه كافران عليه دين و پيامبر ( ص ) ، شكست پذير و گريبانگير خود آنان

فالذين كفروا هم المكيدون

آثار مكر عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 42 - 4

4 - مكر و توطئه كافران عليه دين و پيامبر ( ص ) ، شكست پذير و گريبانگير خود آنان

فالذين كفروا هم المكيدون

آثار مكر قدرتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 24 - 1

1 - صاحبان زر و زور با نيرنگ هاى بزرگ خود ، تعداد بسيارى از مردم را گمراه كردند .

و قد أضلّوا كثيرًا

آثار مكر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 10 - 14

14 - مكر ها و توطئه هاى سوء كافران ، موجب عذاب شديد آنان

است .

و الذين يمكرون السيئات لهم عذاب شديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 42 - 1،4

1 - اتهام هاى كافران ، عليه دين و پيامبر ( ص ) ناشى از مكر و حليه آنان

أم تريدون كيدًا

4 - مكر و توطئه كافران عليه دين و پيامبر ( ص ) ، شكست پذير و گريبانگير خود آنان

فالذين كفروا هم المكيدون

آثار مكر مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 33 - 3

3 - مستضعفان در قيامت ، تلاش مكّارانه و شبانه روزى مستكبران را ، مانع ايمانشان معرفى خواهند كرد .

لولا أنتم لكنّا مؤمنين . قال الذين استكبروا ... بل كنتم مجرمين . و قال الذين است

آثار مكر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 19

19_ مكر ها و خودفريبى هاى مشركان در اتخاذ خدايان دروغين ، زمينه ساز تعلق اراده الهى به گمراهى آنان

بل زيّن للذين كفروا مكرهم . .. و من يضلل الله فما له من هاد

قرآن از يك سو حيله و مكرها را مايه گمراهى مشركان مى داند و از سويى ديگر خداوند را گمراه كننده ايشان مى شمرد. اين دو حقيقت اشاره به نكاتى دارد، از جمله اينكه هر چند كه خداوند گمراه كننده است ; ولى آدمى خود زمينه آن را فراهم مى سازد و در حقيقت گمراه سازى آنان، كيفر مرام خود آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 - 1

1 - استكبار و

حيله گرى مشركان ، دو عامل تنفر و دورى آنان از گرايش به اسلام و دين الهى

فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا . استكبارًا فى الأرض و مكر السّيّىِ

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه {استكباراً} مفعول لأجله بوده و {مكر السّيّىِ} نيز بر آن عطف شده باشد.

اخفاى مكر زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 29 - 1

1_ عزيز مصر از يوسف ( ع ) خواست تا ماجراى زليخا را ناديده انگاشته و آن را مخفى سازد .

يوسف أعرض عن هذا

اعراض كردن از ماجراى زليخا _ كه مفاد عبارت {أعرض عن هذا} است _ در حقيقت توصيه به مخفى نگه داشتن و ناديده گرفتن است ، نه لب به شكايت نگشودن ; زيرا اقدام عليه زليخا با ملاحظه موقعيت يوسف(ع) - كه برده اى زرخريد بوده _ ناسازگار است.

استحكام مكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 3

3 - كيد و تدبير خداوند ، متين و استوار است .

إنّ كيدى متين

بزرگترين مكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 10

10_ مكر و حيله زنان ، مكر و حيله اى بزرگ است .

إن كيدكنّ عظيم

هر چند جمله {إن كيدكنّ عظيم} سخن عزيز مصر است ، ولى مفسران برآنند كه هرگاه خداوند سخنى را در قرآن نقل كرده و آن را رد نكند ، معلوم مى گردد كه آن سخن حق است.

بى تأثيرى مكر امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 42 - 2

2_ خداوند ، مكر هاى پيشينيان عليه پيامبران و برنامه هاى الهى را بى اثر ساخت و توطئه گران را به هلاكت رسانيد .

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض . .. و قد مكر الذين من قبلهم فلله المكر جميعًا

نمى توان جمله {لله المكر جميعاً} را متفرع بر {قدمكرالذين . ..} دانست ; زيرا بر مكر كردن كافران اين نتيجه مترتب نمى شود كه مكرها از آنِ خداست. بنابراين {فاء} در {فلله ...} فصيحه است و دلالت بر جمله اى مقدّر دارد. كلام با تقدير آن چنين است: {قد مكر الذين من قبلهم فأبطله الله فلله المكر جميعاً}. جمله {أولم يروا ...} قرينه بر اين نكته است كه خداوند با هلاك سازى آنان مكرشان را باطل ساخت.

بى تأثيرى مكر دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 10 - 15

15 - همه مكر ها و توطئه هاى سوء كافران و دين ستيزان ، رو به كسادى و نابودى است .

و الذين يمكرون السيئات . .. و مكر أُول_ئك هو يبور

{ال} در {السيّئات} براى جنس و مفيد استغراق و به معناى انواع مكرهاى بد است. {بوار} (مصدر {يبور} هم در معناى هلاكت به كار رفته و هم به معناى كسادى مفرط آمده است (لسان العرب). در هر صورت در اين آيه، كنايه از عدم تأثير و بى نتيجه بودن مكرهاى كافران مى باشد.

بى تأثيرى مكر ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 46 - 5،6

5- ستمگران پيشين براى

نجات خويش از عذاب استيصال به انواع گوناگون مكر و چاره انديشى متوسل شدند ; ولى از آنها هيچ نتيجه اى نگرفتند .

و سكنتم فى مس_كن الذين ظلموا أنفسهم و تبيّن لكم كيف فعلنا بهم . .. و قد مكروا مك

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {و قد مكروا مكرهم . ..} حال براى ضمير {بهم} باشد; يعنى، با اينكه آنان به انواع حيله ها و چاره انديشيها براى نجات از عذاب متوسل مى شدند گرفتار آن شدند.

6- مكر ها و چاره انديشى هاى ستمگران ، هر چند گسترده و كوه شكن باشد ، در برابر نيروى حق بى ثمر و ناموفق خواهد بود .

و قد مكروا مكرهم و عند الله مكرهم و إن كان مكرهم لتزول منه الجبال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 47 - 6

6- خنثى و بى نتيجه كردن مكر و ترفند هاى ستمگران ، وعده خداوند به رسولان خويش

و قد مكروا مكرهم و عند الله مكرهم و إن كان مكرهم لتزول منه الجبال . فلاتحسبنّ ال

بى تأثيرى مكر عليه انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 42 - 2

2_ خداوند ، مكر هاى پيشينيان عليه پيامبران و برنامه هاى الهى را بى اثر ساخت و توطئه گران را به هلاكت رسانيد .

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض . .. و قد مكر الذين من قبلهم فلله المكر جميعًا

نمى توان جمله {لله المكر جميعاً} را متفرع بر {قدمكرالذين . ..} دانست ; زيرا بر مكر كردن كافران اين نتيجه مترتب نمى شود كه

مكرها از آنِ خداست. بنابراين {فاء} در {فلله ...} فصيحه است و دلالت بر جمله اى مقدّر دارد. كلام با تقدير آن چنين است: {قد مكر الذين من قبلهم فأبطله الله فلله المكر جميعاً}. جمله {أولم يروا ...} قرينه بر اين نكته است كه خداوند با هلاك سازى آنان مكرشان را باطل ساخت.

بى تأثيرى مكر عليه دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 42 - 2،5

2_ خداوند ، مكر هاى پيشينيان عليه پيامبران و برنامه هاى الهى را بى اثر ساخت و توطئه گران را به هلاكت رسانيد .

أولم يروا أنَّا نأتى الأرض . .. و قد مكر الذين من قبلهم فلله المكر جميعًا

نمى توان جمله {لله المكر جميعاً} را متفرع بر {قدمكرالذين . ..} دانست ; زيرا بر مكر كردن كافران اين نتيجه مترتب نمى شود كه مكرها از آنِ خداست. بنابراين {فاء} در {فلله ...} فصيحه است و دلالت بر جمله اى مقدّر دارد. كلام با تقدير آن چنين است: {قد مكر الذين من قبلهم فأبطله الله فلله المكر جميعاً}. جمله {أولم يروا ...} قرينه بر اين نكته است كه خداوند با هلاك سازى آنان مكرشان را باطل ساخت.

5_ نابودى كفرپيشگان توطئه گر در طول تاريخ ، نشانه بى اثر بودن مكر آنان در برابر برنامه هاى الهى است .

أولم يروا أنّا نأتى الأرض ننقصها . .. و قد مكر الذين من قبلهم فلله المكر جميعًا

بى تأثيرى مكر فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 37 - 15

15 - كار ساز نبودن مكر و حيله

فرعون در ساختن بناى بلند ، به بهانه اطلاع يافتن از خداى موسى ( ع ) و اثبات دروغ گو بودن او

ي_ه_م_ن ابن لى صرحًا. .. فأطّلع إلى إل_ه موسى... و ما كيد فرعون إلاّ فى تباب

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه از مصاديق اصلى {كيد فرعون} ساختن بناى بلند مى باشد.

بى تأثيرى مكر فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 45 - 1

1 - خداوند مؤمن آل فرعون را از آثار ناپسند مكر فرعونيان محفوظ داشت .

فوقي_ه اللّه سيّئات ما مكروا

بى تأثيرى مكر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 42 - 4

4- خداوند ، مكر هاى كفرپيشگان را بى نتيجه مى سازد .

و قد مكر الذين من قبلهم فلله المكر جميعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 10 - 15

15 - همه مكر ها و توطئه هاى سوء كافران و دين ستيزان ، رو به كسادى و نابودى است .

و الذين يمكرون السيئات . .. و مكر أُول_ئك هو يبور

{ال} در {السيّئات} براى جنس و مفيد استغراق و به معناى انواع مكرهاى بد است. {بوار} (مصدر {يبور} هم در معناى هلاكت به كار رفته و هم به معناى كسادى مفرط آمده است (لسان العرب). در هر صورت در اين آيه، كنايه از عدم تأثير و بى نتيجه بودن مكرهاى كافران مى باشد.

بى تأثيرى مكر مستكبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 37 - 17

17 - توطئه

و نيرنگ هاى مستكبران و قدرت هاى فرعونى ، شكست پذير و خنثى شدنى است .

و ما كيد فرعون إلاّ فى تباب

برداشت بالا با توجه به اين نكته مهم تفسيرى است كه نقل داستان ها و ماجراهاى تاريخى در قرآن، صرفاً براى بيان واقعيت تاريخى گذشته نيست. بلكه جريانى است مستمر براى تمامى اعصار و روزگاران.

بيماردلان مدينه و مكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 5،9

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

پاسخ مكر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 16 - 7

7 - خداوند در مكر و كيفر ، آغازگر نبوده و خدعه هاى او ، پاسخ كردار نارواى كافران است .

إنّهم يكيدون كيدًا . و أكيد كيدًا

تشويق به مكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 12 - 10

10_ نفوذ شيطان در انسان ها و ترغيب آنان به نفاق ، دروغ پردازى ، فريب كارى و طرح توطئه هاى شوم ، نمودى از دشمنى آشكار

او با ايشان است .

إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين . .. اقتلوا يوسف ... أرسله معنا غدًا يرتع و يلعب و إ

تنوع مكر ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 46 - 5

5- ستمگران پيشين براى نجات خويش از عذاب استيصال به انواع گوناگون مكر و چاره انديشى متوسل شدند ; ولى از آنها هيچ نتيجه اى نگرفتند .

و سكنتم فى مس_كن الذين ظلموا أنفسهم و تبيّن لكم كيف فعلنا بهم . .. و قد مكروا مك

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {و قد مكروا مكرهم . ..} حال براى ضمير {بهم} باشد; يعنى، با اينكه آنان به انواع حيله ها و چاره انديشيها براى نجات از عذاب متوسل مى شدند گرفتار آن شدند.

تهديد به مكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 18

18_ خداوند كفرپيشگانى كه على رغم مشاهده آيات خدا ، ربوبيت او را منكر شوند ، به عذاب شديد و مكرى سخت تهديد كرده است .

و هم يج_دلون فى الله و هو شديد المحال

خدا و مكر خائنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 9

9_ خداوند نخواهد گذاشت مكر و حيله خيانتكاران به فرجام رسد و به ثمر نشيند .

و أن الله لايهدى كيد الخائنين

دفع مكر دشمنان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 42 - 8

8_ آگاهى خداوند به عملكرد و دستاورد انسانها ، زمينه ساز اقتدار او بر خنثى

كردن مكر ها و توطئه هاى ايشان عليه پيامبران و برنامه هاى الهى

فلله المكر جميعًا يعلم ما تكسب كل نفس

جمله {يعلم . ..} به منزله تعليلى است براى {فلله المكر جميعاً} و اشاره به ريشه و خاستگاه اين حقيقت دارد كه مكرها و توطئه هاى كافران عليه برنامه هاى الهى بى اثر است و همه برنامه ها در اختيار خداوند است ; يعنى، چون خداوند از اعمال و رفتار انسانها آگاه است، مكر و نقشه هاى ايشان بر او مخفى نمى ماند و لذا به خوبى مى تواند آنها را خنثى سازد.

دفع مكر دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 42 - 8

8_ آگاهى خداوند به عملكرد و دستاورد انسانها ، زمينه ساز اقتدار او بر خنثى كردن مكر ها و توطئه هاى ايشان عليه پيامبران و برنامه هاى الهى

فلله المكر جميعًا يعلم ما تكسب كل نفس

جمله {يعلم . ..} به منزله تعليلى است براى {فلله المكر جميعاً} و اشاره به ريشه و خاستگاه اين حقيقت دارد كه مكرها و توطئه هاى كافران عليه برنامه هاى الهى بى اثر است و همه برنامه ها در اختيار خداوند است ; يعنى، چون خداوند از اعمال و رفتار انسانها آگاه است، مكر و نقشه هاى ايشان بر او مخفى نمى ماند و لذا به خوبى مى تواند آنها را خنثى سازد.

دفع مكر زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 11

11_ خداوند ، خنثى كننده مكر و حيله زنان اشراف و نجات بخش يوسف (

ع ) از زندان

أن الله لايهدى كيد الخائنين

دفع مكر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 62 - 3

3 _ خداوند با حمايت خويش از پيامبر ( ص ) و جامعه ايمانى ، نيرنگ كافران را بى اثر خواهد كرد .

و إن يريدوا أن يخدوعوك فإن حسبك اللّه

جواب شرط {إن يريدوا . .. } محذوف است و جمله {فان حسبك اللّه} جانشين آن شده است ; يعنى: إن يريدوا أن يخدعوك فاللّه يكفيك شرهم.

زمينه مكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 11 - 10

10_ حسد ، آدمى را به گناهانى همانند دروغ گفتن و نيرنگ زدن حتى به محبوب ترين نزديكانش ، وادار مى سازد .

قالوا ي_أبانا ما لك لاتأمنّا على يوسف و إنا له لن_صحون

زمينه مكر مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 - 2

2 - بعثت پيامبر ( ص ) براى مشركان _ به رغم سوگند مؤكد آنان بر ايمان و پذيرش _ موجب گردنكشى بيشتر و حيله گرى عليه اسلام گرديد .

فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا. .. و مكر السّيّىِ

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه {استكباراً} بدل براى {نفوراً} باشد; يعنى، {ما زادهم إلاّ استكباراً}.

زيان مكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 - 4

4 - خسارت و پى آمد سوء مكر ها و حيله ها ، تنها دامنگير صاحبان آن خواهد شد .

و لايحيق المكر السّيّىِ إلاّ بأهله

سرزنش مكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 4

4- فريبكارى و خدعه با مردم ، عملى نكوهيده در بينش الهى

تتّخذون أيم_نكم دخلاً بينكم

سرزنش مكر با خود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 101 - 16

16 - خودفريبى و تجاهل در برخورد با حقايق ، امرى نكوهيده و ناروا

نبذ فريق من الذين أوتوا الكتب . .. كأنهم لايعلمون

سستى مكر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 18 - 4

4 _ سنت الهى بر سست كردن حيله كافران است .

ذلكم و أن اللّه موهن كيد الكفرين

{أن اللّه . .. } خبر براى مبتدايى محذوف است ; يعنى {و الأمر أن اللّه ... }.

شكست مكر خائنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 52 - 9،12

9_ خداوند نخواهد گذاشت مكر و حيله خيانتكاران به فرجام رسد و به ثمر نشيند .

و أن الله لايهدى كيد الخائنين

12_ يوسف ( ع ) با تقاضاى دادرسى درصدد بود به پادشاه مصر ثابت كند كه خيانتكاران هرگز به پيروزى نمى رسند و مكرشان فرجامى ندارد .

ذلك ليعلم . .. أن الله لايهدى كيد الخائنين

چنان چه گذشت عبارت {أن الله لايهدى . ..} عطف بر {أنى ...} است ; يعنى: {ذلك ليعلم أن الله ...}. اين بدان خاطر بود كه عزيز و يا پادشاه بداند كه خداوند مكر خيانتكاران را به ثمر نمى نشاند.

شكست مكر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

انفال - 8 - 30 - 1

1 _ خداوند با برنامه هاى خويش ، مكر كافران عليه پيامبر ( ص ) را نافرجام ساخت .

إذ يمكر . .. و يمكر اللّه و اللّه خير المكرين

شكست ناپذيرى مكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 4

4 - كيد و تدبير خداوند ، شكست ناپذير است .

إنّ كيدى متين

عزيز مصر و مكر زنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 9

9_ شناخت عزيز مصر از روحيه زنان و آگاهى او به ترفندهايشان

إن كيدكنّ عظيم

عوامل مكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 10 - 3

3 - نفاق ، خدعه گرى و دروغ پردازى ، رذايلى هستند برخاسته از بيمارى دل

و من الناس من يقول ءامنا . .. يخدعون اللّه ... فى قلوبهم مرض

{فى قلوبهم مرض} بيانگر ريشه رذايلى است كه در آيات قبل و فرازهاى بعد، براى منافقان بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 24 - 3،4،9

3 _ احساس مصونيّت از خلود در آتش دوزخ ، عامل فريب و گمراهى اهل كتاب

ثمّ يتولّى فريق . .. ذلك بانّهم قالوا لن تمسّنا النار ... و غرّهم

4 _ باور هاى دروغين و خرافى ، مايه فريب و گمراهى

قالوا لن تمسّنا النار . .. غرّهم فى دينهم

9 _ اعتقاد به مصونيّت از خلود در عذاب ، دروغى كه اهل كتاب ، آن را ساخته و خود را فريب دادند

.

و غرّهم فى دينهم ما كانوا يفترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 19

19_ شيطان ، در ايجاد دشمنى ميان انسان ها و واداشتن آنان به مكر و حيله عليه يكديگر ، نقشى بسزا دارد .

فيكيدوا . .. إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين

قدرت مكر ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 46 - 1،4،6

1- هلاكت و عذاب دنيوى ستم پيشگان تاريخ از سوى خداوند ، على رغم مكر و چاره انديشى هاى فراوان و قدرتمندانه آنان

و سكنتم فى مس_كن الذين ظلموا . .. و قد مكروا مكرهم ... و إن كان مكرهم لتزول منه

4- تسلى و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر ترفند ها و مكر هاى گوناگون و كوه شكن ستم پيشگان جامعه

و قد مكروا مكرهم و عند الله مكرهم و إن كان مكرهم لتزول منه الجبال

6- مكر ها و چاره انديشى هاى ستمگران ، هر چند گسترده و كوه شكن باشد ، در برابر نيروى حق بى ثمر و ناموفق خواهد بود .

و قد مكروا مكرهم و عند الله مكرهم و إن كان مكرهم لتزول منه الجبال

كيفر با مكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 17

17 _ خدعه خداوند با منافقان نيرنگ باز ، به مجازات كردن آنان است .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

امام رضا(ع) در پاسخ سؤال از معناى خدعه خداوند در آيه فوق فرمود: ان اللّه تعالى . .. لايخادع و لكنه تعالى يجازيهم ... جزاء

... الخديعة ... .

_______________________________

توحيد صدوق، ص 163، ح 1، ب 21; نورالثقلين، ج 1، ص 565، ح 632.

گناه مكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 107 - 8

8 _ خيانت و نيرنگ ، گناه است .

إنّ اللّه لايحب من كان خواناً اثيماً

در برداشت فوق، {اثيماً}، صفت توضيحى براى {خواناً} گرفته شده است.

مبارزه با مكر ديگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 12

12_ لزوم تلاش براى در امان ماندن از مكر و حيله ديگران

لاتقصص . .. فيكيدوا لك كيدًا

مبارزه با مكر مخالفان صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 50 - 2

2 - مقابله خداوند با حيله و نيرنگ مخالفان صالح

و مكرنا مكرًا

مبغوضيّت مكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 108 - 7

7 _ ناخشنودى خداوند از خيانت و نيرنگ ، حتى در مرحله پندار و گفتار

اذ يبيتون ما لايرضى من القول

{اذ يبيتون}، حاكى از انديشه خيانت و گناه است. و جمله {ما لايرضى}، تصريح به ناخشنودى خداوند و نكوهش از چنين پندار و انديشه اى دارد.

محدوده مكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 6

6 _ ظاهرسازى و فريفتن ديگران ، فقط در تنگناى حيات دنيا ممكن است .

و من الناس من يعجبك قوله فى الحيوة الدنيا

بنابراينكه {فى الحيوة الدنيا}، متعلّق به {يعجبك} باشد ; يعنى شگفتى گفتارشان در دنياست ; در آخرت كه روز حقيقت است.

مكر ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 20 - 1

1 _ ابليس پس از سكونت آدم و همسرش در بهشت، در انديشه فريبكارى و توطئه عليه ايشان برآمد.

فوسوس لهما الشيطن

هنگامى كه پس از كلمه {وسوسه} حرف {لام} آورده شود، به معناى نقشه كشيدن و توطئه كردن است.

مكر اشراف قريش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 123 - 7

7 _ سردمداران مجرم مكه، يكسره در صدد توطئه و مكر عليه مسلمانان صدر اسلام بودند.

و كذلك جعلنا فى كل قرية

چون اين سوره مباركه مكى است، تشبيه مذكور در آيه، تشبيه سردمداران مجرم در تمامى نقاط به سردمداران مجرم شهر {مكه} است. لذا بيانگر وضعيت و شرايط آن روزگار مى باشد.

مكر اشراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 123 - 7

7 _ سردمداران مجرم مكه، يكسره در صدد توطئه و مكر عليه مسلمانان صدر اسلام بودند.

و كذلك جعلنا فى كل قرية

چون اين سوره مباركه مكى است، تشبيه مذكور در آيه، تشبيه سردمداران مجرم در تمامى نقاط به سردمداران مجرم شهر {مكه} است. لذا بيانگر وضعيت و شرايط آن روزگار مى باشد.

مكر اصحاب فيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فيل - 105 - 2 - 1

1 - اصحاب فيل ، درصدد مكر با خداوند و پى گير طرحى در مقابله با اهداف الهى بودند .

كيدهم

{كيد}، نوعى چاره جويى كردن است كه گاهى مذموم و گاه پسنديده است; گرچه موارد استعمال آن در مذموم بيشتر است.

(مفردات) مراد از {كيد} اصحاب فيل، هجوم آنان به مكه براى ويران ساختن كعبه و بازداشتن مردم از عبادت نزد آن بود. ابرهه پيش از آن نيز، براى منصرف ساختن مردم از زيارت كعبه، كنيسه اى در يمن ساخته بود; ولى به قرينه عنوان {اصحاب الفيل}، مى توان گفت: مراد از {كيدهم} همان هجوم به كعبه است.

مكر امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 42 - 1

1_ امت هاى پيشين عليه پيامبران و برنامه هاى الهى ، توطئه مى كردند و براى مقابله با آنها به مكر و حيله مى پرداختند .

و قد مكر الذين من قبلهم

مكر انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 14

14_ خداوند ، به ترفند ها و مكر هاى آدميان و راه خنثى كردن و از ميان بردن آن ، آگاه است .

فصرف عنه كيدهنّ إنه هو السميع العليم

از مصداقهاى مورد نظر براى متعلق {سميع} و {عليم}، به قرينه {كيدهنّ} ترفند زنان اشراف ، و به قرينه {صرف عنه} از ميان بردن مكرهاى ايشان است.

مكر اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 78 - 4،6

4 _ فريبكارى گروهى از اهل كتاب با سعى در تحريف كتب آسمانى

و انّ منهم لفريقاً . .. لتحسبوه من الكتاب

6 _ برخى از اهل كتاب ( عالمان آنان ) ، براى فريب مردم ، دست نوشته خود را همانند كتاب خدا تلاوت مى كردند .

و انّ منهم لفريقاً يلون السنتهم بالكتاب لتحسبوه

من الكتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 13

13 _ تلاش موذيانه و فريبكارانه اهل كتاب ( يهود ) ، براى بازداشتن پيامبر ( ص ) از حكم و داورى بر اساس قرآن

و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما أنزل اللّه إليك

چون {يفتنوك} به {عن} متعدى شده است علاوه بر بازداشتن و گمراه ساختن، معناى خدعه و نيرنگ نيز در آن اشراب شده است ; يعنى مبادا تو را با نيرنگ از احكام الهى بازدارند و گمراه سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 61 - 4

4 _ تظاهر به اسلام ، شيوه گروهى از اهل كتاب براى فريب مسلمانان و ضربه زدن به اسلام

و إذا جاءوكم قالوا ءامنا . .. و اللّه اعلم بما كانوا يكتمون

جمله {اللّه اعلم بما كانوا يكتمون} با توجه به دشمنى اهل كتاب با مسلمانان، مى رساند كه آنان در تظاهر به اسلام اهداف پليدى را تعقيب مى كردند و آن از بين بردن اسلام بوده است.

مكر با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 3،5،7

3 - منافقان با اظهار ايمان ، در پى نيرنگ زدن به خدا و فريب دادن اهل ايمان هستند .

و من الناس من يقول ءامنا . .. يخدعون اللّه و الذين ءامنوا

جمله {و ما يخدعون إلا أنفسهم} مى رساند كه: منافقان به خدا و اهل ايمان نيرنگ نزدند و نخواهند زد. بنابراين {يخادعون اللّه ...}; يعنى آنان در صدد نيرنگ زدن هستند.

5 - خدعه و نيرنگ

با خدا و مؤمنان ، خودفريبى و نيرنگ زدن به خويشتن است .

و ما يخدعون إلا أنفسهم

7 - از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه فرمود : { . . . من يخادع اللّه يخدعه . . . قيل له و كيف يخادع اللّه ؟ قال يعمل بما أمره اللّه عز و جل ثم يريد به غيره . . . ;

. .. كسى كه ]به خيال خود[ خدا را فريب دهد، خدا او را فريب مى دهد ... به آن حضرت گفته شد: چگونه او خدا را فريب مى دهد؟ فرمود: به آنچه خدا دستور داده عمل مى كند ولى نيت او غير خداست ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 54 - 6،7

6 _ ناتوانى و شكست قطعى انسان ، در مكر با خداوند

و مكر اللّه و اللّه خير الماكرين

7 _ مكر انسان با خداوند ، مستلزم مكر الهى با اوست .

و مكروا و مكر اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 1،5،13،19

1 _ خدعه و نيرنگ با خداوند ، برنامه هميشگى منافقان است .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه

فعل مضارع {يخدعون}، استمرار و اصرار منافقان بر حيله گرى را مى فهماند.

5 _ نيرنگ با مؤمنان ، نيرنگ با خداست .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

با توجه به آيه قبل كه نوعى از مكر منافقان با مؤمنان را بيان كرده، گويا همان مكر و حيله را در اين آيه _ براى عنايتى خاص _ مكر با خداوند شمرده است.

13 _ ريا در نماز و

عبادت ، خدعه با خداست .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه . .. قاموا كسالى يراءون الناس و لايذكرون اللّه

بنابر اينكه {اذا قاموا الى الصلوة . ..} بيانى براى (يخدعون اللّه) باشد.

19 _ عمل به دستورات خداوند از روى ريا ، خدعه با او و نشانه نفاق است .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

رسول خدا(ص) در پاسخ سؤال از چگونگى خدعه نمودن با خداوند فرمود: يعمل بما امر اللّه ثم يريد به غيره . .. .

_______________________________

عقاب الاعمال، ص 303، ح 1، عقاب الرياء; تفسير عياشى، ج 1، ص 283، ح 295.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فيل - 105 - 2 - 1

1 - اصحاب فيل ، درصدد مكر با خداوند و پى گير طرحى در مقابله با اهداف الهى بودند .

كيدهم

{كيد}، نوعى چاره جويى كردن است كه گاهى مذموم و گاه پسنديده است; گرچه موارد استعمال آن در مذموم بيشتر است. (مفردات) مراد از {كيد} اصحاب فيل، هجوم آنان به مكه براى ويران ساختن كعبه و بازداشتن مردم از عبادت نزد آن بود. ابرهه پيش از آن نيز، براى منصرف ساختن مردم از زيارت كعبه، كنيسه اى در يمن ساخته بود; ولى به قرينه عنوان {اصحاب الفيل}، مى توان گفت: مراد از {كيدهم} همان هجوم به كعبه است.

مكر با خود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 5،6

5 - خدعه و نيرنگ با خدا و مؤمنان ، خودفريبى و نيرنگ زدن به خويشتن است .

و ما يخدعون إلا أنفسهم

6 - منافقان ، به خودفريبىِ خويش و نيرنگبازى با خود ،

ناآگاه هستند .

و ما يخدعون إلا أنفسهم و ما يشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 12

12_ مشركان در پرستش خدايان دروغين ، خويشتن را فريب داده بودند .

بل زيّن للذين كفروا مكرهم

در اينكه فاعل محذوف از {زيّن} چيست؟ چند احتمال وجود دارد 1_ شيطان 2_ سران كفر و شرك 3_خودِ كافران. برداشت فوق بر اساس سومين احتمال است. بر اين مبنا معناى جمله چنين مى شود: {زيّن الكافرون لأنفسهم مكرَهم} و مفاد آن اين است كه كفرپيشگان با دليلهايى واهى شرك را توجيه كردند و كم كم آنها را زيبا ديدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 - 6

6 - برگشت مكر مكاران مخالف با اديان الهى به خود آنان ، سنت الهى است .

فهل ينظرون إلاّ سنّت الأوّلين

جمله {فهل ينظرون. ..} هم مى تواند ناظر به بازگشت مكر مكاران عليه خود آنان باشد و هم مى تواند اشاره به كيفر الهى درباره مكاران گذشته داشته باشد. برداشت ياد شده براساس احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 42 - 4

4 - مكر و توطئه كافران عليه دين و پيامبر ( ص ) ، شكست پذير و گريبانگير خود آنان

فالذين كفروا هم المكيدون

مكر با سوگند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 92 - 3

3- ممنوعيت استفاده از سوگند به عنوان وسيله اى براى فريب ديگران

و لاتكونوا . .. تتّخذون أيم_نكم دخلاً بينكم

مكر با كافران

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 5

5 - مهلت دادن به كافران ، نمونه اى از مكر خداوند با آنان است .

و أكيد كيدًا . فمهّل الك_فرين

مكر با منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 3،7

3 _ منافقان حيله گر ، خود گرفتار كمند نيرنگ هاى خدايند .

و هو خدعهم

7 _ خداوند ، خود كيفر دهنده خدعه و نيرنگ منافقان خيانت پيشه است .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

بدان احتمال كه خدعه خداوند، همان كيفر و مجازاتهاى وى باشد.

مكر با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 64 - 3

3 - فرعونيان ، به حيله و مكر بودن سِحر و برنامه هاى خود براى مقابله با موسى ( ع ) و عارى بودن آن از حقيقت معترف بودند .

فأجمعوا كيدكم

به كاربردن {كيد} در باره كار و سحر خود از سوى فرعونيان، حكايت از آن دارد كه آنان، خود به سحر و بى حقيقت بودن آن معترف بودند و آن را صرفا حيله اى در برابر موسى(ع) مى دانستند.

مكر با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 3،5

3 - منافقان با اظهار ايمان ، در پى نيرنگ زدن به خدا و فريب دادن اهل ايمان هستند .

و من الناس من يقول ءامنا . .. يخدعون اللّه و الذين ءامنوا

جمله {و ما يخدعون إلا أنفسهم} مى رساند كه: منافقان به خدا و اهل ايمان نيرنگ نزدند

و نخواهند زد. بنابراين {يخادعون اللّه ...}; يعنى آنان در صدد نيرنگ زدن هستند.

5 - خدعه و نيرنگ با خدا و مؤمنان ، خودفريبى و نيرنگ زدن به خويشتن است .

و ما يخدعون إلا أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 5

5 _ نيرنگ با مؤمنان ، نيرنگ با خداست .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

با توجه به آيه قبل كه نوعى از مكر منافقان با مؤمنان را بيان كرده، گويا همان مكر و حيله را در اين آيه _ براى عنايتى خاص _ مكر با خداوند شمرده است.

مكر برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 5 - 4

4_ يعقوب ( ع ) مطمئن به مكر و كيد فرزندانش عليه يوسف ( ع ) در صورت آگاه شدنشان از رؤياى او

لاتقصص رءياك على إخوتك فيكيدوا لك كيدًا

چنان چه يعقوب(ع) اطمينان و يقين به كيد و مكر فرزندانش عليه يوسف(ع) نداشت ، پس از نقل رؤيا مى فرمود: {فإنى أخاف أن يكيدوا . ..} (مى ترسم نقشه اى براى تو بكشند) و جمله خويش را با مفعول مطلق (كيداً) تأكيد نمى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 11 - 9

9_ فرزندان يعقوب با اظهار محبت به او ، و تحريك احساسات وى درصدد فريب دادن او بودند .

قالوا ي_أبانا ما لك لاتأمنّا على يوسف

برداشت فوق ، از خطاب {ي_أبانا} (اى پدر جانمان) و نيز لحن كلام {ما لك لاتأمنّا . ..} (چه شده است كه به

ما درباره يوسف بى اعتماد هستى) استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 15 - 1

1_ فرزندان يعقوب با دروغ ها و نيرنگ هاى خويش ، موافقت او را براى فرستادن يوسف ( ع ) به همراه خود جلب كردند .

إنا له لح_فظون . .. فلما ذهبوا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 83 - 6

6_ آگاهى يعقوب به اينكه بازداشت بنيامين بر اساس كيد و نقشه اى از طرف فرزندانش ( يوسف ، بنيامين يا برادران ديگر ) بوده است . *

قال بل سوّلت لكم أنفسكم أمرًا

در اينكه چرا يعقوب(ع) گزارش فرزندانش را باور نكرد و آنان را على رغم داشتن شهود عينى _ كه جاى شك باقى نمى گذاشت _ به تسويل كردن متهم ساخت، پاسخهايى ذكر كرده اند. آنچه به نظر روشن تر مى رسد اين است كه: 1_ يعقوب(ع) به فراست خاص خويش و اطمينانش به درست كارى بنيامين دريافته بود كه گزارش ياد شده واقعيت ندارد. 2_ كيد و نقشه اى براى گرفتار شدن بنيامين در كار بوده و به اصطلاح كاسه اى زير نيم كاسه بوده است. 3_ اين كيد و نقشه از ناحيه فرزندانش اجرا شده است. اينها واقعيتهايى بود كه يعقوب(ع) به فراست دريافت ; ولى نكته اى كه براى او _ پس از آنكه فهميده بود نقشه گرفتارى بنيامين از ناحيه فرزندانش است _ مجهول و مبهم مانده بود، اين بود كه متوجه نشد خود بنيامين و يوسف طرّاح و مجرى آن نقشه بودند.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 7،8،9

7_ تصميم و عزم برادران يوسف بر توطئه و مكر عليه وى

إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون

{اجماع} (مصدر أجمعوا) به معناى تصميم گرفتن و مهيّاى انجام كارى شدن است. مراد از ضميرهاى جمع در جمله {أجمعوا ...} برادران يوسف است. گرچه اين احتمال نيز بعيد به نظر نمى رسد كه مقصود از آن ضميرها علاوه بر برادران، زليخا و هيأت حاكمه مصر نيز باشد.

8_ جلسه توطئه و مكر برادران يوسف عليه او ، مخفى مانده ترين قسمت داستان يوسف ( ع ) تا پيش از نزول قرآن

إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون

ياد كردن از اين قسمت داستان يوسف (جلسه توطئه و مكر برادران عليه وى) پس از بيان اينكه داستان يوسف از اخبار غيبى است ، مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه اين قسمت داستان از مخفى مانده ترين قسمتهاى آن مى باشد.

9_ بيان قرآن درباره مكر ها و توطئه هاى برادران يوسف ، زليخا و هيأت حاكمه مصر عليه او ، دليلى بس روشن بر وحى بودن و الهى بودن آن

ما كنت لديهم إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون

جمله {و ما كنت لديهم. ..} به منزله تعليل براى {ذلك من أنباء الغيب...} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 4

4_ خداوند با بيان مكر برادران يوسف عليه وى ، تسلّى دهنده پيامبر ( ص ) بر مخالفت مردمان با وى

إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون. و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين

برداشت فوق، مقتضاى ارتباط ميان {ما أكثر

الناس . ..} با خصوص مكر برادران يوسف عليه وى (و هم يمكرون) است و به اين نكته اشاره دارد كه: اى پيامبر! آنان كه فرزندان يعقوب پيامبر بودند با پدر و برادرشان آن گونه رفتار كردند، پس مبادا از ايمان نياوردن مردم اندوهگين باشى و خود را مقصر پندارى چرا كه عموم مردم حق ناپذيرند.

مكر به خود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 26 - 4،9

4- خداوند ، تمامى مكر ها و توطئه هاى توطئه گران عليه دين را به خود آنان باز گرداند .

قد مكر الذين من قبلهم فأتى الله بني_نهم من القواعد فخّر عليهم السقف من فوقهم

احتمال دارد فراز {فأتى الله بنيانهم من القواعد. ..} بيان تمثيلى باشد نه حقيقى. بنابراين مراد آيه چنين مى شود: آنان تلاشهاى زياد و بنيان هاى فكرى قوى عليه دين تدارك ديده بودند، ولى خداوند آن بنيان ها را عليه خود آنان به كار گرفت.

9- توطئه گران عليه دين ، هيچ گاه گمان نمى كردند كه مكرشان عليه دين ، دامنگير خود آنان خواهد شد .

قد مكر الذين من قبلهم فأتى الله بني_نهم من القواعد . .. و أت_هم العذاب من حيث لا

مكر به خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 11 - 10

10_ حسد ، آدمى را به گناهانى همانند دروغ گفتن و نيرنگ زدن حتى به محبوب ترين نزديكانش ، وادار مى سازد .

قالوا ي_أبانا ما لك لاتأمنّا على يوسف و إنا له لن_صحون

مكر به دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - نحل - 16 - 26 - 4،9

4- خداوند ، تمامى مكر ها و توطئه هاى توطئه گران عليه دين را به خود آنان باز گرداند .

قد مكر الذين من قبلهم فأتى الله بني_نهم من القواعد فخّر عليهم السقف من فوقهم

احتمال دارد فراز {فأتى الله بنيانهم من القواعد. ..} بيان تمثيلى باشد نه حقيقى. بنابراين مراد آيه چنين مى شود: آنان تلاشهاى زياد و بنيان هاى فكرى قوى عليه دين تدارك ديده بودند، ولى خداوند آن بنيان ها را عليه خود آنان به كار گرفت.

9- توطئه گران عليه دين ، هيچ گاه گمان نمى كردند كه مكرشان عليه دين ، دامنگير خود آنان خواهد شد .

قد مكر الذين من قبلهم فأتى الله بني_نهم من القواعد . .. و أت_هم العذاب من حيث لا

مكر به يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 7،8،9

7_ تصميم و عزم برادران يوسف بر توطئه و مكر عليه وى

إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون

{اجماع} (مصدر أجمعوا) به معناى تصميم گرفتن و مهيّاى انجام كارى شدن است. مراد از ضميرهاى جمع در جمله {أجمعوا ...} برادران يوسف است. گرچه اين احتمال نيز بعيد به نظر نمى رسد كه مقصود از آن ضميرها علاوه بر برادران، زليخا و هيأت حاكمه مصر نيز باشد.

8_ جلسه توطئه و مكر برادران يوسف عليه او ، مخفى مانده ترين قسمت داستان يوسف ( ع ) تا پيش از نزول قرآن

إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون

ياد كردن از اين قسمت داستان يوسف (جلسه توطئه و مكر برادران عليه وى) پس از بيان اينكه داستان يوسف از

اخبار غيبى است ، مى تواند اشاره به اين معنا باشد كه اين قسمت داستان از مخفى مانده ترين قسمتهاى آن مى باشد.

9_ بيان قرآن درباره مكر ها و توطئه هاى برادران يوسف ، زليخا و هيأت حاكمه مصر عليه او ، دليلى بس روشن بر وحى بودن و الهى بودن آن

ما كنت لديهم إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون

جمله {و ما كنت لديهم. ..} به منزله تعليل براى {ذلك من أنباء الغيب...} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 4

4_ خداوند با بيان مكر برادران يوسف عليه وى ، تسلّى دهنده پيامبر ( ص ) بر مخالفت مردمان با وى

إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون. و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين

برداشت فوق، مقتضاى ارتباط ميان {ما أكثر الناس . ..} با خصوص مكر برادران يوسف عليه وى (و هم يمكرون) است و به اين نكته اشاره دارد كه: اى پيامبر! آنان كه فرزندان يعقوب پيامبر بودند با پدر و برادرشان آن گونه رفتار كردند، پس مبادا از ايمان نياوردن مردم اندوهگين باشى و خود را مقصر پندارى چرا كه عموم مردم حق ناپذيرند.

مكر ثروتمندان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 22 - 1

1 - استفاده صاحبان زر و زور از مكر و نيرنگى بس بزرگ ، عليه دعوت نوح ( ع ) و در جهت گمراه كردن مردم

من لم يزده ماله و ولده إلاّ خسارًا . و مكروا مكرًا كبّارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح

- 71 - 23 - 4

4 - دفاع از عقايد مذهبى و شرك آميز مردم ، از حيله ها و نيرنگ هاى صاحبان زر و زور ، براى مبارزه با دعوت توحيدى نوح ( ع )

و قالوا لاتذرنّ ءالهتكم و لاتذرنّ ودًّا . .. و نسرًا

مكر جادوگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 5

5 - سِحر ، مكر و حيله ساحر است و واقعيات را تغيير نمى دهد .

إنّما صنعوا كيد سحر

مكر جايز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 8

8 _ جواز خدعه و نيرنگ ، در مقابل مكر و حيله دشمنان ( مقابله به مثل ) *

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

مكر حاكمان مصرباستان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 9

9_ بيان قرآن درباره مكر ها و توطئه هاى برادران يوسف ، زليخا و هيأت حاكمه مصر عليه او ، دليلى بس روشن بر وحى بودن و الهى بودن آن

ما كنت لديهم إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون

جمله {و ما كنت لديهم. ..} به منزله تعليل براى {ذلك من أنباء الغيب...} است.

مكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 7

7 - از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه فرمود : { . . . من يخادع اللّه يخدعه . . . قيل له و كيف يخادع اللّه ؟ قال يعمل بما أمره اللّه عز و جل ثم

يريد به غيره . . . ;

. .. كسى كه ]به خيال خود[ خدا را فريب دهد، خدا او را فريب مى دهد ... به آن حضرت گفته شد: چگونه او خدا را فريب مى دهد؟ فرمود: به آنچه خدا دستور داده عمل مى كند ولى نيت او غير خداست ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 54 - 3،4،7،9،10

3 _ مكر و مقابله خداوند با مكر و حيله كافران توطئه گر عليه عيسى ( ع )

و مكروا و مكر اللّه

4 _ توانايى و چيرگى خداوند در مكر با كافران

و مكروا و مكر اللّه و اللّه خير الماكرين

7 _ مكر انسان با خداوند ، مستلزم مكر الهى با اوست .

و مكروا و مكر اللّه

9 _ مكر خداوند به انسان ، بازتاب عملِ مكرآميز خود انسان است .

و مكروا و مكر اللّه

10 _ مكر خداوند با كافران ، مجازات نمودن آنان به سبب مكرشان است .

و مكروا و مكر اللّه

امام رضا(ع) درباره آيه فوق فرمود: انّ اللّه تبارك و تعالى . .. لا يمكر ... و لكنّه عزّ و جل يجازيهم ... جزاء المكر.

_______________________________

عيون اخبارالرضا (ع)، ج 1، ص 126، ح 19، ب 11 ; معانى الاخبار، ص 13، ح 3.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 1

1 _ توفّى ( نجات ) ، عروج ، تطهير حضرت عيسى ( ع ) و غلبه پيروان آن حضرت بر دشمنان ، مكر خداوند در برابر مكر كافران

و مكروا و مكر اللّه . .. اذ قال اللّه يا

عيسى انّى متوفّيك ... فوق الذين كفروا

بنابراينكه {اذ}، متعلّق به {مكر اللّه} باشد، يعنى مكر خداوند هنگام بوده كه عيسى را بسوى خويش عروج داد و . .. .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 3،4،17

3 _ منافقان حيله گر ، خود گرفتار كمند نيرنگ هاى خدايند .

و هو خدعهم

4 _ امهال و واگذارى منافقان براى خدعه و نيرنگ ، مكر و نيرنگ خدا با آنهاست .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

جمله {و هو خدعهم} حاليه است، يعنى همان خدعه و نيرنگ آنان، خدعه خداوند عليه ايشان است. به اين معنا كه خداوند آنان را مهلت داده و به خود واگذاشته تا در گناهان بسيار، غرق شوند.

17 _ خدعه خداوند با منافقان نيرنگ باز ، به مجازات كردن آنان است .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

امام رضا(ع) در پاسخ سؤال از معناى خدعه خداوند در آيه فوق فرمود: ان اللّه تعالى . .. لايخادع و لكنه تعالى يجازيهم ... جزاء ... الخديعة ... .

_______________________________

توحيد صدوق، ص 163، ح 1، ب 21; نورالثقلين، ج 1، ص 565، ح 632.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 11

11 _ محروم ساختن منافقان از پيمودن راه هدايت ، خدعه و كيفر خداوند نسبت به آنان *

و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا

جمله {و من يضلل اللّه}، مى تواند بيان خدعه الهى نسبت به منافقان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 99 - 1،2

1 _ تكذيب كنندگان انبيا

، در معرض مكر خداوند و برنامه هاى پنهانى و ناشناخته وى براى مجازات آنان

أفأمنوا مكر اللّه

2 _ فراگيرى عذاب بر كفرپيشگان بى تقوا به هنگام غفلت هاى شبانه و سرگرمى هاى روزانه ، از مكر ها و برنامه هاى پنهانى خداوند با آنان

أن يأتيهم بأسنا بيتا . .. ضحى و هم يلعبون. أفأمنوا مكر اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 183 - 3،4،6

3 _ تكذيب كنندگان آيات خداوند گرفتار مكر و كيد او خواهند شد .

إن كيدى متين

4 _ تأخير در عذاب تكذيب كنندگان و كشاندن تدريجى آنان به ورطه هاى سقوط با عواملى خوشايند و خام كننده ، مكر خدا با ايشان است .

سنستدرجهم . .. و أملى لهم إن كيدى متين

مراد از {كيد} همان استدراج و امهالى است كه در آيه قبل مطرح شد.

6 _ مكر و كيد خداوند نيرومند و شكست ناپذير است .

إن كيدى متين

{متين} به معناى نيرومند و استوار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 30 - 6

6 _ خداوند ، برترين برنامه ريز در مقابله با مكر كافران

و اللّه خير المكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 21 - 14

14 _ توطئه و نيرنگ عليه قرآن ، تلاشى مذبوحانه بوده و نيرنگ بازان پيش از به ثمر رساندن توطئه هاى خود ، در دام مكر ( عذاب ) خدا گرفتار خواهند شد .

إذا لهم مكر فى ءاياتنا قل اللّه أسرع مكراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد

- 13 - 13 - 24

24_ { عن على ( ع ) : . . . قوله : { و هو شديد المحال } قال : يريد المكر ;

از على(ع) درباره سخن خدا: {و هو شديد المحال} روايت شده است كه فرمود: خداوند از {مِحال} مكر را اراده كرده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 42 - 3،6

3- همه نقشه ها و طرح هاى پنهانى از آنِ خداوند است .

فلله المكر جميعًا

6_ نابودى كفرپيشگان توطئه گر ، دليل اقتدار خدا بر طرح نقشه ها و برنامه هاى پنهانى

أولم يروا . .. و قد مكر الذين من قبلهم فلله المكر جميعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 50 - 2

2 - مقابله خداوند با حيله و نيرنگ مخالفان صالح

و مكرنا مكرًا

مكر خدا با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 16 - 1

1 - خداوند ، در برابر نيرنگ ها و توطئه هاى كافران ، ترفند ها و نقشه هايى پيچيده به كار مى گيرد .

و أكيد كيدًا

{كيد}; يعنى، احتيال (چاره جستن) كه دو نوع مذموم و ممدوح دارد; هر چند كه استعمال آن در مورد مذموم بيشتر است (مفردات راغب). {كيداً} مفعول مطلق است و بر پيچيدگى نقشه هاى خداوند دلالت دارد.

مكر در سخن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 108 - 7

7 _ ناخشنودى خداوند از خيانت و نيرنگ ، حتى در مرحله پندار و گفتار

اذ يبيتون ما لايرضى

من القول

{اذ يبيتون}، حاكى از انديشه خيانت و گناه است. و جمله {ما لايرضى}، تصريح به ناخشنودى خداوند و نكوهش از چنين پندار و انديشه اى دارد.

مكر در صلح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 61 - 2

2 _ لزوم پذيرش صلح مطرح شده از سوى كافران ، مشروط به احرازِ نبودن فريبكارى در سايه صلح طلبى است .

و إن جنحوا للسلم فاجنح لها

جنوح (مصدر جنحوا) به معناى تمايل داشتن است و با حرف {الى} متعدى مى شود. بنابراين آوردن {لام} پس از آن بيانگر اين است كه در آن كلمه معناى {قصد} تضمين شده است. يعنى: ان جنحوا إلى المسالمة قاصدين لها. (اگر تمايل به صلح دارند و هدفشان دستيابى به زندگى مسالمت آميز است، نه حيله گرى ... .)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 62 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) و رهبران الهى نبايد صلح طلبيهايى را كه قرين نيرنگ است بپذيرند و به سبب آن از نبرد با كافران بازايستند .

و إن يريدوا أن يخدعوك فإن حسبك اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {و ان يريدوا . .. } فرض ديگرى در مقابل {إن جنحوا} باشد، نه توضيح و تكميل آن. يعنى صلح به دو منظور پيشنهاد مى شود: گاهى به سبب صلح واقعى و زندگانى مسالمت آميز با مسلمانان و گاهى به منظور حيله گرى و تجديد قوا. آيه قبل (إن جنحوا ... ) بيانگر احكام و دستورات فرض اول و آيه دوم (و إن يريدوا) بيانگر احكام و

دستورات فرض دوم است.

مكر در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 110 - 8

8 - در قيامت راهى براى تزوير و استفاده نادرست از شفاعت وجود ندارد .

لاتنفع الشف_عة إلاّمن أذن له . .. يعلم ... و لايحيطون به علمًا

مكر دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 1

1 _ برخى با وجود دشمنى با مسلمانان ، براى اصلاح امور دنيوى آنان طرح هاى فريبنده ارائه مى دهند .

و من الناس مع يعجبك قوله فى الحيوة الدنيا . .. و هو الد الخصام

بنابراينكه {فى الحيوة} متعلق به {قوله} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 8

8 _ جواز خدعه و نيرنگ ، در مقابل مكر و حيله دشمنان ( مقابله به مثل ) *

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

مكر دشمنان اديان آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 - 6

6 - برگشت مكر مكاران مخالف با اديان الهى به خود آنان ، سنت الهى است .

فهل ينظرون إلاّ سنّت الأوّلين

جمله {فهل ينظرون. ..} هم مى تواند ناظر به بازگشت مكر مكاران عليه خود آنان باشد و هم مى تواند اشاره به كيفر الهى درباره مكاران گذشته داشته باشد. برداشت ياد شده براساس احتمال نخست است.

مكر دشمنان اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 - 5

5 - خسارت و پى آمد سوء مكر و حيله

مخالفان دين اسلام ، دامنگير خود آنان خواهد گشت .

فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا. .. و مكر السّيّىِ و لايحيق المكر السّيّىِ

مكر دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 26 - 7

7- دخالت خداوند در تحولات تاريخ ، آن گاه كه دشمنان عليه دين توطئه و مكر كنند .

و إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين . .. قد مكر الذين من قبلهم فأت

مكر دشمنان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 26 - 2

2- اسطوره خواندن و ساختگى دانستن قرآن ، مكر و توطئه دشمنان اين كتاب آسمانى است .

و إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين . .. قد مكر الذين من قبلهم

مكر دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 45 - 8

8- قدرت خداوند ، فوق مكر و توطئه طراحان و توطئه گران عليه پيامبر ( ص )

أفأمن الذين مكروا السيّئات أن يخسف الله بهم الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 70 - 5

5 - دلتنگى پيامبر ( ص ) از توطئه هاى دشمنان عليه رسالت آن حضرت

و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 43 - 3

3 - دعوت پيامبراسلام ( ص ) ، با حيله ها و مكر هاى مخالفان روبه رو بود .

فلمّا جاءهم نذير ما زادهم إلاّ نفورًا. .. و مكر السّيّىِ

مكر رهبران ظالم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 123 - 2،6،8،9

2 _ مكر و فريب، شيوه سردمداران مجرمان در ميان جوامع

جعلنا فى كل قرية أكبر مجرميها ليمكروا فيها

6 _ تمامى جوامع بشرى در معرض تهديد حيله و مكر سردمداران مجرم خويش

و كذلك جعلنا فى كل قرية أكبر مجرميها ليمكروا فيها

8 _ مكر و توطئه سردمداران مجرم، تنها دامنگير خودشان مى گردد.

و ما يمكرون الا بأنفسهم

9 _ سردمداران مجرم با مكر خويش عليه دين اسلام تنها خود را مى فريبند.

و كذلك جعلنا فى كل قرية . .. و ما يمكرون إلا بأنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 124 - 12

12 _ القاى شبهات و بهانه جويى در برابر آيات الهى و رسالت رسولان او، از مكرهاى سردمداران مجرم بوده است.

أكبر مجرميها ليمكروا . .. لن نؤمن حتى نؤتى ... بما كانوا يمكرون

يادآور شدن اشكال تراشيهاى سردمداران كفر، پس از ذكر مكر و فريبكارى آنان، مى تواند بيان مصداقى بارز براى مكر و فريب آنان باشد.

مكر زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 7،8

7_ عزيز مصر ، به دام انداختن يوسف ( ع ) را براى كام جويى ، از مكر هاى زنانه زليخا شمرد .

إنه من كيدكنّ

محتمل است ضمير در {إنه} به حقيقتى كه از جمله {غلّقت الأبواب . ..} استفاده مى شود ، ارجاع داده شود. برداشت فوق ، بر اساس اين احتمال است.

8_ عزيز مصر ، پيشدستى زليخا در متهم ساختن يوسف ( ع )

و تعيين كيفر براى او را ، از مكر هاى زليخا شمرد .

قالت ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا . .. إنه من كيدكنّ

برداشت فوق، ناظر به اين احتمال است كه ضمير در {إنه . ..} به معنايى كه از {قالت ما جزاء ...} در آيه 25 استفاده مى شود ، برگردد و آن معنا ، پيشدستى كردن زليخا براى محقّ جلوه دادن خويش و گنه كار نشان دادن طرف مقابل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 102 - 9

9_ بيان قرآن درباره مكر ها و توطئه هاى برادران يوسف ، زليخا و هيأت حاكمه مصر عليه او ، دليلى بس روشن بر وحى بودن و الهى بودن آن

ما كنت لديهم إذ أجمعوا أمرهم و هم يمكرون

جمله {و ما كنت لديهم. ..} به منزله تعليل براى {ذلك من أنباء الغيب...} است.

مكر زنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 5،7،8،10،11

5_ عزيز مصر پس از پى بردن به حقانيت يوسف ( ع ) ، زنان را انسانهايى پر مكر و حيله خواند .

إنه من كيدكنّ

7_ عزيز مصر ، به دام انداختن يوسف ( ع ) را براى كام جويى ، از مكر هاى زنانه زليخا شمرد .

إنه من كيدكنّ

محتمل است ضمير در {إنه} به حقيقتى كه از جمله {غلّقت الأبواب . ..} استفاده مى شود ، ارجاع داده شود. برداشت فوق ، بر اساس اين احتمال است.

8_ عزيز مصر ، پيشدستى زليخا در متهم ساختن يوسف ( ع ) و تعيين كيفر براى او را ، از

مكر هاى زليخا شمرد .

قالت ما جزاء من أراد بأهلك سوءًا . .. إنه من كيدكنّ

برداشت فوق، ناظر به اين احتمال است كه ضمير در {إنه . ..} به معنايى كه از {قالت ما جزاء ...} در آيه 25 استفاده مى شود ، برگردد و آن معنا ، پيشدستى كردن زليخا براى محقّ جلوه دادن خويش و گنه كار نشان دادن طرف مقابل است.

10_ مكر و حيله زنان ، مكر و حيله اى بزرگ است .

إن كيدكنّ عظيم

هر چند جمله {إن كيدكنّ عظيم} سخن عزيز مصر است ، ولى مفسران برآنند كه هرگاه خداوند سخنى را در قرآن نقل كرده و آن را رد نكند ، معلوم مى گردد كه آن سخن حق است.

11_ حيله و مكر ، از ابزار هاى زنان براى ايجاد فساد و انحراف

إنه من كيدكنّ

مكر زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 2

2_ عشق زليخا به يوسف ( ع ) حربه زنان اشراف مصر ، براى جنجال و توطئه عليه او

قال نسوة فى المدينة . .. فلما سمعت بمكرهنّ

مراد از {مكر} نقل كردن و مطرح ساختن ماجراى زليخاست. اطلاق {مكر} به نقل آن ماجرا ، گوياى اين است كه زنان اشراف با مطرح كردن آن قصه ، درصدد ضربه زدن به شخصيت زليخا و توطئه عليه وى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 23

23_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . و خرجن النسوة من عندها ( إمرأة العزيز ) فأرسلت كل

واحدة منهنّ إلى يوسف سرّاً من صاحبتها تسأله الزيارة فأبى عليهنّ و قال : { إلاّ تصرف عنّى كيدهنّ أصب إليهنّ و أكن من الجاهلين ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. و بانوان از نزد همسر عزيز بيرون رفته و هر كدام پنهان از رفيق خويش (=زليخا) به نزد يوسف [پيام] فرستاد و از او درخواست ديدار كرد و يوسف نپذيرفت و گفت: [پروردگار] اگر نيرنگ زنان را از من نگردانى به آنان تمايل پيدا مى كنم و از جاهلان خواهم بود...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 50 - 15

15_ تأكيد يوسف ( ع ) بر آگاهى كامل خداوند به كيد زنان اشراف درباره او

إن ربى بكيدهنّ عليم

مكر شياطين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 76 - 13

13 _ شياطين ، همواره در صدد مكر و توطئه عليه مؤمنان

انّ كيد الشّيطان كان ضعيفاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 10

10 _ وسوسه و ظاهر سازى فريبكارانه، روش شياطين است.

يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

مكر شياطين انسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 16

16 _ لزوم هشيارى در برابر ترفندهاى هنرى و تبليغى شياطين انس و جن

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا . .. يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

مكر شياطين جنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 16

16 _ لزوم هشيارى

در برابر ترفندهاى هنرى و تبليغى شياطين انس و جن

و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا . .. يوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا

مكر شيطان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 120 - 2

2 _ وعده هاى شيطان ، جز دروغ و فريب نيست .

يعدهم و يمنيهم و ما يعدهم الشيطن الا غروراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 22 - 1

1 _ شيطان با فريبكاريها و سوگند دروغ، آدم و حوا را به پاى درخت ممنوع كشاند تا از ثمره آن تناول كنند.

و قاسمهما . .. فدليهما بغرور

{تدلية}، مصدر {دلىّ}، به معناى فرستادن است، و مراد از آن نزديك كردن آدم و حوا به شجره نهى شده براى خوردن از آن است. كلمه {غرور} مى تواند مصدر و به معناى فريب دادن باشد و مى تواند جمع غار (فريبنده) باشد، و مراد از آن سخنان دروغين و باطلى باشد كه شيطان با سوگند به آدم و حوا القا كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 27 - 3

3 _ فريبكاريهاى شيطان، عامل خروج آدم و حوا از بهشت شد.

كما أخرج أبوبكم من الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 1

1 _ شيطان ، عنصرى فريبكار

و إذ زين لهم الشيطن أعملهم

مكر ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 46 - 2

2- خداوند به تمامى ترفند ها و مكر هاى ستمگران آگاهى

كامل دارد .

و قد مكروا مكرهم و عند الله مكرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 47 - 7

7- تسلى و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در برابر مكر ها و ترفند هاى دشمنان ستمگر

و قد مكروا مكرهم و عند الله مكرهم . .. فلاتحسبنّ الله مخلف وعده رسله

مكر عليه انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 42 - 1

1_ امت هاى پيشين عليه پيامبران و برنامه هاى الهى ، توطئه مى كردند و براى مقابله با آنها به مكر و حيله مى پرداختند .

و قد مكر الذين من قبلهم

مكر عليه خانواده صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 50 - 1

1 - مكر و حيله مخالفان صالح پيامبر عليه وى و خانواده اش

قالوا تقاسموا باللّه لنبيّتنّه و أهله . .. و مكروا مكرًا

متعلق {مكروا} حذف شده و تقدير آن با توجه به آيه قبل چنين است: {و مكروا به و بأهله مكراً; آنان عليه او و خانواده اش خدعه كردند}.

مكر عليه دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 42 - 1

1_ امت هاى پيشين عليه پيامبران و برنامه هاى الهى ، توطئه مى كردند و براى مقابله با آنها به مكر و حيله مى پرداختند .

و قد مكر الذين من قبلهم

مكر عليه صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 50 - 1

1 - مكر و حيله مخالفان صالح

پيامبر عليه وى و خانواده اش

قالوا تقاسموا باللّه لنبيّتنّه و أهله . .. و مكروا مكرًا

متعلق {مكروا} حذف شده و تقدير آن با توجه به آيه قبل چنين است: {و مكروا به و بأهله مكراً; آنان عليه او و خانواده اش خدعه كردند}.

مكر عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 70 - 4،5

4 - مكر و توطئه گسترده و مستمر كافران عليه پيامبر ( ص )

و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون

به كارگيرى فعل مضارع (يمكرون)، بيانگر استمرار مكر و حيله كافران عليه پيامبر(ص) مى باشد.

5 - دلتنگى پيامبر ( ص ) از توطئه هاى دشمنان عليه رسالت آن حضرت

و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون

مكر عليه مخالفان صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 50 - 2

2 - مقابله خداوند با حيله و نيرنگ مخالفان صالح

و مكرنا مكرًا

مكر عليه نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 22 - 1

1 - استفاده صاحبان زر و زور از مكر و نيرنگى بس بزرگ ، عليه دعوت نوح ( ع ) و در جهت گمراه كردن مردم

من لم يزده ماله و ولده إلاّ خسارًا . و مكروا مكرًا كبّارًا

مكر فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 2،3

2 _ ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، مردمى هوشيار و به ترفند ها و سياست بازى هاى فرعون و اشرافيان دربار وى آگاه بودند .

رب موسى و هرون

به نظر مى رسد

از اهداف ساحران در تفسير {رب العلمين} به {رب موسى و هرون} اين باشد كه مبادا فرعونيان پس از خاتمه ماجرا چنين وانمود كنند كه ساحران به فرعون سجده كردند و او را {رب العلمين} خواندند. و اين معنا حكايت از هوشيارى ساحران و آگاهى آنان به ترفندهاى فرعون دارد.

3 _ پيشگيرى از فريبكارى و خدعه گرى فرعون ، از اهداف ساحران در تفسير { رب العلمين } به { رب موسى و هرون }

رب موسى و هرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 60 - 3،4،5،6

3 - تهيه و تدارك براى ارائه سِحرى بزرگ در برابر موسى ( ع ) ، از حيله هاى فرعون

فلنأتيّنك بسحر . .. فجمع كيده

4 - فرعون براى مقابله با موسى ( ع ) ، تمامى حيله ها و برنامه هاى خود را جمع آورى كرد و به كار گرفت .

فتولّى فرعون فجمع كيده

{كيد}; يعنى، مكر ورزيدن و چاره انديشيدن (قاموس) و مراد از {جمع كيد}، گردآورى اهل مكر و ابزار آن است.

5 - فرعون ، از فرصت كافى براى تدارك سِحر و امكانات ديگر جهت مقابله با موسى ( ع ) برخوردار بود .

فجمع كيده ثمّ أتى

{ثمّ} براى بيان تراخى است. ممكن است اين تراخى، زمانى باشد; يعنى، پس از جمع آورى مكرها، مدتى تا رسيدن روز موعود فاصله شد و سپس آن روز فرا رسيد. براين اساس بايد گفت: فرعون فرصتى كامل براى كسب آمادگى داشت.

6 - فرعون پس از گردآورى امكانات و حيله هاى خويش ، در ميعادگاه خود با موسى ( ع ) حاضر گرديد .

موعدكم يوم

الزينة . .. فجمع كيده ثمّ أتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 35 - 4

4 - دروغ و تزوير ، دو حربه فرعون عليه موسى ( ع )

قال . .. إنّ ه_ذا لس_حر عليم . يريد أن يخرجكم من أرضكم بسحره

تعبير {يريد أن يخرجكم. ..} دروغى آشكار است; چه اين كه موسى(ع) خواهان خارج ساختن بنى اسرائيل از مصر بود و نه قبطيان. و از سوى ديگر در مجموع كلام وى تزوير و فريبكارى نهفته است چه در گفتن {أرضكم} (سرزمين شما) و چه در تعبير {بسحره} (با جادويش)

مكر فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 64 - 3

3 - فرعونيان ، به حيله و مكر بودن سِحر و برنامه هاى خود براى مقابله با موسى ( ع ) و عارى بودن آن از حقيقت معترف بودند .

فأجمعوا كيدكم

به كاربردن {كيد} در باره كار و سحر خود از سوى فرعونيان، حكايت از آن دارد كه آنان، خود به سحر و بى حقيقت بودن آن معترف بودند و آن را صرفا حيله اى در برابر موسى(ع) مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 45 - 2

2 - مؤمن آل فرعون ، پس از اعلان مواضع اعتقادى خويش و مبارزه با عقيده شرك آلود ، با انواع مكر ها و نقشه هاى شوم فرعونيان روبه رو شد .

فوقي_ه اللّه سيّئات ما مكروا

جمع آمدن {سيّئات} نشانگر تعدد و گوناگونى مكرهاى فرعونيان است.

مكر قدرتمندان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 22 - 1

1 - استفاده صاحبان زر و زور از مكر و نيرنگى بس بزرگ ، عليه دعوت نوح ( ع ) و در جهت گمراه كردن مردم

من لم يزده ماله و ولده إلاّ خسارًا . و مكروا مكرًا كبّارًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 23 - 4

4 - دفاع از عقايد مذهبى و شرك آميز مردم ، از حيله ها و نيرنگ هاى صاحبان زر و زور ، براى مبارزه با دعوت توحيدى نوح ( ع )

و قالوا لاتذرنّ ءالهتكم و لاتذرنّ ودًّا . .. و نسرًا

مكر قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 98 - 1،2

1 - نيرنگ و توطئه گسترده مشركان براى نابودى ابراهيم ( ع )

فأرادوا به كيدًا

2 - سوزاندن ابراهيم ( ع ) با انبوهى از آتش پرشعله ، مكر و توطئه مشركان در راستاى نابودى آن حضرت

فألقوه فى الجحيم . فأرادوا به كيدًا فجعلن_هم الأسفلين

مكر قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 55 - 3

3_ هود ( ع ) ، به مشركان قومش اعلام كرد كه در پى توطئه ها و مكرهايشان ، به او مهلت نداده و او را از ميان بردارند .

فكيدونى جميعًا ثم لاتنظرون

{انظار} به معناى مهلت دادن است و {لاتنظرون} (مرا مهلت ندهيد) كنايه از {نابودم سازيد} ، مى باشد.

مكر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 -

54 - 10

10 _ مكر خداوند با كافران ، مجازات نمودن آنان به سبب مكرشان است .

و مكروا و مكر اللّه

امام رضا(ع) درباره آيه فوق فرمود: انّ اللّه تبارك و تعالى . .. لا يمكر ... و لكنّه عزّ و جل يجازيهم ... جزاء المكر.

_______________________________

عيون اخبارالرضا (ع)، ج 1، ص 126، ح 19، ب 11 ; معانى الاخبار، ص 13، ح 3.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 55 - 1،15

1 _ توفّى ( نجات ) ، عروج ، تطهير حضرت عيسى ( ع ) و غلبه پيروان آن حضرت بر دشمنان ، مكر خداوند در برابر مكر كافران

و مكروا و مكر اللّه . .. اذ قال اللّه يا عيسى انّى متوفّيك ... فوق الذين كفروا

بنابراينكه {اذ}، متعلّق به {مكر اللّه} باشد، يعنى مكر خداوند هنگام بوده كه عيسى را بسوى خويش عروج داد و . .. .

15 _ دلجويى خداوند از حضرت عيسى ( ع ) ، در برابر نگرانى آن حضرت از مكر كافران

فلمّا احسّ عيسى . .. قال ... انى متوفّيك و رافعك ... و جاعل الّذين اتبعوك فوق ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 30 - 6

6 _ خداوند ، برترين برنامه ريز در مقابله با مكر كافران

و اللّه خير المكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 31 - 3،5

3 _ اظهار آگاهى كافران از محتواى قرآن و غير مهم جلوه دادن آن ، از حيله هاى آنان عليه پيامبر ( ص )

و يمكرون .

.. قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا إن هذا إلا أسطير

جمله {ان هذا . .. } دلالت مى كند بر اينكه مقصود از {مثل هذا} همانندى در محتواى قرآن بوده است.

5 _ معرفى قرآن به عنوان افسانه هاى كهن و دروغين از ترفند هاى كافران براى مقابله با قرآن

قالوا . .. إن هذا إلا أسطير الأولين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 61 - 6

6 _ احتمال نيرنگ زدن كافران در سايه پيشنهاد صلح بدون شواهد و قرائن نبايد مانع پذيرش صلح شود .

و إن جنحوا للسلم فاجنح لها و توكل على اللّه

حرف لام در {للسلم} گوياى اين است كه بايد احراز شود كه كافران در پيشنهاد صلح در صدد حيله گرى نيستند. و هدف از لزوم توكل بر خدا پس از فرمان به پذيرش صلح اين است كه مسلمانان را از ترتيب اثر دادن به احتمال حيله گرى باز دارد. مجموع اين دو فرمان، يعنى از يك سو بايد احراز شود كه كافران در صدد فريبكارى نيستند و از سوى ديگر نبايد به احتمال نيرنگ زدن آنان ترتيب اثر داد، بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 62 - 1،2،7

1 _ احتمال تصميم كافران بر خدعه و نيرنگ در سايه صلح طلبى ، نبايد مانعى جهت پذيرش صلح با آنان شود .

و إن يريدوا أن يخدوعوك فإن حسبك اللّه

برداشت فوق بر اين اساس كه {إن يريدوا . .. } توضيحى باشد براى {فاجنح لها}. يعنى اى پيامبر(ص) وظيفه تو اين است كه صلح

پيشنهادى را بپذيرى و اگر كافران قصد نيرنگ داشتند، خداوند تو را از شر آنان حفظ مى كند. بنابراين مبادا بر اثر اين احتمال كه شايد آنان در صدد اغفال مسلمين هستند پيشنهاد صلح را نپذيرى. گفتنى است با توجه به آيه 58 معلوم مى شود اگر قرائن و شواهدى براى اين احتمال (خدعه و نيرنگ) وجود دارد، بايد از پذيرش صلح امتناع كرد.

2 _ خداوند ، پشتيبانى كافى براى يارى پيامبر ( ص ) از نيرنگ كافران

فإن حسبك اللّه

7 _ خداوند با بيان پيشينه امدادهايش از پيامبر ( ص ) ، وى را به حمايت خويش در برابر كافران نيرنگباز مطمئن ساخت .

فإن حسبك اللّه هو الذى أيدك بنصره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 70 - 1

1 - حزن و اندوه پيامبر ( ص ) بر حال كافران ، على رغم مكر و توطئه آنان عليه آن حضرت

و لاتحزن عليهم و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 46 - 1

1 - كافران لجوج ، بى بهره از تزوير هاى خويش و بى نصيب از يارى هر پشتيبان ، هنگام سر رسيدن وقت مجازاتشان

يوم لايغنى عنهم كيدهم شيئًا و لا هم ينصرون

مكر كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 31 - 1

1 _ تمسك كافران مكه به حيله براى مقابله با آنان

و يمكرون . .. و إذا تتلى عليهم ءايتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا

جمله {إذا تتلى . .. } مى تواند

بيان مصداقى از {يمكرون} در آيه قبل باشد.

مكر كفران كنندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 32 - 16

16 - منكران آيات الهى ، جز دغلكاران ناسپاس نيستند .

و ما يجحد بأي_تنا إلاّ كلّ ختّار كفور

مكر مخالفان صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 49 - 10

10 - تلاش در جهت كشتن انبيا و محو پيام آنان ، بارزترين نمود فسادگرى در زمين

يفسدون فى الأرض . .. قالوا تقاسموا باللّه لنبيّتنّه

از اين كه خداوند از ميان همه فسادگرى هاى گروه هاى مورد بحث، تصميم ايشان به قتل پيامبر را مطرح ساخته است، معلوم مى شود كه اين تصميم، خطرناك ترين و خائنانه ترين برنامه اى است كه مى تواند از سوى مفسدان عملى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 50 - 1

1 - مكر و حيله مخالفان صالح پيامبر عليه وى و خانواده اش

قالوا تقاسموا باللّه لنبيّتنّه و أهله . .. و مكروا مكرًا

متعلق {مكروا} حذف شده و تقدير آن با توجه به آيه قبل چنين است: {و مكروا به و بأهله مكراً; آنان عليه او و خانواده اش خدعه كردند}.

مكر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 12،15

12_ مشركان در پرستش خدايان دروغين ، خويشتن را فريب داده بودند .

بل زيّن للذين كفروا مكرهم

در اينكه فاعل محذوف از {زيّن} چيست؟ چند احتمال وجود دارد 1_ شيطان 2_ سران كفر و شرك 3_خودِ كافران. برداشت فوق بر

اساس سومين احتمال است. بر اين مبنا معناى جمله چنين مى شود: {زيّن الكافرون لأنفسهم مكرَهم} و مفاد آن اين است كه كفرپيشگان با دليلهايى واهى شرك را توجيه كردند و كم كم آنها را زيبا ديدند.

15_ خودفريبى مشركان و آراسته ديدن پندار شرك ، آنان را از گرايش به توحيد باز داشت .

و صدّوا عن السبيل

{صدّ} (مصدر صدّوا) به معناى بازگرداندن است. به نظر مى رسد فاعل محذوف از {صدّوا} مكر و حيله كه مايه شركورزى مشركان شده است، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 40 - 9،10

9 - وعده هاى مشركان به يك ديگر ، براساس فريب و مكر است .

بل إن يعد الظ_لمون بعضهم بعضًا إلاّ غرورًا

10 - شرك ، متكى بر تبليغات فريبكارانه است .

بل إن يعد الظ_لمون بعضهم بعضًا إلاّ غرورًا

مكر مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 11

11 _ شرك پيشگان صدر اسلام تلاش مى كردند تا با ظاهر سازى و خوش زبانى ( رفتار منافقانه ) افكار عمومى مسلمانان را فريب داده و رضايت و خوشبينى آنان را نسبت به خود جلب كنند .

يرضونكم بأفوههم و تأبى قلوبهم

مكر معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 162 - 1

1 - مشركان و معبودهايشان ، از فريب دادن و گمراه كردن مردم و جلوگيرى از پيشرفت دين خدا ( توحيد و يگانه پرستى ) ناتوان اند .

ما أنتم عليه بف_تنين

{فاتن} (اسم فاعل و مفرد {فاتنين}) به معناى كسى

است كه مى فريبد و به گمراهى فرا مى خواند. گفتنى است طبق نظر بيشتر مفسران ضمير {عليه} به {اللّه} برمى گردد و مقصود از آن راه خدا و دين او (اسلام) مى باشد.

مكر مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 32 - 16

16 - منكران آيات الهى ، جز دغلكاران ناسپاس نيستند .

و ما يجحد بأي_تنا إلاّ كلّ ختّار كفور

مكر مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 16 - 1

1 - خداوند در وادى طوى ، خطر منكران قيامت را در بازداشتن موسى ( ع ) از توجه به قيامت ، به او گوشزد كرد و او را از فريب كارى آنان برحذر داشت .

فاعبدنى . .. فلايصدّنك عنها من لايؤمن بها

ضميرهاى {عنها} و {بها} به {الساعة} (در آيه قبل) برمى گردد.

مكر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 1،3،6

1 - منافقان مردمى نيرنگباز و فريبكارند .

يخدعون اللّه و الذين ءامنوا

3 - منافقان با اظهار ايمان ، در پى نيرنگ زدن به خدا و فريب دادن اهل ايمان هستند .

و من الناس من يقول ءامنا . .. يخدعون اللّه و الذين ءامنوا

جمله {و ما يخدعون إلا أنفسهم} مى رساند كه: منافقان به خدا و اهل ايمان نيرنگ نزدند و نخواهند زد. بنابراين {يخادعون اللّه ...}; يعنى آنان در صدد نيرنگ زدن هستند.

6 - منافقان ، به خودفريبىِ خويش و نيرنگبازى با خود ، ناآگاه هستند .

و ما يخدعون إلا أنفسهم و ما

يشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 3،4،9،10

3 _ امكان تأثيرپذيرى پيامبر ( ص ) از رياكارى و فريبكارى منافقان

و من الناس من يعجبك

4 _ منافقان براى فريب مردم ، هم سخن خوب مى گويند و هم خوبْ سخن مى گويند .

و من الناس من يعجبك قوله فى الحيوة الدنيا

خوب سخن گفتن از جمله {يعجبك قوله}، و سخن خوب از {فى الحيوة الدنيا} برداشت شده است. البتّه اگر {فى الحيوة الدنيا}، متعلّق به {قوله} باشد ; يعنى آنان درباره دنيا، طرحهاى زيبا و شگفت آورى داشتند.

9 _ قَسَم و شاهد گرفتن خداوند ، دستاويز منافقان براى اثبات اظهاراتِ خود

و يُشهد اللّهَ على ما فى قلبه

10 _ بهره گيرى منافقان از باور ها و مقدّسات مؤمنان ، براى رسيدن به اغراض خويش

و يُشهد اللّهَ على ما فى قلبه

قسم به خداوند كه از مقدّسات مسلمين است، دستاويز برخى از مردم براى قبولاندن عقايد بى پايه خويش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 6،11

6 _ دروغ ، سوگند به خدا ، توجيه اعمال ناروا و عذرتراشى ، از شگرد هاى منافقان

يصدّون عنك صدودا . .. ثمّ يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

به دليل {يصدّون عنك} معلوم مى شود كه ادعاى اراده احسان دروغ بوده است. بنابراين ادعاى آنان تنها توجيه و عذرتراشى براى اعمال ناروايشان بوده است ; نه پى بردن به اشتباه و عذرخواهى واقعى.

11 _ ادعاى نيكوكارى و صلح جويى از شگرد هاى منافقان

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 12

12 _ لزوم هشيارى پيامبر و رهبران الهى ، در برخورد با شگرد هاى منافقان

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً. اولئك الّذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم فاعرض عنهم

خداوند قبل از دستور به گذشت و موعظه، به پيامبر (ص) مى آموزد كه عذر منافقان دروغ و بى پايه است تا به اين وسيله وى را متوجّه شگردهاى آنان سازد و موعظه را بر اين اساس، پايه ريزى نمايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 5

5 _ لزوم هشيارى مسلمان در قبال ترفند ها و شگرد هاى منافقان

الذين يتربّصون بكم فإن كان لكم فتح من اللّه . .. و نمنعكم من المؤمنين

از اهداف افشاى منافقان و بر شمردن ويژگيهاى آنان، آگاه كردن مؤمنان به حيله ها و مكرهاى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 1،2،3،4،6،7،17

1 _ خدعه و نيرنگ با خداوند ، برنامه هميشگى منافقان است .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه

فعل مضارع {يخدعون}، استمرار و اصرار منافقان بر حيله گرى را مى فهماند.

2 _ منافقان ، گروهى حيله گر و نيرنگ باز هستند .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه

3 _ منافقان حيله گر ، خود گرفتار كمند نيرنگ هاى خدايند .

و هو خدعهم

4 _ امهال و واگذارى منافقان براى خدعه و نيرنگ ، مكر و نيرنگ خدا با آنهاست .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

جمله {و هو خدعهم} حاليه است، يعنى همان خدعه و نيرنگ آنان، خدعه خداوند عليه ايشان است. به اين معنا كه

خداوند آنان را مهلت داده و به خود واگذاشته تا در گناهان بسيار، غرق شوند.

6 _ خداوند ، پشتيبان و حامى مؤمنان ، در برابر مكر و نيرنگ منافقان

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

بنابر اينكه مراد از مكر با خداوند، مكر با مؤمنان باشد.

7 _ خداوند ، خود كيفر دهنده خدعه و نيرنگ منافقان خيانت پيشه است .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

بدان احتمال كه خدعه خداوند، همان كيفر و مجازاتهاى وى باشد.

17 _ خدعه خداوند با منافقان نيرنگ باز ، به مجازات كردن آنان است .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

امام رضا(ع) در پاسخ سؤال از معناى خدعه خداوند در آيه فوق فرمود: ان اللّه تعالى . .. لايخادع و لكنه تعالى يجازيهم ... جزاء ... الخديعة ... .

_______________________________

توحيد صدوق، ص 163، ح 1، ب 21; نورالثقلين، ج 1، ص 565، ح 632.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 7

7 _ تحير منافقان ، كيفر شوم عملكرد ( خدعه ها و . . . ) آنان است .

مذبذبين بين ذلك . .. فلن تجد له سبيلا

چون اضلال خداوند همواره جنبه كيفرى دارد و كيفر نيز به اقتضاى رفتار نارواست، معلوم مى شود گمراهى منافقان و از آن جمله _ تحير آنان _ كيفرى الهى است و اين كيفر برخاسته از اعمال نارواى آنان (خدعه، كسالت در نماز و . ..) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 6

6 _ لزوم توجه به ماهيت منافقان و شناخت ترفند ها و شگرد هاى

آنان

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم و ما هم منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 8

8 _ بى شرمى منافقان و اصرار آنان بر دروغ پردازى و تزوير ، حتى پس از افشاى اسرار درونى و توطئه هاى آنان

و لئن سألتهم ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب قل أباللّه و ءايته و رسوله كنتم تستهزءو

جمله {قل أباللّه . .. } مى تواند رد ادعاى منافقان در مورد {نخوض و نلعب} باشد ; يعنى، آنان هنوز هم با اين سخنان در مقام تزويرند.

مكر يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 13

13 _ تلاش موذيانه و فريبكارانه اهل كتاب ( يهود ) ، براى بازداشتن پيامبر ( ص ) از حكم و داورى بر اساس قرآن

و احذرهم ان يفتنوك عن بعض ما أنزل اللّه إليك

چون {يفتنوك} به {عن} متعدى شده است علاوه بر بازداشتن و گمراه ساختن، معناى خدعه و نيرنگ نيز در آن اشراب شده است ; يعنى مبادا تو را با نيرنگ از احكام الهى بازدارند و گمراه سازند.

ممانعت از مكر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 16 - 2

2 - بايد كافران را از طمع در ايمان مردم مأيوس كرد و زمينه هاى موفقيت كافران در فريب مؤمنان را از بين برد .

فلايصدّنك عنها من لايؤمن بها

چنان كه مفسران گفته اند: نهى {لايصدّنك} گرچه ظاهراً متوجه كافران است، ولى در حقيقت نهى از ايجاد سبب است; يعنى تو اى موسى _ و ديگر

مؤمنان _ نبايد به گونه اى عمل كنيد كه كافران بتوانند شما را از ايمان بازدارند.

منافقان مدينه و مكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 5،9

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

منشأ مكر برادران يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 12 - 9

9_ رفتار هاى نارواى برادران يوسف ( توطئه ، دروغ و فريب كارى ) برخاسته از نفوذ شيطان در آنان بود .

إن الشيط_ن للإنس_ن عدو مبين . .. اقتلوا يوسف ... أرسله معنا غدًا يرتع و يلعب

موارد مكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 32 - 15

15 - رويكرد به خدا در بلا ها و اعراض از او پس از نجات ، دغلكارى و ناسپاسى است .

فلمّا نجّيهم إلى البرّ . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ كلّ ختّار كفور

نجات از مكر ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 17 - 9

9 _ تنها

گروهى از انسانها سپاسگزار خداوند بوده و از تزوير و فريب ابليس رهايى مى يابند.

و لاتجد أكثرهم شكرين

نجات از مكر زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 1،2،6

1_ خداوند ، دعاى يوسف ( ع ) ( درخواست رهايى از كيد زليخا و همپالگى هاى وى ) را اجابت كرد و او را از مكر آنان مصون داشت .

فاستجاب له ربه فصرف عنه كيدهنّ

{استجابة} (مصدر استجاب) به معناى پذيرفتن درخواست است.

2_ امداد خداوند ، مايه رهايى يوسف ( ع ) از گناه و مكر و افسون زليخا و زنان اشراف شد .

فاستجاب له ربه فصرف عنه كيدهنّ

6_ نجات يوسف ( ع ) از كيد زليخا و ديگر زنان ، جلوه اى از ربوبيت الهى بر آن حضرت

فاستجاب له ربه فصرف عنه كيدهنّ

نجات از مكر زنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 13

13_ رهايى از دام تمايلات جنسى و مكر زنان ، بدون امداد الهى حتى براى پيامبران و بندگان خالص خدا نيز ميسور نيست .

و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

نجات از مكر زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 34 - 2،6

2_ امداد خداوند ، مايه رهايى يوسف ( ع ) از گناه و مكر و افسون زليخا و زنان اشراف شد .

فاستجاب له ربه فصرف عنه كيدهنّ

6_ نجات يوسف ( ع ) از كيد زليخا و ديگر زنان ، جلوه اى از ربوبيت الهى بر آن حضرت

فاستجاب له ربه فصرف عنه

كيدهنّ

نجات از مكر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 16 - 4

4 - رهايى پيامبران از فريب ها و وسوسه هاى كافران ، در پرتو تذكرات و رهنمود هاى خداوند است .

فلايصدّنك عنها من لايؤمن بها

نشانه هاى بى تأثيرى مكر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 42 - 5

5_ نابودى كفرپيشگان توطئه گر در طول تاريخ ، نشانه بى اثر بودن مكر آنان در برابر برنامه هاى الهى است .

أولم يروا أنّا نأتى الأرض ننقصها . .. و قد مكر الذين من قبلهم فلله المكر جميعًا

نشانه هاى مكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 5

5 - مهلت دادن به تكذيب گران ، جلوه كيد و تدبير خداوند عليه آنان است .

إنّ كيدى متين

جمله {إنّ كيدى متين} در مقام تعليل براى {أُملى لهم} است; يعنى، مهلت دادن ما به كافران، چنين است كه ما كيد و تدبيرى متين و استوار درباره آنان انديشيده ايم و اين مهلت، جلوه همين تدبير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 5

5 - مهلت دادن به كافران ، نمونه اى از مكر خداوند با آنان است .

و أكيد كيدًا . فمهّل الك_فرين

نگرانى از مكر دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 70 - 6

6 - بيم پيامبر ( ص ) از كارساز بودن توطئه هاى دشمنان و عقيم ماندن

برنامه هاى تبليغى خود

و لاتكن فى ضيق ممّا يمكرون

ظاهراً پيامبر(ص) نگران از اين بود كه طرح ها و نقشه هاى دشمنان عليه او و رسالت الهى اش مؤثر واقع شود و اين نگرانى، اسباب دلتنگى و آزردگى خاطر آن حضرت را فراهم كرده بود.

ويژگيهاى مكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 21 - 11

11 _ مكر خدا ، سريع ترين و كارآمدترين مكرهاست .

إذا لهم مكر فى ءاياتنا قل اللّه أسرع مكراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 17

17_ مكر ها و برنامه هاى پنهانى خدا بسى پيچيده و دست نايافتنى است .

و هو شديد المحال

بر اين مبنا كه {محال} به معناى مكر و كيد باشد ، تناسب اقتضا مى كند كه مراد از شدت ، شدت در پنهان بودن آن مكر و كيد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 50 - 6

6 - ذهن و انديشه كافران ، ناتوان از درك مكر خدا و تدبير الهى عليه آنان

و مكرنا مكرًا و هم لايشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 3،4

3 - كيد و تدبير خداوند ، متين و استوار است .

إنّ كيدى متين

4 - كيد و تدبير خداوند ، شكست ناپذير است .

إنّ كيدى متين

هوشيارى بر مكر زنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 28 - 12

12_ ضرورت هوشيارى در برابر مكر ها و حيله هاى

زنان

إنه من كيدكنّ إن كيدكنّ عظيم

يوسف(ع) و مكر زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 7،11

7_ يوسف ( ع ) نگران تأثير مكر و حيله زليخا و زنان اشراف در خود و واداشتنش بر گناه و معصيت

و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

11_ يوسف ( ع ) ، براى رهايى از مكر زليخا و زنان اشراف و نجات از دام شهوت ، به نيايش با خدا و استمداد از او پرداخت .

رب . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

{صبو} (مصدر أصب) به معناى ميل كردن و گرايش پيدا كردن است. جمله {و إلاّ تصرف ...} (اگر مكر آن زنان را از من باز نگردانى ، به آنان گرايش پيدا مى كنم) به قرينه آيه بعد (فاستجاب) خبرى است در مقام دعا و درخواست.

يوسف(ع) و مكر زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 33 - 7،11

7_ يوسف ( ع ) نگران تأثير مكر و حيله زليخا و زنان اشراف در خود و واداشتنش بر گناه و معصيت

و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

11_ يوسف ( ع ) ، براى رهايى از مكر زليخا و زنان اشراف و نجات از دام شهوت ، به نيايش با خدا و استمداد از او پرداخت .

رب . .. و إلاّ تصرف عنى كيدهنّ أصب إليهنّ

{صبو} (مصدر أصب) به معناى ميل كردن و گرايش پيدا كردن است. جمله {و إلاّ تصرف ...} (اگر مكر آن زنان را از من باز نگردانى ، به آنان گرايش پيدا مى

كنم) به قرينه آيه بعد (فاستجاب) خبرى است در مقام دعا و درخواست.

مكه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مكه}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 25،27

25 _ شرايط دشوار محيط مكّه براى مسلمانان صدر اسلام

فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى

چون معمولا هجرت در صدر اسلام از مكّه و اطراف آن صورت مى گرفت، مراد از {ديارهم}، مكّه و اطراف آن است.

27 _ حاكميّت و تسلّط كافران بر سرزمين مكّه و مسلمانان آن ديار ، در صدر اسلام

فالّذين . .. اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى ... و قتلوا

آبادانى مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 3،22

3 - رونق اقتصادى شهر مكه و بهره مند شدن شهروندان مؤمن آن از انواع ثمرات و ميوه ها ، دعاى ابراهيم ( ع ) به درگاه خداوند

و ارزق أهله من الثمرت من ءامن منهم

22 - از امام باقر ( ع ) درباره درخواست ابراهيم ( ع ) كه فرمود : { و ارزق أهله من الثمرات } روايت شده كه : { ان المراد بذلك ان الثمرات تحمل إليهم من الآفاق ;

اين ميوه ها، از سرزمينهاى دور به آن جا (مكه) برده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 92 - 9

9 _ قدمت عمران و آبادى شهر مكه

و لتنذر أم القرى و من حولها

ظاهراً مقصود از {أم القرى} شهر مكه است. كاربرد اين نام از جانب خداوند گواهى بر قدمت عمران و آبادانى و تشكيل

جامعه و شهرنشينى در مكه است.

آثار اجابت خواسته هاى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 8 - 5

5- در صورت تحقق درخواست كافران براى نزول ملائكه ، تمامى آنان هلاك مى شوند و مهلتى براى ايمان نخواهند داشت .

ما ننزّل الملئكة إلاّ بالحقّ و ما كانوا إذًا منظرين

انظار مصدر {منظر} به معناى تأخير انداختن است و حصر در آيه، نشان مى دهد كه با آمدن ملائكه، اجل هيچ كدام از كفار به تأخير نخواهد افتاد و به هلاكت خواهند رسيد.

آثار امنيت مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 15

15 - وجود امنيت در مكه ، عامل تبديل شدن آن شهر به مركز عمده اقتصاد و تجارت در جزيرة العرب

حرمًا ءامنًا يجبى إليه ثمرت كلّ شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 3 - 4

4 - امنيت مكه ، مايه عظمت و شايستگى آن براى سوگند خداوند است .

و ه_ذا البلد الأمين

آثار باستانى مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 42 - 7

7 - آثارى از گذشتگان ، در دست رس مردم مكه بود .

سيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبل

آثار بى عقلى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 8

8 - نسبت جنون به پيامبر ( ص ) از سوى مردم مكه ، ناشى از بى انديشگى بوده است .

ثمّ تتفكّروا

ما بصاحبكم من جِنّة

آثار تعصب مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 1

1 - تعصّب جاهلى و غرور مشركان مكه ، مايه بستن راه مسجدالحرام بر مؤمنان در حديبيه

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام. .. إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة

{إذ} ظرف براى {صدّوا} است.

آثار تفكر طبقاتى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 6

6 - درونمايه هاى فرهنگ طبقاتى و مادى مردم مكه ، زمينه ساز گرايش آنان به كفر و شرك

و إنّا به ك_فرون . و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان

با توجه به اين كه آيه شريفه پس از بيان كفر مشركان (إنّا به كافرون) روحيه مادى گرايانه آنان را بازگو مى كند، تأثير اين بينش در انحراف و كفر استفاده مى شود.

آثار تكبر مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 1

1 - تعصّب جاهلى و غرور مشركان مكه ، مايه بستن راه مسجدالحرام بر مؤمنان در حديبيه

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام. .. إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة

{إذ} ظرف براى {صدّوا} است.

آثار توحيد مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 1

1 - اخراج ظالمانه مسلمانان صدراسلام از زادگاهشان ( مكّه ) ، تنها به جرم اعتقاد آنان به يگانگى خدا

بأنّهم ظلموا . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

{الذين اُخرجوا} بدل از {الذين يقاتلون} و به تقدير اذن القتال

للذين اُخرجوا. ..} مى باشد. {ديار} جمع {دار} است و {دار}; يعنى، خانه و جايى كه انسان در آن جا سكونت دارد. بنابراين معناى جمله ياد شده چنين مى شود: به كسانى كه به ناحق از خانه و كاشانه خود بيرون رانده شدند، رخصت پيكار داده شد.

آثار جنگ با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 14،17

14- آسيب ديدن مؤمنان ناشناخته شهر مكه ، در صورت وقوع جنگ ميان مسلمانان و مكيان در حديبيه

و لولا رجال مؤمنون . .. أن تط_وهم

17- پايمال شدن حرمت مردان و زنان مؤمن در صورت جنگ در حديبيه ، مايه ننگ براى مسلمانان

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت . .. فتصيبكم منهم معرّة

آثار جهل اكثريت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 21

21 - جهل بيشتر مشركان مكه به خاستگاه الهى امنيت و رفاه اقتصادى آن شهر ، عامل روى گردانى آنان از پذيرش هدايت الهى ( اسلام ) بود .

و قالوا إن نتّبع الهدى . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

آثار ختم قلب مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 2

2- مشركان مكه ، در اثر مستورى قلب و سنگينى گوشهايشان ، از ادراك صحيح آيات خدا ، محروم بودند .

و جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجابًا مستورًا و جعلنا على قلوبهم أكنّ

آثار سلطه مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 -

2 - 1

1 - اقدام مشركان مكه به كينه توزى و آزار مسلمانان ، در صورت دست يافتن بر ايشان

إن يثقفوكم يكونوا لكم أعداء و يبسطوا إليكم أيديهم و ألسنتهم بالسوء

{ثقف} (مصدر {يثقفون}) به معناى رسيدن به چيزى و دست يافتن به آن است.

آثار سنگينى گوش مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 2

2- مشركان مكه ، در اثر مستورى قلب و سنگينى گوشهايشان ، از ادراك صحيح آيات خدا ، محروم بودند .

و جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجابًا مستورًا و جعلنا على قلوبهم أكنّ

آثار شبهه افكنى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 9 - 3

3 - تأثيرپذيرى مردمان كم عقل و ضعيف الرأى ، از سخنان انكارآميز كافران مكه عليه موضوع رستاخيز و روز جزا

إنّكم لفى قول مختلف . يؤفك عنه من أُفك

ضمير در {عنه} مى تواند به {قول مختلف} بازگردد. در اين صورت {عن} تعليليه بوده و جمله {يؤفك...} صفت براى {قول} مى باشد; يعنى، {يؤفك بسببه...}.

آثار فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 4،12

4 - بروز روحيه ثروت اندوزى و كوتاهى در امر انفاق ، در ميان مسلمانان صدراسلام پس از فتح مكه

و ما لكم ألاّتنفقوا فى سبيل اللّه

آيه شريفه _ چنان كه از عبارت هاى آن استفاده مى شود _ پس از فتح مكه نازل شده است. توبيخ مسلمانان از سوى خداوند، به خاطر كوتاهى آنان در امر انفاق، نشان مى دهد كه

آنان، پس از استقرار اسلام در جزيرة العرب و آسوده خاطر شدن، گرفتار نوعى مال دوستى و ثروت اندوزى شدند.

12 - شرايط مسلمانان صدراسلام تا پيش از فتح مكه ، بسى سخت تر از شرايط آنان پس از آن بوده است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل . .. من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 2 - 4،7

4 - پيروزى مسلمانان عصر بعثت بر مكه و فتح آن ، زمينه ساز مسلمان شدن جمعيت هاى فراوانى از مردم آن زمان

إذا جاء نصر اللّه و الفتح . و رأيت الناس يدخلون فى دين اللّه أفواجًا

7 - فتح مكه ، نشانه حقانيت اسلام و حمايت خداوند از پيامبر ( ص ) ، در ديدگاه مردم عصر بعثت

إذا جاء نصر اللّه . .. يدخلون فى دين اللّه أفواجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 3 - 8

8 - امداد هاى الهى در فتح مكه ، جلوه ربوبيت خداوند بر پيامبر ( ص ) و مايه پيشرفت اهداف رسالت آن حضرت بود .

إذا جاء نصر اللّه و الفتح . .. فسبّح بحمد ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 11

11- تحقق وعده خداوند ، به ورود پيروزمندانه مسلمانان به مكه ، گواه تحقق پذيرى وعده او در غلبه اسلام بر تمامى اديان *

لتدخلنّ المسجد الحرام . .. هو الذى أرسل رسوله ... ليظهره على الدين كلّه

خداوند در آيه قبل، به مؤمنان وعده داد

كه با ايمنى وارد مكه خواهند شد و اين وعده تحقق يافت. حال در اين آيه، نويد داده است كه اسلام نه بر مشركان مكه; بلكه بر تمامى اديان غلبه خواهد كرد و اين وعده، همانند وعده پيشين تحقق پذير خواهد بود.

آثار كفران اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 112 - 14

14- روى آورى فقر ، گرسنگى و ناامنى به شهر مكه پس از آبادانى آن ، در نتيجه كفران نعمت هاى الهى

ضرب الله مثلاً قرية كانت ءامنة مطمئنّة . .. فأذقها الله لباس الجوع و الخوف بما ك

برداشت فوق _ چنان چه عده اى از مفسّران گفته اند _ بنابراين احتمال است كه مورد مثال آيه، قحطى شهر مكه باشد.

آثار گمراهى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 4

4- گمراهى مشركان مخالف پيامبر ( ص ) در مكه ، به حدى بود كه آنان زمينه هدايت را از دست داده بودند .

فضلّوا فلايستطيعون سبيلاً

{فلايستطيعون} تفريع بر {ضلّوا} است و مراد از آن، بسته شدن تمامى راههاى هدايت براى آنان است.

آثار ماديگرايى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 6

6 - درونمايه هاى فرهنگ طبقاتى و مادى مردم مكه ، زمينه ساز گرايش آنان به كفر و شرك

و إنّا به ك_فرون . و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان

با توجه به اين كه آيه شريفه پس از بيان كفر مشركان (إنّا به كافرون) روحيه مادى گرايانه آنان را بازگو مى كند،

تأثير اين بينش در انحراف و كفر استفاده مى شود.

آثار هواپرستى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 14 - 11

11- مبارزه مشركان مكه با پيامبر ( ص ) ، ناشى از هواپرستى آنان و نه دلايل منطقى

قريتك الّتى أخرجتك . .. و اتّبعوا أهواءهم

آثارباستانى مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 27 - 1

1- وجود برخى آبادى ها و ملت هاى هلاك شده به وسيله عذاب الهى ، در اطراف مكه

و لقد أهلكنا ما حولكم من القرى

آدم ربايى در اطراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 67 - 3

3 - ناامنى و آدم ربايى در پيرامون مكه ، در دوران آغاز اسلام ، رواج داشته است .

أَوَلم يروا أنّا جعلنا حرمًا ءامنًا و يتخطّف الناس من حولهم

آدم ربايى در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 2

2 - ترس ربوده شدن از سرزمين مكه به وسيله مشركان عرب ( كوچ اجبارى و از دست دادن ملك و خانه و اموال ) ، بهانه شرك پيشگان مكه در نپذيرفتن دعوت پيامبر ( ص )

و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا

آرزوى فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 1 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، مشتاق آزادسازى و فتح مكه و در انتظار نصرت و امداد هاى الهى

إذا جاء نصر اللّه و

الفتح

مفسران، اين سوره را ناظر به فتح مكه مى دانند. مژده پيشاپيش آن به رسول اكرم(ص)، نشانگر اشتياق آن حضرت به تحقق آن است.

آوارگى مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 5

5 - تشريع حكم جهاد ، پس از آوارگى مسلمانان از مكّه و هجرت به مدينه

أُذن للذين يق_تلون . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

ابتلاى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 75 - 4

4 - ابتلاى كافران مكه به گرفتارى و سختى ، از رخداد هاى دوران پيش از هجرت

و لو رحمن_هم و كشفنا ما بهم من ضرّ

ابراهيم(ع) و كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 4،20

4 - ابراهيم ( ع ) ، كفرپيشگان مكه را شايسته بهره مند شدن از روزى هاى الهى نمى دانست .

و ارزق . .. من ءامن منهم باللّه و اليوم الأخر

20 - دلجويى خداوند از ابراهيم ( ع ) به خاطر اجابت نكردن دعاى او عليه كافران مكه

و ارزق . .. من ءامن منهم ... قال و من كفر فأمتعه قليلا ثم أضطره إلى عذاب النار

از هدفهاى بيان اندك بودن متاع دنيا و زمان بهره گيرى از آن و نيز بيان فرجام شوم كفرپيشگان پس از رد كردن تقاضاى ابراهيم عليه آنان، دلجويى از ابراهيم است.

اتحاد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 3

3- همدلى مشركان مكه ، در خالى

ساختن سرزمين مكه ، از وجود پيامبر ( ص ) *

قريتك الّتى أخرجتك

نسبت دادن {إخراج} به قريه، مى تواند از آن جهت باشد كه همه مردم شهر و يا بيشتر آنان، بر اخراج پيامبر(ص) مصمم و همدل بوده اند.

اتمام حجت بر كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 135 - 1

1- كافران مكه با انكار آيات الهى _ پس از اتمام حجت بر ايشان _ مستحق نابودى و عذاب بودند .

و لو أنّا أهلكن_هم . .. فستعلمون من أصح_ب الصرط السوىّ و من اهتدى

اتمام حجت بر مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 1

1 _ نزول قرآن اتمام حجتى است براى مشركان مكه و ساير انسانها

هذا كتب أنزل نه . .. أن تقولوا إنما أنزل الكتب على طائفتين

{أن تقولوا} به تقدير {لام} و {لا} نافيه متعلق به {أنزلناه} در آيه قبل است ; يعنى: {أنزلنا القرآن لئلا تقولوا . .. } مخاطبان آيه همه انسانها، بجز يهود و نصارا، هستند و مشركان مكه نيز به دليل آيات گذشته و نيز مكى بودن سوره، مصداق مورد نظر هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 2

2 _ نزول قرآن موجب اتمام حجت خدا بر مشركان مكه و ساير انسانها

أنزل نه . .. أو تقولوا لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

اجابت خواسته هاى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 8 - 8

8- در

صورت تحقق خواسته كافران مكه ، مبنى بر نزول ملائكه ، آنان گرفتار عذابى مرگبار مى شدند .

ما ننزّل الملئكة إلاّ بالحقّ و ما كانوا إذًا منظرين

يكى از احتمالاتى كه براى آيه داده شده، اين است كه ملائكه، در صورتى كه بخواهند براى كافران نازل شوند، برايشان عذاب به ارمغان خواهند آورد; عذابى كه هيچ كدام از آنان را زنده نخواهد گذاشت.

احترام اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 2 - 6

6 - احترام كعبه و ساكنان مكه ، نزد مردم در مسير كاروان هاى قريش ، مرهون ظهور حمايت خداوند از كعبه در { عام الفيل }

إيل_فهم رحلة الشتاء و الصيف

تأمين امنيت براى كاروان هاى قريش به وسيله نابود ساختن اصحاب فيل، مى تواند از آن جهت باشد كه قبيله هاى بين راه، پس از حادثه فيل براى كعبه و قريش _ كه اهل حرم بودند _ احترام ويژه اى قائل شدند.

احترام مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 11

11 - مكه ، مكانى مقدس و محترم براى مردم جزيرة العرب

أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا

مكه از آن جهت {حرم} نام گرفته كه مورد حرمت و احترام مردم آن ديار بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 67 - 4

4 - مردم جزيرة العرب ، به حفظ حرمت و امنيت مكه ، پابند بوده اند .

أَوَلم يروا أنّا جعلنا حرمًا ءامنًا و يتخطّف الناس من حولهم

احكام حرم مكه

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 10،11

10 _ حرمت صيد در حرم مكه

غير محلى الصيد و انتم حرم

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {حُرُم} {داخلون فى الحرم} باشد گفتنى است مراد از حَرَم بر اساس اين احتمال حرم مكه است.

11 _ حرمت گوشت و ساير بهره بردارى ها ، از حيوانى كه در حرم مكه صيد شود .

غير محلى الصيد و انتم حرم

احكام مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 8

8 - شهر مكه ، حتى براى كافران نيز بايد جايگاهى امن باشد .

رب اجعل هذا بلداً ءامناً و ارزق . .. من ءامن منهم باللّه و اليوم الأخر

از اينكه ابراهيم(ع) دومين دعاى خويش; يعنى، اعطاى ثمرات را به مؤمنان اختصاص داد، ولى امنيت شهر مكه را به طور مطلق آورد، مى توان به اين نتيجه رسيد كه: آن حضرت امنيت مكه را براى همگان حتى براى كافران خواسته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 2 - 1،2

1 - شهر مكه ، داراى محرّماتى ويژه و احكامى خاص است .

لا أُقسم . .. و أنت حلّ به_ذا البلد

جمله {و أنت حلّ . ..}، يكى از خصايص پيامبراكرم(ص) را بيان كرده است و آن اباحه برخى از امورى است كه بر ديگران مباح نبود. بنابراين شهر مكه براى غير پيامبر(ص)، احكامى ويژه و محرّماتى خاص دارد.

2 - تكليف پيامبر ( ص ) درباره محرّمات شهر مكه ، با ديگر مردم يكسان نبود .

و أنت حلّ به_ذا البلد

{حِلٌّ} و {حَلالٌ}،

به يك معنا است و به مردى كه از احرام بيرون آمده و يا از حرم خارج شده باشد، {حَلال} و {مُحِلّ} گفته مى شود(مفردات راغب). بر اين مبنا {حِلّ} بودن پيامبر(ص); يعنى، آنچه درباره مكه بر ديگران تحريم شده، براى آن حضرت مباح است. در اين معنا جمله {و أنت حلّ}، مستأنفه خواهد بود. مشهور گفته اند: محرمات مكه براى حضرت رسول(ص)، تنها در {لحظه اى از روز فتح مكه} مباح شد و در غير آن زمان با ديگران يكسان بوده است.

اختلاف كافران مكه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 28 - 9

9 - كافران مكه ، در انتظار وقوع روزى براى حل و فصل شدن اختلاف شان با پيامبر ( ص ) بودند . *

و يقولون متى ه_ذا الفتح

احتمال دارد مراد از {الفتح} فصل و قضا ميان كافران و پيامبر(ص) باشد. در اين صورت، {يوم الفتح}، روزى خواهد بود كه چنين ايده اى، جامه عمل بپوشد.

اختلاف مشركان مكه با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 35 - 2

2- مسأله معاد ، از محور هاى اختلاف مشركان مكه با پيامبر ( ص )

إنّ ه_ؤلاء ليقولون . إن هى إلاّ موتتنا الأُولى

اختناق در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 9

9 - حاكميت اختناق شديد بر سرزمين مكّه

الذين أُخرجوا من دي_رهم . .. إلاّ أن يقولوا ربّنا اللّه

از آن جايى كه مشركان مكّه در برابر عقايد توحيدى مسلمانان، آنان را تبعيد و اخراج

كردند، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

اخراج محمد(ص) از مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 13 - 6

6 _ مشركان ، در راستاى خاموش كردن آواى توحيد ، تصميم گرفته بودند پيامبر اكرم ( ص ) را از مكه اخراج كنند .

و همّوا بإخراج الرسول

اخراج مسلمانان از مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 4

4 - مشركان مكه ، مسلمانان صدر اسلام را از مكه اخراج و آنان را به هجرت وادار كردند .

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

اخراج مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 1

1 - اخراج ظالمانه مسلمانان صدراسلام از زادگاهشان ( مكّه ) ، تنها به جرم اعتقاد آنان به يگانگى خدا

بأنّهم ظلموا . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

{الذين اُخرجوا} بدل از {الذين يقاتلون} و به تقدير اذن القتال للذين اُخرجوا. ..} مى باشد. {ديار} جمع {دار} است و {دار}; يعنى، خانه و جايى كه انسان در آن جا سكونت دارد. بنابراين معناى جمله ياد شده چنين مى شود: به كسانى كه به ناحق از خانه و كاشانه خود بيرون رانده شدند، رخصت پيكار داده شد.

اخراج مشركان از مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 3

3 - مسلمانان صدر اسلام به نبرد با مشركان مكه و بيرون راندن آنان از آن سرزمين موظف شدند .

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

مراد از {من حيث أخرجوكم} بنا به

گفته مفسران، مكه است و به مجبور شدن مسلمانان به ترك مكه و هجرت به مدينه و حبشه اشاره دارد.

اخلاق كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 47 - 2

2 _ كفرپيشگان مكه با سرمستى و خودنمايى ، از ديار مكه رهسپار منطقه بدر شدند .

و لاتكونوا كالذين خرجوا من ديرهم بطرا

ادعاهاى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 31 - 2

2 _ كافران مكه مدعى توان خويش در آوردن آيات و معارفى چون قرآن

قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا

ادعاهاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 1

1 - مجادله مشركان مكه با پيامبر ( ص ) ، در مقايسه معبود هاى خويش با عيسى ( ع )

و قالوا ءألهتنا خير أم هو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 14 - 4

4- مشركان مكه ، مدعى تأثيرپذيرى پيامبر ( ص ) از عوامل مرموز

و قالوا معلّم مجنون

واژه مجنون ممكن است به معناى جن زده و متأثر از عوامل مرموز و ناپيدا باشد.

ادعاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 23

23 - ادعاى تازگى و پيشينه نداشتن معارف اسلام ، از بهانه هاى مشركان مكه

شرع لكم . .. كبر على المشركين ما تدعوهم إليه

با توجه به اين كه آيات پيشين در مورد مشركان بوده است، ذكر سابقه معارف توحيدى در شرايعت هاى

پيشين; مى تواند ناظر به اين نكته باشد كه مشركان مكه به بهانه تازگى معارف اسلامى تلاش در انكار آن داشتند.

اذيت مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 3

3- مسلمانان صدراسلام ( در مكه ) از سوى كافران و مشركان گرفتار فشار هاى روحى و تنگنا هاى روانى بودند .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

با توجه به نزول اين آيات در مكّه، جمله {سيجعل . ..} بايد وعده اى نزديك به مسلمانان صدراسلام باشد. اين نويد حكايت از آن دارد كه مسلمانان در زمان نزول آيات، در شرايط سختى از نظر روحى و روانى و مقبوليت اجتماعى قرار داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 12 - 5

5 - مسلمانان در مكه ، هم مورد آزار و اذيت جسمى بودند و هم در معرض تبليغات منفى كافران قرار داشتند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه. ..و قال الذين كفروا... اتّب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 56 - 3

3 - مسلمانان مكه ، مورد اذيت و آزار مشركان بودند و از عبادت خدا منع مى شدند .

ي_عبادى الذين ءامنوا إنّ أرضى وسعة

مراد از {عبادى} مؤمنان مكه اند. و {إنّ أرضى واسعة} كنايه از فرمان به هجرت است. چنين فرمانى، حاكى است كه آنان در مكه، مورد آزار قرار مى گرفتند و نمى توانستند خداوند را، به درستى، بندگى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه -

45 - 14 - 4

4 - مسلمانان در مكه ، مواجه با حركت هاى ايذايى و خصمانه مشركان و در انديشه مقابله با آنان

قل للذين ءامنوا يغفروا للذين لا يرجون أيّام اللّه

فرمان الهى به غفران و چشم پوشى، از دو واقعيت تاريخى خبر مى دهد: 1_ حركت هاى ايذايى مشركان مكه; 2_ راه يافتن انديشه انتقام و مقابله به مثل در ذهن مؤمنان.

اذيتهاى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 2 - 6

6 - تجويز آزار رسانى به پيامبر ( ص ) از سوى ساكنان مكه ، هتك حرمت آن سرزمين و اقدامى شگفت انگيز است .

لا أُقسم به_ذا البلد . و أنت حلّ به_ذا البلد

جمله {و أنت حلّ} _ در سومين معناى {حلّ} (حلال شمردن نقض حريم پيامبر(ص) _ بيانگر نمونه اى براى آيات بعد است كه انسان را با رنج و زحمت، همراه خوانده است. خداوند با بيان آزار رسانى مردم مكه، به پيامبر(ص) و ابراز تعجب از رفتار آنان، رسول اكرم را براى شكيبايى و مقاومت در برابر آزارهاى آنان، آماده مى سازد.

اذيتهاى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 3

3- مسلمانان صدراسلام ( در مكه ) از سوى كافران و مشركان گرفتار فشار هاى روحى و تنگنا هاى روانى بودند .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

با توجه به نزول اين آيات در مكّه، جمله {سيجعل . ..} بايد وعده اى نزديك به مسلمانان صدراسلام باشد. اين نويد حكايت از آن دارد كه مسلمانان در زمان نزول آيات، در

شرايط سختى از نظر روحى و روانى و مقبوليت اجتماعى قرار داشتند.

اذيتهاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 3

3- مسلمانان صدراسلام ( در مكه ) از سوى كافران و مشركان گرفتار فشار هاى روحى و تنگنا هاى روانى بودند .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت سيجعل

با توجه به نزول اين آيات در مكّه، جمله {سيجعل . ..} بايد وعده اى نزديك به مسلمانان صدراسلام باشد. اين نويد حكايت از آن دارد كه مسلمانان در زمان نزول آيات، در شرايط سختى از نظر روحى و روانى و مقبوليت اجتماعى قرار داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 2 - 1

1 - اقدام مشركان مكه به كينه توزى و آزار مسلمانان ، در صورت دست يافتن بر ايشان

إن يثقفوكم يكونوا لكم أعداء و يبسطوا إليكم أيديهم و ألسنتهم بالسوء

{ثقف} (مصدر {يثقفون}) به معناى رسيدن به چيزى و دست يافتن به آن است.

ارزش انفاق پس از فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 14

14 - جهاد و انفاق مسلمانان در مقطع پيش از فتح مكه ، بسى ارزشمندتر از جهاد و انفاق آنان در مقطع پس از آن بود .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل . .. من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

ارزش انفاق قبل از فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 14

14 - جهاد و انفاق مسلمانان

در مقطع پيش از فتح مكه ، بسى ارزشمندتر از جهاد و انفاق آنان در مقطع پس از آن بود .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل . .. من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

ارزش جهاد پس از فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 14

14 - جهاد و انفاق مسلمانان در مقطع پيش از فتح مكه ، بسى ارزشمندتر از جهاد و انفاق آنان در مقطع پس از آن بود .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل . .. من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

ارزش جهاد قبل از فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 14

14 - جهاد و انفاق مسلمانان در مقطع پيش از فتح مكه ، بسى ارزشمندتر از جهاد و انفاق آنان در مقطع پس از آن بود .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل . .. من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

ارزش مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 3 - 2

2 - { مكه } ، شهرى با عظمت و داراى ارزشى درخور سوگند خداوند

و ه_ذا البلد الأمين

عظمت مكه، از سوگند خداوند به آن و از اشاره با كلمه {ه_ذا} دانسته مى شود; زيرا آوردن اشاره _ به جاى ذكر نام _ يا براى تحقير است و يا تعظيم. سياق آيه شريفه، حاكى از تعظيم است.

استبعاد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - زخرف - 43 - 61 - 4

4 - ترديد و استبعاد مشركان مكه ، در امكان وقوع قيامت

و إنّه لعلم للساعة فلاتمترنّ بها

استقلال فكرى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 12 - 4

4 - كافران مكه ، براى عقيده خود ، هويتى مستقل ، قائل بودند .

اتّبعوا سبيلنا

استكبار مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 10

10- موضع تكبّرآميز و مستكبرانه مشركان مكه در برابر قرآن

و استكبرتم

استهزاهاى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 6 - 1

1- خطاب استهزاگرانه و بى ادبانه كافران مكه به پيامبر ( ص ) به هنگام سخن گفتن با آن حضرت

و قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر

از اينكه كفار، در مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) به جاى خطاب مستقيم با اسم و عنوان، با عنوان موصول و غايب آن حضرت را صدا مى زدند و نيز از اينكه به او نسبتى مى دادند كه خود آن را قبول نداشتند، حاكى از نكته فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 11 - 3

3- خداوند ، تسلى بخش پيامبر ( ص ) در برابر برخورد هاى تمسخرآميز كافران مكه

و قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر إنك لمجنون . .. و ما يأتيهم من رسول إلاّ كان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 13 - 8

8- خداوند ، تسلّى بخش پيامبر ( ص

) در برابر برخورد هاى تمسخرآميز كافران مكه

و ما يأتيهم من رسول إلاّ كانوا به يستهزءون. كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين . لايؤمن

آيات قبل، درباره برخورد عنادآلود كفار مكه با نبوت پيامبراكرم(ص) بود. اينكه در اين آيه ها، برخورد مردمان پيشين با انبياى الهى را توضيح مى دهد، احتمالاً به جهت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 1،2

1- كافران و مشركان مكه ، به هنگام رو به رو شدن با پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را مورد تمسخر و استهزا قرار مى دادند .

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

2- تمسخر و استهزا ، تنها شيوه برخورد مشركان و كافران مكه با شخص پيامبر ( ص ) بود .

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

حرف نفى {إن} و حرف استثنا {إلاّ} پس از آن _ كه بر قصر دلالت مى كند _ و نيز آمدن {هزواً} به صورت مصدر، همگى بيانگر استمرار و شدت در كار استهزا و تمسخر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 4

4- كافران دين ستيز مكه ، وعده ها و تهديد هاى الهى ( عذاب ، كيفراخروى و . . . ) را مورد استهزا و تمسخر قرار مى دادند .

و يقولون متى ه_ذا الوعد

جمله استفهاميه {و يقولون متى ه_ذا الوعد} براى تهكّم و استهزا است.

استهزاهاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 1،2

1- كافران و مشركان مكه ، به هنگام

رو به رو شدن با پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را مورد تمسخر و استهزا قرار مى دادند .

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

2- تمسخر و استهزا ، تنها شيوه برخورد مشركان و كافران مكه با شخص پيامبر ( ص ) بود .

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

حرف نفى {إن} و حرف استثنا {إلاّ} پس از آن _ كه بر قصر دلالت مى كند _ و نيز آمدن {هزواً} به صورت مصدر، همگى بيانگر استمرار و شدت در كار استهزا و تمسخر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 4

4 - مشركان مكه ، با درخواست تحقق معجزه از سوى پيامبر ( ص ) در صدد تمسخر او بودند .

و قالوا لولا أنزل عليه

تعبير {و قالوا لولا أنزل عليه آيات من ربّه} به جاى {لولا يأتينا} ويا {لولا أنزل علينا}، مى تواند براى استهزا و مسخره كردن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 3

3 - موضع گيرى استهزاآميز مشركان مكه ، نسبت به بيان قرآن درباره تولد و زندگى عيسى بن مريم ( ع )

و لمّا ضرب ابن مريم مثلاً إذا قومك منه يصدّون

{صديد} (مصدر {يصدّون}) به معناى خنديدن و فرياد كشيدن و سر و صدا راه انداختن است. اين امور معمولاً به هنگام استهزا، تحقق پيدا مى كند.

اسكان اسماعيل(ع) در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 20

20- { عن أبى الحسن موسى بن جعفر (

ع ) قال : إن إبراهيم ( ع ) لمّا أسكن اسماعيل ( ع ) و هاجر مكة . . . قال : { اللّهم إنى أسكنت من ذرّيتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم . . . فاجعل أفئدة من الناس تهوى إليهم . . . } فأوحى الله إلى ابراهيم عن أصعد أباقبيس فناد فى الناس : يا معشر الخلائق إن الله يأمركم بحج ه_ذا البيت الذى بمكة . . . فهناك . . . وجب الحج على جميع الخلائق . . . ;

از امام كاظم(ع) روايت شده است كه فرمود: آن گاه كه ابراهيم(ع)، اسماعيل و هاجر را در مكه اسكان داد . .. گفت: پروردگارا! {إنى أسكنت من ذرّيتى بواد غير ذى رزع ...}. پس خداوند به او وحى كرد: بر بالاى كوه ابوقبيس برو، پس در ميان مردم ندا ده: اى مردمان! همانا خداوند شما را به حج اين خانه اى كه در مكه است امر كرده ... پس آن جا بود كه حج بر تمام خلايق واجب شد}.

اسكان نسل ابراهيم(ع) در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 1،2،18

1- حضرت ابراهيم ( ع ) برخى از ذريه ( نسل و فرزندان ) خود را در نزديكى خانه خدا اسكان داد .

ربّنا إنى أسكنت من ذرّيتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرّم

2- محل سكونت ذريه حضرت ابراهيم ( ع ) در مكه در نزديكى خانه خدا ، غير قابل كشت و زرع بود .

ربّنا إنى أسكنت من ذريّتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم

18- { عن

أبى عبدالله ( ع ) قال : إن إبراهيم ( ع ) كان نازلاً فى بادية الشام فلمّا ولد له من هاجر اسماعيل . . . فأوحى الله إليه . . . ثم أمره أن يخرج اسماعيل و أُمّه عنها فقال : يا ربِّ إلى أىّ مكان ؟ قال : إلى حرمى و أمنى . . . و هى مكة فأنزل الله عليه جبرائيل بالبراق فحمل هاجر و اسماعيل . . . فوضعه فى موضع البيت . . . فلمّا سرههم ابراهيم و وضعهم . . . ثمّ انصرف عنهم فلمّا بلغ كداء و هو جبل بذى طوى إلتفت إليهم ابراهيم فقال : { ربّنا إنى أسكنت من ذرّيتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم . . . } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: آن گاه كه ابراهيم(ع) در صحراى شام مسكن گزيد و فرزندش اسماعيل از هاجر متولد شد . .. پس خداوند به او وحى كرد ... سپس به او امر كرد كه اسماعيل و مادرش را از آن صحرا خارج كند. پس ابراهيم(ع) گفت: پروردگارا! به كدامين مكان ببرم؟ خداوند فرمود: به سوى حرم امن من ... و آن مكه است. پس خداوند، جبرئيل را با براق ( مركب آسمانى) بر او نازل كرد. پس هاجر و اسماعيل را سوار كرد ... پس او را در جايگاه بيت (كعبه) قرار داد ... پس آن گاه كه ابراهيم(ع) آنان را جايگزين كرد ... سپس از آنان جدا گشته و برگشت ... پس آن گاه كه به {كداء} _ كه كوهى در منطقه ذى طوى است _

رسيد، به سوى آنان توجه كرد و گفت: {ربّنا إنى أسكنت من ذرّيتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم ...} ...}.

اسكان هاجر در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 20

20- { عن أبى الحسن موسى بن جعفر ( ع ) قال : إن إبراهيم ( ع ) لمّا أسكن اسماعيل ( ع ) و هاجر مكة . . . قال : { اللّهم إنى أسكنت من ذرّيتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم . . . فاجعل أفئدة من الناس تهوى إليهم . . . } فأوحى الله إلى ابراهيم عن أصعد أباقبيس فناد فى الناس : يا معشر الخلائق إن الله يأمركم بحج ه_ذا البيت الذى بمكة . . . فهناك . . . وجب الحج على جميع الخلائق . . . ;

از امام كاظم(ع) روايت شده است كه فرمود: آن گاه كه ابراهيم(ع)، اسماعيل و هاجر را در مكه اسكان داد . .. گفت: پروردگارا! {إنى أسكنت من ذرّيتى بواد غير ذى رزع ...}. پس خداوند به او وحى كرد: بر بالاى كوه ابوقبيس برو، پس در ميان مردم ندا ده: اى مردمان! همانا خداوند شما را به حج اين خانه اى كه در مكه است امر كرده ... پس آن جا بود كه حج بر تمام خلايق واجب شد}.

اطمينان كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 47 - 3

3 _ اطمينان كفار مكه به پيروزى خويش هنگام خروج براى جنگ بدر

و لاتكونوا كالذين خرجوا

اعتراض اخروى مشركان مكه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 4

4 _ نازل نشدن قرآن موجب اعتراض گمراهان و مشركان در قيامت به سبب نداشتن كتاب آسمانى و دور ماندن از هدايتهاى الهى

أو تقولوا لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

اعراض مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 14 - 1

1- توبيخ مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر روى گردانى از پيامبراكرم ( ص ) ، به رغم دلايل آشكار آن حضرت

و قد جاءهم رسول مبين . ثمّ تولّوا عنه و قالوا معلّم مجنون

اغواگرى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 14 - 11

11 - هشدار خداوند ، به كافران مكه ، درباره تلاش شان براى اغواى مسلمانان

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا. ..و لقد أرسلنا نوحًا إلى قومه ...

بيان قصه طوفان نوح(ع) پس از ذكر برخوردهاى كافران مكه با مسلمانان، احتمال دارد براى هشدار به آنان باشد.

افتراهاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 61 - 6

6- مشركان مكه ، على رغم اسناد سخنان ناروا به خداوند ، مورد عقوبت دنيوى قرار نگرفتند و مهلت حيات پيدا كردند .

كنتم تفترون . و يجعلون لله البن_ت ... و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها

افساد كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 12 - 5

5- كافران مكه ، مردمانى مجرم و تبهكار بودند

.

ربما يودّ الذين كفروا . .. كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين

افساد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 8

8 - فتنه انگيزى مشركان مكه عليه مسلمانان صدر اسلام

أخرجوكم و الفتنة أشد من القتل

اقرار مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 4

4 - اعتراف ناخودآگاه مشركان مكه ، به تأثير خارق العاده قرآن در مخاطبان خود

قالوا ه_ذا سحر

اگر مشركان مكه شاهد چنين تأثيرى نبودند، دليلى نداشت كه آن را سحر معرفى كنند.

اكثريت كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 34 - 10

10 _ اكثر كافران مكه ناآگاه به مستحق بودن عذاب الهى به سبب بازداشتن مؤمنان از مسجدالحرام

و ما لهم ألا يعذبهم اللّه و هم يصدون عن المسجدالحرام . .. و لكن أكثرهم لايعلمون

اكثريت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 4

4 _ بيشتر مشركان مكّه ، مردمانى حق نشنو و نابخرد

إذا رأوك إن يتّخذونك . .. أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

برداشت فوق، با توجه به نزول آيه شريفه در مكه است; چرا كه بيشتر مشركان آن شهر در نيمه نخست بعثت داراى چنين خصلتى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 47 - 10

10 - اكثر مشركان مكه ، كافر بوده و به آيات خدا ، ايمان نياوردند .

و من ه_ؤلاء من يؤمن به و ما يجحد بأي_تنا إلاّ

الك_فرون

به قرينه {و من ه_ؤُلاء من يؤمن به}، {الكافرون}، اكثر مشركان مكه را تشكيل مى دهند.

امكانات مادى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45 - 5

5 - مشركان مكه ( قريش ) ، اندازه يك دهم برخوردارى ملت هاى پيشين را نداشته اند .

و ما بلغوا معشار ما ءاتين_هم

{معشار} يك دهم چيزى را مى گويند (مفردات راغب).

امكانات مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 1

1- قوم عاد ، برخوردار از قدرت و امكانات بس فزون تر از مشركان مكه

و لقد مكّنّ_هم فيما إن مكّنّ_كم فيه

حرف {إن} نافيه است.

امنيت اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 3 - 3

3 - مكه در عصر بعثت ، شهرى امن بوده و ساكنان آن ، بايد همواره در امنيت باشند .

و ه_ذا البلد الأمين

توصيف مكه به {أمين}، يا به معناى {ذو الأمن} و يا به معناى مفعولى (مأمون فيه) است. اين توصيف، علاوه بر بيان وجود امنيت در آن، نشانگر آن است كه خداوند، خواهان تداوم يافتن امنيت آن در همه زمان ها است.

امنيت حرم مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 67 - 1،2،4

1 - مكه ، به خواست خداوند ، حرمى امن است .

أَوَلم يروا أنّا جعلنا حرمًا ءامنًا

2 - امنيت مكه حتى پيش از ظهور اسلام ، برخاسته از خواست خدا بوده است .

أَوَلم يروا أنّا جعلنا حرمًا ءامنًا

4 - مردم جزيرة العرب ،

به حفظ حرمت و امنيت مكه ، پابند بوده اند .

أَوَلم يروا أنّا جعلنا حرمًا ءامنًا و يتخطّف الناس من حولهم

امنيت مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 1،7،8،12،13

1 - تبديل زمين هاى اطراف كعبه به شهرى داراى امنيت ، درخواست ابراهيم ( ع ) از درگاه خداوند

و إذ قال إبرهيم رب اجعل هذا بلداً ءامناً

ظاهر آن است كه مشاراليه {هذا} زمينهاى اطراف كعبه باشد. بر اين مبنا جمله {اجعل ...} حاكى از دو درخواست است: 1_ شهر شدن زمينهاى اطراف كعبه; 2_ برقرار بودن امنيت در آن شهر. قابل ذكر است كه كلمه {بلد} به معناى سرزمينِ داراى حدود و مشخصات و نيز به معناى شهر است. برداشت فوق بر اساس دومين احتمال مى باشد.

7 - امنيت و فراوانى نعمت در شهر مكه ، امورى كارساز در تحقّق اهداف ابراهيم ( ع )

إنى جاعلك للناس إماماً . .. إذ قال إبرهيم رب اجعل هذا بلداً ءامناً و ارزق أهله

مطرح شدن امامت ابراهيم(ع) و مسؤوليت او براى تطهير كعبه و آماده سازى آن براى پرستش خدا، و سپس نقل دعاى آن حضرت (درخواست امنيت شهر مكه و رونق اقتصادى آن)، بيانگر برداشت فوق است.

8 - شهر مكه ، حتى براى كافران نيز بايد جايگاهى امن باشد .

رب اجعل هذا بلداً ءامناً و ارزق . .. من ءامن منهم باللّه و اليوم الأخر

از اينكه ابراهيم(ع) دومين دعاى خويش; يعنى، اعطاى ثمرات را به مؤمنان اختصاص داد، ولى امنيت شهر مكه را به طور مطلق آورد، مى توان به اين نتيجه رسيد كه: آن حضرت امنيت

مكه را براى همگان حتى براى كافران خواسته بود.

12 - خداوند ، دعاى حضرت ابراهيم ( ع ) ( شهر شدن سرزمين مكه و امنيت و رفاه مؤمنان آن ) را مستجاب كرد .

رب اجعل . .. قال و من كفر فأمتعه قليلا

ابراهيم، در دعاى خويش اشاره به اين داشت كه: خداوند، كافران مكه را از روزيهاى خويش محروم سازد. جمله {و من كفر فأمتعه} (ولى آن كس كه كافر شود او را بهره اى اندك خواهم داد) پاسخ منفى خداوند به اين تقاضاى ابراهيم است. رد بخشى از يك درخواست، حكايت از اجابت ديگر درخواستها دارد.

13 - دعاى ابراهيم ( ع ) براى امنيت مكه و برخوردار شدن مؤمنان آن سرزمين از مواهب الهى ، خاطره اى شايسته و بايسته به يادداشتن

و إذ قال إبرهيم رب اجعل هذا بلداً ءامناً و ارزق أهله

برداشت فوق بر اين اساس است كه {إذ} مفعول براى فعل مقدر {اذكر} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 35 - 4

4- مكه ، حرم امن الهى است .

ربّ اجعل ه_ذا البلد ءامنًا

نقل دعاى حضرت ابراهيم(ع) با لسان تمجيد، گوياى استجابت آن دعا از جانب خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 7

7- سرزمين مكه از ديرباز ، از نعمت هاى دنيوى برخوردار و از حوادث هلاكت بار و عذاب هاى الهى محفوظ بود .

بل متّعنا ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى طال عليهم العمر

اين كه خداوند مردم مكه و اجدادشان را از بهره هاى دنيوى به مدت طولانى، برخوردار كرد، حكايت از امنيت

و مصونيت دير پاى سرزمين مكه از حوادث هلاكت بار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 13

13 - مكّه ( مسجد الحرام و محدوده آن ) بايد محيطى أمن براى همگان باشد .

سواء الع_كف فيه و الباد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 10

10 - سرزمين مكه ، حرم امن الهى

أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا

امنيت مكه در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 3 - 3

3 - مكه در عصر بعثت ، شهرى امن بوده و ساكنان آن ، بايد همواره در امنيت باشند .

و ه_ذا البلد الأمين

توصيف مكه به {أمين}، يا به معناى {ذو الأمن} و يا به معناى مفعولى (مأمون فيه) است. اين توصيف، علاوه بر بيان وجود امنيت در آن، نشانگر آن است كه خداوند، خواهان تداوم يافتن امنيت آن در همه زمان ها است.

اميدوارى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 7

7 - اميدوارى كافران مكه ، به پيروزى خود بر پيامبر ( ص ) از طريق ايجاد هياهو و فضاى ناآرام

و قال الذين كفروا لاتسمعوا . .. و الغوا فيه لعلّكم تغلبون

انبيا در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 8

8 - اهل مكه پيش از بعثت پيامبر ( ص ) ، از تعاليم رسولان الهى محروم بودند .

من قبله لقالوا ربّنا لولا أرسلت إلينا

رسولاً فنتّبع ءاي_تك

انتقاد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 2

2 - انتقاد جاهلانه مشركان مكه به نزول وحى بر محمد ( ص ) و نه فردى از اشراف

و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم

انتقام از مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 16 - 5

5- جنگ بدر ، ميدان انتقام الهى از مشركان و ضربه اى سخت و شكننده بر جبهه شرك *

يوم نبطش البطشة الكبرى إنّا منتقمون

طبق نظر مفسران، ممكن است اين آيه نظر به جنگ بدر داشته باشد. اين در صورتى است كه عذاب ذكر شده در آيات پيشين را عذاب دنيوى بدانيم.

انذار اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 4،15

4 - هدف آغازين بعثت پيامبر ( ص ) ، انذار مردم مكه و نواحى آن بوده است .

لتنذر أُمّ القرى و من حولها

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مراد از {حولها} فقط حاشيه مكه باشد و با توجه به اين كه دعوت پيامبر(ص) همگانى بوده _ و نه مخصوص مردم مكه و اطراف آن _ در اين برداشت قيد آغازين افزوده شده است.

15 - انذار مردم مكه ( أُمّ القرى ) و اطراف آن ، از اهداف نزول قرآن است .

أوحينا إليك . .. لتنذر أُمّ القرى

انذار كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 4 - 3

3- هشدار خداوند به كافران

هدايت ناپذير مكه ، مبنى بر اينكه مهلت دادن به آنان به معناى تداوم بخشيدن به زندگيشان نيست ; بلكه همواره در معرض هلاكتند .

ربما يودّ الذين كفروا لو كانوا مسلمين. ذرهم ... فسوف يعلمون. و ما أهلكنا من قرية

ذكر اين آيه، پس از تهديد {فسوف يعلمون} احتمالاً براى دفع اشكال مقدر مى باشد و آن اشكال اين است كه: كفار پس از مهلت يافتن با امر {ذرهم يأكلوا . ..} چنين نپندارند كه زندگيشان ادامه دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 34 - 13

13- هشدار خداوند به كافران استهزاگر مكه

هل ينظرون إلاّ أن تأتيهم المل_ئكة . .. كذلك فعل الذين من قبلهم ... فأصابهم سيئات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 53 - 1

1 - هشدار خداوند به كفار مكه ، مبنى بر پيروزى نزديك مسلمانان بر آنان

سنريهم ءاي_تنا فى الأفاق و فى أنفسهم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه مراد از ضمير {هم} _ به قرينه آيه قبل (ثمّ كفرتم) _ كفار مكه بوده و مقصود از {آفاق} نواحى زمين و از {أنفس} مردم سرزمين جزيرة العرب باشد. بنابر اين جمله {سنريهم آياتنا فى الآفاق و فى أنفسهم} مى تواند اشاره به پيروزى مسلمانان بر كافران داشته باشد.

انذار مردم اطراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 4،15

4 - هدف آغازين بعثت پيامبر ( ص ) ، انذار مردم مكه و نواحى آن بوده است .

لتنذر أُمّ القرى و من حولها

برداشت ياد شده

بر اين اساس است كه مراد از {حولها} فقط حاشيه مكه باشد و با توجه به اين كه دعوت پيامبر(ص) همگانى بوده _ و نه مخصوص مردم مكه و اطراف آن _ در اين برداشت قيد آغازين افزوده شده است.

15 - انذار مردم مكه ( أُمّ القرى ) و اطراف آن ، از اهداف نزول قرآن است .

أوحينا إليك . .. لتنذر أُمّ القرى

انذار مردم مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 92 - 8

8 _ انذار مردم مكه (ام القرى) و اطراف آن، از اهداف نزول قرآن است.

و هذا كتب . .. و لتنذر أم القرى و من حولها

انذار مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 63 - 15

15- هشدار خداوند به مشركان مكه براى اجتناب از اغوا ها و ظاهرسازى هاى شيطان

تالله لقد أرسلنا إلى أمم من قبلك فزيّن لهم الشيط_ن أعم_لهم . .. و لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 3

3- تهديد پيامبر ( ص ) به مشركان مكه ، در امكان نزول عذاب با سقوط قطعاتى از آسمان بر سر آنان

أو تسقط السّماء كما زعمت علينا كسفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 49 - 7

7- تهديد سران مشرك و ستيزه جوى مكه از سوى خداوند

ذق إنّك أنت العزيز الكريم

چنان كه از لحن آيات و برخى از تفاسير استفاده مى شود، اين آيات تعريضى به سردمداران شرك مكه دارد.

انفاق پس

از فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 21

21 - برابر دانستن مؤمنان مجاهد و انفاق گر قبل از فتح مكه ، با مجاهدان و انفاق گران بعد از آن ، از نظر مقام و منزلت در پيشگاه خداوند ، پندارى باطل است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل

انفاق قبل از فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 21

21 - برابر دانستن مؤمنان مجاهد و انفاق گر قبل از فتح مكه ، با مجاهدان و انفاق گران بعد از آن ، از نظر مقام و منزلت در پيشگاه خداوند ، پندارى باطل است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل

انگيزه كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 10

10- برخورد منكرانه كافران و مشركان مكه با قرآن ، برخاسته از منطق و عقل نبود ; بلكه انگيزه نفسانى _ روانى داشت .

و إذا ذكرت ربّك فى القرءان وحده ولّوا على أدب_رهم نفورًا

{نفرت} از مقولات نفسانى - روانى است. بنابراين موضع نفرت آلود مشركان با قرآن، برخاسته از انگيزه هاى نفسانى - روانى آنان بود.

انگيزه مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 10

10- برخورد منكرانه كافران و مشركان مكه با قرآن ، برخاسته از منطق و عقل نبود ; بلكه انگيزه نفسانى _ روانى داشت .

و إذا ذكرت ربّك فى القرءان وحده ولّوا على أدب_رهم

نفورًا

{نفرت} از مقولات نفسانى - روانى است. بنابراين موضع نفرت آلود مشركان با قرآن، برخاسته از انگيزه هاى نفسانى - روانى آنان بود.

اولين نبى در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 44 - 6

6 - خداوند ، براى مشركان مكه قبل از رسول گرامى اسلام ، پيامبرى مبعوث نكرده بود .

و ما أرسلنا إليهم قبلك من نذير

اولين نبى سرزمين مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 8

8 - رسول خدا ( ص ) ، نخستين پيامبر مبعوث شده در سرزمين مكه

لتنذر قومًا ما أتيهم من نذير من قبلك

مراد از {قوماً} مردم سرزمين مكه است و {ما} در {ما أتاهم} نافيه مى باشد; يعنى، مردمى كه پيش از تو براى آنان هشدار دهنده اى مبعوث نشده است.

اهتمام ابراهيم(ع) به امنيت مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 35 - 8

8- عنايت و توجه خاص حضرت ابراهيم ( ع ) به حرمت و امنيت مكه

و إذ قال إبرهيم ربّ اجعل ه_ذا البلد ءامنًا

از اينكه حضرت ابراهيم(ع) در دعاى خويش ابتدا امنيت شهر مكه را مطرح ساخت و آن را از هدايت فرزندانش مقدم شمرد، اهميت امنيت مكه نزد ايشان و عنايت ويژه او نسبت به اين مسأله به دست مى آيد.

اهل مكه در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 133 - 13

13 _ مردم مكه در صدر اسلام از نسلى غير از ساكنان قبلى آن سرزمين

بودند. *

كما أنشأكم من ذرية قوم ءاخرين

ظاهراً مخاطب {أنشأكم} مردم مكه بوده اند. زيرا مكه محل نزول اين آيات بوده است. بنابراين مردم مكه و سرزمينهاى مجاور آن از نسل مردمى غير از ساكنان اصلى آن بوده اند.

اهل مكه و آثار باستانى اصحاب ايكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 79 - 5

5- آثار تاريخى قوم لوط و مردم { ايكه } ( قوم شعيب ) در دسترس مردم جزيرة العرب عصر پيامبر ( ص ) و بر سر راه آنان به طور آشكار قرار داشت .

فانتقمنا منهم و إنهما لبإمام مبين

ضمير تثنيه {إنهما} به {قوم لوط} و {ايكه} باز مى گردد و يكى از معانى امام طريق است (لسان العرب) و {مبين} فاعل به معناى مفعول و به معناى واضح و روشن است. بنابراين معناى جمله {إنهما لبإمام مبين} چنين مى شود: آثار شهر قوم لوط و ايكه بر سر راهى آشكارا برجاست.

اهل مكه و آثار باستانى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 1

1 _ مردم مكّه ، آثار به جا مانده از شهر هلاكت زده قوم لوط را مى ديدند و از آن شهر گذر مى كردند .

و لقد أتوا على القرية التى أُمطرت مطر السوء

فعل {أتوا} به خاطر متعدى شدنش به {على} متضمن معناى {مروا} است. مقصود از آن مردم مكه مى باشد. گفتنى است، طبق نظر مفسران، مقصود از {قريه} در آيه شريفه، ديار قوم لوط است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر -

15 - 79 - 5

5- آثار تاريخى قوم لوط و مردم { ايكه } ( قوم شعيب ) در دسترس مردم جزيرة العرب عصر پيامبر ( ص ) و بر سر راه آنان به طور آشكار قرار داشت .

فانتقمنا منهم و إنهما لبإمام مبين

ضمير تثنيه {إنهما} به {قوم لوط} و {ايكه} باز مى گردد و يكى از معانى امام طريق است (لسان العرب) و {مبين} فاعل به معناى مفعول و به معناى واضح و روشن است. بنابراين معناى جمله {إنهما لبإمام مبين} چنين مى شود: آثار شهر قوم لوط و ايكه بر سر راهى آشكارا برجاست.

اهل مكه و تاريخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 26 - 12

12 - خبر هلاكت ملت هاى كفرپيشه پيشين ، كراراً به گوش مردم مكه رسيده بود .

أوَلم يهد لهم كم أهلكنا من قبلهم من القرون . .. أفلايسمعون

فعل مضارع {يسمعون} در آيه مى تواند اشعار به تكرار شنيدن اين گونه خبرها داشته باشد.

اهل مكه و دعوت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 15

15 _ مردم مكه در واكنش به دعوت پيامبر ( ص ) دو دسته بودند : مؤمن و كافر .

أن أنذر الناس و بشّر الذين ءامنوا . .. قال الكفرون

اهل مكه و سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 40 - 2

2 _ شهر قوم لوط نه چندان دور از شهر مكه و قابل دسترسى براى مردم آن جا

و لقد أتوا على القرية التى

أُمطرت مطر السوء

اهل مكه و فرجام فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 18 - 5

5 - فرجام فرعون و قوم ثمود ، داستانى آشنا براى اهل مكّه و مايه عبرت براى همه مردمان

هل أتيك . .. فرعون و ثمود

سوره {بروج} از سوره هاى مكى است و نام بردن امت هايى مخصوص براى عبرت گرفتن مكّيان از فرجام آنها، بيانگر آگاهى آنان از تاريخ اجمالى آن امت ها است.

اهل مكه و فرجام قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 18 - 5

5 - فرجام فرعون و قوم ثمود ، داستانى آشنا براى اهل مكّه و مايه عبرت براى همه مردمان

هل أتيك . .. فرعون و ثمود

سوره {بروج} از سوره هاى مكى است و نام بردن امت هايى مخصوص براى عبرت گرفتن مكّيان از فرجام آنها، بيانگر آگاهى آنان از تاريخ اجمالى آن امت ها است.

اهل مكه و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 2 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، شخصيتى آشنا و شناخته شده براى مردم مكه

ما ضلّ صاحبكم

خطاب در {ما ضلّ صاحبكم} متوجه مردم مكه است و {صاحب} از ريشه {صحبت} (ملازم و همدم بودن) مشتق است. بنابراين {صاحبكم}; يعنى، كسى كه با شما همدم است و در ميان شما زندگى مى كند و شما از تمام حالات و رفتار او آگاهى داريد.

اهميت امنيت مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 -

7

7 - اهميت آرامش و امنيت شهر مكه و مخدوش نشدن آن ، با درگيرى مؤمنان و مكيان *

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم و أيديكم عنهم ببطن مكّة

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه آيه شريفه در عين امتنان بر مؤمنان، اشاره اى داشته باشد به حرمت سرزمين مكه و اين كه خداوند نخواسته است با درگيرى مؤمنان و مشركان، اين حرمت شكسته شود.

اهميت فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 1 - 5

5 - آزادسازى مكّه براى مسلمانان ، به منزله فتح كامل سنگر هاى دشمن بود .

و الفتح

مطلق آوردن فتح در مورد {فتح مكه} نشانگر صدق فتح كامل بر آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 2 - 5

5 - مردم پس از فتح مكه ، با رضايت و بدون تحميل ، اسلام را پذيرفتند .

يدخلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 3 - 3

3 - فتح مكه ، پيروزى بزرگ و بدون شكست پيامبر ( ص ) در پرتو امداد هاى الهى *

و ينصرك اللّه نصرًا عزيزًا

آرمان فتح مكه و مقهور ساختن مشركان لجوج آن، از بالاترين آرزوها و اهداف مسلمانان به شمار مى رفت. با توجه به اين نكته احتمال مى رود كه نويد الهى به نصرت بدون شكست، نويد به تحقق همين آرمان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 10 - 12

12 - صلح حديبيه و فتح مكه ، پاداش بزرگ الهى به

ثابت قدمان بر پيمان با پيامبر ( ص ) *

و من أوفى . .. فسيؤتيه أجرًا عظيمًا

با توجّه به اين كه پيمان ياد شده، قبل از انعقاد صلح حديبيه صورت گرفته است; احتمال مى رود كه نويد {فسيؤتيه. ..} بر صلح حديبيه و فتح مكه منطبق شود كه پس از اين پيمان رخ داده است; زيرا اگر آن بيعت و پايدارى نبود، نوبت به چنان پيروزى هايى نمى رسيد.

اهميت مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 9

9- عبادت و نماز در كنار خانه خدا ، برخوردار از فضيلت و ارزش بيشترى در مقايسه با ساير سرزمينها

ربّنا إنى أسكنت من ذرّيتى . .. عند بيتك المحرّم ربّنا ليقيموا الصلوة

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه اقامه نماز در غير مكه براى فرزندان حضرت ابراهيم(ع) ممكن بود; ولى حضرت ابراهيم(ع) براى فضيلت عبادت در جوار خانه خدا آن مكان را براى فرزندانش برگزيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 5

5 - شهر مكه ، داراى اهميت ، كرامت و حرمت در پيشگاه خداوند

ربّ ه_ذه البلدة الذى حرّمها

{ه_ذه} اشاره به مكه دارد كه به دليل اهميتش نزد خداوند، اختصاص به ذكر يافته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 27

27 - { عن محمدبن على الرضا ( ع ) ، ( جواد ) قال : . . .و مكة من أمّهات القرى و ذلك قول اللّه عزّوجلّ : { لتنذر أُمّ القرى و من حولها }

;

از امام جواد(ع) روايت شده كه فرمود: . ..مكه يكى از {أمّ القرا}ها است و اين است سخن خداى عزّوجلّ: لتنذر أُمّ القرى و من حولها}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 8

8 - مكه و طائف ، دو شهر مهم جامعه عصر بعثت ، نزد عرب جاهلى

و قالوا . .. على رجل من القريتين

ايمان مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 47 - 8

8 - تعداد كمى از مشركان مكه ، به قرآن ، ايمان آوردند .

و من ه_ؤلاء من يؤمن به

{من} در {من ه_ؤُلاء} تبعيض است و {ه_ؤُلاء} اشاره به مشركان مكه دارد. گفتنى است كه تعبير {من ه_ؤُلاء} _ همان گونه كه برخى گفته اند _ دلالت بر قلّت مى كند.

ايمان نسل كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 30

30- وجود مؤمنانى در نسل و صلب كافران مكه ، مانع نزول عذاب الهى بر آنان *

لولا رجال مؤمنون . .. لم تعلموهم ... لو تزيّلوا لعذّبنا الذين كفروا منهم عذابًا

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از مردان و زنان مؤمن در آيه شريفه، فرزندانى باشند كه از كافران مكه تولد خواهند يافت و به ايمان خواهند گرويد. آنچه مؤيد اين احتمال است، تعبير {لم تعلموهم} و نيز {لو تزيّلوا} مى باشد; زيرا {لو}ى امتناعيه، تفكيك ناپذيرى نسل مؤمن از كافران عصر بعثت را مى رساند.

بازگشت محمد(ص) به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13

- قصص - 28 - 85 - 4،5

4 - اقدام خداوند به دلدارى دادن به پيامبر ( ص ) ، اعلام حمايت از وى و تضمين بازگشت مجدد آن حضرت به مكه

إنّ الذى فرض عليك القرءان لرادّك إلى معاد

كلمه {معاد} اسم مكان و به معناى بازگشت گاه است و بر محل سكونت افراد (خانه، دِه و شهر) اطلاق مى شود; زيرا انسان هر كجا كه برود سرانجام به آن محل بازمى گردد. در آيه مراد از {معاد} شهر پيامبر (مكه) است. درباره شأن نزول اين آيه گفته اند: هنگامى كه پيامبر(ص) به قصد هجرت از مكه خارج شد و به محلى به نام جحفه رسيد دلش هواى مكه كرد و از اين كه زادگاه خود و پدرانش و حرم جدش حضرت ابراهيم(ع) را به ناچار ترك مى كند، سخت ناراحت شد. در اين حال آيه بالا نازل گرديد و خداوند او را دلدارى داد و حمايت قطعى خود را از آن حضرت اعلام كرد و وعده فرمود كه او را بار ديگر به مكه باز خواهد گرداند.

5 - نويد خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر دگرگون ساختن وضع مكه و غلبه دادن توحيد و ايمان بر شرك و كفر ( به هنگام بازگرداندن مجدد وى به آن شهر )

لرادّك إلى معاد

{معاد} در آيه، نكره موصوفه است كه صفت آن حذف شده و تقدير آن چنين است: {لرادُّك إلى معاد غير ما هو الآن; ترا به شهرى بازمى گرداند كه وضع آن غير از وضعى باشد كه الآن دارد}. بنابراين تعبير ياد شده به بازگشت فاتحانه پيامبر(ص) به مكه و دگرگون شدن اوضاع آن

شهر با ورود آن حضرت اشاره دارد.

بانيان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 3 - 3

3 - ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، در تأسيس مكه نقش به سزايى داشتند .

لا أُقسم به_ذا البلد . .. و والد و ما ولد

بت پرستى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 6

6 - مردم مكّه پيش از بعثت پيامبراكرم ( ص ) و نزول قرآن ، برهه اى طولانى در شرك و بت پرستى بسر مى بردند .

بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى جاءهم الحقّ و رسول مبين

بت پرستى در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 1

1 - شرك و بت پرستى در كنار كعبه ( خانه توحيد ) ، نمونه اى بارز از اقدام انسان ها براى تغيير آيين پيامبران و انحراف از طريقه آنان

فتقطّعوا أمرهم بينهم . .. فذرهم فى غمرتهم

{وَذْر} (مصدر {ذرهم}) به معناى ترك كردن و وا نهادن است. ضمير {هم} _ به قرينه مقام _ كنايه از مردم مكّه و پيرامون آن است; كه سيره يكتاپرستى حضرت ابراهيم(ع) را تغيير دادند و به شرك ورزى روى آوردند و بر آن پافشارى كردند {غمرة} به معناى غرقاب است و در اين جا استعاره از ورطه جهل و گمراهى مى باشد.

بت پرستى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 19 - 1

1 - سرزنش مشركان مكه از سوى خداوند

، به خاطر پرستش خدايان ( لات ، عزى ، و منات ) بدون هيچ برهان و پشتوانه علمى

أفرءيتم اللّ_ت و العزّى . و منوة الثالثة الأُخرى

آيات پيشين _ به ضميمه استفهام انكارى در {أرأيتم} _ اشاره به آن دارد كه رهنمودهاى پيامبر(ص) متكى به شهود بود; اما مشركان در دعاوى خويش از هرگونه دليل و برهان بى بهره بودند.

بشارت فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 7

7 - نويد الهى ، به تحقق نعمت كامل فتح مكه ، در پى صلح حديبيه

إنّا فتحنا لك . .. و يتمّ نعمته عليك

{يتمّ نعمته} بيانگر نتيجه اى است كه خداوند نويد تحقق آن را به پيامبر(ص) داد; يعنى، صلح حديبيه راه را با مسالمت بر روى مسلمانان باز كرد و اين نعمت بزرگى بود; اما اتمام اين نعمت در آن روز صورت مى گرفت كه مسلمانان فاتح مكه و صاحب اختيار آن باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 10

10 - پيامبر ( ص ) مأمور ابلاغ بشارت خداوند ( قريب الوقوع بودن فتح مكه ) ، به مسلمانان مشتاق و منتظر

و أُخرى تحبّونها . .. و بشّر المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 1 - 4

4 - خداوند ، مسلمانان صدر اسلام را از پيش به فتح مكه و امداد هاى خود بشارت داد .

إذا جاء نصر اللّه و الفتح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نصر - 110 - 2

- 2

2 - خداوند ، به پيامبر ( ص ) بشارت داد كه فتح مكه را درك خواهد كرد و استقبال قبايل عرب را از اسلام ، به چشم خود خواهد ديد .

و رأيت الناس يدخلون فى دين اللّه أفواجًا

بلندى مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 27 - 12

12 - ارتفاع سطح زمين مكّه ، بيشتر از مناطق پيرامون آن است .

يأتوك. .. من كلّ فجّ عميق

{عمق} (مصدر {عميق}) به مسافت طولانى اى گفته مى شود كه امتداد آن به طرف پايين كشيده شده است. بنابراين به كارگيرى كلمه {عميق} به جاى {بعيد} يا بدان اعتبار است كه سرزمين مكه چون از ديگر مناطق پيرامونش مرتفع تر است، مردمى كه به سوى آن مى آيند، از پايين به بالا در حركت اند. و يا اين كه چون زمين، سطحى دايره اى دارد حركت مردم از دور به صورت حركت به بالا ديده مى شود. برداشت ياد شده بر پايه فرض اول است.

بنى اسرائيل و مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 1

1 _ بسيارى از بنى اسرائيل عصر پيامبر ( ص ) داراى روابط دوستانه با مشركان مكه و پذيراى ولايت آنان بودند .

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

بنا به گفته برخى از مفسران مراد از {الذين كفروا} مشركان مكه مى باشد.

بهانه جويى اشراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 124 - 1

1 _ مجرمان سردمدار مكه از ايمان به رسالت پيامبر(ص) و

آيات خدا به بهانه هاى واهى سر باز مى زدند.

أكبر مجرميها . .. قالوا لن نؤمن

بهانه جويى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 8 - 4

4- درخواست نزول ملائكه ، جهت اثبات حقانيت ادعاى پيامبر ( ص ) از سوى كافران مكه ، بهانه اى بيش نبود .

لو ما تأتينا بالملئكة . .. ما ننزّل الملئكة إلاّ بالحقّ

قيد {إلاّبالحق} مى تواند احترازى باشد; يعنى، نزول فرشتگان تنها در صورت وجود مصلحت و حكمت تحقق پذير است، در حالى كه در تقاضاى كفار چنين مصلحتى نيست. مضافاً به اينكه {إذاً منظرين} نيز دلالت مى كند بر اينكه آنان، حتى پس از آمدن ملائكه هم حقانيت پيامبر(ص) را نمى پذيرفتند.

بهانه جويى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 3

3- مشركان مكه ، با درخواست معجزه ، درصدد بهانه جويى و دستيابى به منافع خويش بودند نه كشف حقانيت پيامبر ( ص )

و لقد صرّفنا للناس فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل فأبى أكثر الناس إلاّ كفورًا . و قا

از اينكه مشركان براى شناخت حقانيت پيامبر(ص) راههاى گوناگون موجود را رها كرده و ايمان خود را منحصر به برآوردن پيشنهادهاى محدودى، كردند كه بيشتر منافع مادى اشان را تأمين مى كرد، مطلب فوق قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 3

3- تنها دستاويز مشركان مكه براى ايمان نياوردن به پيامبر اسلام ( ص ) ، بشر بودن آن حضرت بود .

قالوا أبعث الله

بشرًا رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 8

8- درخواست معجزه از سوى مشركان ستم پيشه مكه ، در جهت بهانه جويى بود ; نه حقيقت طلبى .

فليأتنا. .. أفهم يؤمنون

خداوند، درخواست معجزه از طرف مشركان را به اين دليل ردّ فرمود كه آنان مانند مشركان اقوام گذشته، قصد ايمان آوردن نداشتند. بنابراين چنين درخواستى بهانه و دست آويزى بيش نبود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 8،22

8 - رد شدن ادعاى مشركان مكه ( ربوده شدن آنان در صورت گرويدن به آيين پيامبر ( ص ) ) از سوى خداوند

و قالوا . .. نتخطّف من أرضنا أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا

22 - { عن زين العابدين ( ع ) إنّه اجتمعت قريش إلى أبى طالب و رسول اللّه عنده . . . و قالت و اللّه لو سمعت به_ذا فارس و الروم لأختطفتنا من أرضنا و لقلعت الكعبة حجراً حجراً ، فنزل { و قالوا إن نتّبع الهدى معك } . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده: همانا قريش نزد ابى طالب جمع شدند، در حالى كه رسول خدا(ص) نزد وى بود. .. و گفتند به خدا سوگند اگر اين پيروى از محمد(ص) را اهل فارس و روم بشنوند، ما را از سرزمينمان مى ربايند و كعبه را سنگ به سنگ از جا خواهند كند پس اين آيه نازل شد: {و قالوا إن نتّبع الهدى معك نتخطّف من أرضنا}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 -

44 - 2

2 - مشركان مكه ، مردمى عناد پيشه و بهانه جو بودند .

و لو جعلن_ه قرءانًا أعجميًّا لقالوا لولا فصّلت ءاي_ته ءاْعجمىّ و عربىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 23

23 - ادعاى تازگى و پيشينه نداشتن معارف اسلام ، از بهانه هاى مشركان مكه

شرع لكم . .. كبر على المشركين ما تدعوهم إليه

با توجه به اين كه آيات پيشين در مورد مشركان بوده است، ذكر سابقه معارف توحيدى در شرايعت هاى پيشين; مى تواند ناظر به اين نكته باشد كه مشركان مكه به بهانه تازگى معارف اسلامى تلاش در انكار آن داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 5

5 - بهانه جويى هاى پياپى و گوناگون مشركان مكه ، در برابر پيامبر ( ص ) و قرآن

قالوا ه_ذا سحر . .. و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان

از اين كه مشركان مكه گاهى قرآن را به سحر متهم مى كردند و گاهى فقر و تنگدستى پيامبر(ص) را بهانه قرار مى دادند، مطلب بالا استفاده مى شود.

بى احترامى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 2 - 3،6

3 - مردم مكه ، حرمت پيامبر ( ص ) را پاس نداشته ، به ساحت آن حضرت اسائه ادب مى كردند .

و أنت حلّ به_ذا البلد

{حِلّ} نقطه مقابل {حرمت} است; اطلاق آن بر امور حلال، از باب توصيف به مصدر است(مصباح). حلال شمرده شدن پيامبر(ص)، به اين معنا است كه آن حضرت را از حقوق اجتماعى

خود در مكه محروم كرده و او را همسان ديگر ساكنان مكه، گرامى نمى داشتند.

6 - تجويز آزار رسانى به پيامبر ( ص ) از سوى ساكنان مكه ، هتك حرمت آن سرزمين و اقدامى شگفت انگيز است .

لا أُقسم به_ذا البلد . و أنت حلّ به_ذا البلد

جمله {و أنت حلّ} _ در سومين معناى {حلّ} (حلال شمردن نقض حريم پيامبر(ص) _ بيانگر نمونه اى براى آيات بعد است كه انسان را با رنج و زحمت، همراه خوانده است. خداوند با بيان آزار رسانى مردم مكه، به پيامبر(ص) و ابراز تعجب از رفتار آنان، رسول اكرم را براى شكيبايى و مقاومت در برابر آزارهاى آنان، آماده مى سازد.

بى ادبى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 6 - 1

1- خطاب استهزاگرانه و بى ادبانه كافران مكه به پيامبر ( ص ) به هنگام سخن گفتن با آن حضرت

و قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر

از اينكه كفار، در مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) به جاى خطاب مستقيم با اسم و عنوان، با عنوان موصول و غايب آن حضرت را صدا مى زدند و نيز از اينكه به او نسبتى مى دادند كه خود آن را قبول نداشتند، حاكى از نكته فوق است.

بى اعتنايى به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 21

21 _ پيامبر(ص) موظف به مبارزه منفى با مشركان مكه از راه بى اعتنايى به شبهات و دروغپردازيهاى آنان است.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

رها كردن مشركان و اعتنا نكردن

به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است كه خداوند پيامبر(ص) را به آن فرمان مى دهد.

بى ايمانى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 4

4- ناباورى مشركان مكه در نزول عذاب ، با فرو ريختن اجرام و قطعه هايى از آسمان بر آنان

أو تسقط السّماء كما زعمت علينا كسفًا

{الزعم} به معناى حكايت سخنى است كه در مظنه دروغ باشد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 9

9- مشركان مكه ، نسبت به آسمانى بودن قرآن و رسالت الهى پيامبر ( ص ) بى اعتقاد بودند .

أو ترقى فى السّماء و لن نؤمن لرقيّك حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

از اينكه آنان، نامه و كتابى را از پيامبر(ص) خواستند كه خود از آسمان آورده باشد، حكايت از آن دارد كه: قرآن را _كه به صورت وحى بر آن حضرت نازل مى شده است _ قبول نداشتند.

بى تأثيرى جوسازى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 8

8 - كافران مكه ، شاهد تأثير ژرف قرآن بر قلب ها و نامطمئن از كارآيى جنجال آفرينى و تدابير خود ، در جلوگيرى از اين تأثيرگذارى

قال الذين كفروا . .. لعلّكم تغلبون

واژه {لعلّ} در موردى به كار مى رود كه نتيجه آن قطعى نيست.

بى عقلى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 4

4 _ بيشتر مشركان مكّه ، مردمانى حق نشنو و نابخرد

إذا

رأوك إن يتّخذونك . .. أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

برداشت فوق، با توجه به نزول آيه شريفه در مكه است; چرا كه بيشتر مشركان آن شهر در نيمه نخست بعثت داراى چنين خصلتى بودند.

بى منطقى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 9

9- برخورد كافران و مشركان مكه با قرآن ، اساس علمى و عقلانى نداشت ; بلكه برخاسته از انگيزه هاى نفسانى _ روانى آنان بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

خداوند، حاصل تبيين تنوع و گوناگونى آيات خويش را براى مشركان، نفرت آنان معرفى مى كند و اين، نشان مى دهد كه آنان، به جاى برخورد منطقى با آيات الهى، برخورد روانى _ نفسانى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 10

10- برخورد منكرانه كافران و مشركان مكه با قرآن ، برخاسته از منطق و عقل نبود ; بلكه انگيزه نفسانى _ روانى داشت .

و إذا ذكرت ربّك فى القرءان وحده ولّوا على أدب_رهم نفورًا

{نفرت} از مقولات نفسانى - روانى است. بنابراين موضع نفرت آلود مشركان با قرآن، برخاسته از انگيزه هاى نفسانى - روانى آنان بود.

بى منطقى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 9

9- برخورد كافران و مشركان مكه با قرآن ، اساس علمى و عقلانى نداشت ; بلكه برخاسته از انگيزه هاى نفسانى _ روانى آنان بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ

نفورًا

خداوند، حاصل تبيين تنوع و گوناگونى آيات خويش را براى مشركان، نفرت آنان معرفى مى كند و اين، نشان مى دهد كه آنان، به جاى برخورد منطقى با آيات الهى، برخورد روانى _ نفسانى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 10

10 _ مشركان مكّه ، پذيراى هيچ سخن حق و منطقى در جهت مخالفت با عقيده شان نبودند .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا . .. و سوف يعلمون حين يرون العذاب من أضلّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 5

5 - اقدام مشركان مكه به جنگ تبليغاتى عليه پيامبر ( ص ) ، به دليل ناتوانى از مقابله منطقى با آن حضرت

و لمّا جاءهم الحقّ قالوا ه_ذا سحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 8

8 - مشركان مكه ، مردمانى ستيزه جو و بى منطق

بل هم قوم خصمون

بينش اشراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 124 - 4

4 _ سردمداران مشركان مكه خود را همشأن پيامبر(ص) در استحقاق نزول وحى و كتاب آسمانى مى دانستند.

أكبر مجرميها . .. لن نؤمن حتى نؤتى مثل ما أوتى رسل الله

بينش اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 46 - 16

16 - هشدار دادن به مردم از عذابى كه در پيش رو دارند ، در نگاه مردم مكه سخن جنون آميز تلقى مى شد .

ثمّ تتفكّروا ما

بصاحبكم من جِنّة إن هو إلاّ نذير لكم بين يدى عذاب شديد

بينش كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 6 - 4،5

4- كافران مكه ، نزول وحى بر پيامبر ( ص ) را ، ادعايى بيش نمى دانستند .

قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر

ذكر نكردن منشأ نزول ذكر و مجهول آوردن فعل {نُزِّل} و نيز با استهزا بيان كردن آن، مى تواند به منظور ياد شده باشد.

5- نزول وحى از جانب خداوند بر بشر ، امرى غير قابل قبول و به دور از عقل و خرد و در حد ديوانگى در بينش كافران مكه

قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر إنك لمجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 2،4،6

2- كافران مكه ، دليل صداقت پيامبر ( ص ) را در ادعاى نزول وحى ، آمدن ملائكه براى تصديق او مى دانستند .

لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

4- كافران مكه ، بر اين باور بودند كه نزول هر نوع پيام آسمانى بر بشر ، بايد همراه با شاهد آسمانى محسوسى باشد . *

قالوا . .. لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

درخواست كافران از پيامبر(ص) براى آوردن ملائكه جهت تصديق نبوتش، ممكن است از اين رو باشد كه: آنان ارتباط بشر با خداوند را غير ممكن مى دانستند و براى قبول نبوت بشر، خواستار آوردن شاهد آسمانى بودند و ذكر نام ملائكه شايد به عنوان نمونه و يا شناخته شده بودن آنان باشد.

6- كافران و مشركان مكه ، ملائكه را موجوداتى قابل احساس براى

همگان مى دانستند .

قالوا . .. لو ما تأتينا بالملئكة

از تعبير {لو ما تأتينابالملئكة} (چرا فرشته اى نمى آورى؟) استفاده مى شود كه آنان، فرشتگان را موجوداتى محسوس و قابل رؤيت مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 7،8،9

7- كافران و مشركان مكه ، نسبت به نام { رحمان } براى خداوند ، بسيار حساس و منكر رحمانيت او بودند .

و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

اختصاص به ذكر يافتن نام {رحمان} از ميان ديگر نام هاى مقدس پروردگار و نيز تكرار {هم}، بيانگر برداشت ياد شده است.

8- كافران مكه ، منكر خداى رحمان بودند .

و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

گفتنى است كه كافران منكر نام رحمان بودند; به اولويت استفاده مى شود كه منكر ذات خداى رحمان نيز بوده اند.

9- آسمانى بودن قرآن ، مورد انكار كافران و مشركان مكه بود .

و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه مقصود از {ذكر} قرآن كريم باشد، چنان كه در موارد متعدد در قرآن _ از جمله آيه دوم همين سوره _ از قرآن به {ذكر} ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 12 - 4

4 - كافران مكه ، براى عقيده خود ، هويتى مستقل ، قائل بودند .

اتّبعوا سبيلنا

بينش مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 5

5 _ مشركان و گمراهان مكه، در صورت نازل نشدن قرآن، خويشتن را در قيامت معذور مى دانستند و دورى از رحمت

خدا را بى عدالتى مى شمردند.

أن تقولوا إنما أنزل الكتب على طائفتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 3

3 _ مشركان مكه خويشتن را شايسته تر از ديگران براى دريافت حقايق مى پنداشتند.

لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 2

2_ مشركان مكه ، سرگذشت نوح و قوم او را ، داستانى ساختگى و بافته پيامبر ( ص ) مى پنداشتند .

و لقد أرسلنا نوحًا . .. أم يقولون افتري_ه

برداشت فوق ، براين اساس است كه ضمير مفعولى در {إفتراه} به داستان نوح(ع) و قوم او كه در آيات پيشين آمده ، باز گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 1،2

1- مشركان مكه ، بت پرستى خود و پدرانشان را برخاسته از مشيت خداوند مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا

با توجه به مكى بودن سورهء نحل و نيز قرينه {كذلك فعل الذين من قبلهم} مراد از {الذين أشركوا} مشركان مكه است.

2- مشركان مكه ، جبرى مسلك بوده و عمل خود را بر اساس مشيت خداوند مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 7

7- مشركان مكه ، مبعوث شدن انسان زوال پذير را براى نبوت ، قبول نداشتند . *

و أقسموا بالله جهد

أيم_نهم لايبعث الله من يموت

به قرينه آيات قبل _ كه درباره بعثت انبيا و مورد انكار قرار گرفتن آن از سوى مشركان بود _ احتمال دارد مراد آيه نكته ياد شده باشد; يعنى، منظور از {يبعث} برانگيختن براى نبوت باشد نه حشر اخروى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 5

5- مشركان مكه ، نزول وحى به انسان را قبول نداشتند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم

آيه درصدد تعريض به مشركان و جواب گويى به آنان است كه طبق قرينه ها و آيات ديگر قرآن كريم (سوره يونس ، آيه 2) آنها مبعوث شدن انسان را از جانب خداوند براى پيامبرى قبول نداشتند. فعل {نوحى} در آيه قرينه و نشانه اى است بر نكته فوق.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 7

7- مشركان مكه ، جنس مذكر را بسى ارزشمندتر و با اهميت تر از زن مى دانستند .

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

از اينكه از واژه {إناث} (زنان) به جاى هر واژه ديگرى مثل {بنات} (دختران) براى بيان مقصود استفاده شده است، مى تواند به منظور اشاره به اين واقعيت داشته باشد كه مشركان با ادعاى مؤنث بودن ملائكه در صدد عيب جويى از خدا بودند و چنين امرى، حكايت مى كند كه آنان، ذهنيت منفى در باره زن داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 5

5- مشركان مكه ، قرآن را على رغم بى مانندى اش ، معجزه

نمى دانستند .

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ . .. و قالوا لن نؤمن لك

از اينكه خداوند، پس از توصيف قرآن به معجزه و بى مانند بودن، درخواست معجزه حسى آنان را نقل مى كند، مى تواند به نكته فوق اِشعار داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 91 - 2

2- توانايى مادى و امكانات سرشار دنيوى ، ملاك پيامبرى و پيشوايى در ديد مشركان مكه

لن نؤمن لك حتى . .. تكون لك جنّة من نخيل و عنب

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه خواسته مشركان مكه، داشتن مال، مكنت و باغ بوده است نه معجزه اقتراحى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 9

9- مشركان مكه ، داراى تصورى مادى و جسمانى از خدا و ملائكه

تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

{قبيلاً} به معناى رو در رو شدن و مشاهده آمده است و از آن نكته فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 1

1- مشركان مكه ، برگزيده شدن نوع بشر براى پيامبرى را منكر بودند و آن را امرى امكان ناپذير و ناشدنى تلقى مى كردند .

و ما منع الناس . .. إلاّ أن قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

{ال} در {الناس} عهد است و با توجه به آيات سابق مراد از آن، مشركان مكه هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 5 - 5

5- زيبايى و گيرايى قرآن ، پذيرفته شده و مسلّم در نظر

مشركان مكه

بل هو شاعر

از آن جايى كه شعر از زيبايى و گيرايى خاصى برخودار است; بدين سبب مشركان، پيامبر(ص) را شاعر مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 13

13- عالمان دينى و آگاهان به كتاب هاى آسمانى ، داراى منزلت و جايگاه اجتماعى نزد مشركان مكه

فس_لوا أهل الذكر

ارجاع مشركان به عالمان دينى و آگاهان به تاريخ انبيا، بيانگر اين نكته است كه اين عالمان، از جايگاهى خاص در ميان مشركان برخوردار بودند و سخنان اين قشر نزد آنان مورد پذيرش بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 7،9

7- كافران و مشركان مكه ، نسبت به نام { رحمان } براى خداوند ، بسيار حساس و منكر رحمانيت او بودند .

و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

اختصاص به ذكر يافتن نام {رحمان} از ميان ديگر نام هاى مقدس پروردگار و نيز تكرار {هم}، بيانگر برداشت ياد شده است.

9- آسمانى بودن قرآن ، مورد انكار كافران و مشركان مكه بود .

و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه مقصود از {ذكر} قرآن كريم باشد، چنان كه در موارد متعدد در قرآن _ از جمله آيه دوم همين سوره _ از قرآن به {ذكر} ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 4

4 - در ديدگاه مشركان مكه فرشتگان ، دختران خدا و همانند او در صفات

و إذا بشّر أحدهم بما ضرب للرحم_ن مثلاً

با توجه به اين كه {مَثَل} در آيه به معناى

شبيه است، مى توان گفت كه مشركان مكه معتقد به همسانى فرشتگان با خدا بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 3

3 - ثروت و اشرافيت ، ملاك تمامى ارزش ها _ حتى ارزش هاى دينى _ در نگاه مشركان مكه

لولا نزّل ه_ذا القرءان . .. عظيم

مشركان در مقام اعتراض به پيامبر(ص) اظهار مى داشتند: اگر وحى اصالت داشت، مى بايست بر اشراف نازل مى شد. از اين نكته استفاده مى شود كه ملاك ارزش براى آنان، مال و مقام بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 35 - 1

1- مرگ ، پايانى ابدى بر حيات انسان ، در بينش مشركان مكه

إنّ ه_ؤلاء ليقولون . إن هى إلاّ موتتنا الأُولى و ما نحن بمنشرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 12

12 - { قال الرضا ( ع ) : لم يكن أحد عند مشركى أهل مكّة أعظم ذنباً من رسول اللّه ( ص ) لأنّهم كانوا يعبدون من دون اللّه ثلثمأة و ستّين صنماً ، فلمّا جاءهم ( ص ) بالدعوة إلى كلمة الإخلاص ، كبر ذلك عليهم و عظم . . . فلمّا فتح اللّه عزّوجلّ على نبيّه ( ص ) مكة قال له يا محمّد : { إنّا فتحنا لك [ مكة ] فتحاً مبيناً ليغفر لك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر } عند مشركى أهل مكة ;

امام رضا(ع) فرمود: هيچ كس در نزد مشركان عرب، گناهش از گناه رسول

خدا(ص) بزرگ تر نبود; زيرا مشركان 360 بت را مى پرستيدند و چون پيامبر(ص) آنان را به كلمه توحيد و اخلاص دعوت كرد، در نظر آنان [گناه] بزرگ و عظيم بود . .. پس چون خداى عزّوجلّ، مكه را براى پيامبرش فتح كرد; به آن حضرت فرمود: اى محمد! ما مكه را با فتح آشكارى براى تو فتح كرديم، تا خدا گناهان گذشته و آينده تو در نزد مشركان اهل مكه را بپوشاند}.

پرسشهاى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 6

6 - يگانگى خداوند در تدبير جهان ، محور پرسش هاى ترديدآميز اهل مكّه در عصربعثت *

عمّ يتساءلون

گرچه بخش عظيمى از آيات اين سوره درباره حوادث قيامت است; ولى آيات آغازين آن _ كه درباره قدرت خدا و حاكميت خواست او بر جهان است _ مى تواند قرينه باشد كه مورد سؤال در {يتسائلون} وابستگى همه كارها به خداوند و بى نقش بودن بت ها در كار تدبير جهان است.

پسردوستى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 7

7- مشركان مكه ، جنس مذكر را بسى ارزشمندتر و با اهميت تر از زن مى دانستند .

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

از اينكه از واژه {إناث} (زنان) به جاى هر واژه ديگرى مثل {بنات} (دختران) براى بيان مقصود استفاده شده است، مى تواند به منظور اشاره به اين واقعيت داشته باشد كه مشركان با ادعاى مؤنث بودن ملائكه در صدد عيب جويى از خدا بودند و چنين امرى، حكايت مى كند

كه آنان، ذهنيت منفى در باره زن داشته اند.

پيشگويى ارتداد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 15 - 2

2- اخبار خداوند از رفع محدود عذاب دنيوى مشركان مكه و بازگشت دوباره آنان به كفر و شرك

إنّا كاشفوا العذاب قليلاً إنّكم عائدون

برداشت يادشده بر اين اساس است كه عذابى كه در آيات پيشين از آن ياد شده، عذاب دنيوى باشد. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: ما عذاب دنيوى را براى زمانى اندك برخواهيم داشت; يعنى، در دنيا كه اصولاً مجالى اندك است عذاب را از شما برمى داريم; اما انتقام به قيامت موكول خواهد شد.

پيشگويى فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 4

4 - اخبار ضمنى خداوند ، از فتح مكه به دست مسلمانان *

عسى اللّه . .. مودّة

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه اين مودّت، عملاً با فتح مكه تحقق يافت.

تأمين معاش مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 60 - 5

5 - مسلمانان مكه ، در صورت هجرت از مكه ، نگران معاش خود بودند .

إنّ أرضى وسعة . .. و كأيّن من دابّة لاتحمل رزقها اللّه يرزقها و إيّاكم

اين كه خداوند پس از توصيه به هجرت براى حفظ ارزش دينى، رازقيت خود را مطرح مى كند و يادآورى مى كند كه خيلى از جنبندگان، قادر به تأمين روزى خود نيستند، احتمال دارد درصدد دفع توهم و پرسشى باشد كه مسلمانان، آن را در

ذهن خود داشته اند. برداشت بالا براساس احتمال ياد شده است.

تاريخ مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 1،12

1 - تبديل زمين هاى اطراف كعبه به شهرى داراى امنيت ، درخواست ابراهيم ( ع ) از درگاه خداوند

و إذ قال إبرهيم رب اجعل هذا بلداً ءامناً

ظاهر آن است كه مشاراليه {هذا} زمينهاى اطراف كعبه باشد. بر اين مبنا جمله {اجعل ...} حاكى از دو درخواست است: 1_ شهر شدن زمينهاى اطراف كعبه; 2_ برقرار بودن امنيت در آن شهر. قابل ذكر است كه كلمه {بلد} به معناى سرزمينِ داراى حدود و مشخصات و نيز به معناى شهر است. برداشت فوق بر اساس دومين احتمال مى باشد.

12 - خداوند ، دعاى حضرت ابراهيم ( ع ) ( شهر شدن سرزمين مكه و امنيت و رفاه مؤمنان آن ) را مستجاب كرد .

رب اجعل . .. قال و من كفر فأمتعه قليلا

ابراهيم، در دعاى خويش اشاره به اين داشت كه: خداوند، كافران مكه را از روزيهاى خويش محروم سازد. جمله {و من كفر فأمتعه} (ولى آن كس كه كافر شود او را بهره اى اندك خواهم داد) پاسخ منفى خداوند به اين تقاضاى ابراهيم است. رد بخشى از يك درخواست، حكايت از اجابت ديگر درخواستها دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 92 - 9،11

9 _ قدمت عمران و آبادى شهر مكه

و لتنذر أم القرى و من حولها

ظاهراً مقصود از {أم القرى} شهر مكه است. كاربرد اين نام از جانب خداوند گواهى بر قدمت عمران و آبادانى و

تشكيل جامعه و شهرنشينى در مكه است.

11 _ شهر مكه، مركز سرزمين حجاز در اوان ظهور اسلام

و لتنذر أم القرى و من حولها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 133 - 13

13 _ مردم مكه در صدر اسلام از نسلى غير از ساكنان قبلى آن سرزمين بودند. *

كما أنشأكم من ذرية قوم ءاخرين

ظاهراً مخاطب {أنشأكم} مردم مكه بوده اند. زيرا مكه محل نزول اين آيات بوده است. بنابراين مردم مكه و سرزمينهاى مجاور آن از نسل مردمى غير از ساكنان اصلى آن بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 35 - 7

7- مكه در عصر حضرت ابراهيم ( ع ) داراى بافت شهرى بود .

و إذ قال إبرهيم ربّ اجعل ه_ذا البلد ءامنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 6

6- سرزمين مكه و محدوده اطراف خانه خدا ، محلى مناسب براى ابراز عقيده توحيدى و عبادت خداى يگانه

ربّنا إنى أسكنت من ذرّيتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرّم ربّنا ليقيموا الصلوة

از اينكه حضرت ابراهيم(ع) فرزندانش را از محل سابق، كه سرزمين بت پرستان بود، به سرزمين مكه برد و هدف از هجرت را عبادت و نماز اعلام كرد، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 5

5- شهر مكه ، قبل از هجرت براى مسلمانان ، شايسته و مناسب زندگى نبود

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوّئنّهم فى الدنيا حسنة

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 112 - 14

14- روى آورى فقر ، گرسنگى و ناامنى به شهر مكه پس از آبادانى آن ، در نتيجه كفران نعمت هاى الهى

ضرب الله مثلاً قرية كانت ءامنة مطمئنّة . .. فأذقها الله لباس الجوع و الخوف بما ك

برداشت فوق _ چنان چه عده اى از مفسّران گفته اند _ بنابراين احتمال است كه مورد مثال آيه، قحطى شهر مكه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 6

6- مكه در آغاز بعثت پيامبر ( ص ) ، سرزمينى كم آب بود و مكيان نيازمند به منابع دايمى آب بودند .

تفجر لنا من الأرض ينبوعًا

درخواست مشركان مكه از پيامبر(ص) براى ايجاد چشمه اى جوشان، احتمال دارد به خاطر، نياز شديد آنان به منابع آب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 4،7

4- انديشه كفر و شرك ، داراى سابقه طولانى در سرزمين مكه

عن ذكر ربّهم معرضون . أم لهم ءالهة ... بل متّعنا ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى طال عليهم

از اين كه خداوند، پدران و اجداد مردم مكه را جزء اعراض كنندگان از خدا و بهره مندان از متاع هاى دنيوى و عمرى طولانى برشمرده، برداشت ياد شده قابل استفاده است.

7- سرزمين مكه از ديرباز ، از نعمت هاى دنيوى برخوردار و از حوادث هلاكت بار و عذاب هاى الهى محفوظ بود .

بل متّعنا ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى طال عليهم العمر

اين كه خداوند مردم مكه و اجدادشان را از بهره هاى دنيوى

به مدت طولانى، برخوردار كرد، حكايت از امنيت و مصونيت دير پاى سرزمين مكه از حوادث هلاكت بار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 9

9 - حاكميت اختناق شديد بر سرزمين مكّه

الذين أُخرجوا من دي_رهم . .. إلاّ أن يقولوا ربّنا اللّه

از آن جايى كه مشركان مكّه در برابر عقايد توحيدى مسلمانان، آنان را تبعيد و اخراج كردند، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 7

7 - حرمت سرزمين مكه ، داراى ديرينه و وضع شده از سوى خداوند

ربّ ه_ذه البلدة الذى حرّمها

ماضى آمدن {حرّم} بيانگر دير پا بودن حرمت مكه و انتساب آن (حرّم) به خداوند، بيانگر جعل آن از سوى او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 9

9 - بى بهره بودن مردم سرزمين مكه از تعليمات آسمانى ، عامل عقب ماندگى آنان و فراگير شدن غفلت و بى خبرى در ميان آنها

لتنذر قومًا ما أتيهم من نذير من قبلك لعلّهم يتذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 11

11 - مكه ، محور و مركز عمده شهر ها و قراى جزيرة العرب در صدراسلام

حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 67 - 2

2 - امنيت مكه حتى پيش از ظهور اسلام ، برخاسته از خواست خدا بوده است .

أَوَلم يروا أنّا جعلنا حرمًا

ءامنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 44 - 4،6

4 - مشركان مكه ، پيش از قرآن ، از هيچ كتاب آسمانى برخوردار نبودند .

و ما ءاتين_هم من كتب يدرسونها

6 - خداوند ، براى مشركان مكه قبل از رسول گرامى اسلام ، پيامبرى مبعوث نكرده بود .

و ما أرسلنا إليهم قبلك من نذير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 8

8 - مكه و طائف ، دو شهر مهم جامعه عصر بعثت ، نزد عرب جاهلى

و قالوا . .. على رجل من القريتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 3 - 3

3 - مكه در عصر بعثت ، شهرى امن بوده و ساكنان آن ، بايد همواره در امنيت باشند .

و ه_ذا البلد الأمين

توصيف مكه به {أمين}، يا به معناى {ذو الأمن} و يا به معناى مفعولى (مأمون فيه) است. اين توصيف، علاوه بر بيان وجود امنيت در آن، نشانگر آن است كه خداوند، خواهان تداوم يافتن امنيت آن در همه زمان ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 1 - 4،7

4 - تسلّط قريش بر مكه پيش از اسلام *

لإيل_ف قريش

دفع مهاجمان به مكه، در صورتى امتنان بر قريش شمرده مى شود كه مكه در تصرف آنان باشد.

7 - نابودى اصحاب فيل ، مايه استحكام پيوند قريش با شهر مكه و باقى ماندنشان در آن *

لإيل_ف قريش

آيه بعد يا تفسير اين آيه است كه در نتيجه {ايلافهم} در آن بدل

خواهد بود و يا ذكر خاص بعد از عام است كه در نتيجه، اين آيه به الفتى ديگر نيز علاوه بر الفت با كوچ هاى تابستانى و زمستانى، نظر خواهد داشت. ارتباط آيه شريفه با سوره قبل مى تواند بيانگر آن باشد كه استمرار پيوند قريش با مكه، مصداق برجسته اى براى عموم {ايلاف قريش} است.

تبعيد از مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 1

1- تبعيدكنندگان پيامبر ( ص ) از شهر مكه ، مورد تهديد خداوند به هلاكت و نابودى

و كأيّن من قرية هى أشدّ قوّة من قريتك . .. أهلكن_هم

با اين كه خروج پيامبر(ص)، از مكه و هجرت ايشان به سوى مدينه ظاهراً به انتخاب خود حضرت صورت گرفته بود; ولى شرايط سختى كه مشركان براى آن حضرت پديد آورده بودند، منتهى به تصميم هجرت شد. ازاين رو خداوند خروج آن حضرت را به منزله تبعيد شمرده و فعل را به صورت متعدى به همه مشركان مكه نسبت داده است.

تبعيد اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 11،37

11 _ در نظر خداوند ، بيرون راندن و آواره ساختن ساكنان مكه ، گناهى بزرگتر از جنگيدن در ماه هاى حرام است .

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه اكبر . .. و اخراج اهله منه اكبر

37 _ تبعيد و بيرون راندن اهل مسجدالحرام ( پيامبر ( ص ) و مؤمنان ) ، از سوى مشركان مكه

و المسجد الحرام و اخراج اهله

تبليغ عليه مسلمانان مكه

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 12 - 5،8

5 - مسلمانان در مكه ، هم مورد آزار و اذيت جسمى بودند و هم در معرض تبليغات منفى كافران قرار داشتند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه. ..و قال الذين كفروا... اتّب

8 - كافران مكه ، براى باز داشتن مسلمانان ، از ايمان شان به دروغ متوسل شدند .

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا و لنحمل خط_ي_كم . .. إنّهم لك_ذبون

تبليغ مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 7

7 - فعاليت مسلمانان صدراسلام پيش از هجرت ، محدود به مسائل فرهنگى و تبليغى

إلاّ أن يقولوا ربّنا اللّه

تبليغ مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 21

21 _ اتهام بدعتگذارى و تجاوز به احكام دين الهى به اسلام و مسلمانان در تبليغات مشركان مكه

إن ربك هو أعلم بالمعتدين

كاربرد فعل تفضيل {أعلم} و تأكيد و حصر آن با {إن} و ضمير فصل {هو} در مواردى است كه مدعيان و منكرانى در برابر وجود داشته باشند. بدين معنى كه چه بسا مشركان، مسلمانان را به سبب پايبندى به احكام اسلام به بدعتگذارى متهم مى ساختند.

تجارت در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 16

16 - بازار تجارت در مكه ، در تمام فصول سال رونق داشت .

يجبى إليه ثمرت كلّ شىء

با توجه به آمدن فعل مضارع (يجبى) _ كه بيانگر استمرار است _ برداشت

ياد شده به دست مى آيد.

تجاهل مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 12

12- تجاهل مشركان مكه ، نسبت به بشر بودن پيامبران گذشته

فس_لوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

قيد {إن كنتم لاتعلمون} اشاره به علم و آگاهى مشركان دارد; زيرا اگر آنان واقعاً نمى دانستند، قيد ياد شده (اگر نمى دانيد) لغو و زايد مى شد.

ترس كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 3

3 - وحشت كافران مكه ، از تأثير شگفت قرآن و پيام وحى در شنوندگان

لاتسمعوا له_ذا القرءان و الغوا فيه

ترك احتجاج با كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 3 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، به هنگام مواجهه با حق ناپذيرى كافران مكه ، مأمور به ر ها كردن آنان به حال خود و ترك محاجه با آنها شد .

ذرهم يأكلوا و يتمتّعوا

ترك مجادله با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ترك مناظره و منازعه با مشركان لجوج مكه و دعوت ايشان به مسالمت اجتماعى با مسلمانان

فاصفح عنهم و قل سل_م

با توجه به مفهوم {سلام} كه به معناى مسالمت است، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

ترويج قصه هاى خرافى در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 6 - 2

2 - برخى از كافران عصر پيامبر

، به منظور دور ساختن مردم از هدايت قرآنى ، داستان هاى بيهوده را فرامى گرفتند و ترويج مى دادند .

و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه

درباره اين كه {مراد از {من الناس} در اين آيه و نيز {خريد حديث لهو} چيست؟}، مفسران گفته اند، بعضى از كافرانِ مكه، به كشورهايى مانند ايران مسافرت مى كردند و كتاب هاى افسانه مى خريدند و يا مى آموختند و آنها را به مكه منتقل مى كردند و به منظور مبارزه با قرآن، رواج مى دادند. لازم به ذكر است كه مراد از {سبيل اللّه} در اين آيه، به قرينه آيات آغاز سوره، مى تواند قرآن باشد.

تشبيه موقعيت فرهنگى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 13 - 1

1 - پيامبر ( ص ) مأمور تشبيه كردن وضعيت فرهنگى و دينى مردم مكه ، به وضعيت مردمى همانند آنان در طول تاريخ

و اضرب لهم مثلاً أصح_ب القرية

{مَثَل} گاهى در معناى شبيه و مانند به كار مى رود كه در اين صورت معناى آيه چنين خواهد بود: اى پيامبر! براى وضعيت مردم مكه، شبيه و مانندى از تاريخ (اصحاب قريه) بياور. و گاهى به معناى خبر است; يعنى، اى پيامبر! براى مردم مكه خبر و داستان اصحاب قريه را نقل كن تا مردم از اين داستان عبرت گيرند. گفتنى است برداشت ياد شده براساس معناى نخست است.

تشريع انفاق در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 3

3- تشريع نماز و انفاق در مكه و

پيش از هجرت پيامبر ( ص ) بود .

قل لعبادى الذين ءامنوا يقيموا الصلوة و ينفقوا

برداشت فوق با توجه به مكى بودن سوره ابراهيم است.

تشريع نماز در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 31 - 3

3- تشريع نماز و انفاق در مكه و پيش از هجرت پيامبر ( ص ) بود .

قل لعبادى الذين ءامنوا يقيموا الصلوة و ينفقوا

برداشت فوق با توجه به مكى بودن سوره ابراهيم است.

تعدد معبودان مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 2

2 - مشركان مكه ، داراى معبودهايى متعدد

ءألهتنا خير

تعصب كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 11

تعصب مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 11

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 11

11- كافران و مشركان مكه مردمى تنگ نظر ، متعصب و ناتوان در تحمل افكار مخالفان بودند .

أه_ذا الذى يذكر ءالهتكم و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه كافران مكه، حتى تحمّل شنيدن نام خداى رحمان را نداشتند، و با پيامبر اسلام، همواره با تمسخر و استهزا برخورد مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 26 - 7،9،10

7 - نزول آرامش بر پيامبر ( ص ) و مؤمنان از سوى خدا ، در قبال تعصب

ورزى جاهلانه مشركان در حديبيه

فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

9 - تحمل تعصب هاى جاهلانه مشركان در حديبيه ، امرى دشوار براى پيامبر ( ص ) و مؤمنان

فأنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

از نزول {آرامش} استفاده مى شود كه دستكم زمينه نگرانى و دشوارى براى مؤمنان وجود داشته است.

10 - اصرار تعصب آميز مشركان مكه ، بر نيامدن { بسمله } و عنوان { رسول اللّه } در متن صلحنامه حديبيه *

إذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميّة حميّة الج_هليّة

با توجّه به شأن نزول آيه شريفه، استفاده مى شود كه خشم و عصبيت مشركان در زمينه يادشده بود.

تقويت عقيده مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 3

3- مشركان مكه ، درصدد تقويت پايگاه عقيدتى خويش با استناد به ريشه تاريخى داشتن آن

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا

ذكر {و لا ءاباؤنا} در كلام مشركان در حالى كه بحثى از آنها در ميان نبوده است، مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

تقيه مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 10

10- مؤمنان مكه قبل از صلح حديبيه ، داراى شرايطى دشوار و ناگزير از تقيه شديد

رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

آگاهى نداشتن مؤمنان مدينه از مؤمنان مكه، از آن جهت بوده است كه مؤمنان مكه در آن محيط، قادر به ابراز ايمان نبوده و شديداً تقيه مى كردند.

تكبر كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 47 - 2

2 _ كفرپيشگان مكه با سرمستى و خودنمايى ، از ديار مكه رهسپار منطقه بدر شدند .

و لاتكونوا كالذين خرجوا من ديرهم بطرا

تكذيبگرى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 18 - 1،5

1 - كافران مكه ، رسالت پيامبر ( ص ) را تكذيب مى كردند .

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا . .. و إن تكذّبوا فقد كذّب

بنابراين كه مخاطَب آيه _ طبق سياق _ كافران مكه باشند، نكته ياد شده، به دست مى آيد.

5 - هشدار خداوند ، به كافران مكه ، به جهت تكذيب كردن پيامبر ( ص )

و إن تكذّبوا فقد كذّب أمم من قبلكم

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه جواب شرط {إن تكذّبوا} محذوف بوده و چيزى از قبيل {فاستعدوا للعذاب} باشد; يعنى، اگر تكذيب مى كنيد، آماده عذاب باشيد!

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 19 - 3

3 - كافران مكه ، منكر تحقق معاد بودند .

أَوَلم يروا كيف يبدئ اللّه الخلق ثمّ يعيده

آيه بعد، قرينه است بر اين كه اين آيه، در صدد اثبات تحقق معاد است. دعوت از كافران براى ژرف نگرى در قدرت خدا، نشان از انكار معاد از سوى آنان دارد.

تكذيبگرى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 49 - 9

9 - مشركان مكه ، مردمى ستم پيشه و منكر آيات الهى بودند .

ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ

الظ_لمون

{ال} در {الظالمون} عهد بوده و اشاره به {الكافرون} در آيه چهل و هفت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45 - 1

1 - ملت هاى قبل از مشركان مكه نيز ، پيامبران خود را تكذيب كردند .

و كذّب الذين من قبلهم . .. فكذّبوا رسلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 34 - 1،2

1- موضع گيرى انكارآميز مشركان صدراسلام در برابر مسأله معاد

إنّ ه_ؤلاء ليقولون

{إنّ ه_ؤلاء. ..} جمله مستأنفه و {ه_ؤلاء} اشاره به مشركان مكه است. گفته انكارآميز آنان (مفعول {يقولون}) در آيه بعد آمده است.

2- مشركان مكه بر موضع انكارآميز خود در باره معاد پافشارى كرده و بر آن اصرار مىورزيدند .

إنّ ه_ؤلاء ليقولون

به كارگيرى فعل مضارع (يقولون) _ كه مفيد استمرار است _ بيانگر مطلب فوق مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 2

2- مشركان مكه ، معتقد به وجود خداوند و در تلاش براى انكار رسالت پيامبراكرم ( ص )

أم يقولون افتري_ه

اتهام افترا و كذب به پيامبر(ص) در زمينه آيات از سوى كافران، نمايانگر اين حقيقت است كه آنان، در بخشى از ادعاها و جوسازى هاى خويش، بر وجود خداوند صحه گذاشته بودند; ليكن رسالت پيامبر(ص) و آيات وحى را انكار مى نمودند.

تلاش كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 47 - 5،6

5 _ كفرپيشگان مكه در عصر بعثت ، همواره در تلاش براى بازداشتن مردم از پيوستن به راه خدا

و يصدون عن

سبيل اللّه

6 _ خروج كافران مكه به سوى بدر ، در راستاى تلاششان براى بازدارى مردم از راه خدا

و لاتكونوا كالذين خرجوا من ديرهم . .. و يصدون عن سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 12 - 3

3 - كافران مكه ، به هنگام دعوت از مسلمانان به بازگشت از اسلام ، به آنان اعلام كردند كه در صورت مرتد شدن ، گناهان شان را برعهده خواهند گرفت .

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا و لنحمل خط_ي_كم

امر {لنحمل} دلالت بر تعهد كافران در قبول گناه ارتداد مسلمانان مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 13 - 2

2 - تلاش كافران مكه براى مرتد ساختن مسلمانان ، گناه سنگينى است .

و قال الذين كفروا . .. اتّبعوا سبيلنا ... و ليحملنّ أثقالهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 6

6 - كافران مكه ، در تلاش براى غلبه بر قرآن و پيام وحى

و قال الذين كفروا لاتسمعوا . .. لعلّكم تغلبون

تلاش مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 3

3- مشركان مكه ، درصدد تقويت پايگاه عقيدتى خويش با استناد به ريشه تاريخى داشتن آن

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا

ذكر {و لا ءاباؤنا} در كلام مشركان در حالى كه بحثى از آنها در ميان نبوده است، مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

تناقض گويى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 8 - 3

3 - تناقض گويى كافران مكه ، در انكار معاد و كيفر كردار

إنّكم لفى قول مختلف

با توجه به اين كه آيات پيشين در مورد معاد و جزاى كردار و آيات بعد در زمينه روز جزا است، ممكن است {قول مختلف} نظر به همين موضوع (معاد) داشته باشد.

تنفر كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 5

5- بهره كفرپيشگان مكه از آيه هاى بيدارگر قرآن ، تنها تنفر و فرار از آنها بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

توحيد در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 6

6- سرزمين مكه و محدوده اطراف خانه خدا ، محلى مناسب براى ابراز عقيده توحيدى و عبادت خداى يگانه

ربّنا إنى أسكنت من ذرّيتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرّم ربّنا ليقيموا الصلوة

از اينكه حضرت ابراهيم(ع) فرزندانش را از محل سابق، كه سرزمين بت پرستان بود، به سرزمين مكه برد و هدف از هجرت را عبادت و نماز اعلام كرد، برداشت فوق به دست مى آيد.

توصيه به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 8

8 - توصيه خداوند به مشركان مكه بر عبرت گرفتن از سرنوشت جوامع هلاك شده پيشين

و قالوا إن نتّبع الهدى . .. و كم أهلكنا من قرية بطرت معيشتها

توطئه اشراف مكه

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 123 - 7

7 _ سردمداران مجرم مكه، يكسره در صدد توطئه و مكر عليه مسلمانان صدر اسلام بودند.

و كذلك جعلنا فى كل قرية

چون اين سوره مباركه مكى است، تشبيه مذكور در آيه، تشبيه سردمداران مجرم در تمامى نقاط به سردمداران مجرم شهر {مكه} است. لذا بيانگر وضعيت و شرايط آن روزگار مى باشد.

توطئه كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 30 - 2،3

2 _ توطئه گرى هاى كافران مكه عليه پيامبر ( ص ) و نجات وى از آن توطئه ها با برنامه هاى الهى ، امرى شايسته و بايسته به ياد داشتن

إذ يمكر بك الذين كفروا . .. و اللّه خير المكرين

{إذ يمكر . .. } عطف بر {إذ أنتم قليل ... } در آيه 26 است.

3 _ محبوس ساختن يا كشتن و يا تبعيد پيامبر ( ص ) ، از جمله توطئه هاى كافران مكه عليه آن حضرت

ليثبتوك او يقتلوك او يخرجوك و يمكرون

جمله {و يمكرون} بيانگر اين است كه كافران علاوه بر تصميم داشتن به قتل پيامبر(ص) و . .. برنامه هاى ديگرى نيز عليه پيامبر(ص) در نظر داشته اند. لذا در برداشت فوق از آن به {از جمله} تعبير شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 2

2 _ نابحق جلوه دادن قرآن با درخواست عذاب از درگاه خدا ، از حيله هاى كافران مكه در مبارزه با قرآن و رسالت پيامبر ( ص )

و يمكرون . .. و إذ

قالوا اللّهم ... فأمطر علينا حجارة من السماء

برخى در توجيه عذاب خواهى كافران (فامطر علينا . .. ) چنين گفته اند كه آنان براى فريب ديگران و يا اقناع خويش اين نفرين را در حق خود روا داشتند تا با اجابت نشدن آن، خويشتن را در انكار قرآن و حقانيت رسالت پيامبر(ص) محق بشمارند. آيه قبل كه سخن از مكر كافران داشت، مى تواند تأييدى براى اين نظريه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 19

19 _ رهايى پيامبر ( ص ) از توطئه كافران مكه و اعتلاى كلمة اللّه ، جلوه عزّت ( شكست ناپذيرى ) و حكمت خدا

فقد نصره اللّه إذ أخرجه . .. كلمة اللّه هى العليا و اللّه عزيز حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 16

16 _ اتهام سحر و افسونگرى ، از حربه هاى تبليغاتى كفرپيشگان مكه عليه قرآن و پيامبر ( ص )

قال الكفرون إن هذا لسحر مبين

توطئه مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 3،4

3_ مشركان مكه در عصر بعثت ، داراى جلسات مخفى براى توطئه چينى عليه اسلام و پيامبر ( ص )

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم مايسرّون ومايعلنون

{إستغشى ثيابه} يعنى با جامه هايش خود را مخفى ساخت تا ديده نشود(لسان العرب) {حين} متعلق به {يعلم} است و لذا جمله {ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم . ..} مى رساند كه مشركان در همان هنگامى كه خود را مخفى و مستور مى كردند مسايلى را

مطرح مى كردند برخى از آنها را پنهان مى داشتند (ما يسرّون) و برخى را آشكار مى نمودند (و ما يعلنون) اين معنا گوياى آن است كه مراد از {يستغشون ثيابهم ...} اين است كه مشركان براى توطئه عليه پيامبر جلسات مخفى تشكيل مى دادند نه مجرد پنهان ساختن خويش.

4_ مشركان مكه ، داراى مواضع علنى و آشكار عليه پيامبر ( ص ) و توطئه هاى سرّى و محرمانه عليه آن حضرت

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم ما يسرّون و ما يعلنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 6

6 - تهديد مشركان مكه از سوى خداوند ، در برابر توطئه چينى آنان عليه پيامبر ( ص )

أم أبرموا أمرًا فإنّا مبرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 3

3- همدلى مشركان مكه ، در خالى ساختن سرزمين مكه ، از وجود پيامبر ( ص ) *

قريتك الّتى أخرجتك

نسبت دادن {إخراج} به قريه، مى تواند از آن جهت باشد كه همه مردم شهر و يا بيشتر آنان، بر اخراج پيامبر(ص) مصمم و همدل بوده اند.

توطئه هاى پنهانى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 80 - 5

5 - توطئه هاى مخفيانه مشركان مكه ، عليه پيامبراكرم ( ص )

أم يحسبون أنّا لانسمع سرّهم و نجويهم

توقع نبوت اشراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 1

1 - توقع بى جاى مشركان مكه در لزوم انتخاب پيامبر ، از

ميان اشراف { مكه } و { طائف }

و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم

عموم مفسران مراد از {قريتين} را مكه و طائف دانسته اند.

توقعات بيجاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 1

1 - توقع بى جاى مشركان مكه در لزوم انتخاب پيامبر ، از ميان اشراف { مكه } و { طائف }

و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم

عموم مفسران مراد از {قريتين} را مكه و طائف دانسته اند.

تهديد كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 27

27- كافران مكه ، مورد تهديد خداوند به عذابى دردناك

لو تزيّلوا لعذّبنا الذين كفروا منهم عذابًا أليمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 31 - 2

2 - تهديد كافران مكّه از سوى خداوند ، به وقوع حوادثى ناگوار و مرگ آفرين براى ايشان در آينده

قل تربّصوا فإنّى معكم من المتربّصين

تهديد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 17

17- مشركان مكه ، مورد تهديد خداوند به فرجامى شوم

و قال الذين أشركوا . .. فسيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة المكذّبين

بنابراين احتمال كه مخاطبان امر {سيروا} مشركان مكه اند استفاده مى شود كه دعوت از آنان براى سير و سفر در زمين جهت مطالعه سرانجام تكذيب كنندگان انبيا پس از بازگويى ديدگاه آن مشركان در باره خداوند، هشدارى است به آنان.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 11

11 - خداوند ، مشركان بهانه جوى مكه را به عذاب استيصال تهديد كرد .

و قالوا إن نتّبع الهدى . .. و كم أهلكنا من قرية بطرت معيشتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 12

12 - خداوند ، مشركان مكه را به عذاب استيصال تهديد كرد .

و ما كان ربّك مهلك القرى حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45 - 7

7 - تهديد شديد مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر تن در ندادن به تعاليم پيامبر ( ص )

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّنت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل. .. و كذّب الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 79 - 6

6 - تهديد مشركان مكه از سوى خداوند ، در برابر توطئه چينى آنان عليه پيامبر ( ص )

أم أبرموا أمرًا فإنّا مبرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 10 - 3

3- تهديد مشركان حق ستيز مكه ، از سوى خداوند به عذابى دنيوى و تيره كننده زندگى

فارتقب يوم تأتى السماء بدخان مبين

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {دخان مبين}، كنايه از تيره روزى و عذاب دنيوى باشد، چه اين كه برخى از مفسران اين آيه را پاسخى به دعاى پيامبر(ص) دانسته اند كه از خداوند خواست تا براى بيدار شدن مشركان، آنان را به قحطى اى همچون دوران

يوسف مبتلا كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 1

1- تبعيدكنندگان پيامبر ( ص ) از شهر مكه ، مورد تهديد خداوند به هلاكت و نابودى

و كأيّن من قرية هى أشدّ قوّة من قريتك . .. أهلكن_هم

با اين كه خروج پيامبر(ص)، از مكه و هجرت ايشان به سوى مدينه ظاهراً به انتخاب خود حضرت صورت گرفته بود; ولى شرايط سختى كه مشركان براى آن حضرت پديد آورده بودند، منتهى به تصميم هجرت شد. ازاين رو خداوند خروج آن حضرت را به منزله تبعيد شمرده و فعل را به صورت متعدى به همه مشركان مكه نسبت داده است.

تهمتهاى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 16

16 _ اتهام سحر و افسونگرى ، از حربه هاى تبليغاتى كفرپيشگان مكه عليه قرآن و پيامبر ( ص )

قال الكفرون إن هذا لسحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 6 - 3

3- كافران مكه ، پيامبر ( ص ) را به خاطر ادعاى نزول وحى بر خود ، فردى مجنون و ديوانه مى دانستند .

و قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر إنك لمجنون

شواهد تاريخى گواهند كه قبل از ادعاى نبوت پيامبر(ص) آنان چنين تهمتى را به آن حضرت نسبت نمى دادند، پس اين تهمت به خاطر نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 15 - 5

5- كافران مكه ، پيامبر ( ص ) را متهم به سحر مى

كردند .

بل نحن قوم مسحورون

در آيه فوق، هر چند به {سحر كننده} تصريح نشده، ولى تناسب حكم و موضوع و نيز آيه هاى ديگرى كه به اين موضوع تصريح كرده است، مقصود پيامبراسلام(ص) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 5

5- كافران دين ستيز مكه ، پيامبراسلام و مؤمنان را در باره وعده هاى الهى دروغگو مى پنداشتند .

و يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

تهمتهاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 21

21 _ اتهام بدعتگذارى و تجاوز به احكام دين الهى به اسلام و مسلمانان در تبليغات مشركان مكه

إن ربك هو أعلم بالمعتدين

كاربرد فعل تفضيل {أعلم} و تأكيد و حصر آن با {إن} و ضمير فصل {هو} در مواردى است كه مدعيان و منكرانى در برابر وجود داشته باشند. بدين معنى كه چه بسا مشركان، مسلمانان را به سبب پايبندى به احكام اسلام به بدعتگذارى متهم مى ساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 2

2_ مشركان مكه ، سرگذشت نوح و قوم او را ، داستانى ساختگى و بافته پيامبر ( ص ) مى پنداشتند .

و لقد أرسلنا نوحًا . .. أم يقولون افتري_ه

برداشت فوق ، براين اساس است كه ضمير مفعولى در {إفتراه} به داستان نوح(ع) و قوم او كه در آيات پيشين آمده ، باز گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 14 - 2،3

2- اتهام مشركان مكه به پيامبر

( ص ) ، درباره الهى نبودن سخنان آن حضرت و دريافت و آموزش مطالب از ديگران

و قالوا معلّم

3- اتهام جنون به پيامبر ( ص ) از سوى مشركان مكه

ثمّ تولّوا عنه و قالوا معلّم مجنون

جبرگرايى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 1،2،17

1- مشركان مكه ، بت پرستى خود و پدرانشان را برخاسته از مشيت خداوند مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا

با توجه به مكى بودن سورهء نحل و نيز قرينه {كذلك فعل الذين من قبلهم} مراد از {الذين أشركوا} مشركان مكه است.

2- مشركان مكه ، جبرى مسلك بوده و عمل خود را بر اساس مشيت خداوند مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

17- مشركان مكه ، با اشاعه فكر جبرگرايى ، درصدد اثبات عبث بودن بعثت انبيا بودند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. فهل على الرسل إلاّ ا

عبارت {فهل على الرسل إلاّ البلاغ المبين} پس از بيان اعتقادات مشركان، مى تواند جوابى براى آنان باشد; با اين توضيح كه مشركان مى خواستند با استناد ايمان و كفر به خداوند، بيان كنند كه با چنين امرى، جايى براى آمدن انبيا نيست و خداوند با {فهل على الرسل. ..} جواب آنان را مى دهد كه آمدن پيامبران، بيهوده نيست و براى ابلاغ پيام الهى است.

جلسات مخفى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11

- 5 - 3

3_ مشركان مكه در عصر بعثت ، داراى جلسات مخفى براى توطئه چينى عليه اسلام و پيامبر ( ص )

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم مايسرّون ومايعلنون

{إستغشى ثيابه} يعنى با جامه هايش خود را مخفى ساخت تا ديده نشود(لسان العرب) {حين} متعلق به {يعلم} است و لذا جمله {ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم . ..} مى رساند كه مشركان در همان هنگامى كه خود را مخفى و مستور مى كردند مسايلى را مطرح مى كردند برخى از آنها را پنهان مى داشتند (ما يسرّون) و برخى را آشكار مى نمودند (و ما يعلنون) اين معنا گوياى آن است كه مراد از {يستغشون ثيابهم ...} اين است كه مشركان براى توطئه عليه پيامبر جلسات مخفى تشكيل مى دادند نه مجرد پنهان ساختن خويش.

جنگ با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 6

6 _ خداوند خواهان رويارويى مسلمانان با سپاه مسلح قريش و مشركان مكه

تودون أن . .. و يريد اللّه أن يحق الحق بكلمته

از مقابله دو جمله {تودون . .. } و {يريد اللّه ... } به دست مى آيد كه اراده خداوند بر خلاف خواسته مسلمانان در انتخاب يكى از دو گروه (كاروان تجارى و سپاه مسلح مشركان) بوده است.

جوسازى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 7

7 - اميدوارى كافران مكه ، به پيروزى خود بر پيامبر ( ص ) از طريق ايجاد هياهو و فضاى ناآرام

و قال الذين كفروا لاتسمعوا . .. و الغوا فيه لعلّكم تغلبون

جوسازى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 5

5 - هوچى گرى و تبليغات منفى ، از ابزار هاى مقابله مشركان مكه با پيامبراكرم ( ص )

و لمّا ضرب . .. إذا قومك منه يصدّون

جهاد با اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 6

6 - رخ دادن درگيرى هايى منتهى به پيروزى مؤمنان بر مكيان ، قبل از انعقاد صلح حديبيه *

من بعد أن أظفركم عليهم

در صورتى كه مراد از {بطن مكّة} سرزمين حديبيه باشد; احتمال مى رود كه تعبير {من بعد أن أظفر} بيانگر درگيرى هاى محدودى باشد كه قبل از انعقاد صلح حديبيه، ميان كافران و مؤمنان صورت گرفت و به پيروزى مؤمنان منتهى گرديد.

جهاد با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 3

3 - مسلمانان صدر اسلام به نبرد با مشركان مكه و بيرون راندن آنان از آن سرزمين موظف شدند .

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

مراد از {من حيث أخرجوكم} بنا به گفته مفسران، مكه است و به مجبور شدن مسلمانان به ترك مكه و هجرت به مدينه و حبشه اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 5 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) براى نبرد با مشركان مكه از مدينه به سوى بدر حركت كرد .

أخرجك ربك من بيتك بالحق

با توجه به آيات بعد معلوم مى شود مراد از جمله {أخرجك . .. }، خروج پيامبر(ص)

براى جنگ بدر بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 7 - 8

8 _ پياده شدن حق و ريشه كن شدن بنيان كافران ، هدف از فرمان خداوند به نبرد با مشركان مكه در بدر

و يريد اللّه أن يحق الحق بكلمته و يقطع دابر الكفرين

جهاد پس از فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 21

21 - برابر دانستن مؤمنان مجاهد و انفاق گر قبل از فتح مكه ، با مجاهدان و انفاق گران بعد از آن ، از نظر مقام و منزلت در پيشگاه خداوند ، پندارى باطل است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل

جهاد قبل از فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 21

21 - برابر دانستن مؤمنان مجاهد و انفاق گر قبل از فتح مكه ، با مجاهدان و انفاق گران بعد از آن ، از نظر مقام و منزلت در پيشگاه خداوند ، پندارى باطل است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل

جهل اكثريت اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 20

20 - بيشتر مردم مكه در عصر بعثت ، گرفتار جهل و ناآگاهى نسبت به تعلق اراده الهى بر تضمين امنيت آن مكان مقدس و تأمين روزى ساكنان آن بودند .

أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

جهل اكثريت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 10

10- اكثر مشركان مكه ، از قدرت خداوند بر احياى مجدد انسان ها بى خبر بودند .

بلى وعدًا عليه حقًّا و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

برداشت فوق، بر اساس اين نكته است كه {ال} در {الناس} عهد ذكرى بوده و مراد از آن مشركانى باشند كه در آيات قبل از آنها سخن به ميان آمده است.

جهل كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 6 - 6

6 - جهل ، عامل رويكرد كافران مكه به خريد داستان هاى بى اساس بود .

و من الناس من يشترى لهو الحديث . .. بغير علم

{بغير علم} متعلق به فعل {يشترى} است.

حاطب ابن ابى بلتعه و مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 13

13 - اقدام حاطب ابن ابى بلتعه به ارتباط مخفيانه با مشركان ، در آستانه آمادگى مسلمانان براى فتح مكه

لاتتّخذوا . .. إن كنتم خرجتم جه_دًا فى سبيلى

با توجه به شأن نزول آيه، عبارت {إن كنتم خرجتم. ..} نظر به آمادگى مسلمانان براى فتح مكه دارد.

حاكمان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 1 - 4

4 - تسلّط قريش بر مكه پيش از اسلام *

لإيل_ف قريش

دفع مهاجمان به مكه، در صورتى امتنان بر قريش شمرده مى شود كه مكه در تصرف آنان باشد.

حس گرايى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 4

4- كافران مكه ،

بر اين باور بودند كه نزول هر نوع پيام آسمانى بر بشر ، بايد همراه با شاهد آسمانى محسوسى باشد . *

قالوا . .. لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

درخواست كافران از پيامبر(ص) براى آوردن ملائكه جهت تصديق نبوتش، ممكن است از اين رو باشد كه: آنان ارتباط بشر با خداوند را غير ممكن مى دانستند و براى قبول نبوت بشر، خواستار آوردن شاهد آسمانى بودند و ذكر نام ملائكه شايد به عنوان نمونه و يا شناخته شده بودن آنان باشد.

حس گرايى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 4

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 10

10- اتكاى مشركان مكه در عقايد و جهان بينى خود ، تنها بر محسوسات و دريافت هاى حسى بود .

تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 4،8

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى ... يكون لك بيت من

8- اتكاى مشركان مكه به ملاك هاى مادى و حسى ، در شناخت معجزات و

آيات الهى

حتى تفجر لنا . .. حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 2

2 - مشركان مكه ، نزول وحى را ، به عنوان آيه اى از جانب خدا قبول نكرده و خواستار معجزه حسّى شدند .

و كذلك أنزلنا إليك الكت_ب . .. و ما يجحد بأي_تنا ... و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 3

3- مشركان مكه ، خواهان شهود حسى براى ايمان به حقايق غيبى

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

با اين كه معاد اخروى از امور غيبى به حساب مى آيد، مشركان با پيشنهاد زنده شدن پدرانشان، خواهان محسوس شدن آن بودند.

حسادت اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 103 - 6

6_ حسادت مردم مكه بر پيامبر ( ص ) از ريشه هاى ايمان نياوردن ايشان به آن حضرت *

و ما أكثر الناس و لو حرصت بمؤمنين

برداشت فوق با توجه به توضيحى كه در شماره قبل آورده شد معلوم مى شود.

حق ستيزى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 6

6 - كافران مكه ، در تلاش براى غلبه بر قرآن و پيام وحى

و قال الذين كفروا لاتسمعوا . .. لعلّكم تغلبون

حق ستيزى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 17 - 3

3- وجود نوعى مشابهت در عملكرد ، ميان مشركان مكه و فرعونيان

در حق ستيزى و مقابله با رسول الهى

و لقد فتنّا قبلهم قوم فرعون و جاءهم رسول كريم

تعبير {قبلهم}، نوعى ارتباط و همگونى ميان مشركان مكه و فرعونيان را مى رساند.

حق ناپذيرى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 2

2 _ حق ناپذيرى و عناد و لجاجت شديد كافران مكه در عصر بعثت، در برابر وحى و معجزات الهى

و لو نزلنا عليك كتبا . .. إن هذا إلا سحر مبين

سوره انعام در مكه نازل شده است و بنابراين طبيعى است كه ناظر به مردم آن سامان، خصوصاً مشركان مكه، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 3 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، به هنگام مواجهه با حق ناپذيرى كافران مكه ، مأمور به ر ها كردن آنان به حال خود و ترك محاجه با آنها شد .

ذرهم يأكلوا و يتمتّعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 14 - 1

1- اگر درى از آسمان به قدرت خداوند گشوده شود كه كافران مكه براى دريافت حقايق به آنجا بروند ، ايمان نخواهند آورد .

كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين . لايؤمنون به ... و لو فتحنا عليهم بابًا من السّماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 15 - 1،2،4

1- كافران هدايت ناپذير مكه ، در صورت مشاهده گشايش درى از آسمان براى بالا رفتن خود و درك حقايق ، آن را نوعى چشم بندى و سحر وانمود خواهند كرد .

و لو

فتحنا عليهم بابًا من السّماء فظلّوا فيه يعرجون . لقالوا إنما سكّرت أبصرنا

{سكر} در لغت حالتى را گفته اند كه عارض بر عقل مى شود. بنابراين مراد از ادعاى آنان اين مى شود كه: آنان خود را گرفتار نوعى چشم بندى مى دانستند.

2- كافران مكه ، مردمى حق ناپذير و لجاجت پيشه در برابر آيات الهى

و لو فتحنا عليهم بابًا من السّماء فظلّوا فيه يعرجون . لقالوا إنما سكّرت أبصرنا

4- كافران مكه براى گريز از پذيرفتن حقايق الهى ، آنها را امورى موهوم جلوه مى دادند .

لقالوا إنما سكّرت أبصرنا بل نحن قوم مسحورون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 5

5- بهره كفرپيشگان مكه از آيه هاى بيدارگر قرآن ، تنها تنفر و فرار از آنها بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

حق ناپذيرى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 42 - 10

10 _ مشركان مكّه ، پذيراى هيچ سخن حق و منطقى در جهت مخالفت با عقيده شان نبودند .

إن كاد ليضلّنا عن ءالهتنا . .. و سوف يعلمون حين يرون العذاب من أضلّ سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 49 - 10

10 - انكار قرآن از سوى مشركان مكه ، از سر لجاجت و حق ناپذيرى بود .

ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الظ_لمون

{جحود} در لغت نفى چيزى است كه دل آن را اثبات مى كند و اثبات چيزى است كه

دل نفى مى كند. (مفردات راغب). {جحود} طبق معناى لغوى منطبق بر لجاجت است. گفتنى است: {ال} در {الظالمون} عهد بوده و اشاره به {الكافرون} در آيه چهل و هفت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 45 - 7

7 - تهديد شديد مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر تن در ندادن به تعاليم پيامبر ( ص )

و إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّنت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل. .. و كذّب الذين من قبلهم

حق ناشنوايى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 44 - 4

4 _ بيشتر مشركان مكّه ، مردمانى حق نشنو و نابخرد

إذا رأوك إن يتّخذونك . .. أم تحسب أنّ أكثرهم يسمعون أو يعقلون

برداشت فوق، با توجه به نزول آيه شريفه در مكه است; چرا كه بيشتر مشركان آن شهر در نيمه نخست بعثت داراى چنين خصلتى بودند.

حقوق مسلمانان مكه مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 7

7 - تمامى مسلمانان ( مكّى و آفاقى ) ، نسبت به مسجدالحرام از حق مساوى برخورداراند .

الذى جعلن_ه للناس سواء الع_كف فيه و الباد

{سواء} به معناى {مستوى} و حال براى {الناس}است. {عاكف} به معناى مقيم (منظور اهل مكّه) است. {بادى} يعنى اهل باديه و مقصود از آن مردمى است كه بيرون مكّه و در سرزمين هاى ديگر زندگى مى كنند; يعنى، ما مسجدالحرام را براى همه انسان ها قرار داديم و در بهره مندى از آن، مكّى و آفاقى برابراند و كسى را

بر ديگرى امتيازى نيست.

حمايت از مسلمانان ناشناخته مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 21

21- تعلّق مشيت الهى ، به حمايت از مؤمنان ناشناخته مكه

ليدخل اللّه فى رحمته من يشاء

تعبير {من يشاء}، ممكن است نظر به مردان و زنان مؤمنى داشته باشد كه در جمله هاى پيشين آيه، از آنهايادشد.

خانواده مهاجران به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 3

3 - رفع نگرانى از مؤمنان مدينه از سوى خداوند ، نسبت به آينده بازماندگان ايشان در مكه

عسى اللّه . .. مودّة

با توجه به اين كه شأن نزول آيات پيشين، حركتى بود كه از حاطب بن أبى بلتعه _ به انگيزه مصونيت دادن خانوده اش در مكه _ صورت گرفته بود; خداوند پس از نفى شيوه وى، با اين نويد به او و امثالش، نوعى اطمينان بخشيده است.

خداشناسى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 7

7- مشركان مكه ، على رغم عقيده به خدايان متعدد ، اظهار عقيده به خداوند كرده و قضاى او را در عالم نافذ مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 2

2- مشركان مكه ، معتقد به وجود خداوند بودند .

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 52 - 10

10 - اعتقاد

مشركان مكه به وجود خداوند

إن كان من عند اللّه

از ظاهر جمله شرطيه بر مى آيد كه اصل وجود خداوند براى مشركان، مسلم بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 2

2 - مشركان مكه ، با نبوت پيامبر ( ص ) و پيام توحيدى آن حضرت در ستيز بودند ، نه منكر وجود آفريدگار عزيز و داناى جهان .

و لئن سألتهم . .. ليقولنّ خلقهنّ العزيز العليم

با توجه به آيات پيشين _ كه نوعى خطاب و عتاب نسبت به منكران پيامبر(ص) دارد _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 7

7 - مشركان مكه ، خداوند را با نام { رحمان } مى شناختند و ياد مى كردند .

بما ضرب للرحم_ن مثلاً

بنابراين كه واژه {رحمان} در آيه شريفه، به خاطر بار معنايى آن نيامده باشد; بلكه صرفاً نقل قول ساده اى از كلام عرب جاهلى باشد كه به جاى {اللّه} _ يا هر صفت ديگر براى خداوند _ كلمه {رحمان} را به كار مى بردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 87 - 1

1 - اعتقاد مشركان مكه ، به خالقيت خداوند و توحيد در آفرينش

و لئن سألتهم من خلقهم ليقولنّ اللّه فأنّى يؤفكون

از آيه شريفه استفاده مى شود كه شرك مشركان، در ناحيه خالقيت خداوند نبوده است; بلكه آنان در ربوبيت، تدبير، كارگشايى امور و وساطت براى تقرب به خدا، گرفتار شرك بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 2

2- مشركان مكه ، معتقد به وجود خداوند و در تلاش براى انكار رسالت پيامبراكرم ( ص )

أم يقولون افتري_ه

اتهام افترا و كذب به پيامبر(ص) در زمينه آيات از سوى كافران، نمايانگر اين حقيقت است كه آنان، در بخشى از ادعاها و جوسازى هاى خويش، بر وجود خداوند صحه گذاشته بودند; ليكن رسالت پيامبر(ص) و آيات وحى را انكار مى نمودند.

خطاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 1

1 - خداوند مؤمنان مكه را به صبر در برابر حركات ناشايست مشركان و عفو از خطاكارى آنان فرمان داد .

قل للذين ءامنوا يغفروا للذين لايرجون أيّام اللّه

با توجه به اين كه اين آيات در مكه نازل شده، به دست مى آيد كه اين فرمان در مقطع قبل از هجرت بوده است و منظور از {الذين لايرجون. ..} مشركان اند.

خواسته كافران كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 1،2،5

1 _ كافران مكه از خداوند خواستند چنانچه قرآن حقيقتى از جانب اوست ، آنان را سنگباران كند و يا عذاب دردناك ديگرى بر آنان فروفرستد .

و إذ قالوا . .. فأمطر علينا حجارة

2 _ نابحق جلوه دادن قرآن با درخواست عذاب از درگاه خدا ، از حيله هاى كافران مكه در مبارزه با قرآن و رسالت پيامبر ( ص )

و يمكرون . .. و إذ قالوا اللّهم ... فأمطر علينا حجارة من السماء

برخى در توجيه عذاب خواهى كافران (فامطر علينا . .. ) چنين

گفته اند كه آنان براى فريب ديگران و يا اقناع خويش اين نفرين را در حق خود روا داشتند تا با اجابت نشدن آن، خويشتن را در انكار قرآن و حقانيت رسالت پيامبر(ص) محق بشمارند. آيه قبل كه سخن از مكر كافران داشت، مى تواند تأييدى براى اين نظريه باشد.

5 _ كافران مكه معتقد به تأثير دعا به درگاه خدا براى تحقق بخشى به درخواست هاى آنان

اللّهم إن كان هذا هو الحق من عندك فأمطر علينا حجارة

خواسته هاى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 1،3

1- كافران مكه ، از پيامبر ( ص ) خواستار آوردن فرشتگان براى تصديق نبوت آن حضرت بودند .

قالوا . .. لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

{لو ما} مانند {هلا} و {لولا} براى تحضيض است.

3- كافران مكه ، از پيامبر ( ص ) خواستار آوردن ملائكه به عنوان معجزه بودند .

لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

آوردن ملائكه توسط پيامبر(ص) _ كه مورد درخواست كفار بود _ احتمال دارد براى تصديق نبوت پيامبر(ص) باشد و احتمال دارد معجزه درخواستى باشد. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 8 - 3،4

3- درخواست كافران مكه ، براى آوردن ملائكه توسط پيامبر ( ص ) ، درخواستى نابه جا و باطل بود .

لو ما تأتينا بالملئكة . .. ما ننزّل الملئكة إلاّ بالحقّ

جمله {ما ننزل الملائكة إلاّ بالحق} حصرى و احترازى است و كنايه از اين است كه درخواست كفار نابه جاست.

4- درخواست نزول

ملائكه ، جهت اثبات حقانيت ادعاى پيامبر ( ص ) از سوى كافران مكه ، بهانه اى بيش نبود .

لو ما تأتينا بالملئكة . .. ما ننزّل الملئكة إلاّ بالحقّ

قيد {إلاّبالحق} مى تواند احترازى باشد; يعنى، نزول فرشتگان تنها در صورت وجود مصلحت و حكمت تحقق پذير است، در حالى كه در تقاضاى كفار چنين مصلحتى نيست. مضافاً به اينكه {إذاً منظرين} نيز دلالت مى كند بر اينكه آنان، حتى پس از آمدن ملائكه هم حقانيت پيامبر(ص) را نمى پذيرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 33 - 2

2- كافران حق ناپذير مكه ، در انتظار معجزه آمدن فرشتگان و يا امر ويژه اى از جانب خداوند براى تأييد حقانيت قرآن بودند

و إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين . .. هل ينظرون إلاّ أن تأتيهم

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه عبارت {تأتيهم الملائكة أو يأتى أمر ربك} (ملائكه براى آنان بيايد و يا امر پروردگارت بيايد) _ به قرينه آيات سابق كه درباره قرآن كريم بود _ بر آمدن ملائكه يا امر خداوند جهت تأييد قرآن دلالت داشته باشد.

خواسته هاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 58 - 3

3 _ مشركان مكه خواهان تحقق سريع عذاب موعود پيامبر(ص) بر خويش بودند.

قل لو أن عندى ما تستعجلون به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 110 - 6

6 _ مشركان مكه با وجود ايمان نياوردن به پيامبر(ص) با معجزات ارائه شده، مجدداً خواهان معجزات ديگرى

از پيامبر(ص) بودند.

و أقسموا . .. لئن جاءتهم ءاية ... إذا جاءت لايؤمنون ... كما لم يؤمنوا به أول مرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 1،2،4

1- ايجاد چشمه اى پر آب و جوشان در مكه توسط پيامبر ( ص ) براى مشركان ، پيش شرط آنان در ايمان به پيامبر ( ص )

و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ينبوعًا

2- ايجاد چشمه اى جوشان براى مشركان مكه ، معجزه درخواستى ( اقتراحى ) آنان از پيامبر ( ص )

و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ينبوعًا

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 91 - 3،4

3- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى ... تكون لك جنّة من

نكته ياد شده با اين احتمال در آيه قابل استفاده است كه: آنان ايجاد باغى با صفات ياد شده را به وسيله معجزه درخواست كرده باشند.

4- ايجاد باغ بزرگ خرما و انگور با نهر هاى آب جارى ، معجزه درخواستى ( اقتراحى ) مشركان مكه از پيامبر ( ص )

لن نؤمن لك حتى . .. تكون

لك جنّة من نخيل و عنب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 1،6،8

1- فرود آوردن قطعاتى از آسمان ، از معجزات اقتراحى و مورد درخواست مشركان مكه از پيامبر ( ص )

أو تسقط السّماء . .. علينا كسفًا

{كِسَف} جمع {كَسْف} به معناى قطعه است (لسان العرب).

6- مشركان مكه ، خواهان حضور يافتن خدا و ملائكه نزد آنان ، براى گواهى دادن به حقانيت پيامبر ( ص )

أو تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

{قبيلاً} به معناى {مقابله} (رو در رو شدن) آمده است و در اين آيه، مى تواند به منظور افاده مطلب فوق باشد.

8- آوردن خداوند و ملائكه به صورت دسته دسته در نزد مشركان مكه ، معجزه درخواستى ( اقتراحى ) آنان از پيامبر ( ص )

لن نؤمن لك حتى . .. أو تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {قبيلاً} جمع {قبيله} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 1،4،5،10،15

1- ايجاد خانه اى از طلا براى خود ، معجزه مورد درخواست ( معجزه اقتراحى ) مشركان مكه ، از پيامبر ( ص )

أو يكون لك بيت من زخرف

به قرينه سياق آيات كه در آنها معجزه هاى درخواستى مشركان مطرح شده است مراد از {أو يكون لك بيت من زخرف} ايجاد خانه اى طلايى از طريق معجزه است.

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن

لك حتى ... يكون لك بيت من

5- صعود پيامبر ( ص ) به آسمان و آوردن دستخطى قابل خواندن و گواه بر صعود واقعى خويش ، معجزه درخواستى مشركان مكه از آن حضرت

أو ترقى فى السّماء و لن نؤمن لرقيّك حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

10- پيامبر ( ص ) ، مأمور پاسخ گويى به معجزه هاى درخواستى بيجاى مشركان مكه و تنزيه خداوند از برآوردن چنين خواسته هايى

و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا . .. قل سبحان ربّى

15- پيامبر ( ص ) ، موظف به اعلام محدوده مسؤوليت خويش و بيان ناتوانى خود از ارائه معجزات درخواستى مشركان

قالوا . .. قل ... هل كنت إلاّ بشرًا رسولاً

پاسخ {هل كنت. ..} در قبال درخواستهاى مشركان، مى تواند گوياى اين معنا باشد كه: درخواستهاى آنان، ربطى به رسالت و مسؤوليتهاى پيامبر(ص) نداشته و يا در توان او نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 1،2

1 - مشركان مكه ، خواستار تحقق معجزاتى چند به دست پيامبر اكرم ( ص ) بودند .

و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت من ربّه

2 - مشركان مكه ، نزول وحى را ، به عنوان آيه اى از جانب خدا قبول نكرده و خواستار معجزه حسّى شدند .

و كذلك أنزلنا إليك الكت_ب . .. و ما يجحد بأي_تنا ... و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 1،3

1- مشركان براى پذيرش درستى معاد ، زنده شدن نياكانشان را از پيامبر ( ص ) خواستار شدند .

فأتوا

ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

3- مشركان مكه ، خواهان شهود حسى براى ايمان به حقايق غيبى

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

با اين كه معاد اخروى از امور غيبى به حساب مى آيد، مشركان با پيشنهاد زنده شدن پدرانشان، خواهان محسوس شدن آن بودند.

خويشاوندى اهل مكه و ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 10

10 - پيوند نسبى مردم مكّه صدراسلام با حضرت ابراهيم ( ع )

ملّة أبيكم إبرهيم

مخاطب ضمير {كم} در {أبيكم}، مى تواند عموم مسلمانان و يا خصوص مردم مكّه باشد. برداشت فوق برپايه احتمال دوم است.

درب خانه هاى مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 16

16 - { عن على ( ع ) ان رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نهى أهل مكّة أن يؤاجروا دورهم ، و أن يعلّقوا عليها أبواباً ، و قال : { سواء العاكف فيه و الباد } ;

از حضرت على(ع) روايت شده است كه رسول خدا(ص) اهل مكّه را از اجاره دادن خانه ها و گذاشتن درب براى آنها نهى كرد و فرمود: {سواء العاكف فيه و الباد}».

درخواست امنيت مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 35 - 2،3،5

2- حضرت ابراهيم ( ع ) از خداوند درخواست امنيت براى سرزمين مكه كرد .

و إذ قال إبرهيم ربّ اجعل ه_ذا البلد ءامناً

3- حضرت ابراهيم ( ع ) از خداوند ، وضع قوانين براى تأمين امنيت و حفظ حرمت مكه را خواستار گرديد .

و إذ قال إبرهيم ربّ اجعل

ه_ذا البلد ءامنًا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مقصود از {اجعل}، جعل تشريعى باشد، چنان كه دستورهاى متعددى در همين باره در اسلام تشريع شد.

5- حضرت ابراهيم ( ع ) از خداوند درخواست امنيت و مصونيت سرزمين مكه از نفوذ و رخنه آيين شرك و بت پرستى كرد . *

و إذ قال إبرهيم ربّ اجعل ه_ذا البلد ءامنًا

درخواست حضرت ابراهيم(ع) براى مصونيت خود و خاندانش از گرايش به شرك، مى تواند قرينه اى باشد بر اينكه مقصود از امنيت مكه، مصونيت آن از شرّ نفوذ آيين شرك و بت پرستى است.

درخواست رونق اقتصادى مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 15

15- حضرت ابراهيم ( ع ) از خداوند خواستار رونق اقتصادى شهر مكه با جلب توجه مردم دنيا به آن شهر شد .

فاجعل أفئدة من الناس تهوى إليهم و ارزقهم من الثمرت

درخواست علاقه مردم به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 15

15- حضرت ابراهيم ( ع ) از خداوند خواستار رونق اقتصادى شهر مكه با جلب توجه مردم دنيا به آن شهر شد .

فاجعل أفئدة من الناس تهوى إليهم و ارزقهم من الثمرت

درخواست نعمت براى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 14

14- حضرت ابراهيم ( ع ) از خداوند خواستار بهبود وضعيت معيشتى و برخوردارى از انواع نعمت ها و محصولات براى فرزندانش و ساكنان مكه شد .

و ارزقهم من الثمرت

با توجه به اينكه حضرت ابراهيم(ع) فرزندانش را

در سرزمين بى كشت و زرع اسكان داد، مقصود از {ثمرات} مى تواند انواع نعمتها و محصولات مادى و خوراكى باشد.

دروغگويى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 12 - 8،9،11

8 - كافران مكه ، براى باز داشتن مسلمانان ، از ايمان شان به دروغ متوسل شدند .

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا و لنحمل خط_ي_كم . .. إنّهم لك_ذبون

9 - كافران مكه ، مردمى دروغگو بودند .

و قال الذين كفروا . .. إنّهم لك_ذبون

11 - برعهده گرفتن خطا و گناه ارتداد مسلمانان ، از سوى كافران مكه ، ادعايى دروغ و خالى از واقعيت بود .

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا اتّبعوا سبيلنا و لنحمل خط_ي_كم . ..إنّهم لك_ذبون

دروغگويى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 21

21 _ پيامبر(ص) موظف به مبارزه منفى با مشركان مكه از راه بى اعتنايى به شبهات و دروغپردازيهاى آنان است.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

رها كردن مشركان و اعتنا نكردن به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است كه خداوند پيامبر(ص) را به آن فرمان مى دهد.

دشمنى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 2

2- تن دادن مكيان به صلح ، با همه كفر و عناد خويش نسبت به مؤمنان ، نمودى از اراده و تدبير نافذ خداوند

و هو الذى كفّ . .. هم الذين كفروا

على رغم كفر و ستيز مشركان با اسلام، به تدبير الهى زمينه اى

پديد آمد كه آنان به صلح تن دادند و شرّشان از سر مسلمانان دفع گرديد.

دشمنى با مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 4

4 - مسلمانان در مكه ، مواجه با حركت هاى ايذايى و خصمانه مشركان و در انديشه مقابله با آنان

قل للذين ءامنوا يغفروا للذين لا يرجون أيّام اللّه

فرمان الهى به غفران و چشم پوشى، از دو واقعيت تاريخى خبر مى دهد: 1_ حركت هاى ايذايى مشركان مكه; 2_ راه يافتن انديشه انتقام و مقابله به مثل در ذهن مؤمنان.

دشمنى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 2

2 _ حق ناپذيرى و عناد و لجاجت شديد كافران مكه در عصر بعثت، در برابر وحى و معجزات الهى

و لو نزلنا عليك كتبا . .. إن هذا إلا سحر مبين

سوره انعام در مكه نازل شده است و بنابراين طبيعى است كه ناظر به مردم آن سامان، خصوصاً مشركان مكه، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 4

4 _ كافران مكه مردمانى لجوج و داراى عنادى خاص در برابر رسالت پيامبر ( ص ) و حقانيت قرآن

فأمطر علينا حجارة من السماء أو ائتنا بعذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 28 - 9

9 - انكار و برخورد عنادآميز با قرآن و پيامبر ( ص ) ، شيوه مستمر كافران مكه

كانوا بأي_تنا يجحدون

فعل {كان} هرگاه بر مضارع داخل شود افاده استمرار مى كند.

دشمنى

مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 13 - 2

2 _ مخالفت و دشمنى مشركان مكه با خدا و رسول او مايه فرمان الهى به سركوبى و نابودى آنان

ذلك بأنهم شاقوا اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 17

17- مشركان مكه ، با اشاعه فكر جبرگرايى ، درصدد اثبات عبث بودن بعثت انبيا بودند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء . .. فهل على الرسل إلاّ ا

عبارت {فهل على الرسل إلاّ البلاغ المبين} پس از بيان اعتقادات مشركان، مى تواند جوابى براى آنان باشد; با اين توضيح كه مشركان مى خواستند با استناد ايمان و كفر به خداوند، بيان كنند كه با چنين امرى، جايى براى آمدن انبيا نيست و خداوند با {فهل على الرسل. ..} جواب آنان را مى دهد كه آمدن پيامبران، بيهوده نيست و براى ابلاغ پيام الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 44 - 2

2 - مشركان مكه ، مردمى عناد پيشه و بهانه جو بودند .

و لو جعلن_ه قرءانًا أعجميًّا لقالوا لولا فصّلت ءاي_ته ءاْعجمىّ و عربىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 2

2 - مشركان مكه ، با نبوت پيامبر ( ص ) و پيام توحيدى آن حضرت در ستيز بودند ، نه منكر وجود آفريدگار عزيز و داناى جهان .

و لئن سألتهم . .. ليقولنّ خلقهنّ العزيز العليم

با توجه به

آيات پيشين _ كه نوعى خطاب و عتاب نسبت به منكران پيامبر(ص) دارد _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 8

8 - مشركان مكه ، مردمانى ستيزه جو و بى منطق

بل هم قوم خصمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 2 - 1

1 - اقدام مشركان مكه به كينه توزى و آزار مسلمانان ، در صورت دست يافتن بر ايشان

إن يثقفوكم يكونوا لكم أعداء و يبسطوا إليكم أيديهم و ألسنتهم بالسوء

{ثقف} (مصدر {يثقفون}) به معناى رسيدن به چيزى و دست يافتن به آن است.

دعاى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 35 - 3

3 _ كافران مكه به سبب انجام امورى لغو و بيهوده در پيرامون كعبه به عنوان عبادت و نيايش ، مستحق عذاب الهى بودند .

و ما لهم ألا ليعذبهم اللّه . .. و ما كان صلاتهم عند البيت إلا مكاء و تصدية

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {ما كان صلاته__م . .. } عطف بر {و هم يصدون ... } باشد.

دعاى مستضعفان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 18

18 _ استجابت دعاى مستضعفان مكّه ، با صدور فرمان جهاد از سوى خدا براى رهايى آنان

و ما لكم لا تقاتلون . .. الّذين يقولون ربّنا اخرجنا

دعوت از اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 -

46 - 6

6 - دعوت پيامبر ( ص ) از مردم مكه براى انديشيدن درباره جنون نسبت داده شده به آن حضرت

ثمّ تتفكّروا ما بصاحبكم من جِنّة

مراد از {صاحب}، به قرينه {هو} در عبارت بعدى، پيامبر(ص) است.

دعوت از مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 10

10- دعوت خداوند از مشركان مكه براى تفحص و تحقيق از عالمان ، جهت به دست آوردن حقانيت وحى به انسان

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً . .. فسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

مخاطب فعل {فسئلوا} به قرينه آيات قبل _ كه درباره مشركان بود _ مى تواند مشركان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 8

8- دعوت خداوند از مشركان مكه ، مبنى بر پرسش از آگاهان در زمينه بشر بودن پيامبران پيشين

فس_لوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 89 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور ترك مناظره و منازعه با مشركان لجوج مكه و دعوت ايشان به مسالمت اجتماعى با مسلمانان

فاصفح عنهم و قل سل_م

با توجه به مفهوم {سلام} كه به معناى مسالمت است، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

دعوت به مسافرت مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 4

4 - دعوت پيامبر ( ص ) از مؤمنان ، براى شركت در سفر مكه ( قبل از صلح حديبيه )

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

از واژه {مخلّفون} و عذرتراشى

هاى آنان، استفاده مى شود كه پيامبر(ص) براى اين سفر، دعوت همگانى كرده است.

دلايل كفر مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 94 - 3

3- تنها دستاويز مشركان مكه براى ايمان نياوردن به پيامبر اسلام ( ص ) ، بشر بودن آن حضرت بود .

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً

دنياطلبى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 29 - 1

1 _ مشركان لجاجت پيشه مكه، منكر قيامت و هر گونه زندگى جز زندگانى دنيا بودند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 3

3- مشركان مكه ، از مفاهيم عالى قرآن غافل بوده و به زخارف دنيا چشم دوخته بودند .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل فأبى . .. و قالوا لن نؤمن لك حتى ... أو

دوستى اهل مدينه و اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 1

1 - اميدبخشى خداوند به مؤمنان مدينه ، درباره اصلاح روابط آنان و اهل مكه

عسى اللّه أن يجعل بينكم و بين الذين عاديتم منهم مودّة

دوستى با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 17

17 - اقدام برخى از مهاجران ، به برقرارى رابطه سرّى و دوستانه با مشركان مكه

تسرّون إليهم بالمودّة

با توجه به شأن نزول آيه شريفه، مطلب بالا استفاده مى شود.

دين اهل مكه

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 96 - 2

2- آيين شرك و عقيده به وجود خدايى جز الله ، دين غالب و آيين مردم مكه$ بود .

و أعرض عن المشركين . .. الذين يجعلون مع الله إل_هًا ءاخر

بود.

ذلت دنيوى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 10 - 2

2 - پيشگويى خداوند ، از حقارت و ذلّت سران مشرك مكه در دنيا *

لهم عذاب مهين . من ورائهم جهنّم

برداشت بالا بدان احتمال است كه تعبير {لهم عذاب مهين} ناظر به دنيا و {من ورائهم. ..} ناظر به آخرت باشد.

رحمت بر مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 20

20- مصونيت مؤمنان مكه و بهره مندى آنان از رحمت الهى ، از اهداف برقرارى صلح حديبيه

ليدخل اللّه فى رحمته من يشاء

از ارتباط جمله {ليدخل . ..} با آيه قبل، مطلب بالا استفاده مى شود; زيرا {ليدخل ...} غايت براى جواب محذوف است; يعنى، ما بدين سبب اجازه جنگ نداديم تا مؤمنان مكه آسيب نبينند و از رحمت الهى بهره مند گردند.

رد ادعاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 8

8 - رد شدن ادعاى مشركان مكه ( ربوده شدن آنان در صورت گرويدن به آيين پيامبر ( ص ) ) از سوى خداوند

و قالوا . .. نتخطّف من أرضنا أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا

رفاه اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 126 - 3،12

3 - رونق اقتصادى شهر مكه و بهره مند شدن شهروندان مؤمن آن از انواع ثمرات و ميوه ها ، دعاى ابراهيم ( ع ) به درگاه خداوند

و ارزق أهله من الثمرت من ءامن منهم

12 - خداوند ، دعاى حضرت ابراهيم ( ع ) ( شهر شدن سرزمين مكه و امنيت و رفاه مؤمنان آن ) را مستجاب كرد .

رب اجعل . .. قال و من كفر فأمتعه قليلا

ابراهيم، در دعاى خويش اشاره به اين داشت كه: خداوند، كافران مكه را از روزيهاى خويش محروم سازد. جمله {و من كفر فأمتعه} (ولى آن كس كه كافر شود او را بهره اى اندك خواهم داد) پاسخ منفى خداوند به اين تقاضاى ابراهيم است. رد بخشى از يك درخواست، حكايت از اجابت ديگر درخواستها دارد.

رفتار ناپسند كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 2

2 _ شيطان رفتار هاى ناشايست كافران مكه را در نظرشان زيبا جلوه داد .

و إذ زين لهم الشيطن أعملهم

رفع عذاب دنيوى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 15 - 2

2- اخبار خداوند از رفع محدود عذاب دنيوى مشركان مكه و بازگشت دوباره آنان به كفر و شرك

إنّا كاشفوا العذاب قليلاً إنّكم عائدون

برداشت يادشده بر اين اساس است كه عذابى كه در آيات پيشين از آن ياد شده، عذاب دنيوى باشد. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: ما عذاب دنيوى را براى زمانى اندك برخواهيم داشت; يعنى، در دنيا كه اصولاً مجالى اندك است

عذاب را از شما برمى داريم; اما انتقام به قيامت موكول خواهد شد.

روش برخور اشراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 5

5 _ اشراف مكه در صدر اسلام مؤمنان تهيدست را تحقير مى كردند.

أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا

روش برخورد كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 8

8 _ تمسخر حق (قرآن) و آيات الهى، شيوه كافران مكه بوده است.

فسوف تأتيهم أنبؤا ما كانوا به يستهزءون

مفاد جمله {كانوا به يستهزءون} ماضى استمرارى است و بيانگر تداوم استهزا از سوى كافران عصر نزول اين سوره است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 54 - 1

1 _ روش كافران مكه در برخورد با آيات الهى همسان با روش فرعونيان و كافران پيش از آنها

كدأب ءال فرعون و الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 6 - 1،3

1- خطاب استهزاگرانه و بى ادبانه كافران مكه به پيامبر ( ص ) به هنگام سخن گفتن با آن حضرت

و قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر

از اينكه كفار، در مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) به جاى خطاب مستقيم با اسم و عنوان، با عنوان موصول و غايب آن حضرت را صدا مى زدند و نيز از اينكه به او نسبتى مى دادند كه خود آن را قبول نداشتند، حاكى از نكته فوق است.

3- كافران مكه ، پيامبر ( ص ) را به خاطر ادعاى نزول وحى بر خود ، فردى

مجنون و ديوانه مى دانستند .

و قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر إنك لمجنون

شواهد تاريخى گواهند كه قبل از ادعاى نبوت پيامبر(ص) آنان چنين تهمتى را به آن حضرت نسبت نمى دادند، پس اين تهمت به خاطر نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 9

9- برخورد كافران و مشركان مكه با قرآن ، اساس علمى و عقلانى نداشت ; بلكه برخاسته از انگيزه هاى نفسانى _ روانى آنان بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

خداوند، حاصل تبيين تنوع و گوناگونى آيات خويش را براى مشركان، نفرت آنان معرفى مى كند و اين، نشان مى دهد كه آنان، به جاى برخورد منطقى با آيات الهى، برخورد روانى _ نفسانى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 1،2،5

1- كافران و مشركان مكه ، به هنگام رو به رو شدن با پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را مورد تمسخر و استهزا قرار مى دادند .

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

2- تمسخر و استهزا ، تنها شيوه برخورد مشركان و كافران مكه با شخص پيامبر ( ص ) بود .

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

حرف نفى {إن} و حرف استثنا {إلاّ} پس از آن _ كه بر قصر دلالت مى كند _ و نيز آمدن {هزواً} به صورت مصدر، همگى بيانگر استمرار و شدت در كار استهزا و تمسخر است.

5- پيامبر ( ص ) ، مورد تحقير مداوم كافران مكه قرار مى گرفت .

و

إذا رءاك . .. أه_ذا الذى يذكر ءالهتكم

همزه استفهاميه در {أه_ذا. ..} براى تعجب است و اسم اشاره {ه_ذا} _ به قرينه استهزا _ در تحقير استعمال گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 60 - 10،11

10 - كافران مكه ، درصدد تحقير و خوار ساختن پيامبر ( ص ) بودند .

و لايستخفّنّك الذين لايوقنون

دعوت از پيامبر(ص) به صبر در برابر كافران و نيز توصيه به مراقبت از خود كه مبادا كافران آن حضرت را خفيف و خوار كنند، مى تواند بازگو كننده وضعيّت رفتارى كافران درباره پيامبر(ص) باشد.

11 - كافران مكه ، درصدد بودند تا با تبليغات خود ، در مواضع عقيدتى پيامبر ( ص ) سستى ايجاد كنند .

إن أنتم إلاّ مبطلون. .. و لايستخفّنّك الذين لايوقنون

برخى بر اين عقيده اند كه معناى {لايستخفّنّك}، {لاينفز عن دينك} (بيرون نبرند تو را از دين ات) است (لسان العرب). {و لايستخفّنّك الذين لايوقنون} مى تواند بيانِ نوعِ اثرى باشد كه مشركان، با {إن أنتم إلاّ مبطلون} درصدد ايجاد آن بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 28 - 9

9 - انكار و برخورد عنادآميز با قرآن و پيامبر ( ص ) ، شيوه مستمر كافران مكه

كانوا بأي_تنا يجحدون

فعل {كان} هرگاه بر مضارع داخل شود افاده استمرار مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 1

1- تلاش كافران مكه ، براى تحقير مؤمنان و بى اهميت جلوه دادن ايمان آنان

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا لو كان خيرًا ما

سبقونا إليه

روش برخورد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 119 - 21

21 _ اتهام بدعتگذارى و تجاوز به احكام دين الهى به اسلام و مسلمانان در تبليغات مشركان مكه

إن ربك هو أعلم بالمعتدين

كاربرد فعل تفضيل {أعلم} و تأكيد و حصر آن با {إن} و ضمير فصل {هو} در مواردى است كه مدعيان و منكرانى در برابر وجود داشته باشند. بدين معنى كه چه بسا مشركان، مسلمانان را به سبب پايبندى به احكام اسلام به بدعتگذارى متهم مى ساختند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 9

9- برخورد كافران و مشركان مكه با قرآن ، اساس علمى و عقلانى نداشت ; بلكه برخاسته از انگيزه هاى نفسانى _ روانى آنان بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

خداوند، حاصل تبيين تنوع و گوناگونى آيات خويش را براى مشركان، نفرت آنان معرفى مى كند و اين، نشان مى دهد كه آنان، به جاى برخورد منطقى با آيات الهى، برخورد روانى _ نفسانى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 6

6- موضع گيرى مشركان مكه در برابر پيامبر ( ص ) ، استمرار موضع گيرى فرعون در برابر موسى ( ع ) بود .

و قالوا لن نؤمن لك . .. و لقد ءاتينا موسى ... فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 1،2

1- كافران و مشركان مكه

، به هنگام رو به رو شدن با پيامبر ( ص ) ، آن حضرت را مورد تمسخر و استهزا قرار مى دادند .

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

2- تمسخر و استهزا ، تنها شيوه برخورد مشركان و كافران مكه با شخص پيامبر ( ص ) بود .

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

حرف نفى {إن} و حرف استثنا {إلاّ} پس از آن _ كه بر قصر دلالت مى كند _ و نيز آمدن {هزواً} به صورت مصدر، همگى بيانگر استمرار و شدت در كار استهزا و تمسخر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 5

5 - اقدام مشركان مكه به جنگ تبليغاتى عليه پيامبر ( ص ) ، به دليل ناتوانى از مقابله منطقى با آن حضرت

و لمّا جاءهم الحقّ قالوا ه_ذا سحر

روش مبارزه مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 5

5 - هوچى گرى و تبليغات منفى ، از ابزار هاى مقابله مشركان مكه با پيامبراكرم ( ص )

و لمّا ضرب . .. إذا قومك منه يصدّون

رونق اقتصادى مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 3،7

3 - رونق اقتصادى شهر مكه و بهره مند شدن شهروندان مؤمن آن از انواع ثمرات و ميوه ها ، دعاى ابراهيم ( ع ) به درگاه خداوند

و ارزق أهله من الثمرت من ءامن منهم

7 - امنيت و فراوانى نعمت در شهر مكه ، امورى كارساز در تحقّق اهداف ابراهيم ( ع

)

إنى جاعلك للناس إماماً . .. إذ قال إبرهيم رب اجعل هذا بلداً ءامناً و ارزق أهله

مطرح شدن امامت ابراهيم(ع) و مسؤوليت او براى تطهير كعبه و آماده سازى آن براى پرستش خدا، و سپس نقل دعاى آن حضرت (درخواست امنيت شهر مكه و رونق اقتصادى آن)، بيانگر برداشت فوق است.

زمينه آمرزش اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 10

10 - رحمت و غفران گسترده الهى ، پشتوانه بخشايش گناه اهل مكه و پيدايش مودّت ميان آنان و مؤمنان

عسى اللّه أن يجعل بينكم . .. و اللّه غفور رحيم

از ارتباط ميان {واللّه غفور رحيم} با صدر آيه _ كه نويد به اصلاح روابط مؤمنان مدينه و مكيان ستيزه جو را دربردارد _ استفاده مى شود كه آن عداوت ها، پايان خواهد يافت و معاندان به سوى توبه روى خواهند آورد و رحمت و غفران گسترده الهى آنان را دربرخواهد گرفت و در پرتو اين رحمت و آمرزش، مودّت حاصل خواهد شد.

زمينه اسلام مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 13

13 - بهره گيرى از عواطف خويشاوندى براى ترغيب مشركان مكّه به گرويدن به اسلام

و ما جعل عليكم فى الدين من حرج ملّة أبيكم إبرهيم

زمينه شرك اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 6

6 - درونمايه هاى فرهنگ طبقاتى و مادى مردم مكه ، زمينه ساز گرايش آنان به كفر و شرك

و إنّا به ك_فرون . و قالوا لولا نزّل

ه_ذا القرءان

با توجه به اين كه آيه شريفه پس از بيان كفر مشركان (إنّا به كافرون) روحيه مادى گرايانه آنان را بازگو مى كند، تأثير اين بينش در انحراف و كفر استفاده مى شود.

زمينه عجله كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 6

6- خوى شتاب زدگى آدمى ، زمينه ساز درخواست كافران مكه براى تحقق وعده هاى الهى ( عذاب ، برپايى قيامت و . . . )

خلق الإنس_ن من عجل . .. يقولون متى ه_ذا الوعد إن كنتم ص_دقين

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه جمله {و يقولون متى . ..} عطف بر جمله {سأُوريكم...} باشد و اين دو جمله، با جمله {خلق الإنسان من عجل} _ كه بيان گر خصلت عمومى انسان ها است _ مرتبط باشند.

زمينه عذاب كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 8 - 8

8- در صورت تحقق خواسته كافران مكه ، مبنى بر نزول ملائكه ، آنان گرفتار عذابى مرگبار مى شدند .

ما ننزّل الملئكة إلاّ بالحقّ و ما كانوا إذًا منظرين

يكى از احتمالاتى كه براى آيه داده شده، اين است كه ملائكه، در صورتى كه بخواهند براى كافران نازل شوند، برايشان عذاب به ارمغان خواهند آورد; عذابى كه هيچ كدام از آنان را زنده نخواهد گذاشت.

زمينه كفر اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 6

6 - درونمايه هاى فرهنگ طبقاتى و مادى مردم مكه ، زمينه ساز گرايش آنان به كفر و شرك

و إنّا

به ك_فرون . و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان

با توجه به اين كه آيه شريفه پس از بيان كفر مشركان (إنّا به كافرون) روحيه مادى گرايانه آنان را بازگو مى كند، تأثير اين بينش در انحراف و كفر استفاده مى شود.

زمينه محبت اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 10

10 - رحمت و غفران گسترده الهى ، پشتوانه بخشايش گناه اهل مكه و پيدايش مودّت ميان آنان و مؤمنان

عسى اللّه أن يجعل بينكم . .. و اللّه غفور رحيم

از ارتباط ميان {واللّه غفور رحيم} با صدر آيه _ كه نويد به اصلاح روابط مؤمنان مدينه و مكيان ستيزه جو را دربردارد _ استفاده مى شود كه آن عداوت ها، پايان خواهد يافت و معاندان به سوى توبه روى خواهند آورد و رحمت و غفران گسترده الهى آنان را دربرخواهد گرفت و در پرتو اين رحمت و آمرزش، مودّت حاصل خواهد شد.

زمينه مسافرت محمد(ص) به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 27 - 3

3- نقش مهم رؤياى پيامبر ( ص ) ، در حركت آن حضرت به سوى مكه و حديبيه

الرءيا بالحقّ لتدخلنّ المسجد الحرام

با توجه به اين كه آيات پيشين در مورد مسائل حديبيه بود; از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه حركت پيامبر(ص) در سفر منتهى به حديبيه، مسبوق به رؤيايى بود كه خداوند به آن حضرت نمايانده بود.

زمينه هلاكت كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 8 - 5

5- در

صورت تحقق درخواست كافران براى نزول ملائكه ، تمامى آنان هلاك مى شوند و مهلتى براى ايمان نخواهند داشت .

ما ننزّل الملئكة إلاّ بالحقّ و ما كانوا إذًا منظرين

انظار مصدر {منظر} به معناى تأخير انداختن است و حصر در آيه، نشان مى دهد كه با آمدن ملائكه، اجل هيچ كدام از كفار به تأخير نخواهد افتاد و به هلاكت خواهند رسيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 8 - 8

زنان مؤمن مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 8،9

8- وجود زنان و مردانى مؤمن _ اما ناشناخته _ در ميان كافران مكه ، قبل از حديبيه

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

9- بى اطلاعى مهاجران و انصار ، از وجود مردان و زنانى مؤمن در ميان مكيان ; قبل از صلح حديبيه

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

زيان به مسلمانان ناشناخته مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 14

14- آسيب ديدن مؤمنان ناشناخته شهر مكه ، در صورت وقوع جنگ ميان مسلمانان و مكيان در حديبيه

و لولا رجال مؤمنون . .. أن تط_وهم

سختيهاى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 11 - 1

1- تهديد شدن كافران سست انديش و بيهوده گرا ، به فرجامى سخت و جانكاه

فارتقب يوم تأتى السماء بدخان مبين

تعبير {بدخان مبين}، مى تواند حكايت از عذاب دنيوى و نيز سختى هاى صحنه قيامت داشته باشد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 11 - 1

1- پيشگويى خداوند ، از درد و رنج فراگير مردم مكه هنگام گرفتارى آنان به عذاب الهى در دنيا

يغشى الناس ه_ذا عذاب أليم

چنانچه اين آيات در مورد عذاب دنيوى باشد، برداشت بالا قابل استفاده است.

سرزنش كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 19 - 1

1 - كافران مكه ، از سوى خداوند ، به خاطر ژرف نگرى نكردن درباره توانايى خدا بر خلق موجودات ، سرزنش شده اند .

أَوَلم يروا كيف يبدئ اللّه الخلق

همزه {أَوَلم يروا} استفهام توبيخى است.

سرزنش مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 60 - 13

13 - توبيخ مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر انحراف آنان از حق و ناديده گرفتن دلايل روشن توحيد

أمّن خلق السم_وت . .. أءل_ه مع اللّه بل هم قوم يعدلون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه مخاطبان نخستين آيه، مشركان مكه بوده اند. گفتنى است كه واژه {عدول} (مصدر {يعدلون}) به معناى ميل و انحراف است; يعنى، {بل هم قوم عادتهم العدول عن طريق الحق و الإنحراف عنها}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 67 - 5،10

5 - مشركان مكه ، به خاطر ايمان به باطل ، از سوى خداوند سرزنش شدند .

أَوَلم يروا أنّا جعلنا حرمًا ءامنًا . .. أفبالب_طل يؤمنون

10 - مشركان مكه ، به خاطر ناسپاسى نعمت هاى الهى ، از سوى خداوند سرزنش شدند .

أَوَلم يروا أنّا

جعلنا حرمًا ءامنًا . .. أفبالب_طل يؤمنون و بنعمة اللّه يكفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 14 - 1

1- توبيخ مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر روى گردانى از پيامبراكرم ( ص ) ، به رغم دلايل آشكار آن حضرت

و قد جاءهم رسول مبين . ثمّ تولّوا عنه و قالوا معلّم مجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 11

11- سرزنش مشركان عرب از سوى خداوند ، به سبب كفرورزى به قرآن ، على رغم ايمان برخى غير عرب به حقانيت آن *

و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله ف_امن و استكبرتم

اين احتمال در آيه وجود دارد كه تذكر قرآن به ايمان فردى از بنى اسرائيل; از آن جهت براى مشركان عرب سرزنش بار باشد كه بنى اسرائيل در اصل عرب نبودند و عوامل نژادى و زبانى، مقتضى آن بوده تا در برابر قرآن خاضع نشوند. با اين وصف برخى از آنان به قرآن ايمان آوردند; در حالى كه مشركان عرب _ كه قرآن به لغت آنان نازل شده _ از پذيرش آن امتناع ورزيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 19 - 1

1 - سرزنش مشركان مكه از سوى خداوند ، به خاطر پرستش خدايان ( لات ، عزى ، و منات ) بدون هيچ برهان و پشتوانه علمى

أفرءيتم اللّ_ت و العزّى . و منوة الثالثة الأُخرى

آيات پيشين _ به ضميمه استفهام انكارى در {أرأيتم} _ اشاره به آن دارد كه رهنمودهاى پيامبر(ص) متكى به

شهود بود; اما مشركان در دعاوى خويش از هرگونه دليل و برهان بى بهره بودند.

سركوبى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 14 - 1

1 _ سركوبى و شكست مشركان در بدر ، عقوبت دنيوى آنان

ذلكم فذوقوه و أن للكفرين عذاب النار

{كم} در {ذلكم} خطاب به مشركان و {ذا} اشاره به شكست و سركوبى آنان دارد. و {ذلكم} مبتدا و خبر آن به قرينه فراز بعد _ {و أن للكافرين ... } _ {عقابكم فى الدنيا} است.

سرگردانى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 75 - 7

7 - لجاجت و تعصب كوركورانه اشراف كافر مكه و تحير و سرگردانى آنها در طغيان و سركشى ، على رغم مشاهده لطف و رحمت الهى در حق ايشان

و لو رحمن_هم . .. للجّوا فى طغي_نهم يعمهون

سطح زندگى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 131 - 3

3 - سطح زندگى پيامبر ( ص ) و مسلمانان ، با كافران مكه ، تفاوت قابل ملاحظه اى داشت .

و لاتمدّنّ عينيك إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم

سكونت قريش در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 1 - 7

7 - نابودى اصحاب فيل ، مايه استحكام پيوند قريش با شهر مكه و باقى ماندنشان در آن *

لإيل_ف قريش

آيه بعد يا تفسير اين آيه است كه در نتيجه {ايلافهم} در آن بدل خواهد بود و يا ذكر خاص بعد از عام است

كه در نتيجه، اين آيه به الفتى ديگر نيز علاوه بر الفت با كوچ هاى تابستانى و زمستانى، نظر خواهد داشت. ارتباط آيه شريفه با سوره قبل مى تواند بيانگر آن باشد كه استمرار پيوند قريش با مكه، مصداق برجسته اى براى عموم {ايلاف قريش} است.

سكونت محمد(ص) در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 2 - 5

5 - سكونت پيامبر ( ص ) در مكه ، مايه عظمت و ارجمندى آن شهر بود .

لا أُقسم . .. و أنت حلّ

جمله {و أنت حِلّ}، حاليّه و بيانگر علت سوگند يادكردن خداوند است.

سلطه كافران بر مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 8

8 _ سلطه كافران بر سرزمين مكه و ضعف و قلّت مسلمانان ، به هنگام هجرت پيامبر ( ص )

إذ أخرجه الذين كفروا ثانى اثنين

سوگند به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 1 - 1

1 - سوگند مؤكّد خداوند به شهر مكه

لا أُقسم به_ذا البلد

حرف {لا} در {لا أُقسم}، زايد و تأكيدى بر سوگند است. برخى گفته اند: {لا أُقسم} با همين تركيب، كلمه قسم است و در سوگند مؤكّد، به كار مى رود، و برخى ديگر آن را براى نفى قسم دانسته و گفته اند: مراد اين است كه مدّعا بقدرى واضح است كه سوگند نمى خواهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 4 - 3

3 - خداوند ، با سوگند به شهر مكه و

حضرت ابراهيم و اسماعيل ( ع ) ، برآميخته بودن زندگانى انسان با رنج و سختى ، تأكيد كرده است .

لا أُقسم . .. لقد خلقنا الإنس_ن فى كبد

اين آيه، جواب قسم هايى است كه در آيات پيشين آمده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 1 - 5

5 - { عن أبى الحسن الاوّل قال : قال رسول اللّه ( ص ) : إنّ اللّه تبارك و تعالى . . . اختار من البلدان أربعة فقال عزّوجلّ : { و التين و الزيتون . و طور سينين . و ه_ذا البلد الأمين } فالتين المدينة ، و الزيتون بيت المقدّس ، و طور سينين الكوفة و ه_ذا البلد الأمين مكّة ;

از امام موسى بن جعفر(ع) روايت شده است كه فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: خداوند تبارك و تعالى . .. از بين شهرها، چهار شهر را انتخاب كرد. او _ كه عزيز و جليل است _ فرمود: { والتين و الزيتون . و طور سينين . و ه_ذا البلد الأمين}. پس {تين} مدينه و {زيتون} بيت المقدس و {طور سينين} كوفه و {ه_ذا البلد الأمين} مكه است.}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 3 - 1،2،4

1 - سوگند خداوند ، به شهر مكه

و ه_ذا البلد الأمين

2 - { مكه } ، شهرى با عظمت و داراى ارزشى درخور سوگند خداوند

و ه_ذا البلد الأمين

عظمت مكه، از سوگند خداوند به آن و از اشاره با كلمه {ه_ذا} دانسته مى شود; زيرا آوردن اشاره _ به جاى ذكر نام _ يا براى

تحقير است و يا تعظيم. سياق آيه شريفه، حاكى از تعظيم است.

4 - امنيت مكه ، مايه عظمت و شايستگى آن براى سوگند خداوند است .

و ه_ذا البلد الأمين

سوگند مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 1

1 _ مشركان مكه سوگند اكيد ياد كردند كه در صورت مشاهده معجزه مورد نظر خود ايمان مى آورند.

و أقسموا بالله جهد أيمنهم لئن جاءتهم ءاية

شرايط ايمان مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 1

1- ايجاد چشمه اى پر آب و جوشان در مكه توسط پيامبر ( ص ) براى مشركان ، پيش شرط آنان در ايمان به پيامبر ( ص )

و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ينبوعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 91 - 1

1- برخوردارى پيامبر ( ص ) ، از باغستانى بزرگ با درخت هاى خرما و انگور و جارى ساختن نهر هاى آب فراوان در لابه لاى آنها ، پيش شرط مشركان مكه براى ايمان آوردن به آن حضرت

و قالوا لن نؤمن لك حتى . .. أو تكون لك جنّة من نخيل و عنب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 2،7

2- فرود آوردن قطعاتى از آسمان بر مشركان مكه ، پيش شرط آنان در ايمان به پيامبر ( ص )

و قالوا لن نؤمن لك . .. أو تسقط السّماء كما زعمت علينا كسفًا

7- مشركان مكه ، ايمان خود

را به پيامبر ( ص ) منوط به آوردن خدا و فرشتگان ، به صورتى قابل مشاهده كردند .

قالوا لن نؤمن لك حتى . .. أو تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {قبيلاً} به معناى مشاهده رو در رو باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 2،6

2- مشركان مكه ، ايمان خود را به پيامبر ( ص ) منوط به ايجاد خانه اى از طلا به صورت معجزه آسا كردند .

قالوا لن نؤمن لك حتى . .. أو يكون لك بيت من زخرف

6- صعود پيامبر ( ص ) به آسمان و آوردن نامه اى براى حقانيت خويش ، پيش شرط مشركان مكه براى ايمان آوردن به آن حضرت

و قالوا لن نؤمن لك حتى . .. أو ترقى فى السّماء و لن نؤمن لرقيّك حتى تنزّل علينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 1،3

1- مشركان براى پذيرش درستى معاد ، زنده شدن نياكانشان را از پيامبر ( ص ) خواستار شدند .

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

3- مشركان مكه ، خواهان شهود حسى براى ايمان به حقايق غيبى

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

با اين كه معاد اخروى از امور غيبى به حساب مى آيد، مشركان با پيشنهاد زنده شدن پدرانشان، خواهان محسوس شدن آن بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 2 - 6

6 - اهل كتاب و مشركان مكه و مدينه ، خود را منتظر فرستاده ويژه خداوند مى دانستند و ترك مرام خويش

را به آن مشروط ساخته بودند .

لم يكن . .. منفكّين حتّى تأتيهم البيّنة . رسول من اللّه

برداشت ياد شده، ناظر به احتمال اراده {منفكّين عن الكفر} است كه در برداشت هاى آيه پيشين توضيح داده شد.

شرك اكثريت اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 96 - 2

2- آيين شرك و عقيده به وجود خدايى جز الله ، دين غالب و آيين مردم مكه$ بود .

و أعرض عن المشركين . .. الذين يجعلون مع الله إل_هًا ءاخر

بود.

شرك اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 4،6

4 - شرك ، داراى پيشينه تاريخى در ميان مردم مكه

بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم

6 - مردم مكّه پيش از بعثت پيامبراكرم ( ص ) و نزول قرآن ، برهه اى طولانى در شرك و بت پرستى بسر مى بردند .

بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى جاءهم الحقّ و رسول مبين

شرك در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 54 - 1

1 - شرك و بت پرستى در كنار كعبه ( خانه توحيد ) ، نمونه اى بارز از اقدام انسان ها براى تغيير آيين پيامبران و انحراف از طريقه آنان

فتقطّعوا أمرهم بينهم . .. فذرهم فى غمرتهم

{وَذْر} (مصدر {ذرهم}) به معناى ترك كردن و وا نهادن است. ضمير {هم} _ به قرينه مقام _ كنايه از مردم مكّه و پيرامون آن است; كه سيره يكتاپرستى حضرت ابراهيم(ع) را تغيير دادند و به شرك ورزى روى آوردند و بر آن

پافشارى كردند {غمرة} به معناى غرقاب است و در اين جا استعاره از ورطه جهل و گمراهى مى باشد.

شرك مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 3

3- مشركان مكه ، به وجود خدايانى متعدد در كنار پروردگار جهان معتقد بودند .

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 4

4 - مشركان مكه ، گرفتار شرك در زمينه هايى غير از زمينه خالقيت خداوند

و لئن سألتهم من خلق

شك اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 1 - 6

6 - يگانگى خداوند در تدبير جهان ، محور پرسش هاى ترديدآميز اهل مكّه در عصربعثت *

عمّ يتساءلون

گرچه بخش عظيمى از آيات اين سوره درباره حوادث قيامت است; ولى آيات آغازين آن _ كه درباره قدرت خدا و حاكميت خواست او بر جهان است _ مى تواند قرينه باشد كه مورد سؤال در {يتسائلون} وابستگى همه كارها به خداوند و بى نقش بودن بت ها در كار تدبير جهان است.

شك كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 8

8 - كافران مكه ، شاهد تأثير ژرف قرآن بر قلب ها و نامطمئن از كارآيى جنجال آفرينى و تدابير خود ، در جلوگيرى از اين تأثيرگذارى

قال الذين كفروا . .. لعلّكم تغلبون

واژه {لعلّ} در موردى به كار مى رود كه نتيجه آن قطعى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

16 - فصلت - 41 - 54 - 1

1 - ترديد و شك كافران مكه ، نسبت به برپايى قيامت

ألا إنّهم فى مرية من لقاء ربّهم

شك مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 61 - 4

4 - ترديد و استبعاد مشركان مكه ، در امكان وقوع قيامت

و إنّه لعلم للساعة فلاتمترنّ بها

شكايت از كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 30 - 1

1 _ شكوه پيامبر ( ص ) به پيشگاه خداوند از مردم عصر خويش ( كافران شهر مكّه ) ، به خاطر متروك و مهجور ساختن قرآن كريم

و قال الرسول ي_ربّ إنّ قومى اتّخذوا ه_ذا القرءان مهجورًا

در اين كه شكوائيه پيامبر(ص) در اين دنيا است و يا در آخرت؟ دو نظريه ميان مفسران وجود دارد. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه اول است كه مطابق نظر بيشتر مفسران مى باشد. گفتنى است واژه {مهجور} به معناى متروك ورها شده است.

شكست اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 6

6 - رخ دادن درگيرى هايى منتهى به پيروزى مؤمنان بر مكيان ، قبل از انعقاد صلح حديبيه *

من بعد أن أظفركم عليهم

در صورتى كه مراد از {بطن مكّة} سرزمين حديبيه باشد; احتمال مى رود كه تعبير {من بعد أن أظفر} بيانگر درگيرى هاى محدودى باشد كه قبل از انعقاد صلح حديبيه، ميان كافران و مؤمنان صورت گرفت و به پيروزى مؤمنان منتهى گرديد.

شكست كافران اطراف مكه

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 16

16_ شكست و نابودى كفرپيشگان مكه و حوالى آن ، از پيشگويى هاى قرآن

لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة . .. حتى يأتى وعد الله

شكست كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 16

16_ شكست و نابودى كفرپيشگان مكه و حوالى آن ، از پيشگويى هاى قرآن

لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة . .. حتى يأتى وعد الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 37 - 4

4- كافران مكه ، در آستانه شكست و عذاب دنيوى قرار گرفته بودند .

سأُوريكم ءاي_تى

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه مراد از {آيات} شكست كفار مكه و عذاب دنيوى آنان باشد. گفتنى است مكى بودن اين آيات، مؤيد برداشت ياد شده است.

شكست مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 15 - 2

2 - فرجام يهود بنى نضير در موضع گيرى عليه اسلام ، منتهى به شكست آنان ، همچون فرجام مشركان مكه در بدر *

كمثل الذين من قبلهم قريبًا

برخى برآنند كه مراد از {الذين من قبلهم قريبًا}، مشركان مكه در بدر است.

شگفتى بى احترامى به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 2 - 6

6 - تجويز آزار رسانى به پيامبر ( ص ) از سوى ساكنان مكه ، هتك حرمت آن سرزمين و اقدامى شگفت انگيز است .

لا أُقسم به_ذا البلد . و أنت حلّ به_ذا البلد

جمله

{و أنت حلّ} _ در سومين معناى {حلّ} (حلال شمردن نقض حريم پيامبر(ص) _ بيانگر نمونه اى براى آيات بعد است كه انسان را با رنج و زحمت، همراه خوانده است. خداوند با بيان آزار رسانى مردم مكه، به پيامبر(ص) و ابراز تعجب از رفتار آنان، رسول اكرم را براى شكيبايى و مقاومت در برابر آزارهاى آنان، آماده مى سازد.

شگفتى تكذيبگرى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 19 - 6

6 - اصرار كافران مكّه بر تكذيب تهديد هاى الهى ، با وجود آگاهى آنان از هلاكت فرعونيان و ثموديان ، شگفت آورتر از كفرورزى پيشينيان است .

بل الذين كفروا فى تكذيب

اضراب كه از حرف {بل} استفاده مى شود ممكن است نظر به اين داشته باشد كه تكذيب گرى مردم مكّه در قياس با كفر پيشينيان اعجاب آورتر است; زيرا به رغم ديدن سرنوشت آنها، تهديد را دروغ شمردند.

شگفتى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 4

4 - اظهار شگفتى و ناباورى مشركان مكه ، نسبت به نزول وحى بر فردى عادى و غيراشرافى

لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم

با توجه به اعتراض مشركان مكه كه چرا پيامبر، از ميان اشراف و ثروتمندان برگزيده نشد، فقر و تنگدستى پيامبر(ص) به دست مى آيد.

شهر مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 12

12 - خداوند ، دعاى حضرت ابراهيم ( ع ) ( شهر شدن سرزمين مكه و امنيت و رفاه مؤمنان

آن ) را مستجاب كرد .

رب اجعل . .. قال و من كفر فأمتعه قليلا

ابراهيم، در دعاى خويش اشاره به اين داشت كه: خداوند، كافران مكه را از روزيهاى خويش محروم سازد. جمله {و من كفر فأمتعه} (ولى آن كس كه كافر شود او را بهره اى اندك خواهم داد) پاسخ منفى خداوند به اين تقاضاى ابراهيم است. رد بخشى از يك درخواست، حكايت از اجابت ديگر درخواستها دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 35 - 7

7- مكه در عصر حضرت ابراهيم ( ع ) داراى بافت شهرى بود .

و إذ قال إبرهيم ربّ اجعل ه_ذا البلد ءامنًا

شيطان و كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 8

8 _ تجسم شيطان براى كافران مكه ، قبل از جنگ بدر

و إذ زين لهم الشيطن أعملهم

صاحب مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 6

6 - مكه مكرّمه ، شهر خدا و خدا صاحب آن است .

أن أعبد ربّ ه_ذه البلدة

صبر بر ظلم مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 42 - 1

1- مسلمانان مهاجر از ستم مشركان مكه ، مردمانى صبور بودند كه در برابر ستم ظالمان شكيبايى پيشه كردند .

و الذين هاجروا فى الله . .. الذين صبروا

{الذين} عطف بيان براى {الذين} در آيه سابق است.

صبر مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 -

1

1 - خداوند مؤمنان مكه را به صبر در برابر حركات ناشايست مشركان و عفو از خطاكارى آنان فرمان داد .

قل للذين ءامنوا يغفروا للذين لايرجون أيّام اللّه

با توجه به اين كه اين آيات در مكه نازل شده، به دست مى آيد كه اين فرمان در مقطع قبل از هجرت بوده است و منظور از {الذين لايرجون. ..} مشركان اند.

صفات كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 15 - 2

2- كافران مكه ، مردمى حق ناپذير و لجاجت پيشه در برابر آيات الهى

و لو فتحنا عليهم بابًا من السّماء فظلّوا فيه يعرجون . لقالوا إنما سكّرت أبصرنا

صيد در حرم مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 1 - 10،11

10 _ حرمت صيد در حرم مكه

غير محلى الصيد و انتم حرم

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {حُرُم} {داخلون فى الحرم} باشد گفتنى است مراد از حَرَم بر اساس اين احتمال حرم مكه است.

11 _ حرمت گوشت و ساير بهره بردارى ها ، از حيوانى كه در حرم مكه صيد شود .

غير محلى الصيد و انتم حرم

ضيق صدر كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 11

ضيق صدر مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 11

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 11

11- كافران و مشركان مكه مردمى تنگ نظر ، متعصب

و ناتوان در تحمل افكار مخالفان بودند .

أه_ذا الذى يذكر ءالهتكم و هم بذكر الرحم_ن هم ك_فرون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه كافران مكه، حتى تحمّل شنيدن نام خداى رحمان را نداشتند، و با پيامبر اسلام، همواره با تمسخر و استهزا برخورد مى كردند.

طغيان كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 75 - 7

7 - لجاجت و تعصب كوركورانه اشراف كافر مكه و تحير و سرگردانى آنها در طغيان و سركشى ، على رغم مشاهده لطف و رحمت الهى در حق ايشان

و لو رحمن_هم . .. للجّوا فى طغي_نهم يعمهون

ظلم كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 9،15

9 _ گروهى از مسلمانان صدر اسلام ، تحت سيطره ستم كافران مكه

و ما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين . .. يقولون ربّنا اخرجنا من هذه ا

بسيارى از مفسران برآنند كه آيه مورد بحث درباره مسلمانانى است كه تا قبل از فتح مكّه در آنجا بودند و از مهاجرت آنان جلوگيرى مى شد.

15 _ مسلمانان مستضعف صدر اسلام ، خواستار فرمانده و نيروى انسانى از جانب خداوند براى رهايى از ستم كفرپيشگان مكّه

و اجعل لنا من لدنك وليّاً و اجعل لنا من لدنك نصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 54 - 10

10 _ فرعونيان ، امت هاى پيش از آنان و كفرپيشگان مكه ، از زمره ظالمان

و كل كانوا ظلمين

ظلم مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 2،3

2- عده اى از مسلمانان صدراسلام براى رهايى از ظلم و ستم مشركان مكه ، از آن شهر هجرت كردند .

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا

به دليل اينكه سوره نحل در مكه نازل شده است، احتمال دارد مراد از {الذين هاجروا} مسلمانانى باشد كه از مكه هجرت كرده و به حبشه يا مدينه رفتند.

3- مسلمانان در مكه ، مورد ظلم و ستم مشركان بودند .

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 15

15 - مشركان مكه ، مردمانى ستم پيشه

و ما كنّا مهلكى القرى إلاّ و أهلها ظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 49 - 9

9 - مشركان مكه ، مردمى ستم پيشه و منكر آيات الهى بودند .

ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الظ_لمون

{ال} در {الظالمون} عهد بوده و اشاره به {الكافرون} در آيه چهل و هفت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 2

2- دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در قبال ستم مشركان و ناگزيرى آن حضرت به ترك سرزمين خويش

و كأيّن من قرية هى أشدّ قوّة من قريتك الّتى أخرجتك أهلكن_هم

يادآورى خداوند به فرجام هلاكت بار مشركان، در حقيقت مرهمى بر آلام پيامبر(ص) از ستم مشركان است.

عبادت كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 35

- 2،3

2 _ سوت كشيدن و كف زدن در اطراف كعبه به عنوان عبادت و نيايش از سوى كافران مكه ، دليل عدم شايستگى آنان براى ولايت بر مسجدالحرام

إن أولياؤه إلا المتقون . .. مكاء و تصدية

جمله {ما كان صلاتهم . .. } مى تواند بيان مصداقى براى بى تقوايى متوليان كفرپيشه مسجدالحرام باشد و در نتيجه دليلى براى عدم شايستگى آنان براى ولايت بر مسجدالحرام.

3 _ كافران مكه به سبب انجام امورى لغو و بيهوده در پيرامون كعبه به عنوان عبادت و نيايش ، مستحق عذاب الهى بودند .

و ما لهم ألا ليعذبهم اللّه . .. و ما كان صلاتهم عند البيت إلا مكاء و تصدية

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {ما كان صلاته__م . .. } عطف بر {و هم يصدون ... } باشد.

عجز كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 3

3- ناتوانى و درماندگى كافران و مشركان مكه ، در مبارزه با اسلام و منطق پيامبر ( ص )

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

از اين كه كافران و مشركان، به گونه اى مستمر به استهزاى پيامبر(ص) مى پرداختند، برمى آيد كه آنان در توسل به منطق و دليل و برهان ناتوان بودند و هيچ راهى جز اين نداشتند.

عجز مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 3

3- ناتوانى و درماندگى كافران و مشركان مكه ، در مبارزه با اسلام و منطق پيامبر ( ص )

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

از اين كه كافران

و مشركان، به گونه اى مستمر به استهزاى پيامبر(ص) مى پرداختند، برمى آيد كه آنان در توسل به منطق و دليل و برهان ناتوان بودند و هيچ راهى جز اين نداشتند.

عذاب استيصال مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 102 - 2

2 _ مشركان مكه ، به دليل از دست دادن زمينه ايمان به آيات الهى و هشدار هاى پيامبر اكرم ( ص ) ، مستحق عذاب استيصال بودند .

و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون. فهل ينتظرون إلا مثل أيام الذين خلوا من

با توجه به اينكه يكى از مصاديق {قوم لايؤمنون} در آيه قبل، مشركان مكه مى باشد، برداشت فوق استفاده مى شود.

عذاب اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 113 - 10

10- مبتلا شدن مكيان به عذاب ، پس از تكذيب پيامبراكرم ( ص )

قرية كانت ءامنة . .. و لقد جاءهم رسول منهم فكذّبوه فأخذهم العذاب

برداشت فوق، بنابراين نكته است كه مراد از قريه ياد شده در آيه قبل، {مكه} باشد و ضماير {جائهم} و {فأخذهم} به مكيان برگردد.

عذاب دنيوى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 11 - 1

1- تهديد شدن كافران سست انديش و بيهوده گرا ، به فرجامى سخت و جانكاه

فارتقب يوم تأتى السماء بدخان مبين

تعبير {بدخان مبين}، مى تواند حكايت از عذاب دنيوى و نيز سختى هاى صحنه قيامت داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 11

- 1

1- پيشگويى خداوند ، از درد و رنج فراگير مردم مكه هنگام گرفتارى آنان به عذاب الهى در دنيا

يغشى الناس ه_ذا عذاب أليم

چنانچه اين آيات در مورد عذاب دنيوى باشد، برداشت بالا قابل استفاده است.

عذاب دنيوى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 37 - 4

4- كافران مكه ، در آستانه شكست و عذاب دنيوى قرار گرفته بودند .

سأُوريكم ءاي_تى

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه مراد از {آيات} شكست كفار مكه و عذاب دنيوى آنان باشد. گفتنى است مكى بودن اين آيات، مؤيد برداشت ياد شده است.

عذاب دنيوى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 10 - 3

3- تهديد مشركان حق ستيز مكه ، از سوى خداوند به عذابى دنيوى و تيره كننده زندگى

فارتقب يوم تأتى السماء بدخان مبين

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {دخان مبين}، كنايه از تيره روزى و عذاب دنيوى باشد، چه اين كه برخى از مفسران اين آيه را پاسخى به دعاى پيامبر(ص) دانسته اند كه از خداوند خواست تا براى بيدار شدن مشركان، آنان را به قحطى اى همچون دوران يوسف مبتلا كند.

عذاب كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 135 - 1

1- كافران مكه با انكار آيات الهى _ پس از اتمام حجت بر ايشان _ مستحق نابودى و عذاب بودند .

و لو أنّا أهلكن_هم . .. فستعلمون من أصح_ب الصرط السوىّ و من اهتدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء

- 21 - 37 - 5

5- كافران مكه به عذاب و نابودى قريب الوقوع تهديد شدند .

سأُوريكم ءاي_تى فلاتستعجلون

مقصود از {آياتى} به قرينه آيات بعد (. ..بل تأتيهم بغتة...) عذاب و هلاكت است.

عذاب مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 66 - 3

3 _ پيشگويى قرآن در مورد عملى شدن وعده هاى عذاب بر مشركان مكه و قبيله پيامبر*

و كذّب به قومك و هو الحق

از معانى حق، {ثابت} و {واجب} است و در مورد آيه به دليل اينكه خبر از وقوع حادثه اى در آينده است، يعنى چيزى كه تثبيت شده و واقع خواهد شد. لذا اگر مرجع ضمير {به}، {عذاب} در آيه قبل باشد، جمله {و هو الحق} تأكيد بر وقوع حتمى آن در آينده خواهد بود. همان گونه كه تاريخ نيز اين نكته را به وضوح تأييد كرد.

عصيان اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 2 - 3

3 - مردم مكه ، حرمت پيامبر ( ص ) را پاس نداشته ، به ساحت آن حضرت اسائه ادب مى كردند .

و أنت حلّ به_ذا البلد

{حِلّ} نقطه مقابل {حرمت} است; اطلاق آن بر امور حلال، از باب توصيف به مصدر است(مصباح). حلال شمرده شدن پيامبر(ص)، به اين معنا است كه آن حضرت را از حقوق اجتماعى خود در مكه محروم كرده و او را همسان ديگر ساكنان مكه، گرامى نمى داشتند.

عظمت مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 1 - 2

2 - شهر مكه ، سرزمينى

باعظمت در پيشگاه خداوند

لا أُقسم به_ذا البلد

تعبير {لا أُقسم} _ چه سوگند باشد و يا نفى سوگند _ بيانگر عظمت شهر مكه است; زيرا در هر دو صورت، حاكى از شايستگى مكه براى سوگند است. جز اين كه در صورت نفى قسم، علاوه بر آن مى رساند كه محتواى {لقد خلقنا الإنسان فى كبد} واضح و بى نياز از سوگند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 3 - 2،4

2 - { مكه } ، شهرى با عظمت و داراى ارزشى درخور سوگند خداوند

و ه_ذا البلد الأمين

عظمت مكه، از سوگند خداوند به آن و از اشاره با كلمه {ه_ذا} دانسته مى شود; زيرا آوردن اشاره _ به جاى ذكر نام _ يا براى تحقير است و يا تعظيم. سياق آيه شريفه، حاكى از تعظيم است.

4 - امنيت مكه ، مايه عظمت و شايستگى آن براى سوگند خداوند است .

و ه_ذا البلد الأمين

عفو از مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 14 - 1

1 - خداوند مؤمنان مكه را به صبر در برابر حركات ناشايست مشركان و عفو از خطاكارى آنان فرمان داد .

قل للذين ءامنوا يغفروا للذين لايرجون أيّام اللّه

با توجه به اين كه اين آيات در مكه نازل شده، به دست مى آيد كه اين فرمان در مقطع قبل از هجرت بوده است و منظور از {الذين لايرجون. ..} مشركان اند.

عقيده كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 5،6

5 _ كافران مكه معتقد به

تأثير دعا به درگاه خدا براى تحقق بخشى به درخواست هاى آنان

اللّهم إن كان هذا هو الحق من عندك فأمطر علينا حجارة

6 _ كافران مكه معتقد به خدا و معتقد به تأثير او در جهان هستى

و إذ قالوا اللّهم إن كان هذا هو الحق من عندك فأمطر علينا حجارة من السماء

عقيده مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 1

1 - اخراج ظالمانه مسلمانان صدراسلام از زادگاهشان ( مكّه ) ، تنها به جرم اعتقاد آنان به يگانگى خدا

بأنّهم ظلموا . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

{الذين اُخرجوا} بدل از {الذين يقاتلون} و به تقدير اذن القتال للذين اُخرجوا. ..} مى باشد. {ديار} جمع {دار} است و {دار}; يعنى، خانه و جايى كه انسان در آن جا سكونت دارد. بنابراين معناى جمله ياد شده چنين مى شود: به كسانى كه به ناحق از خانه و كاشانه خود بيرون رانده شدند، رخصت پيكار داده شد.

عقيده مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 195 - 6

6 _ مشركان مكه بر اين باور بودند كه معبودانشان بر يارى آنها عليه پيامبر ( ص ) توانا هستند .

قل ادعوا شركاءكم ثم كيدون فلاتنظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 4،7

4- مشركان مكه ، باورمند به مشيت خداوند بودند و تفسير نادرستى از آن داشتند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

7- مشركان مكه ، على رغم عقيده به خدايان متعدد ،

اظهار عقيده به خداوند كرده و قضاى او را در عالم نافذ مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 2

2- مشركان مكه ، معتقد به وجود خداوند بودند .

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 3

3- مشركان مكه ، معتقد بودند كه ملائكه از جنس زن هستند .

و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 10

10- اتكاى مشركان مكه در عقايد و جهان بينى خود ، تنها بر محسوسات و دريافت هاى حسى بود .

تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 3

3 - مشركان مكه ، ربوبيت خداوند را بر همه قبول نداشتند .

لولا أنزل عليه ءاي_ت من ربّه

تعبير {ربّه} و اضافه {ربّ} به ضمير مفرد مذكر غايب _ كه مرجع اش پيامبر است _ حكايت از نكته فوق مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 32 - 3

3 - مشركان مكّه ، داراى گرايش ها و آيين هاى مذهبى مختلف بودند .

و لاتكونوا من المشركين . من الذين فرّقوا دينهم

{المشركين} به قرينه آيات قبل و سياق، ممكن است مشركان مكه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 52 - 10

10 - اعتقاد

مشركان مكه به وجود خداوند

إن كان من عند اللّه

از ظاهر جمله شرطيه بر مى آيد كه اصل وجود خداوند براى مشركان، مسلم بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 4

4 - مشركان مكه ، گرفتار شرك در زمينه هايى غير از زمينه خالقيت خداوند

و لئن سألتهم من خلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 7

7 - مشركان مكه ، خداوند را با نام { رحمان } مى شناختند و ياد مى كردند .

بما ضرب للرحم_ن مثلاً

بنابراين كه واژه {رحمان} در آيه شريفه، به خاطر بار معنايى آن نيامده باشد; بلكه صرفاً نقل قول ساده اى از كلام عرب جاهلى باشد كه به جاى {اللّه} _ يا هر صفت ديگر براى خداوند _ كلمه {رحمان} را به كار مى بردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 4

4 - مشركان مكه ، معتقد به برترى فرشتگان بر عيسى ( ع ) *

و جعلوا المل_ئكة . .. و قالوا لو شاء الرحم_ن ما عبدن_هم ... ءألهتنا خير أم هو

از آيه نوزده و بيست همين سوره استفاده مى شود كه مصداق مورد نظر مشركان از {الهة} ملائكه بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 87 - 1

1 - اعتقاد مشركان مكه ، به خالقيت خداوند و توحيد در آفرينش

و لئن سألتهم من خلقهم ليقولنّ اللّه فأنّى يؤفكون

از آيه شريفه استفاده مى شود كه شرك مشركان، در ناحيه خالقيت خداوند

نبوده است; بلكه آنان در ربوبيت، تدبير، كارگشايى امور و وساطت براى تقرب به خدا، گرفتار شرك بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 24 - 6

6 - وجود اعتقاد به تناسخ ، در ميان مشركان مكه *

نموت و نحيا

تقدم {نموت} بر {نحيا} _ با اين كه انسان نخست بايد زنده باشد تا بميرد _ اين احتمال را به ذهن مى آورد كه برخى از مشركان، معتقد به تناسخ و حيات پس از مرگ در دنيا بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 2

2- مشركان مكه ، معتقد به وجود خداوند و در تلاش براى انكار رسالت پيامبراكرم ( ص )

أم يقولون افتري_ه

اتهام افترا و كذب به پيامبر(ص) در زمينه آيات از سوى كافران، نمايانگر اين حقيقت است كه آنان، در بخشى از ادعاها و جوسازى هاى خويش، بر وجود خداوند صحه گذاشته بودند; ليكن رسالت پيامبر(ص) و آيات وحى را انكار مى نمودند.

عقيدهء باطل مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 3

3- مشركان مكه ، به وجود خدايانى متعدد در كنار پروردگار جهان معتقد بودند .

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون

علاقه به فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 8

8 - مسلمانان صدراسلام ، مشتاق فتح مكه و در انتظار نصرت و امداد هاى الهى

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

مفسران، برآنند كه آيه شريفه ناظر به

فتح مكه و قريب الوقوع بودن آن است.

علاقه به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 13 - 4

4- دلبستگى پيامبر ( ص ) به شهر مكه

من قريتك

از انتساب قريه به پيامبر(ص) و دلجويى خداوند از آن حضرت به خاطر ناچار شدن ايشان به ترك مكه، مطلب بالا به دست مى آيد.

علاقه به هدايت كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 6 - 6

6 - علاقه شديد برخى از مسلمانان عصر بعثت ، به ارشاد كافران سرشناس مكه و مسلمان ساختن آنان

فأنت له تصدّى

براساس شأن نزول اين آيات، افراد معروفى از قريش (نظير ابوجهل) در مجلسى كه ابن ام مكتوم وارد شد، حضور داشتند و تعبير {من استغنى} در مورد آنان نازل شده است.

علاقه مندان به اسلام در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 10 - 14

14 - وجود عناصر علاقمند به اسلام در مكه كه با احساس رفع خطر ، اِعلام اسلام مى كردند و با احساس سختى و دشوارى ، بى تابى مى نمودند .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه و

با توجه به مكّى بودن سوره عنكبوت و قدرت فائق نداشتن پيامبر(ص) و مؤمنان، رفتارى كه از برخى مردم مكه بيان شده، مى تواند نشانه علاقه مندى آنان به اسلام باشد.

علايق مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 7

7- مشركان مكه ،

به عقايد شرك آلود خويش شديداً علاقه مند و دلبسته بودند .

و إذا ذكرت ربّك . .. ولّوا على أدب_رهم

علم اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 26 - 2

2 - مردم مكه ، از نسل هاى پيشين كه به سبب كفرپيشگى ، به قدرت الهى هلاك و منقرض شدند ، آگاه بودند .

أوَلم يهد لهم كم أهلكنا

{يهد} متعدى به {لام} شده و معناى {يبيّن} مى دهد. لازم به ذكر است كه به دليل مكى بودن سوره سجده، مرجع ضمير در {لهم} مشركان مكه اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 37 - 4

4- آگاهى اهل مكه ، از سرگذشت هلاكت بار قوم تبّع

أهم خير أم قوم تبّع

از اين كه قرآن، قبلاً سخنى از قوم {تبّع} به ميان نياورده و در اين جا به ذكر نام آن براى عبرت آموزى مشركان مكه اكتفا كرده است، مطلب بالا قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 18 - 5

5 - فرجام فرعون و قوم ثمود ، داستانى آشنا براى اهل مكّه و مايه عبرت براى همه مردمان

هل أتيك . .. فرعون و ثمود

سوره {بروج} از سوره هاى مكى است و نام بردن امت هايى مخصوص براى عبرت گرفتن مكّيان از فرجام آنها، بيانگر آگاهى آنان از تاريخ اجمالى آن امت ها است.

عمر طولانى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 2

2- برخوردارى از نعمت هاى دنيايى همراه

با عمر طولانى ، موجب غرور و غفلت مردم مكه و پدران آنان گرديده بود .

بل هم عن ذكر ربّهم معرضون . .. بل متّعنا ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى طال عليهم العمر

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ه_ؤلاء} اشاره به حاضرين در اذهان مخاطبان (مردم مكه) باشد; همان طور كه مشاراليه در بسيارى از آيات نازل شده در مكه، مردم آن سرزمين هستند.

عواطف خويشاوندى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 78 - 13

13 - بهره گيرى از عواطف خويشاوندى براى ترغيب مشركان مكّه به گرويدن به اسلام

و ما جعل عليكم فى الدين من حرج ملّة أبيكم إبرهيم

عوامل امنيت مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 13

13 - حرمت و قداست كعبه در نزد مردم جزيرة العرب مانع از تجاوز ديگران به مكه و برهم زدن امنيت و آرامش ساكنان آن

أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا

عوامل تكبر اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 2

2- برخوردارى از نعمت هاى دنيايى همراه با عمر طولانى ، موجب غرور و غفلت مردم مكه و پدران آنان گرديده بود .

بل هم عن ذكر ربّهم معرضون . .. بل متّعنا ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى طال عليهم العمر

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ه_ؤلاء} اشاره به حاضرين در اذهان مخاطبان (مردم مكه) باشد; همان طور كه مشاراليه در بسيارى از آيات نازل شده در مكه، مردم آن سرزمين هستند.

عوامل سرور مشركان مكه

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 14 - 10

10- مشركان مكه ، سرخوش از بيرون راندن پيامبر ( ص ) از سرزمين خويش

قريتك الّتى أخرجتك . .. زيّن له سوء عمله

مورد {سوء عمله} در آيه شريفه، همان اخراج پيامبر(ص) از سرزمين مكه است.

عوامل عظمت مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 2 - 5

5 - سكونت پيامبر ( ص ) در مكه ، مايه عظمت و ارجمندى آن شهر بود .

لا أُقسم . .. و أنت حلّ

جمله {و أنت حِلّ}، حاليّه و بيانگر علت سوگند يادكردن خداوند است.

عوامل عقب ماندگى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 9

9 - بى بهره بودن مردم سرزمين مكه از تعليمات آسمانى ، عامل عقب ماندگى آنان و فراگير شدن غفلت و بى خبرى در ميان آنها

لتنذر قومًا ما أتيهم من نذير من قبلك لعلّهم يتذكّرون

عوامل غفلت اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 2

2- برخوردارى از نعمت هاى دنيايى همراه با عمر طولانى ، موجب غرور و غفلت مردم مكه و پدران آنان گرديده بود .

بل هم عن ذكر ربّهم معرضون . .. بل متّعنا ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى طال عليهم العمر

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ه_ؤلاء} اشاره به حاضرين در اذهان مخاطبان (مردم مكه) باشد; همان طور كه مشاراليه در بسيارى از آيات نازل شده در مكه، مردم آن سرزمين هستند.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 9

9 - بى بهره بودن مردم سرزمين مكه از تعليمات آسمانى ، عامل عقب ماندگى آنان و فراگير شدن غفلت و بى خبرى در ميان آنها

لتنذر قومًا ما أتيهم من نذير من قبلك لعلّهم يتذكّرون

عوامل فقر در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 112 - 14

14- روى آورى فقر ، گرسنگى و ناامنى به شهر مكه پس از آبادانى آن ، در نتيجه كفران نعمت هاى الهى

ضرب الله مثلاً قرية كانت ءامنة مطمئنّة . .. فأذقها الله لباس الجوع و الخوف بما ك

برداشت فوق _ چنان چه عده اى از مفسّران گفته اند _ بنابراين احتمال است كه مورد مثال آيه، قحطى شهر مكه باشد.

عوامل گرسنگى در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 112 - 14

14- روى آورى فقر ، گرسنگى و ناامنى به شهر مكه پس از آبادانى آن ، در نتيجه كفران نعمت هاى الهى

ضرب الله مثلاً قرية كانت ءامنة مطمئنّة . .. فأذقها الله لباس الجوع و الخوف بما ك

برداشت فوق _ چنان چه عده اى از مفسّران گفته اند _ بنابراين احتمال است كه مورد مثال آيه، قحطى شهر مكه باشد.

عوامل مصونيت كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 24

24- حضور مؤمنان در محيط زندگى كافران مكه ، باعث نجات موقت كفّار از عذاب الهى

لو تزيّلوا لعذّبنا الذين كفروا منهم

عوامل مؤثر در اسلام اهل مكه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 14

14 - فصاحت قرآن ، عاملى مؤثر در اسلام مردم مكه و نواحى آن

أوحينا إليك قرءانًا عربيًّا لتنذر أُمّ القرى

برداشت ياد شده بر اين پايه است كه {عربيّاً} به معناى فصاحت و روشنى قرآن بوده و {لتنذر} تعليل براى نزول قرآن با وصف فصاحت باشد.

عوامل مؤثر در اسلام مردم اطراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 14

14 - فصاحت قرآن ، عاملى مؤثر در اسلام مردم مكه و نواحى آن

أوحينا إليك قرءانًا عربيًّا لتنذر أُمّ القرى

برداشت ياد شده بر اين پايه است كه {عربيّاً} به معناى فصاحت و روشنى قرآن بوده و {لتنذر} تعليل براى نزول قرآن با وصف فصاحت باشد.

عوامل ناامنى در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 112 - 14

14- روى آورى فقر ، گرسنگى و ناامنى به شهر مكه پس از آبادانى آن ، در نتيجه كفران نعمت هاى الهى

ضرب الله مثلاً قرية كانت ءامنة مطمئنّة . .. فأذقها الله لباس الجوع و الخوف بما ك

برداشت فوق _ چنان چه عده اى از مفسّران گفته اند _ بنابراين احتمال است كه مورد مثال آيه، قحطى شهر مكه باشد.

عوامل هدايت ناپذيرى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 21

21 - جهل بيشتر مشركان مكه به خاستگاه الهى امنيت و رفاه اقتصادى آن شهر ، عامل روى گردانى آنان از پذيرش هدايت الهى (

اسلام ) بود .

و قالوا إن نتّبع الهدى . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

عهد مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 1

1 _ مشركان مكه سوگند اكيد ياد كردند كه در صورت مشاهده معجزه مورد نظر خود ايمان مى آورند.

و أقسموا بالله جهد أيمنهم لئن جاءتهم ءاية

غفلت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 3،7

3- مشركان مكه ، از مفاهيم عالى قرآن غافل بوده و به زخارف دنيا چشم دوخته بودند .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل فأبى . .. و قالوا لن نؤمن لك حتى ... أو

7- غفلت مشركان مكه از نقش اصلى اراده خدا در تحقق معجزات

تفجر لنا . .. تسقط السّماء ... تأتى بالله ... تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

از اينكه آنان، تمامى معجزات درخواستى خود، حتى آمدن خدا را از شخص پيامبر(ص) مى خواستند، نشان دهنده نكته ياد شده است.

فرجام شوم مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 36 - 17

17- مشركان مكه ، مورد تهديد خداوند به فرجامى شوم

و قال الذين أشركوا . .. فسيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة المكذّبين

بنابراين احتمال كه مخاطبان امر {سيروا} مشركان مكه اند استفاده مى شود كه دعوت از آنان براى سير و سفر در زمين جهت مطالعه سرانجام تكذيب كنندگان انبيا پس از بازگويى ديدگاه آن مشركان در باره خداوند، هشدارى است به آنان.

فرجام مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18

- حشر - 59 - 15 - 2

2 - فرجام يهود بنى نضير در موضع گيرى عليه اسلام ، منتهى به شكست آنان ، همچون فرجام مشركان مكه در بدر *

كمثل الذين من قبلهم قريبًا

برخى برآنند كه مراد از {الذين من قبلهم قريبًا}، مشركان مكه در بدر است.

فضايل مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 56 - 1

1 - مسلمانان مكه ، مورد توجه ويژه خداوند بودند .

ي_عبادى الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 24

24- حضور مؤمنان در محيط زندگى كافران مكه ، باعث نجات موقت كفّار از عذاب الهى

لو تزيّلوا لعذّبنا الذين كفروا منهم

فضايل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 28

28 _ رسول خدا ( ص ) فرمود : { دحيت الأرض من مكة . . . و هى الأرض التى قال اللّه { إنى جاعل فى الأرض خليفة . . . } ;

گسترش زمين از مكه آغاز شده و مكه همان زمينى است كه خداوند فرموده: من مى خواهم در زمين خليفه قرار دهم . ..}.

فضايل مؤمنان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 21

21 - از امام صادق ( ع ) درباره سخن ابراهيم : { و ارزق أهله من الثمرات . . . } روايت شده كه فرمود : { من الثمرات القلوب اى حببهم إلى الناس لينتابوا إليهم و يعودوا إليهم ;

مراد ثمرات دلهاست بدين

گونه كه محبت مؤمنان از اهل مكه را در دل مردم بينداز تا مشتاق مؤمنان مكه گشته، به سوى آنان بازگردند}.

فضيلت مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 125 - 26

26 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : . . . { ان اللّه فضل مكة و جعل بعض ها أفضل من بعض . فقال تعالى { واتخذوا من مقام إبراهيم مصلًّى } . . . ;

خداوند، مكه را فضيلت و برترى داده و بعضى از قسمتهاى آن را بر قسمتهاى ديگر برترى داده و فرموده است: از مقام ابراهيم جايگاهى براى نماز خود قرار دهيد . .. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 35 - 4

4- مكه ، حرم امن الهى است .

ربّ اجعل ه_ذا البلد ءامنًا

نقل دعاى حضرت ابراهيم(ع) با لسان تمجيد، گوياى استجابت آن دعا از جانب خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 7

7- سرزمين مكه از ديرباز ، از نعمت هاى دنيوى برخوردار و از حوادث هلاكت بار و عذاب هاى الهى محفوظ بود .

بل متّعنا ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى طال عليهم العمر

اين كه خداوند مردم مكه و اجدادشان را از بهره هاى دنيوى به مدت طولانى، برخوردار كرد، حكايت از امنيت و مصونيت دير پاى سرزمين مكه از حوادث هلاكت بار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 5،6

5 - شهر مكه ، داراى اهميت

، كرامت و حرمت در پيشگاه خداوند

ربّ ه_ذه البلدة الذى حرّمها

{ه_ذه} اشاره به مكه دارد كه به دليل اهميتش نزد خداوند، اختصاص به ذكر يافته است.

6 - مكه مكرّمه ، شهر خدا و خدا صاحب آن است .

أن أعبد ربّ ه_ذه البلدة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 11

11 - مكه ، محور و مركز عمده شهر ها و قراى جزيرة العرب در صدراسلام

حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 11

11 - مكه ، داراى قداست و مرتبه اى والا در ميان شهر ها و آبادى ها

لتنذر أُمّ القرى و من حولها

از اين كه مكه به عنوان أُمّ القرى ياد شده است، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 1 - 2

2 - شهر مكه ، سرزمينى باعظمت در پيشگاه خداوند

لا أُقسم به_ذا البلد

تعبير {لا أُقسم} _ چه سوگند باشد و يا نفى سوگند _ بيانگر عظمت شهر مكه است; زيرا در هر دو صورت، حاكى از شايستگى مكه براى سوگند است. جز اين كه در صورت نفى قسم، علاوه بر آن مى رساند كه محتواى {لقد خلقنا الإنسان فى كبد} واضح و بى نياز از سوگند است.

فلسفه اسكان نسل ابراهيم(ع) در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 3

3- هدف حضرت ابراهيم ( ع ) از اسكان دادن برخى از فرزندانش در جوار خانه خدا ،

توفيق يافتن آنان براى عبادت و اقامه نماز بود .

ربّنا إنى أسكنت من ذرّيتى . .. عند بيتك المحرّم ربّنا ليقيموا الصلوة

فلسفه امنيت اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 4 - 15

15 - رفع گرسنگى و ناامنى از ساكنان مكه ، در راستاى اعتلا و شكوفايى كعبه و از جلوه هاى ربوبيت خداوند است .

ربّ ه_ذا البيت . الذى أطعمهم من جوع و ءامنهم من خوف

{الذى}، وصف {ربّ} و بيانگر جلوه هاى آن است.

فلسفه خواسته هاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 6 - 8

8- درخواست معجزه از سوى مشركان ستم پيشه مكه ، در جهت بهانه جويى بود ; نه حقيقت طلبى .

فليأتنا. .. أفهم يؤمنون

خداوند، درخواست معجزه از طرف مشركان را به اين دليل ردّ فرمود كه آنان مانند مشركان اقوام گذشته، قصد ايمان آوردن نداشتند. بنابراين چنين درخواستى بهانه و دست آويزى بيش نبود.

فلسفه ردّ خواسته هاى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 8 - 6

6- فلسفه عدم تحقق درخواست كافران مكه ، مبنى بر نزول ملائكه ، مهلت دادن به آنان و جلو نينداختن اجلشان است .

ما تسبق من أمة أجلها . .. ما ننزّل الملئكة إلاّ بالحقّ و ما كانوا إذًا منظرين

فلسفه رفع گرسنگى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 4 - 15

15 - رفع گرسنگى و ناامنى از ساكنان مكه ، در راستاى اعتلا و

شكوفايى كعبه و از جلوه هاى ربوبيت خداوند است .

ربّ ه_ذا البيت . الذى أطعمهم من جوع و ءامنهم من خوف

{الذى}، وصف {ربّ} و بيانگر جلوه هاى آن است.

فلسفه سوگند به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 4 - 4

4 - برخوردارى انسان از خلقت برتر ، حقيقتى است كه خداوند آن را با سوگند به انجير ، زيتون ، طور سينا و شهر مكه ، بيان داشته و بر آن تأكيد كرده است .

و التين . .. لقد خلقنا الإنس_ن فى أحسن تقويم

فلسفه فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 14

14 - حركت مسلمانان براى فتح مكه ، حركتى جهادى و در راستاى خشنودى خداوند

إن كنتم خرجتم جه_دًا فى سبيلى و ابتغاء مرضاتى

از اين كه پس از برشمردن ستم مشركان نسبت به مسلمانان، تعبير {جهاداً فى سبيلى. ..} آمده، مى توان نتيجه گرفت كه آيه شريفه، انگيزه فتح مكه را مشخص ساخته است.

فلسفه مهلت به كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 4 - 3

3- هشدار خداوند به كافران هدايت ناپذير مكه ، مبنى بر اينكه مهلت دادن به آنان به معناى تداوم بخشيدن به زندگيشان نيست ; بلكه همواره در معرض هلاكتند .

ربما يودّ الذين كفروا لو كانوا مسلمين. ذرهم ... فسوف يعلمون. و ما أهلكنا من قرية

ذكر اين آيه، پس از تهديد {فسوف يعلمون} احتمالاً براى دفع اشكال مقدر مى باشد و آن اشكال اين است كه: كفار پس از

مهلت يافتن با امر {ذرهم يأكلوا . ..} چنين نپندارند كه زندگيشان ادامه دارد.

فوايد اقتصادى مشركان در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 28 - 9

9 _ آمدن مشركان به مكه در مراسم سالانه حج ، داراى ثمرات اقتصادى براى مكيان ( از جمله مسلمانان ) بود .

و إن خفتم عيلة فسوف يغنيكم اللّه من فضله

قبله اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 19

19 - از ابن عباس روايت شده كه رسول خدا ( ص ) فرمود : { البيت قبلة لأهل المسجد و المسجد قبلة لأهل الحرم و الحرم قبلة لأهل الأرض فى مشارق ها و مغارب ها من أمتى ;

كعبه، قبله اهل مسجد الحرام و مسجدالحرام قبله اهل حرم (مكه و حوالى آن) و حرم قبله تمامى اهل زمين از امت من در مشرقها و مغربهاى آن است}.

قبله مردم دور از مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 150 - 19

19 - از ابن عباس روايت شده كه رسول خدا ( ص ) فرمود : { البيت قبلة لأهل المسجد و المسجد قبلة لأهل الحرم و الحرم قبلة لأهل الأرض فى مشارق ها و مغارب ها من أمتى ;

كعبه، قبله اهل مسجد الحرام و مسجدالحرام قبله اهل حرم (مكه و حوالى آن) و حرم قبله تمامى اهل زمين از امت من در مشرقها و مغربهاى آن است}.

قحطى در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون -

23 - 76 - 6

6 - عدم تنبه كافران مكه ، از بلا هاى هشدار دهنده الهى ( مثل قحطى و خشكسالى )

و لقد أخذن_هم بالعذاب فما استكانوا لربّهم و ما يتضرّعون

قداست مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 91 - 5،7،8

5 - شهر مكه ، داراى اهميت ، كرامت و حرمت در پيشگاه خداوند

ربّ ه_ذه البلدة الذى حرّمها

{ه_ذه} اشاره به مكه دارد كه به دليل اهميتش نزد خداوند، اختصاص به ذكر يافته است.

7 - حرمت سرزمين مكه ، داراى ديرينه و وضع شده از سوى خداوند

ربّ ه_ذه البلدة الذى حرّمها

ماضى آمدن {حرّم} بيانگر دير پا بودن حرمت مكه و انتساب آن (حرّم) به خداوند، بيانگر جعل آن از سوى او است.

8 - اعتقاد مشركان به حرمت و شرافت مكه و تقدّس آن

ربّ ه_ذه البلدة الذى حرّمها

از اين كه آيه نسبت به شهر مكه تعبير {ه_ذه البلدة الذى حرّمها} آورده است، احتمالاً از آن جهت باشد كه مشركان آن را قبول داشته و تذكر آنان به امر مورد قبولشان، زمينه جذب و هدايت آنان را فراهم مى ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 11

11 - مكه ، مكانى مقدس و محترم براى مردم جزيرة العرب

أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا

مكه از آن جهت {حرم} نام گرفته كه مورد حرمت و احترام مردم آن ديار بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 11

11 - مكه ، داراى قداست و مرتبه اى والا در ميان شهر

ها و آبادى ها

لتنذر أُمّ القرى و من حولها

از اين كه مكه به عنوان أُمّ القرى ياد شده است، برداشت بالا به دست مى آيد.

قدرت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 26 - 1

1- قوم عاد ، برخوردار از قدرت و امكانات بس فزون تر از مشركان مكه

و لقد مكّنّ_هم فيما إن مكّنّ_كم فيه

حرف {إن} نافيه است.

قصه فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 13

13 - اقدام حاطب ابن ابى بلتعه به ارتباط مخفيانه با مشركان ، در آستانه آمادگى مسلمانان براى فتح مكه

لاتتّخذوا . .. إن كنتم خرجتم جه_دًا فى سبيلى

با توجه به شأن نزول آيه، عبارت {إن كنتم خرجتم. ..} نظر به آمادگى مسلمانان براى فتح مكه دارد.

قلت مسلمانان در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 8

8 _ سلطه كافران بر سرزمين مكه و ضعف و قلّت مسلمانان ، به هنگام هجرت پيامبر ( ص )

إذ أخرجه الذين كفروا ثانى اثنين

قياس مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 6

6 - مقايسه ميان بت ها و عيسى بن مريم ( ع ) ، حركتى جدلى از سوى مشركان مكه

ما ضربوه لك إلاّ جدلاً

در مكتب پيامبر(ص) سخن از الوهيت عيسى(ع) به ميان نيامده بود تا مشركان او را با آلهه خود مقايسه كنند.

كافران در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره -

2 - 126 - 8

8 - شهر مكه ، حتى براى كافران نيز بايد جايگاهى امن باشد .

رب اجعل هذا بلداً ءامناً و ارزق . .. من ءامن منهم باللّه و اليوم الأخر

از اينكه ابراهيم(ع) دومين دعاى خويش; يعنى، اعطاى ثمرات را به مؤمنان اختصاص داد، ولى امنيت شهر مكه را به طور مطلق آورد، مى توان به اين نتيجه رسيد كه: آن حضرت امنيت مكه را براى همگان حتى براى كافران خواسته بود.

كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 16

16 _ اقدام برخى از مسلمين ( عبداللّه بن جحش و همراهان او ) به جنگ با كفارِ مكه در ماه حرام

يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه قل قتال فيه كبير

در شأن نزول آيه آمده كه عبداللّه بن جحش و همراهان او در ماه رجب به گروهى از كفار كه داراى مال التجاره بودند، حمله بردند و آنان را كشته و يا اسير كردند. (مجمع البيان و ديگر تفاسير.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 27

27 _ حاكميّت و تسلّط كافران بر سرزمين مكّه و مسلمانان آن ديار ، در صدر اسلام

فالّذين . .. اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى ... و قتلوا

كافران مكه در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 47 - 6

6 _ خروج كافران مكه به سوى بدر ، در راستاى تلاششان براى بازدارى مردم از راه خدا

و لاتكونوا كالذين خرجوا من ديرهم . .. و يصدون

عن سبيل اللّه

كافران مكه در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 36 - 12

12 _ كفرپيشگان مكه در قيامت گردآورى و به سوى جهنم رانده خواهند شد .

و الذين كفروا إلى جهنم يحشرون

كافران مكه و آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 8

8 _ تمسخر حق (قرآن) و آيات الهى، شيوه كافران مكه بوده است.

فسوف تأتيهم أنبؤا ما كانوا به يستهزءون

مفاد جمله {كانوا به يستهزءون} ماضى استمرارى است و بيانگر تداوم استهزا از سوى كافران عصر نزول اين سوره است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 52 - 1

1 _ روش كافران مكه در برخورد با آيات الهى ، همانند روش فرعونيان و كافران پيش از آنان

كدأب ءال فرعون و الذين من قبلهم

{دأب} به معناى عادت و روش است. و چون آيه به دنبال قضاياى جنگ بدر آمده، معلوم مى شود مشبه كافران مكه هستند و تقدير جمله چنين است: داب هؤلاء الكفره كدأب ءال فرعون. قابل ذكر است مراد از ضمير در {قبلهم} آل فرعون هستند.

كافران مكه و اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 33 - 7

7 _ پيشگويى قرآن از گرايش كافران مكه به اسلام و پذيرش توحيد

و ما كان اللّه معذبهم و هم يستغفرون

كافران مكه و حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 8

8 _ تمسخر حق (قرآن) و آيات الهى،

شيوه كافران مكه بوده است.

فسوف تأتيهم أنبؤا ما كانوا به يستهزءون

مفاد جمله {كانوا به يستهزءون} ماضى استمرارى است و بيانگر تداوم استهزا از سوى كافران عصر نزول اين سوره است.

كافران مكه و خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 6

6 _ كافران مكه معتقد به خدا و معتقد به تأثير او در جهان هستى

و إذ قالوا اللّهم إن كان هذا هو الحق من عندك فأمطر علينا حجارة من السماء

كافران مكه و دعا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 5

5 _ كافران مكه معتقد به تأثير دعا به درگاه خدا براى تحقق بخشى به درخواست هاى آنان

اللّهم إن كان هذا هو الحق من عندك فأمطر علينا حجارة

كافران مكه و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 5 - 1،8

1 _ كافران مكه در پى نزول قرآن به عنوان معجزه، بدون درنگ به تكذيب آن پرداختند.

فقد كذّبوا بالحق لمّا جاءهم

جمله ظرفيه {لمّا جاءهم} به اين نكته اشاره دارد كه تكذيب كافران به مجرد آمدن حق صورت گرفته است.

8 _ تمسخر حق (قرآن) و آيات الهى، شيوه كافران مكه بوده است.

فسوف تأتيهم أنبؤا ما كانوا به يستهزءون

مفاد جمله {كانوا به يستهزءون} ماضى استمرارى است و بيانگر تداوم استهزا از سوى كافران عصر نزول اين سوره است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 31 - 1،2،4

1 _ تمسك كافران مكه به حيله براى مقابله با آنان

و يمكرون . .. و

إذا تتلى عليهم ءايتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا

جمله {إذا تتلى . .. } مى تواند بيان مصداقى از {يمكرون} در آيه قبل باشد.

2 _ كافران مكه مدعى توان خويش در آوردن آيات و معارفى چون قرآن

قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا

4 _ كافران مكه معارف قرآن را نوشتار ها و سخنان بى اساس مردمان نخستين قلمداد مى كردند .

إن هذا إلا أسطير الأولين

{اساطير} به معناى نوشتارهاى بى اساس است و {الأولين} به معناى انسانهاى نخستين. گفتنى است كه {اساطير الأولين} مى تواند به اين معنا باشد كه اين اسطوره ها در باره انسانهاى اوليه است و مى تواند به اين معنا باشد كه اينها اسطوره هايى است ساخته و پرداخته انسانهاى نخستين.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 1،2،4

1 _ كافران مكه از خداوند خواستند چنانچه قرآن حقيقتى از جانب اوست ، آنان را سنگباران كند و يا عذاب دردناك ديگرى بر آنان فروفرستد .

و إذ قالوا . .. فأمطر علينا حجارة

2 _ نابحق جلوه دادن قرآن با درخواست عذاب از درگاه خدا ، از حيله هاى كافران مكه در مبارزه با قرآن و رسالت پيامبر ( ص )

و يمكرون . .. و إذ قالوا اللّهم ... فأمطر علينا حجارة من السماء

برخى در توجيه عذاب خواهى كافران (فامطر علينا . .. ) چنين گفته اند كه آنان براى فريب ديگران و يا اقناع خويش اين نفرين را در حق خود روا داشتند تا با اجابت نشدن آن، خويشتن را در انكار قرآن و حقانيت رسالت پيامبر(ص) محق بشمارند. آيه قبل كه

سخن از مكر كافران داشت، مى تواند تأييدى براى اين نظريه باشد.

4 _ كافران مكه مردمانى لجوج و داراى عنادى خاص در برابر رسالت پيامبر ( ص ) و حقانيت قرآن

فأمطر علينا حجارة من السماء أو ائتنا بعذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 33 - 6،7

6 _ گرايش كافران مكه به قرآن در آينده دوران بعثت ، دليل گرفتار نشدن آنان به عذاب استيصال ، نه حقانيت ايشان در انكار قرآن

و ما كان اللّه معذبهم و هم يستغفرون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {و هم يستغفرون} حال مقدر باشد. يعنى خداوند اكنون (زمان انكار قرآن) كافران مكه را عذاب نمى كند، در حالى كه در آينده توبه خواهند كرد. گفتنى است كه استغفار و توبه كافر به ايمان آوردن اوست.

7 _ پيشگويى قرآن از گرايش كافران مكه به اسلام و پذيرش توحيد

و ما كان اللّه معذبهم و هم يستغفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 6 - 2

2- { ذكر بودن قرآن } ، وصفى كه كافران مكه با آن آشنا بودند .

و قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 13 - 2

2- خداوند آيات قرآن را ، على رغم تصميم كافران مكه بر ايمان نياوردن ، در قلب آنان رسوخ داد .

كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين . لايؤمنون به

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه جمله {لايؤمنون به} جمله حاليه براى {المجرمين} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 5،9

5- بهره كفرپيشگان مكه از آيه هاى بيدارگر قرآن ، تنها تنفر و فرار از آنها بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

9- برخورد كافران و مشركان مكه با قرآن ، اساس علمى و عقلانى نداشت ; بلكه برخاسته از انگيزه هاى نفسانى _ روانى آنان بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

خداوند، حاصل تبيين تنوع و گوناگونى آيات خويش را براى مشركان، نفرت آنان معرفى مى كند و اين، نشان مى دهد كه آنان، به جاى برخورد منطقى با آيات الهى، برخورد روانى _ نفسانى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 26 - 8

8 - كافران مكه ، شاهد تأثير ژرف قرآن بر قلب ها و نامطمئن از كارآيى جنجال آفرينى و تدابير خود ، در جلوگيرى از اين تأثيرگذارى

قال الذين كفروا . .. لعلّكم تغلبون

واژه {لعلّ} در موردى به كار مى رود كه نتيجه آن قطعى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 28 - 6

6 - آشكار بودن حقانيت قرآن ، براى كافران مكه

كانوا بأي_تنا يجحدون

واژه {جحد} در مواردى به كار مى رود كه حقانيت چيزى معلوم باشد و در عين حال مورد انكار قرار گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 41 - 7

7 - مخالفت مستمر كافران مكه ، نسبت به آيات قرآن

إنّ الذين كفروا بالذّكر لمّا جاءهم

برداشت ياد شده با توجه به معناى {لمّا}

است كه در مورد استمرار زمان به كار مى رود.

كافران مكه و كعبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 35 - 3

3 _ كافران مكه به سبب انجام امورى لغو و بيهوده در پيرامون كعبه به عنوان عبادت و نيايش ، مستحق عذاب الهى بودند .

و ما لهم ألا ليعذبهم اللّه . .. و ما كان صلاتهم عند البيت إلا مكاء و تصدية

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {ما كان صلاته__م . .. } عطف بر {و هم يصدون ... } باشد.

كافران مكه و گناه ارتداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 12 - 6

6 - كافران مكه ، به رغم اعلام صريح ، هرگز اندكى از گناه ارتداد مسلمانان را ، برعهده نمى گرفتند .

و قال الذين كفروا . .. و لنحمل خط_ي_كم و ما هم بح_ملين من خط_ي_هم من شىء

در {و ما هم بحاملين. ..} دو احتمال وجود دارد: يكى، به قرينه اعلام دروغ بودن ادعاى برعهده گيرى گناه ارتداد، اين است كه آنان، حاضر به قبول گناه نيستند. ديگر اين كه چنين امرى، شدنى نيست. برداشت بالا، بنابراحتمال نخست است.

كافران مكه و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 30 - 3،5

3 _ محبوس ساختن يا كشتن و يا تبعيد پيامبر ( ص ) ، از جمله توطئه هاى كافران مكه عليه آن حضرت

ليثبتوك او يقتلوك او يخرجوك و يمكرون

جمله {و يمكرون} بيانگر اين است كه كافران علاوه بر تصميم داشتن به قتل

پيامبر(ص) و . .. برنامه هاى ديگرى نيز عليه پيامبر(ص) در نظر داشته اند. لذا در برداشت فوق از آن به {از جمله} تعبير شده است.

5 _ شكست كافران مكه در توطئه عليه پيامبر ( ص ) ، عبرتى براى همه خائنان به خدا و رسول

لاتخونوا اللّه و الرسول . .. و يمكرون و يمكر اللّه

يادآورى شكست توطئه هاى كافران مكه پس از اشاره به خيانت برخى از مسلمانان براى تفهيم اين حقيقت است كه خائنان به خدا و رسول، هر چند اظهار اسلام كنند، همان گونه كه كافران موفق نشدند، آنان نيز موفق نمى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 4

4 _ كافران مكه مردمانى لجوج و داراى عنادى خاص در برابر رسالت پيامبر ( ص ) و حقانيت قرآن

فأمطر علينا حجارة من السماء أو ائتنا بعذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 3،5

3 _ خروج پيامبر ( ص ) از مكه و اقدام آن حضرت به هجرت ، امرى ناخواسته و تحت فشار كافران بود .

إذ أخرجه الذين كفروا

بديهى است كه خروج پيامبر (ص) از مكه، به اراده خود آن حضرت صورت گرفت ولى از آن جهت كه تحت فشار و جوّ ارعاب بود، خداوند اخراج را به كافران نسبت داده است.

5 _ موفقيت پيامبر ( ص ) در خروج از مكه و خلاصى از توطئه كافران ، مرهون نصرت خاص خداوند بود .

نصره اللّه إذ أخرجه الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر -

15 - 6 - 1،3

1- خطاب استهزاگرانه و بى ادبانه كافران مكه به پيامبر ( ص ) به هنگام سخن گفتن با آن حضرت

و قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر

از اينكه كفار، در مخاطب قرار دادن پيامبر(ص) به جاى خطاب مستقيم با اسم و عنوان، با عنوان موصول و غايب آن حضرت را صدا مى زدند و نيز از اينكه به او نسبتى مى دادند كه خود آن را قبول نداشتند، حاكى از نكته فوق است.

3- كافران مكه ، پيامبر ( ص ) را به خاطر ادعاى نزول وحى بر خود ، فردى مجنون و ديوانه مى دانستند .

و قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر إنك لمجنون

شواهد تاريخى گواهند كه قبل از ادعاى نبوت پيامبر(ص) آنان چنين تهمتى را به آن حضرت نسبت نمى دادند، پس اين تهمت به خاطر نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 3

3- كافران مكه ، از پيامبر ( ص ) خواستار آوردن ملائكه به عنوان معجزه بودند .

لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

آوردن ملائكه توسط پيامبر(ص) _ كه مورد درخواست كفار بود _ احتمال دارد براى تصديق نبوت پيامبر(ص) باشد و احتمال دارد معجزه درخواستى باشد. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 8 - 4

4- درخواست نزول ملائكه ، جهت اثبات حقانيت ادعاى پيامبر ( ص ) از سوى كافران مكه ، بهانه اى بيش نبود .

لو ما تأتينا بالملئكة . .. ما ننزّل الملئكة إلاّ بالحقّ

قيد {إلاّبالحق} مى

تواند احترازى باشد; يعنى، نزول فرشتگان تنها در صورت وجود مصلحت و حكمت تحقق پذير است، در حالى كه در تقاضاى كفار چنين مصلحتى نيست. مضافاً به اينكه {إذاً منظرين} نيز دلالت مى كند بر اينكه آنان، حتى پس از آمدن ملائكه هم حقانيت پيامبر(ص) را نمى پذيرفتند.

كافران مكه و معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 2

2 _ حق ناپذيرى و عناد و لجاجت شديد كافران مكه در عصر بعثت، در برابر وحى و معجزات الهى

و لو نزلنا عليك كتبا . .. إن هذا إلا سحر مبين

سوره انعام در مكه نازل شده است و بنابراين طبيعى است كه ناظر به مردم آن سامان، خصوصاً مشركان مكه، باشد.

كافران مكه و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 5،6

5- ملائكه ، به عنوان موجودات آسمانى شناخته شده براى كافران مكه

قالوا . .. لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

6- كافران و مشركان مكه ، ملائكه را موجوداتى قابل احساس براى همگان مى دانستند .

قالوا . .. لو ما تأتينا بالملئكة

از تعبير {لو ما تأتينابالملئكة} (چرا فرشته اى نمى آورى؟) استفاده مى شود كه آنان، فرشتگان را موجوداتى محسوس و قابل رؤيت مى دانستند.

كافران مكه و نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 6 - 5

5- نزول وحى از جانب خداوند بر بشر ، امرى غير قابل قبول و به دور از عقل و خرد و در حد ديوانگى در بينش كافران مكه

قالوا يأيها

الذى نزّل عليه الذّكر إنك لمجنون

كافران مكه و وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 2

2 _ حق ناپذيرى و عناد و لجاجت شديد كافران مكه در عصر بعثت، در برابر وحى و معجزات الهى

و لو نزلنا عليك كتبا . .. إن هذا إلا سحر مبين

سوره انعام در مكه نازل شده است و بنابراين طبيعى است كه ناظر به مردم آن سامان، خصوصاً مشركان مكه، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 6 - 4

4- كافران مكه ، نزول وحى بر پيامبر ( ص ) را ، ادعايى بيش نمى دانستند .

قالوا يأيها الذى نزّل عليه الذّكر

ذكر نكردن منشأ نزول ذكر و مجهول آوردن فعل {نُزِّل} و نيز با استهزا بيان كردن آن، مى تواند به منظور ياد شده باشد.

كفر اشراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 124 - 1

1 _ مجرمان سردمدار مكه از ايمان به رسالت پيامبر(ص) و آيات خدا به بهانه هاى واهى سر باز مى زدند.

أكبر مجرميها . .. قالوا لن نؤمن

كفر اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 2

2- تن دادن مكيان به صلح ، با همه كفر و عناد خويش نسبت به مؤمنان ، نمودى از اراده و تدبير نافذ خداوند

و هو الذى كفّ . .. هم الذين كفروا

على رغم كفر و ستيز مشركان با اسلام، به تدبير الهى زمينه اى پديد آمد كه آنان به صلح تن

دادند و شرّشان از سر مسلمانان دفع گرديد.

كفر كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 13 - 1

1- كافران مجرم مكه ، على رغم دريافت آيات قرآن ، به آن ايمان نياوردند .

كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين . لايؤمنون به

برداشت فوق، بنابراين است كه جمله {لايؤمنون به} جمله تفسيريه براى {المجرمين} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 14 - 1

1- اگر درى از آسمان به قدرت خداوند گشوده شود كه كافران مكه براى دريافت حقايق به آنجا بروند ، ايمان نخواهند آورد .

كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين . لايؤمنون به ... و لو فتحنا عليهم بابًا من السّماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 15 - 1

1- كافران هدايت ناپذير مكه ، در صورت مشاهده گشايش درى از آسمان براى بالا رفتن خود و درك حقايق ، آن را نوعى چشم بندى و سحر وانمود خواهند كرد .

و لو فتحنا عليهم بابًا من السّماء فظلّوا فيه يعرجون . لقالوا إنما سكّرت أبصرنا

{سكر} در لغت حالتى را گفته اند كه عارض بر عقل مى شود. بنابراين مراد از ادعاى آنان اين مى شود كه: آنان خود را گرفتار نوعى چشم بندى مى دانستند.

كفر مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 9،11

9 _ مشركان مكه به پيامبر(ص) و انبياى پيشين كفر مىورزيدند.

أولئك الذين ءاتينهم . .. فإن يكفر بها هؤلاء

{هؤلاء} اشاره به مشركان مكه است.

11 _ خداوند تسلى

دهنده پيامبر(ص) با بشارت به پديدار شدن مؤمنانى پايدار، على رغم كفر مشركان مكه

فإن يكفر بها هؤلاء فقد و كلنا بها قوما ليسوا بها بكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 53 - 12

12 _ هلاكت و نابودى مشركان مكه در كارزار بدر ، پيامد گناهان و كفرشان به آيات الهى بود .

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على قوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

{ذلك} علاوه بر اينكه اشاره به فرجام شوم فرعونيان و كافران پيش از آنان است، مى تواند اشاره به قضاياى جنگ بدر و نابودى مشركان مكه نيز داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 49 - 1

1- مشركان مكه ، ناباورى و بى اعتقادى خود را به امكان حيات مجدد پس از تبديل شدن به استخوان خُرد و ريز ريز شده ، اعلام داشتند .

و قالوا أءذا كنّا عظ_مًا و رف_تًا أءنَّا لمبعوثون خلقًا جديدًا

{رفات} از ريشه {رَفْت} به معناى شكستن و خُرد و ريز ريز شدن است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 7

7- دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) در قبال كفر مشركان مكه به معجزه آن حضرت ( قرآن )

و قالوا لن نؤمن لك . .. و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت ... فقال له فرعون إنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 10 - 11

11- سرزنش مشركان عرب از سوى خداوند ، به سبب كفرورزى به قرآن

، على رغم ايمان برخى غير عرب به حقانيت آن *

و شهد ش_هد من بنى إسرءيل على مثله ف_امن و استكبرتم

اين احتمال در آيه وجود دارد كه تذكر قرآن به ايمان فردى از بنى اسرائيل; از آن جهت براى مشركان عرب سرزنش بار باشد كه بنى اسرائيل در اصل عرب نبودند و عوامل نژادى و زبانى، مقتضى آن بوده تا در برابر قرآن خاضع نشوند. با اين وصف برخى از آنان به قرآن ايمان آوردند; در حالى كه مشركان عرب _ كه قرآن به لغت آنان نازل شده _ از پذيرش آن امتناع ورزيدند.

كفران مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 1

1 - بهره مندى مشركان مكه از موهبت هاى الهى ، به رغم بى اعتنايى آنان به آيين توحيدى ابراهيم ( ع )

و إذ قال إبرهيم . .. لعلّهم يرجعون . بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم

از آن جا كه در آيات پيشين سخن از ابراهيم(ع) و نسل آن حضرت بود و با توجه به اين كه مشركان مكه از نسل او به شمار مى آمدند، مى توان گفت كه {ه_ؤلاء} اشاره به مشركان مكه دارد.

كفران نعمت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 67 - 8

8 - مشركان مكه ، به نعمت هاى خداوند ، كفر ورزيدند .

هم يشركون . .. و بنعمة اللّه يكفرون

كم آبى در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 6

6- مكه در آغاز بعثت پيامبر (

ص ) ، سرزمينى كم آب بود و مكيان نيازمند به منابع دايمى آب بودند .

تفجر لنا من الأرض ينبوعًا

درخواست مشركان مكه از پيامبر(ص) براى ايجاد چشمه اى جوشان، احتمال دارد به خاطر، نياز شديد آنان به منابع آب باشد.

كنيزان مغنى در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 6 - 5

5 - كافران مكه براى بازداشتن مردم از گوش فرا دادن به آيات قرآن و سخنان پيامبر ( ص ) كنيزان آوازه خوان را مى خريدند و مردم را به آواز مشغول مى كردند .

و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه

منظور از {لهوالحديث} طبق برخى از شأن نزول ها، غنا است كه به وسيله كنيزانى خوانده مى شد. لازم به گفتن است كه طبق اين معنا {اشتراء} حقيقى است.

كيفر دنيوى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 14 - 1

1 _ سركوبى و شكست مشركان در بدر ، عقوبت دنيوى آنان

ذلكم فذوقوه و أن للكفرين عذاب النار

{كم} در {ذلكم} خطاب به مشركان و {ذا} اشاره به شكست و سركوبى آنان دارد. و {ذلكم} مبتدا و خبر آن به قرينه فراز بعد _ {و أن للكافرين ... } _ {عقابكم فى الدنيا} است.

كيفر مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 13 - 5

5 _ سركوبى و شكست مشركان در جنگ بدر ، عقاب شديد الهى براى آنان

فاضربوا فوق الأعناق . .. فإن اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

6 - انفال - 8 - 14 - 3

3 _ مشركان حاضر در كارزار بدر ، مردمى كفرپيشه و مستحق عذاب با آتش دوزخ

و أن للكفرين عذاب النار

از مصاديق مورد نظر براى {للكفرين} مشركان حاضر در كارزار بدر مى باشد.

گمراهان مكه و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 5

5 _ مشركان و گمراهان مكه، در صورت نازل نشدن قرآن، خويشتن را در قيامت معذور مى دانستند و دورى از رحمت خدا را بى عدالتى مى شمردند.

أن تقولوا إنما أنزل الكتب على طائفتين

گناه ظلم در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 17

17 - { عن75 أبى الصباح الكنانى قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ : و من يرد فيه بالحاد بظلم نذقه من عذاب أليم } فقال : كلّ ظلم يظلمه الرجل نفسه بمكّة من سرقه أو ظلم أحد أو شىء من الظلم فإنّى أراه ألحاداً ;

ابى الصباح كنانى گفت: از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند عزّوجلّ {و من يرد فيه بالحاد بظلم نذقه من عذاب أليم} سؤال كردم فرمود: هر ظلمى كه شخص در مكّه بر خويش كند; خواه دزدى باشد، يا ستم به ديگرى و يا هرگونه ستمى، من آن را الحاد و انحراف مى بينم}.

گناه كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 13 - 2

2 - تلاش كافران مكه براى مرتد ساختن مسلمانان ، گناه سنگينى است .

و قال الذين كفروا . ..

اتّبعوا سبيلنا ... و ليحملنّ أثقالهم

گناه مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 53 - 12

12 _ هلاكت و نابودى مشركان مكه در كارزار بدر ، پيامد گناهان و كفرشان به آيات الهى بود .

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على قوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

{ذلك} علاوه بر اينكه اشاره به فرجام شوم فرعونيان و كافران پيش از آنان است، مى تواند اشاره به قضاياى جنگ بدر و نابودى مشركان مكه نيز داشته باشد.

لجاجت كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 7 - 2

2 _ حق ناپذيرى و عناد و لجاجت شديد كافران مكه در عصر بعثت، در برابر وحى و معجزات الهى

و لو نزلنا عليك كتبا . .. إن هذا إلا سحر مبين

سوره انعام در مكه نازل شده است و بنابراين طبيعى است كه ناظر به مردم آن سامان، خصوصاً مشركان مكه، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 4

4 _ كافران مكه مردمانى لجوج و داراى عنادى خاص در برابر رسالت پيامبر ( ص ) و حقانيت قرآن

فأمطر علينا حجارة من السماء أو ائتنا بعذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 13 - 1

1- كافران مجرم مكه ، على رغم دريافت آيات قرآن ، به آن ايمان نياوردند .

كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين . لايؤمنون به

برداشت فوق، بنابراين است كه جمله {لايؤمنون به} جمله تفسيريه براى {المجرمين} باشد.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 14 - 1

1- اگر درى از آسمان به قدرت خداوند گشوده شود كه كافران مكه براى دريافت حقايق به آنجا بروند ، ايمان نخواهند آورد .

كذلك نسلكه فى قلوب المجرمين . لايؤمنون به ... و لو فتحنا عليهم بابًا من السّماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 15 - 1،2

1- كافران هدايت ناپذير مكه ، در صورت مشاهده گشايش درى از آسمان براى بالا رفتن خود و درك حقايق ، آن را نوعى چشم بندى و سحر وانمود خواهند كرد .

و لو فتحنا عليهم بابًا من السّماء فظلّوا فيه يعرجون . لقالوا إنما سكّرت أبصرنا

{سكر} در لغت حالتى را گفته اند كه عارض بر عقل مى شود. بنابراين مراد از ادعاى آنان اين مى شود كه: آنان خود را گرفتار نوعى چشم بندى مى دانستند.

2- كافران مكه ، مردمى حق ناپذير و لجاجت پيشه در برابر آيات الهى

و لو فتحنا عليهم بابًا من السّماء فظلّوا فيه يعرجون . لقالوا إنما سكّرت أبصرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 75 - 7

7 - لجاجت و تعصب كوركورانه اشراف كافر مكه و تحير و سرگردانى آنها در طغيان و سركشى ، على رغم مشاهده لطف و رحمت الهى در حق ايشان

و لو رحمن_هم . .. للجّوا فى طغي_نهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 31 - 1

1 - كافران مكه اعلام كردند كه به هيچ رو به قرآن و كتاب هاى پيشينِ

آسمانى ايمان نمى آورند .

و قال الذين كفروا لن نؤمن به_ذا القرءان و لا بالذى بين يديه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 19 - 6

6 - اصرار كافران مكّه بر تكذيب تهديد هاى الهى ، با وجود آگاهى آنان از هلاكت فرعونيان و ثموديان ، شگفت آورتر از كفرورزى پيشينيان است .

بل الذين كفروا فى تكذيب

اضراب كه از حرف {بل} استفاده مى شود ممكن است نظر به اين داشته باشد كه تكذيب گرى مردم مكّه در قياس با كفر پيشينيان اعجاب آورتر است; زيرا به رغم ديدن سرنوشت آنها، تهديد را دروغ شمردند.

لجاجت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 29 - 1

1 _ مشركان لجاجت پيشه مكه، منكر قيامت و هر گونه زندگى جز زندگانى دنيا بودند.

و قالوا إن هى إلا حياتنا الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 4

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 91 - 3

3- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى ... تكون لك

جنّة من

نكته ياد شده با اين احتمال در آيه قابل استفاده است كه: آنان ايجاد باغى با صفات ياد شده را به وسيله معجزه درخواست كرده باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 5

5- سرسختى و لجاجت مشركان مكه در برابر پيامبر ( ص ) و تعاليم بر حق او

لن نؤمن لك حتى . .. تسقط السّماء كما زعمت علينا كسفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 4

4- مشركان مكه ، على رغم مشاهده آيات گوناگون الهى ، از پيامبر ( ص ) درخواست معجزه حسى كردند .

و لقد صرّفنا . .. من كلّ مثل فأبى ... و قالوا لن نؤمن لك حتى ... يكون لك بيت من

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 47 - 12

12 - مشركان مكه ، از سر لجاجت ، قرآن را نپذيرفتند و به آن ايمان نياوردند .

و كذلك أنزلنا إليك الكت_ب . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون

{جحود} نفى كردن چيزى است كه دل، اثبات مى كند و اثباتِ چيزى است كه دل، نفى كرده است (مفردات راغب) بنابر معناى لغوى، {جحود}، منطبق بر لجاجت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 49 - 10

10 - انكار قرآن از سوى مشركان مكه ، از سر لجاجت و حق ناپذيرى بود .

ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الظ_لمون

{جحود} در لغت نفى چيزى است كه دل آن

را اثبات مى كند و اثبات چيزى است كه دل نفى مى كند. (مفردات راغب). {جحود} طبق معناى لغوى منطبق بر لجاجت است. گفتنى است: {ال} در {الظالمون} عهد بوده و اشاره به {الكافرون} در آيه چهل و هفت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 30 - 2

2 - انكار لجاجت آميز وحى و قرآن ، از سوى مشركان مكه

و رسول مبين . و لمّا جاءهم الحقّ قالوا ه_ذا سحر و إنّا به ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 34 - 2

2- مشركان مكه بر موضع انكارآميز خود در باره معاد پافشارى كرده و بر آن اصرار مىورزيدند .

إنّ ه_ؤلاء ليقولون

به كارگيرى فعل مضارع (يقولون) _ كه مفيد استمرار است _ بيانگر مطلب فوق مى باشد.

ماده گرايى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 9

9- مشركان مكه ، داراى تصورى مادى و جسمانى از خدا و ملائكه

تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

{قبيلاً} به معناى رو در رو شدن و مشاهده آمده است و از آن نكته فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 8

8- اتكاى مشركان مكه به ملاك هاى مادى و حسى ، در شناخت معجزات و آيات الهى

حتى تفجر لنا . .. حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

ماديگرايى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 3

3 - ثروت و اشرافيت

، ملاك تمامى ارزش ها _ حتى ارزش هاى دينى _ در نگاه مشركان مكه

لولا نزّل ه_ذا القرءان . .. عظيم

مشركان در مقام اعتراض به پيامبر(ص) اظهار مى داشتند: اگر وحى اصالت داشت، مى بايست بر اشراف نازل مى شد. از اين نكته استفاده مى شود كه ملاك ارزش براى آنان، مال و مقام بوده است.

ماههاى مهلت به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 14

14 _ از اميرالمؤمنين ( ع ) درباره قول خداى عز و جل { فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر } روايت شده است : { هى عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من ربيع الآخر . . . ;

آن چهار ماه، بيست روز از آخر ذيحجه و تمام محرم و صفر و ماه ربيع الاول و ده روز اول ربيع الآخر است . .. }.

مبارزه با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 21

21 _ پيامبر(ص) موظف به مبارزه منفى با مشركان مكه از راه بى اعتنايى به شبهات و دروغپردازيهاى آنان است.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

رها كردن مشركان و اعتنا نكردن به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است كه خداوند پيامبر(ص) را به آن فرمان مى دهد.

مبارزه كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 3

3- ناتوانى و درماندگى كافران و مشركان مكه ، در مبارزه با اسلام و منطق

پيامبر ( ص )

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

از اين كه كافران و مشركان، به گونه اى مستمر به استهزاى پيامبر(ص) مى پرداختند، برمى آيد كه آنان در توسل به منطق و دليل و برهان ناتوان بودند و هيچ راهى جز اين نداشتند.

مبارزه مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 36 - 3

3- ناتوانى و درماندگى كافران و مشركان مكه ، در مبارزه با اسلام و منطق پيامبر ( ص )

و إذا رءاك الذين كفروا إن يتّخذونك إلاّهزوًا

از اين كه كافران و مشركان، به گونه اى مستمر به استهزاى پيامبر(ص) مى پرداختند، برمى آيد كه آنان در توسل به منطق و دليل و برهان ناتوان بودند و هيچ راهى جز اين نداشتند.

مبانى عقيدتى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 3

3- مشركان مكه ، درصدد تقويت پايگاه عقيدتى خويش با استناد به ريشه تاريخى داشتن آن

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا

ذكر {و لا ءاباؤنا} در كلام مشركان در حالى كه بحثى از آنها در ميان نبوده است، مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

مجادله بامشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 8

8- مجادله قرآن با مشركان ، با بهره گيرى از باور هاى ايشان در رد عقايد شرك آلودشان

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

مجادله مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 1

1 - مجادله مشركان مكه درباره عيسى ( ع ) ، اقدامى در جهت تخطئه آيات قرآن

و لمّا ضرب ابن مريم مثلاً

تأمل در آيات بعد، نشان مى دهد كه مَثَل مذكور در اين آيه، از ناحيه مشركان و براى توجيه روى آورى آنان به پرستش بت ها و انكار مورد عذاب واقع شدن معبودهاى شرك بوده است; چنان كه در آيه بعد مى فرمايد: {ما ضربوه إلاّ جدلاً. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 1،6

1 - مجادله مشركان مكه با پيامبر ( ص ) ، در مقايسه معبود هاى خويش با عيسى ( ع )

و قالوا ءألهتنا خير أم هو

6 - مقايسه ميان بت ها و عيسى بن مريم ( ع ) ، حركتى جدلى از سوى مشركان مكه

ما ضربوه لك إلاّ جدلاً

در مكتب پيامبر(ص) سخن از الوهيت عيسى(ع) به ميان نيامده بود تا مشركان او را با آلهه خود مقايسه كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 2

2- مجادله مشركان مكه با مؤمنان ، در مسأله معاد

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

تعبير {فأتوا} (با صيغه جمع) مى رساند كه مخاطب مشركان، تنها پيامبر(ص) نبوده; بلكه مؤمنان نيز مورد خطاب آنان بودند.

محافظت از مسلمانان ناشناخته مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 15

15- تدبير صلح حديبيه از جانب خداوند ، به منظور حفظ جانِ مؤمنان ناشناخته مكه

و لولا رجال مؤمنون . .. أن تط_وهم

محبت اهل

مكه به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 10

10 - رحمت و غفران گسترده الهى ، پشتوانه بخشايش گناه اهل مكه و پيدايش مودّت ميان آنان و مؤمنان

عسى اللّه أن يجعل بينكم . .. و اللّه غفور رحيم

از ارتباط ميان {واللّه غفور رحيم} با صدر آيه _ كه نويد به اصلاح روابط مؤمنان مدينه و مكيان ستيزه جو را دربردارد _ استفاده مى شود كه آن عداوت ها، پايان خواهد يافت و معاندان به سوى توبه روى خواهند آورد و رحمت و غفران گسترده الهى آنان را دربرخواهد گرفت و در پرتو اين رحمت و آمرزش، مودّت حاصل خواهد شد.

محدوده تلاش مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 7

7 - فعاليت مسلمانان صدراسلام پيش از هجرت ، محدود به مسائل فرهنگى و تبليغى

إلاّ أن يقولوا ربّنا اللّه

محروميت اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 134 - 8

8 - اهل مكه پيش از بعثت پيامبر ( ص ) ، از تعاليم رسولان الهى محروم بودند .

من قبله لقالوا ربّنا لولا أرسلت إلينا رسولاً فنتّبع ءاي_تك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 9

9 - بى بهره بودن مردم سرزمين مكه از تعليمات آسمانى ، عامل عقب ماندگى آنان و فراگير شدن غفلت و بى خبرى در ميان آنها

لتنذر قومًا ما أتيهم من نذير من قبلك لعلّهم يتذكّرون

محروميت اهل مكه از كتاب آسمانى

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 3 - 10

10 - مردم مكه ، پيش از رسول اللّه ( ص ) از پيامبرِ صاحبِ كتاب آسمانى محروم بوده اند .

ما أتي_هم من نذير من قبلك

به قرينه مكى بودن سوره، احتمال دارد مراد از {هم} در {ما أتاهم من نذير. ..} مكيان باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 44 - 4

4 - مشركان مكه ، پيش از قرآن ، از هيچ كتاب آسمانى برخوردار نبودند .

و ما ءاتين_هم من كتب يدرسونها

محروميت كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 5

5 - ابراهيم ( ع ) از خداوند خواست تا كافران مكه را از روزى هاى خويش بهره مند نسازد .

و ارزق . .. من ءامن منهم باللّه و اليوم الأخر

{من ءامن} به عنوان بدل براى {أهله} بيانگر مقصود ابراهيم(ع) از كلمه {أهله} است. آن حضرت با آوردن {من ءامن} اشاره به اين معنا دارد كه: خواهان اعطاى ثمرات به كافران مكه نيست.

محروميت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 11

11 _ مشركان مكه ، گروهى بودند كه زمينه ايمان به آيات الهى و هشدار هاى پيامبران را ، از دست داده بودند .

أفأنت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين . .. و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 2

2- مشركان مكه

، در اثر مستورى قلب و سنگينى گوشهايشان ، از ادراك صحيح آيات خدا ، محروم بودند .

و جعلنا بينك و بين الذين لايؤمنون بالأخرة حجابًا مستورًا و جعلنا على قلوبهم أكنّ

محمد(ص) از اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 5

5 _ حضرت محمد ( ص ) اهل مكه و بزرگ شده در ميان مردم آن شهر بود .

أكان للناس عجباً أن أوحينا إلى رجل منهم

محمد(ص) در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 77 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) در مكّه ، مسلمانان را از درگيرى مسلّحانه با كافران بازمى داشت .

الم تر الى الّذين قيل لهم كفّوا ايديكم

بنابر آنچه در شأن نزول آمده، نهى از مبارزه مسلّحانه در مكّه و قبل از هجرت رسول خدا (ص) بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 76 - 2

2- حضور پيامبر ( ص ) در مكه ، براى مشركان غير قابل تحمل بود .

و إن كادوا ليستفزّونك من الأرض ليخرجوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 2 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، هنگام نازل شدن سوره { بلد } ، در شهر مكه سكونت داشت .

و أنت حلّ به_ذا البلد

اين احتمال وجود دارد كه {حِلّ} به معناى اقامت كننده باشد، آن گونه كه در البحرالمحيط آمده است. بر اين مبنا اين كلمه يا مرادف {حالٌّ} و يا مصدر و به معناى {حلول} است

و توصيف پيامبر(ص) به آن، براى مبالغه در استقرار آن حضرت در مكه خواهد بود.

محمد(ص) و مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 112 - 21

21 _ پيامبر(ص) موظف به مبارزه منفى با مشركان مكه از راه بى اعتنايى به شبهات و دروغپردازيهاى آنان است.

و لو شاء ربك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون

رها كردن مشركان و اعتنا نكردن به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است كه خداوند پيامبر(ص) را به آن فرمان مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 42 - 1،2

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به ابلاغ رهنمود خداوند به مشركان ، در اثبات توحيد و نفى شرك

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

2- پيامبر ( ص ) ، موظف شد تا به مشركان اعلام كند : اگر با خداى واحد ، خدايان ديگرى وجود دارد ، بايد آنان براى گرفتن عرش چاره انديشى نموده و وسيله اى فراهم آورند .

قل لو كان معه ءالهة كما يقولون إذًا لاَبتغوا إلى ذى العرش سبيلاً

مخالفت اشراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 4 - 7

7 - پيامبراسلام ( ص ) به هنگام بعثت ، با مخالفت قدرت هاى سياسى و اقتصادى عصر خويش _ مانند اشراف مكه _ روبه رو بود .

فلايغررك تقلّبهم فى البل_د

مخالفت قدرتمندان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 8 - 6

6 - صاحبان

قدرت و شوكت ، مخالفان اصلى پيامبر ( ص ) در مكه

فأهلكنا أشدّ منهم بطشًا

با توجه به واژه {أشد} _ كه افعل التفضيل است _ استفاده مى شود كه مخالفان پيامبر(ص) در مكه، به نوعى از قدرت ظاهرى برخوردار بودند.

مدت مهلت به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 15

15 _ از امام باقر ( ع ) روايت شده است كه فرمود : { خطب على ( ع ) الناس . . . فقال : . . . من كانت له مدة فهو إلى مدته و من لم يكن له مدة فمدته أربعة أشهر و كان خطب يوم النحر . . . ;

على (ع) [هنگام اعلام براءت] براى مردم سخنرانى كرد. .. و فرمود: ... هر كس براى او مدت تعيين شده تا همان مدت، و كسى كه براى او مدت تعيين نشده تا چهار ماه مهلت دارد و اين سخنرانى روز عيد قربان بود ... }.

مردان مؤمن مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 8،9

8- وجود زنان و مردانى مؤمن _ اما ناشناخته _ در ميان كافران مكه ، قبل از حديبيه

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

9- بى اطلاعى مهاجران و انصار ، از وجود مردان و زنانى مؤمن در ميان مكيان ; قبل از صلح حديبيه

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

مركزيت مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 92 - 11

11 _ شهر مكه، مركز

سرزمين حجاز در اوان ظهور اسلام

و لتنذر أم القرى و من حولها

مسافرت محمد(ص) به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 2

2 - سفر پيامبر ( ص ) و مؤمنان به سوى مكه قبل از حديبيه ، بدون همراهى خانواده هايشان *

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم

تعبير {إلى أهليهم}، اين احتمال را تقويت مى كند كه خانواده سپاه اسلام در مدينه باقى مانده و در سفر همراهشان نبوده اند.

مسافرت مؤمنان به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 12 - 2

2 - سفر پيامبر ( ص ) و مؤمنان به سوى مكه قبل از حديبيه ، بدون همراهى خانواده هايشان *

بل ظننتم أن لن ينقلب الرسول و المؤمنون إلى أهليهم

تعبير {إلى أهليهم}، اين احتمال را تقويت مى كند كه خانواده سپاه اسلام در مدينه باقى مانده و در سفر همراهشان نبوده اند.

مسلمانان پس از فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 11،12،16

11 - تفاوت وضع مسلمانان صدراسلام از نظر عِدّه و عُدّه ( نفرات و امكانات ) ، در مقطع پيش از فتح مكه و مقطع بعد از آن

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل . .. من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

12 - شرايط مسلمانان صدراسلام تا پيش از فتح مكه ، بسى سخت تر از شرايط آنان پس از آن بوده است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل . .. من

الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

16 - مسلمانانى كه در دوران سخت پيش از فتح مكه ، از جهاد و انفاق در راه خدا كوتاهى نكردند ، داراى درجه و منزلتى بزرگ تر از مسلمانانى اند كه پس از آن اقدام به جهاد و انفاق مى كردند .

لايستوى منكم من أنفق . .. أُول_ئك أعظم درجة من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

مسلمانان قبل از فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 11،12،16

11 - تفاوت وضع مسلمانان صدراسلام از نظر عِدّه و عُدّه ( نفرات و امكانات ) ، در مقطع پيش از فتح مكه و مقطع بعد از آن

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل . .. من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

12 - شرايط مسلمانان صدراسلام تا پيش از فتح مكه ، بسى سخت تر از شرايط آنان پس از آن بوده است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل . .. من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

16 - مسلمانانى كه در دوران سخت پيش از فتح مكه ، از جهاد و انفاق در راه خدا كوتاهى نكردند ، داراى درجه و منزلتى بزرگ تر از مسلمانانى اند كه پس از آن اقدام به جهاد و انفاق مى كردند .

لايستوى منكم من أنفق . .. أُول_ئك أعظم درجة من الذين أنفقوا من بعد و ق_تلوا

مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 10

10 _ دعاى مسلمانان مظلوم و مستضعف مكّه به درگاه پروردگار براى

رهايى از ستم حاكم بر آنان

و المستضعفين . .. الّذين يقولون ربّنا اخرجنا من هذه القرية الظّالم اهلها

مسلمانان ناشناخته مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 8،9،12

8- وجود زنان و مردانى مؤمن _ اما ناشناخته _ در ميان كافران مكه ، قبل از حديبيه

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

9- بى اطلاعى مهاجران و انصار ، از وجود مردان و زنانى مؤمن در ميان مكيان ; قبل از صلح حديبيه

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

12- پى بردن مسلمانان ، پس از حديبيه به وجود عناصرى مؤمن ; اما مخفى در قلب محيط شرك ( مكه )

و لولا رجال مؤمنون . .. لم تعلموهم

تعبير {لم تعلموهم}، بيانگر عدم اطلاع قبلى مسلمانان از وجود مؤمنانى در مكه است و نفس همين تعبير، تذكرى به مسلمانان نسبت به وجود مؤمنان ناشناخته در مكه است.

مسيحيان در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 3

3 - وجود افرادى يهودى و يا مسيحى در مكّه ، در دوران بعثت پيامبر اكرم ( ص )

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن

سوره عنكبوت، طبق نظر مشهور، مكّى است و برداشت بالا، براساس آن است.

مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 17،37

17 _ مشركان مكه ، مردمانى كفرپيشه و بازدارندگان از راه خداوند و مسجدالحرام

و صدّ عن سبيل اللّه و كفر به و المسجدالحرام و اخراج اهله

37 _ تبعيد و بيرون راندن اهل مسجدالحرام

( پيامبر ( ص ) و مؤمنان ) ، از سوى مشركان مكه

و المسجد الحرام و اخراج اهله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 20 - 6

6 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور دعوت اهل كتاب و مشركان مكه و درس نخواندگان فاقد كتاب به تسليم در برابر خدا

و قل للّذين اوتوا الكتاب و الامّيّن ءاسلمتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 9،11

9 _ برخى از اهل كتاب ، مشركان مكّه را هدايت يافته تر از مسلمانان قلمداد مى كردند .

و يقولون للّذين كفروا هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلاً

11 _ موضعگيرى مشترك عالمان يهود و مشركان مكه عليه اهل ايمان

الم تر الى الّذين . .. و يقولون للّذين كفروا هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 84 - 8

8 _ وعده خداوند به مصونيت جامعه ايمانى از آسيب مشركان مكّه در صورت شركت مسلمانان در جنگ بدر ( بدر صغرا )

فقاتل . .. و حرّض المؤمنين عسى اللّه ان يكفّ بأس الّذين كفروا

مشركان مكه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 10 - 4

4 - يهود بنى نضير و بنى قريظه و غطفان ، با مشركان مكه ، عليه مسلمانان ، ائتلاف كردند .

إذ جاءوكم من فوقكم و من أسفل منكم

طبق شواهد تاريخى، غزوه احزاب، با ائتلاف يهوديان بنى نضير و بنى قريظه و غطفان و مشركان مكه به وجود

آمد. {من فوقكم} اشاره به يهوديانى دارد كه از بخش شرقى مدينه هجوم آوردند و {من أسفل منكم} اشاره به مشركانى دارد كه از بخش غربى مدينه به آن ديار هجوم آورده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 4

4 - يهود بنى قريظه ، در غزوه احزاب ، همْ پيمان مشركان مكه بودند و از آنان پشتيبانى مى كردند .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب

مراد از {الذين ظاهروا} يهود بنى قريظه، و مرجع ضمير {هم}، مشركانى اند كه سردمدارى احزاب متحد عليه مسلمانان مدينه را بر عهده داشتند.

مشركان مكه در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 13 - 1،5

1 _ مشركان مكه به دليل حضورشان در كارزار بدر ، از دشمنان و مخالفان خدا و رسول او بودند .

ذلك بأنهم شاقوا اللّه و رسوله

5 _ سركوبى و شكست مشركان در جنگ بدر ، عقاب شديد الهى براى آنان

فاضربوا فوق الأعناق . .. فإن اللّه شديد العقاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 14 - 1،3

1 _ سركوبى و شكست مشركان در بدر ، عقوبت دنيوى آنان

ذلكم فذوقوه و أن للكفرين عذاب النار

{كم} در {ذلكم} خطاب به مشركان و {ذا} اشاره به شكست و سركوبى آنان دارد. و {ذلكم} مبتدا و خبر آن به قرينه فراز بعد _ {و أن للكافرين ... } _ {عقابكم فى الدنيا} است.

3 _ مشركان حاضر در كارزار بدر ، مردمى كفرپيشه و مستحق عذاب با آتش دوزخ

و أن للكفرين

عذاب النار

از مصاديق مورد نظر براى {للكفرين} مشركان حاضر در كارزار بدر مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 15 - 2

2 - فرجام يهود بنى نضير در موضع گيرى عليه اسلام ، منتهى به شكست آنان ، همچون فرجام مشركان مكه در بدر *

كمثل الذين من قبلهم قريبًا

برخى برآنند كه مراد از {الذين من قبلهم قريبًا}، مشركان مكه در بدر است.

مشركان مكه و آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 11

11 _ مشركان مكه ، گروهى بودند كه زمينه ايمان به آيات الهى و هشدار هاى پيامبران را ، از دست داده بودند .

أفأنت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين . .. و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 8

8- اتكاى مشركان مكه به ملاك هاى مادى و حسى ، در شناخت معجزات و آيات الهى

حتى تفجر لنا . .. حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

مشركان مكه و احكام ذبح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 121 - 7

7 _ واكنش شديد مشركان مكه در قبال احكام ذبيحه و شرايط حليت آن در اسلام

فكلوا مما ذكر اسم الله . .. و ما لكم ألا تأكلوا ... و ذروا ظهر الإثم ... و لا تأ

از تأكيد خداوند بر اين حكم استفاده مى شود كه مشركان در قبال آن واكنش شديدى نشان مى دادند.

مشركان مكه و پيروان انجيل

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 1

1 _ اعتراف مشركان مكه به هدايت يافتگى پيروان تورات و انجيل

لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

مشركان مكه و پيروان تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 157 - 1

1 _ اعتراف مشركان مكه به هدايت يافتگى پيروان تورات و انجيل

لو أنا أنزل علينا الكتب لكنا أهدى منهم

مشركان مكه و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 156 - 5

5 _ مشركان و گمراهان مكه، در صورت نازل نشدن قرآن، خويشتن را در قيامت معذور مى دانستند و دورى از رحمت خدا را بى عدالتى مى شمردند.

أن تقولوا إنما أنزل الكتب على طائفتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 5،9

5- بهره كفرپيشگان مكه از آيه هاى بيدارگر قرآن ، تنها تنفر و فرار از آنها بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

9- برخورد كافران و مشركان مكه با قرآن ، اساس علمى و عقلانى نداشت ; بلكه برخاسته از انگيزه هاى نفسانى _ روانى آنان بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

خداوند، حاصل تبيين تنوع و گوناگونى آيات خويش را براى مشركان، نفرت آنان معرفى مى كند و اين، نشان مى دهد كه آنان، به جاى برخورد منطقى با آيات الهى، برخورد روانى _ نفسانى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء -

17 - 90 - 5

5- مشركان مكه ، قرآن را على رغم بى مانندى اش ، معجزه نمى دانستند .

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ . .. و قالوا لن نؤمن لك

از اينكه خداوند، پس از توصيف قرآن به معجزه و بى مانند بودن، درخواست معجزه حسى آنان را نقل مى كند، مى تواند به نكته فوق اِشعار داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 3

3- مشركان مكه ، از مفاهيم عالى قرآن غافل بوده و به زخارف دنيا چشم دوخته بودند .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل فأبى . .. و قالوا لن نؤمن لك حتى ... أو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 47 - 12

12 - مشركان مكه ، از سر لجاجت ، قرآن را نپذيرفتند و به آن ايمان نياوردند .

و كذلك أنزلنا إليك الكت_ب . .. و ما يجحد بأي_تنا إلاّ الك_فرون

{جحود} نفى كردن چيزى است كه دل، اثبات مى كند و اثباتِ چيزى است كه دل، نفى كرده است (مفردات راغب) بنابر معناى لغوى، {جحود}، منطبق بر لجاجت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 5

5 - بهانه جويى هاى پياپى و گوناگون مشركان مكه ، در برابر پيامبر ( ص ) و قرآن

قالوا ه_ذا سحر . .. و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان

از اين كه مشركان مكه گاهى قرآن را به سحر متهم مى كردند و گاهى فقر و تنگدستى پيامبر(ص) را بهانه قرار مى دادند،

مطلب بالا استفاده مى شود.

مشركان مكه و قصه نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 35 - 2

2_ مشركان مكه ، سرگذشت نوح و قوم او را ، داستانى ساختگى و بافته پيامبر ( ص ) مى پنداشتند .

و لقد أرسلنا نوحًا . .. أم يقولون افتري_ه

برداشت فوق ، براين اساس است كه ضمير مفعولى در {إفتراه} به داستان نوح(ع) و قوم او كه در آيات پيشين آمده ، باز گردد.

مشركان مكه و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 3،4

3_ مشركان مكه در عصر بعثت ، داراى جلسات مخفى براى توطئه چينى عليه اسلام و پيامبر ( ص )

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم مايسرّون ومايعلنون

{إستغشى ثيابه} يعنى با جامه هايش خود را مخفى ساخت تا ديده نشود(لسان العرب) {حين} متعلق به {يعلم} است و لذا جمله {ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم . ..} مى رساند كه مشركان در همان هنگامى كه خود را مخفى و مستور مى كردند مسايلى را مطرح مى كردند برخى از آنها را پنهان مى داشتند (ما يسرّون) و برخى را آشكار مى نمودند (و ما يعلنون) اين معنا گوياى آن است كه مراد از {يستغشون ثيابهم ...} اين است كه مشركان براى توطئه عليه پيامبر جلسات مخفى تشكيل مى دادند نه مجرد پنهان ساختن خويش.

4_ مشركان مكه ، داراى مواضع علنى و آشكار عليه پيامبر ( ص ) و توطئه هاى سرّى و محرمانه عليه آن حضرت

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم ما يسرّون و ما يعلنون

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 5

5- سرسختى و لجاجت مشركان مكه در برابر پيامبر ( ص ) و تعاليم بر حق او

لن نؤمن لك حتى . .. تسقط السّماء كما زعمت علينا كسفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 50 - 11

11 - مشركان ، براى پيامبر ( ص ) در تحقق معجزه ، نقشى چشمگير قائل بودند .

و قالوا لولا أنزل عليه ءاي_ت . .. قل إنّما الأي_ت عند اللّه و إنّما أنا نذير

مشركان، اگرچه در معجزه خواهى خود، منشأ معجزه را ذكر كرده اند، اما پاسخى كه خداوند مى دهد (قل . .. إنّما أنا نذير...) حاكى است كه آنان، براى پيامبر(ص) نقش اساسى قائل بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 9 - 2

2 - مشركان مكه ، با نبوت پيامبر ( ص ) و پيام توحيدى آن حضرت در ستيز بودند ، نه منكر وجود آفريدگار عزيز و داناى جهان .

و لئن سألتهم . .. ليقولنّ خلقهنّ العزيز العليم

با توجه به آيات پيشين _ كه نوعى خطاب و عتاب نسبت به منكران پيامبر(ص) دارد _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 5

5 - بهانه جويى هاى پياپى و گوناگون مشركان مكه ، در برابر پيامبر ( ص ) و قرآن

قالوا ه_ذا سحر . .. و قالوا لولا نزّل ه_ذا القرءان

از اين كه مشركان مكه گاهى قرآن را به سحر

متهم مى كردند و گاهى فقر و تنگدستى پيامبر(ص) را بهانه قرار مى دادند، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 1

1- مشركان براى پذيرش درستى معاد ، زنده شدن نياكانشان را از پيامبر ( ص ) خواستار شدند .

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

مشركان مكه و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 191 - 4

4 - مشركان مكه ، مسلمانان صدر اسلام را از مكه اخراج و آنان را به هجرت وادار كردند .

و أخرجوهم من حيث أخرجوكم

مشركان مكه و مشيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 4،7

4- مشركان مكه ، باورمند به مشيت خداوند بودند و تفسير نادرستى از آن داشتند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

7- مشركان مكه ، على رغم عقيده به خدايان متعدد ، اظهار عقيده به خداوند كرده و قضاى او را در عالم نافذ مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء

مشركان مكه و معجزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 109 - 1

1 _ مشركان مكه سوگند اكيد ياد كردند كه در صورت مشاهده معجزه مورد نظر خود ايمان مى آورند.

و أقسموا بالله جهد أيمنهم لئن جاءتهم ءاية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 93 - 8

8- اتكاى مشركان مكه به

ملاك هاى مادى و حسى ، در شناخت معجزات و آيات الهى

حتى تفجر لنا . .. حتى تنزّل علينا كت_بًا نقرؤه

مشركان مكه و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 36 - 2

2- مجادله مشركان مكه با مؤمنان ، در مسأله معاد

فأتوا ب_ابائنا إن كنتم ص_دقين

تعبير {فأتوا} (با صيغه جمع) مى رساند كه مخاطب مشركان، تنها پيامبر(ص) نبوده; بلكه مؤمنان نيز مورد خطاب آنان بودند.

مشركان مكه و نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 38 - 7

7- مشركان مكه ، مبعوث شدن انسان زوال پذير را براى نبوت ، قبول نداشتند . *

و أقسموا بالله جهد أيم_نهم لايبعث الله من يموت

به قرينه آيات قبل _ كه درباره بعثت انبيا و مورد انكار قرار گرفتن آن از سوى مشركان بود _ احتمال دارد مراد آيه نكته ياد شده باشد; يعنى، منظور از {يبعث} برانگيختن براى نبوت باشد نه حشر اخروى.

مشركان مكه و نبوت بشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 43 - 5

5- مشركان مكه ، نزول وحى به انسان را قبول نداشتند .

و ما أرسلنا من قبلك إلاّ رجالاً نوحى إليهم

آيه درصدد تعريض به مشركان و جواب گويى به آنان است كه طبق قرينه ها و آيات ديگر قرآن كريم (سوره يونس ، آيه 2) آنها مبعوث شدن انسان را از جانب خداوند براى پيامبرى قبول نداشتند. فعل {نوحى} در آيه قرينه و نشانه اى است بر نكته فوق.

مشركان مكه و نزول وحى

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 31 - 4

4 - اظهار شگفتى و ناباورى مشركان مكه ، نسبت به نزول وحى بر فردى عادى و غيراشرافى

لولا نزّل ه_ذا القرءان على رجل من القريتين عظيم

با توجه به اعتراض مشركان مكه كه چرا پيامبر، از ميان اشراف و ثروتمندان برگزيده نشد، فقر و تنگدستى پيامبر(ص) به دست مى آيد.

مشركان مكه و هشدارهاى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 11

11 _ مشركان مكه ، گروهى بودند كه زمينه ايمان به آيات الهى و هشدار هاى پيامبران را ، از دست داده بودند .

أفأنت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين . .. و ما تغنى الأيت و النذر عن قوم لايؤمنون

مشكلات كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 75 - 4

4 - ابتلاى كافران مكه به گرفتارى و سختى ، از رخداد هاى دوران پيش از هجرت

و لو رحمن_هم و كشفنا ما بهم من ضرّ

مشكلات محمد(ص) در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 3

3- تسليت و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در شرايط سخت و دشوار مكه

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا

مشكلات مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 96 - 3

3- مسلمانان صدراسلام ( در مكه ) از سوى كافران و مشركان گرفتار فشار هاى روحى و تنگنا هاى روانى بودند .

إنّ الذين ءامنوا و

عملوا الص_لح_ت سيجعل

با توجه به نزول اين آيات در مكّه، جمله {سيجعل . ..} بايد وعده اى نزديك به مسلمانان صدراسلام باشد. اين نويد حكايت از آن دارد كه مسلمانان در زمان نزول آيات، در شرايط سختى از نظر روحى و روانى و مقبوليت اجتماعى قرار داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 3

3- تسليت و دلدارى خداوند به پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، در شرايط سخت و دشوار مكه

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 10

10- مؤمنان مكه قبل از صلح حديبيه ، داراى شرايطى دشوار و ناگزير از تقيه شديد

رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

آگاهى نداشتن مؤمنان مدينه از مؤمنان مكه، از آن جهت بوده است كه مؤمنان مكه در آن محيط، قادر به ابراز ايمان نبوده و شديداً تقيه مى كردند.

مصايب كافران اطراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 11

11_ كفرپيشگان مكه و حوالى آن در عصر بعثت به مصيبتهايى سخت و كوبنده گرفتار بودند .

و لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة أو تحلّ قريبًا من دارهم

{قرع} به معناى زدن و كوبيدن چيزى به چيزى ديگر است و {قارعة} به معناى كوبنده مى باشد. اين كلمه صفت براى موصوفى محذوف مانند {مصيبة} است. ضمير در {تحلّ} نيز به {قارعة} باز مى گردد و سياق جمله {لايزال ...} حكايت از قضيه خارجيه دارد. بنابراين {الذين كفروا} اشاره به كافرانى خاص دارد

كه بنابر گفته مفسران، مقصود كافران مكّه هستند و بر اين اساس مراد از {دار} مكّه و مقصود از {قريبًا من دارهم} حوالى آن است.

مصايب كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 11

11_ كفرپيشگان مكه و حوالى آن در عصر بعثت به مصيبتهايى سخت و كوبنده گرفتار بودند .

و لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة أو تحلّ قريبًا من دارهم

{قرع} به معناى زدن و كوبيدن چيزى به چيزى ديگر است و {قارعة} به معناى كوبنده مى باشد. اين كلمه صفت براى موصوفى محذوف مانند {مصيبة} است. ضمير در {تحلّ} نيز به {قارعة} باز مى گردد و سياق جمله {لايزال ...} حكايت از قضيه خارجيه دارد. بنابراين {الذين كفروا} اشاره به كافرانى خاص دارد كه بنابر گفته مفسران، مقصود كافران مكّه هستند و بر اين اساس مراد از {دار} مكّه و مقصود از {قريبًا من دارهم} حوالى آن است.

مصونيت از مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 5

5 - ورود مسلمانان به سرزمين مكه و آسيب نديدن از ناحيه دشمن ، ظفرى الهى براى ايشان

و هو الذى كفّ . .. من بعد أن أظفركم عليهم

مصونيت مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 20

20- مصونيت مؤمنان مكه و بهره مندى آنان از رحمت الهى ، از اهداف برقرارى صلح حديبيه

ليدخل اللّه فى رحمته من يشاء

از ارتباط جمله {ليدخل . ..} با آيه قبل، مطلب بالا استفاده مى شود; زيرا {ليدخل

...} غايت براى جواب محذوف است; يعنى، ما بدين سبب اجازه جنگ نداديم تا مؤمنان مكه آسيب نبينند و از رحمت الهى بهره مند گردند.

معاهده مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 26 - 4

4 - يهود بنى قريظه ، در غزوه احزاب ، همْ پيمان مشركان مكه بودند و از آنان پشتيبانى مى كردند .

و أنزل الذين ظ_هروهم من أهل الكت_ب

مراد از {الذين ظاهروا} يهود بنى قريظه، و مرجع ضمير {هم}، مشركانى اند كه سردمدارى احزاب متحد عليه مسلمانان مدينه را بر عهده داشتند.

مكر اشراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 123 - 7

7 _ سردمداران مجرم مكه، يكسره در صدد توطئه و مكر عليه مسلمانان صدر اسلام بودند.

و كذلك جعلنا فى كل قرية

چون اين سوره مباركه مكى است، تشبيه مذكور در آيه، تشبيه سردمداران مجرم در تمامى نقاط به سردمداران مجرم شهر {مكه} است. لذا بيانگر وضعيت و شرايط آن روزگار مى باشد.

مكر كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 31 - 1

1 _ تمسك كافران مكه به حيله براى مقابله با آنان

و يمكرون . .. و إذا تتلى عليهم ءايتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا

جمله {إذا تتلى . .. } مى تواند بيان مصداقى از {يمكرون} در آيه قبل باشد.

مكه در دوران ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 35 - 7

7- مكه در عصر حضرت ابراهيم ( ع ) داراى بافت

شهرى بود .

و إذ قال إبرهيم ربّ اجعل ه_ذا البلد ءامنًا

مكه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 25،27

25 _ شرايط دشوار محيط مكّه براى مسلمانان صدر اسلام

فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى

چون معمولا هجرت در صدر اسلام از مكّه و اطراف آن صورت مى گرفت، مراد از {ديارهم}، مكّه و اطراف آن است.

27 _ حاكميّت و تسلّط كافران بر سرزمين مكّه و مسلمانان آن ديار ، در صدر اسلام

فالّذين . .. اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبيلى ... و قتلوا

ممانعت از جنگ با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 1،4

1 - رخداد صلح حديبيه و باز نشدن دست مكيان و مؤمنان عليه يكديگر ، تنها به تدبير و اراده الهى

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم و أيديكم عنهم ببطن مكّة

4 - درگير نشدن مؤمنان و مكيان با يكديگر در { عمرة القضا } ، نعمتى مهم براى اهل ايمان *

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم و أيديكم عنهم ببطن مكّة

برداشت بالا بدان احتمال است كه تعبير {ببطن مكّة} اشاره به {عمرة القضا} داشته باشد كه مسلمانان پس از پيروزى حديبيه براساس قرارداد، سال بعد به شهر مكه وارد شدند و با آرامش كامل، مناسك عمره را به جا آوردند.

ممانعت حاجيان از مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 8

8 - ممانعت از ورود حاجيان به مكّه ، تجاوز به حقّى است كه خدا

براى آنان قرار داده است .

و يصدّون . .. الذى جعلن_ه للناس

منشأ امنيت مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 12،20،21

12 - بهره مندى ساكنان مكه از امنيت و آسايش كامل ، در سايه عنايت و توجه خداوند به آن سرزمين

أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا

20 - بيشتر مردم مكه در عصر بعثت ، گرفتار جهل و ناآگاهى نسبت به تعلق اراده الهى بر تضمين امنيت آن مكان مقدس و تأمين روزى ساكنان آن بودند .

أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

21 - جهل بيشتر مشركان مكه به خاستگاه الهى امنيت و رفاه اقتصادى آن شهر ، عامل روى گردانى آنان از پذيرش هدايت الهى ( اسلام ) بود .

و قالوا إن نتّبع الهدى . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

منشأ بت پرستى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 35 - 1

1- مشركان مكه ، بت پرستى خود و پدرانشان را برخاسته از مشيت خداوند مى دانستند .

و قال الذين أشركوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء نحن و لا ءاباؤنا

با توجه به مكى بودن سورهء نحل و نيز قرينه {كذلك فعل الذين من قبلهم} مراد از {الذين أشركوا} مشركان مكه است.

منشأ بهانه جويى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 58 - 5

5 - غرور و سرمستى ، ريشه بهانه جويى هاى مشركان عصر بعثت

و كم أهلكنا من قرية بطرت معيشتها

با توجه به ارتباط اين آيه با

آيات پيشين _ كه درباره بهانه جويى هاى مشركان مكه است _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

منشأ رشد اقتصادى مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 21

21 - جهل بيشتر مشركان مكه به خاستگاه الهى امنيت و رفاه اقتصادى آن شهر ، عامل روى گردانى آنان از پذيرش هدايت الهى ( اسلام ) بود .

و قالوا إن نتّبع الهدى . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

منشأ روزى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 18،20

18 - مركزيت يافتن مكه براى تجارت و اقتصاد ، نمودى از تدبير الهى براى تأمين رزق ساكنان آن بود .

يجبى إليه ثمرت كلّ شىء رزقًا من لدنّا

20 - بيشتر مردم مكه در عصر بعثت ، گرفتار جهل و ناآگاهى نسبت به تعلق اراده الهى بر تضمين امنيت آن مكان مقدس و تأمين روزى ساكنان آن بودند .

أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا . .. و ل_كنّ أكثرهم لايعلمون

منشأ صلح اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 2

2- تن دادن مكيان به صلح ، با همه كفر و عناد خويش نسبت به مؤمنان ، نمودى از اراده و تدبير نافذ خداوند

و هو الذى كفّ . .. هم الذين كفروا

على رغم كفر و ستيز مشركان با اسلام، به تدبير الهى زمينه اى پديد آمد كه آنان به صلح تن دادند و شرّشان از سر مسلمانان دفع گرديد.

منشأ فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - فتح - 48 - 1 - 8

8 - { قال الرضا ( ع ) . . . فلمّا فتح اللّه عزّوجلّ على نبيّه مكة قال له يا محمّد ( ص ) { إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا } . . . ;

امام رضا(ع) فرمود: . .. آن هنگام كه خداوند مكه را براى پيامبرش فتح نمود، به آن حضرت فرمود: اى محمّد! {إنّا فتحنا لك فتحاً مبيناً}...}.

منفعت طلبى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 3

3- مشركان مكه ، با درخواست معجزه ، درصدد بهانه جويى و دستيابى به منافع خويش بودند نه كشف حقانيت پيامبر ( ص )

و لقد صرّفنا للناس فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل فأبى أكثر الناس إلاّ كفورًا . و قا

از اينكه مشركان براى شناخت حقانيت پيامبر(ص) راههاى گوناگون موجود را رها كرده و ايمان خود را منحصر به برآوردن پيشنهادهاى محدودى، كردند كه بيشتر منافع مادى اشان را تأمين مى كرد، مطلب فوق قابل استفاده است.

موانع تجاوز به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 13

13 - حرمت و قداست كعبه در نزد مردم جزيرة العرب مانع از تجاوز ديگران به مكه و برهم زدن امنيت و آرامش ساكنان آن

أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا

موانع دوستى با مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 12

12 - هجرت از مكه به مدينه براى جلب رضاى الهى ، ناسازگار با مودت نسبت به مشركان مكه

لاتتّخذوا

عدوّى و عدوّكم أولياء . .. إن كنتم خرجتم جهادًا

آيه شريفه در مرحله نخست، نظر به موضوعى دارد كه در صدراسلام رخ داده است. مخاطب اوليه آيه مهاجرى به نام حاطب بن ابى بلتعه است كه براى خدا هجرت كرده; ولى گام در مسير دوستى با مشركان نهاده بود (غافل از اين كه آن هجرت و اين حركت با هم سازگار نيستند).

موانع عذاب كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 30

30- وجود مؤمنانى در نسل و صلب كافران مكه ، مانع نزول عذاب الهى بر آنان *

لولا رجال مؤمنون . .. لم تعلموهم ... لو تزيّلوا لعذّبنا الذين كفروا منهم عذابًا

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از مردان و زنان مؤمن در آيه شريفه، فرزندانى باشند كه از كافران مكه تولد خواهند يافت و به ايمان خواهند گرويد. آنچه مؤيد اين احتمال است، تعبير {لم تعلموهم} و نيز {لو تزيّلوا} مى باشد; زيرا {لو}ى امتناعيه، تفكيك ناپذيرى نسل مؤمن از كافران عصر بعثت را مى رساند.

موضعگيرى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 4

4_ مشركان مكه ، داراى مواضع علنى و آشكار عليه پيامبر ( ص ) و توطئه هاى سرّى و محرمانه عليه آن حضرت

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم ما يسرّون و ما يعلنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 16

16- موضع منفى مشركان مكه در برابر تعاليم پيامبران پيشين

و إذ لم يهتدوا به فسيقولون ه_ذا إفك قديم

تعبير

به {إفك قديم}، نمايانگر باور كافران مكه به ديرينه بودن پيام وحى و كذب بودن آن از ابتداى تاريخى آن است. به ديگر بيان قرآن در نظر ايشان، همچون تعاليم ديگر پيامبران تاريخ، افترا است.

موقعيت اجتماعى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 - 4

4- در آغاز بعثت ، كافران مكه از وضعيت اقتصادى و اجتماعى بهترى نسبت به مسلمانان برخوردار بودند .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

{مقام} اسم مكان و مشتق شده از قيام است كه در معناى مجازى موقعيت اجتماعى به كار رفته است و {خير مقاماً} كنايه از بهتر بودن وضعيت اقتصادى مى باشد. {ندى} به معناى جليس و مجلس است (مفردات راغب). افتخار كافران به بهتر بودن مجلس و هم نشينان خويش، كنايه از بهتربودن وضعيت سياسى و نظام اجتماعى آنان است.

موقعيت اجتماعى مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 6

6- سرزمين مكه و محدوده اطراف خانه خدا ، محلى مناسب براى ابراز عقيده توحيدى و عبادت خداى يگانه

ربّنا إنى أسكنت من ذرّيتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرّم ربّنا ليقيموا الصلوة

از اينكه حضرت ابراهيم(ع) فرزندانش را از محل سابق، كه سرزمين بت پرستان بود، به سرزمين مكه برد و هدف از هجرت را عبادت و نماز اعلام كرد، برداشت فوق به دست مى آيد.

موقعيت اجتماعى مكه در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 5

5- شهر مكه ، قبل از هجرت براى مسلمانان ، شايسته

و مناسب زندگى نبود

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوّئنّهم فى الدنيا حسنة

موقعيت اقتصادى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 - 4

4- در آغاز بعثت ، كافران مكه از وضعيت اقتصادى و اجتماعى بهترى نسبت به مسلمانان برخوردار بودند .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

{مقام} اسم مكان و مشتق شده از قيام است كه در معناى مجازى موقعيت اجتماعى به كار رفته است و {خير مقاماً} كنايه از بهتر بودن وضعيت اقتصادى مى باشد. {ندى} به معناى جليس و مجلس است (مفردات راغب). افتخار كافران به بهتر بودن مجلس و هم نشينان خويش، كنايه از بهتربودن وضعيت سياسى و نظام اجتماعى آنان است.

موقعيت اقتصادى مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 17،18

17 - بازرگانان همه گونه محصولات را به مكه وارد مى كردند .

يجبى إليه ثمرت كلّ شىء

18 - مركزيت يافتن مكه براى تجارت و اقتصاد ، نمودى از تدبير الهى براى تأمين رزق ساكنان آن بود .

يجبى إليه ثمرت كلّ شىء رزقًا من لدنّا

موقعيت جغرافيايى مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 27 - 12

12 - ارتفاع سطح زمين مكّه ، بيشتر از مناطق پيرامون آن است .

يأتوك. .. من كلّ فجّ عميق

{عمق} (مصدر {عميق}) به مسافت طولانى اى گفته مى شود كه امتداد آن به طرف پايين كشيده شده است. بنابراين به كارگيرى كلمه {عميق} به جاى {بعيد} يا بدان اعتبار است كه سرزمين مكه چون از

ديگر مناطق پيرامونش مرتفع تر است، مردمى كه به سوى آن مى آيند، از پايين به بالا در حركت اند. و يا اين كه چون زمين، سطحى دايره اى دارد حركت مردم از دور به صورت حركت به بالا ديده مى شود. برداشت ياد شده بر پايه فرض اول است.

موقعيت جوى مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 2،18

2- محل سكونت ذريه حضرت ابراهيم ( ع ) در مكه در نزديكى خانه خدا ، غير قابل كشت و زرع بود .

ربّنا إنى أسكنت من ذريّتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم

18- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن إبراهيم ( ع ) كان نازلاً فى بادية الشام فلمّا ولد له من هاجر اسماعيل . . . فأوحى الله إليه . . . ثم أمره أن يخرج اسماعيل و أُمّه عنها فقال : يا ربِّ إلى أىّ مكان ؟ قال : إلى حرمى و أمنى . . . و هى مكة فأنزل الله عليه جبرائيل بالبراق فحمل هاجر و اسماعيل . . . فوضعه فى موضع البيت . . . فلمّا سرههم ابراهيم و وضعهم . . . ثمّ انصرف عنهم فلمّا بلغ كداء و هو جبل بذى طوى إلتفت إليهم ابراهيم فقال : { ربّنا إنى أسكنت من ذرّيتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم . . . } . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: آن گاه كه ابراهيم(ع) در صحراى شام مسكن گزيد و فرزندش اسماعيل از هاجر متولد شد . .. پس

خداوند به او وحى كرد ... سپس به او امر كرد كه اسماعيل و مادرش را از آن صحرا خارج كند. پس ابراهيم(ع) گفت: پروردگارا! به كدامين مكان ببرم؟ خداوند فرمود: به سوى حرم امن من ... و آن مكه است. پس خداوند، جبرئيل را با براق ( مركب آسمانى) بر او نازل كرد. پس هاجر و اسماعيل را سوار كرد ... پس او را در جايگاه بيت (كعبه) قرار داد ... پس آن گاه كه ابراهيم(ع) آنان را جايگزين كرد ... سپس از آنان جدا گشته و برگشت ... پس آن گاه كه به {كداء} _ كه كوهى در منطقه ذى طوى است _ رسيد، به سوى آنان توجه كرد و گفت: {ربّنا إنى أسكنت من ذرّيتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم ...} ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 6

6- مكه در آغاز بعثت پيامبر ( ص ) ، سرزمينى كم آب بود و مكيان نيازمند به منابع دايمى آب بودند .

تفجر لنا من الأرض ينبوعًا

درخواست مشركان مكه از پيامبر(ص) براى ايجاد چشمه اى جوشان، احتمال دارد به خاطر، نياز شديد آنان به منابع آب باشد.

موقعيت مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 59 - 11

11 - مكه ، محور و مركز عمده شهر ها و قراى جزيرة العرب در صدراسلام

حتّى يبعث فى أُمّها رسولاً

مؤمنان پس از فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 21

21 - برابر دانستن مؤمنان مجاهد

و انفاق گر قبل از فتح مكه ، با مجاهدان و انفاق گران بعد از آن ، از نظر مقام و منزلت در پيشگاه خداوند ، پندارى باطل است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل

مؤمنان قبل از فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 21

21 - برابر دانستن مؤمنان مجاهد و انفاق گر قبل از فتح مكه ، با مجاهدان و انفاق گران بعد از آن ، از نظر مقام و منزلت در پيشگاه خداوند ، پندارى باطل است .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل

مهلت به كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 8 - 6

6- فلسفه عدم تحقق درخواست كافران مكه ، مبنى بر نزول ملائكه ، مهلت دادن به آنان و جلو نينداختن اجلشان است .

ما تسبق من أمة أجلها . .. ما ننزّل الملئكة إلاّ بالحقّ و ما كانوا إذًا منظرين

مهلت به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 61 - 6

6- مشركان مكه ، على رغم اسناد سخنان ناروا به خداوند ، مورد عقوبت دنيوى قرار نگرفتند و مهلت حيات پيدا كردند .

كنتم تفترون . و يجعلون لله البن_ت ... و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها

ميوه در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 22

22 - از امام باقر ( ع ) درباره درخواست ابراهيم ( ع ) كه

فرمود : { و ارزق أهله من الثمرات } روايت شده كه : { ان المراد بذلك ان الثمرات تحمل إليهم من الآفاق ;

اين ميوه ها، از سرزمينهاى دور به آن جا (مكه) برده مى شود.

ناامنى در اطراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 67 - 3

3 - ناامنى و آدم ربايى در پيرامون مكه ، در دوران آغاز اسلام ، رواج داشته است .

أَوَلم يروا أنّا جعلنا حرمًا ءامنًا و يتخطّف الناس من حولهم

نامگذارى مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 96 - 12

12 _ ازدحام جمعيت در مكّه ، سبب نامگذارى آن به { بكّة }

وضع للناس للذى ببكّة

امام صادق (ع) در پاسخ از علت نامگذارى مكه به بكّه فرمود: لانَ الناس يبكّ بعضهم بعضاً فيها بالأيدى.

_______________________________

علل الشرايع، ج 2، ص 398، ح 5 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 187، ح 95.

نامهاى مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 96 - 8،9

8 _ بكّه ، نام سرزمينى كه خانه خداوند ( كعبه ) در آن است .

انّ اوّل بيت وضع للناس للذى ببكّة

9 _ بكّه ، از نام هاى مكّه

وضع للناس للذى ببكّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 9

9 - { أُمّ القرى } از نام هاى شهر مكه

لتنذر أُمّ القرى

نجات از توطئه كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40

- 10

10 _ اعتماد و اطمينان پيامبر ( ص ) به نصرت الهى نسبت به او و فرد همراهش ( ابوبكر ) در خلاصى از توطئه كافران مكه

لاتحزن إن اللّه معنا

نزديكى سرزمين قوم ثمود به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 5

5 - منطقه زيستى دو قوم عاد و ثمود ، به مكه ، نزديك بود و اهل مكه ، آن جا را مى شناختند .

و عادًا و ثمودًا و قد تبيّن لكم من مس_كنهم

نزديكى سرزمين قوم عاد به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 38 - 5

5 - منطقه زيستى دو قوم عاد و ثمود ، به مكه ، نزديك بود و اهل مكه ، آن جا را مى شناختند .

و عادًا و ثمودًا و قد تبيّن لكم من مس_كنهم

نعمت امنيت مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 67 - 9

9 - امنيت مكه ، نعمت الهى و شايسته سپاسگزارى است .

أَوَلم يروا أنّا جعلنا حرمًا ءامنًا. .. أفبالب_طل يؤمنون و بنعمة اللّه يكفرون

نعمت صلح با اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 4

4 - درگير نشدن مؤمنان و مكيان با يكديگر در { عمرة القضا } ، نعمتى مهم براى اهل ايمان *

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم و أيديكم عنهم ببطن مكّة

برداشت بالا بدان احتمال است كه تعبير {ببطن مكّة} اشاره به {عمرة القضا} داشته باشد كه مسلمانان پس

از پيروزى حديبيه براساس قرارداد، سال بعد به شهر مكه وارد شدند و با آرامش كامل، مناسك عمره را به جا آوردند.

نعمتهاى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 13

13 - دعاى ابراهيم ( ع ) براى امنيت مكه و برخوردار شدن مؤمنان آن سرزمين از مواهب الهى ، خاطره اى شايسته و بايسته به يادداشتن

و إذ قال إبرهيم رب اجعل هذا بلداً ءامناً و ارزق أهله

برداشت فوق بر اين اساس است كه {إذ} مفعول براى فعل مقدر {اذكر} باشد.

نعمتهاى دنيوى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 44 - 2

2- برخوردارى از نعمت هاى دنيايى همراه با عمر طولانى ، موجب غرور و غفلت مردم مكه و پدران آنان گرديده بود .

بل هم عن ذكر ربّهم معرضون . .. بل متّعنا ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى طال عليهم العمر

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه {ه_ؤلاء} اشاره به حاضرين در اذهان مخاطبان (مردم مكه) باشد; همان طور كه مشاراليه در بسيارى از آيات نازل شده در مكه، مردم آن سرزمين هستند.

نعمتهاى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 1

1 - بهره مندى مشركان مكه از موهبت هاى الهى ، به رغم بى اعتنايى آنان به آيين توحيدى ابراهيم ( ع )

و إذ قال إبرهيم . .. لعلّهم يرجعون . بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم

از آن جا كه در آيات پيشين سخن از ابراهيم(ع) و نسل آن حضرت بود و با

توجه به اين كه مشركان مكه از نسل او به شمار مى آمدند، مى توان گفت كه {ه_ؤلاء} اشاره به مشركان مكه دارد.

نقش رهبران مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 28 - 8

8- رهبران و سردمداران كفر و شرك در مكه ، افرادى ناسپاس و عامل اصلى سقوط و بدبختى مردم بودند .

ألم تر إلى الذين بدّلوا نعمت الله كفرًا و أحلّوا قومهم دار البوار

با توجه به اينكه آيه فوق در مكه نازل شده است، مى توان استفاده كرد كه مصداق مورد نظر آيه {الذين بدّلوا . .. و أحلّوا قومهم} سران كفر و شرك، همچون ابوجهل و ابولهب است.

نقش مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 24

24- حضور مؤمنان در محيط زندگى كافران مكه ، باعث نجات موقت كفّار از عذاب الهى

لو تزيّلوا لعذّبنا الذين كفروا منهم

نقش مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 7 - 10

10 - مكه ، مركز جهان اسلام

لتنذر أُمّ القرى و من حولها

از اين كه مكه به عنوان {أُمّ القرى} ياد شده است، مى توان استفاده كرد كه خداوند مكه را به عنوان مركز جهان اسلام قرار داده است.

نگرانى مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 60 - 5

5 - مسلمانان مكه ، در صورت هجرت از مكه ، نگران معاش خود بودند .

إنّ أرضى وسعة . .. و كأيّن من دابّة لاتحمل رزقها اللّه يرزقها و

إيّاكم

اين كه خداوند پس از توصيه به هجرت براى حفظ ارزش دينى، رازقيت خود را مطرح مى كند و يادآورى مى كند كه خيلى از جنبندگان، قادر به تأمين روزى خود نيستند، احتمال دارد درصدد دفع توهم و پرسشى باشد كه مسلمانان، آن را در ذهن خود داشته اند. برداشت بالا براساس احتمال ياد شده است.

نهى از اجاره خانه هاى مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 16

16 - { عن على ( ع ) ان رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله نهى أهل مكّة أن يؤاجروا دورهم ، و أن يعلّقوا عليها أبواباً ، و قال : { سواء العاكف فيه و الباد } ;

از حضرت على(ع) روايت شده است كه رسول خدا(ص) اهل مكّه را از اجاره دادن خانه ها و گذاشتن درب براى آنها نهى كرد و فرمود: {سواء العاكف فيه و الباد}».

نيازهاى اهل مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 6

6- مكه در آغاز بعثت پيامبر ( ص ) ، سرزمينى كم آب بود و مكيان نيازمند به منابع دايمى آب بودند .

تفجر لنا من الأرض ينبوعًا

درخواست مشركان مكه از پيامبر(ص) براى ايجاد چشمه اى جوشان، احتمال دارد به خاطر، نياز شديد آنان به منابع آب باشد.

واردات مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 17

17 - بازرگانان همه گونه محصولات را به مكه وارد مى كردند .

يجبى إليه ثمرت كلّ شىء

ورود مسلمانان به مكه

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 28 - 11

11- تحقق وعده خداوند ، به ورود پيروزمندانه مسلمانان به مكه ، گواه تحقق پذيرى وعده او در غلبه اسلام بر تمامى اديان *

لتدخلنّ المسجد الحرام . .. هو الذى أرسل رسوله ... ليظهره على الدين كلّه

خداوند در آيه قبل، به مؤمنان وعده داد كه با ايمنى وارد مكه خواهند شد و اين وعده تحقق يافت. حال در اين آيه، نويد داده است كه اسلام نه بر مشركان مكه; بلكه بر تمامى اديان غلبه خواهد كرد و اين وعده، همانند وعده پيشين تحقق پذير خواهد بود.

ورود مؤمنان به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 5

5 - ورود مسلمانان به سرزمين مكه و آسيب نديدن از ناحيه دشمن ، ظفرى الهى براى ايشان

و هو الذى كفّ . .. من بعد أن أظفركم عليهم

وعده شكست كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 1

1- هلاكت و شكست كافران مكه و پيروزى مؤمنان ، وعده الهى

سأُوريكم ءاي_تى . .. و يقولون متى ه_ذا الوعد

برداشت يادشده مبتنى براين است كه مقصود از {وعد} دراين آيه، غلبه مؤمنان و شكست كافران باشد.

وعده فتح مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 13 - 9

9 - خداوند ، مسلمانان صدراسلام را از پيش ، به فتح مكه و امداد هاى خود وعده داد .

و أُخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 1 - 7

7 - وعده قطعى خداوند به فتح بزرگ مكه در پى صلح حديبيه

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا

مراد از {فتح}، ممكن است فتح مكه باشد و فعل ماضى {فتحنا} در واقع تأكيدى باشد بر فتحى كه در آينده صورت خواهد گرفت.

وعده هلاكت كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 38 - 1

1- هلاكت و شكست كافران مكه و پيروزى مؤمنان ، وعده الهى

سأُوريكم ءاي_تى . .. و يقولون متى ه_ذا الوعد

برداشت يادشده مبتنى براين است كه مقصود از {وعد} دراين آيه، غلبه مؤمنان و شكست كافران باشد.

ويژگيهاى مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 13

13 - مكّه ( مسجد الحرام و محدوده آن ) بايد محيطى أمن براى همگان باشد .

سواء الع_كف فيه و الباد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 57 - 10،16،17

10 - سرزمين مكه ، حرم امن الهى

أوَلم نمكّن لهم حرمًا ءامنًا

16 - بازار تجارت در مكه ، در تمام فصول سال رونق داشت .

يجبى إليه ثمرت كلّ شىء

با توجه به آمدن فعل مضارع (يجبى) _ كه بيانگر استمرار است _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

17 - بازرگانان همه گونه محصولات را به مكه وارد مى كردند .

يجبى إليه ثمرت كلّ شىء

هتك قداست مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 2 - 7

7 - { عن ابراهيم بن ابى يحيى قال

: سئل أبوعبداللّه ( ع ) عن قول اللّه تعالى { لااُقسم به_ذا البلد و أنت حلّ به_ذا البلد } قال إنّ قريشاً كانوا يُحرّمون البلد . . . فاستحلّوا من نبىّ اللّه ( ص ) الشتم و التكذيب فقال : لا أُقسم به_ذا البلد و أنت حلّ به_ذا البلد { إنّهم عظّموا البلد و استحلّوا ما حرّم اللّه تعالى ;

از ابراهيم بن ابى يحيى روايت شده كه گفت: از امام صادق(ع) از سخن خداى تعالى {لا اُقسم به_ذا البلد . و أنت حلّ به_ذا البلد} سؤال شد، امام فرمود: قريش احترام شهر [مكه] را نگه مى داشتند ... ولى ناسزاگويى و تكذيب پيامبرخدا(ص) را حلال شمردند[و حرمت مكه را درباره ايشان رعايت نكردند]. پس خدا فرمود: {لا اُقسم به_ذا البلد. و أنت حلّ به_ذا البلد} آنان براى اين شهر عظمت قائل شدند، ولى حرام خداى تعالى را حلال شمردند}.

هجرت از مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 8

8 _ گروهى از مسلمانان در صدر اسلام ، از مكّه هجرت نكردند و همچنان تحت ستم كافران باقى ماندند .

انّ الّذين توفّيهم الملئكة . .. قالوا كنّا مستضعفين فى الارض

ابن عباس گويد: گروهى از اهل مكّه ايمان آوردند، ولى به علت ترس، از هجرت سر باز زدند و اين آيه درباره آنان نازل شد. (روح المعانى، ذيل آيه).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 6

6 - هجرت مسلمانان از مكه ، تحت فشار دشمن بود ; نه به اختيار و دلخواه آنان .

الذين أُخرجوا من

دي_رهم و أمولهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 8،14

8 - نهى خداوند از دوستى اهل ايمان با كافران كه باعث خروج ناخواسته پيامبر ( ص ) و مؤمنان از سرزمينشان ( مكه ) شده بودند .

لاتتّخذوا . .. يخرجون الرسول و إيّاكم أن تؤمنوا باللّه

14 - حركت مسلمانان براى فتح مكه ، حركتى جهادى و در راستاى خشنودى خداوند

إن كنتم خرجتم جه_دًا فى سبيلى و ابتغاء مرضاتى

از اين كه پس از برشمردن ستم مشركان نسبت به مسلمانان، تعبير {جهاداً فى سبيلى. ..} آمده، مى توان نتيجه گرفت كه آيه شريفه، انگيزه فتح مكه را مشخص ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 4

4 - اقدام برخى از زنان مؤمن ، به هجرت از مكه به سوى مدينه ، پس از پيمان حديبيه

ي_أيّها الذين ءامنوا

آيه شريفه _ بر اساس شأن نزول _ پس از هجرت برخى از زنان مكه به مدينه، نازل شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 2،4

2- عده اى از مسلمانان صدراسلام براى رهايى از ظلم و ستم مشركان مكه ، از آن شهر هجرت كردند .

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا

به دليل اينكه سوره نحل در مكه نازل شده است، احتمال دارد مراد از {الذين هاجروا} مسلمانانى باشد كه از مكه هجرت كرده و به حبشه يا مدينه رفتند.

4- محل هجرت مسلمانان مهاجر از مكه ( به مدينه يا حبشه ) جايگاهى شايسته و مناسب براى

آنان

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوّئنّهم فى الدنيا حسنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 2

2 - دفاع از حريم قرآن و پيروى از تعاليم آن ، عامل هجرت پيامبر ( ص ) از مكه

إنّ الذى فرض عليك القرءان لرادّك إلى معاد

اين كه خداوند پيش از وعده به بازگشت پيامبر(ص) به مكه، مسأله وجوب عمل به تعاليم قرآن را مطرح ساخته است; مى تواند به علّتِ هجرت پيامبر(ص) از مكه به مدينه اشاره داشته باشد.

هجرت مسلمانان از مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 56 - 4

4 - توصيه خداوند ، به مسلمانان مكه براى هجرت از مكه جهت انجام شايسته عبادت خدا

ي_عبادى . .. إنّ أرضى وسعة فإيّ_ى فاعبدون

هجرت مسلمانان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 40 - 5

5 - تشريع حكم جهاد ، پس از آوارگى مسلمانان از مكّه و هجرت به مدينه

أُذن للذين يق_تلون . .. الذين أُخرجوا من دي_رهم بغير حقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 60 - 5

5 - مسلمانان مكه ، در صورت هجرت از مكه ، نگران معاش خود بودند .

إنّ أرضى وسعة . .. و كأيّن من دابّة لاتحمل رزقها اللّه يرزقها و إيّاكم

اين كه خداوند پس از توصيه به هجرت براى حفظ ارزش دينى، رازقيت خود را مطرح مى كند و يادآورى مى كند كه خيلى از جنبندگان، قادر به تأمين روزى خود نيستند،

احتمال دارد درصدد دفع توهم و پرسشى باشد كه مسلمانان، آن را در ذهن خود داشته اند. برداشت بالا براساس احتمال ياد شده است.

هجوم ابرهه به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فيل - 105 - 1 - 5

5 - هجوم ابرهه به مكه با سپاهيانى فيل سوار و سركوب شديد آنان از جانب خداوند

ألم تر كيف فعل ربّك بأصح_ب الفيل

آيات اين سوره، به داستان {ابرهه} نظر دارد كه شهرت آن تا حد مبدأ تاريخ شدن، از تصريح به نام او، بى نياز ساخته است.

هجوم اصحاب فيل به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قريش - 106 - 2 - 4

4 - هجوم اصحاب فيل به مكه ، كاروان هاى تجارتى قريش در تابستان و زمستان را با خطرى جدّى مواجه ساخته بود .

إيل_فهم رحلة الشتاء و الصيف

هدايت كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 6 - 5

5 - عثمان بن عفان ، از حاضران مجلس پيامبر ( ص ) در ماجراى ابن ام مكتوم و ارشاد كننده كافران مكه در عصر بعثت *

أمّا من استغنى . فأنت له تصدّى

در شأن نزول آيه شريفه از تفسير قمى نقل شده كه فرد مورد نظر از ضمير خطاب در {أنت له تصدّى}، عثمان بوده است. او در صدد مسلمان ساختن حاضران مجلس _ كه از چهره هاى برجسته قريش بودند _ برآمده بود.

هدايت ناپذيرى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 76 - 6

6 -

عدم تنبه كافران مكه ، از بلا هاى هشدار دهنده الهى ( مثل قحطى و خشكسالى )

و لقد أخذن_هم بالعذاب فما استكانوا لربّهم و ما يتضرّعون

هدايت ناپذيرى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 48 - 4

4- گمراهى مشركان مخالف پيامبر ( ص ) در مكه ، به حدى بود كه آنان زمينه هدايت را از دست داده بودند .

فضلّوا فلايستطيعون سبيلاً

{فلايستطيعون} تفريع بر {ضلّوا} است و مراد از آن، بسته شدن تمامى راههاى هدايت براى آنان است.

هشدار به اشراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 56 - 2

2 - بيان فرجام فرعونيان ، هشدارى به مستكبران و اشراف مشرك مكه

فجعلن_هم سلفًا و مثلاً للأخرين

هشدار به حق ناپذيران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 27 - 3

3- تذكر به هلاكت اقوامى كافر در اطراف مكه ، هشدارى به مكيان حق ناپذير

و لقد أهلكنا ما حولكم من القرى

مخاطب {كم} مشركان مكه اند.

هشدار به كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 37 - 5

5- كافران مكه به عذاب و نابودى قريب الوقوع تهديد شدند .

سأُوريكم ءاي_تى فلاتستعجلون

مقصود از {آياتى} به قرينه آيات بعد (. ..بل تأتيهم بغتة...) عذاب و هلاكت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 14 - 11

11 - هشدار خداوند ، به كافران مكه ، درباره تلاش شان براى اغواى مسلمانان

و قال الذين كفروا للذين ءامنوا

اتّبعوا سبيلنا. ..و لقد أرسلنا نوحًا إلى قومه ...

بيان قصه طوفان نوح(ع) پس از ذكر برخوردهاى كافران مكه با مسلمانان، احتمال دارد براى هشدار به آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 18 - 5

5 - هشدار خداوند ، به كافران مكه ، به جهت تكذيب كردن پيامبر ( ص )

و إن تكذّبوا فقد كذّب أمم من قبلكم

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه جواب شرط {إن تكذّبوا} محذوف بوده و چيزى از قبيل {فاستعدوا للعذاب} باشد; يعنى، اگر تكذيب مى كنيد، آماده عذاب باشيد!

هشدار به مستكبران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 56 - 2

2 - بيان فرجام فرعونيان ، هشدارى به مستكبران و اشراف مشرك مكه

فجعلن_هم سلفًا و مثلاً للأخرين

هشدار به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 71 - 1

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) از سوى خداوند دستور يافت تا سرگذشت نوح ( ع ) و قومش را ، به عنوان هشدار براى مشركان مكه ، بازگو كند .

و اتل عليهم نبأ نوح إذ قال لقومه

{نبأ} خبرى است كه براى شنونده داراى فائده عظيم باشد. (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 42 - 3

3 - هشدار خداوند ، مشركان مكه را به فرجامى مانند فرجام مشركان پيشين

قل سيروا فى الأرض فانظروا كيف كان ع_قبة الذين من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 56

- 2

2 - بيان فرجام فرعونيان ، هشدارى به مستكبران و اشراف مشرك مكه

فجعلن_هم سلفًا و مثلاً للأخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 28 - 2

2- مكيان ستيزه گر ، به سرنوشت عبرت آموز فرعونيان هشدار داده شدند .

بل هم فى شكّ يلعبون . .. كذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 37 - 1

1- سرنوشت قوم { تبّع } و اقوام قبل از آن ، پيامدار عبرت و هشدار براى مشركان مكه

أهم خير أم قوم تبّع و الذين من قبلهم

هلاكت كافران اطراف مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 16

16_ شكست و نابودى كفرپيشگان مكه و حوالى آن ، از پيشگويى هاى قرآن

لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة . .. حتى يأتى وعد الله

هلاكت كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 31 - 16

16_ شكست و نابودى كفرپيشگان مكه و حوالى آن ، از پيشگويى هاى قرآن

لايزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعة . .. حتى يأتى وعد الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 135 - 1

1- كافران مكه با انكار آيات الهى _ پس از اتمام حجت بر ايشان _ مستحق نابودى و عذاب بودند .

و لو أنّا أهلكن_هم . .. فستعلمون من أصح_ب الصرط السوىّ و من اهتدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 37 -

5

5- كافران مكه به عذاب و نابودى قريب الوقوع تهديد شدند .

سأُوريكم ءاي_تى فلاتستعجلون

مقصود از {آياتى} به قرينه آيات بعد (. ..بل تأتيهم بغتة...) عذاب و هلاكت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 31 - 2

2 - تهديد كافران مكّه از سوى خداوند ، به وقوع حوادثى ناگوار و مرگ آفرين براى ايشان در آينده

قل تربّصوا فإنّى معكم من المتربّصين

هلاكت مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 53 - 12

12 _ هلاكت و نابودى مشركان مكه در كارزار بدر ، پيامد گناهان و كفرشان به آيات الهى بود .

ذلك بأن اللّه لم يك مغيرا نعمة أنعمها على قوم حتى يغيروا ما بأنفسهم

{ذلك} علاوه بر اينكه اشاره به فرجام شوم فرعونيان و كافران پيش از آنان است، مى تواند اشاره به قضاياى جنگ بدر و نابودى مشركان مكه نيز داشته باشد.

هماهنگى مشركان مكه و فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 17 - 3

3- وجود نوعى مشابهت در عملكرد ، ميان مشركان مكه و فرعونيان در حق ستيزى و مقابله با رسول الهى

و لقد فتنّا قبلهم قوم فرعون و جاءهم رسول كريم

تعبير {قبلهم}، نوعى ارتباط و همگونى ميان مشركان مكه و فرعونيان را مى رساند.

هواپرستى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 9

9- برخورد كافران و مشركان مكه با قرآن ، اساس علمى و عقلانى نداشت ; بلكه برخاسته از انگيزه هاى نفسانى _ روانى آنان

بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

خداوند، حاصل تبيين تنوع و گوناگونى آيات خويش را براى مشركان، نفرت آنان معرفى مى كند و اين، نشان مى دهد كه آنان، به جاى برخورد منطقى با آيات الهى، برخورد روانى _ نفسانى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 10

10- برخورد منكرانه كافران و مشركان مكه با قرآن ، برخاسته از منطق و عقل نبود ; بلكه انگيزه نفسانى _ روانى داشت .

و إذا ذكرت ربّك فى القرءان وحده ولّوا على أدب_رهم نفورًا

{نفرت} از مقولات نفسانى - روانى است. بنابراين موضع نفرت آلود مشركان با قرآن، برخاسته از انگيزه هاى نفسانى - روانى آنان بود.

هواپرستى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 41 - 9

9- برخورد كافران و مشركان مكه با قرآن ، اساس علمى و عقلانى نداشت ; بلكه برخاسته از انگيزه هاى نفسانى _ روانى آنان بود .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان ليذّكّروا و ما يزيدهم إلاّ نفورًا

خداوند، حاصل تبيين تنوع و گوناگونى آيات خويش را براى مشركان، نفرت آنان معرفى مى كند و اين، نشان مى دهد كه آنان، به جاى برخورد منطقى با آيات الهى، برخورد روانى _ نفسانى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 46 - 10

10- برخورد منكرانه كافران و مشركان مكه با قرآن ، برخاسته از منطق و عقل نبود ; بلكه انگيزه نفسانى _ روانى داشت .

و إذا ذكرت ربّك فى القرءان وحده

ولّوا على أدب_رهم نفورًا

{نفرت} از مقولات نفسانى - روانى است. بنابراين موضع نفرت آلود مشركان با قرآن، برخاسته از انگيزه هاى نفسانى - روانى آنان بود.

يأس از ايمان مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 88 - 2

2 - يأس و نااميدى پيامبر ( ص ) ، از ايمان آوردن مشركان مكه

و قيله ي_ربّ إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون

يهود در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 46 - 3

3 - وجود افرادى يهودى و يا مسيحى در مكّه ، در دوران بعثت پيامبر اكرم ( ص )

و لاتج_دلوا أهل الكت_ب إلاّ بالتى هى أحسن

سوره عنكبوت، طبق نظر مشهور، مكّى است و برداشت بالا، براساس آن است.

ملائكه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{ملائكه}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 42 - 1،14

1 _ مژده ملائكه به مريم ( س ) در برگزيدگى او از طرف خداوند

و اذ قالت الملئكة يا مريم انّ اللّه اصطفيك

14 _ طهارت و پاكدامنى ، ملاكى براى ارزيابى مقام زن

طهرك و اصطفيك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 80 - 1،3،4،5

1 _ پيامبران ، كسى را به برگزيدن فرشتگان و انبيا به عنوان ربّ ، فرمان نداده اند .

ما كان لبشر . .. و لا يامركم ان تتخذوا الملئكة و النّبيّن ارباباً

3 _ اعتقاد برخى از اهل كتاب ، به ربوبيّت فرشتگان و انبيا

و لا يامركم ان تتخذوا الملئكة و النّبيّن ارباباً

آيه، ناظر به اعتقاد برخى از اهل

كتاب است.

4 _ اعتقاد به ربوبيّت انبيا و فرشتگان ( غير خدا ) ، كفر است .

و لا يأمركم . .. ايأمركم بالكفر

5 _ فرشتگان و انبياء و هر آنچه غير خداست ، هيچ نقش مستقلّى در ربوبيّت عالم ندارد .

و لا يأمركم . .. ارباباً ايأمركم بالكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 83 - 16

16 _ تسليم فرشتگان ، در برابر خداوند

و له اسلم من فى السّموات

رسول اللّه (ص) درباره آيه فوق فرمود: اما من فى السّموات فالملائكة.

_______________________________

الدر المنثور، ج 2، ص 254.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 87 - 1،6

1 _ بازگشت به كفر ( ارتداد ) با وجود دلايل روشن ، موجب گرفتارى به طرد و نفرين خدا و فرشتگان و مردم

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. اولئك جزاؤهم انّ عليهم لعنة اللّه و الملئكة و النّا

6 _ كسانى از يهود و نصارا كه آگاهانه نبوت پيامبر ( ص ) را انكار نمودند ، گرفتار لعنت خدا و فرشتگان و مردم هستند .

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. اولئك جزاؤهم انّ عليهم ... و النّاس اجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 89 - 1

1 _ مرتدانِ تائب ، مورد پذيرش و توجه خداوند ، ملائكه و مردم

كفروا بعد ايمانهم . .. انّ عليهم لعنة اللّه و الملئكة و الناس ... الاّ الذين تاب

آثار استغفار ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 -

20

20 - استغفار فرشتگان براى زمينيان ، موجب بقاى نظام هستى

تكاد السم_وت يتفطّرن . .. و المل_ئكة ... و يستغفرون لمن فى الأرض

چنانچه آيات در مقام توحيد و نفى شرك باشد، از ارتباط فرازهاى آيه مى توان استفاده كرد كه پيامد گناه شرك، چنان بزرگ و سنگين است كه اگراستغفار ملائكه براى زمينيان نبود، نظام هستى فرو مى پاشيد.

آثار ترس ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 10

10_ خوف فرشتگان از خداوند ، آنان را به تسبيح و ستايش خداوند سوق مى دهد .

و يسبّح . .. والمل_ئكة من خيفته

{من} در {من خيفته} براى تعليل است.

آثار جهل ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 20

20 _ نا آگاهى فرشتگان به ارزش هاى والاى انسان ، موجب شد تا فسادگرى او براى فرشتگان جلوه گر شود و به خلقت و خلافتش معترض باشند .

أتجعل فيها من يفسد فيها . .. قال إنى أعلم ما لاتعلمون

آثار درك صحيح ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 16

16 - تسبيح و ستايش مداوم فرشتگان ، ره آورد درك و تلقى آنان از عظمت الهى است .

و هو العلىّ العظيم . .. و المل_ئكة يسبّحون بحمد ربّهم

برداشت بالا بر اين اساس است كه آيه درصدد بيان عظمت خدا باشد.

آثار دعاى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 9 - 2

2 - مؤمنان تائب و صالحان ، مشمول رحمت

الهى در قيامت در سايه دعا و درخواست فرشتگان

و قهم السيّئات و من تق السيّئات يومئذ فقد رحمته

آثار ذكر ملائكه ثبت عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 11 - 5

5 - توجّه به حضور محافظان الهى در همه حالات و ثبت رفتار و كردار در نامه عمل ، بازدارنده انسان از ارتكاب گناه

ما غرّك . .. و إنّ عليكم لح_فظين . كرامًا ك_تبين

آثار سجده ملائكه بر آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 62 - 3

3- سجده ملائكه بر آدم ( ع ) ، پيام دار كرامت و فضيلت او بر آنان بود .

اسجدوا لأدم فسجدوا . .. قال أرءيتك ه_ذا الذى كرّمت علىّ

آثار عبوديت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 26 - 8

8- عبوديت فرشتگان ، مايه قرب و كرامت آنان به درگاه الهى است .

بل عباد مكرمون

از توصيف فرشتگان به {عباد} (بندگان) برداشت ياد شده به دست مى آيد.

آثار علم ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 2،5

2- آگاهى ملائكه از علم مطلق خداوند به تمامى گفتار و رفتار و حالات ، موجب انقياد آنان و بازدارنده ايشان از هرگونه نافرمانى

لايسبقونه . .. بأمره يعملون . يعلم ما بين أيديهم و ما خلفهم

جمله {يعلم ما. ..} مى تواند در حكم تعليل براى آيه قبل (لايسبقونه... بأمره يعملون) باشد; يعنى، چون فرشتگان آگاه اند كه خداوند به تمامى حركات آنان دانا است، از اين

رو گوش به فرمان خدا و تسليم محض او هستند.

5- اطلاع ملائكه از علم گسترده الهى ، مانع از شفاعت خودسرانه آنان است .

يعلم . .. و لايشفعون إلاّلمن ارتضى

آثار نزول ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 9

9 - تقدير امور جهان در شب قدر ، وابسته به نزول ملائكه و روح به زمين است .

تنزّل . .. من كلّ أمر

{أمر}، ممكن است مفرد {اُمور} باشد. در اين صورت مراد امورى خواهد بود كه در شب قدر، تقدير مى شود و ملائكه و روح براى تدبير آن امور، به زمين نازل مى شوند. حرف {من} در اين احتمال، براى بيان علّت غائى است; يعنى، {لأجل كلّ أمر أراد اللّه قضائه}.

آثار نزول ملائكه در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 4

4 - نزول ملائكه و روح در شب قدر ، نشانه شرافت آن بر هزار ماه

خير من ألف شهر . تنزّل المل_ئكة و الروح فيها

آدم(ع) و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 33 - 2،4،5

2 - آدم ( ع ) ، نام هاى حقايق هستى را براى فرشتگان بيان كرد .

فلمّا أنبأهم بأسمائهم

4 - آدم ( ع ) ، خليفه خداوند ، واسطه اى براى رسيدن فيض الهى به فرشتگان

يأدم أنبئهم بأسمائهم فلمّا أنبأهم بأسمائهم

5 - آدم ( ع ) ، آموزگار فرشتگان

يأدم أنبئهم بأسمائهم فلمّا أنبأهم بأسمائهم

آمادگى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ

- 78 - 38 - 1

1 - روح و فرشتگان الهى در قيامت ، ايستاده و صف بسته در آماده باش كامل قرار مى گيرند .

يوم يقوم الروح و المل_ئكة صفّ_ًا

{صفّاً} مصدر است و چون حال قرار گرفته، به معناى {صافّين} است. ايستادن و صف بستن، كنايه از مهيّا بودن براى انجام فرمان هاى الهى است.

ابراهيم(ع) و سلام ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 4

4_ ابراهيم ( ع ) ، سلام فرشتگان را پاسخ گفت و براى تدارك غذا از حضور آنان بيرون رفت .

قال سل_م فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

ابراهيم(ع) و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 4،8،16

4_ ابراهيم ( ع ) ، سلام فرشتگان را پاسخ گفت و براى تدارك غذا از حضور آنان بيرون رفت .

قال سل_م فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

8_ ابراهيم ( ع ) ، در فاصله اى كوتاه پس از آمدن فرشتگانِ بشارت ، گوساله اى بريان شده براى آنان آورد .

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

ضمير در {لبث} به ابراهيم(ع) برمى گردد و {أن جاء} به تقدير {فى} متعلق به {لبث} است. {عجل} به گوساله نر كه بيش از يك ماه نداشته باشد، گفته مى شود و {حنيذ} به معناى بريان شده است. بنابراين {فما لبث ...}; يعنى، ابراهيم(ع) در آوردن گوساله اى بريان شده درنگى نكرد.

16_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن الله تعالى بعث أربعة أملاك فى إهلاك قوم لوط : جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل

و كرّوبيل ( ع ) فمرّوا بابراهيم ( ع ) . . . و كان صاحب أضياف فشوى لهم عجلاً سميناً حتى أنضجه ثم قرّبه إليهم . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: خداى تعالى براى هلاك كردن قوم لوط چهار فرشته فرستاد: جبرئيل، ميكائيل، اسرافيل و كرّوبيل. پس بر ابراهيم گذر كردند و ابراهيم مهمانپذير و مهمان دوست بود. از اين رو گوساله فربهى برايشان بر آتش نهاد تا آن را پخت و نزد آنان آورد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 70 - 2،8،12

2_ خوددارى فرشتگان از خوردن غذاى ابراهيم ( ع ) ، موجب ناراحتى و ناخوشايندى او شد .

فلما رءآ أيديهم لاتصل إليه نكرهم

8_ حضرت ابراهيم ( ع ) به ماهيت مهمانان خويش ( فرشته بودن آنان ) تا پيش از معرفى خودشان ، پى نبرده بود .

قالوا لاتخف إنا أُرسلنا إلى قوم لوط

12_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن الله تعالى بعث أربعة أملاك . . . فمرّوا بابراهيم ( ع ) و هم معتمّون فسلّموا عليه فلم يعرفهم . . . فشوى لهم عجلاً سميناً حتى أنضجه ثم قرّبه إليهم فلما وضعه بين أيديهم رأى أيديهم لاتصل إليه نكرهم و أوجس منهم خيفة فلما رأى ذلك جبرئيل حسر العمامة عن وجهه و عن رأسه فعرفه ابراهيم ( ع ) فقال أنت هو ؟ فقال : نعم . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: خداى تعالى چهار فرشته فرستاد آنان بر ابراهيم گذر كردند در حالى كه داراى عمامه

بودند [سر و صورت خود را با عمامه پوشانده بودند] پس بر او سلام كردند، او آنان را نشناخت. .. آن گاه برايشان گوساله فربهى بر آتش نهاد تا آن را پخت و نزد آنان آورد و هنگامى كه ابراهيم(ع) ديد دست فرشتگان به آن گوساله بريان نمى رسد، آنان را نشناخت و در دل احساس ترس نمود، چون جبرئيل چنين ديد، عمامه را از سر و صورت خود كنار زد. پس ابراهيم او را شناخت و گفت: تو همانى گفت: آرى}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 74 - 3،5

3_ ابراهيم ( ع ) ، پس از پى بردن به هدف فرشتگان ( نابودسازى قوم لوط ) ، با آنان به چون و چرا و جر و بحث پرداخت .

يج_دلنا فى قوم لوط

جمله {قد جاء أمر ربك} در آيه 76 مى تواند قرينه اى بر اين باشد كه مراد از {يجادلنا}، {يجادل رسلنا} باشد.

5_ جدال و چون و چراى ابراهيم ( ع ) درباره قوم لوط ، پس از برطرف شدن ترس او و دريافت بشارت ( فرزنددار شدن ) بود .

فلما ذهب عن إبرهيم الروع و جاءته البشرى يج_دلنا فى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 54 - 4

4- ابراهيم ( ع ) پس از دريافت خبر فرزنددار شدنش از فرشتگان ، خواستار توضيح و اطلاعات بيشترى از آنان شد .

فبم تبشّرون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {با} در {فبم} براى ملابست باشد و استفهام در جمله {فبم تبشّرون} سؤال از چگونگى تحقق چنين

بشارتى (فرزنددار شدن) باشد و نه ترديد و سؤال از اصل فرزنددار شدن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 57 - 1

1- ابراهيم ( ع ) پس از شناخت مهمانانش ( فرشتگان ) از مأموريت اصلى و مهم آنان جويا شد .

قال فما خطبكم أيّها المرسلون

{خطب} به معناى امر مهم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 58 - 1

1- در پى جويا شدن ابراهيم ( ع ) از مأموريت اصلى مأموران الهى ( فرشتگان ) آنان هلاكت قوم تبهكار ( قوم لوط ) را مأموريت اصلى خويش معرفى كردند .

قال فما خطبكم أيّها المرسلون . قالوا إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 31 - 1

1 - فرستادگان خداوند براى يارى لوط ( ع ) ، ابتدا ، نزد ابراهيم ( ع ) رفتند و مأموريت خود را به او اعلام كردند .

قال ربّ انصرنى . .. و لمّا جاءت رسلنا إبرهيم بالبشرى قالوا إنّا مهلكوا أهل ه_ذه

ابراهيم(ع) هنگام بشارت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 72 - 1

1_ ابراهيم ( ع ) و همسرش ساره ، هنگام بشارت فرشتگان به تولد اسحاق و يعقوب ، پير و كهنسال بودند .

قالت ي_ويلتى ءألد و أنا عجوز و ه_ذا بعلى شيخًا

ابليس از ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 34 - 8

8 - ابليس از زمره فرشتگان بود

. *

و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلا إبليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 31 - 2

2- ابليس ، به هنگام خلقت انسان ، در ميان فرشتگان بود و از زمره آنان به حساب مى آمد .

و إذ قال ربّك للمل_ئكة إنى خ_لق بشرًا من . .. فإذا سوّيته ... فقعوا له س_جدين .

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه استثنا متصل باشد و استثنا شدن ابليس از فرشتگان، نه به خاطر اين است كه وى فرشته بود; بلكه از بابِ تغليب، جزئى از آنها به شمار مى آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 61 - 4

4- ابليس ، به هنگام صدور فرمان خداوند به ملائكه براى سجده بر آدم ( ع ) ، در ميان مجموعه فرشتگان بود .

قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلاّ إبليس

استثنا شدن ابليس از فرشتگان در تمرّد از فرمان سجده، نشان دهنده اين نكته است كه ابليس به هنگام فرمان خداوند بر سجده، در ميان آنان بوده است. لازم به ذكر است كه قول به منقطع بودن استثنا هم منافاتى با نكته ياد شده ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 74 - 3

3 - ابليس ، به هنگام خلقت انسان ، در ميان فرشتگان بود و از زمره آنان به حساب مى آمد .

فقعوا له س_جدين . فسجد المل_ئكة ... إلاّ إبليس

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه استثنا، متصل باشد و مستثنا شدن ابليس از فرشتگان، به خاطر

اين نيست كه وى فرشته بود; بلكه از باب تغليب بوده و ابليس، جزء فرشتگان به شمار آمده است.

ابليس و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 10

10- ابليس ، پيش از تمرد از فرمان خداوند ، همپايه فرشتگان و در منزلت آنان بود .

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلاّ إبليس

اتمام حجت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 6 - 1

1 - ابلاغ وحى از سوى فرشتگان ، به منظور اتمام حجت بر خلق و انذار و اخطار به آنان است .

فالملقي_ت ذكرًا . عذرًا أو نذرًا

{عذر} و {نذر} مصدر و به معناى {اعذار و انذار} است و نصب اين دو، به جهت مفعول له بودن آنها براى {ملقيات} است و يا به سبب بدل بودن آنها، براى {ذكراً} است. برداشت ياد شده، مبتنى بر تركيب نخست است.

احترام به ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 20 - 1

1 - فرشتگان ، مورد پرستش و احترام مشركان عرب جاهلى

و قالوا . .. ما عبدن_هم

احترام ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 24 - 5

5 - ملائكه ، موجوداتى گرامى و ارزشمند

ضيف إبرهيم المكرمين

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه {المكرمين} وصفى باشد كه ملائكه آن را بالذات داشته اند.

احترام ملائكه ثبت عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 11 - 1،2

1 - فرشتگان ناظر و

مراقب انسان ها ، شخصيت هايى ارجمند و داراى ارزش و احترام در پيشگاه خداوند

كرامًا

آنچه در مقوله خود داراى شرافت و برجستگى باشد، به كَرَم توصيف مى شود. (مفردات راغب)

2 - لزوم گرامى داشتن و حرمت نهادن به فرشتگان مأمور ثبت و ضبط اعمال

كرامًا

شرافت موجودى نزد خداوند، كاشف از اين است كه احترام ديگران به آن موجود، محبوب خداوند و مطلوب او است.

اخلاص ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 12

12 _ خلوص فرشتگان در تسبيح و ستايش خداوند

نحن نسبح بحمدك و نقدس لك

{لك} علاوه بر تعلقش به {نقدس}، متعلق به {نسبح} نيز مى باشد. خلوص از لام {لك} استفاده شده است; يعنى: نقدسك لك لا لغيرك.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 38 - 5

5 - اخلاص كامل فرشتگان ، در تسبيح و عبادت خداوند

فالذين عند ربّك يسبّحون له بالّيل و النّهار

از اين كه به جاى {يسبّحونه}، عبارت {يسبّحون له} آمده و {لام} براى اختصاص مى باشد، مطلب بالا قابل برداشت است.

ادب ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 27 - 1

1- خضوع و ادب فرشتگان در برابر خداوند ، تا آن جا است كه آنان در سخن گفتن از او پيشى نمى گيرند .

لايسبقونه بالقول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 12

12- ترس فرشتگان از خداوند ، آميخته با تعظيم ، احترام و توجه ويژه به خداوند است .

و هم من خشيته مشفقون

{خشيت} ترس توأم

با تعظيم و احترام و {اشفاق} ترس آميخته با عنايت است (مفردات راغب).

ادراك ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 11

11 _ فرشتگان داراى ادراك و آگاهى و توانا بر اظهار نظر و تحليل وقايع

قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء

ادعاهاى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 31 - 7

7 _ فرشتگان ، مدعى برترى خويش بر آدم ( ع ) بودند .

أنبئونى بأسماء هؤلاء إن كنتم صدقين

جمله {و نحن نسبح . ..} - پس از سخن اعتراض گونه فرشتگان به خلقت و خلافت انسان - مى نماياند كه متعلق {صادقين} برترى فرشتگان بر آدم مى باشد; يعنى، اگر راست مى گوييد كه از آدم (ع) برتر هستيد و به مقام خلافت شايسته تريد ... .

استحاله نبوت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 158 - 3

3 _ آمدن فرشتگان به عنوان پيامبر و يا تصديق كننده قرآن امرى ناشدنى

هل ينظرون إلا أن تأتيهم الملئكة

با توجه به اينكه آيه مورد بحث ناظر به آيه قبل است و در آن آيه سخن از قرآن و منكران آن بود، معلوم مى شود انتظارات مطرح شده در اين آيه شرايطى است كه براى ايمان به قرآن مطرح شده است. بيان نكردن پيامد نزول ملائكه، در مقابل تحليل سومين پيشنهاد و بيان نتايج آن، اشاره به ناممكن بودن نزول ملائكه بر عموم مردم دارد.

استعاذه ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 30 - 31

31 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : { إن الملائكة . . . قالوا نحن نقدسك و نطيعك و لانعصيك كغيرنا ; قال : فلمّا اجيبوا بما ذكر فى القرآن علموا انهم تجاوزوا ما لهم فلا ذوا بالعرش استغفاراً . . . ;

ملائكه گفتند: ]خدايا![ ما تو را تقديس و اطاعت مى كنيم و تو را معصيت نخواهيم كرد، آن گونه كه ديگران تو را نافرمانى كردند. امام فرمود: چون ملائكه جواب خداوند را آنگونه كه در قرآن آمده، شنيدند، دانستند كه از حد خود تجاوز كرده اند; پس براى طلب آمرزش به عرش الهى پناه بردند ...}.

استعدادهاى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 22

22 _ انسان ، توانا به فراگيرى علوم و دريافت حقايق غيبى كه حتى فرشتگان استعداد يادگيرى و دريافت آنها را ندارند .

إنى أعلم ما لاتعلمون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {ما لا تعلمون} خصوص استعداد نهفته در آدم (ع) نباشد; بلكه مقصود علوم و حقايقى باشد كه در نزد خداوند است. بر اين مبنا مراد از {إنى أعلم ما لاتعلمون} - در رابطه با خلقت و خلافت آدم (ع) - اين است كه: در نزد خداوند حقايقى است كه بايد موجودى به آنها آگاه شود و شما فرشتگان تحمل آن را نداشته و نداريد و تنها انسان است كه استعداد دريافت آنها را دارد و مى تواند مظهر آنها بشود. جمله {ألم أقل ...} در آيه 33 مؤيد اين معناست.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 70 - 10

10_ فرشتگان ، توانا بر سخن گفتن با آدميان و درك سخنان و حالات ايشان

قالوا سل_مًا . .. قالوا لاتخف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 6

6 - ابليس ، بر اطاعت از خداوند يا معصيت او ، مجبور نبود .

فسجدوا لأدم إلاّإبليس أبى

استغفار ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 31

31 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده كه فرمود : { إن الملائكة . . . قالوا نحن نقدسك و نطيعك و لانعصيك كغيرنا ; قال : فلمّا اجيبوا بما ذكر فى القرآن علموا انهم تجاوزوا ما لهم فلا ذوا بالعرش استغفاراً . . . ;

ملائكه گفتند: ]خدايا![ ما تو را تقديس و اطاعت مى كنيم و تو را معصيت نخواهيم كرد، آن گونه كه ديگران تو را نافرمانى كردند. امام فرمود: چون ملائكه جواب خداوند را آنگونه كه در قرآن آمده، شنيدند، دانستند كه از حد خود تجاوز كرده اند; پس براى طلب آمرزش به عرش الهى پناه بردند ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 8

8 - استغفار و آمرزش خواهى هميشگى فرشتگان ، براى زمينيان

و يستغفرون لمن فى الأرض

استقبال ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 7

7- آنانى كه در حال پاكى قبض روح مى شوند ، مورد استقبال ملائكه قرار مى گيرند .

الذين

تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 3

3- بهشتيان و مؤمنان راستين ، به هنگام برپايى قيامت مورد استقبال فرشتگان قرار خواهند گرفت .

و تتلقيهم الملئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 4

4 - استقبال فرشتگان از بهشتيان ، با تحيت و سلام

ادخلوها بسل_م

بنابراين كه قائل {ادخلوها} فرشتگان باشند، برداشت بالا قابل استفاده است.

استهزاهاى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 13 - 10

10 - پاسخ استهزاآميز فرشتگان به منافقان در قيامت ، در قبال مهلت خواهى آنان از مؤمنان براى كسب نور

يوم يقول المن_فقون . .. نقتبس من نوركم قيل ارجعوا وراءكم فالتمسوا نورًا

امر در {ارجعوا ورائكم} امر تهكمى و استهزايى است; زيرا در پشت سر منافقان نورى وجود ندارد تا آنان برگردند و از آن برگيرند. گفتنى است كه در اين كه گوينده {ارجعوا ورائكم} كيست، چند ديدگاه وجود دارد. آنچه در برداشت بالا آمده، منطبق با يكى از آنها است.

اضرار به ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 9

9_ آدميان ، ناتوان از ضربه زدن به فرشتگان حتى در صورتى كه آنان ، به شمايل انسان ها باشند .

ي_لوط إنا رسل ربك لن يصلوا إليك

اطاعت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 61 - 3

3- همه فرشتگان جز ابليس ، از امر الهى به سجده بر آدم (

ع ) اطاعت كردند .

قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلاّ إبليس

اطعام به ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 4،8

4_ ابراهيم ( ع ) ، سلام فرشتگان را پاسخ گفت و براى تدارك غذا از حضور آنان بيرون رفت .

قال سل_م فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

8_ ابراهيم ( ع ) ، در فاصله اى كوتاه پس از آمدن فرشتگانِ بشارت ، گوساله اى بريان شده براى آنان آورد .

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

ضمير در {لبث} به ابراهيم(ع) برمى گردد و {أن جاء} به تقدير {فى} متعلق به {لبث} است. {عجل} به گوساله نر كه بيش از يك ماه نداشته باشد، گفته مى شود و {حنيذ} به معناى بريان شده است. بنابراين {فما لبث ...}; يعنى، ابراهيم(ع) در آوردن گوساله اى بريان شده درنگى نكرد.

اطمينان بخشى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 30 - 1

1 - اطمينان بخشى فرشتگان به همسر ابراهيم ( ع ) ، در مورد خدايى بودن پيام و بشارتشان ( فرزنددار شدن او )

قالوا كذلك قال ربّك

اقرار ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 32 - 10

10 _ اعتراف فرشتگان به عالمانه و حكيمانه بودن آفرينش انسان و انتخاب او براى خلافت

إنّك أنت العليم الحكيم

از هدفهاى فرشتگان در توصيف خداوند به عليم و حكيم بودن - پس از اظهار تشكيك در شايستگى انسان براى خلافت - اعتراف و اقرار به ارزش والاى انسان و عالمانه و حكيمانه بودن آفرينش اوست.

اقسام ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 1 - 9

9 - فرشتگان الهى سه دسته اند : دسته اى داراى دوبال ، دسته اى داراى سه بال و دسته اى داراى چهاربال اند .

أُولى أجنحة مثنى و ثل_ث و رب_ع

التجا به ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 78 - 6

6 - پذيرش پيام حق رسولان الهى ، مايه سعادت انسان و رهايى از عذاب دوزخ است ; نه التجا به فرشتگان در قيامت .

و نادوا ي_ملك ليقض علينا ربّك قال إنّكم م_كثون . لقد جئن_كم بالحقّ

اين آيه شريفه در حقيقت مكمل آيه قبل و بيانگر فلسفه عدم پذيرش التجاى مجرمان به فرشتگان خازن دوزخ است.

امانتدارى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 26 - 11

11- { عن أميرالمؤمنين ( ع ) فى خطبة تعرف بالأشباح قال : ثمّ خلق سبحانه لإسكان سماواته . . . خلقاً بديعاً من ملائكته . . .لايدّعون أنهم يخلقون شيئاً معه ممّا إنفرد به { بل عباد مكرمون . لايسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون } جعلهم اللّه فيما هنالك أهل الأمانة على وحيه ;

از اميرالمؤمنين(ع) نقل شده است كه آن حضرت در ضمن خطبه اى معروف به اشباح فرمودند: آن گاه خداى سبحان براى جاى دادن در آسمان هاى خود . .. آفريده هاى بديعى از فرشتگان خود را آفريد ... آنان ادعا ندارند كه در معيت خدا چيزى را آفريده باشند كه آفرينش آن در انحصار او بوده است {بل

عباد مكرمون...} خدا آنان را در آن جا اهل امانت بر وحى خود قرار داده است}.

امداد به ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 4

4 _ ملائكه در اجراى مأموريت هاى خويش نيازمند تقويت و پشتيبانى از جانب خدا

إذ يوحى ربك إلى الملئكة أنى معكم فثبتوا الذين ءامنوا

اميدوارى به شفاعت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 26 - 3

3 - مشركان ، در اميد واهى شفاعت فرشتگان از آنان *

و كم من ملك فى السم_وت لاتغنى شف_عتم شيئًا

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه ذكر اين آيه _ پس از يادكرد عقايد مشركان _ بدان جهت باشد كه آنان، بت ها را تمثال فرشتگان دانسته و با پرستش بت ها، انتظار شفاعت را از فرشتگان داشته اند.

انبيا و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 98 - 5

5 - برترى رسولان الهى بر فرشتگان حتى بر جبرئيل و ميكائيل *

من كان عدواً للّه و ملئكته و رسله و جبريل و ميكل

چنانچه گذشت ذكر بخصوص جبرئيل و ميكائيل از ميان ساير فرشتگان حكايت از برترى اين دو فرشته دارد و تقديم ذكرى {رسله} بر {جبريل و ميكال} اشاره به به برترى بر جبرئيل و ميكائيل دارد.

انذارهاى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 5،6

5 _ نزول فرشته اى براى همراهى با پيامبر ( ص ) جهت انذار مردمان ، انتظار بى جاى كافران

و قالوا .

.. لولا أُنزل إليه ملك فيكون معه نذيرًا

6 _ نزول فرشته اى بر پيامبر ( ص ) براى همراهى با او در انذار مردمان ، شرط پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) و درستى آن از نظر كافران بود .

لولا أُنزل إليه ملك فيكون معه نذيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 6 - 1

1 - ابلاغ وحى از سوى فرشتگان ، به منظور اتمام حجت بر خلق و انذار و اخطار به آنان است .

فالملقي_ت ذكرًا . عذرًا أو نذرًا

{عذر} و {نذر} مصدر و به معناى {اعذار و انذار} است و نصب اين دو، به جهت مفعول له بودن آنها براى {ملقيات} است و يا به سبب بدل بودن آنها، براى {ذكراً} است. برداشت ياد شده، مبتنى بر تركيب نخست است.

انسان و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 9

9_ آدميان ، ناتوان از ضربه زدن به فرشتگان حتى در صورتى كه آنان ، به شمايل انسان ها باشند .

ي_لوط إنا رسل ربك لن يصلوا إليك

انقياد ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 4

4 - فرشتگان ، بدون اذن و فرمان خدا ، امرى را انجام نمى دهند .

فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 13 - 7

7 _ منزلت فرشتگان، منزلت انقياد و تسليم در برابر خدا، به دور از هرگونه تكبّر و عصيان در برابر او

فما يكون لك أن

تتكبّر فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 30 - 1،2

1- در پى فرمان خداوند به فرشتگان براى سجده بر آدم ( ع ) ، همه آنان بى استثنا در برابر او به سجده افتادند .

فقعوا له س_جدين . فسجد الملئكة كلّهم أجمعون

2- فرشتگان در برابر فرمان الهىِ سجده بر آدم ( ع ) ، بى چون و چرا آن را اجرا كردند .

فقعوا له س_جدين . فسجد الملئكة كلّهم أجمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 49 - 7

7- همه فرشتگان ، مطيع و منقاد خداوند بوده و در برابر اوامر او تمرد نمى كنند .

و لله يسجد . .. و المل_ئكة و هم لايستكبرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 50 - 5

5- فرشتگان ، پيوسته از اوامر و دستورات خدا اطاعت كرده و از آن سرپيچى نمى كنند ( عصمت از نافرمانى )

و المل_ئكة . .. و يفعلون ما يؤمرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 7،12

7- همه فرشتگان ، بى چون و چرا و بى درنگ ، از فرمان الهى به سجده در برابر آدم ، اطاعت كردند .

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم فسجدوا

حرف فاء در {فسجدوا} بر تعقيب بدون مهلت دلالت دارد; يعنى، فرمان سجده به دون تأخير انجام پذيرفت.

12- سرشت ملائكه ، سرشتى فرمان بردار در برابر خدا است .

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا . .. فسجدوا إلاّ إبليس كان من الجنّ

تصريح به ماهيت

شيطان، پس از طرح تخلّف او و نيز اشاره به تفاوت ماهوى وى با فرشتگان، مى تواند اشاره به مطلب بالا داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 3

3- فرشتگان در نزول بر پيامبر ( ص ) و آوردن وحى ، تنها از خداوند اطاعت مى كنند .

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك

گرچه در اين آيه مطرح نشده است كه فرشتگان بر چه كسى فرود مى آيند و چه مطالبى را نازل مى كنند; ولى به قرينه {ربك}، بارزترين مصداق براى گويندگان {ما نتنزّل. ..}، مأموران ابلاغ قرآن به پيامبر(ص) مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 3

3 - تمامى فرشتگان ، فرمان سجده براى آدم را گردن نهادند و بى درنگ در برابر او به سجده افتادند .

فسجدوا

حرف {فا} بر نبودن فاصله بين فرمان سجده و انجام آن دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 27 - 4،8

4- فرشتگان ، در هر كارى تنها گوش به فرمان خدا هستند .

و هم بأمره يعملون

{بأمره} متعلق به {يعملون} است و تقديم آن بر متعلق خود، افاده قصر مى كند.

8- ملائكه در مقابل خداوند ، انقياد و اطاعت كامل دارند .

لايسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون

پيشى نگرفتن فرشتگان در سخن و عمل كردن بر طبق فرمان خدا، بيانگر روح تسليم و انقياد كامل آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 5

5- اطلاع ملائكه از علم

گسترده الهى ، مانع از شفاعت خودسرانه آنان است .

يعلم . .. و لايشفعون إلاّلمن ارتضى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 165 - 1

1 - فرشتگان ، به صف ايستاده در خدمت اجراى فرمان هاى خداوند هستند .

و إنّا لنحن الصافّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 73 - 1

1 - با صدور فرمان خداوند به فرشتگان براى سجده بر آدم ( ع ) ، بى درنگ همه آنها ، در برابر او به سجده درافتادند .

فقعوا له س_جدين . فسجد المل_ئكة كلّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 74 - 10

10 - فرشتگان ، موجوداتى مطيع و خاضع در برابر فرمان هاى خداوند

فسجد المل_ئكة كلّهم أجمعون . إلاّ إبليس استكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 7

7 - فرشتگان و روح ، تسليم خداونداند و كار هاى آنان به اذن او انجام مى گيرد .

تنزّل المل_ئكة و الروح فيها بإذن ربّهم

انقياد ملائكه محافظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 19

19_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { له معقّبات من بين يديه و من خلقه يحفظونه من أمر الله } يقول : بأمر الله من أن يقع فى ركى ، أو يقع عليه حائط ، أو يصيبه شىء حتى إذا جاء القدر . . . يدفعونه إلى المقادير و هما ملكان يحفظانه بالليل و

ملكان بالنهار يتعاقبانه ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خدا: {له معقّبات . ..} روايت شده كه مى فرمود: به فرمان خدا [حفظ مى كنند ]او را از اينكه در چاه بيفتد يا ديوار بر او فرو ريزد يا آسيبى به او برسد تا زمانى كه تقدير بيايد ... او را به تقدير وامى گذارند و آن محافظان، دو فرشته در شب و دو فرشته در روز به نوبت از او حفاظت مى كنند}.

انگيزه ملائكه پرستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 81 - 3

3- تحصيل عزت و اعتبار ، از انگيزه هاى مشركان در پرستش معبود هاى خويش

واتّخذوا . .. ليكونوا لهم عزًّا

{عزّاً} مصدر است و مى تواند در توصيف مفرد و جمع به كار رود. كلمه ياد شده در اين آيه، يا به معناى اسم فاعل {معزّين} است (يعنى پرستش معبودها به انگيزه عزت بخش بودن آنها صورت مى گيرد) و يا مراد مبالغه است (يعنى مشركان معتقد بودند كه معبودهايشان، عزّت مجسّم هستند و ارتباط با آنان زمينه ساز دريافت عزت است).

انوثت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 1،3

1- مشركان بر اين باور بودند كه خداوند براى خود ، دخترانى از ملائكه برگزيده است .

أفأصف_كم ربّكم بالبنين و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

3- مشركان مكه ، معتقد بودند كه ملائكه از جنس زن هستند .

و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 39 - 2

2 - فرشتگان ، دختران خدا در

نظر مشركان ، به رغم بيزارى خودشان از داشتن دختر و افتخارشان به پسران

أم له البن_ت و لكم البنون

مشركان، از داشتن دختر عار داشتند. خداوند براساس همين پندار غلط، با ايشان محاجه كرده است; كه اگر به راستى دختران ننگ اند، چرا دختران را به خداوند نسبت داده و تنها خود را مالك پسران مى دانيد؟!

اهميت نقش ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 1 - 3

3 - نقش و مسؤوليت فرشتگان در جهان ، با اهميت و بزرگ است .

و الص_فّ_ت صفًّا

در اين كه مسؤوليت و كار فرشتگانِ صف در صف چيست; ميان مفسران بحث و گفت و گوى بسيار وجود دارد. از ظاهر آيه شريفه نيز چيز روشنى به دست نمى آيد; ولى مى توان استفاده كرد كه مسؤوليت و نقش فرشتگان هر چه هست، بسيار با اهميت و بزرگ مى باشد كه خداوند به آن سوگند ياد كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 2 - 3

3 - نقش و مسؤوليت فرشتگان در جهان ، با اهميت و بزرگ است .

فالزّجرت زجرًا

در اين كه مسؤوليت و كار فرشتگان بازدارنده و فريادگر چيست و از چه بازمى دارند و بر سر چه كسانى فرياد مى زنند; ميان مفسران بحث و گفتوگوى بسيار درگرفته است. از ظاهر آيه نيز چيز روشنى به دست نمى آيد; ولى مى توان به اين حقيقت پى برد كه مسؤوليت و كار فرشتگان هر چه هست، بسيار با اهميت و بزرگ مى باشد كه خداوند به آن سوگند ياد كرده است.

ايمان به ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 177 - 5،7،17

5 - ايمان به خدا ، قيامت ، فرشتگان ، كتاب هاى آسمانى و پيامبران و پرداخت مال ( انفاق ) براى رفع نياز مستمندان و آزادى بردگان از مسائل اساسى دين است .

ليس البر أن تولوا وجوهكم . .. و لكن البر من ءامن باللّه ... و ءاتى المال على حبه

7 - ضرورت ايمان به خدا ، قيامت ، فرشتگان ، كتاب هاى آسمانى و تمامى پيامبران

و لكن البر من ءامن باللّه و اليوم الأخر و الملئكة و الكتب و النبيين

17 - ايمان به خدا ، قيامت ، فرشتگان ، كتاب هاى آسمانى و پيامبران مشخصه نيكان

و لكن البر من ءامن باللّه . .. و النبيين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 285 - 7

7 _ ايمان پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، به خدا ، ملائكه ، كتب آسمانى و پيامبران الهى

امن الرّسول . .. و المؤمنون كلّ امن باللّه و ملئكته و كتبه و رسله

كلمه {كلّ} علاوه بر مؤمنان، شامل پيامبر (ص) نيز مى شود. يعنى پيامبر (ص) و مؤمنان، همگى ايمان به خدا و ... دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 136 - 7،9

7 _ ضرورت ايمان به فرشتگان ، پيامبران الهى و روز قيامت

و من يكفر باللّه و ملئكته و كتبه و رسله و اليوم الأخر

9 _ اعتقاد به خدا ، پيامبران ، روز قيامت ، فرشتگان و كتب آسمانى ، اركان هدايت

و شرط تحقق ايمان

يأيها الذين ءامنوا ءامنوا باللّه و رسوله . .. فقد ضل ضللا بعيداً

ايمان ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 172 - 11

11 _ علم و ايمان حضرت عيسى ( ع ) و فرشتگان مقرب الهى به قيامت و محشور شدن به پيشگاه خداوند ، مانع استكبار آنان از بندگى خدا

لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للّه و لاالملئكة . .. فسيحشرهم إليه جميعاً

جمله {و من . ..} جمله حاليه و بيان علت از جمله سابق است. يعنى امكان ندارد مسيح و فرشتگان از عبادت خدا امتناع كنند ; چون حشر انسان و ملائكه به سوى خدا حتمى است و مسيح و فرشتگان از آن آگاهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 6

6 - فرشتگان ، داراى ايمان راستين و كامل به خداوند

و يؤمنون به

برترى آدم(ع) بر ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 32 - 8،9

8 - آدم ( ع ) ، برتر از فرشتگان و عالمتر از ايشان بود .

و علّم ءادم الأسماء كلها . .. قالوا سبحنك لاعلم لنا إلا ما علّمتنا

9 - هدف از فرمان خدا به فرشتگان ( در بيان نام هاى حقايق ) ، يادآورى عالمانه و حكيمانه بودن افعال الهى و آگاه ساختن آنان به برترى علمى آدم ( ع ) بود .

أنبئونى بأسماء هؤلاء . .. قالوا سبحنك ... إنك أنت العليم الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2

- 33 - 5،10

5 - آدم ( ع ) ، آموزگار فرشتگان

يأدم أنبئهم بأسمائهم فلمّا أنبأهم بأسمائهم

10 - اثبات برترى آدم ( ع ) بر فرشتگان و تفهيم فضيلت او بر ايشان ، از هدف هاى فرمان خدا به آدم ( ع ) ( تعليم اسما به فرشتگان )

قال يأدم أنبئهم بأسمائهم

به قرينه آيه بعد مى توان گفت: از اهداف فرمان خداوند به آدم(ع) - مبنى بر تعليم اسما به فرشتگان - اثبات برترى او بر آنها بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 34 - 5،6

5 - آدم ( ع ) ، داراى منزلت و مقامى فراتر از فرشتگان

و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

از آن جايى كه فرشتگان مأمور به سجده بر آدم(ع) شدند، فضيلت و برترى او معلوم مى شود.

6 - هدف از طرح خلافت آدم ( ع ) براى فرشتگان و اثبات فضيلت و برترى او ، ايجاد رغبت در فرشتگان براى اجراى فرمان الهى ( سجده بر آدم ( ع ) ) بود .

و إذ قال ربك للملئكة إنى جاعل فى الأرض خليفة . .. و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 11 - 8

8 _ آدم(ع) انسانى ارجمند و برتر از فرشتگان

ثم قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 4

4- آدم ، موجودى ارجمند و برتر از فرشتگان

قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم

سجده، به هر معنايى كه باشد، حكايت از آن دارد كه آدم، در قياس با

فرشتگان داراى مقامى رفيع است، به گونه اى كه ملائكه، مأمور به سجده در برابر او مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 5

5 - ابليس ، از اطاعت فرمان خداوند در مورد سجده در برابر آدم ، رو برتافت .

فسجدوا إلاّإبليس أبى

برترى آدم(ع) به ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 31 - 9

9 _ آگاهى بيشتر و فراتر آدم ( ع ) ، راز برترى او بر فرشتگان بود .

و علّم ءادم الأسماء كلها . .. إن كنتم صدقين

برترى انسان بر ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 22

22 _ انسان ، توانا به فراگيرى علوم و دريافت حقايق غيبى كه حتى فرشتگان استعداد يادگيرى و دريافت آنها را ندارند .

إنى أعلم ما لاتعلمون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {ما لا تعلمون} خصوص استعداد نهفته در آدم (ع) نباشد; بلكه مقصود علوم و حقايقى باشد كه در نزد خداوند است. بر اين مبنا مراد از {إنى أعلم ما لاتعلمون} - در رابطه با خلقت و خلافت آدم (ع) - اين است كه: در نزد خداوند حقايقى است كه بايد موجودى به آنها آگاه شود و شما فرشتگان تحمل آن را نداشته و نداريد و تنها انسان است كه استعداد دريافت آنها را دارد و مى تواند مظهر آنها بشود. جمله {ألم أقل ...} در آيه 33 مؤيد اين معناست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 -

حجر - 15 - 29 - 13

13- انسان ، داراى مقامى برتر از فرشتگان

إذ قال ربّك للمل_ئكة . .. فقعوا له س_جدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 30 - 3

3- انسان ، داراى مقامى برتر از فرشتگان

فقعوا له س_جدين . فسجد الملئكة كلّهم أجمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 6

6- انسان ها داراى زمينه هاى دستيابى به منزلتى فراتر از فرشتگان و شايستگى براى سجده ملائكه بر ايشان هستند .

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 6

6 - ابليس ، بر اطاعت از خداوند يا معصيت او ، مجبور نبود .

فسجدوا لأدم إلاّإبليس أبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 72 - 11

11 - انسان ، داراى مقام و شرافتى فراتر و برتر از فرشتگان *

فإذا سوّيته . .. فقعوا له س_جدين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه خداوند در ضمن چهار آيه قبل فرشتگان را از {ملأ أعلى} (موجودات برين) معرفى كرده است; ولى در اين آيه به آنان فرمان داد كه بايد در برابر آدم سجده كنند. ناگفته نماند مقصود از آدم و انسان همه انسان ها نيست; بلكه افرادى اند كه در پرتو ايمان و عمل صالح، سير كمال را پيموده و به خدا نزديك شده اند.

برترى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 14 - 11

11 -

فرشتگان _ در ديد قوم عاد و ثمود _ موجوداتى برتر از آدميان و شايسته تر براى رسالت از جانب خداوند

قالوا لو شاء ربّنا لأنزل مل_ئكة

از اين كه قوم عاد و ثمود، پيامبران خويش را به واسطه بشر بودن انكار مى كردند و نبوت را فقط لايق فرشتگان مى دانستند، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 4 - 2

2 - برخى از فرشتگان ، از برخى ديگر برتراند .

فالس_بق_ت سبقًا

سوگند خداوند بر {سابقات}، نشانه برترى آنان بر ملائكه ديگر است.

برترى ملائكه بر عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 58 - 4

4 - مشركان مكه ، معتقد به برترى فرشتگان بر عيسى ( ع ) *

و جعلوا المل_ئكة . .. و قالوا لو شاء الرحم_ن ما عبدن_هم ... ءألهتنا خير أم هو

از آيه نوزده و بيست همين سوره استفاده مى شود كه مصداق مورد نظر مشركان از {الهة} ملائكه بوده است.

برگزيدگان خدا و رسالت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 20 - 9

9- مقام والاى برگزيدگان خداوند ، مانع تعجب و كنجكاوى آنان درباره رسالت هاى الهى فرشتگان و كسب اطلاعات درباره افعال خداوند نيست .

قالت أنّى يكون لى غل_م و لم يمسسنى بشر

بشارتهاى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 24 - 3

3_ فرشتگان ، نويد دهنده سلامت به بهشتيان و دورى هر گزند از ايشان

سل_م عليكم

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 53 - 2

2- بشارت پسرى دانا و دانشمند به ابراهيم ( ع ) از سوى فرشتگان

إنا نبشّرك بغل_م عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 54 - 2

2- ابراهيم ( ع ) آن گاه خبر فرزنددار شدنش را از فرشتگان دريافت كرد كه كاملاً پير و از فرزنددار شدن مأيوس بود .

قال أبشّرتمونى على أن مسّنى الكبر فبم تبشّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 55 - 1

1- تأكيد فرشتگان بر تحقق و عينيت يافتن بشارت پسردار شدن ابراهيم ( ع ) در دوران پيرى

قالوا بشرن_ك بالحقّ

مقصود از {بالحق} در آيه فوق يا خبر مطابق با واقع است و يا به معناى اين است كه بشارت ما حقيقت دار است (مجمع البيان). در هر صورت گوياى اين نكته است كه: آنچه بشارت داده شد، تحقق يافتنى است و به وقوع خواهد پيوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 10

10- فرشتگان ، به هنگام قبض روح تقواپيشگان ، حامل پيام سلامتى و خوشحالى براى آنانند .

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم ادخلوا الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 103 - 5

5- بشارت فرشتگان به مؤمنان راستين و بهشتيان در قيامت ، به فرا رسيدن روز موعود ( قيامت )

ه_ذا يومكم الذى كنتم توعدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 11

11

- فرشتگان ، بشارت دهنده موحدان پايدار بر حق ، به بهشت موعود

و أبشروا بالجنّة الّتى كنتم توعدون

{الإبشار} (مصدر {أبشروا}) به معناى مسرور بودن است. بنابراين {أبشروا بالجنّة}; يعنى، به بهشت مسرور و خوشنود باشيد.

بى منطقى عقيده به الوهيت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 21 - 1

1 - اعتقاد به دختر بودن و الوهيت فرشتگان ، سخنى گزاف و غير مستند به كتاب هاى آسمانى

و جعلوا له من عباده جزءًا . .. أم ءاتين_هم كت_بًا من قبله فهم به مستمسكون

بى منطقى عقيده به انوثت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 150 - 5

5 - اعتقاد به از جنس زن بودن ملائكه ، اعتقادى بى پايه و بدون دليل و شاهد

أم خلقنا المل_ئكة إن_ثًا و هم ش_هدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 21 - 1

1 - اعتقاد به دختر بودن و الوهيت فرشتگان ، سخنى گزاف و غير مستند به كتاب هاى آسمانى

و جعلوا له من عباده جزءًا . .. أم ءاتين_هم كت_بًا من قبله فهم به مستمسكون

بى نيازى مادى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 28 - 6

6 - ملائكه ، بى نياز از خوردن غذا ، حتى در صورت تجسم به شكل بشر

قال ألا تأكلون . .. قالوا لاتخف

از آيه شريفه استفاده مى شود كه ملائكه سرانجام از غذاى ابراهيم(ع) نخوردند، هر چند شكل بشرى يافته بودند.

بينش ملائكه

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 15

15 _ فرشتگان با توجه به حضورشان در هستى و لياقتشان براى خلافت ، فلسفه اى براى خلقت و خلافت انسان نمى ديدند .

قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها . .. و نحن نسبح بحمدك

جمله حاليه {و نحن نسبح . ..} گوياى اين مطلب است كه: فرشتگان علاوه بر اينكه انسان رابه خاطر فسادگرى اش شايسته خلافت نمى دانستند، وجود خويش را براى احراز اين مقام لايق دانسته و زمين را از خلافت انسان بى نياز مى شمردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 7

7 - نزول وحى ، مايه كمال آفرينش ، در نگاه فرشتگان

كذلك يوحى إليك . .. و المل_ئكة يسبّحون بحمد ربّهم

با توجه به اين كه {تسبيح} به معناى تنزيه و نفى نقيصه و كاستى است، تسبيح فرشتگان، حكايت از مشاهده كمال آفرينش پس از نزول وحى دارد.

پاسخ اخروى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 41 - 1

1 - جواب روشن ملائكه به خداوند ، درباره عدم رضايت آنان از پرستيده شدن از سوى مشركان

و يوم يحشرهم . .. ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم... يعبدون . قالوا سبح_نك أنت

پاكى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 79 - 3

3 - فرشتگان الهى ، موجوداتى پاك و مطهر

لايمسّه إلاّ المطهّرون

پرسش از رسالت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 58 - 1

1- در پى

جويا شدن ابراهيم ( ع ) از مأموريت اصلى مأموران الهى ( فرشتگان ) آنان هلاكت قوم تبهكار ( قوم لوط ) را مأموريت اصلى خويش معرفى كردند .

قال فما خطبكم أيّها المرسلون . قالوا إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين

پرسش از ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 2

2 _ چگونه سپرى كردن زندگانى دنيا ، پرسش فرشتگان از گناهكاران مستضعف پس از مرگ ( سؤال قبر )

انّ الّذين توفّيهم الملئكة ظالمى انفسهم قالوا فيم كنتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 54 - 4

4- ابراهيم ( ع ) پس از دريافت خبر فرزنددار شدنش از فرشتگان ، خواستار توضيح و اطلاعات بيشترى از آنان شد .

فبم تبشّرون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {با} در {فبم} براى ملابست باشد و استفهام در جمله {فبم تبشّرون} سؤال از چگونگى تحقق چنين بشارتى (فرزنددار شدن) باشد و نه ترديد و سؤال از اصل فرزنددار شدن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 40 - 3،5

3 - خداوند در روز قيامت ، از ملائكه خواهد پرسيد كه آيا از عبادت مشركان براى آنان ، رضايت داشته اند ؟

و يوم يحشرهم جميعًا ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم كانوا يعبدون

جوابى كه در آيه بعد از قول ملائكه نقل شده، حكايت از اين دارد كه سؤال از اصل عبادت نبوده است; زيرا عبادت مشركان در اختيار ملائكه نبوده تا آنان دستور به انجام آن داده باشند; بلكه سؤال از رضايت ملائكه از اين كار

است.

5 - پرسش خداوند از ملائكه درباره پرستيده شدنشان از سوى مشركان ، با فاصله اى از بازآفرينى و گردآورى خواهد بود .

و يوم يحشرهم . .. ثمّ يقول للمل_ئكة

{ثم} براى تراخى است و كاربرد آن در آيه، مفيد نكته ياد شده است.

پرسش ملائكه قبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 27 - 16،17

16- { قال أميرالمؤمنين ( ع ) صلوات الله عليه : إن ابن آدم . . . فإذا أدخل قبره أتاه ملكا القبر . . . فيقولان : من ربك و ما دينك و من نبيك ؟ فيقول : الله ربّى و دينى الإسلام و نبيى محمد ( ص ) فيقولان له : ثبّتك الله فيما تحبّ و ترضى و هو قول الله عزّوجلّ : { يثبّت الله الذين آمنوا بالقول الثابت فى الحياة الدنيا و فى الأخرة } . . . ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه فرمود: همانا آدمى زاده را . .. آن گاه كه وارد قبرش مى كنند، دو فرشته نزدش مى آيند ... و مى گويند: پروردگارت كيست؟ و دينت چيست؟ و پيامبرت كيست؟ پس پاسخ مى گويد: {خداوند} پروردگارم و {اسلام} دين من و پيامبرم حضرت محمد(ص) است. پس به او مى گويند: خداوند تو را در آنچه دوست مى دارى و به آن راضى هستى ثابت قدم و استوار كرده است و اين همان سخن خداوند است كه مى فرمايد: {يثبّت الله الذين آمنوا بالقول الثابت ...}...}.

17- { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن المؤمن إذا أُخرج من بيته شيّعته الملائكة إلى قبره

. . . و إن كان كافراً خرجت الملائكة تشيّعه إلى قبره تلعنونه . . . ثمّ يدخل عليه ملكا القبر . . . فيقولان له : من ربّك ؟ فيتلجلج و يقول : قد سمعت الناس يقولون فيقولان له : لادريت و يقولان له : ما دينك ؟ فيتلجلج فيقولان له : لادريت و يقولان له : من نبّيك ؟ فيقول : قد سمعت الناس يقولون فيقولان له لادريت و يسأل عن إمام زمانه . . . و هو قول الله عزّوجلّ : { . . . و يضلّ الله الظالمين و يفعل الله ما يشاء } ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: آن گاه كه [جنازه] مؤمن را از منزلش بيرون مى برند، ملائكه او را تا قبرش تشييع مى كنند . .. و اگر كافر باشد فرشتگان او را تا قبرش تشييع و لعنت مى كنند ... سپس دو فرشته قبر، بر او وارد مى شوند ... پس به او مى گويند: پروردگارت كيست؟ پس او [در پاسخ] مردد مى شود و مى گويد: شنيده ام مردم [اين گونه] مى گويند. پس به او مى گويند: [آيا] ندانستى؟ به او مى گويند دينت چيست؟ باز مردد مى شود و آنان به او مى گويند: [آيا] ندانستى؟ پس به او مى گويند: پيامبر تو كيست؟ پس پاسخ مى دهد: شنيده ام كه [اين گونه] مردم مى گويند. پس به او مى گويند [آيا ]ندانستى؟ و از او درباره امام زمانش سؤال مى كنند: ... و اين سخن خداوند عزّوحلّ است: ... يضلّ الله الظالمين و يفعل الله ما يشاء}.

پيشگويى ملائكه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 8

8 _ فرشتگان با پيش بينى فسادگرى انسان ، او را شايسته خلافت نمى ديدند .

قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء

تأثيرپذيرى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 50 - 2

2- فرشتگان ، داراى تأثر و انعطاف نفسانى اند .

و المل_ئكة . .. يخافون ربّهم

تاريخ خلقت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 3

3 - فرشتگان پيش از خلقت و خلافت آدم ( ع ) ، آفريده شده بودند .

و إذ قال ربّك للملئكة إنى جاعل فى الأرض خليفة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 28 - 5

5- فرشتگان ، قبل از آفرينش انسان ، موجود بودند .

و إذ قال ربّك للمل_ئكة إنى خلق بشرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 10

10 - سجده در برابر موجودى ديگر ، به فرمان خداوند و در جهت اطاعت او ، مجاز است و نشانه پرستش مسجود نيست .

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم

تاريخ ملائكه پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 22 - 4

4 - پرستش فرشتگان ، سنتى ديرينه و آيينى سابقه دار در تاريخ عرب جاهلى

بل قالوا إنّا وجدنا ءاباءنا على أُمّة

واژه {اُمّة}، بيانگر آيين و مذهب است.

تبديل انسان به ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - زخرف - 43 - 60 - 4

4 - تبديل ماهيت انسانى به فرشته ( مجرد ) ، امرى ممكن براى خداوند

و لو نشاء لجعلنا منكم مل_ئكة

گروهى از مفسران آيه شريفه را ناظر بدين معنا دانسته اند كه اگر خداوند بخواهد، مى تواند فرزندان انسان را فرشته قرار دهد كه جانشين او در زمين گردند.

تبرى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 41 - 5

5 - ملائكه ، بين خود و مشركان به موالاتى قائل نيستند .

قالوا . .. أنت وليّنا من دونهم

تبريك به ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 8 - 3

3 - تبريك خداوند به موسى و فرشتگان حاضر در اطراف آتش طور

نودى أن بورك من فى النّار و من حولها

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {بورك من فى النار} انشاى تبريك باشد.

تبريك ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 8

8_ فرشتگان از هر سو براى تهنيت گويى به بهشتيان بر آنان وارد مى شوند .

والمل_ئكة يدخلون عليهم من كل باب

تجسم ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 37

37 - تجسم فرشتگان به گونه اى كه براى مردم قابل مشاهده باشد ، امكان پذير است .

و ما يعلمان من أحد حتى يقولا إنما نحن فتنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 9

9 _ امكان تجسم فرشتگان به صورت آدمى

و

لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا

آنچه در آيه نفى شده، پيامبر شدن فرشتگان است، نه تجسم آنان به صورت آدمى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 7

7_ فرشتگانِ پيام آورِ بشارت ، به سيماى آدميان بر ابراهيم ( ع ) وارد شدند .

قالوا سل_مًا قال سل_م فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

از اينكه ابراهيم(ع) غذايى كه انسانها از آن تناول مى كنند براى فرشتگان آورد، معلوم مى شود: آن حضرت، فرشتگان را به صورت و سيماى انسان ديد و به ماهيت آنان پى نبرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 77 - 2

2_ فرشتگان ، به صورت و شكل انسان ها بر حضرت لوط ( ع ) وارد شدند .

و لما جاءت رسلنا لوطًا سىء بهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 52 - 8،10

8- فرشتگان وارد شده بر حضرت ابراهيم ( ع ) ، در قالب و شكل انسان بوده و به عنوان مهمان وارد شدند .

و نبّئهم عن ضيف إبرهيم . إذ دخلوا عليه فقالوا سل_مًا قال إنا منكم وجلون

10- امكان ظاهر شدن فرشتگان در قالب جسمانى و قابل رؤيت

إذ دخلوا عليه فقالوا سل_مًا قال إنا منكم وجلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 62 - 1،5

1- ورود فرشتگان بر حضرت لوط ( ع ) به صورت دسته جمعى و در قيافه مردان ناشناس بود .

قال إنكم قوم منكرون

{قوم} از نظر ريشه لغوى به معناى دسته اى از مردان است

(مفردات راغب). آمدن ضماير {إنكم} و {منكرون} به صورت جمع مذكر، مؤيد برداشت فوق است.

5- امكان ظاهر شدن فرشتگان در قالب جسمانى و قابل رؤيت براى انسان

قال إنكم قوم منكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 9،10

9- چهره جلوه يافته فرشته الهى براى مريم ( س ) ، چهره اى ناآشنا و بى شباهت به هم شهريان و خويشاوندان او بود .

بشرًا سويًّا

{بشراً} اسم نكره است و بر ناشناخته بودن شخص دلالت دارد.

10- تمثّل و جلوه گر شدن فرشتگان به صورت هاى مادى ، امرى ممكن و تحقق يافته است .

فأرسلنا إليها روحنا فتمثّل لها بشرًا سويًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 33 - 4

4 - امكان دارد كه فرشتگان به صورت موجود مادّى ، ظاهر شوند .

و لمّا أن جاءت رسلنا لوطًا سىء بهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 24 - 6

6 - تجسم ملائكه به صورت انسان ، براى ابراهيم ( ع )

ضيف إبرهيم المكرمين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ميهمانان ابراهيم(ع) از ملائكه بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 26 - 2

2 - تجسم ملائكه به صورت انسان براى حضرت ابراهيم ( ع )

هل أتي_ك حديث ضيف . .. فجاء بعجل سمين

اقدام حضرت ابراهيم(ع) براى تهيه غذا و آوردن گوساله بريان شده، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51

- 28 - 6

6 - ملائكه ، بى نياز از خوردن غذا ، حتى در صورت تجسم به شكل بشر

قال ألا تأكلون . .. قالوا لاتخف

از آيه شريفه استفاده مى شود كه ملائكه سرانجام از غذاى ابراهيم(ع) نخوردند، هر چند شكل بشرى يافته بودند.

تجسم ملائكه عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 33 - 3

3 - فرشتگان عذابِ قوم لوط ، به صورت انسان ، بر لوط ( ع ) وارد شدند .

و لمّا أن جاءت رسلنا لوطًا سىء بهم

احتمال دارد دليل {سىء بهم و ضاق بهم ذرعاً} اين باشد كه فرشتگان به صورت انسان بر لوط(ع) به عنوان ميهمان وارد شدند و لوط(ع) از عاقبت ورود مسافرانى ناشناخته به شهر، نگران شد كه مبادا، اهالى شهر براى تجاوز به آنان، به سوى خانه لوط بيايند.

تحميد ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 2،7

2_ فرشتگان تسبيح گوى خداوند و ستايش كننده اويند .

و يسبّح . .. و المل_ئكة

{الملائكة} عطف بر {الرعد} است ; يعنى: {يسبح الملائكة بحمده من خيفته}.

7_ فرشتگان و رعد هاى آسمانى به وسيله حمد و ستايش خدا اورا تسبيح مى كنند .

و يسبّح الرعد بحمده

{باء} در {بحمده} مى تواند براى مصاحبت باشد و ممكن است براى استعانت باشد. برداشت ياد شده بر اساس احتمال دوم است.

تحيت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 43 - 4،5،6

4 - دعا و تحيت فرشتگان بر مؤمنان

هو الذى يصلّى عليكم و مل_ئكته

5 - دعا و تحيت فرشتگان

به مؤمنان ، به سبب فراوانى ذكر و تسبيح خدا از سوى آنان است .

ي_أيّها الذين ءامنوا اذكروا اللّه . .. و سبّحوه ... هو الذى يصلّى عليكم و مل_ئكت

6 - دعا و تحيت ملائكه بر مؤمنان ، زمينه ساز بيرون بردن آنان از ظلمت ها به نور است .

هو الذى يصلّى عليكم و مل_ئكته ليخرجكم من الظلم_ت إلى النور

تداوم تسبيح ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 20 - 2

2- سستى ناپذيرى مقربان الهى ( فرشتگان ) در تسبيح مستمر خداوند

و من عنده . .. يسبّحون الّيل والنهار لايفترون

{فتر} (مصدر {يفترون}) به معناى ضعف و سستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 38 - 4،6

4 - فرشتگان و بندگان مخلص حق ، در شب و روز همواره تسبيح گوى خداوند هستند .

فالذين عند ربّك يسبّحون له بالّيل و النهار

تعبير {بالّيل و النهار} كنايه از استمرار و تداوم است.

6 - فرشتگان و بندگان مخلص خدا ، در تسبيح و عبادت او خستگى ناپذيراند .

فالذين عند ربّك يسبّحون له . .. و هم لايسئمون

{السّامة} (مصدر {لايسئمون}) به معناى خستگى و ملالت از ادامه كار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 5

5 - فرشتگان ، همواره در حال ستايش ، تسبيح و تنزيه پروردگار خويش

و المل_ئكة يسبّحون بحمد ربّهم

فعل مضارع {يسبّحون} افاده استمرار مى كند.

تداوم حمد ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 5

5 - فرشتگان ،

همواره در حال ستايش ، تسبيح و تنزيه پروردگار خويش

و المل_ئكة يسبّحون بحمد ربّهم

فعل مضارع {يسبّحون} افاده استمرار مى كند.

تداوم نزول ملائكه در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 3

3 - شب قدر و نزول ملائكه و روح در آن ، امرى پيوسته است و به سالى خاص محدود نيست .

تنزّل

فعل {تنزّل}، مضارع است و هر مضارعى كه مفاد آن در گذشته نيز انجام گرفته باشد بر استمرار دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 6

6 - در نزول فرشتگان و روح تا سپيده دم شب قدر ، وقفه اى پديد نمى آيد .

تنزّل المل_ئكة و الروح فيها . .. حتّى مطلع الفجر

حرف {حتّى}، مى تواند بيانگر غايت تمام امورى باشد كه درباره شب قدر، مطرح شده است.

تداوم نزول ملائكه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 1 - 2

2 - نزول فرشتگان وحى ، به صورت مستمر و پياپى

و المرسل_ت عرفًا

{عُرْف}، مصدر است و در معانى {تتابع} (پى درپى) و معروف (نيك و ارزشمند) به كار مى رود. برداشت ياد شده، مبتنى بر كاربرد نخست است.

تدبير ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 5 - 1،2،4،5،6،8

1 - فرشتگان ، عهده دار مديريت و تدبير بخش هايى از امور جهان

فالمدبّرت أمرًا

{أمراً} اسم جنس و قابل اطلاق بر كم و زياد است و نكره بودن آن، دلالت بر ابهام يا تعظيم دارد.

2 - كاردانى

و مهارت فرشتگان ، در اداره و تدبير جهان

فالمدبّرت أمرًا

4 - جهان داراى نظامى خاص و استوار ، بر پايه تدبيرهايى از سوى فرشتگان

فالمدبّرت أمرًا

5 - سوگند خداوند به فرشتگان مدير و مدبّر

فالمدبّرت أمرًا

6 - فرشتگان تدبيركننده امور جهان ، داراى مقامى ارجمند در پيشگاه خداوند

فالمدبّرت أمرًا

8 - { عن على بن أبى طالب ( ع ) انّ ابن الكوّاء سأله عن { و المدبرات أمراً } قال : الملائكة يدبّرون ذكر الرحم_ن و أمره ;

از على بن ابى طالب(ع) روايت شده كه در پاسخ ابن كوّاء _ كه از او درباره {فالمدبّرات أمراً} سؤال كرده بود _ فرمود: مراد فرشتگانى اند كه ذكر خداى رحمان و فرمان او را تدبير مى كنند}.

ترس ابراهيم(ع) از ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 70 - 3،4

3_ ابراهيم ( ع ) ، از فرشتگان حاضر در خانه خويش ، احساس ترس و دلهره كرد .

و أوجس منهم خيفة

ايجاس (مصدر أوجس) به معناى احساس كردن است.

4_ خوددارى فرشتگان از تناول غذا ، عامل ترس ابراهيم ( ع ) از آنان شد .

فلما رءآ أيديهم لاتصل إليه نكرهم و أوجس منهم خيفة

ترس از ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 6

6 _ وحشت مجرمان از ملائكه به هنگام رو در رويى با آنها ، به هنگام مرگ و روز رستاخيز

يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين و يقولون حجرًا محجورًا

ترس ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 4

4_ هراس

و خوف فرشتگان از خداوند

و المل_ئكة من خيفته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 50 - 1

1- فرشتگان ، همواره ، از مقام ربوبيت و قهّاريت خداوند ، در خوف و هراسند .

و المل_ئكة . .. يخافون ربّهم من فوقهم

{من فوقهم} حال براى {ربّ} است و دلالت بر علوّ و برترى خدا مى كند كه حاكى از قهّاريت اوست و فعل مضارع {يخافون} دلالت بر تداوم مى كند.

تسبيح گويى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 10،12

10 _ فرشتگان ، تسبيح كننده ، ستايشگر و تقديس كننده خدا هستند .

و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك

12 _ خلوص فرشتگان در تسبيح و ستايش خداوند

نحن نسبح بحمدك و نقدس لك

{لك} علاوه بر تعلقش به {نقدس}، متعلق به {نسبح} نيز مى باشد. خلوص از لام {لك} استفاده شده است; يعنى: نقدسك لك لا لغيرك.

تسبيح ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 2،7

2_ فرشتگان تسبيح گوى خداوند و ستايش كننده اويند .

و يسبّح . .. و المل_ئكة

{الملائكة} عطف بر {الرعد} است ; يعنى: {يسبح الملائكة بحمده من خيفته}.

7_ فرشتگان و رعد هاى آسمانى به وسيله حمد و ستايش خدا اورا تسبيح مى كنند .

و يسبّح الرعد بحمده

{باء} در {بحمده} مى تواند براى مصاحبت باشد و ممكن است براى استعانت باشد. برداشت ياد شده بر اساس احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 20 - 3

3- { عن أبى

عبداللّه ( ع ) : و الملائكة ينامون ، فقلت : يقول اللّه عزّوجلّ : { يسبّحون الليل والنهار لايفترون } فقال : أنفاسهم تسبيح ;

از امام صادق(ع) روايت شده: ملائكه نيز مى خوابند [راوى مى گويد عرض كردم: چگونه و حال آن كه] خدا مى فرمايد: {يسبّحون الليل والنهار لايفترون} فرمود: نفس هاى آنان تسبيح است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 166 - 1

1 - فرشتگان ، پيوسته به تسبيح و تنزيه خداوند مشغول اند .

و إنّا لنحن المسبّحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 - 1

1 - فرشتگان به روز قيامت ، در اطراف عرش به تسبيح و تنزيه خداوند همراه با ستايش او خواهند پرداخت .

و ترى المل_ئكة حافّين من حول العرش يسبّحون بحمد ربّهم

تشبيه ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 6

6 - مشركان عصر بعثت ، فرشتگان را موجوداتى شبيه خداوند در رحمت مى دانستند .

بما ضرب للرحم_ن مثلاً

با توجه به كلمه {رحمان} و {مثلاً}، مطلب بالا قابل برداشت است.

تشبيه ملائكه قبض روح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 3 - 5

5 - فرشتگان ، به هنگام قبض روح برخى از مردم ، بسان شناكنندگان ، وظيفه خود را به آرامى و با مدارا انجام مى دهند .

و الس_بح_ت سبحًا

در نظر برخى از اهل لغت، حركت در اعماق آب را، {عَوْم} و حركت روى آب و بدون فرورفتن را {سباحة} مى گويند(تاج

العروس). تعبير {السابحات} _ به قرينه {الناشطات} در آيه قبل _ ناظر به حركت آرام ملائكه، در قبض روح مؤمن است كه به حركت در آب تشبيه شده است.

تشبيه ملائكه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 2 - 4

4 - فرشتگان وحى ، همچون طوفان با سرعت بسيار مأموريت خود را دنبال مى كردند .

فالع_صف_ت عصفًا

{عاصفات} از نظر لغوى، به معناى تندبادها و طوفان ها است و اگر مقصود از آن، فرشتگان باشد، در اين كلام تشبيه و استعاره به كار رفته است.

تشكل ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 165 - 3

3 - وجود تشكل و حركت جمعى ميان فرشتگان

و إنّا لنحن الصافّون

برداشت ياد شده از به صف بودن فرشتگان به دست مى آيد.

تعداد بال ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 1 - 9

9 - فرشتگان الهى سه دسته اند : دسته اى داراى دوبال ، دسته اى داراى سه بال و دسته اى داراى چهاربال اند .

أُولى أجنحة مثنى و ثل_ث و رب_ع

تعداد ملائكه جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 7،8،10

7 - بيان تعداد نگهبانان دوزخ در قرآن ، موجب افزايش و تقويت ايمان اهل كتاب تا مرز يقين

ليستيقن الذين أُوتوا الكت_ب

8 - تعداد فرشتگان نگهبان دوزخ ، از حقايق بازگو شده در كتاب هاى آسمانى پيشين

ليستيقن الذين أُوتوا الكت_ب

مفسّران درباره چگونگى يقين پيدا كردن اهل كتاب از تعداد ذكر شده در

قرآن براى نگهبانان دوزخ، گفته اند: چون اين عدد در كتاب هاى آسمانى اهل كتاب نيز ذكر شده است، آنان به حقانيت و درستى قرآن پى برده اند و بر ايمانشان افزوده شده است.

10 - ذكر تعداد نگهبانان دوزخ در قرآن ، زداينده هرگونه شك و ترديد ، از دل اهل كتاب و مؤمنان نسبت به حقانيت و درستى قرآن

و لايرتاب الذين أُوتوا الكت_ب و المؤمنون

تعدد ملائكه قبض روح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 8

8- ملائكه متعدد ، دست اندركار قبض روح انسان ها

إذا توفّتهم المل_ئكة

تعدد ملائكه محافظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 2،20

2_ هر فردى از انسانها ، بهره مند از مراقبت و محافظت چندين فرشته است .

له معقّب_ت . .. يحفظونه

برداشت فوق از جمع آوردن كلمه {معقّبات} استفاده مى شود. قابل ذكر است كه ضمير در {له} و ضمير مفعولى در {يحفظونه} به {من أسرّ القول ...} باز مى گردد و مراد از آن {انسان} است ; زيرا خطاب در جمله {سواء منكم} متوجه انسانهاست.

20_ { دخل عثمان على رسول الله ( ص ) فقال : أخبرنى عن العبد كم معه من ملك ؟ قال : . . . و ملكان بين يديك و من خلفك يقول الله سبحانه : { له معقبات من بين يديه و من خلفه . . . } ;

عثمان بر رسول الله(ص) وارد شد و گفت: به من خبر ده با هر بنده اى چند فرشته است؟ حضرت فرمود: . .. و دو فرشته

پيش رو و پشت سر تو هستند. خداوند سبحان مى فرمايد: له معقبات ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 10 - 4

4 - { دخل عثمان على رسول اللّه ( ص ) فقال : أخبرنى عن العبد كم معه من ملك قال : . . . عشرة أملاك على كلّ آدمىّ و ملائكة الليل سوى ملائكة النهار فه_ؤلاء عشرون ملكاً على كلّ آدمىّ . . . قال اللّه تعالى : { و إنّ عليكم لحافظين } ;

عثمان به حضور رسول خدا(ص) رسيد و گفت: مرا خبر ده با هر بنده اى چند فرشته هست؟ فرمود: . .. بر هر آدمى هميشه ده فرشته[نگهبان] است، فرشته هاى شب، غير از فرشتگان روز مى باشند، بنابراين مجموعاً بر هر آدمى بيست فرشته [نگهبان ]مى باشد ... خداى تعالى فرمود: {و إنّ عليكم لحافظين}.

تعدد ملائكه مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 8

8 _ كارگزاران الهى در قبض روح انسانها، فرشتگانى متعدد هستند.

إذا جاءتهم رسلنا يتوفونهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 28 - 6

6- ملائكه قبض روح انسان ها ، متعددند .

تتوفّ_هم المل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 2

2- فرشتگان قبض روح كننده انسان ها ، متعددند .

الذين تتوفّ_هم المل_ئكة

تعلم از ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 38

38 - فرشتگان مى توانند با حضور در ميان

مردم ، آنان را آموزش دهند .

و ما يعلمان من أحد حتى يقولا . .. فيتعلمون منهما ... و يتعلمون ما يضرهم

تعليم اسما به ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 33 - 10

10 - اثبات برترى آدم ( ع ) بر فرشتگان و تفهيم فضيلت او بر ايشان ، از هدف هاى فرمان خدا به آدم ( ع ) ( تعليم اسما به فرشتگان )

قال يأدم أنبئهم بأسمائهم

به قرينه آيه بعد مى توان گفت: از اهداف فرمان خداوند به آدم(ع) - مبنى بر تعليم اسما به فرشتگان - اثبات برترى او بر آنها بوده است.

تعليم ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 38

38 - فرشتگان مى توانند با حضور در ميان مردم ، آنان را آموزش دهند .

و ما يعلمان من أحد حتى يقولا . .. فيتعلمون منهما ... و يتعلمون ما يضرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 71 - 1

1 - خداوند ، پيش از آفرينش انسان ، فرشتگان را از آن باخبر ساخت .

إذ قال ربّك للمل_ئكة إنّى خ_لق بشرًا

تفاوت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 1 - 10

10 - توانايى و نقش آفرينى ملائكه در جهان متفاوت است .

أُولى أجنحة مثنى و ثل_ث و رب_ع

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه پروبال فرشتگان، كنايه از توانايى و قدرت جولان آنان در جهان باشد. در مَثَل مى گويند: فلانى پروبالش سوخته

و يا شكسته شده; كنايه از اين كه نيروى حركت و توانايى از او سلب گرديده است.

تقرب ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 26 - 7

7- فرشتگان ، بندگان مقرب و مكرم خداوند هستند .

بل عباد مكرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 26 - 10

10 - تفاوت مراتب و درجات فرشتگان الهى در قرب به خداوند *

و كم من ملك . .. إلاّ من بعد أن يأذن اللّه لمن يشاء و يرضى

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته زير به دست مى آيد: الف) مراد از {من} در {لمن يشاء} شفاعت كنندگان (فرشتگان) باشد; ب) ذكر {لمن يشاء} ناظر بدان باشد كه برخى از فرشتگان، از مقبوليت شفاعت برخوردارند.

تقرب ملائكه قبض روح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 1 - 2

2 - فرشتگان مأمور قبض روح ، داراى مقامى رفيع در پيشگاه خداوند

و الن_زع_ت غرقًا

قسم خوردن خداوند به فرشتگان مرگ، نشانه ارجمندى آنان در نزد او است.

تكبر ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 31 - 7

7 _ فرشتگان ، مدعى برترى خويش بر آدم ( ع ) بودند .

أنبئونى بأسماء هؤلاء إن كنتم صدقين

جمله {و نحن نسبح . ..} - پس از سخن اعتراض گونه فرشتگان به خلقت و خلافت انسان - مى نماياند كه متعلق {صادقين} برترى فرشتگان بر آدم مى باشد; يعنى، اگر راست مى گوييد كه از آدم (ع) برتر هستيد و به

مقام خلافت شايسته تريد ... .

تكلم با ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 72 - 5

5_ گفتوگوى ساره ( همسر ابراهيم ) با فرشتگان

فبشّرن_ها بإسح_ق . .. قالت ي_ويلتى ءألد و أنا عجوز و ه_ذا بعلى شيخًا

تكلم خدا با ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 28 - 1

1- خداوند ، تصميم خود را مبنى بر آفرينش انسان ، به ملائكه اعلام كرد .

و إذ قال ربّك للمل_ئكة إنى خ_لق بشرًا

تكلم ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 42 - 2

2 _ امكان سخن گفتن فرشتگان ، با غير انبياى الهى

و اذ قالت الملئكة يا مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 43 - 2

2 _ سخن فرشتگان با مريم و فرمان دادن به او ، درباره اطاعت خاضعانه

و اذ قالت الملئكة . .. يا مريم اقنتى لربّك و اسجدى

ظاهراً جمله {يا مريم اقنتى}، گفتار ملائكه با حضرت مريم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 45 - 1

1 _ سخن گفتن ملائكه با مريم و بشارت به او ، درباره عيسى ( ع )

اذ قالت الملئكة يا مريم انّ اللّه يبشرك بكلمة منه اسمه المسيح عيسى ابن مريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 70 - 10

10_ فرشتگان ، توانا بر سخن گفتن با آدميان و درك سخنان و

حالات ايشان

قالوا سل_مًا . .. قالوا لاتخف

تكلم ملائكه با بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 24 - 1

1_ ديدار فرشتگان با اهل بهشت و سخن گفتن آنان با ايشان

والمل_ئكة يدخلون عليهم . .. سل_م عليكم

تكليف ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 29 - 11

11- دستور خداوند به فرشتگان براى سجده بر آدم ( ع ) پس از آفرينش او

و إذ قال ربّك للمل_ئكة . .. فإذا سوّيته و نفخت فيه من روحى فقعوا له س_جدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 30 - 1

1- در پى فرمان خداوند به فرشتگان براى سجده بر آدم ( ع ) ، همه آنان بى استثنا در برابر او به سجده افتادند .

فقعوا له س_جدين . فسجد الملئكة كلّهم أجمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 50 - 6

6- فرشتگان ، مكلف به انجام تكاليفى اند .

و المل_ئكة . .. و يفعلون ما يؤمرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 2

2- خداوند ، به همه فرشتگان فرمان داد تاآدم را سجده كنند .

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم

{ال} در {الملائكة} براى استغراق است; يعنى: {همه ملائكه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 2،8

2 - فرشتگان ، به فرمان خداوند ، موظف به سجده براى آدم و خضوع در برابراو شدند .

و إذ قلنا

للمل_ئكة اسجدوا لأدم

8 - آدم ( ع ) ، داراى مقام و جايگاهى برتر از ملائكه

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 27 - 6

6- ملائكه ، موجوداتى مكلف و موظّف در برابر خداوند

و هم بأمره يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 72 - 7

7 - فرمان خداوند به فرشتگان براى سجده بر آدم ( ع ) پس از آفرينش او

فإذا سوّيته و نفخت فيه من روحى فقعوا له س_جدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 74 - 1،8

1 - ابليس چونان فرشتگان ، مكلف و موظف به سجده براى آدم ( ع )

فقعوا له س_جدين . فسجد المل_ئكة ... إلاّ إبليس

8 - تكليف سجده كردن فرشتگان بر آدم ، تكليفى بس مهم و بزرگ در پيشگاه خداوند

فقعوا له س_جدين . فسجد المل_ئكة ... إلاّ إبليس استكبر و كان من الك_فرين

از اين كه ابليس، به خاطر سرپيچى از سجده بر آدم، از سوى خداوند كافر شمرده شد، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

تنبه به ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 32 - 9

9 - هدف از فرمان خدا به فرشتگان ( در بيان نام هاى حقايق ) ، يادآورى عالمانه و حكيمانه بودن افعال الهى و آگاه ساختن آنان به برترى علمى آدم ( ع ) بود .

أنبئونى بأسماء هؤلاء . .. قالوا سبحنك ... إنك أنت العليم الحكيم

تواضع ملائكه

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 206 - 9

9 _ فرشتگان همواره با تواضع در برابر خدا وى را عبادت مى كنند و او را منزه مى دانند و تنها بر درگاه او سجده مى برند .

إن الذين عند ربك . .. و له يسجدون

بسيارى از مفسران برآنند كه مراد از {الذين عند ربك} فرشتگان هستند.

توحيد عبادى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 49 - 4

4- تمامى موجودات جنبنده و فرشتگان ، تنها در برابر خداوند سجده مى كنند .

و لله يسجد ما فى السموت و ما فى الأرض من دابّة و المل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 41 - 2

2 - ملائكه ، پرستيده شدن غير خداوند را شايسته نمى دانند .

قالوا سبح_نك

اعلام منزّه بودن خداوند از سوى فرشتگان، در جواب اين سؤال كه {آيا شما مورد پرستش مشركان بوده ايد} مى تواند ناظر به حقيقت ياد شده باشد.

توصيه هاى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 16

16_ فرشتگان به لوط ( ع ) توصيه كردند كه همسرش را براى نجات از عذاب ، به همراه خويش كوچ ندهد .

فأسر بأهلك بقطع من الّيل . .. إلاّ امرأتك

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {امرأتك} استثنا از {أهلك} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 55 - 2

2- توصيه فرشتگان به ابراهيم ( ع ) بر مأيوس نشدن از لطف و

رحمت خداوند در زندگى

قالوا . .. فلاتكن من الق_نطين

{قنوط} به معناى نااميد شدن از خير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 9

9- عبادت و پايدارى بر آن ، توصيه فرشتگان به پيامبر ( ص )

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك . .. فاعبده واصطبر لعب_دته

آيه مورد بحث بر حسب ظاهر، در ادامه سخنان فرشتگان با پيامبر(ص) در آيه پيش است.

تهمت به ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 12

12- عقيده به انوثيت فرشتگان و دختر خدا دانستن آنان ، سخن و اتهامى بس بزرگ و غير قابل باور است .

و اتّخذ من المل_ئكة أن_ثًا إنكم لتقولون قولاً عظيمًا

جايگاه ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 124 - 11

11 _ فرشتگان ، موجوداتى از عالم بالا

ان يمدّكم ربّكم بثلثة الاف من الملكئة منزلين

كلمه {منزل} (فرو فرستاده شده)، بيانگر اين است كه فرشتگان در عالمى بالاتر از عالم دنيا هستند و به هنگام امداد فرو فرستاده مى شوند و پايين مى آيند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 25 - 5

5 _ آسمان ، جايگاه فرشتگان

يوم تشقّق السماء بالغم_م و نزّل المل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 6

6 - جبرئيل ، موجودى از عالم امر *

أوحينا إليك روحًا من أمرنا

قيد {من أمرنا} مى تواند براى بيان اين نكته باشد كه {روح}، آفريده اى از عالم بالا

و فرشته اى از عالم امر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 26 - 2

2 - آسمان ، مركز و جايگاه بسيارى از فرشتگان

و كم من ملك فى السم_وت

جايگزينى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 60 - 1

1 - خداوند ، توانا بر جايگزين ساختن فرشتگان وحى پذير ، به جاى انسان هاى وحى ستيز

و لو نشاء لجعلنا منكم مل_ئكة فى الأرض يخلفون

با توجه به آيات پيشين كه در مورد مخالفت مشركان مكه با پيام وحى بود، استفاده مى شود كه آيه شريفه درصدد اثبات مطلب بالا است.

جنس ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 3

3- مشركان مكه ، معتقد بودند كه ملائكه از جنس زن هستند .

و اتّخذ من المل_ئكة إن_ثًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 150 - 3

3 - ملائكه ، از جنس زنان نيستند .

أم خلقنا المل_ئكة إن_ثًا

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه پس از {أم} _ كه به معناى {بل} است _ همزه استفهامى انكارى مقدر بوده و تقدير آن چنين است: {أم أخلقنا الملائكة إناثاً}.

جنسيت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 21 - 3

3 - اعراب جاهلى ، معتقد به دختر بودن فرشتگان

أفريتم اللّ_ت و العزّى . .. ألكم الذّكر و له الأُنثى

از ارتباط ميان آيات، مى توان استفاده كرد كه مشركان، فرشتگان را دختران خدا و بت

ها را مظهرى براى آنها مى پنداشتند. بدين جهت اسامى مؤنث براى بت ها، (لات و...) برمى گزيدند.

جواب سلام ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 4

4_ ابراهيم ( ع ) ، سلام فرشتگان را پاسخ گفت و براى تدارك غذا از حضور آنان بيرون رفت .

قال سل_م فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 25 - 7

7 - تحيت و سلام ابراهيم ( ع ) ، بهتر و افزون تر از تحيت و سلام فرشتگان وارد بر آن حضرت

فقالوا سل_مًا قال سل_م

برداشت ياد شده با توجّه به اين نكته است كه تحيت فرشتگان، جمله فعليه و مفيد حدوث است; زيرا {سلام} به تقدير {نسلّم سلاماً} مى باشد. اما تحيت حضرت ابراهيم(ع)، جمله اسميه و مفيد ثبوت است; زيرا به تقدير {سلام عليكم} است.

جهل ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 19

19 _ فرشتگان ، ناآگاه به زمينه هاى كمال و ارزش هاى والاى انسان

إنى أعلم ما لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 32 - 1

1 - فرشتگان ، ناآگاه به حقايق عرضه شده بر آنان و ناتوان از بيان اسامى آنها

ثم عرضهم على الملئكة . .. قالوا سبحنك لاعلم لنا إلا ما علمتنا

حاكم ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 6

6- خداوند ، داراى احاطه كامل و همه جانبه

بر ملائكه و امور آنان

له ما بين أيدينا و ما خلفنا و ما بين ذلك

اين آيه حاوى مطالبى از زبان فرشتگان در گفتوگوى با پيامبر(ص) است. در باره مراد از {ما} در {ما بين...} و {ما خلفنا} چند ديدگاه وجود دارد: برخى آن را زمانى و برخى مكانى تفسير كرده اند; ولى با توجه به اين كه {ما} افاده عموم مى كند، مى توان گفت: همه موارد را شامل مى شود; يعنى، زمان هاى گذشته، حال و آينده و مكان هاى روبه رو، پشت سر و زير پا. اين تعبير در باره فرشتگان، كنايه از آن است كه خداوند بر همه حالات فرشتگان و تمامى حركات و برنامه هاى آنان سيطره و نظارت كامل دارد; زيرا مالك حقيقى همه فرشتگان و حالات آنها، او است.

حسابرسى از ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 23 - 5

5- خدايان پندارى مشركان ( مقربان و فرشتگان ) خود مورد محاسبه و بازخواست قرار خواهند گرفت .

لايس_ل عمّا يفعل و هم يس_لون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه ضمير {هم} به {من عنده} بازگردد; كه از آنان به مقربان درگاه الهى و مصداق بارز آن {فرشتگان} تعبير مى شود.

حقيقت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 28 - 2

2 - حقيقت { ملايك } ، غير قابل دسترسى براى انسان با حدس و گمان

ليسمّون المل_ئكة . .. و ما لهم به من علم إن يتّبعون إلاّالظنّ

حمايتهاى اخروى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت

- 41 - 31 - 9

9 - { ( فى المجمع ) و قيل نحن أولياؤكم فى الحياة الدنيا أى نحرسكم فى الدينا و عند الموت و فى الآخرة عن أبى جعفر ( ع ) ;

در مجمع البيان ذيل آيه {نحن أولياؤكم فى الحياة الدنيا و فى الآخرة} آمده است: گفته شده (كه فرشتگان مى گويند) ما اولياى شما در زندگى دنيا هستيم; يعنى، در دنيا و هنگام مرگ و در آخرت از شما پاسدارى مى كنيم و اين معنا از امام باقر(ع) روايت شده است}.

حمايتهاى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 4 - 14،15

14 - پيامبر ( ص ) ، مورد حمايت و پشتيبانى جبرائيل ، صالح ترين مؤمنان ( على ( ع ) ) و فرشتگان قرار داشت .

و جبريل و ص_لح المؤمنين و الملئكة بعد ذلك ظهير

مقصود از {صالح المؤمنين} _ برابر نظر بسيارى از مفسران و روايات وارده از عامّه و خاصّه _ اميرالمؤمنين على(ع) است (مجمع البيان، ذيل آيه).

15 - پيامبر ( ص ) ، در برابر ضديت و خيانت برخى از همسرانش ، مورد حمايت و پشتيبانى خداوند ، جبرائيل ، صالح مؤمنان ( على ( ع ) ) و فرشتگان قرار داشت .

و إن تظ_هرا عليه فإنّ اللّه هو موليه . .. و المل_ئكة بعد ذلك ظهير

حمد ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 - 1

1 - فرشتگان به روز قيامت ، در اطراف عرش به تسبيح و تنزيه خداوند همراه با ستايش او خواهند پرداخت .

و ترى

المل_ئكة حافّين من حول العرش يسبّحون بحمد ربّهم

حيا از ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 11 - 6

6 - { قال رسول اللّه ( ص ) إنّ اللّه ينهاكم عن التعرّى فاستحيوا من ملائكة اللّه الذين معكم الكرام الكاتبين الذين لايفارقونكم إلاّ عند ثلاث حاجات الغائط و الجنابة و الغسل ;

رسول خدا(ص) فرمود: خداوند شما را از عريان بودن نهى فرموده است. پس حيا كنيد از فرشتگان خدا كه با شما هستند; همان {كرام الكاتبين} كه ارجمند و نويسنده اعمال اند. آنان كه از شما جدا نمى شوند; مگر در سه مورد كه رفع نياز مى كنيد: هنگام تخلّى، جنابت و غسل}.

خدا و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 26 - 2

2- ملائكه ، فرزندان خداوند در پندار مشركان

و قالوا اتّخذ الرحم_ن ولدًا

متعلق {اتخذوا} حذف شده و تقدير آن به قرينه {بل عباد مكرمون} چنين است: {و قالوا اتخذالرحمان من الملائكة ولداً; گفتند خداوند از ميان فرشتگان فرزندى برگزيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 15 - 7

7 - پرستش مخلوقات خدا ( فرشتگان ) و فرزند او انگاشتن آنان ، اقدامى ناسپاسانه و كفرآميز

و جعلوا له . .. إنّ الإنس_ن لكفور مبين

با توجه به فضاى آيات، مى توان استفاده كرد كه مشركان مكه فرشتگان را فرزند خدا مى دانستند و آنان را مورد پرستش قرار مى دادند. خداوند، پس از ياد كردن نعمت هاى خويش، اين پندار را نمونه بارز ناسپاسى مى شمارد.

خستگى ناپذيرى ملائكه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 38 - 6

6 - فرشتگان و بندگان مخلص خدا ، در تسبيح و عبادت او خستگى ناپذيراند .

فالذين عند ربّك يسبّحون له . .. و هم لايسئمون

{السّامة} (مصدر {لايسئمون}) به معناى خستگى و ملالت از ادامه كار است.

خشيت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 11

11- فرشتگان ، بر اثر ترس از خداوند ، هراسان و نگران اند .

و هم من خشيته مشفقون

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه {مِن} براى تعليل و سببيت باشد.

خضوع ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 61 - 14

14- همه فرشتگان به جز ابليس ، به فرمان الهى در برابر آدم ( ع ) خضوع كرده و او را مورد تكريم خويش قرار دادند .

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلاّ إبليس

برداشت فوق، با توجه به ريشه لغوى {سجده} است كه به معناى {خضوع} و {تذلل} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 19 - 6

6- مقربان الهى ( فرشتگان ) ، از عبادت خداوند تكبر نمىورزند .

و من عنده لايستكبرون

مقصود از {من عنده} _ طبق نظر مفسران _ فرشتگان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 74 - 10

10 - فرشتگان ، موجوداتى مطيع و خاضع در برابر فرمان هاى خداوند

فسجد المل_ئكة كلّهم أجمعون . إلاّ إبليس استكبر

خلقت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 7

7- وجود ملائكه و مراحل مقدماتى پيدايش آنها و كارهايى كه از آنان صادر مى شود ، همه مملوك خداوند و در احاطه قدرت او است . *

له ما بين أيدينا و ما خلفنا و ما بين ذلك

گفته شده است: {ما بين أيدينا} (آنچه پيش روى ما است) اشاره به آثار وجودى ملائكه و {ما خلفنا} (آنچه پشت سر نهاده و از آن گذشتيم) اشاره به عناصر اوليه و مقدمات پيدايش آنها و {ما بين ذلك} (آنچه هم اكنون وجود دارد) اشاره به هستى آنان دارد. اين توجيه و تفسير با نوع ملائكه _ كه زمان و مكان درباره آنان بى معنا است _ تناسب دارد.

خواسته هاى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 76 - 2

2_ فرشتگان از ابراهيم ( ع ) خواستند تا از شفاعت درباره قوم لوط صرف نظر كند و بر آن اصرار نورزد .

ي_إبرهيم أعرض عن ه_ذا

{ه_ذا} اشاره به {جدالى} است كه از {يجادلنا} در آيه قبل استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 53 - 1

1- مهمانان حضرت ابراهيم ( فرشتگان ) به او دلدارى داده و از وى خواستند كه از حضورشان مضطرب و هراسناك نشود .

قالوا لاتوجل إنا نبشّرك بغل_م عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 65 - 1

1- فرشتگان ، از حضرت لوط ( ع ) خواستار خارج ساختن خاندانش از شهر در پاسى از شب ،

جهت نجات از عذاب الهى شدند .

فأسر بأهلك بقطع من الّيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 9

9 - فرشتگان ، خواهان نزول وحى بر اهل زمين *

و يستغفرون لمن فى الأرض

برداشت ياد شده با توجّه به دو مطلب زير است: الف) مغفرت بدون سبب تحقق پيدا نمى كند. ب) مراد از سبب مغفرت، نزول وحى و تشريع دين باشد كه اهل زمين بدين وسيله مشمول مغفرت الهى شوند.

درجات ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 172 - 7

7 _ فرشتگان ، داراى درجات و مراتب در پيشگاه خداوند

و لاالملئكة المقربون

بنابر اينكه وصف {المقربون} وصفى احترازى باشد.

درخواست حضور ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 6،7،8

6- مشركان مكه ، خواهان حضور يافتن خدا و ملائكه نزد آنان ، براى گواهى دادن به حقانيت پيامبر ( ص )

أو تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

{قبيلاً} به معناى {مقابله} (رو در رو شدن) آمده است و در اين آيه، مى تواند به منظور افاده مطلب فوق باشد.

7- مشركان مكه ، ايمان خود را به پيامبر ( ص ) منوط به آوردن خدا و فرشتگان ، به صورتى قابل مشاهده كردند .

قالوا لن نؤمن لك حتى . .. أو تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {قبيلاً} به معناى مشاهده رو در رو باشد.

8- آوردن خداوند و ملائكه به صورت دسته دسته در نزد مشركان مكه ، معجزه درخواستى ( اقتراحى ) آنان از پيامبر (

ص )

لن نؤمن لك حتى . .. أو تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {قبيلاً} جمع {قبيله} باشد.

درخواست رؤيت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 8 - 1

1 _ مشاهده نزول فرشتگان بر پيامبر(ص)، درخواست نابجا و بهانه جويانه كافران

و قالوا لو لا أنزل عليه ملك و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 10 - 5

5 _ استهزاى كفار نسبت به پيامبر اكرم(ص)، با درخواست نزول كتاب ملموس و مشاهده فرشتگان

و لو نزلنا عليك كتبا فى قرطاس فلمسوه . .. و لقد استهزىء برسل من قبلك

يادآورى استهزا شدن انبياى گذشته براى تسلى پيامبر(ص)، پس از بيان بهانه جوييها و توقّعات بيجاى كافران چنين مى نمايد كه همين بهانه جوييها، از مصاديق استهزاگرى كافران در مورد رسولان الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 7

7- مشركان مكه ، ايمان خود را به پيامبر ( ص ) منوط به آوردن خدا و فرشتگان ، به صورتى قابل مشاهده كردند .

قالوا لن نؤمن لك حتى . .. أو تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {قبيلاً} به معناى مشاهده رو در رو باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 1،2

1 _ منكران ملاقات با خدا ( معاد ) ، در صدراسلام ، معترضانه خواستار نزول ملائكه بر خويش و رؤيت آنها بودند .

و قال الذين

لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة

{رجاء} در لغت به معناى اميد است; ولى در جمله {لايرجون لقاءنا} كنايه از انكار قيامت و روبه رو شدن با جزاى الهى است.

2 _ مشركان ، نزول فرشتگان وحى را بر خويش و رؤيت آنها را ، شرط ايمان به خداى يكتا و پذيرش نبوت پيامبر ( ص ) قرار دادند .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة

درخواست گواهى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 1

1- كافران مكه ، از پيامبر ( ص ) خواستار آوردن فرشتگان براى تصديق نبوت آن حضرت بودند .

قالوا . .. لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

{لو ما} مانند {هلا} و {لولا} براى تحضيض است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 92 - 6

6- مشركان مكه ، خواهان حضور يافتن خدا و ملائكه نزد آنان ، براى گواهى دادن به حقانيت پيامبر ( ص )

أو تأتى بالله و المل_ئكة قبيلاً

{قبيلاً} به معناى {مقابله} (رو در رو شدن) آمده است و در اين آيه، مى تواند به منظور افاده مطلب فوق باشد.

درخواست معجزه نزول ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 111 - 1

1 _ نزول ملائكه بر مشركان و سخن گفتن مردگان با ايشان، از معجزات درخواستى آنان بوده است.

لئن جاءتهم ءاية . .. و لو أننا نزّلنا ... ما كانوا ليؤمنوا

ذكر نزول ملائكه و سخن گفتن با مردگان در آيه حكايت از آن دارد كه اين قبيل معجزات مورد درخواست

مشركان بوده است.

درخواست نبوت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 2

2 _ درخواست نزول فرشته به عنوان پيامبر، از بهانه هاى كفرپيشگان

و لو جعلنه ملكا

جمله {و لو جعلناه ملكا . .. }، مى تواند منقطع از آيه قبل بوده و جواب از درخواست ديگر كفار، كه فرستادن فرشته به عنوان پيامبر است، باشد.

درخواست نزول ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 8 - 4،6

4 _ كفرپيشگان حتى با نزول كتابى ملموس بر پيامبر(ص)، ايمان نمى آورند و خواهان نزول فرشتگان مى شوند.

و لو نزلنا عليك كتبا فى قرطاس فلمسوه بأيديهم لقال . .. و قالوا لو لا أنزل عليه م

بر اساس اين احتمال كه {قالوا} بر جواب {لو} در آيه قبل عطف شده باشد.

6 _ ناآگاهى كافران از عواقب هلاكتبار درخواست نزول آشكار ملائكه

و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ينظرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 158 - 1،6

1 _ آمدن فرشتگان و يا آشكار شدن خداوند، از شرايط مشركان تكذيب كننده قرآن براى ايمان به آن

هل ينظرون إلا أن تأتيهم الملئكة أو يأتى ربك

{نظر}، مصدر {ينظرون}، در اينجا به معناى انتظار و توقع است. استفهام به دليل {إلا} استفهام انكارى مى باشد و بنابراين {هل ينظرون} يعنى {ما ينتظرون}. انتظارهايى كه در آيه شريفه مطرح شده هم مى تواند توقعاتى باشد كه از سوى مشركان مطرح شده و هم مى تواند بيان حالت آنان باشد. يعنى اگر كسى قرآن را، كه دليلى روشن

است، نپذيرد، تنها در صورتى كه فرشتگان بر او حاضر شوند و يا ... ايمان مى آورد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

6 _ كسانى كه با وجود قرآن ايمان نمى آورند، جز با آمدن فرشتگان به سوى آنان و يا ظهور خداوند و يا تحقق آيات ملجئه، ايمان نخواهند آورد.

هل ينظرون إلا أن تأتيهم الملئكة أو يأتى ربك أو يأتى بعض ءايت ربك

برداشت فوق بر اين اساس است كه امور بيان شده (آمدن فرشتگان و . .. ) پيشنهاد مشركان منكر قرآن نباشد، بلكه بيان حالتى باشد كه انكار قرآن _ كه آيتى بزرگ است _ آن را ايجاب مى كند. يعنى اگر به قرآن ايمان نمى آوريد، راهى براى ايمان شما جز تحقق اين امور نيست كه برخى از اينها ناشدنى و برخى از ميان برنده فرصت ايمان كارساز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 12 - 8

8_ نزول فرشته اى همراه و همگام با پيامبر ( ص ) ، از پيشنهاد هاى مشركان براى اطمينان به حقانيت آن حضرت

أن يقولوا لولا . .. جاء معه ملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 2،3

2- كافران مكه ، دليل صداقت پيامبر ( ص ) را در ادعاى نزول وحى ، آمدن ملائكه براى تصديق او مى دانستند .

لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

3- كافران مكه ، از پيامبر ( ص ) خواستار آوردن ملائكه به عنوان معجزه بودند .

لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

آوردن ملائكه توسط پيامبر(ص) _ كه مورد

درخواست كفار بود _ احتمال دارد براى تصديق نبوت پيامبر(ص) باشد و احتمال دارد معجزه درخواستى باشد. برداشت فوق مبتنى بر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 8 - 3،4،5،8

3- درخواست كافران مكه ، براى آوردن ملائكه توسط پيامبر ( ص ) ، درخواستى نابه جا و باطل بود .

لو ما تأتينا بالملئكة . .. ما ننزّل الملئكة إلاّ بالحقّ

جمله {ما ننزل الملائكة إلاّ بالحق} حصرى و احترازى است و كنايه از اين است كه درخواست كفار نابه جاست.

4- درخواست نزول ملائكه ، جهت اثبات حقانيت ادعاى پيامبر ( ص ) از سوى كافران مكه ، بهانه اى بيش نبود .

لو ما تأتينا بالملئكة . .. ما ننزّل الملئكة إلاّ بالحقّ

قيد {إلاّبالحق} مى تواند احترازى باشد; يعنى، نزول فرشتگان تنها در صورت وجود مصلحت و حكمت تحقق پذير است، در حالى كه در تقاضاى كفار چنين مصلحتى نيست. مضافاً به اينكه {إذاً منظرين} نيز دلالت مى كند بر اينكه آنان، حتى پس از آمدن ملائكه هم حقانيت پيامبر(ص) را نمى پذيرفتند.

5- در صورت تحقق درخواست كافران براى نزول ملائكه ، تمامى آنان هلاك مى شوند و مهلتى براى ايمان نخواهند داشت .

ما ننزّل الملئكة إلاّ بالحقّ و ما كانوا إذًا منظرين

انظار مصدر {منظر} به معناى تأخير انداختن است و حصر در آيه، نشان مى دهد كه با آمدن ملائكه، اجل هيچ كدام از كفار به تأخير نخواهد افتاد و به هلاكت خواهند رسيد.

8- در صورت تحقق خواسته كافران مكه ، مبنى بر نزول ملائكه ، آنان گرفتار عذابى مرگبار مى شدند .

ما ننزّل الملئكة

إلاّ بالحقّ و ما كانوا إذًا منظرين

يكى از احتمالاتى كه براى آيه داده شده، اين است كه ملائكه، در صورتى كه بخواهند براى كافران نازل شوند، برايشان عذاب به ارمغان خواهند آورد; عذابى كه هيچ كدام از آنان را زنده نخواهد گذاشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 33 - 2،6

2- كافران حق ناپذير مكه ، در انتظار معجزه آمدن فرشتگان و يا امر ويژه اى از جانب خداوند براى تأييد حقانيت قرآن بودند

و إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين . .. هل ينظرون إلاّ أن تأتيهم

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه عبارت {تأتيهم الملائكة أو يأتى أمر ربك} (ملائكه براى آنان بيايد و يا امر پروردگارت بيايد) _ به قرينه آيات سابق كه درباره قرآن كريم بود _ بر آمدن ملائكه يا امر خداوند جهت تأييد قرآن دلالت داشته باشد.

6- كافران عصر هاى پيش از اسلام ، در انتظار آمدن فرشتگان و يا نزول امر ويژه اى از سوى خداوند جهت تأييد حقانيت كتاب آسمانى خود بودند .

و إذا قيل لهم ماذا أنزل ربّكم قالوا أس_طر الأولين . .. قد مكر الذين من قبلهم ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 1،2،10،11

1 _ منكران ملاقات با خدا ( معاد ) ، در صدراسلام ، معترضانه خواستار نزول ملائكه بر خويش و رؤيت آنها بودند .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة

{رجاء} در لغت به معناى اميد است; ولى در جمله {لايرجون لقاءنا} كنايه از انكار قيامت و روبه رو

شدن با جزاى الهى است.

2 _ مشركان ، نزول فرشتگان وحى را بر خويش و رؤيت آنها را ، شرط ايمان به خداى يكتا و پذيرش نبوت پيامبر ( ص ) قرار دادند .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة

10 _ درخواست نزول ملائكه براى خويش و رؤيت خداوند از سوى منكران معاد ، برخاسته از روحيه استكبارى و خود برتربينى آنان

لولا أُنزل علينا المل_ئكة أو نرى ربّنا لقد استكبروا فى أنفسهم

11 _ درخواست نزول ملائكه براى خويش و رؤيت خداوند از سوى منكران معاد ، برخاسته از روح طغيان و سركشى در وجود آنان

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة أو نرى ربّنا لقد استكبروا ف

دشمنان ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 98 - 1

1 - خداوند ، دشمن كسانى است كه با او و فرشتگان و رسولانش ، دشمنند .

من كان عدواً للّه و ملئكته و رسله . .. فإن اللّه عدو للكفرين

دشمنى با ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 9

9 - دنيا پرستى ، دشمنى با فرشتگان ، ارتكاب گناهانى همچون كشتن انبيا و رهبران دينى و شكستن پيمان هاى الهى ، از مصداق هاى فسق است .

و ما يكفر بها إلا الفسقون

آيات گذشته (از آيه 74 - 98) موانعى را براى ايمان آوردن يهود به قرآن و پيامبر ذكر كرده و در آيه مورد بحث ريشه انكار قرآن و پيامبر(ص) را فسق پيشگى دانسته است. بنابراين آنچه در آن آيات از موانع ايمان آوردن شمرده

شده، از نظر قرآن مصداق فسق و بيانگر معناى آن مى باشد.

دعاى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 43 - 4،5،6

4 - دعا و تحيت فرشتگان بر مؤمنان

هو الذى يصلّى عليكم و مل_ئكته

5 - دعا و تحيت فرشتگان به مؤمنان ، به سبب فراوانى ذكر و تسبيح خدا از سوى آنان است .

ي_أيّها الذين ءامنوا اذكروا اللّه . .. و سبّحوه ... هو الذى يصلّى عليكم و مل_ئكت

6 - دعا و تحيت ملائكه بر مؤمنان ، زمينه ساز بيرون بردن آنان از ظلمت ها به نور است .

هو الذى يصلّى عليكم و مل_ئكته ليخرجكم من الظلم_ت إلى النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 9 - 1

1 - نگه داشتن مؤمنان تائب و صالحان ، از بدى ها و ناراحتى هاى روز قيامت ، دعا و درخواست فرشتگان عرش الهى از خداوند

و قهم السيّئات

الف و لام جنس در {السيّئات} مفيد استغراق و عموم است و مقصود از آن در آيه شريفه، بدى ها و ناراحتى هايى است كه يا بر اثر گناهان و لغزش هاى خود انسان و يا به خاطر شرايط سخت روز قيامت براى آدمى پديد مى آيد.

دعوتهاى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 13

13- دعوت فرشتگان از تقواپيشگان به هنگام قبض روح آنان ، براى ورود به بهشت

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون ... ادخلوا الجنّة

دلدارى ملائكه به لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت

- 29 - 33 - 9

9 - فرشتگان ، به لوط ( ع ) براى بر طرف كردن دلهره و هراس او ، دلدارى دادند .

و قالوا لاتخف و لاتحزن

ذكر حمايتهاى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 2

2 - توجه به پشتيبانى مداوم فرشتگان ، مانع راه يابى هراس و اندوه در دل هاى موحدان

تتنزّل عليهم المل_ئكة ألاّتخافوا . .. نحن أولياؤكم فى الحيوة الدنيا و فى الأخرة

راز ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 33 - 12

12 - خداوند ، آگاه به آشكار و نهان فرشتگان

أعلم ما تبدون و ما كنتم تكتمون

رحمت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 6

6 - مشركان عصر بعثت ، فرشتگان را موجوداتى شبيه خداوند در رحمت مى دانستند .

بما ضرب للرحم_ن مثلاً

با توجه به كلمه {رحمان} و {مثلاً}، مطلب بالا قابل برداشت است.

رد انوثت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 12

12- عقيده به انوثيت فرشتگان و دختر خدا دانستن آنان ، سخن و اتهامى بس بزرگ و غير قابل باور است .

و اتّخذ من المل_ئكة أن_ثًا إنكم لتقولون قولاً عظيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 - 6

6 - نسبت دادن جنسيتى خاص به فرشتگان ، ادعايى بى دليل و غيرقابل اثبات

و جعلوا المل_ئكة . .. إن_ثًا أشهدوا خلقهم

رد نزول ملائكه عذاب

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 28 - 1،2

1 - خداوند ، هيچ لشكرى از آسمان ( فرشتگان ) ، براى عذاب كردن و به هلاكت رساندن مردم انطاكيه نفرستاد .

و ما أنزلنا على قومه من بعده من جند من السماء

مفسران برآنند كه مقصود از {جند من السماء} (لشكر آسمانى) فرشتگانند. جمله {و ما أنزلنا على قومه...} استئناف بيانى است; يعنى، پاسخگوى اين سؤال است كه پس از شهادت حبيب نجار، مردم انطاكيه به چه سرنوشتى دچار شدند؟

2 - نفرستادن لشكرى از آسمان ( فرشتگان ) براى عذاب و نابودى مردمان گذشته ، از سنت هاى الهى است .

جند من السماء و ما كنّا منزلين

رسالت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 210 - 5

5 _ ملائكه ، كارگزاران نزول عذاب الهى

ان يأتيهم اللّه فى ظلل من الغمام و الملئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 64 - 2

2- فرشتگان وارد شده بر حضرت لوط ( ع ) ، حامل پيام حق و دستورى تحقق يافتنى بودند .

و أتين_ك بالحقّ و إنا لص_دقون

مراد از {بالحق} به قرينه ذيل آيه كه تأكيد بر راستگويى است مى تواند خبر و پيام حق باشد.

رقيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 18 - 4

4_ { رقيب } و { عتيد } ، دو فرشته ناظر بر اعمال هر انسان *

عن اليمين و عن الشمال قعيد . .. لديه رقيب عتيد

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {رقيب}

و {عتيد}، اسم دو فرشته باشد كه يكى از سمت راست و ديگرى از سمت چپ، ناظر و نگارنده اعمال اند. در اين صورت {واو} عطف محذوف است.

روش برخورد ملائكه ثبت عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 11 - 4

4 - مراقبان اعمال در ثبت و ضبط آن ، برخوردى كريمانه و اغماض گرانه دارند .

كرامًا ك_تبين

تقارن وصف كرامت و كتابت در يك آيه، گوياى ارتباط آن دو است. بنابراين كرامت ناظران اعمال، به هنگام ثبت آن ظهور مى يابد.

روش گفتگوى ملائكه با انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 51 - 8

8 - { وحى } ، شيوه سخن گفتن فرشتگان با پيامبران ، براى رساندن پيام خداوند

أو يرسل رسولاً فيوحى

رؤيت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 37

37 - تجسم فرشتگان به گونه اى كه براى مردم قابل مشاهده باشد ، امكان پذير است .

و ما يعلمان من أحد حتى يقولا إنما نحن فتنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 7

7 _ مردم عادى از تحمل مشاهده چهره واقعى فرشتگان در دنيا ناتوان هستند.

و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر . .. و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا

در آيه قبل نزول فرشتگان را به صورت اصلى مشروط به قضاى امر و هلاكت كافران دانست و در اين آيه نزول فرضى فرشته را براى مردم به شكل مردان اعلام مى كند. از اين دو نكته

مى توان مطلب بالا را استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 13

13 _ مشاهده فرشتگان الهى براى امداد مسلمانان ، دليل عقب نشينى شيطان از كارزار بدر و اعلان بيزارى وى از لشكر كفر

نكص على عقبيه و قال إنى برىء منكم إنى أرى ما لاترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 6

6- كافران و مشركان مكه ، ملائكه را موجوداتى قابل احساس براى همگان مى دانستند .

قالوا . .. لو ما تأتينا بالملئكة

از تعبير {لو ما تأتينابالملئكة} (چرا فرشته اى نمى آورى؟) استفاده مى شود كه آنان، فرشتگان را موجوداتى محسوس و قابل رؤيت مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 52 - 10

10- امكان ظاهر شدن فرشتگان در قالب جسمانى و قابل رؤيت

إذ دخلوا عليه فقالوا سل_مًا قال إنا منكم وجلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 62 - 5

5- امكان ظاهر شدن فرشتگان در قالب جسمانى و قابل رؤيت براى انسان

قال إنكم قوم منكرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 11،12

11- ديدن فرشتگان و سخن گفتن با آنان ، در انحصار پيامبران نيست .

فأرسلنا إليها روحنا فتمثّل لها بشرًا سويًّا

ظاهراً حضرت مريم(س) از مقام نبوت برخوردار نبوده است، ولى در عين حال به مشاهده فرشته و سخن با او نائل مى گردد. براين اساس، مشاهده فرشتگان در انحصار پيامبران نيست.

12- زن ، موجودى توان

مند بر عروج به درجات بالاى معنويت و ملاقات و گفتوگو با فرشتگان

فأرسلنا إليها روحنا فتمثّل لها بشرًا سويًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 23 - 4

4 - امكان رؤيت فرشتگان الهى براى انسان

و لقد رءاه

رؤيت ملائكه در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 - 4،5

4 - قابل رؤيت بودن فرشتگان و عرش در قيامت براى انسان ها

و ترى المل_ئكة حافّين من حول العرش

فاعل و مخاطب فعل {ترى}، ممكن است همه انسان ها باشند و نيز ممكن است شخص پيامبراسلام(ص) باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

5 - قابل رؤيت بودن فرشتگان و عرش در قيامت ، براى پيامبراسلام ( ص )

و ترى المل_ئكة حافّين من حول العرش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 3،5

3 _ منكران معاد ، در روز رستاخيز ملائكه را مشاهده خواهند كرد .

و قال الذين لايرجون لقاءنا . .. يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين

5 _ منكران معاد ، با مشاهده ملائكه در قيامت ، از آنان درخواست خواهند كرد كه متعرض ايشان نشده و اقدامى عليه آنان انجام ندهند .

يوم يرون المل_ئكة لابشرى . .. و يقولون حجرًا محجورًا

{حجراً محجوراً} سخنى است كه عرب به هنگام روبه رو شدن با دشمن و يا هجوم بلا و حوادث هولناك مى گويد و مقصود اصلى در اين كلام، امان خواستن و پناه بردن است.

رؤيت ملائكه مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه -

56 - 85 - 3

3 - انسان ، ناتوان از مشاهده و درك حضور خداوند و فرشتگان در كنار محتضر

و نحن أقرب إليه منكم و ل_كن لاتبصرون

زبان ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 8 - 7

7 - شياطين ، آشنا به زبان فرشتگان

لايسّمّعون إلى الملإالأعلى

گوش فرا دادن شياطين به سخنان فرشتگان و رانده شدن آنها از آسمان، مى تواند حاكى از حقيقت ياد شده باشد.

زكريا و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 39 - 1،2

1 _ فرشتگان متعددى ، رساننده پيام بشارت الهى به زكريّا

فنادته الملئكة . .. يبشرك

2 _ پيام رسانى ملائكه به زكريّا ، از طريق ايجاد صوت *

فنادتة الملئكة

ندا عبارت است از: بلند كردن صدا و ظاهر ساختن آن. (مفردات راغب).

زمان سجده ملائكه بر آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 30 - 4

4- { عن الصادق ( ع ) . . . قال : . . . فأوّل من بادر بالسجود جبرائيل و ميكائيل ثمّ عزرائيل ثمّ إسرافيل ثمّ الملائكة المقربون و كان السجود لأدم يوم الجمعة عند الزوال فبقيت الملائكة فى سجودها إلى العصر . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: . .. اولين كسانى كه در سجده پيشى گرفتند، جبرئيل و ميكائيل بودند; سپس عزرائيل و بعد اسرافيل; سپس فرشتگان مقرب الهى و سجده براى آدم روز جمعه هنگام ظهر بود، پس ملائكه تا عصر در حال سجده بودند}.

زمان نزول ملائكه

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 1

1 - شب قدر ، زمان فرود آمدن فرشتگان و روح به زمين است .

تنزّل المل_ئكة و الروح فيها

به قرينه سياق آيات مراد از فعل {تنزّل} _ كه در اصل تتنزّل بوده و به جهت تخفيف يكى از {تاء}هاى آن حذف شده است _ فرود آمدن به زمين است.

زمينه تحميد ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 10

10_ خوف فرشتگان از خداوند ، آنان را به تسبيح و ستايش خداوند سوق مى دهد .

و يسبّح . .. والمل_ئكة من خيفته

{من} در {من خيفته} براى تعليل است.

زمينه تسبيح ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 10

10_ خوف فرشتگان از خداوند ، آنان را به تسبيح و ستايش خداوند سوق مى دهد .

و يسبّح . .. والمل_ئكة من خيفته

{من} در {من خيفته} براى تعليل است.

زمينه سبقت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 5 - 3

3 - اتخاذ تدابير لازم در اداره امور جهان ، برانگيزنده ملائكه به خروج از جايگاه ويژه خويش و سبقت بر يكديگر

و الن_شط_ت نشطًا . و الس_بح_ت سبحًا . فالس_بق_ت سبقًا . فالمدبّرت أمرًا

حرف {فاء} در {فالمدبّرات}، اوصاف پيشين را مقدمه تدبير قلمداد كرده است.

زيبايى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 27

27_ مصريان عصر يوسف ( ع ) ، معتقد به وجود فرشتگان و زيبايى آنها

إن

ه_ذا إلاّ ملك كريم

ساره در مجلس ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 1،2

1_ همسر ابراهيم ( ساره ) در مجلس فرشتگان پيام آورِ بشارت حضور داشت .

و لقد جاءت رسلنا إبرهيم بالبشرى . .. وامرأته قائمة فضحكت

2_ ابراهيم ( ع ) و فرشتگان حاضر در نزد او ، همگى نشسته بودند و ساره ايستاده بود .

وامرأته قائمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 29 - 1

1 - حضور همسر ابراهيم ( ع ) ، در جمع آن حضرت و ميهمانان ايشان

و بشّروه بغل_م عليم . فأقبلت امرأته فى صرّة ... و قالت عجوز عقيم

ساره و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 5،6،15

5_ احساس امنيت ساره پس از ترس و وحشت از فرشتگان ، مايه شادى و خرسندى وى گرديد .

قالوا لاتخف إنا أُرسلنا إلى قوم لوط. وامرأته قائمة فضحكت

برداشت فوق، بر اين اساس است كه جمله {فضحكت} تفريع بر {لاتخف إنا اُرسلنا إلى قوم لوط} باشد.

6_ ساره همسر ابراهيم ( ع ) ، پس از آگاهى به ماهيت مهمانان ابراهيم ( ع ) و مأموريت ايشان ( نابودسازى قوم لوط ) حايض شد . *

وامرأته قائمة فضحكت

برداشت فوق، بر اساس اين احتمال است كه {ضحكت} از مصدر {ضَحك} (حايض شدن) باشد. مفسرانى كه اين معنا را يادآور شده اند تفريع {فبشرناها} را بر {ضحكت} مؤيد آن دانسته اند.

15_ { عن أبى جعفر ( ع ) [ فى قوله تعالى ] : { وامرأته

قائمة } قال : إنما عنى سارة قائمة . . . { فضحكت } يعنى فعجبت من قولهم . . . ;

از امام باقر(ع) درباره قول خداى تعالى: {وامرأته قائمة} روايت شده است: مقصود ساره همسر ابراهيم(ع) است كه ايستاده بود . .. و درباره {فضحكت} [روايت شده است]: يعنى ساره از سخن فرشتگان شگفت زده شد ...}.

ساره هنگام بشارت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 72 - 1

1_ ابراهيم ( ع ) و همسرش ساره ، هنگام بشارت فرشتگان به تولد اسحاق و يعقوب ، پير و كهنسال بودند .

قالت ي_ويلتى ءألد و أنا عجوز و ه_ذا بعلى شيخًا

سبقت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 4 - 1

1 - فرشتگان ، در حركت شتابان خود براى انجام دادن مأموريت هاى الهى ، بر يكديگر سبقت مى گيرند .

فالس_بق_ت سبقًا

{فاء} براى تعقيب بوده و بيانگر اين است كه فرشتگان، پس از خروج از جايگاه خويش و حركت سريع به سوى مأموريتشان، درصدد آنند كه از يكديگر سبقت بگيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 9 - 3

3 - خداوند در تأكيد بر وجود ترس و نگرانى در قيامت ، به فرشتگان سوگند ياد كرده است كه سريع و بانشاط براى تدبير امور و قبض ارواح از يكديگر سبقت مى گيرند .

و النازعات . .. قلوب يومئذ واجفة . أبص_رها خ_شعة

اين آيه و آيه قبل، جواب قسم هايى است كه در نخستين آيات سوره آمده بود.

سجده ملائكه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 206 - 9

9 _ فرشتگان همواره با تواضع در برابر خدا وى را عبادت مى كنند و او را منزه مى دانند و تنها بر درگاه او سجده مى برند .

إن الذين عند ربك . .. و له يسجدون

بسيارى از مفسران برآنند كه مراد از {الذين عند ربك} فرشتگان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 9

9_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و لله يسجد من فى السم_وات و الأرض طوعاً و كرهاً . . . } أما من يسجد من أهل السم_وات طوعاً فالملائكة . . . و من يسجد من أهل الأرض طوعاً فمن ولد فى الإسلام . . . و أما من يسجد كرهاً فمن أجبر على الإسلام . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خدا: {و لله يسجد من فى السم_وات و الأرض طوعاً و كرهاً . ..} روايت شده: اما كسانى از اهل آسمانها كه از روى رغبت سجده مى كنند فرشتگان هستند ... و اما كسانى كه از اهل زمين با ميل و رغبت سجده مى كنند، آنانند كه در اسلام (محيطوخانواده اسلامى) متولد شده اند ... و اما آنان كه از روى اجبار سجده مى كنند، كسانى اند كه به پذيرش اسلام مجبور شده اند ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 49 - 4

4- تمامى موجودات جنبنده و فرشتگان ، تنها در برابر خداوند سجده مى كنند .

و

لله يسجد ما فى السموت و ما فى الأرض من دابّة و المل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 3

3 - تمامى فرشتگان ، فرمان سجده براى آدم را گردن نهادند و بى درنگ در برابر او به سجده افتادند .

فسجدوا

حرف {فا} بر نبودن فاصله بين فرمان سجده و انجام آن دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 72 - 8

8 - دميده شدن روح الهى در انسان ، موجب شايستگى وى براى مسجود فرشتگان بودن

خ_لق بشرًا من طين . فإذا سوّيته و نفخت فيه من روحى فقعوا له س_جدين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه فرمان خداوند به سجده بر آدم(ع)، پس از دميده شدن روح الهى در او صادر گرديد و اين مى رساند كه آنچه موجب شايستگى آدم براى سجده شد، روح الهى وى بود; نه جسم و كالبدش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 73 - 1،3

1 - با صدور فرمان خداوند به فرشتگان براى سجده بر آدم ( ع ) ، بى درنگ همه آنها ، در برابر او به سجده درافتادند .

فقعوا له س_جدين . فسجد المل_ئكة كلّهم

3 - تجلى بزرگداشت انسان ، در سجده فرشتگان بر آدم ( ع )

فسجد المل_ئكة كلّهم أجمعون

سجده ملائكه بر آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 11 - 4،7،12

4 _ خداوند پس از خلقت آدم(ع)، از فرشتگان خواست تا بر او سجده كنند.

ثم قلنا

للملئكة اسجدوا لأدم

7 _ همه فرشتگان پس از فرمان خدا، بر آدم(ع) سجده كردند.

قلنا للملئكة اسجدوا لأدم فسجدوا

12 _ سجده فرشتگان بر آدم(ع) به منزله سجده آنان بر همه انسانها نبود.

و لقد خلقنكم . .. ثم قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

سير طبيعى آيه اقتضا مى كرد كه پس از {ثم صورناكم} گفته شود {ثم أمرنا الملائكة بالسجود لكم} اين تغيير سياق يعنى تبديل عام (كم) به خاص (آدم) مى تواند اشاره به اين داشته باشد كه آفرينش مبدأ انسانها به منزله آفرينش همگان بود ولى سجده ملائكه به منشأ و مبدأ انسانها سجده به همگان نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 1

1 - داستان سجده فرشتگان بر آدم و امتناع ابليس ، سرگذشتى درخور توجه و درس آموزى

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا

{إذ} مفعول فعل محذوف است و به قرينه آيات مشابه، آن فعل {اذكر} (فراگير و به خاطر داشته باش) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 34 - 1،2،6،16،20،21،22

1 - خداوند پس از تعليم حقايق هستى به آدم ( ع ) و اثبات لياقت وى براى خلافت ، از فرشتگان خواست تا بر او سجده كنند .

و علّم ءادم الأسماء كلها . .. و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

2 - همه فرشتگان پس از فرمان خدا ، بر آدم ( ع ) سجده كردند .

و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم فسجدوا

6 - هدف از طرح خلافت آدم ( ع ) براى فرشتگان و اثبات فضيلت و برترى او ، ايجاد رغبت در فرشتگان براى

اجراى فرمان الهى ( سجده بر آدم ( ع ) ) بود .

و إذ قال ربك للملئكة إنى جاعل فى الأرض خليفة . .. و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

16 - داستان سجده فرشتگان بر آدم ( ع ) و امتناع ابليس از آن كار ، داستانى آموزنده و شايسته و بايسته هميشه به خاطر داشتن

و إذ قلنا للملئكة . .. و كان من الكفرين

{اذ} مفعول براى {اذكر} (فراگير و همواره به خاطر داشته باش) است.

20 _ { عن على بن الحسين ( ع ) فى قوله : { اسجدوا لآدم فسجدوا } . . . إنها كانت عصابة من الملائكة و هم الذين كانوا حول العرش . . . و هم الذين أمروا بالسجود . . . ;

از امام سجاد (ع) درباره سخن خداوند {اسجدوا لآدم فسجدوا} روايت شده كه فرمود: آنان (مأموران به سجده) گروهى از ملائكه بودند كه در اطراف عرش الهى بودند . .. و همانها بودند كه مأمور به سجده شدند ...}.

21 _ أمير المؤمنين ( ع ) فرموده اند : { أول بقعة عبداللّه على ها ظهر الكوفة لما أمر اللّه أن يسجدوا لآدم ، سجدوا على ظهر الكوفة ;

اولين مكان مقدسى كه در آن عبادت خداوند واقع شد سرزمين كوفه بود، آن هنگام كه خداوند ملائكه را مأمور سجده بر آدم كرد آنها بر آدم(ع) در سرزمين كوفه سجده كردند}.

22 _ پيامبر خدا ( ص ) فرموده اند : { . . . ان اللّه تبارك و تعالى خلق آدم فأودعنا صلبه ، و أمر الملائكة بالسجود له تعظيماً لنا و اكراماً ، و كان سجودهم للّه عز

و جل عبودية و لآدم اكراماً و طاعة لكوننا فى صلبه . . . ;

خداوند تبارك و تعالى آدم را آفريد پس ما را در صلب او قرار داد و امر نمود به ملائكه كه به خاطر بزرگداشت و كرامت ما به آدم سجده كنند و سجود ملائكه عبادت بود براى خداوند و احترام و اطاعت بود نسبت به آدم(ع); زيرا، ما در صلب او بوديم . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 35 - 2

2 - سكونت آدم ( ع ) و همسرش در بهشت پس از سجده فرشتگان بر آدم ( ع ) بوده است .

و إذ قلنا للملئكة اسجدوا لأدم . .. و قلنا يأدم اسكن أنت و زوجك الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 29 - 11

11- دستور خداوند به فرشتگان براى سجده بر آدم ( ع ) پس از آفرينش او

و إذ قال ربّك للمل_ئكة . .. فإذا سوّيته و نفخت فيه من روحى فقعوا له س_جدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 30 - 1،2

1- در پى فرمان خداوند به فرشتگان براى سجده بر آدم ( ع ) ، همه آنان بى استثنا در برابر او به سجده افتادند .

فقعوا له س_جدين . فسجد الملئكة كلّهم أجمعون

2- فرشتگان در برابر فرمان الهىِ سجده بر آدم ( ع ) ، بى چون و چرا آن را اجرا كردند .

فقعوا له س_جدين . فسجد الملئكة كلّهم أجمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - اسراء - 17 - 61 - 1،2،3،14

1- ماجراى سجده ملائكه در برابر آدم و نافرمانى ابليس ، شايسته ياد و يادآورى است

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلاّ إبليس

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {إذ} متعلق به {اذكر} و يا {اذكروا} مقدّر باشد.

2- فرمان خداوند به سجده همه فرشتگان بر آدم ( ع )

قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم

3- همه فرشتگان جز ابليس ، از امر الهى به سجده بر آدم ( ع ) اطاعت كردند .

قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلاّ إبليس

14- همه فرشتگان به جز ابليس ، به فرمان الهى در برابر آدم ( ع ) خضوع كرده و او را مورد تكريم خويش قرار دادند .

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم فسجدوا إلاّ إبليس

برداشت فوق، با توجه به ريشه لغوى {سجده} است كه به معناى {خضوع} و {تذلل} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 1،7

1- سرگذشت سجده ملائكه در برابر آدم و تمرّد ابليس ، عبرت آموز و شايان توجه است .

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم

{إذ} ظرف براى فعل مقدر مانند {اُذكر} است; يعنى: {ياد كن زمانى را كه . ..}. فرمان خداوند به پيامبر(ص) و يا آحاد مردم در مورد ياد كردن داستان سجده براى آدم، گوياى سازنده بودن اين يادآورى و عبرت آموزى آن است.

7- همه فرشتگان ، بى چون و چرا و بى درنگ ، از فرمان الهى به سجده در برابر آدم ، اطاعت كردند .

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم فسجدوا

حرف فاء در {فسجدوا} بر تعقيب بدون مهلت دلالت دارد; يعنى،

فرمان سجده به دون تأخير انجام پذيرفت.

سجده ملائكه بر انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 11 - 13

13 _ انسانها داراى زمينه هاى دستيابى به منزلتى فراتر از فرشتگان و شايسته شدن براى سجده ملائكه بر ايشان.

لقد مكنكم فى الأرض . .. و لقد خلقنكم ... ثم قلنا للملئكة اسجدوا لأدم

آيه قبل دلالت مى كند كه مطالب عنوان شده در آيه مورد بحث _ كه از جمله آنها سجده فرشتگان بر آدم(ع) است _ از نعمتهاى الهى براى همه انسانهاست. در حالى كه نه سجده بر آدم به منزله سجده بر همگان است و نه سجده بر او نعمت براى ديگران، بنابراين، مى توان گفت جمله {قلنا للملائكه ...} پس از {خلقناكم} اشاره به اين دارد كه خداوند در همه انسانها اين زمينه را ايجاد كرده است كه بتوانند مسجود ملائكه بشوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 29 - 12

12- دميده شدنِ روحى الهى در انسان ، موجب شايستگى او براى مسجود فرشتگان شدن

و نفخت فيه من روحى فقعوا له س_جدين

دستور خداوند به سجده ملائكه در برابر آدم(ع)، پس از خلقت كامل با دميده شدن روح در او، مى تواند حاكى از نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 6

6- انسان ها داراى زمينه هاى دستيابى به منزلتى فراتر از فرشتگان و شايستگى براى سجده ملائكه بر ايشان هستند .

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم

سخن ملائكه

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 27 - 2

2- ملائكه ، بهره مند از نطق و كلام

لايسبقونه بالقول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 1

1- خداوند به تمامى گفتار و كردار ملائكه و گذشته و حال آنان آگاه است .

يعلم ما بين أيديهم و ما خلفهم

سرعت تدبير ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 9 - 3

3 - خداوند در تأكيد بر وجود ترس و نگرانى در قيامت ، به فرشتگان سوگند ياد كرده است كه سريع و بانشاط براى تدبير امور و قبض ارواح از يكديگر سبقت مى گيرند .

و النازعات . .. قلوب يومئذ واجفة . أبص_رها خ_شعة

اين آيه و آيه قبل، جواب قسم هايى است كه در نخستين آيات سوره آمده بود.

سرعت عمل ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 3 - 1

1 - فرشتگان در انجام دادن وظايف خويش ، پرتحرك و شتابان اند .

و الس_بح_ت سبحًا

{سبح}; يعنى، حركت سريع در آب يا هوا. (مفردات راغب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 4 - 1

1 - فرشتگان ، در حركت شتابان خود براى انجام دادن مأموريت هاى الهى ، بر يكديگر سبقت مى گيرند .

فالس_بق_ت سبقًا

{فاء} براى تعقيب بوده و بيانگر اين است كه فرشتگان، پس از خروج از جايگاه خويش و حركت سريع به سوى مأموريتشان، درصدد آنند كه از يكديگر سبقت بگيرند.

سلام ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

8 - هود - 11 - 69 - 3

3_ فرشتگان پيام آورِ بشارت ، به هنگام حضور در پيشگاه ابراهيم ( ع ) بر او سلام كردند .

قالوا سل_مًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 23 - 12

12_ { عن أبى جعفر ( ع ) قال : سأل على ( ع ) رسول الله ( ص ) : . . . فقال : لماذا بنيت ه_ذه الغرف ( فى الجنة ) يارسول الله ؟ فقال : يا على تلك غرف بناها الله لأوليائه . . . فإذا دخل المؤمن إلى منازله فى الجنة . . . فإذا استقرت لولىّ الله منازله فى الجنة . . . يبعث الله ألف ملك يهنّونه بالجنة . . . فينتهون إلى أوّل باب من جنانه فيقولون للملك الموكل . . . إستأذن لنا على ولىّ الله . . . فيأذن لهم فيدخلون على ولىّ الله و هو فى الغرفة و ل ها ألف باب . . . فيدخل كل ملك من باب من أبواب الغرفة فيبلّغونه رسالة الجبّار و ذلك قول الله : { و المل_ئكة يدخلون عليهم من كلّ باب } ; يعنى : من أبواب الغرفة { سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: حضرت على _ عليه السلام _ از رسول الله(ص) پرسيد: اى رسول خدا! چرا اين غرفه ها [دربهشت] ساخته شده است؟ فرمود: اى على! اينها غرفه هايى اند كه خداوند آنها را براى دوستانش بنا كرده است، هنگامى كه مؤمن وارد منزلهاى

خود در بهشت شود و براى ولىّ خدا منزلهاى او در بهشت تثبيت گردد، خداوند هزار فرشته مى فرستد كه بهشت را به او تهنيت گويند. آنها به اولين درب از بهشتهاى او مى رسند و به فرشته اى كه گماشته آن جاست مى گويند: براى ما اذن ورود بر ولىّ خدا بگير. آن گاه [او] به ايشان اذن مى دهد و بر ولىّ خدا وارد مى شوند، در حالى كه او در غرفه خويش است و براى آن غرفه هزار درب است. آن گاه هر فرشته اى از يكى از دربهاى غرفه وارد مى شود و پيام خداى غالب را مى رساند و اين است گفته خداوند: و الملائكة يدخلون عليهم من كلّ باب مقصود اين است كه از دربهاى غرفه وارد مى شوند [و مى گويند:] سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 24 - 2،7

2_ فرشتگان از هر سو بر بهشتيان وارد مى شوند و بر آنان سلام مى كنند .

والمل_ئكة يدخلون عليهم من كل باب. سل_م عليكم

7_ { قال [ أبوعبدالله ( ع ) ] : إن طائفة من الملائكة عابوا ولد آدم فى اللّذات و الشهوات . . . فإذا كان يوم القيامة و صار أهل الجنة فى الجنة ، إستأذن أُولئك الملائكة على أهل الجنة فيؤذن لهم فيدخلون عليهم فيسلّمون عليهم و يقولون لهم : { سلام عليكم بما صبرتم } فى الدنيا عن اللّذات والشهوات الحلال ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: همانا عده اى از فرشتگان، آدميان را به خاطر گرايش

به لذات و شهوات، عيب جويى مى كردند . .. پس آن گاه كه روز قيامت برپا شود و بهشتيان در بهشت قرار گيرند، آن فرشتگان براى ورود بر بهشتيان اجازه مى خواهند، پس به آنان اذن داده مى شود و آن گاه فرشتگان با سلام بر آنان وارد مى شوند و به ايشان مى گويند: سلام بر شما باد به خاطر اينكه شكيبايى ورزيديد و از لذتها و شهوتهاى حلال چشم پوشى كرديد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 52 - 1،11

1- مهمانان حضرت ابراهيم ( فرشتگان ) به هنگام ورود بر وى ، به او سلام و درود گفتند .

و نبّئهم عن ضيف إبرهيم . إذ دخلوا عليه فقالوا سل_مًا

11- { . . . قال أبوجعفر ( ع ) : . . . بعث الله رسلاً إلى إبراهيم . . . فدخلوا عليه ليلاً ففزع منهم و خاف أن يكونوا سُرّاقاً ، قال : فلمّا أن رأته الرسل فزعاً وجلاً { قالوا سلاماً } . . . { قال إنا منكم وجلون قالوا لاتوجل . . . } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود:. .. خداوند فرستادگانى را به سوى ابراهيم(ع) گسيل داشت ... پس شبانه بر او وارد شدند و او از آنان وحشت كرد و ترسيد كه دزد باشند. امام فرمود: پس چون فرستادگان آن حضرت را وحشت زده و هراسان ديدند، به او سلام كردند ... او [گفت]: قال إنا منكم وجلون...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32

- 8،10

8- ملائكه به هنگام قبض روح تقواپيشگان ، بر آنان درود و سلام مى فرستند .

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم

10- فرشتگان ، به هنگام قبض روح تقواپيشگان ، حامل پيام سلامتى و خوشحالى براى آنانند .

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم ادخلوا الجنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 34 - 4

4 - استقبال فرشتگان از بهشتيان ، با تحيت و سلام

ادخلوها بسل_م

بنابراين كه قائل {ادخلوها} فرشتگان باشند، برداشت بالا قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 25 - 1،6

1 - ورود ميهمانان گرامى ابراهيم ( ع ) ( فرشتگان ) بر آن حضرت ، با تحيت و سلام

إذ دخلوا عليه فقالوا سل_مًا

6 - پاسخ ابراهيم ( ع ) به سلام ميهمانان خويش ، قبل از هر سخن ديگر

فقالوا سل_مًا قال سل_م

سلام ملائكه بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 5 - 8

8 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : كان على بن الحسين { صلوات اللّه عليه } يقول . . . قال اللّه عزّوجلّ { . . .سلام هى حتّى مطلع الفجر } يقول : تُسَلِّمُ عليك يا محمّد ملائكتى و روحى بسلامى من أوّل ما يهبطون إلى مطلع الفجر ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه امام سجاد(ع) مى فرمود: . .. خداوند عزّوجلّ فرموده است: {...سلام هى حتّى مطلع الفجر}[ يعنى ]مى فرمايد: اى محمد! فرشتگانم و روحم، از اولين لحظات فرودشان تا

سپيده صبح، با سلام من بر تو سلام مى كنند}.

سلطه اخروى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 25 - 3

3 - ظهور قدرت مطلق خداوند در قيامت و سيطره فرشتگان بر صحنه هاى آن ، دليل بى نظير بودن عذاب هاى او است .

فيومئذ لايعذّب عذابه أحد

حرف {فاء} در {فيومئذ}، آيه شريفه را بر مطالبى كه در آيات پيشين بيان شد (از جمله آيه {و جاء ربّك و الملك صفّاً صفّاً}) تفريع كرده است.

سلطه ملائكه مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 11 - 6

6 - سلطه فرشته مرگ بر انسان ، گريزناپذير است .

ملك الموت الذى وكّل بكم

سوگند به پيشگامان ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 4 - 4

4 - سوگند خداوند ، به فرشتگان پيشتاز

فالس_بق_ت سبقًا

سوگند به ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 1 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان صف در صف و منظم

و الصفّ_ت صفًّا

{واو} در {و الصافات. ..} براى قسم است و در اين كه مقصود و مصداق اين آيه و دو آيه بعد چيست; ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد، از جمله: 1_ فرشتگان، 2_ مجاهدان راه خدا. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 2 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگانِ نهى كننده و سخت بازدارنده

فالزّجرت زجرًا

{زجر} به معناى منع

و بازداشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 4 - 1

1 - سوگند الهى ، به فرشتگان تقسيم كننده امور

فالمقسّم_ت أمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 2 - 2

2 - سوگند خداوند به فرشتگان پر نشاط و شاداب

و الن_شط_ت نشطًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 3 - 2

2 - سوگند خداوند ، به فرشتگانى كه در اجراى وظايف خويش شتابان اند .

و الس_بح_ت سبحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 4 - 4

4 - سوگند خداوند ، به فرشتگان پيشتاز

فالس_بق_ت سبقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 5 - 5

5 - سوگند خداوند به فرشتگان مدير و مدبّر

فالمدبّرت أمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 9 - 3

3 - خداوند در تأكيد بر وجود ترس و نگرانى در قيامت ، به فرشتگان سوگند ياد كرده است كه سريع و بانشاط براى تدبير امور و قبض ارواح از يكديگر سبقت مى گيرند .

و النازعات . .. قلوب يومئذ واجفة . أبص_رها خ_شعة

اين آيه و آيه قبل، جواب قسم هايى است كه در نخستين آيات سوره آمده بود.

سوگند به ملائكه قبض روح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 1 - 3

3 - سوگند خداوند به فرشتگان قبض كننده ارواح

و الن_زع_ت غرقًا

سوگند به ملائكه وحى

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان تلاوت گر وحىِ الهى و قرآن كريم بر انسان ها و پيامبران

فالتّلي_ت ذكرًا

مراد از {ذكر} وحى الهى و يا خصوص قرآن كريم است. طبق اين ديدگاه مقصود از تلاوت، تلاوت بر پيامبران و يا بر انسان هايى است كه خداوند به آنان با زبان وحى سخن گفته است و فرشتگان واسطه ابلاغ اين وحى بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 1 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان وحى

و المرسل_ت عرفًا

درباره سوگندهاى پنجگانه در آغاز اين سوره، سه تفسير عمده وجود دارد: 1_ تمام اين سوگندهاى پنجگانه، اشاره به {بادها و طوفان ها} است; 2_ همه سوگندها، اشاره به {فرشتگان وحى} است; 3_ سوگند اول و دوم ناظر به مسأله {بادها و طوفان ها} و سوگند سوم، چهارم و پنجم ناظر به القا و نشر وحى و آيات حق بهوسيله فرشتگان است. شاهد و دليل بر تفسير سوم، جداسازى اين دو دسته از سوگندها در آيات به وسيله {واو} است; در حالى كه بقيه به وسيله {فاء} به هم عطف شده اند كه نشانه ارتباط و پيوند آنها است. گفتنى است تفسير دوم و سوم، با سياق آيات سازگارتر است; از اين رو، مبناى برداشت ها قرار گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 2 - 3

3 - سوگند خداوند ، به فرشتگان وحى

فالع_صف_ت عصفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19

- مرسلات - 77 - 3 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان وحى

و الن_شرت نشرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 4 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان وحى

فالف_رق_ت فرقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 5 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان وحى

فالملقي_ت ذكرًا

سهولت نبوت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 60 - 2

2 - انتخاب پيامبران از ميان فرشتگان ، امرى آسان براى خداوند

و لو نشاء لجعلنا منكم مل_ئكة فى الأرض

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه آيه شريفه پاسخى باشد به انتظار مشركان مكه كه توقع فرشته بودن پيامبر را داشتند.

شرايط شفاعت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 26 - 11

11 - تأثير شفاعت فرشتگان ، منوط به مشيت و رضايت الهى ، در حق شفاعت شوندگان

إلاّ . .. لمن يشاء و يرضى

بنابراين كه مراد از {من} در {لمن يشاء} شفاعت شوندگان باشد، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

شرايط نزول ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 8 - 1

1- خداوند ، فرشتگان را جز به حق و همراه با مصلحت ، اعزام نمى كند .

ما ننزّل الملئكة إلاّ بالحقّ

{با} در {بالحق} براى مصاحبت است.

شفاعت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 6،7،10

6- ملائكه ، از حق شفاعت برخوردارند

.

لايشفعون إلاّلمن ارتضى

7- پندار مشركان در مستقل بودن فرشتگان در شفاعت

لايشفعون إلاّلمن ارتضى

از اين كه استقلال در شفاعت نفى شده، به دست مى آيد كه مشركان (مخاطبان اين آيه) چنين پندارى داشته اند.

10- جلب رضايت خداوند ، شرط برخوردار شدن از شفاعت شافعان ( فرشتگان و . . . )

لايشفعون إلاّلمن ارتضى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 26 - 1،5

1 - فرشتگان ، فاقد قدرت مستقل در شفاعت

و كم من ملك . .. إلاّ من بعد أن يأذن اللّه

5 - فرشتگان ، با تمامى عظمت مقام در عالم ملكوت ، نيازمند اذن الهى در شفاعت

و كم من ملك فى السم_وت لاتغنى شف_عتم شيئًا إلاّ من بعد أن يأذن اللّه

بنابراين كه {فى السماوات} كنايه از علوّ مقام باشد برداشت ياد شده به دست مى آيد.

شگفتى عقيده به انوثت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 150 - 4

4 - عقيده مشركان به اين كه ملائكه از جنس زن هستند ، امرى شگفت آور است .

أم خلقنا المل_ئكة إن_ثًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه استفهام مقدر در جمله {أم خلقنا. ..}، از نوع استفهام انكارى و تعجبى است.

شگفتى نزول ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 25 - 6

6 _ فرود ملائكه از آسمان به زمين در آستانه قيامت ، فرودى به دور از انتظار و شگفت آور

و نزّل المل_ئكة تنزيلاً

{تنزيلاً} مفعول مطلق براى {نزل} و به منظور بيان نزولى خاص و شگفت آور مى باشد.

شيطان و ملائكه امداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 14

14 _ شيطان در آستانه جنگ بدر ، فرشتگان امدادگر الهى را به روشنى مشاهده كرد .

إنى أرى ما لاترون

به قرينه آيه 9 و 12 از همين سوره مى توان گفت مراد از {ما لاترون} فرشتگانى بودند كه براى امداد لشكر ايمان در كارزار بدر حاضر شدند.

صداى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 39 - 2

2 _ پيام رسانى ملائكه به زكريّا ، از طريق ايجاد صوت *

فنادتة الملئكة

ندا عبارت است از: بلند كردن صدا و ظاهر ساختن آن. (مفردات راغب).

صعود ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 8 - 2

2- صعود و عروج ملائكه ، به دستور خداوند است .

ما ننزّل الملئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 4 - 8

8 - { عن على بن الحسين ( ع ) : . . .و إنّ للّه تبارك و تعالى بِقاعاً فى سماواته فمن عُرِجَ به إلى ها فقد عُرِجَ به إليه ألاتسمع اللّه عزّوجلّ يقول : { تعرج الملائكة و الروح إليه } . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . ..براى خداى تبارك و تعالى در آسمان ها، بقعه هايى هست، پس هر كس به يكى از آنها عروج داده شود، به سوى خدا عروج داده شده است. آيا كلام خداى عزّوجلّ را نشنيده اى كه مى فرمايد: (تعرج الملائكة و الروح إليه)...}.

صفات ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 17 - 4

4 - در ديدگاه مشركان مكه فرشتگان ، دختران خدا و همانند او در صفات

و إذا بشّر أحدهم بما ضرب للرحم_ن مثلاً

با توجه به اين كه {مَثَل} در آيه به معناى شبيه است، مى توان گفت كه مشركان مكه معتقد به همسانى فرشتگان با خدا بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 60 - 6

6 - خداوند ، قادر به آفرينش انسان هايى فرشته صفت هم چون عيسى ( ع ) *

و لو نشاء لجعلنا منكم مل_ئكة

گروهى از مفسران منظور از اين آيه را، ايجاد انسان هايى فرشته صفت دانسته اند كه در صدد رفع استبعاد مشركان نسبت به قدرت ويژه انسان هايى هم چون عيسى(ع) كه مى توانست مردگان را زنده كند و بيماران را شفا بخشد.

صفوف ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 1 - 1

1 - سوگند خداوند ، به فرشتگان صف در صف و منظم

و الصفّ_ت صفًّا

{واو} در {و الصافات. ..} براى قسم است و در اين كه مقصود و مصداق اين آيه و دو آيه بعد چيست; ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد، از جمله: 1_ فرشتگان، 2_ مجاهدان راه خدا. برداشت ياد شده مبتنى بر ديدگاه نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 165 - 1

1 - فرشتگان ، به صف ايستاده در خدمت اجراى فرمان هاى خداوند هستند .

و إنّا لنحن الصافّون

صفوف

ملائكه در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 22 - 4،9

4 - فرشتگان در قيامت ، در صف هايى منظّم ، حضور يافته ، به اجراى رسالت خويش خواهند پرداخت .

و الملك صفًّا صفًّا

كلمه هاى {صفّاً صفّاً} _ به تأويل {مصطفّين} (در صفوف منظم قرار گرفته) _ حال براى {المَلَك} است. {مَلَك} اسم جنس بوده و حرف {ال} در آن، براى استغراق است. برخى آن را مفرد {ملائكه} دانسته اند (مصباح) و برخى آن را از ريشه {مِلْك} و به معناى سياست گذار دانسته و گفته اند: شخص سياست گذار، اگر انسان باشد {مَلِك} و اگر فرشته باشد، {مَلَك} ناميده مى شود. اين كلمه در اصل {مأْلَك} و به معناى {رسالت} بوده است. (مفردات راغب)

9 - { على بن الحسن بن على بن فضّال عن أبيه قال : سألت الرضا ( ع ) . . . عن قول اللّه عزّوجلّ { و جاء ربّك و الملك صفّاً صفّاً } فقال : إنّ اللّه تعالى لايوصف بالمجىء و الذهاب تعالى عن الإنتقال إنّما يعنى بذلك و جاء أمر ربّك و الملك صفّاً صفّاً ;

على بن الحسن از پدرش روايت كرده كه گفت: از امام رضا(ع)، درباره سخن خداوند {و جاء ربّك و الملك صفّاً صفّاً} پرسيدم، فرمود: خداوند متعال به آمدن و رفتن توصيف نمى شود. او والاتر از انتقال يافتن است. مقصود اين است كه امر پروردگارت، فرارسد و فرشتگان صف اندر صف حاضر شوند}.

صلوات ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 1،12

1 - خداوند

و فرشتگان ، همواره ، بر پيامبر ( ص ) درود و صلوات مى فرستند .

إنّ اللّه و مل_ئكته يصلّون على النبىّ

{صلاة} مصدر ثلاثى {يصلّون} به معناى {دعا و تبريك و به عظمت ياد كردن} است (مفردات راغب).

12 - { عن ابن أبى حمزة عن أبيه قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ { إنّ اللّه و ملائكته يصلّون على النبىّ يا أيّها الذين آمنوا صلّوا عليه وسلّموا تسليماً } فقال : الصلاة من اللّه عزّوجلّ رحمة و من الملائكة تزكية و من الناس دعاء . . . ;

على بن ابوحمزه، از پدرش، روايت كرده كه: از امام صادق(ع) از اين سخن خداوند عزّوجلّ {إنّ اللّه و ملائكته يصلّون. ..} پرسيدم، فرمود: صلوات خداوند، همان رحمت و صلوات ملائكه به پاكى ياد كردن و صلوات مردم دعا است...}.

طبع ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 12

12- سرشت ملائكه ، سرشتى فرمان بردار در برابر خدا است .

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا . .. فسجدوا إلاّ إبليس كان من الجنّ

تصريح به ماهيت شيطان، پس از طرح تخلّف او و نيز اشاره به تفاوت ماهوى وى با فرشتگان، مى تواند اشاره به مطلب بالا داشته باشد.

عالم ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 71 - 5

5 - ارتباط داشتن آفرينش انسان با ملأاعلى ( عالم فرشتگان )

بالملأ الأعلى إذ يختصمون . .. إذ قال ربّك للمل_ئكة إنّى خ_لق بشرًا

گفتوگوى خداوند با فرشتگان در ملأ اعلى (عالم فرشتگان)، درباره آفرينش انسان، مى تواند گوياى

برداشت ياد شده باشد.

عبادات ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 19 - 6

6- مقربان الهى ( فرشتگان ) ، از عبادت خداوند تكبر نمىورزند .

و من عنده لايستكبرون

مقصود از {من عنده} _ طبق نظر مفسران _ فرشتگان است.

عبادت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 206 - 9

9 _ فرشتگان همواره با تواضع در برابر خدا وى را عبادت مى كنند و او را منزه مى دانند و تنها بر درگاه او سجده مى برند .

إن الذين عند ربك . .. و له يسجدون

بسيارى از مفسران برآنند كه مراد از {الذين عند ربك} فرشتگان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 15 - 7

7 - پرستش مخلوقات خدا ( فرشتگان ) و فرزند او انگاشتن آنان ، اقدامى ناسپاسانه و كفرآميز

و جعلوا له . .. إنّ الإنس_ن لكفور مبين

با توجه به فضاى آيات، مى توان استفاده كرد كه مشركان مكه فرشتگان را فرزند خدا مى دانستند و آنان را مورد پرستش قرار مى دادند. خداوند، پس از ياد كردن نعمت هاى خويش، اين پندار را نمونه بارز ناسپاسى مى شمارد.

عبوديت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 172 - 4،5،8

4 _ هيچيك از فرشتگان الهى حتى مقربان آنها از بندگى خدا ابايى ندارند .

لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للّه و لاالملئكة المقربون

كلمه {مقربون} در برداشت فوق صفت احترازى گرفته شده است، و چون فرشتگان مقرب از عبادت خدا

ابايى ندارند فرشتگان ديگر نيز بى ترديد چنان هستند.

5 _ شخصيت والاى مسيح ( ع ) و مقام بلند فرشتگان ، مانع آنها از بندگى خداوند نيست .

لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للّه و لاالملئكة المقربون

8 _ اشتراك فرشتگان و انسان ها در عبوديت و بندگى خداوند

لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للّه و لاالملئكة المقربون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 26 - 7

7- فرشتگان ، بندگان مقرب و مكرم خداوند هستند .

بل عباد مكرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 15 - 4

4 - فرشتگان ، بندگان خدا هستند ; نه فرزندان او .

و جعلوا له من عباده جزءًا

مراد از {عباد} _ به قرينه فرازهاى بعد _ فرشتگان هستند كه شرك پيشه گان عصر بعثت، آنان را فرزندان خدا مى پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 - 2

2 - بندگى خداوند ، ويژگى اصلى فرشتگان

الذين هم عب_د الرحم_ن

از اين كه خداوند در مقام معرفى فرشتگان، صفت عبوديت را به آنان نسبت داده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

عتيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 18 - 4

4_ { رقيب } و { عتيد } ، دو فرشته ناظر بر اعمال هر انسان *

عن اليمين و عن الشمال قعيد . .. لديه رقيب عتيد

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {رقيب} و {عتيد}، اسم دو فرشته باشد كه يكى از سمت راست و ديگرى از سمت چپ، ناظر

و نگارنده اعمال اند. در اين صورت {واو} عطف محذوف است.

عجز ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 32 - 1

1 - فرشتگان ، ناآگاه به حقايق عرضه شده بر آنان و ناتوان از بيان اسامى آنها

ثم عرضهم على الملئكة . .. قالوا سبحنك لاعلم لنا إلا ما علمتنا

عرضه موجودات بر ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 31 - 6

6 _ خداوند ، موجودات هستى را بر فرشتگان عرضه كرد و از آنان خواست تا اسامى آنها را بيان كند .

ثم عرضهم على الملئكة فقال أنبئونى بأسماء هؤلاء

{أنبئوا} فعل امر از مصدر {انباء} است و انباء به معناى خبر دادن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 32 - 1،9

1 - فرشتگان ، ناآگاه به حقايق عرضه شده بر آنان و ناتوان از بيان اسامى آنها

ثم عرضهم على الملئكة . .. قالوا سبحنك لاعلم لنا إلا ما علمتنا

9 - هدف از فرمان خدا به فرشتگان ( در بيان نام هاى حقايق ) ، يادآورى عالمانه و حكيمانه بودن افعال الهى و آگاه ساختن آنان به برترى علمى آدم ( ع ) بود .

أنبئونى بأسماء هؤلاء . .. قالوا سبحنك ... إنك أنت العليم الحكيم

عصمت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 50 - 5

5- فرشتگان ، پيوسته از اوامر و دستورات خدا اطاعت كرده و از آن سرپيچى نمى كنند ( عصمت از نافرمانى )

و المل_ئكة . ..

و يفعلون ما يؤمرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 27 - 7

7- عصمت ملائكه از خطا و نافرمانى

لايسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون

تسليم و منقاد بودن فرشتگان در برابر خداوند و نيز تنها به فرمان خدا عمل كردن، حاكى از عصمت آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 6 - 14

14 - فرشتگان ، مصون از خطا و معصوم از گناه و نافرمانى اند .

لايعصون اللّه ما أمرهم و يفعلون ما يؤمرون

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {لايعصون اللّه. ..} عصمت فرشتگان و {يفعلون ما يؤمرون} اشاره به مصونيت آنان از خطا در انجام وظايف داشته باشد.

عظمت خلقت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 11 - 3

3 - عظمت آفرينش آسمان ها ، زمين ، فرشتگان و ديگر موجودات آسمانى

أهم أشدّ خلقًا أم من خلقنا

عقيده به انوثت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 150 - 2

2 - مشركان ، معتقد بودند كه ملائكه از جنس زن هستند .

أم خلقنا المل_ئكة إن_ثًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 16 - 1،5

1 - مشركان عصر جاهلى ، فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند .

و جعلوا له من عباده جزءًا . .. أم اتّخذ ممّا يخلق بنات

مراد از {ما يخلق} _ به قرينه فرازهاى بعد _ فرشتگان هستند.

5 - مشركان جاهلى ، با وجود اعتقاد به مخلوق

بودن فرشتگان ، آنان را دختر خدا مى پنداشتند .

أم اتّخذ ممّا يخلق بنات

لحن آيه شريفه نشان مى دهد كه مشركان مكه، مخلوق بودن فرشتگان را پذيرفته بودند و خداوند آنان را مورد سرزنش قرار مى دهد كه چگونه در ميان مخلوقات، آنچه راكه خود نمى پسندند، به او نسبت مى دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 - 1

1 - مشركان عصر جاهليت ، معتقد به مؤنث بودن فرشتگان

و جعلوا المل_ئكة . .. إن_ثًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 21 - 3

3 - اعراب جاهلى ، معتقد به دختر بودن فرشتگان

أفريتم اللّ_ت و العزّى . .. ألكم الذّكر و له الأُنثى

از ارتباط ميان آيات، مى توان استفاده كرد كه مشركان، فرشتگان را دختران خدا و بت ها را مظهرى براى آنها مى پنداشتند. بدين جهت اسامى مؤنث براى بت ها، (لات و...) برمى گزيدند.

عقيده به خويشاوندى خدا با ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 158 - 4

4 - مشركان ، معتقد به وجود پيوند خويشاوندى ( پدر و فرزندى ) ميان خدا و فرشتگان

و جعلوا بينه و بين الجنّة نسبًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه جمله {و جعلوا بينه و بين الجنّة نسباً} تأكيد دختر نبودن ملائكه براى خدا و نفى فرزنددار بودن او است كه در آيات پيشين از آن ياد شده است (أم خلقنا الملائكة إناثاً. .. ليقولون . ولد اللّه...).

عقيده به مخلوقيت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 16 - 5

5 - مشركان جاهلى ، با وجود اعتقاد به مخلوق بودن فرشتگان ، آنان را دختر خدا مى پنداشتند .

أم اتّخذ ممّا يخلق بنات

لحن آيه شريفه نشان مى دهد كه مشركان مكه، مخلوق بودن فرشتگان را پذيرفته بودند و خداوند آنان را مورد سرزنش قرار مى دهد كه چگونه در ميان مخلوقات، آنچه راكه خود نمى پسندند، به او نسبت مى دهند.

عقيده به مقامات ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 50 - 10

10- مشركان براى ملائكه ، مقامات و رتبه عالى معتقد بودند .

و المل_ئكة و هم لايستكبرون . يخافون ربّهم

احتمال دارد اختصاص به ذكر ملائكه از ميان موجودات، براى بيان انقياد آنان در برابر خداوند به خاطر عقيده مشركان به مقامات عاليه ملائكه باشد و خداوند با تأكيد بر منقاد بودن آنان، مشركان را به كسب چنين روحيه اى دعوت مى كند.

عقيده به ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 27،28

27_ مصريان عصر يوسف ( ع ) ، معتقد به وجود فرشتگان و زيبايى آنها

إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

28_ اعتقاد به وجود فرشتگان ، باورى ريشه دار در تاريخ بشر

إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 10

10 - اعتقاد مردم عصر نوح به وجود فرشتگان

و لوشاء اللّه لأنزل مل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 40 - 6

6 - اعتقاد مشركان

به موجوداتى به نام ملائكه در عالم

و يوم يحشرهم . .. ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم كانوا يعبدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 14 - 10

10 - اعتقاد قوم عاد و ثمود ، به وجود پروردگار و فرشتگان

قالوا لو شاء ربّنا لأنزل مل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 53 - 8

8 - وجود فرشتگان ، مورد اعتقاد و پذيرش فرعونيان

أو جاء معه المل_ئكة

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه سخن فرعون، از روى اعتقاد و باور باشد، و نه از باب مماشات با موسى(ع).

عقيده ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 28 - 18

18- علم و عقيده ملائكه به آگاهى خداوند از كردار انسانها

بلى إن الله عليم بما كنتم تعملون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بلى إن الله . ..} كلام ملائكه در برابر ادعاى كافران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 41 - 3

3 - ملائكه ، خداوند را از داشتن شريك در عبادت منزه مى دانند .

أه_ؤلاء إيّاكم كانوا يعبدون . قالوا سبح_نك

علم به عالم ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 69 - 1

1 - پيامبراسلام ( ص ) ، از ملأ اعلى ( عالم فرشتگان ) جز از راه وحى آگاهى نداشت .

ما كان لى من علم بالملأ الأعلى

طبق نظر مفسّران، مقصود از {ملأ الأعلى} فرشتگان است. با توجه به آيه بعد، استفاده مى

شود كه آگاه نبودن پيامبر(ص) از ملأ اعلى (مضمون آيه مورد بحث) مربوط به طرق عادى است و آن حضرت از راه وحى به آن عالم آگاه بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 70 - 1،7

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور به ابلاغ چگونگى آگاه شدنش از ملأ اعلى ( عالم فرشتگان ) و منشأ اطلاعات و اخبارش درباره آدم ( ع ) ، فرشتگان و . . .

ما كان لى من علم بالملأ الأعلى . .. إن يوحى إلىّ

7 - ممكن نبودن آگاهى از ملا اعلى ( عالم فرشتگان ) جز از راه وحى

ما كان لى من علم بالملأ الأعلى . .. إن يوحى إلىّ إلاّ أنّما أنا نذير

علم خدا به صعود ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 4 - 9

9 - آگاهى خداوند ، به هر آنچه از آسمان به زمين نازل مى شود ( باران ، فرشتگان ، تابش خورشيد ، ماه ، ستارگان و . . . ) و هر آنچه از زمين به آسمان بالا مى رود ( بخار آب ، فرشتگان ، اعمال مردمان و . . . )

يعلم . .. و ما ينزّل من السّماء و ما يعرج فيها

علم خدا به نزول ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 4 - 9

9 - آگاهى خداوند ، به هر آنچه از آسمان به زمين نازل مى شود ( باران ، فرشتگان ، تابش خورشيد ، ماه ، ستارگان و

. . . ) و هر آنچه از زمين به آسمان بالا مى رود ( بخار آب ، فرشتگان ، اعمال مردمان و . . . )

يعلم . .. و ما ينزّل من السّماء و ما يعرج فيها

علم غيب ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 7

7 _ فرشتگان مطمئن به فسادگرى و خونريزى انسان ، پيش از آفرينش وى

قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء

{سفك} (مصدر يسفك) به معناى ريختن است و {من . .. يسفك الدماء} (كسى كه ... خونها خواهد ريخت) كنايه از كشتارهاى فراوان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 8 - 6

6 - اطلاعات و اخبار غيبى مربوط به اهل زمين ، در اختيار فرشتگان آسمان قرار دارد .

لايسّمّعون إلى الملإالأعلى

علم ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 11

11 _ فرشتگان داراى ادراك و آگاهى و توانا بر اظهار نظر و تحليل وقايع

قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 33 - 3

3 - فرشتگان در پى با خبر شدن از نام هاى حقايق هستى ، دانستند كه آسمان ها و زمين داراى غيب و نهان است .

فلمّا أنبأهم . .. قال ألم أقل لكم إنى أعلم غيب السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 172 - 11

11 _ علم و ايمان

حضرت عيسى ( ع ) و فرشتگان مقرب الهى به قيامت و محشور شدن به پيشگاه خداوند ، مانع استكبار آنان از بندگى خدا

لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للّه و لاالملئكة . .. فسيحشرهم إليه جميعاً

جمله {و من . ..} جمله حاليه و بيان علت از جمله سابق است. يعنى امكان ندارد مسيح و فرشتگان از عبادت خدا امتناع كنند ; چون حشر انسان و ملائكه به سوى خدا حتمى است و مسيح و فرشتگان از آن آگاهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 2 - 14

14 _ عن أبى عبداللّه(ع) فى قوله: {قضى أجلا و أجل مسمى عنده} قال: الأجل الأول هو ما نبذه إلى الملائكة و الرسل و الأنبياء و الأجل المسمى عنده هو الذى ستره اللّه عن الخلائق.

امام صادق(ع) درباره سخن خداوند {قضى أجلا . .. } فرمود: اجل اول، اجلى است كه خداوند فرشتگان و رسولان و انبيا را از آن آگاه نموده و اجل معين را كه نزد اوست، از تمام خلايق پنهان داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 28 - 18

18- علم و عقيده ملائكه به آگاهى خداوند از كردار انسانها

بلى إن الله عليم بما كنتم تعملون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بلى إن الله . ..} كلام ملائكه در برابر ادعاى كافران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 7

7 - اطلاع فرشتگان از بهشت برين و خصوصيات آن

تتنزّل عليهم المل_ئكة . .. و أبشروا بالجنّة ... و

لكم فيها ما تدّعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 79 - 2

2 - دانش و آگاهى فرشتگان ، نسبت به حقايق ثبت شده در لوح محفوظ

فى كت_ب مكنون . لايمسّه إلاّ المطهّرون

در صورتى كه ضمير {لايمسّه} به {كتاب مكنون} بازگردد، مراد از {مسّ} (لمس كردن)، آگاهى و اطلاع يافتن و مراد از {المطهّرون} فرشتگان الهى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 85 - 2

2 - خداوند و فرشتگان مرگ ، از افراد حاضر در كنار محتضر ، به وى نزديك تر و به وضع و حال او آگاه تراند .

و نحن أقرب إليه منكم

علم ملائكه ثبت عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 12 - 1

1 - كاتبان نامه عمل ، به تمامى كار ها و نيت هاى انسان آگاه اند .

يعلمون ما تفعلون

دانستن تمام ويژگى هاى {عمل}، بدون دانستن انگيزه انجام دادن آن، امكان پذير نيست. بنابراين علم به {ماتفعلون}، علم به هدف از انجام دادن آن نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 13 - 3

3 - كاتبان نامه عمل از انجام دادن كار هاى خير ابرار آگاه شده ، آن را ثبت مى كنند .

ك_تبين . يعلمون ما تفعلون . إنّ الأبرار لفى نعيم

علم ملائكه عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 32 - 3،7

3 - فرشتگان مأمور عذاب قوم لوط ، به حضور كسانى

از قوم لوط كه شايسته نجات اند ، آگاه بودند .

قالوا نحن أعلم بمن فيها لننجّينّه

7 - ملائكه عذاب قوم لوط ، پيشاپيش از عذاب شدن همسر لوط خبر داشتند و او رااز نجات يافتگان نمى دانستند .

لننجّينّه و أهله إلاّ امرأته كانت من الغ_برين

{غابر} ماندنِ پس از سپرى شدن چيزى است كه با او بوده است (مفردات راغب)

عمل به تكليف ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 7

7- همه فرشتگان ، بى چون و چرا و بى درنگ ، از فرمان الهى به سجده در برابر آدم ، اطاعت كردند .

و إذ قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم فسجدوا

حرف فاء در {فسجدوا} بر تعقيب بدون مهلت دلالت دارد; يعنى، فرمان سجده به دون تأخير انجام پذيرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 165 - 1

1 - فرشتگان ، به صف ايستاده در خدمت اجراى فرمان هاى خداوند هستند .

و إنّا لنحن الصافّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 2 - 4

4 - فرشتگان وحى ، همچون طوفان با سرعت بسيار مأموريت خود را دنبال مى كردند .

فالع_صف_ت عصفًا

{عاصفات} از نظر لغوى، به معناى تندبادها و طوفان ها است و اگر مقصود از آن، فرشتگان باشد، در اين كلام تشبيه و استعاره به كار رفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 2 - 1

1 - فرشتگان در انجام مأموريت هاى خويش ، سرشار از نشاط و به دور از هرگونه كسالت

اند .

و الن_شط_ت نشطًا

نشاط، نقطه مقابل كسالت است و به كسى كه براى انجام كارى طيب نفس داشته باشد، {ناشط} مى گويند. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 3 - 1،2

1 - فرشتگان در انجام دادن وظايف خويش ، پرتحرك و شتابان اند .

و الس_بح_ت سبحًا

{سبح}; يعنى، حركت سريع در آب يا هوا. (مفردات راغب)

2 - سوگند خداوند ، به فرشتگانى كه در اجراى وظايف خويش شتابان اند .

و الس_بح_ت سبحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 4 - 1

1 - فرشتگان ، در حركت شتابان خود براى انجام دادن مأموريت هاى الهى ، بر يكديگر سبقت مى گيرند .

فالس_بق_ت سبقًا

{فاء} براى تعقيب بوده و بيانگر اين است كه فرشتگان، پس از خروج از جايگاه خويش و حركت سريع به سوى مأموريتشان، درصدد آنند كه از يكديگر سبقت بگيرند.

عمل ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 1

1- خداوند به تمامى گفتار و كردار ملائكه و گذشته و حال آنان آگاه است .

يعلم ما بين أيديهم و ما خلفهم

عوامل استغفار ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 18

18 - استغفار فرشتگان براى آدميان ، در پى مشاهده غفلت زمينيان از عظمت خداوندى

و هو العلىّ العظيم . .. و يستغفرون لمن فى الأرض

بنابراين كه آيه درصدد بيان عظمت خداوند باشد و قهراً استغفار فرشتگان براى اهل زمين مى تواند از اين جهت باشد كه مردم غافل از

عظمت خدايند.

عوامل انقياد ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 2

2- آگاهى ملائكه از علم مطلق خداوند به تمامى گفتار و رفتار و حالات ، موجب انقياد آنان و بازدارنده ايشان از هرگونه نافرمانى

لايسبقونه . .. بأمره يعملون . يعلم ما بين أيديهم و ما خلفهم

جمله {يعلم ما. ..} مى تواند در حكم تعليل براى آيه قبل (لايسبقونه... بأمره يعملون) باشد; يعنى، چون فرشتگان آگاه اند كه خداوند به تمامى حركات آنان دانا است، از اين رو گوش به فرمان خدا و تسليم محض او هستند.

عوامل تسبيح ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 6

6 - عظمت وحى ، موجب تسبيح و ستايش فرشتگان

كذلك يوحى إليك . .. و المل_ئكة يسبّحون بحمد ربّهم

جمله {و الملائكة . ..} عطف بر جمله {تكاد السماوات ...} است. بنابراين عظمت وحى به هنگام نزول به زمين، همان گونه كه آسمان ها را در آستانه فروپاشى قرار مى دهد، فرشتگان را نيز به تسبيح و تقديس خدا وا مى دارد.

عوامل تقرب ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 26 - 8

8- عبوديت فرشتگان ، مايه قرب و كرامت آنان به درگاه الهى است .

بل عباد مكرمون

از توصيف فرشتگان به {عباد} (بندگان) برداشت ياد شده به دست مى آيد.

عوامل تكريم ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 26 - 8

8- عبوديت فرشتگان ، مايه قرب و كرامت آنان به درگاه الهى

است .

بل عباد مكرمون

از توصيف فرشتگان به {عباد} (بندگان) برداشت ياد شده به دست مى آيد.

عوامل حمد ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 6

6 - عظمت وحى ، موجب تسبيح و ستايش فرشتگان

كذلك يوحى إليك . .. و المل_ئكة يسبّحون بحمد ربّهم

جمله {و الملائكة . ..} عطف بر جمله {تكاد السماوات ...} است. بنابراين عظمت وحى به هنگام نزول به زمين، همان گونه كه آسمان ها را در آستانه فروپاشى قرار مى دهد، فرشتگان را نيز به تسبيح و تقديس خدا وا مى دارد.

عوامل عبوديت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 - 3

3 - توجه فرشتگان به رحمت گسترده الهى ، عامل عبادت هميشگى آنان به درگاه حق *

المل_ئكة الذين هم عب_د الرحم_ن

ذكر {عباد الرحمان} به جاى {عباد اللّه} و امثال آن، مى تواند نشانگر اين نكته باشد كه ملائكه با توجه به رحمت گسترده خداوند، به عبادت او روى آورده اند.

غفلت از نقش ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 95 - 7

7 _ استبعاد مشركان از بشر بودن رسول ، ناشى از دم توجه آنان به وساطت ملائكه ميان خدا و پيامبران است . *

قل لو كان فى الأرض مل_ئكة يمشون مطمئنين لنزّلنا عليهم من السّماء ملكًا رسولاً

آيه فوق، مى تواند در مقام پاسخ به مشركان باشد. با اين بيان كه مشركان، بعيد مى شمردند كه فردى از بشر با خداى جهان ارتباط داشته باشد.آيه جواب مى دهد كه: پيامبران، بىواسطه

وحى تلقى نمى كنند; بلكه اصولاً بين خدا و زمينيان، ملكى واسطه وحى است.

فضايل ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 49 - 5

5- فرشتگان ، داراى جايگاهى برتر در ميان موجودات زنده عالم

و لله يسجد ما فى السموت و ما فى الأرض من دابّة و المل_ئكة

تخصيص به ذكر ملائكه از ميان ساير موجودات، مى تواند حاكى از جايگاه برتر آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 - 6

6 - ابليس ، بر اطاعت از خداوند يا معصيت او ، مجبور نبود .

فسجدوا لأدم إلاّإبليس أبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 26 - 7

7- فرشتگان ، بندگان مقرب و مكرم خداوند هستند .

بل عباد مكرمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 27 - 1،2

1- خضوع و ادب فرشتگان در برابر خداوند ، تا آن جا است كه آنان در سخن گفتن از او پيشى نمى گيرند .

لايسبقونه بالقول

2- ملائكه ، بهره مند از نطق و كلام

لايسبقونه بالقول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 6

6 - ملائكه ، موجوداتى با فضيلت در پيش گاه خداوندند .

إنّ اللّه و مل_ئكته

آوردن ضمير مضاف اليه براى ملائكه، با اين كه امكان ذكر آن بدون ضميرِ ياد شده بود، براى بيان شرافت و عظمت آنان است. به عبارت ديگر، اضافه {ملائكه} به ضمير {ه} _ كه مرجع آن خدا است _ اضافه تشريفى است.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 8 - 2،6

2 - فرشتگان ، موجوداتى والا مرتبه و بس شريف اند .

لايسّمّعون إلى الملإالأعلى

{ملأ} به معناى جماعت داراى شأن و منزلت است و صفت {الأعلى} براى آن، صفت تشريفى است; يعنى، بسيار شريف و والا مقام. گفتنى است كه بيش تر مفسران برآنند كه مقصود از {ملأ الأعلى} فرشتگان هستند.

6 - اطلاعات و اخبار غيبى مربوط به اهل زمين ، در اختيار فرشتگان آسمان قرار دارد .

لايسّمّعون إلى الملإالأعلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 69 - 3

3 - فرشتگان ، موجوداتى والا مرتبه و بس شريف

بالملأ الأعلى

{ملأ} به معناى جماعت داراى شأن و منزلت است و صفت {الأعلى} براى آن صفت تشريفى است; يعنى، بسيار شريف و والا مقام.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 72 - 11

11 - انسان ، داراى مقام و شرافتى فراتر و برتر از فرشتگان *

فإذا سوّيته . .. فقعوا له س_جدين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه خداوند در ضمن چهار آيه قبل فرشتگان را از {ملأ أعلى} (موجودات برين) معرفى كرده است; ولى در اين آيه به آنان فرمان داد كه بايد در برابر آدم سجده كنند. ناگفته نماند مقصود از آدم و انسان همه انسان ها نيست; بلكه افرادى اند كه در پرتو ايمان و عمل صالح، سير كمال را پيموده و به خدا نزديك شده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7

- 6

6 - فرشتگان ، داراى ايمان راستين و كامل به خداوند

و يؤمنون به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 24 - 5

5 - ملائكه ، موجوداتى گرامى و ارزشمند

ضيف إبرهيم المكرمين

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه {المكرمين} وصفى باشد كه ملائكه آن را بالذات داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 2 - 4

4 - فرشتگانِ عازم به اجراى فرمان هاى الهى و ترك كننده مقر خود براى تدبير امور جهان ، داراى مقامى ارجمند در پيشگاه خداوند

و الن_شط_ت نشطًا

{ناشط}، ممكن است به معناى چيزى باشد كه از مكانى خارج و به مكان ديگر انتقال پيدا مى كند (قاموس). سوگند خداوند به فرشتگان {ناشط}، نشانه تحسين خروج و انتقال آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 3 - 1،3

1 - فرشتگان در انجام دادن وظايف خويش ، پرتحرك و شتابان اند .

و الس_بح_ت سبحًا

{سبح}; يعنى، حركت سريع در آب يا هوا. (مفردات راغب)

3 - فرشتگان پى گير فرمان هاى الهى ، داراى مقامى ارجمند در پيشگاه خداوند

و الس_بح_ت سبحًا

فضايل ملائكه قبض روح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 1 - 2

2 - فرشتگان مأمور قبض روح ، داراى مقامى رفيع در پيشگاه خداوند

و الن_زع_ت غرقًا

قسم خوردن خداوند به فرشتگان مرگ، نشانه ارجمندى آنان در نزد او است.

فضايل ملائكه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 16 - 3

3 -

سفيران الهى و واسطه هاى ابلاغ قرآن ، فرشتگانى ارجمند و درست كاراند .

بأيدى سفرة . كرام بررة

برداشت ياد شده، براساس معناى سفارت (رسالت) در {سفرة} است و به احتمالى كه در توضيح 4 در آيه قبل مطرح شد، نظر دارد.

فلسفه صعود ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 4 - 1

1 - عروج و صعود ملائكه و جبرئيل به سوى خدا ( به صعودگاه ها و جايگاه هاى بلند مرتبه ) در قيامت براى دريافت فرامين الهى و اجراى آن

تعرج المل_ئكة و الروح إليه

مقصود از {روح} روح الامين و جبرئيل است. ضمير در {إليه} به {اللّه} بازمى گردد; به اين اعتبار كه خداوند كه صاحب معارج است. بر اين اساس مقصود آيه شريفه، اين حقيقت است كه فرشتگان براى دريافت فرمان هاى الهى، به صعودگاه و جايگاه دريافت آنها عروج مى كنند و چون خداوند صاحب اين جايگاه ها و صعودگاه ها است، فرشتگان در حقيقت به سوى او عروج خواهند كرد.

فلسفه ملائكه پرستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 22 - 1

1 - پيروى از سنت نياكان ، تنها دليل مشركان بر پرستش فرشتگان

و جعلوا من عباده جزءًا . .. بل قالوا إنّا وجدنا ءاباءنا على أُمّة و إنّا على ءاث

فلسفه نزول ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 2 - 12

12- هدف از نزول فرشتگان بر بندگان منتخب ، رساندن پيام الهى به آنان است .

ينزّل المل_ئكة . .. أن أنذروا أنه لا إل_ه

إلاّ أنا

قبول استغفار ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 13

13 - استغفار ملائكه براى زمينيان ، مورد پذيرش خداوند است .

و يستغفرون لمن فى الأرض ألا إنّ اللّه هوالغفور الرحيم

قدرت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 33 - 13

13 - فرشتگان ، توانا بر اخفاى امور خويش بر ديگران فرشتگان

أعلم ما تبدون و ما كنتم تكتمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 82 - 4

4_ خداوند ، به دست فرشتگان مهمان لوط ، ديار قوم لوط را تخريب كرد و آنان را هلاك ساخت .

إنا أُرسلنا إلى قوم لوط . .. إنا رسل ربك ... فلما جاء أمرنا جعلنا ع_ليها سافلها

از اينكه خداوند، فرشتگان را براى تخريب ديار قوم لوط مى فرستد (إنا اُرسلنا إلى قوم لوط) و در عين حال تخريب آن ديار و نزول عذاب را به خودش نسبت مى دهد (جعلنا عاليها سافلها) چنين استفاده مى شود كه: فرشتگان به منزله وسيله اى براى نزول عذاب بوده و كار آنها جلوه اى از فعل خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 1 - 10

10 - توانايى و نقش آفرينى ملائكه در جهان متفاوت است .

أُولى أجنحة مثنى و ثل_ث و رب_ع

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه پروبال فرشتگان، كنايه از توانايى و قدرت جولان آنان در جهان باشد. در مَثَل مى گويند: فلانى پروبالش سوخته و يا شكسته شده; كنايه

از اين كه نيروى حركت و توانايى از او سلب گرديده است.

قوم لوط و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 67 - 1

1- قوم لوط ، پس از اطلاع از ورود مهمانان به خانه لوط ( ع ) شادى كنان به سراغ آنان شتافتند .

و جاء أهل المدينة يستبشرون

كاردانى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 5 - 2

2 - كاردانى و مهارت فرشتگان ، در اداره و تدبير جهان

فالمدبّرت أمرًا

كافران مكه و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 7 - 5،6

5- ملائكه ، به عنوان موجودات آسمانى شناخته شده براى كافران مكه

قالوا . .. لو ما تأتينا بالملئكة إن كنت من الصدقين

6- كافران و مشركان مكه ، ملائكه را موجوداتى قابل احساس براى همگان مى دانستند .

قالوا . .. لو ما تأتينا بالملئكة

از تعبير {لو ما تأتينابالملئكة} (چرا فرشته اى نمى آورى؟) استفاده مى شود كه آنان، فرشتگان را موجوداتى محسوس و قابل رؤيت مى دانستند.

كافران و رؤيت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 10

10 _ { عن أبى جعفر ( ع ) إذا أراد اللّه قبض روح الكافر ، قال : يا ملك الموت انطلق أنت و أعوانك إلى عدوّى . . . فاقبض روحه حتّى تكبه فى النار . . . فإذا بلغت الحلقوم ضربت الملائكة وجهه و دبره . . . و ذلك قوله { يوم يرون الملائكة لابشرى يومئذ

للمجرمين و يقولون حجراً محجوراً } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: زمانى كه خداوند اراده قبض روح كافر را كند، به ملك الموت امر مى نمايد كه همراه يارانت به سوى دشمن من برويد. .. پس بگير روحش را تا آنكه او را به روى در آتش افكنى ... آن هنگام كه جان او به گلو مى رسد، ملائكه بر صورت و پشت او مى زنند ... و اين سخن خداوند است: {يوم يرون الملائكة لابشرى يومئذ للمجرمين...}.

كافران و نبوت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 4

4 _ كافران، مدعى عدم شايستگى بشر براى احراز مقام رسالت و اختصاص آن به فرشتگان

و لو جعلنه ملكا

كثرت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 26 - 6

6 - كثرت شمار فرشتگان ، در عالم ملكوت

و كم من ملك فى السم_وت

با توجه به اين كه {كم} خبريه و براى كثرت است، مطلب بالا استفاده مى شود.

كرامت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 26 - 7

7- فرشتگان ، بندگان مقرب و مكرم خداوند هستند .

بل عباد مكرمون

كفر به ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 136 - 8

8 _ كافرانِ به خدا ، ملائكه ، كتب آسمانى ، پيامبران الهى و روز قيامت ، در گمراهى ژرف

و من يكفر باللّه و ملئكته و كتبه و رسله و اليوم الأخر فقد ضل ضللا بعيداً

كفر دشمنان

ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 98 - 6

6 - دشمنان خدا و پيامبران و فرشتگان ، كافرند .

من كان عدواً للّه . .. فإن اللّه عدو للكفرين

مقتضاى كلام آن بود كه به جاى {الكافرين} ضمير {هم} آورده شود. اين جا به جايى حاوى دونكته است: 1_ تصريح به اينكه توصيف شدگان كافرند. 2_ علت دشمنى خدا با آنان، كفر ايشان است. بنابراين معناى آيه چنين مى شود: كسانى كه با خدا و ... دشمنند خدا دشمن آنهاست; زيرا آنان كافرند.

كمينگاه ملائكه عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 21 - 1

1 - جهنم ، جاى كمين مأموران عذاب است .

إنّ جهنّم كانت مرصادًا

{مرصاد}، به معناى مكان نگاهبانان و كمين گاه مراقبان است (لسان العرب). برخى از مفسران، آن را مبالغه در {راصد} مى دانند. در اين صورت مفاد آيه شريفه اين است كه جهنم خود در كمين مردم است.

كيفيت سجده ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 73 - 2

2 - هم زمان و دسته جمعى بودن سجده ملائكه در برابر آدم ( ع )

فسجد المل_ئكة كلّهم أجمعون

مقصود از {أجمعون} _ به خاطر آمدن {كلّهم} _ دفعى و دسته جمعى بودن عمل سجده است; يعنى، {كلّهم} ناظر به سجده همگانى و بدون استثناى فرشتگان و {أجمعون} اشاره به دسته جمعى و دفعى بودن آن سجده است.

كيفيت ورود ملائكه بر لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 62 -

1

1- ورود فرشتگان بر حضرت لوط ( ع ) به صورت دسته جمعى و در قيافه مردان ناشناس بود .

قال إنكم قوم منكرون

{قوم} از نظر ريشه لغوى به معناى دسته اى از مردان است (مفردات راغب). آمدن ضماير {إنكم} و {منكرون} به صورت جمع مذكر، مؤيد برداشت فوق است.

گروههاى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 6،7

6 _ گروهى از فرشتگان عهده دار رسالتها و مأموريتهايى از جانب خداوند هستند.

إذا جاءتهم رسلنا يتوفونهم

7 _ فرشتگانى از جانب خداوند مأمور گرفتن جان آدميان هستند.

حتى إذا جاءتهم رسلنا يتوفونهم

گروههاى ملائكه در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 22 - 7

7 - فرشتگان در قيامت ، در رده هاى مختلف دسته بندى شده و هر دسته مأموريتى ويژه دارند .

صفًّا صفًّا

گسترش قدرت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 1 - 13

13 - قدرت و نقش آفرينى ملائكه در جهان ، با مشيت الهى در حال گسترش و توسعه است .

جاعل المل_ئكة رسلاً أُولى أجنحة . .. يزيد فى الخلق ما يشاء

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه مقصود از {الخلق} فرشتگان و مراد از {ازدياد} زياد كردن بال هاى آنان باشد (بال ها كنايه از قدرت است).

گفتگو با ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 17 - 11،12

11- ديدن فرشتگان و سخن گفتن با آنان ، در انحصار پيامبران نيست .

فأرسلنا إليها روحنا فتمثّل لها بشرًا

سويًّا

ظاهراً حضرت مريم(س) از مقام نبوت برخوردار نبوده است، ولى در عين حال به مشاهده فرشته و سخن با او نائل مى گردد. براين اساس، مشاهده فرشتگان در انحصار پيامبران نيست.

12- زن ، موجودى توان مند بر عروج به درجات بالاى معنويت و ملاقات و گفتوگو با فرشتگان

فأرسلنا إليها روحنا فتمثّل لها بشرًا سويًّا

گفتگوى ابراهيم(ع) با ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 32 - 2

2 - حضرت ابراهيم ( ع ) با ملائكه درباره عذاب قوم لوط ، با وجود حضرت لوط ( ع ) در ميان آنان به گفت وگو پرداخت .

قالوا إنّا مهلكوا أهل ه_ذه القرية . .. قال إنّ فيها لوطًا قالوا نحن أعلم بمن فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 33 - 1

1 - ملائكه عذاب قوم لوط ، پس از گفتوگو با ابراهيم ( ع ) ، به ديار آن قوم رفتند و بر لوط ( ع ) وارد شدند .

و لمّا جاءت رسلنا إبرهيم . .. و لمّا أن جاءت رسلنا لوطًا

گفتگوى خدا با ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 4،5،26

4 - گفتگوى خدا و فرشتگان درباره خلقت و خلافت انسان

و إذ قال ربّك للملئكة . .. قالوا أتجعل فيها من يفسد ... قال إنى أعلم ما لاتعلمون

5 - خداوند تقدير خويش را بر خلقت و خلافت انسان در زمين ، به فرشتگان اعلام كرد .

و إذ قال ربّك للملئكة إنى جاعل فى الأرض خليفة

26 _ داستان خلقت

و خلافت آدم ( ع ) و محاوره خدا و فرشتگان درباره او ، داستانى آموزنده و شايان دقت

و إذ قال ربك للملئكة . .. إنى أعلم ما لاتعلمون

كلمه {إذ} مفعول براى فعل مقدر {اذكر} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 41 - 4

4 - گفت وگوى خداوند با فرشتگان در قيامت ، درباره اعتقادات مشركان

ثمّ يقول للمل_ئكة . .. قالوا سبح_نك

گفتگوى ساره با ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 72 - 5

5_ گفتوگوى ساره ( همسر ابراهيم ) با فرشتگان

فبشّرن_ها بإسح_ق . .. قالت ي_ويلتى ءألد و أنا عجوز و ه_ذا بعلى شيخًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 30 - 2

2 - هم سخن شدن همسر ابراهيم ( ع ) با فرشتگان بشارت دهنده

قالت عجوز عقيم . قالوا كذلك قال ربّك

گفتگوى لوط(ع) با ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 33 - 13

13 - پس از حضور فرشتگانِ مأمور عذاب ، حضرت لوط ( ع ) و فرشتگان ، به گفتوگو پرداختند .

و لمّا أن جاءت رسلنا لوطًا . .. و قالوا لاتخف

گفتگوى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 212 - 1،2

1 - شياطين ، ممنوع شده و عزل گشته از شنود پيام هاى آسمانى و گفتار فرشتگان

إنّهم عن السمع لمعزولون

2 - قدرت شياطين بر استماع و استراق سمع گفتار فرشتگان ، در برهه اى از

زمان ( قبل از ممنوع شدن و عزل گشتن )

إنّهم عن السمع لمعزولون

{معزولون} مى تواند به معناى حال باشد; يعنى، گر چه شياطين در گذشته گفتار فرشتگان را مى شنيدند; اما اكنون (از زمان نزول قرآن) از آن عزل گشته و ممنوع شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 8 - 8

8 - گفت و شنود فرشتگان والامقام ، در نزديك ترين آسمان ها درباره اهل زمين و امور غيبى

لايسّمّعون إلى الملإالأعلى

گفتگوى ملائكه با ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 52 - 9

9- گفت و گوى مستقيم فرشتگان با حضرت ابراهيم ( ع )

فقالوا سل_مًا قال إنا منكم وجلون . قالوا لاتوجل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 25 - 4

4 - گفتوگوى مستقيم و رودرروى فرشتگان با حضرت ابراهيم ( ع )

فقالوا سل_مًا قال سل_م

گفتگوى ملائكه با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 69 - 2

2 - پيامبر ( ص ) از مجادله و گفت وگوى فرشتگان با خدا درباره آفرينش آدم ، تنها از راه وحى آگاه بود .

ما كان لى من علم بالملأ الأعلى إذ يختصمون

مقصود از مجادله و خصومت در آيه شريفه _ به قرينه دو آيه بعد (إذ قال ربّك للملائكة. ..) _ گفت وگوى فرشتگان با خدا درباره خلقت انسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 71 - 3

3 - داستان آفرينش انسان و

مجادله و گفتوگوى فرشتگان با خداوند در اين باره ، شايان ياد و يادآورى است .

إذ قال ربّك للمل_ئكة إنّى خ_لق بشرًا

برداشت ياد شده بر اين اساس مبتنى است كه {إذ} متعلق به فعل مقدر همچون {أذكر} باشد.

گفتگوى ملائكه با لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 62 - 4

4- گفت و گوى مستقيم فرشتگان با حضرت لوط ( ع )

قال إنكم قوم منكرون. قالوا

گواهى اخروى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 41 - 6

6 - گواهى ملائكه در قيامت ، به اين كه مشركان جن پرست بوده اند .

و يوم يحشرهم . .. يقول للمل_ئكة ... قالوا ... بل كانوا يعبدون الجنّ

گواهى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 18 - 3،8

3 _ خدا ، ملائكه و عالمان ، گواهان توحيد

شهد اللّه انّه لا اله الاّ هو و الملئكة و اولوا العلم

8 _ حاكميّت قسط و عدل بر نظام تكوين ، دليل دانشمندان و ملائكه براى گواهى بر وحدانيّت خدا *

شهد . .. الملئكة و اولوا العلم قائماً بالقسط

به نظر مى رسد {قائماً بالقسط} كه حال براى {اللّه} است، اشاره به علّت گواهى ملائكه و اولوا العلم باشد. و بدين جهت، مؤخر آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 166 - 1،11

1 _ خداوند و فرشتگان او گواه بر حقانيت قرآن و رسالت پيامبر ( ص )

لكن اللّه يشهد بما أنزل إليك . .. و الملئكة

يشهدون

در برداشت فوق جمله {و الملئكة يشهدون} عطف بر {اللّه يشهد} گرفته شده است و در نتيجه متعلق {يشهدون} نيز {بما انزل اليك} خواهد بود.

11 _ فرشتگان الهى ، شاهد و ناظر نزول قرآن بر پيامبر ( ص )

و الملئكة يشهدون

كلمه {واو} در جمله {و الملئكة يشهدون} حاليه و {يشهدون} به معناى نظارت مى كنند، گرفته شده است.

لعن شدگان ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 87 - 1،6

1 _ بازگشت به كفر ( ارتداد ) با وجود دلايل روشن ، موجب گرفتارى به طرد و نفرين خدا و فرشتگان و مردم

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. اولئك جزاؤهم انّ عليهم لعنة اللّه و الملئكة و النّا

6 _ كسانى از يهود و نصارا كه آگاهانه نبوت پيامبر ( ص ) را انكار نمودند ، گرفتار لعنت خدا و فرشتگان و مردم هستند .

قوماً كفروا بعد ايمانهم . .. اولئك جزاؤهم انّ عليهم ... و النّاس اجمعين

لعن ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 161 - 1،3،7

1 - كفرپيشگانى كه با كفر بميرند ، به لعنت خدا گرفتار شده و مورد نفرين و لعنت فرشتگان خواهند بود .

إن الذين كفروا و ماتوا و هم كفار أولئك عليهم لعنة اللّه و الملئكة و الناس أجمعين

3 - فرشتگان و تمامى مردم در قيامت ، كفرپيشگانى را كه در حال كفر مرده اند ، لعنت كرده و خواستار دورى رحمت الهى از آنان خواهند شد .

أولئك عليهم لعنة اللّه و الملئكة و الناس أجمعين

لعنت مردم به معناى: نفرين و درخواست

دورى لعنت شونده از رحمت خداوند است.

7 - تأثير و نقش دعا و نفرين فرشتگان و انسان ها در دورى گنهكاران از رحمت الهى

أولئك عليهم لعنة اللّه و الملئكة و الناس أجمعين

لوط(ع) و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 77 - 3،4

3_ لوط ( ع ) ، بى خبر از ماهيت مهمانان خويش ( فرشته بودن آنان ) و ناآگاه از مأموريت ايشان

و لما جاءت رسلنا لوطًا سىء بهم . .. و قال ه_ذا يوم عصيب

4_ لوط ( ع ) با ورود فرشتگان ، عرصه را بر خويشتن تنگ ديد و ناراحتى و اندوه وى را فرا گرفت .

و لما جاءت رسلنا لوطًا سىء بهم و ضاق بهم ذرعًا

{ذرعاً} - كه به معناى كشيدن ذراع دست است - تمييزى مبدل از فاعل مى باشد. بنابر اين {ضاق بهم ذرعاً}; يعنى، ضاق ذرعه (تنگ شد ذراع دستش به سوى آنان) و تنگ شدن ذراع به طرف كسى يا چيزى مَثَل است براى كسى كه از انجام كارى ناتوان است و بدان دست رسى ندارد. {سىءَ} فعل مجهول {ساء} (ناراحتش كرد) است و {باء} در {بهم} سببيه است. بنابراين {سىء بهم} يعنى به سبب (آمدن) آنها براى لوط ناراحتى ايجاد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 25،28

25_ لوط ( ع ) از فرشتگان خواست تا در عذاب قومش تعجيل كنند . *

إن موعدهم الصبح أليس الصبح بقريب

استفهام در {أليس . ..} تقريرى است و هدف از آن، اقرار و اعتراف مخاطب به مضمون جمله اى است

كه پس از آن واقع مى شود. اقرار و اعتراف گرفتن از لوط(ع) بر اينكه هنگام فرا رسيدن عذاب قومش نزديك است، مى رساند كه وى خواهان تعجيل در عذاب آن قوم بوده است.

28_ { عن أبى بصير و غيره عن أحدهما عليهما السلام : . . . لما قال جبرئيل : { إنا رسل ربك } قال له لوط : يا جبرئيل عجّل ، قال : نعم ، قال : يا جبرئيل عجّل ، قال : { إن موعدهم الصبح أليس الصبح بقريب } . . . فأدخل جناحه تحتها حتّى إذا استعلت قلّبها عليهم و رمى جدران المدينة بحجار من سجّيل و سمعت إمرأة لوط الهَدّة فهلكت منها ;

ابوبصير و غير او از امام باقر يا امام صادق _عليهما السلام_ روايت كرده اند كه فرمود: هنگامى كه جبرئيل به لوط گفت: ما فرشتگان، فرستادگان پروردگار تو هستيم، لوط به او گفت: عجله كن، جبرئيل گفت: باشد. لوط گفت: عجله كن، جبرئيل گفت: {موعد هلاكت آنها صبح است، آيا صبح نزديك نيست؟}... پس بال خود را به زير زمين آن ديار فرو برد، آن گاه كه آن آبادى بالا رفت آن را به روى آنان واژگون كرد و ديوارهاى شهر را با سجيل (سنگ گِل) سنگباران كرد. همسر لوط صداى شديد فرو ريختن ديوارها را شنيد و از آن صدا به هلاكت رسيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 62 - 2

2- حضرت لوط ( ع ) پس از ورود فرشتگان به محضر ايشان ، از آنان خواستار معرفى خود گرديد .

قال إنكم قوم منكرون

عبارت فوق

اگرچه اخبارى است، ولى كنايه از درخواست معرفى است و جواب ملائكه _ كه در آيه بعد آمده است _ مؤيد نكته فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 68 - 9

9- ناشناخته بودن فرشتگان براى حضرت لوط ( ع ) تا لحظه قصد تعرّض قومش به آنان

و جاء أهل المدينة يستبشرون . قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون

از اينكه حضرت لوط(ع) با مشاهده قصد تعرّض قومش به مهمانان با نگرانى فرشتگان را مهمان خود معرفى كرد، نشان مى دهد كه آن حضرت تا اين لحظه فرشتگان را نمى شناخت.

مالك ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 7

7- وجود ملائكه و مراحل مقدماتى پيدايش آنها و كارهايى كه از آنان صادر مى شود ، همه مملوك خداوند و در احاطه قدرت او است . *

له ما بين أيدينا و ما خلفنا و ما بين ذلك

گفته شده است: {ما بين أيدينا} (آنچه پيش روى ما است) اشاره به آثار وجودى ملائكه و {ما خلفنا} (آنچه پشت سر نهاده و از آن گذشتيم) اشاره به عناصر اوليه و مقدمات پيدايش آنها و {ما بين ذلك} (آنچه هم اكنون وجود دارد) اشاره به هستى آنان دارد. اين توجيه و تفسير با نوع ملائكه _ كه زمان و مكان درباره آنان بى معنا است _ تناسب دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 6

6 - خداوند ، مالك و مدبّر امور فرشتگان و روح است .

ربّهم

{ربّ} در لغت عرب، بر

{مالك}، {مولى}، {مدبّر} و {مربّى} اطلاق مى شود.

مجادله با ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 74 - 3

3_ ابراهيم ( ع ) ، پس از پى بردن به هدف فرشتگان ( نابودسازى قوم لوط ) ، با آنان به چون و چرا و جر و بحث پرداخت .

يج_دلنا فى قوم لوط

جمله {قد جاء أمر ربك} در آيه 76 مى تواند قرينه اى بر اين باشد كه مراد از {يجادلنا}، {يجادل رسلنا} باشد.

مجادله ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 69 - 2

2 - پيامبر ( ص ) از مجادله و گفت وگوى فرشتگان با خدا درباره آفرينش آدم ، تنها از راه وحى آگاه بود .

ما كان لى من علم بالملأ الأعلى إذ يختصمون

مقصود از مجادله و خصومت در آيه شريفه _ به قرينه دو آيه بعد (إذ قال ربّك للملائكة. ..) _ گفت وگوى فرشتگان با خدا درباره خلقت انسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 71 - 2،3

2 - مجادله و گفتوگوى فرشتگان با خدا ، در ملأ اعلى درباره آفرينش انسان

بالملأ الأعلى إذ يختصمون . .. إذ قال ربّك للمل_ئكة إنّى خ_لق بشرًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {إذ} ظرف زمان ماضى بوده و متعلق به {إذ يختصمون} باشد.

3 - داستان آفرينش انسان و مجادله و گفتوگوى فرشتگان با خداوند در اين باره ، شايان ياد و يادآورى است .

إذ قال ربّك للمل_ئكة إنّى خ_لق بشرًا

برداشت ياد شده بر اين اساس

مبتنى است كه {إذ} متعلق به فعل مقدر همچون {أذكر} باشد.

محتضر در محضر ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 85 - 1

1 - قرار داشتن شخص محتضر ، در محضر خداوند و فرشتگان

و نحن أقرب إليه منكم

ضمير {نحن} (متكلم مع الغير) بيانگر حضور فرشتگان نيز هست.

محدوده اختيارات ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 38 - 4

4 - روح و ملائكه در قيامت از گفتن هر سخنى ، جز با رخصت داشتن از خداوند ناتوان اند .

لايتكلّمون إلاّ من أذن له الرحم_ن

محدوده علم ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 18

18 _ محدوديت علم و آگاهى فرشتگان

إنى أعلم ما لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 33 - 7

7 - آسمان ها و زمين ( هستى ) ، داراى غيب و نهانى كه حتى بر فرشتگان هم مخفى بود .

إنى أعلم ما لاتعلمون . .. ألم أقل لكم إنى أعلم غيب السموت و الأرض

محدوده عمل ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 97 - 4

4 - فرشتگان ، بدون اذن و فرمان خدا ، امرى را انجام نمى دهند .

فإنه نزله على قلبك بإذن اللّه

محدوده قدرت ملائكه محافظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 15

15_ هيچ كس و هيچ چيز حتى فرشتگان محافظ نمى تواند گمراهان و

گنه كاران را در برابر گزندى كه خداوند براى آنان تقدير كرده ، يارى رساند و آنان را مصون دارد .

و ما لهم من دونه من وال

جمله {فلامردّ له} مى رساند كه تقدير الهى بر گزندرسانى بازگشتنى نيست و جمله {و ما لهم . ..} بيانگر آن است كه پس از آمدن ، هيچ كس نمى تواند مشمولان آن را يارى دهد و ايشان را نجات بخشد.

محدوده مسؤوليت ملائكه محافظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 19

19_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { له معقّبات من بين يديه و من خلقه يحفظونه من أمر الله } يقول : بأمر الله من أن يقع فى ركى ، أو يقع عليه حائط ، أو يصيبه شىء حتى إذا جاء القدر . . . يدفعونه إلى المقادير و هما ملكان يحفظانه بالليل و ملكان بالنهار يتعاقبانه ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خدا: {له معقّبات . ..} روايت شده كه مى فرمود: به فرمان خدا [حفظ مى كنند ]او را از اينكه در چاه بيفتد يا ديوار بر او فرو ريزد يا آسيبى به او برسد تا زمانى كه تقدير بيايد ... او را به تقدير وامى گذارند و آن محافظان، دو فرشته در شب و دو فرشته در روز به نوبت از او حفاظت مى كنند}.

محمد(ص) و رؤيت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 - 5

5 - قابل رؤيت بودن فرشتگان و عرش در قيامت ، براى پيامبراسلام ( ص )

و

ترى المل_ئكة حافّين من حول العرش

محمد(ص) و ملائكه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكوير - 81 - 19 - 6

6 - ارتباط پيامبر ( ص ) با فرشته وحى

إنّه لقول رسول كريم

مخلوقيت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 16 - 3

3 - فرشتگان ، مخلوق و آفريده هاى خدايند ; و نه فرزندان و اجزاى وجود او .

أم اتّخذ ممّا يخلق بنات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 - 9

9 - فرشتگان ، آفريده و مخلوق خدا

أشهدوا خلقهم

مداراى ملائكه قبض روح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 3 - 5،6

5 - فرشتگان ، به هنگام قبض روح برخى از مردم ، بسان شناكنندگان ، وظيفه خود را به آرامى و با مدارا انجام مى دهند .

و الس_بح_ت سبحًا

در نظر برخى از اهل لغت، حركت در اعماق آب را، {عَوْم} و حركت روى آب و بدون فرورفتن را {سباحة} مى گويند(تاج العروس). تعبير {السابحات} _ به قرينه {الناشطات} در آيه قبل _ ناظر به حركت آرام ملائكه، در قبض روح مؤمن است كه به حركت در آب تشبيه شده است.

6 - [ فى المجمع ] فى قوله تعالى { و السابحات سبحاً } انّ ها الملائكة يقبضون أرواح المؤمنين يسلّون ها سلاًّ رفيقاً . . . عن على ( ع ) ;

در مجمع البيان از امام على(ع) روايت شده كه درباره قول خداى تعالى {و السابحات سبحاً} فرمود: آنان فرشتگانى اند

كه روح مؤمنان را قبض مى كنند و آن را به آرامى و مدارا از بدن هايشان بيرون مى آورند}.

مدبر ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 6

6 - خداوند ، مالك و مدبّر امور فرشتگان و روح است .

ربّهم

{ربّ} در لغت عرب، بر {مالك}، {مولى}، {مدبّر} و {مربّى} اطلاق مى شود.

مدت سجده ملائكه بر آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 30 - 4

4- { عن الصادق ( ع ) . . . قال : . . . فأوّل من بادر بالسجود جبرائيل و ميكائيل ثمّ عزرائيل ثمّ إسرافيل ثمّ الملائكة المقربون و كان السجود لأدم يوم الجمعة عند الزوال فبقيت الملائكة فى سجودها إلى العصر . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: . .. اولين كسانى كه در سجده پيشى گرفتند، جبرئيل و ميكائيل بودند; سپس عزرائيل و بعد اسرافيل; سپس فرشتگان مقرب الهى و سجده براى آدم روز جمعه هنگام ظهر بود، پس ملائكه تا عصر در حال سجده بودند}.

مدت سفر ملائكه حامل تدبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 5 - 11

11 - مدت سفر فرشته حامل فرمان تدبير خداوند براى آوردن پيام ، مدتى در حدود هزار سال به حساب دنيوى است .

يدبّر الأمر . .. ثمّ يعرج إليه فى يوم كان مقداره ألف سنة ممّا تعدّون

مديريت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 5 - 5

5 -

سوگند خداوند به فرشتگان مدير و مدبّر

فالمدبّرت أمرًا

مراتب ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 75 - 3

3 - تفاوت درجات و لياقت فرشتگان در احراز مناصب الهى

اللّه يصطفى من الملئكة رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 164 - 2

2 - فرشتگان ، داراى مراتب و درجات گوناگون

و ما منّا إلاّ له مقام معلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 26 - 10

10 - تفاوت مراتب و درجات فرشتگان الهى در قرب به خداوند *

و كم من ملك . .. إلاّ من بعد أن يأذن اللّه لمن يشاء و يرضى

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته زير به دست مى آيد: الف) مراد از {من} در {لمن يشاء} شفاعت كنندگان (فرشتگان) باشد; ب) ذكر {لمن يشاء} ناظر بدان باشد كه برخى از فرشتگان، از مقبوليت شفاعت برخوردارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 4 - 2

2 - برخى از فرشتگان ، از برخى ديگر برتراند .

فالس_بق_ت سبقًا

سوگند خداوند بر {سابقات}، نشانه برترى آنان بر ملائكه ديگر است.

مربى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 50 - 9

9- ملائكه ، تحت ربوبيت خاص خداوندند .

و المل_ئكة . .. يخافون ربّهم

با توجه به اينكه خداوند {ربّ} همه موجودات است و اضافه {ربّ} به ضمير {هم} _ كه مرجع آن ملائكه است _ مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

مربى ملائكه مرگ

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 11 - 7

7 - فرشته مرگ ، خود تحت تدبير خداوند است .

الذى وكّل بكم

مجهول آمدن فعل {وكّل} دلالت مى كند كه خود وى، داراى اراده مستقلى نيست و ديگرى او را گمارده است و او، همانا خداوند است.

مرگ ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 185 - 22

22 _ مردن هر صاحب روحى ، حتّى ملائكه مقرّبين و حاملان عرش

كلّ نفس ذائقة الموت

امام صادق (ع) در تفسير آيه فوق فرمود: انّه يموت اهل الارض حتّى لا يبقى احد ثمّ يموت اهل السّماء حتّى لا يبقى احد الّا ملك الموت و حملة العرش و جبرئيل و ميكائيل . .. فيجئى ملك الموت حتّى يقوم بين يدى اللّه عزّ و جلّ ... فيقول (اللّه): انّى قد قضيت عل كلّ نفس فيها الرّوح الموت ... .

_______________________________

كافى، ج 3، ص 256، ح 25 ; نورالثقلين، ج 1، ص 419، ح 470.

مستضعفان و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 4

4 _ ناتوانى از انجام تكاليف الهى ، پاسخ ماندگاران در سيطره كفر و شرك به فرشتگان مأمورِ گرفتن جان

قالوا فيم كنتم قالوا كنّا مستضعفين

مسؤوليت اخروى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 22 - 4،5،7،8

4 - فرشتگان در قيامت ، در صف هايى منظّم ، حضور يافته ، به اجراى رسالت خويش خواهند پرداخت .

و الملك صفًّا صفًّا

كلمه هاى {صفّاً صفّاً} _ به تأويل

{مصطفّين} (در صفوف منظم قرار گرفته) _ حال براى {المَلَك} است. {مَلَك} اسم جنس بوده و حرف {ال} در آن، براى استغراق است. برخى آن را مفرد {ملائكه} دانسته اند (مصباح) و برخى آن را از ريشه {مِلْك} و به معناى سياست گذار دانسته و گفته اند: شخص سياست گذار، اگر انسان باشد {مَلِك} و اگر فرشته باشد، {مَلَك} ناميده مى شود. اين كلمه در اصل {مأْلَك} و به معناى {رسالت} بوده است. (مفردات راغب)

5 - فرشتگان ، مأمور رسيدگى به امور انسان ها در قيامت

و الملك صفًّا صفًّا

از جمله {يومئذ يتذكّر الإنسان} در آيه بعد، معلوم مى شود كه حضور فرشتگان در قيامت در رابطه با كار انسان ها است.

7 - فرشتگان در قيامت ، در رده هاى مختلف دسته بندى شده و هر دسته مأموريتى ويژه دارند .

صفًّا صفًّا

8 - فرشتگان در قيامت ، به فرمان خداوند و با نظارت كامل او ، انجام وظيفه مى كنند .

و جاء ربّك و الملك

آمدن خداوند، كنايه از حضور كامل او است و عطف {ملك} بر {ربّك}، بيانگر آن است كه حضور فرشتگان، مستقل از حضور خداوند نيست; بلكه در راستاى آن و بخشى از يك برنامه منسجم است.

مسؤوليت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 45 - 2

2 _ فرشتگان ، پيام آوران الهى

اذ قالت الملئكة يا مريم انّ اللّه يبشرك بكلمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 1

1 _ فرشتگان الهى ، مأمور گرفتن جان انسانها

انّ الّذين توفّيهم الملئكة

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 6

6 _ گروهى از فرشتگان عهده دار رسالتها و مأموريتهايى از جانب خداوند هستند.

إذا جاءتهم رسلنا يتوفونهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 50 - 1

1 _ ميراندن انسان ها و گرفتن جان ايشان ، از مأموريت هاى فرشتگان

و لو ترى إذ يتوفى الذين كفروا الملئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 70 - 11

11_ از ميان بردن قوم لوط ، مأموريت فرشتگان حاضر در پيشگاه ابراهيم ( ع )

إنا أُرسلنا إلى قوم لوط

از آيه 76 و نيز آيات مربوط به داستان لوط(ع) معلوم مى شود هدف از فرستادن فرشتگان به سوى قوم لوط، به هلاكت رساندن آنان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 57 - 2،3

2- بشارت به فرزنددار شدن ابراهيم ( ع ) كار فرعى و عذاب قوم لوط مأموريت اصلى و مهم فرشتگان بود .

إنا نبشّرك بغل_م . .. قال فما خطبكم أيّها المرسلون

از اينكه حضرت ابراهيم(ع) پس از شناخت فرشتگان و دريافت بشارت فرزنددار شدن از مأموريت اصلى و مهم آنان سؤال كرد (فما خطبكم . ..) و اين مأموريت طبق آيه بعد عذاب قوم لوط بود.

3- ابراهيم ( ع ) پيش از اظهار فرشتگان از مأموريت خودشان براى عذاب قوم لوط ، از آن آگاه نبود .

قال فما خطبكم أيّها المرسلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 58 - 2

2- اجراى فرمان هاى خداوند از وظايف

و مسؤوليت هاى فرشتگان

قالوا إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 63 - 6

6- فرشتگان ، مجريان عذاب الهى بر قوم لوط بودند .

قالوا بل جئن_ك بما كانوا فيه يمترون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 10 - 3

3 - فرشتگانى متعدد ، مأمور نظارت بر كردار انسان ها و محفوظ نگه داشتن آن هستند .

و إنّ عليكم لح_فظين

تعدّد حافظان، ممكن است به اعتبار هر انسان و يا به لحاظ تمام انسان ها باشد.

مسؤوليت ملائكه عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 34 - 4

4 - فرستادگان خدا بر لوط ( ع ) ، خود ، مأمور عذاب قوم لوط بودند .

و لمّا أن جاءت رسلنا لوطًا . .. إنّا منزلون على أهل ه_ذه القرية رجزًا من السماء

مسؤوليت ملائكه محافظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 1،3،5

1_ فرشتگانى عهده دار مراقبت و محافظت از انسان ها در برابر خطر ها و حوادث نابود كننده

له معقّب_ت . .. يحفظونه من أمر الله

{تعقيب} (مصدر معقّبات) ; يعنى، به منظور انجام كارى در پى كسى رفتن. بنابراين مراد از {معقبات} به قرينه {يحفظونه} نيروهايى است كه به منظور حفاظت آدمى در پى اويند و وى را دنبال مى كنند. مفسّران برآنند كه آن نيروها (معقّبات) فرشتگان الهى مى باشند.

3_ فرشتگان محافظ و پاسدار انسانها ، از همه اطراف و جوانب ، آنان را مراقبت مى كنند .

له معقّب_ت

من بين يديه و من خلفه يحفظونه

{من بين يديه} يعنى از پيش رو و {من خلفه} يعنى از پشت سر و اين دو كنايه از جميع اطراف است.

5_ فرشتگان به فرمان خداوند آدميان را از حوادث و خطر ها محافظت مى كنند .

يحفظونه من أمر الله

برداشت فوق بر اين اساس است كه {من} سببيه باشد.

مشركان و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 5

5 - انديشه خرافى مشركان در مورد فرشتگان ، برخاسته از افق محدود دانش و بينش آنان

ليسمّون المل_ئكة تسمية الأُنثى . .. ذلك مبلغهم من العلم

با توجه به اين كه موضوع اصلى آيات پيشين، طرد و نقد انديشه خرافى مشركان درباره دختر انگاشتن فرشتگان براى خداوند بود; مى توان استفاده كرد كه عبارت {ذلك مبلغهم. ..}، فلسفه رواج اين عقيده خرافى را در ميان آنان تبيين مى كند.

مشركان و نزول ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 1

1 _ روزى كه خواسته مشركان مجرم و منكران معاد مبنى بر نزول فرشتگان بر ايشان ، تحقق يابد ، روزى تلخ و ناخوشايند براى آنان خواهد بود .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة . .. يوم يرون المل_ئكة لابش

مشمولان حمايتهاى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 1،9

1 - يكتاپرستان پايدار بر توحيد ، بهره مند از حمايت و يارى فرشتگان در دنيا و آخرت

نحن أولياؤكم فى الحيوة الدّنيا و فى الأخرة

9 - { ( فى المجمع )

و قيل نحن أولياؤكم فى الحياة الدنيا أى نحرسكم فى الدينا و عند الموت و فى الآخرة عن أبى جعفر ( ع ) ;

در مجمع البيان ذيل آيه {نحن أولياؤكم فى الحياة الدنيا و فى الآخرة} آمده است: گفته شده (كه فرشتگان مى گويند) ما اولياى شما در زندگى دنيا هستيم; يعنى، در دنيا و هنگام مرگ و در آخرت از شما پاسدارى مى كنيم و اين معنا از امام باقر(ع) روايت شده است}.

مصريان باستان و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 27

27_ مصريان عصر يوسف ( ع ) ، معتقد به وجود فرشتگان و زيبايى آنها

إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

معجزه نزول ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 8 - 3

3 _ هلاكت فورى كافران و پايان مهلت آنان، در صورت نزول محسوس فرشتگان به عنوان معجزه بر پيامبر(ص)

و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ينظرون

معلم ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 33 - 5

5 - آدم ( ع ) ، آموزگار فرشتگان

يأدم أنبئهم بأسمائهم فلمّا أنبأهم بأسمائهم

مقام ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 18 - 12

12 _ ارجمندى فرشتگان و دانشمندان ، در پيشگاه خداوند

شهداللّه . .. و الملئكة و اولوا العلم

از ذكر نام آنان به عنوان شاهدان وحدانيّت خويش در كنار نام خود، استفاده شده است.

مقامات ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره

- 2 - 98 - 3،4

3 - فرشتگان و پيامبران ، داراى منزلتى والا در پيشگاه خداوند

من كان عدواً للّه و ملئكته و رسله

از آن جا كه قرآن، فرشتگان و پيامبران را قرين كلمه {اللّه} ذكر كرده و دشمنان آنان را مبغوض درگاه خدا شمرده، منزلت والاى آنان در پيشگاه خدا به دست مى آيد.

4 - جبرئيل و ميكائيل داراى مقامى برتر از ساير فرشتگان در پيشگاه خدا

من كان عدواً للّه و ملئكته و رسله جبريل و ميكل

كلمه {ملائكته} شامل جبرئيل و ميكائيل مى شود. بنابراين ذكر بخصوص آنها از ميان ساير فرشتگان، مى تواند اشاره به برترى مقام آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 172 - 5

5 _ شخصيت والاى مسيح ( ع ) و مقام بلند فرشتگان ، مانع آنها از بندگى خداوند نيست .

لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للّه و لاالملئكة المقربون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 6

6 _ از ديدگاه برخى مردم در اختيار داشتن خزاين الهى و آگاهى به غيب و فرشته بودن، نشانه پيامبرى است.

قل لا أقول لكم عندى خزائن اللّه و لاأعلم الغيب و لاأقول لكم إنى ملك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 13 - 7

7 _ منزلت فرشتگان، منزلت انقياد و تسليم در برابر خدا، به دور از هرگونه تكبّر و عصيان در برابر او

فما يكون لك أن تتكبّر فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 116 -

5

5 - ابليس ، از اطاعت فرمان خداوند در مورد سجده در برابر آدم ، رو برتافت .

فسجدوا إلاّإبليس أبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 1 - 2

2 - فرشتگان ، برخوردار از جايگاه و مقامى رفيع در پيشگاه خداوند

و الص_فّ_ت صفًّا

سوگند خداوند به فرشتگان، گوياى عظمت و مقام رفيع آنان در پيشگاه خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 2 - 2

2 - فرشتگان ، برخوردار از مقامى رفيع در پيشگاه خداوند

فالزّجرت زجرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 3 - 2

2 - فرشتگان ، برخوردار از مقامى رفيع در پيشگاه خداوند

فالتّلي_ت ذكرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 164 - 1

1 - هر يك از فرشتگان ، داراى مقام و منزلتى معلوم و معين در پيشگاه خداوند

و ما منّا إلاّ له مقام معلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 5 - 6

6 - فرشتگان تدبيركننده امور جهان ، داراى مقامى ارجمند در پيشگاه خداوند

فالمدبّرت أمرًا

مقامات ملائكه ثبت عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 11 - 1

1 - فرشتگان ناظر و مراقب انسان ها ، شخصيت هايى ارجمند و داراى ارزش و احترام در پيشگاه خداوند

كرامًا

آنچه در مقوله خود داراى شرافت و برجستگى باشد، به كَرَم توصيف مى شود. (مفردات راغب)

مقامات ملائكه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

19 - مرسلات - 77 - 5 - 5

5 - فرشتگان وحى ، موجوداتى بس بلند مرتبه و ارجمند در پيشگاه خداوند

و المرسل_ت عرفًا . .. فالملقي_ت ذكرًا

برداشت ياد شده، به اين سبب است كه فرشتگان، مورد سوگند الهى قرار گرفتند.

مكان ظهور ملائكه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 144 - 4

4 - هر ناحيه اى از آسمان مى توانست و احتمال داشت كه محل ظهور و پيدايش فرشته وحى بر پيامبر ( ص ) باشد .

قد نرى تقلب وجهك فى السماء

از اينكه پيامبر(ص) براى مشاهده نزول فرشته وحى به نقطه اى خاص و معين چشم نمى دوخت و صورتش را به هر سويى مى چرخانيد، به برداشت فوق مى توان دست يافت.

مكذبان معاد و رويت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 2،5

2 _ منكران معاد ، هنگام مرگ ملائكه را مشاهده خواهند كرد .

قال الذين لايرجون لقاءنا . .. يوم يرون المل_ئكة لابشرى يومئذ للمجرمين

مراد از {يوم} در آيه شريفه، هم مى تواند هنگام مرگ باشد و هم مى تواند روز قيامت. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

5 _ منكران معاد ، با مشاهده ملائكه در قيامت ، از آنان درخواست خواهند كرد كه متعرض ايشان نشده و اقدامى عليه آنان انجام ندهند .

يوم يرون المل_ئكة لابشرى . .. و يقولون حجرًا محجورًا

{حجراً محجوراً} سخنى است كه عرب به هنگام روبه رو شدن با دشمن و يا هجوم بلا و حوادث هولناك مى گويد و مقصود اصلى در اين كلام،

امان خواستن و پناه بردن است.

مكذبان معاد و نزول ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 22 - 1

1 _ روزى كه خواسته مشركان مجرم و منكران معاد مبنى بر نزول فرشتگان بر ايشان ، تحقق يابد ، روزى تلخ و ناخوشايند براى آنان خواهد بود .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة . .. يوم يرون المل_ئكة لابش

مكذبان نزول ملائكه بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 21 - 4

4 _ مشركان صدراسلام ، منكر نزول ملائكه بر پيامبر ( ص ) بودند .

و قال الذين لايرجون لقاءنا لولا أُنزل علينا المل_ئكة

از اين كه مشركان، اعتراض مى كردند كه چرا فرشتگان وحى به طور مستقيم بر خود آنان فرود نمى آيد؟ مى توان به دست آورد كه آنان، در صدد اين بودند كه اصل نزول فرشيه وحى بر پيامبر(ص) را زير سؤال ببرند و آن را انكار كنند. گفتنى است: آيه 7 سوره {حجر} مؤيد همين برداشت است (لو ما تأتينا بالملائكة إن كنت من الصادقين).

ملاقات ملائكه با بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 24 - 1

1_ ديدار فرشتگان با اهل بهشت و سخن گفتن آنان با ايشان

والمل_ئكة يدخلون عليهم . .. سل_م عليكم

ملائكه اطراف عرش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 1،8،9،12

1 - فرشتگان حامل عرش و پيرامون آن ، به تسبيح و تنزيه خداوند همراه با ستايش او مى پردازند

.

الذين يحملون العرش و من حوله يسبّحون بحمد ربّهم

8 - استغفار و آمرزش خواهى فرشتگان عرش الهى ، براى مؤمنان

و يستغفرون للذين ءامنوا

9 - اعتراف فرشتگان حامل عرش الهى ، به ربوبيت خداوند و رحمت و علم گسترده او درباره همه پديده هاى عالم

ربّنا وسعت كلّ شىء رحمة و علمًا

12 - جمله { ربّنا وسعت كل شىء رحمة . . . و قهم عذاب الجحيم } متن مناجات فرشتگان با خداوند به هنگام آمرزش خواهى از او براى مؤمنان

و يستغفرون للذين ءامنوا ربّنا وسعت كلّ شىء رحمة و علمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 8 - 1

1 - وارد كردن مؤمنان تائب و پيرو راه خدا و نيز پدران ، همسران و فرزندان صالح آنان به بوستان هاى ماندگار بهشت ، دعا و درخواست فرشتگان عرش از درگاه الهى

ربّنا و أدخلهم جن_ّت. .. و من صلح من ءابائهم و أزوجهم و ذرّي_ّتهم

{مَن} در {و من صلح. ..} مى تواند عطف بر ضمير {هم} در {أدخلهم...} و يا عطف بر ضمير{هم} در {وعدتهم} باشد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال نخست است.

ملائكه امداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 124 - 1،3،7

1 _ وعده پيامبر ( ص ) به مؤمنان پيكارگر بدر و يا رزمندگان احد ، به امداد الهى با فرستادن سه هزار فرشته

اذ تقول للمؤمنين الن يكفيكم ان يمدّكم ربّكم بثلثة الاف من الملئكة منزلين

برخى مفسران {اذ تقول} را بدل از {اذ همّت} گرفته اند و عقيده دارند كه وعده امداد با ملائكه، درباره جنگ

احد است. برخى ديگر {اذ تقول} را متعلق به {و لقد نصركم اللّه ببدر} گرفته اند و اين وعده را، در جنگ بدر دانسته اند.

3 _ خداوند ، سه هزار فرشته را براى يارى رزمندگان بدر فروفرستاد .

الن يكفيكم ان يمدّكم ربّكم بثلثة الاف من الملئكة منزلين

{اذ تقول . .. } يعنى يادآور زمانى را كه به مؤمنين وعده امداد الهى را مى دادى; اگر اين وعده تحقق پيدا نكرده بود يادآورى آن لغو بود.

7 _ فرشتگان ، از جمله ابزار هاى امداد هاى خداوند

ان يمدّكم ربّكم بثلثة الاف من الملئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 1،3،7،8،9،11،14

1 _ كفايت فرشتگان امدادگر ، براى پيروزى رزمندگان در برابر دشمنان

الن يكفيكم . .. بلى ان تصبروا

3 _ در هنگام ضرورت ( همانند يورش شتابان دشمنان دين ) ، صبر و تقوا ، تضمين كننده نزول فرشتگان براى امداد مؤمنان

ان تصبروا و تتّقوا و يأتوكم من فورهم هذا يمددكم ربّكم بخسمة الاف

7 _ نزول پنجهزار فرشته امدادگر ، مژده اى به مؤمنان پيكارگرِ صابر و تقواپيشه در جنگ بدر

ان تصبروا و تتّقوا . .. يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة

8 _ وعده الهى به نزول پنجهزار فرشته براى يارى رزمندگان بدر و يا احد و يا حمراءالاسد ، در صورت صابر بودن و تقوا داشتن

ان تصبروا و تتّقوا . .. يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة

برخى مفسّران به قرينه جمله {يأتوكم من فورهم هذا}، آيه مورد بحث را درباره قضيه حمراءالاسد دانسته اند كه مشركان پس از غلبه در احد و انصراف از معركه، پشيمان شدند

و تصميم بر يورش به مدينه را داشتند كه پيامبر(ص) پس از دريافت اين خبر، مسلمانان را براى رويارويى با آنان فراخواند.

9 _ فرشتگان ، از جمله ابزار هاى امداد هاى خداوند

يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة

11 _ فرشتگان نازل شده براى امداد مؤمنان ، داراى علائمى ويژه

يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة مسوّمين

{مسوّمين}، يعنى {معلمين انفسهم} (بر خويشتن علامت و نشانه گذاشته اند). گفته شده كه آنها داراى پرچمهايى بودند كه نشان مخصوص سپاه اسلام بر آن حك شده بود.

14 _ علامت فرشتگانِ يارى دهنده در جنك بدر عمامه هاى آنان بود .

يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة مسوّمين

امام رضا(ع) درباره {مسوّمين} در آيه فوق فرمود: العمائم . .. .

_______________________________

كافى، ج 6، ص 460، ح 2 ; تفسير برهان، ج 1، ص 313، ح 1 و 4.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 126 - 1،6،10

1 _ نزول فرشتگان و يارى آنان ، تنها مژده اى است براى مؤمنان پيكارگر و آرامش دهنده دل هاى آنان ، نه تعيين كننده پيروزيها

و ما جعله اللّه الّا بشرى لكم و لتطمئنّ قلوبكم به

ضمير در {ما جعله اللّه}، به امداد، كه از {يمددكم} استفاده مى شود، برمى گردد.

6 _ خداوند ، تعيين كننده اصلى و نهايى پيروزى مؤمنان است ; نه فرشتگان و يا توانايى هاى شخصى رزمندگان

و ما جعله اللّه الّا بشرى لكم . .. و ما النّصر الّا من عند اللّه

بيان انحصار پيروزى آفرينى به خدا و نقش امداد ملائكه تنها به عنوان بشارت و اطمينان قلب، در حقيقت نفى هر گونه عاملى (توانايى نيروها از

نظر عِدّه و عُدِّه، امداد ملائكه و . .. )، غير از خواست الهى در پيروزيهاست.

10 _ تحقق اطمينان قلب ، با امداد هاى الهى

و لتطمئنّ قلوبكم به و ما النّصر الّا من عند اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 9 - 3،9

3 _ خداوند استغاثه مجاهدان بدر را با فرستادن هزاران فرشته اجابت كرد .

فاستجاب لكم أنى ممدكم بألف من الملئكة مردفين

{مردف} به كسى گفته مى شود كه ديگرى را در پى خويش قرار داده باشد. بنابراين {ألف من الملئكة مردفين}، يعنى هزار فرشته كه هر كدام فرشته و يا فرشته هايى را به دنبال خويش داشتند. گفتنى است معناى مذكور مبتنى بر اين است كه مفعول محذوف از {مردفين}، {طائفة اخرى من الملئكة} باشد.

9 _ فرشتگان از اسباب و وسائط امداد هاى خداوند و تحقق يافتن اراده او

يريد اللّه أن يحق الحق بكلمته . .. أنى ممدكم بألف من الملئكة مردفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 10 - 6

6 _ پيروزى مسلمانان در جنگ بدر ، گسيل هزاران فرشته براى امداد مجاهدان در آن جنگ ، بشارت دهى و اطمينان بخشى به واسطه آنان ، پرتوى از عزتمندى و كاردانى خداوند

و ما النصر إلا من عند اللّه إن اللّه عزيز حكيم

جمله {إن اللّه عزيز حكيم} تعليلى است براى تمامى مسائلى كه در اين آيه و آيه قبل مطرح شده بود. يعنى سرچشمه آنچه بيان شد، عزت و حكمت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8

- 12 - 3،8

3 _ تنها پيامبر ( ص ) شاهد وحى الهى به فرشتگان مبتنى بر مأموريت آنان براى پشتيبانى مجاهدان بدر بود .

إذ يوحى ربك إلى الملئكة

چنانچه {إذ}، متعلق به {اذكر} باشد با توجه به اينكه مخاطب در آيه مورد بحث، به خلاف آيات گذشته، شخص پيامبر(ص) است، مى توان گفت تنها آن حضرت شاهد وحى خداوند به فرشتگان بوده است.

8 _ ملائكه مأمور در هم كوبيدن سر هاى كافران بدر و از كار انداختن پنجه هاى آنان بودند .

فاضربوا فوق الأعناق و اضربوا منهم كل بنان

{ال} در {الأعناق} جانشين مضاف إليه (الكافرين) است و مراد از {فوق الأعناق} سرهاى كافران است. بنابراين جمله {فاضربوا ... } يعنى سرهاى كافران را مورد ضربات خويش قرار دهيد. قابل ذكر است كه مخاطب در اين جمله، همان گونه كه سياق آيه بر آن دلالت دارد، فرشتگان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 12

12 _ نصرت خداوند به پيامبر ( ص ) ، به وسيله آرامش بخشيدن به آن حضرت ( در غار ) و نيز تأييد او با سپاه غيبى ( فرشتگان )

فقد نصره اللّه . .. فأنزل اللّه سكينته عليه و أيّده بجنود لم تروها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 31 - 1،3

1 - فرستادگان خداوند براى يارى لوط ( ع ) ، ابتدا ، نزد ابراهيم ( ع ) رفتند و مأموريت خود را به او اعلام كردند .

قال ربّ انصرنى . .. و لمّا جاءت رسلنا إبرهيم بالبشرى قالوا إنّا مهلكوا أهل

ه_ذه

3 - دعاى لوط ( ع ) براى يارى اش ، از سوى خدا اجابت شد و فرشتگانى از جانب خداوند ، براى در هم كوبيدن قوم لوط ، گسيل شدند .

قال ربّ انصرنى . .. و لمّا جاءت رسلنا إبرهيم بالبشرى قالوا إنّا مهلكوا أهل ه_ذه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 9 - 7

7 - نزول ملائكه امداد در غزوه احزاب ، به منظور كمك به مسلمانان

و جنودًا لم تروها

احتمال قوى اين است كه سپاهى كه قابل رؤيت نبود همان ملائكه باشد.

ملائكه امداد در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 48 - 13،14،16

13 _ مشاهده فرشتگان الهى براى امداد مسلمانان ، دليل عقب نشينى شيطان از كارزار بدر و اعلان بيزارى وى از لشكر كفر

نكص على عقبيه و قال إنى برىء منكم إنى أرى ما لاترون

14 _ شيطان در آستانه جنگ بدر ، فرشتگان امدادگر الهى را به روشنى مشاهده كرد .

إنى أرى ما لاترون

به قرينه آيه 9 و 12 از همين سوره مى توان گفت مراد از {ما لاترون} فرشتگانى بودند كه براى امداد لشكر ايمان در كارزار بدر حاضر شدند.

16 _ شيطان به دليل ترس از گرفتار شدن به عذاب الهى با ضربه هاى سهمگين فرشتگان جنگ بدر از آن معركه فرار كرد .

إنى أرى ما لاترون إنى أخاف اللّه

مراد از خوف خدا (إنى أخاف اللّه) به دليل {إنى ارى ما لاترون} گرفتار شدن به چنگ فرشتگان حاضر در كارزار بدر است.

ملائكه بابل

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

1 - بقره - 2 - 102 - 14

14 - هاروت و ماروت فرشتگانى ساكن سرزمين بابل

و ما أنزل على الملكين ببابل هروت و مروت

{ببابل} متعلق به محذوف و حال براى {الملكين} مى باشد; يعنى: الملكين كائنين ببابل. مقصود از {بابل} بنابر آنچه بسيارى از مفسران گفته اند، بابل عراق - كه شهرى بر ساحل رود فرات و نزديك حله است - مى باشد.

ملائكه پرستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 40 - 3،4،5

3 - خداوند در روز قيامت ، از ملائكه خواهد پرسيد كه آيا از عبادت مشركان براى آنان ، رضايت داشته اند ؟

و يوم يحشرهم جميعًا ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم كانوا يعبدون

جوابى كه در آيه بعد از قول ملائكه نقل شده، حكايت از اين دارد كه سؤال از اصل عبادت نبوده است; زيرا عبادت مشركان در اختيار ملائكه نبوده تا آنان دستور به انجام آن داده باشند; بلكه سؤال از رضايت ملائكه از اين كار است.

4 - پرستيده شدن ملائكه از سوى مشركان در دنيا

و نجعل له أندادًا . .. و يوم يحشرهم جميعًا ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم كانو

5 - پرسش خداوند از ملائكه درباره پرستيده شدنشان از سوى مشركان ، با فاصله اى از بازآفرينى و گردآورى خواهد بود .

و يوم يحشرهم . .. ثمّ يقول للمل_ئكة

{ثم} براى تراخى است و كاربرد آن در آيه، مفيد نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 41 - 1

1 - جواب روشن ملائكه به خداوند ، درباره عدم رضايت آنان از

پرستيده شدن از سوى مشركان

و يوم يحشرهم . .. ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم... يعبدون . قالوا سبح_نك أنت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 20 - 2

2 - مشركان با دستاويز قرار دادن مشيت الهى ، پرستش و كرنش نسبت به ملائكه را توجيه مى كردند .

و قالوا لو شاء الرحم_ن ما عبدن_هم

ملائكه پرستى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 20 - 1

1 - فرشتگان ، مورد پرستش و احترام مشركان عرب جاهلى

و قالوا . .. ما عبدن_هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 22 - 4

4 - پرستش فرشتگان ، سنتى ديرينه و آيينى سابقه دار در تاريخ عرب جاهلى

بل قالوا إنّا وجدنا ءاباءنا على أُمّة

واژه {اُمّة}، بيانگر آيين و مذهب است.

ملائكه ثبت عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 152 - 12

12 - از امام باقر ( ع ) روايت شده كه رسول خدا ( ص ) فرمود : { ان الملك ينزل الصحيفة اول النهار و اول الليل يكتب فيهاعمل ابن آدم فاملوا فى اول ها خيراً و فى آخر ها خيراً فان اللّه يغفر لكم ما بين ذلك انشاء اللّه ، فان اللّه يقول : اذكرونى اذكروكم ;

ملك كارنامه عمل ]انسان[ را در اول روز و اول شب مى آورد و اعمال بنى آدم را ثبت مى كند، پس سعى كنيد در اول روز و اول شب خوبى را املا نماييد كه خداوند ان

شاء اللّه ما بين آن را مى بخشد; زيرا خداوند مى فرمايد: {اذكرونى اذكركم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 104 - 11

11- { عن أبى جعفر ( ع ) : إنّ فى الهواء ملكاً يقال له إسماعيل على ثلاثمأة ألف ملك كلّ واحد منهم على مائة ألف يحصون أعمال العباد فإذا كان رأس السنة بعث اللّه إليهم ملكاً يقال له : السجلّ فانتسخ ذلك منهم و هو قول اللّه تبارك و تعالى : { يوم نطوى السماء كطىّ السجلّ للكتب } ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه در فضا فرشته اى است به نام اسماعيل كه سيصدهزار فرشته تحت فرمان دارد و هر كدام از فرشتگان صدهزار فرشته را فرماندهى مى كند و آنان كارهاى بندگان را احصا مى كنند و با شروع هر سالى خداوند فرشته اى را به نام {سجل} مى فرستد تا از [نامه اعمال ]بندگان [كه در اختيار فرشتگان فضا است] نسخه بردارى كند و اين است سخن خداوند _ تبارك و تعالى _ كه: {يوم نطوى السماء كطىّ السجلّ للكتب}».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 29 - 9

9 - نقش كارگزاران الهى ، در ثبت و ضبط اعمال آدميان *

كت_بنا . .. إنّا كنّا نستنسخ

ضماير متكلم مع الغير در اين آيه، ممكن است از آن جهت به كار رفته باشد كه خداوند، برنامه هاى خويش را در نظام تكوين، از طريق عوامل و كارگزارانش عملى مى سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 17

- 1،4،6

1_ دو فرشته از چپ و راست ، همواره در كمين دريافت و ضبط كردار آدمى

إذ يتلقّى المتلقّيان عن اليمين و عن الشمال قعيد

4_ ثبت اعمال نيك انسان ، به وسيله يك فرشته و ثبت اعمال بد وى ، بهوسيله فرشته اى ديگر

إذ يتلقّى المتلقّيان عن اليمين و عن الشمال قعيد

برداشت بالا بدان احتمال است كه تعيين دو دريافت گر و حضور هر يك در طرفى خاص اشاره به مطلب فوق داشته باشد.

6_ { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه تبارك تعالى { إذ يتلق_ّى المتلق_ّيان عن اليمين و عن الشمال قعيد } قال هما الملكان . . . ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند تبارك و تعالى (إذ يتلق_ّى المتلق_ّيان) روايت شده كه فرمود: آنان همان دو فرشته اند. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 18 - 4،5

4_ { رقيب } و { عتيد } ، دو فرشته ناظر بر اعمال هر انسان *

عن اليمين و عن الشمال قعيد . .. لديه رقيب عتيد

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {رقيب} و {عتيد}، اسم دو فرشته باشد كه يكى از سمت راست و ديگرى از سمت چپ، ناظر و نگارنده اعمال اند. در اين صورت {واو} عطف محذوف است.

5_ { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّ المؤمنين إذا اعتنقا غمرتهما الرحمة . . . فإذا أقبلا على المسائلة قالت الملائكة بعضها لبعض تنحّوا عنهما فإنّ لهما سرّاً و قد ستر اللّه عليهما . قال اسحاق : فقلت : جعلت فداك فلايكتب عليهما لفظهما و قد قال اللّه عزّوجلّ

: { ما يلفظ من قول إلاّ لديه رقيب عتيد . . . } ؟ قال يا اسحاق إنّ اللّه تبارك و تعالى إنّما أمر الملائكة أن تعتزل عن المؤمنين إذا التقيا إجلالاً لهما . . . و يحفظه عليهما عالم السرّ و أخفى . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: هر گاه دو نفر مؤمن معانقه كردند، رحمت خدا آنان را فرا مى گيرد و هر گاه براى گفتوگو روبه رو شدند، فرشتگان بعضى به بعضى ديگر مى گويند: از نزد آن دو كنار برويد; زيرا آن دو سرّى دارند كه خداوند آن را مستور داشته است. اسحاق بن عمار مى گويد: به امام (ع) گفتم: فدايت شوم پس لفظ آنان نوشته نمى شود با اين كه خداوند فرموده است: {ما يلفظ من قول إلاّ لديه رقيب عتيد...}؟ امام فرمود: خداوند _ تبارك و تعالى _ فرشتگان را امر فرموده كه از مؤمنان هنگام ملاقات با يكديگر (كه جز رضاى خدا منظور نبوده)، از نزد آنان كنار روند و اين امر براى تجليل از مؤمنان است...; ولى الفاظ آنان را [خود خداوند] كه عالم نهان و نهان تر [از اسرار ]است، محفوظ مى دارد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 27 - 7

7 - { روى أنّ بعضَ أصحاب أبى جعفر ( ع ) محمّدبن علىّ الباقر ( ع ) سأله عن قول اللّه تعالى { إلاّ من ارتضى من رسول فإنّه يسلك من بين يديه و من خلفه رصداً } فقال يوكّل اللّهُ بأنبيائه ملائكةً يُحْصُون أعمالَهم ;

روايت شده كه بعضى از اصحاب

امام باقر(ع) از ايشان درباره سخن خداوند متعال: {إلاّ من ارتضى من رسول فإنّه يسلك من بين يديه و من خلفه رصداً} سؤال كرد، فرمود: خداوند فرشتگانى را بر پيامبران خود گمارده است تا اعمال آنان را شمارش و ضبط كنند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 10 - 3

3 - فرشتگانى متعدد ، مأمور نظارت بر كردار انسان ها و محفوظ نگه داشتن آن هستند .

و إنّ عليكم لح_فظين

تعدّد حافظان، ممكن است به اعتبار هر انسان و يا به لحاظ تمام انسان ها باشد.

ملائكه ثبت عمل در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 21 - 5

5_ دو فرشته ثبت كننده اعمال آدمى در دنيا ، همراهان وى در قيامت *

إذ يتلقّى المتلقّيان . .. و جاءت كلّ نفس معها سائق و شهيد

در آيات پيشين، سخن از فرشتگانى بود كه مأمور ضبط كردار آدميان بودند; اكنون در اين آيه ممكن است تعبير {سائق}، نظر به يكى از آن دو و تعبير {شهيد} ناظر به ديگرى باشد.

ملائكه جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 55 - 3

3 - ملائكه موكّل ، با تهكّم تحقيرآميز ، به كافران ، براى ورود به جهنم ، فرمان مى دهند .

يغشي_هم العذاب . .. و يقول ذوقوا ما كنتم تعملون

ضمير فاعلى {يقول} احتمال دارد به خداوند برگردد و احتمال دارد، منظور ملائكه باشد. برداشت بالا بنابر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 -

6 - 10

10 - دوزخ ، داراى نگهبانان و گماشتگانى از فرشتگان است .

عليها مل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 1،5

1 - نگهبانان دوزخ ، از فرشتگان اند .

عليها تسعة عشر . و ما جعلنا أصح_ب النار إلاّ مل_ئكة

5 - عذاب كردن دوزخيان ، تنها وظيفه فرشتگان گماشته شده بر دوزخ

عليها تسعة عشر . .. و ما جعلنا عدّتهم إلاّ فتنة للذين كفروا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه {عدّة} به معناى جماعت (قاموس المحيط) و {فتنة} به معناى عذاب باشد; يعنى، {و ما جلعنا جماعتهم إلاّ عذاباً للذين كفروا}.

ملائكه حاملان جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 23 - 13

13 - { [ عن رسول اللّه فى قوله تعالى { و جىء يومئذ بجهنم } انّه ] قال : يجىء بها سبعون ألف ملك يقودونها بسبعين ألف زمام ;

[از رسول خدا(ص) درباره قول خداى تعالى {و جىء يومئذ بجهنم} روايت شده كه ]فرمود: هفتاد هزار فرشته، جهنم را با هفتاد هزار بند مى كشند و مى آورند}.

ملائكه حسابگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 113 - 3

3 - دوزخيان تعيين دقيق مدت درنگ در دنيا را ، به فرشتگان حسابگر ارجاع خواهند داد .

قالوا لبثنا . .. فسئل العادّين

ملائكه حسابگر در دنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 113 - 6

6 - وجود فرشتگان حسابگر براى شمارش مدت زندگى انسان در دنيا و يا

در عالم برزخ

فسئل العادّين

ملائكه حسابگر در عالم برزخ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 113 - 6

6 - وجود فرشتگان حسابگر براى شمارش مدت زندگى انسان در دنيا و يا در عالم برزخ

فسئل العادّين

ملائكه در آخرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 17 - 7

7 - امور جهان آخرت ، به تدبير و كارگزارى فرشتگان انجام مى پذيرد .

و الملك على أرجائها و يحمل عرش ربّك فوقهم يومئذ ثم_نية

ملائكه در آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 17 - 1

1 - فرشتگان هنگام برپا شدن قيامت ، در اطراف آسمان استقرار خواهند يافت .

و الملك على أرجائها

{أرجاء} به معناى نواحى و اطراف است.

ملائكه در آسمان اول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 8 - 8

8 - گفت و شنود فرشتگان والامقام ، در نزديك ترين آسمان ها درباره اهل زمين و امور غيبى

لايسّمّعون إلى الملإالأعلى

ملائكه در بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 7،14

7 _ نزول پنجهزار فرشته امدادگر ، مژده اى به مؤمنان پيكارگرِ صابر و تقواپيشه در جنگ بدر

ان تصبروا و تتّقوا . .. يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة

14 _ علامت فرشتگانِ يارى دهنده در جنك بدر عمامه هاى آنان بود .

يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة مسوّمين

امام رضا(ع) درباره {مسوّمين} در آيه فوق فرمود: العمائم . .. .

_______________________________

كافى، ج 6، ص 460، ح

2 ; تفسير برهان، ج 1، ص 313، ح 1 و 4.

ملائكه در سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 77 - 1

1_ فرشتگان پس از گفتوگو با ابراهيم ( ع ) ، به ديار قوم لوط رفتند و بر حضرت لوط ( ع ) وارد شدند .

و لما جاءت رسلنا لوطًا

ملائكه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 9 - 7

7 - نزول ملائكه امداد در غزوه احزاب ، به منظور كمك به مسلمانان

و جنودًا لم تروها

احتمال قوى اين است كه سپاهى كه قابل رؤيت نبود همان ملائكه باشد.

ملائكه در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 124 - 3

3 _ خداوند ، سه هزار فرشته را براى يارى رزمندگان بدر فروفرستاد .

الن يكفيكم ان يمدّكم ربّكم بثلثة الاف من الملئكة منزلين

{اذ تقول . .. } يعنى يادآور زمانى را كه به مؤمنين وعده امداد الهى را مى دادى; اگر اين وعده تحقق پيدا نكرده بود يادآورى آن لغو بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 9 - 2،8

2 _ مجاهدان بدر پيش از نبرد با نيايش به درگاه خدا از وى استمداد كردند .

إذ تستغيثون ربكم

{غوث} به معناى يارى كردن است و استغاثه طلب يارى و امداد است.

8 _ حضور هزار فرشته در جنگ بدر ، كه هر يك فرشته و يا فرشتگانى به دنبال خويش داشتند .

بألف من الملئكة مردفين

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 10 - 1

1 _ نقش ملائكه در جنگ بدر ، تنها بشارت به پيروزى و اطمينان دادن به مؤمنان بود ، و نه اقدامى عملى در قتل مشركان .

و ما جعله اللّه إلا بشرى و لتطمئن به قلوبكم

ضمير در {جعله} و {به} به امداد كه از {أنى ممدكم} استفاده مى شود، برمى گردد و كلمه {بشرى} مفعولٌ له براى {جعل} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 1،2،3،5،8

1 _ خداوند با وحى به فرشتگان حاضر در كارزار بدر ، آنان را از پشتيبانى خويش در ثبات بخشيدن به مجاهدان آگاه ساخت .

إذ يوحى ربك إلى الملئكة أنى معكم فثبتوا الذين

2 _ ايجاد پايدارى در مجاهدان ، فرمان خداوند به فرشتگان گسيل شده به جنگ بدر

إذ يوحى ربك إلى الملئكة أنى معكم فثبتوا الذين

3 _ تنها پيامبر ( ص ) شاهد وحى الهى به فرشتگان مبتنى بر مأموريت آنان براى پشتيبانى مجاهدان بدر بود .

إذ يوحى ربك إلى الملئكة

چنانچه {إذ}، متعلق به {اذكر} باشد با توجه به اينكه مخاطب در آيه مورد بحث، به خلاف آيات گذشته، شخص پيامبر(ص) است، مى توان گفت تنها آن حضرت شاهد وحى خداوند به فرشتگان بوده است.

5 _ ايجاد رعب و وحشت در دل هاى كافران ، وعده خداوند به فرشتگان حاضر در كارزار بدر

سألقى فى قلوب الذين كفروا الرعب

8 _ ملائكه مأمور در هم كوبيدن سر هاى كافران بدر و از كار انداختن پنجه هاى آنان بودند .

فاضربوا فوق الأعناق و اضربوا منهم كل بنان

{ال} در

{الأعناق} جانشين مضاف إليه (الكافرين) است و مراد از {فوق الأعناق} سرهاى كافران است. بنابراين جمله {فاضربوا ... } يعنى سرهاى كافران را مورد ضربات خويش قرار دهيد. قابل ذكر است كه مخاطب در اين جمله، همان گونه كه سياق آيه بر آن دلالت دارد، فرشتگان هستند.

ملائكه در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 - 1

1 - فرشتگان به روز قيامت ، در اطراف عرش به تسبيح و تنزيه خداوند همراه با ستايش او خواهند پرداخت .

و ترى المل_ئكة حافّين من حول العرش يسبّحون بحمد ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 17 - 1،2،4

1 - فرشتگان هنگام برپا شدن قيامت ، در اطراف آسمان استقرار خواهند يافت .

و الملك على أرجائها

{أرجاء} به معناى نواحى و اطراف است.

2 - هشت فرشته در روز قيامت ، عرش الهى را حمل خواهند كرد .

و يحمل عرش ربّك فوقهم يومئذ ثم_نية

در اين كه مقصود از {ثمانية} هشت تن از فرشتگان است يا هشت گروه از آنان، ميان مفسران اختلاف هست. براى انتخاب و تعيين هر يك از آنها، دليل روشن و قاطعى وجود ندارد.

4 - فرشتگان هشتگانه ، حاملان تخت داورى خداوند در قيامت

و الملك على أرجائها و يحمل عرش ربّك فوقهم

در صورتى كه مقصود از {عرش} در اين آيه، تخت قضاوت و داورى باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 4 - 1،2

1 - عروج و صعود ملائكه و جبرئيل به سوى خدا ( به

صعودگاه ها و جايگاه هاى بلند مرتبه ) در قيامت براى دريافت فرامين الهى و اجراى آن

تعرج المل_ئكة و الروح إليه

مقصود از {روح} روح الامين و جبرئيل است. ضمير در {إليه} به {اللّه} بازمى گردد; به اين اعتبار كه خداوند كه صاحب معارج است. بر اين اساس مقصود آيه شريفه، اين حقيقت است كه فرشتگان براى دريافت فرمان هاى الهى، به صعودگاه و جايگاه دريافت آنها عروج مى كنند و چون خداوند صاحب اين جايگاه ها و صعودگاه ها است، فرشتگان در حقيقت به سوى او عروج خواهند كرد.

2 - فرشتگان و جبرئيل ، كارگزاران الهى در عرصه قيامت

تعرج المل_ئكه و الروح إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 38 - 1،4

1 - روح و فرشتگان الهى در قيامت ، ايستاده و صف بسته در آماده باش كامل قرار مى گيرند .

يوم يقوم الروح و المل_ئكة صفّ_ًا

{صفّاً} مصدر است و چون حال قرار گرفته، به معناى {صافّين} است. ايستادن و صف بستن، كنايه از مهيّا بودن براى انجام فرمان هاى الهى است.

4 - روح و ملائكه در قيامت از گفتن هر سخنى ، جز با رخصت داشتن از خداوند ناتوان اند .

لايتكلّمون إلاّ من أذن له الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 22 - 8

8 - فرشتگان در قيامت ، به فرمان خداوند و با نظارت كامل او ، انجام وظيفه مى كنند .

و جاء ربّك و الملك

آمدن خداوند، كنايه از حضور كامل او است و عطف {ملك} بر {ربّك}، بيانگر آن است كه حضور فرشتگان، مستقل از

حضور خداوند نيست; بلكه در راستاى آن و بخشى از يك برنامه منسجم است.

ملائكه روزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 4 - 5

5 - { عن الصادق ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ : { فالمقسّمات أمراً } قال : الملائكة تقسّم أرزاق بنى آدم ;

از امام صادق(ع) درباره {فالمقسّمات أمراً} روايت شده كه فرمود: ملائكه روزى انسان ها را تقسيم مى كنند}.

ملائكه عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 50 - 5

5 _ مرگ كافران كشته شده در جنگ بدر با شكنجه و عذابى سخت از سوى فرشتگان مرگ

إذ يتوفى الذين كفروا الملئكة يضربون وجوههم و أدبرهم

از مصاديق مورد نظر براى {الذين كفروا}، به دليل وقوع آيه مورد بحث در پى آيات مربوط به جنگ بدر، كافرانى هستند كه در آن نبرد به قتل رسيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 16

16_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن الله تعالى بعث أربعة أملاك فى إهلاك قوم لوط : جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و كرّوبيل ( ع ) فمرّوا بابراهيم ( ع ) . . . و كان صاحب أضياف فشوى لهم عجلاً سميناً حتى أنضجه ثم قرّبه إليهم . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: خداى تعالى براى هلاك كردن قوم لوط چهار فرشته فرستاد: جبرئيل، ميكائيل، اسرافيل و كرّوبيل. پس بر ابراهيم گذر كردند و ابراهيم مهمانپذير و مهمان دوست بود. از اين رو

گوساله فربهى برايشان بر آتش نهاد تا آن را پخت و نزد آنان آورد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 70 - 11

11_ از ميان بردن قوم لوط ، مأموريت فرشتگان حاضر در پيشگاه ابراهيم ( ع )

إنا أُرسلنا إلى قوم لوط

از آيه 76 و نيز آيات مربوط به داستان لوط(ع) معلوم مى شود هدف از فرستادن فرشتگان به سوى قوم لوط، به هلاكت رساندن آنان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 74 - 3

3_ ابراهيم ( ع ) ، پس از پى بردن به هدف فرشتگان ( نابودسازى قوم لوط ) ، با آنان به چون و چرا و جر و بحث پرداخت .

يج_دلنا فى قوم لوط

جمله {قد جاء أمر ربك} در آيه 76 مى تواند قرينه اى بر اين باشد كه مراد از {يجادلنا}، {يجادل رسلنا} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 77 - 9

9_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن الله تعالى بعث اربعة أملاك فى إهلاك قوم لوط . . . فأتوا لوطاً وهو فى زراعة له قرب المدينة . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: خداوند متعال چهار فرشته براى هلاك كردن قوم لوط فرستاد . .. پس نزد لوط رفتند در حالى كه او در كشتزار خود در نزديكى شهر بود ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 82 - 4

4_ خداوند ، به دست فرشتگان مهمان لوط

، ديار قوم لوط را تخريب كرد و آنان را هلاك ساخت .

إنا أُرسلنا إلى قوم لوط . .. إنا رسل ربك ... فلما جاء أمرنا جعلنا ع_ليها سافلها

از اينكه خداوند، فرشتگان را براى تخريب ديار قوم لوط مى فرستد (إنا اُرسلنا إلى قوم لوط) و در عين حال تخريب آن ديار و نزول عذاب را به خودش نسبت مى دهد (جعلنا عاليها سافلها) چنين استفاده مى شود كه: فرشتگان به منزله وسيله اى براى نزول عذاب بوده و كار آنها جلوه اى از فعل خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 57 - 2

2- بشارت به فرزنددار شدن ابراهيم ( ع ) كار فرعى و عذاب قوم لوط مأموريت اصلى و مهم فرشتگان بود .

إنا نبشّرك بغل_م . .. قال فما خطبكم أيّها المرسلون

از اينكه حضرت ابراهيم(ع) پس از شناخت فرشتگان و دريافت بشارت فرزنددار شدن از مأموريت اصلى و مهم آنان سؤال كرد (فما خطبكم . ..) و اين مأموريت طبق آيه بعد عذاب قوم لوط بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 58 - 1

1- در پى جويا شدن ابراهيم ( ع ) از مأموريت اصلى مأموران الهى ( فرشتگان ) آنان هلاكت قوم تبهكار ( قوم لوط ) را مأموريت اصلى خويش معرفى كردند .

قال فما خطبكم أيّها المرسلون . قالوا إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 61 - 1

1- فرشتگان مأمور عذاب قوم لوط ، به عنوان مهمان بر خاندان

حضرت لوط ( ع ) وارد شدند .

و نبّئهم عن ضيف إبرهيم . .. فما خطبكم أيّها المرسلون ... فلمّا جاء ءال لوط المرس

الف و لام در {المرسلون} براى عهد ذكرى است و اشاره به رسولانى دارد كه نزد حضرت ابراهيم(ع) آمدند و عذاب قوم لوط را مطرح ساختند (قال فما خطبكم أيّها المرسلون، آيه 57) و اين نشان دهنده آن است كه مهمانان ابراهيم(ع) بر لوط(ع) وارد شدند. گفتنى است كه آيه 68 نيز مؤيد اين نكته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 63 - 1،2،6،9

1- قطعى شدن نزول عذاب الهى ( استيصال ) و فرا رسيدن موعد آن بر قوم لوط ، توسط فرشتگان به حضرت لوط ( ع ) ابلاغ گرديد .

قالوا بل جئن_ك بما كانوا فيه يمترون

2- فرشتگان وارد شده بر لوط ( ع ) در پى اظهار وى بر ناشناخته بودن آنان ، خود را مأموران الهى معرفى كردند .

قال إنكم قوم منكرون . قالوا بل جئن_ك بما كانوا

6- فرشتگان ، مجريان عذاب الهى بر قوم لوط بودند .

قالوا بل جئن_ك بما كانوا فيه يمترون

9- { قال أبوجعفر ( ع ) [ فى قوله : { قالوا بل جئناك بما كانوا فيه يمترون } ] : { قالوا بل جئناك بما كانوا فيه } قومك من عذاب الله { يمترون } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: [فرستادگان خدا] گفتند: [ما قوم ناشناس نيستيم]; بلكه نزد تو آمديم تا عذاب الهى را _ كه قوم تو در آن ترديد مى كردند _ بياوريم . ..}.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 64 - 1،2

1- تأكيد فرشتگان در محضر حضرت لوط ( ع ) مبنى بر تحقق قطعى نزول عذاب ( استيصال ) بر قوم لوط

و أتين_ك بالحقّ و إنا لص_دقون

مقصود از {بالحق} خبر حق و راست است و مراد از اين خبر حق، عذاب الهى بود.

2- فرشتگان وارد شده بر حضرت لوط ( ع ) ، حامل پيام حق و دستورى تحقق يافتنى بودند .

و أتين_ك بالحقّ و إنا لص_دقون

مراد از {بالحق} به قرينه ذيل آيه كه تأكيد بر راستگويى است مى تواند خبر و پيام حق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 65 - 1

1- فرشتگان ، از حضرت لوط ( ع ) خواستار خارج ساختن خاندانش از شهر در پاسى از شب ، جهت نجات از عذاب الهى شدند .

فأسر بأهلك بقطع من الّيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 31 - 3،4،5،7

3 - دعاى لوط ( ع ) براى يارى اش ، از سوى خدا اجابت شد و فرشتگانى از جانب خداوند ، براى در هم كوبيدن قوم لوط ، گسيل شدند .

قال ربّ انصرنى . .. و لمّا جاءت رسلنا إبرهيم بالبشرى قالوا إنّا مهلكوا أهل ه_ذه

4 - فرستادگان خداوند براى عذاب قوم لوط ، مژده و بشارتى را ( تولد اسحاق ( ع ) ) ، نيز به ابراهيم ( ع ) دادند .

و لمّا جاءت رسلنا إبرهيم بالبشرى

اين آيه، با آيات پنجاه و يك تا شصت و دو سوره حجر

يك سياق دارند، كه در آن آيات به ابراهيم(ع) بشارت فرزنددار شدن داده شده است. آن آيات، قرينه است كه {البشرى} در اين آيه نيز همان بشارت را همراه دارد.

5 - فرشتگان عذاب ، فرشته خبر خوش و بشارت نيز هستند .

و لمّا جاءت رسلنا إبرهيم بالبشرى قالوا إنّا مهلكوا أهل ه_ذه القرية

7 - فرستادگان خدا ، براى هلاكت قوم لوط خود ، مباشرِ در آن بودند .

و لمّا جاءت رسلنا إبرهيم . .. قالوا إنّا مهلكوا أهل ه_ذه القرية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 32 - 1،2،5

1 - حضرت ابراهيم ( ع ) از عذاب قوم لوط ، با وجود لوط ( ع ) در ميان آنان ، نگران بود .

و لمّا جاءت رسلنا . .. قالوا إنّا مهلكوا أهل ه_ذه القرية...قال إنّ فيها لوطًا

2 - حضرت ابراهيم ( ع ) با ملائكه درباره عذاب قوم لوط ، با وجود حضرت لوط ( ع ) در ميان آنان به گفت وگو پرداخت .

قالوا إنّا مهلكوا أهل ه_ذه القرية . .. قال إنّ فيها لوطًا قالوا نحن أعلم بمن فيه

5 - ملائكه مأمور عذاب قوم لوط ، به ابراهيم ( ع ) اطمينان دادند كه لوط ( ع ) و اهل اش را ، حتماً از عذاب نجات خواهند داد .

قالوا نحن أعلم بمن فيها لننجّينّه و أهله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 33 - 1،12،14

1 - ملائكه عذاب قوم لوط ، پس از گفتوگو با ابراهيم ( ع ) ، به ديار آن قوم رفتند و

بر لوط ( ع ) وارد شدند .

و لمّا جاءت رسلنا إبرهيم . .. و لمّا أن جاءت رسلنا لوطًا

12 - فرشتگان مأمور به عذاب قوم لوط ، مأموريت شان را به اطلاع لوط ( ع ) رساندند .

قالوا . .. إنّا منجّوك وأهلك إلاّ امرأتك

14 - فرشتگان مأمورِ عذابِ قوم لوط ، به لوط ( ع ) اعلام كردند كه او و خانواده اش ، به جز همسرش را ، از عذاب نجات خواهند داد .

إنّا منجّوك و أهلك إلاّ امرأتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 34 - 1

1 - اعلام فرشتگان به لوط ( ع ) مبنى بر فرودآوردن عذابى از آسمان ، بر قوم لوط

إنّا منزلون على أهل ه_ذه القرية رجزًا من السماء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 35 - 1

1 - مأموران عذاب قوم لوط ، شهر آن قوم را ، با عذابى آسمانى ، درهم كوبيدند .

إنّا منزلون على أهل ه_ذه القرية رجزًا من السماء. .. و لقد تركنا منها ءاية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 28 - 3

3 - نابود كردن جوامع محكوم به فنا ، امرى آسان براى خدا و او بى نياز از لشكر آسمانى است .

جند من السماء و ما كنّا منزلين

تأكيد خداوند بر نفرستادن هيچ لشكر آسمانى و نيز عذاب و نابود كردن انسان هاى محكوم به فنا تنها با يك صيحه _ كه در آيه بعد آمده است _ مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 32 - 2

2 - حضور فرشتگان به محضر ابراهيم ( ع ) ، قبل از ايفاى مأموريت خود در نابودى قوم لوط

قال فما خطبكم أيّها المرسلون . قالوا إنّا أُرسلنا إلى قوم مجرمين

مفسران اين مأموريت را _ به قرينه {لنرسل} _ بعد از حضور يافتن ملائكه در منزل ابراهيم(ع) دانسته اند. البته آيات مربوط به قوم لوط در سوره هود مؤيد همين معنا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 33 - 1

1 - مأموريت فرشتگان ، فرو ريختن سنگپاره ها بر سر قوم جرم پيشه لوط

لنرسل عليهم حجارة

ملائكه عذاب در سرزمين قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 33 - 1

1 - ملائكه عذاب قوم لوط ، پس از گفتوگو با ابراهيم ( ع ) ، به ديار آن قوم رفتند و بر لوط ( ع ) وارد شدند .

و لمّا جاءت رسلنا إبرهيم . .. و لمّا أن جاءت رسلنا لوطًا

ملائكه عذاب و گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 41 - 6

6 - ظهور علامت هاى جرم در چهره مجرمان ، زمينه شناسايى آنان از سوى مأموران عذاب

يعرف المجرمون . .. فيؤخذ بالنوصى و الأقدام

ملائكه عذاب و لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 78 - 23

23_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن الله تعالى بعث أربعة أملاك فى

إهلاك قوم لوط . . . فأتوا لوطاً . . . فسلّموا عليه . . . فقال لهم : المنزل ؟ فقالوا : نعم . . . ثم مشى فلما بلغ باب المدينة . . . دخل و دخلوا معه حتى دخل منزله فلما رأتهم إمرأته . . . صعدت فوق السطح و صفقت فلم يسمعوا فدخنت فلما رأوا الدخان أقبلوا إلى الباب يهرعون . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: خداوند چهار فرشته براى هلاك كردن قوم لوط فرستاد . .. آنان نزد لوط رفتند و بر او سلام كردند ... لوط آنان را دعوت به منزل كرد و آنان موافقت كردند; سپس رفت تا به دروازه شهر رسيد ... او با فرشتگان وارد شهر شدند تا به منزلش وارد شد همسر لوط وقتى كه آنان را ديد ... بالاى بام رفت و دست بر هم زد، ولى قوم لوط نشنيدند. پس دود به پا كرد; همين كه آن قوم دود را ديدند شتابان به درب خانه لوط رفتند...}.

ملائكه قبض روح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 1 - 1،6

1 - گروهى از فرشتگان ، عهده دار قبض روح انسان هايند .

و الن_زع_ت غرقًا

{نزع} به معناى كندن و نيز بيرون كشيدن است. مصداق مورد نظر از {النازعات} به قرينه {فالمدبّرات أمراً} _ در آيات بعد _ فرشتگانى هستند كه مأمور نزع و قبض روح زندگان اند. آياتى كه ميراندن انسان ها را به ملائكه نسبت داده است، اين ذهنيت را ايجاد مى كند كه مراد از {نزع} در اين آيه، {نزع

روح انسان ها} است.

6 - { فى المجمع بعد قوله تعالى { و النازعات غرقاً } قال : اختلف فى معناها على وجوه أحدها : انه يعنى الملائكة الذين ينزعون أرواح الكفّار عن أبدانهم بالشدّة . . . روى ذلك عن علىّ ( ع ) و قيل هو الموت ينزع النفوس . . . و روى ذلك عن الصادق ( ع ) ;

در مجمع البيان بعد از نقل قول خداى تعالى {والنازعات غرفاً} گفته است: در معناى {النازعات غرقاً} اختلاف به وجود آمده و وجوهى بيان شده است; يكى از آنها اين است كه مقصود فرشتگانى اند كه ارواح كافران را از بدن هاشان بيرون مى كشند . .. اين معنا از امام على(ع) روايت شده است. [و نيز] گفته شده مقصود مرگ است كه جان ها را بيرون مى كشد و اين معنا از امام صادق(ع) روايت شده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 2 - 6

6 - [ فى المجمع ] فى قوله تعالى { و الناشطات نشطاً } إنّ ها الملائكة تنشط أرواح الكفّار بين الجلد و الأظفار حتّى تخرج ها من أجوافهم بالكرب و الغمّ عن على ( عليه السلام ) ;

در مجمع البيان درباره قول خداى تعالى {الناشطات نشطاً} از امام على(ع) نقل شده است: {ناشطات} فرشتگانى اند كه جان هاى كافران را (از ساير اعضا) در ميان پوست و ناخن هايشان جمع مى كنند تا همراه با سختى و غصّه از درون شان بيرون آوردند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 9

- 3

3 - خداوند در تأكيد بر وجود ترس و نگرانى در قيامت ، به فرشتگان سوگند ياد كرده است كه سريع و بانشاط براى تدبير امور و قبض ارواح از يكديگر سبقت مى گيرند .

و النازعات . .. قلوب يومئذ واجفة . أبص_رها خ_شعة

اين آيه و آيه قبل، جواب قسم هايى است كه در نخستين آيات سوره آمده بود.

ملائكه مبشر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 1،3،4،7،8،17

1_ خداوند ، فرشتگانى چند براى بشارت دادن به حضرت ابراهيم ( ع ) به سوى او گسيل داشت .

و لقد جاءت رسلنا إبرهيم بالبشرى

آيه 70 و نظاير آن، حاكى است كه فرستادگان الهى فرشته بودند و بشارت مورد نظر به قرينه آيه 71، بشارت ميلاد اسحاق و يعقوب بوده است.

3_ فرشتگان پيام آورِ بشارت ، به هنگام حضور در پيشگاه ابراهيم ( ع ) بر او سلام كردند .

قالوا سل_مًا

4_ ابراهيم ( ع ) ، سلام فرشتگان را پاسخ گفت و براى تدارك غذا از حضور آنان بيرون رفت .

قال سل_م فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

7_ فرشتگانِ پيام آورِ بشارت ، به سيماى آدميان بر ابراهيم ( ع ) وارد شدند .

قالوا سل_مًا قال سل_م فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

از اينكه ابراهيم(ع) غذايى كه انسانها از آن تناول مى كنند براى فرشتگان آورد، معلوم مى شود: آن حضرت، فرشتگان را به صورت و سيماى انسان ديد و به ماهيت آنان پى نبرد.

8_ ابراهيم ( ع ) ، در فاصله اى كوتاه پس از آمدن فرشتگانِ بشارت ، گوساله اى بريان شده براى آنان آورد

.

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

ضمير در {لبث} به ابراهيم(ع) برمى گردد و {أن جاء} به تقدير {فى} متعلق به {لبث} است. {عجل} به گوساله نر كه بيش از يك ماه نداشته باشد، گفته مى شود و {حنيذ} به معناى بريان شده است. بنابراين {فما لبث ...}; يعنى، ابراهيم(ع) در آوردن گوساله اى بريان شده درنگى نكرد.

17_ { عن أبى جعفر ( ع ) قال : . . . قدم الله تعالى رسلاً إلى ابراهيم يبشرونه باسحاق . . . و ذلك قوله : { و لقد جاءت رسلنا ابراهيم بالبشرى } ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: خداوند به سوى ابراهيم مأمورانى فرستاد كه او را به [تولد ]اسحاق مژده دهند و اين است سخن خداوند كه فرمود: و لقد جاءت . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 70 - 7،12

7_ فرشتگان مهمان بر ابراهيم ( ع ) ، با معرفى خود و مأموريتشان ، ترس و دلهره را از ابراهيم ( ع ) زدودند .

قالوا لاتخف إنا أُرسلنا إلى قوم لوط

12_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن الله تعالى بعث أربعة أملاك . . . فمرّوا بابراهيم ( ع ) و هم معتمّون فسلّموا عليه فلم يعرفهم . . . فشوى لهم عجلاً سميناً حتى أنضجه ثم قرّبه إليهم فلما وضعه بين أيديهم رأى أيديهم لاتصل إليه نكرهم و أوجس منهم خيفة فلما رأى ذلك جبرئيل حسر العمامة عن وجهه و عن رأسه فعرفه ابراهيم ( ع ) فقال أنت هو ؟ فقال : نعم . . .

;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: خداى تعالى چهار فرشته فرستاد آنان بر ابراهيم گذر كردند در حالى كه داراى عمامه بودند [سر و صورت خود را با عمامه پوشانده بودند] پس بر او سلام كردند، او آنان را نشناخت. .. آن گاه برايشان گوساله فربهى بر آتش نهاد تا آن را پخت و نزد آنان آورد و هنگامى كه ابراهيم(ع) ديد دست فرشتگان به آن گوساله بريان نمى رسد، آنان را نشناخت و در دل احساس ترس نمود، چون جبرئيل چنين ديد، عمامه را از سر و صورت خود كنار زد. پس ابراهيم او را شناخت و گفت: تو همانى گفت: آرى}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 74 - 2

2_ فرشتگان مهمان بر ابراهيم ( ع ) ، او را به دارا شدن فرزندى پسر ، بشارت دادند .

و جاءته البشرى

{ال} در {البشرى} عهد ذكرى است و اشاره به بشارتى دارد كه آيه 71 (فبشرناها) متضمن آن بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 53 - 9

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 54 - 4

4- ابراهيم ( ع ) پس از دريافت خبر فرزنددار شدنش از فرشتگان ، خواستار توضيح و اطلاعات بيشترى از آنان شد .

فبم تبشّرون

برداشت فوق بر اين اساس است كه {با} در {فبم} براى ملابست باشد و استفهام در جمله {فبم تبشّرون} سؤال از چگونگى تحقق چنين بشارتى (فرزنددار شدن) باشد و نه ترديد و سؤال از اصل فرزنددار شدن.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 55 - 1،2

1- تأكيد فرشتگان بر تحقق و عينيت يافتن بشارت پسردار شدن ابراهيم ( ع ) در دوران پيرى

قالوا بشرن_ك بالحقّ

مقصود از {بالحق} در آيه فوق يا خبر مطابق با واقع است و يا به معناى اين است كه بشارت ما حقيقت دار است (مجمع البيان). در هر صورت گوياى اين نكته است كه: آنچه بشارت داده شد، تحقق يافتنى است و به وقوع خواهد پيوست.

2- توصيه فرشتگان به ابراهيم ( ع ) بر مأيوس نشدن از لطف و رحمت خداوند در زندگى

قالوا . .. فلاتكن من الق_نطين

{قنوط} به معناى نااميد شدن از خير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 57 - 2

2- بشارت به فرزنددار شدن ابراهيم ( ع ) كار فرعى و عذاب قوم لوط مأموريت اصلى و مهم فرشتگان بود .

إنا نبشّرك بغل_م . .. قال فما خطبكم أيّها المرسلون

از اينكه حضرت ابراهيم(ع) پس از شناخت فرشتگان و دريافت بشارت فرزنددار شدن از مأموريت اصلى و مهم آنان سؤال كرد (فما خطبكم . ..) و اين مأموريت طبق آيه بعد عذاب قوم لوط بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 31 - 4،5

4 - فرستادگان خداوند براى عذاب قوم لوط ، مژده و بشارتى را ( تولد اسحاق ( ع ) ) ، نيز به ابراهيم ( ع ) دادند .

و لمّا جاءت رسلنا إبرهيم بالبشرى

اين آيه، با آيات پنجاه و يك تا شصت و دو سوره حجر يك سياق دارند، كه

در آن آيات به ابراهيم(ع) بشارت فرزنددار شدن داده شده است. آن آيات، قرينه است كه {البشرى} در اين آيه نيز همان بشارت را همراه دارد.

5 - فرشتگان عذاب ، فرشته خبر خوش و بشارت نيز هستند .

و لمّا جاءت رسلنا إبرهيم بالبشرى قالوا إنّا مهلكوا أهل ه_ذه القرية

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 28 - 7

7 - بشارت ميهمانان ابراهيم ( ع ) ، به آن حضرت در مورد اعطاى پسرى دانا به ايشان

و بشّروه بغل_م عليم

ملائكه محافظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 61 - 3،4،7

3 _ خداوند فرشتگانى را پيوسته براى حفاظت و مراقبت آدميان گسيل مى دارد.

و يرسل عليكم حفظة

فعل مضارع {يرسل} بر تجديد و تكرار ارسال فرشتگان تا زمان مرگ دلالت دارد. {حفظة}، جمع {حافظ}، به معنى نگهبان و مراقب است.

4 _ با فرارسيدن زمان مرگ آدمى، گسيل فرشتگان محافظ و مراقب وى پايان مى پذيرد.

و يرسل عليكم حفظة حتى إذا جاء أحدكم الموت

7 _ فرشتگانى غير از مأموران حفاظت آدمى، وظيفه قبض روح وى را بر عهده دارند. *

حتى إذا جاء أحدكم الموت توفته رسلنا

در صورتى كه فرشتگان محافظ همان قابضان روح باشند، مناسبتر آن بود كه با ضمير به آنان اشاره مى شد. گزينش {رسلنا} به جاى ضمير قرينه تفاوت ملائكه حافظ با ملائكه قابض است.

ملائكه مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 4

4 _ ناتوانى از انجام تكاليف الهى ، پاسخ ماندگاران در سيطره كفر و شرك به

فرشتگان مأمورِ گرفتن جان

قالوا فيم كنتم قالوا كنّا مستضعفين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 61 - 6،7،8،9

6 _ با فرارسيدن زمان مرگ هر كس، سفيران خداوند جان آدميان را مى گيرند.

حتى إذا جاء أحدكم الموت توفته رسلنا

7 _ فرشتگانى غير از مأموران حفاظت آدمى، وظيفه قبض روح وى را بر عهده دارند. *

حتى إذا جاء أحدكم الموت توفته رسلنا

در صورتى كه فرشتگان محافظ همان قابضان روح باشند، مناسبتر آن بود كه با ضمير به آنان اشاره مى شد. گزينش {رسلنا} به جاى ضمير قرينه تفاوت ملائكه حافظ با ملائكه قابض است.

8 _ فرشتگانى متعدد وظيفه قبض روح هر يك از آدميان را به عهده دارند. *

حتى إذا جاء أحدكم الموت توفته رسلنا

{رسل}، جمع رسول، و بر بيشتر از دو نفر دلالت دارد. از سوى ديگر مضمون آيه اين است كه براى هر شخصى كه مرگش فرامى رسد، {رسل} حضور پيدا مى كنند. بنابراين قابضان روح آدمى بيش از دو نفرند.

9 _ هيچ كوتاهى و تأخيرى از جانب فرشتگان مأمور قبض روح صورت نمى گيرد.

توفته رسلنا و هم لا يفرطون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 14،16،18

14 _ گروهى از فرشتگان، كارگزاران خداوند در گرفتن جان آدميان هستند.

و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت و الملئكة باسطوا أيديهم

16 _ ملائكه قابض ارواح داراى دستانى هستند كه به هنگام گرفتن جان ظالمان آنها را مى گشايند.

إذ الظلمون فى غمرت الموت و الملئكة باسطوا أيديهم

18 _ جان كندن ستمگران، همراه با تمسخر ملائكه قبض روح نسبت به آنان

و بيان عجز آنان براى رهايى از مرگ است.

أخرجوا أنفسكم اليوم تجزون عذاب الهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 37 - 7

7 _ فرشتگانى از جانب خداوند مأمور گرفتن جان آدميان هستند.

حتى إذا جاءتهم رسلنا يتوفونهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 50 - 5

5 _ مرگ كافران كشته شده در جنگ بدر با شكنجه و عذابى سخت از سوى فرشتگان مرگ

إذ يتوفى الذين كفروا الملئكة يضربون وجوههم و أدبرهم

از مصاديق مورد نظر براى {الذين كفروا}، به دليل وقوع آيه مورد بحث در پى آيات مربوط به جنگ بدر، كافرانى هستند كه در آن نبرد به قتل رسيدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 28 - 5

5- انسان ها ، به وسيله ملائكه قبض روح مى شوند .

تتوفّ_هم المل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 1

1- قبض روح انسان ها با فرشتگان است .

الذين تتوفّ_هم المل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 11 - 1،5،13

1 - به هنگام مرگ ، روح انسان ، به طور كامل ، به دست فرشته مرگ ( عزراييل ) گرفته مى شود .

قل يتوفّيكم ملك الموت

5 - براى قبض روح انسان ، فرشته اى ويژه وجود دارد .

ملك الموت الذى وكّل بكم

مراد از {وكّل بكم} گمارده شدن براى قبض روح است.

13 - { و سئل الصادق ( ع ) . . .عن قول اللّه عزّوجلّ { قل

يتوفّاكم ملك الموت الذى وكّل بكم } . . .و قد تموت فى الساعة الواحدة فى جميع الآفاق ما لايحصيه إلاّ اللّه عزّوجلّ فكيف ه_ذا ؟ فقال : { إنّ اللّه تبارك و تعالى ، جعل لملك الموت أعواناً من الملائكة يقبضون الأرواح . . . و يتوفّاهم ملك الموت من الملائكة . . . ;

از امام صادق(ع) . ..درباره اين سخن خداى عزّوجلّ {قل يتوفّاكم ملك الموت الذى وكّل بكم} پرسش شد... در آنِ واحد در اطراف عالم تعداد زيادى كه فقط خدا عدد آنها را مى داند مى ميرند، اين چگونه [ممكن ]است؟ حضرت فرمود: {خداوند تبارك و تعالى براى ملك الموت دستيارانى را از ملائكه قرار داده كه قبض ارواح مى كنند...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 42 - 2،19

2 - تنها خداوند جان ستان حقيقى انسان ها است و عوامل ديگر ( چون عزرائيل ) واسطه و مأمور او هستند .

اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها

تقدم اسم جلاله (اللّه) بر خبر فعلى مقيد، تخصيص مضمون خبر است. بنابراين اختصاص جان ستاندن به خداوند _ در حالى كه در آيات ديگر اين عمل به فرشته مخصوص (ملك الموت) نسبت داده شده _ گوياى حقيقت بالا است.

19- { سئل الصادق ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ { اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها } . . .فقال إنّ اللّه تبارك و تعالى جعل لملك الموت أعوناً من الملائكة يقبضون الأرواح . . . فتتوفّاهم الملائكة و يتوفّاهم ملك الموت من الملائكة مع ما يقبض هو و يتوفّاه اللّه عزّوجلّ من ملك الموت ;

از امام صادق(ع)

درباره سخن خداوند عزّوجلّ: {اللّه يتوفّى الأنفس حين موتها} سؤال شد، حضرت فرمود: خداوند _ تبارك و تعالى _ براى ملك الموت دستيارانى از ملائكه قرار داده كه ارواح را قبض مى كنند. .. پس آنها را ملائكه دريافت مى كنند و ملك الموت ارواح را از ملائكه دريافت مى كند و به همراه ارواحى كه خودش قبض نموده، ضميمه مى نمايد و خداوند از ملك الموت تمامى ارواح را دريافت مى كند}.

ملائكه مقرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 172 - 11

11 _ علم و ايمان حضرت عيسى ( ع ) و فرشتگان مقرب الهى به قيامت و محشور شدن به پيشگاه خداوند ، مانع استكبار آنان از بندگى خدا

لن يستنكف المسيح ان يكون عبداً للّه و لاالملئكة . .. فسيحشرهم إليه جميعاً

جمله {و من . ..} جمله حاليه و بيان علت از جمله سابق است. يعنى امكان ندارد مسيح و فرشتگان از عبادت خدا امتناع كنند ; چون حشر انسان و ملائكه به سوى خدا حتمى است و مسيح و فرشتگان از آن آگاهند.

ملائكه موكّل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 60 - 18

18 _ قال رسول الله(ص): مع كل انسان ملك إذا نام يأخذ نفسه، فإن إذن الله فى قبض روحه قبضه و إلا رد إليه فذلك قوله: {يتوفاكم بالليل}.

رسول خدا(ص) فرمود: همراه هر انسانى فرشته اى است كه هنگام خواب، روح او را مى گيرد ; پس اگر خداوند اذن در قبض روح آن شخص بدهد، او را قبض روح مى كند و

گر نه به او برمى گرداند و اين است، معناى سخن خداوند: {يتوفاكم بالليل}.

ملائكه و آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 80 - 5

5 _ فرشتگان و انبياء و هر آنچه غير خداست ، هيچ نقش مستقلّى در ربوبيّت عالم ندارد .

و لا يأمركم . .. ارباباً ايأمركم بالكفر

ملائكه و ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 1،3،7،17

1_ خداوند ، فرشتگانى چند براى بشارت دادن به حضرت ابراهيم ( ع ) به سوى او گسيل داشت .

و لقد جاءت رسلنا إبرهيم بالبشرى

آيه 70 و نظاير آن، حاكى است كه فرستادگان الهى فرشته بودند و بشارت مورد نظر به قرينه آيه 71، بشارت ميلاد اسحاق و يعقوب بوده است.

3_ فرشتگان پيام آورِ بشارت ، به هنگام حضور در پيشگاه ابراهيم ( ع ) بر او سلام كردند .

قالوا سل_مًا

7_ فرشتگانِ پيام آورِ بشارت ، به سيماى آدميان بر ابراهيم ( ع ) وارد شدند .

قالوا سل_مًا قال سل_م فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

از اينكه ابراهيم(ع) غذايى كه انسانها از آن تناول مى كنند براى فرشتگان آورد، معلوم مى شود: آن حضرت، فرشتگان را به صورت و سيماى انسان ديد و به ماهيت آنان پى نبرد.

17_ { عن أبى جعفر ( ع ) قال : . . . قدم الله تعالى رسلاً إلى ابراهيم يبشرونه باسحاق . . . و ذلك قوله : { و لقد جاءت رسلنا ابراهيم بالبشرى } ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه فرمود: خداوند به سوى ابراهيم مأمورانى

فرستاد كه او را به [تولد ]اسحاق مژده دهند و اين است سخن خداوند كه فرمود: و لقد جاءت . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 70 - 7

7_ فرشتگان مهمان بر ابراهيم ( ع ) ، با معرفى خود و مأموريتشان ، ترس و دلهره را از ابراهيم ( ع ) زدودند .

قالوا لاتخف إنا أُرسلنا إلى قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 74 - 2

2_ فرشتگان مهمان بر ابراهيم ( ع ) ، او را به دارا شدن فرزندى پسر ، بشارت دادند .

و جاءته البشرى

{ال} در {البشرى} عهد ذكرى است و اشاره به بشارتى دارد كه آيه 71 (فبشرناها) متضمن آن بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 76 - 2

2_ فرشتگان از ابراهيم ( ع ) خواستند تا از شفاعت درباره قوم لوط صرف نظر كند و بر آن اصرار نورزد .

ي_إبرهيم أعرض عن ه_ذا

{ه_ذا} اشاره به {جدالى} است كه از {يجادلنا} در آيه قبل استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 77 - 1

1_ فرشتگان پس از گفتوگو با ابراهيم ( ع ) ، به ديار قوم لوط رفتند و بر حضرت لوط ( ع ) وارد شدند .

و لما جاءت رسلنا لوطًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 53 - 1

1- مهمانان حضرت ابراهيم ( فرشتگان ) به او دلدارى داده و از وى

خواستند كه از حضورشان مضطرب و هراسناك نشود .

قالوا لاتوجل إنا نبشّرك بغل_م عليم

ملائكه و ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 11 - 16

16 _ عن أبى عبدالله(ع): إن الملائكة كانوا يحسبون أن إبليس منهم و كان فى علم الله أنه ليس منهم فاستخرج الله ما فى نفسه بالحمية فقال: {خلقتنى من نار و خلقته من طين}.

از امام صادق(ع) روايت شده است: فرشتگان گمان مى كردند ابليس از آنهاست، ولى خداوند مى دانست كه او جزء ايشان نيست و خود برتربينى درونى او را (به وسيله امر به سجده) آشكار نمود . .. .

ملائكه و الوهيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 29 - 1

1- اگر فرشتگان ادعاى الوهيت كنند ، به عذاب دوزخ گرفتار خواهند شد .

و من يقل منهم إنّى إل_ه من دونه فذلك نجزيه جهنّم

ملائكه و انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 2

2_ فرشتگان ، از رسولان الهى و از وسايط ارتباط خدا با پيامبران خويش

و لقد جاءت رسلنا إبرهيم بالبشرى

ملائكه و انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 161 - 6

6 - فرشتگان داراى ارتباطى تنگاتنگ با انسان ها و اعمال ايشان

أولئك عليهم لعنة اللّه و الملئكة

ملائكه و اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 80 - 3

3 _ اعتقاد برخى از اهل كتاب ، به ربوبيّت فرشتگان و انبيا

و

لا يامركم ان تتخذوا الملئكة و النّبيّن ارباباً

آيه، ناظر به اعتقاد برخى از اهل كتاب است.

ملائكه و پاسدارى از قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 21 - 17

17 _ قرآن كريم در حصار حفاظت و مراقبت فرشتگان الهى

إذا لهم مكر فى ءاياتنا قل اللّه أسرع مكراً إن رسلنا يكتبون ما تمكرون

به قرينه مقام مى توان گفت كه: خداوند براى جاودان ماندن قرآن و مصونيت آن از هر گونه اقدامهاى شيطانىِ انسانهاى كفرپيشه و ضد دين، فرشتگانى را مأمور حفاظت و مراقبت از آن كرده است و مراد از {رسل} در {إن رسلنا يكتبون ما تمكرون} همين دسته از فرشتگان مى باشد.

ملائكه و تكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 13 - 7

7 _ منزلت فرشتگان، منزلت انقياد و تسليم در برابر خدا، به دور از هرگونه تكبّر و عصيان در برابر او

فما يكون لك أن تتكبّر فيها

ملائكه و توحيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 18 - 5

5 _ عدل الهى در نظام تكوين و تشريع ، مورد مشاهده فرشتگان و دانشمندان *

شهد اللّه . .. و الملئكة و اولوا العلم قائماً بالقسط

{قائماً بالقسط} مى تواند متعلق شهادت باشد يعنى: عالمان و ملائكه علاوه بر شهادت به يگانگى خداوند، شهادت به عدالت او نيز مى دهند، گفتنى است تعميم قسط به نظام تشريع از آيه بعد استفاده شده است.

ملائكه و حالات انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11

- 70 - 10

10_ فرشتگان ، توانا بر سخن گفتن با آدميان و درك سخنان و حالات ايشان

قالوا سل_مًا . .. قالوا لاتخف

ملائكه و خانواده لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 15

15_ فرشتگان ، از لوط ( ع ) و خاندانش خواستند كه به هنگام خروج از ديارشان ، از حركت باز نايستند و به سوى خانه و كاشانه باز نگردند .

و لايلتفت منكم أحد

ملائكه و خطا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 27 - 7

7- عصمت ملائكه از خطا و نافرمانى

لايسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون

تسليم و منقاد بودن فرشتگان در برابر خداوند و نيز تنها به فرمان خدا عمل كردن، حاكى از عصمت آنان است.

ملائكه و خلافت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 6،8،15،20

6 - خلافت انسان در زمين داراى نوعى ارتباط با فرشتگان

و إذ قال ربّك للملئكة إنى جاعل فى الأرض خليفة

از آن جايى كه مسأله خلقت و خلافت انسان در زمين با فرشتگان در ميان گذاشته شد، معلوم مى شود وجود انسان در روى زمين ارتباط تنگاتنگى با فرشتگان دارد.

8 _ فرشتگان با پيش بينى فسادگرى انسان ، او را شايسته خلافت نمى ديدند .

قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء

15 _ فرشتگان با توجه به حضورشان در هستى و لياقتشان براى خلافت ، فلسفه اى براى خلقت و خلافت انسان نمى ديدند .

قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها . .. و نحن نسبح بحمدك

جمله حاليه

{و نحن نسبح . ..} گوياى اين مطلب است كه: فرشتگان علاوه بر اينكه انسان رابه خاطر فسادگرى اش شايسته خلافت نمى دانستند، وجود خويش را براى احراز اين مقام لايق دانسته و زمين را از خلافت انسان بى نياز مى شمردند.

20 _ نا آگاهى فرشتگان به ارزش هاى والاى انسان ، موجب شد تا فسادگرى او براى فرشتگان جلوه گر شود و به خلقت و خلافتش معترض باشند .

أتجعل فيها من يفسد فيها . .. قال إنى أعلم ما لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 32 - 10

10 _ اعتراف فرشتگان به عالمانه و حكيمانه بودن آفرينش انسان و انتخاب او براى خلافت

إنّك أنت العليم الحكيم

از هدفهاى فرشتگان در توصيف خداوند به عليم و حكيم بودن - پس از اظهار تشكيك در شايستگى انسان براى خلافت - اعتراف و اقرار به ارزش والاى انسان و عالمانه و حكيمانه بودن آفرينش اوست.

ملائكه و خلقت انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 15،20

15 _ فرشتگان با توجه به حضورشان در هستى و لياقتشان براى خلافت ، فلسفه اى براى خلقت و خلافت انسان نمى ديدند .

قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها . .. و نحن نسبح بحمدك

جمله حاليه {و نحن نسبح . ..} گوياى اين مطلب است كه: فرشتگان علاوه بر اينكه انسان رابه خاطر فسادگرى اش شايسته خلافت نمى دانستند، وجود خويش را براى احراز اين مقام لايق دانسته و زمين را از خلافت انسان بى نياز مى شمردند.

20 _ نا آگاهى فرشتگان به ارزش

هاى والاى انسان ، موجب شد تا فسادگرى او براى فرشتگان جلوه گر شود و به خلقت و خلافتش معترض باشند .

أتجعل فيها من يفسد فيها . .. قال إنى أعلم ما لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 32 - 10

10 _ اعتراف فرشتگان به عالمانه و حكيمانه بودن آفرينش انسان و انتخاب او براى خلافت

إنّك أنت العليم الحكيم

از هدفهاى فرشتگان در توصيف خداوند به عليم و حكيم بودن - پس از اظهار تشكيك در شايستگى انسان براى خلافت - اعتراف و اقرار به ارزش والاى انسان و عالمانه و حكيمانه بودن آفرينش اوست.

ملائكه و ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 73 - 1،3

1_ فرشتگان ، به همسر ابراهيم گوشزد كردند كه فرزنددار شدنش ، خواسته خداوند است .

ءألد و أنا عجوز . .. قالوا أتعجبين من أمر الله

{أمر الله}; يعنى، كارى كه خداوند به تحقق آن فرمان داده است و مراد از آن، فرزنددار شدن ساره و ابراهيم(ع) در سن پيرى است.

3_ فرشتگان ، همسر ابراهيم را از اينكه در تحقق خواست خداوند ترديد كند و از آن شگفت زده باشد ، نهى كردند .

قالوا أتعجبين من أمر الله

ملائكه و طعام ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 70 - 1

1_ فرشتگان وارد بر ابراهيم ( ع ) ، دست به غذا نبردند و از آن تناول نكردند .

فلما رءآ أيديهم لاتصل إليه

{لاتصل إليه} (دستشان به سوى گوساله بريان شده نمى رسيد) كنايه از آن است

كه از غذا تناول نمى كردند.

ملائكه و عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 29 - 2

2- ملائكه ، در صورت گناه و لغزش ، از عذاب الهى در امان نخواهند بود .

و من يقل منهم إنّى إل_ه من دونه فذلك نجزيه جهنّم

ملائكه و عذاب قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 3

3_ فرشتگان ، فرا رسيدن زمان عذاب و كيفر قوم لوط را به حضرت لوط ( ع ) ابلاغ كردند .

إنا رسل ربك لن يصلوا إليك فأسر . .. أليس الصبح بقريب

ملائكه و عصيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 13 - 7

7 _ منزلت فرشتگان، منزلت انقياد و تسليم در برابر خدا، به دور از هرگونه تكبّر و عصيان در برابر او

فما يكون لك أن تتكبّر فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 49 - 7

7- همه فرشتگان ، مطيع و منقاد خداوند بوده و در برابر اوامر او تمرد نمى كنند .

و لله يسجد . .. و المل_ئكة و هم لايستكبرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 27 - 7

7- عصمت ملائكه از خطا و نافرمانى

لايسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون

تسليم و منقاد بودن فرشتگان در برابر خداوند و نيز تنها به فرمان خدا عمل كردن، حاكى از عصمت آنان است.

ملائكه و عمل انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 -

بقره - 2 - 161 - 6

6 - فرشتگان داراى ارتباطى تنگاتنگ با انسان ها و اعمال ايشان

أولئك عليهم لعنة اللّه و الملئكة

ملائكه و غذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 70 - 6

6_ فرشتگان ، از غذا هاى مادى تناول نمى كنند .

فلما رءآ أيديهم لاتصل إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 28 - 6

6 - ملائكه ، بى نياز از خوردن غذا ، حتى در صورت تجسم به شكل بشر

قال ألا تأكلون . .. قالوا لاتخف

از آيه شريفه استفاده مى شود كه ملائكه سرانجام از غذاى ابراهيم(ع) نخوردند، هر چند شكل بشرى يافته بودند.

ملائكه و غذاى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 28 - 1،2

1 - ميهمانان ابراهيم ( ع ) ، از خوردن غذا خوددارى كردند .

فأوجس منهم خيفة

{فاء} در {فأوجس} فصيحه و نشانگر اين است كه جمله اى پيش از آن حذف شده است. تقدير آن چنين مى باشد: {فلم يأكلوا فأوجس منهم خيفة}.

2 - خوددارى ميهمانان از خوردن غذا ، مايه بيم و نگرانى حضرت ابراهيم ( ع )

قال ألا تأكلون . فأوجس منهم خيفة

{أوجس} معادل دو فعل {أحسّ و أضمر} مى باشد و تنوين {خيفة} براى تنويع است; يعنى، ابراهيم(ع) در درون خويش از آنان احساس نوعى ترس كرد.

ملائكه و قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 10

10_ فرشتگان ، از دست يافتن تبه كاران به خانه لوط (

ع ) جلوگيرى كردند .

إنا رسل ربك لن يصلوا إليك فأسر بأهلك

ملائكه و كتمان حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 33 - 11،13

11 - فرشتگان در جريان خلقت و خلافت آدم ( ع ) ، امرى را در ضمير خويش پنهان مى داشتند و از ابراز آن خوددارى مى كردند .

و أعلم ما تبدون و ما كنتم تكتمون

13 - فرشتگان ، توانا بر اخفاى امور خويش بر ديگران فرشتگان

أعلم ما تبدون و ما كنتم تكتمون

ملائكه و گناه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 29 - 2

2- ملائكه ، در صورت گناه و لغزش ، از عذاب الهى در امان نخواهند بود .

و من يقل منهم إنّى إل_ه من دونه فذلك نجزيه جهنّم

ملائكه و گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 3

3 _ بازخواست گنهكاران ، پس از لحظه مرگ از سوى فرشتگان

انّ الّذين توفّيهم الملئكة ظالمى انفسهم قالوا فيم كنتم

ملائكه و لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 77 - 1،2

1_ فرشتگان پس از گفتوگو با ابراهيم ( ع ) ، به ديار قوم لوط رفتند و بر حضرت لوط ( ع ) وارد شدند .

و لما جاءت رسلنا لوطًا

2_ فرشتگان ، به صورت و شكل انسان ها بر حضرت لوط ( ع ) وارد شدند .

و لما جاءت رسلنا لوطًا سىء بهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11

- 81 - 2،8،11،15،16،24،26،27

2_ فرشتگانِ ميهمان بر لوط ( ع ) ، حامل پيامهايى از ناحيه خداوند براى او بودند .

قالوا ي_لوط إنا رسل ربك

برداشت فوق ، از اينكه فرشتگان خود را به عنوان پيام آوران الهى (رسل ربك) معرفى كردند ، استفاده مى شود.

8_ فرشتگان مأمور عذاب ، به لوط ( ع ) اطمينان دادند كه مهاجمان ، به او دسترسى پيدا نخواهند كرد و گزندى متوجه وى نخواهد شد .

قالوا ي_لوط إنا رسل ربك لن يصلوا إليك

11_ فرشتگان ، از لوط ( ع ) خواستند تا خانواده خويش را شبانه از منطقه قومش خارج سازد .

فأسر بأهلك بقطع من الّيل

{اسراء} (مصدر اَسرِ) به معناى كوچ كردن شبانه است و {باء} در {بأهلك} براى تعديه مى باشد و {ال} در {الليل} عهد حضورى است. بنابراين معناى جمله {فأسر ...} چنين مى شود: [اى لوط!] خانواده خويش را در پاره اى از اين شب كوچ ده.

15_ فرشتگان ، از لوط ( ع ) و خاندانش خواستند كه به هنگام خروج از ديارشان ، از حركت باز نايستند و به سوى خانه و كاشانه باز نگردند .

و لايلتفت منكم أحد

16_ فرشتگان به لوط ( ع ) توصيه كردند كه همسرش را براى نجات از عذاب ، به همراه خويش كوچ ندهد .

فأسر بأهلك بقطع من الّيل . .. إلاّ امرأتك

برداشت فوق، بر اين اساس است كه {امرأتك} استثنا از {أهلك} باشد.

24_ فرشتگان ، با بيان نزديك بودن زمان عذاب ، از لوط ( ع ) خواستند تا خروج خويش را به تأخير نيندازد .

فأسر بأهلك . .. إن موعدهم الصبح أليس الصبح بقريب

جمله {إن موعدهم الصبح

. ..} به منزله تعليل براى {فأسر بأهلك ...} مى باشد.

26_ { عن أبى جعفر ( ع ) : . . . { فلما جاء آل لوط المرسلون . . . قالوا : . . . { فأسر بأهلك } يا لوط إذا مضى لك من يومك ه_ذا سبعة أيام و لياليها { بقطع من الليل } إذا مضى نصف الليل . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: . .. هنگامى كه فرشتگان خدا به سوى خاندان لوط آمدند ... گفتند: ... اى لوط ! از اين تاريخ پس از گذشت هفت شبانه روز نيمه شب خانواده خود را از اين سرزمين بيرون ببر ...}.

27_ { عن أبى جعفر ( ع ) : . . . إن الله تعالى لما أراد عذابهم ( قوم لوط ) . . . بعث إليهم ملائكة . . . و قالوا للوط : أسر بأهلك من ه_ذه القرية الليلة . . . فلما إنتصف الليل سار لوط ببناته . . . ;

از امام باقر روايت شده است: . .. هنگامى كه خداوند اراده كرد قوم لوط را عذاب كند، فرشتگانى را به سوى آنان فرستاد ... آنان به لوط گفتند: امشب خانواده خود را از اين آبادى برون ببر ... چون شب به نيمه رسيد، لوط دختران خود را از آبادى بيرون برد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 63 - 1،2

1- قطعى شدن نزول عذاب الهى ( استيصال ) و فرا رسيدن موعد آن بر قوم لوط ، توسط فرشتگان به حضرت لوط ( ع ) ابلاغ

گرديد .

قالوا بل جئن_ك بما كانوا فيه يمترون

2- فرشتگان وارد شده بر لوط ( ع ) در پى اظهار وى بر ناشناخته بودن آنان ، خود را مأموران الهى معرفى كردند .

قال إنكم قوم منكرون . قالوا بل جئن_ك بما كانوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 64 - 1

1- تأكيد فرشتگان در محضر حضرت لوط ( ع ) مبنى بر تحقق قطعى نزول عذاب ( استيصال ) بر قوم لوط

و أتين_ك بالحقّ و إنا لص_دقون

مقصود از {بالحق} خبر حق و راست است و مراد از اين خبر حق، عذاب الهى بود.

ملائكه و متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 9

9- متقين ، مورد تكريم و بزرگداشت فرشتگان

المتّقين . الذين تتوفّ_هم المل_ئكة طيّبين يقولون سل_م عليكم ادخلوا الجنّة

ملائكه و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 56 - 4

4 - رسول اكرم ( ص ) ، شخصيتى شناخته شده و داراى منزلتى والا نزد ملائكه

إنّ اللّه و مل_ئكته يصلّون على النبىّ

ملائكه و مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 89 - 1

1 _ مرتدانِ تائب ، مورد پذيرش و توجه خداوند ، ملائكه و مردم

كفروا بعد ايمانهم . .. انّ عليهم لعنة اللّه و الملئكة و الناس ... الاّ الذين تاب

ملائكه و مرگ كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 50 - 6

6 _ فرشتگان مرگ انسان هاى

مؤمن و كافر را از يكديگر تمييز مى دهند و به كفر و ايمانشان آگاهند . *

و لو ترى إذ يتوفى الذين كفروا الملئكة يضربون وجوههم و أدبرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 50 - 2

ملائكه و مرگ و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 50 - 6

6 _ فرشتگان مرگ انسان هاى مؤمن و كافر را از يكديگر تمييز مى دهند و به كفر و ايمانشان آگاهند . *

و لو ترى إذ يتوفى الذين كفروا الملئكة يضربون وجوههم و أدبرهم

ملائكه و مستضعفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 97 - 7

7 _ توبيخ و سرزنش مستضعفان سر باز زده از هجرت ، از سوى ملائكه به هنگام مرگ

قالوا كنّا مستضعفين فى الارض قالوا الم تكن ارض اللّه واسعة فتهاجروا فيها

ملائكه و نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 31 - 4

4_ فرشته بودن ، از شرايط احراز مقام نبوت و پيامبرى نيست .

و لاأقول إنى ملك

ملائكه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 102 - 3

3- روح القدس ( جبرئيل ) ، واسطه ابلاغ وحى و نازل كننده قرآن از جانب پروردگار

قل نزّله روح القدس من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 3

3- فرشتگان در نزول بر پيامبر ( ص ) و آوردن وحى ، تنها از

خداوند اطاعت مى كنند .

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك

گرچه در اين آيه مطرح نشده است كه فرشتگان بر چه كسى فرود مى آيند و چه مطالبى را نازل مى كنند; ولى به قرينه {ربك}، بارزترين مصداق براى گويندگان {ما نتنزّل. ..}، مأموران ابلاغ قرآن به پيامبر(ص) مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 52 - 5

5 - روح القدس ( جبرئيل ) ، واسطه وحى الهى براى پيامبراكرم ( ص ) بود .

كذلك أوحينا إليك روحًا من أمرنا

برداشت ياد شده بر اين پايه مبتنى است كه مراد از {روحاً} فرشته وحى (جبرئيل) باشد. دراين صورت نصب {روحاً} مبتنى به اعتبار نزع خافض و به تقدير {أوحينا إليك بروح من أمرنا} است و يا به لحاظ عامل محذوف و به تقدير {أوحينا إليك بإرسالنا روحاً من أمرنا} مى باشد.

مملوكيت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 7

7- وجود ملائكه و مراحل مقدماتى پيدايش آنها و كارهايى كه از آنان صادر مى شود ، همه مملوك خداوند و در احاطه قدرت او است . *

له ما بين أيدينا و ما خلفنا و ما بين ذلك

گفته شده است: {ما بين أيدينا} (آنچه پيش روى ما است) اشاره به آثار وجودى ملائكه و {ما خلفنا} (آنچه پشت سر نهاده و از آن گذشتيم) اشاره به عناصر اوليه و مقدمات پيدايش آنها و {ما بين ذلك} (آنچه هم اكنون وجود دارد) اشاره به هستى آنان دارد. اين توجيه و تفسير با نوع ملائكه _ كه زمان و مكان درباره

آنان بى معنا است _ تناسب دارد.

منشأ افعال ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 82 - 5

5_ دخل و تصرف فرشتگان در جهان ، به امر خدا و پرتوى از فعل اوست .

إنا أُرسلنا إلى قوم لوط . .. فلما جاء أمرنا جعلنا ع_ليها سافلها

منشأ بشارت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 30 - 1

1 - اطمينان بخشى فرشتگان به همسر ابراهيم ( ع ) ، در مورد خدايى بودن پيام و بشارتشان ( فرزنددار شدن او )

قالوا كذلك قال ربّك

منشأ تسبيح ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 16

16 - تسبيح و ستايش مداوم فرشتگان ، ره آورد درك و تلقى آنان از عظمت الهى است .

و هو العلىّ العظيم . .. و المل_ئكة يسبّحون بحمد ربّهم

برداشت بالا بر اين اساس است كه آيه درصدد بيان عظمت خدا باشد.

منشأ تفاوت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 38 - 7

7 - درجات متفاوت فرشتگان ، به مقدار عبادت آنان براى پروردگار است .

فالذين عند ربّك يسبّحون له بالّيل و النّهار

برداشت ياد شده بر اين مبنا است كه {عند ربّك} اشاره به برخى از فرشتگان داشته باشد كه از مقام قرب و حضور برخورداراند.

منشأ حمد ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 5 - 16

16 - تسبيح و ستايش مداوم فرشتگان ، ره آورد درك و

تلقى آنان از عظمت الهى است .

و هو العلىّ العظيم . .. و المل_ئكة يسبّحون بحمد ربّهم

برداشت بالا بر اين اساس است كه آيه درصدد بيان عظمت خدا باشد.

منشأ خلقت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 - 4

4 - آفرينش فرشتگان ، براساس رحمت الهى است .

هم عب_د الرحم_ن

منشأ سخن ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 27 - 3

3- فرشتگان ، هرگز از خود سخنى نگفته و هرچه مى گويند از ناحيه خداوند است .

لايسبقونه بالقول

جمله {لايسبقونه بالقول} (در سخن گفتن بر او پيشى نمى گيرند) ممكن است كنايه از مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 38 - 4

4 - روح و ملائكه در قيامت از گفتن هر سخنى ، جز با رخصت داشتن از خداوند ناتوان اند .

لايتكلّمون إلاّ من أذن له الرحم_ن

منشأ شفاعت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 4

4- ملائكه ، بدون رضايت خداوند هيچ كس را شفاعت نمى كنند .

لايشفعون إلاّلمن ارتضى

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مفعول {ارتضى} شفاعت باشد; يعنى، فرشتگان شفاعت نمى كنند، مگر براى كسى كه خداوند به شفاعت آنان رضايت دهد.

منشأ علم ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 32 - 4

4 - دانش فرشتگان از جانب خداوند است .

لاعلم لنا إلا ما علّمتنا

منشأ عمل ملائكه

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 7

7- وجود ملائكه و مراحل مقدماتى پيدايش آنها و كارهايى كه از آنان صادر مى شود ، همه مملوك خداوند و در احاطه قدرت او است . *

له ما بين أيدينا و ما خلفنا و ما بين ذلك

گفته شده است: {ما بين أيدينا} (آنچه پيش روى ما است) اشاره به آثار وجودى ملائكه و {ما خلفنا} (آنچه پشت سر نهاده و از آن گذشتيم) اشاره به عناصر اوليه و مقدمات پيدايش آنها و {ما بين ذلك} (آنچه هم اكنون وجود دارد) اشاره به هستى آنان دارد. اين توجيه و تفسير با نوع ملائكه _ كه زمان و مكان درباره آنان بى معنا است _ تناسب دارد.

منشأ نزول ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 2،5

2- نزول فرشتگان ، تنها به امر پروردگار است .

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك

5- نزول ملائكه بر پيامبر ( ص ) و آوردن وحى ، جلوه اى از ربوبيت خداوند بر آن حضرت بود .

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 10

10 - فرمان هاى خداوند ، برانگيزاننده ملائكه و روح براى نزول به زمين در شب قدر

تنزّل . .. من كلّ أمر

حرف {من} _ كه در برداشت ياد شده براى ابتداى غايت دانسته شده است _ بيانگر آن است كه سبب را بيان مى كند و دلالت دارد نزول ملائكه، برخاسته از فرمان هاى خداوند است; به گونه اى كه

هر يك از آن فرمان ها، انگيزه اى مستقل براى نزول آنها است. مراد از {أمر} _ كه در اين برداشت، مفرد {أوامر} گرفته شده است _ فرمانى است كه آيه {إنّما أمره إذا أراد شيئاً أن يقول له كن فيكون} (يس، آيه 82)، ناظر به آن است.

موانع عصيان ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 2

2- آگاهى ملائكه از علم مطلق خداوند به تمامى گفتار و رفتار و حالات ، موجب انقياد آنان و بازدارنده ايشان از هرگونه نافرمانى

لايسبقونه . .. بأمره يعملون . يعلم ما بين أيديهم و ما خلفهم

جمله {يعلم ما. ..} مى تواند در حكم تعليل براى آيه قبل (لايسبقونه... بأمره يعملون) باشد; يعنى، چون فرشتگان آگاه اند كه خداوند به تمامى حركات آنان دانا است، از اين رو گوش به فرمان خدا و تسليم محض او هستند.

مولاى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 41 - 5

5 - ملائكه ، بين خود و مشركان به موالاتى قائل نيستند .

قالوا . .. أنت وليّنا من دونهم

ناخشنودى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 41 - 1

1 - جواب روشن ملائكه به خداوند ، درباره عدم رضايت آنان از پرستيده شدن از سوى مشركان

و يوم يحشرهم . .. ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم... يعبدون . قالوا سبح_نك أنت

ناظر اخروى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 22 - 8

8 - فرشتگان در قيامت ،

به فرمان خداوند و با نظارت كامل او ، انجام وظيفه مى كنند .

و جاء ربّك و الملك

آمدن خداوند، كنايه از حضور كامل او است و عطف {ملك} بر {ربّك}، بيانگر آن است كه حضور فرشتگان، مستقل از حضور خداوند نيست; بلكه در راستاى آن و بخشى از يك برنامه منسجم است.

نامگذارى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 27 - 1

1 - برگزيدن نام هاى زنانه براى فرشتگان ، نمودى از باور مشركان ، به دختر بودن فرشتگان براى خداوند

ألكم الذّكر و له الأُنثى. .. إنّ الذين لايؤمنون...ليسمّون المل_ئكة تسمية الأُنثى

از ارتباط بين آيات، استفاده مى شود از آن جايى كه مشركان فرشتگان را دختران خدا مى انگاشتند، نام هاى زنانه را براى آنان برمى گزيدند.

نبوت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 9 - 1،8

1 _ خداوند بر فرض انتخاب فرشتگان براى پيامبرى، آنان را به صورت بشر قرار مى داد.

و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا

8 _ خداوند، فرشتگان را براى آدميان به پيامبرى برنمى گزيند.

و لو جعلنه ملكا لجعلنه رجلا

حرف {لو} در مواردى به كار مى رود كه شرط، امرى ممتنع و غيرعملى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 95 - 4

4- در نظر مشركان تنها ملائكه ، شايسته رسالت و پيامبرى بودند .

قالوا أبعث الله بشرًا رسولاً. قل لو كان فى الأرض مل_ئكة ... لنزّلنا عليهم من الس

از پاسخ خداوند در قبال اعجاب مشركان و از گفته آنان (أبعث الله بشراً رسولاً) استفاده مى

شود كه آنان، توقع داشتند كه پيامبر(ص) از جنس ملائكه باشد نه از جنس بشر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 24 - 9

9 - تنها فرشتگان ، شايسته رسالت الهى در بينش اشراف كافر قوم نوح

و لوشاء اللّه لأنزل مل_ئكة

{مشيئة} (مصدر {شاء}) به معناى خواستن و اراده كردن و {إنزال} (مصدر {أنزل}) به معناى فرو فرستادن است. {ملائكة}، جمع {ملك} (فرشتگان) مى باشد; يعنى: {اگر خدا مى خواست، قطعاً فرشتگانى فرو مى فرستاد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 14 - 9،11

9 - پندار باطل قوم عاد و ثمود ، مبنى بر لزوم فرشته بودن رسولان الهى

قالوا لو شاء ربّنا لأنزل مل_ئكة

11 - فرشتگان _ در ديد قوم عاد و ثمود _ موجوداتى برتر از آدميان و شايسته تر براى رسالت از جانب خداوند

قالوا لو شاء ربّنا لأنزل مل_ئكة

از اين كه قوم عاد و ثمود، پيامبران خويش را به واسطه بشر بودن انكار مى كردند و نبوت را فقط لايق فرشتگان مى دانستند، مطلب بالا استفاده مى شود.

نزديكى ملائكه مرگ به محتضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 85 - 2

2 - خداوند و فرشتگان مرگ ، از افراد حاضر در كنار محتضر ، به وى نزديك تر و به وضع و حال او آگاه تراند .

و نحن أقرب إليه منكم

نزول ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 210 - 6

6 _ برخى از مردم براى تسليم شدن در برابر

خداوند ، منتظر آمدن خداوند و ملائكه هستند .

هل ينظرون الاّ ان يأتيهم اللّه فى ظلل من الغمام و الملئكة و قضى الأمر

بنابراينكه جمله {هل ينظرون}، تهديد به عذاب نباشد; بلكه بيان يك واقعيّت _ كه همان توقّع نابجاى مردم است _ باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 125 - 2،11

2 _ صبر و تقواى مؤمنان ، دو عامل اساسى فرود آمدن فرشتگان امدادگر ، به هنگام يورش شتابان دشمن

ان تصبروا و تتّقوا و يأتوكم من فورهم هذا يمددكم ربّكم

11 _ فرشتگان نازل شده براى امداد مؤمنان ، داراى علائمى ويژه

يمددكم ربّكم بخسمة الاف من الملئكة مسوّمين

{مسوّمين}، يعنى {معلمين انفسهم} (بر خويشتن علامت و نشانه گذاشته اند). گفته شده كه آنها داراى پرچمهايى بودند كه نشان مخصوص سپاه اسلام بر آن حك شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 8 - 5

5 _ پايان يافتن مهلت كافران در صورت نزول محسوس فرشتگان به عنوان معجزه بر پيامبر(ص)

و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ينظرون

قطع مهلت كافران با نزول محسوس فرشته كه مفاد جمله {لقضى الأمر} و {ثم لاينظرون} است، بر اين نكته دلالت دارد كه تا قبل از نزول چنين آياتى، كفار از مهلت الهى برخوردارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 8 - 2

2- صعود و عروج ملائكه ، به دستور خداوند است .

ما ننزّل الملئكة

نزول ملائكه بر انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 51 -

6

6 - نزول فرشته بر پيامبران ، يكى از راه هاى گفتوگوى خداوند با انسان است .

أو يرسل رسولاً فيوحى بإذنه ما يشاء

نزول ملائكه بر برگزيدگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 2 - 1،3،6،10،12

1- خداوند ، فرشتگان را همراه روح ( وحى الهى ) بر بندگان منتخب خود نازل مى كند .

ينزّل المل_ئكة بالروح من أمره على من يشاء من عباده

مفسّران در مورد مراد از {روح} در آيه شريفه احتمالاتى را ذكر كرده اند، مانند: {جبرئيل}، وحى و چيزى كه حيات با آن تحقق مى يابد. در برداشت فوق {روح} كنايه از وحى منظور شده است.

3- فرود آمدن ملائكه بر بندگان منتخب خداوند ، به فرمان اوست .

ينزّل المل_ئكة بالروح من أمره

از معانى {أمر} فرمان و دستور است و {من} مى تواند به معناى {با} باشد. در اين صورت معناى {من أمره}; يعنى، به امر و فرمان خداوند.

6- خداوند ، ملائكه را به همراهى جبرئيل بر بندگان منتخب خود فرود مى آورد .

ينزّل المل_ئكة بالروح من أمره

به قرينه برخى از آيات قرآن _ كه از جبرئيل امين به عنوان {روح القدس} و {روح الأمين} ياد شده _ ممكن است مراد از {روح} در اين آيه حضرت جبرئيل باشد. لازم به ذكر است در اين صورت {باء} در {بالروح} به معناى {مع} مى باشد.

10- نزول فرشتگان براى ابلاغ وحى بر بندگان برگزيده ، نمودى از حتمى و قطعى بودن امر الهى است .

أتى أمر الله . .. ينزّل المل_ئكة بالروح من أمره

12- هدف از نزول فرشتگان بر بندگان منتخب ، رساندن پيام الهى به آنان

است .

ينزّل المل_ئكة . .. أن أنذروا أنه لا إل_ه إلاّ أنا

نزول ملائكه بر صابران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 7،14

7 - نزول فرشتگان الهى ، بر غير پيامبران ( اهل ايمان و پايدارى )

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه . .. تتنزّل عليهم المل_ئكة

14 - { فى المجمع فى قوله تعالى { تتنزّل عليهم الملائكة } يعنى عند الموت . . . و روى ذالك عن أبى عبداللّه ( ع ) ;

در مجمع البيان درباره قول خداى تعالى {تتنزّل عليهم الملائكة} آمده است: مقصود نزول ملائكة هنگام مرگ است . .. و اين مطلب از امام صادق(ع) روايت شده است}.

نزول ملائكه بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 5،6

5 _ نزول فرشته اى براى همراهى با پيامبر ( ص ) جهت انذار مردمان ، انتظار بى جاى كافران

و قالوا . .. لولا أُنزل إليه ملك فيكون معه نذيرًا

6 _ نزول فرشته اى بر پيامبر ( ص ) براى همراهى با او در انذار مردمان ، شرط پذيرش رسالت پيامبر ( ص ) و درستى آن از نظر كافران بود .

لولا أُنزل إليه ملك فيكون معه نذيرًا

نزول ملائكه بر موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 1،14

1 - نزول فرشتگان الهى ، بر يكتاپرستان پايدار بر توحيد

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا تتنزّل عليهم المل_ئكة

14 - { فى المجمع فى قوله تعالى { تتنزّل عليهم الملائكة } يعنى عند الموت

. . . و روى ذالك عن أبى عبداللّه ( ع ) ;

در مجمع البيان درباره قول خداى تعالى {تتنزّل عليهم الملائكة} آمده است: مقصود نزول ملائكة هنگام مرگ است . .. و اين مطلب از امام صادق(ع) روايت شده است}.

نزول ملائكه بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 7

7 - نزول فرشتگان الهى ، بر غير پيامبران ( اهل ايمان و پايدارى )

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه . .. تتنزّل عليهم المل_ئكة

نزول ملائكه در شب قدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قدر - 97 - 4 - 5،8،10،12،13

5 - فرود آمدن فرشتگان و روح در شب قدر ، با اذن خداوند و رخصت او است .

تنزّل المل_ئكة و الروح فيها بإذن ربّهم

8 - فرود فرشتگان و روح به زمين در شب قدر ، تدبيرى الهى برخاسته از ربوبيت خداوند است .

بإذن ربّهم

واژه {ربّ}، بيانگر برداشت ياد شده است.

10 - فرمان هاى خداوند ، برانگيزاننده ملائكه و روح براى نزول به زمين در شب قدر

تنزّل . .. من كلّ أمر

حرف {من} _ كه در برداشت ياد شده براى ابتداى غايت دانسته شده است _ بيانگر آن است كه سبب را بيان مى كند و دلالت دارد نزول ملائكه، برخاسته از فرمان هاى خداوند است; به گونه اى كه هر يك از آن فرمان ها، انگيزه اى مستقل براى نزول آنها است. مراد از {أمر} _ كه در اين برداشت، مفرد {أوامر} گرفته شده است _ فرمانى است كه آيه {إنّما أمره إذا أراد شيئاً أن يقول له

كن فيكون} (يس، آيه 82)، ناظر به آن است.

12 - { عن محمّد بن علىّ ( ع ) أنّه قال فى قول اللّه تعالى { تنزّل الملائكة و الروح فيها } قال : تنزّل فى ها الملائكة و الكتبة إلى السّماء الدّنيا فيكتبون ما يكون فى السنة من امور ما يصيب العباد . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه درباره سخن خداى تعالى {تنزّل الملائكة و الروح فيها} فرمود: فرشتگان و نويسندگان [اعمال] به نزديك ترين آسمان نازل مى شوند و آنچه را در طول سال [آينده]به وجود خواهد آمد، از امورى كه به بندگان مى رسد، مى نويسند}.

13 - { عن النبىّ ( ص ) أنّه قال : إذا كان ليلة القدر تنزّل الملائكة الذين هم سكان سدرة المنتهى و منهم جبرئيل فَيَنْزِل جبرئيل ( ع ) و معه اَلْوِيَةٌ ينصب لواء منها على قبرى و لواء على بيت المقدّس و لواء فى المسجدالحرام و لواء على طور سيناء و لايدع فيها مؤمناً و لا مؤمنة إلاّ سلم عليه ;

از پيامبر(ص) روايت شده كه فرمود: زمانى كه شب قدر فرا رسد، فرشتگان ساكن {سدرة المنتهى} _ كه از جمله آنان جبرئيل است _ نازل مى شوند. پس جبرئيل [بر زمين ]فرود مى آيد در حالى كه پرچم هايى همراه او است. پرچمى را بر سر قبر من و پرچمى را در بيت المقدس و پرچمى را در مسجدالحرام و پرچمى را بر طور سينا برپا مى كند و در آن شب، هيچ مرد و زن مؤمنى را فروگذار نمى كند; مگر اين كه بر او سلام مى كند}.

نزول ملائكه در قيامت

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 25 - 1،4،6

1 _ شكافته شدن آسمان ، در آستانه برپايى قيامت و نزول فرشتگان از آن ، حادثه اى در خور تأمل و ياد و يادآورى

و يوم تشقّق السماء بالغم_م و نزّل المل_ئكة تنزيلاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه {يوم} متعلق به فعلى محذوف (همچون {اذكر}) باشد.

4 _ با شكافته شدن آسمان در آستانه بر پايى قيامت ، فرشتگان بر اهل زمين فرود خواهند آمد .

و يوم تشقّق السماء بالغم_م و نزّل المل_ئكة تنزيلاً

6 _ فرود ملائكه از آسمان به زمين در آستانه قيامت ، فرودى به دور از انتظار و شگفت آور

و نزّل المل_ئكة تنزيلاً

{تنزيلاً} مفعول مطلق براى {نزل} و به منظور بيان نزولى خاص و شگفت آور مى باشد.

نشاط ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 2 - 1،2

1 - فرشتگان در انجام مأموريت هاى خويش ، سرشار از نشاط و به دور از هرگونه كسالت اند .

و الن_شط_ت نشطًا

نشاط، نقطه مقابل كسالت است و به كسى كه براى انجام كارى طيب نفس داشته باشد، {ناشط} مى گويند. (لسان العرب)

2 - سوگند خداوند به فرشتگان پر نشاط و شاداب

و الن_شط_ت نشطًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 9 - 3

3 - خداوند در تأكيد بر وجود ترس و نگرانى در قيامت ، به فرشتگان سوگند ياد كرده است كه سريع و بانشاط براى تدبير امور و قبض ارواح از يكديگر سبقت مى گيرند .

و النازعات . .. قلوب يومئذ واجفة

. أبص_رها خ_شعة

اين آيه و آيه قبل، جواب قسم هايى است كه در نخستين آيات سوره آمده بود.

نظم ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 165 - 2

2 - وجود نظم و انضباط در ميان فرشتگان

و إنّا لنحن الصافّون

به صف بودن فرشتگان، بيانگر وجود نظم و انضباط ميان آنان است.

نظم ملائكه در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 22 - 4

4 - فرشتگان در قيامت ، در صف هايى منظّم ، حضور يافته ، به اجراى رسالت خويش خواهند پرداخت .

و الملك صفًّا صفًّا

كلمه هاى {صفّاً صفّاً} _ به تأويل {مصطفّين} (در صفوف منظم قرار گرفته) _ حال براى {المَلَك} است. {مَلَك} اسم جنس بوده و حرف {ال} در آن، براى استغراق است. برخى آن را مفرد {ملائكه} دانسته اند (مصباح) و برخى آن را از ريشه {مِلْك} و به معناى سياست گذار دانسته و گفته اند: شخص سياست گذار، اگر انسان باشد {مَلِك} و اگر فرشته باشد، {مَلَك} ناميده مى شود. اين كلمه در اصل {مأْلَك} و به معناى {رسالت} بوده است. (مفردات راغب)

نقش اخروى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 42 - 3

3 - در روز قيامت ، از ملائكه هيچ كارى براى عبادت كنندگان ادعايى شان ساخته نيست .

فاليوم لايملك بعضكم لبعض نفعًا و لا ضرًّا

به قرينه اين كه مخاطبان در آيات پيشين، ملائكه بودند و خداوند با آنان درباره عبادت مشركان گفتوگو مى كرد; مخاطب {كم} در {بعضكم} مى تواند ملائكه باشد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 22 - 2

2 - گرد آمدن انسان هاى مشرك و كافر در قيامت ، به وسيله مأموران الهى ( فرشتگان ) انجام مى گيرد .

احشروا الذين ظلموا

بنابر نظر مفسران، فرشتگان، ظالمان را در قيامت احضار و جمع خواهند كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 38 - 3

3 - روح و فرشتگان ، كارگزاران رسيدگى به كيفر و پاداش بندگان در قيامت

يوم يقوم الروح و المل_ئكة صفّ_ًا

صفّ بستن {روح} و {ملائكه}، حاكى از آمادگى آنان براى اجراى دستورات است. به قرينه آيات پيشين _ كه سخن از كيفر و پاداش بندگان بود _ محدوده مأموريت آنان، رسيدگى به امور بهشتيان و دوزخيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فجر - 89 - 22 - 8

8 - فرشتگان در قيامت ، به فرمان خداوند و با نظارت كامل او ، انجام وظيفه مى كنند .

و جاء ربّك و الملك

آمدن خداوند، كنايه از حضور كامل او است و عطف {ملك} بر {ربّك}، بيانگر آن است كه حضور فرشتگان، مستقل از حضور خداوند نيست; بلكه در راستاى آن و بخشى از يك برنامه منسجم است.

نقش ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 152 - 12

12 - از امام باقر ( ع ) روايت شده كه رسول خدا ( ص ) فرمود : { ان الملك ينزل الصحيفة اول النهار و اول الليل يكتب فيهاعمل ابن آدم فاملوا فى اول ها خيراً و

فى آخر ها خيراً فان اللّه يغفر لكم ما بين ذلك انشاء اللّه ، فان اللّه يقول : اذكرونى اذكروكم ;

ملك كارنامه عمل ]انسان[ را در اول روز و اول شب مى آورد و اعمال بنى آدم را ثبت مى كند، پس سعى كنيد در اول روز و اول شب خوبى را املا نماييد كه خداوند ان شاء اللّه ما بين آن را مى بخشد; زيرا خداوند مى فرمايد: {اذكرونى اذكركم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 6

6 _ فرشتگان ، حاملانِ صندوق عهد به سوى بنى اسرائيل

ان يأتيكم التابوت . .. تحمله الملئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 61 - 3،8،10

3 _ خداوند فرشتگانى را پيوسته براى حفاظت و مراقبت آدميان گسيل مى دارد.

و يرسل عليكم حفظة

فعل مضارع {يرسل} بر تجديد و تكرار ارسال فرشتگان تا زمان مرگ دلالت دارد. {حفظة}، جمع {حافظ}، به معنى نگهبان و مراقب است.

8 _ فرشتگانى متعدد وظيفه قبض روح هر يك از آدميان را به عهده دارند. *

حتى إذا جاء أحدكم الموت توفته رسلنا

{رسل}، جمع رسول، و بر بيشتر از دو نفر دلالت دارد. از سوى ديگر مضمون آيه اين است كه براى هر شخصى كه مرگش فرامى رسد، {رسل} حضور پيدا مى كنند. بنابراين قابضان روح آدمى بيش از دو نفرند.

10 _ ملائكه، مجريان دقيق اراده قاهر خداوند هستند.

و يرسل عليكم حفظة . .. توفته رسلنا و هم لا يفرطون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 93 - 14،15،16

14 _

گروهى از فرشتگان، كارگزاران خداوند در گرفتن جان آدميان هستند.

و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت و الملئكة باسطوا أيديهم

15 _ ملائكه، جان ستمكاران را با قدرت و شدتى تمام مى گيرند.

و لو ترى إذ الظلمون فى غمرت الموت و الملئكة باسطوا أيديهم

جمله {باسطوا أيديهم} ممكن است كنايه از قدرت و شدتى باشد كه ملائكه به هنگام قبض روح ستمكاران به كار مى گيرند.

16 _ ملائكه قابض ارواح داراى دستانى هستند كه به هنگام گرفتن جان ظالمان آنها را مى گشايند.

إذ الظلمون فى غمرت الموت و الملئكة باسطوا أيديهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 4

4 _ ملائكه در اجراى مأموريت هاى خويش نيازمند تقويت و پشتيبانى از جانب خدا

إذ يوحى ربك إلى الملئكة أنى معكم فثبتوا الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 2

2_ فرشتگان ، از رسولان الهى و از وسايط ارتباط خدا با پيامبران خويش

و لقد جاءت رسلنا إبرهيم بالبشرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 71 - 14

14_ فرشتگان ، از عوامل و وسايط خداوند در تحقق خواست ها و مشيت هاى او در عالم طبيعتند .

و لقد جاءت رسلنا إبرهيم بالبشرى. .. فبشّرن_ها

ظاهر آن است كه فرشتگان به همسر ابراهيم خبر دادند كه: وى داراى فرزند خواهد شد; ولى خداوند با جمله {فبشرناها} (ما به وى بشارت داديم) آن را به خود نسبت مى دهد تا به اين نكته اشاره كند كه: اولاً، كار فرشتگان در حقيقت كار خداست و

ثانياً، خداوند از طريق عوامل و وسايط، مشيتهاى خويش را در جهان عملى مى سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 12 - 7

7_ { سأل أبوبصير أباعبدالله ( ع ) : . . . ما حال البرق فقال : تلك مخاريق الملائكة تضرب السحاب فتسوقه إلى الموضع الذى قضى الله عزوجل فيه المطر ;

ابوبصير از امام صادق(ع) از چگونگى برق سؤال كرد، حضرت فرمود: آن تازيانه هاى فرشتگان است كه بر ابرها مى زنند و آنها را به مكانى كه خداى عزوجل در آن باران مقدر فرموده است، مى رانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 57 - 5

5- برخى از ملائكه ، پيام آوران و مجريان فرمان خداوندند .

فما خطبكم أيّها المرسلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 59 - 2

2- مأموران الهى ، خاندان لوط ( ع ) را از عذاب نازل شده بر قوم وى نجات دادند .

إنا أُرسلنا إلى قوم مجرمين . إلاّ ءال لوط إنا لمنجّوهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 60 - 6

6- فرشتگان ، مجريان و كارگزاران اوامر و مقدرات الهى اند .

إلاّ امرأته قدّرنا إنها لمن الغ_برين

با آنكه بى ترديد مقدرات امور به دست خداست، در عين حال خداوند آن را به فرشتگان نسبت داد (قالوا . .. قدّرنا) و اين مى رساند كه فرشتگان كارگزاران و مجريان اوامر و مقدّرات الهى اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 -

نحل - 16 - 2 - 5،13

5- فرشتگان ، واسطه ابلاغ وحى بر بندگان منتخب خداوند

ينزّل المل_ئكة بالروح من أمره على من يشاء من عباده

مراد از {روح} در آيه، به قرينه فرازهاى بعد (أن أنذروا . ..) _ كه درباره ابلاغ وحى و رسالت است _ مى تواند وحى باشد.

13- فرشتگان ، از وسايط اجراى فرمان هاى خدا

ينزّل المل_ئكة . .. أن أنذروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 28 - 5

5- انسان ها ، به وسيله ملائكه قبض روح مى شوند .

تتوفّ_هم المل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 32 - 1

1- قبض روح انسان ها با فرشتگان است .

الذين تتوفّ_هم المل_ئكة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 95 - 6

6- ملائكه ، تنها واسطه نزول وحى و پيام الهى به ساكنان زمين

لنزّلنا عليهم ملكًا رسولاً

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه مراد از {ملكاً رسولاً} فرشته وحى باشد نه پيامبر(ص).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 3

3- ملائكه ، به فرمان الهى در خدمت تنظيم حيات بشرند . *

قلنا للمل_ئكة اسجدوا لأدم فسجدوا

اصل معناى سجود، تسليم و فروتنى است. ممكن است فرمان سجده در برابر آدم، به معناى گذاردن پيشانى به زمين نباشد، بلكه معناى آن، انقياد و تسليم آنان در برابر آدم و تأمين نيازها و ديگر امور لازم او باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 64 - 1

1-

تاريخ پيامبران و دعوت هاى توحيدى آنان ، معارفى الهى است كه فرشتگان آن را به امر خداوند و با برنامه اى زمان بندى شده به پيامبر ( ص ) ابلاغ كرده اند .

و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك

اين آيه و آيه بعد _ به قرينه {فاعبده و اصطبر لعبادته} در آيه بعد _ تذييلى بر آيات پيشين و گوياى اين نكته است كه: آنچه گفته شد، به امر خداوند بر تو نازل شده است و واسطه وحى در اين زمينه از خود هيچ نقشى ندارد. بنابراين همچون پيامبرانى كه سرگذشت آنان برتو خوانده شد، به عبادت خداوند بپرداز و بر آن پايدار بمان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 26 - 11

11- { عن أميرالمؤمنين ( ع ) فى خطبة تعرف بالأشباح قال : ثمّ خلق سبحانه لإسكان سماواته . . . خلقاً بديعاً من ملائكته . . .لايدّعون أنهم يخلقون شيئاً معه ممّا إنفرد به { بل عباد مكرمون . لايسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون } جعلهم اللّه فيما هنالك أهل الأمانة على وحيه ;

از اميرالمؤمنين(ع) نقل شده است كه آن حضرت در ضمن خطبه اى معروف به اشباح فرمودند: آن گاه خداى سبحان براى جاى دادن در آسمان هاى خود . .. آفريده هاى بديعى از فرشتگان خود را آفريد ... آنان ادعا ندارند كه در معيت خدا چيزى را آفريده باشند كه آفرينش آن در انحصار او بوده است {بل عباد مكرمون...} خدا آنان را در آن جا اهل امانت بر وحى خود قرار داده است}.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 27 - 5

5- فرشتگان ، كارگزاران خداوند هستند .

و هم بأمره يعملون

نظر به اين كه بسيارى از كارهاى خداوند به وسيله فرشتگان انجام مى گيرد (مانند قبض روح، عذاب، ابلاغ وحى به پيامبران و. ..) مى توان گفت كه مراد از {أمره} در رابطه با چنين كارهايى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 104 - 11

11- { عن أبى جعفر ( ع ) : إنّ فى الهواء ملكاً يقال له إسماعيل على ثلاثمأة ألف ملك كلّ واحد منهم على مائة ألف يحصون أعمال العباد فإذا كان رأس السنة بعث اللّه إليهم ملكاً يقال له : السجلّ فانتسخ ذلك منهم و هو قول اللّه تبارك و تعالى : { يوم نطوى السماء كطىّ السجلّ للكتب } ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه در فضا فرشته اى است به نام اسماعيل كه سيصدهزار فرشته تحت فرمان دارد و هر كدام از فرشتگان صدهزار فرشته را فرماندهى مى كند و آنان كارهاى بندگان را احصا مى كنند و با شروع هر سالى خداوند فرشته اى را به نام {سجل} مى فرستد تا از [نامه اعمال ]بندگان [كه در اختيار فرشتگان فضا است] نسخه بردارى كند و اين است سخن خداوند _ تبارك و تعالى _ كه: {يوم نطوى السماء كطىّ السجلّ للكتب}».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 99 - 7

7 - پى بردن انسان در هنگام مرگ ، به دست اندركارى عوامل و كارگزاران الهى ( ملائكه ) در مرگ و

حيات او

حتّى إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعون

كلمه {ارجعون} مى تواند خطاب به خداوند بوده و جمع آمدن آن از باب تعظيم باشد. هم چنين مى تواند بدان جهت باشد كه انسان، در آن لحظه حضور ملائكه و كارآيى آنان را مشاهده مى كند و با التجا به خدا، از آنان مى خواهد كه او را به دنيا بازگردانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 7 - 7،9

7 _ مشركان صدراسلام ، معتقد بودند كه تنها فرشتگان مى توانند واسطه ميان خدا و بشر باشند و نه انسان .

قالوا . .. لولا أُنزل إليه ملك فيكون معه نذيرًا

9 _ انجام رسالت الهى ( انذار مردمان ) در ديدگاه مشركان ، تنها در خور شأن فرشتگان بود ، نه در توان انسان .

و قالوا مالِ ه_ذا الرسول . .. لولا أُنزل إليه ملك

برداشت فوق، از آن جا است كه مشركان به خاطر غذا خوردن و رفت و آمد پيامبر(ص) در بازار، او را شايسته پيامبرى نمى دانستند و خواستار نزول فرشته اى براى هميارى با آن حضرت بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 5 - 8،11

8 - ملائكه ، آورنده فرمان هاى تدبير عالم از آسمان اند .

يدبّر الأمر . .. ثمّ يعرج إليه

احتمال دارد مرجع ضمير فاعلى {يعرج} ملكى باشد كه حامل فرمان هاى تدبيرى خداوند است و مرجع ضمير {إليه} مكانى باشد كه فرشته، پيش از نزول، در آن جا قرار دارد.

11 - مدت سفر فرشته حامل فرمان تدبير خداوند براى آوردن پيام ، مدتى در

حدود هزار سال به حساب دنيوى است .

يدبّر الأمر . .. ثمّ يعرج إليه فى يوم كان مقداره ألف سنة ممّا تعدّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 1 - 8،10

8 - ملائكه ، رسولان و كارگزاران خداوند در امور تكوين و تشريع جهان اند .

جاعل المل_ئكة رسلاً

اطلاق كلمه {رُسلاً} مى رساند كه قلمرو رسالت فرشتگان، شامل تمامى امور تكوين و تشريع مى شود و اختصاص به امور تشريعى (همچون ابلاغ وحى و دين به پيامبران) ندارد.

10 - توانايى و نقش آفرينى ملائكه در جهان متفاوت است .

أُولى أجنحة مثنى و ثل_ث و رب_ع

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه پروبال فرشتگان، كنايه از توانايى و قدرت جولان آنان در جهان باشد. در مَثَل مى گويند: فلانى پروبالش سوخته و يا شكسته شده; كنايه از اين كه نيروى حركت و توانايى از او سلب گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 164 - 3

3 - هر يك از فرشتگان ، داراى كار و نقشى معين و معلوم در جهان

و ما منّا إلاّ له مقام معلوم

{مقام} در اصل به معناى مكان قيام است; ولى چون قيام غالباً براى انجام عمل صورت مى گيرد، ازاين رو اين واژه بر عملى اطلاق مى شود كه فرد براى آن قيام مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 7 - 5

5 - برخى از فرشتگان ، كارگزاران الهى در جهان اند .

الذين يحملون العرش

عرش در آيه شريفه، به معناى مركز اداره و

فرمان روايى خدا بر جهان هستى است. بنابر اين حمل اين مركز از سوى فرشتگان، مى تواند به معناى كارگزارى آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 8

8 - فرشتگان الهى ، پيامدار امن و سرور براى يكتاپرستان پايدار بر حق

تتنزّل عليهم المل_ئكة ألاّتخافوا و لاتحزنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 51 - 6،8

6 - نزول فرشته بر پيامبران ، يكى از راه هاى گفتوگوى خداوند با انسان است .

أو يرسل رسولاً فيوحى بإذنه ما يشاء

8 - { وحى } ، شيوه سخن گفتن فرشتگان با پيامبران ، براى رساندن پيام خداوند

أو يرسل رسولاً فيوحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 18 - 1

1_ دريافت و ثبت حتمى هر سخن آدمى به وسيله توسط مراقبى آماده و گوش بزنگ

ما يلفظ من قول إلاّ لديه رقيب عتيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 21 - 2

2_ حركت انسان در صحنه قيامت ، با راهنمايى و فرمان ملائكه

معها سائق

بنابراين كه {سائق} فرشته اى از فرشتگان باشد _ و نه اعمال آدمى _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 24 - 2

2_ فرشتگان ، مأمور اجراى احكام الهى در قيامت نسبت به مجرمان

ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 4 - 2

2 - سامان يافتن نظام

جهان ، در پرتو تقسيم و دسته بندى امور ، به دست كارگزاران الهى ( فرشتگان )

فالمقسّم_ت أمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 33 - 3

3 - فرشتگان ، مجريان اراده الهى در تحولات تاريخ

لنرسل عليهم حجارة من طين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 22 - 32

32 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : ما من مؤمن إلاّ و لقلبه اُذنان فى جوفه اُذن ينفث فيها الوسواس الخناس و اُذن ينفث فيها الملك ، فيؤيّد اللّه المؤمن بالملك فذلك قوله : { و أيّدهم بروح منه } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: هيچ مؤمنى نيست، مگر آن كه در درون قلب او دو گوش قرار دارد: گوشى كه [شيطان ]وسوسه گر و پنهانكار در آن مى دمد و گوشى كه فرشته درآن مى دمد. خداوند،[ شخص] مؤمن را با فرشته تأييد مى كند و اين سخن او است كه فرمود: و أيّدهم بروح منه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 16 - 3

3 - فرشتگان ، كارگزاران الهى در آسمان براى اجراى فرمان هاى الهى نسبت به انسان ها

ءأمنتم من فى السماء أن يخسف بكم الأرض

برخى از مفسران، بر اين عقيده اند كه مقصود از {من فى السماء}، فرشتگان است كه در آسمان ها قرار دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 17 - 3

3 - فرشتگان ، كارگزاران الهى در آسمان ، آماده براى اجراى

فرمان هاى الهى نسبت به انسان ها

أم أمنتم من فى السماء أن يرسل عليكم حاصبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 17 - 6،7،8

6 - فرشتگان ، كارگزاران الهى در جهان هستى

و الملك على أرجائها و يحمل عرش ربّك فوقهم يومئذ ثم_نية

7 - امور جهان آخرت ، به تدبير و كارگزارى فرشتگان انجام مى پذيرد .

و الملك على أرجائها و يحمل عرش ربّك فوقهم يومئذ ثم_نية

8 - { فقال علىّ ( ع ) : إنّ الملائكة تحمل العرش و ليس العرش كما تظنّ كهيئة السرير و ل_كنّه شىء محدود مخلوق مدبَّر ، و ربّك عزّوجلّ مالكُه . . . و أمر الملائكة بحمله فهم يحملون العرش بما أقدرهم عليه . . . ;

على(ع) فرمود: ملائكه حامل عرش اند و عرش آن طور كه تو تصور نموده اى _ كه مثل يك تخت باشد _ نيست; بلكه عرش موجود محدودى است كه خداوند، آن را خلق نموده و تحت تدبير او است و پروردگارت عزّوجلّ مالك آن است . .. و ملائكه را مأمور حمل آن نموده و آنان با قدرتى كه خدا به آنها داده حامل عرش اند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 4 - 1،2

1 - عروج و صعود ملائكه و جبرئيل به سوى خدا ( به صعودگاه ها و جايگاه هاى بلند مرتبه ) در قيامت براى دريافت فرامين الهى و اجراى آن

تعرج المل_ئكة و الروح إليه

مقصود از {روح} روح الامين و جبرئيل است. ضمير در {إليه} به {اللّه} بازمى گردد; به اين اعتبار كه خداوند

كه صاحب معارج است. بر اين اساس مقصود آيه شريفه، اين حقيقت است كه فرشتگان براى دريافت فرمان هاى الهى، به صعودگاه و جايگاه دريافت آنها عروج مى كنند و چون خداوند صاحب اين جايگاه ها و صعودگاه ها است، فرشتگان در حقيقت به سوى او عروج خواهند كرد.

2 - فرشتگان و جبرئيل ، كارگزاران الهى در عرصه قيامت

تعرج المل_ئكه و الروح إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 27 - 7

7 - { روى أنّ بعضَ أصحاب أبى جعفر ( ع ) محمّدبن علىّ الباقر ( ع ) سأله عن قول اللّه تعالى { إلاّ من ارتضى من رسول فإنّه يسلك من بين يديه و من خلفه رصداً } فقال يوكّل اللّهُ بأنبيائه ملائكةً يُحْصُون أعمالَهم ;

روايت شده كه بعضى از اصحاب امام باقر(ع) از ايشان درباره سخن خداوند متعال: {إلاّ من ارتضى من رسول فإنّه يسلك من بين يديه و من خلفه رصداً} سؤال كرد، فرمود: خداوند فرشتگانى را بر پيامبران خود گمارده است تا اعمال آنان را شمارش و ضبط كنند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 5 - 2

2 - فرشتگان ، ابلاغ كننده وحى و كتاب هاى آسمانى به رسولان

فالملقي_ت ذكرًا

مقصود از {ذكر}، وحى و كتاب هاى آسمانى است و اطلاق ذكر بر اين معنا، در قرآن بسيار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 6 - 3

3 - ارائه وحى و كتاب هاى آسمانى از سوى فرشتگان ، مايه عذرخواهى و اثبات بى گناهى مؤمنان

در پيشگاه خداوند

فالملقي_ت ذكرًا . عذرًا أو نذرًا

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه مقصود از {عذراً}، اعذار (عذر خواستن) مؤمنان در پيشگاه خداوند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 1 - 1

1 - گروهى از فرشتگان ، عهده دار قبض روح انسان هايند .

و الن_زع_ت غرقًا

{نزع} به معناى كندن و نيز بيرون كشيدن است. مصداق مورد نظر از {النازعات} به قرينه {فالمدبّرات أمراً} _ در آيات بعد _ فرشتگانى هستند كه مأمور نزع و قبض روح زندگان اند. آياتى كه ميراندن انسان ها را به ملائكه نسبت داده است، اين ذهنيت را ايجاد مى كند كه مراد از {نزع} در اين آيه، {نزع روح انسان ها} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 2 - 4

4 - فرشتگانِ عازم به اجراى فرمان هاى الهى و ترك كننده مقر خود براى تدبير امور جهان ، داراى مقامى ارجمند در پيشگاه خداوند

و الن_شط_ت نشطًا

{ناشط}، ممكن است به معناى چيزى باشد كه از مكانى خارج و به مكان ديگر انتقال پيدا مى كند (قاموس). سوگند خداوند به فرشتگان {ناشط}، نشانه تحسين خروج و انتقال آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 5 - 1،2،3،4،8

1 - فرشتگان ، عهده دار مديريت و تدبير بخش هايى از امور جهان

فالمدبّرت أمرًا

{أمراً} اسم جنس و قابل اطلاق بر كم و زياد است و نكره بودن آن، دلالت بر ابهام يا تعظيم دارد.

2 - كاردانى و مهارت فرشتگان ، در اداره و تدبير جهان

فالمدبّرت

أمرًا

3 - اتخاذ تدابير لازم در اداره امور جهان ، برانگيزنده ملائكه به خروج از جايگاه ويژه خويش و سبقت بر يكديگر

و الن_شط_ت نشطًا . و الس_بح_ت سبحًا . فالس_بق_ت سبقًا . فالمدبّرت أمرًا

حرف {فاء} در {فالمدبّرات}، اوصاف پيشين را مقدمه تدبير قلمداد كرده است.

4 - جهان داراى نظامى خاص و استوار ، بر پايه تدبيرهايى از سوى فرشتگان

فالمدبّرت أمرًا

8 - { عن على بن أبى طالب ( ع ) انّ ابن الكوّاء سأله عن { و المدبرات أمراً } قال : الملائكة يدبّرون ذكر الرحم_ن و أمره ;

از على بن ابى طالب(ع) روايت شده كه در پاسخ ابن كوّاء _ كه از او درباره {فالمدبّرات أمراً} سؤال كرده بود _ فرمود: مراد فرشتگانى اند كه ذكر خداى رحمان و فرمان او را تدبير مى كنند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 6 - 2

2 - ملائكه ، عهده دار تدبير مراحل پايانى و برپايى جهان آخرت

فالمدبّرت أمرًا . يوم ترجف الراجفة

برداشت ياد شده، براساس ظرف بودن {يوم} براى {المدبّرات} است. در اين تركيب، آيات پيشين گوياى حركت فرشتگان و شتاب و مسابقه آنان براى مديريت و تدبير مراحل پايانى دنيا و آغاز آخرت است.

نقش ملائكه امداد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 10 - 4

4 _ خداوند سرچشمه همه پيروزى ها و امداد ها نه فرشتگان و ديگر عوامل و اسباب

و ما جعله اللّه إلا بشرى . .. و ما النصر إلا من عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال -

8 - 12 - 1

1 _ خداوند با وحى به فرشتگان حاضر در كارزار بدر ، آنان را از پشتيبانى خويش در ثبات بخشيدن به مجاهدان آگاه ساخت .

إذ يوحى ربك إلى الملئكة أنى معكم فثبتوا الذين

نقش ملائكه ثبت عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 23 - 2

2_ گزارش اعمال انسان در قيامت ، از سوى قرين وى به دادگاه عدل الهى

و قال قرينه ه_ذا ما لدىّ عتيد

برداشت بالا بنابراين نكته است كه قرين انسان، همان ملكى باشد كه شاهد اعمال او است و {ما} اشاره باشد به اعمال آدمى كه در نزد وى ثبت و ضبط گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 24 - 1

1_ دو فرشته موكّل بر كافران معاند ، مأمور افكندن آنان به دوزخ

ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد

دو فرشته اى كه مخاطب {ألقيا} قرار مى گيرند; يا {رقيب} و {عتيد}ند كه در دنيا همراه انسان بودند و يا {سائق} و {شهيد}اند كه در صحنه قيامت آدمى را همراهى خواهند كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 11 - 3

3 - فرشتگان ناظر بر انسان ، براى محافظت دقيق از كردار او ، آن را ثبت كرده و از آن سندى مكتوب برمى دارند .

ك_تبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 14 - 6

6 - كردار بدكاران ، از نظر مأموران الهى مخفى نمانده و در نامه عمل آنان ثبت خواهد شد .

ك_تبين . يعلمون

ما تفعلون ... و إنّ الفجّار لفى جحيم

نقش ملائكه سائق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 23 - 4

4_ فرشته { سائق } ، مسؤول تحويل دادن انسان به محكمه روز جزا *

كلّ نفس معها سائق و شهيد . .. و قال قرينه ه_ذا ما لدىّ عتيد

مراد از {قرين} همان فرشته {سائق}; يعنى، فرشته اى است كه انسان را در صحنه قيامت همراهى كرده و به پيش مى راند تا وى را به محكمه حساب رسى اعمال برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 24 - 1

1_ دو فرشته موكّل بر كافران معاند ، مأمور افكندن آنان به دوزخ

ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد

دو فرشته اى كه مخاطب {ألقيا} قرار مى گيرند; يا {رقيب} و {عتيد}ند كه در دنيا همراه انسان بودند و يا {سائق} و {شهيد}اند كه در صحنه قيامت آدمى را همراهى خواهند كرد.

نقش ملائكه عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 33 - 2

2 - با آمدن فرشتگان نزد لوط ( ع ) وى ، ناراحت شد و عرصه را بر خود تنگ ديد .

و لمّا أن جاءت رسلنا لوطًا سىء بهم و ضاق بهم ذرعًا

{سىء} متعدى به باى سببى است. {سىء بهم} يعنى، به سبب حضور آنان، ناراحت شد. {ضاق بهم ذرعاً} به معناى تنگ شدن ذراع دست و كنايه از ناتوانى است.

نقش ملائكه كاتب عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 21 - 15،16

15 _

اعمال انسان ها توسط فرشتگان مراقب ، ثبت مى شود .

إن رسلنا يكتبون ما تمكرون

16 _ فرشتگان مراقب اعمالِ مردمان ، از نوشتن هيچ عملى _ هر چند كه كوچك و اندك باشد _ فروگذارى نمى كنند .

إن رسلنا يكتبون ما تمكرون

كلمه {ما} در {ما تمكرون} افاده عموم مى كند.

نقش ملائكه گواه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 23 - 7

7_ { فى المجمع { قال قرينه } يعنى الملك الشهيد عليه . . . و هو المروى عن أبى جعفر و أبى عبداللّه ( ع ) ;

در مجمع البيان در تفسير {قال قرينه} آمده است: مقصود فرشته اى است كه گواه بر آن [فرد] است . .. و اين معنايى است كه از امام باقر و امام صادق(ع) روايت شده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 24 - 1

1_ دو فرشته موكّل بر كافران معاند ، مأمور افكندن آنان به دوزخ

ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد

دو فرشته اى كه مخاطب {ألقيا} قرار مى گيرند; يا {رقيب} و {عتيد}ند كه در دنيا همراه انسان بودند و يا {سائق} و {شهيد}اند كه در صحنه قيامت آدمى را همراهى خواهند كرد.

نقش ملائكه محافظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 61 - 5

5 _ حضور همواره فرشتگان محافظ در كنار آدمى براى حفظ حيات اوست.

و يرسل عليكم حفظة حتى إذا جاء أحدكم الموت

چون غايت گسيل ملائكه محافظ، مرگ آدمى است (حتى إذا جاء أحدكم الموت)، به قرينه تناسب حكم و موضوع

بايد حضور فرشتگان براى حفظ و بقاى حيات آدمى باشد.

نقش ملائكه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 75 - 5

5 - دريافت وحى توسط فرشتگان از خداوند و ابلاغ آن به پيامبران

اللّه يصطفى من الملئكة رسولاً و من الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 1 - 3

3 - فرشتگان وحى ، پيام آوران نيكى ها و ارزش ها از سوى خداوند

و المرسل_ت عرفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 3 - 2

2 - فرشتگان وحى ، صحيفه هاى آسمانى و حقايق وحيانى را براى پيامبران مى گستراندند .

و الن_شرت نشرًا

از آيات مشابه ديگر، استفاده مى شود كه مقصود از نشر در اين آيه، انتشار صحيفه هاى آسمانى و حقايق وحيانى به وسيله فرشتگان براى پيامبران است; مانند {كلاّ إنّها تذكرة . فمن شاء ذكره . فى صحف مكرّمة . مرفوعة مطهّرة . بأيدى سفرة . كرام بررة} (عبس، آيات 11 _ 16).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 4 - 2

2 - فرشتگان وحى ، جداكنندگان حق از باطل اند .

فالف_رق_ت فرقًا

{فرق} به معناى تميزدادن ميان اشيا است و مقصود از فارق بودن فرشتگان، به اين است كه آنان اهل بهشت را از اهل دوزخ و اقوام محكوم به عذاب را (مانند قوم نوح و عاد و. ..) با غير اينها جدا كرده، تميز مى دهند و يا اين كه آنان چيزهايى مى آورند كه جداكننده حق از باطل است

(وحى و كتاب هاى آسمانى). گفتنى است برداشت ياد شده، مبتنى بر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 15 - 4

4 - فرشتگان وحى نويسندگان قرآن از لوح محفوظ و ابلاغ كنندگان آن به پيامبر ( ص )

بأيدى سفرة

در اين كه مراد از {سفرة} چه كسانى اند; نظرهايى چند ارائه شده است. از جمله اين كه به قرينه توصيف آنان به {كرام} در آيه بعد، مراد ملائكه وحى مى باشند; زيرا در سوره اى ديگر (انفطار، 11) نيز براى ملائكه، وصف {كرام} ذكر شده است. استنساخ قرآن از لوح محفوظ، براى نازل ساختن آن بر پيامبر(ص)، احتمالى است كه با اين آيات و مراحل نزول قرآن سازگار است.

نقش همراهى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 53 - 6

6 - همراه نبودن فرشتگان با موسى ( ع ) ، دستاويزى براى فرعون در انكار رسالت او

فلولا . .. أو جاء معه المل_ئكة مقترنين

{مقترنين} حال براى ملائكه و تأكيدكننده معناى {معه} است.

نگرانى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 11

11- فرشتگان ، بر اثر ترس از خداوند ، هراسان و نگران اند .

و هم من خشيته مشفقون

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه {مِن} براى تعليل و سببيت باشد.

نواهى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 73 - 3

3_ فرشتگان ، همسر ابراهيم را از اينكه در تحقق خواست خداوند ترديد كند و از آن

شگفت زده باشد ، نهى كردند .

قالوا أتعجبين من أمر الله

نياز ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 4

4 _ ملائكه در اجراى مأموريت هاى خويش نيازمند تقويت و پشتيبانى از جانب خدا

إذ يوحى ربك إلى الملئكة أنى معكم فثبتوا الذين ءامنوا

وابستگى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 26 - 1

1 - فرشتگان ، فاقد قدرت مستقل در شفاعت

و كم من ملك . .. إلاّ من بعد أن يأذن اللّه

واسطه فيض بر ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 33 - 4

4 - آدم ( ع ) ، خليفه خداوند ، واسطه اى براى رسيدن فيض الهى به فرشتگان

يأدم أنبئهم بأسمائهم فلمّا أنبأهم بأسمائهم

وحى به ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 12 - 1،3

1 _ خداوند با وحى به فرشتگان حاضر در كارزار بدر ، آنان را از پشتيبانى خويش در ثبات بخشيدن به مجاهدان آگاه ساخت .

إذ يوحى ربك إلى الملئكة أنى معكم فثبتوا الذين

3 _ تنها پيامبر ( ص ) شاهد وحى الهى به فرشتگان مبتنى بر مأموريت آنان براى پشتيبانى مجاهدان بدر بود .

إذ يوحى ربك إلى الملئكة

چنانچه {إذ}، متعلق به {اذكر} باشد با توجه به اينكه مخاطب در آيه مورد بحث، به خلاف آيات گذشته، شخص پيامبر(ص) است، مى توان گفت تنها آن حضرت شاهد وحى خداوند به فرشتگان بوده است.

ورود ملائكه بر ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 52 - 8

8- فرشتگان وارد شده بر حضرت ابراهيم ( ع ) ، در قالب و شكل انسان بوده و به عنوان مهمان وارد شدند .

و نبّئهم عن ضيف إبرهيم . إذ دخلوا عليه فقالوا سل_مًا قال إنا منكم وجلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 53 - 1

1- مهمانان حضرت ابراهيم ( فرشتگان ) به او دلدارى داده و از وى خواستند كه از حضورشان مضطرب و هراسناك نشود .

قالوا لاتوجل إنا نبشّرك بغل_م عليم

ورود ملائكه بر خانواده لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 61 - 1

1- فرشتگان مأمور عذاب قوم لوط ، به عنوان مهمان بر خاندان حضرت لوط ( ع ) وارد شدند .

و نبّئهم عن ضيف إبرهيم . .. فما خطبكم أيّها المرسلون ... فلمّا جاء ءال لوط المرس

الف و لام در {المرسلون} براى عهد ذكرى است و اشاره به رسولانى دارد كه نزد حضرت ابراهيم(ع) آمدند و عذاب قوم لوط را مطرح ساختند (قال فما خطبكم أيّها المرسلون، آيه 57) و اين نشان دهنده آن است كه مهمانان ابراهيم(ع) بر لوط(ع) وارد شدند. گفتنى است كه آيه 68 نيز مؤيد اين نكته است.

ورود ملائكه بر لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 62 - 2

2- حضرت لوط ( ع ) پس از ورود فرشتگان به محضر ايشان ، از آنان خواستار معرفى خود گرديد .

قال إنكم قوم منكرون

عبارت فوق اگرچه اخبارى است، ولى كنايه از

درخواست معرفى است و جواب ملائكه _ كه در آيه بعد آمده است _ مؤيد نكته فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 63 - 2

2- فرشتگان وارد شده بر لوط ( ع ) در پى اظهار وى بر ناشناخته بودن آنان ، خود را مأموران الهى معرفى كردند .

قال إنكم قوم منكرون . قالوا بل جئن_ك بما كانوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 64 - 2

2- فرشتگان وارد شده بر حضرت لوط ( ع ) ، حامل پيام حق و دستورى تحقق يافتنى بودند .

و أتين_ك بالحقّ و إنا لص_دقون

مراد از {بالحق} به قرينه ذيل آيه كه تأكيد بر راستگويى است مى تواند خبر و پيام حق باشد.

ورود ملائكه عذاب بر لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 33 - 3،7،10

3 - فرشتگان عذابِ قوم لوط ، به صورت انسان ، بر لوط ( ع ) وارد شدند .

و لمّا أن جاءت رسلنا لوطًا سىء بهم

احتمال دارد دليل {سىء بهم و ضاق بهم ذرعاً} اين باشد كه فرشتگان به صورت انسان بر لوط(ع) به عنوان ميهمان وارد شدند و لوط(ع) از عاقبت ورود مسافرانى ناشناخته به شهر، نگران شد كه مبادا، اهالى شهر براى تجاوز به آنان، به سوى خانه لوط بيايند.

7 - نگرانى لوط ( ع ) با ورود فرشتگان به نزد وى ، در چهره اش نمايان شد .

و لمّا أن جاءت رسلنا لوطًا سىء بهم . .. قالوا لاتخف

10 - لوط ( ع )

، با ورود ملائكه به محضرش ، نگران شد و ترسيد .

و قالوا لاتخف و لاتحزن

ويژگيهاى خشيت ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 28 - 12

12- ترس فرشتگان از خداوند ، آميخته با تعظيم ، احترام و توجه ويژه به خداوند است .

و هم من خشيته مشفقون

{خشيت} ترس توأم با تعظيم و احترام و {اشفاق} ترس آميخته با عنايت است (مفردات راغب).

ويژگيهاى ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 49 - 7

7- همه فرشتگان ، مطيع و منقاد خداوند بوده و در برابر اوامر او تمرد نمى كنند .

و لله يسجد . .. و المل_ئكة و هم لايستكبرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 50 - 5

5- فرشتگان ، پيوسته از اوامر و دستورات خدا اطاعت كرده و از آن سرپيچى نمى كنند ( عصمت از نافرمانى )

و المل_ئكة . .. و يفعلون ما يؤمرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 19 - 2

2 - بندگى خداوند ، ويژگى اصلى فرشتگان

الذين هم عب_د الرحم_ن

از اين كه خداوند در مقام معرفى فرشتگان، صفت عبوديت را به آنان نسبت داده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

همراهى ملائكه ثبت عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انفطار - 82 - 11 - 6

6 - { قال رسول اللّه ( ص ) إنّ اللّه ينهاكم عن التعرّى فاستحيوا من ملائكة اللّه الذين معكم الكرام الكاتبين الذين لايفارقونكم إلاّ عند

ثلاث حاجات الغائط و الجنابة و الغسل ;

رسول خدا(ص) فرمود: خداوند شما را از عريان بودن نهى فرموده است. پس حيا كنيد از فرشتگان خدا كه با شما هستند; همان {كرام الكاتبين} كه ارجمند و نويسنده اعمال اند. آنان كه از شما جدا نمى شوند; مگر در سه مورد كه رفع نياز مى كنيد: هنگام تخلّى، جنابت و غسل}.

يوسف(ع) و ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 23

23_ زنان اشراف ، يوسف ( ع ) را بسان فرشته اى گرامى و بلند مرتبه يافتند .

إن ه_ذا إلاّ ملك كريم

ملائكه پرستى

انگيزه ملائكه پرستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 81 - 3

3- تحصيل عزت و اعتبار ، از انگيزه هاى مشركان در پرستش معبود هاى خويش

واتّخذوا . .. ليكونوا لهم عزًّا

{عزّاً} مصدر است و مى تواند در توصيف مفرد و جمع به كار رود. كلمه ياد شده در اين آيه، يا به معناى اسم فاعل {معزّين} است (يعنى پرستش معبودها به انگيزه عزت بخش بودن آنها صورت مى گيرد) و يا مراد مبالغه است (يعنى مشركان معتقد بودند كه معبودهايشان، عزّت مجسّم هستند و ارتباط با آنان زمينه ساز دريافت عزت است).

تاريخ ملائكه پرستى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 22 - 4

4 - پرستش فرشتگان ، سنتى ديرينه و آيينى سابقه دار در تاريخ عرب جاهلى

بل قالوا إنّا وجدنا ءاباءنا على أُمّة

واژه {اُمّة}، بيانگر آيين و مذهب است.

فلسفه ملائكه پرستى مشركان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 22 - 1

1 - پيروى از سنت نياكان ، تنها دليل مشركان بر پرستش فرشتگان

و جعلوا من عباده جزءًا . .. بل قالوا إنّا وجدنا ءاباءنا على أُمّة و إنّا على ءاث

ملائكه پرستى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 40 - 3،4،5

3 - خداوند در روز قيامت ، از ملائكه خواهد پرسيد كه آيا از عبادت مشركان براى آنان ، رضايت داشته اند ؟

و يوم يحشرهم جميعًا ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم كانوا يعبدون

جوابى كه در آيه بعد از قول ملائكه نقل شده، حكايت از اين دارد كه سؤال از اصل عبادت نبوده است; زيرا عبادت مشركان در اختيار ملائكه نبوده تا آنان دستور به انجام آن داده باشند; بلكه سؤال از رضايت ملائكه از اين كار است.

4 - پرستيده شدن ملائكه از سوى مشركان در دنيا

و نجعل له أندادًا . .. و يوم يحشرهم جميعًا ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم كانو

5 - پرسش خداوند از ملائكه درباره پرستيده شدنشان از سوى مشركان ، با فاصله اى از بازآفرينى و گردآورى خواهد بود .

و يوم يحشرهم . .. ثمّ يقول للمل_ئكة

{ثم} براى تراخى است و كاربرد آن در آيه، مفيد نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 41 - 1

1 - جواب روشن ملائكه به خداوند ، درباره عدم رضايت آنان از پرستيده شدن از سوى مشركان

و يوم يحشرهم . .. ثمّ يقول للمل_ئكة أه_ؤلاء إيّاكم... يعبدون . قالوا سبح_نك أنت

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 20 - 2

2 - مشركان با دستاويز قرار دادن مشيت الهى ، پرستش و كرنش نسبت به ملائكه را توجيه مى كردند .

و قالوا لو شاء الرحم_ن ما عبدن_هم

ملائكه پرستى مشركان جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 20 - 1

1 - فرشتگان ، مورد پرستش و احترام مشركان عرب جاهلى

و قالوا . .. ما عبدن_هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 22 - 4

4 - پرستش فرشتگان ، سنتى ديرينه و آيينى سابقه دار در تاريخ عرب جاهلى

بل قالوا إنّا وجدنا ءاباءنا على أُمّة

واژه {اُمّة}، بيانگر آيين و مذهب است.

ملاكها از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

ملاكها

تزاحم ملاكها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 219 - 8،11

8 _ گناه شرابخوارى و قماربازى ، از منفعت آنها بيشتر است .

يسئلونك عن الخمر و الميسر . .. اثمهما اكبر من نفعهما

11 _ لزوم ترجيح اهمّ در تزاحم ملاكها

و اثمهما اكبر من نفعهما

در صورتى كه ملاكِ حرمت شراب و قمار، زيان آنها باشد; با وجود تصريح به منفعت در آنها، جانب ملاك اقوى (زيان) ترجيح داده شده و حرمت آنها، جعل شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 13

13- عملكرد خضر ( ع ) در مورد كشتى ، مصداقى از تقديم اهم ، به هنگام مزاحمت آن با امرى مهم است .

و أمّا السفينة فكانت لمسكين . .. يأخذ كلّ سفينة غصبًا

ملاكها در

نظام جزايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 51 - 11

11 - كيفر و پاداش انسان ها در قيامت ، مستند به گواهى شاهدان است .

يوم يقوم الأشه_د

ملاكهاى عرفى

{ملاكهاى عرفى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 228 - 15

15 _ برخوردارى زنان و شوهران از حقوقى متقابل و همانند ، به صورت معروف و متعارف ( بر اساس موازين عقلى و شرعى )

و لهنّ مثل الذى عليهنّ بالمعروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 4،6،8

4 _ لزوم تعهّد شوهر به رعايت حقوق شناخته شده همسر خويش

فامساك بمعروف

مراد از {معروف} (شناخته شده) حقوقى است كه بر اساس عقل، فطرت و شرع در بين مردم متدين و سليم الفطره، مورد شناسايى قرار گرفته است. اگر چه آيه درباره زن مطلّقه اى است كه شوهرش به او رجوع كرده بود; ولى به طور كلى بيانگر حقوق تمامى زنان است.

6 _ رفتار مرد با زن خود پس از رجوع در طلاق ، بايد بر اساس موازين شناخته شده عقل و شرع باشد .

الطلاق مرّتان فامساك بمعروف

8 _ پس از طلاق دوّم و رجوع در آن ، يا بايد زندگى بر اساس { معروف } باشد و يا طلاق بدون حق رجوع .

فامساك بمعروف او تسريح باحسان

بنابراينكه مراد از {تسريح باحسان} طلاق سوّم باشد; چون تنها در دو طلاق حق رجوع مى باشد: {الطلاق مرّتان}. و طلاق سوّم بدون حق رجوع خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2

- بقره - 2 - 231 - 2

2 _ لزوم رعايت موازين شناخته شده شرعى و عرفى در طلاق و يا ادامه زندگى از سوى مردان

فامسكوهنّ بمعروف او سرِحوهن بمعروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 232 - 2،7

2 _ جواز و صحّت ازدواج زن با شوهر سابق پس از انقضاى عِدّه ، در صورت توافق آنها بر اساس موازين عقل ، شرع و عرف

فلا تعضلوهنّ ان ينكحن ازواجهنّ اذا ترضوا بينهم بالمعروف

ظاهراً مراد از {ازواجهنّ}، شوهر سابق باشد.

7 _ توافق و رضايت زن و مرد بر اساس آنچه عقلا و شرعاً پسنديده است ، شرط اساسى براى ازدواج

فلا تعضلوهنّ ان ينكحن . .. اذا تراضوا بينهم بالمعروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 233 - 7،9،12

7 _ تأمين نياز ها و پوشاك مادران به مقدار متعارف ، وظيفه شرعى پدر

و على المولود له زرقهنّ و كسوتهنّ بالمعروف

9 _ تأمين مخارجِ متعارف زنان مُطلّقه در زمان شيردهى به نوزاد ، بر عهده پدر است .

و على المولود له زرقهنّ

بنابراينكه مراد از {والدات} به قرينه آيات قبل و بعد، زنان مطلّقه باشند.

12 _ ميزان متعارف نفقه و مخارج واجب بر شوهران ، بايد به اندازه توانايى مالى آنان باشد .

و على المولود له زرقهنّ و كسوتهنّ بالمعروف لا تُكلف نفس الا وسعها

به نظر مى رسد جمله {لا تُكلّف . .. } تبيين كلمه {معروف} باشد; يعنى نبايد حدّ متعارف، بدون در نظر گرفتن توانايى مالى شوهر تعيين شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره -

2 - 236 - 6،7،10،11

6 _ لزوم پرداخت متاعى مناسب و پسنديده از سوى شوهران ، به زنان مُطلّقه اى كه براى آنان مهريّه تعيين نشده است .

و متّعوهنّ . .. متاعاً بالمعروف

ظاهر اين است كه ضمير در {متّعوهنّ}، به طايفه دوّم از زنان مُطلّقه برگردد; يعنى زنانى كه مهر براى آنان تعيين نشده است.

7 _ لزوم پرداخت متاعى مناسب و پسنديده از سوى شوهران ، به زنانى كه قبل از آميزش با آنان ، طلاق داده شوند .

ان طلّقتم النساء . .. و متّعوهنّ ... بالمعروف

بنابراين احتمال كه ضمير در {متّعوهنّ}، علاوه بر اينكه به طايفه دوّم ارجاع شود، شامل طايفه اوّل (يعنى زنانى كه با آنان آميزش نشده) نيز شود.

10 _ لزوم تناسب كالاى پرداختى به زنان مُطلّقه ، با شؤونات اجتماعى زن و مرد

متّعوهنّ . .. متاعاً بالمعروف

در آيه مزبور توصيه شده كه {متاع}، پسنديده باشد; و متاع آنگاه پسنديده است كه نه خارج از شؤونات اجتماعى شوهر و نه خارج از شؤونات اجتماعى همسر باشد.

11 _ عُرف ، مرجع تشخيص برخى از موضوعات احكام الهى

متّعوهنّ . .. متاعاً بالمعروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 241 - 1،3

1 _ لزوم پرداخت كالاى شايسته و مناسب به زنان مُطلّقه

و للمطلّقات متاع بالمعروف

3 _ عُرف ، مرجع تشخيص برخى از موضوعات احكام الهى

متاع بالمعروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 19

19 - وصيت به اِعطاى بخشى از مال ، به كسى ، بايد بر اساس متعارف باشد .

إلاّأن تفعلوا إلى أوليائكم معروفًا

ملاكهاى عرفى

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 180 - 6

6 - نقش معيار هاى عرفى در احكام دين

الوصية للولدين و الأقربين بالمعروف

ملاك عرفى

{ملاك عرفى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 89 - 9

9 _ نوع متعارف غذاى خانوادگى كفاره دهنده ، كمترين حد براى نوع غذا در كفاره قسم

فكفّرته اطعام عشرة مسكين من اوسط ما تطعمون اهليكم

برداشت فوق را فرمايش امام باقر(ع) تأييد مى كند كه در پاسخ سؤال از {اوسط ما تطعمون} در آيه فوق فرمود: ما تقوتون به عيالكم من اوسط ذلك . .. .

_______________________________

كافى، ج 7، ص 454، ح 14; تفسير برهان، ج 1، ص 495، ح 4.

ملاك عرفى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 3

3 - از سرگيرى زندگى با زن مطلّقه و يا جدايى هميشگى از او ، پس از گذشت زمان عدّه ، بايد به صورت پسنديده و براساس موازين عقل و شرع باشد .

فامسكوهنّ بمعروف أو فارقوهنّ بمعروف

{معروف} اسم براى هر كارى است كه از نظر عقل و شرع، حسن و خوبى آن شناخته شده باشد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 6 - 9

9 - توجه به مصالح و منافع نوزادان و نيز رعايت موازين شرعى و عقلى ، بايد اساس و مبناى مشاوره و هم فكرى مردان و زنان مطلّقه باشد .

و أتمروا بينكم بمعروف

{معروف} اسم براى هر كارى است كه از نظر عقل و شرع، حسن و خوبى

آن شناخته شده باشد (مفردات راغب).

ملت ها از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

دين ملت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 48 - 22

22 _ هر امتى برخوردار از شريعت و آيينى خاص از جانب خداوند

لكل جعلنا منكم شرعة و منهاجاً

{شرعة} به معناى طريقى است كه به آب منتهى مى شود و مراد از آن دين و آيين است، چون آدمى را به كمال و حيات واقعى راهنمايى مى كند قابل ذكر است كه در برداشت فوق مخاطب {منكم}، همه انسانها دانسته شده است.

زمينه انقراض ملت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 133 - 5

5 _ كفر و بى تقوايى ، زمينه هلاكت و انقراض ملتها

و إن تكفروا . .. ان يشأ يذهبكم ايها الناس

فرجام ملت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 92 - 5

5 _ فرجام هر قوم و ملتى تعيين كننده زيانكارى و يا رستگارى آنان است .

كأن لم يغنوا فيها الذين كذبوا شعيباً كانوا هم لخسرين

خداوند، زيانكار بودن كفرپيشگان قوم شعيب را پس از تبيين فرجام شومشان بيان داشت تا به اين نكته اشاره كند كه فرجام هر قوم و ملتى تعيين كننده زيانكارى و يا رستگارى آن است.

ملكوت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

ملكوت

آثار رؤيت ملكوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 75 - 3

3 _ ابراهيم(ع) به دليل مشاهده ملكوت آسمانها و زمين بت پرستى را گمراهى آشكارى مى ديد.

إنى أريك و قومك فى ضلل مبين. و كذلك نرى إبرهيم

جمله {و كذلك نرى} احتمالا در صدد بيان سبب و زمينه

گفته هاى ابراهيم(ع) در آيه قبل است.

ارائه ملكوت به ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 75 - 1،3،4،8،9

1 _ خداوند سلطنت و مالكيت خويش (ملكوت) بر آسمانها و زمين را به ابراهيم(ع) نماياند.

و كذلك نرى إبرهيم ملكوت السموت و الأرض

{ملكوت} به معناى {ملك} است; اگر چه تأكيد بيشترى در معنا دارد. مراد از ملكوت در آيه شريفه وجود اشيا از جهت انتسابشان به خداوند و مشاهده ملكوت، رؤيت موجودات با اين كيفيت است. براى توضيح بيشتر به تفسير الميزان مراجعه شود.

3 _ ابراهيم(ع) به دليل مشاهده ملكوت آسمانها و زمين بت پرستى را گمراهى آشكارى مى ديد.

إنى أريك و قومك فى ضلل مبين. و كذلك نرى إبرهيم

جمله {و كذلك نرى} احتمالا در صدد بيان سبب و زمينه گفته هاى ابراهيم(ع) در آيه قبل است.

4 _ ورود ابراهيم(ع) در زمره اهل يقين، برجسته ترين هدف نماياندن ملكوت (سلطنت و مالكيت خداوند) آسمانها و زمين به او بوده است.

و كذلك نرى إبرهيم ملكوت السموت و الأرض و ليكون من الموقنين

جمله {و ليكون . ..} عطف بر محذوف است. يعنى ارائه ملكوت به ابراهيم(ع) براى مقاصدى بوده و از آن جمله اينكه وى از اهل يقين باشد. بيان اين هدف از ميان اهداف ديگر، نشانه برجسته بودن و اهميت آن است.

8 _ عن أبى جعفر(ع): {و كذلك نرى أبراهيم ملكوت السماوات و الأرض} قال: اعطى بصره من القوة ما نفذ السموات فرأى ما فيها و رأى العرش و ما فوقه و رأى ما فى الأرض و ما تحتها.

امام باقر(ع) درباره {و كذلك نرى . ..} فرمود: خداوند چنان

قوتى به بينايى و بصيرت ابراهيم(ع) داد كه آسمانها و آنچه در آنها بود، مشاهده كرد و عرش و مافوق آن و زمين و آنچه را زير آن بود ديد.

9 _ عن أبى عبدالله(ع): . .. نظر (ابراهيم) إلى الزهرة فى السماء فقال: {هذا ربى} فلما افلت ... قال: {لا احب الآفلين} فلما نظر إلى المشرق رأى و قدر طلع القمر قال: {هذا ربى} ... فلما تحرك و زال قال: {لئن لم يهدنى ربى لأكونن من القوم الضالين} فلما اصبح و طلعت الشمس ... قال: {هذا ربى} ... فلما تحركت و زالت كشف الله له عن السموات حتى رأى العرش و من عليه و اراه الله ملكوت السماوات و الأرض ... .

از امام صادق(ع) روايت شده است: . .. ابراهيم(ع) به ستاره زهره در آسمان نظر افكند و گفت: {اين پروردگار من است} و هنگامى كه غروب كرد ... گفت: {غروب كنندگان را دوست ندارم} و هنگامى كه به مشرق نگريست ماه را در حال بر آمدن ديد گفت: {اين پروردگار من است} ... چون به حركت درآمد و محو شد، گفت: {اگر پروردگارم مرا هدايت نكند حتماً از گمراهان خواهم بود.} چون صبح شد و خورشيد بر آمد ... گفت: {اين پروردگار من است} ... وقتى كه به حركت در آمد و محو شد، خداوند براى او آسمانها را نمايان كرد تا اينكه عرش و ساكنان آن را مشاهده نمود و خدا ملكوت آسمانها و زمين را به او نماياند ... .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 78 - 14

14 _ عن أبى عبدالله(ع): .

.. كشف الله له (إبراهيم) عن السموات حتى رأى العرش و من عليه و اراه الله ملكوت السموات و الأرض فعند ذلك {قال يا قوم إنى برىء مما تشركون} ... .

از امام صادق(ع) روايت شده است: . .. خداوند براى ابراهيم(ع) آسمانها را نمايان كرد تا اينكه عرش و ساكنان آن را مشاهده نمود و خدا ملكوت آسمانها و زمين را به او نماياند، در اين هنگام گفت: {اى قوم من، از آنچه شريك خدا مى دانيد، بيزارم} ... .

ارائه ملكوت به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 1 - 22

22- { عن ثابت بن دينار قال : سألت زين العابدين ( ع ) : . . . عن الله . . . فلم أسرى بنبيّه محمد ( ص ) إلى السّماء ؟ قال : ليريه ملكوت السّماوات و ما فيها من عجائب صنعه و بدايع خلقه . . . ;

ثابت بن دينار گويد: از امام سجاد(ع) پرسيدم: . .. چرا خداوند پيامبرش محمد(ص) را به آسمانها برد؟ حضرت فرمود: براى اينكه ملكوت آسمانها و عجايب و پديده هاى خلقت خود را _ كه در آسمانهاست _ به او نشان دهد...}.

تفكر در ملكوت آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 13،14

13 _ دقت و تفكر در ملكوت آسمان ها و زمين و ديگر آفريده ها ، بهترين وسيله براى ايمان به خداى يگانه و روز قيامت

فبأى حديث بعده يؤمنون

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير {بعده} به استدلالى كه از {أو لم ينظروا}

فهميده مى شود، برگردانده شود. بر اين مبنا {باء} در {بأىّ} سببيه است. يعنى اگر جهان آفرينش از آن جهت كه نيازمند آفريننده است نتواند آدمى را به خداى يگانه مؤمن كند، كدامين دليل توان اثبات آن را دارد؟

14 _ آنان كه از طريق انديشه در ملكوت آسمان ها و زمين ( نياز جهان هستى به مالك و هستى بخش ) هدايت نشوند ، هيچ دليلى ديگر نمى تواند آنان را هدايت كند .

فبأى حديث بعده يؤمنون

توضيح برداشت پيش راهنماى اين برداشت است.

تفكر در ملكوت زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 13،14

13 _ دقت و تفكر در ملكوت آسمان ها و زمين و ديگر آفريده ها ، بهترين وسيله براى ايمان به خداى يگانه و روز قيامت

فبأى حديث بعده يؤمنون

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير {بعده} به استدلالى كه از {أو لم ينظروا} فهميده مى شود، برگردانده شود. بر اين مبنا {باء} در {بأىّ} سببيه است. يعنى اگر جهان آفرينش از آن جهت كه نيازمند آفريننده است نتواند آدمى را به خداى يگانه مؤمن كند، كدامين دليل توان اثبات آن را دارد؟

14 _ آنان كه از طريق انديشه در ملكوت آسمان ها و زمين ( نياز جهان هستى به مالك و هستى بخش ) هدايت نشوند ، هيچ دليلى ديگر نمى تواند آنان را هدايت كند .

فبأى حديث بعده يؤمنون

توضيح برداشت پيش راهنماى اين برداشت است.

تفكر در ملكوت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 13

13 _ دقت و تفكر

در ملكوت آسمان ها و زمين و ديگر آفريده ها ، بهترين وسيله براى ايمان به خداى يگانه و روز قيامت

فبأى حديث بعده يؤمنون

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير {بعده} به استدلالى كه از {أو لم ينظروا} فهميده مى شود، برگردانده شود. بر اين مبنا {باء} در {بأىّ} سببيه است. يعنى اگر جهان آفرينش از آن جهت كه نيازمند آفريننده است نتواند آدمى را به خداى يگانه مؤمن كند، كدامين دليل توان اثبات آن را دارد؟

رؤيت ملكوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 75 - 2

2 _ مشاهده ملكوت، عيان ديدن بطلان و ضلالت شرك و لمس توحيد در جهان هستى است.

إنى أريك و قومك فى ضلل مبين. و كذلك نرى إبرهيم ملكوت السموت

رؤيت ملكوت آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 79 - 9

9 _ تفكر در پديده ها و گذر از افول و زوال پذيرى آنان به سوى يگانه زوال ناپذير، رؤيت ملكوت جهان است.

و كذلك نرى إبرهيم . .. لا أحب الأفلين ... إنى وجهت وجهى للذى

آيات 76 تا 79 تفصيل {كذلك نرى} مى تواند باشد. يعنى اين سير _ كه سيرى عقلانى و فكرى است _ همان رؤيت ملكوت است.

فلسفه رؤيت ملكوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 75 - 4

4 _ ورود ابراهيم(ع) در زمره اهل يقين، برجسته ترين هدف نماياندن ملكوت (سلطنت و مالكيت خداوند) آسمانها و زمين به او بوده است.

و كذلك نرى إبرهيم ملكوت السموت و الأرض و

ليكون من الموقنين

جمله {و ليكون . ..} عطف بر محذوف است. يعنى ارائه ملكوت به ابراهيم(ع) براى مقاصدى بوده و از آن جمله اينكه وى از اهل يقين باشد. بيان اين هدف از ميان اهداف ديگر، نشانه برجسته بودن و اهميت آن است.

ملكوت آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 75 - 3،4

3 _ ابراهيم(ع) به دليل مشاهده ملكوت آسمانها و زمين بت پرستى را گمراهى آشكارى مى ديد.

إنى أريك و قومك فى ضلل مبين. و كذلك نرى إبرهيم

جمله {و كذلك نرى} احتمالا در صدد بيان سبب و زمينه گفته هاى ابراهيم(ع) در آيه قبل است.

4 _ ورود ابراهيم(ع) در زمره اهل يقين، برجسته ترين هدف نماياندن ملكوت (سلطنت و مالكيت خداوند) آسمانها و زمين به او بوده است.

و كذلك نرى إبرهيم ملكوت السموت و الأرض و ليكون من الموقنين

جمله {و ليكون . ..} عطف بر محذوف است. يعنى ارائه ملكوت به ابراهيم(ع) براى مقاصدى بوده و از آن جمله اينكه وى از اهل يقين باشد. بيان اين هدف از ميان اهداف ديگر، نشانه برجسته بودن و اهميت آن است.

ملكوت زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 75 - 3،4

3 _ ابراهيم(ع) به دليل مشاهده ملكوت آسمانها و زمين بت پرستى را گمراهى آشكارى مى ديد.

إنى أريك و قومك فى ضلل مبين. و كذلك نرى إبرهيم

جمله {و كذلك نرى} احتمالا در صدد بيان سبب و زمينه گفته هاى ابراهيم(ع) در آيه قبل است.

4 _ ورود ابراهيم(ع) در زمره اهل يقين، برجسته ترين هدف نماياندن ملكوت (سلطنت و

مالكيت خداوند) آسمانها و زمين به او بوده است.

و كذلك نرى إبرهيم ملكوت السموت و الأرض و ليكون من الموقنين

جمله {و ليكون . ..} عطف بر محذوف است. يعنى ارائه ملكوت به ابراهيم(ع) براى مقاصدى بوده و از آن جمله اينكه وى از اهل يقين باشد. بيان اين هدف از ميان اهداف ديگر، نشانه برجسته بودن و اهميت آن است.

ملكوت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 6

6 _ كفرپيشگان به خاطر تفكر نكردن در جنبه ملكوتى موجودات براى پى بردن به معارف الهى ( ت__وحيد ، قيامت و . . . ) سزاوار سرزنش هستند .

أو لم ينظروا فى ملكوت السموت و الأرض و ما خلق اللّه من شىء

استفهام در جمله {أو لم ينظروا . .. } انكار توبيخى است.

ملكه سبأ از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

آثار هوشيارى ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 41 - 3

3 - نقش تيزهوشى ملكه سبا ، در نحوه موضع گيرى و تصميم سليمان ( ع ) در قبال وى

ننظر أتهتدى أم تكون من الذين لايهتدون

اهميت پى بردن به ميزان هوش بلقيس، مى تواند از آن جهت باشد كه نحوه موضع گيرى سليمان(ع) را در قبال وى مشخص سازد.

آصف بن برخيا و تخت ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 1

1 - اعلام آمادگى فردى از درباريان سليمان براى آوردن تخت بلقيس در كمتر از يك طرفة العين

قال الذى . .. أنا ءاتيك به قبل أن يرتدّ إليك طرفك

آورنده

تخت ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 8

8 - اقدام آصف بن برخيا به حاضر ساختن تخت بلقيس در برابر سليمان ( ع )

فلمّا رءاه مستقرًّا عنده

از تعبير {فلمّا رآه. ..} استفاده مى شود كه سليمان(ع) به آصف بن برخيا اجازه اعمال قدرت داد و او تخت را همان گونه كه ادعا كرده بود، حاضر ساخت.

احساس خطر ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 32 - 5

5 - احساس خطر جدى ملكه سبا از نامه سليمان و تلاش وى براى تحكيم روابط در درون دربار

أفتونى فى أمرى ما كنت قاطعة أمرًا حتّى تشهدون

در صورتى كه كار مشاوره براى بلقيس امرى معمولى بود، وى نيازى نداشته تا در خصوص اين موضوع، بر شيوه مشاوره خود تأكيد كند. احتمال مى رود اين تأكيد از آن جهت باشد كه موضوع را بسيار جدى و خطرناك تلقى كرده و با اين سخنان سعى داشته تا دل درباريان را به دست آورد و آنان را با خود همراه سازد.

احضار تخت ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 39 - 1

1 - اعلام آمادگى عفريتى از جنيان ، براى حاضر ساختن تخت بلقيس ، پيش از برخاستن سليمان از مسند خويش

قال عفريت من الجنّ أنا ءاتيك به قبل أن تقوم من مقامك

{مقام} اسم مكان از {قام بالأمر} است; يعنى، {قبل أن تقوم من مجلسك الذى تجلس فيه لأمر الحكومة}. گفته شده كه سليمان هر روز صبح تا ظهر براى

انجام كارها و اداره امور مملكت بر مسند مى نشست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 1،2،9،27

1 - اعلام آمادگى فردى از درباريان سليمان براى آوردن تخت بلقيس در كمتر از يك طرفة العين

قال الذى . .. أنا ءاتيك به قبل أن يرتدّ إليك طرفك

2 - آصف بن برخيا ( آورنده تخت بلقيس ) داراى بخشى از علم به كتاب ( لوح محفوظ )

قال الذى عنده علم من الكت_ب أنا ءاتيك به قبل أن يرتدّ إليك طرفك

عبارت {علم من الكتاب} _ با توجه به نكره بودن {علم}_ به معناى آگاهى داشتن به گوشه اى از دانش كتاب مى باشد. گفتنى است كه بر طبق روايات، آورنده تخت بلقيس آصف بن برخيا، وصى و وزير سليمان(ع) بوده است و مراد از {كتاب} _ بنابر گفته برخى از مفسران _ لوح محفوظ است.

9 - سپاس سليمان ( ع ) به درگاه خدا ، پس از مشاهده تخت بلقيس در برابر خود

فلمّا رءاه مستقرًّا عنده قال ه_ذا من فضل ربّى

كلمه {ه_ذا} مى تواند اشاره به حضور تخت داشته باشد. بر اين مبنا عبارت {ه_ذا من فضل ربّى}; يعنى، اين حضور تخت در كمتر از طرفة العين در نزد من، فضلى از جانب پروردگار است. هم چنين مى تواند اشاره به قدرتى باشد كه توانست آن را در كمتر از طرفة العينى حاضر سازد. برداشت ياد شده مبتنى بر احتمال اول است.

27 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : إنّ اسم اللّه الأعظم على ثلاثة و سبعين حرفاً و إنّما كان عند آصف منها حرف واحد

فتكلّم به فخسف بالأرض ما بينه و بين سرير بلقيس حتّى تناول السرير بيده ثمّ عادت الأرض كما كانت أسرع من طرفة عين ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه اسم اعظم الهى داراى 73 حرف است و آنچه آصف بن برخيا داشت تنها يك حرف از آن بود كه با به زبان آوردن آن حرف، زمين در فاصله بين او و تخت بلقيس فرو رفت تا آن كه آصف دست برد و تخت بلقيس را گرفت. سپس زمين به حالت اوليه اش كه داشت برگشت و اين كار سريع تر از يك چشم برهم زدن انجام گرفت}.

اطاعت از ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 33 - 4

4 - اظهار آمادگى درباريان سبا براى پذيرش هرگونه تصميم ملكه ، در عين آمادگى براى نبرد

قالوا نحن أُولوا قوّة . .. و الأمر إليك

درباريان سبا با اين كه آمادگى خود را براى نبرد يادآور شدند، در عين حال كار تصميم گيرى را به خود ملكه واگذار كردند.

اطمينان به ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 33 - 1

1 - اطمينان بخشى درباريان سبا به فرمانرواى خود ( بلقيس ) نسبت به آمادگى كامل نظامى براى دفاع از كشور

قالوا نحن أُولوا قوّة و أُولوا بأس شديد

اقرار ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 43 - 2

2 - تعلق بلقيس به جامعه شرك و كفر ، مانع پيوستن رسمى وى به آيين توحيدى سليمان ( ع ) با

وجود اذعان قلبى

و أُوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين . و صدّها... إنّها كانت من قوم ك_فرين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه آيه مذكور در مقام توضيح اين نكته باشد كه چرا بلقيس على رغم علم و اذعان قلبى خود، پيش از اين رسماً تسليم سليمان(ع) نشده و به يكتاپرستى نگرويده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 9،14،15

9 - پى بردن و اعتراف بلقيس به گذشته نادرست و كفرآميز خويش پس از مشاهده يكى ديگر از جلوه هاى قدرت خارق العاده سليمان ( ع )

فلمّا رأته . .. قالت ربّ إنّى ظلمت نفسى

مطلب ياد شده از آن جا است كه ملكه سبا بى آنكه توضيحى اضافى براى او داده شود صرفاً با مشاهده امور شگفتى چون تخت و صحن شيشه اى، بى تأمل اظهار ايمان كرد.

14 - توحيد ناب و بى شائبه سليمان ( ع ) و تسليم بودن او در برابر خداى يگانه ، مورد اذعان و اعتراف بلقيس

و أسلمت مع سليم_ن للّه ربّ الع_لمين

15 - اعتراف بلقيس به ربوبيت يگانه خدا بر جهانيان

و أسلمت مع سليم_ن للّه ربّ الع_لمين

التجاى ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 12

12 - التجاى بلقيس به ربوبيت خدا براى جبران گذشته شرك آلود خويش

قالت ربّ إنّى ظلمت نفسى

امتحان ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 41 - 1

1 - فرمان سليمان به دگرگون ساختن آرايش تخت بلقيس براى آزمودن هوش وى

قال نكّروا لها

عرشها ننظر أتهتدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 2

2 - آزموده شدن بلقيس در آغاز ورود به دربار سليمان به وسيله تخت تغييريافته اش

فلمّا جاءت قيل أه_كذا عرشك

ظاهر آيه دلالت بر اين دارد كه پرسش از بلقيس، در آغاز و قبل از هر چيز ديگر صورت گرفته است.

امكانات مادى ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 23 - 2

2 - ملكه سبا ، برخوردار از همه گونه امكانات و توانايى ها در حكومت و داراى تختى عظيم و مسندى چشمگير

و أُوتيت من كلّ شىء و لها عرش عظيم

اوامر ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 33 - 4

4 - اظهار آمادگى درباريان سبا براى پذيرش هرگونه تصميم ملكه ، در عين آمادگى براى نبرد

قالوا نحن أُولوا قوّة . .. و الأمر إليك

درباريان سبا با اين كه آمادگى خود را براى نبرد يادآور شدند، در عين حال كار تصميم گيرى را به خود ملكه واگذار كردند.

ايمان ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 5،7

5 - اطلاع بلقيس از مقام معنوى و قدرت سليمان ( ع ) و تسليم شدنش در برابر او ، قبل از رسيدن به دربار وى

و أُوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين

ضمير {من قبلها} به آية و بينة برمى گردد كه از عمل خارق العاده دربار سليمان به دست مى آيد.

7 - اطلاع قبلى ملكه سبا از حقانيت و

مقام سليمان ( ع ) با گزارش سفيران خويش

و أُوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين

{من قبلها} ظاهراً اشاره به زمانى دارد كه سفيران ملكه سبا هدايا را بازگرداندند و ويژگى هاى سليمان(ع) و دربار او را باز گفتند.

بى اعتنايى به هديه ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 4

4 - بى اعتنايى سليمان ( ع ) نسبت به هداياى ملكه سبا و اظهار بى نيازى از آن

قال أتمدّونن بمال

بينش ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 29 - 2

2 - جلوه عظمت و گران سنگى نامه سليمان و پيام آن در نظر ملكه سبا ( بلقيس )

قالت يأيّها الملؤا إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم

{كريم}، صفت {كتاب} و به معناى گران مايه است. {كتاب كريم}; يعنى، نامه اى عظيم و گران سنگ.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 34 - 4،7

4 - تأكيد بلقيس بر استمرار شيوه شاهان در تباه ساختن ممالك تحت سلطه خويش

قالت إنّ الملوك . .. و كذلك يفعلون

7 - برداشت ملكه سبا از شخصيت سليمان ( ع ) ، به عنوان پادشاهى از پادشاهان

قالت إنّ الملوك . .. و كذلك يفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 10

10 - توجه بلقيس به هدف الهى و توحيدى سليمان ( ع ) ، از نماياندن امور شگفت به وى

قيل لها ادخلى الصرح . .. قال إنّه صرح... قالت ربّ إنّى ظلمت نفسى

پشيمانى

ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 12

12 - التجاى بلقيس به ربوبيت خدا براى جبران گذشته شرك آلود خويش

قالت ربّ إنّى ظلمت نفسى

تخت ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 23 - 2

2 - ملكه سبا ، برخوردار از همه گونه امكانات و توانايى ها در حكومت و داراى تختى عظيم و مسندى چشمگير

و أُوتيت من كلّ شىء و لها عرش عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 41 - 4

4 - استفاده سليمان ( ع ) از امكانات خود بلقيس ، براى ارائه معجزه به وى و هدايت او

قال نكّروا لها عرشها. .. من الذين لايهتدون

برخى برآنند كه {أتهتدى. ..} به تقدير {أتهتدى إلى الإيمان باللّه و رسوله} مى باشد. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

تدبير ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 33 - 5

5 - نفوذ عميق ملكه سبا در درباريان و پذيرش تدبير و قدرت فكرى وى از سوى آنان

و الأمر إليك فانظرى ماذا تأمرين

از نحوه برخورد بلقيس با عناصر اصلى نظام خود و نيز تصميم هاى بعدى وى و وانهاده شدن رأى نهايى به او از سوى درباريان، مى توان مطلب ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 34 - 2

2 - پى آمد هاى شوم جنگ براى مردم و حكومت ، دليل تمايل بلقيس

به روش هاى مسالمت آميز

قالت إنّ الملوك إذا دخلوا قرية أفسدوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 35 - 1

1 - تدبير ملكه سبا در فرستادن هديه اى بزرگ براى سليمان ( ع )

و إنّى مرسلة إليهم بهديّة

بزرگى هديه از نكره آمدن آن استفاده مى شود.

تسليم ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 38 - 3

3 - عزم ملكه سبا بر تسليم شدن در برابر سليمان ( ع ) ، پس از رد هداياى وى

قبل أن يأتونى مسلمين

از سخنان سليمان و تعبير {قبل أن يأتونى مسلمين} استفاده مى شود كه بلقيس مصمم بر تسليم شده بود و سليمان از قبل آن را مى دانست.

تغيير تخت ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 2،3

2 - آزموده شدن بلقيس در آغاز ورود به دربار سليمان به وسيله تخت تغييريافته اش

فلمّا جاءت قيل أه_كذا عرشك

ظاهر آيه دلالت بر اين دارد كه پرسش از بلقيس، در آغاز و قبل از هر چيز ديگر صورت گرفته است.

3 - فراست بلقيس در بازشناسى تخت تغييريافته خويش

قالت كأنّه هو

نحوه پاسخ بلقيس، نشان دهنده فراست او است; زيرا نه تصريح كرد كه آن اريكه، تخت او است و نه شباهت زياد آن را با تخت خويش مخفى داشت.

تلاش براى تسليم ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 37 - 5

5 - سليمان در تلاش مدام ، براى به تسليم واداشتن دربار سبا ،

قبل از وقوع جنگ

فلنأتينّهم بجنود . .. و هم ص_غرون

لحن شديد و تهديدآميز سليمان(ع)، نشانگر آن است كه وى تلاش مى كرده تا كار به جنگ و خونريزى نينجامد; چه اين كه اگر او صرفاً مصمم بر جنگ بود، هشدارهاى قبلى خلاف منطق جنگ به شمار مى آمد.

توصيه به ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 31 - 1

1 - راه ندادن انديشه سركشى به خود و آمدن و تسليم شدن ، فرمان سليمان ( ع ) به ملكه سبا و درباريان وى

ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمين

{علو} (مصدر {تعلوا}) به معناى استكبار و برترى جويى است. {اتيان} (مصدر {ائتونى}) نيز به معناى حاضر شدن و {اسلام} (مصدر {مسلمين}) معادل {تسليم} و {انقياد} است. آيه ياد شده حاوى سه فرمان است: الف) بر من برترى نجوييد. ب) نزد من بياييد. ج) تسليم دستورات من باشيد.

تهديد ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 37 - 1،3

1 - رد هديه ملكه سبا از سوى سليمان ( ع ) و فرمان وى مبنى بر بازگشت سفير به سوى بلقيس با پيام جنگ

ارجع إليهم فلنأتينّهم بجنود

سياق آيات نشانگر اين نكته است كه سليمان(ع) هديه را نپذيرفت و به آنان برگرداند.

3 - هشدار سليمان ( ع ) به دربار سبا درباره پى آمد هاى ناگوار جنگ ( تبعيد ، آوارگى ، ذلت و خوارى )

و لنخرجنّهم منها أذلّة و هم ص_غرون

{أذلة} جمع {ذليل} و حال براى ضمير {هم} است; يعنى، آنان را از آن سرزمين همراه با ذلت و خوارى

اخراج خواهيم كرد. عبارت {هم صاغرون} به تقدير {هم صاغرون فيها} است; يعنى، و در آن سرزمين، بيگانه، حقير و آواره خواهند بود.

حاكميت ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 32 - 3

3 - ملكه سبا ، تصميم گيرنده نهايى درباره امور مملكت خويش

أفتونى فى أمرى

ملكه تصميم گيرى را {أمر} خود دانسته است، نه درباريان.

حكومت ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 23 - 1

1 - اخبار هدهد از فرمانروايى يك زن بر مردم سرزمين سبا

إنّى وجدت امرأة تملكهم

{مُلْك} (مصدر {تملكهم}) به معناى حكومت و فرمانروايى است; يعنى، زنى را يافتم كه بر آنان حكمرانى مى كند.

خطاى بينايى ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 2،4،5

2 - جلوه نمودن صحن بلورين قصر سليمان به شكل آبگيرى ژرف در نظر بلقيس

فلمّا رأته حسبته لجّة

{لجّة} معادل بركه، آبگير و استخرى است كه آب زيادى در آن ايستاده باشد. بر اين اساس معناى آيه چنين مى شود: چون نگاه بلقيس به صحن افتاد، گمان كرد كه آبگيرى است پر از آب.

4 - بلقيس ، براى عبور از آبگينه هاى آب نما ، دامن بركشيد و ساق هاى پايش نمايان شد .

فلمّا رأته حسبته لجّة و كشفت عن ساقيها

5 - سليمان ( ع ) ، ناظر عكس العمل بلقيس ، در مواجهه با آبگينه هاى آب نما

و كشفت عن ساقيها قال إنّه صرح

مراد از ضمير فاعل در {قال} سليمان(ع) مى باشد.

خورشيدپرستى ملكه سبأ

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 24 - 1

1 - ملكه سبا و قوم وى ، مردمى مشرك و خورشيدپرست

وجدتها و قومها يسجدون للشمس من دون اللّه

درخواست احضار تخت ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 38 - 2

2 - پرسش سليمان از قدرت درباريانش براى آوردن تخت بلقيس

قال ي_أيّها الملؤا أيّكم يأتينى بعرشها

دعوت از ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 31 - 5

5 - فراخوانى دربار سبا از سوى سليمان براى تسليم شدن در برابر خداى يگانه

بسم اللّه الحم_ن الرحيم . .. و أتونى مسلمين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين احتمال است كه مراد از {مسلمين} (به قرينه {بسم اللّه. ..}) و نيز آيه 44 (أسلمت مع سليمان للّه) تسليم شدن در برابر خدا باشد; يعنى، {و أتونى مسلمين للّه}.

دلدارى به ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 33 - 1

1 - اطمينان بخشى درباريان سبا به فرمانرواى خود ( بلقيس ) نسبت به آمادگى كامل نظامى براى دفاع از كشور

قالوا نحن أُولوا قوّة و أُولوا بأس شديد

رد هديه ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 37 - 1

1 - رد هديه ملكه سبا از سوى سليمان ( ع ) و فرمان وى مبنى بر بازگشت سفير به سوى بلقيس با پيام جنگ

ارجع إليهم فلنأتينّهم بجنود

سياق آيات نشانگر اين نكته است كه سليمان(ع) هديه را نپذيرفت و به

آنان برگرداند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 38 - 3

3 - عزم ملكه سبا بر تسليم شدن در برابر سليمان ( ع ) ، پس از رد هداياى وى

قبل أن يأتونى مسلمين

از سخنان سليمان و تعبير {قبل أن يأتونى مسلمين} استفاده مى شود كه بلقيس مصمم بر تسليم شده بود و سليمان از قبل آن را مى دانست.

رفع خطاى بينايى ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 6

6 - اقدام سليمان ( ع ) به تصحيح خطاى ديد بلقيس در آب پنداشتن شيشه هاى مفروش

حسبته لجّة . .. قال إنّه صرح ممرّد من قوارير

روش برخورد ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 32 - 1،2،4،5

1 - نظرخواهى بلقيس از درباريان خود ، درباره چگونگى پاسخ به سليمان ( ع )

قالت يأيّها الملؤا أفتونى فى أمرى

{إفتاء} (مصدر {أفتونى}) به معناى اظهار نظر است. {أفتونى فى أمرى}; يعنى، نظرتان را در اين كه بايد چه كار انجام دهم، بيان كنيد.

2 - برخورد جدى ملكه سبا با نامه سليمان و عدم ترديد وى در صحت آن

قالت يأيّها الملؤا أفتونى فى أمرى

در عبارات بلقيس، كلامى كه حاكى از ترديد باشد مشاهده نمى شود; بلكه اقدام وى به مشاوره درباره محتواى نامه، نشانگر اطمينان او است.

4 - مشورت با بزرگان دربار ، قبل از تصميم گيرى نهايى در امور كشور ، شيوه هميشگى ملكه سبا

أفتونى فى أمرى ما كنت قاطعة أمرًا حتّى تشهدون

{قطع} (مصدر {قاطعة}) در اصل به معناى

بريدن و در اين جا كنايه از عزم و تصميم است. {أمراً} نكره در سياق نفى و مفيد عموم مى باشد. {شهادة} (مصدر {تشهدون}) معادل حضور است; يعنى، من تاكنون جز با حضور شما در هيچ كارى تصميم نگرفتم.

5 - احساس خطر جدى ملكه سبا از نامه سليمان و تلاش وى براى تحكيم روابط در درون دربار

أفتونى فى أمرى ما كنت قاطعة أمرًا حتّى تشهدون

در صورتى كه كار مشاوره براى بلقيس امرى معمولى بود، وى نيازى نداشته تا در خصوص اين موضوع، بر شيوه مشاوره خود تأكيد كند. احتمال مى رود اين تأكيد از آن جهت باشد كه موضوع را بسيار جدى و خطرناك تلقى كرده و با اين سخنان سعى داشته تا دل درباريان را به دست آورد و آنان را با خود همراه سازد.

روش هدايت ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 41 - 4

4 - استفاده سليمان ( ع ) از امكانات خود بلقيس ، براى ارائه معجزه به وى و هدايت او

قال نكّروا لها عرشها. .. من الذين لايهتدون

برخى برآنند كه {أتهتدى. ..} به تقدير {أتهتدى إلى الإيمان باللّه و رسوله} مى باشد. برداشت ياد شده بر پايه اين احتمال است.

سلطه ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 33 - 5

5 - نفوذ عميق ملكه سبا در درباريان و پذيرش تدبير و قدرت فكرى وى از سوى آنان

و الأمر إليك فانظرى ماذا تأمرين

از نحوه برخورد بلقيس با عناصر اصلى نظام خود و نيز تصميم هاى بعدى وى و وانهاده شدن رأى

نهايى به او از سوى درباريان، مى توان مطلب ياد شده را به دست آورد.

سليمان(ع) و ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 31 - 2

2 - برخورد سليمان ( ع ) با ملكه و درباريان سبا ، قاطع ، آمرانه و از موضع قدرت بود .

ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 5،6

5 - سليمان ( ع ) ، ناظر عكس العمل بلقيس ، در مواجهه با آبگينه هاى آب نما

و كشفت عن ساقيها قال إنّه صرح

مراد از ضمير فاعل در {قال} سليمان(ع) مى باشد.

6 - اقدام سليمان ( ع ) به تصحيح خطاى ديد بلقيس در آب پنداشتن شيشه هاى مفروش

حسبته لجّة . .. قال إنّه صرح ممرّد من قوارير

شرك ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 24 - 1

1 - ملكه سبا و قوم وى ، مردمى مشرك و خورشيدپرست

وجدتها و قومها يسجدون للشمس من دون اللّه

صلح طلبى ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 34 - 2

2 - پى آمد هاى شوم جنگ براى مردم و حكومت ، دليل تمايل بلقيس به روش هاى مسالمت آميز

قالت إنّ الملوك إذا دخلوا قرية أفسدوها

عزت طلبى ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 34 - 5

5 - دلبستگى بلقيس به آبادى سرزمين و عزت و سربلندى مردم خويش

قالت إنّ

الملوك . .. و جعلوا أعزّة أهلها أذلّة

علت آوردن بلقيس براى پرهيز از جنگ، نشانگر اهتمام او در حفظ آبادى سرزمين و عزت جامعه خويش است.

عظمت هديه ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 5

5 - هديه ملكه سبا ، هديه اى چشمگير و پرب ها بود .

قال أتمدّونن بمال

از تعبير {أتمدّونن بمال} استفاده مى شود كه هديه، فى نفسه داراى جاذبه كافى براى هر پادشاه مقتدرى بوده است; اما در چشم سليمان پيامبر(ع) جايى نداشته است.

علايق ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 34 - 5

5 - دلبستگى بلقيس به آبادى سرزمين و عزت و سربلندى مردم خويش

قالت إنّ الملوك . .. و جعلوا أعزّة أهلها أذلّة

علت آوردن بلقيس براى پرهيز از جنگ، نشانگر اهتمام او در حفظ آبادى سرزمين و عزت جامعه خويش است.

علم سليمان(ع) به تسليم ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 38 - 4

4 - آگاهى يافتن سليمان ( ع ) از تصميم بلقيس مبنى بر تسليم شدنش در برابر وى

قال ي_أيّها الملؤا . .. قبل أن يأتونى مسلمين

علم ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 5

5 - اطلاع بلقيس از مقام معنوى و قدرت سليمان ( ع ) و تسليم شدنش در برابر او ، قبل از رسيدن به دربار وى

و أُوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين

ضمير {من قبلها} به آية و بينة برمى

گردد كه از عمل خارق العاده دربار سليمان به دست مى آيد.

عوامل تعجب ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 8

8 - صحن شيشه اى آب نما ، يكى ديگر از نشانه هاى شگفت سليمان ( ع ) براى بلقيس

قيل لها ادخلى الصرح . .. و كشفت عن ساقيها قال إنّه صرح ممرّد من قوارير

عوامل مؤثر در ايمان ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 43 - 5

5 - تأثير عميق تدبير سليمان ( ع ) در فاصله گرفتن بلقيس از آيين شرك آلود خويش

فلمّا جاءت . .. و كنّا مسلمين . و صدّها... إنّها كانت من قوم ك_فرين

از ارتباط آيه ياد شده با آيات پيش استفاده مى شود كه تدبير سليمان(ع) باعث شد كه بلقيس از شرّ رفتار شرك آلود خود رهايى يابد و به دامن توحيد و يكتاپرستى بازگردد; و گرنه بر اثر خو گرفتن به عادات قوم خود، همچنان در گمراهى مى ماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 13

13 - راه يافتن بلقيس به توحيد و تسليم در برابر خداى يگانه با راهنمايى و مدد سليمان ( ع )

و أسلمت مع سليم_ن للّه ربّ الع_لمين

تصريح بلقيس به {مع سليمان} از يك سو به توحيد خالص و بى شائبه همانند توحيد سليمان اشاره دارد و از سوى ديگر افاده مى كند كه سليمان(ع) در راهيابى او به حق نقش داشته است.

فرستادگان ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 35 - 4

4 - همراهى هيأتى از فرستادگان بلقيس با هديه او به سوى سليمان ( ع )

فناظرة بِمَ يرجع المرسلون

تعبير {مرسلون} با صيغه جمع، نشان دهنده رفتن هيأتى از نمايندگان همراه هديه او به سوى سليمان(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 36 - 1

1 - حضور سفير ملكه سبا همراه با هدايا در نزد سليمان ( ع )

فلمّا جاء سليم_ن

از تعبير {جاء} به صورت مفرد، استفاده مى شود كه تنها يكى از نمايندگان بلقيس (با اين كه آنان متعدد بودند) براى تقديم هدايا به دربار سليمان(ع) باريافت. گفتنى است كه جمله {ارجع إليهم} _ كه خطاب به يك فرد است _ مطلب فوق را تأييد مى كند. بنابراين احتمال اين كه مراد از ضمير {جاء} مال باشد _ چنان كه برخى از مفسران گفته اند _ تضعيف مى شود.

فلسفه احضار تخت ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 38 - 5

5 - سليمان ( ع ) ، مصمم بر نماياندن قدرت فوق العاده خود به ملكه سبا ، با احضار تخت او

قال ي_أيّها الملؤا أيّكم يأتينى بعرشها قبل أن يأتونى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 4

4 - درك سريع بلقيس نسبت به هدف سليمان ( ع ) در احضار اعجازگونه تخت وى

قالت كأنّه هو و أُوتينا العلم من قبلها

بلقيس پس از شناخت اريكه خويش، بدون تأمل گفت: آنچه را كه سليمان(ع) با اين كار مى

خواهد به ما بفهماند، ما خود از قبل فهميده ايم.

فلسفه تغيير تخت ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 41 - 1

1 - فرمان سليمان به دگرگون ساختن آرايش تخت بلقيس براى آزمودن هوش وى

قال نكّروا لها عرشها ننظر أتهتدى

فلسفه هديه ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 35 - 2

2 - هدف بلقيس از ارسال هديه براى سليمان ( ع ) ، آزمون وى و مشاهده بازتاب آن بود .

و إنّى مرسلة إليهم بهديّة فناظرة بِمَ يرجع المرسلون

فهم ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 4

4 - درك سريع بلقيس نسبت به هدف سليمان ( ع ) در احضار اعجازگونه تخت وى

قالت كأنّه هو و أُوتينا العلم من قبلها

بلقيس پس از شناخت اريكه خويش، بدون تأمل گفت: آنچه را كه سليمان(ع) با اين كار مى خواهد به ما بفهماند، ما خود از قبل فهميده ايم.

گزارش فرستادگان ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 35 - 5

5 - هيأت نمايندگان سبا ، مأمور گزارش كردن نقطه نظر هاى جديد سليمان ( ع ) به دربار

فناظرة بِمَ يرجع المرسلون

محدوده علم ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 29 - 3

3 - عدم اطلاع بلقيس از مشخصات آورنده نامه سليمان

إنّى أُلقى إلىّ

مجهول آمدن فعل {أُلقى} نشانگر آن است كه هدهد، نامه سليمان را طورى به

سوى ملكه انداخت كه كسى متوجه او نشد.

مسؤوليت فرستادگان ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 35 - 5

5 - هيأت نمايندگان سبا ، مأمور گزارش كردن نقطه نظر هاى جديد سليمان ( ع ) به دربار

فناظرة بِمَ يرجع المرسلون

مشاوران ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 29 - 5

5 - مشاوران دربار بلقيس ، عناصرى برجسته و صاحب مقام

قالت يأيّها الملؤا

واژه {ملأ} به عناصر چشم پركن و شخصيت هاى برجسته گفته مى شود.

مشاوره در حكومت ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 32 - 4

4 - مشورت با بزرگان دربار ، قبل از تصميم گيرى نهايى در امور كشور ، شيوه هميشگى ملكه سبا

أفتونى فى أمرى ما كنت قاطعة أمرًا حتّى تشهدون

{قطع} (مصدر {قاطعة}) در اصل به معناى بريدن و در اين جا كنايه از عزم و تصميم است. {أمراً} نكره در سياق نفى و مفيد عموم مى باشد. {شهادة} (مصدر {تشهدون}) معادل حضور است; يعنى، من تاكنون جز با حضور شما در هيچ كارى تصميم نگرفتم.

مشاوره ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 29 - 4

4 - اقدام بلقيس به در ميان گذاشتن خبر نامه سليمان با درباريان خود

قالت يأيّها الملؤا إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 32 - 1

1 - نظرخواهى بلقيس از درباريان خود ، درباره چگونگى پاسخ

به سليمان ( ع )

قالت يأيّها الملؤا أفتونى فى أمرى

{إفتاء} (مصدر {أفتونى}) به معناى اظهار نظر است. {أفتونى فى أمرى}; يعنى، نظرتان را در اين كه بايد چه كار انجام دهم، بيان كنيد.

ملكه سبأ در كاخ سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 1

1 - ورود ملكه سبا به بارگاه سليمان

فلمّا جاءت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 1،2،4،5

1 - اذن يافتن ملكه سبا براى ورود به صحن و سراى قصر سليمان

قيل لها ادخلى الصرح

{صرح} به معناى قصر و نيز به معناى صحن و ساحت مى آيد. در آيه ياد شده به قرينه جمله بعد (حسبته لجّة) معناى دوم (صحن) مراد است; زيرا اطلاق {لجّة} بر قصر درست نمى نمايد.

2 - جلوه نمودن صحن بلورين قصر سليمان به شكل آبگيرى ژرف در نظر بلقيس

فلمّا رأته حسبته لجّة

{لجّة} معادل بركه، آبگير و استخرى است كه آب زيادى در آن ايستاده باشد. بر اين اساس معناى آيه چنين مى شود: چون نگاه بلقيس به صحن افتاد، گمان كرد كه آبگيرى است پر از آب.

4 - بلقيس ، براى عبور از آبگينه هاى آب نما ، دامن بركشيد و ساق هاى پايش نمايان شد .

فلمّا رأته حسبته لجّة و كشفت عن ساقيها

5 - سليمان ( ع ) ، ناظر عكس العمل بلقيس ، در مواجهه با آبگينه هاى آب نما

و كشفت عن ساقيها قال إنّه صرح

مراد از ضمير فاعل در {قال} سليمان(ع) مى باشد.

ملكه سبأ و پادشاهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13

- نمل - 27 - 35 - 3

3 - اطلاع ملكه سبا از خصلت شاهان و فريفتگى آنان در برابر هدايا

و إنّى مرسلة إليهم بهديّة فناظرة بِمَ يرجع المرسلون

ملكه سبأ و سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 30 - 1،2

1 - اقدام بلقيس به معرفى نويسنده نامه براى درباريان ، پيش از خواندن محتواى آن

إنّه من سليم_ن

2 - آشنايى بلقيس و درباريان وى با شخصيت و موقعيت ممتاز سليمان ( ع )

إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم . إنّه من سليم_ن

جمله {إنّه من سليمان} ظاهراً تعليل براى {كتاب كريم} است; يعنى، اين كه مى گويم {مكتوبى گران مايه} اين بدان سبب است كه آن را شخصيتى چون سليمان براى ما فرستاده است.

ملكه سبأ و نامه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 32 - 2،5

2 - برخورد جدى ملكه سبا با نامه سليمان و عدم ترديد وى در صحت آن

قالت يأيّها الملؤا أفتونى فى أمرى

در عبارات بلقيس، كلامى كه حاكى از ترديد باشد مشاهده نمى شود; بلكه اقدام وى به مشاوره درباره محتواى نامه، نشانگر اطمينان او است.

5 - احساس خطر جدى ملكه سبا از نامه سليمان و تلاش وى براى تحكيم روابط در درون دربار

أفتونى فى أمرى ما كنت قاطعة أمرًا حتّى تشهدون

در صورتى كه كار مشاوره براى بلقيس امرى معمولى بود، وى نيازى نداشته تا در خصوص اين موضوع، بر شيوه مشاوره خود تأكيد كند. احتمال مى رود اين تأكيد از آن جهت باشد كه موضوع را بسيار جدى و خطرناك تلقى كرده و با

اين سخنان سعى داشته تا دل درباريان را به دست آورد و آنان را با خود همراه سازد.

موانع ايمان ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 43 - 2

2 - تعلق بلقيس به جامعه شرك و كفر ، مانع پيوستن رسمى وى به آيين توحيدى سليمان ( ع ) با وجود اذعان قلبى

و أُوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين . و صدّها... إنّها كانت من قوم ك_فرين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه آيه مذكور در مقام توضيح اين نكته باشد كه چرا بلقيس على رغم علم و اذعان قلبى خود، پيش از اين رسماً تسليم سليمان(ع) نشده و به يكتاپرستى نگرويده بود.

موانع هدايت ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 43 - 1

1 - محيط و عادت هاى شرك آلود ، مانع هدايت بلقيس به راه راست و يكتاپرستى در گذشته عمر وى

و صدّها ما كانت . .. إنّها كانت من قوم ك_فرين

{صَدّ} (مصدر {صَدَّ}) به معناى منع و بازداشتن است. متعلق {صَدَّ} محذوف و به تقدير {صدّها عن السبيل} مى باشد. برداشت ياد شده بدان احتمال است كه آيه ياد شده ناظر به پاسخ اين پرسش باشد كه بلقيس چرا پيش از اين ماجرا (ماجراى ميان او و سليمان(ع)) با فراستى كه داشت، از راه راست منحرف شده بود.

نامه به ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 28 - 1،2

1 - مأموريت هدهد از سوى سليمان ، براى بردن نامه وى به

جانب ملكه سبا

اذهب بكت_بى ه_ذا فألقه إليهم

{كتاب} معادل {مكتوب} و به معناى نامه است; يعنى، اين نامه مرا ببر، آن گاه. .. .

2 - افكندن نامه به محلّ تجمع ملكه و درباريان سبا ، مأموريت هدهد از جانب سليمان ( ع )

اذهب بكت_بى ه_ذا فألقه إليهم

{ها} ساكن در {ألقه} ها سكت و {إلقاء} (مصدر {ألق}) به معناى افكندن است; يعنى، آن گاه [نامه را] به سوى آنان بيفكن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 29 - 1

1 - قرار گرفتن نامه سليمان در اختيار ملكه سبا ( بلقيس )

قالت يأيّها الملؤا إنّى أُلقى إلىّ كت_ب كريم

نظام حكومتى ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 32 - 4

4 - مشورت با بزرگان دربار ، قبل از تصميم گيرى نهايى در امور كشور ، شيوه هميشگى ملكه سبا

أفتونى فى أمرى ما كنت قاطعة أمرًا حتّى تشهدون

{قطع} (مصدر {قاطعة}) در اصل به معناى بريدن و در اين جا كنايه از عزم و تصميم است. {أمراً} نكره در سياق نفى و مفيد عموم مى باشد. {شهادة} (مصدر {تشهدون}) معادل حضور است; يعنى، من تاكنون جز با حضور شما در هيچ كارى تصميم نگرفتم.

نقش فرستادگان ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 7

7 - اطلاع قبلى ملكه سبا از حقانيت و مقام سليمان ( ع ) با گزارش سفيران خويش

و أُوتينا العلم من قبلها و كنّا مسلمين

{من قبلها} ظاهراً اشاره به زمانى دارد كه سفيران ملكه سبا هدايا را بازگرداندند

و ويژگى هاى سليمان(ع) و دربار او را باز گفتند.

نقش ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 24 - 4

4 - نقش زيربنايى ملكه سبا ، در گرايش هاى عقيدتى مردم جامعه خويش

وجدتها و قومها يسجدون للشمس

جدا آمدن {وجدتها} از {قومها} و تقدّم نام ملكه بر قومش، اشاره به تأثير رهبرى آن سامان بر توده مردم دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 32 - 3

3 - ملكه سبا ، تصميم گيرنده نهايى درباره امور مملكت خويش

أفتونى فى أمرى

ملكه تصميم گيرى را {أمر} خود دانسته است، نه درباريان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 33 - 6

6 - ملكه سبا ، تصميم گيرنده نهايى درباره جنگ و صلح

و الأمر إليك فانظرى ماذا تأمرين

نگرانى ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 34 - 6

6 - نگرانى بلقيس از قدرت و غلبه سليمان ( ع ) ، على رغم اظهار آمادگى فرماندهان وى براى هر نبرد

قالوا نحن أُولوا قوّة . .. قالت إنّ الملوك إذا دخلوا قرية أفسدوها

طرح مسأله تباهى جامعه در صورت بروز جنگ، بيانگر مطلب ياد شده است.

ويژگيهاى تخت ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 39 - 7

7 - بزرگى و ارزشمندى تخت ملكه سبا

و إنّى عليه لقوىّ أمين

از تعبير {لقوىّ أمين} استفاده مى شود كه تخت بلقيس بزرگ و نيز گران بها و ارزشمند بوده است.

ويژگيهاى

ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 34 - 1،5

1 - كياست ملكه سبا و عدم تمايل وى به تسريع و پيشقدمى در جنگ

قالت إنّ الملوك إذا دخلوا قرية أفسدوها

5 - دلبستگى بلقيس به آبادى سرزمين و عزت و سربلندى مردم خويش

قالت إنّ الملوك . .. و جعلوا أعزّة أهلها أذلّة

علت آوردن بلقيس براى پرهيز از جنگ، نشانگر اهتمام او در حفظ آبادى سرزمين و عزت جامعه خويش است.

هدايت ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 44 - 13

13 - راه يافتن بلقيس به توحيد و تسليم در برابر خداى يگانه با راهنمايى و مدد سليمان ( ع )

و أسلمت مع سليم_ن للّه ربّ الع_لمين

تصريح بلقيس به {مع سليمان} از يك سو به توحيد خالص و بى شائبه همانند توحيد سليمان اشاره دارد و از سوى ديگر افاده مى كند كه سليمان(ع) در راهيابى او به حق نقش داشته است.

هديه ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 35 - 1،4

1 - تدبير ملكه سبا در فرستادن هديه اى بزرگ براى سليمان ( ع )

و إنّى مرسلة إليهم بهديّة

بزرگى هديه از نكره آمدن آن استفاده مى شود.

4 - همراهى هيأتى از فرستادگان بلقيس با هديه او به سوى سليمان ( ع )

فناظرة بِمَ يرجع المرسلون

تعبير {مرسلون} با صيغه جمع، نشان دهنده رفتن هيأتى از نمايندگان همراه هديه او به سوى سليمان(ع) است.

هوشيارى ملكه سبأ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل -

27 - 34 - 1

1 - كياست ملكه سبا و عدم تمايل وى به تسريع و پيشقدمى در جنگ

قالت إنّ الملوك إذا دخلوا قرية أفسدوها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 41 - 2

2 - اهميت پى بردن به ميزان هوش و فراست ملكه سبا براى سليمان ( ع )

قال نكّروا لها عرشها ننظر أتهتدى

ظاهراً اقدام سليمان(ع) به آزمودن بلقيس، دانستن هوش وى بوده است. بنابراين تقدير {ننظر أتهتدى...} چنين است: {ننظر أتهتدى إلى معرفة عرشها...; بنگريم آيا مى تواند به شناختن تختش پى ببرد يا از كسانى است كه نمى توانند راه يابند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 42 - 3،4

3 - فراست بلقيس در بازشناسى تخت تغييريافته خويش

قالت كأنّه هو

نحوه پاسخ بلقيس، نشان دهنده فراست او است; زيرا نه تصريح كرد كه آن اريكه، تخت او است و نه شباهت زياد آن را با تخت خويش مخفى داشت.

4 - درك سريع بلقيس نسبت به هدف سليمان ( ع ) در احضار اعجازگونه تخت وى

قالت كأنّه هو و أُوتينا العلم من قبلها

بلقيس پس از شناخت اريكه خويش، بدون تأمل گفت: آنچه را كه سليمان(ع) با اين كار مى خواهد به ما بفهماند، ما خود از قبل فهميده ايم.

منّ از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

منّ

استفاده از نعمت منّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 22

22 _ بهره گيرى از { منّ } و { سلوى } و روزى هاى پاكيزه ، توصيه خداوند به بنى اسرائيل

كلوا من طيبت ما رزقنكم

برداشت فوق با

توجه به فعل امر (كلوا)، استفاده شده است.

بنى اسرائيل و خوردنى منّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 12

12 - قوم موسى با بهره گيرى حرام از { منّ } و { سلوى } مرتكب گناه شده ، بر خود ستم كردند . *

كلوا من طيبت ما رزقنكم و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم يظلمون

جمله {و لكن كانوا . ..} دلالت بر آن دارد كه قوم موسى مرتكب حرام خوارى شدند. به نظر مى رسد از مصداقهاى حرام خوارى آنان - به قرينه وقوع جمله مذكور پس از بيان نزول منّ و سلوى - بهره گيرى حرام از منّ و سلوى، همانند تجاوز به سهم ديگران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 1،18،19

1 - بنى اسرائيل ، از بسنده كردن به { منّ } و { سلوى } ناخشنود بوده ، و از اكتفا كردن به آن اظهار ناشكيبايى مى كردند .

لن نصبر على طعام وحد

مراد از {طعام واحد} به قرينه آيه 57 {من} و {سلوى} مى باشد.

18 - بنى اسرائيل ، در صورت دستيابى به خوراكى هاى دلخواه ( سبزيجات و . . . ) از { منّ } و { سلوى } محروم مى شدند .

قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير

با وجود اينكه در سخنان بنى اسرائيل اين معنا نبود كه {منّ} و {سلوى} نمى خواهيم، ولى خداوند يا موسى(ع) در پاسخ آنان، جمله {أتستبدلون} (چرا معاوضه مى كنيد) را به كار برد تا به اين نكته اشاره

كند كه: دستيابى به خوراكيهاى ياد شده، موجب محروميت شما از {منّ} و {سلوى} خواهد شد.

19 - بنى اسرائيل ، مردمى ناسپاس در برابر نعمت هاى ارزشمند الهى ( منّ و سلوى )

لن نصبر على طعام وحد . .. قال أتستبدلون الذى هو أدنى

زمينه نعمت منّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 20

20 _ پديدار شدن ابر بر فراز قوم موسى ، زمينه فرود آمدن منّ و سلوى براى آنان *

و ظلّلنا عليهم الغمم و أنزلنا عليهم المن و السلوى

عطف شدن {أنزلنا . .. } بر جمله {ظلّلنا ... } مى تواند حاكى از ارتباط ميان آمدن ابر با نزول منّ و سلوى باشد.

نزول منّ بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 3،5،6،22

3 - خداوند ، براى تغذيه قوم موسى - به هنگام عبورشان از صحرا - براى آنان { منّ } ( ترنجبين ) و { سلوى } ( بلدرچين ) فرو فرستاد .

و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى

كلمه {منّ} در لغت به ترنجبين و نيز به شربتى شيرين، همانند عسل معنا شده است و در معناى {سلوى} گفته شده كه پرنده اى است سفيد رنگ همانند بلدرچين و برخى نيز گفته اند {سلوى} همان بلدرچين است.

5 - نزول { منّ } و { سلوى } بر بنى اسرائيل و نجاتشان از حرارت شديد خورشيد با ابر هاى سايه گستر ، پس از حادثه صاعقه زدگى و زنده شدن آنان بود .

ثم بعثنكم . .. و ظللنا عليكم الغمام

عطف جمله

{ظللنا . ..} بر {بعثناكم ...} اقتضا مى كند كه گفته شود: داستان سايه گستر شدن ابرها و نزول {منّ} و {سلوى} پس از داستان صاعقه، تحقق يافته باشد.

6 - قرار دادن ابر هاى سايه گستر و نازل كردن { منّ } و { سلوى } از معجزات ارائه شده به قوم موسى

و ظللنا عليكم الغمام و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى

22 - از امام صادق ( ع ) روايت شده كه : { كان ينزل المنّ على بنى اسرائيل من بعد الفجر إلى طلوع الشمس . . . ;

{منّ} بر بنى اسرائيل بعد از سپيده صبح تا طلوع خورشيد نازل مى شد . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 6،7،8

6 - خداوند ، بر بنى اسرائيل زمان موسى ( ع ) ، خوردنى هاى { منّ } ( ترنجبين ) و { سلوى } ( بلدرچين ) نازل كرد .

و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

{منّ} قطراتى است كه از آسمان بر درخت ها و سنگ ها مى نشيند و به صورت عسل در مى آيد. طعم آن شيرين است و مانند شيره درخت خشك مى شود (قاموس). برخى از مفسران آن را ترنجبين معنا كرده اند. {سلوى}، پرنده اى است شبيه كبوتر با پا و گردنى درازتر كه حركتى سريع دارد و رنگ آن شبيه رنگ بلدرچين است (مصباح). برخى آن را همان بلدرچين مى دانند.

7 - نزول { منّ و سلوى } بر بنى اسرائيل ، پس از نجات آنان از چنگال فرعون و استقرار آنها در بيابان بوده است .

قد أنجين_كم .

.. وعدن_كم ... و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

نزول {منّ و سلوى}، نشان عارى بودن منطقه از مواد غذايى متداول و بيابانى بودن محيط استقرار آنها است.

8 - نزول { منّ و سلوى } ، از معجزات ارائه شده به قوم موسى ( ع )

و نزّلنا

اختصاص يافتن {منّ و سلوى} از بين خوراكى ها و يادآورى نزول آن بر بنى اسرائيل، نشان از غير عادى بودن نزول آن دو دارد.

نعمت منّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 18،19،26

18 _ خداوند براى تغذيه قوم موسى به هنگام عبورشان از صحراى سوزان ، بر آنان منّ و سلوا فرو فرستاد .

و أنزلنا عليهم المن و السلوى

كلمه {منّ} در لغت به ترنجبين و نيز شربتى شيرين همانند عسل معنا شده است و در معناى {سلوى} گفته شده كه پرنده اى است سفيد رنگ همانند بلدرچين و برخى گفته اند {سلوى} همان بلدرچين است.

19 _ { منّ } و { سلوى } خوراكى پاكيزه و از روزى هاى عطا شده به بنى اسرائيل

و أنزلنا عليهم المن و السلوى كلوا من طيبت ما رزقنكم

26 _ ظهور معجزاتى متعدد ( پديد آمدن آب ، سايه ، نزول منّ و سلوى ) براى قوم موسى در پى عبورشان از دريا

فانبجست . .. ظلّلنا عليهم الغمم و أنزلنا عليهم المن و السلوى

منابزه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

منابزه

آثار اجتناب از منابزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 3،16

3 - صلح و صفاى اجتماعى ، در گرو پرهيز اعضاى جامعه از استهزا ، عيب جويى و نسبت دادن

عناوين زشت به يكديگر

إنّما المؤمنون إخوة فأصلحوا بين أخويكم . .. لايسخر قوم من قوم ... و لا تلمزوا أن

16 - صلح ، برادرى و صفاى اجتماعى ، در گرو پرهيز اعضاى جامعه از استهزاگرى ، عيب جويى و نسبت دادن عناوين زشت به يكديگر

إنّما المؤمنون إخوة فأصلحوا بين أخويكم . .. لايسخر قوم من قوم ... و لا تلمزوا أن

آثار منابزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 17

17 - نسبت دادن القاب زشت به مؤمنان ، موجب فسق است .

بئس الاسم الفسوق بعد الإيم_ن

برداشت بالا بنا براين نكته است كه تعبير {بئس الاسم} نظر به شخصى داشته باشد كه ديگران را با القاب زشت ياد مى كند; يعنى، اين خصلت (تنابز به القاب)، سبب مى شود كه انسان بد نام گردد و با نام {فاسق} از او ياد شود.

اهميت اجتناب از منابزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 15

15 - لزوم پرهيز اهل ايمان ، از بر چسب زدن و نسبت دادن القاب زشت به يكديگر

و لا تنابزوا بالألق_ب

{تنابز}، در لغت به معناى لقب دادن به يكديگر است و معمولاً در مورد القاب زشت به كار مى رود.

توبه از منابزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 20،21

20 - استهزا ، طعن و نسبت دادن القاب زشت به مؤمنان ، گناه و نيازمند توبه است .

لايسخر قوم . .. و لا تلمزوا ... و لا تنابزوا ... و من لم يتب

بنابراين كه

{و من لم يتب} نظر داشته باشد به تمام محتواى آيه و نه صرف كسانى كه لقب بد بر مؤمنان مى نهند، برداشت بالا استفاده مى شود.

21 - توبه نكردن از استهزا ، طعن و نسبت دادن القاب زشت به مؤمنان ، باعث ورود حتمى فرد در زمره ظالمان

لايسخر قوم من قوم . .. و من لم يتب فأول_ئك هم الظ_لمون

سرزنش منابزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 18

18 - نسبت دادن اهل ايمان به فسق و نهادن القاب فاسقانه بر ايشان ، عملى زشت و ناروا

و لا تنابزوا بالألق_ب بئس الاسم الفسوق بعد الإيم_ن

برداشت ياد شده بنابراين نكته است كه {بئس الإسم . ..} در مقام بيان مراد از {الألقاب} باشد; يعنى، القاب زشت عبارت است از نسبت دادن عناوين فاسقانه به كسانى كه مؤمن اند.

گناه منابزه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 11 - 20

20 - استهزا ، طعن و نسبت دادن القاب زشت به مؤمنان ، گناه و نيازمند توبه است .

لايسخر قوم . .. و لا تلمزوا ... و لا تنابزوا ... و من لم يتب

بنابراين كه {و من لم يتب} نظر داشته باشد به تمام محتواى آيه و نه صرف كسانى كه لقب بد بر مؤمنان مى نهند، برداشت بالا استفاده مى شود.

مناجات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مناجات}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 41 - 5

5 _ گفتگوى حضرت زكريا با خداوند متعال

قال ربّ . .. قال ايتك

آثار مناجات

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 75 - 16

16 _ نيايش به درگاه خداوند ، زمينه ساز رهايى از مشكلات

و اجعل لنا من لدنك وليّاً و اجعل لنا من لدنك نصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 11

11 _ دعا راهى براى رسيدن به قرب خدا و جلب رضايت اوست.

يدعون ربهم . .. يريدون وجهه

{وجه} به معناى صورت است و چون لحاظ معناى حقيقى اين كلمه درباره خداوند معقول نيست بنابراين مى تواند مراد از {يريدون وجهه} {يريدون مرضاته} باشد، چنانكه اغلب مفسران اين احتمال را گفته اند.

آثار مناجات زكريا(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 3 - 2

2- دعا و راز و نياز پنهانى زكريا به درگاه خدا ، زمينه ساز برخوردارى وى از رحمت خاص الهى بود .

رحمت ربّك . .. زكريّا . إذ نادى ربّه نداءً خفيًّا

{إذ نادى} ظرف براى {رحمت ربّك} است. مفاد اين تركيب آن است كه شمول رحمت خداوند بر زكريا، زمانى بوده كه به مناجات پنهانى با خداوند پرداخته بود.

آثار مناجات شبانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 5

5 _ عبادت و مناجات چهل شبه ، عبادت و مناجاتى كامل و داراى اثرى خاص است .

و أتممنها بعشر فتم ميقت ربه أربعين ليلة

به كارگيرى واژه {اتمام} در جمله {اتممناها} و نيز استفاده از {تمَّ} (به جاى _ مثلا _ {صار}) در جمله {فتم ميقات ربه}، بيانگر اين است كه عبادت سى شبه

عبادتى كامل و تمام نبوده و با سپرى شدن چهل شب، كامل و تمام شده است. تصريح به اينكه پس از اضافه شدن ده به سى مجموع آن چهل شد (فتم ... اربعين) مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

آداب مناجات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 2

2 _ رعايت ادب با ابراز خضوع و كاربرد تعابير شايسته از آداب نيايش به درگاه خداوند

قال عيسى ابن مريم اللّهم ربنا . .. و ارزقنا و انت خير الرزقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 10

10 _ از آداب دعا توجه به ربوبيت خداوند در حال دعاست.

يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 180 - 4

4 _ ضرورت نيايش به درگاه خدا با توصيف وى به كمالات مطلق و تنزيه او از هر نقص و عيب

و للّه الأسماء الحسنى فادعوه بها

ارزش مناجات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 12

12 _ نيايش كنندگان به درگاه خداوند، نزد او ارزشمندند ; هر چند تهيدست باشند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ يريدون وجهه

اميدوارى در مناجات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 5

5 - توأم بودن بيم و اميد در دعا و نيايش ، امرى بايسته و لازم است .

يدعون ربّهم خوفًا و طمعًا

اهميت مناجات

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

5 - اعراف - 7 - 29 - 6

6 _ انسانها موظف به دعا و نيايش به درگاه خداوند

و ادعوه مخلصين له الدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 180 - 4

4 _ ضرورت نيايش به درگاه خدا با توصيف وى به كمالات مطلق و تنزيه او از هر نقص و عيب

و للّه الأسماء الحسنى فادعوه بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 14

14 - انفاق ، داراى اهميتى در رتبه نيايش و دعا به درگاه خداوند است .

يدعون ربّهم . .. و ممّا رزقن_هم ينفقون

ذكر انفاق در رديف، تهجّد و دعا و تسبيح، نشان دهنده اهميت آن و هم رتبه بودنش با آنها است.

اهميت مناجات در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 8

8 - دعا و نيايش در تاريكى شب ، امرى بايسته و پسنديده است .

تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربّهم خوفًا و طمعًا

اهميت مناجات رهبران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 5 - 5

5 - لزوم خلوت با خدا و راز و نياز به درگاه او و انس بيشتر با قرآن ، براى رهبران و مبلغان دينى

قم الّيل . .. و رتّل القرءان ترتيلاً . إنّا سنلقى عليك قولاً ثقيلاً

اهميت مناجات مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 5 - 5

5 - لزوم خلوت با خدا و راز و نياز به درگاه

او و انس بيشتر با قرآن ، براى رهبران و مبلغان دينى

قم الّيل . .. و رتّل القرءان ترتيلاً . إنّا سنلقى عليك قولاً ثقيلاً

ترس در مناجات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 5

5 - توأم بودن بيم و اميد در دعا و نيايش ، امرى بايسته و لازم است .

يدعون ربّهم خوفًا و طمعًا

خضوع در مناجات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 114 - 2

2 _ رعايت ادب با ابراز خضوع و كاربرد تعابير شايسته از آداب نيايش به درگاه خداوند

قال عيسى ابن مريم اللّهم ربنا . .. و ارزقنا و انت خير الرزقين

ذكر خدا در مناجات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 10

10 _ از آداب دعا توجه به ربوبيت خداوند در حال دعاست.

يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ

زمان مناجات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 17 - 4

4 _ سحرگاهان ، مناسبترين زمان براى استغفار و طلب آمرزش از درگاه خداوند

و المستغفرين بالاسحار

زمينه مناجات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 35

35 - موسى ( ع ) زمانى توفيق مناجات با خداوند در كوه طور و دريافت حكم رسالت را يافت كه از مرحله آزمون الهى و چشيدن سختى ها ، عبور كرد و شايستگى لازم را به دست آورده بود .

و فتنّك فتونًا. .. ثمّ جئت على قدر ي_موسى

شرايط

مناجات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 29 - 8

8 _ پايبندى خالصانه به دين و پرهيز از شرك و التقاط، از شرايط دعا و نيايش به درگاه خداوند

و ادعوه مخلصين له الدين

مدت مناجات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 3

3 - مدت زمان عبادت و مناجات ويژه موسى ( ع ) ، چهل شب تعيين شد .

و إذ وعدنا موسى أربعين ليلة

مقامات مناجات كنندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 12

12 _ نيايش كنندگان به درگاه خداوند، نزد او ارزشمندند ; هر چند تهيدست باشند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ يريدون وجهه

مناجات انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 6

6 _ خلوت و انزواى انبيا براى مناجات با خدا و عبادت او

و وعدنا موسى ثلثين ليلة

مناجات با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 40 - 4،5،7

4 _ ادب زكريا در مقام تكلّم با خداوند

و قد بلغنى الكبر

جمله {و قد بلغنى الكبر}، كنايه از ناتوانى بر آميزش جنسى است.

5 _ لزوم رعايت ادب در گفتار با خداوند

و قد بلغنى الكبر

7 _ سخن گفتن با خداوند ، نياز به واسطه ندارد .

فنادته الملائكة . .. قال ربّ

با اينكه ملائكه براى زكريا (ع) پيام آوردند; ولى آن حضرت، خود با خداوند صحبت كرد و به ملائكه نفرمود كه از جانب من

به خداوند بگوييد.

مناجات خالصانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 13

13 _ ايمان و نيايش خالصانه به درگاه خداوند، سپاسگزارى است.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ يريدون وجهه . .. أليس اللّه بأعلم با

مناجات در شب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 5،9

5 _ حضور مؤمنانى در اطراف پيامبر(ص) كه هر بامداد و شامگاه به درگاه خداوند نيايش خالصانه داشتند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ يريدون وجهه

9 _ بامدادان و شامگاهان، فرصتهايى مناسب براى نيايش و دعاست.

يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 16 - 1،3

1 - بركندن تَن از بستر آسايش در دل شب ، براى نيايش خدا ، نشان مؤمنان راستين است .

إنّما يؤمن بأي_تنا الذين . .. تتجافى جنوبهم عن المضاجع

{تتجافى} از ريشه {جفى} به معناى {ملازم نبودن با مكان و جا} است (المنجد) لازم به ذكر است كه {تتجافى} حال براى {الذين} در آيه پيش است.

3 - نيايش مؤمنان راستين به درگاه خدا در دل شب ، همراه با بيم و اميد است .

يدعون ربّهم خوفًا و طمعًا

مناجات در صبح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 5،9

5 _ حضور مؤمنانى در اطراف پيامبر(ص) كه هر بامداد و شامگاه به درگاه خداوند نيايش خالصانه داشتند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ يريدون وجهه

9 _ بامدادان و شامگاهان، فرصتهايى مناسب

براى نيايش و دعاست.

يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ

مناجات در كوه طور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 9

9 - نجات بنى اسرائيل از فرعونيان و دعوت آنان به كوه طور براى مناجات و فرو فرستادن منّ و سلوى بر آنان ، از نعمت هاى خداوند بر بنى اسرائيل در زمان موسى ( ع )

ي_بنى اسرءيل قد أنجين_كم . .. و نزّلنا عليكم المنّ والسلوى

مناجات زكريا(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 41 - 5

5 _ گفتگوى حضرت زكريا با خداوند متعال

قال ربّ . .. قال ايتك

مناجات شبانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 11

11 _ تصفيه موسى ( ع ) با مناجات چهل شبه ، مقدمه اى براى دريافت تورات بود .

يموسى إنى اصطفيتك . .. فخذ ما ءاتيتك

چون خداوند در پايان داستان مواعده خويش با موسى(ع) و مناجات چهل شبه وى، اعطاى پيامهاى خويش را، كه همان تورات باشد، مطرح ساخته، معلوم مى شود آن مواعده و مناجات به سبب اعطاى تورات بوده است.

مناجات شبانه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 4

4 _ مناجات خاص موسى با خداوند با گذشتن چهل شب ، در دو مرحله سى شبه و ده شبه ، كامل شد و به حد مطلوب رسيد .

فتم ميقت ربه أربعين ليلة

فعل {تمَّ} متضمن معناى {بلغ} مى باشد و بدين لحاظ {اربعين} مفعولٌ به براى آن است ;

يعنى: {فتم ميقات ربه بالغاً أربعين ليلة}.

مناجات صحابه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 5

5 _ حضور مؤمنانى در اطراف پيامبر(ص) كه هر بامداد و شامگاه به درگاه خداوند نيايش خالصانه داشتند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ يريدون وجهه

مناجات كامل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 5

5 _ عبادت و مناجات چهل شبه ، عبادت و مناجاتى كامل و داراى اثرى خاص است .

و أتممنها بعشر فتم ميقت ربه أربعين ليلة

به كارگيرى واژه {اتمام} در جمله {اتممناها} و نيز استفاده از {تمَّ} (به جاى _ مثلا _ {صار}) در جمله {فتم ميقات ربه}، بيانگر اين است كه عبادت سى شبه عبادتى كامل و تمام نبوده و با سپرى شدن چهل شب، كامل و تمام شده است. تصريح به اينكه پس از اضافه شدن ده به سى مجموع آن چهل شد (فتم ... اربعين) مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

مناجات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 1

1 - خداوند ، پس از نجات بنى اسرائيل از سيطره فرعونيان ، موسى ( ع ) را براى عبادت و مناجاتى خاص فرا خواند .

و إذ وعدنا موسى أربعين ليلة

به كارگيرى كلمه {ليلة} (شب) - با وجود اينكه معمولا در بيان شبانه روز و مانند آن، از كلمه {يوم} (روز) استفاده مى شود - اشاره به اين معنا دارد كه: وعده خدا با موسى (ع) براى عبادت و مناجات بوده است.

از آن جا كه موسى (ع) در ميان بنى اسرائيل نيز اعمال عبادى داشته، معلوم مى شود آن دعوت براى عبادت و مناجاتى خاص بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 1

1 _ خداوند ، موسى ( ع ) را پس از عبور بنى اسرائيل از دريا ، براى عبادت و مناجاتى خاص فراخواند .

و وعدنا موسى ثلثين ليلة

به كارگيرى كلمه {ليلة} (شب)، با وجود اينكه معمولاً در بيان شبانه روز و مانند آن از كلمه {يوم} استفاده مى شود، اشاره به اين دارد كه مواعده خدا با موسى براى عبادت بوده است. و چون موسى در ميان قومش نيز عبادت و مناجات داشته، معلوم مى شود كه اين، عبادت و مناجاتى خاص بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 151 - 1،2

1 _ موسى ( ع ) پس از مشاجره خويش با هارون و پى بردن به ناتوانى او در برابر منحرفان ، رو به درگاه خدا آورد و به مناجات با او پرداخت .

قال رب اغفر لى و لأخى

2 _ موسى ( ع ) در مناجاتش با خدا آمرزش خويش و برادرش هارون را از خداوند درخواست كرد .

قال رب اغفر لى و لأخى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 45 - 2

2 - موسى و هارون ( ع ) با مناجات به درگاه خداوند و برشمردن موانع احتمالى اقدام خود ، از خداوند راه چاره خواستند .

قالا ربّنا إنّنا نخاف أن يفرط علينا

مناجات

موسى(ع) در ميقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 2،3،4،7،9

2 _ مدت مناجات و عبادت ويژه موسى ( ع ) در مرحله نخست سى شب تعيين گرديد .

و وعدنا موسى ثلثين ليلة

3 _ موسى ( ع ) علاوه بر گذراندن سى شب براى عبادت و مناجات ، موظف به ادامه آن تا ده شب ديگر شد .

و أتممنها بعشر فتم ميقت ربه أربعين ليلة

{ميقات} به معناى زمانى است كه براى انجام كارى تعيين گردد. {ميقات ربه} يعنى زمانى را كه خدا براى انجام عبادت و مناجات موسى تعيين كرد.

4 _ مناجات خاص موسى با خداوند با گذشتن چهل شب ، در دو مرحله سى شبه و ده شبه ، كامل شد و به حد مطلوب رسيد .

فتم ميقت ربه أربعين ليلة

فعل {تمَّ} متضمن معناى {بلغ} مى باشد و بدين لحاظ {اربعين} مفعولٌ به براى آن است ; يعنى: {فتم ميقات ربه بالغاً أربعين ليلة}.

7 _ بروز بدا براى خدا در مقدار زمان تعيين شده جهت عبادت و مناجات موسى ( ع )

و أتممنها بعشر

9 _ موسى ( ع ) ، برادرش هارون را به رهبرى بنى اسرائيل تا پايان مناجاتش با خدا منصوب كرد .

و قال موسى لأخيه هرون اخلفنى فى قومى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 11

11 _ تصفيه موسى ( ع ) با مناجات چهل شبه ، مقدمه اى براى دريافت تورات بود .

يموسى إنى اصطفيتك . .. فخذ ما ءاتيتك

چون خداوند در پايان داستان مواعده خويش با موسى(ع) و مناجات چهل

شبه وى، اعطاى پيامهاى خويش را، كه همان تورات باشد، مطرح ساخته، معلوم مى شود آن مواعده و مناجات به سبب اعطاى تورات بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 21

21 _ موسى ( ع ) در مناجات خويش با خداوند ، در پى هلاكت همراهانش در ميعادگاه مناجات ، از خداوند خواست تا وى و همراهانش را ببخشايد و بر آنان ترحم كند .

فاغفرلنا و ارحمنا و أنت خير الغفرين

مناجات هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 45 - 2

2 - موسى و هارون ( ع ) با مناجات به درگاه خداوند و برشمردن موانع احتمالى اقدام خود ، از خداوند راه چاره خواستند .

قالا ربّنا إنّنا نخاف أن يفرط علينا

مناجات كنندگان

مقامات مناجات كنندگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 12

12 _ نيايش كنندگان به درگاه خداوند، نزد او ارزشمندند ; هر چند تهيدست باشند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشىّ يريدون وجهه

مناظره از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مناظره

آداب مناظره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 25 - 5،6

5 - سفارش خداوند به پيامبر ( ص ) ، براى رعايت ادب در مناظره با مشركان

لاتسئلون عمّا أجرمنا و لانسئل عمّا تعملون

آوردن تعبير {أجرمنا} براى خود و {تعملون} براى مشركان، ناظر به رعايت ادب از جانب پيامبر(ص) مى باشد.

6 - رعايت ادب در گفتار دينى با دشمنان ، امرى مطلوب و پسنديده است .

قل لاتسئلون عمّا أجرمنا و

لانسئل عمّا تعملون

از سفارش خداوند به پيامبر(ص) مبنى بر رعايت ادب مناظره با مشركان، نكته ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 12

12 - لزوم سعه صدر در گفت وگو هاى علمى و در عرصه تضارب افكار و بيان انديشه هاى گوناگون

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه

ترك مناظره با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 13

13- پيامبر ( ص ) ، مأمور به ترك مناظره و محاجه با كافران ، پس از اتمام حجت بر ايشان *

قل إن افتريته فلا تملكون . .. كفى به شهيدًا بينى و بينكم

برداشت ياد شده براساس اين احتمال است كه تعبير {كفى به شهيدًا} به معناى ترك محاجه باشد; يعنى، پس از اتمام حجت، كار داورى درباره كافران را به خدا واگذار.

جواز مناظره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 16

16 - مشروعيت بحث و مناظره در اعتقادات و مبانى دينى

قل هاتوا برهنكم

روش مناظره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 25 - 8

8 - ناديده گرفتن خطا هاى طرف مقابل در گفتار دينى با او و خود را هم سنگ او دانستن به منظور جلب نظر وى ، امرى پسنديده است .

قل لاتسئلون عمّا أجرمنا و لانسئل عمّا تعملون

مفسران برآنند كه آوردن فعل ماضى {أجرمنا} آن هم از ماده جرم _ كه دلالت بر تحقق جرم مى كند _ و ذكر {تعملون} براى مشركان _

كه خطاى محرزى دارند _ به دستور خداوند و براى جلب نظر آنان بوده است.

روش مناظره با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 25 - 5

5 - سفارش خداوند به پيامبر ( ص ) ، براى رعايت ادب در مناظره با مشركان

لاتسئلون عمّا أجرمنا و لانسئل عمّا تعملون

آوردن تعبير {أجرمنا} براى خود و {تعملون} براى مشركان، ناظر به رعايت ادب از جانب پيامبر(ص) مى باشد.

شرح صدر در مناظره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 12

12 - لزوم سعه صدر در گفت وگو هاى علمى و در عرصه تضارب افكار و بيان انديشه هاى گوناگون

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه

مناظره با جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 4

4 - ترساندن فرعونيان از عذاب _ به خاطر افتراى بر خداوند _ سرلوحه سخنان موسى ( ع ) در صحنه مقابله با ساحران فرعون

قال لهم موسى ويلكم لاتفتروا على اللّه كذبًا فيسحتكم بعذاب

{ويل}; يعنى، {اندوه} و {هلاكت} و {هر سختى كه از ناحيه عذاب پديد آيد} (لسان العرب). {ويلكم} نفرين است; يعنى، عذاب باد بر شما. برخى آن را مفعول براى فعل محذوف دانسته اند; يعنى، ألزموا ويلكم (با هلاكت و عذابتان همدم باشيد). جمله {فيسحتكم بعذاب} روشنگر مفاد {ويلكم} است.

مناظره داود(ع) با سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 78 - 8

8- { عن أبى جعفر ( ع ) فى قول اللّه تبارك و تعالى

: { داود و سليمان إذ يحكمان فى الحرث . . . } قال لم يحكما إنّما كانا يتناظران ففهّمها سليمان . . . ;

از امام باقر(ع) در باره قول خداى _ تبارك و تعالى _ {و داوود و سليمان إذ يحكمان فى الحرث. ..} روايت شده كه فرمود: داوود و سليمان(ع) داورى نكردند، تنها مشغول مناظره بودند كه خدا حكم واقعه را به سليمان تفهيم كرد}.

مناظره در عقيده دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 111 - 16

16 - مشروعيت بحث و مناظره در اعتقادات و مبانى دينى

قل هاتوا برهنكم

مناظره فرعون با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 60 - 1

1 - فرعون با پذيرفتن زمان و مكان پيشنهادى موسى ( ع ) براى مبارزه ، از ادامه بحث و گفت وگو با او لب فرو بست و مجلس مناظره را ترك كرد .

فتولّى فرعون

مناظره موسى(ع) با فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 25 - 1

1 - مناظره موسى و فرعون در منظر جمعى از فرعونيان

قال لمن حوله

{حَوْل} به چيزى كه شىء را احاطه كرده باشد، گفته مى شود. استفهام در {ألاتستمعون} براى اظهار تعجب است. يعنى {[ فرعون] به كسانى كه پيرامونش بودند [با تعجب ]گفت آيا نمى شنويد}.

مناظره نكوهيده

{مناظره نكوهيده}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 66 - 4

4 _ نكوهش احتجاج و مناظره در مسائلى كه بدان آگاهى نيست .

فلم تحاجّون

فيما ليس لكم به علم

منافع از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

منافع

استفاده از منافع دريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 12 - 15

15 - امتنان الهى بر آدميان ، به خاطر بهره مند ساختن ايشان از منافع دريا

الله الذى سخ_ّر لكم البحر. .. و لعلّكم تشكرون

برشمردن نعمت ها و شايسته شكر معرفى كردن آنها، دربردارنده منت گذاردن خداوند بر خلق است.

اعراض از منافع مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 28 - 8

8 _ باور به پاداش هاى عظيم الهى ، زمينه پايبندى به ارزش ها و گذشت از منافع مادى براى دين و ديندارى

لاتخونوا اللّه . .. و اعلموا ... و أن اللّه عنده أجر عظيم

هدف از بيان پاداش دهى خداوند پس از تكاليف ياد شده، ايجاد زمينه پايبندى به آن تكاليف است.

اعلان منافع ديندارى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 66 - 5

5- آگاه كردن مردم به سودمندىِ دين دارى و يا زيان بى دينى ، روشى پسنديده و مفيد در تبليغ دين و هدايت انسان ها

قال أفتعبدون من دون اللّه ما لاينفعكم شيئًا و لايضرّكم

اهميت حفظ منافع اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 80 - 8

8- حفظ منافع و خير و صلاح مردم ، اصلى اساسى و معيارى تعيين كننده در نوع و مقدار توليد و گسترش سلاح و سياست كلى جامعه دينى در صنعت اسلحه سازى است .

و علّمن_ه صنعة لبوس لكم لتحصنكم من بأسكم

برداشت ياد شده از {لام}

انتفاع در {لكم} استفاده گرديد، بدين معنا كه آموزش صنعت اسلحه سازى به داوود(ع) در جهت حفظ منافع و خير و صلاح مردم بود و همين مسأله، تعيين كننده سياست كلى جامعه دينى در توليد و گسترش سلاح است.

اهميت منافع معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 9،10،11

9 _ خداوند خواهان تلاش مردم براى دستيابى به منافع معنوى و مواهب اخروى است .

و اللّه يريد الأخرة

10 _ دستيابى مجاهدان به مواهب اخروى و منافع معنوى ، هدفى اساسى در تشريع جهاد

و اللّه يريد الأخرة

11 _ سركوب دشمنان دين در ميدان نبرد ، آخرت جويى و موجب رسيدن به منافع معنوى و مواهب اخروى است .

ما كان لنبى أن يكون له أسرى . .. و اللّه يريد الأخرة

اهميت منافع مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 39 - 4

4 _ فرمان جهاد و شركت همگان در آن ، در جهت منافع مؤمنان و زيان تخلف از جهاد ، تنها متوجه خود آنان است ; نه خداوند .

إلا تنفروا يعذبكم عذاباً أليماً . .. و لا تضروه شيئاً

بى ارزشى منافع بدعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 117 - 1

1- سود به دست آمده از راه بدعت گذارى در دين ، در مقايسه با زيان هاى آن ، بسيار ناچيز است .

و لاتقولوا . .. ه_ذا حل_ل و ه_ذا حرام لتفتروا على الله الكذب ... لايفلحون . مت_ع

آيه شريفه ممكن است پاسخ به سؤالى مقدر باشد بدين صورت

كه: چرا كافران و بدعت گذاران در دين، از متاعهاى دنيوى برخوردارند و چرا دنيا از آنان ستانده نمى شود.

بى ارزشى منافع دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 117 - 2

2- ناچيزى هر بهره دنيوى ، در قبال عذاب دردناك اخروى

مت_ع قليل و لهم عذاب أليم

بى ارزشى منافع مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 6

6 - ارزش جهاد به اين است كه در راه خدا و جلب رضاى او باشد و نه دستيابى به منافع مادى .

الذين يق_تلون فى سبيله

قيد {فى سبيله} مى رساند كه انگيزه كسى كه در جهاد شركت مى كند، تنها بايد براى اعتلا بخشيدن به دين خدا بوده و از انگيزه هاى مادى (مانند غنيمت و. ..) مبرّا باشد.

تأمين منافع انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 21 - 10

10- فرمان هاى خدا و دستور او به جهاد ، در جهت منافع خود انسان ها است .

فإذا عزم الأمر فلو صدقوا اللّه لكان خيرًا لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 38 - 10

10- تشريع انفاق از سوى خداوند ، صرفاً در جهت منافع خود انسان ها است .

تدعون لتنفقوا . .. و من يبخل فإنّما يبخل عن نفسه و اللّه الغنىّ و أنتم الفقراء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 6 - 5

5 - آفرينش زمين ، نعمتى الهى براى انسان ها و

در جهت منافع حياتى آنان است .

ألم نجعل الأرض مه_دًا

{مَهْد} و {مِهاد}، به معناى مكانى است كه ممهّد و مهيّا باشد (مفردات راغب). بنابراين جمله {ألم نجعل...}، حاكى از اين است كه خداوند زمين را به گونه اى قرار داده است كه براى ادامه حيات بشر آماده باشد.

تأمين منافع انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 3 - 9

9- بيان هاى تمثيلى و توصيفى قرآن ، براى توده هاى بشر و در جهت منافع آنان

كذلك يضرب اللّه للناس أمث_لهم

لام در {للناس} بيانگر منفعت است.

تأمين منافع ثروتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 23 - 5

5 - آيين شرك ، حافظ منافع صاحبان زر و زور بوده و آيين توحيدى ناسازگار با آن است .

و قالوا لاتذرنّ ءالهتكم و لاتذرنّ ودًّا . .. و نسرًا

تأمين منافع جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 38 - 12

12- منافع همه طبقات جامعه ، حتى ثروتمندان ، در گرو انفاق و نوعى تعديل ثروت *

تدعون لتنفقوا . .. و اللّه الغنىّ و أنتم الفقراء

تعبير {و أنتم الفقراء} ممكن است هم شامل نياز انسان به پاداش الهى و هم شامل نوعى نياز طبيعى و اجتماعى انسان ها باشد; يعنى، اصولاً جامعه بدون انفاق، دوام نمى يابد و تشريع انفاق از سوى خداوند، در واقع تضمينى بر ثبات و پايدارى جوامع بشرى است.

تأمين منافع فقرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 25 - 5

5

- تعديل اقتصادى به نفع سائلان و محرومان جامعه و مخالفت با زراندوزى ، سياست اقتصادى اسلام

و جمع فأوعى . .. إلاّ المصلّين ... و الذين فى أمولهم حقّ معلوم . للسائل و المحرو

دو آيه مورد بحث _ كه در توصيف مؤمنان است _ در مقابل جمله {و جمع فأوعى} _ كه در وصف كافران توانگر بود _ قرار دارد. از مجموع اين توصيف ها، مى توان به مطلب ياد شده پى برد.

تأمين منافع قدرتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 23 - 5

5 - آيين شرك ، حافظ منافع صاحبان زر و زور بوده و آيين توحيدى ناسازگار با آن است .

و قالوا لاتذرنّ ءالهتكم و لاتذرنّ ودًّا . .. و نسرًا

تأمين منافع متكديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 25 - 5

5 - تعديل اقتصادى به نفع سائلان و محرومان جامعه و مخالفت با زراندوزى ، سياست اقتصادى اسلام

و جمع فأوعى . .. إلاّ المصلّين ... و الذين فى أمولهم حقّ معلوم . للسائل و المحرو

دو آيه مورد بحث _ كه در توصيف مؤمنان است _ در مقابل جمله {و جمع فأوعى} _ كه در وصف كافران توانگر بود _ قرار دارد. از مجموع اين توصيف ها، مى توان به مطلب ياد شده پى برد.

تأمين منافع مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 10 - 7

7 - تأمين و حفظ منافع يكايك مؤمنان ، در پرتو حاكميت روح برادرى بر تمامى اعضاى جامعه *

فأصلحوا بين أخويكم

از

تعبير {أخويكم}، اين نكته استفاده مى شود كه مؤمنان در يك جامعه، چونان برادران واقعى خود شماهستند كه دوستى و صلح آنان مفيد به حال شما و نزاع ايشان برهم زننده آرامش خود شما است.

تناول از منافع دين فروشى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 4

4 - تناول از منافع به دست آمده از دين فروشى و كتمان معارف كتاب هاى آسمانى ، در حقيقت خوردن آتش و پركردن شكم از آن است .

و يشترون به ثمناً قليلا أولئك ما يأكلون فى بطونهم إلا النار

تهديد منافع فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 55 - 4

4 - گريز بنى اسرائيل از مصر ، تهديدى عليه منافع فرعونيان

و إنّهم لنا لغائظون

چنانچه خشم فرعونيان به خاطر اين باشد كه با گريز بنى اسرائيل از مصر، نيروى كار عظيمى از دستشان خارج مى شد و زيان بسيارى بر آنان وارد مى گشت، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

حفظ منافع اصحاب ايكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 178 - 5

5 - تأكيد شعيب ( ع ) بر خيرخواهى خود ، مبنى بر تضمين منافع مردم { ايكه } در پرتو رسالت وى

إنّى لكم رسول أمين

برداشت ياد شده با توجه به قيد {لكم} (با لام انتفاع) استفاده مى شود.

حفظ منافع خائنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 105 - 19

19 _ قضاوت و داورى هاى به دور از معيار هاى

تبيين شده در قرآن و سنت ، تحكيم بخش اغراض و منافع خيانتكاران

إنّا انزلنا إليك الكتب بالحق . .. بما اريك اللّه و لاتكن للخائنين خصيماً

حفظ منافع خويشاوندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 152 - 14

14 _ حفظ منافع خويشان و يا دفع ضرر از آنان نبايد آدمى را به ناحق گويى وادارد.

و إذا قلتم فاعدلوا و لو كان ذاقربى

اسم {كان} ضميرى است كه به {المقول له} و مانند آن، كه از {إذا قلتم} به دست مى آيد، برمى گردد; يعنى هر چند آن كسى كه سخن درباره او گفته مى شود، خويشاوند گوينده باشد.

حفظ منافع قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 143 - 5

5 - تصريح صالح ( ع ) بر خيرخواهى خود و تضمين منافع ثموديان در پرتو رسالت خويش

إنّى لكم رسول أمين

برداشت ياد شده، با توجه به قيد {لكم} (همراه با لام انتفاع) استفاده مى شود.

حفظ منافع قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 125 - 5

5 - تصريح هود ( ع ) بر خيرخواهى خود و تضمين منافع عاديان در پرتو رسالت خويش

إنّى لكم رسول أمين

برداشت ياد شده با توجه به قيد {لكم} _ با لام انتقاع _ استفاده مى شود.

حفظ منافع قوم لوط

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 162 - 5

5 - تصريح لوط ( ع ) بر خيرخواهى خود و تضمين منافع ثموديان در پرتو رسالت وى

إنّى لكم

رسول أمين

برداشت ياد شده با توجه به قيد {لكم} (براى شما) به دست مى آيد.

حفظ منافع قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 107 - 5

5 - تلاش نوح ( ع ) براى نماياندن خيرخواهى خود و تضمين منافع قومش در پرتو رسالت خويش

إنّى لكم رسول أمين

برداشت ياد شده با توجه به قيد {لكم} به دست مى آيد.

حلّيت منافع تجارت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 86 - 1

1_ منافع به دست آمده از كسب و تجارت عادلانه و بدون اجحاف ، منافعى حلال و نيكوست .

بقيّت الله خير لكم

سخن از مبادله و رعايت قسط در معاملات ، مى تواند قرينه بر اين باشد كه مراد از {بقيت} (باقى مانده) سودهايى باشد كه از معاملات و مبادلات عادلانه براى فروشندگان باقى مى ماند.

خيريت منافع حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 86 - 3،4

3_ تنها اهل ايمان ، نيكويى منافع حلال و عادلانه و نادرست بودن منافع حرام و ظالمانه را باور خواهند كرد .

بقيّت الله خير لكم إن كنتم مؤمنين

چون خير بودن منافع حلال و عادلانه مشروط به ايمان نيست; يعنى، چه جامعه مؤمن باشد و چه نباشد، قسط و عدالت براى آنان خير است، گفته شده {إن كنتم مؤمنين} شرطِ باور كردن و فهميدن است; يعنى، اگر مؤمن شويد، مى فهميد كه منافع حلال خير است و گرنه باور نخواهيد كرد.

4_ خير بودن منافع حلال و تجارت هاى عادلانه و سعادت آفرينى معارف و احكام

الهى ، از تعاليم شعيب ( ع ) به مردم خويش

ي_قوم . .. بقيّت الله خير لكم

رد منافع ثروتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 23 - 5

5 - آيين شرك ، حافظ منافع صاحبان زر و زور بوده و آيين توحيدى ناسازگار با آن است .

و قالوا لاتذرنّ ءالهتكم و لاتذرنّ ودًّا . .. و نسرًا

رد منافع قدرتمندان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 23 - 5

5 - آيين شرك ، حافظ منافع صاحبان زر و زور بوده و آيين توحيدى ناسازگار با آن است .

و قالوا لاتذرنّ ءالهتكم و لاتذرنّ ودًّا . .. و نسرًا

رعايت منافع مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 8

8 _ خيرخواهى شعيب تنها در جهت منافع مردم بود ، نه آميخته به منفعت هاى شخصى خويش

و نصحت لكم

{لام} در {لكم} اشاره به خلوص شعيب در خيرخواهيش دارد.

زمينه تأمين منافع مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 5 - 6

6 - رعايت حرمت پيامبر ( ص ) ، داراى خير و منفعت براى خود مؤمنان

و لو أنّهم صبروا . .. لكان خيرًا لهم

شعيب(ع) و منافع مردم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 8

8 _ خيرخواهى شعيب تنها در جهت منافع مردم بود ، نه آميخته به منفعت هاى شخصى خويش

و نصحت لكم

{لام} در {لكم} اشاره به خلوص شعيب در خيرخواهيش

دارد.

عبادت براى منافع دنيوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 66 - 6

6- جواز عبادت خدا ، براى دستيابى به منافع آن و دفع ضرر ترك عبادت

أفتعبدون من دون اللّه ما لاينفعكم شيئًا و لايضرّكم

ابراهيم(ع) براى اثبات بطلان شرك، بى حاصل بودن عبادت غير خدا را دليل آورد. از بيان اين حقيقت مى توان استفاده كرد كه عبادت هر معبودى، بايد ثمره اى براى آدمى در بر داشته باشد و انسان مى تواند به انگيزه همين ثمره خدا را عبادت كند.

عظمت منافع ولادت عيسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 21 - 10

10- پيدايش حضرت عيسى ( ع ) بدون پدر و اسباب متعارف ، كارى هدف مند و داراى منافع گسترده و بسيار بود .

هو علىَّ هيّن و لنجعله ءاية للناس

متحمل است عبارت {لنجعله. ..} عطف بر علّتى محذوف باشد; يعنى {خلقناه من غير أب لأغراض لا مجال لذكرها و لنجعله} فايده اين حذف {ايهام} است; يعنى به قدرى اغراض اين كار بزرگ و گسترده است كه گويا در كلام نمى گنجد.

عوامل محافظت از منافع صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 10

10- عوامل غيبى الهى ، در حفظ منافع صالحان و فرزندان آنان ، دخالت دارد .

فأراد ربّك أن يبلغا أشدّهما و يستخرجا كنزهما رحمة من ربّك

داستان تعمير ديوار و حفظ منافع يتيمان، گرچه در موردى خاص بوده، ولى پيام آيه، كلّى است و آن اين كه به مناسبت عمل صالح پدران، منافع فرزندان

نيز محفوظ مى ماند.

عوامل محافظت از منافع فرزندان صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 10

10- عوامل غيبى الهى ، در حفظ منافع صالحان و فرزندان آنان ، دخالت دارد .

فأراد ربّك أن يبلغا أشدّهما و يستخرجا كنزهما رحمة من ربّك

داستان تعمير ديوار و حفظ منافع يتيمان، گرچه در موردى خاص بوده، ولى پيام آيه، كلّى است و آن اين كه به مناسبت عمل صالح پدران، منافع فرزندان نيز محفوظ مى ماند.

محمد(ص) و منافع انسانها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 8

8 _ گوش فرادادن پيامبر ( ص ) به سخن همه مردم ، در جهت منافع آنان و به خطر و صلاح جامعه

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

برداشت فوق بدين احتمال است كه اضافه {أذن} به {خير}، از باب اضافه موصوف به صفت باشد ; يعنى، پيامبر(ص) شنواىِ خوبى است براى شما و اين صفت در جهت صلاح جامعه ايمانى است.

محمد(ص) و منافع جامعه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 8

8 _ گوش فرادادن پيامبر ( ص ) به سخن همه مردم ، در جهت منافع آنان و به خطر و صلاح جامعه

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم

برداشت فوق بدين احتمال است كه اضافه {أذن} به {خير}، از باب اضافه موصوف به صفت باشد ; يعنى، پيامبر(ص) شنواىِ خوبى است براى شما و اين صفت در جهت صلاح جامعه ايمانى است.

محمد(ص) و منافع مؤمنان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 11

11 _ ترتيب اثر دادن پيامبر ( ص ) ، تنها به سخنانى بود كه در جهت منافع مؤمنان باشد .

و يقولون هو أذن قل أذن خير لكم . .. و يؤمن للمؤمنين

برداشت فوق با توجه به {لام} در {للمؤمنين}، كه براى افاده منفعت است، استفاده مى شود.

منافع اخروى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 20

20 - { عن الربيع بن خُثيم قال : شهدت أباعبداللّه ( ع ) . . . قال : إنّى سمعت اللّه عزّوجلّ يقول : { ليشهدوا منافع لهم } فقلت منافع الدنيا أو منافع الآخرة فقال : الكلّ ;

ربيع بن خُثيم مى گويد: امام صادق(ع) را ديدم كه فرمود: شنيدم كه خداى عزّوجلّ مى فرمايد: {ليشهدوا منافع لهم} پس به امام(ع) عرض كردم: منظور از منافع، منافع دنيايى است يا اخروى؟ فرمود: تمام منافع}.

منافع استقرار كوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 20 - 3

3 - آفرينش شتر ، برافراشتن آسمان ، استوارسازى كوه ها و هموار ساختن زمين ، داراى منافعى درخور توجه براى انسان ها است .

أفلاينظرون إلى . .. و إلى الأرض كيف سطحت

آيه شريفه، گرچه توجّه دادن انسان ها به مظاهر قدرت خداوند در زمين و آسمان است; ولى تكيه بر اوصاف ياد شده، نشانه سودمند بودن آنها به حال آنان است.

منافع انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 121

- 11

11 - منفعت و سود واقعى انسان ها ، در گرو ايمان به قرآن و پيامبر ( ص ) است .

و من يكفر به فأولئك هم الخسرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 132 - 9

9 - پيروى از اديان الهى ، به سود خود آدمى است .

اصطفى لكم الدين

برداشت فوق از {لام} در {لكم} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 164 - 6

6 - حركت كشتى ها در دريا در جهت منافع انسان ، از نشانه هاى توحيد و رحمت گسترى خداوند است .

إن فى . .. الفلك تجرى فى البحر بما ينفع الناس ... لأيت

كلمه {ما} در {بما ينفع} مى تواند موصوله باشد كه در اين صورت {باء} به معناى مصاحبت است. بر اين مبنا {التى تجرى...}; يعنى، آن كشتيهايى كه در دريا حركت مى كنند و چيزهايى (از قبيل مال التجاره ها و ...) به همراه دارند كه براى مردم سودبخش است ... و نيز {ما} مى تواند مصدريه باشد كه در اين صورت {باء} به معناى سبب است; يعنى، كشتيهايى كه در دريا به خاطر نفع رسانى به مردم در حركت هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 104 - 7،8

7 _ بينش و آگاهيهاى ارائه شده از سوى خداوند، در جهت كمال و منافع انسان است.

فمن أبصر فلنفسه

8 _ نفع و ضرر انسان در گرو پذيرش و يا عدم پذيرش بينشهاى ارائه شده از جانب خداوند است.

فمن أبصر فلنفسه و من عمى

فعليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 81 - 14

14- مظاهر مادى طبيعت ، در خدمت آدميان و آفريده شده در جهت منافع آنان

و الله جعل لكم من بيوتكم . .. لعلّكم تسلمون

لام در {لكم} كه براى انتفاع است و در هر دو آيه به صورت تكرار آمده است، مى تواند بيانگر مطلب فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 12 - 6

6- روزى ها ، منافع و ذخاير الهى براى انسان ، جلوه ربوبيت خداوند براى اوست .

لتبتغوا فضلاً من ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 66 - 1

1- حركت پيوسته كشتى ها و قوانين حاكم بر آن ، در جهت منافع انسان و جلوه اى از ربوبيت خداوند است .

ربّكم الذى يزجى لكم الفلك فى البحر لتبتغوا من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 166 - 3،4

3 - نكاح و ارضاى غريزه جنسى از طريق طبيعى و خداپسند ، در جهت منافع و مصالح انسان ها است .

و تذرون ما خلق لكم ربّكم

برداشت ياد شده با توجه به قيد {لكم} (براى شما) استفاده شده است.

4 - هم جنس گرايى و ارضاى غريره جنسى ، بيرون از چارچوب ازدواج مردان با زنان ، راهى غيرطبيعى و بر ضد منافع و مصالح انسان ها است .

أتأتون الذكران . .. و تذرون ما خلق لكم ربّكم من أزوجكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34

- 46 - 15

15 - هشدار پيامبر ( ص ) به مردم از عذاب الهى ، در راستاى نفع رسانى به آنان است .

إن هو إلاّ نذير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 18 - 14

14 - پاكى و دورى از گناه و آلودگى ها ، به سود بشر

و من تزّكى فإنّما يتزّكى لنفسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 42 - 3

3 - آفرينش مركب هايى مانند كشتى ( چهارپايان و . . . ) از سوى خداوند ، به سود بشر و از نعمت هاى او است .

و ءاية لهم . .. و خلقنا لهم من مثله ما يركبون

گفتنى است كه لام در {لهم} براى انتفاع است; يعنى، مركب هاى مانند كشتى را به نفع انسان ها آفريديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 13 - 6

6 - نزول باران ، در جهت منافع انسان ها است .

و ينزّل لكم من السماء رزقًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 64 - 4

4 - خداوند ، آسمان را در جهت منافع انسان ها برافراشته ساخت .

اللّه الذى جعل لكم . .. و السماء بناء

{بناء}، در لغت معنايى دارد كه شامل: ساختمان، خيمه، چادر و مانند اين ها مى شود: اطلاق {بناء} بر آسمان از باب تشبيه است; يعنى، {جعل لكم السماء كالبناء}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 79 - 1

1 - خداوند

، دام ها ( شتر ، گاو و گوسفند ) را به خاطر منافع و مصالح انسان ها آفريده است .

اللّه الذى جعل لكم الأنع_م

لام در {لكم} براى تعليل است; يعنى، به خاطر شما، {أنعام} (جمع {نَعَمْ}) در اصل به معناى شتر است; ولى گاهى براى مجموع {شتر، گاو و گوسفند} به كار مى رود. برداشت ياد شده بر اساس همين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 11 - 7،9

7 - زوجيت و همسرى ، امرى الهى و در راستاى منافع انسان

جعل لكم من أنفسكم أزوجًا

9 - آفرينش چهارپايان و جفت قرار دادن آنها ، در خدمت منافع آدمى

جعل لكم . .. و من الأنع_م أزوجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 3

3 - تشريع دين از سوى خداوند ، در جهت منافع و مصالح انسان است .

شرع لكم من الدين

با توجه به لام {لكم} _ كه براى انتفاع است _ و نيز از اين كه آيه در مقام امتنان است، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 12 - 1،2

1 - خداوند ، مسخّر كننده دريا ها در جهت منافع آدميان

اللّه الذى سخّر لكم البحر

{لام} در {لكم} معناى منفعت را در بر دارد.

2 - لزوم توجه به تدبير خداوند در تسخير دريا ها ، در جهت بهرهورى و منافع انسان ها

اللّه الذى سخّر لكم البحر

با توجه به اين كه انسان ها به هر حال از منافع دريا بهره مند هستند; اين آيه

درصدد بيان اصل بهرهورى آنان نيست; بلكه پيام آن، اين است كه آنان اين نعمت را بى حساب نپنداشته و اراده و تدبير الهى را در آن ناديده نگيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 13 - 1،7

1 - مسخر بودن تمامى موجودات آسمان ها و زمين ، به اراده الهى و در جهت منافع آدميان

و سخّر لكم ما فى السم_وت و ما فى الأرض

{لام} در {لكم} براى منفعت است.

7 - مسخّر بودن طبيعت در جهت منافع انسان ، در بردارنده درس هاى توحيدى براى اهل تفكّر

اللّه الذى سخّر لكم البحر . .. و سخّر لكم ما فى السم_وت و ... إنّ فى ذلك لأي_ت ل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 11 - 4

4_ مظاهر طبيعت با گستردگى و تنوع ، در خدمت منافع انسان

و نزّلنا . .. فأنبتنا ... و النخل ... رزقًا للعباد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 57 - 3

3 - عبادت خلق به درگاه خداوند ، سودمند به حال خود آنان

و ما خلقت . .. إلاّ ليعبدون . و ما أُريد منهم من رزق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 40 - 7

7 - تكاليف مالى مورد درخواست دين ، در جهت منافع خود مردم است ; و نه پاداشى به رسالت پيامبر ( ص ) . *

أم تسئلهم أجرًا فهم من مغرم مثقلون

با توجه به اين كه در شريعت تكاليف مالى هست، از {أم تسئلهم أجراً}

استفاده مى شود كه آن تكاليف به عنوان مزد پيامبر(ص) نمى باشد; چه اين كه آنها در نيازها و منافع خود جامعه اسلامى مصرف مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 15 - 2

2 - خداوند ، زمين را به گونه اى آفريد كه در جهت مصالح و منافع انسان ها باشد .

جعل لكم الأرض ذلولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 19 - 3

3 - گستردگى و پهناورى زمين ، براى انسان و در جهت مصالح و منافع او است .

و اللّه جعل لكم الأرض بساطًا

مطلب ياد شده، از تعبير {لكم} (براى شما) استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 20 - 2،3

2 - خداوند ، زمين را به گونه اى آفريد كه انسان بتواند در آن راه هاى وسيع براى خود بسازد .

لتسلكوا منها سبلاً فجاجًا

برخى از مفسران، بر آنند كه چون فعل {سلك} با {من} متعدى شده است، متضمن معناى اتخاذ است; يعنى، {لتتخذوا لأنفسكم منها سبلاً. ..}.

3 - آفرينش زمين به صورت گسترده و پهناور ، به منظور ميسّر شدن راه هاى گشاده و روشن براى بشر است .

و اللّه جعل لكم الأرض بساطًا . لتسلكوا منها سبلاً فجاجًا

برداشت ياد شده، از لام {لتسلكوا} _ كه براى غايت و يا تعليل است _ استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 1

1 - آب ، زمين ، دانه ها ، انگور ، سبزيجات

، زيتون ، نخل ، بوستان ، ميوه و چراگاه ، آفريده هاى خداوند و در خدمت منافع انسان و دام هاى آنان است .

مت_عًا لكم و لأنع_مكم

{متاعاً} اسم مصدر و جايگزين مصدر حقيقى {تمتيعاً}(بهره رساندن) است (لسان العرب). اين كلمه، مفعول له و بيانگر علت پيدايش نعمت هايى است كه در آيات پيشين ذكر شد.

منافع انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 47 - 5

5 _ گردش شب و روز و آرامش در شب و تلاش روزانه ، در راستاى تأمين نياز ها و منافع انسان ها و هماهنگ با آنها است .

و هو الذى جعل لكم الّيل لباسًا و النوم سباتًا و جعل النهار نشورًا

برداشت فوق، از لام {لكم} _ كه براى انتفاع است _ به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 60 - 12

12 - احكام و توصيه هاى الهى ، برخوردار از حكمت و فلسفه و در جهت منافع و مصالح انسان ها است .

ألم أعهد إليكم ي_بنى ءادم أن لاتعبدوا الشيط_ن إنّه لكم عدوًّ مبين

توصيه خداوند به اطاعت نكردن از شيطان و بيان فلسفه و چرايى آن (إنّه لكم عدوٌّ مبين)، حاكى از حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 12 - 6

6- كتاب هاى آسمانى ، پيامدار رحمت براى خلق و دربردارنده منافع حقيقى آنان

و من قبله كت_ب موسى إمامًا و رحمة

از لحن آيه شريفه استفاده مى شود كه قرآن نيز مانند تورات، امام و رحمت است

و اين دو بعد، مخصوص به كتاب موسى نيست; بلكه ويژگى تمامى كتاب هاى آسمانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 51 - 5

5 - هشدار هاى پيامبر ( ص ) ، روشن و در جهت منافع آدميان

إنّى لكم منه نذير مبين

لام در {لكم} بيانگر انتفاع است.

منافع انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 24 - 7

7 - ثمره و منفعت انفاق به خود انفاقگران برمى گردد .

و من يتولّ فإنّ اللّه هو الغنىّ الحميد

منافع تجارت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 86 - 2

2_ منافع حلال و به دست آمده از تجارت هاى عادلانه و خالى از ظلم و اجحاف ، عطاى الهى است .

بقيّت الله خير لكم

برداشت فوق ، از اضافه شدن {بقيّت} به {الله} استفاده مى شود.

منافع ترفيع آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 20 - 3

3 - آفرينش شتر ، برافراشتن آسمان ، استوارسازى كوه ها و هموار ساختن زمين ، داراى منافعى درخور توجه براى انسان ها است .

أفلاينظرون إلى . .. و إلى الأرض كيف سطحت

آيه شريفه، گرچه توجّه دادن انسان ها به مظاهر قدرت خداوند در زمين و آسمان است; ولى تكيه بر اوصاف ياد شده، نشانه سودمند بودن آنها به حال آنان است.

منافع تسطيح زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 20 - 3

3 - آفرينش شتر ، برافراشتن آسمان ،

استوارسازى كوه ها و هموار ساختن زمين ، داراى منافعى درخور توجه براى انسان ها است .

أفلاينظرون إلى . .. و إلى الأرض كيف سطحت

آيه شريفه، گرچه توجّه دادن انسان ها به مظاهر قدرت خداوند در زمين و آسمان است; ولى تكيه بر اوصاف ياد شده، نشانه سودمند بودن آنها به حال آنان است.

منافع تلاوت قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 3 - 6

6 - قرائت قرآن ، داراى منافعى بسيار و تضمين شده از سوى خداوند

اقرأ و ربّك الأكرم

توصيف خداوند به {كريم ترين} _ پس از امر به قرائت _ بيانگر تأثير آن در فراهم آمدن زمينه كرامت و احسان خداوند است.

منافع حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 1

1 - حج ، سرشار از سود ، منفعت ، خير و بركت براى مردم

و أذّن فى الناس بالحجّ. .. ليشهدوا من_فع لهم

{منافع} جمع {منفعة} است. منفعت; يعنى، سود، خير و بركت. به كارگيرى {منافع} به صورت جمع، بيانگر فراوانى بركت هاى حج است و آمدن آن به صورت نكره، حاكى از عظمت و بزرگى هر يك از اين بركت ها مى باشد.

منافع حلال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 86 - 1،2

1_ منافع به دست آمده از كسب و تجارت عادلانه و بدون اجحاف ، منافعى حلال و نيكوست .

بقيّت الله خير لكم

سخن از مبادله و رعايت قسط در معاملات ، مى تواند قرينه بر اين باشد كه مراد از {بقيت} (باقى مانده) سودهايى

باشد كه از معاملات و مبادلات عادلانه براى فروشندگان باقى مى ماند.

2_ منافع حلال و به دست آمده از تجارت هاى عادلانه و خالى از ظلم و اجحاف ، عطاى الهى است .

بقيّت الله خير لكم

برداشت فوق ، از اضافه شدن {بقيّت} به {الله} استفاده مى شود.

منافع حيوانات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 1

1 - آب ، زمين ، دانه ها ، انگور ، سبزيجات ، زيتون ، نخل ، بوستان ، ميوه و چراگاه ، آفريده هاى خداوند و در خدمت منافع انسان و دام هاى آنان است .

مت_عًا لكم و لأنع_مكم

{متاعاً} اسم مصدر و جايگزين مصدر حقيقى {تمتيعاً}(بهره رساندن) است (لسان العرب). اين كلمه، مفعول له و بيانگر علت پيدايش نعمت هايى است كه در آيات پيشين ذكر شد.

منافع خلقت شتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 20 - 3

3 - آفرينش شتر ، برافراشتن آسمان ، استوارسازى كوه ها و هموار ساختن زمين ، داراى منافعى درخور توجه براى انسان ها است .

أفلاينظرون إلى . .. و إلى الأرض كيف سطحت

آيه شريفه، گرچه توجّه دادن انسان ها به مظاهر قدرت خداوند در زمين و آسمان است; ولى تكيه بر اوصاف ياد شده، نشانه سودمند بودن آنها به حال آنان است.

منافع دريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 12 - 8

8 - نعمت ها و منافع دريا ، نمود لطف و فضل الهى براى آدميان

سخّر لكم البحر . .. و لتبتغوا من فضله

از

اين كه بر منافع نهفته در دريا {فضل الهى} اطلاق شده است، مطلب بالا به دست مى آيد.

منافع دنياطلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 18 - 6

6- همه دنياطلبان ، به منافع و امكانات دنيوى ، دست نمى يابند .

من كان يريد العاجلة عجّلنا له . .. لمن نريد

منافع دنيوى حج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 28 - 20

20 - { عن الربيع بن خُثيم قال : شهدت أباعبداللّه ( ع ) . . . قال : إنّى سمعت اللّه عزّوجلّ يقول : { ليشهدوا منافع لهم } فقلت منافع الدنيا أو منافع الآخرة فقال : الكلّ ;

ربيع بن خُثيم مى گويد: امام صادق(ع) را ديدم كه فرمود: شنيدم كه خداى عزّوجلّ مى فرمايد: {ليشهدوا منافع لهم} پس به امام(ع) عرض كردم: منظور از منافع، منافع دنيايى است يا اخروى؟ فرمود: تمام منافع}.

منافع شخصى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 8

8 _ منافع شخصى منافقان ، ملاك داورى آنان درباره پيامبر ( ص ) و عامل طعن و خرده گيرى از آن حضرت

و منهم من يلمزك فى الصدقت فإن أعطوا منها رضوا

منافع شكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 12 - 11،16

11 - شكرگزارى به درگاه خدا ، داراى منافعى حتمى است كه عايد خود شكرگزار مى شود .

و من يشكر فإنّما يشكر لنفسه

16 - بازگشتِ شكرِ به درگاه خداوند ، به خود انسان

، برخاسته از بى نيازى خداوند است .

و من يشكر فإنّما يشكر لنفسه . .. فإنّ اللّه غنىّ

منافع فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 7

7 - وجود بنى اسرائيل در مصر ، در بردارنده منافعى مهم براى فرعونيان

أن أسر بعبادى إنّكم متّبعون

اصرار فرعونيان بر نگه داشتن بنى اسرائيل در مصر، نشانگر مطلب ياد شده است.

منافع قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 73 - 23

23 _ آزادى ناقه صالح براى چريدن ، در تضاد با منافع قوم ثمود

فذروها تأكل فى أرض اللّه و لاتمسوها بسوء

نهى از آزار رساندن به ناقه پس از فرمان به رها ساختن آن در علفزارها، گوياى اين است كه تحمل ناقه آزاد براى قوم ثمود آسان نبوده و با منافع آنان در تضاد بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 64 - 9

9_ آزادى ناقه صالح براى چريدن ، در تضاد با منافع قوم ثمود

فذروها تأكل فى أرض الله و لاتمسوها بسوء

تهديد شدن قوم ثمود به عذاب در صورت بازدارى ناقه از چريدن، نشان مى دهد كه سلامتى ناقه ازسوى آنان، درخطر بود وآنها آزادى ناقه را براى چرا، به سودخويش نمى ديدند.

منافع مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 14،26

14 _ شاهدان بر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه شهادتشان را وسيله دستيابى به منافع مادى و يا نفع رسانى به خويشان خود قرار نداده اند

.

فيقسمان باللّه ان ارتبتم لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى

ضمير در {به} به شهادت كه از سياق آيه بر مى آيد و ضمير در {كان} به مشهود له يعنى كسى كه شهادت به سود او تمام شده باز مى گردد.

26 _ دستيابى به منافع مادى و يا نفع رسانى به خويشاوندان ، نمى تواند مجوز پايمال سازى حقوق ديگران باشد .

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى

منافع موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 12

12 - همه موجودات زمين و آسمان ، داراى منفعت و هدف غايى هستند .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما فى السموت و ما فى الأرض

از شمول {ما} ى موصول، چنين استفاده مى شود كه هيچ موجود آسمانى يا زمينى، عبث و بيهوده نيست، بلكه به منظور هدف و منظورى آفريده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 10 - 1

1 - زمين ، سامان يافته از سوى خداى رحمان ، در جهت منافع انسان

و الأرض وضعها للأنام

واژه {أنام} در يكى از اين معانى استعمال شده است: انسان يا جن و انس و يا همه موجودات روى زمين. در برداشت ياد شده معناى اول انتخاب شده است.

منافع يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 6

6_ حضور بنيامين نزد يوسف ( ع ) ، به سود و منفعت يوسف ( ع ) بود .

كذلك كدنا ليوسف

لام در {ليوسف} لام منفعت است. بنابراين نقشه طرح شده و هدف

از آن (نگه داشتن بنيامين) در جهت منافع يوسف(ع) بوده است.

موانع تشخيص منافع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 11 - 6

6- شتابزدگى انسان ، عامل اشتباه وى در شناخت سود و زيان واقعى خود

و يدع الإنس_ن بالشرّ دعاءه بالخير و كان الإنس_ن عجولاً

جمله {و كان الإنسان عجولاً} در مقام تعليل براى {و يدع الإنسان. ..} است; يعنى، چون انسان عجول است، شر و خير و سود و زيان خويش را يكسان مى بيند و به دنبال هر دو مى شتابد.

نادرستى منافع حرام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 86 - 3

3_ تنها اهل ايمان ، نيكويى منافع حلال و عادلانه و نادرست بودن منافع حرام و ظالمانه را باور خواهند كرد .

بقيّت الله خير لكم إن كنتم مؤمنين

چون خير بودن منافع حلال و عادلانه مشروط به ايمان نيست; يعنى، چه جامعه مؤمن باشد و چه نباشد، قسط و عدالت براى آنان خير است، گفته شده {إن كنتم مؤمنين} شرطِ باور كردن و فهميدن است; يعنى، اگر مؤمن شويد، مى فهميد كه منافع حلال خير است و گرنه باور نخواهيد كرد.

يهود و حفظ منافع قومى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 76 - 11،12

11 - حفظ منافع قوم و جامعه يهود ، برتر از اعتراف به باور ها و عقايد دينى در ديدگاه عالمان و پيشوايان آنان

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم . .. أفلا تعقلون

12 - پيشوايان و عالمان يهود ، اعتراف به حقايق دينى و معارف الهى

را ، در صورتى كه مخدوش كننده منافع قومى آنان گردد ، ناروا و برخاسته از بى خردى مى دانستند .

أتحدثونهم بما فتح اللّه عليكم . .. أفلا تعقلون

منافع شخصى

{منافع شخصى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 62 - 10

10 _ مبلغان دين بايد خيرخواه مردم بوده و نصايح خويش را آميخته به منافع شخصى نسازند .

أبلغكم رسلت ربى و أنصح لكم

منافع شخصى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 8

8 _ منافع شخصى منافقان ، ملاك داورى آنان درباره پيامبر ( ص ) و عامل طعن و خرده گيرى از آن حضرت

و منهم من يلمزك فى الصدقت فإن أعطوا منها رضوا

منافع مادى

اعراض از منافع مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 28 - 8

8 _ باور به پاداش هاى عظيم الهى ، زمينه پايبندى به ارزش ها و گذشت از منافع مادى براى دين و ديندارى

لاتخونوا اللّه . .. و اعلموا ... و أن اللّه عنده أجر عظيم

هدف از بيان پاداش دهى خداوند پس از تكاليف ياد شده، ايجاد زمينه پايبندى به آن تكاليف است.

بى ارزشى منافع مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 4 - 6

6 - ارزش جهاد به اين است كه در راه خدا و جلب رضاى او باشد و نه دستيابى به منافع مادى .

الذين يق_تلون فى سبيله

قيد {فى سبيله} مى رساند كه انگيزه كسى كه در جهاد شركت مى كند،

تنها بايد براى اعتلا بخشيدن به دين خدا بوده و از انگيزه هاى مادى (مانند غنيمت و. ..) مبرّا باشد.

منافع مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 14،26

14 _ شاهدان بر وصيت بايد در سوگند خويش بيان دارند كه شهادتشان را وسيله دستيابى به منافع مادى و يا نفع رسانى به خويشان خود قرار نداده اند .

فيقسمان باللّه ان ارتبتم لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى

ضمير در {به} به شهادت كه از سياق آيه بر مى آيد و ضمير در {كان} به مشهود له يعنى كسى كه شهادت به سود او تمام شده باز مى گردد.

26 _ دستيابى به منافع مادى و يا نفع رسانى به خويشاوندان ، نمى تواند مجوز پايمال سازى حقوق ديگران باشد .

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى

منافع معنوى

اهميت منافع معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 9،10،11

9 _ خداوند خواهان تلاش مردم براى دستيابى به منافع معنوى و مواهب اخروى است .

و اللّه يريد الأخرة

10 _ دستيابى مجاهدان به مواهب اخروى و منافع معنوى ، هدفى اساسى در تشريع جهاد

و اللّه يريد الأخرة

11 _ سركوب دشمنان دين در ميدان نبرد ، آخرت جويى و موجب رسيدن به منافع معنوى و مواهب اخروى است .

ما كان لنبى أن يكون له أسرى . .. و اللّه يريد الأخرة

منافقان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{منافقان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 8 - 1

1 - تقسيم انسان ها به : تقواپيشگان ،

كافران و منافقان ، از طبقه بندى هاى مردم در قرآن

هدًى للمتقين . .. إن الذين كفروا ... و من الناس من يقول ءامنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 17 - 6

6 _ گروهى از مردم على رغم ايمان راستين شان ، به نفاق گرايش دارند و از زمره منافقان مى شوند .

ذهب اللّه بنورهم

از اينكه جمله {ذهب اللّه بنورهم} توصيف شدگان را داراى نور شمرده مى توان اين معنا را محتمل دانست كه: آيه شريفه بيانگر آن گروه از منافقان است كه در بدو امر حقيقتاً ايمان مى آورند; ولى بر اثر عواملى به سوى نفاق مى گرايند. جمله {فهم لايرجعون} در آيه بعد مؤيد اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 18

18 _ نابودى دين و مردم ، روش منافقان

و اذا تولى . .. و يهلك الحرث و النسل

امام صادق (ع): ان {الحرث} فى هذا الموضع، الدين و {النسل} الناس.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 534 ; نورالثقلين، ج 1، ص 204، ح 754 و 755.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 118 - 2

2 _ ضرورت حفاظت اطلاعات و اسرار جامعه اسلامى ، از بيگانگان ( كافران ، منافقان و . . . )

يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 5

5 _ دسيسه منافقان ( عبداللّه بن أبى سلول ) ، براى ايجاد سستى

و هراس در مسلمانان ، هنگام روانه شدن آنان به سوى احد

اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا

در مجمع البيان آمده است كه عبداللّه بن ابى سلول، دو طايفه از مسلمانان (برخى از مهاجر و انصار) را از رويارويى با مشركان برحذر مى داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 89 - 2

2 _ مسلمانان بريده از جامعه اسلامى و رويگردان از هجرت ، منافق و كافرند .

فما لكم فى المنافقين . .. كما كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 138 - 2

2 _ انسان هاى متزلزل در طريق ايمان ، منافقند .

إنّ الذين ءامنوا ثم كفروا ثم ءامنوا ثم كفروا . .. بشر المنفقين

ظاهراً مراد از منافقان، همان كسانى هستند كه در آيه قبل توصيف شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 1،2

1 _ مدعيان ايمان ، در صورت پذيرش سرپرستى و دوستى كافران ، در زمره اهل نفاقند .

بشّر المنفقين بأنّ لهم عذاباً أليماً. الذين يتّخذون الكفرين أولياء

{أولياء} جمع {ولى} مى تواند به معناى دوست و يا سرپرست باشد. گفتنى است كه در برداشت فوق، {الذين}، وصف براى منافقان گرفته شده است.

2 _ مدعيان ايمان در صورت قطع رابطه دوستى با اهل ايمان و نپذيرفتن ولايت آنان ، در شمار منافقانند .

بشّر المنفقين . .. الذين يتّخذون الكفرين أولياء من دون المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 17

17 _ مسلمان شركت كننده در مجالس كفر و

استهزاى به آيات الهى منافق است .

فلاتقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره إنّكم إذاً مثلهم . .. جميعاً

جمله {ان اللّه . ..}، پس از بيان حرمت مجالست با استهزا كنندگان، دلالت مى كند كه مراد از منافقان، همان مسلمانانى هستند كه در آن مجالس شركت مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 144 - 6

6 _ منافقان در زمره كافرانند *

إنّ المنفقين . .. يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الكفرين

با توجه به آيات قبل و بعد كه درباره منافقان است، مى توان گفت مراد از {الكفرين} همان منافقان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 8

8 - بدگمانى به خداوند ، از گناهان بزرگ و موجب قرار گرفتن انسان در زمره منافقان و مشركان

المن_فقين . .. و المشركين ... الظانّين باللّه ظنّ السوء

وصف {الظانّين. ..} مشعر به عليت است; يعنى، اين بدگمانى است كه روح اصلى نفاق و شرك را تشكيل داده و انسان ها با اين بدگمانى، منافق و مشرك مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 19 - 5

5 - منافقان ، حزب شيطان و دار و دسته وى

أُول_ئك حزب الشيط_ن

آثار اخروى فرزندان منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 17 - 4

4 - كارساز نبودن اموال و اولاد منافقان براى آنان ، در قبال عذاب الهى در قيامت

لن تغنى عنهم أمولهم و لا أول_دهم من اللّه شيئًا

آثار اخروى مال منافقان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 17 - 4

4 - كارساز نبودن اموال و اولاد منافقان براى آنان ، در قبال عذاب الهى در قيامت

لن تغنى عنهم أمولهم و لا أول_دهم من اللّه شيئًا

آثار ارتداد منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 3 - 6

6 - دل هاى منافقان ، بر اثر كفر و ارتداد مُهر شد .

ذلك بأنّهم ءامنوا ثمّ كفروا فطبع على قلوبهم

آثار اغواپذيرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 19 - 4

4 - فراموش شدن خدا در زندگى منافقان ، نتيجه استيلاى شيطان بر آنان

استحوذ عليهم الشيط_ن فأنس_هم ذكر اللّه

آثار افساد منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 10

10 - فسادگرى منافقان ، زمينه ساز افزايش بيمارىِ دل و انديشه آنان

فزادهم اللّه مرضاً . .. بما كانوا يكذبون. و إذا قيل لهم لاتفسدوا

برداشت فوق مبتنى بر دو امر است: 1_ {إذا قيل . ..} عطف بر {يكذبون} باشد. 2_ {بما كانوا يكذبون} علاوه بر تعلقش به {و لهم عذاب أليم} - متعلق به {فزادهم اللّه} نيز باشد. بر اين مبنا جمله چنين مى شود: {فزادهم اللّه مرضاً ... بما كانوا اذا قيل لهم ... لهم}.

آثار امكانات مادى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 14،15

14 _ مال و اولاد فراوان منافقان ، موجب گرايش آنان به كفر در هنگام مرگ

و تزهق أنفسهم و هم كفرون

15 _ كثرت

مال و اولاد منافقان نمودى از عذاب الهى و زمينه ساز جان كندن دشوار و حسرت بار آنان

أن يعذبهم . .. و تزهق أنفسهم و هم كفرون

با توجه به اينكه {تزهق أنفسهم} مى تواند عطف تفسيرى براى {أن يعذبهم} باشد، برداشت فوق استفاده مى شود.

آثار ايمان منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 12

12 - بازگشت از مواضع منافقانه به ايمان و عمل خالصانه ، پيش از فرا رسيدن مرگ ، مورد قبول خداوند و جبران كننده گناه دورويى و نفاق

و ل_كنّكم فتنتم أنفسكم . .. حتّى جاء أمر اللّه

آثار بخل منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 76 - 7

7 _ بخل ورزى منافقان صدر اسلام از پرداخت صدقات ، روى گردانى از تعهد و اعراض از قرار گرفتن در صف صالحان بود .

و منهم من عهد اللّه . ... و تولوا و هم معرضون

آثار بيمارى قلب منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 5

5 - منافقان بر اثر بيمارىِ دل و انديشه ، فسادگرى هاى خويش را اصلاح طلبى قلمداد مى كنند .

فى قلوبهم مرض . .. قالوا إنما نحن مصلحون

آثار تخلف منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 10

10 _ افشاى كامل چهره منافقان و اتخاذ مواضع شديد عليه آنان ، از تبعات تخلف آنان از جنگ تبوك

و لاتصل على أحد منهم

آثار ترس منافقان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 13 - 4

4 - عقب نشينى منافقان از همگامى با كافران ، معلول ترس عميق آنان از مؤمنان

لئن أُخرجوا لايخرجون معهم . .. لأنتم أشدّ رهبة فى صدورهم من اللّه

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل و اين كه {لأنتم أشد رهبة} در مقام بيان علت عقب نشينى منافقان از يارى كافران باشد، مطلب بالا قابل برداشت است.

آثار توبه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 12

12 - بازگشت از مواضع منافقانه به ايمان و عمل خالصانه ، پيش از فرا رسيدن مرگ ، مورد قبول خداوند و جبران كننده گناه دورويى و نفاق

و ل_كنّكم فتنتم أنفسكم . .. حتّى جاء أمر اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 3

3 - پيامبراكرم ( ص ) در صورت توبه كردن منافقان ، براى آنان از پيشگاه خداوند درخواست مغفرت مى نمود .

و إذا قيل لهم تعالوا يستغفر لكم رسول اللّه

{يستغفر لكم. ..} جواب براى شرط مقدر است; يعنى، {إن تتعالوا يستغفر لكم رسول اللّه}، (اگر از خطاهاى گذشته خود توبه كنيد، رسول خدا براى شما طلب مغفرت خواهد كرد).

آثار ثروت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 14،15

14 _ مال و اولاد فراوان منافقان ، موجب گرايش آنان به كفر در هنگام مرگ

و تزهق أنفسهم و هم كفرون

15 _ كثرت مال و اولاد منافقان نمودى از عذاب الهى و زمينه ساز

جان كندن دشوار و حسرت بار آنان

أن يعذبهم . .. و تزهق أنفسهم و هم كفرون

با توجه به اينكه {تزهق أنفسهم} مى تواند عطف تفسيرى براى {أن يعذبهم} باشد، برداشت فوق استفاده مى شود.

آثار جهل منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 16 - 5

5 - آگاه نبودن اهل نفاق به سود و زيان واقعى خويش ، عامل اختيار كردن ضلالت و از دست دادن هدايت

أولئك الذين اشتروا الضللة . .. و ما كانوا مهتدين

جمله {ما كانوا مهتدين} عطف بر جمله {اشتروا الضلالة بالهدى} است و به منزله علت براى آن مى باشد; يعنى: چون به سود و زيان واقعى خويش راه نيافتند، به چنين تجارتى دست زدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 16

16 _ بى اعتقادى منافقان به قيامت و عدم درك آن نسبت به حوادث و حقايق آن ، مايه تخلف آنان از جهاد

لو كانوا يفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 14

14 - توطئه منافقان عليه پيامبر ( ص ) ، برخاسته از جهل و نادانى آنان بود .

ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ . .. و ل_كنّ المن_فقين لايعلمون

آثار خشنودى منافقان متخلف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 10

10 _ احساس رضايت و خوشحالى منافقان از شركت نكردن در جنگ براى بار نخست ، مايه طرد هميشگى آنان از سوى خدا و پيامبر ( ص ) و محروم شدن دايمى از شركت

در جهاد

لن تخرجوا . .. و لن تقتلوا معى عدواً إنكم رضيتم بالقعود أول مرّة

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لن تخرجوا} و {لن تقاتلوا} در مقام انشا و براى طرد منافقان باشد و جمله {إنكم رضيتم . ..} نيز براى تعليل آن باشد.

آثار دنياطلبى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 15

15 - غفلت از خداوند و فريفته شدن به مظاهر دنيا ، عامل بدبختى اخروى منافقان

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. و غرّكم باللّه الغرور

آثار ذكر توطئه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 5

5 _ توجه به گوشه اى از خيانت ها و تزوير هاى منافقان ، مستلزم عدم اعتمادبه آنان براى هميشه

لن نؤمن لكم قد نبأنا اللّه من أخباركم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {من} در {أخباركم} براى تبعيض و {لن} در {لن نؤمن} براى نفى ابدى باشد.

آثار ذكر خيانت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 5

5 _ توجه به گوشه اى از خيانت ها و تزوير هاى منافقان ، مستلزم عدم اعتمادبه آنان براى هميشه

لن نؤمن لكم قد نبأنا اللّه من أخباركم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {من} در {أخباركم} براى تبعيض و {لن} در {لن نؤمن} براى نفى ابدى باشد.

آثار سطحى نگرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 13 - 6

6 - هراس از مردم و خدا نترسى منافقان ، معلول سطحى

نگرى و سبك مغزى آنان است .

لأنتم أشدّ رهبة فى صدورهم من اللّه ذلك بأنّهم قوم لايفقهون

آثار شك منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 2

2 _ شك و ترديد ، پرتگاهى كه منافقان بناى شخصيت خويش را بر آن پى افكنده و از آن جا به دوزخ سقوط مى كنند .

أسس بنينه على شفا جرف هار . .. لا يزال بنينهم الذى بنوا ريبة فى قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 8

8 - ترديد و ناباورى نسبت به مبانى اسلام ( توحيد ، معاد ، نبوت ، قرآن و . . . ) ، عامل شقاوت و بدبختى اهل نفاق

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. ارتبتم

آثار عجز منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 13

13- ناتوانى منافقان و افراد سست ايمان ، از توجيه آيات جهاد ، تنگ كننده عرصه حيات بر آنان *

فإذا أنزلت سورة محكمة و . .. ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت

از ارتباط {سورة محكمة} با {ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت}، مى توان استفاده كرد كه انسان هاى سست ايمان يا منافق، در ساير تكاليف _ كه به گونه اى قابل توجيه است _ با ترفندى، خويش را آسوده مى كنند; اما در مورد جهاد چون آياتش محكم، قاطع و توجيه ناپذير است، خود را در بن بست ديده و شديداً نگران مى شوند.

آثار عقيده منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 17

17 _ حكم خداوند به طرد كامل منافقان ، نتيجه مواضع عقيدتى و نيز عملكرد خود آنان بود .

لاتصل . .. إنهم كفروا ... و ماتوا و هم فسقون

آثار عمل صالح منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 12

12 - بازگشت از مواضع منافقانه به ايمان و عمل خالصانه ، پيش از فرا رسيدن مرگ ، مورد قبول خداوند و جبران كننده گناه دورويى و نفاق

و ل_كنّكم فتنتم أنفسكم . .. حتّى جاء أمر اللّه

آثار عمل منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 17

17 _ حكم خداوند به طرد كامل منافقان ، نتيجه مواضع عقيدتى و نيز عملكرد خود آنان بود .

لاتصل . .. إنهم كفروا ... و ماتوا و هم فسقون

آثار عمل ناپسند منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 13

13 _ پليدى منافقان و دوزخى بودن آنان ، نتيجه اعمال ناشايست و مستمر خود آنان است .

إنهم رجس و مأويهم جهنم جزاء بما كانوا يكسبون

آثار غفلت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 78 - 3

3 _ غفلت و بى توجّهى منافقان به علم غيب و آگاهى گسترده خدا نسبت به اسرار و سخنان پنهانى ، عامل گرايش آنان به تخلف از وظايف خود در برابر خدا

بما أخلفوا اللّه ما وعدوه . .. ألم يعلموا أن اللّه يعلم ... و أن اللّه

علّم الغي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 15

15 - غفلت از خداوند و فريفته شدن به مظاهر دنيا ، عامل بدبختى اخروى منافقان

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. و غرّكم باللّه الغرور

آثار قبول خط مشى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 5

5 - مسلمان هاى ضعيف الايمان كه خط مشى سياسى منافقان را دارند ، در صفوف آنان جا دارند .

و القائلين لإخونهم

آثار كفر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 54 - 1

1 _ كفر منافقان به خدا و انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، عامل بى ارزش گشتن انفاق هاى آنان و پذيرفته نشدن آن در پيشگاه خداوند

و ما منعهم أن تقبل منهم نفقتهم إلا أنهم كفروا باللّه و برسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 7

7 _ كفر منافقان به خدا و رسول او ، مانع آمرزش آنان

فلن يغفر اللّه لهم ذلك بأنهم كفروا باللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 3 - 1،2،6

1 - عملكرد بد منافقان ، ناشى از كفر و بى ايمانى آنان است .

ذلك بأنّهم ءامنوا ثمّ كفروا

{ذالك} به جمله {إنّهم ساء ما كانوا يعملون} در آيه قبل اشاره دارد.

2 - دروغ گويى ، استفاده ابزارى از سوگند ها ، انحراف و بازداشتن مردم از راه خدا ، زاييده كفر و بى ايمانى منافقان

ذلك بأنّهم

ءامنوا ثمّ كفروا

{ذلك} مى تواند به تمامى آنچه در دو آيه پيش در رابطه با منافقان، مطرح شده اشاره داشته باشد.

6 - دل هاى منافقان ، بر اثر كفر و ارتداد مُهر شد .

ذلك بأنّهم ءامنوا ثمّ كفروا فطبع على قلوبهم

آثار كفر منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 5

5 _ كفر درونى منافقان انگيزه ساختن مسجد ضرار

مسجداً ضراراً و كفراً

{كفراً} مى تواند به معناى ترويج كفر نباشد ; بلكه به اين معنا باشد كه عمل منافقان و سازندگان مسجد ضرار، نشأت يافته از كفرشان بوده است.

آثار لجاجت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 11

11 - باقى ماندن منافقان ، بر مواضع منافقانه خود تا لحظه مرگ ، مايه بدبختى و شقاوت آنان در آخرت

بلى و ل_كنّكم فتنتم أنفسكم . .. حتّى جاء أمر اللّه

مقصود از {أمراللّه} مرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 15 - 7

7 - پافشارى و استمرار بخشى منافقان بر اعمال زشت و ناپسند ، عامل گرفتارى آنان به عذاب سخت اخروى

إنّهم ساء ما كانوا يعملون

{إنّهم ساء. ..} براى بيان علت محكوميت منافقان به عذاب سخت اخروى است.

آثار منفعت طلبى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 49 - 2

2 - انديشه سودجويانه منافقان ، مانع از مراجعه آنان به پيامبر ( ص ) براى داورى به حق ميان آنان بود .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله

ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون . و إن يكن لهم الح

از اين كه منافقان داورى پيامبر(ص) را قبول نمى كردند و تنها در صورتى به آن تن مى دادند كه اين داورى به نفع آنان بود، مى توان به دست آورد كه عدم پذيرش آنان در آغاز و قبول آنان به وقت سودمند دانستن آن براى خويش، ناشى از انديشه سودجويانه آنان بود.

آثار نجواى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 5

5 - شيطان ، از راه نجوا هاى منافقان ، درصدد اندوهگين كردن مؤمنان بود .

إنّما النجوى من الشيط_ن ليحزن الذين ءامنوا

آرزوهاى باطل منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 9،10

9 - منافقان ، مغرور و فريفته آمال و آرزو هاى باطل خويش

و غرّتكم الأمانىّ

10 - مغرور و فريفته شدن منافقان ، در برابر آمال و آرزو هاى پوچ ، عامل بدبختى و شقاوت اخروى آنان

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. و غرّتكم الأمانىّ

آرزوهاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 5،6،19

5 - منافقان ، همواره منتظر بروز شكاف و اختلاف در صفوف مؤمنان و شكست و نابودى آنان بودند .

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. تربّصتم

{تربص} (مصدر {تربصتم}) به معناى انتظار چيزى را كشيدن است. حذف مفعول {تربصتم} بيانگر آن است كه منافقان، آرزوى بروز همه گونه گرفتارى را براى مؤمنان و جامعه اسلامى داشتند.

6 - آرزوى ناكامى براى جامعه ايمانى ، عامل بدبختى اخروى منافقان

و تربّصتم

19 - آرزوى

ناكامى براى جامعه ايمانى ، ترديد در باور هاى دينى ، فريفتگى به آرزو هاى باطل و مظاهر دنيا و غفلت از خداوند ، از اوصاف منافقان و از نشانه هاى نفاق

و غرّكم باللّه الغرور

آزادى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 2

2 - آزادى منافقان ، براى ملاقات با رسول خدا ( ص ) و گفتوگوى مستقيم با آن حضرت

إذا جاءك المن_فقون قالوا

آسايش طلبى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 9

9 - منافقان مدينه ، افرادى راحت طلب بودند .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم . .. و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أن

آگاهى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 6

6 _ موضع گيرى خصمانه منافقان در برابر خدا و رسولش ، على رغم آگاهى آنان به عاقبت دردناك عملكردشان ، شگفت آور است .

ألم يعلموا أنه من يحادد اللّه و رسوله فان له نار جهنم

با توجه به اينكه {ألم يعلموا} توبيخ است و اين نوع توبيخ در مواردى به كار مى رود كه توبيخ شونده آگاه بوده و نمى بايست پس از آگاهى مرتكب خلاف شود، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 2

2 _ آگاهى منافقان به اطلاع خداوند بر اسرار قلبشان

يحذر المنفقون أن تنزل عليهم سورة تنبئهم بما فى قلوبهم

شك نيست كه ترس منافقان مبتنى بر مقدماتى

است كه از جمله آن مقدمات، آگاهى آنان است به اينكه خداوند بر اسرار آدمى آگاه و عالم است.

آمرزش منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 7،10

7 _ اعلام امكان بخشيده شدن برخى از منافقان از سوى خداوند و وعده عذاب و كيفر حتمى براى برخى ديگر از آنان

إن نعف عن طائفة منكم نعذب طائفة

10 _ اعلام امكان بخشيده شدن برخى از منافقان از سوى خداوند ، به دليل مداومت نداشتن آنان بر ارتكاب جرايم

إن نعف عن طائفة منكم نعذب طائفة بأنهم كانوا مجرمين

از اينكه خداوند علت بخشيده نشدن عده اى از منافقان را، استمرار آنان بر جرم بيان كرده، استفاده مى شود كه بخشيده شدن گروه ديگر، به دليل مداومت نداشتن آنان بر ارتكاب جرايم است.

آمرزش منافقان پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 8

8 _ امكان عفو عناصر غير اصلى و خط گيرنده نفاق و غير قابل بخشش بودن جرم عناصر اصلى و خط دهنده *

إن نعف عن طائفة . .. نعذب طائفة ... بعضهم من بعض

{بعضهم من بعض} تحت تأثير بودن برخى از منافقان از برخى ديگر را افاده مى كند و نيز اين آيه تفسير آيه قبل مى باشد و علت عفو گروهى و كيفر گروهى ديگر را بيان مى نمايد.

آواره سازى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 1

1 - تداوم تعرض به زنان مسلمان ، از سوى منافقان ، باعث اجراى حكمى سخت درباره آنان و

آواره شدن شان همراه با لعن خدا مى شد .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً. ملعونين

{ملعونين} حال براى ضمير فاعلى {لايجاورون} است.

آواره سازى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 19

19 - در صورتى كه منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان ، در مدينه ، به كار هاى خلاف خود ادامه مى دادند ، چنان مورد قهر پيامبر ( ص ) قرار مى گرفتند كه مجبور به ترك مدينه مى شدند .

لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

{لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً} كنايه از آوارگى و در به درى است. لازم به ذكر است كه {قليلاً} صفت مفعول مطلق محذوف (جوار) است.

ابتلاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 77 - 2

2 _ ابتلاى قلب منافقان عهدشكن و بخيل به نفاقى مزمن ، كيفر خداوند براى آنان

فأعقبهم نفاقاً فى قلوبهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {أعقب} به {اللّه} در فراز پيشين بازگردد; يعنى، خداوند منافقان را در پى شكستن عهدشان با او و امتناع ورزيدن از پرداخت زكات، به نفاق مزمنى گرفتار كرد كه تا روز قيامت از آن رهايى نخواهند يافت.

اتحاد ظاهرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 11

11 - جبهه كفر و نفاق ، به ظاهر مجتمع و متحد ; اما در درون ، آكنده از تشتت و تفرقه

تحسبهم جميعًا و قلوبهم شتّى

اتحاد ظاهرى منافقان مدينه

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 13

13 - فروپاشى اتحاد منافقان و يهوديان ، پس از غزوه بنى نضير ، به رغم ظاهر متحد آنان *

تحسبهم جميعًا و قلوبهم شتّى

احتمال مى رود كه جملات آيه شريفه، حكايت از آينده داشته باشد; بدين معنا كه از تحولات پس از غزوه بنى نضير خبر مى دهد و از آن جمله در هم ريختن اتحاد ميان منافقان و يهود قبل از غزوه بنى نضير است.

اتحاد منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 22 - 9

9 - اخبار خداوند از سر و سِرّ منافقان با يهود بنى نضير ، نمودى از علم وى به غيب و شهود

ع_لم الغيب و الشه_دة

با توجه به اين كه بخش قابل توجهى از سوره درباره غزوه بنى نضير مى باشد، آيات پايانى مى تواند نظر به مطالب ياد شده، از جمله رابطه منافقان و يهود داشته باشد.

اتحاد منافقان مدينه با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 6

6 - منافقان مدينه ، در جبهه بندى سياسى ، در جبهه يهود بودند .

و القائلين لإخونهم

بنابراين احتمال كه مراد از {القائلين} يهود و مرجع ضمير در {إخوانهم} منافقان باشد، معلوم مى شود كه منافقان، در جبهه يهود و برادران سياسى آنان بودند.

اتكاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 29

29 _ اتكا و دلبستگى منافقان به حاميان و هواداران خود ، در مواضع كفرآميز و توطئه عليه اسلام

و مسلمانان

و ما لهم فى الأرض من ولىّ و لانصير

تهديد خداوند به اينكه منافقان، هيچ ياور و حاميى نخواهند داشت، نشانگر ذهنيت غلط آنان در اتكا به حاميان خويش است كه خداوند اين ذهنيت را مردود شمرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 5

5 - اهل كفر و نفاق ، تنها متكى بر موانع و استحكامات فيزيكى و مادى در جنگ و نبرد

لايق_تلونكم جميعًا إلاّ فى قرًى محصّنة أو من وراء جدر

در صورتى كه فاعل در {لايقاتلونكم. ..} كافران و منافقان باشند، به دست مى آيد كه اهل كفر و نفاق، هيچ انگيزه معنوى براى حركت هاى خود ندارند و تنها اطمينان از استحكامات مادى است كه به آنان جرئت مبارزه مى دهد.

اجابت دعاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 76 - 2

2 _ اجابت درخواست منافقان از سوى خداوند ، در زمينه اعطاى مال و ثروت به آنان

فلما ءاتيهم من فضله

اجازه خواهى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 18

18 - وحى ، نيات منافقان را در رخصت خواهى شان از پيامبر ( ص ) آشكار كرد .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم . .. و يستئذن ... إن يريدون إلاّ فرار

اجتناب از اذيت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 7

7 - پيامبر ( ص ) ، موظف به ترك اذيت و آزار منافقان و كافران بود

. *

و دَعْ أذيهم

برداشت بالا، بنابراين اساس است كه اضافه {أذى} به {هم} اضافه مصدر به فاعل اش باشد.

اجتناب از منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 9

9 _ اعراض و بى اعتنايى به مسلمانان توطئه گر و دو رو ، توصيه و فرمان خداوند به پيامبر خويش

و يقولون طاعة . .. فاعرض عنهم

اجتناب منافقان مدينه از دفاع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 3

3 - منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، در صورت حضور در داخل خانه هايشان و هجوم دشمن ، از آن دفاع نمى كردند .

يقولون إنّ بيوتنا عورة . .. و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

احتضار منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 13

13 _ حسرت منافقان براى از دست دادن اموال و فرزندان خويش به هنگام مرگ

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم . .. ليعذبهم ... و تزهق أنفسهم

{زهوق نفس} به معناى خروج جان بر اثر تأسف و حسرت است. (مفردات راغب).

احكام منافقان پس از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 1

1 _ نهى شدن پيامبر ( ص ) براى هميشه ، از نمازگزاردن بر جنازه منافقان و دعا كردن براى آنها بعد از جنگ تبوك

و لاتصل على أحد منهم مات أبداً

احكام منافقان قبل از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه

- 9 - 84 - 2

2 _ ممنوع نبودن پيامبر ( ص ) از نمازگزاردن بر جنازه منافقان و حضور يافتن بر قبر آنها ، تا قبل از جنگ تبوك

و لاتصل على أحد منهم مات

با توجه به سياق آيات، كه پس از جنگ تبوك نازل شده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

اختلاف افكنى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 1،6

1 _ اقدام منافقان به ساختن مسجدى براى هدف هاى زيانبار و كفرآميز و تفرقه افكن ميان مؤمنان

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين

6 _ ترويج كفر ، تفرقه افكنى و تجمع بخشيدن به دشمنان خدا و رسول ، مهمترين اهداف زيانبار منافقان از ساختن مسجد ضرار

مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين و إرصاداً

قيد {ضراراً} مى تواند هدف كلى و عام منافقان و {كفراً و تفريقاً . .. إرصاداً} بيانگر بارزترين نمودهاى آن هدف كلى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 13

13 _ منافقان ، زيان زننده به جامعه اسلامى ، مروج كفر ، تفرقه افكن ميان مؤمنان ، ظالم و دوزخى اند .

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً . .. و إرصاداً ... فانهار به فى نار جهنم

اختلاف باطنى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 11

11 - جبهه كفر و نفاق ، به ظاهر مجتمع و متحد ; اما در درون ، آكنده از تشتت و تفرقه

تحسبهم جميعًا و قلوبهم شتّى

اختلاف منافقان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 9

9 - جبهه كفر و نفاق ، درگير تعارضات سخت و دشوار ميان خويش

بأسهم بينهم شديد تحسبهم جميعًا و قلوبهم شتّى

برداشت بالا، بر پايه اين احتمال است كه ضماير {هم} به كافران و منافقان بازگردد.

اخلالگرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 8،9

8 _ تبليغات اخلالگرانه منافقان پس از نبرد احد

لو اطاعونا ما قتلوا

9 _ اشكال تراشى و اخلال گرى ، از ترفند هاى منافقان پس از روى نمودن مشكلات و سختى ها به جامعه ايمانى براى تحكيم موقعيّت خويش

لو اطاعونا ما قتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 61 - 8

8 _ تلاش پيگير منافقان در مقابله با پيامبر ( ص ) و بازداشتن مردم از مراجعه به او

رايت المنافقين يصدّون عنك صدوداً

فعل مضارع {يصدّون} دلالت بر استمرار دارد. قابل ذكر است كه در برداشت فوق {يصدّون} فعل متعدّى و مفعول آن {النّاس} گرفته شده است ; در اين صورت {يصدّون} به معنى {يمنعون} خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 1،5

1 _ فتنه انگيزى و كارشكنى هميشگى منافقان ، عليه پيامبر ( ص ) و اسلام در جبهه هاى نبرد

لقد ابتغوا الفتنة من قبل

5 _ منافقان ، تلاش تخريب گرانه خود را تا مرحله غلبه حق و پيروزى قطعى جبهه اسلام ، ادامه مى دهند .

لقد ابتغوا الفتنة . .. حتى جاء الحق و ظهر أمر اللّه

و هم كرهون

اخلالگرى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 9

9 _ اخلالگرى منافقان صدر اسلام ، در بسيج براى جنگ تبوك

لاتنفروا فى الحر

ادعاهاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 4،5

4 - منافقان ، خويشتن را مردمى اصلاح طلب مى شمرند .

قالوا إنما نحن مصلحون

5 - منافقان بر اثر بيمارىِ دل و انديشه ، فسادگرى هاى خويش را اصلاح طلبى قلمداد مى كنند .

فى قلوبهم مرض . .. قالوا إنما نحن مصلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 12 - 3

3 - منافقان ، مفسدانى مدعى اصلاح گرى

إنما نحن مصلحون. ألا إنهم هم المفسدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 2،3

2 _ داعيه اصلاح طلبى منافقان پيش از حاكميّت ، و فساد آنان پس از رسيدن به حكومت

و من الناس من يعجبك . .. و اذا تولى سعى فى الارض ليفسد فيها

3 _ داعيه اصلاح طلبى منافقان هنگام برخورد با پيامبر ( ص ) ، و تلاش آنان در جهت فساد پس از بازگشت از محضر او *

و من الناس من يعجبك . .. و اذا تولى سعى فى الأرض

بنابراينكه {اذا تولّى}، به معناى بازگشت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 10،11

10 _ ادعاى نيكوكارى ، مُدارا و صلح جويى ، توجيه نارواى منافقان در مورد مراجعه به حكم طاغوتى

يريدون ان

يتحاكموا الى الطّاغوت . .. ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

11 _ ادعاى نيكوكارى و صلح جويى از شگرد هاى منافقان

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 14

14 _ منافقان ، على رغم ادعاى ايمان ، در حال كفر مى ميرند .

و تزهق أنفسهم و هم كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 3

3 _ تظاهر به آمادگى براى جهاد و فداكارى ، پس از پايان يافتن دشوارى هاى نبرد ، خصلتى است منافقانه .

فإن رجعك اللّه إلى طائفة منهم فاستئذنوك للخروج

ادعاهاى منافقان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 47 - 1،2،3،5

1 - منافقان صدراسلام ، مدعى ايمان به خدا و رسول بودند .

و يقولون ءامنّا باللّه و بالرسول

به گفته مفسران، آيه شريفه و چند آيه بعد، درباره منافقان است و اين را موضوعات طرح شده در اين آيات و آهنگ و شأن نزول آنها، تأييد مى كند.

2 - منافقان صدراسلام ، مدعى اطاعت و فرمان برى از خدا و رسول بودند .

و يقولون ءامنّا باللّه و بالرسول و أطعنا

3 - اصرار و تأكيد منافقان صدراسلام ، بر صداقت خويش در ايمان به خدا و رسول و فرمان برى از ايشان

و يقولون ءامنّا باللّه و بالرسول و أطعنا

مدن فعل مضارع (يقولون) _ كه دال بر استمرار است _ و نيز تكرار {با} در {باللّه} و {بالرسول} و تصريح بر فرمان برى و اطاعت، همگى حاكى از اصرار و تأكيد فراوان

منافقان بر صحت ادعا خويش است.

5 - دسته اى از منافقان صدراسلام ، على رغم اظهارات أكيدشان مبنى بر فرمان برى ايمان داشتن به خدا و رسول او ، از ايشان روى برتافته و نافرمانى كردند .

و يقولون ءامنّا باللّه . .. ثمّ يتولّى فريق منهم من بعد ذلك

ادعاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 13

13 _ منافقان ، على رغم اظهار ايمان ، در حال كفر مى ميرند .

و تزهق أنفسهم و هم كفرون

اذيتهاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 1،3،17

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، مورد آزار و اذيت مستمر برخى از منافقان

و منهم الذين يؤذون النبى

{من} در {منهم} براى تبعيض و فعل مضارع {يؤذون} مفيد استمرار است ; يعنى، برخى از منافقان پيوسته پيامبر اكرم (ص) را مورد اذيت قرار داده و باعث رنجش خاطر آن حضرت مى شدند.

3 _ معرفى پيامبر ( ص ) ، به عنوان فردى ساده و خوش باور نمونه اى از اذيت هاى منافقان نسبت به آن حضرت

الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

{اُذُن} به كسى گفته مى شود كه به هر سخنى گوش فرا دهد و زود باور كند ; يعنى، ساده و خوش باور باشد. گفتنى است كه برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {يقولون هو أذن} براى بيان مورد و نمونه اى باشد كه منافقان، پيامبر(ص) را به آن متهم كرده و باعث رنجش خاطر آن حضرت مى شدند.

17 _ از رسول خدا ( ص )

روايت شده كه ضمن يك خطبه طولانى فرمود : { سمونى اذناً و زعموا انّى كذلك لكثرة ملازمته [ على ( ع ) ] اياى و اقبالى عليه حتى انزل اللّه عز و جل فى ذلك قرآناً { و مهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن . . . } ;

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 4،9

4 - كافران و منافقان ، پيامبر ( ص ) را مورد آزار و اذيت قرار مى دادند .

و دَعْ أذيهم

9 - توكل بر خداوند در مقابل آزار و اذيت هاى كافران و منافقان ، نقشى كارساز دارد .

و دَعْ أذيهم و توكّل على اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 57 - 5

5 - منافقان و كافران آزاردهنده رسول خدا ( ص ) ، مورد لعن خدايند .

و لاتطع الك_فرين و المن_فقين و دَعْ أذيهم . .. إنّ الذين يؤذون ... و رسوله لعنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 1،2

1 - نجوا هاى منافقان ، از حركت هاى آزاردهنده آنان عليه مسلمانان

ألم تر إلى الذين نهوا عن النجوى

مفسران برآنند كه اين بخش از آيات، مربوط به منافقان و يكى از حركات موذيانه آنان عليه مسلمانان (نجوا و درگوشى سخن گفتن) است.

2 - منافقان ، از نجوا هاى آزاردهنده شان نهى و از آنان خواسته شده بود تا از آن كار زشت دست بكشيد .

ألم تر إلى الذين نهوا عن النجوى

اذيتهاى منافقان به زنان مؤمن

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 1،4

1 - تداوم تعرض به زنان مسلمان ، از سوى منافقان ، باعث اجراى حكمى سخت درباره آنان و آواره شدن شان همراه با لعن خدا مى شد .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً. ملعونين

{ملعونين} حال براى ضمير فاعلى {لايجاورون} است.

4 - منافقان آزاردهنده زنان مسلمان ، در صورت تداوم كردار زشت خود ، مهدورالدم بوده و در هر كجا كه يافته شوند ، بايد به قتل برسند .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم ... أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا تقتيلاً

{ثقف} (مصدر {ثقفوا}) به معناى {مهارت در درك و انجام دادن كار} است (مفردات راغب). در آيه، اين واژه به معناى {به دست آوردن و دستيازى} استعمال شده است.

اذيتهاى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 3

3 - اذيت و آزار زبانى مسلمانان ، در غزوه احزاب ، از سوى منافقان ، ناشى از اين بود كه مى پنداشتند احزاب متّحد ، نرفته اند و در اطراف مدينه خواهند ماند .

سلقوكم بألسنة حداد . .. يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

بنابراين احتمال كه {يحسبون. ..} حال براى ضمير فاعلى {سلقوا} باشد، نكته ياد شده فهميده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 1،2

1 - هشدار شديد خداوند ، به منافقان مدينه ، براى پرهيز از آزار و اذيت زنان مسلمان

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم

مفعول فعل {ينته} ذكر نشده

و به قرينه آيه پيش; مى تواند آزار و اذيتى باشد كه درباره زنان مسلمان روا داشته مى شد. لازم به ذكر است كه مصدر ثلاثى {نغرينّ}، {غراء} است و {غرى به} در لغت به معناى {الصاق و چسباندن} است (مفردات راغب). اين واژه در آيه، كنايه از تسلط همه جانبه و سخت و گريزناپذير است.

2 - منافقان ، در مدينه ، فعال بودند و زنان مسلمان را مورد تعرض و مزاحمت قرار مى دادند .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك

ارتداد منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 4

4 _ منافقان صدر اسلام ، گروهى بودند كه در آغاز به اسلام ايمان آوردند ولى بعداً به كفر گرويده و مرتد شدند .

لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 3 - 3

3 - منافقان صدراسلام ، عناصرى مرتد بودند ( ابتدا ايمان آوردند و سپس كفر ورزيدند ) .

ذلك بأنّهم ءامنوا ثمّ كفروا

ارتداد منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 1

1 - در صورت ورود احزاب متّحد از نواحى و اطراف به خانه هاى منافقان در مدينه و درخواست اظهار شرك ، آنان ، با ايشان همسويى مى كردند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ما تلبّثوا بها إلاّ يسيرًا

نايب فاعل فعل {دخلت} مى تواند {بيوت} و مى تواند {يثرب} باشد. برداشت ياد شده، براساس احتمال نخست است. لازم به ذكر است

كه {اقطار} جمع {قطر} است كه به معناى جانب است (مفردات راغب). مراد از {الفتنة} به قرينه مقام، شرك است.

ارزشگذارى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 6

6 _ سرزنش شدن منافقان به خاطر ترك حمايت از پيكارگران احد ، على رغم ادعاى برادرى با آنان

الّذين قالوا لاخوانهم وقعدوا

جمله {وقعدوا} حاليّه است و اشاره دارد به اينكه منافقان با وجود ادعاى برادرى با مسلمانان از شركت در جنگ و حمايت آنان سر باز زدند. گفتنى است كه {لاخوانهم} در برداشت فوق به معناى برادران دينى گرفته شده است.

ازدياد بيمارى قلب منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 10 - 2

2 - خداوند ، افزايش دهنده بيمارى در دل و جان منافقان

فزادهم اللّه مرضاً

ازدياد پليدى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 125 - 1

1 _ افزايش پليدى منافقان بيماردل ، پس از نزول آيه هاى قرآن و شنيدن آن

و إذا ما أنزلت سورة . .. و أما الذين فى قلوبهم مرض فزادتهم رجساً إلى رجسهم

ازدياد سرگردانى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 4،5

4 - طغيانگرى و سرگردانى اهل نفاق ، همچنان رو به افزايش و فزونى است .

و يمدّهم فى طغينهم يعمهون

{مَدّ} (مصدر {يَمُدّ}) به معناى افزودن و نيز به معناى مهلت دادن، آمده است. برداشت فوق با توجه به معناى اول، استفاده شده است.

5 - افزايش تحيّر و طغيان اهل نفاق ،

كيفرى است از جانب خدا براى آنان

يمدّهم فى طغينهم يعمهون

ازدياد طغيان منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 4،5

4 - طغيانگرى و سرگردانى اهل نفاق ، همچنان رو به افزايش و فزونى است .

و يمدّهم فى طغينهم يعمهون

{مَدّ} (مصدر {يَمُدّ}) به معناى افزودن و نيز به معناى مهلت دادن، آمده است. برداشت فوق با توجه به معناى اول، استفاده شده است.

5 - افزايش تحيّر و طغيان اهل نفاق ، كيفرى است از جانب خدا براى آنان

يمدّهم فى طغينهم يعمهون

استغفار براى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 1

1 _ اعلام قطعيت عذاب الهى براى منافقان استهزاگر و عدم تأثير استغفار مكرر ( هفتاد بار ) پيامبر ( ص ) براى آنان

و لهم عذاب أليم. استغفر لهم أو لاتستغفر لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 3

3 - پيامبراكرم ( ص ) در صورت توبه كردن منافقان ، براى آنان از پيشگاه خداوند درخواست مغفرت مى نمود .

و إذا قيل لهم تعالوا يستغفر لكم رسول اللّه

{يستغفر لكم. ..} جواب براى شرط مقدر است; يعنى، {إن تتعالوا يستغفر لكم رسول اللّه}، (اگر از خطاهاى گذشته خود توبه كنيد، رسول خدا براى شما طلب مغفرت خواهد كرد).

استكبار منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 9

9 - استكبار و خودبرتربينى ، از خصلت هاى عناصر نفاق پيشه

و هم مستكبرون

استمداد از منافقان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 4

4 _ جواز دوستى و يارى خواستن از منافقان و كافران پناهنده ، به همپيمانان مسلمانان *

و لا تتخذوا منهم وليّاً و لا نصيرا. الّا الّذين يصلون الى قوم بينكم و بينهم ميثا

در برداشت فوق احتمال داده شده كه {الّا الّذين يصلون . .. } استثنا از حكمى است كه در جمله {و لا تتخذوا منهم وليّاً و لا نصيرا} بيان شده است.

استمهال منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 13 - 8،10

8 - مهلت خواهى منافقان از مؤمنان در قيامت ، براى برگرفتن مقدارى از نور ايشان

يوم يقول المن_فقون . .. انظرونا نقتبس من نوركم

ماده {نظر} هرگاه بدون واسطه متعدى شود، به معناى انتظار كشيدن و مهلت دادن خواهد بود. بنابراين {انظرونا}; يعنى، انتظار ما را بكشيد و ما را مهلت دهيد. {قبس} (مبدأ اشتقاق {نقتبس}) به شعله اى از يك آتش گفته مى شود. بنابراين {نقتبس من نوركم}; يعنى، تا شعله اى از نور شما برگيريم.

10 - پاسخ استهزاآميز فرشتگان به منافقان در قيامت ، در قبال مهلت خواهى آنان از مؤمنان براى كسب نور

يوم يقول المن_فقون . .. نقتبس من نوركم قيل ارجعوا وراءكم فالتمسوا نورًا

امر در {ارجعوا ورائكم} امر تهكمى و استهزايى است; زيرا در پشت سر منافقان نورى وجود ندارد تا آنان برگردند و از آن برگيرند. گفتنى است كه در اين كه گوينده {ارجعوا ورائكم} كيست، چند ديدگاه وجود دارد. آنچه در برداشت بالا آمده، منطبق با يكى از آنها است.

استهزاگرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 69 - 10

10 _ بذله گويى منافقان و كافران و استهزاى آنان به ارزش هاى الهى ، كار مستمرشان در طول تاريخ

كالذين من قبلكم . .. و خضتم كالذى خاضوا

در {آيه 56} از قول منافقان نقل شده است: {إنما كنا نخوض و نلعب}; خداوند در اين آيه مى فرمايد {خضتم كالذى خاضوا} ; يعنى، روش شما در پيشينيان شما نيز وجود داشته است.

استهزاهاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 9

9 _ منافقان استهزاكننده خدا ، پيامبر ( ص ) و آيات الهى ، مورد استهزاى خداوند

قل أباللّه و ءايته و رسوله كنتم تستهزءون . .. وعد اللّه المنفقين ... نار جهنم خل

به كار رفتن كلمه {وعد} به جاى وعيد و نيز تعبير {هى حسبهم} افاده نوعى استهزا دارد كه مى تواند پاسخ مناسبى به استهزاى منافقان نسبت به خدا و . .. باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 5،6،7،8،11

5 _ تمسخر و ريشخند منافقان صدر اسلام نسبت به مؤمنان ايثارگر تهيدست

و الذين لايجدون إلا جهدهم فيسخرون منهم

6 _ منافقان ، خود بخيلند و انفاق ديگران را هم به استهزا مى گيرند .

فلما ءاتيهم من فضله بخلوا به . .. الذين يلمزون المطوّعين من المؤمنين

7 _ طعنه زدن به مؤمنان انفاقگر و استهزاى آنان ، از خصلت منافقان است .

الذين يلمزون المطوّعين

8 _ استهزاى الهى نسبت به منافقانى كه مؤمنان انفاقگر و ايثار كننده را طعن زده و استهزا مى كردند .

سخر اللّه منهم

11

_ حمايت و دلجويى خداوند از مؤمنان انفاق كننده و ايثارگر ، در برابر تمسخر منافقان

سخر اللّه منهم و لهم عذاب أليم

استهزاهاى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 1

1 _ طعن و خرده گيرى منافقان صدر اسلام ، از مؤمنانى كه از سر ميل و رغبت و بيش از مقدار واجب ، انفاق مى كردند .

الذين يلمزون المطوّعين من المؤمنين . .. فيسخرون منهم

{لمز} (مصدر يلمزون) به معناى عيب جويى، خرده گيرى و طعن است و {سخرة} و {سخرية} (مصدر يسخرون) به معناى استهزا و ريشخند مى باشد.

استهزاهاى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 63 - 5

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، با طرح پرسش هايى از امور غيبى ، مانند { زمان وقوع قيامت } ، در صدد استهزاى پيامبر ( ص ) بودند .

لئن لم ينته المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض . .. يسئلك الناس عن الساعة

بنابراين كه {ال} در {الناس} عهد ذكرى باشد و به منافقان و بيماردلان در آيه شصت برگردد، نكته بالا، قابل استفاده است.

استهزاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 14 - 6

6 - استهزاى مسلمانان و به تمسخر گرفتن جامعه ايمانى ، هدف منافقان در تظاهر به اسلام

قالوا ءامنا . .. إنما نحن مستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 1،2،8

1 - خداوند با خوار و حقير ساختن منافقان ، آنان

را به استهزا خواهد گرفت .

اللّه يستهزئ بهم

{استهزاء} به معناى تمسخر كردن، است و هدف از آن خوار ساختن و حقير كردن كسى است كه مورد استهزا قرار مى گيرد.

2 - استهزاى منافقان از سوى خدا ، كيفر تمسخر آنان نسبت به اسلام و جامعه ايمانى است .

إنما نحن مستهزءون. اللّه يستهزئ

آيه مورد بحث، بيانگر سزا و كيفر منافقان استهزا كننده است.

8 - مهلت دادن به منافقان در طغيانگرى و سرگردانى ، استهزاى خداوند نسبت به ايشان است .

اللّه يستهزئ بهم و يمدّهم فى طغينهم يعمهون

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه: جمله {يمدّهم . ..} تفسير وبيان جمله {اللّه يستهزئ بهم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 17 - 10

10 _ ر ها كردن منافقان در ظلمت و گمراهى پس از روشنايى گذرا ، استهزاى خداوند نسبت به آنهاست .

اللّه يستهزئ بهم . .. فلمّا أضاءت ما حوله ذهب اللّه بنورهم

جمله {فلمّا أضاءت ما حوله . ..} مى تواند توضيحى در قالب مثل براى {اللّه يستهزئ بهم و يمدّهم ...} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 138 - 3

3 _ منافقان ، مورد تمسخر و استهزاى خدايند .

بشر المنفقين بانّ لهم عذاباً أليماً

هدف از به كاربردن بشارت در خبر دادن از عذاب، استهزاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 9

9 _ استهزاى منافقان نسبت به اسلام و پيامبر ( ص )

يحذر المنفقون . .. قل استهزءوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7

- توبه - 9 - 68 - 9

9 _ منافقان استهزاكننده خدا ، پيامبر ( ص ) و آيات الهى ، مورد استهزاى خداوند

قل أباللّه و ءايته و رسوله كنتم تستهزءون . .. وعد اللّه المنفقين ... نار جهنم خل

به كار رفتن كلمه {وعد} به جاى وعيد و نيز تعبير {هى حسبهم} افاده نوعى استهزا دارد كه مى تواند پاسخ مناسبى به استهزاى منافقان نسبت به خدا و . .. باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 8

8 _ استهزاى الهى نسبت به منافقانى كه مؤمنان انفاقگر و ايثار كننده را طعن زده و استهزا مى كردند .

سخر اللّه منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 124 - 1

1 _ برخورد استهزاآميز منافقان در برابر آيات الهى قرآن ، به هنگام نزول سوره اى از آن

و إذا ما أنزلت سورة فمنهم من يقول أيّكم زادته هذه إيمناً

ضمير {منهم} به منافقان برمى گردد و استفهام در {أيكم زادته . .. } استفهام انكارى است، انكار تأثيرگذارى قرآن، بيانگر تحقير آيات الهى و به استهزا گرفتن آن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 13 - 10

10 - پاسخ استهزاآميز فرشتگان به منافقان در قيامت ، در قبال مهلت خواهى آنان از مؤمنان براى كسب نور

يوم يقول المن_فقون . .. نقتبس من نوركم قيل ارجعوا وراءكم فالتمسوا نورًا

امر در {ارجعوا ورائكم} امر تهكمى و استهزايى است; زيرا در پشت سر منافقان نورى وجود ندارد تا آنان برگردند و از آن

برگيرند. گفتنى است كه در اين كه گوينده {ارجعوا ورائكم} كيست، چند ديدگاه وجود دارد. آنچه در برداشت بالا آمده، منطبق با يكى از آنها است.

استيذان منافقان از محمد (ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 1

1 _ اذن طلبى برخى منافقان براى نرفتن به جنگ تبوك ، به بهانه گرفتار شدن به فتنه و گناه

و منهم من يقول ائذن لى و لاتفتنى

در شأن نزول آيه آورده اند كه: يكى از منافقان به پيامبر اكرم (ص) گفت: {يا رسول اللّه ائذن لى و لاتفتنى ببنات الأصغر فإنى أخاف أن أفتتن بهن}; يعنى، اى رسول خدا! به من اذن بده تا در جنگ شركت نكنم . .. چون، مى ترسم مفتون دختركان رومى گردم و به گناه بيفتم. (مجمع البيان، ذيل آيه)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 1

1 _ خبر دادن خداوند از امكان اجازه خواستن منافقان متخلف از جنگ ، براى شركت جستن در جنگ هاى آينده

فإن رجعك اللّه إلى طائفة منهم فاستئذنوك للخروج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 5

5 _ رخصت خواستن منافقان توانگر از پيامبر ( ص ) براى شركت نكردن در جنگ ، به مجرد فرمان الهى به جهاد

أن ءامنوا باللّه و جهدوا مع رسوله استئذنك

اسرار منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 1

1 _ خداوند ، آگاه به اسرار درونى منافقان

اولئك الّذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم

اسلام ستيزى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 7

7 _ آسيب رساندن به جامعه اسلامى ، در رأس آرمان ها و اهداف منافقان و كافران

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً

برداشت فوق با توجه به اين است كه در رأس همه اهداف {ضراراً} مطرح شده است.

اسلام ستيزى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 2

2 _ همگونى زنان و مردان منافق صدر اسلام ، در مواضع ضد اسلامى و برخورد با مسلمانان

المنفقون و المنفقت بعضهم من بعض يأمرون بالمنكر

اسلام منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 104 - 15

15 - { عن جميل قال كان الطيار يقول لى . . . فدخلت انا و هو على ابى عبداللّه ( ع ) فقال الطيار : جعلت فداك أرأيت ما ندب اللّه عز و جل إليه المؤمنين من قوله { يا أيها الذين آمنوا } اَدَخل فى ذلك المنافقون معهم ؟ قال : نعم و الضلّال و كل من أقر بالدعوة الظاهرة . . . ;

جميل مى گويد: من و طيار وارد بر امام صادق (ع) شديم، طيار به آن حضرت عرض نمود: فدايت شوم، آيا منافقين مشمول خطاب {يا أيها الذين آمنوا} هستند؟ امام فرمود: بله، حتى گمراهان و هر كس دعوت آشكار اسلام را پذيرفته، داخل اين آيه مى شود . ..}.

اسلام منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 4

4 _

منافقان صدر اسلام ، گروهى بودند كه در آغاز به اسلام ايمان آوردند ولى بعداً به كفر گرويده و مرتد شدند .

لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمنكم

اصرار منافقان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 47 - 3

3 - اصرار و تأكيد منافقان صدراسلام ، بر صداقت خويش در ايمان به خدا و رسول و فرمان برى از ايشان

و يقولون ءامنّا باللّه و بالرسول و أطعنا

مدن فعل مضارع (يقولون) _ كه دال بر استمرار است _ و نيز تكرار {با} در {باللّه} و {بالرسول} و تصريح بر فرمان برى و اطاعت، همگى حاكى از اصرار و تأكيد فراوان منافقان بر صحت ادعا خويش است.

اصلاح ناپذيرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 9

9 - فسادگرى و اصلاح ناپذيرى منافقان ، موجب گرفتار آمدن آنان به عذابى دردناك خواهد شد .

و لهم عذاب اليم بما كانوا . .. إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {إذا قيل} عطف بر {يكذبون} در آيه قبل باشد. بر اين مبنا، مفاد جمله {إذا قيل ...} نيز همانند {يكذبون} بيانگر سبب گرفتارى منافقان به عذاب اليم است.

اضرار منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 13

13 _ منافقان ، زيان زننده به جامعه اسلامى ، مروج كفر ، تفرقه افكن ميان مؤمنان ، ظالم و دوزخى اند .

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً . .. و إرصاداً ... فانهار به فى نار جهنم

اضطراب

منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 45 - 3

3 _ متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) ، گروهى بى ايمان ، سرگردان و گرفتار ترديد و اضطراب بودند .

و ارتابت قلوبهم فهم فى ريبهم يترددون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 7

7 _ منافقان ، گرفتار بيم و اضطراب درونى

و لكنهم قوم يفرقون

{فَرَق} (مصدر يفرقون) به معناى ترس و اضطراب شديد است ; يعنى، منافقان در ترس و اضطراب سختى به سر مى برند، گفتنى است كه آيه بعد، بيان تفصيلى همين جمله است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 6

6 _ رنج و اضطراب منافقان در جامعه اسلامى ، با وجود داشتن مال و فرزند بسيار ، نمودى از عذاب دنيوى آنان *

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم إنما يريد اللّه ليعذبهم بها فى الحيوة الدنيا . .. ل

برداشت فوق بدين احتمال است كه بيان زندگى دشوار منافقان، نمودى از عذاب دنيوى آنان باشد كه در آيات قبل ذكر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 11

11- انسانِ منافق و سست ايمان ، ناتوان از پنهان داشتن هميشگى تزلزل درونى خويش

ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت

از اين كه انسانِ بيماردل سست ايمان، از آيات جهاد به وحشت مى افتد و اين نگرانى در سيمايش ظاهر مى شود، مطلب بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19

- منافقون - 63 - 4 - 8

8 - منافقان ، همواره در وحشت و اضطراب اند .

يحسبون كلّ صيحة عليهم

اضطراب منافقان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 19

19 - منافقان ، پيشگامان تزلزل و اضطراب و فرار از غزوه احزاب بودند .

هنالك ابتلى . .. و زلزلوا زلزالاً ... و إذ يقول المن_فقون ...إنّ بيوتنا عورة ...

اطلاع رسانى غلط منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 2،3

2 _ تلاش منافقان در جهت وارونه جلوه دادن امور ، براى پيامبر ( ص )

و قلبوا لك الأمور

3 _ ضرورت هشيارى رهبران جامعه اسلامى ، در برابر ترفند ها و فتنه انگيزى هاى منافقان ( وارونه جلوه دادن امور و . . . )

و قلبوا لك الأمور

اظهار عجز منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 1،2

1 _ عتاب محبت آميز خدا به پيامبر ( ص ) در پى اجازه دادن آن حضرت به برخى از مسلمانان ( منافقان ) براى شركت نكردن در جنگ تبوك ، به مجرد اظهار ناتوانى آنان

عفا اللّه عنك لم أذنت لهم

2 _ اجازه گرفتن بهانه جويان ( منافقان ) از پيامبر ( ص ) ، براى شركت نكردن در جنگ تبوك با اظهار دروغين عجز و ناتوانى خود

لم أذنت لهم حتى يتبين لك

مقصود از {اذن} در آيه فوق _ به قرينه آيه قبل (لو استطعنا . ..) و شأن نزولها _ اذن دادن به كسانى

است كه از شركت در جهاد، خود را معذور مى دانستند.

اعتراض به منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 2

2 - اعمال ناپسند و مفسدانه منافقان عصرِ بعثت ، مورد اعتراض مسلمانان آن عصر

و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

اعتراض منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 7

7 _ اعتراض و انتقاد منافقان از شركت جستن مسلمانان در پيكار احد

لو اطاعونا ما قتلوا

اعراض از منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 16

16 _ لزوم دورى جستن از منافقين مخالفت كننده با حكم خدا و رسول ( ص ) ، به دليل نگون بختى و گرفتارى ايشان به عذاب الهى

و اذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول . .. فاعرض عنهم

امام كاظم (ع) در بيان علت لزوم اعراض از منافقان فرمود: فقد سبقت عليهم كلمة الشّقاء و سبق لهم العذاب . .. .

_______________________________

كافى، ج 8، ص 184، ح 211 ; تفسير برهان، ج 1، ص 387، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 509، ح 368 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 255، ح 183.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 88 - 8

8 _ طرد و اضلال منافقان از سوى خدا ، دليل لزوم طرد آنان از سوى تمامى مؤمنان است .

فما لكم فى المنافقين فئتين و اللّه اركسهم بما كسبوا

جمله {و اللّه اركسهم بما كسبوا}، حاليه است ;

يعنى در حالى كه خداوند آنها را وارونه و طرد كرده، چرا از آنان طرفدارى مى كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 6

6 - پيامبر ( ص ) در انجام رسالت الهى خويش ، نبايد به سخنان و موضع گيرى هاى كافران و منافقان اعتنا كند .

ي_أيّها النبىّ إنّا أرسلن_ك ش_هدًا و مبشّرًا . .. و لاتطع الك_فرين و المن_فقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 11

11 - اعتماد نكردن به منافقان و برحذر بودن از آنان ، توصيه الهى به مؤمنان

فاحذرهم

چنان كه قبلاً گذشت، خطاب در {رأيت} و {تسمع} اختصاص به فردى خاص ندارد; بلكه شامل هر بيننده و شنونده اى مى شود. خطاب در {احذرهم} نيز چنين است.

اعراض منافقان از ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 6

6 - منافقان ، با متهم ساختن اهل ايمان به بى خردى ، دعوت به ايمان را پذيرا نبودند .

قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

اعراض منافقان از صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 76 - 7

7 _ بخل ورزى منافقان صدر اسلام از پرداخت صدقات ، روى گردانى از تعهد و اعراض از قرار گرفتن در صف صالحان بود .

و منهم من عهد اللّه . ... و تولوا و هم معرضون

اعطاى مال به منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 76 - 2

2 _ اجابت درخواست

منافقان از سوى خداوند ، در زمينه اعطاى مال و ثروت به آنان

فلما ءاتيهم من فضله

اعلان بى لياقتى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 7

7 _ اعلان عدم صلاحيت منافقان براى همراه شدن با پيامبر ( ص ) جهت مقابله با دشمنان دين

فقل لن تخرجوا معى أبداً و لن تقتلوا معى عدواً

اغواپذيرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 3

3- تسلط شيطان بر روح منافقان ، معلول گرايش آنان به كافران و اظهار همدلى با ايشان

الشيط_ن سوّل لهم . .. ذلك بأنّهم قالوا... سنطيعكم

{ذلك} مى تواند اشاره به تسلّط شيطان باشد كه از آيه قبل (الشيطان سوّل لهم) استفاده مى شود و تعبير {بأنّهم. ..} در مقام تعليل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 20

20 - افتادن در دام فريب شيطان ، عامل بدبختى منافقان در آخرت

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. و غرّكم باللّه الغرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 19 - 1

1 - منافقان ، تحت اختيار شيطان و مقهور اراده او

استحوذ عليهم الشيط_ن

{استحواذ} به معناى چيره شدن است. ضمير {عليهم}، در آيه شريفه، مربوط به اهل نفاق است; يعنى، شيطان بر آنان مستولى شده است.

اغواگرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 119 - 23

23 _ كافران كينه توز و منافقان حيله گر شايسته نابودى

قل موتوا بغيظكم انّ اللّه

عليم بذات الصدور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 1

1 - منافقان ، ايفاگران نقش شيطان در تزوير و وسوسه گرى

كمثل الشيط_ن

با توجه به اين كه در آيات پيشين منافقان به عنوان وعده دهندگان به يهود و متخلفان از وعده خويش معرفى شده اند; اين تمثيل متوجه آنان است.

اغواگرى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 2

2 - نقش منافقان مدينه ، در وسوسه گرى و تحريك يهود بنى نضير عليه اسلام

ألم تر إلى الذين نافقوا يقولون لإخونهم . .. كمثل الشيط_ن إذ قال للإنس_ن

افساد منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 1،2،3،5،7،9

1 - منافقان ، عناصرى فسادگر و تباه كننده جامعه

و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

كلمه {فى الأرض} نشانگر اين است كه فسادگرى منافقان محدود به خود و اطرافيانشان نبوده، بلكه فسادى است فراگير و سرايت كننده به جامعه اى كه در آن به سر مى برند.

2 - اعمال ناپسند و مفسدانه منافقان عصرِ بعثت ، مورد اعتراض مسلمانان آن عصر

و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

3 - منافقان فسادپيشه ، حتى كمترين فسادگرى را درباره خويش ، پذيرا نيستند .

قالوا إنّما نحن مصلحون

كلمه {إنما} دلالت بر حصر دارد و حصر در جمله مذكور به اصطلاح {حصر موصوف در صفت} است. بنابراين جمله {إنما نحن مصلحون}; يعنى: از ما جز كارهاى صواب سر نمى زند و همه كارهاى ما موجب اصلاح جامعه است.

5 - منافقان بر اثر بيمارىِ دل و

انديشه ، فسادگرى هاى خويش را اصلاح طلبى قلمداد مى كنند .

فى قلوبهم مرض . .. قالوا إنما نحن مصلحون

7 - فسادگرى و نصيحت ناپذيرى منافقان ، برخاسته از بيمار دلى آنان است .

فى قلوبهم مرض . .. و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

9 - فسادگرى و اصلاح ناپذيرى منافقان ، موجب گرفتار آمدن آنان به عذابى دردناك خواهد شد .

و لهم عذاب اليم بما كانوا . .. إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {إذا قيل} عطف بر {يكذبون} در آيه قبل باشد. بر اين مبنا، مفاد جمله {إذا قيل ...} نيز همانند {يكذبون} بيانگر سبب گرفتارى منافقان به عذاب اليم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 12 - 1،2،3،4،5،6،7

1 - منافقان ، مردمى فسادپيشه و تبهكارند .

ألا إنهم هم المفسدون

2 - منافقان ، سرچشمه و منشأ فساد ها و تبهكارى ها در جوامع دينى هستند .

ألا إنهم هم المفسدون

در آياتى از قرآن غير منافقان نيز فسادگر خوانده شده اند بنابراين حصر در جمله {ألا إنهم . ..}(تنها منافقان فسادگرند) حصر ادعايى است و اشاره به اين معنا دارد كه: فسادگرى غير منافقان در قياس با منافقان چيزى به حساب نمى آيد; و يا اينكه فساد ديگران نيز به گونه اى به نفاق و منافقان باز مى گردد.

3 - منافقان ، مفسدانى مدعى اصلاح گرى

إنما نحن مصلحون. ألا إنهم هم المفسدون

4 - منافقان ، بى خبر از فسادپيشگى و تبهكارى خويش

و لكن لايشعرون

5 - بيماردلى منافقان ، مانع از درك فسادگرى خويش

فى قلوبهم مرض . .. ألا إنهم هم

المفسدون و لكن لايشعرون

6 - اهل ايمان ، بايد منافقان را همواره مفسده گر و تبهكار بدانند .

ألا إنهم هم المفسدون

بيان فسادگرى منافقان با جمله اسميه مقرون به حرف تنبيه (ألا = آگاه باشيد) و نيز حرف تأكيد (إنّ)، گوياى اين است كه منافقان با دروغ پردازيها مسلمانهايى را به اين پندار رسانده بودند كه ايشان مردمى اصلاح طلب هستند. بنابراين مى توان گفت از اهداف جمله {ألا} اين است كه: مسلمانان هرگز در مفسده گر بودنِ منافقان، ترديد نكنند.

7 - لزوم هوشيارى مؤمنان در برابر فسادگرى ها و تبهكارى هاى منافقان

ألا إنهم هم المفسدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 11

11 _ منافقان ، سرسخت ترين دشمن مسلمانان و اصلاح جامعه

و من الناس . .. و هو اَلَدُّ الخصام

{الخصام}، جمع خَصْم، به معناى دشمن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 1،2،3

1 _ تلاش منافقان براى فساد در زمين و نابودى حرث و نسل ، در صورت به حكومت رسيدن

و اذا تولّى سعى فى الأرض . .. الحرث و النسل

بنابراينكه {تولّى}، به معناى حكومت باشد.

2 _ داعيه اصلاح طلبى منافقان پيش از حاكميّت ، و فساد آنان پس از رسيدن به حكومت

و من الناس من يعجبك . .. و اذا تولى سعى فى الارض ليفسد فيها

3 _ داعيه اصلاح طلبى منافقان هنگام برخورد با پيامبر ( ص ) ، و تلاش آنان در جهت فساد پس از بازگشت از محضر او *

و من الناس من يعجبك . .. و اذا تولى سعى فى الأرض

بنابراينكه

{اذا تولّى}، به معناى بازگشت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 1

1 _ متخلفان جنگ تبوك ( منافقان ) ، در صورت شركت در آن ، جز فساد و تباهى به بار نمى آوردند .

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا

{خبال} به معناى فساد و تباهى است; يعنى، اگر منافقان براى جنگ بيرون مى آمدند براى شما چيزى جز فساد و تباهى نمى افزودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 7

7- اخبار خداوند از فسادگرى و خويشاوندكشىِ عناصر سست ايمان منافق ، درصورت رسيدن به حكومت

فهل عسيتم إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض و تقطّعوا أرحامكم

برداشت بالا بنابر اين نكته است كه {تولّيتم} از ماده {ولايت} و به معناى بر عهده گرفتن حاكميت باشد و مخاطب آن بيماردلانى باشند كه به دليل سست ايمانى به هنگام فرمان جهاد، به وحشت افتاده و از آن طفره مى روند.

افساد منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 19

19 - در صورتى كه منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان ، در مدينه ، به كار هاى خلاف خود ادامه مى دادند ، چنان مورد قهر پيامبر ( ص ) قرار مى گرفتند كه مجبور به ترك مدينه مى شدند .

لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

{لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً} كنايه از آوارگى و در به درى است. لازم به ذكر است كه {قليلاً} صفت مفعول مطلق محذوف (جوار) است.

افشاى توطئه منافقان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 13

13- هشدار خداوند ، به افشاى اسرار توطئه هاى پنهان منافقان

و اللّه يعلم إسرارهم

تذكّر به علم خداوند، در حقيقت هشدارى است به منافقان تا گمان نكنند اسرارشان هميشه مخفى خواهد ماند.

افشاى توطئه منافقان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 7،8

7 - خداوند ، توطئه بدخواهان و منافقان عليه پيامبر ( ص ) ( ماجراى افك ) را افشا كرد .

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم لاتحسبوه شرًّا لكم بل هو خير لكم

8 - توطئه { افك } ، در نهايت با افشا شدن نيت و انگيزه بدخواهان و برملا شدن چهره كريه آنان ، به نفع مسلمانان به پايان رسيد .

إنّ الذين جاءو بالإفك . .. لاتحسبوه شرًّا لكم بل هو خير لكم

افشاى راز منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 1،4،8،11

1 _ بيم و نگرانى منافقان صدر اسلام ، از افشاى اسرارشان توسط وحى

يحذر المنفقون أن تنزل عليهم سورة تنبئهم بما فى قلوبهم

4 _ فاش شدن نيات قلبى منافقان ، توسط وحى و قرآن *

يحذر المنفقون أن تنزل عليهم سورة تنبئهم بما فى قلوبهم

بيم منافقان، مى تواند نشانگر افشاگريهاى پيشين قرآن درباره آنان باشد.

8 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور موضع گيرى در برابر منافقان و تهديد ايشان به افشاى اسرارشان

يحذر المنفقون . .. قل استهزءوا إن اللّه مخرج ما تحذرون

11 _ تأكيد خداوند بر افشاى حتمى اسرار خائنانه منافقان ، على رغم خواست و تمايل آنان به

كتمان آن

يحذر المنفقون . .. إن اللّه مخرج ما تحذرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 4،8

4 _ خداوند از توجيه گرى هاى آينده منافقان نسبت به عملكرد خائنانه شان پرده برداشت .

و لئن سألتهم ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب

8 _ بى شرمى منافقان و اصرار آنان بر دروغ پردازى و تزوير ، حتى پس از افشاى اسرار درونى و توطئه هاى آنان

و لئن سألتهم ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب قل أباللّه و ءايته و رسوله كنتم تستهزءو

جمله {قل أباللّه . .. } مى تواند رد ادعاى منافقان در مورد {نخوض و نلعب} باشد ; يعنى، آنان هنوز هم با اين سخنان در مقام تزويرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 1

1 _ عذرخواهى منافقان صدر اسلام از عملكرد ناشايست خود ، پس از افشاى اسرار خائنانه شان

لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 78 - 6

6 _ هشدار خداوند به منافقان ، در رابطه با امكان افشاى اسرار و سخنان پنهانى آنان

ألم يعلموا أن اللّه يعلم

در توضيح اين برداشت مى توان گفت كه: تذكر خداوند به علم خويش بر اسرار و سخنان پنهانى منافقان، هشدارى است به امكان افشاى آنها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 18

18 _ تهديد متخلفان از جنگ و منافقان ، به رسوايى و افشاى اسرارشان در آخرت از سوى خداوند

فينبئكم بما كنتم تعملون

افشاى

روابط منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 4

4 - افشاگرى خداوند ، درباره عناصر نفاق پيشه و مرتبط با دشمن ( يهود بنى نضير )

ألم تر إلى الذين نافقوا يقولون لإخونهم الذين كفروا

افشاى كينه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 29 - 1

1_ هشدار الهى به منافقان ، نسبت به افشاى كينه هاى نهانى آنان

أم حسب . .. أن لن يخرج اللّه أضغ_نهم

افشاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 13

13 _ افشاى چهره برخى منافقان براى پيامبر ( ص ) ، از سوى خداوند

و من الناس . .. و هو اَلَدُّ الخصام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 12،20

12 _ شركت نكردن منافقان در پيكار احد ، افشاگر چهره و موضع نفاق آلود ايشان

و ليعلم الّذين نافقوا و قيل لهم تعالوا . .. لو نعلم قتالاً لاتّبعناكم

جمله {و قيل لهم تعالوا . .. } توضيحى است براى جمله {و ليعلم الّذين نافقوا}. يعنى طريقه مشخّص كردن منافقان همان شركت نكردن آنان در نبرد است.

20 _ افشاگرى و تهديد خداوند عليه عملكرد هاى كفرآميز منافقان

يقولون بافواههم ما ليس فى قلوبهم و اللّه اعلم بما يكتمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 7

7 _ هشدار خداوند به منافقان مبنى بر افشاى نيات پليد آنان

اولئك الّذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم

ابهام در {ما

فى قلوبهم} گوياى اين معناست كه منافقان در مراجعه به طاغوت نيّتهاى پليدى در دل داشتند كه تنها خدا از آن آگاهى داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 5

5 _ منافقان از برملا شدن افكار و اهدافشان براى مؤمنان ، نگران بودند . *

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم

از قسم خوردن منافقان، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 3

3 _ برملا شدن كفر منافقان صدر اسلام ، در پى توطئه آنان عليه اسلام و پيامبر ( ص )

لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 10

10 _ افشاى كامل چهره منافقان و اتخاذ مواضع شديد عليه آنان ، از تبعات تخلف آنان از جنگ تبوك

و لاتصل على أحد منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 127 - 5

5 _ نگرانى شديد منافقان از افشاى ماهيت پليد و برملا شدن ناخشنودى آنان از آيات الهى ، نزد ديگران

هل يريكم من أحد ثم انصرفوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 18

18 - وحى ، نيات منافقان را در رخصت خواهى شان از پيامبر ( ص ) آشكار كرد .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم . .. و يستئذن ... إن يريدون إلاّ فرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 16

- 5

5- افشاى حركت هاى مرموز كافران و منافقان ، از سوى خداوند براى پيامبر ( ص )

و منهم من يستمع إليك حتّى إذا خرجوا من عندك

خطاب آيه شريفه به پيامبر(ص) است و ضمير {منهم} ممكن است به كافران بازگردد كه در آيات پيشين ياد شده اند و نيز ممكن است باتوجه به محتواى آيه _ كه نوعى حركت نفاق آميز را بيان داشته _ به منافقان بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 29 - 5،9

5- نگرانى شديد منافقان صدر اسلام ، از افشاى چهره واقعى آنان

أم حسب . .. أن لن يخرج اللّه أضغ_نهم

از اين كه خداوند، منافقان را به افشاى اسرارشان تهديد كرده; معلوم مى شود كه شرايط آنان به گونه اى بوده كه رسوايى، برايشان بسيار سخت تمام مى شده است.

9- { عن جابر عن أبى جعفر محمد بن على ( ع ) عن جابربن عبداللّه _ رض _ قال لمّا نصب رسول اللّه ( ص ) عليّاً يوم غديرخم قال قوم : ما يألوا برفع ضبع ابن عمّه فأنزل اللّه تعالى { أم حسب الذين فى قلوبهم مرض أن لن يخرج اللّه أضغانهم } ;

جابر [جعفى] از امام باقر(ع) روايت نموده كه جابربن عبداللّه انصارى گفت: چون رسول خدا(ص) در روز غديرخم، حضرت على(ع) را [به ولايت ]انتصاب كرد، گروهى گفتند: [محمد] در بالا بردن بازوى پسر عمويش كوتاهى نمى كند. پس اين آيه را خداوند نازل فرمود: أم حسب الذين فى قلوبهم مرض أن لن يخرج اللّه أضغانهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47

- 30 - 1

1- خداوند ، قادر به معرفى دقيق منافقان به پيامبر ( ص )

و لو نشاء لأرين_كهم فلعرفتهم بسيم_هم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 6

6 - افشاى توطئه براندازى منافقان ، از سوى خداوند و رسواساختن آنان

يقولون لئن رجعنا إلى المدينة

افشاى منافقان خائن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 17

17 _ وحى الهى ، كمك كننده پيامبر ( ص ) در افشاى چهره منافقانه و خيانت بار بانيان مسجد ضرار

و الذين اتخذوا مسجداً . .. و اللّه يشهد إنهم لكذبون

افشاى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 5

5 _ افشاى چهره منافقان صدر اسلام و ماهيت پليدشان از سوى خداوند براى مؤمنان

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم و ما هم منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 12

12 - افشاى چهره منافقان صدراسلام ، از سوى خداوند

إذا جاءك المن_فقون . .. و اللّه يشهد إنّ المن_فقين لك_ذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 3 - 4

4 - افشاى چهره واقعى عناصر نفاق پيشه صدراسلام از سوى خداوند

ذلك بأنّهم ءامنوا ثمّ كفروا

اقرار منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 6

6 - منافقان صدراسلام ، با علم به اين كه احكام و فرمان هاى خدا و رسول او ، به دور از

ظلم و احجاف بود ، به آنها تن در نمى دادند .

أم يخافون أن يحيف اللّه عليهم و رسوله

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه {بل} در {بل أُول_ئك. ..} براى اضراب ابطالى باشد; يعنى، منافقان اين گونه نبودند كه گمان كنند كه خدا و رسول او، به آنان ظلم مى كنند; بلكه مى دانستند كه خدا و رسولش، عادلانه حكم مى كنند.

اقرار منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 75 - 6

6 _ اقرار منافقان صدر اسلام به ناخالصى و صالح نبودن خويش

و منهم من عهد اللّه . .. لنكوننّ من الصلحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 3،5

3 - منافقان در هر بار ملاقات با رسول اكرم ( ص ) ، اظهار ايمان كرده و به رسالت الهى آن حضرت شهادت أكيد مى دادند .

إذا جاءك المن_فقون قالوا نشهد إنّك لرسول اللّه

5 - شهادت صريح و أكيد به رسالت پيامبر ( ص ) در حضور آن حضرت ، از شگرد هاى منافقان براى پنهان نگه داشتن چهره نفاق خود از آن حضرت

إذا جاءك المن_فقون قالوا نشهد إنّك لرسول اللّه

اقسام منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 48 - 2

2 - منافقان صدراسلام ، دو دسته بودند : گروهى به صراحت از فرمان هاى خدا و رسول او سرپيچى مى كردند و دسته اى چنين نبودند .

و يقولون . .. و أطعنا ثمّ يتولّى فريق منهم ... و إذا دعوا إلى اللّه و

رسوله ...

امتحان منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 126 - 2،5

2 _ سنت الهى بر ابتلا و آزمايش منافقان ، يك يا دو مرتبه در هر سال

أو لا يرون أنهم يفتنون فى كل عام مرة أو مرتين

5 _ منافقان صدر اسلام ، على رغم امتحانات مكرر الهى ، متنبه نگشته و توبه نمى كردند .

أو لا يرون أنهم يفتنون . .. ثم لا يتوبون و لا هم يذّكّرون

امكانات مادى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 6

6 _ رنج و اضطراب منافقان در جامعه اسلامى ، با وجود داشتن مال و فرزند بسيار ، نمودى از عذاب دنيوى آنان *

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم إنما يريد اللّه ليعذبهم بها فى الحيوة الدنيا . .. ل

برداشت فوق بدين احتمال است كه بيان زندگى دشوار منافقان، نمودى از عذاب دنيوى آنان باشد كه در آيات قبل ذكر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 69 - 4،6،12

4 _ اعتماد و اتكاى منافقان و كافران به قدرت ، ثروت و فرزندان بسيار خويش

كانوا أشد منكم قوة و أكثر أمولا و أولداً

6 _ هر امتى ، چه مؤمن و چه كافر و منافق ، در زندگى دنيوى ، بهره و نصيبى دارد .

وعد اللّه المنفقين . .. كالذين من قبلكم. فاستمتعوا بخلقهم فاستمتعتم بخلقكم

12 _ منافقان و كافران پيشين با همه اتكايى كه بر دستاورد هاى مادى خويش داشتند ، سرانجام همه آنها را فرو نهاده و بى

توشه در گذشتند .

كالذين من قبلكم كانوا أشد منكم . .. أولئك حبطت أعملهم فى الدنيا و الأخرة

آيه در مقام تحذير منافقان، سرنوشت پيشينيان را بر آنان مى نماياند كه چگونه با همه قدرت در گذشتند و تلاشهاى دنيويشان بى نتيجه ماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 8

8 _ اعطاى امكانات دنيوى فراوان به منافقان از جانب خدا ، تنها مايه عذاب و گرفتارى آنان در دنياست .

إنما يريد اللّه أن يعذبهم بها فى الدنيا

امكانات مادى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 3،8

3 _ منافقان عصر پيامبر ( ص ) ، برخوردار از مال و اولاد فراوان و امكانات مادى

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم

8 _ ضعف مالى و امكانات اجتماعى مؤمنان عصر پيامبر ( ص ) ، در مقايسه با منافقان

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم

وجود زمينه غبطه خوردن نسبت به امكانات رفاهى و برخورداريهاى مادى منافقان، نشان دهنده ضعف اقتصادى و محروميتهاى مادى مؤمنان صدر اسلام در مقايسه با آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 11

11 _ جمعيت بيشتر ، امكانات برتر و قدرت فزونتر قوم نوح ، عاد ، ثمود ، قوم ابراهيم و اصحاب مدين در مقايسه با منافقان عصر پيامبر ( ص )

كالذين من قبلكم كانوا أشد منكم قوة . .. ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9

- 74 - 10

10 _ برخوردارى منافقان صدر اسلام از امكانات و رفاه مادى

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 1

1 _ منافقان عصر پيامبر ( ص ) ، برخوردار از مال و اولاد فراوان و امكانات مادى و مفاخر اجتماعى

و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

اميدوارى اخروى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 1

1 - منافقان ، بدان پندار كه در دنيا با مؤمنان بوده اند و در انجام اعمال و تكاليف دينى ( نماز ، روزه و . . . ) با آنان همراهى داشته اند ، خود را همچون مؤمنان سزاوار رحمت الهى مى دانند .

فضرب بينهم بسور له باب باطنه فيه الرحمة . .. ينادونهم ألم نكن معكم

انتظارات منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 5

5 - منافقان ، همواره منتظر بروز شكاف و اختلاف در صفوف مؤمنان و شكست و نابودى آنان بودند .

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. تربّصتم

{تربص} (مصدر {تربصتم}) به معناى انتظار چيزى را كشيدن است. حذف مفعول {تربصتم} بيانگر آن است كه منافقان، آرزوى بروز همه گونه گرفتارى را براى مؤمنان و جامعه اسلامى داشتند.

انتقام جويى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 13

13 _ توطئه هاى منافقان عليه اسلام و پيامبر ( ص ) ، انتقام جويى آنان از مسلمانان دست يافته به امكانات مادى

، در پرتو تفضلات خدا و رسول

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {أغناهم} به مسلمانان برگردد.

انحراف منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 14،15

14 _ منافقان ، مردمى فاسق و منحرف از مسير حق

إنهم كفروا . .. فسقون

15 _ انحراف از مسير حق و مردن در حال فسق ، فرجام شوم منافقان

و ماتوا و هم فسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 3

3 - منافقان ، عناصرى منحرف از راه خدا و آيين او

فصدّوا عن سبيل اللّه

{صدّ} (مصدر {صدّوا}) دو گونه استعمال مى شود: لازم و متعدى. {صدّ} در صورت اوّل به معناى اعراض كردن و منحرف شدن است. برداشت ياد شده بر پايه همين استعمال است: بنابراين {فصدّوا...}; يعنى، {فمالوا عن سبيل اللّه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 14

14 - منافقان ، سخت در انحراف و كج روى

أنّى يؤفكون

{أنّى يؤفكون}; يعنى، چگونه از حق، اين چنين بازگردانده مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 7

7 - منافقان ، عناصرى منحرف و باطل گرا

و رأيتهم يصدّون

{صدّ} (مصدر {يصدّون}) بر دو معنا اطلاق مى شود: الف) ميل و انحراف، ب) منع و بازداشتن. در آيه شريفه، ظاهراً معناى اول اراده شده است.

اندوه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168

- 5

5 _ اظهار حسرت و اندوه منافقان بر كشته شدن بستگان خويش در پيكار احد

الّذين قالوا لاخوانهم وقعدوا لو اطاعونا ما قتلوا

گفته شده مراد از {لاخوانهم}، خويشان نسبى است. و جمله {قالوا لاخوانهم} يعنى: {درباره آنها گفتند}; نه {به آنها گفتند}.

انذار منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 7

7 - خداوند ، به منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، با بيان اين كه حتى در صورت فرار از جبهه جهاد ، گرفتار مرگ يا قتل ، در جاى ديگر يا زمان ديگر مى شوند ، هشدار داده است .

إن فررتم من الموت أو القتل و إذًا لاتمتّعون إلاّ قليلاً

انزواى اجتماعى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 30

30 _ إخبار خداوند ، از رسوايى و فضاحت نهايى منافقان صدر اسلام در جامعه و منزوى شدن آنان

و ما لهم فى الأرض من ولىّ و لانصير

با توجه به اينكه آيه، إخبار از آينده است و نيز واژه {فى الأرض} مى تواند به همين زندگى دنيوى اشاره داشته باشد، اين برداشت به دست مى آيد.

انگيزه هاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 10

10 _ تحليل نظريات و سخنان منافقان ، در گرو تبيين انگيزه هاى درونى و گرايش هاى روحى آنان

و منهم من يلمزك فى الصدقت . .. إذا هم يسخطون

از اينكه خداوند براى بيان نادرستى داورى منافقان به تبيين انگيزه هاى مادى آنان پرداخته است، برداشت فوق استفاده

مى شود.

اهانتهاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 5،10

5 - منافقان ، به هنگام وارد شدن بر پيامبراكرم ( ص ) ، از روى اهانت به جاى تحيتى كه خداوند به آن فرمان داده بود ، تحيت ديگرى به آن حضرت مى گفتند .

و إذا جاءوك حيّوك بما لم يحيّك به اللّه

10 - منافقان ، نازل نشدن عذاب الهى به خاطر اهانت هاى آنان به رسول اكرم ( ص ) را دليل عدم رسالت آن حضرت مى پنداشتند .

و يقولون فى أنفسهم لولا يعذّبنا اللّه بما نقول

اهانتهاى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 3

3 - به كارگيرى تعبيرات جسارت آميز عليه پيامبر ( ص ) در محاورات منافقان

ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ

مقصود رئيس منافقان از {أعزّ} خودش و از {أذلّ} رسول خدا(ص) است. اين تعبير حكايت از آن دارد كه منافقان، در جمع خود و در محاورات ميان خويش، نسبت به پيامبراكرم(ص) تعبيرهاى گستاخانه و جسارت آميزى داشتند.

اهداف منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 7

7 _ دستيابى به عزت و شكوه ، هدف منافقان در پذيرش ولايت كافران و طرح دوستى با آنان

الذين يتّخذون الكفرين أولياء . .. أيبتغون عندهم العزّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 6،7

6 _ ترويج كفر ، تفرقه افكنى و تجمع بخشيدن به دشمنان خدا و رسول ، مهمترين اهداف زيانبار منافقان از

ساختن مسجد ضرار

مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين و إرصاداً

قيد {ضراراً} مى تواند هدف كلى و عام منافقان و {كفراً و تفريقاً . .. إرصاداً} بيانگر بارزترين نمودهاى آن هدف كلى باشد.

7 _ آسيب رساندن به جامعه اسلامى ، در رأس آرمان ها و اهداف منافقان و كافران

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً

برداشت فوق با توجه به اين است كه در رأس همه اهداف {ضراراً} مطرح شده است.

اهداف منافقان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 7

7 _ شركت برخى افراد ( منافقان ) در جهاد با كافران ، به منظور دستيابى به منافع مادى

لو كان عرضاً قريباً و سفراً قاصداً لاتبعوك

اهداف منافقان در جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 4

4 _ شركت منافقان در جنگ ، تنها براى تأمين منافع شخصى و سهيم شدن در غنايم جنگى است .

الذين يتربّصون بكم فإن كان لكم فتح من اللّه . .. و نمنعكم من المؤمنين

ظاهراً مراد از جمله {الم نكن معكم} شركت در جهاد و همراهى مسلمانان در جنگ است.

اهميت اعراض از منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 7

7 _ لزوم اعراض و روى گردانى از منافقان و جهادگريزان ، و طرد و منزوى كردن آنان در جامعه

فأعرضوا عنهم

اهميت تشخيص منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 6

6 _ لزوم توجه به ماهيت منافقان و شناخت ترفند ها

و شگرد هاى آنان

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم و ما هم منكم

ايمان منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 8 - 2

2 - گروهى از انسان ها ( منافقان ) به دروغ مدعى ايمان به خدا و روز قيامت هستند .

و من الناس من يقول ءامنا باللّه و باليوم الأخر و ما هم بمؤمنين

ايمان منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 2

2 - منافقان مدينه ، دل در گرو شرك داشتند و ايمان شان ظاهرى بود .

و لو دخلت عليهم . .. ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

بازى منافقان با دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 5

5 _ پيامبر ( ص ) مأمور توبيخ منافقان ، به خاطر بازيچه شمردن دين و استهزاى ارزش هاى الهى

قل أباللّه و ءايته و رسوله كنتم تستهزءون

بخل منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 10

10 _ منافقان ، مردمى داراى خصلت بخل و امتناع از انفاق در راه خدا

المنفقون و المنفقت . .. و يقبضون أيديهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 76 - 1

1 _ بخل ورزى منافقان از پرداخت صدقات به هنگام برخوردار شدن از مال و فضل الهى ، على رغم تهعدشان با خدا

و منهم من عهد اللّه . .. فلما ءاتيهم من فضله بخلوا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 -

توبه - 9 - 77 - 1

1 _ پيامد بخل ورزى منافقان از پرداخت صدقات ، گرفتار شدن آنان به نفاقى مزمن تا دم مرگ

فأعقبهم نفاقاً فى قلوبهم إلى يوم يلقونه

{فأعقبهم} تفريع بر فراز پيشين است; يعنى، منافقان در پى امتناع از پرداخت صدقات _ على رغم پيمانى كه با خدا بسته بودند _ مبتلا به نفاقى شدند كه تا دم مرگ آنان را رها نخواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 6

6 _ منافقان ، خود بخيلند و انفاق ديگران را هم به استهزا مى گيرند .

فلما ءاتيهم من فضله بخلوا به . .. الذين يلمزون المطوّعين من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 1،2

1 - منافقان ، از هر نوع كمكى به جهاد مسلمانان ، خوددارى مى كردند .

و لايأتون . .. أشحّة عليكم

{أشحّة} اگر چه در لغت، به معناى بخل آمده است، اما استعمال مجازى آن در منع از كمك و يارى و اعانت نيز آمده است. برداشت بالا، با عنايت به استعمال مجازى آن است.

2 - كم شركت كردن منافقان در جبهه جهاد مسلمانان ، به خاطر بخل آنان به مسلمانان بود .

لايأتون البأس . .. أشحّة عليكم

{أشحّة} جمع {شحيح} است. {شح} _ ريشه أشحّة _ در لغت، به معناى {بخل حريصانه} است (مفردات راغب). لازم به ذكر است كه {أشحّة} حال براى ضمير فاعلى فعل {يأتون } در آيه پيشين است.

بخل منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 -

19 - 14،19

14 - منافقان مدينه ، در سختى و آسايش ، به مسلمانان ، بخل مىورزيدند .

و لايأتون البأس إلاّ قليلاً . أشحّة عليكم ... فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد

19 - منافقان مدينه در كار خير ، بخيل بودند .

أشحّة على الخير

بدخواهى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 120 - 5

5 _ بدخواهى و حسادت منافقان با اهل ايمان *

اذا لقوكم قالوا امنّا . .. ان تمسسكم حسنة تسؤهم و ان تصبكم سيّئة يفرحوا بها

برخى برآنند كه جمله {و اذا لقوكم قالوا آمنّا} درباره منافقان است. بنابر اين ضمير مفعولى {تسؤهم} نيز به آنان برمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 98 - 14

14 _ آگاهى عميق خداوند به همه امور بدگويى هاى آشكار و نهان و نيز به بدخواهى هاى درونى منافقان نسبت به اسلام و مؤمنان

و من الأعراب . .. يتربّص بكم الدوائر ... و اللّه سميع عليم

كلمه {سميع} بيانگر بدگوييهاى منافقان و واژه {عليم} بيانگر آرزوى قلبى آنها نسبت به اسلام و مسلمين است.

برادران منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 2

2 - منافقان ، برادر كافران و داراى رمز و راز با ايشان

الذين نافقوا يقولون لإخونهم الذين كفروا

برخورد با منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 11

11 _ روش برخورد پيامبر ( ص ) با منافقان ، برخاسته از تعليم خداست .

اولئك الّذين يعلم اللّه ما فى

قلوبهم فاعرض عنهم و عظهم و قل لهم فى انفسهم قولا ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 88 - 1،2

1 _ اختلاف مسلمانان صدر اسلام ، در شيوه برخورد با منافقان

فما لكم فى المنافقين فئتين

2 _ نكوهش مسلمانان صدر اسلام از سوى خداوند ، به جهت اختلافشان در روش برخورد با منافقان

فما لكم فى المنافقين فئتين

برخورد منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 3

3 _ شكست در پيكار احد ، زمينه ساز هجوم تبليغاتى كافران و يا منافقان ، عليه اسلام ، پيامبر ( ص ) و مسلمانان

يا ايّها الّذين امنوا لا تكونوا كالّذين كفروا و قالوا لاخوانهم . .. ما ماتوا و م

كشته شدن عدّه اى از مسلمانان در جنگ احد باعث شده بود كه كافران و يا منافقان، كه با حضور در صحنه احد مخالف بودند، ماجراى احد و كشته هاى فراوان آن را حربه تبليغاتى عليه پيامبر (ص) قرار دهند. آنان مى گفتند اگر نظر ما را مى پذيرفتند و همراه پيامبر (ص) خارج نمى شدند، اين حوادث ناگوار پيش نمى آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 17،24

17 _ دوگانگى گفتار منافقان با آنچه در دل و نهان خويش دارند .

يقولون بافواههم ما ليس فى قلوبهم

24 _ برخورد نفاق آلود عبداللّه بن ابى و ياران او و سرباز زدن آنان از حضور در پيكار احد

و ليعلم الّذين نافقوا و قيل لهم تعالوا قاتلوا . .. لو نعلم قتالاً

در شأن

نزول آيه آمده كه عبداللّه بن ابى و ياران او، كه حدود سيصد نفر بودند، از حضور در پيكار احد سرباز زد. (مجمع البيان، ذيل آيه.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 8،9

8 _ تبليغات اخلالگرانه منافقان پس از نبرد احد

لو اطاعونا ما قتلوا

9 _ اشكال تراشى و اخلال گرى ، از ترفند هاى منافقان پس از روى نمودن مشكلات و سختى ها به جامعه ايمانى براى تحكيم موقعيّت خويش

لو اطاعونا ما قتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 4

4 _ دوگانگى برخورد منافقان با پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، به هنگام سختى ها و آسايشها

فكيف اذا . .. ثمّ جاؤك يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً

منافقان تا قبل از گرفتارى، از پيامبر (ص) اعراض كرده و به طاغوتها مى گرايند، و آنگاه كه به مشكلات برخورند، از پيامبر (ص) عذرخواهى مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 1

1 _ منافقان به هنگام پيروزى مسلمانان ، خود را ياور آنان و به گاه غلبه كافران ، خود را طرفدار و عامل پيروزى ايشان جلوه مى دهند .

الذين يتربّصون بكم . .. قالوا ألم نستحوذ عليكم

{الذين يتربّصون}، بدل براى {الذين يتخذون} است و توضيح دهنده ويژگيهاى منافقان.

بهانه جويى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 9،11

9 _ بهانه جويى منافقان براى سرباز زدن از حضور در ميدان احد ،

با اين ادّعا كه در آن ميدان ، پيكارى رخ نخواهد داد .

قاتلوا لو نعلم قتالا لاتّبعناكم

برخى از مفسّران گفته اند مراد از جمله {لو نعلم . .. } نفى برخورد نظامى است ; يعنى ما مى دانيم كه جنگى رخ نخواهد داد و لذا با شما نمى آييم.

11 _ اظهار عدم آشنايى با دانش و مهارت هاى جنگى ، بهانه منافقان براى سرباز زدن از حضور در پيكار احد *

لو نعلم قتالاً لاتّبعناكم

برداشت فوق احتمال سوّمى است كه در بيان جمله {لو نعلم . .. } گفته شده است. يعنى اگر پيكار مى دانستيم، شركت مى كرديم، ولى ما با فنون جنگ و مبارزه آشنايى نداريم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 9

9 _ اشكال تراشى و اخلال گرى ، از ترفند هاى منافقان پس از روى نمودن مشكلات و سختى ها به جامعه ايمانى براى تحكيم موقعيّت خويش

لو اطاعونا ما قتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 1

1 _ اذن طلبى برخى منافقان براى نرفتن به جنگ تبوك ، به بهانه گرفتار شدن به فتنه و گناه

و منهم من يقول ائذن لى و لاتفتنى

در شأن نزول آيه آورده اند كه: يكى از منافقان به پيامبر اكرم (ص) گفت: {يا رسول اللّه ائذن لى و لاتفتنى ببنات الأصغر فإنى أخاف أن أفتتن بهن}; يعنى، اى رسول خدا! به من اذن بده تا در جنگ شركت نكنم . .. چون، مى ترسم مفتون دختركان رومى گردم و به گناه بيفتم. (مجمع البيان، ذيل آيه)

بهانه جويى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 2

2 _ اجازه گرفتن بهانه جويان ( منافقان ) از پيامبر ( ص ) ، براى شركت نكردن در جنگ تبوك با اظهار دروغين عجز و ناتوانى خود

لم أذنت لهم حتى يتبين لك

مقصود از {اذن} در آيه فوق _ به قرينه آيه قبل (لو استطعنا . ..) و شأن نزولها _ اذن دادن به كسانى است كه از شركت در جهاد، خود را معذور مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 11

11 _ گرمى هوا ، بهانه منافقان صدر اسلام براى تخلف از جنگ و دستاويزى براى تبليغ و بازداشتن از شركت ديگران در جهاد

و قالوا لاتنفروا فى الحر

بهانه جويى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 8،11،20

8 - برخى از منافقان و بيماردلان مدينه ، از پيامبر ( ص ) براى ترك جهاد در غزوه احزاب ، به بهانه ناامن بودن خانه و كاشانه شان ، مصرّانه اجازه مى خواستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة

مراد از {عورة} در آيه، مستحكم نبودن خانه و قابل ورود بودن آن براى هر كس است كه بخواهد وارد شود(مفردات راغب).

11 - مستحكم نبودن خانه و كاشانه ، بهانه منافقان و افراد بيماردل براى گريز از جهاد در غزوه احزاب بود .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة إن يريدون إلاّ فر

20 - { عن

عبداللّه الحلبى عنه ( ع ) : إنّهم قالوا { إنّ بيوتنا عورة . . . } فأكذبهم اللّه قال : { و ما هى بعورة . . . } و هى رفيعة السمك حصينة ;

از عبداللّه حلبى، از امام(ع) نقل شده كه منافقان گفتند: خانه هاى ما بى حفاظ است. خداوند آنان را تكذيب كرد و فرمود: {و ما هى بعورة...} و آن خانه ها، داراى ديوارهاى بلند و محكم بود.}

بى ادبى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 2

2 _ بى ادبى و بى پروايى منافقان ، در سخن گفتن با پيامبر ( ص )

و منهم من يقول ائذن لى و لاتفتنى

اينكه منافقان پيامبر (ص) را عامل فتنه و گناه خود معرفى كردند (و لاتفتنى)، نشانگر نهايت بى ادبى آنان نسبت به ساحت مقدس پيامبر اسلام (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 3

3 _ برخورد گستاخانه و بى ادبانه برخى از منافقان با پيامبر ( ص )

و منهم من يلمزك فى الصدقت

بى ارزشى اموال منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 2

2 _ توجه به ماهيت پست منافقان و عاقبت شوم آنان ، موجب مهم جلوه نكردن مال و اولاد فراوان آنان در نظر اهل ايمان

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم

{فا}ى تفريع در {فلا تعجبك}، نهى از اعجاب را متفرع بر مطالبى كرده كه در آيات گذشته در زمينه ماهيتِ منفى منافقان و فرجام شومشان، بيان شده است.

بى

ارزشى انفاق منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 53 - 2،8

2 _ انفاق منافقان _ چه با ميل و رغبت باشد و چه با بى ميلى و كراهت _ در پيشگاه خدا بى ارزش و غير قابل قبول است .

قل أنفقوا طوعاً أو كرهاً لن يتقبل منكم

8 _ توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) در نپذيرفتن انفاق هاى منافقان

لن يتقبل منكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {لن يتقبل} خبر به معناى انشا باشد; يعنى، پيامبر (ص) نبايد انفاق منافقان را بپذيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 54 - 1

1 _ كفر منافقان به خدا و انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، عامل بى ارزش گشتن انفاق هاى آنان و پذيرفته نشدن آن در پيشگاه خداوند

و ما منعهم أن تقبل منهم نفقتهم إلا أنهم كفروا باللّه و برسوله

بى ارزشى عمل صالح منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 10 - 19

19 - اعمال نيك كافران و منافقان ، از كمترين ارزش در پيشگاه الهى برخوردار نيست .

لايستوى منكم من أنفق من قبل الفتح و ق_تل

بى ارزشى فرزندان منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 2

2 _ توجه به ماهيت پست منافقان و عاقبت شوم آنان ، موجب مهم جلوه نكردن مال و اولاد فراوان آنان در نظر اهل ايمان

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم

{فا}ى تفريع در {فلا تعجبك}، نهى از اعجاب را متفرع بر

مطالبى كرده كه در آيات گذشته در زمينه ماهيتِ منفى منافقان و فرجام شومشان، بيان شده است.

بى انصافى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 9

9 _ منافقان ، انسانهايى سودجو ، خودبين و بى انصاف

و منهم من يلمزك فى الصدقت . .. و إن لم يعطوا منها إذا هم يسخطون

بى ايمانى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 47 - 7

7 - آن دسته از منافقانى كه پس از اظهار ايمان و فرمان برى ، از خدا و رسول او ، روى برتافته و نافرمانى كردند ، ايمان نداشتند .

و يقولون ءامنّا باللّه . .. ثمّ يتولّى فريق منهم من بعد ذلك و ما أُول_ئك بالمؤمن

بى پناهى اخروى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 15 - 5

5 - كافران و منافقان ، در قيامت از ياور و پشتيبان محروم خواهند بود .

هى موليكم

{مولى} به معناى ناصر و ياور است و قالب {هى مولاكم} قالب قصر است; يعنى، {ليس لكم ناصر إلاّ النار} (كافران و منافقان به جز آتش ياورى ندارند).

بى پناهى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 145 - 4

4 _ منافقان ، براى رهايى از عذاب اخروى ، هيچ ياور و شفيعى نخواهند داشت .

إنّ المنفقين فى الدرك الاسفل من النار و لن تجد لهم نصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 28

28

_ هيچ كس توانايى ندارد كه به منافقان ، هنگام گرفتار آمدنشان به عذاب دنيوى و اخروى ، يارى رساند .

يعذبهم اللّه . .. و ما لهم فى الأرض من ولىّ و لانصير

بى تأثيرى استغفار براى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 6 - 1

1 - استغفار براى منافقان ; حتى اگر استغفاركننده براى آنان پيامبراكرم ( ص ) باشد اثربخش نيست .

سواء عليهم أستغفرت لهم أم لم تستغفر لهم

بى تأثيرى توطئه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 69 - 13

13 _ بى تأثير ماندن دسيسه هاى منافقان و كافران طول تاريخ ، در از بين بردن ارزش هاى الهى ، عبرتى است براى دنبال كنندگان راه آنان . *

كالذين من قبلكم . .. أولئك حبطت أعملهم فى الدنيا و الأخرة

با توجه به اينكه منظور از اعمال در {أعمالهم} مى تواند روشهاى خائنانه آنان در قبال اديان الهى باشد، برداشت فوق به دست مى آيد.

بى حيايى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 8

8 _ بى شرمى منافقان و اصرار آنان بر دروغ پردازى و تزوير ، حتى پس از افشاى اسرار درونى و توطئه هاى آنان

و لئن سألتهم ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب قل أباللّه و ءايته و رسوله كنتم تستهزءو

جمله {قل أباللّه . .. } مى تواند رد ادعاى منافقان در مورد {نخوض و نلعب} باشد ; يعنى، آنان هنوز هم با اين سخنان در مقام تزويرند.

بى شخصيتى منافقان مدينه

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 17

17 - منافقان مدينه ، فاقد شخصيت لازم براى موضع گيرى صريح و شفاف بودند .

قالت طائفة . .. و يستئذن فريق منهم ... يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة إن ي

از اين كه منافقان، به جاى موضع صريح درباره عدم شركت در جهاد، خانه و كاشانه را بهانه مى گيرند تا از جهاد بگريزند، مى فهميم كه آنان از شخصيت توان مندى برخوردار نبودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 13

13 - منافقان مدينه ، فاقد ثبات روانى بودند و موضع گيرى شان ، تابع مساعد بودن فضا و جو بود .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا . .. فإذا جاء الخوف ... تدور

بى عقلى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 16

16 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { كأنّهم خشب مسنّدة } يقول : لايسمعون و لايعقلون ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند: {كأنّهم خشب مسنّدة} روايت شده مقصود خداوند [از اين تشبيه ]اين است كه آنان نه گوش شنوا دارند و نه تعقل مى كنند}.

بيگانگى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 4

4 _ لزوم جدا شمردن منافقان از امت اسلامى

و ما هم منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 6

6 -

منافقان ، عناصرى بيگانه ، هم با مسلمانان _ به رغم ادعاى مسلمانى _ و هم با يهوديان _ به رغم برقرار كردن روابط دوستى با آنان_

ما هم منكم و لا منهم

بيماردلى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 1،3

1 _ شك و ترديد ، بيمارى مزمن قلب منافقان

لا يزال بنينهم الذى بنوا ريبة فى قلوبهم

3 _ مرگ ، تنها درمانِ قلبِ آكنده از شك و ترديد منافقان

لا يزال . .. إلا أن تقطع قلوبهم

بيمارى قلب منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 10 - 1،4،9

1 - دل و انديشه منافقان ، مبتلا به مرضى سخت

فى قلوبهم مرض

سخت بودن بيمارى از نكره آمدن {مرض} استفاده شده است.

4 - منافقان ، خود موجب پيدايش بيمارىِ دل و انديشه ، در خويشتن

فى قلوبهم مرض

برداشت فوق از مقايسه دو جمله {فى قلوبهم مرض} (در قلب منافقان بيمارى است) و {فزادهم اللّه مرضاً} (پس خداوند بيمارى آنان را افزون كرد) به دست مى آيد; زيرا در جمله دوم خداند را افزايش دهنده بيمارى مى داند، ولى در جمله نخست بيمار شدن قلب منافقان را به خداوند نسبت نمى دهد; يعنى اصل پيدايش مرض را از خود آنان مى شمرد.

9 _ دروغ گويى مداوم منافقان ، موجب افزايش بيمارى در دل و جان آنان

فزادهم اللّه مرضاً . .. بما كانوا يكذبون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بما كانوا . ..} علاوه بر تعلقش به {لهم عذاب اليم}، متعلق به {فزادهم ...} نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 7،10

7 - فسادگرى و نصيحت ناپذيرى منافقان ، برخاسته از بيمار دلى آنان است .

فى قلوبهم مرض . .. و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

10 - فسادگرى منافقان ، زمينه ساز افزايش بيمارىِ دل و انديشه آنان

فزادهم اللّه مرضاً . .. بما كانوا يكذبون. و إذا قيل لهم لاتفسدوا

برداشت فوق مبتنى بر دو امر است: 1_ {إذا قيل . ..} عطف بر {يكذبون} باشد. 2_ {بما كانوا يكذبون} علاوه بر تعلقش به {و لهم عذاب أليم} - متعلق به {فزادهم اللّه} نيز باشد. بر اين مبنا جمله چنين مى شود: {فزادهم اللّه مرضاً ... بما كانوا اذا قيل لهم ... لهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 12 - 5

5 - بيماردلى منافقان ، مانع از درك فسادگرى خويش

فى قلوبهم مرض . .. ألا إنهم هم المفسدون و لكن لايشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 4

4 - بيمار دلىِ اهل نفاق ، منشأ متهم ساختن اهل ايمان به بى خردى است .

فى قلوبهم مرض . .. قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 125 - 2

2 _ منافقان ، داراى پليدى باطن و بيمارى دل

و أما الذين فى قلوبهم مرض فزادتهم رجساً إلى رجسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 2

2 - بيمار دلى ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان

أفى قلوبهم

مرض

بيمارى قلب منافقان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 1

1 - منافقان صدراسلام ، به بيمار دلى مبتلا بودند .

أفى قلوبهم مرض

همزه در {أفى} براى استفهام است; ولى متضمن معناى تقرير مى باشد كه براى سرزنش بيشتر منافقان آمده است.

بيمارى قلب منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 2

2 - منافقان مدينه ، شخصيت هايى با قلب هاى بيمار بودند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض

{و الذين فى قلوبهم مرض} مى تواند عطف تفسيرى از {المنافقون} باشد. در اين صورت، معناى ياد شده به دست مى آيد.

بينش باطل منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 18 - 8

8 - منافقان مى پندارند ، در قيامت نيز مى توان از سوگند دروغ بهره جست و خود را از مهلكه نجات داد .

فيحلفون له . .. و يحسبون أنّهم على شىء

كلمه {شىء} در {أنّهم على شىء} موصوف صفت محذوف است و تقدير آن {على شىء نافع} مى باشد; يعنى، منافقان مى پندارند كه چيز مفيدى در اختيار دارند (مقصود سوگند دروغ است).

بينش منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 9،10

9 _ بهانه جويى منافقان براى سرباز زدن از حضور در ميدان احد ، با اين ادّعا كه در آن ميدان ، پيكارى رخ نخواهد داد .

قاتلوا لو نعلم قتالا لاتّبعناكم

برخى از مفسّران گفته اند مراد از جمله {لو نعلم

. .. } نفى برخورد نظامى است ; يعنى ما مى دانيم كه جنگى رخ نخواهد داد و لذا با شما نمى آييم.

10 _ منافقان به انگيزه سرباز زدن از پيكار ، مدعى بودند كه حضور در ميدان احد نوعى انتحار و خودكشى است ، نه پيكار و جنگ .

قالوا لو نعلم قتالاً لاتّبعناكم

برخى برآنند كه مراد منافقان از جمله {لو نعلم . .. } اين معنا بوده كه بيرون شدن شما مسلمانان به سوى احد، پيكار و قتال نيست، بلكه خود را به مهلكه انداختن است ; چرا كه نيروى شما در برابر نيروى دشمن هيچ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 2،3،11،13،16،18

2 _ ادعاى باطل منافقان كه اگر جنگاوران احد در آن كارزار شركت نمى كردند ، به شهات نمى رسيدند .

لو اطاعونا ما قتلوا . .. ان كنتم صادقين

3 _ مسرت و خشنودى منافقان از سلامت خويش به دليل عدم حضورشان در پيكار احد

الّذين قالوا لاخوانهم وقعدوا لو اطاعونا ما قتلوا

اظهار تأسّف منافقان براى كشته هاى احد، دلالت بر مسرت و خشنودى از زنده ماندن خودشان دارد.

11 _ ادعاى منافقان به اينكه تدبير و سياست آنان ، جلوگير مرگ آنان است .

لو اطاعونا ما قتلوا

13 _ جهاد و شهادت در راه خدا ، حركتى بى ارزش در ديدگاه منافقان

لو اطاعونا ما قتلوا

16 _ زنده ماندن حتّى به بهاى پذيرش سلطه دشمنان و بيگانگان ، ارزشى در ديدگاه منافقان

و قيل لهم تعالوا قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا . .. قالوا ... لو اطاعونا ما قتل

18 _ ناتوانى منافقان از جلوگيرى

مرگ مقدّر نشانگر باطل بودن پندار آنان در تحليل عوامل به شهادت رسيدن پيكارگران احد

لو اطاعونا ما قتلوا قل فادرؤا عن انفسكم الموت ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 5

5 _ در بينش منافقان جهاد در راه خدا ، بلا و گرفتارى است .

ائذن لى و لاتفتنى

يكى از معانى {فتنه} در لغت بلا و گرفتارى است; يعنى، مرا در ماندن اذن بده وگرفتار بلا و مصيبت جنگ نساز.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 6

6 _ كنار كشيدن از مسؤوليت و مشكلات جامعه در بينش منافقان ، تيزهوشى و كياست است .

و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فرحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 2

2 _ ارزش ها و ملاك هاى ارزش گذارى در بينش مؤمنان و منافقان ، متفاوت است .

إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل . .. قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 78 - 1

1 _ توبيخ منافقان پيمان شكن از سوى خداوند ، به خاطر بينش غلطشان درباره علم و آگاهى كامل خدا به نيات و عملكرد آدميان

ألم يعلموا أن اللّه يعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 9

9- جهاد ، به معناى مرگ و نابودى ، در بينش منافقان و

انسان هاى سست ايمان

و ذكر فيها القتال رأيت الذين فى قلوبهم مرض ينظرون إليك نظرالمغشىّ عليه من الموت

تعبير {المغشىّ عليه من الموت} و كاربرد اين تشبيه، مى تواند بر اين اساس باشد كه انسانِ سست ايمان با فرمان جهاد، مرگ خويش را به چشم مى بيند; چنان كه محتضر نيز چنين است; در حالى كه جهاد زمينه شهادت است و نه نابودى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 1

1 - منافقان ، بدان پندار كه در دنيا با مؤمنان بوده اند و در انجام اعمال و تكاليف دينى ( نماز ، روزه و . . . ) با آنان همراهى داشته اند ، خود را همچون مؤمنان سزاوار رحمت الهى مى دانند .

فضرب بينهم بسور له باب باطنه فيه الرحمة . .. ينادونهم ألم نكن معكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 9

9 - منافقان ، هر فريادى را عليه خود و هر حركتى را به ضرر خويش مى پندارند .

يحسبون كلّ صيحة عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 16

16 - نگرش ظاهرى و مادى منافقان در تحليل مسائل

هم الذين يقولون . .. و ل_كنّ المن_فقين لايفقهون

بينش منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 11

11 _ ترجيح داشتن ترك پيكار ( همنشينى با افراد عاجز و ناتوان ) بر عزت جهاد و همراهى با پيامبر ( ص ) در نظر منافقان

توانگر و ثروتمند

و قالوا ذرنا نكن مع القعدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 5

5 - سردمدار منافقين ( عبداللّه بن أُبىّ ) ، خود را عزيز و پيروزمند و پيامبر ( ص ) را ذليل و شكست خورده مى پنداشت .

ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ

بينش منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 3

3 - منافقان مدينه ، به مسلمانان وانمود كردند كه شكست شان در غزوه احزاب حتمى است .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 5

5 - منافقان مدينه ، حضور در جبهه جهاد را ، مساوى با كشته شدن و از بين رفتن تلقى مى كردند .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

اين كه آيه بيان مى كند كه آنان، با شنيدن خبر جنگ، به حال احتضار درمى آمدند، حكايت از اين نكته مى كند كه منافقان مدينه وقوع جنگ و شركت در جبهه جهاد را مساوى با كشته شدن تلقى مى كردند.

پرگويى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 15

15 - منافقان مدينه ، افرادى كمْ كار و پرگو بودند .

و لايأتون البأس إلاّ قليلاً . .. فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد

پشيمانى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 9

9 _

پيامبر ( ص ) ، موظّف به موعظه منافقانى كه از مراجعه به طاغوت اظهار ندامت كردند .

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. فاعرض عنهم و عظهم

پليدى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 7

7 _ تعجب پيامبر ( ص ) نسبت به برخوردارى منافقان از امكانات مادى

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم

ممكن است نهى در آيه متوجه شخص پيامبر(ص) باشد و يا متوجه همه كسانى كه صلاحيت دارند مخاطب خداوند قرار گيرند، برداشت فوق مبتنى بر احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 5

5 _ افشاى چهره منافقان صدر اسلام و ماهيت پليدشان از سوى خداوند براى مؤمنان

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم و ما هم منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 8،10

8 _ منافقان متخلف از جهاد ، مظهر آلودگى و پليدى

إنهم رجس

تعبير {إنهم رجس} به جاى {إنهم ذو رجس} بيانگر مبالغه است.

10 _ پليدى شديد منافقان جهادگريز ، ملاك وجوب اعراض و روى گردانى از آنان

فأعرضوا عنهم إنهم رجس

{إنهم رجس} در مقام تعليل حكم به اعراض است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 125 - 2

2 _ منافقان ، داراى پليدى باطن و بيمارى دل

و أما الذين فى قلوبهم مرض فزادتهم رجساً إلى رجسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 127 - 5

5 _ نگرانى شديد منافقان از افشاى ماهيت پليد و

برملا شدن ناخشنودى آنان از آيات الهى ، نزد ديگران

هل يريكم من أحد ثم انصرفوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 8

8 - سراسر زندگى منافقان ، آكنده از زشتى و نابه كارى است .

إنّهم ساء ما كانوا يعملون

پناه جويى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 1،7

1 _ منافقان ( پس از جنگ تبوك ) ، در صورت يافتن پناهگاه يا غار و يا روزنى در زمين ، حاضر به گريختن سريع از جامعه اسلامى بودند .

لو يجدون ملجئاً أو مغرت أو مدّخلا لولّوا إليه

{ملجأ} به معناى پناهگاه است و {مغارات} جمع {مغارة} يعنى شكافهاى كوه و {مدّخل} به روزنه و منفذى گفته مى شود كه بتوان در آن پنهان شد.

7 _ علاقه و تلاش شديد منافقان به يافتن پناهگاه و محل مناسب براى زندگى ( خارج از محيط اسلامى ) دليل بى ايمانى و همگام نبودنشان با مؤمنان

و ما هم منكم . .. لو يجدون ملجئاً ... لولّوا إليه و هم يجمحون

جمله {لو يجدون . .. } مى تواند به منزله دليل و ارائه شاهدى براى {و ما هم منكم} در آيه قبل باشد.

پناه جويى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 4

4 _ منافقان صدر اسلام ، در صدد پناهندگى به بيگانگان ، فرار به نقاط دور افتاده و زندگى در مخفيگاه ها بودند .

لو يجدون ملجئاً أو مغرت أو مدّخلا لولّوا إليه

كلمات {ملجأ}، {مغارات} و {مدّخلاً} مى

تواند ناظر به مطلب فوق باشد.

پندارهاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 7

7 - منافقان ، خويشتن را مردمى خردمند و روشنفكر مى پندارند .

أنؤمن كما ءامن السفهاء

پندارهاى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 1،2،3

1 - منافقان مدينه ، مى پنداشتند كه احزاب متّحد ، تا مدينه را فتح نكنند ، پراكنده نخواهند شد .

يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

2 - منافقان مدينه ، حتى پس از هزيمت احزاب متّحد و عزيمت شان از اطراف مدينه ، گمان مى كردند كه آنان نرفته اند .

يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

3 - اذيت و آزار زبانى مسلمانان ، در غزوه احزاب ، از سوى منافقان ، ناشى از اين بود كه مى پنداشتند احزاب متّحد ، نرفته اند و در اطراف مدينه خواهند ماند .

سلقوكم بألسنة حداد . .. يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

بنابراين احتمال كه {يحسبون. ..} حال براى ضمير فاعلى {سلقوا} باشد، نكته ياد شده فهميده مى شود.

پنهانكارى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 4

4 - تلاش منافقان ، براى پنهان نگه داشتن چهره نفاق آلود خود

إذا جاءك المن_فقون قالوا نشهد إنّك لرسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 1

1 - منافقان ، زير سپر سوگند ، نفاقشان را پنهان مى داشتند .

اتّخذوا أيم_نهم جنّة

پنهانكارى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون -

63 - 1 - 5

5 - شهادت صريح و أكيد به رسالت پيامبر ( ص ) در حضور آن حضرت ، از شگرد هاى منافقان براى پنهان نگه داشتن چهره نفاق خود از آن حضرت

إذا جاءك المن_فقون قالوا نشهد إنّك لرسول اللّه

پوچى وعده هاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 11

11 - هشدار الهى به كافران ، در دل نبستن به وعده منافقان

كمثل الشيط_ن إذ قال . .. إنّى أخاف اللّه ربّ الع_لمين

آيه شريفه از يك سو نويدى است به مؤمنان كه منافقان به همكارى با كافران وفا نخواهند كرد. و از سوى ديگر تشبيه منافقان به شيطان در بى وفايى به تعهدات خويش، هشدارى است به كافران كه با ريسمان منافقان به چاه نروند.

پيروى از منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 149 - 10

10 _ واپسگرايى ، پيامد پيروى مؤمنان از منافقان دعوت كننده به ارتداد ، چون عبداللّه بن اُبىّ

يا ايّها الّذين امنوا ان تطيعوا الّذين كفروا يردّوكم على اعقابكم

اميرالمؤمنين على (ع) درباره آيه فوق فرمود: نزلت فى المنافقين اذ قالوا للمؤمنين يوم احد عند الهزيمة ارجعوا الى اخوانكم و ارجعوا الى دينهم.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 856 ; نورالثقلين، ج 1، ص 402، ح 393.

پيشگويى پيدايش منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 31 - 12

12 - هشدار خداوند ، به ظهور جمعيتى منافق در آينده نزديك ، در ميان جامعه اسلامى

و ليقول الذين فى قلوبهم مرض

برداشت ياد شده، مبتنى

بر اين احتمال است كه مقصود از بيماردلان، منافقان اند; چنان كه در آيه 10 از سوره {بقره} بدان تصريح شده است. از آن جايى كه اين سوره مكى است و در مكّه گروه منافقان به وجود نيامده بودند، از اين رو آيه شريفه هشدار به پيدايش چنين جمعيتى، در آينده اى نزديك است.

تأثيرپذيرى از منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 6

6 _ توصيه الهى به تحت تأثير قرار نگرفتن مؤمنان ، از سوگند دروغين منافقان متخلف از جنگ

فأعرضوا عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 2

2 _ خداوند ، مؤمنان را از تأثيرپذيرى در برابر رياكارى و سوگند هاى دروغين منافقان هشدار داد .

فإن ترضوا عنهم فإن اللّه لا يرضى عن القوم الفسقين

تأثيرپذيرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 6

6 _ عدم استقلال برخى از منافقان در مشى خويش و تأثيرپذيرى آنان از عناصرخط دهنده نفاق

بعضهم من بعض

برداشت فوق بر اين اساس است كه {من} نشويه باشد كه در اين صورت، آيه مى رساند برخى از منافقان نفاق خويش را از برخى ديگر كسب مى كردند.

تأخير عذاب منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 10

10 - منافقان ، نازل نشدن عذاب الهى به خاطر اهانت هاى آنان به رسول اكرم ( ص ) را دليل عدم رسالت آن حضرت مى پنداشتند .

و يقولون فى أنفسهم لولا يعذّبنا اللّه بما

نقول

تجارت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 16 - 3

3 - تجارت منافقان ( خريد ضلالت در قبال هدايت ) ، تجارتى فاقد هرگونه سود و منفعت

فما ربحت تجرتهم

تحريفگرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 45

45 _ پيشتازى در كفر ، تحريفگرى ، دروغپردازى و جاسوسى ، نمودى از خوارى و رسوايى منافقان و يهوديان در دنيا

يسرعون فى الكفر . .. لهم فى الدنيا خزى

رسوايى يهوديان و منافقان، كه {لهم فى الدنيا خزى} بيانگر آن است، مى تواند همان رذايلى باشد كه در آيه مطرح شده است. زيرا اين رذايل يا خود رسوايى است و يا موجب رسوايى انسان در جامعه خواهد شد.

تحقير منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 1

1 - خداوند با خوار و حقير ساختن منافقان ، آنان را به استهزا خواهد گرفت .

اللّه يستهزئ بهم

{استهزاء} به معناى تمسخر كردن، است و هدف از آن خوار ساختن و حقير كردن كسى است كه مورد استهزا قرار مى گيرد.

تحقير منافقان متخلف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 15

15 _ تحقير منافقان متخلف از جنگ ، توسط خدا و پيامبر ( ص )

فاقعدوامع الخلفين

منظور از {خالفين} مى تواند كسانى باشند كه به دليل عجز و ناتوانى قادر به شركت در جنگ نبودند.

تحليل بينش منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58

- 10

10 _ تحليل نظريات و سخنان منافقان ، در گرو تبيين انگيزه هاى درونى و گرايش هاى روحى آنان

و منهم من يلمزك فى الصدقت . .. إذا هم يسخطون

از اينكه خداوند براى بيان نادرستى داورى منافقان به تبيين انگيزه هاى مادى آنان پرداخته است، برداشت فوق استفاده مى شود.

تحيت منافقان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 5

5 - منافقان ، به هنگام وارد شدن بر پيامبراكرم ( ص ) ، از روى اهانت به جاى تحيتى كه خداوند به آن فرمان داده بود ، تحيت ديگرى به آن حضرت مى گفتند .

و إذا جاءوك حيّوك بما لم يحيّك به اللّه

تحير منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 1،7

1 _ منافقان ، متحير و سرگردان ميان كفر و ايمان

مذبذبين بين ذلك لا إلى هؤلاء و لا إلى هؤلاء

{ذلك} اشاره به ايمان و كفر است. {مذبذب} به شيىء معلق گفته مى شود كه دايم به اين سو و آن سو حركت مى كند و استقرارى ندارد.

7 _ تحير منافقان ، كيفر شوم عملكرد ( خدعه ها و . . . ) آنان است .

مذبذبين بين ذلك . .. فلن تجد له سبيلا

چون اضلال خداوند همواره جنبه كيفرى دارد و كيفر نيز به اقتضاى رفتار نارواست، معلوم مى شود گمراهى منافقان و از آن جمله _ تحير آنان _ كيفرى الهى است و اين كيفر برخاسته از اعمال نارواى آنان (خدعه، كسالت در نماز و . ..) است.

تخلف منافقان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 14

14 _ وقوع اولين تخلف منافقان از جهاد در جنگ تبوك *

رضيتم بالقعود أول مرّة

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه تخلف منافقان در جنگ تبوك، اولين تخلف آنان بوده و {أول مرّة} ناظر به اين معنا باشد.

تخلف منافقان از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 45 - 1

1 _ تنها مردمان بى ايمان ( منافقان ) ، از پيامبر ( ص ) اجازه ترك جهاد مى طلبيدند .

إنما يستئذنك الذين لايؤمنون باللّه و اليوم الأخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 2

2 _ عدم شركت بى ايمان ها و سست باوران ( منافقان ) در جنگ تبوك ، به خير و صلاح مؤمنان بود نه مايه ضرر آنان .

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 4

4 _ مباهات و اظهار شادمانى منافقان به رأى صائب خويش مبنى بر ترك جهاد ، در صورت مواجه شدن مسلمانان با شكست و مشكلات جنگ

و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فرحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 11

11 _ گرمى هوا ، بهانه منافقان صدر اسلام براى تخلف از جنگ و دستاويزى براى تبليغ و بازداشتن از شركت ديگران در جهاد

و قالوا لاتنفروا فى الحر

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 4

4 _ سستى و تخلف منافقان از جهاد ، در روحيه محكم و مصمم پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين تأثيرى نداشت .

رضوا . .. لكن الرسول ... جهدوا

تخلف منافقان از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 5

5 _ إخبار خداوند به عزم قطعى برخى افراد ( منافقان ) بر تخلف از جنگ تبوك ( حتى در صورت عدم دريافت اذن از پيامبر ( ص ) )

و سيحلفون باللّه لو استطعنا لخرجنا . .. لم أذنت لهم حتى يتبين لك الذين صدقوا و ت

از اظهار ناتوانى منافقان براى جهاد و تذكر خداوند به دروغ بودن اين اظهار، استفاده مى شود كه آنان تصميم بر تخلف از جنگ داشته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 1،2

1 _ تخلف منافقان از شركت در جنگ تبوك

فرح المخلفون بمقعدهم خلف رسول اللّه

اين بخش از آيات مربوط به جنگ تبوك و تخلف منافقان از شركت در آن است.

2 _ خوشحالى و احساس موفقيت منافقان از شركت نكردن در جنگ تبوك

فرح المخلفون بمقعدهم خلف رسول اللّه

تداوم نفاق منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 77 - 13

13 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده : المنافق اذا حدّث عن اللّه و عن رسوله كذب و اذا وعد اللّه و رسوله اخلف . . . و ذلك قول اللّه عزوجل { فأعقبهم نفاقاً فى قلوبهم .

. . بما أخلفوا اللّه ما وعدوه و بما كانوا يكذبون } . . . ;

منافق، هرگاه از خدا و رسولش سخن گويد، دروغ مى گويد و اگر به خدا و رسول او وعده دهد، خلف وعده مى كند . .. و اين است سخن خداوند كه مى فرمايد: پس خداوند، نفاق را تا روزى كه او را ملاقات كنند در دلهاى آنان قرار داد، بدين علت كه با خدا خلف وعده كردند و همواره دروغ مى گفتند ... }.

ترس منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 7،8

7 _ منافقان ، گرفتار بيم و اضطراب درونى

و لكنهم قوم يفرقون

{فَرَق} (مصدر يفرقون) به معناى ترس و اضطراب شديد است ; يعنى، منافقان در ترس و اضطراب سختى به سر مى برند، گفتنى است كه آيه بعد، بيان تفصيلى همين جمله است.

8 _ بيم منافقان از مؤمنان ، عامل مؤمن جلوه دادن خويش

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم . .. و لكنهم قوم يفرقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 10

10 - برخى از مؤمنان ، بر خلاف منافقان ، از جهاد و كشته شدن ، ترسى ندارند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب . ..من المؤمنين رجال ... قضى ن

به قرينه مقابله، احتمال دارد كه آيه، در صدد بيان روحيه مؤمنان در مقابل منافقان باشد. در آيات سابق، از منافقانى ياد شده است كه از جهاد فرار مى كردند و يا دوست داشتند كه در صحنه جهاد، حضور نداشته باشند. در اين

آيه، از مؤمنانى ياد مى كند كه به عهد خود وفادار ماندند و تا پاى جان ايستادند و اين نشان مى دهد كه آنان، ترسى ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 13 - 2

2 - ترس منافقان از مؤمنان ، بيشتر و جدى تر از ترس آنان از خداوند

لأنتم أشدّ رهبة فى صدورهم من اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 8،9

8 - منافقان ، همواره در وحشت و اضطراب اند .

يحسبون كلّ صيحة عليهم

9 - منافقان ، هر فريادى را عليه خود و هر حركتى را به ضرر خويش مى پندارند .

يحسبون كلّ صيحة عليهم

ترس منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 3،4

3 - منافقان مدينه ، به هنگام خبردار شدن از وقوع جنگ احزاب ، به قدرى مى ترسيدند كه چشمان شان بى اختيار ، به چرخش مى افتاد .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

مراد از {الخوف} به قرينه بحث جهاد و هجوم دشمن، خبر جنگ و قتال است كه براى منافقان بسيار ترس آور بود.

4 - منافقان مدينه ، از شدت ترس از جنگ ، شبيه محتضر مى شدند .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 5،6

5 - منافقان مدينه ، به شدت از كشته شدن و آسيب ديدن ، واهمه داشتند

.

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب

اين كه مى فرمايد: {دوست داشتند در بيابان باشند} كنايه از اين است كه نمى خواستند در مدينه باشند تا از جنگ، آسيبى به آنها برسد و يا كشته شوند.

6 - منافقان مدينه ، در عين ترس از حضور در مدينه ، به هنگام حمله دشمن ، دوست داشتند از اخبار مربوط به مسلمانان آگاه باشند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب يسئلون عن أنبائكم

ترك تكليف منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 3

3 - مردان و زنان منافق ، در قبال امانت الهى ، به وظيفه خود عمل نمى كنند .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه المن_فقين و المن_فق_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 6

6- بيماردلان و منافقان گريزان از تكاليف دينى ، داراى زمينه گرايش به دشمنان اسلام

و ذكر فيها القتال رأيت الذين فى قلوبهم مرض. .. قالوا للذين كرهوا ... سنطيعكم

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين، مى توان نتيجه گرفت كه ميان بيماردلى و گريز از تكاليف دشوار و تمايل به دشمنان اسلام، ارتباطى تنگاتنگ وجود دارد.

ترك رابطه با منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 119 - 4

4 _ مسلمانان ، موظف به همراهى و همگامى با مؤمنان صادق و راستين و پرهيز از معاشرت با منافقان

و كونوا مع الصدقين

ترور منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء

- 4 - 89 - 11

11 _ مشروعيت ترور منافقان ، در صورت اصرار بر نفاق و سر باز زدن از هجرت *

و اقتلوهم حيث وجدتموهم

جمله {حيث وجدتموهم}، دلالت مى كند كه امر به كشتن، تنها در مبارزه رو در رو نيست، بلكه شامل ترور نيز مى شود.

تزلزل منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 6،7

6 - تزلزل منافقان مدينه در غزوه احزاب ، ناشى از بى ايمانى آنان بود .

و يستئذن فريق منهم . .. يقولون إنّ بيوتنا عورة ... إن يريدون إلاّ فرارًا ... ثمّ

{ثمّ سئلوا الفتنة} دلالت مى كند كه آنان، با درخواست شرك، آن را قبول مى كردند. چنين امرى اشعار دارد كه استيذان در ترك جهاد و بهانه جويى براى فرار، ناشى از بى ايمانى و تزلزل در عقيده بوده است.

7 - منافقان مدينه ، به قدرى در عقيده خود متزلزل بودند كه در صورت درخواست اظهار شرك ، آنان بى درنگ شرك مىورزيدند .

و لو دخلت عليهم . .. ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها ... و ما تلبّثوا بها إلاّيسيرًا

استثناى در كلام، براى تقويت نفى مستثنا است. بنابراين، معنا چنين است كه آنان، در پاسخ درخواست شرك، هيچ درنگ نمى كردند و اظهار شرك مى كردند.

تشابه به منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 8

8 _ سكوت و سازشكارى مؤمن در قبال اهانت به مقدسات و آيات الهى ، موجب همانندى وى با كافران و منافقان است .

فلاتقعدوا معهم . .. إنّكم إذاً مثلهم إنّ اللّه جامع

المنفقين و الكفرين فى جهنم

تشبيه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 6

6 - منافقان ، به رغم ظاهر فريبنده و سخنان زيبايشان ، چونان چوب هاى تكيه شده بر ديوار ، خشك و بى روح اند .

كأنّهم خشب مسنّدة

تشبيه منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 4

4 - منافقان مدينه ، از شدت ترس از جنگ ، شبيه محتضر مى شدند .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

تشكّل منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 14 - 3

3 - منافقان صدر اسلام ، داراى جلسات سرى با رؤساى خويش براى طرح توطئه عليه اسلام و مسلمين

و إذا خلوا إلى شيطينهم

{خلأ به و إليه} به معناى با او خلوت كرده است. برخى گفته اند: خلأ آن گاه كه به {الى} متعدى شود متضمن معناى رفتن نيز مى باشد. بر اين مبنا {و إذا خلوا ...}; يعنى: {و اذا ذهبوا الى شياطينهم خالين بهم; آن گاه كه به سوى رؤساى خود روند و با آنان خلوت كنند.}

تشكل منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 3

3 - منافقان در عصر بعثت ، داراى جمعيتى هم دست و متشكل براى توطئه عليه پيامبر ( ص ) و اسلام

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

تصحيح عقيده منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب

- 33 - 17 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه با تبيين قلمرو نفوذ خواست خدا درباره زندگى و مرگ ، عقيده نادرست منافقان درباره مرگ را تصحيح كند .

قل من ذا الذى يعصمكم من اللّه إن أراد بكم سوءًا

تصحيح عقيده منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه عقيده منافقان مدينه را درباره حفظ جان از خطر مرگ ، تصحيح كند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. قل لن ينفعكم الفرار إن فررتم ...و إذًا لاتمتّعون إلاّ

تظاهر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 3

3 _ تمسك برخى از منافقان براى فرار از مسؤوليت هاى سنگين ، به حيله هاى فريبنده و به ظاهر شرعى

و منهم من يقول ائذن لى و لاتفتنى

با توجه به آنچه در شأن نزول نقل شده است كه برخى از منافقان، مفتون شدن به زنان رومى را بهانه عدم شركت در جنگ قرار دادند، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 2

2 _ برخى از منافقان ، آن چنان به ديانت تظاهر و نفاق خود را پنهان مى كردند كه حتى براى پيامبر ( ص ) هم ناشناخته بودند .

و ممن حولكم من الأعراب . .. لا تعلمهم

تظاهر منافقان به اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 2،3

2

- ضربه زدن به اهل ايمان و توطئه عليه آنان ، از اهداف منافقان در اظهار ايمان

يخدعون اللّه و الذين ءامنوا

{خدع} به معناى پنهان كردن امرى و اظهار كردن امرى ديگر است به منظور ضربه زدن و ايجاد ناگوارى.

3 - منافقان با اظهار ايمان ، در پى نيرنگ زدن به خدا و فريب دادن اهل ايمان هستند .

و من الناس من يقول ءامنا . .. يخدعون اللّه و الذين ءامنوا

جمله {و ما يخدعون إلا أنفسهم} مى رساند كه: منافقان به خدا و اهل ايمان نيرنگ نزدند و نخواهند زد. بنابراين {يخادعون اللّه ...}; يعنى آنان در صدد نيرنگ زدن هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 14 - 1،7،8

1 - منافقان ، به هنگام حضورشان در ميان مؤمنان ، تظاهر به ايمان كرده و خود را مسلمان جلوه مى دهند .

و إذا لقوا الذين ءامنوا قالوا ءامنا

7 - صحنه گردانان نفاق در عصر بعثت ، نگران تمايل پيروانشان به اسلام بودند .

قالوا إنّا معكم إنما نحن مستهزءون

حصر در جمله {إنما . ..} حصر اضافى و از نوع {حصر قلب} است. كاربرد اين گونه حصر در موردى است كه گوينده در صدد بر طرف كردن توهمى باشد كه مخاطب به آن مى انديشد. اين توهم در جمله {إنما نحن ...} گرايش منافقان پيرو، به اسلام است.

8 - اعمال و رفتار اسلام گونه منافقان ، هرگز برخاسته از كمترين گرايش آنان به دين نيست .

قالوا إنّا معكم إنما نحن مستهزءون

حصر در جمله {إنما نحن . ..} گوياى برداشت فوق است; يعنى: كارهاى ما در رابطه با ايمان و مؤمنان

جز استهزاء، چيزى ديگرى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 16 - 7

7 - منافقان با تظاهر به اسلام ، در هدف هاى خويش ( كسب منافع و ضربه زدن به اسلام ) ، موفقيتى به دست نخواهند آورد .

و ما كانوا مهتدين

برداشت فوق بر اين اساس است، كه متعلق{مهتدين} اهداف منافقان باشد; يعنى: و ما كانوا مهتدين الى مقاصدهم. آيات بعدى، اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 17 - 1،2،3،4

1 - حالت منافقان در اظهار ايمان ، به كسى مى ماند كه براى رهايى از ظلمت ، آتشى ناپايدار و گذرا برافروزد .

مثلهم كمثل الذى استوقد ناراً فلمّا أضاءت ما حوله ذهب اللّه بنورهم

{استيقاد} (مصدر استوقد) به معناى آتش افروختن است. {لما} حرف شرط است و جواب آن محذوف مى باشد و جمله {ذهب اللّه ...} بيانگر آن جواب است; يعنى: آن گاه كه آتش اطراف او را روشن كرد، خاموش شود و او در تاريكى بماند.

2 - منافقان در سايه اظهار ايمان ، در تلاش براى منفعت جويى و رهايى يافتن از مشكلات اجتماعى هستند .

مثلهم كمثل الذى استوقد ناراً . .. ذهب اللّه بنورهم

از اينكه منافقان به كسى كه در تاريكى آتش ناپايدارى مى افروزد تشبيه شده اند اين معنا به دست مى آيد كه: كافر در جامعه ايمانى با مشكلات اجتماعى روبروست و خود را ناچار مى بيند كه تظاهر به ايمان كند تا از مشكلات برهد; ولى ديرى نمى پايد كه خداوند او را رسوا مى كند.

3

- دستاورد منافقان با تظاهر به ايمان ، منافعى گذرا ، ناپايدار و محدود است .

فلمّا أضاءت ما حوله ذهب اللّه بنورهم

4 - خداوند محدود كننده فرصت منافقان براى سوء استفاده آنان از تظاهر به ايمان

ذهب اللّه بنورهم

تعجب از رفاه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 4

4 _ نهى خداوند ، از غبطه و اعجاب نسبت به رفاه دنيوى منافقان

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 3،6

3 _ نهى الهى از شگفتى نسبت به رفاه دنيوى منافقان

و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

6 _ تعجب پيامبر ( ص ) نسبت به برخوردارى منافقان از امكانات مادى و مفاخر اجتماعى

و لاتصل . .. و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه خطاب در {لاتعجبك} به شخص پيامبر اكرم (ص) باشد.

تعداد منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 11

11 _ جمعيت بيشتر ، امكانات برتر و قدرت فزونتر قوم نوح ، عاد ، ثمود ، قوم ابراهيم و اصحاب مدين در مقايسه با منافقان عصر پيامبر ( ص )

كالذين من قبلكم كانوا أشد منكم قوة . .. ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح ...

تعدد عذاب منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 12

12 _ منافقان مرموز و نهانكار ، داراى عذابى در دنيا و برزخ و نيز در قيامت *

سنعذبهم مرتين ثم

يردون إلى عذاب عظيم

به احتمال اينكه مراد از عذاب قبل از آخرت، يكى عذاب دنيوى و ديگرى عذاب برزخ باشد، برداشت فوق به دست مى آيد.

تفضل به منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 9

9 _ توبيخ منافقان ، به خاطر حركت هاى خيانت آميز عليه اسلام و پيامبر ( ص ) با وجود برخوردارى از تفضلات خدا و رسولش

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

تكبر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 5

5 - خود بزرگ بينى و تحقير مؤمنان راستين ، از صفات اهل نفاق است .

أنؤمن كما ءامن السفهاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 1

1 _ سرسختى ، تكبّر و غرور رياكارانِ مدعى اصلاح ( منافقان ) ، در مقابل دعوت به تقوا

و من الناس من يعجبك . .. و اذا قيل له اتق اللّه اخذته العزة بالاثم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 9

9 - منافقان ، مغرور و فريفته آمال و آرزو هاى باطل خويش

و غرّتكم الأمانىّ

تكذيبگرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 8

8 - منافقان ، منكر رسالت پيامبراكرم ( ص ) بودند .

و يقولون . .. لولا يعذّبنا اللّه بما نقول

مفاد اين گفته منافقان: (چرا خدا در برابر آنچه مى گوييم عذابمان نمى كند)، اين است كه اگر حضرت

محمد(ص) پيامبر بود، بايد ما عذاب مى شديم. اكنون كه از عذاب خبرى نيست، معلوم مى شود او پيامبر نيست.

تلاش منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 7

7 _ علاقه و تلاش شديد منافقان به يافتن پناهگاه و محل مناسب براى زندگى ( خارج از محيط اسلامى ) دليل بى ايمانى و همگام نبودنشان با مؤمنان

و ما هم منكم . .. لو يجدون ملجئاً ... لولّوا إليه و هم يجمحون

جمله {لو يجدون . .. } مى تواند به منزله دليل و ارائه شاهدى براى {و ما هم منكم} در آيه قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 6

6 _ گروهى از منافقان متخلف از جنگ تبوك ، رياكارانه در صدد جبران پيامد خسارتبار ترك جهاد و رسوايى گذشته خويش

فإن رجعك اللّه إلى طائفة منهم فاستئذنوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 124 - 8

8 _ تلاش منافقان براى سرايت دادن روحيه منفى خويش ( تأثيرناپذيرى از آيات الهى قرآن ) به ديگران

فمنهم من يقول أيّكم زادته هذه إيمناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 127 - 6

6 _ سعى منافقان در گريختن از محيط ابلاغ آيات الهى و مراكز شناخت و تبليغ دين

و إذا ما أنزلت سورة . .. ثم انصرفوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 4

4 - تلاش منافقان ، براى پنهان نگه داشتن چهره

نفاق آلود خود

إذا جاءك المن_فقون قالوا نشهد إنّك لرسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 5

5 - تلاش منافقان ، براى ممانعت و بازداشتن مردم از گرويدن به راه خدا و آيين او

فصدّوا عن سبيل اللّه

{صدّ} در صورتى كه متعدى استعمال شود، به معناى {منع كردن} خواهد بود. برداشت ياد شده بر اين احتمال استوار است.

تلاش منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 78 - 5

5 _ تلاش منافقان صدر اسلام ، در مخفى نگهداشتن طرح ها و نقشه هاى خائنانه خويش ، عليه اسلام و مسلمانان

ألم يعلموا أن اللّه يعلم سرّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 2

2 - تلاش منافقان ، براى جلوگيرى از انفاق مردم به اصحاب و ياران پيامبر اكرم ( ص )

هم الذين يقولون لاتنفقوا على من عند رسول اللّه

تلاش منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 1،6

1 - منافقان ، همسو با احزاب متّحد ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن روحيه مسلمانان فعاليت مى كردند .

إذ جاءتكم جنود . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه ... إلاّ غرورًا

فعل مضارع {يقول} بر تداوم كار منافقان دلالت مى كند كه از آن، به {فعاليت} تعبير مى شود.

6 - فعاليت تبليغاتى منافقان و بيماردلان مدينه ، براى ايجاد تزلزل در روحيه مسلمانان ، شايسته يادآورى است .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم

مرض

{و إذ} عطف به {إذ زاغت} است و {اُذكر} در تقدير مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 4

4 - منافقان مدينه ، در صدد جذب مسلمان هاى ضعيف الايمان ، به سوى باند خود بودند .

و القائلين لإخونهم هلمّ إلينا

احتمال دارد مرجع ضمير در {القائلين} منافقان، و مرجع در {إخوانهم} مسلمان هايى باشد كه در آيات پيش، از آنان به {الذين فى قلوبهم مرض} تعبير شده است و منظور، مسلمان هايى بودند كه ضعف عقيده داشتند.

تلاش منافقان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 5

5 - منافقان ، در غزوه احزاب ، براى وادار كردن مؤمنان به ترك اسلام و روى آوردن به كفر ، تلاش مى كردند .

ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

برداشت بالا، بر اين احتمال است كه مراد از {لامقام لكم} ماندن در دين رسول اللّه و مراد از {فارجعوا} دعوت به رجوع به كفر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 2

2 - تلاش شديد منافقان مدينه ، براى بازداشتن مسلمانان از جهاد در غزوه احزاب

و إذ قالت طائفة منهم . .. لامقام لكم فارجعوا ... قد يعلم اللّه المعوّقين منكم

تضعيف {عوّق} براى بيان شدت و غلظت بازدارندگى، است.

تلاش منافقان مدينه عليه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 4

4 - منافقان ، به نفع جبهه احزاب متّحد ، براى درهم شكستن جبهه مسلمانان ،

فعاليت تبليغاتى داشتند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

توبه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 15،18

15 _ راه بازگشت و توبه براى خطاكاران و حتى منافقان ، باز و گشوده است .

و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤك . .. لوجدوا اللّه توّاباً رحيماً

18 _ اميد پذيرش توبه و نزول رحمت الهى براى همگان ، حتّى منافقان

رايت المنافقين يصدّون . .. فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه توّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 146 - 1،2،3،4،10

1 _ منافقان در صورت توبه ، اصلاح گذشته ، تمسك به خدا و اطاعت خالصانه ، به آتش دوزخ گرفتار نخواهند شد .

إنّ المنفقين . .. الا الذين تابوا و أصلحوا و اعتصموا باللّه و أخلصوا دينهم

2 _ منافقان در صورت توبه ، اصلاح گذشته ، تمسك به خدا و اطاعت خالصانه از او ، در زمره مؤمنان واقعى قرار مى گيرند .

الا الذين تابوا . .. فأولئك مع المؤمنين

3 _ باز بودن راه توبه و بازگشت ، حتى براى منافقان

الا الذين تابوا و أصلحوا و اعتصموا باللّه

4 _ اصلاح و جبران گذشته ، پيروى از فرامين الهى و پرهيز از ريا ، شرط پذيرش و ثمربخش بودن توبه منافقان

الا الذين تابوا و أصلحوا و اعتصموا باللّه و أخلصوا دينهم اللّه

چنانچه جمله هاى {اصلحوا} و {اعتصموا} و {اخلصوا}، بيانگر شرايط قبولى توبه منافقان باشد، مراد از {اعتصموا} _ با توجه به صفات شمرده شده براى آنان _ پيروى از اوامر خداوند و

مراد از {اخلصوا} پرهيز از ريا كه از ويژگيهاى منافقين شمرده شده است، مى باشد.

10 _ منافقان تائب ، بهره مند از پاداش بزرگ خدا خواهند بود .

فأولئك مع المؤمنين و سوف يؤت اللّه المؤمنين أجراً عظيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 18

18 _ باز بودن راه توبه و بازگشت حتى براى منافقان توطئه گر

فإن يتوبوا يك خيراً لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 24 - 5،7

5 - براى توبه منافقان ، راه باز است .

و يعذّب المن_فقين . .. أو يتوب عليهم

7 - توبه كردن منافقان ، بستگى به اراده خداوند دارد .

أو يتوب عليهم

احتمال دارد كه مراد از {توبه خدا بر آنان}، توفيق توبه باشد و احتمال دارد كه مراد پذيرش توبه باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال نخست است.

توجيه گرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 1،2،4

1 _ منافقان ، در صورت بازخواست از عملكرد و سخنان ناروايشان ، به دروغ آن را شوخى و سرگرمى مى نمايانند .

يقولون هو أذن . .. و لئن سألتهم ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب

2 _ توجيه گرى نسبت به مواضع و سخنان نارواى خويش ، شيوه اهل نفاق است .

ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب

4 _ خداوند از توجيه گرى هاى آينده منافقان نسبت به عملكرد خائنانه شان پرده برداشت .

و لئن سألتهم ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 -

16 - 10

10 - اظهار ايمان و خداترسى منافقان ، ابزارى در دست آنان براى توجيه پيمان شكنى خود با كافران

كمثل الشيط_ن . .. قال إنّى برىء منك إنّى أخاف اللّه ربّ الع_لمين

از تشبيه منافقان به شيطان _ با توجه به ادعاى خداترسى وى _ مطلب بالا استفاده مى شود.

توجيه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 6،10،13

6 _ دروغ ، سوگند به خدا ، توجيه اعمال ناروا و عذرتراشى ، از شگرد هاى منافقان

يصدّون عنك صدودا . .. ثمّ يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

به دليل {يصدّون عنك} معلوم مى شود كه ادعاى اراده احسان دروغ بوده است. بنابراين ادعاى آنان تنها توجيه و عذرتراشى براى اعمال ناروايشان بوده است ; نه پى بردن به اشتباه و عذرخواهى واقعى.

10 _ ادعاى نيكوكارى ، مُدارا و صلح جويى ، توجيه نارواى منافقان در مورد مراجعه به حكم طاغوتى

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

13 _ احسان به پيامبر ( ص ) ، توجيه نارواى منافقان براى عدم ارجاع داورى به وى

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

توطئه رهبران منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 14 - 4

4 - سردمداران نفاق ، توطئه گرانى شرور و شيطان گونه اند .

و إذا خلوا إلى شيطينهم

توطئه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 2

2 - ضربه زدن به اهل ايمان و توطئه عليه آنان ، از اهداف منافقان در

اظهار ايمان

يخدعون اللّه و الذين ءامنوا

{خدع} به معناى پنهان كردن امرى و اظهار كردن امرى ديگر است به منظور ضربه زدن و ايجاد ناگوارى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 14 - 3

3 - منافقان صدر اسلام ، داراى جلسات سرى با رؤساى خويش براى طرح توطئه عليه اسلام و مسلمين

و إذا خلوا إلى شيطينهم

{خلأ به و إليه} به معناى با او خلوت كرده است. برخى گفته اند: خلأ آن گاه كه به {الى} متعدى شود متضمن معناى رفتن نيز مى باشد. بر اين مبنا {و إذا خلوا ...}; يعنى: {و اذا ذهبوا الى شياطينهم خالين بهم; آن گاه كه به سوى رؤساى خود روند و با آنان خلوت كنند.}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 16 - 7

7 - منافقان با تظاهر به اسلام ، در هدف هاى خويش ( كسب منافع و ضربه زدن به اسلام ) ، موفقيتى به دست نخواهند آورد .

و ما كانوا مهتدين

برداشت فوق بر اين اساس است، كه متعلق{مهتدين} اهداف منافقان باشد; يعنى: و ما كانوا مهتدين الى مقاصدهم. آيات بعدى، اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 122 - 5

5 _ دسيسه منافقان ( عبداللّه بن أبى سلول ) ، براى ايجاد سستى و هراس در مسلمانان ، هنگام روانه شدن آنان به سوى احد

اذ همّت طائفتان منكم ان تفشلا

در مجمع البيان آمده است كه عبداللّه بن ابى سلول، دو طايفه از مسلمانان (برخى از مهاجر و

انصار) را از رويارويى با مشركان برحذر مى داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 1

1 _ تلاش منافقان كناره گرفته از جنگ احد ، در بازداشتن ديگر مسلمانان از حضور در آن كارزار

الّذين قالوا لاخوانهم وقعدوا لو اطاعونا ما قتلوا

جمله {لو اطاعونا} دلالت بر تلاش منافقان در بازداشتن مسلمانان از نبرد دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 61 - 8

8 _ تلاش پيگير منافقان در مقابله با پيامبر ( ص ) و بازداشتن مردم از مراجعه به او

رايت المنافقين يصدّون عنك صدوداً

فعل مضارع {يصدّون} دلالت بر استمرار دارد. قابل ذكر است كه در برداشت فوق {يصدّون} فعل متعدّى و مفعول آن {النّاس} گرفته شده است ; در اين صورت {يصدّون} به معنى {يمنعون} خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 3

3 _ جلسات سرّى و توطئه گرانه منافقان عليه پيامبر ( ص ) در مدينه

و يقولون طاعة فاذا برزوا من عندك بيّت طائفة منهم غير الذى تقول

برخى گفته اند كه اين آيه درباره منافقان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 5

5 _ لزوم هشيارى مسلمان در قبال ترفند ها و شگرد هاى منافقان

الذين يتربّصون بكم فإن كان لكم فتح من اللّه . .. و نمنعكم من المؤمنين

از اهداف افشاى منافقان و بر شمردن ويژگيهاى آنان، آگاه كردن مؤمنان به حيله ها و مكرهاى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 9،10

9 _ نفوذ در ميان رزمندگان اسلام به منظور جاسوسى و فتنه انگيزى ، از ترفند هاى منافقان

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا . .. و فيكم سمعون لهم

10 _ هشدار خداوند به منافقان با بيان علم همه جانبه اش به روحيّات و دسيسه هاى منافقانه آنان

و لأوضعوا خللكم يبغونكم الفتنة . .. و اللّه عليم بالظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 1،3،5

1 _ فتنه انگيزى و كارشكنى هميشگى منافقان ، عليه پيامبر ( ص ) و اسلام در جبهه هاى نبرد

لقد ابتغوا الفتنة من قبل

3 _ ضرورت هشيارى رهبران جامعه اسلامى ، در برابر ترفند ها و فتنه انگيزى هاى منافقان ( وارونه جلوه دادن امور و . . . )

و قلبوا لك الأمور

5 _ منافقان ، تلاش تخريب گرانه خود را تا مرحله غلبه حق و پيروزى قطعى جبهه اسلام ، ادامه مى دهند .

لقد ابتغوا الفتنة . .. حتى جاء الحق و ظهر أمر اللّه و هم كرهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 3

3 _ برملا شدن كفر منافقان صدر اسلام ، در پى توطئه آنان عليه اسلام و پيامبر ( ص )

لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 7،13

7 _ تلاش پنهانى منافقان و اهتمام آنان در توطئه عليه پيامبر ( ص ) و اسلام

و هموا بما لم ينالوا

13 _ توطئه هاى منافقان عليه

اسلام و پيامبر ( ص ) ، انتقام جويى آنان از مسلمانان دست يافته به امكانات مادى ، در پرتو تفضلات خدا و رسول

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {أغناهم} به مسلمانان برگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 78 - 5

5 _ تلاش منافقان صدر اسلام ، در مخفى نگهداشتن طرح ها و نقشه هاى خائنانه خويش ، عليه اسلام و مسلمانان

ألم يعلموا أن اللّه يعلم سرّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 2،3

2 _ اقدام منافقان به ساختن پايگاهى تحت عنوان { مسجد } براى دشمنان ديرينه خدا و رسول خدا

و الذين اتخذوا مسجداً . .. إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

3 _ به كارگيرى خانه خدا عليه دين خدا ، توسط منافقان

و الذين اتخذوا مسجداً . .. إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 124 - 6

6 _ انكار نفوذ آموزه هاى قرآن در ميان دل و جان مردم ، از ترفند هاى منافقان و دشمنان دين

و إذا ما أنزلت سورة فمنهم من يقول أيّكم زادته هذه إيمناً

استفهام در جمله {أيّكم زادته . .. } استفهام انكارى و بيانگر نفى تأثيرگذارى آيات قرآن در دل و جان اهل ايمان است. قابل ذكر است كه ضمير {منهم} به منافقان برمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 19 - 10

10 -

اشاعه فحشا در ميان جامعه اسلامى و تهمت آلودگى جنسى به مؤمنان پاكدامن ، از ترفند هاى منافقان

إنّ الذين يحبّون أن تشيع الف_حشة فى الذين ءامنوا لهم عذاب أليم

تعبير {فى الذين آمنوا} (در ميان صفوف مؤمنان) بيانگر اين نكته است كه اشاعه دهندگان فحشا، خود از مؤمنان نيستند; بلكه در ميان صفوف مؤمنان رخنه كرده اند و آنان را به فساد مى كشانند. گفتنى است چون آيات پيشين درباره ماجراى {افك} بود كه به دست منافقان انجام گرفت، مى توان استفاده كرد كه مقصود در {الذين يحبّون...} همان منافقان اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 16 - 5

5- افشاى حركت هاى مرموز كافران و منافقان ، از سوى خداوند براى پيامبر ( ص )

و منهم من يستمع إليك حتّى إذا خرجوا من عندك

خطاب آيه شريفه به پيامبر(ص) است و ضمير {منهم} ممكن است به كافران بازگردد كه در آيات پيشين ياد شده اند و نيز ممكن است باتوجه به محتواى آيه _ كه نوعى حركت نفاق آميز را بيان داشته _ به منافقان بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 12

12- آگاهى خداوند ، از توطئه ها و كار هاى پنهانى عناصر سست ايمان و منافق

و اللّه يعلم إسرارهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 30 - 11

11- لزوم هشيارى جامعه اسلامى ، نسبت به خطر ها و توطئه هاى بيماردلان و منافقان عليه دين

و لتعرفنّهم فى لحن القول

با توجه به اين كه خداوند، در آيات گذشته به

روحيات، خصلت ها، موضع گيرى ها و توطئه گرى هاى منافقان بيماردل پرداخته و در اين آيه نيز مؤمنان را نسبت به شناخت آنان رهنمون ساخته است (و لتعرفنّهم فى لحن القول)، مطلب بالا قابل برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 33 - 3

3- تأكيد خداوند به اطاعت مؤمنان ، از فرمان جهاد و تأثيرناپذيرى از كارشكنى منافقان *

ي_أيّها الذين ءامنوا أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين كه درباره جهاد و موضع منفى منافقان بود برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 10

10 - خداوند ، حامى مؤمنان در برابر توطئه هاى شيطانى منافقان

و ليس بضارّهم . .. و على اللّه فليتوكّل المؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 2،9

2 - اتحاد و همدستى منافقان با يهوديان عليه اسلام و مسلمين

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

دوستى ميان منافقان و يهوديان _ كه مورد عضب خدا هستند _ جنبه عاطفى نداشت; بلكه سياسى و عقيدتى بوده است.

9 - هشدار خداوند به پيامبر ( ص ) ، درباره پديده نفاق و ترفند هاى منافقان عليه اسلام و مسلمانان

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

استفهام در {ألم تر}تعجبى است; ولى چون خطاب به پيامبر(ص) است، مى تواند دربردارنده هشدار و بيدار باش به آن حضرت نيز باشد. بدين صورت كه مبادا مسلمانان از ترفندهاى منافقان و همدستى آنان با يهوديان،

غفلت ورزند و ندانند كه از كجا ضربه مى خورند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 8

8 - دلدارى و تقويت روحيه مؤمنان ، از سوى خداوند در قبال توطئه هاى منافقان

ليخرجنّ الأعزّ . .. و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين

توطئه منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 2

2 _ تلاش منافقان در جهت وارونه جلوه دادن امور ، براى پيامبر ( ص )

و قلبوا لك الأمور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 2،3

2 - هم دستى و تشكل تنى چند از منافقان عصر بعثت ، براى تهمت زنى و شايعه سازى عليه خانواده پيامبر ( ص )

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

بيشتر مفسران بر اين باورند كه گروه بهتان زننده (عصبة منكم) از منافقان بودند.

3 - منافقان در عصر بعثت ، داراى جمعيتى هم دست و متشكل براى توطئه عليه پيامبر ( ص ) و اسلام

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 1

1 - توطئه منافقان ، به منظور پراكندن اصحاب و ياران نزديك پيامبر ( ص ) ، از اطراف آن حضرت

هم الذين يقولون لاتنفقوا على من عند رسول اللّه حتّى ينفضّوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 2

2 - منافقان ، درصدد براندازى حكومت پيامبر ( ص )

يقولون لئن رجعنا إلى المدينة ليخرجنّ

الأعزّ منها الأذلّ

توفيق توبه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 24 - 12

12 - توفيق دادن خداوند به منافقان ، براى توبه ، از آمرزگارى و رحمت او است .

المن_فقين . .. أو يتوب عليهم إنّ اللّه كان غفورًا رحيمًا

توقع منفعت از منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 7

7 - انتظار سود و فايده ، از جانب منافقان براى دين و مردم ، بى مورد است .

كأنّهم خشب مسنّدة

{خشب مسنّدة} به چوب هايى گفته مى شود كه در كنارى گذاشته شده و به كار صاحب آن نمى آيد; يعنى، نه به درد سقف مى خورد، نه به درد ديوار و نه. .. .

تهديد منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 20

20 _ افشاگرى و تهديد خداوند عليه عملكرد هاى كفرآميز منافقان

يقولون بافواههم ما ليس فى قلوبهم و اللّه اعلم بما يكتمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور موضع گيرى در برابر منافقان و تهديد ايشان به افشاى اسرارشان

يحذر المنفقون . .. قل استهزءوا إن اللّه مخرج ما تحذرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 14

14 _ منافقان متخلف از جنگ ، مورد تهديد خداوند به آتش سوزان دوزخ

قل نار جهنم أشد حراً لو كانوا يفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 18

18 _ تهديد متخلفان از جنگ و منافقان ، به رسوايى و افشاى اسرارشان در آخرت از سوى خداوند

فينبئكم بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 13

13 _ منافقان ، مورد تهديد خداوند به بازگشت قهرى و ابتلا به عذاب بزرگ در قيامت

ثم يردون إلى عذاب عظيم

تهديد منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 23

23 _ تهديد أكيد خداوند بر كيفر سخت دنيوى و اخروى منافقان صدر اسلام ، در صورت امتناع آنان از توبه و پافشارى بر مواضع كفرآميز توطئه گرانه خود

فإن يتوبوا . .. و إن يتولوا يعذبهم اللّه عذاباً أليماً فى الدنيا و الأخرة

تهديد منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 7

7 _ منافقان مرموز و پنهان كار مدينه ، از سوى خداوند به دو مرتبه عذاب علاوه بر عذاب بزرگ نهايى در قيامت ، تهديد شدند .

سنعذبهم مرتين ثم يردون إلى عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 7

7 - منافقان مدينه ، از سوى خداوند ، به خاطر شكستن عهد خود تهديد شدند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل . .. و كان عهد اللّه مسئولاً

تهمتهاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 19 - 10

10 - اشاعه فحشا در ميان جامعه اسلامى و

تهمت آلودگى جنسى به مؤمنان پاكدامن ، از ترفند هاى منافقان

إنّ الذين يحبّون أن تشيع الف_حشة فى الذين ءامنوا لهم عذاب أليم

تعبير {فى الذين آمنوا} (در ميان صفوف مؤمنان) بيانگر اين نكته است كه اشاعه دهندگان فحشا، خود از مؤمنان نيستند; بلكه در ميان صفوف مؤمنان رخنه كرده اند و آنان را به فساد مى كشانند. گفتنى است چون آيات پيشين درباره ماجراى {افك} بود كه به دست منافقان انجام گرفت، مى توان استفاده كرد كه مقصود در {الذين يحبّون...} همان منافقان اند.

تهمتهاى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 2

2 - هم دستى و تشكل تنى چند از منافقان عصر بعثت ، براى تهمت زنى و شايعه سازى عليه خانواده پيامبر ( ص )

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

بيشتر مفسران بر اين باورند كه گروه بهتان زننده (عصبة منكم) از منافقان بودند.

ثروت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 15،16

15 _ مال و اولاد فراوان منافقان ، زمينه گرايش آنان به كفر در هنگام مرگ

فلا تعجبك أمولهم . .. و تزهق أنفسهم و هم كفرون

16 _ جان كندن دشوار و حسرت بار منافقان و كفر نهايى آنان ، پيامد كثرت مال و اولاد و نمودى از عذاب الهى

فلا تعجبك أمولهم . .. يريد اللّه ليعذبهم بها ... و تزهق أنفسهم و هم كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 69 - 2

2 _ فرجام سوء منافقان و كفرپيشگان گذشته تاريخ _ على

رغم برخوردارى آنان از قدرت ، مال و فرزند فزونتر _ هشدارى است به منافقان هر عصر .

وعد اللّه المنفقين . .. كالذين من قبلكم كانوا أشد منكم قوة و أكثر أمولا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 8

8 _ تمكن و ثروت ، زمينه عافيت طلبى منافقان و گريز آنان از جهاد

استئذنك أولوا الطول منهم

ثروت منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 1

1 _ منافقان عصر پيامبر ( ص ) ، برخوردار از مال و اولاد فراوان و امكانات مادى و مفاخر اجتماعى

و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

ثروتمندى منافقان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 17 - 1

1 - منافقان صدراسلام ، قشرى مرفه و برخودار از امكانات ( اموال و اولاد )

لن تغنى عنهم أمولهم و لا أول_دهم من اللّه شيئًا

جاسوسان منافقان در غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 8

8 _ منافقان ، داراى جاسوسانى در ميان رزمندگان جنگ تبوك

و فيكم سمعون لهم

{سمّاع} مى تواند كنايه از جاسوس باشد; يعنى، در ميان شما كسانى هستند كه به نفع منافقان خبرچينى مى كنند.

جاسوسى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 15،17،36،45

15 _ منافقان و يهوديان شتابنده در كفر ، مردمى دروغ پرداز ، جاسوس و فرمانبردار سران و عالمان تحريفگر يهود

سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك يحرفون

الكلم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {للكذب} و {لقوم} مفعول له براى {سمعون} باشد. بنابراين {سمعون للكذب}، يعنى سخنان تو را مى شنوند تا بر تو دروغ ببندند و شايعه سازى كنند و {سمعون لقوم ءاخرين}، يعنى آنان جاسوس ديگرانند و سخنان تو را براى ديگران مى شنوند.

17 _ شايعه سازى برخى از منافقان و يهوديان و جاسوسى آنان براى تحريفگران يهود ، فلسفه بازداشتن پيامبر ( ص ) از اندوه بر كفرورزى آنان

لايحزنك الذين يسرعون . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

36 _ خداوند هرگز جان ودل ناپاك منافقان و يهوديان جاسوس و دروغپرداز را از آلودگى كفر و نفاق پاك نخواهد ساخت .

أولئك الذين لم يرد اللّه ان يطهر قلوبهم

45 _ پيشتازى در كفر ، تحريفگرى ، دروغپردازى و جاسوسى ، نمودى از خوارى و رسوايى منافقان و يهوديان در دنيا

يسرعون فى الكفر . .. لهم فى الدنيا خزى

رسوايى يهوديان و منافقان، كه {لهم فى الدنيا خزى} بيانگر آن است، مى تواند همان رذايلى باشد كه در آيه مطرح شده است. زيرا اين رذايل يا خود رسوايى است و يا موجب رسوايى انسان در جامعه خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 9

9 _ نفوذ در ميان رزمندگان اسلام به منظور جاسوسى و فتنه انگيزى ، از ترفند هاى منافقان

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا . .. و فيكم سمعون لهم

جامعه اسلامى و منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 9

9 _ لزوم هشيارى هميشگى جوامع اسلامى ، نسبت به

وجود و عملكرد منافقان مرموز

و ممن حولكم من الأعراب

جذابيت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 2،3،4

2 - ظاهر فريبنده منافقان ، هر بيننده اى را به خود جذب مى كرد .

و إذا رأيتهم تعجبك أجسامهم

خطاب در {رأيتهم}، عام و شامل هر بيننده اى است و اختصاص به فرد خاص _ مثلاً پيامبر(ص) - ندارد.

3 - منافقان ، داراى زبانى شيوا و كلامى جذاب

و إن يقولوا تسمع لقولهم

4 - سخنان زيبا و جذاب منافقان ، هر شنونده اى را به شنيدن آن وا مى داشت .

و إن يقولوا تسمع لقولهم

خطاب در {تسمع}، عام است و اختصاص به شنونده خاصى ندارد.

جرايم منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 1،9

1 - منافقان ، عناصرى فسادگر و تباه كننده جامعه

و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

كلمه {فى الأرض} نشانگر اين است كه فسادگرى منافقان محدود به خود و اطرافيانشان نبوده، بلكه فسادى است فراگير و سرايت كننده به جامعه اى كه در آن به سر مى برند.

9 - فسادگرى و اصلاح ناپذيرى منافقان ، موجب گرفتار آمدن آنان به عذابى دردناك خواهد شد .

و لهم عذاب اليم بما كانوا . .. إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {إذا قيل} عطف بر {يكذبون} در آيه قبل باشد. بر اين مبنا، مفاد جمله {إذا قيل ...} نيز همانند {يكذبون} بيانگر سبب گرفتارى منافقان به عذاب اليم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 12

- 1،2،7

1 - منافقان ، مردمى فسادپيشه و تبهكارند .

ألا إنهم هم المفسدون

2 - منافقان ، سرچشمه و منشأ فساد ها و تبهكارى ها در جوامع دينى هستند .

ألا إنهم هم المفسدون

در آياتى از قرآن غير منافقان نيز فسادگر خوانده شده اند بنابراين حصر در جمله {ألا إنهم . ..}(تنها منافقان فسادگرند) حصر ادعايى است و اشاره به اين معنا دارد كه: فسادگرى غير منافقان در قياس با منافقان چيزى به حساب نمى آيد; و يا اينكه فساد ديگران نيز به گونه اى به نفاق و منافقان باز مى گردد.

7 - لزوم هوشيارى مؤمنان در برابر فسادگرى ها و تبهكارى هاى منافقان

ألا إنهم هم المفسدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 1،5

1 _ فتنه انگيزى و كارشكنى هميشگى منافقان ، عليه پيامبر ( ص ) و اسلام در جبهه هاى نبرد

لقد ابتغوا الفتنة من قبل

5 _ منافقان ، تلاش تخريب گرانه خود را تا مرحله غلبه حق و پيروزى قطعى جبهه اسلام ، ادامه مى دهند .

لقد ابتغوا الفتنة . .. حتى جاء الحق و ظهر أمر اللّه و هم كرهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 1،2،3

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، مورد آزار و اذيت مستمر برخى از منافقان

و منهم الذين يؤذون النبى

{من} در {منهم} براى تبعيض و فعل مضارع {يؤذون} مفيد استمرار است ; يعنى، برخى از منافقان پيوسته پيامبر اكرم (ص) را مورد اذيت قرار داده و باعث رنجش خاطر آن حضرت مى شدند.

2 _ جوسازى و تبليغات سوء

منافقان ، عليه پيامبر ( ص )

و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

3 _ معرفى پيامبر ( ص ) ، به عنوان فردى ساده و خوش باور نمونه اى از اذيت هاى منافقان نسبت به آن حضرت

الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

{اُذُن} به كسى گفته مى شود كه به هر سخنى گوش فرا دهد و زود باور كند ; يعنى، ساده و خوش باور باشد. گفتنى است كه برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {يقولون هو أذن} براى بيان مورد و نمونه اى باشد كه منافقان، پيامبر(ص) را به آن متهم كرده و باعث رنجش خاطر آن حضرت مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 9

9 _ شيوه منافقان ، ترويج امور زشت و منكر و پيشگيرى از تحقق معروف ( ارزش ها و نيكى ها )

المنفقون و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 1،9

1 _ تخلف منافقان از شركت در جنگ تبوك

فرح المخلفون بمقعدهم خلف رسول اللّه

اين بخش از آيات مربوط به جنگ تبوك و تخلف منافقان از شركت در آن است.

9 _ اخلالگرى منافقان صدر اسلام ، در بسيج براى جنگ تبوك

لاتنفروا فى الحر

جنگ با منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 12،13

12 _ هشدار و تهديد خداوند به مسلمانان ، در مورد تعرض به كافران و منافقانى كه پيكار با آنان ممنوع شده است .

و لو

شاء اللّه لسلّطهم عليكم فلقاتلوكم

13 _ حرمت تعرض و نبرد با منافقان و دشمنانى كه از نبرد با مسلمانان دست برداشته و خواهان صلح مى باشند .

فان اعتزلوكم فلم يقتلوكم و القوا اليكم السلم فما جعل اللّه لكم عليهم سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 4

4 _ مؤمنان صدر اسلام در انتظار دستور الهى ، براى جنگ با منافقان و از ميان برداشتن جريان نفاق

و نحن نتربص بكم . .. بعذاب من عنده أو بأيدينا

جوسازى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 156 - 3

3 _ شكست در پيكار احد ، زمينه ساز هجوم تبليغاتى كافران و يا منافقان ، عليه اسلام ، پيامبر ( ص ) و مسلمانان

يا ايّها الّذين امنوا لا تكونوا كالّذين كفروا و قالوا لاخوانهم . .. ما ماتوا و م

كشته شدن عدّه اى از مسلمانان در جنگ احد باعث شده بود كه كافران و يا منافقان، كه با حضور در صحنه احد مخالف بودند، ماجراى احد و كشته هاى فراوان آن را حربه تبليغاتى عليه پيامبر (ص) قرار دهند. آنان مى گفتند اگر نظر ما را مى پذيرفتند و همراه پيامبر (ص) خارج نمى شدند، اين حوادث ناگوار پيش نمى آمد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 2

2 _ جوسازى و تبليغات سوء منافقان ، عليه پيامبر ( ص )

و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

جهاد با منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - توبه - 9 - 73 - 1،2،3،7

1 _ نبرد بى امان با كافران و منافقان ، و سخت گيرى و عدم ترحم به آنان ، فرمان خدا به پيامبر ( ص )

يأيها النبى جهد الكفار و المنفقين و اغلظ عليهم

2 _ لزوم جهاد با كافران و منافقان و عدم مماشات با آنان

جهد الكفار . .. و اغلظ عليهم

3 _ تصميم به جهاد با كافران و منافقان ، در محدوده مسؤوليت هاى رهبر جامعه اسلامى

يأيها النبى جهد الكفار

به كارگيرى خطاب {يا أيها النبى} به جاى {يا أيها الذين آمنوا} بيانگر اين است كه: تصميم گيرى درباره جنگ با كفار و منافقان، از وظايف رهبر جامعه ايمانى است.

7 _ { عن ابى جعفر ( ع ) قال : { جاهد الكفار و المنفقين } بالزام الفرائض ;

از امام باقر (ع) [در توضيح سخن خدا كه فرمود : ]{با كفار و منافقان مجاهده كن} روايت شده: مقصود الزام آنان به انجام فرايض است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) ، به جهاد با كافران و منافقان فرمان يافت .

ي_أيّها النبىّ ج_هد الكفّار و المن_فقين

3 - جهاد با كافران و منافقان و هرگونه برخورد شديد و سختگيرانه با آنان ، بايد زير نظر رهبر جامعه اسلامى انجام گيرد .

ي_أيّها النبىّ ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر(ص)، در جهاد سختگيرانه با كافران و منافقان، مى تواند اشاره به نكته ياد شده باشد. افراط و تفريطى كه نوعاً در چنين موضوعى از سوى مردم سرمى زند، تأييد كننده

همين مطلب است.

جهان بينى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 4

4 - منافقان علم گسترده و همه جانبه خدا و آگاهى او را به اسرار و نهان انسان ها ، باور نداشته و بدان معتقد نيستند .

يخدعون اللّه

از اينكه منافقان با نفاق خويش در صدد نيرنگ زدن به خدا برآمده اند، معلوم مى شود كه آنان مى پنداشتند، اگر امرى را مخفى كنند، خداوند از آن آگاه نمى شود.

جهل منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 6

6 - منافقان ، به خودفريبىِ خويش و نيرنگبازى با خود ، ناآگاه هستند .

و ما يخدعون إلا أنفسهم و ما يشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 12 - 4

4 - منافقان ، بى خبر از فسادپيشگى و تبهكارى خويش

و لكن لايشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 9

9 - منافقان ، بى خبر از سفاهت و بى خردى خويش

ألا إنهم هم السفهاء و لكن لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 16 - 4

4 - منافقان ، به سود و زيان واقعى خويش آگاهى ندارند .

و ما كانوا مهتدين

متعلق {مهتدين} به دليل جمله هاى قبل، سود و زيان واقعى است; يعنى: و ما كانوا مهتدين الى منافعهم و مضارهم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 5

5 - منافقان

، سزاوار محروم شدن از توانايى شناخت معارف الهى هستند .

و لو شاء اللّه لذهب بسمعهم و أبصرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 19

19 _ منافقان ، مردمانى محروم از درك حقايق اخروى

لو كانوا يفقهون

به كارگيرى كلمه {لو} _ كه براى تمنى است _ حكايت از آن دارد كه منافقان از درك حقايق اخروى ناتوانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 12،13

12 - منافقان ، عناصرى نادان و بى بهره از معارف بلند الهى

و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين و ل_كنّ المن_فقين لايعلمون

13 - درك عزّتمندى خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، بيرون از توان ذهنى منافقان جاهل

و للّه العزّة . .. و ل_كنّ المن_فقين لايعلمون

چرخش چشم منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 3

3 - منافقان مدينه ، به هنگام خبردار شدن از وقوع جنگ احزاب ، به قدرى مى ترسيدند كه چشمان شان بى اختيار ، به چرخش مى افتاد .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

مراد از {الخوف} به قرينه بحث جهاد و هجوم دشمن، خبر جنگ و قتال است كه براى منافقان بسيار ترس آور بود.

حالات منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 8

8 - منافقان ، همواره در وحشت و اضطراب اند .

يحسبون كلّ صيحة عليهم

حاميان منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 29

29 _ اتكا و دلبستگى منافقان به حاميان و هواداران خود ، در مواضع كفرآميز و توطئه عليه اسلام و مسلمانان

و ما لهم فى الأرض من ولىّ و لانصير

تهديد خداوند به اينكه منافقان، هيچ ياور و حاميى نخواهند داشت، نشانگر ذهنيت غلط آنان در اتكا به حاميان خويش است كه خداوند اين ذهنيت را مردود شمرده است.

حبط عمل منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 69 - 11

11 _ حبط و سقوط ارزش و بى ثمر بودن اعمال كافران و منافقان ، در دنيا و آخرت

وعد اللّه المنقين . .. أولئك حبطت أعملهم فى الدنيا و الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 22

22 - خداوند ، همه اعمال خير منافقان را حبط مى كند .

فأحبط اللّه أعم_لهم

حتميت ذلت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 7

7 - خداوند ، جبهه مخالف اسلام ( منافقان و عموم دشمنان خدا و پيامبر ( ص ) ) را به شكست حتمى و ذلت بار هشدار داد .

إنّ الذين يحادّون . .. أُول_ئك فى الأذلّين

حتميت شكست منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 7

7 - خداوند ، جبهه مخالف اسلام ( منافقان و عموم دشمنان خدا و پيامبر ( ص ) ) را به شكست حتمى و ذلت بار هشدار داد .

إنّ الذين يحادّون . .. أُول_ئك فى الأذلّين

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 10

10 - تضمين عزت و پيروزى پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، از سوى خداوند در قبال توطئه هاى منافقان

ليخرجنّ الأعزّ . .. و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين

حتميت عذاب اخروى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 13

13 _ منافقان ، مورد تهديد خداوند به بازگشت قهرى و ابتلا به عذاب بزرگ در قيامت

ثم يردون إلى عذاب عظيم

حتميت عذاب منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 7

7 _ اعلام امكان بخشيده شدن برخى از منافقان از سوى خداوند و وعده عذاب و كيفر حتمى براى برخى ديگر از آنان

إن نعف عن طائفة منكم نعذب طائفة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 69 - 5

5 _ هيچ چيز ، حتى برترين قدرت هاى نظامى ، اقتصادى و نيروى انسانى ، مانع تحقق يافتن عذاب الهى براى كافران و منافقان نيست .

وعد اللّه المنفقين . .. و لهم عذاب مقيم. كالذين من قبلكم كانوا أشد منكم قوة و أك

نيروى نظامى از {قوة}، اقتصادى از {أموالا} و انسانى از {أولاداً} برداشت شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 1

1 _ اعلام قطعيت عذاب الهى براى منافقان استهزاگر و عدم تأثير استغفار مكرر ( هفتاد بار ) پيامبر ( ص ) براى آنان

و لهم عذاب أليم. استغفر لهم أو

لاتستغفر لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 17 - 4

4 - كارساز نبودن اموال و اولاد منافقان براى آنان ، در قبال عذاب الهى در قيامت

لن تغنى عنهم أمولهم و لا أول_دهم من اللّه شيئًا

حتميت كيفر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 32

32 _ اراده حتمى خداوند بر مجازات يهوديان و منافقان شتابنده در كفر

قالوا ءامنا بافواههم و لم تؤمن قلوبهم و من الذين هادوا . .. و من يرد اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 7 - 3

3 - حاكميت خداوند بر قواى هستى ، نشانگر قدرت او بر پاداش مؤمنان و كيفر منافقان و مشركان

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت . .. و يعذّب المن_فقين ... و المشركين ... و للّه

از ارتباط اين آيه با آيات پيشين _ كه درباره پاداش مؤمنان و كيفر منافقان و مشركان بود _ مطلب بالا استفاده مى شود.

حرمت تقويت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 2

2 _ حرمت انجام هر گونه عملى كه مايه تأييد كفر و نفاق و تقويت كافران و منافقان محارب و زمينه زيان و تفرقه مؤمنان باشد .

و الذين اتخذوا مسجداً . .. لا تقم فيه أبداً

حرمت حكومت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 144 - 7

7 _ حرمت برقرارى روابط دوستى با منافقان و پذيرش ولايت و حكومت آنان

إنّ المنفقين .

.. لاتتخذوا الكفرين أولياء

حرمت دوستى با منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 144 - 7

7 _ حرمت برقرارى روابط دوستى با منافقان و پذيرش ولايت و حكومت آنان

إنّ المنفقين . .. لاتتخذوا الكفرين أولياء

حرمت ولايت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 144 - 7

7 _ حرمت برقرارى روابط دوستى با منافقان و پذيرش ولايت و حكومت آنان

إنّ المنفقين . .. لاتتخذوا الكفرين أولياء

حسابرسى از منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 3

3 - عهد منافقان مدينه با خدا براى فرار نكردن از جهاد ، مورد حساب كشى خداوند است .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل . .. و كان عهد اللّه مسئولاً

حسادت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 120 - 5

5 _ بدخواهى و حسادت منافقان با اهل ايمان *

اذا لقوكم قالوا امنّا . .. ان تمسسكم حسنة تسؤهم و ان تصبكم سيّئة يفرحوا بها

برخى برآنند كه جمله {و اذا لقوكم قالوا آمنّا} درباره منافقان است. بنابر اين ضمير مفعولى {تسؤهم} نيز به آنان برمى گردد.

حسد منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 14

14 _ رفاه و امكانات مادى مسلمانان ، غير قابل تحمل براى منافقان صدر اسلام و برانگيزنده آنان به ستيزه جويى و كينهورزى

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

حسرت منافقان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 5

5 _ اظهار حسرت و اندوه منافقان بر كشته شدن بستگان خويش در پيكار احد

الّذين قالوا لاخوانهم وقعدوا لو اطاعونا ما قتلوا

گفته شده مراد از {لاخوانهم}، خويشان نسبى است. و جمله {قالوا لاخوانهم} يعنى: {درباره آنها گفتند}; نه {به آنها گفتند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 13،16

13 _ حسرت منافقان براى از دست دادن اموال و فرزندان خويش به هنگام مرگ

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم . .. ليعذبهم ... و تزهق أنفسهم

{زهوق نفس} به معناى خروج جان بر اثر تأسف و حسرت است. (مفردات راغب).

16 _ جان كندن دشوار و حسرت بار منافقان و كفر نهايى آنان ، پيامد كثرت مال و اولاد و نمودى از عذاب الهى

فلا تعجبك أمولهم . .. يريد اللّه ليعذبهم بها ... و تزهق أنفسهم و هم كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 12،15

12 _ حسرت منافقان براى از دست دادن اموال و فرزندان خويش به هنگام مرگ

أن يعذبهم . .. و تزهق أنفسهم

{زهوق} به معناى مفارقت جستن از امرى كه همراه با تأسف و حسرت است (مفردات راغب).

15 _ كثرت مال و اولاد منافقان نمودى از عذاب الهى و زمينه ساز جان كندن دشوار و حسرت بار آنان

أن يعذبهم . .. و تزهق أنفسهم و هم كفرون

با توجه به اينكه {تزهق أنفسهم} مى تواند عطف تفسيرى براى {أن يعذبهم} باشد، برداشت فوق استفاده مى شود.

حشر اخروى منافقان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 18 - 3،4

3 - خداوند ، همه منافقان را بدون استثنا در روز رستاخيز ، براى محاكمه برخواهد انگيخت .

يوم يبعثهم اللّه جميعًا فيحلفون له

كلمه {جميعاً} مى تواند تأكيد براى ضمير {هم} در {يبعثهم} باشد و نيز مى تواند حال براى آن باشد. برداشت ياد شده بر پايه احتمال اول است.

4 - برانگيخته شدن جمعى منافقان و احضار يك جاى آنان ، براى محاكمه در قيامت

يوم يبعثهم اللّه جميعًا فيحلفون له

برداشت ياد شده در صورتى به دست مى آيد كه جمله {جميعاً} حال براى ضمير {هم} در {يبعثهم} باشد.

حق ناپذيرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 4

4 - خداوند با سلب درك و فهم از برخى منافقان ، آنان را حق ناپذير كرده و برخى ديگر را براى انتخاب هدايت ، مهلت مى دهد .

و لو شاء اللّه لذهب بسمعهم و أبصرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 7،18

7 _ بازدارى منافقان و يهوديان حق ناپذير از شتاب در كفر ، خارج از محدوده رسالت پيامبر ( ص )

يأيها الرسول لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر

خطاب خداوند به پيامبر(ص) با عنوان رسالت (يايها الرسول) گوياى برداشت فوق است.

18 _ منافقان و يهوديان جاسوس ، دروغ پرداز و حق ناپذير ، آن قدر بى ارزشند كه حتى نبايد بر گمراهى آنان تأسف خورد و بر كفرشان غمگين بود

لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 8

8 _ منافق ، داراى خصلت حق ناپذيرى

و طبع على قلوبهم فهم لايفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 127 - 6،7،9

6 _ سعى منافقان در گريختن از محيط ابلاغ آيات الهى و مراكز شناخت و تبليغ دين

و إذا ما أنزلت سورة . .. ثم انصرفوا

7 _ روى گردانى منافقان صدر اسلام از آيات الهى پس از شنيدن وحى

و إذا ما أنزلت سورة . .. ثم انصرفوا

9 _ حق ناپذيرى قلب منافقان ، كيفر الهى براى آنان

ثم انصرفوا صرف اللّه قلوبهم

حق ناشنوايى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 18 - 2،4

2 - منافقان ، از حق شنوى ، حق بينى و حق گويى ناتوان هستند .

صم بكم عمى

4 - عجز و ناتوانى از شنيدن ، ديدن و گفتن حقايق ، ظلمتهايى است كه منافقان در آن گرفتارند .

تركهم فى ظلمت لايبصرون. صم بكم عمى

آيه مورد بحث مى تواند تفسيرى براى كلمه {ظلمات} و جمله {لايبصرون} در آيه قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 19 - 8

8 - منافقان در برابر آوازه قرآن و گسترش اسلام ، چاره اى جز ناشنيده انگاشتن آن ندارند .

يجعلون أصبعهم فى ءاذانهم من الصوعق حذرالموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 23 - 2

2 _ حق ناشنوايى كافران و منافقان ، نشانه نبودن استعداد پذيرش معارف الهى در آنان است .

و لو علم

اللّه فيهم خيرا لأسمعهم

مراد از خير به قرينه آيه قبل، استعداد پذيرش معارف الهى است.

حقيقت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 6

6 - منافقان ، به رغم ظاهر فريبنده و سخنان زيبايشان ، چونان چوب هاى تكيه شده بر ديوار ، خشك و بى روح اند .

كأنّهم خشب مسنّدة

حكومت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 1،13

1 _ تلاش منافقان براى فساد در زمين و نابودى حرث و نسل ، در صورت به حكومت رسيدن

و اذا تولّى سعى فى الأرض . .. الحرث و النسل

بنابراينكه {تولّى}، به معناى حكومت باشد.

13 _ از وظايف حكومت ، حفظ كشاورزى و نيروى انسانى و اصلاح آنهاست .

و اذا تولى سعى فى الأرض

حيله هاى شرعى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 3

3 _ تمسك برخى از منافقان براى فرار از مسؤوليت هاى سنگين ، به حيله هاى فريبنده و به ظاهر شرعى

و منهم من يقول ائذن لى و لاتفتنى

با توجه به آنچه در شأن نزول نقل شده است كه برخى از منافقان، مفتون شدن به زنان رومى را بهانه عدم شركت در جنگ قرار دادند، برداشت فوق استفاده مى شود.

خانه هاى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 20

20 - { عن عبداللّه الحلبى عنه ( ع ) : إنّهم قالوا { إنّ بيوتنا عورة . . . } فأكذبهم اللّه قال

: { و ما هى بعورة . . . } و هى رفيعة السمك حصينة ;

از عبداللّه حلبى، از امام(ع) نقل شده كه منافقان گفتند: خانه هاى ما بى حفاظ است. خداوند آنان را تكذيب كرد و فرمود: {و ما هى بعورة...} و آن خانه ها، داراى ديوارهاى بلند و محكم بود.}

ختم قلب منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 4

4 _ منافقان از جهاد گريزِ ذلت پذير ، داراى قلب هاى مهرشده و مسدود

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف و طبع على قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 127 - 9

9 _ حق ناپذيرى قلب منافقان ، كيفر الهى براى آنان

ثم انصرفوا صرف اللّه قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 3 - 9

9 - منافقان ، بر اثر مُهر شدن دل هايشان از درك معارف دين ناتوان اند .

فطبع على قلوبهم فهم لايفقهون

خداشناسى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 13 - 5

5 - منافقان ، فاقد درك نسبت به مقام خداوند

لأنتم أشدّ رهبة فى صدورهم من اللّه ذلك بأنّهم قوم لايفقهون

خشنودى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 3

3 _ مسرت و خشنودى منافقان از سلامت خويش به دليل عدم حضورشان در پيكار احد

الّذين قالوا لاخوانهم وقعدوا لو اطاعونا ما قتلوا

اظهار تأسّف منافقان براى كشته هاى احد، دلالت بر مسرت و خشنودى از زنده

ماندن خودشان دارد.

خط مشى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 1،3،4

1 _ منافقان به هنگام پيروزى مسلمانان ، خود را ياور آنان و به گاه غلبه كافران ، خود را طرفدار و عامل پيروزى ايشان جلوه مى دهند .

الذين يتربّصون بكم . .. قالوا ألم نستحوذ عليكم

{الذين يتربّصون}، بدل براى {الذين يتخذون} است و توضيح دهنده ويژگيهاى منافقان.

3 _ رسيدن به دنيا و تأمين منافع شخصى ، تعيين كننده خط مشى منافقان در برقرارى روابط دوستى و اجتماعى است .

الذين يتربّصون بكم . .. ألم نستحوذ عليكم

4 _ شركت منافقان در جنگ ، تنها براى تأمين منافع شخصى و سهيم شدن در غنايم جنگى است .

الذين يتربّصون بكم فإن كان لكم فتح من اللّه . .. و نمنعكم من المؤمنين

ظاهراً مراد از جمله {الم نكن معكم} شركت در جهاد و همراهى مسلمانان در جنگ است.

خطر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 16

16 _ لزوم دورى جستن از منافقين مخالفت كننده با حكم خدا و رسول ( ص ) ، به دليل نگون بختى و گرفتارى ايشان به عذاب الهى

و اذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول . .. فاعرض عنهم

امام كاظم (ع) در بيان علت لزوم اعراض از منافقان فرمود: فقد سبقت عليهم كلمة الشّقاء و سبق لهم العذاب . .. .

_______________________________

كافى، ج 8، ص 184، ح 211 ; تفسير برهان، ج 1، ص 387، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 509، ح 368 ; تفسير

عياشى، ج 1، ص 255، ح 183.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 5

5 - خطر منافقان براى اسلام و گناه آنان نزد خداوند ، بيش از مشركان *

و يعذّب المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

تقدم {المنافقين و المنافقات} بر {المشركين و المشركات}، ممكن است اشاره به مطلب بالا داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 10

10 - منافقان ، دشمنانى بس خطرناك اند .

هم العدوّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 7

7 - خطر و زيان منافقان براى جامعه اسلامى ، همانند خطر و زيان كافران است .

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

خنده منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 1

1 _ خوشحالى و خنده منافقان متخلف از جهاد ، اندك و زودگذر در مقايسه با عذاب ها و گريه هاى اخروى آنان

فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {فليضحكوا} در مورد دنيا و {و ليبكوا} در مورد آخرت باشد.

خويشاوندان منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 7

7- اخبار خداوند از فسادگرى و خويشاوندكشىِ عناصر سست ايمان منافق ، درصورت رسيدن به حكومت

فهل عسيتم إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض و تقطّعوا أرحامكم

برداشت بالا بنابر اين نكته است كه {تولّيتم} از ماده {ولايت} و به معناى بر عهده گرفتن حاكميت باشد و مخاطب آن

بيماردلانى باشند كه به دليل سست ايمانى به هنگام فرمان جهاد، به وحشت افتاده و از آن طفره مى روند.

خيانت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 3،19

3 _ مؤمنان ، پاك هستند و غير آنان ( منافقان ) ، پليد و خبيث .

ما كان اللّه ليذر المؤمنين على ما انتم عليه حتّى يميز الخبيث من الطّيّب

19 _ پيامبر ( ص ) ، آگاه به پاكان و ناپاكان ( مؤمن و منافق ) امّت خويش ، از طريق علم به غيب

و ما كان اللّه . .. و لكنّ اللّه يجتبى من رسله من يشاء

مراد از {من رسله} _ چه برخى از رسولان باشند و چه تمامى آنان _ قطعاً پيامبر اسلام (ص) از جمله آنان خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 8

8 _ منافقان ، خائنِ به جبهه اسلام و مؤمنان و خوش خدمت به كافرانند .

قالوا ألم نستحوذ عليكم و نمنعكم من المؤمنين

{استحوذ} به معناى غلبه و استيلا است و مراد از جمله {و ان كان للكافرين . .. الم نستحوذ} _ با توجه به سياق آيه _ اين است كه منافقان پس از پيروزى كافران به آنان مى گويند: در هنگامه جنگ ما بر شما استيلا داشتيم ولى شما را نكشتيم، بر اين اساس جمله {نمنعكم من المؤمنين} به اين معنا خواهد بود كه بين شما و اهل ايمان حائل شديم و نگذاشتيم آنان نيز به شما دسترسى پيدا كنند، تا پيروزى براى شما حاصل شد.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 9،12

9 _ توبيخ منافقان ، به خاطر حركت هاى خيانت آميز عليه اسلام و پيامبر ( ص ) با وجود برخوردارى از تفضلات خدا و رسولش

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

12 _ خيانت در برابر خدمت ، از خصلت هاى منافقان است .

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 3،3

3- كيفر سخت منافقان به هنگام مرگ ، براساس علم الهى به نهان كارى هاى خائنانه آنان

و اللّه يعلم إسرارهم . فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

از ارتباط عبارت {فكيف إذا. ..} _ كه بيانگر كيفر سخت منافقان است _ با ذيل آيه قبل (واللّه يعلم إسرارهم) استفاده مى شود كه علم و آگاهى خداوند، پشتوانه كيفر منافقان به هنگام مرگ شان، خواهد بود.

3- كيفر سخت منافقان به هنگام مرگ ، براساس علم الهى به نهان كارى هاى خائنانه آنان

و اللّه يعلم إسرارهم . فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

از ارتباط عبارت {فكيف إذا. ..} _ كه بيانگر كيفر سخت منافقان است _ با ذيل آيه قبل (واللّه يعلم إسرارهم) استفاده مى شود كه علم و آگاهى خداوند، پشتوانه كيفر منافقان به هنگام مرگ شان، خواهد بود.

خيانت منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 1،5

1 - در صورت ورود احزاب متّحد از نواحى و اطراف به خانه هاى منافقان در مدينه و درخواست اظهار شرك ، آنان ، با ايشان همسويى مى

كردند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ما تلبّثوا بها إلاّ يسيرًا

نايب فاعل فعل {دخلت} مى تواند {بيوت} و مى تواند {يثرب} باشد. برداشت ياد شده، براساس احتمال نخست است. لازم به ذكر است كه {اقطار} جمع {قطر} است كه به معناى جانب است (مفردات راغب). مراد از {الفتنة} به قرينه مقام، شرك است.

5 - در صورت نفوذ دشمن به مدينه ، پس از محاصره از سوى احزاب متّحد ، منافقان به جاى دفاع ، به تلاش به نفع دشمن مى پرداختند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

برداشت بالا، بنابراين است كه ضمير در {دخلت} به {يثرب} برگردد و مراد از {الفتنة}، تلاش تخريبى عليه مسلمانان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 3

3 - روابط خائنانه منافقان مدينه ، با كافران اهل كتاب ( يهود بنى نضير )

الذين نافقوا يقولون لإخونهم الذين كفروا من أهل الكت_ب لئن أخرجتم لنخرجنّ معكم

خيرخواهى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 4

4 _ دروغگويى منافقان ، در ادعاى خيرخواهى و صلحجويى

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً. اولئك الّذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم

در ظلمت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 18 - 1،4،5

1 - منافق ر ها شده در ظلمت و گمراهى بسان شخص كر و لال و نابيناست .

تركهم فى ظلمت لايبصرون. صم بكم عمى

صم، بكم و عمى به ترتيب: جمع أصم (كر)، أبكم (لال) و أعمى

(كور) است. كلمات ياد شده خبر براى مبتداى محذوف، يعنى ضمير {هم} است كه به توصيف شدگان در آيه قبل (منافقان رها شده در ظلمت) بر مى گردد.

4 - عجز و ناتوانى از شنيدن ، ديدن و گفتن حقايق ، ظلمتهايى است كه منافقان در آن گرفتارند .

تركهم فى ظلمت لايبصرون. صم بكم عمى

آيه مورد بحث مى تواند تفسيرى براى كلمه {ظلمات} و جمله {لايبصرون} در آيه قبل باشد.

5 - منافقان ر ها شده در ظلمتِ گمراهى ها ، راه نجاتى ندارند و به ايمان راستين باز نخواهند گشت .

صم بكم عمى فهم لايرجعون

درب ديوار ميان مؤمنان و منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 13 - 15

15 - حصار كشيده شده ميان مؤمنان و منافقان ، داراى يك درب است .

فضرب بينهم بسور له باب

دروغگويى اخروى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 18 - 5

5 - توسل جستن منافقان ، به سوگند دروغ در پيشگاه خداوند در قيامت

فيحلفون له

دروغگويى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 8 - 2

2 - گروهى از انسان ها ( منافقان ) به دروغ مدعى ايمان به خدا و روز قيامت هستند .

و من الناس من يقول ءامنا باللّه و باليوم الأخر و ما هم بمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 10 - 7،9

7 _ منافقان ، مردمى دمساز با دروغ و دروغ گويى

بما كانوا يكذبون

فعل مضارع آن گاه كه پس از

{كان} و مانند آن قرار گيرد، دلالت بر استمرار در زمان گذشته دارد.

9 _ دروغ گويى مداوم منافقان ، موجب افزايش بيمارى در دل و جان آنان

فزادهم اللّه مرضاً . .. بما كانوا يكذبون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بما كانوا . ..} علاوه بر تعلقش به {لهم عذاب اليم}، متعلق به {فزادهم ...} نيز باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 6،9،10

6 _ دروغ ، سوگند به خدا ، توجيه اعمال ناروا و عذرتراشى ، از شگرد هاى منافقان

يصدّون عنك صدودا . .. ثمّ يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

به دليل {يصدّون عنك} معلوم مى شود كه ادعاى اراده احسان دروغ بوده است. بنابراين ادعاى آنان تنها توجيه و عذرتراشى براى اعمال ناروايشان بوده است ; نه پى بردن به اشتباه و عذرخواهى واقعى.

9 _ توجيه خلافكارى ها بر مبناى دروغ ، نمودى از انفاق

يريدون ان يتحاكموا . .. ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

10 _ ادعاى نيكوكارى ، مُدارا و صلح جويى ، توجيه نارواى منافقان در مورد مراجعه به حكم طاغوتى

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 4

4 _ دروغگويى منافقان ، در ادعاى خيرخواهى و صلحجويى

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً. اولئك الّذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 15،18،36،45

15 _ منافقان و يهوديان شتابنده در كفر ، مردمى دروغ پرداز

، جاسوس و فرمانبردار سران و عالمان تحريفگر يهود

سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك يحرفون الكلم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {للكذب} و {لقوم} مفعول له براى {سمعون} باشد. بنابراين {سمعون للكذب}، يعنى سخنان تو را مى شنوند تا بر تو دروغ ببندند و شايعه سازى كنند و {سمعون لقوم ءاخرين}، يعنى آنان جاسوس ديگرانند و سخنان تو را براى ديگران مى شنوند.

18 _ منافقان و يهوديان جاسوس ، دروغ پرداز و حق ناپذير ، آن قدر بى ارزشند كه حتى نبايد بر گمراهى آنان تأسف خورد و بر كفرشان غمگين بود

لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

36 _ خداوند هرگز جان ودل ناپاك منافقان و يهوديان جاسوس و دروغپرداز را از آلودگى كفر و نفاق پاك نخواهد ساخت .

أولئك الذين لم يرد اللّه ان يطهر قلوبهم

45 _ پيشتازى در كفر ، تحريفگرى ، دروغپردازى و جاسوسى ، نمودى از خوارى و رسوايى منافقان و يهوديان در دنيا

يسرعون فى الكفر . .. لهم فى الدنيا خزى

رسوايى يهوديان و منافقان، كه {لهم فى الدنيا خزى} بيانگر آن است، مى تواند همان رذايلى باشد كه در آيه مطرح شده است. زيرا اين رذايل يا خود رسوايى است و يا موجب رسوايى انسان در جامعه خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 1،8

1 _ منافقان ، در صورت بازخواست از عملكرد و سخنان ناروايشان ، به دروغ آن را شوخى و سرگرمى مى نمايانند .

يقولون هو أذن . .. و لئن سألتهم ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب

8 _ بى شرمى

منافقان و اصرار آنان بر دروغ پردازى و تزوير ، حتى پس از افشاى اسرار درونى و توطئه هاى آنان

و لئن سألتهم ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب قل أباللّه و ءايته و رسوله كنتم تستهزءو

جمله {قل أباللّه . .. } مى تواند رد ادعاى منافقان در مورد {نخوض و نلعب} باشد ; يعنى، آنان هنوز هم با اين سخنان در مقام تزويرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 77 - 8،11،13

8 _ دروغ گويى ، شيوه مستمر منافقان

و بما كانوا يكذبون

11 _ شكستن پيمان خود با خدا و دروغ گويى مستمر ، نشانه منافقان است .

بما أخلفوا اللّه ما وعدوه و بما كانوا يكذبون

13 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده : المنافق اذا حدّث عن اللّه و عن رسوله كذب و اذا وعد اللّه و رسوله اخلف . . . و ذلك قول اللّه عزوجل { فأعقبهم نفاقاً فى قلوبهم . . . بما أخلفوا اللّه ما وعدوه و بما كانوا يكذبون } . . . ;

منافق، هرگاه از خدا و رسولش سخن گويد، دروغ مى گويد و اگر به خدا و رسول او وعده دهد، خلف وعده مى كند . .. و اين است سخن خداوند كه مى فرمايد: پس خداوند، نفاق را تا روزى كه او را ملاقات كنند در دلهاى آنان قرار داد، بدين علت كه با خدا خلف وعده كردند و همواره دروغ مى گفتند ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 11،19

11 _ تمسك منافقان به سوگند

دروغ براى اثبات حسن نيت خويش در ساختن مسجد ( مسجد ضرار )

و ليحلفن إن أردنا إلا الحسنى

19 _ دروغ گويى ، خصلت منافقان است .

و اللّه يشهد إنهم لكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 47 - 7

7 - آن دسته از منافقانى كه پس از اظهار ايمان و فرمان برى ، از خدا و رسول او ، روى برتافته و نافرمانى كردند ، ايمان نداشتند .

و يقولون ءامنّا باللّه . .. ثمّ يتولّى فريق منهم من بعد ذلك و ما أُول_ئك بالمؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 18 - 9

9 - منافقان ، عناصرى دروغگو و بيگانه با صدق و راستى

ألا إنّهم هم الك_ذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 9

9 - دروغ گويى ، از ويژگى ها و خصلت هاى منافقان

و اللّه يشهد إنّ المن_فقين لك_ذبون

تكيه بر وصف {كاذبون} نشانگر آن است كه دروغ گويى، براى منافقان خصلتى ثابت و جدايى ناپذير است.

دروغگويى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 1

1 _ سوگند دروغ منافقان صدر اسلام به خداوند ، براى اثبات ايمان خويش و همراهى خود با مؤمنان

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم

دشمنى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 11،12

11 _ منافقان ، سرسخت ترين دشمن مسلمانان و اصلاح جامعه

و من الناس . .. و هو اَلَدُّ الخصام

{الخصام}، جمع خَصْم،

به معناى دشمن است.

12 _ منافقان ، سرسخت ترين انسان ها در جدال با مسلمانان

و من الناس . .. و هو اَلَدُّ الخصام

بنابراينكه {الخصام}، مصدر باشد و به معنى خصومت و جدال.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 119 - 11

11 _ شدت و كينه خشم منافقان نسبت به مؤمنان *

و اذا لقوكم قالوا امنا و اذا خلوا عضّوا عليكم الأنامل من الغيظ

تظاهر به ايمان در برخورد با مؤمنان و ابراز دشمنى در پنهان، حكايت از آن دارد كه آيه احتمالا درباره منافقان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 3

3 _ دشمنى سخت منافقان با اسلام و نفرت شديد آنان از جامعه اسلامى

لو يجدون ملجئاً أو مغرت أو مدّخلا لولّوا إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 2،6

2 _ هشدار شديد الهى به منافقان ، نسبت به موضع گيرى هاى خصمانه آنان در برابر خدا و رسول ( ص )

ألم يعلموا . .. ذلك الخزى العظيم

6 _ موضع گيرى خصمانه منافقان در برابر خدا و رسولش ، على رغم آگاهى آنان به عاقبت دردناك عملكردشان ، شگفت آور است .

ألم يعلموا أنه من يحادد اللّه و رسوله فان له نار جهنم

با توجه به اينكه {ألم يعلموا} توبيخ است و اين نوع توبيخ در مواردى به كار مى رود كه توبيخ شونده آگاه بوده و نمى بايست پس از آگاهى مرتكب خلاف شود، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 2،6

2 _ اقدام منافقان به ساختن پايگاهى تحت عنوان { مسجد } براى دشمنان ديرينه خدا و رسول خدا

و الذين اتخذوا مسجداً . .. إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

6 _ ترويج كفر ، تفرقه افكنى و تجمع بخشيدن به دشمنان خدا و رسول ، مهمترين اهداف زيانبار منافقان از ساختن مسجد ضرار

مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين و إرصاداً

قيد {ضراراً} مى تواند هدف كلى و عام منافقان و {كفراً و تفريقاً . .. إرصاداً} بيانگر بارزترين نمودهاى آن هدف كلى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 2

2 - دشمنى منافقان و مخالفت و نافرمانى آنان با خدا و پيامبراكرم ( ص )

إنّ الذين يحادّون اللّه و رسوله

از ارتباط آيه شريفه با آيات قبل، به دست مى آيد كه مراد از {الذين يحادّون} و يا يكى از مصاديق مورد نظر آن، منافقان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 6

6 - اطمينان بخشى منافقان به كافران ، در پيروى نكردن از پيامبر و مسلمانان بر ضد آنان

الذين نافقوا يقولون . .. و لانطيع فيكم أحدًا أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 10

10 - منافقان ، دشمنانى بس خطرناك اند .

هم العدوّ

دشمنى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 4

4 - بغض و كينه عميق منافقان ، نسبت به شخص

پيامبر ( ص )

ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ

تعبير {أذلّ} در مورد رسول خدا(ص)، حكايت از دشمنى شديد منافقان نسبت به آن حضرت دارد.

دعوت از منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 9

9 - خداوند ، منافقان را به فرمان برى شايسته _ به جاى سوگند بر انجام كار خير _ فراخوانده است .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ قل لاتقسموا

{طاعة معروفة} يا مبتدا براى خبر محذوفى همچون {خير من قسمكم} و يا خبر براى مبتداى محذوفى مانند {أمرنا} است. در هر صورت اين جمله نوعى فراخونى از جانب پروردگار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 54 - 1

1 - خداوند ، فراخوان منافقان به اطاعت از خدا و رسول او و پرهيز از سرپيچى فرمان هاى ايشان

قل أطيعوا اللّه و أطيعوا الرسول فإن تولّوا

دعوت از منافقان به ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 1

1 - پيامبر ( ص ) فراخوان منافقان به ايمانى ، همانند ايمان توده مردم

و إذا قيل لهم ءامنوا كما ءامن الناس

چون در آيه بعد، مطرح شده كه منافقان در برابر مردم اظهار ايمان مى كنند، اين احتمال رخ مى دهد كه گفتگوى مطرح شده در اين آيه _ كه در آن منافقان ابراز بى ايمانى مى كنند _ ميان پيامبر (ص) و اهل نفاق بوده است.

دعوت از منافقان توطئه گر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 19

19

_ خداوند ، فراخوان منافقان مرتد و توطئه گر ، به توبه و بازگشت به دامن اسلام

فإن يتوبوا يك خيراً لهم

دعوت از منافقان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 48 - 1

1 - دسته اى از منافقان صدراسلام ، هنگام فراخوانده شدن براى داورى رسول خدا ( ص ) ميان آنان ، از پذيرش آن خوددارى مى كردند .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون

دعوت از منافقان مرتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 19

19 _ خداوند ، فراخوان منافقان مرتد و توطئه گر ، به توبه و بازگشت به دامن اسلام

فإن يتوبوا يك خيراً لهم

دفع توطئه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 6

6 - اقدام الهى براى خنثى كردن توطئه اقتصادى منافقان ، عليه پيامبر ( ص ) و اصحاب آن حضرت

هم الذين يقولون لاتنفقوا على من عند رسول اللّه حتّى ينفضّوا

دلايل بى ايمانى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 7

7 _ علاقه و تلاش شديد منافقان به يافتن پناهگاه و محل مناسب براى زندگى ( خارج از محيط اسلامى ) دليل بى ايمانى و همگام نبودنشان با مؤمنان

و ما هم منكم . .. لو يجدون ملجئاً ... لولّوا إليه و هم يجمحون

جمله {لو يجدون . .. } مى تواند به منزله دليل و ارائه شاهدى براى {و ما هم منكم} در آيه

قبل باشد.

دنياطلبى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 7

7 _ شركت برخى افراد ( منافقان ) در جهاد با كافران ، به منظور دستيابى به منافع مادى

لو كان عرضاً قريباً و سفراً قاصداً لاتبعوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 69 - 8

8 _ غرق شدن منافقان و كافران در باتلاق بهرهورى هاى مادى ، گرايش مستمر آنان در طول تاريخ

فاستمتعوا بخلقهم . ... و خضتم كالذى خاضوا

برداشت فوق بدان احتمال است كه {خوض} (فرو رفتن) به قرينه {استمتعوا} همان بهره ورى از ماديات و فرورفتن در منجلاب آن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 75 - 5

5 _ منافقان ، داراى روحيه مادى

و منهم من عهد اللّه لئن ءاتينا . ... لنكوننّ من الصلحين

برداشت فوق بدين جهت است كه منافقان، صلاح خويش را مشروط به برخوردارى از مال و ثروت كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 76 - 1

1 _ بخل ورزى منافقان از پرداخت صدقات به هنگام برخوردار شدن از مال و فضل الهى ، على رغم تهعدشان با خدا

و منهم من عهد اللّه . .. فلما ءاتيهم من فضله بخلوا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 14،19

14 - منافقان ، فريفته دنيا و غافل از خداوند

و غرّكم باللّه الغرور

در صورتى كه مراد از {الغرور} دنيا باشد، مقصود اين خواهد بود كه مظاهر دنيا

(مال، جاه، مقام و. ..) شما را فريب داده و از خدا غافلتان كرده است.

19 - آرزوى ناكامى براى جامعه ايمانى ، ترديد در باور هاى دينى ، فريفتگى به آرزو هاى باطل و مظاهر دنيا و غفلت از خداوند ، از اوصاف منافقان و از نشانه هاى نفاق

و غرّكم باللّه الغرور

دوستى با منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 89 - 4،8

4 _ ممنوعيت دوستى با منافقان تلاش كننده براى گسترش كفر

ودّوا لو تكفرون كما كفروا فتكونون سواء فلا تتّخذوا منهم اولياء

8 _ رفع ممنوعيّت دوستى و ارتباط با منافقان در صورت دست برداشتن از نفاق ، با هجرت در راه خدا

فما لكم فى المنافقين . .. فلا تتّخذوا منهم اولياء حتّى يهاجروا فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 4

4 _ جواز دوستى و يارى خواستن از منافقان و كافران پناهنده ، به همپيمانان مسلمانان *

و لا تتخذوا منهم وليّاً و لا نصيرا. الّا الّذين يصلون الى قوم بينكم و بينهم ميثا

در برداشت فوق احتمال داده شده كه {الّا الّذين يصلون . .. } استثنا از حكمى است كه در جمله {و لا تتخذوا منهم وليّاً و لا نصيرا} بيان شده است.

دوستى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 3

3 _ رسيدن به دنيا و تأمين منافع شخصى ، تعيين كننده خط مشى منافقان در برقرارى روابط دوستى و اجتماعى است .

الذين يتربّصون بكم . .. ألم نستحوذ عليكم

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 1،3،5،6

1 - منافقان ، داراى روابط دوستانه با يهوديان

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

{تولّى} (مصدر {تولّوا}) به معناى دوست گرفتن است و مراد از {قومى كه خدا بر آنان غضب كرده است}، قوم يهود مى باشد.

3 - روابط دوستانه منافقان با يهود ، از نشانه هاى روشن و قابل توجه نفاق آنان

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

5 - برقرارى دوستى ميان منافقان و يهوديان ، امرى بس شگفت آور

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

استفهام در {ألم تر} تعجبى است.

6 - منافقان ، عناصرى بيگانه ، هم با مسلمانان _ به رغم ادعاى مسلمانى _ و هم با يهوديان _ به رغم برقرار كردن روابط دوستى با آنان_

ما هم منكم و لا منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 15 - 5

5 - برقرارى رابطه دوستى منافقان با يهوديان ، مصداق بارز زشت كارى آنان و سبب دچار شدنشان به عذاب سخت الهى

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا . .. إنّهم ساء ما كانوا يعملون

دين ستيزى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 10

10- بيماردلانِ منافق ، در انتظار پديد آمدن فرصت ، براى همكارى با دشمنان عليه دين

قالوا للذين كرهوا ما نزّل اللّه سنطيعكم فى بعض الأمر

سين در {سنطيعكم} اشاره به موقعيتى دارد كه هنوز فرانرسيده است و منافقان در انتظار فرارسيدن آن هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- محمد - 47 - 29 - 3

3_ بيماردلان منافق ، داراى كينه هاى عميق نسبت به دين و مؤمنان

أم حسب الذين فى قلوبهم مرض أن لن يخرج اللّه أضغ_نهم

{أضغان}، (جمع {ضغن}) به معناى كينه هاى شديد و عميق است.

ديوار ميان مؤمنان و منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 13 - 14،16،17

14 - كشيده شدن حصار بلند و ضخيم ، ميان مؤمنان و منافقان در قيامت

فضرب بينهم بسور

{سور} به ديوار شهر گفته مى شود. نكره آمدن {سور} مى تواند بيانگر بلندى و ضخامت آن باشد.

16 - مؤمنان در قيامت ، در داخل حصار ( حصار ميان آنان و منافقان ) قرار مى گيرند و منافقان در بيرون آن .

فضرب بينهم بسور له باب

17 - درون حصار كشيده شده ميان مؤمنان و منافقان در قيامت ، محل رحمت خدا و خارج آن در احاطه عذاب الهى است .

باطنه فيه الرحمة و ظ_هره من قبله العذاب

ذلت دنيوى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 42،45

42 _ خوارى و رسوايى در دنياو عذاب بزرگ آخرت ، كيفر منافقان و يهوديان شتابگر در كفر

من الذين قالوا ءامنا بافواههم . .. لهم فى الدنيا خزى و لهم فى الاخرة عذاب عظيم

45 _ پيشتازى در كفر ، تحريفگرى ، دروغپردازى و جاسوسى ، نمودى از خوارى و رسوايى منافقان و يهوديان در دنيا

يسرعون فى الكفر . .. لهم فى الدنيا خزى

رسوايى يهوديان و منافقان، كه {لهم فى الدنيا خزى} بيانگر آن است، مى تواند همان رذايلى باشد كه در آيه

مطرح شده است. زيرا اين رذايل يا خود رسوايى است و يا موجب رسوايى انسان در جامعه خواهد شد.

ذلت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 3

3 _ خداوند ، خواهان رسوايى و خوارى منافقان در جامعه اسلامى ، حتى پس از مرگشان

و لاتصل على أحد منهم مات أبداً و لاتقم على قبره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 12

12 _ تن دادن توانگران منافق به ذلت و خوارى ، براى شركت نكردن در جهاد

و قالوا ذرنا نكن مع القعدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 4

4 _ منافقان از جهاد گريزِ ذلت پذير ، داراى قلب هاى مهرشده و مسدود

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف و طبع على قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 1

1 _ پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين ، جهادگران با مال و جان خويش ( على رغم ذلت پذيرى و جهادگريزى منافقان )

لكن الرسول و الذين ءامنوا معه جهدوا بأمولهم و أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 13

13- ناتوانى منافقان و افراد سست ايمان ، از توجيه آيات جهاد ، تنگ كننده عرصه حيات بر آنان *

فإذا أنزلت سورة محكمة و . .. ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت

از ارتباط {سورة محكمة} با {ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت}، مى توان استفاده كرد كه

انسان هاى سست ايمان يا منافق، در ساير تكاليف _ كه به گونه اى قابل توجيه است _ با ترفندى، خويش را آسوده مى كنند; اما در مورد جهاد چون آياتش محكم، قاطع و توجيه ناپذير است، خود را در بن بست ديده و شديداً نگران مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 5

5 - منافقان ، جزء پست ترين و ذليل ترين مخلوقات اند .

إنّ الذين يحادّون . .. أُول_ئك فى الأذلّين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 7

7 - تهديد منافقان به شكست ذلت بار از سوى خداوند

ليخرجنّ الأعزّ . .. و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين

رابطه با منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 88 - 8

8 _ طرد و اضلال منافقان از سوى خدا ، دليل لزوم طرد آنان از سوى تمامى مؤمنان است .

فما لكم فى المنافقين فئتين و اللّه اركسهم بما كسبوا

جمله {و اللّه اركسهم بما كسبوا}، حاليه است ; يعنى در حالى كه خداوند آنها را وارونه و طرد كرده، چرا از آنان طرفدارى مى كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 89 - 8

8 _ رفع ممنوعيّت دوستى و ارتباط با منافقان در صورت دست برداشتن از نفاق ، با هجرت در راه خدا

فما لكم فى المنافقين . .. فلا تتّخذوا منهم اولياء حتّى يهاجروا فى سبيل اللّه

رازدارى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 6

6 _ تلاش منافقان در مخفى نگاه داشتن باور ها و سخنانشان از مردم

يحذر المنفقون أن تنزل عليهم سورة تنبئهم بما فى قلوبهم

رازهاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 2

2 - منافقان ، برادر كافران و داراى رمز و راز با ايشان

الذين نافقوا يقولون لإخونهم الذين كفروا

رد عذر منافقان استهزاگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 2

2 _ پذيرفته نشدن عذر منافقان استهزاكننده به اسلام و پيامبر ( ص )

كنتم تستهزءون. لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمنكم

رد فديه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 15 - 2

2 - در قيامت ، از منافقان و كافران فديه پذيرفته نمى شود .

فاليوم لايؤخذ منكم فدية و لا من الذين كفروا

رذايل منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 9

9 _ منافقان ، انسانهايى سودجو ، خودبين و بى انصاف

و منهم من يلمزك فى الصدقت . .. و إن لم يعطوا منها إذا هم يسخطون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 10

10 _ منافقان ، مردمى داراى خصلت بخل و امتناع از انفاق در راه خدا

المنفقون و المنفقت . .. و يقبضون أيديهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 76 - 1

1 _ بخل ورزى منافقان از پرداخت صدقات

به هنگام برخوردار شدن از مال و فضل الهى ، على رغم تهعدشان با خدا

و منهم من عهد اللّه . .. فلما ءاتيهم من فضله بخلوا به

رسوايى اخروى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 18

18 _ تهديد متخلفان از جنگ و منافقان ، به رسوايى و افشاى اسرارشان در آخرت از سوى خداوند

فينبئكم بما كنتم تعملون

رسوايى دنيوى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 29 - 7

7- منحصر نبودن كيفر بيماردلان منافق ، به لحظه مرگ و امكان رسوايى آنان در دنيا *

فكيف إذا توفّتهم . .. أم حسب الذين فى قلوبهم مرض أن لن يخرج اللّه أضغ_نهم

در صورتى كه تهديد به افشاى كينه ها، مربوط به دنيا باشد و اين رسوايى نوعى كيفر به شمار آيد; از ارتباط اين آيه با {فكيف إذا توفّتهم الملائكة . ..} مى توان به مطلب بالا دست يافت.

رسوايى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 5

5 _ منافقان به هنگام رسوايى و يا رنج هاى ناشى از عملكردشان ، به پيامبر ( ص ) روى مى آوردند و عذرخواهى مى كنند .

فكيف . .. ثمّ جاؤك يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً

مراد از {مصيبة}، معنايى است كه شامل رسوايى نيز مى شود ; به دليل عذرخواهى منافقان كه با جمله {ان اردنا} آن را اظهار مى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 3

3 _ خداوند

، خواهان رسوايى و خوارى منافقان در جامعه اسلامى ، حتى پس از مرگشان

و لاتصل على أحد منهم مات أبداً و لاتقم على قبره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 30 - 1،2،3

1- خداوند ، قادر به معرفى دقيق منافقان به پيامبر ( ص )

و لو نشاء لأرين_كهم فلعرفتهم بسيم_هم

2- خداوند ، قادر به ظاهر ساختن علايمى در وجود منافقان ، براى رسوا كردن آنان

و لو نشاء لأرين_كهم فلعرفتهم بسيم_هم

{سيما} به معناى علامت و نشانه است.

3- تعلّق مشيت الهى بر ستّاريت و رسوا نساختن خلق ، حتّى منافقان

و لو نشاء لأرين_كهم

{لو} براى امتناع است و مى رساند گرچه خداوند، قادر بر افشاى چهره منافقان است; اما مشيتش به آن تعلق نگرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 6

6 - افشاى توطئه براندازى منافقان ، از سوى خداوند و رسواساختن آنان

يقولون لئن رجعنا إلى المدينة

رسوايى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 30

30 _ إخبار خداوند ، از رسوايى و فضاحت نهايى منافقان صدر اسلام در جامعه و منزوى شدن آنان

و ما لهم فى الأرض من ولىّ و لانصير

با توجه به اينكه آيه، إخبار از آينده است و نيز واژه {فى الأرض} مى تواند به همين زندگى دنيوى اشاره داشته باشد، اين برداشت به دست مى آيد.

رضايت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 7

7 _ منافقان ، تنها در صورت برخوردارى از

صدقات ( دارايى بيت المال ) _ هر چند به ناحق باشد _ خشنود و در غير آن صورت ، ناخرسند بودند .

فإن أعطوا منها رضوا و إن لم يعطوا منها إذا هم يسخطون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 1

1 _ رضا و شادمانى منافقان از نرفتن به جهاد و ماندن در كنار ناتوانان و خانه نشينان

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف

رفاه طلبى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 12

12 _ منافقان ، داراى روحيه رفاه طلبى

و قالوا لاتنفروا فى الحر

رفاه منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 10

10 _ برخوردارى منافقان صدر اسلام از امكانات و رفاه مادى

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 7

7 _ ضعف مالى و امكانات اجتماعى مؤمنان عصر پيامبر ( ص ) در مقايسه با منافقان

و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

تعجب از امكانات رفاهى و مفاخر اجتماعى منافقان، نشان از ضعف مالى و امكانات مؤمنان در مقايسه با آنان دارد.

رنجهاى طولانى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 2

2 _ شادى اندك و رنج طولانى منافقان در دنيا ، بازتاب عملكرد آنان و كيفر الهى براى ايشان

فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً جزاء بما كانوا يكسبون

برداشت فوق بدين احتمال است كه خنده و گريه در {فليضحكوا قليلا

و ليبكوا كثيراً} هر دو مربوط به دنيا باشد.

روابط منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 5

5 _ وجود رابطه و پيوند قوى ، ميان منافقان

المنفقون و المنفقت بعضهم من بعض

روابط منافقان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 5

5- برخى از عناصر سست ايمان صدر اسلام ، داراى روابط پنهانى با كافران

قالوا للذين كرهوا ما نزّل اللّه سنطيعكم فى بعض الأمر

روحيه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 75 - 5

5 _ منافقان ، داراى روحيه مادى

و منهم من عهد اللّه لئن ءاتينا . ... لنكوننّ من الصلحين

برداشت فوق بدين جهت است كه منافقان، صلاح خويش را مشروط به برخوردارى از مال و ثروت كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 76 - 8

8 _ منافقان ، داراى روحيه اعراض از صلاح و انجام وظيفه

لنكوننّ من الصلحين . .. و تولوا و هم معرضون

روحيه منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 1

1 - در صورت ورود احزاب متّحد از نواحى و اطراف به خانه هاى منافقان در مدينه و درخواست اظهار شرك ، آنان ، با ايشان همسويى مى كردند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ما تلبّثوا بها إلاّ يسيرًا

نايب فاعل فعل {دخلت} مى تواند {بيوت} و مى تواند {يثرب} باشد. برداشت ياد شده، براساس احتمال نخست

است. لازم به ذكر است كه {اقطار} جمع {قطر} است كه به معناى جانب است (مفردات راغب). مراد از {الفتنة} به قرينه مقام، شرك است.

روش اثبات حُسن نيت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 5

5 - منافقان ، همواره در صدد نشان دادن حسن نيت خود و جلب نظر و اطمينان مؤمنان به خويش اند .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

روش اثبات حُسن نيت منافقان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 4

4 - تلاش گسترده منافقان صدراسلام براى اثبات حسن نيت خود و جلب نظر و اطمينان پيامبر ( ص ) و مؤمنان به سوى خويش

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

سوگند مؤكد، دليل بر وجود چنين تلاشى است.

روش برخورد با منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 13

13 _ موضعگيرى سازنده ، همراه با پند و اندرز پنهانى ، روش برخورد با منافقان

فاعرض عنهم و عظهم و قل لهم فى انفسهم قولا بليغاً

چنانچه {فى انفسهم} متعلّق به {قل} باشد، به اين معناست كه اين گفتار پندآموز تو بايد در بين خود آنان و به دور از چشم ديگران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 4

4 _ لزوم جدا شمردن منافقان از امت اسلامى

و ما هم منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 73 - 4

4 _ لزوم

برخورد شديد و بدون ترحم ، با كافران و منافقان حق ستيز

و اغلظ عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 8،10

8 _ پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى ، مأمور به اتخاذ مواضع صريح و قاطع در برابر عناصر نفاق و منافق و ناسالم جامعه

و لاتصل على أحد منهم مات أبداً و لاتقم على قبره

10 _ افشاى كامل چهره منافقان و اتخاذ مواضع شديد عليه آنان ، از تبعات تخلف آنان از جنگ تبوك

و لاتصل على أحد منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 4

4 - همانندى منافقان با كافران ، از نظر چگونگى برخورد حكومت اسلامى و جامعه ايمانى با آنان

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

روش برخورد منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 4،5،9،10

4 _ منافقان براى فريب مردم ، هم سخن خوب مى گويند و هم خوبْ سخن مى گويند .

و من الناس من يعجبك قوله فى الحيوة الدنيا

خوب سخن گفتن از جمله {يعجبك قوله}، و سخن خوب از {فى الحيوة الدنيا} برداشت شده است. البتّه اگر {فى الحيوة الدنيا}، متعلّق به {قوله} باشد ; يعنى آنان درباره دنيا، طرحهاى زيبا و شگفت آورى داشتند.

5 _ منافقان رياكار و متظاهرند .

و من الناس من يعجبك قوله فى الحيوة الدنيا . .. و هو الدّ الخصام

9 _ قَسَم و شاهد گرفتن خداوند ، دستاويز منافقان براى اثبات اظهاراتِ خود

و يُشهد اللّهَ على ما فى قلبه

10 _ بهره گيرى منافقان

از باور ها و مقدّسات مؤمنان ، براى رسيدن به اغراض خويش

و يُشهد اللّهَ على ما فى قلبه

قسم به خداوند كه از مقدّسات مسلمين است، دستاويز برخى از مردم براى قبولاندن عقايد بى پايه خويش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 1،2،3،7،12

1 _ تلاش منافقان براى فساد در زمين و نابودى حرث و نسل ، در صورت به حكومت رسيدن

و اذا تولّى سعى فى الأرض . .. الحرث و النسل

بنابراينكه {تولّى}، به معناى حكومت باشد.

2 _ داعيه اصلاح طلبى منافقان پيش از حاكميّت ، و فساد آنان پس از رسيدن به حكومت

و من الناس من يعجبك . .. و اذا تولى سعى فى الارض ليفسد فيها

3 _ داعيه اصلاح طلبى منافقان هنگام برخورد با پيامبر ( ص ) ، و تلاش آنان در جهت فساد پس از بازگشت از محضر او *

و من الناس من يعجبك . .. و اذا تولى سعى فى الأرض

بنابراينكه {اذا تولّى}، به معناى بازگشت باشد.

7 _ نفاق ، پُل به قدرت رسيدن سياست بازانِ ناصالح

و اذا تولى سعى فى الأرض

در برداشت فوق، {تولى}، رسيدن به حكومت معنا شده است.

12 _ فساد در زمين ، پيامد حكومت منافقان

و اذا تولى سعى فى الارض ليفسد فيها

بنابراينكه {تولى}، به معنى رسيدن به حكومت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 1

1 _ سرسختى ، تكبّر و غرور رياكارانِ مدعى اصلاح ( منافقان ) ، در مقابل دعوت به تقوا

و من الناس من يعجبك . .. و اذا قيل له اتق اللّه اخذته العزة

بالاثم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 61 - 5،8

5 _ تفكيك ميان قرآن و پيامبر ( كتاب و سنت ) ، از شيوه هاى منافقان

و اذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول رايت المنافقين يصدّون عنك ص

منافقان در برابر دعوت به قرآن و پيامبر (ص)، تنها اعراض از پيامبر (ص) را عنوان كردند (يصدّون عنك)، نه اعراض از قرآن را. زيرا در آيه نيامده است: يصدّون عمّا انزل اليك.

8 _ تلاش پيگير منافقان در مقابله با پيامبر ( ص ) و بازداشتن مردم از مراجعه به او

رايت المنافقين يصدّون عنك صدوداً

فعل مضارع {يصدّون} دلالت بر استمرار دارد. قابل ذكر است كه در برداشت فوق {يصدّون} فعل متعدّى و مفعول آن {النّاس} گرفته شده است ; در اين صورت {يصدّون} به معنى {يمنعون} خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 5،6،8،10،13

5 _ منافقان به هنگام رسوايى و يا رنج هاى ناشى از عملكردشان ، به پيامبر ( ص ) روى مى آوردند و عذرخواهى مى كنند .

فكيف . .. ثمّ جاؤك يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً

مراد از {مصيبة}، معنايى است كه شامل رسوايى نيز مى شود ; به دليل عذرخواهى منافقان كه با جمله {ان اردنا} آن را اظهار مى داشتند.

6 _ دروغ ، سوگند به خدا ، توجيه اعمال ناروا و عذرتراشى ، از شگرد هاى منافقان

يصدّون عنك صدودا . .. ثمّ يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

به دليل {يصدّون عنك} معلوم مى شود كه ادعاى اراده احسان

دروغ بوده است. بنابراين ادعاى آنان تنها توجيه و عذرتراشى براى اعمال ناروايشان بوده است ; نه پى بردن به اشتباه و عذرخواهى واقعى.

8 _ سوء استفاده منافقان از مقدّسات

يحلفون باللّه

10 _ ادعاى نيكوكارى ، مُدارا و صلح جويى ، توجيه نارواى منافقان در مورد مراجعه به حكم طاغوتى

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

13 _ احسان به پيامبر ( ص ) ، توجيه نارواى منافقان براى عدم ارجاع داورى به وى

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 4

4 _ دروغگويى منافقان ، در ادعاى خيرخواهى و صلحجويى

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً. اولئك الّذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 7

7 _ معرفى پيامبر ( ص ) به عنوان عامل شرور ، از روش هاى ايذايى و تبليغى منافقان و يهود عليه آن حضرت

ان تصبهم سيّئة يقولوا هذه من عندك

برخى از مفسران با توجّه به شأن نزول آيه گفته اند كه مقصود از ضمير {تصبهم}، منافقين و يهوديان هستند كه حوادثى چون قحطى و خشكسالى را به پيامبر (ص) منتسب مى كردند و از اين راه عليه او تبليغ مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 1

1 _ خدعه و نيرنگ با خداوند ، برنامه هميشگى منافقان است .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه

فعل مضارع {يخدعون}، استمرار و اصرار منافقان بر حيله گرى را مى فهماند.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 5

5 _ سوء استفاده از كمبود ها ، كاستى ها و ناهماهنگى هاى جنگ ، شيوه منافقان بى ايمان سست باور

و لأوضعوا خللكم يبغونكم الفتنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 2

2 _ بى ادبى و بى پروايى منافقان ، در سخن گفتن با پيامبر ( ص )

و منهم من يقول ائذن لى و لاتفتنى

اينكه منافقان پيامبر (ص) را عامل فتنه و گناه خود معرفى كردند (و لاتفتنى)، نشانگر نهايت بى ادبى آنان نسبت به ساحت مقدس پيامبر اسلام (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 3،4

3 _ برخورد گستاخانه و بى ادبانه برخى از منافقان با پيامبر ( ص )

و منهم من يلمزك فى الصدقت

4 _ رهبران جامعه اسلامى _ هر چند عادل باشد _ در معرض عيب جويى منافقان هستند .

و منهم من يلمزك فى الصدقت

وقتى كه پيامبر اسلام (ص)، با همه عدالت و پاكى اش، مورد طعن و ايراد منافقان قرار گيرد، ديگران نيز بى ترديد از عيب جويى آنان در امان نخواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 3

3 _ معرفى پيامبر ( ص ) ، به عنوان فردى ساده و خوش باور نمونه اى از اذيت هاى منافقان نسبت به آن حضرت

الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

{اُذُن} به كسى گفته مى شود كه به هر سخنى گوش فرا دهد و زود باور كند ;

يعنى، ساده و خوش باور باشد. گفتنى است كه برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {يقولون هو أذن} براى بيان مورد و نمونه اى باشد كه منافقان، پيامبر(ص) را به آن متهم كرده و باعث رنجش خاطر آن حضرت مى شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 2،7

2 _ توجيه گرى نسبت به مواضع و سخنان نارواى خويش ، شيوه اهل نفاق است .

ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب

7 _ به بازى گرفتن ارزش هاى دينى ، نشانه نفاق و از شيوه منافقان است .

يحذر المنفقون . .. ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب ... كنتم تستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 9

9 _ شيوه منافقان ، ترويج امور زشت و منكر و پيشگيرى از تحقق معروف ( ارزش ها و نيكى ها )

المنفقون و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 10

10 _ شيوه دوگانه منافقان در عيب جويى از مؤمنان توانمند و مؤمنان تهيدست

الذين يلمزون المطوّعين . .. فيسخرون منهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {يلمز} درباره توانمندان و {يسخرون} درباره تهيدستان باشد و ضمير {منهم} به {الذين يجدون . ..} برگردد; يعنى، منافقان، مؤمنان توانمند و اهل انفاق را مورد طعن و مؤمنان تهيدست انفاقگر را مورد استهزا و ريشخند قرار مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 5

5

_ روى آورى به سوگند هاى دروغ ، از روش هاى منافقان براى دستيابى به هدف هاى خويش

سيحلفون باللّه . .. يحلفون لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 2

2 _ برخى از منافقان ، آن چنان به ديانت تظاهر و نفاق خود را پنهان مى كردند كه حتى براى پيامبر ( ص ) هم ناشناخته بودند .

و ممن حولكم من الأعراب . .. لا تعلمهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 1،3

1 _ اقدام منافقان به ساختن مسجدى براى هدف هاى زيانبار و كفرآميز و تفرقه افكن ميان مؤمنان

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين

3 _ به كارگيرى خانه خدا عليه دين خدا ، توسط منافقان

و الذين اتخذوا مسجداً . .. إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 127 - 1،3

1 _ نگاه مرموز منافقان به يكديگر پس از نزول هر سوره اى از قرآن

و إذا ما أنزلت سورة نظر بعضهم إلى بعض

3 _ اشاره مرموزانه منافقان به يكديگر ، براى خروج مخفيانه از جمع شنوندگان آيات الهى

و إذا ما أنزلت سورة نظر بعضهم إلى بعض هل يريكم من أحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 10

10 - نسبت دادن جرم و گناه خويش به ديگران و چهره مظلومانه به خود گرفتن ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان

أم يخافون أن يحيف اللّه عليهم و رسوله بل أُول_ئك

هم الظ_لمون

منافقان خدا و رسول او را به ستم و اجحاف كردن در داورى هايشان متهم مى كردند. در مقابل خداوند نيز با تأكيد فراوان، آنان را ظالم معرفى كرده است اين مطلب مى تواند بيانگر برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 5

5 - منافقان ، همواره در صدد نشان دادن حسن نيت خود و جلب نظر و اطمينان مؤمنان به خويش اند .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 5

5 - پيامبراكرم ( ص ) در انجام دادن رسالت خويش ، با رو در رويى كافران و منافقان مواجه بود .

ي_أيّها النبىّ إنّا أرسلن_ك . .. و دع أذيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 9

9- ترفند منافقان ، در حفظ چهره ايمانى خويش ، به رغم همدلى با كافران در برخى زمينه ها

قالوا . .. سنطيعكم فى بعض الأمر

تعبير {فى بعض الأمر}، مى تواند اشاره به اين داشته باشد كه منافقان، در عين تمايل درونى به كفر و كافران، نمى خواستند كه در همه زمينه ها با كافران هماهنگ شده و كاملاً چهره كفر به خود بگيرند و از جرگه مؤمنان خارج شوند; زيرا مصالح آنان در حفظ چهره دينى خود بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 7

7 - استفاده ابزارى از دين عليه ديانت حق ، از ترفند هاى منافقان

است .

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

برقرارى روابط دوستانه با پيروان دين يهود از سوى منافقان، بى ترديد براى ضربه زدن به دين اسلام و پيروان آن بوده است. بنابراين منافقان با اظهار علاقه به دين يهود، درصدد نفى دين حق و اصل ديندارى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 16 - 2

2 - استفاده ابزارى از ارزش هاى دينى عليه دين ، از شيوه هاى منافقان

اتّخذوا أيم_نهم جنّة

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه منافقان از سوگند _ كه در ميان همه پيروان اديان از ارزش ها به شمار مى رود _ در جهت سد كردن پيشرفت اسلام، بهره مى گرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 18 - 7

7 - منافقان ، چهره نفاقشان را در ميان مسلمانان با سوگند هاى دروغشان پنهان مى كردند .

كما يحلفون لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 9

9 - چهره جدى و مصمم منافقان ، در مقام سخن و فاقد واقعيت در مرحله عمل

الذين نافقوا يقولون . .. لنخرجنّ ... و اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون

تأكيدهاى مكرر در {لنخرجنّ} و {لننصرنّكم}، چهره قاطع منافقان را در مرحله سخن مى نماياند و گواهى خداوند به سخن كذب آنان، عمل نكردن آنان را بيان مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 10

10 - اظهار ايمان و خداترسى منافقان ، ابزارى در دست آنان براى توجيه پيمان شكنى

خود با كافران

كمثل الشيط_ن . .. قال إنّى برىء منك إنّى أخاف اللّه ربّ الع_لمين

از تشبيه منافقان به شيطان _ با توجه به ادعاى خداترسى وى _ مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 1،2،5،6،7

1 - منافقان ، زير سپر سوگند ، نفاقشان را پنهان مى داشتند .

اتّخذوا أيم_نهم جنّة

2 - استفاده ابزارى از ارزش ها و مقدسات ، شيوه منافقان است .

اتّخذوا أيم_نهم جنّة

5 - تلاش منافقان ، براى ممانعت و بازداشتن مردم از گرويدن به راه خدا و آيين او

فصدّوا عن سبيل اللّه

{صدّ} در صورتى كه متعدى استعمال شود، به معناى {منع كردن} خواهد بود. برداشت ياد شده بر اين احتمال استوار است.

6 - كارآمد بودن استفاده ابزارى از دين عليه خود دين ، براى منافقان

اتّخذوا أيم_نهم جنّة فصدّوا عن سبيل اللّه

7 - هدف منافقان از تمسك به سوگند هاى دروغ ، اغفال كردن مردم و بازداشتن آنان از راه خداوند

اتّخذوا أيم_نهم جنّة فصدّوا عن سبيل اللّه

روش برخورد منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 49 - 1،6

1 - منافقان صدراسلام ، تنها در صورتى كه داورى پيامبر ( ص ) به نفع آنان بود ، به آن تن مى دادند .

و إن يكن لهم الحقّ يأتوا إليه مذعنين

{اذعان} به معناى {انقياد} و {مذعنين} به معناى {منقادين} (فرمان برداران و اطاعت كنندگان) است.

6 - منافقان ، تنها در چارچوب منافع خويش به دين روى مى آورند و در برابر فرمان هاى خدا و رسول او ، مطيع و

منقاد مى شوند .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون 0 و إن يكن لهم الح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 1،2،4

1 - منافقان صدراسلام ، براى اثبات آمادگيشان جهت جهاد كردن ، با سخت ترين سوگند ها ، به خدا سوگند ياد مى كردند .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

مقصود از خروج در جمله {ليخرجنّ} طبق نظر مفسران و شأن نزول آن، خروج از شهر و ديار خويش و حركت براى جهاد است.

2 - منافقان صدراسلام ، براى پوشش چهره كريه و مزورانه خود و فرار از فريضه جهاد ، از سوگند به خدا استفاده مى كردند .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

4 - تلاش گسترده منافقان صدراسلام براى اثبات حسن نيت خود و جلب نظر و اطمينان پيامبر ( ص ) و مؤمنان به سوى خويش

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

سوگند مؤكد، دليل بر وجود چنين تلاشى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 6

6 - برخى از منافقان صدراسلام ، براى شانه خالى كردن از مسؤوليت حل و فصل مسائل اجتماعى ، در پناه ديگران و مخفيانه از محضر پيامبر ( ص ) مى گريختند .

قد يعلم اللّه الذين يتسلّلون منكم لواذًا

{تسلّل} به معناى خروج پنهانى است و {لواذ} به معناى پنهان شدن در پشت سر كسى و در پناه او فرار كردن است. {لواذاً} نيز حال براى فاعل {يتسلّلون} مى باشد. گفتنى است كه آيه شريفه با توجه

به مضمون آن _ به ويژه جمله {فليحذر الذين يخالفون عن أمره} - و نيز مطابق بعضى از شأن نزول ها، درباره منافقان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 9

9 - منافقان ، اعتقاد نداشتن به رسالت پيامبراكرم ( ص ) را در بين خودشان ، علنى اعلام مى كردند .

و يقولون فى أنفسهم لولا يعذّبنا اللّه بما نقول

مفسران عبارت {يقولون فى أنفسهم} را دو صورت معنا كرده اند: الف) در دل خودشان مى گويند; ب) در ميان خودشان (با خودشان) مى گويند. برداشت ياد شده برپايه احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 5

5 - شهادت صريح و أكيد به رسالت پيامبر ( ص ) در حضور آن حضرت ، از شگرد هاى منافقان براى پنهان نگه داشتن چهره نفاق خود از آن حضرت

إذا جاءك المن_فقون قالوا نشهد إنّك لرسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 3

3 - به كارگيرى تعبيرات جسارت آميز عليه پيامبر ( ص ) در محاورات منافقان

ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ

مقصود رئيس منافقان از {أعزّ} خودش و از {أذلّ} رسول خدا(ص) است. اين تعبير حكايت از آن دارد كه منافقان، در جمع خود و در محاورات ميان خويش، نسبت به پيامبراكرم(ص) تعبيرهاى گستاخانه و جسارت آميزى داشتند.

روش برخورد منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 13

13 - منافقان مدينه ، فاقد ثبات روانى بودند و

موضع گيرى شان ، تابع مساعد بودن فضا و جو بود .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا . .. فإذا جاء الخوف ... تدور

روش تشخيص منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 11 - 3

3 - آزمون هاى الهى ، زمينه تحقق عينى علم خداوند به مؤمنان و منافقان است .

و من الناس من يقول ءامنّا باللّه فإذا أوذى فى اللّه جعل فتنة الناس كعذاب اللّه .

تعبير {و ليعلمنَّ اللّه. ..} نشانه اين حقيقت است كه علم خداوند، در مرحله آزمودن مدعيان ايمان، به عينيّت و فعليّت مى رسد.

روش ديندارى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 49 - 6

6 - منافقان ، تنها در چارچوب منافع خويش به دين روى مى آورند و در برابر فرمان هاى خدا و رسول او ، مطيع و منقاد مى شوند .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون 0 و إن يكن لهم الح

رهبران دينى و منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 17

17 _ نقش پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى در عفو گروهى از منافقان بر اساس مصالح و كيفر گروهى ديگر

إن نعف . .. نعذب

با توجه به اينكه مراد از عفو و عذاب، مى تواند بخشش و كيفر دنيوى باشد، و نيز با الغاى خصوصيت و تعميم دادن صدور حكم عفو و مجازات به رهبر جامعه اسلامى مطلب فوق را مى توان استفاده كرد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى ، مأمور به اتخاذ مواضع صريح و قاطع در برابر عناصر نفاق و منافق و ناسالم جامعه

و لاتصل على أحد منهم مات أبداً و لاتقم على قبره

رهبران منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 7

7 _ منافقان ، گروهى متشكل از دو دسته : خط دهنده و جريان ساز ; خط گيرنده و تأثيرپذير

المنفقون و المنفقت بعضهم من بعض

برداشت فوق با توجه به كلمه {من} كه براى ابتدائيت (نشويه) است، استفاده مى شود.

رياكارى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 3،5

3 _ امكان تأثيرپذيرى پيامبر ( ص ) از رياكارى و فريبكارى منافقان

و من الناس من يعجبك

5 _ منافقان رياكار و متظاهرند .

و من الناس من يعجبك قوله فى الحيوة الدنيا . .. و هو الدّ الخصام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 1

1 _ سرسختى ، تكبّر و غرور رياكارانِ مدعى اصلاح ( منافقان ) ، در مقابل دعوت به تقوا

و من الناس من يعجبك . .. و اذا قيل له اتق اللّه اخذته العزة بالاثم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 2

2 _ خداوند ، مؤمنان را از تأثيرپذيرى در برابر رياكارى و سوگند هاى دروغين منافقان هشدار داد .

فإن ترضوا عنهم فإن اللّه لا

يرضى عن القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 9

9- ترفند منافقان ، در حفظ چهره ايمانى خويش ، به رغم همدلى با كافران در برخى زمينه ها

قالوا . .. سنطيعكم فى بعض الأمر

تعبير {فى بعض الأمر}، مى تواند اشاره به اين داشته باشد كه منافقان، در عين تمايل درونى به كفر و كافران، نمى خواستند كه در همه زمينه ها با كافران هماهنگ شده و كاملاً چهره كفر به خود بگيرند و از جرگه مؤمنان خارج شوند; زيرا مصالح آنان در حفظ چهره دينى خود بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 4

4 - تلاش منافقان ، براى پنهان نگه داشتن چهره نفاق آلود خود

إذا جاءك المن_فقون قالوا نشهد إنّك لرسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 1

1 - منافقان ، زير سپر سوگند ، نفاقشان را پنهان مى داشتند .

اتّخذوا أيم_نهم جنّة

رياكارى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 6

6 _ گروهى از منافقان متخلف از جنگ تبوك ، رياكارانه در صدد جبران پيامد خسارتبار ترك جهاد و رسوايى گذشته خويش

فإن رجعك اللّه إلى طائفة منهم فاستئذنوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 5

5 - شهادت صريح و أكيد به رسالت پيامبر ( ص ) در حضور آن حضرت ، از شگرد هاى منافقان براى پنهان نگه

داشتن چهره نفاق خود از آن حضرت

إذا جاءك المن_فقون قالوا نشهد إنّك لرسول اللّه

زمينه استماع سخن منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 4

4 - سخنان زيبا و جذاب منافقان ، هر شنونده اى را به شنيدن آن وا مى داشت .

و إن يقولوا تسمع لقولهم

خطاب در {تسمع}، عام است و اختصاص به شنونده خاصى ندارد.

زمينه افشاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 6

6 _ عذر منافقان ، عذر بدتر از گناه و مايه برملا شدن كفر باطنى آنان بود .

إنما كنا نخوض و نلعب . .. لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمنكم

زمينه تشخيص منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 10

10- آيات جهاد و تكاليف دشوار دين ، زمينه ساز شناسايى منافقان و سست ايمان ها

فإذا أنزلت سورة محكمة و ذكر فيها القتال رأيت الذين فى قلوبهم مرض ينظرون إليك نظر

زمينه تشخيص منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 6

6 _ جنگ تبوك ، از عوامل متمايز شدن صف مجاهدان و مؤمنان راستين از صف منافقان

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف . .. لكن الرسول ... جهدوا

{جاهدوا} (به صورت فعل ماضى) به عنوان گزارش از جنگى است كه مسلمانان پشت سر گذاشته اند كه مفسران آن را جنگ تبوك دانسته اند و خداوند، پس از اين جنگ است كه چهره منافقان را افشا مى كند.

زمينه ختم قلب

منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 3 - 6

6 - دل هاى منافقان ، بر اثر كفر و ارتداد مُهر شد .

ذلك بأنّهم ءامنوا ثمّ كفروا فطبع على قلوبهم

زمينه دفع توطئه منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 10 - 3

3 - توصيه خداوند به مؤمنان ، براى جبران كمبود ها و نياز هاى اقتصادى اصحاب نيازمند پيامبر ( ص ) ، جهت خنثى كردن توطئه منافقان در انفاق به آنان

لاتنفقوا على من عند رسول اللّه . .. و أنفقوا من مّا رزقن_كم

زمينه رنج منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 2،6

2 - عنايت و حمايت الهى از مؤمنان ، مايه درد و رنج منافقان و مشركان *

أنزل السكينة . .. و يعذّب المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

بنابراين كه {يعذّب} _ همچون {ليدخل. ..} _ تعليلى براى انزال سكينه و ازدياد ايمان باشد، برداشت بالا استفاده مى شود.

6 - صلح حديبيه ، زمينه قرار گرفتن منافقان و مشركان ، در تنگنا و رنج *

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا . ليغفر ... ليدخل المؤمنين و ...و يعذّب المن_فقين و ا

در صورتى كه {يعذّب. ..} با صدر سوره (إنّا فتحنا...) در ارتباط باشد; احتمال مى رود كه مراد از عذاب، صرفاً عذاب اخروى نباشد; بلكه بيانگر تنگناهاى خط نفاق و شرك، پس از رخداد صلح حديبيه باشد.

زمينه سوءاستفاده منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 -

3 - 2

2 - دروغ گويى ، استفاده ابزارى از سوگند ها ، انحراف و بازداشتن مردم از راه خدا ، زاييده كفر و بى ايمانى منافقان

ذلك بأنّهم ءامنوا ثمّ كفروا

{ذلك} مى تواند به تمامى آنچه در دو آيه پيش در رابطه با منافقان، مطرح شده اشاره داشته باشد.

زمينه سوگند دروغ منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 3 - 2

2 - دروغ گويى ، استفاده ابزارى از سوگند ها ، انحراف و بازداشتن مردم از راه خدا ، زاييده كفر و بى ايمانى منافقان

ذلك بأنّهم ءامنوا ثمّ كفروا

{ذلك} مى تواند به تمامى آنچه در دو آيه پيش در رابطه با منافقان، مطرح شده اشاره داشته باشد.

زمينه عذاب منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 5

5 _ نيرو و قدرت مؤمنان ، وسيله تحقق اراده الهى در نابودى و عذاب منافقان

أن يصيبكم اللّه بعذاب من عنده أو بأيدينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 2

2 - غرض از عرضه امانت الهى به انسان ها ، عذاب منافقان و مشركان و اعطاى توفيق به مؤمنان است .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

لام در {ليعذّب} براى تعليل است و درصدد بيان اين نكته است كه اين امانت، عرضه شده تا صفوف از هم تفكيك شود و كسانى كه پابند به آن خواهند ماند و كسانى كه پابند نخواهند بود، روشن شوند و در نتيجه، اهل عذاب از غير آنها

روشن گردد.

زمينه موفقيت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 6

6 - كارآمد بودن استفاده ابزارى از دين عليه خود دين ، براى منافقان

اتّخذوا أيم_نهم جنّة فصدّوا عن سبيل اللّه

زمينه هلاكت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 5

5 _ نيرو و قدرت مؤمنان ، وسيله تحقق اراده الهى در نابودى و عذاب منافقان

أن يصيبكم اللّه بعذاب من عنده أو بأيدينا

زيارت قبور منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 2،4،9

2 _ ممنوع نبودن پيامبر ( ص ) از نمازگزاردن بر جنازه منافقان و حضور يافتن بر قبر آنها ، تا قبل از جنگ تبوك

و لاتصل على أحد منهم مات

با توجه به سياق آيات، كه پس از جنگ تبوك نازل شده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

4 _ ممنوع شدن پيامبر ( ص ) از حضور يافتن بر سر قبر منافقان و دعا و استغفار براى آنان

و لاتقم على قبره

9 _ نماز گزاردن بر جنازه منافقان و حضور يافتن بر قبر آنان ، حرام است .

و لاتصل على أحد منهم

زيان به منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 9

9 - منافقان ، هر فريادى را عليه خود و هر حركتى را به ضرر خويش مى پندارند .

يحسبون كلّ صيحة عليهم

زيان منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 16 - 4

4 - منافقان

، به سود و زيان واقعى خويش آگاهى ندارند .

و ما كانوا مهتدين

متعلق {مهتدين} به دليل جمله هاى قبل، سود و زيان واقعى است; يعنى: و ما كانوا مهتدين الى منافعهم و مضارهم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 7

7 - خطر و زيان منافقان براى جامعه اسلامى ، همانند خطر و زيان كافران است .

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

زيانكارى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 69 - 14

14 _ منافقان و كافران ، زيانكاران واقعى تاريخند .

وعد اللّه المنفقين . .. أولئك هم الخسرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 19 - 7

7 - منافقان ، محكوم به فرجامى شوم و عاقبتى خسارت بار

أُول_ئك حزب الشيط_ن ألا إنّ حزب الشيط_ن هم الخ_سرون

زيبايى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 1،6

1 - منافقان ، داراى ظاهرى فريبنده و قيافه اى زيبا

و إذا رأيتهم تعجبك أجسامهم

6 - منافقان ، به رغم ظاهر فريبنده و سخنان زيبايشان ، چونان چوب هاى تكيه شده بر ديوار ، خشك و بى روح اند .

كأنّهم خشب مسنّدة

سازش منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 1

1- همدلى و سازش نهانى با كافران ، دليل ارتداد بيماردلان منافق

إنّ الذين ارتدّوا . .. ذلك بأنّهم قالوا للذين ... سنطيعكم فى بعض الأمر

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {ذلك} اشاره به ارتداد

باشد _ كه از آيه قبل (إنّ الذين ارتدّوا) استفاده مى شود _ و با توجه به اين كه مراد از {الذين كرهوا. ..} كافران معانداند.

سختگيرى بر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 73 - 1،2،4

1 _ نبرد بى امان با كافران و منافقان ، و سخت گيرى و عدم ترحم به آنان ، فرمان خدا به پيامبر ( ص )

يأيها النبى جهد الكفار و المنفقين و اغلظ عليهم

2 _ لزوم جهاد با كافران و منافقان و عدم مماشات با آنان

جهد الكفار . .. و اغلظ عليهم

4 _ لزوم برخورد شديد و بدون ترحم ، با كافران و منافقان حق ستيز

و اغلظ عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، در نيمه دوم بعثت و به هنگام استقرار نظام اسلامى در مدينه ، مأمور سختگيرى و برخورد بدون مسامحه و گذشت با كافران و منافقان

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه نزول اين دسته از آيات، در دورانى بوده است كه نيمى از بعثت رسول خدا(ص) سپرى شده و نظام اجتماعى اسلام در مدينه تشكيل يافته بود.

سختى احتضار منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 12،16

12 _ جان كندن سخت منافقان ، به هنگام مرگ

و تزهق أنفسهم

{زهوق} (مصدر تزهق) به معناى خارج شدن همراه با دشوارى است. (مجمع البيان، ذيل آيه)

16 _ جان كندن دشوار و حسرت بار منافقان

و كفر نهايى آنان ، پيامد كثرت مال و اولاد و نمودى از عذاب الهى

فلا تعجبك أمولهم . .. يريد اللّه ليعذبهم بها ... و تزهق أنفسهم و هم كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 11،15

11 _ جان كندن سخت منافقان به هنگام مرگ

و تزهق أنفسهم

{زهوق} به معناى خارج شدن همراه با دشوارى است.

15 _ كثرت مال و اولاد منافقان نمودى از عذاب الهى و زمينه ساز جان كندن دشوار و حسرت بار آنان

أن يعذبهم . .. و تزهق أنفسهم و هم كفرون

با توجه به اينكه {تزهق أنفسهم} مى تواند عطف تفسيرى براى {أن يعذبهم} باشد، برداشت فوق استفاده مى شود.

سختى مرگ منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 1

1- سست ايمان هاى همدل با كافران ، داراى وضعيتى بس دشوار به هنگام جان كندن

فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

سخن زيباى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 6

6 - منافقان ، به رغم ظاهر فريبنده و سخنان زيبايشان ، چونان چوب هاى تكيه شده بر ديوار ، خشك و بى روح اند .

كأنّهم خشب مسنّدة

سخن منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 9

9 - چهره جدى و مصمم منافقان ، در مقام سخن و فاقد واقعيت در مرحله عمل

الذين نافقوا يقولون . .. لنخرجنّ ... و اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون

تأكيدهاى مكرر در {لنخرجنّ} و {لننصرنّكم}، چهره قاطع منافقان را در مرحله سخن

مى نماياند و گواهى خداوند به سخن كذب آنان، عمل نكردن آنان را بيان مى كند.

سخنان ناپسند منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 1،2

1 _ منافقان ، در صورت بازخواست از عملكرد و سخنان ناروايشان ، به دروغ آن را شوخى و سرگرمى مى نمايانند .

يقولون هو أذن . .. و لئن سألتهم ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب

2 _ توجيه گرى نسبت به مواضع و سخنان نارواى خويش ، شيوه اهل نفاق است .

ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب

سرزنش منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 6

6 _ سرزنش شدن منافقان به خاطر ترك حمايت از پيكارگران احد ، على رغم ادعاى برادرى با آنان

الّذين قالوا لاخوانهم وقعدوا

جمله {وقعدوا} حاليّه است و اشاره دارد به اينكه منافقان با وجود ادعاى برادرى با مسلمانان از شركت در جنگ و حمايت آنان سر باز زدند. گفتنى است كه {لاخوانهم} در برداشت فوق به معناى برادران دينى گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 61 - 6

6 _ توبيخ منافقان به جهت رويگردانى آنان از حاكميت قضايى پيامبر ( ص )

رايت المنافقين يصدّون عنك صدوداً

در برداشت فوق {يصدّون} فعل لازم گرفته شده است ; بر اين مبنا {صدّ} به معنى اعراض خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 6

6 _ توبيخ منافقان از سوى خداوند ، به خاطر ترجيح دادن رضايت مردم

بر رضاى خدا و رسول ( ص )

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 5

5 _ پيامبر ( ص ) مأمور توبيخ منافقان ، به خاطر بازيچه شمردن دين و استهزاى ارزش هاى الهى

قل أباللّه و ءايته و رسوله كنتم تستهزءون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 1

1 _ نكوهش خداوند از منافقان ، به جهت عبرت نگرفتن از سرنوشت شوم كافران گذشته تاريخ

وعداللّه المنفقين . .. ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 5

5 _ سرزنش خداوند نسبت به منافقان و آنان كه به جاى ندامت از تخلفات و گناهان خويش ، خشنود بودند .

فرح المخلفون بمقعدهم خلف رسول اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 2

2 _ توبيخ و تحقير منافقان گريزان از جهاد ، از سوى خداوند

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف

سرزنش منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 9

9 _ توبيخ منافقان ، به خاطر حركت هاى خيانت آميز عليه اسلام و پيامبر ( ص ) با وجود برخوردارى از تفضلات خدا و رسولش

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 126 - 1

1 _ ملامت خداوند

نسبت به منافقان صدر اسلام ، به خاطر به خود نيامدن و متنبه نشدن از آزمون ها و ابتلائات الهى

أو لا يرون أنهم يفتنون فى كل عام

سرزنش منافقان عهدشكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 78 - 1

1 _ توبيخ منافقان پيمان شكن از سوى خداوند ، به خاطر بينش غلطشان درباره علم و آگاهى كامل خدا به نيات و عملكرد آدميان

ألم يعلموا أن اللّه يعلم

سرگردانى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 3،8

3 - منافقان ، مردمانى متحير و سرگردان در وادى گمراهى و طغيانگرى

يمدّهم فى طغينهم يعمهون

{عَمَه} (مصدر {يعمهون}) به معناى تحير و سرگردانى است. {يعمهون} حال براى {هم} در {يمدّهم} مى باشد. {فى طغيانهم} علاوه بر تعلقش به {يمدّهم} متعلق به {يعمهون} نيز مى تواند باشد. بنابراين جمله چنين معنا مى شود: خداوند بر طغيانگرى منافقان، در حالى كه در گمراهى و طغيان سرگردانند مى افزايد.

8 - مهلت دادن به منافقان در طغيانگرى و سرگردانى ، استهزاى خداوند نسبت به ايشان است .

اللّه يستهزئ بهم و يمدّهم فى طغينهم يعمهون

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه: جمله {يمدّهم . ..} تفسير وبيان جمله {اللّه يستهزئ بهم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 45 - 3

3 _ متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) ، گروهى بى ايمان ، سرگردان و گرفتار ترديد و اضطراب بودند .

و ارتابت قلوبهم فهم فى ريبهم يترددون

سرنوشت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 5

5 - منافقان و مشركان ، داراى موضع واحد در قبال امانت الهى بودند و در نتيجه ، داراى سرنوشت يگانه اند .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

سرور منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 4

4 _ مباهات و اظهار شادمانى منافقان به رأى صائب خويش مبنى بر ترك جهاد ، در صورت مواجه شدن مسلمانان با شكست و مشكلات جنگ

و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فرحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 1

1 _ رضا و شادمانى منافقان از نرفتن به جهاد و ماندن در كنار ناتوانان و خانه نشينان

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف

سرور منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 2

2 _ خوشحالى و احساس موفقيت منافقان از شركت نكردن در جنگ تبوك

فرح المخلفون بمقعدهم خلف رسول اللّه

سستى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 4

4 _ سستى و تخلف منافقان از جهاد ، در روحيه محكم و مصمم پيامبر ( ص ) و مؤمنان راستين تأثيرى نداشت .

رضوا . .. لكن الرسول ... جهدوا

سطحى نگرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 16

16 - نگرش ظاهرى و مادى منافقان در تحليل مسائل

هم

الذين يقولون . .. و ل_كنّ المن_فقين لايفقهون

سفاهت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 8،9

8 - منافقان ، خود مردمى سفيه و بى خردند .

ألا إنهم هم السفهاء

مقرون بودن خبر به {ال} و نيز وجود ضمير فصل در جمله {ألا إنهم . ..} از حصر حكايت دارد و اين حصر به اصطلاح {حصر} اضافى است. بنابراين معناى جمله چنين است: منافقان بى خردند، نه مؤمنان راستين.

9 - منافقان ، بى خبر از سفاهت و بى خردى خويش

ألا إنهم هم السفهاء و لكن لايعلمون

سلب ادراك منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 4،5

4 - خداوند با سلب درك و فهم از برخى منافقان ، آنان را حق ناپذير كرده و برخى ديگر را براى انتخاب هدايت ، مهلت مى دهد .

و لو شاء اللّه لذهب بسمعهم و أبصرهم

5 - منافقان ، سزاوار محروم شدن از توانايى شناخت معارف الهى هستند .

و لو شاء اللّه لذهب بسمعهم و أبصرهم

سلطه بر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 3

3- تسلط شيطان بر روح منافقان ، معلول گرايش آنان به كافران و اظهار همدلى با ايشان

الشيط_ن سوّل لهم . .. ذلك بأنّهم قالوا... سنطيعكم

{ذلك} مى تواند اشاره به تسلّط شيطان باشد كه از آيه قبل (الشيطان سوّل لهم) استفاده مى شود و تعبير {بأنّهم. ..} در مقام تعليل است.

سوء ادراك منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2

- 18 - 3،4

3 - منافقان ، از درك و تشخيص معارف الهى و حقايق دينى ناتوانند .

صم بكم عمى

4 - عجز و ناتوانى از شنيدن ، ديدن و گفتن حقايق ، ظلمتهايى است كه منافقان در آن گرفتارند .

تركهم فى ظلمت لايبصرون. صم بكم عمى

آيه مورد بحث مى تواند تفسيرى براى كلمه {ظلمات} و جمله {لايبصرون} در آيه قبل باشد.

سوء استفاده منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 5

5 _ سوء استفاده از كمبود ها ، كاستى ها و ناهماهنگى هاى جنگ ، شيوه منافقان بى ايمان سست باور

و لأوضعوا خللكم يبغونكم الفتنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 4

4 _ سوء استفاده منافقان از عطوفت و سعه صدر پيامبر ( ص ) ( گوش فرادادن آن حضرت به سخنان مردم )

الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 3

3 _ سوء استفاده منافقان از باور ها و اعتقادات مؤمنان و ارزش هاى مكتب اسلام

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم

سوگند منافقان به خدا (يحلفون باللّه) _ كه در نزد مؤمنان داراى ارزش ويژه اى است _ مفيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 2

2 _ سوء استفاده منافقان از ارزش هاى مكتبى و باور هاى جامعه اسلامى

يحلفون باللّه ما قالوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 3

3

_ سوء استفاده منافقان از ارزش هاى معنوى ، به منظور پنهان كردن كردار زشت خويش

سيحلفون باللّه لكم إذا انقلبتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 12

12 _ سوء استفاده منافقان از ارزش ها و مقدسات مؤمنان در جهت اهداف خائنانه خويش

اتخذوا مسجداً . .. و ليحلفن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 7

7 - استفاده ابزارى از دين عليه ديانت حق ، از ترفند هاى منافقان است .

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

برقرارى روابط دوستانه با پيروان دين يهود از سوى منافقان، بى ترديد براى ضربه زدن به دين اسلام و پيروان آن بوده است. بنابراين منافقان با اظهار علاقه به دين يهود، درصدد نفى دين حق و اصل ديندارى بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 16 - 2

2 - استفاده ابزارى از ارزش هاى دينى عليه دين ، از شيوه هاى منافقان

اتّخذوا أيم_نهم جنّة

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه منافقان از سوگند _ كه در ميان همه پيروان اديان از ارزش ها به شمار مى رود _ در جهت سد كردن پيشرفت اسلام، بهره مى گرفتند.

سوء ظن منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 9

9 - رخداد صلح حديبيه ، پاسخى قاطع به بدگمانى منافقان و مشركان درباره موفقيت هاى اسلام *

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا . ليغفر لك ... و يعذّب المن_فقين و ... الظانّين باللّ

چنانچه {و

يعذّب. ..} عطف بر {ليغفر لك...} باشد; آيه شريفه مى تواند بيانگراين مطلب باشد كه منافقان و مشركان، به سرنوشت اسلام بدگمان بودند و مى پنداشتند كه خداوند از مؤمنان حمايت نخواهد كرد; ولى صلح پيروزمند حديبيه، نادرستى پندار آنان را اثبات كرد.

سوء نيت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 16

16 _ گواهى خداوند بر دروغ گويى منافقان در داشتن حسن نيت در ساختن مسجد ( مسجد ضرار )

و اللّه يشهد إنهم لكذبون

سودجويى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 9

9 _ منافقان ، انسانهايى سودجو ، خودبين و بى انصاف

و منهم من يلمزك فى الصدقت . .. و إن لم يعطوا منها إذا هم يسخطون

سوگند دروغ منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 11

11 _ متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) ، به تخلف خويش و سوگند هاى دروغينشان ، در جهت هلاكت خود گام برداشتند .

سيحلفون باللّه . .. يهلكون أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 2

2 _ عدم امكان گريز از جامعه اسلامى براى منافقان صدر اسلام ، عامل رو آوردن آنان به سوگند دروغ براى مؤمن جلوه دادن خود

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم . .. لو يجدون ملجئاً ... لولّوا إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 1،4

1 _ سوگند هاى دروغ منافقان به خداوند

نزد مؤمنان ، براى جلب رضايت آنان

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم

4 _ هشدار خداوند به مؤمنان در مورد سوگند هاى دروغ منافقان

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 1

1 _ روى آوردن منافقان به سوگند دروغ ، براى انكار سخنان كفرآميزى كه در نهان گفته بودند .

يحلفون باللّه ما قالوا و لقد قالوا كلمة الكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 10،11

10 - منافقان ، آگاهانه متوسل به سوگند هاى دروغ مى شدند .

و يحلفون على الكذب و هم يعلمون

11 - توسل به سوگند دورغ ، از نشانه هاى نفاق و از ترفند هاى منافقان براى پوشش دادن نفاق و دورويى خويش .

و يحلفون على الكذب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 18 - 5،8

5 - توسل جستن منافقان ، به سوگند دروغ در پيشگاه خداوند در قيامت

فيحلفون له

8 - منافقان مى پندارند ، در قيامت نيز مى توان از سوگند دروغ بهره جست و خود را از مهلكه نجات داد .

فيحلفون له . .. و يحسبون أنّهم على شىء

كلمه {شىء} در {أنّهم على شىء} موصوف صفت محذوف است و تقدير آن {على شىء نافع} مى باشد; يعنى، منافقان مى پندارند كه چيز مفيدى در اختيار دارند (مقصود سوگند دروغ است).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 4،7

4 - انحرافات منافقان ، نتيجه سوگند هاى دروغ آنان

اتّخذوا أيم_نهم جنّة فصدّوا عن سبيل اللّه

مطلب ياد شده

از تفريع {فصدّوا. ..} بر {اتّخذوا...} به دست مى آيد.

7 - هدف منافقان از تمسك به سوگند هاى دروغ ، اغفال كردن مردم و بازداشتن آنان از راه خداوند

اتّخذوا أيم_نهم جنّة فصدّوا عن سبيل اللّه

سوگند منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 6

6 _ دروغ ، سوگند به خدا ، توجيه اعمال ناروا و عذرتراشى ، از شگرد هاى منافقان

يصدّون عنك صدودا . .. ثمّ يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

به دليل {يصدّون عنك} معلوم مى شود كه ادعاى اراده احسان دروغ بوده است. بنابراين ادعاى آنان تنها توجيه و عذرتراشى براى اعمال ناروايشان بوده است ; نه پى بردن به اشتباه و عذرخواهى واقعى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 2،5

2 _ خداوند ، مؤمنان را از تأثيرپذيرى در برابر رياكارى و سوگند هاى دروغين منافقان هشدار داد .

فإن ترضوا عنهم فإن اللّه لا يرضى عن القوم الفسقين

5 _ روى آورى به سوگند هاى دروغ ، از روش هاى منافقان براى دستيابى به هدف هاى خويش

سيحلفون باللّه . .. يحلفون لكم

سوگند منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 1

1 _ سوگند دروغ منافقان صدر اسلام به خداوند ، براى اثبات ايمان خويش و همراهى خود با مؤمنان

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 1

1 _ سوگند دروغ منافقان متخلف از جنگ تبوك ، به

منظور گذشت كردن مؤمنان از تخلف آنان و متعرض نشدن به آنها

سيحلفون باللّه لكم إذا انقلبتم إليهم لتعرضوا عنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 11

11 _ تمسك منافقان به سوگند دروغ براى اثبات حسن نيت خويش در ساختن مسجد ( مسجد ضرار )

و ليحلفن إن أردنا إلا الحسنى

سوگندهاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 3

3 - استفاده از سوگند به خدا و مقدسات دينى ، براى پوشش چهره كريه و مزورانه خويش و فرار از فريضه جهاد ، از اوصاف منافقان است .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

سوگندهاى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 1،2

1 - منافقان صدراسلام ، براى اثبات آمادگيشان جهت جهاد كردن ، با سخت ترين سوگند ها ، به خدا سوگند ياد مى كردند .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

مقصود از خروج در جمله {ليخرجنّ} طبق نظر مفسران و شأن نزول آن، خروج از شهر و ديار خويش و حركت براى جهاد است.

2 - منافقان صدراسلام ، براى پوشش چهره كريه و مزورانه خود و فرار از فريضه جهاد ، از سوگند به خدا استفاده مى كردند .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 1

1 - منافقان ، در جنگ { بنى المصطلق } سوگند ياد كردند پس از بازگشت به مدينه ،

پيامبر ( ص ) را از آن شهر اخراج كنند .

يقولون لئن رجعنا إلى المدينة ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ

{لام} در {لئن رجعنا} توطئه براى قسم و {ليخرجنّ الأعزّ. ..} جواب قسم است. طبق نظر مفسران، سخن ياد شده را رئيس منافقان (عبداللّه بن أُبىّ) در غزوه بنى المصطلق گفته بود.

سيره منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 69 - 10

10 _ بذله گويى منافقان و كافران و استهزاى آنان به ارزش هاى الهى ، كار مستمرشان در طول تاريخ

كالذين من قبلكم . .. و خضتم كالذى خاضوا

در {آيه 56} از قول منافقان نقل شده است: {إنما كنا نخوض و نلعب}; خداوند در اين آيه مى فرمايد {خضتم كالذى خاضوا} ; يعنى، روش شما در پيشينيان شما نيز وجود داشته است.

شايعه سازى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 17

17 _ شايعه سازى برخى از منافقان و يهوديان و جاسوسى آنان براى تحريفگران يهود ، فلسفه بازداشتن پيامبر ( ص ) از اندوه بر كفرورزى آنان

لايحزنك الذين يسرعون . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

شايعه سازى منافقان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 2

2 - هم دستى و تشكل تنى چند از منافقان عصر بعثت ، براى تهمت زنى و شايعه سازى عليه خانواده پيامبر ( ص )

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

بيشتر مفسران بر اين باورند كه گروه بهتان زننده (عصبة منكم) از منافقان بودند.

شايعه منافقان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 175 - 10،11

10 _ تأثير شايعات مشركان و منافقان بر برخى مسلمانان ، به هنگام دعوت رسول خدا ( ص ) براى شركت در غزوه حمراءالاسد يا بدر صغرا

الّذين قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم . .. ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

چون شيطان و مشركان و منافقان در صدد ترسانيدن و بازداشتن همه مؤمنان بوده اند (انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم)، ولى از {يخوّف اولياءه} استفاده مى شود كه تنها دوستانش را مى ترساند. بنابراين {يخوّف اولياءه}، حاكى از فعليّت و تحقق اين ترس در عدّه اى از مؤمنان است.

11 _ هشدار خداوند به مؤمنان در برابر خطر شايعات دشمنان دين ، جاسوسان آنان و منافقان

انّ النّاس قد جمعوا لكم . .. انّما ذلكم الشّيطان يخوّف اولياءه

شخصيت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 11

11 _ منافق ، بناكننده شخصيت خويش بر اساسى سست و ناپايدار

أم من أسس بنينه على شفا جرف هار فانهار به

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {بنيانه} هويت و شخصيت خود فرد باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 2

2 _ شك و ترديد ، پرتگاهى كه منافقان بناى شخصيت خويش را بر آن پى افكنده و از آن جا به دوزخ سقوط مى كنند .

أسس بنينه على شفا جرف هار . .. لا يزال بنينهم الذى بنوا ريبة فى قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14

- 4

4 - منافقان ، بدون هيچ گونه فشار و تهديد و سختى ، تنها با پيش آمدن اندك موقعيتى ، درون خود را رو مى كنند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

تعبير {سئلوالفتنة} براى بيان وضعيت منافقان در اظهار عقيده شان، بدون بيان هيج تهديد و فشارى، آن هم با وجود موقعيت جنگى، حكايت از نكته ياد شده مى كند.

شدت نفاق منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 4

4 _ حركت هاى نفاق آميز منافقان مدينه ، پيچيده تر و شديدتر از منافقان باديه نشين بود .

و ممن حولكم . .. و من أهل المدينة مردوا على النفاق

شرك منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 9

9 _ منافقان ، داراى روحيه اى شرك آلود

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه

كوشش منافقان در جلب رضايت مردم (ليرضوكم) و غفلت از رضايت خدا (و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه)، نشانگر روحيه شرك آلود آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 8

8 - منافقان ، به رغم ظاهرشان بر آيين شرك باقى بودند .

ما هم منكم و لا منهم

شرك منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 1،2،7

1 - در صورت ورود احزاب متّحد از نواحى و اطراف به خانه هاى منافقان در مدينه و درخواست اظهار شرك ، آنان ، با ايشان

همسويى مى كردند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ما تلبّثوا بها إلاّ يسيرًا

نايب فاعل فعل {دخلت} مى تواند {بيوت} و مى تواند {يثرب} باشد. برداشت ياد شده، براساس احتمال نخست است. لازم به ذكر است كه {اقطار} جمع {قطر} است كه به معناى جانب است (مفردات راغب). مراد از {الفتنة} به قرينه مقام، شرك است.

2 - منافقان مدينه ، دل در گرو شرك داشتند و ايمان شان ظاهرى بود .

و لو دخلت عليهم . .. ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

7 - منافقان مدينه ، به قدرى در عقيده خود متزلزل بودند كه در صورت درخواست اظهار شرك ، آنان بى درنگ شرك مىورزيدند .

و لو دخلت عليهم . .. ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها ... و ما تلبّثوا بها إلاّيسيرًا

استثناى در كلام، براى تقويت نفى مستثنا است. بنابراين، معنا چنين است كه آنان، در پاسخ درخواست شرك، هيچ درنگ نمى كردند و اظهار شرك مى كردند.

شفاعت از منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 88 - 4،5

4 _ شفاعت و طرفدارى برخى از مسلمانان عصر بعثت از منافقان

و من يشفع شفاعة سيّئة . .. فما لكم فى المنافقين فئتين

{فاء} در {فما لكم} تفريع بر آيه 85 و بيانگر مصداقى از {شفاعة سيّئة} است.

5 _ طرفدارى و شفاعت از منافقان ، مورد نكوهش الهى و مصداق شفاعت سيّئة

و من يشفع شفاعة سيّئة . .. فما لكم فى المنافقين فئتين

شك منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 1،3

1 _ شك و ترديد ،

بيمارى مزمن قلب منافقان

لا يزال بنينهم الذى بنوا ريبة فى قلوبهم

3 _ مرگ ، تنها درمانِ قلبِ آكنده از شك و ترديد منافقان

لا يزال . .. إلا أن تقطع قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 7،19

7 - منافقان ، گرفتار شك و ترديد نسبت به مبانى اسلام ( توحيد ، نبوت ، معاد ، قرآن و . . . )

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. ارتبتم

19 - آرزوى ناكامى براى جامعه ايمانى ، ترديد در باور هاى دينى ، فريفتگى به آرزو هاى باطل و مظاهر دنيا و غفلت از خداوند ، از اوصاف منافقان و از نشانه هاى نفاق

و غرّكم باللّه الغرور

شك منافقان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 3،5

3 - منافقان صدراسلام ، نسبت به حقانيت پيامبر ( ص ) و درستى اسلام ، در شك و ترديد به سر مى بردند .

أم ارتابوا

{أم} در {أم ارتابوا} منقطعه و به معناى {بل} (اضراب) است.

5 - منافقان صدراسلام ، نسبت به عادلانه بودن احكام الهى و داورى پيامبر ( ص ) ، در شك و ترديد به سر مى بردند .

أم يخافون أن يحيف اللّه عليهم و رسوله

برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه {بل} در {بل أُول_ئك. ..} براى اضراب انتقالى باشد نه ابطالى.

شكست توطئه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 8

8 _ شكست منافقان در توطئه عليه اسلام و پيامبر ( ص ) و عدم

دستيابى آنان به هدف هاى شومشان

و هموا بما لم ينالوا

شكست منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 16 - 7

7 - منافقان با تظاهر به اسلام ، در هدف هاى خويش ( كسب منافع و ضربه زدن به اسلام ) ، موفقيتى به دست نخواهند آورد .

و ما كانوا مهتدين

برداشت فوق بر اين اساس است، كه متعلق{مهتدين} اهداف منافقان باشد; يعنى: و ما كانوا مهتدين الى مقاصدهم. آيات بعدى، اين معنا را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 19 - 7

7 - شكست ، ناكامى و زوال ، فرجام منافقان

واللّه محيط بالكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 1

1 - منافقان در برابر درخشش اسلام و پيشرفت آن ، خود را درمانده و در بن بست مى بينند .

يكاد البرق يخطف أبصرهم

در اين آيات وضعيت منافقان در برابر اسلام در قالب چند تشبيه، بيان شده است; چنان كه مفسران گفته اند: در جمله {يكاد البرق . ..} اسلام و امكانات فراهم شده در پرتو آن، به {برق} تشبيه شده و به دنبال آن فرصت طلبى منافقان در بهره گيرى از مواهب آن، در قالب تشبيه ديگرى بيان گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 10

10 - منافقان و مشركان ، گرفتاران واقعى در گرداب بدى ها و شكست ها

عليهم دائرة السوء

بنا بر اين كه جمله {عليهم. ..} درمقام اخبار باشد _ ونه انشاء _

برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 7

7 - تهديد منافقان به شكست ذلت بار از سوى خداوند

ليخرجنّ الأعزّ . .. و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين

شكنجه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 12،13

12- ضربات شكنجه بر صورت و پشت منافقان ، به هنگام مرگ ، نتيجه دورويى آنان با دين و مؤمنان *

إذا توفّتهم المل_ئكة يضربون وجوههم و أدب_رهم

برداشت بالا بدان احتمال است كه تصريح به {وجوههم} و {أدبارهم}، اشاره به اين باشد كه، چون منافق دو چهره دارد و در هر دو چهره نيز خائن است; لذا از دو سو عذاب مى شود.

13- ضربات شكنجه بر صورت و پشت منافقان ، بازتاب روى آورى به كافران و اعراض از اهل ايمان *

قالوا . .. سنطيعكم ... يضربون وجوههم و أدب_رهم

ضمير {هم} احتمالاً به منافقانى بازمى گردد كه در آيه قبل، روى آورى پنهانى آنان به كافران مطرح شده است. با توجه به اين نكته، احتمال مى رود كه وجود شكنجه براى آنان از دو سو، از آن جهت باشد كه اولاً رو به كفر كرده و ثانياً پشت به ايمان و مؤمنان كرده اند.

شگفتى انحراف منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 15

15 - كجروى هاى منافقان و مواضع آنان در برابر اسلام و مسلمانان ، بس شگفت آور و تأمل برانگيز است .

أنّى يؤفكون

استفهام در {أنّى}، براى بيان تعجب است.

شگفتى گمراهى منافقان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 15

15 - كجروى هاى منافقان و مواضع آنان در برابر اسلام و مسلمانان ، بس شگفت آور و تأمل برانگيز است .

أنّى يؤفكون

استفهام در {أنّى}، براى بيان تعجب است.

شناسايى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 30 - 1،4،5

1- خداوند ، قادر به معرفى دقيق منافقان به پيامبر ( ص )

و لو نشاء لأرين_كهم فلعرفتهم بسيم_هم

4- تأكيد خداوند ، بر توانايى پيامبر ( ص ) به شناخت منافقان از آهنگ سخنشان

و لتعرفنّهم فى لحن القول

از جمله معانى {لحن القول}، آهنگ سخن است.

5- امكان شناسايى منافقان و بيماردلان از لحن گفتار آنان

و لتعرفنّهم فى لحن القول

شياطين منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 14 - 9

9 - { روى عن ابى جعفر ( ع ) ( فى قوله { شياطينهم } ) انهم كهانهم ;

از امام باقر (ع) روايت شده كه: مراد از {شياطينهم} در آيه شريفه، كاهنان يهود است}.

شيطنت رهبران منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 14 - 4

4 - سردمداران نفاق ، توطئه گرانى شرور و شيطان گونه اند .

و إذا خلوا إلى شيطينهم

شيوه برخورد منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 149 - 9

9 _ شكست مسلمانان در پيكار احد ، زمينه ساز رواج تبليغات گمراه كننده كافران و منافقان

يا ايّها الّذين امنوا ان تطيعوا الّذين كفروا يردّوكم

در شأن نزول

آيه آمده است كه منافقان پس از شكست نبرد احد، مسلمانان را به بازگشت و پذيرش آيين مشركان ترغيب مى كردند. (مجمع البيان، ذيل آيه).

صفات اخروىمنافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 18 - 6

6 - ثابت ماندن روحيه نفاق براى منافقان در قيامت

يوم يبعثهم اللّه جميعًا فيحلفون له كما يحلفون لكم

صفات منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 1

1 - منافقان مردمى نيرنگباز و فريبكارند .

يخدعون اللّه و الذين ءامنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 12 - 1،6

1 - منافقان ، مردمى فسادپيشه و تبهكارند .

ألا إنهم هم المفسدون

6 - اهل ايمان ، بايد منافقان را همواره مفسده گر و تبهكار بدانند .

ألا إنهم هم المفسدون

بيان فسادگرى منافقان با جمله اسميه مقرون به حرف تنبيه (ألا = آگاه باشيد) و نيز حرف تأكيد (إنّ)، گوياى اين است كه منافقان با دروغ پردازيها مسلمانهايى را به اين پندار رسانده بودند كه ايشان مردمى اصلاح طلب هستند. بنابراين مى توان گفت از اهداف جمله {ألا} اين است كه: مسلمانان هرگز در مفسده گر بودنِ منافقان، ترديد نكنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 5،8،10

5 - خود بزرگ بينى و تحقير مؤمنان راستين ، از صفات اهل نفاق است .

أنؤمن كما ءامن السفهاء

8 - منافقان ، خود مردمى سفيه و بى خردند .

ألا إنهم هم السفهاء

مقرون بودن خبر به {ال} و نيز وجود ضمير فصل در جمله {ألا

إنهم . ..} از حصر حكايت دارد و اين حصر به اصطلاح {حصر} اضافى است. بنابراين معناى جمله چنين است: منافقان بى خردند، نه مؤمنان راستين.

10 - منكر شمردن معروف ها و معروف دانستن منكرات ، از ويژگى هاى منافقان

إذا قيل . .. و إذا قيل لهم ءامنوا ... قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

از اينكه فساد را اصلاح گرى مى شمرند و ايمان را سفاهت مى پندارند، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 206 - 1

1 _ سرسختى ، تكبّر و غرور رياكارانِ مدعى اصلاح ( منافقان ) ، در مقابل دعوت به تقوا

و من الناس من يعجبك . .. و اذا قيل له اتق اللّه اخذته العزة بالاثم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 4،6

4 _ دوگانگى برخورد منافقان با پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، به هنگام سختى ها و آسايشها

فكيف اذا . .. ثمّ جاؤك يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً

منافقان تا قبل از گرفتارى، از پيامبر (ص) اعراض كرده و به طاغوتها مى گرايند، و آنگاه كه به مشكلات برخورند، از پيامبر (ص) عذرخواهى مى كنند.

6 _ دروغ ، سوگند به خدا ، توجيه اعمال ناروا و عذرتراشى ، از شگرد هاى منافقان

يصدّون عنك صدودا . .. ثمّ يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

به دليل {يصدّون عنك} معلوم مى شود كه ادعاى اراده احسان دروغ بوده است. بنابراين ادعاى آنان تنها توجيه و عذرتراشى براى اعمال ناروايشان بوده است ; نه پى بردن

به اشتباه و عذرخواهى واقعى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 2

2 _ فرصت طلبى ، طمعكارى و برخورد هاى طلبكارانه ، از ويژگى هاى اهل نفاق است .

الذين يتربّصون بكم فإن كان لكم فتح من اللّه . .. و نمنعكم من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 9،11،14

9 _ سستى و نشاط نداشتن در نماز و مقدمات آن ، از صفات منافقان

و إذا قاموا إلى الصّلوة قاموا كسالى

{كسالى} جمع {كسلان} است ; و كسلان به كسى گفته مى شود كه با كندى و اكراه و بدون نشاط و ميل، كارى را انجام دهد. قيام به سوى نماز كه مفاد جمله {قاموا إلى الصّلوة} است، شامل مقدمات نماز نيز مى شود.

11 _ رياكارى در نماز و عبادت ، از صفات منافقان و نشانه نفاق

و إذا قاموا إلى الصّلوة قاموا كسالى يراءون الناس

14 _ غفلت از خداوند و كم به ياد او بودن ، از صفات منافقان

و لايذكرون اللّه إلاّ قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 1،13

1 _ منافقان ، متحير و سرگردان ميان كفر و ايمان

مذبذبين بين ذلك لا إلى هؤلاء و لا إلى هؤلاء

{ذلك} اشاره به ايمان و كفر است. {مذبذب} به شيىء معلق گفته مى شود كه دايم به اين سو و آن سو حركت مى كند و استقرارى ندارد.

13 _ تظاهر به ديندارى ( ايمان ) و پنهان كردن كفر و تكذيب دين ، از اوصاف منافقان

مذبذبين بين ذلك

امام رضا(ع)

در توضيح آيه فوق فرمود: . .. يظهرون الايمان و يسرون الكفر و التكذيب لعنهم اللّه.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 282، ح 294; نورالثقلين، ج 1، ص 565، ح 631.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 5

5 _ منافقان ، گروهى فرصت طلبند .

إن تصبك حسنة تسؤهم و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 9

9 _ منافقان ، داراى روحيه اى شرك آلود

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه

كوشش منافقان در جلب رضايت مردم (ليرضوكم) و غفلت از رضايت خدا (و اللّه و رسوله أحق أن يرضوه)، نشانگر روحيه شرك آلود آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 8

8 _ بى شرمى منافقان و اصرار آنان بر دروغ پردازى و تزوير ، حتى پس از افشاى اسرار درونى و توطئه هاى آنان

و لئن سألتهم ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب قل أباللّه و ءايته و رسوله كنتم تستهزءو

جمله {قل أباللّه . .. } مى تواند رد ادعاى منافقان در مورد {نخوض و نلعب} باشد ; يعنى، آنان هنوز هم با اين سخنان در مقام تزويرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 10،17

10 _ منافقان ، مردمى داراى خصلت بخل و امتناع از انفاق در راه خدا

المنفقون و المنفقت . .. و يقبضون أيديهم

17 _ ترويج زشتى

ها و فساد ( منكر ) و پيشگيرى از تحقق نيكى ها و ارزش ها و فراموشى خدا و فرمان هاى او ، از عملكرد ها و اوصاف منافقان

المنفقون . .. يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف و يقبضون أيديهم نسوا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 69 - 4

4 _ اعتماد و اتكاى منافقان و كافران به قدرت ، ثروت و فرزندان بسيار خويش

كانوا أشد منكم قوة و أكثر أمولا و أولداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 15

15 _ عملكرد ، مواضع اجتماعى و خصلت هاى مؤمنان و منافقان ، كاملاً متفاوت و متضاد است .

المنفقون و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر ... و المؤمنون و المؤمنت ... يأمرون بالمع

با توجه به تقابل اين آيه با آيه 67 _ كه در مورد خصلتهاى منافقان بود _ برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 12

12 _ خيانت در برابر خدمت ، از خصلت هاى منافقان است .

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 75 - 4،6

4 _ مشروط نمودن انجام فرايض و صالح شدن ، به برخوردارى از مال و ثروت ، خصلتى است منافقانه .

و منهم من عهد اللّه . .. لنكوننّ من الصلحين

6 _ اقرار منافقان صدر اسلام به ناخالصى و صالح نبودن خويش

و منهم من عهد اللّه . .. لنكوننّ من الصلحين

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 77 - 8

8 _ دروغ گويى ، شيوه مستمر منافقان

و بما كانوا يكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 7

7 _ طعنه زدن به مؤمنان انفاقگر و استهزاى آنان ، از خصلت منافقان است .

الذين يلمزون المطوّعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 3،12

3 _ خوشحال بودن از مخالفت با رسول خدا ( ص ) و دستورات دين ، خصلت منافقان و برخاسته از نفاق

فرح المخلفون بمقعدهم خلف رسول اللّه

12 _ منافقان ، داراى روحيه رفاه طلبى

و قالوا لاتنفروا فى الحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 3

3 _ تظاهر به آمادگى براى جهاد و فداكارى ، پس از پايان يافتن دشوارى هاى نبرد ، خصلتى است منافقانه .

فإن رجعك اللّه إلى طائفة منهم فاستئذنوك للخروج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 8

8 _ منافق ، داراى خصلت حق ناپذيرى

و طبع على قلوبهم فهم لايفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 19

19 _ دروغ گويى ، خصلت منافقان است .

و اللّه يشهد إنهم لكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 126 - 8

8 _ درس نگرفتن از آزمون ها و ابتلائات الهى ، از ويژگى هاى منافقان و كافران

ماتوا و هم كفرون. أو

لا يرون أنهم يفتنون فى كل عام ... ثم لا يتوبون و لا هم يذّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 47 - 6

6 - نافرمانى و روى گردانى از خدا و رسول او و برخلاف قول و قرار خود عمل كردن ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان است .

و يقولون ءامنّا باللّه . .. ثمّ يتولّى فريق منهم من بعد ذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 48 - 3

3 - نپذيرفتن داورى پيامبر ( ص ) ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان است .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 49 - 4

4 - انديشه سودجويانه ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون . و إن يكن لهم الح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 1،2،4،7،10

1 - منافقان صدراسلام ، به بيمار دلى مبتلا بودند .

أفى قلوبهم مرض

همزه در {أفى} براى استفهام است; ولى متضمن معناى تقرير مى باشد كه براى سرزنش بيشتر منافقان آمده است.

2 - بيمار دلى ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان

أفى قلوبهم مرض

4 - شك و ترديد نسبت به حقانيت اسلام و پيامبر ( ص ) در عين آگاهى از آن ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان

أم ارتابوا

7 - گمان ناعادلانه بودن

حكم خدا و رسول او ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان

أم يخافون أن يحيف اللّه عليهم و رسوله

10 - نسبت دادن جرم و گناه خويش به ديگران و چهره مظلومانه به خود گرفتن ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان

أم يخافون أن يحيف اللّه عليهم و رسوله بل أُول_ئك هم الظ_لمون

منافقان خدا و رسول او را به ستم و اجحاف كردن در داورى هايشان متهم مى كردند. در مقابل خداوند نيز با تأكيد فراوان، آنان را ظالم معرفى كرده است اين مطلب مى تواند بيانگر برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 3

3 - استفاده از سوگند به خدا و مقدسات دينى ، براى پوشش چهره كريه و مزورانه خويش و فرار از فريضه جهاد ، از اوصاف منافقان است .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 6

6- بيماردلان و منافقان گريزان از تكاليف دينى ، داراى زمينه گرايش به دشمنان اسلام

و ذكر فيها القتال رأيت الذين فى قلوبهم مرض. .. قالوا للذين كرهوا ... سنطيعكم

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات پيشين، مى توان نتيجه گرفت كه ميان بيماردلى و گريز از تكاليف دشوار و تمايل به دشمنان اسلام، ارتباطى تنگاتنگ وجود دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 19

19 - آرزوى ناكامى براى جامعه ايمانى ، ترديد در باور هاى دينى ، فريفتگى به آرزو هاى باطل و مظاهر دنيا

و غفلت از خداوند ، از اوصاف منافقان و از نشانه هاى نفاق

و غرّكم باللّه الغرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 18 - 9

9 - منافقان ، عناصرى دروغگو و بيگانه با صدق و راستى

ألا إنّهم هم الك_ذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 4،5،9

4 - تلاش منافقان ، براى پنهان نگه داشتن چهره نفاق آلود خود

إذا جاءك المن_فقون قالوا نشهد إنّك لرسول اللّه

5 - شهادت صريح و أكيد به رسالت پيامبر ( ص ) در حضور آن حضرت ، از شگرد هاى منافقان براى پنهان نگه داشتن چهره نفاق خود از آن حضرت

إذا جاءك المن_فقون قالوا نشهد إنّك لرسول اللّه

9 - دروغ گويى ، از ويژگى ها و خصلت هاى منافقان

و اللّه يشهد إنّ المن_فقين لك_ذبون

تكيه بر وصف {كاذبون} نشانگر آن است كه دروغ گويى، براى منافقان خصلتى ثابت و جدايى ناپذير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 1،3

1 - منافقان ، داراى ظاهرى فريبنده و قيافه اى زيبا

و إذا رأيتهم تعجبك أجسامهم

3 - منافقان ، داراى زبانى شيوا و كلامى جذاب

و إن يقولوا تسمع لقولهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 1،7،9

1 - منافقان ، عناصرى نصيحت ناپذير

و إذا قيل لهم تعالوا . .. لوّوا رءوسهم

7 - منافقان ، عناصرى منحرف و باطل گرا

و رأيتهم يصدّون

{صدّ} (مصدر {يصدّون}) بر دو معنا اطلاق مى شود: الف) ميل و انحراف، ب) منع و بازداشتن. در

آيه شريفه، ظاهراً معناى اول اراده شده است.

9 - استكبار و خودبرتربينى ، از خصلت هاى عناصر نفاق پيشه

و هم مستكبرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 12

12 - منافقان ، عناصرى نادان و بى بهره از معارف بلند الهى

و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين و ل_كنّ المن_فقين لايعلمون

صلح طلبى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 10،11

10 _ ادعاى نيكوكارى ، مُدارا و صلح جويى ، توجيه نارواى منافقان در مورد مراجعه به حكم طاغوتى

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

11 _ ادعاى نيكوكارى و صلح جويى از شگرد هاى منافقان

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 4

4 _ دروغگويى منافقان ، در ادعاى خيرخواهى و صلحجويى

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً. اولئك الّذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم

ضربه بر پشت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 10،12،13

10- صورت و پشت منافقان همدل با كافران ، آماج ضربات ملائكه به هنگام مرگ

فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة يضربون وجوههم و أدب_رهم

12- ضربات شكنجه بر صورت و پشت منافقان ، به هنگام مرگ ، نتيجه دورويى آنان با دين و مؤمنان *

إذا توفّتهم المل_ئكة يضربون وجوههم و أدب_رهم

برداشت بالا بدان احتمال است كه تصريح به {وجوههم} و {أدبارهم}، اشاره به اين باشد كه، چون منافق دو چهره دارد و در هر دو

چهره نيز خائن است; لذا از دو سو عذاب مى شود.

13- ضربات شكنجه بر صورت و پشت منافقان ، بازتاب روى آورى به كافران و اعراض از اهل ايمان *

قالوا . .. سنطيعكم ... يضربون وجوههم و أدب_رهم

ضمير {هم} احتمالاً به منافقانى بازمى گردد كه در آيه قبل، روى آورى پنهانى آنان به كافران مطرح شده است. با توجه به اين نكته، احتمال مى رود كه وجود شكنجه براى آنان از دو سو، از آن جهت باشد كه اولاً رو به كفر كرده و ثانياً پشت به ايمان و مؤمنان كرده اند.

ضربه بر صورت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 10،12،13

10- صورت و پشت منافقان همدل با كافران ، آماج ضربات ملائكه به هنگام مرگ

فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة يضربون وجوههم و أدب_رهم

12- ضربات شكنجه بر صورت و پشت منافقان ، به هنگام مرگ ، نتيجه دورويى آنان با دين و مؤمنان *

إذا توفّتهم المل_ئكة يضربون وجوههم و أدب_رهم

برداشت بالا بدان احتمال است كه تصريح به {وجوههم} و {أدبارهم}، اشاره به اين باشد كه، چون منافق دو چهره دارد و در هر دو چهره نيز خائن است; لذا از دو سو عذاب مى شود.

13- ضربات شكنجه بر صورت و پشت منافقان ، بازتاب روى آورى به كافران و اعراض از اهل ايمان *

قالوا . .. سنطيعكم ... يضربون وجوههم و أدب_رهم

ضمير {هم} احتمالاً به منافقانى بازمى گردد كه در آيه قبل، روى آورى پنهانى آنان به كافران مطرح شده است. با توجه به اين نكته، احتمال مى رود كه وجود شكنجه براى آنان از

دو سو، از آن جهت باشد كه اولاً رو به كفر كرده و ثانياً پشت به ايمان و مؤمنان كرده اند.

ضعف منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 18

18 _ ناتوانى منافقان از جلوگيرى مرگ مقدّر نشانگر باطل بودن پندار آنان در تحليل عوامل به شهادت رسيدن پيكارگران احد

لو اطاعونا ما قتلوا قل فادرؤا عن انفسكم الموت ان كنتم صادقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 8،9

8 _ بازماندن منافقان و كافران از رويارويى و نبرد با مسلمانان ، برخاسته از مشيّت خداوند

و لو شاء اللّه لسلّطهم عليكم فلقاتلوكم

9 _ توجّه به نقش اساسى مشيت الهى در تضعيف روحيّه دشمنان ( منافقان و كافران ) ، زمينه پرهيز از غرور و خودبينى

و لو شاء اللّه لسلّطهم عليكم فلقاتلوكم

ضعف منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 3

3 _ موقعيت ضعيف منافقان توطئه گر صدر اسلام ، در مقايسه با قدرت مسلمانان

و لئن سألتهم ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب

توجيه گرى منافقان _ كه نوعى عقب نشينى است _ بيانگر ضعف توان آنان در مقايسه با قدرت مسلمانان است.

طرد منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 5

5 _ طرد هميشگى منافقان متخلف از جنگ ، از سوى خدا و پيامبر ( ص )

فقل لن تخرجوا معى أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 -

84 - 17

17 _ حكم خداوند به طرد كامل منافقان ، نتيجه مواضع عقيدتى و نيز عملكرد خود آنان بود .

لاتصل . .. إنهم كفروا ... و ماتوا و هم فسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 5،7

5 _ انزوا و طرد اجتماعى منافقان و جهادگريزان صدر اسلام ، از سوى مؤمنان مجاهد كيفرى غير قابل تحمل براى آنان بود .

سيحلفون باللّه . .. لتعرضوا عنهم

اقدام منافقان متخلف در سوگند خوردن، براى چشم پوشى مؤمنان از تخلف آنها، نشانگر تنگ شدن عرصه بر آنان است.

7 _ لزوم اعراض و روى گردانى از منافقان و جهادگريزان ، و طرد و منزوى كردن آنان در جامعه

فأعرضوا عنهم

طعن منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 8

8 _ استهزاى الهى نسبت به منافقانى كه مؤمنان انفاقگر و ايثار كننده را طعن زده و استهزا مى كردند .

سخر اللّه منهم

طعن منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 12

12 - منافقان مدينه ، با برطرف شدن ترس از جنگ ، با زبانى تند و گزنده ، به مسلمانان طعنه مى زدند .

فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد

{سلق} (مصدر {سلقوا}) به معناى {مغلوب كردن و به زمين زدن چيزى با قهر و غلبه} است (مفردات راغب). {حداد} (جمع {حديد}) به معناى {تيز} است.

طغيان منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 3،8

3 - منافقان ، مردمانى متحير و سرگردان

در وادى گمراهى و طغيانگرى

يمدّهم فى طغينهم يعمهون

{عَمَه} (مصدر {يعمهون}) به معناى تحير و سرگردانى است. {يعمهون} حال براى {هم} در {يمدّهم} مى باشد. {فى طغيانهم} علاوه بر تعلقش به {يمدّهم} متعلق به {يعمهون} نيز مى تواند باشد. بنابراين جمله چنين معنا مى شود: خداوند بر طغيانگرى منافقان، در حالى كه در گمراهى و طغيان سرگردانند مى افزايد.

8 - مهلت دادن به منافقان در طغيانگرى و سرگردانى ، استهزاى خداوند نسبت به ايشان است .

اللّه يستهزئ بهم و يمدّهم فى طغينهم يعمهون

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه: جمله {يمدّهم . ..} تفسير وبيان جمله {اللّه يستهزئ بهم} باشد.

طمع منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 2

2 _ فرصت طلبى ، طمعكارى و برخورد هاى طلبكارانه ، از ويژگى هاى اهل نفاق است .

الذين يتربّصون بكم فإن كان لكم فتح من اللّه . .. و نمنعكم من المؤمنين

طمع منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 5

5 _ چشمداشت منافقان صدر اسلام به دريافت صدقات ، با وجود عدم استحقاق آنان

و منهم من يلمزك فى الصدقت فإن أعطوا منها رضوا . .. إنما الصدقت للفقراء ... و ابن

ظلم منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 8

8 - بى گمان منافقان ، ظالم و ستمگراند .

بل أُول_ئك هم الظ_لمون

معرفه آمدن مبتدا و خبر، همراه با ضمير فصل (هم) و آمدن مبتدا در قالب اسم اشاره (أُول_ئك)، همگى بر تأكيدى بر اين

مطلب است.

ظن منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 9

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

عافيت طلبى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 8

8 _ تمكن و ثروت ، زمينه عافيت طلبى منافقان و گريز آنان از جهاد

استئذنك أولوا الطول منهم

عبرت از فرجام منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 69 - 2

2 _ فرجام سوء منافقان و كفرپيشگان گذشته تاريخ _ على رغم برخوردارى آنان از قدرت ، مال و فرزند فزونتر _ هشدارى است به منافقان هر عصر .

وعد اللّه المنفقين . .. كالذين من قبلكم كانوا أشد منكم قوة و أكثر أمولا

عبرت ناپذيرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 126 - 5،8

5 _ منافقان صدر اسلام ، على رغم امتحانات مكرر الهى ، متنبه نگشته و توبه نمى كردند .

أو لا يرون أنهم يفتنون . .. ثم لا يتوبون و لا هم يذّكّرون

8 _ درس نگرفتن از آزمون ها و ابتلائات الهى ، از ويژگى هاى منافقان و كافران

ماتوا و هم كفرون. أو لا يرون أنهم يفتنون فى كل عام ... ثم لا يتوبون و لا هم

يذّك

عجب منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 12

12 _ خودمحورى و خودپسندى ، از ويژگى هاى منافقان

لو اطاعونا ما قتلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 9

9 _ منافقان ، انسانهايى سودجو ، خودبين و بى انصاف

و منهم من يلمزك فى الصدقت . .. و إن لم يعطوا منها إذا هم يسخطون

عجز منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 18 - 3،4

3 - منافقان ، از درك و تشخيص معارف الهى و حقايق دينى ناتوانند .

صم بكم عمى

4 - عجز و ناتوانى از شنيدن ، ديدن و گفتن حقايق ، ظلمتهايى است كه منافقان در آن گرفتارند .

تركهم فى ظلمت لايبصرون. صم بكم عمى

آيه مورد بحث مى تواند تفسيرى براى كلمه {ظلمات} و جمله {لايبصرون} در آيه قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 2،5

2 - منافقان درعين درمانده شدن در برابر اسلام ، با فرصت طلبى در پى بهره بردارى از مواهب آن هستند .

كلّما أضاء لهم مشوا فيه

5 - منافقان ، سزاوار محروم شدن از توانايى شناخت معارف الهى هستند .

و لو شاء اللّه لذهب بسمعهم و أبصرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 4

4 _ ناتوانى متخلفان جنگ تبوك ( منافقان ) در به شكست كشانيدن جبهه اسلام

لقد ابتغوا الفتنة من قبل . .. حتى جاء الحق و ظهر

أمر اللّه و هم كرهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 7

7 _ ناتوانى منافقان از درك عميق زشتى مواضع و عملكرد خويش و نيز ارزش جهاد در راه خدا

و طبع . .. فهم لايفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 5

5 _ منافقان ، با همه تردستى و پنهان كارى ، از حيطه علم الهى بيرون نخواهند بود .

و ممن حولكم . .. لاتعلمهم نحن نعلمهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 11

11- انسانِ منافق و سست ايمان ، ناتوان از پنهان داشتن هميشگى تزلزل درونى خويش

ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت

از اين كه انسانِ بيماردل سست ايمان، از آيات جهاد به وحشت مى افتد و اين نگرانى در سيمايش ظاهر مى شود، مطلب بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 23 - 8

8- بيماردلانِ منافق ، ناتوان از درك خير واقعى خويش و پيمودن راه صدق و جهاد

فلو صدقوا اللّه لكان خيرًا لهم . .. أول_ئك ... فأصمّهم و أعمى أبص_رهم

با توجه به ارتباط آيات، ممكن است به ميان آوردن {أصمّ} و {أعمى} _ در پى {فلو صدقوا اللّه لكان خيراً لهم} _ بيانگر اين معنا باشد كه صداقت با خدا و دستورات او، تضمين گر منافع آدمى است; اما افسوس كه بيماردلان در نتيجه كورى باطنى عاجز از درك مصالح آن اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

17 - محمد - 47 - 29 - 2

2_ ناتوانى بيماردلان منافق از غلبه بر اراده خداوند و پنهان داشتن چهره واقعى خود براى هميشه

يخرج اللّه أضغ_نهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 1

1 - اطمينان بخشى خدا به مؤمنان درباره ناتوانى منافقان و كافران از رويارويى مستقيم با آنان

لايق_تلونكم جميعًا إلاّ فى قرًى محصّنة

ضماير فاعل {يقاتلون} به منافقان و كافران (يهود) _ كه در آيات قبل مورد اشاره قرار گرفته اند _ باز مى گردد و {جميعاً} نظر به اجتماع اين دو گروه دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 3 - 9

9 - منافقان ، بر اثر مُهر شدن دل هايشان از درك معارف دين ناتوان اند .

فطبع على قلوبهم فهم لايفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 14

14 - منافقان ، ناتوان از درك حكمت تنگدستى ياران پيامبر ( ص )

و للّه خزائن السم_وت . .. و ل_كنّ المن_فقين لايفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 13

13 - درك عزّتمندى خدا ، پيامبر ( ص ) و مؤمنان ، بيرون از توان ذهنى منافقان جاهل

و للّه العزّة . .. و ل_كنّ المن_فقين لايعلمون

عذاب اخروى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 145 - 4

4 _ منافقان ، براى رهايى از عذاب اخروى ، هيچ ياور و شفيعى نخواهند داشت .

إنّ المنفقين فى الدرك الاسفل

من النار و لن تجد لهم نصيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 28

28 _ هيچ كس توانايى ندارد كه به منافقان ، هنگام گرفتار آمدنشان به عذاب دنيوى و اخروى ، يارى رساند .

يعذبهم اللّه . .. و ما لهم فى الأرض من ولىّ و لانصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 12

12 _ منافقان مرموز و نهانكار ، داراى عذابى در دنيا و برزخ و نيز در قيامت *

سنعذبهم مرتين ثم يردون إلى عذاب عظيم

به احتمال اينكه مراد از عذاب قبل از آخرت، يكى عذاب دنيوى و ديگرى عذاب برزخ باشد، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 12

12 - منافقان و مشركان ، گرفتار عذاب دنيوى و اخروى

عليهم دائرة السوء . .. و أعدّ لهم جهنّم

تعبير {دائرة السوء} _ با توجه به ذيل آيه (اخبار به عذاب جهنم) _ مى تواند ناظر به عذاب و سختى هاى دنيا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 13 - 17،18

17 - درون حصار كشيده شده ميان مؤمنان و منافقان در قيامت ، محل رحمت خدا و خارج آن در احاطه عذاب الهى است .

باطنه فيه الرحمة و ظ_هره من قبله العذاب

18 - مؤمنان در قيامت ، مشمول رحمت خداوند و منافقان محكوم به عذاب الهى اند .

يوم يقول المن_فقون . .. باطنه فيه الرحمة و ظ_هره من قبله العذاب

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 4

4 - جدا شدن منافقان از جمع مؤمنان ، در قيامت و محكوم شدن آنان به عذاب الهى ، نتيجه و محصول انگيزه هاى منافقانه آنان است .

ينادونهم ألم نكن معكم قالوا بلى و ل_كنّكم فتنتم أنفسكم

مؤمنان در پاسخ منافقان مى گويند: درست است كه شما با ما در اعمال و تكاليف دينى شركت مى كرديد; لكن انگيزه هاى شما با ما يكى نبود. انگيزه هاى شما همواره خدعه و فريب، ريشخند و استهزا و ... بوده است و اينها شما را به اين روز هوناك انداخته است. گفتنى است كه معناى {فتون} (مصدر {فتنتم})، در بلا و عذاب انداختن است. {فتنتم أنفسكم}; يعنى، خود را در گرفتارى عذاب انداختيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 11،12

11 - خداوند ، به علّت در پيش بودن عذاب اخروى ، منافقان را به خاطر اهانت هايشان به پيامبراكرم ( ص ) عذاب نمى كرد .

و يقولون فى أنفسهم لولا يعذّبنا . .. حسبهم جهنّم

12 - خداوند ، چشيدن عذاب جهنم را براى منافقان كافى قرار داده است و با وجود آن ، عذاب هاى ديگر در دنيا ضرورت ندارد .

حسبهم جهنّم يصلونها

{صلى} (مصدر {يصلونها}) به معناى چشيدن است.

عذاب برزخى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 12

12 _ منافقان مرموز و نهانكار ، داراى عذابى در دنيا و برزخ و نيز در قيامت *

سنعذبهم مرتين ثم يردون إلى عذاب عظيم

به احتمال اينكه

مراد از عذاب قبل از آخرت، يكى عذاب دنيوى و ديگرى عذاب برزخ باشد، برداشت فوق به دست مى آيد.

عذاب دنيوى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 9

9 _ اعطاى امكانات دنيوى فراوان به منافقان از جانب خداوند ، تنها به منظور عذاب و گرفتارى آنان در اين دنياست .

إنما يريد اللّه ليعذبهم بها فى الحيوة الدنيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 6

6 _ رنج و اضطراب منافقان در جامعه اسلامى ، با وجود داشتن مال و فرزند بسيار ، نمودى از عذاب دنيوى آنان *

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم إنما يريد اللّه ليعذبهم بها فى الحيوة الدنيا . .. ل

برداشت فوق بدين احتمال است كه بيان زندگى دشوار منافقان، نمودى از عذاب دنيوى آنان باشد كه در آيات قبل ذكر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 28

28 _ هيچ كس توانايى ندارد كه به منافقان ، هنگام گرفتار آمدنشان به عذاب دنيوى و اخروى ، يارى رساند .

يعذبهم اللّه . .. و ما لهم فى الأرض من ولىّ و لانصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 8،9

8 _ اعطاى امكانات دنيوى فراوان به منافقان از جانب خدا ، تنها مايه عذاب و گرفتارى آنان در دنياست .

إنما يريد اللّه أن يعذبهم بها فى الدنيا

9 _ تحقق اراده الهى به عذاب دنيوى منافقان ، از طريق اعطاى مال وفرزند

فراوان و نعمت هاى ظاهرى به آنان

إنما يريد اللّه أن يعذبهم بها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 12

12 _ منافقان مرموز و نهانكار ، داراى عذابى در دنيا و برزخ و نيز در قيامت *

سنعذبهم مرتين ثم يردون إلى عذاب عظيم

به احتمال اينكه مراد از عذاب قبل از آخرت، يكى عذاب دنيوى و ديگرى عذاب برزخ باشد، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 12

12 - منافقان و مشركان ، گرفتار عذاب دنيوى و اخروى

عليهم دائرة السوء . .. و أعدّ لهم جهنّم

تعبير {دائرة السوء} _ با توجه به ذيل آيه (اخبار به عذاب جهنم) _ مى تواند ناظر به عذاب و سختى هاى دنيا باشد.

عذاب مضاعف منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 7

7 _ منافقان مرموز و پنهان كار مدينه ، از سوى خداوند به دو مرتبه عذاب علاوه بر عذاب بزرگ نهايى در قيامت ، تهديد شدند .

سنعذبهم مرتين ثم يردون إلى عذاب عظيم

عذاب منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 10 - 6

6 _ منافقان ، به عذابى دردناك گرفتار خواهند شد .

و لهم عذاب اليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 16

16 _ لزوم دورى جستن از منافقين مخالفت كننده با حكم خدا و رسول ( ص ) ، به دليل نگون بختى و

گرفتارى ايشان به عذاب الهى

و اذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه و الى الرّسول . .. فاعرض عنهم

امام كاظم (ع) در بيان علت لزوم اعراض از منافقان فرمود: فقد سبقت عليهم كلمة الشّقاء و سبق لهم العذاب . .. .

_______________________________

كافى، ج 8، ص 184، ح 211 ; تفسير برهان، ج 1، ص 387، ح 3 ; نورالثقلين، ج 1، ص 509، ح 368 ; تفسير عياشى، ج 1، ص 255، ح 183.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 138 - 1

1 _ عذاب دردناك الهى در انتظار منافقان

بشر المنفقين بان لهم عذاباً أليماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 6

6 _ منافقان ، در معرض گرفتار شدن به عذاب الهى

و نحن نتربص بكم أن يصيبكم اللّه بعذاب من عنده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 16

16 _ جان كندن دشوار و حسرت بار منافقان و كفر نهايى آنان ، پيامد كثرت مال و اولاد و نمودى از عذاب الهى

فلا تعجبك أمولهم . .. يريد اللّه ليعذبهم بها ... و تزهق أنفسهم و هم كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 6

6 _ منافقان ، در معرض نزول عذاب الهى و مبتلا شدن به سرنوشت قوم نوح ، عاد ، ثمود ، قوم ابراهيم و اصحاب مدين

وعد اللّه المنفقين . .. ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح ... و أصحب مدين

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 16 - 10

10- منافقان ، در زمره كافران و گرفتار عذابى همانند آنان

و منهم من يستمع إليك حتّى إذا خرجوا من عندك قالوا . .. ماذا قال

چنانچه ضمير {منهم} به {من هو خالد . ..} بازگردد و مراد از آن در {من يستمع ...} _ به قرينه محتواى آيه _ منافقان باشد، مى توان گفت: منافقان فرجامى همانند كافران خواهند داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 11

11- لحظه مرگ ، لحظه آغاز عذاب منافقان و خيانتكاران به اسلام

فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة يضربون وجوههم و أدب_رهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 28 - 1

1- عذاب منافقان به هنگام مرگ ، معلول پيروىِ آنان از آنچه مورد خشم الهى است .

يضربون وجوههم و أدب_رهم . ذلك بأنّهم اتّبعوا ما أسخط اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 15 - 2

2 - عذابى سخت و جانكاه ، در انتظار منافقان است .

أعدّ اللّه لهم عذابًا شديدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 16 - 6

6 - عذاب خوار كننده الهى ، در انتظار منافقان است .

فلهم عذاب مهين

عذرخواهى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 5،6

5 _ منافقان به هنگام رسوايى و يا رنج هاى ناشى از عملكردشان ، به پيامبر ( ص ) روى مى آوردند و عذرخواهى مى

كنند .

فكيف . .. ثمّ جاؤك يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً

مراد از {مصيبة}، معنايى است كه شامل رسوايى نيز مى شود ; به دليل عذرخواهى منافقان كه با جمله {ان اردنا} آن را اظهار مى داشتند.

6 _ دروغ ، سوگند به خدا ، توجيه اعمال ناروا و عذرتراشى ، از شگرد هاى منافقان

يصدّون عنك صدودا . .. ثمّ يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

به دليل {يصدّون عنك} معلوم مى شود كه ادعاى اراده احسان دروغ بوده است. بنابراين ادعاى آنان تنها توجيه و عذرتراشى براى اعمال ناروايشان بوده است ; نه پى بردن به اشتباه و عذرخواهى واقعى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 3

3 _ عذرتراشى هاى بى پايه منافقان ، در مورد عملكرد نارواى خود در برابر پيامبر ( ص )

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً. اولئك الّذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 6

6 _ عذر منافقان ، عذر بدتر از گناه و مايه برملا شدن كفر باطنى آنان بود .

إنما كنا نخوض و نلعب . .. لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمنكم

عذرخواهى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 1

1 _ عذرخواهى منافقان صدر اسلام از عملكرد ناشايست خود ، پس از افشاى اسرار خائنانه شان

لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمنكم

عصيان از منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 1 -

4،5،11

4 - پيامبر ( ص ) به تبعيت نكردن از كافران و منافقان ، موظف بود .

ي_أيّها النبىّ . .. و لاتطع الك_فرين و المن_فقين

5 - تبعيت نكردن از كافران و منافقان ، نمودى از تقواى الهى است .

اتّق اللّه و لاتطع الك_فرين و المن_فقين

بنابراين احتمال كه عبارت {و لاتطع. ..} ذكر خاص بعد از عام (اتّق اللّه) باشد. نكته ياد شده به دست مى آيد.

11 - فرمان به تبعيت نكردن از كافران و منافقان ، برخاسته از علم گسترده و حكمت خداوندى است .

ي_أيّها النبىّ . .. و لاتطع الك_فرين و المن_فقين إنّ اللّه كان عليمًا حكيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 3 - 2

2 - تبعيت نكردن پيامبر ( ص ) از خواسته كافران و منافقان ، درپى دارنده مشكلاتى براى آن حضرت بود .

و لاتطع الك_فرين و المن_فقين . .. و توكّل على اللّه و كفى باللّه وكيلاً

فرمان به توكل، پس از فرمان به تبعيت نكردن از خواسته كافران و منافقان، احتمال دارد به خاطر پيامدها و مشكلاتى باشد كه در پى آن فرمان، به وجود مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 7 - 10

10 - رعايت تقواى الهى و اطاعت نكردن از كافران و منافقان ، از جمله پيمان هايى است كه خداوند از انبياى خويش گرفته است .

ي_أيّها النبىّ اتّق اللّه و لاتطع . .. و إذا أخذنا من النبيّن ميث_قهم

احتمال دارد كه {و إذ أخذنا. ..} عطف جمله به جمله باشد. در اين صورت، معناى آيه چنين است: {آنچه به

تو _ اى پيامبراسلام! _ فرمان داده شده، پيمانى است كه از سَلَف تو نيز گرفته شده است و آن، همانا تقوا و اطاعت نكردن از كافران و منافقان است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، موظف به خوددارى از اطاعت از كافران و منافقان بود .

و لاتطع الك_فرين و المن_فقين

عصيان منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 4

4 _ بى اعتنايى منافقان به دعوت پيامبر ( ص ) و يا برخى مسلمانان ، براى حضور در پيكار عليه كافران

و قيل لهم تعالوا قاتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا

مراد از منافقان در برداشت فوق، كسانى هستند كه نفاق آنان پس از دعوت براى نبرد و نپذيرفتن آن مشخّص شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 47 - 6،7

6 - نافرمانى و روى گردانى از خدا و رسول او و برخلاف قول و قرار خود عمل كردن ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان است .

و يقولون ءامنّا باللّه . .. ثمّ يتولّى فريق منهم من بعد ذلك

7 - آن دسته از منافقانى كه پس از اظهار ايمان و فرمان برى ، از خدا و رسول او ، روى برتافته و نافرمانى كردند ، ايمان نداشتند .

و يقولون ءامنّا باللّه . .. ثمّ يتولّى فريق منهم من بعد ذلك و ما أُول_ئك بالمؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20

- 2

2 - دشمنى منافقان و مخالفت و نافرمانى آنان با خدا و پيامبراكرم ( ص )

إنّ الذين يحادّون اللّه و رسوله

از ارتباط آيه شريفه با آيات قبل، به دست مى آيد كه مراد از {الذين يحادّون} و يا يكى از مصاديق مورد نظر آن، منافقان مى باشد.

عصيان منافقان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 47 - 5

5 - دسته اى از منافقان صدراسلام ، على رغم اظهارات أكيدشان مبنى بر فرمان برى ايمان داشتن به خدا و رسول او ، از ايشان روى برتافته و نافرمانى كردند .

و يقولون ءامنّا باللّه . .. ثمّ يتولّى فريق منهم من بعد ذلك

عفو منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 17

17 _ نقش پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى در عفو گروهى از منافقان بر اساس مصالح و كيفر گروهى ديگر

إن نعف . .. نعذب

با توجه به اينكه مراد از عفو و عذاب، مى تواند بخشش و كيفر دنيوى باشد، و نيز با الغاى خصوصيت و تعميم دادن صدور حكم عفو و مجازات به رهبر جامعه اسلامى مطلب فوق را مى توان استفاده كرد.

عقيده منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 4

4 _ دين اسلام در بينش منافقان و بيماردلان ، دينى فريبنده و به دور از واقعنگرى

يقول المنفقون . .. غر هؤلاء دينهم

علايق منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 89 - 1

1

_ علاقه منافقان به كفرپيشگى مسلمانان و همگون شدن با آنان

فما لكم فى المنافقين . .. ودّوا لو تكفرون كما كفروا فتكونون سواء

مراد از منافقان در اين بخش از آيات، كسانى هستند كه اظهار اسلام مى كردند، ولى حاضر به هجرت نمى شدند، و يا دارالهجرة (مدينه) را رها كرده و در جايى ديگر سكنى گزيدند. و كفر و نفاق آنان همان سر باز زدن از هجرت است، نه انكار خدا و رسالت پيامبر، و گر نه در حرمت رابطه دوستى با آنان مى فرمود {حتى يؤمنوا ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 12،13

12 _ اعتنا و رغبت فراوان منافقان و يهود به شنيدن گفته ها و شايعه هاى دروغين ، على رغم آگاهى به دروغ بودن آن

سمعون للكذب

چون شنيدن سخنانى كه دروغ بودن آن براى شنونده معلوم نباشد، صفت مذمومى نيست، لذا مراد اين است كه آنان با توجه و آگاهى به دروغ بودن سخنان به شنيدن آنها رغبت داشتند.

13 _ رغبت منافقان و يهوديان به شنيدن شايعات و دروغ هاى بافته شده عليه رسول خدا ( ص )

سمعون للكذب

مخاطب قرار دادن پيامبر (لايحزنك) و توصيف شتابگران در كفر به گوش سپاران دروغ، مى رساند كه مراد از {كذب} دروغها و شايعاتى بوده است كه عليه پيامبر(ص) ساخته شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 9

9 _ جبهه حق ، على رغم ميل منافقان ، داراى روندى رو به پيروزى و موفقيت

حتى جاء الحق و ظهر أمر اللّه و هم كرهون

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 7

7 _ منافقان ، تنها در صورت برخوردارى از صدقات ( دارايى بيت المال ) _ هر چند به ناحق باشد _ خشنود و در غير آن صورت ، ناخرسند بودند .

فإن أعطوا منها رضوا و إن لم يعطوا منها إذا هم يسخطون

علايق منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 4،6،7

4 - منافقان مدينه ، دوست داشتند كه در صورت تكرار هجوم احزاب متّحد به مدينه ، در بيابان و در ميان باديه نشينان باشند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب

6 - منافقان مدينه ، در عين ترس از حضور در مدينه ، به هنگام حمله دشمن ، دوست داشتند از اخبار مربوط به مسلمانان آگاه باشند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب يسئلون عن أنبائكم

7 - منافقان مدينه ، به پى گيرى تحولات و رخداد هاى مدينه ، علاقه مند بودند .

يسئلون عن أنبائكم

علم منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 10

10 - منافقان ، آگاهانه متوسل به سوگند هاى دروغ مى شدند .

و يحلفون على الكذب و هم يعلمون

عمل منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 20

20 _ افشاگرى و تهديد خداوند عليه عملكرد هاى كفرآميز منافقان

يقولون بافواههم ما ليس فى قلوبهم و اللّه اعلم بما يكتمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 3

3 _ عذرتراشى هاى بى پايه منافقان ، در مورد عملكرد نارواى خود در برابر پيامبر ( ص )

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً. اولئك الّذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 88 - 6،7

6 _ اعمال نارواى منافقان ، عامل واژگونه شدن فهم و درك آنان

و اللّه اركسهم بما كسبوا

{اركاس} به معناى برگرداندن و وارونه كردن است كه به قرينه {اتريدون . .. }، مراد از آن وارونه شدن درك آنان براى هدايت يافتن است.

7 _ اعمال نارواى منافقان ، عامل برگشت آنان به كفر و ضلالت

و اللّه اركسهم بما كسبوا

با توجه به جمله {بما كفروا} در آيه بعد، از مصاديق {اركاس} (وارونه شدن)، گرايش آنان به كفر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 15

15 _ عملكرد ، مواضع اجتماعى و خصلت هاى مؤمنان و منافقان ، كاملاً متفاوت و متضاد است .

المنفقون و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر ... و المؤمنون و المؤمنت ... يأمرون بالمع

با توجه به تقابل اين آيه با آيه 67 _ كه در مورد خصلتهاى منافقان بود _ برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 9

9 - چهره جدى و مصمم منافقان ، در مقام سخن و فاقد واقعيت در مرحله عمل

الذين نافقوا يقولون . .. لنخرجنّ ... و اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون

تأكيدهاى مكرر در {لنخرجنّ} و {لننصرنّكم}، چهره قاطع منافقان را

در مرحله سخن مى نماياند و گواهى خداوند به سخن كذب آنان، عمل نكردن آنان را بيان مى كند.

عمل منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 24،26

24 - رفتار هاى بيمارگونه منافقان مدينه ، ناشى از بى ايمانى آنان بود .

أشحّة عليكم فإذا جاء الخوف . .. تدور أعينهم ... فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حدا

26 - رفتار هاى بيمارگونه منافقان مدينه ، امرى پيش پا افتاده بود و نمى توانست مشكلى ايجاد كند .

أشحّة عليكم . .. سلقوكم ... و كان ذلك على اللّه يسيرًا

احتمال دارد مشاراليه {ذلك} حال و وضع منافقان مدينه، يعنى تلاش آنان براى بازداشتن مسلمانان از شركت در جهاد و آزار زبانى شان باشد در اين صورت، سهل بودن آن كارها براى خدا، به معناى اين خواهد بود كه آن تلاش ها، مشكلى ايجاد نمى كند و امورى سهل و پيش پا افتاده است.

عمل ناپسند منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 2

2 - اعمال ناپسند و مفسدانه منافقان عصرِ بعثت ، مورد اعتراض مسلمانان آن عصر

و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 1

1 _ منافقان ، در صورت بازخواست از عملكرد و سخنان ناروايشان ، به دروغ آن را شوخى و سرگرمى مى نمايانند .

يقولون هو أذن . .. و لئن سألتهم ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه -

9 - 66 - 1

1 _ عذرخواهى منافقان صدر اسلام از عملكرد ناشايست خود ، پس از افشاى اسرار خائنانه شان

لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 7

7 _ ناتوانى منافقان از درك عميق زشتى مواضع و عملكرد خويش و نيز ارزش جهاد در راه خدا

و طبع . .. فهم لايفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 2

2 - منافقان ، از نجوا هاى آزاردهنده شان نهى و از آنان خواسته شده بود تا از آن كار زشت دست بكشيد .

ألم تر إلى الذين نهوا عن النجوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 15 - 4،5،6

4 - منافقان ، عناصرى زشت كردار

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا . .. إنّهم ساء ما كانوا يعملون

5 - برقرارى رابطه دوستى منافقان با يهوديان ، مصداق بارز زشت كارى آنان و سبب دچار شدنشان به عذاب سخت الهى

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا . .. إنّهم ساء ما كانوا يعملون

6 - تداوم و استمرار بخشى منافقان ، بر اعمال رشت و كردار ناپسند خويش

انّهم ساء ما كانوا يعملون

{كانوا يعملون} ماضى استمرارى و بيانگر پافشارى و تداوم بخشيدن منافقان به اعمال ناپسند خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 8

8 - سراسر زندگى منافقان ، آكنده از زشتى و نابه كارى است .

إنّهم ساء ما كانوا يعملون

عوامل ارتداد منافقان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 1

1- همدلى و سازش نهانى با كافران ، دليل ارتداد بيماردلان منافق

إنّ الذين ارتدّوا . .. ذلك بأنّهم قالوا للذين ... سنطيعكم فى بعض الأمر

برداشت بالا بنابراين نكته است كه {ذلك} اشاره به ارتداد باشد _ كه از آيه قبل (إنّ الذين ارتدّوا) استفاده مى شود _ و با توجه به اين كه مراد از {الذين كرهوا. ..} كافران معانداند.

عوامل افشاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 4

4 - منافقان ، بدون هيچ گونه فشار و تهديد و سختى ، تنها با پيش آمدن اندك موقعيتى ، درون خود را رو مى كنند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

تعبير {سئلوالفتنة} براى بيان وضعيت منافقان در اظهار عقيده شان، بدون بيان هيج تهديد و فشارى، آن هم با وجود موقعيت جنگى، حكايت از نكته ياد شده مى كند.

عوامل انحطاط منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 8

8 _ منافقان و كافران ، بناكننده اعمال خويش بر لب پرتگاهى سست و بى بنياد

و الذين اتخذوا مسجداً ضراراً . .. أم من أسّس بنينه على شفا جرف هار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 2

2 _ شك و ترديد ، پرتگاهى كه منافقان بناى شخصيت خويش را بر آن پى افكنده و از آن جا به دوزخ سقوط مى كنند .

أسس بنينه على شفا جرف هار . .. لا يزال

بنينهم الذى بنوا ريبة فى قلوبهم

عوامل اندوه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 1

1 _ پيروزى و موفقيت هاى پيامبر ( ص ) و اسلام ، براى متخلفان از جنگ ( منافقان ) اندوه بار بود .

إن تصبك حسنة تسؤهم

عوامل بى اعتمادى به منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 94 - 5

5 _ توجه به گوشه اى از خيانت ها و تزوير هاى منافقان ، مستلزم عدم اعتمادبه آنان براى هميشه

لن نؤمن لكم قد نبأنا اللّه من أخباركم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {من} در {أخباركم} براى تبعيض و {لن} در {لن نؤمن} براى نفى ابدى باشد.

عوامل پليدى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 13

13 _ پليدى منافقان و دوزخى بودن آنان ، نتيجه اعمال ناشايست و مستمر خود آنان است .

إنهم رجس و مأويهم جهنم جزاء بما كانوا يكسبون

عوامل ترس منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 13 - 6

6 - هراس از مردم و خدا نترسى منافقان ، معلول سطحى نگرى و سبك مغزى آنان است .

لأنتم أشدّ رهبة فى صدورهم من اللّه ذلك بأنّهم قوم لايفقهون

عوامل حبط عمل منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 54 - 1

1 _ كفر منافقان به خدا و انكار رسالت پيامبر ( ص ) ، عامل بى ارزش گشتن انفاق هاى آنان و

پذيرفته نشدن آن در پيشگاه خداوند

و ما منعهم أن تقبل منهم نفقتهم إلا أنهم كفروا باللّه و برسوله

عوامل دروغگويى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 2

2 _ عدم امكان گريز از جامعه اسلامى براى منافقان صدر اسلام ، عامل رو آوردن آنان به سوگند دروغ براى مؤمن جلوه دادن خود

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم . .. لو يجدون ملجئاً ... لولّوا إليه

عوامل رسوايى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 8

8 _ علم نامحدود خداوند ، پشتوانه رسوايى و كيفر به حق منافقان

نحن نعلمهم سنعذبهم مرتين ثم يردون إلى عذاب عظيم

عوامل رنج منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 12

12 _ محروميت منافقان و كافران از رحمت الهى ، مايه رنج و عذاب هميشگى آنان

و لعنهم اللّه و لهم عذاب مقيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {عذاب مقيم} در نتيجه نفرين الهى به دورى آنان از رحمت باشد.

عوامل شقاوت اخروى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 6،10،11،15،20

6 - آرزوى ناكامى براى جامعه ايمانى ، عامل بدبختى اخروى منافقان

و تربّصتم

10 - مغرور و فريفته شدن منافقان ، در برابر آمال و آرزو هاى پوچ ، عامل بدبختى و شقاوت اخروى آنان

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. و غرّتكم الأمانىّ

11 - باقى ماندن منافقان ، بر مواضع منافقانه خود تا لحظه مرگ ، مايه بدبختى و شقاوت آنان

در آخرت

بلى و ل_كنّكم فتنتم أنفسكم . .. حتّى جاء أمر اللّه

مقصود از {أمراللّه} مرگ است.

15 - غفلت از خداوند و فريفته شدن به مظاهر دنيا ، عامل بدبختى اخروى منافقان

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. و غرّكم باللّه الغرور

20 - افتادن در دام فريب شيطان ، عامل بدبختى منافقان در آخرت

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. و غرّكم باللّه الغرور

عوامل شقاوت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 8

8 - ترديد و ناباورى نسبت به مبانى اسلام ( توحيد ، معاد ، نبوت ، قرآن و . . . ) ، عامل شقاوت و بدبختى اهل نفاق

قالوا بلى و ل_كنّكم . .. ارتبتم

عوامل شك منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 4

4 _ مسجد ضرار ، مايه شك و ناباورى منافقان بود .

و الذين اتخذوا مسجداً ضراراً . .. لا يزال بنينهم الذى بنوا ريبة فى قلوبهم

عوامل طرد منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 10

10 _ احساس رضايت و خوشحالى منافقان از شركت نكردن در جنگ براى بار نخست ، مايه طرد هميشگى آنان از سوى خدا و پيامبر ( ص ) و محروم شدن دايمى از شركت در جهاد

لن تخرجوا . .. و لن تقتلوا معى عدواً إنكم رضيتم بالقعود أول مرّة

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لن تخرجوا} و {لن تقاتلوا} در مقام انشا و براى طرد منافقان باشد و جمله {إنكم رضيتم . ..} نيز براى

تعليل آن باشد.

عوامل عصيان منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 78 - 3

3 _ غفلت و بى توجّهى منافقان به علم غيب و آگاهى گسترده خدا نسبت به اسرار و سخنان پنهانى ، عامل گرايش آنان به تخلف از وظايف خود در برابر خدا

بما أخلفوا اللّه ما وعدوه . .. ألم يعلموا أن اللّه يعلم ... و أن اللّه علّم الغي

عوامل عيب جويى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 8

8 _ منافع شخصى منافقان ، ملاك داورى آنان درباره پيامبر ( ص ) و عامل طعن و خرده گيرى از آن حضرت

و منهم من يلمزك فى الصدقت فإن أعطوا منها رضوا

عوامل غفلت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 19 - 4

4 - فراموش شدن خدا در زندگى منافقان ، نتيجه استيلاى شيطان بر آنان

استحوذ عليهم الشيط_ن فأنس_هم ذكر اللّه

عوامل فريب منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 9

9 - منافقان ، مغرور و فريفته آمال و آرزو هاى باطل خويش

و غرّتكم الأمانىّ

عوامل گمراهى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 16 - 5

5 - آگاه نبودن اهل نفاق به سود و زيان واقعى خويش ، عامل اختيار كردن ضلالت و از دست دادن هدايت

أولئك الذين اشتروا الضللة . .. و ما كانوا مهتدين

جمله {ما كانوا مهتدين} عطف بر جمله {اشتروا الضلالة بالهدى} است

و به منزله علت براى آن مى باشد; يعنى: چون به سود و زيان واقعى خويش راه نيافتند، به چنين تجارتى دست زدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 4

4 - انحرافات منافقان ، نتيجه سوگند هاى دروغ آنان

اتّخذوا أيم_نهم جنّة فصدّوا عن سبيل اللّه

مطلب ياد شده از تفريع {فصدّوا. ..} بر {اتّخذوا...} به دست مى آيد.

عوامل محروميت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 10

10 _ احساس رضايت و خوشحالى منافقان از شركت نكردن در جنگ براى بار نخست ، مايه طرد هميشگى آنان از سوى خدا و پيامبر ( ص ) و محروم شدن دايمى از شركت در جهاد

لن تخرجوا . .. و لن تقتلوا معى عدواً إنكم رضيتم بالقعود أول مرّة

برداشت فوق بر اين اساس است كه {لن تخرجوا} و {لن تقاتلوا} در مقام انشا و براى طرد منافقان باشد و جمله {إنكم رضيتم . ..} نيز براى تعليل آن باشد.

عوامل ناخشنودى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 6

6- نگرانى و ناخشنودى منافقان ، از نزول آيات جهاد

و ذكر فيها القتال رأيت الذين فى قلوبهم مرض

عوامل نگرانى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 6

6- نگرانى و ناخشنودى منافقان ، از نزول آيات جهاد

و ذكر فيها القتال رأيت الذين فى قلوبهم مرض

عهد منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه -

9 - 75 - 1

1 _ پيمان بستن برخى از منافقان صدر اسلام با خدا مبنى بر پرداخت زكات و صدقه و قرار گرفتن در صف صالحان ، در صورت برخوردارى از مال و فضل الهى

و منهم من عهد اللّه . .. و لنكوننّ من الصلحين

عهد منافقان مدينه براى جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 1،3

1 - منافقان حاضر در صحنه غزوه احزاب ، و مصمم به فرار از آن ، پيش تر در غزوه اُحد تعهد كرده بودند كه از جهاد با دشمن نگريزند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل لايولّون الأدب_ر

مرجع ضمير در {كانوا} گروهى از منافقان اند كه در غزوه اُحد ترسيدند و تصميم به فرار گرفتند، ولى عهد كردند كه ديگربار چنين نكنند.

3 - عهد منافقان مدينه با خدا براى فرار نكردن از جهاد ، مورد حساب كشى خداوند است .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل . .. و كان عهد اللّه مسئولاً

عهدشكنى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 76 - 1،4

1 _ بخل ورزى منافقان از پرداخت صدقات به هنگام برخوردار شدن از مال و فضل الهى ، على رغم تهعدشان با خدا

و منهم من عهد اللّه . .. فلما ءاتيهم من فضله بخلوا به

4 _ پيمان شكنى منافقان ، على رغم تعهد هاى مؤكدشان با خداوند

و منهم من عهد اللّه . ... فلما ءاتيهم من فضله بخلوا به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 77 - 11،13

11

_ شكستن پيمان خود با خدا و دروغ گويى مستمر ، نشانه منافقان است .

بما أخلفوا اللّه ما وعدوه و بما كانوا يكذبون

13 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده : المنافق اذا حدّث عن اللّه و عن رسوله كذب و اذا وعد اللّه و رسوله اخلف . . . و ذلك قول اللّه عزوجل { فأعقبهم نفاقاً فى قلوبهم . . . بما أخلفوا اللّه ما وعدوه و بما كانوا يكذبون } . . . ;

منافق، هرگاه از خدا و رسولش سخن گويد، دروغ مى گويد و اگر به خدا و رسول او وعده دهد، خلف وعده مى كند . .. و اين است سخن خداوند كه مى فرمايد: پس خداوند، نفاق را تا روزى كه او را ملاقات كنند در دلهاى آنان قرار داد، بدين علت كه با خدا خلف وعده كردند و همواره دروغ مى گفتند ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 10

10 - اظهار ايمان و خداترسى منافقان ، ابزارى در دست آنان براى توجيه پيمان شكنى خود با كافران

كمثل الشيط_ن . .. قال إنّى برىء منك إنّى أخاف اللّه ربّ الع_لمين

از تشبيه منافقان به شيطان _ با توجه به ادعاى خداترسى وى _ مطلب بالا استفاده مى شود.

عهدشكنى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 76 - 7

7 _ بخل ورزى منافقان صدر اسلام از پرداخت صدقات ، روى گردانى از تعهد و اعراض از قرار گرفتن در صف صالحان بود .

و منهم من عهد

اللّه . ... و تولوا و هم معرضون

عهدشكنى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 7،2

7 - منافقان مدينه ، از سوى خداوند ، به خاطر شكستن عهد خود تهديد شدند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل . .. و كان عهد اللّه مسئولاً

2 - منافقان مدينه ، پيمان خود را براى فرار نكردن از جهاد ، شكستند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 11

11 - صاحبان عهد با خداوند ، از مسلمانان مدينه ، بر خلاف منافقانِ آن ديار ، هيچ گاه از زير بار عهد خود شانه خالى نكردند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه . .. و ما بدّلوا تبديلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 10

10 - اطمينان بخشى خداوند به مؤمنان ، در وفا نكردن منافقان به پيمان خويش باكافران ( يهود بنى نضير )

و اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 12 - 1،2

1 - خبر دادن خداوند ، به همگام نشدن منافقان با يهود بنى نضير در مسير تبعيد آنان

لئن أُخرجوا لايخرجون معهم

2 - خبر دادن خداوند ، از پايبند نبودن منافقان به تعهّد خويش ، در يارى بنى نضير به هنگام جنگ

و لئن قوتلوا لاينصرونهم

عيب جويى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه

- 9 - 58 - 1،4

1 _ طعن و خرده گيرى برخى از منافقان نسبت به پيامبر ( ص ) در نحوه تقسيم صدقات

و منهم من يلمزك فى الصدقت

{لَمْز} (مصدر يلمز) به معناى غر زدن و خرده گرفتن است.

4 _ رهبران جامعه اسلامى _ هر چند عادل باشد _ در معرض عيب جويى منافقان هستند .

و منهم من يلمزك فى الصدقت

وقتى كه پيامبر اسلام (ص)، با همه عدالت و پاكى اش، مورد طعن و ايراد منافقان قرار گيرد، ديگران نيز بى ترديد از عيب جويى آنان در امان نخواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 10

10 _ شيوه دوگانه منافقان در عيب جويى از مؤمنان توانمند و مؤمنان تهيدست

الذين يلمزون المطوّعين . .. فيسخرون منهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {يلمز} درباره توانمندان و {يسخرون} درباره تهيدستان باشد و ضمير {منهم} به {الذين يجدون . ..} برگردد; يعنى، منافقان، مؤمنان توانمند و اهل انفاق را مورد طعن و مؤمنان تهيدست انفاقگر را مورد استهزا و ريشخند قرار مى دادند.

عيب جويى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 1

1 _ طعن و خرده گيرى منافقان صدر اسلام ، از مؤمنانى كه از سر ميل و رغبت و بيش از مقدار واجب ، انفاق مى كردند .

الذين يلمزون المطوّعين من المؤمنين . .. فيسخرون منهم

{لمز} (مصدر يلمزون) به معناى عيب جويى، خرده گيرى و طعن است و {سخرة} و {سخرية} (مصدر يسخرون) به معناى استهزا و ريشخند مى باشد.

غفلت منافقان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 29 - 4

4- منافق ، گرفتار خوش خيالى و غافل از كمين خداوند

أم حسب الذين فى قلوبهم مرض أن لن يخرج اللّه أضغ_نهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 14،19

14 - منافقان ، فريفته دنيا و غافل از خداوند

و غرّكم باللّه الغرور

در صورتى كه مراد از {الغرور} دنيا باشد، مقصود اين خواهد بود كه مظاهر دنيا (مال، جاه، مقام و. ..) شما را فريب داده و از خدا غافلتان كرده است.

19 - آرزوى ناكامى براى جامعه ايمانى ، ترديد در باور هاى دينى ، فريفتگى به آرزو هاى باطل و مظاهر دنيا و غفلت از خداوند ، از اوصاف منافقان و از نشانه هاى نفاق

و غرّكم باللّه الغرور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 19 - 3

3 - منافقان ، غافل از ياد خدا و بيگانه با آن

فأنس_هم ذكر اللّه

فرار منافقان از جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 7

7 _ علاقه و تلاش شديد منافقان به يافتن پناهگاه و محل مناسب براى زندگى ( خارج از محيط اسلامى ) دليل بى ايمانى و همگام نبودنشان با مؤمنان

و ما هم منكم . .. لو يجدون ملجئاً ... لولّوا إليه و هم يجمحون

جمله {لو يجدون . .. } مى تواند به منزله دليل و ارائه شاهدى براى {و ما هم منكم} در آيه قبل باشد.

فرار منافقان از مشكلات

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 3

3 - بهره بردن از مزاياى جامعه اسلامى و به كنار نشستن به هنگام دشوارى ها و سختى ها ، از ويژگى هاى منافقان است .

و إذا أظلم عليهم قاموا

فرار منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 2

2 - منافقان مدينه ، پيمان خود را براى فرار نكردن از جهاد ، شكستند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل

فرار منافقان مدينه از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 3،6

3 - منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، درصدد فرار از جهاد ، به منظور نجات خود بودند .

قل لن ينفعكم الفرار

6 - منافقان حاضر در غزوه احزاب ، براى نجات از مرگ و يا كشته شدن ، تصميم به فرار از جهاد گرفتند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. إن فررتم من الموت أو القتل

فرار منافقان مدينه از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 3،6

3 - منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، درصدد فرار از جهاد ، به منظور نجات خود بودند .

قل لن ينفعكم الفرار

6 - منافقان حاضر در غزوه احزاب ، براى نجات از مرگ و يا كشته شدن ، تصميم به فرار از جهاد گرفتند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. إن فررتم من الموت أو القتل

فرار منافقان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 1

1 - منافقان حاضر در صحنه غزوه احزاب ، و مصمم به فرار از آن ، پيش تر در غزوه اُحد تعهد كرده بودند كه از جهاد با دشمن نگريزند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل لايولّون الأدب_ر

مرجع ضمير در {كانوا} گروهى از منافقان اند كه در غزوه اُحد ترسيدند و تصميم به فرار گرفتند، ولى عهد كردند كه ديگربار چنين نكنند.

فرجام اخروى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 15 - 1،7

1 - منافقان و كافران ، داراى فرجامى يكسان در قيامت

فاليوم لايؤخذ منكم . .. و لا من الذين كفروا

7 - دوزخ ، جايگاه نهايى كافران و منافقان

فاليوم لايؤخذ منكم فدية و لا من الذين كفروا. .. و بئس المصير

{مصير} (معادل {مرجع}) و به جايگاهى گفته مى شود كه حركت به آن جا منتهى مى شود.

فرجام توطئه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 2

2- مرگ ، خط پايانى بر توطئه ها و هواپرستى عناصر سست ايمان منافق

قالوا للذين كرهوا . .. فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

از ارتباط دو آيه، مطلب بالا قابل برداشت است; يعنى، سست ايمان هاى منافق، گرچه در دنيا به هر كارى دست مى زنند; اما با مرگ _ كه به تمامى توطئه هاشان پايان خواهد داد _ چه خواهند كرد.

فرجام شوم منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 15

15 _ انحراف از مسير حق و

مردن در حال فسق ، فرجام شوم منافقان

و ماتوا و هم فسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 16 - 5

5 - منافقان ، داراى فرجامى بس شوم و ناگوار

فلهم عذاب مهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 19 - 7

7 - منافقان ، محكوم به فرجامى شوم و عاقبتى خسارت بار

أُول_ئك حزب الشيط_ن ألا إنّ حزب الشيط_ن هم الخ_سرون

فرجام منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 19 - 7

7 - شكست ، ناكامى و زوال ، فرجام منافقان

واللّه محيط بالكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 16

16 _ يكسانى سرنوشت شوم كافران و منافقان و شركت كنندگان در مجالس كفر و گناه و استهزا به آيات الهى

انكم اذاً مثلهم إنّ اللّه جامع المنفقين . .. جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 9

9 _ اطمينان مؤمنان صدر اسلام به سرنوشت نيك خويش و هلاكت و نابودى منافقان

نحن نتربص بكم . .. بعذاب من عنده أو بأيدينا فتربصوا إنا معكم متربصون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 2

2 _ توجه به ماهيت پست منافقان و عاقبت شوم آنان ، موجب مهم جلوه نكردن مال و اولاد فراوان آنان در نظر اهل ايمان

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم

{فا}ى تفريع در {فلا تعجبك}، نهى از اعجاب را متفرع بر مطالبى كرده كه

در آيات گذشته در زمينه ماهيتِ منفى منافقان و فرجام شومشان، بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 6

6 _ موضع گيرى خصمانه منافقان در برابر خدا و رسولش ، على رغم آگاهى آنان به عاقبت دردناك عملكردشان ، شگفت آور است .

ألم يعلموا أنه من يحادد اللّه و رسوله فان له نار جهنم

با توجه به اينكه {ألم يعلموا} توبيخ است و اين نوع توبيخ در مواردى به كار مى رود كه توبيخ شونده آگاه بوده و نمى بايست پس از آگاهى مرتكب خلاف شود، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 69 - 12

12 _ منافقان و كافران پيشين با همه اتكايى كه بر دستاورد هاى مادى خويش داشتند ، سرانجام همه آنها را فرو نهاده و بى توشه در گذشتند .

كالذين من قبلكم كانوا أشد منكم . .. أولئك حبطت أعملهم فى الدنيا و الأخرة

آيه در مقام تحذير منافقان، سرنوشت پيشينيان را بر آنان مى نماياند كه چگونه با همه قدرت در گذشتند و تلاشهاى دنيويشان بى نتيجه ماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 6

6 _ منافقان ، در معرض نزول عذاب الهى و مبتلا شدن به سرنوشت قوم نوح ، عاد ، ثمود ، قوم ابراهيم و اصحاب مدين

وعد اللّه المنفقين . .. ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح ... و أصحب مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه -

9 - 73 - 5

5 _ جهنم ، جايگاه كافران و منافقان و فرجامى سخت و دردناك براى آنان

و مأويهم جهنم و بئس المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 15

15 _ كثرت مال و اولاد منافقان نمودى از عذاب الهى و زمينه ساز جان كندن دشوار و حسرت بار آنان

أن يعذبهم . .. و تزهق أنفسهم و هم كفرون

با توجه به اينكه {تزهق أنفسهم} مى تواند عطف تفسيرى براى {أن يعذبهم} باشد، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 12

12 _ دوزخ ، جايگاه و فرجام نهايى منافقان متخلف از جهاد

مأويهم جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 10

10 _ سقوط در آتش دوزخ ، فرجام منافقان كفرپيشه

و الذين اتخذوا مسجداً ضراراً . .. فانهار به فى نار جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 125 - 6

6 _ مردن بر حال كفر ، فرجام شوم منافقان استهزاكننده آيات قرآن

و أما الذين فى قلوبهم مرض . .. و ماتوا و هم كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 17 - 3

3 - كافران و منافقان همراز ايشان ، داراى فرجامى همگون در آتش دوزخ

فكان عقبتهما أنّهما فى النار خ_لدَين فيها

از تشبيه كافران و منافقان به شيطان و پيراون او در آيه قبل، برداشت ياد شده از اين آيه استفاده مى شود.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 9

9 - جايگاه و سرنوشت منافقان و كافران ، در قيامت يكسان است .

و مأويهم جهنّم

فرجام منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 30

30 _ إخبار خداوند ، از رسوايى و فضاحت نهايى منافقان صدر اسلام در جامعه و منزوى شدن آنان

و ما لهم فى الأرض من ولىّ و لانصير

با توجه به اينكه آيه، إخبار از آينده است و نيز واژه {فى الأرض} مى تواند به همين زندگى دنيوى اشاره داشته باشد، اين برداشت به دست مى آيد.

فرجام هواپرستى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 2

2- مرگ ، خط پايانى بر توطئه ها و هواپرستى عناصر سست ايمان منافق

قالوا للذين كرهوا . .. فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

از ارتباط دو آيه، مطلب بالا قابل برداشت است; يعنى، سست ايمان هاى منافق، گرچه در دنيا به هر كارى دست مى زنند; اما با مرگ _ كه به تمامى توطئه هاشان پايان خواهد داد _ چه خواهند كرد.

فرزندان منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 15

15 _ مال و اولاد فراوان منافقان ، زمينه گرايش آنان به كفر در هنگام مرگ

فلا تعجبك أمولهم . .. و تزهق أنفسهم و هم كفرون

فرزندان منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 1

1 _ منافقان عصر پيامبر ( ص )

، برخوردار از مال و اولاد فراوان و امكانات مادى و مفاخر اجتماعى

و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

فرصت طلبى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 2،3

2 - منافقان درعين درمانده شدن در برابر اسلام ، با فرصت طلبى در پى بهره بردارى از مواهب آن هستند .

كلّما أضاء لهم مشوا فيه

3 - بهره بردن از مزاياى جامعه اسلامى و به كنار نشستن به هنگام دشوارى ها و سختى ها ، از ويژگى هاى منافقان است .

و إذا أظلم عليهم قاموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 2

2 _ فرصت طلبى ، طمعكارى و برخورد هاى طلبكارانه ، از ويژگى هاى اهل نفاق است .

الذين يتربّصون بكم فإن كان لكم فتح من اللّه . .. و نمنعكم من المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 5

5 _ منافقان ، گروهى فرصت طلبند .

إن تصبك حسنة تسؤهم و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 10

10- بيماردلانِ منافق ، در انتظار پديد آمدن فرصت ، براى همكارى با دشمنان عليه دين

قالوا للذين كرهوا ما نزّل اللّه سنطيعكم فى بعض الأمر

سين در {سنطيعكم} اشاره به موقعيتى دارد كه هنوز فرانرسيده است و منافقان در انتظار فرارسيدن آن هستند.

فريبندگى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 -

4 - 1،2،6

1 - منافقان ، داراى ظاهرى فريبنده و قيافه اى زيبا

و إذا رأيتهم تعجبك أجسامهم

2 - ظاهر فريبنده منافقان ، هر بيننده اى را به خود جذب مى كرد .

و إذا رأيتهم تعجبك أجسامهم

خطاب در {رأيتهم}، عام و شامل هر بيننده اى است و اختصاص به فرد خاص _ مثلاً پيامبر(ص) - ندارد.

6 - منافقان ، به رغم ظاهر فريبنده و سخنان زيبايشان ، چونان چوب هاى تكيه شده بر ديوار ، خشك و بى روح اند .

كأنّهم خشب مسنّدة

فسق منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 53 - 5

5 _ منافقان ، گروهى فاسق و تجاوزپيشه

إنكم كنتم قوماً فسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 20

20 _ منافقان ، مشخص ترين نمونه فاسقان

إن المنفقين هم الفسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 9

9 _ منافقان ، مردمانى فاسقند .

ذلك بأنهم كفروا . .. و اللّه لايهدى القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 14

14 _ منافقان ، مردمى فاسق و منحرف از مسير حق

إنهم كفروا . .. فسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 9

9 _ منافقان و توانمندان متخلف از جهاد ، فاسق و محروم از رضايت خدايند .

يحلفون . .. لا يرضى عن القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 6

- 9

9 - منافقان ، عناصرى فاسق و منحرف

إنّ اللّه لايهدى القوم الف_سقين

فصاحت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 3،4

3 - منافقان ، داراى زبانى شيوا و كلامى جذاب

و إن يقولوا تسمع لقولهم

4 - سخنان زيبا و جذاب منافقان ، هر شنونده اى را به شنيدن آن وا مى داشت .

و إن يقولوا تسمع لقولهم

خطاب در {تسمع}، عام است و اختصاص به شنونده خاصى ندارد.

فلسفه اعراض از منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 10

10 _ پليدى شديد منافقان جهادگريز ، ملاك وجوب اعراض و روى گردانى از آنان

فأعرضوا عنهم إنهم رجس

{إنهم رجس} در مقام تعليل حكم به اعراض است.

فلسفه امكانات مادى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 9

9 _ اعطاى امكانات دنيوى فراوان به منافقان از جانب خداوند ، تنها به منظور عذاب و گرفتارى آنان در اين دنياست .

إنما يريد اللّه ليعذبهم بها فى الحيوة الدنيا

فلسفه تأخير عذاب منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 11

11 - خداوند ، به علّت در پيش بودن عذاب اخروى ، منافقان را به خاطر اهانت هايشان به پيامبراكرم ( ص ) عذاب نمى كرد .

و يقولون فى أنفسهم لولا يعذّبنا . .. حسبهم جهنّم

فلسفه دروغگويى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 1

1 _ روى آوردن منافقان به سوگند

دروغ ، براى انكار سخنان كفرآميزى كه در نهان گفته بودند .

يحلفون باللّه ما قالوا و لقد قالوا كلمة الكفر

فلسفه سوگند منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 16 - 1

1 - منافقان ، زير سپر سوگند ، نفاقشان را پنهان مى كردند .

اتّخذوا أيم_نهم جنّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 1،7

1 - منافقان ، زير سپر سوگند ، نفاقشان را پنهان مى داشتند .

اتّخذوا أيم_نهم جنّة

7 - هدف منافقان از تمسك به سوگند هاى دروغ ، اغفال كردن مردم و بازداشتن آنان از راه خداوند

اتّخذوا أيم_نهم جنّة فصدّوا عن سبيل اللّه

قانونمندى كيفر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 3

3- كيفر سخت منافقان به هنگام مرگ ، براساس علم الهى به نهان كارى هاى خائنانه آنان

و اللّه يعلم إسرارهم . فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

از ارتباط عبارت {فكيف إذا. ..} _ كه بيانگر كيفر سخت منافقان است _ با ذيل آيه قبل (واللّه يعلم إسرارهم) استفاده مى شود كه علم و آگاهى خداوند، پشتوانه كيفر منافقان به هنگام مرگ شان، خواهد بود.

قبض روح منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 12

12 _ جان كندن سخت منافقان ، به هنگام مرگ

و تزهق أنفسهم

{زهوق} (مصدر تزهق) به معناى خارج شدن همراه با دشوارى است. (مجمع البيان، ذيل آيه)

قبول توبه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 -

24 - 8

8 - خداوند ، توبه منافقان را ، در صورت اقدام به توبه ، مى پذيرد .

أو يتوب عليهم

احتمال دارد كه مراد از {توبه خدا بر منافقان}، توفيق توبه باشد و احتمال دارد كه پذيرش توبه باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 12

12 - بازگشت از مواضع منافقانه به ايمان و عمل خالصانه ، پيش از فرا رسيدن مرگ ، مورد قبول خداوند و جبران كننده گناه دورويى و نفاق

و ل_كنّكم فتنتم أنفسكم . .. حتّى جاء أمر اللّه

قتل جايز منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 4

4 - منافقان آزاردهنده زنان مسلمان ، در صورت تداوم كردار زشت خود ، مهدورالدم بوده و در هر كجا كه يافته شوند ، بايد به قتل برسند .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم ... أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا تقتيلاً

{ثقف} (مصدر {ثقفوا}) به معناى {مهارت در درك و انجام دادن كار} است (مفردات راغب). در آيه، اين واژه به معناى {به دست آوردن و دستيازى} استعمال شده است.

قتل منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 89 - 10

10 _ لزوم تعقيب و كشتن منافقان ، در صورت سر باز زدن آنان از هجرت در راه خدا و پيوستن به جامعه ايمانى

فان تولّوا فخذوهم و اقتلوهم حيث وجدتموهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 1،6

1 _ ممنوعيّت

تعقيب و كشتن منافقان و كافرانى كه با همپيمانان مسلمين رابطه اى ويژه ( همانند پيمان نظامى ) دارند .

فان تولوا فخذوهم و اقتلوهم . .. الّا الّذين يصلون الى قوم بينكم و بينهم ميثاق

مراد از رابطه ويژه اى كه از {يصلون الى . .. } استفاده مى شود، رابطه اى است كه اگر هر يك از آن دو طايفه مورد تعرض قرار گيرند، طايفه ديگر موظّف به حمايت از آنان شوند ; همانند پيمان نظامى.

6 _ ممنوعيّت تعقيب و كشتن منافقان و كافرانى كه از نبرد با مسلمانان و اقوام كافر خويش بيزارند و بيطرفى خويش را ابراز مى دارند .

الّا الّذين . .. او جاءوكم حصرت صدورهم ان يقتلوكم او يقاتلوا قومهم

{حصر صدور}، به معناى دلتنگى است كه از آن به بيزارى تعبير شده است.

قتل منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 62 - 4

4 - فرمان مهدورالدم بودن منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان در مدينه ، ادامه اجراى سنّت تغيير ناپذير الهى بوده است .

أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا . .. سنّة اللّه ... ولن تجد لسنّة اللّه تبديلاً

قدرت طلبى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 7

7 _ نفاق ، پُل به قدرت رسيدن سياست بازانِ ناصالح

و اذا تولى سعى فى الأرض

در برداشت فوق، {تولى}، رسيدن به حكومت معنا شده است.

قدرت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 69 - 4

4 _ اعتماد و اتكاى منافقان و كافران به قدرت

، ثروت و فرزندان بسيار خويش

كانوا أشد منكم قوة و أكثر أمولا و أولداً

قرآن و منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 19 - 2،3

2 - قرآن براى منافقان بسان بارانى است همراه با رعد و برق در شبى تاريك و مخوف

أو كصيب من السماء فيه ظلمت و رعد و برق

3 - قرآن ، براى اهل نفاق ظلمت زا ، وحشت آفرين و احياناً روشنى بخش ( در بردارنده منافعى گذرا ) است .

فيه ظلمت و رعد و برق

قضاوت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 7

7 _ داورى غلط منافقان در مورد شكست و پيروزى مسلمانان

و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فرحون

كارشكنى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 1

1 _ فتنه انگيزى و كارشكنى هميشگى منافقان ، عليه پيامبر ( ص ) و اسلام در جبهه هاى نبرد

لقد ابتغوا الفتنة من قبل

كاهنان منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 14 - 9

9 - { روى عن ابى جعفر ( ع ) ( فى قوله { شياطينهم } ) انهم كهانهم ;

از امام باقر (ع) روايت شده كه: مراد از {شياطينهم} در آيه شريفه، كاهنان يهود است}.

كثرت فرزندان منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 15،16

15 _ مال و اولاد فراوان منافقان ، زمينه گرايش

آنان به كفر در هنگام مرگ

فلا تعجبك أمولهم . .. و تزهق أنفسهم و هم كفرون

16 _ جان كندن دشوار و حسرت بار منافقان و كفر نهايى آنان ، پيامد كثرت مال و اولاد و نمودى از عذاب الهى

فلا تعجبك أمولهم . .. يريد اللّه ليعذبهم بها ... و تزهق أنفسهم و هم كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 69 - 2،4

2 _ فرجام سوء منافقان و كفرپيشگان گذشته تاريخ _ على رغم برخوردارى آنان از قدرت ، مال و فرزند فزونتر _ هشدارى است به منافقان هر عصر .

وعد اللّه المنفقين . .. كالذين من قبلكم كانوا أشد منكم قوة و أكثر أمولا

4 _ اعتماد و اتكاى منافقان و كافران به قدرت ، ثروت و فرزندان بسيار خويش

كانوا أشد منكم قوة و أكثر أمولا و أولداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 10،14،15

10 _ كثرت مال و اولاد ، مايه رنج و گرفتارى براى بى ايمانان

أن يعذبهم بها

14 _ مال و اولاد فراوان منافقان ، موجب گرايش آنان به كفر در هنگام مرگ

و تزهق أنفسهم و هم كفرون

15 _ كثرت مال و اولاد منافقان نمودى از عذاب الهى و زمينه ساز جان كندن دشوار و حسرت بار آنان

أن يعذبهم . .. و تزهق أنفسهم و هم كفرون

با توجه به اينكه {تزهق أنفسهم} مى تواند عطف تفسيرى براى {أن يعذبهم} باشد، برداشت فوق استفاده مى شود.

كرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 18 - 1

1 -

منافق ر ها شده در ظلمت و گمراهى بسان شخص كر و لال و نابيناست .

تركهم فى ظلمت لايبصرون. صم بكم عمى

صم، بكم و عمى به ترتيب: جمع أصم (كر)، أبكم (لال) و أعمى (كور) است. كلمات ياد شده خبر براى مبتداى محذوف، يعنى ضمير {هم} است كه به توصيف شدگان در آيه قبل (منافقان رها شده در ظلمت) بر مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 16

16 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { كأنّهم خشب مسنّدة } يقول : لايسمعون و لايعقلون ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند: {كأنّهم خشب مسنّدة} روايت شده مقصود خداوند [از اين تشبيه ]اين است كه آنان نه گوش شنوا دارند و نه تعقل مى كنند}.

كفر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 4

4 - منافقان علم گسترده و همه جانبه خدا و آگاهى او را به اسرار و نهان انسان ها ، باور نداشته و بدان معتقد نيستند .

يخدعون اللّه

از اينكه منافقان با نفاق خويش در صدد نيرنگ زدن به خدا برآمده اند، معلوم مى شود كه آنان مى پنداشتند، اگر امرى را مخفى كنند، خداوند از آن آگاه نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 14 - 5

5 - منافقان صدر اسلام ، به هنگام حضور در محفل سردمدارانشان ، بر همگامى و هم مسلكى خويش با آنان ( كفر به اسلام ) تأكيد مى كردند .

و إذا خلوا إلى

شيطينهم قالوا إنّا معكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 19 - 6

6 - منافقان در زمره كفرپيشگانند .

واللّه محيط بالكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 14

14 _ منافقان به دليل شركت نكردن در پيكار احد ، دور از مرز ايمان و در آستانه كفر بودند .

هم للكفر يومئذ اقرب منهم للايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 144 - 6

6 _ منافقان در زمره كافرانند *

إنّ المنفقين . .. يأيها الذين ءامنوا لاتتخذوا الكفرين

با توجه به آيات قبل و بعد كه درباره منافقان است، مى توان گفت مراد از {الكفرين} همان منافقان هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 147 - 3

3 _ منافقان به خاطر ناسپاسى و كفرشان به خدا ، مستحق عذاب دوزخند .

إنّ المنفقين فى الدرك الاسفل . .. ما يفعل اللّه بعذابكم إن شكرتم و ءامنتم

بنابر اينكه خطاب، متوجه منافقان باشد، آيه شريفه اشاره به ناسپاسى و بى ايمانى آنان دارد و آن را از موجبات گرفتارى دوزخ مى شمرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 11،14،17،18،35،45

11 _ يهوديان و منافقان شتابنده در كفر ، پذيراى سخنان نادرست و سر به فرمانِ سران و عالمان تحريفگر يهود

سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك يحرفون الكلم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {سمعون . ..}، علاوه بر توصيف يهوديان، وصف منافقان نيز باشد، و {للكذب} و

{لقوم} مفعول به براى {سمعون} باشد. بنابراين معناى {سمعون للكذب} كه داراى لحنى مذمت آميز است، چنين مى شود: آنان پذيراى سخنان دروغ هستند، و {سمعون لقوم ءاخرين}، يعنى شنواى دستورات ديگران و مطيع آنانند.

14 _ دروغ پذيرى برخى منافقان و يهوديان و پيروى آنان از عالمان تحريفگر ، فلسفه نهى خداوند از تأسف پيامبر ( ص ) بر كفرورزى آنان

لايحزنك الذين يسرعون . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

{سمعون} خبر براى ضمير محذوفى است كه به {الذين قالوا} و {الذين هادوا} بر مى گردد (هم سماعون) و اين جمله، بيانگر علت نهى خداوند از تأسف بر كفر منافقان و يهوديان است.

17 _ شايعه سازى برخى از منافقان و يهوديان و جاسوسى آنان براى تحريفگران يهود ، فلسفه بازداشتن پيامبر ( ص ) از اندوه بر كفرورزى آنان

لايحزنك الذين يسرعون . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

18 _ منافقان و يهوديان جاسوس ، دروغ پرداز و حق ناپذير ، آن قدر بى ارزشند كه حتى نبايد بر گمراهى آنان تأسف خورد و بر كفرشان غمگين بود

لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

35 _ يهوديان و منافقان شتابنده در كفر ، داراى جان و دلى آلوده و ناپاك

قالوا ءامنا بافواههم و لم تؤمن قلوبهم و من الذين هادوا . .. أولئك الذين

45 _ پيشتازى در كفر ، تحريفگرى ، دروغپردازى و جاسوسى ، نمودى از خوارى و رسوايى منافقان و يهوديان در دنيا

يسرعون فى الكفر . .. لهم فى الدنيا خزى

رسوايى يهوديان و منافقان، كه {لهم فى الدنيا خزى} بيانگر آن است، مى تواند همان رذايلى باشد كه در آيه مطرح

شده است. زيرا اين رذايل يا خود رسوايى است و يا موجب رسوايى انسان در جامعه خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 12

12 _ منافقان ، گروهى كفرپيشه اند .

و منهم من يقول ائذن لى . .. ألا فى الفتنة سقطوا و إن جهنم لمحيطة بالكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 54 - 2

2 _ منافقان ، گروهى كفرپيشه و منكر رسالت پيامبر ( ص )

و ما منعهم أن تقبل منهم نفقتهم إلا أنهم كفروا باللّه و برسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 14،15،16

14 _ منافقان ، على رغم ادعاى ايمان ، در حال كفر مى ميرند .

و تزهق أنفسهم و هم كفرون

15 _ مال و اولاد فراوان منافقان ، زمينه گرايش آنان به كفر در هنگام مرگ

فلا تعجبك أمولهم . .. و تزهق أنفسهم و هم كفرون

16 _ جان كندن دشوار و حسرت بار منافقان و كفر نهايى آنان ، پيامد كثرت مال و اولاد و نمودى از عذاب الهى

فلا تعجبك أمولهم . .. يريد اللّه ليعذبهم بها ... و تزهق أنفسهم و هم كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 3

3 _ نفى صريح ايمان منافقان ، از سوى خداوند

و ما هم منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 3،4،5،6

3 _ برملا شدن كفر منافقان صدر اسلام ، در پى توطئه

آنان عليه اسلام و پيامبر ( ص )

لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمنكم

4 _ منافقان صدر اسلام ، گروهى بودند كه در آغاز به اسلام ايمان آوردند ولى بعداً به كفر گرويده و مرتد شدند .

لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمنكم

5 _ كفر منافقان ، پس از ايمان ظاهريشان ، مانع پذيرفته شدن عذر آنان است .

لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمنكم

6 _ عذر منافقان ، عذر بدتر از گناه و مايه برملا شدن كفر باطنى آنان بود .

إنما كنا نخوض و نلعب . .. لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 1

1 _ روى آوردن منافقان به سوگند دروغ ، براى انكار سخنان كفرآميزى كه در نهان گفته بودند .

يحلفون باللّه ما قالوا و لقد قالوا كلمة الكفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 16

16 _ بى اعتقادى منافقان به قيامت و عدم درك آن نسبت به حوادث و حقايق آن ، مايه تخلف آنان از جهاد

لو كانوا يفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 13،15

13 _ منافقان ، على رغم اظهار ايمان ، در حال كفر مى ميرند .

و تزهق أنفسهم و هم كفرون

15 _ كثرت مال و اولاد منافقان نمودى از عذاب الهى و زمينه ساز جان كندن دشوار و حسرت بار آنان

أن يعذبهم . .. و تزهق أنفسهم و هم كفرون

با توجه به اينكه {تزهق أنفسهم} مى تواند عطف تفسيرى براى {أن يعذبهم} باشد، برداشت فوق

استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 14

14 _ منافقان ، در خدمت كفر و دشمنان خدا و رسول و همواركننده راه آنان هستند .

اتخذوا مسجداً . .. كفراً ... و إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 16 - 10

10- منافقان ، در زمره كافران و گرفتار عذابى همانند آنان

و منهم من يستمع إليك حتّى إذا خرجوا من عندك قالوا . .. ماذا قال

چنانچه ضمير {منهم} به {من هو خالد . ..} بازگردد و مراد از آن در {من يستمع ...} _ به قرينه محتواى آيه _ منافقان باشد، مى توان گفت: منافقان فرجامى همانند كافران خواهند داشت.

كفر منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 6

6 _ گروهى از منافقان و يهوديان عصر پيامبر ( ص ) ، كافرانى شتابگر در جهت كفر

لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر من الذين . .. و من الذين هادوا

{من الذين هادوا} عطف بر {من الذين قالوا} گرفته شده است و {من} در هر دو مورد براى تبعيض مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 2

2 _ مؤمنان ، شاهد برخى نشانه هاى كفر و نفاق در زندگى منافقان صدر اسلام

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم

بديهى است كه مؤمنان راستين چون در مظان اتهام نيستند، نيازمند سوگند نمى باشند و آنچه منافقان را به سوگند واداشته، نشانه هايى است كه سبب

متهم شدن آنان مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 4

4 _ ثبوت كفر منافقان صدر اسلام ، با اظهار كردن كلمات كفرآميز

و لقد قالوا كلمة الكفر و كفروا بعد إسلمهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 11

11 _ حكم صريح خداوند به كفر منافقان متخلف از جنگ تبوك

إنهم كفروا باللّه و رسوله

كفر منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 6

6 - تزلزل منافقان مدينه در غزوه احزاب ، ناشى از بى ايمانى آنان بود .

و يستئذن فريق منهم . .. يقولون إنّ بيوتنا عورة ... إن يريدون إلاّ فرارًا ... ثمّ

{ثمّ سئلوا الفتنة} دلالت مى كند كه آنان، با درخواست شرك، آن را قبول مى كردند. چنين امرى اشعار دارد كه استيذان در ترك جهاد و بهانه جويى براى فرار، ناشى از بى ايمانى و تزلزل در عقيده بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 21،24

21 - منافقان مدينه ، به اسلام ، ايمان نياوردند .

أُول_ئك لم يؤمنوا

24 - رفتار هاى بيمارگونه منافقان مدينه ، ناشى از بى ايمانى آنان بود .

أشحّة عليكم فإذا جاء الخوف . .. تدور أعينهم ... فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حدا

كفران منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 147 - 3

3 _ منافقان به خاطر ناسپاسى و كفرشان به خدا ، مستحق عذاب دوزخند .

إنّ

المنفقين فى الدرك الاسفل . .. ما يفعل اللّه بعذابكم إن شكرتم و ءامنتم

بنابر اينكه خطاب، متوجه منافقان باشد، آيه شريفه اشاره به ناسپاسى و بى ايمانى آنان دارد و آن را از موجبات گرفتارى دوزخ مى شمرد.

كم كارى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 15

15 - منافقان مدينه ، افرادى كمْ كار و پرگو بودند .

و لايأتون البأس إلاّ قليلاً . .. فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد

كمى سرور منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 1،2

1 _ خوشحالى و خنده منافقان متخلف از جهاد ، اندك و زودگذر در مقايسه با عذاب ها و گريه هاى اخروى آنان

فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {فليضحكوا} در مورد دنيا و {و ليبكوا} در مورد آخرت باشد.

2 _ شادى اندك و رنج طولانى منافقان در دنيا ، بازتاب عملكرد آنان و كيفر الهى براى ايشان

فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً جزاء بما كانوا يكسبون

برداشت فوق بدين احتمال است كه خنده و گريه در {فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً} هر دو مربوط به دنيا باشد.

كيفر اخروى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 42

42 _ خوارى و رسوايى در دنياو عذاب بزرگ آخرت ، كيفر منافقان و يهوديان شتابگر در كفر

من الذين قالوا ءامنا بافواههم . .. لهم فى الدنيا خزى و لهم فى الاخرة عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 -

توبه - 9 - 68 - 4

4 _ همسانى منافقان و كافران ، در استحقاق كيفر شديد و مستمر خداوند در قيامت

وعد اللّه المنفقين و المنفقت و الكفار نار جهنم خلدين فيها هى حسبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 9

9 _ كيفر دنيوى و اخروى كافران و منافقان ، از سنت هاى ثابت الهى

أولئك حبطت أعملهم فى الدنيا و الأخرة . .. ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح .

كيفر استهزاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 2،11

2 - استهزاى منافقان از سوى خدا ، كيفر تمسخر آنان نسبت به اسلام و جامعه ايمانى است .

إنما نحن مستهزءون. اللّه يستهزئ

آيه مورد بحث، بيانگر سزا و كيفر منافقان استهزا كننده است.

11 - از امام رضا ( ع ) روايت شده كه : . . . { إن اللّه تبارك و تعالى . . . لايسخر و لايستهزئ . . . و لكنه عز و جل يجازيهم جزاء السخرية و جزاء الإستهزاء . . . ;

. .. خداى تبارك و تعالى كسى را مسخره و استهزا نمى كند ... بلكه او سزاى مسخره و استهزاى منافقان را مى دهد ...}.

كيفر توطئه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 3

3- كيفر سخت منافقان به هنگام مرگ ، براساس علم الهى به نهان كارى هاى خائنانه آنان

و اللّه يعلم إسرارهم . فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

از ارتباط عبارت {فكيف إذا. ..} _ كه بيانگر كيفر

سخت منافقان است _ با ذيل آيه قبل (واللّه يعلم إسرارهم) استفاده مى شود كه علم و آگاهى خداوند، پشتوانه كيفر منافقان به هنگام مرگ شان، خواهد بود.

كيفر دنيوى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 14

14 _ منافقان توطئه گر ، مستحق كيفر و مجازات دنيوى اند و عدم اعمال آن نسبت به برخى از آنان از جانب خداوند ، به اقتضاى مصلحت است . *

إن نعف عن طائفة منكم نعذب طائفة بأنهم كانوا مجرمين

مراد از عفو و عذاب، مى تواند بخشش و كيفر دنيوى باشد نه اخروى ; در اين صورت به حكم عقل، عفو از يك گروه به خاطر مصلحتى صورت گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 7،9

7 _ هلاكت امت هاى كفرپيشه گذشته تاريخ ، نمودى از قدرت خدا بر كيفر دنيوى منافقان و كافران هر عصر

ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح . .. و المؤتفكت

9 _ كيفر دنيوى و اخروى كافران و منافقان ، از سنت هاى ثابت الهى

أولئك حبطت أعملهم فى الدنيا و الأخرة . .. ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 2

2 _ شادى اندك و رنج طولانى منافقان در دنيا ، بازتاب عملكرد آنان و كيفر الهى براى ايشان

فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً جزاء بما كانوا يكسبون

برداشت فوق بدين احتمال است كه خنده و گريه در {فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً} هر دو

مربوط به دنيا باشد.

كيفر رهبران منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 8

8 _ امكان عفو عناصر غير اصلى و خط گيرنده نفاق و غير قابل بخشش بودن جرم عناصر اصلى و خط دهنده *

إن نعف عن طائفة . .. نعذب طائفة ... بعضهم من بعض

{بعضهم من بعض} تحت تأثير بودن برخى از منافقان از برخى ديگر را افاده مى كند و نيز اين آيه تفسير آيه قبل مى باشد و علت عفو گروهى و كيفر گروهى ديگر را بيان مى نمايد.

كيفر عمل منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 7

7 _ تحير منافقان ، كيفر شوم عملكرد ( خدعه ها و . . . ) آنان است .

مذبذبين بين ذلك . .. فلن تجد له سبيلا

چون اضلال خداوند همواره جنبه كيفرى دارد و كيفر نيز به اقتضاى رفتار نارواست، معلوم مى شود گمراهى منافقان و از آن جمله _ تحير آنان _ كيفرى الهى است و اين كيفر برخاسته از اعمال نارواى آنان (خدعه، كسالت در نماز و . ..) است.

كيفر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 5

5 - افزايش تحيّر و طغيان اهل نفاق ، كيفرى است از جانب خدا براى آنان

يمدّهم فى طغينهم يعمهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 119 - 23

23 _ كافران كينه توز و منافقان حيله گر شايسته نابودى

قل موتوا بغيظكم انّ اللّه عليم بذات

الصدور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 14

14 _ خداوند ، گردآورنده همه منافقان و كافران ، در جهنم

إنّ اللّه جامع المنفقين و الكفرين فى جهنم جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 7،17

7 _ خداوند ، خود كيفر دهنده خدعه و نيرنگ منافقان خيانت پيشه است .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

بدان احتمال كه خدعه خداوند، همان كيفر و مجازاتهاى وى باشد.

17 _ خدعه خداوند با منافقان نيرنگ باز ، به مجازات كردن آنان است .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

امام رضا(ع) در پاسخ سؤال از معناى خدعه خداوند در آيه فوق فرمود: ان اللّه تعالى . .. لايخادع و لكنه تعالى يجازيهم ... جزاء ... الخديعة ... .

_______________________________

توحيد صدوق، ص 163، ح 1، ب 21; نورالثقلين، ج 1، ص 565، ح 632.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 9،17

9 _ غير قابل بخشش بودن كيفر برخى از منافقان ، به دليل مداومت و استمرار آنان بر انجام جرم و خطا

إن نعف عن طائفة منكم نعذب طائفة بأنهم كانوا مجرمين

برداشت فوق با توجه به اين است كه {بأنهم . .. } تعليل {نعذب} مى باشد و {هم كانوا مجرمين} افاده استمرار مى كند.

17 _ نقش پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى در عفو گروهى از منافقان بر اساس مصالح و كيفر گروهى ديگر

إن نعف . .. نعذب

با توجه به اينكه مراد از عفو و عذاب، مى تواند بخشش و كيفر

دنيوى باشد، و نيز با الغاى خصوصيت و تعميم دادن صدور حكم عفو و مجازات به رهبر جامعه اسلامى مطلب فوق را مى توان استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 3

3 _ همگونى زنان و مردان منافق ، در مجازات و كيفر جرم نفاق

نعذب طائفة بأنهم كانوا مجرمين. المنفقون و المنفقت بعضهم من بعض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 2،7،8،12

2 _ زنان و مردان منافق در استحقاق كيفر هاى الهى ، مساويند .

وعد اللّه المنفقين و المنفقت . .. نار جهنم خلدين فيها

7 _ عذاب جاودان جهنم ، مجازاتى بس سنگين و كافى براى منافقان و كافران

نار جهنم خلدين فيها هى حسبهم

8 _ عذاب جاودان جهنم تنها مجازات كافى براى منافقان و كافران و برابر با گناه كفر و نفاق آنان

وعد اللّه المنفقين . .. و الكفار نار جهنم خلدين فيها هى حسبهم

12 _ محروميت منافقان و كافران از رحمت الهى ، مايه رنج و عذاب هميشگى آنان

و لعنهم اللّه و لهم عذاب مقيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {عذاب مقيم} در نتيجه نفرين الهى به دورى آنان از رحمت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 8

8 _ علم نامحدود خداوند ، پشتوانه رسوايى و كيفر به حق منافقان

نحن نعلمهم سنعذبهم مرتين ثم يردون إلى عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 127 - 9

9 _ حق ناپذيرى قلب منافقان ،

كيفر الهى براى آنان

ثم انصرفوا صرف اللّه قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 11 - 6

6 - وعده خداوند ، به برخوردارى مؤمنان از پاداش ; و كيفر شدن منافقان

و ليعلمنّ اللّه الذين ءامنوا و ليعلمنّ المن_فقين

مراد از علم خداوند به مؤمنان و منافقان، پاداش و كيفر دادن به آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 24 - 6،9

6 - در صورت تعلق مشيت الهى ، منافقان ، عذاب خواهند شد .

و يعذّب المن_فقين إن شاء

9 - در صورت اقدام نكردن منافقان به توبه ، خداوند آنان را كيفر خواهد داد .

و يعذّب المن_فقين إن شاء أو يتوب عليهم

آوردن عبارت {إن شاء} به خاطر قطعى نبودن عذاب آنان به احتمال توبه شان است، اما در صورتى كه آنان توبه نكنند، عذاب شان قطعى خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 29 - 7

7- منحصر نبودن كيفر بيماردلان منافق ، به لحظه مرگ و امكان رسوايى آنان در دنيا *

فكيف إذا توفّتهم . .. أم حسب الذين فى قلوبهم مرض أن لن يخرج اللّه أضغ_نهم

در صورتى كه تهديد به افشاى كينه ها، مربوط به دنيا باشد و اين رسوايى نوعى كيفر به شمار آيد; از ارتباط اين آيه با {فكيف إذا توفّتهم الملائكة . ..} مى توان به مطلب بالا دست يافت.

كيفر منافقان استهزاگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 9

9 _ عذاب دردناك الهى ، كيفر منافقان

استهزاگر

و لهم عذاب أليم

كيفر منافقان بخيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 77 - 2

2 _ ابتلاى قلب منافقان عهدشكن و بخيل به نفاقى مزمن ، كيفر خداوند براى آنان

فأعقبهم نفاقاً فى قلوبهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {أعقب} به {اللّه} در فراز پيشين بازگردد; يعنى، خداوند منافقان را در پى شكستن عهدشان با او و امتناع ورزيدن از پرداخت زكات، به نفاق مزمنى گرفتار كرد كه تا روز قيامت از آن رهايى نخواهند يافت.

كيفر منافقان توطئه گر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 14

14 _ منافقان توطئه گر ، مستحق كيفر و مجازات دنيوى اند و عدم اعمال آن نسبت به برخى از آنان از جانب خداوند ، به اقتضاى مصلحت است . *

إن نعف عن طائفة منكم نعذب طائفة بأنهم كانوا مجرمين

مراد از عفو و عذاب، مى تواند بخشش و كيفر دنيوى باشد نه اخروى ; در اين صورت به حكم عقل، عفو از يك گروه به خاطر مصلحتى صورت گرفته است.

كيفر منافقان عهد شكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 77 - 2

2 _ ابتلاى قلب منافقان عهدشكن و بخيل به نفاقى مزمن ، كيفر خداوند براى آنان

فأعقبهم نفاقاً فى قلوبهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير در {أعقب} به {اللّه} در فراز پيشين بازگردد; يعنى، خداوند منافقان را در پى شكستن عهدشان با او و امتناع ورزيدن از پرداخت زكات، به نفاق مزمنى گرفتار كرد كه تا روز

قيامت از آن رهايى نخواهند يافت.

كيفر منافقان متخلف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 8

8 _ منافقان متخلف از جنگ ، مستحق و سزاوار مرگ

نحن نتربص بكم . .. بعذاب من عنده أو بأيدينا

كينه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 29 - 3

3_ بيماردلان منافق ، داراى كينه هاى عميق نسبت به دين و مؤمنان

أم حسب الذين فى قلوبهم مرض أن لن يخرج اللّه أضغ_نهم

{أضغان}، (جمع {ضغن}) به معناى كينه هاى شديد و عميق است.

كينه منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 4

4 - بغض و كينه عميق منافقان ، نسبت به شخص پيامبر ( ص )

ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ

تعبير {أذلّ} در مورد رسول خدا(ص)، حكايت از دشمنى شديد منافقان نسبت به آن حضرت دارد.

گروههاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 12

12 _ منافقان ، داراى گروه هاى متفاوت و مراتب مختلف ، در خباثت و ارتكاب جرايم

إن نعف عن طائفة منكم نعذب طائفة بأنهم كانوا مجرمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 7

7 _ منافقان ، گروهى متشكل از دو دسته : خط دهنده و جريان ساز ; خط گيرنده و تأثيرپذير

المنفقون و المنفقت بعضهم من بعض

برداشت فوق با توجه به كلمه {من} كه براى ابتدائيت (نشويه) است، استفاده مى شود.

گريه اخروى منافقان

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 1،3

1 _ خوشحالى و خنده منافقان متخلف از جهاد ، اندك و زودگذر در مقايسه با عذاب ها و گريه هاى اخروى آنان

فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {فليضحكوا} در مورد دنيا و {و ليبكوا} در مورد آخرت باشد.

3 _ گريه هاى طولانى منافقان در آتش سوزان دوزخ

قل نار جهنم أشد . .. و ليبكوا كثيراً

برداشت فوق با توجه به اين است كه {فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً} متفرع بر {قل نار جهنم أشد حراً} در آيه قبل باشد.

گريه طولانى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 3

3 _ گريه هاى طولانى منافقان در آتش سوزان دوزخ

قل نار جهنم أشد . .. و ليبكوا كثيراً

برداشت فوق با توجه به اين است كه {فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً} متفرع بر {قل نار جهنم أشد حراً} در آيه قبل باشد.

گفتگوى منافقان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 2

2 - آزادى منافقان ، براى ملاقات با رسول خدا ( ص ) و گفتوگوى مستقيم با آن حضرت

إذا جاءك المن_فقون قالوا

گمراهگرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 7

7 - هدف منافقان از تمسك به سوگند هاى دروغ ، اغفال كردن مردم و بازداشتن آنان از راه خداوند

اتّخذوا أيم_نهم جنّة فصدّوا عن سبيل اللّه

گمراهى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 -

بقره - 2 - 15 - 3

3 - منافقان ، مردمانى متحير و سرگردان در وادى گمراهى و طغيانگرى

يمدّهم فى طغينهم يعمهون

{عَمَه} (مصدر {يعمهون}) به معناى تحير و سرگردانى است. {يعمهون} حال براى {هم} در {يمدّهم} مى باشد. {فى طغيانهم} علاوه بر تعلقش به {يمدّهم} متعلق به {يعمهون} نيز مى تواند باشد. بنابراين جمله چنين معنا مى شود: خداوند بر طغيانگرى منافقان، در حالى كه در گمراهى و طغيان سرگردانند مى افزايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 16 - 1،3

1 - منافقان ، خريداران گمراهى در برابر از دست دادن هدايت هستند .

أولئك الذين اشتروا الضللة بالهدى

3 - تجارت منافقان ( خريد ضلالت در قبال هدايت ) ، تجارتى فاقد هرگونه سود و منفعت

فما ربحت تجرتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 17 - 9،10

9 _ هيچ اميدى به راهيابى و هدايت منافقان پس از سلب شدن نور ايمان از آنان ، وجود ندارد .

و تركهم فى ظلمت لايبصرون

جمله {تركهم فى ظلمات} بيان مى كند كه: ظلمتها منافقان را احاطه كرده و در نتيجه راه به جايى نمى برند و جمله {لايبصرون} (آنها نمى بينند)، حاكى از آن است كه ابزار ديدن و هدايت شدن در آنان نابود شده است; يعنى علاوه بر اينكه موانع هدايت براى آنان ايجاد شده مقتضى هدايت نيز از آنان سلب گشته است.

10 _ ر ها كردن منافقان در ظلمت و گمراهى پس از روشنايى گذرا ، استهزاى خداوند نسبت به آنهاست .

اللّه يستهزئ بهم . .. فلمّا أضاءت ما حوله ذهب اللّه

بنورهم

جمله {فلمّا أضاءت ما حوله . ..} مى تواند توضيحى در قالب مثل براى {اللّه يستهزئ بهم و يمدّهم ...} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 18 - 1،5

1 - منافق ر ها شده در ظلمت و گمراهى بسان شخص كر و لال و نابيناست .

تركهم فى ظلمت لايبصرون. صم بكم عمى

صم، بكم و عمى به ترتيب: جمع أصم (كر)، أبكم (لال) و أعمى (كور) است. كلمات ياد شده خبر براى مبتداى محذوف، يعنى ضمير {هم} است كه به توصيف شدگان در آيه قبل (منافقان رها شده در ظلمت) بر مى گردد.

5 - منافقان ر ها شده در ظلمتِ گمراهى ها ، راه نجاتى ندارند و به ايمان راستين باز نخواهند گشت .

صم بكم عمى فهم لايرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 88 - 8،12

8 _ طرد و اضلال منافقان از سوى خدا ، دليل لزوم طرد آنان از سوى تمامى مؤمنان است .

فما لكم فى المنافقين فئتين و اللّه اركسهم بما كسبوا

جمله {و اللّه اركسهم بما كسبوا}، حاليه است ; يعنى در حالى كه خداوند آنها را وارونه و طرد كرده، چرا از آنان طرفدارى مى كنيد.

12 _ خداوند ، گمراه كننده منافقان

فما لكم فى المنافقين . .. اتريدون ان تهدوا من اضلّ اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 8

8 _ گمراهى منافقان و محروميتشان از هدايت و ايمان واقعى ، قانون و برنامه خداوند است .

مذبذبين بين ذلك . .. و من يضلل اللّه

فلن تجد له سبيلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 16 - 3

3 - منافقان ، عناصرى منحرف از راه خدا و آيين او

فصدّوا عن سبيل اللّه

{صدّ} (مصدر {صدّوا}) دو گونه استعمال مى شود: لازم و متعدى. {صدّ} در صورت اول به معناى اعراض كردن و ميل و انحراف است. برداشت ياد شده بر پايه اين معنا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 3

3 - منافقان ، عناصرى منحرف از راه خدا و آيين او

فصدّوا عن سبيل اللّه

{صدّ} (مصدر {صدّوا}) دو گونه استعمال مى شود: لازم و متعدى. {صدّ} در صورت اوّل به معناى اعراض كردن و منحرف شدن است. برداشت ياد شده بر پايه همين استعمال است: بنابراين {فصدّوا...}; يعنى، {فمالوا عن سبيل اللّه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 14

14 - منافقان ، سخت در انحراف و كج روى

أنّى يؤفكون

{أنّى يؤفكون}; يعنى، چگونه از حق، اين چنين بازگردانده مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 7

7 - منافقان ، عناصرى منحرف و باطل گرا

و رأيتهم يصدّون

{صدّ} (مصدر {يصدّون}) بر دو معنا اطلاق مى شود: الف) ميل و انحراف، ب) منع و بازداشتن. در آيه شريفه، ظاهراً معناى اول اراده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 6 - 9

9 - منافقان ، عناصرى فاسق و منحرف

إنّ اللّه لايهدى القوم الف_سقين

گناه منافقان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 5

5 - خطر منافقان براى اسلام و گناه آنان نزد خداوند ، بيش از مشركان *

و يعذّب المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

تقدم {المنافقين و المنافقات} بر {المشركين و المشركات}، ممكن است اشاره به مطلب بالا داشته باشد.

گواهان دروغگويى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 16

16 _ گواهى خداوند بر دروغ گويى منافقان در داشتن حسن نيت در ساختن مسجد ( مسجد ضرار )

و اللّه يشهد إنهم لكذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 8

8 - گواهى خداوند بر ماهيت دروغ پرداز منافقان و بى تعهدى آنان در قبال هر پيمان

و اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 8

8 - شهادت أكيد خداوند ، بر دروغ گويى منافقان

و اللّه يشهد إنّ المن_فقين لك_ذبون

گواهان عهدشكنى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 8

8 - گواهى خداوند بر ماهيت دروغ پرداز منافقان و بى تعهدى آنان در قبال هر پيمان

و اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون

لالى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 18 - 1

1 - منافق ر ها شده در ظلمت و گمراهى بسان شخص كر و لال و نابيناست .

تركهم فى ظلمت لايبصرون. صم بكم عمى

صم، بكم و عمى به ترتيب: جمع أصم (كر)، أبكم (لال)

و أعمى (كور) است. كلمات ياد شده خبر براى مبتداى محذوف، يعنى ضمير {هم} است كه به توصيف شدگان در آيه قبل (منافقان رها شده در ظلمت) بر مى گردد.

لجاجت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 3

3 - منافقان _ با وجود اين كه از نجوا كردن نهى شده بودند _ بر آن اصرار مىورزيدند .

ألم تر إلى الذين نهوا عن النجوى ثمّ يعودون لما نهوا عنه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 15 - 6

6 - تداوم و استمرار بخشى منافقان ، بر اعمال رشت و كردار ناپسند خويش

انّهم ساء ما كانوا يعملون

{كانوا يعملون} ماضى استمرارى و بيانگر پافشارى و تداوم بخشيدن منافقان به اعمال ناپسند خويش است.

لجاجت منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 126 - 5

5 _ منافقان صدر اسلام ، على رغم امتحانات مكرر الهى ، متنبه نگشته و توبه نمى كردند .

أو لا يرون أنهم يفتنون . .. ثم لا يتوبون و لا هم يذّكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 50 - 6

6 - منافقان صدراسلام ، با علم به اين كه احكام و فرمان هاى خدا و رسول او ، به دور از ظلم و احجاف بود ، به آنها تن در نمى دادند .

أم يخافون أن يحيف اللّه عليهم و رسوله

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه {بل} در {بل أُول_ئك. ..} براى اضراب ابطالى باشد; يعنى،

منافقان اين گونه نبودند كه گمان كنند كه خدا و رسول او، به آنان ظلم مى كنند; بلكه مى دانستند كه خدا و رسولش، عادلانه حكم مى كنند.

لحن سخن منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 30 - 4،5

4- تأكيد خداوند ، بر توانايى پيامبر ( ص ) به شناخت منافقان از آهنگ سخنشان

و لتعرفنّهم فى لحن القول

از جمله معانى {لحن القول}، آهنگ سخن است.

5- امكان شناسايى منافقان و بيماردلان از لحن گفتار آنان

و لتعرفنّهم فى لحن القول

لعن بر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 10،11

10 _ منافقان و كافران ، مورد لعن و نفرين خداوند و محروم ابدى از رحمت او

المنفقين . .. و الكفار ... لعنهم اللّه

11 _ جواز لعن و نفرين بر منافقان و كافران

المنفقين . .. و الكفار ... لعنهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 57 - 5

5 - منافقان و كافران آزاردهنده رسول خدا ( ص ) ، مورد لعن خدايند .

و لاتطع الك_فرين و المن_فقين و دَعْ أذيهم . .. إنّ الذين يؤذون ... و رسوله لعنهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 11

11 - منافقان و مشركان ، مورد خشم و نفرين الهى و به دور از رحمت او

و غضب اللّه عليهم و لعنهم

ماديگرايى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 75 - 5

5 _ منافقان ، داراى

روحيه مادى

و منهم من عهد اللّه لئن ءاتينا . ... لنكوننّ من الصلحين

برداشت فوق بدين جهت است كه منافقان، صلاح خويش را مشروط به برخوردارى از مال و ثروت كردند.

مال دوستى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 7

7 _ منافقان ، تنها در صورت برخوردارى از صدقات ( دارايى بيت المال ) _ هر چند به ناحق باشد _ خشنود و در غير آن صورت ، ناخرسند بودند .

فإن أعطوا منها رضوا و إن لم يعطوا منها إذا هم يسخطون

مبارزه محمد(ص) با منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 61 - 1

1 - تداوم تعرض به زنان مسلمان ، از سوى منافقان ، باعث اجراى حكمى سخت درباره آنان و آواره شدن شان همراه با لعن خدا مى شد .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً. ملعونين

{ملعونين} حال براى ضمير فاعلى {لايجاورون} است.

مجادله منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 12

12 _ منافقان ، سرسخت ترين انسان ها در جدال با مسلمانان

و من الناس . .. و هو اَلَدُّ الخصام

بنابراينكه {الخصام}، مصدر باشد و به معنى خصومت و جدال.

محاكمه اخروى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 18 - 3،4

3 - خداوند ، همه منافقان را بدون استثنا در روز رستاخيز ، براى محاكمه برخواهد انگيخت .

يوم يبعثهم اللّه جميعًا فيحلفون له

كلمه {جميعاً} مى تواند تأكيد براى ضمير

{هم} در {يبعثهم} باشد و نيز مى تواند حال براى آن باشد. برداشت ياد شده بر پايه احتمال اول است.

4 - برانگيخته شدن جمعى منافقان و احضار يك جاى آنان ، براى محاكمه در قيامت

يوم يبعثهم اللّه جميعًا فيحلفون له

برداشت ياد شده در صورتى به دست مى آيد كه جمله {جميعاً} حال براى ضمير {هم} در {يبعثهم} باشد.

محروميت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 17 - 7

7 _ خداوند ، با محروم ساختن منافقان از نور ايمان ، آنان را به ظلمتهايى شديد گرفتار مى سازد .

ذهب اللّه بنورهم و تركهم فى ظلمت لايبصرون

نكره بودن {ظلمات} حاكى از شدت ظلمت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 5

5 - منافقان ، سزاوار محروم شدن از توانايى شناخت معارف الهى هستند .

و لو شاء اللّه لذهب بسمعهم و أبصرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 8،11

8 _ گمراهى منافقان و محروميتشان از هدايت و ايمان واقعى ، قانون و برنامه خداوند است .

مذبذبين بين ذلك . .. و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا

11 _ محروم ساختن منافقان از پيمودن راه هدايت ، خدعه و كيفر خداوند نسبت به آنان *

و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا

جمله {و من يضلل اللّه}، مى تواند بيان خدعه الهى نسبت به منافقان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 41

41 _ ناپاكى جان ودل منافقان و يهوديان

، موجب محروميت آنان از شفاعت رسول خدا ( ص ) براى هدايت و نجاتشان از عذاب *

و من يرداللّه فتنته فلن تملك له . .. أولئك الذين لم يرد اللّه ان يطهر قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 13

13 _ منافقان ، محروم از عنايت و توجه خدا به خاطر نسيان و غفلت آنان از او

المنفقون و المنفقت . .. نسوا اللّه فنسيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 10،12

10 _ منافقان و كافران ، مورد لعن و نفرين خداوند و محروم ابدى از رحمت او

المنفقين . .. و الكفار ... لعنهم اللّه

12 _ محروميت منافقان و كافران از رحمت الهى ، مايه رنج و عذاب هميشگى آنان

و لعنهم اللّه و لهم عذاب مقيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {عذاب مقيم} در نتيجه نفرين الهى به دورى آنان از رحمت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 19

19 _ منافقان ، مردمانى محروم از درك حقايق اخروى

لو كانوا يفقهون

به كارگيرى كلمه {لو} _ كه براى تمنى است _ حكايت از آن دارد كه منافقان از درك حقايق اخروى ناتوانند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 6

6 _ منافقان ، محروم از درك عميق معارف الهى

و طبع على قلوبهم فهم لايفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 88 - 13

13 _ محروميت منافقان ، از

خير و فلاح واقعى

رضوا بأن يكونوا . .. لكن الرسول ... جهدوا ... و أولئك لهم الخيرت و أولئك هم المف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 9

9 _ منافقان و توانمندان متخلف از جهاد ، فاسق و محروم از رضايت خدايند .

يحلفون . .. لا يرضى عن القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 127 - 10

10 _ محروميت منافقان از درك و فهم صحيح ، عامل اعراض آنان از قرآن

و إذا ما أنزلت سورة . .. ثم انصرفوا ... بأنهم قوم لا يفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 6 - 3،5

3 - منافقان ، محروم از غفران و آمرزش الهى

لن يغفر اللّه لهم

5 - منافقان ، محروم از هدايت الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الف_سقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 7 - 15

15 - محروميت منافقان ، از درك روابط و مناسبات جهان آفرينش و قدرت خداوند

و ل_كنّ المن_فقين لايفقهون

محروميت منافقان استهزاگر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 3

3 _ منافقان استهزاگر و عهدشكن ، محروم از غفران الهى

إن تستغفر لهم سبعين مرة فلن يغفر اللّه لهم

محروميت منافقان عهد شكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 3

3 _ منافقان استهزاگر و عهدشكن ، محروم از غفران الهى

إن تستغفر لهم سبعين مرة فلن يغفر اللّه لهم

محمد(ص) و اذيتهاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 2،8

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه به آزار و اذيت هاى كافران و منافقان ، اعتنايى نكند .

و دَعْ أذيهم

8 - پيامبر ( ص ) در برابر آزار و اذيت منافقان و كافران ، بايد به خدا توكل كند .

و دَعْ أذيهم و توكّل على اللّه

محمد(ص) و استغفار بر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 4

4 _ ممنوع شدن پيامبر ( ص ) از حضور يافتن بر سر قبر منافقان و دعا و استغفار براى آنان

و لاتقم على قبره

محمد(ص) و افشاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) مأمور افشاى چهره منافقان و اعلام عدم حضور قطعى آنان با او در هيچ جنگى پس از جنگ تبوك

فقل لن تخرجوا معى أبداً و لن تقتلوا معى

محمد(ص) و حق ستيزى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 2

2 _ دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) ، در قبال حق ستيزى و روى گردانى منافقان

فإن تولوا فقل حسبى اللّه

محمد(ص) و حق ناپذيرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 1

1 _ رهنمود الهى به پيامبر ( ص ) ، در اتكاى آن حضرت بر خداوند يكتا و اندوهگين نبودن بر حق ناپذيرى

و روى گردانى منافقان

فإن تولوا فقل حسبى اللّه . .. عليه توكلت

محمد(ص) و دعا بر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 4

4 _ ممنوع شدن پيامبر ( ص ) از حضور يافتن بر سر قبر منافقان و دعا و استغفار براى آنان

و لاتقم على قبره

محمد(ص) و مقابله با منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 3

3 - پيامبر ( ص ) ، وظيفه داشت كه از مقابله به مثل و درگيرى با منافقان و كافران بپرهيزد .

و دَعْ أذيهم

احتمال دارد كه {دَعْ} به معناى {بى اعتنايى} باشد و احتمال دارد كه به معناى {درگير نشدن و مقابله نكردن} باشد. برداشت بالا، بنابر احتمال دوم است.

محمد(ص) و منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 3

3 _ داعيه اصلاح طلبى منافقان هنگام برخورد با پيامبر ( ص ) ، و تلاش آنان در جهت فساد پس از بازگشت از محضر او *

و من الناس من يعجبك . .. و اذا تولى سعى فى الأرض

بنابراينكه {اذا تولّى}، به معناى بازگشت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 11،12

11 _ روش برخورد پيامبر ( ص ) با منافقان ، برخاسته از تعليم خداست .

اولئك الّذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم فاعرض عنهم و عظهم و قل لهم فى انفسهم قولا ب

12 _ لزوم هشيارى پيامبر و رهبران الهى ، در برخورد با شگرد هاى منافقان

ان

اردنا الّا احساناً و توفيقاً. اولئك الّذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم فاعرض عنهم

خداوند قبل از دستور به گذشت و موعظه، به پيامبر (ص) مى آموزد كه عذر منافقان دروغ و بى پايه است تا به اين وسيله وى را متوجّه شگردهاى آنان سازد و موعظه را بر اين اساس، پايه ريزى نمايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 4

4 _ گذشت و عفو خداوند از پيامبر ( ص ) نسبت به اذن دادن به بهانه جويان ( منافقان ) براى نرفتن به جنگ تبوك

عفا اللّه عنك لم أذنت لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور موضع گيرى در برابر منافقان و تهديد ايشان به افشاى اسرارشان

يحذر المنفقون . .. قل استهزءوا إن اللّه مخرج ما تحذرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 17

17 _ نقش پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى در عفو گروهى از منافقان بر اساس مصالح و كيفر گروهى ديگر

إن نعف . .. نعذب

با توجه به اينكه مراد از عفو و عذاب، مى تواند بخشش و كيفر دنيوى باشد، و نيز با الغاى خصوصيت و تعميم دادن صدور حكم عفو و مجازات به رهبر جامعه اسلامى مطلب فوق را مى توان استفاده كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 73 - 1

1 _ نبرد بى امان با كافران و منافقان ، و سخت

گيرى و عدم ترحم به آنان ، فرمان خدا به پيامبر ( ص )

يأيها النبى جهد الكفار و المنفقين و اغلظ عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 1

1 _ اعلام قطعيت عذاب الهى براى منافقان استهزاگر و عدم تأثير استغفار مكرر ( هفتاد بار ) پيامبر ( ص ) براى آنان

و لهم عذاب أليم. استغفر لهم أو لاتستغفر لهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 5

5 _ طرد هميشگى منافقان متخلف از جنگ ، از سوى خدا و پيامبر ( ص )

فقل لن تخرجوا معى أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 8

8 _ پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى ، مأمور به اتخاذ مواضع صريح و قاطع در برابر عناصر نفاق و منافق و ناسالم جامعه

و لاتصل على أحد منهم مات أبداً و لاتقم على قبره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 6

6 _ تعجب پيامبر ( ص ) نسبت به برخوردارى منافقان از امكانات مادى و مفاخر اجتماعى

و لاتصل . .. و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه خطاب در {لاتعجبك} به شخص پيامبر اكرم (ص) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 3 - 2

2 - تبعيت نكردن پيامبر ( ص ) از خواسته كافران و منافقان ، درپى دارنده مشكلاتى براى آن حضرت بود .

و

لاتطع الك_فرين و المن_فقين . .. و توكّل على اللّه و كفى باللّه وكيلاً

فرمان به توكل، پس از فرمان به تبعيت نكردن از خواسته كافران و منافقان، احتمال دارد به خاطر پيامدها و مشكلاتى باشد كه در پى آن فرمان، به وجود مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 30 - 4

4- تأكيد خداوند ، بر توانايى پيامبر ( ص ) به شناخت منافقان از آهنگ سخنشان

و لتعرفنّهم فى لحن القول

از جمله معانى {لحن القول}، آهنگ سخن است.

محمد(ص) و منافقان باديه نشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 11

11 _ دورى منافقان باديه نشين از مدينه و مهارت منافقان داخل مدينه ، سبب ناشناخته ماندن آنان نزد پيامبر ( ص ) و مؤمنان شد .

و ممن حولكم من الأعراب . .. لاتعلمهم

محمد(ص) و منافقان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 1

1 _ عتاب محبت آميز خدا به پيامبر ( ص ) در پى اجازه دادن آن حضرت به برخى از مسلمانان ( منافقان ) براى شركت نكردن در جنگ تبوك ، به مجرد اظهار ناتوانى آنان

عفا اللّه عنك لم أذنت لهم

محمد(ص) و منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 11

11 _ دورى منافقان باديه نشين از مدينه و مهارت منافقان داخل مدينه ، سبب ناشناخته ماندن آنان نزد پيامبر ( ص ) و مؤمنان شد .

و ممن حولكم من الأعراب

. .. لاتعلمهم

محمد(ص) و منافقان ناشناخته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 2،6

2 _ برخى از منافقان ، آن چنان به ديانت تظاهر و نفاق خود را پنهان مى كردند كه حتى براى پيامبر ( ص ) هم ناشناخته بودند .

و ممن حولكم من الأعراب . .. لا تعلمهم

6 _ اطلاع يافتن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از وجود منافقان ، در پرتو وحى

و ممن حولكم . .. نحن نعلمهم

محمد(ص) و نماز بر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 1،2،18

1 _ نهى شدن پيامبر ( ص ) براى هميشه ، از نمازگزاردن بر جنازه منافقان و دعا كردن براى آنها بعد از جنگ تبوك

و لاتصل على أحد منهم مات أبداً

2 _ ممنوع نبودن پيامبر ( ص ) از نمازگزاردن بر جنازه منافقان و حضور يافتن بر قبر آنها ، تا قبل از جنگ تبوك

و لاتصل على أحد منهم مات

با توجه به سياق آيات، كه پس از جنگ تبوك نازل شده است، برداشت فوق به دست مى آيد.

18 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده : { كان رسول اللّه ( ص ) اذا صلى على ميّت . . . كبّر الرّابعه و دعا للميّت . . . فلمّا نهاه اللّه عزّو جل عن الصلاة على المنافقين . . . كبّر الرّابعة و انصرف و لم يدع للميّت ;

رسول خدا هرگاه بر مرده اى نماز مى خواند . .. تكبير چهارم را مى گفت و براى ميت دعا مى كرد

... پس از اينكه خداى عزوجل او را ازنماز بر منافقين نهى فرمود ... تكبير چهارم را گفت و نماز را تمام كرد و بر ميت دعا نكرد}.

مخالفان منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 5

5 - منافقان ، از نظر رفتار و مواضع سياسى و اجتماعى در قطب مخالف مؤمنان قرار دارند .

و يقولون ءامنّا. .. و أطعنا ثمّ يتولّى ... فريق منهم معرضون ...إنّما كان قول الم

{داورى { از مهم ترين مسائل اجتماعى است و در آيات پيشين، منافقان به عنوان مخالفان داورى پيامبر(ص) و متمردان از حكم آن حضرت معرفى شدنده اند; ولى در آيه ياد شده، مؤمنان به عنوان انسان هاى مطيع و تن دهنده به حكم و داورى پيامبر(ص) شناسانده شدنده اند. بنابراين مى توان استفاده كرد كه مؤمنان و منافقان، در مواضع اجتماعى در جهت مخالف هم قرار دارند.

مرگ منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 55 - 14

14 _ منافقان ، على رغم ادعاى ايمان ، در حال كفر مى ميرند .

و تزهق أنفسهم و هم كفرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 15

15 _ انحراف از مسير حق و مردن در حال فسق ، فرجام شوم منافقان

و ماتوا و هم فسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 13

13 _ منافقان ، على رغم اظهار ايمان ، در حال كفر مى ميرند .

و تزهق أنفسهم و هم كفرون

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 27 - 2،3،10،11،12

2- مرگ ، خط پايانى بر توطئه ها و هواپرستى عناصر سست ايمان منافق

قالوا للذين كرهوا . .. فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

از ارتباط دو آيه، مطلب بالا قابل برداشت است; يعنى، سست ايمان هاى منافق، گرچه در دنيا به هر كارى دست مى زنند; اما با مرگ _ كه به تمامى توطئه هاشان پايان خواهد داد _ چه خواهند كرد.

3- كيفر سخت منافقان به هنگام مرگ ، براساس علم الهى به نهان كارى هاى خائنانه آنان

و اللّه يعلم إسرارهم . فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة

از ارتباط عبارت {فكيف إذا. ..} _ كه بيانگر كيفر سخت منافقان است _ با ذيل آيه قبل (واللّه يعلم إسرارهم) استفاده مى شود كه علم و آگاهى خداوند، پشتوانه كيفر منافقان به هنگام مرگ شان، خواهد بود.

10- صورت و پشت منافقان همدل با كافران ، آماج ضربات ملائكه به هنگام مرگ

فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة يضربون وجوههم و أدب_رهم

11- لحظه مرگ ، لحظه آغاز عذاب منافقان و خيانتكاران به اسلام

فكيف إذا توفّتهم المل_ئكة يضربون وجوههم و أدب_رهم

12- ضربات شكنجه بر صورت و پشت منافقان ، به هنگام مرگ ، نتيجه دورويى آنان با دين و مؤمنان *

إذا توفّتهم المل_ئكة يضربون وجوههم و أدب_رهم

برداشت بالا بدان احتمال است كه تصريح به {وجوههم} و {أدبارهم}، اشاره به اين باشد كه، چون منافق دو چهره دارد و در هر دو چهره نيز خائن است; لذا از دو سو عذاب مى شود.

مسلمانان و منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204

- 12

12 _ منافقان ، سرسخت ترين انسان ها در جدال با مسلمانان

و من الناس . .. و هو اَلَدُّ الخصام

بنابراينكه {الخصام}، مصدر باشد و به معنى خصومت و جدال.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 88 - 1،2،3،4،11،17

1 _ اختلاف مسلمانان صدر اسلام ، در شيوه برخورد با منافقان

فما لكم فى المنافقين فئتين

2 _ نكوهش مسلمانان صدر اسلام از سوى خداوند ، به جهت اختلافشان در روش برخورد با منافقان

فما لكم فى المنافقين فئتين

3 _ لزوم وحدت نظر مسلمانان بر محور فرمان هاى الهى در برابر منافقان

فما لكم فى المنافقين فئتين

4 _ شفاعت و طرفدارى برخى از مسلمانان عصر بعثت از منافقان

و من يشفع شفاعة سيّئة . .. فما لكم فى المنافقين فئتين

{فاء} در {فما لكم} تفريع بر آيه 85 و بيانگر مصداقى از {شفاعة سيّئة} است.

11 _ اميد به هدايت منافقان ، از موجبات طرفدارى برخى مؤمنان صدر اسلام از آنان

اتريدون ان تهدوا من اضلّ اللّه

17 _ اميد برخى از مؤمنان صدر اسلام به هدايت منافقان ، برخاسته از عدم شناخت سنن الهى در هدايت و گمراهى

فما لكم فى المنافقين . .. اتريدون ان تهدوا من اضلّ اللّه و من يضلل اللّه فلن تجد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 8

8 _ بازماندن منافقان و كافران از رويارويى و نبرد با مسلمانان ، برخاسته از مشيّت خداوند

و لو شاء اللّه لسلّطهم عليكم فلقاتلوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 5

5 _ لزوم هشيارى مسلمان در

قبال ترفند ها و شگرد هاى منافقان

الذين يتربّصون بكم فإن كان لكم فتح من اللّه . .. و نمنعكم من المؤمنين

از اهداف افشاى منافقان و بر شمردن ويژگيهاى آنان، آگاه كردن مؤمنان به حيله ها و مكرهاى آنان است.

مسلمانان و منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 2

2 - اعمال ناپسند و مفسدانه منافقان عصرِ بعثت ، مورد اعتراض مسلمانان آن عصر

و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

مسؤوليت گريزى منافقان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 63 - 6

6 - برخى از منافقان صدراسلام ، براى شانه خالى كردن از مسؤوليت حل و فصل مسائل اجتماعى ، در پناه ديگران و مخفيانه از محضر پيامبر ( ص ) مى گريختند .

قد يعلم اللّه الذين يتسلّلون منكم لواذًا

{تسلّل} به معناى خروج پنهانى است و {لواذ} به معناى پنهان شدن در پشت سر كسى و در پناه او فرار كردن است. {لواذاً} نيز حال براى فاعل {يتسلّلون} مى باشد. گفتنى است كه آيه شريفه با توجه به مضمون آن _ به ويژه جمله {فليحذر الذين يخالفون عن أمره} - و نيز مطابق بعضى از شأن نزول ها، درباره منافقان است.

مشكلات زندگى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 13

13- ناتوانى منافقان و افراد سست ايمان ، از توجيه آيات جهاد ، تنگ كننده عرصه حيات بر آنان *

فإذا أنزلت سورة محكمة و . .. ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت

از ارتباط {سورة

محكمة} با {ينظرون إليك نظر المغشىّ عليه من الموت}، مى توان استفاده كرد كه انسان هاى سست ايمان يا منافق، در ساير تكاليف _ كه به گونه اى قابل توجيه است _ با ترفندى، خويش را آسوده مى كنند; اما در مورد جهاد چون آياتش محكم، قاطع و توجيه ناپذير است، خود را در بن بست ديده و شديداً نگران مى شوند.

مغضوبيت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 11

11 - منافقان و مشركان ، مورد خشم و نفرين الهى و به دور از رحمت او

و غضب اللّه عليهم و لعنهم

مكر با منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 3،7

3 _ منافقان حيله گر ، خود گرفتار كمند نيرنگ هاى خدايند .

و هو خدعهم

7 _ خداوند ، خود كيفر دهنده خدعه و نيرنگ منافقان خيانت پيشه است .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

بدان احتمال كه خدعه خداوند، همان كيفر و مجازاتهاى وى باشد.

مكر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 1،3،6

1 - منافقان مردمى نيرنگباز و فريبكارند .

يخدعون اللّه و الذين ءامنوا

3 - منافقان با اظهار ايمان ، در پى نيرنگ زدن به خدا و فريب دادن اهل ايمان هستند .

و من الناس من يقول ءامنا . .. يخدعون اللّه و الذين ءامنوا

جمله {و ما يخدعون إلا أنفسهم} مى رساند كه: منافقان به خدا و اهل ايمان نيرنگ نزدند و نخواهند زد. بنابراين {يخادعون اللّه ...}; يعنى آنان در صدد نيرنگ

زدن هستند.

6 - منافقان ، به خودفريبىِ خويش و نيرنگبازى با خود ، ناآگاه هستند .

و ما يخدعون إلا أنفسهم و ما يشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 204 - 3،4،9،10

3 _ امكان تأثيرپذيرى پيامبر ( ص ) از رياكارى و فريبكارى منافقان

و من الناس من يعجبك

4 _ منافقان براى فريب مردم ، هم سخن خوب مى گويند و هم خوبْ سخن مى گويند .

و من الناس من يعجبك قوله فى الحيوة الدنيا

خوب سخن گفتن از جمله {يعجبك قوله}، و سخن خوب از {فى الحيوة الدنيا} برداشت شده است. البتّه اگر {فى الحيوة الدنيا}، متعلّق به {قوله} باشد ; يعنى آنان درباره دنيا، طرحهاى زيبا و شگفت آورى داشتند.

9 _ قَسَم و شاهد گرفتن خداوند ، دستاويز منافقان براى اثبات اظهاراتِ خود

و يُشهد اللّهَ على ما فى قلبه

10 _ بهره گيرى منافقان از باور ها و مقدّسات مؤمنان ، براى رسيدن به اغراض خويش

و يُشهد اللّهَ على ما فى قلبه

قسم به خداوند كه از مقدّسات مسلمين است، دستاويز برخى از مردم براى قبولاندن عقايد بى پايه خويش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 6،11

6 _ دروغ ، سوگند به خدا ، توجيه اعمال ناروا و عذرتراشى ، از شگرد هاى منافقان

يصدّون عنك صدودا . .. ثمّ يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

به دليل {يصدّون عنك} معلوم مى شود كه ادعاى اراده احسان دروغ بوده است. بنابراين ادعاى آنان تنها توجيه و عذرتراشى براى اعمال ناروايشان بوده است ; نه پى بردن به اشتباه و

عذرخواهى واقعى.

11 _ ادعاى نيكوكارى و صلح جويى از شگرد هاى منافقان

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 12

12 _ لزوم هشيارى پيامبر و رهبران الهى ، در برخورد با شگرد هاى منافقان

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً. اولئك الّذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم فاعرض عنهم

خداوند قبل از دستور به گذشت و موعظه، به پيامبر (ص) مى آموزد كه عذر منافقان دروغ و بى پايه است تا به اين وسيله وى را متوجّه شگردهاى آنان سازد و موعظه را بر اين اساس، پايه ريزى نمايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 5

5 _ لزوم هشيارى مسلمان در قبال ترفند ها و شگرد هاى منافقان

الذين يتربّصون بكم فإن كان لكم فتح من اللّه . .. و نمنعكم من المؤمنين

از اهداف افشاى منافقان و بر شمردن ويژگيهاى آنان، آگاه كردن مؤمنان به حيله ها و مكرهاى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 1،2،3،4،6،7،17

1 _ خدعه و نيرنگ با خداوند ، برنامه هميشگى منافقان است .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه

فعل مضارع {يخدعون}، استمرار و اصرار منافقان بر حيله گرى را مى فهماند.

2 _ منافقان ، گروهى حيله گر و نيرنگ باز هستند .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه

3 _ منافقان حيله گر ، خود گرفتار كمند نيرنگ هاى خدايند .

و هو خدعهم

4 _ امهال و واگذارى منافقان براى خدعه و نيرنگ ، مكر و نيرنگ خدا با آنهاست .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و

هو خدعهم

جمله {و هو خدعهم} حاليه است، يعنى همان خدعه و نيرنگ آنان، خدعه خداوند عليه ايشان است. به اين معنا كه خداوند آنان را مهلت داده و به خود واگذاشته تا در گناهان بسيار، غرق شوند.

6 _ خداوند ، پشتيبان و حامى مؤمنان ، در برابر مكر و نيرنگ منافقان

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

بنابر اينكه مراد از مكر با خداوند، مكر با مؤمنان باشد.

7 _ خداوند ، خود كيفر دهنده خدعه و نيرنگ منافقان خيانت پيشه است .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

بدان احتمال كه خدعه خداوند، همان كيفر و مجازاتهاى وى باشد.

17 _ خدعه خداوند با منافقان نيرنگ باز ، به مجازات كردن آنان است .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

امام رضا(ع) در پاسخ سؤال از معناى خدعه خداوند در آيه فوق فرمود: ان اللّه تعالى . .. لايخادع و لكنه تعالى يجازيهم ... جزاء ... الخديعة ... .

_______________________________

توحيد صدوق، ص 163، ح 1، ب 21; نورالثقلين، ج 1، ص 565، ح 632.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 7

7 _ تحير منافقان ، كيفر شوم عملكرد ( خدعه ها و . . . ) آنان است .

مذبذبين بين ذلك . .. فلن تجد له سبيلا

چون اضلال خداوند همواره جنبه كيفرى دارد و كيفر نيز به اقتضاى رفتار نارواست، معلوم مى شود گمراهى منافقان و از آن جمله _ تحير آنان _ كيفرى الهى است و اين كيفر برخاسته از اعمال نارواى آنان (خدعه، كسالت در نماز و . ..) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 6

6 _ لزوم توجه به ماهيت منافقان و شناخت ترفند ها و شگرد هاى آنان

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم و ما هم منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 8

8 _ بى شرمى منافقان و اصرار آنان بر دروغ پردازى و تزوير ، حتى پس از افشاى اسرار درونى و توطئه هاى آنان

و لئن سألتهم ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب قل أباللّه و ءايته و رسوله كنتم تستهزءو

جمله {قل أباللّه . .. } مى تواند رد ادعاى منافقان در مورد {نخوض و نلعب} باشد ; يعنى، آنان هنوز هم با اين سخنان در مقام تزويرند.

ملاقات منافقان با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 2،3

2 - آزادى منافقان ، براى ملاقات با رسول خدا ( ص ) و گفتوگوى مستقيم با آن حضرت

إذا جاءك المن_فقون قالوا

3 - منافقان در هر بار ملاقات با رسول اكرم ( ص ) ، اظهار ايمان كرده و به رسالت الهى آن حضرت شهادت أكيد مى دادند .

إذا جاءك المن_فقون قالوا نشهد إنّك لرسول اللّه

ملاك تشخيص منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 1،2

1 _ مشخص شدن منافقان ، از اهداف رخصت خداوند در شكست نبرد احد و مصيبت هاى وارده در آن

و ما اصابكم . .. و ليعلم الّذين نافقوا

2 _ هنگامه هاى دشوار ( شكست ها ، رنج ها و مصيبت ها ) ، ابزارى براى

شناسايى جناح منافقان و سست ايمانان ، از مؤمنان واقعى و استوار

و ما اصابكم . .. و ليعلم الّذين نافقوا

ملاكهاى ارزشگذارى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 2

2 _ ارزش ها و ملاك هاى ارزش گذارى در بينش مؤمنان و منافقان ، متفاوت است .

إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل . .. قل لن يصيبنا إلا ما كتب اللّه لن

ملاكهاى قضاوت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 8

8 _ منافع شخصى منافقان ، ملاك داورى آنان درباره پيامبر ( ص ) و عامل طعن و خرده گيرى از آن حضرت

و منهم من يلمزك فى الصدقت فإن أعطوا منها رضوا

ممانعت از اذيتهاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 48 - 15

15 - وعده خداوند ، به پيامبر ( ص ) براى جلوگيرى از آزار و اذيت كافران و منافقان به آن حضرت

و دَعْ أذيهم و توكّل على اللّه و كفى باللّه وكيلاً

منافع شخصى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 8

8 _ منافع شخصى منافقان ، ملاك داورى آنان درباره پيامبر ( ص ) و عامل طعن و خرده گيرى از آن حضرت

و منهم من يلمزك فى الصدقت فإن أعطوا منها رضوا

منافقان امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 69 - 3

3 _ وجود منافقان و كافرانى

نيرومندتر از منافقان و كافران عصر پيامبر ( ص ) در ميان امت هاى پيشين

كانوا أشد منكم قوة و أكثر أمولا و أولداً

منافقان بى طرف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 6

6 _ ممنوعيّت تعقيب و كشتن منافقان و كافرانى كه از نبرد با مسلمانان و اقوام كافر خويش بيزارند و بيطرفى خويش را ابراز مى دارند .

الّا الّذين . .. او جاءوكم حصرت صدورهم ان يقتلوكم او يقاتلوا قومهم

{حصر صدور}، به معناى دلتنگى است كه از آن به بيزارى تعبير شده است.

منافقان پس از غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 1

1 _ منافقان ( پس از جنگ تبوك ) ، در صورت يافتن پناهگاه يا غار و يا روزنى در زمين ، حاضر به گريختن سريع از جامعه اسلامى بودند .

لو يجدون ملجئاً أو مغرت أو مدّخلا لولّوا إليه

{ملجأ} به معناى پناهگاه است و {مغارات} جمع {مغارة} يعنى شكافهاى كوه و {مدّخل} به روزنه و منفذى گفته مى شود كه بتوان در آن پنهان شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) مأمور افشاى چهره منافقان و اعلام عدم حضور قطعى آنان با او در هيچ جنگى پس از جنگ تبوك

فقل لن تخرجوا معى أبداً و لن تقتلوا معى

منافقان پناهنده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 90 - 4

4 _ جواز دوستى و يارى خواستن از

منافقان و كافران پناهنده ، به همپيمانان مسلمانان *

و لا تتخذوا منهم وليّاً و لا نصيرا. الّا الّذين يصلون الى قوم بينكم و بينهم ميثا

در برداشت فوق احتمال داده شده كه {الّا الّذين يصلون . .. } استثنا از حكمى است كه در جمله {و لا تتخذوا منهم وليّاً و لا نصيرا} بيان شده است.

منافقان پيرو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 14 - 2

2 - منافقان عصر بعثت ، متشكل از دو گروه : سردمداران نفاق و پيروان آنان

و إذا لقوا الذين ءامنوا قالوا ءامنا و إذا خلوا إلى شيطينهم

مراد از {شياطينهم} رؤسا و سردمداران اهل نفاق است، و ياد كردن از آنان به عنوان شيطان، بيانگر اين است كه آنان صحنه گردان و خط دهنده مى باشند. قابل ذكر است كه منافق بودن رؤساى نفاق، به صورت احتمال مطرح است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 7

7 _ منافقان ، گروهى متشكل از دو دسته : خط دهنده و جريان ساز ; خط گيرنده و تأثيرپذير

المنفقون و المنفقت بعضهم من بعض

برداشت فوق با توجه به كلمه {من} كه براى ابتدائيت (نشويه) است، استفاده مى شود.

منافقان ثروتمند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 5،7،11

5 _ رخصت خواستن منافقان توانگر از پيامبر ( ص ) براى شركت نكردن در جنگ ، به مجرد فرمان الهى به جهاد

أن ءامنوا باللّه و جهدوا مع رسوله استئذنك

7 _ وجود افراد ثروتمند و متمكن در ميان منافقان عصر پيامبر

( ص )

استئذنك أولوا الطول منهم

11 _ ترجيح داشتن ترك پيكار ( همنشينى با افراد عاجز و ناتوان ) بر عزت جهاد و همراهى با پيامبر ( ص ) در نظر منافقان توانگر و ثروتمند

و قالوا ذرنا نكن مع القعدين

منافقان جاسوس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 18

18 _ منافقان و يهوديان جاسوس ، دروغ پرداز و حق ناپذير ، آن قدر بى ارزشند كه حتى نبايد بر گمراهى آنان تأسف خورد و بر كفرشان غمگين بود

لايحزنك الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

منافقان در جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 7

7 - خطر و زيان منافقان براى جامعه اسلامى ، همانند خطر و زيان كافران است .

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

منافقان در جامعه دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 19 - 4

4 - منافقان ، در جامعه قرآنى و در برابر اسلام ، خود را در معرض زوال و نابودى مى بينند .

يجعلون أصبعهم فى ءاذانهم من الصوعق حذر الموت

منافقان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 14،15

14 _ خداوند ، گردآورنده همه منافقان و كافران ، در جهنم

إنّ اللّه جامع المنفقين و الكفرين فى جهنم جميعاً

15 _ جهنم ، جايگاه و مجمع تمامى منافقان و كافران

إنّ اللّه جامع المنفقين و الكفرين فى جهنم جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

4 - نساء - 4 - 145 - 1

1 _ جايگاه منافقان ، در پايين ترين و پست ترين طبقات آتش جهنم است .

إنّ المنفقين فى الدرك الاسفل من النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 13

13 _ منافقان ، اهل دوزخند .

ألا فى الفتنة سقطوا و إن جهنم لمحيطة بالكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 5

5 _ منافقان ، مخلد در آتش دوزخند .

من يحادد اللّه و رسوله فان له نار جهنم خلداً فيها

با توجه به اينكه آيات قبل و آيه بعد بيانگر خصلتهاى منافقان است، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 68 - 1

1 _ خلود در آتش دوزخ ، وعده خداوند به زنان و مردان منافق و عموم كفرپيشگان

وعد اللّه المنفقين و المنفقت و الكفار نار جهنم خلدين فيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 73 - 5

5 _ جهنم ، جايگاه كافران و منافقان و فرجامى سخت و دردناك براى آنان

و مأويهم جهنم و بئس المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 3

3 _ گريه هاى طولانى منافقان در آتش سوزان دوزخ

قل نار جهنم أشد . .. و ليبكوا كثيراً

برداشت فوق با توجه به اين است كه {فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً} متفرع بر {قل نار جهنم أشد حراً} در آيه قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 12،13

12 _ دوزخ ، جايگاه و فرجام نهايى منافقان متخلف از جهاد

مأويهم جهنم

13 _ پليدى منافقان و دوزخى بودن آنان ، نتيجه اعمال ناشايست و مستمر خود آنان است .

إنهم رجس و مأويهم جهنم جزاء بما كانوا يكسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 10،13

10 _ سقوط در آتش دوزخ ، فرجام منافقان كفرپيشه

و الذين اتخذوا مسجداً ضراراً . .. فانهار به فى نار جهنم

13 _ منافقان ، زيان زننده به جامعه اسلامى ، مروج كفر ، تفرقه افكن ميان مؤمنان ، ظالم و دوزخى اند .

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً . .. و إرصاداً ... فانهار به فى نار جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 13

13 - جهنم ، مهيا شده از سوى خداوند براى منافقان و مشركان

و أعدّ لهم جهنّم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 15 - 3،6،7

3 - آتش دوزخ ، اقامتگاه دائمى كافران و منافقان

مأويكم النار

{مأوى} به معناى مسكن مى باشد. جمله اسميه بيانگر دوام و ثبات است.

6 - آتش دوزخ ، تنها ياور كافران و منافقان

هى موليكم

7 - دوزخ ، جايگاه نهايى كافران و منافقان

فاليوم لايؤخذ منكم فدية و لا من الذين كفروا. .. و بئس المصير

{مصير} (معادل {مرجع}) و به جايگاهى گفته مى شود كه حركت به آن جا منتهى مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 -

17 - 5،6

5 - منافقان ، اهل آتش دوزخ اند .

أُول_ئك أصح_ب النار

6 - منافقان ، در آتش دوزخ جاودان خواهند ماند .

هم فيها خ_لدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 17 - 3

3 - كافران و منافقان همراز ايشان ، داراى فرجامى همگون در آتش دوزخ

فكان عقبتهما أنّهما فى النار خ_لدَين فيها

از تشبيه كافران و منافقان به شيطان و پيراون او در آيه قبل، برداشت ياد شده از اين آيه استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 8،9

8 - دوزخ ، جايگاه و مأواى كافران و منافقان است .

و مأويهم جهنّم

9 - جايگاه و سرنوشت منافقان و كافران ، در قيامت يكسان است .

و مأويهم جهنّم

منافقان در حكومت اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 4

4 - همانندى منافقان با كافران ، از نظر چگونگى برخورد حكومت اسلامى و جامعه ايمانى با آنان

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

منافقان در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 4،5

4 _ دوگانگى برخورد منافقان با پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، به هنگام سختى ها و آسايشها

فكيف اذا . .. ثمّ جاؤك يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً

منافقان تا قبل از گرفتارى، از پيامبر (ص) اعراض كرده و به طاغوتها مى گرايند، و آنگاه كه به مشكلات برخورند، از پيامبر (ص) عذرخواهى مى كنند.

5 _ منافقان به هنگام رسوايى و يا رنج

هاى ناشى از عملكردشان ، به پيامبر ( ص ) روى مى آوردند و عذرخواهى مى كنند .

فكيف . .. ثمّ جاؤك يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً

مراد از {مصيبة}، معنايى است كه شامل رسوايى نيز مى شود ; به دليل عذرخواهى منافقان كه با جمله {ان اردنا} آن را اظهار مى داشتند.

منافقان در ظلمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 17 - 7،10

7 _ خداوند ، با محروم ساختن منافقان از نور ايمان ، آنان را به ظلمتهايى شديد گرفتار مى سازد .

ذهب اللّه بنورهم و تركهم فى ظلمت لايبصرون

نكره بودن {ظلمات} حاكى از شدت ظلمت است.

10 _ ر ها كردن منافقان در ظلمت و گمراهى پس از روشنايى گذرا ، استهزاى خداوند نسبت به آنهاست .

اللّه يستهزئ بهم . .. فلمّا أضاءت ما حوله ذهب اللّه بنورهم

جمله {فلمّا أضاءت ما حوله . ..} مى تواند توضيحى در قالب مثل براى {اللّه يستهزئ بهم و يمدّهم ...} باشد.

منافقان در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 3

3 - اذيت و آزار زبانى مسلمانان ، در غزوه احزاب ، از سوى منافقان ، ناشى از اين بود كه مى پنداشتند احزاب متّحد ، نرفته اند و در اطراف مدينه خواهند ماند .

سلقوكم بألسنة حداد . .. يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

بنابراين احتمال كه {يحسبون. ..} حال براى ضمير فاعلى {سلقوا} باشد، نكته ياد شده فهميده مى شود.

منافقان در غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 -

49 - 1

1 _ جبهه ايمان در كارزار بدر ، متشكل از مؤمنان متكى بر خدا ، عناصرى منافق و گروهى سست ايمان

إذ يقول المنفقون و الذين فى قلوبهم مرض . .. و من يتوكل على اللّه

{مرض} به معناى بيمارى است و مقصود از آن در اينجا به اين دليل كه در مقابل نفاق قرار گرفته، ترديد در حقانيت دين است كه از آن مى توان به ضعف ايمان تعبير كرد. جمله {و من يتوكل على اللّه} اشاره به گروه سوم، يعنى مؤمنان حقيقى و راستين، دارد.

منافقان در غزوه بنى مصطلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 1

1 - منافقان ، در جنگ { بنى المصطلق } سوگند ياد كردند پس از بازگشت به مدينه ، پيامبر ( ص ) را از آن شهر اخراج كنند .

يقولون لئن رجعنا إلى المدينة ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ

{لام} در {لئن رجعنا} توطئه براى قسم و {ليخرجنّ الأعزّ. ..} جواب قسم است. طبق نظر مفسران، سخن ياد شده را رئيس منافقان (عبداللّه بن أُبىّ) در غزوه بنى المصطلق گفته بود.

منافقان در غزوه حنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 26 - 4

4 _ نزول آرامش روحى از سوى خداوند بر مؤمنان در جنگ حنين و محروميت منافقان از آن

ثم أنزل اللّه سكينته على رسوله و على المؤمنين

با توجه به اينكه در فراز قبل، مؤمنان به وسيله ضمير {كم} مخاطب قرار گرفتند و در اين آيه به جاى آن ضمير، كلمه {مؤمنين} آمده، مى توان به برداشت فوق دست يافت.

منافقان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 11

11 _ داورى خداوند در روز قيامت ، ميان مؤمنان و منافقان

الذين يتربّصون بكم . .. فاللّه يحكم بينكم يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 13 - 5،7،14،16،18

5 - منافقان ، فاقد نور و روشنايى در ظلمت قيامت

يوم يقول المن_فقون . .. انظرونا نقتبس من نوركم

7 - زنان منافق چونان مردان نفاق پيشه ، فاقد نور و روشنايى در ظلمت قيامت

يوم . .. و المن_فق_ت ... انظرونا نقتبس من نوركم

14 - كشيده شدن حصار بلند و ضخيم ، ميان مؤمنان و منافقان در قيامت

فضرب بينهم بسور

{سور} به ديوار شهر گفته مى شود. نكره آمدن {سور} مى تواند بيانگر بلندى و ضخامت آن باشد.

16 - مؤمنان در قيامت ، در داخل حصار ( حصار ميان آنان و منافقان ) قرار مى گيرند و منافقان در بيرون آن .

فضرب بينهم بسور له باب

18 - مؤمنان در قيامت ، مشمول رحمت خداوند و منافقان محكوم به عذاب الهى اند .

يوم يقول المن_فقون . .. باطنه فيه الرحمة و ظ_هره من قبله العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 14 - 4

4 - جدا شدن منافقان از جمع مؤمنان ، در قيامت و محكوم شدن آنان به عذاب الهى ، نتيجه و محصول انگيزه هاى منافقانه آنان است .

ينادونهم ألم نكن معكم قالوا بلى و ل_كنّكم فتنتم أنفسكم

مؤمنان در پاسخ منافقان مى گويند: درست است كه شما با ما در اعمال و

تكاليف دينى شركت مى كرديد; لكن انگيزه هاى شما با ما يكى نبود. انگيزه هاى شما همواره خدعه و فريب، ريشخند و استهزا و ... بوده است و اينها شما را به اين روز هوناك انداخته است. گفتنى است كه معناى {فتون} (مصدر {فتنتم})، در بلا و عذاب انداختن است. {فتنتم أنفسكم}; يعنى، خود را در گرفتارى عذاب انداختيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 18 - 5،8

5 - توسل جستن منافقان ، به سوگند دروغ در پيشگاه خداوند در قيامت

فيحلفون له

8 - منافقان مى پندارند ، در قيامت نيز مى توان از سوگند دروغ بهره جست و خود را از مهلكه نجات داد .

فيحلفون له . .. و يحسبون أنّهم على شىء

كلمه {شىء} در {أنّهم على شىء} موصوف صفت محذوف است و تقدير آن {على شىء نافع} مى باشد; يعنى، منافقان مى پندارند كه چيز مفيدى در اختيار دارند (مقصود سوگند دروغ است).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 42 - 5

5 - { عن أبى الحسن ( ع ) فى قوله عزّوجلّ : { يوم يكشف عن ساق } قال : حجابٌ من نور يُكْشَف ، فيقع المؤمنون سُجَّداً و تُدمَج أصلابُ المنافقين فلايستطيعون السجود ;

از امام رضا(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ: {يوم يكشف عن ساق} روايت شده كه فرمود: [در آن روز ]پرده اى از نور برداشته مى شود و مؤمنان به حالت سجده مى افتند و استخوان هاى پشت منافقان سخت و بى انعطاف مى گردد و قدرت سجده ندارند}.

منافقان در مدينه

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 9

9 _ مؤمنان در مدينه ، برخوردار از قدرت و شوكت بسيار در مقايسه با منافقان

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم . .. و لكنهم قوم يفرقون

بيم منافقان و تلاش آنان براى مؤمن جلوه دادن خود، نشانه اى از قدرت و شوكت مؤمنان است.

منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 2

2 - اعمال ناپسند و مفسدانه منافقان عصرِ بعثت ، مورد اعتراض مسلمانان آن عصر

و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 14 - 2،3،5،7

2 - منافقان عصر بعثت ، متشكل از دو گروه : سردمداران نفاق و پيروان آنان

و إذا لقوا الذين ءامنوا قالوا ءامنا و إذا خلوا إلى شيطينهم

مراد از {شياطينهم} رؤسا و سردمداران اهل نفاق است، و ياد كردن از آنان به عنوان شيطان، بيانگر اين است كه آنان صحنه گردان و خط دهنده مى باشند. قابل ذكر است كه منافق بودن رؤساى نفاق، به صورت احتمال مطرح است.

3 - منافقان صدر اسلام ، داراى جلسات سرى با رؤساى خويش براى طرح توطئه عليه اسلام و مسلمين

و إذا خلوا إلى شيطينهم

{خلأ به و إليه} به معناى با او خلوت كرده است. برخى گفته اند: خلأ آن گاه كه به {الى} متعدى شود متضمن معناى رفتن نيز مى باشد. بر اين مبنا {و إذا خلوا ...}; يعنى: {و اذا ذهبوا الى شياطينهم خالين بهم; آن گاه كه به سوى رؤساى خود روند و با

آنان خلوت كنند.}

5 - منافقان صدر اسلام ، به هنگام حضور در محفل سردمدارانشان ، بر همگامى و هم مسلكى خويش با آنان ( كفر به اسلام ) تأكيد مى كردند .

و إذا خلوا إلى شيطينهم قالوا إنّا معكم

7 - صحنه گردانان نفاق در عصر بعثت ، نگران تمايل پيروانشان به اسلام بودند .

قالوا إنّا معكم إنما نحن مستهزءون

حصر در جمله {إنما . ..} حصر اضافى و از نوع {حصر قلب} است. كاربرد اين گونه حصر در موردى است كه گوينده در صدد بر طرف كردن توهمى باشد كه مخاطب به آن مى انديشد. اين توهم در جمله {إنما نحن ...} گرايش منافقان پيرو، به اسلام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 16 - 2

2 - تمامى زمينه هاى نيل به هدايت براى منافقان عصر بعثت ، مهيّا بود .

اشتروا الضللة بالهدى

در حالى كه منافقان هدايت نيافته بودند، آيه مورد بحث، هدايت را سرمايه آنان شمرده است; تا به اين حقيقت اشاره كند كه: تمامى زمينه هاى هدايت و اسباب خارجى _ به گونه اى كه گويا آن را در اختيار داشتند _ براى ايشان فراهم بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 167 - 3،23،24

3 _ حضور منافقانى ناشناخته در ميان مسلمانان عصر پيامبر ( ص ) تا شكست احد

و ما اصابكم يوم التقى الجمعان . .. و ليعلم الّذين نافقوا

23 _ منافقان احد داراى جنبه هاى گوناگون نفاق ، و آگاهى مسلمانان تنها به بخشى از آنها

و اللّه اعلم بما يكتمون

عالمتر بودن خدا به راز

دل منافقان (و اللّه اعلم . .. )، دلالت بر اين معنا دارد كه آنچه از نفاق منافقان براى مسلمانان بيان شد، تنها بخشى از نفاق آنان است.

24 _ برخورد نفاق آلود عبداللّه بن ابى و ياران او و سرباز زدن آنان از حضور در پيكار احد

و ليعلم الّذين نافقوا و قيل لهم تعالوا قاتلوا . .. لو نعلم قتالاً

در شأن نزول آيه آمده كه عبداللّه بن ابى و ياران او، كه حدود سيصد نفر بودند، از حضور در پيكار احد سرباز زد. (مجمع البيان، ذيل آيه.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 179 - 8

8 _ حضور افراد ناپاك و منافق در ميان مسلمانان ، در جريان جنگ احد

ما كان اللّه ليذر المؤمنين على ما انتم عليه حتّى يميز الخبيث من الطّيّب

برداشت فوق بر اساس ارتباط اين آيه با آيات پيشين كه درباره نبرد احد بود، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 3

3 _ جلسات سرّى و توطئه گرانه منافقان عليه پيامبر ( ص ) در مدينه

و يقولون طاعة فاذا برزوا من عندك بيّت طائفة منهم غير الذى تقول

برخى گفته اند كه اين آيه درباره منافقان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 19

19 _ همسويى منافقان و يهود عصر بعثت در گرايش ها و موضعگيرى هاى خويش در برابر پيامبر ( ص ) و اسلام

الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 1

1 _ وجود زنان منافق ، در ميان منافقان عصر پيامبر ( ص )

المنفقون و المنفقت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 69 - 3

3 _ وجود منافقان و كافرانى نيرومندتر از منافقان و كافران عصر پيامبر ( ص ) در ميان امت هاى پيشين

كانوا أشد منكم قوة و أكثر أمولا و أولداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 7،8

7 _ تلاش پنهانى منافقان و اهتمام آنان در توطئه عليه پيامبر ( ص ) و اسلام

و هموا بما لم ينالوا

8 _ شكست منافقان در توطئه عليه اسلام و پيامبر ( ص ) و عدم دستيابى آنان به هدف هاى شومشان

و هموا بما لم ينالوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 7

7 _ وجود افراد ثروتمند و متمكن در ميان منافقان عصر پيامبر ( ص )

استئذنك أولوا الطول منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 48 - 2

2 - منافقان صدراسلام ، دو دسته بودند : گروهى به صراحت از فرمان هاى خدا و رسول او سرپيچى مى كردند و دسته اى چنين نبودند .

و يقولون . .. و أطعنا ثمّ يتولّى فريق منهم ... و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ...

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 6

6 - منافقان صدراسلام ، از هر گونه سوگند خوردن براى

حسن نيت خود و آمادگى براى جهاد ، بر حذر شدند .

و أقسموا باللّه . .. لئن أمرتهم ليخرجنّ قل لاتقسموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 46

46- وجود برخى از افراد ناخالص ، در ميان همراهان پيامبر ( ص ) *

الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت منهم

در صورتى كه {من} در {منهم} براى تبعيض باشد; احتمال مى رود كه قيد {منهم} تعريض به كسانى باشد كه منافقانه، همراه پيامبر(ص) بودند و يا در آينده منحرف خواهند شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 13 - 4

4 - وجود نيرومند جريان نفاق ، در ميان زنان و مردان مسلمان ، در عصر نزول قرآن و بعثت پيامبراكرم ( ص )

يوم يقول المن_فقون و المن_فق_ت . .. انظرونا نقتبس من نوركم

تصريح قرآن به نام مردان و زنان منافق، نشان دهنده وجود آنان در ميان مسلمانان صدراسلام است. تعبير {ألم نكن معكم} در آيه بعد، بيانگر نفوذ آنان در ميان صفوف مسلمين به صورت يك جريان گسترده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 1

1 - وجود گروهى منافق ، در ميان مسلمانان صدراسلام

ألم تر إلى الذين نافقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 1 - 1

1 - وجود عناصر منافق ، در ميان مسلمانان صدراسلام

إذا جاءك المن_فقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 6

6 - پديد آمدن جريان نفاق و گروه

منافقان در ميان مسلمانان ، هنگام تشكيل نظام اسلامى در مدينة الرسول

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

منافقان صدر اسلام و اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 78 - 5

5 _ تلاش منافقان صدر اسلام ، در مخفى نگهداشتن طرح ها و نقشه هاى خائنانه خويش ، عليه اسلام و مسلمانان

ألم يعلموا أن اللّه يعلم سرّهم

منافقان صدر اسلام و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) مأمور افشاى چهره منافقان و اعلام عدم حضور قطعى آنان با او در هيچ جنگى پس از جنگ تبوك

فقل لن تخرجوا معى أبداً و لن تقتلوا معى

منافقان صدر اسلام و صدقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 5

5 _ چشمداشت منافقان صدر اسلام به دريافت صدقات ، با وجود عدم استحقاق آنان

و منهم من يلمزك فى الصدقت فإن أعطوا منها رضوا . .. إنما الصدقت للفقراء ... و ابن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 76 - 7

7 _ بخل ورزى منافقان صدر اسلام از پرداخت صدقات ، روى گردانى از تعهد و اعراض از قرار گرفتن در صف صالحان بود .

و منهم من عهد اللّه . ... و تولوا و هم معرضون

منافقان صدر اسلام و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 124 - 5

5 _ منافقان صدر اسلام ، مردمانى تأثيرناپذير در

برابر آيات الهى قرآن

و إذا ما أنزلت سورة فمنهم من يقول أيّكم زادته هذه إيمناً

منافقان صدر اسلام و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 47 - 1،2

1 - منافقان صدراسلام ، مدعى ايمان به خدا و رسول بودند .

و يقولون ءامنّا باللّه و بالرسول

به گفته مفسران، آيه شريفه و چند آيه بعد، درباره منافقان است و اين را موضوعات طرح شده در اين آيات و آهنگ و شأن نزول آنها، تأييد مى كند.

2 - منافقان صدراسلام ، مدعى اطاعت و فرمان برى از خدا و رسول بودند .

و يقولون ءامنّا باللّه و بالرسول و أطعنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 4

4 - تلاش گسترده منافقان صدراسلام براى اثبات حسن نيت خود و جلب نظر و اطمينان پيامبر ( ص ) و مؤمنان به سوى خويش

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

سوگند مؤكد، دليل بر وجود چنين تلاشى است.

منافقان صدر اسلام و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 78 - 5

5 _ تلاش منافقان صدر اسلام ، در مخفى نگهداشتن طرح ها و نقشه هاى خائنانه خويش ، عليه اسلام و مسلمانان

ألم يعلموا أن اللّه يعلم سرّهم

منافقان صدر اسلام و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 7

7 _ تأثير پذيرى برخى از مؤمنان صدر اسلام از منافقان فتنه انگيز

يبغونكم الفتنة و فيكم سمعون لهم

{سمّاع} به كسى گفته مى شود كه تحت تأثير

ديگرى بوده از او بشدت حرف شنوى داشته باشد. قابل ذكر است كه برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از {سمّاعون} كسانى باشند كه خود منافق نبودند; ولى تحت تأثير آنان بوده و از آنان حرف شنوى داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 1،5

1 _ طعن و خرده گيرى منافقان صدر اسلام ، از مؤمنانى كه از سر ميل و رغبت و بيش از مقدار واجب ، انفاق مى كردند .

الذين يلمزون المطوّعين من المؤمنين . .. فيسخرون منهم

{لمز} (مصدر يلمزون) به معناى عيب جويى، خرده گيرى و طعن است و {سخرة} و {سخرية} (مصدر يسخرون) به معناى استهزا و ريشخند مى باشد.

5 _ تمسخر و ريشخند منافقان صدر اسلام نسبت به مؤمنان ايثارگر تهيدست

و الذين لايجدون إلا جهدهم فيسخرون منهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 4

4 - تلاش گسترده منافقان صدراسلام براى اثبات حسن نيت خود و جلب نظر و اطمينان پيامبر ( ص ) و مؤمنان به سوى خويش

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

سوگند مؤكد، دليل بر وجود چنين تلاشى است.

منافقان متخلف از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 82 - 1

1 _ خوشحالى و خنده منافقان متخلف از جهاد ، اندك و زودگذر در مقايسه با عذاب ها و گريه هاى اخروى آنان

فليضحكوا قليلا و ليبكوا كثيراً

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {فليضحكوا} در مورد دنيا و {و ليبكوا} در مورد آخرت باشد.

منافقان

متخلف و جنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 1

1 _ خبر دادن خداوند از امكان اجازه خواستن منافقان متخلف از جنگ ، براى شركت جستن در جنگ هاى آينده

فإن رجعك اللّه إلى طائفة منهم فاستئذنوك للخروج

منافقان مجرم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 12

12 _ منافقان ، داراى گروه هاى متفاوت و مراتب مختلف ، در خباثت و ارتكاب جرايم

إن نعف عن طائفة منكم نعذب طائفة بأنهم كانوا مجرمين

منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 3

3 _ جلسات سرّى و توطئه گرانه منافقان عليه پيامبر ( ص ) در مدينه

و يقولون طاعة فاذا برزوا من عندك بيّت طائفة منهم غير الذى تقول

برخى گفته اند كه اين آيه درباره منافقان است.

منافقان مدينه در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 11،14

11 - توجه زياد منافقان مدينه ، به پيامبر ( ص ) هنگام سختى و جنگ ، به منظور دريافت نظر نهايى آن حضرت

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك

فعل مضارع {ينظرون} حكايت از تكرار نگاه مى كند. اصل نگاه به آن حضرت هم، به قرينه مقام _ كه وضعيت دشوارى و سختى است _ براى جلب نظر آن حضرت براى اِعلام آتش بس و يا آزاد كردن آنان از جنگ است.

14 - منافقان مدينه ، در سختى و آسايش ، به مسلمانان ، بخل مىورزيدند .

و لايأتون البأس إلاّ قليلاً .

أشحّة عليكم ... فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد

منافقان مدينه در غزوات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 4

4 - منافقان مدينه ، به همراه مسلمانان ، در غزوه هاى پيامبر ( ص ) شركت مى كردند .

و إذ يقول المن_فقون . .. ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا ... و لقد كانوا ع_هد

منافقان مدينه در غزوه احد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 1

1 - منافقان حاضر در صحنه غزوه احزاب ، و مصمم به فرار از آن ، پيش تر در غزوه اُحد تعهد كرده بودند كه از جهاد با دشمن نگريزند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل لايولّون الأدب_ر

مرجع ضمير در {كانوا} گروهى از منافقان اند كه در غزوه اُحد ترسيدند و تصميم به فرار گرفتند، ولى عهد كردند كه ديگربار چنين نكنند.

منافقان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 1

1 - منافقان ، همسو با احزاب متّحد ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن روحيه مسلمانان فعاليت مى كردند .

إذ جاءتكم جنود . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه ... إلاّ غرورًا

فعل مضارع {يقول} بر تداوم كار منافقان دلالت مى كند كه از آن، به {فعاليت} تعبير مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 1،4،8،11،20

1 - عده اى از منافقان ، مسلمانان شركت كننده در غزوه احزاب را

، به ترك جهاد وسوسه مى كردند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

4 - منافقان ، به نفع جبهه احزاب متّحد ، براى درهم شكستن جبهه مسلمانان ، فعاليت تبليغاتى داشتند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

8 - برخى از منافقان و بيماردلان مدينه ، از پيامبر ( ص ) براى ترك جهاد در غزوه احزاب ، به بهانه ناامن بودن خانه و كاشانه شان ، مصرّانه اجازه مى خواستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة

مراد از {عورة} در آيه، مستحكم نبودن خانه و قابل ورود بودن آن براى هر كس است كه بخواهد وارد شود(مفردات راغب).

11 - مستحكم نبودن خانه و كاشانه ، بهانه منافقان و افراد بيماردل براى گريز از جهاد در غزوه احزاب بود .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة إن يريدون إلاّ فر

20 - { عن عبداللّه الحلبى عنه ( ع ) : إنّهم قالوا { إنّ بيوتنا عورة . . . } فأكذبهم اللّه قال : { و ما هى بعورة . . . } و هى رفيعة السمك حصينة ;

از عبداللّه حلبى، از امام(ع) نقل شده كه منافقان گفتند: خانه هاى ما بى حفاظ است. خداوند آنان را تكذيب كرد و فرمود: {و ما هى بعورة...} و آن خانه ها، داراى ديوارهاى بلند و محكم بود.}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 3،6

3 - منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، در صورت حضور در داخل خانه هايشان و هجوم دشمن

، از آن دفاع نمى كردند .

يقولون إنّ بيوتنا عورة . .. و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

6 - تزلزل منافقان مدينه در غزوه احزاب ، ناشى از بى ايمانى آنان بود .

و يستئذن فريق منهم . .. يقولون إنّ بيوتنا عورة ... إن يريدون إلاّ فرارًا ... ثمّ

{ثمّ سئلوا الفتنة} دلالت مى كند كه آنان، با درخواست شرك، آن را قبول مى كردند. چنين امرى اشعار دارد كه استيذان در ترك جهاد و بهانه جويى براى فرار، ناشى از بى ايمانى و تزلزل در عقيده بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 1

1 - منافقان حاضر در صحنه غزوه احزاب ، و مصمم به فرار از آن ، پيش تر در غزوه اُحد تعهد كرده بودند كه از جهاد با دشمن نگريزند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل لايولّون الأدب_ر

مرجع ضمير در {كانوا} گروهى از منافقان اند كه در غزوه اُحد ترسيدند و تصميم به فرار گرفتند، ولى عهد كردند كه ديگربار چنين نكنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 3،6،7

3 - منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، درصدد فرار از جهاد ، به منظور نجات خود بودند .

قل لن ينفعكم الفرار

6 - منافقان حاضر در غزوه احزاب ، براى نجات از مرگ و يا كشته شدن ، تصميم به فرار از جهاد گرفتند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. إن فررتم من الموت أو القتل

7 - خداوند ، به منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ،

با بيان اين كه حتى در صورت فرار از جبهه جهاد ، گرفتار مرگ يا قتل ، در جاى ديگر يا زمان ديگر مى شوند ، هشدار داده است .

إن فررتم من الموت أو القتل و إذًا لاتمتّعون إلاّ قليلاً

منافقان مدينه و بنى نضير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 3،4

3 - روابط خائنانه منافقان مدينه ، با كافران اهل كتاب ( يهود بنى نضير )

الذين نافقوا يقولون لإخونهم الذين كفروا من أهل الكت_ب لئن أخرجتم لنخرجنّ معكم

4 - افشاگرى خداوند ، درباره عناصر نفاق پيشه و مرتبط با دشمن ( يهود بنى نضير )

ألم تر إلى الذين نافقوا يقولون لإخونهم الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 12 - 1،2

1 - خبر دادن خداوند ، به همگام نشدن منافقان با يهود بنى نضير در مسير تبعيد آنان

لئن أُخرجوا لايخرجون معهم

2 - خبر دادن خداوند ، از پايبند نبودن منافقان به تعهّد خويش ، در يارى بنى نضير به هنگام جنگ

و لئن قوتلوا لاينصرونهم

منافقان مدينه و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 2،8

2 - تلاش شديد منافقان مدينه ، براى بازداشتن مسلمانان از جهاد در غزوه احزاب

و إذ قالت طائفة منهم . .. لامقام لكم فارجعوا ... قد يعلم اللّه المعوّقين منكم

تضعيف {عوّق} براى بيان شدت و غلظت بازدارندگى، است.

8 - منافقان مدينه ، علاوه بر بازداشتن ديگران از حضور در جبهه جهاد ، خود نيز در آن ، حضورى كم رنگ داشتند

.

قد يعلم اللّه المعوّقين . .. و القائلين لإخونهم ... و لايأتون البأس إلاّ قليلاً

بنابراين احتمال كه جمله {و لايأتون البأس. ..} حال براى {المعوّقين} و {القائلين} باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 5

5 - منافقان مدينه ، حضور در جبهه جهاد را ، مساوى با كشته شدن و از بين رفتن تلقى مى كردند .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

اين كه آيه بيان مى كند كه آنان، با شنيدن خبر جنگ، به حال احتضار درمى آمدند، حكايت از اين نكته مى كند كه منافقان مدينه وقوع جنگ و شركت در جبهه جهاد را مساوى با كشته شدن تلقى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 8

8 - در صورت حضور منافقان مدينه ، در جبهه مسلمانان ، جز اندكى در جنگ و جهاد ، شركت نمى كردند .

و لو كانوا فيكم ما ق_تلوا إلاّ قليلاً

منافقان مدينه و حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 6،7

6 - منافقان مدينه ، در عين ترس از حضور در مدينه ، به هنگام حمله دشمن ، دوست داشتند از اخبار مربوط به مسلمانان آگاه باشند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب يسئلون عن أنبائكم

7 - منافقان مدينه ، به پى گيرى تحولات و رخداد هاى مدينه ، علاقه مند بودند .

يسئلون عن أنبائكم

منافقان مدينه و خطر

مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه عقيده منافقان مدينه را درباره حفظ جان از خطر مرگ ، تصحيح كند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. قل لن ينفعكم الفرار إن فررتم ...و إذًا لاتمتّعون إلاّ

منافقان مدينه و غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 2،3

2 - منافقان براى ماندن مسلمانان به همراه پيامبر ( ص ) در غزوه احزاب _ باتوجه به هجوم دشمن _ وجهى منطقى قائل نبودند و آنان را به ترك غزوه ، دعوت مى كردند .

قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

3 - منافقان مدينه ، به مسلمانان وانمود كردند كه شكست شان در غزوه احزاب حتمى است .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 3

3 - منافقان مدينه ، به هنگام خبردار شدن از وقوع جنگ احزاب ، به قدرى مى ترسيدند كه چشمان شان بى اختيار ، به چرخش مى افتاد .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

مراد از {الخوف} به قرينه بحث جهاد و هجوم دشمن، خبر جنگ و قتال است كه براى منافقان بسيار ترس آور بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 1،4

1 - منافقان مدينه ، مى پنداشتند كه احزاب متّحد ، تا مدينه را فتح

نكنند ، پراكنده نخواهند شد .

يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

4 - منافقان مدينه ، دوست داشتند كه در صورت تكرار هجوم احزاب متّحد به مدينه ، در بيابان و در ميان باديه نشينان باشند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب

منافقان مدينه و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 11

11 - توجه زياد منافقان مدينه ، به پيامبر ( ص ) هنگام سختى و جنگ ، به منظور دريافت نظر نهايى آن حضرت

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك

فعل مضارع {ينظرون} حكايت از تكرار نگاه مى كند. اصل نگاه به آن حضرت هم، به قرينه مقام _ كه وضعيت دشوارى و سختى است _ براى جلب نظر آن حضرت براى اِعلام آتش بس و يا آزاد كردن آنان از جنگ است.

منافقان مدينه و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 5

5 - منافقان مدينه ، در صف هاى مسلمانان تنها حضور ظاهرى داشتند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل

منافقان مدينه و مكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 5،9

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز

فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

منافقان مدينه و نامگذارى مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 7

7 - منافقان ، به نام سابق مدينه ، علاقه مند بودند و از نامگذارى آن شهر به { مدينة النبى } ناخرسند بودند .

ي_أهل يثرب

با توجه به اين كه نام مدينه، در آيه صدو بيست از سوره توبه و آيه شصت از سوره احزاب آمده و در اين جا، از قول منافقان، آن شهر به نام سابق اش خوانده شده، نكته بالا به دست مى آيد.

منافقان مدينه و وعده پيروزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 5

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

منافقان مدينه و وعده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 9

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

منافقان مدينه و وعده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 9

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

منافقان نزول قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 125 - 1

1 _ افزايش پليدى منافقان بيماردل ، پس از نزول آيه هاى قرآن و شنيدن آن

و إذا ما أنزلت سورة . .. و أما الذين فى قلوبهم مرض فزادتهم رجساً إلى رجسهم

منافقان و اخلاص

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 75 - 6

6 _ اقرار منافقان صدر اسلام به ناخالصى و صالح نبودن خويش

و منهم من عهد اللّه . .. لنكوننّ من الصلحين

منافقان و ارزشهاى معنوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 3

3 _ سوء استفاده منافقان از ارزش هاى معنوى ، به منظور پنهان كردن كردار زشت خويش

سيحلفون باللّه لكم إذا انقلبتم

منافقان و استهزاى ارزشها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 5

5 _ پيامبر ( ص ) مأمور توبيخ منافقان ، به خاطر بازيچه شمردن دين و استهزاى ارزش هاى الهى

قل أباللّه و ءايته و رسوله كنتم تستهزءون

منافقان و اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 19

- 8

8 - منافقان در برابر آوازه قرآن و گسترش اسلام ، چاره اى جز ناشنيده انگاشتن آن ندارند .

يجعلون أصبعهم فى ءاذانهم من الصوعق حذرالموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 1،2

1 - منافقان در برابر درخشش اسلام و پيشرفت آن ، خود را درمانده و در بن بست مى بينند .

يكاد البرق يخطف أبصرهم

در اين آيات وضعيت منافقان در برابر اسلام در قالب چند تشبيه، بيان شده است; چنان كه مفسران گفته اند: در جمله {يكاد البرق . ..} اسلام و امكانات فراهم شده در پرتو آن، به {برق} تشبيه شده و به دنبال آن فرصت طلبى منافقان در بهره گيرى از مواهب آن، در قالب تشبيه ديگرى بيان گرديده است.

2 - منافقان درعين درمانده شدن در برابر اسلام ، با فرصت طلبى در پى بهره بردارى از مواهب آن هستند .

كلّما أضاء لهم مشوا فيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 19

19 _ همسويى منافقان و يهود عصر بعثت در گرايش ها و موضعگيرى هاى خويش در برابر پيامبر ( ص ) و اسلام

الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 4

4 _ دين اسلام در بينش منافقان و بيماردلان ، دينى فريبنده و به دور از واقعنگرى

يقول المنفقون . .. غر هؤلاء دينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 1،5

1 _ فتنه

انگيزى و كارشكنى هميشگى منافقان ، عليه پيامبر ( ص ) و اسلام در جبهه هاى نبرد

لقد ابتغوا الفتنة من قبل

5 _ منافقان ، تلاش تخريب گرانه خود را تا مرحله غلبه حق و پيروزى قطعى جبهه اسلام ، ادامه مى دهند .

لقد ابتغوا الفتنة . .. حتى جاء الحق و ظهر أمر اللّه و هم كرهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 9

9 _ استهزاى منافقان نسبت به اسلام و پيامبر ( ص )

يحذر المنفقون . .. قل استهزءوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 3

3 _ برملا شدن كفر منافقان صدر اسلام ، در پى توطئه آنان عليه اسلام و پيامبر ( ص )

لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمنكم

منافقان و اصلاح طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 4،5

4 - منافقان ، خويشتن را مردمى اصلاح طلب مى شمرند .

قالوا إنما نحن مصلحون

5 - منافقان بر اثر بيمارىِ دل و انديشه ، فسادگرى هاى خويش را اصلاح طلبى قلمداد مى كنند .

فى قلوبهم مرض . .. قالوا إنما نحن مصلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 12 - 3

3 - منافقان ، مفسدانى مدعى اصلاح گرى

إنما نحن مصلحون. ألا إنهم هم المفسدون

منافقان و امانت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 1،3،4،5

1 - مردم ، در برابر امانت الهى ، به سه گروهِ

منافق و مشرك و مؤمن صف بندى شدند .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

3 - مردان و زنان منافق ، در قبال امانت الهى ، به وظيفه خود عمل نمى كنند .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه المن_فقين و المن_فق_ت

4 - مردان و زنان مشرك ، در قبال امانت الهى ، به وظيفه خود عمل نمى كنند .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه ... و المشركين و المشرك_ت

5 - منافقان و مشركان ، داراى موضع واحد در قبال امانت الهى بودند و در نتيجه ، داراى سرنوشت يگانه اند .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

منافقان و امر به منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 9،17

9 _ شيوه منافقان ، ترويج امور زشت و منكر و پيشگيرى از تحقق معروف ( ارزش ها و نيكى ها )

المنفقون و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف

17 _ ترويج زشتى ها و فساد ( منكر ) و پيشگيرى از تحقق نيكى ها و ارزش ها و فراموشى خدا و فرمان هاى او ، از عملكرد ها و اوصاف منافقان

المنفقون . .. يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف و يقبضون أيديهم نسوا اللّه

منافقان و انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 10

10 _ منافقان ، مردمى داراى خصلت بخل و امتناع از انفاق در راه خدا

المنفقون و المنفقت . .. و يقبضون أيديهم

منافقان و اهل

كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 61 - 5

5 _ افشاى اسرار پليد منافقان اهل كتاب از سوى خداوند

و قد دخلوا بالكفر و هم قد خرجوا به

منافقان و ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 13

13 _ منافقان ، على رغم اظهار ايمان ، در حال كفر مى ميرند .

و تزهق أنفسهم و هم كفرون

منافقان و بيت المال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 59 - 2

2 _ نارضايتى برخى از مسلمانان ( منافقان ) نسبت به سهم خود از بيت المال

و لو أنهم رضوا ما ءاتيهم اللّه و رسوله

منافقان و پيروزى مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 8

8 _ پيروزى و موفقيت اسلام و مسلمانان ، ناخوشايند و غير قابل تحمل براى منافقان

حتى جاء الحق و ظهر أمر اللّه و هم كرهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 7

7 _ داورى غلط منافقان در مورد شكست و پيروزى مسلمانان

و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فرحون

منافقان و ترس از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 13 - 6

6 - هراس از مردم و خدا نترسى منافقان ، معلول سطحى نگرى و سبك مغزى آنان است .

لأنتم أشدّ رهبة فى صدورهم من اللّه ذلك بأنّهم قوم لايفقهون

منافقان و تعاليم دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 5

5 - منافقان ، سزاوار محروم شدن از توانايى شناخت معارف الهى هستند .

و لو شاء اللّه لذهب بسمعهم و أبصرهم

منافقان و تقسيم صدقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 6

6 _ تصور غلط منافقان ، در مورد نبودن ملاك و معيار در تقسيم صدقات و انجام آن به دلخواه پيامبر ( ص )

و منهم من يلمزك فى الصدقت . .. إنما الصدقت للفقراء ... و ابن السبيل

تعيين موارد مصرف زكات از سوى خدا، به عنوان رد منافقان عيبجو، اشعار به اين دارد كه: آنان گمان مى كردند پيامبر(ص) در كار خويش به دلخواه و بى ملاك و معيار عمل مى كند.

منافقان و توبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 16

16 _ مسدود نبودن راه بازگشت به خداوند ، براى منافقان

إن نعف عن طائفة

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {عفو} بخشش گناهان منافقان باشد _ اعم از بخشش دنيوى و اخروى _ كه در اين صورت، آيه با بيان امكان {عفو}، راه را براى بازگشت آنان باز گذارده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 2

2 - امتناع منافقان ، از قبول پيشنهاد توبه از خطا هاى گذشته خويش و بازگشت خالصانه به دامن اسلام

و إذا قيل لهم تعالوا يستغفر لكم رسول اللّه لوّوا رءوسهم

منافقان و توكل

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 9

9 _ منافقان و سست ايمان ها ، بى بهره از توكل و اتكا بر خداوند

يقول المنفقون . .. و من يتوكل

منافقان و جامعه اسلامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 5،6

5 _ محيط جامعه اسلامى ، محيطى بسيار سخت و غير قابل تحمل و دشوار براى منافقان

لو يجدون ملجئاً . .. لولّوا إليه و هم يجمحون

{جُموح} (مصدر يجمحون) به معناى به سرعت دويدن و به پشت سر نگاه نكردن است. اينكه اگر منافقان پناهگاهى مى يافتند بى درنگ و بدون اينكه پشت سرشان را بنگرند به آن پناه مى بردند، نشان مى دهد كه زندگى براى آنان در جامعه اسلامى بسيار نگران كننده و دشوار بوده است.

6 _ رنج و اضطراب منافقان در جامعه اسلامى ، با وجود داشتن مال و فرزند بسيار ، نمودى از عذاب دنيوى آنان *

فلا تعجبك أمولهم و لا أولدهم إنما يريد اللّه ليعذبهم بها فى الحيوة الدنيا . .. ل

برداشت فوق بدين احتمال است كه بيان زندگى دشوار منافقان، نمودى از عذاب دنيوى آنان باشد كه در آيات قبل ذكر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 13

13 _ منافقان ، زيان زننده به جامعه اسلامى ، مروج كفر ، تفرقه افكن ميان مؤمنان ، ظالم و دوزخى اند .

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً . .. و إرصاداً ... فانهار به فى نار جهنم

منافقان و جهاد

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 5

5 _ در بينش منافقان جهاد در راه خدا ، بلا و گرفتارى است .

ائذن لى و لاتفتنى

يكى از معانى {فتنه} در لغت بلا و گرفتارى است; يعنى، مرا در ماندن اذن بده وگرفتار بلا و مصيبت جنگ نساز.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 6

6 _ كراهت و ناخرسندى منافقان از جهاد با مال و جان ، در راه خدا

و كرهوا أن يجهدوا بأمولهم و أنفسهم فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 8،11،12

8 _ تمكن و ثروت ، زمينه عافيت طلبى منافقان و گريز آنان از جهاد

استئذنك أولوا الطول منهم

11 _ ترجيح داشتن ترك پيكار ( همنشينى با افراد عاجز و ناتوان ) بر عزت جهاد و همراهى با پيامبر ( ص ) در نظر منافقان توانگر و ثروتمند

و قالوا ذرنا نكن مع القعدين

12 _ تن دادن توانگران منافق به ذلت و خوارى ، براى شركت نكردن در جهاد

و قالوا ذرنا نكن مع القعدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 1،7

1 _ رضا و شادمانى منافقان از نرفتن به جهاد و ماندن در كنار ناتوانان و خانه نشينان

رضوا بأن يكونوا مع الخوالف

7 _ ناتوانى منافقان از درك عميق زشتى مواضع و عملكرد خويش و نيز ارزش جهاد در راه خدا

و طبع . .. فهم لايفقهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33

- 19 - 1،2

1 - منافقان ، از هر نوع كمكى به جهاد مسلمانان ، خوددارى مى كردند .

و لايأتون . .. أشحّة عليكم

{أشحّة} اگر چه در لغت، به معناى بخل آمده است، اما استعمال مجازى آن در منع از كمك و يارى و اعانت نيز آمده است. برداشت بالا، با عنايت به استعمال مجازى آن است.

2 - كم شركت كردن منافقان در جبهه جهاد مسلمانان ، به خاطر بخل آنان به مسلمانان بود .

لايأتون البأس . .. أشحّة عليكم

{أشحّة} جمع {شحيح} است. {شح} _ ريشه أشحّة _ در لغت، به معناى {بخل حريصانه} است (مفردات راغب). لازم به ذكر است كه {أشحّة} حال براى ضمير فاعلى فعل {يأتون } در آيه پيشين است.

منافقان و جهاد مالى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 6

6 _ كراهت و ناخرسندى منافقان از جهاد با مال و جان ، در راه خدا

و كرهوا أن يجهدوا بأمولهم و أنفسهم فى سبيل اللّه

منافقان و حق بينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 18 - 2

2 - منافقان ، از حق شنوى ، حق بينى و حق گويى ناتوان هستند .

صم بكم عمى

منافقان و حقانيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 3

3 _ حقانيت پيامبر ( ص ) و ارتباط او با وحى ، امرى ثابت شده براى منافقان

يحذر المنفقون أن تنزل عليهم سورة تنبئهم بما فى قلوبهم

بيم منافقان از افشاى اسرارشان به وسيله قرآن، تلويحاً مى رساند كه

آنان ارتباط پيامبر(ص) با وحى را امرى مسلّم مى شمردند.

منافقان و حقگويى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 18 - 2

2 - منافقان ، از حق شنوى ، حق بينى و حق گويى ناتوان هستند .

صم بكم عمى

منافقان و درك حقايق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 7

7 _ ناتوانى منافقان از درك عميق زشتى مواضع و عملكرد خويش و نيز ارزش جهاد در راه خدا

و طبع . .. فهم لايفقهون

منافقان و دشمنان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 14

14 _ منافقان ، در خدمت كفر و دشمنان خدا و رسول و همواركننده راه آنان هستند .

اتخذوا مسجداً . .. كفراً ... و إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

منافقان و دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 14

14 _ منافقان ، در خدمت كفر و دشمنان خدا و رسول و همواركننده راه آنان هستند .

اتخذوا مسجداً . .. كفراً ... و إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

منافقان و دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 18

18 _ نابودى دين و مردم ، روش منافقان

و اذا تولى . .. و يهلك الحرث و النسل

امام صادق (ع): ان {الحرث} فى هذا الموضع، الدين و {النسل} الناس.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 534 ; نورالثقلين، ج 1، ص 204، ح 754 و 755.

منافقان

و رضايت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 1

1 _ سوگند هاى دروغ منافقان به خداوند نزد مؤمنان ، براى جلب رضايت آنان

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 96 - 4،6

4 _ اهميت جلب رضايت مؤمنان ، براى منافقان متخلف صدر اسلام

يحلفون لكم لترضوا عنهم

6 _ جلب رضايت مؤمنان از سوى منافقان ، مستلزم رضايت الهى از آنان نيست .

فإن ترضوا عنهم فإن اللّه لا يرضى عن القوم الفسقين

منافقان و روشنفكرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 7

7 - منافقان ، خويشتن را مردمى خردمند و روشنفكر مى پندارند .

أنؤمن كما ءامن السفهاء

منافقان و رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 4

4 _ رهبران جامعه اسلامى _ هر چند عادل باشد _ در معرض عيب جويى منافقان هستند .

و منهم من يلمزك فى الصدقت

وقتى كه پيامبر اسلام (ص)، با همه عدالت و پاكى اش، مورد طعن و ايراد منافقان قرار گيرد، ديگران نيز بى ترديد از عيب جويى آنان در امان نخواهند بود.

منافقان و زكات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 75 - 1

1 _ پيمان بستن برخى از منافقان صدر اسلام با خدا مبنى بر پرداخت زكات و صدقه و قرار گرفتن در صف صالحان ، در صورت برخوردارى از مال و فضل الهى

و منهم من عهد اللّه .

.. و لنكوننّ من الصلحين

منافقان و زيركى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 6

6 _ كنار كشيدن از مسؤوليت و مشكلات جامعه در بينش منافقان ، تيزهوشى و كياست است .

و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فرحون

منافقان و شكست مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 4،7

4 _ مباهات و اظهار شادمانى منافقان به رأى صائب خويش مبنى بر ترك جهاد ، در صورت مواجه شدن مسلمانان با شكست و مشكلات جنگ

و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فرحون

7 _ داورى غلط منافقان در مورد شكست و پيروزى مسلمانان

و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فرحون

منافقان و صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 75 - 1

1 _ پيمان بستن برخى از منافقان صدر اسلام با خدا مبنى بر پرداخت زكات و صدقه و قرار گرفتن در صف صالحان ، در صورت برخوردارى از مال و فضل الهى

و منهم من عهد اللّه . .. و لنكوننّ من الصلحين

منافقان و صدقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 75 - 1

1 _ پيمان بستن برخى از منافقان صدر اسلام با خدا مبنى بر پرداخت زكات و صدقه و قرار گرفتن در صف صالحان ، در صورت برخوردارى از مال و فضل الهى

و منهم من عهد

اللّه . .. و لنكوننّ من الصلحين

منافقان و صلاح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 76 - 8

8 _ منافقان ، داراى روحيه اعراض از صلاح و انجام وظيفه

لنكوننّ من الصلحين . .. و تولوا و هم معرضون

منافقان و طاغوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 12

12 _ تظاهر منافقان به اينكه مراجعه آنان به طاغوت براى قضاوت ، از سر بى ايمانى به پيامبر ( ص ) نبوده است .

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

مفهوم جمله {ان اردنا} اين است كه قصد ما اعراض از حكم پيامبر (ص) نبوده است، بلكه مى خواستيم بين طرفين دعوا صلح دهيم و به آنان نيكى كرده باشيم.

منافقان و عدالت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 2

2 _ تشكيك منافقان در عدالت پيامبر ( ص )

و منهم من يلمزك فى الصدقت

عيب جويى و انتقاد منافقان از پيامبر (ص) در مورد صدقات، به معناى زير سؤال بردن عدالت پيامبر اكرم (ص) است.

منافقان و عزّت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 7

7 _ دستيابى به عزت و شكوه ، هدف منافقان در پذيرش ولايت كافران و طرح دوستى با آنان

الذين يتّخذون الكفرين أولياء . .. أيبتغون عندهم العزّة

منافقان و علم خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 - 4

4 -

منافقان علم گسترده و همه جانبه خدا و آگاهى او را به اسرار و نهان انسان ها ، باور نداشته و بدان معتقد نيستند .

يخدعون اللّه

از اينكه منافقان با نفاق خويش در صدد نيرنگ زدن به خدا برآمده اند، معلوم مى شود كه آنان مى پنداشتند، اگر امرى را مخفى كنند، خداوند از آن آگاه نمى شود.

منافقان و علم غيب خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 2

2 _ آگاهى منافقان به اطلاع خداوند بر اسرار قلبشان

يحذر المنفقون أن تنزل عليهم سورة تنبئهم بما فى قلوبهم

شك نيست كه ترس منافقان مبتنى بر مقدماتى است كه از جمله آن مقدمات، آگاهى آنان است به اينكه خداوند بر اسرار آدمى آگاه و عالم است.

منافقان و علماى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 11

11 _ يهوديان و منافقان شتابنده در كفر ، پذيراى سخنان نادرست و سر به فرمانِ سران و عالمان تحريفگر يهود

سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك يحرفون الكلم

برداشت فوق بر اين مبناست كه {سمعون . ..}، علاوه بر توصيف يهوديان، وصف منافقان نيز باشد، و {للكذب} و {لقوم} مفعول به براى {سمعون} باشد. بنابراين معناى {سمعون للكذب} كه داراى لحنى مذمت آميز است، چنين مى شود: آنان پذيراى سخنان دروغ هستند، و {سمعون لقوم ءاخرين}، يعنى شنواى دستورات ديگران و مطيع آنانند.

منافقان و غزوه بدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 49 - 3

3 _ منافقان و سست ايمان ها ، حضور

مؤمنان را در جنگ بدر ناشى از فريب خوردگى آنان مى پنداشتند .

غر هؤلاء دينهم

{غرور} (مصدر غرّ) به معناى فريب دادن است.

منافقان و غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 42 - 3

3 _ پيمودن مسافت مدينه تا تبوك به دليل دورى راه ، براى برخى افراد ( منافقان ) دشوار مى نمود .

و لكن بعدت عليهم الشقة

{شقة} به معناى سختى و مشقت و كنايه از مسافت است; يعنى، به نظر آنان (منافقان)راه ميان مدينه و تبوك راهى طولانى و پيمودن آن طاقت فرساست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 2

2 _ اجازه گرفتن بهانه جويان ( منافقان ) از پيامبر ( ص ) ، براى شركت نكردن در جنگ تبوك با اظهار دروغين عجز و ناتوانى خود

لم أذنت لهم حتى يتبين لك

مقصود از {اذن} در آيه فوق _ به قرينه آيه قبل (لو استطعنا . ..) و شأن نزولها _ اذن دادن به كسانى است كه از شركت در جهاد، خود را معذور مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 46 - 4

4 _ كراهت و ناخوشايندى خداوند ، از برانگيختن و موفق ساختن متخلفان از جنگ تبوك ( منافقان ) براى شركت در آن

و لكن كره اللّه انبعاثهم فثبطهم و قيل اقعدوا مع القعدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 1،2

1 _ متخلفان جنگ تبوك ( منافقان ) ، در صورت شركت در آن

، جز فساد و تباهى به بار نمى آوردند .

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا

{خبال} به معناى فساد و تباهى است; يعنى، اگر منافقان براى جنگ بيرون مى آمدند براى شما چيزى جز فساد و تباهى نمى افزودند.

2 _ عدم شركت بى ايمان ها و سست باوران ( منافقان ) در جنگ تبوك ، به خير و صلاح مؤمنان بود نه مايه ضرر آنان .

لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلا خبالا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 4

4 _ ناتوانى متخلفان جنگ تبوك ( منافقان ) در به شكست كشانيدن جبهه اسلام

لقد ابتغوا الفتنة من قبل . .. حتى جاء الحق و ظهر أمر اللّه و هم كرهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 1

1 _ اذن طلبى برخى منافقان براى نرفتن به جنگ تبوك ، به بهانه گرفتار شدن به فتنه و گناه

و منهم من يقول ائذن لى و لاتفتنى

در شأن نزول آيه آورده اند كه: يكى از منافقان به پيامبر اكرم (ص) گفت: {يا رسول اللّه ائذن لى و لاتفتنى ببنات الأصغر فإنى أخاف أن أفتتن بهن}; يعنى، اى رسول خدا! به من اذن بده تا در جنگ شركت نكنم . .. چون، مى ترسم مفتون دختركان رومى گردم و به گناه بيفتم. (مجمع البيان، ذيل آيه)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 9

9 _ اخلالگرى منافقان صدر اسلام ، در بسيج براى جنگ تبوك

لاتنفروا فى الحر

منافقان و فراموشى خدا

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 17

17 _ ترويج زشتى ها و فساد ( منكر ) و پيشگيرى از تحقق نيكى ها و ارزش ها و فراموشى خدا و فرمان هاى او ، از عملكرد ها و اوصاف منافقان

المنفقون . .. يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف و يقبضون أيديهم نسوا اللّه

منافقان و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 19 - 8

8 - منافقان در برابر آوازه قرآن و گسترش اسلام ، چاره اى جز ناشنيده انگاشتن آن ندارند .

يجعلون أصبعهم فى ءاذانهم من الصوعق حذرالموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 124 - 6،8

6 _ انكار نفوذ آموزه هاى قرآن در ميان دل و جان مردم ، از ترفند هاى منافقان و دشمنان دين

و إذا ما أنزلت سورة فمنهم من يقول أيّكم زادته هذه إيمناً

استفهام در جمله {أيّكم زادته . .. } استفهام انكارى و بيانگر نفى تأثيرگذارى آيات قرآن در دل و جان اهل ايمان است. قابل ذكر است كه ضمير {منهم} به منافقان برمى گردد.

8 _ تلاش منافقان براى سرايت دادن روحيه منفى خويش ( تأثيرناپذيرى از آيات الهى قرآن ) به ديگران

فمنهم من يقول أيّكم زادته هذه إيمناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 127 - 3،6،7،8

3 _ اشاره مرموزانه منافقان به يكديگر ، براى خروج مخفيانه از جمع شنوندگان آيات الهى

و إذا ما أنزلت سورة نظر بعضهم إلى بعض هل يريكم من أحد

6 _ سعى

منافقان در گريختن از محيط ابلاغ آيات الهى و مراكز شناخت و تبليغ دين

و إذا ما أنزلت سورة . .. ثم انصرفوا

7 _ روى گردانى منافقان صدر اسلام از آيات الهى پس از شنيدن وحى

و إذا ما أنزلت سورة . .. ثم انصرفوا

8 _ منافقان روى گردان از آيات الهى قرآن ، مورد نفرين خداوند

ثم انصرفوا صرف اللّه قلوبهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {صرف اللّه قلوبهم} خبر در مقام انشا بوده و براى نفرين باشد.

منافقان و كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 139 - 7

7 _ دستيابى به عزت و شكوه ، هدف منافقان در پذيرش ولايت كافران و طرح دوستى با آنان

الذين يتّخذون الكفرين أولياء . .. أيبتغون عندهم العزّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 1،8

1 _ منافقان به هنگام پيروزى مسلمانان ، خود را ياور آنان و به گاه غلبه كافران ، خود را طرفدار و عامل پيروزى ايشان جلوه مى دهند .

الذين يتربّصون بكم . .. قالوا ألم نستحوذ عليكم

{الذين يتربّصون}، بدل براى {الذين يتخذون} است و توضيح دهنده ويژگيهاى منافقان.

8 _ منافقان ، خائنِ به جبهه اسلام و مؤمنان و خوش خدمت به كافرانند .

قالوا ألم نستحوذ عليكم و نمنعكم من المؤمنين

{استحوذ} به معناى غلبه و استيلا است و مراد از جمله {و ان كان للكافرين . .. الم نستحوذ} _ با توجه به سياق آيه _ اين است كه منافقان پس از پيروزى كافران به آنان مى گويند: در هنگامه جنگ ما بر شما استيلا داشتيم

ولى شما را نكشتيم، بر اين اساس جمله {نمنعكم من المؤمنين} به اين معنا خواهد بود كه بين شما و اهل ايمان حائل شديم و نگذاشتيم آنان نيز به شما دسترسى پيدا كنند، تا پيروزى براى شما حاصل شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 10

10 - اظهار ايمان و خداترسى منافقان ، ابزارى در دست آنان براى توجيه پيمان شكنى خود با كافران

كمثل الشيط_ن . .. قال إنّى برىء منك إنّى أخاف اللّه ربّ الع_لمين

از تشبيه منافقان به شيطان _ با توجه به ادعاى خداترسى وى _ مطلب بالا استفاده مى شود.

منافقان و كتمان عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 6

6 _ تلاش منافقان در مخفى نگاه داشتن باور ها و سخنانشان از مردم

يحذر المنفقون أن تنزل عليهم سورة تنبئهم بما فى قلوبهم

منافقان و كتمان عمل ناپسند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 3

3 _ سوء استفاده منافقان از ارزش هاى معنوى ، به منظور پنهان كردن كردار زشت خويش

سيحلفون باللّه لكم إذا انقلبتم

منافقان و گرماى هوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 11

11 _ گرمى هوا ، بهانه منافقان صدر اسلام براى تخلف از جنگ و دستاويزى براى تبليغ و بازداشتن از شركت ديگران در جهاد

و قالوا لاتنفروا فى الحر

منافقان و مبارزه با دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9

- 83 - 7

7 _ اعلان عدم صلاحيت منافقان براى همراه شدن با پيامبر ( ص ) جهت مقابله با دشمنان دين

فقل لن تخرجوا معى أبداً و لن تقتلوا معى عدواً

منافقان و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 61 - 6

6 _ توبيخ منافقان به جهت رويگردانى آنان از حاكميت قضايى پيامبر ( ص )

رايت المنافقين يصدّون عنك صدوداً

در برداشت فوق {يصدّون} فعل لازم گرفته شده است ; بر اين مبنا {صدّ} به معنى اعراض خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 4،5،13

4 _ دوگانگى برخورد منافقان با پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، به هنگام سختى ها و آسايشها

فكيف اذا . .. ثمّ جاؤك يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً

منافقان تا قبل از گرفتارى، از پيامبر (ص) اعراض كرده و به طاغوتها مى گرايند، و آنگاه كه به مشكلات برخورند، از پيامبر (ص) عذرخواهى مى كنند.

5 _ منافقان به هنگام رسوايى و يا رنج هاى ناشى از عملكردشان ، به پيامبر ( ص ) روى مى آوردند و عذرخواهى مى كنند .

فكيف . .. ثمّ جاؤك يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً

مراد از {مصيبة}، معنايى است كه شامل رسوايى نيز مى شود ; به دليل عذرخواهى منافقان كه با جمله {ان اردنا} آن را اظهار مى داشتند.

13 _ احسان به پيامبر ( ص ) ، توجيه نارواى منافقان براى عدم ارجاع داورى به وى

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء -

4 - 63 - 3،6

3 _ عذرتراشى هاى بى پايه منافقان ، در مورد عملكرد نارواى خود در برابر پيامبر ( ص )

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً. اولئك الّذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم

6 _ نيات پليد و پنهان منافقان ، در مراجعه به طاغوت و اعراض از پيامبر ( سنّت )

ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً. اولئك الّذين يعلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 78 - 7

7 _ معرفى پيامبر ( ص ) به عنوان عامل شرور ، از روش هاى ايذايى و تبليغى منافقان و يهود عليه آن حضرت

ان تصبهم سيّئة يقولوا هذه من عندك

برخى از مفسران با توجّه به شأن نزول آيه گفته اند كه مقصود از ضمير {تصبهم}، منافقين و يهوديان هستند كه حوادثى چون قحطى و خشكسالى را به پيامبر (ص) منتسب مى كردند و از اين راه عليه او تبليغ مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 3

3 _ جلسات سرّى و توطئه گرانه منافقان عليه پيامبر ( ص ) در مدينه

و يقولون طاعة فاذا برزوا من عندك بيّت طائفة منهم غير الذى تقول

برخى گفته اند كه اين آيه درباره منافقان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 13،16،19،21

13 _ رغبت منافقان و يهوديان به شنيدن شايعات و دروغ هاى بافته شده عليه رسول خدا ( ص )

سمعون للكذب

مخاطب قرار دادن پيامبر (لايحزنك) و توصيف شتابگران در كفر به گوش سپاران دروغ،

مى رساند كه مراد از {كذب} دروغها و شايعاتى بوده است كه عليه پيامبر(ص) ساخته شده بود.

16 _ يهوديان و منافقان ، تنها به انگيزه دروغ بستن بر پيامبر ( ص ) ، رغبت به شنيدن سخنان او داشتند .

سمعون للكذب

برداشت فوق بر اين مبناست كه {للكذب} مفعول له براى {سمعون} باشد و به قرينه {لم يأتوك}، منظور شنيدن سخنان پيامبر(ص) است. يعنى سخنان تو را مى شنوند تا بر تو دروغ ببندند و شايعه سازى كنند.

19 _ همسويى منافقان و يهود عصر بعثت در گرايش ها و موضعگيرى هاى خويش در برابر پيامبر ( ص ) و اسلام

الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

21 _ عالمان يهود با اعزام گروهى از منافقان و يهوديان به حضور پيامبر ( ص ) ، جوياى حكم وى درباره قضيه مورد اختلاف در بين يهوديان شدند .

سمعون لقوم ءاخرين لم يأتوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 43 - 2

2 _ اجازه گرفتن بهانه جويان ( منافقان ) از پيامبر ( ص ) ، براى شركت نكردن در جنگ تبوك با اظهار دروغين عجز و ناتوانى خود

لم أذنت لهم حتى يتبين لك

مقصود از {اذن} در آيه فوق _ به قرينه آيه قبل (لو استطعنا . ..) و شأن نزولها _ اذن دادن به كسانى است كه از شركت در جهاد، خود را معذور مى دانستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 1،2

1 _ فتنه انگيزى و كارشكنى هميشگى منافقان ، عليه پيامبر ( ص ) و

اسلام در جبهه هاى نبرد

لقد ابتغوا الفتنة من قبل

2 _ تلاش منافقان در جهت وارونه جلوه دادن امور ، براى پيامبر ( ص )

و قلبوا لك الأمور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 49 - 2

2 _ بى ادبى و بى پروايى منافقان ، در سخن گفتن با پيامبر ( ص )

و منهم من يقول ائذن لى و لاتفتنى

اينكه منافقان پيامبر (ص) را عامل فتنه و گناه خود معرفى كردند (و لاتفتنى)، نشانگر نهايت بى ادبى آنان نسبت به ساحت مقدس پيامبر اسلام (ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 1،3،8

1 _ طعن و خرده گيرى برخى از منافقان نسبت به پيامبر ( ص ) در نحوه تقسيم صدقات

و منهم من يلمزك فى الصدقت

{لَمْز} (مصدر يلمز) به معناى غر زدن و خرده گرفتن است.

3 _ برخورد گستاخانه و بى ادبانه برخى از منافقان با پيامبر ( ص )

و منهم من يلمزك فى الصدقت

8 _ منافع شخصى منافقان ، ملاك داورى آنان درباره پيامبر ( ص ) و عامل طعن و خرده گيرى از آن حضرت

و منهم من يلمزك فى الصدقت فإن أعطوا منها رضوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 6

6 _ تصور غلط منافقان ، در مورد نبودن ملاك و معيار در تقسيم صدقات و انجام آن به دلخواه پيامبر ( ص )

و منهم من يلمزك فى الصدقت . .. إنما الصدقت للفقراء ... و ابن السبيل

تعيين موارد مصرف زكات از سوى خدا، به عنوان

رد منافقان عيبجو، اشعار به اين دارد كه: آنان گمان مى كردند پيامبر(ص) در كار خويش به دلخواه و بى ملاك و معيار عمل مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 1،2،3،4،17

1 _ پيامبر اكرم ( ص ) ، مورد آزار و اذيت مستمر برخى از منافقان

و منهم الذين يؤذون النبى

{من} در {منهم} براى تبعيض و فعل مضارع {يؤذون} مفيد استمرار است ; يعنى، برخى از منافقان پيوسته پيامبر اكرم (ص) را مورد اذيت قرار داده و باعث رنجش خاطر آن حضرت مى شدند.

2 _ جوسازى و تبليغات سوء منافقان ، عليه پيامبر ( ص )

و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

3 _ معرفى پيامبر ( ص ) ، به عنوان فردى ساده و خوش باور نمونه اى از اذيت هاى منافقان نسبت به آن حضرت

الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

{اُذُن} به كسى گفته مى شود كه به هر سخنى گوش فرا دهد و زود باور كند ; يعنى، ساده و خوش باور باشد. گفتنى است كه برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {يقولون هو أذن} براى بيان مورد و نمونه اى باشد كه منافقان، پيامبر(ص) را به آن متهم كرده و باعث رنجش خاطر آن حضرت مى شدند.

4 _ سوء استفاده منافقان از عطوفت و سعه صدر پيامبر ( ص ) ( گوش فرادادن آن حضرت به سخنان مردم )

الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

17 _ از رسول خدا ( ص ) روايت شده كه ضمن يك خطبه طولانى فرمود : { سمونى اذناً و زعموا انّى

كذلك لكثرة ملازمته [ على ( ع ) ] اياى و اقبالى عليه حتى انزل اللّه عز و جل فى ذلك قرآناً { و مهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن . . . } ;

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 8،9

8 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور موضع گيرى در برابر منافقان و تهديد ايشان به افشاى اسرارشان

يحذر المنفقون . .. قل استهزءوا إن اللّه مخرج ما تحذرون

9 _ استهزاى منافقان نسبت به اسلام و پيامبر ( ص )

يحذر المنفقون . .. قل استهزءوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 3

3 _ برملا شدن كفر منافقان صدر اسلام ، در پى توطئه آنان عليه اسلام و پيامبر ( ص )

لا تعتذروا قد كفرتم بعد إيمنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 86 - 5،11

5 _ رخصت خواستن منافقان توانگر از پيامبر ( ص ) براى شركت نكردن در جنگ ، به مجرد فرمان الهى به جهاد

أن ءامنوا باللّه و جهدوا مع رسوله استئذنك

11 _ ترجيح داشتن ترك پيكار ( همنشينى با افراد عاجز و ناتوان ) بر عزت جهاد و همراهى با پيامبر ( ص ) در نظر منافقان توانگر و ثروتمند

و قالوا ذرنا نكن مع القعدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 9

9 _ روى گردانى منافقان از پيامبر خيرخواه ، دلسوز و مهربان ، نشانه پليدى و بيماردلى آنان

الذين فى قلوبهم

مرض . .. صرف اللّه قلوبهم ... لقد جاءكم رسول من أنفسكم ... بالمؤ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 1 - 6

6 - كافران و منافقان ، در صدد بودند تا پيامبر ( ص ) را از اهداف خود باز دارند و كارى كنند تا آن حضرت ، خواسته هايشان را قبول كند .

و لاتطع الك_فرين و المن_فقين

دستور صريح به پيامبر(ص) مبنى بر اطاعت نكردن از كافران و منافقان و تأكيد بر آن در آيه بعد، اين نكته را مى رساند كه گروه هاى ياد شده، در صدد بودند تا نظر آن حضرت را به سوى خود جلب كنند. لازم به ذكر است كه قضيه اى كه درباره سبب نزول آيه وارد شده، برداشت بالا را تقويت مى كند. سبب نزول آيه، اين است كه سران مشركان از پيامبر(ص) خواستند تا او شفيع بودن بت ها را بپذيرد و اعلام كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 5

5 - منافقان ، به هنگام وارد شدن بر پيامبراكرم ( ص ) ، از روى اهانت به جاى تحيتى كه خداوند به آن فرمان داده بود ، تحيت ديگرى به آن حضرت مى گفتند .

و إذا جاءوك حيّوك بما لم يحيّك به اللّه

منافقان و مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 17 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه با تبيين قلمرو نفوذ خواست خدا درباره زندگى و مرگ ، عقيده نادرست منافقان درباره مرگ

را تصحيح كند .

قل من ذا الذى يعصمكم من اللّه إن أراد بكم سوءًا

منافقان و مسجد ضرار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 1،2،3،5،11،16

1 _ اقدام منافقان به ساختن مسجدى براى هدف هاى زيانبار و كفرآميز و تفرقه افكن ميان مؤمنان

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً بين المؤمنين

2 _ اقدام منافقان به ساختن پايگاهى تحت عنوان { مسجد } براى دشمنان ديرينه خدا و رسول خدا

و الذين اتخذوا مسجداً . .. إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

3 _ به كارگيرى خانه خدا عليه دين خدا ، توسط منافقان

و الذين اتخذوا مسجداً . .. إرصاداً لمن حارب اللّه و رسوله

5 _ كفر درونى منافقان انگيزه ساختن مسجد ضرار

مسجداً ضراراً و كفراً

{كفراً} مى تواند به معناى ترويج كفر نباشد ; بلكه به اين معنا باشد كه عمل منافقان و سازندگان مسجد ضرار، نشأت يافته از كفرشان بوده است.

11 _ تمسك منافقان به سوگند دروغ براى اثبات حسن نيت خويش در ساختن مسجد ( مسجد ضرار )

و ليحلفن إن أردنا إلا الحسنى

16 _ گواهى خداوند بر دروغ گويى منافقان در داشتن حسن نيت در ساختن مسجد ( مسجد ضرار )

و اللّه يشهد إنهم لكذبون

منافقان و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 89 - 1،3

1 _ علاقه منافقان به كفرپيشگى مسلمانان و همگون شدن با آنان

فما لكم فى المنافقين . .. ودّوا لو تكفرون كما كفروا فتكونون سواء

مراد از منافقان در اين بخش از آيات، كسانى هستند كه اظهار اسلام مى كردند، ولى حاضر به هجرت نمى

شدند، و يا دارالهجرة (مدينه) را رها كرده و در جايى ديگر سكنى گزيدند. و كفر و نفاق آنان همان سر باز زدن از هجرت است، نه انكار خدا و رسالت پيامبر، و گر نه در حرمت رابطه دوستى با آنان مى فرمود {حتى يؤمنوا ... }.

3 _ هشدار خداوند به مسلمانان در مورد تلاش منافقان براى گسترش كفر

ودّوا لو تكفرون كما كفروا فتكونون سواء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 1

1 _ منافقان به هنگام پيروزى مسلمانان ، خود را ياور آنان و به گاه غلبه كافران ، خود را طرفدار و عامل پيروزى ايشان جلوه مى دهند .

الذين يتربّصون بكم . .. قالوا ألم نستحوذ عليكم

{الذين يتربّصون}، بدل براى {الذين يتخذون} است و توضيح دهنده ويژگيهاى منافقان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 4

4 _ لزوم جدا شمردن منافقان از امت اسلامى

و ما هم منكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 3

3 _ دشمنى سخت منافقان با اسلام و نفرت شديد آنان از جامعه اسلامى

لو يجدون ملجئاً أو مغرت أو مدّخلا لولّوا إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 13،14

13 _ توطئه هاى منافقان عليه اسلام و پيامبر ( ص ) ، انتقام جويى آنان از مسلمانان دست يافته به امكانات مادى ، در پرتو تفضلات خدا و رسول

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

برداشت فوق بر اين اساس

است كه ضمير در {أغناهم} به مسلمانان برگردد.

14 _ رفاه و امكانات مادى مسلمانان ، غير قابل تحمل براى منافقان صدر اسلام و برانگيزنده آنان به ستيزه جويى و كينهورزى

و ما نقموا إلا أن أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

منافقان و مسؤوليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 76 - 8

8 _ منافقان ، داراى روحيه اعراض از صلاح و انجام وظيفه

لنكوننّ من الصلحين . .. و تولوا و هم معرضون

منافقان و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 9

9 _ استهزاى يهود و مشركان به آيات الهى و شركت منافقان در جمع آنان

إذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم

ابن عباس در شأن نزول آيه گفته است: منافقان، در مجالسى كه از سوى يهود ترتيب مى يافت و قرآن مورد تمسخر قرار مى گرفت، شركت مى كردند و سدى گفته است: مشركان آنگاه كه با مسلمانان در يك مجلس مى نشستند، قرآن را استهزا مى كردند و به رسول خدا(ص) دشنام مى دادند.

_______________________________

مجمع البيان، ذيل آيه; الدرالمنثور، ج 2، ص 235.

منافقان و مشكلات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 50 - 6

6 _ كنار كشيدن از مسؤوليت و مشكلات جامعه در بينش منافقان ، تيزهوشى و كياست است .

و إن تصبك مصيبة يقولوا قد أخذنا أمرنا من قبل و يتولوا و هم فرحون

منافقان و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 9 -

2

2 - ضربه زدن به اهل ايمان و توطئه عليه آنان ، از اهداف منافقان در اظهار ايمان

يخدعون اللّه و الذين ءامنوا

{خدع} به معناى پنهان كردن امرى و اظهار كردن امرى ديگر است به منظور ضربه زدن و ايجاد ناگوارى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 3،4،5،6

3 - مؤمنان راستين در ديدگاه منافقان ، مردمى سفيه و بى خردند .

قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

4 - بيمار دلىِ اهل نفاق ، منشأ متهم ساختن اهل ايمان به بى خردى است .

فى قلوبهم مرض . .. قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

5 - خود بزرگ بينى و تحقير مؤمنان راستين ، از صفات اهل نفاق است .

أنؤمن كما ءامن السفهاء

6 - منافقان ، با متهم ساختن اهل ايمان به بى خردى ، دعوت به ايمان را پذيرا نبودند .

قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 14 - 1

1 - منافقان ، به هنگام حضورشان در ميان مؤمنان ، تظاهر به ايمان كرده و خود را مسلمان جلوه مى دهند .

و إذا لقوا الذين ءامنوا قالوا ءامنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 119 - 11

11 _ شدت و كينه خشم منافقان نسبت به مؤمنان *

و اذا لقوكم قالوا امنا و اذا خلوا عضّوا عليكم الأنامل من الغيظ

تظاهر به ايمان در برخورد با مؤمنان و ابراز دشمنى در پنهان، حكايت از آن دارد كه آيه احتمالا درباره منافقان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6

- انفال - 8 - 49 - 2،3

2 _ حضور مؤمنان واقعى دركارزار بدر ، در مقابل دشمنى به مراتب قويتر ، برخاسته از پايبندى آنان به اسلام ، حتى در ديدگاه منافقان و سست ايمانها

إذ يقول المنفقون . .. غر هؤلاء دينهم

{غر هؤلاء دينهم} كه سخن منافقان و سست ايمانهاست، بيانگر اين است كه آنان نيز حضور مؤمنان در كارزار بدر برخاسته از انديشه دينى ايشان مى دانستند.

3 _ منافقان و سست ايمان ها ، حضور مؤمنان را در جنگ بدر ناشى از فريب خوردگى آنان مى پنداشتند .

غر هؤلاء دينهم

{غرور} (مصدر غرّ) به معناى فريب دادن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 1

1 _ سوگند دروغ منافقان صدر اسلام به خداوند ، براى اثبات ايمان خويش و همراهى خود با مؤمنان

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 7

7 _ علاقه و تلاش شديد منافقان به يافتن پناهگاه و محل مناسب براى زندگى ( خارج از محيط اسلامى ) دليل بى ايمانى و همگام نبودنشان با مؤمنان

و ما هم منكم . .. لو يجدون ملجئاً ... لولّوا إليه و هم يجمحون

جمله {لو يجدون . .. } مى تواند به منزله دليل و ارائه شاهدى براى {و ما هم منكم} در آيه قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 3،5

3 _ سوء استفاده منافقان از باور ها و اعتقادات مؤمنان و ارزش هاى مكتب اسلام

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم

سوگند منافقان

به خدا (يحلفون باللّه) _ كه در نزد مؤمنان داراى ارزش ويژه اى است _ مفيد برداشت فوق است.

5 _ منافقان از برملا شدن افكار و اهدافشان براى مؤمنان ، نگران بودند . *

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم

از قسم خوردن منافقان، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 11

11 _ حمايت و دلجويى خداوند از مؤمنان انفاق كننده و ايثارگر ، در برابر تمسخر منافقان

سخر اللّه منهم و لهم عذاب أليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 98 - 9

9 _ منافقان باديه نشين و از انفاق گريز ، داراى موضع ضعيف در قبال مؤمنان صدر اسلام

و من الأعراب . .. و يتربّص بكم الدوائر

آرزوى بلا و بدبختى كردن براى مؤمنان (يتربص بكم الدوائر) بيانگر ضعف آنان است زيرا اگر داراى قدرت بودند با شمشير و زور، عليه قوانين اسلامى مى شوريدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 12

12 _ سوء استفاده منافقان از ارزش ها و مقدسات مؤمنان در جهت اهداف خائنانه خويش

اتخذوا مسجداً . .. و ليحلفن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 109 - 13

13 _ منافقان ، زيان زننده به جامعه اسلامى ، مروج كفر ، تفرقه افكن ميان مؤمنان ، ظالم و دوزخى اند .

اتخذوا مسجداً ضراراً و كفراً و تفريقاً . .. و إرصاداً ... فانهار به فى نار جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 -

نور - 24 - 53 - 5

5 - منافقان ، همواره در صدد نشان دادن حسن نيت خود و جلب نظر و اطمينان مؤمنان به خويش اند .

و أقسموا باللّه جهد أيم_نهم لئن أمرتهم ليخرجنّ

منافقان و مؤمنان ثروتمند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 10

10 _ شيوه دوگانه منافقان در عيب جويى از مؤمنان توانمند و مؤمنان تهيدست

الذين يلمزون المطوّعين . .. فيسخرون منهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {يلمز} درباره توانمندان و {يسخرون} درباره تهيدستان باشد و ضمير {منهم} به {الذين يجدون . ..} برگردد; يعنى، منافقان، مؤمنان توانمند و اهل انفاق را مورد طعن و مؤمنان تهيدست انفاقگر را مورد استهزا و ريشخند قرار مى دادند.

منافقان و مؤمنان فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 10

10 _ شيوه دوگانه منافقان در عيب جويى از مؤمنان توانمند و مؤمنان تهيدست

الذين يلمزون المطوّعين . .. فيسخرون منهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {يلمز} درباره توانمندان و {يسخرون} درباره تهيدستان باشد و ضمير {منهم} به {الذين يجدون . ..} برگردد; يعنى، منافقان، مؤمنان توانمند و اهل انفاق را مورد طعن و مؤمنان تهيدست انفاقگر را مورد استهزا و ريشخند قرار مى دادند.

منافقان و نزول قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 127 - 1

1 _ نگاه مرموز منافقان به يكديگر پس از نزول هر سوره اى از قرآن

و إذا ما أنزلت سورة نظر بعضهم إلى بعض

منافقان و نهى از معروف

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 9،11،17

9 _ شيوه منافقان ، ترويج امور زشت و منكر و پيشگيرى از تحقق معروف ( ارزش ها و نيكى ها )

المنفقون و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف

11 _ منافقان ، هم خود خيرى به جامعه نمى رسانند و هم ديگران را از كار نيك بازمى دارند .

و ينهون عن المعروف و يقبضون أيديهم

17 _ ترويج زشتى ها و فساد ( منكر ) و پيشگيرى از تحقق نيكى ها و ارزش ها و فراموشى خدا و فرمان هاى او ، از عملكرد ها و اوصاف منافقان

المنفقون . .. يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف و يقبضون أيديهم نسوا اللّه

منافقان و وحى به محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 3

3 _ حقانيت پيامبر ( ص ) و ارتباط او با وحى ، امرى ثابت شده براى منافقان

يحذر المنفقون أن تنزل عليهم سورة تنبئهم بما فى قلوبهم

بيم منافقان از افشاى اسرارشان به وسيله قرآن، تلويحاً مى رساند كه آنان ارتباط پيامبر(ص) با وحى را امرى مسلّم مى شمردند.

منافقان و همرزمى با محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 7

7 _ اعلان عدم صلاحيت منافقان براى همراه شدن با پيامبر ( ص ) جهت مقابله با دشمنان دين

فقل لن تخرجوا معى أبداً و لن تقتلوا معى عدواً

منافقان و يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 9

9

_ استهزاى يهود و مشركان به آيات الهى و شركت منافقان در جمع آنان

إذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها و يستهزأ بها فلاتقعدوا معهم

ابن عباس در شأن نزول آيه گفته است: منافقان، در مجالسى كه از سوى يهود ترتيب مى يافت و قرآن مورد تمسخر قرار مى گرفت، شركت مى كردند و سدى گفته است: مشركان آنگاه كه با مسلمانان در يك مجلس مى نشستند، قرآن را استهزا مى كردند و به رسول خدا(ص) دشنام مى دادند.

_______________________________

مجمع البيان، ذيل آيه; الدرالمنثور، ج 2، ص 235.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 14 - 2

2 - اتحاد و همدستى منافقان با يهوديان عليه اسلام و مسلمين

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا غضب اللّه عليهم

دوستى ميان منافقان و يهوديان _ كه مورد عضب خدا هستند _ جنبه عاطفى نداشت; بلكه سياسى و عقيدتى بوده است.

منافقان وصدقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 76 - 1

1 _ بخل ورزى منافقان از پرداخت صدقات به هنگام برخوردار شدن از مال و فضل الهى ، على رغم تهعدشان با خدا

و منهم من عهد اللّه . .. فلما ءاتيهم من فضله بخلوا به

منافقان هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 11،12،14

11 _ جان كندن سخت منافقان به هنگام مرگ

و تزهق أنفسهم

{زهوق} به معناى خارج شدن همراه با دشوارى است.

12 _ حسرت منافقان براى از دست دادن اموال و فرزندان خويش به هنگام مرگ

أن يعذبهم . .. و تزهق أنفسهم

{زهوق} به معناى مفارقت

جستن از امرى كه همراه با تأسف و حسرت است (مفردات راغب).

14 _ مال و اولاد فراوان منافقان ، موجب گرايش آنان به كفر در هنگام مرگ

و تزهق أنفسهم و هم كفرون

منشأ توطئه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 8 - 14

14 - توطئه منافقان عليه پيامبر ( ص ) ، برخاسته از جهل و نادانى آنان بود .

ليخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ . .. و ل_كنّ المن_فقين لايعلمون

منشأ عقب نشينى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 13 - 4

4 - عقب نشينى منافقان از همگامى با كافران ، معلول ترس عميق آنان از مؤمنان

لئن أُخرجوا لايخرجون معهم . .. لأنتم أشدّ رهبة فى صدورهم من اللّه

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل و اين كه {لأنتم أشد رهبة} در مقام بيان علت عقب نشينى منافقان از يارى كافران باشد، مطلب بالا قابل برداشت است.

منشأ عمل ناپسند منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 3 - 1

1 - عملكرد بد منافقان ، ناشى از كفر و بى ايمانى آنان است .

ذلك بأنّهم ءامنوا ثمّ كفروا

{ذالك} به جمله {إنّهم ساء ما كانوا يعملون} در آيه قبل اشاره دارد.

منشأ كينه منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 74 - 14

14 _ رفاه و امكانات مادى مسلمانان ، غير قابل تحمل براى منافقان صدر اسلام و برانگيزنده آنان به ستيزه جويى و كينهورزى

و ما نقموا إلا أن

أغنيهم اللّه و رسوله من فضله

منشأ نجواى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 10 - 3

3 - نجوا هاى منافقان ، از القائات شيطان به آنان

ألم تر إلى الذين نهوا عن النجوى . .. إنّما النجوى من الشيط_ن

منفعت طلبى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 17 - 2

2 - منافقان در سايه اظهار ايمان ، در تلاش براى منفعت جويى و رهايى يافتن از مشكلات اجتماعى هستند .

مثلهم كمثل الذى استوقد ناراً . .. ذهب اللّه بنورهم

از اينكه منافقان به كسى كه در تاريكى آتش ناپايدارى مى افروزد تشبيه شده اند اين معنا به دست مى آيد كه: كافر در جامعه ايمانى با مشكلات اجتماعى روبروست و خود را ناچار مى بيند كه تظاهر به ايمان كند تا از مشكلات برهد; ولى ديرى نمى پايد كه خداوند او را رسوا مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 3،4

3 _ رسيدن به دنيا و تأمين منافع شخصى ، تعيين كننده خط مشى منافقان در برقرارى روابط دوستى و اجتماعى است .

الذين يتربّصون بكم . .. ألم نستحوذ عليكم

4 _ شركت منافقان در جنگ ، تنها براى تأمين منافع شخصى و سهيم شدن در غنايم جنگى است .

الذين يتربّصون بكم فإن كان لكم فتح من اللّه . .. و نمنعكم من المؤمنين

ظاهراً مراد از جمله {الم نكن معكم} شركت در جهاد و همراهى مسلمانان در جنگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12

- نور - 24 - 49 - 6

6 - منافقان ، تنها در چارچوب منافع خويش به دين روى مى آورند و در برابر فرمان هاى خدا و رسول او ، مطيع و منقاد مى شوند .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون 0 و إن يكن لهم الح

منفعت طلبى منافقان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 49 - 1

1 - منافقان صدراسلام ، تنها در صورتى كه داورى پيامبر ( ص ) به نفع آنان بود ، به آن تن مى دادند .

و إن يكن لهم الحقّ يأتوا إليه مذعنين

{اذعان} به معناى {انقياد} و {مذعنين} به معناى {منقادين} (فرمان برداران و اطاعت كنندگان) است.

موانع آمرزش منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 7

7 _ كفر منافقان به خدا و رسول او ، مانع آمرزش آنان

فلن يغفر اللّه لهم ذلك بأنهم كفروا باللّه و رسوله

موانع توطئه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 6

6 - ابّهت و هيمنه مسلمانان ( پس از غزوه بنى نضير ) ، مانع از اقدام جبهه كفر و نفاق به نبردى روياروى با آنان

لأنتم أشدّ رهبة فى صدورهم . .. لايق_تلونكم جميعًا إلاّفى قرًى محصّنة

موانع قبول عذر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 66 - 5

5 _ كفر منافقان ، پس از ايمان ظاهريشان ، مانع پذيرفته شدن عذر آنان است .

لا

تعتذروا قد كفرتم بعد إيمنكم

موانع نفوذ منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 107 - 8

8 _ وحدت جامعه اسلامى ، سدى مستحكم در برابر نفوذ دشمنان و خيانت پيشگان منافق

اتخذوا مسجداً . .. تفريقاً بين المؤمنين

از اهتمام منافقان به شكستن وحدت مؤمنان، اهميت و جايگاه وحدت جامعه اسلامى در برابر دشمنان، استفاده مى شود.

موجبات جهنم منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 2

2 _ شك و ترديد ، پرتگاهى كه منافقان بناى شخصيت خويش را بر آن پى افكنده و از آن جا به دوزخ سقوط مى كنند .

أسس بنينه على شفا جرف هار . .. لا يزال بنينهم الذى بنوا ريبة فى قلوبهم

موجبات عذاب منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 15 - 5

5 - برقرارى رابطه دوستى منافقان با يهوديان ، مصداق بارز زشت كارى آنان و سبب دچار شدنشان به عذاب سخت الهى

ألم تر إلى الذين تولّوا قومًا . .. إنّهم ساء ما كانوا يعملون

موضعگيرى اجتماعى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 4

4 _ مواضع و عملكرد سياسى ، اجتماعى و دينى زنان منافق ، داراى اهميتى همانند مواضع و عملكرد مردان منافق

المنفقون و المنفقت بعضهم من بعض يأمرون بالمنكر

مطرح شدن زنان منافق، در كنار مردان منافق و هم سطح شمرده شدن با آنان، بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه -

9 - 71 - 15

15 _ عملكرد ، مواضع اجتماعى و خصلت هاى مؤمنان و منافقان ، كاملاً متفاوت و متضاد است .

المنفقون و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر ... و المؤمنون و المؤمنت ... يأمرون بالمع

با توجه به تقابل اين آيه با آيه 67 _ كه در مورد خصلتهاى منافقان بود _ برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 5

5 - منافقان ، از نظر رفتار و مواضع سياسى و اجتماعى در قطب مخالف مؤمنان قرار دارند .

و يقولون ءامنّا. .. و أطعنا ثمّ يتولّى ... فريق منهم معرضون ...إنّما كان قول الم

{داورى { از مهم ترين مسائل اجتماعى است و در آيات پيشين، منافقان به عنوان مخالفان داورى پيامبر(ص) و متمردان از حكم آن حضرت معرفى شدنده اند; ولى در آيه ياد شده، مؤمنان به عنوان انسان هاى مطيع و تن دهنده به حكم و داورى پيامبر(ص) شناسانده شدنده اند. بنابراين مى توان استفاده كرد كه مؤمنان و منافقان، در مواضع اجتماعى در جهت مخالف هم قرار دارند.

موضعگيرى سياسى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 5

5 - منافقان ، از نظر رفتار و مواضع سياسى و اجتماعى در قطب مخالف مؤمنان قرار دارند .

و يقولون ءامنّا. .. و أطعنا ثمّ يتولّى ... فريق منهم معرضون ...إنّما كان قول الم

{داورى { از مهم ترين مسائل اجتماعى است و در آيات پيشين، منافقان به عنوان مخالفان داورى پيامبر(ص) و متمردان از حكم آن حضرت معرفى شدنده اند; ولى در

آيه ياد شده، مؤمنان به عنوان انسان هاى مطيع و تن دهنده به حكم و داورى پيامبر(ص) شناسانده شدنده اند. بنابراين مى توان استفاده كرد كه مؤمنان و منافقان، در مواضع اجتماعى در جهت مخالف هم قرار دارند.

موضعگيرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 19

19 _ همسويى منافقان و يهود عصر بعثت در گرايش ها و موضعگيرى هاى خويش در برابر پيامبر ( ص ) و اسلام

الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 7

7 _ ناتوانى منافقان از درك عميق زشتى مواضع و عملكرد خويش و نيز ارزش جهاد در راه خدا

و طبع . .. فهم لايفقهون

موعظه به منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 9،13

9 _ پيامبر ( ص ) ، موظّف به موعظه منافقانى كه از مراجعه به طاغوت اظهار ندامت كردند .

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. فاعرض عنهم و عظهم

13 _ موضعگيرى سازنده ، همراه با پند و اندرز پنهانى ، روش برخورد با منافقان

فاعرض عنهم و عظهم و قل لهم فى انفسهم قولا بليغاً

چنانچه {فى انفسهم} متعلّق به {قل} باشد، به اين معناست كه اين گفتار پندآموز تو بايد در بين خود آنان و به دور از چشم ديگران باشد.

موعظه ناپذيرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 6،7

6 - منافقان ، مردمانى نصيحت ناپذير

و

إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض قالوا إنما نحن مصلحون

7 - فسادگرى و نصيحت ناپذيرى منافقان ، برخاسته از بيمار دلى آنان است .

فى قلوبهم مرض . .. و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 1

1 - منافقان ، عناصرى نصيحت ناپذير

و إذا قيل لهم تعالوا . .. لوّوا رءوسهم

موقعيت اجتماعى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 5

5 - جايگاه اجتماعى منافقان در نظام اسلامى و جامعه ايمانى ، همانند جايگاه كافران است .

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

موقعيت اجتماعى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 1،6،7

1 _ منافقان عصر پيامبر ( ص ) ، برخوردار از مال و اولاد فراوان و امكانات مادى و مفاخر اجتماعى

و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

6 _ تعجب پيامبر ( ص ) نسبت به برخوردارى منافقان از امكانات مادى و مفاخر اجتماعى

و لاتصل . .. و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه خطاب در {لاتعجبك} به شخص پيامبر اكرم (ص) باشد.

7 _ ضعف مالى و امكانات اجتماعى مؤمنان عصر پيامبر ( ص ) در مقايسه با منافقان

و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

تعجب از امكانات رفاهى و مفاخر اجتماعى منافقان، نشان از ضعف مالى و امكانات مؤمنان در مقايسه با آنان دارد.

موقعيت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 2

2 _ منافقان ،

نه در صف مؤمنانند و نه در گروه كافران

لا إلى هؤلاء و لا إلى هؤلاء

مؤاخذه منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 1

1 _ منافقان ، در صورت بازخواست از عملكرد و سخنان ناروايشان ، به دروغ آن را شوخى و سرگرمى مى نمايانند .

يقولون هو أذن . .. و لئن سألتهم ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب

مؤمنان و منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 12 - 6

6 - اهل ايمان ، بايد منافقان را همواره مفسده گر و تبهكار بدانند .

ألا إنهم هم المفسدون

بيان فسادگرى منافقان با جمله اسميه مقرون به حرف تنبيه (ألا = آگاه باشيد) و نيز حرف تأكيد (إنّ)، گوياى اين است كه منافقان با دروغ پردازيها مسلمانهايى را به اين پندار رسانده بودند كه ايشان مردمى اصلاح طلب هستند. بنابراين مى توان گفت از اهداف جمله {ألا} اين است كه: مسلمانان هرگز در مفسده گر بودنِ منافقان، ترديد نكنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 3

3 _ مؤمنان صدر اسلام در انتظار هلاكت منافقان به عذاب الهى يا به دست اهل ايمان بودند .

و نحن نتربص بكم أن يصيبكم اللّه بعذاب من عنده أو بأيدينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 15

15 _ عملكرد ، مواضع اجتماعى و خصلت هاى مؤمنان و منافقان ، كاملاً متفاوت و متضاد است .

المنفقون و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر ... و المؤمنون

و المؤمنت ... يأمرون بالمع

با توجه به تقابل اين آيه با آيه 67 _ كه در مورد خصلتهاى منافقان بود _ برداشت فوق استفاده مى شود.

مؤمنان و منافقان باديه نشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 1،11

1 _ هشدار خداوند به مؤمنان ، نسبت به وجود منافقانى ناشناخته در اطراف ايشان از باديه نشينان و نيز از اهل مدينه

و ممن حولكم من الأعراب منفقون و من أهل المدينة مردوا على النفاق

11 _ دورى منافقان باديه نشين از مدينه و مهارت منافقان داخل مدينه ، سبب ناشناخته ماندن آنان نزد پيامبر ( ص ) و مؤمنان شد .

و ممن حولكم من الأعراب . .. لاتعلمهم

مؤمنان و منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 4

4 _ مؤمنان صدر اسلام در انتظار دستور الهى ، براى جنگ با منافقان و از ميان برداشتن جريان نفاق

و نحن نتربص بكم . .. بعذاب من عنده أو بأيدينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 5

5 _ انزوا و طرد اجتماعى منافقان و جهادگريزان صدر اسلام ، از سوى مؤمنان مجاهد كيفرى غير قابل تحمل براى آنان بود .

سيحلفون باللّه . .. لتعرضوا عنهم

اقدام منافقان متخلف در سوگند خوردن، براى چشم پوشى مؤمنان از تخلف آنها، نشانگر تنگ شدن عرصه بر آنان است.

مؤمنان و منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 1،11

1 _ هشدار خداوند به

مؤمنان ، نسبت به وجود منافقانى ناشناخته در اطراف ايشان از باديه نشينان و نيز از اهل مدينه

و ممن حولكم من الأعراب منفقون و من أهل المدينة مردوا على النفاق

11 _ دورى منافقان باديه نشين از مدينه و مهارت منافقان داخل مدينه ، سبب ناشناخته ماندن آنان نزد پيامبر ( ص ) و مؤمنان شد .

و ممن حولكم من الأعراب . .. لاتعلمهم

مؤمنان و منافقان ناشناخته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 1،6

1 _ هشدار خداوند به مؤمنان ، نسبت به وجود منافقانى ناشناخته در اطراف ايشان از باديه نشينان و نيز از اهل مدينه

و ممن حولكم من الأعراب منفقون و من أهل المدينة مردوا على النفاق

6 _ اطلاع يافتن پيامبر ( ص ) و مؤمنان از وجود منافقان ، در پرتو وحى

و ممن حولكم . .. نحن نعلمهم

مهلت به منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 7،8

7 - مهلت دادن به منافقان ، گمراهان و طغيانگران از سنت هاى الهى است .

و يمدّهم فى طغينهم يعمهون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {مدّ} (مصدر يمدّ) به معناى مهلت دادن باشد. در لسان العرب آمده است: {مده فى غيه يعنى، امهله (او را مهلت داد).}

8 - مهلت دادن به منافقان در طغيانگرى و سرگردانى ، استهزاى خداوند نسبت به ايشان است .

اللّه يستهزئ بهم و يمدّهم فى طغينهم يعمهون

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه: جمله {يمدّهم . ..} تفسير وبيان جمله {اللّه يستهزئ بهم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 17 - 4

4 - خداوند محدود كننده فرصت منافقان براى سوء استفاده آنان از تظاهر به ايمان

ذهب اللّه بنورهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 4

4 - خداوند با سلب درك و فهم از برخى منافقان ، آنان را حق ناپذير كرده و برخى ديگر را براى انتخاب هدايت ، مهلت مى دهد .

و لو شاء اللّه لذهب بسمعهم و أبصرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 4

4 _ امهال و واگذارى منافقان براى خدعه و نيرنگ ، مكر و نيرنگ خدا با آنهاست .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

جمله {و هو خدعهم} حاليه است، يعنى همان خدعه و نيرنگ آنان، خدعه خداوند عليه ايشان است. به اين معنا كه خداوند آنان را مهلت داده و به خود واگذاشته تا در گناهان بسيار، غرق شوند.

ناپاكى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 35،36،41

35 _ يهوديان و منافقان شتابنده در كفر ، داراى جان و دلى آلوده و ناپاك

قالوا ءامنا بافواههم و لم تؤمن قلوبهم و من الذين هادوا . .. أولئك الذين

36 _ خداوند هرگز جان ودل ناپاك منافقان و يهوديان جاسوس و دروغپرداز را از آلودگى كفر و نفاق پاك نخواهد ساخت .

أولئك الذين لم يرد اللّه ان يطهر قلوبهم

41 _ ناپاكى جان ودل منافقان و يهوديان ، موجب محروميت آنان از شفاعت رسول خدا ( ص ) براى هدايت و نجاتشان از عذاب

*

و من يرداللّه فتنته فلن تملك له . .. أولئك الذين لم يرد اللّه ان يطهر قلوبهم

ناپايدارى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 12 - 5

5 - تقويت روحيه مسلمانان از سوى خداوند ، با ترسيم شخصيت پوچ ، ناپايدار و بى خاصيت منافقان

و اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون . .. و لئن نصروهم ليولّنّ الأدب_ر ثمّ لاينصرون

ناخشنودى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 58 - 7

7 _ منافقان ، تنها در صورت برخوردارى از صدقات ( دارايى بيت المال ) _ هر چند به ناحق باشد _ خشنود و در غير آن صورت ، ناخرسند بودند .

فإن أعطوا منها رضوا و إن لم يعطوا منها إذا هم يسخطون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 59 - 2

2 _ نارضايتى برخى از مسلمانان ( منافقان ) نسبت به سهم خود از بيت المال

و لو أنهم رضوا ما ءاتيهم اللّه و رسوله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 81 - 6

6 _ كراهت و ناخرسندى منافقان از جهاد با مال و جان ، در راه خدا

و كرهوا أن يجهدوا بأمولهم و أنفسهم فى سبيل اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 127 - 5

5 _ نگرانى شديد منافقان از افشاى ماهيت پليد و برملا شدن ناخشنودى آنان از آيات الهى ، نزد ديگران

هل يريكم من أحد ثم انصرفوا

ناخشنودى مؤمنان از منافقان

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 2

2 _ وجود نارضايتى و خشم در ميان مؤمنان نسبت به منافقان

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم

نجواى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 1،3،4

1 - نجوا هاى منافقان ، از حركت هاى آزاردهنده آنان عليه مسلمانان

ألم تر إلى الذين نهوا عن النجوى

مفسران برآنند كه اين بخش از آيات، مربوط به منافقان و يكى از حركات موذيانه آنان عليه مسلمانان (نجوا و درگوشى سخن گفتن) است.

3 - منافقان _ با وجود اين كه از نجوا كردن نهى شده بودند _ بر آن اصرار مىورزيدند .

ألم تر إلى الذين نهوا عن النجوى ثمّ يعودون لما نهوا عنه

4 - توصيه به گناه ، تعدى به حقوق مسلمين و نافرمانى از پيامبراكرم ( ص ) ، محتواى نجوا هاى منافقان

و يتن_جون بالإثم و العدون و معصيت الرسول

نسل كشى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 205 - 4،11

4 _ نابود ساختن كشاورزى و نسل كشى ، از بارزترين نوع فساد در زمين است .

ليفسد فيها و يهلك الحرث و النسل

بنابراينكه جمله {و يُهلك الحرث و . ..}، تفسير جمله {ليفسد فيها} باشد.

11 _ نابود كردن كشاورزى و نسل كشى ، مبغوض خداوند

و اذا تولى . .. و يهلك الحرث و النسل و اللّه لا يحب الفساد

نشانه هاى بيماردلى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 9

9 _ روى گردانى منافقان از پيامبر خيرخواه ،

دلسوز و مهربان ، نشانه پليدى و بيماردلى آنان

الذين فى قلوبهم مرض . .. صرف اللّه قلوبهم ... لقد جاءكم رسول من أنفسكم ... بالمؤ

نشانه هاى پليدى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 9

9 _ روى گردانى منافقان از پيامبر خيرخواه ، دلسوز و مهربان ، نشانه پليدى و بيماردلى آنان

الذين فى قلوبهم مرض . .. صرف اللّه قلوبهم ... لقد جاءكم رسول من أنفسكم ... بالمؤ

نشانه هاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 77 - 11

11 _ شكستن پيمان خود با خدا و دروغ گويى مستمر ، نشانه منافقان است .

بما أخلفوا اللّه ما وعدوه و بما كانوا يكذبون

نشانه هاى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 56 - 2

2 _ مؤمنان ، شاهد برخى نشانه هاى كفر و نفاق در زندگى منافقان صدر اسلام

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم

بديهى است كه مؤمنان راستين چون در مظان اتهام نيستند، نيازمند سوگند نمى باشند و آنچه منافقان را به سوگند واداشته، نشانه هايى است كه سبب متهم شدن آنان مى شد.

نفاق منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 14 - 1

1 - منافقان ، به هنگام حضورشان در ميان مؤمنان ، تظاهر به ايمان كرده و خود را مسلمان جلوه مى دهند .

و إذا لقوا الذين ءامنوا قالوا ءامنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 -

167 - 12،17،23

12 _ شركت نكردن منافقان در پيكار احد ، افشاگر چهره و موضع نفاق آلود ايشان

و ليعلم الّذين نافقوا و قيل لهم تعالوا . .. لو نعلم قتالاً لاتّبعناكم

جمله {و قيل لهم تعالوا . .. } توضيحى است براى جمله {و ليعلم الّذين نافقوا}. يعنى طريقه مشخّص كردن منافقان همان شركت نكردن آنان در نبرد است.

17 _ دوگانگى گفتار منافقان با آنچه در دل و نهان خويش دارند .

يقولون بافواههم ما ليس فى قلوبهم

23 _ منافقان احد داراى جنبه هاى گوناگون نفاق ، و آگاهى مسلمانان تنها به بخشى از آنها

و اللّه اعلم بما يكتمون

عالمتر بودن خدا به راز دل منافقان (و اللّه اعلم . .. )، دلالت بر اين معنا دارد كه آنچه از نفاق منافقان براى مسلمانان بيان شد، تنها بخشى از نفاق آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 62 - 4،12

4 _ دوگانگى برخورد منافقان با پيامبر ( ص ) و رهبران الهى ، به هنگام سختى ها و آسايشها

فكيف اذا . .. ثمّ جاؤك يحلفون باللّه ان اردنا الّا احساناً

منافقان تا قبل از گرفتارى، از پيامبر (ص) اعراض كرده و به طاغوتها مى گرايند، و آنگاه كه به مشكلات برخورند، از پيامبر (ص) عذرخواهى مى كنند.

12 _ تظاهر منافقان به اينكه مراجعه آنان به طاغوت براى قضاوت ، از سر بى ايمانى به پيامبر ( ص ) نبوده است .

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً

مفهوم جمله {ان اردنا} اين است كه قصد ما اعراض از حكم پيامبر (ص) نبوده است، بلكه مى

خواستيم بين طرفين دعوا صلح دهيم و به آنان نيكى كرده باشيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 5

5 _ دوگانگى نيّت و گفتار منافقان

ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً. اولئك الّذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 65 - 8

8 _ بى شرمى منافقان و اصرار آنان بر دروغ پردازى و تزوير ، حتى پس از افشاى اسرار درونى و توطئه هاى آنان

و لئن سألتهم ليقولن إنما كنا نخوض و نلعب قل أباللّه و ءايته و رسوله كنتم تستهزءو

جمله {قل أباللّه . .. } مى تواند رد ادعاى منافقان در مورد {نخوض و نلعب} باشد ; يعنى، آنان هنوز هم با اين سخنان در مقام تزويرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 79 - 10

10 _ شيوه دوگانه منافقان در عيب جويى از مؤمنان توانمند و مؤمنان تهيدست

الذين يلمزون المطوّعين . .. فيسخرون منهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {يلمز} درباره توانمندان و {يسخرون} درباره تهيدستان باشد و ضمير {منهم} به {الذين يجدون . ..} برگردد; يعنى، منافقان، مؤمنان توانمند و اهل انفاق را مورد طعن و مؤمنان تهيدست انفاقگر را مورد استهزا و ريشخند قرار مى دادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 18 - 7

7 - منافقان ، چهره نفاقشان را در ميان مسلمانان با سوگند هاى دروغشان پنهان مى كردند .

كما يحلفون لكم

نفاق منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 2

2 _ عدم امكان گريز از جامعه اسلامى براى منافقان صدر اسلام ، عامل رو آوردن آنان به سوگند دروغ براى مؤمن جلوه دادن خود

و يحلفون باللّه إنهم لمنكم . .. لو يجدون ملجئاً ... لولّوا إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 11 - 4

4 - منافقان عصر بعثت ، با ظاهر سازى و نفوذ در ميان صفوف مسلمانان ، پنهان و ناشناخته بودند .

إنّ الذين جاءو بالإفك عصبة منكم

برداشت ياد شده، از تعبير {منكم} (از ميان شما) ولحن افشاگرانه آيه شريفه، استفاده شده است.

نفاق منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 3

3 _ وجود منافقانى مرموز و عادت كرده بر نفاق ، در ميان اهل مدينه

و من أهل المدينة مردوا على النفاق

يكى از معانى {مَرَدَ} {استمر} و {قَرِنَ} (استمرار و عادت) است.

نفرين بر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 127 - 8

8 _ منافقان روى گردان از آيات الهى قرآن ، مورد نفرين خداوند

ثم انصرفوا صرف اللّه قلوبهم

برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {صرف اللّه قلوبهم} خبر در مقام انشا بوده و براى نفرين باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 20 - 14

14- منافقان و افراد سست ايمانِ بيزار از جهاد ، مورد نفرين الهى و سزاوار مرگ

فأولى لهم

{أولى لهم} ممكن است در مقام انشا و نفرين باشد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 12

12 - منافقان ، مورد لعن و نفرين سخت خداوند

ق_تلهم اللّه

نقش استحكامات منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 5

5 - اهل كفر و نفاق ، تنها متكى بر موانع و استحكامات فيزيكى و مادى در جنگ و نبرد

لايق_تلونكم جميعًا إلاّ فى قرًى محصّنة أو من وراء جدر

در صورتى كه فاعل در {لايقاتلونكم. ..} كافران و منافقان باشند، به دست مى آيد كه اهل كفر و نفاق، هيچ انگيزه معنوى براى حركت هاى خود ندارند و تنها اطمينان از استحكامات مادى است كه به آنان جرئت مبارزه مى دهد.

نقش رهبران منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 6

6 _ عدم استقلال برخى از منافقان در مشى خويش و تأثيرپذيرى آنان از عناصرخط دهنده نفاق

بعضهم من بعض

برداشت فوق بر اين اساس است كه {من} نشويه باشد كه در اين صورت، آيه مى رساند برخى از منافقان نفاق خويش را از برخى ديگر كسب مى كردند.

نقش منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 9،10

9 _ منافقان همواره ، مانعى در جهت گسترش اسلام و گرايش مردم به دين

قالوا ألم نستحوذ عليكم و نمنعكم من المؤمنين

جمله {نمنعكم من المؤمنين} مى تواند به اين معنا باشد كه منافقان پس از پيروزى كافران مدعى بودند كه آنان اهل كفر را از گرايش به اسلام و ايمان باز مى داشتند. قابل ذكر است كه

بر اين مبنا مراد از غلبه در {الم نستحوذ}، غلبه در تفضل و احسان است. يعنى ما نسبت به شما احسان كرديم.

10 _ منافقان ، مانع پيروزى مؤمنان

قالوا ألم نستحوذ عليكم و نمنعكم من المؤمنين

{نمنعكم من المؤمنين}، يعنى جان و مال شما را از دست مؤمنين حفظ كرديم و نگذاشتيم مؤمنين بر شما پيروز شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 10

10 - منافقان ، از جمله عوامل پيدايش ناهنجار هاى اجتماعى اند .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 5

5 - خطر منافقان براى اسلام و گناه آنان نزد خداوند ، بيش از مشركان *

و يعذّب المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

تقدم {المنافقين و المنافقات} بر {المشركين و المشركات}، ممكن است اشاره به مطلب بالا داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 5،6

5 - منافقان ، مايه اميد و تقويت روحيه كافران در نبرد با اسلام

الذين نافقوا يقولون لإخونهم . .. لئن أُخرجتم

اظهار همكارى منافقان با كافران، خود نوعى تقويت روحيه كافران است.

6 - اطمينان بخشى منافقان به كافران ، در پيروى نكردن از پيامبر و مسلمانان بر ضد آنان

الذين نافقوا يقولون . .. و لانطيع فيكم أحدًا أبدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 12 - 4

4 - حضور منافقان در جبهه كافران ، حضورى ناپايدار و بى خاصيت است .

و لئن نصروهم ليولّنّ الأدب_ر

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 1

1 - منافقان ، ايفاگران نقش شيطان در تزوير و وسوسه گرى

كمثل الشيط_ن

با توجه به اين كه در آيات پيشين منافقان به عنوان وعده دهندگان به يهود و متخلفان از وعده خويش معرفى شده اند; اين تمثيل متوجه آنان است.

نقش منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 3

3 - منافقان مدينه ، به مسلمانان وانمود كردند كه شكست شان در غزوه احزاب حتمى است .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 2

2 - نقش منافقان مدينه ، در وسوسه گرى و تحريك يهود بنى نضير عليه اسلام

ألم تر إلى الذين نافقوا يقولون لإخونهم . .. كمثل الشيط_ن إذ قال للإنس_ن

نگرانى رهبران منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 14 - 7

7 - صحنه گردانان نفاق در عصر بعثت ، نگران تمايل پيروانشان به اسلام بودند .

قالوا إنّا معكم إنما نحن مستهزءون

حصر در جمله {إنما . ..} حصر اضافى و از نوع {حصر قلب} است. كاربرد اين گونه حصر در موردى است كه گوينده در صدد بر طرف كردن توهمى باشد كه مخاطب به آن مى انديشد. اين توهم در جمله {إنما نحن ...} گرايش منافقان پيرو، به اسلام است.

نگرانى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 62 - 5

5 _ منافقان

از برملا شدن افكار و اهدافشان براى مؤمنان ، نگران بودند . *

يحلفون باللّه لكم ليرضوكم

از قسم خوردن منافقان، برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 127 - 5

5 _ نگرانى شديد منافقان از افشاى ماهيت پليد و برملا شدن ناخشنودى آنان از آيات الهى ، نزد ديگران

هل يريكم من أحد ثم انصرفوا

نگرانى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 64 - 1

1 _ بيم و نگرانى منافقان صدر اسلام ، از افشاى اسرارشان توسط وحى

يحذر المنفقون أن تنزل عليهم سورة تنبئهم بما فى قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 29 - 5

5- نگرانى شديد منافقان صدر اسلام ، از افشاى چهره واقعى آنان

أم حسب . .. أن لن يخرج اللّه أضغ_نهم

از اين كه خداوند، منافقان را به افشاى اسرارشان تهديد كرده; معلوم مى شود كه شرايط آنان به گونه اى بوده كه رسوايى، برايشان بسيار سخت تمام مى شده است.

نماز ميت بر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 9

9 _ نماز گزاردن بر جنازه منافقان و حضور يافتن بر قبر آنان ، حرام است .

و لاتصل على أحد منهم

نهى از دعا بر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 1

1 _ نهى شدن پيامبر ( ص ) براى هميشه ، از نمازگزاردن بر جنازه منافقان و دعا كردن براى

آنها بعد از جنگ تبوك

و لاتصل على أحد منهم مات أبداً

نهى از نماز بر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 1

1 _ نهى شدن پيامبر ( ص ) براى هميشه ، از نمازگزاردن بر جنازه منافقان و دعا كردن براى آنها بعد از جنگ تبوك

و لاتصل على أحد منهم مات أبداً

نهى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 53 - 7

7 - منافقان ، حق سوگند ياد كردن به خدا را ، براى اثبات حسن نيت خويش نداشته و از آنان پذيرفته نيست .

و أقسموا باللّه . .. لئن أمرتهم ليخرجنّ قل لاتقسموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 8 - 2،3

2 - منافقان ، از نجوا هاى آزاردهنده شان نهى و از آنان خواسته شده بود تا از آن كار زشت دست بكشيد .

ألم تر إلى الذين نهوا عن النجوى

3 - منافقان _ با وجود اين كه از نجوا كردن نهى شده بودند _ بر آن اصرار مىورزيدند .

ألم تر إلى الذين نهوا عن النجوى ثمّ يعودون لما نهوا عنه

نيّت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 6،7

6 _ نيات پليد و پنهان منافقان ، در مراجعه به طاغوت و اعراض از پيامبر ( سنّت )

ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. ان اردنا الّا احساناً و توفيقاً. اولئك الّذين يعلم

7 _ هشدار خداوند به منافقان مبنى بر افشاى نيات پليد آنان

اولئك الّذين يعلم اللّه

ما فى قلوبهم

ابهام در {ما فى قلوبهم} گوياى اين معناست كه منافقان در مراجعه به طاغوت نيّتهاى پليدى در دل داشتند كه تنها خدا از آن آگاهى داشت.

نيت منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 18

18 - وحى ، نيات منافقان را در رخصت خواهى شان از پيامبر ( ص ) آشكار كرد .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم . .. و يستئذن ... إن يريدون إلاّ فرار

وجوب اعراض از منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 95 - 10

10 _ پليدى شديد منافقان جهادگريز ، ملاك وجوب اعراض و روى گردانى از آنان

فأعرضوا عنهم إنهم رجس

{إنهم رجس} در مقام تعليل حكم به اعراض است.

وضوح انحراف منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 8

8 - انحراف منافقان ، آشكار براى هر بيننده اى

و رأيتهم يصدّون

خطاب در {رأيتهم} عام است و اختصاص به بيننده اى خاص ندارد.

وضوح گمراهى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 8

8 - انحراف منافقان ، آشكار براى هر بيننده اى

و رأيتهم يصدّون

خطاب در {رأيتهم} عام است و اختصاص به بيننده اى خاص ندارد.

وعده هاى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 7

7 - وعده منافقان مدينه به يهود بنى نضير ، نسبت به همگامى كامل با آنان در صورت نبرد يا تبعيد

الذين نافقوا

يقولون . .. لئن أُخرجتم لنخرجنّ معكم ... و إن قوتلتم لننصرنّكم

ولايت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 89 - 5

5 _ ممنوعيّت پذيرش ولايت و سرپرستى منافقانِ گسترش دهنده آيين كفر *

ودّوا لو تكفرون . ..فلا تتّخذوا منهم اولياء

در برداشت فوق، {ولىّ} به معنى سرپرست گرفته شده است.

ويژگى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 168 - 12

12 _ خودمحورى و خودپسندى ، از ويژگى هاى منافقان

لو اطاعونا ما قتلوا

ويژگيهاى حكومت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 22 - 7

7- اخبار خداوند از فسادگرى و خويشاوندكشىِ عناصر سست ايمان منافق ، درصورت رسيدن به حكومت

فهل عسيتم إن تولّيتم أن تفسدوا فى الأرض و تقطّعوا أرحامكم

برداشت بالا بنابر اين نكته است كه {تولّيتم} از ماده {ولايت} و به معناى بر عهده گرفتن حاكميت باشد و مخاطب آن بيماردلانى باشند كه به دليل سست ايمانى به هنگام فرمان جهاد، به وحشت افتاده و از آن طفره مى روند.

ويژگيهاى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 10 - 1،7

1 - دل و انديشه منافقان ، مبتلا به مرضى سخت

فى قلوبهم مرض

سخت بودن بيمارى از نكره آمدن {مرض} استفاده شده است.

7 _ منافقان ، مردمى دمساز با دروغ و دروغ گويى

بما كانوا يكذبون

فعل مضارع آن گاه كه پس از {كان} و مانند آن قرار گيرد، دلالت بر استمرار در زمان گذشته دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 3،6

3 - منافقان فسادپيشه ، حتى كمترين فسادگرى را درباره خويش ، پذيرا نيستند .

قالوا إنّما نحن مصلحون

كلمه {إنما} دلالت بر حصر دارد و حصر در جمله مذكور به اصطلاح {حصر موصوف در صفت} است. بنابراين جمله {إنما نحن مصلحون}; يعنى: از ما جز كارهاى صواب سر نمى زند و همه كارهاى ما موجب اصلاح جامعه است.

6 - منافقان ، مردمانى نصيحت ناپذير

و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض قالوا إنما نحن مصلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 3

3 - بهره بردن از مزاياى جامعه اسلامى و به كنار نشستن به هنگام دشوارى ها و سختى ها ، از ويژگى هاى منافقان است .

و إذا أظلم عليهم قاموا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 45 - 1

1 _ تنها مردمان بى ايمان ( منافقان ) ، از پيامبر ( ص ) اجازه ترك جهاد مى طلبيدند .

إنما يستئذنك الذين لايؤمنون باللّه و اليوم الأخر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 48 - 1

1 _ فتنه انگيزى و كارشكنى هميشگى منافقان ، عليه پيامبر ( ص ) و اسلام در جبهه هاى نبرد

لقد ابتغوا الفتنة من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 11

11 _ منافقان ، هم خود خيرى به جامعه نمى رسانند و هم ديگران را از كار نيك بازمى دارند .

و ينهون عن المعروف و يقبضون أيديهم

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 1

1 _ شك و ترديد ، بيمارى مزمن قلب منافقان

لا يزال بنينهم الذى بنوا ريبة فى قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 16 - 1

1 - منافقان ، زير سپر سوگند ، نفاقشان را پنهان مى كردند .

اتّخذوا أيم_نهم جنّة

هدايت فروشى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 16 - 1،3،5

1 - منافقان ، خريداران گمراهى در برابر از دست دادن هدايت هستند .

أولئك الذين اشتروا الضللة بالهدى

3 - تجارت منافقان ( خريد ضلالت در قبال هدايت ) ، تجارتى فاقد هرگونه سود و منفعت

فما ربحت تجرتهم

5 - آگاه نبودن اهل نفاق به سود و زيان واقعى خويش ، عامل اختيار كردن ضلالت و از دست دادن هدايت

أولئك الذين اشتروا الضللة . .. و ما كانوا مهتدين

جمله {ما كانوا مهتدين} عطف بر جمله {اشتروا الضلالة بالهدى} است و به منزله علت براى آن مى باشد; يعنى: چون به سود و زيان واقعى خويش راه نيافتند، به چنين تجارتى دست زدند.

هدايت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 16 - 2

2 - تمامى زمينه هاى نيل به هدايت براى منافقان عصر بعثت ، مهيّا بود .

اشتروا الضللة بالهدى

در حالى كه منافقان هدايت نيافته بودند، آيه مورد بحث، هدايت را سرمايه آنان شمرده است; تا به اين حقيقت اشاره كند كه: تمامى زمينه هاى هدايت و اسباب خارجى _ به گونه اى كه گويا

آن را در اختيار داشتند _ براى ايشان فراهم بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 17 - 9

9 _ هيچ اميدى به راهيابى و هدايت منافقان پس از سلب شدن نور ايمان از آنان ، وجود ندارد .

و تركهم فى ظلمت لايبصرون

جمله {تركهم فى ظلمات} بيان مى كند كه: ظلمتها منافقان را احاطه كرده و در نتيجه راه به جايى نمى برند و جمله {لايبصرون} (آنها نمى بينند)، حاكى از آن است كه ابزار ديدن و هدايت شدن در آنان نابود شده است; يعنى علاوه بر اينكه موانع هدايت براى آنان ايجاد شده مقتضى هدايت نيز از آنان سلب گشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 88 - 11،15،17

11 _ اميد به هدايت منافقان ، از موجبات طرفدارى برخى مؤمنان صدر اسلام از آنان

اتريدون ان تهدوا من اضلّ اللّه

15 _ ناتوانى مردم از هدايت منافقان

فما لكم فى المنافقين . .. اتريدون ان تهدوا من اضلّ اللّه و من يضلل اللّه فلن تجد

17 _ اميد برخى از مؤمنان صدر اسلام به هدايت منافقان ، برخاسته از عدم شناخت سنن الهى در هدايت و گمراهى

فما لكم فى المنافقين . .. اتريدون ان تهدوا من اضلّ اللّه و من يضلل اللّه فلن تجد

هدايت ناپذيرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 18 - 5

5 - منافقان ر ها شده در ظلمتِ گمراهى ها ، راه نجاتى ندارند و به ايمان راستين باز نخواهند گشت .

صم بكم عمى فهم لايرجعون

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 110 - 5،6

5 _ منافقانِ بناكننده مسجد ضرار ، مردمى هدايت ناپذير بودند .

اتخذوا مسجداً ضراراً . .. لا يزال ... ريبة فى قلوبهم إلا أن تقطع قلوبهم

6 _ اخبار خداوند از روحيه هدايت ناپذير منافقان ، متكى بر علم گسترده اوست .

لا يزال بنينهم الذى بنوا ريبة فى قلوبهم . .. و اللّه عليم حكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 124 - 5

5 _ منافقان صدر اسلام ، مردمانى تأثيرناپذير در برابر آيات الهى قرآن

و إذا ما أنزلت سورة فمنهم من يقول أيّكم زادته هذه إيمناً

هشدار به منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 7

7 _ هشدار خداوند به منافقان مبنى بر افشاى نيات پليد آنان

اولئك الّذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم

ابهام در {ما فى قلوبهم} گوياى اين معناست كه منافقان در مراجعه به طاغوت نيّتهاى پليدى در دل داشتند كه تنها خدا از آن آگاهى داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 47 - 10

10 _ هشدار خداوند به منافقان با بيان علم همه جانبه اش به روحيّات و دسيسه هاى منافقانه آنان

و لأوضعوا خللكم يبغونكم الفتنة . .. و اللّه عليم بالظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 63 - 2

2 _ هشدار شديد الهى به منافقان ، نسبت به موضع گيرى هاى خصمانه آنان در برابر خدا و رسول ( ص )

ألم يعلموا

. .. ذلك الخزى العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 69 - 2

2 _ فرجام سوء منافقان و كفرپيشگان گذشته تاريخ _ على رغم برخوردارى آنان از قدرت ، مال و فرزند فزونتر _ هشدارى است به منافقان هر عصر .

وعد اللّه المنفقين . .. كالذين من قبلكم كانوا أشد منكم قوة و أكثر أمولا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 70 - 6

6 _ منافقان ، در معرض نزول عذاب الهى و مبتلا شدن به سرنوشت قوم نوح ، عاد ، ثمود ، قوم ابراهيم و اصحاب مدين

وعد اللّه المنفقين . .. ألم يأتهم نبأ الذين من قبلهم قوم نوح ... و أصحب مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 78 - 6

6 _ هشدار خداوند به منافقان ، در رابطه با امكان افشاى اسرار و سخنان پنهانى آنان

ألم يعلموا أن اللّه يعلم

در توضيح اين برداشت مى توان گفت كه: تذكر خداوند به علم خويش بر اسرار و سخنان پنهانى منافقان، هشدارى است به امكان افشاى آنها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 26 - 13

13- هشدار خداوند ، به افشاى اسرار توطئه هاى پنهان منافقان

و اللّه يعلم إسرارهم

تذكّر به علم خداوند، در حقيقت هشدارى است به منافقان تا گمان نكنند اسرارشان هميشه مخفى خواهد ماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 29 - 1

1_ هشدار الهى به منافقان ، نسبت به افشاى

كينه هاى نهانى آنان

أم حسب . .. أن لن يخرج اللّه أضغ_نهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 30 - 10

10- علم الهى به تمامى اعمال خلق ، هشدارى به بيماردلان منافق و نويدى به اهل ايمان

و اللّه يعلم أعم_لكم

يادآورى علم فراگير الهى بر تمامى اعمال خلق _ چه مؤمن و چه منافق _ در حقيقت هشدارى است به منافقان كه سرانجام، كيفر اعمال خود را خواهند ديد و نويدى است به مؤمنان كه صبر و مقاومت شان بر طريق ايمان، از ديد خداوند مخفى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 7 - 8

8 - حاكميت مطلق خداوند بر قواى هستى ، نويدى به مؤمنان و هشدارى به منافقان و مشركان

و للّه جنود السم_وت و الأرض

يادآورى قدرت، پس از وعده و وعيد، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 24

24 - آگاهى عميق الهى به كردار بندگان ، هشدارى به نفاق پيشگان و متخلفان از تكاليف دين

سيقول لك المخلّفون . .. بل كان اللّه بماتعملون خبيرًا

تذكّر به {علم الهى} در پايان چنين آيه اى _ كه سخن از متخلفان به ميان آورده است _ بارِ هشدارى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - مجادله - 58 - 20 - 7

7 - خداوند ، جبهه مخالف اسلام ( منافقان و عموم دشمنان خدا و پيامبر ( ص ) ) را به شكست حتمى و ذلت بار هشدار داد .

إنّ الذين يحادّون

. .. أُول_ئك فى الأذلّين

هشدار به منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 1

1 - هشدار شديد خداوند ، به منافقان مدينه ، براى پرهيز از آزار و اذيت زنان مسلمان

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم

مفعول فعل {ينته} ذكر نشده و به قرينه آيه پيش; مى تواند آزار و اذيتى باشد كه درباره زنان مسلمان روا داشته مى شد. لازم به ذكر است كه مصدر ثلاثى {نغرينّ}، {غراء} است و {غرى به} در لغت به معناى {الصاق و چسباندن} است (مفردات راغب). اين واژه در آيه، كنايه از تسلط همه جانبه و سخت و گريزناپذير است.

هلاكت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 19 - 7

7 - شكست ، ناكامى و زوال ، فرجام منافقان

واللّه محيط بالكفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 52 - 3،9

3 _ مؤمنان صدر اسلام در انتظار هلاكت منافقان به عذاب الهى يا به دست اهل ايمان بودند .

و نحن نتربص بكم أن يصيبكم اللّه بعذاب من عنده أو بأيدينا

9 _ اطمينان مؤمنان صدر اسلام به سرنوشت نيك خويش و هلاكت و نابودى منافقان

نحن نتربص بكم . .. بعذاب من عنده أو بأيدينا فتربصوا إنا معكم متربصون

همانندى منافقان با كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 4،5،7،9

4 - همانندى منافقان با كافران ، از نظر چگونگى برخورد حكومت اسلامى و جامعه ايمانى با آنان

ج_هد الكفّار و المن_فقين و

اغلظ عليهم

5 - جايگاه اجتماعى منافقان در نظام اسلامى و جامعه ايمانى ، همانند جايگاه كافران است .

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

7 - خطر و زيان منافقان براى جامعه اسلامى ، همانند خطر و زيان كافران است .

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

9 - جايگاه و سرنوشت منافقان و كافران ، در قيامت يكسان است .

و مأويهم جهنّم

هماهنگى منافقان و مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 73 - 5

5 - منافقان و مشركان ، داراى موضع واحد در قبال امانت الهى بودند و در نتيجه ، داراى سرنوشت يگانه اند .

إنّا عرضنا الأمانة . .. ليعذّب اللّه المن_فقين و المن_فق_ت و المشركين و المشرك_ت

همسويى منافقان مدينه با احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 1

1 - در صورت ورود احزاب متّحد از نواحى و اطراف به خانه هاى منافقان در مدينه و درخواست اظهار شرك ، آنان ، با ايشان همسويى مى كردند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ما تلبّثوا بها إلاّ يسيرًا

نايب فاعل فعل {دخلت} مى تواند {بيوت} و مى تواند {يثرب} باشد. برداشت ياد شده، براساس احتمال نخست است. لازم به ذكر است كه {اقطار} جمع {قطر} است كه به معناى جانب است (مفردات راغب). مراد از {الفتنة} به قرينه مقام، شرك است.

هوشيارى در برابر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 12 - 7

7 - لزوم هوشيارى مؤمنان در برابر فسادگرى ها

و تبهكارى هاى منافقان

ألا إنهم هم المفسدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 3

3 - لزوم هشيارى رهبرى و جامعه اسلامى ، در برابر عناصر ظاهر فريب و دوچهره

سيقول لك المخلّفون من الأعراب

پيشگويى خداوند و افشاى چهره متخلفان، در حقيقت بيانگر ضرورت بر اين هشيارى است.

ياور اخروى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 15 - 6

6 - آتش دوزخ ، تنها ياور كافران و منافقان

هى موليكم

يهود و منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 19

19 _ همسويى منافقان و يهود عصر بعثت در گرايش ها و موضعگيرى هاى خويش در برابر پيامبر ( ص ) و اسلام

الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

منافقان مدينه

{منافقان مدينه}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 57 - 1

1 _ منافقان ( پس از جنگ تبوك ) ، در صورت يافتن پناهگاه يا غار و يا روزنى در زمين ، حاضر به گريختن سريع از جامعه اسلامى بودند .

لو يجدون ملجئاً أو مغرت أو مدّخلا لولّوا إليه

{ملجأ} به معناى پناهگاه است و {مغارات} جمع {مغارة} يعنى شكافهاى كوه و {مدّخل} به روزنه و منفذى گفته مى شود كه بتوان در آن پنهان شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 3،5

3 - غير از چهره هاى منافق ، افراد بيماردل نيز در مدينه عصر پيامبر (

ص ) وجود داشتند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض

{و الذين فى قلوبهم مرض} مى تواند عطف جمله اى مستقل بر اسم باشد. در نتيجه، افزون بر منافقان، گروه ديگرى هم بودند كه به دليل داشتن نوعى بيماردلى و ضعف اعتقاد، در صف و جبهه منافقان عمل مى كردند.

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 3،10

3 - در مدينه ، مخالفانى وجود داشتند كه درصدد جذب منافقان به سوى خود بودند .

و القائلين لإخونهم هلمّ إلينا

مراد از {القائلين} طبق گفته مفسران، يهوديان اطراف مدينه بوده اند. مرجع ضمير در {إخوانهم} افراد منافق اند.

10 - خداوند ، بر بازدارندگان از جهاد و منافقان تلاش كننده در جذب مسلمان هاى ضعيف به سوى خود و كم حضوران در جهاد ، آگاه است .

قد يعلم اللّه المعوّقين . .. و لايأتون البأس إلاّ قليلاً

آسايش طلبى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 9

9 - منافقان مدينه ، افرادى راحت طلب بودند .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم . .. و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أن

آواره سازى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 19

19 - در صورتى كه منافقان و بيماردلان

و شايعه پراكنان ، در مدينه ، به كار هاى خلاف خود ادامه مى دادند ، چنان مورد قهر پيامبر ( ص ) قرار مى گرفتند كه مجبور به ترك مدينه مى شدند .

لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

{لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً} كنايه از آوارگى و در به درى است. لازم به ذكر است كه {قليلاً} صفت مفعول مطلق محذوف (جوار) است.

اتحاد ظاهرى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 14 - 13

13 - فروپاشى اتحاد منافقان و يهوديان ، پس از غزوه بنى نضير ، به رغم ظاهر متحد آنان *

تحسبهم جميعًا و قلوبهم شتّى

احتمال مى رود كه جملات آيه شريفه، حكايت از آينده داشته باشد; بدين معنا كه از تحولات پس از غزوه بنى نضير خبر مى دهد و از آن جمله در هم ريختن اتحاد ميان منافقان و يهود قبل از غزوه بنى نضير است.

اتحاد منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 22 - 9

9 - اخبار خداوند از سر و سِرّ منافقان با يهود بنى نضير ، نمودى از علم وى به غيب و شهود

ع_لم الغيب و الشه_دة

با توجه به اين كه بخش قابل توجهى از سوره درباره غزوه بنى نضير مى باشد، آيات پايانى مى تواند نظر به مطالب ياد شده، از جمله رابطه منافقان و يهود داشته باشد.

اتحاد منافقان مدينه با يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 6

6 - منافقان مدينه ، در جبهه بندى سياسى

، در جبهه يهود بودند .

و القائلين لإخونهم

بنابراين احتمال كه مراد از {القائلين} يهود و مرجع ضمير در {إخوانهم} منافقان باشد، معلوم مى شود كه منافقان، در جبهه يهود و برادران سياسى آنان بودند.

اجتناب منافقان مدينه از دفاع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 3

3 - منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، در صورت حضور در داخل خانه هايشان و هجوم دشمن ، از آن دفاع نمى كردند .

يقولون إنّ بيوتنا عورة . .. و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

اذيتهاى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 3

3 - اذيت و آزار زبانى مسلمانان ، در غزوه احزاب ، از سوى منافقان ، ناشى از اين بود كه مى پنداشتند احزاب متّحد ، نرفته اند و در اطراف مدينه خواهند ماند .

سلقوكم بألسنة حداد . .. يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

بنابراين احتمال كه {يحسبون. ..} حال براى ضمير فاعلى {سلقوا} باشد، نكته ياد شده فهميده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 1،2

1 - هشدار شديد خداوند ، به منافقان مدينه ، براى پرهيز از آزار و اذيت زنان مسلمان

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم

مفعول فعل {ينته} ذكر نشده و به قرينه آيه پيش; مى تواند آزار و اذيتى باشد كه درباره زنان مسلمان روا داشته مى شد. لازم به ذكر است كه مصدر ثلاثى {نغرينّ}، {غراء} است و {غرى به} در لغت به معناى

{الصاق و چسباندن} است (مفردات راغب). اين واژه در آيه، كنايه از تسلط همه جانبه و سخت و گريزناپذير است.

2 - منافقان ، در مدينه ، فعال بودند و زنان مسلمان را مورد تعرض و مزاحمت قرار مى دادند .

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك

ارتداد منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 1

1 - در صورت ورود احزاب متّحد از نواحى و اطراف به خانه هاى منافقان در مدينه و درخواست اظهار شرك ، آنان ، با ايشان همسويى مى كردند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ما تلبّثوا بها إلاّ يسيرًا

نايب فاعل فعل {دخلت} مى تواند {بيوت} و مى تواند {يثرب} باشد. برداشت ياد شده، براساس احتمال نخست است. لازم به ذكر است كه {اقطار} جمع {قطر} است كه به معناى جانب است (مفردات راغب). مراد از {الفتنة} به قرينه مقام، شرك است.

استهزاهاى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 63 - 5

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، با طرح پرسش هايى از امور غيبى ، مانند { زمان وقوع قيامت } ، در صدد استهزاى پيامبر ( ص ) بودند .

لئن لم ينته المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض . .. يسئلك الناس عن الساعة

بنابراين كه {ال} در {الناس} عهد ذكرى باشد و به منافقان و بيماردلان در آيه شصت برگردد، نكته بالا، قابل استفاده است.

اضطراب منافقان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب -

33 - 13 - 19

19 - منافقان ، پيشگامان تزلزل و اضطراب و فرار از غزوه احزاب بودند .

هنالك ابتلى . .. و زلزلوا زلزالاً ... و إذ يقول المن_فقون ...إنّ بيوتنا عورة ...

اغواگرى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 2

2 - نقش منافقان مدينه ، در وسوسه گرى و تحريك يهود بنى نضير عليه اسلام

ألم تر إلى الذين نافقوا يقولون لإخونهم . .. كمثل الشيط_ن إذ قال للإنس_ن

افساد منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 19

19 - در صورتى كه منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان ، در مدينه ، به كار هاى خلاف خود ادامه مى دادند ، چنان مورد قهر پيامبر ( ص ) قرار مى گرفتند كه مجبور به ترك مدينه مى شدند .

لنغرينّك بهم ثمّ لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً

{لايجاورونك فيها إلاّ قليلاً} كنايه از آوارگى و در به درى است. لازم به ذكر است كه {قليلاً} صفت مفعول مطلق محذوف (جوار) است.

افشاى روابط منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 4

4 - افشاگرى خداوند ، درباره عناصر نفاق پيشه و مرتبط با دشمن ( يهود بنى نضير )

ألم تر إلى الذين نافقوا يقولون لإخونهم الذين كفروا

انذار منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 7

7 - خداوند ، به منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، با بيان اين كه حتى در

صورت فرار از جبهه جهاد ، گرفتار مرگ يا قتل ، در جاى ديگر يا زمان ديگر مى شوند ، هشدار داده است .

إن فررتم من الموت أو القتل و إذًا لاتمتّعون إلاّ قليلاً

ايمان منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 2

2 - منافقان مدينه ، دل در گرو شرك داشتند و ايمان شان ظاهرى بود .

و لو دخلت عليهم . .. ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

بخل منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 14،19

14 - منافقان مدينه ، در سختى و آسايش ، به مسلمانان ، بخل مىورزيدند .

و لايأتون البأس إلاّ قليلاً . أشحّة عليكم ... فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد

19 - منافقان مدينه در كار خير ، بخيل بودند .

أشحّة على الخير

بهانه جويى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 8،11،20

8 - برخى از منافقان و بيماردلان مدينه ، از پيامبر ( ص ) براى ترك جهاد در غزوه احزاب ، به بهانه ناامن بودن خانه و كاشانه شان ، مصرّانه اجازه مى خواستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة

مراد از {عورة} در آيه، مستحكم نبودن خانه و قابل ورود بودن آن براى هر كس است كه بخواهد وارد شود(مفردات راغب).

11 - مستحكم نبودن خانه و كاشانه ، بهانه منافقان و افراد بيماردل براى گريز از جهاد در غزوه احزاب بود .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى

بعورة إن يريدون إلاّ فر

20 - { عن عبداللّه الحلبى عنه ( ع ) : إنّهم قالوا { إنّ بيوتنا عورة . . . } فأكذبهم اللّه قال : { و ما هى بعورة . . . } و هى رفيعة السمك حصينة ;

از عبداللّه حلبى، از امام(ع) نقل شده كه منافقان گفتند: خانه هاى ما بى حفاظ است. خداوند آنان را تكذيب كرد و فرمود: {و ما هى بعورة...} و آن خانه ها، داراى ديوارهاى بلند و محكم بود.}

بى شخصيتى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 17

17 - منافقان مدينه ، فاقد شخصيت لازم براى موضع گيرى صريح و شفاف بودند .

قالت طائفة . .. و يستئذن فريق منهم ... يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة إن ي

از اين كه منافقان، به جاى موضع صريح درباره عدم شركت در جهاد، خانه و كاشانه را بهانه مى گيرند تا از جهاد بگريزند، مى فهميم كه آنان از شخصيت توان مندى برخوردار نبودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 13

13 - منافقان مدينه ، فاقد ثبات روانى بودند و موضع گيرى شان ، تابع مساعد بودن فضا و جو بود .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا . .. فإذا جاء الخوف ... تدور

بيمارى قلب منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 2

2 - منافقان مدينه ، شخصيت هايى با قلب هاى بيمار بودند .

و إذ

يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض

{و الذين فى قلوبهم مرض} مى تواند عطف تفسيرى از {المنافقون} باشد. در اين صورت، معناى ياد شده به دست مى آيد.

بينش منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 3

3 - منافقان مدينه ، به مسلمانان وانمود كردند كه شكست شان در غزوه احزاب حتمى است .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 5

5 - منافقان مدينه ، حضور در جبهه جهاد را ، مساوى با كشته شدن و از بين رفتن تلقى مى كردند .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

اين كه آيه بيان مى كند كه آنان، با شنيدن خبر جنگ، به حال احتضار درمى آمدند، حكايت از اين نكته مى كند كه منافقان مدينه وقوع جنگ و شركت در جبهه جهاد را مساوى با كشته شدن تلقى مى كردند.

پرگويى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 15

15 - منافقان مدينه ، افرادى كمْ كار و پرگو بودند .

و لايأتون البأس إلاّ قليلاً . .. فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد

پندارهاى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 1،2،3

1 - منافقان مدينه ، مى پنداشتند كه احزاب متّحد ، تا مدينه را فتح نكنند ، پراكنده نخواهند شد .

يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

2 - منافقان مدينه ،

حتى پس از هزيمت احزاب متّحد و عزيمت شان از اطراف مدينه ، گمان مى كردند كه آنان نرفته اند .

يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

3 - اذيت و آزار زبانى مسلمانان ، در غزوه احزاب ، از سوى منافقان ، ناشى از اين بود كه مى پنداشتند احزاب متّحد ، نرفته اند و در اطراف مدينه خواهند ماند .

سلقوكم بألسنة حداد . .. يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

بنابراين احتمال كه {يحسبون. ..} حال براى ضمير فاعلى {سلقوا} باشد، نكته ياد شده فهميده مى شود.

ترس منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 3،4

3 - منافقان مدينه ، به هنگام خبردار شدن از وقوع جنگ احزاب ، به قدرى مى ترسيدند كه چشمان شان بى اختيار ، به چرخش مى افتاد .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

مراد از {الخوف} به قرينه بحث جهاد و هجوم دشمن، خبر جنگ و قتال است كه براى منافقان بسيار ترس آور بود.

4 - منافقان مدينه ، از شدت ترس از جنگ ، شبيه محتضر مى شدند .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 5،6

5 - منافقان مدينه ، به شدت از كشته شدن و آسيب ديدن ، واهمه داشتند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب

اين كه مى فرمايد: {دوست داشتند در بيابان باشند} كنايه از اين است كه نمى خواستند در مدينه باشند تا از جنگ، آسيبى به

آنها برسد و يا كشته شوند.

6 - منافقان مدينه ، در عين ترس از حضور در مدينه ، به هنگام حمله دشمن ، دوست داشتند از اخبار مربوط به مسلمانان آگاه باشند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب يسئلون عن أنبائكم

تزلزل منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 6،7

6 - تزلزل منافقان مدينه در غزوه احزاب ، ناشى از بى ايمانى آنان بود .

و يستئذن فريق منهم . .. يقولون إنّ بيوتنا عورة ... إن يريدون إلاّ فرارًا ... ثمّ

{ثمّ سئلوا الفتنة} دلالت مى كند كه آنان، با درخواست شرك، آن را قبول مى كردند. چنين امرى اشعار دارد كه استيذان در ترك جهاد و بهانه جويى براى فرار، ناشى از بى ايمانى و تزلزل در عقيده بوده است.

7 - منافقان مدينه ، به قدرى در عقيده خود متزلزل بودند كه در صورت درخواست اظهار شرك ، آنان بى درنگ شرك مىورزيدند .

و لو دخلت عليهم . .. ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها ... و ما تلبّثوا بها إلاّيسيرًا

استثناى در كلام، براى تقويت نفى مستثنا است. بنابراين، معنا چنين است كه آنان، در پاسخ درخواست شرك، هيچ درنگ نمى كردند و اظهار شرك مى كردند.

تشبيه منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 4

4 - منافقان مدينه ، از شدت ترس از جنگ ، شبيه محتضر مى شدند .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

تصحيح عقيده منافقان مدينه

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه عقيده منافقان مدينه را درباره حفظ جان از خطر مرگ ، تصحيح كند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. قل لن ينفعكم الفرار إن فررتم ...و إذًا لاتمتّعون إلاّ

تلاش منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 1،6

1 - منافقان ، همسو با احزاب متّحد ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن روحيه مسلمانان فعاليت مى كردند .

إذ جاءتكم جنود . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه ... إلاّ غرورًا

فعل مضارع {يقول} بر تداوم كار منافقان دلالت مى كند كه از آن، به {فعاليت} تعبير مى شود.

6 - فعاليت تبليغاتى منافقان و بيماردلان مدينه ، براى ايجاد تزلزل در روحيه مسلمانان ، شايسته يادآورى است .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض

{و إذ} عطف به {إذ زاغت} است و {اُذكر} در تقدير مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 4

4 - منافقان مدينه ، در صدد جذب مسلمان هاى ضعيف الايمان ، به سوى باند خود بودند .

و القائلين لإخونهم هلمّ إلينا

احتمال دارد مرجع ضمير در {القائلين} منافقان، و مرجع در {إخوانهم} مسلمان هايى باشد كه در آيات پيش، از آنان به {الذين فى قلوبهم مرض} تعبير شده است و منظور، مسلمان هايى بودند كه ضعف عقيده داشتند.

تلاش منافقان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب -

33 - 13 - 5

5 - منافقان ، در غزوه احزاب ، براى وادار كردن مؤمنان به ترك اسلام و روى آوردن به كفر ، تلاش مى كردند .

ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

برداشت بالا، بر اين احتمال است كه مراد از {لامقام لكم} ماندن در دين رسول اللّه و مراد از {فارجعوا} دعوت به رجوع به كفر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 2

2 - تلاش شديد منافقان مدينه ، براى بازداشتن مسلمانان از جهاد در غزوه احزاب

و إذ قالت طائفة منهم . .. لامقام لكم فارجعوا ... قد يعلم اللّه المعوّقين منكم

تضعيف {عوّق} براى بيان شدت و غلظت بازدارندگى، است.

تلاش منافقان مدينه عليه مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 4

4 - منافقان ، به نفع جبهه احزاب متّحد ، براى درهم شكستن جبهه مسلمانان ، فعاليت تبليغاتى داشتند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

تهديد منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 7

7 _ منافقان مرموز و پنهان كار مدينه ، از سوى خداوند به دو مرتبه عذاب علاوه بر عذاب بزرگ نهايى در قيامت ، تهديد شدند .

سنعذبهم مرتين ثم يردون إلى عذاب عظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 7

7 - منافقان مدينه ، از سوى خداوند ، به خاطر شكستن عهد خود تهديد شدند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل . ..

و كان عهد اللّه مسئولاً

چرخش چشم منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 3

3 - منافقان مدينه ، به هنگام خبردار شدن از وقوع جنگ احزاب ، به قدرى مى ترسيدند كه چشمان شان بى اختيار ، به چرخش مى افتاد .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

مراد از {الخوف} به قرينه بحث جهاد و هجوم دشمن، خبر جنگ و قتال است كه براى منافقان بسيار ترس آور بود.

حسابرسى از منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 3

3 - عهد منافقان مدينه با خدا براى فرار نكردن از جهاد ، مورد حساب كشى خداوند است .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل . .. و كان عهد اللّه مسئولاً

خانه هاى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 20

20 - { عن عبداللّه الحلبى عنه ( ع ) : إنّهم قالوا { إنّ بيوتنا عورة . . . } فأكذبهم اللّه قال : { و ما هى بعورة . . . } و هى رفيعة السمك حصينة ;

از عبداللّه حلبى، از امام(ع) نقل شده كه منافقان گفتند: خانه هاى ما بى حفاظ است. خداوند آنان را تكذيب كرد و فرمود: {و ما هى بعورة...} و آن خانه ها، داراى ديوارهاى بلند و محكم بود.}

خيانت منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 1،5

1

- در صورت ورود احزاب متّحد از نواحى و اطراف به خانه هاى منافقان در مدينه و درخواست اظهار شرك ، آنان ، با ايشان همسويى مى كردند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ما تلبّثوا بها إلاّ يسيرًا

نايب فاعل فعل {دخلت} مى تواند {بيوت} و مى تواند {يثرب} باشد. برداشت ياد شده، براساس احتمال نخست است. لازم به ذكر است كه {اقطار} جمع {قطر} است كه به معناى جانب است (مفردات راغب). مراد از {الفتنة} به قرينه مقام، شرك است.

5 - در صورت نفوذ دشمن به مدينه ، پس از محاصره از سوى احزاب متّحد ، منافقان به جاى دفاع ، به تلاش به نفع دشمن مى پرداختند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

برداشت بالا، بنابراين است كه ضمير در {دخلت} به {يثرب} برگردد و مراد از {الفتنة}، تلاش تخريبى عليه مسلمانان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 3

3 - روابط خائنانه منافقان مدينه ، با كافران اهل كتاب ( يهود بنى نضير )

الذين نافقوا يقولون لإخونهم الذين كفروا من أهل الكت_ب لئن أخرجتم لنخرجنّ معكم

روحيه منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 1

1 - در صورت ورود احزاب متّحد از نواحى و اطراف به خانه هاى منافقان در مدينه و درخواست اظهار شرك ، آنان ، با ايشان همسويى مى كردند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ما تلبّثوا بها إلاّ يسيرًا

نايب فاعل فعل {دخلت} مى

تواند {بيوت} و مى تواند {يثرب} باشد. برداشت ياد شده، براساس احتمال نخست است. لازم به ذكر است كه {اقطار} جمع {قطر} است كه به معناى جانب است (مفردات راغب). مراد از {الفتنة} به قرينه مقام، شرك است.

روش برخورد منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 13

13 - منافقان مدينه ، فاقد ثبات روانى بودند و موضع گيرى شان ، تابع مساعد بودن فضا و جو بود .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا . .. فإذا جاء الخوف ... تدور

شدت نفاق منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 4

4 _ حركت هاى نفاق آميز منافقان مدينه ، پيچيده تر و شديدتر از منافقان باديه نشين بود .

و ممن حولكم . .. و من أهل المدينة مردوا على النفاق

شرك منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 1،2،7

1 - در صورت ورود احزاب متّحد از نواحى و اطراف به خانه هاى منافقان در مدينه و درخواست اظهار شرك ، آنان ، با ايشان همسويى مى كردند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ما تلبّثوا بها إلاّ يسيرًا

نايب فاعل فعل {دخلت} مى تواند {بيوت} و مى تواند {يثرب} باشد. برداشت ياد شده، براساس احتمال نخست است. لازم به ذكر است كه {اقطار} جمع {قطر} است كه به معناى جانب است (مفردات راغب). مراد از {الفتنة} به قرينه مقام، شرك است.

2 - منافقان مدينه

، دل در گرو شرك داشتند و ايمان شان ظاهرى بود .

و لو دخلت عليهم . .. ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

7 - منافقان مدينه ، به قدرى در عقيده خود متزلزل بودند كه در صورت درخواست اظهار شرك ، آنان بى درنگ شرك مىورزيدند .

و لو دخلت عليهم . .. ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها ... و ما تلبّثوا بها إلاّيسيرًا

استثناى در كلام، براى تقويت نفى مستثنا است. بنابراين، معنا چنين است كه آنان، در پاسخ درخواست شرك، هيچ درنگ نمى كردند و اظهار شرك مى كردند.

طعن منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 12

12 - منافقان مدينه ، با برطرف شدن ترس از جنگ ، با زبانى تند و گزنده ، به مسلمانان طعنه مى زدند .

فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد

{سلق} (مصدر {سلقوا}) به معناى {مغلوب كردن و به زمين زدن چيزى با قهر و غلبه} است (مفردات راغب). {حداد} (جمع {حديد}) به معناى {تيز} است.

ظن منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 9

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

علايق منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 4،6،7

4 - منافقان مدينه ، دوست داشتند كه در

صورت تكرار هجوم احزاب متّحد به مدينه ، در بيابان و در ميان باديه نشينان باشند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب

6 - منافقان مدينه ، در عين ترس از حضور در مدينه ، به هنگام حمله دشمن ، دوست داشتند از اخبار مربوط به مسلمانان آگاه باشند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب يسئلون عن أنبائكم

7 - منافقان مدينه ، به پى گيرى تحولات و رخداد هاى مدينه ، علاقه مند بودند .

يسئلون عن أنبائكم

عمل منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 24،26

24 - رفتار هاى بيمارگونه منافقان مدينه ، ناشى از بى ايمانى آنان بود .

أشحّة عليكم فإذا جاء الخوف . .. تدور أعينهم ... فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حدا

26 - رفتار هاى بيمارگونه منافقان مدينه ، امرى پيش پا افتاده بود و نمى توانست مشكلى ايجاد كند .

أشحّة عليكم . .. سلقوكم ... و كان ذلك على اللّه يسيرًا

احتمال دارد مشاراليه {ذلك} حال و وضع منافقان مدينه، يعنى تلاش آنان براى بازداشتن مسلمانان از شركت در جهاد و آزار زبانى شان باشد در اين صورت، سهل بودن آن كارها براى خدا، به معناى اين خواهد بود كه آن تلاش ها، مشكلى ايجاد نمى كند و امورى سهل و پيش پا افتاده است.

عهد منافقان مدينه براى جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 1،3

1 - منافقان حاضر در صحنه غزوه احزاب ، و مصمم به فرار از آن ، پيش تر

در غزوه اُحد تعهد كرده بودند كه از جهاد با دشمن نگريزند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل لايولّون الأدب_ر

مرجع ضمير در {كانوا} گروهى از منافقان اند كه در غزوه اُحد ترسيدند و تصميم به فرار گرفتند، ولى عهد كردند كه ديگربار چنين نكنند.

3 - عهد منافقان مدينه با خدا براى فرار نكردن از جهاد ، مورد حساب كشى خداوند است .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل . .. و كان عهد اللّه مسئولاً

عهدشكنى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 7،2

7 - منافقان مدينه ، از سوى خداوند ، به خاطر شكستن عهد خود تهديد شدند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل . .. و كان عهد اللّه مسئولاً

2 - منافقان مدينه ، پيمان خود را براى فرار نكردن از جهاد ، شكستند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 23 - 11

11 - صاحبان عهد با خداوند ، از مسلمانان مدينه ، بر خلاف منافقانِ آن ديار ، هيچ گاه از زير بار عهد خود شانه خالى نكردند .

من المؤمنين رجال صدقوا ما ع_هدوا اللّه . .. و ما بدّلوا تبديلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 10

10 - اطمينان بخشى خداوند به مؤمنان ، در وفا نكردن منافقان به پيمان خويش باكافران ( يهود بنى نضير )

و اللّه يشهد إنّهم لك_ذبون

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 12 - 1،2

1 - خبر دادن خداوند ، به همگام نشدن منافقان با يهود بنى نضير در مسير تبعيد آنان

لئن أُخرجوا لايخرجون معهم

2 - خبر دادن خداوند ، از پايبند نبودن منافقان به تعهّد خويش ، در يارى بنى نضير به هنگام جنگ

و لئن قوتلوا لاينصرونهم

فرار منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 2

2 - منافقان مدينه ، پيمان خود را براى فرار نكردن از جهاد ، شكستند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل

فرار منافقان مدينه از جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 3،6

3 - منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، درصدد فرار از جهاد ، به منظور نجات خود بودند .

قل لن ينفعكم الفرار

6 - منافقان حاضر در غزوه احزاب ، براى نجات از مرگ و يا كشته شدن ، تصميم به فرار از جهاد گرفتند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. إن فررتم من الموت أو القتل

فرار منافقان مدينه از مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 3،6

3 - منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، درصدد فرار از جهاد ، به منظور نجات خود بودند .

قل لن ينفعكم الفرار

6 - منافقان حاضر در غزوه احزاب ، براى نجات از مرگ و يا كشته شدن ، تصميم به فرار از جهاد گرفتند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. إن فررتم من الموت

أو القتل

فرار منافقان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 1

1 - منافقان حاضر در صحنه غزوه احزاب ، و مصمم به فرار از آن ، پيش تر در غزوه اُحد تعهد كرده بودند كه از جهاد با دشمن نگريزند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل لايولّون الأدب_ر

مرجع ضمير در {كانوا} گروهى از منافقان اند كه در غزوه اُحد ترسيدند و تصميم به فرار گرفتند، ولى عهد كردند كه ديگربار چنين نكنند.

قتل منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 62 - 4

4 - فرمان مهدورالدم بودن منافقان و بيماردلان و شايعه پراكنان در مدينه ، ادامه اجراى سنّت تغيير ناپذير الهى بوده است .

أينما ثقفوا أُخذوا و قتّلوا . .. سنّة اللّه ... ولن تجد لسنّة اللّه تبديلاً

كفر منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 6

6 - تزلزل منافقان مدينه در غزوه احزاب ، ناشى از بى ايمانى آنان بود .

و يستئذن فريق منهم . .. يقولون إنّ بيوتنا عورة ... إن يريدون إلاّ فرارًا ... ثمّ

{ثمّ سئلوا الفتنة} دلالت مى كند كه آنان، با درخواست شرك، آن را قبول مى كردند. چنين امرى اشعار دارد كه استيذان در ترك جهاد و بهانه جويى براى فرار، ناشى از بى ايمانى و تزلزل در عقيده بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 21،24

21 - منافقان مدينه ، به

اسلام ، ايمان نياوردند .

أُول_ئك لم يؤمنوا

24 - رفتار هاى بيمارگونه منافقان مدينه ، ناشى از بى ايمانى آنان بود .

أشحّة عليكم فإذا جاء الخوف . .. تدور أعينهم ... فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حدا

كم كارى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 15

15 - منافقان مدينه ، افرادى كمْ كار و پرگو بودند .

و لايأتون البأس إلاّ قليلاً . .. فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد

محمد(ص) و منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 11

11 _ دورى منافقان باديه نشين از مدينه و مهارت منافقان داخل مدينه ، سبب ناشناخته ماندن آنان نزد پيامبر ( ص ) و مؤمنان شد .

و ممن حولكم من الأعراب . .. لاتعلمهم

منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 81 - 3

3 _ جلسات سرّى و توطئه گرانه منافقان عليه پيامبر ( ص ) در مدينه

و يقولون طاعة فاذا برزوا من عندك بيّت طائفة منهم غير الذى تقول

برخى گفته اند كه اين آيه درباره منافقان است.

منافقان مدينه در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 11،14

11 - توجه زياد منافقان مدينه ، به پيامبر ( ص ) هنگام سختى و جنگ ، به منظور دريافت نظر نهايى آن حضرت

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك

فعل مضارع {ينظرون} حكايت از تكرار نگاه مى كند. اصل نگاه به آن حضرت هم، به قرينه مقام _ كه

وضعيت دشوارى و سختى است _ براى جلب نظر آن حضرت براى اِعلام آتش بس و يا آزاد كردن آنان از جنگ است.

14 - منافقان مدينه ، در سختى و آسايش ، به مسلمانان ، بخل مىورزيدند .

و لايأتون البأس إلاّ قليلاً . أشحّة عليكم ... فإذا ذهب الخوف سلقوكم بألسنة حداد

منافقان مدينه در غزوات محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 4

4 - منافقان مدينه ، به همراه مسلمانان ، در غزوه هاى پيامبر ( ص ) شركت مى كردند .

و إذ يقول المن_فقون . .. ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا ... و لقد كانوا ع_هد

منافقان مدينه در غزوه احد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 1

1 - منافقان حاضر در صحنه غزوه احزاب ، و مصمم به فرار از آن ، پيش تر در غزوه اُحد تعهد كرده بودند كه از جهاد با دشمن نگريزند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل لايولّون الأدب_ر

مرجع ضمير در {كانوا} گروهى از منافقان اند كه در غزوه اُحد ترسيدند و تصميم به فرار گرفتند، ولى عهد كردند كه ديگربار چنين نكنند.

منافقان مدينه در غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 1

1 - منافقان ، همسو با احزاب متّحد ، در غزوه احزاب براى درهم شكستن روحيه مسلمانان فعاليت مى كردند .

إذ جاءتكم جنود . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه ... إلاّ غرورًا

فعل مضارع {يقول} بر تداوم

كار منافقان دلالت مى كند كه از آن، به {فعاليت} تعبير مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 1،4،8،11،20

1 - عده اى از منافقان ، مسلمانان شركت كننده در غزوه احزاب را ، به ترك جهاد وسوسه مى كردند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

4 - منافقان ، به نفع جبهه احزاب متّحد ، براى درهم شكستن جبهه مسلمانان ، فعاليت تبليغاتى داشتند .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

8 - برخى از منافقان و بيماردلان مدينه ، از پيامبر ( ص ) براى ترك جهاد در غزوه احزاب ، به بهانه ناامن بودن خانه و كاشانه شان ، مصرّانه اجازه مى خواستند .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة

مراد از {عورة} در آيه، مستحكم نبودن خانه و قابل ورود بودن آن براى هر كس است كه بخواهد وارد شود(مفردات راغب).

11 - مستحكم نبودن خانه و كاشانه ، بهانه منافقان و افراد بيماردل براى گريز از جهاد در غزوه احزاب بود .

و يستئذن فريق منهم النبىّ يقولون إنّ بيوتنا عورة و ما هى بعورة إن يريدون إلاّ فر

20 - { عن عبداللّه الحلبى عنه ( ع ) : إنّهم قالوا { إنّ بيوتنا عورة . . . } فأكذبهم اللّه قال : { و ما هى بعورة . . . } و هى رفيعة السمك حصينة ;

از عبداللّه حلبى، از امام(ع) نقل شده كه منافقان گفتند: خانه هاى ما بى حفاظ است. خداوند آنان را تكذيب كرد و فرمود: {و ما هى بعورة...} و آن

خانه ها، داراى ديوارهاى بلند و محكم بود.}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 3،6

3 - منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، در صورت حضور در داخل خانه هايشان و هجوم دشمن ، از آن دفاع نمى كردند .

يقولون إنّ بيوتنا عورة . .. و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها

6 - تزلزل منافقان مدينه در غزوه احزاب ، ناشى از بى ايمانى آنان بود .

و يستئذن فريق منهم . .. يقولون إنّ بيوتنا عورة ... إن يريدون إلاّ فرارًا ... ثمّ

{ثمّ سئلوا الفتنة} دلالت مى كند كه آنان، با درخواست شرك، آن را قبول مى كردند. چنين امرى اشعار دارد كه استيذان در ترك جهاد و بهانه جويى براى فرار، ناشى از بى ايمانى و تزلزل در عقيده بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 1

1 - منافقان حاضر در صحنه غزوه احزاب ، و مصمم به فرار از آن ، پيش تر در غزوه اُحد تعهد كرده بودند كه از جهاد با دشمن نگريزند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل لايولّون الأدب_ر

مرجع ضمير در {كانوا} گروهى از منافقان اند كه در غزوه اُحد ترسيدند و تصميم به فرار گرفتند، ولى عهد كردند كه ديگربار چنين نكنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 3،6،7

3 - منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، درصدد فرار از جهاد ، به منظور نجات خود بودند .

قل لن ينفعكم الفرار

6 - منافقان

حاضر در غزوه احزاب ، براى نجات از مرگ و يا كشته شدن ، تصميم به فرار از جهاد گرفتند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. إن فررتم من الموت أو القتل

7 - خداوند ، به منافقان شركت كننده در غزوه احزاب ، با بيان اين كه حتى در صورت فرار از جبهه جهاد ، گرفتار مرگ يا قتل ، در جاى ديگر يا زمان ديگر مى شوند ، هشدار داده است .

إن فررتم من الموت أو القتل و إذًا لاتمتّعون إلاّ قليلاً

منافقان مدينه و بنى نضير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 3،4

3 - روابط خائنانه منافقان مدينه ، با كافران اهل كتاب ( يهود بنى نضير )

الذين نافقوا يقولون لإخونهم الذين كفروا من أهل الكت_ب لئن أخرجتم لنخرجنّ معكم

4 - افشاگرى خداوند ، درباره عناصر نفاق پيشه و مرتبط با دشمن ( يهود بنى نضير )

ألم تر إلى الذين نافقوا يقولون لإخونهم الذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 12 - 1،2

1 - خبر دادن خداوند ، به همگام نشدن منافقان با يهود بنى نضير در مسير تبعيد آنان

لئن أُخرجوا لايخرجون معهم

2 - خبر دادن خداوند ، از پايبند نبودن منافقان به تعهّد خويش ، در يارى بنى نضير به هنگام جنگ

و لئن قوتلوا لاينصرونهم

منافقان مدينه و جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 18 - 2،8

2 - تلاش شديد منافقان مدينه ، براى بازداشتن مسلمانان از جهاد در غزوه احزاب

و إذ قالت طائفة

منهم . .. لامقام لكم فارجعوا ... قد يعلم اللّه المعوّقين منكم

تضعيف {عوّق} براى بيان شدت و غلظت بازدارندگى، است.

8 - منافقان مدينه ، علاوه بر بازداشتن ديگران از حضور در جبهه جهاد ، خود نيز در آن ، حضورى كم رنگ داشتند .

قد يعلم اللّه المعوّقين . .. و القائلين لإخونهم ... و لايأتون البأس إلاّ قليلاً

بنابراين احتمال كه جمله {و لايأتون البأس. ..} حال براى {المعوّقين} و {القائلين} باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 5

5 - منافقان مدينه ، حضور در جبهه جهاد را ، مساوى با كشته شدن و از بين رفتن تلقى مى كردند .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

اين كه آيه بيان مى كند كه آنان، با شنيدن خبر جنگ، به حال احتضار درمى آمدند، حكايت از اين نكته مى كند كه منافقان مدينه وقوع جنگ و شركت در جبهه جهاد را مساوى با كشته شدن تلقى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 8

8 - در صورت حضور منافقان مدينه ، در جبهه مسلمانان ، جز اندكى در جنگ و جهاد ، شركت نمى كردند .

و لو كانوا فيكم ما ق_تلوا إلاّ قليلاً

منافقان مدينه و حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 6،7

6 - منافقان مدينه ، در عين ترس از حضور در مدينه ، به هنگام حمله دشمن ، دوست داشتند

از اخبار مربوط به مسلمانان آگاه باشند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب يسئلون عن أنبائكم

7 - منافقان مدينه ، به پى گيرى تحولات و رخداد هاى مدينه ، علاقه مند بودند .

يسئلون عن أنبائكم

منافقان مدينه و خطر مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 16 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، موظف بود كه عقيده منافقان مدينه را درباره حفظ جان از خطر مرگ ، تصحيح كند .

إن يريدون إلاّ فرارًا . .. قل لن ينفعكم الفرار إن فررتم ...و إذًا لاتمتّعون إلاّ

منافقان مدينه و غزوه احزاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 2،3

2 - منافقان براى ماندن مسلمانان به همراه پيامبر ( ص ) در غزوه احزاب _ باتوجه به هجوم دشمن _ وجهى منطقى قائل نبودند و آنان را به ترك غزوه ، دعوت مى كردند .

قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

3 - منافقان مدينه ، به مسلمانان وانمود كردند كه شكست شان در غزوه احزاب حتمى است .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 3

3 - منافقان مدينه ، به هنگام خبردار شدن از وقوع جنگ احزاب ، به قدرى مى ترسيدند كه چشمان شان بى اختيار ، به چرخش مى افتاد .

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك تدور أعينهم كالذى يغشى عليه من الموت

مراد از {الخوف} به قرينه بحث جهاد و هجوم دشمن،

خبر جنگ و قتال است كه براى منافقان بسيار ترس آور بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 20 - 1،4

1 - منافقان مدينه ، مى پنداشتند كه احزاب متّحد ، تا مدينه را فتح نكنند ، پراكنده نخواهند شد .

يحسبون الأحزاب لم يذهبوا

4 - منافقان مدينه ، دوست داشتند كه در صورت تكرار هجوم احزاب متّحد به مدينه ، در بيابان و در ميان باديه نشينان باشند .

و إن يأت الأحزاب يودّوا لو أنّهم بادون فى الأعراب

منافقان مدينه و محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 19 - 11

11 - توجه زياد منافقان مدينه ، به پيامبر ( ص ) هنگام سختى و جنگ ، به منظور دريافت نظر نهايى آن حضرت

فإذا جاء الخوف رأيتهم ينظرون إليك

فعل مضارع {ينظرون} حكايت از تكرار نگاه مى كند. اصل نگاه به آن حضرت هم، به قرينه مقام _ كه وضعيت دشوارى و سختى است _ براى جلب نظر آن حضرت براى اِعلام آتش بس و يا آزاد كردن آنان از جنگ است.

منافقان مدينه و مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 15 - 5

5 - منافقان مدينه ، در صف هاى مسلمانان تنها حضور ظاهرى داشتند .

و لقد كانوا ع_هدوا اللّه من قبل

منافقان مدينه و مكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 5،9

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و

خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

منافقان مدينه و نامگذارى مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 7

7 - منافقان ، به نام سابق مدينه ، علاقه مند بودند و از نامگذارى آن شهر به { مدينة النبى } ناخرسند بودند .

ي_أهل يثرب

با توجه به اين كه نام مدينه، در آيه صدو بيست از سوره توبه و آيه شصت از سوره احزاب آمده و در اين جا، از قول منافقان، آن شهر به نام سابق اش خوانده شده، نكته بالا به دست مى آيد.

منافقان مدينه و وعده پيروزى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 5

5 - منافقان و بيماردلان مدينه ، وعده خدا و پيامبر را بر پيروزى ، فريب و خدعه اى بيش نمى دانستند .

و إذ يقول المن_فقون و الذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ غرورًا

منافقان مدينه و وعده خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 9

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده

خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

منافقان مدينه و وعده محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 12 - 9

9 - ظن و گمان منافقان و بيماردلان مدينه ، در غزوه احزاب ، اين بود كه وعده خدا و پيامبرش ، جز فريب نيست .

و تظنّون باللّه الظنونا . .. و إذ يقول المن_فقون ... ما وعدنا اللّه و رسوله إلاّ

{و إذ يقول} مى تواند تفسير {الظنونا} باشد.

مؤمنان و منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 1،11

1 _ هشدار خداوند به مؤمنان ، نسبت به وجود منافقانى ناشناخته در اطراف ايشان از باديه نشينان و نيز از اهل مدينه

و ممن حولكم من الأعراب منفقون و من أهل المدينة مردوا على النفاق

11 _ دورى منافقان باديه نشين از مدينه و مهارت منافقان داخل مدينه ، سبب ناشناخته ماندن آنان نزد پيامبر ( ص ) و مؤمنان شد .

و ممن حولكم من الأعراب . .. لاتعلمهم

نفاق منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 101 - 3

3 _ وجود منافقانى مرموز و عادت كرده بر نفاق ، در ميان اهل مدينه

و من أهل المدينة مردوا على النفاق

يكى از معانى {مَرَدَ} {استمر} و {قَرِنَ} (استمرار و عادت) است.

نقش منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33

- 13 - 3

3 - منافقان مدينه ، به مسلمانان وانمود كردند كه شكست شان در غزوه احزاب حتمى است .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم فارجعوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 16 - 2

2 - نقش منافقان مدينه ، در وسوسه گرى و تحريك يهود بنى نضير عليه اسلام

ألم تر إلى الذين نافقوا يقولون لإخونهم . .. كمثل الشيط_ن إذ قال للإنس_ن

نيت منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 13 - 18

18 - وحى ، نيات منافقان را در رخصت خواهى شان از پيامبر ( ص ) آشكار كرد .

و إذ قالت طائفة منهم ي_أهل يثرب لامقام لكم . .. و يستئذن ... إن يريدون إلاّ فرار

وعده هاى منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 11 - 7

7 - وعده منافقان مدينه به يهود بنى نضير ، نسبت به همگامى كامل با آنان در صورت نبرد يا تبعيد

الذين نافقوا يقولون . .. لئن أُخرجتم لنخرجنّ معكم ... و إن قوتلتم لننصرنّكم

هشدار به منافقان مدينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 60 - 1

1 - هشدار شديد خداوند ، به منافقان مدينه ، براى پرهيز از آزار و اذيت زنان مسلمان

لئن لم ينته المن_فقون . .. لنغرينّك بهم

مفعول فعل {ينته} ذكر نشده و به قرينه آيه پيش; مى تواند آزار و اذيتى باشد كه درباره زنان مسلمان روا داشته مى شد. لازم به ذكر

است كه مصدر ثلاثى {نغرينّ}، {غراء} است و {غرى به} در لغت به معناى {الصاق و چسباندن} است (مفردات راغب). اين واژه در آيه، كنايه از تسلط همه جانبه و سخت و گريزناپذير است.

همسويى منافقان مدينه با احزاب صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 14 - 1

1 - در صورت ورود احزاب متّحد از نواحى و اطراف به خانه هاى منافقان در مدينه و درخواست اظهار شرك ، آنان ، با ايشان همسويى مى كردند .

و لو دخلت عليهم من أقطارها ثمّ سئلوا الفتنة لأتوها و ما تلبّثوا بها إلاّ يسيرًا

نايب فاعل فعل {دخلت} مى تواند {بيوت} و مى تواند {يثرب} باشد. برداشت ياد شده، براساس احتمال نخست است. لازم به ذكر است كه {اقطار} جمع {قطر} است كه به معناى جانب است (مفردات راغب). مراد از {الفتنة} به قرينه مقام، شرك است.

منت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

منت

آثار منت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 264 - 2،4،5،9،10

2 _ منّت و آزار ، باطل كننده صدقات

يا ايّها الّذين امنوا لا تبطلوا صدقاتكم بالمنّ و الاذى

4 _ منّت و آزار و رياى در عمل ، موجب از بين رفتن طاعات و نتايج اعمالِ نيكِ آدمى

لا تبطلوا صدقاتكم بالمنّ و الاذى كالّذى ينفق ماله رئاء النّاس

5 _ همانندى انفاقِ توأم با منّت و آزار مؤمنان ، با انفاق همراه با رياىِ كافران

يا ايّها الّذين امنوا . .. كالّذى ينفق ماله رئاء النّاس و لا يؤمن باللّه

انفاق مؤمنان آنگاه كه با منّتِ و آزار توأم شود، همانند انفاق كافرانى است كه با ريا

باشد.

9 _ مَثَل انفاق كنندگانِ از روى منّت و آزار و ريا ، همچون صَخره صافى است كه بر روى آن قشرِ خاكى باشد و بذرهايى در آن افشانده شود و ناگهان ، رگبارى تند بر آن رسد و همه خاك ها را بشويد و آن سنگ را كِشت ناپذير كند .

فمثله كمثل صفوان عليه تراب فاصابه وابل فتركه صلداً لا يقدرون على شىءمما كسبوا

10 _ بى ثمر بودن انفاق هاى همراه با منّت و آزار و يا ريا

فمثله كمثل صفوان . .. لا يقدرون على شىء مما كسبوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 266 - 1،3

1 _ تشبيه انفاق كننده از روى منّت و آزار و ريا ، به صاحب بوستانى از خرما و انگور كه جوى ها در پاى درختانش جارى و هر گونه ميوه اى دهد و خود پير شده و فرزندانى ناتوان داشته باشد و ناگهان ، گِردبادى آتشزا به آن بوستان افتد و آنرا بسوزاند .

ايودّ احدكم ان تكون له جنّة . .. و اصابه الكبر ... نار فاحترقت

3 _ آزار و ريا و منّت ، موجب از بين رفتن انفاق مى گردد ; به گونه اى كه نه مال انفاق شده و نه آثار با بركت آن را بتوان تدارك كرد .

لا تبطلوا صدقاتكم بالمن . .. ايودّ احدكم ان تكون له جنّة ... فاحترقت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 270 - 6

6 _ ترك انفاق و يا انفاق را به ريا و منّت و آزار آلودن و نيز انفاق كردن

از خبايث و عمل نكردن به نذر ، ستمگرى است .

لا تبطلوا صدقاتكم بالمنّ و الاذى . .. انفقوا من طيّبات ... و ما للظالمين من انصا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 6 - 3

3 - منّت نهادن و چشم داشت داشتن در انفاق ها و عطايا ، از مصاديق اخلاق و اوصاف پليد و آلوده

و الرجز فاهجر . و لاتمنن تستكثر

برداشت ياد شده، از مناسبت عطف جمله {لاتمنن تستكثر} به {و الرجز فاهجر} استفاده مى شود.

آثار منت بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 17 - 6

6 - منت نهادن بر پيامبر ( ص ) ، به منزله منت نهادن بر خداوند است .

يمنّون عليك . .. بل اللّه يمنّ عليكم

اعراب، بر پيامبر(ص) منت مى نهادند; ولى خداوند پاسخ آنان را به گونه اى داده است كه گويى آنان بر او منت نهاده اند.

اجتناب از منت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 6 - 4

4 - دورى از منت نهادن و زياد شمردن عطايا و خدمات خود ، از شرايط بايسته براى رهبران و مبلغان جامعه اسلامى و تأثيرگذار در موفقيت آنان

و لاتمنن تستكثر

اهميت اجتناب از منت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 6 - 1

1 - پرهيز از منّت نهادن در انفاق و بخشش ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و لاتمنن

اهميت اجتناب از منت در انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

19 - مدثر - 74 - 6 - 1

1 - پرهيز از منّت نهادن در انفاق و بخشش ، توصيه خداوند به پيامبر ( ص )

و لاتمنن

پاداش بى منت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 8 - 2،4

2 - خداوند در پاداش دادن به مؤمنان نيك كردار ، هيچ گونه منّتى بر آنان نخواهد گذاشت .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم أجر غير ممنون

برداشت بالا مبتنى بر اين نكته است كه {ممنون} از ماده {منت} اشتقاق يافته باشد.

4 - همراه بودن ايمان و عمل صالح ، شرط بهرهورى از اجر بى حساب و بى منت الهى

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت لهم أجر غير ممنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 3 - 3،5

3 - پاداش خداوند به پيامبر ( ص ) پاداشى است بى منت .

و إنّ لك لأجرًا غير ممنون

5 - هدايت و تبليغ دين و تحمّل سختى ها و ناگوارى هاى برخاسته از آن ، داراى پاداشى بزرگ ، روز افزون و بى منت

و إنّ لك لأجرًا غير ممنون

برداشت ياد شده، به سبب اين نكته ترديدناپذير است كه اجر بزرگ پيامبر(ص)، به جهت رسالت او و تحمل سختى هاى آن (از جمله تحمل تهمت هاى ناروا همچون تهمت جنون و. ..) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 25 - 8

8 - خداوند در قيامت ، مؤمنان را با يادآورى مكرر پاداش هاى خويش ، آزار نداده و بر آنان منت نخواهد گذاشت .

لهم

أجر غير ممنون

در معانى {مَنّ} آورده اند كه: منت گذاشتن بر كسى، به اين است كه احسان به او را بزرگ شمرده و به آن فخر كنند و درباره اش سخن را آغاز و تكرار كنند تا آن جا كه شخص را متنفر سازند. (لسان العرب)

پاداش بى منت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 6 - 8

8 - پاداش مؤمنانِ داراى عمل صالح ، پاداشى بى منت و به دور از محاسبه و محدوديت

فلهم أجر غير ممنون

در {قاموس} آمده است كه {غير ممنون}; يعنى، بدون محاسبه و صاحب {مصباح} مى گويد: {مننتَ عليه منّاً}; يعنى، آنچه از نيكى ها براى كسى انجام داده اى، بر او شماره كردى. {راغب} در {مفردات}، اين كار را منّت زبانى و امرى نكوهيده خوانده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 7 - 5

5 - دستيابى مؤمنان داراى عمل صالح به پاداش بى منّت و پايان ناپذير ، حقيقتى انكارناپذير و غير قابل تكذيب است .

فما يكذّبك بعد بالدين

چنانچه {دين} به معناى جزا باشد (مفردات)، از مصاديق بارز آن اجرى خواهد بود كه در آيه قبل، به مؤمنان بشارت داده شد.

روزى بى منت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 4 - 8

8 - روزى مؤمنان داراى عمل صالح در قيامت ، از هرگونه رنج و منّتى به دور است .

الذين ءامنوا . .. أُول_ئك لهم ... رزق كريم

مقصود از رزق كريم _ چنان كه در روح المعانى آمده است _ روزى بى

رنج و بى منّت است; زيرا روزى ها يا با تلاش خود انسان ها به دست مى آيد كه همراه با زحمت است و يا از سوى ديگران مى رسد كه نوعاً توأم با نوعى منّت مى باشد; ولى روزى خدا چنين نيست.

سرزنش منت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 264 - 11

11 _ انفاق هاى آميخته با ريا و همراه با منّت و اذيّت ، نوعى كفر است .

يا ايّها الّذين امنوا . .. و اللّه لا يهدى القوم الكافرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 3

3 _ دلجويى خداوند از پيامبر ( ص ) براى رفع نگرانى و ناراحتى وى از انفاق آلوده به ريا و منّت و آزار برخى از مسلمانان

ليس عليك هديهم

عفو بى منت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 85 - 16

16- { قال الرضا ( ع ) فى قول الله عزّوحلّ : { فاصفح الصفح الجميل } قال : العفو من غير عتاب ;

از امام رضا(ع) درباره سخن خداوند {فاصفح الصفح الجميل} روايت شده است كه حضرت فرمود: مراد عفو و گذشت بدون سرزنش است}.

مسلمانان و منت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 17 - 2

2 - ساحت مسلمانان واقعى ، دور از منت نهادن بر پيامبر ( ص ) به سبب اسلامشان

قالت الأعراب ءامنّا . .. يمنّون عليك أن أسلموا

منت بر انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - اسراء - 17 - 70 - 7

7- امتنان خدا بر آدميان به خاطر بهره مند كردن آنان از كرامت انسانى و نيز ذخيره هاى معيشتى دريا و خشكى

و لقد كرّمنا بنى ءادم و حملن_هم . .. و رزقن_هم من الطيّب_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 11

11 - منت گزارى خداوند بر انسان ، به خاطر قرار دادن منافع طبيعت در خدمت وى

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 55 - 1

1 - امتنان خداوند بر خلق ، به خاطر قرار دادن پاداش هايى چون نعمت هاى بهشت براى ايشان

متّك_ين على فرش . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

منت بر انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 11 - 1

1 - امتنان الهى بر خلق ، به خاطر قرار دادن انواع ميوه ها در زمين ، براى آنان

و الأرض وضعها للأنام . فيها ف_كهة

واژه {فاكهة} بر مطلق ميوه _ از هر نوع باشد _ اطلاق مى شود (قاموس المحيط).

منت بر بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 52 - 5

5 - امتنان خدا بر بنى اسرائيل به خاطر آمرزش گناه گوساله پرستى ايشان

ثم عفونا عنكم من بعد ذلك

روشن است كه عفو از گناه پس از ارتكاب آن است. بنابراين {من بعد ذلك} بيانگر زمان آمرزش نخواهد بود; بلكه اشاره به اين معنا دارد كه:

بنى اسرائيل استحقاق آمرزش را نداشت، ولى مع ذلك خداوند بر آنان تفضل كرده و گناهشان را بخشود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 5 - 3،4

3 - نجات از حكومت بسيار خشن و بى رحم فرعون ، امتنانى بزرگ و نعمتى گران سنگ از سوى خدا به بنى اسرائيل بود .

و نريد أن نمنّ على الذين استضعفوا فى الأرض

{نمنّ} از ريشه {منّة} مشتق شده است و {منّة} به نعمت سنگين گفته مى شود (مفردات راغب).

4 - قرار دادن بنى اسرائيل در مسند امامت و پيشوايى خلق ، نمود ديگر از امتنان الهى بر آنان

أن نمنّ على الذين استضعفوا فى الأرض و نجعلهم أئمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 6 - 2

2 - بيرون آوردن بنى اسرائيل از محروميت و فقر و قرار دادن امكانات دنيوى ( سرزمين مستقل ، قدرت و مكنت ) در اختيار آنان ، نمودى ديگر از امتنان الهى بر آنها

و نريد أن نمنّ . .. و نمكّن لهم فى الأرض

منت بر بهشتيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 5 - 15

15 - امتنان الهى بر مؤمنان بهشتى ، با زدودن ياد تلخ لغزش هاى دنيوى از خاطره آنان *

و يكفّر عنهم سيّئاتهم

با توجّه به اين كه مسأله تكفير سيّئات پس از ورود مؤمنان به بهشت مطرح شده است _ در حالى كه رتبه تكفير، قبل از مرحله ورود به بهشت است _ احتمال مى رود كه مراد از تكفير در اين جا، بخشش گناهان

نباشد; بلكه پوشاندن گناهان مورد نظر باشد; به گونه اى كه بهشتيان ديگر از آن پس، با به ياد آوردن لغزش هاى گذشته شرمنده و مكدّر نشوند.

منت بر جن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 55 - 1

1 - امتنان خداوند بر خلق ، به خاطر قرار دادن پاداش هايى چون نعمت هاى بهشت براى ايشان

متّك_ين على فرش . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

منت بر حاضران عمرة القضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 5

5- امتنان الهى بر شركت كنندگان در { عمرة القضا } ، با يادآورى ممانعت مكيان از ايشان در سفر حديبيه *

هم الذين كفروا و صدّوكم عن المسجدالحرام و الهدىَ معكوفًا

برداشت بالا بدان احتمال است كه آيه شريفه خطاب به مؤمنانى باشد كه در سال هفتم هجرى (يك سال پس از صلح حديبيه) براى انجام عمره وارد مسجدالحرام شدند. در چنين شرايطى خداوند، موقعيت دشوار گذشته رابه ياد ايشان آورد تا نعمت ها را از ياد نبرند.

منت بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 17 - 6

6 - منت نهادن بر پيامبر ( ص ) ، به منزله منت نهادن بر خداوند است .

يمنّون عليك . .. بل اللّه يمنّ عليكم

اعراب، بر پيامبر(ص) منت مى نهادند; ولى خداوند پاسخ آنان را به گونه اى داده است كه گويى آنان بر او منت نهاده اند.

منت بر سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 -

39 - 2

2 - امتنان خداوند بر سليمان ( ع ) ، به خاطر اعطاى حكومت عظيم و بى نظير به ايشان

ه_ذا عطاؤنا

منت بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 63 - 3

3 _ امتنان الهى بر پيامبر ( ص ) به سبب ايجاد الفت در قلب مؤمنان نسبت به يكديگر

و ألف بين قلوبهم . .. ما ألفت بين قلوبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 74 - 4

4- امتنان خدا بر پيامبر ( ص ) ، به خاطر مصون داشتن او از كمترين لغزش در انجام رسالت خويش

و لولا أن ثبّتنك لقد كدتّ تركن إليهم شيئًا قليلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 87 - 6

6- امتنان خداوند بر پيامبر ( ص ) به خاطر تثبيت مفاهيم وحى در قلب او

و لئن شئنا لنذهبنّ . .. إن فضله كان عليك كبيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 1 - 1

1- امتنان خدا بر پيامبر ( ص ) ، به خاطر فتحى بزرگ و نمايان

إنّا فتحنا لك فتحًا مبينًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 17 - 1،2

1 - منّت گذارى بى جاى اعراب بر پيامبر ( ص ) ، به سبب اسلام آوردن خود

يمنّون عليك أن أسلموا

2 - ساحت مسلمانان واقعى ، دور از منت نهادن بر پيامبر ( ص ) به سبب اسلامشان

قالت الأعراب ءامنّا . .. يمنّون عليك أن أسلموا

منت بر مسلمانان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 4 - 1

1 - امتنان خداوند بر مؤمنان صدراسلام به خاطر آرامش بخشيدن به قلب آنان در شرايط سخت و بحرانى

هو الذى أنزل السكينة فى قلوب المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 7 - 1

1 - امتنان خداوند بر مؤمنان صدراسلام ، سبب حضور شخص پيامبر ( ص ) در ميان آنان

و اعلموا أنّ فيكم رسول اللّه

تقدم {فيكم} بر {رسول اللّه } حصر را مى رساند و تذكر به اين موضوع، خود نوعى امتنان است.

منت بر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 18 - 1،3

1 - موضع گيرى فرعون ، در قبال دعوت موسى ( ع ) با به رخ كشيدن دوران سرپرستى خويش بر او

قال ألم نربّك فينا وليدًا

{تربية} (مصدر {نريّى}) به معناى پروريدن است. {وليد} به نوزاد و نيز به كودكى گفته مى شود كه از وقت ولادتش زمانى زيادى نگذشته باشد; وگرنه طفل گفته مى شود. {لبث} (مصدر{لبثت}) به معناى ماندن و درنگ كردن است; يعنى، فرعون گفت: آيا تو را از كودكى در ميان خود نپروريدم [مگر ]ساليانى چند از عمرت را پيش ما نماندى.

3 - تلاش فرعون در جهت بى اساس جلوه دادن رسالت موسى ( ع ) ، از طريق به رخ كشيدن گذشته زندگى او

قال ألم نربّك فينا وليدًا . .. سنين

منت بر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 20

- 7

7 - امتنان الهى بر مؤمنان ، با رساندن ايشان به غنايم خيبر و كوتاه ساختن دست دشمنان از آنان

فعجّل لكم ه_ذه و كفّ أيدى الناس عنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 2

2 - منت نهادن خداوند بر مؤمنان ، به خاطر مصون ماندن از گزند مشركان ، با وجود حضور در قلب سرزمين آنان

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم . .. ببطن مكّة

مراد از {بطن مكّة} محل صلح حديبيه است كه سرزمينى نزديك به مكّه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 8 - 4

4 - امتنان الهى بر مؤمنان ، به سبب افكندن محبت ايمان و بيزارى از كفر در قلب آنان

و ل_كنّ اللّه حبّب إليكم الإيم_ن . .. و كرّه إليكم الكفر ... فضلاً من اللّه و نع

منت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 63 - 3

3 _ امتنان الهى بر پيامبر ( ص ) به سبب ايجاد الفت در قلب مؤمنان نسبت به يكديگر

و ألف بين قلوبهم . .. ما ألفت بين قلوبهم

منت در انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 6 - 3

3 - منّت نهادن و چشم داشت داشتن در انفاق ها و عطايا ، از مصاديق اخلاق و اوصاف پليد و آلوده

و الرجز فاهجر . و لاتمنن تستكثر

برداشت ياد شده، از مناسبت عطف جمله {لاتمنن تستكثر} به {و الرجز فاهجر} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 6 - 1،2

1 - به رخ كشيدن انفاق اموالى انبوه و مباهات به آن ، ورد زبان قلدر مآبان گردنكش

يقول أهلكت مالاً لبدًا

{يقول} مضارعى است كه استمرار را مى رساند. فاعل آن كسى است كه در آيه قبل، به {فريفته قدرت خويش} توصيف شده است. {لبداً}; يعنى، انباشته (مفردات راغب). مفاد آيه شريفه اين است كه گوينده اين سخن، اهل انفاق بوده است; ولى به دليل تفاخر يا رياكارى و يا اتلاف ناميدن انفاق، مورد مذمت قرار گرفته است و يا اين كه او به دروغ، ادعاى انفاق مى كند. آيه بعد نيز با اين احتمال ها سازگار است.

2 - افتخار به بذل و بخشش ها و خودنمايى در تأمين نيازمندى هاى مالى جامعه ، مذموم و مورد نكوهش خداوند است .

يقول أهلكت مالاً لبدًا

در آيه شريفه مورد مصرف اموال مشخص نشده است; ولى به قرينه آيات بعد (فكّ رقبة أو إطعام . ..) مى توان گفت: مراد هزينه كردن آن، در مصارف عمومى است.

نهى از منت بر محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 17 - 4

4 - مسلمانان ، مورد نهى الهى از منت نهادن اسلام خويش بر پيامبر ( ص )

قل لا تمنّوا علىّ إسل_مكم

منّت

يوسف(ع) و منّت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 65 - 5

5_ فرزندان يعقوب به وى خاطرنشان كردند كه عزيز مصر ( يوسف ) بدون آگاهى ايشان و بدون كمترين امتنانى ، بضاعت آنان را بازگردانده است .

ه_ذه بض_عتنا ردّت إلينا

آوردن

فعل {رُدّت} به صورت مجهول و ياد نكردن از فاعل آن براى رساندن اين معناست كه باز گرداننده به گونه اى عمل كرده كه ما متوجّه او نشويم و احساس كوچكى و شرمندگى نكنيم.

منحرفان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{منحرفان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 160 - 7،9،10

7 _ يهوديان مردمانى بسيار منحرف و رويگردان از راه خدا

و بصدّهم عن سبيل اللّه كثيراً

كلمه {صداً} مى تواند به معناى بازدارى و نيز به معناى اعراض باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است، چنانچه برداشت پيش بر مبناى احتمال اول بود.

9 _ انحراف عميق يهود از راه خدا و بازدارى مردمان از پيوستن به آن ، موجب تحريم نعمت هاى پاكيزه و حلال بر آنان

حرّمنا عليهم طيبت أحلت لهم و بصدّهم عن سبيل اللّه كثيراً

ظاهراً كلمه {بصدهم} عطف بر {بظلم} است، يعنى {بظلم من الذين هادوا و بصدهم حرمنا عليهم}. گفتنى است كه تكرار باء در {بصدهم} اشاره به اين دارد كه بازدارى آنان از راه خدا نيز مى توانست نقش مستقلى در تحريم داشته باشد.

10 _ يهود ، ظالمانى منحرف و بسيار اغواگر

فبظلم من الذين هادوا حرمنا . .. و بصدّهم عن سبيل اللّه كثيراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 167 - 1،2

1 _ كافران بازدارنده از راه خدا ، منحرفانى سخت گمراه

إنّ الذين كفروا و صدوا عن سبيل اللّه قد ضلوا ضللا بعيداً

عطف جمله {صدوا . ..} بر جمله {كفروا} بدون تكرار {الذين} دلالت بر اين دارد كه مجموع دو صفت كفر و بازدارى از راه خدا، ضلالت بعيد

است.

2 _ اهل كتاب به دليل كفرشان به قرآن و انكار رسالت پيامبر ( ص ) و بازدارى مردمان از پيوستن به اسلام ، منحرفانى سخت گمراه

إنّ الذين كفروا و صدوا عن سبيل اللّه قد ضلوا ضللا بعيداً

از مصاديق مورد نظر براى {الذين كفروا . ..} به قرينه آيات پيشين (153 به بعد) آن گروه از اهل كتاب هستند كه رسالت پيامبر(ص) را نپذيرفتند و قرآن را وحى الهى ندانستند ; و مراد از {سبيل اللّه} به دليل آيات گذشته دين اسلام است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 59 - 10

10 _ بيشتر يهوديان و مسيحيان ، مردمانى منحرف و بريده از تعاليم آسمانى خويش

و إن اكثركم فسقون

{فاسق} غالباً به كسى گفته مى شود كه به برخى از آيين خويش و يا به تمامى آن پايبند نباشد. (مفردات راغب.)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 8 - 16

16 _ اكثريت مشركان صدر اسلام ، مردمى فاسق و بيرون از مسير حق بودند .

و أكثرهم فسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 30 - 11

11 _ پندار فرزند داشتن خدا ، انحراف از مسير حق بوده و معتقدان به آن ، گرفتار لعن و نفرين خدا خواهند بود .

و لا يدينون دين الحق . .. و قالت اليهود عزير ابن اللّه ... قتلهم اللّه أنى يؤفكو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 14

14 _ منافقان ، مردمى فاسق و منحرف از

مسير حق

إنهم كفروا . .. فسقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 15 - 8

8- كافرانى كه در برابر بينات و برهان هاى روشن انبيا لجاجت كرده و در مقابل آنان ايستادند ، مردمانى جبّار و منحرف بودند .

و قال الذين كفروا لرسلهم لنخرجنّكم . .. و خاب كلّ جبّار عنيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 6 - 11

11 - شرك ، آيينى انحرافى و مشركان مردمانى منحرف از راه راست

أنّما إل_هكم إل_ه وحد فاستقيموا إليه

اضلال منحرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 3،6

3 _ منحرفان در كمين براى گمراه سازى اهل ايمان

لايضركم من ضل إذا اهتديتم

6 _ منحرفان ، ناتوان از گمراه سازى مسلمانانى كه به تعاليم قرآن پايبند بوده و از دستورات پيامبر ( ص ) پيروى كنند .

لايضركم من ضل إذا اهتديتم

برداشت فوق بر اين اساس است كه حرف {لا} در {لايضركم} نافيه باشد.

اطاعت از منحرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 48 - 21

21 _ پيروى از تمايلات منحرفان ، زمينه انحراف از حق

و لاتتبع اهواءهم عما جاءك من الحق

تجاوزكارى منحرفان جنسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 7 - 2

2 - مردان بى عفت ( مردانى كه غرايز جنسى خود را به جز از طريق ازدواج يا تملّك كنيز ، ارضا مى كنند ) سرآمد تجاوزكاران اند0

فمن ابتغى . .. فأُول_ئك هم العادون

{أُول_ئك} مبتدا

و {العادون} خبر است و {هم} ضمير فصل و مفيد حصر مى باشد; يعنى، بيانگر اين معنا است كه مضمون مسند (العادون) تنها براى مسنداليه (أُول_ئك) ثابت است و نه غير آن. بنابراين معناى جمله ياد شده چنين است: تنها آنان تجاوز كارانند. گفتنى است كه ضمير {هم} مى تواند مبتدا و {العادون} خبر آن و جمله {هم العادون} خبر براى {أُول_ئك} باشد. در اين صورت {ال} در {العادون} بيانگر اين است كه: انسان هايى كه با عنوان تجاوزكاران مى شنيديد مصداق هاى آن انسان ها اينان اند.

ترك پيروى از منحرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 8

8 _ پيامبر(ص) از پيروى تمايلات منحرفان بايد بر حذر باشد.

و لا تتبع أهواء الذين كذبوا بأيتنا

تمايلات منحرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 48 - 19،21

19 _ قضاوت بر اساس احكام الهى در گرو پرهيز از تمايلات و هوا هاى نفسانى منحرفان

فاحكم بينهم بما أنزل اللّه و لاتتبع اهواءهم

نهى {لاتتبع} پس از {فاحكم} براى تفهيم اين معناست كه در صورت تبعيت از خواسته ديگران، قضاوت بر اساس احكام الهى ميسر نيست.

21 _ پيروى از تمايلات منحرفان ، زمينه انحراف از حق

و لاتتبع اهواءهم عما جاءك من الحق

حقارت منحرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 2

2 - ظالمان و منحرفان از حق ، مردمى حقير و فاقد ارزش هاى انسانى در پيشگاه خداوند

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

{حطب}، به معناى چوب خشك و هيزم است. تشبيه ظالمان

و منحرفان از حق به آن، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

خطر پيروى از منحرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 150 - 9

9 _ خطر پيروى از تمايلات منحرفان و بدعتگذاران در كمين مؤمنان است.

و لا تتبع أهواء الذين كذبوا بأيتنا

گر چه {لا تتبع . .. } خطاب به پيامبر(ص) است، ولى روى سخن در حقيقت با همه مؤمنان است.

روسياهى منحرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 42 - 1

1 - كسانى در قيامت روسياه و تيره رخسارند كه كفرپيشه و منحرف بوده و بى باكانه در گناه پيش رفته اند .

أول_ئك هم الكفرة الفجرة

فعل {فجر}، در مورد كسى گفته مى شود كه سر خود را پايين انداخته و بى مبالات پيش مى رود; {فجور} در اصل به معناى انحراف از حق است و در معناى تاختن به سوى كارهاى غيرمجاز نيز استعمال مى شود. (لسان العرب)

روش برخورد با منحرفان جنسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 2 - 8

8- لزوم برخورد قاطع و بدون ترحم با مرتكبان فساد جنسى و شكنندگان حريم عفت و حيا

الزانية و الزانى فاجلدوا. .. و لاتأخذكم بهما رأفة فى دين اللّه

زمينه تنبه منحرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 5 - 8

8 - وجود زمينه بيدارى و هدايت در تمامى انسان ها ، حتى منحرفان ستيزه گر

أفنضرب عنكم الذكر صفحًا أن كنتم قومًا مسرفين

از اين گفته كه مخالفت شديد مشركان، مانع

از ادامه نزول وحى بر آنان نخواهد شد، استفاده مى شود كه در تمامى انسان ها، زمينه هدايت و تأثير پذيرى از وحى وجود دارد.

زمينه هدايت منحرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 5 - 8

8 - وجود زمينه بيدارى و هدايت در تمامى انسان ها ، حتى منحرفان ستيزه گر

أفنضرب عنكم الذكر صفحًا أن كنتم قومًا مسرفين

از اين گفته كه مخالفت شديد مشركان، مانع از ادامه نزول وحى بر آنان نخواهد شد، استفاده مى شود كه در تمامى انسان ها، زمينه هدايت و تأثير پذيرى از وحى وجود دارد.

زيان دنيوى منحرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 15 - 5

5- هر جبّار منحرفى دچار خسارت دنيوى است .

و خاب كلّ جبّار عنيد

{خاب} در لغت به معناى {خسر} و {عنيد} به معناى عدول كننده از درستى آمده است.

ضعف منحرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 6

6 _ منحرفان ، ناتوان از گمراه سازى مسلمانانى كه به تعاليم قرآن پايبند بوده و از دستورات پيامبر ( ص ) پيروى كنند .

لايضركم من ضل إذا اهتديتم

برداشت فوق بر اين اساس است كه حرف {لا} در {لايضركم} نافيه باشد.

كيفر دنيوى منحرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 14

14 - انحراف از حق و تجاوز به حقوق ديگران در محيط مسجد الحرام ، گناهى است بس بزرگ و كج روان و ستم كاران بايد در انتظار كيفر سخت دنيوى

باشند .

و من يرد فيه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب أليم

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه مقصود از {عذاب أليم} كيفر دنيوى نيز باشد.

محروميت منحرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 6 - 8

8 - فاسقان و منحرفان از حق ، محروم از هدايت و غفران الهى

إنّ اللّه لايهدى القوم الف_سقين

منحرفان در جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 16 - 1،2

1- جبّاران منحرف ، علاوه بر هلاكت دنيوى ، در آخرت نيز گرفتار جهنّم مى شوند .

و خاب كلّ جبّار عنيد . من ورائه جهنّم

2- به جبّاران منحرف ، در جهنّم ، آبى چركين و متعفن نوشانده مى شود .

من ورائه جهنّم و يسقى من ماء صديد

{صديد} به معناى چركى است كه بين گوشت و پوست به وجود مى آيد. اين واژه در نوشيدنيهاى جهنّميان استعمال مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 17 - 1،2

1- جبّاران منحرف ، آب چركين جهنّم را جرعه جرعه با كراهت تمام خواهند نوشيد .

يسقى من ماء صديد. يتجرّعه و لايكاد يسيغه

{إساغة} به معناى ريختن شراب در حلق است. بنابراين مراد از {لايكاد يسيغه} اين است كه آنان نمى خواهند به چنين نوشيدنى نزديك شوند.

2- تشنگى شديد جبّاران منحرف در جهنّم به حدى است كه على رغم كراهت و بى ميلى شديد ، از آب چركين خواهند نوشيد .

يسقى من ماء صديد . يتجرّعه و لايكاد يسيغه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت -

41 - 40 - 4

4 - منحرفان از راه توحيد ، گرفتار آتش دوزخ خواهند بود .

إنّ الذين يلحدون . .. أفمن يلقى فى النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 15 - 1

1 - ظالمان و منحرفان از حق ، هيزم جهنم اند .

و أمّا الق_سطون فكانوا لجهنّم حطبًا

منحرفان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 42 - 1

1 - كسانى در قيامت روسياه و تيره رخسارند كه كفرپيشه و منحرف بوده و بى باكانه در گناه پيش رفته اند .

أول_ئك هم الكفرة الفجرة

فعل {فجر}، در مورد كسى گفته مى شود كه سر خود را پايين انداخته و بى مبالات پيش مى رود; {فجور} در اصل به معناى انحراف از حق است و در معناى تاختن به سوى كارهاى غيرمجاز نيز استعمال مى شود. (لسان العرب)

منحرفان و قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 99 - 5

5 - تنها فاسقان ( منحرفان ) ، قرآن و دلايل روشن آن را نپذيرفته و بدان كافر مى شوند .

و ما يكفر بها إلا الفسقون

منحرفان و مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 6

6 _ منحرفان ، ناتوان از گمراه سازى مسلمانانى كه به تعاليم قرآن پايبند بوده و از دستورات پيامبر ( ص ) پيروى كنند .

لايضركم من ضل إذا اهتديتم

برداشت فوق بر اين اساس است كه حرف {لا} در {لايضركم} نافيه باشد.

نظارت بر منحرفان

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 40 - 1

1 - خداوند ، ناظر و مراقب اعمال كژانديشان و تحريف گران آيات الهى است .

إنّ الذين يلحدون فى ءاي_تنا لايخفون علينا

{الحاد} (مصدر {يلحدون}) به معناى ميل و انحراف است. منظور از آيات در {يلحدون فى آياتنا} آيه هاى قرآن كريم و يا دلايل و نشانه هاى ربوبيت خدا در جهان است كه در صورت دوم الحاد در آيات به معناى نگاه استقلالى به آيات و غفلت از جنبه نشانه بودن آنها خواهد بود.

هدايت ناپذيرى منحرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 6 - 3

3 - يقين به تأثيرناپذيرى منحرفان ، مجوز ترك تبليغ و ارشاد ايشان

فما تغن النذر . فتولّ عنهم

هشدار به منحرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 34 - 6

6 _ هشدار و تهديد الهى نسبت به جوامع منحرف و زشتكردار

قل إنما حرم ربى الفوحش . .. و لكل أمة أجل

هلاكت منحرفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 16 - 1

1- جبّاران منحرف ، علاوه بر هلاكت دنيوى ، در آخرت نيز گرفتار جهنّم مى شوند .

و خاب كلّ جبّار عنيد . من ورائه جهنّم

منذران از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

منذران

پرسش درباره منذران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 8 - 3

3 - پرسش سرزنش آميز نگهبانان دوزخ از كافران دوزخى ، درباره آمدن پيامبر و اخطار دهنده الهى براى آنان

سألهم خزنتها ألم يأتكم نذير

برداشت ياد شده،

با توجه به اين نكته است كه استفهام در {ألم يأتكم. ..} توبيخى و تقريعى باشد.

منذران امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 72 - 1

1 - فرستاده شدن انسان هاىِ انذارگر و هشداردهنده در ميان امت هاى پيشين از سوى خداوند

و لقد أرسلنا فيهم منذرين

منذران پس از هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 11

11- وجود انذارگرانى قبل و بعد از هود ( ع ) و همزمان با وى ، در ميان قوم عاد *

و قد خلت النذر من بين يديه و من خلفه

در صورتى كه واژه {النذر} شامل مطلق انذارگران شود _ چه نبى و چه غير نبى _ احتمال مى رود مراد آيه شريفه اين باشد كه تنها هود(ع) انذارگر قوم عاد نبود; بلكه قبل از او نيز انذارگرانى آمدند و حتى در زمان او هم موحدانى بودند كه مشركان را انذار مى كردند.

منذران قبل از هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 11

11- وجود انذارگرانى قبل و بعد از هود ( ع ) و همزمان با وى ، در ميان قوم عاد *

و قد خلت النذر من بين يديه و من خلفه

در صورتى كه واژه {النذر} شامل مطلق انذارگران شود _ چه نبى و چه غير نبى _ احتمال مى رود مراد آيه شريفه اين باشد كه تنها هود(ع) انذارگر قوم عاد نبود; بلكه قبل از او نيز انذارگرانى آمدند و حتى در زمان او هم موحدانى بودند

كه مشركان را انذار مى كردند.

منذران قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 11

11- وجود انذارگرانى قبل و بعد از هود ( ع ) و همزمان با وى ، در ميان قوم عاد *

و قد خلت النذر من بين يديه و من خلفه

در صورتى كه واژه {النذر} شامل مطلق انذارگران شود _ چه نبى و چه غير نبى _ احتمال مى رود مراد آيه شريفه اين باشد كه تنها هود(ع) انذارگر قوم عاد نبود; بلكه قبل از او نيز انذارگرانى آمدند و حتى در زمان او هم موحدانى بودند كه مشركان را انذار مى كردند.

منذران معاصر هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 11

11- وجود انذارگرانى قبل و بعد از هود ( ع ) و همزمان با وى ، در ميان قوم عاد *

و قد خلت النذر من بين يديه و من خلفه

در صورتى كه واژه {النذر} شامل مطلق انذارگران شود _ چه نبى و چه غير نبى _ احتمال مى رود مراد آيه شريفه اين باشد كه تنها هود(ع) انذارگر قوم عاد نبود; بلكه قبل از او نيز انذارگرانى آمدند و حتى در زمان او هم موحدانى بودند كه مشركان را انذار مى كردند.

نقش منذران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 6 - 7،10

7 - غفلت و بى خبرى مردم در آغاز بعثت و اجداد آنان در جاهليت ، ناشى از نبودن پيامبر و منذر الهى در ميان آنها بوده است .

ما

أُنذر ءاباؤهم فهم غ_فلون

برداشت ياد شده بر اين اساس مبتنى است كه {ما} در {ما اُنذر} نافيه و جمله {فهم غافلون} متفرع بر نفى انذار باشد; يعنى، انذار نشدنشان موجب غفلت آنان گرديد.

10 - { عن أبى بصير عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . قال : و سألته عن قول اللّه { لتنذر قوماً ما أُنذر آباؤهم فهم غافلون } قال : لتنذر القوم الذين أنت فيهم كما أنذر آباؤهم فهم غافلون عن اللّه و عن رسوله و عن وعيده . . . ;

ابوبصير گويد: از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند: {لتنذر قوماً ما أنذر آباؤهم فهم غافلون} سؤال كردم، فرمود: مقصود اين است: تا انذار كنى گروهى را كه در ميان آن ها هستى، همان گونه كه پدرانشان انذار شدند كه اينان از خدا و از رسول او و از وعيدهاى خدا غافل اند. ..}.

منذران پيشين

{منذران پيشين}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 56 - 1

1 - قرآن و پيامبر ( ص ) ، بيم دهنده اى از زمره بيم دهندگان گذشته تاريخ

ه_ذا نذير من النذر الأُولى

{ه_ذا} هم مى تواند به پيامبر(ص) و هم به قرآن اشاره داشته باشد. در برداشت بالا، هر دو احتمال رعايت شده است.

منعم از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

منعم

آثار غفلت از منعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 48 - 9

9 - غفلت از سرچشمه اصلى نعمت ها ( خداوند ) امرى ناشايست و زمينه ساز غرور و سرمستى است .

و إنّا إذا أذقنا الإنس_ن منّا رحمة فرح بها

با توجه به تكرار

ضمير {نا}، مى توان استفاده كرد كه خداوند غفلت و فراموشى از مبدأ اصلى نعمت ها را، مورد سرزنش قرار داده است.

اهميت ذكر منعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 39 - 2

2-برخورداران نعمت ، بايد به مبدأ يگانه نعمت آفرين ، توجه داشته باشند و از دل بستگى به نعمت ها و غفلت از ياد خدا ، پرهيز كنند .

و لولا إذ دخلت جنّتك قلت ما شاء اللّه لاقوّة إلاّ باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 16 - 10

10 - لزوم توجه انسان به خدايى بودن نعمت ها و امكانات ، در اوج توانمندى و اقتدار

و أوتينا من كلّ شىء إنّ ه_ذا لهو الفضل المبين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه سليمان در اوج شكوه و اقتدارش، تصريح مى كند كه همه امكانات و برخوردارى هايش تفضلى است كه از جانب خدا به او رسيده است و از جهت استحقاق ذاتى او نيست.

حقوق منعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 37 - 10

10 - ولىّ نعمت كسى شدن ، حق امر و نهى كردن به آن شخص را ايجاد مى كند .

و إذ تقول للذى . .. و أنعمت عليه أمسك عليك زوجك و اتّق اللّه

زمينه ذكر منعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 83 - 5

5- برخوردارى از نعمت ها ، مقتضى توجه انسان به نعمت آفرين و شكر و سپاس اوست نه روى

برتافتن از او .

و إذا أنعمنا على الإنس_ن أعرض و نئا بجانبه

توصيف حالات انسان به هنگام برخوردارى از نعمتهاى الهى، داراى لحنى آميخته به نكوهش است چنين بيانى صرفاً براى گزارش نيست و بلكه ترغيب انسانها به اداى حق منعم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 13 - 1،2

1 - بهرهورى انسان از موهبت هاى طبيعى ( كشتى و حيوانات ) ، زمينه ساز توجه وى به نعمت دهنده بودن خداوند

جعل لكم من الفلك و الأنع_م . .. لتستوا على ظهوره ثمّ تذكروا نعمة ربّكم إذا استوي

2 - توجه به آفريننده نعمت ها ، به دنبال بهرهورى از آن ، امرى طبيعى و فطرى است .

لتستوا على ظهوره ثمّ تذكروا نعمة ربّكم إذا استويتم عليه

شكر منعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 19

19- سپاس گزارى در برابر نعمت دهنده حقيقى ، لازمه كمال عقل و انديشه

حتّى إذا بلغ أشدّه . .. قال ربّ أوزعنى أن أشكر نعمتك

از اين كه خداوند اولين بازتاب وصول انسان به مرحله كمال عقلى (40 سالگى) را گرايش انسان به شكر منعم حقيقى دانسته است، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

عدم تعقل در منعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 12 - 13

13- بهره گيرى از نعمت هاى دنيوى و نينديشيدن به آفريننده آن ، شيوه اى حيوانى است . *

و الذين كفروا يتمتّعون و يأكلون كما تأكل الأنع_م

برداشت بالا بدان احتمال است كه تشبيه كافر به حيوان، از آن جهت

باشد كه حيوان هنگام بهره گيرى از موهبت هاى طبيعى، به پديدآورنده آن نمى انديشد.

منفعت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

منفعت

آثار منفعت طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 39

39 _ سودجويى و طمعورزى ، از عوامل ناديده گرفتن احكام الهى و حكم نكردن بر اساس آن

يحكم بها . .. و لاتشتروا بايتى ثمناً قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 9

9 _ دفع زيان و جلب منفعت ، انگيزه اى براى پرستش

اتعبدون من دون اللّه ما لايملك لكم ضراً و لانفعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 26

26 _ دستيابى به منافع مادى و يا نفع رسانى به خويشاوندان ، نمى تواند مجوز پايمال سازى حقوق ديگران باشد .

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 2

2_ منفعت پرستى ، حرام خوارى ، تعصب و قوم گرايى عامل هاى بازدارنده مردم مدين از انديشه كردن در تعاليم شعيب ( ع ) و فهميدن آنها

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 49 - 3،4

3 - انديشه سودجويانه ، مانع از پذيرش حق است .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون . و إن يكن لهم الح

4 - انديشه سودجويانه ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله

ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون . و إن يكن لهم الح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 27 - 3

3 - نقد طلبى و نداشتن دورانديشى ، ريشه دلبستگى به دنيا و بى اعتنايى به حيات اخروى

إنّ ه_ؤلاء يحبّون العاجلة و يذرون وراءهم يومًا ثقيلاً

به كارگيرى واژه {عاجلة} ( از ماده {عجله}) جاى {الدنيا}، مى رساند كه نقد بودن متاع دنيا و امكان دستيابى سريع تر به آن، نقش عمده اى در دلبسته شدن انسان به دنيا دارد.

آثار منفعت طلبى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 11 - 6

6 - بهره جستن از خصلت نفع طلبى انسان ها ، از روش هاى قرآن براى تشويق آنان به كار هاى خير و انفاق در راه خداوند

من ذا الذى يقرض اللّه . .. فيض_عفه له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 17 - 6

6 - بهره جستن از خصلت نفع طلبى و خيرجويى انسان ها ، از روش هاى قرآن براى تشويق آنان به انفاق و انجام كار هاى خير

وأنفقوا خيرًا لأنفسكم . .. إن تقرضوا اللّه قرضًا حسنًا يض_عفه لكم

آثار منفعت طلبى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 49 - 2

2 - انديشه سودجويانه منافقان ، مانع از مراجعه آنان به پيامبر ( ص ) براى داورى به حق ميان آنان بود .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون . و إن يكن

لهم الح

از اين كه منافقان داورى پيامبر(ص) را قبول نمى كردند و تنها در صورتى به آن تن مى دادند كه اين داورى به نفع آنان بود، مى توان به دست آورد كه عدم پذيرش آنان در آغاز و قبول آنان به وقت سودمند دانستن آن براى خويش، ناشى از انديشه سودجويانه آنان بود.

اميدوارى به منفعت رسانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 11

11 - همسر فرعون ، خواستار نگه دارى موسى ( ع ) با اميد به منتفع شدن از خدمات وى ، يا برگزيدن او به فرزندى خويش

عسى أن ينفعنا أو نتّخذه ولدًا

پندار منفعت رسانى به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 132 - 16،17

16 - خداوند ، در تكليف بندگان به نماز ، براى خود سودى در نظر نداشته و به فكر تأمين رزق و آذوقه براى خود نبوده است .

وأمر أهلك بالصلوة . .. لانس_َلك رزقًا

مفاد جمله {لانسئلك رزقاً} ممكن است اين باشد كه ما با فرمان نماز، نمى خواهيم از تو رزقى را طلب كنيم و نياز خود را بر آورده سازيم.

17 - توجه به نياز همه بندگان به خداوند در تأمين معاش ، از ميان برنده پندار بهره بردن خداوند از عبادت بندگان است .

لانس_َلك رزقًا نحن نرزقك

در برداشت ياد شده جمله {نحن نرزقك} به منزله تعليل براى جمله قبل است; يعنى، چون رزق تو به دست ما تأمين مى شود، پس روشن است كه ما در فرمان نماز، درپى كسب روزى از جانب تو نيستيم.

تشخيص

منفعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 4،5

4 _ انسان ها ، حتى پيامبران ، ناتوان از شناسايى سود و زيان خويش هستند .

قل لاأملك لنفسى نفعا و لا ضرا

با توجه به آيه قبل _ كه آگاهى پيامبر(ص) را از زمان قيامت نفى مى كرد _ و نيز جمله بعد _ كه درباره آگاهى نداشتن پيامبر(ص) از غيب است _ مى توان گفت جمله {لاأملك . .. } ناظر به تمكن علمى به نفع و ضرر نيز مى باشد. بنابراين {لاأملك} اشاره به اين معنا نيز دارد كه انسان ناتوان از شناسايى منافع و مضار خويش است.

5 _ آدمى تنها به خواست خداوند به سود و زيان خويش آگاه مى شود .

قل لاأملك لنفسى نفعا و لا ضرا إلا ما شاء اللّه

توقع منفعت از منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 4 - 7

7 - انتظار سود و فايده ، از جانب منافقان براى دين و مردم ، بى مورد است .

كأنّهم خشب مسنّدة

{خشب مسنّدة} به چوب هايى گفته مى شود كه در كنارى گذاشته شده و به كار صاحب آن نمى آيد; يعنى، نه به درد سقف مى خورد، نه به درد ديوار و نه. .. .

جلب منفعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 1،2

1 _ انسان ها ، حتى پيامبران ، بجز در سايه مشيت خدا ، نه بر جلب منفعت توانايى دارند و نه بر دفع ضرر

قل لاأملك لنفسى نفعا و لا

ضرا إلا ما شاء اللّه

{ملك} به معناى توانايى و تمكن داشتن است. كلمه {لنفسى} مى تواند قرينه بر اين باشد كه مراد از توانايى بر منفعت، توان جلب منفعت، و مقصود از تمكن بر ضرر، توانايى بر دفع ضرر است.

2 _ انسان ها در صورت مشيت الهى ، توانا بر جلب منفعت و يا دفع ضرر از خويش خواهند شد .

قل لاأملك لنفسى نفعا و لا ضرا إلا ما شاء اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {ما} موصوله در {إلا ما شاء اللّه} تمكن بر نفع و ضرر باشد. بر اين مبنا استثنا، استثناى متصل است و معناى آيه چنين مى شود: من توانايى بر نفع و ضرر خويش ندارم، مگر خداوند به من توانايى بخشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 106 - 3

3 _ جلب منفعت و دفع ضرر ، از انگيزه هاى عبادت و پرستش است .

و لاتدع من دون اللّه ما لاينفعك و لايضرك

شرايط جلب منفعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 188 - 3

3 _ تنها سود و زيانى كه مشيت الهى بر انجام آن باشد ، تحقق مى يابد .

قل لاأملك لنفسى نفعا و لا ضرا إلا ما شاء اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {ما} در {إلا ما شاء اللّه} نفع و ضرر باشد، نه تمكن بر آن. بر اين مبنا آيه چنين معنا مى شود من تمكنى بر نفع و ضرر خويش ندارم، ولى نفع و ضررى كه خداوند بخواهد به من خواهد رسيد.

معبودان باطل و جلب منفعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 3 - 4

4 _ معبود هاى مشركان ، ناتوان از جلب هرگونه سود و نفعى براى خويش و دفع ضرر و زيان از خود

ءالهة. .. لايملكون لأنفسهم ضرًّا و لانفعًا

معبودان باطل و منفعت رسانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 6،9

6 - ناتوانى معبود هاى ادعايى مشركان ، از رساندن سود به انسان ها و يا دفع گزند از آنان و نيز مقهور بودنشان در برابر اراده و قدرت خداوند ، با اندك تأمل و دقت نظر روشن مى شود .

قل أفرءيتم ما تدعون من دون اللّه إن أرادنى اللّه . .. برحمة هل هنّ ممسك_ت رحمته

طرح مسأله ناتوانى معبودها در قالب استفهام و سؤال، مى تواند گوياى حقيقت ياد شده باشد.

9 - مشركان ، معتقد به حاجت دادن معبودهايشان و رساندن سود به انسان ها و برطرف كردن گزند از آنان

أفرءيتم ما تدعون من دون اللّه إن أرادنى اللّه بضرّ . .. برحمة هل هنّ ممسك_ت رحمت

مقصود از {دعاء} در {ماتدعون}، حاجت بردن و استعانت جستن است.

منشأ منفعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 5

5 _ خداوند يگانه، توانا بر رساندن نفع و ضرر به آدميان، شايسته پرستش است.

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 6

6 _ سود و زيان آدميان ، تنها

در دست خداوند است .

و يعبدون من دون اللّه ما لا يضرهم و لا ينفعهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 106 - 2،4

2 _ هيچ معبودى به جز خداوند ، قادر بر رساندن سود و زيان به آدميان نيست .

و لاتدع من دون اللّه ما لاينفعك و لايضرك

4 _ سود و زيان آدميان ، تنها به دست خداوند است .

و لاتدع من دون اللّه ما لاينفعك و لايضرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 11 - 10

10 - تحقّق حتمى اراده الهى ، در صورت تعلّق اراده او به سود و زيان آدمى

قل فمن يملك لكم من اللّه شيئًا إن أراد بكم ضرًّا أو أراد بكم نفعًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 21 - 3،4

3 - پيامبر ( ص ) ، مالك نفع و ضرر و سود و زيان مردمان نيست .

قل إنّى لا أملك لكم ضرًّا و لا رشدًا

4 - سود و زيان و هدايت شدن و يا گمراه گشتن انسان ها ، تنها به دست خداوند است .

قل انّى لا أملك لكم ضرًّا و لا رشدًا

آيه بعد _ كه در آن از ناتوانى پيامبر(ص) در برابر خداوند مطرح شده است _ قرينه است بر اين كه اعلام مالك نبودن پيامبر(ص) نسبت به سود و زيان و هدايت شدن و گمراه گشتن انسان ها، بيانگر انحصار اين مالكيت براى خداوند است.

منفعت انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 16

- 9

9 - انفاق كردن مال ، به نفع خود انسان است .

و أنفقوا خيرًا لأنفسكم

منفعت ايمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 7

7 - نفع و ضرر { ايمان و كفر } و { شكر و ناسپاسى } ، دامنگير خود انسان ها است ; نه خداوند .

إن تكفروا فإنّ اللّه غنىّ عنكم . .. و إن تشكروا يرضه لكم

منفعت به خود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 92 - 6

6 - بازتاب و منافع هدايت پذيرى انسان ، تنها متوجه خود او است .

فمن اهتدى فإنّما يهتدى لنفسه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 9

9 - فايده هدايت شدن ، به خود هدايت شده بازمى گردد .

إن ضللت فإنّما أضلّ على نفسى و إن اهتديت فبما يوحى إلىّ ربّى

به قرينه مقابله، (إن ضللت فإنّما أضلّ. ..) از ذكر {فلها} در {إن اهتديت} چشم پوشى شده و به منشأ هدايت پرداخته شده است. اين مسأله دلالت مى كند كه هدايت فايده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 41 - 9

9 - منفعت و بهره هدايت ، تنها متوجه خود هدايت يافتگان است .

فمن اهتدى فلنفسه

منفعت رسانى بت ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 73 - 1

1 - يادآورى ابراهيم ( ع ) به قوم خويش ، مبنى بر ناتوانى بت ها در رساندن سود يا

زيان به انسان ها

أو ينفعونكم أو يضرّون

منفعت رسانى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 7

7 - قدرت گسترده و اراده مطلق خداوند ، در رساندن سود و زيان و رحمت و نعمت به انسان ها

قل أفرءيتم . .. إن أرادنى اللّه بضرّ هل هنّ ك_شف_ت ضرّه أو أرادنى برحمة هل هنّ م

منفعت رسانى در ولىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 11

11_ تنها كسى شايسته ولايت و سرپرستى است كه بر نفع رسانى و دفع ضرر توانا باشد .

لايملكون لأنفسهم نفعًا و لا ضرًّا

منفعت رسانى معبود راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 89 - 4

4 - قدرت بر پاسخ گويى و اجابت خواسته ها و توان نفع و ضرر رسانى ، از جمله ويژگى هاى لازم براى معبود حقيقى است .

أفلايرون ألاّيرجع إليهم قولاً و لايملك لهم ضرًّا و لانفعًا

{برگرداندن قول}، مفهومى است كه شامل اجابت دعا نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 73 - 3

3 - لازمه معبود راستين ، در دست داشتن عوامل و اسباب سود و زيان انسان

أو ينفعونكم أو يضرّون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 11

11 - موجود ناتوان از رساندن سود به انسان ها و برطرف كردن گزند از وى ، شايسته پرستش نيست .

قل أفرءيتم ما تدعون من دون اللّه . .. هل هنّ

ك_شف_ت ضرّه ... برحمة هل هنّ ممسك_ت

منفعت رسانى معبودان باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 42 - 1

1 - در روز قيامت معبود هاى مشركان ، نمى توانند هيچ سود و زيانى را براى كسى عهده دار شوند .

فاليوم لايملك بعضكم لبعض نفعًا و لا ضرًّا

منفعت شكر نعمت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 7 - 7

7 - نفع و ضرر { ايمان و كفر } و { شكر و ناسپاسى } ، دامنگير خود انسان ها است ; نه خداوند .

إن تكفروا فإنّ اللّه غنىّ عنكم . .. و إن تشكروا يرضه لكم

منفعت طلبى اشراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 36 - 3

3 - تلاش اشراف براى سوق دادن افكار عمومى ، در جهت منافع و باور هاى خويش

هيهات هيهات لما توعدون

منفعت طلبى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 271 - 6

6 _ بهره گيرى قرآن از نفع طلبى انسان ، براى عملِ به نيكيها

و ان تخفوها و تؤتوها الفقراء فهو خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 18

18 _ بهره گيرى قرآن از خصلت نفع طلبى انسان ها ، در تشويق آنان به اعمال نيك

و ما تنفقوا من خير فلانفسكم . .. و ما تنفقوا من خير يوفّ اليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 -

94 - 19

19 _ تكيه بر سرشت سودجوى انسان و جهت دادن به آن ، از روش هاى قرآن براى تربيت

تبتغون عرض الحيوة الدّنيا فعند اللّه مغانم كثيرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 134 - 4

4 _ استفاده از غريزه سودخواهى و پاداش طلبى انسان ها براى نيل آنان به سعادت ، از روش هاى تربيتى قرآن

من كان يريد ثواب الدنيا فعند اللّه ثواب الدنيا و الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 165 - 4

4 _ توجه انبيا به منفعت خواهى و خطرگريزى انسان در انتخاب روش هدايت

رسلا مبشرين و منذرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 6،8

6 _ بهره گيرى قرآن از حس منفعت خواهى انسان و گريز از ضرر براى تبليغ توحيد و معارف الهى

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا

8 _ استفاده مثبت و سازنده از غريزه جلب منفعت، روشى در تبليغ دين

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 21 - 4

4 _ سوء استفاده شيطان از خصيصه كمال طلبى و منفعت جويى انسان براى گمراه سازى ايشان

و قاسمهما إنى لكما لمن النصحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 6 - 2

2 - انسان ها ، موجوداتى اند كه در پى كسب منافع و سود براى خودشان اند .

و من ج_هد فإنّما يج_هد لنفسه

ذكر

بازگشت دستاورد تلاش هركس به خود او، نشان دهنده اين حقيقت است كه انسان ها، داراى چنين روحيه اى هستند و خداوند، به منظور تحريك و تشويق آنها، از آن روحيه، استفاده كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 49 - 1

1 - انسان ، موجودى خستگى ناپذير در طلب خير و منافع خويش

لايسئم الإنس_ن من دعاء الخير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 18 - 8

8 - بهره جستن از خصلت نفع طلبى انسان ها ، از روش هاى قرآن براى تشويق آنان به كار هاى خير و انفاق در راه خداوند

و أقرضوا اللّه . .. يض_عف لهم و لهم أجر كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 38

38 - بهره جستن از خصلت نفع طلبى انسان ها ، از روش هاى قرآن براى تشويق آنان به انفاق در راه خدا و انجام دادن كار هاى خير

و ءاتوا الزكوة . .. و ما تقدّموا لأنفسكم من خير تجدوه عند اللّه هو خيرًا و أعظم

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه خداوند، با يادآورى پاداش بزرگ و فراوان، ايجاد انگيزه نموده و از خصلت نفع طلبى انسان ها بهره جسته است.

منفعت طلبى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 2

2_ منفعت پرستى ، حرام خوارى ، تعصب و قوم گرايى عامل هاى بازدارنده مردم مدين از انديشه كردن در تعاليم شعيب ( ع

) و فهميدن آنها

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول

منفعت طلبى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 41 - 4

4 - ساحران عصر فرعون ، قشرى سودجو و دنياگرا

أئنّ لنا لأجرًا إن كنّا نحن الغ_لبين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ساحران يا موسى(ع) را حق مى دانستند و يا باطل; در هر دو صورت درخواست مزد و پاداش در برابر احياى حق و يا نابودى آن، بيانگر سودجويى و دنيامدارى است.

منفعت طلبى در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 9

9 _ مبلغان دين بايد خيرخواه مردم و نصايح خويش را به منافع شخصى آميخته نسازند .

و نصحت لكم

منفعت طلبى دنياطلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 42 - 12

12- توجه دنياگرايان به خدا ، براى منافع و مطامع مادّى آنان است . *

و أُحيط بثمره . .. و هى خاوية على عروشها و يقول ي_ليتنى لم أُشرك بربّى أحدًا

احتمال دارد كه تأسّف مرد مغرور سرمايه از دست داده، بر شرك خويش، نه از آن رو باشد كه به قبح ذاتى شرك پى برده، بلكه از آن رو باشد كه چرا شرك ورزيده تا منافع اش تهديد و سرمايه اش نابود شد.

منفعت طلبى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 10

10 - تلاش آسيه در برانگيختن خوى منفعت طلبى و غريزه فرزندخواهى فرعون

عسى أن ينفعنا أو نتّخذه ولدًا

منفعت

طلبى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 5

5 _ مشركان به اميد جلب منفعت و دفع ضرر از خويش ، به بت پرستى روى آورده بودند .

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

يادآورى بى تأثير بودن معبودها از سودرسانى و دفع ضرر از پرستندگانشان، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه مشركان، به همين انگيزه به بت پرستى و شرك روى آورده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 9

9 - مشركان ، مردمى خودبين ، هواپرست و منفعت طلب

ألكم الذّكر و له الأُنثى . .. إن يتّبعون إلاّ الظنّ و ما تهوى الأنفس

با توجه بدين نكته كه حتى شرك مشركان، برخاسته از هواپرستى و منفعت خواهى آنان است، مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است كه در آيه {ألكم الذّكر...}، نمودى از اين خودبينى ارائه شده است.

منفعت طلبى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 9 - 6

6 _ شرك پيشگان صدر اسلام ، به خاطر تأمين و حفظ منافعِ مادى خود ، مردم را از گرويدن به اسلام و سلوك راه خدا باز مى داشتند .

اشتروا بأيت اللّه ثمناً قليلا فصدوا عن سبيله

آيه فوق _ به قرينه آيات قبل درباره مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 3

3 _ جلب سود و دفع زيان ، انگيزه شرك پيشگان عصر بعثت در پرستش خدايان پندارى خود

و يعبدون من دون

اللّه ما لا يضرهم و لا ينفعهم

منفعت طلبى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 3

3- مشركان مكه ، با درخواست معجزه ، درصدد بهانه جويى و دستيابى به منافع خويش بودند نه كشف حقانيت پيامبر ( ص )

و لقد صرّفنا للناس فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل فأبى أكثر الناس إلاّ كفورًا . و قا

از اينكه مشركان براى شناخت حقانيت پيامبر(ص) راههاى گوناگون موجود را رها كرده و ايمان خود را منحصر به برآوردن پيشنهادهاى محدودى، كردند كه بيشتر منافع مادى اشان را تأمين مى كرد، مطلب فوق قابل استفاده است.

منفعت طلبى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 17 - 2

2 - منافقان در سايه اظهار ايمان ، در تلاش براى منفعت جويى و رهايى يافتن از مشكلات اجتماعى هستند .

مثلهم كمثل الذى استوقد ناراً . .. ذهب اللّه بنورهم

از اينكه منافقان به كسى كه در تاريكى آتش ناپايدارى مى افروزد تشبيه شده اند اين معنا به دست مى آيد كه: كافر در جامعه ايمانى با مشكلات اجتماعى روبروست و خود را ناچار مى بيند كه تظاهر به ايمان كند تا از مشكلات برهد; ولى ديرى نمى پايد كه خداوند او را رسوا مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 3،4

3 _ رسيدن به دنيا و تأمين منافع شخصى ، تعيين كننده خط مشى منافقان در برقرارى روابط دوستى و اجتماعى است .

الذين يتربّصون بكم . .. ألم نستحوذ عليكم

4 _

شركت منافقان در جنگ ، تنها براى تأمين منافع شخصى و سهيم شدن در غنايم جنگى است .

الذين يتربّصون بكم فإن كان لكم فتح من اللّه . .. و نمنعكم من المؤمنين

ظاهراً مراد از جمله {الم نكن معكم} شركت در جهاد و همراهى مسلمانان در جنگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 49 - 6

6 - منافقان ، تنها در چارچوب منافع خويش به دين روى مى آورند و در برابر فرمان هاى خدا و رسول او ، مطيع و منقاد مى شوند .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون 0 و إن يكن لهم الح

منفعت طلبى منافقان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 49 - 1

1 - منافقان صدراسلام ، تنها در صورتى كه داورى پيامبر ( ص ) به نفع آنان بود ، به آن تن مى دادند .

و إن يكن لهم الحقّ يأتوا إليه مذعنين

{اذعان} به معناى {انقياد} و {مذعنين} به معناى {منقادين} (فرمان برداران و اطاعت كنندگان) است.

منفعت عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 55 - 8

8 - سود و زيان عمل هر كس ، تنها به خود وى بازمى گردد .

لنا أعم_لنا و لكم أعم_لكم

منفعت هدايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 6

6 _ منفعت و بهره هدايت ، تنها متوجه خود هدايت يافتگان است .

فمن اهتدى فإنما يهتدى لنفسه

منفعت طلبى

آثار منفعت طلبى

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 44 - 39

39 _ سودجويى و طمعورزى ، از عوامل ناديده گرفتن احكام الهى و حكم نكردن بر اساس آن

يحكم بها . .. و لاتشتروا بايتى ثمناً قليلا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 76 - 9

9 _ دفع زيان و جلب منفعت ، انگيزه اى براى پرستش

اتعبدون من دون اللّه ما لايملك لكم ضراً و لانفعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 106 - 26

26 _ دستيابى به منافع مادى و يا نفع رسانى به خويشاوندان ، نمى تواند مجوز پايمال سازى حقوق ديگران باشد .

لانشترى به ثمناً و لو كان ذا قربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 2

2_ منفعت پرستى ، حرام خوارى ، تعصب و قوم گرايى عامل هاى بازدارنده مردم مدين از انديشه كردن در تعاليم شعيب ( ع ) و فهميدن آنها

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 49 - 3،4

3 - انديشه سودجويانه ، مانع از پذيرش حق است .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون . و إن يكن لهم الح

4 - انديشه سودجويانه ، از نشانه هاى نفاق و اوصاف منافقان

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون . و إن يكن لهم الح

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

19 - انسان - 76 - 27 - 3

3 - نقد طلبى و نداشتن دورانديشى ، ريشه دلبستگى به دنيا و بى اعتنايى به حيات اخروى

إنّ ه_ؤلاء يحبّون العاجلة و يذرون وراءهم يومًا ثقيلاً

به كارگيرى واژه {عاجلة} ( از ماده {عجله}) جاى {الدنيا}، مى رساند كه نقد بودن متاع دنيا و امكان دستيابى سريع تر به آن، نقش عمده اى در دلبسته شدن انسان به دنيا دارد.

آثار منفعت طلبى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 11 - 6

6 - بهره جستن از خصلت نفع طلبى انسان ها ، از روش هاى قرآن براى تشويق آنان به كار هاى خير و انفاق در راه خداوند

من ذا الذى يقرض اللّه . .. فيض_عفه له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 17 - 6

6 - بهره جستن از خصلت نفع طلبى و خيرجويى انسان ها ، از روش هاى قرآن براى تشويق آنان به انفاق و انجام كار هاى خير

وأنفقوا خيرًا لأنفسكم . .. إن تقرضوا اللّه قرضًا حسنًا يض_عفه لكم

آثار منفعت طلبى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 49 - 2

2 - انديشه سودجويانه منافقان ، مانع از مراجعه آنان به پيامبر ( ص ) براى داورى به حق ميان آنان بود .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون . و إن يكن لهم الح

از اين كه منافقان داورى پيامبر(ص) را قبول نمى كردند و تنها در صورتى به آن تن مى

دادند كه اين داورى به نفع آنان بود، مى توان به دست آورد كه عدم پذيرش آنان در آغاز و قبول آنان به وقت سودمند دانستن آن براى خويش، ناشى از انديشه سودجويانه آنان بود.

منفعت طلبى اشراف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 36 - 3

3 - تلاش اشراف براى سوق دادن افكار عمومى ، در جهت منافع و باور هاى خويش

هيهات هيهات لما توعدون

منفعت طلبى انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 271 - 6

6 _ بهره گيرى قرآن از نفع طلبى انسان ، براى عملِ به نيكيها

و ان تخفوها و تؤتوها الفقراء فهو خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 272 - 18

18 _ بهره گيرى قرآن از خصلت نفع طلبى انسان ها ، در تشويق آنان به اعمال نيك

و ما تنفقوا من خير فلانفسكم . .. و ما تنفقوا من خير يوفّ اليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 94 - 19

19 _ تكيه بر سرشت سودجوى انسان و جهت دادن به آن ، از روش هاى قرآن براى تربيت

تبتغون عرض الحيوة الدّنيا فعند اللّه مغانم كثيرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 134 - 4

4 _ استفاده از غريزه سودخواهى و پاداش طلبى انسان ها براى نيل آنان به سعادت ، از روش هاى تربيتى قرآن

من كان يريد ثواب الدنيا فعند اللّه ثواب الدنيا و الأخرة

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 165 - 4

4 _ توجه انبيا به منفعت خواهى و خطرگريزى انسان در انتخاب روش هدايت

رسلا مبشرين و منذرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 6،8

6 _ بهره گيرى قرآن از حس منفعت خواهى انسان و گريز از ضرر براى تبليغ توحيد و معارف الهى

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا

8 _ استفاده مثبت و سازنده از غريزه جلب منفعت، روشى در تبليغ دين

قل أندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 21 - 4

4 _ سوء استفاده شيطان از خصيصه كمال طلبى و منفعت جويى انسان براى گمراه سازى ايشان

و قاسمهما إنى لكما لمن النصحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 6 - 2

2 - انسان ها ، موجوداتى اند كه در پى كسب منافع و سود براى خودشان اند .

و من ج_هد فإنّما يج_هد لنفسه

ذكر بازگشت دستاورد تلاش هركس به خود او، نشان دهنده اين حقيقت است كه انسان ها، داراى چنين روحيه اى هستند و خداوند، به منظور تحريك و تشويق آنها، از آن روحيه، استفاده كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 49 - 1

1 - انسان ، موجودى خستگى ناپذير در طلب خير و منافع خويش

لايسئم الإنس_ن من دعاء الخير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد

- 57 - 18 - 8

8 - بهره جستن از خصلت نفع طلبى انسان ها ، از روش هاى قرآن براى تشويق آنان به كار هاى خير و انفاق در راه خداوند

و أقرضوا اللّه . .. يض_عف لهم و لهم أجر كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 38

38 - بهره جستن از خصلت نفع طلبى انسان ها ، از روش هاى قرآن براى تشويق آنان به انفاق در راه خدا و انجام دادن كار هاى خير

و ءاتوا الزكوة . .. و ما تقدّموا لأنفسكم من خير تجدوه عند اللّه هو خيرًا و أعظم

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه خداوند، با يادآورى پاداش بزرگ و فراوان، ايجاد انگيزه نموده و از خصلت نفع طلبى انسان ها بهره جسته است.

منفعت طلبى اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 91 - 2

2_ منفعت پرستى ، حرام خوارى ، تعصب و قوم گرايى عامل هاى بازدارنده مردم مدين از انديشه كردن در تعاليم شعيب ( ع ) و فهميدن آنها

قالوا ي_شعيب ما نفقه كثيرًا مما تقول

منفعت طلبى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 41 - 4

4 - ساحران عصر فرعون ، قشرى سودجو و دنياگرا

أئنّ لنا لأجرًا إن كنّا نحن الغ_لبين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ساحران يا موسى(ع) را حق مى دانستند و يا باطل; در هر دو صورت درخواست مزد و پاداش در برابر احياى حق و

يا نابودى آن، بيانگر سودجويى و دنيامدارى است.

منفعت طلبى در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 9

9 _ مبلغان دين بايد خيرخواه مردم و نصايح خويش را به منافع شخصى آميخته نسازند .

و نصحت لكم

منفعت طلبى دنياطلبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 42 - 12

12- توجه دنياگرايان به خدا ، براى منافع و مطامع مادّى آنان است . *

و أُحيط بثمره . .. و هى خاوية على عروشها و يقول ي_ليتنى لم أُشرك بربّى أحدًا

احتمال دارد كه تأسّف مرد مغرور سرمايه از دست داده، بر شرك خويش، نه از آن رو باشد كه به قبح ذاتى شرك پى برده، بلكه از آن رو باشد كه چرا شرك ورزيده تا منافع اش تهديد و سرمايه اش نابود شد.

منفعت طلبى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 10

10 - تلاش آسيه در برانگيختن خوى منفعت طلبى و غريزه فرزندخواهى فرعون

عسى أن ينفعنا أو نتّخذه ولدًا

منفعت طلبى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 55 - 5

5 _ مشركان به اميد جلب منفعت و دفع ضرر از خويش ، به بت پرستى روى آورده بودند .

و يعبدون من دون اللّه ما لاينفعهم و لايضرّهم

يادآورى بى تأثير بودن معبودها از سودرسانى و دفع ضرر از پرستندگانشان، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه مشركان، به همين انگيزه به بت پرستى و شرك روى آورده بودند.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 23 - 9

9 - مشركان ، مردمى خودبين ، هواپرست و منفعت طلب

ألكم الذّكر و له الأُنثى . .. إن يتّبعون إلاّ الظنّ و ما تهوى الأنفس

با توجه بدين نكته كه حتى شرك مشركان، برخاسته از هواپرستى و منفعت خواهى آنان است، مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است كه در آيه {ألكم الذّكر...}، نمودى از اين خودبينى ارائه شده است.

منفعت طلبى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 9 - 6

6 _ شرك پيشگان صدر اسلام ، به خاطر تأمين و حفظ منافعِ مادى خود ، مردم را از گرويدن به اسلام و سلوك راه خدا باز مى داشتند .

اشتروا بأيت اللّه ثمناً قليلا فصدوا عن سبيله

آيه فوق _ به قرينه آيات قبل درباره مشركان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 18 - 3

3 _ جلب سود و دفع زيان ، انگيزه شرك پيشگان عصر بعثت در پرستش خدايان پندارى خود

و يعبدون من دون اللّه ما لا يضرهم و لا ينفعهم

منفعت طلبى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 90 - 3

3- مشركان مكه ، با درخواست معجزه ، درصدد بهانه جويى و دستيابى به منافع خويش بودند نه كشف حقانيت پيامبر ( ص )

و لقد صرّفنا للناس فى ه_ذا القرءان من كلّ مثل فأبى أكثر الناس إلاّ كفورًا . و قا

از اينكه مشركان براى شناخت حقانيت پيامبر(ص) راههاى گوناگون موجود را

رها كرده و ايمان خود را منحصر به برآوردن پيشنهادهاى محدودى، كردند كه بيشتر منافع مادى اشان را تأمين مى كرد، مطلب فوق قابل استفاده است.

منفعت طلبى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 17 - 2

2 - منافقان در سايه اظهار ايمان ، در تلاش براى منفعت جويى و رهايى يافتن از مشكلات اجتماعى هستند .

مثلهم كمثل الذى استوقد ناراً . .. ذهب اللّه بنورهم

از اينكه منافقان به كسى كه در تاريكى آتش ناپايدارى مى افروزد تشبيه شده اند اين معنا به دست مى آيد كه: كافر در جامعه ايمانى با مشكلات اجتماعى روبروست و خود را ناچار مى بيند كه تظاهر به ايمان كند تا از مشكلات برهد; ولى ديرى نمى پايد كه خداوند او را رسوا مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 141 - 3،4

3 _ رسيدن به دنيا و تأمين منافع شخصى ، تعيين كننده خط مشى منافقان در برقرارى روابط دوستى و اجتماعى است .

الذين يتربّصون بكم . .. ألم نستحوذ عليكم

4 _ شركت منافقان در جنگ ، تنها براى تأمين منافع شخصى و سهيم شدن در غنايم جنگى است .

الذين يتربّصون بكم فإن كان لكم فتح من اللّه . .. و نمنعكم من المؤمنين

ظاهراً مراد از جمله {الم نكن معكم} شركت در جهاد و همراهى مسلمانان در جنگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 49 - 6

6 - منافقان ، تنها در چارچوب منافع خويش به دين روى مى آورند و

در برابر فرمان هاى خدا و رسول او ، مطيع و منقاد مى شوند .

و إذا دعوا إلى اللّه و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون 0 و إن يكن لهم الح

منفعت طلبى منافقان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 49 - 1

1 - منافقان صدراسلام ، تنها در صورتى كه داورى پيامبر ( ص ) به نفع آنان بود ، به آن تن مى دادند .

و إن يكن لهم الحقّ يأتوا إليه مذعنين

{اذعان} به معناى {انقياد} و {مذعنين} به معناى {منقادين} (فرمان برداران و اطاعت كنندگان) است.

منكر از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

منكر

آثار اجتماعى نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 41 - 4

4 - برخوردارى جامعه اسلامى از حمايت و نصرت خدا ، در گرو اقامه نماز ، پرداخت زكات ، امر به معروف و نهى از منكر است .

الذين ان مكّنّ_هم فى الأرض . .. و نهوا عن المنكر

آثار امر به منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 16،22

16 _ ترويج زشتى ها و فساد ( منكر ) و پيشگيرى از تحقق نيكى ها و ارزش ها و نيز امتناع از انفاق ، نشانه هاى غفلت از خدا

يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف و يقبضون أيديهم نسوا اللّه

22 _ ترويج زشتى ها ، پيشگيرى از نيكى ها و امتناع از انفاق ، جرم و موجب عذاب حتمى

نعذب . .. مجرمين ... يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف و يقبضون أيديهم

آيه شريفه، بيانگر خصوصيات مجرمانى

است كه در آيه پيشين آمده است.

آثار ترك نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 79 - 5،6

5 _ ترك نهى از منكر و بى اعتنايى به رواج فساد در جامعه موجب گرفتار شدن به لعنت خدا و پيامبران

لعن الذين كفروا . .. ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون.كانوا لايتناهون

6 _ ترك نهى از منكر عامل روى آورى جوامع به كفرپيشگى

لعن الذين كفروا . .. ذلك بماعصوا و كانوا يعتدون.كانوا لايتناهون

در آيه قبل تجاوز و تعدى موجب گرفتار شدن به كفر و لعنت الهى دانسته شد و آيه مورد بحث ترك نهى از منكر را مصداقى بارز براى تعدى و تجاوز شمرده بنابراين ترك نهى از منكر عامل گرايش مردمان به كفر و گرفتار شدن به لعنت الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 10،15

10 _ عصيان ، تجاوزگرى و ترك نهى از منكر ، زمينه ساز پذيرش ولايت كافران و طرح دوستى با آنان *

ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون . .. كانوا لايتناهون ... يتولون الذين كفروا

بدان احتمال كه مضمون آيه مورد بحث يعنى پذيرش ولايت مشركان، نتيجه اعمال ناپسندى باشد كه در آيات قبل درباره بنى اسرائيل بيان شد.

15 _ عصيان ، تجاوزگرى و ترك نهى از منكر ، موجب سخط و غضب خداوند

ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون . .. كانوا لايتناهون عن منكر ... سخط اللّه عليهم

{ماقدمت لهم انفسهم} مى تواند اشاره به تمامى رفتارهاى ناروايى باشد كه در اين آيه و آيات قبل بيان شد. قابل ذكر

است كه در اين صورت {ان سخط اللّه} مضافى همانند موجبات در تقدير دارد يعنى {موجبات سخط اللّه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 82 - 10

10 - { عن أبى سعيد الخدرى قال : سئل رسول اللّه ( ص ) عن قول اللّه { إذا وقع القول عليهم أخرجنالهم دابّة من الأرض تكلّمهم } قال إذا تركوا الأمر بالمعروف و النهى عن المنكر وجب السخط عليهم ;

از ابى سعيد خدرى روايت شده كه از رسول اكرم(ص) درباره سخن خدا {إذا وقع القول عليهم أخرجنا لهم دابّة من الأرض تكلّمهم} سؤال شد، فرمود: زمانى كه امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنند، غضب خدا بر آنان محقق مى گردد}.

آثار نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 105 - 2

2 _ دعوت به نيكى ها ، امر به معروف و نهى از منكر ، مانع بروز تفرقه و اختلاف در جامعه

و لتكن منكم امّة يدعون الى الخير . .. و لا تكونوا كالذين تفرّقوا

جمله {لا تكونوا . .. }، احتمالا بيان نتيجه آيه قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 106 - 3

3 _ اعتصام به ريسمان الهى ، دعوت به نيكى ها ، امر به معروف و نهى از منكر ، موجب روسفيدى در قيامت

و اعتصموا بحبل اللّه . .. و لتكن منكم امّة يدعون الى الخير و يأمرون بالمعروف و ي

به مقتضاى ارتباط با آيات قبل، سفيدرويى مى تواند پاداش نيكيهاى

مذكور در آيات قبل باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 107 - 2،4

2 _ اعتصام به حبل اللّه ، دعوت به نيكى ها و امر به معروف و نهى از منكر ، موجب استغراق در رحمت جاودانه الهى

و اعتصموا بحبل اللّه . .. و لتكن منكم امة يدعون الى الخير و يأمرون بالمعروف ...

به مقتضاى ارتباط اين آيه و آيات پيشين، روسفيدى مى تواند نتيجه اعمال نيك ياد شده در آيات قبل باشد.

4 _ تمسك كنندگان به ريسمان الهى و دعوت گران به خير ، امركنندگان به معروف و نهى كنندگان از منكر ، روسفيدان در قيامت و مستغرق در رحمت جاودانه الهى

و اعتصموا بحبل اللّه . .. يدعون الى الخير و يأمرون بالمعروف ... اما الذين ابيضّت

مستفاد از ارتباط ميان اين آيه و آيات قبل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 110 - 8

8 _ ايمان مصلحان ( امركنندگان به معروف و نهى كنندگان از منكر ) به خداوند ، شرط اعتلاى جامعه

كنتم خير امة . .. و تؤمنون باللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 111 - 8

8 _ تأثير ايمان به خدا و امر به معروف و نهى از منكر ، در شكست ناپذيرى مؤمنان در برابر هجوم دشمنان دين

كنتم خير أمّة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف . .. و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار

وحدت خطاب در {كنتم خير . .. } و {يقاتلوكم}، بيانگر برداشت فوق است. يعنى آن دسته شكست نمى خورند كه امركننده

به معروف و ... باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 114 - 10

10 _ صالح شدن انسان ها ، در گرو ايمان به خدا ، معاد ، امر به معروف و نهى از منكر ( اصلاح ديگران ) و شتاب در كار هاى نيك است .

يؤمنون باللّه . .. و اولئك من الصالحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 120 - 9

9 _ ناتوانى جبهه كفر در برابر جامعه ايمانى ، آنگاه كه مؤمنان به دستور هاى الهى ( امر به معروف و نهى از منكر ) عمل كنند .

كنتم خير امّة . .. لن يضرّوكم الّا اذًى و إن يقتلوكم يولّوكم الادبار ... ضربت عل

در برداشت فوق، تقوا به معناى عمل به دستورات الهى گرفته شده كه خداوند در آيات پيش به برخى از آنها (امر به معروف، ايمان واقعى و . .. ) اشاره كرده است. يعنى آنگاه كيد دشمنان بى اثر است كه تقوا داشته باشند و به دستورات الهى عمل كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 12

12 _ نهى از منكر مايه رهايى يافتن از عذاب هاى تعيين شده براى جوامع گنهكار است .

أنجينا الذين ينهون عن السوء و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 21

21 _ امر به معروف ، نهى از منكر ، اقامه نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از خدا و رسولش

، عامل جلب رحمت ويژه الهى

يأمرون بالمعروف . .. أولئك سيرحمهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 - 10

10_ نهى از منكر و بازدارى مردمان از فساد ، مايه نجات و رهايى از عذاب هاى الهى است .

إلاّ قليلاً ممن أنجينا منهم

احكام نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 21 - 14

14 _ خطر كشته شدن در راه عدالتخواهى ، مانع از جواز امر به معروف و مبارزه با منكر نيست .

و يقتلون الذين يأمرون بالقسط

زيرا لحن آيه، ستايش و مدح نسبت به كشته شدگانى است كه امركنندگان به معروف در مسير عدالتخواهى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 6

6_ امر به معروف و نهى از منكر ، در صورتى كه احتمال تأثير در آن نباشد ، واجب نيست .

و لاينفعكم نصحى إن أردت أن أنصح لكم إن كان الله يريد أن يغويكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 - 7

7_ وجوب نهى از منكر در اديان پيشين

فلولا كان من القرون من قبلكم أُولُوا بقية ينهون عن الفساد

ارزش نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 114 - 4

4 _ ايمان به خدا و روز واپسين ، امر به معروف و نهى از منكر و شتاب ورزيدن به كار هاى نيك ، ملاك ارزش و شايستگى ( صالح بودن )

يؤمنون . ..

يسارعون فى الخيرات و اولئك من الصالحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 41 - 3

3 - اقامه نماز ، پرداخت زكات ، امر به معروف و نهى از منكر ، ارزش هاى محورى در جامعه اسلامى

من ينصره . .. الذين إن مكّنّ_هم فى الأرض ... و نهوا عن المنكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 12

12 - نماز و امر به معروف و نهى از منكر و صبر ، از زيربنايى ترين ارزش ها است .

إنّ ذلك من عزم الأُمور

بنابراين كه {ذلك} اشاره به كلّ محتواى سخن لقمان در اين آيه باشد، مشاراليه {ذلك}، جملات {أقم . .. و أمُر ... و انْهَ...} است و {عَزْم} مصدر و به معناى مفعولى، و {عزم الأُمور} اضافه صفت به موصوف است; يعنى، {الأُمور المعزوم}. امر معزوم به هدف شايسته اى گويند كه لازم است بر آن دست يافت.

اهميت نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 207 - 15

15 _ كشته شدگان در راه امر به معروف و نهى از منكر ، مصداق خريداران رضايت خداوند در برابر ايثار جان

و من الناس من يشرى نفسه

اميرالمؤمنين (ع): ان المراد بالآية الرجل الذى يقتل على الأمر بالمعروف و النهى عن المنكر.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 535 ; تفسير صافى، ج 1، ص 241.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 21 - 14

14 _ خطر كشته شدن در راه عدالتخواهى ، مانع

از جواز امر به معروف و مبارزه با منكر نيست .

و يقتلون الذين يأمرون بالقسط

زيرا لحن آيه، ستايش و مدح نسبت به كشته شدگانى است كه امركنندگان به معروف در مسير عدالتخواهى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 104 - 1،11

1 _ ضرورت وجود جمعى از اهل ايمان ، براى دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر

و لتكن منكم امّة . .. عن المنكر

بنابراينكه {من} در {منكم}، تبعيضيّه باشد.

11 _ نقش بنيادين دعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر ، در رستگارى جامعه

و لتكن منكم امّة . .. و اولئك هم المفلحون

بنابراينكه مشاراليه {اولئك} جامعه اسلامى باشد; يعنى تنها خودِ امركنندگان به معروف و نهى كنندگان از منكر رستگار نيستند، بلكه افراد جامعه بخاطر وجود چنين افرادى بهره مند از رستگارى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 114 - 3

3 _ اهميّت خاص امر به معروف و نهى از منكر

يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

پس از ذكر ايمان به خدا و قيامت، عنوان كردن امر به معروف و نهى از منكر، بيانگر اهميّت ويژه آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 6،9

6 _ مسؤوليت ويژه عالمان دين ، در نهى از منكر و پيشگيرى از انحرافات جامعه

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

بنابر اينكه نهى از منكر و بازدارى ديگران از گناه مسؤوليت همگانى باشد، اعتراض خداوند به عالمان كه نهى از

منكر را ترك كردند، حكايت از مسؤوليت خاص آنان در انجام اين وظيفه دارد.

9 _ وظيفه نهى از منكر حتى در صورت گستردگى گناه در جامعه ، وظيفه اى ضرورى و ثابت

و ترى كثيراً منهم يسرعون فى الاثم . .. لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار

سرزنش خداوند از عالمان يهود و نصارا به خاطر ترك نهى از منكر با وجود آلودگى افراد زيادى از اهل كتاب به گناه، دلالت مى كند كه آن تكليف در چنين صورتى نيز برداشته نمى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 79 - 1،3

1 _ بى اعتنايى گروهى از بنى اسرائيل به وظيفه الهى نهى از منكر و بى تفاوتى آنان در برابر فساد جامعه خويش

كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه

{لايتناهون} يعنى همديگر را باز نمى داشتند و نهى نمى كردند.

3 _ نهى از منكر وظيفه اى ضرورى بر عهده همگان

كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 7،8

7 _ مسلمانان در همنشينى با كافران و مشركان بى طرف بايد با تذكر آنان را از مغلطه و استهزاى در اسلام و قرآن بر حذر دارند. *

و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء و لكن ذكرى لعلهم يتقون

8 _ حفظ قداست قرآن و اسلام و بازداشتن ديگران از ياوه سرايى و تخطئه و استهزاى آن، وظيفه مسلمانان است.

و ما على الذين يتقون . .. و لكن ذكرى لعلهم يتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 80 - 4

4 _ بازداشتن مردم

از فحشا و لواط ، مهمترين و مقدمترين وظيفه لوط در رسالت هاى خويش

و لوطاً إذ قال لقومه أتأتون الفحشة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 14،18

14 _ فرمان به كار هاى شايسته و برحذر داشتن از كار هاى ناروا ( امر به معروف و نهى از منكر ) از وظايف اساسى پيامبر ( ص ) و از اهداف رسالت او

يأمرهم بالمعروف و ينهيهم عن المنكر

18 _ امر به معروف و نهى از منكر ، حلال دانستن پاكيزه ها و حرام شمردن ناپاكى ها ، از علامت هاى موجود در تورات و انجيل براى شناسايى پيامبر اسلام

الذى يجدونه . .. يأمرهم بالمعروف ... و يحل لهم الطيبت و يحرم عليهم الخبئث

جمله هاى {يأمرهم و . .. } حال براى ضمير مفعولى در {يجدونه} است و لذا مى رساند كه مفاد اين جمله ها به عنوان صفات پيامبر موعود در تورات و انجيل بيان شده است. بر اين اساس مى توان گفت كه از اهداف بيان اين ويژگيها در تورات و انجيل، راهنمايى اهل كتاب است به امورى كه بايد در شناسايى پيامبر موعود در نظر داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 15

15 _ پرهيزكنندگان از فساد در صورتى كه براى بازدارى جامعه از گناه تلاش نكنند ، در پيشگاه خداوند مسؤولند .

قالوا معذرة إلى ربكم و لعلهم يتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 10

10 _ نهى از منكر از مصاديق موعظه است

.

لم تعظون . .. الذين ينهون عن السوء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 7،8،9،27

7 _ امر به معروف و نهى از منكر ، مهمترين وظيفه مؤمنان و بارزترين مشخصه جامعه اسلامى

و المؤمنون و المؤمنت . .. يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

از اينكه در رأس همه كارها و ارزشها، از امر به معروف و نهى از منكر ياد شده است، اهميت برتر آن استفاده مى شود.

8 _ امر به معروف و نهى از منكر ، از وظايف اجتماعى همگانى و مشترك ميان زنان و مردان

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

9 _ امر به معروف و نهى از منكر ، وظيفه اى هميشگى و دايمى است نه تكليفى مقطعى .

يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

برداشت فوق از به كارگيرى فعل مضارع (يأمرون و ينهون) كه مفيد استمرار است، به دست مى آيد.

27 _ از امام حسين ( ع ) روايت شده . . . و به اميرالمؤمنين ( ع ) نيز نسبت داده شده كه فرمودند : . . . خدا مى فرمايد : . . . { المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر } فبدءاللّه بالامر بالمعروف و النهى عن المنكر فريضة منه لعلمه بأن ها إذا اديت و اقيمت استقامت الفرائض كل ها هيّن ها و صعب ها . . . ;

. .. {مردان و زنان با ايمان ولى (و يار و ياور) يكديگرند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند}. خداوند [قبل از نماز و زكات]

از امر به معروف و نهى از منكر آغاز كرد ; زيرا مى دانست اگر اين دو فريضه عملى گردد همه فرايض _ آسان و مشكل آن _ پابرجا مى شود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 12

12 _ ستايش خداوند و حركت در مسير او و ركوع و سجود و امر به معروف و نهى از منكر ، از جلوه هاى بارز عبادت پروردگار *

التّئبون العبدون . .. و الناهون عن المنكر

برداشت فوق بدان احتمال است كه {الحامدون السائحون . .. } از باب ذكر خاص بعد از عام (العابدون) و بيانگر اهميت و ويژگى اين صفات باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 - 6

6_ لزوم نهى از منكر و بازدارى مردمان از فساد ها و گناهان

فلولا كان . .. أُولُوا بقية ينهون عن الفساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 71 - 12

12- سكوت در برابر منكرات و بى تفاوتى در رخداد هاى زيان بار براى مردم ، به دور از خوى و منش موسى ( ع ) بود .

أخرقتها لتغرق أهلها لقد جئت شيئًا إمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 41 - 5

5 - نماز ، زكات ، امر به معروف و نهى از منكر ، مهم ترين تكاليف دينى

أقاموا الصلوة . .. و نهوا عن المنكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 10

10 -

اقامه نماز و امر به معروف و نهى از منكر و صبر ، از فرمان هاى بس مهم خداوند است .

أقم الصلوة . .. إنّ ذلك من عزم الأُمور

{عَزْم} ممكن است به معناى {تصميم قطعى و جزمى} باشد كه در اين صورت، {عزم} به خداوند اسناد داده مى شود. صاحب كشاف، چنين معنايى را اختيار كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 20 - 9

9 - لزوم نهى از منكر و حمايت از دين و مبلغان دينى ، به وقت ضرورت و نياز

و جاء من أقصا المدينة رجل يسعى

نقل داستان حبيب نجار، مى تواند هشدارى به همه مؤمنان باشد كه مانند او به دفاع از دين و دينداران بپردازند.

بنى اسرائيل و نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 79 - 8

8 _ ترك نهى از منكر از اعمال زشت و ناپسند گروهى از بنى اسرائيل

كانوا لايتناهون . .. لبئس ما كانوا يفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 7

7 _ بنى اسرائيل همكيشان خود را از پذيرش ولايت كافران و دوستى با آنان نهى نمى كردند .

لايتناهون عن منكره فعلوه . .. ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

آيه مورد بحث بيان مصداقى است از {منكر} كه در آيه قبل مطرح شده بود.

بى توجهى به نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 79 - 10

10 _ لعن شدن گروهى از بنى اسرائيل به سبب تأثيرناپذيرى

آنان در برابر نهى از منكر و نيز گروه ناهى از منكر به سبب همنشينى با گنهكاران

لعن الذين كفروا من بنى اسرءيل . .. كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه

از حضرت على(ع) روايت شده: . .. و لما وقع التقصير فى بنى اسرائيل جعل الرجل منهم يرى اخاه على الذنب فينهاه فلاينهى فلايمنعه ذلك من ان يكون اكيله و جليسه و شربيه حتى ضرب اللّه عزوجل قلوب بعضهم ببعض و نزل فيهم القرآن حيث يقول عزوجل {لعن الذين كفروا من بنى اسرئيل ... كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه ... .}

_______________________________

ثواب الاعمال مترجم، ص 597، ح 3; نورالثقلين، ج 1، ص 660، ح 312.

پاداش نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 72 - 15

15 _ بهشت جاودان ، بوستان هاى پوشيده از درخت ، خانه هاى دلپذير و خشنودى خدا ، پاداش الهى به مؤمنان در برابر امر به معروف و نهى از منكر ، اقامه نماز ، پرداخت زكات و اطاعت از خدا و رسول ( ص )

و المؤمنون و المؤمنت . .. يأمرون بالمعروف ... و يطيعون اللّه و رسوله ... وعد الل

تاركان نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 5

5 _ ترك كنندگان نهى از منكر در ميان يهوديان ايله ، بى اعتنا به تذكار موعظه گران ( لزوم نهى از منكر )

فلما نسوا ما ذكروا به

ضمير در {نسوا} و {ذكروا} به تجاوزگران و نيز به ترك كنندگان نهى از منكر برمى گردد. تذكرى كه به ترك كنندگان نهى از

منكر داده شد، همان است كه از جمله {معذرة إلى ربكم} فهميده مى شود. يعنى مصلحان به آنان تفهيم كردند كه شما نيز بايد نهى از منكر كنيد، و گر نه مسؤول هستيد ; اما آنان همچنان بى تفاوت ماندند.

تاركان نهى از منكر ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 1،4،6،8،11

1 _ يهوديان ساكن در ايله متشكل از سه گروه بودند : تجاوزگران فاسق ، صالحان موعظه گر و نهى كننده از منكرات ، تاركان نهى از منكر .

إذ قالت أمة منهم لم تعظون قوماً

مقصود از موعظه، به دليل {الذين ينهون عن السوء} در آيه بعد، نهى از منكر است.

4 _ تاركان نهى از منكر در ميان يهوديان ايله ، به موعظه گران اعتراض كردند و عمل آنان ( نهى از منكر ) را نابجا شمردند .

لم تعظون قوماً

6 _ اطمينان به هلاكت متجاوزان ايله و يا گرفتارى آنان به عذابى سخت ، بهانه تاركان نهى از منكر براى سكوت خويش در برابر آنان و مايه نابجا شمردن عمل موعظه گران ( نهى از منكر )

لم تعظون قوماً اللّه مهلكهم أو معذبهم عذاباً شديداً

8 _ داشتن عذر در پيشگاه خداوند و نيز اميد به پرهيز تجاوزگران از تجاوز خويش ، پاسخ موعظه گران يهود به اعتراض تاركان نهى از منكر

قالوا معذرة إلى ربكم و لعلهم يتقون

{معذرة} مصدر و به معناى حجت داشتن است. اين كلمه مفعولٌ له براى فعل مقدّر {نعظهم} مى باشد ; يعنى آنان را موعظه مى كنيم تا در پيشگاه خدا حجت و عذر داشته باشيم.

11 _ داستان مناظره دو گروه

پرهيزكننده از صيد ماهى در ميان يهوديان ( موعظه گران و تاركان نهى از منكر ) داستانى آموزنده و شايان به ياد داشتن . *

إذ قالت أمة منهم لم تعظون . .. قالوا معذرة إلى ربكم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {إذ قالت . .. } متعلق به فعل محذوف {اذكر} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 166 - 6

6 _ ترك كنندگان نهى از منكر از ميان مردم ايله ، به بوزينه تبديل نشدند .

فلما عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم كونوا قردة

عنوان {ما نهوا عنه} شامل ترك نهى از منكر نمى شود. به خلاف عنوان {ما ذكروا به} در آيه قبل كه شامل ترك نهى از منكر نيز هست.

تاريخ نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 13

13 - رواج اخلاق خيرخواهى و امر به معروف و نهى از منكر ، در ميان مردم عصر موسى

و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة و لاتنس نصيبك من الدنيا و أحسن

ترك نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 105 - 3

3 _ سرانجام ترك دعوت به نيكى ها و ترك امر به معروف و نهى از منكر ، تفرقه و اختلاف در جامعه

و لتكن منكم امة يدعون . .. و لا تكونوا كالذين تفرّقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 106 - 4

4 _ دعوت نكردن به خير و ترك امر

به معروف و نهى از منكر ، موجب روسياهى در قيامت

يدعون الى الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر . .. و تسودّ وجوه

به مقتضاى ارتباط با آيات قبل، روسياهى مى تواند كيفر گناهان مذكور در آن آيات باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 11

11 _ ترك نهى از منكر از سوى عالمان دينى ، مايه شكل گيرى جامعه با چهره اى زشت و ناپسند

لبئس ما كانوا يصنعون

برداشت فوق بر اين مبناست كه مراد از {ما}ى موصوله، جامعه اهل كتاب باشد ; يعنى عالمان يهود و نصارا _ با ترك نهى از منكر _ جامعه بدى را مى سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 79 - 4،8،9

4 _ ترك نهى از منكر ، نمونه اى بارز از تجاوزگرى بنى اسرائيل

و كانوا يعتدون. كانوا لايتناهون

جمله {كانوا لايتناهون} تفسير جمله {كانوا يعتدون} و يا بيان مصداقى بارز از آن مى باشد.

8 _ ترك نهى از منكر از اعمال زشت و ناپسند گروهى از بنى اسرائيل

كانوا لايتناهون . .. لبئس ما كانوا يفعلون

9 _ ترك نهى از منكر عملى زشت و ناپسند

كانوا لايتناهون . .. لبئس ما كانوا يفعلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 8،16

8 _ لزوم نظارت عمومى جامعه ايمانى بر صحنه روابط خارجى و بازداشتن مؤمنان از پذيرش ولايت كافران و پيوند هاى مودت آميز با آنان

كانوا لايتناهون عن منكر . .. ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

16 _ جاودانگى عذاب بنى اسرائيل به

خاطر عصيان گرى ، تجاوزپيشگى ، ترك نهى از منكر ، و پذيرش ولايت كافران

ذلك بما عصوا و كانوا يعتدون. كانوا لايتناهون ... و فى العذاب هم خلدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 16

16 _ حق ناپذيرى فاسقان مجوّز ترك نهى از منكر نيست .

لم تعظون قوماً اللّه مهلكهم . .. قالوا معذرة إلى ربكم و لعلهم يتقون

موعظه گران يهود دو دليل براى نهى از منكر اقامه كردند: داشتن عذر در پيشگاه خدا (معذرة إلى ربكم)، احتمال تأثير (لعلهم يتقون). مقتضاى سخن آنان اين است كه نبود احتمال تأثير نمى تواند مجوّز ترك نهى از منكر باشد و عذر پذيرفته شده اى نخواهد بود.

جرم امر به منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 9

9 _ شيوه منافقان ، ترويج امور زشت و منكر و پيشگيرى از تحقق معروف ( ارزش ها و نيكى ها )

المنفقون و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف

حق نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 4،5

4 _ امر به معروف و نهى از منكر ، حقى است برخاسته از شأن ولايت و سرپرستى عموم مؤمنان به يكديگر .

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

5 _ امر به معروف و نهى از منكر ، تبلور ولايت و محبت جامعه ايمانى نسبت به يكديگر

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

خشونت در نهى

از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 19 - 13

13 - امر به معروف و نهى از منكر ، با روش ناهنجار و داد و فرياد ، نفرت انگيز و داراى تأثير منفى است . *

و امر بالمعروف و انه عن المنكر . .. و اغضض من صوتك إنّ أنكر

احتمال دارد سفارش به روى نگرداندن از مردم و نيز رعايت اعتدال در رفتار و كاستن از صدا، پس از توصيه به امر به معروف و نهى از منكر، به اين منظور باشد كه در انجام امر به معروف و نهى از منكر، بايد موازين ياد شده رعايت گردد و گرنه، همان گونه كه صداى الاغ براى گوش ها ناهنجار است امر به معروف و نهى از منكر بدون رعايت موازين اخلاقى هم اثر منفى دارد.

دعوت به نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 1

1 - اهتمام به برپايى نماز و امر به معروف و نهى از منكر و شكيبايى در بلا ها ، از مواعظ لقمان به پسر خويش بود .

ي_بنىّ أقم الصلوة . .. و اصبر على ما أصابك

روش نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 19 - 13

13 - امر به معروف و نهى از منكر ، با روش ناهنجار و داد و فرياد ، نفرت انگيز و داراى تأثير منفى است . *

و امر بالمعروف و انه عن المنكر . .. و اغضض من صوتك إنّ أنكر

احتمال دارد سفارش

به روى نگرداندن از مردم و نيز رعايت اعتدال در رفتار و كاستن از صدا، پس از توصيه به امر به معروف و نهى از منكر، به اين منظور باشد كه در انجام امر به معروف و نهى از منكر، بايد موازين ياد شده رعايت گردد و گرنه، همان گونه كه صداى الاغ براى گوش ها ناهنجار است امر به معروف و نهى از منكر بدون رعايت موازين اخلاقى هم اثر منفى دارد.

زمينه ترك نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 13

13 _ ترك نهى از منكر در برابر ستمگران ، از سوى علماى اهل كتاب ، به انگيزه حفظ منافع شخصى _ تأمين شده از ناحيه آن ستمگران _ و يا ترس از تهديداتشان

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار

از امام حسين(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: . .. و انما عاب اللّه ذلك عليهم لانهم كانوا يرون من الظلمة الذين بين اظهرهم المنكر و الفساد فلاينهونهم عن ذلك رغبة فيما كانوا ينالون منهم و رهبة مما يحذرون ... .

_______________________________

تحف العقول، ص 137; بحارالانوار، ج 100، ص 79، ح 37.

سختيهاى نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 8،13

8 - امر به معروف و نهى از منكر ، مشكلاتى در پى دارد كه بايد آنها را تحمل كرد .

و أمر بالمعروف و انه عن المنكر و اصبر على ما أصابك

احتمال دارد دستور به صبر پس از سه فرمان اقامه نماز و امر به معروف و نهى از منكر، همانند آن

سه، فرمانى عام باشد و احتمال دارد فرمانى ويژه و مربوط به امر به معروف و نهى از منكر باشد. در صورت دوم، نشان مى دهد كه امر به معروف و نهى از منكر، مشكلاتى به همراه دارد كه بايد آن را تحمل كرد.

13 - { فى مجمع البيان { و اصبر على ماأصابك } من المشقة و الأذى فى الأمر بالمعروف و النهى عن المنكر عن على ( ع ) ;

در مجمع البيان از امام على(ع) درباره {و اصبر على ما أصابك} روايت شده: در برابر سختى ها و اذيت هايى كه در راه امر به معروف و نهى از منكر مى بينى، بردبار باش}.

شرايط نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 44 - 11

11 - امام صادق ( ع ) فرموده اند : { من لم ينسلخ عن هواجسه و لم يتخلص من آفات نفسه و شهواتها و لم يدخل فى كنف اللّه و أمان عصمته لايصلح له الأمر بالمعروف و النهى عن المنكر . . . قال تعالى { أتأمرون الناس بالبر و تنسون أنفسكم } . . . ;

كسى كه از خاطرات نفسانى جدا نشود و از آفتهاى نفس و شهوتهاى آن خلاص نگردد و در كنف رحمت، امان و حفظ خدا داخل نشود، سزاوار نيست امر به معروف و نهى از منكر كند . .. خداى تعالى فرموده است: آيا شما مردم را به خ___وبى امر مى كنيد و خود را فرموش مى كنيد؟ ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5

- 63 - 7

7 _ آشنايى عميق با احكام دين و معارف الهى ، از شرايط ضرورى براى نهى كنندگان از منكر

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار

بدان احتمال كه نام بردن عالمان دين براى اشاره به اين باشد كه نهى از منكر تنها وظيفه آشنايان به احكام الهى، است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 6

6_ امر به معروف و نهى از منكر ، در صورتى كه احتمال تأثير در آن نباشد ، واجب نيست .

و لاينفعكم نصحى إن أردت أن أنصح لكم إن كان الله يريد أن يغويكم

صبر در نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 8،13

8 - امر به معروف و نهى از منكر ، مشكلاتى در پى دارد كه بايد آنها را تحمل كرد .

و أمر بالمعروف و انه عن المنكر و اصبر على ما أصابك

احتمال دارد دستور به صبر پس از سه فرمان اقامه نماز و امر به معروف و نهى از منكر، همانند آن سه، فرمانى عام باشد و احتمال دارد فرمانى ويژه و مربوط به امر به معروف و نهى از منكر باشد. در صورت دوم، نشان مى دهد كه امر به معروف و نهى از منكر، مشكلاتى به همراه دارد كه بايد آن را تحمل كرد.

13 - { فى مجمع البيان { و اصبر على ماأصابك } من المشقة و الأذى فى الأمر بالمعروف و النهى عن المنكر عن على ( ع ) ;

در مجمع البيان از امام على(ع) درباره {و اصبر على ما أصابك} روايت

شده: در برابر سختى ها و اذيت هايى كه در راه امر به معروف و نهى از منكر مى بينى، بردبار باش}.

عذاب تاركان نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 4

4 _ خداوند حتى آن گروه از يهوديان ايله را كه خود صالح بودند ، ولى متجاوزان را موعظه نكردند ، به عذابى شديد گرفتار ساخت .

أنجينا الذين ينهون عن السوء و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس

در آيه قبل در مقام تقسيم يهوديان ايله از نظر عملكرد، آنان را به سه گروه تقسيم كرد و آيه مورد بحث در مقام بيان سرنوشت آنان است و ايشان را در دو گروه قرار داده است. اين مقايسه نشان مى دهد كه خداوند ترك كنندگان نهى از منكر را از گروه ظالمان (الذين ظلموا) شمرده است.

عذر ناهيان از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 14

14 _ تنها مصلحان و نهى كنندگان از منكر در جوامع فسادپيشه ، داراى عذرى قابل قبول در پيشگاه خداوند هستند .

لم تعظون قوماً . .. قالوا معذرة إلى ربكم

عموميت نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 13

13 _ تلاش براى اصلاح جامعه و نهى از منكر ، امرى لازم بر عهده همگان

قالوا معذرة إلى ربكم و لعلهم يتقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 8

8 _ امر به معروف و نهى از منكر ، از

وظايف اجتماعى همگانى و مشترك ميان زنان و مردان

و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر

فرجام تاركان نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 11

11 _ ترك كنندگان نهى از منكر ، شريك جرم گنهكاران و داراى سرنوشتى همسان با آنان هستند .

أنجينا الذين ينهون عن السوء و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس

فسق امر به منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 21

21 _ ترويج زشتى ها ( منكر ) ، پيشگيرى از كار هاى نيك ، امتناع از انفاق و غفلت از ياد خدا ، فسق واقعى است .

يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف و يقبضون أيديهم نسوا اللّه . .. إن المنفقين هم

فلسفه نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 8،12

8 _ داشتن عذر در پيشگاه خداوند و نيز اميد به پرهيز تجاوزگران از تجاوز خويش ، پاسخ موعظه گران يهود به اعتراض تاركان نهى از منكر

قالوا معذرة إلى ربكم و لعلهم يتقون

{معذرة} مصدر و به معناى حجت داشتن است. اين كلمه مفعولٌ له براى فعل مقدّر {نعظهم} مى باشد ; يعنى آنان را موعظه مى كنيم تا در پيشگاه خدا حجت و عذر داشته باشيم.

12 _ نهى از منكر وسيله اى براى بازدارى مردم از گناهان

و لعلهم يتقون

كمى ناهيان منكر در اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 -

8،11

8_ در ميان امت هاى هلاك شده پيشين ، تنها اندكى از آنان از فساد و تباهى به دور بوده و مردم را از گناه و فساد نهى مى كردند .

فلولا كان . .. أُولُوا بقية ينهون عن الفساد فى الأرض إلاّ قليلاً

11_ ناهيان از منكر در ميان اقوام هلاك شده پيشين به دليل اندك بودنشان ، نتوانستند جامعه خويش را از فساد و تباهى بازدارند .

إلاّ قليلاً ممن أنجينا منهم

جمله {إلاّ قليلاً. ..} به قرينه {أنجيناهم} دلالت مى كند كه خداوند ناهيان از فساد را كه در برخى از جوامع بودند نجات داد و جامعه ايشان را به عذاب هلاك كرد. بنابراين آن صاحب خردان نتوانسته بودند جامعه خويش را از فساد بازدارند و لذا عذاب بر جامعه آنان نازل شد.

كيفر ترك نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 9

9 _ ترك نهى از منكر و سكوت در برابر منحرفان و فسق و ستمگرى ، داراى كيفرى شديد است .

أنجينا الذين ينهون عن السوء و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس

گناه تاركان نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 9

9 _ اصلاحگران ايله سكوت در برابر گناه را ناروا شمرده و تاركان نهى از منكر را در پيشگاه خدا معذور نمى دانستند .

قالوا معذرة إلى ربكم و لعلهم يتقون

ظاهر اقتضا مى كرد كه موعظه گران بگويند {ربنا} (پروردگارمان)، نه {ربكم} (پروردگار شما). اين جا به جايى اشاره به اين حقيقت دارد كه خداوند پروردگار شما نيز هست و بايد

در برابر او عذرى داشته باشيد و بدانيد كه اگر نهى از منكر نكنيد، معذور نيستيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 11

11 _ ترك كنندگان نهى از منكر ، شريك جرم گنهكاران و داراى سرنوشتى همسان با آنان هستند .

أنجينا الذين ينهون عن السوء و أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس

مراتب نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 68 - 5

5 _ ترك سخن و مجادله با مغالطه گران ياوه گو درباره قرآن، روشى در بازداشتن آنان از اين عمل ناپسند و مرتبه اى در نهى آنان از اين منكر است.

يخوضون فى ءايتنا فأعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 5

5 _ فلسفه تحريم همنشينى با ياوه گويان مغالطه گر در آيات الهى، بازداشتن آنها از اين عمل ناپسند است.

فلاتقعد بعد الذكرى . ..و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء و لكن ذكرى لعلهم يت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 70 - 3،6

3 _ پيامبر(ص) وظيفه دار بى اعتنايى به كسانى كه آيين آنها بازى و سرگرمى است.

و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا

6 _ رها كردن و بى اعتنايى به كسانى كه دين خدا را بازيچه و سرگرمى انگاشته اند، وظيفه پيامبر(ص) و مؤمنان است.

و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20

- 44 - 4

4 - با وجود احتمال تأثير گفتار در بازداشتن مردم از منكرات ، نبايد به ستيز عملى و برخورد با زور اقدام كرد .

فقولا له قولاً ليّنًا لعلّه يتذكّر أو يخشى

از حرف {لعل} مى توان چنين فهميد كه تا اميد به تأثير گفتار نرم وجود دارد، درگير شدن و اقدام عملى براى ترك منكر جايز نيست.

معروف دانستن منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 10

10 - منكر شمردن معروف ها و معروف دانستن منكرات ، از ويژگى هاى منافقان

إذا قيل . .. و إذا قيل لهم ءامنوا ... قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

از اينكه فساد را اصلاح گرى مى شمرند و ايمان را سفاهت مى پندارند، برداشت فوق به دست مى آيد.

منافقان و امر به منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 9،17

9 _ شيوه منافقان ، ترويج امور زشت و منكر و پيشگيرى از تحقق معروف ( ارزش ها و نيكى ها )

المنفقون و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف

17 _ ترويج زشتى ها و فساد ( منكر ) و پيشگيرى از تحقق نيكى ها و ارزش ها و فراموشى خدا و فرمان هاى او ، از عملكرد ها و اوصاف منافقان

المنفقون . .. يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف و يقبضون أيديهم نسوا اللّه

منكر دانستن معروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 13 - 10

10 - منكر شمردن معروف ها و معروف دانستن منكرات ، از

ويژگى هاى منافقان

إذا قيل . .. و إذا قيل لهم ءامنوا ... قالوا أنؤمن كما ءامن السفهاء

از اينكه فساد را اصلاح گرى مى شمرند و ايمان را سفاهت مى پندارند، برداشت فوق به دست مى آيد.

موارد منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 19 - 7

7 - خشونت و درشتى در سخن گفتن با مردم ، عملى بسيار زشت است .

و اغضض من صوتك إنّ أنكر الأصوت لصوت الحمير

در آيه، به جاى كاربرد تشبيه، از استعاره استفاده شده است. آوردن استعاره به جاى تشبيه، براى مبالغه در مذمت و بيان ناهنجارى و مستهجن بودن آن است.

موارد نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 5،9

5 _ فلسفه تحريم همنشينى با ياوه گويان مغالطه گر در آيات الهى، بازداشتن آنها از اين عمل ناپسند است.

فلاتقعد بعد الذكرى . ..و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء و لكن ذكرى لعلهم يت

9 _ قال أبو جعفر(ع): لما نزلت {فلاتقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين} قال المسلمون: كيف نصنع إن كان كلما استهزء المشركون بالقرآن قمنا و تركناهم فلاندخل إذا المسجد الحرام و لانطوف بالبيت الحرام فأنزل الله تعالى {و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء} و أمرهم بتذكيرهم و تبصيرهم ما استطاعوا.

امام باقر(ع) فرمود: چون آيه {فلاتقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين} نازل شد، مسلمانان گفتند: حال كه هرگاه مشركان، قرآن را مسخره كنند، بايد برخيزيم و از آنان دورى كنيم، در نتيجه هيچگاه نبايد وارد مسجدالحرام شده و طواف خانه خدا را

بجا آوريم، پس چه كنيم؟ در اين هنگام خداوند آيه {و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء و لكن ذكرى} را نازل كرد و در آن به مسلمانان دستور داد كه، كافران را متذكر نموده و در حد توان، آنان را با موعظه بيدار كنند.

ناهيان از منكر ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 1،3،10

1 _ يهوديان ساكن در ايله متشكل از سه گروه بودند : تجاوزگران فاسق ، صالحان موعظه گر و نهى كننده از منكرات ، تاركان نهى از منكر .

إذ قالت أمة منهم لم تعظون قوماً

مقصود از موعظه، به دليل {الذين ينهون عن السوء} در آيه بعد، نهى از منكر است.

3 _ موعظه گران يهود در آبادى ايله ، همكيشان خويش را از نافرمانى خدا ( شكستن احكام روز شنبه ) برحذر مى داشتند .

لم تعظون قوماً

10 _ باور مصلحان يهود به ربوبيت خداوند بر بندگان ، واداركننده ايشان به تلاش براى اصلاح جامعه و بازدارى منحرفان از گناه و تجاوز

قالوا معذرة إلى ربكم

برداشت فوق از آوردن اسم {رب} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 1

1 _ يهوديان متخلف در آبادى ايله ، به نصايح و مواعظ مصلحان و نهى كنندگان از منكر اعتنا نكردند و آن را به فراموشى سپردند .

فلما نسوا ما ذكروا به

ناهيان از منكر و افساد اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 - 11

11_ ناهيان از منكر در ميان اقوام

هلاك شده پيشين به دليل اندك بودنشان ، نتوانستند جامعه خويش را از فساد و تباهى بازدارند .

إلاّ قليلاً ممن أنجينا منهم

جمله {إلاّ قليلاً. ..} به قرينه {أنجيناهم} دلالت مى كند كه خداوند ناهيان از فساد را كه در برخى از جوامع بودند نجات داد و جامعه ايشان را به عذاب هلاك كرد. بنابراين آن صاحب خردان نتوانسته بودند جامعه خويش را از فساد بازدارند و لذا عذاب بر جامعه آنان نازل شد.

ناهيان منكر در اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 - 4

4_ امت هاى هلاكت شده پيشين ، فاقد جمعيتى از مصلحان دلسوز و بازدارنده مردم از فساد و تباهى

فلولا كان من القرون من قبلكم أُولُوا بقية ينهون عن الفساد

از معانى {بقية} فضل و نيكى است. در تفسير كشاف آمده: فلانى از {بقية القوم} است; يعنى، از نيكان آنان است. بنابراين {اُولُوا بقية}; يعنى، نيكان و دارندگان فضل كه به مناسبت مورد به مصلحان دلسوز تعبير شد. لولا به معناى {چرا نه} مى باشد و مفاد جمله {فلولا ...} اين است كه: چرا در ميان امتهاى پيش از شما گروهى از مصلحان دلسوز نبودند كه آن امتها را از فساد و تباهى باز دارند؟.

نجات ناهيان از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 - 9

9_ خداوند ، تنها صالحان ناهى از منكر را از عذاب هاى نازل شده بر امت هاى پيشين ، نجات داد .

إلاّ قليلاً ممن أنجينا منهم

{منهم} قيد براى {قليلاً} است و ضمير در آن به {القرون} باز مى

گردد و {من} در {ممن = مِن مَن} بيانيه است بنابراين {إلاّ قليلاً . ..}; يعنى، مگر اندكى از جوامع گذشته كه در آنها صاحب خردانى ناهى از فساد بودند همانها كه نجاتشان داديم.

نجات ناهيان از منكر ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 3

3 _ خداوند از ميان يهوديان ايله تنها مصلحانِ نهى كننده از منكر را از گرفتار شدن به عذاب رهايى بخشيد .

أنجينا الذين ينهون عن السوء

نهى از منكر در اديان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 1،3

1 _ يهوديان ساكن در ايله متشكل از سه گروه بودند : تجاوزگران فاسق ، صالحان موعظه گر و نهى كننده از منكرات ، تاركان نهى از منكر .

إذ قالت أمة منهم لم تعظون قوماً

مقصود از موعظه، به دليل {الذين ينهون عن السوء} در آيه بعد، نهى از منكر است.

3 _ موعظه گران يهود در آبادى ايله ، همكيشان خويش را از نافرمانى خدا ( شكستن احكام روز شنبه ) برحذر مى داشتند .

لم تعظون قوماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 116 - 7

7_ وجوب نهى از منكر در اديان پيشين

فلولا كان من القرون من قبلكم أُولُوا بقية ينهون عن الفساد

نهى از منكر در ايله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 164 - 3،4

3 _ موعظه گران يهود در آبادى ايله ، همكيشان خويش را از نافرمانى خدا ( شكستن احكام روز شنبه ) برحذر

مى داشتند .

لم تعظون قوماً

4 _ تاركان نهى از منكر در ميان يهوديان ايله ، به موعظه گران اعتراض كردند و عمل آنان ( نهى از منكر ) را نابجا شمردند .

لم تعظون قوماً

نهى از منكر در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 79 - 1

1 _ بى اعتنايى گروهى از بنى اسرائيل به وظيفه الهى نهى از منكر و بى تفاوتى آنان در برابر فساد جامعه خويش

كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه

{لايتناهون} يعنى همديگر را باز نمى داشتند و نهى نمى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 77 - 13

13 - رواج اخلاق خيرخواهى و امر به معروف و نهى از منكر ، در ميان مردم عصر موسى

و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة و لاتنس نصيبك من الدنيا و أحسن

نهى از منكر در دوران لقمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 3

3 - نماز و امر به معروف و نهى از منكر ، از زمره تعاليم شريعت عصر لقمان بود .

ي_بنىّ أقم الصلوة و أمر بالمعروف و انه عن المنكر

نهى از منكر مجاهدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 2

2 _ توبه ، عبادت ، حمد ، تلاش در راه بندگى ، ركوع ، سجود ، امر به معروف و نهى از منكر و حفظ حدود الهى ، از صفات مجاهدان راه خدا

إن اللّه اشترى من المؤمنين . .. التّئبون ... و

الحفظون لحدود اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 41 - 2

2 - اقامه نماز ، پرداخت زكات ، امر به معروف و نهى از منكر ، از بارزترين ويژگى هاى ياران خدا و پيكاركنندگان راه دين او

الذين إن مكّنّ_هم . .. و نهوا عن المنكر

نهى از منكر مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 112 - 8

8 _ پايدارى بر ركوع و سجده و امر به معروف و نهى از منكر ، از ويژگى هاى مؤمنان راستين

الركعون السجدون الأمرون بالمعروف و الناهون عن المنكر

نهى از منكر هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 16

16 - هارون ( ع ) ، در غياب موسى ( ع ) ، وظيفه ارشاد ، هشدار ، امر به معروف و نهى از منكر را به نحو وافى انجام داد .

و لقد قال لهم هرون من قبل ي_قوم . .. فاتّبعونى و أطيعوا أمرى

وجوب نهى از منكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 5

5 _ لزوم نهى از منكر و مقابله با انحرافات جامعه

لولا ينهيهم الربنيون و الاحبار عن قولهم الاثم و اكلهم السحت

منكرات

آثار اجتماعى منكرات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 18

18 - جامعه هاى آلوده به فحشا و منكرات ، از فضل و رحمت خدا محروم اند .

لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. و لولا فضل اللّه عليكم

و رحمته ما زكى منكم من أحد أب

آثار اجتناب از منكرات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 16

16 - رشد و طهارت انسان در گرو مخالفت با شيطان و اجتناب از فحشا و منكرات است .

لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر و لولا فضل اللّه عليكم

آثار منكرات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 11

11 - ناسازگارى ايمان با پيروى از شيطان و ارتكاب فحشا و منكرات

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر

برداشت فوق، به خاطر اين نكته است كه خداوند پيش از نهى از فحشا و منكرات، مسلمانان را با وصف ايمان مورد خطاب قرار داد.

اصلاح منكرات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 63 - 10

10 _ سكوت عالمان يهود و نصارا در برابر منكرات جامعه خويش ، بسيار زشت و ناپسند

لبئس ما كانوا يصنعون

ظاهراً مراد از ضمير در {كانوا} و {يصنعون}، {ربانيون} و {احبار} مى باشد نه توده اهل كتاب ; قابل ذكر است كه در برداشت فوق مراد از {ما}ى موصوله، سكوت عالمان اهل كتاب در برابر گناهان دانسته شده است.

تشويق به استقامت در منكرات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 11

11 - تبليغ اعتقادات حق و ترغيب ديگران به مقاومت در برابر منكرات ، خصلتى ستوده و مايه كاميابى انسان

لفى خسر . إلاّ الذين ... تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

زمينه منكرات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 2،7

2 - شيطان ، داراى راه هاى متعدد و وسايل گوناگون براى كشاندن انسان ها به فحشا و منكرات است .

لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن

برداشت فوق، از جمع آمدن {خطوات} استفاده مى شود.

7 - نتيجه و ره آورد پيروى از شيطان ، فرو افتادن در منجلاب زشتى ها و ناپسندى ها ( فحشا و منكرات ) است .

و من يتّبع خطوت الشيط_ن فإنّه يأمر بالفحشاء و المنكر

مبارزه با منكرات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 82 - 2،4

2 _ مبارزه لوط با برنامه هاى ضد اخلاقى قوم خويش موجب طرح پيشنهاد اخراج وى و همراهانش از ديارشان

و لوطاً إذ قال لقومه . .. قالوا أخرجوهم

پيشنهاد اخراج لوط از يكسو به مبارزات وى مرتبط شده است ; زيرا جمله {إلا أن قالوا . .. } در پاسخ تبليغات و هدايتگريهاى لوط ايراد گرديده است ; و از سوى ديگر اين پيشنهاد با جمله {انهم ... } تعليل شده است. بنابراين تصميم قوم لوط به اخراج وى و همراهانش به دو علت بوده است: يكى مبارزه وى با فسادها و ديگرى پاك زيستن وى و همراهانش.

4 _ لوط در پاك زيستى و تنزه از اعمال زشت و مبارزه با كردار هاى ناپسند ، داراى همگامان و يارانى متعدد بود .

و ما كان جواب قومه إلا أن قالوا أخرجوهم من قريتكم إنهم أناس يتطهرون

ضماير جمع در جمله {اخرجوهم . .. } و نيز آوردن كلمه {اناس}، حكايت از آن دارد كه گروهى از

مردم به لوط گرويده بودند و چون تصميم بر اخراج لوط و يارانش در پى اعتراضهايى كه در آيه قبل مطرح شد، گرفته شده، معلوم مى شود مؤمنان به لوط وى را در مبارزه با فسادها و مفسدان يارى مى كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 30 - 4،5

4 - لوط ( ع ) ، براى بازداشتن قوم اش از كردار زشت ، با آنان به مبارزه برخاست .

أئنّكم لتأتون الرجال و . .. ربّ انصرنى على القوم المفسدين

طلب نصرت از خدا بر ضد قوم مفسد، براى بيان اين است كه لوط(ع) با آنان به مبارزه برخاست و در مبارزه اش، نياز به امداد الهى داشت.

5 - لوط ( ع ) در مبارزه اش با كردار هاى زشت قوم خود ، تنها بود .

قال ربّ انصرنى على القوم المفسدين

ضمير مفعولى {نى} در دعاى لوط(ع)، حكايت از تنهايى آن حضرت در مبارزه با فحشا مى كند.

منشأ اجتناب از منكرات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 21 - 17

17 - هيچ كس بيرون از مشيت خدا و بدون برخوردارى از فضل و رحمت او ، قادر بر مخالفت با شيطان و اجتناب از فحشا و منكرات نيست .

لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته ما زكى منكم من أحد أب

منكرات در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 79 - 2،7

2 _ رواج فساد و منكرات در بين بنى اسرائيل

كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه

استمرار

ترك نهى از منكر كه از جمله {كانوا لايتناهون} به دست مى آيد، حكايت از استمرار و رواج كارهاى ناشايست در بين بنى اسرائيل دارد.

7 _ بنى اسرائيل مردمانى آلوده به منكرات و گستاخ در برابر منهيات و محرمات دين

كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه

بدان احتمال كه {لايتناهون} به معناى {لاينتهون} باشد يعنى بنى اسرائيل دست از كار زشت بر نمى داشتند و به نهيبها و هشدارها ترتيب اثر نمى دادند.

منكران آيه تبليغ

منكران آيه تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 67 - 15

15 _ منكران و مخالفان پيام ويژه خداوند در { آيه تبليغ } ، مردمانى كافر

بلغ ما أنزل إليك . .. إنّ اللّه لايهدى القوم الكفرين

از مصاديق مورد نظر براى كافران _ به قرينه صدر آيه _ كسانى هستند كه آن پيام ويژه را كه به منزله تمامى رسالت الهى است، منكر شوند.

منكران انبيا

آسايش منكران انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 95 - 8

8 _ تحليل سختى هاى بيداركننده و هدفدار به حوادثى برخاسته از عوامل طبيعى و بدون هدف ، تحليل نادرست منكران رسالت پس از رسيدن به رفاه و آسايش

قالوا قد مس ءاباءنا الضراء و السراء

پوچى تلاش منكران انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 98 - 5

5 _ زندگى و تلاش منكران رسالت ، سراسر بازيچه و بى ثمر در سعادت آنان است .

أن يأتيهم بأسنا ضحى و هم يلعبون

مى توان گفت مراد از {لَعْب} در {يلعبون} اشتغال به امور دنيوى و

تلاش براى رفع نيازهاى مادى است كه چون در مسير حق و هدف تعيين شده براى انسان نمى باشد، از آن به {بازى كردن} تعبير شده است.

پوچى زندگى منكران انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 98 - 5

5 _ زندگى و تلاش منكران رسالت ، سراسر بازيچه و بى ثمر در سعادت آنان است .

أن يأتيهم بأسنا ضحى و هم يلعبون

مى توان گفت مراد از {لَعْب} در {يلعبون} اشتغال به امور دنيوى و تلاش براى رفع نيازهاى مادى است كه چون در مسير حق و هدف تعيين شده براى انسان نمى باشد، از آن به {بازى كردن} تعبير شده است.

كيفر منكران انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 115 - 5

5 _ منكران رسالت انبيا ، پس از مشاهده معجزات درخواستى ، سزاوار عذابى سهمگين

فمن يكفر بعد منكم فانى اعذبه عذاباً لا اعذبه احداً

منكران حق

همنشينى با منكران حق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 140 - 19

19 _ لزوم پرهيز از همنشينى با منكران و تكذيب گران حق و بدگويى كنندگان نسبت به حقگرايان

إذا سمعتم ءايت اللّه يكفر بها و يستهزأ بها

امام رضا(ع) درباره آيه فوق فرمود: اذا سمعت الرجل يجحد الحق و يكذب به و يقع فى اهله فقم من عنده و لاتقاعده.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 281، ح 290; نورالثقلين، ج 1، ص 564، ح 627.

مني از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

منى

تبديل منى به علقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 -

38 - 2

2 - مرحله اصلى شكل گيرى فرزند ، پس از علقه شدن ( تبديل منى به خون بسته ) است .

ألم يك نطفة . .. ثمّ كان علقة

{فاء} در {فخلق} براى ترتيب است. مترتب كردن خلقت انسان بر {علقه} _ با آن كه {علقه} جزئى از مراحل آفرينش بشر است _ مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

خلقت از منى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 6 - 2

2 - جسم انسان ، از آبى آفريده شده است كه از مرد و زن يكباره تخليه شده و از ظرف خود بيرون مى جهد .

ماء دافق

اين احتمال وجود دارد كه مراد از {ماء دافق}، نطفه مرد و تخمك زن _ هر دو _ باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 8 - 2

2 - آفرينش انسان از منى ، برهان قدرت خداوند بر معاد و تجديد حيات انسان است .

خلق من ماء . .. يخرج ... إنّه على رجعه لقادر

شگفتى خلقت از منى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 6 - 3

3 - آفرينش انسان از آب ، شگفت انگيز و نشانه قدرت خداوند بر معاد است .

عليها حافظ . .. خلق من ماء دافق

برداشت ياد شده، با توجه به ارتباط اين آيه با جمله {إنّه على رجعه لقادر} در آيات بعد است.

مكان پيدايش منى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 7 - 1

1 - محل پيدايش نطفه مرد

( منى ) ، بين تيره پشت و استخوان هاى قفسه سينه قرار دارد .

يخرج من بين الصلب و الترائب

{صلب}; استخوانى است كه از قسمت بالاى پشت، نزديك گردن شروع شده و تا دنبالچه (كه جاى آن در انسان در جايگاه دم در حيوانات است) ادامه يافته است(قاموس). {تريبة} (مفرد {ترائب}); يعنى، بالاترين استخوان قفسه سينه كه زير چانه قرار گرفته است (نهايه ابن اثير). تمام اهل لغت آن را جاى گردن بند از قفسه سينه مى دانند (لسان العرب). برخى آن را به تمام استخوان هاى قفسه سينه و گروهى به چهار استخوان از سمت راست و چهار استخوان از سمت چپ اطلاق مى كنند (قاموس). خروج نطفه از آن محل، ممكن است به اعتبار تغذيه كيسه منى از آن جا باشد.

مكان خروج منى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 7 - 6

6 - { دخل أبوحنيفة على الصادق ( ع ) قال ( ع ) . . .انّ المنى . . . يخرج من جميع الجسد . . . فقال أبوحنيفة : كيف يخرج من جميع الجسد و اللّه يقول : { يخرج من بين الصلب و الترائب } ؟ قال أبوعبداللّه ( ع ) فهل قال : لايخرج من غير ه_ذين الموضعين ؟ . . . ;

ابوحنيفه خدمت امام صادق(ع) رسيد، حضرت فرمود: . .. منى ... از تمامى جسد خارج مى شود ... ابوحنيفه عرض كرد: چطور از تمامى بدن خارج مى شود; در حالى كه خداوند مى فرمايد: {يخرج من بين الصلب و الترائب}؟ امام صادق(ع) فرمود: آيا خدا فرموده است

كه از غير اين دو موضع خارج نمى شود؟}.

نقش منى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 8 - 1،2،3

1 - خداوند ، نسل انسان نخستين را ، از طريق آبى پست و بى مقدار تداوم بخشيد .

ثمّ جعل نسله من سل_لة من ماء مهين

2 - تكوّن وجود انسان ، تنها با بخشى از آب منى است .

و جعل نسله من سل_لة من ماء مهين

{سلالة} در لغت به معناى {جدا شده و كنده شده} است و مراد از {ماء مهين} منى است و {من} در {من ماء. ..} براى تبعيض و جزئيت است.

3 - تداوم نسل انسان ، با آبى پست ( منى ) ، نمونه عزت و علم و تدبير الهى است .

اللّه الذى . .. و بدأ خلق الإنس_ن من طين . ثمّ جعل نسله من سل_لة من ماء مهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 58 - 1،2،3،4

1 - فرايند پيدايش انسان از منى در رحم ، شايان مطالعه و تأمل

أفرءيتم ما تمنون

مراد از {امناء} (مصدر {تمنون}) ريختن منى در رحم است; يعنى، آيا به منى _ كه آن را به صورت نطفه در رحم زن مى ريزيد _ انديشيده ايد؟

2 - توجه به كيفيت پيدايش انسان از منى در رحم ، آسان كننده مسأله پذيرش معاد و توانايى خداوند بر احياى مجدد مردگان

أفرءيتم ما تمنون

روى سخن در آيه شريفه با منكران معاد است و مفاد آن چنين مى باشد: اگر شما به كيفيت پيدايش انسان از نطفه _ كه در رحم مى ريزيد _ توجه

مى كرديد، در قدرت و توانايى خداوند بر آفرينش مجدد انسان ترديد نمى كرديد و به انكار معاد نمى پرداختيد.

3 - منى و نطفه مرد ، عنصر اصلى و مادى پيدايش انسان در رحم

أفرءيتم ما تمنون

4 - تشويق منكران معاد از سوى خداوند ، به مطالعه در فرايند پيدايش انسان از منى

أفرءيتم ما تمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 59 - 2،3

2 - نقش منحصر به فرد خداوند ، در ايجاد و آفرينش انسان از منى در رحم

أفرءيتم ما تمنون . .. أم نحن الخ_لقون

3 - آفرينش انسان از منى در رحم ، جلوه اى از عظمت و قدرت بى مانند خداوند

أم نحن الخ_لقون

به كارگيرى ضمير متكلم مع الغير (نحن) در مسأله آفرينش انسان از منى در رحم، بيانگر عظمت آفرينش انسان و جلوه اى از قدرت برتر آفريننده آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 74 - 2

2 - آفرينش انسان از منى ، بر آوردن دانه ها از دل خاك و رشد و نموّ دادن آن ، فرو فرستادن باران از آسمان و ايجاد درخت آتش زنه براى بيابان گردان ; بيانگر مبرّا بودن ساحت او از نقص و كاستى

أفرءيتم ما تمنون . .. فسبّح باسم ربّك العظيم

تفريع {فسبّح} بر مطالب آيات پيشين، نشانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 37 - 1،3

1 - نطفه ( منى ) ، مبدأ و آغاز تكوين انسان

ألم يك نطفة من منىّ يمنى

3 - تكوين انسان از

مايه اى ناچيز ( منى ) ، از نشانه هاى قدرت خداوند بر برپايى قيامت

ألم يك نطفة من منىّ يمنى

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه اين آيه در سلسله آياتى قرار دارد كه درصدد بيان مسأله معاد و اثبات آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قيامه - 75 - 39 - 4

4 - نقش اصلى نطفه و منى مرد ، در تعيين جنسيت *

ألم يك نطفة من منىّ يمنى . .. فجعل منه الزوجين الذكر و الأُنثى

ضمير در {منه الزوجين. ..} به {منى} بازمى گردد. بر اين اساس مى توان گفت: احتمالاً اين نطفه مرد است كه زوجين (مرد و زن) را پديد مى آورد و جنسيت فرزند را تعيين مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 6 - 1

1 - منى ( نطفه مرد ) ، عنصر اصلى در آفرينش جسم انسان

خلق من ماء دافق

{دَفَقَ الماء}; يعنى، آب به شدّت ريخت; اين فعل به صورت لازم و متعدى استعمال مى شود; برخى تنها متعدى بودن آن را پذيرفته و {دافق} را به معناى {مدفوق} يا {ذى دفق} معنا كرده اند(مصباح). آب جهنده گرچه مى تواند بر منى مرد و تخمك زن تطبيق كند; زيرا هر دو از كيسه منى در مرد و تخمدان در زن بيرون مى جهند; ولى انصراف عرفى آن به نطفه مرد است.

مواعظ از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مواعظ

بى تأثيرى مواعظ لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 167 - 2

2 - خيره سرى و مقاومت قوم لوط

، در برابر نصيحت هاى وى

قالوا . .. لتكوننّ من المخرجين

بى تأثيرى مواعظ موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 8

8 - بنى اسرائيل ، به رغم اندرز هاى موسى ( ع ) ، از اذيت و آزار آن حضرت دست برنداشتند .

ي_قوم لم تؤذوننى . .. فلمّا زاغوا

جمله {فلمّا زاغوا} بيانگر آن است كه بنى اسرائيل، به جاى پذيرش نصيحت هاى موسى(ع)، بر اذيت هاى خويش نسبت به آن حضرت پاى فشردند.

بى تأثيرى مواعظ همنشين باغدار متكبر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 42 - 2

2- نصايح مرد مؤمن ، در ثروت مند گرفتار كبر و غرور ، بى تأثير بود .

و أُحيط بثمره

روشن است كه اگر مرد ثروت مند، به نصايح مرد مؤمن گوش فرا مى داد، گرفتار نابودى اموال و سرمايه خود نمى شد.

ذكر مواعظ بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 13

13 - رفتار ناصحانه قوم قارون با وى ، امرى شايان توجه و يادآورى است .

إذ قال له قومه لاتفرح

{إذ} در محل نصب و مفعول براى فعل محذوف است; يعنى، {اذكروا إذ قال له قومه. ..}.

ذكر مواعظ لقمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 13 - 1

1 - مواعظ لقمان به پسرش ، شايسته يادآورى است .

و إذ قال لقم_ن لإبنه و هو يعظه

بنابراين احتمال كه {إذ} متعلق به {اُذكر} مقدر باشد، اين نكته به دست مى آيد.

رعايت

مواعظ خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 15

15 - رعايت احكام و موعظه هاى الهى ، نشانه تقواپيشگى است .

ذلكم يوعظ به . .. و من يتّق اللّه يجعل له مخرجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 4 - 11

11 - رعايت احكام و موعظه هاى الهى ، نشانه تقواپيشگى است .

والّ_ئى يئسن من المحيض . .. فعدّتهنّ ثل_ثة أشهر ... و من يتّق اللّه يجعل له من أ

زمينه قبول مواعظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 46 - 20

20 _ تقواپيشگى ، شرط بهره مندى از هدايت و پند و اندرز

هدى و موعظة للمتقين

عبرت از مواعظ خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 13

13_ تنها موعظه پذيران ، از توصيه ها و مواعظ الهى پند خواهند گرفت .

ذلك ذكرى للذكرين

زمخشرى در كشاف {ذكرى} را به موعظه و {ذاكرين} را به پندپذيران معنا كرده است.

عمل به مواعظ خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 9،10

9 - ايمان به خدا و روز قيامت ، مقتضى پذيرش موعظه هاى الهى و عمل به آنها است .

ذلكم يوعظ به من كان يؤمن باللّه و اليوم الأخر

توصيف موعظه شدگان، به ايمان آورندگان به خدا و روز قيامت، اشاره به مطلب ياد شده دارد.

10 - پذيرش موعظه هاى الهى و عمل به آنها ، نشانه ايمان به خدا و روز

قيامت است .

ذلكم يوعظ به من كان يؤمن باللّه و اليوم الأخر

فلسفه مواعظ خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 90 - 17

17- موعظه هاى خداوند ، به منظور بيدار ساختن عقل و فطرت انسانهاست .

إن الله يأمر بالعدل . .. و ينهى عن الفحشاء ... يعظكم لعلّكم تذكّرون

{تذكّر} (از ماده تذكّرون) به معناى يادآورى چيزى است كه فراموش شده باشد. بنابراين تذكر به مواعظ الهى، حاكى است كه اين موعظه ها از امورى است كه بشر بدون تعليم وحى به آن رسيده است و در واقع امرى است فطرى و عقلانى; ولى انسانها آنها را به فراموشى سپرده اند كه توسط وحى به آنان يادآورى مى شود.

قبول مواعظ خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 9،10

9 - ايمان به خدا و روز قيامت ، مقتضى پذيرش موعظه هاى الهى و عمل به آنها است .

ذلكم يوعظ به من كان يؤمن باللّه و اليوم الأخر

توصيف موعظه شدگان، به ايمان آورندگان به خدا و روز قيامت، اشاره به مطلب ياد شده دارد.

10 - پذيرش موعظه هاى الهى و عمل به آنها ، نشانه ايمان به خدا و روز قيامت است .

ذلكم يوعظ به من كان يؤمن باللّه و اليوم الأخر

قبول مواعظ خيرخواهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 79 - 9

9 _ ضرورت محبت به خيرخواهان جامعه و پذيرش پند ها و نصايح آنان

و لكن لاتحبون النصحين

قبول مواعظ واعظان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

6 - اعراف - 7 - 79 - 10

10 _ محبت آدمى به نصيحت كنندگان در پى دارنده پذيرش سخنان ايشان است .

نصحت لكم و لكن لاتحبون النصحين

اقتضاى كلام اين بود كه پس از {نصحت لكم} گفته شود: {و لكن لا تطيعون} و يا {لا تسمعون}، ولى به جاى آن {لا تحبون . .. } آورده شد تا اشاره باشد به علت عدم پذيرش، يعنى: لا تحبون النصحين لكى تسمعوا لهم، يا: {لكى تطيعوهم}.

مواعظ ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 1

1- ابراهيم ( ع ) در اندرز خود به آزر ، عذاب سخت الهى را در كمين پرستشگران بت ها خواند و وى را به آن هشدار داد .

إنّى أخاف أن يمسّك عذاب من الرحمن

نكره آوردن {عذاب} بر عظمت آن دلالت دارد. و {مسّ} (مصدر {يمسك}) _ چنانچه در مفردات راغب آمده است _ در باره هرگونه آزارى كه به انسان برسد، استعمال مى شود.

مواعظ انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 63 - 11،12

11 _ مردم وظيفه دار باور به انذار هاى پيامبران و پرهيز از گرفتار آمدن به عذاب هاى الهى

لينذركم و لتتقوا

12 _ پذيرش معارف دين و باور به اندرز هاى پيامبران ، زمينه ساز گرايش به تقوا و پرهيزگارى است .

لينذركم و لتتقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 44 - 5

5 - پند و اندرز به مردم و هشدار دادن به آنان در باره فرجام كردار ناروا ، از رسالت

هاى پيامبران

لعلّه يتذكّر أو يخشى

{تذكر} مطاوعه {تذكير} است و در {قاموس} آمده كه {تذكير}، به معناى موعظه كردن است.

مواعظ انجيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 46 - 19

19 _ تنها تقواپيشگان بهره مند از هدايت ها و اندرز هاى انجيل هستند . *

فيه هدى و نور . .. هدى و موعظة للمتقين

مقتضاى جمله {فيه هدى} اين است كه راه هدايت براى همه انسانها تبيين شده است. بنابراين {هدى للمتقين} مى تواند به اين معنا باشد كه تنها اهل تقوا مى توانند از آن هدايتها بهره مند شوند.

مواعظ تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 46 - 18

18 _ انجيل ، داراى هدايت ها پندهايى افزون بر تورات

فيها هدى و نور . .. فيه هدى و نور و مصدقاً لما بين يديه من التورية و هدى و موعظة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 3،6

3 _ الواح عطا شده به موسى ( ع ) ، دربردارنده پندهايى از هر چيز پندآموز

و كتبنا له فى الألواح من كل شىء موعظة

{موعظة} مفعول براى {كتبنا} و {من كل شىء} صفت براى {موعظة} است. مراد از {كل شىء}، به مناسبت مورد، هر چيز پندآموز است. بنابراين جمله {كتبنا له ... } يعنى: از هر چيز پندآموز موعظه اى را در الواح عطا شده به موسى نگاشتيم.

6 _ پند و موعظه ، از تعاليم اساسى تورات

و كتبنا . .. موعظة و تفصيلا

تقديم {موعظة} بر {تفصيلاً} بيانگر اين است كه پندها و موعظه

هاى تورات، نسبت به ديگر تعاليم آن، از جايگاه ويژه اى برخوردار بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 105 - 5

5- تورات ، كتاب ياد و يادآورى و پند و موعظه

من بعد الذكر

اين برداشت، از آن جا است كه بر تورات، اطلاقِ {ذكر} شده است.

مواعظ جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 16

16 - ساحران مؤمن با وجود تهديدات فرعون ، در صدد نصيحت و ارشاد و هدايت وى بودند .

ما جاءنا من البيّن_ت و الذى فطرنا فاقض ما أنت قاض إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

اشاره ساحران به بينات موسى(ع) و خالقيت خداوند و محدوديت قدرت فرعون، پس از موضع گيرى خصمانه او، مى تواند به منظور رام ساختن و پند و اندرز دادن به او باشد.

مواعظ خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 46 - 15،18

15_ پرهيز از عمل جاهلانه ، پند و موعظه خداوند به حضرت نوح ( ع )

إنى أعظك أن تكون من الج_هلين

{موعظة} به معناى پنددادن و نصيحت كردن است. چنان چه متعلق آن رفتار و اخلاق پسنديده باشد ، مفاد آن ترغيب به انجام دادن است و اگر متعلق آن رفتار و اخلاق ناپسند باشد ، مفاد آن توصيه به انجام ندادن است.

18_ خداوند ، موعظه كننده پيامبران خويش

إنى أعظك أن تكون من الج_هلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 9،11

9_ دستور اقامه نماز هاى يوميه ، از مواعظ و

پند هاى مهم خداوند است .

و أقم الصلوة . .. ذلك ذكرى

مشاراليه {ذلك} مى تواند همه دستورات و حقايقى باشد كه در اين آيه و دو آيه قبل بيان شده است. در برداشت فوق {ذلك ذكرى} در ارتباط با {أقم الصلاة} معنا شده است. به كارگيرى {ذلك} _ كه براى اشاره به دور است _ در مشاراليه نزديك، حاكى از عظمت و اهميت آن مشاراليه مى باشد.

11_ لزوم پايدارى بر دين ، پرهيز از طغيان و سركشى و تمايل نداشتن و تكيه نكردن بر ستمگران ، از مواعظ و پند هاى مهم خداوند است .

فاستقم كما أُمرت . .. و لاتطغوا ... و لاتركنوا إلى الذين ظلموا... ذلك ذكرى للذكر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 90 - 16

16- رعايت عدالت ، احسان ، اداى حق خويشاوندان و دورى از فحشا ، اعمال زشت و ستم ، از موعظه هاى خداوند به انسان است .

إن الله يأمر بالعدل . .. و ينهى عن الفحشاء ... يعظكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 8

8 - برخورد شايسته با زنان مطلّقه ، اداى حقّ آنان و انتخاب دو شاهد عادل بر امر طلاق يا رجوع ، از موعظه هاى الهى به مردان و زنان مؤمن

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ . .. و أقيموا الشه_دة للّه ذلكم يوعظ به

{ذلك} اشاره به مجموعه رهنموهاى الهى در دو آيه اين سوره است.

مواعظ زبور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 105 - 4

4- زبور كتابى كه

حاوى پند ها و موعظه ها و ياد و يادآورى ها است .

و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر

برخى از مفسران {الذكر} را به يكى از معانى لغوى آن (تذكير، موعظه، ياد و يادآورى) گرفته اند. در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: در كتاب زبور پس از يك سلسله تذكرات و موعظه ها و ياد و يادآورى ها نوشتيم....

مواعظ سوره هود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 120 - 10،11

10_ سوره هود و داستان پيامبران مطرح شده در آن ، حاوى موعظه هايى ارجمند و مايه تذكار معارف و حقايق دينى است .

جاءك فى ه_ذه الحق و موعظة و ذكرى

11_ تنها مؤمنان از مواعظ سوره هود سود مى برند و متذكر حقايق و معارف الهى مى شوند .

موعظة و ذكرى للمؤمنين

روشن است كه سوره هود و داستانهاى نقل شده در آن ، براى همگان موعظه وتذكار است. بنابراين لام در {للمؤمنين} لام انتفاع است و حكايت از آن دارد كه تنها اهل ايمان از حقايق بيان شده در اين سوره بهره مى برند و از تذكارهاى آن سود مى جويند.

مواعظ شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 185 - 1

1 - موضع گيرى خصمانه مردم اَيكه در برابر نصيحت هاى شعيب ( ع )

قالوا إنّما أنت من المسحّرين

ضمير فاعل در {قالوا} به {اصحاب الأيكة} بازمى گردد. {إنّما} از ادوات قصر است; بنابراين جمله {إنّما أنت من المسحّرين} به تقدير {ما أنت إلاّ من المسحّرين} مى باشد. {مسحّر} نيز به كسى گفته مى شود كه

به سختى افسون شده باشد.

مواعظ صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 153 - 2

2 - موضع گيرى خصمانه ثموديان در برابر نصيحت هاى صالح ( ع )

قالواإنّما أنت من المسحّرين

چنان كه گفته شد، {مسحّر} به كسى گفته مى شود كه به شدت گرفتار سحر و افسون شده است. اين تهمت سخت، بيانگر عمق دشمنى ثموديان با صالح(ع)است.

مواعظ قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 138 - 9

9 _ بيان احكام الهى ( لزوم پرهيز از رباخوارى ، پيروى از خدا و رسول و . . . ) ، روشنگر مردم و پندى براى تقواپيشگان و هدايت كننده آنان

يا ايّها الّذين امنوا . .. هذا بيان للنّاس و هدىً و موعظة للمتّقين

برخى برآنند كه {هذا}، اشاره به كليه مسائل و معارفى است كه در آيات 130 تا 137 تبيين شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 13 - 4

4 - قرآن ، مايه پند انسان ها و بيدارى از غفلت ها

و إذا ذكّروا لا يذكرون

مواعظ لقمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 13 - 4،5

4 - موعظه لقمان به پسرش درباره لزوم پرهيز از شرك ، نمودى از حكمت وى بود .

لقد ءاتينا لقم_ن . .. و إذ قال لقم_ن لإبنه ... لاتشرك باللّه

اگر {إذ} متعلق به {آتينا} باشد، برداشت بالا به دست مى آيد.

5 - توصيه به اجتناب از شرك ، مهم ترين نصيحت لقمان به پسر

خويش بود .

و إذ قال لقم_ن لإبنه و هو يعظه ي_بنىّ لاتشرك باللّه

از آن جايى كه نهى {لاتشرك} نخستين توصيه از وصاياى لقمان به فرزندش است، استفاده مى شود كه آن، مهم ترين است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 16 - 1

1 - تذكر به نظارت دقيق الهى بر اعمال انسان ، از مواعظ لقمان به پسر خويش بود .

ي_بنىّ إنّها إن تك مثقال حبّة . .. يأت بها اللّه

احتمال دارد كه ضمير {إنّها} ضمير قصه باشد و در نتيجه، مرجعى لازم نداشته باشد و احتمال دارد ضميرى باشد كه مرجع آن، به قرينه سياق، چيزى مانند {خصلت پسنديده و ناپسند} و يا {عمل خوب و بد} و مانند آن باشد. نكته بالا بنابر احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 17 - 1

1 - اهتمام به برپايى نماز و امر به معروف و نهى از منكر و شكيبايى در بلا ها ، از مواعظ لقمان به پسر خويش بود .

ي_بنىّ أقم الصلوة . .. و اصبر على ما أصابك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 18 - 1،2،5

1 - پرهيز از روى گرداندنِ متكبرانه از ديگران ، از جمله رهنمود هاى لقمان به پسر خويش بود .

و لاتصعّر خدّك للناس و لاتمش فى الأرض مرحًا

{صَعْر} در لغت به معناى {متمايل كردن گردن به سويى است} و معناى باب تفعيل آن (تصعير)، متكبرانه سرگرداندن و گردن فرازى كردن است (مفردات راغب).

2 - سفارش لقمان به پرهيز از منش

متكبرانه و گردن فرازى كردن ، جلوه اى از حكمت او است .

و لقد ءاتينا لقم_ن الحكمة . .. إذ قال ... و لاتصعّر خدّك للناس

5 - لقمان به پسرش سفارش كرد كه از سرمستى كردن در زمين ، پرهيز كند .

و لاتمش فى الأرض مرحًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 19 - 1،3،4،5

1 - سفارش لقمان به پسر خويش ، براى رعايت اعتدال در راه رفتن

ي_بنىّ . .. و اقصد فى مشيك

{قصد} به معناى، حد ميانى بين افراط و تفريط است (مفردات راغب) و نيز به معناى {اعتدال} است و {مشى}، انتقال از جايى به جايى است (مفردات راغب) كه از آن، به {راه رفتن} تعبير مى شود.

3 - پرهيز از رفتارِ همراهِ با ذلت و خوارى و نيز اجتناب از رفتارِ متكبرانه ، سفارش لقمان به پسر خويش است . *

ي_بنىّ . .. و اقصد فى مشيك

به قرينه آيه قبل _ كه در آن، از رفتار و يا راه رفتن متكبرانه نهى شده است _ احتمال دارد مراد از {و اقصد فى مشيك} نهى از راه رفتن و يا رفتارى باشد كه همراه با ذلت است.

4 - كاستن از طنين صدا ، از سفارش هاى لقمان به پسر خويش است .

و اغضض من صوتك

5 - توصيه لقمان به فرزندش ، براى رعايت اعتدال در رفتار و پرهيز از گفتار خشن ، نمودى از حكمت وى است .

و لقد ءايتنا لقم_ن الحكمة . .. و إذ قال ... و اقصد فى مشيك و اغضض من صوتك

مواعظ محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

20 - اعلى - 87 - 9 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور موعظه و زنده نگه داشتن تعاليم الهى در اذهان مردم

فذكّر

{تذكير} (مصدر {ذكّر}) به معناى موعظه كردن است (قاموس)، ذكر و حفظ به يك معنا است; جز اين كه حفظ به فراگيرى نظر دارد و ذكر به حضور در ذهن. (مفردات)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 10 - 1

1 - كسانى كه عظمت خداوند را احساس كرده و از او هراس دارند ، در پذيرش موعظه هاى پيامبر ( ص ) درنگ نمى كنند .

سيذّكّر من يخشى

{خشيت} ترسى است كه آميخته با احساس عظمت باشد(مفردات راغب). {سيذّكّر} در اصل {سيتذكّر} بوده است و حرف {سين} در آن بر نبود تأنّى و تأخير در پذيرش تذكر دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 21 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور موعظه و زنده نگه داشتن ياد قيامت در خاطره ها و توجّه دادن انسان ها ، به قدرت خداوند

فذكّر

{ذِكْر}، حالتى است در نفس انسان كه او را بر محافظت از معارفى كه فرا گرفته، توانا مى سازد. اين كلمه با {حفظ} به يك معنا است; جز اين كه اصل فراگيرى {حفظ} و در خاطر حاضر داشتن، {ذكر} خوانده مى شود (مفردات راغب); بنابراين {ذكّر}; يعنى، متوجّه ساز و به ذهن آنان بيفكن. اين واژه _ چنانچه در قاموس آمده است _ در معناى موعظه كردن نيز به كار مى رود.

مواعظ مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 14

14 - نصيحت ها و هشدار هاى مؤمن آل فرعون ، نسبت به قتل موسى ( ع ) ، در فرعون بى تأثير بود .

أتقتلون رجلاً . .. قال فرعون ما أريكم إلاّ ما أرى

مواعظ هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 136 - 1،5

1 - بى تأثير خوانده شدن موعظه ها و اندرز هاى هود از سوى قوم عاد

قالوا سواء علينا أَوَعظت أم لم تكن من الوعظين

5 - موعظه و پنددهى ، روش تبليغى حضرت هود ( ع ) در ارتباط با قوم عاد

قالوا سواء علينا أَوَعظت أم لم تكن من الوعظين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 137 - 1،6

1 - عاديان ، نصيحت هاى هود ( ع ) را تكرار شيوه مدعيان پيامبرى در گذشته خوانده و آن را فاقد ارزش و اعتبار اعلام كردند .

إن ه_ذا إلاّ خلق الأوّلين

واژه {خُلُق} به معناى شيوه و رفتار است. بنابراين {خلق الأوّلين}; يعنى، رفتار پيشينيان. گفتنى است كه برداشت ياد شده بدان احتمال است كه كلمه {ه_ذا} اشاره به رفتار ناصحانه هود(ع) داشته باشد. بر اين اساس مراد از{خلق الأوّلين} (شيوه پيشينيان)، شيوه پيامبران پيش از هود(ع) مى باشد.

6 - تكيه و پافشارى قوم عاد بر سنت هاى نياكانشان ، عامل رويارويى آنان با هود ( ع ) و رد كردن نصايح وى

إن ه_ذا إلاّ خلق الأوّلين

مهمترين مواعظ لقمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 13 -

5

5 - توصيه به اجتناب از شرك ، مهم ترين نصيحت لقمان به پسر خويش بود .

و إذ قال لقم_ن لإبنه و هو يعظه ي_بنىّ لاتشرك باللّه

از آن جايى كه نهى {لاتشرك} نخستين توصيه از وصاياى لقمان به فرزندش است، استفاده مى شود كه آن، مهم ترين است.

وضوح مواعظ قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 17 - 6

6 - قرآن ، دربردارنده رهنمود ها و مواعظ روشن و بدون ابهام براى مؤمنان

قد بيّنا لكم الأي_ت

موعظه

آثار اخروى موعظه پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 39 - 3

3 - پاكى ، تذكّرپذيرى ، هدايت جويى و خداترسى ، چهره انسان را در قيامت خندان و شادمان خواهد ساخت .

لعلّه يزّكّى . أو يذّكّر ... جاءك يسعى . و هو يخشى ... ضاحكة مستبشرة

آثار استماع موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 12 - 4

4 - تأثير بى بديل و منحصر به فرد موعظه و پندآموزى ، از راه شنيدن و گفتوگوى شفاهى و حضورى

لنجعلها لكم تذكرة و تعيها أُذن وعية

مطلب ياد شده از توأم آمدن مسأله پندآموزى (تذكرة) و موضوع گوش شنوا (اُذن واعية)، به دست مى آيد.

آثار اعراض از موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 7 - 7

7 - استقبال مردم از مجالس وعظ و ارشاد ، زمينه ساز تكليف مبلغان به پذيرش آنان و روى گردانى مردم از آن مجالس ، مايه رفع تكليف از ارشادگران

است .

أن جاءه الأعمى . .. لعلّه يزّكّى ... من استغنى ... و ما عليك ألاّ يزّكّى

آثار رد موعظه انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 16

16_ نپذيرفتن نصيحت هاى پيامبران ، زمينه گرفتار شدن به كيفر هاى اخروى است .

و لاينفعكم نصحى إن أردت أن أنصح لكم . .. هو ربكم و إليه ترجعون

از هدفهاى بيان اين حقيقت كه نصيحت ناپذيران به خدا بازمى گردند ، هشدار دادن آنان به عذابهاى اخروى است.

آثار قبول موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 7 - 7

7 - استقبال مردم از مجالس وعظ و ارشاد ، زمينه ساز تكليف مبلغان به پذيرش آنان و روى گردانى مردم از آن مجالس ، مايه رفع تكليف از ارشادگران است .

أن جاءه الأعمى . .. لعلّه يزّكّى ... من استغنى ... و ما عليك ألاّ يزّكّى

آثار موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 14

14 _ موعظه ، روشى مفيد براى دعوت مردم به نيكيها

انّ اللّه نعمّا يعظكم به

چون خداوند بهترين پاداشها را براى تربيت برمى گزيند، معلوم مى شود موعظه از روشهاى بسيار مفيد براى تربيت مردم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 - 1،3

1 - وعظ و ارشاد دينى ، زمينه ساز از ميان رفتن غفلت ها است .

أو يذّكّر

ذكر و حفظ به يك معنا است; با اين تفاوت كه به اصل ذخيره سازى اطلاعات {حفظ} و به

حاضر ساختن آن در قلب يا زبان _ چه پس از فراموشى و چه بدون آن _ {ذكر} مى گويند (مفردات راغب). {ذكرى} اسم مصدر {تذكير} (تذكر دادن) است و به معناى {ذكر} و {تذكّر} و نقيض نسيان نيز آمده است (لسان العرب). اين كلمه در آيه _ به قرينه {يذكّر} _ به معناى اثرپذيرى از ذكر و برطرف شدن غفلت است كه در مورد آيه شريفه، حضور ابن ام مكتوم در مجلس وعظ و ارشاد پيامبر(ص)، مى توانست آن را به دنبال داشته باشد.

3 - تذكرات دينى براى انسان ، سودمند است و آموختن آن او را براى تزكيه آماده مى سازد .

لعلّه يزّكّى . أو يذّكّر فتنفعه الذكرى

{فاء} در {فتنفعه}، انتفاع را نتيجه تذكّرپذيرى قرارداده است; يعنى، چنانچه با حضور در مجلس پند و اندرز تذكر حاصل شود، نافع بودن آن حتمى است. ارتباط اين آيه با آيه قبل، گوياى اين است كه نافع بودن تذكّر، در رساندن انسان به تزكيه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عصر - 103 - 3 - 10

10 - امربه معروف ، پنددهى و پندپذيرى ، از خصلت هاى برجسته انسان هاى كامياب

لفى خسر . إلاّ الذين ... تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصبر

{تواصوا}، از باب تفاعل و بيانگر آن است كه مؤمنان، در كنار توصيه به ديگران، از توصيه هاى آنان نيز بهره مى برند.

آثار موعظه پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 - 12

12 - بهره بردن از پند و اندرز ديگران و سودمندى آن به حال انسان ، در گرو

داشتن روحيه اى پندپذير و نصيحت خواه

أو يذّكّر فتنفعه الذكرى

أو يذّكّر فتنفعه الذكرى

{فاء} در {فتنفعه}، نافع بودن تذكر را فرع برخوردارى از روحيه تذكّرپذيرى ساخته است.

آثار موعظه هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 35 - 19

19 - خداوند ، هدايتگر مردم از طريق نزول آيات روشنگر ، تبيين سرگذشت امت هاى پيشين و موعظه و اندرزها

و لقد أنزلنا إليكم ءاي_ت مبيّن_ت و مثلاً من الذين خلوا من قبلكم و موعظة . .. يهد

آداب موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 14

14 _ موعظه بايد به گونه اى باشد كه در وجود شنونده كارگر اُفتد .

و قل لهم فى انفسهم قولا بليغاً

با توجّه به اين احتمال كه {فى انفسهم} متعلق به {بليغاً} باشد، معناى جمله چنين است: به آنان سخنى بگو كه مؤثر در جان آنان باشد.

اجتناب از ترشرويى با موعظه پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 11 - 1

1 - تأكيد خداوند بر ضرورت ترك ترش رويى با اندرز خواهان ; هر چند آنان ، جسمى معلول داشته و از طبقات اشراف نباشند .

كلاّ

كلمه {كلاّ} براى ممنوع ساختن و ردّ مطالبى است كه پيش از گفتن اين كلمه، مطرح شده بود.

اجتناب از هدايت موعظه پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 - 11

11 - خوددارى از ارشاد كسانى كه در مسير خودسازى قرار دارند و استنكاف از راهنمايى پندپذيران ، كردارى نكوهيده

و ناروا است .

عبس . .. و ما يدريك لعلّه يزّكّى . أو يذّكّر

احترام موعظه پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 - 4

4 - فراگيران پند و اندرز ، انسان هايى ارجمند و شايسته احترامى افزون تر از ديگران

و ما يدريك لعلّه . .. يذّكّر

احتمال تاثير موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 - 5

5 - احتمال تأثيرپذيرى مردم از نصيحت ها ، كافى در لزوم استقبال از آنان در مجالس پند و اندرز

لعلّه . .. يذّكّر

استفاده از موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 15

15- بهره گيرى از حكمت ، موعظه نيكو و جدل بهترين در تبليغ دين ، روشى ابراهيمى است .

اتّبع ملّة إبرهيم . .. ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و ج_دلهم بالتى

اهميت قبول موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 - 13

13 - پاكسازى خويش از آلودگى ها ، داراى اهميتى بيشتر از آموختن پند و اندرز است .

لعلّه يزّكّى . أو يذّكّر

تقديم {تزكيه} بر {تذكر}، گوياى برداشت ياد شده است.

اهميت موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 3 - 1

1- هدف از نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) ، هشدار و توجه دادن به مردم ونصيحت كردن آنان است .

ما أنزّلنا . .. إلاّ تذكرة لمن يخشى

استثنا در {إلاّ تذكرة} منقطع است و {تذكرة} مفعولٌ

له مى باشد; يعنى، {ل_كن أنزلنا للتذكرة}. {تذكرة} معنايى گسترده تر از {راهنمايى} و {نشانه دادن} دارد و هرچه را مايه توجه به چيزى گردد شامل مى شود (مفردات راغب و به معناى {وعظ} نيز مى آيد (مصباح و قاموس).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 22 - 4

4 - اثر نبخشيدن پند و اندرز هاى دينى براى مردم ، تكليف ابلاغ معارف الهى را ساقط نمى كند .

فذكّر . .. لست عليهم بمصيطر

آيه شريفه، بيانگر روگردانى برخى مردم، از تذكرات پيامبر(ص) است و بيان مى دارد كه در اين موارد، نبايد معارف الهى را بر مردم تحميل كرد. آيه قبل با توصيف پيامبر(ص) به {تذكر دهنده}، آن حضرت را حتى در اين موارد، به تذكر دادن مأمور ساخته است.

اهميت موعظه انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 90 - 15

15- امر و نهى خداوند ، در جهت موعظه آدميان است .

إن الله يأمر . .. و ينهى ... يعظكم

برهان در موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 13 - 9

9 - موعظه انسان ها با منطق و برهانى محكم ، براى توجه دادن آنان به توحيد عملى حكيمانه است .

و لقد ءاتينا لقم_ن الحكمة . .. إذ قال لقم_ن لإبنه... لاتشرك باللّه إنّ الشرك لظل

بهترين موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 15

15 - توصيه به ايمان و عمل صالح و پرهيز از تجاوز به حقوق

يكديگر ، از بهترين رهنمود ها به بشر

و إنّ كثيرًا من الخلطاء ليبغى . .. إلاّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت و قليل ما

بى اعتناى به موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 2

2 _ خداوند يهوديان متمرد در آبادى ايله را پس از مداومت بر صيد ماهى در روز شنبه و بى اعتنايى به مواعظ اصلاحگران به عذابى شديد گرفتار ساخت .

فلما نسوا ما ذكروا به . .. أخذنا الذين ظلموا بعذاب بئيس

{بئيس} به معناى شديد است.

بى تأثيرى موعظه بر قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 136 - 1

1 - بى تأثير خوانده شدن موعظه ها و اندرز هاى هود از سوى قوم عاد

قالوا سواء علينا أَوَعظت أم لم تكن من الوعظين

بى تأثيرى موعظه بر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 42 - 5

5- اعراض كافران از شنيدن كلام الهى و درك مفاهيم و معارف قرآنى ، دليل بى توجهى آنان به رحمت گسترده الهى و متأثر نشدن از مواعظ پيامبر ( ص )

قل من يكلؤكم . .. من الرحم_ن بل هم عن ذكر ربّهم معرضون

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه مقصود از {ذكر} قرآن باشد; زيرا يكى از نام ها و اوصاف قرآن كريم ذكر است.

بى تأثيرى موعظه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 78 - 1

1 - تأثيرناپذيرى قارون در برابر اندرز هاى قوم خويش

إذ قال له قومه

لاتفرح . .. و ابتغ فيما ءاتيك اللّه الدار الأخرة ... قال إنّما أُ

بى نيازى از موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 5 - 1

1 - برخى از حاضران مجلس پيامبر ( ص ) در ماجراى ابن ام مكتوم ، خود را از پند و اندرز هاى الهى بى نياز مى ديدند و از فرجام خود نگرانى نداشتند .

أمّا من استغنى

به قرينه {جاءك} و {يخشى} _ در آيات بعد _ مراد از جمله {استغنى}، احساس بى نيازى نسبت به حضور در مجلس وعظ و ارشاد و نيز بى خطر ديدن عاقبت خويش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 6 - 2

2 - فرد خشمگين از حضور ابن ام مكتوم در مجلس پيامبر ( ص ) ، تمام توجّه خود را معطوف كسى ساخته بود كه خود را از فراگيرى آموزه هاى آن مجلس بى نياز مى دانست .

أمّا من استغنى . فأنت له تصدّى

تشخيص موعظه پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 - 8

8 - كشف وجود روحيه پندپذيرى در افراد ، براى همه كس مقدور نيست .

و ما يدريك لعلّه . .. يذّكّر

تمركز ذهن در موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 13 - 6

6 - متمركز ساختن ذهن مخاطب و شنونده ، در موعظه و تبليغ ، امرى لازم است .

و هو يعظه ي_بنىّ

مخاطب قرار دادن فرزند، با {يا}ى ندا، هنگام موعظه، مى تواند به

منظور نكته ياد شده باشد تا موعظه، اثر خود را ببخشد.

تهييج عواطف در موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 13 - 3

3 - ضرورت آميخته شدن نصيحت و هدايت كردن با محبت و تحريك احساس و عاطفه مخاطب

قال لقم_ن لإبنه و هو يعظه ي_بنىّ

مصغّر آوردن {بُنىّ} براى مهرورزى و شفقت است و از آن، نكته ياد شده، استفاده مى شود.

رد موعظه عاقل اصحاب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 28 - 5

5 - باغداران يمنى ، نصيحت و هشدار برادر عاقل و معتدل خود را درباره حقِ مستمندان و ياد خداوند نمى پذيرفتند .

قال أوسطهم ألم أقل لكم لولا تسبّحون

روش شناسى در موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 12

12- رعايت روش نيك و مؤثر ، از شرايط وعظ و خطابه

ادع . .. و الموعظة الحسنة

روش موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 13 - 3،6،9

3 - ضرورت آميخته شدن نصيحت و هدايت كردن با محبت و تحريك احساس و عاطفه مخاطب

قال لقم_ن لإبنه و هو يعظه ي_بنىّ

مصغّر آوردن {بُنىّ} براى مهرورزى و شفقت است و از آن، نكته ياد شده، استفاده مى شود.

6 - متمركز ساختن ذهن مخاطب و شنونده ، در موعظه و تبليغ ، امرى لازم است .

و هو يعظه ي_بنىّ

مخاطب قرار دادن فرزند، با {يا}ى ندا، هنگام موعظه، مى تواند به منظور نكته ياد شده باشد تا موعظه، اثر خود را

ببخشد.

9 - موعظه انسان ها با منطق و برهانى محكم ، براى توجه دادن آنان به توحيد عملى حكيمانه است .

و لقد ءاتينا لقم_ن الحكمة . .. إذ قال لقم_ن لإبنه... لاتشرك باللّه إنّ الشرك لظل

زمينه استفاده از موعظه هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 34 - 7

7 - تقواپيشگى ، زمينه بهره بردارى از موعظه هاى الهى است .

و لقد أنزلنا . .. و موعظة للمتّقين

برداشت ياد شده، براين اساس است كه {لام} در {للمتّقين} لام نتيجه و عاقبت باشد; يعنى، مواعظ الهى در نهايت بر تقواپيشگان اثر مى گذارد و آنان زمينه لازم را براى پذيرش اين مواعظ دارند.

زمينه قبول موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 17 - 3

3 - ايمان و باور هاى دينى ، زمينه ساز پذيرش پند ها و موعظه ها

يعظكم اللّه أن تعودوا لمثله أبدًا إن كنتم مؤمنين

جواب محذوف جمله شرطيه {إن كنتم مؤمنين; اگر مؤمن هستيد} مى تواند جمله {فاتعظوا. ..} باشد. بر اين اساس پيام آيه چنين خواهد شد: {اگر حقيقتاً ايمان داريد پس بايد موعظه ها و پندهاى الهى را پذيرا باشيد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 3 - 7

7 - مداومت بر تصفيه درون و پاكسازى باطن ، مؤثر و سودمند در بهره گيرى از مجالس پند و اندرز

أن جاءه الأعمى . و مايدريك لعلّه يزّكّى

فعل مضارع {يزّكّى} _ نظير هر مضارع ديگرى كه از حالت هاى شخص خبر دهد _ بر استمرار دلالت دارد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 - 2

2 - امكان بهره گيرى انسان از تذكّرات و تعاليم دينى حتى در صورتى كه خود را تزكيه نكرده باشد .

لعلّه يزّكّى . أو يذّكّر

حرف {أو} دلالت دارد كه هرگاه يكى از دو ويژگى (تزكيه يا تذكّر) محتمل باشد; بايد شخصى را كه مى خواهد به مجلس وعظ و ارشاد وارد شود، پذيرفت و نبايد او را تا پس از خودسازى و تزكيه از تذكرات دينى محروم كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 21 - 2

2 - تأمّل در نشانه هاى قدرت خداوندى در پهنه هستى ، زمينه ساز پذيرش پند و اندرز هاى دينى است .

أفلاينظرون إلى . .. فذكّر

حرف {فاء}، فرمان به تذكّر را بر آيات پيشين _ كه از نشانه هاى قدرت خداوند سخن گفته بود _ تفريع كرده است; يعنى، {حال كه چنين است به تذكّر اقدام كن}.

زمينه موعظه پذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 - 12

12 - بهره بردن از پند و اندرز ديگران و سودمندى آن به حال انسان ، در گرو داشتن روحيه اى پندپذير و نصيحت خواه

أو يذّكّر فتنفعه الذكرى

أو يذّكّر فتنفعه الذكرى

{فاء} در {فتنفعه}، نافع بودن تذكر را فرع برخوردارى از روحيه تذكّرپذيرى ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 11 - 2

2 - آيات قرآن ، راهنما و مايه غفلت زدايى و زمينه پندگيرى و عبرت

كلاّ إنّها تذكرة

مراد از ضمير

در {إنّها}، آيات قرآن است كه با توجّه به بيان اوصاف آنها در آيات بعد، تصريح به مرجع ضمير لزومى نداشته است. {تذكرة} اعم از {دلالت} (راهنمايى) و {اماره} (نشانه) است و به هر چيزى كه با آن تذكّر حاصل شود، اطلاق مى گردد (مفردات راغب). {تذكير} (مرادف تذكرة) به معناى موعظه كردن و {ذكرى} (اسم مصدر آن) به معناى عبرت است (قاموس); بنابراين مراد از {تذكره} بودن قرآن، راهنمايى، موعظه كردن و مايه عبرت بودن آن است.

سرزنش معرضان از موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 6 - 1

1 - كسانى كه خود رااز پند و اندرز هاى الهى بى نياز مى پندارند ، شايسته بذل توجّه كامل از سوى ارشادگران و مبلّغان نيستند .

فأنت له تصدّى

متصدى كسى است كه با كشيدن سر و سينه خود به بالا، در صدد ديدن چيزى برآيد (لسان العرب). اين تعبير حاكى از معطوف داشتن تمام توجّه و عنايت، به سوى همنشين خود است.

شرايط تأثير موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 10

10_ مؤثر بودن نصيحت ها در آدمى ، در گرو توفيق و خواست خداوند است .

و لاينفعكم نصحى . .. إن كان الله يريد أن يغويكم

شرايط تأثير موعظه انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 4

4_ تعاليم و نصيحت هاى پيامبران ، در كسانى كه خداوند خواهان گمراهى ايشان باشد ، بى تأثير است .

و لاينفعكم نصحى . .. إن كان الله يريد أن يغويكم

{إن

كان الله . ..} به منزله تعليل براى {لاينفعكم نصحى} است; يعنى ، چون خداوند گمراهى شما را خواسته است ، نصيحت من در شما تأثيرى ندارد.

شرايط حضور در مجلس موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 3 - 2

2 - احتمال علاقه مندى افراد به تزكيه نفس ، كافى در لزوم احترام آنان و استقبال از حضورشان در مجالس وعظ و ارشاد

و مايدريك لعلّه يزّكّى

كلمه {لعلّ}، بر رجا و اميدوارى دلالت دارد و جمله {لعلّه يزّكّى} اميد به وجود تزكيه را در لزوم پذيرش مستمعان كافى مى داند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 - 5،7

5 - احتمال تأثيرپذيرى مردم از نصيحت ها ، كافى در لزوم استقبال از آنان در مجالس پند و اندرز

لعلّه . .. يذّكّر

7 - تنها كسانى شايسته حضور در مجالس وعظ و ارشادند ، كه خود را در مسير خودسازى قرار داده يا افرادى توصيه پذير و نصيحت خواه باشند .

يزّكّى . أو يذّكّر

شرايط موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 11

11 - اظهار مهربانى و عطوفت ، پيش از انتقاد و نصيحت ، امرى شايسته و نيكوست .

يقوم إنكم ظلمتم أنفسكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 12

12- رعايت روش نيك و مؤثر ، از شرايط وعظ و خطابه

ادع . .. و الموعظة الحسنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4

- 6

6 - شايستگى فرد براى ترجيح او بر ديگران در پند و اندرز ، به سلامتى كامل ، بينايى و فعال بودن تمام قواى جسمى وى وابسته نيست .

أن جاءه الأعمى . .. و ما يدريك لعلّه ... يذّكّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 9 - 5

5 - لزوم موعظه و ارشاد مردم ، مشروط به سودمند بودن آن است .

فذكّر إن نفعت الذكرى

{ذكرى} اسم مصدر براى {تذكير} است (قاموس)، اين كلمه نسبت به كلمه {ذكر}، مبالغه بيشترى دارد. (مفردات) حرف {ان} يا براى اشتراط حقيقى به كار رفته است و يا مراد از آن تشكيك است. برداشت ياد شده ناظر به احتمال نخست است. گفتنى است كه مراد از {نفع} در آيه شريفه، اعم از اتمام حجت است; بنابراين تذكرى كه اتمام حجت باشد داراى نفع بوده و فرمان {ذكّر} شامل آن مى شود; ولى در مورد كسانى كه بر آنان اتمام حجت شده، شرط وجوب موعظه، تأثيرگذار بودن آن است.

صورت اخروى موعظه پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 38 - 2

2 - انسان هاى پاك ، تذكّرپذير ، هدايت جو و خداترس ، در قيامت چهره اى نورانى خواهند داشت .

لعلّه يزّكّى . أو يذّكّر ... جاءك يسعى . و هو يخشى ... وجوه يومئذ مسفرة

عبرت از موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 12 - 4

4 - تأثير بى بديل و منحصر به فرد موعظه و پندآموزى ، از راه شنيدن و گفتوگوى

شفاهى و حضورى

لنجعلها لكم تذكرة و تعيها أُذن وعية

مطلب ياد شده از توأم آمدن مسأله پندآموزى (تذكرة) و موضوع گوش شنوا (اُذن واعية)، به دست مى آيد.

عوامل بى تأثير موعظه بر قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 137 - 6

6 - تكيه و پافشارى قوم عاد بر سنت هاى نياكانشان ، عامل رويارويى آنان با هود ( ع ) و رد كردن نصايح وى

إن ه_ذا إلاّ خلق الأوّلين

عوامل موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 66 - 8

8 - تاريخ و سرگذشت امت ها ، منبعى براى موعظه و عبرت گيرى و درس آموزى

فجعلنها نكلا لما بين يديها و ما خلفها و موعظة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 231 - 16،17

16 _ خداوند به وسيله { كتاب } و { حكمت } ، مردم را موعظه مى كند .

و ما انزل عليكم من الكتاب و الحكمة يعظكم به

17 _ قرآن ، كتاب موعظه

من الكتاب و الحكمة يعظكم به

عوامل موعظه ناپذيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 8

8 - فسادگرى و نصيحت ناپذيرى ، از نشانه هاى بيمارىِ دل و انديشه است .

فى قلوبهم مرض . .. و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض قالوا إنما نحن مصلحون

فضايل موعظه پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 - 4

4 - فراگيران پند و اندرز ، انسان هايى

ارجمند و شايسته احترامى افزون تر از ديگران

و ما يدريك لعلّه . .. يذّكّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 13

13_ تنها موعظه پذيران ، از توصيه ها و مواعظ الهى پند خواهند گرفت .

ذلك ذكرى للذكرين

زمخشرى در كشاف {ذكرى} را به موعظه و {ذاكرين} را به پندپذيران معنا كرده است.

فوايد موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 9 - 5

5 - لزوم موعظه و ارشاد مردم ، مشروط به سودمند بودن آن است .

فذكّر إن نفعت الذكرى

{ذكرى} اسم مصدر براى {تذكير} است (قاموس)، اين كلمه نسبت به كلمه {ذكر}، مبالغه بيشترى دارد. (مفردات) حرف {ان} يا براى اشتراط حقيقى به كار رفته است و يا مراد از آن تشكيك است. برداشت ياد شده ناظر به احتمال نخست است. گفتنى است كه مراد از {نفع} در آيه شريفه، اعم از اتمام حجت است; بنابراين تذكرى كه اتمام حجت باشد داراى نفع بوده و فرمان {ذكّر} شامل آن مى شود; ولى در مورد كسانى كه بر آنان اتمام حجت شده، شرط وجوب موعظه، تأثيرگذار بودن آن است.

قبول موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 21 - 4

4 - قبول نصيحت ناصحان ، نشانه حكمت و دانايى است .

ءاتين_ه حكمًا و علمًا . .. فاخرج إنّى لك من الن_صحين . فخرج منها

محبت در موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 13 - 3

3 - ضرورت آميخته شدن نصيحت و هدايت

كردن با محبت و تحريك احساس و عاطفه مخاطب

قال لقم_ن لإبنه و هو يعظه ي_بنىّ

مصغّر آوردن {بُنىّ} براى مهرورزى و شفقت است و از آن، نكته ياد شده، استفاده مى شود.

منشأ تأثير موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 12 - 4

4 - تأثير بى بديل و منحصر به فرد موعظه و پندآموزى ، از راه شنيدن و گفتوگوى شفاهى و حضورى

لنجعلها لكم تذكرة و تعيها أُذن وعية

مطلب ياد شده از توأم آمدن مسأله پندآموزى (تذكرة) و موضوع گوش شنوا (اُذن واعية)، به دست مى آيد.

موارد موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 165 - 10

10 _ نهى از منكر از مصاديق موعظه است .

لم تعظون . .. الذين ينهون عن السوء

موانع تأثير موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 72 - 9

9- سرمستى و غفلت ، مانع پذيرفتن نصيحت و خيرانديشى ناصحان

لعمرك إنهم لفى سكرتهم يعمهون

موانع موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 10

10 - استكبار و انحراف ، مانع از پذيرش نصيحت و خيرخواهى

و إذا قيل لهم . .. و رأيتهم يصدّون و هم مستكبرون

موعظه انسان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 9 - 4

4 - هدف از نزول قرآن بر پيامبر ( ص ) ، توجّه دادن به مردم و نصيحت كردن آنان است .

سنقرئك . .. فذكّر

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 21 - 1،4،5

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور موعظه و زنده نگه داشتن ياد قيامت در خاطره ها و توجّه دادن انسان ها ، به قدرت خداوند

فذكّر

{ذِكْر}، حالتى است در نفس انسان كه او را بر محافظت از معارفى كه فرا گرفته، توانا مى سازد. اين كلمه با {حفظ} به يك معنا است; جز اين كه اصل فراگيرى {حفظ} و در خاطر حاضر داشتن، {ذكر} خوانده مى شود (مفردات راغب); بنابراين {ذكّر}; يعنى، متوجّه ساز و به ذهن آنان بيفكن. اين واژه _ چنانچه در قاموس آمده است _ در معناى موعظه كردن نيز به كار مى رود.

4 - پيامبر ( ص ) ، به جز وظيفه موعظه و يادآورى ، مسؤوليتى ندارد و اجبار و اكراه مردم ، از وظايف او نيست .

إنّما أنت مذكّر

5 - پيامبر ( ص ) ، مسؤول واكنش هاى مردم در برابر پند و اندرزهايش نيست .

إنّما أنت مذكّر

حصر در {إنّما أنت مذكّر}، حصر اضافى است و به قرينه آيه بعد، ناظر به اثربخشى تذكّر است. مفاد آيه شريفه اين است كه: {وظيفه تو تنها تذكّر دادن است و پذيرش يا رد آن از سوى مردم، مؤاخذه اى را متوجّه تو نمى سازد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - غاشيه - 88 - 22 - 1

1 - اجبار و وادار ساختن مردم به پذيرش پند ها و موعظه ها ، از تكاليف و رسالت هاى پيامبر ( ص ) نيست .

لست عليهم بمصيطر

{صَطَر} و {سَطَر}، به يك معنا مى باشد (مفردات) و {مسيطر} به معناى

عهده دار و مسلّط است. (مقاييس اللغة)

موعظه بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 12

12 - اقدام قوم قارون ( بنى اسرائيل ) به نصيحت كردن و برحذر داشتن وى از شادمانى و غرور بى جا

إذ قال له قومه لاتفرح

موعظه به قارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 12،13

12 - اقدام قوم قارون ( بنى اسرائيل ) به نصيحت كردن و برحذر داشتن وى از شادمانى و غرور بى جا

إذ قال له قومه لاتفرح

13 - رفتار ناصحانه قوم قارون با وى ، امرى شايان توجه و يادآورى است .

إذ قال له قومه لاتفرح

{إذ} در محل نصب و مفعول براى فعل محذوف است; يعنى، {اذكروا إذ قال له قومه. ..}.

موعظه به مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 176 - 16

16 _ پيامبر ( ص ) از جانب خداوند مأمور شد تا داستان بلعم باعورا را براى تكذيب كنندگان آيات الهى گزارش كند .

فاقصص القصص

{قصّ} (مصدر {اُقصص}) به معناى بيان كردن و بازگو كردن است. {قصص} به معناى خبر و داستان است و {ال} در آن عهد ذكرى و اشاره به داستان بلعم باعورا است.

موعظه به منازعان قصه داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 14

14 - موعظه و رهنمود داوود ( ع ) به دو برادر متخاصم ، با توصيه به ايمان و نيك كردارى و پرهيز از تجاوز به

حقوق يكديگر

و إنّ كثيرًا من الخلطاء ليبغى . .. إلاّ الذين ءامنوا ... و قليل ما هم

بيان اين نكته مهم و كلى كه {بسيارى از شريكان در حق يكديگر ستم مى كنند و تنها مؤمنان نيك كردار چنين نيستند}; مى تواند نوعى رهنمود و موعظه از سوى داوود(ع) به دو برادر متخاصم باشد. گفتنى است كه درخواست رهنمود از داوود(ع) از سوى آن دو نفر (و اهدنا إلى سواء الصراط) مؤيد برداشت ياد شده است.

موعظه به منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 9،13

9 _ پيامبر ( ص ) ، موظّف به موعظه منافقانى كه از مراجعه به طاغوت اظهار ندامت كردند .

يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغوت . .. فاعرض عنهم و عظهم

13 _ موضعگيرى سازنده ، همراه با پند و اندرز پنهانى ، روش برخورد با منافقان

فاعرض عنهم و عظهم و قل لهم فى انفسهم قولا بليغاً

چنانچه {فى انفسهم} متعلّق به {قل} باشد، به اين معناست كه اين گفتار پندآموز تو بايد در بين خود آنان و به دور از چشم ديگران باشد.

موعظه به مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 17 - 1

1 - پرهيز از تأثيرپذيرى در برابر شايعه ها و دامن زدن به آنها و نيز اجتناب از تهمت زدن به ديگران و بازى با حيثيت آنان ، اندرزى الهى به مؤمنان

يعظكم اللّه أن تعودوا لمثله أبدًا إن كنتم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - طلاق - 65 - 2 - 8

8 - برخورد شايسته با

زنان مطلّقه ، اداى حقّ آنان و انتخاب دو شاهد عادل بر امر طلاق يا رجوع ، از موعظه هاى الهى به مردان و زنان مؤمن

لاتخرجوهنّ من بيوتهنّ . .. و أقيموا الشه_دة للّه ذلكم يوعظ به

{ذلك} اشاره به مجموعه رهنموهاى الهى در دو آيه اين سوره است.

موعظه به نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 46 - 15

15_ پرهيز از عمل جاهلانه ، پند و موعظه خداوند به حضرت نوح ( ع )

إنى أعظك أن تكون من الج_هلين

{موعظة} به معناى پنددادن و نصيحت كردن است. چنان چه متعلق آن رفتار و اخلاق پسنديده باشد ، مفاد آن ترغيب به انجام دادن است و اگر متعلق آن رفتار و اخلاق ناپسند باشد ، مفاد آن توصيه به انجام ندادن است.

موعظه پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 - 7

7 - تنها كسانى شايسته حضور در مجالس وعظ و ارشادند ، كه خود را در مسير خودسازى قرار داده يا افرادى توصيه پذير و نصيحت خواه باشند .

يزّكّى . أو يذّكّر

موعظه پذيران در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 38 - 2

2 - انسان هاى پاك ، تذكّرپذير ، هدايت جو و خداترس ، در قيامت چهره اى نورانى خواهند داشت .

لعلّه يزّكّى . أو يذّكّر ... جاءك يسعى . و هو يخشى ... وجوه يومئذ مسفرة

موعظه پذيران فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 62 - 2

2

- حضور برخى از افراد حق طلب و نصيحت پذير در صفوف فرعونيان

فتن_زعوا أمرهم بينهم

اختلاف نظر فرعونيان در باره موسى(ع)، نشان از متمايل شدن برخى از فرعونيان به موسى(ع) در روز مقابله دارد.

موعظه پذيرى رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 22 - 9

9 - رهبران و داوران جامعه الهى ، بايد نصيحت پذير و حق شنو باشند .

فاحكم بيننا بالحقّ و لاتشطط

موعظه پذيرى عبدالله بن ام مكتوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 - 10

10 - ابن ام مكتوم ، در تلاش براى تزكيه نفس يا پندآموزى و داراى مقامى ارجمند در پيشگاه خداوند

لعلّه يزّكّى . أو يذّكّر

هر چند خداوند با كلمه {لعلّ} تنها احتمال وجود يكى از دو فضيلت را براى ابن ام مكتوم مطرح ساخته است; ولى انتقاد او از برخورد ناهنجار با وى و اختصاص آياتى در قرآن به اين موضوع، نشانگر مقام نيك وى نزد خداوند و دور نبودن او از آن فضائل است.

موعظه خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 58 - 11،12

11 _ فرمان به اداى امانت به اهل آن و قضاوت عادلانه ، از مواعظ بسيار نيكوى الهى به مردم

انّ اللّه يأمركم . .. انّ اللّه نعمّا يعظكم به

12 _ خداوند ، موعظه گر بندگان

انّ اللّه نِعمّا يعظكم به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 66 - 10،11

10 _ احكام الهى ( اوامر و نواهى ) مواعظ خداوند هستند .

و لو

انّهم فعلوا ما يوعظون به لكان خيراً لهم

11 _ ثبات و پايدارى در ايمان از نتايج عمل به احكام و مواعظ الهى

و لو انّهم فعلوا ما يوعظون به لكان خيراً لهم و اشدّ تثبيتاً

متعلق {تثبيتاً} به قرينه آيات قبل، ايمان گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 67 - 2

2 _ پاداش بزرگ الهى ، پيامد تسليم همه جانبه در برابر احكام خداوند و عمل به مواعظ او

و يسلموا تسليما . .. و لو انّهم فعلوا ما يوعظون به ... و اذاً لأَتيناهم من لدنّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 68 - 1

1 _ هدايت به صراط مستقيم ، نتيجه عمل به احكام و مواعظ الهى

و لو انّهم فعلوا ما يوعظون به . .. و لهديناهم صراطا مستقيما

موعظه در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 93 - 9

9 _ مبلغان دين بايد خيرخواه مردم و نصايح خويش را به منافع شخصى آميخته نسازند .

و نصحت لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 6،15

6- آشنايى با حكمت ، موعظه و برترين روش هاى جدلى ، نياز ضرورى مبلغان دين

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و ج_دلهم بالتى هى أحسن

امر الهى به تبليغ دين از طريق حكمت، موعظه و جدل برتر نشانگر اين معناست كه فاقدان اين ابزار، از كارآيى لازم و شايسته در امر تبليغ برخوردار نيستند.

15- بهره گيرى از حكمت ، موعظه نيكو و

جدل بهترين در تبليغ دين ، روشى ابراهيمى است .

اتّبع ملّة إبرهيم . .. ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و ج_دلهم بالتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 136 - 5

5 - موعظه و پنددهى ، روش تبليغى حضرت هود ( ع ) در ارتباط با قوم عاد

قالوا سواء علينا أَوَعظت أم لم تكن من الوعظين

موعظه در دعوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 1،9

1- پيامبر ( ص ) مأمور دعوت مردم به راه پروردگار در پرتو حكمت ( برهان هاى عقلى و علمى ) و موعظه نيك

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة

{حكمت} به معناى دستيابى به حق در پرتو علم و عقل است (مفردات راغب). بنابراين {بالحكمة}; يعنى، به وسيله براهين عقلى و علمى به حق رسيدن.

9- انسان براى گرايش به راه خدا ، نيازمند موعظه نيك در كنار دلايل متقن عقلى

ادع إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه {الموعظة} عطف بر {بالحكمة} است و با يك سياق ذكر شده، در حالى كه {و جادلهم} با بيان ديگر و امرى مجزّا آمده است.

موعظه فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 16

16 - ساحران مؤمن با وجود تهديدات فرعون ، در صدد نصيحت و ارشاد و هدايت وى بودند .

ما جاءنا من البيّن_ت و الذى فطرنا فاقض ما أنت قاض إنّما تقضى هذه الحيوة الدنيا

اشاره ساحران به بينات موسى(ع) و خالقيت خداوند

و محدوديت قدرت فرعون، پس از موضع گيرى خصمانه او، مى تواند به منظور رام ساختن و پند و اندرز دادن به او باشد.

موعظه قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 58 - 6

6 - هوشيارى و پندآموزى مردم ستيزه جو و كافر ، از مواعظ و آيات الهى ، بسيار اندك است .

إنّ الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. و ما يستوى الأعمى والبصير ... قليلاً ما تت

موعظه كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 69 - 9

9 _ قال أبو جعفر(ع): لما نزلت {فلاتقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين} قال المسلمون: كيف نصنع إن كان كلما استهزء المشركون بالقرآن قمنا و تركناهم فلاندخل إذا المسجد الحرام و لانطوف بالبيت الحرام فأنزل الله تعالى {و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء} و أمرهم بتذكيرهم و تبصيرهم ما استطاعوا.

امام باقر(ع) فرمود: چون آيه {فلاتقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين} نازل شد، مسلمانان گفتند: حال كه هرگاه مشركان، قرآن را مسخره كنند، بايد برخيزيم و از آنان دورى كنيم، در نتيجه هيچگاه نبايد وارد مسجدالحرام شده و طواف خانه خدا را بجا آوريم، پس چه كنيم؟ در اين هنگام خداوند آيه {و ما على الذين يتقون من حسابهم من شىء و لكن ذكرى} را نازل كرد و در آن به مسلمانان دستور داد كه، كافران را متذكر نموده و در حد توان، آنان را با موعظه بيدار كنند.

موعظه گرى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 -

57 - 1،7

1 _ قرآن ، براى همه مردم موعظه و براى بيمارى هاى نهفته در دل بيماردلان ، دارويى شفابخش است .

يأيها الناس قد جاءتكم موعظة من ربكم و شفاء لما فى الصدور

7 _ موضوعات مطرح شده در قرآن ، در راستاى پندآموزى ، شفابخشى ، هدايتگرى و رحمت بخشى است .

يأيها الناس قد جاءتكم موعظة من ربكم . .. و رحمة للمؤمنين

موعظه متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 66 - 3

3 - كيفر اصحاب سبت ، موعظه و پندى براى اهل تقواست .

فجعلنها . .. موعظة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 34 - 6

6 - خداوند ، بيانگر موعظه ها و انذارهايى براى تقواپيشگان

و موعظة للمتّقين

موعظه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 42 - 5

5- اعراض كافران از شنيدن كلام الهى و درك مفاهيم و معارف قرآنى ، دليل بى توجهى آنان به رحمت گسترده الهى و متأثر نشدن از مواعظ پيامبر ( ص )

قل من يكلؤكم . .. من الرحم_ن بل هم عن ذكر ربّهم معرضون

برداشت ياد شده مبتنى براين است كه مقصود از {ذكر} قرآن باشد; زيرا يكى از نام ها و اوصاف قرآن كريم ذكر است.

موعظه ناپذيرى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 8

8 - بنى اسرائيل ، به رغم اندرز هاى موسى ( ع ) ، از اذيت و آزار آن حضرت دست برنداشتند .

ي_قوم لم

تؤذوننى . .. فلمّا زاغوا

جمله {فلمّا زاغوا} بيانگر آن است كه بنى اسرائيل، به جاى پذيرش نصيحت هاى موسى(ع)، بر اذيت هاى خويش نسبت به آن حضرت پاى فشردند.

موعظه ناپذيرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 4 - 17

17 - مشركان ، به دليل پند نگرفتن از مواعظ خداوند ، از سوى او سرزنش شدند .

أم يقولون . .. أفلاتتذكّرون

استفهام در {أفلا} توبيخى است و به قرينه نفى شفيع در آيه، مى تواند كه مشركان مورد خطاب آيه باشند.

موعظه ناپذيرى مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 13 - 1

1 - مشركان صدر اسلام ، مردمى پندناپذير بودند .

و إذا ذكّروا لا يذكرون

موعظه ناپذيرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 11 - 6،7

6 - منافقان ، مردمانى نصيحت ناپذير

و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض قالوا إنما نحن مصلحون

7 - فسادگرى و نصيحت ناپذيرى منافقان ، برخاسته از بيمار دلى آنان است .

فى قلوبهم مرض . .. و إذا قيل لهم لاتفسدوا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 5 - 1

1 - منافقان ، عناصرى نصيحت ناپذير

و إذا قيل لهم تعالوا . .. لوّوا رءوسهم

موعظه هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 275 - 13،15

13 _ مواعظ و اندرز هاى خداوند ، تربيت كننده آدميان

فمن جاءه موعظة من ربّه فانتهى

كلمه {رب} به معناى مدبّر و

تربيت كننده، بيانگر اين معناست كه مواعظ الهى براى تربيت انسانها و تدبير امور ايشان است.

15 _ احكام الهى ، موعظه و اندرز خداوند به بندگان خويش

فمن جاءه موعظة من ربّه فانتهى

خداوند از حكم خويش (تحريم ربا) به {موعظه} تعبير كرده است; بنابراين احكام الهى، از جمله مواعظ اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 17 - 1

1 - پرهيز از تأثيرپذيرى در برابر شايعه ها و دامن زدن به آنها و نيز اجتناب از تهمت زدن به ديگران و بازى با حيثيت آنان ، اندرزى الهى به مؤمنان

يعظكم اللّه أن تعودوا لمثله أبدًا إن كنتم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 34 - 6

6 - خداوند ، بيانگر موعظه ها و انذارهايى براى تقواپيشگان

و موعظة للمتّقين

موعظه هاى داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 24 - 14

14 - موعظه و رهنمود داوود ( ع ) به دو برادر متخاصم ، با توصيه به ايمان و نيك كردارى و پرهيز از تجاوز به حقوق يكديگر

و إنّ كثيرًا من الخلطاء ليبغى . .. إلاّ الذين ءامنوا ... و قليل ما هم

بيان اين نكته مهم و كلى كه {بسيارى از شريكان در حق يكديگر ستم مى كنند و تنها مؤمنان نيك كردار چنين نيستند}; مى تواند نوعى رهنمود و موعظه از سوى داوود(ع) به دو برادر متخاصم باشد. گفتنى است كه درخواست رهنمود از داوود(ع) از سوى آن دو نفر (و اهدنا إلى سواء الصراط) مؤيد برداشت ياد شده است.

مهربانى

در موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 11

11 - اظهار مهربانى و عطوفت ، پيش از انتقاد و نصيحت ، امرى شايسته و نيكوست .

يقوم إنكم ظلمتم أنفسكم

نقش موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 34 - 23،30،31

23 _ پند و اندرز ، اوّلين اقدام براى جلوگيرى از نشوز زن

و الّتى تخافون نشوزهنّ فعظوهُنّ

30 _ لزوم مراعات ترتيب در كاربرد موعظه ، ترك همخوابگى و تنبيه بدنى در مورد زنان ناشزه

و الّتى تخافون نشوزهنّ فعظوهنّ و اهجروهنّ فى المضاجع و اضربوهنّ

31 _ پند و اندرز ، بى اعتنايى و تنبيه بدنى ، از روش هاى اصلاح رفتار هاى ناهنجار

و الّتى تخافون نشوزهنّ فعظوهنّ و اهجروهنّ فى المضاجع و اضربوهنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 90 - 21

21- موعظه ، از روش هاى تربيتى و هدايتى قرآن براى بيدارى و هوشيارى مردمان است .

يعظكم لعلّكم تذكّرون

نورانيت اخروى موعظه پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 38 - 2

2 - انسان هاى پاك ، تذكّرپذير ، هدايت جو و خداترس ، در قيامت چهره اى نورانى خواهند داشت .

لعلّه يزّكّى . أو يذّكّر ... جاءك يسعى . و هو يخشى ... وجوه يومئذ مسفرة

نياز به موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 9

9- انسان براى گرايش به راه خدا ، نيازمند موعظه نيك در كنار دلايل متقن عقلى

ادع

إلى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة

برداشت فوق، با توجه به اين نكته است كه {الموعظة} عطف بر {بالحكمة} است و با يك سياق ذكر شده، در حالى كه {و جادلهم} با بيان ديگر و امرى مجزّا آمده است.

هدايت موعظه ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 10 - 5

5 - تقويت ايمان مؤمنان ، داراى اهميتى افزون تر از پافشارى بر هدايت معاندان و كافران پندناپذير

فأنت له تصدّى . .. فأنت عنه تلهّى

از مجموع اين بخش از آيات، استفاده مى شود كه اصرار بر ارشاد كافران، گرچه كارى پسنديده است; ولى هرگاه در تعارض با تقويت ايمان مسلمانى قرار گيرد، بايد آن را رها كرد.

موعظه پذيران

اجتناب از ترشرويى با موعظه پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 11 - 1

1 - تأكيد خداوند بر ضرورت ترك ترش رويى با اندرز خواهان ; هر چند آنان ، جسمى معلول داشته و از طبقات اشراف نباشند .

كلاّ

كلمه {كلاّ} براى ممنوع ساختن و ردّ مطالبى است كه پيش از گفتن اين كلمه، مطرح شده بود.

اجتناب از هدايت موعظه پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 - 11

11 - خوددارى از ارشاد كسانى كه در مسير خودسازى قرار دارند و استنكاف از راهنمايى پندپذيران ، كردارى نكوهيده و ناروا است .

عبس . .. و ما يدريك لعلّه يزّكّى . أو يذّكّر

احترام موعظه پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 -

4

4 - فراگيران پند و اندرز ، انسان هايى ارجمند و شايسته احترامى افزون تر از ديگران

و ما يدريك لعلّه . .. يذّكّر

تشخيص موعظه پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 - 8

8 - كشف وجود روحيه پندپذيرى در افراد ، براى همه كس مقدور نيست .

و ما يدريك لعلّه . .. يذّكّر

صورت اخروى موعظه پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 38 - 2

2 - انسان هاى پاك ، تذكّرپذير ، هدايت جو و خداترس ، در قيامت چهره اى نورانى خواهند داشت .

لعلّه يزّكّى . أو يذّكّر ... جاءك يسعى . و هو يخشى ... وجوه يومئذ مسفرة

فضايل موعظه پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 114 - 13

13_ تنها موعظه پذيران ، از توصيه ها و مواعظ الهى پند خواهند گرفت .

ذلك ذكرى للذكرين

زمخشرى در كشاف {ذكرى} را به موعظه و {ذاكرين} را به پندپذيران معنا كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 - 4

4 - فراگيران پند و اندرز ، انسان هايى ارجمند و شايسته احترامى افزون تر از ديگران

و ما يدريك لعلّه . .. يذّكّر

موعظه پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 4 - 7

7 - تنها كسانى شايسته حضور در مجالس وعظ و ارشادند ، كه خود را در مسير خودسازى قرار داده يا افرادى توصيه پذير و نصيحت خواه باشند .

يزّكّى

. أو يذّكّر

موعظه پذيران در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 38 - 2

2 - انسان هاى پاك ، تذكّرپذير ، هدايت جو و خداترس ، در قيامت چهره اى نورانى خواهند داشت .

لعلّه يزّكّى . أو يذّكّر ... جاءك يسعى . و هو يخشى ... وجوه يومئذ مسفرة

موعظه پذيران فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 62 - 2

2 - حضور برخى از افراد حق طلب و نصيحت پذير در صفوف فرعونيان

فتن_زعوا أمرهم بينهم

اختلاف نظر فرعونيان در باره موسى(ع)، نشان از متمايل شدن برخى از فرعونيان به موسى(ع) در روز مقابله دارد.

نورانيت اخروى موعظه پذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 38 - 2

2 - انسان هاى پاك ، تذكّرپذير ، هدايت جو و خداترس ، در قيامت چهره اى نورانى خواهند داشت .

لعلّه يزّكّى . أو يذّكّر ... جاءك يسعى . و هو يخشى ... وجوه يومئذ مسفرة

موجودات از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

موجودات

آثار تسبيح موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 24 - 12

12 - تسبيح مظاهر هستى به درگاه خداوند ، تذكرى به انسان غافل از ياد آفريدگار

لو أنزلنا ه_ذا القرءان على جبل . .. له الأسماء الحسنى يسبّح له ما فى السم_وت و ا

ارتباط اين آيه با آيات پيشين و هماهنگى سياق آنها گوياى اين نكته است كه اگر انسان در غفلت از ياد حق به سر مى برد، همه هستى _ حتى جمادات _ در حال تسبيح

حق اند.

آثار تعقل در موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 20 - 5

5 - سياحت در زمين و تأمّل در پيدايش موجودات ، بر طرف كننده ترديد انسان در امكان تحقّق معاد است .

سيروا فى الأرض فانظروا كيف بدأ الخلق ثمّ اللّه ينشئ النشأة الأخرة

آثار تنوع رنگ موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 13 - 4

4- آفرينش موجودات زمينى با رنگ هاى گوناگون ، نشانه اى از خداوند و نمونه اى از قدرت اوست .

و ما ذرأ لكم فى الأرض مختلفًا ألونه إن فى ذلك لأية

آثار تنوع موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 28 - 4

4 - مظاهر گوناگون و متنوع طبيعت ، جلوه عظمت خداوند و سبب خشيت عالمان راستين و اهل معرفت

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء . .. و من الناس ... مختلف ألونه كذلك إنّما ي

يادآورى خداترسى اهل معرفت _ پس از برشمردن پديده هاى گوناگون طبيعت _ مى تواند ناظر به اين حقيقت باشد كه در آن پديده ها، عظمت خدا چنان جلوه گر است كه موجب خشيت عالمان و اهل معرفت مى شود. واژه {خشيت} _ كه در مورد ترسى به كار مى رود كه همراه با تعظيم و ناشى از آگاهى باشد (مفردات راغب) _ مؤيد همين برداشت است. گفتنى است مقصود از علم در اين آيه، آشنايى با علوم مادى همچون فيزيك، شيمى و رياضى نيست; بلكه آشنايى با معارف و حقايق الهى است كه

از صاحبان آن به اهل معرفت و عالمان راستين تعبير مى شود.

آثار خلقت ابتدايى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 15 - 4

4_ مشاهده خلقت نخستين موجودات و شك در قدرت خداوند براى آفرينش مجدد آنها ، ناسازگار با يكديگر

أفعيينا بالخلق الأوّل بل هم فى لبس من خلق جديد

از آيه شريفه، استفاده مى شود كه ميان خلقت نخستين موجودات و اعاده آنها از نظر امكان، حكمى يكسان جارى است; اگر اولى ممكن شد دومى نيز ممكن است. حال ممكن شمردن يكى و محال شمردن ديگرى، تناقض مى باشد.

آثار خلقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 15 - 2

2_ آفرينش هر موجود ، خود گواه قدرت خداوند بر آفرينش مجدد آن ، پس از مرگ و نابودى

أفعيينا بالخلق الأوّل

آثار ذكر انقياد موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 10

10- توجه به انقياد و تذلّل پديده هاى مادى در برابر خداوند ، زمينه ساز تسليم شدن انسان در برابر اوست .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء . .. سجّدًا لله و هم دخرون

دعوت به ژرف انديشى درباره سجده و تذلّل موجودات مادى دربرابر خداوند، در واقع دعوت به عبرت آموزى از آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 5

5 - توجه به انقياد و كرنش تمامى پديده هاى جهان در برابر خداوند ، مقتضى گرويدن به خداى واحد و روى گرداندن از شرك

و ديگر پرستى است .

إنّ الذين ءامنوا و الذين هادوا . .. ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من

آثار ذكر خضوع موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 10

10- توجه به انقياد و تذلّل پديده هاى مادى در برابر خداوند ، زمينه ساز تسليم شدن انسان در برابر اوست .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء . .. سجّدًا لله و هم دخرون

دعوت به ژرف انديشى درباره سجده و تذلّل موجودات مادى دربرابر خداوند، در واقع دعوت به عبرت آموزى از آنهاست.

آثار ذكر فرجام موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 53 - 11

11 - توجه به فرجام امور و بازگشت تمامى موجودات به سوى خداوند ، موجب طرد مكاتب انحرافى و روى آورى به دين الهى است .

صرط اللّه . .. ألا إلى اللّه تصير الأُمور

آثار ذكر موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 17 - 6

6- به خاطر آوردن پديده ها و مخلوقات خداوند ، عامل تنبه و پندگيرى و بازشناسى خالقيت خداوند از مدعيان دروغين آفرينشگرى است .

أفمن يخلق كمن لايخلق أفلا تذكّرون

از اينكه خداوند پس از بيان مخلوقات فراوان _ در قالب استفهام توبيخى _ امر به تذكر و يادآورى مى كند، معلوم مى شود كه توجه به مخلوقات عامل تذكر است.

آثار مطالعه در موجودات مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 9

9- با مطالعه

ژرف موجودات مادى ، مى توان انقياد و تذلل آنها را در برابر خداوند به دست آورد .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل سجّدًا لله و

آثار مطالعه موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 4،21

4 - خداوند ، فراخوان مشركان به مطالعه درباره مسخّر بودن موجودات و نعمت هاى فراوان خدادادى جهت راه يافتن به توحيد

ه_ذا خلق اللّه فأرونى ماذا خلق الذين من دونه. .. ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما

21 - دقّت در مسخّر بودن موجودات عالم و نيز نعمت هاى فراوان الهى ، مايه برچيده شدن جدال هاى جاهلانه درباره خدا است .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم . .. و أسبغ عليكم نعمه... و من الناس من يج_دل فى الل

آثار نيازمندى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 102 - 6

6- بندگى و نياز همه موجودات به درگاه خدا ، خود ، دليل پوچى پندار ولايت براى آنان در برابر خداوند است .

أن يتّخذوا عبادى من دونى أولياء

با اين كه معناى آيه، بدون كلمه {عبادى} نيز تمام است، ولى ذكر {عبادى} براى توجه دادن به اين نكته است كه آنچه به عنوان {ولىّ} از سوى كافران انتخاب و در رتبه الوهيّت و ربوبيّت پنداشته شده است، جملگى عبد خدايند و چگونه است كه بى خردان، عبد را در رتبه معبود پنداشته اند؟! بنابراين، آيه، متضمن نوعى استدلال نيز هست.

آسانى خلقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 -

عنكبوت - 29 - 19 - 10

10 - ايجاد مستمر موجودات و برگرداندن آنها به حالت نخست ، براى خداوند ، آسان است .

يبدئ اللّه الخلق ثمّ يعيده إنّ ذلك على اللّه يسير

آغاز موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 13 - 1

1 - آغاز همه چيز و اعاده آنها ، تنها به دست خداوند است .

إنّه هو يبدىء و يعيد

در آيه شريفه متعلق {يبدئ} و {يعيد} ذكر نشده است. در اين موارد، متكلم ذهن مخاطب را در فهم آن آزاد مى گذارد تا هر چه بتواند، متعلق را گسترش دهد. بنابراين مفاد آيه شريفه، اين مى شود كه همه آغازها، به دست خداوند است و تمام تكرارها نيز مستند به او است.

آمار موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 94 - 3،4

3- آمار تمامى موجودات عاقل در آسمان ها و زمين ، به طور دقيق در اختيار خداوند و احاطه علمى او است .

إن كلّ من فى السموت . .. وعدّهم عدًّا

4- سلطه خداوند بر همه موجودات و برشمردن و ضبط دقيق تعداد آنها ، نشانگر عبوديت كامل موجودات براى خداوند است .

ءاتى الرحمن عبدًا . .. و عدّهم عدًّا

اين آيه، به منزله شاهد بر مدعاى آيه قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 29 - 1

1 - آمار تمامى موجودات هستى به طور دقيق در اختيار خداوند و احاطه علمى او است .

و كلّ شىء أحصين_ه

{احصاء} از {حصى} (ريگ) مشتق شده است; به اين لحاظ كه

براى شمردن از ريگ استفاده مى شد (مفردات راغب). احصاى همه چيز، به معناى احاطه علمى خداوند به آنها است.

آميزش موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 50 - 14

14 - { عن محمدبن مسلم قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ : { أعطى كلّ شىء خلقه ثمّ هدى } قال : ليس شىء من خلق اللّه إلاّ و هو يعرف من شكله الذكر من الاُنثى ، قلت : ما يعنى { ثمّ هدى } ؟ قال : هداه للنكاح والسفاح من شكله ;

محمدبن مسلم گفت: از امام صادق(ع) در باره سخن خدا {أعطى كلّ شىء خلقه ثمّ هدى} پرسيدم، فرمود: هيچ چيزى از مخلوقات خداوند نيست، مگر اين كه از جنس خود نر را از ماده تمييز مى دهد. گفتم: معناى {ثمّ هدى} چيست؟ فرمود: خداوند آن را با جفت گيرى صحيح و ناصحيح با هم نوعاً خود آشنا ساخته است}.

اتقان موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 88 - 5

5 - تمامى آفريده هاى خداوند ، داراى ساختارى متقن و خالى از ضعف و كاستى

صنع اللّه الذى أتقن كلّ شىء

اتكاى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 76 - 3

3- موجودات هستى ، ناتوان و متكى به خداوند در حيات خويش

لايقدر على شىء و هو كَلّ على مول_ه

اجل موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 3 - 6

6- آسمان ها و زمين

و تمامى موجودات هستى ، داراى فرجام و پايانى معين و از پيش تعيين شده

ما خلقنا السم_وت و الأرض و ما بينهما إلاّ بالحقّ و أجل مسمًّى

احاطه بر موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 94 - 2

2- احاطه كامل خداوند به خصوصيات و احوال موجودات هستى

لقد أحصيهم وعدّهم عدًّا

جمله {لقد أحصاهم. ..} پشنوانه درستى سخن پيشين (آتى الرحمان عبداً) است و بيان مى دارد كه همه موجودات _ از ابتدا تا انتها _ در قبضه خداوند و مقهور و حاكميت او هستند. خداوند ويژگى هاى آنها را مى داند و خبرى كه در باره عبوديت آنها داده است، از روى آگاهى كامل بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 54 - 7

7 - احاطه همه جانبه خداوند بر تمامى موجودات هستى .

ألا إنّه بكلّ شىء محيط

ادراك موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 24 - 11

11 - همه موجودات جهان ، داراى نوعى ادراك نسبت به مقام آفريدگار خويش

يسبّح له ما فى السم_وت و الأرض

چنانچه مراد از تسبيح، بيانى و گفتارى باشد _ و نه صرفاً به زبان حال _ برداشت بالا استفاده مى شود.

اذكار موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 - 11

11 - { الحمد للّه ربّ العالمين } ، ثنا و آخرين سخن خلايق در قيامت است .

و قيل الحمد للّه ربّ الع_لمين

ارزش موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4

- مائده - 5 - 100 - 3،5

3 _ پاكى و ناپاكى از جمله ملاك هاى حرمت و حليت اشياء

لايستوى الخبيث و الطيب

5 _ پاكى و ناپاكى از جمله ملاك هاى ارزشگذارى اشياء

قل لايستوى الخبيث و الطيب و لو اعجبك كثرة الخبيث

ازدياد موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 4 - 8

8 - حيات جانورى ، رو به گسترش در پهنه زمين *

و ما يبثّ من دابّة

فعل مضارع {يبثّ} _ كه دلالت بر استمرار و پراكندگى دارد _ مى تواند اشاره به مطلب بالا داشته باشد.

استحاله شمارش موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 109 - 2

2- موجودات هستى و جلوه هاى آفرينش الهى ، نامتناهى و غيرقابل شمارش اند .

لنفد البحر قبل أن تنفد كلم_ت ربّى

استعاذه از موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 2 - 4

4 - استعاذه به خداوند براى مصون ساختن خويش در برابر خطر تمامى مخلوقات ، توصيه او به پيامبر ( ص )

قل أعوذ . .. من شرّ ما خلق

استمرار خلقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 19 - 7

7 - خلق و مرگ پديده ها ، امرى مدام و مستمر است .

كيف يبدئ اللّه الخلق ثمّ يعيده

اشتقاق موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 1 - 4

4 - اشتقاق مخلوقات از يكديگر ، جلوه ربوبيت خداوند بر آنان است .

بربّ الفلق

از جمله

معانى {فَلَق}، تمام مخلوقات است (لسان العرب). اطلاق اين وصف بر آنها، به خاطر اين است كه {شقّه شدن} و {شكافتن}، در پيدايش آنها نقشى اساسى دارد.

اطاعت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 6 - 4

4 - تشويق انسان ها از سوى خداوند ، به سجده و فرمانبرى از قوانين الهى ، همچون ديگر موجودات طبيعت

و النجم و الشجر يسجدان

ذكر سجده و فرمانبرى ستارگان و گياهان براى خداوند، مى تواند به منظور تشويق و برانگيختن بشر به پيروى از قوانين الهى و خضوع در برابر آن، ادا شده باشد.

اطلاعات موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 3 - 20

20 - { كتاب مبين } ، مركز اطلاعات همه موجودات است .

و لا أصغر من ذلك و لا أكبر إلاّ فى كت_ب مبين

اعاده موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 13 - 1

1 - آغاز همه چيز و اعاده آنها ، تنها به دست خداوند است .

إنّه هو يبدىء و يعيد

در آيه شريفه متعلق {يبدئ} و {يعيد} ذكر نشده است. در اين موارد، متكلم ذهن مخاطب را در فهم آن آزاد مى گذارد تا هر چه بتواند، متعلق را گسترش دهد. بنابراين مفاد آيه شريفه، اين مى شود كه همه آغازها، به دست خداوند است و تمام تكرارها نيز مستند به او است.

اقرار اخروى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 16 - 8

8 - اعتراف همه خلايق در

قيامت به اختصاص داشتن فرمان روايى جهان به خداوند

لمن الملك اليوم للّه الوحد القهّار

جمله {للّه الواحد القهّار} پاسخ سؤال در {لمن الملك اليوم} است; برداشت ياد شده مبتنى بر اين نكته است كه گوينده اين پاسخ از سوى خلايق مى باشد; يعنى، همان مردمى كه در قيامت نمايان مى شوند (هم بارزون)

اقسام موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 70 - 14

14- وجود مخلوقاتى هم طراز با انسان و يا برتر از او در جهان آفرينش

و فضّلن_هم على كثير

انقياد موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 10

10 - آنچه در آسمان ها و زمين است ( هستى ) مطيع خدا و پرستنده اوست .

كل له قنتون

{قنوت} به معناى اطاعت و نيز عبادت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 117 - 4

4 - آفريده ، همواره در اختيار آفريننده خويش و مطيع اوست .

كل له قنتون. بديع السموت و الأرض

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بديع السماوات} به منزله تعليل براى {كل له قانتون} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 2،8

2_ گروهى از موجودات از سر طاعت و به دلخواه بر خدا سجده مى كنند و گروهى ناخواسته و برخلاف تمايل خويش .

و لله يسجد من فى السموت و الأرض طوعًا و كرهًا

{طوع} و {كره} مصدرند و در آيه شريفه به معناى اسم فاعل (طائعين) و (كارهين) مى باشد. {طائع} به كسى يا چيزى گفته

مى شود كه كارى را از روى تمايل انجام دهد و {كاره} به كسى و يا چيزى مى گويند كه عملى را بدون تمايل و از روى كراهت به ثمر رساند.

8_ موجودات هستى و آثار آنها همواره تسليم خدا بوده و در برابر او خاضعند .

و لله يسجد من فى السموت و الأرض طوعًا و كرهًا و ظل_لهم

{ظلال} در آيه شريفه مى تواند به عنوان نمونه اى از آثار و تبعات موجودات، مطرح باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 3

3_ باور به نقش خدا در جهان آفرينش و علم همه جانبه او و فرمانبرى همگان از وى ، آدمى را به پذيرش ربوبيت مطلق او بر جهان هستى هدايت مى كند .

الله يعلم . .. هو الذى يريكم البرق ... لله يسجد ... قل من رب السموت و الأرض

بيان ربوبيّت خدا بر هستى با طرح سؤال از مشركان، پس از آياتى كه صفات و ويژگيهاى خداوند را مطرح كرد، مى رساند كه مضمون آيه مورد بحث به منزله نتيجه اى براى آيات گذشته است ; يعنى، آگاهى همه جانبه خدا (الله يعلم . ..)، دخل و تصرف او در هستى (هو الذى يريكم ...) و خضوع همگان در برابر او (لله يسجد ...) هر انديشمندى را به اين نتيجه مى رساند كه: اوست رب و مالك همه هستى و غير او ربوبيتى ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 9،11

9- با مطالعه ژرف موجودات مادى ، مى توان انقياد و تذلل آنها را در

برابر خداوند به دست آورد .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل سجّدًا لله و

11- همه پديده هاى مادى با خضوع تمام ، خداوند را سجده مى كنند .

أو لم يروا . .. من شىء ... سجّدًا لله و هم دخرون

{داخر} در لغت به معناى ذليل است و جمله {و هم داخرون} حال براى {ظلال} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 1

1 - سجده ( خضوع و انقياد ) اهل آسمان و زمين و نيز خورشيد ، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان و جنبندگان براى خدا

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و الشجر و الدواب

{سجود} (مصدر {يسجد}) به معناى اظهار خضوع و انقياد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 26 - 3،6

3 - تمامى پديده هاى هستى ، تنها در برابر خداوند ، خاضعانه فرمان بردارند .

و له من فى السم_وت و الأرض كلّ له ق_نتون

{قنوت} _ ريشه {قانتون} _ به معناى {اطاعت خاضعانه} است(مفردات راغب).

6 - فرمان بردارىِ محضِ موجودات عالم از خداوند ، دليل اطاعت انسان ها از نداى او براى زنده شدن مجدد در قيامت است .

إذا دعاكم دعوة . .. إذا أنتم تخرجون . و له من فى السم_وت ... كلّ له ق_نتون

جمله {كلٌّ له قانتون} عطف به جمله {و له من فى . ..} است و جمله {و له من فى...} را مى توان به منزله دليلى براى آيه

قبل تلقى كرد. بنابراين، معناى آيه چنين مى شود: به دليل اين كه همه، از جمله انسان ها تسليم محض خدايند، با صدور فرمان خداوند به برخاستن از قبر، زنده مى شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 8 - 6

6 - همه موجودات ، ناگزير از اطاعت خداوند و تنها انسان داراى حق انتخاب آگاهانه

و النجم و الشجر يسجدان . .. و وضع الميزان . ألاّتطغوا فى الميزان

خداوند، در آيات پيشين {نجم} و {شجر} را تسليم بى چون و چراى فرمان حق شمرده و هستى را مسخر قوانين دانسته است; اما تنها از انسان مى خواهد كه خود با اختيار و انتخاب سر بر آستان معيارها بسايد.

انقياد موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 1

1 - سجده ( خضوع و انقياد ) اهل آسمان و زمين و نيز خورشيد ، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان و جنبندگان براى خدا

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و الشجر و الدواب

{سجود} (مصدر {يسجد}) به معناى اظهار خضوع و انقياد است.

اهداف حركت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 2 - 10

10 - خداوند ، هدف حركت همه موجودات

اللّه الصمد

{صَمَد}، با فعل {صَمَدَ اليه} (او را قصد كرد)، هم خانواده و {فَعَلَ} به معناى {مفعول} است; يعنى، مصمودٌ اليه و خداوند {صمد} است; يعنى، مقصود و مقصد نهائى موجودات است. حذف متعلقات {صمد} نشانه عموم است

و مقصود بودن خداوند را به تمام موجودات و مقاصد آنها تعميم مى دهد.

اهل بصيرت و تنوع رنگ موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 13 - 5

5- انسان هاى متوجه و بيدار ، از آفرينش موجودات زمينى و رنگارنگ بودن آنها ، به وحدانيت خداوند پى مى برند .

و ما ذرأ لكم . .. لأية لقوم يذّكّرون

چون متعلق {لأية} محذوف است، مى تواند {لتوحيده} در تقدير باشد; يعنى، نشانه اى براى وحدانيت خداوند.

بازگشت موجودات به حالت اول

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 27 - 1

1 - آفرينشِ نخستِ موجودات و بازگرداندن مجدد آنها ، تنها به دست خداوند است .

و هو الذى يبدؤا الخلق ثمّ يعيده

{خلق} حاصل مصدر و {ال} در آن، براى جنس است، بنابراين، دلالت بر همه پديده ها مى كند.

بازگشت موجودات به حالت پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 19 - 6،10

6 - فرايند پيدايش مستمر موجودات و بازگشت آنان به حالت قبلى ، نمودى از قدرت خداوند است .

كيف يبدئ اللّه الخلق ثمّ يعيده

عطف {يعيد} بر فعل {يبدئ} نشان مى دهد كه تمام موجودات، پس از خلق شدن، باز به حالت سابق شان برمى گردند.

10 - ايجاد مستمر موجودات و برگرداندن آنها به حالت نخست ، براى خداوند ، آسان است .

يبدئ اللّه الخلق ثمّ يعيده إنّ ذلك على اللّه يسير

بانك اطلاعات موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 59 - 13

13

_ كتاب مبين، مركز اطلاعات جامع درباره تمامى موجودات هستى و تحولات آنهاست.

و ما تسقط . .. و لا رطب و لا يابس إلا فى كتب مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 4 - 6

6_ وجود كتابى بس دقيق و نگهدارنده آمار و جزئيات هستى ، نزد خداوند

و عندنا كت_ب حفيظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 29 - 2

2 - خداوند ، همه چيز را به صورت نوشته و تحت حفاظت خويش ، باقى نگه مى دارد .

و كلّ شىء أحصين_ه كت_بًا

{كتاباً}، (مانند {كتابة})، مصدر {كتب} و حال يا مفعول مطلق است. در صورت اول به معناى {مكتوب} است و در صورت دوم {احصاءَ كتاب} (شمارشى به گونه نوشتن) بوده است. {نوشتن هر چيز} _ به هر معنايى باشد _ حاكى از نوعى بقاى آن است.

بداهت نيازمندى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 35 - 3

3 - نياز پديده و شىء ممكن به علت پديد آورنده ، امرى بديهى و قابل فهم براى همگان

أم خلقوا من غير شىء

از اين كه خداوند اين مسأله را با پرسشى ساده و همراه با اعجاب و انكار مطرح كرده است; استفاده مى شود كه شبهه در نياز معلول به علت، براى عقل سليم شگفت انگيز بوده و شك در امر بديهى است.

بدترين موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 55 - 2،3

2 _ انسانهايى كه بر اثر كفرورزى زمينه هاى ايمان را

در خويش از ميان برده اند ، در پيشگاه خداوند بدترين جنبدگان هستند .

إن شر الدواب عنداللّه الذين كفروا فهم لايؤمنون

3 _ كفرورزى تا مرز از دست دادن زمينه هاى ايمان ، عامل سقوط آدمى از مرتبه انسانيت به مرحله پست ترين حيوانات

إن شر الدواب عنداللّه الذين كفروا فهم لايؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 56 - 2،4

2 _ كفرپيشگانى كه بر پيمانشان با پيامبر ( ص ) وفادار نماندند از پست ترين جنبندگان هستند .

إن شر الدواب . .. الذين عهدت منهم ثم ينقضون

{الذين عهدت منهم} مى تواند بدل و يا عطف بيان براى {الذين كفروا} در آيه قبل باشد، و نيز مى تواند مبتدا و خبر آن {فاما تثقفنهم . .. } در آيه بعد باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

4 _ يهوديان مدينه در عصر بعثت نمونه پست ترين جنبندگان به سبب اصرارشان بر كفر و از ميان بردن زمينه هاى ايمان در خويش و شكستن پيمانها

إن شر الدواب عنداللّه الذين كفروا . .. الذين عهدت منهم ثم ينقضون عهدهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 6 - 7

7 - كافران به اسلام ( يهوديان ، مسيحيان ، مجوسيان و مشركان ) ، شرورترين مردم و بدترين مخلوقات اند .

الذين كفروا من أهل الكت_ب و المشركين . .. أُول_ئك هم شرّ البريّة

{بريّة} (فعيلة به معناى مفعولة) با كلمه {برى} (به وزن {عصا}; يعنى، خاك) هم خانواده است و تمام خاكيان، از جمله بشر را شامل مى شود (مصباح و مفردات). برخى گفته اند:

اين كلمه با فعل {بَرَءَ} (به معناى {خَلَقَ}) هم خانواده است و بر تمام مخلوقات تطبيق مى كند.

برترى انسان بر موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 29 - 3

3 - برترى و شرافت انسان بر تمامى موجودات زمين

خلق لكم ما فى الأرض جميعاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 3 - 6

6 - انسان ، در مقايسه با ديگر موجودات ، موجودى زيباتر ، برتر و كامل تر است .

خلق السم_وت و الأرض بالحقّ و صوّركم فأحسن صوركم

اختصاص به ذكر يافتن انسان با وصف {فأحسن صوركم} - پس از يادآورى آفرينش آسمان ها و زمين _ مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

بزرگترين موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 35 - 1،2

1 - دوزخ ، يكى از بزرگ ترين پديده هاى جهان هستى است .

إنّها لإحدى الكبر

2 - دوزخ ، پديده اى بى نظير در ميان پديده هاى بزرگ جهان

إنّها لإحدى الكبر

برخى از مفسران، بر آنند كه مقصود از {لإحدى الكبر} اين است كه در ميان پديده هاى بزرگ، دوزخ در عظمت و شگفتى، يگانه و بى نظير است.

بقاى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 10

10 _ ايجاد و استمرار بقاى موجودات به دست خداوند است.

فاطر السموت و الأرض و هو يطعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 25 - 3

3 - تمامى موجودات ، در

بقاى خويش ، نيازمند به خداوندند .

أن تقوم السماء و الأرض بأمره

{السماء و الأرض} كنايه از عالم و آفرينش است.

بهترين موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 125 - 6

6 - آفريده هاى خداوند ، زيباترين و نيكوترين آفريده هاى ممكن

أحسن الخ_لقين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه وقتى خداوند نيكوترين خالق باشد، قهراً مخلوقات او نيز نيكوترين مخلوق خواهند بود و چون خالقى جز او در جهان هستى وجود ندارد، طبيعتاً آنچه آفريده است، نيكوترين مخلوقاتى است كه ممكن بود در عالم هستى پديد آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 4 - 3

3 - انسان ، كامل ترين موجودات و ارجمندترين آفريده ها است .

لقد خلقنا الإنس_ن فى أحسن تقويم

مراد از {أحسن تقويم} _ به قرينه آيه بعد _ نقطه مقابل {أسفل سافلين} است; يعنى، هر انسانى در اصل خلقت خويش، از برترين نوع آفرينش برخوردار است و سقوط برخى از انسان ها به پست ترين حالت ها، عارضى و غير اصيل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 3 - 2

2 - خداوند ، شريف ترين و احسان كننده ترين موجودات است .

و ربّك الأكرم

هر چيزى كه در باب خود شريف باشد، به او {كريم} گفته مى شود و زمانى كه {كَرَم}، وصف خداوند قرار گيرد، نام احسان و انعام فراوان او خواهد بود. برخى از دانشمندان گفته اند: كرم تنها در مورد نيكويى هاى بزرگ به كار مى رود. (مفردات)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

20 - بينه - 98 - 7 - 1

1 - افراد مؤمن و داراى عمل صالح ، بهترين مردم و برترين موجودات اند .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت أُول_ئك هم خير البريّة

بى شمارى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 27 - 1،2،6

1 - كلمات الهى ( مخلوقات ) بى نهايت و غير قابل شمارش اند .

و لو أنّما . .. ما نفدت كلم_ت اللّه

2 - در صورت تبديل شدن همه درختان زمين به قلم و مركب شدن دريا هاى متعدد ( بيش از هفت دريا ) جهت كتابت كلمات الهى ، كلمات خداوند تمام نخواهد شد .

لو أنّما فى الأرض من شجرة أقل_م و البحر يمدّه من بعده سبعة أبحر ما نفدت كلم_ت ال

{من} بيان براى {ما}ى موصول است و آوردن {شجرة} با تاى وحدت به جاى {شجر} براى اين است كه افاده استغراق كند به گونه اى كه يكايك درختان را در برگيرد. گفتنى است كه {سبعة أبحر} دلالت بر كثرت مى كند و {من بعده} به معناى {بعد از اتمام آن دريا} و يا غير از آن است.

6 - عزت و حكمت خداوندى ، دليل بى شمارى كلمات و مقدّرات او است .

ما نفدت كلم_ت اللّه إنّ اللّه عزيز حكيم

جمله {إنّ اللّه عزيز حكيم} به منزله تعليل براى {مانفدت. ..} است. بنابراين، معنا چنين مى شود: {كلمات خداوند، پايان ناپذير است; چون او حكيم و عزيز است}.

بى نظيرى خالق موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 17 - 2

2-

كسى كه تمام موجودات را آفريده با كسى كه هيچ موجودى را نيافريده ، هيچ گونه شباهتى ندارد .

أفمن يخلق كمن لايخلق

بى نظيرى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 8 - 9

9 - استوارى ساختار انسان ، نمونه اى از اتقان و استحكام بى نظير آفريده هاى الهى است .

لقد خلقنا الإنس_ن فى أحسن تقويم . .. أليس اللّه بأحكم الح_كمين

{حَكْم} (بر وزن صبر) با {اِحكام} (اتقان و استحكام بخشيدن) به يك معنا است. (قاموس) تعبير {أحكم الحاكمين}، اگر از اين ريشه گرفته شده باشد، آيه شريفه مى تواند ناظر به استحكام آفريده هاى خداوند باشد كه در آغاز سوره، به استحكام نمونه اى از آنها (انسان) اشاره شده بود.

پاكى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 58 - 10

10 _ پاكى طينت موجودات ، امرى اصيل و خباثت آنها ، امرى عرضى است . *

و البلد الطيب . .. و الذى خبث

توصيف زمين مستعد با وصف {الطيب} در مقابل توصيف زمين نامستعد با فعل {خبث}، مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد. زيرا وصف دلالت بر ثبوت دارد و فعل حاكى از حدوث است.

پرسش از موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 16 - 4

4 - پرسش از خلايق در روز قيامت ، درباره فرمان رواى حقيقى جهان در آن روز

لمن الملك اليوم

پيدايش حيات از موجودات بى جان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 -

2،3،4

2 _ خداوند پديدآورنده حيات از دل طبيعت بى جان و مرده است.

إن الله . .. يخرج الحى من الميت

3 _ رويش گياهان و درختان از دانه ها و هسته ها، نمودى از بيرون آوردن موجود زنده از مرده است.

إن الله فالق الحب و النوى يخرج الحى من الميت و مخرج الميت من الحى

4 _ پديد آمدن موجود زنده از دل مردگان و مرده از دل زندگان، قانونى مستمر در طبيعت است.

يخرج الحى من الميت و مخرج الميت من الحى

جمله {يخرج الحى}، كه جمله اى است فعليه و با فعل مضارع آغاز شده، دال بر استمرار و تجديد است. همچنين جمله دوم (مخرج الميت ... )، كه به صورت اسميه آمده، دال بر دوام و ثبوت است.

پيدايش موجودات بى جان از جانداران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 4،5

4 _ پديد آمدن موجود زنده از دل مردگان و مرده از دل زندگان، قانونى مستمر در طبيعت است.

يخرج الحى من الميت و مخرج الميت من الحى

جمله {يخرج الحى}، كه جمله اى است فعليه و با فعل مضارع آغاز شده، دال بر استمرار و تجديد است. همچنين جمله دوم (مخرج الميت ... )، كه به صورت اسميه آمده، دال بر دوام و ثبوت است.

5 _ خداوند از نهاد موجودات جاندار، موجوداتى بى جان و فاقد حيات پديد مى آورد.

إن الله . .. و مخرج الميت من الحى

تأثيرپذيرى موجودات طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 51 - 11

11 - پديده هاى طبيعى ، از هم ، تأثير

پذيرى مثبت و منفى دارند .

يرسل الرياح . .. فترى الودق يخرج من خل_له ... فانظر إلى ءاث_ر رحمت اللّه كيف يحى

تأمين روزى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 22 - 7

7 - تدبير ، تقدير و قدرت الهى در تأمين روزى زمينيان از آسمان ، نشانه قدرت او بر تحقق وعده هاى خويش *

و فى السّماء رزقكم و ما توعدون

با توجه به اين كه در آيات پيشين سخن از تحقق رستاخيز و وجود دوزخ و بهشت بود; ممكن است اين آيه درصدد رفع شبهه انسان در قدرت خدا باشد. ازاين رو عبارت {و فى السّماء رزقكم} به عنوان نمودى از قدرت خداوند ياد شده است.

تأمين غذاى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 10 - 7

7 - كوه هاى استوار ، بركت سرشار زمين ، تغيير فصل ها و تأمين نيار هاى غذايى موجودات ، از نشانه هاى ربوبيت بى همتاى خدا

ذلك ربّ الع_لمين . و جعل فيها روسى من فوقها و برك فيها و قدّر فيها أقوتها فى أرب

تأمين نياز موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 48 - 2

2 - تدارك نياز هاى خلق در پى آفرينش ايشان ، نمودى از ربوبيت يگانه خداوند

و أنّ إلى ربّك المنتهى . .. و أنّه خلق ... و أنّه هو أغنى و أقنى

تأمين نيازهاى مادى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 7 - 11

11- آفرينش موجودات و

تأمين نيازمندى هاى جسمى و روحى آنان ، دليل بر توحيد ربوبى و خالقيت خداوند است .

خلق السموت . .. تع_لى عمّا يشركون ... خلق الإنس_ن ... و الأنع_م خلقهالكم ... إن

آوردن كلمه {ربّ} بعد از بيان آفرينش آسمانها و زمين و آفرينش انسان و حيوانات از سوى خداوند، بيانگر توحيد ربوبى است; كما اينكه اسناد آفرينش همه موجودات به خود بيان توحيد در خالقيت است.

تأمين نيازهاى معنوى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 7 - 11

11- آفرينش موجودات و تأمين نيازمندى هاى جسمى و روحى آنان ، دليل بر توحيد ربوبى و خالقيت خداوند است .

خلق السموت . .. تع_لى عمّا يشركون ... خلق الإنس_ن ... و الأنع_م خلقهالكم ... إن

آوردن كلمه {ربّ} بعد از بيان آفرينش آسمانها و زمين و آفرينش انسان و حيوانات از سوى خداوند، بيانگر توحيد ربوبى است; كما اينكه اسناد آفرينش همه موجودات به خود بيان توحيد در خالقيت است.

تأمين نيازهاى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 11

11 _ آفرينش و تأمين نيازمنديهاى موجودات، از شؤون ولايت مطلقه الهى است.

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 10 - 8،9

8 - منابع و ذخاير غذايى زمين ، براى تأمين نياز هاى موجودات آن كافى است .

و قدّر فيها أقوتها . .. سواء للسائلين

{سواء} به معناى برابر و حال براى {أقواتها} است. {للسائلين} (نيازمندان) از ريشه {سؤل}

است; يعنى، خداوند ذخاير غذايى را به گونه اى اندازه گيرى كرد كه بى كم و زياد نياز موجودات را تأمين مى كند.

9 - تمامى موجودات زمين ، داراى حقى برابر در تأمين نيازمندى هاى خويش از زمين

و قدّر فيها . .. سواء للسائلين

برداشت بالا با توجه به دو نكته است: 1_ {سواء} مفعول مطلق براى فعل مقدر باشد; يعنى، {إستوت الأقوات المقدرة سواء للسائلين}. 2_ مراد از سائلين تمامى موجودات باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 30 - 1

1 - توبيخ كافران و تكذيب گران جن و انس ، به خاطر ناديده گرفتن قدرت و لطف الهى در تأمين نياز هاى خلق

يس_له . .. كلّ يوم هو فى شأن . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

خداوند در آيه قبل، فقر ذاتى و نيازمندى موجودات و فياضيت و نياز برآورى خويش را به آدميان يادآور شده و در اين آيه غافلان و كافران را مورد سرزنش قرار داده كه چرا اين حقيقت را در هستى ناديده مى گيرند. تثنيه آمدن {كما} و {تكذّبان}، ظاهراً به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

تاريخ پيدايش موجودات زنده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 30 - 5

5- جهان طبيعت ، داراى مراحل و دوره هايى در آفرينش

أنّ السموت والأرض كانتا رتقًا ففتقن_هما و جعلنا من الماء كلّ شىء حىّ

تبديل موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 166 - 8

8 _ امكان تبديل شدن موجودى به موجودى ديگر در جهان طبيعت

قلنا لهم كونوا

قردة خسئين

تبديل موجودات به خاك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 8 - 1

1- خداوند ، تمام موهبت ها و موجودات زمين را ، به خاكى بى حاصل تبديل خواهد كرد .

إنّا جعلنا ما على الأرض . .. و إنّا لج_علون ما عليها صعيدًا جرزًا

{صعيد} يعنى {خاك}، و {جرز} به زمينى كه فاقد هرگونه گياه و روييدنى باشد، گفته مى شود.

تجلى خدا بر موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 143 - 14

14 _ امكان تجلى خداوند بر موجودات طبيعى

فلما تجلى ربه للجبل

تجمع موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 29 - 8

8 - خداوند ، توانا بر گردآورى موجودات زنده جهان ، هر زمان كه مشيتش بدان تعلق گيرد .

و هو على جمعهم إذا يشاء قدير

تحولات موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 59 - 9،10،11،13

9 _ افتادن دانه اى در تاريكيهاى زمين و در دل خاك تيره از حيطه علم خداوند خارج نيست.

و ما تسقط من ورقة . .. و لا حبة فى ظلمت الأرض

10 _ هيچ تر و خشكى در پهنه هستى جابجا نمى شود و سقوط نمى كند، جز آنكه خداوند به آن آگاهى كامل دارد.

و ما تسقط من ورقة . .. و لا رطب و لا يابس إلا فى كتب مبين

11 _ خداوند به حالات يكايك موجودات جهان و وضعيت آنها احاطه علمى كامل دارد.

و ما تسقط من ورقة إلا يعلمها . .. و

لا رطب و لا يابس

13 _ كتاب مبين، مركز اطلاعات جامع درباره تمامى موجودات هستى و تحولات آنهاست.

و ما تسقط . .. و لا رطب و لا يابس إلا فى كتب مبين

تحير اخروى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68 - 11

11 - نگاه متحيرانه و بهت آميز موجودات آسمان ها و زمين ، پس از به پاخاستن با دومين نفخ صور در قيامت

ثمّ نفخ فيه أُخرى فإذا هم قيام ينظرون

تحير موجودات آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68 - 11

11 - نگاه متحيرانه و بهت آميز موجودات آسمان ها و زمين ، پس از به پاخاستن با دومين نفخ صور در قيامت

ثمّ نفخ فيه أُخرى فإذا هم قيام ينظرون

تحير موجودات زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68 - 11

11 - نگاه متحيرانه و بهت آميز موجودات آسمان ها و زمين ، پس از به پاخاستن با دومين نفخ صور در قيامت

ثمّ نفخ فيه أُخرى فإذا هم قيام ينظرون

تداوم تسبيح موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 1 - 2

2 - تسبيح گويى موجودات براى خداوند ، تداوم داشته و هرگز قطع نمى شود .

يسبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

به كارگيرى فعل مضارع {يسبّح} به جاى فعل ماضى، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

تدبير موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 99 -

18

18 _ جريان امور طبيعت و اداره آن در حيطه قدرت و قلمرو اراده خداوند است.

و هو الذى . .. فأخرجنا ... نخرج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 54 - 11

11 _ آفرينش و تدبير امور آفريده ها ، تنها از آن خدا و در اختيار اوست .

إن ربكم اللّه . .. ألا له الخلق و الأمر

{ال} در {الأمر} مى تواند جانشين مضاف اليه باشد ; يعنى {أمر الخلق}. در اين صورت {أمر} به معناى تدبير كردن است. و نيز مى تواند {ال} براى جنس باشد. بر اين مبنا {أمر} به معناى فرمان دادن است. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است. گفتنى است كلمه {خلق} به معناى مصدريش (آفريدن) گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 5 - 4

4 - تمام موجودات جهان ، برخوردار از نظامى واحد و تدبيرى يگانه اند .

يدبّر الأمر

چون ضمير فاعلى در {يدبّر} مفرد است نشان مى دهد كه تدبير كننده، يكى است و تدبير كننده واحد از يگانگى تدبير حكايت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 37 - 9

9 - تدبير امور آسمان ها و زمين و موجودات بين آنها از سوى خداوند ، بر پايه رحمت و عطوفت است .

لايملكون منه خطابًا

توصيف {ربّ} به {رحمان}، حاكى از نقش رحمت در تدبير نظام هستى است.

تدبير موجودات فضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 5 - 1

1 - جهان طبيعت (

آسمان ها ، زمين و پديده هاى ميان آنها ) ، تحت ربوبيت خداى يگانه است .

إنّ إل_هكم لوحد . ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما

ترجيح موجودات بر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 40 - 13

13- عقيده به مطالبى كه مستلزم ترجيح خلق بر خدا شود ، بسى زشت و نارواست .

أفأصف_كم . .. إنكم لتقولون قولاً عظيمًا

مشركان، با انتساب ملائكه به عنوان دختران خدا و پسردار بودن خود، قصد داشتند كه خود را بر خداوند ترجيح دهند. خداوند، چنين انديشه اى را نفى كرده و خلاف معرفى مى كند. چنين برخوردى حاكى است: هر چيزى كه بر خداوند ترجيح داده شود، زشت و ناپسند است.

ترس اخروى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 87 - 5

5 - هراس و وحشت شديد موجودات آسمان ها و زمين ، در لحظه فروپاشى جهان و نيز روز رستاخيز

و يوم ينفخ فى الصور ففزع من فى السم_وت و من فى الأرض

مراد از {ينفخ فى الصور} مى تواند مطلق نفخ صور و دربرگيرنده نفخه اوّلى _ كه فروپاشى جهان و مرگ موجودات را در پى دارد _ و نفخه ثانيه _ كه منجر به برپايى رستاخيز مى شود _ باشد. گفتنى است كه تعبير {فزع من فى السماوات و من فى الأرض} بيانگر مطلب ياد شده است.

ترس اخروى موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 87 - 5

5 - هراس و وحشت شديد موجودات آسمان ها و

زمين ، در لحظه فروپاشى جهان و نيز روز رستاخيز

و يوم ينفخ فى الصور ففزع من فى السم_وت و من فى الأرض

مراد از {ينفخ فى الصور} مى تواند مطلق نفخ صور و دربرگيرنده نفخه اوّلى _ كه فروپاشى جهان و مرگ موجودات را در پى دارد _ و نفخه ثانيه _ كه منجر به برپايى رستاخيز مى شود _ باشد. گفتنى است كه تعبير {فزع من فى السماوات و من فى الأرض} بيانگر مطلب ياد شده است.

ترس از موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 80 - 13،14

13 _ ابراهيم(ع) ترس مفروض از پديده هاى جهان را به خواست و مشيت خداوند دانست، نه تأثير مستقل پديده ها و ربوبيت آنها

و لا أخاف ما تشركون به إلا أن يشاء ربى شيئا

14 _ خوف انگيز بودن برخى پديده ها و رخدادهاى جهان به مشيت خداوند است، نه ربوبيت پديده ها و تأثير آنها.

و لا أخاف ما تشركون به إلا أن يشاء ربى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 9

9 _ ترس از آسيب رسانى برخى موجودات، از عوامل شريك پنداشتن آنها براى خداوند است.

و كيف أخاف ما أشركتم . .. فأى الفريقين أحق بالأمن

ترس موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 87 - 1

1 - وحشت و هراس شديد موجودات آسمان ها و زمين در روز نفخ صور

و يوم ينفخ فى الصور ففزع من فى السم_وت و من فى الأرض

ترس موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 87 - 1

1 - وحشت و هراس شديد موجودات آسمان ها و زمين در روز نفخ صور

و يوم ينفخ فى الصور ففزع من فى السم_وت و من فى الأرض

تساوى حقوق موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 10 - 9

9 - تمامى موجودات زمين ، داراى حقى برابر در تأمين نيازمندى هاى خويش از زمين

و قدّر فيها . .. سواء للسائلين

برداشت بالا با توجه به دو نكته است: 1_ {سواء} مفعول مطلق براى فعل مقدر باشد; يعنى، {إستوت الأقوات المقدرة سواء للسائلين}. 2_ مراد از سائلين تمامى موجودات باشد.

تساوى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 2 - 3

3 - برابرى همه مخلوقات ، در داشتن ابزار وجودى خاص خويش *

فسوّى

{تسويه} _ آن گونه كه از {مقاييس اللغة} استفاده مى شود _ ايجاد اعتدال بين دو چيز است. براساس اين معنا جمله {سوّى} دلالت دارد كه خداوند در اعطاى شرايط مناسب با وضعيت هر يك از مخلوقات، تبعيض روا نداشته و اين گونه نيست كه از ابزار لازم براى وجود برخى، بكاهد و يا افزون تر از ظرفيت وجودى برخى ديگر، به آنها عطا كند; بلكه به همه نگاهى برابر داشته است.

تسبيح موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 1،7،9،10،11،18،21،22

1- آسمان هاى هفتگانه و زمين و ساكنان آنها ، همواره در حال تسبيح و تنزيه خداوندند .

تسبّح له السموت السبع و الأرض و من فيهنّ

7- موجودات

هستى ، بدون استثنا در حال تسبيح خداوند يكتا ، همراه با ستايش اويند .

و إن من شىء إلاّ يسبّح بحمده

بنابر اينكه باى {بحمده} براى مصاحبت باشد، استفاده مى شود كه موجودات، همراه با تسبيح، ثناگوى خداوندند.

9- تسبيح موجودات براى خداوند ، از طريق حمد و سپاس آنهاست .

يسبّح بحمده

بنابر حقيقى بودن اضافه {تسبيح} به موجودات و استعانت بودن {با} در {بحمده} نكته فوق به دست مى آيد.

10- همه موجودات ، علاوه بر تنزيه خداوند از هرگونه شريك و نقص ، بر اثبات تمامى شايستگى ها براى خداوند دلالت دارند .

يسبّح بحمده

بنابر اينكه {با} در {بحمده} مصاحبت باشد، استفاده مى شود كه علاوه بر {تنزيه} او را حمد مى كنند و چون حمد، در برابر كمال و شايستگى صورت مى گيرد، موجودات با حمدشان، به وجود شايستگى و كمال خداوند اعتراف مى كنند.

11- با وجود تسبيح و ثناگويى تمامى موجودات آفرينش براى خداوند ، شرك به او و تنقيصش ، كارى ناروا و غير منطقى است .

أفأصف_كم ربّكم بالبنين . .. تسبّح له السموت السبع و الأرض

ذكر {تسبح له السماوات و الأرض} پس از {أفأصفاكم ربّكم بالبنين و اتّخذ من الملائكة إناثاً} به اين معناست كه: وقتى تمامى موجودات تسبيح گوى خداوندند، شريك گرفتن براى او عملى ناشايست است.

18- خداوند ، در برخورد با گناه نينديشيدن درباره حقايق هستى _ چون تسبيح و حمد موجودات _ بردبارانه برخورد كرده و در صورت توبه ، از آن درمى گذرد .

لاتفقهون تسبيحهم إنه كان حليمًا غفورًا

تعليل {إنه كان حليماً غفوراً} دلالت مى كند بر اينكه {لاتفقهون تسبيحهم} (تفقّه نمى كنيد در تسبيح آنان) گناه داشته و شايسته

برخورد و مجازات است اما چون خداوند حليم و غفور است، بردبارانه برخورد مى كند.

21- { عن الباقر ( ع ) : . . . دخل عليه رجل فقال : . . .يقول الله فى كتابه { و إن من شىء إلاّ يسبّح بحمده و ل_كن لاتفقهون تسبيحهم } فقال : نعم ، أما سمعت خشب البيت كيف ينقض ؟ و ذلك تسبيحه . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه شخصى وارد بر آن ضرت شد و گفت:. .. خداوند در كتابش مى فرمايد: {و إن من شىء إلاّ يسبّح بحمده و ل_كن لاتفقهون تسبيحهم} حضرت فرمود: آرى، آيا شكسته شدن چوب خانه را شنيده اى؟ آن صدا همان تسبيح اوست...}.

22- { عن أبى الصباح عن أبى عبدالله ( ع ) قال : قلت له : قول الله { و إن من شىء إلاّ يسبّح بحمده } قال : كلّ شىء يسبح بحمده و أنّا لنرى أن ينقض الجدر هو تسبيحها ;

ابى الصباح گويد: به امام صادق(ع) گفتم: مراد از سخن خداوند {و إن من شىء إلاّ يسبّح بحمده} چيست؟ حضرت جواب فرمود: تمام موجودات با سپاس و ستايش، تسبيح خدا مى كنند و همانا ما شكستن ديوار را تسبيح او مى بينيم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 79 - 10

10- هم آوايى موجودات طبيعت با پيامبران براى تسبيح خداوند ، جلوه اى از قدرت الهى است .

و سخّرنا مع داود الجبال يسبّحن والطير و كنّا ف_علين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 41 -

1،6،9

1 - همه موجودات با شعور آسمان ها و زمين ، تسبيح گوى خدا هستند .

ألم تر أنّ اللّه يسبّح له من فى السم_وت و الأرض

{من} براى موجودات داراى شعور به كار مى رود.

6 - تسبيح گويى همه موجودات عالم براى خداوند ، جلوه اى از هدايت گرى او نسبت به آنها است .

اللّه نور السم_وت و الأرض . .. يهدى اللّه لنوره من يشاء ... ألم تر أنّ اللّه يسب

9 - همه موجودات عالم ، آگاه و آشنا به نيايش خويش در برابر خداوند و تسبيح و تنزيه او

أنّ اللّه يسبّح له من . .. و الطير ص_فّ_ت كلّ قد علم صلاته و تسبيحه

{صلاة} در اصل به معناى دعا است و دعا به معناى نيايش و مسألت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 - 9

9 - همه خلايق در قيامت به حمد و ستايش خداوند خواهندپرداخت .

و قيل الحمد للّه ربّ العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 1 - 2

2 - تمام پديده هاى موجود در آسمان ها و زمين ، تسبيح گوى خداوند و معترف به مبرّا بودن ساحت او از هر نقص و كاستى

سبّح للّه ما فى السم_وت و الأرض

{تسبيح}، به معناى تنزيه و مبرّا كردن است. {ما} از الفاظ عموم بوده و دربرگيرنده همه پديده ها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 1 - 1

1 - تمامى موجودات آسمان ها و زمين ، تسبيح كننده خداى يگانه اند .

سب_ّح للّه ما فى السم_وت

و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 1 - 2

2 - تمامى موجوداتِ جهان آفرينش ، تسبيح گوى خدا هستند .

سبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 1 - 1

1 - تمامى موجودات جهان ، تسبيح گوى خدايند .

يسبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 1 - 1،3

1 - همه موجودات جهان ( آسمان ها ، زمين و . . . ) ، به تسبيح و تنزيه خداوند مشغول اند .

يسبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

{تسبيح}، به معناى تنزيه است.

3 - تسبيح و تنزيه موجودات عالم براى خداوند ، مستمر و دايمى است .

يسبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

آمدن فعل مضارع {يسبّح}، دلالت بر استمرار دارد.

تسبيح موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 24 - 9

9 - تمامى موجودات آسمان ها و زمين ، در حال تنزيه و تسبيح خداى يگانه اند .

يسبّح له ما فى السم_وت و الأرض

تسبيح موجودات زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 24 - 9

9 - تمامى موجودات آسمان ها و زمين ، در حال تنزيه و تسبيح خداى يگانه اند .

يسبّح له ما فى السم_وت و الأرض

تسخير موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل

- 16 - 13 - 1

1- خداوند ، تمام مخلوقات زمين را براى آدميان رام و مسخر گردانيده است .

و سخ_ّر لكم الّيل . .. و ما ذرأ لكم فى الأرض مختلفًا ألونه

{الذرء} در لغت به معناى آفريدن و به عرصه ظهور آوردن است (لسان العرب). لازم به ذكر است كه برداشت فوق، بر اساس نصب {ما} و معطوف بودنش به {الليل} به دست آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 65 - 1

1 - همه موجودات زمين ( جمادات ، نباتات و حيوانات ) در خدمت انسان و مسخر و رام شده براى بهره بردارى او

ألم تر أنّ اللّه سخّر لكم ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 1،4،8،10

1 - خداوند ، فراخوان به ژرف كاوى درباره مسخر و رام بودن همه موجودات آسمان ها و زمين ، براى مردم

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما فى السموت و ما فى الأرض

4 - خداوند ، فراخوان مشركان به مطالعه درباره مسخّر بودن موجودات و نعمت هاى فراوان خدادادى جهت راه يافتن به توحيد

ه_ذا خلق اللّه فأرونى ماذا خلق الذين من دونه. .. ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما

8 - خداوند ، رام و مسخر كننده موجودات آسمان ها و زمين است .

سخّر لكم ما فى السموت و ما فى الأرض

10 - مسخّر و در خدمت انسان بودن همه موجودات ، امرى محسوس و قابل مشاهده است .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 36 - 5

5 - تمامى موجودات هستى ، حتى شياطين ، مسخر خدا و محكوم اراده اويند .

و من يعش عن ذكر الرحم_ن نقيّض له شيط_نًا

از اين كه خداوند، تسلط شيطان را بر غافلان از ياد خودش، به خود نسبت داده (نقيّض)، مطلب بالا استفاده مى شود.

تسخير موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 9

9 - مسخّر بودن آسمان ها و زمين براى انسان ، در بردارنده درس خداشناسى است .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما فى السموت

استفهام در آيه، مى تواند تقريرى باشد. بنابراين، مراد آيه اين خواهد بود كه شما، خود مى بينيد كه خداوند موجودات آسمان ها و زمين را مسخّر كرده است.

تعقل در خلقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 164 - 21

21 - لزوم انديشه و تفكر در آفرينش پديد ها براى رسيدن به توحيد و درك رحمانيت و رحيميت خداوند

إن فى خلق السموت و الأرض . .. لأيت لقوم يعقلون

تعقل در زوال موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 19 - 8

8 - ژرف نگرى درباره چرخه حيات و مرگ موجودات ، برطرف كننده استبعاد معاد است .

أَوَلم يروا كيف يبدئ اللّه الخلق ثمّ يعيده

دعوت از كافران به تعمّق و مطالعه در كيفيت پيدايش موجودات و بازگشت آنها به حالت نخست شان، به منظور راه يافتن به قدرت خدااست و اين كه خداوندى كه بر

پديد آوردن و ميراندن موجودات، قادر است، توانايى دارد كه معاد را تحقق بخشد.

تعقل در موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 79 - 9

9 _ تفكر در پديده ها و گذر از افول و زوال پذيرى آنان به سوى يگانه زوال ناپذير، رؤيت ملكوت جهان است.

و كذلك نرى إبرهيم . .. لا أحب الأفلين ... إنى وجهت وجهى للذى

آيات 76 تا 79 تفصيل {كذلك نرى} مى تواند باشد. يعنى اين سير _ كه سيرى عقلانى و فكرى است _ همان رؤيت ملكوت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 24 - 10

10 - نگرش ژرف به پديده هاى هستى ، امرى لازم است .

و من ءاي_ته يريكم البرق . .. إنّ فى ذلك لأي_ت لقوم يعقلون

تعليم موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 50 - 5

5 - خداوند ، هر موجودى را با شيوه بهره گيرى از اعضا و ويژگى هاى خويش ، آشنا ساخته و مصلحت ها و راه رسيدن به آن را به او آموخته است .

أعطى كلّ شىء خلقه ثمّ هدى

متعلق {هدى} به قرينه جمله قبل، ويژگى هاى خلقت و نحوه به كارگيرى آن در جهت منافع است.

تعليم موجودات با شعور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 3 - 3

3 - خداوند ، آفريده هاى با شعور خويش را بر شيوه به كار بردن توانمندى هاى خود ، آگاه ساخته است .

فهدى

تغيير موجودات

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 119 - 10،12

10 _ شيطان ، در صدد وادار ساختن انسان ها به تغيير مخلوقات الهى ( همانند تبديل كردن زن به مرد و . . . )

و لامرنهم فليغيرن خلق اللّه

12 _ حرمت تغيير در آفرينش طبيعى و اوليه موجودات به انگيزه هاى شيطانى

و لامرنهم فليغيرن خلق اللّه

ظاهراً {خلق}، به معناى مخلوق و آفريده هاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 121 - 4

4 _ آرزو هاى شيطانى ، تحريم حلال هاى الهى و تغيير در آفرينش طبيعى و اوليه موجودات ، از عوامل ورود به جهنم

لامنينهم و الامرنهم فليبتكن ءإذان الانعم . .. أولئك ماويهم جهنم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 19 - 10

10- خداوند داراى قدرت لازم براى ايجاد پديده ها و از بين بردن برخى و آوردن برخى ديگر به جاى آنان

ألم تر أن الله خلق السموت و الأرض بالحقّ إن يشأ يذهبكم و يأت بخلق جديد

تغييرناپذيرى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 30 - 13

13 - آنچه را كه خداوند آفريده است ، از حال خودشان ، بيرون نخواهد برد و تبديلى در آنها ايجاد نخواهد كرد .

لا تبديل لخلق اللّه

تفاوت استعداد موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 58 - 6

6 _ موجودات ، داراى قابليت هاى متفاوت در بهره گيرى از رحمت الهى

بين يدى رحمته . .. و البلد الطيب

يخرج نباته بإذن ربه و الذى خبث لايخرج

تفديه موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 14 - 2

2 - مجرمان در قيامت ، براى نجات خود از عذاب الهى ، آماده فدا كردن همه محبوب ها و خلايق زمينى اند ( انس ، جن و . . . ) .

و من فى الأرض جميعًا ثمّ ينجيه

{مَن} براى مطلق موجودات شعورمند وضع شده است و برداشت ياد شده، مبتنى بر همين وضع اصلى است.

تفكر در تنوع موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 4 - 5

5 - پراكندگى ، كثرت و تنوع موجودات زنده در زمين ، شايان تأمل و درس آموزى

و ما يبثّ من دابّة

تعبير {يبثّ من دابّة} كثرت، تنوع و پراكندگى را مى رساند و تصريح به آن، اهميت موضوع را افاده مى كند.

تفكر در ملكوت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 13

13 _ دقت و تفكر در ملكوت آسمان ها و زمين و ديگر آفريده ها ، بهترين وسيله براى ايمان به خداى يگانه و روز قيامت

فبأى حديث بعده يؤمنون

برداشت فوق بر اين اساس است كه ضمير {بعده} به استدلالى كه از {أو لم ينظروا} فهميده مى شود، برگردانده شود. بر اين مبنا {باء} در {بأىّ} سببيه است. يعنى اگر جهان آفرينش از آن جهت كه نيازمند آفريننده است نتواند آدمى را به خداى يگانه مؤمن كند، كدامين دليل توان اثبات آن را دارد؟

تفكر در موجودات

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 4

4 _ تأمل در وابستگى موجودات جهان به مالك هستى بخش ، راهنماى انسان به حاكميت مطلق خداى يگانه بر هستى است .

أو لم ينظروا فى ملكوت السموت و الأرض و ما خلق اللّه من شىء

چون روى سخن با مشركان است، معلوم مى شود هدف از فراخوانى آنان به دقت در ملكوت آسمانها و زمين رهنمون شدن آنان به حاكميت مطلق خداست.

تفكر در موجودات زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 12 - 4

4 - انديشه در پديده هاى زمين ، عامل راه يابى انسان به توحيد و جلوه هاى رحمت حق

الرحم_ن . .. و الأرض وضعها للأنام . فيها ... و الحبّ ذوالعصف و الريحان

با توجه به اين كه اين آيات با صفت رحمانيت خداوند آغاز گرديده و در هر بخش جلوه اى از رحمت حق به انسان يادآورى شده، مى توان استفاده كرد كه برشمردن اين نمونه ها، براى اين است كه آدمى با تأمل در آنها، به توحيد و رحمانيت خداوند پى ببرد.

تقدير موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 8 - 7

7_ خداوند ، تعيين كننده مقدار و اندازه هر موجود

و كل شىء عنده بمقدار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 2 - 12

12 _ همه پديده هاى جهان ، از هر جهت ، داراى اندازه و مقدار مشخص است .

و خلق كلّ شىء فقدّره تقديرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19

- طلاق - 65 - 3 - 9

9 - خداوند ، براى هر چيزى اندازه اى و براى هر امرى در اين عالم ، اسباب و عللى قرار داده است .

قد جعل اللّه لكلّ شىء قدرًا

تكامل تدريجى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 2 - 7

7 - تكامل تدريجى پديده هاى هستى

خلق فسوّى

حرف {فاء} در {فسوّى} ممكن است براى بيان ترتيب معنوى باشد، در نتيجه هر موجودى پس از آفريده شدن، وارد مرحله تسويه و تعديل مى شود.

تكامل خلقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 50 - 4

4 - خداوند به هر موجودى ، خلقتى كامل و اعضا و ويژگى هايى متناسب با شأن او ، عطا كرده است .

الذى أعطى كلّ شىء خلقه

{خلق}، به معناى ايجاد، يا تقدير درست و يا هيئت و شكل است (مفردات راغب). معناى دوم و سوم رساننده نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 2 - 2

2 - خداوند ، آفريده هاى خويش را كامل و به دور از هرگونه كاستى و اضافات ، قرار داده است .

فسوّى

تسويه و تعديل، به يك معنا است (مصباح) و اعتدال هر چيز، به دور ماندن آن از افراط و تفريط است.

تكلم اخروى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 21 - 6

6 - برخوردارى تمام موجودات در قيامت ، از قدرت نطق و سخن گويى

قالوا أنطقنا اللّه الذى أنطق كلّ شىء

برداشت بالا

بر اين پايه است كه ظرف {نطق} در {أنطق كلّ شىء} قيامت باشد.

تكلم موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 4 - 6

6- توجه به علم همه جانبه خداوند به گفتار و اعمال موجودات جهان ، بازدارنده آدمى از حق ستيزى و گناه

أسرّوا النجوى . .. قال ربّى يعلم القول فى السماء والأرض و هو السميع العليم

خداوند در پاسخ به توطئه ها و سخنان سرّى مشركان عليه اسلام، به پيامبر(ص) فرمان داد كه علم همه جانبه الهى را به آنان گوشزد كند. اين حقيقت مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 51 - 4

4 - به سخن آوردن پديده هاى جهان طبيعت ، يكى از راه هاى سخن گفتن خداوند با انسان است .

أو من وراى حجاب

برداشت ياد شده بر اين پايه است كه مفسران، {حجاب} را در {من وراء حجاب} به معناى پديده هاى طبيعى تفسير كرده اند.

تكلم موجودات آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 4 - 2

2- وجود سخن و كلام در ميان موجودات آسمانى

قال ربّى يعلم القول فى السماء

تكليف موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 29 - 12

12 - شعورمندى و تكليف تمامى موجودات زنده هستى *

و هو على جمعهم إذا يشاء قدير

چنانچه {دابّة} بر همه جنبندگان اطلاق شود و آيه شريفه محشور گشتن تمامى آنان در قيامت را متذكر گردد، اين احتمال قوت مى گيرد كه عقل، شعور

و تكليف اختصاص به انسان ندارد.

تمايز خدا و موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 4 - 5

5 - جدايى كامل و شكاف عميق ، ميان مقام خالق و مخلوق

لو أراد اللّه أن يتّخذ ولدًا لاَصطفى ممّا يخلق ما يشاء

برخى از مفسران بر اين باوراند كه مفاد آيه شريفه اين است كه اگر خدا بخواهد فرزند برگزيند، بايد از ميان مخلوقات خود گزينش كند و اين محال است; زيرا ميان مقام خالق و مخلوق جدايى و دوگانگى كامل وجود دارد.

تنوع رنگ موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 13 - 2

2- مخلوقات زمين ، داراى رنگ هاى مختلف و گوناگون

و ما ذرأ لكم فى الأرض مختلفًا ألونه

تنوع موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 4 - 4

4 - مخلوقات خداوند ، از نظر كمال و مراتب وجودى ، متفاوت و گوناگون اند .

لاَصطفى ممّا يخلق ما يشاء

برداشت ياد شده از آمدن ماده {إصطفاء} (گزينش كردن) استفاده مى شود; زيرا گزينش از ميان اشيايى صورت مى پذيرد كه از نظر كمال و خصوصيات وجودى، گوناگون و داراى مراتب مختلف هستند.

تنوع موجودات آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 11 - 4

4_ مظاهر طبيعت با گستردگى و تنوع ، در خدمت منافع انسان

و نزّلنا . .. فأنبتنا ... و النخل ... رزقًا للعباد

تنهايى اخروى موجودات باشعور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 -

95 - 4

4- تنهايى و بى كسى موجودات شعورمند آفرينش ( معبود هاى پندارى و عبادت كنندگان آنها ) در صحنه قيامت ، تجلى مملوكيت همه آنها در برابر خداوند است .

إلاّ ءاتى الرحمن عبدًا. .. و كلّهم ءاتيه يوم القي_مة فردًا

توحيد عبادى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 3

3_ موجودات آسمان ها و زمين براى غير خدا خاضع نبوده و به غير او سجده نمى كنند .

و لله يسجد من فى السموت و الأرض

تقديم {لله} بر {يسجد} حاكى از حصر است. بنابراين {لله يسجد ...} ; يعنى ، براى خداوند سجده مى كنند و به غير او سجده نمى برند.

توحيد موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 83 - 14

14 _ توحيد تكوينى تمام موجودات باشعور

و له اسلم من فى السّموات و الارض طوعاً و كرهاً

امام صادق (ع) درباره آيه فوق فرمود: هو توحيد هم للّه عزّ و جل.

_______________________________

توحيد صدوق، ص 46، ح 7، ب 2 ; نورالثقلين، ج 1، ص 360، ح 220.

ثبت موجودات در كتاب مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 3 - 18

18 - اشياى بزرگ و كوچك عالم ، در كتاب مبين الهى ثبت اند .

و لا أصغر من ذلك و لا أكبر إلاّ فى كت_ب مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 61 - 8

8 _ همه موجودات زمين و آسمان _ از كوچكترين آنها تا بزرگترينشان _ در

منظر خدا و احاطه علمى او بوده و در كتابى روشن درج شده اند .

و ما يعزب عن ربك من مثقال ذرة فى الأرض و لا فى السماء و لا أصغر من ذلك و لا أكبر

ثمره موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 58 - 3

3 _ موجودات در پرتو ربوبيت خداوند به ثمر مى نشينند و بازدهى دارند .

يخرج نباته بإذن ربه

جايگاه خزاين موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 21 - 7

7- { روى جعفربن محمد عن أبيه عن جدّه ( ع ) انه قال : فى العرش تمثال جميع ما خلق الله فى البر و البحر . . . و ه_ذا تأويل قوله : { و إن من شىء إلاّ عندنا خزائنه } . . . ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است كه فرمود: تمثال همه چيزهايى كه خداوند در خشكى و دريا آفريده، در عرش موجود است و اين است تأويل سخن خدا كه فرمود: و إن من شىء إلاّ عندنا خزائنه . ..}.

جبر موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 8 - 6

6 - همه موجودات ، ناگزير از اطاعت خداوند و تنها انسان داراى حق انتخاب آگاهانه

و النجم و الشجر يسجدان . .. و وضع الميزان . ألاّتطغوا فى الميزان

خداوند، در آيات پيشين {نجم} و {شجر} را تسليم بى چون و چراى فرمان حق شمرده و هستى را مسخر قوانين دانسته است; اما تنها از انسان مى خواهد كه خود با اختيار

و انتخاب سر بر آستان معيارها بسايد.

جهل به موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 36 - 6

6 - وجود پديده هايى خارج از قلمرو دانش بشر در جهان

و ممّا لايعلمون

جهل موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 65 - 6

6 - آگاهى نداشتن غيرخدا به لحظه برپايى رستاخيز ، دليل شايسته نبودن غير او براى پرستش

و ما يشعرون أيّان يبعثون

با توجه به اين كه معبودهاى دروغين مشركان، از مصاديق مورد نظر در {ما يشعرون} هستند، از ارتباط آن با صدر آيه استفاده مى شود كه موجوداتى كه زمان رستاخيز بر آنها مكشوف نباشد، اصولاً نمى توانند به عنوان معبود شناخته شوند.

حاكم موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 13 - 1

1 _ مالكيت و حاكميت مطلقه الهى بر هر موجود مستقر در شب و روز

و له ما سكن فى الّيل و النهار

{سكن}، از ماده {سكنى} (به معنى مسكن گزيد): و {ما سكن . .. }، شامل هر موجودى است كه در ظرف شب و روز قرار گرفته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 52 - 1

1- مالكيت تمامى موجودات آسمان ها و زمين و حاكميت بر آنها ، در انحصار خداوند است .

و له ما فى السموت و الأرض

لازمه مالكيت، حاكميت است و {أفغير الله تتقون} (آيا از غير خدا مى ترسيد) مى تواند قرينه بر اين باشد كه: مراد از {له ما فى السماوات و. ..} حاكميت

نيز هست.

حاكم موجودات فضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 10 - 1

1 - فرمانروايى جهان هستى ( آسمان ها ، زمين و موجودات ميان آن دو ) تنها در اختيار خداوند است .

أم لهم ملك السم_وت و الأرض و ما بينهما

حركت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 22

22 _ تنها خداوند مُنت ها اليه حركت تمامى موجودات است .

و إليه المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 2 - 3

3 - خداوند به حركت ها و سكون هاى همه موجودات ، احاطه علمى كامل دارد .

يعلم ما يلج فى الأرض و ما يخرج منها و ما ينزل من السماء و ما يعرج فيها

علم خداوند به ورود چيزى در زمين و يا خروج اشيايى از آن و نيز علم او به آنچه از آسمان نازل مى شود و يا به سمت آن بالا مى رود، كنايه از احاطه علمى او به همه چيز است.

حسابرسى از موجودات با شعور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 23 - 6

6- تمامى مخلوقات با شعور جهان ، موجوداتى مسؤول و مورد بازپرسى خداوند

و هم يس_لون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مرجع ضمير {هم} {مَن} در {من فى السماوات} باشد.

حسن خلقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 7 - 1،2،3،7

1 - خداوند ، همه آفريده هاى خود را ، به

صورتى نيكو و شايسته پديد آورده است .

اللّه . .. الذى أحسن كلّ شىء خلقه

2 - آفرينش موجودات به صورتى نيكو و شايسته ، نشانه تدبير و علم الهى است .

يدبّر الأمر . .. ع_لم ... الذى أحسن كلّ شىء خلقه

3 - زيبا و نيكو آفريده شدن پديده ها ، از جمله آيات الهى است .

اللّه الذى . .. الذى أحسن كلّ شىء خلقه

7 - خلقت موجودى شگفت مانند انسان از گِلى بى شكل و فاقد حيات ، نمود آفرينش نيكوى خدا است .

أحسن كلّ شىء خلقه و بدأ خلق الإنس_ن من طين

حشر اخروى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 38 - 8

8 _ تمامى جنبندگان زمين و پرندگان آسمان، مانند انسان، در قيامت برانگيخته مى شوند.

ثم إلى ربهم يحشرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 29 - 11

11 - تمامى موجودات زنده در قيامت ، محشور خواهند شد .

و هو على جمعهم إذا يشاء قدير

با توجه به ضمير {هم} در {جمعهم} _ كه به همه موجودات (ما بثّ فيهما) بر مى گردد _ مطلب بالا استفاده مى شود.

حشر موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 65 - 9

9 - همه موجودات زنده و شعورمند آسمان ها و زمين ، داراى مرگ و رستاخيز

و ما يشعرون أيّان يبعثون

ضمير نايب فاعل در {يبعثون} مربوط به {من فى السماوات و الأرض} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 180 - 14

14

_ حشر جمادات و اشيا در قيامت

سيطوّقون ما بخلوا به يوم القيمة

حشر موجودات آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 87 - 11

11 - مرگ و رستاخيز ، حقيقتى عام و دربرگيرنده تمامى موجودات شعورمند آسمان و زمين

ففزع من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و كلّ أتوه

بنابراين فرض كه در آيه فوق، هم مرگ لحاظ شده باشد و هم رستاخيز و به عبارت ديگر مراد از {ينفخ فى الصور} هم نفخه اولى باشد و هم نفخه ثانيه، تعبير {من فى السماوات و من فى الأرض} و نيز عبارت {و كلّ أتوه داخرين} مى رساند كه حكم بيان شده در آيه، اختصاص به موجوداتى خاص ندارد; بلكه همه موجودات هستى مشمول آن حكم مى باشند.

حشر موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 95 - 1

1- تمامى موجودات شعورمند آسمان ها و زمين ، روز قيامت در محضر خداوند حضور خواهند يافت .

و كلّهم ءاتيه يوم القي_مة

حشر موجودات باشعور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 95 - 1

1- تمامى موجودات شعورمند آسمان ها و زمين ، روز قيامت در محضر خداوند حضور خواهند يافت .

و كلّهم ءاتيه يوم القي_مة

حقانيت پيدايش موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 73 - 7

7 _ فرمان خداوند بر پديدار شدن هر چيزى بر اساس حق و به دور از بيهودگى و بطلان است.

و يوم يقول كن فيكون قوله الحق

جمله {قوله

الحق} مى تواند مبتدا و خبر و {يوم} ظرف مقدم شده براى مضمون جمله {قوله الحق} باشد. در اين صورت مفاد جمله چنين مى شود: روزى كه او فرمان به ايجاد چيزى دهد، گفتار او حق است.

حقانيت خلقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 3 - 1

1- آفرينش آسمان ها و زمين و موجودات هستى ، آفرينشى بايسته و بحق

ما خلقنا السم_وت و الأرض و ما بينهما إلاّ بالحقّ

حقيقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 5

5 - اشياء ، داراى وجهه و حقيقتى غير از ظواهرشان

أولئك ما يأكلون فى بطونهم إلا النار

ظاهر اين است كه آتش مطرح شده در جمله { أولئك ما يأكلون فى بطونهم إلا النار} وجهه ديگر همان متاعى است كه از طريق دين فروشى تحصيل شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 17 - 2

2- مخلوقات ، هرگز اسباب سرگرمى و لعب و لهو آفريدگار خويش نيستند .

لو أردنا أن نتّخذ لهوًا لاَتّخذن_ه من لدنّا إن كنّا ف_علين

حمد اخروى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 - 9،10

9 - همه خلايق در قيامت به حمد و ستايش خداوند خواهندپرداخت .

و قيل الحمد للّه ربّ العلمين

10 - همه خلايق در قيامت ، به خاطر قضاوت به حق و عادلانه خداوند ، به حمد و ستايش او خواهندپرداخت .

و قضى بينهم بالحقّ و قيل الحمد للّه ربّ الع_لمين

برخى از مفسران بر اين

عقيده اند كه حمد و ستايش خلايق در قيامت، به خاطر داورى به حق خداوند در ميان آنان مى باشد. ازاين رو اين ستايش و حمد پس از قضاوت خداوند انجام خواهد گرفت.

حمد موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 18

18- خداوند ، در برخورد با گناه نينديشيدن درباره حقايق هستى _ چون تسبيح و حمد موجودات _ بردبارانه برخورد كرده و در صورت توبه ، از آن درمى گذرد .

لاتفقهون تسبيحهم إنه كان حليمًا غفورًا

تعليل {إنه كان حليماً غفوراً} دلالت مى كند بر اينكه {لاتفقهون تسبيحهم} (تفقّه نمى كنيد در تسبيح آنان) گناه داشته و شايسته برخورد و مجازات است اما چون خداوند حليم و غفور است، بردبارانه برخورد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 111 - 4

4- بازگشت همه ستايش ها براى هر موجود ، به حمد و ستايش خداى يكتا و بى همتاست .

و قل الحمد لله

مخصوص بودن همه ستايشها به ذات يكتاى خداوند، در عين وجود ارزشهايى ستايش برانگيز در مظاهر هستى، اشاره به اين معنا دارد كه: چون مخلوق همه وجودش را از خالق گرفته، پس ارزشهاى او از آنِ خداست و در حقيقت تنها خدا شايسته ستايش است و بس.

حيات اخروى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 7

7- وجود حيات و شعور در موجودات ، حتى جمادات در آخرت

كانوا لهم أعداء و كانوا بعبادتهم ك_فرين

از ضمائر {ذوى القعول} در آيه شريفه، مطلب ياد شده استفاده مى

شود.

حيات موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 44 - 2

2 - مرگ و حيات موجودات ، جلوه اى از ربوبيت يگانه خداوند بر هستى است .

و أنّ إلى ربّك المنتهى . .. و أنّه هو أمات و أحيا

از ارتباط اين آيه با آيه {و أنّ إلى رب_ّك المنتهى}، مطلب بالا قابل استفاده است.

خالق موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 2 - 10

10 _ { عن ابى عبداللّه ( ع ) فى قوله : { الحمد للّه } قال : الشكر للّه و فى قوله { رب العالمين } قال : خالق المخلوقين . . . ;

از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود: {الحمد للّه} يعنى شكر مخصوص خداست و {رب العالمين} يعنى، آفريننده مخلوقات . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 101 - 7

7 _ خداوند آفريننده همه موجودات است.

و خلق كل شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 102 - 4

4 _ خداوند آفريدگار هر موجودى است.

ذلكم الله . .. خلق كل شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 7

7 _ خداوند آفريدگار همه موجودات و داراى سلطه اى كامل بر آنهاست .

أو لم ينظروا فى ملكوت . .. ما خلق اللّه من شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 24

24_ خداوند خالق و آفريننده همه

پديده هاست .

قل الله خ_لق كل شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 19 - 10

10- خداوند داراى قدرت لازم براى ايجاد پديده ها و از بين بردن برخى و آوردن برخى ديگر به جاى آنان

ألم تر أن الله خلق السموت و الأرض بالحقّ إن يشأ يذهبكم و يأت بخلق جديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 8 - 5

5- خداوند ، پيوسته موجوداتى را پديد مى آورد كه انسان ها به آنها آگاهى ندارند .

خلق السموت و الأرض . .. خلق الإنس_ن ... و الأنع_م خلقها لكم ... و يخلق ما لاتعلم

از اينكه {خلق} را در فرازهاى قبلى به صورت ماضى و در عبارت اخير به صورت مضارع به كار برده است، مطلب فوق برداشت مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 17 - 1

1- خداوند ، خالق و آفريننده تمام موجودات است .

خلق السموت و الأرض . .. خلق الإنس_ن ... و الأنع_م خلقها لكم ... ويخلق ما لاتعلمو

از اينكه پس از بيان آفريده هاى مختلف فرمود: آيا كسى كه خلق مى كند نظير كسى است كه خلق نمى كند، استفاده مى شود كه او خالق همه چيز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 7 - 1

1- پديده هاى روى زمين و مظاهر طبيعت ، آفريده هاى خداوند و زينت بخش زمين است .

إنّا جعلنا ما على الأرض زينة لها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- مريم - 19 - 35 - 12

12- رابطه خداوند با تمامى موجودات ، رابطه خالق و مخلوق است ; نه رابطه پدر و فرزند .

ما كان للّه أن يتّخذ من ولد سبح_نه . .. يقول له كن فيكون

چنانچه پيدايش عيسى(ع) دليل فرزندى او براى خداوند باشد _ آن گونه كه باطل انديشان مى گويند _ تمامى موجودات را بايد فرزند خدا دانست، زيرا خداوند همه موجودات _ از جمله عيسى(ع) _ را با فرمان {كن} ايجاد كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 50 - 3،4

3 - آفريننده همه موجودات و هدايتگر آنها در مسير خويش ، خداوند است .

أعطى كلّ شىء خلقه ثمّ هدى

4 - خداوند به هر موجودى ، خلقتى كامل و اعضا و ويژگى هايى متناسب با شأن او ، عطا كرده است .

الذى أعطى كلّ شىء خلقه

{خلق}، به معناى ايجاد، يا تقدير درست و يا هيئت و شكل است (مفردات راغب). معناى دوم و سوم رساننده نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 2 - 11

11 _ خداوند ، آفريننده همه پديد هاى جهان هستى است .

و خلق كلّ شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 20 - 2

2 - پديدآورنده موجودات ، خداوند است .

بدأ الخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 8 - 2

2 - آفريننده آسمان ها و زمين و تمامى موجودات ، خداوند است .

ما خلق اللّه السم_وت و الأرض

و ما بينهما إلاّ بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 62 - 1

1 - خداوند ، آفريننده هر چيزى است .

اللّه خ_لق كلّ شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 62 - 3

3 - خداوند ، خالق همه چيز است .

خ_لق كلّ شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 49 - 4

4 - خداوند ، قادر و توانمند بر آفرينش هر آنچه بخواهد .

يخلق ما يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 2 - 1

1 - خداوند آفريننده تمامى موجودات

الذى خلق

بيان نكردن مفعولى خاص براى {خلق}، بيانگر تعميم است و به آفرينش تمام مخلوقات نظر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 1 - 12

12 - خداوند ، خالق تمامى مخلوقات است .

الذى خلق

ذكر نشدن مفعولى خاص براى فعل {خلق}، افاده عموم مى كند و در اين صورت آيه بعد، ذكر خاص بعد از عام خواهد بود. در اين موارد مى توان گفت: {خلق} گرچه متعدى است; ولى به جهت نظر نداشتن به مفعولى خاص، به منزله فعل لازم دانسته شده است. و ممكن است گفته شود: مفعول مقدّر آن، لفظى است كه همه موجودات را شامل مى شود. برخى گفته اند: به قرينه آيه بعد، مفعول محذوف اين فعل نيز {الإنسان} است كه در اين صورت، آيه شريفه تنها به آفرينش انسان نظر خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - فلق - 113 - 2 - 1

1 - خداوند ، آفريننده موجودات

ما خلق

خالق موجودات آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 25 - 2

2 - خداى پديدآورنده موجودات آسمان و زمين از كتم عدم ، شايسته پرستش است ، نه مخلوقات و مظاهر طبيعت .

يسجدون للشمس . ..ألاّيسجدوا للّه الذى يخرج الخبء فى السم_وت و الأرض

{ال} در {الخبء} براى جنس و مفيد استغراق است {خَبْء} به معناى مستور (مصدر به معناى مفعول) مى باشد. بنابراين {يخرج الخبء}; يعنى، {يخرج جميع الأشياء المستورة تحت استار العدم منها إلى الوجود}.

خالق موجودات فضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 59 - 1

1 _ خداوند ، آفريدگار آسمان ها و زمين و پديده هاى ميان آنها است .

الذى خلق السم_وت و الأرض و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 4 - 1

1 - خداوند ، آفريننده آسمان ها و زمين و موجودات ميان آن دو است .

اللّه الذى خلق السم_وت و الأرض و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 27 - 1

1 - خداوند ، خالق آسمان ، زمين و پديده هاى ميان آن دو است .

و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بينهما ب_طلاً

خباثت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 58 - 10

10 _ پاكى طينت موجودات ، امرى اصيل و خباثت آنها ، امرى عرضى است

. *

و البلد الطيب . .. و الذى خبث

توصيف زمين مستعد با وصف {الطيب} در مقابل توصيف زمين نامستعد با فعل {خبث}، مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد. زيرا وصف دلالت بر ثبوت دارد و فعل حاكى از حدوث است.

خدا و موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 35 - 12

12- رابطه خداوند با تمامى موجودات ، رابطه خالق و مخلوق است ; نه رابطه پدر و فرزند .

ما كان للّه أن يتّخذ من ولد سبح_نه . .. يقول له كن فيكون

چنانچه پيدايش عيسى(ع) دليل فرزندى او براى خداوند باشد _ آن گونه كه باطل انديشان مى گويند _ تمامى موجودات را بايد فرزند خدا دانست، زيرا خداوند همه موجودات _ از جمله عيسى(ع) _ را با فرمان {كن} ايجاد كرده است.

خداشناسى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 11

11 - همه موجودات ، برخوردار از آگاهى و شعور به مقام خداوند هستند .

كل له قنتون

جمع بستن كلمه قانت به وسيله {ون} حكايت از آن دارد كه: موجودات آسمانها و زمين - در ارتباط با خداوند - از شعور و آگاهى برخوردار هستند; زيرا صفت مذكر آن گاه اين گونه جمع بسته مى شود كه موصوف از صاحبان عقل و شعور باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 41 - 3،10

3 - تمامى موجودات با شعور آسمان ها و زمين ، معترف به وجود خداوند و تنزيه گوى او از هر گونه نقص و ناروايى

ألم

تر أنّ اللّه يسبّح له من فى السم_وت و الأرض

10 - همه موجودات عالم ، آگاه به شايستگى خداوند براى نيايش و تسبيح

كلّ قد علم صلاته و تسبيحه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 53 - 11

11 - علم حضورى و شهودى تمامى موجودات ، نسبت به پروردگار

أَوَلم يكف بربّك أنّه على كلّ شىء شهيد

بنابراين كه {شهيد} به معناى مشهود باشد، برداشت ياد شده قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 24 - 11

11 - همه موجودات جهان ، داراى نوعى ادراك نسبت به مقام آفريدگار خويش

يسبّح له ما فى السم_وت و الأرض

چنانچه مراد از تسبيح، بيانى و گفتارى باشد _ و نه صرفاً به زبان حال _ برداشت بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 1 - 3

3 - معرفت و شناخت خدا ، سرشته در ذات همه موجودات هستى

يسبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از تسبيح در آيه شريفه، تسبيح نطقى باشد; نه تسبيح تكوينى

خزاين موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 21 - 1

1- خزانه و گنجينه هر چيزى ، در نزد خداوند است .

و إن من شىء إلاّ عندنا خزائنه

خضوع آثار موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 8

8_ موجودات هستى و آثار آنها همواره تسليم خدا بوده و در

برابر او خاضعند .

و لله يسجد من فى السموت و الأرض طوعًا و كرهًا و ظل_لهم

{ظلال} در آيه شريفه مى تواند به عنوان نمونه اى از آثار و تبعات موجودات، مطرح باشد.

خضوع اخروى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 87 - 9

9 - ذلت و خضوع همه موجودات در برابر خداوند در روز رستاخيز

و كلّ أتوه دخرين

{دُخُور} به معناى ذلت و كوچكى است.

خضوع موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 3

3_ موجودات آسمان ها و زمين براى غير خدا خاضع نبوده و به غير او سجده نمى كنند .

و لله يسجد من فى السموت و الأرض

تقديم {لله} بر {يسجد} حاكى از حصر است. بنابراين {لله يسجد ...} ; يعنى ، براى خداوند سجده مى كنند و به غير او سجده نمى برند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 11

11- همه پديده هاى مادى با خضوع تمام ، خداوند را سجده مى كنند .

أو لم يروا . .. من شىء ... سجّدًا لله و هم دخرون

{داخر} در لغت به معناى ذليل است و جمله {و هم داخرون} حال براى {ظلال} مى باشد.

خلقت ابتدايى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 15 - 3

3_ نخستين وجود هر موجود ، برهان امكان معاد

أفعيينا بالخلق الأوّل

تعبير {أفعيينا بالخلق الأوّل} كافران را به وجود فعلى موجودات توجه مى دهد و همين توجّه را براى پى بردن به امكان معاد كافى

مى شمارد; زيرا آن كس كه قادر بر خلق باشد، مرتبه نخست و مرتبه دوم برايش يكسان است.

خلقت تدريجى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 40 - 8

8- خلق و آفرينش گرى خداوند ، مستمر بوده و همه موجودات را به يك باره خلق نكرده است .

إنما قولنا لشىء إذا أردن_ه أن نقول له كن فيكون

{إذا} براى ظرف زمان مستقبل است و بر وقوع متعلق امر {كن} در آينده دلالت دارد، و نيز فعل {نقول} و {فيكون} به جاى {قلنا} و {كان} حاكى است كه آفرينش گرى خداوند در گذشته و به يك باره انجام نگرفته است; بلكه امرى ادامه دار است.

خلقت سايه دار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 81 - 1

1- آفرينش موجوداتى كه خاصيت سايبانى براى انسان داشته باشد ، به قدرت خداست .

و الله جعل لكم ممّا خلق ظل_لاً

خلقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 29 - 12

12 _ آفرينش موجودات زمين و آسمان هاى هفتگانه ، دليل توانايى خدا بر زنده كردن مردگان است .

ثم يحييكم ثم إليه ترجعون. هو الذى خلق لكم ... فسويهن سبع سموت

جمله {هو الذى . ..} مى تواند مرتبط با ذيل آيه قبل باشد و نيز مى تواند با صدر آن آيه در ارتباط باشد. برداشت فوق مبتنى بر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 117 - 9

9 - خداوند ، در ايجاد اشيا بى

نياز از استخدام وسايط است .

إذا قضى أمراً فإنما يقول له كن فيكون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 164 - 13

13 - خداوند احياء كننده زمين ، ايجاد كننده موجودات زنده در آن و منتشر سازنده آنها در سراسر گيتى است .

فأحيا به الأرض . .. و بث فيها من كل دابة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 9

9 _ آفرينش موجودات در جهت برخوردارى آنها از رحمت خداوند

قل لمن ما فى السموت و الأرض قل للّه كتب على نفسه الرحمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 10،11

10 _ ايجاد و استمرار بقاى موجودات به دست خداوند است.

فاطر السموت و الأرض و هو يطعم

11 _ آفرينش و تأمين نيازمنديهاى موجودات، از شؤون ولايت مطلقه الهى است.

قل أغير اللّه أتّخد وليا فاطر السموت و الأرض و هو يطعم و لا يطعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 95 - 4

4 _ پديد آمدن موجود زنده از دل مردگان و مرده از دل زندگان، قانونى مستمر در طبيعت است.

يخرج الحى من الميت و مخرج الميت من الحى

جمله {يخرج الحى}، كه جمله اى است فعليه و با فعل مضارع آغاز شده، دال بر استمرار و تجديد است. همچنين جمله دوم (مخرج الميت ... )، كه به صورت اسميه آمده، دال بر دوام و ثبوت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 31 -

10

10 _ پيدايش مستمر و بىوقفه موجودات جاندار از پديده هاى بى جان و موجودات بى جان از پديده هاى جاندار ، از نشانه هاى ربوبيت خدا

و من يخرج الحى من الميت و يخرج الميت من الحى . .. فسيقولون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 7 - 11

11- آفرينش موجودات و تأمين نيازمندى هاى جسمى و روحى آنان ، دليل بر توحيد ربوبى و خالقيت خداوند است .

خلق السموت . .. تع_لى عمّا يشركون ... خلق الإنس_ن ... و الأنع_م خلقهالكم ... إن

آوردن كلمه {ربّ} بعد از بيان آفرينش آسمانها و زمين و آفرينش انسان و حيوانات از سوى خداوند، بيانگر توحيد ربوبى است; كما اينكه اسناد آفرينش همه موجودات به خود بيان توحيد در خالقيت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 12 - 4

4- وجود يافتن پديده ها در عالم غيبت ، به فعليّت رسيدنِ علمِ الهى است .

ثمّ بعثن_هم لنعلم أىّ الحزبين

روشن است كه خداوند، بر همه چيز آگاه است و ابعاد زمان و مكان، مانعى در برابر علم الهى نيست. بنابراين، {لنعلم} بايد معنايى داشته باشد كه با اين اصل كلّى و مسلّم تنافى نداشته باشد. يكى از وجوه اين است كه مراد از {علم} در {لنعلم} فعليّت يافتن علم خداوند باشد; يعنى، آنچه خداوند به واقع شدن آن عالم است، واقع شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 39 - 3

3- خداوند ، هر چه بخواهد ، وجود خواهد يافت .

ما شاء اللّه

{ما} در

{ما شاء اللّه} موصول و مبتدا است و خبر آن {كائن} يا چيزى نظير آن است. معناى جمله، چنين است: {آنچه را خدا خواسته است خواهد شد.}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 35 - 11

11- هيچ فاصله اى بين فرمان الهى بر تحقق چيزى و محقق شدن آن وجود ندارد .

يقول له كن فيكون

عطف {يكون} به وسيله {فاء} بر نبودن هيچ فصلى بين تعلق اراده الهى و تحقق مورد اراده، دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 50 - 6،11

6 - وجود حساب و اندازه ، در آفرينش موجودات

أعطى كلّ شىءء خلقه

11 - خلقت همه موجودات هستى و هدايت آنها ، برهان ربوبيت خدا است .

ربّنا الذى أعطى كلّ شىء خلقه ثمّ هدى

تفصيل كلام موسى(ع)، به برهانى منطقى و محكم بازگشت دارد كه صورت آن آن چنين است: {اللّه ربّ لأنّه خالق و هاد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 19 - 6

6 - فرايند پيدايش مستمر موجودات و بازگشت آنان به حالت قبلى ، نمودى از قدرت خداوند است .

كيف يبدئ اللّه الخلق ثمّ يعيده

عطف {يعيد} بر فعل {يبدئ} نشان مى دهد كه تمام موجودات، پس از خلق شدن، باز به حالت سابق شان برمى گردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 20 - 3

3 - عرصه طبيعت ، مظهر قدرت نمايى خداوند در ايجاد پديده ها است .

سيروا فى الأرض فانظروا كيف بدأ الخلق

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

14 - روم - 30 - 27 - 1

1 - آفرينشِ نخستِ موجودات و بازگرداندن مجدد آنها ، تنها به دست خداوند است .

و هو الذى يبدؤا الخلق ثمّ يعيده

{خلق} حاصل مصدر و {ال} در آن، براى جنس است، بنابراين، دلالت بر همه پديده ها مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 9 - 8

8 - احياى زمين مرده و فاقد حيات و پديد آوردن موجودات زنده در اين كره ، دليل قدرت خداوند بر احياى مجدد انسان ها در روز رستاخيز

واللّه الذى أرسل الري_ح . .. فأحيينا به الأرض بعد موتها كذلك النشور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 81 - 10

10 - آفرينش انبوه پديده هاى جهان و آگاهى همه جانبه از احوال آنها ، دليل و شاهد توانايى خداوند بر احياى مجدد انسان ها در روز قيامت

أوَليس الذى خلق السم_وت و الأرض بق_در على أن يخلق مثلهم بلى و هو الخلّ_ق العليم

يادآورى آفرينش و علم گسترده خداوند، در پايان آيه و در شرايطى كه آيه شريفه در مقام بيان توانايى خداوند بر احياى مجدد انسان ها است; مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 82 - 1،2

1 - خداوند هر چيزى را اراده كند ، با گفتن { باش } و { به هستى درآ } ، آن را پديد مى آورد .

إنّما أمره إذا أراد شيئًا أن يقول له كن فيكون

2 - خداوند در آفرينش پديده ها

، از هرگونه ابزار و وسايل و كمك و هم فكرى ، بى نياز است .

إنّما أمره إذا أراد شيئًا أن يقول له كن فيكون

قصر در {إنّما أمره. ..} قصر اضافى است. اين عبارت در مقابل عقيده منكران معاد ادا شده است; زيرا آنان تجديد حيات انسان ها از استخوان هاى پوسيده و پراكنده را، امرى غير ممكن مى دانستند; چرا كه بر اين تصور بودند كه جمع كردن استخوان هاى پوسيده و پراكنده و دميدن حيات در آن، نياز به ابزار، وسايل، كمك و هم فكرى ديگران داردو بايدوقت و زمانِ بسيارى صرف شود و خداوند از انجام چنين كارى ناتوان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 29 - 1،7

1 - آفرينش آسمان ها و زمين و جانداران ، از نشانه هاى روشن خدا و قدرت او است .

و من ءاي_ته خلق السم_وت و الأرض و ما بثّ فيهما من دابّة

7 - آفرينش آسمان ها ، زمين و موجودات زنده ، تنها بخشى از آيات الهى است .

و من ءاي_ته

با توجه به معناى {من} _ كه براى تبعيض است _ به دست مى آيد كه جهان هستى سرشار از آيات خداوند است و آفرينش آسمان ها و زمين تنها بخشى از آنها مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 49 - 5

5 - حاكميت مطلق خداوند در جهان هستى ، پشتوانه اجراى مشيت وى در آفرينش موجودات

للّه ملك السم_وت و الأرض يخلق ما يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف -

43 - 12 - 3

3 - آفرينش انواع موجودات هستى ، نمودى از عزت و دانايى مطلق الهى است .

خلقهنّ العزيز العليم . .. و الذى خلق الأزوج كلّها

{أزواج}، ممكن است به معناى {اصناف} باشد. ارتباط اين آيه با دو آيه قبل، گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 3 - 5

5- آفرينش بهينه آسمان ها و زمين و ساير موجودات ، نمود عزت و حكمت الهى است .

من اللّه العزيز الحكيم . ما خلقنا السم_وت و الأرض و ما بينهما إلاّبالحقّ

از ارتباط اين آيه با ذيل آيه قبل (من اللّه العزيز الحكيم)، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 15 - 1

1_ راه نيافتن عجز و خستگى در خداوند ، به خاطر آفرينش موجودات

أفعيينا بالخلق الأوّل

از استفهام انكارى (أفعيينا بالخلق)، مطلب بالا استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 49 - 1

1 - خداوند ، اشيا را جفت ( نر و ماده ) آفريده است .

و من كلّ شىء خلقنا زوجين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 50 - 2،4

2 - بى نيازى خداوند به زمان ، براى خلق اشياء

و ما أمرنا إلاّ وحدة كلمح بالبصر

عبارت {كلمح بالبصر} (مانند چشم به هم زدن) ظاهراً اشاره به سرعت تحقق {امر} دارد; يعنى، به گونه اى است كه ميان فرمان و تحقق شىء هيچ فاصله اى نيست.

4 - تحقق آفرينش اشيا و تقدير

و تنظيم آنها ، با صدور يك فرمان از جانب خداوند و بى نياز از بازنگرى *

إنّا كلّ شىء خلقن_ه بقدر . و ما أمرنا إلاّ وحدة كلمح بالبصر

عبارت {و ما أمرنا} مى تواند نظر به آيه قبل داشته باشد; يعنى، خلقت و اندازه گيرى در دو مرحله صورت نمى گيرد; بلكه با يك فرمان هم آفرينش است و هم تقدير و در اين آفرينش و تقدير تجديد نظر صورت نمى گيرد.

خلقت موجودات سايه دار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 7

7- پديد آمدن اجسام سايه دار و گردش آن سايه ها ، به دست خداوند است .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل

خلقت موجودات ظريف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 103 - 12

12 _ عن أبى الحسن(ع) فى حديث: . .. انما قلنا اللطيف للخلق اللطيف و لعلمه بالشىء اللطيف او لاترى إلى اثر صنعه فى النبات اللطيف ... و من الحيوان الصغار ... و ما هو اصغر منها ما لا يكاد تستبينه العيون ... .

از ابوالحسن (امام رضا يا امام هادى عليهما السلام) روايت شده است: . .. اطلاق وصف {لطيف} بر خداوند به سبب آن است كه آفريننده اشيايى لطيف است و به اشياى لطيف علم دارد. آيا نشانه آفرينش او را در گياهان لطيف، حيوانات ريز و كوچكتر از آنها كه به چشم نمى آيد مشاهده نمى كنى ... ؟

درك انقياد موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11

- حج - 22 - 18 - 6

6 - سجود و خضوع تمامى پديده هاى جهان در برابر خدا ، امرى قابل درك براى انسان ها

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض

همزه در {ألم تر} براى استفهام توبيخى است: {رؤيت} (مصدر {ترى}) به معناى دانستن و به اصطلاح از افعال قلوب است; يعنى، {آيا ندانستى كه. ..}. توبيخ خداوند بيانگر مطلب ياد شده است; چه اين كه سجود و خضوع موجودات اگر قابل درك نبود، خداوند انسان ها را توبيخ نمى كرد.

درك سجده موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 6

6 - سجود و خضوع تمامى پديده هاى جهان در برابر خدا ، امرى قابل درك براى انسان ها

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض

همزه در {ألم تر} براى استفهام توبيخى است: {رؤيت} (مصدر {ترى}) به معناى دانستن و به اصطلاح از افعال قلوب است; يعنى، {آيا ندانستى كه. ..}. توبيخ خداوند بيانگر مطلب ياد شده است; چه اين كه سجود و خضوع موجودات اگر قابل درك نبود، خداوند انسان ها را توبيخ نمى كرد.

درك نيازمندى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 84 - 4

4 - درك ماهيت تعلق و نياز زمين و موجودات روى آن به خداوند ، تنها در توان اهل دانش و خرد است .

قل لمن الأرض و من فيها إن كنتم تعلمون

دعاى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 -

41 - 9،11

9 - همه موجودات عالم ، آگاه و آشنا به نيايش خويش در برابر خداوند و تسبيح و تنزيه او

أنّ اللّه يسبّح له من . .. و الطير ص_فّ_ت كلّ قد علم صلاته و تسبيحه

{صلاة} در اصل به معناى دعا است و دعا به معناى نيايش و مسألت است.

11 - آگاهى آدميان از نيايش و تسبيح همه موجودات عالم براى خداوند ، راهى براى هدايت آنان به سوى او است .

ألم تر أنّ اللّه يسبّح له من فى السم_وت و الأرض و الطير ص_فّ_ت كلّ قد علم صلاته

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه با بيان تسبيح موجودات براى خدا و آگاهى آنان از اين عمل، در صدد هدايت انسان ها است.

دعوت به شناخت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 41 - 15

15 - خداوند ، فراخوان انسان ها به شناخت جهت گيرى همه موجودات جهان آفرينش

ألم تر أنّ اللّه يسبّح له من فى السم_وت و الأرض و الطير ص_فّ_ت كلّ قد علم صلاته

دلايل اعاده موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 13 - 5

5 - توانايى خداوند بر عذاب پيشينيان ، دليل توانمندى او بر اعاده آن براى نسل هاى آينده بشر *

قتل أصح_ب الأُخدود . .. إنّه هو يبدىء و يعيد

مفاد آيه شريفه _ به قرينه تهديد بودن آن براى كافران _ ممكن است اين باشد كه بايد آيندگان، از سرنوشت پيشينيان عبرت بگيرند; زيرا كسى كه عذاب ها را براى اولين بار به وجود آورد، بر

اعاده آن نيز توانمند است.

دلايل خلقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 1 - 15

15 - توانايى مطلق خداوند بر انجام هر كارى ، دليلِ امكان آفرينش پديده هاى نو و توسعه جهان طبيعت

يزيد فى الخلق ما يشاء إنّ اللّه على كلّ شىء قدير

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّ اللّه على كلّ شىء قدير}، تعليل براى جمله {يزيد فى الخلق ما يشاء} مى باشد.

دلايل عبوديت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 94 - 4

4- سلطه خداوند بر همه موجودات و برشمردن و ضبط دقيق تعداد آنها ، نشانگر عبوديت كامل موجودات براى خداوند است .

ءاتى الرحمن عبدًا . .. و عدّهم عدًّا

اين آيه، به منزله شاهد بر مدعاى آيه قبل است.

دلايل عجز موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 44 - 13

13 - علم و توانايى خداوند ، دليل بر ناتوانى قدرت ها از بازداشتن تحقق اراده الهى است .

و ما كان اللّه ليعجزه من شىء . .. إنّه كان عليمًا قديرًا

جمله {إنّه كان عليماً قديراً} در مقام تعليل براى جمله پيشين است; يعنى، از آن جايى كه خداوند دانا و توانا است، هيچ نيرويى توانايى بازداشتن تحقق اراده الهى را ندارد.

دلايل مملوكيت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 93 - 4

4- رحمانيت خداوند ، دليل مملوك بودن موجودات آسمان ها و زمين و مالكيت مطلق خداوند

إن كلّ من فى

السموت والأرض إلاّ ءاتى الرحمن عبدًا

دلايل مملوكيت موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 93 - 4

4- رحمانيت خداوند ، دليل مملوك بودن موجودات آسمان ها و زمين و مالكيت مطلق خداوند

إن كلّ من فى السموت والأرض إلاّ ءاتى الرحمن عبدًا

ذكر عجز موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 34 - 5

5 - توجه به قدرت برتر خداوند و عجز و ناتوانى خلق ، بازدارنده آنان از كفر و تكذيب

لاتنفذون إلاّ بسلط_ن . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

ارتباط دو آيه، نشانگر آن است كه غفلت جن و آدميان از قدرت خداوند، زمينه ساز تكذيب گرى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 20 - 10

10 - توجّه به ناچيز بودن همه موجودات در برابر علوّ خداوند ، زمينه ساز خلوص نيت و قصد تقرّب به او در انفاق ها است .

يؤتى ماله . .. ابتغاء وجه ربّه الأعلى

ذكر نيازهاى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 30 - 3،4

3 - توجه به نياز و فقر ذاتى ممكنات ، زمينه خداشناسى و پرهيز از كفر و تكذيب

يس_له من فى السم_وت و . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خداوند براى دورساختن آدميان و جن از كفر و تكذيب حق، نياز و فقر ذاتى عالم ممكنات را به آنان يادآور شده است.

4 - خداوند ، خواهان توجه و اذعان جن و انس

به فقر ذاتى موجودات و نياز آنها به خداوند

يس_له من فى السم_وت و الأرض . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

سرزنش شدن تكذيب گران يا غافلانى كه با غفلت خويش، از جلوه هاى ربوبيت خداوند چشم پوشيده اند; در واقع بدين منظور است كه آنان بيدار شده و تجليات ربوبيت فراگيرالهى را در درباره خود دريابند.

ذلت اخروى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 87 - 9

9 - ذلت و خضوع همه موجودات در برابر خداوند در روز رستاخيز

و كلّ أتوه دخرين

{دُخُور} به معناى ذلت و كوچكى است.

راز موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 21

21 _ همه موجودات هستى داراى رمز و رازند و اعتراض به وجود هر يك از آنها نشانه جهل به حكمت وجودى آنهاست .

أتجعل فيها من يفسد . .. قال إنى أعلم ما لاتعلمون

راه ارتباط خدا با موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 17 - 4

4 - آسمان ها ، راه ميان خدا و خلق است ، و نه حاجبى ميان او و آفريده ها .

و لقد خلقنا فوقكم سبع طرائق

{طريقة} گاهى به معناى راهى است كه بر اثر رفت و آمد رهروان، كوبيده و هموار شده باشد. بر اين فرض، معناى جمله فوق چنين مى شود: {به راستى كه ما بر فراز سر شما، هفت راه آفريديم}. تسميه آسمان ها به {طرائق} نيز از آن رو است كه آسمان، ممرّ فرمانى است كه از سوى خدا به زمين نازل مى

شود (يتنزل الأمر بينهنّ) طلاق / 12 و راههاى صعود گفته هاى پاك و اعمال صالح است (إليه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه) فاطر/ 10 و محل رفت و آمد فرشتگان است (و ما نتنزّل إلاّ بأمر ربّك) مريم / 64.

روابط موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 1 - 4

4 - اشتقاق مخلوقات از يكديگر ، جلوه ربوبيت خداوند بر آنان است .

بربّ الفلق

از جمله معانى {فَلَق}، تمام مخلوقات است (لسان العرب). اطلاق اين وصف بر آنها، به خاطر اين است كه {شقّه شدن} و {شكافتن}، در پيدايش آنها نقشى اساسى دارد.

روزى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 2،11

2 _ ناتوانى خداوند در انفاق و بخشش روزى به موجودات ، از باور هاى باطل يهود

و قالت اليهود يداللّه مغلولة

جمله {ينفق كيف يشاء} مى تواند قرينه باشد بر اينكه مراد از بسته بودن دست خدا و نافذ نبودن قدرت وى _ در پندار يهود _ تنها ناتوانى از اعطاى روزى و انفاق به انسانهاست.

11 _ ميزان بخشش ها و نعمت هاى خداوند و مقدار بهره مندى موجودات از آن ، وابسته به مشيت اوست .

ينفق كيف يشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 14 - 7

7 _ تنها خداوند، روزى دهنده مخلوقات و خود بى نياز از روزى است.

و هو يطعم و لا يطعم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 20 - 6

6- كره زمين ،

داراى موجودات با شعور _ از نوع غير انسان _ كه روزى آنها به دست خداوند است .

و جعلنا لكم فيها مع_يش و من لستم له برزقين

لفظ {من موصول} نوعاً بر موجوداتى اطلاق مى شود كه داراى شعور و ادراك باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 19 - 4

4 - اعطاى روزى به خلق ، نمودى از لطف و رحمت و آگاهى خداوند به بندگان خويش

اللّه لطيف بعباده يرزق من يشاء

روش شناخت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 11

11_ شناخت حقيقت موجودات و شؤون آنها ، تنها از طريق برهان دست يافتنى است .

ما أنزل الله بها من سلط_ن

زمينه پيدايش موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 3 - 1

1 - خداوند ، براى هر يك از مخلوقات ، اندازه و ويژگى هاى مشخص قرار داده و زمينه پيدايش شكل ها و شايستگى هاى خاصى را در آن فراهم آورده است .

و الذى قدّر فهدى

مفاد {قدّر}، اشاره به آن چيزى است كه بالقوه در موجودات وجود دارد و در حالات پياپى، در صحنه وجود ظاهر مى شود و صورت مى پذيرد. (مفردات راغب)

زمينه تسبيح موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 1 - 9

9 - درك عزت و حكمت مطلق خداوند ، برانگيزاننده موجودات هستى به تسبيح و تنزيه او

سبّح للّه . .. و هو العزيز الحكيم

جمله {و هو العزيز الحكيم} بيانگر دليل تسبيح گويى مخلوقات

است; يعنى، آنها بدان جهت خداوند را تسبيح مى گويند كه او را عزيز و حكيم مى يابند.

زمينه تكامل موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 50 - 10

10 - ربوبيت خداوند ، مقتضى آفرينش موجودات و هدايت آفريده ها به كمال وجودى آنها است .

ربّنا الذى أعطى كلّ شىء خلقه ثمّ هدى

زمينه حشر موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 87 - 8

8 - دميده شدن در صور ، مقدمه حضور همه موجودات هستى در پيشگاه خداوند

و يوم ينفخ فى الصور . .. و كلّ أتوه

زمينه خلقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 50 - 10

10 - ربوبيت خداوند ، مقتضى آفرينش موجودات و هدايت آفريده ها به كمال وجودى آنها است .

ربّنا الذى أعطى كلّ شىء خلقه ثمّ هدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 80 - 7

7 - آمد و شد شب و روز و به وجود آمدن فصل هاى مختلف ، عامل پيدايش موجودات زنده و جريان مستمر مرگ و حيات در زمين

يحى و يميت و له اختل_ف الّيل و النهار

ذكر {اختلاف شب و روز} پس از بيان مرگ و حيات مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

زمينه درك حيات موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 45 - 10

10- تأمل در جهان طبيعت ، زمينه اى براى درك ويژگى هاى حيات موجودات است .

واضرب

لهم مثل الحيوة الدنيا كماء أنزلن_ه من السماء

زمينه ظهور موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 3 - 6

6 - وجود حد و مرز مشخّص در استعداد هاى هر يك از موجودات و فراهم بودن زمينه ظهور آنها ، جلوه هايى از ربوبيت خداوند است .

ربّك الأعلى . .. الذى قدّر فهدى

زمينه هدايت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 50 - 10

10 - ربوبيت خداوند ، مقتضى آفرينش موجودات و هدايت آفريده ها به كمال وجودى آنها است .

ربّنا الذى أعطى كلّ شىء خلقه ثمّ هدى

زندگى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 38 - 13

13 _ تمامى جنبندگان زمين و چگونگى زندگى آنها، آيات قدرت خداوند است.

إن اللّه قادر على أن ينزل . .. و ما من دابة فى الأرض

زوال مالكيت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 23 - 6

6- همه مالكيت ها ، جز مالكيت خداوند ، زوال پذير است .

نحن الورثون

زوال موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 19 - 7

7 - خلق و مرگ پديده ها ، امرى مدام و مستمر است .

كيف يبدئ اللّه الخلق ثمّ يعيده

زوجيت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 11 - 15

15 - آفرينش جهان و ايجاد نظام زوجيت ، تجلى ربوبيت بى همتاى خداوند

ذلكم اللّه ربّى . ..

جعل لكم من أنفسكم أزوجًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 49 - 1

1 - خداوند ، اشيا را جفت ( نر و ماده ) آفريده است .

و من كلّ شىء خلقنا زوجين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 45 - 2

2 - نظام { زوجيت } در حيات بشر ، نمودى از ربوبيت يگانه خداوند

و أنّ إلى ربّك المنتهى . .. و أنّه خلق الزوجين الذكر و الأُنثى

از ارتباط بين اين آيه و آيه {و أنّ إلى ربّك . ..}، مطلب بالا استفاده مى شود.

زيبايى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 125 - 6

6 - آفريده هاى خداوند ، زيباترين و نيكوترين آفريده هاى ممكن

أحسن الخ_لقين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه وقتى خداوند نيكوترين خالق باشد، قهراً مخلوقات او نيز نيكوترين مخلوق خواهند بود و چون خالقى جز او در جهان هستى وجود ندارد، طبيعتاً آنچه آفريده است، نيكوترين مخلوقاتى است كه ممكن بود در عالم هستى پديد آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تين - 95 - 4 - 5

5 - تمام آفريده هاى الهى ، نيكو و داراى ساختارى منظم اند . *

أحسن تقويم

{أحسن}، اسم تفضيل است و اثبات برترين قوام براى انسان، نيكو بودن قوام ديگر موجودات را در مفهوم خود گنجانيده است.

سجده موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 1،2،3،9

1_ همه كسانى كه در آسمان

ها و زمينند در برابر خداوند خاضعند و بر او سجده مى كنند .

و لله يسجد من فى السموت و الأرض

2_ گروهى از موجودات از سر طاعت و به دلخواه بر خدا سجده مى كنند و گروهى ناخواسته و برخلاف تمايل خويش .

و لله يسجد من فى السموت و الأرض طوعًا و كرهًا

{طوع} و {كره} مصدرند و در آيه شريفه به معناى اسم فاعل (طائعين) و (كارهين) مى باشد. {طائع} به كسى يا چيزى گفته مى شود كه كارى را از روى تمايل انجام دهد و {كاره} به كسى و يا چيزى مى گويند كه عملى را بدون تمايل و از روى كراهت به ثمر رساند.

3_ موجودات آسمان ها و زمين براى غير خدا خاضع نبوده و به غير او سجده نمى كنند .

و لله يسجد من فى السموت و الأرض

تقديم {لله} بر {يسجد} حاكى از حصر است. بنابراين {لله يسجد ...} ; يعنى ، براى خداوند سجده مى كنند و به غير او سجده نمى برند.

9_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و لله يسجد من فى السم_وات و الأرض طوعاً و كرهاً . . . } أما من يسجد من أهل السم_وات طوعاً فالملائكة . . . و من يسجد من أهل الأرض طوعاً فمن ولد فى الإسلام . . . و أما من يسجد كرهاً فمن أجبر على الإسلام . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خدا: {و لله يسجد من فى السم_وات و الأرض طوعاً و كرهاً . ..} روايت شده: اما كسانى از اهل آسمانها كه از روى رغبت سجده مى كنند فرشتگان هستند

... و اما كسانى كه از اهل زمين با ميل و رغبت سجده مى كنند، آنانند كه در اسلام (محيطوخانواده اسلامى) متولد شده اند ... و اما آنان كه از روى اجبار سجده مى كنند، كسانى اند كه به پذيرش اسلام مجبور شده اند ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 11

11- همه پديده هاى مادى با خضوع تمام ، خداوند را سجده مى كنند .

أو لم يروا . .. من شىء ... سجّدًا لله و هم دخرون

{داخر} در لغت به معناى ذليل است و جمله {و هم داخرون} حال براى {ظلال} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 1

1 - سجده ( خضوع و انقياد ) اهل آسمان و زمين و نيز خورشيد ، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان و جنبندگان براى خدا

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و الشجر و الدواب

{سجود} (مصدر {يسجد}) به معناى اظهار خضوع و انقياد است.

سجده موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 9

9_ { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و لله يسجد من فى السم_وات و الأرض طوعاً و كرهاً . . . } أما من يسجد من أهل السم_وات طوعاً فالملائكة . . . و من يسجد من أهل الأرض طوعاً فمن ولد فى الإسلام . . . و أما من يسجد كرهاً فمن أجبر على

الإسلام . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خدا: {و لله يسجد من فى السم_وات و الأرض طوعاً و كرهاً . ..} روايت شده: اما كسانى از اهل آسمانها كه از روى رغبت سجده مى كنند فرشتگان هستند ... و اما كسانى كه از اهل زمين با ميل و رغبت سجده مى كنند، آنانند كه در اسلام (محيطوخانواده اسلامى) متولد شده اند ... و اما آنان كه از روى اجبار سجده مى كنند، كسانى اند كه به پذيرش اسلام مجبور شده اند ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 1

1 - سجده ( خضوع و انقياد ) اهل آسمان و زمين و نيز خورشيد ، ماه ، ستارگان ، كوه ها ، درختان و جنبندگان براى خدا

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و الشجر و الدواب

{سجود} (مصدر {يسجد}) به معناى اظهار خضوع و انقياد است.

سرگرمى با موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 17 - 2

2- مخلوقات ، هرگز اسباب سرگرمى و لعب و لهو آفريدگار خويش نيستند .

لو أردنا أن نتّخذ لهوًا لاَتّخذن_ه من لدنّا إن كنّا ف_علين

سرنوشت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 4 - 7

7 _ معاد ( رستاخيز ) سرنوشت قطعى تمامى پديده هاى جهان آفرينش

إنه يبدؤا الخلق ثم يعيده

سقوط موجودات فضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 32 - 2

2- خداوند ،

اجرام آسمانى و موجودات فضا را ، از سقوط بر اهل زمين محفوظ داشته است . *

و جعلنا السماء سقفًا محفوظًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از آسمان، فضا و جوّ باشد كه نسبت به زمين چون سقف است و محفوظ بودن آن، به اعتبار سقوط اجرام آسمانى و فضايى و يا نفوذ اشعه كشنده كيهانى از جوّ به سوى زمين باشد.

سلطه بر موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 94 - 4

4- سلطه خداوند بر همه موجودات و برشمردن و ضبط دقيق تعداد آنها ، نشانگر عبوديت كامل موجودات براى خداوند است .

ءاتى الرحمن عبدًا . .. و عدّهم عدًّا

اين آيه، به منزله شاهد بر مدعاى آيه قبل است.

سلطه بر موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 94 - 1

1- سلطه و سيطيره خداوند ، بر تمامى موجودات با شعور آسمان ها و زمين

إن كلّ من فى السموت . .. لقد أحصيهم

{إحصاء} به معناى احاطه داشتن بر چيزى (لسان العرب) و يا به معناى شمارش كردن است; ولى دراين آيه به قرينه {عدّهم}، معناى احاطه و تحت سلطه خويش داشتن، مناسب تر به نظر مى رسد.

سوگند به موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 1 - 4

4 - { عن محمّد بن مسلم قال : قلت لأبى جعفر ( ع ) قول اللّه عزّوجلّ { و الّيل إذا يغشى . . . } و ما أشبه ذلك فقال : إنّ للّه عزّوجلّ

ان يُقْسِمَ من خلقه بما شاء و ليس لخلقه أن يُقْسِمُوا إلاّ به ;

از محمدبن مسلم روايت شده كه گفت: به امام باقر(ع) عرض كردم: قول خداى عزّوجلّ {و الّيل إذا يغشى. ..} [كه در آن به {شب} سوگند ياد شده]و مشابه اين [سوگندها چه حكمى دارد؟]فرمود: براى خداى عزّوجلّ است كه به مخلوقات خود، به هر چه كه خواست سوگند ياد كند; ولى مخلوقاتش نمى توانند سوگند ياد كنند، مگر به او}.

سوگند به موجودات در تاريكى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 17 - 1،2

1 - سوگند خداوند به شب و تمامى موجودات پراكنده اى كه تاريكى شب آنها را گرد هم جمع مى كند .

و الّيل و ما وسق

واژه {وَسْق} به معناى جمع كردن چيزهايى است كه متفرق باشند(مفردات). گويا مراد جمع شدن جاندارانى است كه با فرارسيدن تاريكى شب، از همه طرف به محل استراحت خود مى روند.

2 - سوگند خداوند ، به هر چه تاريكى شب آن را فراگيرد . *

و ما وسق

{ما} در {ما وسق}، موصول است و ضميرى كه به آن برمى گردد، در كلام نيامده است. مصداق {ما وسق}، ممكن است تمام موجودات جاندار و بى جان باشد كه تاريكى شب، آنها را زير پرده سياه خود جمع مى كند.

سوگند به موجودات زمينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - انشقاق - 84 - 19 - 3

3 - خداوند ، در تأكيد بر تعدد و تنوّع مراحل آينده انسان ، به شفق ، شب ، موجودات زمينى و ماه ، سوگند ياد كرده است .

فلا

أُقسم بالشفق . .. لتركبنّ طبقًا عن طبق

سهولت خلقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 82 - 4

4 - آفرينش همه چيز براى خداوند ، امرى سهل و آسان است .

إنّما أمره إذا أراد شيئًا أن يقول له كن فيكون

برداشت ياد شده از آن جا است كه آفرينش هر چيزى به صرف اراده كردن و خواستن خدا و بى هيچ ابزار و وسايلى، گوياى اين حقيقت است كه آفريدن هر چيزى براى او، سهل و آسان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 68 - 6

6 - آفرينش همه چيز براى خداوند ، امرى سهل و آسان است .

فإذا قضى أمرًا فإنّما يقول له كن فيكون

برداشت ياد شده، از آن جا است كه آفرينش هر چيزى به صرف تقدير و اراده آن و بى هيچ ابزار و كمكى، بيانگر اين حقيقت است كه براى خداوند متعال، آفريدن هر چيزى سهل و آسان مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 50 - 3

3 - خلقت اشياء و تحقق بخشيدن به آن ، امرى سهل براى خداوند

إنّا كلّ شىء خلقن_ه بقدر . و ما أمرنا إلاّ وحدة كلمح بالبصر

برداشت ياد شده بر اين احتمال است كه عبارت {كلمح بالبصر} اشاره به سهولت داشته باشد.

شريفترين موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 65 - 2

2 - انسان ، شريف ترين و گرامى ترين آفريده خدا در زمين

سخّر لكم ما فى الأرض .

.. لرءوف رحيم

{استفهام} در {ألم تر. ..} براى تقرير مى باشد. {تسخير} (مصدر {سخر}) به معناى رام قرار دادن است. گفتنى است روى سخن در اين قسمت نيز با انسان هايى است كه مى بينند خداوند در گستره زمين، همه چيز را _ از جمادات و نباتات و حيوانات _ رام آنها ساخته و در اختيارشان قرار داده است تا در سايه آن بتوانند انواع نيازهاى زندگى خود را برطرف سازند و چرخه زندگى شان بىوقفه بچرخد; اما در عين حال مى پندارند كه سرنوشتشان در دست خدايان ديگرى رقم خورده مى شود.

شعور اخروى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 24 - 7

7 - جهان آخرت ، جهان عينيت يافتن شعور و آگاهى برخى از پديده ها و آشكار شدن حقايق ناشناخته دنيا

يوم تشهد عليهم ألسنتهم . .. بما كانوا يعملون

از آيه شريفه، چنين استفاده مى شود كه اعضا و جوارح، داراى نوعى شعوراند و اعمال آدمى را درك كرده و با خود نگه مى دارند. البته اين حقيقت در عالم دنيا، براى همگان عينيت ندارد و تنها در جهان آخرت، همگان شاهد تحقق عينى اين معنا خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 21 - 7

7 - آخرت ، صحنه بروز و ظهور حيات و شعور موجودات *

قالوا أنطقنا اللّه الذى أنطق كلّ شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 6 - 7

7- وجود حيات و شعور در موجودات ، حتى جمادات در آخرت

كانوا لهم أعداء و

كانوا بعبادتهم ك_فرين

از ضمائر {ذوى القعول} در آيه شريفه، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

شعور موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 11

11 - همه موجودات ، برخوردار از آگاهى و شعور به مقام خداوند هستند .

كل له قنتون

جمع بستن كلمه قانت به وسيله {ون} حكايت از آن دارد كه: موجودات آسمانها و زمين - در ارتباط با خداوند - از شعور و آگاهى برخوردار هستند; زيرا صفت مذكر آن گاه اين گونه جمع بسته مى شود كه موصوف از صاحبان عقل و شعور باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 6

6- ماده ، داراى شعور و نطق مخصوص به خويش *

تسبّح له السموت السبع والأرض و من فيهنّ و إن من شىء إلاّ يسبّح بحمده

بنابر اينكه مراد از تسبيح، تسبيح زبانى باشد، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 69 - 3

3- پديده هاى طبيعت ، چون آتش و . . . داراى نوعى شعور و آگاهى اند .

قلنا ي_نار كونى بردًا و سل_مًا على إبرهيم

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه جمله (قلنا. ..) معناى حقيقى {گفتن} مقصود باشد. بنابراين لازمه شنيدن سخن خدا، شعور و آگاهى داشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 3

3 - تمامى پديده هاى جهان آفرينش ، موجوداتى اند شعورمند .

ألم تر أنّ اللّه يسجد له من فى السم_وت

به كارگيرى لفظ {من}

براى همه پديده هاى موجود در آسمان ها و زمين _ با توجه به اين كه اين كلمه غالباً در ذوى العقول به كار مى رود _ مى تواند اشعار به مطلب فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 41 - 12

12 - همه موجودات عالم ، از نوعى شعور و ادراك برخورداراند .

يسبّح له من فى السم_وت و الأرض و الطير ص_فّ_ت كلّ قد علم صلاته و تسبيحه

نيايش و تسبيح موجودات جهان از جمله پرندگان براى خداوند، حاكى از وجود نوعى شعور و ادراك در آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 26 - 9

9 - همه موجودات عالم ، از نوعى شعور و آگاهى برخوردارند .

كلّ له ق_نتون

جمع بسته شدن {قانتون} به {ون} _ كه براى ذوى العقول است _ از نكته ياد شده حكايت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 29 - 12

12 - شعورمندى و تكليف تمامى موجودات زنده هستى *

و هو على جمعهم إذا يشاء قدير

چنانچه {دابّة} بر همه جنبندگان اطلاق شود و آيه شريفه محشور گشتن تمامى آنان در قيامت را متذكر گردد، اين احتمال قوت مى گيرد كه عقل، شعور و تكليف اختصاص به انسان ندارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 5 - 9

9- وجود نوعى شعور ، در همه موجودات جهان حتى جمادات *

و هم عن دعائهم غ_فلون

جاى انكار نيست كه در ميان معبودهاى مشركان، بت ها و جمادات

نيز وجود داشته اند و خداوند در مورد چنين موجوداتى، اولاً ضمير ذوى العقول (هم) آورده و ثانياً صفتى را درباره آنان به كار برده (غافلون) كه از نوع عدم و ملكه است; زيرا غفلت در جايى صدق مى كند كه زمينه توجه، وجود داشته باشد. از اين دو تعبير استفاده مى شود كه جمادات نيز داراى نوعى توجه و شعوراند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 1 - 4

4 - موجودات آسمان ها و زمين ، همگى برخوردار از نوعى شعور و ادراك

سبّح للّه ما فى السم_وت و الأرض

تسبيح خداوند و مبرّا دانستن ساحت مقدس او از عيب و كاستى، بيانگر معرفت و شناخت عالى موجودات نسبت به خالق و آفريننده خويش است. شناخت و معرفت كامل خدا، مبتنى بر اين است كه شناسنده، از نوعى ادراك و شعور بالايى برخوردار باشد. گفتنى است كه برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {سبّح...}، تسبيح متداول (تسبيح زبانى) باشد; نه تسبيح تكوينى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 1 - 2

2 - تمامى موجودات جهان ، داراى شعورى مخصوص به خود

سب_ّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه تسبيح موجودات صرفاً، تسبيح به زبان حال نباشد و تسبيح قولى را نيز دربرگيرد. در اين صورت اقرار به تنزيه پروردگار، مسبوق به نوعى شعور خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 1 - 5

5 - همه موجودات هستى داراى شعور و

نطق

سبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از تسبيح در آيه شريفه، تسبيح نطقى باشد; نه تسبيح تكوينى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 1 - 4

4 - همه موجودات هستى ، داراى شعور و نطق

يسبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 1 - 4

4 - همه موجودات عالم ، از نوعى شعور و آگاهى نسبت به خداوند برخوردارند .

يسبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

شمارش موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 109 - 3

3- مركّبى دو برابر حجم دريا ها ، ناكافى براى ثبت و شمارش آفريده هاى الهى است .

لو كان البحر مدادًا . .. لنفد البحر قبل أن تنفد كلم_ت ربّى

مراد از {مداد} در آيه {مركّب} است كه نويسنده را مدد مى رساند تا بيشتر بنويسد. مفاد جمله {لو كان البحر...} اين است كه اگر دو برابر درياها، مركّبى باشد كه بخواهند با آن كلمات پروردگار را بنويسند، مركّب ها تمام شده، ولى كلمات پروردگار همچنان باقى است. {مدداً} اگر به معناى {عون و كمك} باشد، حال است ;يعنى، گرچه مثل آن دريا را بياوريم، در حالى كه كمك رسان باشد. و اگر است به معناى {مداداً} (مركّب) باشد، تمييز {مثله} خواهد بود; يعنى: {و لو جئنا بمثله من المداد.}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 94

- 4

4- سلطه خداوند بر همه موجودات و برشمردن و ضبط دقيق تعداد آنها ، نشانگر عبوديت كامل موجودات براى خداوند است .

ءاتى الرحمن عبدًا . .. و عدّهم عدًّا

اين آيه، به منزله شاهد بر مدعاى آيه قبل است.

شناخت موجودات آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 6

6 _ پديده هاى جهان هستى ، قابل شناخت و تفسير براى بشر

قل انظروا ماذا فى السموت و الأرض و ما تغنى الأيت

صعود موجودات زمينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 2 - 4

4 - فرود آمدن موجوداتى از آسمان به سوى زمين و بالا رفتن موجوداتى از ناحيه زمين به سوى آسمان

و ما ينزل من السماء و ما يعرج فيها

صفات موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 117 - 5

5 _ تأثيرپذيرى موجودات ، دليل عدم صلاحيت آنان براى خدايى و پرستش

ان يدعون من دونه الا انثاً

ضعف موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 19

19 _ نفى هرگونه قدرت در مقابل قدرت خدا

فلاتخشوهم و اخشون

طول عمر موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 37 - 2

2- موجودات ديگرى جز ابليس ، داراى حيات طولانى تا روز قيامت

فإنك من المنظرين

از اينكه خداوند، در جواب درخواست مهلت ابليس مى فرمايد: {تو از مهلت داده شدگانى} نكته فوق به دست مى آيد.

ظاهر موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

1 - بقره - 2 - 174 - 5

5 - اشياء ، داراى وجهه و حقيقتى غير از ظواهرشان

أولئك ما يأكلون فى بطونهم إلا النار

ظاهر اين است كه آتش مطرح شده در جمله { أولئك ما يأكلون فى بطونهم إلا النار} وجهه ديگر همان متاعى است كه از طريق دين فروشى تحصيل شده است.

عبادت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 10

10 - آنچه در آسمان ها و زمين است ( هستى ) مطيع خدا و پرستنده اوست .

كل له قنتون

{قنوت} به معناى اطاعت و نيز عبادت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 3

3- آسمان ها و زمين و تمامى موجودات در آنها ، همواره در حال عبادت خداوندند .

تسبّح له السموت السبع و الأرض و من فيهنّ

اصل در لغت تسبيح {المرّ السريع فى عبادة الله} است (مفردات راغب).

عبرت از تنوع موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 4 - 5

5 - پراكندگى ، كثرت و تنوع موجودات زنده در زمين ، شايان تأمل و درس آموزى

و ما يبثّ من دابّة

تعبير {يبثّ من دابّة} كثرت، تنوع و پراكندگى را مى رساند و تصريح به آن، اهميت موضوع را افاده مى كند.

عبرت از زندگى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 39 - 5

5 _ كسانى كه نتوانند از جنبندگان و شكل زندگى آنها به توانمندى خداوند پى ببرند، مانند كر و لالهايى فرو رفته

در تاريكى هستند.

و ما من دابة فى الأرض . .. إلى ربهم يحشرون. و الذين كذبوا بأيتنا صم و بكم فى الظ

مقتضاى ارتباط بين آيه مورد بحث با آيه قبل مى تواند اين مضمون باشد كه همين آيات موجود در طبيعت براى هدايت كافى است و كسانى كه نتوانند از همين آيات توانمندى خداوند را (إن اللّه قادر على ان ينزل) دريابند، كر و لالهايى ظلمت زده هستند.

عبرت از زوجيت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 49 - 3

3 - حاكميت قانون زوجيت بر موجودات جهان ، به تدبير الهى و شايان تأمل و درس آموزى

و من كلّ شىء خلقنا زوجين لعلّكم تذكّرون

عبرت از موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 17 - 6

6- به خاطر آوردن پديده ها و مخلوقات خداوند ، عامل تنبه و پندگيرى و بازشناسى خالقيت خداوند از مدعيان دروغين آفرينشگرى است .

أفمن يخلق كمن لايخلق أفلا تذكّرون

از اينكه خداوند پس از بيان مخلوقات فراوان _ در قالب استفهام توبيخى _ امر به تذكر و يادآورى مى كند، معلوم مى شود كه توجه به مخلوقات عامل تذكر است.

عبوديت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 93 - 1

1- تمامى موجودات شعورمند آسمان ها و زمين ، بندگان خدا و مملوك اويند .

أن يتّخذ ولدًا . إن كلّ من فى السموت ... ءاتى الرحمن عبدًا

{آتى} اسم فاعل است و زمان در آن ملحوظ نيست و مراد از {اتيان} معناى مجازى آن است. مقصود آيه

اين است كه موجودات هستى، دربرابر خداوند اظهار وجودى جز عبوديت ندارند; همگان مملوك اويند و از خود استقلالى ندارند.

عبوديت موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 93 - 1

1- تمامى موجودات شعورمند آسمان ها و زمين ، بندگان خدا و مملوك اويند .

أن يتّخذ ولدًا . إن كلّ من فى السموت ... ءاتى الرحمن عبدًا

{آتى} اسم فاعل است و زمان در آن ملحوظ نيست و مراد از {اتيان} معناى مجازى آن است. مقصود آيه اين است كه موجودات هستى، دربرابر خداوند اظهار وجودى جز عبوديت ندارند; همگان مملوك اويند و از خود استقلالى ندارند.

عجز اخروى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 93 - 1

1 - هر تكيه گاهى جز خدا ، فاقد قدرت و كارايى در قيامت

أين ما كنتم تعبدون . من دون اللّه هل ينصرونكم أو ينتصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 58 - 4

4 - قيامت ، روز ظهور حاكميت مطلقه خداوند و بروز ناتوانى غير او

ليس لها من دون اللّه كاشفة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 2 - 4

4 - عذاب كافران در قيامت ، امرى قطعى و غيرقابل دفع از سوى كسى

بعذاب واقع . للكفرين ليس له دافع

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه مراد از عذاب در آيه شريفه، عذاب اخروى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 13 - 2

2

- امدادگران و پناه دهندگان در دنيا ، ناتوان از نجات دادن انسان مجرم از عذاب الهى در آخرت

و فصيلته الّتى ت_ويه

مطلب ياد شده، از وصف و قيد {الّتى تئويه} (آنان كه به او پناه مى دادند) استفاده مى شود.

عجز از خلقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 4 - 4

4- ناتوانى بت ها و معبود هاى مشركان ، از آفرينش موجودات زمينى و مشاركت در خلقت و تدبير امور آسمان ها

ماذا خلقوا من الأرض أم لهم شرك فى السم_وت

عجز از فهم تسبيح موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 12،13

12- آدميان ، از درك عميق و فهم كامل تسبيح همه موجودات هستى براى خداوند ، ناتوانند .

و ل_كن لاتفقهون تسبيحهم

بنابر اينكه مخاطب آيه، همان گونه كه از ظاهر آن برمى آيد، انسانها باشد، برداشت فوق به دست مى آيد.

13- مشركان تسبيح و ثناگويى موجودات براى خداوند را درك نمى كنند .

و ل_كن لاتفقهون تسبيحهم

بنابر اينكه اين آيه، ادامه قول پيامبر(ص) باشد كه خداوند خطاب به آن حضرت فرمود: {به مشركان بگو. ...}، برداشت فوق استفاده مى شود.

عجز موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 35 - 7

7 _ غير خدا ، ذاتاً فاقد توانايى ره يابى به سوى حق بوده و نيازمند هدايت خداست .

أفمن يهدى إلى الحق أن يتبع أمن لايهدّى إلا أن يهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 37 - 4

4 _ هيچ

مخلوقى ، توانايى آوردن كتابى همانند قرآن را ندارد .

و ما كان هذا القرءان أن يفترى من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 38 - 7

7 _ غير خدا ، توانايى ساختن سوره اى همانند كوچكترين سوره قرآن را ندارد .

قل فأتوا بسورة مثله و ادعوا من استطعتم من دون اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 107 - 2،4،5

2 _ هيچ موجودى توانايى انجام كارى در جهت خنثى كردن كار خداوند را ندارد .

إن يمسسك اللّه بضرّ فلا كاشف له إلا هو و إن يردك بخير فلا راد لفضله

4 _ خداوند ، هرگاه كسى را به رنج و مصيبتى گرفتار فرمايد ، هيچ موجودى توانايى دفع آن را ندارد .

إن يمسسك اللّه بضرّ فلا كاشف له إلا هو

5 _ خداوند ، هرگاه خير كسى را بخواهد ، هيچ موجودى توانايى سلب آن خير را از وى نخواهد داشت .

و إن يردك بخير فلا راد لفضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 30 - 7

7_ ناتوانى همه موجودات از دفع عذاب الهى ، حقيقتى كه همگان به درك و فهم آن توانايند .

من ينصرنى من الله . .. أفلاتذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 33 - 6

6_ هيچ كس و هيچ چيز ، بر خداوند حاكميتى ندارد .

فأتنا بما تعدنا . .. قال إنما يأتيكم به الله إن شاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود

- 11 - 88 - 29

29_ كارساز نبودن هيچ نيرويى جز خداوند در موفق ساختن آدمى ، دليل لزوم توكل بر او و روى آوردن به درگاه اوست .

ما توفيقى إلاّ بالله عليه توكلت و إليه أُنيب

جمله هاى {عليه توكلت و إليه اُنيب} به منزله نتيجه اى براى {ما توفيقى . ..} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 108 - 7

7_ هيچ چيز و هيچ كس نمى تواند مانع نفوذ مشيّت الهى شود .

خ_لدين فيها . .. إلاّ ما شاء ربك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 21 - 22

22_ هيچ چيز و هيچ كس ، توان جلوگيرى از اراده و خواست خداوند را ندارد .

والله غالب على أمره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 11 - 15

15_ هيچ كس و هيچ چيز حتى فرشتگان محافظ نمى تواند گمراهان و گنه كاران را در برابر گزندى كه خداوند براى آنان تقدير كرده ، يارى رساند و آنان را مصون دارد .

و ما لهم من دونه من وال

جمله {فلامردّ له} مى رساند كه تقدير الهى بر گزندرسانى بازگشتنى نيست و جمله {و ما لهم . ..} بيانگر آن است كه پس از آمدن ، هيچ كس نمى تواند مشمولان آن را يارى دهد و ايشان را نجات بخشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 21

21_ غير خدا هيچ آفرينش و آفريده اى ندارد .

أم جعلوا لله شركاء خلقوا كخلقه

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 33 - 2

2_ هيچ كس و هيچ چيز ( معبود هاى اهل شرك و . . . ) هم پايه خداوند نبوده و به تدبير امور انسان ها و قوام بخشيدن به آنان توانا نيست .

أفمن هو قائم على كل نفس بما كسبت

{من} در {أفمن هو . ..} مبتداست و خبر آن شبه جمله اى همانند {كمن ليس كذلك} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 37 - 14

14_ هيچ ياور و نگه دارنده اى نيست كه بتواند مستحقان عذاب الهى را از گرفتار شدن به عقوبت رهايى بخشد .

مالك من الله من ولىّ و لا واق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 41 - 7

7_ هيچ كس و هيچ چيز نمى تواند حكم و فرمان خدا در هستى را نقض كند و آن را بى اثر سازد .

لامعقّب لحكمه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 84 - 5

5- هيچ نيرويى توانايى دفع عذاب الهى را ندارد .

فما أغنى عنهم ما كانوا يكسبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 74 - 3

3- توجه به مالكيت و قدرت مطلقه خدا و ناتوانى موجودات در برابر او ، مستلزم تشبيه نكردن او به غير است .

و يعبدون من دون الله ما لايملك . .. فلاتضربوا لله الأمثال

عمده ترين موضوعى كه از آيات قبل استفاده شد، مالكيت و قدرت مطلق الهى و نفى هرگونه

مالكيت و قدرت از خدايان دروغين مشركان است و در اين آيه خداوند، نتيجه و لازمه مطلب فوق را، تمثيل نكردن خدا به غير او دانسته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 1

1- مخلوق در مقايسه با خدا ، همانند برده اى مملوك كه فاقد كمترين اراده و اختيار است .

ضرب الله مثلاً عبدًا مملوكًا لايقدر على شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 76 - 3،4

3- موجودات هستى ، ناتوان و متكى به خداوند در حيات خويش

لايقدر على شىء و هو كَلّ على مول_ه

4- همه پديده هاى جهان بدون امداد و تدبير خداوند ، ناتوان از سامان دادن به امور و ارائه راه خير و كمالند .

لايقدر على شىء . .. أينما يوجّهه لايأت بخير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 17 - 16

16- هيچ قدرت و اراده اى در مقابل اراده الهى ، مؤثّر و كارساز نيست .

من يهد اللّه . .. و من يضلل فلن تجد له وليًّا مرشدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 27 - 10

10- ناتوانى همگان از دگرگون ساختن قرآن و سخنان خداوند ، دليل شايستگى آن براى پذيرش و اطاعت است .

واتل ما أُحى إليك . .. لامبدّل لكلم_ته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 92 - 3

3- مخلوقات _ كه جملگى رهين نعمت و رحمت خداوند هستند _ نمى توانند در رتبه الوهيت

قرار گرفته و فرزند او به شمار آيند .

و ما ينبغى للرحم_ن أن يتّخذ ولدًا

ذكر نام {رحمان} در اين آيه، دربردارنده نوعى استدلال بر بطلان پندار فرزندگزينى خداوند است. يكى از وجوه اين استدلال آن است كه رابطه خداوند با موجودات، رابطه رحمت گستر و رحمت شده است و رحمت شده نمى تواند در رتبه رحمت گستر قرار گيرد; در نتيجه نمى تواند به عنوان {ولد} هم جنس والد بوده شأنى از الوهيت را دارا شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 46 - 8

8 - موسى و هارون ( ع ) ، به قدرت برتر خداوند آگاه بودند و ديگران را از مقابله با خواست و اراده خدا ناتوان مى دانستند .

إنّنى معكما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 39 - 8

8- عناصر و قدرت هاى غير الهى و مورد اتكاى كافران ، فاقد هر گونه كارآيى در برابر اراده خداوند

لو يعلم الذين كفروا . .. و لا هم ينصرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 42 - 2

2- عجز و ناتوانى همه موجودات ، در برابر اراده الهى

قل من يكلؤكم . .. من الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 69 - 6

6- قدرت خداوند ، مطلق است و همه قدرت ها در برابر او ناتوان و بى اثراند .

قالوا حرّقوه . .. قلنا ي_نار كونى بردًا و سل_مًا على إبرهيم

جمله {قلنا يانار. ..} پاسخ به قدرت نمايى بت پرستان است

(قالوا حرّقوه). بنابراين جمله ياد شده گوياى اين حقيقت است كه انسان ها با همه توانايى هايشان در برابر اراده و قدرت خداوند ناتوان و مغلوب اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 71 - 4

4 - خداوند ، به هيچ موجودى ، هيچ گونه اقتدارى براى تدبير امور جهان ، عطا نكرده است .

و يعبدون من دون اللّه ما لم ينزّل به سلط_نًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 63 - 7

7 - ناتوانى غيرخدا از پديد آوردن علايم راهنما ( چون ستارگان ) و عوامل نويدبخش و رحمت آفرين ( چون باد و باران ) به گستردگى پهنه زمين

أمّن يهديكم فى ظلم_ت البرّ و البحر . .. أءل_ه مع اللّه

از ارتباط {من يهدى} با {أءل_ه مع اللّه} استفاده مى شود كه تنها خداوند، قادر به ايجاد عواملى است كه انسان را در ظلمت هاى شب در سراسر زمين (خشكى و دريا) هدايت كند و باران رحمت را در پى بادهاى مژده دهنده به دورترين نقاط برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 71 - 10

10 - ايجاد روشنايى هم چون درخشش خورشيد ، خارج از توان غير خداوند است .

من إل_ه غير اللّه يأتيكم بضياء

تنوين در {ضياء} اصطلاحاً تنوين تفخيم ناميده مى شود; يعنى، {ضياء عظيم} و آن به درخشش بزرگ و خيره كننده خورشيد اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 72 - 8

8 - ناتوانى غيرخدا ، بر

ايجاد شب ، در صورت اراده خدا بر ثابت قرار دادن روز

قل أرءيتم إن جعل اللّه عليكم النهار سرمدًا . .. من إل_ه غير اللّه يأتيكم بليل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 2 - 1،2

1 - هيچ نيرويى ، توانايى جلوگيرى از رحمت آفرينى خداوند به بندگانش را ندارد .

ما يفتح اللّه للناس من رحمة فلاممسك لها

2 - هيچ موجودى ، توانايى جلب رحمت منع شده خداوند از مردم را ندارد .

و ما يمسك فلامرسل له من بعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 41 - 1

1 - تنها خداوند ، نگه دارنده نظم كنونى آسمان ها و زمين از زوال و پاشيدگى است و هيچ قدرت ديگرى در آن نقش ندارد .

إنّ اللّه يمسك السم_وت و الأرض أن تزولا و لئن زالتا إن أمسكهما من أحد من بعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 44 - 9

9 - هيچ نيرويى در جهان ، نمى تواند خداوند را از تحقق اراده اش ناتوان سازد .

و ما كان اللّه ليعجزه من شىء فى السم_وت و لا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 43 - 5

5 - هيچ نيرويى توانايى ممانعت از تحقق اراده و مشيت خدا را ندارد .

و إن نشأ نغرقهم فلاصريخ لهم و لا هم ينقذون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 38 - 8

8 - هيچ چيز مانع از تحقق

اراده خداوند جز خود او نيست .

أفرءيتم . .. إن أرادنى اللّه بضرّ هل هنّ ك_شف_ت ضرّه أو أرادنى برحمة هل هنّ ممسك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 44 - 6

6 - فرمانروايى مطلق خداوند بر جهان هستى ، دليل در اختيار داشتن همه شفاعت ها در دست خدا و ناتوانى غير او از هرگونه شفاعت خودسرانه

قل للّه الشف_عة جميعًا له ملك السم_وت و الأرض

جمله {له ملك السماوات. ..} در مقام تعليل براى جمله پيش (للّه الشفاعة جمياً) است; يعنى، چون فرمانروايى جهان به دست خداوند است، پس شفاعت هم _ كه جزئى از فرمانروايى است _ در اختيار او قرار خواهد داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 62 - 5

5 - نياز تمامى پديده هاى جهان ، در بقا و تدبير امورشان به خالق هستى ( خداوند )

اللّه خ_لق كلّ شىء و هو على كلّ شىء وكيل

يادآورى حفاظت و تدبير امور جهان از سوى خداوند _ پس از ذكر خالقيت او _ مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 42 - 8

8- داورى نافذ الهى در قيامت و ناتوانى همه نيرو ها در قبال آن ، نمود عزت و اقتدار يگانه او است .

إنّ يوم الفصل . .. يوم لايغنى ... إنّه هو العزيز الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 64 - 3

3 - نقش الهى در فرايند رشد دانه ها در زمين

، منحصر به فرد بوده و هيچ نيرويى توان چنين عملى را ندارد .

أم نحن الزرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 20 - 1

1 - هيچ نيرويى در عالم ، توانايى ايستادن در برابر اراده خداوند و مخالفت با آن را ندارد .

أمّن ه_ذا الذى هو جند لكم ينصركم من دون الرحم_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 21 - 7

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 28 - 6

6 - هيچ كس و هيچ نيرويى ، توانايى پناه دادن به كافران در برابر عذاب دردناك الهى را ندارد .

فمن يجير الك_فرين من عذاب أليم

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه استفهام در {فمن يجير. ..} انكارى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 30 - 3

3 - هيچ كس و هيچ نيرويى ، توانايى مبارزه با خشكسالى و بازگرداندن آب هاى فرو رفته در زمين به امر خداوند را ندارد .

قل أرءيتم إن أصبح ماؤكم غورًا فمن يأتيكم بماء معين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - معارج - 70 - 2 - 3

3 - در برابر عذاب الهى ، هيچ فردى و هيچ نيروى بازدارنده اى وجود ندارد .

ليس له دافع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 12 - 4

4 - هيچ چيز نمى تواند در برابر خداوند ، به هنگام كيفر رساندن كافران ، مانع

ايجاد كند .

إنّ بطش ربّك لشديد

واژه {بطش}، در خود معناى زور، قهر و غلبه را دارد و تأكيد آن با كلمه {لشديد}، بر شدّت قهر و غلبه در آن دلالت مى كند. مراد از قاهر و غالب بودن خداوند، بى تأثير بودن موانع در برابر كيفررسانى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 18 - 3

3 - مجموعه هاى سازمان يافته ، از هر گونه يارى رسانى به اعضاى خويش در برابر عذاب آخرت ناتوان اند .

فليدع نادية . سندع الزبانية

عجز موجودات هنگام عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 45 - 3

3 - عذاب الهى به هنگام نزول ، گريزناپذير و غيرقابل دفاع براى انسان ها

فأخذتهم الص_عقة . .. و ما كانوا منتصرين

عرضه موجودات بر آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 31 - 10

10 _ { عن ابى العباس : عن ابى عبداللّه ( ع ) سألته عن قول اللّه { و علّم آدم الأسماء كلها } ماذا علمه ؟ قال : الأرضين و الجبال و الشعاب و الأودية ثم نظر إلى بساط تحته فقال : و هذا البساط مما علّمه ;

ابوالعباس گويد: درباره سخن خداوند {و تعليم داد خداوند به آدم تمامى اسامى را} از امام صادق سؤال كردم: چه چيز را خداوند به آدم تعليم داد؟ آن حضرت فرمود: زمينها، كوهها، دره ها و بيابانها بود. سپس امام نگاهى به فرش زير پا انداخت و فرمود: اسم اين فرش را نيز از اسامى تعليمى به

آدم(ع) بود}.

عرضه موجودات بر ملائكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 31 - 6

6 _ خداوند ، موجودات هستى را بر فرشتگان عرضه كرد و از آنان خواست تا اسامى آنها را بيان كند .

ثم عرضهم على الملئكة فقال أنبئونى بأسماء هؤلاء

{أنبئوا} فعل امر از مصدر {انباء} است و انباء به معناى خبر دادن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 32 - 1،9

1 - فرشتگان ، ناآگاه به حقايق عرضه شده بر آنان و ناتوان از بيان اسامى آنها

ثم عرضهم على الملئكة . .. قالوا سبحنك لاعلم لنا إلا ما علمتنا

9 - هدف از فرمان خدا به فرشتگان ( در بيان نام هاى حقايق ) ، يادآورى عالمانه و حكيمانه بودن افعال الهى و آگاه ساختن آنان به برترى علمى آدم ( ع ) بود .

أنبئونى بأسماء هؤلاء . .. قالوا سبحنك ... إنك أنت العليم الحكيم

عظمت خلقت موجودات آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 11 - 3

3 - عظمت آفرينش آسمان ها ، زمين ، فرشتگان و ديگر موجودات آسمانى

أهم أشدّ خلقًا أم من خلقنا

علم به موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 64 - 13

13 - مالكيت خداوند بر جهان هستى ، نشان آگاهى او بر همه پديده هاى جهان است .

ألا إنّ للّه ما فى السم_وت و الأرض . .. و اللّه بكلّ شىء عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14

- عنكبوت - 29 - 52 - 5،8

5 - همه موجودات آسمان ها و زمين ، در حيطه علم خداوندند .

يعلم ما فى السم_وت و الأرض

8 - احاطه علمى خداوند بر موجودات جهان ، دليل كفايت گواهى او براى حقانيت نبوت پيامبر ( ص ) است .

قل كفى باللّه بينى و بينكم شهيدًا يعلم ما فى السم_وت و الأرض

علم به موجودات آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 52 - 5

5 - همه موجودات آسمان ها و زمين ، در حيطه علم خداوندند .

يعلم ما فى السم_وت و الأرض

علم حضورى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 53 - 11

11 - علم حضورى و شهودى تمامى موجودات ، نسبت به پروردگار

أَوَلم يكف بربّك أنّه على كلّ شىء شهيد

بنابراين كه {شهيد} به معناى مشهود باشد، برداشت ياد شده قابل استفاده است.

علم خدا به موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 5

5 - تمامى پديده هاى هستى ، در گستره علم خداى يگانه قرار دارند .

اللّه الذى . .. وسع كلّ شىء علمًا

{علماً} تميز براى فاعل {وسع} مى باشد; يعنى، خداوند بر تمامى پديده ها، از نظر علم و آگاهى احاطه دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 70 - 1

1 - احاطه علمى خداوند به تمام آنچه كه در آسمان ها و زمين هست .

ألم تعلم أنّ اللّه يعلم ما فى السماء و الأرض

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 16 - 7

7 - خداوند بر همه حقايق عالم ، از ريزترين موجودِ جاگرفته در دل سنگ سخت و يا در دورترين نقطه اى در آسمان ها و يا در دلِ زمين ، آگاهى دارد .

إنّها إن تك مثقال حبّة من خردل فتكن فى صخرة أو فى السموت أو فى الأرض يأت بها الل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 12 - 11

11 - آگاهى كامل خداوند ، به تمامى موجودات جهان هستى

إنّه بكلّ شىء عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 16 - 4،6

4 - آگاهى خداوند ، به تمامى موجودات آسمان ها و زمين

و اللّه يعلم ما فى السم_وت و ما فى الأرض

6 - احاطه علم الهى بر تمامى اشياء

و اللّه بكلّ شىء عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 4 - 1،5،6

1 - خداوند ، به همه موجودات هستى احاطه علمى دارد .

يعلم ما فى السم_وت و الأرض

5 - علم خداوند ، مطلق و فراگير همه ذرّات نهان و آشكار جهانِ هستى است .

يعلم ما فى السم_وت . .. و ما تعلنون و اللّه عليم بذات الصدور

يادآورى آگاهى خداوند از موجودات آسمان ها و زمين و نيز رفتارهاى نهانى و آشكارا و رازهاى دل بشر، اشاره به علم مطلق و فراگير خداوند است.

6 - آگاهى و عقيده به علم همه جانبه خداوند به جهان و انسان ، بازدارنده انسان ها از نافرمانى و گناه

يعلم ما فى السم_وت . ..

و ما تعلنون واللّه عليم بذات الصدور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 14 - 1

1 - خداوند ، آگاه به تمامى آفريده هاى خويش است .

ألا يعلم من خلق

عمر طولانى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 80 - 2

2 - موجودات ديگر جز ابليس ، داراى حيات طولانى تا روز قيامت اند .

قال ربّ فأنظرنى إلى يوم يبعثون . قال فإنّك من المنظرين

از اين كه خداوند، ابليس را از زمره {منظرين} (مهلت يافتگان) برشمرده است، مى توان استفاده كرد كه در اين عالم، جز ابليس موجودات ديگرى نيز وجود دارند كه تا روز قيامت زنده بوده و مهلت داده شده اند.

عمل موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 4 - 6

6- توجه به علم همه جانبه خداوند به گفتار و اعمال موجودات جهان ، بازدارنده آدمى از حق ستيزى و گناه

أسرّوا النجوى . .. قال ربّى يعلم القول فى السماء والأرض و هو السميع العليم

خداوند در پاسخ به توطئه ها و سخنان سرّى مشركان عليه اسلام، به پيامبر(ص) فرمان داد كه علم همه جانبه الهى را به آنان گوشزد كند. اين حقيقت مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

عوامل ازدياد موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 5 - 4

4 - نزول باران ، تدبيرى الهى در گسترش بخشيدن به پوشش گياهى و زندگى جانداران در پهنه زمين

و ما أنزل اللّه من السماء من رزق فأحيا به الأرض

بعد موتها

تفريع حيات زمين بر نزول باران از آسمان، مى تواند بيانگر اهميت محورى و اساسى آن در حيات تمامى پهنه زمين و بهره مندى تمام عرصه حيات نباتى و حيوانى از آن باشد.

عوامل حيات موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 99 - 3

3 _ آب مايه اصلى روييدن گياهان و هر موجود رشدكننده است.

فأخرجنا به نبات كل شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 65 - 4

4- خداوند ، آب را مايه حيات موجودات زنده قرار داده است .

فأحيا به الأرض بعد موتها

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه مقصود از {الأرض} اهل زمين; يعنى، موجودات داراى حيات باشد كه شايسته مرگ و حياتند.

عوامل مؤثر در احياى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 11 - 2

2 - توجّه به تأثير آسمان در تداوم بازگشت بعضى از پديده ها ، زمينه ساز باور به معاد

و السماء ذات الرجع

ارتباط اين سوگند با قبل و بعد آن _ به ويژه آيه {إنّه على رجعه لقادر} كه كلمه {رجع} در آن نيز آمده است _ بيانگر برداشت ياد شده است.

عوامل مؤثر در موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 41 - 7

7 - تمامى پديده هاى خشكى و دريا ، گرفتار آثار گناه آدميان است .

ظهر الفساد فى البرّ و البحر بما كسبت أيدى الناس

فرجام موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران -

3 - 83 - 12

12 _ بازگشت قهرى تمامىِ موجودات به سوى خداوند

و اليه يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 18 - 22

22 _ تنها خداوند مُنت ها اليه حركت تمامى موجودات است .

و إليه المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 38 - 11

11 _ خداوند تنها غايت تمامى جنبندگان است و همگى به سوى او در حركتند.

ثم إلى ربهم يحشرون

مفاد حرف {إلى} بيان انتهاى غايت است. بنابراين {إلى ربهم} يعنى غايت حشر و نشر جنبندگان براى وصول به {رب} است و غير از او غايتى نيست. از همين رو {إلى ربهم} بر {يحشرون} مقدم گشته و مفيد حصر باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 23 - 5

5- مرگ ، سرنوشت قطعى همه موجودات عالم ( از كران تا كران هستى )

و نحن الورثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 8 - 2

2- تمامى موجودات زمين و جلوه هاى ظاهرى آن ، محكوم به فنا و اضمحلال نهايى اند .

و إنّا لج_علون ما عليها صعيدًا جرزًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 40 - 5

5- بازگشت تمام مخلوقات زمينى به خداوند است .

و من عليها و إلينا يرجعون

مراد از {من عليها} مى تواند همه موجودات روى زمين باشد و به كار بردن واژه {مَن} از باب تغليب عاقلان بر غير آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 -

نور - 24 - 42 - 4

4 - تنها خداوند ، مقصد و منت هاى حركت تمامى موجودات جهان است .

و إلى اللّه المصير

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته است: 1_ تقدم خبر (إلى اللّه) بر مبتدا (المصير) مفيد حصر مى باشد. 2_ {مصير} به معناى {مرجع} است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 18 - 16

16 - تنها خداوند ، مقصد و منتهااليه حركت تمامى موجودات جهان است .

و إلى اللّه المصير

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه آيه شريفه، ناظر به حركت و بازگشت همه موجودات باشد. گفتنى است {مصير} به معناى {مرجع} است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68 - 1

1 - تمامى موجودات زنده آسمان ها و زمين با دميده شدن در صور ( شيپور ) مى ميرند .

و نفخ فى الصور فصعق من فى السم_وت و من فى الأرض

{صعق} هم به معناى بى هوشى است و هم به معناى مرگ. در اين آيه _ برابر نظر بيشتر مفسران _ معناى دوم مراد است كه همان نفخ صور نخستين مى باشد كه موجب مرگ همه موجودات جهان مى شود. {نفخ} نيز به معناى دميدن است و {صور} به چيزى مانند شيپور گويند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 53 - 8

8 - بازگشت تمامى موجودات به سوى خداوند است .

ألا إلى اللّه تصير الأُمور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 -

3 - 6

6- آسمان ها و زمين و تمامى موجودات هستى ، داراى فرجام و پايانى معين و از پيش تعيين شده

ما خلقنا السم_وت و الأرض و ما بينهما إلاّ بالحقّ و أجل مسمًّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 43 - 4

4 - بازگشت و حركت تمامى موجودات ، تنها به سوى خداوند است .

و إلينا المصير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 8 - 1

1 - بازگشت هر موجودى به خداوند است .

إنّ إلى ربّك الرجعى

فرجام موجودات آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68 - 10

10 - تمامى موجودات آسمان ها و زمين ، پس از به پاخاستن با دومين نفخ صور ، در انتظار سرنوشت خود به سر خواهند برد .

ثمّ نفخ فيه أُخرى فإذا هم قيام ينظرون

{نظر} (مصدر {ينظرون}) هم به معناى انتظار است و هم به معناى نظر متحيرانه و بهت آميز. برداشت ياد شده مبتنى بر معناى نخست است.

فرجام موجودات زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68 - 10

10 - تمامى موجودات آسمان ها و زمين ، پس از به پاخاستن با دومين نفخ صور ، در انتظار سرنوشت خود به سر خواهند برد .

ثمّ نفخ فيه أُخرى فإذا هم قيام ينظرون

{نظر} (مصدر {ينظرون}) هم به معناى انتظار است و هم به معناى نظر متحيرانه و بهت آميز. برداشت ياد شده مبتنى بر معناى نخست است.

فرعون و مربى موجودات

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 50 - 7

7 - فرعون و فرعونيان ، به تغاير بين خالق جهان و ربّ موجودات ، معتقد بودند .

من ربّكما . .. ربّنا الذى أعطى كلّ شىءء خلقه

در پاسخ به يك سؤال، سعى مى شود از يك مقدمه معلوم، براى معرفى مجهول استفاده شود. در جواب پرسش فرعون (من ربّكما)، موسى(ع) نيز از يك مقدمه معلوم استفاده كرده كه توصيف خداوند به خالقيت است، زيرا فرعون و پيروانش، به خالقيت خداوند معتقد بودند، و تنها ربوبيت، محور تفاوت و اختلاف آنان بوده است.

فرعونيان و مربى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 50 - 7

7 - فرعون و فرعونيان ، به تغاير بين خالق جهان و ربّ موجودات ، معتقد بودند .

من ربّكما . .. ربّنا الذى أعطى كلّ شىءء خلقه

در پاسخ به يك سؤال، سعى مى شود از يك مقدمه معلوم، براى معرفى مجهول استفاده شود. در جواب پرسش فرعون (من ربّكما)، موسى(ع) نيز از يك مقدمه معلوم استفاده كرده كه توصيف خداوند به خالقيت است، زيرا فرعون و پيروانش، به خالقيت خداوند معتقد بودند، و تنها ربوبيت، محور تفاوت و اختلاف آنان بوده است.

فلسفه تسبيح موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 42 - 6

6 - انحصار فرمان روايى جهان به خداوند و مرجع و مقصد بودن او براى حركت تمامى موجودات ، فلسفه تسبيح همه آنها براى خداوند است .

ألم تر أنّ اللّه يسبّح له من فى السم_وت . .. و للّه

ملك السم_وت و الأرض و إلى ال

يادآورى فرمان روايى خداوند بر جهان آفرينش، پس از بيان تسبيح همه موجودات براى خداوند، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه آنچه موجودات جهان را به تسبيح خدا برمى انگيزاند، مالكيت و فرمانروايى انحصارى خداوند بر جهان است.

فلسفه تمايز موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 2 - 12

12_ خداوند ، موجودات هستى را ممتاز و جدا از يكديگر قرار داد تا هر يك آيت و نشانى بر قدرت و يكتايى او در تدبير هستى باشد .

يفصّل الأيت

مراد از {الأيات} (نشانه ها) مى تواند موجودات هستى از قبيل آسمانها، زمين، گياهان و . .. باشد و مى تواند مراد از آن آيات قرآنى باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است. گفتنى است كه بر اين مبنا {تفصيل} (مصدر يفصّل) به معناى جداسازى و ممتاز قراردادن است.

فلسفه خلقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 21

21 _ همه موجودات هستى داراى رمز و رازند و اعتراض به وجود هر يك از آنها نشانه جهل به حكمت وجودى آنهاست .

أتجعل فيها من يفسد . .. قال إنى أعلم ما لاتعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 65 - 1

1 - همه موجودات زمين ( جمادات ، نباتات و حيوانات ) در خدمت انسان و مسخر و رام شده براى بهره بردارى او

ألم تر أنّ اللّه سخّر لكم ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم

- 30 - 46 - 14،16

14 - پديده هاى عالم آفرينش ، براى برآوردن منظور و هدفى ، آفريده شده اند .

أن يرسل الرياح مبشّرت و ليذيقكم . .. و لتبتغوا من فضله

16 - شكر و سپاس گزارى از خداوند ، هدف آفرينش پديده هاى طبيعى است .

و من ءاي_ته أن يرسل الرياح . .. و لعلّكم تشكرون

فناپذيرى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 89 - 10

10- همه موجودات زنده ، مردنى و فنا شدنى اند و تنها خداوند زنده و جاويد است .

أنت خير الورثين

بهترين وارث بودن خداوند، ممكن است به اين خاطر باشد كه همه ارث برندگان، خود روزى خواهند مرد و آن چه را كه به ارث برده اند به ديگران واگذر خواهند كرد; ولى خداوند وارثى است جاويد و فناناپذير.

فوايد تنوع رنگ موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 13 - 3

3- تنوع رنگ هاى مخلوقات ، داراى نقش سودمند در زندگى انسانهاست .

و ما ذرأ لكم فى الأرض مختلفًا ألونه

{مختلفا ألوانه} حال از براى {ما ذرأ} است و معنا چنين مى شود: مخلوقات در حالى كه داراى رنگهاى گوناگون است، براى شما آفريده شده است.

فهم تسبيح موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 19

19- انسان ، موظف به تلاش براى فهم حقايق هستى چون تسبيح و حمد موجودات براى خدا

لاتفقهون تسبيحهم إنه كان حليمًا غفورًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {إنه كان حليماً غفوراً} تهديد مشركان به خاطر

نينديشيدن درباره تسبيح موجودات باشد. بنابراين، عبارت، اِشعار دارد بر اينكه تلاش براى فهم حقايق عالم لازم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 41 - 2

2 - تسبيح خداوند به وسيله موجودات با شعور آسمان ها و زمين ، قابل درك و فهم براى انسان است .

ألم تر أنّ اللّه يسبّح له من فى السم_وت و الأرض

برداشت ياد شده، از استفهام در {ألم تر} _ كه از نوع تقريرى است _ استفاده مى شود; زيرا استفهام تقريرى در جايى به كار مى رود كه مورد آن، براى مخاطب روشن و شناخته است.

فهم حمد موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 19

19- انسان ، موظف به تلاش براى فهم حقايق هستى چون تسبيح و حمد موجودات براى خدا

لاتفقهون تسبيحهم إنه كان حليمًا غفورًا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {إنه كان حليماً غفوراً} تهديد مشركان به خاطر نينديشيدن درباره تسبيح موجودات باشد. بنابراين، عبارت، اِشعار دارد بر اينكه تلاش براى فهم حقايق عالم لازم است.

قانونمندى خلقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 21 - 4

4- همه پديده هاى عالم ، از نظر وجود و هستى و چگونگى خلقت ، محدود و متناهى و از پيش تعيين شده اند .

و إن من شىء إلاّ عندنا خزائنه و ما ننزّله إلاّ بقدر معلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 56 - 2

2 - هدف مندى كار خداوند ، در

آفرينش موجودات

و ما خلقت . .. إلاّ ليعبدون

از اين كه خداوند، براى آفرينش جن و انس، هدفى را معين كرده، استفاده مى شود كه فعل الهى، هدفدار است; و گرنه بيان يك مورد دليلى نداشت.

قانونمندى خلقت موجودات فضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 16 - 1

1- آفرينش آسمان و زمين و موجودات فضا ( جهان هستى ) ، بيهوده و بازيچه نيست ; بلكه جهت دار و هدفمند است .

و ما خلقنا السماء والأرض و ما بينهما ل_عبين

{لعب} به معناى كارى است بى فايده كه مقصود صحيح و مصلحتى در آن نباشد. {لاعبين} نيز حال براى ضمير {خلقنا} است; يعنى، ما جهان را به قصد بازيچه و سرگرمى نيافريديم.

قانونمندى فرجام موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 3 - 8

8- فرجام و پايان عمر عالم ماده و موجودات آن ، امرى قانونمند و تحت برنامه خداوند است ; نه اتفاقى و بى حساب .

ما خلقنا السم_وت . .. إلاّ بالحقّ و أجل مسمًّى

از واژه {بالحقّ}، قانونمندى و از كلمه {مسمّى} برنامه ريزى قبلى استفاده مى شود.

قانونمندى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 3 - 2،6

2 - خداوند ، هر يك از موجودات را در مسيرى مناسب ، با شايستگى هاى ذاتى اش قرار داده است .

فهدى

مراد از {هدايت}، يا ارشاد و راهنمايى است كه در اين صورت محدود به موجودات شعورمند خواهد شد و يا قرار دادن چيزى در جهت و مسيرى خاص است كه آن

مسير را به طبيعت خود و يا از روى اختيار طىّ كند. در اين فرض همه موجودات، مشمول هدايت خواهند بود. متعلق {هدى} _ به قرينه {قدّر} _ تمام امورى است كه در وجود هر مخلوق تقدير شده است.

6 - وجود حد و مرز مشخّص در استعداد هاى هر يك از موجودات و فراهم بودن زمينه ظهور آنها ، جلوه هايى از ربوبيت خداوند است .

ربّك الأعلى . .. الذى قدّر فهدى

قواى ادراكى موجودات زنده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 4 - 3

3 - انديشه در چگونگى پيدايش حيات و نيروى حس و ادراك در موجودات زنده ، زمينه ره يابى به نشانه هاى متقن الهى

و فى خلقكم و ما . .. ءاي_ت لقوم يوقنون

طرح خلقت انسان و جنبندگان، به عنوان زمينه ره يابى به يقين، مى تواند نظر به جنبه زنده بودن و حس و شعور داشتن آنها داشته باشد; چه اين كه پيدايش اين امور، در متن نظام مادى طبيعت، آيتى بزرگ است.

قياس خدا با موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 12

12- قابل مقايسه نبودن مخلوقات با خداوند ، امرى روشن و به دور از ابهام است .

ضرب الله مثلاً عبدًا مملوكًا . .. و من ... فهو ينفق منه سرًّا و جهرًا هل يستون

پاسخ {هل يستون} به جهت بداهت و وضوح ذكر نشده است كه در واقع خداوند مى فرمايد: همان گونه كه برده اى فاقد اختيار، هرگز قابل مقايسه با آزاده اى توانمند و انفاقگر نيست و اين موضوعى

است بديهى و بى نياز از توضيح، مقايسه خلق با خدا نيز اين چنين است.

قياس موجودات با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 17

17- بيشتر مشركان نسبت به حقيقت صفات خدا و قابل مقايسه نبودن مخلوقات با او ، ناآگاهند .

بل أكثرهم لايعلمون

برداشت فوق به خاطر اين است كه صدر آيه سخن از قابل مقايسه نبودن خلق با خدا بود و نفى علم (لايعلمون) نيز به همين زمينه نظر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 76 - 1،8

1- خلق در مقايسه با خدا ، به مثابه لالهايى ناتوان و نيازمند سرپرستند .

و ضرب الله مثلاً رجلين أحدهما أبكم لايقدر على شىء و هو كَلّ على مول_ه

8- قابل مقايسه نبودن مخلوقات با خداوند ، امرى روشن ، بديهى و به دور از ابهام است .

و ضرب الله مثلاً رجلين أحدهما أبكم لايقدر على شىء . .. هل يستوى هو و من يأمر بال

برداشت فوق، از حذف جواب استفهام (هل يستوى هو . ..) _ كه مى تواند اين حذف به خاطر وضوح و بداهت آن باشد _ استفاده گرديده است.

كتاب علم موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 38 - 3

3 _ خداوند اطلاعات دقيق درباره هر چيزى را در كتابى معين (لوح محفوظ) ثبت كرده است.

ما فرطنا فى الكتب من شىء

مراد از {الكتاب} مى تواند لوح محفوظ و يا هر جايگاه ديگرى براى ثبت اطلاعات كامل درباره موجودات باشد.

كثرت موجودات آسمان ها

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 29 - 5

5 - جانداران موجود در آسمان ها ، فراوان و گسترده اند ; نه اندك و استثنايى

و ما بثّ فيهما من دابّة

با توجه به واژه {بثّ} _ كه به معناى پراكندگى است _ فراوانى موجودات زنده در آسمان هارا مى توان استفاده كرد; زيرا با توجه به فراخناى آسمان ها، اگر موجودات زنده اندك باشند، تعبير {بثّ} مناسب نمى باشد.

كمال موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 24 - 15

15 - ارزش ها و كمالات موجودات جهان ، نمايانگر اقتدار و حكمت الهى

يسبّح له . .. العزيز الحكيم

در صورتى كه تسبيح وجودى و به زبان حال باشد، نمايانگر كمال وجودى موجودات است كه خود حكايت از عزت و حكمت آفريدگار آن دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 2 - 4

4 - نبودن افراط و تفريط در ساختار مخلوقات ، دليل لزوم تسبيح خداوند و اعتراف به دور بودن او از هر عيب و نقص

سبّح اسم ربّك . .. الذى خلق فسوّى

وصف {الذى . ..}، بيانگر علت تسبيح است و حرف {فاء} در {فسوّى} دلالت دارد كه غرض اصلى از توصيف خداوند با جمله {خلق فسوّى}، بيان تسويه است و ذكر خلقت، به عنوان مقدمه براى بيان تسويه مى باشد.

كيفيت پيدايش موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 73 - 5

5 _ آنچه را خداوند اراده پيدايش آن را بنمايد، قطعاً و بدون تخلف پديدار

خواهد شد.

و يوم يقول كن فيكون

كيفيت تسبيح موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 41 - 13

13 - خداوند ، به چگونگى نيايش و تسبيح موجودات جهان براى او ، آگاه است .

يسبّح له من فى السم_وت . .. كلّ قد علم صلاته و تسبيحه

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه فاعل {علم} اللّه باشد. گفتنى است كه جمله {و اللّه عليم بما يفعلون} مى تواند شاهد همين معنا باشد.

كيفيت خلقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 117 - 7،8

7 - آفرينش هر موجود در گرو تقدير خدا و فرمان او به تحقق آن است .

إذا قضى أمراً فإنما يقول له كن فيكون

8 - فرمان خدا بر پديد آمدن هر چيز ، كافى در تحقق يافتن آن است .

فإنما يقول له كن فيكون

حصر در جمله {إنما يقول . ..} گوياى برداشت فوق است.

كيفيت دعاى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 41 - 13

13 - خداوند ، به چگونگى نيايش و تسبيح موجودات جهان براى او ، آگاه است .

يسبّح له من فى السم_وت . .. كلّ قد علم صلاته و تسبيحه

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه فاعل {علم} اللّه باشد. گفتنى است كه جمله {و اللّه عليم بما يفعلون} مى تواند شاهد همين معنا باشد.

گواهى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تغابن - 64 - 1 - 2

2 - تمامى موجودات هستى ، شاهدى گويا بر منزّه

بودن خداوند از هر عيب و نقص

يسبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

برداشت ياد شده، بر اين اساس است كه تسبيح در آيه شريفه، تسبيح تكوينى باشد.

مالك موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 7

7 - خداوند ، در مالكيت موجودات هستى شريكى ندارد .

له ما فى السموت و الأرض

برداشت فوق با توجه به حصر - كه از تقديم {له} بر {ما فى السماوات . ..} به دست مى آيد - استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 131 - 1

1 _ خداوند ، مالك تمامى موجودات آسمان ها و زمين است .

و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 40 - 1

1 _ خداوند ، تنها مالك آسمان ها و زمين ( تمام هستى ) و حاكم بر آنها

الم تعلم إنّ اللّه له ملك السموت و الارض

آسمانها و زمين كنايه از تمامى هستى است. و ملك به معناى حاكميت و در دست داشتن زمام امور است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 2

2 _ مالكيت مطلق خداوند بر موجودات آسمانها و زمين، بديهى و غيرقابل انكار

قل لمن ما فى السموت و الأرض قل للّه

جواب خداوند به سؤال خود، نشانگر بديهى و غير قابل انكار بودن جواب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 13 - 1،2

1 _ مالكيت

و حاكميت مطلقه الهى بر هر موجود مستقر در شب و روز

و له ما سكن فى الّيل و النهار

{سكن}، از ماده {سكنى} (به معنى مسكن گزيد): و {ما سكن . .. }، شامل هر موجودى است كه در ظرف شب و روز قرار گرفته باشد.

2 _ تنها خداوند مالك اشياى ساكن و متحرك در شب و روز

و له ما سكن فى الّيل و النهار

بنابراين كه {ما سكن}، به معنى ساكن، مقابل متحرك، باشد. نكته ديگر در آيه اينكه گاهى در زبان عرب يكى از ضدين ذكر مى گردد و ديگرى مسكوت مى ماند. چون مذكور، خود كافى از غير مذكور است. در آيه نيز گر چه تنها {ما سكن} آمده، ولى مراد متحركها نيز مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 54 - 12

12 _ تنها خداوند ، مالك همه آفريده ها و فرمانرواى آنهاست .

ألا له الخلق و الأمر

در برداشت فوق كلمه {الخلق} به معناى اسم مفعول (مخلوق)، و {أمر} به معناى فرمان دادن گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 2

2 _ هر موجودى در جهان آفرينش مملوك و در وجود يافتن نيازمند آفريدگار است .

أو لم ينظروا فى ملكوت . .. و ما خلق اللّه من شىء

{ما خلق اللّه} عطف به {السموات} است. يعنى {أو لم ينظروا فى ملكوت ما خلق اللّه}. {من شىء} بيان براى {ما} در {ما خلق اللّه} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 68 - 6

6 _ تمامى

موجودات آسمان ها و زمين از آن خداوند و ملك بى شريك اويند .

له ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 57 - 13

13_ مالك و مربى بودن خداوند بر همه چيز ، مستلزم مراقبت و حفاظت كامل او ، از آنهاست .

إن ربى على كل شىء حفيظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 52 - 1

1- مالكيت تمامى موجودات آسمان ها و زمين و حاكميت بر آنها ، در انحصار خداوند است .

و له ما فى السموت و الأرض

لازمه مالكيت، حاكميت است و {أفغير الله تتقون} (آيا از غير خدا مى ترسيد) مى تواند قرينه بر اين باشد كه: مراد از {له ما فى السماوات و. ..} حاكميت نيز هست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 93 - 1

1- تمامى موجودات شعورمند آسمان ها و زمين ، بندگان خدا و مملوك اويند .

أن يتّخذ ولدًا . إن كلّ من فى السموت ... ءاتى الرحمن عبدًا

{آتى} اسم فاعل است و زمان در آن ملحوظ نيست و مراد از {اتيان} معناى مجازى آن است. مقصود آيه اين است كه موجودات هستى، دربرابر خداوند اظهار وجودى جز عبوديت ندارند; همگان مملوك اويند و از خود استقلالى ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 6 - 5،7

5 - آنچه در زيرخاك هاى نمناك جهان قرار دارد از آن خداوند است .

له . .. و ما تحت الثرى

{ثرى} به معناى خاك

نمناك است (مصباح). ال در {الثرى} ظاهراً معناى جنس دارد، لذا شامل هر خاك نمناكى مى شود، چه در زمين باشد و چه در كرات ديگر، بلكه چون در آيه {ما فى الأرض} ذكر شده است، احتمال مى رود كه {ما تحت الثرى} مربوط به غير زمين باشد.

7 - سراسر هستى ، و تمامى موجودات آشكار و نهان ، در مالكيت خداونديگانه است .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض . .. و ما تحت الثرى

تعبير {آسمان ها و زمين و آنچه بين آن دو است} كنايه از تمام جهان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 19 - 1

1- خدا ، مالك همه كسانى است كه در آسمان ها و زمين اند .

و له من فى السموت والأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 84 - 1

1 - زمين و هر آنچه در آن هست ، از آن خدا و متعلق به او است .

قل لمن الأرض و من فيها إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 85 - 1

1 - اعتراف به مالكيت خدا بر زمين و موجودات روى آن ، امرى ناگريز براى هر انسانِ اهل دانش و خرد

قل لمن الأرض . .. إن كنتم تعلمون . سيقولون للّه قل أفلاتذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 64 - 1

1 - خداوند ، مالك همه پديده هاى موجود در آسمان ها و زمين ( جهان ) است

.

ألا إنّ للّه ما فى السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 26 - 1

1 - خداوند ، تنها مالك تمامى موجودات آسمان ها و زمين است .

و له من فى السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 28 - 4

4 - ملك خداوند بودن تمامى موجودات ، با شريك خدا قرار دادن هر يك ازآنها ، ناسازگار است .

هل لكم من ما ملكت أيم_نكم . .. تخافونهم كخيفتكم أنفسكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 26 - 1،3

1 - تمام موجودات آسمان و زمين ، ملك خداوندند .

للّه ما فى السموت و الأرض

3 - آفريدگارى خداوند ، مستلزم مالكيت او بر آفريده هاى خويش است .

من خلق السموت و الأرض ليقولنّ اللّه . .. للّه ما فى السموت و الأرض

{للّه ما فى. ..} به منزله نتيجه آيه قبل است و به خاطر روشن بودن اش، از حرف عطف استفاده نشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 1 - 8،9

8 - مالكيت مطلق خدا بر موجودات و حكمت و آگاهى او ، جلوه اى از كمال هاى او است .

الحمد للّه الذى له ما فى السم_وت و ما فى الأرض. .. و هو الحكيم الخبير

از آن جايى كه حمد در برابر كمال است، آوردن صفت هاى مالكيت، حكمت و آگاهى پس از بيان اختصاص داشتن همه حمدها به خداوند، مى تواند به منظور القاى نكته ياد شده باشد.

9

- مالكيت مطلق خداوند بر موجودات عالم ، مقتضى اختصاص همه حمد و ستايش ها به او است .

الحمد للّه الذى له ما فى السموت و ما فى الأرض

صله موصول {الذى} كه ما فى السماوات و ما فى الأرض است مى تواند علت انشاى ثنا و حمد براى موصول باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 37 - 2

2 - يگانه مالك گنجينه هاى وجود ، داراى اختيار در اعطاى رسالت به برگزيدگان خود

أم عندهم خزائن ربّك

از ارتباط آيات _ كه در زمينه اثبات حقانيت رسالت پيامبر(ص) و رد منكران آن است _ مطلب بالا استفاده مى شود.

مالك موجودات آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 6

6 - همه موجودات آسمان ها و زمين از آنِ خداوند است .

بل له ما فى السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 132 - 1

1 _ خداوند ، يگانه مالك تمامى موجودات آسمان ها و زمين ( تمام هستى )

و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 2 - 2

2- تمامى موجودات آسمان ها و زمين فقط از آنِ خداوند است .

الله الذى له ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 53 - 3

3 - تمامى موجودات زمين و آسمان ، مملوك خداوند هستى اند .

له ما فى السم_وت و

ما فى الأرض

مالك موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 12 - 2

2 _ مالكيت مطلق خداوند بر موجودات آسمانها و زمين، بديهى و غيرقابل انكار

قل لمن ما فى السموت و الأرض قل للّه

جواب خداوند به سؤال خود، نشانگر بديهى و غير قابل انكار بودن جواب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 93 - 1

1- تمامى موجودات شعورمند آسمان ها و زمين ، بندگان خدا و مملوك اويند .

أن يتّخذ ولدًا . إن كلّ من فى السموت ... ءاتى الرحمن عبدًا

{آتى} اسم فاعل است و زمان در آن ملحوظ نيست و مراد از {اتيان} معناى مجازى آن است. مقصود آيه اين است كه موجودات هستى، دربرابر خداوند اظهار وجودى جز عبوديت ندارند; همگان مملوك اويند و از خود استقلالى ندارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 6 - 1

1 - خداوند يگانه مالك آسمان ها و زمين است .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

تقديم {له} بر حصر دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 26 - 1

1 - خداوند ، تنها مالك تمامى موجودات آسمان ها و زمين است .

و له من فى السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 26 - 1

1 - تمام موجودات آسمان و زمين ، ملك خداوندند .

للّه ما فى السموت و الأرض

مالك موجودات آسمانى

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 64 - 1

1 - خداوند ، مالك همه پديده هاى موجود در آسمان ها و زمين ( جهان ) است .

ألا إنّ للّه ما فى السم_وت و الأرض

مالك موجودات زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 116 - 6

6 - همه موجودات آسمان ها و زمين از آنِ خداوند است .

بل له ما فى السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 132 - 1

1 _ خداوند ، يگانه مالك تمامى موجودات آسمان ها و زمين ( تمام هستى )

و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 2 - 2

2- تمامى موجودات آسمان ها و زمين فقط از آنِ خداوند است .

الله الذى له ما فى السموت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 6 - 1

1 - خداوند يگانه مالك آسمان ها و زمين است .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

تقديم {له} بر حصر دلالت مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 53 - 3

3 - تمامى موجودات زمين و آسمان ، مملوك خداوند هستى اند .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

مالك موجودات فضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 6 - 3

3 - تنها خداوند مالك تمامى

موجودات مستقر در فاصله زمين و آسمان ها است .

له . .. ما بينهما

مثل موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 1

1- مخلوق در مقايسه با خدا ، همانند برده اى مملوك كه فاقد كمترين اراده و اختيار است .

ضرب الله مثلاً عبدًا مملوكًا لايقدر على شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 76 - 1

1- خلق در مقايسه با خدا ، به مثابه لالهايى ناتوان و نيازمند سرپرستند .

و ضرب الله مثلاً رجلين أحدهما أبكم لايقدر على شىء و هو كَلّ على مول_ه

محافظت از موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 57 - 13

13_ مالك و مربى بودن خداوند بر همه چيز ، مستلزم مراقبت و حفاظت كامل او ، از آنهاست .

إن ربى على كل شىء حفيظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 21 - 12

12 - ربوبيت خداوند ، مقتضى نگهبانى بر هر چيز است .

و ربّك على كلّ شىء حفيظ

محافظت از موجودات فضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 32 - 2

2- خداوند ، اجرام آسمانى و موجودات فضا را ، از سقوط بر اهل زمين محفوظ داشته است . *

و جعلنا السماء سقفًا محفوظًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از آسمان، فضا و جوّ باشد كه نسبت به زمين چون سقف است و محفوظ بودن آن، به اعتبار سقوط اجرام آسمانى و

فضايى و يا نفوذ اشعه كشنده كيهانى از جوّ به سوى زمين باشد.

محدوده علم موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 65 - 3

3 - محدوديت دانش غيرخدا ، دليل شايسته نبودن آنان براى پرستش

قل لايعلم من فى السم_وت و الأرض الغيب إلاّ اللّه

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه جهت گيرى اصلى در اين آيه، نفى شرك مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 14 - 6

6 - آگاهى تمامى موجودات از حقايق در مقايسه با آگاهى هاى خداوند ، محدود و ناقص است .

و لاينبّئك مثل خبير

محدوديت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 21 - 4

4- همه پديده هاى عالم ، از نظر وجود و هستى و چگونگى خلقت ، محدود و متناهى و از پيش تعيين شده اند .

و إن من شىء إلاّ عندنا خزائنه و ما ننزّله إلاّ بقدر معلوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 29 - 7

7 - موجودات جهان ، محدود و متناهى اند .

و كلّ شىء أحصين_ه كت_بًا

امكان احاطه بر هر چيز و احصاى آن، نشان محدود بودن آن است.

محدوديت موجودات باشعور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 94 - 6

6- موجودات ذى شعور جهان ، متناهى اند .

لقد أحصيهم وعدّهم عدًّا

به عدد و رقم درآمدن چيزى، نشانه متناهى بودن و پايان پذيرى آن است.

مخلوقيت موجودات

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 101 - 8

8 _ تصور وجود فرزند براى خدا، با توجه به مخلوق خدا بودن همه چيز، امرى نامعقول است.

أنى يكون له ولد . .. و خلق كل شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 102 - 9

9 _ هر موجودى، جز خدا، مخلوق است و شايسته پرستش نيست.

لا إله إلا هو خلق كل شىء فاعبدوه

مدبر موجودات فضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 24 - 2

2 - پروردگار جهان ، همان مربّى و مدبّر آسمان ها و زمين و موجودات ميان آنها است .

قال فرعون و ما ربّ الع_لمين . قال ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 37 - 1

1 - خداوند ، مالك و مدبّر آسمان ها و زمين و تمام موجودات بين آنها است .

ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما

مدت خلقت موجودات فضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 4 - 2

2 - آفرينش آسمان ها و زمين و موجودات ميان آن دو ، در شش روز ( شش مرحله و دوره ) انجام گرفته است .

خلق . .. فى ستّة أيّام

مدح خالق موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 8

8- وجود تمامى موجودات هستى ، خود تمجيد و ستايش آفريدگارشان است .

و إن من شىء إلاّ

يسبّح بحمده

حمد و تسبيح موجودات براى خداوند تسبيح به زبان حال است. يعنى با هستى خود ثناگوى اند. به عبارت ديگر، اضافه {تسبيح} به موجودات، اضافه مجازى است نه حقيقى.

مدح موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 39 - 3

3- ستايش از هر موجودى ، ستايش خداوند است . *

الحمد لله

الف و لام {الحمد} براى جنس است. بنابراين، مى توان گفت كه مقصود از حمد اين است كه همه ستايشها بازگشتش به ستايش خداوند است; زيرا ستايش از هر چيزى به سبب كمالى است كه در آن وجود دارد و هر كمالى از ناحيه خداوند است.

مراتب كمال موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 15 - 3

3 - تفاوت و گوناگونى درجه ها و منزلت هاى موجودات ( انسان ها ، فرشتگان و . . . )

رفيع الدرج_ت

مراتب موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 4 - 4

4 - مخلوقات خداوند ، از نظر كمال و مراتب وجودى ، متفاوت و گوناگون اند .

لاَصطفى ممّا يخلق ما يشاء

برداشت ياد شده از آمدن ماده {إصطفاء} (گزينش كردن) استفاده مى شود; زيرا گزينش از ميان اشيايى صورت مى پذيرد كه از نظر كمال و خصوصيات وجودى، گوناگون و داراى مراتب مختلف هستند.

مراحل پيدايش موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 40 - 4

4- تكوّن و پيدايش موجودات پس از دو مرحله تصميم ( قضا ) و فرمان خداوند است .

إنما قولنا

لشىء إذا أردن_ه أن نقول له كن فيكون

مراحل خلقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 38 - 1

1 - آفرينش آسمان و زمين و موجودات هستى ، بهوسيله خداوند در شش مرحله

و لقد خلقنا السم_وت و الأرض و ما بينهما فى ستّة أيّام

مراد از {يوم} در آيه شريفه، معناى متعارف آن (روز يا شبانه روز) نيست; بلكه مقصود شش دوره و مرحله است; زيرا روز به معناى متعارف آن پس از آفرينش آسمان ها و زمين تحقق يافته است.

مربى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 24

24 _ خداوند رشد دهنده تمامى جهانيان است.

لرب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 57 - 13

13_ مالك و مربى بودن خداوند بر همه چيز ، مستلزم مراقبت و حفاظت كامل او ، از آنهاست .

إن ربى على كل شىء حفيظ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 1

1- خداوند ، پروردگار آسمان ها و زمين و موجودات ميان آن دو است .

ربّ السموت والأرض و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 64 - 18

18 - تمامى موجودات جهان هستى ، تحت ربوبيت خداوند هستند .

اللّه ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 7 - 1

1- فرستنده قرآن و رسولان ، همان پروردگار يگانه آسمان ها و زمين و موجودات است

.

إنّا أنزلنه . .. إنّا كنّا مرسلين ... ربّ السموت و الأرض و ما بينهما

مربى موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 1

1- خداوند ، پروردگار آسمان ها و زمين و موجودات ميان آن دو است .

ربّ السموت والأرض و ما بينهما

مربى موجودات فضايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 1

1- خداوند ، پروردگار آسمان ها و زمين و موجودات ميان آن دو است .

ربّ السموت والأرض و ما بينهما

مرگ موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 65 - 9

9 - همه موجودات زنده و شعورمند آسمان ها و زمين ، داراى مرگ و رستاخيز

و ما يشعرون أيّان يبعثون

ضمير نايب فاعل در {يبعثون} مربوط به {من فى السماوات و الأرض} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 19 - 5

5 - نظام حيات و مرگ در جهان هستى ، دليلى آشكار بر امكان معاد و احياى مجدد انسان ها است .

يخرج الحىّ من الميّت . .. و كذلك تخرجون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 44 - 2

2 - مرگ و حيات موجودات ، جلوه اى از ربوبيت يگانه خداوند بر هستى است .

و أنّ إلى ربّك المنتهى . .. و أنّه هو أمات و أحيا

از ارتباط اين آيه با آيه {و أنّ إلى رب_ّك المنتهى}، مطلب بالا قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 27 - 8

8 - مرگ و فناى موجودات زنده ، نشانى از اقتدار يگانه پروردگار هستى

كلّ من عليها فان . و يبقى وجه ربّك

از اين كه خداوند پس از يادآورى فناى موجودات، خود را به وصف {ذوالجلال} توصيف كرده است; مى توان مطلب بالا را استفاده كرد.

مرگ موجودات آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 87 - 11

11 - مرگ و رستاخيز ، حقيقتى عام و دربرگيرنده تمامى موجودات شعورمند آسمان و زمين

ففزع من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و كلّ أتوه

بنابراين فرض كه در آيه فوق، هم مرگ لحاظ شده باشد و هم رستاخيز و به عبارت ديگر مراد از {ينفخ فى الصور} هم نفخه اولى باشد و هم نفخه ثانيه، تعبير {من فى السماوات و من فى الأرض} و نيز عبارت {و كلّ أتوه داخرين} مى رساند كه حكم بيان شده در آيه، اختصاص به موجوداتى خاص ندارد; بلكه همه موجودات هستى مشمول آن حكم مى باشند.

مطالعه در موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 1 - 8

8 - مطالعه در پديده هاى هستى ، راهنماى انسان به معرفت و شناخت خداوند

يسبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

مطالعه فوايد موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 81 - 8

8- لزوم انديشيدن انسان در خواصّ اشياى مورد استفاده خود ، براى خداشناسى

ممّا خلق ظل_لاً . .. من الجبال أكن_نًا ... سربيل تقيكم الحرّ

... تقيكم بأسكم

مطالعه موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 20 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور بود تا پيام خداوند را مبنى بر سير در زمين و مطالعه در پديده هاى آفرينش ، ابلاغ كند .

قل سيروا فى الأرض فانظروا كيف بدأ الخلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 1

1 - خداوند ، فراخوان به ژرف كاوى درباره مسخر و رام بودن همه موجودات آسمان ها و زمين ، براى مردم

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما فى السموت و ما فى الأرض

مطالعه موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 1

1 - خداوند ، فراخوان به ژرف كاوى درباره مسخر و رام بودن همه موجودات آسمان ها و زمين ، براى مردم

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما فى السموت و ما فى الأرض

مطالعه موجودات زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 3

3 - مشركان ، به خاطر ژرف ننگريستن درباره موجودات آسمان ها و زمين ، مورد سرزنش خداوندند .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما فى السموت و ما فى الأرض

احتمال دارد مخاطب {ألم تروا} مشركانى باشد كه در اين سوره و قبل از پرداختن به قصه لقمان (فأرونى ماذا خلق. ..) از آنها سخن گفته شده است. در اين صورت، استفهام {ألم...} توبيخى است.

مقهوريت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- هود - 11 - 43 - 7

7_ همه موجودات ، مقهور اراده و خواست خداوندند .

لا عاصم اليوم من أمر الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - ليل - 92 - 20 - 9

9 - خداوند ، والاترينِ موجودات و در اوج كمال است و همه چيز مقهور او مى باشد .

ربّه الأعلى

ملكوت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 6

6 _ كفرپيشگان به خاطر تفكر نكردن در جنبه ملكوتى موجودات براى پى بردن به معارف الهى ( ت__وحيد ، قيامت و . . . ) سزاوار سرزنش هستند .

أو لم ينظروا فى ملكوت السموت و الأرض و ما خلق اللّه من شىء

استفهام در جمله {أو لم ينظروا . .. } انكار توبيخى است.

مملوكيت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 194 - 3

3 _ همگان ، چه معبودان و چه پرستش كنندگان ، بنده خدا و مملوك او هستند .

إن الذين تدعون من دون اللّه عباد أمثالكم

{عباد}، جمع {عبد}، و به معناى بندگان و مملوكان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 53 - 3

3 - تمامى موجودات زمين و آسمان ، مملوك خداوند هستى اند .

له ما فى السم_وت و ما فى الأرض

منافع موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 12

12 - همه موجودات زمين و آسمان ، داراى منفعت و هدف غايى هستند .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر

لكم ما فى السموت و ما فى الأرض

از شمول {ما} ى موصول، چنين استفاده مى شود كه هيچ موجود آسمانى يا زمينى، عبث و بيهوده نيست، بلكه به منظور هدف و منظورى آفريده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 10 - 1

1 - زمين ، سامان يافته از سوى خداى رحمان ، در جهت منافع انسان

و الأرض وضعها للأنام

واژه {أنام} در يكى از اين معانى استعمال شده است: انسان يا جن و انس و يا همه موجودات روى زمين. در برداشت ياد شده معناى اول انتخاب شده است.

منشأ استعداد موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 3 - 2،4

2 - خداوند ، هر يك از موجودات را در مسيرى مناسب ، با شايستگى هاى ذاتى اش قرار داده است .

فهدى

مراد از {هدايت}، يا ارشاد و راهنمايى است كه در اين صورت محدود به موجودات شعورمند خواهد شد و يا قرار دادن چيزى در جهت و مسيرى خاص است كه آن مسير را به طبيعت خود و يا از روى اختيار طىّ كند. در اين فرض همه موجودات، مشمول هدايت خواهند بود. متعلق {هدى} _ به قرينه {قدّر} _ تمام امورى است كه در وجود هر مخلوق تقدير شده است.

4 - خداوند ، به دليل ايجاد زمينه براى ظهور شايستگى هاى نهفته در هر يك از موجودات ، سزاوار تسبيح و مبرّا دانستن او از هر عيب و نقص

سبّح . .. الذى قدّر فهدى

منشأ بقاى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 -

رحمن - 55 - 29 - 2

2 - خلق در بقاى خويش همانند اصل پيدايش ، همواره نيازمند و متكى به خالق خويش

يس_له من فى السم_وت و الأرض

فعل مضارع {يسئله}، مى نماياند كه خلق پس از تكوّن، بى نياز از خالق نمى باشند; بلكه همچنان در تمناى كسب فيض از مبدأ فياض اند.

منشأ پيدايش موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 3 - 1

1 - خداوند ، براى هر يك از مخلوقات ، اندازه و ويژگى هاى مشخص قرار داده و زمينه پيدايش شكل ها و شايستگى هاى خاصى را در آن فراهم آورده است .

و الذى قدّر فهدى

مفاد {قدّر}، اشاره به آن چيزى است كه بالقوه در موجودات وجود دارد و در حالات پياپى، در صحنه وجود ظاهر مى شود و صورت مى پذيرد. (مفردات راغب)

منشأ تأمين نيازهاى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 29 - 1

1 - نياز خواهى پيوسته خلايق ، از پروردگار مقتدر و كرامت مند جهان هستى

ذو الجل_ل و الإكرام . .. يس_له من فى السم_وت و الأرض

منشأ تبديل موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 166 - 4

4_ فرمان خداوند و خواست او كافى در تبديل شدن موجودى به موجود ديگر

قلنا لهم كونوا قردة خسئين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 21 - 8

8 - اشياى مادى با اذن و اراده خداوند ، از حقيقت فعلى خود ، به حقيقتى ديگر قابل تبديل

اند .

سنعيدها سيرتها الأولى

خداوند از حالت اوليه عصاى موسى {سيرتها الأولى} تعبير نموده است. انتخاب اين تعبير و نياوردن تعابيرى چون: {سيرتها الأصليّة} يا {سيرتها الحقيقية} و... اين نكته را نشان مى هد كه هيئت و شكل هاى عارض بر ماده، هيچ يك اصالت نداشته، بلكه ماده قابل تبديل و تحول به هيئت هاى مختلف است.

منشأ تسخير موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 13 - 11

11 - دستاورد هاى بشرى در زمينه تسخير طبيعت و موجودات ، مرهون توفيق و امداد الهى است ; نه توانايى انسان .

و ما كنّا له مقرنين

{إقران} (مصدر {مقرنين})، به معناى قدرت داشتن و توانا بودن بر چيزى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 13 - 1

1 - مسخر بودن تمامى موجودات آسمان ها و زمين ، به اراده الهى و در جهت منافع آدميان

و سخّر لكم ما فى السم_وت و ما فى الأرض

{لام} در {لكم} براى منفعت است.

منشأ تكلم موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 21 - 5

5 - خداوند ، اعطا كننده قدرت نطق و سخن گويى به هر موجود

الذى أنطق كلّ شىء

منشأ تمايز موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 3 - 1

1 - خداوند ، براى هر يك از مخلوقات ، اندازه و ويژگى هاى مشخص قرار داده و زمينه پيدايش شكل ها و شايستگى هاى خاصى را در آن فراهم آورده است .

و الذى قدّر فهدى

مفاد {قدّر}،

اشاره به آن چيزى است كه بالقوه در موجودات وجود دارد و در حالات پياپى، در صحنه وجود ظاهر مى شود و صورت مى پذيرد. (مفردات راغب)

منشأ تنوع موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 36 - 3

3 - خداوند ، پديدآورنده انواع و اصناف گوناگون پديده هاى شناخته شده و ناشناخته بشر است .

سبح_ن الذى خلق الأزوج كلّها ممّا تنبت . .. و ممّا لايعلمون

منشأ حيات موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 14

14 _ حاكميت مطلق خداوند بر هستى ، دليل اقتدار او بر زنده كردن موجودات و ميراندن آنهاست .

الذى له ملك السموت و الأرض . .. يحى و يميت

بيان حاكميت انحصارى خدا بر هستى و سپس توصيف او به حيات بخشى و مرگ آفرينى مى تواند اشاره به اين معنا داشته باشد كه چون امور هستى در اختيار اوست، مرگ و حيات موجودات نيز به دست او خواهد بود. بنابراين {له ملك ... } مى تواند استدلال براى {يحى و يميت} باشد.

منشأ خلقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 109 - 6

6- ربوبيّت خداوند مايه پيدايش آفريده ها و ارائه رهنمود هاى او است .

لكلم_ت ربّى . .. كلم_ت ربّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 35 - 8،10

8- آفرينش هر موجود درگرو تقدير خدا و فرمان او به تحقق آن است .

إذا قضى أمرًا فإنّما يقول له كن فيكون

10- فرمان خداوند بر

پديدار شدن چيزى ، براى تحقق يافتن آن كافى است .

إذا قضى أمرًا فإنّما يقول له كن فيكون

{إنّما} دال بر حصر است; يعنى براى تحقق يافتن موجودات، به چيزى جز فرمان الهى نياز نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 35 - 5

5 - پيدايش موجودات ، متكى به مبدئى بى نياز و قائم به ذات است .

أم خلقوا من غير شىء أم هم الخ_لقون

از مجموع آيه شريفه استفاده مى شود كه پديده، نيازمند به علتى است كه آن علت، خود پديده و وابسته به غير نباشد; زيرا در غير اين صورت پرسش انكارى همچنان باقى خواهد بود (چگونه معلولى بى علت پديد آمده است).

منشأ رفع عيب در موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 27 - 5

5 - خداوند ، قادر به دفع امراض و رفع هرگونه نقص و عيب از موجودات است .

واحلل عقدة من لسانى

منشأ رفع نقص در موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 27 - 5

5 - خداوند ، قادر به دفع امراض و رفع هرگونه نقص و عيب از موجودات است .

واحلل عقدة من لسانى

منشأ روزى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 58 - 1

1 - خداوند ، يگانه روزى دهنده در نظام هستى

إنّ اللّه هو الرزّاق

ضمير فصل {هو}، تأكيد و اختصاص را افاده مى كند.

منشأ زوجيت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 -

49 - 3

3 - حاكميت قانون زوجيت بر موجودات جهان ، به تدبير الهى و شايان تأمل و درس آموزى

و من كلّ شىء خلقنا زوجين لعلّكم تذكّرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 45 - 1

1 - قانون { زوجيت } در نظام طبيعت ، پديد آمده به اراده يگانه خداوند

و أنّه خلق الزوجين

منشأ صورتگرى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 24 - 5

5 - تغيير صورت ها و شكل ها در جهان طبيعت ، در قلمرو تقدير و تدبير الهى است .

هو اللّه الخ_لق . .. المصوّر

منشأ عجز موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 37 - 13

13 - ناتوانى همگان ، از اعمال نظر و دخالت در تصميم گيرى هاى جهان آخرت ، برخاسته از فراگير بودن ربوبيت خداوند و گستردگى رحمت او است .

ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما الرحم_ن لايملكون منه خطابًا

منشأ قدرت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 40 - 8

8_ توان و قدرت موجودات ، عطايى از خداوند به آنهاست .

ما أنزل الله بها من سلط_ن

منشأ مرگ موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 158 - 14

14 _ حاكميت مطلق خداوند بر هستى ، دليل اقتدار او بر زنده كردن موجودات و ميراندن آنهاست .

الذى له ملك السموت و الأرض . .. يحى و يميت

بيان حاكميت انحصارى خدا بر هستى و سپس

توصيف او به حيات بخشى و مرگ آفرينى مى تواند اشاره به اين معنا داشته باشد كه چون امور هستى در اختيار اوست، مرگ و حيات موجودات نيز به دست او خواهد بود. بنابراين {له ملك ... } مى تواند استدلال براى {يحى و يميت} باشد.

منشأ نقص موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 7 - 4

4 - كاستى ها و زشتى هاى پديده هاى زشت و ناقص ، ربطى به آفرينش خداوند ندارد .

أحسن كلّ شىء خلقه

موجودات آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 29 - 10

10 _ آسمان ها دربردارنده موجوداتى است .

و يعلم ما فى السموات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 191 - 12

12 _ آسمان ها و زمين ، آفريده هايى حادث

فى خلق السّموات و الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68 - 5

5 - برخى از موجودات آسمان ها و زمين ، از مرگ ناشى از نفخ صور ايمن خواهند بود .

و نفخ فى الصور فصعق من فى السم_وت و من فى الأرض إلاّ من شاء اللّه

موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 2

2 _ پديده هاى گوناگون در آسمان ها و زمين ، آيات و نشانه هاى توحيد و ربوبيت مطلق خدا بر جهان هستى است .

قل انظروا ماذا فى السموت و الأرض و ما تغنى الأيت

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 70 - 1

1 - احاطه علمى خداوند به تمام آنچه كه در آسمان ها و زمين هست .

ألم تعلم أنّ اللّه يعلم ما فى السماء و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 52 - 7

7 - آسمان ها ، مانند زمين ، داراى موجوداتى است .

يعلم ما فى السم_وت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 26 - 5

5 - آسمان ها ، چونان زمين ، دربردارنده موجوداتى قابل توجه اند .

للّه ما فى السموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 16 - 4

4 - آگاهى خداوند ، به تمامى موجودات آسمان ها و زمين

و اللّه يعلم ما فى السم_وت و ما فى الأرض

موجودات آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 126 - 1

1 _ خداوند ، تنها مالك آسمان ها و زمين و آنچه در آنهاست ( تمامى هستى )

و للّه ما فى السموت و ما فى الأرض

{ما فى السموات و ما فى الارض}، كنايه از تمامى هستى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 59 - 7

7 _ خداوند به هر آنچه در دريا و خشكى است آگاهى دارد.

و يعلم ما فى البر و البحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 133 - 5

5 _ موجودات هستى و عوامل طبيعى در

اختيار خدا و افعال آنها بسته به اراده اوست .

فأرسلنا عليهم الطوفان و الجراد و القمل و الضفادع و الدم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 33 - 9

9- انسان ، موجودى بس شريف و بلند مرتبه در مجموعه نظام آفرينش و جهان مادى

الله الذى خلق السموت و الأرض . .. رزقًا لكم ... و سخ_ّر لكم الشمس و القمر دائبين

از اينكه آسمانها، زمين، ماه، خورشيد و . .. با همه عظمتهايشان، براى انسان شده است، معلوم مى شود كه انسان موجودى با عظمت وارزشمندتر از همه آنها و يا دست كم داراى شرافت و مرتبه ويژه اى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 6 - 7

7 _ جهان آفرينش ، افزون بر موجودات آشكار و شهودى ، داراى حقايق نهان و غيبى

يعلم السرّ فى السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 1 - 3

3 - موجودات هستى ، نمودى روشن بر منزّه بودن خداوند از هر نقص و كاستى

سبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

برداشت ياد شده، بدان احتمال است كه مراد از تسبيح در آيه شريفه، تسبيح تكوينى باشد. بر اين مبنا معناى آيه، بيانگر اين حقيقت خواهد بود كه وجود هر موجودى، نشانى گويا بر منزّه بودن خداوند است.

موجودات با شعور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 20 - 6

6- كره زمين ، داراى موجودات با شعور _ از نوع غير انسان _ كه

روزى آنها به دست خداوند است .

و جعلنا لكم فيها مع_يش و من لستم له برزقين

لفظ {من موصول} نوعاً بر موجوداتى اطلاق مى شود كه داراى شعور و ادراك باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 70 - 15

15- وجود مخلوقاتى شعورمند علاوه بر انسان ، در جهان آفرينش *

و فضّلن_هم على كثير ممّن خلقنا

آوردن كلمه {من} - كه نوعاً براى ذوالعقول و موجودات باشعور به كار مى رود - به جاى {ما} مى تواند مشعر به نكته فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 88 - 9

9- جن ، همانند انسان موجودى شعورمند است .

قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ على أن يأتوا بمثل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 14

14- { جن } ، موجودى داراى شعور و اختيار است .

كان من الجنّ ففسق عن أمر ربّه

تمرد و سرپيچى، نشانه انتخاب گرى است و حق انتخاب گرى، به موجودى قابل اعطا است كه از قدرت تشخيص برخوردار باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 19 - 3

3- وجود موجوداتى داراى شعور و عقل در آسمان ها و زمين

و له من فى السموت والأرض

{من} در موجوداتى استعمال مى شود كه داراى شعور و عقل باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 23 - 6

6- تمامى مخلوقات با شعور جهان ، موجوداتى مسؤول و مورد بازپرسى خداوند

و هم يس_لون

برداشت ياد شده مبتنى

بر اين است كه مرجع ضمير {هم} {مَن} در {من فى السماوات} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 15 - 3

3 - آفرينش انسان و جن ، دو موجود شعورمند ، از دو عنصر كاملاً متفاوت ( خاك و آتش ) ، نمود قدرت خداوند

خلق الإنس_ن من . .. و خلق الجانّ من مارج من نار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 16 - 3

3 - پيدايش خصلت هاى ويژه انسانى از مشتى خاك و پيدايش موجود زنده داراى درك و شعورمندى چون جن از شعله آتش ، نعمت هايى شايان تأمل و قدرشناسى *

خلق الإنس_ن من صلص_ل . .. فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 31 - 4

4 - ارجمندى و مرتبت جن و انس ، به عنوان دو موجود شعورمند و مسؤول در نظام جهان

سنفرغ لكم أيّه الثقلان

ممكن است وصف {ثقلان} (دو موجود وزين و گران سنگ) از آن جهت به جن و انس اطلاق شده باشد كه در پرتو شعور و مسؤوليتشان، مورد حسابرسى خداوند قرار مى گيرند وشايستگى آن را دارند.

موجودات با شعور آسمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 4 - 2

2- وجود سخن و كلام در ميان موجودات آسمانى

قال ربّى يعلم القول فى السماء

موجودات با شعور آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 66 - 4

4 _ وجود موجوداتى با شعور

و عاقل در آسمانها

من فى السموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 5

5_ آسمان ها حاوى موجوداتى مادى و داراى عقل و شعور

و لله يسجد من فى السموت . .. و ظل_لهم

برداشت فوق از كلمه {من} و ضمير {هم} كه براى موجودات داراى شعور و عقل به كار مى رود استفاده شده است و سايه داشتن آن موجودات حاكى از مادى بودن آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 4

4- آسمان ها ، داراى موجوداتى با شعور

تسبّح له السموت . .. و من فيهنّ

كاربرد {من} _ كه نوعاً براى ذى العقول (موجودات با شعور) است، به جاى {ما} كه براى عموم موجودات است، دلالت بر نكته ياد شده مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 55 - 5

5- در آسمان ها ، همچون زمين ، موجوداتى باشعور زندگى مى كنند .

أعلم بمن فى السموت و الأرض

استعمال {من} _ كه غالباً براى موجودات ذى شعور اطلاق مى گردد _ در آيه فوق، مى تواند مشعر به نكته ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 93 - 2،7

2- قائلان به فرزندگزينى خداوند ، فرزند خوانده او را از بين موجودات شعورمند آسمان ها و زمين مى دانستند .

من فى السموت والأرض

كلمه {من} موصولى است كه براى عاقلان به كار مى رود. به كار بردن آن، ممكن است ناظر به پندار فرزندخواندگى فرشتگان، عيسى و عزير(ع) براى خدا باشد

در نتيجه تعبير {موجودات آسمان ها} كنايه از ملائكه و {موجودات زمين} كنايه از عيسى و عزير خواهد بود.

7- آسمان ها متعدد و داراى موجوداتى شعورمند است .

إن كلّ من فى السموت والأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 94 - 1،3

1- سلطه و سيطيره خداوند ، بر تمامى موجودات با شعور آسمان ها و زمين

إن كلّ من فى السموت . .. لقد أحصيهم

{إحصاء} به معناى احاطه داشتن بر چيزى (لسان العرب) و يا به معناى شمارش كردن است; ولى دراين آيه به قرينه {عدّهم}، معناى احاطه و تحت سلطه خويش داشتن، مناسب تر به نظر مى رسد.

3- آمار تمامى موجودات عاقل در آسمان ها و زمين ، به طور دقيق در اختيار خداوند و احاطه علمى او است .

إن كلّ من فى السموت . .. وعدّهم عدًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 95 - 1

1- تمامى موجودات شعورمند آسمان ها و زمين ، روز قيامت در محضر خداوند حضور خواهند يافت .

و كلّهم ءاتيه يوم القي_مة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 19 - 3

3- وجود موجوداتى داراى شعور و عقل در آسمان ها و زمين

و له من فى السموت والأرض

{من} در موجوداتى استعمال مى شود كه داراى شعور و عقل باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 71 - 9

9 - آسمان ها نيز ، همچون زمين در بردارنده موجوداتى شعورمند *

لفسدت السم_وت و الأرض و من فيهنّ

كلمه {من} گرچه

گاهى در غير ذوى العقول به كار مى رود; ولى غالباً در عقلا و موجودات شعورمند كاربرد دارد. برداشت فوق، بر پايه كاربرد دوم آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 41 - 1،2،3،4

1 - همه موجودات با شعور آسمان ها و زمين ، تسبيح گوى خدا هستند .

ألم تر أنّ اللّه يسبّح له من فى السم_وت و الأرض

{من} براى موجودات داراى شعور به كار مى رود.

2 - تسبيح خداوند به وسيله موجودات با شعور آسمان ها و زمين ، قابل درك و فهم براى انسان است .

ألم تر أنّ اللّه يسبّح له من فى السم_وت و الأرض

برداشت ياد شده، از استفهام در {ألم تر} _ كه از نوع تقريرى است _ استفاده مى شود; زيرا استفهام تقريرى در جايى به كار مى رود كه مورد آن، براى مخاطب روشن و شناخته است.

3 - تمامى موجودات با شعور آسمان ها و زمين ، معترف به وجود خداوند و تنزيه گوى او از هر گونه نقص و ناروايى

ألم تر أنّ اللّه يسبّح له من فى السم_وت و الأرض

4 - وجود موجودات با شعور در آسمان ها

ألم تر أنّ اللّه يسبّح له من فى السم_وت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 65 - 8

8 - وجود موجوداتى شعورمند در آسمان ها

من فى السم_وت

واژه {من} نوعاً براى صاحبان عقل به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 87 - 4،11

4 - آسمان ها همچون زمين ، دربردارنده موجوداتى شعورمند

و با احساس

ففزع من فى السم_وت و من فى الأرض

تعبير {فزع} نشانگر احساس و {مَن} بيانگر شعورمندى موجودات آسمانى است.

11 - مرگ و رستاخيز ، حقيقتى عام و دربرگيرنده تمامى موجودات شعورمند آسمان و زمين

ففزع من فى السم_وت و من فى الأرض . .. و كلّ أتوه

بنابراين فرض كه در آيه فوق، هم مرگ لحاظ شده باشد و هم رستاخيز و به عبارت ديگر مراد از {ينفخ فى الصور} هم نفخه اولى باشد و هم نفخه ثانيه، تعبير {من فى السماوات و من فى الأرض} و نيز عبارت {و كلّ أتوه داخرين} مى رساند كه حكم بيان شده در آيه، اختصاص به موجوداتى خاص ندارد; بلكه همه موجودات هستى مشمول آن حكم مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 26 - 4

4 - موجوداتى شعورمند ، در آسمان ها وجود دارند .

و له من فى السم_وت

از آن جايى كه {من} موصول نوعاً و غالباً براى موجودات داراى شعور به كار مى رود، نكته ياد شده فهميده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68 - 2،3

2 - آسمان ها و زمين ، دربردارنده موجوداتى زنده ، شعورمند و با احساس

و نفخ فى الصور فصعق من فى السم_وت و من فى الأرض

{من} براى موجودات داراى شعور به كار مى رود. آمدن اين كلمه و نيز مسأله مردن و ايستادن و نگاه كردن موجودات آسمانى و زمينى در صحنه قيامت (إذا هم قيام ينظرون)، گوياى برداشت ياد شده است.

3 - مرگ و رستاخيز ، حقيقتى عام و در برگيرنده

تمامى موجودات شعورمند آسمان ها و زمين و نه مخصوص انسان ها

و نفخ فى الصور فصعق من فى السم_وت و من فى الأرض . .. ثمّ نفخ فيه أُخرى فإذا هم ق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 29 - 3

3 - وجود مخلوقاتى شعورمند ، در آسمان ها

يس_له من فى السم_وت

كلمه {من}، غالباً در مورد موجودات شعورمند به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 1 - 4

4 - موجودات آسمان ها و زمين ، همگى برخوردار از نوعى شعور و ادراك

سبّح للّه ما فى السم_وت و الأرض

تسبيح خداوند و مبرّا دانستن ساحت مقدس او از عيب و كاستى، بيانگر معرفت و شناخت عالى موجودات نسبت به خالق و آفريننده خويش است. شناخت و معرفت كامل خدا، مبتنى بر اين است كه شناسنده، از نوعى ادراك و شعور بالايى برخوردار باشد. گفتنى است كه برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {سبّح...}، تسبيح متداول (تسبيح زبانى) باشد; نه تسبيح تكوينى.

موجودات با شعور زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68 - 2،3

2 - آسمان ها و زمين ، دربردارنده موجوداتى زنده ، شعورمند و با احساس

و نفخ فى الصور فصعق من فى السم_وت و من فى الأرض

{من} براى موجودات داراى شعور به كار مى رود. آمدن اين كلمه و نيز مسأله مردن و ايستادن و نگاه كردن موجودات آسمانى و زمينى در صحنه قيامت (إذا هم قيام ينظرون)، گوياى برداشت ياد شده است.

3 - مرگ

و رستاخيز ، حقيقتى عام و در برگيرنده تمامى موجودات شعورمند آسمان ها و زمين و نه مخصوص انسان ها

و نفخ فى الصور فصعق من فى السم_وت و من فى الأرض . .. ثمّ نفخ فيه أُخرى فإذا هم ق

موجودات برتر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 70 - 14

14- وجود مخلوقاتى هم طراز با انسان و يا برتر از او در جهان آفرينش

و فضّلن_هم على كثير

موجودات بى سايه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 81 - 6

6- برخى موجودات و مخلوقات الهى ، فاقد سايه اند . *

و الله جعل لكم ممّا خلق ظل_لاً

برداشت فوق، بدان احتمال است كه {من} در {ممّا خلق} براى جدا ساختن مخلوقات بى سايه از موجودات سايه دار باشد.

موجودات پليد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 90 - 8

8 _ شيطان ، موجودى با كردار هاى پليد و ناپاك

رجس من عمل الشيطن

موجودات پنهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 100 - 3

3 _ جنيان (نيروها و موجودات پنهان) مخلوق خداوند هستند.

و جعلوا لله شركاء الجن و خلقهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 27 - 2

2- جن ، موجودى مستور و پوشيده از ديده انسانها

و الجانّ خلقن_ه من قبل من نار السموم

برداشت فوق، مبتنى بر اين است كه احتمالاً وجه تسميه {جن} به اين اسم، با توجه به معناى لغوى آن باشد كه به معناى

مستور بودن از حواس است.

موجودات در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 75 - 9،11

9 - همه خلايق در قيامت به حمد و ستايش خداوند خواهندپرداخت .

و قيل الحمد للّه ربّ العلمين

11 - { الحمد للّه ربّ العالمين } ، ثنا و آخرين سخن خلايق در قيامت است .

و قيل الحمد للّه ربّ الع_لمين

موجودات دريايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 59 - 7

7 _ خداوند به هر آنچه در دريا و خشكى است آگاهى دارد.

و يعلم ما فى البر و البحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 23 - 1

1 - جلوه هاى زيبايى در موجودات دريايى ( چون مرواريد و مرجان ) ، نعمت انكارناپذير الهى براى آدميان و غير قابل تكذيب

يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

موجودات زمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 191 - 12

12 _ آسمان ها و زمين ، آفريده هايى حادث

فى خلق السّموات و الارض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 101 - 2

2 _ پديده هاى گوناگون در آسمان ها و زمين ، آيات و نشانه هاى توحيد و ربوبيت مطلق خدا بر جهان هستى است .

قل انظروا ماذا فى السموت و الأرض و ما تغنى الأيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 10 - 8

8- شكافتن زمين و بيرون

آمدن پديده هاى زمينى از آن و نيز شكافتن آسمان و نزول پديده هاى آسمانى از آن ، از نشانه هاى وجود خداوند

أفى الله شكّ فاطر السموت و الأرض

{فاطر} در لغت به معناى شكافتن است و احتمال دارد مراد از {فاطر السموات و الأرض} همان معناى لغوى آن باشد; يعنى، شكافتن آسمان و زمين براى بيرون آوردن پديده هاى آسمانى و زمينى از آنها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 20 - 6

6- كره زمين ، داراى موجودات با شعور _ از نوع غير انسان _ كه روزى آنها به دست خداوند است .

و جعلنا لكم فيها مع_يش و من لستم له برزقين

لفظ {من موصول} نوعاً بر موجوداتى اطلاق مى شود كه داراى شعور و ادراك باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 93 - 2

2- قائلان به فرزندگزينى خداوند ، فرزند خوانده او را از بين موجودات شعورمند آسمان ها و زمين مى دانستند .

من فى السموت والأرض

كلمه {من} موصولى است كه براى عاقلان به كار مى رود. به كار بردن آن، ممكن است ناظر به پندار فرزندخواندگى فرشتگان، عيسى و عزير(ع) براى خدا باشد در نتيجه تعبير {موجودات آسمان ها} كنايه از ملائكه و {موجودات زمين} كنايه از عيسى و عزير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 52 - 7

7 - آسمان ها ، مانند زمين ، داراى موجوداتى است .

يعلم ما فى السم_وت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31

- 26 - 5

5 - آسمان ها ، چونان زمين ، دربردارنده موجوداتى قابل توجه اند .

للّه ما فى السموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68 - 5

5 - برخى از موجودات آسمان ها و زمين ، از مرگ ناشى از نفخ صور ايمن خواهند بود .

و نفخ فى الصور فصعق من فى السم_وت و من فى الأرض إلاّ من شاء اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 16 - 4

4 - آگاهى خداوند ، به تمامى موجودات آسمان ها و زمين

و اللّه يعلم ما فى السم_وت و ما فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - ملك - 67 - 24 - 4

4 - انسان ، موجودى زمينى و زمين بستر مناسب و طبيعى براى تكثير نسل او

ذرأكم فى الأرض

مطلب ياد شده، از قيد {فى الأرض} استفاده مى شود.

موجودات زنده آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 29 - 4،5

4 - آسمان ها ، دربردارنده موجودات زنده و جاندار

و ما بثّ فيهما من دابّة

برداشت ياد شده با توجه به معناى {دابّة} است كه به موجود زنده و داراى حركت، اطلاق مى شود.

5 - جانداران موجود در آسمان ها ، فراوان و گسترده اند ; نه اندك و استثنايى

و ما بثّ فيهما من دابّة

با توجه به واژه {بثّ} _ كه به معناى پراكندگى است _ فراوانى موجودات زنده در آسمان هارا مى توان استفاده كرد; زيرا با توجه به فراخناى آسمان ها، اگر موجودات

زنده اندك باشند، تعبير {بثّ} مناسب نمى باشد.

موجودات ساكن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 13 - 2

2 _ تنها خداوند مالك اشياى ساكن و متحرك در شب و روز

و له ما سكن فى الّيل و النهار

بنابراين كه {ما سكن}، به معنى ساكن، مقابل متحرك، باشد. نكته ديگر در آيه اينكه گاهى در زبان عرب يكى از ضدين ذكر مى گردد و ديگرى مسكوت مى ماند. چون مذكور، خود كافى از غير مذكور است. در آيه نيز گر چه تنها {ما سكن} آمده، ولى مراد متحركها نيز مى باشد.

موجودات غير آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 23

23 _ وجود موجوداتى ميان آسمان ها و زمين

و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 8 - 5

5 - شياطين ، موجوداتى غير آسمانى

لايسّمّعون إلى الملإالأعلى

موجودات غير زمينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 23

23 _ وجود موجوداتى ميان آسمان ها و زمين

و ما بينهما

موجودات غيرآسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 8 - 5

5 - شياطين ، موجوداتى غير آسمانى

لايسّمّعون إلى الملإالأعلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 17 - 23

23 _ وجود موجوداتى ميان آسمان ها و زمين

و ما بينهما

موجودات فضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 6 -

2

2 - وجود موجوداتى بين آسمان ها و زمين

و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 16 - 2

2- فضاى ميان آسمان و زمين ، پديده ها و موجوداتى را در خود دارد .

و ما خلقنا السماء والأرض و ما بينهما ل_عبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 8 - 8

8 - موجوداتى ميان آسمان ها و زمين وجود دارد .

خلق اللّه السم_وت و الأرض و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 5 - 4

4 - وجود موجوداتى ميان آسمان ها و زمين

ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 10 - 5

5 - وجود پديده هايى در فضا و فاصله ميان آسمان ها و زمين

السم_وت و الأرض و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 27 - 4

4 - وجود پديده هايى ميان آسمان و زمين

و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 66 - 5

5 - وجود پديده هايى در فاصله ميان آسمان ها و زمين

ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 37 - 4

4 - وجود موجوداتى بين آسمان ها و زمين

و ما بينهما

موجودات فضايى

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

9 - حجر - 15 - 85 - 3

3- ميان آسمان ها و زمين ( فضا ) ، پديده هايى وجود دارد .

و ما خلقنا السموت و الأرض و ما بينهما إلاّ بالحقّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 65 - 2

2- حد فاصل بين آسمان ها و زمين ، مشتمل بر موجوداتى است .

ربّ السموت والأرض و ما بينهما

موجودات قبل از آدم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 30 - 29

29 _ { عن ابى جعفر محمد بن على ( ع ) انه قال فى قول اللّه عز و جل : { و إذ قال ربك للملائكة إنى جاعل فى الأرض خليفة قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها و . . . } قال : . . . و إنما قال ذالك بعض الملائكة لما عرفوا من حال من كان فى الأرض من الجن قبل آدم . . . ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند كه به ملائكه فرمود: {مى خواهم در زمين جانشين قرار دهم و ملائكه گفتند: آيا مى خواهى كسى را بر روى زمين قرار دهى كه فساد كند . ..؟} روايت شده كه فرمود: ... اين سخن بعضى از ملائكه بود; زيرا آنان قبل از آفرينش آدم فساد در زمين را از جن ديده بودند ...}.

موجودات قبل از انسان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 7 - 10

10 - قبل از انسان ها ، پديده هاى ديگرى چون گِل ( آب و خاك )

آفريده شده بودند .

و بدأ خلق الإنس_ن من طين

موجودات مادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 48 - 5

5- پديده هاى مادى و پيدايش و گردش سايه هاى آنها از راست و چپ ، از آيات خداوند است .

أو لم يروا إلى ما خلق الله من شىء يتفيّؤا ظل_له عن اليمين و الشمائل

مورد سرزنش قرار دادن كسانى كه به اشياء و گردش سايه هاى آنان نظر عميق نمى كنند، قطعاً به خاطر خود آنان نيست; بلكه از اين جهت است كه با نظر به آنها مى توان به خداوند پى برد.

موجودات مادى آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 15 - 5

5_ آسمان ها حاوى موجوداتى مادى و داراى عقل و شعور

و لله يسجد من فى السموت . .. و ظل_لهم

برداشت فوق از كلمه {من} و ضمير {هم} كه براى موجودات داراى شعور و عقل به كار مى رود استفاده شده است و سايه داشتن آن موجودات حاكى از مادى بودن آنهاست.

موجودات متحرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 13 - 2

2 _ تنها خداوند مالك اشياى ساكن و متحرك در شب و روز

و له ما سكن فى الّيل و النهار

بنابراين كه {ما سكن}، به معنى ساكن، مقابل متحرك، باشد. نكته ديگر در آيه اينكه گاهى در زبان عرب يكى از ضدين ذكر مى گردد و ديگرى مسكوت مى ماند. چون مذكور، خود كافى از غير مذكور است. در آيه نيز گر چه تنها {ما سكن} آمده،

ولى مراد متحركها نيز مى باشد.

موجودات مخرب در طبيعت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 51 - 2

2 - عالَم طبيعت ، برخوردار از عوامل طبيعى خنثى كننده و از بين برنده يكديگر

فانظر . .. كيف يحى الأرض بعد موتها ... و لئن أرسلنا ريحًا فرأوه مصفرًّا

ناپايدارى حيات موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 65 - 2

2 - حيات تمامى موجودات زنده جهان ، حياتى است رو به زوال و وابسته به خداى جان آفرين .

هو الحىّ

ناپايدارى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 8 - 2

2- تمامى موجودات زمين و جلوه هاى ظاهرى آن ، محكوم به فنا و اضمحلال نهايى اند .

و إنّا لج_علون ما عليها صعيدًا جرزًا

نامتناهى بودن موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 109 - 1،2،3

1- تبيين عظمت آفريدگار و وسعت بى كران دامنه خلقت و نعمت هاى مادّى و كلامى او ، از وظايف پيامبر ( ص ) است .

قل لو كان البحر مدادًا لكلم_ت ربّى لنفد البحر

{كلمة} به لفظى كه معنايى را تفهيم كند، گفته مى شود. در مورد {كلمات خداوند دوگونه تفسير متصور است: 1_ به معناى كلمات متعارف، همانند آيات قرآن باشد ; 2_ به معنى موجودات هستى كه هريك به منزله لفظى هستند كه بر صانع خود دلالت دارند. چنان كه خداوند، مسيح(ع) را {كلمه} خود دانسته است. در حقيقت، معناى نخست نيز در مورد خداوند، چيزى جز

مصداقى از معناى دوم نيست; زيرا، سخن هاى خداوند نيز آفريده هاى اويند. برداشت بالا، ناظر به معناى عام {كلمة} است.

2- موجودات هستى و جلوه هاى آفرينش الهى ، نامتناهى و غيرقابل شمارش اند .

لنفد البحر قبل أن تنفد كلم_ت ربّى

3- مركّبى دو برابر حجم دريا ها ، ناكافى براى ثبت و شمارش آفريده هاى الهى است .

لو كان البحر مدادًا . .. لنفد البحر قبل أن تنفد كلم_ت ربّى

مراد از {مداد} در آيه {مركّب} است كه نويسنده را مدد مى رساند تا بيشتر بنويسد. مفاد جمله {لو كان البحر...} اين است كه اگر دو برابر درياها، مركّبى باشد كه بخواهند با آن كلمات پروردگار را بنويسند، مركّب ها تمام شده، ولى كلمات پروردگار همچنان باقى است. {مدداً} اگر به معناى {عون و كمك} باشد، حال است ;يعنى، گرچه مثل آن دريا را بياوريم، در حالى كه كمك رسان باشد. و اگر است به معناى {مداداً} (مركّب) باشد، تمييز {مثله} خواهد بود; يعنى: {و لو جئنا بمثله من المداد.}.

نامهاى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 33 - 1،2،3

1 - خداوند به آدم ( ع ) فرمان داد تا نام هر يك از حقايق هستى را براى فرشتگان بازگو كند .

قال يأدم أنبئهم بأسمائهم

2 - آدم ( ع ) ، نام هاى حقايق هستى را براى فرشتگان بيان كرد .

فلمّا أنبأهم بأسمائهم

3 - فرشتگان در پى با خبر شدن از نام هاى حقايق هستى ، دانستند كه آسمان ها و زمين داراى غيب و نهان است .

فلمّا أنبأهم . .. قال ألم أقل لكم إنى أعلم

غيب السموت و الأرض

نزول موجودات آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 2 - 4

4 - فرود آمدن موجوداتى از آسمان به سوى زمين و بالا رفتن موجوداتى از ناحيه زمين به سوى آسمان

و ما ينزل من السماء و ما يعرج فيها

نشانه هاى مملوكيت موجودات باشعور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 95 - 4

4- تنهايى و بى كسى موجودات شعورمند آفرينش ( معبود هاى پندارى و عبادت كنندگان آنها ) در صحنه قيامت ، تجلى مملوكيت همه آنها در برابر خداوند است .

إلاّ ءاتى الرحمن عبدًا. .. و كلّهم ءاتيه يوم القي_مة فردًا

نطق موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 6

6- ماده ، داراى شعور و نطق مخصوص به خويش *

تسبّح له السموت السبع والأرض و من فيهنّ و إن من شىء إلاّ يسبّح بحمده

بنابر اينكه مراد از تسبيح، تسبيح زبانى باشد، برداشت فوق به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 1 - 5

5 - همه موجودات هستى داراى شعور و نطق

سبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين نكته است كه مراد از تسبيح در آيه شريفه، تسبيح نطقى باشد; نه تسبيح تكوينى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 1 - 4

4 - همه موجودات هستى ، داراى شعور و نطق

يسبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

نقش موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 44 - 2،8،10

2- آسمان ها و زمين و موجودات مستقر در آنها ، خود گوياترين دليل بر كمال آفريدگار و تنزيه او از شريك و هرگونه نقص و كاستى است .

تسبّح له السموت السبع و الأرض و من فيهنّ

{تسبيح} در لغت به معناى {تنزيه} است (مفردات راغب) و {تنزيه}; يعنى، دور دانستن خداوند از چيزهايى كه بر او سزاوار نيست (مجمع البحرين). گفتنى است، تنزيه به دو صورت ممكن است: تنزيه به زبان گفتار و تنزيه به زبان حال. برداشت فوق مبتنى بر صورت دوم است.

8- وجود تمامى موجودات هستى ، خود تمجيد و ستايش آفريدگارشان است .

و إن من شىء إلاّ يسبّح بحمده

حمد و تسبيح موجودات براى خداوند تسبيح به زبان حال است. يعنى با هستى خود ثناگوى اند. به عبارت ديگر، اضافه {تسبيح} به موجودات، اضافه مجازى است نه حقيقى.

10- همه موجودات ، علاوه بر تنزيه خداوند از هرگونه شريك و نقص ، بر اثبات تمامى شايستگى ها براى خداوند دلالت دارند .

يسبّح بحمده

بنابر اينكه {با} در {بحمده} مصاحبت باشد، استفاده مى شود كه علاوه بر {تنزيه} او را حمد مى كنند و چون حمد، در برابر كمال و شايستگى صورت مى گيرد، موجودات با حمدشان، به وجود شايستگى و كمال خداوند اعتراف مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 8 - 12

12 - آسمان ها و زمين و موجودات عالم ، از منابع شناخت اند .

أَوَلم يتفكّروا . .. ما خلق اللّه السم_وت و الأرض و ما

بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 10،12

10 - مسخّر و در خدمت انسان بودن همه موجودات ، امرى محسوس و قابل مشاهده است .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما فى السموت و ما فى الأرض

12 - همه موجودات زمين و آسمان ، داراى منفعت و هدف غايى هستند .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما فى السموت و ما فى الأرض

از شمول {ما} ى موصول، چنين استفاده مى شود كه هيچ موجود آسمانى يا زمينى، عبث و بيهوده نيست، بلكه به منظور هدف و منظورى آفريده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 1 - 5

5 - پديده هاى موجود در آسمان ها و زمين ، هر يك نشانى كامل از آفريدگار و مبرّا بودن ذات او از هرگونه عيب و نقص

سبّح للّه ما فى السم_وت و الأرض

چنانچه مراد از {سبّح} تسبيح تكوينى باشد، به كارگيرى واژه {ما} _ كه براى افاده عموم است _ مى رساند كه وجود و هستى هر پديده اى، نشانى گويا از آفريدگار خود بوده و نشان مى دهد كه او از هر نقصى و كاستى منزّه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جمعه - 62 - 1 - 7

7 - موجودات هستى ، جلوه اى گويا بر منزّه بودن خداوند از نقص و كاستى

يسبّح للّه ما فى السم_وت و ما فى الأرض

مراد از تسبيح در آيه شريفه، مى تواند تسبيح تكوينى باشد. بر اين مبنا عبارت {يسبّح للّه...} بيانگر اين حقيقت است كه

وجود هر موجودى، نشانى روشن بر بى عيب و نقص بودن ساحت حق تعالى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - فلق - 113 - 2 - 2

2 - انسان ، همواره در خطر آسيب ديدن از بعضى مخلوقات

من شرّ ما خلق

نقش موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 6

6 - آسمان ها ، موجوداتى دارد كه همه آنها ، در خدمت انسان اند .

لكم ما فى السموت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 1 - 5

5 - پديده هاى موجود در آسمان ها و زمين ، هر يك نشانى كامل از آفريدگار و مبرّا بودن ذات او از هرگونه عيب و نقص

سبّح للّه ما فى السم_وت و الأرض

چنانچه مراد از {سبّح} تسبيح تكوينى باشد، به كارگيرى واژه {ما} _ كه براى افاده عموم است _ مى رساند كه وجود و هستى هر پديده اى، نشانى گويا از آفريدگار خود بوده و نشان مى دهد كه او از هر نقصى و كاستى منزّه است.

نقش نام موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 31 - 4

4 - نام و علامت اشيا ، داراى نقشى اساسى در فراگيرى علوم و معارف

و علّم ءادم الأسماء كلها

مراد از {الاسماء} حقايق هستى است نه فقط نامها و علامتهاى آنها. بنابراين تعبير كردن از حقايق هستى به نامها و علامتها، بيانگر اين است كه نام و نشان اشيا نقشى بسزا در علوم و معارف دارد.

نقص موجودات

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 180 - 3

3 _ همگان ، بجز خداوند ، داراى نقص و كاستى و فاقد كمال مطلق هستند .

و للّه الأسماء الحسنى

برداشت فوق با توجه به حصرى كه از تقديم {للّه} به دست آمده، استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 75 - 16

16- غير از خداوند ، هيچ موجودى در كمال و جمال ، كامل و مستقل نيست .

الحمد لله

بى شك همه موجودات جهان از نوعى كمال و جمال برخوردارند. بنابراين انحصار تمامى ستايشها به خداوند، مى تواند گوياى اين حقيقت باشد كه كمال و جمال آنها كامل و مستقل نيست; بلكه ناقص و وابسته به خداست.

نگرانى اخروى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68 - 11

11 - نگاه متحيرانه و بهت آميز موجودات آسمان ها و زمين ، پس از به پاخاستن با دومين نفخ صور در قيامت

ثمّ نفخ فيه أُخرى فإذا هم قيام ينظرون

نيازمندى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 2

2 _ هر موجودى در جهان آفرينش مملوك و در وجود يافتن نيازمند آفريدگار است .

أو لم ينظروا فى ملكوت . .. و ما خلق اللّه من شىء

{ما خلق اللّه} عطف به {السموات} است. يعنى {أو لم ينظروا فى ملكوت ما خلق اللّه}. {من شىء} بيان براى {ما} در {ما خلق اللّه} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10

- 68 - 4

4 _ خداوند ، غنى مطلق است و ماسواى او همه به او نيازمندند .

هو الغنى

{الغنى} مسند محلّى به {الف و لام جنس} مفيد حصر مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 25 - 3

3 - تمامى موجودات ، در بقاى خويش ، نيازمند به خداوندند .

أن تقوم السماء و الأرض بأمره

{السماء و الأرض} كنايه از عالم و آفرينش است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 62 - 5

5 - نياز تمامى پديده هاى جهان ، در بقا و تدبير امورشان به خالق هستى ( خداوند )

اللّه خ_لق كلّ شىء و هو على كلّ شىء وكيل

يادآورى حفاظت و تدبير امور جهان از سوى خداوند _ پس از ذكر خالقيت او _ مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 38 - 8

8- خداوند ، بى نياز مطلق و خلق ، سراپا نياز به درگاه او

و اللّه الغنىّ و أنتم الفقراء

نيازهاى معنوى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 78 - 5

5 - نياز مستمر موجودات هستى به هدايت خدا

الذى خلقنى فهو يهدين

تفريع {فهو يهدين} بر {الذى خلقنى}، بيانگر اين نكته است كه هر مخلوقى نيازمند هدايت است و چون خدا آن را خلق كرد، هدايتش هم خواهد كرد.

نيازهاى معنوى موجودات باشعور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 95 - 5

5- هر موجود شعورمند مستقر

در زمين ، نيازمند به وحى الهى و هدايت آسمانى

قل لو كان فى الأرض مل_ئكة يمشون مطمئنّين لنزّلنا

نيازهاى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 35 - 7

7 _ غير خدا ، ذاتاً فاقد توانايى ره يابى به سوى حق بوده و نيازمند هدايت خداست .

أفمن يهدى إلى الحق أن يتبع أمن لايهدّى إلا أن يهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 95 - 3

3- ساكنان زمين _ چه انسان باشند و چه فرشته _ نيازمند رسولانى از جنس خويشند .

قل لو كان فى الأرض مل_ئكة . .. لنزّلنا عليهم من السّماء ملكًا رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 15 - 6

6 - نياز بشر به خدا ، بيش از هر موجود ديگرى است .

أنتم الفقراء إلى اللّه

برخى از مفسران بر اين باورند كه تأكيد خداوند بر فقر و نياز انسان ها به خداوند _ با آن كه همه موجودات عالم به او نيازمند هستند _ گوياى حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 6 - 9

9- نزول قرآن و تقدير و تدبير امور خلق ، متكى بر آگاهى عميق خداوند از نياز آنان است .

إنّا أنزلن_ه . .. فيها يفرق كلّ أمر ... إنّه هو السميع العليم

جمله {إنّه هو السميع العليم} مى تواند تعليل براى {إنّا أنزلناه. ..} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 36 - 7

7 -

خداوند ، برآورنده نياز هاى نظام جهان و تمامى موجودات آن

فللّه الحمد ربّ السموت و ربّ الأرض ربّ الع_لمين

ربوبيت و تدبير موجودات عالم از سوى پروردگار، ملازم با رفع نيازها و ايجاد زمينه براى رشد و پرورش آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 29 - 2

2 - خلق در بقاى خويش همانند اصل پيدايش ، همواره نيازمند و متكى به خالق خويش

يس_له من فى السم_وت و الأرض

فعل مضارع {يسئله}، مى نماياند كه خلق پس از تكوّن، بى نياز از خالق نمى باشند; بلكه همچنان در تمناى كسب فيض از مبدأ فياض اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 2 - 2

2 - همه موجودات نيازمند به خدا

اللّه الصمد

مورد توجه بودن خداوند در همه امور و حوائج نشانگر نياز موجودات به او و بى نيازى او از آنها است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 3 - 6

6 - نياز همه موجودات به خداوند ، دليل بى نيازى او از فرزند و پدر و مادر است .

الصمد . لم يلد و لم يولد

اين آيه، مى تواند بيانگر لوازم {صمد} بودن خداوند باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اخلاص - 112 - 4 - 3

3 - نياز همه موجودات به خداوند ، دليل نبود همتا براى او است .

الصمد . .. و لم يكن له كفوًا أحد

اين آيه مانند آيه قبل، تفسير {صمد} است; يعنى، خداوند مرجع حاجت هاى همه موجودات است; بنابراين، چگونه مى توان

موجودى را كه به او محتاج است، مشابه و نظير او دانست.

نيازهاى موجودات فضا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 24 - 9

9 - نياز آسمان ها و زمين و همه موجودات ميان آن دو به مربّى و مدبّر

ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما إن كنتم موقنين

وابستگى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 185 - 4

4 _ تأمل در وابستگى موجودات جهان به مالك هستى بخش ، راهنماى انسان به حاكميت مطلق خداى يگانه بر هستى است .

أو لم ينظروا فى ملكوت السموت و الأرض و ما خلق اللّه من شىء

چون روى سخن با مشركان است، معلوم مى شود هدف از فراخوانى آنان به دقت در ملكوت آسمانها و زمين رهنمون شدن آنان به حاكميت مطلق خداست.

وارث موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 23 - 3

3- خداوند ، يگانه وارث همه موجودات است .

و نحن الورثون

ولايت بر موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 16،17

16- موجودات آسمان ها و زمين ، فاقد ولىّ و سرپرستى جز خدا

له غيب السم_وت و الأرض . .. ما لهم من دونه من ولىّ

محتمل است كه ضمير {لهم} _ به قرينه {السم_وات و الأرض} _ به موجوداتى كه در آن ها است، بازگردد. در چنين مواردى، اهميت عقلا، ديگران را تحت الشعاع قرار مى دهد و ضمير، مناسب آنان آورده مى شود.

17- شايستگى براى ولايت و سرپرستى موجودات ،

در انحصار مالك آگاه و هوشمند جهان هستى است .

له غيب السم_وت و الأرض أبصر به و أسمع ما لهم من دونه من ولىّ

ولايت بر موجودات آسمان ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 26 - 16

16- موجودات آسمان ها و زمين ، فاقد ولىّ و سرپرستى جز خدا

له غيب السم_وت و الأرض . .. ما لهم من دونه من ولىّ

محتمل است كه ضمير {لهم} _ به قرينه {السم_وات و الأرض} _ به موجوداتى كه در آن ها است، بازگردد. در چنين مواردى، اهميت عقلا، ديگران را تحت الشعاع قرار مى دهد و ضمير، مناسب آنان آورده مى شود.

ويژگيهاى حشر موجودات باشعور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 95 - 2

2- تمامى موجودات شعورمند آفرينش در صحنه قيامت ، يكه و تنها و بدون ياور و همراه ، حاضر خواهند شد .

ءاتيه يوم القي_مة فردًا

{فرداً} حال براى ضمير فاعلى {آتيه} مى باشد; يعنى، آمدن موجودات در قيامت در حال انفراد و تنهايى است.

ويژگيهاى حيات موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 65 - 2

2 - حيات تمامى موجودات زنده جهان ، حياتى است رو به زوال و وابسته به خداى جان آفرين .

هو الحىّ

ويژگيهاى مالكيت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 40 - 2

2- تمامى مالكيت ها ، جز مالكيت خداوند ، ملغى و فانى خواهد شد .

إنّا نحن نرث الأرض و من عليها

خداوند هم اكنون نيز مالك

حقيقى هستى است; از اين رو مقصود از ارث بردن انتقال حقيقى مالكيت نيست; بلكه مقصود فناشدن مالكيت هاى اعتبارى دنيا و مالكان آن است، به گونه اى كه مالكيت حقيقى بروز و ظهور كامل پيدا كند و هيچ اعتبارى در برابر آن باقى نماند.

ويژگيهاى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 2 - 3

3 - برابرى همه مخلوقات ، در داشتن ابزار وجودى خاص خويش *

فسوّى

{تسويه} _ آن گونه كه از {مقاييس اللغة} استفاده مى شود _ ايجاد اعتدال بين دو چيز است. براساس اين معنا جمله {سوّى} دلالت دارد كه خداوند در اعطاى شرايط مناسب با وضعيت هر يك از مخلوقات، تبعيض روا نداشته و اين گونه نيست كه از ابزار لازم براى وجود برخى، بكاهد و يا افزون تر از ظرفيت وجودى برخى ديگر، به آنها عطا كند; بلكه به همه نگاهى برابر داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 3 - 1

1 - خداوند ، براى هر يك از مخلوقات ، اندازه و ويژگى هاى مشخص قرار داده و زمينه پيدايش شكل ها و شايستگى هاى خاصى را در آن فراهم آورده است .

و الذى قدّر فهدى

مفاد {قدّر}، اشاره به آن چيزى است كه بالقوه در موجودات وجود دارد و در حالات پياپى، در صحنه وجود ظاهر مى شود و صورت مى پذيرد. (مفردات راغب)

هدايت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 50 - 11،12

11 - خلقت همه موجودات هستى و هدايت آنها ،

برهان ربوبيت خدا است .

ربّنا الذى أعطى كلّ شىء خلقه ثمّ هدى

تفصيل كلام موسى(ع)، به برهانى منطقى و محكم بازگشت دارد كه صورت آن آن چنين است: {اللّه ربّ لأنّه خالق و هاد}.

12 - همه موجودات از هدايت هاى الهى برخورداراند .

أعطى كلّ شىء خلقه ثمّ هدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 35 - 5

5 - خداوند ، هدايتگر جهان هستى و پديده هاى آن است .

اللّه نور السم_وت و الأرض

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از نور، يكى از معانى كنايى و مجازى آن (يعنى، هدايتگرى) باشد; چرا كه از ويژگى هاى نور، روشنايى بخشى است و روشنايى بخشى خداوند نسبت به پديده هاى جهان به اين دليل است كه آنها را به مقصد خود هدايت كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 41 - 11

11 - آگاهى آدميان از نيايش و تسبيح همه موجودات عالم براى خداوند ، راهى براى هدايت آنان به سوى او است .

ألم تر أنّ اللّه يسبّح له من فى السم_وت و الأرض و الطير ص_فّ_ت كلّ قد علم صلاته

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه با بيان تسبيح موجودات براى خدا و آگاهى آنان از اين عمل، در صدد هدايت انسان ها است.

هدفدارى خلقت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 8 - 3

3 - آسمان ها و زمين و تمامى موجودات هستى ، آفريده هايى هدف دار و پيراسته از هرگونه باطل اند

.

ما خلق اللّه السم_وت و الأرض و ما بينهما إلاّ بالحقّ

{باء} در {بالحقّ} براى {ملابسه} است و دلالت مى كند كه حق بودن آفرينش، وصف انفكاك ناپذير آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 46 - 14

14 - پديده هاى عالم آفرينش ، براى برآوردن منظور و هدفى ، آفريده شده اند .

أن يرسل الرياح مبشّرت و ليذيقكم . .. و لتبتغوا من فضله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 38 - 2

2- وجود معاد و حيات اخروى ، معنادهنده به آفرينش آسمان ها و زمين و ساير پديده هاى جهان

إنّ ه_ؤلاء ليقولون . .. و ما خلقنا السم_وت ... ل_عبين

خداوند، پس از بيان عقيده باطل كافران در زمينه نفى معاد و در جهت تبيين ضرورت معاد، به هدف مند بودن آفرينش اشاره كرده است; يعنى، اگر زندگى در حيات دنيا خلاصه شود، آفرنيش معنايى عالمانه و حكيمانه پيدا نخواهد كرد.

هدفدارى موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 20 - 12

12 - همه موجودات زمين و آسمان ، داراى منفعت و هدف غايى هستند .

ألم تروا أنّ اللّه سخّر لكم ما فى السموت و ما فى الأرض

از شمول {ما} ى موصول، چنين استفاده مى شود كه هيچ موجود آسمانى يا زمينى، عبث و بيهوده نيست، بلكه به منظور هدف و منظورى آفريده شده است.

هلاكت موجودات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 88 - 7

7 - هر چه جز خدا ،

در معرض هلاكت و نابودى است .

كلّ شىء هالك إلاّ وجهه

موحدان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{موحدان}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 10

10 - يعقوب ، ابراهيم ، اسماعيل و اسحق ( ع ) موحدانى پرستشگر خداى يكتا

نعبد إلهك و إله ءابائك إبرهيم و إسمعيل و إسحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 68 - 7

7 _ پيامبر اكرم ( ص ) و مؤمنان به او ، همانند حضرت ابراهيم ، موحد و حنيف و تسليم محض خداوند

و لكن كان حنيفاً مسلماً . .. انّ اولى الناس ... و هذا النّبى و الّذين امنوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 1

1 _ پيكار بسيارى از خداپرستان ، در ركاب پيامبران الهى و تسليم ناپذيرى و پايدارى آنان

و كايّن من نبىّ قاتل معه ربّيّون كثير فما وهنوا لما اصابهم

{ربّيّون} جمع {ربّى} است و به معنى كسى كه خود را مختص پروردگار كرده، يعنى جز پرستش خدا به كار ديگرى نمى پردازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 161 - 11

11 _ ابراهيم(ع)، انسانى موحد و به دور از شرك و مشركان

و ما كان من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 18 - 16

16_ يعقوب ( ع ) شخصيتى صبور و موحد كه تنها خداوند را بر يارى رسانى توانا مى دانست .

والله المستعان على ما تصفون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 23 - 15

15_ يوسف ( ع ) در عنفوان جوانى ، انسانى موحد ، مطيع و فرمانبردار خدا و در اوج تقوا و پرهيزگارى بود .

معاذ الله إنه ربى أحسن مثواى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 38 - 9،10،16،20

9_ يوسف ( ع ) و پدرانش ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ( ع ) ، موحدانى مبرّا از كمترين شركورزى به خدا

ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء

10_ پيامبران ، پيراسته از هرگونه شركورزى و همتا پنداشتن براى خدا

ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء

16_ اعتقاد ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب و يوسف ( ع ) و ديگر پيامبران به توحيد و مصونيتشان از هرگونه شركورزى ، تفضّلى از ناحيه خدا بر آنان بود .

ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء ذلك من فضل الله علينا

20_ انبيا ، پيام آوران توحيد و معلمان يكتاپرستى بودند .

ما كان لنا أن نشرك بالله من شىء ذلك من فضل الله علينا و على الناس

اعتقاد توحيدى پيامبران خدا را ، تفضّل خدا بر مردمان دانستن _ كه مفاد {ذلك من فضل الله . .. على الناس} است _ مى رساند كه: عموم مردم از طريق پيامبران ، به توحيد دسترسى پيدا مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 100 - 18

18_ يوسف ( ع ) ، معتقد به توحيد افعالى ، و انسانى قدرشناس و سپاسگزار در برابر نعمت هاى الهى

قد جعلها ربى حقًا و قد أحسن بى إذ أخرجنى

من السجن و جاء بكم من البدو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 108 - 6

6_ پيروان پيامبر ( ص ) مردمانى موحّد و بهره مند از دليل و حجّت بر عقيده توحيدى خويش

على بصيرة أنا و من اتبعنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 41 - 5

5- پدر و مادر حضرت ابراهيم ( ع ) مؤمن و موحد بودند .

ربّنا اغفرلى و لولدىّ

از اينكه حضرت ابراهيم(ع) براى پدر و مادرش طلب آمرزش كرد، استفاده مى شود كه آنان مؤمن و موحد بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 120 - 2،7

2- ابراهيم ( ع ) در آغاز پيامبريش ، تنها موحد و عبادتگر عصر خويش بود .

إن إبرهيم كان أُمّة قانتًا لله

برداشت فوق، بر اين اساس است كه اطلاق {أُمة} به ابراهيم(ع) از آن جهت باشد كه {امت موحد} در عصر او منحصر به شخص وى بوده است.

7- ابراهيم ( ع ) ، منزه از شرك و جدا از صف مشركان بود .

إن إبرهيم . .. و لم يك من المشركين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 123 - 5

5- موحد بودن ابراهيم ( ع ) و مبرّا بودنش از هرگونه كجى و افراط و تفريط ، فلسفه و حكمت پيروى پيامبراسلام ( ص ) از آن حضرت

اتّبع ملّة إبرهيم

{حنيفاً} كه حال براى {إبراهيم} است، به منزله تعليل براى امر به متابعت است; يعنى، از آيين ابراهيم(ع) پيروى كن; چون او {حنيف}

بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 10 - 6،12

6- اصحاب كهف ، گروهى يكتاپرست و داراى معرفت به ربوبيّت يگانه خدا

فقالوا ربّنا ءاتنا من لدنك رحمة

12- اصحاب كهف ، يكتاپرستانى بودند كه از غير خدا ، قطع اميد كرده ، نياز به درگاه او بردند و چشم به رحمت وى داشتند .

فقالوا ربّنا ءاتنا من لدنك رحمة

واژه {من لدنك} مى تواند حاكى از اين نكته باشد كه آنان، از غير خدا، قطع اميد كرده و تنها چشم به رحمتى از سوى او داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 6

6- اصحاب كهف ، نمونه اى از موحّدانى كه وعده هاى خداوند در باره آنان تحقّق يافته است .

ليعلموا أنّ وعد اللّه حقّ

كسانى كه از اصحاب كهف بازديد به عمل آوردند _ به دليل ذيل آيه _ مردمى بودند كه ربوبيّت خداوند را پذيرفته بودند. عرضه اصحاب كهف بر اين مردم، مى تواند به عنوان ارائه نمونه اى عينى از امدادهاى موعود خداوند باشد تا مردم، با مشاهده آن ها به حقانيّت وعده هاى خداوند، پى ببرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 18 - 7

7 - برخلاف همه پديده هاى جهان هستى ، مردم دو دسته اند : بسيارى از آنان معتقد به توحيد ربوبى و اهل خضوع و انقياد در برابر خدا و بسيارى ديگر منكر توحيد ربوبى و ديگر پرست هستند .

ألم تر أنّ اللّه يسجد . .. و كثير من الناس و كثير حقّ

عليه العذاب

جمله {حقّ عليه العذاب} كنايه از شرك و ديگرپرستى و روى گردانى از خضوع در برابر خدا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 50 - 4

4 - توجه و اعتقاد ساحران گرويده به موسى ( ع ) ، نسبت به معاد هم پاى عقيده به پروردگار يگانه هستى

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين . .. إنّا إلى ربّنا منقلبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 39 - 2

2 - تاريخ بشر ، همواره شاهد مردمانى مؤمن و خداجو بود .

و أصح_ب اليمين . .. ثلّة من الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 40 - 2

2 - آينده بشر براى هميشه ، شاهد مردمانى مؤمن و خدا جو خواهد بود .

و ثلّة من الأخرين

آرامش موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 4

4 - تحير و درماندگى مشركان و آرامش و رضايت مندى موحدان در زندگى

ضرب اللّه مثلاً رجلاً فيه شركاء متش_كسون و رجلاً سلمًا لرجل

بيشتر مفسران براين عقيده اند كه تشبيه شدن مشركِ داراى چند معبود، به برده اى كه چند مالك ناسازگار و سخت گير بر سر مالكيت و حاكميت او نزاع دارند; گوياى اين حقيت است كه همان طورى كه چنين برده اى چشم به راه فرمان هاى مختلف و متعدد مالكان خود است و متحير است كه چگونه رضايت آنان را جلب كند و در صورت متضاد بودن فرمان ها، كدام يك از آنها را به اجرا

در آورد، مشركان نيز در زندگى دچار چنين سردرگمى و تحير و تزلزل معرفتى هستند.

آرزوى اخروى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 14 - 2

2- برخوردارى از نعمت و رفاه جاودان ، آرمانى اصيل و تحقق پذير براى موحدانِ راستين در قيامت

أُول_ئك أصح_ب الجنّة خ_لدين فيها

با توجه به اين كه آرمان بقا و جاودانگى در موجود زنده، به صورت فطرى وجود دارد; خداوند اين آرمان را در مورد انسان مؤمن محقق شدنى و دست يافتنى اعلام كرده است.

آرمان موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 5 - 12،21

12 - يكتا پرستى همگان ، آرمان موحدان است .

إياك نعبد

آوردن {نعبد} (ما عبادت مى كنيم} به جاى {أعبد} (من عبادت مى كنم) مى تواند اشاره به خواسته هر انسان موحدى باشد; يعنى، او با گفتن جمله {ما عبادت مى كنيم} بيان مى دارد كه خواهان يكتا پرستى همگان است.

21 _ باور همگان به توحيد افعالى ، آرمان موحدان است .

إياك نستعين

به كارگيرى {نستعين} (استعانت مى جوييم) به جاى {أستعين} (استعانت مى جويم)، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 6 - 9

9 - هدايت همگان به صراط مستقيم ، آرمان انسان موحد است .

إهدنا الصرط المستقيم

به كارگيرى {اهدنا} (ما را هدايت كن) به جاى {اهدنى} (مرا هدايت كن) حاوى نكته اى است كه در برداشت فوق آمده است.

آزادى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 -

89 - 5

5 _ مشركان در اسارت اوهام شرك آلود ، و موحدان رهيده از آن

بعد إذ نجنا اللّه منها

به كارگيرى واژه {نجات} (نجينا اللّه)، براى دست كشيدن از آيينى و روى آورى به آيينى ديگر، اشاره به اين دارد كه آيين نخست مايه اسارت و گرفتارى بوده و آيين جديد فرحبخش و باعث آزادى است.

آمرزش موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 32 - 6

6 - خداوند ، لغزش ها و گناهان يكتاپرستان پايدار بر توحيد را ، مورد عفو و بخشش قرار مى دهد .

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه . .. نزلاً من غفور رحيم

اتكاى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 27 - 10

10 - انسان يكتاپرست و دلبسته به خداى يكتا ، همواره متكى به او و اميدوار به رهگشايى هاى او

فإنّه سيهدين

احتضار موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 14

14 - { فى المجمع فى قوله تعالى { تتنزّل عليهم الملائكة } يعنى عند الموت . . . و روى ذالك عن أبى عبداللّه ( ع ) ;

در مجمع البيان درباره قول خداى تعالى {تتنزّل عليهم الملائكة} آمده است: مقصود نزول ملائكة هنگام مرگ است . .. و اين مطلب از امام صادق(ع) روايت شده است}.

احسان موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 7

7- موّحد واقعى ، خدمتگزار و احسان كننده به پدر و مادر است .

و قضى ربّك ألاّتعبدوا

إلاّ إيّاه و بالولدين إحس_نًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 2

2- احسان به پدر و مادر ، همواره مورد توجه موحّدان و مايه دست يابى آنان به بهشت

جزاء بما كانوا يعملون . و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا

بيان {وصّينا الإنسان. ..} _ در پى {جزاء بماكانوا يعملون} _ بيانگر اين ارتباط است كه يكى از وظايف مورد عمل يكتاپرستان، احسان به پدر و مادر است.

اختلاف مشركان با موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 39 - 6

6- اختلاف دائمى مشركان با موحدان

ليبيّن لهم الذى يختلفون فيه

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه متعلق اختلاف تعاليمى باشد كه انبيا آورده اند و مشركان آنها را مورد انكار قرار داده اند. لازم به ذكر است كه مضارع آمدن فعل {يختلفون} دائمى بودن اختلاف را مى رساند.

اختلاف موحدان با مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 13

13 - وجود نزاع و اختلاف مستمر ميان موحدان و مشركان در طول تاريخ

أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

آمدن فعل {كانوا} و نيز كاربرد فعل {يختلفون} (به صيغه مضارع) دلالت بر استمرار دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 3

3 - توحيد در ربوبيت ، از محور هاى عمده اختلاف يكتاپرستان و مشركان

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه

خداوند پس از بيان حال كافران، به بيان ويژگى ها و سرنوشت مؤمنان پرداخته و در اين راستا شعار {توحيد ربوبى} را

به عنوان اولين ويژگى آنان مطرح مى كند. از اين مطلب برداشت بالا به دست مى آيد.

اختيار اخروى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 40 - 11

11 - مؤمنان موحد ، در صحنه قيامت داراى كرامت و برخوردار از اختيار

أفمن يلقى . .. أم من يأتى

تقابل فعل معلوم {يأتى} با فعل مجهول {يلقى}، افاده مى كند كه حركت مؤمنان يكتاپرست در قيامت، جبرى و ناخواسته نيست. برخلاف منحرفان از آيات الهى كه آنان حقير و مجبوراند.

ازدياد نعمت بر موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 40 - 3

3- ربوبيّت پروردگار ، مقتضى سلب نعمت از فخر فروشان و مشركان دل بسته به دنيا واعطاى نعمتى افزون تر به موحدان است ،

فعسى ربّى أن يؤتين خيرًا من جنّتك و يرسل عليها حسبانًا من السماء

استقامت موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 54 - 6

6- انسانهايى وجود دارند كه در هر شرايط ، عقيده توحيدى خود را حفظ مى كنند .

ثمّ إذا كشف الضرّ عنكم إذا فريق منكم بربّهم يشركون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 14 - 1

1- يكتاپرستانِ پايدار بر طريق ايمان ، برخوردار از زندگى جاودان در بهشت

إنّ الذين قالوا . .. أُول_ئك أصح_ب الجنّة خ_لدين فيها

استقلال موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 80 - 4

4 _ خداوند خواهان استقلال و سلطه ناپذيرى پيروان اديان الهى در برابر

كافران

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

الگوى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 6 - 1،2

1 - شيوه ابراهيم ( ع ) و همگامان آن حضرت ، الگويى شايسته براى موحدان

لقد كان لكم فيهم أسوة حسنة

2 - دعا ها و نيايش هاى ابراهيم ( ع ) و همگامانش ، الگويى شايسته براى يكتا پرستان

ربّنا . .. لقد كان لكم فيهم أسوة حسنة

تكرار الگو بودن ابراهيم(ع) پس از دعاى {ربّنا. ..}، مى رساند كه آن حضرت نه تنها در ميدان برائت از مشركان; بلكه در شيوه دعا نيز شايان پيروى است.

امنيت اخروى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 40 - 7

7 - امن و سلامت در عرصه محشر ، از نعمت هاى الهى براى مؤمنان يكتاپرست

أم من يأتى ءامنًا يوم القي_مة

امنيت موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 81 - 10،13

10 _ موحدان، به جهت توحيد و يكتا پرستى، سزاوار در امان بودن از خشم خداوند هستند.

و لاتخافون أنكم أشركتم بالله . .. فأى الفريقين أحق بالأمن

13 _ در امان نبودن مشركان از خشم خداوند و امنيت داشتن موحدان از آن حقيقتى متكى بر علم و آگاهى است.

فأى الفريقين أحق بالأمن إن كنتم تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 8

8 - فرشتگان الهى ، پيامدار امن و سرور براى يكتاپرستان پايدار بر حق

تتنزّل عليهم المل_ئكة ألاّتخافوا و لاتحزنوا

اميدوارى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

10 - مريم - 19 - 5 - 12

12- يأس و نااميدى مطلق در قلب مردان الهى ، حتى در نامساعدترين شرايط ، راه نمى يابد .

و كانت امرأتى عاقرًا فهب لى من لدنك وليًّا

حضرت زكريا، با وجود پيرى و فرتوتى خود و همسرش و نيز نازايى او، باز به رحمت خداوند اميدوار بوده و در طلب كوشيده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 9

9 - مؤمنان و موحّدان راستين ، داراى خوف و رجا در پيشگاه خداوند

إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا خط_ي_نا

ساحران از سويى خود را خطاكار مى دانستند و به همين جهت از عذاب الهى در هراس بودند. از سوى ديگر به خاطر پيشتازى در ايمان آوردن به موسى(ع)، اميدوار بودند كه خداوند آنان را ببخشايد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 27 - 10

10 - انسان يكتاپرست و دلبسته به خداى يكتا ، همواره متكى به او و اميدوار به رهگشايى هاى او

فإنّه سيهدين

اندوه اخروى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 10

10 - نگرانى و هراس انسان ها حتى يكتاپرستان در قيامت

تتنزّل عليهم المل_ئكة ألاّتخافوا و لاتحزنوا

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه آيه شريفه مربوط به قيامت بوده و نگرانى موحدان از ناحيه سرنوشت و دشوارى هاى مراحل بعد پديد آمده باشد.

اهتمام موحدان به معنويات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 6 - 16

16- مردان الهى ، حتى

در آرمان هاى مادى خويش ، به ارزش هاى معنوى ، توجه دارند .

فهب لى من لدنك وليًّا يرثنى . .. واجعله ربّ رضيًّا

اهميت استقامت موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - كافرون - 109 - 3 - 8

8 - سرسختى مخالفان توحيد در مواضع خويش ، نبايد پايدارى اهل توحيد را متزلزل سازد .

و لا أنتم ع_بدون ما أعبد

پايدارى اهل توحيد، از مضارع بودن {أعبد} استفاده شده است.

ايمان موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 98 - 15

15- موحّدان معتقد به معاد ، هيچ گاه به دستاورد هاى فنى و آثار تمدن بشرى ، مغرور نشده و فرجام جهان را ويرانى و انهدام مى بينند .

ه_ذا رحمة ربّى فإذا جاء وعد ربّى جعله دكّاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 1

1- يكتاپرستان استوار بر طريق ايمان ، ايمن از هر بيم و اندوه نسبت به گذشته و آينده

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا فلاخوف عليهم و لا هم يحزنون

در معناى {لاخوف عليهم} گفته شده است كه {خوف} نسبت به آينده و موضوعى است كه در شرف وقوع مى باشد; ولى در {و لا هم يحزنون} حزن و اندوه، همواره بر امرى است كه تحقق يافته و سپرى شده است.

برترى موحدان بر كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 5

5_ مؤمنان و موحدان ، هرگز همسان كافران و مشركان نخواهند بود ، همان طور كه بينايان و شنوايان هم

طراز كران و كوران نمى باشند .

هل يستويان مثلاً

برترى موحدان بر مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 5

5_ مؤمنان و موحدان ، هرگز همسان كافران و مشركان نخواهند بود ، همان طور كه بينايان و شنوايان هم طراز كران و كوران نمى باشند .

هل يستويان مثلاً

بشارت به موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 6

6_ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار مژده دادن به موحدان و بشارت دادن آنان به عاقبتى خوش

ألاّ تعبدوا إلاّ الله إننى لكم منه . .. بشير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 11

11 - فرشتگان ، بشارت دهنده موحدان پايدار بر حق ، به بهشت موعود

و أبشروا بالجنّة الّتى كنتم توعدون

{الإبشار} (مصدر {أبشروا}) به معناى مسرور بودن است. بنابراين {أبشروا بالجنّة}; يعنى، به بهشت مسرور و خوشنود باشيد.

بشارت پيروزى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 85 - 5

5 - نويد خداوند به پيامبر ( ص ) مبنى بر دگرگون ساختن وضع مكه و غلبه دادن توحيد و ايمان بر شرك و كفر ( به هنگام بازگرداندن مجدد وى به آن شهر )

لرادّك إلى معاد

{معاد} در آيه، نكره موصوفه است كه صفت آن حذف شده و تقدير آن چنين است: {لرادُّك إلى معاد غير ما هو الآن; ترا به شهرى بازمى گرداند كه وضع آن غير از وضعى باشد كه الآن دارد}. بنابراين تعبير ياد شده به

بازگشت فاتحانه پيامبر(ص) به مكه و دگرگون شدن اوضاع آن شهر با ورود آن حضرت اشاره دارد.

بينش موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 98 - 15

15- موحّدان معتقد به معاد ، هيچ گاه به دستاورد هاى فنى و آثار تمدن بشرى ، مغرور نشده و فرجام جهان را ويرانى و انهدام مى بينند .

ه_ذا رحمة ربّى فإذا جاء وعد ربّى جعله دكّاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 5 - 13

13- اراده الهى ، در بينش موحدان راستين ، بر عوامل طبيعى ، حاكم است .

و كانت امرأتى عاقرًا فهب لى من لدنك وليًّا

پاداش موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 14 - 4

4- بهشت جاودان ، پاداش اعمال نيك و مستمر موحدان

أُول_ئك أصح_ب الجنّة . .. جزاء بما كانوا يعملون

پيشگامى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 61 - 4

4 - موحدانِ بيمناك از پروردگار و روز قيامت ، پيشتاز در انجام كار هاى نيك

و هم لها س_بفون

{لها} متعلق به {سابقون} است كه مفعول آن محذوف مى باشد. پس تقدير آن چنين مى شود: {و هم سابقون غيرهم لها}. {سبق} به معناى پيشى گرفتن است.

تبليغ موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 39

39- يكتاپرستان ، از هر فرصت مناسب براى ترويج دين و انديشه الهى بهره مى گيرند .

قال الذين غلبوا على أمرهم لنتّخذنّ عليهم مسجدًا

ترس

اخروى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 10

10 - نگرانى و هراس انسان ها حتى يكتاپرستان در قيامت

تتنزّل عليهم المل_ئكة ألاّتخافوا و لاتحزنوا

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه آيه شريفه مربوط به قيامت بوده و نگرانى موحدان از ناحيه سرنوشت و دشوارى هاى مراحل بعد پديد آمده باشد.

ترس موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 9

9 - مؤمنان و موحّدان راستين ، داراى خوف و رجا در پيشگاه خداوند

إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا خط_ي_نا

ساحران از سويى خود را خطاكار مى دانستند و به همين جهت از عذاب الهى در هراس بودند. از سوى ديگر به خاطر پيشتازى در ايمان آوردن به موسى(ع)، اميدوار بودند كه خداوند آنان را ببخشايد.

تشبيه موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 15

15_ نابرابرى مشركان با موحدان بسان نابرابرى انبوه تاريكى ها با روشنايى است .

أم هل تستوى الظلم_ت والنور

تفضل بر موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 107 - 8،9

8 _ فضل خداوند ، شامل حال كسانى است كه يكتا پرست و موحدند .

يصيب به من يشاء من عباده

9 _ تفضل خداوند بر بندگان موحد خود ، جلوه غفاريت و رحيميت اوست .

فلا راد لفضله يصيب به من يشاء من عباده و هو الغفور الرحيم

تقواى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 10

10_ مشركان

از زمره كافران و موحدان از زمره تقواپيشگانند .

تلك عقبى الذين اتقوا و عقبى الك_فرين النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 33 - 5

5 - تنها پيروان انبياى الهى و اديان توحيدى ، از تقواپيشگان اند .

و الذى جاء بالصدق و صدّق به

ضمير فصل {هم} مفيد قصر و موجب اختصاص صفت تقوا به {الذى جاء. ..} است.

تقويت روحيه موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 14 - 4

4- قدرت روحى و نيروى قلبى براى مبارزه در راه خدا ، موهبتى از جانب او براى قيام كنندگان يكتاپرست

ءامنوا بربّهم . .. و ربطنا على قلوبهم إذ قاموا

تكليف موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 15 - 20

20 - تلاش براى تحقق و برپايى عدالت ، وظيفه دينى يكتاپرستان

و أُمرت لأعدل بينكم

برداشت ياد شده با توجه به اصل اوليه اشتراك احكام دينى بين پيامبر(ص) و ديگران است.

تواضع موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 98 - 15

15- موحّدان معتقد به معاد ، هيچ گاه به دستاورد هاى فنى و آثار تمدن بشرى ، مغرور نشده و فرجام جهان را ويرانى و انهدام مى بينند .

ه_ذا رحمة ربّى فإذا جاء وعد ربّى جعله دكّاء

حامى اخروى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 1،9

1 - يكتاپرستان پايدار بر توحيد ، بهره مند از حمايت و يارى فرشتگان در دنيا و آخرت

نحن أولياؤكم

فى الحيوة الدّنيا و فى الأخرة

9 - { ( فى المجمع ) و قيل نحن أولياؤكم فى الحياة الدنيا أى نحرسكم فى الدينا و عند الموت و فى الآخرة عن أبى جعفر ( ع ) ;

در مجمع البيان ذيل آيه {نحن أولياؤكم فى الحياة الدنيا و فى الآخرة} آمده است: گفته شده (كه فرشتگان مى گويند) ما اولياى شما در زندگى دنيا هستيم; يعنى، در دنيا و هنگام مرگ و در آخرت از شما پاسدارى مى كنيم و اين معنا از امام باقر(ع) روايت شده است}.

حامى دنيوى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 1،9

1 - يكتاپرستان پايدار بر توحيد ، بهره مند از حمايت و يارى فرشتگان در دنيا و آخرت

نحن أولياؤكم فى الحيوة الدّنيا و فى الأخرة

9 - { ( فى المجمع ) و قيل نحن أولياؤكم فى الحياة الدنيا أى نحرسكم فى الدينا و عند الموت و فى الآخرة عن أبى جعفر ( ع ) ;

در مجمع البيان ذيل آيه {نحن أولياؤكم فى الحياة الدنيا و فى الآخرة} آمده است: گفته شده (كه فرشتگان مى گويند) ما اولياى شما در زندگى دنيا هستيم; يعنى، در دنيا و هنگام مرگ و در آخرت از شما پاسدارى مى كنيم و اين معنا از امام باقر(ع) روايت شده است}.

حامى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 30 - 1

1_ خداوند ، حامى و پشتيبان موحدان و مؤمنان به رسالت پيامبران است .

من ينصرنى من الله إن طردتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - زخرف - 43 - 25 - 4

4 - تاريخ بشر ، شاهد حمايت ها و پشتيبانى هاى خداوند از جبهه توحيد و راه انبيا

و كذلك ما أرسلنا من قبلك فى قرية من نذير . .. فانتقمنا منهم

حق پذيرى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 80 - 4

4 - حق شنوى و حق پذيرى ، نشانى از حيات جان و سلامت روان انسان در بينش الهى

إنّك لاتسمع الموتى . .. إذا ولّوا مدبرين

خداوند، كافران حق ناپذير را هم مرده خوانده است و هم ناشنوا، اين نشان مى دهد كسانى كه حق را به جان مى پذيرند و سخن حق را به گوش دل مى شنوند، نه مرده اند و نه ناشنوا.

حقوق موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 25 - 6

6 - مسجدالحرام ، از آن عموم مردم خداپرست است و قشر خاصى حق محروم كردن مردم از زيارت آن را ندارد .

الذى جعلن_ه للناس

حمايت از موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 27 - 9

9 - انسان يكتاپرست و گام نهاده در مسير حق ، همواره مورد حمايت و برخوردار هدايت هاى نوين

فإنّه سيهدين

خداترسى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 61 - 4

4 - موحدانِ بيمناك از پروردگار و روز قيامت ، پيشتاز در انجام كار هاى نيك

و هم لها س_بفون

{لها} متعلق به {سابقون} است كه مفعول آن محذوف مى باشد. پس تقدير آن چنين

مى شود: {و هم سابقون غيرهم لها}. {سبق} به معناى پيشى گرفتن است.

خدمتگزارى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 95 - 6

6- خدمت گزارى به مردم ، بدون چشمداشت اجر و مزد ، از ويژگى هاى انسان هاى موحّد و بندگان شايسته خدااست .

فهل نجعل لك خرجًا . .. قال ما مكّنّى فيه ربّى خير

خواسته هاى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 6 - 1

1 - درخواست هدايت به صراط مستقيم ، مهمترين خواسته انسان عارف به مقام الهى است .

الحمد للّه . .. إياك نستعين. إهدنا الصرط المستقيم

چنانچه {اهدنا الصراط المستقيم} در ارتباط با {الحمد للّه رب العالمين . ..} ملاحظه شود، حاوى اين پيام است كه انسان پس از شناخت خدا هدفش سلوك در صراط مستقيم خواهد بود; يعنى، همان راهى كه خداوند منتهى اليه آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 7 - 6

6 - خداشناسان موحد ، خواهان هدايت به راه ثابت قدمان بر هدايت هستند .

الحمد للّه . .. إهدنا الصرط المستقيم. صرط الذين انعمت عليهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 6 - 16

16- مردان الهى ، حتى در آرمان هاى مادى خويش ، به ارزش هاى معنوى ، توجه دارند .

فهب لى من لدنك وليًّا يرثنى . .. واجعله ربّ رضيًّا

دشمنان موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 6

6- خصومت

مشركان با يكتاپرستان به خاطر اعتقاد شرك آلودشان ، جريانى مستمر بوده است .

أين شركاءى الذين كنتم تش_قّون فيهم

تركيب فعل {كنتم} و {تشاقّون} مفيد ماضى استمرارى و مشعر به معناى ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 19 - 1

1 - جبهه توحيد و جبهه شرك ، دو جبهه اى هستند متخاصم و دشمن يكديگر .

هذان خصمان

{هذان} اشاره است به فرقه هاى موحد و مشرك كه در آيه 17 از آنان ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 77 - 5

5 - شرك و توحيد ، دو جبهه متخاصم

فإنّهم عدوٌّ لى إلاّ ربّ الع_لمين

رضايت موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 4

4 - تحير و درماندگى مشركان و آرامش و رضايت مندى موحدان در زندگى

ضرب اللّه مثلاً رجلاً فيه شركاء متش_كسون و رجلاً سلمًا لرجل

بيشتر مفسران براين عقيده اند كه تشبيه شدن مشركِ داراى چند معبود، به برده اى كه چند مالك ناسازگار و سخت گير بر سر مالكيت و حاكميت او نزاع دارند; گوياى اين حقيت است كه همان طورى كه چنين برده اى چشم به راه فرمان هاى مختلف و متعدد مالكان خود است و متحير است كه چگونه رضايت آنان را جلب كند و در صورت متضاد بودن فرمان ها، كدام يك از آنها را به اجرا در آورد، مشركان نيز در زندگى دچار چنين سردرگمى و تحير و تزلزل معرفتى هستند.

زمينه تكامل موحدان

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 6 - 3

3 - ارائه الگو براى تربيت و تكامل موحدان در مسير ارزش ها ، از روش هاى تربيتى قرآن

لقد كان لكم فيهم أسوة حسنة

از تكرار اين نكته كه ابراهيم(ع) و همگامان آن حضرت براى مسلمانان الگو هستند; مطلب بالا استفاده مى شود.

سرور موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 8

8 - فرشتگان الهى ، پيامدار امن و سرور براى يكتاپرستان پايدار بر حق

تتنزّل عليهم المل_ئكة ألاّتخافوا و لاتحزنوا

سعادت اخروى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 105 - 6

6_ موحدان و مؤمنانِ به رسالت پيامبران ، تشكيل دهنده گروه سعادتمندان قيامتند .

فمنهم شقى و سعيد

شرك ستيزى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 3

3- يكتاپرستان واقعى ، نمى توانند در قبال شرك و انحرافات عقيدتى مردم ، بى تفاوت باشند .

ربّنا ربّ السم_وت . .. ه_ؤلاء قومنا اتخذوا من دونه ءالهة

خداوند، اصحاب كهف را به عنوان نمونه اى از موحّدان واقعى ياد كرده و در بيان حالات و خصلت هاى آنان _ پس از اقرار به اصل توحيد _ توجّه ايشان به جامعه بشرى و تأسف آنان به ضلالت مردم را مطرح ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 9

9- توحيد و نفى شرك ، پيام تمامى پيامبران ، موحدان و كتاب هاى آسمانى

ه_ذا ذكر من معى و ذكر من قبلى

مشاراليه {ه_ذا} به

قرينه آيات قبل، توحيد و نفى شرك است.

صفات موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 1،4،7،8

1 _ پيكار بسيارى از خداپرستان ، در ركاب پيامبران الهى و تسليم ناپذيرى و پايدارى آنان

و كايّن من نبىّ قاتل معه ربّيّون كثير فما وهنوا لما اصابهم

{ربّيّون} جمع {ربّى} است و به معنى كسى كه خود را مختص پروردگار كرده، يعنى جز پرستش خدا به كار ديگرى نمى پردازد.

4 _ مصيبت ها و مشكلات ، آنگاه كه در راه خدا باشد ، هرگز مردان الهى را به ضعف و ناتوانى و تسليم در برابر دشمنان نخواهد كشيد .

فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل اللّه و ما ضعفوا و ما استكانوا

7 _ يادآورى پايمردى و مقاومت خداپرستان پيشين ، از روش هاى قرآن براى ايجاد روحيّه مقاومت در مبارزه با دشمنان دين

و كايّن من نبىّ قاتل معه ربيّون كثير . .. فى سبيل اللّه

8 _ قدرت روحى ، استقامت و تسليم ناپذيرى در مقابل دشمن ، از ويژگى هاى مردان الهى

و كايّن من نبىّ قاتل معه ربيّون كثير فما وهنوا . .. وما استكانوا

{وهن} به معناى فتور و سستى است، و كلمه {ما استكانوا}، از ماده {سكن}، به معنى خضوع است ; يعنى در برابر دشمن، خاضع و ذليل نمى شوند و تسليم نمى گردند.

عبرت موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - ق - 50 - 9 - 4

4_ پيدايش بوستان ها و كشتزار ها در پى نزول باران ، درسى براى خداجويان

و نزّلنا من السماء ماء مبركًا فأنبتنا به جنّت و حبّ

الحصيد

عقيده موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 19 - 2

2 - جبهه توحيد ، جبهه اى است معتقد به ربوبيت بى شريك خدا و جبهه شرك ، جبهه اى است منكر ربوبيت خدا و معتقد به پروردگارى غير او .

هذان خصمان اختصموا فى ربّهم فالذين كفروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 50 - 10

10 - مرگ ، بازگشت به سوى خدا در بينش يكتاپرستان

لأُصلّبنّكم أجمعين . قالوا لاضير إنّا إلى ربّنا منقلبون

عوامل اندوه موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 9

9 - موحدان راستين ، در خوف و هراس نسبت به سرنوشت اخروى خويش و اندوهناك از خطا ها و لغزش هاى خود

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا. .. ألاّتخافوا و لاتحزنوا

بنابراين نكته كه نزول ملائكه در دنيا و يا به هنگام مرگ باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

عوامل ترس موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 9

9 - موحدان راستين ، در خوف و هراس نسبت به سرنوشت اخروى خويش و اندوهناك از خطا ها و لغزش هاى خود

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا. .. ألاّتخافوا و لاتحزنوا

بنابراين نكته كه نزول ملائكه در دنيا و يا به هنگام مرگ باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

عوامل تقويت موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 21 - 40

40- كشف ماجراى اصحاب كهف ، عامل

تقويت موضع موحّدان و معتقدان به معاد بود .

إذ يتن_زعون . .. قال الذين غلبوا على أمرهم

در بيان آنچه مورد نزاع و اختلاف مردم بود، دو احتمال بيان شد: اگر {إذ يتنازعون. ..} نظر به اختلاف آنان در باره معاد داشته باشد، {الذين غلبوا...} آن دسته از مردم خواهند بود كه معاد را پذيرا بودند و با بيدارى اصحاب كهف، به دليلى محكم و ملموس، در برابر خصم خود، دست يافته بودند.

عوامل دلدارى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 76 - 4،7

4 - توجه به ناتوانى معبود هاى ادعايى و عقيده به قدرت مطلق خداوند ، موجب تسلى خاطر و دل گرمى مبلغان اسلام و مدافعان عقيده توحيدى

و اتّخذوا من دون اللّه ءالهة لعلّهم ينصرون . لايستطيعون نصرهم... فلايحزنك قولهم

جمله {فلايحزنك قولهم} جواب براى شرط مقدر است; يعنى، {إذا كان ه_ذا حالهم مع ربّهم حيث اتّخذوا رجاء النصر ءالهة من دون اللّه لايقدرون نصرهم فلاتحزن بسبب قولهم. ..; وقتى وضعيت آنان چنين است كه به اميد يارى، معبودهاى ديگرى جز خدا را _ كه تواناى بر يارى رسانى ندارند _ برگزيدند، پس تو از سخنان شان محزون مباش...}.

7 - عقيده به آگاهى خداوند از تمامى رفتار ها و حركت هاى توطئه آميز كافران ، موجب دل گرمى و تسلى خاطر مبلغان اسلام و مدافعان عقيده توحيدى است .

فلايحزنك قولهم إنّا نعلم ما يسرّون و ما يعلنون

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه جمله {إنّا نعلم. ..} تعليل براى نهى در {فلايحزنك} است; يعنى، چون خداوند بر تمامى رفتارهاى آدميان _ از جمله

كافران _ آگاه است، پس نبايد در برابر توطئه هاى آنان محزون بود; بلكه بايد با دل گرمى و پشتكار به تبليغ دين پرداخت.

فرجام موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 168 - 5

5 - مشركان ، مدعى بى اطلاعى از سرنوشت خوب و بد مؤمنان و يكتاپرستان گذشته بودند .

لو أنّ عندنا ذكرًا من الأوّلين

برداشت ياد شده مبتنى بر اين ديدگاه است كه {ذكر} در آيه شريفه به معناى {علم} باشد و مقصود از {الأوّلين} موحدان و مؤمنان گذشته باشد. بر اين اساس معنا و پيام آيه چنين مى شود: اگر ما از سرنوشت مؤمنان و موحدان گذشته آگاه بوديم و از جايگاه خوب آنان مطلع مى شديم، همچون آنان توحيد الهى و بندگى خداى يكتا را مى پذيرفتيم.

فضايل اخروى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 32 - 1

1 - يكتاپرستان پايدار بر توحيد ، ميهمانان خداوند در بهشت

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا . .. نزلاً من غفور رحيم

{نُزُل} به چيزى گفته مى شود كه براى پذيرايى از ميهمان آماده مى كنند.

فضايل موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 2،5

2_ حالت موحدان و مؤمنان به قرآن ، همانند انسان هاى بينا و شنواست .

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ والبصير والسميع

5_ مؤمنان و موحدان ، هرگز همسان كافران و مشركان نخواهند بود ، همان طور كه بينايان و شنوايان هم طراز كران و كوران نمى باشند .

هل يستويان مثلاً

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 14،15

14_ هرگز موحدان بصير با مشركان كوردل برابر نيستند .

قل هل يستوى الأعمى والبصير

15_ نابرابرى مشركان با موحدان بسان نابرابرى انبوه تاريكى ها با روشنايى است .

أم هل تستوى الظلم_ت والنور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 18 - 2

2_ موحّدان و مؤمنان به پيامبر ( ص ) و باورداران به قيامت ، اجابت كنندگان دعوت الهى اند .

للذين استجابوا لربهم الحسنى

آيات گذشته بيانگر اين است كه مراد از {الذين استجابوا} موحدان و مؤمنان به پيامبر(ص) و باورداران به قيامت مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 5 - 12

12- يأس و نااميدى مطلق در قلب مردان الهى ، حتى در نامساعدترين شرايط ، راه نمى يابد .

و كانت امرأتى عاقرًا فهب لى من لدنك وليًّا

حضرت زكريا، با وجود پيرى و فرتوتى خود و همسرش و نيز نازايى او، باز به رحمت خداوند اميدوار بوده و در طلب كوشيده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 33 - 5

5 - تنها پيروان انبياى الهى و اديان توحيدى ، از تقواپيشگان اند .

و الذى جاء بالصدق و صدّق به

ضمير فصل {هم} مفيد قصر و موجب اختصاص صفت تقوا به {الذى جاء. ..} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 6

6 - يكتاپرستان استوار بر طريق ايمان ، برخوردار از جايگاهى ويژه در پيشگاه خداوند

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا

تتنزّل عليهم المل_ئكة

نزول پياپى فرشتگان _ كه از فعل مضارع {تتنزّل} فهميده مى شود _ نشانگر عنايت ويژه خداوند به موحدان پايدار بر توحيد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 40 - 11

11 - مؤمنان موحد ، در صحنه قيامت داراى كرامت و برخوردار از اختيار

أفمن يلقى . .. أم من يأتى

تقابل فعل معلوم {يأتى} با فعل مجهول {يلقى}، افاده مى كند كه حركت مؤمنان يكتاپرست در قيامت، جبرى و ناخواسته نيست. برخلاف منحرفان از آيات الهى كه آنان حقير و مجبوراند.

قدرت موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 161 - 2

2 - وانهاده شدن مشركان و معبودهايشان به خود و ناتوانى آنان در برابر خداپرستان و حق جويان

فإنّكم و ما تعبدون

كرامت اخروى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 40 - 11

11 - مؤمنان موحد ، در صحنه قيامت داراى كرامت و برخوردار از اختيار

أفمن يلقى . .. أم من يأتى

تقابل فعل معلوم {يأتى} با فعل مجهول {يلقى}، افاده مى كند كه حركت مؤمنان يكتاپرست در قيامت، جبرى و ناخواسته نيست. برخلاف منحرفان از آيات الهى كه آنان حقير و مجبوراند.

كمى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 106 - 3

3_ موحدانى كه توحيدشان خالص و از هر گونه شرك پيراسته باشد اندكند .

و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون

كمى موحدان قوم ابراهيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء -

26 - 103 - 4

4 - وجود اقليتى مؤمن و موحد در ميان قوم ابراهيم

و ما كان أكثرهم مؤمنين

ضمير{هم} در آيه، به قوم ابراهيم بازمى گردد.

كمى موحدان قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 40 - 18

18_ تنها تعداد بسيار اندكى از قوم نوح ، به يكتايى خداوند ايمان آوردند و رسالت نوح را پذيرفتند .

و ما ءامن معه إلاّ قليل

كلمه {قليل} دلالت بر اندك بودن تعداد مؤمنان دارد و قرآن آن را با قيدى همانند {منهم} نياورد تا به اين نكته اشاره كند كه: تعداد مؤمنان فى نفسه اندك بودند نه در قياس با كفرپيشگان و لذا در برداشت با كلمه بسيار، بر قلّت مؤمنان تأكيد شد(اقتباس از الميزان).

كيفر موحدان در دوران اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 2

2- كيفر روى گردانى از آيين شرك در عصر اصحاب كهف ، سنگ سار شدن بود .

إنّهم إن يظهروا عليكم يرجموكم

از جمله معانى ذكر شده براى {رجم} سنگ سار كردن است.

مثل موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 24 - 2

2_ حالت موحدان و مؤمنان به قرآن ، همانند انسان هاى بينا و شنواست .

مَثل الفريقين كالأعمى والأصمّ والبصير والسميع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 29 - 3

3 - مؤمنان و موحدان ، همچون بردگانى اند كه تنها يك مالك داشته و فقط از او فرمان مى برند .

ضرب اللّه مثلاً. .. و رجلاً سلمًا

لرجل

مجادله با موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 13 - 15

15_ كفرپيشگان على رغم مشاهده نشانه هاى ربوبيت خدا بر سراسر جهان ، با موحدان درباره خداوند و ربوبيت او به جدال و جرّ و بحث مى پردازند .

هو الذى يريكم البرق . .. و هم يج_دلون فى الله

جمله حاليه {و هم يجادلون فى الله} قيد براى همه جمله هايى است كه در آيات پيشين آمده است ; يعنى، با آنكه آثار وجودى خدا و ربوبيت او نمايان است و اوست كه برق، رعد، ابر و صاعقه را پديد مى آورد و همه امور را تحقق مى بخشد، آنان درباره وى به جرّوبحث مى پردازند.

محمد(ص) و موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 2 - 6

6_ پيامبر ( ص ) ، وظيفه دار مژده دادن به موحدان و بشارت دادن آنان به عاقبتى خوش

ألاّ تعبدوا إلاّ الله إننى لكم منه . .. بشير

مراد از موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 6

6- يكتاپرستان استوار بر طريق حق ، همان محسنان مورد بشارت قرآن اند .

و بشرى للمحسنين . إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا

از ارتباط اين آيه با ذيل آيه قبل، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

مسؤوليت پذيرى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 15 - 3

3- يكتاپرستان واقعى ، نمى توانند در قبال شرك و انحرافات عقيدتى مردم ، بى تفاوت باشند .

ربّنا

ربّ السم_وت . .. ه_ؤلاء قومنا اتخذوا من دونه ءالهة

خداوند، اصحاب كهف را به عنوان نمونه اى از موحّدان واقعى ياد كرده و در بيان حالات و خصلت هاى آنان _ پس از اقرار به اصل توحيد _ توجّه ايشان به جامعه بشرى و تأسف آنان به ضلالت مردم را مطرح ساخته است.

مسؤوليت موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 133 - 9

9 - موحدان بايد در آستانه مرگ ، بازماندگان خويش را به توحيد و ملازمت بر عبادت خدا سفارش و وصيت كنند .

إذ حضر يعقوب الموت إذ قال لبنيه ما تعبدون من بعدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 20 - 4

4- يكتاپرستان ، نبايد خود را در محيط و شرايطى قرار دهند كه بر حفظ ايمان خويش قادر نباشند .

إنّهم إن يظهروا عليكم . .. يعيدوكم فى ملّتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 110 - 9

9- انسان موحّد ، همواره ، بايد در هواى رسيدن به رضايت خداوند باشد .

إل_هكم إل_ه وحد فمن كان يرجوا لقاء ربّه

فعل ماضى (كان) در كنار فعل مضارع (يرجوا) بر استمرار دلالت دارد و {فاء} تفريع، گوياى برداشت بالا است.

مشركان و موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 16 - 15

15_ نابرابرى مشركان با موحدان بسان نابرابرى انبوه تاريكى ها با روشنايى است .

أم هل تستوى الظلم_ت والنور

مصونيت موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف -

7 - 156 - 17

17 _ موحدان ، پرداخت كنندگان زكات و مؤمنان به آيات الهى ، مصون از عذاب هاى الهى هستند .

عذابى أصيب به من أشاء و رحمتى . .. فسأكتبها للذين ... بايتنا يؤمنون

جمله {سأكتبها} به منزله تفسيرى است براى {من أشاء}. يعنى بيان مى كند كه چه كسانى مصون از عذاب الهى هستند و مشيت الهى بر عذاب نكردن آنان تعلق نمى گيرد و چه كسانى در خطر گرفتار شدن به عذاب الهى هستند. منطوق جمله {سأكتبها} بيانگر طايفه اول و مفهوم آن بيانگر طايفه دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 13 - 1

1- يكتاپرستان استوار بر طريق ايمان ، ايمن از هر بيم و اندوه نسبت به گذشته و آينده

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا فلاخوف عليهم و لا هم يحزنون

در معناى {لاخوف عليهم} گفته شده است كه {خوف} نسبت به آينده و موضوعى است كه در شرف وقوع مى باشد; ولى در {و لا هم يحزنون} حزن و اندوه، همواره بر امرى است كه تحقق يافته و سپرى شده است.

معاش نيكوى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 4 - 7

7_ خداوند ، بر اعطاى معيشت نيكو به موحدان و عذاب كردن مشركان و پرستشگران غير او تواناست .

يمتعكم مت_عًا حسنًا . .. و إن تولّوا فإنى أخاف عليكم عذاب يوم كبير ... و هو على

در بر داشت فوق، جمله {و هو على . ..} در ارتباط با {يمتعكم} و {أخاف عليكم عذاب يوم كبير} معنا شده است.

مقامات

موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 2 - 6

6- انسان موّحد و متكى به خداوند ، انسانى هدايت يافته است .

و جعلن_ه هدًى . .. ألاّتتخذوا من دونى وكيلاً

{أن} در {ألاّتتخذوا} براى تفسير عبارت {جعلناه هدًى لبنى إسرائيل} است و توحيد و عدم اتكا به غير خدا را مظهر و مصداق هدايت معرفى مى كند. بنابراين موّحد، شخص هدايت يافته است.

منازعه مشركان با موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 27 - 5

5- مشركان ، از معبود هاى ادعايى خويش به سختى دفاع كرده و با يكتاپرستان درباره آنها به منازعه مى پرداختند .

أين شركاءى الذين كنتم تش_قّون فيهم

{تشاقّون} (از مصدر شقاق) به معناى مخالفت است به گونه اى كه شخصى در يك طرف و شخص ديگرى در طرف ديگر باشد. فعل {تشاقّون} از باب مفاعله است كه براى فعلهاى دو جانبه استفاده مى شود و به قرينه مقام طرف درگير با مشركان، كسانى اند كه معتقد به خداى واحد بودند و از آنها به موحدان تعبير شده است.

منازعه موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 46 - 13

13 - وجود نزاع و اختلاف مستمر ميان موحدان و مشركان در طول تاريخ

أنت تحكم بين عبادك فى ما كانوا فيه يختلفون

آمدن فعل {كانوا} و نيز كاربرد فعل {يختلفون} (به صيغه مضارع) دلالت بر استمرار دارد.

موانع اندوه موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 2

2 - توجه به پشتيبانى

مداوم فرشتگان ، مانع راه يابى هراس و اندوه در دل هاى موحدان

تتنزّل عليهم المل_ئكة ألاّتخافوا . .. نحن أولياؤكم فى الحيوة الدنيا و فى الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 14 - 7

7- توجه يكتاپرستان استوار بر ايمان به جاودانگى در بهشت ، زداينده هر گونه بيم و اندوه از ايشان

فلاخوف عليهم و لا هم يحزنون . أُول_ئك أصح_ب الجنّة خ_لدين فيها

با توجه به ارتباط اين آيه با {فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون} در آيه قبل، توجه به وعده خداوند به بهشتى بودن موحدان نيك كردار، مى تواند زداينده ترس و اندوه آنان باشد.

موانع ترس موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 31 - 2

2 - توجه به پشتيبانى مداوم فرشتگان ، مانع راه يابى هراس و اندوه در دل هاى موحدان

تتنزّل عليهم المل_ئكة ألاّتخافوا . .. نحن أولياؤكم فى الحيوة الدنيا و فى الأخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 14 - 7

7- توجه يكتاپرستان استوار بر ايمان به جاودانگى در بهشت ، زداينده هر گونه بيم و اندوه از ايشان

فلاخوف عليهم و لا هم يحزنون . أُول_ئك أصح_ب الجنّة خ_لدين فيها

با توجه به ارتباط اين آيه با {فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون} در آيه قبل، توجه به وعده خداوند به بهشتى بودن موحدان نيك كردار، مى تواند زداينده ترس و اندوه آنان باشد.

موحدان انسان هاى نخستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 19

- 4

4 _ امت واحد و يكتاپرست نخستين ، ديرى نپاييد كه گرفتار تفرقه دينى شده و به دو دسته موحد و مشرك انشعاب يافتند .

و ما كان الناس إلا أمة وحدة فاختلفوا

قيد {ديرى نپاييد} از طرف {فاء} در {فاختلفوا}، بدست مى آيد.

موحدان اهل مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 94 - 3

3_ گروهى از مردم مدين ، توحيد را پذيرفتند و به رسالت شعيب ( ع ) ايمان آوردند .

نجينا شعيبًا والذين ءامنوا معه

موحدان در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 32 - 1

1 - يكتاپرستان پايدار بر توحيد ، ميهمانان خداوند در بهشت

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا . .. نزلاً من غفور رحيم

{نُزُل} به چيزى گفته مى شود كه براى پذيرايى از ميهمان آماده مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 14 - 1،6

1- يكتاپرستانِ پايدار بر طريق ايمان ، برخوردار از زندگى جاودان در بهشت

إنّ الذين قالوا . .. أُول_ئك أصح_ب الجنّة خ_لدين فيها

6- بهره مندى هماره و سهل موحدان نيكوكار ، از نعمت هاى الهى در بهشت

أُول_ئك أصح_ب الجنّة

تعبير به {أصحاب} اشاره به همنشينى دائم و هميشگى يكتاپرستان استوار بر طريق ايمان، با نعمت هاى بهشتى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 15 - 2

2- احسان به پدر و مادر ، همواره مورد توجه موحّدان و مايه دست يابى آنان به بهشت

جزاء بما كانوا يعملون . و وصّينا الإنس_ن بولديه إحس_نًا

بيان

{وصّينا الإنسان. ..} _ در پى {جزاء بماكانوا يعملون} _ بيانگر اين ارتباط است كه يكى از وظايف مورد عمل يكتاپرستان، احسان به پدر و مادر است.

موحدان در جهاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 1

1 _ پيكار بسيارى از خداپرستان ، در ركاب پيامبران الهى و تسليم ناپذيرى و پايدارى آنان

و كايّن من نبىّ قاتل معه ربّيّون كثير فما وهنوا لما اصابهم

{ربّيّون} جمع {ربّى} است و به معنى كسى كه خود را مختص پروردگار كرده، يعنى جز پرستش خدا به كار ديگرى نمى پردازد.

موحدان در سختيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 146 - 4

4 _ مصيبت ها و مشكلات ، آنگاه كه در راه خدا باشد ، هرگز مردان الهى را به ضعف و ناتوانى و تسليم در برابر دشمنان نخواهد كشيد .

فما وهنوا لما اصابهم فى سبيل اللّه و ما ضعفوا و ما استكانوا

موحدان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 19 - 9

9 _ قيامت ، روز داورى ميان موحدان و مشركان

و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم فيما فيه يختلفون

از اينكه خداوند فرمود: دنيا جاى داورى ميان اهل شرك و توحيد نيست، معلوم مى شود محل داورى ميان آنان، جهانى ديگر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 85 - 3

3- خداى رحمان ، در قيامت ميزبان تقواپيشگان ( موحدان ) خواهد بود .

يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن

وفدًا

{وفداً} چه مصدر و بيان كننده نوع حشر باشد و چه به معناى {وافدين} گرفته شود، بر ميهمان بودن متقين دلالت دارد; با اين تفاوت كه در صورت دوم، مى رساند كه حضور آنان در صحنه قيامت فردى نبوده; بلكه به صورت گروهى خواهد بود. دراين صورت بايد گفت: {وفداً} حال مقدره است; يعنى، زمان گروهى بودن از زمان حشر متأخر است; زيرا آيات بعد به حضور فردى همگان تصريح دارد.

موحدان قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 66 - 5

5_ گروهى از قوم ثمود ، توحيد را پذيرفتند و به رسالت صالح ( ع ) ايمان آوردند .

نجّينا ص_لحًا و الذين ءامنوا معه

موحدان قوم عاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 58 - 4

4_ گروهى از قوم عاد ، توحيد را پذيرفتند و به رسالت هود ( ع ) ايمان آوردند .

والذين ءامنوا معه

موحدان مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 86 - 1

1 _ گروهى از قوم شعيب به توحيد گرويدند و سالكان راه خدا گشتند .

و لا تقعدوا بكل صرط توعدون و تصدون عن سبيل اللّه من ءامن به

موحدان و شرك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 106 - 2

2_ بيشتر موحدان توحيد را به گونه اى با شرك درمى آميزند .

و ما يؤمن أكثرهم بالله إلاّ و هم مشركون

موحدان و كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده -

5 - 80 - 4

4 _ خداوند خواهان استقلال و سلطه ناپذيرى پيروان اديان الهى در برابر كافران

ترى كثيراً منهم يتولون الذين كفروا

ميزبان موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 85 - 3

3- خداى رحمان ، در قيامت ميزبان تقواپيشگان ( موحدان ) خواهد بود .

يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن وفدًا

{وفداً} چه مصدر و بيان كننده نوع حشر باشد و چه به معناى {وافدين} گرفته شود، بر ميهمان بودن متقين دلالت دارد; با اين تفاوت كه در صورت دوم، مى رساند كه حضور آنان در صحنه قيامت فردى نبوده; بلكه به صورت گروهى خواهد بود. دراين صورت بايد گفت: {وفداً} حال مقدره است; يعنى، زمان گروهى بودن از زمان حشر متأخر است; زيرا آيات بعد به حضور فردى همگان تصريح دارد.

نجات موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 17

17 _ هلاكت اقوام مشرك و فسادگر پيشين و رهايى موحدان آن اقوام از عذاب هاى دنيوى ، دليلى روشنگر فراسوى قوم شعيب

قد جاءتكم بينة من ربكم

برخى به قرينه آيات گذشته، برآنند كه مراد از {بينة} در آيه مورد بحث سرگذشت اقوامى است كه مشركانشان بر اثر شركورزى، تكذيب انبيا و ابتلا به فسادهاى اجتماعى، به عذاب گرفتار آمدند و موحدان صلاح پيشه از آن عذابها رهايى يافتند.

نزول ملائكه بر موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 1،14

1 - نزول فرشتگان الهى ، بر يكتاپرستان پايدار بر توحيد

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا تتنزّل عليهم

المل_ئكة

14 - { فى المجمع فى قوله تعالى { تتنزّل عليهم الملائكة } يعنى عند الموت . . . و روى ذالك عن أبى عبداللّه ( ع ) ;

در مجمع البيان درباره قول خداى تعالى {تتنزّل عليهم الملائكة} آمده است: مقصود نزول ملائكة هنگام مرگ است . .. و اين مطلب از امام صادق(ع) روايت شده است}.

نشانه هاى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 23 - 7

7- موّحد واقعى ، خدمتگزار و احسان كننده به پدر و مادر است .

و قضى ربّك ألاّتعبدوا إلاّ إيّاه و بالولدين إحس_نًا

نعمتهاى اخروى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 40 - 7

7 - امن و سلامت در عرصه محشر ، از نعمت هاى الهى براى مؤمنان يكتاپرست

أم من يأتى ءامنًا يوم القي_مة

نعمتهاى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 14 - 4

4- قدرت روحى و نيروى قلبى براى مبارزه در راه خدا ، موهبتى از جانب او براى قيام كنندگان يكتاپرست

ءامنوا بربّهم . .. و ربطنا على قلوبهم إذ قاموا

نيازهاى معنوى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 35 - 15

15- موحد بودن و مصونيت كامل از شرك ، نيازمند به توفيق خداوند و امداد اوست .

و اجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام

برداشت فوق به اين دليل است كه حضرت ابراهيم(ع) با آنكه از انبياى بزرگ الهى (اولواالعزم) بود، از خداوند خواستار مصونيت خود و فرزندانش از شرك شد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 32 - 5

5 - انسان ها ، حتى موحدان راستين ، نيازمند مغفرت و آمرزش الهى

نزلاً من غفور رحيم

با توجه به ارتباط اين آيه با آيات قبل، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

وعده به موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 30 - 12

12 - بهشت ، وعده مكرر خداوند به يكتاپرستان پايدار بر توحيد

و أبشروا بالجنّة الّتى كنتم توعدون

ويژگيهاى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 95 - 6

6- خدمت گزارى به مردم ، بدون چشمداشت اجر و مزد ، از ويژگى هاى انسان هاى موحّد و بندگان شايسته خدااست .

فهل نجعل لك خرجًا . .. قال ما مكّنّى فيه ربّى خير

هجرت موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 99 - 6

6 - ابراهيم ( ع ) ، افراد مؤمن و موحد را ، به هجرت از سرزمين شرك تشويق مى كرد .

و قال إنّى ذاهب إلى ربّى

اعلام ابراهيم(ع) به هجرت خود از سرزمين شرك، ممكن است به اين جهت باشد كه افراد اندكى كه ايمان آورده و موحد شده اند، همانند او هجرت كنند.

هدايت پذيرى موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 27 - 9

9 - انسان يكتاپرست و گام نهاده در مسير حق ، همواره مورد حمايت و برخوردار هدايت هاى نوين

فإنّه سيهدين

هدايت موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

5 - انعام - 6 - 71 - 12

12 _ توحيد، عقيده اى متكامل كه موحدان با هدايت خداوند به آن راه مى يابند.

أندعوا من دون الله . .. و نرد على أعقابنا بعد إذ هدينا الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 2 - 6

6- انسان موّحد و متكى به خداوند ، انسانى هدايت يافته است .

و جعلن_ه هدًى . .. ألاّتتخذوا من دونى وكيلاً

{أن} در {ألاّتتخذوا} براى تفسير عبارت {جعلناه هدًى لبنى إسرائيل} است و توحيد و عدم اتكا به غير خدا را مظهر و مصداق هدايت معرفى مى كند. بنابراين موّحد، شخص هدايت يافته است.

هشدار به موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 56 - 5

5 _ لغزيدن در دام هوسها و تمايلات مشركان و منحرفان، خطرى براى رهبران دين و همه موحدان

الذين تدعون من دون اللّه قل لا أتبع أهواءكم

هماهنگى تعاليم موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 24 - 9

9- توحيد و نفى شرك ، پيام تمامى پيامبران ، موحدان و كتاب هاى آسمانى

ه_ذا ذكر من معى و ذكر من قبلى

مشاراليه {ه_ذا} به قرينه آيات قبل، توحيد و نفى شرك است.

ياور موحدان مهاجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 16 - 13

13- خداوند ، فراهم آورنده شرايط مناسب ، براى استوار ماندن يكتاپرستان مهاجر ، بر عقيده توحيدى خويش

و يهيّىء لكم من أمركم مرفقًا

مورچگان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مورچگان

اوامر ملكه مورچگان قصه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 4

4 - دستور مورچه پيشوا به پنهان شدن مورچگان در لانه خود ، براى مصون ماندن از پايمال شدن توسط سليمان و سپاهيانش

ادخلوا مس_كنكم لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

{لا} در {لايحطمنّكم} ناهيه است. {حَطْم} (مصدر {يحطمنّ}) در اصل به معناى شكستن و در اين جا معادل پايمال كردن است. تعبيرهاى {ادخلوا} و {لايحطمنّكم} _ كه به صورت امر و نهى آمده _ بيانگر نوعى رياست است; به ويژه اگر تنكير {نملة} براى تفخيم باشد.

تكلم ملكه مورچگان قصه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 24

24 - { عن جعفربن محمد ( ع ) قال : لما قالت النملة { يا أيّها النمل ادخلوا مساكنكم . . . } حملت الريح صوت النملة إلى سليمان ( ع ) . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: هنگامى كه آن مورچه [به ساير مورچگان] گفت: {يا أيّها النمل ادخلوا مساكنكم. ..} باد صداى آن مورچه را به سليمان رسانيد...}.

تكلم مورچگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 19 - 3،4

3 - سليمان ( ع ) ، قادر به شنيدن صداى مورچگان و فهم زبان آنها

فتبسّم ضاحكًا من قولها

4 - خشنودى سليمان از آگاهى به زبان مورچگان و سپاس گزارى او به درگاه خدا

فتبسّم ضاحكًا من قولها و قال ربّ أوزعنى أن أشكر

رهبرى در مورچگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 5

5 - وجود شعور ،

نظام رهبرى و مديريت و نيز سازمان اطلاع رسانى در مورچگان

قالت نملة . .. لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

سپاه سليمان(ع) در سرزمين مورچگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 1،3

1 - رسيدن سليمان ( ع ) و لشگريانش به سرزمين مورچگان ، در مسير حركت خود

حتّى إذا أتوا على واد النمل

3 - اخطار مورچه اى به ديگر مورچگان نسبت به ورود سليمان و لشگريانش به سرزمين آنها

قالت نملة ي_أيّها النمل ادخلوا مس_كنكم لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

سرزمين مورچگان قصه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 2

2 - قرار داشتن سرزمين مورچگان ، در منطقه اى پايين تر از منطقه اطراف آن

أتوا على واد النمل

واژه {على} براى استعلا به كار مى رود. بنابراين {على واد النمل} بيانگر اين نكته است كه منطقه اطراف سرزمين مورچگان مشرف بر آن بود و سرزمين مورچگان پايين تر از آن قرار داشت.

سليمان(ع) در سرزمين مورچگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 1،3

1 - رسيدن سليمان ( ع ) و لشگريانش به سرزمين مورچگان ، در مسير حركت خود

حتّى إذا أتوا على واد النمل

3 - اخطار مورچه اى به ديگر مورچگان نسبت به ورود سليمان و لشگريانش به سرزمين آنها

قالت نملة ي_أيّها النمل ادخلوا مس_كنكم لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

شعور مورچگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 5،7

5 - وجود شعور ، نظام رهبرى و مديريت و نيز سازمان

اطلاع رسانى در مورچگان

قالت نملة . .. لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

7 - آگاهى مورچه به مقام معنوى و عدالت سليمان

لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده و هم لايشعرون

تعبير {و هم لايشعرون} بيانگر اين نكته است كه آن مورچه مى دانست كه سليمان در صورت توجه، نخواهد گذاشت كه مورچگان مورد ستم قرار گيرند و پايمال شوند.

مديريت در مورچگان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 5

5 - وجود شعور ، نظام رهبرى و مديريت و نيز سازمان اطلاع رسانى در مورچگان

قالت نملة . .. لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

هشدار ملكه مورچگان قصه سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 18 - 3

3 - اخطار مورچه اى به ديگر مورچگان نسبت به ورود سليمان و لشگريانش به سرزمين آنها

قالت نملة ي_أيّها النمل ادخلوا مس_كنكم لايحطمنّكم سليم_ن و جنوده

موسي (ع) از ديدگاه قرآن در تفسيرراهنما

موسى(ع)

آبرومندى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 69 - 3

3 - حضرت موسى ( ع ) ، شخصيتى وجيه و آبرومند در پيش گاه خداوند بود .

و كان عند اللّه وجيهًا

آثار آبرومندى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 69 - 4

4 - وجاهت و آبرومندى موسى ( ع ) در پيش گاه خداوند ، سبب شد كه خداوند ، وى را از اتهام قوم اش ، برى بداند .

لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى فبرّأه اللّه ممّا قالواو كان عند اللّه وجيهًا

{و كان عنداللّه وجيهاً} به منزله تعليل براى {برّأه اللّه ممّا قالوا} است.

آثار اضطراب مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 13

13 - قرار داشتن مادر موسى در آستانه افشا كردن راز فرزندش ، به خاطر شدت پريشانى و اضطراب

إن كادت لتبدى به لولا أن ربطنا على قلبها

آثار امتحان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 35

35 - موسى ( ع ) زمانى توفيق مناجات با خداوند در كوه طور و دريافت حكم رسالت را يافت كه از مرحله آزمون الهى و چشيدن سختى ها ، عبور كرد و شايستگى لازم را به دست آورده بود .

و فتنّك فتونًا. .. ثمّ جئت على قدر ي_موسى

آثار اندوه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 10

10 _ اندوه موسى ( ع ) بر هلاكت همراهانش در ميقات ، موجب شكوه او به درگاه خدا و آرزوى مرگ خويش و همراهانش پيش از حضور در ميعادگاه مناجات

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل و إيّى

آثار انذارهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 62 - 1

1 - هشدار هاى موسى ( ع ) به فرعونيان در صحنه مقابله ، موجب بروز اختلاف و تنش در ميان آنان گرديد .

ويلكم لاتفتروا . .. فتن_زعوا أمرهم بينهم

{فاء} در {فتنازعوا} دال بر اين نكته است كه بلافاصله پس از هشدارهاى موسى(ع) در صحنه مقابله، در بين فرعونيان نزاع و كشمكش به وجود آمد گرديد.

آثار ايمان موسى(ع)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 122 - 3

3 - عبوديت و ايمان موسى و هارون ( عليهماالسلام ) موجب دستيابى آنان به پاداش هايى همچون پاداش هاى محسنان از سوى خداوند

إنّا كذلك نجزى المحسنين . إنّهما من عبادنا المؤمنين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّهما من عبادنا. ..} تعليل براى جمله {إنّا كذلك نجزى المحسنين} است; يعنى، چون موسى و هارون (عليهماالسلام) از مؤمنان و بندگان خالص خدا بودند، به آنان چونان پاداش محسنان، پاداش داديم. مقصود نجات از اندوه بزرگ و باقى ماندن نام و آوازه نيك آنان در تاريخ مى باشد.

آثار بازگشت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 14،17

14 - ديدار دوباره با موسى ( ع ) ، به چشمان مادر روشنى و آرامش بخشيد و اندوه او را برطرف ساخت .

فرجعن_ك إلى أُمّك كى تقرّ عينها و لاتحزن

{قرة العين} يا از {قرار} به معناى آرام گرفتن مشتق است و يا از {قُرّ} به معناى سردشدن كه نتيجه توقف اشك سوزان است. در هر صورت اين تعبير، كنايه از شادمانى است كه چشم را از نگران بودن و حركت به سمت راست و چپ بازمى دارد و اشك سوزان اندوه را قطع مى كند.

17 - بازگشت موسى ( ع ) به آغوش مادر ، زمينه اى مناسب جهت رشد و پرورش او تحت نظارت دقيق خداوند

و لتصنع على عينى . إذ تمشى ... فرجعن_ك

{إذ} در {إذ تمشى} مى تواند ظرف براى {لتصنع} باشد. دراين صورت جملات پس از {إذ}، ظرف تحقق صنع

الهى در مورد موسى(ع) را بيان كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 11

11 - بازگشت موسى ( ع ) به دامن مادر ، نمود حقانيت و تخلف ناپذيرى وعده هاى خداوند

و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد از {وعد اللّه} مطلق وعده هاى الهى باشد. بنابراين بازگشت موسى(ع) به دامان مادر نمود اين است كه تمام وعده هاى الهى، از همين قبيل بوده و تخلف در آن راه ندارد.

آثار برگزيدگى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 51 - 9

9- پاكى و برگزيدگى موسى و مقام رسالت و نبوت او ، موجب شرافت و بزرگداشت ياد او در قرآن

واذكر فى الكت_ب موسى إنّه كان مخلصًا و كان رسولاً نبيًّا

جمله {إنّه كان . ..} تعليل براى {اذكر} است.

آثار بعثت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 49 - 2

2 - خداوند با بعثت موسى ( ع ) ، بنى اسرائيل را از سيطره فرعونيان و شكنجه هاى سهمگين آنها ر ها ساخت .

و إذ نجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوءالعذاب

در جمله {أنعمت عليكم} و {أنى فضلتكم} نعمت دادن و برترى بخشيدن به خداوند نسبت داده شده; ولى در جمله {نجيناكم} (ما شما را نجات داديم) نجات بخشى به ضمير {نا} (ما) نسبت داده شده است. از اين مقابله مى توان فهميد كه خداوند در نجات بخشى، نظر به سببهايى نيز دارد كه به قرينه آيات بعد مى توان گفت: آن

سبب بعثت حضرت موسى (ع) بوده است.

آثار پاكى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 51 - 9

9- پاكى و برگزيدگى موسى و مقام رسالت و نبوت او ، موجب شرافت و بزرگداشت ياد او در قرآن

واذكر فى الكت_ب موسى إنّه كان مخلصًا و كان رسولاً نبيًّا

جمله {إنّه كان . ..} تعليل براى {اذكر} است.

آثار پرسشهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 76 - 2

2- موسى ( ع ) خود را در صورت سؤال مجدد ( سومين تخلّف ) سزاوار محروم شدن از مصاحبت با خضر ( ع ) دانست .

قال إن سألتك من شىء بعدها فلاتصحبنى

آثار تبديل عصاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 5

5 - پيش آمدن ناگهانى حادثه طور ( مكالمه خدا ، تبديل عصا به اژد ها و يد بيضا ) باعث به هم ريختن آرامش موسى ( ع ) و چيره شدن ترس بر وى

فلمّا أتيها نودى . .. و اضمم إليك جناحك من الرّهب

آثار تبليغ موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 20 - 1،6

1- موسى ( ع ) ، مورد هجوم كينه ها و تهمت هاى فرعونيان در پى ابلاغ پيام الهى

و إنّى عذت بربّى و ربّكم أن ترجمون

برداشت بالا بر اين اساس است كه {رجم} (مصدر {ترجمون})، در اين آيه به معناى تهمت زدن باشد.

6- فرعونيان ، در صدد سنگسار كردن موسى ( ع ) پس از

شنيدن پيام هاى او

و إنّى عذت . .. أن ترجمون

برداشت بالا بنابراين نكته است كه مراد از {ترجمون} سنگسار كردن باشد; نه تهمت زدن.

آثار تلاش خواهر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 1

1 - به ثمر رسيدن تلاش خواهر موسى ، در بازگرداندن برادر خويش به آغوش مادر

قالت هل أدلّكم على أهل بيت . .. فرددن_ه إلى أُمّه

خواهر موسى با دنبال كردن برادر، ورود به كاخ فرعون و بالاخره استفاده از فرصت به دست آمده، توانست موسى را به مادرش بازگرداند.

آثار توكل موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 62 - 3

3 - اتكاى موسى ( ع ) به پروردگار و هدايت خاصه او ، مايه اطمينان و آرامش وى در سخت ترين شرايط

قال كلاّإنّ معى ربّى سيهدين

آثار دشمنى با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 4

4 - هشدار مؤمن آل فرعون به فرعونيان و قبطيان ، درباره خطر عذاب الهى در صورت مخالفت با موسى ( ع ) و قتل او

فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا

آثار دين موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 3

3 - نفوذ آيين موسى ( ع ) در ميان خاندان فرعون و ايمان آوردن مردى از آنان

قال رجل مؤمن من ءال فرعون

آثار رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 18 - 6

6- درخواست رهايى

بنى اسرائيل از سوى موسى ( ع ) ، نشأت يافته از رسالت آن حضرت و نه انگيزه هاى قومى و طبقاتى

أن أدّوا . .. إنّى لكم رسول أمين

از تأكيد موسى(ع) بر {إنّى لكم رسول أمين} استفاده مى شود كه آنچه آن حضرت به فرعونيان پيشنهاد كرده، نه از آن جهت است كه با بنى اسرائيل پيوند نژادى و طبقاتى دارد; بلكه صرفاً در اين سخن، پيامدارى امين از جانب خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 22 - 3

3 - رسالت موسى ( ع ) ، خطرى جدى براى فرعون و تحريك كننده او به مقابله اى پى گير در برابر آن

ثمّ أدبر يسعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 23 - 3

3 - فرعون ، تأثير رسالت موسى ( ع ) را بر ديگران پيش بينى كرده و از آن وحشت داشت .

فحشر فنادى

آثار سخن موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 1

1 - برخى از فرعونيان در پى سخنان موسى ( ع ) ، به آن حضرت گرايش پيداكرده ، و موجب بروز تنش در ميان فرعونيان گرديدند .

فتن_زعوا . .. قالوا إن هذن لسحرن

فاعل {قالوا} به قرينه {فأجمعوا كيدكم} (در آيه بعد) گروهى از فرعونيان بودند كه با گروهى ديگر از خودشان به گفت وگو پرداختند. آيه قبل نيز به اين معنا تصريح دارد كه در ميان فرعونيان مشاجره اى پديد آمد. اين مشاجره در باره موسى(ع) بوده و فاعل {قالوا} سعى در

توجيه گروه دوم داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 64 - 2

2 - اختلاف و تشتت فرعونيان پس از سخنان موسى ( ع ) ، خطرى جدى و زمينه ساز تضعيف جبهه آنان ، در ميدان مقابله بود .

ويلكم . .. قالوا ... فأجمعوا كيدكم ثمّ ائتوا صفًّا

آيات ياد شده، جملگى نشانگر تلاش جدى فرعونيان براى حفظ اتحاد خود در برابر موسى(ع) است و از زاويه ديگر، حكايت از خطرى دارد كه به خاطر بروز اختلاف، آنان را تهديد مى كرده است.

آثار شرح صدر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 33 - 2

2 - موسى ( ع ) ، تسبيح و تنزيه خداوند در برابر مشركان ، خود را نيازمند شرح صدر و داشتن بيان واضح مى دانست .

ربّ اشرح لى . .. كى نسبّحك كثيرًا

{كى نسبّحك} مى تواند تعليل براى تمام خواسته هاى موسى(ع)، از جمله درخواست شرح صدر و كاهش لكنت زبان باشد. موسى(ع) مى خواست براى رد آنچه گمراهان در باره خداوند توهم كرده اند، توان لازم را داشته باشد.

آثار شك در حقانيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 17

17 - هشدار مؤمن آل فرعون به مردم مصر ، از دچار شدن به گمراهى ابدى بر اثر پافشارى بر مخالفت با دعوت موسى ( ع ) و ترديد در حقانيت آن

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

آثار ظلم به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- اسراء - 17 - 103 - 4

4- غرق شدن فرعون و تمامى همراهانش به اراده خداوند ، در پى تصميم ظالمانه وى عليه موسى ( ع ) و بنى اسرائيل

فأراد . .. فأغرقن_ه و من معه جميعًا

آثار عبوديت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 122 - 3

3 - عبوديت و ايمان موسى و هارون ( عليهماالسلام ) موجب دستيابى آنان به پاداش هايى همچون پاداش هاى محسنان از سوى خداوند

إنّا كذلك نجزى المحسنين . إنّهما من عبادنا المؤمنين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّهما من عبادنا. ..} تعليل براى جمله {إنّا كذلك نجزى المحسنين} است; يعنى، چون موسى و هارون (عليهماالسلام) از مؤمنان و بندگان خالص خدا بودند، به آنان چونان پاداش محسنان، پاداش داديم. مقصود نجات از اندوه بزرگ و باقى ماندن نام و آوازه نيك آنان در تاريخ مى باشد.

آثار عجله موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 83 - 4

4 - موسى ( ع ) ، به جهت پيشى گرفتن بر قوم خود در رسيدن به ميقات ، مورد پرس و جوى خداوند قرار گرفت .

و ما أعجلك عن قومك ي_موسى

آثار فرار موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 21 - 3

3 - جدايى موسى ( ع ) از دستگاه فرعونى ، زمينه اعطاى رسالت و سرپرستى بنى اسرائيل به وى از جانب خداوند

ففررت منكم . .. فوهب لى ربّى حكمًا و جعلنى من المرسلين

برداشت ياد شده بدان احتمال

است كه تفريع {وهب} بر {ففررت} اشاره به تأثير جدايى موسى(ع) از دستگاه فرعون در شايستگى وى براى دريافت حكم و رسالت داشته باشد. گفتنى است كه در برداشت فوق واژه {حكم} به معناى ولايت و سرپرستى گرفته شد و مراد از آن سرپرستى بر بنى اسرائيل و هجرت دادن آنان از سرزمين مصر مى باشد.

آثار فراموشى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 73 - 3

3- تخلّف موسى از عهد خويش با خضر ( ع ) ، ناشى از فراموشى بود .

قال لاتؤاخذنى بما نسيت

آثار فصاحت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 33 - 2

2 - موسى ( ع ) ، تسبيح و تنزيه خداوند در برابر مشركان ، خود را نيازمند شرح صدر و داشتن بيان واضح مى دانست .

ربّ اشرح لى . .. كى نسبّحك كثيرًا

{كى نسبّحك} مى تواند تعليل براى تمام خواسته هاى موسى(ع)، از جمله درخواست شرح صدر و كاهش لكنت زبان باشد. موسى(ع) مى خواست براى رد آنچه گمراهان در باره خداوند توهم كرده اند، توان لازم را داشته باشد.

آثار قتل موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 33 - 4

4 - موسى ( ع ) ، از نافرجام ماندن رسالت الهى خويش در صورت كشته شدن به دست فرعونيان نگران بود .

إلى فرعون و ملإيْه . .. قال ربّ إنّى قتلت منهم نفسًا

طرح موضوع قتل مرد قبطى، نه از آن باب است كه موسى(ع) بر جان خويش مى ترسيد; بلكه

بدان جهت بود كه مبادا با دستگيرى و كشته شدن او، رسالت الهى _ كه بر دوش او نهاده شده است _ نافرجام بماند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 18

18 - هشدار مؤمن آل فرعون به فرعونيان ، از آسيب ديدن شديد آنان بر اثر كشتن موسى ( ع )

و إن يك صادقًا يصبكم بعض الذى يعدكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 4

4 - هشدار مؤمن آل فرعون به فرعونيان و قبطيان ، درباره خطر عذاب الهى در صورت مخالفت با موسى ( ع ) و قتل او

فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 33 - 7

7 - هشدار مؤمن آل فرعون به فرعونيان ، درباره اين كه قتل موسى ( ع ) موجب گمراهى ابدى و علاج ناپذير آنان خواهد شد .

أتقتلون رجلاً . .. و من يضلل اللّه فما له من هاد

برداشت يادشده به خاطر اين نكته است كه هشدار مؤمن آل فرعون نسبت به گمراه شدن آنان در مورد قتل موسى(ع) انجام پذيرفت.

آثار قتلهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 19،20،26

19 - ارتكاب قتل ، مايه نگرانى موسى ( ع ) و موجب فرو رفتن او در غم و ناراحتى شده بود .

و قتلت نفسًا فنجّين_ك من الغم

نجات موسى(ع) از غم و غصه، فرع اضطراب خاطر داشتن آن حضرت، در باره ماجراى قتل و

احساس خطر او از سوى فرعونيان است.

20 - موسى ( ع ) به خاطر ارتكاب قتل ، نزد فرعونيان امنيت جانى نداشت .

فنجّينك من الغم

26 - اقدام موسى ( ع ) به كشتن يكى از قبطيان در مصر ، زمينه ساز گرفتارى او به آزمايش سخت خداوند

و قتلت نفسًا فنجّين_ك من الغم و فتنّك فتونًا

چنانچه {فتنّاك} عطف بر {نجّيناك} باشد، سختى كشيدن موسى(ع) در آزمون الهى، پى آمد قتل نفس بوده است.

آثار گفتگوى خدا با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 5

5 - پيش آمدن ناگهانى حادثه طور ( مكالمه خدا ، تبديل عصا به اژد ها و يد بيضا ) باعث به هم ريختن آرامش موسى ( ع ) و چيره شدن ترس بر وى

فلمّا أتيها نودى . .. و اضمم إليك جناحك من الرّهب

آثار محبوبيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 17،18

17 - محبوبيت موسى ( ع ) در دل فرعونيان ، زمينه رشد و نمو او با مراقبت كامل خداوند

و لتصنع على عينى

{لتصنع} بيانگر علت است براى آنچه از سياق كلام به دست مى آيد; يعنى، {و لتصنع على عينى فعلت ذلك; آنچه انجام دادم به خاطر اين بود كه با مراقبت كامل من ساخته شوى}. صنيع و صنيعة (ريشه اشتقاقى {لتصنع}) به شخصى گفته مى شود كه تربيت شده ديگرى باشد. هم چنين به معناى عطا، كرامت و احسان نيز آمده است (لسان العرب).

18 - محبوبيت موسى ( ع ) در دل ها و در دربار فرعون

، مايه احترام به موسى ( ع ) و موجب خدمت فراوان به او شده بود .

و ألقيت عليك محبّة منّى و لتصنع على عينى

چنانچه {صنيعة} (ريشه اشتقاقى {لتصنع}) به معناى احسان و كرامت باشد، مفاد {لتصنع. ..} چنين مى شود: محبت تو را در قلب ديگران قرار دادم تا با مراقبت كامل من، مورد احترام و احسان آنان قرار گيرى.

آثار مخالفت با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 17

17 - هشدار مؤمن آل فرعون به مردم مصر ، از دچار شدن به گمراهى ابدى بر اثر پافشارى بر مخالفت با دعوت موسى ( ع ) و ترديد در حقانيت آن

كذلك يضلّ اللّه من هو مسرف مرتاب

آثار مشكلات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 35

35 - موسى ( ع ) زمانى توفيق مناجات با خداوند در كوه طور و دريافت حكم رسالت را يافت كه از مرحله آزمون الهى و چشيدن سختى ها ، عبور كرد و شايستگى لازم را به دست آورده بود .

و فتنّك فتونًا. .. ثمّ جئت على قدر ي_موسى

آثار معجزات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 19 - 8

8- معجزات و دلايل نيرومند موسى ( ع ) ، پشتوانه آن حضرت در برخورد مقتدرانه با فرعونيان

أن أدّوا . .. و أن لاتعلوا ... إنّى ءاتيكم بسلط_ن مبين

تعبير {إنّى. ..} در مقام تعليل است; يعنى، موسى(ع) به دليل بهره مندى از {سلطان مبين}، به فرعونيان فرمان {أن أدّوا}

و {أن لاتعلوا} مى دهد.

آثار معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 1

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) ربوبيت خداوند را بر تما هستى باور كردند و به آن ايمان آوردند .

قالوا ءامنا برب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 4

4 _ ساحران دربار فرعون پس از مشاهده معجزه موسى ( ع ) به پيامبرى وى و برادرش هارون ايمان آوردند .

ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

مى توان گفت از اهداف ساحران در نام بردن خصوص {موسى و هارون}، پذيرش ايشان به عنوان پيامبران الهى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 2

2 _ در پس تحقق معجزه موسى ( ع ) و شكست ساحران ، تنها گروه اندكى از بنى اسرائيل به وى گرويده و ايمان آوردند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه

برداشت فوق بر اساس ارجاع ضمير {من قومه} به {موسى} است ; ضمناً تنكير {ذرية} دلالت بر تقليل مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 23 - 6

6 - اظهار معجزه در كوه طور ، به منظور تسكين قلب موسى ( ع ) انجام يافته بود .

لنريك

ارائه معجزه به موسى(ع)، علاوه بر آن كه موسى(ع) را در برابر فرعون مجهز مى ساخت، به دليل {لنريك} آگاهى و اطمينان شخصِ آن حضرت را نيز بالا مى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

13 - شعراء - 26 - 47 - 1

1 - اعتراف ساحران به پروردگار جهانيان و ايمان به توحيد ربوبى ، پس از مشاهده معجزه موسى و بطلان سحر خويش

فألقى موسى عصاه . .. قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 48 - 1

1 - ساحران پس از مشاهده معجزه موسى ، بيزارى خود را از فرعون و ادعاى ربوبيت او ، به صراحت و در حضور وى ، اعلام داشتند .

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين . ربّ موسى و ه_رون

جمله {ربّ موسى و هارون} _ كه عطف بيان براى {بربّ العالمين} مى باشد _ تعريضى است به فرعون و نيز كنايه از اين نكته است كه ديگر ربّ بودن تو، پذيرفتنى نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 6

6 - قرار داشتن موسى و هارون ( ع ) در موضع اقتدار و تسلّط ، در پرتو آيات و معجزات الهى

و نجعل لكما سلط_نًا . .. ب_ئاي_تنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 47 - 4

4 - { معجزه } نشانه اى الهى بر حقانيت رسالت و پيام توحيدى موسى ( ع )

فلمّا جاءهم ب_اي_تنا

در قرآن به جاى واژه {معجزه}، {آيت و نشانه} به كار رفته است كه بيانگر مطلب ياد شده است.

آثار نبوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 51 - 9

9- پاكى و برگزيدگى موسى و مقام رسالت و نبوت او ، موجب شرافت

و بزرگداشت ياد او در قرآن

واذكر فى الكت_ب موسى إنّه كان مخلصًا و كان رسولاً نبيًّا

جمله {إنّه كان . ..} تعليل براى {اذكر} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 16 - 8،9

8 - بهره مندى بنى اسرائيل ، از نعمت هاى مادى و روزى هاى پاكيزه در پى رسالت موسى ( ع )

و رزقن_هم من الطيّب_ت

9 - برترى يافتن بنى اسرائيل بر مردمان عصر خويش ، در پى رسالت موسى ( ع )

و فضّلن_هم على الع_لمين

مراد از {العالمين} در برداشت ياد شده، مردمان عصر بنى اسرائيل دانسته شده است.

آثار نرمى سخن موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 44 - 2

2 - سخنان نرم موسى و هارون ( ع ) ، زمينه اى مناسب براى پى بردن فرعون به حقيقت و يا پيدايش باور هاى خويش

فقولا له قولاً ليّنًا لعلّه يتذكّر أو يخشى

{خشية} ترسى است كه آميخته با احساس عظمت طرف مقابل باشد (مفردات راغب). حرف {أو} فرعون را بين دو واكنش احتمالى ترسيم كرده است. بنابراين جمله {لعلّه...} بيان مى دارد كه اميد است فرعون يا حقيقت را فهميده و به آن يقين يابد و يالااقل احتمال صداقت موسى و هارون(ع) را بدهد و در نتيجه خطر را بزرگ ديده و از آن هراسان شود.

آثار نفرين موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 3

3 - ابتلاى سامرى به مردم گريزى و گريز مردم از وى ، پى آمد نفرين موسى ( ع ) در حق

او بود .

إنّ لك فى الحيوة أن تقول لامساس

محتمل است {فإنّ لك فى الحياة. ..} نفرين موسى(ع) در حق سامرى باشد; يعنى، آن كه سامرى به بيمارى روحى و يا جسمى خاصى مبتلا گردد، كه از مردم بگريزد و مردم نيز از او گريز داشته باشند.

آثار نگهدارى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 15

15 - تصميم خاندان فرعون بر نگه دارى موسى ( ع ) ، اقدامى ندانسته عليه خودشان

لاتقتلوه عسى أن ينفعنا أو نتّخذه ولدًا و هم لايشعرون

آثار وحى به مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 1،2،4،12

1 - تأثير ژرف و آرامش بخش وحى الهى در دل مادر موسى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا

{أصبح} معادل {صار} و {فارغاً} مرادف {خالياً} است. با توجه به ارتباط اين آيه با آيه هفتم، تقدير آن چنين مى شود: {و صار فؤاد أُمّ موسى بعد الوحى خالياً من الخوف و الحزن; دل مادر موسى بعد از وحى ما از ترس و اندوه خالى گشت}.

2 - دل مادر موسى ، فارغ از ترس و اندوه نسبت به فرجام نوزادش پس از دريافت وحى الهى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. أن لاتخافى ... و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا

4 - اطمينان يافتن مادر موسى به بازگردانده شدن فرزندش به آغوش وى ، پس از دريافت وحى الهى

لولا أن ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين

12 - قرار داشتن مادر موسى در وضيعت اضطراب و پريشانى ، پيش از

وحى اميدبخش الهى به وى

و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا . .. لتبدى به

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 1

1 - تبديل شدن مادر موسى به شخصيتى مصمم و قادر بر انجام كار هاى سترگ ، پس از دريافت پيام اميدآفرين الهى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. و قالت لأُخته قصّيه

جمله {و قالت. ..} عطف بر محذوف است; يعنى، {فألقيه فى اليمّ و قالت لأخته قصّيه}. مادر موسى پس از دريافت وحى، اقدام به انداختن فرزندش در رود نيل كرد; با اين كه پيش از آن از فرط ترس و نگرانى نزديك بود راز فرزندش را فاش سازد. اين موضوع، بيانگر مطلب ياد شده است.

آثار يدبيضاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 5

5 - پيش آمدن ناگهانى حادثه طور ( مكالمه خدا ، تبديل عصا به اژد ها و يد بيضا ) باعث به هم ريختن آرامش موسى ( ع ) و چيره شدن ترس بر وى

فلمّا أتيها نودى . .. و اضمم إليك جناحك من الرّهب

آرامش مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 10

10 - اطمينان بخشى خداوند به مادر موسى و وعده قطعى به بازگرداندن فرزندش به آغوش وى

إنّا رادّوه إليك

آرامش موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 7

7 - آرامش موسى ( ع ) در شرايط سخت و بحرانى و تلاش وى جهت ايجاد اميد

و اطمينان در خانواده خود .

إنّى ءانست نارًا سئاتيكم. .. لعلّكم تصطلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 4

4 - دعوت خداوند از موسى ( ع ) ، به حفظ آرامش و دور ساختن ترس از خود

و اضمم إليك جناحك من الرّهب

{جناح} كنايه از {بازو} يا {دست} است. {رهب} نيز معادل {خوف} و {ال} در آن براى عهد است و اشاره به ترسى دارد كه بر موسى(ع) در وادى طور، به خاطر مواجه شدن با چيزهاى ناگهانى و دور از انتظار، غلبه يافته بود. بنابراين {و اضمم إليك...}; يعنى، براى فائق آمدن بر اين ترسى كه بر تو مستولى شده، بازوانت را به خودت بچسبان.

آرزوى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 10

10 _ اندوه موسى ( ع ) بر هلاكت همراهانش در ميقات ، موجب شكوه او به درگاه خدا و آرزوى مرگ خويش و همراهانش پيش از حضور در ميعادگاه مناجات

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل و إيّى

آزادى در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 9

9 - آزادى ابراز عقيده و بيان انديشه در جامعه دينى عصر موسى

أتتخذنا هزواً

آسيه و گهواره موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 2

2 - درخشش برق اميد و شادمانى در ديدگان زن فرعون با مشاهده قنداقه موسى

و قالت امرأت فرعون قرّت عين لى و لك

آگاهى موسى(ع)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 151 - 1

1 _ موسى ( ع ) پس از مشاجره خويش با هارون و پى بردن به ناتوانى او در برابر منحرفان ، رو به درگاه خدا آورد و به مناجات با او پرداخت .

قال رب اغفر لى و لأخى

آمرزش موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 16 - 4

4 - پذيرفته شدن تقاضاى موسى ( ع ) از سوى خداوند و تعلق اراده او بر بخشودن خطاى موسى ( ع ) و نجات وى از فرعونيان

قال ربّ . .. فاغفرلى فغفر له

ابزار مبارزه با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 1

1 - فرعون براى مقابله با موسى ( ع ) به وسيله سحر مصمم شد .

فلنأتيّنك بسحر مثله

{لنأتينّك} حاوى لام تأكيد و نون تأكيد ثقليه است و بر اعلان تصميم قطعى فرعون براى مقابله با موسى(ع) دلالت مى كند.

اتكاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 20 - 2

2- موسى ( ع ) ، متكى به حمايت پروردگار در قبال هجوم و تهديد فرعونيان

و إنّى عذت بربّى و ربّكم أن ترجمون

اتمام حجت بر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 154 - 4

4 _ خداوند با اعطاى تورات به موسى(ع) نعمت خويش را بر وى تمام و كامل كرد.

تماما على الذى أحسن

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفعول {تمام} كلمه اى مانند {نعمة}

باشد ; يعنى: {تماما النعمة على الذى أحسن}.

اتمام حجت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 6

6 _ هلاكت فرعون و قومش ، پس از اتمام حجت خدا با آنان به وسيله موسى و هارون ( ع ) بوده است .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم تدميرًا

اثبات حقانيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 1

1 _ عصاى موسى ( ع ) با بلعيدن جادوى ساحران ، موجب به كرسى نشستن حق و پوچ گشتن دستاورد هاى ساحران شد .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

دربرداشت فوق ضمير {كانوا} و {يعملون} به ساحران برگردانده شده است. بر اين مبنا مراد از {ما} در {ما كانوا ... } همان ابزار و آلاتى است كه با سحر خويش آنها را در چشم بينندگان به صورت جانورانى پر تحرك جلوه داده بودند.

اجابت دعاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 4

4 - خداوند ، دعا و درخواست موسى ( ع ) ( دستيابى به آب ) را سريعاً اجابت كرد .

فقلنا اضرب بعصاك الحجر

حرف {فاء} در {فقلنا} اشاره به اين دارد كه ميان دعاى موسى و اجابت آن فاصله زمانى نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 8

8 - قوم موسى مطمئن به استجابت دعاى موسى ( ع ) بودند .

فادع لنا ربك يخرج لنا

فعل {يخرج} مجزوم است و حكايت از شرطى

مقدر دارد; يعنى: {ادع لنا ربك ان تدع يخرج . ..; دعا كن، اگر دعا كردى خداوند پديد خواهد آورد ...} اين سخن دلالت بر اطمينان قوم موسى به استجابت دعاى او دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 70 - 8

8 - قوم موسى ، مطمئن به استجابت دعا هاى موسى ( ع ) و اجابت خواسته هاى او از درگاه خداوند

قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هى . .. ادع لنا ربك يبين لنا ما لونها ... ادع لنا

فعل {يبين} در آيه مورد بحث و آيات پيشين مجزوم به شرط مقدر است. كلام با تقدير آن چنين مى باشد: {ادع لنا ربك ليبين لنا ان تدع اللّه يبين; از خدا بخواه براى ما بيان كند. اگر تو از خدا بخواهى بيان خواهد كرد}. اين معنا (اگر بخواهى بيان خواهد كرد) رساى به برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 134 - 3،4،5،6،8

3 _ موسى ( ع ) پيامبرى مستجاب الدعوه و از منزلتى والا در پيشگاه خدا برخوردار بود .

ادع لنا ربك بما عهد عندك

مراد از عهدى كه خداوند بر موسى دارد، به مناسبت تقاضاى فرعونيان از موسى و درخواست دعا براى آنان، استجابت دعاى او به درگاه خداست.

4 _ استجابت دعاى موسى در رفع عذاب از فرعونيان از وعده هاى خداوند به موسى ( ع )

ادع لنا ربك بما عهد عندك

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {عهد خدا با موسى} استجابت دعاى وى در خصوص برطرف شدن عذاب از فرعونيان

باشد، نه مطلق دعاهاى وى. آنان با تجربه هاى گذشته و يا گفته خود موسى(ع) فهميده بودند كه خداوند به او وعده داده كه اگر براى رفع عذاب از فرعونيان دعا كند، دعايش پذيرفته است.

5 _ فرعونيان به التزام پروردگار درباره استجابت دعاى موسى در رفع عذاب از ايشان آگاه بودند .

ادع لنا ربك بما عهد عندك

6 _ فرعونيان ، موسى ( ع ) را به منزلتش نزد خدا ( مستجاب الدعوه بودنش ) قسم دادند تا زوال عذاب را از خداوند درخواست كند .

ادع لنا ربك بما عهد عندك

{باء} در {بما عهد} در برداشت فوق، باء قسم گرفته شده است.

8 _ فرعونيان آگاه به تأثير دعاى موسى ( ع ) در رفع عذاب از ايشان

ادع لنا ربك بما عهد عندك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 135 - 2،5

2 _ خداوند با اجابت درخواست موسى ، عذاب را از فرعونيان برطرف ساخت .

فلما كشفنا عنهم الرجز

5 _ خداوند پس از اجابت دعاى موسى ( ع ) و رفع عذاب از فرعونيان ، به آنان فهماند كه تا زمانى محدود به عذاب مبتلا نخواهند شد .

فلما كشفنا عنهم الرجز إلى أجل هم بلغوه

{إلى أجل} مى رساند كه خداوند عذاب را براى هميشه از فرعونيان برطرف نساخت و براى آن زمان تعيين كرد و اگر اين حقيقت را به آنان ابلاغ نمى كرد، تعيين زمان اثر مطلوب نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 15

15 _ خداوند نويدبخش موسى ( ع ) به استجابت دعايش براى سعادت بنى

اسرائيل در دنيا و آخرت ، به شرط رعايت تقوا ، پرداخت زكات و ايمان به همه آيات الهى

فسأكتبها للذين يتقون و يؤتون الزكوة و الذين هم بايتنا يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 1،4،12،13

1 _ خداوند ، دعاى موسى و هارون ( ع ) ، عليه فرعون و اطرافيانش را مستجاب كرد .

قال قد أجيبت دعوتكما

4 _ برآورده شدن خواسته هاى موسى و هارون ( ع ) ( سخت شدن و مهرخوردن دل فرعون و اطرافيانش و وقوع عذاب استيصال ) مستلزم گذشت زمان و وارد آمدن فشار ها و سختى هاى بسيار بر موسى ( ع ) و هارون بود .

و اشدد على قلوبهم فلايؤمنوا . .. قال قد أجيبت دعوتكما فاستقيما

از اينكه خداوند پس از اعلام استجابت دعاى موسى و هارون (ع)، به آنان دستور استقامت و پايدارى مى دهد و استقامت را با فاى سببيه به اجابت دعا مرتبط مى كند. برداشت فوق استفاده مى گردد.

12 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده است : { كان بين قول اللّه عز وجل : { قد اُجيبت دعوتكما } و بين أخذ فرعون ، أربعين عاماً ;

بين سخن خداى عزوجل [به موسى و هارون ]كه فرمود: خواسته شما اجابت شد تا زمانى كه فرعون را سرنگون كرد، چهل سال فاصله شد}.

13 _ از امام صادق ( ع ) روايت شده است كه رسول خدا ( ص ) فرمود : { دعا موسى ( ع ) و أمَّن هارون ( ع ) و أمَّنت الملائكة ( ع ) فقال اللّه

تبارك و تعالى : { قد اُجيبت دعوتكما فاستقيما . . . ;

حضرت موسى(ع) دعا كرد و هارون آمين گفت و فرشتگان نيز آمين گفتند. پس خداى تعالى فرمود: به تحقيق خواسته شما اجابت شد، پس استوار باشيد ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 36 - 1،3

1 - خداوند تمامى خواسته هاى موسى ( ع ) را پذيرفت و به او شرح صدر و بيان روان عطا كرد و هارون را وزير او قرار داد .

قال ربّ . .. قال قد أُوتيت سؤلك ي_موسى

{سؤل}; يعنى احتياجى كه نفس انسان بر تحصيل آن حرص مىورزد و فرق آن با آرزو اين است كه آرزو در فكر انسان مى گذرد، ولى {سؤل} پى گيرى مى شود. گويا همواره رتبه {سول} بعد از آرزو است.

3 - خداوند در وادى طوى ( در كوه طور ) موسى ( ع ) را بر اجابت خواسته هايش آگاه ساخت .

قد أُتيت سؤلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 37 - 1

1 - برآورده شدن خواسته هاى موسى ( ع ) در وادى طوى ، نعمتى سنگين از جانب خداوند بر آن حضرت بود .

قد أُتيت سؤلك ي_موسى . .. و لقد مننّا عليك مرّة أُخرى

{منّة} به معناى نعمت سنگين است (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 3

3 - پذيرش درخواست موسى ( ع ) از سوى خدا در مورد همراهى هارون با وى

فأرسل إلى ه_رون . .. فاذهبا ب_اي_تنا

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 16 - 4

4 - پذيرفته شدن تقاضاى موسى ( ع ) از سوى خداوند و تعلق اراده او بر بخشودن خطاى موسى ( ع ) و نجات وى از فرعونيان

قال ربّ . .. فاغفرلى فغفر له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 1

1 - پذيرفته شدن درخواست موسى ( مأموريت هارون براى پشتيبانى ) از سوى خداوند

و أخى ه_رون . .. فأرسله معى ... قال سنشدّ عضدك بأخيك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 50 - 3

3 - اجابت دعاى موسى ( ع ) از سوى خداوند ، در زمينه رفع عذاب از فرعونيان

ادع لنا ربّك . .. فلمّا كشفنا عنهم العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 23 - 1

1- اجابت دعاى موسى ( ع ) ، از سوى خداوند در مورد مجازات فرعونيان

فدعا ربّه . .. فأسر بعبادى ليلاً

اجبار موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 22 - 3

3 - بزرگ شدن موسى ( ع ) در دامن فرعون ، امرى اجبارى بود نه نعمتى شايان سپاس .

ألم نربّك فينا وليدًا . .. و تلك نعمة ... أن عبّدتّ بنى إسرءيل

جمله {و تلك نعمة} استفهام انكارى و به تقديم {أوَ تلك . ..} مى باشد.

احتجاج موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 19

19 _ حضرت

موسى ( ع ) ، بهره مند از دلايل و براهين روشن ، از جانب خداوند

و ءاتينا موسى سلطناً مبيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 30 - 5

5 - اقدام موسى ( ع ) به ارائه معجزه ، پس از اقامه برهان و دليل عقلى بر مدعاى خويش و كارساز نيفتادن آن

قال ربّ السم_وت. ..قال... لأجعلنّك من المسجونين. قال أوَلوجئتك بشىء مبين

احتجاج موسى(ع) با اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 2

2 _ حضرت موسى ( ع ) براى اثبات نبوت خود و هارون ( ع ) ، معجزه اى بزرگ _ كه در حق و الهى بودن آن شبهه اى نبود _ به فرعون و اطرافيانش ارائه كرد .

فلما جاءهم الحق من عندنا

احتجاج موسى(ع) با فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 2

2 _ حضرت موسى ( ع ) براى اثبات نبوت خود و هارون ( ع ) ، معجزه اى بزرگ _ كه در حق و الهى بودن آن شبهه اى نبود _ به فرعون و اطرافيانش ارائه كرد .

فلما جاءهم الحق من عندنا

احترام موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 36 - 3

3 - احترام و موقعيت موسى ( ع ) ، نزد مشركان صدراسلام

أم لم ينبّأ بما فى صحف موسى

توبيخ شدن مردم عصر نزول به خاطر توجه نكردن به پيام آسمانى موسى(ع)، نشانگر آن است كه آن حضرت در ميان

آنان موقعيت ويژه اى داشت.

احساس ناامنى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 20

20 - موسى ( ع ) به خاطر ارتكاب قتل ، نزد فرعونيان امنيت جانى نداشت .

فنجّينك من الغم

احسان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 4

4 - موسى ( ع ) ، شخصيتى محسن و نيكوكار

و لمّا بلغ أشدّه و استوى ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

اختيار موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 28 - 2

2 - موسى ( ع ) خواهان ملزم نشدن از سوى شعيب به ادامه كار ، پس از اتمام مدت اول ( هشت سال ) در صورت عدم تمايل به ادامه كار و مجبور نشدن به ترك كار در صورت تمايل به اتمام مدت دوم ( ده سال )

أيّما الأجلين قضيت فلاعدون علىّ

جمله {لاعدوان علىّ} انشا در قالب اخبار است. بنابراين مقصود اين است كه من هر يك از دو مدت را بخواهم پايان ببرم، نبايد برخلاف خواسته ام مرا مجبور كنى.

اخلاص موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 2

2 _ خداوند به دليل خلوص موسى ( ع ) ، وى را برگزيد و بر همگان برترى داد .

قال يموسى إنى اصطفيتك على الناس

چون {اصطفا} به معناى گزينش خالص يك چيز است، جمله {اصطفيتك} مى رساند كه موسى انسانى خالص بوده و همين خلوص وى دليل اختيار و انتخاب وى شده

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 41 - 4،7

4 - موسى ( ع ) ، از مقامى والا و بلند مرتبه نزد خداوند و از اخلاصى كامل در برابر او برخوردار بود .

واصطنعتك لنفسى

7 - اخلاص كامل موسى ( ع ) ، يكى از نعمت هاى خداوند به آن حضرت بود .

واصطنعتك لنفسى

اين آيه ممكن است عطف به جملاتى از قبيل {قتلت نفساً} باشد كه بيانگر منت ها و نعمت هاى خداوند بود است.

ادب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 69 - 4

4- موسى ( ع ) كمال ادب و متانت را در برابر معلّم خويش ( خضر ) اظهار كرد .

هل أتّبعك . .. ستجدنى ... و لا أعصى

موارد فراوانى از ادب و متانت در كلام موسى(ع) ديده مى شود: الف) درخواست خود را با استفهام آغاز كرد (هل أتّبعك); ب) مبدأ علم خضر را به جهت تكريم، با صيغه مجهول آورد (عُلِّمت); ج) علم او را رشدآفرين دانست (رشداً); د) تنها، بخشى از علم او را طلب كرد (ممّا عُلِّمت); ه_) وعده صريح به صبر نداد، بلكه به صورت {ستجدنى إن شاء اللّه. ..} ذكر كرد; و) توصيه هاى او را به عنوان امر تلقى كرد و متعهد شد كه با او در هيچ فرمانى مخالفت نكند. (الميزان، ج 13).

ادعاى عجز موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 52 - 8

8 - فرعون ، مدعى ناتوانى موسى ( ع ) از بيان مقاصد و اثبات

مطالب خويش

و لايكاد يبين

اذن موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 4

4 - ساحران فرعون ، به مجرد اجازه موسى ( ع ) ، ابزار سِحر خود را به كار انداختند و سِحر خويش را آغاز كردند .

قال بل ألقوا فإذا

سرعت عمل ساحران است. از اين رو مفاد آيه چنين است: {موسى گفت شما سحرتان را بيندازيد و آنان سحر خويش را ارائه كردند كه ناگهان ريسمان ها و...}.

اذيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 69 - 1،5

1 - حضرت موسى ( ع ) ، مورد آزار و اذيت قوم خود بوده است .

لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى

5 - تهمت به موسى ( ع ) ، موجب آزردگى و اذيت آن حضرت بود .

لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى فبرّأه اللّه ممّا قالوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 1،2،5،8،9،15

1 - داستان گفتوگوى موسى ( ع ) با قوم خويش و آزار هاى آنان نسبت به آن حضرت ، دربردارنده درس هاى سازنده و عبرت آموز

و إذ قال موسى لقومه ي_قوم لم تؤذوننى

فرمان الهى به ياد كرد گفتوگوى موسى(ع) با قومش و. ..، نشانه مشتمل بودن آن بر درس هاى سازنده براى امت اسلام است. ضمناً بايد توجه داشت كه كلمه {إذ} در {إذ قال}، مفعول براى فعل محذوف (اُذكر) است.

2 - موسى ( ع ) ، مورد اذيت و آزار مستمر قوم خويش

و إذ قال موسى . .. لم تؤذوننى

تعبير {تؤذوننى} به صيعه مضارع _ به

جاى {آذيتمونى} _ بيانگر آن است كه موسى(ع) از سوى قومش، به صورت مكرر مورد اذيت و آزار قرار مى گرفت.

5 - بنى اسرائيل ، به رغم آگاهى از رسالت الهى موسى ( ع ) ، آن حضرت را مورد آزار قرار مى دادند .

لم تؤذوننى و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إليكم

8 - بنى اسرائيل ، به رغم اندرز هاى موسى ( ع ) ، از اذيت و آزار آن حضرت دست برنداشتند .

ي_قوم لم تؤذوننى . .. فلمّا زاغوا

جمله {فلمّا زاغوا} بيانگر آن است كه بنى اسرائيل، به جاى پذيرش نصيحت هاى موسى(ع)، بر اذيت هاى خويش نسبت به آن حضرت پاى فشردند.

9 - بنى اسرائيل ، بر اثر پافشارى بر آزاررسانى به موسى ( ع ) ، از راه راست منحرف شدند .

لم تؤذوننى . .. فلمّا زاغوا

{زيغ} به معناى ميل و انحراف است.

15 - آزار رسانان به موسى ( ع ) ، مردمانى فاسق بودند .

لم تؤذوننى . .. و اللّه لايهدى القوم الف_سقين

اراده موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 4

4 - موسى ( ع ) ، فردى نترس و داراى اراده اى قوى و همتى والا

قال ي_قوم . .. قال ي_ه_رون ... قال فما خطبك ي_س_مرىّ

موسى(ع)، پس از بازگشت از ميقات، يك تنه و با استيضاح رئيس، مرئوس، فرد و گروه، با جوّ حاكم و غالب بر بنى اسرائيل درافتاد و با همه آنان از موضع قدرت سخن گفت. اين برخورد، برخاسته از نيرويى وابسته به قدرت لايزال الهى بود.

ارائه معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 30 - 5

5 - اقدام موسى ( ع ) به ارائه معجزه ، پس از اقامه برهان و دليل عقلى بر مدعاى خويش و كارساز نيفتادن آن

قال ربّ السم_وت. ..قال... لأجعلنّك من المسجونين. قال أوَلوجئتك بشىء مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 32 - 1

1 - اقدام موسى ( ع ) به افكندن عصاى خويش به منظور نشان دادن معجزه اى آشكار به فرعونيان

أوَلوجئتك بشىء مبين . .. فألقى عصاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 33 - 4

4 - ارائه معجزات توسط موسى ( ع ) در حضور جمع ( فرعون و اطرافيانش )

و نزع يده فإذا هى بيضاء للن_ظرين

ازدواج موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 13،21

13 - آزاد گذاشتن موسى ( ع ) از سوى شعيب ( ع ) در انتخاب كردن حداقل مهر ( هشت سال كار ) يا حداكثر آن ( ده سال كار )

على أن تأجرنى ثمنى حجج فإن أتممت عشرًا فمن عندك

21 - { عن أبى ذر قال : قال رسول اللّه ( ص ) : إذا سألت أى الأجلين قضى موسى ( ع ) ؟ فقل خيرهما و أبرّهما و إذا سئل أى المرأتين تزوّج ، فقل الصغرى منهما . . . ;

از ابوذر روايت شده كه گفت: رسول خدا(ص) فرمود: اگر از تو سؤال شود كه موسى(ع) كدام يك از دو زمان مورد قرارداد با شعيب را تمام نمود;

بگو بهترين و نيكوترين آن دو را و اگر سؤال شود با كدام يك از آن دو دختر ازدواج كرد; بگو با كوچك ترين آن دو. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 28 - 1

1 - پذيرفته شدن پيشنهاد شعيب ( هشت تا ده سال كار در قبال ازدواج ) از سوى موسى ( ع )

قال إنّى أُريد . .. أيّما الأجلين قضيت فلاعدون علىّ

استخدام موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 1،9

1 - پيشنهاد يكى از دختران شعيب به پدر براى استخدام موسى ( ع )

قالت إحديهما ي_أبت است_ئجره

9 - استقبال شعيب ( ع ) از پيشنهاد دختر خويش براى استخدام موسى ( ع )

إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

سكوت شعيب(ع) در برابر پيشنهاد دختر خويش، نشانگر پذيرفته شدن آن از سوى وى مى باشد. آيه بعد نيز گوياى همين مطلب است.

استراحت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 1،4

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، كنار صخره اى در مجمع البحرين ، آرميدند .

إذ أوينا إلى الصخرة

4- همسفر موسى از بازگويى سرگذشت ماهى ، براى موسى ( ع ) ، در مدّت استراحت شان در مجمع البحرين ، غفلت كرد .

قال أرءيت إذ أوينا إلى الصخرة فإنّى نسيت الحوت

{صخرة} به معناى {تخته سنگ بزرگ} است. {أوينا إلى الصخرة} يعنى: {براى استراحت، در كنار آن صخره، جاى گرفته بوديم.}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28

- 24 - 4

4 - بازگشتن موسى ( ع ) به سايه جهت استراحت ، پس از آب دادن گوسفندان دختران شعيب

ثمّ تولّى إلى الظلّ

استسقاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 2،3،4،5،15

2 - موسى ( ع ) از خداوند خواست ، تا قومش را از كمبود آب رهايى بخشد .

و إذاستسقى موسى لقومه

{استسقاء} در لغت به معناى طلب كردن آب است و در اصطلاح شرعى دعا به درگاه خداوند است به نحوى خاص براى نزول باران.

3 - خداوند ، به موسى ( ع ) فرمان داد تا براى دستيابى به آب ، عصاى خويش را بر سنگ زند .

فقلنا اضرب بعصاك الحجر

{ال} در {الحجر} مى تواند تعريف جنس باشد. در اين صورت مراد از {الحجر}، سنگ در مقابل اشياى ديگر است و مى تواند {ال} براى عهد حضورى يا ذهنى باشد. در اين صورت مراد از {الحجر} سنگى مخصوص بوده است.

4 - خداوند ، دعا و درخواست موسى ( ع ) ( دستيابى به آب ) را سريعاً اجابت كرد .

فقلنا اضرب بعصاك الحجر

حرف {فاء} در {فقلنا} اشاره به اين دارد كه ميان دعاى موسى و اجابت آن فاصله زمانى نبوده است.

5 - موسى ( ع ) در پى فرمان خدا بدون هيچ تأخير ، عصاى خويش را براى به دستاوردن آب بر سنگ زد .

فقلنا اضرب بعصاك الحجر فانفجرت منه اثنتا عشرة عيناً

حرف {فاء} در {فانفجرت} فاى فصيحه است; يعنى، بيانگر معطوف عليه مقدر مى باشد. جمله با تقدير آن چنين است: {فضرب بعصاه الحجر فانفجرت}. گويا حذف اين جمله براى رساندن

اين معناست كه فرمان الهى (اضرب) همان و زدن همان.

15 - داستان استسقاى موسى ( ع ) و جوشيدن چشمه هاى آب از سنگ ، داستانى آموزنده و خاطره اى شايسته و بايسته به ياد داشتن

و إذاستسقى موسى لقومه . .. قد علم كل أناس مشربهم

عبارت {إذاستسقى} عطف بر {نعمتى} در آيه 47 است; يعنى: {أذكروا إذاستسقى موسى لقومه}.

استسقاى موسى(ع) از سنگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 9،10،11،12

9 _ موسى ( ع ) از جانب خداوند فرمان يافت تا براى دستيابى به آب عصاى خويش را به سنگ زند .

و أوحينا إلى موسى . .. أن اضرب بعصاك الحجر

{ال} در {الحجر} هم مى تواند تعريف جنس باشد، كه در اين صورت مراد از {الحجر}، سنگ در مقابل اشياى ديگر است، و هم مى تواند {ال} براى عهد حضورى و يا ذهنى باشد، كه در اين صورت مراد از {الحجر} سنگى مخصوص بوده است.

10 _ موسى ( ع ) در پى فرمان الهى بدون هيچ تأخير عصاى خويش را براى به دست آوردن آب بر سنگ زد .

أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا

حرف {فاء} در {فانبجست} فاء فصيحه است ; يعنى بيانگر معطوفٌ عليه مقدر مى باشد. آن معطوفٌ عليه مقدر به قرينه فراز قبل، {فضرب بعصاه الحجر} است. گويا حذف اين جمله براى رساندن اين معناست كه فرمان الهى (اضرب) همان و زدن همان.

11 _ فرمان خدا به موسى ( زدن عصا بر سنگ براى تهيه آب ) فرمانى اعلام شده به او از طريق وحى

و أوحينا إلى موسى .

.. أن اضرب بعصاك الحجر

12 _ جوشش دوازده چشمه آب از سنگ در پى فرود آمدن عصاى موسى بر آن

أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا

{انبجاس} مصدر {انبجست} به معناى جوشيدن و فوران زدن است.

استعاذه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 10،17

10 - استعاذه موسى ( ع ) به خدا از اينكه در زمره جاهلان باشد .

أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

17 - استعاذه موسى ( ع ) به خدا ، از اينكه امرى را به دروغ ، به خداوند نسبت دهد .

أتتخذنا هزواً قال أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

جمله {أعوذ باللّه . ..} ناظر به اتهاماتى است كه جمله {أتتخذنا هزواً} گوياى آن است. اين جمله بيانگر دو پندار باطل و اتهام ناروا مى باشد: 1_ موسى(ع) مردم را به بازيچه گرفته است. 2_ دستور ذبح گاو، فرمان خدا نيست بلكه ساخته خود موسى(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 27 - 2

2 - استعاذه و پناه بردن موسى ( ع ) به پروردگار ، از شر توطئه فرعون

و قال موسى إنّى عذت بربّى و ربّكم من كلّ متكبّر

استغفار موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 151 - 2،4

2 _ موسى ( ع ) در مناجاتش با خدا آمرزش خويش و برادرش هارون را از خداوند درخواست كرد .

قال رب اغفر لى و لأخى

4 _ موسى ( ع ) خشم شديد خويش را بر هارون خطا تلقى كرد و به خاطر

آن از خداوند آمرزش طلبيد . *

قال رب اغفر لى

از اينكه موسى(ع) پس از شنيدن سخنان هارون براى خويش طلب مغفرت كرد، معلوم مى شود از برخورد شديد خويش با هارون پشيمان شد و آن را خطا تلقى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 16 - 2

2 - اعتراف صريح موسى ( ع ) در پيشگاه پروردگار ، به اشتباه خويش در قتل مرد قبطى و درخواست آمرزش از ساحت او و نجات از شرّ فرعونيان

قال ربّ إنّى ظلمت نفسى فاغفرلى

مقصود موسى(ع) از آمرزش در {اغفرلى} زدوده شدن پى آمد كار وى و رهايى از انتقام فرعونيان است.

استقامت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 43 - 3

3 - ارشاد و هدايت فرعون ، نيازمند مقاومت و پايدارى موسى و هارون ( ع ) و پرهيز آنان از هرگونه سستى بود .

و لاتنيا فى ذكرى . اذهبا إلى فرعون إنّه طغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 26 - 1

1 - دست برنداشتن موسى ( ع ) از تبليغ رسالت خويش در برابر جوّآفرينى و لحن تمسخرآميز فرعون

قال لمن حوله ألاتستمعون . قال ربّكم و ربّ ءابائكم الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 1

1 - دست برنداشتن موسى ( ع ) از تبليغ رسالت خويش در برابر تهمت ها و سخنان نارواى فرعون عليه او

قال إنّ رسولكم . .. لمجنون . قال ربّ المشرق و المغرب و ما

بينهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 30 - 1

1 - دست بر نداشتن موسى ( ع ) از تبليغ رسالت خويش در برابر تهديد هاى فرعون

قال . .. لأجعلنّك من المسجونين . قال أوَلوجئتك بشىء مبين

استمداد از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 6

6 - درخواست عاجزانه فرعونيان از موسى ( ع ) ، در رفع عذاب از آنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 7

7 - استغاثه و يارى طلبى مرد بنى اسرائيلى ، از موسى ( ع ) عليه فرد قبطى

فاستغ_ثه الذى من شيعته على الذى من عدوّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 18 - 4

4 - برخورد مجدد موسى ( ع ) با فرياد كمك طلبى مرد اسرائيلى ( همان كه روز پيش از وى يارى خواسته بود ) در بامداد روز بعد

فأصبح فى المدينة . .. فإذا الذى استنصره بالأمس يستصرخه

{إستصراخ} (مصدر {يستصرخ}) به معناى سردادن فرياد كمك خواهى است.

استمداد موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 7

7 - اظهار گرسنگى و نياز در پيشگاه خداوند از سوى موسى ( ع ) و درخواست كمك از ساحت او

فقال ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خير فقير

استمهال موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 76 - 1

1- موسى ( ع ) ،

از خضر ( ع ) براى تجربه صبر در برابر كار هاى غيرعادى آن حضرت خواستار آخرين فرصت شد .

قال إن سألتك عن شىء بعدها فلاتصحبنى

استهزاى معجزات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 47 - 2

2 - برخورد استهزاآميز فرعونيان با معجزات موسى ( ع )

فلمّا جاءهم ب_اي_تنا إذا هم منها يضحكون

استهزاى معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 132 - 2

2 _ فرعونيان در عين اعتراف به خارق العاده بودن معجزات موسى ، با لحنى تمسخرآميز آيت بودن آنها را تكذيب مى كردند .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها

{لتسحرنا بها} (يعنى تا ما را به وسيله آن آيه سحر كنى)، مى رساند كه مراد از كلمه {آية} در سخن فرعونيان {سحر} است و هدف آنان از اينكه آن را {آية} ناميدند، استهزاى موسى بوده است.

استهزاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 25 - 3

3 - لحن مستكبرانه و تمسخرآميز فرعون ، در برابر منطق محكم موسى ( ع )

قال ربّ السم_وت و الأرض . .. قال لمن حوله ألاتستمعون

استفهام در جمله {ألاتستمعون} مى تواند براى استهزا باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 27 - 4

4 - استهزا و تهمت ، از ابزار مقابله فرعون با رسالت موسى ( ع )

قال لِمن حوله ألا تستمعون . .. قال إنّ رسولكم... لمجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 -

28 - 3

3 - اهتمام موسى ( ع ) به تبيين { ربّ العالمين } على رغم روبه رو شدن با استهزا و تهمت فرعون

قال لمن حوله ألاتستمعون . .. إنّ رسولكم... لمجنون. قال ربّ المشرق و المغرب و ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 7

7 - تمسخر موسى از سوى فرعون ، در خصوص امداد الهى به وى و نزول عذاب بر دشمنان كافر

و ليدع ربّه

مقصود از جمله {وليدع ربّه} (او پروردگارش را بخواند)، خواندن خداوند براى نجات موسى(ع) و يا فرود عذاب بر فرعونيان در جهت حمايت از آن حضرت مى باشد. گفتنى است كه فرعون اين جمله را از سر استهزا و تمسخر گفته است.

استيذان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 66 - 1

1- موسى ( ع ) از خضر ( ع ) براى همراه شدن با او ، اجازه خواست .

قال له موسى هل أتّبعك

اشراف فرعون و دعوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 9

9 _ فرعون و اطرافيانش ، به موسى و هارون ( ع ) اعلام كردند كه دعوت آنان را نپذيرفته و تسليم ايشان نخواهند شد .

و ما نحن لكما بؤمنين

به قرينه لام در {لكما} ; در كلمه {مؤمنين} معناى تسليم تضمين شده است.

اشراف فرعون و موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 5،6

5 _ فرعون و اطرافيانش ، على رغم مشاهده معجزه بزرگ

موسى ( ع ) ، آن را سحرى آشكار خوانده و حضرتش را متهم به جادوگرى كردند .

فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا إن هذا لسحر مبين

6 _ تهمت سحر به معجزه بزرگ حضرت موسى ( ع ) از سوى فرعون و اطرافيانش ، برخاسته از روحيه سركشى و تبه كارى آنان بود .

فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمين. فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا إن هذا لسحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 97 - 3

3_ فرعون و قوم او و بزرگان دربارش ، رسالت موسى ( ع ) را نپذيرفتند .

فاتبعوا أمر فرعون

پيروى از دستور فرعون (فاتبعوا أمر فرعون) پس از رسالت موسى(ع) (أرسلنا موسى) گوياى مخالفت قوم فرعون و بزرگان دربارش با رسالت موسى(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 48 - 1

1 - تكذيب نهايى موسى و هارون ( ع ) ، از سوى فرعون و اشراف وابسته به او

فكذّبوهما

اصرار توطئه قتل موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 13

13 - فرعون ، سخن مؤمن آل فرعون را قطع كرده ، به دفاع از تصميم خود مبنى بر كشتن موسى ( ع ) پرداخت .

أتقتلون رجلاً . .. فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا قال فرعون ما أريكم إلاّ ما أ

اصلاح طلبى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 5

5 - مبارزه با عوامل و سردمداران كفر و فساد و اصلاح

نظام اجتماعى حاكم ، سرلوحه رسالت موسى ( ع ) و مرحله نخستين نهضت او

لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون

اضطراب مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 7

7 - شرايط اضطراب آور روحى براى مادر موسى به هنگام ولادت فرزندش و نيز احساس خطر براى او از جانب فرعونيان ، موجب سرگردانى وى در شير دادن به موسى ( ع ) بود .

و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه

توصيه خداوند به مادر موسى براى شير دادن به فرزندش، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 12

12 - قرار داشتن مادر موسى در وضيعت اضطراب و پريشانى ، پيش از وحى اميدبخش الهى به وى

و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا . .. لتبدى به

اطاعت از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 93 - 7

7 - هارون ( ع ) در عين دارا بودن مقام نبوت ، موظف به پيروى از موسى ( ع ) و فرمان هاى او بود .

ما منعك . .. ألاّتتّبعن أفعصيت أمرى

{ألاّتتّبعن} خطاب به هارون(ع) و دال براين نكته است كه او در عين نبوت، موظف به پيروى از فرمان هاى موسى(ع) بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 8

8 - موسى ( ع ) ، رهبرى پذيرفته شده و مورد اطاعت بنى اسرائيل ، حتى پيش از

ترك مصر

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى إنّكم متّبعون

فرمان الهى به كوچاندن شبانه بنى اسرائيل، در صورتى عملى بود كه مجموعه بنى اسرائيل مطيع موسى(ع) بودند و اين حركت مخاطره آميز را به خاطر اطاعت از وى به جان مى خريدند.

اطمينان به بازگشت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 4

4 - اطمينان يافتن مادر موسى به بازگردانده شدن فرزندش به آغوش وى ، پس از دريافت وحى الهى

لولا أن ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين

اطمينان به خانواده موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 7

7 - آرامش موسى ( ع ) در شرايط سخت و بحرانى و تلاش وى جهت ايجاد اميد و اطمينان در خانواده خود .

إنّى ءانست نارًا سئاتيكم. .. لعلّكم تصطلون

اطمينان به شكست موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 6

6 - ساحران فرعون ، شكست موسى ( ع ) را در صورت اقدام او به سِحر ، حتمى ديده و نيازى به وارد عمل شدن خود احساس نمى كردند . *

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

ساحران دو شق تخيير را، به گونه اى بيان كردند كه گويا اگر موسى(ع) ابزار سحر خود را بيفكند، كار او تمام است و ناتوانى او بر همگان روشن خواهد شد و تنها در صورتى كه آنها دست به كار شوند، نوبت {اول} و {دوم} معنا پيدا مى كند از اين رو وصف {أوّل من ألقى} را

در باره موسى(ع) به كار نبردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 39 - 2

2 - اطمينان فرعون و درباريان او به غلبه ساحران كارآزموده بر موسى ( ع )

و قيل للناس هل أنتم مجتمعون

دعوت از مردم، مى تواند نشانگر اطمينان فرعونيان به پيروزى ساحران باشد. گفتنى است كه تعابيرى چون: {لعلّنا} و {إن كانوا} _ كه بيانگر نوعى ترديد بوده و در آيه بعدى آمده است _ شگردى تبليغى براى تهييج ساحران بود تا آنان توان خويش را در اين راه به كار گيرند.

اطمينان به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 21 - 3

3 - خداوند ، موسى ( ع ) را مطمئن ساخت كه عصاى مار شده _ پس از گرفته شدن _ به حالت اول بر خواهد گشت .

و لاتخف سنعيدها سيرتها الأولى

{سيرة} در اصل به معناى حالت و هيئت سير است، ولى به صورت مجاز، بر هر صفت و حالتى اطلاق مى شود. در جمله {سنعيدها سيرتها} حرف {إلى} در تقدير است، كه حذف آن، كلمه را منصوب به نزع خافض كرده است; يعنى {سنعيدها إلى سيرتها} يا {سنعيد إليها سيرتها}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 46 - 1،2

1 - خداوند از موسى و هارون ( ع ) خواست نگران موفقيت خود نباشند و از واكنش فرعون ، ترسى به دل راه ندهند .

إنّنا نخاف . .. قال لاتخافا

2 - خداوند به موسى و هارون ( ع ) اطمينان داد كه فرعون فرصت ابلاغ

پيام رسالت را از آنان نگرفته و بر طغيان خود نخواهند افزود .

نخاف أن يفرط . .. قال لاتخافا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 13

13 - خداوند به موسى ( ع ) اطمينان داد كه در مسير هجرت از مصر نه با نيرو هاى دشمن درگير خواهد شد و نه مشگل جدى ديگرى براى آنان بروز خواهد كرد .

أسر بعبادى . .. لاتخ_ف دركًا و لاتخشى

حذف متعلق {لاتخشى} بيانگر منتفى بودن هر چيزى است كه مايه دلهره و خشيت باشد; از قبيل: احتمال غرق شدن در دريا و يا خطرهاى غير قابل پيش بينى ديگر.

اطمينان قلب مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 9

9 - راسخ شدن ايمان مادر موسى ، هدف الهى در محكم ساختن دل وى و اطمينان بخشيدن به وى

لولا أن ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين

اطمينان مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 4،5

4 - خداوند به مادر موسى ( ع ) اطمينان بخشيد كه آب خروشان نيل ، صندوق حامل موسى ( ع ) را به ساحل خواهد افكند .

فليلقه اليمّ بالساحل

امر به دريا كه بايد صندوق را به ساحل بيفكند، مجاز و براى مبالغه در اين است كه آمدن صندوق به همراه جريان آب تا كناره رودخانه و افكنده شدن آن به خشكى، قطعى است.

5 - مادر موسى ( ع ) ، به پيام خداوند ايمان داشت و به حفظ جان موسى ( ع

) از جانب او مطمئن بود .

إذ أوحينا . .. أن اقذفيه ... يأخذه عدوّ

به قرينه} القيت عليك محبه {و نيز آيات ديگر قرآن; مادر موسى(ع) به محتواى وحى الهى عمل كرد و موسى(ع) را به نيل سپرد. اين كار گواه اطمينان مادر موسى(ع) به آن است كه پيام دريافت شده وحى الهى بوده و نيز نشان از ايمان كامل او دارد.

اطمينان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 5

5 _ موسى ( ع ) ، از پيش بر پيروزى خود و شكست ساحران و ابطال سحرشان ، اطمينان داشت .

قال موسى ما جئتم به السحر إن اللّه سيبطله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 2

2 - موسى ( ع ) ، برخوردار از اعتمادى قوى به وعده هاى خداوند در پيروزى بر مخالفان

قال بل ألقوا

در آيات پيشين، خداوند به موسى(ع) اطمينان داد كه بر رخدادها، اِشراف كامل دارد و جاى نگرانى نيست (لاتخافا إنّنى معكما أسمع و أرى). واگذار كردن صحنه كارزار به دشمنان و به تماشا نشستن موسى(ع) حاكى از اعتماد كامل او به آن وعده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 43 - 2

2 - اطمينان موسى به غلبه خويش و پوچى افسون ساحران

قال لهم موسى ألقوا ما أنتم ملقون

شتاب نداشتن موسى(ع) در ارائه معجزه خويش، حاكى از اطمينان او و تعبير {ألقوا ما أنتم ملقون} نشانگر بى اعتنايى وى به همه دست مايه هاى ساحران است.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 62 - 1،2

1 - اقدام قاطع موسى ( ع ) براى زدودن وحشت همراهان خويش و ( ترس آنان از گرفتار شدن در كمند سپاه فرعون )

قال أصح_ب موسى إنّا لمدركون . قال كلاّ

2 - موسى ( ع ) ، مطمئن به دست نيافتن سپاه فرعون بر وى و همراهانش

قال كلاّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 27 - 5

5 - اطمينان موسى ( ع ) به حمايت خداوند از او ، در برابر تهديد به قتل از سوى فرعون

أقتل موسى . .. قال ... عذت بربّى و ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 24 - 3

3- اطمينان بخشى خداوند به موسى ( ع ) و بنى اسرائيل ، در به سلامت عبور كردن آنان از دريا و غرق شدن فرعونيان

و اترك البحر رهوًا إنّهم جند مغرقون

هر چند عبارت {واترك . ..} معناى فرمان را در خود نهفته دارد; اما قرين شدن {رهوًا} مى نماياند كه خداوند با بيان اين صفت، در صدد اطمينان بخشى و ايجاد آرامش در روح موسى(ع) و اطرافيان آن حضرت بود.

اظهار عقيده موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 27 - 3

3 - موسى ( ع ) ، اعتقاد خود به ربوبيت مطلق خداوند و نيز اعتماد خويش بر او در انجام رسالت را به فرعونيان اعلام كرد .

و قال موسى إنّى عذت بربّى و ربّكم من كلّ متكبّر

اعتراض به قتل موسى(ع)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 1

1 - اعتراض و اظهار مخالفت مؤمن آل فرعون نسبت به تصميم قتل موسى ( ع ) از سوى فرعون

وقال رجل مؤمن من ءال فرعون يكتم إيم_نه أتقتلون رجلاً أن يقول ربّى

اعتراض به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 19 - 4

4 - اعتراض مرد اسرائيلى به موسى ( ع ) به توهم اين كه او بر كشتن وى تصميم گرفته است .

قال ي_موسى أتريد أن تقتلنى

اعتراض موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 71 - 5

5- موسى ( ع ) از عملكرد خضر ( ع ) در شكافتن بدنه كشتى ، شگفت زده شد و به او اعتراض كرد .

قال أخرقتها لتغرق أهلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 72 - 1

1- خضر ( ع ) اعتراض موسى را دليل صحت پيش بينى خويش از ناشكيبايى موسى ( ع ) دانست و پيش گويى خود را به وى يادآور شد .

قال ألم أقل إنّك لن تستطيع معى صبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 74 - 5،11

5- موسى ( ع ) نوجوان مقتول را ، فردى بى گناه دانست و خضر ( ع ) را به جهت كشتن وى ، به شدّت مورد اعتراض قرار داد .

قال أقتلت نفسًا زكيّة بغير نفس لقد جئت شيئًا نكرًا

{زكاة} به معناى {طهارت} و {صلاح} و {نمو} و {بركت}

و {مدح} آمده است. (لسان العرب) در آيه، مراد از {زكية}، توصيف نوجوان به طهارت و پاكى از گناه است.

11- { عن أبى عبداللّه : . . . بينما العالم يمشى مع موسى إذا هم بغلام يلعب قال : { فوكزه العالم ، فقتله . فقال له موسى : { أقتلت نفساً زكية بغير نفس لقد جئت شيئاً نكراً ؟ } . قال : { فأدخل العالم يده فاقتلع كتفه فإذا عليه مكتوب : كافر مطبوع ;

از امام صادق(ع) روايت شده: . .. آن گاه كه عالم (خضر) با موسى(ع) مى رفت، ناگاه، به پسرى برخوردند كه بازى مى كرد. امام فرمود: {پس آن عالم، مشتى بر وى زد و او را كشت. موسى(ع) به او گفت: {أقتلت نفساً زكية بغير نفس...؟}. امام فرمود: {پس آن عالم، دست برد و كتف پسر را بيرون آورد كه بر آن نوشته شده بود {كافر مطبوع}.(كافرى كه مهر كفر بر او زده شده است)}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 78 - 2

2- ناتوانى موسى ( ع ) از تحمّل كار هاى خضر ( ع ) ، در پى سومين سؤال و اعتراض او ، به اثبات رسيد .

قال ه_ذا فراق بينى و بينك سأنبّئك بتأويل ما لم تستطع عليه صبرًا

اعتماد به خواهر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 6

6 - خواهر موسى ، مورد اعتماد مادر و شريك او در مسائل با اهميت

و قالت لأُخته قصّيه

اعراض از معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

20 - نازعات - 79 - 22 - 5

5 - فرعون با مشاهده معجزه موسى ( ع ) ، وحشت زده از آن روى برتافت و شتابزده گريزان شد . *

ثمّ أدبر يسعى

{إدبار} فرعون، _ در يك احتمال _ به معناى فرار او از ترس معجزه موسى(ع) است كه در شكل مار عظيم ظاهر شده بود.

اعراض از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 39 - 1

1 - روى گردانى فرعون با تمام وجود ، از پذيرش رسالت موسى ( ع )

أرسلن_ه إلى فرعون . .. فتولّى بركنه

{ركن} در اين جا مى تواند به معناى اركان وجود و كنايه از اعراض كامل و همه جانبه باشد.

اعطاى تورات به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 154 - 2،4

2 _ خداوند پس از ابلاغ احكام دهگانه (پرهيز از شرك و . .. )، تورات را به موسى(ع) عطا كرد.

ثم ءاتينا موسى الكتب

4 _ خداوند با اعطاى تورات به موسى(ع) نعمت خويش را بر وى تمام و كامل كرد.

تماما على الذى أحسن

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفعول {تمام} كلمه اى مانند {نعمة} باشد ; يعنى: {تماما النعمة على الذى أحسن}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 49 - 3،4

3 - اعطاى تورات به موسى ( ع ) ، پس از هلاكت فرعون و ياران او

فكانوا من المهلكين . و لقد ءاتينا موسى الكت_ب

با توجه به ذكر اعطاى كتاب به حضرت موسى(ع) پس از بيان فرجام كار فرعون و

فرعونيان و هلاكت و نابودى آنان، اين برداشت به دست مى آيد.

4 - دريافت تورات توسط موسى ( ع ) و عدم مشاركت هارون با او در اين امر مهم

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون . .. و لقد ءاتينا موسى الكت_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 1

1 - تورات از سوى پروردگار به موسى ( ع ) اِعطا شد .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب

{ال} در {الكتاب} مى تواند براى عهد و اشاره به تورات داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 1

1 - اعطاى كتاب ( تورات ) به موسى ( ع ) از سوى خداوند

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب

اعطاى حكمت به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 21 - 2،5

2 - اعطاى حكمت و دانش به موسى ( ع ) از سوى پروردگار در پى فرار او از نظام فرعونى

ففررت منكم . .. فوهب لى ربّى حكمًا

واژه {حكم} مى تواند مرادف {حكومت} (سرپرستى و تدبير امور مردم) باشد و نيز مى تواند معادل {حكمة} و به معناى دانش و معرفت باشد. برداشت ياد شده بر پايه معناى دوم است.

5 - اعطاى حكمت و دانش به موسى ( ع ) ، زمينه ساز نايل آمدن او به مقام رسالت

فوهب لى ربّى حكمًا و جعلنى من المرسلين

جدا بودن {وهب} و {جعل} و مقدم آمدن اعطاى حكمت، نشان دهنده تمايز ميان آن دو و قرار داشتن {جعل رسالت} در طول اعطاى حكمت است.

اعطاى

علم به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 21 - 5

5 - اعطاى حكمت و دانش به موسى ( ع ) ، زمينه ساز نايل آمدن او به مقام رسالت

فوهب لى ربّى حكمًا و جعلنى من المرسلين

جدا بودن {وهب} و {جعل} و مقدم آمدن اعطاى حكمت، نشان دهنده تمايز ميان آن دو و قرار داشتن {جعل رسالت} در طول اعطاى حكمت است.

اعلام اجابت دعاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 3

3 _ خداوند ، استجابت دعاى موسى و هارون ( ع ) عليه فرعون و اطرافيانش را ، به آنان اعلام فرمود .

قال قد أجيبت دعوتكما

اعلام رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 1

1 - خداوند ، موسى و هارون ( ع ) را به حضور بى باكانه و بى درنگ نزد فرعون و آگاه ساختن او از رسالت خويش فرمان داد .

لاتخافا . .. فأتياه فقولا إنّا رسولا ربّك

{فأتياه} عطف بر {لاتخافا} و تفريع بر آن است. يعنى حال كه امنيت و حفاظت شما تأمين گرديد بدون ترس و نگرانى نزد فرعون برويد. {فاء} عاطفه براى تعقيب است و دلالت دارد كه نبايد بين دو كار فاصله غير متعارفى وجود داشته باشد.

افشاى توطئه قتل موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 20 - 4

4 - شنود گفت و گو هاى سران حكومت فرعون به وسيله مرد ناشناس و رساندن سريع آن به

موسى ( ع )

و جاء رجل . .. قال ي_موسى إنّ الملأ يأتمرون بك ليقتلوك

افشاى راز موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 13

13 - قرار داشتن مادر موسى در آستانه افشا كردن راز فرزندش ، به خاطر شدت پريشانى و اضطراب

إن كادت لتبدى به لولا أن ربطنا على قلبها

اقتدار موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 19 - 8

8- معجزات و دلايل نيرومند موسى ( ع ) ، پشتوانه آن حضرت در برخورد مقتدرانه با فرعونيان

أن أدّوا . .. و أن لاتعلوا ... إنّى ءاتيكم بسلط_ن مبين

تعبير {إنّى. ..} در مقام تعليل است; يعنى، موسى(ع) به دليل بهره مندى از {سلطان مبين}، به فرعونيان فرمان {أن أدّوا} و {أن لاتعلوا} مى دهد.

اقرار به نبوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 48 - 3

3 - اعتراف و ايمان ساحران به رسالت موسى و هارون ( ع )

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

قيد {ربّ موسى و هارون} اعتراف ضمنى بر ايمان آوردن ساحران به رسالت موسى و هارون(ع) است. آيه بعد (قال آمنتم له...) اين مطلب را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 10

10 - اقرار به يگايگى پروردگار هستى و اعلام پيامبرى خويش ، نخستين سخن موسى ( ع ) در برابر فرعون و فرعونيان

فقال إنّى رسول ربّ الع_لمين

اقرار موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18

- 66 - 4

4- موسى ( ع ) ، به محروميت خود از علومى كه نزد خضر بود ، اعتراف داشت و در برابر مقام علمى و عملى او ، متواضع و فروتن بود .

هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت

اظهار آمادگى براى تبعيت، نشانِ خضوعِ موسى(ع) در برابر كردار خضر(ع)، و اظهار اشتياق به آموختن، حاكى از تواضع موسى در برابر علم او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 76 - 4،5

4- موسى ( ع ) به ناتوانى خود از تحمّل كردار خضر ( ع ) و همراهى با وى پى برد .

قال . .. قد بلغت من لدنّى عذرًا

5- موسى ( ع ) به معذور بودن خضر ( ع ) در جدا شدن از وى با مشاهده تخلّف او از پيمان سكوت در برابر كار هاى آن حضرت ، اعتراف كرد .

قال إن سألتك . .. قد بلغت من لدنّى عذرًا

جمله {قد بلغت من لدنّى عذراً} يعنى: {از ديدگاه من، به عذرى قابل قبول جهت ترك مصاحبت دست يافتى. }. اين جمله، به قرينه {قد}، مربوط به {إن سألتك...} نيست، بلكه اعتراف موسى(ع) به اين است ترك مصاحبت تو با من، هم اكنون نيز دليل موجهى دارد، ولى طالب مهلتى ديگر هستم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 35 - 2

2 - موسى ( ع ) در عين ارائه پيشنهاد در باره امور رسالت خويش ، در محضر خداوند ، به آگاهى كامل او اعتراف كرد و تصميمات او را دقيق و صحيح دانست .

و أشركه

فى أمرى . .. إنّك كنت بنا بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 13 - 1

1 - ترديد موسى ( ع ) در توانايى خويش براى رسالت ، از ناحيه كمى سعه صدر و گويا نبودن زبانش

و يضيق صدرى و لاينطلق لسانى

{ضيق صدر} مقابل {سعه صدر} و {انطلاق لسان} (رها بودن زبان) كنايه از فصاحت بيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 20 - 1

1 - اعتراف موسى ( ع ) در برابر فرعون به قتل غيرعمدى و ناخواسته مرد قبطى

قال فعلتها إذًا و أنا من الضالّين

تعبير {أنا من الضالّين} مى تواند اشاره به اين باشد كه موسى(ع) پيش از آن عمل نمى دانسته كه درگيرى او با مرد قبطى (براى دادخواهى مرد سبطى) منجر به قتل او خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 16 - 2

2 - اعتراف صريح موسى ( ع ) در پيشگاه پروردگار ، به اشتباه خويش در قتل مرد قبطى و درخواست آمرزش از ساحت او و نجات از شرّ فرعونيان

قال ربّ إنّى ظلمت نفسى فاغفرلى

مقصود موسى(ع) از آمرزش در {اغفرلى} زدوده شدن پى آمد كار وى و رهايى از انتقام فرعونيان است.

اكمال شريعت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 154 - 6

6 _ تورات كامل كننده دستورهاى دهگانه ابلاغ شده به موسى(ع) و موجب اكمال شريعت او

ثم ءاتينا موسى الكتب تماما

برداشت فوق بر اين مبناست كه مفعول {تماما} اصول دهگانه باشد.

التجاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 12 - 2

2 - اقدام موسى ( ع ) مبنى بر بيان ترس و نگرانى خويش به خداوند .

قال ربّ إنّى أخاف

القاى عصاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 32 - 1

1 - اقدام موسى ( ع ) به افكندن عصاى خويش به منظور نشان دادن معجزه اى آشكار به فرعونيان

أوَلوجئتك بشىء مبين . .. فألقى عصاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 45 - 1

1 - افكندن موسى ( ع ) عصاى خويش را ، در پى ارائه افسون از سوى ساحران

فألقى موسى عصاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 10 - 1،2

1 - فرمان خدا به موسى ( ع ) در وادى طور ، مبنى بر افكندن عصاى خويش

و ألق عصاك

2 - تبديل ناگهانى عصاى موسى به مارى پرتحرك ، در پى افكندن آن بر زمين

فلمّا رءاها تهتزّ كأنّها جانّ

{اهتزاز} (مصدر {تهتزّ}) به حركت تند و سريع گفته مى شود. {جانّ} نيز به گفته مفسران، گونه اى از مار باريك است كه بسيار چست و چالاك مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 31 - 1،2

1 - فرمان الهى به موسى ، در وادى طور مبنى بر افكندن عصاى خويش

و أن ألق عصاك

{إلقاء} (مصدر {ألق}) به معناى انداختن است.

2 - تحرك شديد و تند و تيز عصاى موسى در پى افكندن آن

بر زمين

فلمّا رءاها تهتزّ كأنّها جانّ

{إهتزاز} (مصدر {تهتزّ}) به معناى به حركت در آمدن است. تشبيه حركت عصاى اژدها شده موسى به حركت مار كوچك (جان)، بيانگر آن است كه عصاى مار شده _ على رغم اين كه مارى بزرگ بود _ چنان چالاك بود كه گويا مارى كوچك است.

الگوگيرى از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 121 - 2

2 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، نمونه و الگوى نيكوكاران و احسان كنندگان

سل_م على موسى و ه_رون . إنّا كذلك نجزى المحسنين

الواح موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 17

17 _ در صندوق معهود ، نشانه حاكميت طالوت و شكسته هاى الواح حضرت موسى بود كه بر آن علوم آسمانى نگاشته شده بود .

ان ياتيكم التابوت

امام باقر (ع) درباره آيه {ان ياتيكم التابوت . .. } فرمود: رضاض الالواح فيها العلم و الحكمة، العلم جاء من السماء فكتب فى الالواح و جعل فى التابوت

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 133، ح 440 ; نورالثقلين، ج 1، ص 247، ح 977.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 36 - 2

2 - كتاب آسمانى موسى ( ع ) ، داراى صحيفه ها و الواح متعدد

بما فى صحف موسى

امامت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 12

12 _ موسى ( ع ) ، علاوه بر مقام نبوت ، منصب امامت و رهبرى سياسى بنى اسرائيل را نيز

عهده دار بود .

و قال موسى لأخيه هرون اخلفنى فى قومى

امانتدارى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 6،12

6 - موسى ( ع ) ، مردى نيرومند و شخصيتى امين در ديدگاه دختر شعيب

إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

12 - { عن الرضا ( ع ) : . . . و لمّا قالت : { استأجره إنّ خير من استأجرت القوىّ الأمين } قال أبوها كيف علمت ذلك ؟ قالت لمّا أتيته برسالتك فأقبل معى قال كونى خلفى و دلّينى على الطريق . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده [است كه فرمود] آن گاه كه دختر شعيب به پدرش گفت: موسى را اجير كن; چون بهترين اجير كسى است كه نيرومند و امين باشد; پدر گفت: چگونه به اين حقيقت پى برده اى؟ گفت: آن گاه كه پيام تو را براى او بردم با من همراه شد و گفت: تو پشت سر من باش و راه را به من نشان ده. ..}.

امت هاى بعد از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 45 - 2

2 - پيدايش نسل هاى بسيار از زمان نزول تورات تا عصر پيامبر

و ما كنت بجانب الغربىّ إذ قضينا إلى موسى الأمر . .. و ل_كنّا أنشأنا قرونًا

امتحان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 25،29،33

25 - خداوند ، پيش از ورود موسى ( ع ) به مدين ، او را به آزمايشى سخت گرفتار ساخت .

و فتنّك فتونًا

فلبثت سنين فى أهل مدين

{فتنة} به معناى امتحان و اختبار است (مصباح). {فتون} مصدر و مفعول مطلق است و براى تأكيد كلام آورده شده است و جمله {فتنّاك فتوناً}; يعنى، تو را به خوبى آزموديم.

29 - آزمايش موسى ( ع ) و گرفتارى هاى سخت دوران زندگانى او ، از نعمت هاى خداوند به آن حضرت بود .

و فتنّك فتونًا

از آن جايى كه اين آيات در صدد برشمردن نعمت هاى خداوند به موسى(ع) است و در ضمن آن، گرفتارى آن حضرت به فتنه (آزمايش يا سختى) مطرح شده است، چنين برمى آيد كه اين نوع سختى ها و آزمودن ها نيز از جمله نعمت هاى الهى است.

33 _ درنگ چندساله موسى ( ع ) در بين مردم مدين ، مرحله اى ديگر از آزمون و ابتلاى موسى ( ع ) بود .

و فتنّك فتونًافلبثت فى أهل مدين

{فاء} در {فلبثت} ممكن است براى عطف مفصل بر مجمل باشد. در اين صورت درنگ موسى(ع) در مدين، مصداق فتنه (آزمون يا سختى) خواهد بود.

امتناع موسى(ع) از رضاع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 12 - 2

2 - امتناع موسى ( ع ) از گرفتن پستان دايگان

و حرّمنا عليه المراضع من قبل

امداد به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 46 - 3،6،7

3 - خداوند همراهى كامل خود با موسى و هارون ( ع ) و حمايت و حفاظت از آنان را طى رويارويى با فرعون ، اعلام كرد .

إنّنى معكما

خداوند، همواره با همگان هست و در همه جا حضور دارد.

آنچه كه براى رفع نگرانى موسى و هارون(ع) مورد تأييد قرار گرفته، حضور ويژه خداوند است كه حاكى از حمايت بى دريغ او از آنان است.

6 - شنوايى و بينايى خداوند ، پشتوانه اى اطمينان بخش براى تضمين يارى موسى و هارون ( ع ) در برابر فرعون بود .

إنّنى معكما أسمع و أرى

7 - وعده يارى خداوند و آگاهى گسترده او بر جزئيات ماجراى ارشاد فرعون ، مايه اميدوارى و آرامش بخش دل هاى نگران موسى و هارون ( ع ) بود .

إنّنا نخاف . .. لاتخافا إنّنى معكما أسمع و أرى

امدادگرى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 2

2 - موسى ( ع ) ، شخصيتى ضعيف نواز و ياور محرومان

قالتا لانسقى . .. و أبونا شيخ كبير . فسقى لهما

امدادهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 3،6

3 - اقدام بى درنگ موسى ( ع ) به آب دادن گوسفندان دختران شعيب پس از شنيدن اظهارات آنان

قالتا . .. و أبونا شيخ كبير . فسقى لهما

تعبير {فسقى لهما} با {فا}ى عاطفه _ كه براى عدم تراخى است _ بيانگر مطلب ياد شده است.

6 - كمك رسانى موسى ( ع ) به دختران شعيب ، على رغم خستگى و گرسنگى شديد وى

ثمّ تولّى إلى الظلّ فقال ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خير فقير

امر به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 4

4 - خداوند به موسى ( ع )

فرمان داد ، به پاس احترام محضر پروردگار خود ، نعلين از پاى درآورد و با پاى برهنه در وادى مقدس گام نهد .

فاخلع نعليك إنّك بالواد المقدّس طوًى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 1

1 - فرمان ديگر خداوند به موسى ( ع ) در وادى طور مبنى بر بردن دست خويش به گريبان

اسلك يدك فى جيبك

امنيت موسى(ع) در رود نيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 4

4 - خداوند به مادر موسى ( ع ) اطمينان بخشيد كه آب خروشان نيل ، صندوق حامل موسى ( ع ) را به ساحل خواهد افكند .

فليلقه اليمّ بالساحل

امر به دريا كه بايد صندوق را به ساحل بيفكند، مجاز و براى مبالغه در اين است كه آمدن صندوق به همراه جريان آب تا كناره رودخانه و افكنده شدن آن به خشكى، قطعى است.

اميدوارى به خانواده موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 7

7 - آرامش موسى ( ع ) در شرايط سخت و بحرانى و تلاش وى جهت ايجاد اميد و اطمينان در خانواده خود .

إنّى ءانست نارًا سئاتيكم. .. لعلّكم تصطلون

اميدوارى به فرزندخواندگى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 11

11 - همسر فرعون ، خواستار نگه دارى موسى ( ع ) با اميد به منتفع شدن از خدمات وى ، يا برگزيدن او به فرزندى خويش

عسى أن ينفعنا أو نتّخذه ولدًا

اميدوارى به منفعت رسانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 11

11 - همسر فرعون ، خواستار نگه دارى موسى ( ع ) با اميد به منتفع شدن از خدمات وى ، يا برگزيدن او به فرزندى خويش

عسى أن ينفعنا أو نتّخذه ولدًا

اميدوارى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 5

5 _ موسى ( ع ) در عين اميدوارى به هلاكت فرعون و حاكميت يافتن بنى اسرائيل ، نگران عدم ايجاد شرايط آن از سوى قوم خويش بوده است .

عسى ربكم أن يهلك عدوكم و يستخلفكم فى الأرض

كلمه {عسى} حكايت از آن دارد كه موسى(ع) يقين به هلاكت فرعون و حاكميت يافتن قومش نداشته است و شايد دغدغه خاطر او بدان جهت بود كه وى اطمينان نداشت مردمش ش___رايطى را كه براى پيروزى مطرح ساخته بود (استعينوا ب__اللّه . .. ) رعايت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 11

11 - اميد موسى ( ع ) ، به يافتن اطلاعاتى از محل برافروخته شدن آتش ، براى يافتن راه و ادامه مسير سفر

س_اتيكم منها بخبر

جمله {سآتيكم منها بخبر} به تقدير {سآتيكم من عندها بخبر نهتدى به} است; يعنى، به زودى از آن جا اطلاعى خواهم آورد كه با كمك آن راهمان را پيدا كنيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 22 - 5

5 - اميد بستن موسى ( ع ) به هدايت خداوند در يافتن راهى

بى خطر و رساننده به مدين

قال عسى ربّى أن يهدينى سواء السبيل

{سواء السبيل} (راه وسط) كنايه از راهى است كه خطر گم شدن در آن نباشد و به راحتى انسان را به مقصد برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 10

10 - موسى ( ع ) ، اميدوار به يافتن كسى يا كسانى در كنار آتش و كسب اطلاع از آنان درباره راه

قال لأهله امكثوا . .. لعلّى ءاتيكم منها بخبر

انبياى بعد از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 87 - 3،10

3 - خداوند ، پس از درگذشت موسى ( ع ) ، رسولانى را پى در پى به سوى بنى اسرائيل فرستاد .

و قفينا من بعده بالرسل

{تقفية} (مصدر قفينا) به معناى روانه كردن چيزى يا كسى در پى چيزى يا كسى ديگرى است. بنابراين جمله {قفينا ...}; يعنى، پس از درگذشت موسى(ع)، پيامبران بسيارى را يكى پس از ديگرى ]به سوى بنى اسرائيل [فرستاديم.

10 - پيامبران ، پس از موسى ( ع ) تابع او بوده و شريعت وى را تبليغ مى كردند .

و لقد ءاتينا موسى الكتب و قفينا من بعده بالرسل

انبياى پس از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 27 - 2،6

2 - تاريخ ، شاهد بعثت پى درپى پيامبران ، از زمان موسى ( ع ) تا ظهور عيسى ( ع )

ثمّ قفّينا على ءاث_رهم برسلنا

{تقفية} (مصدر {قفّينا}) به معناى چيزى را به دنبال چيزى قرار دادن است. بنابراين {قفّينا برسلنا};

يعنى، پيامبران خود را يكى پس از ديگرى مبعوث كرديم.

6 - بعثت عيسى ( ع ) ، پس از موسى ( ع ) و پيامبران بعد از او بوده است .

ثمّ قفّينا على ءاث_رهم برسلنا و قفّينا بعيسى ابن مريم

انبياى قبل از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 74 - 1،2

1 _ خداوند ، در فاصله زمانى بين حضرت نوح و موسى ( ع ) ، پيامبران بزرگى را مبعوث كرد .

و اتل عليهم نبأ نوح . .. ثم بعثنا من بعده رسلا ... ثم بعثنا من بعدهم موسى

2 _ پيامبرانى كه در فاصله بين حضرت نوح و موسى ( ع ) مبعوث شدند ، هر كدام عهده دار هدايت قوم خود بودند .

و اتل عليهم نبأ نوح . .. ثم بعثنا من بعده رسلا إلى قومهم ... ثم بعثنا من بعدهم م

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 94 - 2

2 _ سرگذشت حضرت نوح و موسى ( ع ) و پيامبران مبعوث شده در فاصله ميان آنان و تكذيب شدن آنان و هلاكت مكذبان به عذاب استيصال ، آياتى است كه در كتاب هاى آسمانى پيشين نيز آمده بود .

و اتل عليهم نبأ نوح . .. فإن كنت فى شك مما أنزلنا إليك فسئل الذين يقرءون الكتب م

برداشت فوق از ارتباط ميان اين آيه شريفه و مجموعه آيات 71 تا 93 _ كه با هم يك بند را تشكيل مى دهند _ استفاده مى شود.

انتقاد از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 2

2 _ موسى ( ع ) مورد انتقام قوم خويش به سبب استمرار بيدادگرى فرعون پس از بعثت وى

قالوا أوذينا من قبل أن تأتينا و من بعد ما جئتنا

انتقاد موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 22 - 1

1 - انتقاد صريح موسى ( ع ) از فرعون به خاطر به بردگى كشاندن بنى اسرائيل

و تلك نعمة . .. أن عبّدتّ بنى إسرءيل

جمله {و تلك نعمة. ..} استفهامى و به تقدير {أوَتلك...} است. {أن عبّدتّ} مى تواند عطف بيان براى اسم اشاره {تلك} و يا منصوب به نزع خافض (لام تعليل) و به تقدير {لأن عبّدتّ} باشد. {تعبيد} (مصدر {عبّدتّ}) به معناى برده و بنده [خود] ساختن است; يعنى، آيا اين كه فرزندان اسرائيل را بنده خود ساخته اى، اين نعمتى است كه منّت آن را بر من مى نهى.

انجام رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 49 - 1

1 - موسى و هارون ( ع ) با ابلاغ پيام هاى وحى الهى به فرعون ، مأموريت خويش را به انجام رساندند .

فقولا له . .. قال فمن ربّكما

آيات گذشته، جملگى سخن خداوند با موسى و هارون(ع) بود; ولى از مواجهه آنان با فرعون و آنچه روى داده، در اين آيات سخنى نيست. از پاسخ فرعون برمى آيد كه آنان پيام خويش را به وى رساندند و پاسخ او را دريافت كردند.

انجام وظيفه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام -

6 - 154 - 3

3 _ موسى(ع)، پيامبرى كه مسؤوليت خويش را به خوبى انجام داد.

على الذى أحسن

مراد از {الذى أحسن} (آن كس كه نيكى كرده است)، هم مى تواند موسى(ع) باشد و هم مى تواند مقصود از آن هر فرد نيكوكارى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

انداختن عصاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 19 - 1

1 - خداوند در وادى طوى به موسى ( ع ) فرمان داد تا عصاى خويش را بر زمين بيفكند .

قال ألقها ي_موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 20 - 1

1 - موسى ( ع ) به فرمان خداوند عصاى خويش را بر زمين افكند .

فألقيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 1

1 - پس از ارائه سِحر ساحران فرعون ، خداوند به موسى ( ع ) فرمان داد تا عصايش را بر زمين بيندازد .

و ألق ما فى يمينك

مراد از {ما فى يمينك}، عصاى موسى(ع) است كه در آيات پيشين در پاسخ {ما تلك بيمينك} از زبان موسى(ع) بيان شده بود. تصريح به اين وصف، براى موسى(ع) خاطره آن پرسش و پاسخ را تجديد كرده و مايه اطمينان بيشتر او بود.

اندوه مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 13

13 - مادر موسى ، با چشم دوختن به سرنوشت نامعلوم فرزندش ، از دورى او اندوهگين بود .

كى تقرّ عينها و لاتحزن

آرام و قرارگرفتن چشم،

كنايه از بر طرف شدن نگرانى شديدى است كه چشم را به سويى خيره مى كند و يا آن را همواره به چپ و راست مى چرخاند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 9

9 - توصيه مادر موسى از سوى خدا به دور كردن ترس و اندوه از خود نسبت به سرنوشت فرزندش

و لاتخافى و لاتحزنى

اندوه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 2

2 _ موسى ( ع ) به هنگان بازگشت به سوى بنى اسرائيل از گمراه شدن قومش خشمگين و بسيار اندوهناك بود .

و لما رجع موسى إلى قومه غضبن أسفاً

{أسِف} به كسى گفته مى شود كه بسيار اندوهناك باشد. (برگرفته از لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 22

22 - خداوند موسى ( ع ) را از اندوه و نگرانى بر ارتكاب قتل نفس ، نجات بخشيد .

و قتلت نفسًا فنجّين_ك من الغم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 3

3 - موسى ( ع ) ، تحت تأثير خشم و اندوه

غضب_ن أسفًا

اندوه موسى(ع) در ميقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 8،10

8 _ موسى ( ع ) اندوهناك از هلاكت برگزيدگانش در ميعادگاه مناجات به دور از چشمان بنى اسرائيل

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل

جمله {لو شئت . .. } (اگر مى خواستى من و ايشان را به

هلاكت رسانى، پيش از حضور در ميقات به هلاكت مى رساندى) حكايت از تحسر و اندوه موسى(ع) بر از ميان رفتن همراهانش دارد و قيد {من قبل} مى رساند كه اندوه وى برخاسته از آن است كه هلاكت آنان در ميقات و به دور از چشمان بنى اسرائيل تحقق يافته است.

10 _ اندوه موسى ( ع ) بر هلاكت همراهانش در ميقات ، موجب شكوه او به درگاه خدا و آرزوى مرگ خويش و همراهانش پيش از حضور در ميعادگاه مناجات

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل و إيّى

انذار از غضب پيروان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 5

5 - هشدار مؤمن آل فرعون به مردم مجادله گر و حق ستيز مصر ، درباره خشم انقلابى و انتقام مؤمنان طرفدار موسى ( ع )

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. كبر مقتًا ... عندالذين ءامنوا

تذكر مؤمن آل فرعون به فرعونيان، مبنى بر اين كه ستيزه جويى در آيات الهى، موجب بغض و دشمنى مؤمنان مى شود; مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه عمل آنان، موجب خشم انقلابى و شورش مؤمنان طرفدار موسى(ع) عليه آنان خواهدگرديد.

انذارهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 9

9- هشدار موسى ( ع ) به فرعون نسبت به فرجام هلاكت بار وى

و إنى لأظنّك ي_فرعون مثبورًا

{ثبور} به معناى هلاكت و فساد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 4،6،10

4 - ترساندن فرعونيان از عذاب _ به خاطر

افتراى بر خداوند _ سرلوحه سخنان موسى ( ع ) در صحنه مقابله با ساحران فرعون

قال لهم موسى ويلكم لاتفتروا على اللّه كذبًا فيسحتكم بعذاب

{ويل}; يعنى، {اندوه} و {هلاكت} و {هر سختى كه از ناحيه عذاب پديد آيد} (لسان العرب). {ويلكم} نفرين است; يعنى، عذاب باد بر شما. برخى آن را مفعول براى فعل محذوف دانسته اند; يعنى، ألزموا ويلكم (با هلاكت و عذابتان همدم باشيد). جمله {فيسحتكم بعذاب} روشنگر مفاد {ويلكم} است.

6 - بهره جستن موسى ( ع ) از تجمع مردم مصر جهت تماشاى صحنه مقابله او و ساحران ، براى بيم دادن مردم و دعوت آنان به توحيد و ايمان

قال لهم موسى ويلكم لاتفتروا على اللّه كذبًا

10 - موسى ( ع ) با توجه به افترا هاى فرعونيان بر خداوند ، به آنان هشدار داد و شكست و ناكامى را براى آنان پيش بينى كرد .

ويلكم لاتفتروا على اللّه . .. و قد خاب من افترى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 14

14 - موسى ( ع ) ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را مردمى عهدشكن توصيف كرده و آنها را به عذاب سخت الهى هشدار داد .

أم أردتّم أن يحلّ عليكم غضب من ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 37 - 6

6 - تهديد فرعونيان از سوى موسى ( ع ) ، به فرجامى ناگوار به خاطر نپذيرفتن هدايت

قال موسى ربّى أعلم بمن جاء بالهدى . .. إنّه لايفلح الظ_لمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر -

40 - 28 - 19

19 - هشدار مستمر موسى ( ع ) به فرعونيان ، درباره گرفتار شدن آنان به عذاب هاى گوناگون الهى

و إن يك صادقًا يصبكم بعض الذى يعدكم

مقصود از وعده موسى به فرعونيان، عذاب هاى الهى است. آمدن كلمه {بعض} مى رساند كه اين وعده ها و عذاب ها، متعدد بوده است. فعل مضارع {يعد} نيز مى فهماند كه اين وعده ها، به طور دائمى و مستمر به آنان ابلاغ مى شد.

انقياد موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 18

18- موسى ( ع ) در برابر فرمان خداوند ، تسليم بود .

رحمة من ربّك و ما فعلته عن أمرى

خضر(ع) براى قانع ساختن موسى (ع) كارهاى خود را به فرمان الهى مستند ساخت.

انكار معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 132 - 1

1 _ فرعونيان با سحر خواندن تمامى معجزات موسى ، به وى گفتند كه هرگز رسالتش را تصديق نخواهند كرد .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها فما نحن لك بمؤمنين

{مهما} از أسماء شرط و به معناى {اى شىء} است. و {من} در {من آية} بيان {مهما} است. بنابراين جمله {مهما تأتنا ... } يعنى {هر چيزى را كه به عنوان معجزه بياورى ... .}

انگيزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 19 - 6

6 - متهم شدن موسى ( ع ) از سوى مرد اسرائيلى به داشتن انگيزه هاى جبارانه و روحيه ظلم و تجاوزگرى

إن تريد إلاّ أن تكون جبّارًا

فى الأرض

اوامر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 2

2 - موسى ( ع ) با بيان ستمكارى قومش ، به آنان فرمان داد تا روى به درگاه خدا آورده ، توبه كنند .

و إذ قال موسى لقومه . .. فتوبوا إلى بارئكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 1،8

1 _ ورود به سرزمين مقدس و تصرف آن ، فرمان موسى ( ع ) به قوم خويش

يقوم ادخلوا الارض المقدسة

8 _ موسى ( ع ) بر حذر دارنده قوم خويش از فرار و عقب نشينى به هنگام رويارويى با ساكنان سرزمين مقدس

و لاترتدوا على ادباركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 22 - 1

1 _ تأكيد بنى اسرائيل بر كناره گيرى از نبرد با زورگويان سرزمين مقدس ، على رغم فرمان موسى ( ع )

قالوا يموسى ان فيها قوماً جبارين و إنّا لن ندخلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 5

5 _ خداترسى يوشع وكالب ، بر انگيزنده احساس مسؤوليت آنان در برابر فرمان هاى موسى ( ع )

قال رجلان من الذين يخافون . .. ادخلوا عليهم الباب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 15

15 _ اصلاح امور جامعه بنى اسرائيل از دستورالعمل هاى موسى به برادر و خليفه خود هارون

و أصلح

چون فرمان به اصلاح پس از انتخاب هارون به سرپرستى بنى اسرائيل آمده است، معلوم

مى شود مراد، اصلاح امور اجتماعى، فرهنگى و . .. بنى اسرائيل است، نه درستكارى هارون در امور شخصى خودش.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 93 - 3،4

3 - موسى ( ع ) ، وظايف و مسؤوليت هاى هارون را در زمان غيبت خود ، براى وى معين كرده بود .

ما منعك . .. ألاّتتّبعن أفعصيت أمرى

{لا} در {ألاّتتّبعن} براى تأكيد نفى مستفاد از {منعك} است و در اصل مراد چنين بوده است: {ما منعك أن تتّبعن}. برخى گفته اند: {لا} زايد نيست; بلكه مراد اين است كه: {ما الذى صدّك و حملك على ألاّتتّبعن}; يعنى، چه چيز تو را بازداشت و بر پيروى نكردن من وادار ساخت (مفردات راغب).

4 - هارون ( ع ) ، متهم به مخالفت با فرمان هاى موسى ( ع ) با سكوت و بى تفاوتى در برابر انحراف بنى اسرائيل

ما منعك . .. أفعصيت أمرى

{أفعصيت. ..} خطاب موسى(ع) به هارون(ع) است. ظاهر آيه چنين دلالت دارد كه عصيان هارون از دستورات موسى(ع)، لااقل به عنوان اتهام از جانب موسى(ع) مطرح بوده است.

اولين رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 5

5- موسى ( ع ) از قومش درخواست كرد كه همواره به خاطر داشته باشند كه خداوند عامل رهايى آنان از شكنجه و كشتار فرعونيان بود .

إذ قال موسى لقومه اذكروا نعمة الله عليكم إذ أنج_كم من ءال فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 2،4

2 - حركت به

سوى فرعون و اشراف پيرامون وى ، نخستين رسالت موسى و هارون ( ع )

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون . .. إلى فرعون و ملإيه

4 - حاكميت سركوبگر فرعون ، مانع از آزادى مردم و روى آوردن موسى به هدايت آنان ، در مرحله نخست

ثمّ أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ملإيه

با توجه به اين كه در آيات پيشين، وقتى سخن از {انبيا} به ميان مى آمد، رسالت آنان به سوى توده هاى مردم مد نظر بود; ولى در مورد موسى(ع) سخن از رسالت او به سوى فرعون به ميان آمده است، مى توان گفت كه حركت حضرت موسى به سوى فرعون، بدان جهت بود كه نظام فرعونى، مانع از آزادى مردم و گرايش آنان به موسى _ و به عبارت ديگر _ سدى ميان او و مردم بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 38 - 3

3 - نخستين مأموريت موسى ( ع ) ، حركت به سوى فرعون بود .

و فى موسى إذ أرسلن_ه إلى فرعون

اولين سخن خدا با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 8 - 8

8 - بيان تسبيح و تنزيه خداوند ، در نخستين مكالمه او با موسى

نودى . .. و سبح_ن اللّه ربّ الع_لمين

اولين سخن موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 10

10 - اقرار به يگايگى پروردگار هستى و اعلام پيامبرى خويش ، نخستين سخن موسى ( ع ) در برابر فرعون و فرعونيان

فقال إنّى رسول

ربّ الع_لمين

اولين مؤمنان به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 3،6

3 _ قرار گرفتن در صف نخستين مؤمنان ، سرمايه اميد ساحران به آمرزش الهى

إنّا نطمع أن يغفر . .. أن كنّا أوّل المؤمنين

عبارت {أن كنّا. ..} تعليل براى اميد داشتن به غفران الهى است; يعنى، چون ما در صف نخستين ايمان آوردگان به موسى قرار گرفتيم اين ما را اميدوار به غفران مى نمايد.

6 - ساحرانِ گرويده به موسى ( ع ) ، از نخستين مؤمنان به وى

إنّا نطمع أن يغفر . .. إن كنّا أوّل المؤمنين

اهتمام موسى(ع) به اتحاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 13

13 - حفظ وحدت و يك پارچگى بنى اسرائيل ، از سفارش هاى موسى ( ع ) به هارون

فرّقت بين بنى إسرءيل و لم ترقب قولى

{ترقب} به معناى {تحفّظ} است و مفاد جمله {إنّى خشيت. ..} _ با توجه به عطف {لم ترقب} بر {فرّقت} _ اين است كه: {من نگران آن بودم كه بگويى بنى اسرائيل را متفرق ساختى و گفته مرا حفظ و مراعات نكردى}. اين گفته هارون(ع) دال بر آن است كه موسى(ع) پيش از رفتن به ميقات، در مورد حفظ وحدت بنى اسرائيل، توصيه هاى لازم را به او كرده بود.

اهتمام موسى(ع) به حمد خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 34 - 1

1 - هدف موسى ( ع ) از تقاضاى نبوت و رسالت براى هارون ( ع ) ، به

دست آوردن فرصت بسيار براى ذكر خداوند و حمد و ثناى مكرر او بود .

و أشركه فى أمرى . .. و نذكرك كثيرًا

فاعل {نذكرك} موسى و هارون(ع) است و مراد از كثرت ذكر خدا، افزايش تبليغات توحيدى _ براثر همراهى آن دو _ است كه متضمن مدح و ثناى خداوند مى باشد.

اهتمام موسى(ع) به ذكر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 34 - 1

1 - هدف موسى ( ع ) از تقاضاى نبوت و رسالت براى هارون ( ع ) ، به دست آوردن فرصت بسيار براى ذكر خداوند و حمد و ثناى مكرر او بود .

و أشركه فى أمرى . .. و نذكرك كثيرًا

فاعل {نذكرك} موسى و هارون(ع) است و مراد از كثرت ذكر خدا، افزايش تبليغات توحيدى _ براثر همراهى آن دو _ است كه متضمن مدح و ثناى خداوند مى باشد.

اهداف رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 5،6

5 _ موسى ( ع ) پيامبرى از جانب خداوند براى ارشاد و هدايت فرعون زمان خويش و بزرگان دربار وى

إلى فرعون و ملإيه

كلمه {فرعون} عنوان و لقب پادشاهان و حاكمان بزرگ مصر در عصرهاى گذشته بوده است.

6 _ ارشاد اهرم هاى اصلى نظام فرعونى ( فرعون و كارگزاران ارشد وى ) نخستين و مهمترين رسالت موسى ( ع )

إلى فرعون و ملإيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 9

9 - مبارزه با فسق و تجاوز ، هدف اساسى موسى ( ع

) در رويارويى با فرعون و دارودسته وى

إلى فرعون و ملإيْه إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 19 - 2

2$ - دعوت فرعون به خشيت از خداوند ، از اهداف رسالت موسى ( ع )

فتخشى

- دعوت فرعون به خشيت از خداوند، از اهداف رسالت موسى(ع)

اهداف مسافرت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 2

2- هدف موسى ( ع ) و همراه وى از سفر جستوجوگرانه خود ، يافتن بنده اى از بندگان خاص الهى و داراى علم لدنى بود .

فارتّدا . .. فوجدا عبدًا من عبادنا ... و علّمنه من لدنّا

واژه {وجدا} بيان كننده يافتن چيزى است كه موسى و همراه اش در جستوجوى آن بودند و نه ديدارى اتفاقى و غير مترقبه. {لدنا} دلالت مى كند كه علم حضرت {خضر(ع)} دانش عادى و معمولى نبوده، بلكه از افاضات خاص ربّانى بوده است.

اهداف موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 22

22 - موسى ( ع ) با دور نگه داشتن قومش از سكونت در شهر ها ، اهداف بلندى را براى آنان در نظر داشت و آن را تعقيب مى كرد .

اهبطوا مصراً فان لكم ما سألتم

جمله {اهبطوا مصراً . ..} (به يكى از شهرها در آييد، آنچه مى خواستيد در آن وجود دارد) بيانگر اين است كه: انتقال قوم موسى از بيابانها به شهر كارى سهل و آسان بوده است. و ناگزير از بيابان گردى نبودند. بنابراين موسى(ع) بيابان گردى

را براى قومش انتخاب كرده بود و اين معنا بديهى است كه اگر پيامبران امرى را براى قوم خويش انتخاب كنند - خصوصاً اگر مشكلاتى را هم به دنبال داشته باشد - در پى رساندن آنان به اهداف بلندى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 8

8- حضرت موسى ( ع ) ، داراى هدفى مشترك با پيامبراسلام ( ص ) در نجات مردم از ظلمت ها و هدايت آنان به سوى نور

كت_ب أنزلن_ه إليك لتخرج الناس من الظلم_ت . .. لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن أخرج قو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 66 - 2

2- هدف موسى از همراه شدن با خضر ، بهرهورى از علم رشدآفرين وى بود .

هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا

{رشداً} اگر مفعولٌ له باشد، مفاد آيه اين است كه: {پيروى من، به منظور رشد يافتن است} كه اگر مفعولٌ به باشد، مراد اين است كه: {تو را پيروى مى كنم بر اين اساس كه آنچه را رشد است، به من بياموزى. }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 98 - 1

1 - متذكر ساختن مردم به توحيد در پرستش ، هدف موسى ( ع ) از منهدم ساختن و خرد كردن گوساله سامرى

لنحرّقنّه . .. إنّما إل_هكم اللّه

برحسب ظاهر، اين آيه ادامه سخن موسى(ع) با قوم خويش است. ارائه اين بيانات، پس از محاكمه سامرى و محكوميت وى و نيز تصميم به نابود ساختن گوساله او، نتيجه گيرى از مجموع

واقعه و حاكى از اين نكته است كه موسى(ع) براى اخذ اين نتيجه (ابطال شرك و اثبات توحيد)، آن مقدمات را به كار گرفته بود.

اهداف نبوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 33 - 3

3 - روى آوردن عموم مردم به تسبيح خداوند ، از اهداف رسالت موسى و هارون ( ع ) بود .

يفقهوا قولى . .. كى نسبّحك كثيرًا

ممكن است مراد از تسبيح كثير، كثرت تسبيح كنندگان باشد. در اين صورت فاعل {نسبّحك} منحصر به موسى و هارون(ع) نخواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 34 - 2

2 - انتشار فراوان ياد خداوند در بين مردم ، از اهداف رسالت موسىو هارون ( ع ) بود .

يفقهوا قولى . .. و نذكرك كثيرًا

اهل كتاب و موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 3

3 _ عناد ، لجاجت و بهانه جويى ، ريشه درخواست هاى بى جاى اهل كتاب از حضرت محمد ( ص ) و موسى ( ع )

فقد سألوا موسى أكبر من ذلك . .. فأخذتهم الصعقة بظلمهم

لحن مذمت آميز آيه در بيان خواستهاى اهل كتاب، مى رساند كه آنان نه به خاطر حق جويى بلكه از سر بهانه جويى و عنادورزى چنين تقاضاهايى را مطرح مى كرده اند.

اهل مدين در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 5

5 - دامدارى ، شغل اصلى مردم مدين در زمان ورود موسى

( ع ) به آن سرزمين

وجد عليه أُمّة من الناس يسقون

جمعيت انبوه چوپانان براى آب دادن به دام ها، نشان دهنده مطلب ياد شده است.

اهميت آب در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 51 - 14

14 - اهميت آب در جامعه فرعونى عصر موسى ( ع )

و ه_ذه الأنه_ر تجرى من تحتى

اهميت باغدارى در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 26 - 3

3- نقش مهم باغدارى و كشاورزى در اقتصاد مصريان ، در عصر موسى ( ع ) *

كم تركوا من جنّ_ت و عيون . و زروع

از اين كه خداوند تنها {جنات}، {عيون} و {زروع} را به خصوص از ميان نعمت ها نام برده است، مى توان فهميد كه نقش اين امور در شكوفايى و اقتدار اقتصادى مصريان در عصر موسى، بيش از ساير منابع بوده است.

اهميت دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 6

6 - عصر رسالت موسى ، سر آغاز مقطعى نوين در تاريخ اديان الهى

ثمّ أرسلنا رسلنا تترا . .. ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون

با توجه به اين كه در آيات پيشين، پيامبران پس از عصر نوح، به شكل كلى و عمومى مطرح شدند; ولى در اين آيات، رسالت موسى و عصر او از آن مجموعه جدا شده و مشخصاً اختصاص به ذكر يافته است، مى توان مطلب ياد شده را به دست آورد.

اهميت رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 -

سجده - 32 - 23 - 9

9 - هدايت بنى اسراييل ، هدف رسالت موسى ( ع ) بوده است .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب . .. و جعلن_ه هدًى لبنى إسرءيل

اهميت قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 9 - 1

1 - سرگذشت حضرت موسى ( ع ) ، فصلى مهم و قابل تأمل و تأسى براى پيامبر ( ص ) بود .

و هل اتيك حديث موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 10 - 8

8 - نمايان شدن آتش و فراهم آمدن خلوت گاهى براى اعطاى رسالت به موسى ( ع ) ، حادثه اى با اهميت و درخور توجه براى پيامبر ( ص ) بود .

هل اتيك حديث موسى . إذ رءا نارًا

كلمه {إذ} ظرف است براى {حديث} (در آيه قبل) و استفهام در آن آيه براى ترغيب پيامبر(ص) به توجه به آن ماجرا است.

اهميت كشاورزى در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 26 - 3

3- نقش مهم باغدارى و كشاورزى در اقتصاد مصريان ، در عصر موسى ( ع ) *

كم تركوا من جنّ_ت و عيون . و زروع

از اين كه خداوند تنها {جنات}، {عيون} و {زروع} را به خصوص از ميان نعمت ها نام برده است، مى توان فهميد كه نقش اين امور در شكوفايى و اقتدار اقتصادى مصريان در عصر موسى، بيش از ساير منابع بوده است.

اهميت گفتگوى خدا با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

20 - نازعات - 79 - 16 - 4

4 - نداى خداوند به موسى ( ع ) در وادى طوى ، حادثه اى با اهميت و در خور توجه براى پيامبر ( ص )

حديث موسى . إذ ناديه ربّه

{إذ} ظرف براى {حديث} (در آيه قبل) است و از آن جا كه استفهام در آن آيه براى ترغيب پيامبر(ص) به توجه و دقت در آن ماجرا بود، عظمت حادثه استفاده مى شود.

اهميت معجزات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 1

1 - معجزات موسى ( ع ) از نظر اهميت ، داراى مراتب و هر يك مهم تر از معجزه قبلى او بود .

و ما نريهم من ءاية إلاّ هى أكبر من أُختها

اهميت معجزه عصاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 23 - 1،4

1 - ارائه معجزه عصا و يدبيضا به موسى ( ع ) در وادى طوى ، به جهت نماياندن برخى معجزات بزرگ الهى به آن حضرت بود .

لنريك من ءايتنا الكبرى

{لنريك} متعلق به فعلى است كه از {آية أُخرى} انتزاع مى شود; يعنى آيه آورديم تا . .. . {من} براى تبعيض است و دلالت مى كند كه مراد، نشان دادن بعضى از آيات بزرگ خداوند است.

4 - معجزه عصاى موسى ( ع ) و يدبيضاى او ، دو نمونه از بزرگ ترين نشانه ها ومعجزات الهى اند .

من ءايتنا الكبرى

اهميت معجزه يد بيضا موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 23 -

1،4

1 - ارائه معجزه عصا و يدبيضا به موسى ( ع ) در وادى طوى ، به جهت نماياندن برخى معجزات بزرگ الهى به آن حضرت بود .

لنريك من ءايتنا الكبرى

{لنريك} متعلق به فعلى است كه از {آية أُخرى} انتزاع مى شود; يعنى آيه آورديم تا . .. . {من} براى تبعيض است و دلالت مى كند كه مراد، نشان دادن بعضى از آيات بزرگ خداوند است.

4 - معجزه عصاى موسى ( ع ) و يدبيضاى او ، دو نمونه از بزرگ ترين نشانه ها ومعجزات الهى اند .

من ءايتنا الكبرى

اهميت ملاقات موسى(ع) با خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 8

8- حضرت موسى ( ع ) ملاقات با حضرت خضر ( ع ) را آن اندازه مهم و با ارزش مى دانست كه حتى جستوجو در زمانى طولانى را براى آن روا مى ديد .

لاأبرح حتّى . .. أو أمضى حقبًا

{حقب} به معناى {دهر و زمانى طولانى} است اهل لغت آن را هشتاد سال نيز دانسته اند و مراد از پيمودن آن نيز، همان رسيدن به مجمع البحرين بوده است; يعنى، حتّى أبلغ مجمع البحرين بسير قريب أو أسير أزماناً طويلة.

اهميت نبوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 32 - 5

5 - اصالت موسى ( ع ) در رسالت نسبت به هارون ( ع )

و أشركه فى أمرى

اهميت نجات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 115 - 2

2 - نجات موسى و هارون

( عليهماالسلام ) و قوم شان ، مهم ترين و برجسته ترين نعمت و احسان خداوند به ايشان بود .

و لقد مننّا على موسى و ه_رون . و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم

برداشت ياد شده به دليل اين نكته است كه نجات موسى و هارون(عليهماالسلام) از اندوه بزرگ بخشى از نعمت هاى الهى به ايشان بود; ولى در عين حال به طور جداگانه ذكر شده است.

ايجاد آمادگى در موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 20 - 4

4 - پرسش خداوند از موسى ( ع ) در باره عصا ، جهت ايجاد زمينه لازم و آمادگى ذهنى براى نماياندن آيت و معجزه به او بود .

و ما تلك ييمينك . .. فألقيها فإذا هى حيةّ

تصريح موسى(ع) به خواص طبيعى عصا در پاسخ خداوند، ايجادكننده زمينه اى مناسب در ذهن او بود كه با مقايسه دو حالت عصا، هيچ ترديدى در معجزه بودن حالت جديد به خود راه ندهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 21 - 5

5 - نماياندن معجزه به موسى ( ع ) در وادى طوى و به دور از چشم مردم ، به خاطر تجربه و آمادگى بيشتر او براى ارائه معجزه در حضور مردم بود . *

ألقها . .. خذها و لاتخف

ايمان به تعاليم موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 136 - 4

4 - لزوم ايمان به تورات ، انجيل و احكام و معارف آسمانىِ اعطا شده به موسى و عيسى ( ع

)

ءامنا باللّه . .. و ما أوتى موسى و عيسى

ايمان به حقانيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 5

5 - ساحران به جهت تخصص در سِحر ، حقانيت گفته هاى موسى ( ع ) و سِحر نبودن كار او را به روشنى درك كردند .

فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا

از ظاهر آيه برمى آيد، كه در ميدان مبارزه، تنها ساحران بودند كه ايمان خود را اعلام كردند و يا لااقل اولين افراد بودند. اين سبقت در ايمان از سوى ساحران، به جهت شناخت آنان از كار خود و تفاوت آن با معجزه بود.

ايمان به معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 5

5 - ساحران به جهت تخصص در سِحر ، حقانيت گفته هاى موسى ( ع ) و سِحر نبودن كار او را به روشنى درك كردند .

فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا

از ظاهر آيه برمى آيد، كه در ميدان مبارزه، تنها ساحران بودند كه ايمان خود را اعلام كردند و يا لااقل اولين افراد بودند. اين سبقت در ايمان از سوى ساحران، به جهت شناخت آنان از كار خود و تفاوت آن با معجزه بود.

ايمان به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 164 - 8

8 _ ايمان واقعى به موسى ( ع ) در پى دارنده ايمان به پيامبر ( ص ) است .

أوحينا إليك كما . .. كلم اللّه موسى تكليماً

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {كلم اللّه .

..} عطف بر {اوحينا الى نوح} در آيه قبل باشد. يعنى همانگونه به تو اى پيامبر وحى كرديم كه با موسى سخن گفتيم و چون روى سخن با كسانى است كه اعتراف به پيامبرى موسى(ع) دارند آنان با توجه به اين مشابهت بايد اعتراف به پيامبرى رسول اكرم(ص) نيز داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 4،5

4 _ ساحران دربار فرعون پس از مشاهده معجزه موسى ( ع ) به پيامبرى وى و برادرش هارون ايمان آوردند .

ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

مى توان گفت از اهداف ساحران در نام بردن خصوص {موسى و هارون}، پذيرش ايشان به عنوان پيامبران الهى بوده است.

5 _ ساحران ، ايمان خويش را به موسى ( ع ) و هارون به همگان اعلام كردند .

قالوا ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 1،6

1 _ فرعون در پى گرايش ساحران به رسالت موسى ( ع ) و ايمانشان به ربوبيت خداوند ، بشدت برآشفت و آنان را به سبب ايمانشان توبيخ كرد .

قال فرعون ءامنتم به قبل أن ءاذن لكم

ضمير در {به} هم مى تواند به موسى(ع) برگردانده شود و هم مى تواند به {رب} برگردانده شود. در هر صورت برداشت فوق از آيه استفاده مى شود.

6 _ فرعون ، ايمان ساحران را به موسى ( ع ) ، خطرى براى موقعيت و حكومت خويش احساس كرد .

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة لتخرجوا منها أهلها

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 124 - 1،4

1 _ فرعون بر كيفر دادن تمامى ساحران مؤمن به موسى ( ع ) تصميم قطعى گرفت و بر آن سوگند ياد كرد .

لأقطعن . .. ثم لأصلبنكم

حرف {لام} در {لاقطعن} در {لاصلبن} لام تأكيد و حاكى از سوگند مقدر است.

4 _ ايمان به رسالت موسى ( ع ) ، خيانتى بزرگ از ديدگاه فرعون و در پى دارنده مجازاتى سخت

لأقطعن . .. ثم لأصلبنكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 4

4 _ ساحران گرويده به موسى ( ع ) به مجرد آگاهى به آيات الهى ، آنها را باور كردند و بدآنهاايمان آوردند .

ءامنا بايت ربنا لما جاءتنا

برداشت فوق با توجه به كلمه {لما} استفاده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 134 - 12

12 _ ايمان به رسالت موسى و آزادى بنى اسرائيل ، از مهمترين خواسته هاى موسى ( ع ) از فرعونيان

لنؤمنن لك و لنرسلن معك بنى إسراءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 135 - 8

8 _ فرعونيان ، على رغم پيمان مؤكدشان با موسى ( ع ) ( تصديق رسالت او و آزادسازى بنى اسرائيل پس از برطرف شدن عذاب ) ، حتى لحظه اى به وى ايمان نياوردند و بنى اسرائيل را آزاد نكردند .

فلما كشفنا عنهم الرجز . .. إذا هم ينكثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 136 - 3

3 _

فرعونيان به دليل شكستن پيمانشان با موسى ( ع ) ( ايمان به وى و آزادسازى بنى اسرائيل ) سزاوار انتقام الهى و غرق شدن در دريا گشتند .

إذا هم ينكثون. فانتقمنا منهم

تفريع جمله {فانتقمنا} بر جمله {إذا هم ينكثون} به وسيله حرف {فاء} مى رساند كه پيمان شكنى فرعونيان در انتقام الهى از آنان دخيل بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 1،2،4

1 - ساحران به خاطر ايمان به موسى ( ع ) ، مورد توبيخ و بازخواست فرعون قرار گرفتند .

قالوا ءامنّا . .. قال ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم

{آمنتم} چه جمله خبرى باشد و چه استفهامى (به تقدير همزه)، مراد از آن توبيخ است و ضمير {له} به قرينه حرف لام _ كه براى ربط {أمن} به غير خداوند به كار مى رود _ و به تناسب ضمير {إنّه} در {إنّه لكبيركم} به موسى(ع) برمى گردد.

2 - ساحران فرعون ، موسى و هارون ( ع ) را پيامبر خدا دانسته و به آنان ايمان آوردند .

ءامنتم له

تعبير ساحران در آيه قبل، {آمنّا بربّ هارون و موسى} بود; ولى فرعون در توبيخ خود، آنان را مؤمن به موسى(ع) معرفى كرد. گفتنى است كه اين نكته گوياى تلازم ايمان به {ربّ موسى و هارون} با ايمان به رسالت آن دو در دعوت به ربوبيت خداوند است.

4 - ايمان به موسى ( ع ) در حكومت فرعون ، كارى غير قانونى و ممنوع بوده است .

ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم

نياز به اذن فرعون در ايمان به موسى(ع)، نشان از ممنوعيت و غيرقانونى

بودن ايمان به آن حضرت در آن عصر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 2

2 - ساحران مؤمن ، برترى دادن فرعون بر خداوند و بهادادن به تهديدات او در برابر دلايل روشن موسى ( ع ) را ، به كلى منتقى دانسته و ثبات و استحكام ايمان خود را نشان دادند .

قالوا لن نؤثرك على ما جاءنا من البيّن_ت والذى فطرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 48 - 3

3 - اعتراف و ايمان ساحران به رسالت موسى و هارون ( ع )

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

قيد {ربّ موسى و هارون} اعتراف ضمنى بر ايمان آوردن ساحران به رسالت موسى و هارون(ع) است. آيه بعد (قال آمنتم له...) اين مطلب را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 13

13 - ايمان همه ساحران به موسى ( ع ) و تهديد فرعون به شكنجه و كشتن تمامى آنان

قال ءامنتم له . .. و لأُصلّبنّكم أجمعين

ايمان مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 5

5 - مادر موسى ( ع ) ، به پيام خداوند ايمان داشت و به حفظ جان موسى ( ع ) از جانب او مطمئن بود .

إذ أوحينا . .. أن اقذفيه ... يأخذه عدوّ

به قرينه} القيت عليك محبه {و نيز آيات ديگر قرآن; مادر موسى(ع) به محتواى وحى الهى عمل كرد و موسى(ع) را به نيل سپرد. اين كار گواه

اطمينان مادر موسى(ع) به آن است كه پيام دريافت شده وحى الهى بوده و نيز نشان از ايمان كامل او دارد.

ايمان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 143 - 24،25

24 _ موسى ( ع ) بدون هيچ درنگ پس از دريافت حقيقت ( ناشدنى بودن رؤيت خدا ) آن را پذيرفت و بدان اعتراف كرد .

قال . .. و أنا أول المؤمنين

متعلق {المؤمنين} به قرينه فرازهاى قبل (بانك لاترى) است. كلمه {اول} در جمله {أنا أول المؤمنين} علاوه بر معناى مقدم بودن، معناى تأخير نكردن را نيز مى رساند. زيرا صحت اين ادعا كه شخص بخواهد أول مؤمن باشد، به اين است كه بى درنگ حقيقت رخ نموده را باور كند و به آن ايمان آورد، و گرنه اين احتمال منتفى نيست كه ديگرى در اين فاصله ايمان آورد و او نتواند أول مؤمن باشد.

25 _ موسى ( ع ) اولين مؤمن از قوم خويش به ناشدنى بودن رؤيت خدا

و أنا أول المؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 80 - 3

3 _ موسى ( ع ) ، به حقانيت راه خويش ايمان داشت و توانايى هاى دشمن را در مبارزه با خويش حقير و ناچيز مى شمرد .

فلما جاء السحرة قال لهم موسى ألقوا ما أنتم ملقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 35 - 1

1 - موسى ( ع ) با بيان آگاهى دقيق خداوند به خصوصيات او و خاندانش ، خود راپذيراى خواسته هاى خداوند و

راضى به انتخاب هاى او خواند .

إنّك كنت بنا بصيرًا

مراد از {نا} موسى(ع) و اهل او از جمله هارون(ع) است، موسى(ع) پس از پيشنهاد وزارت براى هارون بيان مى دارد كه خداوندا! تو مرا و اعضاى خاندانم را خوب مى شناسى و ويژگى هاى برادرم هارون(ع) را نيز مى دانى، اين پيشنهاد من است، اما تصميم تو هر چه باشد، تصميمى آگاهانه و با بصيرت كامل است .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 46 - 8

8 - موسى و هارون ( ع ) ، به قدرت برتر خداوند آگاه بودند و ديگران را از مقابله با خواست و اراده خدا ناتوان مى دانستند .

إنّنى معكما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 122 - 1

1 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، از بندگان مؤمن خدا

إنّهما من عبادنا المؤمنين

بازگشت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 64 - 4

4- موسى ( ع ) و همسفرش ، پى جويانه ، به نقطه قبلىِ توقّف خود و محل از دست دادن ماهى بازگشتند .

فارتّدا على ءاثارهما قصصًا

{إرتداد} (مصدر {إرتّدا); يعنى، {بازگشتن} و {قصّ أثره قَصَصاً}; يعنى، جاب پاى او را با دقت، دنبال و پى گيرى كرد. مراد از {فارتّدا...} اين است كه موسى(ع) و همراه او، به دقت، راه رفته را بازگشتند تا به همان نقطه كه ماهى به دريا رفته بود، بازگردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 1

1-

موسى ( ع ) و همسفرش ، پس از بازگشت به مجمع البحرين ، با خضر ( ع ) ملاقات كردند .

فارتّدا على ءاثارهما قصصًا . فوجدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 10،38

10 - فرعونيان ، موسى ( ع ) را به مادرش سپردند و او وى را به خانه خويش برد .

فرجعن_ك إلى أُمّك

بازگشت موسى نزد مادر، به اين است كه مادر، او را نزد خود برده باشد; نه اين كه براى پرستارى او به دربار رفته باشد.

38 - بازگشت موسى ( ع ) از مدين و آمدن به وادى طوى در كوه طور ، براساس تقدير و برنامه تنظيم شده از جانب خداوند بود .

فلبثت سنين فى أهل مدين ثمّ جئت على قدر ي_موسى

از معانى {قدر} قضاى الهى و تقدير او است. گفته شده است: اين كلمه، اسم مصدر براى {قدْر} به معناى مقدر ساختن است (لسان العرب). راغب نيز مى گويد: {قدر} زمان و مكان مقدر شده براى هر چيز است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 1

1 - موسى ( ع ) در پى آگاه شدن از گمراهى بنى اسرائيل همراه با خشم و اندوهى شديد ، به نزد آنان بازگشت .

و أضلّهم السامرىّ . فرجع موسى إلى قومه غضب_ن أسفًا

با توجه به آيات ديگر قرآن در اين زمينه و نيز قرينه هاى موجود در همين آيات، چنين برمى آيد كه گمراه شدن بنى اسرائيل به دست سامرى در ميقات چهل روزه موسى(ع)، اتفاق افتاده بود و رجوع موسى(ع) به

قوم خود نيز پس از پايان ميقات بوده است. {غضبان} _ چنان كه برخى از اهل لغت گفته اند _ به شخصى گفته مى شود كه غضب شديدى داشته باشد و {أسف} به فرد خشمگينى گفته مى شود كه بر چيزى افسوس مى خورد (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 12 - 7

7 - اقدام به موقع خواهر موسى ، براى بازگرداندن وى به آغوش مادر

و حرّمنا عليه المراضع . .. قالت هل أدلّكم على أهل بيت يكفلونه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 1،2،4

1 - به ثمر رسيدن تلاش خواهر موسى ، در بازگرداندن برادر خويش به آغوش مادر

قالت هل أدلّكم على أهل بيت . .. فرددن_ه إلى أُمّه

خواهر موسى با دنبال كردن برادر، ورود به كاخ فرعون و بالاخره استفاده از فرصت به دست آمده، توانست موسى را به مادرش بازگرداند.

2 - بازگشت موسى به دامان مادر ، نمودى از تدبير و اراده الهى است .

فرددن_ه إلى أُمّه

اسناد فعل {ردد} به ضمير {نا} بيانگر مطلب ياد شده است.

4 - تعلق اراده الهى بر بازگرداندن سريع موسى ( ع ) و دير نپاييدن زمان جدايى ميان او و مادرش

فرددن_ه إلى أُمّه

به كارگيرى {فاء} عاطفه _ كه براى بيان عدم تراخى است_ نشان مى دهد كه زمان جدايى ميان موسى(ع) و مادرش به قدرى كوتاه بود كه مى توان آن را ناديده گرفت.

بازگشت موسى(ع) از ميقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 1،2،4

1 _

موسى ( ع ) پس از مناجات چهل شبه خويش با خدا ، به سوى قومش بازگشت .

و لما جاء موسى لميقتنا . .. و لما رجع موسى إلى قومه

2 _ موسى ( ع ) به هنگان بازگشت به سوى بنى اسرائيل از گمراه شدن قومش خشمگين و بسيار اندوهناك بود .

و لما رجع موسى إلى قومه غضبن أسفاً

{أسِف} به كسى گفته مى شود كه بسيار اندوهناك باشد. (برگرفته از لسان العرب).

4 _ موسى ( ع ) پس از حضور در ميان قوم منحرف خويش ، با نكوهيده خواندن شيوه آنان در غياب وى ، ايشان را بشدّت توبيخ كرد .

قال بئسما خلفتمونى من بعدى أعجلتم أمر ربكم

بازگشت موسى(ع) به مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 36 - 1

1 - بازگشتن موسى ( ع ) ، به مصر و ابلاغ رسالت الهى خويش به فرعونيان

فلمّا جاءهم موسى

بت پرستان دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 7،8

7 _ بت پرستان موجود در مسير قوم موسى معبودهايى را مى پرستيدند كه خود مالك آنها بودند .

أصنام لهم

8 _ بت پرستان موجود در مسير قوم موسى ، بر پرستش خويش ملازمت داشته و همواره به عبادت آنها مشغول بودند .

يعكفون على أصنام لهم

{عكوف} (مصدر يعكفون) به معناى رو آوردن به چيزى و ملازمت داشتن بر آن است و مراد از آن با توجه به قرائن موجود در آيه، ملازمت بر پرستش است. فعل مضارع (يعكفون) نيز دلالت بر استمرار دارد. بنابراين جمله {يعكفون على ... }

مى رساند كه آستان بتها هيچگاه از پرستشگران خالى نبوده است ; بدين طريق كه عده اى از طرف آن قوم مأمور عبادت بتها بودند و يا خود به طور متناوب به پرستش آنها مى آمدند.

بت پرستى در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 5،6

5 _ وجود آيين بت پرستى در عصر موسى

يعكفون على أصنام لهم

6 _ بت پرستانى كه قوم موسى بر آنان گذر كردند ، داراى بت هاى متعدد بودند .

على أصنام لهم

{أصنام} (جمع {صنم}) به معناى بتهاست.

برادر ابوينى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 23

23 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : ان أميرالمؤمن ين ( ع ) خطب الناس . . . فقال : . . . كان هارون أخا موسى لأبيه و أُمّه ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: اميرالمؤمن ين(ع) براى مردم خطبه خواند . .. پس فرمود: ... هارون برادر موسى(ع) از يك پدر و مادر بود}.

برادر مادرى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 7،22

7 - موسى و هارون ( ع ) ، برادران مادرى يكديگر بودند . *

قال ي_بنؤُمّ

مخاطب قرارگرفتن موسى(ع) از سوى هارون با تعبير {ابن أُمّ} (پسرمادر)، ممكن است به اين خاطر باشد كه هارون و موسى(ع) برادران مادرى يكديگر بوده اند و نيز ممكن است يادآورى كلمه {مادر}، تنها به منظور جلب عواطف موسى(ع) صورت گرفته باشد.

22 - { على بن سالم عن

أبيه قال : قلت لأبى عبداللّه ( ع ) أخبرنى عن هارون لِمَ قال لموسى ( ع ) يابن أُمِّ . . . و لم يقل يابن أبى فقال : إنّ العداوات بين الإخوة أكثرها تكون إذا كانوا بنى علاّت و متى كانوا بنى أُمّ قلّت العداوة بينهم . . . قال : قلت له : فَلِمَ أخذ برأسه يجرّه إليه و بلحيته و لم يكن له فى اتّخاذهم العجل و عبادتهم له ذنب ؟ فقال : إنّما فعل ذلك به لأنّه لم يفارقهم لمّا فعلوا ذلك و لم يلحق بموسى ( ع ) و كان إذا فارقهم ينزل بهم العذاب ;

على بن سالم از پدرش نقل كرده كه گفت: به امام صادق(ع) عرض كردم: مرا از سخن هارون با خبر كن كه چرا به برادرش موسى(ع) گفت: اى فرزند مادرم . .. و نگفت اى فرزند پدرم؟ امام فرمود: دشمنى بين برادران، بيشتر زمانى است كه از مادران متعدد باشند و اگر برادران از يك مادر باشند، دشمنى بين آنان كم است ... به امام گفتم: چرا موسى(ع) سر و ريش برادر را گرفته و بسوى خود مى كشيده بود، در حالى كه در گوساله پرستى آن قوم، هارون گناهى نداشت؟ امام فرمود: براى اين كه او در زمان گوساله پرستى، از آنان جدا نشد و به موسى(ع) ملحق نگرديد و اگر آنان را ترك نموده بود، عذاب بر ايشان فرود مى آمد}.

برادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 111 - 3

3 _ هارون ، برادر موسى ( ع ) ، همراه و همگام

وى در تبليغ رسالت و ارشاد و هدايت فرعونيان

أرجه و أخاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 8

8 _ هارون ، برادر موسى و از پيروان وى

و قال موسى لأخيه هرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 53 - 4

4- هارون ، برادر موسى ( ع ) ، و داراى مقام رفيع نبوت

أاخاه ه_رون نبيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 30 - 1

1 - هارون برادر موسى ( ع ) و مورد اعتماد كامل آن حضرت بود .

واجعل لى وزيرًا من أهلى . هرون أخى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 1

1 - هارون ، برادر موسى ( ع ) و شريك او در انجام رسالت الهى

هرون أخى . .. اذهب أنت و أخوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 3

3 - هارون ، برادر موسى ( ع ) بود .

موسى و أخاه ه_رون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 35 - 3

3 _ هارون ، برادر حضرت موسى ( ع ) بود .

أخاه ه_رون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 34 - 1

1 - موسى ( ع ) ، بهره مند از برادرى شايسته به نام هارون

و أخى ه_رون هو أفصح منّى لسانًا

برادرى هارون(ع) با موسى(ع)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 8

8 _ هارون ، برادر موسى و از پيروان وى

و قال موسى لأخيه هرون

برترى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 53 - 5

5- حضرت موسى ( ع ) ، در نزد خداوند ، مقامى برتر از هارون ( ع ) داشت .

و وهبنا له من رحمتنا أخاه ه_رون نبيًّا

چون نبوت هارون موهبت براى موسى(ع) دانسته شده; چنين برمى آيد كه مقام موسى بسى بلندتر از هارون باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 68 - 5

5 - خداوند ، به موسى ( ع ) اطمينان بخشيد كه توان او برتر از همه ساحران حاضر در صحنه مبارزه و مقام او رفيع تر از فرعون و فرعونيان است .

إنّك أنت الاعلى

برترى موسى(ع) بر هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 5

5 - موسى ( ع ) ، شخصيتى برجسته تر از هارون ( ع ) در ديدگاه بنى اسرائيل

و لقد قال لهم هرون . .. قالوا لن نبرح عليه ع_كفين حتّى يرجع إلينا موسى

بى اعتنايى به گفته هاى هارون و مؤثر خواندن رجوع موسى(ع)، حاكى از تفاوت شخصيت آن دو در ديدگاه بنى اسرائيل است.

برخورد مستكبرانه با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 39 - 6

6 - قارون و فرعون و هامان ، با پيامبرى موسى ( ع ) برخوردى مستكبرانه كردند .

و ق_رون و

. .. و لقد جاءهم موسى ... فاستكبروا

بركت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 8 - 6

6 - موسى ( ع ) ، مظهر خيرات و بركات الهى در پرتو راه يافتن به بارگاه قرب

نودى أن بورك . .. و من حولها

برگزيدگان موسى(ع) در ميقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 3،4،5،6،7،11

3 _ هفتاد مرد گزينش شده براى حضور در ميعادگاه مناجات ، بهترين و لايقترين مردم بنى اسرائيل در ديدگاه موسى ( ع )

و اختار موسى

{اختيار} به معناى انتخاب و گزينش خير است. بنابراين {اختار موسى} يعنى موسى بهترينها را انتخاب كرد.

4 _ برگزيدگان موسى براى حضور در ميعادگاه مناجات ، از ميان مردان بنى اسرائيل بودند ; نه زنان ايشان

سبعين رجلا

5 _ برگزيدگان بنى اسرائيل براى همراهى موسى ( ع ) در ميعادگاه مناجات ، پس از حضور در آن مقام به لرزشى شديد و كشنده گرفتار شدند .

فلما أخذتهم الرجفة

6 _ خداوند ، بجز موسى ( ع ) ، همه حاضران در ميعادگاه مناجات را به هلاكت رسانيد .

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل

7 _ موسى ( ع ) با مشاهده هلاكت همراهان خويش در ميعادگاه مناجات ، به دعا به درگاه خداوند پرداخت .

فلما أخذتهم الرجفة قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل

11 _ كردار سفيهانه گروهى از همراهان موسى در ميعادگاه مناجات ، عامل نزول عذاب الهى و به هلاكت رساندن همه آنان شد .

أتهلكنا بما فعل السفهاء منا

گفته شده مراد از كردار سفيهانه برخى از همراهان موسى،

تقاضاى رؤيت خدا با چشم بوده است.

برگزيدگى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 1،2،3،5،12

1 _ موسى ( ع ) برگزيده خدا و برتر از همه مردم عصر خويش

قال يموسى إنى اصطفيتك على الناس

{اصطفا} به معناى به دست آوردن خالص هر چيزى است. (مفردات راغب). و چون {اصطفيتك} به {على} متعدى شده، معناى برترى نيز در آن تضمين شده است.

2 _ خداوند به دليل خلوص موسى ( ع ) ، وى را برگزيد و بر همگان برترى داد .

قال يموسى إنى اصطفيتك على الناس

چون {اصطفا} به معناى گزينش خالص يك چيز است، جمله {اصطفيتك} مى رساند كه موسى انسانى خالص بوده و همين خلوص وى دليل اختيار و انتخاب وى شده است.

3 _ اعلام گزينش موسى و برترى او بر همگان ، از سخنان خداوند با موسى در ميعادگاه مناجات

قال يموسى إنى اصطفيتك على الناس

5 _ خداوند با اعطاى پيام هاى خويش به موسى ( ع ) و سخن گفتن با وى ، او را بر همه مردم عصرش برترى داد .

اصطفيتك على الناس برسلتى و بكلمى

حرف {باء} در {برسالتى} و {بكلامى}، {باء} استعانت است.

12 _ سخن گفتن خدا با موسى ( ع ) و گزينش وى به پيامبرى ، از نعمت هاى بزرگ خداوند به وى

اصطفيتك على الناس برسلتى و بكلمى . .. و كن من الشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 51 - 5،6

5- خداوند موسى ( ع ) را از هرگونه آلودگى مبرّا و او را براى خود خالص گردانيد .

إنّه كان

مخلصًا

{مخلَص} به فتح لام، يعنى خالص شده و كسى كه خداوند او را براى خود خالص كرده و از آلودگى مصون داشته است (لسان العرب). تفاوت آن با مخلِص (به كسره) اين است كه {مخلِص} عبادتش را براى خدا خالص مى كند، ولى {مخلَص} كسى است كه خداوند او را براى خود برگزيده و خالص كرده باشد.

6- حضرت موسى ( ع ) برگزيده خداوند و داراى مقام رسالت و نبوت بود .

إنّه كان مخلصًا و كان رسولاً نبيًّا

فرق {رسول} و {نبىّ} اين است كه هر كس رسالت الهى دارد {نبىّ} نيز مى باشد، زيرا {نبىّ} يعنى داراى خبر، ولى ممكن است كسى نبىّ باشد، اما به سوى شخصى يا قومى ارسال نشده و حامل رسالت الهى نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 52 - 3،5

3- خداوند ، موسى ( ع ) را براى نجوا و گفتوگوى با خود برگزيد .

و قرّبن_ه نجيًّا

5- برگزيدگى موسى ( ع ) و انقطاع او از غير خدا ، زمينه ساز سخن گفتن خداوند با او و نزديك ساختن او به خود

إنّه كان مخلصًا . .. و ن_دين_ه من جانب الطور الأيمن و قرّبن_ه نجيًّا

توصيف موسى(ع) _ در آيه قبل _ به {مخلَص} (كسى كه خداوند او را براى خود خالص گردانده است)، گوياى شايستگى او براى شنيدن نداى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 13 - 1،2،4

1 - خداوند ، موسى ( ع ) را به پيامبرى برگزيد و در وادى طوى او را از انتخاب شدن به رسالت ،

آگاه ساخت .

و أنا اخترتك فاستمع لما يوحى

به قرينه {لما يوحى}، اختيار شدن موسى(ع) به معناى گزينش او براى پيامبرى و تحمل وحى الهى است.

2 - موسى ( ع ) برگزيده خداوند و بهترين فرد زمان خويش براى دريافت وحى و ابلاغ پيام الهى بود .

و أنا اخترتك

{اختيار} از ماده خير و به معناى {اصطفاء} (برگرفتن خالص هرچيز) است (لسان العرب).

4 - خداوند ، موسى ( ع ) را پس از برگزيدن به پيامبرى ، به گوش فرادادن و دريافت وحى فرمان داد .

و أنا اخترتك فاستمع لما يوحى

بشارت به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 117 - 4

4 _ خداوند به موسى ( ع ) بشارت داد كه عصاى وى پس از ر ها شدن ، تمام ساخته هاى دروغين ساحران را خواهد بلعيد .

أن ألق عصاك فإذا هى تلقف ما يأفكون

در برداشت فوق جمله {فإذا هى . .. }، همانند {أن ألق عصاك}، تفسير {أوحينا} گرفته شده است. بر اين مبنا تقدير جمله بدين صورت خواهد شد: ألق عصاك فإذا القيتها إذا هى تلقف ما يأفكون.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 15

15 _ خداوند نويدبخش موسى ( ع ) به استجابت دعايش براى سعادت بنى اسرائيل در دنيا و آخرت ، به شرط رعايت تقوا ، پرداخت زكات و ايمان به همه آيات الهى

فسأكتبها للذين يتقون و يؤتون الزكوة و الذين هم بايتنا يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 157 - 13

13 _

نزول انجيل از نويد ها و خبر هاى غيبى خدا به موسى ( ع )

يجدونه مكتوبا عندهم فى التورية و الإنجيل

ظاهر اين است كه آيه مورد بحث حقايقى است كه خداوند براى حضرت موسى(ع) بيان داشته است. بنابراين ياد كردن از انجيل خبرى است غيبى كه خداوند آمدن آن كتاب را به حضرت موسى(ع) نويد داده است.

بشارت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 6

6 _ موسى ( ع ) ، نابودى حكومت فرعونى و تسلط مردمش بر سرزمين مصر را به آنان بشارت داد .

قال موسى لقومه . .. إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

چون موسى(ع) در پى تهديدهاى فرعون با جمله {إن الأرض . .. } در صدد تسلى بخشيدن به بنى اسرائيل بود، اين جمله متضمن إخبار به نابودى فرعونيان و جانشينى بنى اسرائيل خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 4

4 _ موسى ( ع ) ، قوم خويش را به هلاكت فرعونيان و حاكميت بنى اسرائيل بر سرزمين مصر اميدوار ساخت .

عسى ربكم أن يهلك عدوكم و يستخلفكم فى الأرض

بشارتهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 10 - 3

3 - حضرت موسى ( ع ) هنگام سرگردانى در بيابان ، آتشى را ديد و به خانواده اش بشارت داد .

إذ رءا نارًا فقال . .. إنّى ءانست نارًا

{ايناس} (مصدر {ءانست}) در معانى {احساس كردن}، {ديدن}، {دانستن} و {شنيدن} استعمال مى شود(لسان العرب). به مناسبت مورد آيه،

مراد {ديدن} است.

بشر بودن موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 10 - 5

5 - موسى ، برخوردار از روحيات و خصوصيات بشرى ( مانند ترس و گريز ) در برخورد ناگهانى با خطرات

فلمّا رءاها تهتزّ . .. ولّى مدبرًا و لم يعقّب

بصيرت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 3

3- حضرت موسى و هارون ( ع ) ، از قدرت تشخيص حق و باطل در پرتو لطف خدا برخوردار بودند .

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان

با توجه به معناى لغوى {فرقان} (شىء جدا كننده و متمايز ساز ميان حق و باطل) برداشت ياد شده به دست مى آيد.

بعثت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 183 - 3

3 _ اعتقاد و اعتراف يهود به پايان نيافتن پيامبرى و رسالت ، پس از بعثت حضرت موسى ( ع )

الّا نؤمن لرسول حتّى ياتينا بقربان

اگر يهود، مدعى خاتميّت نبوت حضرت موسى(ع) بودند، بايد به پيامبر (ص) مى گفتند از ما تعهّد گرفته شده كه به هيچ مدعى رسالتى ايمان نياوريم، نه اينكه علامت پيامبر راستين را بيان كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 2

2 _ خداوند با بعثت موسى ، بنى اسرائيل را از سيطره فرعونيان و شكنجه هاى سهمگين آنان ر ها ساخت .

و إذ أنجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

در جمله {هو فضلكم} (او شما را برترى بخشيد)، برترى دادن تنها

به خداوند نسبت داده شده است، ولى در جمله دوم {أنجيناكم} (ما شما را نجات داديم) نسبت نجات بخشى به ضمير {نا} (يعنى ما) داده شده است. از اين مقابله مى توان فهميد كه خداوند در نجات بخشى نظر به اسباب نيز دارد كه به مناسبت، سبب آن بعثت حضرت موسى است. بنابراين {أنجيناكم} يعنى ما با بعثت موسى شما را نجات داديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 12

12 _ سخن گفتن خدا با موسى ( ع ) و گزينش وى به پيامبرى ، از نعمت هاى بزرگ خداوند به وى

اصطفيتك على الناس برسلتى و بكلمى . .. و كن من الشكرين

بلوغ موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 3

3 - موسى ( ع ) برخوردار از اعتدال جسمى همراه با قوت فكرى در عنفوان جوانى

و لمّا بلغ أشدّه و استوى

ظاهر اين است كه جمله {بلغ أشدّه} اشاره به توان فكرى موسى(ع) و عبارت {و استوى} اشاره به توان جسمى او باشد. گفتنى است كه {أشدّه} معادل {قوّته} و {استوى} به معناى {إعتدل} مى باشد.

بندگان خدا در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 5

5- در عصر موسى ( ع ) ، انسان هاى ديگرى نيز _ مانند خضر ( ع ) _ به مقام بندگى خاص خداوند ، نائل شده بودند .

فوجدا عبدًا من عبادنا

با آن كه اگر گفته مى شد {بنده اى عالم و . .. را يافتند} معنا،

تام بود، ولى عبارت {من عبادنا} نيز در كلام آمده است تا گوياى اين نكته باشد كه تنها، حضرت حضرت خضر(ع) نبود كه با مقام بندگى خداوند نائل شده بود، بلكه جز او نيز افرادى در عصر موسى مى زيستند كه بنده خاص خداوند بودند.

بنى اسرائيل در غياب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 7

7 - بنى اسرائيل ، در غياب موسى ( ع ) به گوساله پرستى روى آوردند .

ثم اتخذتم العجل من بعده

{من بعده}; يعنى پس از غياب موسى (ع) و دور شدنش از بنى اسرائيل. {اتخذتم} از افعال تصيير است. كلمه {العجل} مفعول اول آن و مفعول دومش {الهاً} است كه به خاطر وضوحش در كلام آورده نشده است; يعنى: {ثم جعلتم العجل الهاً لكم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 4

4 - قوم موسى ، در غياب او به گوساله پرستى روى آوردند .

ثم أتخذتم العجل من بعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 1،2،4،9

1 - بنى اسرائيل ، در غيبت موسى ( ع ) ، مورد آزمايش الهى قرار گرفتند .

فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

{من بعدك}; يعنى [اى موسى] بعد از آن كه تو از قوم خويش جدا گشتى و از انظار آنان غايب شدى. گفتنى است كه {فتنة} در اصل در مورد طلا و نقره اى كاربرد دارد كه با آتش گداخته شده و خوب و بد آن جدا شده باشد (مصباح) و مراد از آن

در آيه بالا، آزمايش است كه مايه تشخيص انسان هاى خوب و بد است.

2 - موسى ( ع ) در ميقات و از طريق وحى ، بر امتحان شدن بنى اسرائيل در غياب او و گمراه شدن آنان آگاهى يافت .

و عجلت إليك . .. فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

4 - سامرى ، موجب گمراهى بنى اسرائيل در غياب موسى ( ع ) شد .

و أضلّهم السامرىّ

{سامرىّ} نام شخصى است كه از قوم بنى اسرائيل بود و موجب گمراهى آنان گرديد.

9 - اعتراض خداوند به موسى ( ع ) در مورد جدا شدن او از مردم و پيشى گرفتن بر آنان ، به جهت بروز انحراف در آنان ، در غياب وى بوده است .

و ما أعجلك . .. فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 1

1 - موسى ( ع ) در پى آگاه شدن از گمراهى بنى اسرائيل همراه با خشم و اندوهى شديد ، به نزد آنان بازگشت .

و أضلّهم السامرىّ . فرجع موسى إلى قومه غضب_ن أسفًا

با توجه به آيات ديگر قرآن در اين زمينه و نيز قرينه هاى موجود در همين آيات، چنين برمى آيد كه گمراه شدن بنى اسرائيل به دست سامرى در ميقات چهل روزه موسى(ع)، اتفاق افتاده بود و رجوع موسى(ع) به قوم خود نيز پس از پايان ميقات بوده است. {غضبان} _ چنان كه برخى از اهل لغت گفته اند _ به شخصى گفته مى شود كه غضب شديدى داشته باشد و {أسف} به فرد خشمگينى گفته مى شود كه

بر چيزى افسوس مى خورد (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 7

7 - بنى اسرائيل ، در زمان غيبت موسى ( ع ) و رفتن او به ميقات ، زيورآلات غنيمتى خود را دور انداختند .

حمّلنا أوزارًا من زينة القوم فقذفن_ها

{قذف} به معناى پرتاب كردن و دور انداختن است. با توجه به جمله {حمّلنا أوزاراً} به نظر مى رسد، بنى اسرائيل زيورآلات به غنيمت گرفته شده را به اين خاطر كه گناه و آلودگى است، به دور انداختند. و يا به جهت بى قدر و قيمت شدن آنها در شرايط صحرا و زندگى بيابانى، تصميم به دور انداختن آنها گرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 10

10 - هارون ، وظيفه دار رهبرى و ارشاد بنى اسرائيل در غيبت موسى ( ع )

و لقد قال لهم هرون من قبل

بنى اسرائيل دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 2

2 - بنى اسرائيل عصر موسى ، خواهان مشاهده خداوند شدند .

لن نؤمن لك حتى نرى اللّه جهرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 7

7 - بنى اسرائيل عصر موسى متشكل از دوازده طايفه بودند .

فانفجرت منه اثنتا عشرة عيناً قد علم كل أناس مشربهم

{أناس} جمع إنس و مراد از آن طوايف بنى اسرائيل است كه به قرينه {إثنتا عشرة عيناً} معلوم مى شود، آنها دوازده طايفه بودند.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 14

14 - قلب ها و دل هاى يهوديان عصر موسى آكنده از عشق به گوساله پرستى بود .

و أشربوا فى قلوبهم العجل

اشراب {مصدر أشربوا} به معناى آميختن و نفوذ دادن است. مراد از {عجل} (گوساله) به قرينه {فى قلوبهم} محبت و عشق گوساله است نه خود گوساله. آوردن {عجل} به جاى {محبت عجل}، بيانگر اين است كه: محبت گوساله چنان با قلبهاى آنان عجين شده بود كه گويا خود گوساله در دلهاى آنان جاى داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 12

12 _ بنى اسرائيلِ زمان موسى ( ع ) در سيطره نظام فاسد فرعونى

فأرسل معى بنى إسراءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 4

4 _ بنى اسرائيل همگام موسى ( ع ) و پيرو او در مبارزه عليه فرعون

أتذر موسى و قومه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 137 - 11،12

11 _ بنى اسرائيلِ زمان موسى در دوران حكومت فرعون ، مردمى صبور و مقاوم در برابر دشمنان دين بودند .

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل بما صبروا

12 _ صبر و مقاومت بنى اسرائيل زمان موسى در برابر ستمگرى هاى فرعون ، موجب تحقق وعده الهى بر پيروزى آنان و نابودى دشمنانشان

و تمت كلمت ربك الحسنى على بنى إسرءيل بما صبروا

حرف {باء} در {بما صبروا} سببيه است و {ما}، مصدريه. يعنى: {تمت ... بسبب صبرهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6

- اعراف - 7 - 140 - 3

3 _ خداوند ، بنى اسرائيل زمان موسى را بر همه اقوام و ملل عصرشان برترى بخشيد .

و هو فضلكم على العلمين

{ال} در {العالمين} براى عهد و اشاره به عالمين عصر موسى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 18

18 _ جامعه بنى اسرائيل در عصر موسى حاوى گروهى مفسد و با انديشه ها و روشهايى نابهنجار

و لا تتبع سبيل المفسدين

بنى اسرائيل و تصديق موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 3

3 - بنى اسرائيل ، تصديق رسالت موسى را منوط به آشكارا ديدن خداوند كردند .

لن نؤمن لك حتى نرى اللّه جهرة

بنى اسرائيل و دعاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 8

8 - قوم موسى مطمئن به استجابت دعاى موسى ( ع ) بودند .

فادع لنا ربك يخرج لنا

فعل {يخرج} مجزوم است و حكايت از شرطى مقدر دارد; يعنى: {ادع لنا ربك ان تدع يخرج . ..; دعا كن، اگر دعا كردى خداوند پديد خواهد آورد ...} اين سخن دلالت بر اطمينان قوم موسى به استجابت دعاى او دارد.

بنى اسرائيل و موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 4

4 - بنى اسرائيل ، از موسى ( ع ) خواستند تا رفع يكنواختى طعامشان را از درگاه خدا مسألت كند و آنان را به غذا هاى متنوع برساند .

لن نصبر على طعام وحد فادع

لنا ربك

به قرينه {لن نصبر . ..} مورد دعا بر طرف شدن يكنواختى خوراكيهاست و به دليل {يخرج لنا ...} مورد دعا دستيابى به خوراكيهاى گياهى نيز هست. بنابراين بنى اسرائيل دو تقاضا داشتند: 1_ بر طرف شدن يكنواختى غذا; 2_ دستيابى به خوراكيهاى گياهى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 7،8،12

7 - قوم موسى وى را به دروغ گويى در ابلاغ حكم خدا ( فرمان ذبح گاو ) ، متهم كردند .

إن اللّه يأمركم . .. قالوا أتتخذنا هزواً

با وجود اينكه موسى(ع) با جمله {إن اللّه. ..} تصريح مى كند كه خداوند چنين دستورى داده بنى اسرائيل با خطاب به موسى (ع) (أتتخذنا) او را صادر كننده آن فرمان مى پنداشتند; يعنى، بر اين گمان بودند كه وى به گزاف آن حكم را به خداوند نسبت مى دهد.

8 - قوم موسى وى را به استهزا كردن بنى اسرائيل متهم كردند .

أتتخذنا هزواً

12 - قوم موسى ، فاقد ايمان راسخ به موسى ( ع )

أتتخذنا هزواً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 69 - 2

2 - قوم موسى ، از وى تقاضا كردند تا رنگ گاوى را كه بايد ذبح شود ، از خداوند سؤال كند و براى ايشان بيان دارد .

قالوا ادع لنا ربّك يبين لنا ما لونها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 70 - 8

8 - قوم موسى ، مطمئن به استجابت دعا هاى موسى ( ع ) و اجابت خواسته هاى او از درگاه خداوند

قالوا

ادع لنا ربك يبين لنا ما هى . .. ادع لنا ربك يبين لنا ما لونها ... ادع لنا

فعل {يبين} در آيه مورد بحث و آيات پيشين مجزوم به شرط مقدر است. كلام با تقدير آن چنين مى باشد: {ادع لنا ربك ليبين لنا ان تدع اللّه يبين; از خدا بخواه براى ما بيان كند. اگر تو از خدا بخواهى بيان خواهد كرد}. اين معنا (اگر بخواهى بيان خواهد كرد) رساى به برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 12،13

12 - قوم موسى ، على رغم اظهار پذيرش تورات و پيشمانشان بر گوش سپارى به فرمان هاى خدا و موسى ( ع ) ، تمرد كرده و عصيانگر شدند .

قالوا سمعنا و عصينا

13 - قوم موسى ، آشكارا و علنى و بدون هيچ پرده پوشى ، از فرمان هاى تورات و موسى ( ع ) سرپيچى كردند .

قالوا سمعنا و عصينا

بعيد به نظر مى رسد كه قوم موسى در پاسخ به پيروى از فرمانهاى خدا و موسى(ع) - خصوصاً با قرار گرفتن طور بر بالاى سر ايشان - اظهار كنند كه {ما نافرمانى مى كنيم}. بنابراين {قالوا سمعنا و عصينا} بيان مى دارد كه اظهار اطاعت كردند و در عمل نافرمانى كردند، ولى از آن جا كه نافرمانى اينان بسيار علنى و بدون پرده پوشى بوده، گويابه زبان آوردند كه ما عصيان مى كنيم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 10

10 _ بنى اسرائيل ، قومى فاسق به خاطر لجاجت و تمردشان در

برابر فرامين موسى ( ع )

و بين القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 3

3 _ رفع بيدادگرى فرعون از بنى اسرائيل ، انتظار آنان از بعثت موسى ( ع )

قالوا أوذينا من قبل أن تأتينا و من بعد ما جئتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 138 - 9

9 _ بنى اسرائيل از موسى خواستند تا خدايى مانند خدايان بت پرستان براى آنان قرار دهد .

اجعل لنا إلهاً كما لهم ءالهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 7

7 _ بنى اسرائيل با توسل به موسى ( ع ) خواستار برطرف شدن مشكل كمبود آب شدند .

إذ استسقه قومه

بنى اسرائيل و ميقات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 5،6

5 _ قوم موسى مدت زمان ميعاد خدا با وى را كمتر از آنچه واقع شد ( چهل شب ) ، مى پنداشتند .

أعجلتم أمر ربكم

عجله كردن به معناى طلب كردن امرى است پيش از فرارسيدن زمان آن. مقصود از {أمر ربكم} مواعده خدا با موسى(ع) است و استفهام در جمله {أعجلتم} استفهام توبيخى است. بنابراين جمله مذكور به اين معنى است: آيا پيش از سپرى شدن زمان مواعده خواهان انجام آن بوديد؟

6 _ توهم به سر آمدن زمان ميعاد خدا با موسى ( ع ) و تأخير وى در مراجعت ، زمينه ساز گرايش قوم موسى به گوساله پرستى شد .

بئسما خلفتمونى من بعدى أعجلتم

أمر ربكم

جمله {أعجلتم . .. } اشاره به علتى دارد كه بنى اسرائيل را به گوساله پرستى واداشت.

بى اعتقادى بنى اسرائيل به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 12

12 - قوم موسى ، فاقد ايمان راسخ به موسى ( ع )

أتتخذنا هزواً

بى تأثيرى مواعظ موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 8

8 - بنى اسرائيل ، به رغم اندرز هاى موسى ( ع ) ، از اذيت و آزار آن حضرت دست برنداشتند .

ي_قوم لم تؤذوننى . .. فلمّا زاغوا

جمله {فلمّا زاغوا} بيانگر آن است كه بنى اسرائيل، به جاى پذيرش نصيحت هاى موسى(ع)، بر اذيت هاى خويش نسبت به آن حضرت پاى فشردند.

بى خطرى مار قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 31 - 6

6 - عصاى اژد ها شده موسى ، نسبت به انسان ها بى آزار بود .

إنّك من الأمنين

تعبير {من الآمنين} به جاى {آمن} براى بيان اين معنا است كه نه تنها موسى(ع) از آسيب عصاى اژدها شده در امان است; بلكه مردم نيز آسيبى از آن نخواهند ديد.

بى صبرى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 67 - 2

2- خضر ( ع ) به موسى ( ع ) توصيه كرد به دليل نداشتن قدرت تحمّل ، از همراه شدن با او صرف نظر كند .

إنّك لن تستطيع معى صبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- كهف - 18 - 72 - 1

1- خضر ( ع ) اعتراض موسى را دليل صحت پيش بينى خويش از ناشكيبايى موسى ( ع ) دانست و پيش گويى خود را به وى يادآور شد .

قال ألم أقل إنّك لن تستطيع معى صبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 73 - 1

1- موسى ( ع ) با به ياد آوردن گفتار خضر درباره ناشكيبايى وى ، به ناروا بودن اعتراض خود پى برد .

قال لاتؤاخذنى بما نسيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 75 - 1،2،3،4

1- خضر ( ع ) براى دومين بار و با صراحتى افزون تر در مورد بى صبرى و پرسش هاى بى جاى موسى ( ع ) ، به او تذكر و هشدار داد .

لقد جئت شيئًا نكرًا . قال ألم أقل لك

در دومين تذكر، خضر(ع) عبارت {لك} آمده است. اضافه شدن اين عبارت و تصريح به اين كه آن سخن در مورد شخص موسى(ع) صادر شده بود، گوياى تأكيد خضر(ع) بر موجه نبودن اعتراض موسى(ع) است.

2- خضر ( ع ) بر ناتوانى موسى ( ع ) از تحمّل كار هاى خضر براى سومين بار تأكيد كرد .

قال ألم أقل لك إنّك لن تستطيع معى صبرًا

خضر(ع) يك بار، در آغاز برخورد با موسى(ع) و بار ديگر، پس از ماجراى كشتى و مرتبه سوم در پى قتل نوجوان، جمله اى را به موسى(ع) يادآور شد كه حاوى چندين تأكيد است. (إنّك لن تستطيع...).

3- پيش بينى خضر ( ع ) در مورد ناشكيبايى موسى ( ع

) در برابر كار هاى او ، مطابق واقع بود .

لقد جئت شيئًا نكرًا . قال ألم أقل لك إنّك لن تستطيع معى صبرًا

4- خضر ( ع ) با اشاره به ناآگاهى موسى ( ع ) از انگيزه قتل نوجوان ، اعتراض وى را ناموجه دانست و آن را نشانه درستى شناخت خويش از كم طاقتى و بى صبرى موسى ( ع ) خواند .

لقد جئت شيئًا نكرًا . قال ألم أقل لك إنّك لن تستطيع معى صبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 76 - 5

5- موسى ( ع ) به معذور بودن خضر ( ع ) در جدا شدن از وى با مشاهده تخلّف او از پيمان سكوت در برابر كار هاى آن حضرت ، اعتراف كرد .

قال إن سألتك . .. قد بلغت من لدنّى عذرًا

جمله {قد بلغت من لدنّى عذراً} يعنى: {از ديدگاه من، به عذرى قابل قبول جهت ترك مصاحبت دست يافتى. }. اين جمله، به قرينه {قد}، مربوط به {إن سألتك...} نيست، بلكه اعتراف موسى(ع) به اين است ترك مصاحبت تو با من، هم اكنون نيز دليل موجهى دارد، ولى طالب مهلتى ديگر هستم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 78 - 2،9

2- ناتوانى موسى ( ع ) از تحمّل كار هاى خضر ( ع ) ، در پى سومين سؤال و اعتراض او ، به اثبات رسيد .

قال ه_ذا فراق بينى و بينك سأنبّئك بتأويل ما لم تستطع عليه صبرًا

9- موسى ( ع ) بر روش آموختن علم تأويل حوادث ، شكيبايى

نداشت .

سأنبّئك بتأويل ما لم تستطع عليه صبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 23

23- خضر ( ع ) پس از آموختن اسرار كار هاى خود به موسى ( ع ) ، وى را بر بى صبرى در برابر آن ، نكوهش كرد .

ذلك تأويل ما لم تسطع عليه صبرًا

بى گناهى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 8

8 - بى گناهى موسى ( ع ) در نزد خداوند به خاطر قتل مرد قبطى

و لهم علىّ ذنب فأخاف أن يقتلون . قال كلاّ

پشتيبانى خداوند از موسى(ع)، نشانگر آن است كه اقدام وى براى جلوگيرى از ستم _ كه منجر به مرگ قبطى شده بود _ نزد خداوند جرم و گناه نيست.

بيت المقدس در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 4

4 - سرزمين بيت المقدس در عصر موسى ( ع ) ، سرزمينى آباد ، پرنعمت و داراى مناطقى سرشار از خوراكى ها بود .

فكلوا منها حيث شئتم رغداً

كلمه {رغداً} (پاك، مرفه و پر خير و بركت) حال براى ضمير {منها} مى باشد كه به دليل {كلوا} مراد، فراوانى نعمتها و خوراكيهاى آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 161 - 4

4 _ سرزمين بيت المقدس در عصر موسى ، سرزمينى آباد و پرنعمت و داراى مناطقى سرشار از خوراكيها

و كلوا منها حيث شئتم

بينات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

8 - هود - 11 - 96 - 3

3_ موسى ( ع ) داراى حجت و دليلى روشن و روشنگر بر رسالت الهى خويش بود .

و لقد أرسلنا موسى بأيتنا و سلط_ن مبين

{سلطان} به معناى حجت و برهان است. {مبين} به معناى روشن و نيز روشنگر است; يعنى ، هم به صورت لازم و هم به صورت متعدى استعمال مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 2

2- دعوت حضرت موسى ( ع ) ، همراه با دلايل روشن ( معجزات گويا ) بر حقانيت رسالتش بود .

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 4

4 - بينات ( دلايل روشن ) موسى ( ع ) ، برهان هايى واضح بر حقانيت او و باطل بودن ادعا هاى فرعون

قالوا لن نؤثرك على ما جاءنا من البيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 36 - 3

3 - معجزات ارائه شده از سوى موسى ( ع ) ، دلايلى روشن و غير قابل انكار بر رسالت الهى وى

فلمّا جاءهم موسى ب_ئاي_تنا بيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 39 - 2،3

2 - موسى ( ع ) ، پيام الهى را ، با دلايل روشن ، به قارون و فرعون و هامان ابلاغ كرد .

و ق_رون و فرعون و ه_م_ن و لقد جاءهم موسى بالبيّن_ت

3 - موسى ( ع ) ، پيامبرى از جانب خداوند ،

با بينات و آيات روشن بود .

و لقد جاءهم موسى بالبيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 23 - 2

2 - رسالت موسى ( ع ) ، همراه با نشانه هاى الهى و حجت و برهان روشن و روشنگر بود .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا و سلط_ن مبين

{سلطان} در اين آيه به معناى حجت است و {مبين} در معناى {روشن} و {روشنگر} به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 10،11

10 - موسى ( ع ) ، ارائه دهنده دلايل روشن و بى ابهام ، بر اثبات ربوبيت خداوند براى فرعونيان

و قد جاءكم بالبيّن_ت من ربّكم

11 - دفاع مؤمن آل فرعون از موسى ( ع ) ، به خاطر برخوردار بودن انديشه و عقيده او بر دليل و برهان روشن

أن يقول ربّى اللّه و قد جاءكم بالبيّن_ت من ربّكم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {و قد جائكم بالبيّنات . ..} _ كه حال براى فاعل {يقول} يا{رجلاً} است _ در مقام تعليل براى مطلب پيشين; يعنى، تقبيح كشتن موسى(ع) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 19 - 5

5- موسى ( ع ) ، ارائه دهنده برهانى آشكار ، بر صدق خويش در دعوى رسالت

إنّى ءاتيكم بسلط_ن مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 38 - 7،10

7 - رسالت موسى ( ع ) به سوى فرعون ، همراه با دلايل قاطع و روشن

أرسلن_ه إلى

فرعون بسلط_ن مبين

{سلطان} به معناى حجت و برهان است.

10 - وضوح و روشنى ، از ويژگى هاى بارز دلايل و معجزات موسى ( ع )

أرسلن_ه . .. بسلط_ن مبين

تنها وصفى كه خداوند در اين آيه براى دلايل موسى(ع) آورده است، {مبين} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 39 - 6

6 - اتهام سحر و جنون از سوى فرعون به موسى ( ع ) ، پس از مشاهده دلايل و برهان هاى روشن رسالت آن حضرت

أرسلن_ه . .. بسلط_ن مبين ... و قال س_حر أو مجنون

بينش موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 13،14،17

13 _ هلاكت گروهى به سبب گناه گروهى ديگر ، خلاف سنن الهى در ديدگاه موسى ( ع )

أتهلكنا بما فعل السفهاء منا

14 _ آزمون بنى اسرائيل از جانب خدا ، توجيه و برداشت موسى ( ع ) از مشيت الهى بر هلاك سازى همراهان او

إن هى إلا فتنتك

17 _ موسى ( ع ) هلاكت همراهان خويش را زمينه ساز تحقق مشيت الهى در گمراه سازى گروهى از بنى اسرائيل و به هدايت رساندن گروهى ديگر از آنان دانست .

إن هى إلا فتنتك تضل بها من تشاء و تهدى من تشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 8

8- حضرت موسى ( ع ) ملاقات با حضرت خضر ( ع ) را آن اندازه مهم و با ارزش مى دانست كه حتى جستوجو در زمانى طولانى را براى آن روا مى ديد .

لاأبرح

حتّى . .. أو أمضى حقبًا

{حقب} به معناى {دهر و زمانى طولانى} است اهل لغت آن را هشتاد سال نيز دانسته اند و مراد از پيمودن آن نيز، همان رسيدن به مجمع البحرين بوده است; يعنى، حتّى أبلغ مجمع البحرين بسير قريب أو أسير أزماناً طويلة.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 66 - 6،8

6- در ديدگاه موسى ( ع ) ، خضر ( ع ) ، _ فردى تعليم ديده ، و علوم ويژه او ، دانشى اكتسابى بود .

ممّا علّمت

8- دريافت آموخته هاى خضر ، در ديدگاه موسى ، وابسته به پيروى از آن حضرت بود .

هل أتّبعك على أن تعلّمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 71 - 8،11

8- آسيب رساندن خضر ( ع ) به كشتى ، امرى بس ناروا و غيرقابل توجيه در نظر موسى ( ع ) بود .

لقد جئت شيئًا إمرًا

{إمر} به معناى {منكَر عظيم} و نيز {منكَر عجيب} آمده است. (لسان العرب).

11- موسى ( ع ) ، لغزش هايى نظير غرق انسان ها بى گناه را ، از جانب خضر ( ع ) منتفى نمى دانست .

أخرقتها لتغرق أهلها لقد جئت شيئًا إمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 74 - 5

5- موسى ( ع ) نوجوان مقتول را ، فردى بى گناه دانست و خضر ( ع ) را به جهت كشتن وى ، به شدّت مورد اعتراض قرار داد .

قال أقتلت نفسًا زكيّة بغير نفس لقد جئت شيئًا نكرًا

{زكاة} به معناى

{طهارت} و {صلاح} و {نمو} و {بركت} و {مدح} آمده است. (لسان العرب) در آيه، مراد از {زكية}، توصيف نوجوان به طهارت و پاكى از گناه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 76 - 2

2- موسى ( ع ) خود را در صورت سؤال مجدد ( سومين تخلّف ) سزاوار محروم شدن از مصاحبت با خضر ( ع ) دانست .

قال إن سألتك من شىء بعدها فلاتصحبنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 28 - 3

3 - موسى ( ع ) ، جهالت مردم را پايه طغيان فرعون دانست .

يفقهوا قولى

تأكيد موسى(ع) بر آگاه سازى اطرافيان فرعون _ در جهت مبارزه با طغيان گرى او _ گوياى اين است كه موسى(ع)، ريشه موفقيت فرعون را در ناآگاهى اطرافيانش مى دانست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 31 - 2

2 - موسى ( ع ) ، معاونت هارون را براى خود ، موجب توان مندى بيشتر در انجام مسؤوليت مى دانست .

هرون أخى . أشدّد به أزرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 34 - 3

3 - موسى ( ع ) ، پيدايش شرح صدر و خوش بيانى را ، مايه فراهم آمدن زمينه ياد فراوان خداوند مى دانست .

قال ربّ اشرح لى صدرى . .. و نذكرك كثيرًا

تعليل {و نذكرك} مى تواند به تمامى خواسته هاى موسى(ع) _ از جمله درخواست شرح صدر و روان گويى _ مربوط باشد. موسى(ع) هدف خود

را از آن خواسته ها، توفيق افزون تر براى ياد خدا در هر كوى و برزن و هنگام موعظه هر فرد و گروه، اعلام كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 45 - 6

6 - فرعون در ديدگاه موسى و هارون ( ع ) ، فردى خودكامه و سركوبگر حقيقت بود .

نخاف أن يفرط علينا أو أن يطغى

احتمال فرصت ندادن فرعون به موسى و هارون(ع)، براى بيان حقيقت، ناشى از شناخت آنان از خودكامگى فرعون است و احتمال افزايش طغيان گرى او، برخاسته از آگاهى آن دو به روحيه مقاومت و لجاجت او در برابر حق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 50 - 13

13 - موسى ( ع ) ، رسالت خويش را پرتويى از هدايت گسترده ربوبى دانست .

من ربّكما . .. ربّنا الذى أعطى كلّ شىء خلقه ثمّ هدى

مناسبت بحث موسى(ع) با فرعون، چنين اقتضا كرده است كه آن حضرت، موضوع هدايت عام الهى را مطرح كند تاپاسخ سؤال مقدر فرعون را داده باشد; زيرا ممكن بود فرعون بگويد: بر فرض كه خداى خالق ربّ تو است، چه دليلى بر لزوم پذيرش سخن رسولان او وجود دارد؟ موسى(ع) با مطرح كردن هدايت عام الهى، علاوه بر پاسخ به سؤال احتمالى او، زمينه كلى اثبات رسالت خويش را نيز مطرح كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 84 - 4

4 - موسى ( ع ) ، حضور پيش از موعد خود و جلوتر از ديگران را در

ميقات موجب جلب رضايت خداوند مى پنداشت .

و ما أعجلك . .. و عجلت إليك ربّ لترضى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 92 - 3

3 - موسى ( ع ) ، برادرش هارون را در انحراف بنى اسرائيل و گرايش آنان به گوساله پرستى ، مقصر دانست .

قال ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

{ما منعك. ..} استفهام انكارى است و گوياى اعتراض موسى(ع) به هارون است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 3،19

3 - هارون ( ع ) ، داراى مسؤوليت در قبال گمراه شدن بنى اسرائيل و گوساله پرستى آنان ، از ديدگاه موسى ( ع )

ي_ه_رون ما منعك . .. لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

19 - موسى ( ع ) ، در ديدگاه هارون ( ع ) ، رهبرى حساس در برابر تفرقه جامعه و قاطع در برخورد با عوامل اختلاف

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 22 - 5

5 - امتنان فرعون بر موسى ( ع ) ، امرى بى جا و مردود از نظر موسى ( ع )

و تلك نعمة تمنّها علىّ أن عبّدتّ بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 12

12 - در ديدگاه موسى ( ع ) قتل ناخواسته مرد قبطى ، عملكرد شيطان بود .

قال ه_ذا من عمل الشيط_ن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 17

- 6

6 - فرعون و دار و دسته وى ، مردمى تبه كار در ديدگاه موساى جوان

فلن أكون ظهيرًا للمجرمين

گرچه {المجرمين} شامل همه تبه كاران مى شود; ولى مصداق بارز و مورد نظر موسى(ع) فرعون و دار و دسته اش مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 18 - 9،10

9 - برخورد و درگيرى با فرعونيان ، راهى نادرست و برخلاف مصالح اسرائيليان در ديدگاه موسى ( ع )

قال له موسى إنّك لغوىّ مبين

{غوى} به كسى گفته مى شود كه از راه درست و صواب منحرف شده باشد.

10 - مرد اسرائيلى ، عنصرى ماجراجو و مصلحت نينديش در نگاه موسى ( ع )

قال له موسى إنّك لغوىّ مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 34 - 4

4 - اعتقاد موسى ( ع ) به ضرورى بودن وجود هارون در كنار وى ، در مصاف با فرعون

و أخى ه_رون هو أفصح منّى لسانًا . .. إنّى أخاف أن يكذّبون

بيهوشى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 143 - 16،17،18

16 _ موسى ( ع ) بر اثر تجلى خداوند بر كوه و انهدام آن ، بى هوش بر زمين افتاد .

فلما تجلى ربه للجبل جعله دكا و خرّ موسى صعقا

{خرور} (مصدر {خرّ}) به معناى افتادن و ساقط شدن و {صَعْق} به معناى بى هوش شدن است. قرار گرفتن جمله {خرّ موسى صعقا} پس از دو جمله {تجلى ربه} و {جعله دكا}، بيانگر اين است كه تجلى خدا بر كوه و انهدام

آن در بى هوش شدن موسى(ع) دخيل بوده است.

17 _ موسى ( ع ) با غرش و نهيب برآمده از انهدام كوه طور ، بى هوش شد و بر زمين افتاد .

جعله دكاً و خرّ موسى صعقا

{صَعِق} به كسى گفته مى شود كه بر اثر صدايى مهيب بى هوش شود. (برگرفته شده از لسان العرب).

18 _ امكان عارض شدن بيهوشى بر انبيا

و خرّ موسى صعقا

پاداش احسان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 5

5 - بهره مند شدن موسى ( ع ) از حكمت و دانش ، پاداش الهى در برابر احسان و نيكوكارى وى

ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

پاداش حكمت به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 5

5 - بهره مند شدن موسى ( ع ) از حكمت و دانش ، پاداش الهى در برابر احسان و نيكوكارى وى

ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

پاداش موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 121 - 3

3 - نجات موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان از اندوهى بزرگ ، اعطاى كتاب آسمانى و باقى ماندن نام و آوازه نيك آنان ، از پاداش هاى خداوند به ايشان

و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم . .. إنّا كذلك نجزى المحسنين

پرسش از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 20 - 4

4 - پرسش خداوند از موسى ( ع ) در

باره عصا ، جهت ايجاد زمينه لازم و آمادگى ذهنى براى نماياندن آيت و معجزه به او بود .

و ما تلك ييمينك . .. فألقيها فإذا هى حيةّ

تصريح موسى(ع) به خواص طبيعى عصا در پاسخ خداوند، ايجادكننده زمينه اى مناسب در ذهن او بود كه با مقايسه دو حالت عصا، هيچ ترديدى در معجزه بودن حالت جديد به خود راه ندهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 51 - 3،4،5

3 - چگونگى برخورد خداوند با اقوام غير مؤمن گذشته ، پرسش فرعون از موسى ( ع )

أنّ العذاب على من كذّب . .. فما بال القرون الأُولى

چون در آيات گذشته، موسى(ع) سخن از امنيت پيروان هدايت و عذاب تكذيب كنندگان به ميان آورد، سؤال فرعون به منظور اظهار نظر موسى(ع) در باره حال نسل هاى پيشين بوده است. انگيزه او از اين پرسش مى تواند تحريك نسل حاضر در برابر پاسخ موسى(ع) به معذَّب بودن پدرانشان باشد. طفره رفتن موسى(ع) از جواب صريح، اين احتمال را تقويت مى كند.

4 - فرعون با ناباورى نسبت به عملى شدن وعده عذاب در باره پيشينيان ، نظر موسى ( ع ) را در مورد آنان جويا شد .

قال فما بال القرون الأُولى

سؤال فرعون از حال پيشينيان، پس از گفته موسى(ع) (أنّ العذاب على من كذّب) از ناباورى او حكايت دارد; زيرا وى آنان را نابود شده و بى نشان و اثر مى دانست.

5 - فرعون با طرح پرسش از موسى ( ع ) در باره وضعيت اقوام گذشته ، سعى در پنهان ساختن درماندگى خود در برابر سخنان او داشت

.

من ربّكما . .. الذى أعطى كلّ شىء خلقه ... فما بال القرون الأُولى

ممكن است طرح سؤال فرعون در باره اقوام گذشته، صرفاً به جهت منحرف ساختن بحث و بردن آن به زاويه اى نامشخص صورت گرفته باشد. وارد نشدن موسى(ع) در چنين بحثى، نقشه او را خنثى كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 23 - 1،4

1 - پرسش انكار آميز فرعون از موسى ( ع ) در باره حقيقتى به نام { ربّ العالمين } ( پروردگار جهانيان )

قال فرعون و ما ربّ الع_لمين

واژه {ما} اسم استفهام است و غالباً با آن، از حقيقت اسم مابعدش پرسش مى شود. گفتنى است كه استفهام ياد شده براى اظهار تعجب به منظور انكار حقيقت مورد پرسش مى باشد.

4 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال لمّا بعث اللّه موسى إلى فرعون . . . فقال فرعون { و ما ربّ العالمين } و إنّما سأله عن كيفية اللّه فقال موسى { ربّ السماوات و الأرض و ما بينهما إن كنتم موقنين } فقال فرعون متعجباً لأصحابه { ألاتستمعون } أسأله عن الكيفية فيجيبنى عن الصفات . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: هنگامى كه خداوند موسى را به سوى فرعون مبعوث كرد . .. فرعون به موسى(ع) گفت {و ما ربّ العالمين} و سؤال فرعون از موسى درباره كيفيت خداوند بود. موسى(ع) در جواب فرعون گفت: {ربّ السماوات و الأرض و ما بينهما...}. فرعون در حالى كه تعجب كرده بود به اصحابش گفت: آيا نمى شنويد [چه ميگويد؟] من از كيفيت

خدا مى پرسم و او در جواب من از صفات مى گويد...}.

پرسش موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 7،9

7 - پرسش موسى ( ع ) از دختران شعيب درباره انگيزه آنان از منع كردن گوسفندانشان از آب

قال ما خطبكما

{خطب} معادل {شأن} است; يعنى، {ما الذى حملكما على الذود; چه چيزى شما را بر اين كار وا مى دارد؟}

9 - دختران شعيب به پرسش موسى پاسخ دادند .

قالتا لانسقى

پرسش موسى(ع) از خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 12

12 _ موسى ( ع ) در پى هلاكت همراهانش در ميقات ، با پرسشى شكوه آميز ، توجيه و چرايى هلاكت همه حاضران را به خاطر گناه گروهى از آنان ، از خداوند تقاضا كرد .

أتهلكنا بما فعل السفهاء منا

پشيمانى از مبارزه با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 10

10 - اظهار ندامت ساحران ، از قرار دادن دانش خويش در خدمت فرعون ، براى مبارزه با موسى ( ع )

إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا خط_ي_نا

كلمه {خطايانا} مى تواند اشاره به اقدامى باشد كه ساحران در خدمت نظام فرعونى، براى مبارزه با حق انجام داده اند.

پشيمانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 151 - 4

4 _ موسى ( ع ) خشم شديد خويش را بر هارون خطا تلقى كرد و به خاطر آن از خداوند آمرزش طلبيد . *

قال رب اغفر

لى

از اينكه موسى(ع) پس از شنيدن سخنان هارون براى خويش طلب مغفرت كرد، معلوم مى شود از برخورد شديد خويش با هارون پشيمان شد و آن را خطا تلقى كرد.

پنهانى تعقيب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 10

10 - پى جويى خواهر موسى ، از ديد فرعونيان پنهان بود .

فبصرت به عن جُنُب و هم لايشعرون

پنهانى نگرانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 67 - 2

2 - نگرانى موسى ( ع ) از تبعات سِحر ساحران ، تنها در دل او و بدون بروزى در ظاهر بود .

فأوجس فى نفسه خيفة موسى

پيروان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 24 - 6

6 - صبر و يقين برخى از پيروان موسى ( ع ) به آيات الهى ، زمينه ساز گزينش آنان از سوى خدا براى پيشوايى بنى اسراييل بود .

و جعلنا منهم أئمّة . .. لمّا صبروا و كانوا بأي_تنا يوقنون

بنابراين احتمال كه در {لمّا} معناى جزا باشد; يعنى، آنان به رهبرى انتخاب شدند، به پاداش صبرى كه پيشه كردند و يقينى كه به آيات الهى پيدا كردند.

پيروان موسى(ع) در دربار فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 20 - 6

6 - موسى ( ع ) ، برخوردار از هوادارانى وفادار ، دلسوز و خيرخواه در كاخ فرعون

إنّى لك من الن_صحين

تعبير {من الناصحين} نشانگر آن است كه هواداران موسى در كاخ فرعون بسيار بودند و

مرد ناشناس تنها يكى از آنان بود.

پيروان موسى(ع) و فساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 6

6 _ موسى ( ع ) و قوم او در پندار اشرافيان و فرعونيان ، مردمى فسادگر بودند .

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض

پيروان موسى(ع) و موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 2

2 _ موسى ( ع ) مورد انتقام قوم خويش به سبب استمرار بيدادگرى فرعون پس از بعثت وى

قالوا أوذينا من قبل أن تأتينا و من بعد ما جئتنا

پيروزى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 4

4 _ فرعون ، شكست ساحران و پيروزى موسى را صحنه سازى و ايمان آنان را توطئه اى از پيش طراحى شده اعلام كرد .

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة

كلمه {هذا} اشاره است به ماجراى شكست ساحران و پيروزى موسى و در آخر اظهار ايمان ساحران به ربوبيت خداوند و پيامبرى موسى و هارون.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 96 - 4

4_ تسلط موسى ( ع ) بر فرعونيان و مغلوب ساختن آنان ، امرى تقدير شده از ناحيه خداوند

و لقد أرسلنا موسى بأيتنا و سلط_ن مبين

در برداشت فوق ، {سلطان} به معناى تسلط و غلبه ظاهرى گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 43 - 2

2 - اطمينان موسى به غلبه خويش و پوچى افسون ساحران

قال

لهم موسى ألقوا ما أنتم ملقون

شتاب نداشتن موسى(ع) در ارائه معجزه خويش، حاكى از اطمينان او و تعبير {ألقوا ما أنتم ملقون} نشانگر بى اعتنايى وى به همه دست مايه هاى ساحران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 45 - 4

4 - غلبه سريع و برق آساى موسى ( ع ) بر ساحران ، در ميدان هماوردى و در برابر ديد همگان

فألقى موسى عصاه فإذا هى تلقف ما يأفكون

واژه {إذا} معادل ناگهان است; يعنى، انداختن عصا همان و بلعيده شدن طناب ها و چوبدستى هاى ساحران همان.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 5

5 - پيروزى موسى ( ع ) بر ساحران ، بى تأثير در روحيه حق ناپذير فرعون

قال ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم إنّه لكبيركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 116 - 3

3 - نصرت خداوند به موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان و نيز پيروزى آنان بر فرعونيان در سايه اين يارى ، از نعمت هاى بزرگ الهى بر ايشان بود .

و لقد مننّا على موسى و ه_رون . و نجّين_هما... و نصرن_هم فكانوا هم الغ_لبين

پيروى از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 84 - 1

1 - موسى ( ع ) ، سبقت گرفتن خود بر قومش در آمدن به ميقات را ، به جهت اطمينان به قومش در پيروى از او و طى مسير تا ميقات دانست .

قال هم

أُوْلاء على أثرى

{أُوْلا} اسم اشاره به بعيد است و {أثر} به معناى علامت باقى مانده از هر چيزى است. از همين رو به جاى پا نيز {اثر} گفته مى شود. {أثر} به معناى اتباع و دنباله روى نيز آمده است. (مقاييس اللغة). مفاد آيه بالا اين است كه آنان همان جماعت اند كه بر نشانه پاى من به سوى ميقات روان اند و يا اين كه به دنبال من در حال آمدن به ميقات هستند.

پيروى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 70 - 3

3- خضر ، خواهان تعجيل نكردن موسى در فهم اسرار بود و او را بر متابعت بى چون و چرا از خود ، الزام نكرد .

حتّى أُحدث لك منه ذكرًا

پيش بينى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 6

6 - موسى ( ع ) مخالفت و موضع گيرى قومش را درباره دستور ذبح گاو ، پيش بينى كرد .

إن اللّه يأمركم أن تذبحوا بقرة

موسى(ع) فرمان الهى (لزوم ذبح گاو) را با جمله اسميه {إن اللّه . ..} - كه قرين به حرف تأكيد {إنّ} است - بيان داشت و معمولا بيان معنا با كلامى مؤكّد، حاكى از آن است كه مخاطب پذيراى مضمون كلام نيست و يا آن را مورد ترديد قرار خواهد داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 28 - 2

2 - موسى ( ع ) در مبارزه با فرعون ، خود را مواجه با گروهى از حاميان او مى ديد

و براى ارشاد آنان چاره انديشى مى كرد .

اذهب إلى فرعون . .. يفقهوا قولى

با آن كه در فرمان رسالت فقط نام فرعون آمده بود، اما موسى(ع) براى گفتار خويش، شنوندگان بيشترى را پيش بينى مى كرد و {يفقهوا} را با صيغه جمع آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 14 - 3

3 - پيش بينى موسى ( ع ) نسبت به مشكلات راه رسالت خود و استفسار وى از خدا

قال ربّ . .. و لهم علىَّ ذنب فأخاف أن يقتلون

موسى با بيان مشكلات خويش، در مقام شانه خالى كردن از زير بار رسالت نيست; بلكه با طرح مشكلات در درگاه خداوند، از او راه حل مى جويد.

پيشگامى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 90 - 14

14- پيامبران الهى ، موسى ، هارون ، ابراهيم ، لوط ، اسحاق ، يعقوب ، نوح ، داوود ، سليمان ، ايوب ، اسماعيل ، ادريس ، ذاالكفل ، يونس ، زكريا و يحيى ( عليهم السلام ) ، پيشگامان در كار هاى خير

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون . .. يحيى ... إنّهم كانوا يس_رعون فى الخيرت

برداشت بالا مبتنى بر اين است كه ضميرهاى جمع در جمله {إنّهم كانوا يسارعون. ..} به پيامبرانى بازگردد كه در سلسله آيات پيشين (48 _ 90) از آنان ياد شده است.

پيشگويى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77 - 6،7

6 _ حضرت موسى ( ع ) ، از پيش به پيروزى و دستيابى

به هدف هاى خود و شكست فرعون ، آگاهى داشت .

و لا يفلح السحرون

{فلاح} به معناى ظفر و دست يافتن به هدف است (مفردات راغب).

7 _ حضرت موسى ( ع ) ، همراه با نفى ساحريت از خود ، فرعون و اطرافيانش را تهديد به شكست كرد و پيروزى قطعى خود را به آنان اعلام نمود .

و لا يفلح السحرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 10

10 - موسى ( ع ) با توجه به افترا هاى فرعونيان بر خداوند ، به آنان هشدار داد و شكست و ناكامى را براى آنان پيش بينى كرد .

ويلكم لاتفتروا على اللّه . .. و قد خاب من افترى

پيشنهاد ازدواج به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 1،2

1 - تصميم شعيب ( ع ) به ايجاد پيوند زناشويى ميان موسى ( ع ) و يكى از دو دختر خود

قال إنّى أُريد أن أُنكحك إحدى ابنتىّ ه_تين

2 - اقدام شعيب ( ع ) به در ميان گذاشتن تصميم خود با موسى ( ع ) در حضور دخترانش و با رضايت آنان

قال إنّى أُريد أن أُنكحك إحدى ابنتىّ ه_تين

اسم اشاره {هاتين} نشان دهنده آن است كه هر دو دختر شعيب، در آن لحظه حضور داشتند. گفتنى است كه حضور دختران شعيب حكايت از رضايت آنان نسبت به مسأله ازدواج با موسى(ع) دارد.

پيشنهاد خواهر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 12 - 8

8 - اعلام آمادگى خواهر موسى ،

براى راهنمايى كسان فرعون به خانواده اى مناسب جهت سرپرستى وى

قالت هل أدلّكم على أهل بيت يكفلونه لكم و هم له نصحون

پيشنهاد موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 30 - 3

3 - اظهار آمادگى موسى ، براى ارائه دليلى روشن و محسوس ( معجزه ) برصدق رسالت خويش

قال أوَلوجئتك بشىء مبين

مراد از {بشىء مبين} به قرينه آيات بعد، معجزه عصا و يد بيضا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 43 - 1

1 - پيشنهاد موسى ( ع ) به ساحران ، براى پيشقدم شدن در نماياندن سحر خويش

قال لهم موسى ألقوا ما أنتم ملقون

تأثير جادو در موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 11

11 - ديدگان و قوه خيال موسى ( ع ) نيز ، تحت تأثير سِحر ساحران فرعون قرار گرفت .

يخيّل إليه من سحرهم أنّها تسعى

تأخير مجازات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 111 - 2،5

2 _ تأخير در مجازات موسى ( ع ) و برادرش هارون از مصوبات جلسه مشورتى سران و بزرگان دربار فرعون

قالوا أرجه و أخاه

{ه} در {أرجه} ضميرى است كه به صورت ساكن قرائت شده و مفعول {ارجِ} مى باشد. {ارجِ} فعل امر از مصدر {ارجاء} (به تأخير انداختن) است. مشتقات كلمه {ارجاء} گاهى با همزه استعمال مى گردد و گاهى همزه آن تبديل به ياء مى شود. گفته مى شود: اَرْجأ يُرْجى يُرْجى. قابل ذكر است كه مراد

از تأخير انداختن، تأخير در مجازات است.

5 _ سران دربار فرعون از وى خواستند با تأخير مجازات موسى و هارون موافقت كرده و ساحران زبردست و كاردان را از اطراف و اكناف احضار كند .

و أرسل فى المدائن حشرين

{حشرين} به معناى جمع كنندگان و كوچ دهندگان است و مفعول آن به قرينه آيه قبل و بعد {ساحرين} مى باشد و خود {حشرين} مفعول براى {أرسل} است. بنابراين جمله {أرسل ... } يعنى: نيروهايى را براى جمع آورى و گسيل ساحران بسيج كن.

تأييدات رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 9

9 - رسالت موسى ( ع ) ، رسالتى دشوار و نيازمند آيات ، دلايل و تأييد هاى متعدد

ب_اي_تنا

تاريخ بعثت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 1

1 _ بعثت موسى و هارون ( ع ) پس از بعثت پيامبران بزرگ بعد از نوح ( ع ) بود .

و اتل عليهم نبأ نوح . .. ثم بعثنا من بعده رسلا ... ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون

تاريخ دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 1،2،9

1 _ ورود به سرزمين مقدس و تصرف آن ، فرمان موسى ( ع ) به قوم خويش

يقوم ادخلوا الارض المقدسة

2 _ سكنى گزينى قوم موسى ( ع ) در سرزمين مقدس ، تقديرى از جانب خداوند

الارض المقدسة التى كتب اللّه لكم

9 _ خطر بروز برخورد و جنگ با ساكنان سرزمين مقدس به هنگام ورود قوم

موسى ( ع ) به آن

ادخلوا . .. و لاترتدوا على ادباركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 22 - 4

4 _ عصر موسى ( ع ) مصادف با حضور مردمانى قدرتمند و زورگو در سرزمين مقدس

ان فيها قوماً جبارين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 1،3

1 _ قوم موسى مورد ستم نظام فرعونى قبل از بعثت وى و پس از آن

قالوا أوذينا من قبل أن تأتينا و من بعد ما جئتنا

مراد از اتيان و مجىء {تأتينا} و {جئتنا} بعثت موسى(ع) به پيامبرى است و بيان آن به دو تعبير مى تواند به جهت تفنن در عبارت باشد.

3 _ رفع بيدادگرى فرعون از بنى اسرائيل ، انتظار آنان از بعثت موسى ( ع )

قالوا أوذينا من قبل أن تأتينا و من بعد ما جئتنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 130 - 1،2

1 _ خداوند ، فرعونيان زمان موسى را براى پذيرش رسالت هاى او ، به قحطى هاى متعدد و كم محصولى فاحشى مبتلا ساخت .

و لقد أخذنا ءال فرعون بالسنين و نقص من الثمرت لعلهم يذّكّرون

{سنة} به معناى قحطى و خشكسالى است و جمع آوردن آن (السنين) حكايت از تعدد قحطى و خشكسالى دارد. اين تعدد يا به اعتبار شهرهاى زيادى است كه قحطى در آنجاها به وجود آمده و يا به لحاظ سالهاى متعدد است. نكرده آوردن {نقص} اشاره به كمبود فاحش دارد.

2 _ كم محصولى فاحش ، بارزترين اثر خشكسالى ها و قحطى هاى تحميل

شده به فرعونيان

و لقد أخذنا ءال فرعون بالسنين و نقص من الثمرت

خشكسالى و قحطى در پى دارنده مشكلات فراوانى است كه از جمله آنها كم محصولى است. بنابراين ذكر بخصوص آن مى تواند اشاره به برداشت فوق داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 131 - 3،8

3 _ بلا ها و مصيبت هاى فرعونيان در مقابل نعمت ها و آسايش هاى آنان اندك و ناچيز بود .

فإذا جاءتهم الحسنة . .. إن تصبهم سيئة

معرفه آوردن {الحسنة} مى تواند اشاره به اين باشد كه زندگى فرعونيان همواره قرين رفاه و آسايش بوده و لذا {حسنة} براى آنان امرى شناخته شده بود، به خلاف مشكلات عمومى كه گويا در ميان آنها نبود و يا بندرت اتفاق افتاده بود ; به گونه اى كه {سيئة} براى آنان ناشناخته بود. آوردن {إذا} در مورد {حسنة} كه گوياى حصول اطمينان به شرط است و آوردن {إن} در مورد {سيئة} كه حاكى از مشكوك بودن شرط است، نيز دلالت بر برداشت فوق دارد.

8 _ اكثر فرعونيان زمان موسى مردمى جاهل و ناتوان از تحليل صحيح رخداد هاى نيك و بد

و لكن أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 2

2 - فرعون ، هامان و قارون ، سه عنصر سرشناس ، با نفوذ و نيرومند در عصر رسالت موسى ( ع )

و لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 8،14

8 - آيين

توحيدى موسى ( ع ) در زمان حكومت فرعون ، هامان و قارون ، به شدت در حال گسترش بود .

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

فرمان قتل فرزندان مؤمنان به موسى(ع)، نشان دهنده گسترش شديد آيين موسى است; زيرا در صورت كندبودن آن، فرمان قتل به عنوان نخستين واكنش از سوى فرعونيان صادر نمى شد.

14 - توطئه مشترك فرعون ، هامان و قارون براى كشتار فرزندان ذكور مؤمنان در عصر موسى ( ع ) نافرجام ماند .

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه . .. و ما كيد الك_فرين إلاّ فى ضل_ل

تبديل عصاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 32 - 2،3،4

2 - تبديل ناگهانى عصاى موسى به اژدهايى واقعى و ترديد ناپذير

فألقى عصاه فإذا هى ثعبان مبين

3 - تبديل عصاى موسى ( ع ) به اژد ها ، پديده اى شگفت و دور از انتظار فرعونيان

فألقى عصاه فإذا هى ثعبان مبين

برداشت ياد شده از {إذا} فجائيه استفاده مى شود; زيرا اين كلمه مى رساند كه مفاد جمله پس از آن، در يك حالت غير منتظره انجام شده است.

4 - عصاى موسى پس از تبديل شدن به اژد ها ، حركت و پيشروى كرد .

فإذا هى ثعبان مبين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {ثعبان} از ريشه {ثعب} (آب جارى) بوده و اين اشاره اى به حركت و پيشروى اژدها داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 10 - 2،3،4،6

2 - تبديل ناگهانى عصاى موسى به مارى پرتحرك ، در پى افكندن آن بر زمين

فلمّا رءاها تهتزّ

كأنّها جانّ

{اهتزاز} (مصدر {تهتزّ}) به حركت تند و سريع گفته مى شود. {جانّ} نيز به گفته مفسران، گونه اى از مار باريك است كه بسيار چست و چالاك مى باشد.

3 - تبديل عصاى موسى به اژدهايى بزرگ اما به چالاكى مار هاى كوچك

فلمّا رءاها تهتزّ كأنّها جانّ

با توجه به اين كه در جاى ديگر تبديل عصا به اژدهايى بزرگ (فإذا هى ثعبان مبين) آمده احتمال مى رود كه تعبير {كأنّها جانّ} در اين جا نه از آن باب باشد كه عصاى موسى در مرتبه نخست به شكل مارى كوچك و در دفعات ديگر به شكل اژدها درآمده بود بلكه تشبيه آن به مار كوچك از جهت حركت تند و سريعى است كه آن مار داشته است.

4 - ترس و گريز بى تأمل موسى ( ع ) ، با مشاهده تبديل عصاى دست خويش به مارى چالاك

فلمّا رءاها تهتزّ كأنّها جانّ ولّى مدبرًا

6 - رهنمود خدا به موسى ( ع ) مبنى بر اين كه او نبايد از عصاى مار شده بيم داشته باشد .

ي_موسى لاتخف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 31 - 3،4،5

3 - فرار بى درنگ موسى ( ع ) در پى مشاهده عصاى خود بسان مارى چست و چالاك

فلمّا رءاها تهتزّ كأنّها جانّ

4 - ندا و فرمان خدا به موسى ( ع ) مبنى بر پيش آمدن و نترسيدن از عصاى مار شده خويش

ي_موسى أقبل و لاتخف

5 - تضمين خدا نسبت به امنيت داشتن موسى ( ع ) از گزند عصاى اژد ها شده

إنّك من الأمنين

متعلق {آمنين} محذوف و به تقدير {الآمنين منها} مى

باشد; يعنى، تو از جمله كسانى هستى كه از آسيب عصاى اژدها شده، در امان اند.

تبريك به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 8 - 3

3 - تبريك خداوند به موسى و فرشتگان حاضر در اطراف آتش طور

نودى أن بورك من فى النّار و من حولها

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {بورك من فى النار} انشاى تبريك باشد.

تبرئه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 69 - 2،11،12

2 - خداوند ، از اتهامى كه قوم موسى به آن حضرت وارد كردند ، دفاع كرد و او را از آن مبرّا دانست .

لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى فبرّأه اللّه ممّا قالوا

{برّأه اللّه ممّا قالوا} قرينه است بر اين كه مراد از اذيت به موسى(ع)، تهمت و افترا بوده است.

11 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) : إنّ بنى اسرائيل كانوا يقولون ليس لموسى ما للرجال ! و كان موسى إذا أراد الإغتسال يذهب إلى موضع لايراه أحد من الناس و كان يوماً يغتسل على شطّ نهر و قد وضع ثيابه على صخرة فأمر اللّه الصخرة فتباعدت عنه حتّى نظر بنوإسرائيل إليه فعلموا أنّه ليس كما قالوا ، فأنزل اللّه { ياأيّها الذين آمنوا لاتكونوا . . . } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه بنى اسراييل درباره حضرت موسى(ع) مى گفتند: او فاقد آلت مردانگى است! روش موسى براى شست وشوى خود آن بود كه به مكانى مى رفت كه ديده نشود. روزى، خود را در كنار رودى مى شست و لباس خود را بر

صخره اى گذاشته بود. خداوند، به آن صخره فرمان داد (از موسى دورشو!) و صخره، از او دور شد. تا آن كه بنى اسراييل، موسى(ع) را در آن حال (عريان) ديدند، پس دانستند كه آن طور كه مى گفتند نيست. پس خداوند (با اشاره به اين داستان) فرمود: ياأيّها الذين آمنوا لاتكونوا...}.

12 - { فى مجمع البيان : إنّ موسى و هارون صعدا الجبل ، فمات هارون فقالت بنوإسرائيل : أنت قتلته ! فأمر اللّه الملائكة فحملته حتّى مرّوا به على بنى إسرائيل و تكلّمت الملائكة بموته حتّى عرفوا أنّه قد مات و برّأه اللّه من ذلك عن علىّ ( ع )

از حضرت على(ع): در مورد اين سخن خدا: {يا أيّها الذين آمنوا لاتكونوا كالذين آذوا موسى} روايت شده كه موسى(ع) و هارون به كوهى بالا رفتند و هارون، آن جا وفات كرد. پس بنى اسراييل، به موسى گفتند: تو او را كشته اى! خداوند به ملائكه فرمان داد و آنان جنازه هارون را حمل كردند و بر بنى اسراييل عبور دادند و ملائكه، از مرگ هارون سخن گفتند، تا اين كه بنى اسراييل دانستند هارون، مرده است و خداوند، بدين گونه موسى(ع) را از اين اتهام تبرئه كرد}.

تبعيد موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 2

2- حضور موسى ( ع ) و بنى اسرائيل در سرزمين مصر ، غير قابل تحمل براى فرعون و موجب تصميم وى به اخراج قهرآميز آنان

فأراد أن يستفزّهم من الأرض

بنابر اينكه مراد از {الأرض} سرزمين مصر باشد _ كه مقر حكومت فرعون بوده است _ نكته فوق قابل

استفاده است.

تبليغ عليه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 3،5،8،9،11

3 - تأكيد بر ساحربودن موسى و هارون ( ع ) ، از جمله حركت هاى تبليغى فرعونيان بود .

قالوا إن هذن لسحرن

حرف {إن} مخفف از {إنّ} و ملغى از عمل است; ولى معناى تأكيد را مى رساند.

5 - متهم ساختن موسى و هارون ( ع ) به تلاش و برنامه ريزى براى بيرون راندن قبطيان از مصر به وسيله سِحر ، از جمله محور هاى تبليغاتى فرعونيان عليه موسى ( ع )

لسحرن يريدان أن يخرجاكم من أرضكم بسحرهما

8 - فرعونيان در تبليغات خود عليه موسى و هارون ( ع ) ، آنان را درهم شكننده و نابود كننده راه و روش نمونه و برتر خويش معرفى كردند .

و يذهبا بطريقتكم المثلى

9 - بهره بردارى فرعونيان از علاقه قبطيان به وطن و سرزمين و احساسات ملى و مذهبى آنان ، در تبليغات خود عليه موسى ( ع )

يخرجاكم من أرضكم . .. بطريقتكم المثلى

11 - ايادى و طرفداران فرعون ، همان سخنان و نظرات فرعون را در باره موسى ( ع ) تكرار و تبليغ مى كردند .

أجئتنا لتخرجنا من أرضنا بسحرك . .. لسحرن يريدان أن يخرجاكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 64 - 1

1 - ايادى و مبلغان فرعون ، همه فرعونيان را به هم فكرى ، اتحاد و به كاربستن تمامى حيله ها ، عليه موسى ( ع ) دعوت مى كردند .

فتن_زعوا . .. قالوا ... فأجمعوا كيدكم ثمّ ائتوا صفًّا

از

آيات پيشين چنين برمى آيد كه پس از سخنان موسى(ع)، در بين فرعونيان اختلافاتى بروز كرد (فتنازعوا) و گروه حاميان و مبلغان فرعون درصدد توجيه گروه ديگر برآمدند كه نسبت به موسى(ع) و مبارزه با او ترديد داشتند. به نظر مى رسد {فأجمعوا} نيز از ناحيه همان گروه به عنوان نتيجه سخنان قبلى آنان ابراز شده باشد.

تبليغ موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 53 - 10

10 - ابلاغ حقايق تورات به بنى اسرائيل ، از وظايف اساسى موسى ( ع ) بود .

و إذ ءاتينا موسى الكتب و الفرقان لعلكم تهتدون

رابطه اعطاى كتاب به موسى (ع) و هدايت شدن بنى اسرائيل (ءاتينا موسى . .. لعلكم تهتدون) اقتضا مى كند كه: جمله اى همانند {و به او فرمان داديم تا آن كتاب را براى شما تلاوت كند و احكام و معارفش را به شما تعليم دهد} در تقدير باشد كه به خاطر روشنى و ايجاز بدان پرداخته نشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 2

2 - موسى ( ع ) ابلاغ كننده فرمان خدا ( لزوم ذبح گاو ) به مردم خويش

إذ قال موسى لقومه إن اللّه يأمركم أن تذبحوا بقرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 154 - 7

7 _ فرونشستن فتنه گوساله پرستى در ميان قوم موسى ، فراهم آورنده زمينه اى مناسب براى مطرح شدن تورات از سوى آن حضرت

أخذ الألواح

بيان اين واقعيت كه موسى(ع) در پى فرونشستن فتنه گوساله پرستى، الواح را

برگرفت، اين حقيقت را روشن مى سازد، كه زمينه از دست رفته براى تعاليم تورات بار ديگر در ميان قوم موسى ايجاد شد. گفتنى است آيه {149} مى رساند كه عموم بنى اسرائيل از گوساله پرستى توبه كردند و آيه {153} مى رساند كه خداوند توبه آنان را پذيرفت و در نتيجه فتنه گوساله پرستى فرونشست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 2

2 _ هارون ، شريك و همتاى موسى ( ع ) در امر رسالت و تبليغ فرعون و قوم او

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب . .. أخاه ه_رون وزيرًا. فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 27 - 1

1 - شدت يافتن خشم فرعون نسبت به موسى ( ع ) با تأكيد موسى بر ربوبيت خداى يگانه هستى

قال ربّكم و ربّ ءابائكم الأوّلين . قال إنّ رسولكم... لمجنون

متهم كردن موسى به جنون، نشان دهنده شدت خشم فرعون است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 3

3 - اهتمام موسى ( ع ) به تبيين { ربّ العالمين } على رغم روبه رو شدن با استهزا و تهمت فرعون

قال لمن حوله ألاتستمعون . .. إنّ رسولكم... لمجنون. قال ربّ المشرق و المغرب و ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 30 - 1

1 - دست بر نداشتن موسى ( ع ) از تبليغ رسالت خويش در برابر تهديد هاى فرعون

قال . .. لأجعلنّك من

المسجونين . قال أوَلوجئتك بشىء مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 7

7 - فرمان الهى به موسى ( ع ) در وادى طور ، مبنى بر رفتن نزد فرعون و ابلاغ رسالت خويش به وى و مهتران حكومتش

إلى فرعون و ملإيْه

{إلى فرعون} متعلق به عامل محذوف بوده و تقدير آن چنين است: {اذهب إلى فرعون و ملإيْه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 36 - 1

1 - بازگشتن موسى ( ع ) ، به مصر و ابلاغ رسالت الهى خويش به فرعونيان

فلمّا جاءهم موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 39 - 2

2 - موسى ( ع ) ، پيام الهى را ، با دلايل روشن ، به قارون و فرعون و هامان ابلاغ كرد .

و ق_رون و فرعون و ه_م_ن و لقد جاءهم موسى بالبيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 47 - 3

3 - ابلاغ رسالت از سوى موسى ( ع ) ، همراه با معجزات متعدد

فقال إنّى رسول ربّ الع_لمين . فلمّا جاءهم ب_اي_تنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 50 - 2

2 - سعه صدر و پيگيرى حضرت موسى ( ع ) ، در تبليغ و هدايت مردم

ادع لنا . .. فلمّا كشفنا عنهم العذاب

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه فرعونيان حضرت موسى(ع) را ساحر مى خواندند و پيام او را به مسخره و استهزا مى

گرفتند; اما آن حضرت در راستاى هدايت آنان براى نجاتشان از عذاب دعا كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 20 - 3

3- تأكيد موسى ( ع ) ، بر توحيد و ربوبيت يگانه خداوند در قبال جامعه فرعونى

و إنّى عذت بربّى و ربّكم

تكرار {ربّ}، اشاره به مطلب بالا دارد.

تبيين قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 3 - 2،3

2 - بيان درست و به حق سرگذشت موسى ( ع ) و فرعون ، نمودى از روشنگرى هاى قرآن

تلك ءاي_ت الكت_ب المبين . نتلوا عليك من نبإِ موسى و فرعون بالحقّ

با توجه به ارتباط اين آيه با آيه قبل، مطلب ياد شده به دست مى آيد.

3 - داستان موسى و فرعون ، تلاوت شده از سوى خدا بر پيامبر ( ص )

نتلوا عليك من نبإِ موسى و فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 44 - 3

3 - تبيين ماجراى نزول تورات بر موسى ( ع ) از سوى پيامبراسلام _ با اين كه خود ، نه در وادى طور بود و نه شاهد نزول _ گواهى است روشن بر رسالت الهى آن حضرت .

و ما كنت بجانب الغربىّ . .. و ما كنت من الش_هدين

تجلى خدا بر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 8 - 2

2 - تجلى خدا در آتش طور براى موسى ( ع )

نودى أن بورك من فى النّار و من حولها

در اين كه مراد

از {من فى النار} (آن كه در آتش است) و {من حولها} (آن كه پيرامون آتش است) چيست، ميان مفسران اختلاف است. برخى گفته اند: مراد از {من فى النار} موسى است; زيرا وى چنان به آتش نزديك گشته بود كه گويا در ميان آن است، و مراد از {من حولها} فرشتگانند. برخى عكس آن را گفته اند; يعنى، {من فى النار} فرشتگان و {من حولها} موسى است. دسته اى نيز بر آنند كه مراد از {من فى النار} خداوند و {من حولها} موسى است; بدين معنا كه: {مبارك است آن كه در آتش تجلى كرده و آن كه پيرامون آن است}. برداشت ياد شده برپايه احتمال اخير است .

تحريك عواطف موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 5

5 - هارون ( ع ) با مشاهده غضب موسى ( ع ) ، سعى در فرونشاندن خشم آن حضرت و جلب محبت و تحريك عواطف او داشت .

قال ي_بنؤُمّ

مخاطب قرار دادن موسى(ع) با نداى {يابن أمِّ} گوياى اين نكته است كه هارون(ع) سعى داشت با برانگيختن احساسات موسى، غضب او را فرونشانده و سپس توضيحات خود را بيان كند. در باره مفتوح بودن كلمه {أُمّ} توجيهاتى بيان شده است; از جمله اين كه اصل آن {يابن أمّاه} بوده و براى تخفيف چنين شده است.

تحقير موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 4

4 - تحقير حضرت موسى و هارون از سوى فرعون و اشراف دربار او ، به خاطر داشتن خاستگاه پايين اجتماعى

أنؤمن لبشرين مثلنا

و قومهما لنا ع_بدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 52 - 4

4 - تلاش فرعون براى حقير نماياندن موسى ( ع ) و تحقير جايگاه و موقعيت اجتماعى او

أم أنا خير من ه_ذا الذى هو مهين

تحير مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 7

7 - شرايط اضطراب آور روحى براى مادر موسى به هنگام ولادت فرزندش و نيز احساس خطر براى او از جانب فرعونيان ، موجب سرگردانى وى در شير دادن به موسى ( ع ) بود .

و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه

توصيه خداوند به مادر موسى براى شير دادن به فرزندش، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

تحير موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 9 - 2

2 - موسى ، در شگفتى و حيرت از نداى برآمده از آتش وادى طور

نودى أن بورك من فى النّار . .. ي_موسى إنّه أنا اللّه

تصريح خداوند به {إنّه أنا اللّه} مى تواند از آن جهت باشد كه موسى با شنيدن ندا از درون آتش، در شگفتى فرو رفت و حيران ماند; به گونه اى كه سخت نيازمند راهنمايى روشن و صريح بود.

تخطئه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 72 - 3

3- خضر ( ع ) با بيان آگاه نبودن موسى ( ع ) به راز معيوب ساختن كشتى ، پندار وى را در مورد انگيزه آن كار ، تخطئه كرد .

أخرقتها لتغرق أهلها .

.. ألم أقل إنّك لن تستطيع معى صبرًا

تداوم رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 18 - 2

2 - رسالت پيامبراكرم ( ص ) ، ادامه رسالت موسى و ساير پيامبران بود ; نه امرى ناآشنا و دور از انتظار .

و لقد ءاتينا بنى إسرءيل . .. و النبوّة ... ثمّ جعلن_ك على شريعة من الأمر

الف و لام {الأمر} در اين آيه، مى تواند براى عهد ذكرى باشد و نظر به امر رسالت و اعطاى كتاب و حكومت داشته باشد كه در آيات پيشين بيان شده است.

تذكر به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 16

16- خضر ( ع ) با توجّه دادن موسى ( ع ) به تدبير فراگير الهى ، حفاظت اموال يتيمان را ، برخاسته از گستردگى ربوبيّت خداوند دانست .

فأراد ربّك

خضر(ع) با اضافه {ربّ} به ضمير خطاب (ربّك) به موسى(ع) اين نكته را بيان داشته است كه گرچه ترميم ديوار، به تغذيه و تربيت جسم تو كمكى نكرد، ولى مالك و مدّبر تو، مالك و مدّبر يتيمان نيز هست.

تذكر قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به يادآورى سرگذشت موسى ( ع ) و قومش و به خاطر سپردن آن

و إذ قال موسى لقومه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه فعل {اذكر} قبل از {إذ} مقدر باشد. بنابراين، آيه خطاب به پيامبر(ص) و بيان وظيفهء آن حضرت است.

تذكرات موسى(ع)

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 4

4- حضرت موسى ( ع ) سرگذشت قوم نوح ، عاد و ثمود و اقوام پس از آنان را به مردم خويش يادآورى كرد .

ألم يأتكم نبؤا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم

برداشت مزبور بر اساس اين احتمال است كه جمله {ألم يأتكم . ..} ادامه كلام موسى(ع) باشد كه فرمود: {و قال موسى إن تكفروا ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 26 - 3

3 - ربوبيت يگانه خدا نسبت به همه انسان ها چونان ربوبيت يگانه او بر آسمان ها و زمين تذكر موسى به فرعون و فرعونيان

قال ربّ السم_وت و الأرض . .. قال ربّكم و ربّ ءابائكم الأوّلين

تربيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 21

21 - حفظ جان موسى ( ع ) در كودكى ، با طرح افكندن او به آب و القاى محبتش در دل فرعونيان و نظارت بر تربيت و رشد او ، نعمت هايى گران سنگ از جانب خداوند به آن حضرت

مننّا عليك مرّة أُخرى . .. أن اقذفيه ... و لتصنع على عينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 18 - 1،2

1 - موضع گيرى فرعون ، در قبال دعوت موسى ( ع ) با به رخ كشيدن دوران سرپرستى خويش بر او

قال ألم نربّك فينا وليدًا

{تربية} (مصدر {نريّى}) به معناى پروريدن است. {وليد} به نوزاد و

نيز به كودكى گفته مى شود كه از وقت ولادتش زمانى زيادى نگذشته باشد; وگرنه طفل گفته مى شود. {لبث} (مصدر{لبثت}) به معناى ماندن و درنگ كردن است; يعنى، فرعون گفت: آيا تو را از كودكى در ميان خود نپروريدم [مگر ]ساليانى چند از عمرت را پيش ما نماندى.

2 - كودكى و بخشى از دوران عمر موسى ( ع ) و نيز رشد و پرورش جسمى او در خاندان فرعون گذشت .

قال ألم نربّك فينا وليدًا و لبثت فينا من عمرك سنين

ترس از دين موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 6

6 - وحشت و احساس خطر فرعون ، هامان و قارون از گسترش آيين موسى و قوت گرفتن پيروان آن حضرت

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

از فرمان فرعون و. .. به قتل ايمان آورندگان به موسى(ع)، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

ترس از رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 23 - 3

3 - فرعون ، تأثير رسالت موسى ( ع ) را بر ديگران پيش بينى كرده و از آن وحشت داشت .

فحشر فنادى

ترس از عصاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 21 - 2

2 - موسى ( ع ) از گرفتن عصاى مار شده خويش در بيم و هراس بود .

قال خذها و لاتخف

ترس از قدرت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 6

6 - وحشت و احساس خطر فرعون

، هامان و قارون از گسترش آيين موسى و قوت گرفتن پيروان آن حضرت

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

از فرمان فرعون و. .. به قتل ايمان آورندگان به موسى(ع)، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

ترس از معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 22 - 5

5 - فرعون با مشاهده معجزه موسى ( ع ) ، وحشت زده از آن روى برتافت و شتابزده گريزان شد . *

ثمّ أدبر يسعى

{إدبار} فرعون، _ در يك احتمال _ به معناى فرار او از ترس معجزه موسى(ع) است كه در شكل مار عظيم ظاهر شده بود.

ترس مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 9

9 - توصيه مادر موسى از سوى خدا به دور كردن ترس و اندوه از خود نسبت به سرنوشت فرزندش

و لاتخافى و لاتحزنى

ترس موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 12

12 - { عن الصادق جعفربن محمد ( ع ) إنّه قال : فى قول اللّه عزّوجلّ لموسى ( ع ) { فاخلع نعليك } قال : يعنى إرفع خوفيك ، يعنى خوفه من ضياع أهله و قد خلفها تمخض ، و خوفه من فرعون ;

از امام صادق(ع) در باره سخن خدا كه به موسى فرمود: {فاخلع نعليك} روايت شده كه فرمود: يعنى دو ترس خود را كنار بگذار; يعنى ترس او از تلف شدن همسر خويش كه وى را در حال زايمان برجاى گذاشته بود و ترس او از فرعون}.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 21 - 2

2 - موسى ( ع ) از گرفتن عصاى مار شده خويش در بيم و هراس بود .

قال خذها و لاتخف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 12 - 2

2 - اقدام موسى ( ع ) مبنى بر بيان ترس و نگرانى خويش به خداوند .

قال ربّ إنّى أخاف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 14 - 4

4 - بيم موسى ( ع ) از اقدام فرعونيان مبنى بر قتل او به خاطر رفتار گذشته اش ( قتل مرد قبطى )

فأخاف أن يقتلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 21 - 1

1 - فرار موسى ( ع ) از مصر ، در پى كشتن مرد قبطى و ترس از انتقام فرعونيان

ففررت منكم لمّا خفتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 10 - 4،5

4 - ترس و گريز بى تأمل موسى ( ع ) ، با مشاهده تبديل عصاى دست خويش به مارى چالاك

فلمّا رءاها تهتزّ كأنّها جانّ ولّى مدبرًا

5 - موسى ، برخوردار از روحيات و خصوصيات بشرى ( مانند ترس و گريز ) در برخورد ناگهانى با خطرات

فلمّا رءاها تهتزّ . .. ولّى مدبرًا و لم يعقّب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 18 - 3

3 - درنگ موسى ( ع ) تا بامداد روز بعد در شهر ،

همراه با هراس و انتظار پيشامد حادثه اى ناگوار براى خويش

فأصبح فى المدينة خائفًا يترقّب

{ترقّب} (مصدر {يترقّب}) معادل {انتظار} است; يعنى، {ينتظر وقوع المكروه به}. مفعول {يترقّب} نيز حذف شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 31 - 4

4 - ندا و فرمان خدا به موسى ( ع ) مبنى بر پيش آمدن و نترسيدن از عصاى مار شده خويش

ي_موسى أقبل و لاتخف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 33 - 3

3 - ترس موسى از كشته شدن به دست فرعونيان به تقاص قتل مرد قبطى

إنّى قتلت منهم نفسًا فأخاف أن يقتلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 34 - 7

7 - ترس موسى از روبه رو شدن با تكذيب فرعونيان و عدم توانايى وى در دفاع از رسالت خويش

إنّى أخاف أن يكذّبون

ترس موسى(ع) در ميقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 9

9 _ ترس موسى ( ع ) از متهم شدن به كشتن حاضران در ميقات ، مايه اندوه فراوان بر هلاكت ايشان شد .

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل

برداشت فوق توجيهى است احتمالى بر اينكه چرا موسى(ع) به خاطر هلاكت همراهانش به دور از چشمان بنى اسرائيل، اندوهناك شد.

ترس هنگام ولادت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 1

1 - تولد موسى ( ع ) ، در فضايى آكنده از خوف و خطر و به

دور از چشم ديگران

يذبّح أبناءهم . .. و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه

ترسناكى معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 3

3 - تجهيز موسى ( ع ) از سوى خدا به معجزه اى بيم آفرين و معجزه اى زيبا و پرجاذبه

و ألق عصاك . .. ولّى مدبرًا ... و أدخل يدك... بيضاء من غير سوء

تزكيه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 11

11 _ تصفيه موسى ( ع ) با مناجات چهل شبه ، مقدمه اى براى دريافت تورات بود .

يموسى إنى اصطفيتك . .. فخذ ما ءاتيتك

چون خداوند در پايان داستان مواعده خويش با موسى(ع) و مناجات چهل شبه وى، اعطاى پيامهاى خويش را، كه همان تورات باشد، مطرح ساخته، معلوم مى شود آن مواعده و مناجات به سبب اعطاى تورات بوده است.

تسبيح موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 143 - 19

19 _ موسى ( ع ) پس از به هوش آمدن خداوند را تسبيح گفت و وى را منزه از آن دانست كه رؤيت شود .

فلما أفاق قال سبحنك

{سبحان} به معناى منزه دانستن از عيب و نقص است كه به مناسبت مورد آن، عيب و نقصى كه موسى(ع) خداوند را از آن منزه دانست، امكان رؤيت اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 33 - 1

1 - موسى ( ع ) تسبيح فراوان و تبرئه مكرر خداوند را از پندار هاى

باطل مشركان ، در گرو همراهى هارون با او مى دانست .

كى نسبّحك كثيرًا

مراد از تسبيح _ به قرينه مأموريت موسى(ع) براى هدايت فرعون _ تنزيه خداوند از داشتن شريك و هرگونه محدوديتى در الوهيت و ربوبيت است. فاعل {نسبّحك} موسى و هارون(ع) مى باشد و {كى نسبّحك} تعليل براى جمله هاى اخير است كه درخواست همراهى هارون رامطرح كرده بود; يعنى با پشتيبانى هارون، دعوت به توحيد _ كه متضمن تنزيه خداوند از داشتن شريك است _ افزايش خواهد يافت.

تسليم به مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 3

3 - تسليم بودن اعضاى خانواده در برابر دستورات مادر موسى

و قالت لأُخته قصّيه فبصرت به عن جُنُب

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خواهر موسى، به محض شيندن فرمان مادر (قصّيه) بى درنگ به دنبال موسى روان شد.

تشويقهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 18 - 1

1 - موسى ( ع ) از جانب خداوند ، مأمور راهنمايى فرعون به راه تكامل و درست كارى و ترغيب او به پاكسازى خويش از آلودگى ها

فقل هل لك إلى أن تزكّى

زكات به دو معنا است: 1. نمو 2. طهارت (مقاييس اللغة) و به كسى كه صالح و درست كار شود، مى گويند {تزكيه} شده است. (قاموس)

تصميم موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 11

11 - سوزاندن گوساله سامرى به طور كامل و محو اثر آن و افشاندن سوخته آن به دريا

، تصميم قطعى و مؤكد موسى ( ع ) در باره گوساله زرّين سامرى

وانظر إلى إل_هك . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ نسفًا

{تحريق} (مصدر {لنحرّقنّه}) به معناى زياد سوزاندن است (مصباح). {نسف} به معناى از ريشه بركندن و منهدم ساختن و به هوا افشاندن است (قاموس). گفتنى است كه معناى اخير در آيه مناسب تر به نظر مى رسد، بنابراين {ثمّ لننسفنّه...} ; يعنى، پس از سوزاندن گوساله (ذوب كردن و تبديل آن به قطعات ريز) سوخته آن را به دريا خواهيم پاشيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 19 - 3

3 - برداشت اشتباه مرد اسرائيلى از تصميم موسى ( ع )

قال ي_موسى أتريد أن تقتلنى

تضمين امنيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 31 - 5

5 - تضمين خدا نسبت به امنيت داشتن موسى ( ع ) از گزند عصاى اژد ها شده

إنّك من الأمنين

متعلق {آمنين} محذوف و به تقدير {الآمنين منها} مى باشد; يعنى، تو از جمله كسانى هستى كه از آسيب عصاى اژدها شده، در امان اند.

تطير به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 131 - 1،2،9،10

1 _ فرعونيان خويشتن را مبارك مى دانستند و موسى ( ع ) و مؤمنان به وى را مردمى بدشگون و نامبارك مى پنداشتند .

فإذا جاءتهم الحسنة قالوا لنا هذه و إن تصبهم سيئة يطيروا بموسى و من معه

{لام} در {لنا} تعليليه است و تقديم {لنا} دلالت بر حصر دارد. بنابراين {لنا هذه} يعنى اين رفاه و

آسايش (الحسنة) تنها به سبب خود ما و ميمنت ماست. {تطير بكذا} يعنى چيزى را نامبارك دانست و به سبب آن فال بد زد.

2 _ فرعونيان ، رفاه ها و آسايش ها را ناشى از ميمنت خويش ، و سختى ها و ناراحتى ها را برخاسته از بدشگونى موسى ( ع ) و پيروانش مى دانستند .

قالوا لنا هذه . .. يطيروا بموسى و من معه

9 _ تحليل فرعونيان در ريشه يابى رخداد هاى خوشايند و ناخوشايند ( ميمنت خويش و نحوست موسويان ) ، تحليلى جاهلانه و نادرست بود .

و لكن أكثرهم لايعلمون

10 _ اتهام شومى و نامباركى به موسى ( ع ) و پيروانش از فرعونيان ، اتهامى ناروا و برخاسته از جهل آنان بود .

يطيروا بموسى و من معه . .. و لكن أكثرهم لايعلمون

تعاليم دهگانه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 154 - 1،2،6،7

1 _ خداوند وصاياى دهگانه (پرهيز از شرك و . .. ) را به موسى(ع) ابلاغ كرد.

ثم ءاتينا موسى الكتب

به كارگيرى فعل {وصاكم} به صورت ماضى در ذيل آيات گذشته و وجود ارتباط ميان آيه مورد بحث با آيات پيشين مى رساند كه احكام دهگانه مخصوص امت اسلامى نيست، بلكه در همه اديان و از جمله شريعت موسى(ع) بوده است. بنابراين مى توان از ميان نظرات مختلفى كه درباره معطوف عليه {ثم} داده شده، اين نظررا تأييد كرد كه معطوف عليه آن جمله اى مانند {وصينا موسى بتلك الوصايا ثم ... } است.

2 _ خداوند پس از ابلاغ احكام دهگانه (پرهيز از شرك و . .. )، تورات

را به موسى(ع) عطا كرد.

ثم ءاتينا موسى الكتب

6 _ تورات كامل كننده دستورهاى دهگانه ابلاغ شده به موسى(ع) و موجب اكمال شريعت او

ثم ءاتينا موسى الكتب تماما

برداشت فوق بر اين مبناست كه مفعول {تماما} اصول دهگانه باشد.

7 _ تورات بيانگر اصول دهگانه (توحيد و . .. ) و ديگر معارف آيين موسى(ع)

ءاتينا موسى الكتب تماما . .. و تفصيلا لكل شىء

{تفصيل} مصدر و در آيه به معناى اسم فاعل (مفصل، يعنى بيان كننده) است. {تفصيلا} عطف بر {تماما} و حال براى {الكتاب} است. مراد از {كل شىء} معارف و احكام شريعت موسى(ع) است كه از مصاديق مورد نظر آن، اصول دهگانه است.

تعاليم شريعت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 13

13 - كشتن مرتدان ، از قوانين كيفرى در آيين حضرت موسى ( ع ) *

فتوبوا إلى بارئكم فاقتلوا أنفسكم

تعاليم صحف موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 19 - 1،3

1 - حضرت ابراهيم و موسى ( ع ) ، داراى نوشته هايى متعدد و نسخه هايى مكتوب از تعاليم آسمانى

صحف إبرهيم و موسى

3 - برترى آخرت بر زندگانى دنيا و توقف رستگارى بر تزكيه ، ياد نام خدا و اداى نماز ، از معارف ياد شده در كتاب هاى آسمانى ابراهيم و موسى ( ع )

قد أفلح . .. بل تؤثرون ... صحف إبرهيم و موسى

تعاليم قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 3

3- حقايقى آموزنده ، در سرگذشت ملاقات موسى (

ع ) و خضر ( ع ) وجود دارد .

و إذ قال موسى لفتيه لاأبرح

عالمى كه موسى(ع) با او ملاقات كرده، بنابر آنچه كه در روايات آمده است، حضرت خضر(ع) است و موسى(ع) نيز همان پيامبر معروف. گرچه در اين موضوع آراى ديگرى نيز اِبراز شده، ولى به گفته علامه طباطبايى (ره) به دليل ياد فراوان از موسى(ع) در قرآن، اگر غير او مراد بود، قرينه اى در قرآن ذكر مى گرديد تا رفع التباس شود.

تعاليم موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 5،15

5 _ موسى ( ع ) در تعاليم خويش به بنى اسرائيل ، پندار مالكيت فرعون را بر زمين ، پندارى باطل و حاكميت او را مقهور اراده خداوند خواند .

قال موسى لقومه . .. إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

15 _ مالكيت خدا بر زمين ، نفوذ مشيت او بر حاكمان آن و سير تحولات جوامع بشرى به سوى حاكميت تقواپيشگان ، از تعاليم موسى ( ع ) به قوم خويش

قال موسى . .. إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده و العقبة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 7

7 _ خدامحورى در جريان امور عالم ، از تعاليم موسى ( ع ) به قوم خويش

عسى ربكم أن يهلك عدوكم و يستخلفكم فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 139 - 3

3 _ موسى ( ع ) با تبيين فساد آيين بت پرستى ، بنى اسرائيل را

كه آرزومند آن آيين بودند ، بر جهلشان واقف ساخت .

قال إنكم قوم تجهلون. إن هؤلاء متبر ما هم فيه و بطل ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 140 - 4

4 _ موسى ( ع ) با بيان احسان و تفضل ويژه خداوند بر بنى اسرائيل ، تنها او را شايسته پرستش براى آنان معرفى كرد .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً و هو فضلكم على العلمين

جمله {و هو فضلكم} حاليه و به منزله تعليلى است براى جمله {أغير اللّه . .. .} يعنى چگونه امكان دارد غير خدا را براى پرستش شما بجويم در حالى كه نعمتها، از جمله برترى شما بر ديگر اقوام و ملل، عطاى اوست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 4

4 _ موسى ( ع ) با تكيه بر لطف خداوند به بنى اسرائيل در نجات بخشى آنان از شكنجه فرعونيان ، لزوم پرستش خداى يگانه و پرهيز از گرايش به شرك را به آنان گوشزد كرد .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً . .. و إذ أنجينكم من ءال فرعون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفاهيم ذكر شده در آيه مورد بحث برگرفته از سخنان موسى باشد و مخاطبان اصلى آن همان مردمى باشند كه پس از عبور از دريا به بت پرستى گرايش پيدا كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 17

17 _ پرهيز از پيروى از نظريات و روش هاى مفسدان ، وظيفه اى تعيين شده از

سوى موسى براى خليفه اش هارون

و لا تتبع سبيل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 6

6 _ موسى ( ع ) حامل پيامهايى متعدد از جانب خدا براى مردم

برسلتى

جمع آوردن كلمه {رسالات} بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 84 - 3

3 _ موسى ( ع ) تسليم و توكل را نشانه هاى ايمان راستين به خدا اعلام كرده و قوم خويش را به دست يافتن به آن فراخواند .

و قال موسى يقوم إن كنتم ءامنتم باللّه فعليه توكلوا إن كنتم مسلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 16

16- { عن صفوان بن عسال قال : . . . قال النبى ( ص ) [ فى قوله تعالى : { و لقد آتينا موسى تسع آيات بيّنات } ] : لاتشركوا بالله شيئاً ، و لاتسرقوا ، و لاتزنوا ، و لاتقتلوا النفس التى حرم الله إلاّ بالحق ، و لاتسحروا ، و لاتأكلوا الربا و لاتمشوا ببرىء إلى ذى سلطان ليقتله و لاتقذفوا محصنة . . . و أنتم يا يهود عليكم خاصة لاتعدوا فى السبت . . . ;

صفوان بن عسال گويد:. .. پيامبر(ص) [در باره سخن خدا { و لقد آتينا موسى ...}] فرمود: هيچ چيزى را شريك خداوند قرار ندهيد و دزدى و زنا نكنيد و كسى را كه خداوند خونش را محترم شمرده، نكشيد مگر به حق و جادو و رباخوارى نكنيد و نزد سلطان از آدم خوب

بدگويى نكنيد تا موجب مرگش شود و نسبت زناى محصنه ندهيد ... و تنها براى شما يهوديان حكم كرده است كه در روز شنبه نافرمانى (صيد ماهى) نكنيد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 11

11 - موسى ( ع ) ، با يادآورى ناكامى اهل افترا در امت هاى پيشين ، آن را درس عبرتى براى فرعونيان خواند .

و قد خاب من افترى

جمله {قد خاب. ..} خبر از حال گذشتگان است و به منظور عبرت گيرى حاضران در صحنه مبارزه موسى و فرعون، بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 42 - 4

4 - منتهى شدن سررشته امور به خداوند ، پيام مشترك انبياى بزرگ الهى ; چون ابراهيم و موسى ( ع )

أم لم ينبّأ بما فى صحف موسى . .. و أنّ إلى ربّك المنتهى

تعجب از معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 32 - 3

3 - تبديل عصاى موسى ( ع ) به اژد ها ، پديده اى شگفت و دور از انتظار فرعونيان

فألقى عصاه فإذا هى ثعبان مبين

برداشت ياد شده از {إذا} فجائيه استفاده مى شود; زيرا اين كلمه مى رساند كه مفاد جمله پس از آن، در يك حالت غير منتظره انجام شده است.

تعجب از نبوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 18 - 4

4 - اظهار شگفتى فرعون از تعلّق رسالت الهى به فردى كه در خاندان وى رشد

يافته بود .

قال ألم نربّك . .. من عمرك سنين

مقصود فرعون اين بود كه چگونه مى شود كسى كه در دامن ما پرورش يافته با ادعاى رسالت الهى عليه خود ما قيام كند.

تعجب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 140 - 1

1 _ موسى ( ع ) با انكار شايستگى غير خدا براى پرستش ، از گرايش قومش به بت پرستى شگفت زده شد .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً

همزه در {أغير اللّه} براى انكار و تعجب و {كم} به تقدير لام است. {إلهاً} مفعول براى {أبغى} و {غير اللّه} صفت و يا حال براى {إلهاً} است. يعنى: {أأبغى لكم إلهاً غير اللّه}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77 - 2

2 _ حضرت موسى ( ع ) ، از انكار معجزه توسط فرعون و اطرافيانش و جادو خواندن آن ، اظهار تعجب و شگفتى كرد .

أسحر هذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 71 - 5

5- موسى ( ع ) از عملكرد خضر ( ع ) در شكافتن بدنه كشتى ، شگفت زده شد و به او اعتراض كرد .

قال أخرقتها لتغرق أهلها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 9 - 2

2 - موسى ، در شگفتى و حيرت از نداى برآمده از آتش وادى طور

نودى أن بورك من فى النّار . .. ي_موسى إنّه أنا اللّه

تصريح خداوند به {إنّه أنا اللّه} مى تواند از آن جهت باشد كه موسى با

شنيدن ندا از درون آتش، در شگفتى فرو رفت و حيران ماند; به گونه اى كه سخت نيازمند راهنمايى روشن و صريح بود.

تعداد معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 1

1- اعطاى نُه معجزه روشن و گويا به موسى ( ع ) از جانب خداوند

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 4

4 - اعطاى نه معجزه و نشانه از سوى خدا به موسى ( ع ) براى هدايت فرعون و فرعونيان

فى تسع ءاي_ت إلى فرعون و قومه

تعدد امتحان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 27

27 - تعدد آزمايش هاى الهى از موسى ( ع ) ، پيش از ورود به مدين

و فتنّك فتونًا

ممكن است كلمه {فتون} آن گونه كه در {كشاف} و {البحرالمحيط} آمده، جمع فتنه باشد.

تعدد كتاب آسمانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 19 - 1

1 - حضرت ابراهيم و موسى ( ع ) ، داراى نوشته هايى متعدد و نسخه هايى مكتوب از تعاليم آسمانى

صحف إبرهيم و موسى

تعدد معجزات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 47 - 3

3 - ابلاغ رسالت از سوى موسى ( ع ) ، همراه با معجزات متعدد

فقال إنّى رسول ربّ الع_لمين . فلمّا جاءهم ب_اي_تنا

تعدد معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6

- اعراف - 7 - 160 - 26

26 _ ظهور معجزاتى متعدد ( پديد آمدن آب ، سايه ، نزول منّ و سلوى ) براى قوم موسى در پى عبورشان از دريا

فانبجست . .. ظلّلنا عليهم الغمم و أنزلنا عليهم المن و السلوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 3

3 _ موسى و هارون ( ع ) براى اثبات نبوت خود ، داراى معجزات متعددى بودند .

ثم بعثنا . .. موسى و هرون ... بأيتنا

با توجه به جمله {قالوا إن هذا لسحر مبين} در آيه بعد، استفاده مى شود كه مراد از {آيات} در اين جا عبارت از كارهايى است كه بشر بر انجام آن توانايى ندارد ; بلكه به طور يقين فعل خداست كه به دست انسانى انجام گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 96 - 2

2_ موسى ( ع ) برخوردار از معجزاتى فراوان و باعظمت بر رسالت الهى خويش

و لقد أرسلنا موسى بأيتنا

مراد از آيات (نشانه ها) در آيه فوق ، معجزات است و جمع آوردن آن حاكى از كثرت آنهاست. اضافه آن به ضمير متكلم (نا) دلالت بر عظمت و بزرگى آن معجزات دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 1

1- حضرت موسى ( ع ) ، همراه با آيات و معجزات متعدد از سوى خداوند براى مردم عصر خويش مبعوث شد .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن أخرج قومك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه

- 20 - 42 - 5

5 - موسى و هارون ( ع ) ، از معجزات متعددى براى انجام دعوت خويش برخوردار بودند .

اذهب . .. ب__َاي_تى

ذكر {آيات} به صورت جمع، نشانگر تعدد آيات و معجزات اعطايى به موسى و هارون است. در توجيه اين تعدد دو احتمال وجود دارد: 1_ معجزه عصا و يدبيضا _ گرچه به صورت كلى دو معجزه بود _ اما حاوى معجزاتى متعدد بود; زيرا مار شدن عصا و حركت آن و عصا شدن مار، هر يك مى تواند معجزه اى خاص باشد. 2_ خداوند با اين تعبير به موسى(ع) وعده داده است كه پس از اين نيز معجزاتى به موسى(ع) عطا خواهد كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 5

5 - تبديل عصا به موجودى كه ابزار سِحر ساحران را بلعيد و به حالت اوليه برگشت ، حاوى نشانه هاى متعددى بر رسالت موسى ( ع )

ما جاءنا من البيّن_ت

از اين كه ساحران، از مشاهدات خود با تعبير {بيّنات} (جمع {بيّنة}) ياد كردند، به دست مى آيد كه آنچه ديدند، معجزات متعددى در ضمن يك معجزه بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 7

7 - موسى ( ع ) ، داراى معجزاتى متعدد

ثمّ أرسلنا موسى . .. بأي_تنا

{آية} به معناى نشانه است و مقصود از آن در مورد بعثت پيامبران، معجزه است به اين اعتبار كه معجزه، نشانه صدق ادعاى پيامبرران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 5

5

- تجهيز موسى و هارون ( ع ) به وسيله آيات و معجزات گوناگون الهى براى ايفاى نقش رسالت

فاذهبا ب_اي_تنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 5

5 - تجهيز موسى و هارون ( ع ) از سوى خداوند ، به آيات و معجزات متعدد براى ايفاى رسالت

ب_ئاي_تنا

يكى از معانى {آية} معجزه است. بنابراين {بآياتنا} در اين جا معادل با {بمعجزاتنا} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 36 - 2

2 - موسى ( ع ) معجزات متعددى را به فرعونيان ارائه كرد .

فلمّا جاءهم موسى ب_ئاي_تنا بيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 23 - 3

3 - آيات و دلايل ارائه شده از سوى موسى ( ع ) ، متعدد و گوناگون بود .

بأي_تنا و سلط_ن مبين

برداشت ياد شده از جمع آمدن {آيات} به دست مى آيد.

تعصب دينى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 74 - 8

8- موسى ( ع ) نسبت به اَعمال ناروا و خلاف شرع حساسيت شديدى داشت .

قال أقتلت نفسًا زكيّة بغير نفس

اعتراض موسى به خضر(ع) على رغم قول و قرارهاى قبلى، نشان از آن دارد كه موسى(ع) به قدرى در اين مسائل حساسيّت داشت كه تحت تأثير آن، عهد و قرار خود را نيز فراموش كرده و يا آن را ناديده گرفت.

تعقيب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 3

3 - خواهر

موسى ، تا زمان نجات او از آب و مشاهده تلاش درباريان فرعون براى يافتن دايه ، به تعقيب وى ادامه داد .

إذ تمشى أُختك فتقول هل أدلّكم

ظاهر {هل أدلّكم} آن است كه خواهر موسى، تصاحب او را از سوى فرعونيان ديده و با رساندن خود به درباريان، پيشنهاد خود را بدون واسطه با مقامات دربار و كسانى كه در طلب دايه بودند، مطرح كرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 4،9

4 - مأموريت خواهر موسى از سوى مادر براى دنبال كردن موسى در پى افكنده شدنش در آب نيل

و قالت لأُخته قصّيه

9 - تلاش خواهر موسى براى اطلاع نيافتن ديگران ، از پى جويى سرنوشت آن كودك به وسيله او

فبصرت به عن جُنُب

تعلم موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 69 - 1،5

1- موسى ( ع ) به شكيبا بودن در برابر كار هاى خضر و چيزهايى كه از او فرا مى گيرد ، متعهّد گرديد .

قال ستجدنى إن شاء اللّه صابرًا و لا أعصى لك أمرًا

جمله {ستجدنى. ..} (تو مرا صابر خواهى يافت) حاكى از اين است كه موسى(ع) صبرى را نويد مى داد كه آثارش مشهود باشد. اين تعبير، در مقايسه با {سأصبر} و نظاير آن، تأكيد بيشترى دارد.

5- موسى ( ع ) داراى اشتياق فراوان به فراگيرى علوم خضر بود .

قال ستجدنى إن شاء اللّه صابرًا و لا أعصى لك أمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 73 - 8

8- مفارقت از خضر

( ع ) و بازماندن از يادگيرى علوم او ، براى حضرت موسى ( ع ) امرى دشوار بود .

لاتؤاخذنى بما نسيت و لاترهقنى من أمرى عسرًا

مقصود از {أمر} در {من أمرى} همان متابعت خضر(ع) و فراگيرى دانش از او است. بنابراين، مفاد اين قسمت آيه، آن است كه با لغو رخصت همراهى، مرا در مورد كار و هدف ام به زحمت و سختى مينداز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 21

21- موسى ( ع ) ، سرانجام ، به اسرار كار هاى شگفت خضر آگاه شد و توجيه و تأويل برخى حوادث را از او آموخت .

ذلك تأويل ما لم تسطع عليه صبرًا

{لم تسطع} در اصل {لم تستطع} بوده و حرف {تاء} براى تخفيف حذف شده است.

تعليم موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 66 - 19

19- { عن جعفربن محمد ( ع ) : . . . ان موسى لمّا كلّمه اللّه تكليماً . . . قال فى نفسه : { ما أرى أنّ اللّه ، عزّوجلّ خلق خلقاً أعلم منّى ! } . فأوحى اللّه ، عزّوجلّ ، إلى جبرئيل { يا جبرئيل ! أدرك عبدى موسى قبل أن يهلك و قل له : إنّ عند ملتقى البحرين رجلاً عابداً فاتبعه و تعلّم منه . } ;

از امام صادق(ع) روايت شده:. .. آن گاه كه خداوند با موسى تكلم كرد... موسى در دل خود گفت: {نمى بينم كه خداى عزّوجلّ، خلقى را آفريده باشد كه از من اعلم باشد!}. پس خدا به جبرئيل

وحى كرد: {بنده ام، موسى را پيش از آن كه هلاك شود، درياب و به او بگو: در محل تلاقى دو دريا، مرد عابدى هست همراه اش برو و از او علم بياموز}.

تعهد موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 69 - 1،2،3

1- موسى ( ع ) به شكيبا بودن در برابر كار هاى خضر و چيزهايى كه از او فرا مى گيرد ، متعهّد گرديد .

قال ستجدنى إن شاء اللّه صابرًا و لا أعصى لك أمرًا

جمله {ستجدنى. ..} (تو مرا صابر خواهى يافت) حاكى از اين است كه موسى(ع) صبرى را نويد مى داد كه آثارش مشهود باشد. اين تعبير، در مقايسه با {سأصبر} و نظاير آن، تأكيد بيشترى دارد.

2- موسى ( ع ) بر اطاعت كامل خود از خضر ( ع ) و سرپيچى نكردن از فرمان هاى او تأكيد كرد .

ستجدنى إن شاء اللّه صابرًا و لا أعصى لك أمرًا

3- موسى ( ع ) در عين تعهّد به خضر ، از ياد خدا و نقش مشيّت الهى در كار ها ، غافل نبود .

ستجدنى إن شاء اللّه صابرًا

تغذيه گوسفندان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 18 - 6

6 - سرزمينى كه موسى ( ع ) در آن دام دارى و شبانى مى كرد ، درختانى داشت كه برگ آن براى تغذيه دام مناسب بود .

و أهشّ بها على غنمى

تفكر در قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 9 - 1

1 - سرگذشت حضرت

موسى ( ع ) ، فصلى مهم و قابل تأمل و تأسى براى پيامبر ( ص ) بود .

و هل اتيك حديث موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 67 - 1

1 - سرگذشت موسى و فرعونيان ، آيتى بزرگ ، شايان تفكر و عبرت آموز

إنّ فى ذلك لأية

{ذلك} اشاره به ماجراى ميان موسى(ع) و فرعون دارد. {آية} نيز در اين جا معادل {عبرة} و نكره آمدن آن براى تفخيم است. بنابراين جمله {إنّ فى ذلك لأية}; يعنى، به راستى در اين ماجرا عبرتى بزرگ وجود دارد.

تقرب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 52 - 4

4- خداوند ، به هنگام اظهار گفته هاى ويژه براى موسى ( ع ) ، او را مقرب خود ساخت .

و قرّبن_ه نجيًّا

{نجىّ}، يعنى كسى كه با او گفت وگوى سرّى انجام گيرد (برگرفته از {لسان العرب}) و اطلاق آن بر موسى به اين لحاظ است كه آنچه خداوند با او در ميان گذاشت، محرمانه بود و تنها موسى به آن آگاهى يافته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 8 - 6

6 - موسى ( ع ) ، مظهر خيرات و بركات الهى در پرتو راه يافتن به بارگاه قرب

نودى أن بورك . .. و من حولها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 120 - 2

2 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، داراى مقام رفيع در پيشگاه خداوند

سل_م على موسى و ه_رون

از سلام

همراه با تكريمِ خداوند به موسى و هارون (عليهماالسلام)، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 122 - 2

2 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، از بندگان برجسته و مقرب خداوند

إنّهما من عبادنا المؤمنين

برجسته و مقرب بودن موسى و هارون(عليهماالسلام)، از اضافه {عباد} به ضمير {نا} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 17 - 5

5- موسى ( ع ) ، پيامبرى با كرامت و ارجمند در پيشگاه خداوند

و جاءهم رسول كريم

تقيه در دين موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 6

6 - مشروعيت تقيه و كتمان ايمان ، در دين موسى ( ع )

و قال رجل مؤمن من ءال فرعون يكتم إيم_نه

تكبر بر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 25 - 3

3 - لحن مستكبرانه و تمسخرآميز فرعون ، در برابر منطق محكم موسى ( ع )

قال ربّ السم_وت و الأرض . .. قال لمن حوله ألاتستمعون

استفهام در جمله {ألاتستمعون} مى تواند براى استهزا باشد.

تكذيب رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 22 - 1

1 - فرعون ، به تكذيب گفته هاى موسى ( ع ) اكتفا نكرده سرسختانه به مخالفت با او پرداخت .

ثمّ أدبر يسعى

حرف {ثمّ} در اين آيه، براى تراخى رتبى است; يعنى، ادبار فرعون، نارواتر از تكذيب او بود.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 25 - 6

6 - خداوند ، فرعون را به دليل تكذيب رسالت و معجزه موسى ( ع ) و عصيانگرى و ادعاى ربوبيت ، هلاك ساخت .

فكذّب و عصى . .. فقال أنا ربّكم الأعلى . فأخذه اللّه نكال الأخرة و الأولى

مى توان گفت: فاء در {فأخذه اللّه}، كيفر را بر تمام كارهاى فرعون كه در آيات قبل آمده بود، تفريع كرده است.

تكذيب معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 8

8 _ فرعون و بزرگان دربار او ، آيات و معجزات ارائه شده از سوى موسى را تكذيب كردند .

بئايتنا إلى فرعون و ملإيه فظلموا بها

ضمير در {بها} به {آياتنا} برمى گردد و چون {ظلم} به حرف باء متعدى شده (ظلموا بها) متضمن معناى تكذيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 132 - 2

2 _ فرعونيان در عين اعتراف به خارق العاده بودن معجزات موسى ، با لحنى تمسخرآميز آيت بودن آنها را تكذيب مى كردند .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها

{لتسحرنا بها} (يعنى تا ما را به وسيله آن آيه سحر كنى)، مى رساند كه مراد از كلمه {آية} در سخن فرعونيان {سحر} است و هدف آنان از اينكه آن را {آية} ناميدند، استهزاى موسى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 14 - 1

1 - انكار معجزات الهى ، از سوى فرعونيان با وجود يقين درونى به حقانيت آن

و جحدوا بها

و استيقنتها أنفسهم

{جَحْد} (مصدر {جحدوا}) به معناى نفى و انكار كردن است. {استيقان} (مصدر {إستيقنت}) معادل {إيقان} و جمله {استيقنتها أنفسهم} حال براى ضمير فاعل در {جحدوا} است; يعنى، در حالى كه جان هاى آنان به الهى بودن آيات يقين داشت باز آنها را انكار كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 36 - 4

4 - انكار معجزات موسى از سوى فرعونيان ، به اتهام سحر و ساختگى بودن آنها

فلمّا جاءهم موسى ب_ئاي_تنا بيّن_ت قالوا ما ه_ذا إلاّ سحر مفترًى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 21 - 1

1$ - فرعون ، نشانه رسالت موسى ( ع ) و معجزه بودن آن را نپذيرفت و بى درنگ آن را تكذيب كرد .

فكذّب

حرف {فاء} براى تعقيب بدون فاصله است و مى رساند كه فرعون، پيش از هر گونه تأمل و درنگ، به تكذيب و عصيان پرداخت. متعلق تكذيب _ به قرينه {الآية الكبرى} در آيه قبل _ معجزه موسى(ع) است. از اقدام فرعون به آوردن مثل معجزه موسى(ع)، _ كه آيات بعد بر آن دلالت دارد _ دانسته مى شود كه فرعون، معجزه بودن آن و دلالتش بر صداقت موسى(ع) را تكذيب كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 25 - 6

6 - خداوند ، فرعون را به دليل تكذيب رسالت و معجزه موسى ( ع ) و عصيانگرى و ادعاى ربوبيت ، هلاك ساخت .

فكذّب و عصى . .. فقال أنا ربّكم الأعلى . فأخذه اللّه نكال الأخرة و الأولى

مى

توان گفت: فاء در {فأخذه اللّه}، كيفر را بر تمام كارهاى فرعون كه در آيات قبل آمده بود، تفريع كرده است.

تكذيب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 14

14 - داستان تقاضاى رؤيت خدا و اظهار ناباورى بنى اسرائيل به سخنان موسى ( ع ) و فرود آمدن صاعقه بر آنان ، داستانى آموزنده و شايسته به خاطر داشتن

و إذ قلتم يموسى لن نؤمن لك . .. و أنتم تنظرون

{إذ قلتم} عطف بر {نعمتى} در آيه 47 است; يعنى: {اذكروا إذ قلتم . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 134 - 1

1 _ فرعونيان پس از مشاهده آيات پنجگانه ( طوفان و . . . ) و اصرارشان بر انكار رسالت موسى ، به عذابى شديدتر مبتلا شدند .

و لما وقع عليهم الرجز قالوا يموسى ادع لنا ربك

{رجز} به معناى عذاب است و {ال} در آن هم مى تواند عهد ذكرى بوده و اشاره به عذابهاى پنجگانه مطرح شده در آيه قبل باشد، و هم مى تواند {ال} در آن عهد ذهنى باشد. در اين صورت اشاره به عذابى غير از عذابهاى ذكر شده دارد كه به دليل روى آورى آنها به موسى و تقاضاى برطرف شدن آن، عذابى بسيار شديدتر از عذابهاى پنجگانه بوده است. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 12 - 1،3

1 - موسى ( ع ) نگران مواجه شدن با تكذيب فرعونيان

قال ربّ إنّى أخاف أن

يكذّبون

3 - مهم ترين نگرانى موسى ( ع ) ، بيم او از تكذيب رسالتش بود .

قال ربّ إنّى أخاف

تقديم بيم تكذيب از ساير نگرانى ها _ كه در آيات بعد آمده _ مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 34 - 7

7 - ترس موسى از روبه رو شدن با تكذيب فرعونيان و عدم توانايى وى در دفاع از رسالت خويش

إنّى أخاف أن يكذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 22 - 4

4 - فرعون ، گفتوگوى مستقيم خود با موسى ( ع ) و تكذيب و مخالفت با او را در سركوب آن حضرت كارساز نمى ديد .

ثمّ أدبر

{ادبار}; يعنى، پشت كردن و حاكى از نوميدى فرعون از نتيجه گفتوگوى مستقيم با موسى(ع) است.

تكفل موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 10

10 - خداوند در وحى به مادر موسى ، فردى را كه دشمن خدا و دشمن كودك او بود ، عامل نجات آن كودك و تحت تكفل گيرنده او معرفى كرد .

يأخذه عدوّ لى و عدوّ له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 10،11

10 - فرعونيان ، موسى ( ع ) را به مادرش سپردند و او وى را به خانه خويش برد .

فرجعن_ك إلى أُمّك

بازگشت موسى نزد مادر، به اين است كه مادر، او را نزد خود برده باشد; نه اين كه براى پرستارى او به دربار رفته

باشد.

11 - موسى ( ع ) ، در خردسالى تحت تكفل مادر خود بود .

على من يكفله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 12 - 8

8 - اعلام آمادگى خواهر موسى ، براى راهنمايى كسان فرعون به خانواده اى مناسب جهت سرپرستى وى

قالت هل أدلّكم على أهل بيت يكفلونه لكم و هم له نصحون

تكلم خدا با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 253 - 3

3 _ خداوند با برخى از رسولانش ( حضرت موسى ) سخن گفت .

منهم من كلّم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 66 - 19

19- { عن جعفربن محمد ( ع ) : . . . ان موسى لمّا كلّمه اللّه تكليماً . . . قال فى نفسه : { ما أرى أنّ اللّه ، عزّوجلّ خلق خلقاً أعلم منّى ! } . فأوحى اللّه ، عزّوجلّ ، إلى جبرئيل { يا جبرئيل ! أدرك عبدى موسى قبل أن يهلك و قل له : إنّ عند ملتقى البحرين رجلاً عابداً فاتبعه و تعلّم منه . } ;

از امام صادق(ع) روايت شده:. .. آن گاه كه خداوند با موسى تكلم كرد... موسى در دل خود گفت: {نمى بينم كه خداى عزّوجلّ، خلقى را آفريده باشد كه از من اعلم باشد!}. پس خدا به جبرئيل وحى كرد: {بنده ام، موسى را پيش از آن كه هلاك شود، درياب و به او بگو: در محل تلاقى دو دريا، مرد عابدى هست همراه اش برو و از او

علم بياموز}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 164 - 5،6،10،11،12

5 _ خداوند ، بدون واسطه با حضرت موسى ( ع ) سخن گفت .

و كلم اللّه موسى تكليماً

تصريح به اسم جلاله {اللّه} در جمله {كلم اللّه موسى} بر خلاف فعلهاى گذشته (اوحينا و . ..) براى رساندن اين معناست كه خداوند خود با وى سخن گفت و واسطه اى در بين نبود.

6 _ تكلم خداوند با حضرت موسى ( ع ) نوعى از وحى بوده است .

أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح . .. و كلم اللّه موسى تكليماً

بنابر اينكه {كلم اللّه} عطف بر {اوحينا الى نوح} باشد، جمله اين گونه خواهد بود، {اوحينا اليك كما كلم اللّه موسى تكليماً} يعنى وحى الهى به پيامبر نظير سخن خدا با موسى(ع) است. ، بنابراين سخن گفتن خدا نيز نوعى از وحى است.

10 _ گفتگوى خداوند با موسى ( ع ) به مقدار صد و بيست و چهار هزار كلمه در مدت سه شبانه روز

و كلم اللّه موسى تكليماً

رسول خدا(ص): ان اللّه ناجى موسى بن عمران(ع) بمائة الف كلمة و اربعة و عشرين الف كلمة فى ثلثة ايام و لياليهن . .. .

_______________________________

خصال صدوق، ص 641، ح 20، باب ما بعد الالف; نورالثقلين، ج 1، ص 574، ح 675.

11 _ سخن خداوند با موسى ( ع ) در طور سينا بصورت ايجاد صدا در درخت و قابل شنيدن براى همران آن حضرت از هر طرف

و كلم اللّه موسى تكليماً

امام رضا(ع) درباره سخن گفتن خداوند با موسى(ع) فرمود: . .. فخرج بهم الى طور سيناء ... فكلمه اللّه تعالى

ذكره و سمعوا كلامه ... لان اللّه عزوجل احدثه فى الشجرة ثم جعله منبعثاً منها حتى سمعوه من جميع الوجوه ... .

_______________________________

توحيد صدوق، ص 121، ح 24، ب 8; نورالثقلين، ج 1، ص 574، ح 676.

12 _ تكلم خداوند با موسى ( ع ) به وسيله ايجاد سخن بدون به كارگيرى زبان و دهان

و كلم اللّه موسى تكليماً

امام رضا(ع) درباره سخن گفتن خداوند با موسى(ع) فرمود: . .. كلام الخالق للمخلوق ليس ككلام المخلوق لمخلوق و لايلفظ بشق فم و لسان و لكن يقول له {كن} فكان بمشيته ما خاطب به موسى من الامر و النهى من غير تردد فى نفس.

_______________________________

احتجاج طبرسى، ج 2، ص 185; نورالثقلين، ج 1، ص 575، ح 681.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 143 - 2،3،4،5،6

2 _ خداوند به هنگام حضور موسى ( ع ) در ميعادگاه مناجات ، با وى سخن گفت .

و لما جاء موسى لميقتنا و كلمه ربه

3 _ سخن گفتن خدا با موسى ( ع ) ، از وعده هاى الهى به وى در هنگام دعوتش براى مناجات

و لما جاء موسى لميقتنا و كلمه ربه

4 _ سخن گفتن خدا با موسى براى رشد و تربيت وى بود .

و كلمه ربه

5 _ رؤيت خداوند ، درخواست موسى ( ع ) به هنگام سخن گفتن خدا با وى در ميعادگاه مناجات

قال رب أرنى أنظر إليك

6 _ تكلم خدا با موسى ( ع ) واداركننده وى براى تقاضاى رؤيت خدا

و كلمه ربه قال رب أرنى أنظر إليك

از اينكه تقاضاى رؤيت از سوى موسى(ع) در پى سخن گفتن خدا با وى

مطرح شد (و لما . .. كلمه ربه قال ... )، مى توان گفت حضرت موسى(ع) بر اثر شنيدن سخن خدا و شيوايى گفتار بارى تعالى، مشتاق ديدار جمال زيباى او شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 3،5،9،10

3 _ اعلام گزينش موسى و برترى او بر همگان ، از سخنان خداوند با موسى در ميعادگاه مناجات

قال يموسى إنى اصطفيتك على الناس

5 _ خداوند با اعطاى پيام هاى خويش به موسى ( ع ) و سخن گفتن با وى ، او را بر همه مردم عصرش برترى داد .

اصطفيتك على الناس برسلتى و بكلمى

حرف {باء} در {برسالتى} و {بكلامى}، {باء} استعانت است.

9 _ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا در برابر نعمت رسالت و شايستگى شنيدن سخن خدا ، وى را سپاس گويد و از شاكران شود .

اصطفيتك على الناس برسلتى و بكلمى . .. و كن من الشكرين

10 _ فرمان به دريافت پيام هاى خدا و به كار بستن آنها و سپاسگزارى در برابر نعمت هاى او ، از سخنان خداوند با موسى ( ع ) در ميعادگاه مناجات

قال . .. فخذ ما ءاتيتك و كن من الشكرين

تكليف مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 2

2 - خداوند ، مادر موسى را به نهادن او در صندوق و افكندن آن به رود نيل ، فرمان داد .

أن اقذفيه فى التابوت فاقذفيه فى اليمّ

مدلول {قذف} پرتاب كردن و افكندن است (مقاييس اللغة) و {اقذفى} كه هم در مورد گذاردن موسى(ع) در

صندوق و هم افكندن صندوق به آب، به كار رفته، گوياى اين است كه بايد موسى(ع) به گونه اى در صندوق قرار داده شده و به آب افكنده شود كه هر بيننده اى گمان كند آن را دور انداخته اند. {تابوت}، يعنى صندوق (نهايه ابن اثير) و {يمّ} به معناى دريا است و در آيه، مراد رود نيل است (لسان العرب).

تكليف موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 4

4 - خداوند به موسى ( ع ) فرمان داد ، به پاس احترام محضر پروردگار خود ، نعلين از پاى درآورد و با پاى برهنه در وادى مقدس گام نهد .

فاخلع نعليك إنّك بالواد المقدّس طوًى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 13 - 4

4 - خداوند ، موسى ( ع ) را پس از برگزيدن به پيامبرى ، به گوش فرادادن و دريافت وحى فرمان داد .

و أنا اخترتك فاستمع لما يوحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 14 - 6

6 - تأكيد بر لزوم عبادت خداوند و پرهيز از پرستش غير او ، اولين تذكر خداوند به موسى ( ع ) در آغاز نبوت او

لا إل_ه إلاّ أنا فاعبدنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 31 - 1

1 - فرمان الهى به موسى ، در وادى طور مبنى بر افكندن عصاى خويش

و أن ألق عصاك

{إلقاء} (مصدر {ألق}) به معناى انداختن است.

تكميل رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 44 - 2

2 - اقدام خداوند به تكميل و به انجام رساندن امر رسالت موسى ( ع ) با نازل كردن تورات

و ما كنت بجانب الغربىّ إذ قضينا إلى موسى الأمر

{قضاء} به معناى به انجام رساندن است. به كارگيرى واژه ياد شده نشان مى دهد كه اعطاى تورات به موسى(ع) مكمل و پايان بخش امر رسالت او مى باشد.

تلاش خواهر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 9

9 - تلاش خواهر موسى براى اطلاع نيافتن ديگران ، از پى جويى سرنوشت آن كودك به وسيله او

فبصرت به عن جُنُب

تلاش موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 4

4- تلاش موسى ( ع ) براى يافتن خضر ( ع ) ، واقعه اى درخور يادآورى و توجّه است .

و إذ قال موسى لفتيه لاأبرح

{إذ} مفعول براى {اُذكر} در تقدير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 3

3- موسى و يوشع ، در شبانگاه و صبح دم _ پس از عبور از مجمع البحرين _ براى يافتن خضر ( ع ) راه درازى پيمودند . *

ءاتنا غداءنا

بدان احتمال كه احساس خستگى و گرسنگى موسى(ع) در طرف صبح، ناشى از راه پيمايى طولانى در شب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 66 - 5

5- موسى ( ع ) براى رسيدن به رشد و تكامل َ برتر از راه تحصيل

دانش ، در تلاش بود .

هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 24 - 3

3 - تلاش موسى ( ع ) براى زنده ساختن اشتياق شناخت حق در وجود فرعون و فرعونيان

قال ربّ السم_وت . .. إن كنتم موقنين

اقدام موسى(ع) به معلق كردن فهم گفته خويش بر شرط (إن كنتم موقنين) مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 12

12 - موسى ( ع ) ، درصدد آوردن پاره اى آتش براى گرم كردن خانواده اش

أو ءاتيكم بشهاب قبس لعلّكم تصطلون

{شهاب} به شعله آتش و {قبس} به شعله برگرفته از آتش گفته مى شود. {اصطلاء} (مصدر {تصطلون}) نيز به معناى گرم شدن است; يعنى، يا شعله اى از آتش برگيرم و بياورم تا با آن، آتش برافروزم، باشد كه گرم شويد.

تنبه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 143 - 22،24

22 _ موسى ( ع ) با مشاهده اثر تجلى خدا ( انهدام كوه ) تقاضاى رؤيت خداوند را ناروا دانست و به درگاه الهى توبه كرد .

فلما أفاق قال سبحنك تبت إليك

24 _ موسى ( ع ) بدون هيچ درنگ پس از دريافت حقيقت ( ناشدنى بودن رؤيت خدا ) آن را پذيرفت و بدان اعتراف كرد .

قال . .. و أنا أول المؤمنين

متعلق {المؤمنين} به قرينه فرازهاى قبل (بانك لاترى) است. كلمه {اول} در جمله {أنا أول المؤمنين} علاوه بر معناى مقدم بودن، معناى

تأخير نكردن را نيز مى رساند. زيرا صحت اين ادعا كه شخص بخواهد أول مؤمن باشد، به اين است كه بى درنگ حقيقت رخ نموده را باور كند و به آن ايمان آورد، و گرنه اين احتمال منتفى نيست كه ديگرى در اين فاصله ايمان آورد و او نتواند أول مؤمن باشد.

تنزيه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 1

1 _ موسى ( ع ) در حضور فرعون خويشتن را از هر گونه افترا بر خداوند مبرّا دانست .

حقيق على أن لا أقول على اللّه إلا الحق

تواضع موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 66 - 4

4- موسى ( ع ) ، به محروميت خود از علومى كه نزد خضر بود ، اعتراف داشت و در برابر مقام علمى و عملى او ، متواضع و فروتن بود .

هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت

اظهار آمادگى براى تبعيت، نشانِ خضوعِ موسى(ع) در برابر كردار خضر(ع)، و اظهار اشتياق به آموختن، حاكى از تواضع موسى در برابر علم او است.

توبه برگزيدگان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 3،4

3 _ موسى ( ع ) خود و همراهانش را مردمى بازگشته به سوى خدا و توبه كار به درگاه او دانست .

إنا هدنا إليك

{هَوْد} (مصدر هدنا) به معناى بازگشتن و توبه كردن است.

4 _ موسى ( ع ) به دليل بازگشت خود و همراهانش به سوى خدا ، همگان را شايسته برخوردار شدن از حيات نيكوى دنيا

و سعادت آخرت دانست .

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة إنا هدنا إليك

جمله {إنا هدنا إليك} تعليل براى {و اكتب لنا . .. } است. يعنى چون به سوى تو بازگشتيم، اين تقاضا و انتظار _ كه زمينه و مقدمه آن را فراهم كرده ايم _ گزاف نيست.

توبه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 143 - 22

22 _ موسى ( ع ) با مشاهده اثر تجلى خدا ( انهدام كوه ) تقاضاى رؤيت خداوند را ناروا دانست و به درگاه الهى توبه كرد .

فلما أفاق قال سبحنك تبت إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 3،4

3 _ موسى ( ع ) خود و همراهانش را مردمى بازگشته به سوى خدا و توبه كار به درگاه او دانست .

إنا هدنا إليك

{هَوْد} (مصدر هدنا) به معناى بازگشتن و توبه كردن است.

4 _ موسى ( ع ) به دليل بازگشت خود و همراهانش به سوى خدا ، همگان را شايسته برخوردار شدن از حيات نيكوى دنيا و سعادت آخرت دانست .

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة إنا هدنا إليك

جمله {إنا هدنا إليك} تعليل براى {و اكتب لنا . .. } است. يعنى چون به سوى تو بازگشتيم، اين تقاضا و انتظار _ كه زمينه و مقدمه آن را فراهم كرده ايم _ گزاف نيست.

تورات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 53 - 2

2 - خداوند ، عطا كننده تورات به

موسى ( ع )

و إذ ءاتينا موسى الكتب

{ال} در {الكتاب} عهد ذهنى است و اشاره به تورات دارد.

توريه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 20 - 4

4 _ { فى خبر ابن الجهم قال : سأل المأمون الرضا ( ع ) . . . ما معنا قول موسى لفرعون { فعلتها إذاً و أنا من الضالّين } قال الرضا ( ع ) : . . . قال موسى : { فعلتها إذاً و أنا من الضالّين } عن الطريق بوقوعى إلى مدينة من مدائنك . . . ;

ابن جهم گويد: مأمون از حضرت رضا(ع) پرسيد:. .. معناى سخن موسى(ع) به فرعون {... أنا من الضالّين} چيست؟ فرمود: موسى گفت: {... أنا من الضالّين} عن الطريق بوقوعى إلى مدينة من مدائنك; يعنى، من از راه گم كردگان بودم به شهرى از شهرهاى تو برخوردم}. از روايت استفاده مى شود كه حضرت موسى(ع) توريه كرده و از گفتن جمله {أنا من الضالّين} گم كردن جاده را اراده كرده بود...}.

توصيه به مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 9

9 - توصيه مادر موسى از سوى خدا به دور كردن ترس و اندوه از خود نسبت به سرنوشت فرزندش

و لاتخافى و لاتحزنى

توصيه به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 5

5 _ خداوند موسى و هارون ( ع ) را در برابر فشار ها و سختيهايى كه از جانب فرعون و اطرافيانش وارد مى شد ،

توصيه به استقامت و پايدارى فرمود .

قال قد أجيبت دعوتكما فاستقيما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 67 - 2

2- خضر ( ع ) به موسى ( ع ) توصيه كرد به دليل نداشتن قدرت تحمّل ، از همراه شدن با او صرف نظر كند .

إنّك لن تستطيع معى صبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 17 - 2

2 - خداوند در وادى طوى ، از موسى ( ع ) خواست ، خصوصيات چوب دستى خود رابيان كند .

و ما تلك بيمينك ي_موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 10

10 - سستى نكردن در ياد خدا و انجام رسالت و ابلاغ پيام او توصيه خداوند به موسى و هارون ( ع )

و لاتنيا فى ذكرى

{ونى} به معناى سستىورزيدن و كوتاهى كردن است (مصباح). {لاتنيا}; يعنى، تو اى موسى و اى هارون! در ياد من كوتاهى و سستى نكنيد. از جمله لوازم ياد خدا، توجه به مسؤوليت ها و مأموريت هايى است كه از جانب او واگذار گرديده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 10 - 6

6 - رهنمود خدا به موسى ( ع ) مبنى بر اين كه او نبايد از عصاى مار شده بيم داشته باشد .

ي_موسى لاتخف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 20 - 5

5 - مرد ناشناس ، خواهان خروج بى درنگ موسى ( ع ) از شهر

بود .

فاخرج

توصيه هاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 14

14 _ رعايت تقوا از توصيه هاى موسى ( ع ) به قوم خويش

و العقبة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 85 - 1

1 _ قوم موسى ، پس از توصيه و دعوت او ، اعلام داشتند : ما تنها بر خدا توكل كرده و جز او بر احدى اتكال نخواهيم كرد .

و قال موسى يقوم . .. فعليه توكلوا ... فقالوا على اللّه توكلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 11

11 - موسى ( ع ) قبل از عزيمت به ميقات ، توصيه هاى لازم را به بنى اسرائيل ارائه كرده و قول و قرار هاى لازم را براى حفظ ايمان ، با آنان گذاشته بود .

فأخلفتم موعدى

{موعد} در اين آيه مصدر و به معناى {وعده} است. از اين رو {فأخلفتم موعدى}; يعنى، شما از وعده و عهد خود با من تخلف كرديد. از اين جمله برمى آيد كه موسى(ع) قبل از رفتن به ميقات، پيش بينى هاى لازم را كرده بود و از اين نظر حجت را بر بنى اسرائيل تمام نموده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 13

13 - حفظ وحدت و يك پارچگى بنى اسرائيل ، از سفارش هاى موسى ( ع ) به هارون

فرّقت بين بنى إسرءيل و لم ترقب قولى

{ترقب} به معناى {تحفّظ} است و مفاد جمله {إنّى

خشيت. ..} _ با توجه به عطف {لم ترقب} بر {فرّقت} _ اين است كه: {من نگران آن بودم كه بگويى بنى اسرائيل را متفرق ساختى و گفته مرا حفظ و مراعات نكردى}. اين گفته هارون(ع) دال بر آن است كه موسى(ع) پيش از رفتن به ميقات، در مورد حفظ وحدت بنى اسرائيل، توصيه هاى لازم را به او كرده بود.

توطئه تبعيد موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 3

3- روى آوردن فرعون به اعمال قهرآميز عليه موسى ( ع ) در پى ناتوانى از رودررويى منطقى و فرهنگى با او

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت . .. فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا

توطئه عليه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 64 - 1

1 - ايادى و مبلغان فرعون ، همه فرعونيان را به هم فكرى ، اتحاد و به كاربستن تمامى حيله ها ، عليه موسى ( ع ) دعوت مى كردند .

فتن_زعوا . .. قالوا ... فأجمعوا كيدكم ثمّ ائتوا صفًّا

از آيات پيشين چنين برمى آيد كه پس از سخنان موسى(ع)، در بين فرعونيان اختلافاتى بروز كرد (فتنازعوا) و گروه حاميان و مبلغان فرعون درصدد توجيه گروه ديگر برآمدند كه نسبت به موسى(ع) و مبارزه با او ترديد داشتند. به نظر مى رسد {فأجمعوا} نيز از ناحيه همان گروه به عنوان نتيجه سخنان قبلى آنان ابراز شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 35 - 3

3 - فرعون با تحريك احساسات

قومى و ميهنى اطرافيان خود ، درصدد تهييج آنان عليه موسى ( ع ) بود .

قال . .. يريد أن يخرجكم من أرضكم بسحره

توطئه قتل موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 20 - 3

3 - مشاوره سران حكومت فرعون درباره كشتن موسى ( ع )

إنّ الملأيأتمرون بك ليقتلوك

{إئتمار} (مصدر {يأتمرون}) به معناى مشورت و رايزنى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 1،2،6،11

1 - تصميم فرعون بر قتل موسى ( ع )

و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

2 - فرعون درباره تصميم خود مبنى بر كشتن موسى ( ع ) ، با مشاوران و درباريانش به رايزنى پرداخت .

و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

6 - كشتن موسى ( ع ) ، راه اصلى مبارزه با رسالت وى و گسترش آيين او ، در نگاه فرعون

و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

11 - تصميم فرعون بر قتل موسى ( ع ) ، به اتهام فسادانگيزى و اخلالگرى او در نظم عمومى كشور

أقتل موسى . .. إنّى أخاف ... أن يظهر فى الأرض الفساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 27 - 1

1 - اطلاع يافتن موسى ( ع ) از توطئه براى قتل خود به دست فرعون

ذرونى أقتل موسى . .. و قال موسى إنّى عذت بربّى و ربّكم من كلّ متكبّر

توكل موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 28 - 8

8 - اتكال موسى ( ع ) به خداوند در

امور زندگى

و اللّه على ما نقول وكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 37 - 1

1 - اتكال موسى ( ع ) به خداوند ، در برابر تكذيب گرى هاى فرعونيان

قالوا. .. و ما سمعنا به_ذا فى ءابائنا الأوّلين . و قال موسى ربّى أعلم

تعبير {ربّى أعلم} (خداى من بهتر مى داند) در پاسخ فرعون _ كه در برابر همه معجزات و براهين روشن و غير قابل انكار موسى(ع)، موضع تكذيب و انكار در پيش مى گيرد و آن حضرت را به سحر و جادوگرى متهم مى كند _ بيانگر اتكال به خدا و به داورى طلبيدن او مى باشد.

تهديد موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 29 - 1،6

1 - روى آورى فرعون به تهديد موسى ( ع ) با احساس ناتوانى از مقابله با منطق او

قال لئن اتّخذت إل_هًا غيرى لأجعلنّك من المسجونين

6 - موسى ( ع ) ، مورد تهديد فرعون به زندانى شدن ، در صورت پذيرش الوهيت غير او

قال لئن اتّخذت إل_هًا غيرى لأجعلنّك من المسجونين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 30 - 1

1 - دست بر نداشتن موسى ( ع ) از تبليغ رسالت خويش در برابر تهديد هاى فرعون

قال . .. لأجعلنّك من المسجونين . قال أوَلوجئتك بشىء مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 27 - 5

5 - اطمينان موسى ( ع ) به حمايت خداوند از او ، در برابر تهديد به

قتل از سوى فرعون

أقتل موسى . .. قال ... عذت بربّى و ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 20 - 2

2- موسى ( ع ) ، متكى به حمايت پروردگار در قبال هجوم و تهديد فرعونيان

و إنّى عذت بربّى و ربّكم أن ترجمون

تهديدهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77 - 7

7 _ حضرت موسى ( ع ) ، همراه با نفى ساحريت از خود ، فرعون و اطرافيانش را تهديد به شكست كرد و پيروزى قطعى خود را به آنان اعلام نمود .

و لا يفلح السحرون

تهمت اخلالگرى به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 11،12

11 - تصميم فرعون بر قتل موسى ( ع ) ، به اتهام فسادانگيزى و اخلالگرى او در نظم عمومى كشور

أقتل موسى . .. إنّى أخاف ... أن يظهر فى الأرض الفساد

12 - موسى ( ع ) از سوى فرعون ، به فسادانگيزى و اخلالگرى در نظم عمومى سراسر كشور مصر متهم شد .

أو أن يظهر فى الأرض الفساد

آمدن تعبير {فى الأرض} (در زمين) گوياى اين نكته است كه موسى(ع) به اخلال و فسادانگيزى در سراسر كشور متهم گرديد; نه در نقطه اى خاص.

تهمت استهزاگرى به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 8

8 - قوم موسى وى را به استهزا كردن بنى اسرائيل متهم كردند .

أتتخذنا هزواً

تهمت افساد به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 11،12

11 - تصميم فرعون بر قتل موسى ( ع ) ، به اتهام فسادانگيزى و اخلالگرى او در نظم عمومى كشور

أقتل موسى . .. إنّى أخاف ... أن يظهر فى الأرض الفساد

12 - موسى ( ع ) از سوى فرعون ، به فسادانگيزى و اخلالگرى در نظم عمومى سراسر كشور مصر متهم شد .

أو أن يظهر فى الأرض الفساد

آمدن تعبير {فى الأرض} (در زمين) گوياى اين نكته است كه موسى(ع) به اخلال و فسادانگيزى در سراسر كشور متهم گرديد; نه در نقطه اى خاص.

تهمت بدعتگذارى به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 37 - 6

6 - موسى ( ع ) ، متهم به فردى دروغ گو و دين ساز از سوى فرعون

و إنّى لأظنّه ك_ذبًا

تهمت به پيروان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 131 - 10

10 _ اتهام شومى و نامباركى به موسى ( ع ) و پيروانش از فرعونيان ، اتهامى ناروا و برخاسته از جهل آنان بود .

يطيروا بموسى و من معه . .. و لكن أكثرهم لايعلمون

تهمت به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 6

6 - قوم موسى ، ويژگى هاى اوليه گاوى را كه بايد ذبح مى شد ، نارسا پنداشته و موسى ( ع ) را به كوتاهى در بيان حقيقت متهم كردند .

قالوا الئن جئت بالحق

مفهوم كلام قوم موسى (الآن . ..; هم اكنون حق را به

تمامى بيان كردى) اين است كه: وى قبل از ذكر اوصاف ياد شده در اين آيه، حق را به طور كامل بيان نكرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 7

7 _ فرعون با توطئه گر خواندن موسى ( ع ) و ساحران ، براندازى حكومت فرعونيان و بيرون راندن ايشان را ، از پايتخت مصر از اهداف توطئه آنان شمرد .

إن هذا لمكر . .. لتخرجوا منها أهلها

مراد از {أهلها} هم مى تواند فرعون، درباريان و وابستگان به او باشد و هم مى تواند مراد از آن تمامى ساكنان مصر باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 6

6 _ موسى ( ع ) و قوم او در پندار اشرافيان و فرعونيان ، مردمى فسادگر بودند .

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 131 - 10

10 _ اتهام شومى و نامباركى به موسى ( ع ) و پيروانش از فرعونيان ، اتهامى ناروا و برخاسته از جهل آنان بود .

يطيروا بموسى و من معه . .. و لكن أكثرهم لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 27 - 4

4 - استهزا و تهمت ، از ابزار مقابله فرعون با رسالت موسى ( ع )

قال لِمن حوله ألا تستمعون . .. قال إنّ رسولكم... لمجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء -

26 - 28 - 1،3

1 - دست برنداشتن موسى ( ع ) از تبليغ رسالت خويش در برابر تهمت ها و سخنان نارواى فرعون عليه او

قال إنّ رسولكم . .. لمجنون . قال ربّ المشرق و المغرب و ما بينهما

3 - اهتمام موسى ( ع ) به تبيين { ربّ العالمين } على رغم روبه رو شدن با استهزا و تهمت فرعون

قال لمن حوله ألاتستمعون . .. إنّ رسولكم... لمجنون. قال ربّ المشرق و المغرب و ما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 34 - 5

5 - تناقض گويى فرعون ، در اتهام هاى خويش عليه موسى ( ع )

قال إنّ رسولكم . .. لمجنون ... قال ... إنّ ه_ذا لس_حر عليم

فرعون از يك سو موسى(ع) را مجنون و از سويى ديگر ساحرِ بسيار دانا و كاردان مى خواند و اين تناقض گويى آشكارى است كه در يك مجلس از فرعون به طور ناخواسته سر زده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 7

7 - اتهام ساحران از سوى فرعون ، به شاگردى موسى ( ع ) و يادگرفتن سحر در مكتب او

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 19 - 7

7 - عارى بودن از انگيزه هاى اصلاح طلبانه ، اتهام ديگر مرد اسرائيلى به موسى ( ع )

و ما تريد أن تكون من المصلحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 69 - 2،5،11،12

2 - خداوند

، از اتهامى كه قوم موسى به آن حضرت وارد كردند ، دفاع كرد و او را از آن مبرّا دانست .

لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى فبرّأه اللّه ممّا قالوا

{برّأه اللّه ممّا قالوا} قرينه است بر اين كه مراد از اذيت به موسى(ع)، تهمت و افترا بوده است.

5 - تهمت به موسى ( ع ) ، موجب آزردگى و اذيت آن حضرت بود .

لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى فبرّأه اللّه ممّا قالوا

11 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) : إنّ بنى اسرائيل كانوا يقولون ليس لموسى ما للرجال ! و كان موسى إذا أراد الإغتسال يذهب إلى موضع لايراه أحد من الناس و كان يوماً يغتسل على شطّ نهر و قد وضع ثيابه على صخرة فأمر اللّه الصخرة فتباعدت عنه حتّى نظر بنوإسرائيل إليه فعلموا أنّه ليس كما قالوا ، فأنزل اللّه { ياأيّها الذين آمنوا لاتكونوا . . . } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه بنى اسراييل درباره حضرت موسى(ع) مى گفتند: او فاقد آلت مردانگى است! روش موسى براى شست وشوى خود آن بود كه به مكانى مى رفت كه ديده نشود. روزى، خود را در كنار رودى مى شست و لباس خود را بر صخره اى گذاشته بود. خداوند، به آن صخره فرمان داد (از موسى دورشو!) و صخره، از او دور شد. تا آن كه بنى اسراييل، موسى(ع) را در آن حال (عريان) ديدند، پس دانستند كه آن طور كه مى گفتند نيست. پس خداوند (با اشاره به اين داستان) فرمود: ياأيّها الذين آمنوا لاتكونوا...}.

12 - { فى مجمع البيان : إنّ موسى و هارون صعدا الجبل ، فمات هارون

فقالت بنوإسرائيل : أنت قتلته ! فأمر اللّه الملائكة فحملته حتّى مرّوا به على بنى إسرائيل و تكلّمت الملائكة بموته حتّى عرفوا أنّه قد مات و برّأه اللّه من ذلك عن علىّ ( ع )

از حضرت على(ع): در مورد اين سخن خدا: {يا أيّها الذين آمنوا لاتكونوا كالذين آذوا موسى} روايت شده كه موسى(ع) و هارون به كوهى بالا رفتند و هارون، آن جا وفات كرد. پس بنى اسراييل، به موسى گفتند: تو او را كشته اى! خداوند به ملائكه فرمان داد و آنان جنازه هارون را حمل كردند و بر بنى اسراييل عبور دادند و ملائكه، از مرگ هارون سخن گفتند، تا اين كه بنى اسراييل دانستند هارون، مرده است و خداوند، بدين گونه موسى(ع) را از اين اتهام تبرئه كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 20 - 1

1- موسى ( ع ) ، مورد هجوم كينه ها و تهمت هاى فرعونيان در پى ابلاغ پيام الهى

و إنّى عذت بربّى و ربّكم أن ترجمون

برداشت بالا بر اين اساس است كه {رجم} (مصدر {ترجمون})، در اين آيه به معناى تهمت زدن باشد.

تهمت تجاوزگرى به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 19 - 6

6 - متهم شدن موسى ( ع ) از سوى مرد اسرائيلى به داشتن انگيزه هاى جبارانه و روحيه ظلم و تجاوزگرى

إن تريد إلاّ أن تكون جبّارًا فى الأرض

تهمت جادو به پيروان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 132 - 3

3 _ فرعونيان ايمان

به رسالت موسى را سحرزدگى مى دانستند .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها فما نحن لك بمؤمنين

تهمت جادو به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 132 - 1

1 _ فرعونيان با سحر خواندن تمامى معجزات موسى ، به وى گفتند كه هرگز رسالتش را تصديق نخواهند كرد .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها فما نحن لك بمؤمنين

{مهما} از أسماء شرط و به معناى {اى شىء} است. و {من} در {من آية} بيان {مهما} است. بنابراين جمله {مهما تأتنا ... } يعنى {هر چيزى را كه به عنوان معجزه بياورى ... .}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 5،6

5 _ فرعون و اطرافيانش ، على رغم مشاهده معجزه بزرگ موسى ( ع ) ، آن را سحرى آشكار خوانده و حضرتش را متهم به جادوگرى كردند .

فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا إن هذا لسحر مبين

6 _ تهمت سحر به معجزه بزرگ حضرت موسى ( ع ) از سوى فرعون و اطرافيانش ، برخاسته از روحيه سركشى و تبه كارى آنان بود .

فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمين. فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا إن هذا لسحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 2

2 _ موسى ( ع ) ، پس از مشاهده عمل ساحران ، براى رفع اتهام ساحرى از خود ، سحر بودن آن عمل را به آنان گوشزد نمود .

فلما ألقوا قال موسى ما جئتم به السحر

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 2

2 - شرك و سِحر خواندن معجزات موسى و ادعاى آوردن همانند براى آن و تكذيب رسالت الهى آن حضرت ، از جمله افترا هاى فرعونيان به خداوند بود .

لاتفتروا على اللّه كذبًا

با توجه به آيات پيشين كه مشتمل بر بيان توحيد از زبان موسى(ع) و نيز ارائه معجزات، و عكس العمل فرعون در سحر خواندن آنها بود، مى توان به مواردى از افتراهاى فرعونيان اشاره كرد.

تهمت جادوزدگى به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 9،10

9- فرعون پس از مشاهده معجزه هاى نُه گانه موسى ( ع ) ، او را متهم به سحر و سحرزدگى كرد .

ءاتينا موسى تسع ءاي_ت . .. فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا

10- اتهام جادوگرى و سحرزدگى فرعون به موسى ( ع ) ، متكى بر ظن و گمان او بود نه مبتنى بر دليل و برهان

موسى . .. فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا

تهمت جادوگرى به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 109 - 2،3

2 _ اشراف و بزرگان دربار فرعون بر مبناى ساحر بودن موسى و سحر بودن معجزات وى ، جلسه مشورتى خويش را آغاز كردند .

قال الملأ من قوم فرعون إن هذا لسحر عليم

جمله {إن هذا . .. } مى تواند از نتايج بحث و گفتگوى اشراف باشد. يعنى در ابتدا اين مسأله مطرح شد كه امور خارق العاده موسى از چه سنخى است. همچنين مى تواند بيانگر اين

باشد كه آنان ساحر بودن موسى را مفروض گرفته بودند و درباره روش مبارزه با وى تبادل نظر مى كردند. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

3 _ اشراف و بزرگان قوم فرعون پس از تبادل نظر در جلسه مشورتى به اين نتيجه رسيدند كه موسى ( ع ) بدون هيچ ترديد ساحرى زبردست و معجزه وى سحر است .

قال الملأ من قوم فرعون إن هذا لسحر عليم

برداشت فوق بر اساس اولين احتمالى است كه در توضيح فيش قبل درباره جمله {إن هذا . .. } بيان شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 110 - 5

5 _ انتخاب روش مبارزه با موسى پس از تصميم به ساحر خواندن وى و تحليل اهداف او ( برچيدن حكومت فرعونى ) ، از مسائل مطرح شده در جلسه مشورتى بزرگان دربار فرعون

فماذا تأمرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 10

10- اتهام جادوگرى و سحرزدگى فرعون به موسى ( ع ) ، متكى بر ظن و گمان او بود نه مبتنى بر دليل و برهان

موسى . .. فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 1

1- تذكر موسى ( ع ) به آگاهى و اعتقاد درونى فرعون به حقانيت معجزات او على رغم سحر خواندن آنها

إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا . قال لقد علمت ما أنزل ه_ؤلاء إلاّ ربّ السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 -

57 - 2،4

2 - سِحر و ساحرى ، از اتهامات فرعون به موسى ( ع )

أجئتنا . .. بسحرك ي_موسى

4 - فرعون آيات و معجزات الهى موسى ( ع ) را سِحر خواند و آن را وسيله اى براى بيرون راندن فرعونيان از مصر دانست .

لتخرجنا من أرضنا بسحرك ي_موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 3

3 - فرعون ، معجزات موسى ( ع ) را سِحر خوانده و امكان انجام نظير آن را دليل معجزه نبودن آن دانسته بود .

فلنأتيّنك بسحر مثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 3،5

3 - تأكيد بر ساحربودن موسى و هارون ( ع ) ، از جمله حركت هاى تبليغى فرعونيان بود .

قالوا إن هذن لسحرن

حرف {إن} مخفف از {إنّ} و ملغى از عمل است; ولى معناى تأكيد را مى رساند.

5 - متهم ساختن موسى و هارون ( ع ) به تلاش و برنامه ريزى براى بيرون راندن قبطيان از مصر به وسيله سِحر ، از جمله محور هاى تبليغاتى فرعونيان عليه موسى ( ع )

لسحرن يريدان أن يخرجاكم من أرضكم بسحرهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 7،8

7 - فرعون ، موسى ( ع ) را برترين ساحر و معجزه او را سِحرى فراتر از آنچه به ديگران آموخته بود ، قلمداد كرد .

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

8 - فرعون ، موسى ( ع ) را به استادى ساحران و سر رشته دارى امور آنان متهم كرد .

ءامنتم

له . .. إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 34 - 2

2 - تلاش فرعون براى سحر قلمداد كردن معجزات موسى براى اطرافيانش

قال للملإ حوله إنّ ه_ذا لس_حر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 6

6 - اصرار و پافشارى فرعون بر سحر شمردن معجزه موسى

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 13 - 2

2 - سحر خوانده شدن معجزات الهى موسى ، از سوى فرعونيان على رغم وضوح و روشنى آن

فلمّا جاءتهم ءاي_تنا مبصرة قالوا ه_ذا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 36 - 4

4 - انكار معجزات موسى از سوى فرعونيان ، به اتهام سحر و ساختگى بودن آنها

فلمّا جاءهم موسى ب_ئاي_تنا بيّن_ت قالوا ما ه_ذا إلاّ سحر مفترًى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 48 - 10

10 - موضع گيرى خصمانه كافران صدراسلام عليه پيامبر ( ص ) و موسى ( ع ) و متهم ساختن آنان به ساحرى

قالوا سحران تظ_هرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 6

6 - تهمت سحر و دروغ گويى به موسى ( ع ) ، از سوى فرعون ، هامان و قارون

فقالوا س_حر كذّاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 1

1 - متهم شدن

موسى ( ع ) ، به سحر و افسون گرى از سوى فرعونيان

و قالوا ي_أيّه الساحر ادع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 39 - 6

6 - اتهام سحر و جنون از سوى فرعون به موسى ( ع ) ، پس از مشاهده دلايل و برهان هاى روشن رسالت آن حضرت

أرسلن_ه . .. بسلط_ن مبين ... و قال س_حر أو مجنون

تهمت جنون به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 27 - 3

3 - اقدام فرعون به متهم كردن موسى ( ع ) به جنون

قال إنّ رسولكم . .. لمجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 39 - 6

6 - اتهام سحر و جنون از سوى فرعون به موسى ( ع ) ، پس از مشاهده دلايل و برهان هاى روشن رسالت آن حضرت

أرسلن_ه . .. بسلط_ن مبين ... و قال س_حر أو مجنون

تهمت حكومت طلبى به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 57 - 3

3 - برنامه ريزى و توطئه براى بيرون راندن فرعون و فرعونيان از مصر و تلاش براى رسيدن به حكومت ، اتهام فرعون به حضرت موسى ( ع )

أجئتنا لتخرجنا من أرضنا بسحرك ي_موسى

تهمت دروغگويى به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 7

7 - قوم موسى وى را به دروغ گويى در ابلاغ حكم خدا ( فرمان ذبح گاو ) ، متهم كردند

.

إن اللّه يأمركم . .. قالوا أتتخذنا هزواً

با وجود اينكه موسى(ع) با جمله {إن اللّه. ..} تصريح مى كند كه خداوند چنين دستورى داده بنى اسرائيل با خطاب به موسى (ع) (أتتخذنا) او را صادر كننده آن فرمان مى پنداشتند; يعنى، بر اين گمان بودند كه وى به گزاف آن حكم را به خداوند نسبت مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 36 - 5

5 - متهم شدن موسى ( ع ) به دروغ گويى در ادعاى رسالت

و ما سمعنا به_ذا فى ءابائنا الأوّلين

{ه_ذا} به ادعاى رسالت از سوى موسى اشاره دارد; زيرا فرعون وى را متهم به دروغ گويى مى كند، به اين دليل كه اگر رسالت از سوى خدا درست باشد، بايد پيش از تو در ميان نياكان ما اين امر تحقق مى يافت; در حالى كه چنين چيزى در تاريخ پيشينيان، شنيده نشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 8

8 - متهم شدن موسى ( ع ) به دروغ گويى از سوى فرعون ، به خاطر مردود دانستن الوهيت وى و فراخواندن همگان به پرستش خداى يگانه

و إنّى لأظنّه من الك_ذبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 6

6 - تهمت سحر و دروغ گويى به موسى ( ع ) ، از سوى فرعون ، هامان و قارون

فقالوا س_حر كذّاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 37 - 5،6،15

5 - دستور ساختن بناى مرتفع و

رصدخانه براى اطلاع پيدا كردن از خداى موسى ( ع ) ، نيرنگ و ترفند فرعون براى اثبات دروغ گويى موسى ( ع ) درادعاى وجود خداى يكتا در جهان

أسب_ب السم_وت فأطّلع إلى إل_ه موسى

در اين كه مقصود اصلى فرعون از ساختن بناى مرتفع چه بوده، ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد: از جمله اين كه فرعون با ساختن بناى مرتفع، درصدد نبود كه به راه هاى آسمان دست يابد; زيرا كوه هاى مرتفعى وجود داشت كه از برج ها و بناى احداثى او بلندتر بود. از اين رو مقصود اصلى او اين بود كه براى مردم اثبات كند كه راه يافتن به آسمان، امرى ناممكن است. بنابر اين ادعاى موسى(ع) به اين كه در جهان خدايى هست كه با او ارتباط دارد، دروغ و باطل مى باشد. گفتنى است ذيل آيه _ كه در آن از بى اثر بودن توطئه فرعون سخن به ميان آمده _ مؤيد همين برداشت است.

6 - موسى ( ع ) ، متهم به فردى دروغ گو و دين ساز از سوى فرعون

و إنّى لأظنّه ك_ذبًا

15 - كار ساز نبودن مكر و حيله فرعون در ساختن بناى بلند ، به بهانه اطلاع يافتن از خداى موسى ( ع ) و اثبات دروغ گو بودن او

ي_ه_م_ن ابن لى صرحًا. .. فأطّلع إلى إل_ه موسى... و ما كيد فرعون إلاّ فى تباب

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه از مصاديق اصلى {كيد فرعون} ساختن بناى بلند مى باشد.

تهمت ظلم به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 19 - 6

6 - متهم

شدن موسى ( ع ) از سوى مرد اسرائيلى به داشتن انگيزه هاى جبارانه و روحيه ظلم و تجاوزگرى

إن تريد إلاّ أن تكون جبّارًا فى الأرض

تهمت فراموشى به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 9،13

9 - سامرى و پيروان او ، به دروغ مدعى فراموش شدن معرفى گوساله به عنوان معبود ، از جانب موسى ( ع ) شدند .

ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى فنسى

در باره مرجع ضمير فاعلى {نسى} دو احتمال وجود دارد: 1_ مرجع موسى(ع) باشد. 2_ مرجع سامرى باشد. برداشت ياد شده براساس احتمال اول است.

13 - موسى ( ع ) در ديدگاه و تبلغات سامريان ، رهبرى فراموش كار حتى در اصولى ترين مسائل اعتقادى

فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى فنسى

تهمت قدرت طلبى به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 1،2،3

1 _ فرعون و اطرافيانش ، پس از شيندن سخنان موسى ( ع ) ، او و هارون ( ع ) را به تلاش براى براندازى حكومت متهم كردند .

قال موسى . .. قالوا أجئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه ءاباءنا و تكون لكما الكبرياء

2 _ فرعون و اطرافيانش ، حضرت موسى ( ع ) را متهم كردند كه تلاش او نه به خاطر هدايت ; بلكه براى برگرداندن آنان از سنّت و روش پدرانشان و تصاحب قدرت و حكومت بر سرزمين مصر است .

قالوا أجئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه ءاباءنا و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

3 _ فرعون و اطرافيانش ، حضرت موسى و هارون ( ع

) را به انحصارطلبى در قدرت متهم كردند .

و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

برداشت فوق از تقديم خبر {تكون} بر اسمش _ كه مى تواند مفيد حصر باشد _ استفاده شده است.

تهمت گوساله پرستى به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 88 - 10

10 - سامرى و طرفداران و مبلغان او ، پرستش گوساله را از جمله عقايد موسى ( ع ) وانمود كردند .

فقالوا ه_ذا إل_هكم و إل_ه موسى فنسى

تهيه ابزار مبارزه با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 60 - 2،5،6

2 - فرعون ، پس از تعيين زمان رويارويى با موسى ( ع ) ، بى درنگ و بدون از دست دادن فرصت ، به تهيه و تدارك مقدمات لازم براى مقابله پرداخت .

موعدكم يوم الزينة . .. فتولّى فرعون فجمع

{فاء} در {فتولّى} و {فجمع} براى بيان ترتيب كار و اتصال است; يعنى، فرعون به مجرد پايان مذاكره و مواعده با موسى(ع)، به تدارك مكر و جمع آورى آن پرداخت و هيچ فرصتى را از دست نداد.

5 - فرعون ، از فرصت كافى براى تدارك سِحر و امكانات ديگر جهت مقابله با موسى ( ع ) برخوردار بود .

فجمع كيده ثمّ أتى

{ثمّ} براى بيان تراخى است. ممكن است اين تراخى، زمانى باشد; يعنى، پس از جمع آورى مكرها، مدتى تا رسيدن روز موعود فاصله شد و سپس آن روز فرا رسيد. براين اساس بايد گفت: فرعون فرصتى كامل براى كسب آمادگى داشت.

6 - فرعون پس از گردآورى امكانات و حيله هاى خويش ،

در ميعادگاه خود با موسى ( ع ) حاضر گرديد .

موعدكم يوم الزينة . .. فجمع كيده ثمّ أتى

تهييج عواطف موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 1

1 - برانگيخته شدن عواطف موسى ( ع ) با شنيدن پاسخ دختران شعيب

قالتا لانسقى . .. فسقى لهما

جادو در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 3

3 - آشنايى مردم عصر موسى ( ع ) ، با مقوله سحر و آثار شگفت آن

و قالوا ي_أيّه الساحر

متهم كردن موسى(ع)، به سحر پس از مشاهده آيات شگفت الهى، نشان مى دهد كه فرعونيان مشابه آن كارها را در توان ساحران مى ديدند.

جادو گرى در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 112 - 2

2 _ رواج سحر در سرزمين مصر به هنگام بعثت موسى ( ع )

يأتوك بكل سحر عليم

جادوگران فرعون و تعاليم موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 47 - 2

2 - آگاهى قبلى ساحران از پيام توحيدى موسى ( ع ) و تنها نيازمند مشاهده دليلى روشن

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

جادوگران فرعون و دعوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 10

10 - ساحران فرعون ، از دعوت موسى ( ع ) و هماهنگى هارون با او ، پيش از اقدام به مبارزه با آنان آگاه بودند .

ءامنّا بربّ هرون و موسى

جادوگران فرعون

و معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 120 - 1،2

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) و بطلان سحر خويش ، به خاك افتادند و به درگاه خداوند سجده كردند .

و ألقى السحرة سجدين

2 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) به عظمت خداوند پى بردند و او را شايسته و بايسته پرستش يافتند .

و ألقى السحرة سجدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 1

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) ربوبيت خداوند را بر تما هستى باور كردند و به آن ايمان آوردند .

قالوا ءامنا برب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 1

1 _ ساحران دربار فرعون پس از مشاهده معجزه موسى ( ع ) ، به ربوبيت خداى موسى ( ع ) و هارون بر تمام هستى ايمان آورده و بدان اعتراف كردند .

ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 2،3

2 - ساحران با مشاهده معجزه موسى و بلعيده شدن سِحرشان با اعجاز او ، در برابر خداوند به سجده افتادند .

فأُلقى السحرة سجّدًا

3 - ساحران ، با مشاهده معجزه موسى ، آن را قدرتى الهى دانسته و در برابر عظمت خداوند اظهار فروتنى كردند .

فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا بربّ هرون و موسى

جادوگران فرعون و موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

اعراف - 7 - 115 - 1،2،3

1 _ ساحران پس از اجتماع در صحنه رويارويى با موسى ( ع ) ، شروع كننده مبارزه را به انتخاب وى وانهادند .

قالوا يموسى إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

بديهى است هر يك از طرفين (موسى از يك سو و ساحران از سوى ديگر) براى عرضه كار خود در صحنه مبارزه حاض___ر شده بودند. بنابراين تخييرِ مستفاد از جمله {إما أن تلقى ... }، ناظر به شروع كننده كار است، نه به اصل انجام آن.

2 _ ساحران ، جادويى همانند معجزه موسى ( ع ) تدارك ديده بودند .

إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

به كارگيرى {تلقى} و {ملقين}، كه هر دو از مصدر {القاء} به معناى افكندن است، مى رساند كه جادوى آنان مشابهت صورى با معجزه موسى داشته است.

3 _ ساحران دربار فرعون ، يكدل و يكزبان و يار يكديگر در مبارزه با موسى ( ع )

قالوا يموسى إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

بديهى ست ساحران جمله هاى {إما أن تلقى} و {إما أن نكون نحن الملقين} را دسته جمعى و يا يك به يك نگفتند. بنابراين استناد اين جمله ها به آنان حكايت از هميارى و يكدلى آنان در مبارزه با موسى(ع) دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 2

2 _ ساحران در مدتى طولانى و به طور مستمر در تدارك سحر خويش عليه موسى ( ع ) بودند .

و بطل ما كانوا يعملون

فعل مضارع {يعملون} پس از {كانوا} حكايت از مداومت ساحران به مهياسازى خويش براى

جادوگرى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 5

5 _ برخورد و ملاقات ساحران با موسى ( ع ) در پايتخت مصر ، پيش از حضورشان در صحنه مبارزه

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 1،3،4،5

1 - ساحران فرعون ، در ميدان مبارزه و رويارويى با موسى ( ع ) ، تعيين آغازكننده را به آن حضرت محول كردند .

قالوا ي_موسى إمّا أن تلقى . .. ألقى

3 - ساحران فرعون ، نسبت به غلبه و پيروزى خود بر موسى ( ع ) در ميدان مبارزه ، اطمينان داشتند .

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

پيشنهاد به موسى(ع) براى تعيين آغازكننده، حكايت از اطمينان ساحران به كار خود و نتيجه آن و يا لااقل تظاهر به آن از سوى آنان دارد.

4 - برخورد و گفت وگوى ساحران فرعون با موسى ( ع ) در ميدان مبارزه ، همراه با نزاكت و اظهار ادب نسبت به آن حضرت بود .

ي_موسى إمّا أن تلقى و إمّا

احاله انتخاب آغازگر به موسى(ع) و پرهيز از تحكّم در اين زمينه، خالى از ابراز ادب و نزاكت از سوى ساحران نيست.

5 - علاقه مندى ساحران فرعون ، به پيشدستى در ارائه سِحر خويش ، قبل از اقدام موسى ( ع ) به ارائه آيات *

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

تفاوت تعبير در بخش دوم پيشنهاد، نشانگر اين نكته است كه ساحران براى شروع كردن، انگيزه بيشترى داشتند و بدين وسيله

آن را ابراز مى كردند; زيرا به جاى {أن نكون . ..} مى توانستند بگويند {أمّا أن نلقى}

جادوگران فرعون و نبوّت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 4

4 _ ساحران به رسالت ها و پيام هاى موسى ( ع ) قبل از اقدام به مبارزه با وى آگاه بودند .

قالوا ءامنا برب العلمين

تأكيد ساحران به ربوبيت خداوند و پذيرش سريع آن پس از آگاهى به حقانيت موسى(ع)، بيانگر اين است كه آنان پيش از حضور در صحنه مبارزه به پيامهاى وى، كه بارزترين آن اعتقاد به ربوبيت مطلق خداوند است، آگاه شده بودند.

جانشين موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 12

12- { عن أبى جعفر ( ع ) : كان وصىّ موسى بن عمران ، يوشع بن نون و هو فتاه الذى ذكر اللّه فى كتابه ;

از امام باقر(ع) روايت شده: جانشين موسى بن عمران، يوشع بن نون بود و او، همان جوان همراه موسى(ع) بود كه خداوند، او را در قرآن ياد كرده است}.

جدايى موسى(ع) و خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 73 - 8

8- مفارقت از خضر ( ع ) و بازماندن از يادگيرى علوم او ، براى حضرت موسى ( ع ) امرى دشوار بود .

لاتؤاخذنى بما نسيت و لاترهقنى من أمرى عسرًا

مقصود از {أمر} در {من أمرى} همان متابعت خضر(ع) و فراگيرى دانش از او است. بنابراين، مفاد اين قسمت آيه، آن است كه با لغو رخصت همراهى،

مرا در مورد كار و هدف ام به زحمت و سختى مينداز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 78 - 1،3

1- سومين تخلّف موسى ( ع ) از عهد خويش با خضر ( ع ) ( مطرح ساختن گرفتن مزد ) ، آغاز جدايى آن دو از هم بود .

قال لو شئت لتّخذت . .. قال ه_ذا فراق بينى و بينك

در باره اين كه {ه_ذا} اشاره به چيست، احتمالاتى وجود دارد، از جمله اين كه اشاره به قول موسى(ع) باشد; يعنى، ه_ذا القول سبب فراق بيننا

3- خضر ( ع ) ، پس از آخرين تخلّف موسى ، براى جدا شدن از او ، دليل موجه و عذر پذيرفته شده داشت .

بلغت من لدنّى عذرًا . .. قال لو شئت لتّخذت عليه أجرًا . قال ه_ذا فراق بينى و بين

جدايى يوشع(ع) و موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 71 - 3

3- همسفر موسى ( ع ) ( يوشع ) با آغاز سفر موسى و خضر ( ع ) ، از آنان جدا شد . *

فانطلقا حتّى إذا ركبا فى السفينة

در اين آيه، نامى از همسفر قبلى موسى (يوشع) مطرح نيست. ممكن است گفته شود، او در ادامه سفر، حضور نداشته و رخصتى براى او صادر نگرديده بود. توجه به ضماير تثنيه ({فانطلقا}، {ركبا}) گواهى روشن بر اين نكته است.

جرايم موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 14 - 1،2

1 - موسى ( ع ) ، فردى مجرم ( قاتل

) از نظر نظام فرعونى

و لهم علىَّ ذنب

مقصود از {ذنب} قتل مرد قبطى است كه موسى در پى آن، از مصر فرار كرد و به مدين رفت.

2 - رفتار گذشته موسى ( ع ) ( قتل مرد قبطى ) ، از نظر دستگاه فرعونى جرم محسوب مى شد ، نه از ديدگاه خود وى

و لهم علىَّ ذنب

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تعبير (لهم علىّ. ..) اشاره اى باشد به اين كه آنان مرا مجرم مى دانند; گرچه واقعًا گناهكار نيستم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 19 - 1

1 - يادآورى فرعون به موسى ( ع ) نسبت به جرم گذشته او در قتل مرد قبطى

و فعلت فعلتك التى فعلت

مقصود فرعون از {فعلتك التى فعلت} قتل مرد قبطى به دست موسى(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 21 - 4

4 - قتل مرد قبطى توسط موسى ( ع ) ، از نظر نظام فرعونى جرم و گناه بود ; ولى در پيشگاه پروردگار چنين نبود .

ففررت منكم . .. فوهب لى ربّى حكمًا و جعلنى من المرسلين

موسى(ع) در دستگاه فرعون مجرم شمرده مى شود و مى گريزد; اما در پيشگاه پروردگار مورد لطف قرار گرفته و به دريافت حكمت و رسالت مفتخر مى گردد.

جنس نعلين موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 11

11 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : قال اللّه عزّوجلّ لموسى ( ع ) { فاخلع نعليك } لأنّها

كانت من جلد حمار ميّت ;

از امام صادق(ع) روايت شده: خداى عزّوجلّ به موسى فرمود: {فاخلع نعليك}، زيرا كفش هاى او از پوست ميته الاغ بود}.

جوانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 1،2،3

1 - سپرى شدن دوران كودكى و نوجوانى موسى ( ع ) و رسيدن او به مرحله جوانى ، بى هيچ حادثه درخور بيان

فرددن_ه إلى أُمّه . .. و لمّا بلغ أشدّه و استوى

تعبير {بلغ أشدّه} كنايه از رسيدن شخص به دوره جوانى است; زيرا نوعاً بلوغ فكرى انسان هم زمان با رسيدن وى به مرحله جوانى است. بنابراين پرداختن قرآن به حوادث روزگار جوانى موسى(ع) و بعد از آن و مسكوت گذاشتن دوران پيش از جوانى (كودكى و نوجوانى)، نشانگر آن است كه كودكى و نوجوانى او در كمال آرامش سپرى شده بود و در اين مدت حادثه اى درخور بيان براى وى روى نداده بود.

2 - اعطاى حكمت و دانشى گسترده از سوى خدا به موسى ( ع ) هم زمان با رسيدن او به مرحله جوانى

و لمّا بلغ أشدّه و استوى ءاتين_ه حكمًا و علمًا

نكره آمدن {حكماً} و {علماً} بيانگر عظمت حكمت و دانشى است كه از سوى خدا به موسى(ع) داده شده بود.

3 - موسى ( ع ) برخوردار از اعتدال جسمى همراه با قوت فكرى در عنفوان جوانى

و لمّا بلغ أشدّه و استوى

ظاهر اين است كه جمله {بلغ أشدّه} اشاره به توان فكرى موسى(ع) و عبارت {و استوى} اشاره به توان جسمى او باشد. گفتنى است كه {أشدّه} معادل {قوّته} و {استوى} به معناى {إعتدل} مى

باشد.

جوسازى عليه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 57 - 5

5 - فرعون ، با اعلام خطر به قبطيان در مورد خطر اخراج از مصر ، به تحريك آنان در جهت مقابله با موسى ( ع ) پرداخت .

أجئتنا لتخرجنا من أرضنا

در كلام موسى(ع) با فرعون، هيچ نشانه اى به چشم نمى خورد كه دال بر تصميم او بر اخراج فرعونيان از مصر باشد. آنچه موسى(ع) خواهان آن بود، نجات دادن بنى اسرائيل از بردگى و بيرون بردن آنان از مصر بود. بنابراين مطرح شدن اين سخن (اخراج قبطيان) از سوى فرعون، صرفاً به جهت برانگيختن احساسات آنان عليه موسى(ع) بوده است.

جهان شمولى رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 3

3 - آيين موسى و هارون ( ع ) ، جهانى بوده و ويژه طايفه خاصى نبوده است .

اذهب أنت و أخوك

در آيات قبل و بعد، رفتن به سوى فرعون مطرح است; ولى از آن جايى كه اين آيه مورد خاصى را براى ابلاغ رسالت مشخص نساخته است، حاكيت از اين دارد كه اصل مأموريت موسى(ع) براى همگان است و فرعون، نقطه شروع ابلاغ پيام بوده است.

جهل به مقامات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 61 - 3

3 - عدم معرفت همراهان نزديك موسى ( ع ) به مقام وى و شكست ناپذيرى طرح و برنامه الهى او

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى. .. قال أصح_ب موسى إنّا لمدركون

تعبير {أصحاب موسى} به

جاى بنى اسرائيل، مى تواند تعريضى باشد به اين كه نه تنها بنى اسرائيل بلكه حتى ياران نزديك موسى(ع) نيز به موفقيت آميز بودن طرح و برنامه وى اطمينان نداشتند; بلكه با مشاهده فرعون، شكست موسى(ع) و گرفتارى خود را قطعى مى دانستند.

جهل همراهان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 61 - 3

3 - عدم معرفت همراهان نزديك موسى ( ع ) به مقام وى و شكست ناپذيرى طرح و برنامه الهى او

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى. .. قال أصح_ب موسى إنّا لمدركون

تعبير {أصحاب موسى} به جاى بنى اسرائيل، مى تواند تعريضى باشد به اين كه نه تنها بنى اسرائيل بلكه حتى ياران نزديك موسى(ع) نيز به موفقيت آميز بودن طرح و برنامه وى اطمينان نداشتند; بلكه با مشاهده فرعون، شكست موسى(ع) و گرفتارى خود را قطعى مى دانستند.

چله نشينى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 3،17

3 - مدت زمان عبادت و مناجات ويژه موسى ( ع ) ، چهل شب تعيين شد .

و إذ وعدنا موسى أربعين ليلة

17 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و إذ واعدنا موسى أربعين ليلة } قال كان فى العلم و التقدير ثلثين ليلة ثم بداللّه فزاد عشراً فتمّ ميقات ربه للأول و الآخر أربعين ليلة ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند كه فرموده {و واعدنا موسى أربعين ليلة} روايت شده كه در علم و تقدير الهى اين بود كه سى شب باشد; سپس براى خدا بدا حاصل شد

و ده روز اضافه گرديد پس ميقات موسى (ع) در وعده اول و آخر چهل شب شد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 3،4

3 _ موسى ( ع ) علاوه بر گذراندن سى شب براى عبادت و مناجات ، موظف به ادامه آن تا ده شب ديگر شد .

و أتممنها بعشر فتم ميقت ربه أربعين ليلة

{ميقات} به معناى زمانى است كه براى انجام كارى تعيين گردد. {ميقات ربه} يعنى زمانى را كه خدا براى انجام عبادت و مناجات موسى تعيين كرد.

4 _ مناجات خاص موسى با خداوند با گذشتن چهل شب ، در دو مرحله سى شبه و ده شبه ، كامل شد و به حد مطلوب رسيد .

فتم ميقت ربه أربعين ليلة

فعل {تمَّ} متضمن معناى {بلغ} مى باشد و بدين لحاظ {اربعين} مفعولٌ به براى آن است ; يعنى: {فتم ميقات ربه بالغاً أربعين ليلة}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 11

11 _ تصفيه موسى ( ع ) با مناجات چهل شبه ، مقدمه اى براى دريافت تورات بود .

يموسى إنى اصطفيتك . .. فخذ ما ءاتيتك

چون خداوند در پايان داستان مواعده خويش با موسى(ع) و مناجات چهل شبه وى، اعطاى پيامهاى خويش را، كه همان تورات باشد، مطرح ساخته، معلوم مى شود آن مواعده و مناجات به سبب اعطاى تورات بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 1

1 _ موسى ( ع ) پس از مناجات چهل شبه خويش با خدا ،

به سوى قومش بازگشت .

و لما جاء موسى لميقتنا . .. و لما رجع موسى إلى قومه

چوپانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 18 - 5

5 - حضرت موسى ( ع ) در راه مدين به مصر ، داراى گوسفندانى بود كه خود ، آنها را شبانى مى كرد .

أهشّ بها على غنمى

{غنم} يعنى، گوسفندان. اين كلمه از لفظ خود، مفرد ندارد و به يك گوسفند {شاة} گفته مى شود (مصباح)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 7

7 - موسى ( ع ) ، از ديدگاه دختر شعيب ، بهترين و شايسته ترين مرد براى نگه دارى دام هايشان

قالت إحديهما . .. إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 4

4 - شعيب ( ع ) ، خواستار حداقل هشت سال و حداكثر ده سال كار ( شبانى گوسفندان ) ، از موسى در قبال ازدواج با يكى از دخترانش بود .

قال إنّى أُريد أن أُنكحك . .. على أن تأجرنى ثمنى حجج فإن أتممت عشرًا فمن عندك

{حجج} جمع {حجه} است و مراد از آن {سنين} مى باشد; يعنى، {على أن تأجرنى ثمانى سنين}.

حامى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 2،4

2 - حمايت قاطع خداوند از موسى ( ع ) در قبال مشكلات راه رسالت .

قال كلاّ . .. إنّا معكم مستمعون

4 - موسى و هارون ( ع )

، مأمور حركت به سوى فرعونيان با تكيه بر حمايت قاطع الهى

قال كلاّ فاذهبا ب_اي_تنا إنّا معكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 12

12 - خداوند ، پناه و پشتيبان موسى ( ع ) از مرحله شيرخوارگى تا رسيدن به مقام رسالت

إنّ فرعون . .. يذبّح أبناءهم ... و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه ... إنّا رادّو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 27 - 5

5 - اطمينان موسى ( ع ) به حمايت خداوند از او ، در برابر تهديد به قتل از سوى فرعون

أقتل موسى . .. قال ... عذت بربّى و ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 20 - 2

2- موسى ( ع ) ، متكى به حمايت پروردگار در قبال هجوم و تهديد فرعونيان

و إنّى عذت بربّى و ربّكم أن ترجمون

حتميت مسافرت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 5

5- موسى ( ع ) همسفر خود را از احتمال طولانى بودن سفرشان آگاه ساخت و احتمال بازگشت از نيمه راه را منتفى دانست .

و إذ قال موسى لفتيه لاأبرح . .. أو أمضى حقبًا

حجت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 5

5- حضرت موسى و هارون ( ع ) ، دو پيامبر برخوردار از حجت و برهان الهى

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان

يكى از معانى لغوى {فرقان} حجت و برهان

است (لسان العرب).

حركت عصاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 32 - 4

4 - عصاى موسى پس از تبديل شدن به اژد ها ، حركت و پيشروى كرد .

فإذا هى ثعبان مبين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {ثعبان} از ريشه {ثعب} (آب جارى) بوده و اين اشاره اى به حركت و پيشروى اژدها داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 31 - 2

2 - تحرك شديد و تند و تيز عصاى موسى در پى افكندن آن بر زمين

فلمّا رءاها تهتزّ كأنّها جانّ

{إهتزاز} (مصدر {تهتزّ}) به معناى به حركت در آمدن است. تشبيه حركت عصاى اژدها شده موسى به حركت مار كوچك (جان)، بيانگر آن است كه عصاى مار شده _ على رغم اين كه مارى بزرگ بود _ چنان چالاك بود كه گويا مارى كوچك است.

حق پذيرى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 143 - 24

24 _ موسى ( ع ) بدون هيچ درنگ پس از دريافت حقيقت ( ناشدنى بودن رؤيت خدا ) آن را پذيرفت و بدان اعتراف كرد .

قال . .. و أنا أول المؤمنين

متعلق {المؤمنين} به قرينه فرازهاى قبل (بانك لاترى) است. كلمه {اول} در جمله {أنا أول المؤمنين} علاوه بر معناى مقدم بودن، معناى تأخير نكردن را نيز مى رساند. زيرا صحت اين ادعا كه شخص بخواهد أول مؤمن باشد، به اين است كه بى درنگ حقيقت رخ نموده را باور كند و به آن ايمان آورد، و گرنه اين

احتمال منتفى نيست كه ديگرى در اين فاصله ايمان آورد و او نتواند أول مؤمن باشد.

حق گويى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 10

10- مقابله به مثل و حقيقت گويى ، از ويژگى هاى برخورد موسى ( ع ) با فرعون

إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا . .. و إنى لأظنّك ي_فرعون مثبورًا

حقانيت انذارهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 8

8 - تلاش گسترده مؤمن آل فرعون ، بر ايجاد احتمال درست بودن دعوت موسى ( ع ) و راستى هشدار هاى او در افكار عمومى قومش

وإن يك ك_ذبًا فعليه كذبه . .. فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا

شيوه سخن مؤمن آل فرعون به فرعونيان (اگر موسى(ع) دروغ گو باشد به ضرر خودش است و اگر راستگو باشد ممكن است هشدارهاى او درباره نزول عذاب درست باشد)، گوياى اين نكته است كه او باايجاد احتمال درست بودن دعوت موسى(ع) در افكار عمومى، در صدد جلب نظر آنان به سود آن حضرت بوده است.

حقانيت دعوتهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 8

8 - تلاش گسترده مؤمن آل فرعون ، بر ايجاد احتمال درست بودن دعوت موسى ( ع ) و راستى هشدار هاى او در افكار عمومى قومش

وإن يك ك_ذبًا فعليه كذبه . .. فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا

شيوه سخن مؤمن آل فرعون به فرعونيان (اگر موسى(ع) دروغ گو باشد به ضرر خودش است و اگر راستگو باشد ممكن

است هشدارهاى او درباره نزول عذاب درست باشد)، گوياى اين نكته است كه او باايجاد احتمال درست بودن دعوت موسى(ع) در افكار عمومى، در صدد جلب نظر آنان به سود آن حضرت بوده است.

حقانيت رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 2

2 - معجزات موسى ( ع ) ، هر يك به تنهايى آيتى بزرگ و كافى براى اثبات حقانيت رسالت آن حضرت *

و ما نريهم من ءاية إلاّ هى أكبر من أُختها

جمله {هى أكبر من أختها} ممكن است كنايه از اهميت و بزرگى هر يك از معجزات باشد (بدون در نظر گرفتن ترتيب در بزرگى); چنان كه در فارسى نيز براى بيان كامل بودن افراد گفته مى شود: {يكى از ديگرى برتر}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 3،5

3 - بنى اسرائيل ، به حقانيت موسى ( ع ) معرفت و آگاهى داشتند .

و قد تعلمون أنّى رسول اللّه

5 - بنى اسرائيل ، به رغم آگاهى از رسالت الهى موسى ( ع ) ، آن حضرت را مورد آزار قرار مى دادند .

لم تؤذوننى و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إليكم

حقانيت معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 2

2 _ حضرت موسى ( ع ) براى اثبات نبوت خود و هارون ( ع ) ، معجزه اى بزرگ _ كه در حق و الهى بودن آن شبهه اى نبود _ به فرعون و اطرافيانش ارائه كرد .

فلما جاءهم الحق من

عندنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 1

1- تذكر موسى ( ع ) به آگاهى و اعتقاد درونى فرعون به حقانيت معجزات او على رغم سحر خواندن آنها

إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا . قال لقد علمت ما أنزل ه_ؤلاء إلاّ ربّ السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 5

5 - وجود نشانه هايى ترديدناپذير در تفاوت معجزه موسى با هرگونه افسون ، در نظر سحرشناسان

فأُلقى السحرة س_جدين

برداشت ياد شده از سجده بى درنگ ساحران، در پى مشاهده معجزه موسى استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 14 - 1

1 - انكار معجزات الهى ، از سوى فرعونيان با وجود يقين درونى به حقانيت آن

و جحدوا بها و استيقنتها أنفسهم

{جَحْد} (مصدر {جحدوا}) به معناى نفى و انكار كردن است. {استيقان} (مصدر {إستيقنت}) معادل {إيقان} و جمله {استيقنتها أنفسهم} حال براى ضمير فاعل در {جحدوا} است; يعنى، در حالى كه جان هاى آنان به الهى بودن آيات يقين داشت باز آنها را انكار كردند.

حقانيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 3

3- مخالفت فرعون با دعوت موسى ( ع ) ، از روى لجاجت و با آگاهى كامل از حقانيت او بود .

فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا . قال لقد علمت ما أنزل ه_ؤلاء إلاّ ربّ ا

حقانيت نبوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26

- 46 - 1

1 - پى بردن ساحران به حقانيت رسالت موسى ( ع ) ، در پى مشاهده بطلان افسون خود در برابر معجزه موسى

فإذا هى تلقف ما يأفكون . فأُلقى السحرة س_جدين

برداشت ياد شده با توجه به تفريع {أُلقى} بر آيه پيش به دست مى آيد.

حكمت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 2

2 - اعطاى حكمت و دانشى گسترده از سوى خدا به موسى ( ع ) هم زمان با رسيدن او به مرحله جوانى

و لمّا بلغ أشدّه و استوى ءاتين_ه حكمًا و علمًا

نكره آمدن {حكماً} و {علماً} بيانگر عظمت حكمت و دانشى است كه از سوى خدا به موسى(ع) داده شده بود.

حكومت دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 7

7- در زمان وقوع داستان موسى و خضر ( ع ) ، حكومتى ستم گر و غاصب وجود داشته است .

و كان وراءهم ملك يأخذ كلّ سفينة غصبًا

{وراء} به هر مكان مستور و پوشيده اى گر چه روبه رو باشد، اطلاق مى گردد. (قاموس) بنابراين، سلطان غاصب، يا پشت سر مساكين و در تعقيب كشتى داران بوده است و يا در پيش روى آنان بوده آن ها در مسير خود با او برخورد مى كردند.

حمايتهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 8

8 - اقدام بى درنگ موسى ( ع ) براى حمايت از مرد بنى اسرائيلى عليه فرد قبطى

فوكزه موسى

{فاء} در {فوكزه} فصيحه و عطف بر جمله

محذوف است; يعنى، {فأقبل موسى على الذى من عدوّه فوكزه}. گفتنى است كه {اقدام بى درنگ} از به كارگيرى {فاء} _ كه بيانگر عدم وجود فاصله ميان يارى طلبى مرد اسرائيلى و پاسخ مثبت موسى(ع) به وى است _ استفاده مى شود.

حيات ماهى قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 5،6

5- ماهىِ بى جانِ همراه موسى ( ع ) ، در مجمع البحرين زنده شده و در مسيرى تونل مانند ، در آب دريا فرو رفت .

نسيا حوتهما فاتّخذ سبيله فى البحر سربًا

فاعل {اتخذ} ضميرى است كه به {حوت} بازمى گردد. استناد فعل به ماهى ظهور در آن دارد كه ماهى بى جان، جان دار شده است. {سرب} به معناى نفق و سوراخ (تونل) است و در آيه حال براى {سبيل} است; يعنى، راهى تونل مانند را در دريا در پيش گرفت.

6- { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : . . . أرسل ( أى موسى ) إلى يوشع إنّى قد ابتليت فاصنع لنا زاداً وانطلق بنا ، و اشترى حوتاً . . .ثمّ شواه ثمّ حمله فى مكتل . . . فقطرت قطرة من السماء فى المكتل فاضطرب الحوت ثمّ جعل يَثِبُ من المكتل إلى البحر قال : و هو قوله : { واتّخذ سبيله فى البحر سرباً } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: . .. موسى به يوشع پيام فرستاد: {من، در معرض آزمايش قرار گرفتم. براى ما توشه راه فراهم ساز و به همراه ما بيا!}. يوشع، يك ماهى خريد ... و آن را بريان كرد

و در زنبيل نهاد... سپس قطره آبى از آسمان در زنبيل چكيد و ماهى به جنب وجوش آمد و از زنبيل به دريا پريد و اين سخن خدا است كه فرمود: واتّخذ سبيله فى البحر سرباً}.

خادم موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 2

2- موسى ( ع ) در جُستار تحقيقىِ خويش براى يافتن خضر ، با خدمت كار خود ( يوشع ( ع ) ) همراه بود .

و إذ قال موسى لفتيه لاأبرح

{فتى} به معناى جوان است. در تعبيرات قرآن، از غلام و خدمت كار نيز با اين تعبير ياد شده است. لازم به ذكر است كه بنابر برخى از روايات مأثور، همراه و همسفر موسى(ع)، {يوشع بن نون} وصى آن حضرت بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 7

7- موسى ( ع ) و جوان خدمت كارِ همراه او ، در كنار هم و از يك نوع غذا مى خوردند .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

ضماير جمع در تمام آيه، گوياى همراهى و همدلى دو همسفر، حتى در تناول غذا است; زيرا، در غير اين صورت، بايد برخى ضماير را به صورت مفرد ذكر مى كرد و مثلاًمى گفت {آتنى غدائى}.

خاستگاه اجتماعى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 4

4 - تحقير حضرت موسى و هارون از سوى فرعون و اشراف دربار او ، به خاطر داشتن خاستگاه پايين اجتماعى

أنؤمن لبشرين مثلنا و قومهما لنا ع_بدون

خاندان موسى(ع)

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 29 - 2

2 - موسى ( ع ) از خداوند ، خواهان تعيين وزير و معاونى از خاندانش شد .

واجعل لى وزيرًا من أهلى

خانواده موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 10 - 4،6

4 - خانواده و همراهان موسى ( ع ) در بيابان ، آتشى را كه موسى ( ع ) مشاهده كرد ، نديدند . *

فقال لأهله امكثوا أنّى ءانست نارًا

از گفته موسى(ع) كه فرمود: {من آتشى را ديدم} مى توان احتمال داد كه ديگر همراهان موسى(ع) آن آتش را نديده بودند. و گرنه ديدن را به خود اختصاص نمى داد.

6 - موسى ( ع ) از خانواده اش خواست كه در جاى خود منتظر وى بمانند و با او به مكان آتش نيايند .

فقال لأهله امكثوا إنّى ءانست نارًا

{مكث} به معناى درنگ كردن و انتظار كشيدن است (قاموس).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 12

12 - موسى ( ع ) ، درصدد آوردن پاره اى آتش براى گرم كردن خانواده اش

أو ءاتيكم بشهاب قبس لعلّكم تصطلون

{شهاب} به شعله آتش و {قبس} به شعله برگرفته از آتش گفته مى شود. {اصطلاء} (مصدر {تصطلون}) نيز به معناى گرم شدن است; يعنى، يا شعله اى از آتش برگيرم و بياورم تا با آن، آتش برافروزم، باشد كه گرم شويد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 5،7

5 - موسى ( ع ) خانواده

اش را از وجود آتش در وادى طور آگاه كرد .

قال لأهله امكثوا إنّى ءانست نارًا

7 - تصميم موسى ( ع ) به آوردن آتش از وادى طور ، براى گرم كردن خانواده اش

قال لأهله امكثوا . .. أو جذوة من النار لعلّكم تصطلون

{إصطلاء} (مصدر {تصطلون}) به معناى خود را گرم كردن است.

خانواده موسى(ع) در صحراى سينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 9

9 - تحير و سرگردانى موسى ( ع ) و خانواده اش ، در صحراى سينا به خاطر گم كردن راه

لعلّى ءاتيكم منها بخبر

تعبير آيه ده سوره {طه} در اين مورد (لعلّى آتيكم منها بقبس أو أجد على النار هدًى) به روشنى، دلالت بر مطلب ياد شده دارد.

خانواده موسى(ع) در كوه طور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 1

1 - سرگذشت موسى و خانواده اش در وادى طور ، شايان ذكر و يادآورى

إذ قال موسى لأهله

{إذ} اسم زمان در محل نصب و مفعولٌ به براى فعل محذوف است; يعنى، {اذكر إذ قال موسى لأهله. ..; زمانى را كه موسى به كسانش گفت... به يادآور}.

خانه دارى مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 2

2 - تدبير امور خانه و سرپرستى اعضاى آن برعهده مادر موسى

و قالت لأُخته قصّيه

در اين فراز از زندگى موسى، تنها مادر وى مطرح است و سخنى از پدر او به ميان نيامده است. اين يا بدان جهت است كه پدر موسى در قيد حيات نبوده

و يا نقش چندانى در سرپرستى امور خانه نداشته است. اين نقش را مادر موسى ايفا مى كرده است.

خداشناسى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 14 - 5

5 - موسى ( ع ) پيش از نبوت و دريافت وحى نيز ، عارف به خداوند و پذيراى ربوبيت او بود .

إنّى أنا ربّك . .. إنّنى أنا اللّه لا إل_ه إلاّ أنا

دو جمله {إنّى أنا ربّك} و {إنّنى أنا اللّه} حكايت از آن دارد كه موسى(ع) قبلاً اين نام ها را مى شناخته و بدان اعتقاد داشته است و در كوه طور به تطبيق {ربّ} و {اللّه} بر صاحب صدا پى برد.

خروج موسى(ع) از مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 20 - 5،8

5 - مرد ناشناس ، خواهان خروج بى درنگ موسى ( ع ) از شهر بود .

فاخرج

8 - توصيه به خروج از شهر ، نمود خيرخواهى مرد ناشناس نسبت به موسى ( ع )

فاخرج إنّى لك من الن_صحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 21 - 1

1 - خارج شدن موسى ( ع ) از شهر مصر ، در پى توصيه مرد ناشناس

قال ي_موسى . .. فاخرج ... فخرج منها خائفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 22 - 1

1 - تلاش موسى ( ع ) پس از خروج از شهر مصر ، براى رساندن خود به سمت منتهى به مدين

فخرج منها . .. و لمّا توجّه تلقاء

مدين

تعبير {لمّا توجّه. ..} نشان مى دهد كه موسى(ع) هم زمان با خارج شدن از شهر مصر، در جهت مدين قرار نداشت; بلكه مدتى راه پيمود تا خود را در آن سمت قرار دهد.

خستگى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 2

2- موسى ( ع ) در پى گذر كردن و پشت سر گذاشتن مجمع البحرين ، گرسنگى و خستگى شديدى را در خود و همسفرش احساس كرد .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

{نصب} به معناى {رنج و سختى} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 6

6 - كمك رسانى موسى ( ع ) به دختران شعيب ، على رغم خستگى و گرسنگى شديد وى

ثمّ تولّى إلى الظلّ فقال ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خير فقير

خطاى برگزيدگان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 12

12 _ موسى ( ع ) در پى هلاكت همراهانش در ميقات ، با پرسشى شكوه آميز ، توجيه و چرايى هلاكت همه حاضران را به خاطر گناه گروهى از آنان ، از خداوند تقاضا كرد .

أتهلكنا بما فعل السفهاء منا

خطاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 151 - 4

4 _ موسى ( ع ) خشم شديد خويش را بر هارون خطا تلقى كرد و به خاطر آن از خداوند آمرزش طلبيد . *

قال رب اغفر لى

از اينكه موسى(ع) پس از شنيدن سخنان هارون براى خويش

طلب مغفرت كرد، معلوم مى شود از برخورد شديد خويش با هارون پشيمان شد و آن را خطا تلقى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 43

43 - { روى عن النبى ( ص ) أنّه قال : رحم اللّه أخى موسى قتل رجلاً خطأً و كان ابن إثنتى عشرة سنة ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: خداوند برادرم موسى را رحمت كند; او مردى را از روى خطا كشت، در حالى كه دوازده ساله بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 16 - 2

2 - اعتراف صريح موسى ( ع ) در پيشگاه پروردگار ، به اشتباه خويش در قتل مرد قبطى و درخواست آمرزش از ساحت او و نجات از شرّ فرعونيان

قال ربّ إنّى ظلمت نفسى فاغفرلى

مقصود موسى(ع) از آمرزش در {اغفرلى} زدوده شدن پى آمد كار وى و رهايى از انتقام فرعونيان است.

خطر قتل موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 3

3 - اقدام بر قتل موسى ( ع ) ، كارى دشوار ، خطرآفرين و داراى بازتاب ناگوار در ميان افكار عمومى درنظر فرعون

و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه فرعون، در كشتن فرزندان ايمان آورندگان به موسى(ع) با كسى به مشاوره نپرداخت (اقتلوا أبناء الذين آمنوا معه); ولى در كشتن موسى(ع) با مشاوران و درباريان خود به رايزنى پرداخت.

خواسته هاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف

- 7 - 128 - 13

13 _ موسى ( ع ) خواهان حاكميت يافتن تقواپيشگان شد .

استعينوا . .. و العقبة للمتقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 134 - 12

12 _ ايمان به رسالت موسى و آزادى بنى اسرائيل ، از مهمترين خواسته هاى موسى ( ع ) از فرعونيان

لنؤمنن لك و لنرسلن معك بنى إسراءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 14

14 _ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا مناجات و عبادت ويژه او در مكانى به دور از بنى اسرائيل باشد .

و وعدنا موسى . .. اخلفنى فى قومى

از اينكه موسى براى آمدن به ميقات، هارون را به جانشينى خويش معرفى كرد، معلوم مى شود وى در مدت ميقات در ميان بنى اسرائيل نبوده و از آنان فاصله داشته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 143 - 5،6،7،11

5 _ رؤيت خداوند ، درخواست موسى ( ع ) به هنگام سخن گفتن خدا با وى در ميعادگاه مناجات

قال رب أرنى أنظر إليك

6 _ تكلم خدا با موسى ( ع ) واداركننده وى براى تقاضاى رؤيت خدا

و كلمه ربه قال رب أرنى أنظر إليك

از اينكه تقاضاى رؤيت از سوى موسى(ع) در پى سخن گفتن خدا با وى مطرح شد (و لما . .. كلمه ربه قال ... )، مى توان گفت حضرت موسى(ع) بر اثر شنيدن سخن خدا و شيوايى گفتار بارى تعالى، مشتاق ديدار جمال زيباى او شد.

7 _ ناممكن بودن رؤيت خدا ،

پاسخ خداوند به درخواست موسى ( ع ) ( تقاضاى مشاهده او )

قال لن ترنى

11 _ خداوند در پاسخ به درخواست موسى ( ع ) ( رؤيت خدا ) از وى خواست تا به كوه مقابل خويش نظر افكند و اثر تجلى خداوند را بر آن مشاهده كند .

قال لن ترنى و لكن انظر إلى الجبل

{ال} در {الجبل} عهد حضورى است ; يعنى: انظر إلى هذا الجبل.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 4

4 _ دلجويى خداوند از موسى ( ع ) ، به سبب پاسخ منفى او در تقاضاى رؤيت وى

قال لن ترنى . .. قال يموسى إنى اصطفيتك على الناس

به نظر مى رسد بيان نعمتهاى ويژه خداوند به موسى(ع) پس از رد تقاضاى وى (رؤيت خدا) به هدف دلجويى از او باشد. يعنى اگر رؤيت براى تو ممكن نشد، ولى خدا نعمتهايى ارزانى تو داشت كه به ديگران عطا نكرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 151 - 7،9

7 _ فراگيرى رحمت الهى بر موسى ( ع ) و هارون ، از دعا ها و درخواست هاى موسى ( ع ) از خداوند .

و أدخلنا فى رحمتك

9 _ موسى ( ع ) با توجه به ربوبيت خدا و توصيف او به { أرحم الراحمين } ، خواسته هاى خويش را از وى تقاضا كرد .

و أنت أرحم الرحمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 21

21 _ موسى ( ع ) در مناجات خويش با خداوند

، در پى هلاكت همراهانش در ميعادگاه مناجات ، از خداوند خواست تا وى و همراهانش را ببخشايد و بر آنان ترحم كند .

فاغفرلنا و ارحمنا و أنت خير الغفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 1

1 _ تقدير زندگانى نيكو در دنيا و آخرت ، درخواست موسى ( ع ) از خداوند براى خود و همراهانش در ميعادگاه مناجات

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة

با توجه به آيه قبل معلوم مى شود مراد از {نا} در {لنا}، موسى(ع) و همراهان او در ميعادگاه مناجات است. كتابت در آيه شريفه به معناى مقدّر كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 80 - 2

2 _ حضرت موسى ( ع ) ، پس از رويارويى با انبوه ساحران ، از آنان خواست تا با به كار گرفتن تمام توان خود آنچه را كه به قصد ميدان انداختن آورده اند ، به زمين بيندازند .

فلما جاء السحرة قال لهم موسى ألقوا ما أنتم ملقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 3،6

3- موسى ( ع ) از قوم خويش خواستار آن شد تا يادآور نعمت هاى اعطايى خداوند بر خود باشند .

و إذ قال موسى لقومه اذكروا نعمة الله عليكم

6- نجات بنى اسرائيل از شكنجه و كشتار فرعونيان ، نعمت چشمگير و به ياد ماندنى خداوند بر آنان بود .

إذ قال موسى لقومه اذكروا نعمة الله عليكم إذ أنج_كم من ءال فرعون

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 7 - 2

2- موسى ( ع ) از قوم خود خواست تا به ياد فرمان و توصيه خداوند باشند كه هر كس شكرگزارى نمايد خداوند نعمتش را افزون مى كند و هر كس كفران نمايد دچار عذاب شديد خواهد شد .

اذكروا نعمة الله عليكم . .. و إذ تأذّن ربّكم لئن شكرتم لأزيدنّكم و لئن كفرتم إن

اين برداشت مبتنى بر اين نكته است كه {إذ تأذّن} مقول قول موسى(ع) و عطف به {اذكروا نعمة الله} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 5

5- موسى ( ع ) پس از گذر از مجمع البحرين ، در آغاز روز ، از همسفر خويش درخواست تهيه چاشت كرد .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

{غداء} به معناى طعامى است كه در ساعات آغازين روز خورده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 5

5- همسفر موسى ، در پى درخواست تهيه چاشت از جانب موسى ( ع ) ، ماجراى رفتن ماهى به دريا را به يادآورد .

ءاتنا غداءنا . .. قال أرءيت ... فإنّى نسيت الحوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 70 - 1

1- خضر ، با درخواست موسى ( ع ) در مورد همراهى با او ، به صورت مشروط ، موافقت كرد .

قال فإن اتبعتنى فلاتسئلنى عن شىء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 73 - 9

9- موسى

بر همراهى با خضر ( ع ) مصرّ بود .

لاتؤاخذنى . .. و لاترهقنى من أمرى عسرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 78 - 7

7- علمى كه موسى ( ع ) در پى آموختن آن از خضر ( ع ) بود ، علم تأويل و تحليل حوادث و شناخت حقايق پشت پرده رخداد ها بود .

هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت . .. سأنبّئك بتأويل ما لم تستطع عليه صبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 35 - 2

2 - موسى ( ع ) در عين ارائه پيشنهاد در باره امور رسالت خويش ، در محضر خداوند ، به آگاهى كامل او اعتراف كرد و تصميمات او را دقيق و صحيح دانست .

و أشركه فى أمرى . .. إنّك كنت بنا بصيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 3

3 - آزادى بنى اسرائيل و گسيل داشتن آنان با موسى و هارون ( ع ) ، نخستين خواسته آن دو از فرعون بود .

فقولا . .. فأرسل معنا بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 18 - 5

5 - ادعاى رسالت الهى و درخواست آزاد گذاشتن بنى اسرائيل براى خروج از سرزمين مصر از سوى موسى ( ع ) ، دور از انتظار فرعون و عملى جسورانه در نظر وى بود .

فقولا إنّا رسول ربّ الع_لمين . أن أرسل معنا بنى إسرءيل . قال ألم نربّك ... و لبث

برداشت

ياد شده از به رخ كشيدن دوران كودكى و بخشى از عمر موسى(ع) پس از اظهاراتش درباره رسالت الهى و آزاد سازى بنى اسرائيل، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 8

8 - موسى ( ع ) از خانواده اش خواست كه تا بازگشت وى از وادى طور درنگ كنند .

قال لأهله امكثوا . .. لعلّى ءاتيكم منها بخبر أو جذوة من النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 34 - 8

8 - موسى ( ع ) خواسته خويش ( همراهى هارون با وى ) را با خداوند در ميان گذاشت .

قال ربّ . .. و أخى ه_رون ... إنّى أخاف أن يكذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 37 - 2

2 - موسى ( ع ) ، داورى ميان خود و فرعونيان را به خداوند حواله كرد .

و قال موسى ربّى أعلم

وقتى موسى(ع) با ارائه معجزات روشن و غير قابل انكار، با تكذيب فرعونيان روبه رو شد; چاره اى نديد جز اين كه خدا را به داورى ميان خود و آنان بخواند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 18 - 1،5

1- رهايى بنى اسرائيل از نظام فرعونى ، يكى از مهم ترين خواسته هاى موسى ( ع ) از فرعونيان

أن أدّوا إلىّ عباد اللّه

چنانچه مراد از {عباداللّه} بنى اسرائيل باشد از اين كه خداوند در رأس همه سخنان موسى درخواست آزادى بنى اسرائيل را مطرح ساخته اهميت

آن استفاده مى شود.

5- تذكر موسى ( ع ) به فرعونيان ، نسبت به خيرانديشى خود در پيشنهاد رهايى بنى اسرائيل

أن أدّوا . .. إنّى لكم رسول أمين

لام در {لكم} براى منفعت و {رسول أمين} تأكيدى بر رعايت امانت در نصيحت است; يعنى، بنى اسرائيل را رها كنيد و بدانيد كه در اين پيشنهاد، منفعت واقعى شما نهفته است و من در اين سخن صداقت دارم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 21 - 1

1- درخواست آزادى بيان ، پيشنهاد موسى ( ع ) به فرعونيان پس از يأس از ايمان آوردن آنان

و إن لم تؤمنوا لى فاعتزلون

{فاعتزلون}، كنايه از اين است كه اگر خود اهل ايمان نيستيد، لااقل متعرض من نباشيد تا آزادانه پيامم را به مردم برسانم.

خواسته هاى موسى(ع) از فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 9

9 _ موسى ( ع ) در راستاى رهاسازى بنى اسرائيل از فرعون خواست تا از مهاجرت آنان با وى جلوگيرى نكند .

فأرسل معى بنى إسراءيل

خواهر موسى(ع) در دربار فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 12 - 6

6 - حاضر شدن خواهر موسى در جمع خاندان فرعون و دايگان

و حرّمنا عليه المراضع من قبل فقالت هل أدلّكم

خواهر موسى(ع) و فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 7

7 - خواهر موسى ، آمادگى خود را براى معرفى دايه به فرعونيان ، مكرر به آنان گوشزد مى كرد

.

فتقول هل أدلّكم

فعل مضارع {تقول} بر استمرار كار در گذشته دلالت دارد.

خواهرموسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 1،6

1 - موسى ( ع ) در زمان تولد ، داراى خواهرى بزرگ و رشيد بود .

إذ تمشى أُختك فتقول هل أدلّكم

تعقيب كردن موسى(ع) و نفوذ به دربار و نيز پيشنهاد دايه، جملگى گوياى آن است كه خواهر او در سنينى قرار داشته كه علاوه بر توان جسمى و فكرى براين كارها و ترفندها، سخن او نيز مورد پذيرش و قبول قرار مى گرفته است.

6 - خواهر موسى به فرعونيان اظهار آمادگى كرد تا دايه اى مناسب را براى او معرفى كند .

هل أدلّكم على من يكفله

{كافل} به كسى گفته مى شود كه پرداختن به امور كسى را بر عهده گيرد (مقاييس اللغة).

خوش اخلاقى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 17 - 6

6- موسى ( ع ) ، پيامبرى برخوردار از اخلاق و اعمالى شايسته و ارزشمند

و جاءهم رسول كريم

وصف كَرَم هنگامى كه در توصيف خداوند به كار رود، به معناى احسان و انعام آشكار او است و چون در مقام توصيف انسان به كار رود، به معناى اخلاق و افعال شايسته او است(مفردات راغب).

خوشنامى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 119 - 1،2

1 - خداوند از موسى و هارون ( عليهماالسلام ) نام و آوازه نيكى در ميان آيندگان برجاى گذاشت .

و تركنا عليهما فى الأخرين

برداشت ياد شده، بر اين اساس مبتنى است كه مفعول

{تركنا} محذوف بوده و تقدير آن چنين باشد: {و تركنا ثناء عليهما}. گفتنى است كه فعل {تركنا} در اين آيه، به معناى {أبقينا} (باقى گذاشتيم) است.

2 - باقى ماندن نام و آوازه موسى و هارون ( عليهماالسلام ) در ميان آيندگان ، از نعمت ها و الطاف الهى به ايشان

و تركنا عليهما فى الأخرين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، در مقام برشمردن نعمت هاى خداوند بر موسى و هارون (عليهماالسلام) و امتنان بر ايشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 121 - 3

3 - نجات موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان از اندوهى بزرگ ، اعطاى كتاب آسمانى و باقى ماندن نام و آوازه نيك آنان ، از پاداش هاى خداوند به ايشان

و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم . .. إنّا كذلك نجزى المحسنين

خوشنامى موسى(ع) در جزيرة العرب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 19 - 2

2 - حضرت ابراهيم و موسى ( ع ) ، پيامبرانى شناخته شده در جزيرة العرب و داراى طرفدارانى بسيار

صحف إبرهيم و موسى

از آن جا كه كتاب هاى پيشينيان محدود به صحيفه هاى حضرت ابراهيم و موسى(ع) نبود; تصريح به اين دو مى تواند برخاسته از نفوذ چشمگير اين پيامبران در جزيرة العرب عصر پيامبر(ص) باشد.

خويشاوندى قارون و موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 76 - 18

18 - { إنّ قارون كان من قوم موسى } أى كان من بنى اسرائيل

ثمّ من سبط موسى و هو ابن خالته . . . روى ذلك عن أبى عبداللّه ( ع ) ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند: {إنّ قارون كان من قوم موسى} روايت شده كه قارون از قوم بنى اسرائيل و از تيره موسى(ع) و پسرخاله آن حضرت بود}.

خيرخواهان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 20 - 7

7 - مرد ناشناس ، از جمله خيرخواهان موسى ( ع ) بود .

إنّى لك من الن_صحين

خيرخواهى پيروان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 20 - 6

6 - موسى ( ع ) ، برخوردار از هوادارانى وفادار ، دلسوز و خيرخواه در كاخ فرعون

إنّى لك من الن_صحين

تعبير {من الناصحين} نشانگر آن است كه هواداران موسى در كاخ فرعون بسيار بودند و مرد ناشناس تنها يكى از آنان بود.

خيرخواهى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 14

14 - موسى ( ع ) خير و سعادت مرتدان قومش را در توبه و كشتن يكديگر دانست .

فاقتلوا أنفسكم ذلكم خير لكم عند بارئكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 41 - 1

1 - پرسش مؤمن آل فرعون از قوم خود ، درباره انگيزه مخالفت آنان با دعوت و خيرخواهى هاى او

و ي_قوم مالى أدعوكم إلى النجوة و تدعوننى إلى النار

گفتنى است كه به قرينه خطاب در جمله حاليّه {تدعوننى . ..}، عبارت {مالى} در اصل {مالكم} مى باشد. اين جمله در زبان عرب

به جاى {أخبرونى عنكم} (از حالتان به من خبر دهيد) به كار مى رود و مقصود از آن پرسش از انگيزه و دليل وضعيت به وجود آمده از مخاطب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 18 - 5

5- تذكر موسى ( ع ) به فرعونيان ، نسبت به خيرانديشى خود در پيشنهاد رهايى بنى اسرائيل

أن أدّوا . .. إنّى لكم رسول أمين

لام در {لكم} براى منفعت و {رسول أمين} تأكيدى بر رعايت امانت در نصيحت است; يعنى، بنى اسرائيل را رها كنيد و بدانيد كه در اين پيشنهاد، منفعت واقعى شما نهفته است و من در اين سخن صداقت دارم.

خيريت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 8 - 6

6 - موسى ( ع ) ، مظهر خيرات و بركات الهى در پرتو راه يافتن به بارگاه قرب

نودى أن بورك . .. و من حولها

دايه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 12 - 5

5 - درماندگى خاندان فرعون از يافتن دايه اى مناسب و مورد پذيرش موسى ( ع ) و اقدام خواهر وى براى بهره گيرى از آن فرصت

حرّمنا عليه المراضع من قبل فقالت هل أدلّكم

درخواست جادو از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 64 - 8

8 - فرعونيان ، پذيرش دعوت هاى موسى ( ع ) را ، به توان مندى او در آوردن سِحرى بى نظير مشروط كرده بودند .

و قد أفلح اليوم من

استعلى

درخواست صبر از خانواده موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 8

8 - موسى ( ع ) از خانواده اش خواست كه تا بازگشت وى از وادى طور درنگ كنند .

قال لأهله امكثوا . .. لعلّى ءاتيكم منها بخبر أو جذوة من النار

درخواست طعام موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 10

10 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ حكاية عن موسى ( ع ) { ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خير فقير } فقال : سأل الطعام ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند _ عزّوجلّ _ كه از قول موسى(ع) حكايت كرده {ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خير فقير} روايت شده كه موسى(ع) [با اين سخن ]درخواست طعام كرد}.

درخواست غذاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 3

3- موسى و خضر ( ع ) با احساس گرسنگى ، از مردم شهر ، تقاضاى طعام و خوراكى كردند .

استطعما أهلها

به قرينه {يضيّفوهما} مراد از استطعام، تهيه طعام براى ادامه سفر نبوده است، بلكه موسى و خضر(ع)، در همان هنگام، گرسنه بوده اند.

درخواست نگهدارى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 9،11

9 - زنده گذاشتن موسى ( ع ) و چشم پوشى از قتل وى ، درخواست آسيه از فرعون

و قالت امرأت فرعون . .. لاتقتلوه

11 - همسر فرعون ، خواستار نگه دارى موسى (

ع ) با اميد به منتفع شدن از خدمات وى ، يا برگزيدن او به فرزندى خويش

عسى أن ينفعنا أو نتّخذه ولدًا

درخواست وفاى به عهد از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 8

8 - فرعون از موسى ( ع ) خواست به وى اطمينان دهد كه او نيز در ميعادگاه حاضر خواهد شد .

و لا أنت

دست راست موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 3

3 - عصاى موسى در ميدان مقابله با ساحران ، در دست راست او قرار داشت .

و ألق ما فى يمينك

دستبند طلايى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 53 - 1

1 - آراسته نبودن موسى ( ع ) به دستبند هاى زرين ، دليل بطلان رسالت او از نظر فرعون

فلولا أُلقى عليه أسورة من ذهب

{أسورة} (جمع {سوار} ) به معناى دستبندها است.

دشمنان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 6

6 _ رؤسا و اشرافِ قوم موسى ، دشمنان او و وابسته به حكومت فرعون بودند .

على خوف من فرعون و ملإيهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 3

3- مخالفت فرعون با دعوت موسى ( ع ) ، از روى لجاجت و با آگاهى كامل از حقانيت او بود .

فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا . قال لقد علمت ما أنزل ه_ؤلاء إلاّ ربّ ا

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 1،2

1- تصميم فرعون به محو موسى ( ع ) و بنى اسرائيل از صحنه زمين ، به دنبال احساس ناتوانى از مقابله با معجزات او

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت . .. فأراد أن يستفزّهم من الأرض

برداشت فوق بنابراين نكته است كه مراد از {الأرض} كره زمين باشد. در اين صورت لازمه {استفزاز} (بركندن)، قتل و نابود كردن است.

2- حضور موسى ( ع ) و بنى اسرائيل در سرزمين مصر ، غير قابل تحمل براى فرعون و موجب تصميم وى به اخراج قهرآميز آنان

فأراد أن يستفزّهم من الأرض

بنابر اينكه مراد از {الأرض} سرزمين مصر باشد _ كه مقر حكومت فرعون بوده است _ نكته فوق قابل استفاده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 1،8،9،10

1 - جان موسى ( ع ) از آغاز تولد و اوان طفوليت از سوى فرعونيان در خطر بود .

أن اقذفيه فى التابوت فاقذفيه فى اليمّ

فرمان يافتن مادر موسى به افكندن فرزندش در آب رودخانه، نشان از شرايط سخت آن دوران و در خطر بودن جان موسى(ع) دارد.

8 - مادر موسى ( ع ) ، پيش از افكندن او به آب ، از جانب خداوند ، به نجات موسى ( ع ) به دست يكى از دشمنان آگاه شده بود .

أوحينا. .. يأخذه عدوّ لى و عدوّ له

9 - فرعون با خداوند و موسى ( ع ) دشمن بود و در پى شناخت موسى ( ع ) و نابود ساختن او برآمده بود .

يأخذه عدوّ لى و

عدوّ له

عداوت فرعون براى موسى(ع)، آن هم پيش از پيدا شدن كودكى با ويژگى هاى او، گوياى آن است كه فرعون تصميم داشت در صورت دست يافتن بر او، وى را هلاك سازد.

10 - خداوند در وحى به مادر موسى ، فردى را كه دشمن خدا و دشمن كودك او بود ، عامل نجات آن كودك و تحت تكفل گيرنده او معرفى كرد .

يأخذه عدوّ لى و عدوّ له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 19

19 - فرعون ، مصمم بر نابود ساختن و از بين بردن موسى ( ع ) و پيروان او ، و پايدار نشان دادن حكومت خود

و لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا و أبقى

وعده عذاب و قتل مؤمنان و نيز ادعاى باقى تر بودن (أبقى) از سوى فرعون، بيانگر اين نكته است كه وى به نابود كردن مؤمنان مصمم شده بود. گفتنى است در اين برداشت، تميز {عذاباً} به كلمه {أشدّ} اختصاص يافته و كلمه {أبقى} خالى از تميز، لحاظ شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 2

2 - ناتوانى فرعون از نابود ساختن موسى ( ع ) ، على رغم خشم و دشمنى عميق وى نسبت به او و آيينش

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

مأموريت جديد موسى(ع)، نشانگر آن است كه فرعون على رغم تلاش براى نابودى آيين موسى(ع) نتوانست به خود وى آسيبى برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 19 - 2

2 - مرد قبطى ، دشمن مشترك موسى

( ع ) و مرد اسرائيلى بود .

أن يبطش بالذى هو عدوٌّ لهما

دشمنان مؤمنان به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 19

19 - فرعون ، مصمم بر نابود ساختن و از بين بردن موسى ( ع ) و پيروان او ، و پايدار نشان دادن حكومت خود

و لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا و أبقى

وعده عذاب و قتل مؤمنان و نيز ادعاى باقى تر بودن (أبقى) از سوى فرعون، بيانگر اين نكته است كه وى به نابود كردن مؤمنان مصمم شده بود. گفتنى است در اين برداشت، تميز {عذاباً} به كلمه {أشدّ} اختصاص يافته و كلمه {أبقى} خالى از تميز، لحاظ شده است.

دشمنى با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 48 - 10

10 - موضع گيرى خصمانه كافران صدراسلام عليه پيامبر ( ص ) و موسى ( ع ) و متهم ساختن آنان به ساحرى

قالوا سحران تظ_هرا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 20 - 1

1- موسى ( ع ) ، مورد هجوم كينه ها و تهمت هاى فرعونيان در پى ابلاغ پيام الهى

و إنّى عذت بربّى و ربّكم أن ترجمون

برداشت بالا بر اين اساس است كه {رجم} (مصدر {ترجمون})، در اين آيه به معناى تهمت زدن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 22 - 1،3،4

1 - فرعون ، به تكذيب گفته هاى موسى ( ع ) اكتفا نكرده سرسختانه به مخالفت با او پرداخت .

ثمّ أدبر يسعى

حرف

{ثمّ} در اين آيه، براى تراخى رتبى است; يعنى، ادبار فرعون، نارواتر از تكذيب او بود.

3 - رسالت موسى ( ع ) ، خطرى جدى براى فرعون و تحريك كننده او به مقابله اى پى گير در برابر آن

ثمّ أدبر يسعى

4 - فرعون ، گفتوگوى مستقيم خود با موسى ( ع ) و تكذيب و مخالفت با او را در سركوب آن حضرت كارساز نمى ديد .

ثمّ أدبر

{ادبار}; يعنى، پشت كردن و حاكى از نوميدى فرعون از نتيجه گفتوگوى مستقيم با موسى(ع) است.

دشمنى عليه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 22 - 1

1- تداوم اقدامات خصمانه فرعونيان عليه موسى ( ع )

فاعتزلون . فدعا ربّه أنّ ه_ؤلاء

فاء در {فدعا} فاء فصيحه است كه دلالت بر فعل محذوف (همچون {أصروا على آذاه}) دارد; يعنى، فرعونيان از اذيت و آزار موسى(ع) دست بر نداشتند و بدين جهت آن حضرت به درگاه الهى شكايت كرد.

دعاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 2

2 - موسى ( ع ) از خداوند خواست ، تا قومش را از كمبود آب رهايى بخشد .

و إذاستسقى موسى لقومه

{استسقاء} در لغت به معناى طلب كردن آب است و در اصطلاح شرعى دعا به درگاه خداوند است به نحوى خاص براى نزول باران.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 7

7 _ جدايى موسى ( ع ) و برادرش هارون از بنى اسرائيل ، درخواست و دعاى موسى ( ع ) به پيشگاه پروردگار

فافرق

بيننا و بين القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 135 - 1

1 _ موسى ( ع ) با پذيرش تقاضاى فرعونيان ( دعا براى رفع عذاب ) ، برطرف شدن عذاب را از خداوند درخواست كرد .

فلما كشفنا عنهم الرجز

سياق آيه نشان مى دهد كه جمله اى همانند {فدعا موسى فكشفنا عنهم الرجز} در تقدير است كه به سبب وضوحش در كلام آورده نشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 151 - 2،7،9

2 _ موسى ( ع ) در مناجاتش با خدا آمرزش خويش و برادرش هارون را از خداوند درخواست كرد .

قال رب اغفر لى و لأخى

7 _ فراگيرى رحمت الهى بر موسى ( ع ) و هارون ، از دعا ها و درخواست هاى موسى ( ع ) از خداوند .

و أدخلنا فى رحمتك

9 _ موسى ( ع ) با توجه به ربوبيت خدا و توصيف او به { أرحم الراحمين } ، خواسته هاى خويش را از وى تقاضا كرد .

و أنت أرحم الرحمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 21

21 _ موسى ( ع ) در مناجات خويش با خداوند ، در پى هلاكت همراهانش در ميعادگاه مناجات ، از خداوند خواست تا وى و همراهانش را ببخشايد و بر آنان ترحم كند .

فاغفرلنا و ارحمنا و أنت خير الغفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 10،11،13،18

10 _ موسى ( ع )

در دعاى خود ، نابودى كامل ثروت هاى فرعون و اطرافيانش را از خداوند خواستار گرديد .

ربنا اطمس على أمولهم

گاهى {طموس} به چيزى نسبت داده مى شود و از آن فساد، تباهى و نابودى خود آن شىء اراده مى شود; مانند طموس قلب، يعنى فساد و تباهى قلب; طموس طريق، يعنى خراب شدن و از بين رفتن راه و گاهى از آن تباهى آثار و لوازم شىء اراده مى شود; مانند طموس نجم، يعنى زوال نور آن; طموس چشم، يعنى محور نور آن. برداشت فوق مبتنى بر استعمال اول است.

11 _ موسى ( ع ) در دعاى خود ، براى جلوگيرى از گمراه شدن مردم ، از خداوند درخواست كرد تا جاذبه هاى اموال فرعون و اطرافيانش را ( در چشم و دل مردم ) دگرگون نمايد .

ربنا ليضلوا عن سبيلك ربنا اطمس على أمولهم

13 _ موسى ( ع ) در دعاى خود ، براى اينكه فرعون و اطرافيانش موفق به ايمان نشوند ، از خداوند درخواست كرد دل هاى آنان را سخت گردانيده و بر آن مهر بزند .

ربنا . .. و اشدد على قلوبهم فلايؤمنوا

{شدت} به معناى صلابت و سخت شدن است و نقيض نرمى مى باشد و چون {اشدد} با {على} استعمال شده در آن معناى {طبع} و {ختم} تضمين و اشراب شده است.

18 _ موسى ( ع ) از خداوند ، خواستار عذاب استيصال براى فرعون و اطرافيانش گرديد .

و اشدد على قلوبهم فلايؤمنوا حتى يروا العذاب الأليم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه الف و لام {العذاب} _ كه براى عهد ذهنى است _ اشاره به عذاب دنيوى (استيصال) باشد.

در اين صورت چنين بر مى آيد كه حضرت موسى(ع) چون به چگونگى تحقق عذاب استيصال آگاه بود، از خداوند تحقق زمينه پيدايش آن را _ كه عبارت از سخت شدن دل و مهر شدن آن است _ درخواست كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 2

2 _ هارون ( ع ) با موسى ( ع ) ، در دعا عليه فرعون و اطرافيانش ، همراه و شريك بود .

دعوتكما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 25 - 1،7

1 - موسى ( ع ) جهت انجام رسالت خويش و بازداشتن فرعون از طغيان گرى ، با دعابه درگاه خداوند ، خواهان شرح صدر خويش شد .

اذهب . .. قال ربّ اشرح لى صدرى

فراخى سينه، كنايه از خويشتن دارى و كنترل خود و اختيار از كف ندادن است.

7 - موسى ( ع ) در وادى طوى از خداوند خواست او را پذيراى حقيقت قرار دهدو توان مندى هاى او را براى دريافت پيام هاى الهى افزايش دهد .

ربّ اشرح لى صدرى

شرح صدر، گنجايش دادن آن براى قبول حق است (لسان العرب). صدر و قلب، كنايه از نفس انسان است كه داراى وصف فهم و درك است و گفته شده است كه صدر اعم از قلب است، زيرا علاوه بر عقل و علم، شامل قواى شهوت و غضب و هوس و غير آن نيز مى شود (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 26 - 1

1 - موسى ( ع

) خواهان توفيق و هموار شدن او در راه انجام رسالت خويش بود .

و يسّر لى أمرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 27 - 2

2 - موسى ( ع ) در وادى طوى از خداوند خواست از لكنت زبان او بكاهد و گفتار او را واضح تر سازد .

واحلل عقدة من لسانى

{عقدة} نكره است و بر هر مقدار از لكنت صادق است {من} در {من لسانى} مى تواند براى تبعيض باشد; يعنى عقدة كائنة من عُقَد لسانى، حاكى از اين كه مطلوب موسى(ع) برطرف شدن بخشى از گرفتگى هاى زبان او بوده است. آيه بعد نيز قرينه بر اين است كه هدف او زوال مقدارى بوده كه به فهم كلامش كمك كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 29 - 2

2 - موسى ( ع ) از خداوند ، خواهان تعيين وزير و معاونى از خاندانش شد .

واجعل لى وزيرًا من أهلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 31 - 1

1 - موسى ( ع ) ، با دعا به درگاه خداوند ، از او خواست هارون را پشتيبان و مايه تقويت وى قرار دهد .

أشدّد به ازرى

{ازر} در معانى {قوت} و {پشت} و نيز {ضعف} استعمال دارد (لسان العرب) و در آيه احتمال هريك از اين معانى وجود دارد و خواسته موسى(ع) ممكن است {افزايش قدرت} يا {داشتن پشتيبان} يا {نيرو دهنده و جبران كننده ضعف} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه -

20 - 32 - 1

1 - موسى ( ع ) از خداوند خواست ، هارون ( ع ) را در ابلاغ پيام الهى به فرعون ، شريك او گرداند .

هرون أخى . .. و أشركه فى أمرى

مقصود از شراكت مورد درخواست موسى(ع)، مشاركت هارون با او در ابلاغ پيام خداوند به فرعونيان است، نه در دريافت وحى، زيرا موسى(ع) از تنهايى در آن هراسى نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 13 - 3

3 - درخواست موسى ( ع ) از خداوند درباره همراهى و هميارى برادرش ( هارون ) با وى در امر رسالت

قال ربّ . .. فأرسل إلى ه_رون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 16 - 2

2 - اعتراف صريح موسى ( ع ) در پيشگاه پروردگار ، به اشتباه خويش در قتل مرد قبطى و درخواست آمرزش از ساحت او و نجات از شرّ فرعونيان

قال ربّ إنّى ظلمت نفسى فاغفرلى

مقصود موسى(ع) از آمرزش در {اغفرلى} زدوده شدن پى آمد كار وى و رهايى از انتقام فرعونيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 21 - 5

5 - نيايش موسى ( ع ) به درگاه پروردگار ، براى نجات خويش از شر فرعونيان

قال ربّ نجّنى من القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 10

10 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ حكاية عن موسى ( ع ) { ربّ إنّى لما أنزلت

إلىّ من خير فقير } فقال : سأل الطعام ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند _ عزّوجلّ _ كه از قول موسى(ع) حكايت كرده {ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خير فقير} روايت شده كه موسى(ع) [با اين سخن ]درخواست طعام كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 50 - 1

1 - پاسخ مثبت موسى ( ع ) به تقاضاى فرعونيان و دعاى او براى رفع عذاب از ايشان

ادع لنا ربّك . .. فلمّا كشفنا عنهم العذاب

از ارتباط اين آيه با آيه قبل، استفاده مى شود كه در آيه شريفه ايجاز و حذفى صورت گرفته است. بدين صورت كه آنان از حضرت موسى(ع) درخواست دعا كردند و او خواسته آنها را اجابت نمود.

دعاى موسى(ع) در ميقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 7

7 _ موسى ( ع ) با مشاهده هلاكت همراهان خويش در ميعادگاه مناجات ، به دعا به درگاه خداوند پرداخت .

فلما أخذتهم الرجفة قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 1

1 _ تقدير زندگانى نيكو در دنيا و آخرت ، درخواست موسى ( ع ) از خداوند براى خود و همراهانش در ميعادگاه مناجات

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة

با توجه به آيه قبل معلوم مى شود مراد از {نا} در {لنا}، موسى(ع) و همراهان او در ميعادگاه مناجات است. كتابت در آيه شريفه به معناى مقدّر كردن است.

دعوت از موسى(ع)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 1

1 - خداوند ، پس از نجات بنى اسرائيل از سيطره فرعونيان ، موسى ( ع ) را براى عبادت و مناجاتى خاص فرا خواند .

و إذ وعدنا موسى أربعين ليلة

به كارگيرى كلمه {ليلة} (شب) - با وجود اينكه معمولا در بيان شبانه روز و مانند آن، از كلمه {يوم} (روز) استفاده مى شود - اشاره به اين معنا دارد كه: وعده خدا با موسى (ع) براى عبادت و مناجات بوده است. از آن جا كه موسى (ع) در ميان بنى اسرائيل نيز اعمال عبادى داشته، معلوم مى شود آن دعوت براى عبادت و مناجاتى خاص بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 1،4،5،7

1 - بازگشت يكى از دختران شعيب نزد موسى به فرمان پدر

فجاءته إحديهما . .. قالت إنّ أبى يدعوك

4 - دختر شعيب ، پيامدار دعوت پدرش از موسى ( ع )

قالت إنّ أبى يدعوك

5 - دعوت شعيب از موسى ، براى پرداختن مزد در قبال آب دادن وى به گوسفندانش

إنّ أبى يدعوك ليجزيك أجر ما سقيت لنا

7 - پذيرش دعوت شعيب از سوى موسى ( ع ) و رفتن وى به نزد او

قالت إنّ أبى يدعوك . .. فلمّا جاءه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 4

4 - دعوت خداوند از موسى ( ع ) ، به حفظ آرامش و دور ساختن ترس از خود

و اضمم إليك جناحك من الرّهب

{جناح} كنايه از {بازو} يا {دست} است. {رهب}

نيز معادل {خوف} و {ال} در آن براى عهد است و اشاره به ترسى دارد كه بر موسى(ع) در وادى طور، به خاطر مواجه شدن با چيزهاى ناگهانى و دور از انتظار، غلبه يافته بود. بنابراين {و اضمم إليك...}; يعنى، براى فائق آمدن بر اين ترسى كه بر تو مستولى شده، بازوانت را به خودت بچسبان.

دعوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 20 - 2

2 _ دعوت بنى اسرائيل از سوى موسى ( ع ) به يادآورى نعمت هاى الهى بر آنان

و اذ قال موسى لقومه يقوم اذكروا نعمة اللّه عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 1

1 _ موسى ( ع ) پس از تصميم فرعون به سركوبى بنى اسرائيل ، مردمش را به استعانت از خدا و صبر و مقاومت در برابر آزار هاى فرعونيان فراخواند .

قال موسى لقومه استعينوا باللّه و اصبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 2

2 _ موسى و هارون ( ع ) از سوى خدا مأمور بودند رسالت خود را به فرعون و سران حكومتش اعلان كنند و آنان را به ايمان فراخوانند .

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه

{ملأ} به معناى رؤساست (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 84 - 3،11

3 _ موسى ( ع ) تسليم و توكل را نشانه هاى ايمان راستين به خدا اعلام كرده و قوم خويش را به

دست يافتن به آن فراخواند .

و قال موسى يقوم إن كنتم ءامنتم باللّه فعليه توكلوا إن كنتم مسلمين

11 _ از امام باقر ( ع ) روايت شده است : { . . . ان قوم موسى استعبدهم آل فرعون و قالوا : لو كان لهؤلاء على اللّه كرامة كما يقولون ما سلطنا عليهم فقال موسى لقومه : يا قوم إن كنتم آمنتم باللّه فعليه توكلوا . . . ;

. .. همانا آل فرعون، قوم موسى را به بردگى گرفته بودند و مى گفتند اگر آنان همان گونه كه مى گويند در نزد خداوند كرامتى داشتند، ما را بر آنان مسلط نمى ساخت. پس موسى(ع) به قوم خود گفت: اى قوم! اگر ايمان به خدا داريد، پس بر او توكل كنيد ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 85 - 1

1 _ قوم موسى ، پس از توصيه و دعوت او ، اعلام داشتند : ما تنها بر خدا توكل كرده و جز او بر احدى اتكال نخواهيم كرد .

و قال موسى يقوم . .. فعليه توكلوا ... فقالوا على اللّه توكلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 11،12

11 - دعوت موسى ( ع ) و مقابله فرعون با آن حضرت ، موضوعى مطرح در افكار عمومى مردم مصر

فاجعل . .. موعدًا ... مكانًا سوًى

سعى فرعون در مقابله با موسى(ع) به وسيله سحر، و دعوت از مردم براى شركت در اين رويارويى، حكايت از آن دارد كه موضوع دعوت آن حضرت، موضوعى مطرح در جامعه آن زمان

بوده و مردم اين رويداد را تعقيب مى كرده اند.

12 - فرعون ، ناگزير از قانع كردن افكار عمومى مردم مصر ، دربرابر دعوت و معجزات حضرت موسى ( ع )

فلنأتيّنك بسحر مثله فاجعل . .. مكانًا سوًى

دعوتهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 2

2- دعوت حضرت موسى ( ع ) ، همراه با دلايل روشن ( معجزات گويا ) بر حقانيت رسالتش بود .

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 21

21 - موسى و هارون ( ع ) ، محروميت فرعون از هدايت را به وى گوشزد نموده و او را به پيروى از هدايت دعوت كردند .

والسل_م على من اتبع الهدى

جمله {السلام على. ..} خبريه است و به كار بردن عنوان {من اتبع...}، اشاره به نبود اين وصف در فرعون و براى ترغيب او به تحصيل آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 6

6 - بهره جستن موسى ( ع ) از تجمع مردم مصر جهت تماشاى صحنه مقابله او و ساحران ، براى بيم دادن مردم و دعوت آنان به توحيد و ايمان

قال لهم موسى ويلكم لاتفتروا على اللّه كذبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 1،2

1 - گفت وگوى فرعون با سران و اشراف مصر ، درباره دعوت موسى از آنان مبنى بر پذيرش خداى يگانه

و قال فرعون يأيّها الملأما علمت لكم

من إل_ه غيرى

{ملأ} به شخصيت هاى برجسته و بزرگان قوم گفته مى شود.

2 - فرعون ، درباره خداى مورد ادعاى موسى اظهار ترديد كرد .

و قال فرعون . .. ما علمت لكم من إل_ه غيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 2

2 - دعوت موسى ( ع ) ، همراه با آيات و معجزاتى چند از سوى خداوند

و لقد أرسلنا موسى ب_اي_تنا

مقصود از {آيات} به قرينه سياق، معجزات مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 18 - 1

1 - موسى ( ع ) از جانب خداوند ، مأمور راهنمايى فرعون به راه تكامل و درست كارى و ترغيب او به پاكسازى خويش از آلودگى ها

فقل هل لك إلى أن تزكّى

زكات به دو معنا است: 1. نمو 2. طهارت (مقاييس اللغة) و به كسى كه صالح و درست كار شود، مى گويند {تزكيه} شده است. (قاموس)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 19 - 2

2$ - دعوت فرعون به خشيت از خداوند ، از اهداف رسالت موسى ( ع )

فتخشى

- دعوت فرعون به خشيت از خداوند، از اهداف رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 24 - 5

5 - ادعاى ربوبيت برتر ، موضع گيرى فرعون در برابر طرح توحيد ربوبى از سوى موسى ( ع )

و أهديك إلى ربّك . .. أنا ربّكم الأعلى

جمله {و أهديك إلى ربّك} در آيات پيشين، سخنى بود كه موسى(ع)، آن را با توجه

به انكار ربوبيت خداوند از سوى فرعون، مطرح ساخت. فرعون در واكنش به اين دعوت، برترين ربوبيت را براى خود قائل شد.

دفاع از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 69 - 2

2 - خداوند ، از اتهامى كه قوم موسى به آن حضرت وارد كردند ، دفاع كرد و او را از آن مبرّا دانست .

لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى فبرّأه اللّه ممّا قالوا

{برّأه اللّه ممّا قالوا} قرينه است بر اين كه مراد از اذيت به موسى(ع)، تهمت و افترا بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 7،11

7 - دفاع مؤمن آل فرعون از موسى ( ع ) ، جلوه اى از حمايت و امداد خداوند از او

إنّى عذت بربّى و ربّكم . .. و قال رجل مؤمن من ءال فرعون يكتم إيم_نه

ذكر دفاع مؤمن آل فرعون از موسى(ع) _ پس از پناه بردن آن حضرت به خداوند از شر فرعون _ مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

11 - دفاع مؤمن آل فرعون از موسى ( ع ) ، به خاطر برخوردار بودن انديشه و عقيده او بر دليل و برهان روشن

أن يقول ربّى اللّه و قد جاءكم بالبيّن_ت من ربّكم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {و قد جائكم بالبيّنات . ..} _ كه حال براى فاعل {يقول} يا{رجلاً} است _ در مقام تعليل براى مطلب پيشين; يعنى، تقبيح كشتن موسى(ع) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 38 - 2

2

- مؤمن آل فرعون ، پس از كتمان ايمانش به مدتى چند ، آن را فاش ساخت و به موضع گيرى علنى عليه فرعون و دفاع از موسى ( ع ) پرداخت .

و قال الذى ءامن ي_قوم اتّبعون

فراخوانى مردم به پيروى از خويش، بيانگر علنى كردن ايمان و موضع اعتقادى شخص است.

دلايل اجابت دعاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 37 - 3

3 - برخوردارى موسى ( ع ) از نعمت بزرگ خداوند در گذشته ، مايه اطمينان او به اجابت حتمى خواسته هايش در وادى طوى بود .

و لقد مننّا عليك مرّة أُخرى

تعبير {لقد} نشانه سوگند است. خبر از گذشته همراه با تأكيد، براى ايجاد اطمينان نسبت به وعده هاى مربوط به آينده (أُوتيت سؤلك) است.

دلايل حقانيت معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 7

7 - بلعيده شدن سِحر ساحران به وسيله عصاى موسى ، نشانه بطلان سِحر و حقانيت معجزه موسى

و ألق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا إنّما صنعوا كيد سحر

جمله {إنّما صنعوا. ..} تعليل براى {تلقف} است; يعنى، بدان جهت كه سحر، كيدى بيش نيست، در برابر حقيقت اعجاز موسى نابود خواهد شد و به دين وسيله بطلان سحر ساحران و حقانيت معجزه اثبات خواهد گرديد.

دلايل حقانيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 3

3 _ موسى ( ع ) ، برخوردار از دلايلى فراوان بر حقانيت رسالت خويش

ثم بعثنا من بعدهم موسى بئايتنا

كلمه {آيات} به معناى علامتها

و نشانه هاست و از مصاديق آن به قرينه {بعثنا}، نشانه هاى راستى و درستى بعثت موسى خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 5

5 _ موسى ( ع ) براى اثبات رسالت الهى خويش برخوردار از دليلى روشن بود .

قد جئتكم ببينة من ربكم

{با} در {ببينة} به معناى مصاحبت است. بنابراين جمله {قد جئتكم ببينة} يعنى من با دليلى روشن به سوى شما آمدم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 108 - 2

2 _ سفيد گشتن دست موسى ( ع ) پس از نمايان ساختن آن ، دومين معجزه موسى و آيتى براى حقانيت رسالت او

و نزع يده فإذا هى بيضاء للنظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 3

3 _ معجزه موسى ( ع ) در صحنه مبارزه با ساحران ، عامل تثبيت حقانيت وى و از ميان رفتن تمام دستاورد هاى ديرينه فرعون و اشراف دربارش شد .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از ضمير {كانوا} و {يعملون} فرعون و فرعونيان باشد. بر اين مبنا مقصود از {ما} در {ما كانوا} تلاشهاى فرعونيان براى تثبيت ربوبيت فرعون و مانند آن خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 2

2- دعوت حضرت موسى ( ع ) ، همراه با دلايل روشن ( معجزات گويا ) بر حقانيت رسالتش بود .

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 4

4 - بينات ( دلايل روشن ) موسى ( ع ) ، برهان هايى واضح بر حقانيت او و باطل بودن ادعا هاى فرعون

قالوا لن نؤثرك على ما جاءنا من البيّن_ت

دلايل رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 9

9 - رسالت موسى ( ع ) ، رسالتى دشوار و نيازمند آيات ، دلايل و تأييد هاى متعدد

ب_اي_تنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 38 - 7

7 - رسالت موسى ( ع ) به سوى فرعون ، همراه با دلايل قاطع و روشن

أرسلن_ه إلى فرعون بسلط_ن مبين

{سلطان} به معناى حجت و برهان است.

دلايل صداقت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 30 - 3

3 - اظهار آمادگى موسى ، براى ارائه دليلى روشن و محسوس ( معجزه ) برصدق رسالت خويش

قال أوَلوجئتك بشىء مبين

مراد از {بشىء مبين} به قرينه آيات بعد، معجزه عصا و يد بيضا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 31 - 1،3

1 - موافقت فرعون با پيشنهاد موسى ( ع ) مبنى بر ارائه دليل محسوس و روشن بر صدق رسالت خويش

قال أوَلوجئتك بشىء مبين . قال فأت به

3 - فرعون دلايل آفاقى و انفسى ارائه شده از سوى موسى را گوياى صدق ادعاى او ندانسته و تنها معجزه را شاهد صدق گفتارش مى دانست .

قال ربّ السم_وت و الأرض

. .. قال ... لأجعلنّك من المسجونين . قال أوَلوجئتك بشىء

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه فرعون دلايل آفاقى وانفسى حضرت موسى را نپذيرفت و ضمن تمسخر آنها، او را به زندان تهديد كرد; ولى آن گاه كه آن حضرت مسأله معجزه (شىء مبين) را مطرح ساخت، فرعون به ظاهر به آن تن داد و پذيرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 33 - 2

2 - يد بيضا ، دومين معجزه موسى ( ع ) و دليل صدق رسالت وى

و نزع يده فإذا هى بيضاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 19 - 5

5- موسى ( ع ) ، ارائه دهنده برهانى آشكار ، بر صدق خويش در دعوى رسالت

إنّى ءاتيكم بسلط_ن مبين

دلايل عجز موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 68 - 2

2- خضر ( ع ) بى اطلاعى موسى از زواياى كردار وى را ، دليل ناتوانى موسى از تحمّل عملكرد وى دانست .

إنّك لن تستطيع . .. و كيف تصبر على ما لم تحط به خبرًا

دلايل نبوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 2

2 - موسى ( ع ) ، برخوردار از دلايل و معجزاتى فراوان بر پيامبرى خويش

و لقد جاء كم موسى بالبينت

جمع آوردن {بينات} همراه با {ال} استغراقى، بيانگر كثرت آن بينات است. {بينة} به معناى دليل روشن است و از مصداقهاى مورد نظر آن، معجزه مى باشد.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 5

5 _ موسى ( ع ) براى اثبات رسالت الهى خويش برخوردار از دليلى روشن بود .

قد جئتكم ببينة من ربكم

{با} در {ببينة} به معناى مصاحبت است. بنابراين جمله {قد جئتكم ببينة} يعنى من با دليلى روشن به سوى شما آمدم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 3

3 _ موسى و هارون ( ع ) براى اثبات نبوت خود ، داراى معجزات متعددى بودند .

ثم بعثنا . .. موسى و هرون ... بأيتنا

با توجه به جمله {قالوا إن هذا لسحر مبين} در آيه بعد، استفاده مى شود كه مراد از {آيات} در اين جا عبارت از كارهايى است كه بشر بر انجام آن توانايى ندارد ; بلكه به طور يقين فعل خداست كه به دست انسانى انجام گرفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 96 - 2،3

2_ موسى ( ع ) برخوردار از معجزاتى فراوان و باعظمت بر رسالت الهى خويش

و لقد أرسلنا موسى بأيتنا

مراد از آيات (نشانه ها) در آيه فوق ، معجزات است و جمع آوردن آن حاكى از كثرت آنهاست. اضافه آن به ضمير متكلم (نا) دلالت بر عظمت و بزرگى آن معجزات دارد.

3_ موسى ( ع ) داراى حجت و دليلى روشن و روشنگر بر رسالت الهى خويش بود .

و لقد أرسلنا موسى بأيتنا و سلط_ن مبين

{سلطان} به معناى حجت و برهان است. {مبين} به معناى روشن و نيز روشنگر است; يعنى ، هم به صورت لازم و

هم به صورت متعدى استعمال مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 22 - 4

4 - يدبيضا و مار شدن عصا ، دو معجزه براى اثبات رسالت موسى ( ع ) بود .

فألقيها فإذا هى حيّة تسعى . .. واضمم يدك ... ءاية أُخرى

{آية} (علامت)، حال است براى فاعل {تخرج} و به قرينه آيات بعد كه در آنها هدايت فرعون بر عهده موسى نهاده شده، مراد از {آية}، علامت رسالت او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 5

5 - تبديل عصا به موجودى كه ابزار سِحر ساحران را بلعيد و به حالت اوليه برگشت ، حاوى نشانه هاى متعددى بر رسالت موسى ( ع )

ما جاءنا من البيّن_ت

از اين كه ساحران، از مشاهدات خود با تعبير {بيّنات} (جمع {بيّنة}) ياد كردند، به دست مى آيد كه آنچه ديدند، معجزات متعددى در ضمن يك معجزه بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 33 - 2

2 - يد بيضا ، دومين معجزه موسى ( ع ) و دليل صدق رسالت وى

و نزع يده فإذا هى بيضاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 36 - 3

3 - معجزات ارائه شده از سوى موسى ( ع ) ، دلايلى روشن و غير قابل انكار بر رسالت الهى وى

فلمّا جاءهم موسى ب_ئاي_تنا بيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 23 - 2

2 - رسالت موسى (

ع ) ، همراه با نشانه هاى الهى و حجت و برهان روشن و روشنگر بود .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا و سلط_ن مبين

{سلطان} در اين آيه به معناى حجت است و {مبين} در معناى {روشن} و {روشنگر} به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 19 - 5،8

5- موسى ( ع ) ، ارائه دهنده برهانى آشكار ، بر صدق خويش در دعوى رسالت

إنّى ءاتيكم بسلط_ن مبين

8- معجزات و دلايل نيرومند موسى ( ع ) ، پشتوانه آن حضرت در برخورد مقتدرانه با فرعونيان

أن أدّوا . .. و أن لاتعلوا ... إنّى ءاتيكم بسلط_ن مبين

تعبير {إنّى. ..} در مقام تعليل است; يعنى، موسى(ع) به دليل بهره مندى از {سلطان مبين}، به فرعونيان فرمان {أن أدّوا} و {أن لاتعلوا} مى دهد.

دلجويى از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 4

4 _ دلجويى خداوند از موسى ( ع ) ، به سبب پاسخ منفى او در تقاضاى رؤيت وى

قال لن ترنى . .. قال يموسى إنى اصطفيتك على الناس

به نظر مى رسد بيان نعمتهاى ويژه خداوند به موسى(ع) پس از رد تقاضاى وى (رؤيت خدا) به هدف دلجويى از او باشد. يعنى اگر رؤيت براى تو ممكن نشد، ولى خدا نعمتهايى ارزانى تو داشت كه به ديگران عطا نكرد.

دلدارى به خانواده موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 6

6 - قرار گرفتن خانواده موسى در شرايط نياز به دلگرمى و اميد

إذ قال موسى لأهله

. .. سئاتيكم منها بخبر... تصطلون

از تعبير {إنّى آنست ناراً} و {سأتيكم} _ كه جمله اول به صورت مؤكد به {إنّ} و جمله دوم به صورت مؤكد با حرف تنفيس آمده است _ استفاده مى شود كه خانواده موسى در شرايط اضطراب آور و دلهره آميزى قرار داشتند كه موسى مى بايست به آنان دلگرمى مى داد و اميد مى بخشيد.

دلدارى به مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 10

10 - اطمينان بخشى خداوند به مادر موسى و وعده قطعى به بازگرداندن فرزندش به آغوش وى

إنّا رادّوه إليك

دلدارى به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 9

9 _ خداوند با بيان عدم تقدير عذاب بر همگان و جريان آن بر اساس مشيت خويش ، موسى ( ع ) را از نگرانى شمول عذاب بر همه بنى اسرائيل ر ها ساخت .

قال عذابى أصيب به من أشاء و رحمتى وسعت كل شىء

جمله {عذابى أصيب به من أشاء} در مقابل {و رحمتى وسعت كل شىء}، بيانگر اين است كه خداوند خواهان عذاب همگان نخواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 46 - 1

1 - خداوند از موسى و هارون ( ع ) خواست نگران موفقيت خود نباشند و از واكنش فرعون ، ترسى به دل راه ندهند .

إنّنا نخاف . .. قال لاتخافا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 68 - 5

5 - خداوند ، به موسى

( ع ) اطمينان بخشيد كه توان او برتر از همه ساحران حاضر در صحنه مبارزه و مقام او رفيع تر از فرعون و فرعونيان است .

إنّك أنت الاعلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 1

1 - اطمينان بخشيدن خداوند به موسى ( ع ) ; مبنى بر ناتوانى فرعونيان از قتل وى

فأخاف أن يقتلون . قال كلاّ

بنابراين احتمال كه {كلاّ} پاسخ {أخاف أن يقتلون} است، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 9

9 - اقدام شعيب به دلدارى موسى ( ع ) رفع نگرانى و ترس از وى و اعلام نجات يافتنش از شر فرعونيان

قال لاتخف نجوت من القوم الظ_لمين

دوران نبوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 1

1 _ خداوند ، موسى ( ع ) را پس از نوح ، هود ، صالح ، لوط و شعيب به پيامبرى مبعوث كرد .

ثم بعثنا من بعدهم موسى

مراد از ضمير در {من بعدهم} پيامبرانى است كه داستانشان در آيات پيشين مطرح شد.

دوران نوح(ع) تا موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 2

2 _ فاصله زمانى بين بعثت موسى ( ع ) و پيامبران پيش از او ( نوح و . . . ) فاصله اى طولانى

ثم بعثنا من بعدهم موسى

كلمه {ثم} دلالت مى كند كه بعثت موسى(ع) با فاصله اى طولانى نسبت به بعثت پيامبران پيشين، تحقق

يافته است.

دين موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 248 - 11

11 _ صندوق معهود ، يادآور و موجب برانگيختن بنى اسرائيل به پيروى از آيين موسى ( پيكار در راه خدا و رهايى از اسارت متجاوزان ) *

و بقية ممّا ترك ال موسى و ال هرون

ذكر جمله {بقيّة ممّا ترك . .. } شايد از اين جهت باشد كه به بنى اسرائيل خاطرنشان سازد كه پيوند مذهبى خود را با موسى (ع) قطع ننمايند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 117 - 1

1 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، برخوردار از كتاب آسمانى ( تورات ) و شريعت مستقل و جدا از شريعت الهى پيشين

و ءاتين_هما الكت_ب

دريافت كتاب آسمانى، مى تواند حاكى از دريافت شريعت مستقل و جدا از شريعت سابق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 27 - 6

6 - ربوبيت مطلق الهى ، نقطه اصلى تضاد ميان آيين موسى و آيين فرعونيان

و قال فرعون ذرونى أقتل موسى و ليدع ربّه . .. و قال موسى إنّى عذت بربّى و ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 2

2 - موسى ( ع ) ، از پيامبران صاحب شريعت و كتاب آسمانى

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 4،13

4 - نوح ، ابراهيم ، موسى ، عيسى ( ع ) و پيامبراسلام

( ص ) ، پيامبران اولواالعزم و داراى شريعت

شرع لكم من الدين ما وصّى به نوحًا . .. و موسى و عيسى

13 - شرايع آسمانى ، منحصر در شريعت نوح ، ابراهيم ، موسى ، عيسى ( ع ) و پيامبراكرم ( ص ) است .

شرع لكم من الدين ما وصّى به نوحًا . .. و عيسى

از اين كه خداوند به يادآورى شريعت هاى ياد شده بسنده نموده، برداشت بالا به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 17 - 1

1 - اعطاى دلايل آشكار از سوى خداوند به بنى اسرائيل ، درباره شريعت موسى

و ءاتين_هم بيّن_ت من الأمر

{من} در {من الأمر} مى تواند به معناى {فى} باشد و كلمه {الأمر} اشاره به كتاب و شريعت موسى(ع) داشته باشد.

ذكر قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 1،2

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به يادآورى سرگذشت موسى ( ع ) و قومش و به خاطر سپردن آن

و إذ قال موسى لقومه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه فعل {اذكر} قبل از {إذ} مقدر باشد. بنابراين، آيه خطاب به پيامبر(ص) و بيان وظيفهء آن حضرت است.

2- سرگذشت موسى ( ع ) و قومش ، درس آموز و شايسته به خاطر سپردن

و إذ قال موسى لقومه

اينكه خداوند پيامبر(ص) را موظف به يادآورى سرگذشت حضرت موسى(ع) كرده است، حكايت از اهميت و سودمندى آن دارد و شايسته است انسانها آن را به خاطر بسپارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف -

18 - 60 - 4

4- تلاش موسى ( ع ) براى يافتن خضر ( ع ) ، واقعه اى درخور يادآورى و توجّه است .

و إذ قال موسى لفتيه لاأبرح

{إذ} مفعول براى {اُذكر} در تقدير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 51 - 1

1- پيامبراكرم ( ص ) وظيفه دار يادكرد سرگذشت حضرت موسى در قرآن

واذكر فى الكت_ب موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 9 - 2

2 - تاريخ زندگى موسى ( ع ) و حوادث آن ، درس آموز و شايان توجه و تأمل براى رهبران و مبلغان دين است .

و هل اتيك حديث موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 10 - 1

1 - سرگذشت مبارزه موسى ( ع ) با فرعونيان ، شايان توجه و درس آموزى

و إذ نادى ربّك موسى

واژه {إذ} در محل نصب و مفعول براى فعل محذوف است; يعنى، {واذكر إذ نادى. ..} فرمان الهى مبنى بر به خاطر آوردن سرگذشت موسى بيانگر حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 1

1 - سرگذشت موسى و خانواده اش در وادى طور ، شايان ذكر و يادآورى

إذ قال موسى لأهله

{إذ} اسم زمان در محل نصب و مفعولٌ به براى فعل محذوف است; يعنى، {اذكر إذ قال موسى لأهله. ..; زمانى را كه موسى به كسانش گفت... به يادآور}.

رازدارى خواهر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه

- 20 - 40 - 9

9 - خواهر موسى ، دخترى زيرك و راز نگه دار بود .

هل أدلّكم على من يكفله

راهيابى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 22 - 5

5 - اميد بستن موسى ( ع ) به هدايت خداوند در يافتن راهى بى خطر و رساننده به مدين

قال عسى ربّى أن يهدينى سواء السبيل

{سواء السبيل} (راه وسط) كنايه از راهى است كه خطر گم شدن در آن نباشد و به راحتى انسان را به مقصد برساند.

رحمت بر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 53 - 1،3

1- برانگيخته شدن هارون ( ع ) به نبوت ، موهبت خداوند و پرتوى از رحمت او به موسى ( ع ) بود .

و وهبنا له من رحمتنا أخاه ه_رون نبيًّا

3- حضرت موسى ( ع ) مشمول رحمت الهى

و وهبنا له من رحمتنا

رد اعتراض موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 73 - 1

1- موسى ( ع ) با به ياد آوردن گفتار خضر درباره ناشكيبايى وى ، به ناروا بودن اعتراض خود پى برد .

قال لاتؤاخذنى بما نسيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 75 - 4

4- خضر ( ع ) با اشاره به ناآگاهى موسى ( ع ) از انگيزه قتل نوجوان ، اعتراض وى را ناموجه دانست و آن را نشانه درستى شناخت خويش از كم طاقتى و بى صبرى موسى ( ع ) خواند .

لقد جئت شيئًا

نكرًا . قال ألم أقل لك إنّك لن تستطيع معى صبرًا

رد درخواست غذاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 4

4- هيچ يك از مردم شهر ، حاضر به ميزبانى و اطعام موسى و خضر ( ع ) نشد .

استطعما أهلها فأبوا أن يضيّفوهما

{إباء} به معناى {امتناع و سرباز زدن} است.

رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 11

11 _ موسى ( ع ) علاوه بر رسالت رهبرى بنى اسرائيل را نيز از جانب خداوند عهده دار بود .

إنى رسول من رب العلمين . .. فأرسل معى بنى إسراءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 2

2 _ موسى و هارون ( ع ) از سوى خدا مأمور بودند رسالت خود را به فرعون و سران حكومتش اعلان كنند و آنان را به ايمان فراخوانند .

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه

{ملأ} به معناى رؤساست (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 97 - 1

1_ خداوند ، موسى ( ع ) را براى هدايت فرعون و بزرگان دربارش ، به سوى آنان فرستاد .

و لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ملإيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 8 - 1

1- موسى ( ع ) در راستاى رسالت خويش به بنى اسرائيل اعلام كرد كه كفر آنان و تمامى ساكنان زمين$ زيانى

به خداوند نمى رساند .

و قال موسى إن تكفروا أنتم و من فى الأرض جميعًا فإن الله لغنى حميد

{إن} در {إن تكفروا} شرطيه است و جواب آن {لم يتضرر هو} مى باشد كه محذوف است و {فإن الله لغنى} تعليل جزاى شرط محذوف مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 24 - 2

2 - خداوند ، موسى ( ع ) را به حركت به سوى فرعون و بازداشتن او از طغيان گرى ، فرمان داد .

اذهب إلى فرعون إنّه طغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 2،14

2 - موسى و هارون ( ع ) ، به همراه با آيات و معجزات الهى _ مأمور حركت براى انجام رسالت خويش شدند .

اذهب أنت و أخوك ب__َاي_تى

14 - خداوند ، موسى ( ع ) را مأمور ابلاغ حكم رسالت به هارون كرد و از او خواست وى را به سستى نورزيدن در ذكر خدا توصيه كند .

اذهب أنت و أخوك ب__َاي_تى و لاتنيا فى ذكرى

خطاب به موسى(ع) در وظايف مشترك بين او و هارون(ع) اقتضا مى كند كه موسى(ع) دستورات ارائه شده را به هارون(ع) برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 43 - 2

2 - حركت موسى و هارون ( ع ) به سوى فرعون و بازداشتن او از طغيان گرى ، فرمان مؤكد و مكرر خداوند به آن دو بود .

اذهب . .. اذهب أنت و أخوك ... اذهبا إلى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - طه - 20 - 45 - 5

5 - نگرانى موسى و هارون ( ع ) از ناكامى در ابلاغ پيام خداوند به فرعون

إنّنا نخاف أن يفرط علينا أو أن يطغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 46 - 9

9 - موسى و هارون ( ع ) ، با خطابى مشترك از سوى خداوند ، وحى الهى رادريافت كردند .

قال لاتخافا إنّنى معكما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 11،13،14

11 - موسى و هارون ( ع ) ، از جانب خداوند مأمور بازداشتن فرعون از شكنجه بنى اسرائيل بودند .

إنّا رسولا ربّك . .. و لاتعذّبهم

13 - خداوند ، به موسى و هارون ( ع ) فرمان داد تا داشتن معجزه براى اثبات رسالت خويش را به فرعون ابلاغ كنند .

قد جئن_ك ب__َاية

{آية} اسم جنس و قابل اطلاق بر كم و زياد است. بنابراين مى توان بر معجزات متعدد نيز {آية} اطلاق كرد.

14 - توجه دادن فرعون به وابستگى امور زندگانى او به ربوبيت خداوند ، از جمله برنامه هاى ديدار موسى و هارون ( ع ) با فرعون بود .

إنّا رسولا ربّك . .. ب__َاية من ربّك

تكرار {ربّك} در اين آيه و در خطاب به فرعون _ باتوجه به ادعاى ربوبيت او _ براى متذكر ساختن وى به انحصار ربوبيت براى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 48 - 3،5

3 - انذار فرعون از عذاب ، با لحنى ملايم و پس از تبشير وى

، از وظايف موسى و هارون بود .

والسل_م على من . .. العذاب على من كذّب

ظاهر كلام آن است كه انذار فرعون پس از تبشير او صورت گرفته باشد. به كار گرفتن صيغه هاى غايب در انذار، و نيز تصريح به وحى بودن آن همراه با تأكيد، جملگى گواه نرمى گفتار موسى و هارون در سخن گفتن با فرعون است.

5 - موسى و هارون ( ع ) در برابر فرعون ، موظف به تأكيد بر وحى بودن هشدار عذاب

إنّا قد أُوحى إلينا أنّ العذاب

جمله {إنّا قد. ..} حاوى تأكيد با {إن} و {قد} است، كه بر وحى بودن پيام ها _ به خصوص پيام انذار از عذاب _ تأكيد دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 49 - 5

5 - با وجود مشاركت موسى و هارون ( ع ) در وحى و رسالت ، مسؤوليت آن با موسى ( ع ) بود .

قال فمن ربّكما ي_موسى

موسى و هارون(ع)، در كليه مكالمات خود موظف بودند كه پيام مشترك خويش را به فرعون ابلاغ كنند و از اين رو كليه ضماير در آيات گذشته به صورت تثنيه و مشترك آمده است (اذهبا، قولا، لاتخافا، معكما، فقولا، رسولا، جئناك، إنّا، إلينا); ولى فرعون در مطرح كردن سؤال خود در عين مخاطب قرار دادن هر دو، پاسخ را از موسى(ع) طلب مى كند (يا موسى). اين قرينه ها نشان دهنده آن است كه در عين اشتراك موسى و هارون(ع) در رسالت، رهبرى با موسى(ع) بوده و فرعون به آن پى برده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11

- طه - 20 - 50 - 13

13 - موسى ( ع ) ، رسالت خويش را پرتويى از هدايت گسترده ربوبى دانست .

من ربّكما . .. ربّنا الذى أعطى كلّ شىء خلقه ثمّ هدى

مناسبت بحث موسى(ع) با فرعون، چنين اقتضا كرده است كه آن حضرت، موضوع هدايت عام الهى را مطرح كند تاپاسخ سؤال مقدر فرعون را داده باشد; زيرا ممكن بود فرعون بگويد: بر فرض كه خداى خالق ربّ تو است، چه دليلى بر لزوم پذيرش سخن رسولان او وجود دارد؟ موسى(ع) با مطرح كردن هدايت عام الهى، علاوه بر پاسخ به سؤال احتمالى او، زمينه كلى اثبات رسالت خويش را نيز مطرح كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 1،8

1 - موسى ( ع ) ، مأمور به حركت در آوردن شبانه بنى اسرائيل ، جهت خروج و هجرت از مصر

و لقد أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

{إسراء} به معناى سير شبانه و حرف {باء} براى تعديه است، {أسر بعبادى}; يعنى، بندگان مرا شبانه حركت بده [و از مصر خارج كن].

8 - ايجاد راهى خشك در عمق درياى سرخ براى عبور بنى اسرائيل ، از مأموريت هاى موسى ( ع )

فاضرب لهم طريقًا فى البحر يبسًا

{اضرب لهم. ..}، يعنى براى آنان راهى را ايجاد كن. {يَبَس} به معناى خشك است. {ال} در {البحر} عهد ذهنى و اشاره به درياى مشخصى است كه در مسير هجرت قرار داشت. گروهى از مفسران آن را درياى سرخ و برخى رود نيل دانسته اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون

- 23 - 45 - 2

2 - رسالت موسى و هارون ، در تداوم خط رسولان پيشين بود .

ثمّ أرسلنا رسلنا تترا . .. ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 10 - 3

3 - ندا و فرمان الهى به موسى ( ع ) براى ارشاد فرعونيان

و إذ نادى ربّك موسى أن ائت القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 11 - 4

4 - هشدار موسى ( ع ) به خاندان فرعون نسبت به فرجام شوم ستم كارى ، مأموريتى از سوى خداوند

أن ائت . .. قوم فرعون ألايتّقون

عبارت {ألايتّقون} مقول براى قول محذوف است; يعنى،{فقل لهم ألايتّقون}. گفتنى است كه مفعول {يتّقون} در اين آيه حذف شده و تقدير آن به قرينه آيه قبل چنين است: {ألايتّقون عاقبة ظلمهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 4،5

4 - موسى و هارون ( ع ) ، مأمور حركت به سوى فرعونيان با تكيه بر حمايت قاطع الهى

قال كلاّ فاذهبا ب_اي_تنا إنّا معكم

5 - تجهيز موسى و هارون ( ع ) به وسيله آيات و معجزات گوناگون الهى براى ايفاى نقش رسالت

فاذهبا ب_اي_تنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 16 - 1،4،6

1 - فرمان الهى به موسى و هارون ( ع ) مبنى بر مواجهه مستقيم با فرعون و اعلام رسالت خويش به وى

فأتيا فرعون فقولا إنّا رسول ربّ الع_لمين

{اَتْى و إتيان} در اين جا به معناى

حاضر شدن و خود را رساندن است. بنابراين {فأتيا فرعون}; يعنى، خود را به فرعون برسانيد و... .

4 - نخستين سخن موسى و هارون ( ع ) ، اعلام رسالت خويش از سوى پروردگار جهانيان

فأتيا فرعون فقولا إنّا رسول ربّ الع_لمين

6 - موسى و هارون ( ع ) ، پيام دار رسالتى واحد و مأموريتى يگانه

إنّا رسول ربّ الع_لمين

با اين كه خبر مشتق بايد از حيث اِفراد، تثنيه و جمع با مبتدا مطابقت كند، به كارگيرى {رسول} به صورت مفرد، بيانگر برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 17 - 2

2 - موسى و هارون ( ع ) ، مأمور هجرت از سرزمين مصر به همراه بنى اسرائيل

أن أرسل معنا بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 1

1 - وحى خداوند به موسى ( ع ) در خارج ساختن شبانه بنى اسرائيل از سرزمين مصر

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 1

1 - فرمان خدا به موسى ( ع ) مبنى بر فروبردن دست در گريبان خويش و خارج ساختن آن با سپيديى جذّاب و غيرزننده

و أدخل يدك فى جيبك تخرج بيضاء من غير سوء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 3

3 - رسالت پيامبراكرم ( ص ) ، امر بى سابقه اى نبوده و در ادامه رسالت پيامبران گذشته است .

بل هو الحقّ من ربّك لتنذر

قومًا . .. و لقد ءاتينا موسى الكت_ب

احتمال دارد ذكر {و لقد آتينا موسى. ..} در اين سوره به منظور اثبات نبوت پيامبر(ص) باشد كه در آيه سه از آن، سخن گفته شده است. لازم به ذكر است كه ذكر حضرت موسى(ع) از ميان انبياى پيشين، مى تواند به خاطر مورد اتفاق نظر بودن آن حضرت در ميان پيروان اديان آسمانى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 10

10 - رسالت موسى ، داراى محتوايى ضد استكبارى و مخالف منافع صاحبان زر و زور

ولقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون فقالوا س_حر كذّاب

اعزام موسى(ع) از سوى خداوند به سوى مستكبران و صاحبان زر و زور (مانند فرعون، هامان و قارون) و مخالفت شديد آنان با آن حضرت حاكى از مطلب يادشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 1

1 - موسى ( ع ) با راه يافتن به دربار فرعونيان ، پيام حق الهى را به آنان ارائه كرد .

لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون ... فلمّا جاءهم بالحقّ من عندنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 37 - 5

5 - دستور ساختن بناى مرتفع و رصدخانه براى اطلاع پيدا كردن از خداى موسى ( ع ) ، نيرنگ و ترفند فرعون براى اثبات دروغ گويى موسى ( ع ) درادعاى وجود خداى يكتا در جهان

أسب_ب السم_وت فأطّلع إلى إل_ه موسى

در اين كه مقصود اصلى فرعون از ساختن

بناى مرتفع چه بوده، ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد: از جمله اين كه فرعون با ساختن بناى مرتفع، درصدد نبود كه به راه هاى آسمان دست يابد; زيرا كوه هاى مرتفعى وجود داشت كه از برج ها و بناى احداثى او بلندتر بود. از اين رو مقصود اصلى او اين بود كه براى مردم اثبات كند كه راه يافتن به آسمان، امرى ناممكن است. بنابر اين ادعاى موسى(ع) به اين كه در جهان خدايى هست كه با او ارتباط دارد، دروغ و باطل مى باشد. گفتنى است ذيل آيه _ كه در آن از بى اثر بودن توطئه فرعون سخن به ميان آمده _ مؤيد همين برداشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 1

1 - خداوند ، موسى ( ع ) را به سوى فرعون و درباريانش فرستاد .

و لقد أرسلنا موسى ب_اي_تنا إلى فرعون و ملإيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 18 - 7

7- پيام موسى ( ع ) براى انسان ها ، عبوديت آنان به درگاه خدا و پايبندى به وظايف بندگى است .

أن أدّوا إلىّ عباد اللّه

{عباد اللّه} ممكن است منادا به حذف حرف ندا باشد و نه مفعولٌ به براى {أدّوا}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 23 - 2

2- موسى ( ع ) ، مأمور خارج ساختن شبانه و مخفيانه بنى اسرائيل از مصر

فأسر بعبادى ليلاً

{إسراء} (مصدر {أسر}) به معناى رفتن در شب است و {ليلاً} تأكيد آن مى باشد.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 24 - 1

1- دستور خداوند به موسى ( ع ) و بنى اسرائيل ، در عبور از نيل و وانهادن رود آرام و فروهشته به حال خويش

و اترك البحر رهوًا

{رهو}، به معناى حالت آرام و يا گودى و شكافتگى شىء است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 15 - 3

3 - خداوند ، همانند رسول گرامى اسلام ، پيامبرى به سوى فرعون گسيل داشت .

كما أرسلنا إلى فرعون رسولاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 16 - 2

2 - وحى به موسى ( ع ) ، جلوه ربوبيت خداوند بر او و از عوامل رشد و تربيت آن حضرت براى انجام رسالت خويش بود .

إذ ناديه ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 17 - 2

2 - حركت به سوى فرعون و باز داشتن او از طغيان گرى ، فرمان خداوند به موسى ( ع ) در وادى طوى

اذهب إلى فرعون إنّه طغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 18 - 1

1 - موسى ( ع ) از جانب خداوند ، مأمور راهنمايى فرعون به راه تكامل و درست كارى و ترغيب او به پاكسازى خويش از آلودگى ها

فقل هل لك إلى أن تزكّى

زكات به دو معنا است: 1. نمو 2. طهارت (مقاييس اللغة) و به كسى كه صالح و درست كار شود، مى گويند {تزكيه} شده است. (قاموس)

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 19 - 1،6

1$ - موسى ( ع ) به فرمان خداوند ، مأمور اظهار آمادگى نزد فرعون براى هدايت او به خداوند

و أهديك إلى ربّك

- موسى(ع) به فرمان خداوند، مأمور اظهار آمادگى نزد فرعون براى هدايت او به خداوند

6$ - توجه دادن فرعون به سيطره ربوبيت خداوند بر او ، از رسالت هاى موسى ( ع )

و أهديك إلى ربّك فتخشى

تصريح به {ربّك} در برابر كسى كه مدعى ربوبيت بر انسان ها است _ چنان چه در آيات بعد خواهد آمد _ گوياى برداشت ياد شده است.

رشد فكرى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 3

3 - موسى ( ع ) برخوردار از اعتدال جسمى همراه با قوت فكرى در عنفوان جوانى

و لمّا بلغ أشدّه و استوى

ظاهر اين است كه جمله {بلغ أشدّه} اشاره به توان فكرى موسى(ع) و عبارت {و استوى} اشاره به توان جسمى او باشد. گفتنى است كه {أشدّه} معادل {قوّته} و {استوى} به معناى {إعتدل} مى باشد.

رشد موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 18 - 2

2 - كودكى و بخشى از دوران عمر موسى ( ع ) و نيز رشد و پرورش جسمى او در خاندان فرعون گذشت .

قال ألم نربّك فينا وليدًا و لبثت فينا من عمرك سنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 22 - 3

3 - بزرگ شدن موسى ( ع ) در دامن فرعون ،

امرى اجبارى بود نه نعمتى شايان سپاس .

ألم نربّك فينا وليدًا . .. و تلك نعمة ... أن عبّدتّ بنى إسرءيل

جمله {و تلك نعمة} استفهام انكارى و به تقديم {أوَ تلك . ..} مى باشد.

رصدخانه در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 36 - 4

4 - وجود علم ستاره شناسى و وسايل آن ( همچون رصدخانه ) در عصر فرعون و موسى ( ع )

و قال فرعون ي_ه_م_ن ابن لى صرحًا

رضاع مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 6،7

6 - مأموريت مادر موسى از سوى خداوند ، به شير دادن فرزندش دور از چشم بيگانگان

و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه

7 - شرايط اضطراب آور روحى براى مادر موسى به هنگام ولادت فرزندش و نيز احساس خطر براى او از جانب فرعونيان ، موجب سرگردانى وى در شير دادن به موسى ( ع ) بود .

و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه

توصيه خداوند به مادر موسى براى شير دادن به فرزندش، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

رضاع موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 12 - 1

1 - احضار دايگان به كاخ فرعون ، براى شير دادن به موسى ( ع )

و حرّمنا عليه المراضع من قبل فقالت هل أدلّكم على أهل بيت يكفلونه لكم

رفع اندوه مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 2

2 - دل مادر موسى ، فارغ

از ترس و اندوه نسبت به فرجام نوزادش پس از دريافت وحى الهى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. أن لاتخافى ... و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 7

7 - شادى كردن مادر موسى و زدايش غم از دل وى ، از هدف هاى خداوند در بازگرداندن موسى ( ع ) به دامان وى

فرددن_ه إلى أُمّه كى تقرّ عينها و لاتحزن

كلمه {كى} به اصطلاح، {تعليليه} و بيانگر هدف الهى در بازگرداندن موسى به دامان مادرش مى باشد. در اين آيه به دو هدف اشاره شده است: الف) شاد شدن مادر موسى و زدودن غم و اندوه ناشى از فراق فرزند. ب) عمل كردن خدا به وعده خود و يقين پيدا كردن مادر موسى به حقانيت وعده هاى الهى. برداشت ياد شده بيان مضمون هدف نخست است.

رفع اندوه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 115 - 1

1 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان ، به عنايت خداوند از اندوه بزرگ نجات يافتند .

و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 121 - 3

3 - نجات موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان از اندوهى بزرگ ، اعطاى كتاب آسمانى و باقى ماندن نام و آوازه نيك آنان ، از پاداش هاى خداوند به ايشان

و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم . .. إنّا كذلك نجزى المحسنين

رفع ترس مادر موسى(ع)

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 2

2 - دل مادر موسى ، فارغ از ترس و اندوه نسبت به فرجام نوزادش پس از دريافت وحى الهى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. أن لاتخافى ... و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا

رفع ترس موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 68 - 1

1 - دل قوى داشتن و نگران نبودن از پى آمد هاى سِحر ساحران فرعون ، مفاد وحى خداوند به موسى ( ع ) در ميدان مقابله با ساحران

فأوجس . .. قلنا لاتخف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 9

9 - اقدام شعيب به دلدارى موسى ( ع ) رفع نگرانى و ترس از وى و اعلام نجات يافتنش از شر فرعونيان

قال لاتخف نجوت من القوم الظ_لمين

رفع نگرانى مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 38 - 6

6 - حفاظت از جان موسى ( ع ) و بر طرف كردن نگرانى مادر او ، به تدبير خداوند بود .

إذ أوحينا إلى أُمّك

رفع نگرانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 9

9 - اقدام شعيب به دلدارى موسى ( ع ) رفع نگرانى و ترس از وى و اعلام نجات يافتنش از شر فرعونيان

قال لاتخف نجوت من القوم الظ_لمين

رنجهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 22

- 7

7 - دلبستگى عميق موسى ( ع ) به بنى اسرائيل و رنج شديد وى از بردگى و استثمار آنان توسط فرعون

و تلك نعمة تمنّها علىّ أن عبّدتّ بنى إسرءيل

روحيه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 67 - 4

4- حضرت خضر ( ع ) ، نسبت به خصوصيّات روحى موسى ( ع ) از پيش ، مطلع بود . *

قال إنّك لن تستطيع معى صبرًا

پيش بينى قطعى عدم تحمّل موسى از جانب خضر(ع) مى تواند مستند به يكى از دو امر باشد: 1_ اطلاع خضر از خصوصيات روحى و فكرى موسى(ع) 2_ اين كه اصولاً، تحمّل چنين علومى، براى غير خضر ممكن نبوده است. برداشت فوق مبتنى بر احتمال نخست است.

رود نيل در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 12

12 - رود نيل در عهد موسى ( ع ) و فرعون ، پُرآب بود و فاصله زيادى با مقرّ فرعون نداشته است .

فليلقه اليمّ بالساحل يأخذه عدوّ لى

{يمّ} به معناى دريا است و اطلاق دريا بر رود، حاكى از فراوانى آب آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 24 - 4

4- رود نيل ، رودى گسترده و درياگونه در عصر موسى ( ع )

و اترك البحر

طبق نظر مفسران منظور از دريا در اين آيات رود نيل است.

روز ميعاد فرعون با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 64 - 5

5 - روز مقابله

ساحران فرعون با موسى ( ع ) روزى سرنوشت ساز و تعيين كننده ، از ديدگاه فرعونيان

و قد أفلح اليوم من استعلى

{فلاح} به معناى موفقيت و پيروزى است. ابراز اين سخن از ناحيه فرعونيان، گواه اين مدعا است كه آنان اين مبارزه را، مبارزه مرگ و زندگى و نقطه عطفى در تاريخ خود تلقى مى كردند.

روش احتجاج موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 52 - 3

3 - موسى ( ع ) با احاله علم و آگاهى در باره اقوام پيشين به خداوند ، از منحرف شدن بحث به مسائل غير اصلى جلوگيرى كرد .

فما بال . .. قال علمها عند ربّى

موسى(ع) به جاى پاسخ صريح به سؤال فرعون، علم آن را به خداوند احاله كرده است. بعيد نيست فرعون با درماندگى در برابر منطق او، با طرح پرسشى در باره اقوام گذشته، سعى در منحرف ساختن بحث داشته است. از اين رو موسى(ع) با احاله پاسخ به خداوند، نقشه فرعون را خنثى نموده است.

روش برخورد با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 11

11- برخورد دوگانه و سياستمدارانه فرعون با موسى ( ع ) و معجزات او

موسى . .. فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا

فرعون، دعوت موسى(ع) و معجزات او را قاطعانه رد نكرد; بلكه با لحن دو پهلو (گمان مى كنم) خواسته تا راه توجيه انكار و مخالفت خود را باز نگهداشته باشد و در صورت مقتضى نبودن ادامه انكار و مخالفتش، بتواند بگويد كه، مخالفت گذشته اش يك حدس و گمان

بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 12

12 - فرعون ، ناگزير از قانع كردن افكار عمومى مردم مصر ، دربرابر دعوت و معجزات حضرت موسى ( ع )

فلنأتيّنك بسحر مثله فاجعل . .. مكانًا سوًى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 10

10 - اقدام فريبكارانه فرعون ، براى مقابله با روشنگرى هاى موسى ( ع )

فاجعل لى صرحًا لعلّى أطّلع إلى إل_ه موسى

دستور ساختن برج براى تحقيق درباره خداى يگانه _ كه موسى همگان را به پرستش او فراخوانده بود _ مى تواند بدان منظور باشد كه افكار عمومى را از توجه به تبليغات موسى منحرف سازد. برداشت ياد شده براساس اين احتمال است.

روش برخورد كافران دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 4

4 - همگونى برخورد هاى مشركان عصر بعثت با كافران عصر موسى ، در مورد كتاب آسمانى

و لو جعلن_ه قرءانًا . .. و لقد ءاتينا ... فاختلف فيه

روش برخورد موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 2

2 - موسى ( ع ) با گرفتن سر و ريش هارون ، او را در باره گوساله پرست شدن بنى اسرائيل در غياب خود مورد بازخواست قرار داد .

ي_ه_رون ما منعك . .. لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 1

1 - موسى ( ع ) ، پس

از توبيخ بنى اسرائيل و برخورد شديد با هارون ( ع ) با مشاهده دخالت مستقيم سامرى در گوساله پرستى بنى اسرائيل ، به بازخواست و محاكمه او پرداخت .

قال فما خطبك ي_س_مرىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 9

9 - تحقير فرعون و فرعونيان از سوى موسى ( ع ) به خاطر نينديشيدن در نظام هستى و انكار پروردگار جهان

قال ربّ المشرق و المغرب و ما بينهما إن كنتم تعقلون

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تعبير {إن كنتم تعقلون} تعريضى به عدم تعقل فرعون و فرعونيان و مقابله به مثل با اتهام جنون به موسى(ع) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 30 - 4

4 - برخورد منطقى موسى ( ع ) ، در برابر تهديد فرعون

قال . .. لأجعلنّك من المسجونين . قال أوَلوجئتك بشىء مبين

روش تبليغ موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 28 - 2

2 - موسى ( ع ) در مبارزه با فرعون ، خود را مواجه با گروهى از حاميان او مى ديد و براى ارشاد آنان چاره انديشى مى كرد .

اذهب إلى فرعون . .. يفقهوا قولى

با آن كه در فرمان رسالت فقط نام فرعون آمده بود، اما موسى(ع) براى گفتار خويش، شنوندگان بيشترى را پيش بينى مى كرد و {يفقهوا} را با صيغه جمع آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 6

6 - بهره جستن موسى ( ع )

از تجمع مردم مصر جهت تماشاى صحنه مقابله او و ساحران ، براى بيم دادن مردم و دعوت آنان به توحيد و ايمان

قال لهم موسى ويلكم لاتفتروا على اللّه كذبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 3

3 _ به ميان مردم رفتن و در متن جامعه بودن ، شيوه موسى و هارون در دعوت و انجام رسالت الهى

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 21 - 4

4- برنامه موسى ( ع ) ، پيشبرد رسالت خويش با منطق و نه جنگ و ستيز

و إن لم تؤمنوا لى فاعتزلون

تعبير {فاعتزلون} مى نماياند كه موسى(ع)، با وجود در دست داشتن معجزات و {سلطان مبين}، خواهان درگيرى و ستيز نبوده است.

روش تكذيب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 19 - 4

4 - تلاش فرعون براى تكذيب موسى ( ع ) با يادآورى ارتكاب قتل و ناسپاسى وى

و فعلت فعلتك التى فعلت و أنت من الك_فرين

روش شرك ستيزى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 15

15 - مبارزه با زمينه هاى فكرى و عينى شرك و نابود كردن آنها ، شيوه موسى ( ع ) در ستيز با گوساله پرستى بنى اسرائيل

إل_هك الذى . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه

سوزاندن گوساله سامرى از چند جهت قابل تأمل است: 1_ از جهت نابود كردن و محو ساختن آن از ديدگان مردم تا مبادا دوباره به آن گرايش

يابند. 2_ اثبات {اله} نبودن آن براى ظاهر بينان، با سوزاندن و خردكردن تنديس زرّين گوسال. جهت اول، جهتى عينى و جهت دوم، جهت فكرى است.

روش مبارزه با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 62 - 7

7 - فرعونيان ، با اتفاق نظر بر لزوم مقابله با موسى ( ع ) ، در باره روش آن اختلاف نظر داشتند . *

فتن_زعوا أمرهم . .. و أسرّوا

از فعل {أسرّوا} استفاده مى شود كه طرفين نزاع، خواهان مخفى ماندن گفتوگوهاى خود بودند و آنچه رسماً به مردم اعلام شد _ چنانچه مطالب آيه بعد گفته فرعونيان به مردم باشد _ گفته مشترك آنان بوده كه به منظور مقابله با موسى(ع) و خنثى سازى فعاليت او، القا شده بود. كلمه {أمرهم} _ كه نزاع را در مورد امور فرعونيان قرار داده _ تأييدى براين نكته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 22

22 - شكنجه ، كشتار ، تهديد و ارعاب ، از آخرين حربه هاى فرعون براى جلوگيرى از نهضت موسى ( ع ) و بقاى حكومت خويش

فلأقطّعنّ . .. لأصلّبنّكم ... و لتعلمنّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 35 - 4،6،8

4 - دروغ و تزوير ، دو حربه فرعون عليه موسى ( ع )

قال . .. إنّ ه_ذا لس_حر عليم . يريد أن يخرجكم من أرضكم بسحره

تعبير {يريد أن يخرجكم. ..} دروغى آشكار است; چه اين كه موسى(ع) خواهان خارج ساختن بنى اسرائيل از مصر بود و

نه قبطيان. و از سوى ديگر در مجموع كلام وى تزوير و فريبكارى نهفته است چه در گفتن {أرضكم} (سرزمين شما) و چه در تعبير {بسحره} (با جادويش)

6 - مشاوره فرعون با اطرافيان خويش و نظر خواهى از آنان براى مبارزه با موسى ( ع )

فماذا تأمرون

{أمر} (مصدر {تأمرون}) به معناى فرمان دادن است. مقصود از آن در اين جا فرمان مشورتى است. بنابراين {چه فرمان مى دهيد}; يعنى، رأيتان چيست.

8 - فرعون ، از چاره انديشى و پيدا كردن راه مبارزه با موسى ( ع ) _ به تنهايى _ احساس ناتوانى مى كرد .

يريد أن يخرجكم من أرضكم بسحره فماذا تأمرون

مشورت و نظرخواهى فرعون از ديگران _ در عين ادعاى خدايى _ بيانگر ناتوانى او در مبارزه با موسى(ع) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 36 - 4،5

4 - صلاحديد مشاوران فرعون ، مبارزه با موسى به شيوه اى همسان شيوه خود وى بود و نه زندان و قتل .

قالوا أرجه و أخاه و ابعث فى المدائن ح_شرين

برداشت ياد شده از آن جا است كه منطق فرعون {لأجعلنّك من المسجونين} بود; ولى مشاوران وى با ديدن معجزات موسى اين راه را نپسنديدند; بلكه در پيش گرفتن راهى منطقى تر و ظاهراً همسان راه موسى را ترجيح دادند.

5 - تدبير مشاوران فرعون ، مبنى بر اعزام اشخاصى به تمام شهر ها و گردآورى نيروى لازم جهت مبارزه با موسى ( ع ) و برادرش

قالوا . .. و ابعث فى المدائن ح_شرين

{المدائن} جمع محلّى به {ال} و مفيد عموم است; يعنى، همه شهرها.

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 37 - 1

1 - گردآورى تمامى ساحران كارآزموده و ماهر براى مقابله با معجزات موسى ، طرح مشاوران فرعون بود .

و ابعث فى المدائن ح_شرين . يأتوك بكلّ سحّار عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 39 - 3

3 - نياز فرعونيان به جلب افكار عمومى ، در مبارزه با موسى ( ع ) و در جهت حفظ منافع خويش

و قيل للناس هل أنتم مجتمعون

رهبرى سياسى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 12

12 _ موسى ( ع ) ، علاوه بر مقام نبوت ، منصب امامت و رهبرى سياسى بنى اسرائيل را نيز عهده دار بود .

و قال موسى لأخيه هرون اخلفنى فى قومى

رهبرى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 11

11 _ موسى ( ع ) علاوه بر رسالت رهبرى بنى اسرائيل را نيز از جانب خداوند عهده دار بود .

إنى رسول من رب العلمين . .. فأرسل معى بنى إسراءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 5،9

5 - موسى و هارون ( ع ) به فرمان خداوند ، وظيفه دار رهبرى بنى اسرائيل پس از موافقت فرعون با خروج آنان

فأرسل معنا بنى إسرءيل

9 - بنى اسرائيل ، داراى آمادگى براى هجرت از مصر به رهبرى موسى و هارون ( ع )

فأرسل معنا بنى إسرءيل و لاتعذّبهم

مطرح شدن اين درخواست نزد

فرعون، بر وجود آمادگى روحى و فكرى در بنى اسرائيل براى هجرت از مصر دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 49 - 5

5 - با وجود مشاركت موسى و هارون ( ع ) در وحى و رسالت ، مسؤوليت آن با موسى ( ع ) بود .

قال فمن ربّكما ي_موسى

موسى و هارون(ع)، در كليه مكالمات خود موظف بودند كه پيام مشترك خويش را به فرعون ابلاغ كنند و از اين رو كليه ضماير در آيات گذشته به صورت تثنيه و مشترك آمده است (اذهبا، قولا، لاتخافا، معكما، فقولا، رسولا، جئناك، إنّا، إلينا); ولى فرعون در مطرح كردن سؤال خود در عين مخاطب قرار دادن هر دو، پاسخ را از موسى(ع) طلب مى كند (يا موسى). اين قرينه ها نشان دهنده آن است كه در عين اشتراك موسى و هارون(ع) در رسالت، رهبرى با موسى(ع) بوده و فرعون به آن پى برده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 8

8 - موسى ( ع ) ، رهبرى پذيرفته شده و مورد اطاعت بنى اسرائيل ، حتى پيش از ترك مصر

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى إنّكم متّبعون

فرمان الهى به كوچاندن شبانه بنى اسرائيل، در صورتى عملى بود كه مجموعه بنى اسرائيل مطيع موسى(ع) بودند و اين حركت مخاطره آميز را به خاطر اطاعت از وى به جان مى خريدند.

زمينه امتحان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 26

26 - اقدام موسى ( ع )

به كشتن يكى از قبطيان در مصر ، زمينه ساز گرفتارى او به آزمايش سخت خداوند

و قتلت نفسًا فنجّين_ك من الغم و فتنّك فتونًا

چنانچه {فتنّاك} عطف بر {نجّيناك} باشد، سختى كشيدن موسى(ع) در آزمون الهى، پى آمد قتل نفس بوده است.

زمينه ايمان به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 51 - 3

3 - پديد آمدن زمينه هاى گرايش قبطيان به موسى ( ع ) و ايمان آوردن به دعوت او *

و نادى فرعون فى قومه قال ي_قوم أليس لى ملك مصر

برداشت ياد شده با توجه به دو نكته است: الف) مراد از {قوم} قبطيان است; زيرا مسلّماً فرعون بنى اسرائيل را قوم خويش خطاب نمى كرد. ب) تبليغات فرعونى نشان دهنده آن است كه زمينه هاى گسترده براى پيوستن به موسى(ع) در ميان قبطيان به وجود آمده بود و بدين جهت فرعون احساس خطر كرده و با سفسطه بازى و به رخ كشيدن قدرت و مكنت خويش، مى خواست جلوى نفوذ موسى(ع) را در افكار مردم مصر بگيرد.

زمينه ايمان مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 9

9 - راسخ شدن ايمان مادر موسى ، هدف الهى در محكم ساختن دل وى و اطمينان بخشيدن به وى

لولا أن ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين

زمينه پاداش موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 122 - 3

3 - عبوديت و ايمان موسى و هارون ( عليهماالسلام ) موجب دستيابى آنان به پاداش هايى همچون پاداش هاى محسنان

از سوى خداوند

إنّا كذلك نجزى المحسنين . إنّهما من عبادنا المؤمنين

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {إنّهما من عبادنا. ..} تعليل براى جمله {إنّا كذلك نجزى المحسنين} است; يعنى، چون موسى و هارون (عليهماالسلام) از مؤمنان و بندگان خالص خدا بودند، به آنان چونان پاداش محسنان، پاداش داديم. مقصود نجات از اندوه بزرگ و باقى ماندن نام و آوازه نيك آنان در تاريخ مى باشد.

زمينه تربيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 17

17 - بازگشت موسى ( ع ) به آغوش مادر ، زمينه اى مناسب جهت رشد و پرورش او تحت نظارت دقيق خداوند

و لتصنع على عينى . إذ تمشى ... فرجعن_ك

{إذ} در {إذ تمشى} مى تواند ظرف براى {لتصنع} باشد. دراين صورت جملات پس از {إذ}، ظرف تحقق صنع الهى در مورد موسى(ع) را بيان كرده است.

زمينه تسبيح موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 33 - 2

2 - موسى ( ع ) ، تسبيح و تنزيه خداوند در برابر مشركان ، خود را نيازمند شرح صدر و داشتن بيان واضح مى دانست .

ربّ اشرح لى . .. كى نسبّحك كثيرًا

{كى نسبّحك} مى تواند تعليل براى تمام خواسته هاى موسى(ع)، از جمله درخواست شرح صدر و كاهش لكنت زبان باشد. موسى(ع) مى خواست براى رد آنچه گمراهان در باره خداوند توهم كرده اند، توان لازم را داشته باشد.

زمينه تكذيب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 53 - 6

6

- همراه نبودن فرشتگان با موسى ( ع ) ، دستاويزى براى فرعون در انكار رسالت او

فلولا . .. أو جاء معه المل_ئكة مقترنين

{مقترنين} حال براى ملائكه و تأكيدكننده معناى {معه} است.

زمينه رشد موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 17،19

17 - محبوبيت موسى ( ع ) در دل فرعونيان ، زمينه رشد و نمو او با مراقبت كامل خداوند

و لتصنع على عينى

{لتصنع} بيانگر علت است براى آنچه از سياق كلام به دست مى آيد; يعنى، {و لتصنع على عينى فعلت ذلك; آنچه انجام دادم به خاطر اين بود كه با مراقبت كامل من ساخته شوى}. صنيع و صنيعة (ريشه اشتقاقى {لتصنع}) به شخصى گفته مى شود كه تربيت شده ديگرى باشد. هم چنين به معناى عطا، كرامت و احسان نيز آمده است (لسان العرب).

19 - خداوند از آغاز زندگى موسى ( ع ) ، بر او نظارت دقيق داشته و زمينه هاى تربيت و رشد او را فراهم ساخته بود .

و لتصنع على عينى

مراد از {عين} در {على عينى} معناى مجازى آن (مراقبت) است و {على} دلالت مى كند كه مراقبت الهى، به منزله پايه اى است كه تربيت و يا گرامى داشت موسى(ع)، بر آن استوار بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 17

17 - بازگشت موسى ( ع ) به آغوش مادر ، زمينه اى مناسب جهت رشد و پرورش او تحت نظارت دقيق خداوند

و لتصنع على عينى . إذ تمشى ... فرجعن_ك

{إذ} در {إذ تمشى} مى تواند ظرف براى

{لتصنع} باشد. دراين صورت جملات پس از {إذ}، ظرف تحقق صنع الهى در مورد موسى(ع) را بيان كرده است.

زمينه سنگسار موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 20 - 6

6- فرعونيان ، در صدد سنگسار كردن موسى ( ع ) پس از شنيدن پيام هاى او

و إنّى عذت . .. أن ترجمون

برداشت بالا بنابراين نكته است كه مراد از {ترجمون} سنگسار كردن باشد; نه تهمت زدن.

زمينه گفتگوى خدا با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 52 - 5

5- برگزيدگى موسى ( ع ) و انقطاع او از غير خدا ، زمينه ساز سخن گفتن خداوند با او و نزديك ساختن او به خود

إنّه كان مخلصًا . .. و ن_دين_ه من جانب الطور الأيمن و قرّبن_ه نجيًّا

توصيف موسى(ع) _ در آيه قبل _ به {مخلَص} (كسى كه خداوند او را براى خود خالص گردانده است)، گوياى شايستگى او براى شنيدن نداى خداوند است.

زمينه ممانعت از قتل موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 1

1 - مؤمن آل فرعون براى بيدار كردن مردم و انصراف آنان از قتل موسى ( ع ) ، سرگذشت يوسف پيامبر رايادآور شد .

أتقتلون رجلاً . .. إنّى أخاف عليكم ... و لقد جاءكم يوسف

زمينه مناجات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 35

35 - موسى ( ع ) زمانى توفيق مناجات با خداوند در كوه طور و دريافت حكم رسالت

را يافت كه از مرحله آزمون الهى و چشيدن سختى ها ، عبور كرد و شايستگى لازم را به دست آورده بود .

و فتنّك فتونًا. .. ثمّ جئت على قدر ي_موسى

زمينه ناامنى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 16 - 1

1 - قتل مرد قبطى ، ظلم موسى ( ع ) به خود و باعث به خطر افتادن جان او از سوى فرعونيان

فوكزه موسى فقضى عليه . .. قال ربّ إنّى ظلمت نفسى

موسى(ع) در پيشگاه پروردگار اعتراف كرد كه مرتكب خطاى بزرگى شده و با كشتن مرد قبطى، در معرض خطرى جدى قرار گرفته است.

زمينه نبوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 34،35،40

34 - سختى هاى زندگى موسى ( ع ) و آزمون هاى الهى او ، جهت رسيدن به رتبه و شايستگى لازم براى تحمل رسالت الهى بود .

و فتنّك فتونًا. .. ثمّ جئت على قدر ي_موسى

{قدَر}; يعنى، مبلغ و حد مطلوب. اين كلمه با قدْر و مقدار به يك معنا است (لسان العرب). {على قدر} حال براى فاعل {جئت} است; يعنى، اى موسى! تو در حالى كه بر مقدار لازم از شايستگى و استوارى رسيدى، به اين وادى گام نهادى.

35 - موسى ( ع ) زمانى توفيق مناجات با خداوند در كوه طور و دريافت حكم رسالت را يافت كه از مرحله آزمون الهى و چشيدن سختى ها ، عبور كرد و شايستگى لازم را به دست آورده بود .

و فتنّك فتونًا. .. ثمّ جئت على قدر ي_موسى

40 - زندگانى طولانى

موسى ( ع ) در مدين ، داراى نقشى به سزا در رسيدن او به شايستگى لازم براى رسالت بود .

فلبثت سنين فى أهل مدين ثمّ جئت على قدر ي_موسى

{ثمّ} براى تراخى است و دلالت مى كند كه آمدن موسى(ع) به كوه طور، با گذشت زمان قابل توجهى از آغاز سكونت در مدين همراه بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 21 - 3،5

3 - جدايى موسى ( ع ) از دستگاه فرعونى ، زمينه اعطاى رسالت و سرپرستى بنى اسرائيل به وى از جانب خداوند

ففررت منكم . .. فوهب لى ربّى حكمًا و جعلنى من المرسلين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تفريع {وهب} بر {ففررت} اشاره به تأثير جدايى موسى(ع) از دستگاه فرعون در شايستگى وى براى دريافت حكم و رسالت داشته باشد. گفتنى است كه در برداشت فوق واژه {حكم} به معناى ولايت و سرپرستى گرفته شد و مراد از آن سرپرستى بر بنى اسرائيل و هجرت دادن آنان از سرزمين مصر مى باشد.

5 - اعطاى حكمت و دانش به موسى ( ع ) ، زمينه ساز نايل آمدن او به مقام رسالت

فوهب لى ربّى حكمًا و جعلنى من المرسلين

جدا بودن {وهب} و {جعل} و مقدم آمدن اعطاى حكمت، نشان دهنده تمايز ميان آن دو و قرار داشتن {جعل رسالت} در طول اعطاى حكمت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 30 - 2

2 - آتش طور ، وسيله اى براى كشاندن موسى ( ع ) به وادى طور ، جهت سخن گفتن خدا با

وى و دريافت رسالت الهى

فلمّا أتيها نودى . .. ي_موسى إنّى أنا اللّه ربّ الع_لمين

زمينه نفرين موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 22 - 3

3- نفرين موسى ( ع ) به درگاه پروردگار ، پس از نااميدى از هدايت فرعونيان

و إن لم تؤمنوا . .. فدعا ربّه أنّ ه_ؤلاء قوم مجرمون

{دعا} در مقام شكايت، دربردارنده درخواست مجازات است.

زمينه ولايت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 21 - 3

3 - جدايى موسى ( ع ) از دستگاه فرعونى ، زمينه اعطاى رسالت و سرپرستى بنى اسرائيل به وى از جانب خداوند

ففررت منكم . .. فوهب لى ربّى حكمًا و جعلنى من المرسلين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تفريع {وهب} بر {ففررت} اشاره به تأثير جدايى موسى(ع) از دستگاه فرعون در شايستگى وى براى دريافت حكم و رسالت داشته باشد. گفتنى است كه در برداشت فوق واژه {حكم} به معناى ولايت و سرپرستى گرفته شد و مراد از آن سرپرستى بر بنى اسرائيل و هجرت دادن آنان از سرزمين مصر مى باشد.

زندگى بنى اسرائيل دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 5

5 _ زندگانى قبيله اى ، شيوه زندگى بنى اسرائيل در عصر موسى

و قطّعنهم اثنتى عشرة أسباطا أمما

زيبايى معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 3

3 - تجهيز موسى ( ع ) از سوى خدا به معجزه اى بيم آفرين و

معجزه اى زيبا و پرجاذبه

و ألق عصاك . .. ولّى مدبرًا ... و أدخل يدك... بيضاء من غير سوء

ساده زيستى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 52 - 7

7 - موسى ( ع ) ، داراى ظاهرى ساده و به دور از تشريفات و تشخص

الذى هو مهين

خوار شمردن موسى(ع) از سوى فرعون، نشان مى دهد كه آن حضرت ظاهرى ساده و پيراسته داشته و همين نكته مستمسك فرعون قرار گرفته است.

ستاره شناسى در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 36 - 4

4 - وجود علم ستاره شناسى و وسايل آن ( همچون رصدخانه ) در عصر فرعون و موسى ( ع )

و قال فرعون ي_ه_م_ن ابن لى صرحًا

سجده موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

سختى رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 26 - 2

2 - موسى ( ع ) به دشوارى هاى رسالت خويش و مشكلات ارشاد و هدايت فرعون آگاه بود .

و يسّر لى أمرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12

- مؤمنون - 23 - 45 - 5

5 - دشوارى رسالت موسى ، در مبارزه با فرعون

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون

رسالت هارون به همراه موسى(ع)، مى تواند بدان جهت باشد كه بار مسؤوليت موسى در مبارزه با فرعون و اشراف پيرامون او، بسيار سنگين بود و براى سبك تر شدن آن، خداوند هارون را نيز به همراه او مبعوث كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 6

6 - يادآورى رسالت دشوار موسى ( ع ) تسلى بخش پيامبر ( ص ) در برابر آزار مشركان بود .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فلاتكن فى مرية من لقائه

احتمال دارد مرجع ضمير در {لقائه} آزار و اذيتى باشد كه از فحواى كلام، به دليل طرح رسالت موسى(ع)، برمى آيد. در اين صورت، آيه درصدد دلدارى و تسلى دادن به پيامبر(ص) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 9

9 - رسالت موسى ( ع ) ، رسالتى دشوار و نيازمند آيات ، دلايل و تأييد هاى متعدد

ب_اي_تنا

سختى قتل موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 3

3 - اقدام بر قتل موسى ( ع ) ، كارى دشوار ، خطرآفرين و داراى بازتاب ناگوار در ميان افكار عمومى درنظر فرعون

و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه فرعون، در كشتن فرزندان ايمان آورندگان به موسى(ع) با كسى به مشاوره نپرداخت (اقتلوا أبناء الذين آمنوا معه); ولى در كشتن موسى(ع) با مشاوران و

درباريان خود به رايزنى پرداخت.

سرپرستى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 10

10 - خداوند در وحى به مادر موسى ، فردى را كه دشمن خدا و دشمن كودك او بود ، عامل نجات آن كودك و تحت تكفل گيرنده او معرفى كرد .

يأخذه عدوّ لى و عدوّ له

سرزنش قتل موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 9،15

9 - كشتن موسى ( ع ) به صرف اعتقاد او به ربوبيت خداوند ، كارى نكوهيده و نابه جا در نظر مؤمن آل فرعون

أتقتلون رجلاً أن يقول ربّى اللّه

از استفهام انكارى در جمله {أتقتلون رجلاً. ..} _ كه در مقام تقبيح عمل فرعون مى باشد _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

15 - ناروا بودن قتل موسى ( ع ) ، در نظر مؤمن آل فرعون حتى در صورت دروغ گو بودن او

و إن يك ك_ذبًا فعليه كذبه

سرزنش موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 23

23- خضر ( ع ) پس از آموختن اسرار كار هاى خود به موسى ( ع ) ، وى را بر بى صبرى در برابر آن ، نكوهش كرد .

ذلك تأويل ما لم تسطع عليه صبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 83 - 4،5

4 - موسى ( ع ) ، به جهت پيشى گرفتن بر قوم خود در رسيدن به ميقات ، مورد پرس و جوى خداوند قرار گرفت .

و

ما أعجلك عن قومك ي_موسى

5 - پرسش خداوند از موسى ( ع ) درباره تعجيل در آمدن به كوه طور ، نخستين سخن او با وى نبود .

و ما أعجلك

حرف {واو} در {و ما أعجلك} براى عطف بر محذوف است; يعنى، پس از حضور موسى(ع) در كوه طور، سخن يا سخنانى به ميان آمد، آن گاه اين پرسش مطرح شد.

سرزنشهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 16

16 - موسى ( ع ) مردمش را به خاطر تقاضاى غذايى پست تر در مقابل از دست دادن غذايى بهتر ، سرزنش كرد .

قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير

استفهام در {أتستبدلون} انكار توبيخى است. ضمير در {قال} مى تواند به {ربك} برگردد و مى تواند به {موسى} ارجاع شود در برداشت فوق دومين احتمال لحاظ شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 4

4 _ موسى ( ع ) پس از حضور در ميان قوم منحرف خويش ، با نكوهيده خواندن شيوه آنان در غياب وى ، ايشان را بشدّت توبيخ كرد .

قال بئسما خلفتمونى من بعدى أعجلتم أمر ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77 - 1

1 _ حضرت موسى ( ع ) ، فرعون و سران حكومتش را ، به خاطر انكار معجزه اى كه در حق بودن آن ترديدى نبود ، مورد ملامت و سرزنش قرار داد .

قال موسى أتقولون للحق لما جاءكم أسحر هذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

9 - ابراهيم - 14 - 9 - 6

6- موسى ( ع ) قوم خود را به دليل عبرت نگرفتن از سرگذشت پيشينيان ، سرزنش كرد .

ألم يأتكم نبؤا الذين من قبلكم قوم نوح و عاد و ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 1

1 - بنى اسرائيل در برابر بازخواست و توبيخ خود از جانب موسى ( ع ) ، سعى در بى تقصير نشان دادن خود در ماجراى گوساله پرستى داشتند .

ألم يعدكم . .. أفطال ... أم أردتّم ... قالوا ما أخلفنا موعدك بملكنا

جمله {ما أخلفنا} و نيز {حمّلنا}، جملگى توجيهات بنى اسرائيل براى پذيرش گوساله پرستى از سوى آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 92 - 1

1 - موسى ( ع ) ، پس از بازگشت از ميقات ، هارون را در باره عكس العمل وى در مقابل گوساله پرستان بنى اسرائيل ، مورد بازخواست و توبيخ قرار داد .

ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 1

1 - موسى ( ع ) ، پس از توبيخ بنى اسرائيل و برخورد شديد با هارون ( ع ) با مشاهده دخالت مستقيم سامرى در گوساله پرستى بنى اسرائيل ، به بازخواست و محاكمه او پرداخت .

قال فما خطبك ي_س_مرىّ

سرعت اجابت دعاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 36 - 2

2 - استجابت دعا هاى موسى ( ع

) در وادى طوى بسيار سريع بود .

قال ربّ اشرح . .. قال قد أُوتيت سؤلك

{أُوتيت} فعل ماضى مجهول است و مفاد آن چنين است كه استجابت خواسته هاى موسى(ع) به صورت وعده و مربوط به آينده نبود، بلكه به قدرى سريع بود كه گويا در گذشته عنايت شده است.

سرگردانى خانواده موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 10 - 1

1 - موسى ( ع ) و خانواده اش در سيرى شبانه و در بيابان ، دچار سرگردانى شده و راه را گم كردند .

إذ رءا نارًا . .. بقبس أو أجد على النار هدًى

جمله {أجد على النار هدًى} دلالت مى كند كه موسى(ع) و همراهيانش راه را گم كرده بودند و از نبود آتش فهميده مى شود كه آنها در بيابانى سرگردان بودند. ديدن آتش از فاصله اى نسبتاً دور كه حتى با احتمال وجود آتش، تصميم به حركت جمعى به سوى آن نگرفتند، حاكى از شب بودن و تاريكى منطقه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 9

9 - تحير و سرگردانى موسى ( ع ) و خانواده اش ، در صحراى سينا به خاطر گم كردن راه

لعلّى ءاتيكم منها بخبر

تعبير آيه ده سوره {طه} در اين مورد (لعلّى آتيكم منها بقبس أو أجد على النار هدًى) به روشنى، دلالت بر مطلب ياد شده دارد.

سرگردانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 10 - 1،3

1 - موسى ( ع ) و خانواده اش در سيرى

شبانه و در بيابان ، دچار سرگردانى شده و راه را گم كردند .

إذ رءا نارًا . .. بقبس أو أجد على النار هدًى

جمله {أجد على النار هدًى} دلالت مى كند كه موسى(ع) و همراهيانش راه را گم كرده بودند و از نبود آتش فهميده مى شود كه آنها در بيابانى سرگردان بودند. ديدن آتش از فاصله اى نسبتاً دور كه حتى با احتمال وجود آتش، تصميم به حركت جمعى به سوى آن نگرفتند، حاكى از شب بودن و تاريكى منطقه است.

3 - حضرت موسى ( ع ) هنگام سرگردانى در بيابان ، آتشى را ديد و به خانواده اش بشارت داد .

إذ رءا نارًا فقال . .. إنّى ءانست نارًا

{ايناس} (مصدر {ءانست}) در معانى {احساس كردن}، {ديدن}، {دانستن} و {شنيدن} استعمال مى شود(لسان العرب). به مناسبت مورد آيه، مراد {ديدن} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 9

9 - تحير و سرگردانى موسى ( ع ) و خانواده اش ، در صحراى سينا به خاطر گم كردن راه

لعلّى ءاتيكم منها بخبر

تعبير آيه ده سوره {طه} در اين مورد (لعلّى آتيكم منها بقبس أو أجد على النار هدًى) به روشنى، دلالت بر مطلب ياد شده دارد.

سرنوشت ماهى قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 4،5،6

4- همسفر موسى از بازگويى سرگذشت ماهى ، براى موسى ( ع ) ، در مدّت استراحت شان در مجمع البحرين ، غفلت كرد .

قال أرءيت إذ أوينا إلى الصخرة فإنّى نسيت الحوت

{صخرة} به معناى {تخته سنگ بزرگ} است.

{أوينا إلى الصخرة} يعنى: {براى استراحت، در كنار آن صخره، جاى گرفته بوديم.}.

5- همسفر موسى ، در پى درخواست تهيه چاشت از جانب موسى ( ع ) ، ماجراى رفتن ماهى به دريا را به يادآورد .

ءاتنا غداءنا . .. قال أرءيت ... فإنّى نسيت الحوت

6- خدمت كار موسى ، غفلت خود را از يادآورى ماجراى ماهى به موسى ( ع ) ، ناشى از نفوذ شيطان در خود دانست .

و ما أنسنيه إلاّ الشيطن أن أذكره

سلام بر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 120 - 1،3

1 - سلام و تحيت بزرگ خداوند به موسى و هارون ( عليهماالسلام )

سل_م على موسى و ه_رون

تنوين {سلام} براى تعظيم است.

3 - باقى ماندن سنت سلام و تحيت بر موسى و هارون ( عليهماالسلام ) در ميان نسل هاى پس از ايشان

و تركنا عليهما فى الأخرين . سل_م على موسى و ه_رون

برداشت ياد شده مبتنى بر اين اساس است كه جمله {سلام على موسى و هارون} تفسير براى جمله {و تركنا عليهما. ..} باشد; يعنى، آنچه براى موسى و هارون بر جاى گذاشتيم، عبارت است از سنت سلام و تحيت بر ايشان.

سلام موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 20

20 - سلام در پايان سخن ، شعار موسى و هارون ( ع ) *

والسل_م على من اتبع الهدى

سن رشد موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 10

10 - { عن أبى عبداللّه فى قول اللّه عزّوجلّ

: { و لما بلغ أشدّه واستوى آتيناه حكماً و علماً } قال : أشدّه ثمان عشر سنة و { استوى } التحى ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزّوجلّ: {و لمّا بلغ أشدّه و استوى. ..} روايت شده كه {بلغ أشدّه}; يعنى، موسى(ع) هجده ساله شد و {استوى}; يعنى، موى صورتش روييد}.

سنگينى رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 25 - 2

2 - موسى ( ع ) متوجه سنگينى بار مسؤوليت رسالت و دشوارى هاى ارشاد و هدايت فرعون بود .

اذهب . .. قال ربّ اشرح لى صدرى

درخواست شرح صدر موسى(ع) از خداوند، پس از نصب به رسالت و فرمان حركت به سوى فرعون، نشان از توجه كامل آن حضرت به مشكلات و موانع و نيازهاى روحى لازم براى طى اين راه است.

سوگند دادن موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 134 - 6

6 _ فرعونيان ، موسى ( ع ) را به منزلتش نزد خدا ( مستجاب الدعوه بودنش ) قسم دادند تا زوال عذاب را از خداوند درخواست كند .

ادع لنا ربك بما عهد عندك

{باء} در {بما عهد} در برداشت فوق، باء قسم گرفته شده است.

سوگند موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 17 - 4

4 - سوگند موسى به قدرت دشمن شكن و خدادادى خويش

قال ربّ بما أنعمت علىّ

درباره {با} در {بما أنعمت} دو ديدگاه از سوى مفسران ارائه شده است برخى آن را سببيه و برخى هم قسم دانسته اند. برداشت ياد

شده بر پايه احتمال دوم است.

سيره موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 71 - 12

12- سكوت در برابر منكرات و بى تفاوتى در رخداد هاى زيان بار براى مردم ، به دور از خوى و منش موسى ( ع ) بود .

أخرقتها لتغرق أهلها لقد جئت شيئًا إمرًا

شايستگى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 9

9 _ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا در برابر نعمت رسالت و شايستگى شنيدن سخن خدا ، وى را سپاس گويد و از شاكران شود .

اصطفيتك على الناس برسلتى و بكلمى . .. و كن من الشكرين

شجاعت خواهر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 12 - 10

10 - خواهر موسى ، شجاع ، زيرك و كاردان بود .

بصرت به عن جُنُب . .. قالت هل أدلّكم على أهل بيت يكفلونه لكم و هم له ن_صحون

شجاعت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 12

12- صراحت لهجه و شجاعت موسى ( ع ) در برابر فرعون

و إنى لأظنّك ي_فرعون مثبورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 4

4 - موسى ( ع ) ، فردى نترس و داراى اراده اى قوى و همتى والا

قال ي_قوم . .. قال ي_ه_رون ... قال فما خطبك ي_س_مرىّ

موسى(ع)، پس از بازگشت از ميقات، يك تنه و با استيضاح رئيس، مرئوس، فرد و

گروه، با جوّ حاكم و غالب بر بنى اسرائيل درافتاد و با همه آنان از موضع قدرت سخن گفت. اين برخورد، برخاسته از نيرويى وابسته به قدرت لايزال الهى بود.

شخصيت اجتماعى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 13 - 2

2 - موسى ( ع ) برگزيده خداوند و بهترين فرد زمان خويش براى دريافت وحى و ابلاغ پيام الهى بود .

و أنا اخترتك

{اختيار} از ماده خير و به معناى {اصطفاء} (برگرفتن خالص هرچيز) است (لسان العرب).

شخصيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 41 - 2

2 - وجود موسى ( ع ) ، وقف راه خدا بود .

لنفسى

{تو را براى خود ساختم}، كنايه از خالص ساختن مخاطب براى خويش است.

شرايط آمرزش برگزيدگان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 19

19 _ تقواپيشگى ، پرداخت زكات و ايمان به آيات الهى ، شرط برخوردار شدن همراهان موسى در ميعادگاه مناجات ، از مغفرت و رحمت خاص الهى بود .

فاغفرلنا و ارحمنا و أنت خير الغفرين . .. فسأكتبها للذين يتقون

جمله {فسأكتبها . .. } پاسخى است به درخواستهاى موسى(ع) و از جمله آنهاست تقاضاى رحمت و مغفرت براى همراهان خويش در ميعادگاه مناجات

شرايط ايمان به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 64 - 8

8 - فرعونيان ، پذيرش دعوت هاى موسى ( ع ) را ، به توان مندى او در آوردن سِحرى بى نظير مشروط

كرده بودند .

و قد أفلح اليوم من استعلى

شرح صدر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 36 - 1،5

1 - خداوند تمامى خواسته هاى موسى ( ع ) را پذيرفت و به او شرح صدر و بيان روان عطا كرد و هارون را وزير او قرار داد .

قال ربّ . .. قال قد أُوتيت سؤلك ي_موسى

{سؤل}; يعنى احتياجى كه نفس انسان بر تحصيل آن حرص مىورزد و فرق آن با آرزو اين است كه آرزو در فكر انسان مى گذرد، ولى {سؤل} پى گيرى مى شود. گويا همواره رتبه {سول} بعد از آرزو است.

5 - وادى طوى در كوه طور ، مكان اعطاى شرح صدر و بيان روان به موسى ( ع ) ونصب هارون به مقام وزارت موسى ( ع ) بود .

قال ربّ اشرح . .. قال قد أُتيت سؤلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 4

4 - سعه صدر موسى ( ع ) در برابر تكبر ، استهزا و تهمت فرعون

قال لمن حوله ألاتستمعون . .. إنّ رسولكم... لمجنون. قال ربّ المشرق و المغرب

پرداختن موسى به تبيين {ربّ العالمين} بدون توجه به عكس العمل هاى متكبرانه و استهزا آميز فرعون، بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 50 - 2

2 - سعه صدر و پيگيرى حضرت موسى ( ع ) ، در تبليغ و هدايت مردم

ادع لنا . .. فلمّا كشفنا عنهم العذاب

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه فرعونيان

حضرت موسى(ع) را ساحر مى خواندند و پيام او را به مسخره و استهزا مى گرفتند; اما آن حضرت در راستاى هدايت آنان براى نجاتشان از عذاب دعا كرد.

شرك ستيزى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 9

9 - موسى ( ع ) ، در راستاى اثبات توحيد ربوبى و ابطال شرك ، منطقى قوى و كوبنده و برهانى روشن و غير قابل ترديد داشت .

ثمّ أرسلنا موسى . .. و سلط_ن مبين

كلمه {سلطان} به معناى قهر و غلبه است. حجت و برهان را نيز بدان اعتبار كه صاحب آن، بر قلوب مخاطبان هجوم مى برد و آنها را فتح مى كند، سلطان گفته مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 47 - 7

7 - مبارزه با شرك و دعوت مردم به ربوبيت مطلق خداوند بر جهان هستى ، پيام اصلى حضرت موسى ( ع )

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

برداشت ياد شده از اعتراف ساحران در حضور موسى(ع)، به ربوبيت مطلق خداوند بر جهان به دست مى آيد.

شريعت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 53 - 1

1 - موسى ( ع ) از پيامبران داراى كتاب و شريعت

و إذ ءاتينا موسى الكتب

شريك دعاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 2

2 _ هارون ( ع ) با موسى ( ع ) ، در دعا عليه فرعون و اطرافيانش ، همراه و شريك بود .

دعوتكما

شريك

رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 111 - 3

3 _ هارون ، برادر موسى ( ع ) ، همراه و همگام وى در تبليغ رسالت و ارشاد و هدايت فرعونيان

أرجه و أخاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 6

6 _ هارون همراه و همگام موسى ( ع ) در ابلاغ رسالت هاى الهى

رب موسى و هرون

هدف ساحران از ياد كردن {هارون} در كنار موسى مى تواند بدان جهت باشد كه وى نيز در ارشاد آنان نقشى بسزا داشته و يا بدان جهت بوده كه مبادا فرعون چنين وانمود كند كه منظور ساحران از رب موسى، فرعون است. زيرا همگان مى دانستند كه او براى مدتى سرپرستى موسى(ع) را به عهده گرفته بود. چنانچه گفته است: {الم نربك فينا وليداً} (شعرا، 18). بنابراين ساحران با يادكردن از هارون در صدد دفع اين توهم بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 4

4 _ هارون ( ع ) ، شريك و همتاى موسى ( ع ) در رسالت و مبارزه با فرعون و اشراف پيرامون او بوده است .

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 3

3 _ برادر موسى ( هارون ) شريك او در دريافت وحى و ياور او در امر رسالت بود .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 32 - 1

1 - موسى ( ع ) از خداوند خواست ، هارون ( ع ) را در ابلاغ پيام الهى به فرعون ، شريك او گرداند .

هرون أخى . .. و أشركه فى أمرى

مقصود از شراكت مورد درخواست موسى(ع)، مشاركت هارون با او در ابلاغ پيام خداوند به فرعونيان است، نه در دريافت وحى، زيرا موسى(ع) از تنهايى در آن هراسى نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 1

1 - هارون ، برادر موسى ( ع ) و شريك او در انجام رسالت الهى

هرون أخى . .. اذهب أنت و أخوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 1

1- حضرت موسى و هارون ( ع ) ، دو پيامبر داراى كتاب آسمانى و رسالت مشترك

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان و ضياءً و ذكرًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {الفرقان} كتاب آسمانى تورات باشد. بر اين اساس دادن كتاب آسمانى به هارون در كنار حضرت موسى(ع)، بيانگر اين است كه او نيز مانند موسى(ع) در نبوت و دريافت كتاب آسمانى شريك و برابر بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 7

7 - هارون ، شريك و همراه موسى ( ع ) در امر رسالت

فاذهبا ب_اي_تنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 36 - 3

3 - هارون در كنار موسى ( ع

) و همراه وى در تمام مراحل مناظره و رو در رويى با فرعون

قالوا أرجه و أخاه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 48 - 4

4 - هارون همراه و همگام موسى ( ع ) ، در ابلاغ رسالت الهى

ربّ موسى و ه_رون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 2

2 - هارون بازوى موسى و مايه توان و اقتدار وى در مصاف با فرعونيان

قال سنشدّ عضدك بأخيك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 117 - 3

3 - هارون ( ع ) ، شريك موسى ( ع ) در امر رسالت

و ءاتين_هما الكت_ب المستبين

شك موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 13 - 1

1 - ترديد موسى ( ع ) در توانايى خويش براى رسالت ، از ناحيه كمى سعه صدر و گويا نبودن زبانش

و يضيق صدرى و لاينطلق لسانى

{ضيق صدر} مقابل {سعه صدر} و {انطلاق لسان} (رها بودن زبان) كنايه از فصاحت بيان است.

شكايت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 3

3 _ شكايت موسى ( ع ) به پيشگاه پروردگار ، از تمرد بنى اسرائيل در مبارزه با جباران

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

شكست موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 3

3 - غرور و اطمينان سرشار ساحران به غلبه خويش بر موسى ( ع

)

و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغ_لبون

شكوه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 7

7 _ حضرت موسى ( ع ) ، از فرعون و اطرافيانش براى به كار بستن اموال و زينت هاى فراوان خويش در مسير گمراهى و فريب مردم ، در پيشگاه خداوند به شكوه پرداخت .

و قال موسى ربنا إنك ءاتيت فرعون و ملأه زينة و أمولا فى الحيوة الدنيا ربنا ليضلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 22 - 2

2- شكواى موسى ( ع ) ، به درگاه الهى ، از رفتار فرعونيان

و جاءهم رسول كريم . .. فدعا ربّه أنّ ه_ؤلاء قوم مجرمون

شگفتى يدبيضاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 33 - 3

3 - سفيد گشتن دست موسى ( ع ) پس از نمايان ساختن آن ، امرى شگفت و دور از انتظار بينندگان

و نزع يده فإذا هى بيضاء

به كارگيرى {إذا} فجائيه مى رساند كه مفاد جمله بعد از آن در يك حالت غير منتظره تحقق پذيرفته است .

شيوع خبر معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 39 - 5

5 - راه يافتن خبر معجزات موسى ( ع ) در ميان توده مردم

و قيل للناس هل أنتم مجتمعون

صبر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 69 - 1،8

1- موسى ( ع ) به شكيبا بودن در برابر كار هاى خضر و

چيزهايى كه از او فرا مى گيرد ، متعهّد گرديد .

قال ستجدنى إن شاء اللّه صابرًا و لا أعصى لك أمرًا

جمله {ستجدنى. ..} (تو مرا صابر خواهى يافت) حاكى از اين است كه موسى(ع) صبرى را نويد مى داد كه آثارش مشهود باشد. اين تعبير، در مقايسه با {سأصبر} و نظاير آن، تأكيد بيشترى دارد.

8- { عن جعفربن محمد ( ع ) : { . . . قال موسى : { ستجدنى إن شاء اللّه صابراً و لاأعصى لك أمراً } فلمّا استثنى المشية قبِله . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده: {موسى(ع) به خضر گفت: {ستجدنى إن شاء اللّه صابراً. ..} پس چون مشيّت الهى را استثنا كرد (يعنى {إن شاء اللّه} گفت) خضر، او را پذيرفت...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 70 - 3

3- خضر ، خواهان تعجيل نكردن موسى در فهم اسرار بود و او را بر متابعت بى چون و چرا از خود ، الزام نكرد .

حتّى أُحدث لك منه ذكرًا

صحف موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 19 - 5

5 - صحيفه هاى حضرت ابراهيم و موسى ( ع ) ، از نخستين كتاب هاى آسمانى بوده است .

لفى الصحف الأُولى . صحف إبرهيم و موسى

وصف {الاُولى} (در آيه قبل)، ممكن است در مقايسه با زمان نزول قرآن بوده و تنها ناظر به تقدم {صحف} بر قرآن باشد همچنين مى تواند به معناى حقيقى آن بوده و به دوران آغازين نزول كتاب هاى آسمانى، نظر داشته باشد. برداشت ياد شده، ناظر

به احتمال دوم است.

صداقت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 106 - 1

1 _ فرعون ، ناباور به صداقت موسى ( ع ) در ادعاى رسالت و برخورداريش از معجزه و آيتى از جانب خدا

قال إن كنت جئت بئاية فأت بها إن كنت من الصدقين

متعلق {الصدقين} اصل رسالت و نيز داشتن {بينة} است. يعنى: إن كنت من الصادقين فى دعوى الرسالة و دعوى البينة.

صراحت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 12

12- صراحت لهجه و شجاعت موسى ( ع ) در برابر فرعون

و إنى لأظنّك ي_فرعون مثبورًا

صفات خواهر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 9

9 - خواهر موسى ، دخترى زيرك و راز نگه دار بود .

هل أدلّكم على من يكفله

صفات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 27 - 1

1 - موسى ( ع ) قبل از رسالت خويش ، لكنت زبان داشت .

واحلل عقدة من لسانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 11

11 - موسى ( ع ) برخوردار از توان جسمى فوق العاده و دشمن شكن

فوكزه موسى فقضى عليه

صندوق موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 6

6 - رود نيل از جانب خداوند ، مأمور افكندن صندوق حامل موسى ( ع ) به ساحل بود .

فليلقه اليمّ بالساحل

جمله {فليلقه

اليم}، علاوه بر اين كه به مادر موسى مى فهماند كه افكنده شدن موسى(ع) به ساحل قطعى است، ازاين حقيقت نيز حكايت مى كند كه آب به امر تكوينى خداوند، مأمور است كه اين عمل را انجام دهد.

ضيق صدر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 13 - 1

1 - ترديد موسى ( ع ) در توانايى خويش براى رسالت ، از ناحيه كمى سعه صدر و گويا نبودن زبانش

و يضيق صدرى و لاينطلق لسانى

{ضيق صدر} مقابل {سعه صدر} و {انطلاق لسان} (رها بودن زبان) كنايه از فصاحت بيان است.

طعام موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 2،3

2- موسى و همسفر او ، به هنگام رسيدن به مجمع البحرين ، يك ماهى ، به عنوان غذا ، همراه داشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

{حوت} يعنى {ماهى} و برخى آن را ماهى بزرگ معنا كرده اند. (ر.ك. لسان العرب) به قرينه {غداءنا} _ در آيه بعد _ آن ماهى، به منظور تغذيه فراهم شده بود.

3- موسى ( ع ) و همسفرش هنگام رسيدن به محلِّ تلاقى دو دريا ، از ماهىِ همراه خويش ، غفلت كردند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 7

7- موسى ( ع ) و جوان خدمت كارِ همراه او ، در كنار هم و از يك نوع غذا مى خوردند .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

ضماير جمع در تمام آيه، گوياى همراهى و

همدلى دو همسفر، حتى در تناول غذا است; زيرا، در غير اين صورت، بايد برخى ضماير را به صورت مفرد ذكر مى كرد و مثلاًمى گفت {آتنى غدائى}.

ظلم به پيروان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 1

1 _ قوم موسى مورد ستم نظام فرعونى قبل از بعثت وى و پس از آن

قالوا أوذينا من قبل أن تأتينا و من بعد ما جئتنا

مراد از اتيان و مجىء {تأتينا} و {جئتنا} بعثت موسى(ع) به پيامبرى است و بيان آن به دو تعبير مى تواند به جهت تفنن در عبارت باشد.

ظلم ستيزى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 10 - 5

5 - مبارزه باظلم و ظالمان و ايجاد عدالت اجتماعى ، در رأس وظايف موسى ( ع ) قرار داشت .

و إذ نادى . .. أن ائت القوم الظ_لمين

تعبير {أن ائت القوم الظالمين} به جاى {ائت فرعون و قومه} نشان مى دهد كه هدف الهى از رسالت موسى، مبارزه با ظلم و بى عدالتى است كه جامعه فرعونى گرفتار آن شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 9

9 - مبارزه با فسق و تجاوز ، هدف اساسى موسى ( ع ) در رويارويى با فرعون و دارودسته وى

إلى فرعون و ملإيْه إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 5،10

5 - مبارزه با عوامل و سردمداران كفر و فساد و اصلاح نظام اجتماعى

حاكم ، سرلوحه رسالت موسى ( ع ) و مرحله نخستين نهضت او

لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون

10 - رسالت موسى ، داراى محتوايى ضد استكبارى و مخالف منافع صاحبان زر و زور

ولقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون فقالوا س_حر كذّاب

اعزام موسى(ع) از سوى خداوند به سوى مستكبران و صاحبان زر و زور (مانند فرعون، هامان و قارون) و مخالفت شديد آنان با آن حضرت حاكى از مطلب يادشده است.

عبادت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 1

1 - خداوند ، پس از نجات بنى اسرائيل از سيطره فرعونيان ، موسى ( ع ) را براى عبادت و مناجاتى خاص فرا خواند .

و إذ وعدنا موسى أربعين ليلة

به كارگيرى كلمه {ليلة} (شب) - با وجود اينكه معمولا در بيان شبانه روز و مانند آن، از كلمه {يوم} (روز) استفاده مى شود - اشاره به اين معنا دارد كه: وعده خدا با موسى (ع) براى عبادت و مناجات بوده است. از آن جا كه موسى (ع) در ميان بنى اسرائيل نيز اعمال عبادى داشته، معلوم مى شود آن دعوت براى عبادت و مناجاتى خاص بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 1،14

1 _ خداوند ، موسى ( ع ) را پس از عبور بنى اسرائيل از دريا ، براى عبادت و مناجاتى خاص فراخواند .

و وعدنا موسى ثلثين ليلة

به كارگيرى كلمه {ليلة} (شب)، با وجود اينكه معمولاً در بيان شبانه روز و مانند آن

از كلمه {يوم} استفاده مى شود، اشاره به اين دارد كه مواعده خدا با موسى براى عبادت بوده است. و چون موسى در ميان قومش نيز عبادت و مناجات داشته، معلوم مى شود كه اين، عبادت و مناجاتى خاص بوده است.

14 _ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا مناجات و عبادت ويژه او در مكانى به دور از بنى اسرائيل باشد .

و وعدنا موسى . .. اخلفنى فى قومى

از اينكه موسى براى آمدن به ميقات، هارون را به جانشينى خويش معرفى كرد، معلوم مى شود وى در مدت ميقات در ميان بنى اسرائيل نبوده و از آنان فاصله داشته است.

عبادت موسى(ع) در ميقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 2،3،7

2 _ مدت مناجات و عبادت ويژه موسى ( ع ) در مرحله نخست سى شب تعيين گرديد .

و وعدنا موسى ثلثين ليلة

3 _ موسى ( ع ) علاوه بر گذراندن سى شب براى عبادت و مناجات ، موظف به ادامه آن تا ده شب ديگر شد .

و أتممنها بعشر فتم ميقت ربه أربعين ليلة

{ميقات} به معناى زمانى است كه براى انجام كارى تعيين گردد. {ميقات ربه} يعنى زمانى را كه خدا براى انجام عبادت و مناجات موسى تعيين كرد.

7 _ بروز بدا براى خدا در مقدار زمان تعيين شده جهت عبادت و مناجات موسى ( ع )

و أتممنها بعشر

عبرت از قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 51 - 2

2- تاريخ زندگى موسى ( ع ) و خصوصيات او ، درس آموز

و سازنده است .

واذكر فى الكت_ب موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 9 - 2

2 - تاريخ زندگى موسى ( ع ) و حوادث آن ، درس آموز و شايان توجه و تأمل براى رهبران و مبلغان دين است .

و هل اتيك حديث موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 10 - 1

1 - سرگذشت مبارزه موسى ( ع ) با فرعونيان ، شايان توجه و درس آموزى

و إذ نادى ربّك موسى

واژه {إذ} در محل نصب و مفعول براى فعل محذوف است; يعنى، {واذكر إذ نادى. ..} فرمان الهى مبنى بر به خاطر آوردن سرگذشت موسى بيانگر حقيقت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 67 - 1

1 - سرگذشت موسى و فرعونيان ، آيتى بزرگ ، شايان تفكر و عبرت آموز

إنّ فى ذلك لأية

{ذلك} اشاره به ماجراى ميان موسى(ع) و فرعون دارد. {آية} نيز در اين جا معادل {عبرة} و نكره آمدن آن براى تفخيم است. بنابراين جمله {إنّ فى ذلك لأية}; يعنى، به راستى در اين ماجرا عبرتى بزرگ وجود دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 3 - 7

7 - داستان موسى و فرعون ، دربردارنده درس عبرت براى انسان هاى مؤمن و حق پذير

نتلوا عليك من نبإِ موسى و فرعون بالحقّ لقوم يؤمنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 38 - 1

1 - سرگذشت موسى ( ع )

و رسالت او در هدايت فرعون ، آيتى الهى و درس آموز

و فى موسى إذ أرسلن_ه إلى فرعون

عبارت {و فى موسى} عطف بر جمله {تركنا فيها آية} است; يعنى، {و فى قصة موسى آية}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 1

1 - داستان گفتوگوى موسى ( ع ) با قوم خويش و آزار هاى آنان نسبت به آن حضرت ، دربردارنده درس هاى سازنده و عبرت آموز

و إذ قال موسى لقومه ي_قوم لم تؤذوننى

فرمان الهى به ياد كرد گفتوگوى موسى(ع) با قومش و. ..، نشانه مشتمل بودن آن بر درس هاى سازنده براى امت اسلام است. ضمناً بايد توجه داشت كه كلمه {إذ} در {إذ قال}، مفعول براى فعل محذوف (اُذكر) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 15 - 1،2

1 - سرگذشت موسى ( ع ) ، قابل دقت و مايه عبرت حتى براى پيامبر ( ص )

هل أتيك حديث موسى

{حديث}; يعنى، خبر. (لسان العرب)

2 - خداوند ، برانگيزاننده همگان به آگاهى از داستان موسى ( ع ) و عبرت گيرى از آن

هل أتيك حديث موسى

استفهام در {هل أتاك. ..} براى ترغيب به شنيدن پاسخ است. نقل داستان موسى(ع) در قرآن، نشانه آن است كه گرچه ضمير {هل أتاك} در خطاب به پيامبر(ص) به كار رفته است; ولى مراد گزارش سرگذشت موسى(ع) به تمام مردم است.

عبوديت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 122 - 1،2

1 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، از بندگان مؤمن

خدا

إنّهما من عبادنا المؤمنين

2 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، از بندگان برجسته و مقرب خداوند

إنّهما من عبادنا المؤمنين

برجسته و مقرب بودن موسى و هارون(عليهماالسلام)، از اضافه {عباد} به ضمير {نا} به دست مى آيد.

عبور موسى(ع) از دريا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 24 - 3

3- اطمينان بخشى خداوند به موسى ( ع ) و بنى اسرائيل ، در به سلامت عبور كردن آنان از دريا و غرق شدن فرعونيان

و اترك البحر رهوًا إنّهم جند مغرقون

هر چند عبارت {واترك . ..} معناى فرمان را در خود نهفته دارد; اما قرين شدن {رهوًا} مى نماياند كه خداوند با بيان اين صفت، در صدد اطمينان بخشى و ايجاد آرامش در روح موسى(ع) و اطرافيان آن حضرت بود.

عبور موسى(ع) از رودنيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 24 - 1

1- دستور خداوند به موسى ( ع ) و بنى اسرائيل ، در عبور از نيل و وانهادن رود آرام و فروهشته به حال خويش

و اترك البحر رهوًا

{رهو}، به معناى حالت آرام و يا گودى و شكافتگى شىء است.

عجز از مبارزه با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 40 - 2

2 - ناتوانى فرعونيان در مبارزه با موسى ( ع ) و منحصر شدن تمام قدرت و تدبير نظام فرعونى در وجود ساحران

لعلّنا نتّبع السحرة إن كانوا هم الغ_لبين

با اين كه در نظام فرعونى تلاش بر حذف همه نيروها و منحصر دانستن فرعون در جايگاه رهبرى بوده است;

اما ناتوانى او از مقابله با موسى(ع) و نياز وى به كارآيى ساحران، سبب گشت تا به جاى فرعون، ساحران پيشواى مردم قلمداد شوند.

عجز موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 67 - 1،2

1- خضر ، موسى ( ع ) را از تحمّل همراهى با وى ، براى فراگيرى علوم ويژه ، ناتوان ديد .

هل أتّبعك . .. قال إنّك لن تستطيع معى صبرًا

2- خضر ( ع ) به موسى ( ع ) توصيه كرد به دليل نداشتن قدرت تحمّل ، از همراه شدن با او صرف نظر كند .

إنّك لن تستطيع معى صبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 75 - 2

2- خضر ( ع ) بر ناتوانى موسى ( ع ) از تحمّل كار هاى خضر براى سومين بار تأكيد كرد .

قال ألم أقل لك إنّك لن تستطيع معى صبرًا

خضر(ع) يك بار، در آغاز برخورد با موسى(ع) و بار ديگر، پس از ماجراى كشتى و مرتبه سوم در پى قتل نوجوان، جمله اى را به موسى(ع) يادآور شد كه حاوى چندين تأكيد است. (إنّك لن تستطيع...).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 76 - 4

4- موسى ( ع ) به ناتوانى خود از تحمّل كردار خضر ( ع ) و همراهى با وى پى برد .

قال . .. قد بلغت من لدنّى عذرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 78 - 2

2- ناتوانى موسى ( ع ) از تحمّل كار

هاى خضر ( ع ) ، در پى سومين سؤال و اعتراض او ، به اثبات رسيد .

قال ه_ذا فراق بينى و بينك سأنبّئك بتأويل ما لم تستطع عليه صبرًا

عجله موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 83 - 3،5

3 - موسى ( ع ) ، در رسيدن به ميقات ، تعجيل كرده و بر قوم خود پيشى گرفه بود .

و ما أعجلك عن قومك ي_موسى

5 - پرسش خداوند از موسى ( ع ) درباره تعجيل در آمدن به كوه طور ، نخستين سخن او با وى نبود .

و ما أعجلك

حرف {واو} در {و ما أعجلك} براى عطف بر محذوف است; يعنى، پس از حضور موسى(ع) در كوه طور، سخن يا سخنانى به ميان آمد، آن گاه اين پرسش مطرح شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 84 - 1،2،4

1 - موسى ( ع ) ، سبقت گرفتن خود بر قومش در آمدن به ميقات را ، به جهت اطمينان به قومش در پيروى از او و طى مسير تا ميقات دانست .

قال هم أُوْلاء على أثرى

{أُوْلا} اسم اشاره به بعيد است و {أثر} به معناى علامت باقى مانده از هر چيزى است. از همين رو به جاى پا نيز {اثر} گفته مى شود. {أثر} به معناى اتباع و دنباله روى نيز آمده است. (مقاييس اللغة). مفاد آيه بالا اين است كه آنان همان جماعت اند كه بر نشانه پاى من به سوى ميقات روان اند و يا اين كه به دنبال من در حال آمدن به ميقات

هستند.

2 - ورود موسى ( ع ) به ميقات ، اندكى پيش از ورود قومش به آن مكان بود .

و ما أعجلك . .. قال هم أُوْلاء على أثرى

مورد اشاره قرارگرفتن همراهان موسى از سوى آن حضرت، نشان مى دهد كه آنان در چشم انداز موسى(ع) بودند و براى رسيدن به ميقات، زمان زيادى لازم نداشتند. بنابراين بين ورود موسى(ع) به ميقات و ورود قوم او، چندان فاصله اى نبوده است.

4 - موسى ( ع ) ، حضور پيش از موعد خود و جلوتر از ديگران را در ميقات موجب جلب رضايت خداوند مى پنداشت .

و ما أعجلك . .. و عجلت إليك ربّ لترضى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 9

9 - اعتراض خداوند به موسى ( ع ) در مورد جدا شدن او از مردم و پيشى گرفتن بر آنان ، به جهت بروز انحراف در آنان ، در غياب وى بوده است .

و ما أعجلك . .. فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

عذاب مكذبان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 133 - 2

2 _ جارى شدن سيلاب و هجوم ملخ ها ، شپش ها و قورباغه ها و آلوده شدن زندگانى به خون ، از عذاب هاى نازل شده بر فرعونيانِ منكر رسالت موسى

فأرسلنا عليهم الطوفان و الجراد و القمل و الضفادع و الدم

{طوفان} آب فراوانى است كه بر منطقه و يا مناطقى مستولى مى شود. هر يك از {جراد} (ملخ) و {قمل} (شپش) اسم جنس است. ضفادع جمع ضَفدَع يا ضفدَع

(قورباغه) است.

عذرخواهى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 1

1 _ عذر خواستن موسى ( ع ) در پيشگاه پروردگار ، از ناتوانى خويش در بسيج بنى اسرائيل براى مبارزه با جباران

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 73 - 2،7

2- موسى ( ع ) به دليل تخلّف از شرط همراهى با خضر ( ع ) و اعتراض ناروا به او ، خود را سزاوار مؤاخذه ديد و از خضر ( ع ) تقاضاى چشم پوشى كرد .

قال لاتؤاخذنى بما نسيت

7- موسى ( ع ) عفو و عدم سخت گيرى خضر بر او را به خاطر نسيان و تخلّف از عهد خويش ، تقاضا كرد .

قال لاتؤاخذنى بما نسيت و لاترهقنى من أمرى عسرًا

{إرهاق} به معناى {تحميل كارى طاقت سوز بر ديگرى} است. (قاموس) و مفاد {لاترهقنى...} اين است كه كارى دشوار(مانند جدا شدن و لغو رخصت همراهى) را بر من تحميل مكن و مرا به زحمت مينداز. لازم به ذكر است كه {عسراً} مفعول دوم براى {لاترهقنى} است.

عزم راسخ موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 1

1- موسى ( ع ) براى يافتن خضر ، با عزمى راسخ و جدّى ، سفر خود را به مجمع البحرين آغاز كرد .

لاأبرح حتّى أبلغ مجمع البحرين

{لاأبرح} صيغه متكلم از {برح} و به معناى {دست برنمى دارم} و تأكيد بر پشتكار در انجام دادن كار است.

عصاى موسى(ع)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 3،5،6

3 - خداوند ، به موسى ( ع ) فرمان داد تا براى دستيابى به آب ، عصاى خويش را بر سنگ زند .

فقلنا اضرب بعصاك الحجر

{ال} در {الحجر} مى تواند تعريف جنس باشد. در اين صورت مراد از {الحجر}، سنگ در مقابل اشياى ديگر است و مى تواند {ال} براى عهد حضورى يا ذهنى باشد. در اين صورت مراد از {الحجر} سنگى مخصوص بوده است.

5 - موسى ( ع ) در پى فرمان خدا بدون هيچ تأخير ، عصاى خويش را براى به دستاوردن آب بر سنگ زد .

فقلنا اضرب بعصاك الحجر فانفجرت منه اثنتا عشرة عيناً

حرف {فاء} در {فانفجرت} فاى فصيحه است; يعنى، بيانگر معطوف عليه مقدر مى باشد. جمله با تقدير آن چنين است: {فضرب بعصاه الحجر فانفجرت}. گويا حذف اين جمله براى رساندن اين معناست كه فرمان الهى (اضرب) همان و زدن همان.

6 - در پى فرود آمدن عصاى موسى بر سنگ ، دوازده چشمه آب از آن جوشش كرد .

فانفجرت منه اثنتا عشرة عيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 107 - 1،2،4،5

1 _ موسى ( ع ) در پاسخ فرعون ( درخواست آيت رسالت ) عصاى خويش را ر ها ساخت .

فألقى عصاه

2 _ عصاى موسى ( ع ) در برابر فرعون به مارى بزرگ تبديل شد .

فألقى عصاه فإذا هى ثعبان مبين

4 _ نبودن هيچ فاصله زمانى بين افكنده شدن عصاى موسى ( ع ) و تبديل آن به مارى بزرگ

فألقى عصاه فإذا هى ثعبان مبين

5

_ اژد هاى تبديل شده از عصاى موسى ( ع ) ، اژدهايى واقعى و ترديدناپذير

فإذا هى ثعبان مبين

توصيف {ثعبان} به {مبين} (آشكار و واضح)، به اين نكته اشاره دارد كه آن اژدها واقعى بود، نه وهمى و خيالى، و حركات و سكناتش به گونه اى بوده است كه در اژدها بودن آن براى كسى جاى ترديد وجود نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 117 - 1،2،3،4،5

1 _ خداوند پس از جادوگرى ساحران به موسى فرمان داد تا عصاى خويش را در صحنه مبارزه ر ها سازد .

و أوحينا إلى موسى أن ألق عصاك

2 _ خداوند ، فرمانش را ( افكندن عصا ) از طريق وحى به موسى ابلاغ كرد .

و أوحينا إلى موسى أن ألق عصاك

3 _ عصاى موسى ( ع ) پس از افكنده شدن ، تمام بافته هاى جادويى ساحران را بلعيد و به كام خويش فروبرد .

فإذا هى تلقف ما يأفكون

{لَقْف} (مصدر تلقف) به معناى گرفتن چيزى با سرعت است و در آيه شريفه به مناسبت مورد به {بلعيدن} تفسير شده است. جمله {فإذا هى ... } مى تواند خبر از رخدادى باشد كه در صحنه مبارزه اتفاق افتاده است. در اين صورت تقدير جمله چنين خواهد بود: أوحينا إلى موسى أن ألق عصاك فالقيها فإذا هى تلقف.

4 _ خداوند به موسى ( ع ) بشارت داد كه عصاى وى پس از ر ها شدن ، تمام ساخته هاى دروغين ساحران را خواهد بلعيد .

أن ألق عصاك فإذا هى تلقف ما يأفكون

در برداشت فوق جمله {فإذا هى . .. }، همانند {أن

ألق عصاك}، تفسير {أوحينا} گرفته شده است. بر اين مبنا تقدير جمله بدين صورت خواهد شد: ألق عصاك فإذا القيتها إذا هى تلقف ما يأفكون.

5 _ عصاى موسى ( ع ) با بلعيدن ابزار جادويى ساحران ، صحنه اى شگفت و به دور از انتظار همگان به وجود آورد .

فإذا هى تلقف ما يأفكون

{إذا} براى مفاجات است و دلالت مى كند كه جمله پس از آن در يك حالت غير منتظره واقع شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 1

1 _ عصاى موسى ( ع ) با بلعيدن جادوى ساحران ، موجب به كرسى نشستن حق و پوچ گشتن دستاورد هاى ساحران شد .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

دربرداشت فوق ضمير {كانوا} و {يعملون} به ساحران برگردانده شده است. بر اين مبنا مراد از {ما} در {ما كانوا ... } همان ابزار و آلاتى است كه با سحر خويش آنها را در چشم بينندگان به صورت جانورانى پر تحرك جلوه داده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 9،10،11،12

9 _ موسى ( ع ) از جانب خداوند فرمان يافت تا براى دستيابى به آب عصاى خويش را به سنگ زند .

و أوحينا إلى موسى . .. أن اضرب بعصاك الحجر

{ال} در {الحجر} هم مى تواند تعريف جنس باشد، كه در اين صورت مراد از {الحجر}، سنگ در مقابل اشياى ديگر است، و هم مى تواند {ال} براى عهد حضورى و يا ذهنى باشد، كه در اين صورت مراد از {الحجر} سنگى مخصوص بوده

است.

10 _ موسى ( ع ) در پى فرمان الهى بدون هيچ تأخير عصاى خويش را براى به دست آوردن آب بر سنگ زد .

أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا

حرف {فاء} در {فانبجست} فاء فصيحه است ; يعنى بيانگر معطوفٌ عليه مقدر مى باشد. آن معطوفٌ عليه مقدر به قرينه فراز قبل، {فضرب بعصاه الحجر} است. گويا حذف اين جمله براى رساندن اين معناست كه فرمان الهى (اضرب) همان و زدن همان.

11 _ فرمان خدا به موسى ( زدن عصا بر سنگ براى تهيه آب ) فرمانى اعلام شده به او از طريق وحى

و أوحينا إلى موسى . .. أن اضرب بعصاك الحجر

12 _ جوشش دوازده چشمه آب از سنگ در پى فرود آمدن عصاى موسى بر آن

أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا

{انبجاس} مصدر {انبجست} به معناى جوشيدن و فوران زدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 17 - 1

1 - موسى ( ع ) هنگام جدا شدن از خانواده اش براى آوردن آتش ، چوب دستى خود رانيز به همراه داشت .

و ما تلك بيمينك ي_موسى

{تلك} براى اشاره به مؤنث به كار مى رود و دلالت دارد كه اطلاق نام خشبة يا عودة (چوب) بر آنچه در دست موسى(ع) است، مسلم گرفته شده است; بنابراين از موسى(ع) خواسته شده بود كه در جواب، خصوصيات آن چوب را بيان كند تا متوجه باشد كه چه چيزى تبديل به مار خواهد شد. گفتنى است كه از جمله {أهشّ بها على غنمى} (در آيه بعد)، استفاده مى شود كه موسى(ع) پيش از

آمدن به كوه طور، آن عصا را به همراه داشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 18 - 1

1 - موسى ( ع ) در پاسخ به پرسش خداوند _ در باره آنچه در دست دارد _ آن را عصاى خويش اعلام كرد .

و ما تلك بيمينك . .. قال هى عصاى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 21 - 4،5

4 - تبديل عصاى موسى ( ع ) به مار و بازگشت آن به صورت اوّليه ، وابسته به اراده خداوند بود .

سنعيدها

5 - نماياندن معجزه به موسى ( ع ) در وادى طوى و به دور از چشم مردم ، به خاطر تجربه و آمادگى بيشتر او براى ارائه معجزه در حضور مردم بود . *

ألقها . .. خذها و لاتخف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 22 - 4

4 - يدبيضا و مار شدن عصا ، دو معجزه براى اثبات رسالت موسى ( ع ) بود .

فألقيها فإذا هى حيّة تسعى . .. واضمم يدك ... ءاية أُخرى

{آية} (علامت)، حال است براى فاعل {تخرج} و به قرينه آيات بعد كه در آنها هدايت فرعون بر عهده موسى نهاده شده، مراد از {آية}، علامت رسالت او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 6

6 - اعطاى معجزاتى در كنار معجزه عصا و يدبيضا به موسى ( ع ) ، وعده خداوند به او در كوه طور *

ب__َاي_تى

جمع آوردن {آيات} با

آن كه تا آن زمان، تنها دو معجزه به موسى(ع) عطا شده بود، مى تواند وعده ضمنى خداوند به عطاى معجزاتى ديگر به موسى(ع) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 3

3 - عصاى موسى در ميدان مقابله با ساحران ، در دست راست او قرار داشت .

و ألق ما فى يمينك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 6

6 - { عصا } و { يد بيضا } دو معجزه و برهان الهى در اختيار موسى ( ع )

فذنك بره_نان من ربّك

عصمت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 4

4 _ موسى ( ع ) و ديگر رسولان الهى برخوردار از عصمت در ابلاغ رسالت هاى الهى

حقيق على أن لا أقول على اللّه إلا الحق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 51 - 5

5- خداوند موسى ( ع ) را از هرگونه آلودگى مبرّا و او را براى خود خالص گردانيد .

إنّه كان مخلصًا

{مخلَص} به فتح لام، يعنى خالص شده و كسى كه خداوند او را براى خود خالص كرده و از آلودگى مصون داشته است (لسان العرب). تفاوت آن با مخلِص (به كسره) اين است كه {مخلِص} عبادتش را براى خدا خالص مى كند، ولى {مخلَص} كسى است كه خداوند او را براى خود برگزيده و خالص كرده باشد.

عصيان از اوامر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره -

2 - 93 - 12،13،16

12 - قوم موسى ، على رغم اظهار پذيرش تورات و پيشمانشان بر گوش سپارى به فرمان هاى خدا و موسى ( ع ) ، تمرد كرده و عصيانگر شدند .

قالوا سمعنا و عصينا

13 - قوم موسى ، آشكارا و علنى و بدون هيچ پرده پوشى ، از فرمان هاى تورات و موسى ( ع ) سرپيچى كردند .

قالوا سمعنا و عصينا

بعيد به نظر مى رسد كه قوم موسى در پاسخ به پيروى از فرمانهاى خدا و موسى(ع) - خصوصاً با قرار گرفتن طور بر بالاى سر ايشان - اظهار كنند كه {ما نافرمانى مى كنيم}. بنابراين {قالوا سمعنا و عصينا} بيان مى دارد كه اظهار اطاعت كردند و در عمل نافرمانى كردند، ولى از آن جا كه نافرمانى اينان بسيار علنى و بدون پرده پوشى بوده، گويابه زبان آوردند كه ما عصيان مى كنيم.

16 - تمرد و سرپيچى قوم موسى از فرمان هاى تورات و دستورات موسى ، برخاسته از شوق آنان به گوساله پرستى بود .

و عصينا و أشربوا فى قلوبهم العجل

جمله {و أشربوا . ..} حال معلله است; يعنى، بيان مى دارد كه علت عصيان و نافرمانى يهود، عشقشان به گوساله پرستى بوده است.

عصيان از تعاليم موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 21 - 4

4$ - فرعون ، از پذيرش رهنمود هاى موسى ( ع ) سرپيچى كرد .

و عصى

متعلق {عصى} _ به قرينه {أهديك} _ رهنمودهاى موسى(ع) بوده است.

عصيان از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23

- 11

11 _ گستاخى و بى پروايى قوم موسى ( ع ) در برابر خداوند ، زمينه سرپيچى آنان از فرمان موسى ( ع ) ( ورود به سرزمين مقدس و مبارزه با جباران )

إنّا لن ندخلها . .. قال رجلان من الذين يخافون انعم اللّه عليهما ادخلوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 10

10 _ بنى اسرائيل ، قومى فاسق به خاطر لجاجت و تمردشان در برابر فرامين موسى ( ع )

و بين القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 2،4،5،15،17،18

2 _ محروميت قوم موسى ( ع ) از تسلط بر سرزمين مقدس و سكونت در آن ، پيامد و كيفر فسق و سرپيچى آنان از فرمان موسى ( ع )

إنّا لن ندخل ابداً . .. فانها محرمة عليهم

جمله {فانها محرمة . ..}، تفريع بر نافرمانى آنان از دستور موسى(ع) است، نه اينكه متفرع بر نفرين او (فافرق بيننا ...) باشد.

4 _ سرگردانى قوم موسى ( ع ) در بيابان ، پيامد و كيفر فسق و سرپيچى آن از فرمان موسى ( ع )

إنّا لن ندخلها . .. يتيهون فى الارض

5 _ زمان سرپيچى قوم موسى ( ع ) از فرمان وى ، سرآغاز سرگردانى چهل ساله آنان و محروميت از تسلط بر قدس

إنّا لن ندخلها . .. اربعين سنة يتيهون فى الارض

15 _ لجاجت قوم موسى در برابر فرمان هاى وى ، نشانه فسق آنان

إنّا لن ندخلها . .. فلاتأس على القوم الفسقين

17 _ سرگردانى قوم موسى در سرزمينى به مساحت چهار

فرسخ در مدت چهل سال ، تاوان نافرمانى آنان در برابر موسى ( ع )

ادخلوا الارض المقدسة . .. قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة يتيهون فى الارض

از امام باقر(ع) در توضيح آيه فوق روايت شده: فلما ابوا ان يدخلوها حرمها اللّه عليهم فناهوا فى اربع فراسخ اربعين سنة . .. .

_______________________________

اختصاص منصوب به شيخ مفيد، ص 265; تفسير برهان، ج 1، ص 456، ح 1.

18 _ سرگردانى بنى اسرائيل در پى سرپيچى از فرمان موسى ( ع ) با چرخيدن زمين به هنگام سفر شبانه آنان و بازگردانده شدن به محل سكونت اوليه خويش

قال فانها محرمة عليهم اربعين سنة يتيهون فى الارض

از امام صادق(ع) در بيان كيفيت سرگردانى بنى اسرائيل روايت شده: . .. اذا كان العشاء و اخذوا فى الرحيل ... اذا ارتحلوا و استوت بهم الارض قال اللّه للارض ديرى بهم فلايزالوا كذلك ... فاذا اصبحوا اذا ابنيتهم و منازلهم التى كانوا فيها بالامس ... .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 305، ح 74; نورالثقلين، ج 1، ص 608، ح 116.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 15

15 _ سرپيچى فرعون و درباريانش از پذيرش رسالت موسى ، پيامد آلودگى آنان به فساد و تبهكارى بود .

فظلموا بها فانظر كيف كان عقبة المفسدين

برداشت فوق بر اين اساس است كه عنوان {مفسدين} بر فرعونيان، اشاره به علت تكذيب داشته باشد. يعنى چون مردمى مفسد بودند، رسالت موسى را انكار كردند و آيات الهى را دروغ پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 93 - 4

4 -

هارون ( ع ) ، متهم به مخالفت با فرمان هاى موسى ( ع ) با سكوت و بى تفاوتى در برابر انحراف بنى اسرائيل

ما منعك . .. أفعصيت أمرى

{أفعصيت. ..} خطاب موسى(ع) به هارون(ع) است. ظاهر آيه چنين دلالت دارد كه عصيان هارون از دستورات موسى(ع)، لااقل به عنوان اتهام از جانب موسى(ع) مطرح بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 16 - 1

1 - عصيان و سرپيچى فرعون ، در برابر دعوت رسول الهى ( موسى ( ع ) )

فعصى فرعون الرسول

عظمت معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 109 - 4

4 _ معجزات موسى ( ع ) در ديدگاه اشراف قوم فرعون ، امورى با عظمت ، خارق العاده و شگفت آور

إن هذا لسحر عليم

توصي___ف موسى به {عليم} (بسيار دانا) و بيان جمله {ان هذا . .. } با چندين تأكيد (اسميه آوردن جمله، مقرون ساختن آن به دو حرف تأكيد {إن} و {لام}) حكايت از آن دارد كه همگان به عظمت كار موسى پى برده بودند و بدان اقرار داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 112 - 4

4 _ فرعونيان ، مرعوب عظمت و شگفتى معجزات موسى ( ع ) شدند .

يأتوك بكل سحر عليم

احضار همه ساحران زبردست مصر براى مقابله و مبارزه با موسى(ع)، بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 34 - 3

3 - اقرار ناخواسته فرعون به عظمت كار

موسى ( ع ) در ارائه معجزات

إنّ ه_ذا لس_حر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 37 - 3

3 - عظمت معجزه موسى در نظر فرعونيان

يأتوك بكلّ سحّار عليم

جمع آورى تمامى ساحران ماهر، نشان دهنده آن است كه فرعونيان مرعوب معجزه موسى شده و معتقد بودند كه جز با گردآورى تمام توان خويش، قادر به مقابله با آن نيستند.

عظمت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 164 - 7

7 _ عظمت خاص حضرت موسى ( ع ) در پيشگاه خداوند *

و كلم اللّه موسى تكليماً

ذكر نام موسى(ع) جداى از ساير پيامبران و توصيف او به كليم اللّه، دلالت بر مقام والاى وى دارد.

عفت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 12

12 - { عن الرضا ( ع ) : . . . و لمّا قالت : { استأجره إنّ خير من استأجرت القوىّ الأمين } قال أبوها كيف علمت ذلك ؟ قالت لمّا أتيته برسالتك فأقبل معى قال كونى خلفى و دلّينى على الطريق . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده [است كه فرمود] آن گاه كه دختر شعيب به پدرش گفت: موسى را اجير كن; چون بهترين اجير كسى است كه نيرومند و امين باشد; پدر گفت: چگونه به اين حقيقت پى برده اى؟ گفت: آن گاه كه پيام تو را براى او بردم با من همراه شد و گفت: تو پشت سر من باش و راه را به من نشان ده. ..}.

عقلانيت تعاليم

موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 54 - 5

5 - آموزه هاى موسى ( ع ) و كتاب آسمانى او ( تورات ) ، مطابق با عقل و خرد ناب بود .

و ذكرى لأُولى الألب_ب

خداوند عاقلان و صاحبان خرد جامعه بنى اسرائيل را مخاطب خود ساخته و تورات را تنها براى ايشان مايه پند و بيدارى دانسته است. از اين نكته مى توان حقيقت بالا را به دست آورد.

عقيده موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 8،9

8 - تصميم فرعونيان به قتل موسى ( ع ) ، به خاطر اعتقاد آن حضرت به ربوبيت مطلق خداوند بود .

أتقتلون رجلاً أن يقول ربّى اللّه

9 - كشتن موسى ( ع ) به صرف اعتقاد او به ربوبيت خداوند ، كارى نكوهيده و نابه جا در نظر مؤمن آل فرعون

أتقتلون رجلاً أن يقول ربّى اللّه

از استفهام انكارى در جمله {أتقتلون رجلاً. ..} _ كه در مقام تقبيح عمل فرعون مى باشد _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

علاقه آسيه به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 2

2 - درخشش برق اميد و شادمانى در ديدگان زن فرعون با مشاهده قنداقه موسى

و قالت امرأت فرعون قرّت عين لى و لك

علاقه به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 14

14 - فرعون و اطرافيان او ، به موسى ( ع ) بسيار علاقه مند بودند و او

را دوست مى داشتند .

و ألقيت عليك محبّة منّى

علايق معنوى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 35 - 3

3 - موسى ( ع ) ، علاقه مداوم خود و برادرش هارون ( ع ) را به تسبيح و ذكر خداوند ، ابراز داشت و خداوند را بر آن گواه دانست .

إنّك كنت بنا بصيرًا

جمله {إنّك. ..} مى تواند تعليل براى {كى نسبّحك كثيراً} باشد; يعنى خدايا! تو خوب مى دانى كه من و برادرم هارون چه روحيه اى داريم و نسبت به تسبيح و ذكر تو، تا چه حد علاقه منديم، بنابراين با پذيرش وزارت هارون، راه تسبيح و ذكر فراوان تر را بر ما هموار ساز.

علايق موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 4

4- موسى ( ع ) بسيار مشتاق ديدار با خضر ( ع ) و ملاقات با او بود .

لاأبرح حتّى . .. ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 69 - 5

5- موسى ( ع ) داراى اشتياق فراوان به فراگيرى علوم خضر بود .

قال ستجدنى إن شاء اللّه صابرًا و لا أعصى لك أمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 84 - 5

5 - شوق موسى ( ع ) به ملاقات و گفت وگوى با پروردگار و جلب رضايت او ، موجب شتاب وى در آمدن به ميقات بود .

و عجلت إليك ربّ لترضى

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 22 - 7

7 - دلبستگى عميق موسى ( ع ) به بنى اسرائيل و رنج شديد وى از بردگى و استثمار آنان توسط فرعون

و تلك نعمة تمنّها علىّ أن عبّدتّ بنى إسرءيل

علم خواهر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 2

2 - خواهر موسى ، از افكنده شدن برادر كوچكش به نيل مطلع و نگران بود و گام به گام به تعقيب جعبه حامل وى پرداخت .

إذ تمشى أختك فتقول

حركت كردن خواهر موسى در پى او، نشانگر آن است كه وى از جريان موسى(ع) و به آب افكنده شدن او و نيز اجمال حوادثى كه در پيش است، مطلع بوده است.

علم غيب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 5

5 _ موسى ( ع ) ، از پيش بر پيروزى خود و شكست ساحران و ابطال سحرشان ، اطمينان داشت .

قال موسى ما جئتم به السحر إن اللّه سيبطله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 1

1- تذكر موسى ( ع ) به آگاهى و اعتقاد درونى فرعون به حقانيت معجزات او على رغم سحر خواندن آنها

إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا . قال لقد علمت ما أنزل ه_ؤلاء إلاّ ربّ السموت و الأرض

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 74 - 7،8

7_ موسى ( ع ) ، از برخى امور غيبى ، آگاه بود .

أقتلت

نفسًا زكيّة بغير نفس

آگاهى موسى(ع) از قاتل نبودن نوجوان مقتول، ممكن است از علوم غيبى آن حضرت باشد.

8- موسى ( ع ) نسبت به اَعمال ناروا و خلاف شرع حساسيت شديدى داشت .

قال أقتلت نفسًا زكيّة بغير نفس

اعتراض موسى به خضر(ع) على رغم قول و قرارهاى قبلى، نشان از آن دارد كه موسى(ع) به قدرى در اين مسائل حساسيّت داشت كه تحت تأثير آن، عهد و قرار خود را نيز فراموش كرده و يا آن را ناديده گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 78 - 7

7- علمى كه موسى ( ع ) در پى آموختن آن از خضر ( ع ) بود ، علم تأويل و تحليل حوادث و شناخت حقايق پشت پرده رخداد ها بود .

هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت . .. سأنبّئك بتأويل ما لم تستطع عليه صبرًا

علم مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 8

8 - مادر موسى ( ع ) ، پيش از افكندن او به آب ، از جانب خداوند ، به نجات موسى ( ع ) به دست يكى از دشمنان آگاه شده بود .

أوحينا. .. يأخذه عدوّ لى و عدوّ له

علم موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 26 - 2

2 - موسى ( ع ) به دشوارى هاى رسالت خويش و مشكلات ارشاد و هدايت فرعون آگاه بود .

و يسّر لى أمرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20

- 36 - 3

3 - خداوند در وادى طوى ( در كوه طور ) موسى ( ع ) را بر اجابت خواسته هايش آگاه ساخت .

قد أُتيت سؤلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 21 - 2

2 - اعطاى حكمت و دانش به موسى ( ع ) از سوى پروردگار در پى فرار او از نظام فرعونى

ففررت منكم . .. فوهب لى ربّى حكمًا

واژه {حكم} مى تواند مرادف {حكومت} (سرپرستى و تدبير امور مردم) باشد و نيز مى تواند معادل {حكمة} و به معناى دانش و معرفت باشد. برداشت ياد شده بر پايه معناى دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 2

2 - اعطاى حكمت و دانشى گسترده از سوى خدا به موسى ( ع ) هم زمان با رسيدن او به مرحله جوانى

و لمّا بلغ أشدّه و استوى ءاتين_ه حكمًا و علمًا

نكره آمدن {حكماً} و {علماً} بيانگر عظمت حكمت و دانشى است كه از سوى خدا به موسى(ع) داده شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 27 - 1

1 - اطلاع يافتن موسى ( ع ) از توطئه براى قتل خود به دست فرعون

ذرونى أقتل موسى . .. و قال موسى إنّى عذت بربّى و ربّكم من كلّ متكبّر

عمل برگزيدگان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 11

11 _ كردار سفيهانه گروهى از همراهان موسى در ميعادگاه مناجات ، عامل نزول عذاب الهى و به

هلاكت رساندن همه آنان شد .

أتهلكنا بما فعل السفهاء منا

گفته شده مراد از كردار سفيهانه برخى از همراهان موسى، تقاضاى رؤيت خدا با چشم بوده است.

عمل به اوامر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 93 - 11

11 - فهميدن فرمان هاى خدا و موسى ( ع ) و به كار بستن آن فرمان ها ، از پيمان هاى خدا با بنى اسرائيل

و إذ أخذنا ميثقكم . .. واسمعوا

چون جمله {سمعنا و عصينا} (گوش سپرديم و سرپيچى كرديم) در جواب {اسمعوا} (گوش بسپاريد) قرار گرفته است، معلوم مى شود مراد از گوش سپارى (اسمعوا) فهميدن و اطاعت كردن است. متعلق {اسمعوا} به قرينه مقام، فرمانهاى خدا و دستورات موسى(ع) مى باشد.

عمل به تكليف موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 20 - 1

1 - موسى ( ع ) به فرمان خداوند عصاى خويش را بر زمين افكند .

فألقيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 78 - 1

1 - موسى ( ع ) به فرمان خداوند ، بنى اسرائيل را شبانه از مصر كوچ داد و از دريا گذراند .

أسر بعبادى . .. فأتبعهم

حرف {فاء} در {فأتبعهم} فصيحه است; يعنى، از يك سرى جملات محذوف قبل از خود حكايت مى كند. حاصل آن جملات اين است كه موسى(ع) بنى اسرائيل را از مصر كوچ داد و فرعونيان نيز از حركت آنان آگاه شدند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 14 - 5

5

- نگرانى موسى ( ع ) از عدم ايفاى كامل رسالت بود ، نه صرف كشته شدن .

أخاف أن يكذّبون . .. فأخاف أن يقتلون

سخنان پيشين موسى، در باره بررسى موانع رسالت و رفع آنهابود. اظهار نگرانى او از كشته شدن نيز مى تواند در آن جهت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 5

5 - تجهيز موسى و هارون ( ع ) به وسيله آيات و معجزات گوناگون الهى براى ايفاى نقش رسالت

فاذهبا ب_اي_تنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 1

1 - موسى ( ع ) با راه يافتن به دربار فرعونيان ، پيام حق الهى را به آنان ارائه كرد .

لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون ... فلمّا جاءهم بالحقّ من عندنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 14

14 - اقدام سريع و بى درنگ موسى ( ع ) به انجام رسالت الهى خويش ، پس از فرمان خداوند به او

لقد أرسلنا موسى . .. فقال إنّى رسول

از حرف {فاء}، مى توان استفاده كرد كه موسى(ع) پس از دريافت رسالت خويش، بى درنگ و بدون تأخير به انجام آن اقدام نمود.

عمل خير موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 90 - 15

15- انجام كار هاى خير ، مورد علاقه و سيره مستمر پيامبران الهى ، موسى ، هارون ، ابراهيم ، لوط ، اسحاق ، يعقوب ، نوح ،

داوود ، سليمان ، ايوب ، اسماعيل ، ادريس ، ذوالكفل ، يونس ، زكريا ، و يحيى ( عليهم السلام ) بود .

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون . .. يحيى ... إنّهم كانوا يس_رعون فى الخيرت

عمل صالح موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 17 - 6

6- موسى ( ع ) ، پيامبرى برخوردار از اخلاق و اعمالى شايسته و ارزشمند

و جاءهم رسول كريم

وصف كَرَم هنگامى كه در توصيف خداوند به كار رود، به معناى احسان و انعام آشكار او است و چون در مقام توصيف انسان به كار رود، به معناى اخلاق و افعال شايسته او است(مفردات راغب).

عوامل آرامش مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 11

11 - برگزيدن موسى ( ع ) براى مقام رسالت ، وعده الهى به مادرش جهت آرام بخشيدن خاطر وى

و لاتخافى و لاتحزنى . .. و جاعلوه من المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 1،2

1 - تأثير ژرف و آرامش بخش وحى الهى در دل مادر موسى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا

{أصبح} معادل {صار} و {فارغاً} مرادف {خالياً} است. با توجه به ارتباط اين آيه با آيه هفتم، تقدير آن چنين مى شود: {و صار فؤاد أُمّ موسى بعد الوحى خالياً من الخوف و الحزن; دل مادر موسى بعد از وحى ما از ترس و اندوه خالى گشت}.

2 - دل مادر موسى ، فارغ از ترس و

اندوه نسبت به فرجام نوزادش پس از دريافت وحى الهى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. أن لاتخافى ... و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا

عوامل احترام موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 18

18 - محبوبيت موسى ( ع ) در دل ها و در دربار فرعون ، مايه احترام به موسى ( ع ) و موجب خدمت فراوان به او شده بود .

و ألقيت عليك محبّة منّى و لتصنع على عينى

چنانچه {صنيعة} (ريشه اشتقاقى {لتصنع}) به معناى احسان و كرامت باشد، مفاد {لتصنع. ..} چنين مى شود: محبت تو را در قلب ديگران قرار دادم تا با مراقبت كامل من، مورد احترام و احسان آنان قرار گيرى.

عوامل اطمينان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 23 - 6

6 - اظهار معجزه در كوه طور ، به منظور تسكين قلب موسى ( ع ) انجام يافته بود .

لنريك

ارائه معجزه به موسى(ع)، علاوه بر آن كه موسى(ع) را در برابر فرعون مجهز مى ساخت، به دليل {لنريك} آگاهى و اطمينان شخصِ آن حضرت را نيز بالا مى برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 46 - 6،7

6 - شنوايى و بينايى خداوند ، پشتوانه اى اطمينان بخش براى تضمين يارى موسى و هارون ( ع ) در برابر فرعون بود .

إنّنى معكما أسمع و أرى

7 - وعده يارى خداوند و آگاهى گسترده او بر جزئيات ماجراى ارشاد فرعون ، مايه اميدوارى و آرامش بخش دل هاى نگران موسى

و هارون ( ع ) بود .

إنّنا نخاف . .. لاتخافا إنّنى معكما أسمع و أرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 9

9 - اطمينان بخشى خداوند به موسى ( ع ) با يادآورى حضور خود در همه صحنه هاى مباحثه او با فرعون .

فاذهبا ب_اي_تنا إنّا معكم مستمعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 62 - 3

3 - اتكاى موسى ( ع ) به پروردگار و هدايت خاصه او ، مايه اطمينان و آرامش وى در سخت ترين شرايط

قال كلاّإنّ معى ربّى سيهدين

عوامل اعراض از معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 7

7 - نژادپرستى و خوى برترى جويى فرعون و اشراف دربار او ، عامل ناديده گرفتن معجزات و دلايل روشن حضرت موسى و هارون ( ع )

ثمّ أرسلنا . .. بأي_تنا و سلط_ن مبين ... فقالوا أنؤمن لبشرين ... و قومهما لنا ع_

عوامل امتناع موسى(ع) از رضاع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 12 - 4

4 - انس گرفتن پيشين موسى با آغوش و شير مادر ، باعث امتناع او از خوردن شير دايگان شد .

و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه . .. و حرّمنا عليه المراضع من قبل

خداوند پيش از اين، به مادر موسى فرمان داد وى را شير دهد. از تعبير {حرّمنا عليه المراضع من قبل} استفاده مى شود كه فلسفه آن دستور، اين بود كه ذائقه موسى(ع)، تنها با

پستان و شير مادرش شكل بگيرد، تا از گرفتن پستان ديگران امتناع ورزد.

عوامل اميدوارى مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 1

1 - تبديل شدن مادر موسى به شخصيتى مصمم و قادر بر انجام كار هاى سترگ ، پس از دريافت پيام اميدآفرين الهى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. و قالت لأُخته قصّيه

جمله {و قالت. ..} عطف بر محذوف است; يعنى، {فألقيه فى اليمّ و قالت لأخته قصّيه}. مادر موسى پس از دريافت وحى، اقدام به انداختن فرزندش در رود نيل كرد; با اين كه پيش از آن از فرط ترس و نگرانى نزديك بود راز فرزندش را فاش سازد. اين موضوع، بيانگر مطلب ياد شده است.

عوامل اميدوارى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 46 - 7

7 - وعده يارى خداوند و آگاهى گسترده او بر جزئيات ماجراى ارشاد فرعون ، مايه اميدوارى و آرامش بخش دل هاى نگران موسى و هارون ( ع ) بود .

إنّنا نخاف . .. لاتخافا إنّنى معكما أسمع و أرى

عوامل اندوه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 19

19 - ارتكاب قتل ، مايه نگرانى موسى ( ع ) و موجب فرو رفتن او در غم و ناراحتى شده بود .

و قتلت نفسًا فنجّين_ك من الغم

نجات موسى(ع) از غم و غصه، فرع اضطراب خاطر داشتن آن حضرت، در باره ماجراى قتل و احساس خطر او از سوى فرعونيان است.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 1

1 - موسى ( ع ) در پى آگاه شدن از گمراهى بنى اسرائيل همراه با خشم و اندوهى شديد ، به نزد آنان بازگشت .

و أضلّهم السامرىّ . فرجع موسى إلى قومه غضب_ن أسفًا

با توجه به آيات ديگر قرآن در اين زمينه و نيز قرينه هاى موجود در همين آيات، چنين برمى آيد كه گمراه شدن بنى اسرائيل به دست سامرى در ميقات چهل روزه موسى(ع)، اتفاق افتاده بود و رجوع موسى(ع) به قوم خود نيز پس از پايان ميقات بوده است. {غضبان} _ چنان كه برخى از اهل لغت گفته اند _ به شخصى گفته مى شود كه غضب شديدى داشته باشد و {أسف} به فرد خشمگينى گفته مى شود كه بر چيزى افسوس مى خورد (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 115 - 3

3 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان ، گرفتار غم بزرگ و مشكلات اندوه بار از سوى فرعونيان

و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم

اندوهى كه موسى و هارون(عليهماالسلام) و قوم شان به آن گرفتار بودند، ناشى از مسائل و مشكلات شخصى نبود; بلكه بر اثر تبليغ رسالت شان در ميان فرعونيان به وجود آمده بود.

عوامل انگيزش موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 44 - 12

12 - { عن موسى بن جعفر ( ع ) : . . . أمّا قوله : { لعلّه يتذكّر أو يخشى } فإنّما قال ليكون أحرص لموسى على الذهاب ;

از

امام موسى بن جعفر(ع) روايت شده است: اما سخن خداوند: {لعلّه يتذكّر أو يخشى} [اين را] بدين خاطر گفت كه اشتياق موسى(ع) براى رفتن [به سوى فرعون ]افزون شود}.

عوامل بازگشت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 12

12 - خواهر موسى ، تلاش و نقشى مؤثر در بازگرداندن او به مادرش داشت .

إذ تمشى أُختك . .. فرجعن_ك إلى أُمّك

يادكردن از خواهر موسى(ع) و تلاش او، نشان از نقش مؤثر و كارساز او در بازگرداندن وى به مادر دارد.

عوامل پيروزى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 6

6 - آيات الهى ( معجزات ) توشه راه و حربه پيروزى موسى و هارون ( ع )

قال كلاّ فاذهبا ب_اي_تنا

عوامل تبرئه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 69 - 4

4 - وجاهت و آبرومندى موسى ( ع ) در پيش گاه خداوند ، سبب شد كه خداوند ، وى را از اتهام قوم اش ، برى بداند .

لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى فبرّأه اللّه ممّا قالواو كان عند اللّه وجيهًا

{و كان عنداللّه وجيهاً} به منزله تعليل براى {برّأه اللّه ممّا قالوا} است.

عوامل تربيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 16 - 2

2 - وحى به موسى ( ع ) ، جلوه ربوبيت خداوند بر او و از عوامل رشد و تربيت آن حضرت براى انجام رسالت خويش بود .

إذ ناديه ربّه

عوامل ترس موسى(ع)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 5

5 - پيش آمدن ناگهانى حادثه طور ( مكالمه خدا ، تبديل عصا به اژد ها و يد بيضا ) باعث به هم ريختن آرامش موسى ( ع ) و چيره شدن ترس بر وى

فلمّا أتيها نودى . .. و اضمم إليك جناحك من الرّهب

عوامل تعظيم موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 51 - 9

9- پاكى و برگزيدگى موسى و مقام رسالت و نبوت او ، موجب شرافت و بزرگداشت ياد او در قرآن

واذكر فى الكت_ب موسى إنّه كان مخلصًا و كان رسولاً نبيًّا

جمله {إنّه كان . ..} تعليل براى {اذكر} است.

عوامل تقويت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 31 - 1،2

1 - موسى ( ع ) ، با دعا به درگاه خداوند ، از او خواست هارون را پشتيبان و مايه تقويت وى قرار دهد .

أشدّد به ازرى

{ازر} در معانى {قوت} و {پشت} و نيز {ضعف} استعمال دارد (لسان العرب) و در آيه احتمال هريك از اين معانى وجود دارد و خواسته موسى(ع) ممكن است {افزايش قدرت} يا {داشتن پشتيبان} يا {نيرو دهنده و جبران كننده ضعف} باشد.

2 - موسى ( ع ) ، معاونت هارون را براى خود ، موجب توان مندى بيشتر در انجام مسؤوليت مى دانست .

هرون أخى . أشدّد به أزرى

عوامل تكامل موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 66 - 5

5- موسى ( ع ) براى

رسيدن به رشد و تكامل َ برتر از راه تحصيل دانش ، در تلاش بود .

هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا

عوامل تكذيب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 15

15 _ سرپيچى فرعون و درباريانش از پذيرش رسالت موسى ، پيامد آلودگى آنان به فساد و تبهكارى بود .

فظلموا بها فانظر كيف كان عقبة المفسدين

برداشت فوق بر اين اساس است كه عنوان {مفسدين} بر فرعونيان، اشاره به علت تكذيب داشته باشد. يعنى چون مردمى مفسد بودند، رسالت موسى را انكار كردند و آيات الهى را دروغ پنداشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 110 - 4

4 _ شيفتگى فرعونيان به حكومت و سلطنت و وابستگى شديدشان به موطن خويش ، از عوامل تكذيب موسى و جبهه گيرى آنان در برابر وى

يريد أن يخرجكم من أرضكم

عوامل ذكر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 51 - 9

9- پاكى و برگزيدگى موسى و مقام رسالت و نبوت او ، موجب شرافت و بزرگداشت ياد او در قرآن

واذكر فى الكت_ب موسى إنّه كان مخلصًا و كان رسولاً نبيًّا

جمله {إنّه كان . ..} تعليل براى {اذكر} است.

عوامل رشد موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 143 - 4

4 _ سخن گفتن خدا با موسى براى رشد و تربيت وى بود .

و كلمه ربه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 16 - 2

2

- وحى به موسى ( ع ) ، جلوه ربوبيت خداوند بر او و از عوامل رشد و تربيت آن حضرت براى انجام رسالت خويش بود .

إذ ناديه ربّه

عوامل رفع اندوه مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 14

14 - ديدار دوباره با موسى ( ع ) ، به چشمان مادر روشنى و آرامش بخشيد و اندوه او را برطرف ساخت .

فرجعن_ك إلى أُمّك كى تقرّ عينها و لاتحزن

{قرة العين} يا از {قرار} به معناى آرام گرفتن مشتق است و يا از {قُرّ} به معناى سردشدن كه نتيجه توقف اشك سوزان است. در هر صورت اين تعبير، كنايه از شادمانى است كه چشم را از نگران بودن و حركت به سمت راست و چپ بازمى دارد و اشك سوزان اندوه را قطع مى كند.

عوامل رفع نگرانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 12 - 4

4 - التجاى موسى ( ع ) به ربوبيت الهى براى كسب توان و زدودن نگرانى هاى خود

قال ربّ إنّى أخاف

عوامل سرور مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 7

7 - شادى كردن مادر موسى و زدايش غم از دل وى ، از هدف هاى خداوند در بازگرداندن موسى ( ع ) به دامان وى

فرددن_ه إلى أُمّه كى تقرّ عينها و لاتحزن

كلمه {كى} به اصطلاح، {تعليليه} و بيانگر هدف الهى در بازگرداندن موسى به دامان مادرش مى باشد. در اين آيه به دو هدف اشاره شده است:

الف) شاد شدن مادر موسى و زدودن غم و اندوه ناشى از فراق فرزند. ب) عمل كردن خدا به وعده خود و يقين پيدا كردن مادر موسى به حقانيت وعده هاى الهى. برداشت ياد شده بيان مضمون هدف نخست است.

عوامل سلب آرامش موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 18 - 1

1 - به هم ريختن آرامش موسى در پى كشته شدن مرد قبطى به دست وى

فوكزه موسى فقضى عليه . .. فأصبح فى المدينة خائفًا يترقّب

عوامل عجله موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 84 - 5

5 - شوق موسى ( ع ) به ملاقات و گفت وگوى با پروردگار و جلب رضايت او ، موجب شتاب وى در آمدن به ميقات بود .

و عجلت إليك ربّ لترضى

عوامل غضب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 1

1 - موسى ( ع ) در پى آگاه شدن از گمراهى بنى اسرائيل همراه با خشم و اندوهى شديد ، به نزد آنان بازگشت .

و أضلّهم السامرىّ . فرجع موسى إلى قومه غضب_ن أسفًا

با توجه به آيات ديگر قرآن در اين زمينه و نيز قرينه هاى موجود در همين آيات، چنين برمى آيد كه گمراه شدن بنى اسرائيل به دست سامرى در ميقات چهل روزه موسى(ع)، اتفاق افتاده بود و رجوع موسى(ع) به قوم خود نيز پس از پايان ميقات بوده است. {غضبان} _ چنان كه برخى از اهل لغت گفته اند _ به شخصى گفته مى شود

كه غضب شديدى داشته باشد و {أسف} به فرد خشمگينى گفته مى شود كه بر چيزى افسوس مى خورد (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 1

1 - موسى ( ع ) با مشاهده گوساله پرستى بنى اسرائيل ، پس از بازگشت از ميقات ، به شدت خشمگين شد .

ي_بنؤُمّ لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

گرفتن سر و ريش هارون، نشان شدت از ناراحتى موسى(ع) در مورد انحراف بنى اسرائيل دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 18 - 7

7 - برانگيخته شدن خشم موسى ( ع ) با مشاهده مرد اسرائيلى در حال درگيرى مجدد با يكى ديگر از قبطيان

قال له موسى إنّك لغوىّ مبين

عوامل مبارزه با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 110 - 4

4 _ شيفتگى فرعونيان به حكومت و سلطنت و وابستگى شديدشان به موطن خويش ، از عوامل تكذيب موسى و جبهه گيرى آنان در برابر وى

يريد أن يخرجكم من أرضكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 10

10 _ خودكامگى ، سلطه مدارى و خوى اسراف گرانه فرعون ، عامل رويارويى وى با موسى ( ع ) و آزار و اذيت پيروانش بود .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم و إن فرعون ل

عوامل مؤثر در رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 -

11

11 _ آمرزش گناه گوساله پرستان بنى اسرائيل مؤثر در پيشبرد اهداف رسالت موسى ( ع )

إن ربك من بعدها لغفور رحيم

مخاطب در جمله {إن ربك . .. } حضرت موسى(ع) است. در اينكه چرا خداوند در بيان آمرزش گناهان بنى اسرائيل، موسى(ع) را مورد خطاب قرار داده و كلمه {رب} را به آن اضافه كرده، دو وجه مى توان ذكر كرد: بخشش گناه بنى اسرائيل در راستاى ربوبيت خدا بر موسى و طبعاً در راستاى پيشبرد رسالت اوست. توصيه اى است به موسى(ع) كه تو نيز از خطاها و لغزشهاى قومت، در صورت توبه، درگذر و آنها را ناديده انگار. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

عوامل نجات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 9

9 - زنده گذاشتن موسى ( ع ) و چشم پوشى از قتل وى ، درخواست آسيه از فرعون

و قالت امرأت فرعون . .. لاتقتلوه

عوامل نگرانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 19

19 - ارتكاب قتل ، مايه نگرانى موسى ( ع ) و موجب فرو رفتن او در غم و ناراحتى شده بود .

و قتلت نفسًا فنجّين_ك من الغم

نجات موسى(ع) از غم و غصه، فرع اضطراب خاطر داشتن آن حضرت، در باره ماجراى قتل و احساس خطر او از سوى فرعونيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 67 - 1

1 - موسى ( ع ) ، پس از مشاهده سِحر ساحران فرعون ، در دل خويش

از پى آمد هاى احتمالى آن احساس نگرانى كرد .

من سحرهم . .. فأوجس فى نفسه خيفة موسى

{أوجس} به معناى {أحسَّ} و نيز به معناى {أضمر(اخفاكرد)} آمده است (لسان العرب). در اين آيه، معناى {أحسَّ} به نظر مناسب تر مى رسد; چرا كه معناى {اخفا} در {فى نفسه} آمده است. بنابراين {أوجس فى نفسه...}; يعنى، موسى(ع) در دل خود نگرانى و ترسى را احساس كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 68 - 3

3 - موسى ( ع ) از القاى شبهه و احتمال گمراهى مردم به واسطه سِحر ساحران نگران بود .

قلنا لاتخف إنّك أنت الاعلى

جمله {إنّك أنت الاعلى} تعليل براى {لاتخف} است و دلالت مى كند كه موسى(ع) از اين نگران بود كه معجزه او با سحر ساحران مشتبه گردد و مردم به حقانيت او پى نبرند. خداوند با بيان برترى قطعى او، زمينه هراسش را از بين برد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 14 - 5

5 - نگرانى موسى ( ع ) از عدم ايفاى كامل رسالت بود ، نه صرف كشته شدن .

أخاف أن يكذّبون . .. فأخاف أن يقتلون

سخنان پيشين موسى، در باره بررسى موانع رسالت و رفع آنهابود. اظهار نگرانى او از كشته شدن نيز مى تواند در آن جهت باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 33 - 4،5

4 - موسى ( ع ) ، از نافرجام ماندن رسالت الهى خويش در صورت كشته شدن به دست فرعونيان نگران بود .

إلى فرعون و

ملإيْه . .. قال ربّ إنّى قتلت منهم نفسًا

طرح موضوع قتل مرد قبطى، نه از آن باب است كه موسى(ع) بر جان خويش مى ترسيد; بلكه بدان جهت بود كه مبادا با دستگيرى و كشته شدن او، رسالت الهى _ كه بر دوش او نهاده شده است _ نافرجام بماند.

5 - موسى ( ع ) در وادى طور ، نگرانى خويش نسبت به موانع راه رسالت را با خدا در ميان گذاشت .

قال ربّ إنّى قتلت منهم نفسًا

عوامل هلاكت برگزيدگان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 11

11 _ كردار سفيهانه گروهى از همراهان موسى در ميعادگاه مناجات ، عامل نزول عذاب الهى و به هلاكت رساندن همه آنان شد .

أتهلكنا بما فعل السفهاء منا

گفته شده مراد از كردار سفيهانه برخى از همراهان موسى، تقاضاى رؤيت خدا با چشم بوده است.

عهد خدا با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 7 - 3

3 - خداوند ، از پيامبراسلام ( ص ) و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى ( ع ) پيمان و تعهّدى شديد ، گرفته است .

و إذا أخذنا . .. و منك و من نوح و إبرهيم و موسى و عيسى ابن مريم و أخذنا منهم ميث

عهد فرعونيان با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 134 - 10،11

10 _ فرعونيان با موسى ( ع ) پيمان بستند و سوگند ياد كردند كه در صورت برطرف ساختن عذاب شديد از آنان ،

به وى ايمان آورند و بنى اسرائيل را آزاد سازند .

لئن كشفت عنا الرجز لنؤمنن لك و لنرسلن معك بنى إسراءيل

11 _ فرعونيان پس از وقوع هر يك از عذاب هاى پنجگانه ( طوفان . . . ) با موسى پيمان بستند كه در صورت برطرف ساختن آن ، به وى ايمان آورند و بنى اسرائيل را آزاد كنند .

لئن كشفت عنا الرجز لنؤمنن لك و لنرسلن معك بنى إسراءيل

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ال} در {الرجز} عهد ذكرى باشد. در اين صورت {الرجز} اشاره به عذابهاى پنجگانه در آيه قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 135 - 8،9

8 _ فرعونيان ، على رغم پيمان مؤكدشان با موسى ( ع ) ( تصديق رسالت او و آزادسازى بنى اسرائيل پس از برطرف شدن عذاب ) ، حتى لحظه اى به وى ايمان نياوردند و بنى اسرائيل را آزاد نكردند .

فلما كشفنا عنهم الرجز . .. إذا هم ينكثون

9 _ پيمان شكنى فرعونيان و پايبند نبودن آنان به عهد هاى خويش با موسى ( ع )

إذا هم ينكثون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 136 - 3

3 _ فرعونيان به دليل شكستن پيمانشان با موسى ( ع ) ( ايمان به وى و آزادسازى بنى اسرائيل ) سزاوار انتقام الهى و غرق شدن در دريا گشتند .

إذا هم ينكثون. فانتقمنا منهم

تفريع جمله {فانتقمنا} بر جمله {إذا هم ينكثون} به وسيله حرف {فاء} مى رساند كه پيمان شكنى فرعونيان در انتقام الهى از آنان دخيل بوده است.

عهد موسى(ع) با بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 11

11 - موسى ( ع ) قبل از عزيمت به ميقات ، توصيه هاى لازم را به بنى اسرائيل ارائه كرده و قول و قرار هاى لازم را براى حفظ ايمان ، با آنان گذاشته بود .

فأخلفتم موعدى

{موعد} در اين آيه مصدر و به معناى {وعده} است. از اين رو {فأخلفتم موعدى}; يعنى، شما از وعده و عهد خود با من تخلف كرديد. از اين جمله برمى آيد كه موسى(ع) قبل از رفتن به ميقات، پيش بينى هاى لازم را كرده بود و از اين نظر حجت را بر بنى اسرائيل تمام نموده بود.

عهد موسى(ع) با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 17 - 5

5 - پيمان موسى با خداوند بر پاس داشتن نعمت او و پرهيز از پشتيبانى مجرمان و تبه كاران

قال ربّ بما أنعمت علىّ فلن أكون ظهيرًا للمجرمين

{ظهير} به معناى معين و ياور است.

عهد موسى(ع) و خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 73 - 3

3- تخلّف موسى از عهد خويش با خضر ( ع ) ، ناشى از فراموشى بود .

قال لاتؤاخذنى بما نسيت

عهدشكنان با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 2

2 - بنى اسرائيل ، به پيمان شكنى و تخلف از قول و قرار خود با موسى ( ع ) معترف بودند .

ما أخلفنا موعدك بملكنا

عهدشكنى موسى(ع)

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 73 - 2،3،7

2- موسى ( ع ) به دليل تخلّف از شرط همراهى با خضر ( ع ) و اعتراض ناروا به او ، خود را سزاوار مؤاخذه ديد و از خضر ( ع ) تقاضاى چشم پوشى كرد .

قال لاتؤاخذنى بما نسيت

3- تخلّف موسى از عهد خويش با خضر ( ع ) ، ناشى از فراموشى بود .

قال لاتؤاخذنى بما نسيت

7- موسى ( ع ) عفو و عدم سخت گيرى خضر بر او را به خاطر نسيان و تخلّف از عهد خويش ، تقاضا كرد .

قال لاتؤاخذنى بما نسيت و لاترهقنى من أمرى عسرًا

{إرهاق} به معناى {تحميل كارى طاقت سوز بر ديگرى} است. (قاموس) و مفاد {لاترهقنى...} اين است كه كارى دشوار(مانند جدا شدن و لغو رخصت همراهى) را بر من تحميل مكن و مرا به زحمت مينداز. لازم به ذكر است كه {عسراً} مفعول دوم براى {لاترهقنى} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 76 - 5

5- موسى ( ع ) به معذور بودن خضر ( ع ) در جدا شدن از وى با مشاهده تخلّف او از پيمان سكوت در برابر كار هاى آن حضرت ، اعتراف كرد .

قال إن سألتك . .. قد بلغت من لدنّى عذرًا

جمله {قد بلغت من لدنّى عذراً} يعنى: {از ديدگاه من، به عذرى قابل قبول جهت ترك مصاحبت دست يافتى. }. اين جمله، به قرينه {قد}، مربوط به {إن سألتك...} نيست، بلكه اعتراف موسى(ع) به اين است ترك مصاحبت تو با من، هم اكنون

نيز دليل موجهى دارد، ولى طالب مهلتى ديگر هستم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 18

18- سخنِ شِكوه آميز موسى ( ع ) به خضر ( ع ) در مورد نگرفتن مزد ، سومين تخلّف وى از پيمان خويش بود .

قال لو شئت لتّخذت عليه أجرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 78 - 1

1- سومين تخلّف موسى ( ع ) از عهد خويش با خضر ( ع ) ( مطرح ساختن گرفتن مزد ) ، آغاز جدايى آن دو از هم بود .

قال لو شئت لتّخذت . .. قال ه_ذا فراق بينى و بينك

در باره اين كه {ه_ذا} اشاره به چيست، احتمالاتى وجود دارد، از جمله اين كه اشاره به قول موسى(ع) باشد; يعنى، ه_ذا القول سبب فراق بيننا

غصب كشتيها در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 8

8- مقارن با وقوع داستان موسى و خضر ( ع ) ، پادشاهى ، كلّيه كشتى هاى سالم را در آن منطقه ، مصادره مى كرد .

و كان وراءهم ملك يأخذ كلّ سفينة غصبًا

مراد از {كلّ سفينة} _ به قرينه {أن أعيبها} {كلّ سفينة صالحة} بوده است.

غضب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 2،7

2 _ موسى ( ع ) به هنگان بازگشت به سوى بنى اسرائيل از گمراه شدن قومش خشمگين و بسيار اندوهناك بود .

و لما رجع موسى إلى قومه غضبن أسفاً

{أسِف} به

كسى گفته مى شود كه بسيار اندوهناك باشد. (برگرفته از لسان العرب).

7 _ موسى ( ع ) بر اثر شدّت غضب به خاطر گوساله پرستى قومش ، لوحه هاى تورات را بر زمين افكند .

لما رجع موسى إلى قومه غضبن أسفاً . .. و ألقى الألواح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 151 - 4

4 _ موسى ( ع ) خشم شديد خويش را بر هارون خطا تلقى كرد و به خاطر آن از خداوند آمرزش طلبيد . *

قال رب اغفر لى

از اينكه موسى(ع) پس از شنيدن سخنان هارون براى خويش طلب مغفرت كرد، معلوم مى شود از برخورد شديد خويش با هارون پشيمان شد و آن را خطا تلقى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 3

3 - موسى ( ع ) ، تحت تأثير خشم و اندوه

غضب_ن أسفًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 2،5

2 - موسى ( ع ) با گرفتن سر و ريش هارون ، او را در باره گوساله پرست شدن بنى اسرائيل در غياب خود مورد بازخواست قرار داد .

ي_ه_رون ما منعك . .. لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

5 - هارون ( ع ) با مشاهده غضب موسى ( ع ) ، سعى در فرونشاندن خشم آن حضرت و جلب محبت و تحريك عواطف او داشت .

قال ي_بنؤُمّ

مخاطب قرار دادن موسى(ع) با نداى {يابن أمِّ} گوياى اين نكته است كه هارون(ع) سعى داشت با برانگيختن احساسات موسى، غضب او را فرونشانده و

سپس توضيحات خود را بيان كند. در باره مفتوح بودن كلمه {أُمّ} توجيهاتى بيان شده است; از جمله اين كه اصل آن {يابن أمّاه} بوده و براى تخفيف چنين شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 18 - 8

8 - پرخاش كردن موسى ( ع ) نسبت به مرد اسرائيلى

قال له موسى إنّك لغوىّ مبين

غفلت مردم دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 43 - 6

6 - جوامع معاصر موسى ، گرفتار غفلت و بى خبرى از تعاليم الهى

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب . .. لعلّهم يتذكّرون

غيبت موسى(ع) از ميان بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 3

3 - مدت زمان عبادت و مناجات ويژه موسى ( ع ) ، چهل شب تعيين شد .

و إذ وعدنا موسى أربعين ليلة

فرار ماهى قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 5،6

5- ماهىِ بى جانِ همراه موسى ( ع ) ، در مجمع البحرين زنده شده و در مسيرى تونل مانند ، در آب دريا فرو رفت .

نسيا حوتهما فاتّخذ سبيله فى البحر سربًا

فاعل {اتخذ} ضميرى است كه به {حوت} بازمى گردد. استناد فعل به ماهى ظهور در آن دارد كه ماهى بى جان، جان دار شده است. {سرب} به معناى نفق و سوراخ (تونل) است و در آيه حال براى {سبيل} است; يعنى، راهى تونل مانند را در دريا در پيش گرفت.

6- { عن

أبى عبداللّه ( ع ) قال : . . . أرسل ( أى موسى ) إلى يوشع إنّى قد ابتليت فاصنع لنا زاداً وانطلق بنا ، و اشترى حوتاً . . .ثمّ شواه ثمّ حمله فى مكتل . . . فقطرت قطرة من السماء فى المكتل فاضطرب الحوت ثمّ جعل يَثِبُ من المكتل إلى البحر قال : و هو قوله : { واتّخذ سبيله فى البحر سرباً } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: . .. موسى به يوشع پيام فرستاد: {من، در معرض آزمايش قرار گرفتم. براى ما توشه راه فراهم ساز و به همراه ما بيا!}. يوشع، يك ماهى خريد ... و آن را بريان كرد و در زنبيل نهاد... سپس قطره آبى از آسمان در زنبيل چكيد و ماهى به جنب وجوش آمد و از زنبيل به دريا پريد و اين سخن خدا است كه فرمود: واتّخذ سبيله فى البحر سرباً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 2،3،10،11

2- ماهىِ همراه موسى و يوشع ، در مجمع البحرين ، در آب دريا فرو غلتيد و از دسترس آنان دور شد .

واتخذ سبيله فى البحر عجبًا

3- حركت ماهى بى جان به سمت دريا و فرو رفتن در آن ، از چشم موسى ( ع ) پنهان مانده ، ولى خدمت كارِ وى آن را ديده بود .

أرءيت إذ أوينا إلى الصخرة فإنّى نسيت الحوت . .. أن أذكره

{أن أذكره}، بدل براى ضمير مفعولى در {ما أنسانيه} است و مفاد جمله اين است كه شيطان، ذكر ماجراى ماهى را براى تو، از ياد من

برد. اين گفته نشان مى دهد كه يوشع، ماجراى ماهى را مى دانست، ولى موسى(ع) از آن خبر نداشت.

10- فرو غلتيدن ماهى و حركت آن در آب _ در نظر همسفر موسى _ به گونه اى غيرعادى و عجيب بوده است .

واتخذ سبيله فى البحر عجبًا

11- { عن أبى جعفر ( ع ) و أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّه لما كان من أمر موسى الذى كان أعطى مكتل فيه حوت مملّح قيل له : ه_ذا يدلّك على صاحبك عند عين مجمع البحرين . . . فانطلق الفتى يغسل الحوت فى العين فاضطرب الحوت فى يده حتّى خدشه فانفلت و نسيه الفتى ;

از امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام) روايت شده: آن گاه كه از كار موسى(ع) گذشت آنچه در زندگى او پيش آمد، زنبيلى به او داده شد كه در آن يك ماهى نمك زده بود. به وى گفته شد: {اين ماهى، تو را به صاحب ات، نزد چشمه اى در محل تلاقى دو دريا، راهنمايى مى كند ... پس آن جوانى كه همراه موسى(ع) بود، رفت كه ماهى را در آن چشمه بشويد، ماهى در دست او به حركت درآمد تا اين كه به او خراش وارد كرد و از چنگ او درآمد (و رفت) و جوان آن را فراموش كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 64 - 1

1- مسأله ماهى و حركت غيرعادى آن در آب ، نشانه اى براى جايگاه ملاقات موسى و خضر ( ع ) بود .

قال ذلك ما كنّا نبغ

{بغى} به معناى {طلب} است و {ذلك ما

كنّا نبغ} يعنى: {آنچه پيوسته در طلب او بوديم، همان علامت و نشانه است. }. ياء {نبغى} _ در پايان سخن موسى(ع) _ به منظور تخفيف كلام، حذف شده است.

فرار موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 21 - 1

1 - فرار موسى ( ع ) از مصر ، در پى كشتن مرد قبطى و ترس از انتقام فرعونيان

ففررت منكم لمّا خفتكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 10 - 4،5

4 - ترس و گريز بى تأمل موسى ( ع ) ، با مشاهده تبديل عصاى دست خويش به مارى چالاك

فلمّا رءاها تهتزّ كأنّها جانّ ولّى مدبرًا

5 - موسى ، برخوردار از روحيات و خصوصيات بشرى ( مانند ترس و گريز ) در برخورد ناگهانى با خطرات

فلمّا رءاها تهتزّ . .. ولّى مدبرًا و لم يعقّب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 31 - 3

3 - فرار بى درنگ موسى ( ع ) در پى مشاهده عصاى خود بسان مارى چست و چالاك

فلمّا رءاها تهتزّ كأنّها جانّ

فراموشى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 3

3- موسى ( ع ) و همسفرش هنگام رسيدن به محلِّ تلاقى دو دريا ، از ماهىِ همراه خويش ، غفلت كردند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 73 - 7

7- موسى ( ع ) عفو و عدم سخت گيرى خضر

بر او را به خاطر نسيان و تخلّف از عهد خويش ، تقاضا كرد .

قال لاتؤاخذنى بما نسيت و لاترهقنى من أمرى عسرًا

{إرهاق} به معناى {تحميل كارى طاقت سوز بر ديگرى} است. (قاموس) و مفاد {لاترهقنى...} اين است كه كارى دشوار(مانند جدا شدن و لغو رخصت همراهى) را بر من تحميل مكن و مرا به زحمت مينداز. لازم به ذكر است كه {عسراً} مفعول دوم براى {لاترهقنى} است.

فرعون و پيروان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 13

13 _ فرعون به اشراف دربارش اطمينان داد كه نظامش از تسلط كامل بر موسى ( ع ) و قومش برخوردار است .

إنا فوقهم قهرون

{قاهر} به معناى غالب است و كلمه {فوقهم} متعلق به {قهرون} مى باشد. يعنى ما از جهت بالا بر آنها مسلط هستيم. و اين كنايه از سلطه كامل است.

فرعون و مجازات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 2

2 _ فرعون به سبب تعيين نكردن مجازات براى موسى ( ع ) و قوم او مورد انتقاد اشراف دربار قرار گرفت .

و قال الملأ من قوم فرعون أتذر موسى و قومه

گويا اشراف از اينكه ساحران تهديد به اعدام شدند، ولى سخنى از مجازات موسى و قوم او نرفت، چنين استنباط كردند كه فرعون تصميمى براى مجازات او مردمش ندارد و لذا زبان به انتقاد گشودند و گفتند آيا موسى و قومش را رها مى سازى و مجازات نمى كنى.

فرعون و معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

اعراف - 7 - 103 - 8

8 _ فرعون و بزرگان دربار او ، آيات و معجزات ارائه شده از سوى موسى را تكذيب كردند .

بئايتنا إلى فرعون و ملإيه فظلموا بها

ضمير در {بها} به {آياتنا} برمى گردد و چون {ظلم} به حرف باء متعدى شده (ظلموا بها) متضمن معناى تكذيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 114 - 4

4 _ فرعون بر اثر خودباختگى در برابر معجزات موسى ( ع ) مهياى پرداخت بهاى سنگينى براى خنثى سازى آن شد .

قال نعم و إنكم لمن المقربين

از اينكه فرعون براى پيروزى بر موسى(ع) حاضر شد هر بهايى را بپردازد، معلوم مى شود روحيه خويش را باخته بود و در خود عجز شديدى احساس مى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 79 - 1

1 _ فرعون ، براى مبارزه با حضرت موسى ( ع ) و مقابله با معجزه بزرگ او ، دستور داد تا تمام جادوگران كاردان و ماهر را به پايتختش احضار كنند .

و قال فرعون ائتونى بكل سحر عليم

فرعون و موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 8

8 _ فرعون و بزرگان دربار او ، آيات و معجزات ارائه شده از سوى موسى را تكذيب كردند .

بئايتنا إلى فرعون و ملإيه فظلموا بها

ضمير در {بها} به {آياتنا} برمى گردد و چون {ظلم} به حرف باء متعدى شده (ظلموا بها) متضمن معناى تكذيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف

- 7 - 105 - 7

7 _ فرعون و بزرگان دربارش در انتظار بينه اى از سوى موسى بر حقانيت ادعاى خويش

قد جئتكم ببينة من ربكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {قد} در {قد جئتكم} براى توقع باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 106 - 2

2 _ فرعون از موسى خواست چنانچه قادر به ارائه معجزه است ، آن را ارائه كند .

قال إن كنت جئت بئاية فأت بها

روشن است كه در جمله هاى شرطيه نبايد شرط و جزا از نظر مفهوم همانند باشد و نمى توان گفت: اگر آورده اى بياور. بنابراين جمله {إن كنت جئت باية} (اگر آيت و معجزه اى آورده اى) به اين معناست: اگر قادر به ارائه معجزه هستى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 110 - 2

2 _ فرعون و درباريان او آگاه به توان و اقتدار موسى ( ع ) براى برچيدن نظام حكومتى آنان

يريد أن يخرجكم من أرضكم

تشكيل جلسه مشورتى از سوى سران حكومت مصر براى ارزيابى روشهاى مبارزه با موسى بدين سبب كه وى در صدد برچيدن حكومت است، نشانگر اين نكته است كه فرعونيان به توانايى و اقتدار موسى پى برده و سخت بيمناك بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 7

7 _ فرعون با توطئه گر خواندن موسى ( ع ) و ساحران ، براندازى حكومت فرعونيان و بيرون راندن ايشان را ، از پايتخت مصر از اهداف توطئه آنان شمرد .

إن هذا لمكر . ..

لتخرجوا منها أهلها

مراد از {أهلها} هم مى تواند فرعون، درباريان و وابستگان به او باشد و هم مى تواند مراد از آن تمامى ساكنان مصر باشد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 13

13 _ فرعون به اشراف دربارش اطمينان داد كه نظامش از تسلط كامل بر موسى ( ع ) و قومش برخوردار است .

إنا فوقهم قهرون

{قاهر} به معناى غالب است و كلمه {فوقهم} متعلق به {قهرون} مى باشد. يعنى ما از جهت بالا بر آنها مسلط هستيم. و اين كنايه از سلطه كامل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 76 - 5،6

5 _ فرعون و اطرافيانش ، على رغم مشاهده معجزه بزرگ موسى ( ع ) ، آن را سحرى آشكار خوانده و حضرتش را متهم به جادوگرى كردند .

فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا إن هذا لسحر مبين

6 _ تهمت سحر به معجزه بزرگ حضرت موسى ( ع ) از سوى فرعون و اطرافيانش ، برخاسته از روحيه سركشى و تبه كارى آنان بود .

فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمين. فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا إن هذا لسحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 79 - 2،4

2 _ شخصيت حضرت موسى ( ع ) براى فرعون ، چنان خيره كننده و تهديدآميز بود كه خود شخصاً رهبرى مبارزه با او را به عهده گرفت .

و قال فرعون ائتونى بكل سحر عليم

4 _ فرعون ، براى مبارزه با موسى

و هارون ( ع ) به سحر و جادو متوسل شد .

و قال فرعون ائتونى بكل سحر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 10

10 _ خودكامگى ، سلطه مدارى و خوى اسراف گرانه فرعون ، عامل رويارويى وى با موسى ( ع ) و آزار و اذيت پيروانش بود .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملإيهم أن يفتنهم و إن فرعون ل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 97 - 3

3_ فرعون و قوم او و بزرگان دربارش ، رسالت موسى ( ع ) را نپذيرفتند .

فاتبعوا أمر فرعون

پيروى از دستور فرعون (فاتبعوا أمر فرعون) پس از رسالت موسى(ع) (أرسلنا موسى) گوياى مخالفت قوم فرعون و بزرگان دربارش با رسالت موسى(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 4

4 - فرعون ، به نگه دارى و حفاظت از موسى ( ع ) مصمم شد .

هل أدلّكم على من يكفله

تلاش براى يافتن دايه و سرپرست، حكايت از آن دارد كه فرعون بر نگه دارى موسى مصمم شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 51 - 3،6

3 - چگونگى برخورد خداوند با اقوام غير مؤمن گذشته ، پرسش فرعون از موسى ( ع )

أنّ العذاب على من كذّب . .. فما بال القرون الأُولى

چون در آيات گذشته، موسى(ع) سخن از امنيت پيروان هدايت و عذاب تكذيب كنندگان به ميان آورد، سؤال فرعون به

منظور اظهار نظر موسى(ع) در باره حال نسل هاى پيشين بوده است. انگيزه او از اين پرسش مى تواند تحريك نسل حاضر در برابر پاسخ موسى(ع) به معذَّب بودن پدرانشان باشد. طفره رفتن موسى(ع) از جواب صريح، اين احتمال را تقويت مى كند.

6 - فرعون با استناد به عقايد و افكار اقوام گذشته ، سعى در مقابله با موسى ( ع ) و تثبيت حقانيت شرك داشت .

قال فما بال القرون الأُولى

تمسّك فرعون به افكار پيشينيان و اين كه اگر رسالت موسى حق است، چرا براى اقوام گذشته چنين رسولى نيامد و چرا آنها عذاب نشدند، نشان مى دهد كه در ديدگاه او، پذيرفته هاى نسل هاى قبل، صحيح و قابل تبعيت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 11

11 - ايادى و طرفداران فرعون ، همان سخنان و نظرات فرعون را در باره موسى ( ع ) تكرار و تبليغ مى كردند .

أجئتنا لتخرجنا من أرضنا بسحرك . .. لسحرن يريدان أن يخرجاكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 48 - 1

1 - تكذيب نهايى موسى و هارون ( ع ) ، از سوى فرعون و اشراف وابسته به او

فكذّبوهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 31 - 1،3

1 - موافقت فرعون با پيشنهاد موسى ( ع ) مبنى بر ارائه دليل محسوس و روشن بر صدق رسالت خويش

قال أوَلوجئتك بشىء مبين . قال فأت به

3 - فرعون دلايل آفاقى و انفسى ارائه شده از سوى موسى را

گوياى صدق ادعاى او ندانسته و تنها معجزه را شاهد صدق گفتارش مى دانست .

قال ربّ السم_وت و الأرض . .. قال ... لأجعلنّك من المسجونين . قال أوَلوجئتك بشىء

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه فرعون دلايل آفاقى وانفسى حضرت موسى را نپذيرفت و ضمن تمسخر آنها، او را به زندان تهديد كرد; ولى آن گاه كه آن حضرت مسأله معجزه (شىء مبين) را مطرح ساخت، فرعون به ظاهر به آن تن داد و پذيرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 39 - 8

8 - آشفتگى و سردرگمى فرعون ، در انكار دلايل روشن موسى ( ع )

و قال س_حر أو مجنون

سحر و جنون، فاصله بسيارى از يكديگر دارند; زيرا سحر، نوعى تبّحر و جنون سراسر آشفتگى و اشمئزازآور است و ميان اين دو سنخيتى نيست. از اين رو سخن فرعون، نشانگر اضطراب شديد او در موضع گيرى عليه منطق روشن موسى(ع) است.

فرعون و نبوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 18 - 5

5 - ادعاى رسالت الهى و درخواست آزاد گذاشتن بنى اسرائيل براى خروج از سرزمين مصر از سوى موسى ( ع ) ، دور از انتظار فرعون و عملى جسورانه در نظر وى بود .

فقولا إنّا رسول ربّ الع_لمين . أن أرسل معنا بنى إسرءيل . قال ألم نربّك ... و لبث

برداشت ياد شده از به رخ كشيدن دوران كودكى و بخشى از عمر موسى(ع) پس از اظهاراتش درباره رسالت الهى و آزاد سازى بنى اسرائيل، به دست مى آيد.

فرعونيان

و پيروان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 8

8 _ آمادگى موسى ( ع ) و قومش براى شورش عليه نظام فرعونى و به انزوا كشاندن فرعون و خدايان او ، دليل اشراف دربار براى ضرورت مجازات و سركوبى آنان

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض و يذرك و ءالهتك

فرعونيان و دعوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 7

7 - فرعونيان ، گرفتار تناقض فكرى و رفتارى در برابر دعوت موسى ( ع )

و قالوا ي_أيّه الساحر ادع لنا ربّك

فرعونيان، از يك سو موسى(ع) را ساحر مى خوانند و از سوى ديگر براى رفع بلا دست به دامان او مى شوند و اين خود نمايانگر تشتت و تناقضى است كه بدان گرفتار آمده اند.

فرعونيان و عصاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 107 - 3

3 _ تبديل عصاى موسى ( ع ) به مارى بزرگ ، دور از انتظار فرعونيان

فألقى عصاه فإذا هى ثعبان مبين

{إذا} در {فإذا هى . .. } براى مفاجات و بيانگر دو معناست: بين مفاد جمله قبل و بعد اقتران زمانى است، مفاد جمله پس از آن در يك حالت غير منتظره انجام شده است.

فرعونيان و معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 109 - 1،2،3،4

1 _ اشراف و بزرگان قوم فرعون پس از مشاهده معجزات موسى ، براى چاره انديشى و مبارزه با موسى جلسه مشورتى تشكيل

دادند .

قال الملأ من قوم فرعون

در آيات پيشين روى سخن موسى با فرعون بود و در اين آيه عكس العمل اشراف دربار او مطرح شده است. اين تغيير سياق با توجه به جمله {فماذا تأمرون} در آيه بعد (چه نظرى داريد و چه دستورى پيشنهاد مى كنيد)، حاكى از تبادل نظر آنان درباره برخورد با موسى است كه از آن در برداشت فوق به {جلسه مشورتى} تعبير شد.

2 _ اشراف و بزرگان دربار فرعون بر مبناى ساحر بودن موسى و سحر بودن معجزات وى ، جلسه مشورتى خويش را آغاز كردند .

قال الملأ من قوم فرعون إن هذا لسحر عليم

جمله {إن هذا . .. } مى تواند از نتايج بحث و گفتگوى اشراف باشد. يعنى در ابتدا اين مسأله مطرح شد كه امور خارق العاده موسى از چه سنخى است. همچنين مى تواند بيانگر اين باشد كه آنان ساحر بودن موسى را مفروض گرفته بودند و درباره روش مبارزه با وى تبادل نظر مى كردند. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

3 _ اشراف و بزرگان قوم فرعون پس از تبادل نظر در جلسه مشورتى به اين نتيجه رسيدند كه موسى ( ع ) بدون هيچ ترديد ساحرى زبردست و معجزه وى سحر است .

قال الملأ من قوم فرعون إن هذا لسحر عليم

برداشت فوق بر اساس اولين احتمالى است كه در توضيح فيش قبل درباره جمله {إن هذا . .. } بيان شد.

4 _ معجزات موسى ( ع ) در ديدگاه اشراف قوم فرعون ، امورى با عظمت ، خارق العاده و شگفت آور

إن هذا لسحر عليم

توصي___ف موسى به {عليم} (بسيار دانا) و بيان جمله

{ان هذا . .. } با چندين تأكيد (اسميه آوردن جمله، مقرون ساختن آن به دو حرف تأكيد {إن} و {لام}) حكايت از آن دارد كه همگان به عظمت كار موسى پى برده بودند و بدان اقرار داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 132 - 2

2 _ فرعونيان در عين اعتراف به خارق العاده بودن معجزات موسى ، با لحنى تمسخرآميز آيت بودن آنها را تكذيب مى كردند .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها

{لتسحرنا بها} (يعنى تا ما را به وسيله آن آيه سحر كنى)، مى رساند كه مراد از كلمه {آية} در سخن فرعونيان {سحر} است و هدف آنان از اينكه آن را {آية} ناميدند، استهزاى موسى بوده است.

فرعونيان و موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 8

8 _ فرعون و بزرگان دربار او ، آيات و معجزات ارائه شده از سوى موسى را تكذيب كردند .

بئايتنا إلى فرعون و ملإيه فظلموا بها

ضمير در {بها} به {آياتنا} برمى گردد و چون {ظلم} به حرف باء متعدى شده (ظلموا بها) متضمن معناى تكذيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 7

7 _ فرعون و بزرگان دربارش در انتظار بينه اى از سوى موسى بر حقانيت ادعاى خويش

قد جئتكم ببينة من ربكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {قد} در {قد جئتكم} براى توقع باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 109 - 1

1 _ اشراف و

بزرگان قوم فرعون پس از مشاهده معجزات موسى ، براى چاره انديشى و مبارزه با موسى جلسه مشورتى تشكيل دادند .

قال الملأ من قوم فرعون

در آيات پيشين روى سخن موسى با فرعون بود و در اين آيه عكس العمل اشراف دربار او مطرح شده است. اين تغيير سياق با توجه به جمله {فماذا تأمرون} در آيه بعد (چه نظرى داريد و چه دستورى پيشنهاد مى كنيد)، حاكى از تبادل نظر آنان درباره برخورد با موسى است كه از آن در برداشت فوق به {جلسه مشورتى} تعبير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 110 - 2

2 _ فرعون و درباريان او آگاه به توان و اقتدار موسى ( ع ) براى برچيدن نظام حكومتى آنان

يريد أن يخرجكم من أرضكم

تشكيل جلسه مشورتى از سوى سران حكومت مصر براى ارزيابى روشهاى مبارزه با موسى بدين سبب كه وى در صدد برچيدن حكومت است، نشانگر اين نكته است كه فرعونيان به توانايى و اقتدار موسى پى برده و سخت بيمناك بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 1،3،5،6،8

1 _ اشراف قوم فرعون براى تحريك وى به سركوبى موسى ( ع ) و قوم او تلاشى پيگير داشتند .

و قال الملأ من قوم فرعون أتذر موسى و قومه

3 _ اشراف دربار فرعون بيمناك از برچيده شدن نظام فرعونى و به قدرت رسيدن موسى ( ع ) و قوم او

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض و يذرك و ءالهتك

5 _ روآوردن موسى ( ع ) و قومش به فسادگرى عليه نظام

فرعونى ، هشدار اشرافيان به فرعون

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض

{لام} در {ليفسدوا} در اصطلاح اهل ادب لام عاقبت مى باشد. بنابراين مقصود اشراف از جمله {أتذر ... } اين است كه ترك مجازات موسى(ع) و قومش به فسادگرى آنان مى انجامد. قابل ذكر است كه مراد از فسادگرى، به قرينه {و يذرك و ءالهتك}، شورش كردن عليه نظام فرعونى است.

6 _ موسى ( ع ) و قوم او در پندار اشرافيان و فرعونيان ، مردمى فسادگر بودند .

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض

8 _ آمادگى موسى ( ع ) و قومش براى شورش عليه نظام فرعونى و به انزوا كشاندن فرعون و خدايان او ، دليل اشراف دربار براى ضرورت مجازات و سركوبى آنان

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض و يذرك و ءالهتك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 130 - 1

1 _ خداوند ، فرعونيان زمان موسى را براى پذيرش رسالت هاى او ، به قحطى هاى متعدد و كم محصولى فاحشى مبتلا ساخت .

و لقد أخذنا ءال فرعون بالسنين و نقص من الثمرت لعلهم يذّكّرون

{سنة} به معناى قحطى و خشكسالى است و جمع آوردن آن (السنين) حكايت از تعدد قحطى و خشكسالى دارد. اين تعدد يا به اعتبار شهرهاى زيادى است كه قحطى در آنجاها به وجود آمده و يا به لحاظ سالهاى متعدد است. نكرده آوردن {نقص} اشاره به كمبود فاحش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 131 - 1،2

1 _ فرعونيان خويشتن را مبارك مى دانستند و موسى ( ع

) و مؤمنان به وى را مردمى بدشگون و نامبارك مى پنداشتند .

فإذا جاءتهم الحسنة قالوا لنا هذه و إن تصبهم سيئة يطيروا بموسى و من معه

{لام} در {لنا} تعليليه است و تقديم {لنا} دلالت بر حصر دارد. بنابراين {لنا هذه} يعنى اين رفاه و آسايش (الحسنة) تنها به سبب خود ما و ميمنت ماست. {تطير بكذا} يعنى چيزى را نامبارك دانست و به سبب آن فال بد زد.

2 _ فرعونيان ، رفاه ها و آسايش ها را ناشى از ميمنت خويش ، و سختى ها و ناراحتى ها را برخاسته از بدشگونى موسى ( ع ) و پيروانش مى دانستند .

قالوا لنا هذه . .. يطيروا بموسى و من معه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 132 - 1،3

1 _ فرعونيان با سحر خواندن تمامى معجزات موسى ، به وى گفتند كه هرگز رسالتش را تصديق نخواهند كرد .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها فما نحن لك بمؤمنين

{مهما} از أسماء شرط و به معناى {اى شىء} است. و {من} در {من آية} بيان {مهما} است. بنابراين جمله {مهما تأتنا ... } يعنى {هر چيزى را كه به عنوان معجزه بياورى ... .}

3 _ فرعونيان ايمان به رسالت موسى را سحرزدگى مى دانستند .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها فما نحن لك بمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 133 - 6

6 _ فرعونيان على رغم مشاهده آياتى متعدد بر حقانيت رسالت موسى ، از پذيرش آن سرباز زدند .

فأرسلنا عليهم . .. فاستكبروا

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 134 - 2،5،6

2 _ فرعونيان پس از گرفتار شدن به عذاب شديد ، رو به موسى ( ع ) آورده از وى خواستند تا براى برطرف شدن آن دعا كند .

و لما وقع عليهم الرجز قالوا يموسى ادع لنا ربك

5 _ فرعونيان به التزام پروردگار درباره استجابت دعاى موسى در رفع عذاب از ايشان آگاه بودند .

ادع لنا ربك بما عهد عندك

6 _ فرعونيان ، موسى ( ع ) را به منزلتش نزد خدا ( مستجاب الدعوه بودنش ) قسم دادند تا زوال عذاب را از خداوند درخواست كند .

ادع لنا ربك بما عهد عندك

{باء} در {بما عهد} در برداشت فوق، باء قسم گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 97 - 3

3_ فرعون و قوم او و بزرگان دربارش ، رسالت موسى ( ع ) را نپذيرفتند .

فاتبعوا أمر فرعون

پيروى از دستور فرعون (فاتبعوا أمر فرعون) پس از رسالت موسى(ع) (أرسلنا موسى) گوياى مخالفت قوم فرعون و بزرگان دربارش با رسالت موسى(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 10،20

10 - فرعونيان ، موسى ( ع ) را به مادرش سپردند و او وى را به خانه خويش برد .

فرجعن_ك إلى أُمّك

بازگشت موسى نزد مادر، به اين است كه مادر، او را نزد خود برده باشد; نه اين كه براى پرستارى او به دربار رفته باشد.

20 - موسى ( ع ) به خاطر ارتكاب قتل ، نزد فرعونيان امنيت جانى نداشت .

فنجّينك من

الغم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 11

11 - ايادى و طرفداران فرعون ، همان سخنان و نظرات فرعون را در باره موسى ( ع ) تكرار و تبليغ مى كردند .

أجئتنا لتخرجنا من أرضنا بسحرك . .. لسحرن يريدان أن يخرجاكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 3

3 - تكذيب موسى ( ع ) از سوى فرعونيان

و كذّب موسى

از اين كه تكذيب حضرت موسى(ع) به قومش نسبت داده نشده، استفاده مى شود كه تنها فرعونيان با او به مخالفت برخاستند و بنى اسرائيل به او ايمان آوردند و دعوتش را پذيرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 2

2 - فرعونيان ، منكر هر گونه امتياز براى موسى و هارون ( ع )

فقالوا أنؤمن لبشرين مثلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 2

2 - استمرار مواضع خصمانه و حق ستيزانه فرعونيان در مقابل موسى ( ع ) ، حتى پس از گرفتار آمدن آنان به عذاب الهى

إذا هم منها يضحكون . .. و أخذن_هم بالعذاب ... و قالوا ي_أيّه الساحر

فرعونيان پس از گرفتار شدن به عذاب هاى متعدد، همچنان راه كج خويش را ادامه داده و موسى(ع) را ساحر مى ناميدند.

فرقان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 53 - 3

3 - خداوند ، به جز تورات حقايق ديگرى را - كه وسيله تمييز حق از

باطل بود - در اختيار موسى ( ع ) قرار داد .

و إذ ءاتينا موسى الكتب و الفرقان

عطف {الفرقان} بر {الكتاب} مى تواند عطف صفتى بر صفت ديگر گرفته شود و هر كدام بيانگر بعدى از ابعاد تورات باشد; يعنى، ما به موسى (ع) چيزى را عطا كرديم كه هم كتاب بود و هم فرقان و مى تواند مراد از كتاب و فرقان دو چيز متفاوت باشد; يعنى، به موسى كتاب (تورات) داديم و نيز به او فرقان عطا كرديم. بر اين مبنا مراد از {فرقان} معجزات، براهين و مانند آن خواهد بود. (اقتباس از الكشاف)

فصاحت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 36 - 1،5

1 - خداوند تمامى خواسته هاى موسى ( ع ) را پذيرفت و به او شرح صدر و بيان روان عطا كرد و هارون را وزير او قرار داد .

قال ربّ . .. قال قد أُوتيت سؤلك ي_موسى

{سؤل}; يعنى احتياجى كه نفس انسان بر تحصيل آن حرص مىورزد و فرق آن با آرزو اين است كه آرزو در فكر انسان مى گذرد، ولى {سؤل} پى گيرى مى شود. گويا همواره رتبه {سول} بعد از آرزو است.

5 - وادى طوى در كوه طور ، مكان اعطاى شرح صدر و بيان روان به موسى ( ع ) ونصب هارون به مقام وزارت موسى ( ع ) بود .

قال ربّ اشرح . .. قال قد أُتيت سؤلك

فضايل خانواده موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 29 - 5

5 - در بين اعضاى خانواده موسى (

ع ) براى همگامى با او در ابلاغ رسالت هاى الهى ، افرادى شايسته اى وجود داشتند .

واجعل لى وزيرًا من أهلى

موسى(ع) در خواسته خود ابتدا نام هارون را ذكر نكرد، بلكه به صورت كلى وزيرى خواست كه از خاندان او باشد، اين بيان نشان مى دهد كه او افراد ديگرى را نيز در بين خاندان خويش، شايسته آن كار مى ديد وگرنه از همان ابتدا نام هارون را در خواسته خود ذكر مى كرد.

فضايل خواهر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 12 - 10

10 - خواهر موسى ، شجاع ، زيرك و كاردان بود .

بصرت به عن جُنُب . .. قالت هل أدلّكم على أهل بيت يكفلونه لكم و هم له ن_صحون

فضايل موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 253 - 3

3 _ خداوند با برخى از رسولانش ( حضرت موسى ) سخن گفت .

منهم من كلّم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 86 - 3

3 _ ابراهيم، اسحاق، يعقوب، نوح، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون(ع) پيامبرانى بودند كه بر همه مردم عصر خويش برترى يافته بودند.

و وهبنا له إسحق و يعقوب . .. و كلا فضلنا على العلمين

برترى يافتن هر يك از پيامبران بر همه مردم _ كه در اولين نظر از كلمه {العالمين} به ذهن مى آيد _ مستلزم برترى يافتن هر يك از پيامبران بر ديگرى است. لذا نمى توان عموم {العالمين} را حقيقى دانست، بلكه داراى عموم عرفى بوده و

ناظر به همه جوامع عصر خود آنهاست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 154 - 3

3 _ موسى(ع)، پيامبرى كه مسؤوليت خويش را به خوبى انجام داد.

على الذى أحسن

مراد از {الذى أحسن} (آن كس كه نيكى كرده است)، هم مى تواند موسى(ع) باشد و هم مى تواند مقصود از آن هر فرد نيكوكارى باشد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 96 - 5

5_ خداوند ، موسى ( ع ) را در آغاز رسالتش از آيت و معجزه بهره مند ساخت نه پس از درخواست و پيشنهاد مردم .

و لقد أرسلنا موسى بأيتنا و سلط_ن مبين

{باء} در {بأياتنا} براى مصاحبت است و لذا مفاد جمله {لقد أرسلنا . ..} اين است كه موسى(ع) به هنگام بعثتش ، آيات و معجزات داشت; برخلاف پيامبران پيش از او كه خداوند پس از پيشنهاد و درخواست مردم به آنان معجزه مى داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 51 - 5

5- خداوند موسى ( ع ) را از هرگونه آلودگى مبرّا و او را براى خود خالص گردانيد .

إنّه كان مخلصًا

{مخلَص} به فتح لام، يعنى خالص شده و كسى كه خداوند او را براى خود خالص كرده و از آلودگى مصون داشته است (لسان العرب). تفاوت آن با مخلِص (به كسره) اين است كه {مخلِص} عبادتش را براى خدا خالص مى كند، ولى {مخلَص} كسى است كه خداوند او را براى خود برگزيده و خالص كرده باشد.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 52 - 3

3- خداوند ، موسى ( ع ) را براى نجوا و گفتوگوى با خود برگزيد .

و قرّبن_ه نجيًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 1

1- زكريا ، يحيى ، مريم ، عيسى ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل و ادريس ( ع ) برخوردار از نعمت ويژه خداوند

أُول_ئك الذين أنعم اللّه عليهم

{ؤُول_ئك} اشاره به تمامى موارد ذكر شده در سوره مريم از آغاز تا اين آيه است و روشن است كه مراد از نعمت در جمله {أنعم اللّه . ..} نعمت هاى معمولى و متعارف نيست، چرا كه افراد ديگر نيز از اين گونه نعمت ها برخوردارند. پس نعمتى كه با لسان امتنان بر اين گروه بيان گرديده، نعمتى ويژه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 17 - 3

3 - خداوند نسبت به موسى ( ع ) لطف و عنايت ويژه اى داشت .

و ما تلك بيمينك ي_موسى

روشن است كه پرسش خداوند از موسى(ع) به جهت كسب اطلاع نبوده است، بلكه اين سؤال مى تواند آغاز باب گفت وگو باشد و علاوه بر توجه دادن موسى به استثنايى نبودن عصايش، اضطراب و هراس آن حضرت را نيز برطرف سازد; طرح اين پرسش و نيز خطاب دو باره {ياموسى} نشانه ابراز لطف و عنايت الهى به موسى(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 19 - 2

2 -

مكالمه خداوند با موسى ( ع ) ، همراه با ابراز لطف و رأفت به آن حضرت بود .

ي_موسى . .. قال ألقها ي_موسى

تكرار اسم، نشانه ابراز كمال علاقه به مخاطب است. در اين آيات، علاوه بر لحن محبت آميز آيات، نام موسى(ع) در خطاب الهى چند بار تكرار گرديده است كه نشان از لطف و عنايت خاص خداوند به آن حضرت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 23 - 1

1 - ارائه معجزه عصا و يدبيضا به موسى ( ع ) در وادى طوى ، به جهت نماياندن برخى معجزات بزرگ الهى به آن حضرت بود .

لنريك من ءايتنا الكبرى

{لنريك} متعلق به فعلى است كه از {آية أُخرى} انتزاع مى شود; يعنى آيه آورديم تا . .. . {من} براى تبعيض است و دلالت مى كند كه مراد، نشان دادن بعضى از آيات بزرگ خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 36 - 7

7 - موسى ( ع ) ، بسيار مورد عنايت خداوند بود .

ي_موسى

اجابت سريع خواسته هاى موسى(ع) و تكرار تصريح به نام وى، بر توجه و عنايت خداوند به موسى(ع) دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 37 - 2،3،4

2 - موسى ( ع ) پيش از گام نهادن در وادى طوى نيز مورد لطف و عنايت و مشمول نعمت سنگين خداوند شده بود .

و لقد مننّا عليك مرّة أُخرى

3 - برخوردارى موسى ( ع ) از نعمت بزرگ خداوند در گذشته ، مايه

اطمينان او به اجابت حتمى خواسته هايش در وادى طوى بود .

و لقد مننّا عليك مرّة أُخرى

تعبير {لقد} نشانه سوگند است. خبر از گذشته همراه با تأكيد، براى ايجاد اطمينان نسبت به وعده هاى مربوط به آينده (أُوتيت سؤلك) است.

4 - نعمت عطا شده به موسى ( ع ) در كوه طور ، هم سان نعمت گران قدرى بود كه در گذشته موسى ( ع ) به او عطا شده بود .

و لقد مننّا عليك مرّة أُخرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 38 - 2،3

2 - موسى ( ع ) از طفوليت ، مورد عنايت ويژه خداوند قرار داشت .

إذ أوحينا إلى أُمّك مايوحى

3 - وحى و پيام خداوند به مادر موسى ( ع ) از نعمت هاى بزرگ او به موسى ( ع ) بود .

و لقد مننّا . .. إذ أوحينا إلى أُمّك مايوحى

{إذ} ظرف است براى {مننّا}; يعنى نعمت بزرگى كه در آيه قبل ياد شد، در آن زمان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 17،19،21،23

17 - محبوبيت موسى ( ع ) در دل فرعونيان ، زمينه رشد و نمو او با مراقبت كامل خداوند

و لتصنع على عينى

{لتصنع} بيانگر علت است براى آنچه از سياق كلام به دست مى آيد; يعنى، {و لتصنع على عينى فعلت ذلك; آنچه انجام دادم به خاطر اين بود كه با مراقبت كامل من ساخته شوى}. صنيع و صنيعة (ريشه اشتقاقى {لتصنع}) به شخصى گفته مى شود كه تربيت شده ديگرى باشد. هم چنين به معناى

عطا، كرامت و احسان نيز آمده است (لسان العرب).

19 - خداوند از آغاز زندگى موسى ( ع ) ، بر او نظارت دقيق داشته و زمينه هاى تربيت و رشد او را فراهم ساخته بود .

و لتصنع على عينى

مراد از {عين} در {على عينى} معناى مجازى آن (مراقبت) است و {على} دلالت مى كند كه مراقبت الهى، به منزله پايه اى است كه تربيت و يا گرامى داشت موسى(ع)، بر آن استوار بوده است.

21 - حفظ جان موسى ( ع ) در كودكى ، با طرح افكندن او به آب و القاى محبتش در دل فرعونيان و نظارت بر تربيت و رشد او ، نعمت هايى گران سنگ از جانب خداوند به آن حضرت

مننّا عليك مرّة أُخرى . .. أن اقذفيه ... و لتصنع على عينى

23 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال كان موسى لايراه أحد إّلا أحبّه و هو قول اللّه : { و ألقيت عليك محبّة منّى } ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: موسى به گونه اى بود كه هيچ كس او را نمى ديد، مگر اين كه او را دوست مى داشت و اين است سخن خدا كه مى فرمايد: {و ألقيت عليك محبّة منّى}».

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 36

36 - سپرى شدن سال هايى از عمر موسى ( ع ) در مدين و پيدا كردن شايستگى هاى لازم براى رسالت ، از جمله نعمت هاى خداوند به موسى ( ع ) بود .

و لقد مننا عليك مرّة أُخرى. .. إذ تمشى أُختك

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 41 - 2،7

2 - وجود موسى ( ع ) ، وقف راه خدا بود .

لنفسى

{تو را براى خود ساختم}، كنايه از خالص ساختن مخاطب براى خويش است.

7 - اخلاص كامل موسى ( ع ) ، يكى از نعمت هاى خداوند به آن حضرت بود .

واصطنعتك لنفسى

اين آيه ممكن است عطف به جملاتى از قبيل {قتلت نفساً} باشد كه بيانگر منت ها و نعمت هاى خداوند بود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 4

4 - موسى ( ع ) ، فردى نترس و داراى اراده اى قوى و همتى والا

قال ي_قوم . .. قال ي_ه_رون ... قال فما خطبك ي_س_مرىّ

موسى(ع)، پس از بازگشت از ميقات، يك تنه و با استيضاح رئيس، مرئوس، فرد و گروه، با جوّ حاكم و غالب بر بنى اسرائيل درافتاد و با همه آنان از موضع قدرت سخن گفت. اين برخورد، برخاسته از نيرويى وابسته به قدرت لايزال الهى بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 3

3- حضرت موسى و هارون ( ع ) ، از قدرت تشخيص حق و باطل در پرتو لطف خدا برخوردار بودند .

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان

با توجه به معناى لغوى {فرقان} (شىء جدا كننده و متمايز ساز ميان حق و باطل) برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 51 - 3

3- موسى و هارون ( ع ) دو

پيامبر رشد يافته و بهره مند از كمال ، بعد از ابراهيم ( ع ) بودند .

ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان . .. و لقد ءاتينا إبرهيم رشده من قبل

برداشت ياد شده بر اين مبنا استوار است كه مراد از {من قبل} زمان پيش از موسى و هارون(ع) باشد. از اين مطلب به دست مى آيد كه آن دو پيامبر نيز از چنين رشدى بهره مند بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 7

7 - موسى ( ع ) ، داراى معجزاتى متعدد

ثمّ أرسلنا موسى . .. بأي_تنا

{آية} به معناى نشانه است و مقصود از آن در مورد بعثت پيامبران، معجزه است به اين اعتبار كه معجزه، نشانه صدق ادعاى پيامبرران است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 21 - 5

5 - اعطاى حكمت و دانش به موسى ( ع ) ، زمينه ساز نايل آمدن او به مقام رسالت

فوهب لى ربّى حكمًا و جعلنى من المرسلين

جدا بودن {وهب} و {جعل} و مقدم آمدن اعطاى حكمت، نشان دهنده تمايز ميان آن دو و قرار داشتن {جعل رسالت} در طول اعطاى حكمت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 8 - 2،3،7

2 - تجلى خدا در آتش طور براى موسى ( ع )

نودى أن بورك من فى النّار و من حولها

در اين كه مراد از {من فى النار} (آن كه در آتش است) و {من حولها} (آن كه پيرامون آتش است) چيست، ميان مفسران اختلاف است. برخى گفته اند: مراد

از {من فى النار} موسى است; زيرا وى چنان به آتش نزديك گشته بود كه گويا در ميان آن است، و مراد از {من حولها} فرشتگانند. برخى عكس آن را گفته اند; يعنى، {من فى النار} فرشتگان و {من حولها} موسى است. دسته اى نيز بر آنند كه مراد از {من فى النار} خداوند و {من حولها} موسى است; بدين معنا كه: {مبارك است آن كه در آتش تجلى كرده و آن كه پيرامون آن است}. برداشت ياد شده برپايه احتمال اخير است .

3 - تبريك خداوند به موسى و فرشتگان حاضر در اطراف آتش طور

نودى أن بورك من فى النّار و من حولها

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {بورك من فى النار} انشاى تبريك باشد.

7 - مكالمه خدا با موسى در وادى طور

نودى أن بورك من فى النّار و من حولها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 9 - 3

3 - سخن گفتن بىواسطه خدا با موسى در وادى طور

فلمّا جاءها نودى . .. إنّه أنا اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 2،4

2 - اعطاى حكمت و دانشى گسترده از سوى خدا به موسى ( ع ) هم زمان با رسيدن او به مرحله جوانى

و لمّا بلغ أشدّه و استوى ءاتين_ه حكمًا و علمًا

نكره آمدن {حكماً} و {علماً} بيانگر عظمت حكمت و دانشى است كه از سوى خدا به موسى(ع) داده شده بود.

4 - موسى ( ع ) ، شخصيتى محسن و نيكوكار

و لمّا بلغ أشدّه و استوى ءاتين_ه حكمًا و علمًا

و كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 2

2 - موسى ( ع ) ، شخصيتى ضعيف نواز و ياور محرومان

قالتا لانسقى . .. و أبونا شيخ كبير . فسقى لهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 7،12

7 - موسى ( ع ) ، از ديدگاه دختر شعيب ، بهترين و شايسته ترين مرد براى نگه دارى دام هايشان

قالت إحديهما . .. إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

12 - { عن الرضا ( ع ) : . . . و لمّا قالت : { استأجره إنّ خير من استأجرت القوىّ الأمين } قال أبوها كيف علمت ذلك ؟ قالت لمّا أتيته برسالتك فأقبل معى قال كونى خلفى و دلّينى على الطريق . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده [است كه فرمود] آن گاه كه دختر شعيب به پدرش گفت: موسى را اجير كن; چون بهترين اجير كسى است كه نيرومند و امين باشد; پدر گفت: چگونه به اين حقيقت پى برده اى؟ گفت: آن گاه كه پيام تو را براى او بردم با من همراه شد و گفت: تو پشت سر من باش و راه را به من نشان ده. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 5

5 - تجهيز موسى و هارون ( ع ) از سوى خداوند ، به آيات و معجزات متعدد براى ايفاى رسالت

ب_ئاي_تنا

يكى از معانى {آية} معجزه است. بنابراين {بآياتنا} در اين جا معادل با {بمعجزاتنا} مى

باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 114 - 1،2

1 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، برخوردار از احسان ها و نعمت هاى خداوند

و لقد مننّا على موسى و ه_رون

{مَنّ} به معناى {أحسَنَ} (احسان كرد) و {أنعم} (نعمت داد) است.

2 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، مورد لطف و عنايت ويژه خداوند

و لقد مننّا على موسى و ه_رون

تصريح خداوند به اين كه به موسى و هارون نعمت داديم _ در حالى كه همه انسان ها از نعمت هاى الهى برخورداراند _ گوياى اين حقيقت است كه اين دو پيامبر، از لطف و عنايت بزرگ و ويژه اى برخوردار بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 118 - 1

1 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) بر صراط مستقيم در پرتو هدايت خداوند

و هدين_هما الصرط المستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 119 - 1

1 - خداوند از موسى و هارون ( عليهماالسلام ) نام و آوازه نيكى در ميان آيندگان برجاى گذاشت .

و تركنا عليهما فى الأخرين

برداشت ياد شده، بر اين اساس مبتنى است كه مفعول {تركنا} محذوف بوده و تقدير آن چنين باشد: {و تركنا ثناء عليهما}. گفتنى است كه فعل {تركنا} در اين آيه، به معناى {أبقينا} (باقى گذاشتيم) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 121 - 2

2 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، نمونه و الگوى نيكوكاران و احسان كنندگان

سل_م على موسى و

ه_رون . إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 53 - 1

1 - خداوند ، آنچه مايه هدايت بود به موسى ( ع ) عطا فرمود .

لقد ءاتينا موسى الهدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 17 - 5،6

5- موسى ( ع ) ، پيامبرى با كرامت و ارجمند در پيشگاه خداوند

و جاءهم رسول كريم

6- موسى ( ع ) ، پيامبرى برخوردار از اخلاق و اعمالى شايسته و ارزشمند

و جاءهم رسول كريم

وصف كَرَم هنگامى كه در توصيف خداوند به كار رود، به معناى احسان و انعام آشكار او است و چون در مقام توصيف انسان به كار رود، به معناى اخلاق و افعال شايسته او است(مفردات راغب).

فلسفه اطمينان قلب مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 3

3 - اقدام خداوند به محكم ساختن دل مادر موسى ، به منظور پيش گيرى از فاش شدن راز نوزادش توسط خود وى

إن كادت لتبدى به لولا أن ربطنا على قلبها

{ربط} (مصدر {ربطنا}) به معناى بستن و محكم كردن است.

فلسفه اعتراض موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 71 - 7

7- قرار گرفتن سرنشينان كشتى در معرض غرق ، علّت اعتراض موسى ( ع ) به عمل خضر ( ع ) بود .

قال أخرقتها لتغرق أهلها

فلسفه التجاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 12 - 4

4 - التجاى موسى

( ع ) به ربوبيت الهى براى كسب توان و زدودن نگرانى هاى خود

قال ربّ إنّى أخاف

فلسفه امتحان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 34

34 - سختى هاى زندگى موسى ( ع ) و آزمون هاى الهى او ، جهت رسيدن به رتبه و شايستگى لازم براى تحمل رسالت الهى بود .

و فتنّك فتونًا. .. ثمّ جئت على قدر ي_موسى

{قدَر}; يعنى، مبلغ و حد مطلوب. اين كلمه با قدْر و مقدار به يك معنا است (لسان العرب). {على قدر} حال براى فاعل {جئت} است; يعنى، اى موسى! تو در حالى كه بر مقدار لازم از شايستگى و استوارى رسيدى، به اين وادى گام نهادى.

فلسفه بازگشت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 7،10

7 - شادى كردن مادر موسى و زدايش غم از دل وى ، از هدف هاى خداوند در بازگرداندن موسى ( ع ) به دامان وى

فرددن_ه إلى أُمّه كى تقرّ عينها و لاتحزن

كلمه {كى} به اصطلاح، {تعليليه} و بيانگر هدف الهى در بازگرداندن موسى به دامان مادرش مى باشد. در اين آيه به دو هدف اشاره شده است: الف) شاد شدن مادر موسى و زدودن غم و اندوه ناشى از فراق فرزند. ب) عمل كردن خدا به وعده خود و يقين پيدا كردن مادر موسى به حقانيت وعده هاى الهى. برداشت ياد شده بيان مضمون هدف نخست است.

10 - يقين پيدا كردن مادر موسى به درستى و تخلف ناپذير بودن وعده هاى خداوند ، يكى ديگر از اهداف بازگرداندن موسى

( ع ) به آغوش وى

فرددن_ه إلى أُمّه . .. و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

فلسفه تربيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 41 - 3

3 - مراقبت و سرپرستى خداوند از موسى ( ع ) ، در جهت انجام خواسته ها واجراى دستورات الهى در بين انسان ها بود .

واصطنعتك لنفسى

قيد {لنفسى} گوياى اين نكته است كه خداوند موسى(ع) را براى اهداف خويش پروراند و او را بر عملى كردن خواسته ها و دستورات آسمانى خود نيرومند ساخت. آيه _ بعد كه فرمان رفتن به سوى فرعون را مى دهد _ گواه اين معنا است.

فلسفه ترس موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 67 - 6

6 - { عن أميرالمؤمن ين ( ع ) : لم يوجس موسى ( ع ) خيفة على نفسه بل أشفق من غلبه الجهّال و دُوَل الضلال ;

از اميرالمؤمن ين(ع): روايت شده است: موسى(ع) بر جان خويش نترسيد، بلكه ترسيد كه مبادا جاهلان و حكومت هاى گمراه غلبه يابند}.

فلسفه تلاش موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 33 - 1

1 - موسى ( ع ) تسبيح فراوان و تبرئه مكرر خداوند را از پندار هاى باطل مشركان ، در گرو همراهى هارون با او مى دانست .

كى نسبّحك كثيرًا

مراد از تسبيح _ به قرينه مأموريت موسى(ع) براى هدايت فرعون _ تنزيه خداوند از داشتن شريك و هرگونه محدوديتى در الوهيت و ربوبيت است. فاعل {نسبّحك} موسى و هارون(ع) مى باشد و

{كى نسبّحك} تعليل براى جمله هاى اخير است كه درخواست همراهى هارون رامطرح كرده بود; يعنى با پشتيبانى هارون، دعوت به توحيد _ كه متضمن تنزيه خداوند از داشتن شريك است _ افزايش خواهد يافت.

فلسفه تهمت جادوگرى به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 12

12- فرعون ، به خاطر ناتوانى از مقابله با معجزات موسى ( ع ) و احساس خطر از آن ، او را متهم به جادوگرى كرد .

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت . .. فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا

احتمال دارد {مسحور} اسم مفعول جانشين اسم فاعل {ساحر} شده و به همان معناى فاعل باشد. به قرينه معجزه هاى موسى(ع) كه بيشتر با اتهام ساحرى سازگار است.

فلسفه خواسته هاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 34 - 1

1 - هدف موسى ( ع ) از تقاضاى نبوت و رسالت براى هارون ( ع ) ، به دست آوردن فرصت بسيار براى ذكر خداوند و حمد و ثناى مكرر او بود .

و أشركه فى أمرى . .. و نذكرك كثيرًا

فاعل {نذكرك} موسى و هارون(ع) است و مراد از كثرت ذكر خدا، افزايش تبليغات توحيدى _ براثر همراهى آن دو _ است كه متضمن مدح و ثناى خداوند مى باشد.

فلسفه دعاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 28 - 1

1 - هدف موسى ( ع ) از دعا به درگاه خداوند براى بهبود لكنت زبان خويش ، مفهوم بودن

سخنانش براى مردم بوده است .

واحلل عقدة من لسانى. يفقهوا قولى

فلسفه عصاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 24 - 3

3 - تغيير حالت عصاى موسى ( ع ) و يدبيضاى او ، دو آيت و معجزه براى ارشاد و هدايت فرعون بود .

ءاية أُخرى . .. اذهب إلى فرعون

فلسفه قتل موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 9

9 - حفظ آيين مردم ( قبطيان ) ، بهانه فرعون براى كشتن موسى ( ع )

أقتل موسى . .. إنّى أخاف أن يبدّل دينكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 8

8 - تصميم فرعونيان به قتل موسى ( ع ) ، به خاطر اعتقاد آن حضرت به ربوبيت مطلق خداوند بود .

أتقتلون رجلاً أن يقول ربّى اللّه

فلسفه قتل مؤمنان به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 4

4 - كشتار فرزندان ذكور مؤمنان از سوى فرعونيان ، براى جلوگيرى از گسترش دعوت موسى ( ع ) كافى و كارساز نبود .

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه . .. و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

تصميم شخص فرعون مبنى بر كشتن موسى(ع)، پس از اقدام او و درباريانش به كشتن مؤمنان طرفدار موسى(ع)، گوياى حقيقت ياد شده است.

فلسفه محافظت از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 41 - 3

3 - مراقبت و سرپرستى خداوند از موسى

( ع ) ، در جهت انجام خواسته ها واجراى دستورات الهى در بين انسان ها بود .

واصطنعتك لنفسى

قيد {لنفسى} گوياى اين نكته است كه خداوند موسى(ع) را براى اهداف خويش پروراند و او را بر عملى كردن خواسته ها و دستورات آسمانى خود نيرومند ساخت. آيه _ بعد كه فرمان رفتن به سوى فرعون را مى دهد _ گواه اين معنا است.

فلسفه مشكلات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 34

34 - سختى هاى زندگى موسى ( ع ) و آزمون هاى الهى او ، جهت رسيدن به رتبه و شايستگى لازم براى تحمل رسالت الهى بود .

و فتنّك فتونًا. .. ثمّ جئت على قدر ي_موسى

{قدَر}; يعنى، مبلغ و حد مطلوب. اين كلمه با قدْر و مقدار به يك معنا است (لسان العرب). {على قدر} حال براى فاعل {جئت} است; يعنى، اى موسى! تو در حالى كه بر مقدار لازم از شايستگى و استوارى رسيدى، به اين وادى گام نهادى.

فلسفه معجزه موسى(ع) در سرزمين طوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 21 - 5

5 - نماياندن معجزه به موسى ( ع ) در وادى طوى و به دور از چشم مردم ، به خاطر تجربه و آمادگى بيشتر او براى ارائه معجزه در حضور مردم بود . *

ألقها . .. خذها و لاتخف

فلسفه ملاقات موسى(ع) با خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 66 - 19

19- { عن جعفربن محمد ( ع ) : .

. . ان موسى لمّا كلّمه اللّه تكليماً . . . قال فى نفسه : { ما أرى أنّ اللّه ، عزّوجلّ خلق خلقاً أعلم منّى ! } . فأوحى اللّه ، عزّوجلّ ، إلى جبرئيل { يا جبرئيل ! أدرك عبدى موسى قبل أن يهلك و قل له : إنّ عند ملتقى البحرين رجلاً عابداً فاتبعه و تعلّم منه . } ;

از امام صادق(ع) روايت شده:. .. آن گاه كه خداوند با موسى تكلم كرد... موسى در دل خود گفت: {نمى بينم كه خداى عزّوجلّ، خلقى را آفريده باشد كه از من اعلم باشد!}. پس خدا به جبرئيل وحى كرد: {بنده ام، موسى را پيش از آن كه هلاك شود، درياب و به او بگو: در محل تلاقى دو دريا، مرد عابدى هست همراه اش برو و از او علم بياموز}.

فلسفه مواخذه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 9

9 - اعتراض خداوند به موسى ( ع ) در مورد جدا شدن او از مردم و پيشى گرفتن بر آنان ، به جهت بروز انحراف در آنان ، در غياب وى بوده است .

و ما أعجلك . .. فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

فلسفه نگهدارى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 11

11 - همسر فرعون ، خواستار نگه دارى موسى ( ع ) با اميد به منتفع شدن از خدمات وى ، يا برگزيدن او به فرزندى خويش

عسى أن ينفعنا أو نتّخذه ولدًا

فلسفه يدبيضاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

11 - طه - 20 - 24 - 3

3 - تغيير حالت عصاى موسى ( ع ) و يدبيضاى او ، دو آيت و معجزه براى ارشاد و هدايت فرعون بود .

ءاية أُخرى . .. اذهب إلى فرعون

فوايد عصاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 18 - 2،3

2 - موسى ( ع ) تكيه زدن بر عصا و زدن و ريختن برگ هاى سست درختان را براى گوسفندان خويش ، از فوايد عصا برشمرد .

هى عصاى أتوكوا عليها و أهشّ بها على غنمى

{هشّ} به معناى ضربه زدن به درخت خشك براى ريختن برگ هاى آن است (لسان العرب). اين كلمه در مورد چيزهاى ملايم و بدون صلابت به كار مى رود (مفردات راغب). حرف {على} در {على غنمى} به حضور گوسفندان در پاى درخت براى استفاده از برگ ها است.

3 - موسى ( ع ) غير از تكيه دادن و ريختن برگ درختان ، عصاى خويش را در رفع چندين نياز ديگر كارساز خواند .

ولى فيها مَ__َاربّ أُخرى

{مأربة} مفرد {مأرب} به معناى حاجت و نياز است (مصباح).

فوايد قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 3 - 6

6 - داستان موسى و فرعون ، از فراز هاى بسيار مفيد و شايان توجه تاريخ

نتلوا عليك من نبإِ موسى و فرعون

واژه {نبأ} در خبرهايى به كار مى رود كه دربردارنده فائده اى بزرگ و قابل توجّه باشد.

قاطعيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 59 -

5

5 - موسى ( ع ) با قاطعيت براى مقابله با فرعون در برابر مردم ، اعلام آمادگى كرد .

قال موعدكم يوم الزينة

كلمه {موعد} در اين آيه، اسم زمان و به معناى زمان وعده است. تعيين قاطع و روشن زمان وعده و انتخاب روز عيد و اجتماع مردم، جملگى حكايت از قاطعيت موسى(ع) در امر مقابله با فرعون دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 19

19 - موسى ( ع ) ، در ديدگاه هارون ( ع ) ، رهبرى حساس در برابر تفرقه جامعه و قاطع در برخورد با عوامل اختلاف

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

قبول استمهال موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 1

1- خضر ( ع ) درخواست مهلت موسى ( ع ) را پذيرفت و براى بار سوم ، به او فرصت همراهى داد .

إن سألتك عن شىء بعدها فلاتصحبنى . .. فانطلقا

قبول پيشنهاد خواهر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 8

8 - دايه پيشنهادى خواهر موسى ، از سوى درباريان فرعون پذيرفته و از وى استقبال شد .

هل أدلّكم على من يكفله فرجعن_ك إلى أُمّك

{فاء} در {فرجعناك} فصيحه است; يعنى، از جملاتى محذوف خبر مى دهد كه از پذيرش پيشنهاد خواهر موسى حكايت دارد.

قبول پيشنهاد موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 31 - 1

1 - موافقت فرعون با پيشنهاد موسى ( ع ) مبنى بر

ارائه دليل محسوس و روشن بر صدق رسالت خويش

قال أوَلوجئتك بشىء مبين . قال فأت به

قبول عذر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 74 - 1

1- خضر ( ع ) عذرخواهى موسى ( ع ) را پذيرفت و اجازه ادامه همراهى را به او داد .

فانطلقا

قبول نگهدارى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 13

13 - پذيرفته شدن خواسته آسيه ( نگه دارى موسى ( ع ) ) از سوى فرعون

و قالت امرأت فرعون . .. لاتقتلوه

سكوت فرعون در برابر خواسته آسيه، نشان از پذيرفته شدن آن از سوى فرعون دارد.

قتل موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 1

1- تصميم فرعون به محو موسى ( ع ) و بنى اسرائيل از صحنه زمين ، به دنبال احساس ناتوانى از مقابله با معجزات او

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت . .. فأراد أن يستفزّهم من الأرض

برداشت فوق بنابراين نكته است كه مراد از {الأرض} كره زمين باشد. در اين صورت لازمه {استفزاز} (بركندن)، قتل و نابود كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 14 - 4

4 - بيم موسى ( ع ) از اقدام فرعونيان مبنى بر قتل او به خاطر رفتار گذشته اش ( قتل مرد قبطى )

فأخاف أن يقتلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 3

3 - غلبه اراده الهى بر خواست و

تصميم فرعون در نابود كردن موسى ( ع )

يذبّح أبناءهم . .. فرددن_ه إلى أُمّه

موسى(ع) زمانى به دنيا آمد كه فرعون به بهانه از بين بردن او، هر كودك پسر بنى اسرائيلى را سر مى بريد; اما خداوند حوادث را طورى ترتيب داد كه شخص فرعون به حمايت از موسى(ع) برخيزد و او را تحت سرپرستى خود قرار دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 17

17 - فرعون كشتن موسى ( ع ) را ، سياستى درست در حكومت و به صلاح جامعه دانست .

و ما أهديكم إلاّ سبيل الرشاد

قتلهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 18،22،43

18 - موسى ( ع ) ، پيش از دريافت وحى در كوه طور و رسيدن به مقام رسالت ، شخصى را به قتل رسانده بود .

و قتلت نفسًا

اين آيه به كشته شدن مردى از قبطيان در مصر نظر دارد كه با يكى از هم كيشان موسى(ع) درگير شده و آن حضرت او را كشته بود. ولى فكر پى آمد آن، او را آسوده نمى گذاشت، تا آن كه از مصر گريخت و در مدين از خطر رهايى يافت و غم و غصه او زايل گشت.

22 - خداوند موسى ( ع ) را از اندوه و نگرانى بر ارتكاب قتل نفس ، نجات بخشيد .

و قتلت نفسًا فنجّين_ك من الغم

43 - { روى عن النبى ( ص ) أنّه قال : رحم اللّه أخى موسى قتل رجلاً خطأً و كان ابن إثنتى عشرة سنة ;

از رسول خدا(ص)

روايت شده كه فرمود: خداوند برادرم موسى را رحمت كند; او مردى را از روى خطا كشت، در حالى كه دوازده ساله بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 14 - 1،2،4

1 - موسى ( ع ) ، فردى مجرم ( قاتل ) از نظر نظام فرعونى

و لهم علىَّ ذنب

مقصود از {ذنب} قتل مرد قبطى است كه موسى در پى آن، از مصر فرار كرد و به مدين رفت.

2 - رفتار گذشته موسى ( ع ) ( قتل مرد قبطى ) ، از نظر دستگاه فرعونى جرم محسوب مى شد ، نه از ديدگاه خود وى

و لهم علىَّ ذنب

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تعبير (لهم علىّ. ..) اشاره اى باشد به اين كه آنان مرا مجرم مى دانند; گرچه واقعًا گناهكار نيستم.

4 - بيم موسى ( ع ) از اقدام فرعونيان مبنى بر قتل او به خاطر رفتار گذشته اش ( قتل مرد قبطى )

فأخاف أن يقتلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 8

8 - بى گناهى موسى ( ع ) در نزد خداوند به خاطر قتل مرد قبطى

و لهم علىّ ذنب فأخاف أن يقتلون . قال كلاّ

پشتيبانى خداوند از موسى(ع)، نشانگر آن است كه اقدام وى براى جلوگيرى از ستم _ كه منجر به مرگ قبطى شده بود _ نزد خداوند جرم و گناه نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 19 - 1،2،3،4،5

1 - يادآورى فرعون به موسى ( ع ) نسبت به جرم گذشته

او در قتل مرد قبطى

و فعلت فعلتك التى فعلت

مقصود فرعون از {فعلتك التى فعلت} قتل مرد قبطى به دست موسى(ع) است.

2 - ناراحتى عميق فرعون از عمل موسى ( ع ) و كشته شدن مرد قبطى به دست او

و فعلت فعلتك التى فعلت

از اين كه فرعون نفس عمل را نام نبرده; بلكه بدان اشاره كرده (التى فعلت) و موسى(ع) را بدان خاطر كافر و ناسپاس شمرده است، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

3 - قتل مرد قبطى توسط موسى ( ع ) ، نشانه ناسپاسى و كفران نعمتى بزرگ در نظر فرعون

و فعلت فعلتك . .. و أنت من الك_فرين

مراد فرعون از {و أنت من الكافرين} ناسپاسى موسى(ع) در قبال خدمات گذشته وى به او مى باشد.

4 - تلاش فرعون براى تكذيب موسى ( ع ) با يادآورى ارتكاب قتل و ناسپاسى وى

و فعلت فعلتك التى فعلت و أنت من الك_فرين

5 - قتل نفس و ناسپاسى نعمت ، دو رفتار نامناسب با شأن و ادعاى پيامبرى در نظر فرعون

و فعلت فعلتك التى فعلت و أنت من الك_فرين

به رخ كشيدن قتل نفس و ناسپاسى موسى(ع) از جانب فرعون، مى تواند به منظور خدشه دار كردن پيامبرى آن حضرت و منافى دانستن مقام نبوت با قتل نفس و ناسپاسى ادا شده باشد. گفتنى است آيه بعد _ كه در آن حضرت موسى(ع) قتل نفس را عملى غير عمدى و ناخواسته مى شمرد _ مؤيد برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 20 - 1،2

1 - اعتراف موسى ( ع ) در برابر فرعون به قتل غيرعمدى

و ناخواسته مرد قبطى

قال فعلتها إذًا و أنا من الضالّين

تعبير {أنا من الضالّين} مى تواند اشاره به اين باشد كه موسى(ع) پيش از آن عمل نمى دانسته كه درگيرى او با مرد قبطى (براى دادخواهى مرد سبطى) منجر به قتل او خواهد شد.

2 - قتل مرد قبطى ، قبل از رسيدن موسى ( ع ) به مقام رسالت بود .

قال فعلتها إذًا و أنا من الضالّين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد موسى از {و أنا من الضالّين} اين باشد كه او در آن زمان رسول نبوده است. اين احتمال با توجه به اين كه فرعون براى ردّ رسالت او آن را يادآورى كرده است، تقويت مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 21 - 1،4

1 - فرار موسى ( ع ) از مصر ، در پى كشتن مرد قبطى و ترس از انتقام فرعونيان

ففررت منكم لمّا خفتكم

4 - قتل مرد قبطى توسط موسى ( ع ) ، از نظر نظام فرعونى جرم و گناه بود ; ولى در پيشگاه پروردگار چنين نبود .

ففررت منكم . .. فوهب لى ربّى حكمًا و جعلنى من المرسلين

موسى(ع) در دستگاه فرعون مجرم شمرده مى شود و مى گريزد; اما در پيشگاه پروردگار مورد لطف قرار گرفته و به دريافت حكمت و رسالت مفتخر مى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 10

10 - جان باختن فرد قبطى با ضربه مشت موسى

فوكزه موسى فقضى عليه

عبارت {قضى عليه} مرادف با {قتله} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

13 - قصص - 28 - 17 - 1

1 - آگاهى يافتن موسى ( ع ) به قدرت بدنى فوق العاده خويش پس از قتل مرد قبطى

فوكزه موسى فقضى عليه . .. قال ربّ بما أنعمت علىّ

موسى(ع) وقتى ديد، مرد قبطى تنها با يك ضربه مشت او از پاى در آمد و جان باخت، دريافت كه داراى نيروى فوق العاده اى است و خداوند او را علاوه بر دانش و حكمت، از توان جسمى دشمن شكن نيز برخوردار ساخته است. از اين رو به سپاس اين نعمت، با خدا پيمان بست كه آن نيرو را هرگز در جهت تقويت مجرمان به كار نگيرد.

قدرت جسمانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 3

3 - موسى ( ع ) برخوردار از اعتدال جسمى همراه با قوت فكرى در عنفوان جوانى

و لمّا بلغ أشدّه و استوى

ظاهر اين است كه جمله {بلغ أشدّه} اشاره به توان فكرى موسى(ع) و عبارت {و استوى} اشاره به توان جسمى او باشد. گفتنى است كه {أشدّه} معادل {قوّته} و {استوى} به معناى {إعتدل} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 11

11 - موسى ( ع ) برخوردار از توان جسمى فوق العاده و دشمن شكن

فوكزه موسى فقضى عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 17 - 1،2،4

1 - آگاهى يافتن موسى ( ع ) به قدرت بدنى فوق العاده خويش پس از قتل مرد قبطى

فوكزه موسى فقضى عليه . .. قال ربّ بما

أنعمت علىّ

موسى(ع) وقتى ديد، مرد قبطى تنها با يك ضربه مشت او از پاى در آمد و جان باخت، دريافت كه داراى نيروى فوق العاده اى است و خداوند او را علاوه بر دانش و حكمت، از توان جسمى دشمن شكن نيز برخوردار ساخته است. از اين رو به سپاس اين نعمت، با خدا پيمان بست كه آن نيرو را هرگز در جهت تقويت مجرمان به كار نگيرد.

2 - توان جسمى موسى ، نعمتى عطا شده از سوى خداوند به وى

قال ربّ بما أنعمت علىّ

4 - سوگند موسى به قدرت دشمن شكن و خدادادى خويش

قال ربّ بما أنعمت علىّ

درباره {با} در {بما أنعمت} دو ديدگاه از سوى مفسران ارائه شده است برخى آن را سببيه و برخى هم قسم دانسته اند. برداشت ياد شده بر پايه احتمال دوم است.

قدرت علمى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 27 - 2

2 - فرعون ، عاجز از مقابله با منطق موسى ( ع )

قال إنّ رسولكم . .. لمجنون

اقدام فرعون به متهم كردن موسى به جنون در مقابل منطق قوى او، نشانگر عجز و ناتوانى وى مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 29 - 1

1 - روى آورى فرعون به تهديد موسى ( ع ) با احساس ناتوانى از مقابله با منطق او

قال لئن اتّخذت إل_هًا غيرى لأجعلنّك من المسجونين

قدرت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 20

20 _ حضرت موسى ( ع ) ، داراى قدرت

و توانى بالا در ايفاى رسالت و اتمام حجت بر مردم

و ءاتينا موسى سلطناً مبيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 110 - 2،3

2 _ فرعون و درباريان او آگاه به توان و اقتدار موسى ( ع ) براى برچيدن نظام حكومتى آنان

يريد أن يخرجكم من أرضكم

تشكيل جلسه مشورتى از سوى سران حكومت مصر براى ارزيابى روشهاى مبارزه با موسى بدين سبب كه وى در صدد برچيدن حكومت است، نشانگر اين نكته است كه فرعونيان به توانايى و اقتدار موسى پى برده و سخت بيمناك بودند.

3 _ فرعونيان ، هراسان از قدرت يابى موسى ( ع ) و بنى اسرائيل و از دست دادن حكومت و سرزمين خويش

يريد أن يخرجكم من أرضكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 9

9 - فرعون به قدرت يك تنه موسى ( ع ) در برابر تشكيلات عريض و طويل خويش اعتراف كرد .

فاجعل بيننا . .. لانخلفه نحن و لاأنت

برداشت ياد شده از آنجا است كه فرعون ضمير مربوط به خود را جمع (نحن) و ضمير مربوط به موسى(ع) را مفرد (أنت) ذكر كرده است. البته محتمل است انتخاب اين نحوه سخن براى تعظيم خود باشد; ولى اين نكته را نمى توان از نظر دور داشت كه در هر صورت، فرعون با مجموع امكانات و قدرت خود، در برابر موسى(ع) موضع گيرى كرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 4

4 - موسى ( ع ) ، فردى نترس و داراى

اراده اى قوى و همتى والا

قال ي_قوم . .. قال ي_ه_رون ... قال فما خطبك ي_س_مرىّ

موسى(ع)، پس از بازگشت از ميقات، يك تنه و با استيضاح رئيس، مرئوس، فرد و گروه، با جوّ حاكم و غالب بر بنى اسرائيل درافتاد و با همه آنان از موضع قدرت سخن گفت. اين برخورد، برخاسته از نيرويى وابسته به قدرت لايزال الهى بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 40 - 2

2 - ناتوانى فرعونيان در مبارزه با موسى ( ع ) و منحصر شدن تمام قدرت و تدبير نظام فرعونى در وجود ساحران

لعلّنا نتّبع السحرة إن كانوا هم الغ_لبين

با اين كه در نظام فرعونى تلاش بر حذف همه نيروها و منحصر دانستن فرعون در جايگاه رهبرى بوده است; اما ناتوانى او از مقابله با موسى(ع) و نياز وى به كارآيى ساحران، سبب گشت تا به جاى فرعون، ساحران پيشواى مردم قلمداد شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 2

2 - ناتوانى فرعون از نابود ساختن موسى ( ع ) ، على رغم خشم و دشمنى عميق وى نسبت به او و آيينش

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

مأموريت جديد موسى(ع)، نشانگر آن است كه فرعون على رغم تلاش براى نابودى آيين موسى(ع) نتوانست به خود وى آسيبى برساند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 6

6 - موسى ( ع ) ، مردى نيرومند و شخصيتى امين در ديدگاه دختر شعيب

إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

قصاص از موسى(ع)

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 33 - 3

3 - ترس موسى از كشته شدن به دست فرعونيان به تقاص قتل مرد قبطى

إنّى قتلت منهم نفسًا فأخاف أن يقتلون

قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 1،3

1 - خداوند ، پس از نجات بنى اسرائيل از سيطره فرعونيان ، موسى ( ع ) را براى عبادت و مناجاتى خاص فرا خواند .

و إذ وعدنا موسى أربعين ليلة

به كارگيرى كلمه {ليلة} (شب) - با وجود اينكه معمولا در بيان شبانه روز و مانند آن، از كلمه {يوم} (روز) استفاده مى شود - اشاره به اين معنا دارد كه: وعده خدا با موسى (ع) براى عبادت و مناجات بوده است. از آن جا كه موسى (ع) در ميان بنى اسرائيل نيز اعمال عبادى داشته، معلوم مى شود آن دعوت براى عبادت و مناجاتى خاص بوده است.

3 - مدت زمان عبادت و مناجات ويژه موسى ( ع ) ، چهل شب تعيين شد .

و إذ وعدنا موسى أربعين ليلة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 2،9،15

2 - موسى ( ع ) با بيان ستمكارى قومش ، به آنان فرمان داد تا روى به درگاه خدا آورده ، توبه كنند .

و إذ قال موسى لقومه . .. فتوبوا إلى بارئكم

9 - حضرت موسى ( ع ) با زمينه سازى فكرى و روانى براى مرتدان بنى اسرائيل ، آنان را براى پذيرش و اجراى امر خدا ( كشتن يكديگر ) آماده كرد

.

يقوم إنكم ظلمتم أنفسكم

موسى(ع) از انتساب بنى اسرائيل به خويش با گفتن {يا قوم} (اى مردم من) در صدد تفهيم اين حقيقت است كه: او از روى دلسوزى آنان را به توبه دعوت مى كند و از آنان مى خواهد كه به حكم خدا گردن نهند. تصريح به اينكه بنى اسرائيل با گوساله پرستى به خود ستم كردند نيز در راستاى اين معناست.

15 - موسى ( ع ) با توجه دادن مرتدان به خالقيت خدا ، كيفر قتل را براى آنان امرى سازنده دانست .

ذلكم خير لكم عند بارئكم

انتخاب {بارء} در بيان ضرورت اجراى حكم قتل، به اين معنا اشاره دارد كه: هر چند كشته شدن به ظاهر از ميان رفتن و نابود شدن است، ولى در حقيقت زندگى يافتن و دوباره آفريده شدن است. گفتنى است كه تكرار {بارئكم} در دو جمله {توبوا إلى بارئكم} و {ذلكم خير لكم عند بارئكم} رساى به اين است كه هر كدام به هدفى خاص آورده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 15

15 - از امام رضا ( ع ) روايت شده كه فرموده اند : { ان كليم اللّه موسى بن عمران . . . لما كلمه اللّه عز و جل . . . رجع إلى قومه . . . فقالوا لن نؤمن لك حتى نسمع كلامه . . . ثم اختار منهم سبعين رجلا . . . فكلمه اللّه تعالى ذكره و سمعوا كلامه . . . فقالوا لن نؤمن لك بان هذا الذى سمعناه كلام اللّه حتى نرى اللّه جهرة . . .

;

موسى بن عمران چون خداوند با او سخن گفت . .. به سوى قومش بازگشت ... آن قوم گفتند: به تو ايمان نمى آوريم مگر اينكه كلام خدا را بشنويم ... سپس موسى (ع) از بين قومش هفتاد نفر را انتخاب كرد ]و به سوى كوه طور رفتند[ ... و در آن جا موسى(ع) با خداى سبحان سخن گفت و آن قوم كلامش را شنيدند ... و گفتند: ما ايمان نمى آوريم كه اين كلامى كه شنيديم كلام خدا باشد مگر اينكه خدا را آشكارا ببينيم ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 58 - 19

19 - { عن الباقر ( ع ) قال فى قوله تعالى { و ادخلوا الباب سجداً } ان ذلك حين فصل موسى من أرض التيّه فدخلوا العمران . . . ;

از امام باقر(ع) درباره {و ادخلوا الباب سجداً} روايت شده كه اين دستور هنگامى بود كه موسى (ع) از سرزمين {تيه} رهايى يافته و به سرزمين آبادى وارد گشته بودند . ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 2،3،4،5،6،15

2 - موسى ( ع ) از خداوند خواست ، تا قومش را از كمبود آب رهايى بخشد .

و إذاستسقى موسى لقومه

{استسقاء} در لغت به معناى طلب كردن آب است و در اصطلاح شرعى دعا به درگاه خداوند است به نحوى خاص براى نزول باران.

3 - خداوند ، به موسى ( ع ) فرمان داد تا براى دستيابى به آب ، عصاى خويش را بر سنگ زند .

فقلنا اضرب بعصاك الحجر

{ال} در {الحجر}

مى تواند تعريف جنس باشد. در اين صورت مراد از {الحجر}، سنگ در مقابل اشياى ديگر است و مى تواند {ال} براى عهد حضورى يا ذهنى باشد. در اين صورت مراد از {الحجر} سنگى مخصوص بوده است.

4 - خداوند ، دعا و درخواست موسى ( ع ) ( دستيابى به آب ) را سريعاً اجابت كرد .

فقلنا اضرب بعصاك الحجر

حرف {فاء} در {فقلنا} اشاره به اين دارد كه ميان دعاى موسى و اجابت آن فاصله زمانى نبوده است.

5 - موسى ( ع ) در پى فرمان خدا بدون هيچ تأخير ، عصاى خويش را براى به دستاوردن آب بر سنگ زد .

فقلنا اضرب بعصاك الحجر فانفجرت منه اثنتا عشرة عيناً

حرف {فاء} در {فانفجرت} فاى فصيحه است; يعنى، بيانگر معطوف عليه مقدر مى باشد. جمله با تقدير آن چنين است: {فضرب بعصاه الحجر فانفجرت}. گويا حذف اين جمله براى رساندن اين معناست كه فرمان الهى (اضرب) همان و زدن همان.

6 - در پى فرود آمدن عصاى موسى بر سنگ ، دوازده چشمه آب از آن جوشش كرد .

فانفجرت منه اثنتا عشرة عيناً

15 - داستان استسقاى موسى ( ع ) و جوشيدن چشمه هاى آب از سنگ ، داستانى آموزنده و خاطره اى شايسته و بايسته به ياد داشتن

و إذاستسقى موسى لقومه . .. قد علم كل أناس مشربهم

عبارت {إذاستسقى} عطف بر {نعمتى} در آيه 47 است; يعنى: {أذكروا إذاستسقى موسى لقومه}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 16،21

16 - موسى ( ع ) مردمش را به خاطر تقاضاى غذايى پست تر در مقابل از دست دادن

غذايى بهتر ، سرزنش كرد .

قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير

استفهام در {أتستبدلون} انكار توبيخى است. ضمير در {قال} مى تواند به {ربك} برگردد و مى تواند به {موسى} ارجاع شود در برداشت فوق دومين احتمال لحاظ شده است.

21 - موسى ( ع ) در پى تقاضاى قومش ( درخواست خوراكى هاى زمينى ) از آنان خواست تا به يكى از شهر ها در آيند و شهرنشينى را انتخاب كنند .

قال أتستبدلون . .. اهبطوا مصراً فان لكم ما سألتم

چنانچه ضمير در {قال} به {ربك} برگردد، جمله {اهبطوا . ..} سخن خداوند است و اگر به موسى (ع) ارجاع شود، آن جمله گفته موسى(ع) خواهد بود. برداشت فوق به لحاظ احتمال دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 6،7،8،10،11

6 - موسى ( ع ) مخالفت و موضع گيرى قومش را درباره دستور ذبح گاو ، پيش بينى كرد .

إن اللّه يأمركم أن تذبحوا بقرة

موسى(ع) فرمان الهى (لزوم ذبح گاو) را با جمله اسميه {إن اللّه . ..} - كه قرين به حرف تأكيد {إنّ} است - بيان داشت و معمولا بيان معنا با كلامى مؤكّد، حاكى از آن است كه مخاطب پذيراى مضمون كلام نيست و يا آن را مورد ترديد قرار خواهد داد.

7 - قوم موسى وى را به دروغ گويى در ابلاغ حكم خدا ( فرمان ذبح گاو ) ، متهم كردند .

إن اللّه يأمركم . .. قالوا أتتخذنا هزواً

با وجود اينكه موسى(ع) با جمله {إن اللّه. ..} تصريح مى كند كه خداوند چنين دستورى داده بنى اسرائيل با خطاب

به موسى (ع) (أتتخذنا) او را صادر كننده آن فرمان مى پنداشتند; يعنى، بر اين گمان بودند كه وى به گزاف آن حكم را به خداوند نسبت مى دهد.

8 - قوم موسى وى را به استهزا كردن بنى اسرائيل متهم كردند .

أتتخذنا هزواً

10 - استعاذه موسى ( ع ) به خدا از اينكه در زمره جاهلان باشد .

أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

11 - موسى ( ع ) با جاهلانه خواندن استهزاى مردم ، پندار قوم خويش را درباره خود ناروا دانست .

قال أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 68 - 3،5،7

3 - قوم موسى ، از وى خواستند تا مشخصه هاى گاوى را كه بايد ذبح شود از خداوند بخواهد و براى ايشان بيان كند .

قالوا ادع لنا ربك يبين لنا ما هى

5 - موسى ( ع ) مردم خويش را به انجام مأموريتشان ( ذبح گاو ميانسال ) فرمان داد .

إنها بقرة لافارض و لابكر عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤمرون

7 - موسى ( ع ) از مردم خواست تا با سؤال درباره گاوى كه به ذبح آن مأمور شدند ، تكليف را بر خود مشكل نسازند .

فافعلوا ما تؤمرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 69 - 2

2 - قوم موسى ، از وى تقاضا كردند تا رنگ گاوى را كه بايد ذبح شود ، از خداوند سؤال كند و براى ايشان بيان دارد .

قالوا ادع لنا ربّك يبين لنا ما لونها

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

1 - بقره - 2 - 71 - 6

6 - قوم موسى ، ويژگى هاى اوليه گاوى را كه بايد ذبح مى شد ، نارسا پنداشته و موسى ( ع ) را به كوتاهى در بيان حقيقت متهم كردند .

قالوا الئن جئت بالحق

مفهوم كلام قوم موسى (الآن . ..; هم اكنون حق را به تمامى بيان كردى) اين است كه: وى قبل از ذكر اوصاف ياد شده در اين آيه، حق را به طور كامل بيان نكرده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 73 - 17

17 - بزنطى از امام رضا ( ع ) روايت نموده كه : { ان رجلا من بنى اسرائيل قتل قرابة له . . . فقالوا لموسى ( ع ) ان سبط آل فلان قتلوا فلاناً فاخبرنا من قتله ؟ قال ايتونى ببقرة . . . فاشترو ها و جاؤا بها فأمر بذبح ها ثم أمر ان يضرب الميت بذنب ها فلما فعلوا ذلك حيى المقتول و قال يا رسول اللّه ابن عمّى قتلنى دون من يدعى عليه قتلى فعلموا بذلك قاتله . . . ;

شخصى از بنى اسرائيل يكى از نزديكان خود را كشت . .. بنى اسرائيل به موسى گفتند: فلان قبيله، فلانى را كشته است و تو قاتل را معرفى كن. موسى (ع) فرمود: گاوى را نزد من آوريد ... آنان گاو را خريده و نزد موسى(ع) بردند و موسى امر به ذبح آن كرد. سپس امر نمود كه دم آن گاو را به مقتول بزنند و چون اين كار را كردند آن مرده زنده شد و گفت

اى پيامبر خدا! پسر عمويم مرا كشته است نه آن كس كه او را متهم به كشتن من كرده اند، پس با اين عمل قاتل را شناسايى نمودند ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 1،3،4،7

1 - موسى ( ع ) پيامبرى از نژاد اسرائيل و مبعوث شده براى بنى اسرائيل

قالوا نؤمن بما أنزل علينا . .. و لقد جاء كم موسى بالبينت

3 - موسى ( ع ) ، برجسته ترين و بارزترين چهره در ميان انبياى بنى اسرائيل

و لقد جاء كم موسى بالبينت

ذكر نام موسى(ع)، از ميان پيامبران بنى اسرائيل، براى ارائه نمونه اى از برخوردهاى كفرآميز يهود با پيامبران اسرائيلى; اشاره به برداشت فوق دارد.

4 - قوم موسى ، در غياب او به گوساله پرستى روى آوردند .

ثم أتخذتم العجل من بعده

7 - يهوديان ، على رغم دريافت دلايل و معجزات موسى ( ع ) با رسالت هاى او مخالفت كردند .

لقد جاء كم موسى بالبينت ثم أتخذتم العجل من بعده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 108 - 5

5 - موسى ( ع ) ، پيامبرى مبعوث شده پيش از پيامبر اسلام ( ص )

كما سئل موسى من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 20

20 _ حضرت موسى ( ع ) ، داراى قدرت و توانى بالا در ايفاى رسالت و اتمام حجت بر مردم

و ءاتينا موسى سلطناً مبيناً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 -

164 - 10،11

10 _ گفتگوى خداوند با موسى ( ع ) به مقدار صد و بيست و چهار هزار كلمه در مدت سه شبانه روز

و كلم اللّه موسى تكليماً

رسول خدا(ص): ان اللّه ناجى موسى بن عمران(ع) بمائة الف كلمة و اربعة و عشرين الف كلمة فى ثلثة ايام و لياليهن . .. .

_______________________________

خصال صدوق، ص 641، ح 20، باب ما بعد الالف; نورالثقلين، ج 1، ص 574، ح 675.

11 _ سخن خداوند با موسى ( ع ) در طور سينا بصورت ايجاد صدا در درخت و قابل شنيدن براى همران آن حضرت از هر طرف

و كلم اللّه موسى تكليماً

امام رضا(ع) درباره سخن گفتن خداوند با موسى(ع) فرمود: . .. فخرج بهم الى طور سيناء ... فكلمه اللّه تعالى ذكره و سمعوا كلامه ... لان اللّه عزوجل احدثه فى الشجرة ثم جعله منبعثاً منها حتى سمعوه من جميع الوجوه ... .

_______________________________

توحيد صدوق، ص 121، ح 24، ب 8; نورالثقلين، ج 1، ص 574، ح 676.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 20 - 1

1 _ سرگذشت موسى ( ع ) با قوم خويش ، شايسته يادآورى و پندگيرى

و اذ قال موسى لقومه يقوم

{اذ} در {اذ قال . ..}، مفعول براى فعلى مقدر مانند {اذكر} يا {اذكروا} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 8

8 _ موسى ( ع ) بر حذر دارنده قوم خويش از فرار و عقب نشينى به هنگام رويارويى با ساكنان سرزمين مقدس

و لاترتدوا على ادباركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 1

1 _ يورش به سرزمين مقدس از دروازه آن ، پيشنهاد دو نفر از ياران موسى ( ع )

قال رجلان . .. ادخلوا عليهم الباب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 1،3،7،9

1 _ عذر خواستن موسى ( ع ) در پيشگاه پروردگار ، از ناتوانى خويش در بسيج بنى اسرائيل براى مبارزه با جباران

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

3 _ شكايت موسى ( ع ) به پيشگاه پروردگار ، از تمرد بنى اسرائيل در مبارزه با جباران

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

7 _ جدايى موسى ( ع ) و برادرش هارون از بنى اسرائيل ، درخواست و دعاى موسى ( ع ) به پيشگاه پروردگار

فافرق بيننا و بين القوم الفسقين

9 _ نفرين موسى ( ع ) بر قوم خويش با درخواست محروم شدن آنان از فيض وجود او و برادرش هارون

فافرق بيننا و بين القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 8

8 _ فرعون و بزرگان دربار او ، آيات و معجزات ارائه شده از سوى موسى را تكذيب كردند .

بئايتنا إلى فرعون و ملإيه فظلموا بها

ضمير در {بها} به {آياتنا} برمى گردد و چون {ظلم} به حرف باء متعدى شده (ظلموا بها) متضمن معناى تكذيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 104 - 1

1 _ موسى پس از بعثت به نبوّت با حضور در برابر فرعون و گفتگو با وى ، رسالت

الهى خويش را به او اعلان كرد .

و قال موسى يفرعون إنى رسول من رب العلمين

كلمه {واو} در {و قال . .. } بيانگر اين است كه در قبل از بيان رسالت سخنانى بين موسى و فرعون مبادله شده بود كه به سبب دخالت نداشتن آنها در موضوع بحث، بيان نشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 1،9،10

1 _ موسى ( ع ) در حضور فرعون خويشتن را از هر گونه افترا بر خداوند مبرّا دانست .

حقيق على أن لا أقول على اللّه إلا الحق

9 _ موسى ( ع ) در راستاى رهاسازى بنى اسرائيل از فرعون خواست تا از مهاجرت آنان با وى جلوگيرى نكند .

فأرسل معى بنى إسراءيل

10 _ رهاسازى بنى اسرائيل از نظام فاسد فرعونى ، از وظايف الهى موسى ( ع )

فأرسل معى بنى إسراءيل

تفريع جمله {فأرسل . .. } بر {إنى رسول ... } حكايت از آن دارد كه رهايى بنى اسرائيل از رسالتهاى الهى موسى بوده است. يعنى به امر خداوند موظف به انجام اين كار بود، نه به تصميم شخصى خويش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 106 - 2

2 _ فرعون از موسى خواست چنانچه قادر به ارائه معجزه است ، آن را ارائه كند .

قال إن كنت جئت بئاية فأت بها

روشن است كه در جمله هاى شرطيه نبايد شرط و جزا از نظر مفهوم همانند باشد و نمى توان گفت: اگر آورده اى بياور. بنابراين جمله {إن كنت جئت باية} (اگر آيت و معجزه اى آورده اى)

به اين معناست: اگر قادر به ارائه معجزه هستى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 107 - 1،2،4

1 _ موسى ( ع ) در پاسخ فرعون ( درخواست آيت رسالت ) عصاى خويش را ر ها ساخت .

فألقى عصاه

2 _ عصاى موسى ( ع ) در برابر فرعون به مارى بزرگ تبديل شد .

فألقى عصاه فإذا هى ثعبان مبين

4 _ نبودن هيچ فاصله زمانى بين افكنده شدن عصاى موسى ( ع ) و تبديل آن به مارى بزرگ

فألقى عصاه فإذا هى ثعبان مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 108 - 1،3

1 _ موسى ( ع ) در پى درخواست فرعون ( آوردن معجزه ) دومين آيت رسالت خويش را ارائه كرد .

إن كنت جئت بئاية فأت بها . .. و نزع يده فإذا هى بيضاء للنظرين

3 _ سفيد گشتن دست موسى ( ع ) ، پس از نمايان ساختن آن ، امرى غير منتظره و خارق العاده و قابل رؤيت براى همه بينندگان

فإذا هى بيضاء للنظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 109 - 1،2،3،4

1 _ اشراف و بزرگان قوم فرعون پس از مشاهده معجزات موسى ، براى چاره انديشى و مبارزه با موسى جلسه مشورتى تشكيل دادند .

قال الملأ من قوم فرعون

در آيات پيشين روى سخن موسى با فرعون بود و در اين آيه عكس العمل اشراف دربار او مطرح شده است. اين تغيير سياق با توجه به جمله {فماذا تأمرون} در آيه بعد (چه نظرى داريد و چه

دستورى پيشنهاد مى كنيد)، حاكى از تبادل نظر آنان درباره برخورد با موسى است كه از آن در برداشت فوق به {جلسه مشورتى} تعبير شد.

2 _ اشراف و بزرگان دربار فرعون بر مبناى ساحر بودن موسى و سحر بودن معجزات وى ، جلسه مشورتى خويش را آغاز كردند .

قال الملأ من قوم فرعون إن هذا لسحر عليم

جمله {إن هذا . .. } مى تواند از نتايج بحث و گفتگوى اشراف باشد. يعنى در ابتدا اين مسأله مطرح شد كه امور خارق العاده موسى از چه سنخى است. همچنين مى تواند بيانگر اين باشد كه آنان ساحر بودن موسى را مفروض گرفته بودند و درباره روش مبارزه با وى تبادل نظر مى كردند. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.

3 _ اشراف و بزرگان قوم فرعون پس از تبادل نظر در جلسه مشورتى به اين نتيجه رسيدند كه موسى ( ع ) بدون هيچ ترديد ساحرى زبردست و معجزه وى سحر است .

قال الملأ من قوم فرعون إن هذا لسحر عليم

برداشت فوق بر اساس اولين احتمالى است كه در توضيح فيش قبل درباره جمله {إن هذا . .. } بيان شد.

4 _ معجزات موسى ( ع ) در ديدگاه اشراف قوم فرعون ، امورى با عظمت ، خارق العاده و شگفت آور

إن هذا لسحر عليم

توصي___ف موسى به {عليم} (بسيار دانا) و بيان جمله {ان هذا . .. } با چندين تأكيد (اسميه آوردن جمله، مقرون ساختن آن به دو حرف تأكيد {إن} و {لام}) حكايت از آن دارد كه همگان به عظمت كار موسى پى برده بودند و بدان اقرار داشتند.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 110 - 1،3،5

1 _ به قدرت رساندن بنى اسرائيل براى برچيدن نظام فرعونى ، تحليل اشراف دربار از پيشنهاد موسى ( رهاسازى بنى اسرائيل )

فأرسل معى بنى إسراءيل . .. يريد أن يخرجكم من أرضكم

3 _ فرعونيان ، هراسان از قدرت يابى موسى ( ع ) و بنى اسرائيل و از دست دادن حكومت و سرزمين خويش

يريد أن يخرجكم من أرضكم

5 _ انتخاب روش مبارزه با موسى پس از تصميم به ساحر خواندن وى و تحليل اهداف او ( برچيدن حكومت فرعونى ) ، از مسائل مطرح شده در جلسه مشورتى بزرگان دربار فرعون

فماذا تأمرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 111 - 1،2،3،4،5

1 _ مجازات موسى ( ع ) و برادرش هارون از پيشنهاد هاى ارائه شده در جلسه مشورتى اشراف و سران حكومت فرعونى

قالوا أرجه و أخاه

پيشنهاد تأخير در مجازات موسى و هارون حكايت از آن دارد كه فرعون و يا برخى از اشراف دربار مجازات موسى و هارون را مطرح كرده بودند.

2 _ تأخير در مجازات موسى ( ع ) و برادرش هارون از مصوبات جلسه مشورتى سران و بزرگان دربار فرعون

قالوا أرجه و أخاه

{ه} در {أرجه} ضميرى است كه به صورت ساكن قرائت شده و مفعول {ارجِ} مى باشد. {ارجِ} فعل امر از مصدر {ارجاء} (به تأخير انداختن) است. مشتقات كلمه {ارجاء} گاهى با همزه استعمال مى گردد و گاهى همزه آن تبديل به ياء مى شود. گفته مى شود: اَرْجأ يُرْجى يُرْجى. قابل ذكر است كه مراد از تأخير انداختن، تأخير در مجازات

است.

3 _ هارون ، برادر موسى ( ع ) ، همراه و همگام وى در تبليغ رسالت و ارشاد و هدايت فرعونيان

أرجه و أخاه

4 _ خنثى سازى معجزه موسى ( ع ) با استمداد از ساحران زبردست ، از آراى تصويب شده از جلسه سران و بزرگان حكومت فرعونيان

و أرسل فى المدائن حشرين

5 _ سران دربار فرعون از وى خواستند با تأخير مجازات موسى و هارون موافقت كرده و ساحران زبردست و كاردان را از اطراف و اكناف احضار كند .

و أرسل فى المدائن حشرين

{حشرين} به معناى جمع كنندگان و كوچ دهندگان است و مفعول آن به قرينه آيه قبل و بعد {ساحرين} مى باشد و خود {حشرين} مفعول براى {أرسل} است. بنابراين جمله {أرسل ... } يعنى: نيروهايى را براى جمع آورى و گسيل ساحران بسيج كن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 112 - 3

3 _ احضار همه ساحران زبردست براى مبارزه با موسى ( ع ) ، درخواست اشرافيان دربار فرعون از فرعون

يأتوك بكل سحر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 113 - 1،4،7،8

1 _ ساحرانى زبردست و كارآمد پس از فراخوانى آنان براى مبارزه با موسى ، به درگاه فرعون حاضر شدند .

و جاء السحرة فرعون

{ال} در {السحرة} عهد ذكرى است و اشاره به {كل سحر عليم} دارد.

4 _ فرعون در تلاش براى بهره گيرى از عالمان عصر خويش در مبارزه با موسى ( ع )

و جاء السحرة فرعون

7 _ ساحران پس از اعلام آمادگى براى مبارزه با موسى ( ع ) از فرعون

خواستند تا در صورت پيروزى از پاداشى گران برخوردار شوند .

قالوا إن لنا لأجراً إن كنا نحن الغلبين

جمله {إن لنا . .. } استفهامى است و حرف استفهام مقدر مى باشد. يعنى: إن لنا ... . نكره آمدن كلمه {أجراً} دلالت بر بزرگى و گرانسنگى پاداش دارد.

8 _ سودجويى ، از انگيزه هاى ساحران براى مبارزه با موسى ( ع )

قالوا إن لنا لأجراً إن كنا نحن الغلبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 114 - 4

4 _ فرعون بر اثر خودباختگى در برابر معجزات موسى ( ع ) مهياى پرداخت بهاى سنگينى براى خنثى سازى آن شد .

قال نعم و إنكم لمن المقربين

از اينكه فرعون براى پيروزى بر موسى(ع) حاضر شد هر بهايى را بپردازد، معلوم مى شود روحيه خويش را باخته بود و در خود عجز شديدى احساس مى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 115 - 1،2،3،4

1 _ ساحران پس از اجتماع در صحنه رويارويى با موسى ( ع ) ، شروع كننده مبارزه را به انتخاب وى وانهادند .

قالوا يموسى إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

بديهى است هر يك از طرفين (موسى از يك سو و ساحران از سوى ديگر) براى عرضه كار خود در صحنه مبارزه حاض___ر شده بودند. بنابراين تخييرِ مستفاد از جمله {إما أن تلقى ... }، ناظر به شروع كننده كار است، نه به اصل انجام آن.

2 _ ساحران ، جادويى همانند معجزه موسى ( ع ) تدارك ديده بودند .

إما أن تلقى و إما أن نكون

نحن الملقين

به كارگيرى {تلقى} و {ملقين}، كه هر دو از مصدر {القاء} به معناى افكندن است، مى رساند كه جادوى آنان مشابهت صورى با معجزه موسى داشته است.

3 _ ساحران دربار فرعون ، يكدل و يكزبان و يار يكديگر در مبارزه با موسى ( ع )

قالوا يموسى إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

بديهى ست ساحران جمله هاى {إما أن تلقى} و {إما أن نكون نحن الملقين} را دسته جمعى و يا يك به يك نگفتند. بنابراين استناد اين جمله ها به آنان حكايت از هميارى و يكدلى آنان در مبارزه با موسى(ع) دارد.

4 _ ساحران دربار فرعون مطمئن به غلبه سحرشان بر معجزه موسى ( ع )

إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

از اينكه ساحران اختيار شروع كننده مبارزه را به موسى(ع) واگذاشتند و جمله مربوط به خويش را با تأكيد بيان داشتند، معلوم مى شود آنان به غلبه خويش اطمينان داشتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 116 - 1،2،6

1 _ موسى ( ع ) با بى اعتنايى به جادوگرى ساحران شروع مبارزه را به آنان واگذاشت .

قال ألقوا

2 _ ساحران پس از رخصت دهى موسى ( ع ) آنچه را براى جادوگرى تدارك ديده بودند ، در مقابل تماشاگران ر ها كردند و چشم هاى آنان را سحر كردند .

فلما ألقوا سحروا أعين الناس

6 _ ساحران فرعونى با افكندن ابزار سحر خويش و ايجاد هول و هراس در مردم ، سحرى بس بزرگ و شگفت آور را به نمايش گذاشتند .

سحروا أعين الناس و استرهبوهم و جاءو بسحر عظيم

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 117 - 1،3،4،5

1 _ خداوند پس از جادوگرى ساحران به موسى فرمان داد تا عصاى خويش را در صحنه مبارزه ر ها سازد .

و أوحينا إلى موسى أن ألق عصاك

3 _ عصاى موسى ( ع ) پس از افكنده شدن ، تمام بافته هاى جادويى ساحران را بلعيد و به كام خويش فروبرد .

فإذا هى تلقف ما يأفكون

{لَقْف} (مصدر تلقف) به معناى گرفتن چيزى با سرعت است و در آيه شريفه به مناسبت مورد به {بلعيدن} تفسير شده است. جمله {فإذا هى ... } مى تواند خبر از رخدادى باشد كه در صحنه مبارزه اتفاق افتاده است. در اين صورت تقدير جمله چنين خواهد بود: أوحينا إلى موسى أن ألق عصاك فالقيها فإذا هى تلقف.

4 _ خداوند به موسى ( ع ) بشارت داد كه عصاى وى پس از ر ها شدن ، تمام ساخته هاى دروغين ساحران را خواهد بلعيد .

أن ألق عصاك فإذا هى تلقف ما يأفكون

در برداشت فوق جمله {فإذا هى . .. }، همانند {أن ألق عصاك}، تفسير {أوحينا} گرفته شده است. بر اين مبنا تقدير جمله بدين صورت خواهد شد: ألق عصاك فإذا القيتها إذا هى تلقف ما يأفكون.

5 _ عصاى موسى ( ع ) با بلعيدن ابزار جادويى ساحران ، صحنه اى شگفت و به دور از انتظار همگان به وجود آورد .

فإذا هى تلقف ما يأفكون

{إذا} براى مفاجات است و دلالت مى كند كه جمله پس از آن در يك حالت غير منتظره واقع شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6

- اعراف - 7 - 118 - 1،2،3

1 _ عصاى موسى ( ع ) با بلعيدن جادوى ساحران ، موجب به كرسى نشستن حق و پوچ گشتن دستاورد هاى ساحران شد .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

دربرداشت فوق ضمير {كانوا} و {يعملون} به ساحران برگردانده شده است. بر اين مبنا مراد از {ما} در {ما كانوا ... } همان ابزار و آلاتى است كه با سحر خويش آنها را در چشم بينندگان به صورت جانورانى پر تحرك جلوه داده بودند.

2 _ ساحران در مدتى طولانى و به طور مستمر در تدارك سحر خويش عليه موسى ( ع ) بودند .

و بطل ما كانوا يعملون

فعل مضارع {يعملون} پس از {كانوا} حكايت از مداومت ساحران به مهياسازى خويش براى جادوگرى دارد.

3 _ معجزه موسى ( ع ) در صحنه مبارزه با ساحران ، عامل تثبيت حقانيت وى و از ميان رفتن تمام دستاورد هاى ديرينه فرعون و اشراف دربارش شد .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از ضمير {كانوا} و {يعملون} فرعون و فرعونيان باشد. بر اين مبنا مقصود از {ما} در {ما كانوا} تلاشهاى فرعونيان براى تثبيت ربوبيت فرعون و مانند آن خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 119 - 2

2 _ ساحران دربار فرعون پس از بطلان سحرشان شكست خوردند و در صحنه مبارزه به ذلت افتادند .

فغلبوا هنالك و انقلبوا صغرين

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه مراد از ضمير {فغلبوا} و {انقلبوا} ساحران باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

اعراف - 7 - 120 - 1

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) و بطلان سحر خويش ، به خاك افتادند و به درگاه خداوند سجده كردند .

و ألقى السحرة سجدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 1،4

1 _ ساحران با مشاهده معجزه موسى ( ع ) ربوبيت خداوند را بر تما هستى باور كردند و به آن ايمان آوردند .

قالوا ءامنا برب العلمين

4 _ ساحران به رسالت ها و پيام هاى موسى ( ع ) قبل از اقدام به مبارزه با وى آگاه بودند .

قالوا ءامنا برب العلمين

تأكيد ساحران به ربوبيت خداوند و پذيرش سريع آن پس از آگاهى به حقانيت موسى(ع)، بيانگر اين است كه آنان پيش از حضور در صحنه مبارزه به پيامهاى وى، كه بارزترين آن اعتقاد به ربوبيت مطلق خداوند است، آگاه شده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 1،4،5

1 _ ساحران دربار فرعون پس از مشاهده معجزه موسى ( ع ) ، به ربوبيت خداى موسى ( ع ) و هارون بر تمام هستى ايمان آورده و بدان اعتراف كردند .

ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

4 _ ساحران دربار فرعون پس از مشاهده معجزه موسى ( ع ) به پيامبرى وى و برادرش هارون ايمان آوردند .

ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

مى توان گفت از اهداف ساحران در نام بردن خصوص {موسى و هارون}، پذيرش ايشان به عنوان پيامبران الهى بوده است.

5 _ ساحران ، ايمان خويش را به موسى ( ع )

و هارون به همگان اعلام كردند .

قالوا ءامنا برب العلمين. رب موسى و هرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 1،4،5،8

1 _ فرعون در پى گرايش ساحران به رسالت موسى ( ع ) و ايمانشان به ربوبيت خداوند ، بشدت برآشفت و آنان را به سبب ايمانشان توبيخ كرد .

قال فرعون ءامنتم به قبل أن ءاذن لكم

ضمير در {به} هم مى تواند به موسى(ع) برگردانده شود و هم مى تواند به {رب} برگردانده شود. در هر صورت برداشت فوق از آيه استفاده مى شود.

4 _ فرعون ، شكست ساحران و پيروزى موسى را صحنه سازى و ايمان آنان را توطئه اى از پيش طراحى شده اعلام كرد .

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة

كلمه {هذا} اشاره است به ماجراى شكست ساحران و پيروزى موسى و در آخر اظهار ايمان ساحران به ربوبيت خداوند و پيامبرى موسى و هارون.

5 _ برخورد و ملاقات ساحران با موسى ( ع ) در پايتخت مصر ، پيش از حضورشان در صحنه مبارزه

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة

8 _ بيرون راندن و آواره ساختن مردم پايتخت مصر ، تحليل فرعون از داستان مبارزه ساحران با موسى و ايمان آوردن آنان

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة لتخرجوا منها أهلها

برداشت فوق بر اين مبناست كه مراد از {أهلها} همه مردم مصر (عوامل حكومت و توده مردم) باشد، نه خصوص عوامل حكومتى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 124 - 1

1 _ فرعون بر كيفر دادن تمامى ساحران مؤمن به موسى ( ع ) تصميم قطعى

گرفت و بر آن سوگند ياد كرد .

لأقطعن . .. ثم لأصلبنكم

حرف {لام} در {لاقطعن} در {لاصلبن} لام تأكيد و حاكى از سوگند مقدر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 126 - 1،3

1 _ ساحران مؤمن با بيان انگيزه فرعون بر نابودى آنان ، اتهام هاى دروغين وى ( توطئه گرى و آواره سازى مردمان ) را قاطعانه مردود دانستند .

و ما تنقم منا إلا أن ءامنا بايت ربنا

3 _ ساحران گرويده به موسى ( ع ) ، برخوردار از ايمانى راسخ به آيات خداوند

و ما تنقم منا إلا أن ءامنا بايت ربنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 3،4،5،7،8،11،13

3 _ اشراف دربار فرعون بيمناك از برچيده شدن نظام فرعونى و به قدرت رسيدن موسى ( ع ) و قوم او

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض و يذرك و ءالهتك

4 _ بنى اسرائيل همگام موسى ( ع ) و پيرو او در مبارزه عليه فرعون

أتذر موسى و قومه

5 _ روآوردن موسى ( ع ) و قومش به فسادگرى عليه نظام فرعونى ، هشدار اشرافيان به فرعون

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض

{لام} در {ليفسدوا} در اصطلاح اهل ادب لام عاقبت مى باشد. بنابراين مقصود اشراف از جمله {أتذر ... } اين است كه ترك مجازات موسى(ع) و قومش به فسادگرى آنان مى انجامد. قابل ذكر است كه مراد از فسادگرى، به قرينه {و يذرك و ءالهتك}، شورش كردن عليه نظام فرعونى است.

7 _ اشرافيان دربار ، سركوب نشدن موسى ( ع ) را مايه انزواى

فرعون و ترك پرستش خدايان وى دانسته و آن را به فرعون گوشزد كردند .

أتذر موسى و قومه . .. و يذرك و ءالهتك

8 _ آمادگى موسى ( ع ) و قومش براى شورش عليه نظام فرعونى و به انزوا كشاندن فرعون و خدايان او ، دليل اشراف دربار براى ضرورت مجازات و سركوبى آنان

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض و يذرك و ءالهتك

11 _ فرعون با پذيرش پيشنهاد اشرافيان ( سركوبى موسى ( ع ) و قوم او ) بر كشتار وسيع پسران بنى اسرائيل و زنده نگاه داشتن زنانشان مصمم شد .

قال سنقتّل أبناءهم و نستحى نساءهم

تقتيل (مصدر تقتّل) به معناى كشتار وسيع است. {استحياء} از ماده {حيات} به معناى زنده نگاه داشتن است.

13 _ فرعون به اشراف دربارش اطمينان داد كه نظامش از تسلط كامل بر موسى ( ع ) و قومش برخوردار است .

إنا فوقهم قهرون

{قاهر} به معناى غالب است و كلمه {فوقهم} متعلق به {قهرون} مى باشد. يعنى ما از جهت بالا بر آنها مسلط هستيم. و اين كنايه از سلطه كامل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 128 - 1،5

1 _ موسى ( ع ) پس از تصميم فرعون به سركوبى بنى اسرائيل ، مردمش را به استعانت از خدا و صبر و مقاومت در برابر آزار هاى فرعونيان فراخواند .

قال موسى لقومه استعينوا باللّه و اصبروا

5 _ موسى ( ع ) در تعاليم خويش به بنى اسرائيل ، پندار مالكيت فرعون را بر زمين ، پندارى باطل و حاكميت او را مقهور اراده خداوند خواند .

قال موسى لقومه

. .. إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 2،4،5،6

2 _ موسى ( ع ) مورد انتقام قوم خويش به سبب استمرار بيدادگرى فرعون پس از بعثت وى

قالوا أوذينا من قبل أن تأتينا و من بعد ما جئتنا

4 _ موسى ( ع ) ، قوم خويش را به هلاكت فرعونيان و حاكميت بنى اسرائيل بر سرزمين مصر اميدوار ساخت .

عسى ربكم أن يهلك عدوكم و يستخلفكم فى الأرض

5 _ موسى ( ع ) در عين اميدوارى به هلاكت فرعون و حاكميت يافتن بنى اسرائيل ، نگران عدم ايجاد شرايط آن از سوى قوم خويش بوده است .

عسى ربكم أن يهلك عدوكم و يستخلفكم فى الأرض

كلمه {عسى} حكايت از آن دارد كه موسى(ع) يقين به هلاكت فرعون و حاكميت يافتن قومش نداشته است و شايد دغدغه خاطر او بدان جهت بود كه وى اطمينان نداشت مردمش ش___رايطى را كه براى پيروزى مطرح ساخته بود (استعينوا ب__اللّه . .. ) رعايت كنند.

6 _ موسى ( ع ) از ايمان آوردن فرعونيان به خدا و پذيرش تعاليم وى نااميد شد .

عسى ربكم أن يهلك عدوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 132 - 1

1 _ فرعونيان با سحر خواندن تمامى معجزات موسى ، به وى گفتند كه هرگز رسالتش را تصديق نخواهند كرد .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها فما نحن لك بمؤمنين

{مهما} از أسماء شرط و به معناى {اى شىء} است. و {من} در {من آية} بيان {مهما} است. بنابراين جمله

{مهما تأتنا ... } يعنى {هر چيزى را كه به عنوان معجزه بياورى ... .}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 133 - 6

6 _ فرعونيان على رغم مشاهده آياتى متعدد بر حقانيت رسالت موسى ، از پذيرش آن سرباز زدند .

فأرسلنا عليهم . .. فاستكبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 134 - 2،10،11

2 _ فرعونيان پس از گرفتار شدن به عذاب شديد ، رو به موسى ( ع ) آورده از وى خواستند تا براى برطرف شدن آن دعا كند .

و لما وقع عليهم الرجز قالوا يموسى ادع لنا ربك

10 _ فرعونيان با موسى ( ع ) پيمان بستند و سوگند ياد كردند كه در صورت برطرف ساختن عذاب شديد از آنان ، به وى ايمان آورند و بنى اسرائيل را آزاد سازند .

لئن كشفت عنا الرجز لنؤمنن لك و لنرسلن معك بنى إسراءيل

11 _ فرعونيان پس از وقوع هر يك از عذاب هاى پنجگانه ( طوفان . . . ) با موسى پيمان بستند كه در صورت برطرف ساختن آن ، به وى ايمان آورند و بنى اسرائيل را آزاد كنند .

لئن كشفت عنا الرجز لنؤمنن لك و لنرسلن معك بنى إسراءيل

برداشت فوق بر اين اساس است كه {ال} در {الرجز} عهد ذكرى باشد. در اين صورت {الرجز} اشاره به عذابهاى پنجگانه در آيه قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 135 - 1،5

1 _ موسى ( ع ) با پذيرش تقاضاى فرعونيان ( دعا براى رفع

عذاب ) ، برطرف شدن عذاب را از خداوند درخواست كرد .

فلما كشفنا عنهم الرجز

سياق آيه نشان مى دهد كه جمله اى همانند {فدعا موسى فكشفنا عنهم الرجز} در تقدير است كه به سبب وضوحش در كلام آورده نشده است.

5 _ خداوند پس از اجابت دعاى موسى ( ع ) و رفع عذاب از فرعونيان ، به آنان فهماند كه تا زمانى محدود به عذاب مبتلا نخواهند شد .

فلما كشفنا عنهم الرجز إلى أجل هم بلغوه

{إلى أجل} مى رساند كه خداوند عذاب را براى هميشه از فرعونيان برطرف نساخت و براى آن زمان تعيين كرد و اگر اين حقيقت را به آنان ابلاغ نمى كرد، تعيين زمان اثر مطلوب نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 139 - 3

3 _ موسى ( ع ) با تبيين فساد آيين بت پرستى ، بنى اسرائيل را كه آرزومند آن آيين بودند ، بر جهلشان واقف ساخت .

قال إنكم قوم تجهلون. إن هؤلاء متبر ما هم فيه و بطل ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 140 - 1،5

1 _ موسى ( ع ) با انكار شايستگى غير خدا براى پرستش ، از گرايش قومش به بت پرستى شگفت زده شد .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً

همزه در {أغير اللّه} براى انكار و تعجب و {كم} به تقدير لام است. {إلهاً} مفعول براى {أبغى} و {غير اللّه} صفت و يا حال براى {إلهاً} است. يعنى: {أأبغى لكم إلهاً غير اللّه}

5 _ موسى ( ع ) تمايل قوم خويش را به بت

پرستى ، ناسپاسى به نعمت هاى خداوند دانست .

أغير اللّه أبغيكم إلهاً و هو فضلكم على العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 2

2 _ خداوند با بعثت موسى ، بنى اسرائيل را از سيطره فرعونيان و شكنجه هاى سهمگين آنان ر ها ساخت .

و إذ أنجينكم من ءال فرعون يسومونكم سوء العذاب

در جمله {هو فضلكم} (او شما را برترى بخشيد)، برترى دادن تنها به خداوند نسبت داده شده است، ولى در جمله دوم {أنجيناكم} (ما شما را نجات داديم) نسبت نجات بخشى به ضمير {نا} (يعنى ما) داده شده است. از اين مقابله مى توان فهميد كه خداوند در نجات بخشى نظر به اسباب نيز دارد كه به مناسبت، سبب آن بعثت حضرت موسى است. بنابراين {أنجيناكم} يعنى ما با بعثت موسى شما را نجات داديم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 1،3،7،9،10،14،15،17،19

1 _ خداوند ، موسى ( ع ) را پس از عبور بنى اسرائيل از دريا ، براى عبادت و مناجاتى خاص فراخواند .

و وعدنا موسى ثلثين ليلة

به كارگيرى كلمه {ليلة} (شب)، با وجود اينكه معمولاً در بيان شبانه روز و مانند آن از كلمه {يوم} استفاده مى شود، اشاره به اين دارد كه مواعده خدا با موسى براى عبادت بوده است. و چون موسى در ميان قومش نيز عبادت و مناجات داشته، معلوم مى شود كه اين، عبادت و مناجاتى خاص بوده است.

3 _ موسى ( ع ) علاوه بر گذراندن سى شب براى عبادت و مناجات ، موظف به ادامه

آن تا ده شب ديگر شد .

و أتممنها بعشر فتم ميقت ربه أربعين ليلة

{ميقات} به معناى زمانى است كه براى انجام كارى تعيين گردد. {ميقات ربه} يعنى زمانى را كه خدا براى انجام عبادت و مناجات موسى تعيين كرد.

7 _ بروز بدا براى خدا در مقدار زمان تعيين شده جهت عبادت و مناجات موسى ( ع )

و أتممنها بعشر

9 _ موسى ( ع ) ، برادرش هارون را به رهبرى بنى اسرائيل تا پايان مناجاتش با خدا منصوب كرد .

و قال موسى لأخيه هرون اخلفنى فى قومى

10 _ موسى ( ع ) امت خويش را حتى براى مدتى كوتاه ( زمان دورى از قوم براى مناجات ) بدون رهبر ر ها نساخت .

و قال موسى لأخيه هرون اخلفنى فى قومى

14 _ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا مناجات و عبادت ويژه او در مكانى به دور از بنى اسرائيل باشد .

و وعدنا موسى . .. اخلفنى فى قومى

از اينكه موسى براى آمدن به ميقات، هارون را به جانشينى خويش معرفى كرد، معلوم مى شود وى در مدت ميقات در ميان بنى اسرائيل نبوده و از آنان فاصله داشته است.

15 _ اصلاح امور جامعه بنى اسرائيل از دستورالعمل هاى موسى به برادر و خليفه خود هارون

و أصلح

چون فرمان به اصلاح پس از انتخاب هارون به سرپرستى بنى اسرائيل آمده است، معلوم مى شود مراد، اصلاح امور اجتماعى، فرهنگى و . .. بنى اسرائيل است، نه درستكارى هارون در امور شخصى خودش.

17 _ پرهيز از پيروى از نظريات و روش هاى مفسدان ، وظيفه اى تعيين شده از سوى موسى براى خليفه اش هارون

و لا

تتبع سبيل المفسدين

19 _ موسى ( ع ) نگران توطئه مفسدان بنى اسرائيل در غياب خويش

و لا تتبع سبيل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 143 - 1،2،3،5،6،7،11،12،16،17،19،22،24

1 _ موسى با تشرّف به ميعادگاه مناجات با خدا ، دعوت وى را بى هيچ تأخير اجابت كرد .

و لما جاء موسى لميقتنا

{لام} در {لميقاتنا} به معناى {عند} است. بنابراين {جاء موسى لميقاتنا} يعنى موسى(ع) در همان هنگامى كه براى او تعيين كرديم، آمد و تأخيرى نداشت.

2 _ خداوند به هنگام حضور موسى ( ع ) در ميعادگاه مناجات ، با وى سخن گفت .

و لما جاء موسى لميقتنا و كلمه ربه

3 _ سخن گفتن خدا با موسى ( ع ) ، از وعده هاى الهى به وى در هنگام دعوتش براى مناجات

و لما جاء موسى لميقتنا و كلمه ربه

5 _ رؤيت خداوند ، درخواست موسى ( ع ) به هنگام سخن گفتن خدا با وى در ميعادگاه مناجات

قال رب أرنى أنظر إليك

6 _ تكلم خدا با موسى ( ع ) واداركننده وى براى تقاضاى رؤيت خدا

و كلمه ربه قال رب أرنى أنظر إليك

از اينكه تقاضاى رؤيت از سوى موسى(ع) در پى سخن گفتن خدا با وى مطرح شد (و لما . .. كلمه ربه قال ... )، مى توان گفت حضرت موسى(ع) بر اثر شنيدن سخن خدا و شيوايى گفتار بارى تعالى، مشتاق ديدار جمال زيباى او شد.

7 _ ناممكن بودن رؤيت خدا ، پاسخ خداوند به درخواست موسى ( ع ) ( تقاضاى مشاهده او )

قال لن ترنى

11 _ خداوند در پاسخ به درخواست موسى (

ع ) ( رؤيت خدا ) از وى خواست تا به كوه مقابل خويش نظر افكند و اثر تجلى خداوند را بر آن مشاهده كند .

قال لن ترنى و لكن انظر إلى الجبل

{ال} در {الجبل} عهد حضورى است ; يعنى: انظر إلى هذا الجبل.

12 _ خداوند به موسى ( ع ) اعلام كرد در صورتى وى را مشاهده خواهد كرد كه كوه بر اثر تجلى او پايدار بماند .

و لكن انظر إلى الجبل فإن استقر مكانه فسوف ترنى

16 _ موسى ( ع ) بر اثر تجلى خداوند بر كوه و انهدام آن ، بى هوش بر زمين افتاد .

فلما تجلى ربه للجبل جعله دكا و خرّ موسى صعقا

{خرور} (مصدر {خرّ}) به معناى افتادن و ساقط شدن و {صَعْق} به معناى بى هوش شدن است. قرار گرفتن جمله {خرّ موسى صعقا} پس از دو جمله {تجلى ربه} و {جعله دكا}، بيانگر اين است كه تجلى خدا بر كوه و انهدام آن در بى هوش شدن موسى(ع) دخيل بوده است.

17 _ موسى ( ع ) با غرش و نهيب برآمده از انهدام كوه طور ، بى هوش شد و بر زمين افتاد .

جعله دكاً و خرّ موسى صعقا

{صَعِق} به كسى گفته مى شود كه بر اثر صدايى مهيب بى هوش شود. (برگرفته شده از لسان العرب).

19 _ موسى ( ع ) پس از به هوش آمدن خداوند را تسبيح گفت و وى را منزه از آن دانست كه رؤيت شود .

فلما أفاق قال سبحنك

{سبحان} به معناى منزه دانستن از عيب و نقص است كه به مناسبت مورد آن، عيب و نقصى كه موسى(ع) خداوند را از آن

منزه دانست، امكان رؤيت اوست.

22 _ موسى ( ع ) با مشاهده اثر تجلى خدا ( انهدام كوه ) تقاضاى رؤيت خداوند را ناروا دانست و به درگاه الهى توبه كرد .

فلما أفاق قال سبحنك تبت إليك

24 _ موسى ( ع ) بدون هيچ درنگ پس از دريافت حقيقت ( ناشدنى بودن رؤيت خدا ) آن را پذيرفت و بدان اعتراف كرد .

قال . .. و أنا أول المؤمنين

متعلق {المؤمنين} به قرينه فرازهاى قبل (بانك لاترى) است. كلمه {اول} در جمله {أنا أول المؤمنين} علاوه بر معناى مقدم بودن، معناى تأخير نكردن را نيز مى رساند. زيرا صحت اين ادعا كه شخص بخواهد أول مؤمن باشد، به اين است كه بى درنگ حقيقت رخ نموده را باور كند و به آن ايمان آورد، و گرنه اين احتمال منتفى نيست كه ديگرى در اين فاصله ايمان آورد و او نتواند أول مؤمن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 3،4،5،10،11،12

3 _ اعلام گزينش موسى و برترى او بر همگان ، از سخنان خداوند با موسى در ميعادگاه مناجات

قال يموسى إنى اصطفيتك على الناس

4 _ دلجويى خداوند از موسى ( ع ) ، به سبب پاسخ منفى او در تقاضاى رؤيت وى

قال لن ترنى . .. قال يموسى إنى اصطفيتك على الناس

به نظر مى رسد بيان نعمتهاى ويژه خداوند به موسى(ع) پس از رد تقاضاى وى (رؤيت خدا) به هدف دلجويى از او باشد. يعنى اگر رؤيت براى تو ممكن نشد، ولى خدا نعمتهايى ارزانى تو داشت كه به ديگران عطا نكرد.

5 _ خداوند با اعطاى پيام

هاى خويش به موسى ( ع ) و سخن گفتن با وى ، او را بر همه مردم عصرش برترى داد .

اصطفيتك على الناس برسلتى و بكلمى

حرف {باء} در {برسالتى} و {بكلامى}، {باء} استعانت است.

10 _ فرمان به دريافت پيام هاى خدا و به كار بستن آنها و سپاسگزارى در برابر نعمت هاى او ، از سخنان خداوند با موسى ( ع ) در ميعادگاه مناجات

قال . .. فخذ ما ءاتيتك و كن من الشكرين

11 _ تصفيه موسى ( ع ) با مناجات چهل شبه ، مقدمه اى براى دريافت تورات بود .

يموسى إنى اصطفيتك . .. فخذ ما ءاتيتك

چون خداوند در پايان داستان مواعده خويش با موسى(ع) و مناجات چهل شبه وى، اعطاى پيامهاى خويش را، كه همان تورات باشد، مطرح ساخته، معلوم مى شود آن مواعده و مناجات به سبب اعطاى تورات بوده است.

12 _ سخن گفتن خدا با موسى ( ع ) و گزينش وى به پيامبرى ، از نعمت هاى بزرگ خداوند به وى

اصطفيتك على الناس برسلتى و بكلمى . .. و كن من الشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 1،7،8

1 _ خداوند در ميعادگاه مناجات ، الواح نگارش يافته اى را به موسى عطا كرد .

و كتبنا له فى الألواح . .. فخذها

{ال} در {الألواح} عهد ذكرى و اشاره به {ما اتيتك} در آيه قبل است.

7 _ خداوند دعوت كننده موسى ( ع ) به جدّيت در فراگيرى لوحه هاى دريافتى و به كار بستن آن

فخذها بقوة

8 _ خداوند از موسى خواست تا قومش را به فراگيرى معارف نوشته

شده بر الواح و احكام ياد شده در آن فرمان دهد .

و أمر قومك يأخذوا بأحسنها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 1

1 _ قوم موسى در غياب وى ( زمان حضورش در ميعادگاه مناجات ) به پرستش تنديس گوساله روى آوردند .

و اتخذ قوم موسى من بعده من حليهم عجلا جسداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 1،2،3،4،7،9،10،14

1 _ موسى ( ع ) پس از مناجات چهل شبه خويش با خدا ، به سوى قومش بازگشت .

و لما جاء موسى لميقتنا . .. و لما رجع موسى إلى قومه

2 _ موسى ( ع ) به هنگان بازگشت به سوى بنى اسرائيل از گمراه شدن قومش خشمگين و بسيار اندوهناك بود .

و لما رجع موسى إلى قومه غضبن أسفاً

{أسِف} به كسى گفته مى شود كه بسيار اندوهناك باشد. (برگرفته از لسان العرب).

3 _ موسى ( ع ) در زمان مناجات با خدا و پيش از حضور در ميان بنى اسرائيل ، از ارتداد و گوساله پرستى آنان آگاه شد .

و لما رجع موسى إلى قومه غضبن أسفاً

4 _ موسى ( ع ) پس از حضور در ميان قوم منحرف خويش ، با نكوهيده خواندن شيوه آنان در غياب وى ، ايشان را بشدّت توبيخ كرد .

قال بئسما خلفتمونى من بعدى أعجلتم أمر ربكم

7 _ موسى ( ع ) بر اثر شدّت غضب به خاطر گوساله پرستى قومش ، لوحه هاى تورات را بر زمين افكند .

لما رجع موسى إلى قومه غضبن أسفاً . .. و

ألقى الألواح

9 _ موسى ( ع ) ، برادرش هارون را در انحراف بنى اسرائيل و گرايش آنان به گوساله پرستى مقصر شناخت .

و أخذ برأس أخيه يجره إليه

10 _ موسى ( ع ) به خاطر مقصر شناختن هارون در انحراف بنى اسرائيل ، با گرفتن مو هاى سر او و كشيدنش به سوى خود ، در صدد مؤاخذه وى برآمد .

أخذ برأس أخيه يجره إليه

مفسران در معناى جمله {أخذ برأس أخيه} گفته اند كه موسى موهاى هارون را گرفت. گويا تفسير {راس} به موهاى سر به دليل جمله بعد (يجره إليه، او را به سوى خود مى كشيد) باشد. زيرا اگر موسى سر هارون را گرفته بود، طبعاً هارون با او فاصله اى نداشت تا او را به سوى خود بكشد.

14 _ هارون با تحريك عواطف موسى ( ع ) در صدد تسكين غضب او و مطمئن ساختنش بر انجام وظايف و مسؤوليت هاى خويش در برابر منحرفان بنى اسرائيل برآمد .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

به نظر مى رسد هارون با انتخاب {اى فرزند مادرم} در خطاب به موسى، در صدد تحريك عواطف وى به سوى خود بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 151 - 1،2،4،5،7،9

1 _ موسى ( ع ) پس از مشاجره خويش با هارون و پى بردن به ناتوانى او در برابر منحرفان ، رو به درگاه خدا آورد و به مناجات با او پرداخت .

قال رب اغفر لى و لأخى

2 _ موسى ( ع ) در مناجاتش با خدا آمرزش خويش و برادرش هارون را از

خداوند درخواست كرد .

قال رب اغفر لى و لأخى

4 _ موسى ( ع ) خشم شديد خويش را بر هارون خطا تلقى كرد و به خاطر آن از خداوند آمرزش طلبيد . *

قال رب اغفر لى

از اينكه موسى(ع) پس از شنيدن سخنان هارون براى خويش طلب مغفرت كرد، معلوم مى شود از برخورد شديد خويش با هارون پشيمان شد و آن را خطا تلقى كرد.

5 _ موسى ( ع ) در عين قانع شدن به بى تقصيرى هارون در گرايش بنى اسرائيل به گوساله پرستى ، وى را كاملا دور از خطا ندانست . *

قال رب اغفر لى و لأخى

طلب مغفرت براى هارون مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

7 _ فراگيرى رحمت الهى بر موسى ( ع ) و هارون ، از دعا ها و درخواست هاى موسى ( ع ) از خداوند .

و أدخلنا فى رحمتك

9 _ موسى ( ع ) با توجه به ربوبيت خدا و توصيف او به { أرحم الراحمين } ، خواسته هاى خويش را از وى تقاضا كرد .

و أنت أرحم الرحمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 11

11 _ آمرزش گناه گوساله پرستان بنى اسرائيل مؤثر در پيشبرد اهداف رسالت موسى ( ع )

إن ربك من بعدها لغفور رحيم

مخاطب در جمله {إن ربك . .. } حضرت موسى(ع) است. در اينكه چرا خداوند در بيان آمرزش گناهان بنى اسرائيل، موسى(ع) را مورد خطاب قرار داده و كلمه {رب} را به آن اضافه كرده، دو وجه مى توان ذكر كرد: بخشش گناه بنى اسرائيل در راستاى ربوبيت خدا بر

موسى و طبعاً در راستاى پيشبرد رسالت اوست. توصيه اى است به موسى(ع) كه تو نيز از خطاها و لغزشهاى قومت، در صورت توبه، درگذر و آنها را ناديده انگار. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 154 - 1،2

1 _ موسى ( ع ) پس از دريافت وعده الهى ( آمرزش گوساله پرستان تائب و به كيفر رساندن غير تائبان ) خشمش فرو نشست .

و لما سكت عن موسى الغضب

وقوع جمله {و لما سكت . .. }، پس از دو آيه گذشته، بيانگر اين است كه فرو نشستن غضب موسى(ع) به خاطر پذيرش توبه تائبان از سوى خدا و تهديد اصراركنندگان بر گوساله پرستى به كيفرى زودرس بوده است.

2 _ موسى ( ع ) پس از فرونشستن خشمش ، لوحه هاى تورات را كه بر اثر غضب ر ها ساخته بود ، از زمين برگرفت .

و لما سكت عن موسى الغضب أخذ الألواح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 1،2،3،4،5،6،7،8،9،10،11،12،14،17،21

1 _ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا گروهى از قومش را همراه خود به ميعادگاه مناجات بياورد .

و اختار موسى قومه سبعين رجلا لميقتنا

2 _ موسى ( ع ) از ميان بنى اسرائيل هفتاد نفر را براى بردن به ميعادگاه مناجات انتخاب كرد .

و اختار موسى قومه سبعين رجلا لميقتنا

كلمه {سبعين} مفعول براى {اختار} مى باشد و {قومه} به سبب حذف حرف جر، منصوب شده است ; يعنى {من قومه}. البته برخى {قومه} را مفعول و {سبعين} را

بدل از آن گرفته اند.

3 _ هفتاد مرد گزينش شده براى حضور در ميعادگاه مناجات ، بهترين و لايقترين مردم بنى اسرائيل در ديدگاه موسى ( ع )

و اختار موسى

{اختيار} به معناى انتخاب و گزينش خير است. بنابراين {اختار موسى} يعنى موسى بهترينها را انتخاب كرد.

4 _ برگزيدگان موسى براى حضور در ميعادگاه مناجات ، از ميان مردان بنى اسرائيل بودند ; نه زنان ايشان

سبعين رجلا

5 _ برگزيدگان بنى اسرائيل براى همراهى موسى ( ع ) در ميعادگاه مناجات ، پس از حضور در آن مقام به لرزشى شديد و كشنده گرفتار شدند .

فلما أخذتهم الرجفة

6 _ خداوند ، بجز موسى ( ع ) ، همه حاضران در ميعادگاه مناجات را به هلاكت رسانيد .

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل

7 _ موسى ( ع ) با مشاهده هلاكت همراهان خويش در ميعادگاه مناجات ، به دعا به درگاه خداوند پرداخت .

فلما أخذتهم الرجفة قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل

8 _ موسى ( ع ) اندوهناك از هلاكت برگزيدگانش در ميعادگاه مناجات به دور از چشمان بنى اسرائيل

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل

جمله {لو شئت . .. } (اگر مى خواستى من و ايشان را به هلاكت رسانى، پيش از حضور در ميقات به هلاكت مى رساندى) حكايت از تحسر و اندوه موسى(ع) بر از ميان رفتن همراهانش دارد و قيد {من قبل} مى رساند كه اندوه وى برخاسته از آن است كه هلاكت آنان در ميقات و به دور از چشمان بنى اسرائيل تحقق يافته است.

9 _ ترس موسى ( ع ) از متهم شدن به كشتن حاضران در ميقات ، مايه

اندوه فراوان بر هلاكت ايشان شد .

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل

برداشت فوق توجيهى است احتمالى بر اينكه چرا موسى(ع) به خاطر هلاكت همراهانش به دور از چشمان بنى اسرائيل، اندوهناك شد.

10 _ اندوه موسى ( ع ) بر هلاكت همراهانش در ميقات ، موجب شكوه او به درگاه خدا و آرزوى مرگ خويش و همراهانش پيش از حضور در ميعادگاه مناجات

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل و إيّى

11 _ كردار سفيهانه گروهى از همراهان موسى در ميعادگاه مناجات ، عامل نزول عذاب الهى و به هلاكت رساندن همه آنان شد .

أتهلكنا بما فعل السفهاء منا

گفته شده مراد از كردار سفيهانه برخى از همراهان موسى، تقاضاى رؤيت خدا با چشم بوده است.

12 _ موسى ( ع ) در پى هلاكت همراهانش در ميقات ، با پرسشى شكوه آميز ، توجيه و چرايى هلاكت همه حاضران را به خاطر گناه گروهى از آنان ، از خداوند تقاضا كرد .

أتهلكنا بما فعل السفهاء منا

14 _ آزمون بنى اسرائيل از جانب خدا ، توجيه و برداشت موسى ( ع ) از مشيت الهى بر هلاك سازى همراهان او

إن هى إلا فتنتك

17 _ موسى ( ع ) هلاكت همراهان خويش را زمينه ساز تحقق مشيت الهى در گمراه سازى گروهى از بنى اسرائيل و به هدايت رساندن گروهى ديگر از آنان دانست .

إن هى إلا فتنتك تضل بها من تشاء و تهدى من تشاء

21 _ موسى ( ع ) در مناجات خويش با خداوند ، در پى هلاكت همراهانش در ميعادگاه مناجات ، از خداوند خواست تا وى و همراهانش را ببخشايد و بر آنان ترحم كند

.

فاغفرلنا و ارحمنا و أنت خير الغفرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 1،3،4،8،9

1 _ تقدير زندگانى نيكو در دنيا و آخرت ، درخواست موسى ( ع ) از خداوند براى خود و همراهانش در ميعادگاه مناجات

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة

با توجه به آيه قبل معلوم مى شود مراد از {نا} در {لنا}، موسى(ع) و همراهان او در ميعادگاه مناجات است. كتابت در آيه شريفه به معناى مقدّر كردن است.

3 _ موسى ( ع ) خود و همراهانش را مردمى بازگشته به سوى خدا و توبه كار به درگاه او دانست .

إنا هدنا إليك

{هَوْد} (مصدر هدنا) به معناى بازگشتن و توبه كردن است.

4 _ موسى ( ع ) به دليل بازگشت خود و همراهانش به سوى خدا ، همگان را شايسته برخوردار شدن از حيات نيكوى دنيا و سعادت آخرت دانست .

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة إنا هدنا إليك

جمله {إنا هدنا إليك} تعليل براى {و اكتب لنا . .. } است. يعنى چون به سوى تو بازگشتيم، اين تقاضا و انتظار _ كه زمينه و مقدمه آن را فراهم كرده ايم _ گزاف نيست.

8 _ موسى ( ع ) ، نگران شمول عذاب الهى بر همه قوم خويش *

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة . .. قال عذابى أصيب به من أشاء

به نظر مى رسد تقاضاى موسى(ع) با جمله {و اكتب لنا . .. } و تعليل آن با جمله {إنا هدنا إليك}، ناشى از واقعه اى است كه در آيه

قبل بيان شد و آن عبارت بود از هلاكت همه همراهان به سبب سفاهت گروهى از ايشان. گويا موسى(ع) از آن واقعه چنين برداشت كرد كه با گناه گروهى از بنى اسرائيل همه آنان در خطر نابودى خواهند بود و لذا نگران شد و از خدا چنين تقاضايى كرد.

9 _ خداوند با بيان عدم تقدير عذاب بر همگان و جريان آن بر اساس مشيت خويش ، موسى ( ع ) را از نگرانى شمول عذاب بر همه بنى اسرائيل ر ها ساخت .

قال عذابى أصيب به من أشاء و رحمتى وسعت كل شىء

جمله {عذابى أصيب به من أشاء} در مقابل {و رحمتى وسعت كل شىء}، بيانگر اين است كه خداوند خواهان عذاب همگان نخواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 9،10،12

9 _ موسى ( ع ) از جانب خداوند فرمان يافت تا براى دستيابى به آب عصاى خويش را به سنگ زند .

و أوحينا إلى موسى . .. أن اضرب بعصاك الحجر

{ال} در {الحجر} هم مى تواند تعريف جنس باشد، كه در اين صورت مراد از {الحجر}، سنگ در مقابل اشياى ديگر است، و هم مى تواند {ال} براى عهد حضورى و يا ذهنى باشد، كه در اين صورت مراد از {الحجر} سنگى مخصوص بوده است.

10 _ موسى ( ع ) در پى فرمان الهى بدون هيچ تأخير عصاى خويش را براى به دست آوردن آب بر سنگ زد .

أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا

حرف {فاء} در {فانبجست} فاء فصيحه است ; يعنى بيانگر معطوفٌ عليه مقدر مى باشد. آن معطوفٌ

عليه مقدر به قرينه فراز قبل، {فضرب بعصاه الحجر} است. گويا حذف اين جمله براى رساندن اين معناست كه فرمان الهى (اضرب) همان و زدن همان.

12 _ جوشش دوازده چشمه آب از سنگ در پى فرود آمدن عصاى موسى بر آن

أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا

{انبجاس} مصدر {انبجست} به معناى جوشيدن و فوران زدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77 - 2،4،7

2 _ حضرت موسى ( ع ) ، از انكار معجزه توسط فرعون و اطرافيانش و جادو خواندن آن ، اظهار تعجب و شگفتى كرد .

أسحر هذا

4 _ حضرت موسى ( ع ) ، سحر بودن كار خود را نفى كرده ، معجزه بودن آن را امرى بديهى ، روشن و غير قابل ترديد خواند .

أتقولون للحق لما جاءكم أسحر هذا

با توجه به استفهام انكارى و اسم اشاره و جمله قبل، معناى جمله (أسحر هذا) چنين است كه: اين عمل سحر نيست و مايه تعجب است اگر كسى حق و معجزه بودن آن را انكار كند.

7 _ حضرت موسى ( ع ) ، همراه با نفى ساحريت از خود ، فرعون و اطرافيانش را تهديد به شكست كرد و پيروزى قطعى خود را به آنان اعلام نمود .

و لا يفلح السحرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 80 - 2

2 _ حضرت موسى ( ع ) ، پس از رويارويى با انبوه ساحران ، از آنان خواست تا با به كار گرفتن تمام توان خود آنچه را كه به قصد ميدان انداختن آورده

اند ، به زمين بيندازند .

فلما جاء السحرة قال لهم موسى ألقوا ما أنتم ملقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 1،2،3،4،5،6

1 _ پس از درخواست موسى ( ع ) ، ساحران با به ميدان ريختن آنچه داشتند ( چوب ها و طناب ها ) به كار سحر پرداختند .

قال لهم موسى ألقوا . .. فلما ألقوا

2 _ موسى ( ع ) ، پس از مشاهده عمل ساحران ، براى رفع اتهام ساحرى از خود ، سحر بودن آن عمل را به آنان گوشزد نمود .

فلما ألقوا قال موسى ما جئتم به السحر

3 _ موسى ( ع ) ، شكست ساحران و ابطال سحر آنان را ، قطعى و غير قابل ترديد اعلام كرد .

قال موسى ما جئتم به السحر إن اللّه سيبطله

4 _ موسى ( ع ) ، شكست ساحران و ابطال سحر آنان را ، به خدا مرتبط نموده و خود را صرفاً واسطه فعل او اعلام كرد .

قال موسى ما جئتم به السحر إن اللّه سيبطله إن اللّه لايصلح عمل المفسدين. و يحق ال

5 _ موسى ( ع ) ، از پيش بر پيروزى خود و شكست ساحران و ابطال سحرشان ، اطمينان داشت .

قال موسى ما جئتم به السحر إن اللّه سيبطله

6 _ موسى ( ع ) ، با خطاب به ساحران ، آنان را گروهى مفسد و مقابله آنان با خود را عملى فسادانگيز خواند .

قال موسى ما جئتم به السحر . .. إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس -

10 - 88 - 10،11

10 _ موسى ( ع ) در دعاى خود ، نابودى كامل ثروت هاى فرعون و اطرافيانش را از خداوند خواستار گرديد .

ربنا اطمس على أمولهم

گاهى {طموس} به چيزى نسبت داده مى شود و از آن فساد، تباهى و نابودى خود آن شىء اراده مى شود; مانند طموس قلب، يعنى فساد و تباهى قلب; طموس طريق، يعنى خراب شدن و از بين رفتن راه و گاهى از آن تباهى آثار و لوازم شىء اراده مى شود; مانند طموس نجم، يعنى زوال نور آن; طموس چشم، يعنى محور نور آن. برداشت فوق مبتنى بر استعمال اول است.

11 _ موسى ( ع ) در دعاى خود ، براى جلوگيرى از گمراه شدن مردم ، از خداوند درخواست كرد تا جاذبه هاى اموال فرعون و اطرافيانش را ( در چشم و دل مردم ) دگرگون نمايد .

ربنا ليضلوا عن سبيلك ربنا اطمس على أمولهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 10

10 _ موسى ( ع ) و برادرش ( هارون ) ، تحت فشار فرعون و اطرافيان او بودند .

قال موسى ربنا إنك ءاتيت فرعون و ملأه زينة و أمولا . .. ليضلوا عن سبيلك ... فاستق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 90 - 12

12 _ { عن ابى جعفر ( ع ) فى قوله : { و جاوزنا ببنى اسرائيل . . . } . . . فخرج موسى ببنى اسرائيل و أتبعهم فرعون . . . فدعا موسى ربه فأوحى اللّه إليه :

أن اضرب بعصاك البحر فضربه فانفلق البحر فمضى موسى و أصحابه حتى قطعوا البحر . . . فلما توسط فرعون و من معه أمر اللّه البحر فانطبق عليهم فغرقهم أجمعين . . . ;

از امام باقر (ع) درباره سخن خدا كه مى فرمايد: {بنى اسرائيل را از دريا عبور داديم . .. } روايت شده است: موسى (ع) بنى اسرائيل را بيرون برد و فرعون آنان را تعقيب كرد ... پس موسى (ع) پروردگار خود را خواند. خداوند به او وحى كرد كه عصاى خود را به دريا بزن. موسى (ع) عصا را به دريا زد ; آن گاه دريا شكافته شد و موسى (ع) و اصحابش از دريا گذشتند ... در آن هنگام فرعون و همراهانش به وسط دريا رسيده بودند كه خداوند فرمان داد تا امواج آب آنان را در كام خود فرو برد و [بدين ترتيب] همه آنان را غرق كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 94 - 2

2 _ سرگذشت حضرت نوح و موسى ( ع ) و پيامبران مبعوث شده در فاصله ميان آنان و تكذيب شدن آنان و هلاكت مكذبان به عذاب استيصال ، آياتى است كه در كتاب هاى آسمانى پيشين نيز آمده بود .

و اتل عليهم نبأ نوح . .. فإن كنت فى شك مما أنزلنا إليك فسئل الذين يقرءون الكتب م

برداشت فوق از ارتباط ميان اين آيه شريفه و مجموعه آيات 71 تا 93 _ كه با هم يك بند را تشكيل مى دهند _ استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8

- هود - 11 - 97 - 3

3_ فرعون و قوم او و بزرگان دربارش ، رسالت موسى ( ع ) را نپذيرفتند .

فاتبعوا أمر فرعون

پيروى از دستور فرعون (فاتبعوا أمر فرعون) پس از رسالت موسى(ع) (أرسلنا موسى) گوياى مخالفت قوم فرعون و بزرگان دربارش با رسالت موسى(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 9

9- فرعون پس از مشاهده معجزه هاى نُه گانه موسى ( ع ) ، او را متهم به سحر و سحرزدگى كرد .

ءاتينا موسى تسع ءاي_ت . .. فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 12

12- صراحت لهجه و شجاعت موسى ( ع ) در برابر فرعون

و إنى لأظنّك ي_فرعون مثبورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 1،3

1- تصميم فرعون به محو موسى ( ع ) و بنى اسرائيل از صحنه زمين ، به دنبال احساس ناتوانى از مقابله با معجزات او

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت . .. فأراد أن يستفزّهم من الأرض

برداشت فوق بنابراين نكته است كه مراد از {الأرض} كره زمين باشد. در اين صورت لازمه {استفزاز} (بركندن)، قتل و نابود كردن است.

3- روى آوردن فرعون به اعمال قهرآميز عليه موسى ( ع ) در پى ناتوانى از رودررويى منطقى و فرهنگى با او

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت . .. فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف -

18 - 60 - 1،2،5،6،11

1- موسى ( ع ) براى يافتن خضر ، با عزمى راسخ و جدّى ، سفر خود را به مجمع البحرين آغاز كرد .

لاأبرح حتّى أبلغ مجمع البحرين

{لاأبرح} صيغه متكلم از {برح} و به معناى {دست برنمى دارم} و تأكيد بر پشتكار در انجام دادن كار است.

2- موسى ( ع ) در جُستار تحقيقىِ خويش براى يافتن خضر ، با خدمت كار خود ( يوشع ( ع ) ) همراه بود .

و إذ قال موسى لفتيه لاأبرح

{فتى} به معناى جوان است. در تعبيرات قرآن، از غلام و خدمت كار نيز با اين تعبير ياد شده است. لازم به ذكر است كه بنابر برخى از روايات مأثور، همراه و همسفر موسى(ع)، {يوشع بن نون} وصى آن حضرت بوده است.

5- موسى ( ع ) همسفر خود را از احتمال طولانى بودن سفرشان آگاه ساخت و احتمال بازگشت از نيمه راه را منتفى دانست .

و إذ قال موسى لفتيه لاأبرح . .. أو أمضى حقبًا

6- موسى ( ع ) از امكان دسترسى به خضر ، در محل تلاقى دو دريا ، مطلع بود .

لاأبرح حتّى أبلغ مجمع البحرين

11- داستان موسى و خضر ( ع ) ، نمونه اى از مثال هاى متنوع قرآنى ، در جهت هدايت مردم است .

و لقد صرّفنا فى ه_ذا القرءان للناس من كلّ مثل . .. و إذ قال موسى لفتيه لاأبرح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 1،2،3،6

1- موسى ( ع ) و همسفر او به محلِّ تلاقى دو دريا رسيدند و در آن جا توقف كردند .

فلمّا

بلغا مجمع بينهما

2- موسى و همسفر او ، به هنگام رسيدن به مجمع البحرين ، يك ماهى ، به عنوان غذا ، همراه داشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

{حوت} يعنى {ماهى} و برخى آن را ماهى بزرگ معنا كرده اند. (ر.ك. لسان العرب) به قرينه {غداءنا} _ در آيه بعد _ آن ماهى، به منظور تغذيه فراهم شده بود.

3- موسى ( ع ) و همسفرش هنگام رسيدن به محلِّ تلاقى دو دريا ، از ماهىِ همراه خويش ، غفلت كردند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

6- { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : . . . أرسل ( أى موسى ) إلى يوشع إنّى قد ابتليت فاصنع لنا زاداً وانطلق بنا ، و اشترى حوتاً . . .ثمّ شواه ثمّ حمله فى مكتل . . . فقطرت قطرة من السماء فى المكتل فاضطرب الحوت ثمّ جعل يَثِبُ من المكتل إلى البحر قال : و هو قوله : { واتّخذ سبيله فى البحر سرباً } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: . .. موسى به يوشع پيام فرستاد: {من، در معرض آزمايش قرار گرفتم. براى ما توشه راه فراهم ساز و به همراه ما بيا!}. يوشع، يك ماهى خريد ... و آن را بريان كرد و در زنبيل نهاد... سپس قطره آبى از آسمان در زنبيل چكيد و ماهى به جنب وجوش آمد و از زنبيل به دريا پريد و اين سخن خدا است كه فرمود: واتّخذ سبيله فى البحر سرباً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 1،2،3،4،5،6،7

1- موسى ( ع )

و همسفرش ، پس از توقف در مجمع البحرين ، در جستوجوى خضر ( ع ) ، مجدداً به حركت خويش ادامه داده و آن جا را پشت سر گذاشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما . .. فلمّا جاوزا

موسى(ع) در سخن خود با يوشع، مجمع البحرين را هدف و مقصد نهايى خود اعلام كرد، ولى هنگام رسيدن به آن جا، از آن نيز گذشت. اين حركت و نيز گفتارى كه در آيات بعد از موسى(ع) نقل شده است، نشانه آن است كه آن دو نمى دانستند به محلِّ مورد نظر موسى(ع) رسيده اند.

2- موسى ( ع ) در پى گذر كردن و پشت سر گذاشتن مجمع البحرين ، گرسنگى و خستگى شديدى را در خود و همسفرش احساس كرد .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

{نصب} به معناى {رنج و سختى} است.

3- موسى و يوشع ، در شبانگاه و صبح دم _ پس از عبور از مجمع البحرين _ براى يافتن خضر ( ع ) راه درازى پيمودند . *

ءاتنا غداءنا

بدان احتمال كه احساس خستگى و گرسنگى موسى(ع) در طرف صبح، ناشى از راه پيمايى طولانى در شب باشد.

4- موسى ( ع ) بسيار مشتاق ديدار با خضر ( ع ) و ملاقات با او بود .

لاأبرح حتّى . .. ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

5- موسى ( ع ) پس از گذر از مجمع البحرين ، در آغاز روز ، از همسفر خويش درخواست تهيه چاشت كرد .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

{غداء} به معناى طعامى است كه در ساعات آغازين روز خورده مى شود.

6- همسفر موسى ( ع )

عهده دار حمل و تدارك غذا بود .

قال لفتيه ءاتنا غداءنا

7- موسى ( ع ) و جوان خدمت كارِ همراه او ، در كنار هم و از يك نوع غذا مى خوردند .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

ضماير جمع در تمام آيه، گوياى همراهى و همدلى دو همسفر، حتى در تناول غذا است; زيرا، در غير اين صورت، بايد برخى ضماير را به صورت مفرد ذكر مى كرد و مثلاًمى گفت {آتنى غدائى}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 1،4،7،11

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، كنار صخره اى در مجمع البحرين ، آرميدند .

إذ أوينا إلى الصخرة

4- همسفر موسى از بازگويى سرگذشت ماهى ، براى موسى ( ع ) ، در مدّت استراحت شان در مجمع البحرين ، غفلت كرد .

قال أرءيت إذ أوينا إلى الصخرة فإنّى نسيت الحوت

{صخرة} به معناى {تخته سنگ بزرگ} است. {أوينا إلى الصخرة} يعنى: {براى استراحت، در كنار آن صخره، جاى گرفته بوديم.}.

7- شيطان ، براى عدمِ ملاقات موسى و خضر ( ع ) تلاش مى كرد .

فإنّى نسيت . .. و ما أنسنيه إلاّ الشيطن أن أذكره

همسفر موسى با ادات حصر، فراموشى خود را، تنها، به شيطان منتسب كرد; يعنى، هيچ عاملِ ديگرى در كار نبوده است. لذا اين نتيجه به دست مى آيد كه شيطان، به هر طريق، مى خواسته كه مانع ملاقات موسى و خضر(ع) شود.

11- { عن أبى جعفر ( ع ) و أبى عبداللّه ( ع ) قال : إنّه لما كان من أمر موسى الذى كان أعطى مكتل فيه حوت

مملّح قيل له : ه_ذا يدلّك على صاحبك عند عين مجمع البحرين . . . فانطلق الفتى يغسل الحوت فى العين فاضطرب الحوت فى يده حتّى خدشه فانفلت و نسيه الفتى ;

از امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام) روايت شده: آن گاه كه از كار موسى(ع) گذشت آنچه در زندگى او پيش آمد، زنبيلى به او داده شد كه در آن يك ماهى نمك زده بود. به وى گفته شد: {اين ماهى، تو را به صاحب ات، نزد چشمه اى در محل تلاقى دو دريا، راهنمايى مى كند ... پس آن جوانى كه همراه موسى(ع) بود، رفت كه ماهى را در آن چشمه بشويد، ماهى در دست او به حركت درآمد تا اين كه به او خراش وارد كرد و از چنگ او درآمد (و رفت) و جوان آن را فراموش كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 64 - 1،2،3،4،5

1- مسأله ماهى و حركت غيرعادى آن در آب ، نشانه اى براى جايگاه ملاقات موسى و خضر ( ع ) بود .

قال ذلك ما كنّا نبغ

{بغى} به معناى {طلب} است و {ذلك ما كنّا نبغ} يعنى: {آنچه پيوسته در طلب او بوديم، همان علامت و نشانه است. }. ياء {نبغى} _ در پايان سخن موسى(ع) _ به منظور تخفيف كلام، حذف شده است.

2- حضرت موسى ( ع ) ، از رخداد علائمى براى يافتن جايگاه حضرت خضر ( ع ) قبلاً مطلع بود .

قال ذلك ما كنّا نبغ

3- همسفر موسى ، با وجود ناآگاهى از علائم جايگاه ملاقات او با خضر ، همگام موسى ( ع

) وخواهان به مقصد رسيدن او بود .

ذلك ما كنّا نبغ

4- موسى ( ع ) و همسفرش ، پى جويانه ، به نقطه قبلىِ توقّف خود و محل از دست دادن ماهى بازگشتند .

فارتّدا على ءاثارهما قصصًا

{إرتداد} (مصدر {إرتّدا); يعنى، {بازگشتن} و {قصّ أثره قَصَصاً}; يعنى، جاب پاى او را با دقت، دنبال و پى گيرى كرد. مراد از {فارتّدا...} اين است كه موسى(ع) و همراه او، به دقت، راه رفته را بازگشتند تا به همان نقطه كه ماهى به دريا رفته بود، بازگردند.

5- مسير رفت و بازگشت موسى ( ع ) پس از عبور از مجمع البحرين ، در خشكى بود .

على ءاثارهما

{أثر} نشانه اى است كه در زمين پديد آيد و به وسيله آن بتوان به راه پيموده شده، دست يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 1،2

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، پس از بازگشت به مجمع البحرين ، با خضر ( ع ) ملاقات كردند .

فارتّدا على ءاثارهما قصصًا . فوجدا

2- هدف موسى ( ع ) و همراه وى از سفر جستوجوگرانه خود ، يافتن بنده اى از بندگان خاص الهى و داراى علم لدنى بود .

فارتّدا . .. فوجدا عبدًا من عبادنا ... و علّمنه من لدنّا

واژه {وجدا} بيان كننده يافتن چيزى است كه موسى و همراه اش در جستوجوى آن بودند و نه ديدارى اتفاقى و غير مترقبه. {لدنا} دلالت مى كند كه علم حضرت {خضر(ع)} دانش عادى و معمولى نبوده، بلكه از افاضات خاص ربّانى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10

- كهف - 18 - 66 - 1،2،3،4،5،11

1- موسى ( ع ) از خضر ( ع ) براى همراه شدن با او ، اجازه خواست .

قال له موسى هل أتّبعك

2- هدف موسى از همراه شدن با خضر ، بهرهورى از علم رشدآفرين وى بود .

هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا

{رشداً} اگر مفعولٌ له باشد، مفاد آيه اين است كه: {پيروى من، به منظور رشد يافتن است} كه اگر مفعولٌ به باشد، مراد اين است كه: {تو را پيروى مى كنم بر اين اساس كه آنچه را رشد است، به من بياموزى. }.

3- موسى ( ع ) به { علم لدنىِ } حضرت خضر احساس نياز مى كرد .

هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا

4- موسى ( ع ) ، به محروميت خود از علومى كه نزد خضر بود ، اعتراف داشت و در برابر مقام علمى و عملى او ، متواضع و فروتن بود .

هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت

اظهار آمادگى براى تبعيت، نشانِ خضوعِ موسى(ع) در برابر كردار خضر(ع)، و اظهار اشتياق به آموختن، حاكى از تواضع موسى در برابر علم او است.

5- موسى ( ع ) براى رسيدن به رشد و تكامل َ برتر از راه تحصيل دانش ، در تلاش بود .

هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا

11- موسى ( ع ) همسفر خود را به همراهى با خضر ( ع ) و دريافت علوم او ، وادار نكرد . *

هل أتّبعك على أن تعلّمن

در سفر با خضر، سخنى از همسفر موسى به ميان نيامده است; ممكن است او در اين سفر، از موسى جدا شده و

يا به دليل شخصيت برجسته موسى و خضر(ع) تنها، از آن دو، در آيات بعد ياد شده باشد. جمله {ذلك ما كنّا نبغ} در آيات قبل، احتمال دوم را تأييد مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 67 - 1،2،3،4

1- خضر ، موسى ( ع ) را از تحمّل همراهى با وى ، براى فراگيرى علوم ويژه ، ناتوان ديد .

هل أتّبعك . .. قال إنّك لن تستطيع معى صبرًا

2- خضر ( ع ) به موسى ( ع ) توصيه كرد به دليل نداشتن قدرت تحمّل ، از همراه شدن با او صرف نظر كند .

إنّك لن تستطيع معى صبرًا

3- كار هاى خضر ، براى ديگران ، حتى فردى چون موسى ( ع ) غير قابل تحمّل و درك بود .

قال إنّك لن تستطيع معى صبرًا

تأكيد بر {معى} نشان مى دهد كه صرف تعليم علوم مشكل آفرين نبوده است، بلكه همراه شدن با خضر - كه مستلزم مشاهده رفتارى است كه از علوم وى نشئت گرفته _ غيرقابل تحمّل بوده است.

4- حضرت خضر ( ع ) ، نسبت به خصوصيّات روحى موسى ( ع ) از پيش ، مطلع بود . *

قال إنّك لن تستطيع معى صبرًا

پيش بينى قطعى عدم تحمّل موسى از جانب خضر(ع) مى تواند مستند به يكى از دو امر باشد: 1_ اطلاع خضر از خصوصيات روحى و فكرى موسى(ع) 2_ اين كه اصولاً، تحمّل چنين علومى، براى غير خضر ممكن نبوده است. برداشت فوق مبتنى بر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18

- 68 - 2،3

2- خضر ( ع ) بى اطلاعى موسى از زواياى كردار وى را ، دليل ناتوانى موسى از تحمّل عملكرد وى دانست .

إنّك لن تستطيع . .. و كيف تصبر على ما لم تحط به خبرًا

3- اَعمال خضر ( ع ) ، داراى ظاهرى غيرمتعارف و زوايايى ناشناخته ، حتى براى فردى مانند موسى ( ع ) بود .

و كيف تصبر على ما لم تحط به خبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 69 - 1،2،4،5

1- موسى ( ع ) به شكيبا بودن در برابر كار هاى خضر و چيزهايى كه از او فرا مى گيرد ، متعهّد گرديد .

قال ستجدنى إن شاء اللّه صابرًا و لا أعصى لك أمرًا

جمله {ستجدنى. ..} (تو مرا صابر خواهى يافت) حاكى از اين است كه موسى(ع) صبرى را نويد مى داد كه آثارش مشهود باشد. اين تعبير، در مقايسه با {سأصبر} و نظاير آن، تأكيد بيشترى دارد.

2- موسى ( ع ) بر اطاعت كامل خود از خضر ( ع ) و سرپيچى نكردن از فرمان هاى او تأكيد كرد .

ستجدنى إن شاء اللّه صابرًا و لا أعصى لك أمرًا

4- موسى ( ع ) كمال ادب و متانت را در برابر معلّم خويش ( خضر ) اظهار كرد .

هل أتّبعك . .. ستجدنى ... و لا أعصى

موارد فراوانى از ادب و متانت در كلام موسى(ع) ديده مى شود: الف) درخواست خود را با استفهام آغاز كرد (هل أتّبعك); ب) مبدأ علم خضر را به جهت تكريم، با صيغه مجهول آورد (عُلِّمت); ج) علم او را رشدآفرين دانست (رشداً);

د) تنها، بخشى از علم او را طلب كرد (ممّا عُلِّمت); ه_) وعده صريح به صبر نداد، بلكه به صورت {ستجدنى إن شاء اللّه. ..} ذكر كرد; و) توصيه هاى او را به عنوان امر تلقى كرد و متعهد شد كه با او در هيچ فرمانى مخالفت نكند. (الميزان، ج 13).

5- موسى ( ع ) داراى اشتياق فراوان به فراگيرى علوم خضر بود .

قال ستجدنى إن شاء اللّه صابرًا و لا أعصى لك أمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 70 - 1،2،3،5

1- خضر ، با درخواست موسى ( ع ) در مورد همراهى با او ، به صورت مشروط ، موافقت كرد .

قال فإن اتبعتنى فلاتسئلنى عن شىء

2- شرط خضر براى همراهى موسى ( ع ) با او ، سؤال نكردن از چيزى قبل از توضيح خود او بود .

فلاتسئلنى عن شىء حتّى أُحدث لك منه ذكرًا

3- خضر ، خواهان تعجيل نكردن موسى در فهم اسرار بود و او را بر متابعت بى چون و چرا از خود ، الزام نكرد .

حتّى أُحدث لك منه ذكرًا

5- خضر ( ع ) به موسى ( ع ) وعده داد كه در نهايت ، بخشى از اسرار كار خود را براى او تبيين خواهد كرد .

أُحدث لك منه ذكرًا

{من} در {منه} براى تبعيض است و گوياى اين كه خضر، تنها، به بيان گوشه اى از ويژگى هاى كردار خويش وعده داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 71 - 1،2،3،4،5،6،7،8،11

1- موسى ( ع ) با پذيرش شروط خضر ، همراه او

حركت كرد .

فانطلقا حتّى إذا ركبا فى السفينة

{انطلاق} به معناى {روانه شدن و حركت كردن} است. {فاء} در {فانطلقا} دلالت دارد كه موسى(ع) شرايط خضر را پذيرفت و خضر(ع) به همراهى وى رخصت داد.

2- موسى و خضر ( ع ) در نخستين مراحل همراهى ، سوار كشتى شدند .

فانطلقا حتّى إذا ركبا فى السفينة

3- همسفر موسى ( ع ) ( يوشع ) با آغاز سفر موسى و خضر ( ع ) ، از آنان جدا شد . *

فانطلقا حتّى إذا ركبا فى السفينة

در اين آيه، نامى از همسفر قبلى موسى (يوشع) مطرح نيست. ممكن است گفته شود، او در ادامه سفر، حضور نداشته و رخصتى براى او صادر نگرديده بود. توجه به ضماير تثنيه ({فانطلقا}، {ركبا}) گواهى روشن بر اين نكته است.

4- خضر ( ع ) پس از سوار شدن بر كشتى ، در بدنه آن شكافى ايجاد كرد كه سرنشنيان آن در خطر غرق شدن قرار گرفتند .

حتّى إذا ركبا فى السفينة خرقها

{خرق} به معناى {شكافتن و دريدن} است.

5- موسى ( ع ) از عملكرد خضر ( ع ) در شكافتن بدنه كشتى ، شگفت زده شد و به او اعتراض كرد .

قال أخرقتها لتغرق أهلها

6- اقدام خضر به سوراخ كردن كشتى ، دور از چشم سرنشينان كشتى بوده است .

خرقها قال أخرقتها لتغرق أهلها

روشن است كه اگر سوراخ كردن كشتى، در ديد مردم قرار داشت، خضر(ع)، مورد اعتراض آن ها قرار مى گرفت و مانع او مى شدند. از اين كه تنها، موسى(ع)اعتراض كرده، چنين بر مى آيد كه اين كار، از چشم ديگران به دور بوده است .

7- قرار گرفتن سرنشينان كشتى

در معرض غرق ، علّت اعتراض موسى ( ع ) به عمل خضر ( ع ) بود .

قال أخرقتها لتغرق أهلها

8- آسيب رساندن خضر ( ع ) به كشتى ، امرى بس ناروا و غيرقابل توجيه در نظر موسى ( ع ) بود .

لقد جئت شيئًا إمرًا

{إمر} به معناى {منكَر عظيم} و نيز {منكَر عجيب} آمده است. (لسان العرب).

11- موسى ( ع ) ، لغزش هايى نظير غرق انسان ها بى گناه را ، از جانب خضر ( ع ) منتفى نمى دانست .

أخرقتها لتغرق أهلها لقد جئت شيئًا إمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 72 - 1،3

1- خضر ( ع ) اعتراض موسى را دليل صحت پيش بينى خويش از ناشكيبايى موسى ( ع ) دانست و پيش گويى خود را به وى يادآور شد .

قال ألم أقل إنّك لن تستطيع معى صبرًا

3- خضر ( ع ) با بيان آگاه نبودن موسى ( ع ) به راز معيوب ساختن كشتى ، پندار وى را در مورد انگيزه آن كار ، تخطئه كرد .

أخرقتها لتغرق أهلها . .. ألم أقل إنّك لن تستطيع معى صبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 73 - 1،2،3،7

1- موسى ( ع ) با به ياد آوردن گفتار خضر درباره ناشكيبايى وى ، به ناروا بودن اعتراض خود پى برد .

قال لاتؤاخذنى بما نسيت

2- موسى ( ع ) به دليل تخلّف از شرط همراهى با خضر ( ع ) و اعتراض ناروا به او ، خود را سزاوار مؤاخذه ديد و از خضر

( ع ) تقاضاى چشم پوشى كرد .

قال لاتؤاخذنى بما نسيت

3- تخلّف موسى از عهد خويش با خضر ( ع ) ، ناشى از فراموشى بود .

قال لاتؤاخذنى بما نسيت

7- موسى ( ع ) عفو و عدم سخت گيرى خضر بر او را به خاطر نسيان و تخلّف از عهد خويش ، تقاضا كرد .

قال لاتؤاخذنى بما نسيت و لاترهقنى من أمرى عسرًا

{إرهاق} به معناى {تحميل كارى طاقت سوز بر ديگرى} است. (قاموس) و مفاد {لاترهقنى...} اين است كه كارى دشوار(مانند جدا شدن و لغو رخصت همراهى) را بر من تحميل مكن و مرا به زحمت مينداز. لازم به ذكر است كه {عسراً} مفعول دوم براى {لاترهقنى} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 74 - 1،2،4،5،11،12

1- خضر ( ع ) عذرخواهى موسى ( ع ) را پذيرفت و اجازه ادامه همراهى را به او داد .

فانطلقا

2- موسى و خضر ( ع ) پس از ماجراى كشتى ، از آن پياده شده و در خشكى ، با نوجوانى برخورد كردند .

فانطلقا حتّى إذا لقيا غل_مًا

{غلام} يعنى {كسى كه سبيل او تازه روييده باشد}. (معجم مقاييس اللغة).

4- خضر ( ع ) بى درنگ ، پس از مشاهده نوجوان ، او را به قتل رسانيد .

حتّى إذا لقيا غل_مًا فقتله

ظاهر عطف به {فاء} در {فقتله} آن است كه خضر(ع) بدون هيچ مقدمه اى، در پى برخورد با نوجوان، به كشتن او اقدام كرده است.

5- موسى ( ع ) نوجوان مقتول را ، فردى بى گناه دانست و خضر ( ع ) را به جهت كشتن وى ، به شدّت

مورد اعتراض قرار داد .

قال أقتلت نفسًا زكيّة بغير نفس لقد جئت شيئًا نكرًا

{زكاة} به معناى {طهارت} و {صلاح} و {نمو} و {بركت} و {مدح} آمده است. (لسان العرب) در آيه، مراد از {زكية}، توصيف نوجوان به طهارت و پاكى از گناه است.

11- { عن أبى عبداللّه : . . . بينما العالم يمشى مع موسى إذا هم بغلام يلعب قال : { فوكزه العالم ، فقتله . فقال له موسى : { أقتلت نفساً زكية بغير نفس لقد جئت شيئاً نكراً ؟ } . قال : { فأدخل العالم يده فاقتلع كتفه فإذا عليه مكتوب : كافر مطبوع ;

از امام صادق(ع) روايت شده: . .. آن گاه كه عالم (خضر) با موسى(ع) مى رفت، ناگاه، به پسرى برخوردند كه بازى مى كرد. امام فرمود: {پس آن عالم، مشتى بر وى زد و او را كشت. موسى(ع) به او گفت: {أقتلت نفساً زكية بغير نفس...؟}. امام فرمود: {پس آن عالم، دست برد و كتف پسر را بيرون آورد كه بر آن نوشته شده بود {كافر مطبوع}.(كافرى كه مهر كفر بر او زده شده است)}.

12- { عن أبى عبداللّه ( ع ) : . . . و خرجا ( موسى و خضر ( ع ) ) على ساحل البحر فإذا غلام يلعب مع غلمان . . . فتورّكه العالم فذبحه ;

از امام صادق(ع) روايت شده: . .. آن دو (موسى و خضر(ع)) در كنار ساحل دريا (از كشتى) بيرون آمدند، ناگهان به پسرى برخوردند كه با چند پسر ديگر بازى مى كرد... پس آن عالم (يعنى خضر) آن پسر را بر زانوى خود گذاشت و ذبح

اش كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 75 - 1،2،3،4

1- خضر ( ع ) براى دومين بار و با صراحتى افزون تر در مورد بى صبرى و پرسش هاى بى جاى موسى ( ع ) ، به او تذكر و هشدار داد .

لقد جئت شيئًا نكرًا . قال ألم أقل لك

در دومين تذكر، خضر(ع) عبارت {لك} آمده است. اضافه شدن اين عبارت و تصريح به اين كه آن سخن در مورد شخص موسى(ع) صادر شده بود، گوياى تأكيد خضر(ع) بر موجه نبودن اعتراض موسى(ع) است.

2- خضر ( ع ) بر ناتوانى موسى ( ع ) از تحمّل كار هاى خضر براى سومين بار تأكيد كرد .

قال ألم أقل لك إنّك لن تستطيع معى صبرًا

خضر(ع) يك بار، در آغاز برخورد با موسى(ع) و بار ديگر، پس از ماجراى كشتى و مرتبه سوم در پى قتل نوجوان، جمله اى را به موسى(ع) يادآور شد كه حاوى چندين تأكيد است. (إنّك لن تستطيع...).

3- پيش بينى خضر ( ع ) در مورد ناشكيبايى موسى ( ع ) در برابر كار هاى او ، مطابق واقع بود .

لقد جئت شيئًا نكرًا . قال ألم أقل لك إنّك لن تستطيع معى صبرًا

4- خضر ( ع ) با اشاره به ناآگاهى موسى ( ع ) از انگيزه قتل نوجوان ، اعتراض وى را ناموجه دانست و آن را نشانه درستى شناخت خويش از كم طاقتى و بى صبرى موسى ( ع ) خواند .

لقد جئت شيئًا نكرًا . قال ألم أقل لك إنّك لن تستطيع معى صبرًا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 76 - 1،2،4،5

1- موسى ( ع ) ، از خضر ( ع ) براى تجربه صبر در برابر كار هاى غيرعادى آن حضرت خواستار آخرين فرصت شد .

قال إن سألتك عن شىء بعدها فلاتصحبنى

2- موسى ( ع ) خود را در صورت سؤال مجدد ( سومين تخلّف ) سزاوار محروم شدن از مصاحبت با خضر ( ع ) دانست .

قال إن سألتك من شىء بعدها فلاتصحبنى

4- موسى ( ع ) به ناتوانى خود از تحمّل كردار خضر ( ع ) و همراهى با وى پى برد .

قال . .. قد بلغت من لدنّى عذرًا

5- موسى ( ع ) به معذور بودن خضر ( ع ) در جدا شدن از وى با مشاهده تخلّف او از پيمان سكوت در برابر كار هاى آن حضرت ، اعتراف كرد .

قال إن سألتك . .. قد بلغت من لدنّى عذرًا

جمله {قد بلغت من لدنّى عذراً} يعنى: {از ديدگاه من، به عذرى قابل قبول جهت ترك مصاحبت دست يافتى. }. اين جمله، به قرينه {قد}، مربوط به {إن سألتك...} نيست، بلكه اعتراف موسى(ع) به اين است ترك مصاحبت تو با من، هم اكنون نيز دليل موجهى دارد، ولى طالب مهلتى ديگر هستم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 1،2،3،4،5،8،9،10،11،13،18،19،20،21

1- خضر ( ع ) درخواست مهلت موسى ( ع ) را پذيرفت و براى بار سوم ، به او فرصت همراهى داد .

إن سألتك عن شىء بعدها فلاتصحبنى . .. فانطلقا

2- موسى و خضر ( ع ) در مسير حركت و سفر خويش

، به يك آبادى رسيدند و با اهل آن ملاقات كردند .

فانطلقا حتّى إذا أتيا أهل قرية

در اين كه چه شهرى در مسير موسى و خضر(ع) قرار داشته، احتمالات گوناگونى ارائه شده است. از جمله آن ها شهر {ناصره} است كه در ساحل دريا قرار داشته است اين وجه را مجمع البيان از امام صادق (ع) روايت كرده است.

3- موسى و خضر ( ع ) با احساس گرسنگى ، از مردم شهر ، تقاضاى طعام و خوراكى كردند .

استطعما أهلها

به قرينه {يضيّفوهما} مراد از استطعام، تهيه طعام براى ادامه سفر نبوده است، بلكه موسى و خضر(ع)، در همان هنگام، گرسنه بوده اند.

4- هيچ يك از مردم شهر ، حاضر به ميزبانى و اطعام موسى و خضر ( ع ) نشد .

استطعما أهلها فأبوا أن يضيّفوهما

{إباء} به معناى {امتناع و سرباز زدن} است.

5- مردم شهرى كه موسى و خضر ( ع ) به آن وارد شدند ، مردمى دور از خوى مهمان دوستى و غريب نوازى ، دور بودند .

فأبوا أن يضيّفوهما

8- موسى و خضر ( ع ) در آبادى ، با ديوارى مواجه شدند كه در حال سقوط و خرابى بود .

فوجدا فيها جدارًا يريد أن ينقضّ

{إنقضاض} از ماده {قضض} به معناى {از هم پاشيدن} است (قاموس). به كار بردن فعل {يريد} كه نوعاً در باره موجودات داراى اختيار به كار مى رود، نوعى استعاره است; يعنى، به قدرى ديوار در معرض افتادن بود كه گويا خود بر خرابى و از هم پاشيدگى تصميم گرفته است .

9- خضر ( ع ) ديوار در حال سقوط را ترميم و بازسازى كرد .

يريد أن ينقضّ فأقامه

10- ترميم

ديوار مشرفِ بر ويرانى ، به دست خضر ، در برابر ديدگان مردم شهر انجام گرفت . *

حتّى إذا أتيا أهل قرية . .. فأقامه

ورود بر اهل قريه و نيز وجود ديوار در متن شهر كه از تعبير {فوجدا فيها جداراً} استفاده مى شود، ممكن است اشاره به اين داشته باشد كه مردم، ناظر رفتا خضر(ع) بوده اند.

11- خضر ( ع ) براى تعمير ديوار و برپا داشتن آن ، از موسى ( ع ) كمك نطلبيد .

فأقامه

مفرد آمدن {أقامه} ممكن است از آن جهت باشد كه كار بازسازى ديوار، فقط به دست خضر(ع) صورت گرفته باشد; چه اين كه در موارد پيشين، {استطعما} به صورت تثنيه آمده و نقش هر دو را در طلب غذا نمايانده است.

13- موسى ( ع ) از دست مزد نخواستن خضر ( ع ) در برابر كار خويش ، با وجود نياز آنان به اجرتى براى تهيه غذا ناخرسند و گلايه مند بود .

استطعما أهلها . .. قال لو شئت لتّخذت عليه أجرًا

آنچه خضر و موسى(ع) از مردم طلب كردند، غذا بود، آن هم به صورت مجانى، نه خريد _ چون پولى براى خريد در اختيارشان نبود _ لذا موسى(ع)، پايان گرفتن كار ديوار، موضوع گرفتن مزد را مطرح ساخت، تا به وسيله آن طعامى را خريدارى كنند.

18- سخنِ شِكوه آميز موسى ( ع ) به خضر ( ع ) در مورد نگرفتن مزد ، سومين تخلّف وى از پيمان خويش بود .

قال لو شئت لتّخذت عليه أجرًا

19- { عن جعفربن محمد ( ع ) : . . . { فانطلقا حتّى إذا أتيا أهل قرية } و هى

الناصرة ;

از امام صادق(ع) روايت شده:. .. مقصود از قريه، در آيه شريف قريه ناصره است}.

20- { عن جعفربن محمد ( ع ) : . . . فوجدا فيها جداراً يريد أن ينقضّ ، فوضع الخضر يده عليه فأقامه ;

از امام صادق(ع) روايت شده: (خضر و موسى(ع)) ديوارى را يافتند كه مى خواست بيفتد. خضر، دست خود را بر آن نهاد و آن را راست كرد}.

21- { عن أبى عبداللّه ( ع ) : . . . فوجدا فيها جداراً يريد أن ينقضّ فأقامه قال : { لو شئت لتّخذت عليه أجراً خبزاً نأكله فقد جُعْنا } ;

از امام صادق(ع) روايت شده:. .. خضر و موسى(ع) در آن آبادى ديوارى را يافتند كه مى خواست بيفتد. خضر، آن را راست كرد. موسى(ع) گفت: {مى خواستى براى اين كار، مزدى بگيرى (يعنى) نانى بگيرى تا بخوريم زيرا گرسنه ايم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 78 - 1،2،3،4

1- سومين تخلّف موسى ( ع ) از عهد خويش با خضر ( ع ) ( مطرح ساختن گرفتن مزد ) ، آغاز جدايى آن دو از هم بود .

قال لو شئت لتّخذت . .. قال ه_ذا فراق بينى و بينك

در باره اين كه {ه_ذا} اشاره به چيست، احتمالاتى وجود دارد، از جمله اين كه اشاره به قول موسى(ع) باشد; يعنى، ه_ذا القول سبب فراق بيننا

2- ناتوانى موسى ( ع ) از تحمّل كار هاى خضر ( ع ) ، در پى سومين سؤال و اعتراض او ، به اثبات رسيد .

قال ه_ذا فراق بينى و بينك سأنبّئك بتأويل ما لم

تستطع عليه صبرًا

3- خضر ( ع ) ، پس از آخرين تخلّف موسى ، براى جدا شدن از او ، دليل موجه و عذر پذيرفته شده داشت .

بلغت من لدنّى عذرًا . .. قال لو شئت لتّخذت عليه أجرًا . قال ه_ذا فراق بينى و بين

4- خضر ، موسى ( ع ) را مطمئن ساخت كه اسرار كار هاى شگفت خويش را پيش از جدايى ، براى او بازگو خواهد كرد .

سأنبّئك بتأويل ما لم تستطع عليه صبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 8

8- مقارن با وقوع داستان موسى و خضر ( ع ) ، پادشاهى ، كلّيه كشتى هاى سالم را در آن منطقه ، مصادره مى كرد .

و كان وراءهم ملك يأخذ كلّ سفينة غصبًا

مراد از {كلّ سفينة} _ به قرينه {أن أعيبها} {كلّ سفينة صالحة} بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 1،2،3،4،16،21،23

1- خضر ( ع ) علّت اقدام به بازسازى ديوار فرسوده را براى موسى ( ع ) تشريح كرد .

و أمّا الجدار . .. ما فعلته عن أمرى

2- ديوار ترميم شده به دست خضر ( ع ) در مالكيّت دو پسر بچه يتيم بود .

و أمّا الجدار فكان لغل_مين يتيمين

3- خضر ( ع ) با وجود حضور نداشتن مالكان ديوار در آبادى ، به ترميم آن پرداخته بود . *

فكان لغل_مين يتيمين فى المدينة

احتمال مى رود كه به كار رفتن واژه {المدينة} در اين آيه، به جاى واژه {القرية} كه در آيات قبل آمده بود، اشاره به اين

جهت باشد كه آن دو يتيم در آن آبادى حضور نداشته، بلكه در شهرى ديگر اقامت داشته اند و آن شهر _ چنان چه از حرف {ال} در {المدينة} استفاده مى شود _ براى خضر و موسى(ع) شناخته شده بود.

4- هدف خضر ( ع ) از ترميم ديوار فرسوده ، محفوظ داشتن گنج نهاده شده در زير آن براى دو يتيم ساكن در شهر بود .

و أمّا الجدار فكان لغل_مين يتيمين فى المدينة و كان تحته كنز لهما

16- خضر ( ع ) با توجّه دادن موسى ( ع ) به تدبير فراگير الهى ، حفاظت اموال يتيمان را ، برخاسته از گستردگى ربوبيّت خداوند دانست .

فأراد ربّك

خضر(ع) با اضافه {ربّ} به ضمير خطاب (ربّك) به موسى(ع) اين نكته را بيان داشته است كه گرچه ترميم ديوار، به تغذيه و تربيت جسم تو كمكى نكرد، ولى مالك و مدّبر تو، مالك و مدّبر يتيمان نيز هست.

21- موسى ( ع ) ، سرانجام ، به اسرار كار هاى شگفت خضر آگاه شد و توجيه و تأويل برخى حوادث را از او آموخت .

ذلك تأويل ما لم تسطع عليه صبرًا

{لم تسطع} در اصل {لم تستطع} بوده و حرف {تاء} براى تخفيف حذف شده است.

23- خضر ( ع ) پس از آموختن اسرار كار هاى خود به موسى ( ع ) ، وى را بر بى صبرى در برابر آن ، نكوهش كرد .

ذلك تأويل ما لم تسطع عليه صبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 52 - 1،2

1- خداوند از سمت راست كوه طور ، موسى ( ع ) را

مورد خطاب قرار داد و با او سخن گفت .

و ن_دين_ه من جانب الطور الأيمن

{أيمن} يا از {يُمن} به معناى خير و بركت داشتن گرفته شده و يا از {يمين} كه به معناى {سمت راست} است. دراين برداشت معناى دوم مورد نظر است. در اين صورت {الأيمن} وصف كلمه {جانب} خواهد بود.

2- كوه طور ، مكانى مبارك و محلى كه خداوند از آن ناحيه با موسى ( ع ) سخن گفت .

و ن_دين_ه من جانب الطور الأيمن

{الأيمن} _ كه دراين برداشت به معناى مبارك گرفته شده است _ ممكن است وصف براى {الطور} باشد و ممكن است وصف براى {جانب} گرفته شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 10 - 1،2،3،4،5

1 - موسى ( ع ) و خانواده اش در سيرى شبانه و در بيابان ، دچار سرگردانى شده و راه را گم كردند .

إذ رءا نارًا . .. بقبس أو أجد على النار هدًى

جمله {أجد على النار هدًى} دلالت مى كند كه موسى(ع) و همراهيانش راه را گم كرده بودند و از نبود آتش فهميده مى شود كه آنها در بيابانى سرگردان بودند. ديدن آتش از فاصله اى نسبتاً دور كه حتى با احتمال وجود آتش، تصميم به حركت جمعى به سوى آن نگرفتند، حاكى از شب بودن و تاريكى منطقه است.

2 - موسى ( ع ) در مسير حركت خويش ، علاوه بر همسر خود ، افرادى ديگر ازاعضاى خانواده اش را به همراه داشت .

فقال لأهله امكثوا

فعل {امكثوا} كه به صورت جمع آمده است، بر نكته ياد شده دلالت دارد.

3 - حضرت موسى (

ع ) هنگام سرگردانى در بيابان ، آتشى را ديد و به خانواده اش بشارت داد .

إذ رءا نارًا فقال . .. إنّى ءانست نارًا

{ايناس} (مصدر {ءانست}) در معانى {احساس كردن}، {ديدن}، {دانستن} و {شنيدن} استعمال مى شود(لسان العرب). به مناسبت مورد آيه، مراد {ديدن} است.

4 - خانواده و همراهان موسى ( ع ) در بيابان ، آتشى را كه موسى ( ع ) مشاهده كرد ، نديدند . *

فقال لأهله امكثوا أنّى ءانست نارًا

از گفته موسى(ع) كه فرمود: {من آتشى را ديدم} مى توان احتمال داد كه ديگر همراهان موسى(ع) آن آتش را نديده بودند. و گرنه ديدن را به خود اختصاص نمى داد.

5 - موسى ( ع ) تصميم گرفت براى آوردن پاره آتشى جهت روشن كردن آتش و يا پيدا كردن راهنما ، خود را به محل آتش برساند .

لعلّى ءاتيكم منه بقبس أو أجد على النار هدًى

{قبس}، يعنى اخگر و آن، چوب آتش گرفته اى است كه براى برافروختن آتش ديگر، از آتش آماده اقتباس كرده باشند (لسان العرب). {هدىً} مصدر و به معناى اسم فاعل (هادى) است. حرف {أو} در آيه براى تعيين يكى از دو كار است، يعنى موسى(ع) در نظر داشت اگر با راهنمايى برخورد كرد، به راه ادامه دهند وگرنه با فراهم كردن آتش، خود را گرم نگه دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 11 - 1،2،3،4،5

1 - موسى ( ع ) درپى مشاهده آتش ، از خانواده خويش جدا شده و به طرف آتش حركت كرد .

رءا نارًا . .. فلمّا أتيها

2 - آتشى كه موسى (

ع ) مشاهده كرد ، امرى واقعى بود و موسى ( ع ) خود را به آن رسانيد .

فلمّا أتيها

3 - موسى ( ع ) با نزديك شدن به آتش ، با ندايى مواجه شد كه او را با نام صدا مى زد .

فلمّا أتيها نودى ي_موسى

4 - نداى { ياموسى } ناگهانى و بدون گذشت زمانى از لحظه رسيدن موسى ( ع ) به آتش ، به او خطاب شد .

فلمّا أتيها نودى ي_موسى

5 - موسى ( ع ) ، گوينده { ياموسى } را نشناخت .

نودى ي_موسى

مجهول آمدن {نودى} و نيز جمله {إنّى أنا ربّك} (در آيه بعد) گوياى ناشناخته بودن صاحب صدا براى موسى در اولين برخورد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 1،2،4

1 - دره طوى _ در صحراى سينا _ سرزمين تكلم خداوند با موسى ( ع )

ي_موسى . إنّى أنا ربّك ... إنّك بالواد المقدّس طوًى

{واد} مخفف {وادى}، يعنى حد فاصل بين كوه ها كه راه عبور سيلاب باشد (مصباح). {طُوى} ممكن است نام دره اى پايين كوه طور باشد (لسان العرب). در اين صورت بدل يا عطف بيان براى {الواد المقدس} خواهد بود و ممكن است به معناى {ساعة} و {لحظة} باشد (لسان العرب). كه ظرف براى {المقدس} مى شود; يعنى دره اى كه در برهه اى از زمان (اشاره به لحظه تكلم خداوند با موسى(ع)) تقدس يافته است.

2 - خداوند در خطاب به موسى ( ع ) ، خود را به او شناساند و به او فهماند كه در محضر پروردگار خود قرار دارد و كلام

او را مى شنود .

ي_موسى . إنّى أنا ربّك

4 - خداوند به موسى ( ع ) فرمان داد ، به پاس احترام محضر پروردگار خود ، نعلين از پاى درآورد و با پاى برهنه در وادى مقدس گام نهد .

فاخلع نعليك إنّك بالواد المقدّس طوًى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 16 - 1

1 - خداوند در وادى طوى ، خطر منكران قيامت را در بازداشتن موسى ( ع ) از توجه به قيامت ، به او گوشزد كرد و او را از فريب كارى آنان برحذر داشت .

فاعبدنى . .. فلايصدّنك عنها من لايؤمن بها

ضميرهاى {عنها} و {بها} به {الساعة} (در آيه قبل) برمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 17 - 1،2

1 - موسى ( ع ) هنگام جدا شدن از خانواده اش براى آوردن آتش ، چوب دستى خود رانيز به همراه داشت .

و ما تلك بيمينك ي_موسى

{تلك} براى اشاره به مؤنث به كار مى رود و دلالت دارد كه اطلاق نام خشبة يا عودة (چوب) بر آنچه در دست موسى(ع) است، مسلم گرفته شده است; بنابراين از موسى(ع) خواسته شده بود كه در جواب، خصوصيات آن چوب را بيان كند تا متوجه باشد كه چه چيزى تبديل به مار خواهد شد. گفتنى است كه از جمله {أهشّ بها على غنمى} (در آيه بعد)، استفاده مى شود كه موسى(ع) پيش از آمدن به كوه طور، آن عصا را به همراه داشت.

2 - خداوند در وادى طوى ، از موسى ( ع ) خواست ، خصوصيات

چوب دستى خود رابيان كند .

و ما تلك بيمينك ي_موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 18 - 1،5،6

1 - موسى ( ع ) در پاسخ به پرسش خداوند _ در باره آنچه در دست دارد _ آن را عصاى خويش اعلام كرد .

و ما تلك بيمينك . .. قال هى عصاى

5 - حضرت موسى ( ع ) در راه مدين به مصر ، داراى گوسفندانى بود كه خود ، آنها را شبانى مى كرد .

أهشّ بها على غنمى

{غنم} يعنى، گوسفندان. اين كلمه از لفظ خود، مفرد ندارد و به يك گوسفند {شاة} گفته مى شود (مصباح)

6 - سرزمينى كه موسى ( ع ) در آن دام دارى و شبانى مى كرد ، درختانى داشت كه برگ آن براى تغذيه دام مناسب بود .

و أهشّ بها على غنمى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 19 - 1

1 - خداوند در وادى طوى به موسى ( ع ) فرمان داد تا عصاى خويش را بر زمين بيفكند .

قال ألقها ي_موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 20 - 1،2

1 - موسى ( ع ) به فرمان خداوند عصاى خويش را بر زمين افكند .

فألقيها

2 - عصاى موسى ( ع ) در پى افكنده شدن ، به مارى در حال حركت تبديل شد .

فألقيها فإذا هى حيّة تسعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 21 - 1،2،3،5

1 - خداوند به موسى ( ع ) فرمان

داد عصاى تبديل شده به مار را بدون ترس از زمين برگيرد .

قال خذها

2 - موسى ( ع ) از گرفتن عصاى مار شده خويش در بيم و هراس بود .

قال خذها و لاتخف

3 - خداوند ، موسى ( ع ) را مطمئن ساخت كه عصاى مار شده _ پس از گرفته شدن _ به حالت اول بر خواهد گشت .

و لاتخف سنعيدها سيرتها الأولى

{سيرة} در اصل به معناى حالت و هيئت سير است، ولى به صورت مجاز، بر هر صفت و حالتى اطلاق مى شود. در جمله {سنعيدها سيرتها} حرف {إلى} در تقدير است، كه حذف آن، كلمه را منصوب به نزع خافض كرده است; يعنى {سنعيدها إلى سيرتها} يا {سنعيد إليها سيرتها}.

5 - نماياندن معجزه به موسى ( ع ) در وادى طوى و به دور از چشم مردم ، به خاطر تجربه و آمادگى بيشتر او براى ارائه معجزه در حضور مردم بود . *

ألقها . .. خذها و لاتخف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 22 - 1

1 - خداوند ، در وادى طوى به موسى ( ع ) فرمان داد كه با گذاردن دست در زير بغل و بيرون آوردن آن ، با معجزه اى ديگر آشنا شود .

واضمم يدك إلى جناحك . .. ءاية أُخرى

{جناح} در معانى {دست}، {بازو}، {زير بغل} و {پهلو} به كار مى رود (قاموس). فعل {تخرج} قرينه است براين كه مراد از {جناح} در آيه {زير بغل} است، زيرا بر دور شدن دست از بازو و پهلو خروج صادق نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

11 - طه - 20 - 23 - 1

1 - ارائه معجزه عصا و يدبيضا به موسى ( ع ) در وادى طوى ، به جهت نماياندن برخى معجزات بزرگ الهى به آن حضرت بود .

لنريك من ءايتنا الكبرى

{لنريك} متعلق به فعلى است كه از {آية أُخرى} انتزاع مى شود; يعنى آيه آورديم تا . .. . {من} براى تبعيض است و دلالت مى كند كه مراد، نشان دادن بعضى از آيات بزرگ خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 24 - 2

2 - خداوند ، موسى ( ع ) را به حركت به سوى فرعون و بازداشتن او از طغيان گرى ، فرمان داد .

اذهب إلى فرعون إنّه طغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 25 - 1،7

1 - موسى ( ع ) جهت انجام رسالت خويش و بازداشتن فرعون از طغيان گرى ، با دعابه درگاه خداوند ، خواهان شرح صدر خويش شد .

اذهب . .. قال ربّ اشرح لى صدرى

فراخى سينه، كنايه از خويشتن دارى و كنترل خود و اختيار از كف ندادن است.

7 - موسى ( ع ) در وادى طوى از خداوند خواست او را پذيراى حقيقت قرار دهدو توان مندى هاى او را براى دريافت پيام هاى الهى افزايش دهد .

ربّ اشرح لى صدرى

شرح صدر، گنجايش دادن آن براى قبول حق است (لسان العرب). صدر و قلب، كنايه از نفس انسان است كه داراى وصف فهم و درك است و گفته شده است كه صدر اعم از قلب است، زيرا علاوه

بر عقل و علم، شامل قواى شهوت و غضب و هوس و غير آن نيز مى شود (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 28 - 2

2 - موسى ( ع ) در مبارزه با فرعون ، خود را مواجه با گروهى از حاميان او مى ديد و براى ارشاد آنان چاره انديشى مى كرد .

اذهب إلى فرعون . .. يفقهوا قولى

با آن كه در فرمان رسالت فقط نام فرعون آمده بود، اما موسى(ع) براى گفتار خويش، شنوندگان بيشترى را پيش بينى مى كرد و {يفقهوا} را با صيغه جمع آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 32 - 1

1 - موسى ( ع ) از خداوند خواست ، هارون ( ع ) را در ابلاغ پيام الهى به فرعون ، شريك او گرداند .

هرون أخى . .. و أشركه فى أمرى

مقصود از شراكت مورد درخواست موسى(ع)، مشاركت هارون با او در ابلاغ پيام خداوند به فرعونيان است، نه در دريافت وحى، زيرا موسى(ع) از تنهايى در آن هراسى نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 36 - 1،3

1 - خداوند تمامى خواسته هاى موسى ( ع ) را پذيرفت و به او شرح صدر و بيان روان عطا كرد و هارون را وزير او قرار داد .

قال ربّ . .. قال قد أُوتيت سؤلك ي_موسى

{سؤل}; يعنى احتياجى كه نفس انسان بر تحصيل آن حرص مىورزد و فرق آن با آرزو اين است كه آرزو در فكر انسان مى گذرد،

ولى {سؤل} پى گيرى مى شود. گويا همواره رتبه {سول} بعد از آرزو است.

3 - خداوند در وادى طوى ( در كوه طور ) موسى ( ع ) را بر اجابت خواسته هايش آگاه ساخت .

قد أُتيت سؤلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 1،2،4،5،6،8،9،18،20،22

1 - جان موسى ( ع ) از آغاز تولد و اوان طفوليت از سوى فرعونيان در خطر بود .

أن اقذفيه فى التابوت فاقذفيه فى اليمّ

فرمان يافتن مادر موسى به افكندن فرزندش در آب رودخانه، نشان از شرايط سخت آن دوران و در خطر بودن جان موسى(ع) دارد.

2 - خداوند ، مادر موسى را به نهادن او در صندوق و افكندن آن به رود نيل ، فرمان داد .

أن اقذفيه فى التابوت فاقذفيه فى اليمّ

مدلول {قذف} پرتاب كردن و افكندن است (مقاييس اللغة) و {اقذفى} كه هم در مورد گذاردن موسى(ع) در صندوق و هم افكندن صندوق به آب، به كار رفته، گوياى اين است كه بايد موسى(ع) به گونه اى در صندوق قرار داده شده و به آب افكنده شود كه هر بيننده اى گمان كند آن را دور انداخته اند. {تابوت}، يعنى صندوق (نهايه ابن اثير) و {يمّ} به معناى دريا است و در آيه، مراد رود نيل است (لسان العرب).

4 - خداوند به مادر موسى ( ع ) اطمينان بخشيد كه آب خروشان نيل ، صندوق حامل موسى ( ع ) را به ساحل خواهد افكند .

فليلقه اليمّ بالساحل

امر به دريا كه بايد صندوق را به ساحل بيفكند، مجاز و براى مبالغه در اين است كه آمدن صندوق

به همراه جريان آب تا كناره رودخانه و افكنده شدن آن به خشكى، قطعى است.

5 - مادر موسى ( ع ) ، به پيام خداوند ايمان داشت و به حفظ جان موسى ( ع ) از جانب او مطمئن بود .

إذ أوحينا . .. أن اقذفيه ... يأخذه عدوّ

به قرينه} القيت عليك محبه {و نيز آيات ديگر قرآن; مادر موسى(ع) به محتواى وحى الهى عمل كرد و موسى(ع) را به نيل سپرد. اين كار گواه اطمينان مادر موسى(ع) به آن است كه پيام دريافت شده وحى الهى بوده و نيز نشان از ايمان كامل او دارد.

6 - رود نيل از جانب خداوند ، مأمور افكندن صندوق حامل موسى ( ع ) به ساحل بود .

فليلقه اليمّ بالساحل

جمله {فليلقه اليم}، علاوه بر اين كه به مادر موسى مى فهماند كه افكنده شدن موسى(ع) به ساحل قطعى است، ازاين حقيقت نيز حكايت مى كند كه آب به امر تكوينى خداوند، مأمور است كه اين عمل را انجام دهد.

8 - مادر موسى ( ع ) ، پيش از افكندن او به آب ، از جانب خداوند ، به نجات موسى ( ع ) به دست يكى از دشمنان آگاه شده بود .

أوحينا. .. يأخذه عدوّ لى و عدوّ له

9 - فرعون با خداوند و موسى ( ع ) دشمن بود و در پى شناخت موسى ( ع ) و نابود ساختن او برآمده بود .

يأخذه عدوّ لى و عدوّ له

عداوت فرعون براى موسى(ع)، آن هم پيش از پيدا شدن كودكى با ويژگى هاى او، گوياى آن است كه فرعون تصميم داشت در صورت دست يافتن بر او، وى

را هلاك سازد.

18 - محبوبيت موسى ( ع ) در دل ها و در دربار فرعون ، مايه احترام به موسى ( ع ) و موجب خدمت فراوان به او شده بود .

و ألقيت عليك محبّة منّى و لتصنع على عينى

چنانچه {صنيعة} (ريشه اشتقاقى {لتصنع}) به معناى احسان و كرامت باشد، مفاد {لتصنع. ..} چنين مى شود: محبت تو را در قلب ديگران قرار دادم تا با مراقبت كامل من، مورد احترام و احسان آنان قرار گيرى.

20 - زندگى موسى ( ع ) ، نمونه اى از نظارت خداوند بر پرورش پيامبران از آغاز ولادت آنان است .

و لتصنع على عينى

22 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : أنزل اللّه على موسى التابوت و نوديت أُمّه ضعيه فى التابوت فاقذفيه فى اليمّ و هو البحر ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: خداوند تابوت را بر موسى(ع) نازل كرد و به مادر وى ندا داده شد كه او را در تابوت قرار ده، پس آن را به دريا بيفكن}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 1،2،3،4،6،7،8،10،11،12،13،14،18،20،25،27،28،32،33

1 - موسى ( ع ) در زمان تولد ، داراى خواهرى بزرگ و رشيد بود .

إذ تمشى أُختك فتقول هل أدلّكم

تعقيب كردن موسى(ع) و نفوذ به دربار و نيز پيشنهاد دايه، جملگى گوياى آن است كه خواهر او در سنينى قرار داشته كه علاوه بر توان جسمى و فكرى براين كارها و ترفندها، سخن او نيز مورد پذيرش و قبول قرار مى گرفته است.

2 - خواهر موسى ، از افكنده شدن برادر كوچكش به نيل مطلع

و نگران بود و گام به گام به تعقيب جعبه حامل وى پرداخت .

إذ تمشى أختك فتقول

حركت كردن خواهر موسى در پى او، نشانگر آن است كه وى از جريان موسى(ع) و به آب افكنده شدن او و نيز اجمال حوادثى كه در پيش است، مطلع بوده است.

3 - خواهر موسى ، تا زمان نجات او از آب و مشاهده تلاش درباريان فرعون براى يافتن دايه ، به تعقيب وى ادامه داد .

إذ تمشى أُختك فتقول هل أدلّكم

ظاهر {هل أدلّكم} آن است كه خواهر موسى، تصاحب او را از سوى فرعونيان ديده و با رساندن خود به درباريان، پيشنهاد خود را بدون واسطه با مقامات دربار و كسانى كه در طلب دايه بودند، مطرح كرده بود.

4 - فرعون ، به نگه دارى و حفاظت از موسى ( ع ) مصمم شد .

هل أدلّكم على من يكفله

تلاش براى يافتن دايه و سرپرست، حكايت از آن دارد كه فرعون بر نگه دارى موسى مصمم شده بود.

6 - خواهر موسى به فرعونيان اظهار آمادگى كرد تا دايه اى مناسب را براى او معرفى كند .

هل أدلّكم على من يكفله

{كافل} به كسى گفته مى شود كه پرداختن به امور كسى را بر عهده گيرد (مقاييس اللغة).

7 - خواهر موسى ، آمادگى خود را براى معرفى دايه به فرعونيان ، مكرر به آنان گوشزد مى كرد .

فتقول هل أدلّكم

فعل مضارع {تقول} بر استمرار كار در گذشته دلالت دارد.

8 - دايه پيشنهادى خواهر موسى ، از سوى درباريان فرعون پذيرفته و از وى استقبال شد .

هل أدلّكم على من يكفله فرجعن_ك إلى أُمّك

{فاء} در {فرجعناك} فصيحه است; يعنى، از جملاتى محذوف

خبر مى دهد كه از پذيرش پيشنهاد خواهر موسى حكايت دارد.

10 - فرعونيان ، موسى ( ع ) را به مادرش سپردند و او وى را به خانه خويش برد .

فرجعن_ك إلى أُمّك

بازگشت موسى نزد مادر، به اين است كه مادر، او را نزد خود برده باشد; نه اين كه براى پرستارى او به دربار رفته باشد.

11 - موسى ( ع ) ، در خردسالى تحت تكفل مادر خود بود .

على من يكفله

12 - خواهر موسى ، تلاش و نقشى مؤثر در بازگرداندن او به مادرش داشت .

إذ تمشى أُختك . .. فرجعن_ك إلى أُمّك

يادكردن از خواهر موسى(ع) و تلاش او، نشان از نقش مؤثر و كارساز او در بازگرداندن وى به مادر دارد.

13 - مادر موسى ، با چشم دوختن به سرنوشت نامعلوم فرزندش ، از دورى او اندوهگين بود .

كى تقرّ عينها و لاتحزن

آرام و قرارگرفتن چشم، كنايه از بر طرف شدن نگرانى شديدى است كه چشم را به سويى خيره مى كند و يا آن را همواره به چپ و راست مى چرخاند.

14 - ديدار دوباره با موسى ( ع ) ، به چشمان مادر روشنى و آرامش بخشيد و اندوه او را برطرف ساخت .

فرجعن_ك إلى أُمّك كى تقرّ عينها و لاتحزن

{قرة العين} يا از {قرار} به معناى آرام گرفتن مشتق است و يا از {قُرّ} به معناى سردشدن كه نتيجه توقف اشك سوزان است. در هر صورت اين تعبير، كنايه از شادمانى است كه چشم را از نگران بودن و حركت به سمت راست و چپ بازمى دارد و اشك سوزان اندوه را قطع مى كند.

18 - موسى ( ع

) ، پيش از دريافت وحى در كوه طور و رسيدن به مقام رسالت ، شخصى را به قتل رسانده بود .

و قتلت نفسًا

اين آيه به كشته شدن مردى از قبطيان در مصر نظر دارد كه با يكى از هم كيشان موسى(ع) درگير شده و آن حضرت او را كشته بود. ولى فكر پى آمد آن، او را آسوده نمى گذاشت، تا آن كه از مصر گريخت و در مدين از خطر رهايى يافت و غم و غصه او زايل گشت.

20 - موسى ( ع ) به خاطر ارتكاب قتل ، نزد فرعونيان امنيت جانى نداشت .

فنجّينك من الغم

25 - خداوند ، پيش از ورود موسى ( ع ) به مدين ، او را به آزمايشى سخت گرفتار ساخت .

و فتنّك فتونًا فلبثت سنين فى أهل مدين

{فتنة} به معناى امتحان و اختبار است (مصباح). {فتون} مصدر و مفعول مطلق است و براى تأكيد كلام آورده شده است و جمله {فتنّاك فتوناً}; يعنى، تو را به خوبى آزموديم.

27 - تعدد آزمايش هاى الهى از موسى ( ع ) ، پيش از ورود به مدين

و فتنّك فتونًا

ممكن است كلمه {فتون} آن گونه كه در {كشاف} و {البحرالمحيط} آمده، جمع فتنه باشد.

28 - موسى ( ع ) در دوران زندگانى خويش ، با سختى هاى فراوانى مواجه شد .

و فتنّك فتونًا

{فتون} _ چنانچه برخى گفته اند _ جمع فتنة است و {فتنة}، در مورد شدايد و سختى ها استعمال بيشترى دارد (مفردات راغب).

32 _ موسى ( ع ) در پى رهايى از چنگ فرعونيان ، با سختى به مدين رسيد و در آن جا چندين سال اقامت گزيد

.

و فتنّك فتونًافلبثت فى أهل مدين

{فاء} در {فلبثت. ..} دلالت دارد كه ورود موسى به مدين، بعد از سختى كشيدن او در راه مصر و مدين بوده است.

33 _ درنگ چندساله موسى ( ع ) در بين مردم مدين ، مرحله اى ديگر از آزمون و ابتلاى موسى ( ع ) بود .

و فتنّك فتونًافلبثت فى أهل مدين

{فاء} در {فلبثت} ممكن است براى عطف مفصل بر مجمل باشد. در اين صورت درنگ موسى(ع) در مدين، مصداق فتنه (آزمون يا سختى) خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 45 - 1،2،3،4،5

1 - موسى و هارون ( ع ) قبل از حركت به طرف فرعون ، با يكديگر ملاقات نموده و موانع احتمالى ارشاد او را بررسى كردند .

قالا ربّنا إنّنا نخاف

قسمت هايى از داستان موسى(ع) _ از قبيل بازگشت او نزد خانواده اش و پيداكردن راه مصر و ملاقات با برادرش هارون(ع) _ به اين جهت كه در ماجراى برخورد با فرعون، چندان دخيل نبوده، دراين آيات ذكر نشده است. اين احتمال نيز وجود دارد كه آيه 42 (اذهب أنت و أخوك) به بعد، سخنان خداوند به موسى و هارون(ع)، پس از ملاقات آن دو باشد.

2 - موسى و هارون ( ع ) با مناجات به درگاه خداوند و برشمردن موانع احتمالى اقدام خود ، از خداوند راه چاره خواستند .

قالا ربّنا إنّنا نخاف أن يفرط علينا

3 - موسى و هارون ( ع ) از پيشدستى فرعون و اقدام او به كيفر فورى آنان ، پيش از هرگونه فرصت اظهار معجزه و بيان حقيقت ، نگران بودند

.

قالا ربّنا إنّنا نخاف أن يفرط علينا

{فَرَطَ}; يعنى، پيشى گرفت بدون آن كه افراط يا تفريط كرده باشد (مفردات راغب). مراد موسى و هارون(ع)، احتمال دست زدن فرعون به كارى است كه فرصت ابلاغ پيام الهى را از آنان بگيرد.

4 - موسى و هارون ( ع ) ، از احتمال افزايش طغيان فرعون ، درپى ابلاغ دعوت الهى به او ، نگران بودند .

أو أن يطغى

خداوند در سخن با موسى(ع)، به طغيان گرى فرعون تصريح كرده بود. بنابراين مراد موسى و هارون(ع) از اين سخن، احتمال افزايش طغيان او است; به گونه اى كه زمينه پذيرش دعوت را در او به كلى از ميان ببرد.

5 - نگرانى موسى و هارون ( ع ) از ناكامى در ابلاغ پيام خداوند به فرعون

إنّنا نخاف أن يفرط علينا أو أن يطغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 46 - 2،3،6،7

2 - خداوند به موسى و هارون ( ع ) اطمينان داد كه فرعون فرصت ابلاغ پيام رسالت را از آنان نگرفته و بر طغيان خود نخواهند افزود .

نخاف أن يفرط . .. قال لاتخافا

3 - خداوند همراهى كامل خود با موسى و هارون ( ع ) و حمايت و حفاظت از آنان را طى رويارويى با فرعون ، اعلام كرد .

إنّنى معكما

خداوند، همواره با همگان هست و در همه جا حضور دارد. آنچه كه براى رفع نگرانى موسى و هارون(ع) مورد تأييد قرار گرفته، حضور ويژه خداوند است كه حاكى از حمايت بى دريغ او از آنان است.

6 - شنوايى و بينايى خداوند ، پشتوانه اى اطمينان بخش براى تضمين

يارى موسى و هارون ( ع ) در برابر فرعون بود .

إنّنى معكما أسمع و أرى

7 - وعده يارى خداوند و آگاهى گسترده او بر جزئيات ماجراى ارشاد فرعون ، مايه اميدوارى و آرامش بخش دل هاى نگران موسى و هارون ( ع ) بود .

إنّنا نخاف . .. لاتخافا إنّنى معكما أسمع و أرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 1،3،5،11،13،14

1 - خداوند ، موسى و هارون ( ع ) را به حضور بى باكانه و بى درنگ نزد فرعون و آگاه ساختن او از رسالت خويش فرمان داد .

لاتخافا . .. فأتياه فقولا إنّا رسولا ربّك

{فأتياه} عطف بر {لاتخافا} و تفريع بر آن است. يعنى حال كه امنيت و حفاظت شما تأمين گرديد بدون ترس و نگرانى نزد فرعون برويد. {فاء} عاطفه براى تعقيب است و دلالت دارد كه نبايد بين دو كار فاصله غير متعارفى وجود داشته باشد.

3 - آزادى بنى اسرائيل و گسيل داشتن آنان با موسى و هارون ( ع ) ، نخستين خواسته آن دو از فرعون بود .

فقولا . .. فأرسل معنا بنى إسرءيل

5 - موسى و هارون ( ع ) به فرمان خداوند ، وظيفه دار رهبرى بنى اسرائيل پس از موافقت فرعون با خروج آنان

فأرسل معنا بنى إسرءيل

11 - موسى و هارون ( ع ) ، از جانب خداوند مأمور بازداشتن فرعون از شكنجه بنى اسرائيل بودند .

إنّا رسولا ربّك . .. و لاتعذّبهم

13 - خداوند ، به موسى و هارون ( ع ) فرمان داد تا داشتن معجزه براى اثبات رسالت خويش را به فرعون

ابلاغ كنند .

قد جئن_ك ب__َاية

{آية} اسم جنس و قابل اطلاق بر كم و زياد است. بنابراين مى توان بر معجزات متعدد نيز {آية} اطلاق كرد.

14 - توجه دادن فرعون به وابستگى امور زندگانى او به ربوبيت خداوند ، از جمله برنامه هاى ديدار موسى و هارون ( ع ) با فرعون بود .

إنّا رسولا ربّك . .. ب__َاية من ربّك

تكرار {ربّك} در اين آيه و در خطاب به فرعون _ باتوجه به ادعاى ربوبيت او _ براى متذكر ساختن وى به انحصار ربوبيت براى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 48 - 3

3 - انذار فرعون از عذاب ، با لحنى ملايم و پس از تبشير وى ، از وظايف موسى و هارون بود .

والسل_م على من . .. العذاب على من كذّب

ظاهر كلام آن است كه انذار فرعون پس از تبشير او صورت گرفته باشد. به كار گرفتن صيغه هاى غايب در انذار، و نيز تصريح به وحى بودن آن همراه با تأكيد، جملگى گواه نرمى گفتار موسى و هارون در سخن گفتن با فرعون است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 49 - 1،2،3،4،5

1 - موسى و هارون ( ع ) با ابلاغ پيام هاى وحى الهى به فرعون ، مأموريت خويش را به انجام رساندند .

فقولا له . .. قال فمن ربّكما

آيات گذشته، جملگى سخن خداوند با موسى و هارون(ع) بود; ولى از مواجهه آنان با فرعون و آنچه روى داده، در اين آيات سخنى نيست. از پاسخ فرعون برمى آيد كه آنان پيام

خويش را به وى رساندند و پاسخ او را دريافت كردند.

2 - فرعون با گوش فرادادن به سخنان موسى و هارون ( ع ) ، اجازه داد آنان پيام الهى خويش را به او برسانند .

فقولا إنّا رسولا . .. قال فمن ربّكما

3 - اظهار بى اطلاعى و تجاهل نسبت به پروردگار موسى و هارون ، عكس العمل فرعون در برابر سخنان آن دو

إنّا رسولا ربّك . .. ب__َاية من ربّك ... قال فمن ربّكما

گرچه موسى و هارون(ع)، مبدأ پيام را با عنوان {ربّك} به فرعون معرفى كردند; ولى فرعون در مقام سؤال {ربّكما} به كار برده است تا ضمن انكار ربوبيت خداوند، نسبت به آن اظهار بى خبرى نيز كرده باشد.

4 - فرعون با اظهار بى اطلاعى از پروردگار موسى و هارون ، ركن اصلى پيام هاى آنان را زير سؤال برد .

إنّا رسولا ربّك . .. أُوحى إلينا ... فمن ربّكما

5 - با وجود مشاركت موسى و هارون ( ع ) در وحى و رسالت ، مسؤوليت آن با موسى ( ع ) بود .

قال فمن ربّكما ي_موسى

موسى و هارون(ع)، در كليه مكالمات خود موظف بودند كه پيام مشترك خويش را به فرعون ابلاغ كنند و از اين رو كليه ضماير در آيات گذشته به صورت تثنيه و مشترك آمده است (اذهبا، قولا، لاتخافا، معكما، فقولا، رسولا، جئناك، إنّا، إلينا); ولى فرعون در مطرح كردن سؤال خود در عين مخاطب قرار دادن هر دو، پاسخ را از موسى(ع) طلب مى كند (يا موسى). اين قرينه ها نشان دهنده آن است كه در عين اشتراك موسى و هارون(ع) در رسالت، رهبرى با موسى(ع) بوده

و فرعون به آن پى برده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 50 - 1،9

1 - موسى ( ع ) در پاسخ فرعون ، پروردگارش را آفريننده و هدايتگر همه موجودات معرفى كرد .

من ربّكما . .. قال ربّنا الذى أعطى ... ثمّ هدى

9 - تأكيد موسى ( ع ) در برابر فرعون ، بر يگانگى خالق و ربّ جهان

من ربّكما . .. ربّنا الذى أعطى كلّ شىءء خلقه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 51 - 3،5،6

3 - چگونگى برخورد خداوند با اقوام غير مؤمن گذشته ، پرسش فرعون از موسى ( ع )

أنّ العذاب على من كذّب . .. فما بال القرون الأُولى

چون در آيات گذشته، موسى(ع) سخن از امنيت پيروان هدايت و عذاب تكذيب كنندگان به ميان آورد، سؤال فرعون به منظور اظهار نظر موسى(ع) در باره حال نسل هاى پيشين بوده است. انگيزه او از اين پرسش مى تواند تحريك نسل حاضر در برابر پاسخ موسى(ع) به معذَّب بودن پدرانشان باشد. طفره رفتن موسى(ع) از جواب صريح، اين احتمال را تقويت مى كند.

5 - فرعون با طرح پرسش از موسى ( ع ) در باره وضعيت اقوام گذشته ، سعى در پنهان ساختن درماندگى خود در برابر سخنان او داشت .

من ربّكما . .. الذى أعطى كلّ شىء خلقه ... فما بال القرون الأُولى

ممكن است طرح سؤال فرعون در باره اقوام گذشته، صرفاً به جهت منحرف ساختن بحث و بردن آن به زاويه اى نامشخص صورت گرفته باشد. وارد نشدن موسى(ع) در چنين بحثى،

نقشه او را خنثى كرده است.

6 - فرعون با استناد به عقايد و افكار اقوام گذشته ، سعى در مقابله با موسى ( ع ) و تثبيت حقانيت شرك داشت .

قال فما بال القرون الأُولى

تمسّك فرعون به افكار پيشينيان و اين كه اگر رسالت موسى حق است، چرا براى اقوام گذشته چنين رسولى نيامد و چرا آنها عذاب نشدند، نشان مى دهد كه در ديدگاه او، پذيرفته هاى نسل هاى قبل، صحيح و قابل تبعيت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 52 - 2،3

2 - موسى ( ع ) در پاسخ فرعون ، آگاهى دقيق خداوند از مشركان نابود شده را ، دليل امكان پذير بودن عذاب آنان خواند .

قال فما بال القرون الأُولى . قال علمها عند ربّى

3 - موسى ( ع ) با احاله علم و آگاهى در باره اقوام پيشين به خداوند ، از منحرف شدن بحث به مسائل غير اصلى جلوگيرى كرد .

فما بال . .. قال علمها عند ربّى

موسى(ع) به جاى پاسخ صريح به سؤال فرعون، علم آن را به خداوند احاله كرده است. بعيد نيست فرعون با درماندگى در برابر منطق او، با طرح پرسشى در باره اقوام گذشته، سعى در منحرف ساختن بحث داشته است. از اين رو موسى(ع) با احاله پاسخ به خداوند، نقشه فرعون را خنثى نموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 56 - 2

2 - فرعون ، معجزات ارائه شده از جانب موسى ( ع ) را تكذيب كرد و منكر دلالت آنها بر رسالت او

شد .

و لقد أرين_ه ءاي_تنا كلّها فكذّب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 57 - 3،4،5

3 - برنامه ريزى و توطئه براى بيرون راندن فرعون و فرعونيان از مصر و تلاش براى رسيدن به حكومت ، اتهام فرعون به حضرت موسى ( ع )

أجئتنا لتخرجنا من أرضنا بسحرك ي_موسى

4 - فرعون آيات و معجزات الهى موسى ( ع ) را سِحر خواند و آن را وسيله اى براى بيرون راندن فرعونيان از مصر دانست .

لتخرجنا من أرضنا بسحرك ي_موسى

5 - فرعون ، با اعلام خطر به قبطيان در مورد خطر اخراج از مصر ، به تحريك آنان در جهت مقابله با موسى ( ع ) پرداخت .

أجئتنا لتخرجنا من أرضنا

در كلام موسى(ع) با فرعون، هيچ نشانه اى به چشم نمى خورد كه دال بر تصميم او بر اخراج فرعونيان از مصر باشد. آنچه موسى(ع) خواهان آن بود، نجات دادن بنى اسرائيل از بردگى و بيرون بردن آنان از مصر بود. بنابراين مطرح شدن اين سخن (اخراج قبطيان) از سوى فرعون، صرفاً به جهت برانگيختن احساسات آنان عليه موسى(ع) بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 1،2،3،5،6،7،8،9،10،11،12

1 - فرعون براى مقابله با موسى ( ع ) به وسيله سحر مصمم شد .

فلنأتيّنك بسحر مثله

{لنأتينّك} حاوى لام تأكيد و نون تأكيد ثقليه است و بر اعلان تصميم قطعى فرعون براى مقابله با موسى(ع) دلالت مى كند.

2 - فرعون ، مدعى قدرت ارائه سِحرى همانند معجزات و آيات موسى ( ع )

فلنأتيّنك بسحر مثله

3 - فرعون ، معجزات موسى

( ع ) را سِحر خوانده و امكان انجام نظير آن را دليل معجزه نبودن آن دانسته بود .

فلنأتيّنك بسحر مثله

5 - فرعون ، مطمئن به توانايى خويش در جمع آورى امكانات ( سِحر و ساحران ) براى مقابله با موسى ( ع )

موعدًا لانخلفه نحن

تأكيد فرعون بر عدم تخلف از زمان موعود، حكايت از آمادگى او براى جمع آورى ساحران و ارائه سحرى بزرگ دارد.

6 - فرعون با تظاهر به اطمينان خويش بر پيروزى بر موسى ( ع ) ، تعيين مكان و زمان رويارويى را به او واگذار كرد .

فاجعل بيننا و بينك موعدًا لانخلفه

در اين كه {موعداً} مصدر است يا اسم زمان و يا اسم مكان، نظرياتى چند ابراز شده است. گفتنى است كه به قرينه وصف {لانخلفه} و كلمه {مكاناً} و كلمه {يوم الزينة} (در آيه بعد) مى توان پى برد كه مجموعه هر سه معنا، مورد نظر بوده است; هر چند براى برخى از آن معانى كلام داراى تقديراتى باشد.

7 - فرعون به موسى ( ع ) اطمينان داد كه او و يارانش ، از حضور در ميعادگاه تخلف نخواهند ورزيد .

موعدًا لانخلفه نحن

8 - فرعون از موسى ( ع ) خواست به وى اطمينان دهد كه او نيز در ميعادگاه حاضر خواهد شد .

و لا أنت

9 - فرعون به قدرت يك تنه موسى ( ع ) در برابر تشكيلات عريض و طويل خويش اعتراف كرد .

فاجعل بيننا . .. لانخلفه نحن و لاأنت

برداشت ياد شده از آنجا است كه فرعون ضمير مربوط به خود را جمع (نحن) و ضمير مربوط به موسى(ع) را مفرد (أنت) ذكر كرده است. البته

محتمل است انتخاب اين نحوه سخن براى تعظيم خود باشد; ولى اين نكته را نمى توان از نظر دور داشت كه در هر صورت، فرعون با مجموع امكانات و قدرت خود، در برابر موسى(ع) موضع گيرى كرده بود.

10 - فرعون ، براى مقابله با معجزات موسى ( ع ) از او خواست مكانى مناسب و هموار را در نظر گيرد .

فاجعل . .. مكانًا سوًى

{مكاناً} بدل است براى {موعداً} و {سوى} به معناى مستوى است. {مكاناً سوى}; يعنى، زمينى كه مسطح باشد. اين وصف، آگاهى طرفين را بر آنچه انجام مى گيرد، ممكن مى سازد.

11 - دعوت موسى ( ع ) و مقابله فرعون با آن حضرت ، موضوعى مطرح در افكار عمومى مردم مصر

فاجعل . .. موعدًا ... مكانًا سوًى

سعى فرعون در مقابله با موسى(ع) به وسيله سحر، و دعوت از مردم براى شركت در اين رويارويى، حكايت از آن دارد كه موضوع دعوت آن حضرت، موضوعى مطرح در جامعه آن زمان بوده و مردم اين رويداد را تعقيب مى كرده اند.

12 - فرعون ، ناگزير از قانع كردن افكار عمومى مردم مصر ، دربرابر دعوت و معجزات حضرت موسى ( ع )

فلنأتيّنك بسحر مثله فاجعل . .. مكانًا سوًى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 59 - 2،4،5،6،9

2 - موسى ( ع ) ، روز عيد را به عنوان روز موعود براى مقابله با فرعون برگزيد .

قال موعدكم يوم الزينة

4 - هنگام بالا آمدن آفتاب و اجتماع مردم در روز عيد ، زمان مواعده موسى ( ع ) و فرعون

موعدكم يوم الزينة و أن يحشرالناس

ضحًى

5 - موسى ( ع ) با قاطعيت براى مقابله با فرعون در برابر مردم ، اعلام آمادگى كرد .

قال موعدكم يوم الزينة

كلمه {موعد} در اين آيه، اسم زمان و به معناى زمان وعده است. تعيين قاطع و روشن زمان وعده و انتخاب روز عيد و اجتماع مردم، جملگى حكايت از قاطعيت موسى(ع) در امر مقابله با فرعون دارد.

6 - موسى ( ع ) ، مناسب ترين زمان را براى تبليغ و ارائه معجزات خويش و منكوب ساختن فرعون برگزيد .

قال موعدكم يوم الزينة و أن يحشرالناس ضحًى

روز عيد، نوعاً روز فراغت و آمادگى فكرى مردم است. انتخاب چنين روزى از سوى موسى(ع) و نيز توجه به حضور گسترده مردم در روشنايى روز، حكايت از انتخاب مناسب آن حضرت دارد.

9 - موسى ( ع ) همراه با تعيين زمان و مكان مبارزه ، تلاش فرعونيان را براى جمع كردن مردم در صحنه مبارزه ، شرط كرد .

موعدكم يوم الزينة و أن يحشر الناس ضحًى

مجهول آوردن {يُحشر} حاكى از نقش عواملى در جمع شدن مردم است. چنانچه حرف {واو} در {و أن يحشر...} به معناى {مع} باشد، قيد {محشور شدن مردم} گوياى اين نكته است كه موسى(ع)، وعده خويش را به احضار مردم مشروط ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 60 - 1،2،3،4،5،6

1 - فرعون با پذيرفتن زمان و مكان پيشنهادى موسى ( ع ) براى مبارزه ، از ادامه بحث و گفت وگو با او لب فرو بست و مجلس مناظره را ترك كرد .

فتولّى فرعون

2 - فرعون ، پس از تعيين زمان رويارويى با موسى

( ع ) ، بى درنگ و بدون از دست دادن فرصت ، به تهيه و تدارك مقدمات لازم براى مقابله پرداخت .

موعدكم يوم الزينة . .. فتولّى فرعون فجمع

{فاء} در {فتولّى} و {فجمع} براى بيان ترتيب كار و اتصال است; يعنى، فرعون به مجرد پايان مذاكره و مواعده با موسى(ع)، به تدارك مكر و جمع آورى آن پرداخت و هيچ فرصتى را از دست نداد.

3 - تهيه و تدارك براى ارائه سِحرى بزرگ در برابر موسى ( ع ) ، از حيله هاى فرعون

فلنأتيّنك بسحر . .. فجمع كيده

4 - فرعون براى مقابله با موسى ( ع ) ، تمامى حيله ها و برنامه هاى خود را جمع آورى كرد و به كار گرفت .

فتولّى فرعون فجمع كيده

{كيد}; يعنى، مكر ورزيدن و چاره انديشيدن (قاموس) و مراد از {جمع كيد}، گردآورى اهل مكر و ابزار آن است.

5 - فرعون ، از فرصت كافى براى تدارك سِحر و امكانات ديگر جهت مقابله با موسى ( ع ) برخوردار بود .

فجمع كيده ثمّ أتى

{ثمّ} براى بيان تراخى است. ممكن است اين تراخى، زمانى باشد; يعنى، پس از جمع آورى مكرها، مدتى تا رسيدن روز موعود فاصله شد و سپس آن روز فرا رسيد. براين اساس بايد گفت: فرعون فرصتى كامل براى كسب آمادگى داشت.

6 - فرعون پس از گردآورى امكانات و حيله هاى خويش ، در ميعادگاه خود با موسى ( ع ) حاضر گرديد .

موعدكم يوم الزينة . .. فجمع كيده ثمّ أتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 2،4،6،10،11

2 - شرك و سِحر خواندن

معجزات موسى و ادعاى آوردن همانند براى آن و تكذيب رسالت الهى آن حضرت ، از جمله افترا هاى فرعونيان به خداوند بود .

لاتفتروا على اللّه كذبًا

با توجه به آيات پيشين كه مشتمل بر بيان توحيد از زبان موسى(ع) و نيز ارائه معجزات، و عكس العمل فرعون در سحر خواندن آنها بود، مى توان به مواردى از افتراهاى فرعونيان اشاره كرد.

4 - ترساندن فرعونيان از عذاب _ به خاطر افتراى بر خداوند _ سرلوحه سخنان موسى ( ع ) در صحنه مقابله با ساحران فرعون

قال لهم موسى ويلكم لاتفتروا على اللّه كذبًا فيسحتكم بعذاب

{ويل}; يعنى، {اندوه} و {هلاكت} و {هر سختى كه از ناحيه عذاب پديد آيد} (لسان العرب). {ويلكم} نفرين است; يعنى، عذاب باد بر شما. برخى آن را مفعول براى فعل محذوف دانسته اند; يعنى، ألزموا ويلكم (با هلاكت و عذابتان همدم باشيد). جمله {فيسحتكم بعذاب} روشنگر مفاد {ويلكم} است.

6 - بهره جستن موسى ( ع ) از تجمع مردم مصر جهت تماشاى صحنه مقابله او و ساحران ، براى بيم دادن مردم و دعوت آنان به توحيد و ايمان

قال لهم موسى ويلكم لاتفتروا على اللّه كذبًا

10 - موسى ( ع ) با توجه به افترا هاى فرعونيان بر خداوند ، به آنان هشدار داد و شكست و ناكامى را براى آنان پيش بينى كرد .

ويلكم لاتفتروا على اللّه . .. و قد خاب من افترى

11 - موسى ( ع ) ، با يادآورى ناكامى اهل افترا در امت هاى پيشين ، آن را درس عبرتى براى فرعونيان خواند .

و قد خاب من افترى

جمله {قد خاب. ..} خبر از حال گذشتگان است و

به منظور عبرت گيرى حاضران در صحنه مبارزه موسى و فرعون، بيان شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 62 - 1،4،5،7

1 - هشدار هاى موسى ( ع ) به فرعونيان در صحنه مقابله ، موجب بروز اختلاف و تنش در ميان آنان گرديد .

ويلكم لاتفتروا . .. فتن_زعوا أمرهم بينهم

{فاء} در {فتنازعوا} دال بر اين نكته است كه بلافاصله پس از هشدارهاى موسى(ع) در صحنه مقابله، در بين فرعونيان نزاع و كشمكش به وجود آمد گرديد.

4 - فرعونيان ، اختلاف نظر خويش در باره موسى ( ع ) را به شدت از مردم پنهان مى كردند .

فتن_زعوا . .. و أسرّوا النجوى

{نجوا} به معناى سخن پنهانى و درگوشى است. {أسرّوا} نيز; يعنى، پنهان ساختند. پنهان ساختن نجوا _ كه خود نيز نهان است _ نشان از شدت پنهان كارى فرعونيان در امور مربوط به موسى(ع) دارد.

5 - فرعونيان ، با پنهان نگه داشتن اختلاف نظر خود در باره موسى ( ع ) ، از دست يابى مردم به گفته هاى محرمانه آنان ، پيشگيرى كردند .

فتن_زعوا . .. و أسرّوا النجوى

{ال} در {النجوى} عهد ذكرى و اشاره به نزاع و گفته هاى رد و بدل شده بين فرعونيان دارد و فعل {أسرّوا}، مى رساند كه آن را از ديگران پوشيده داشته و نگذاشتند كسى به آن پى ببرد.

7 - فرعونيان ، با اتفاق نظر بر لزوم مقابله با موسى ( ع ) ، در باره روش آن اختلاف نظر داشتند . *

فتن_زعوا أمرهم . .. و أسرّوا

از فعل {أسرّوا} استفاده مى شود كه طرفين نزاع،

خواهان مخفى ماندن گفتوگوهاى خود بودند و آنچه رسماً به مردم اعلام شد _ چنانچه مطالب آيه بعد گفته فرعونيان به مردم باشد _ گفته مشترك آنان بوده كه به منظور مقابله با موسى(ع) و خنثى سازى فعاليت او، القا شده بود. كلمه {أمرهم} _ كه نزاع را در مورد امور فرعونيان قرار داده _ تأييدى براين نكته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 1،2،3،4،5

1 - برخى از فرعونيان در پى سخنان موسى ( ع ) ، به آن حضرت گرايش پيداكرده ، و موجب بروز تنش در ميان فرعونيان گرديدند .

فتن_زعوا . .. قالوا إن هذن لسحرن

فاعل {قالوا} به قرينه {فأجمعوا كيدكم} (در آيه بعد) گروهى از فرعونيان بودند كه با گروهى ديگر از خودشان به گفت وگو پرداختند. آيه قبل نيز به اين معنا تصريح دارد كه در ميان فرعونيان مشاجره اى پديد آمد. اين مشاجره در باره موسى(ع) بوده و فاعل {قالوا} سعى در توجيه گروه دوم داشته است.

2 - فرعونيان براى جلب نظر و توجيه تمايل يافتگان به موسى ( ع ) ، دست به حركت تبليغاتى و توجيهى زدند .

فتن_زعوا . .. و أسرّوا النجوى . قالوا إن هذن لسحرن

3 - تأكيد بر ساحربودن موسى و هارون ( ع ) ، از جمله حركت هاى تبليغى فرعونيان بود .

قالوا إن هذن لسحرن

حرف {إن} مخفف از {إنّ} و ملغى از عمل است; ولى معناى تأكيد را مى رساند.

4 - هارون ، همگام موسى ( ع ) در مبارزه با فرعون و حاضر در صحنه مقابله موسى و ساحران

إن هذن لسحرن

5

- متهم ساختن موسى و هارون ( ع ) به تلاش و برنامه ريزى براى بيرون راندن قبطيان از مصر به وسيله سِحر ، از جمله محور هاى تبليغاتى فرعونيان عليه موسى ( ع )

لسحرن يريدان أن يخرجاكم من أرضكم بسحرهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 64 - 1،2،4،5،6،8

1 - ايادى و مبلغان فرعون ، همه فرعونيان را به هم فكرى ، اتحاد و به كاربستن تمامى حيله ها ، عليه موسى ( ع ) دعوت مى كردند .

فتن_زعوا . .. قالوا ... فأجمعوا كيدكم ثمّ ائتوا صفًّا

از آيات پيشين چنين برمى آيد كه پس از سخنان موسى(ع)، در بين فرعونيان اختلافاتى بروز كرد (فتنازعوا) و گروه حاميان و مبلغان فرعون درصدد توجيه گروه ديگر برآمدند كه نسبت به موسى(ع) و مبارزه با او ترديد داشتند. به نظر مى رسد {فأجمعوا} نيز از ناحيه همان گروه به عنوان نتيجه سخنان قبلى آنان ابراز شده باشد.

2 - اختلاف و تشتت فرعونيان پس از سخنان موسى ( ع ) ، خطرى جدى و زمينه ساز تضعيف جبهه آنان ، در ميدان مقابله بود .

ويلكم . .. قالوا ... فأجمعوا كيدكم ثمّ ائتوا صفًّا

آيات ياد شده، جملگى نشانگر تلاش جدى فرعونيان براى حفظ اتحاد خود در برابر موسى(ع) است و از زاويه ديگر، حكايت از خطرى دارد كه به خاطر بروز اختلاف، آنان را تهديد مى كرده است.

4 - حضور با تمام قوا و با آرايش منظم و با هيبت ، طرح پيشنهادى فرعونيان براى قدرت نمايى در صحنه مقابله با موسى ( ع )

فأجمعوا كيدكم ثمّ ائتوا صفًّا

5

- روز مقابله ساحران فرعون با موسى ( ع ) روزى سرنوشت ساز و تعيين كننده ، از ديدگاه فرعونيان

و قد أفلح اليوم من استعلى

{فلاح} به معناى موفقيت و پيروزى است. ابراز اين سخن از ناحيه فرعونيان، گواه اين مدعا است كه آنان اين مبارزه را، مبارزه مرگ و زندگى و نقطه عطفى در تاريخ خود تلقى مى كردند.

6 - فرعونيان نجات و بقاى خود را در گرو غلبه ساحران بر موسى ( ع ) در صحنه مقابله مى دانستند .

و قد أفلح اليوم من استعلى

8 - فرعونيان ، پذيرش دعوت هاى موسى ( ع ) را ، به توان مندى او در آوردن سِحرى بى نظير مشروط كرده بودند .

و قد أفلح اليوم من استعلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 1،2،3،4،5،6،8،9

1 - ساحران فرعون ، در ميدان مبارزه و رويارويى با موسى ( ع ) ، تعيين آغازكننده را به آن حضرت محول كردند .

قالوا ي_موسى إمّا أن تلقى . .. ألقى

2 - ساحران فرعون ، آمادگى خويش را براى پيش قدم شدن در ارائه سِحر خود ، اعلام كردند .

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

3 - ساحران فرعون ، نسبت به غلبه و پيروزى خود بر موسى ( ع ) در ميدان مبارزه ، اطمينان داشتند .

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

پيشنهاد به موسى(ع) براى تعيين آغازكننده، حكايت از اطمينان ساحران به كار خود و نتيجه آن و يا لااقل تظاهر به آن از سوى آنان دارد.

4 - برخورد و گفت وگوى ساحران فرعون

با موسى ( ع ) در ميدان مبارزه ، همراه با نزاكت و اظهار ادب نسبت به آن حضرت بود .

ي_موسى إمّا أن تلقى و إمّا

احاله انتخاب آغازگر به موسى(ع) و پرهيز از تحكّم در اين زمينه، خالى از ابراز ادب و نزاكت از سوى ساحران نيست.

5 - علاقه مندى ساحران فرعون ، به پيشدستى در ارائه سِحر خويش ، قبل از اقدام موسى ( ع ) به ارائه آيات *

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

تفاوت تعبير در بخش دوم پيشنهاد، نشانگر اين نكته است كه ساحران براى شروع كردن، انگيزه بيشترى داشتند و بدين وسيله آن را ابراز مى كردند; زيرا به جاى {أن نكون . ..} مى توانستند بگويند {أمّا أن نلقى}

6 - ساحران فرعون ، شكست موسى ( ع ) را در صورت اقدام او به سِحر ، حتمى ديده و نيازى به وارد عمل شدن خود احساس نمى كردند . *

إمّا أن تلقى و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

ساحران دو شق تخيير را، به گونه اى بيان كردند كه گويا اگر موسى(ع) ابزار سحر خود را بيفكند، كار او تمام است و ناتوانى او بر همگان روشن خواهد شد و تنها در صورتى كه آنها دست به كار شوند، نوبت {اول} و {دوم} معنا پيدا مى كند از اين رو وصف {أوّل من ألقى} را در باره موسى(ع) به كار نبردند.

8 - ساحران فرعون ، جادويى هم نوع با معجزه موسى ( ع ) تدارك ديده بودند .

أن تلقى . .. من ألقى

9 - ساحرانِ فرعون ، يك دل و يك زبان و يار يكديگر ،

در مبارزه با موسى ( ع ) بودند .

و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

صدق {أوّل من ألقى} بر همه ساحران، گوياى هدف مشترك و وحدت رويه آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 1،4،6،9،11

1 - موسى ( ع ) ، شروع مبارزه را به ساحران فرعون واگذار نمود و بر آغاز كار از سوى آنان تأكيد كرد .

إمّا أن تلقى . .. قال بل ألقوا

4 - ساحران فرعون ، به مجرد اجازه موسى ( ع ) ، ابزار سِحر خود را به كار انداختند و سِحر خويش را آغاز كردند .

قال بل ألقوا فإذا

سرعت عمل ساحران است. از اين رو مفاد آيه چنين است: {موسى گفت شما سحرتان را بيندازيد و آنان سحر خويش را ارائه كردند كه ناگهان ريسمان ها و...}.

6 - ساحران فرعون ، با سِحر خود چنين وانمود كردند كه ريسمان ها و عصا هاى آنان به هر طرف شتافته و حركت مى كند .

فإذا حبالهم و عصيّهم يخيّل إليه من سحرهم أنّها تسعى

{أنّها تسعى} نائب فاعل {يخيّل} است و فعل {يخيّل إليه} دلالت دارد كه ريسمان ها و چوب دستى ها در واقع بى حركت بودند; نه آن كه با ماده اى آغشته شده باشند كه براثر تابش آفتاب، واقعاً به حركت درآمده باشند.

9 - ساحران فرعون ، پيش از حضور در صحنه مقابله با موسى ( ع ) ، ريسمان ها وعصا هاى فراوانى را تدارك ديده بودند .

فإذا حبالهم و عصيّهم

11 - ديدگان و قوه خيال موسى ( ع ) نيز ، تحت تأثير سِحر ساحران فرعون

قرار گرفت .

يخيّل إليه من سحرهم أنّها تسعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 67 - 1،2،3،6

1 - موسى ( ع ) ، پس از مشاهده سِحر ساحران فرعون ، در دل خويش از پى آمد هاى احتمالى آن احساس نگرانى كرد .

من سحرهم . .. فأوجس فى نفسه خيفة موسى

{أوجس} به معناى {أحسَّ} و نيز به معناى {أضمر(اخفاكرد)} آمده است (لسان العرب). در اين آيه، معناى {أحسَّ} به نظر مناسب تر مى رسد; چرا كه معناى {اخفا} در {فى نفسه} آمده است. بنابراين {أوجس فى نفسه...}; يعنى، موسى(ع) در دل خود نگرانى و ترسى را احساس كرد.

2 - نگرانى موسى ( ع ) از تبعات سِحر ساحران ، تنها در دل او و بدون بروزى در ظاهر بود .

فأوجس فى نفسه خيفة موسى

3 - سِحر ارائه شده از سوى ساحران فرعون ، سِحرى چشمگير و جذاب و اغواكننده بود .

فأوجس فى نفسه خيفة موسى

{خيفة} به معناى نوعى از خوف و نگرانى است. بروز اين نگرانى براى موسى(ع)، پس از سحر ساحران فرعون، از چشمگير و هنرمندانه بودن كار آنان حكايت دارد، به گونه اى كه موسى(ع) خطر فريب خوردن مردم را به وضوح مى ديد.

6 - { عن أميرالمؤمن ين ( ع ) : لم يوجس موسى ( ع ) خيفة على نفسه بل أشفق من غلبه الجهّال و دُوَل الضلال ;

از اميرالمؤمن ين(ع): روايت شده است: موسى(ع) بر جان خويش نترسيد، بلكه ترسيد كه مبادا جاهلان و حكومت هاى گمراه غلبه يابند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20

- 68 - 1،3،5

1 - دل قوى داشتن و نگران نبودن از پى آمد هاى سِحر ساحران فرعون ، مفاد وحى خداوند به موسى ( ع ) در ميدان مقابله با ساحران

فأوجس . .. قلنا لاتخف

3 - موسى ( ع ) از القاى شبهه و احتمال گمراهى مردم به واسطه سِحر ساحران نگران بود .

قلنا لاتخف إنّك أنت الاعلى

جمله {إنّك أنت الاعلى} تعليل براى {لاتخف} است و دلالت مى كند كه موسى(ع) از اين نگران بود كه معجزه او با سحر ساحران مشتبه گردد و مردم به حقانيت او پى نبرند. خداوند با بيان برترى قطعى او، زمينه هراسش را از بين برد.

5 - خداوند ، به موسى ( ع ) اطمينان بخشيد كه توان او برتر از همه ساحران حاضر در صحنه مبارزه و مقام او رفيع تر از فرعون و فرعونيان است .

إنّك أنت الاعلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 1،2،3،6

1 - پس از ارائه سِحر ساحران فرعون ، خداوند به موسى ( ع ) فرمان داد تا عصايش را بر زمين بيندازد .

و ألق ما فى يمينك

مراد از {ما فى يمينك}، عصاى موسى(ع) است كه در آيات پيشين در پاسخ {ما تلك بيمينك} از زبان موسى(ع) بيان شده بود. تصريح به اين وصف، براى موسى(ع) خاطره آن پرسش و پاسخ را تجديد كرده و مايه اطمينان بيشتر او بود.

2 - بلعيده شدن سِحر ساحران فرعون و بطلان گرديدن ساخته هاى آنان با عصاى موسى ( ع ) ، وعده خداوند به آن حضرت .

و ألق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا

فعل

{تلقف} و نظاير آن (نزد برخى از اهل لغت) در موردى به كار مى رود كه چيزى گرفته شود و خورده يا بلعيده گردد (لسان العرب).

3 - عصاى موسى در ميدان مقابله با ساحران ، در دست راست او قرار داشت .

و ألق ما فى يمينك

6 - خداوند با بيان هم سنخ بودن سحرِ ارائه شده از سوى همه ساحران فرعون ، ابطال آن را براى موسى ( ع ) ، امرى سهل و آسان جلوه داد .

كيد سحر

{ساحر} نكره است و بر وحدت دلالت دارد; يعنى، يك ساحر. مراد از آن، واحد حقيقى نيست; بلكه مراد اين است كه كيد همه ساحران به جهت تشابه و هم سنخى، به منزله مكر يك ساحر است و كثرت ساحران برپيچيده بودن آن نيافزوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 1،2،3،5،4،6،8،10،13

1 - عصاى موسى با اعجاز او ، تمامى ابزار و آلات سِحر جادوى ساحران فرعون ( بند ها و عصا ها ) را بلعيد .

تلقف ما صنعوا . .. فأُلقى السحرة

{فاء} در {فألقى} فصيحه و حاكى از جملاتى محذوفى است. مفاد آيه با تقديرات آن چنين مى شود: موسى(ع) عصاى خود را انداخت و عصا آلات سحر را بلعيد، آن گاه ساحران به سجده افتادند.

2 - ساحران با مشاهده معجزه موسى و بلعيده شدن سِحرشان با اعجاز او ، در برابر خداوند به سجده افتادند .

فأُلقى السحرة سجّدًا

3 - ساحران ، با مشاهده معجزه موسى ، آن را قدرتى الهى دانسته و در برابر عظمت خداوند اظهار فروتنى كردند .

فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا بربّ

هرون و موسى

5 - ساحران به جهت تخصص در سِحر ، حقانيت گفته هاى موسى ( ع ) و سِحر نبودن كار او را به روشنى درك كردند .

فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا

از ظاهر آيه برمى آيد، كه در ميدان مبارزه، تنها ساحران بودند كه ايمان خود را اعلام كردند و يا لااقل اولين افراد بودند. اين سبقت در ايمان از سوى ساحران، به جهت شناخت آنان از كار خود و تفاوت آن با معجزه بود.

4 - جاذبه نيرومند معجزه موسى ، توان هرگونه درنگ و مقاومت را از ساحران فرعون سلب كرد .

فأُلقى السحرة

فعل {أُلقى} مجهول است و دلالت دارد كه ساحران وادار به سجده شدند، به گونه اى كه گويا عاملى آنها را بر سجده مجبور ساخته است.

6 - ساحران با مشاهده بطلان سِحرشان ، ربوبيت خداوند بر همه موجودات را باور كرده و به آن ايمان آوردند .

قالوا ءامنّا بربّ هرون و موسى

8 - ساحران ، ايمان خود به خداوند را به گونه اى اعلام كردند كه فرعون نتواند آن را تحريف و از آن سوء استفاده كند .

قالوا ءامنّا بربّ هرون و موسى

از آن جايى كه موسى(ع) مدتى در خانه فرعون پرورش يافته بود، اگر ساحران {ربّ موسى} مى گفتند، اين احتمال وجود داشت كه فرعون سجده آنان و گفته هايشان را به نفع خود توجيه كند و خود را {ربّ موسى} بداند. آنان با آوردن اسم هارون در كنار اسم موسى(ع) (ربّ هارون و موسى) راه سوء استفاده از كلام خود را به روى فرعون بستند.

10 - ساحران فرعون ، از دعوت موسى ( ع ) و هماهنگى هارون با

او ، پيش از اقدام به مبارزه با آنان آگاه بودند .

ءامنّا بربّ هرون و موسى

13 - هارون در صحنه مبارزه با ساحران فرعون ، در كنار موسى ( ع ) حاضر بود .

ءامنّا بربّ هرون و موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 2،7،8،9،11،13،15،21،22،24

2 - ساحران فرعون ، موسى و هارون ( ع ) را پيامبر خدا دانسته و به آنان ايمان آوردند .

ءامنتم له

تعبير ساحران در آيه قبل، {آمنّا بربّ هارون و موسى} بود; ولى فرعون در توبيخ خود، آنان را مؤمن به موسى(ع) معرفى كرد. گفتنى است كه اين نكته گوياى تلازم ايمان به {ربّ موسى و هارون} با ايمان به رسالت آن دو در دعوت به ربوبيت خداوند است.

7 - فرعون ، موسى ( ع ) را برترين ساحر و معجزه او را سِحرى فراتر از آنچه به ديگران آموخته بود ، قلمداد كرد .

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

8 - فرعون ، موسى ( ع ) را به استادى ساحران و سر رشته دارى امور آنان متهم كرد .

ءامنتم له . .. إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

9 - فراگرفتن سِحر از موسى ( ع ) و هم دستى با او در توطئه عليه فرعون ، از اتهامات فرعون به ساحران مؤمن بود .

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

11 - در ديدگاه فرعون ، ساحران پيش از حضور در ميدان مبارزه ، به موسى ( ع ) ايمان داشتند و ايمان آنان در صحنه مبارزه ، ايمانى صورى و برنامه ريزى شده بود .

ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم إنّه لكبيركم الذى علّمكم

السحر

13 - قطع يك دست و يك پا در جهت مخالف يكديگر و دار زدن بر تنه درختان خرما ، از جمله مجازات هاى تعيين شده براى ساحران مؤمن از سوى فرعون بود .

فلأقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف و لأصلّبنّكم

{جذع} (مفرد {جذوع}) به معناى ساق درخت است و حرف {فى} نشانه آن است كه فرعون در تهديد خود، مكان هميشگى ساحران را پس از قطع دست و پايشان، چوبه هاى دار در نظر گرفته بود. اين مطلب كنايه از آن دارد كه بدن آنان هرگز از دار پايين آورده نخواهد شد.

15 - تصميم فرعون بر شكنجه و به صليب كشيدن ساحران مؤمن و نظارت مستقيم خود بر اجراى آن ، تصميمى قاطع و مستبدانه بود .

لأقطّعنّ . .. لأصلّبنّكم ... لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا و أبقى

فرعون در واكنش هاى قبلى خود در برابر موسى(ع) با اطرافيان خويش به مشورت مى نشست; ولى در مجازات ساحران، تصميم مستبدانه و شخصى خود را با سوگند بر اجراى آن اعلام كرد و با لام قسم و نون تأكيد ثقيله و فعل هايى از باب تفعيل، قاطعيت خود را در اين تصميم ابراز كرد. گفتنى كه فعل هاى {لأقطّعنّ} و {لأصلبنّ} كه از باب تفعيل اند، با ثلاثى مجرد در معنا يكسان بوده و تفاوتى جز تأكيد افزون تر ندارند.

21 - پايه هاى حكومت فرعون پس از ماجراى ساحران و ايمان آنان به موسى ( ع ) ، بسيار متزلزل شد .

و لتعلمنّ أيّنا أشدّ عذابًا و أبقى

تفاوت برخوردهاى اوليه فرعون با برخوردهاى پس از ايمان ساحران، نشان از تزلزل حكومت فرعون و احساس خطر شديد او از

ناحيه موسى(ع) و مؤمنان به او دارد.

22 - شكنجه ، كشتار ، تهديد و ارعاب ، از آخرين حربه هاى فرعون براى جلوگيرى از نهضت موسى ( ع ) و بقاى حكومت خويش

فلأقطّعنّ . .. لأصلّبنّكم ... و لتعلمنّ

24 - موسى و هارون ( ع ) ، مصون از گزند فرعون و بيرون از سلطه فرعونيان

إنّه لكبيركم . .. فلأقطّعنّ أيديكم ... أشدّ عذابًا و أبقى

تهديد ساحران به شكنجه و دار، به دليل گرايش به موسى و هارون(ع) و سكوت از مجازات آن دو، نشانه ميسر نبودن آن براى فرعون است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 2

2 - ساحران مؤمن ، برترى دادن فرعون بر خداوند و بهادادن به تهديدات او در برابر دلايل روشن موسى ( ع ) را ، به كلى منتقى دانسته و ثبات و استحكام ايمان خود را نشان دادند .

قالوا لن نؤثرك على ما جاءنا من البيّن_ت والذى فطرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 73 - 5

5 - ساحران مؤمن ، برخلاف ميل باطنى و با اجبار حكومت فرعونى ، وادار به مقابله با موسى ( ع ) شده بودند .

و ما أكرهتنا عليه من السحر

{إكراه}; يعنى، وادار كردن كسى به كارى كه خود تمايل به آن نداشته باشد. گفتنى است كه {أكرهتنا} سخن ساحران مؤمن، خطاب به فرعون است; يعنى، تو ما را به سحر و مبارزه عليه موسى(ع) وادار كردى. اقداماتى كه ساحران در شيوه اجراى سحر انجام دادند، گرچه اختيارى بود; ولى احضار آنان در صحنه مبارزه

با موسى(ع) اجبارى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 1،8،12،13

1 - موسى ( ع ) ، مأمور به حركت در آوردن شبانه بنى اسرائيل ، جهت خروج و هجرت از مصر

و لقد أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

{إسراء} به معناى سير شبانه و حرف {باء} براى تعديه است، {أسر بعبادى}; يعنى، بندگان مرا شبانه حركت بده [و از مصر خارج كن].

8 - ايجاد راهى خشك در عمق درياى سرخ براى عبور بنى اسرائيل ، از مأموريت هاى موسى ( ع )

فاضرب لهم طريقًا فى البحر يبسًا

{اضرب لهم. ..}، يعنى براى آنان راهى را ايجاد كن. {يَبَس} به معناى خشك است. {ال} در {البحر} عهد ذهنى و اشاره به درياى مشخصى است كه در مسير هجرت قرار داشت. گروهى از مفسران آن را درياى سرخ و برخى رود نيل دانسته اند.

12 - موسى ( ع ) ، از برخورد با نيرو هاى فرعون و بروز مشكلات ديگر در مسير هجرت از مصر نگران بود .

أسر بعبادى . .. لاتخ_ف دركًا و لاتخشى

{درك} به معناى ملحق شدن و رسيدن و نيز به معناى پى آمد است (قاموس). نفى هرگونه پى گيرى و پى آمد و نيز اطمينان بخشيدن به موسى(ع) در مورد امنيت مسير هجرت، نشان از وجود زمينه تعقيب شدن و نيز نگرانى هاى ديگر در اين مسير دارد.

13 - خداوند به موسى ( ع ) اطمينان داد كه در مسير هجرت از مصر نه با نيرو هاى دشمن درگير خواهد شد و نه مشگل جدى ديگرى براى آنان بروز خواهد كرد .

أسر بعبادى

. .. لاتخ_ف دركًا و لاتخشى

حذف متعلق {لاتخشى} بيانگر منتفى بودن هر چيزى است كه مايه دلهره و خشيت باشد; از قبيل: احتمال غرق شدن در دريا و يا خطرهاى غير قابل پيش بينى ديگر.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 78 - 1،6

1 - موسى ( ع ) به فرمان خداوند ، بنى اسرائيل را شبانه از مصر كوچ داد و از دريا گذراند .

أسر بعبادى . .. فأتبعهم

حرف {فاء} در {فأتبعهم} فصيحه است; يعنى، از يك سرى جملات محذوف قبل از خود حكايت مى كند. حاصل آن جملات اين است كه موسى(ع) بنى اسرائيل را از مصر كوچ داد و فرعونيان نيز از حركت آنان آگاه شدند.

6 - امواج بزرگ و سهمگين دريا ، فرعون و سپاهيانش را فرا گرفت و آنان را در كام خود فرو برد .

فغشيهم من اليمّ ما غشيهم

{يمّ} به معناى دريا است و نيز به رودخانه بزرگى كه آب آن شيرين باشد اطلاق مى گردد (لسان العرب). {غشاوة} (مصدر {غشى}) به معناى پوشاندن و فراگرفتن است. ابهامى كه در {ما غشيهم} وجود دارد، براى بيان عظمت امواجى است كه موجب غرق شدن فرعونيان گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 83 - 1،2،3

1 - خداوند با موسى ( ع ) و قوم او ، قرار گفت وگو در كنار كوه طور نهاده بود .

وعدن_كم جانب الطور الأيمن . .. و ما أعجلك عن قومك

در آيه 80 اين سوره از مواعده خداوند با بنى اسرائيل (در كوه طور) سخن به ميان آمده بود.

ظاهر اين است كه {ما أعجلك} _ كه حاكى از شتاب موسى(ع) در آمدن به ميقات است _ مربوط به همان مواعده باشد.

2 - موسى ( ع ) ، وظيفه دار همراهى با قوم خود در مسير وصول به ميقات بود .

و ما أعجلك عن قومك ي_موسى

پرسش خداوند از موسى(ع) به قرينه پاسخ او در آيه بعد سؤالى توبيخى و در مقام ملامت است. از اين سرزنش، برمى آيد كه موسى(ع) در رها ساختن قوم خود و جدا شدن از آنان، ترك اولى كرده است و مى بايست همراه قوم خويش حركت مى كرد و بر آنان پيشى نمى گرفت.

3 - موسى ( ع ) ، در رسيدن به ميقات ، تعجيل كرده و بر قوم خود پيشى گرفه بود .

و ما أعجلك عن قومك ي_موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 84 - 1،2،3،5

1 - موسى ( ع ) ، سبقت گرفتن خود بر قومش در آمدن به ميقات را ، به جهت اطمينان به قومش در پيروى از او و طى مسير تا ميقات دانست .

قال هم أُوْلاء على أثرى

{أُوْلا} اسم اشاره به بعيد است و {أثر} به معناى علامت باقى مانده از هر چيزى است. از همين رو به جاى پا نيز {اثر} گفته مى شود. {أثر} به معناى اتباع و دنباله روى نيز آمده است. (مقاييس اللغة). مفاد آيه بالا اين است كه آنان همان جماعت اند كه بر نشانه پاى من به سوى ميقات روان اند و يا اين كه به دنبال من در حال آمدن به ميقات هستند.

2 - ورود موسى

( ع ) به ميقات ، اندكى پيش از ورود قومش به آن مكان بود .

و ما أعجلك . .. قال هم أُوْلاء على أثرى

مورد اشاره قرارگرفتن همراهان موسى از سوى آن حضرت، نشان مى دهد كه آنان در چشم انداز موسى(ع) بودند و براى رسيدن به ميقات، زمان زيادى لازم نداشتند. بنابراين بين ورود موسى(ع) به ميقات و ورود قوم او، چندان فاصله اى نبوده است.

3 - قوم موسى ، با فاصله زمانى كوتاهى ، به دنبال موسى ( ع ) و رد پاى او به سوى ميقات روانه شدند .

و ما أعجلك . .. قال هم أُوْلاء على أثرى

5 - شوق موسى ( ع ) به ملاقات و گفت وگوى با پروردگار و جلب رضايت او ، موجب شتاب وى در آمدن به ميقات بود .

و عجلت إليك ربّ لترضى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 2،4،9

2 - موسى ( ع ) در ميقات و از طريق وحى ، بر امتحان شدن بنى اسرائيل در غياب او و گمراه شدن آنان آگاهى يافت .

و عجلت إليك . .. فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

4 - سامرى ، موجب گمراهى بنى اسرائيل در غياب موسى ( ع ) شد .

و أضلّهم السامرىّ

{سامرىّ} نام شخصى است كه از قوم بنى اسرائيل بود و موجب گمراهى آنان گرديد.

9 - اعتراض خداوند به موسى ( ع ) در مورد جدا شدن او از مردم و پيشى گرفتن بر آنان ، به جهت بروز انحراف در آنان ، در غياب وى بوده است .

و ما أعجلك . ..

فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 86 - 1،11،14

1 - موسى ( ع ) در پى آگاه شدن از گمراهى بنى اسرائيل همراه با خشم و اندوهى شديد ، به نزد آنان بازگشت .

و أضلّهم السامرىّ . فرجع موسى إلى قومه غضب_ن أسفًا

با توجه به آيات ديگر قرآن در اين زمينه و نيز قرينه هاى موجود در همين آيات، چنين برمى آيد كه گمراه شدن بنى اسرائيل به دست سامرى در ميقات چهل روزه موسى(ع)، اتفاق افتاده بود و رجوع موسى(ع) به قوم خود نيز پس از پايان ميقات بوده است. {غضبان} _ چنان كه برخى از اهل لغت گفته اند _ به شخصى گفته مى شود كه غضب شديدى داشته باشد و {أسف} به فرد خشمگينى گفته مى شود كه بر چيزى افسوس مى خورد (لسان العرب).

11 - موسى ( ع ) قبل از عزيمت به ميقات ، توصيه هاى لازم را به بنى اسرائيل ارائه كرده و قول و قرار هاى لازم را براى حفظ ايمان ، با آنان گذاشته بود .

فأخلفتم موعدى

{موعد} در اين آيه مصدر و به معناى {وعده} است. از اين رو {فأخلفتم موعدى}; يعنى، شما از وعده و عهد خود با من تخلف كرديد. از اين جمله برمى آيد كه موسى(ع) قبل از رفتن به ميقات، پيش بينى هاى لازم را كرده بود و از اين نظر حجت را بر بنى اسرائيل تمام نموده بود.

14 - موسى ( ع ) ، گوساله پرستان بنى اسرائيل را مردمى عهدشكن توصيف كرده و آنها را به عذاب

سخت الهى هشدار داد .

أم أردتّم أن يحلّ عليكم غضب من ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 91 - 2

2 - تصميم گوساله پرستان بنى اسرائيل بر عبادت گوساله سامرى ، تا زمان بازگشتن موسى ( ع ) از ميقات و تعيين تكليف

لن نبرح عليه ع_كفين حتّى يرجع إلينا موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 92 - 1،3

1 - موسى ( ع ) ، پس از بازگشت از ميقات ، هارون را در باره عكس العمل وى در مقابل گوساله پرستان بنى اسرائيل ، مورد بازخواست و توبيخ قرار داد .

ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

3 - موسى ( ع ) ، برادرش هارون را در انحراف بنى اسرائيل و گرايش آنان به گوساله پرستى ، مقصر دانست .

قال ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

{ما منعك. ..} استفهام انكارى است و گوياى اعتراض موسى(ع) به هارون است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 93 - 2،3،4

2 - هارون در غياب موسى ( ع ) ، وظيفه رهبرى و هدايت بنى اسرائيل را به عهده داشت .

ي_ه_رون ما منعك . .. ألاّتتّبعن

3 - موسى ( ع ) ، وظايف و مسؤوليت هاى هارون را در زمان غيبت خود ، براى وى معين كرده بود .

ما منعك . .. ألاّتتّبعن أفعصيت أمرى

{لا} در {ألاّتتّبعن} براى تأكيد نفى مستفاد از {منعك} است و در اصل مراد چنين بوده است: {ما منعك أن تتّبعن}. برخى گفته اند: {لا} زايد نيست; بلكه مراد اين

است كه: {ما الذى صدّك و حملك على ألاّتتّبعن}; يعنى، چه چيز تو را بازداشت و بر پيروى نكردن من وادار ساخت (مفردات راغب).

4 - هارون ( ع ) ، متهم به مخالفت با فرمان هاى موسى ( ع ) با سكوت و بى تفاوتى در برابر انحراف بنى اسرائيل

ما منعك . .. أفعصيت أمرى

{أفعصيت. ..} خطاب موسى(ع) به هارون(ع) است. ظاهر آيه چنين دلالت دارد كه عصيان هارون از دستورات موسى(ع)، لااقل به عنوان اتهام از جانب موسى(ع) مطرح بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 1،2،3،5،8،13،17،18

1 - موسى ( ع ) با مشاهده گوساله پرستى بنى اسرائيل ، پس از بازگشت از ميقات ، به شدت خشمگين شد .

ي_بنؤُمّ لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

گرفتن سر و ريش هارون، نشان شدت از ناراحتى موسى(ع) در مورد انحراف بنى اسرائيل دارد.

2 - موسى ( ع ) با گرفتن سر و ريش هارون ، او را در باره گوساله پرست شدن بنى اسرائيل در غياب خود مورد بازخواست قرار داد .

ي_ه_رون ما منعك . .. لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

3 - هارون ( ع ) ، داراى مسؤوليت در قبال گمراه شدن بنى اسرائيل و گوساله پرستى آنان ، از ديدگاه موسى ( ع )

ي_ه_رون ما منعك . .. لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى

5 - هارون ( ع ) با مشاهده غضب موسى ( ع ) ، سعى در فرونشاندن خشم آن حضرت و جلب محبت و تحريك عواطف او داشت .

قال ي_بنؤُمّ

مخاطب قرار دادن موسى(ع) با نداى {يابن أمِّ} گوياى اين نكته است كه هارون(ع) سعى داشت

با برانگيختن احساسات موسى، غضب او را فرونشانده و سپس توضيحات خود را بيان كند. در باره مفتوح بودن كلمه {أُمّ} توجيهاتى بيان شده است; از جمله اين كه اصل آن {يابن أمّاه} بوده و براى تخفيف چنين شده است.

8 - هارون ( ع ) ، براى اداى توضيح در باره علل نحوه برخورد خود با گوساله پرستان ، از موسى ( ع ) تقاضاى فرصت كرد .

لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى إنّى خشيت

13 - حفظ وحدت و يك پارچگى بنى اسرائيل ، از سفارش هاى موسى ( ع ) به هارون

فرّقت بين بنى إسرءيل و لم ترقب قولى

{ترقب} به معناى {تحفّظ} است و مفاد جمله {إنّى خشيت. ..} _ با توجه به عطف {لم ترقب} بر {فرّقت} _ اين است كه: {من نگران آن بودم كه بگويى بنى اسرائيل را متفرق ساختى و گفته مرا حفظ و مراعات نكردى}. اين گفته هارون(ع) دال بر آن است كه موسى(ع) پيش از رفتن به ميقات، در مورد حفظ وحدت بنى اسرائيل، توصيه هاى لازم را به او كرده بود.

17 - گوساله پرستان ، گروه حاكم بر جوّ عمومى بنى اسرائيل در غياب موسى ( ع )

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

نماى اتحاد و يك پارچگى بنى اسرائيل، در فاصله ارتداد آنان، گوياى حاكميت مرتدان و گوساله پرستان است.

18 - هارون ( ع ) ، در صدد اجراى دقيق فرمان هاى موسى ( ع ) و تخطى نكردن از معيار هاى او ، در طول مدت ميقات موسى ( ع ) و غيبت او

إنّى خشيت أن تقول . .. و لم ترقب قولى

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 1،2

1 - موسى ( ع ) ، پس از توبيخ بنى اسرائيل و برخورد شديد با هارون ( ع ) با مشاهده دخالت مستقيم سامرى در گوساله پرستى بنى اسرائيل ، به بازخواست و محاكمه او پرداخت .

قال فما خطبك ي_س_مرىّ

2 - پرسش از انگيزه و هدف سامرى در ساختن گوساله زرّين و گمراه ساختن مردم ، از موارد بازخواست موسى ( ع ) از سامرى

فما خطبك ي_س_مرىّ

{خطب} _ نزد برخى لغت دانان _ به معناى {سبب الأمر} است (لسان العرب). زمخشرى آن را به معناى {طلب} دانسته است. در نتيجه {ماخطبك}; يعنى، سبب كار تو يا مطلوب و خواسته تو چه بوده است؟ معانى {شأن} و {أمر} نيز از جمله معانى ذكر شده براى اين كلمه است (قاموس).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 1،3،11،12،13،14،15

1 - موسى ( ع ) درپى محاكمه سامرى ، وى را به خروج فورى از جامعه و انزوا و قطع رابطه با مردم در طول زندگى محكوم كرد .

قال فاذهب فإنّ لك فى الحيوة أن تقول لامساس

فا در {فاذهب} علاوه بر ترتب فرمان رفتن بر محكوميت سامرى، بر فوريت آن نيز دلالت دارد. {مساس} مصدر باب مفاعله است و {لامساس} به معناى نفى هرگونه تماس و برخورد است; يعنى، تو در زندگانى خود، سزاوار سرنوشتى هستى كه سخن اول و آخر تو خبر دادن از بى كسى خود و نبود هرگونه تماس گيرنده اى با تو باشد.

3 - ابتلاى سامرى به مردم گريزى و گريز مردم

از وى ، پى آمد نفرين موسى ( ع ) در حق او بود .

إنّ لك فى الحيوة أن تقول لامساس

محتمل است {فإنّ لك فى الحياة. ..} نفرين موسى(ع) در حق سامرى باشد; يعنى، آن كه سامرى به بيمارى روحى و يا جسمى خاصى مبتلا گردد، كه از مردم بگريزد و مردم نيز از او گريز داشته باشند.

11 - سوزاندن گوساله سامرى به طور كامل و محو اثر آن و افشاندن سوخته آن به دريا ، تصميم قطعى و مؤكد موسى ( ع ) در باره گوساله زرّين سامرى

وانظر إلى إل_هك . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ نسفًا

{تحريق} (مصدر {لنحرّقنّه}) به معناى زياد سوزاندن است (مصباح). {نسف} به معناى از ريشه بركندن و منهدم ساختن و به هوا افشاندن است (قاموس). گفتنى است كه معناى اخير در آيه مناسب تر به نظر مى رسد، بنابراين {ثمّ لننسفنّه...} ; يعنى، پس از سوزاندن گوساله (ذوب كردن و تبديل آن به قطعات ريز) سوخته آن را به دريا خواهيم پاشيد.

12 - سوزاندن گوساله سامرى و ريختن سوخته آن به دريا ، در برابر ديدگان سامرى و ديگر مردم انجام گرفت .

وانظر . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ

{انظر} فرمان موسى(ع) به سامرى است و ظاهر آن است كه مقصود، مشاهده مراسم سوزاندن و به دريا ريختن باشد. ضميرهاى جمع در {لنحرّقنّه} و {لننسفنّه}، گوياى حضور مردم در آن صحنه است.

13 - موسى ( ع ) ، براى نابود ساختن گوساله سامرى ، همكارى و هم يارى بنى اسرائيل را تدارك ديده و بر شركت دادن آنان دراين اقدام مصمم بود .

لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه

ضميرهاى جمع در افعال

{لنحرّقنّه} و {لننسفنّه} گوياى نكته ياد شده است.

14 - تراشيدن و تبديل گوساله سامرى به براده ها و خرده فلزهايى بى مصرف و پراكنده ساختن آن در آب دريا ، برنامه موسى ( ع ) در ريشه كن ساختن انحراف گوساله پرستى بنى اسرائيل

لنحرّقنّه

از معانى ذكر شده براى {حرق} و {تحريق}، سوهان كارى كردن و ساييدن است و {تحريق} بر متوالى بودن و شدت بيشتر آن دلالت دارد (لسان العرب). برداشت ياد شده بر مبناى اين معنا استفاده شده است.

15 - مبارزه با زمينه هاى فكرى و عينى شرك و نابود كردن آنها ، شيوه موسى ( ع ) در ستيز با گوساله پرستى بنى اسرائيل

إل_هك الذى . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه

سوزاندن گوساله سامرى از چند جهت قابل تأمل است: 1_ از جهت نابود كردن و محو ساختن آن از ديدگان مردم تا مبادا دوباره به آن گرايش يابند. 2_ اثبات {اله} نبودن آن براى ظاهر بينان، با سوزاندن و خردكردن تنديس زرّين گوسال. جهت اول، جهتى عينى و جهت دوم، جهت فكرى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 1،6

1 - مسؤوليت مشترك موسى و هارون ، در رسالت و مبارزه با فرعون و اشراف قوم او

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون . .. إلى فرعون و ملإيه

{ملأ} اسم جمع و به معناى اشراف و سران است. {إستكبار} (مصدر {استكبروا}); يعنى، كبر ورزيدن و تكبّر نمودن {علّو} (مصدر {عالين}) نيز به معناى برترى جويى و سلطه طلبى است.

6 - موضع گيرى مستكبرانه فرعون و اشراف دربار او ، در برابر موسى و هارون (

ع )

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون . .. إلى فرعون و ملإيه فاستكبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 14 - 1،2،4

1 - موسى ( ع ) ، فردى مجرم ( قاتل ) از نظر نظام فرعونى

و لهم علىَّ ذنب

مقصود از {ذنب} قتل مرد قبطى است كه موسى در پى آن، از مصر فرار كرد و به مدين رفت.

2 - رفتار گذشته موسى ( ع ) ( قتل مرد قبطى ) ، از نظر دستگاه فرعونى جرم محسوب مى شد ، نه از ديدگاه خود وى

و لهم علىَّ ذنب

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تعبير (لهم علىّ. ..) اشاره اى باشد به اين كه آنان مرا مجرم مى دانند; گرچه واقعًا گناهكار نيستم.

4 - بيم موسى ( ع ) از اقدام فرعونيان مبنى بر قتل او به خاطر رفتار گذشته اش ( قتل مرد قبطى )

فأخاف أن يقتلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 3،4،7

3 - پذيرش درخواست موسى ( ع ) از سوى خدا در مورد همراهى هارون با وى

فأرسل إلى ه_رون . .. فاذهبا ب_اي_تنا

4 - موسى و هارون ( ع ) ، مأمور حركت به سوى فرعونيان با تكيه بر حمايت قاطع الهى

قال كلاّ فاذهبا ب_اي_تنا إنّا معكم

7 - هارون ، شريك و همراه موسى ( ع ) در امر رسالت

فاذهبا ب_اي_تنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 16 - 1،10

1 - فرمان الهى به موسى و هارون ( ع ) مبنى بر مواجهه

مستقيم با فرعون و اعلام رسالت خويش به وى

فأتيا فرعون فقولا إنّا رسول ربّ الع_لمين

{اَتْى و إتيان} در اين جا به معناى حاضر شدن و خود را رساندن است. بنابراين {فأتيا فرعون}; يعنى، خود را به فرعون برسانيد و... .

10 - طرح ربوبيت مطلق خداوند در برابر فرعون ، اولين گام مبارزه صريح موسى و هارون ( ع ) با وى

فأتيا فرعون فقولا إنّا رسول ربّ الع_لمين

تصريح موسى و هارون(ع) به اين كه عوالم جهان آفرينش تحت ربوبيت خدا است، مى تواند اولين گام در مبارزه با فرعون و ردّ صريح ادعاى وى باشد كه مى گفت: {أنا ربّكم الأعلى}. (79/24).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 17 - 1

1 - رهانيدن بنى اسرائيل از سلطه و ستم فرعونى ، در رأس اهداف موسى ( ع ) و هارون ( ع ) قرار داشت .

أن ائت القوم الظ_لمين . .. فأتيا فرعون فقولا... أن أرسل معنا بنى إسرءيل

مقصود از {إرسال} (فرستادن) در اين جا آزاد كردن و رها ساختن بنى اسرائيل است. بنابراين از آيه ياد شده استفاده مى شود كه اساسى ترين مأموريت موسى(ع) اين بود كه بنى اسرائيل را از سرزمين فرعونيان خارج كند و آنان را از بند اسارت و بردگى مصريان آزاد سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 18 - 1،2،3،5

1 - موضع گيرى فرعون ، در قبال دعوت موسى ( ع ) با به رخ كشيدن دوران سرپرستى خويش بر او

قال ألم نربّك فينا وليدًا

{تربية} (مصدر {نريّى}) به معناى پروريدن است. {وليد} به

نوزاد و نيز به كودكى گفته مى شود كه از وقت ولادتش زمانى زيادى نگذشته باشد; وگرنه طفل گفته مى شود. {لبث} (مصدر{لبثت}) به معناى ماندن و درنگ كردن است; يعنى، فرعون گفت: آيا تو را از كودكى در ميان خود نپروريدم [مگر ]ساليانى چند از عمرت را پيش ما نماندى.

2 - كودكى و بخشى از دوران عمر موسى ( ع ) و نيز رشد و پرورش جسمى او در خاندان فرعون گذشت .

قال ألم نربّك فينا وليدًا و لبثت فينا من عمرك سنين

3 - تلاش فرعون در جهت بى اساس جلوه دادن رسالت موسى ( ع ) ، از طريق به رخ كشيدن گذشته زندگى او

قال ألم نربّك فينا وليدًا . .. سنين

5 - ادعاى رسالت الهى و درخواست آزاد گذاشتن بنى اسرائيل براى خروج از سرزمين مصر از سوى موسى ( ع ) ، دور از انتظار فرعون و عملى جسورانه در نظر وى بود .

فقولا إنّا رسول ربّ الع_لمين . أن أرسل معنا بنى إسرءيل . قال ألم نربّك ... و لبث

برداشت ياد شده از به رخ كشيدن دوران كودكى و بخشى از عمر موسى(ع) پس از اظهاراتش درباره رسالت الهى و آزاد سازى بنى اسرائيل، به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 19 - 1،2،4

1 - يادآورى فرعون به موسى ( ع ) نسبت به جرم گذشته او در قتل مرد قبطى

و فعلت فعلتك التى فعلت

مقصود فرعون از {فعلتك التى فعلت} قتل مرد قبطى به دست موسى(ع) است.

2 - ناراحتى عميق فرعون از عمل موسى ( ع ) و كشته

شدن مرد قبطى به دست او

و فعلت فعلتك التى فعلت

از اين كه فرعون نفس عمل را نام نبرده; بلكه بدان اشاره كرده (التى فعلت) و موسى(ع) را بدان خاطر كافر و ناسپاس شمرده است، مطلب ياد شده استفاده مى شود.

4 - تلاش فرعون براى تكذيب موسى ( ع ) با يادآورى ارتكاب قتل و ناسپاسى وى

و فعلت فعلتك التى فعلت و أنت من الك_فرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 20 - 1

1 - اعتراف موسى ( ع ) در برابر فرعون به قتل غيرعمدى و ناخواسته مرد قبطى

قال فعلتها إذًا و أنا من الضالّين

تعبير {أنا من الضالّين} مى تواند اشاره به اين باشد كه موسى(ع) پيش از آن عمل نمى دانسته كه درگيرى او با مرد قبطى (براى دادخواهى مرد سبطى) منجر به قتل او خواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 21 - 1،2،3،7

1 - فرار موسى ( ع ) از مصر ، در پى كشتن مرد قبطى و ترس از انتقام فرعونيان

ففررت منكم لمّا خفتكم

2 - اعطاى حكمت و دانش به موسى ( ع ) از سوى پروردگار در پى فرار او از نظام فرعونى

ففررت منكم . .. فوهب لى ربّى حكمًا

واژه {حكم} مى تواند مرادف {حكومت} (سرپرستى و تدبير امور مردم) باشد و نيز مى تواند معادل {حكمة} و به معناى دانش و معرفت باشد. برداشت ياد شده بر پايه معناى دوم است.

3 - جدايى موسى ( ع ) از دستگاه فرعونى ، زمينه اعطاى رسالت و سرپرستى بنى اسرائيل به وى از جانب

خداوند

ففررت منكم . .. فوهب لى ربّى حكمًا و جعلنى من المرسلين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تفريع {وهب} بر {ففررت} اشاره به تأثير جدايى موسى(ع) از دستگاه فرعون در شايستگى وى براى دريافت حكم و رسالت داشته باشد. گفتنى است كه در برداشت فوق واژه {حكم} به معناى ولايت و سرپرستى گرفته شد و مراد از آن سرپرستى بر بنى اسرائيل و هجرت دادن آنان از سرزمين مصر مى باشد.

7 - طرح موضوع پيشينه داشتن خط رسالت و بى سابقه نبودن رسالت بشرى ، از سوى موسى ( ع ) براى فرعون

و جعلنى من المرسلين

تعبير {و جعلنى من المرسلين} (مرا از پيامبران قرارداد) به جاى {جعلنى رسولاً} (مرا پيامبر قرار داد) مى تواند اشاره به مطلب ياد شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 22 - 1،5

1 - انتقاد صريح موسى ( ع ) از فرعون به خاطر به بردگى كشاندن بنى اسرائيل

و تلك نعمة . .. أن عبّدتّ بنى إسرءيل

جمله {و تلك نعمة. ..} استفهامى و به تقدير {أوَتلك...} است. {أن عبّدتّ} مى تواند عطف بيان براى اسم اشاره {تلك} و يا منصوب به نزع خافض (لام تعليل) و به تقدير {لأن عبّدتّ} باشد. {تعبيد} (مصدر {عبّدتّ}) به معناى برده و بنده [خود] ساختن است; يعنى، آيا اين كه فرزندان اسرائيل را بنده خود ساخته اى، اين نعمتى است كه منّت آن را بر من مى نهى.

5 - امتنان فرعون بر موسى ( ع ) ، امرى بى جا و مردود از نظر موسى ( ع )

و تلك نعمة تمنّها علىّ أن عبّدتّ

بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 23 - 1،4

1 - پرسش انكار آميز فرعون از موسى ( ع ) در باره حقيقتى به نام { ربّ العالمين } ( پروردگار جهانيان )

قال فرعون و ما ربّ الع_لمين

واژه {ما} اسم استفهام است و غالباً با آن، از حقيقت اسم مابعدش پرسش مى شود. گفتنى است كه استفهام ياد شده براى اظهار تعجب به منظور انكار حقيقت مورد پرسش مى باشد.

4 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال لمّا بعث اللّه موسى إلى فرعون . . . فقال فرعون { و ما ربّ العالمين } و إنّما سأله عن كيفية اللّه فقال موسى { ربّ السماوات و الأرض و ما بينهما إن كنتم موقنين } فقال فرعون متعجباً لأصحابه { ألاتستمعون } أسأله عن الكيفية فيجيبنى عن الصفات . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: هنگامى كه خداوند موسى را به سوى فرعون مبعوث كرد . .. فرعون به موسى(ع) گفت {و ما ربّ العالمين} و سؤال فرعون از موسى درباره كيفيت خداوند بود. موسى(ع) در جواب فرعون گفت: {ربّ السماوات و الأرض و ما بينهما...}. فرعون در حالى كه تعجب كرده بود به اصحابش گفت: آيا نمى شنويد [چه ميگويد؟] من از كيفيت خدا مى پرسم و او در جواب من از صفات مى گويد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 24 - 1،3،5

1 - اقدام موسى ( ع ) ، به معرفى پروردگار جهانيان براى فرعون وحاضران مجلس او

قال ربّ السم_وت و

الأرض و ما بينهما إن كنتم موقنين

3 - تلاش موسى ( ع ) براى زنده ساختن اشتياق شناخت حق در وجود فرعون و فرعونيان

قال ربّ السم_وت . .. إن كنتم موقنين

اقدام موسى(ع) به معلق كردن فهم گفته خويش بر شرط (إن كنتم موقنين) مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد.

5 - بيان توحيد و يگانگى پروردگار ، مهم ترين پيام عقيدتى موسى ( ع ) براى فرعونيان

إنّا رسول ربّ الع_لمين . .. قال فرعون و ما ربّ الع_لمين . قال ربّ السم_وت و الأر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 25 - 1،2،3،4

1 - مناظره موسى و فرعون در منظر جمعى از فرعونيان

قال لمن حوله

{حَوْل} به چيزى كه شىء را احاطه كرده باشد، گفته مى شود. استفهام در {ألاتستمعون} براى اظهار تعجب است. يعنى {[ فرعون] به كسانى كه پيرامونش بودند [با تعجب ]گفت آيا نمى شنويد}.

2 - شدت انكار و شگفتى فرعون نسبت به سخنان موسى ( ع ) درباره پروردگار جهانيان

قال ربّ السم_وت و الأرض . .. قال لمن حوله ألاتستمعون

لحن استهزاآميز فرعون بيانگر مطلب ياد شده است.

3 - لحن مستكبرانه و تمسخرآميز فرعون ، در برابر منطق محكم موسى ( ع )

قال ربّ السم_وت و الأرض . .. قال لمن حوله ألاتستمعون

استفهام در جمله {ألاتستمعون} مى تواند براى استهزا باشد.

4 - فرعون ، هنگام شنيدن مواضع اعتقادى موسى ( ع ) اطرافيانش را عليه او تحريك و تهييج كرد .

قال ربّ السم_وت و الأرض . .. قال لمن حوله ألاتستمعون

برداشت ياد شده از آن جا است كه سخن فرعون مى تواند به هدف تحريك

و تهييج اطرافيان ادا شده باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 26 - 1

1 - دست برنداشتن موسى ( ع ) از تبليغ رسالت خويش در برابر جوّآفرينى و لحن تمسخرآميز فرعون

قال لمن حوله ألاتستمعون . قال ربّكم و ربّ ءابائكم الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 27 - 1،2،4

1 - شدت يافتن خشم فرعون نسبت به موسى ( ع ) با تأكيد موسى بر ربوبيت خداى يگانه هستى

قال ربّكم و ربّ ءابائكم الأوّلين . قال إنّ رسولكم... لمجنون

متهم كردن موسى به جنون، نشان دهنده شدت خشم فرعون است.

2 - فرعون ، عاجز از مقابله با منطق موسى ( ع )

قال إنّ رسولكم . .. لمجنون

اقدام فرعون به متهم كردن موسى به جنون در مقابل منطق قوى او، نشانگر عجز و ناتوانى وى مى باشد.

4 - استهزا و تهمت ، از ابزار مقابله فرعون با رسالت موسى ( ع )

قال لِمن حوله ألا تستمعون . .. قال إنّ رسولكم... لمجنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 28 - 1،3،9

1 - دست برنداشتن موسى ( ع ) از تبليغ رسالت خويش در برابر تهمت ها و سخنان نارواى فرعون عليه او

قال إنّ رسولكم . .. لمجنون . قال ربّ المشرق و المغرب و ما بينهما

3 - اهتمام موسى ( ع ) به تبيين { ربّ العالمين } على رغم روبه رو شدن با استهزا و تهمت فرعون

قال لمن حوله ألاتستمعون . .. إنّ رسولكم... لمجنون. قال ربّ المشرق و المغرب

و ما

9 - تحقير فرعون و فرعونيان از سوى موسى ( ع ) به خاطر نينديشيدن در نظام هستى و انكار پروردگار جهان

قال ربّ المشرق و المغرب و ما بينهما إن كنتم تعقلون

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تعبير {إن كنتم تعقلون} تعريضى به عدم تعقل فرعون و فرعونيان و مقابله به مثل با اتهام جنون به موسى(ع) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 29 - 1،6

1 - روى آورى فرعون به تهديد موسى ( ع ) با احساس ناتوانى از مقابله با منطق او

قال لئن اتّخذت إل_هًا غيرى لأجعلنّك من المسجونين

6 - موسى ( ع ) ، مورد تهديد فرعون به زندانى شدن ، در صورت پذيرش الوهيت غير او

قال لئن اتّخذت إل_هًا غيرى لأجعلنّك من المسجونين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 30 - 3،5

3 - اظهار آمادگى موسى ، براى ارائه دليلى روشن و محسوس ( معجزه ) برصدق رسالت خويش

قال أوَلوجئتك بشىء مبين

مراد از {بشىء مبين} به قرينه آيات بعد، معجزه عصا و يد بيضا است.

5 - اقدام موسى ( ع ) به ارائه معجزه ، پس از اقامه برهان و دليل عقلى بر مدعاى خويش و كارساز نيفتادن آن

قال ربّ السم_وت. ..قال... لأجعلنّك من المسجونين. قال أوَلوجئتك بشىء مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 31 - 1،2،3

1 - موافقت فرعون با پيشنهاد موسى ( ع ) مبنى بر ارائه دليل محسوس و روشن بر صدق رسالت خويش

قال أوَلوجئتك بشىء مبين . قال فأت

به

2 - ترديد فرعون نسبت به توان موسى ( ع ) در ارائه دليل روشن بر مدعاى خويش

قال فأت به إن كنت من الص_دقين

برداشت ياد شده، در صورتى است كه امر در {فأت به} تعجيزى باشد. بنابراين فرعون بدان جهت كه از توانايى موسى نسبت به آن كار اطمينان نداشت،از او خواست تا معجزه خويش را ارائه دهد.

3 - فرعون دلايل آفاقى و انفسى ارائه شده از سوى موسى را گوياى صدق ادعاى او ندانسته و تنها معجزه را شاهد صدق گفتارش مى دانست .

قال ربّ السم_وت و الأرض . .. قال ... لأجعلنّك من المسجونين . قال أوَلوجئتك بشىء

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه فرعون دلايل آفاقى وانفسى حضرت موسى را نپذيرفت و ضمن تمسخر آنها، او را به زندان تهديد كرد; ولى آن گاه كه آن حضرت مسأله معجزه (شىء مبين) را مطرح ساخت، فرعون به ظاهر به آن تن داد و پذيرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 32 - 1،3

1 - اقدام موسى ( ع ) به افكندن عصاى خويش به منظور نشان دادن معجزه اى آشكار به فرعونيان

أوَلوجئتك بشىء مبين . .. فألقى عصاه

3 - تبديل عصاى موسى ( ع ) به اژد ها ، پديده اى شگفت و دور از انتظار فرعونيان

فألقى عصاه فإذا هى ثعبان مبين

برداشت ياد شده از {إذا} فجائيه استفاده مى شود; زيرا اين كلمه مى رساند كه مفاد جمله پس از آن، در يك حالت غير منتظره انجام شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 -

33 - 4

4 - ارائه معجزات توسط موسى ( ع ) در حضور جمع ( فرعون و اطرافيانش )

و نزع يده فإذا هى بيضاء للن_ظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 34 - 1،2،3،5

1 - واكنش حق ستيزانه فرعون در قبال دو معجزه روشن موسى ( ع )

قال للملإ حوله إنّ ه_ذا لس_حر عليم

2 - تلاش فرعون براى سحر قلمداد كردن معجزات موسى براى اطرافيانش

قال للملإ حوله إنّ ه_ذا لس_حر عليم

3 - اقرار ناخواسته فرعون به عظمت كار موسى ( ع ) در ارائه معجزات

إنّ ه_ذا لس_حر عليم

5 - تناقض گويى فرعون ، در اتهام هاى خويش عليه موسى ( ع )

قال إنّ رسولكم . .. لمجنون ... قال ... إنّ ه_ذا لس_حر عليم

فرعون از يك سو موسى(ع) را مجنون و از سويى ديگر ساحرِ بسيار دانا و كاردان مى خواند و اين تناقض گويى آشكارى است كه در يك مجلس از فرعون به طور ناخواسته سر زده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 35 - 1،2،3،4،5،6،8

1 _ اقدام فرعون براى ايجاد نگرانى در اطرافيان خويش ، نسبت به اهداف نهايى موسى ( ع )

يريد أن يخرجكم من أرضكم بسحره

2 - نگرانى فرعون از تأثير معجزات موسى در اطرافيانش

يريد أن يخرجكم من أرضكم بسحره

3 - فرعون با تحريك احساسات قومى و ميهنى اطرافيان خود ، درصدد تهييج آنان عليه موسى ( ع ) بود .

قال . .. يريد أن يخرجكم من أرضكم بسحره

4 - دروغ و تزوير ، دو حربه فرعون عليه موسى ( ع )

قال . ..

إنّ ه_ذا لس_حر عليم . يريد أن يخرجكم من أرضكم بسحره

تعبير {يريد أن يخرجكم. ..} دروغى آشكار است; چه اين كه موسى(ع) خواهان خارج ساختن بنى اسرائيل از مصر بود و نه قبطيان. و از سوى ديگر در مجموع كلام وى تزوير و فريبكارى نهفته است چه در گفتن {أرضكم} (سرزمين شما) و چه در تعبير {بسحره} (با جادويش)

5 - بيم فرعون از ناگزير شدن قبطيان به ترك سرزمين خويش با پيروزى موسى ( ع )

يريد أن يخرجكم من أرضكم بسحره

6 - مشاوره فرعون با اطرافيان خويش و نظر خواهى از آنان براى مبارزه با موسى ( ع )

فماذا تأمرون

{أمر} (مصدر {تأمرون}) به معناى فرمان دادن است. مقصود از آن در اين جا فرمان مشورتى است. بنابراين {چه فرمان مى دهيد}; يعنى، رأيتان چيست.

8 - فرعون ، از چاره انديشى و پيدا كردن راه مبارزه با موسى ( ع ) _ به تنهايى _ احساس ناتوانى مى كرد .

يريد أن يخرجكم من أرضكم بسحره فماذا تأمرون

مشورت و نظرخواهى فرعون از ديگران _ در عين ادعاى خدايى _ بيانگر ناتوانى او در مبارزه با موسى(ع) مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 36 - 1،3،4،5

1 - پيشنهاد مشاوران فرعون به خود وانهادن موقتى موسى و هارون ( ع ) و شتاب نكردن در مجازات آنان ( زندانى كردن )

قال لئن اتّخذت إل_هًا غيرى لأجعلنّك من المسجونين . ..فماذا تأمرون . قالوا أرجه و

{ارجاء} (مصدر {ارج}) به معناى وانهادن و مهلت دادن است. گفتنى است كه {ارج} در اصل {ارجى} بوده كه لام الفعل آن حذف شده است.

ضمير {ه} ساكن در آخر آن، مفعولى و راجع به موسى مى باشد.

3 - هارون در كنار موسى ( ع ) و همراه وى در تمام مراحل مناظره و رو در رويى با فرعون

قالوا أرجه و أخاه

4 - صلاحديد مشاوران فرعون ، مبارزه با موسى به شيوه اى همسان شيوه خود وى بود و نه زندان و قتل .

قالوا أرجه و أخاه و ابعث فى المدائن ح_شرين

برداشت ياد شده از آن جا است كه منطق فرعون {لأجعلنّك من المسجونين} بود; ولى مشاوران وى با ديدن معجزات موسى اين راه را نپسنديدند; بلكه در پيش گرفتن راهى منطقى تر و ظاهراً همسان راه موسى را ترجيح دادند.

5 - تدبير مشاوران فرعون ، مبنى بر اعزام اشخاصى به تمام شهر ها و گردآورى نيروى لازم جهت مبارزه با موسى ( ع ) و برادرش

قالوا . .. و ابعث فى المدائن ح_شرين

{المدائن} جمع محلّى به {ال} و مفيد عموم است; يعنى، همه شهرها.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 37 - 1

1 - گردآورى تمامى ساحران كارآزموده و ماهر براى مقابله با معجزات موسى ، طرح مشاوران فرعون بود .

و ابعث فى المدائن ح_شرين . يأتوك بكلّ سحّار عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 38 - 2،3،4

2 - گردآورى ساحران در سريع ترين وقت ، پس از پيشنهاد مشاوران فرعون

قالوا . .. و ابعث فى المدائن ... فجمع السحرة

برداشت ياد شده با توجه به آمدن {فاء} _ كه بيانگر نبودن فاصله زمانى است _ استفاده مى شود.

3 - گردآورى ساحران ،

براى هماوردى با موسى ( ع ) در وقت و روزى معين ( پيش از ظهر روز عيد ) بود .

فجمع السحرة لميق_ت يوم معلوم

{ميقات} به زمان معين گفته مى شود و مراد از آن در اين جا _ به قرينه آيه 59 سوره طه _ پيش از ظهر (ضحى) مى باشد. مقصود از {يوم معلوم} به دليل آيه ياد شده روز جشن (يوم الزينة) است و روز جشن همان روز عيد مى باشد.

4 - اهميت زمان و روز خاص در بازتاب هماوردى موسى ( ع ) با ساحران در نگاه فرعونيان

فجمع السحرة لميق_ت يوم معلوم

تصريح به زمان معين، نشانگر اهميت و نقش آن است .

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 39 - 1،2

1 - دعوت همگانى از مردم و تشويق آنان براى اجتماع در صحنه هماوردى موسى ( ع ) با ساحران

و قيل للناس هل أنتم مجتمعون

استفهام در عبارت {هل أنتم مجتمعون} براى تشويق و ترغيب است.

2 - اطمينان فرعون و درباريان او به غلبه ساحران كارآزموده بر موسى ( ع )

و قيل للناس هل أنتم مجتمعون

دعوت از مردم، مى تواند نشانگر اطمينان فرعونيان به پيروزى ساحران باشد. گفتنى است كه تعابيرى چون: {لعلّنا} و {إن كانوا} _ كه بيانگر نوعى ترديد بوده و در آيه بعدى آمده است _ شگردى تبليغى براى تهييج ساحران بود تا آنان توان خويش را در اين راه به كار گيرند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 42 - 1،6

1 - پاسخ مثبت فرعون ، به امتيازطلبى ساحران براى غلبه بر

موسى ( ع )

قالوا لفرعون أئنّ لنا لأجرًا . .. قال نعم

6 - فرعون از پيروزى خود در برابر معجزه موسى ( ع ) مأيوس شده و تنها به حمايت ساحران چشم دوخته بود .

قال نعم و إنّكم إذًا لمن المقرّبين

تلاش فرعون براى جلب حمايت ساحران از خود، به هر قيمت ممكن و بيش از انتظار آنها، گوياى برداشت ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 43 - 1،2،3

1 - پيشنهاد موسى ( ع ) به ساحران ، براى پيشقدم شدن در نماياندن سحر خويش

قال لهم موسى ألقوا ما أنتم ملقون

2 - اطمينان موسى به غلبه خويش و پوچى افسون ساحران

قال لهم موسى ألقوا ما أنتم ملقون

شتاب نداشتن موسى(ع) در ارائه معجزه خويش، حاكى از اطمينان او و تعبير {ألقوا ما أنتم ملقون} نشانگر بى اعتنايى وى به همه دست مايه هاى ساحران است.

3 - تلاش ساحران براى انجام كارى شبيه به معجزه موسى

ألقوا ما أنتم ملقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 1،2،3،4،7،8

1 - استفاده ساحران از ريسمان و چوب براى انجام سحر خود

فألقوا حبالهم و عصيّهم

{حبال} (جمع {حبل}) به معناى ريسمان ها و {عِصّى} (جمع {عصا}) به معناى چوبدستى ها است.

2 - اقدام ساحران ، پس از پيشنهاد موسى ( ع ) ، به افكندن ريسمان ها و عصا هاى خود براى نماياندن سحر خويش

قال لهم موسى ألقوا . .. فألقوا حبالهم و عصيّهم

3 - غرور و اطمينان سرشار ساحران به غلبه خويش بر موسى ( ع )

و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن

الغ_لبون

4 - تبليغات روانى ساحران به هنگام انجام عمليات خود

فألقوا . .. و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغ_لبون

7 - سعى ساحران بر ارائه كارى قوى تر و چشمگيرتر از معجزه موسى و در عين حال هم سنخ با آن

فألقوا حبالهم و عصيّهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ساحران از ريسمان ها و عصاهاى متعدد براى مبارزه با معجزه (عصاى اژدها شوند) موسى(ع) استفاده كردند.

8 - اقدام ساحران به ستايش فرعون در لحظه شروع عمليات خود ، با هدف جلب حمايت او و نزديك ساختن خويش بهوى

فألقوا . .. و قالوا بعزّة فرعون إنّا لنحن الغ_لبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 45 - 1،2،4،5

1 - افكندن موسى ( ع ) عصاى خويش را ، در پى ارائه افسون از سوى ساحران

فألقى موسى عصاه

2 - بلعيده شدن ابزار ساحران ( ريسمان ها و عصا ها ) به وسيله عصاى موسى

فإذا هى تلقف ما يأفكون

4 - غلبه سريع و برق آساى موسى ( ع ) بر ساحران ، در ميدان هماوردى و در برابر ديد همگان

فألقى موسى عصاه فإذا هى تلقف ما يأفكون

واژه {إذا} معادل ناگهان است; يعنى، انداختن عصا همان و بلعيده شدن طناب ها و چوبدستى هاى ساحران همان.

5 - عصاى موسى با بلعيدن ابزار جادويى ساحران ، صحنه اى شگفت و به دور از انتظار همگان به وجود آورد .

فإذا هى تلقف ما يأفكون

برداشت ياد شده از آن جا است كه {إذا} براى مفاجات است و نشانگر آن است كه جمله پس از آن، در يك حالت غير منتظره واقع شده

است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 1،2

1 - پى بردن ساحران به حقانيت رسالت موسى ( ع ) ، در پى مشاهده بطلان افسون خود در برابر معجزه موسى

فإذا هى تلقف ما يأفكون . فأُلقى السحرة س_جدين

برداشت ياد شده با توجه به تفريع {أُلقى} بر آيه پيش به دست مى آيد.

2 - به سجده در افتادن بى درنگ ساحران ، با مشاهده معجزه پيروز موسى

فأُلقى السحرة س_جدين

به كارگيرى {فاء} تعقيب و فعل مجهول {أُلقى} بيانگر آن است كه ساحران با مشاهده آن منظره عجيب، اختيار از كف دادند و بلافاصله به سجده درافتادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 47 - 1

1 - اعتراف ساحران به پروردگار جهانيان و ايمان به توحيد ربوبى ، پس از مشاهده معجزه موسى و بطلان سحر خويش

فألقى موسى عصاه . .. قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 49 - 4،6،7،8،9،13

4 - اتهام ساحران از سوى فرعون ، به هم دستى با موسى ( ع ) براى توطئه عليه وى

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

6 - اصرار و پافشارى فرعون بر سحر شمردن معجزه موسى

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

7 - اتهام ساحران از سوى فرعون ، به شاگردى موسى ( ع ) و يادگرفتن سحر در مكتب او

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

8 - تهديد ساحران مؤمن از سوى فرعون به داشتن فرجامى تيره و وحشتناك

فلسوف تعلمون

9 - ساحران مؤمن به موسى ( ع ) ، مورد تهديد فرعون به قطع

دست و پا و كشيده شدن بر صليب

لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف و لأُصلّبنّكم أجمعين

13 - ايمان همه ساحران به موسى ( ع ) و تهديد فرعون به شكنجه و كشتن تمامى آنان

قال ءامنتم له . .. و لأُصلّبنّكم أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 50 - 1،2

1 - اعلام آمادگى ساحران مؤمن به موسى ( ع ) در برابر فرعون براى پذيرش هر شكنجه در راه ايمان خويش

لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف . .. قالوا لاضير

2 - خشم و تهديد شديد فرعون ، فاقد كمترين تأثير در ساحران مؤمن به موسى ( ع )

لأُقطّعنّ أيديكم و أرجلكم من خل_ف . .. قالوا لاضير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 51 - 2

2 - ندامت ساحران از گذشته شرك آلود و غفلت بار خود در پيشگاه خدا

إنّا نطمع أن يغفر لنا ربّنا خط_ي_نا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 1،8

1 - وحى خداوند به موسى ( ع ) در خارج ساختن شبانه بنى اسرائيل از سرزمين مصر

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

8 - موسى ( ع ) ، رهبرى پذيرفته شده و مورد اطاعت بنى اسرائيل ، حتى پيش از ترك مصر

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى إنّكم متّبعون

فرمان الهى به كوچاندن شبانه بنى اسرائيل، در صورتى عملى بود كه مجموعه بنى اسرائيل مطيع موسى(ع) بودند و اين حركت مخاطره آميز را به خاطر اطاعت از وى به جان مى خريدند.

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 56 - 2

2 - تشويق مردم از سوى مأموران فرعون ، به تسريع در پيوستن به سپاه وى

و إنّا لجميع ح_ذرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 62 - 1،2

1 - اقدام قاطع موسى ( ع ) براى زدودن وحشت همراهان خويش و ( ترس آنان از گرفتار شدن در كمند سپاه فرعون )

قال أصح_ب موسى إنّا لمدركون . قال كلاّ

2 - موسى ( ع ) ، مطمئن به دست نيافتن سپاه فرعون بر وى و همراهانش

قال كلاّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 63 - 2،3،5،7

2 - وحى الهى به موسى ( ع ) مبنى بر زدن عصاى خويش به دريا

فأوحينا إلى موسى أن اضرب بعصاك البحر

3 - شكافته شدن دريا با ضربت عصاى موسى و باز شدن راه نجات براى بنى اسرائيل

أن اضرب بعصاك البحر فانفلق

{انفلاق} (مصدر {انفلق}) به معناى شكافته شدن است.

5 - بنى اسرائيل و فرعونيان ، شاهد معجزه اى ديگر از موسى ( ع ) با شكافتن دريا

أن اضرب بعصاك البحر فانفلق

7 - شكافته شدن دريا با عصاى موسى و تقسيم شدن آب هاى آن به دو ديوار ; چون دو كوه بزرگ

فانفلق فكان كلّ فرق كالطود العظيم

فعل {كان} در اين جا به معناى {صار} است. {فرق} نيز معادل قطعه (پاره) و {طود} مرادف {جبل} (كوه) است. بنابراين {كان كلّ فرق...}; يعنى، هر پاره اى از آب دريا، مانند كوهى بزرگ شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء

- 26 - 65 - 1

1 - نجات يافتن موسى ( ع ) و همراهان وى ( بنى اسرائيل ) از شرّ فرعونيان ، با عبور از دريا به اراده الهى بود .

و أنجينا موسى و من معه أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 67 - 2

2 - ماجراى ميان موسى ( ع ) و فرعونيان ، نمودى از سنت مستمر الهى در يارى حق و سركوب باطل

إنّ فى ذلك لأية

چنان كه گفته شد {آية} به معناى عبرت است و عبرت بودن ماجراى موسى و فرعونيان، در صورتى است كه تكرار نظاير آن همواره ممكن باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 2،4،5،6،7،8،9،10،11،12

2 - بيان دقيق سرگذشت موسى و خانواده اش در وادى طور ( ماجرايى كه به جز خدا كسى از آن خبر نداشت ) دليلى روشن بر آسمانى بودن قرآن

و إنّك لتلقّى القرءان . .. إذ قال موسى لأهله

بيان ماجراى موسى در وادى طور، كه مى تواند دليلى براى {إنّك لتلقّى القرآن. ..} باشد; زيرا آن واقعه اى است كه جز خدا احدى از آن اطلاع نداشته است.

4 - همراهى خانواده موسى ( همسر و فرزندانش ) با وى در سفر از { مدين }

إذ قال موسى لأهله . .. لعلّكم تصطلون

تعبير {سئاتيكم} و {لعلّكم تصطلون} (با ضماير جمع) نشان مى دهد كه همراهيان موسى بيش از يك نفر بوده اند و تعبير {أهل} بيانگر آن است كه همه آنان از نزديكان (همسر و فرزندان) او بوده اند.

5 - گرفتارى موسى ( ع )

و خانواده اش در سردى هوا ، تاريكى شب و گم كردن راه در مسير سفر

إذ قال موسى لأهله . .. سئاتيكم منها بخبر... لعلّكم تصطلون

6 - قرار گرفتن خانواده موسى در شرايط نياز به دلگرمى و اميد

إذ قال موسى لأهله . .. سئاتيكم منها بخبر... تصطلون

از تعبير {إنّى آنست ناراً} و {سأتيكم} _ كه جمله اول به صورت مؤكد به {إنّ} و جمله دوم به صورت مؤكد با حرف تنفيس آمده است _ استفاده مى شود كه خانواده موسى در شرايط اضطراب آور و دلهره آميزى قرار داشتند كه موسى مى بايست به آنان دلگرمى مى داد و اميد مى بخشيد.

7 - آرامش موسى ( ع ) در شرايط سخت و بحرانى و تلاش وى جهت ايجاد اميد و اطمينان در خانواده خود .

إنّى ءانست نارًا سئاتيكم. .. لعلّكم تصطلون

8 - مشاهده موسى ، آتشى را از دور در وادى طور

إنّى ءانست نارًا

{إيناس} (مصدر {آنست}) معادل {إبصار} (ديدن) است; يعنى، آتشى به نظرم رسيد.

9 - تنها موسى ( ع ) ، نظاره گر آتش وادى طور و همراهانش محروم از مشاهده آن

إنّى ءانست نارًا

10 - تصميم موسى ( ع ) به حركت به سمت آتش طور

س_اتيكم منها بخبر أو ءاتيكم

11 - اميد موسى ( ع ) ، به يافتن اطلاعاتى از محل برافروخته شدن آتش ، براى يافتن راه و ادامه مسير سفر

س_اتيكم منها بخبر

جمله {سآتيكم منها بخبر} به تقدير {سآتيكم من عندها بخبر نهتدى به} است; يعنى، به زودى از آن جا اطلاعى خواهم آورد كه با كمك آن راهمان را پيدا كنيم.

12 - موسى ( ع ) ، درصدد آوردن پاره اى

آتش براى گرم كردن خانواده اش

أو ءاتيكم بشهاب قبس لعلّكم تصطلون

{شهاب} به شعله آتش و {قبس} به شعله برگرفته از آتش گفته مى شود. {اصطلاء} (مصدر {تصطلون}) نيز به معناى گرم شدن است; يعنى، يا شعله اى از آتش برگيرم و بياورم تا با آن، آتش برافروزم، باشد كه گرم شويد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 8 - 1،3،4

1 - نداى خداوند به موسى ( ع ) در پى رسيدن وى به آتش طور

فلمّا جاءها نودى

3 - تبريك خداوند به موسى و فرشتگان حاضر در اطراف آتش طور

نودى أن بورك من فى النّار و من حولها

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {بورك من فى النار} انشاى تبريك باشد.

4 - قرار گرفتن موسى ( ع ) در احاطه آتش طور

نودى أن بورك من فى النّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 9 - 1،2،3

1 - تأكيد خداوند ، بر الهى بودن نداى برخاسته از دل آتش وادى طور

نودى أن بورك من فى النّار . .. ي_موسى إنّه أنا اللّه

2 - موسى ، در شگفتى و حيرت از نداى برآمده از آتش وادى طور

نودى أن بورك من فى النّار . .. ي_موسى إنّه أنا اللّه

تصريح خداوند به {إنّه أنا اللّه} مى تواند از آن جهت باشد كه موسى با شنيدن ندا از درون آتش، در شگفتى فرو رفت و حيران ماند; به گونه اى كه سخت نيازمند راهنمايى روشن و صريح بود.

3 - سخن گفتن بىواسطه خدا با موسى در وادى طور

فلمّا جاءها نودى . .. إنّه أنا اللّه

العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 10 - 1،2،3،4،6،8

1 - فرمان خدا به موسى ( ع ) در وادى طور ، مبنى بر افكندن عصاى خويش

و ألق عصاك

2 - تبديل ناگهانى عصاى موسى به مارى پرتحرك ، در پى افكندن آن بر زمين

فلمّا رءاها تهتزّ كأنّها جانّ

{اهتزاز} (مصدر {تهتزّ}) به حركت تند و سريع گفته مى شود. {جانّ} نيز به گفته مفسران، گونه اى از مار باريك است كه بسيار چست و چالاك مى باشد.

3 - تبديل عصاى موسى به اژدهايى بزرگ اما به چالاكى مار هاى كوچك

فلمّا رءاها تهتزّ كأنّها جانّ

با توجه به اين كه در جاى ديگر تبديل عصا به اژدهايى بزرگ (فإذا هى ثعبان مبين) آمده احتمال مى رود كه تعبير {كأنّها جانّ} در اين جا نه از آن باب باشد كه عصاى موسى در مرتبه نخست به شكل مارى كوچك و در دفعات ديگر به شكل اژدها درآمده بود بلكه تشبيه آن به مار كوچك از جهت حركت تند و سريعى است كه آن مار داشته است.

4 - ترس و گريز بى تأمل موسى ( ع ) ، با مشاهده تبديل عصاى دست خويش به مارى چالاك

فلمّا رءاها تهتزّ كأنّها جانّ ولّى مدبرًا

6 - رهنمود خدا به موسى ( ع ) مبنى بر اين كه او نبايد از عصاى مار شده بيم داشته باشد .

ي_موسى لاتخف

8 - اعطاى مقام رسالت از جانب خداوند به موسى ( ع ) در وادى طور

ي_موسى لاتخف إنّى لايخاف لدىّ المرسلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12

- 1

1 - فرمان خدا به موسى ( ع ) مبنى بر فروبردن دست در گريبان خويش و خارج ساختن آن با سپيديى جذّاب و غيرزننده

و أدخل يدك فى جيبك تخرج بيضاء من غير سوء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 13 - 2

2 - سحر خوانده شدن معجزات الهى موسى ، از سوى فرعونيان على رغم وضوح و روشنى آن

فلمّا جاءتهم ءاي_تنا مبصرة قالوا ه_ذا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 3 - 4،5

4 - مردم عصر بعثت ، اطلاعاتى مخدوش و نادرست از داستان موسى و فرعون داشتند .

نتلوا عليك من نبإِ موسى و فرعون بالحقّ

قيد {بالحقّ} نشان مى دهد كه آنچه در ميان مردم عصر پيامبر(ص) از ماجراى موسى(ع) و فرعون مطرح بود، با واقعيت انطباق نداشت.

5 - سوره { قصص } دربردارنده تنها گوشه اى از داستان موسى و فرعون

نتلوا عليك من نبإِ موسى و فرعون

به كارگيرى {من} تبعيضيه در {من نبإ} بيانگر آن است كه آنچه در سوره {قصص} مطرح شده; تنها بخشى از سرگذشت موسى(ع) و فرعون است و نه همه آن.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 1،6،7،8،10،11

1 - تولد موسى ( ع ) ، در فضايى آكنده از خوف و خطر و به دور از چشم ديگران

يذبّح أبناءهم . .. و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه

6 - مأموريت مادر موسى از سوى خداوند ، به شير دادن فرزندش دور از چشم بيگانگان

و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه

7

- شرايط اضطراب آور روحى براى مادر موسى به هنگام ولادت فرزندش و نيز احساس خطر براى او از جانب فرعونيان ، موجب سرگردانى وى در شير دادن به موسى ( ع ) بود .

و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه

توصيه خداوند به مادر موسى براى شير دادن به فرزندش، مى تواند گوياى مطلب ياد شده باشد.

8 - مادر موسى ، مأمور افكندن فرزندش به رود نيل در صورت احساس خطر براى وى از جانب فرعونيان

فإذا خفت عليه فألقيه فى اليمّ

واژه {يمّ} به آب زياد گفته مى شود. بدين جهت به دريا {يمّ} گفته مى شود و هم به رود بزرگ. در اين آيه معناى دوم مراد است و مقصود از آن رود نيل مى باشد.

10 - اطمينان بخشى خداوند به مادر موسى و وعده قطعى به بازگرداندن فرزندش به آغوش وى

إنّا رادّوه إليك

11 - برگزيدن موسى ( ع ) براى مقام رسالت ، وعده الهى به مادرش جهت آرام بخشيدن خاطر وى

و لاتخافى و لاتحزنى . .. و جاعلوه من المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 8 - 1،3،7

1 - برگرفته شدن موسى ( ع ) از آب نيل به وسيله نزديكان فرعون

فالتقطه ءال فرعون

{إلتقاط} به معناى برگرفتن چيزى از زمين است و {آل} به كسان و نزديكان شخص گفته مى شود.

3 - برگرفتن موسى ( ع ) از آب به وسيله فرعونيان ، اقدامى ناخواسته عليه خود آنان

فالتقطه ءال فرعون ليكون لهم عدوًّا و حزنًا

7 - كشتن پسران بنى اسرائيل از سويى و برگرفتن موسى ( ع ) از آب از سوى ديگر ،

نمود خطاپيشگى و نابخردى فرعونيان

يذبّح أبناءهم . .. فالتقطه ءال فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 1،2،7،9،11،13

1 - انتقال موسى ( ع ) پس از برگرفته شدن از آب ، به نزد فرعون و همسرش

فالتقطه ءال فرعون . .. و قالت امرأت فرعون قرّت عين لى و لك

2 - درخشش برق اميد و شادمانى در ديدگان زن فرعون با مشاهده قنداقه موسى

و قالت امرأت فرعون قرّت عين لى و لك

7 - تحريك شدن غريزه فرزندخواهى زن فرعون با ديدن قنداق موسى

و قالت امرأت فرعون قرّت عين لى و لك

9 - زنده گذاشتن موسى ( ع ) و چشم پوشى از قتل وى ، درخواست آسيه از فرعون

و قالت امرأت فرعون . .. لاتقتلوه

11 - همسر فرعون ، خواستار نگه دارى موسى ( ع ) با اميد به منتفع شدن از خدمات وى ، يا برگزيدن او به فرزندى خويش

عسى أن ينفعنا أو نتّخذه ولدًا

13 - پذيرفته شدن خواسته آسيه ( نگه دارى موسى ( ع ) ) از سوى فرعون

و قالت امرأت فرعون . .. لاتقتلوه

سكوت فرعون در برابر خواسته آسيه، نشان از پذيرفته شدن آن از سوى فرعون دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 1،2،3،4،9،13

1 - تأثير ژرف و آرامش بخش وحى الهى در دل مادر موسى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا

{أصبح} معادل {صار} و {فارغاً} مرادف {خالياً} است. با توجه به ارتباط اين آيه با آيه هفتم، تقدير آن چنين مى شود: {و صار

فؤاد أُمّ موسى بعد الوحى خالياً من الخوف و الحزن; دل مادر موسى بعد از وحى ما از ترس و اندوه خالى گشت}.

2 - دل مادر موسى ، فارغ از ترس و اندوه نسبت به فرجام نوزادش پس از دريافت وحى الهى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. أن لاتخافى ... و أصبح فؤاد أُمّ موسى ف_رغًا

3 - اقدام خداوند به محكم ساختن دل مادر موسى ، به منظور پيش گيرى از فاش شدن راز نوزادش توسط خود وى

إن كادت لتبدى به لولا أن ربطنا على قلبها

{ربط} (مصدر {ربطنا}) به معناى بستن و محكم كردن است.

4 - اطمينان يافتن مادر موسى به بازگردانده شدن فرزندش به آغوش وى ، پس از دريافت وحى الهى

لولا أن ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين

9 - راسخ شدن ايمان مادر موسى ، هدف الهى در محكم ساختن دل وى و اطمينان بخشيدن به وى

لولا أن ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين

13 - قرار داشتن مادر موسى در آستانه افشا كردن راز فرزندش ، به خاطر شدت پريشانى و اضطراب

إن كادت لتبدى به لولا أن ربطنا على قلبها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 1،4،5،7،8،9،10

1 - تبديل شدن مادر موسى به شخصيتى مصمم و قادر بر انجام كار هاى سترگ ، پس از دريافت پيام اميدآفرين الهى

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. و قالت لأُخته قصّيه

جمله {و قالت. ..} عطف بر محذوف است; يعنى، {فألقيه فى اليمّ و قالت لأخته قصّيه}. مادر موسى پس از دريافت وحى، اقدام به انداختن فرزندش در رود نيل كرد; با اين كه پيش

از آن از فرط ترس و نگرانى نزديك بود راز فرزندش را فاش سازد. اين موضوع، بيانگر مطلب ياد شده است.

4 - مأموريت خواهر موسى از سوى مادر براى دنبال كردن موسى در پى افكنده شدنش در آب نيل

و قالت لأُخته قصّيه

5 - حضور خواهر موسى در كنار مادر ، هنگام افكندن موسى در رود نيل

و قالت لأُخته قصّيه

7 - خواهر موسى ، از دور نظاره گر سرنوشت برادر خود بر روى آب نيل

فبصرت به عن جُنُب

{جُنُب} معادل دور است; يعنى، او موسى را از دور زير نظر گرفت.

8 - خواهر موسى ، شاهد برگرفته شدن برادرش از آب به وسيله كسان فرعون

فبصرت به عن جُنُب

برداشت ياد شده برپايه اين احتمال است كه {بصرت به. ..} به اين معنا باشد كه خواهر موسى، از دور ديد كه فرعونيان او را از آب گرفتند.

9 - تلاش خواهر موسى براى اطلاع نيافتن ديگران ، از پى جويى سرنوشت آن كودك به وسيله او

فبصرت به عن جُنُب

10 - پى جويى خواهر موسى ، از ديد فرعونيان پنهان بود .

فبصرت به عن جُنُب و هم لايشعرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 12 - 1،2،4،5،6،7،8

1 - احضار دايگان به كاخ فرعون ، براى شير دادن به موسى ( ع )

و حرّمنا عليه المراضع من قبل فقالت هل أدلّكم على أهل بيت يكفلونه لكم

2 - امتناع موسى ( ع ) از گرفتن پستان دايگان

و حرّمنا عليه المراضع من قبل

4 - انس گرفتن پيشين موسى با آغوش و شير مادر ، باعث امتناع او از خوردن شير دايگان شد .

و أوحينا إلى أُمّ

موسى أن أرضعيه . .. و حرّمنا عليه المراضع من قبل

خداوند پيش از اين، به مادر موسى فرمان داد وى را شير دهد. از تعبير {حرّمنا عليه المراضع من قبل} استفاده مى شود كه فلسفه آن دستور، اين بود كه ذائقه موسى(ع)، تنها با پستان و شير مادرش شكل بگيرد، تا از گرفتن پستان ديگران امتناع ورزد.

5 - درماندگى خاندان فرعون از يافتن دايه اى مناسب و مورد پذيرش موسى ( ع ) و اقدام خواهر وى براى بهره گيرى از آن فرصت

حرّمنا عليه المراضع من قبل فقالت هل أدلّكم

6 - حاضر شدن خواهر موسى در جمع خاندان فرعون و دايگان

و حرّمنا عليه المراضع من قبل فقالت هل أدلّكم

7 - اقدام به موقع خواهر موسى ، براى بازگرداندن وى به آغوش مادر

و حرّمنا عليه المراضع . .. قالت هل أدلّكم على أهل بيت يكفلونه

8 - اعلام آمادگى خواهر موسى ، براى راهنمايى كسان فرعون به خانواده اى مناسب جهت سرپرستى وى

قالت هل أدلّكم على أهل بيت يكفلونه لكم و هم له نصحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 1،3،7،9،10،14

1 - به ثمر رسيدن تلاش خواهر موسى ، در بازگرداندن برادر خويش به آغوش مادر

قالت هل أدلّكم على أهل بيت . .. فرددن_ه إلى أُمّه

خواهر موسى با دنبال كردن برادر، ورود به كاخ فرعون و بالاخره استفاده از فرصت به دست آمده، توانست موسى را به مادرش بازگرداند.

3 - غلبه اراده الهى بر خواست و تصميم فرعون در نابود كردن موسى ( ع )

يذبّح أبناءهم . .. فرددن_ه إلى أُمّه

موسى(ع) زمانى به دنيا آمد كه فرعون

به بهانه از بين بردن او، هر كودك پسر بنى اسرائيلى را سر مى بريد; اما خداوند حوادث را طورى ترتيب داد كه شخص فرعون به حمايت از موسى(ع) برخيزد و او را تحت سرپرستى خود قرار دهد.

7 - شادى كردن مادر موسى و زدايش غم از دل وى ، از هدف هاى خداوند در بازگرداندن موسى ( ع ) به دامان وى

فرددن_ه إلى أُمّه كى تقرّ عينها و لاتحزن

كلمه {كى} به اصطلاح، {تعليليه} و بيانگر هدف الهى در بازگرداندن موسى به دامان مادرش مى باشد. در اين آيه به دو هدف اشاره شده است: الف) شاد شدن مادر موسى و زدودن غم و اندوه ناشى از فراق فرزند. ب) عمل كردن خدا به وعده خود و يقين پيدا كردن مادر موسى به حقانيت وعده هاى الهى. برداشت ياد شده بيان مضمون هدف نخست است.

9 - وعده خدا به مادر موسى ، مبنى بر بازگرداندن فرزندش به آغوش وى

و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

اين آيه اشاره به وعده اى دارد كه خداوند قبلاً به مادر موسى داده بود: {ما او را قطعاً به تو باز خواهيم گرداند}، (إنّا رادّوه إليك).

10 - يقين پيدا كردن مادر موسى به درستى و تخلف ناپذير بودن وعده هاى خداوند ، يكى ديگر از اهداف بازگرداندن موسى ( ع ) به آغوش وى

فرددن_ه إلى أُمّه . .. و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

14 - { عن محمدبن مسلم قال : . . . قلت لأبى جعفر ( ع ) فكم مكث موسى غائباً عن أُمّه حتّى ردّه اللّه عليها ؟ قال : ثلاثة أيّام . . . ;

محمدبن مسلم مى

گويد:. .. از امام باقر(ع) سؤال كردم: موسى(ع) چند روز از مادرش غايب بود تا اين كه خداوند او را دوباره به دامان او برگردانيد؟ حضرت فرمود: سه روز...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 1

1 - سپرى شدن دوران كودكى و نوجوانى موسى ( ع ) و رسيدن او به مرحله جوانى ، بى هيچ حادثه درخور بيان

فرددن_ه إلى أُمّه . .. و لمّا بلغ أشدّه و استوى

تعبير {بلغ أشدّه} كنايه از رسيدن شخص به دوره جوانى است; زيرا نوعاً بلوغ فكرى انسان هم زمان با رسيدن وى به مرحله جوانى است. بنابراين پرداختن قرآن به حوادث روزگار جوانى موسى(ع) و بعد از آن و مسكوت گذاشتن دوران پيش از جوانى (كودكى و نوجوانى)، نشانگر آن است كه كودكى و نوجوانى او در كمال آرامش سپرى شده بود و در اين مدت حادثه اى درخور بيان براى وى روى نداده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 1،3،4،7،8،9،10

1 - ورود موسى ( ع ) به شهر مصر ، در ساعت استراحت و غفلت و بى خبرى مردم

و دخل المدينة على حين غفلة من أهلها

{غفلت} به معناى بى خبرى و مراد از {على حين غفلة من أهلها} (ساعت بى خبرى مردم شهر) زمانى است كه مردم دست از كسب و كار مى كشند و به خانه هايشان برمى گردند و از آنچه در شهر مى گذرد بى خبر مى مانند.

3 - برخورد موسى ( ع ) در شهر مصر ، با زد و خورد دو

مرد به قصد كشتن يكديگر

فوجد فيها رجلين يقتتلان

واژه {يقتتلان} نشان مى دهد كه نزاع ميان آن دو مرد، نزاعى عادى نبوده است; بلكه آن دو به قصد كشتن، همديگر را مى زدند.

4 - يكى از دو مرد در حال زد و خورد ، اسرائيلى و از پيروان موسى ( ع ) و ديگرى قبطى و از دشمنان او بود .

ه_ذا من شيعته و ه_ذا من عدوّه

7 - استغاثه و يارى طلبى مرد بنى اسرائيلى ، از موسى ( ع ) عليه فرد قبطى

فاستغ_ثه الذى من شيعته على الذى من عدوّه

8 - اقدام بى درنگ موسى ( ع ) براى حمايت از مرد بنى اسرائيلى عليه فرد قبطى

فوكزه موسى

{فاء} در {فوكزه} فصيحه و عطف بر جمله محذوف است; يعنى، {فأقبل موسى على الذى من عدوّه فوكزه}. گفتنى است كه {اقدام بى درنگ} از به كارگيرى {فاء} _ كه بيانگر عدم وجود فاصله ميان يارى طلبى مرد اسرائيلى و پاسخ مثبت موسى(ع) به وى است _ استفاده مى شود.

9 - حمله موسى ( ع ) به فرد قبطى و وارد آوردن ضربه مشتى بر وى

فوكزه موسى

{وَكْز} (مصدر {وَكَزَ}) زدن با مشت است.

10 - جان باختن فرد قبطى با ضربه مشت موسى

فوكزه موسى فقضى عليه

عبارت {قضى عليه} مرادف با {قتله} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 16 - 1،2

1 - قتل مرد قبطى ، ظلم موسى ( ع ) به خود و باعث به خطر افتادن جان او از سوى فرعونيان

فوكزه موسى فقضى عليه . .. قال ربّ إنّى ظلمت نفسى

موسى(ع) در پيشگاه پروردگار اعتراف كرد كه مرتكب خطاى

بزرگى شده و با كشتن مرد قبطى، در معرض خطرى جدى قرار گرفته است.

2 - اعتراف صريح موسى ( ع ) در پيشگاه پروردگار ، به اشتباه خويش در قتل مرد قبطى و درخواست آمرزش از ساحت او و نجات از شرّ فرعونيان

قال ربّ إنّى ظلمت نفسى فاغفرلى

مقصود موسى(ع) از آمرزش در {اغفرلى} زدوده شدن پى آمد كار وى و رهايى از انتقام فرعونيان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 18 - 1،2،3،4،5،6،7،8

1 - به هم ريختن آرامش موسى در پى كشته شدن مرد قبطى به دست وى

فوكزه موسى فقضى عليه . .. فأصبح فى المدينة خائفًا يترقّب

2 - موسى ( ع ) ، پس از حادثه قتل مرد قبطى به كاخ فرعون بازنگشت .

فأصبح فى المدينة

3 - درنگ موسى ( ع ) تا بامداد روز بعد در شهر ، همراه با هراس و انتظار پيشامد حادثه اى ناگوار براى خويش

فأصبح فى المدينة خائفًا يترقّب

{ترقّب} (مصدر {يترقّب}) معادل {انتظار} است; يعنى، {ينتظر وقوع المكروه به}. مفعول {يترقّب} نيز حذف شده است.

4 - برخورد مجدد موسى ( ع ) با فرياد كمك طلبى مرد اسرائيلى ( همان كه روز پيش از وى يارى خواسته بود ) در بامداد روز بعد

فأصبح فى المدينة . .. فإذا الذى استنصره بالأمس يستصرخه

{إستصراخ} (مصدر {يستصرخ}) به معناى سردادن فرياد كمك خواهى است.

5 - درگيرى دوباره مرد اسرائيلى با فردى ديگر از قبطيان در روز بعد

فإذا الذى استنصره بالأمس يستصرخه

6 - نزاع مجدد مرد اسرائيلى _ آن هم با پيشامد حادثه روز پيش _ امرى غير مترقبه و دور از انتظار براى

موسى ( ع )

فإذا الذى استنصره بالأمس يستصرخه

مطلب ياد شده با توجه به آمدن {إذا}ى فجائيه به دست مى آيد.

7 - برانگيخته شدن خشم موسى ( ع ) با مشاهده مرد اسرائيلى در حال درگيرى مجدد با يكى ديگر از قبطيان

قال له موسى إنّك لغوىّ مبين

8 - پرخاش كردن موسى ( ع ) نسبت به مرد اسرائيلى

قال له موسى إنّك لغوىّ مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 19 - 1،3،4،5،6،7

1 - اقدام موسى ( ع ) به حمله به مرد قبطى و وارد كردن ضربه سخت و كوبنده بر وى

فلمّا أن أراد أن يبطش بالذى هو عدوٌّ لهما

{بطش} (مصدر {يبطش}) به دست گشودن براى هجوم قهرآميز گفته مى شود.

3 - برداشت اشتباه مرد اسرائيلى از تصميم موسى ( ع )

قال ي_موسى أتريد أن تقتلنى

4 - اعتراض مرد اسرائيلى به موسى ( ع ) به توهم اين كه او بر كشتن وى تصميم گرفته است .

قال ي_موسى أتريد أن تقتلنى

5 - افشا شدن راز قتل مرد قبطى به وسيله مرد اسرائيلى

قال ي_موسى . .. كما قتلت نفسًا بالأمس

6 - متهم شدن موسى ( ع ) از سوى مرد اسرائيلى به داشتن انگيزه هاى جبارانه و روحيه ظلم و تجاوزگرى

إن تريد إلاّ أن تكون جبّارًا فى الأرض

7 - عارى بودن از انگيزه هاى اصلاح طلبانه ، اتهام ديگر مرد اسرائيلى به موسى ( ع )

و ما تريد أن تكون من المصلحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 20 - 1،2،3،4،5

1 - ورود شتابزده مردى ناشناس از دورترين نقطه شهر به

حضور موسى ( ع )

و جاء رجل من أقصا المدينة يسعى

2 - مرد ناشناس ، حامل خبرى مهم و سرنوشت ساز براى موسى ( ع ) بود .

قال ي_موسى إنّ الملأ يأتمرون بك ليقتلوك

3 - مشاوره سران حكومت فرعون درباره كشتن موسى ( ع )

إنّ الملأيأتمرون بك ليقتلوك

{إئتمار} (مصدر {يأتمرون}) به معناى مشورت و رايزنى است.

4 - شنود گفت و گو هاى سران حكومت فرعون به وسيله مرد ناشناس و رساندن سريع آن به موسى ( ع )

و جاء رجل . .. قال ي_موسى إنّ الملأ يأتمرون بك ليقتلوك

5 - مرد ناشناس ، خواهان خروج بى درنگ موسى ( ع ) از شهر بود .

فاخرج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 21 - 1،2،5

1 - خارج شدن موسى ( ع ) از شهر مصر ، در پى توصيه مرد ناشناس

قال ي_موسى . .. فاخرج ... فخرج منها خائفًا

2 - موسى ( ع ) نگران پيش آمدن حادثه اى ناگوار براى خويش ، به هنگام خروج از شهر مصر بود .

فخرج منها خائفًا يترقّب

{تَرَقُّب} (مصدر {يترقّب}) به معناى انتظار است. در اين جا مفعول {يترقّب} حذف شده است; يعنى، {ينتظر وقوع المكروه به}.

5 - نيايش موسى ( ع ) به درگاه پروردگار ، براى نجات خويش از شر فرعونيان

قال ربّ نجّنى من القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 22 - 1،2،4

1 - تلاش موسى ( ع ) پس از خروج از شهر مصر ، براى رساندن خود به سمت منتهى به مدين

فخرج منها . .. و لمّا توجّه

تلقاء مدين

تعبير {لمّا توجّه. ..} نشان مى دهد كه موسى(ع) هم زمان با خارج شدن از شهر مصر، در جهت مدين قرار نداشت; بلكه مدتى راه پيمود تا خود را در آن سمت قرار دهد.

2 - قرار گرفتن موسى ( ع ) در جهت منتهى به مدين و روانه شدن وى به سوى آن

و لمّا توجّه تلقاء مدين

{توجُّه} (مصدر {توجّه}) به معناى روى آوردن و {تلقاء} معادل جانب است. {و لمّا توجّه تلقاء مدين}; يعنى، {لمّا صرف وجهه هذاء مدين}، (همين كه روى به جانب مدين آورد...}.

4 - موسى ( ع ) ناآشنا به راه منتهى به مدين

و لمّا توجّه تلقاء مدين قال عسى ربّى أن يهدينى سواء السبيل

مطلب ياد شده با توجه به نيايش موسى(ع) به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 1،2،3،4،6،7،9،20

1 - موسى ( ع ) مسافت ميان مصر تا مدين را بدون حادثه اى در خور بيان طى كرد .

فخرج منها . .. و لمّا ورد ماء مدين

پرداختن قرآن به مقطع ورود موسى(ع) به حوالى مدين و سكوت از حوادث بين راه، نشان مى دهد كه براى وى از مصر تا مدين رخداد درخور ذكرى اتفاق نيفتاده بود.

2 - ورود موسى ( ع ) به حوالى مدين در اثناى روز

و لمّا ورد ماء مدين وجد عليه أُمّة من الناس يسقون

3 - ورود موسى ( ع ) به محل آب شرب مدين هم زمان با آمدن چوپانان براى آب دادن دام هايشان

و لمّا ورد ماء مدين وجد عليه أُمّة من الناس يسقون

4 - روبرو شدن موسى ( ع )

با جمعيت انبوهى از چوپانان بر سر آب مدين

و لمّا ورد ماء مدين وجد عليه أُمّة من الناس يسقون

كلمه {أُمّة} به جماعتى از مردم گفته مى شود و نكره آمدن آن،نشان دهنده كثرت چوپانان است.

6 - جلب توجه موسى ( ع ) به دو زن تنها كه به جاى آب دادن به گوسفندانشان ، آنها را از نزديك شدن به آب باز مى داشتند .

و وجد من دونهم امرأتين تذودان

{ذود} (مصدر {تذودان}) به معناى دور كردن است; يعنى، آن دو زن گوسفندانشان را دور مى كردند و نمى گذاشتند كه به آب نزديك شوند. گفتنى است، كه دو زن _ چنان كه از عبارت هاى بعد استفاده مى شود _ دختران شعيب بودند.

7 - پرسش موسى ( ع ) از دختران شعيب درباره انگيزه آنان از منع كردن گوسفندانشان از آب

قال ما خطبكما

{خطب} معادل {شأن} است; يعنى، {ما الذى حملكما على الذود; چه چيزى شما را بر اين كار وا مى دارد؟}

9 - دختران شعيب به پرسش موسى پاسخ دادند .

قالتا لانسقى

20 - تقارن هجرت موسى ( ع ) به مدين با دوران پيرى شعيب ( ع )

قالتا . .. و أبونا شيخ كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 1،3،4،5،6،7،10

1 - برانگيخته شدن عواطف موسى ( ع ) با شنيدن پاسخ دختران شعيب

قالتا لانسقى . .. فسقى لهما

3 - اقدام بى درنگ موسى ( ع ) به آب دادن گوسفندان دختران شعيب پس از شنيدن اظهارات آنان

قالتا . .. و أبونا شيخ كبير . فسقى لهما

تعبير {فسقى لهما} با {فا}ى عاطفه _ كه براى

عدم تراخى است _ بيانگر مطلب ياد شده است.

4 - بازگشتن موسى ( ع ) به سايه جهت استراحت ، پس از آب دادن گوسفندان دختران شعيب

ثمّ تولّى إلى الظلّ

5 - هم زمانى هجرت موسى ( ع ) به مدين با فصل گرما

ثمّ تولّى إلى الظلّ

6 - كمك رسانى موسى ( ع ) به دختران شعيب ، على رغم خستگى و گرسنگى شديد وى

ثمّ تولّى إلى الظلّ فقال ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خير فقير

7 - اظهار گرسنگى و نياز در پيشگاه خداوند از سوى موسى ( ع ) و درخواست كمك از ساحت او

فقال ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خير فقير

10 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) فى قول اللّه عزّوجلّ حكاية عن موسى ( ع ) { ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خير فقير } فقال : سأل الطعام ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند _ عزّوجلّ _ كه از قول موسى(ع) حكايت كرده {ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خير فقير} روايت شده كه موسى(ع) [با اين سخن ]درخواست طعام كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 1،4،7،8،9،12

1 - بازگشت يكى از دختران شعيب نزد موسى به فرمان پدر

فجاءته إحديهما . .. قالت إنّ أبى يدعوك

4 - دختر شعيب ، پيامدار دعوت پدرش از موسى ( ع )

قالت إنّ أبى يدعوك

7 - پذيرش دعوت شعيب از سوى موسى ( ع ) و رفتن وى به نزد او

قالت إنّ أبى يدعوك . .. فلمّا جاءه

8 - گفت وگوى موسى ( ع ) با شعيب و بيان سرگذشت خويش

براى وى

فلمّا جاءه و قصّ عليه القصص

9 - اقدام شعيب به دلدارى موسى ( ع ) رفع نگرانى و ترس از وى و اعلام نجات يافتنش از شر فرعونيان

قال لاتخف نجوت من القوم الظ_لمين

12 - { عن البزنطى قال : سألت الرضا ( ع ) عن قوله تعالى { إنّ أبى يدعوك ليجزيك أجر ما سقيت لنا } أهى التى تزوّج بها ؟ قال : نعم . . . ;

از بزنطى نقل شده كه گفت: از امام رضا(ع) درباره قول خداى تعالى: {إنّ أبى يدعوك. ..} پرسيدم: آيا دخترى كه نزد موسى آمد و گفت پدرم تو را خواسته ... همان دخترى بود كه بعداً موسى(ع) با او ازدواج كرد؟ فرمود: آرى...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 1،3،6،7،9،12

1 - پيشنهاد يكى از دختران شعيب به پدر براى استخدام موسى ( ع )

قالت إحديهما ي_أبت است_ئجره

3 - ستايش دختر شعيب از موسى ( ع ) نزد پدر

إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

6 - موسى ( ع ) ، مردى نيرومند و شخصيتى امين در ديدگاه دختر شعيب

إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

7 - موسى ( ع ) ، از ديدگاه دختر شعيب ، بهترين و شايسته ترين مرد براى نگه دارى دام هايشان

قالت إحديهما . .. إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

9 - استقبال شعيب ( ع ) از پيشنهاد دختر خويش براى استخدام موسى ( ع )

إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

سكوت شعيب(ع) در برابر پيشنهاد دختر خويش، نشانگر پذيرفته شدن آن از سوى وى مى باشد. آيه بعد نيز گوياى همين مطلب است.

12

- { عن الرضا ( ع ) : . . . و لمّا قالت : { استأجره إنّ خير من استأجرت القوىّ الأمين } قال أبوها كيف علمت ذلك ؟ قالت لمّا أتيته برسالتك فأقبل معى قال كونى خلفى و دلّينى على الطريق . . . ;

از امام رضا(ع) روايت شده [است كه فرمود] آن گاه كه دختر شعيب به پدرش گفت: موسى را اجير كن; چون بهترين اجير كسى است كه نيرومند و امين باشد; پدر گفت: چگونه به اين حقيقت پى برده اى؟ گفت: آن گاه كه پيام تو را براى او بردم با من همراه شد و گفت: تو پشت سر من باش و راه را به من نشان ده. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 1،2،4،13،15،16

1 - تصميم شعيب ( ع ) به ايجاد پيوند زناشويى ميان موسى ( ع ) و يكى از دو دختر خود

قال إنّى أُريد أن أُنكحك إحدى ابنتىّ ه_تين

2 - اقدام شعيب ( ع ) به در ميان گذاشتن تصميم خود با موسى ( ع ) در حضور دخترانش و با رضايت آنان

قال إنّى أُريد أن أُنكحك إحدى ابنتىّ ه_تين

اسم اشاره {هاتين} نشان دهنده آن است كه هر دو دختر شعيب، در آن لحظه حضور داشتند. گفتنى است كه حضور دختران شعيب حكايت از رضايت آنان نسبت به مسأله ازدواج با موسى(ع) دارد.

4 - شعيب ( ع ) ، خواستار حداقل هشت سال و حداكثر ده سال كار ( شبانى گوسفندان ) ، از موسى در قبال ازدواج با يكى از دخترانش بود .

قال إنّى

أُريد أن أُنكحك . .. على أن تأجرنى ثمنى حجج فإن أتممت عشرًا فمن عندك

{حجج} جمع {حجه} است و مراد از آن {سنين} مى باشد; يعنى، {على أن تأجرنى ثمانى سنين}.

13 - آزاد گذاشتن موسى ( ع ) از سوى شعيب ( ع ) در انتخاب كردن حداقل مهر ( هشت سال كار ) يا حداكثر آن ( ده سال كار )

على أن تأجرنى ثمنى حجج فإن أتممت عشرًا فمن عندك

15 - شعيب ( ع ) ، نگران رد شدن پيشنهاد وى از سوى موسى ( ع )

و ما أُريد أن أشقّ عليك

اين كه حضرت شعيب(ع) بلافاصله اعلام مى كند من قصد ندارم بر تو سخت بگيرم، در بردارنده نوعى درخواست از سوى شعيب(ع) است كه موسى(ع) پيشنهاد او را رد نكند.

16 - تضمين مدارا كردن با موسى ( ع ) و سخت نگرفتن بر وى در كار ها از سوى شعيب ( ع )

و ما أُريد أن أشقّ عليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 28 - 1،2،7

1 - پذيرفته شدن پيشنهاد شعيب ( هشت تا ده سال كار در قبال ازدواج ) از سوى موسى ( ع )

قال إنّى أُريد . .. أيّما الأجلين قضيت فلاعدون علىّ

2 - موسى ( ع ) خواهان ملزم نشدن از سوى شعيب به ادامه كار ، پس از اتمام مدت اول ( هشت سال ) در صورت عدم تمايل به ادامه كار و مجبور نشدن به ترك كار در صورت تمايل به اتمام مدت دوم ( ده سال )

أيّما الأجلين قضيت فلاعدون علىّ

جمله {لاعدوان علىّ} انشا در قالب اخبار

است. بنابراين مقصود اين است كه من هر يك از دو مدت را بخواهم پايان ببرم، نبايد برخلاف خواسته ام مرا مجبور كنى.

7 - موسى ( ع ) خدا را بر قرارداد ميان خود و شعيب ( ع ) گواه گرفت .

قال ذلك بينى و بينك . .. و اللّه على ما نقول وكيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 1،2،3،4،5،6،7،8،9،10،11

1 - اقامت موسى در مدين تا پايان مدت قراردادش با شعيب ( ع )

فلمّا قضى موسى الأجل

{قضاء} (مصدر {قضى}) به معناى تمام كردن و به پايان رساندن است. {الأجل} اشاره به مدتى دارد كه ميان موسى و شعيب(ع) مقرر شده بود.

2 - هجرت موسى ( ع ) به همراه همسر و فرزندانش از مدين ، پس از پايان يافتن مدت قراردادش با شعيب ( ع )

فلمّا قضى موسى الأجل و سار بأهله

گرچه واژه {أهل} انصراف به زوجه دارد; لكن با توجه به تعبير {امكثوا} (با خطاب جمع) معلوم مى شود علاوه بر همسر حداقل دو نفر ديگر نيز _ كه به احتمال قوى فرزندانش بوده اند _ او را همراهى مى كردند.

3 - ورود موسى ( ع ) به صحراى سينا در مهاجرت از مدين

ءانس من جانب الطور نارًا

{طور} معادل {جبل} (كوه) است و مراد از آن، طور واقع در سرزمين سينا مى باشد.

4 - موسى ( ع ) آتشى را در سمت وادى طور مشاهده كرد .

ءانس من جانب الطور نارًا

{إيناس} (مصدر {آنس}) مرادف {إبصار} (ديدن) است. بنابراين {آنس}; يعنى، {بصر و رأى}.

5 - موسى ( ع ) خانواده اش را از وجود

آتش در وادى طور آگاه كرد .

قال لأهله امكثوا إنّى ءانست نارًا

6 - تنها موسى ( ع ) نظاره گر آتش وادى طور بود .

إنّى ءانست نارًا

نسبت داده شدن مشاهده آتش به موسى(ع) و نيز نكره آمدن {ناراً}، نشان دهنده آن است كه آتش مزبور، تنها به وسيله موسى(ع) قابل مشاهده بوده است.

7 - تصميم موسى ( ع ) به آوردن آتش از وادى طور ، براى گرم كردن خانواده اش

قال لأهله امكثوا . .. أو جذوة من النار لعلّكم تصطلون

{إصطلاء} (مصدر {تصطلون}) به معناى خود را گرم كردن است.

8 - موسى ( ع ) از خانواده اش خواست كه تا بازگشت وى از وادى طور درنگ كنند .

قال لأهله امكثوا . .. لعلّى ءاتيكم منها بخبر أو جذوة من النار

9 - تحير و سرگردانى موسى ( ع ) و خانواده اش ، در صحراى سينا به خاطر گم كردن راه

لعلّى ءاتيكم منها بخبر

تعبير آيه ده سوره {طه} در اين مورد (لعلّى آتيكم منها بقبس أو أجد على النار هدًى) به روشنى، دلالت بر مطلب ياد شده دارد.

10 - موسى ( ع ) ، اميدوار به يافتن كسى يا كسانى در كنار آتش و كسب اطلاع از آنان درباره راه

قال لأهله امكثوا . .. لعلّى ءاتيكم منها بخبر

11 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : لمّا قضى موسى الأجل و سار بأهله نحو بيت المقدس أخطأ الطريق ليلاً { فقال لأهله امكثوا إنّى آنست ناراً } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: هنگامى كه قرارداد موسى [با شعيب] پايان يافت و همراه با اهلش به سوى بيت المقدس

رهسپار گرديد، شب هنگام راه را گم كرد. پس به اهلش گفت: {امكثوا إنّى آنست ناراً}...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 30 - 1،2،3،6

1 - موسى ( ع ) براى بردن آتش ، خود را به وادى طور رساند .

لعلّى ءاتيكم منها . .. أو جذوة من النار ... فلمّا أتيها

2 - آتش طور ، وسيله اى براى كشاندن موسى ( ع ) به وادى طور ، جهت سخن گفتن خدا با وى و دريافت رسالت الهى

فلمّا أتيها نودى . .. ي_موسى إنّى أنا اللّه ربّ الع_لمين

3 - آمدن نداى الهى به موسى ( ع ) از درختى واقع در جانب راست وادى طور ، هم زمان بانزديك شدن وى به آتش

فلمّا أتيها نودى من ش_طى الواد . .. من الشجرة

{شاطئ} به معناى {جانب} است و {الأيمن} _ مقابل {الأيسر} (چپ) _ صفت براى شاطئ} مى باشد. بنابراين {شاطئ الواد الأيمن}; يعنى، طرف راست وادى.

6 - اقدام خداوند به معرفى خود در آغاز مكالمه اش با موسى ( ع )

ي_موسى إنّى أنا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 31 - 2،3،4،7

2 - تحرك شديد و تند و تيز عصاى موسى در پى افكندن آن بر زمين

فلمّا رءاها تهتزّ كأنّها جانّ

{إهتزاز} (مصدر {تهتزّ}) به معناى به حركت در آمدن است. تشبيه حركت عصاى اژدها شده موسى به حركت مار كوچك (جان)، بيانگر آن است كه عصاى مار شده _ على رغم اين كه مارى بزرگ بود _ چنان چالاك بود كه گويا مارى كوچك است.

3 - فرار بى

درنگ موسى ( ع ) در پى مشاهده عصاى خود بسان مارى چست و چالاك

فلمّا رءاها تهتزّ كأنّها جانّ

4 - ندا و فرمان خدا به موسى ( ع ) مبنى بر پيش آمدن و نترسيدن از عصاى مار شده خويش

ي_موسى أقبل و لاتخف

7 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . فلمّا قضى موسى الأجل و سار بأهله نحو بيت المقدس فنودى . . . أن ألق عصاك فلمّا رأها تهتزّ كأنّها جانّ ولّى مدبراً و لم يعقّب } فإذا حيّة مثل الجذع يخرج منها مثل لهب النار . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شد. .. كه چون موسى(ع) قرارداد خود را به پايان رسانيد و همراه با اهلش به سوى بيت المقدس حركت كرد ... آن گاه به وى ندا شد ... عصاى خود را بيفكن [و چون موسى(ع) آن را افكند ]ديد كه مانند مار كوچك پر جست و خيزى به حركت درآمد رو برگرداند و (پا بفرار گذاشت) و حتى پشت سر خود را نگاه نكرد پس ناگهان (آن عصا) مارى چون تنه درخت خرما گشته بود كه از دهانش شعله هاى آتش زبانه مى كشيد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 2،3،5

2 - درخشش دست موسى ، به هنگام بيرون آوردن آن از گريبان

تخرج بيضاء

3 - { يد بيضاى } موسى ، داراى منظرى زيبا و مبرا از هر گونه زشتى و عيب

تخرج بيضاء من غير سوء

5 - پيش آمدن ناگهانى حادثه طور ( مكالمه خدا ، تبديل عصا به اژد ها و يد بيضا ) باعث

به هم ريختن آرامش موسى ( ع ) و چيره شدن ترس بر وى

فلمّا أتيها نودى . .. و اضمم إليك جناحك من الرّهب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 33 - 1،3،5

1 - بر جاى ماندن حادثه كشته شدن مرد قبطى در خاطره موسى ، با گذشت چندين سال

قال ربّ إنّى قتلت منهم نفسًا

3 - ترس موسى از كشته شدن به دست فرعونيان به تقاص قتل مرد قبطى

إنّى قتلت منهم نفسًا فأخاف أن يقتلون

5 - موسى ( ع ) در وادى طور ، نگرانى خويش نسبت به موانع راه رسالت را با خدا در ميان گذاشت .

قال ربّ إنّى قتلت منهم نفسًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 34 - 4،5،7،8

4 - اعتقاد موسى ( ع ) به ضرورى بودن وجود هارون در كنار وى ، در مصاف با فرعون

و أخى ه_رون هو أفصح منّى لسانًا . .. إنّى أخاف أن يكذّبون

5 - بهره گيرى از منطق فصيح و برتر هارون ، انگيزه موسى ( ع ) در بودن او با وى

فأرسله معى ردءًا يصدّقنى إنّى أخاف أن يكذّبون

7 - ترس موسى از روبه رو شدن با تكذيب فرعونيان و عدم توانايى وى در دفاع از رسالت خويش

إنّى أخاف أن يكذّبون

8 - موسى ( ع ) خواسته خويش ( همراهى هارون با وى ) را با خداوند در ميان گذاشت .

قال ربّ . .. و أخى ه_رون ... إنّى أخاف أن يكذّبون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 -

1،2

1 - پذيرفته شدن درخواست موسى ( مأموريت هارون براى پشتيبانى ) از سوى خداوند

و أخى ه_رون . .. فأرسله معى ... قال سنشدّ عضدك بأخيك

2 - هارون بازوى موسى و مايه توان و اقتدار وى در مصاف با فرعونيان

قال سنشدّ عضدك بأخيك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 36 - 1،2،4

1 - بازگشتن موسى ( ع ) ، به مصر و ابلاغ رسالت الهى خويش به فرعونيان

فلمّا جاءهم موسى

2 - موسى ( ع ) معجزات متعددى را به فرعونيان ارائه كرد .

فلمّا جاءهم موسى ب_ئاي_تنا بيّن_ت

4 - انكار معجزات موسى از سوى فرعونيان ، به اتهام سحر و ساختگى بودن آنها

فلمّا جاءهم موسى ب_ئاي_تنا بيّن_ت قالوا ما ه_ذا إلاّ سحر مفترًى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 37 - 1،2

1 - اتكال موسى ( ع ) به خداوند ، در برابر تكذيب گرى هاى فرعونيان

قالوا. .. و ما سمعنا به_ذا فى ءابائنا الأوّلين . و قال موسى ربّى أعلم

تعبير {ربّى أعلم} (خداى من بهتر مى داند) در پاسخ فرعون _ كه در برابر همه معجزات و براهين روشن و غير قابل انكار موسى(ع)، موضع تكذيب و انكار در پيش مى گيرد و آن حضرت را به سحر و جادوگرى متهم مى كند _ بيانگر اتكال به خدا و به داورى طلبيدن او مى باشد.

2 - موسى ( ع ) ، داورى ميان خود و فرعونيان را به خداوند حواله كرد .

و قال موسى ربّى أعلم

وقتى موسى(ع) با ارائه معجزات روشن و غير قابل انكار، با تكذيب فرعونيان روبه

رو شد; چاره اى نديد جز اين كه خدا را به داورى ميان خود و آنان بخواند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 2،8،10

2 - فرعون ، درباره خداى مورد ادعاى موسى اظهار ترديد كرد .

و قال فرعون . .. ما علمت لكم من إل_ه غيرى

8 - متهم شدن موسى ( ع ) به دروغ گويى از سوى فرعون ، به خاطر مردود دانستن الوهيت وى و فراخواندن همگان به پرستش خداى يگانه

و إنّى لأظنّه من الك_ذبين

10 - اقدام فريبكارانه فرعون ، براى مقابله با روشنگرى هاى موسى ( ع )

فاجعل لى صرحًا لعلّى أطّلع إلى إل_ه موسى

دستور ساختن برج براى تحقيق درباره خداى يگانه _ كه موسى همگان را به پرستش او فراخوانده بود _ مى تواند بدان منظور باشد كه افكار عمومى را از توجه به تبليغات موسى منحرف سازد. برداشت ياد شده براساس اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 69 - 1،2،5

1 - حضرت موسى ( ع ) ، مورد آزار و اذيت قوم خود بوده است .

لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى

2 - خداوند ، از اتهامى كه قوم موسى به آن حضرت وارد كردند ، دفاع كرد و او را از آن مبرّا دانست .

لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى فبرّأه اللّه ممّا قالوا

{برّأه اللّه ممّا قالوا} قرينه است بر اين كه مراد از اذيت به موسى(ع)، تهمت و افترا بوده است.

5 - تهمت به موسى ( ع ) ، موجب آزردگى و اذيت آن حضرت بود .

لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى فبرّأه اللّه

ممّا قالوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 115 - 1،3

1 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان ، به عنايت خداوند از اندوه بزرگ نجات يافتند .

و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم

3 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان ، گرفتار غم بزرگ و مشكلات اندوه بار از سوى فرعونيان

و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم

اندوهى كه موسى و هارون(عليهماالسلام) و قوم شان به آن گرفتار بودند، ناشى از مسائل و مشكلات شخصى نبود; بلكه بر اثر تبليغ رسالت شان در ميان فرعونيان به وجود آمده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 116 - 2

2 - غلبه و پيروزى موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان بر فرعونيان ، نتيجه نصرت الهى بود .

و نصرن_هم فكانوا هم الغ_لبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 5،6،7

5 - مبارزه با عوامل و سردمداران كفر و فساد و اصلاح نظام اجتماعى حاكم ، سرلوحه رسالت موسى ( ع ) و مرحله نخستين نهضت او

لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون

6 - تهمت سحر و دروغ گويى به موسى ( ع ) ، از سوى فرعون ، هامان و قارون

فقالوا س_حر كذّاب

7 - موضع گيرى واحد فرعون ، هامان و قارون در چگونگى و شيوه مبارزه با موسى ( ع )

فقالوا س_حر كذّاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25

- 1،5،6،7،8،9،12

1 - موسى ( ع ) با راه يافتن به دربار فرعونيان ، پيام حق الهى را به آنان ارائه كرد .

لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون ... فلمّا جاءهم بالحقّ من عندنا

5 - فرمان فرعون ، هامان و قارون ، بر كشتن فرزندان ذكور مؤمنان همراه موسى ( ع )

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

6 - وحشت و احساس خطر فرعون ، هامان و قارون از گسترش آيين موسى و قوت گرفتن پيروان آن حضرت

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

از فرمان فرعون و. .. به قتل ايمان آورندگان به موسى(ع)، برداشت ياد شده استفاده مى شود.

7 - كشتار فرزندان ذكور مؤمنان ، تنها راه پيشگيرى از رواج آيين موسى ، در نگاه فرعون ، هامان و قارون

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه نخستين واكنش فرعون و. .. در برابر ايمان آورندگان به موسى(ع)، قتل پسران آنان بود.

8 - آيين توحيدى موسى ( ع ) در زمان حكومت فرعون ، هامان و قارون ، به شدت در حال گسترش بود .

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

فرمان قتل فرزندان مؤمنان به موسى(ع)، نشان دهنده گسترش شديد آيين موسى است; زيرا در صورت كندبودن آن، فرمان قتل به عنوان نخستين واكنش از سوى فرعونيان صادر نمى شد.

9 - زنده گذاشتن دختران مؤمنان _ على رغم كشتار پسران آنان _ اقدام بى رحمانه ديگر فرعون ، هامان و قارون عليه موسى ( ع ) و بنى اسرائيل بود .

و استحيوا نساءهم

12 - موضع گيرى واحد فرعون ، هامان و قارون در چگونگى و شيوه

مبارزه با موسى ( ع ) و پيروان او

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه و استحيوا نساءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 1،2،3،4،6،7،11،12

1 - تصميم فرعون بر قتل موسى ( ع )

و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

2 - فرعون درباره تصميم خود مبنى بر كشتن موسى ( ع ) ، با مشاوران و درباريانش به رايزنى پرداخت .

و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

3 - اقدام بر قتل موسى ( ع ) ، كارى دشوار ، خطرآفرين و داراى بازتاب ناگوار در ميان افكار عمومى درنظر فرعون

و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه فرعون، در كشتن فرزندان ايمان آورندگان به موسى(ع) با كسى به مشاوره نپرداخت (اقتلوا أبناء الذين آمنوا معه); ولى در كشتن موسى(ع) با مشاوران و درباريان خود به رايزنى پرداخت.

4 - كشتار فرزندان ذكور مؤمنان از سوى فرعونيان ، براى جلوگيرى از گسترش دعوت موسى ( ع ) كافى و كارساز نبود .

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه . .. و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

تصميم شخص فرعون مبنى بر كشتن موسى(ع)، پس از اقدام او و درباريانش به كشتن مؤمنان طرفدار موسى(ع)، گوياى حقيقت ياد شده است.

6 - كشتن موسى ( ع ) ، راه اصلى مبارزه با رسالت وى و گسترش آيين او ، در نگاه فرعون

و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

7 - تمسخر موسى از سوى فرعون ، در خصوص امداد الهى به وى و نزول عذاب بر دشمنان كافر

و ليدع ربّه

مقصود از جمله {وليدع ربّه} (او پروردگارش را بخواند)، خواندن خداوند

براى نجات موسى(ع) و يا فرود عذاب بر فرعونيان در جهت حمايت از آن حضرت مى باشد. گفتنى است كه فرعون اين جمله را از سر استهزا و تمسخر گفته است.

11 - تصميم فرعون بر قتل موسى ( ع ) ، به اتهام فسادانگيزى و اخلالگرى او در نظم عمومى كشور

أقتل موسى . .. إنّى أخاف ... أن يظهر فى الأرض الفساد

12 - موسى ( ع ) از سوى فرعون ، به فسادانگيزى و اخلالگرى در نظم عمومى سراسر كشور مصر متهم شد .

أو أن يظهر فى الأرض الفساد

آمدن تعبير {فى الأرض} (در زمين) گوياى اين نكته است كه موسى(ع) به اخلال و فسادانگيزى در سراسر كشور متهم گرديد; نه در نقطه اى خاص.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 27 - 1،3،5

1 - اطلاع يافتن موسى ( ع ) از توطئه براى قتل خود به دست فرعون

ذرونى أقتل موسى . .. و قال موسى إنّى عذت بربّى و ربّكم من كلّ متكبّر

3 - موسى ( ع ) ، اعتقاد خود به ربوبيت مطلق خداوند و نيز اعتماد خويش بر او در انجام رسالت را به فرعونيان اعلام كرد .

و قال موسى إنّى عذت بربّى و ربّكم من كلّ متكبّر

5 - اطمينان موسى ( ع ) به حمايت خداوند از او ، در برابر تهديد به قتل از سوى فرعون

أقتل موسى . .. قال ... عذت بربّى و ربّكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 1،7،8،9،10،11،14،15،18،19

1 - اعتراض و اظهار مخالفت مؤمن آل فرعون نسبت به تصميم

قتل موسى ( ع ) از سوى فرعون

وقال رجل مؤمن من ءال فرعون يكتم إيم_نه أتقتلون رجلاً أن يقول ربّى

7 - دفاع مؤمن آل فرعون از موسى ( ع ) ، جلوه اى از حمايت و امداد خداوند از او

إنّى عذت بربّى و ربّكم . .. و قال رجل مؤمن من ءال فرعون يكتم إيم_نه

ذكر دفاع مؤمن آل فرعون از موسى(ع) _ پس از پناه بردن آن حضرت به خداوند از شر فرعون _ مى تواند گوياى برداشت ياد شده باشد.

8 - تصميم فرعونيان به قتل موسى ( ع ) ، به خاطر اعتقاد آن حضرت به ربوبيت مطلق خداوند بود .

أتقتلون رجلاً أن يقول ربّى اللّه

9 - كشتن موسى ( ع ) به صرف اعتقاد او به ربوبيت خداوند ، كارى نكوهيده و نابه جا در نظر مؤمن آل فرعون

أتقتلون رجلاً أن يقول ربّى اللّه

از استفهام انكارى در جمله {أتقتلون رجلاً. ..} _ كه در مقام تقبيح عمل فرعون مى باشد _ برداشت ياد شده استفاده مى شود.

10 - موسى ( ع ) ، ارائه دهنده دلايل روشن و بى ابهام ، بر اثبات ربوبيت خداوند براى فرعونيان

و قد جاءكم بالبيّن_ت من ربّكم

11 - دفاع مؤمن آل فرعون از موسى ( ع ) ، به خاطر برخوردار بودن انديشه و عقيده او بر دليل و برهان روشن

أن يقول ربّى اللّه و قد جاءكم بالبيّن_ت من ربّكم

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه جمله {و قد جائكم بالبيّنات . ..} _ كه حال براى فاعل {يقول} يا{رجلاً} است _ در مقام تعليل براى مطلب پيشين; يعنى، تقبيح كشتن موسى(ع) مى باشد.

14 - اطمينان

دادن مؤمن آل فرعون به فرعونيان ، از آسيب ديدن موسى ( ع ) در صورت دروغ گو بودن ايشان در ادعا هاى خود

و إن يك ك_ذبًا فعليه كذبه

15 - ناروا بودن قتل موسى ( ع ) ، در نظر مؤمن آل فرعون حتى در صورت دروغ گو بودن او

و إن يك ك_ذبًا فعليه كذبه

18 - هشدار مؤمن آل فرعون به فرعونيان ، از آسيب ديدن شديد آنان بر اثر كشتن موسى ( ع )

و إن يك صادقًا يصبكم بعض الذى يعدكم

19 - هشدار مستمر موسى ( ع ) به فرعونيان ، درباره گرفتار شدن آنان به عذاب هاى گوناگون الهى

و إن يك صادقًا يصبكم بعض الذى يعدكم

مقصود از وعده موسى به فرعونيان، عذاب هاى الهى است. آمدن كلمه {بعض} مى رساند كه اين وعده ها و عذاب ها، متعدد بوده است. فعل مضارع {يعد} نيز مى فهماند كه اين وعده ها، به طور دائمى و مستمر به آنان ابلاغ مى شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 8،17

8 - تلاش گسترده مؤمن آل فرعون ، بر ايجاد احتمال درست بودن دعوت موسى ( ع ) و راستى هشدار هاى او در افكار عمومى قومش

وإن يك ك_ذبًا فعليه كذبه . .. فمن ينصرنا من بأس اللّه إن جاءنا

شيوه سخن مؤمن آل فرعون به فرعونيان (اگر موسى(ع) دروغ گو باشد به ضرر خودش است و اگر راستگو باشد ممكن است هشدارهاى او درباره نزول عذاب درست باشد)، گوياى اين نكته است كه او باايجاد احتمال درست بودن دعوت موسى(ع) در افكار عمومى، در صدد جلب نظر

آنان به سود آن حضرت بوده است.

17 - فرعون كشتن موسى ( ع ) را ، سياستى درست در حكومت و به صلاح جامعه دانست .

و ما أهديكم إلاّ سبيل الرشاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 30 - 1

1 - مؤمن آل فرعون _ به رغم قطع شدن سخنانش به وسيله فرعون _ به گفتار هشداردهنده خود ادامه داد و فرعونيان را از پيامد هلاكت بار قتل موسى ( ع ) آگاه ساخت .

ي_قوم لكم الملك . .. قال فرعون ما أريكم إلاّ ما أرى ... و قال الذى ءامن ي_قوم إن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 37 - 5،6،8،15،16

5 - دستور ساختن بناى مرتفع و رصدخانه براى اطلاع پيدا كردن از خداى موسى ( ع ) ، نيرنگ و ترفند فرعون براى اثبات دروغ گويى موسى ( ع ) درادعاى وجود خداى يكتا در جهان

أسب_ب السم_وت فأطّلع إلى إل_ه موسى

در اين كه مقصود اصلى فرعون از ساختن بناى مرتفع چه بوده، ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد: از جمله اين كه فرعون با ساختن بناى مرتفع، درصدد نبود كه به راه هاى آسمان دست يابد; زيرا كوه هاى مرتفعى وجود داشت كه از برج ها و بناى احداثى او بلندتر بود. از اين رو مقصود اصلى او اين بود كه براى مردم اثبات كند كه راه يافتن به آسمان، امرى ناممكن است. بنابر اين ادعاى موسى(ع) به اين كه در جهان خدايى هست كه با او ارتباط دارد، دروغ و باطل مى باشد. گفتنى است ذيل

آيه _ كه در آن از بى اثر بودن توطئه فرعون سخن به ميان آمده _ مؤيد همين برداشت است.

6 - موسى ( ع ) ، متهم به فردى دروغ گو و دين ساز از سوى فرعون

و إنّى لأظنّه ك_ذبًا

8 - ساختن بناى بلند و رصدخانه ، به منظور اطلاع يافتن از خداى موسى ( ع ) ، رفتار زشتى بود كه فرعون آن را زيبا و آراسته مى يافت .

ابن لى صرحًا . .. فأطّلع إلى إل_ه موسى ... و كذلك زيّن لفرعون سوء عمله

15 - كار ساز نبودن مكر و حيله فرعون در ساختن بناى بلند ، به بهانه اطلاع يافتن از خداى موسى ( ع ) و اثبات دروغ گو بودن او

ي_ه_م_ن ابن لى صرحًا. .. فأطّلع إلى إل_ه موسى... و ما كيد فرعون إلاّ فى تباب

برداشت ياد شده به اين خاطر است كه از مصاديق اصلى {كيد فرعون} ساختن بناى بلند مى باشد.

16 - عقب نشينى تاكتيكى فرعون در مقابل موسى ( ع ) و دست برداشتن از قتل او به طور موقت ، پس از هشدار هاى مؤمن آل فرعون

و قال فرعون ذرونى أقتل موسى. .. و قال فرعون ي_ه_م_ن ابن لى صرحًا... و ما كيد فرع

مطلب ياد شده با توجه به اين نكته است كه فرعون، در آغاز مبارزه با موسى(ع) طرح قتل او را داده بود; ولى پس از هشدارها و تبليغات مؤمن آل فرعون احداث بناى مرتفع براى جست و جو از خداى موسى(ع) را مطرح ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 38 - 2

2 - مؤمن آل

فرعون ، پس از كتمان ايمانش به مدتى چند ، آن را فاش ساخت و به موضع گيرى علنى عليه فرعون و دفاع از موسى ( ع ) پرداخت .

و قال الذى ءامن ي_قوم اتّبعون

فراخوانى مردم به پيروى از خويش، بيانگر علنى كردن ايمان و موضع اعتقادى شخص است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 41 - 1

1 - پرسش مؤمن آل فرعون از قوم خود ، درباره انگيزه مخالفت آنان با دعوت و خيرخواهى هاى او

و ي_قوم مالى أدعوكم إلى النجوة و تدعوننى إلى النار

گفتنى است كه به قرينه خطاب در جمله حاليّه {تدعوننى . ..}، عبارت {مالى} در اصل {مالكم} مى باشد. اين جمله در زبان عرب به جاى {أخبرونى عنكم} (از حالتان به من خبر دهيد) به كار مى رود و مقصود از آن پرسش از انگيزه و دليل وضعيت به وجود آمده از مخاطب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 14

14 - اقدام سريع و بى درنگ موسى ( ع ) به انجام رسالت الهى خويش ، پس از فرمان خداوند به او

لقد أرسلنا موسى . .. فقال إنّى رسول

از حرف {فاء}، مى توان استفاده كرد كه موسى(ع) پس از دريافت رسالت خويش، بى درنگ و بدون تأخير به انجام آن اقدام نمود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 47 - 1

1 - ارائه معجزات از سوى موسى ( ع ) ، به فرعون و درباريانش

فلمّا جاءهم ب_اي_تنا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 10،12

10 - وعده خداوند به موسى ( ع ) ، درباره رفع عذاب فرعونيان ، در صورت روى آوردن آنان به حق

ادع لنا ربّك بما عهد عندك إنّنا لمهتدون

به قرينه ذيل اين آيه و آيه بعد، به دست مى آيد كه مراد از {ما عهد عندك}، وعده خداوند به رفع عذاب از فرعونيان در صورت پذيرش هدايت است.

12 - فرعونيان پس از گرفتارى به عذاب الهى به موسى ( ع ) وعده دادند كه در صورت رفع عذاب ، ايمان خواهند آورد .

و قالوا ي_أيّه الس_حر ادع لنا ربّك بما عهد عندك إنّنا لمهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 50 - 1،3

1 - پاسخ مثبت موسى ( ع ) به تقاضاى فرعونيان و دعاى او براى رفع عذاب از ايشان

ادع لنا ربّك . .. فلمّا كشفنا عنهم العذاب

از ارتباط اين آيه با آيه قبل، استفاده مى شود كه در آيه شريفه ايجاز و حذفى صورت گرفته است. بدين صورت كه آنان از حضرت موسى(ع) درخواست دعا كردند و او خواسته آنها را اجابت نمود.

3 - اجابت دعاى موسى ( ع ) از سوى خداوند ، در زمينه رفع عذاب از فرعونيان

ادع لنا ربّك . .. فلمّا كشفنا عنهم العذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 52 - 3،4

3 - لكنت زبان و نقص گفتارى موسى ( ع ) ، به هنگام طرح دعوت در برابر فرعون *

و لايكاد يبين

4 - تلاش فرعون براى حقير نماياندن موسى ( ع

) و تحقير جايگاه و موقعيت اجتماعى او

أم أنا خير من ه_ذا الذى هو مهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 18 - 5

5- تذكر موسى ( ع ) به فرعونيان ، نسبت به خيرانديشى خود در پيشنهاد رهايى بنى اسرائيل

أن أدّوا . .. إنّى لكم رسول أمين

لام در {لكم} براى منفعت و {رسول أمين} تأكيدى بر رعايت امانت در نصيحت است; يعنى، بنى اسرائيل را رها كنيد و بدانيد كه در اين پيشنهاد، منفعت واقعى شما نهفته است و من در اين سخن صداقت دارم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 21 - 1

1- درخواست آزادى بيان ، پيشنهاد موسى ( ع ) به فرعونيان پس از يأس از ايمان آوردن آنان

و إن لم تؤمنوا لى فاعتزلون

{فاعتزلون}، كنايه از اين است كه اگر خود اهل ايمان نيستيد، لااقل متعرض من نباشيد تا آزادانه پيامم را به مردم برسانم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 23 - 2

2- موسى ( ع ) ، مأمور خارج ساختن شبانه و مخفيانه بنى اسرائيل از مصر

فأسر بعبادى ليلاً

{إسراء} (مصدر {أسر}) به معناى رفتن در شب است و {ليلاً} تأكيد آن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 38 - 3،7

3 - نخستين مأموريت موسى ( ع ) ، حركت به سوى فرعون بود .

و فى موسى إذ أرسلن_ه إلى فرعون

7 - رسالت موسى ( ع ) به سوى فرعون ، همراه با دلايل قاطع و

روشن

أرسلن_ه إلى فرعون بسلط_ن مبين

{سلطان} به معناى حجت و برهان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 39 - 1،3،6،8

1 - روى گردانى فرعون با تمام وجود ، از پذيرش رسالت موسى ( ع )

أرسلن_ه إلى فرعون . .. فتولّى بركنه

{ركن} در اين جا مى تواند به معناى اركان وجود و كنايه از اعراض كامل و همه جانبه باشد.

3 - نگرانى فرعون ، از نفوذ سخنان موسى ( ع ) در دل اركان حكومت خويش

فتولّى بركنه

6 - اتهام سحر و جنون از سوى فرعون به موسى ( ع ) ، پس از مشاهده دلايل و برهان هاى روشن رسالت آن حضرت

أرسلن_ه . .. بسلط_ن مبين ... و قال س_حر أو مجنون

8 - آشفتگى و سردرگمى فرعون ، در انكار دلايل روشن موسى ( ع )

و قال س_حر أو مجنون

سحر و جنون، فاصله بسيارى از يكديگر دارند; زيرا سحر، نوعى تبّحر و جنون سراسر آشفتگى و اشمئزازآور است و ميان اين دو سنخيتى نيست. از اين رو سخن فرعون، نشانگر اضطراب شديد او در موضع گيرى عليه منطق روشن موسى(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 2

2 - موسى ( ع ) ، مورد اذيت و آزار مستمر قوم خويش

و إذ قال موسى . .. لم تؤذوننى

تعبير {تؤذوننى} به صيعه مضارع _ به جاى {آذيتمونى} _ بيانگر آن است كه موسى(ع) از سوى قومش، به صورت مكرر مورد اذيت و آزار قرار مى گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79

- 16 - 1

1 - خداوند ، در وادى طوى با موسى ( ع ) سخن گفت .

إذ ناديه ربّه بالواد المقدّس طوًى

{واد} (مخفف {وادى}); يعنى، حد فاصل بين كوه ها و تپه ها كه راه عبور سيلاب باشد (مصباح). برخى از اهل لغت {طوى} را نام درّه اى مى دانند كه پايين كوه طور در صحراى {سينا} قرار دارد. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 17 - 2

2 - حركت به سوى فرعون و باز داشتن او از طغيان گرى ، فرمان خداوند به موسى ( ع ) در وادى طوى

اذهب إلى فرعون إنّه طغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 19 - 1

1$ - موسى ( ع ) به فرمان خداوند ، مأمور اظهار آمادگى نزد فرعون براى هدايت او به خداوند

و أهديك إلى ربّك

- موسى(ع) به فرمان خداوند، مأمور اظهار آمادگى نزد فرعون براى هدايت او به خداوند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 20 - 1

1$ - موسى ( ع ) در پى گفت وگو با فرعون و اظهار آمادگى براى ارشاد و هدايت او ، بزرگ ترين معجزه خويش را به وى ارائه كرد .

فأريه الأية الكبرى

- موسى(ع) در پى گفت وگو با فرعون و اظهار آمادگى براى ارشاد و هدايت او، بزرگ ترين معجزه خويش را به وى ارائه كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 21 - 1،4

1$ - فرعون ، نشانه رسالت موسى

( ع ) و معجزه بودن آن را نپذيرفت و بى درنگ آن را تكذيب كرد .

فكذّب

حرف {فاء} براى تعقيب بدون فاصله است و مى رساند كه فرعون، پيش از هر گونه تأمل و درنگ، به تكذيب و عصيان پرداخت. متعلق تكذيب _ به قرينه {الآية الكبرى} در آيه قبل _ معجزه موسى(ع) است. از اقدام فرعون به آوردن مثل معجزه موسى(ع)، _ كه آيات بعد بر آن دلالت دارد _ دانسته مى شود كه فرعون، معجزه بودن آن و دلالتش بر صداقت موسى(ع) را تكذيب كرده است.

4$ - فرعون ، از پذيرش رهنمود هاى موسى ( ع ) سرپيچى كرد .

و عصى

متعلق {عصى} _ به قرينه {أهديك} _ رهنمودهاى موسى(ع) بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 22 - 1،4،5

1 - فرعون ، به تكذيب گفته هاى موسى ( ع ) اكتفا نكرده سرسختانه به مخالفت با او پرداخت .

ثمّ أدبر يسعى

حرف {ثمّ} در اين آيه، براى تراخى رتبى است; يعنى، ادبار فرعون، نارواتر از تكذيب او بود.

4 - فرعون ، گفتوگوى مستقيم خود با موسى ( ع ) و تكذيب و مخالفت با او را در سركوب آن حضرت كارساز نمى ديد .

ثمّ أدبر

{ادبار}; يعنى، پشت كردن و حاكى از نوميدى فرعون از نتيجه گفتوگوى مستقيم با موسى(ع) است.

5 - فرعون با مشاهده معجزه موسى ( ع ) ، وحشت زده از آن روى برتافت و شتابزده گريزان شد . *

ثمّ أدبر يسعى

{إدبار} فرعون، _ در يك احتمال _ به معناى فرار او از ترس معجزه موسى(ع) است كه در شكل مار عظيم ظاهر

شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 23 - 1،3

1 - فرعون براى مبارزه با موسى ( ع ) ، مردم را در اجتماعى گردآورد و با آنان در اين زمينه سخن گفت .

فحشر فنادى

{حشر}، به معناى جمع كردن همراه با سوق دادن است (مصباح).

3 - فرعون ، تأثير رسالت موسى ( ع ) را بر ديگران پيش بينى كرده و از آن وحشت داشت .

فحشر فنادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 24 - 5

5 - ادعاى ربوبيت برتر ، موضع گيرى فرعون در برابر طرح توحيد ربوبى از سوى موسى ( ع )

و أهديك إلى ربّك . .. أنا ربّكم الأعلى

جمله {و أهديك إلى ربّك} در آيات پيشين، سخنى بود كه موسى(ع)، آن را با توجه به انكار ربوبيت خداوند از سوى فرعون، مطرح ساخت. فرعون در واكنش به اين دعوت، برترين ربوبيت را براى خود قائل شد.

قصه موسى(ع) از آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 67 - 1

1 - سرگذشت موسى و فرعونيان ، آيتى بزرگ ، شايان تفكر و عبرت آموز

إنّ فى ذلك لأية

{ذلك} اشاره به ماجراى ميان موسى(ع) و فرعون دارد. {آية} نيز در اين جا معادل {عبرة} و نكره آمدن آن براى تفخيم است. بنابراين جمله {إنّ فى ذلك لأية}; يعنى، به راستى در اين ماجرا عبرتى بزرگ وجود دارد.

قضاوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 2

2 _ نوح،

ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، يوسف، موسى و هارون(ع) بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

{أولئك} اشاره به انبياى مذكور در آيات قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 1

1 - موسى ( ع ) درپى محاكمه سامرى ، وى را به خروج فورى از جامعه و انزوا و قطع رابطه با مردم در طول زندگى محكوم كرد .

قال فاذهب فإنّ لك فى الحيوة أن تقول لامساس

فا در {فاذهب} علاوه بر ترتب فرمان رفتن بر محكوميت سامرى، بر فوريت آن نيز دلالت دارد. {مساس} مصدر باب مفاعله است و {لامساس} به معناى نفى هرگونه تماس و برخورد است; يعنى، تو در زندگانى خود، سزاوار سرنوشتى هستى كه سخن اول و آخر تو خبر دادن از بى كسى خود و نبود هرگونه تماس گيرنده اى با تو باشد.

كتاب آسمانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 2 - 1

1- خداوند به { موسى ( ع ) } كتاب آسمانى ( تورات ) اعطا كرد تا بنى اسرائيل به وسيله آن هدايت شوند .

و ءاتينا موسى الكت_ب و جعلن_ه هدًى لبنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 49 - 1،2

1 - موسى ( ع ) ، داراى كتاب آسمانى بود .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب

2 - كتاب آسمانى موسى ( ع ) ( تورات ) ، كتاب هدايت

لعلّهم يهتدون

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 35 - 1

1 _ موسى ( ع ) ، از پيامبران داراى كتاب ( تورات ) و شريعت مستقل از جانب خداوند

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب

دريافت كتاب آسمانى، حاكى از دريافت شريعت مستقل و جدا از شريعت سابق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 2،8

2 - برخوردار بودن موسى ( ع ) از كتاب آسمانى ، امرى قطعى بوده و هيچ ترديدى در آن روا نيست .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فلاتكن فى مرية من لقائه

برداشت بالا، بر اين اساس است كه {لقاء} مصدر مضاف به مفعول بوده و فاعل اش _ كه موسى است _ محذوف باشد. بنابراين، مرجع ضمير در {لقائه} واژه {الكتاب} است. امكان دارد كه {لقاء} به ضمير فاعلى اضافه شده و مفعول اش محذوف باشد كه در اين صورت، مرجع ضمير در {لقائه} خود حضرت موسى(ع) خواهد بود.

8 - كتاب آسمانى موسى ، هدايت كننده قوم بنى اسرائيل بود .

و جعلن_ه هدًى لبنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 117 - 1

1 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، برخوردار از كتاب آسمانى ( تورات ) و شريعت مستقل و جدا از شريعت الهى پيشين

و ءاتين_هما الكت_ب

دريافت كتاب آسمانى، مى تواند حاكى از دريافت شريعت مستقل و جدا از شريعت سابق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 121 - 3

3 - نجات موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان از

اندوهى بزرگ ، اعطاى كتاب آسمانى و باقى ماندن نام و آوازه نيك آنان ، از پاداش هاى خداوند به ايشان

و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم . .. إنّا كذلك نجزى المحسنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 2

2 - موسى ( ع ) ، از پيامبران صاحب شريعت و كتاب آسمانى

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب

كتاب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 53 - 1

1 - موسى ( ع ) از پيامبران داراى كتاب و شريعت

و إذ ءاتينا موسى الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - آل عمران - 3 - 84 - 3

3 _ موسى و عيسى از انبياى الهى و داراى كتاب

و ما اُوتى موسى و عيسى

ظاهراً مراد از {ما اُوتى}، كتاب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 7

7 _ موسى(ع) داراى كتاب (تورات) نازل شده از جانب خداوند بود.

قل من أنزل الكتب الذى جاء به موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 17 - 8

8_ تورات ، كتابى نازل شده بر موسى ( ع )

و من قبله كت_ب موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 1

1- حضرت موسى و هارون ( ع ) ، دو پيامبر داراى كتاب آسمانى و رسالت مشترك

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان و ضياءً و ذكرًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است

كه مقصود از {الفرقان} كتاب آسمانى تورات باشد. بر اين اساس دادن كتاب آسمانى به هارون در كنار حضرت موسى(ع)، بيانگر اين است كه او نيز مانند موسى(ع) در نبوت و دريافت كتاب آسمانى شريك و برابر بود.

كتمان راز موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 9

9 - تلاش خواهر موسى براى اطلاع نيافتن ديگران ، از پى جويى سرنوشت آن كودك به وسيله او

فبصرت به عن جُنُب

كثرت پيروان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - اعلى - 87 - 19 - 2

2 - حضرت ابراهيم و موسى ( ع ) ، پيامبرانى شناخته شده در جزيرة العرب و داراى طرفدارانى بسيار

صحف إبرهيم و موسى

از آن جا كه كتاب هاى پيشينيان محدود به صحيفه هاى حضرت ابراهيم و موسى(ع) نبود; تصريح به اين دو مى تواند برخاسته از نفوذ چشمگير اين پيامبران در جزيرة العرب عصر پيامبر(ص) باشد.

كرامت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 17 - 5

5- موسى ( ع ) ، پيامبرى با كرامت و ارجمند در پيشگاه خداوند

و جاءهم رسول كريم

كشتيرانى در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 3

3- كشتى و حمل و نقل دريايى ، در زمان حضرت موسى ( ع ) از منابع درامد بود .

فكانت لمسكين يعملون فى البحر

كظم غضب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 14

14 _ هارون

با تحريك عواطف موسى ( ع ) در صدد تسكين غضب او و مطمئن ساختنش بر انجام وظايف و مسؤوليت هاى خويش در برابر منحرفان بنى اسرائيل برآمد .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

به نظر مى رسد هارون با انتخاب {اى فرزند مادرم} در خطاب به موسى، در صدد تحريك عواطف وى به سوى خود بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 154 - 1،2

1 _ موسى ( ع ) پس از دريافت وعده الهى ( آمرزش گوساله پرستان تائب و به كيفر رساندن غير تائبان ) خشمش فرو نشست .

و لما سكت عن موسى الغضب

وقوع جمله {و لما سكت . .. }، پس از دو آيه گذشته، بيانگر اين است كه فرو نشستن غضب موسى(ع) به خاطر پذيرش توبه تائبان از سوى خدا و تهديد اصراركنندگان بر گوساله پرستى به كيفرى زودرس بوده است.

2 _ موسى ( ع ) پس از فرونشستن خشمش ، لوحه هاى تورات را كه بر اثر غضب ر ها ساخته بود ، از زمين برگرفت .

و لما سكت عن موسى الغضب أخذ الألواح

كفر به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 1،5

1 - قوم موسى از تصديق رسالت او سرباز زدند و بر ايمان نداشتن به او تأكيد ورزيدند .

و إذ قلتم يموسى لن نؤمن لك

{لن نؤمن لك}; يعنى، تو را هرگز تصديق نمى كنيم. {آمن} چه با لام آورده شود (آمن له) و چه با حرف باء {آمن به} به يك معناست. (مجمع البيان)

5 -

قوم موسى در پى كفر به او و تقاضاى ناروايشان ( ديدن خداوند ) ، به هلاكت رسيدند .

لن نؤمن لك . .. فأخذتكم الصعقة

{اخذ} (مصدر اخذت) به معناى گرفتن است و به قرينه آيه بعد كنايه از كشتن مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 132 - 1

1 _ فرعونيان با سحر خواندن تمامى معجزات موسى ، به وى گفتند كه هرگز رسالتش را تصديق نخواهند كرد .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها فما نحن لك بمؤمنين

{مهما} از أسماء شرط و به معناى {اى شىء} است. و {من} در {من آية} بيان {مهما} است. بنابراين جمله {مهما تأتنا ... } يعنى {هر چيزى را كه به عنوان معجزه بياورى ... .}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 133 - 1،6،7

1 _ خداوند فرعونيان را پس از اعلام صريحشان بر ايمان نياوردن به موسى ( ع ) ، به عذاب هاى متعدد گرفتار ساخت .

فما نحن لك بمؤمنين. فأرسلنا عليهم ... ءايت مفصلت

6 _ فرعونيان على رغم مشاهده آياتى متعدد بر حقانيت رسالت موسى ، از پذيرش آن سرباز زدند .

فأرسلنا عليهم . .. فاستكبروا

7 _ كبرورزى و خودبزرگ بينى فرعونيان ، ريشه كفرورزى آنان به آيات الهى و رسالت موسى

فأرسلنا عليهم . .. فاستكبروا

استكبار به معناى خود بزرگ بينى است و چون {استكبروا} با حرف {فا} بر ارسال آيات تفريع شده، لازمه معناى آن (انكار كردن و نپذيرفتن) اراده شده است. به كارگيرى استكبار به جاى انكار و نپذيرفتن، براى رساندن علت انكار است ; يعنى

انكار فرعونيان از سر خود بزرگ بينى و تكبر بود.

كفران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 19 - 3،4

3 - قتل مرد قبطى توسط موسى ( ع ) ، نشانه ناسپاسى و كفران نعمتى بزرگ در نظر فرعون

و فعلت فعلتك . .. و أنت من الك_فرين

مراد فرعون از {و أنت من الكافرين} ناسپاسى موسى(ع) در قبال خدمات گذشته وى به او مى باشد.

4 - تلاش فرعون براى تكذيب موسى ( ع ) با يادآورى ارتكاب قتل و ناسپاسى وى

و فعلت فعلتك التى فعلت و أنت من الك_فرين

كفرستيزى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 5

5 - مبارزه با عوامل و سردمداران كفر و فساد و اصلاح نظام اجتماعى حاكم ، سرلوحه رسالت موسى ( ع ) و مرحله نخستين نهضت او

لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون

كمال موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 51 - 3

3- موسى و هارون ( ع ) دو پيامبر رشد يافته و بهره مند از كمال ، بعد از ابراهيم ( ع ) بودند .

ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان . .. و لقد ءاتينا إبرهيم رشده من قبل

برداشت ياد شده بر اين مبنا استوار است كه مراد از {من قبل} زمان پيش از موسى و هارون(ع) باشد. از اين مطلب به دست مى آيد كه آن دو پيامبر نيز از چنين رشدى بهره مند بودند.

كودكى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

11 - طه - 20 - 38 - 2

2 - موسى ( ع ) از طفوليت ، مورد عنايت ويژه خداوند قرار داشت .

إذ أوحينا إلى أُمّك مايوحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 11

11 - موسى ( ع ) ، در خردسالى تحت تكفل مادر خود بود .

على من يكفله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 18 - 1،2

1 - موضع گيرى فرعون ، در قبال دعوت موسى ( ع ) با به رخ كشيدن دوران سرپرستى خويش بر او

قال ألم نربّك فينا وليدًا

{تربية} (مصدر {نريّى}) به معناى پروريدن است. {وليد} به نوزاد و نيز به كودكى گفته مى شود كه از وقت ولادتش زمانى زيادى نگذشته باشد; وگرنه طفل گفته مى شود. {لبث} (مصدر{لبثت}) به معناى ماندن و درنگ كردن است; يعنى، فرعون گفت: آيا تو را از كودكى در ميان خود نپروريدم [مگر ]ساليانى چند از عمرت را پيش ما نماندى.

2 - كودكى و بخشى از دوران عمر موسى ( ع ) و نيز رشد و پرورش جسمى او در خاندان فرعون گذشت .

قال ألم نربّك فينا وليدًا و لبثت فينا من عمرك سنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 22 - 6

6 - ناخشنودى موسى ( ع ) ، از زندگى گذشته خويش در دربار فرعون

قال ألم نربّك فينا وليدًا . .. و تلك نعمة تمنّها علىّ أن عبّدتّ بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 -

7 - 12

12 - خداوند ، پناه و پشتيبان موسى ( ع ) از مرحله شيرخوارگى تا رسيدن به مقام رسالت

إنّ فرعون . .. يذبّح أبناءهم ... و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه ... إنّا رادّو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 1

1 - سپرى شدن دوران كودكى و نوجوانى موسى ( ع ) و رسيدن او به مرحله جوانى ، بى هيچ حادثه درخور بيان

فرددن_ه إلى أُمّه . .. و لمّا بلغ أشدّه و استوى

تعبير {بلغ أشدّه} كنايه از رسيدن شخص به دوره جوانى است; زيرا نوعاً بلوغ فكرى انسان هم زمان با رسيدن وى به مرحله جوانى است. بنابراين پرداختن قرآن به حوادث روزگار جوانى موسى(ع) و بعد از آن و مسكوت گذاشتن دوران پيش از جوانى (كودكى و نوجوانى)، نشانگر آن است كه كودكى و نوجوانى او در كمال آرامش سپرى شده بود و در اين مدت حادثه اى درخور بيان براى وى روى نداده بود.

كيفر تكذيب معجزات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 6

6 - ابتلاى فرعونيان ، به عذابى سخت و دردناك ، در پى انكار لجاجت آميز دلايل و معجزات موسى ( ع ) از سوى آنان

و أخذن_هم بالعذاب

كيفر تكذيب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 48 - 2

2 - هلاكت و نابودى فرعون و اشراف حكومت او ، در نتيجه تكذيب رسولان الهى ( موسى و هارون )

فكذّبوهما فكانوا من المهلكين

كيفر قتل موسى(ع)

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 31 - 1

1 - هشدار مؤمن آل فرعون به قوم خود ، از دچار شدن به كيفر كردار قوم نوح ، عاد ، ثمود و اقوام پس از آنان ( لوط و اصحاب ايكه ) در صورت اقدام به قتل موسى ( ع )

مثل دأب قوم نوح . .. و الذين من بعدهم

{دأب} به معناى عادت است و مقصود از {الذين من بعدهم} قوم لوط و اصحاب ايكه است; چنان كه در سوره {ص} آيه 13، به آن تصريح شده است. گفتنى است برابر نظر مفسران {اصحاب أيكه} همان مردم مدين است كه از قوم حضرت شعيب بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 32 - 1

1 - هشدار مؤمن آل فرعون به قوم خويش ، از دچار شدن به عذاب الهى در روز قيامت در صورت اقدام به قتل موسى ( ع )

و ي_قوم إنّى أخاف عليكم يوم التناد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 33 - 4

4 - هشدار مؤمن آل فرعون به فرعونيان ، از دچار شدن آنان به عذاب گريزناپذير الهى در قيامت در صورت كشتن موسى ( ع )

ي_قوم إنّى أخاف عليكم . .. يوم تولّون مدبرين ما لكم من اللّه من عاصم

گرايش به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 1

1 - برخى از فرعونيان در پى سخنان موسى ( ع ) ، به آن حضرت گرايش پيداكرده ،

و موجب بروز تنش در ميان فرعونيان گرديدند .

فتن_زعوا . .. قالوا إن هذن لسحرن

فاعل {قالوا} به قرينه {فأجمعوا كيدكم} (در آيه بعد) گروهى از فرعونيان بودند كه با گروهى ديگر از خودشان به گفت وگو پرداختند. آيه قبل نيز به اين معنا تصريح دارد كه در ميان فرعونيان مشاجره اى پديد آمد. اين مشاجره در باره موسى(ع) بوده و فاعل {قالوا} سعى در توجيه گروه دوم داشته است.

گرسنگى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 2

2- موسى ( ع ) در پى گذر كردن و پشت سر گذاشتن مجمع البحرين ، گرسنگى و خستگى شديدى را در خود و همسفرش احساس كرد .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

{نصب} به معناى {رنج و سختى} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 3

3- موسى و خضر ( ع ) با احساس گرسنگى ، از مردم شهر ، تقاضاى طعام و خوراكى كردند .

استطعما أهلها

به قرينه {يضيّفوهما} مراد از استطعام، تهيه طعام براى ادامه سفر نبوده است، بلكه موسى و خضر(ع)، در همان هنگام، گرسنه بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 6،7

6 - كمك رسانى موسى ( ع ) به دختران شعيب ، على رغم خستگى و گرسنگى شديد وى

ثمّ تولّى إلى الظلّ فقال ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خير فقير

7 - اظهار گرسنگى و نياز در پيشگاه خداوند از سوى موسى ( ع ) و درخواست كمك از ساحت او

فقال

ربّ إنّى لما أنزلت إلىّ من خير فقير

گرفتن عصاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 21 - 1،3

1 - خداوند به موسى ( ع ) فرمان داد عصاى تبديل شده به مار را بدون ترس از زمين برگيرد .

قال خذها

3 - خداوند ، موسى ( ع ) را مطمئن ساخت كه عصاى مار شده _ پس از گرفته شدن _ به حالت اول بر خواهد گشت .

و لاتخف سنعيدها سيرتها الأولى

{سيرة} در اصل به معناى حالت و هيئت سير است، ولى به صورت مجاز، بر هر صفت و حالتى اطلاق مى شود. در جمله {سنعيدها سيرتها} حرف {إلى} در تقدير است، كه حذف آن، كلمه را منصوب به نزع خافض كرده است; يعنى {سنعيدها إلى سيرتها} يا {سنعيد إليها سيرتها}.

گريه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

گسترش دين موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 8

8 - آيين توحيدى موسى ( ع ) در زمان حكومت فرعون ، هامان و قارون ، به شدت در حال گسترش بود .

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

فرمان قتل فرزندان

مؤمنان به موسى(ع)، نشان دهنده گسترش شديد آيين موسى است; زيرا در صورت كندبودن آن، فرمان قتل به عنوان نخستين واكنش از سوى فرعونيان صادر نمى شد.

گفتگوى خدا با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 55 - 15

15 - از امام رضا ( ع ) روايت شده كه فرموده اند : { ان كليم اللّه موسى بن عمران . . . لما كلمه اللّه عز و جل . . . رجع إلى قومه . . . فقالوا لن نؤمن لك حتى نسمع كلامه . . . ثم اختار منهم سبعين رجلا . . . فكلمه اللّه تعالى ذكره و سمعوا كلامه . . . فقالوا لن نؤمن لك بان هذا الذى سمعناه كلام اللّه حتى نرى اللّه جهرة . . . ;

موسى بن عمران چون خداوند با او سخن گفت . .. به سوى قومش بازگشت ... آن قوم گفتند: به تو ايمان نمى آوريم مگر اينكه كلام خدا را بشنويم ... سپس موسى (ع) از بين قومش هفتاد نفر را انتخاب كرد ]و به سوى كوه طور رفتند[ ... و در آن جا موسى(ع) با خداى سبحان سخن گفت و آن قوم كلامش را شنيدند ... و گفتند: ما ايمان نمى آوريم كه اين كلامى كه شنيديم كلام خدا باشد مگر اينكه خدا را آشكارا ببينيم ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 52 - 1،3،4

1- خداوند از سمت راست كوه طور ، موسى ( ع ) را مورد خطاب قرار داد و با او سخن

گفت .

و ن_دين_ه من جانب الطور الأيمن

{أيمن} يا از {يُمن} به معناى خير و بركت داشتن گرفته شده و يا از {يمين} كه به معناى {سمت راست} است. دراين برداشت معناى دوم مورد نظر است. در اين صورت {الأيمن} وصف كلمه {جانب} خواهد بود.

3- خداوند ، موسى ( ع ) را براى نجوا و گفتوگوى با خود برگزيد .

و قرّبن_ه نجيًّا

4- خداوند ، به هنگام اظهار گفته هاى ويژه براى موسى ( ع ) ، او را مقرب خود ساخت .

و قرّبن_ه نجيًّا

{نجىّ}، يعنى كسى كه با او گفت وگوى سرّى انجام گيرد (برگرفته از {لسان العرب}) و اطلاق آن بر موسى به اين لحاظ است كه آنچه خداوند با او در ميان گذاشت، محرمانه بود و تنها موسى به آن آگاهى يافته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 2،3

2 - خداوند در خطاب به موسى ( ع ) ، خود را به او شناساند و به او فهماند كه در محضر پروردگار خود قرار دارد و كلام او را مى شنود .

ي_موسى . إنّى أنا ربّك

3 - مكالمه خداوند با موسى ( ع ) در وادى طوى ، جلوه اى از ربوبيت او نسبت به آن حضر بود .

ي_موسى . إنّى أنا ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 13 - 5

5 - سخن خداوند با موسى ( ع ) در وادى طوى ( پاى كوه طور ) ، به صورت وحى بوده است .

فاستمع لما يوحى

جمله {إنّنى أنا اللّه} (در آيه بعد) بدل براى

{ما يوحى} است. بنابراين آنچه در پايين كوه طور با موسى(ع) گفته شده بود، وحى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 14 - 2

2 - خداوند در سرزمين طوى ( پايين كوه طور ) به موسى ( ع ) فهماند كه خطاب را مستقيماً از { اللّه } دريافت مى كند و كلام او را مى شنود .

إنّنى أنا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 18 - 7

7 - موسى ( ع ) ، فرصت سخن گفتن با خداوند را غنيمت شمرده و از آن لذت مى برد .

ما تلك . .. قال هى عصاى أتوكّؤا عليها و أهشّ ... ولى فيها مَ__َاربّ أُخرى

جمله {هى عصاى} براى پاسخ گويى به سؤال خداوند كافى بود; افزودن ديگر جملات، گويا به خاطر اشتياق موسى(ع) به سخن گفتن با خداوند بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 19 - 2

2 - مكالمه خداوند با موسى ( ع ) ، همراه با ابراز لطف و رأفت به آن حضرت بود .

ي_موسى . .. قال ألقها ي_موسى

تكرار اسم، نشانه ابراز كمال علاقه به مخاطب است. در اين آيات، علاوه بر لحن محبت آميز آيات، نام موسى(ع) در خطاب الهى چند بار تكرار گرديده است كه نشان از لطف و عنايت خاص خداوند به آن حضرت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 41

41 - خداوند در كوه طور ، با ملاطفت و

مهربانى با موسى ( ع ) سخن گفت .

ي_موسى

تصريح مكرر نام موسى(ع) در مقاطع مختلف خطاب الهى، گوياى عنايت خداوند به او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 83 - 5

5 - پرسش خداوند از موسى ( ع ) درباره تعجيل در آمدن به كوه طور ، نخستين سخن او با وى نبود .

و ما أعجلك

حرف {واو} در {و ما أعجلك} براى عطف بر محذوف است; يعنى، پس از حضور موسى(ع) در كوه طور، سخن يا سخنانى به ميان آمد، آن گاه اين پرسش مطرح شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 84 - 5

5 - شوق موسى ( ع ) به ملاقات و گفت وگوى با پروردگار و جلب رضايت او ، موجب شتاب وى در آمدن به ميقات بود .

و عجلت إليك ربّ لترضى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 8 - 7

7 - مكالمه خدا با موسى در وادى طور

نودى أن بورك من فى النّار و من حولها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 9 - 3

3 - سخن گفتن بىواسطه خدا با موسى در وادى طور

فلمّا جاءها نودى . .. إنّه أنا اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 30 - 2،3،6

2 - آتش طور ، وسيله اى براى كشاندن موسى ( ع ) به وادى طور ، جهت سخن گفتن خدا با وى و دريافت رسالت الهى

فلمّا

أتيها نودى . .. ي_موسى إنّى أنا اللّه ربّ الع_لمين

3 - آمدن نداى الهى به موسى ( ع ) از درختى واقع در جانب راست وادى طور ، هم زمان بانزديك شدن وى به آتش

فلمّا أتيها نودى من ش_طى الواد . .. من الشجرة

{شاطئ} به معناى {جانب} است و {الأيمن} _ مقابل {الأيسر} (چپ) _ صفت براى شاطئ} مى باشد. بنابراين {شاطئ الواد الأيمن}; يعنى، طرف راست وادى.

6 - اقدام خداوند به معرفى خود در آغاز مكالمه اش با موسى ( ع )

ي_موسى إنّى أنا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 1

1 - مكالمه خداوند با موسى ( ع ) در وادى طور

و ما كنت بجانب الطور إذ نادينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 16 - 1

1 - خداوند ، در وادى طوى با موسى ( ع ) سخن گفت .

إذ ناديه ربّه بالواد المقدّس طوًى

{واد} (مخفف {وادى}); يعنى، حد فاصل بين كوه ها و تپه ها كه راه عبور سيلاب باشد (مصباح). برخى از اهل لغت {طوى} را نام درّه اى مى دانند كه پايين كوه طور در صحراى {سينا} قرار دارد. (لسان العرب)

گفتگوى دختر شعيب(ع) با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 2

2 - حركت توأم با حيا و آزرم دختر شعيب به هنگام بازگشت نزد موسى ( ع ) و گفتوگو با وى

فجاءته إحديهما تمشى على استحياء

گفتگوى موسى(ع) با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13

- شعراء - 26 - 14 - 3

3 - پيش بينى موسى ( ع ) نسبت به مشكلات راه رسالت خود و استفسار وى از خدا

قال ربّ . .. و لهم علىَّ ذنب فأخاف أن يقتلون

موسى با بيان مشكلات خويش، در مقام شانه خالى كردن از زير بار رسالت نيست; بلكه با طرح مشكلات در درگاه خداوند، از او راه حل مى جويد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 33 - 5

5 - موسى ( ع ) در وادى طور ، نگرانى خويش نسبت به موانع راه رسالت را با خدا در ميان گذاشت .

قال ربّ إنّى قتلت منهم نفسًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 34 - 8

8 - موسى ( ع ) خواسته خويش ( همراهى هارون با وى ) را با خداوند در ميان گذاشت .

قال ربّ . .. و أخى ه_رون ... إنّى أخاف أن يكذّبون

گفتگوى موسى(ع) با شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 8

8 - گفت وگوى موسى ( ع ) با شعيب و بيان سرگذشت خويش براى وى

فلمّا جاءه و قصّ عليه القصص

گفتگوى موسى(ع) با فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 20 - 1

1$ - موسى ( ع ) در پى گفت وگو با فرعون و اظهار آمادگى براى ارشاد و هدايت او ، بزرگ ترين معجزه خويش را به وى ارائه كرد .

فأريه الأية الكبرى

- موسى(ع) در پى گفت وگو

با فرعون و اظهار آمادگى براى ارشاد و هدايت او، بزرگ ترين معجزه خويش را به وى ارائه كرد.

گلايه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 10،12

10 _ اندوه موسى ( ع ) بر هلاكت همراهانش در ميقات ، موجب شكوه او به درگاه خدا و آرزوى مرگ خويش و همراهانش پيش از حضور در ميعادگاه مناجات

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل و إيّى

12 _ موسى ( ع ) در پى هلاكت همراهانش در ميقات ، با پرسشى شكوه آميز ، توجيه و چرايى هلاكت همه حاضران را به خاطر گناه گروهى از آنان ، از خداوند تقاضا كرد .

أتهلكنا بما فعل السفهاء منا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 13،18

13- موسى ( ع ) از دست مزد نخواستن خضر ( ع ) در برابر كار خويش ، با وجود نياز آنان به اجرتى براى تهيه غذا ناخرسند و گلايه مند بود .

استطعما أهلها . .. قال لو شئت لتّخذت عليه أجرًا

آنچه خضر و موسى(ع) از مردم طلب كردند، غذا بود، آن هم به صورت مجانى، نه خريد _ چون پولى براى خريد در اختيارشان نبود _ لذا موسى(ع)، پايان گرفتن كار ديوار، موضوع گرفتن مزد را مطرح ساخت، تا به وسيله آن طعامى را خريدارى كنند.

18- سخنِ شِكوه آميز موسى ( ع ) به خضر ( ع ) در مورد نگرفتن مزد ، سومين تخلّف وى از پيمان خويش بود .

قال لو شئت لتّخذت عليه أجرًا

گم شدگى موسى(ع)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 20 - 4

4 _ { فى خبر ابن الجهم قال : سأل المأمون الرضا ( ع ) . . . ما معنا قول موسى لفرعون { فعلتها إذاً و أنا من الضالّين } قال الرضا ( ع ) : . . . قال موسى : { فعلتها إذاً و أنا من الضالّين } عن الطريق بوقوعى إلى مدينة من مدائنك . . . ;

ابن جهم گويد: مأمون از حضرت رضا(ع) پرسيد:. .. معناى سخن موسى(ع) به فرعون {... أنا من الضالّين} چيست؟ فرمود: موسى گفت: {... أنا من الضالّين} عن الطريق بوقوعى إلى مدينة من مدائنك; يعنى، من از راه گم كردگان بودم به شهرى از شهرهاى تو برخوردم}. از روايت استفاده مى شود كه حضرت موسى(ع) توريه كرده و از گفتن جمله {أنا من الضالّين} گم كردن جاده را اراده كرده بود...}.

گواه عهد موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 28 - 7

7 - موسى ( ع ) خدا را بر قرارداد ميان خود و شعيب ( ع ) گواه گرفت .

قال ذلك بينى و بينك . .. و اللّه على ما نقول وكيل

گواهان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 28 - 7

7 - موسى ( ع ) خدا را بر قرارداد ميان خود و شعيب ( ع ) گواه گرفت .

قال ذلك بينى و بينك . .. و اللّه على ما نقول وكيل

گوساله پرستان بنى اسرائيل در غياب موسى(ع)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 17

17 - گوساله پرستان ، گروه حاكم بر جوّ عمومى بنى اسرائيل در غياب موسى ( ع )

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

نماى اتحاد و يك پارچگى بنى اسرائيل، در فاصله ارتداد آنان، گوياى حاكميت مرتدان و گوساله پرستان است.

گوسفندان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 18 - 5

5 - حضرت موسى ( ع ) در راه مدين به مصر ، داراى گوسفندانى بود كه خود ، آنها را شبانى مى كرد .

أهشّ بها على غنمى

{غنم} يعنى، گوسفندان. اين كلمه از لفظ خود، مفرد ندارد و به يك گوسفند {شاة} گفته مى شود (مصباح)

لذايذمعنوى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 18 - 7

7 - موسى ( ع ) ، فرصت سخن گفتن با خداوند را غنيمت شمرده و از آن لذت مى برد .

ما تلك . .. قال هى عصاى أتوكّؤا عليها و أهشّ ... ولى فيها مَ__َاربّ أُخرى

جمله {هى عصاى} براى پاسخ گويى به سؤال خداوند كافى بود; افزودن ديگر جملات، گويا به خاطر اشتياق موسى(ع) به سخن گفتن با خداوند بوده است.

لكنت زبان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 27 - 1،2

1 - موسى ( ع ) قبل از رسالت خويش ، لكنت زبان داشت .

واحلل عقدة من لسانى

2 - موسى ( ع ) در وادى طوى از خداوند خواست از لكنت زبان او بكاهد و گفتار او

را واضح تر سازد .

واحلل عقدة من لسانى

{عقدة} نكره است و بر هر مقدار از لكنت صادق است {من} در {من لسانى} مى تواند براى تبعيض باشد; يعنى عقدة كائنة من عُقَد لسانى، حاكى از اين كه مطلوب موسى(ع) برطرف شدن بخشى از گرفتگى هاى زبان او بوده است. آيه بعد نيز قرينه بر اين است كه هدف او زوال مقدارى بوده كه به فهم كلامش كمك كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 28 - 1

1 - هدف موسى ( ع ) از دعا به درگاه خداوند براى بهبود لكنت زبان خويش ، مفهوم بودن سخنانش براى مردم بوده است .

واحلل عقدة من لسانى. يفقهوا قولى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 52 - 3

3 - لكنت زبان و نقص گفتارى موسى ( ع ) ، به هنگام طرح دعوت در برابر فرعون *

و لايكاد يبين

لكنت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 13 - 1

1 - ترديد موسى ( ع ) در توانايى خويش براى رسالت ، از ناحيه كمى سعه صدر و گويا نبودن زبانش

و يضيق صدرى و لاينطلق لسانى

{ضيق صدر} مقابل {سعه صدر} و {انطلاق لسان} (رها بودن زبان) كنايه از فصاحت بيان است.

مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 1،2،4

1 - به ثمر رسيدن تلاش خواهر موسى ، در بازگرداندن برادر خويش به آغوش مادر

قالت هل أدلّكم على أهل بيت . .. فرددن_ه

إلى أُمّه

خواهر موسى با دنبال كردن برادر، ورود به كاخ فرعون و بالاخره استفاده از فرصت به دست آمده، توانست موسى را به مادرش بازگرداند.

2 - بازگشت موسى به دامان مادر ، نمودى از تدبير و اراده الهى است .

فرددن_ه إلى أُمّه

اسناد فعل {ردد} به ضمير {نا} بيانگر مطلب ياد شده است.

4 - تعلق اراده الهى بر بازگرداندن سريع موسى ( ع ) و دير نپاييدن زمان جدايى ميان او و مادرش

فرددن_ه إلى أُمّه

به كارگيرى {فاء} عاطفه _ كه براى بيان عدم تراخى است_ نشان مى دهد كه زمان جدايى ميان موسى(ع) و مادرش به قدرى كوتاه بود كه مى توان آن را ناديده گرفت.

ماهى قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 2

2- موسى و همسفر او ، به هنگام رسيدن به مجمع البحرين ، يك ماهى ، به عنوان غذا ، همراه داشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

{حوت} يعنى {ماهى} و برخى آن را ماهى بزرگ معنا كرده اند. (ر.ك. لسان العرب) به قرينه {غداءنا} _ در آيه بعد _ آن ماهى، به منظور تغذيه فراهم شده بود.

مبارزه با پيروان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 11

11 _ فرعون با پذيرش پيشنهاد اشرافيان ( سركوبى موسى ( ع ) و قوم او ) بر كشتار وسيع پسران بنى اسرائيل و زنده نگاه داشتن زنانشان مصمم شد .

قال سنقتّل أبناءهم و نستحى نساءهم

تقتيل (مصدر تقتّل) به معناى كشتار وسيع است. {استحياء} از ماده {حيات} به معناى زنده نگاه داشتن است.

مبارزه با معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 111 - 4

4 _ خنثى سازى معجزه موسى ( ع ) با استمداد از ساحران زبردست ، از آراى تصويب شده از جلسه سران و بزرگان حكومت فرعونيان

و أرسل فى المدائن حشرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 115 - 4

4 _ ساحران دربار فرعون مطمئن به غلبه سحرشان بر معجزه موسى ( ع )

إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

از اينكه ساحران اختيار شروع كننده مبارزه را به موسى(ع) واگذاشتند و جمله مربوط به خويش را با تأكيد بيان داشتند، معلوم مى شود آنان به غلبه خويش اطمينان داشتند.

مبارزه با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 109 - 1

1 _ اشراف و بزرگان قوم فرعون پس از مشاهده معجزات موسى ، براى چاره انديشى و مبارزه با موسى جلسه مشورتى تشكيل دادند .

قال الملأ من قوم فرعون

در آيات پيشين روى سخن موسى با فرعون بود و در اين آيه عكس العمل اشراف دربار او مطرح شده است. اين تغيير سياق با توجه به جمله {فماذا تأمرون} در آيه بعد (چه نظرى داريد و چه دستورى پيشنهاد مى كنيد)، حاكى از تبادل نظر آنان درباره برخورد با موسى است كه از آن در برداشت فوق به {جلسه مشورتى} تعبير شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 110 - 5

5 _ انتخاب روش مبارزه با موسى پس از تصميم به

ساحر خواندن وى و تحليل اهداف او ( برچيدن حكومت فرعونى ) ، از مسائل مطرح شده در جلسه مشورتى بزرگان دربار فرعون

فماذا تأمرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 111 - 6

6 _ بسيج نيرو هاى حكومتى به تمامى شهر هاى تحت نفوذ فرعون ، طرح كارگزاران دربار براى گردآورى و احضار ساحران زبردست

و أرسل فى المدائن حشرين

{ال} در {المدائن} عهد ذهنى است و اشاره به شهرهاى تحت نفوذ حكومت فرعون دارد. زيرا معهود بين فرعون و اشراف دربار همان شهرهاى كشور خودشان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 112 - 3

3 _ احضار همه ساحران زبردست براى مبارزه با موسى ( ع ) ، درخواست اشرافيان دربار فرعون از فرعون

يأتوك بكل سحر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 113 - 1،3،4،7،8

1 _ ساحرانى زبردست و كارآمد پس از فراخوانى آنان براى مبارزه با موسى ، به درگاه فرعون حاضر شدند .

و جاء السحرة فرعون

{ال} در {السحرة} عهد ذكرى است و اشاره به {كل سحر عليم} دارد.

3 _ ساحران بدون هيچ اجبارى از سوى نيرو هاى فرعونى براى مبارزه با موسى ( ع ) به دربار فرعون حاضر شدند .

و جاء السحرة فرعون

بيان حضور ساحران به دربار فرعون با جمله {و جاء السحرة} (ساحران آمدند) و نه با جمله اى همانند {و اَتَوا بالسحرة} (ساحران را آوردند)، حكايت از اين دارد كه ساحران به دلخواه خويش، و نه از روى اجبار و اكراه، به دربار حاضر شدند.

4 _

فرعون در تلاش براى بهره گيرى از عالمان عصر خويش در مبارزه با موسى ( ع )

و جاء السحرة فرعون

7 _ ساحران پس از اعلام آمادگى براى مبارزه با موسى ( ع ) از فرعون خواستند تا در صورت پيروزى از پاداشى گران برخوردار شوند .

قالوا إن لنا لأجراً إن كنا نحن الغلبين

جمله {إن لنا . .. } استفهامى است و حرف استفهام مقدر مى باشد. يعنى: إن لنا ... . نكره آمدن كلمه {أجراً} دلالت بر بزرگى و گرانسنگى پاداش دارد.

8 _ سودجويى ، از انگيزه هاى ساحران براى مبارزه با موسى ( ع )

قالوا إن لنا لأجراً إن كنا نحن الغلبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 114 - 4

4 _ فرعون بر اثر خودباختگى در برابر معجزات موسى ( ع ) مهياى پرداخت بهاى سنگينى براى خنثى سازى آن شد .

قال نعم و إنكم لمن المقربين

از اينكه فرعون براى پيروزى بر موسى(ع) حاضر شد هر بهايى را بپردازد، معلوم مى شود روحيه خويش را باخته بود و در خود عجز شديدى احساس مى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 115 - 3

3 _ ساحران دربار فرعون ، يكدل و يكزبان و يار يكديگر در مبارزه با موسى ( ع )

قالوا يموسى إما أن تلقى و إما أن نكون نحن الملقين

بديهى ست ساحران جمله هاى {إما أن تلقى} و {إما أن نكون نحن الملقين} را دسته جمعى و يا يك به يك نگفتند. بنابراين استناد اين جمله ها به آنان حكايت از هميارى و يكدلى آنان

در مبارزه با موسى(ع) دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 116 - 1

1 _ موسى ( ع ) با بى اعتنايى به جادوگرى ساحران شروع مبارزه را به آنان واگذاشت .

قال ألقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 4

4 _ ساحران به رسالت ها و پيام هاى موسى ( ع ) قبل از اقدام به مبارزه با وى آگاه بودند .

قالوا ءامنا برب العلمين

تأكيد ساحران به ربوبيت خداوند و پذيرش سريع آن پس از آگاهى به حقانيت موسى(ع)، بيانگر اين است كه آنان پيش از حضور در صحنه مبارزه به پيامهاى وى، كه بارزترين آن اعتقاد به ربوبيت مطلق خداوند است، آگاه شده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 8

8 _ بيرون راندن و آواره ساختن مردم پايتخت مصر ، تحليل فرعون از داستان مبارزه ساحران با موسى و ايمان آوردن آنان

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة لتخرجوا منها أهلها

برداشت فوق بر اين مبناست كه مراد از {أهلها} همه مردم مصر (عوامل حكومت و توده مردم) باشد، نه خصوص عوامل حكومتى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 1،7،8،9،11

1 _ اشراف قوم فرعون براى تحريك وى به سركوبى موسى ( ع ) و قوم او تلاشى پيگير داشتند .

و قال الملأ من قوم فرعون أتذر موسى و قومه

7 _ اشرافيان دربار ، سركوب نشدن موسى ( ع ) را مايه انزواى فرعون و ترك پرستش خدايان

وى دانسته و آن را به فرعون گوشزد كردند .

أتذر موسى و قومه . .. و يذرك و ءالهتك

8 _ آمادگى موسى ( ع ) و قومش براى شورش عليه نظام فرعونى و به انزوا كشاندن فرعون و خدايان او ، دليل اشراف دربار براى ضرورت مجازات و سركوبى آنان

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض و يذرك و ءالهتك

9 _ تحريك احساسات مذهبى و استكبارى فرعون ، از روش هاى اشرافيان براى واداشتن وى به سركوب موسى ( ع )

و يذرك و ءالهتك

گويا درباريان با ياد كردن از الهه فرعون و مخاطب قرار دادن فرعون در صدد تحريك احساسات مذهبى وى بودند.

11 _ فرعون با پذيرش پيشنهاد اشرافيان ( سركوبى موسى ( ع ) و قوم او ) بر كشتار وسيع پسران بنى اسرائيل و زنده نگاه داشتن زنانشان مصمم شد .

قال سنقتّل أبناءهم و نستحى نساءهم

تقتيل (مصدر تقتّل) به معناى كشتار وسيع است. {استحياء} از ماده {حيات} به معناى زنده نگاه داشتن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 51 - 6

6 - فرعون با استناد به عقايد و افكار اقوام گذشته ، سعى در مقابله با موسى ( ع ) و تثبيت حقانيت شرك داشت .

قال فما بال القرون الأُولى

تمسّك فرعون به افكار پيشينيان و اين كه اگر رسالت موسى حق است، چرا براى اقوام گذشته چنين رسولى نيامد و چرا آنها عذاب نشدند، نشان مى دهد كه در ديدگاه او، پذيرفته هاى نسل هاى قبل، صحيح و قابل تبعيت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20

- 58 - 5،11

5 - فرعون ، مطمئن به توانايى خويش در جمع آورى امكانات ( سِحر و ساحران ) براى مقابله با موسى ( ع )

موعدًا لانخلفه نحن

تأكيد فرعون بر عدم تخلف از زمان موعود، حكايت از آمادگى او براى جمع آورى ساحران و ارائه سحرى بزرگ دارد.

11 - دعوت موسى ( ع ) و مقابله فرعون با آن حضرت ، موضوعى مطرح در افكار عمومى مردم مصر

فاجعل . .. موعدًا ... مكانًا سوًى

سعى فرعون در مقابله با موسى(ع) به وسيله سحر، و دعوت از مردم براى شركت در اين رويارويى، حكايت از آن دارد كه موضوع دعوت آن حضرت، موضوعى مطرح در جامعه آن زمان بوده و مردم اين رويداد را تعقيب مى كرده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 9

9 - ساحرانِ فرعون ، يك دل و يك زبان و يار يكديگر ، در مبارزه با موسى ( ع ) بودند .

و إمّا أن نكون أوّل من ألقى

صدق {أوّل من ألقى} بر همه ساحران، گوياى هدف مشترك و وحدت رويه آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 39 - 1

1 - دعوت همگانى از مردم و تشويق آنان براى اجتماع در صحنه هماوردى موسى ( ع ) با ساحران

و قيل للناس هل أنتم مجتمعون

استفهام در عبارت {هل أنتم مجتمعون} براى تشويق و ترغيب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 40 - 3

3 - خط دادن فرعونيان به مردم ، در گرايش به جبهه

مخالفان موسى

و قيل للناس هل أنتم مجتمعون . لعلّنا نتّبع السحرة إن كانوا هم الغ_لبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 7،9،12

7 - كشتار فرزندان ذكور مؤمنان ، تنها راه پيشگيرى از رواج آيين موسى ، در نگاه فرعون ، هامان و قارون

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه نخستين واكنش فرعون و. .. در برابر ايمان آورندگان به موسى(ع)، قتل پسران آنان بود.

9 - زنده گذاشتن دختران مؤمنان _ على رغم كشتار پسران آنان _ اقدام بى رحمانه ديگر فرعون ، هامان و قارون عليه موسى ( ع ) و بنى اسرائيل بود .

و استحيوا نساءهم

12 - موضع گيرى واحد فرعون ، هامان و قارون در چگونگى و شيوه مبارزه با موسى ( ع ) و پيروان او

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه و استحيوا نساءهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 4،6

4 - كشتار فرزندان ذكور مؤمنان از سوى فرعونيان ، براى جلوگيرى از گسترش دعوت موسى ( ع ) كافى و كارساز نبود .

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه . .. و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

تصميم شخص فرعون مبنى بر كشتن موسى(ع)، پس از اقدام او و درباريانش به كشتن مؤمنان طرفدار موسى(ع)، گوياى حقيقت ياد شده است.

6 - كشتن موسى ( ع ) ، راه اصلى مبارزه با رسالت وى و گسترش آيين او ، در نگاه فرعون

و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 -

نازعات - 79 - 23 - 1

1 - فرعون براى مبارزه با موسى ( ع ) ، مردم را در اجتماعى گردآورد و با آنان در اين زمينه سخن گفت .

فحشر فنادى

{حشر}، به معناى جمع كردن همراه با سوق دادن است (مصباح).

مبارزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 4

4 _ هارون ( ع ) ، شريك و همتاى موسى ( ع ) در رسالت و مبارزه با فرعون و اشراف پيرامون او بوده است .

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 5

5 - دشوارى رسالت موسى ، در مبارزه با فرعون

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون

رسالت هارون به همراه موسى(ع)، مى تواند بدان جهت باشد كه بار مسؤوليت موسى در مبارزه با فرعون و اشراف پيرامون او، بسيار سنگين بود و براى سبك تر شدن آن، خداوند هارون را نيز به همراه او مبعوث كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 1

1 - مسؤوليت مشترك موسى و هارون ، در رسالت و مبارزه با فرعون و اشراف قوم او

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون . .. إلى فرعون و ملإيه

{ملأ} اسم جمع و به معناى اشراف و سران است. {إستكبار} (مصدر {استكبروا}); يعنى، كبر ورزيدن و تكبّر نمودن {علّو} (مصدر {عالين}) نيز به معناى برترى جويى و سلطه طلبى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26

- 16 - 10

10 - طرح ربوبيت مطلق خداوند در برابر فرعون ، اولين گام مبارزه صريح موسى و هارون ( ع ) با وى

فأتيا فرعون فقولا إنّا رسول ربّ الع_لمين

تصريح موسى و هارون(ع) به اين كه عوالم جهان آفرينش تحت ربوبيت خدا است، مى تواند اولين گام در مبارزه با فرعون و ردّ صريح ادعاى وى باشد كه مى گفت: {أنا ربّكم الأعلى}. (79/24).

مجازات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 111 - 1

1 _ مجازات موسى ( ع ) و برادرش هارون از پيشنهاد هاى ارائه شده در جلسه مشورتى اشراف و سران حكومت فرعونى

قالوا أرجه و أخاه

پيشنهاد تأخير در مجازات موسى و هارون حكايت از آن دارد كه فرعون و يا برخى از اشراف دربار مجازات موسى و هارون را مطرح كرده بودند.

محافظت از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 38 - 6

6 - حفاظت از جان موسى ( ع ) و بر طرف كردن نگرانى مادر او ، به تدبير خداوند بود .

إذ أوحينا إلى أُمّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 4،5،17،19،21

4 - خداوند به مادر موسى ( ع ) اطمينان بخشيد كه آب خروشان نيل ، صندوق حامل موسى ( ع ) را به ساحل خواهد افكند .

فليلقه اليمّ بالساحل

امر به دريا كه بايد صندوق را به ساحل بيفكند، مجاز و براى مبالغه در اين است كه آمدن صندوق به همراه جريان آب تا كناره رودخانه و افكنده شدن آن

به خشكى، قطعى است.

5 - مادر موسى ( ع ) ، به پيام خداوند ايمان داشت و به حفظ جان موسى ( ع ) از جانب او مطمئن بود .

إذ أوحينا . .. أن اقذفيه ... يأخذه عدوّ

به قرينه} القيت عليك محبه {و نيز آيات ديگر قرآن; مادر موسى(ع) به محتواى وحى الهى عمل كرد و موسى(ع) را به نيل سپرد. اين كار گواه اطمينان مادر موسى(ع) به آن است كه پيام دريافت شده وحى الهى بوده و نيز نشان از ايمان كامل او دارد.

17 - محبوبيت موسى ( ع ) در دل فرعونيان ، زمينه رشد و نمو او با مراقبت كامل خداوند

و لتصنع على عينى

{لتصنع} بيانگر علت است براى آنچه از سياق كلام به دست مى آيد; يعنى، {و لتصنع على عينى فعلت ذلك; آنچه انجام دادم به خاطر اين بود كه با مراقبت كامل من ساخته شوى}. صنيع و صنيعة (ريشه اشتقاقى {لتصنع}) به شخصى گفته مى شود كه تربيت شده ديگرى باشد. هم چنين به معناى عطا، كرامت و احسان نيز آمده است (لسان العرب).

19 - خداوند از آغاز زندگى موسى ( ع ) ، بر او نظارت دقيق داشته و زمينه هاى تربيت و رشد او را فراهم ساخته بود .

و لتصنع على عينى

مراد از {عين} در {على عينى} معناى مجازى آن (مراقبت) است و {على} دلالت مى كند كه مراقبت الهى، به منزله پايه اى است كه تربيت و يا گرامى داشت موسى(ع)، بر آن استوار بوده است.

21 - حفظ جان موسى ( ع ) در كودكى ، با طرح افكندن او به آب و القاى محبتش در دل

فرعونيان و نظارت بر تربيت و رشد او ، نعمت هايى گران سنگ از جانب خداوند به آن حضرت

مننّا عليك مرّة أُخرى . .. أن اقذفيه ... و لتصنع على عينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 4

4 - فرعون ، به نگه دارى و حفاظت از موسى ( ع ) مصمم شد .

هل أدلّكم على من يكفله

تلاش براى يافتن دايه و سرپرست، حكايت از آن دارد كه فرعون بر نگه دارى موسى مصمم شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 46 - 3

3 - خداوند همراهى كامل خود با موسى و هارون ( ع ) و حمايت و حفاظت از آنان را طى رويارويى با فرعون ، اعلام كرد .

إنّنى معكما

خداوند، همواره با همگان هست و در همه جا حضور دارد. آنچه كه براى رفع نگرانى موسى و هارون(ع) مورد تأييد قرار گرفته، حضور ويژه خداوند است كه حاكى از حمايت بى دريغ او از آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 2

2 - تدبير الهى در حفاظت از جان موسى ( ع ) از خطر فرعونيان

و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه فإذا خفت عليه فألقيه فى اليمّ

محبوبيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 21،23

21 - حفظ جان موسى ( ع ) در كودكى ، با طرح افكندن او به آب و القاى محبتش در دل فرعونيان و نظارت بر تربيت

و رشد او ، نعمت هايى گران سنگ از جانب خداوند به آن حضرت

مننّا عليك مرّة أُخرى . .. أن اقذفيه ... و لتصنع على عينى

23 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال كان موسى لايراه أحد إّلا أحبّه و هو قول اللّه : { و ألقيت عليك محبّة منّى } ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: موسى به گونه اى بود كه هيچ كس او را نمى ديد، مگر اين كه او را دوست مى داشت و اين است سخن خدا كه مى فرمايد: {و ألقيت عليك محبّة منّى}».

محدوده رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 1

1 - موسى ( ع ) پيامبرى از نژاد اسرائيل و مبعوث شده براى بنى اسرائيل

قالوا نؤمن بما أنزل علينا . .. و لقد جاء كم موسى بالبينت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 11

11 _ موسى ( ع ) علاوه بر رسالت رهبرى بنى اسرائيل را نيز از جانب خداوند عهده دار بود .

إنى رسول من رب العلمين . .. فأرسل معى بنى إسراءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 132 - 4

4 _ فرعونيان نيز همچون بنى اسرائيل در دايره رسالت موسى بودند .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها فما نحن لك بمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 97 - 2

2_ فرعون و قوم او ، در محدوده رسالت موسى ( ع ) بودند

.

و لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ملإيه

كلمه {ملإيه} به معناى گروه و جمعيت و نيز به معناى اَشراف و بزرگان مى باشد. بر اساس معناى اول، جمله {أرسلنا موسى... إلى فرعون و ملإيه} در اينكه قوم فرعون و جمعيت وابسته به او در محدوده رسالت موسى(ع) بودند، صراحت دارد و بر اساس دومين معنا، اين جمله به حقيقت ياد شده اشاره دارد; زيرا اگر فرعون و بزرگان دربارش در محدوده رسالت موسى(ع) باشند، طبعاً قوم او نيز چنين خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 7

7- رسالت حضرت موسى ( ع ) جهانى نبود . *

أن أخرج قومك من الظلم_ت إلى النور

به قرينه مقابله و مقايسه بين رسالت پيامبراسلام(ص) (لتخرج الناس) و رسالت حضرت موسى(ع) (أخرج قومك) ممكن است كه قيد {قومك} براى انحصار و محدود كردن رسالت حضرت موسى(ع) به قوم خود باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 42 - 4

4 - اعتقاد مشركان عرب ، به محدود بودن قلمرو رسالت پيامبران الهى چون ابراهيم ، موسى و عيسى ( ع ) به امت ها و اقوام غير ايشان

و أقسموا باللّه . .. لئن جاءهم نذير ليكوننّ أهدى من إحدى الأُمم

از اين كه مشركان، آمدن پيامبرى ويژه براى خود را; شرط ايمان خود برمى شمردند، مى توان استفاده كرد كه آنان اعتقاد نداشتند كه قلمرو اديان الهى در گذشته شامل آنان نيز مى شود; وگرنه اين تقاضا لغو و غير منطقى بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16

- غافر - 40 - 24 - 1

1 - فرعون ، هامان و قارون ، در قلمرو رسالت موسى ( ع )

و لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 22

22 - فرعونيان و قبطيان ، در قلمرو رسالت موسى ( ع )

قد جاءكم بالبيّن_ت . .. يصبكم بعض الذى يعدكم

برداشت يادشده به خاطر اين نكته است كه مخاطب {جائكم} و {يعدكم} فرعونيان و قبطيان مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 54 - 2

2 - هدايت ، بيدار سازى ، پند آموزى و احياى خردناب ، قلمرو رسالت موسى ( ع ) و كتاب آسمانى او ( تورات )

هدًى و ذكرى لأُولى الألب_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 51 - 5

5 - رسالت موسى ( ع ) ، متوجه قبطيان نيز بوده است .

و نادى فرعون فى قومه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 21 - 3

3- دعوت رسالت موسى ( ع ) ، شامل قوم فرعون و غير محدود به بنى اسرائيل

و إن لم تؤمنوا لى

محدوده علم موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 66 - 4،19

4- موسى ( ع ) ، به محروميت خود از علومى كه نزد خضر بود ، اعتراف داشت و در برابر مقام علمى و عملى او ، متواضع و فروتن بود .

هل أتّبعك

على أن تعلّمن ممّا علّمت

اظهار آمادگى براى تبعيت، نشانِ خضوعِ موسى(ع) در برابر كردار خضر(ع)، و اظهار اشتياق به آموختن، حاكى از تواضع موسى در برابر علم او است.

19- { عن جعفربن محمد ( ع ) : . . . ان موسى لمّا كلّمه اللّه تكليماً . . . قال فى نفسه : { ما أرى أنّ اللّه ، عزّوجلّ خلق خلقاً أعلم منّى ! } . فأوحى اللّه ، عزّوجلّ ، إلى جبرئيل { يا جبرئيل ! أدرك عبدى موسى قبل أن يهلك و قل له : إنّ عند ملتقى البحرين رجلاً عابداً فاتبعه و تعلّم منه . } ;

از امام صادق(ع) روايت شده:. .. آن گاه كه خداوند با موسى تكلم كرد... موسى در دل خود گفت: {نمى بينم كه خداى عزّوجلّ، خلقى را آفريده باشد كه از من اعلم باشد!}. پس خدا به جبرئيل وحى كرد: {بنده ام، موسى را پيش از آن كه هلاك شود، درياب و به او بگو: در محل تلاقى دو دريا، مرد عابدى هست همراه اش برو و از او علم بياموز}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 68 - 1،2

1- موسى ( ع ) از اسرار نهفته در زندگى و عملكرد خضر ( ع ) و زواياى آن ، اطلاع دقيقى نداشت .

و كيف تصبر على ما لم تحط به خبرًا

{إحاطة} (مصدر {لم تحط}) يعنى: {به چيزى احاطه و وقوف كامل يافتن} و در آيه مورد بحث، با توجه به كلمه {خبراً} _ كه به معناى {علماً} و تمييز براى نسبت احاطه است _ مراد، احاطه كامل علمى

است.

2- خضر ( ع ) بى اطلاعى موسى از زواياى كردار وى را ، دليل ناتوانى موسى از تحمّل عملكرد وى دانست .

إنّك لن تستطيع . .. و كيف تصبر على ما لم تحط به خبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 72 - 3

3- خضر ( ع ) با بيان آگاه نبودن موسى ( ع ) به راز معيوب ساختن كشتى ، پندار وى را در مورد انگيزه آن كار ، تخطئه كرد .

أخرقتها لتغرق أهلها . .. ألم أقل إنّك لن تستطيع معى صبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 3

3 - محدوديت علم موسى ( ع ) در مورد حقايق

فإنّا قد فتنّا قومك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 62 - 9

9 - عدم اطلاع قلبى موسى ( ع ) از مراحل بعدى برنامه الهى براى او ، پس از مهاجرت از مصر

إنّ معى ربّى سيهدين

تعبير {سيهدين} مى رساند كه موسى(ع) از آغاز تمامى برنامه را نمى دانسته و در لحظه نزديكى سپاه فرعون و روبه رو شدن با دريا، منتظر دستور خداوند بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 22 - 4

4 - موسى ( ع ) ناآشنا به راه منتهى به مدين

و لمّا توجّه تلقاء مدين قال عسى ربّى أن يهدينى سواء السبيل

مطلب ياد شده با توجه به نيايش موسى(ع) به دست مى آيد.

محروميت جوامع دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

13 - قصص - 28 - 43 - 2

2 - عدم دسترسى جوامع هم عصر موسى ( ع ) به تعاليم آسمانى ، بر اثر انقراض نسل هاى پيشين

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب من بعد ما أهلكنا القرون الاُولى

قيد {من بعد ما أهلكنا. ..} مى رساند كه با انقراض نسل هاى پيشين، تعليمات پيامبران قبل نيز از ميان رفته بود و مردم عصر موسى(ع) به كلى از آموزه هاى آنان فاصله گرفته بودند.

محمد(ص) و بعثت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 2

2 - اطلاعات دقيق پيامبر ( ص ) از جريان بعثت موسى ( ع ) و سخن گفتن خداوند با وى در طور _ با اين كه خود در آن جا حضور نداشت _ گواهى است روشن بر رسالت الهى آن حضرت .

و ما كنت بجانب الطور إذ نادينا

محمد(ص) و قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 1

1- پيامبر ( ص ) ، موظف به يادآورى سرگذشت موسى ( ع ) و قومش و به خاطر سپردن آن

و إذ قال موسى لقومه

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه فعل {اذكر} قبل از {إذ} مقدر باشد. بنابراين، آيه خطاب به پيامبر(ص) و بيان وظيفهء آن حضرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 10 - 8

8 - نمايان شدن آتش و فراهم آمدن خلوت گاهى براى اعطاى رسالت به موسى ( ع ) ، حادثه اى با اهميت و درخور توجه براى

پيامبر ( ص ) بود .

هل اتيك حديث موسى . إذ رءا نارًا

كلمه {إذ} ظرف است براى {حديث} (در آيه قبل) و استفهام در آن آيه براى ترغيب پيامبر(ص) به توجه به آن ماجرا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 16 - 4

4 - نداى خداوند به موسى ( ع ) در وادى طوى ، حادثه اى با اهميت و در خور توجه براى پيامبر ( ص )

حديث موسى . إذ ناديه ربّه

{إذ} ظرف براى {حديث} (در آيه قبل) است و از آن جا كه استفهام در آن آيه براى ترغيب پيامبر(ص) به توجه و دقت در آن ماجرا بود، عظمت حادثه استفاده مى شود.

مخاطبان دعوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 2 - 2

2- بنى اسرائيل ، مخاطبان اصلى دعوت موسى ( ع ) و هدايت آنان ، مهم ترين هدف و وظيفه آن حضرت

و ءاتينا موسى الكت_ب و جعلن_ه هدًى لبنى إسرءيل

از مجموع آيات مربوط به حضرت موسى(ع) برمى آيد كه دعوت ايشان، دعوتى فراگير بوده است و ذكر بنى اسرائيل در اين آيه، مى تواند براى اين باشد كه آنان مخاطبان اصلى دعوت بودند.

مخالفت با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 15

15 _ خداوند قوم موسى را از مخالفت با رسالت هاى وى بر حذر داشت و متخلفان را مردمى فاسق خواند .

سأوريكم دار الفسقين

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از {الفاسقين} متمردان خود بنى اسرائيل باشد. بر اين

مبنا جمله {ساوريكم}، كه پس از فرمان به فراگيرى تورات و به كار بستن تعاليم آن واقع شده، اشاره به اين معنا دارد كه اگر گروهى اين فرمان را اطاعت نكنند، فاسقند. گفتنى است در اين صورت مقصود از {دار} جايگاه شوم و فرجام ناميمون آن گروه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 41 - 1

1 - پرسش مؤمن آل فرعون از قوم خود ، درباره انگيزه مخالفت آنان با دعوت و خيرخواهى هاى او

و ي_قوم مالى أدعوكم إلى النجوة و تدعوننى إلى النار

گفتنى است كه به قرينه خطاب در جمله حاليّه {تدعوننى . ..}، عبارت {مالى} در اصل {مالكم} مى باشد. اين جمله در زبان عرب به جاى {أخبرونى عنكم} (از حالتان به من خبر دهيد) به كار مى رود و مقصود از آن پرسش از انگيزه و دليل وضعيت به وجود آمده از مخاطب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 4

4 - لجاجت و عناد شديد فرعونيان ، در مخالفت با پيام موسى ( ع )

و ما نريهم من ءاية إلاّ هى أكبر من أُختها

از اين كه خداوند براى هدايت فرعونيان، معجزاتى پياپى و يكى از ديگرى مهم تر نشان داد، لجاجت آنان استفاده مى شود.

مخالفت يهود با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 7

7 - يهوديان ، على رغم دريافت دلايل و معجزات موسى ( ع ) با رسالت هاى او مخالفت كردند .

لقد جاء كم موسى بالبينت ثم أتخذتم

العجل من بعده

مدارا با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 16

16 - تضمين مدارا كردن با موسى ( ع ) و سخت نگرفتن بر وى در كار ها از سوى شعيب ( ع )

و ما أُريد أن أشقّ عليك

مدت عبادت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 3

3 - مدت زمان عبادت و مناجات ويژه موسى ( ع ) ، چهل شب تعيين شد .

و إذ وعدنا موسى أربعين ليلة

مدت فراق موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 42

42 - { عن محمد بن مسلم : قلت لأبى جعفر ( ع ) : فكم مكث موسى غائباً عن أُمّه حتّى ردّه اللّه عليها ؟ قال : ثلاثة أيّام ;

محمدبن مسلم مى گويد: به امام باقر(ع) گفتم: موسى(ع) چه مدتى از مادرش غايب بود تا خدا او را به وى برگرداند؟ فرمود: سه روز}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 14

14 - { عن محمدبن مسلم قال : . . . قلت لأبى جعفر ( ع ) فكم مكث موسى غائباً عن أُمّه حتّى ردّه اللّه عليها ؟ قال : ثلاثة أيّام . . . ;

محمدبن مسلم مى گويد:. .. از امام باقر(ع) سؤال كردم: موسى(ع) چند روز از مادرش غايب بود تا اين كه خداوند او را دوباره به دامان او برگردانيد؟ حضرت فرمود: سه روز...}.

مدت مناجات موسى(ع)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 3

3 - مدت زمان عبادت و مناجات ويژه موسى ( ع ) ، چهل شب تعيين شد .

و إذ وعدنا موسى أربعين ليلة

مدت ميقات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 2،3

2 _ مدت مناجات و عبادت ويژه موسى ( ع ) در مرحله نخست سى شب تعيين گرديد .

و وعدنا موسى ثلثين ليلة

3 _ موسى ( ع ) علاوه بر گذراندن سى شب براى عبادت و مناجات ، موظف به ادامه آن تا ده شب ديگر شد .

و أتممنها بعشر فتم ميقت ربه أربعين ليلة

{ميقات} به معناى زمانى است كه براى انجام كارى تعيين گردد. {ميقات ربه} يعنى زمانى را كه خدا براى انجام عبادت و مناجات موسى تعيين كرد.

مدح موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 26 - 3

3 - ستايش دختر شعيب از موسى ( ع ) نزد پدر

إنّ خير من است_ئجرت القوىّ الأمين

مراتب معجزات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 1

1 - معجزات موسى ( ع ) از نظر اهميت ، داراى مراتب و هر يك مهم تر از معجزه قبلى او بود .

و ما نريهم من ءاية إلاّ هى أكبر من أُختها

مراحل رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 62 - 9

9 - عدم اطلاع قلبى موسى ( ع ) از مراحل بعدى برنامه

الهى براى او ، پس از مهاجرت از مصر

إنّ معى ربّى سيهدين

تعبير {سيهدين} مى رساند كه موسى(ع) از آغاز تمامى برنامه را نمى دانسته و در لحظه نزديكى سپاه فرعون و روبه رو شدن با دريا، منتظر دستور خداوند بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 63 - 4

4 - تعيين مرحله به مرحله وظيفه موسى ( ع ) ، از سوى خداوند در مقابله با فرعون

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى . .. فأوحينا إلى موسى أن اضرب بعصاك البحر

مراحل ميقات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 4

4 _ مناجات خاص موسى با خداوند با گذشتن چهل شب ، در دو مرحله سى شبه و ده شبه ، كامل شد و به حد مطلوب رسيد .

فتم ميقت ربه أربعين ليلة

فعل {تمَّ} متضمن معناى {بلغ} مى باشد و بدين لحاظ {اربعين} مفعولٌ به براى آن است ; يعنى: {فتم ميقات ربه بالغاً أربعين ليلة}.

مربى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 3

3 - مكالمه خداوند با موسى ( ع ) در وادى طوى ، جلوه اى از ربوبيت او نسبت به آن حضر بود .

ي_موسى . إنّى أنا ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 19

19 - خداوند از آغاز زندگى موسى ( ع ) ، بر او نظارت دقيق داشته و زمينه هاى تربيت و رشد او را فراهم ساخته بود

.

و لتصنع على عينى

مراد از {عين} در {على عينى} معناى مجازى آن (مراقبت) است و {على} دلالت مى كند كه مراقبت الهى، به منزله پايه اى است كه تربيت و يا گرامى داشت موسى(ع)، بر آن استوار بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 41 - 1

1 - موسى ( ع ) پرورش يافته خداوند

اصطنعتك

{إصطناع}; يعنى، تربيت كردن و مؤدب ساختن (قاموس) و بر مبالغه در شايسته ساختن دلالت دارد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 50 - 13

13 - موسى ( ع ) ، رسالت خويش را پرتويى از هدايت گسترده ربوبى دانست .

من ربّكما . .. ربّنا الذى أعطى كلّ شىء خلقه ثمّ هدى

مناسبت بحث موسى(ع) با فرعون، چنين اقتضا كرده است كه آن حضرت، موضوع هدايت عام الهى را مطرح كند تاپاسخ سؤال مقدر فرعون را داده باشد; زيرا ممكن بود فرعون بگويد: بر فرض كه خداى خالق ربّ تو است، چه دليلى بر لزوم پذيرش سخن رسولان او وجود دارد؟ موسى(ع) با مطرح كردن هدايت عام الهى، علاوه بر پاسخ به سؤال احتمالى او، زمينه كلى اثبات رسالت خويش را نيز مطرح كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 11

11 - خداوند ، تدبيركننده موسى و هارون ( ع ) در انجام رسالت و ابلاغ پيام توحيد

ربّ هرون و موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 3

3 - تجهيز موسى (

ع ) از سوى خدا به معجزه اى بيم آفرين و معجزه اى زيبا و پرجاذبه

و ألق عصاك . .. ولّى مدبرًا ... و أدخل يدك... بيضاء من غير سوء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 16 - 2

2 - وحى به موسى ( ع ) ، جلوه ربوبيت خداوند بر او و از عوامل رشد و تربيت آن حضرت براى انجام رسالت خويش بود .

إذ ناديه ربّه

مردمى بودن موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 3

3 _ به ميان مردم رفتن و در متن جامعه بودن ، شيوه موسى و هارون در دعوت و انجام رسالت الهى

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا

مزد آب دهى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 5

5 - دعوت شعيب از موسى ، براى پرداختن مزد در قبال آب دادن وى به گوسفندانش

إنّ أبى يدعوك ليجزيك أجر ما سقيت لنا

مزد كار در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 14

14- نظام كارمزدى ، در زمان موسى ( ع ) وجود داشته است .

قال لو شئت لتّخذت عليه أجرًا

مسافرت خانواده موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 4،5

4 - همراهى خانواده موسى ( همسر و فرزندانش ) با وى در سفر از { مدين }

إذ قال موسى لأهله . .. لعلّكم تصطلون

تعبير {سئاتيكم} و {لعلّكم تصطلون}

(با ضماير جمع) نشان مى دهد كه همراهيان موسى بيش از يك نفر بوده اند و تعبير {أهل} بيانگر آن است كه همه آنان از نزديكان (همسر و فرزندان) او بوده اند.

5 - گرفتارى موسى ( ع ) و خانواده اش در سردى هوا ، تاريكى شب و گم كردن راه در مسير سفر

إذ قال موسى لأهله . .. سئاتيكم منها بخبر... لعلّكم تصطلون

مسافرت شبانه خانواده موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 10 - 1

1 - موسى ( ع ) و خانواده اش در سيرى شبانه و در بيابان ، دچار سرگردانى شده و راه را گم كردند .

إذ رءا نارًا . .. بقبس أو أجد على النار هدًى

جمله {أجد على النار هدًى} دلالت مى كند كه موسى(ع) و همراهيانش راه را گم كرده بودند و از نبود آتش فهميده مى شود كه آنها در بيابانى سرگردان بودند. ديدن آتش از فاصله اى نسبتاً دور كه حتى با احتمال وجود آتش، تصميم به حركت جمعى به سوى آن نگرفتند، حاكى از شب بودن و تاريكى منطقه است.

مسافرت شبانه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 10 - 1

1 - موسى ( ع ) و خانواده اش در سيرى شبانه و در بيابان ، دچار سرگردانى شده و راه را گم كردند .

إذ رءا نارًا . .. بقبس أو أجد على النار هدًى

جمله {أجد على النار هدًى} دلالت مى كند كه موسى(ع) و همراهيانش راه را گم كرده بودند و از نبود آتش فهميده مى شود كه

آنها در بيابانى سرگردان بودند. ديدن آتش از فاصله اى نسبتاً دور كه حتى با احتمال وجود آتش، تصميم به حركت جمعى به سوى آن نگرفتند، حاكى از شب بودن و تاريكى منطقه است.

مسافرت فرزندان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 4

4 - همراهى خانواده موسى ( همسر و فرزندانش ) با وى در سفر از { مدين }

إذ قال موسى لأهله . .. لعلّكم تصطلون

تعبير {سئاتيكم} و {لعلّكم تصطلون} (با ضماير جمع) نشان مى دهد كه همراهيان موسى بيش از يك نفر بوده اند و تعبير {أهل} بيانگر آن است كه همه آنان از نزديكان (همسر و فرزندان) او بوده اند.

مسافرت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 6

6- موسى ( ع ) از امكان دسترسى به خضر ، در محل تلاقى دو دريا ، مطلع بود .

لاأبرح حتّى أبلغ مجمع البحرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 6

6- { عن أبى عبداللّه ( ع ) قال : . . . أرسل ( أى موسى ) إلى يوشع إنّى قد ابتليت فاصنع لنا زاداً وانطلق بنا ، و اشترى حوتاً . . .ثمّ شواه ثمّ حمله فى مكتل . . . فقطرت قطرة من السماء فى المكتل فاضطرب الحوت ثمّ جعل يَثِبُ من المكتل إلى البحر قال : و هو قوله : { واتّخذ سبيله فى البحر سرباً } ;

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: . .. موسى به يوشع

پيام فرستاد: {من، در معرض آزمايش قرار گرفتم. براى ما توشه راه فراهم ساز و به همراه ما بيا!}. يوشع، يك ماهى خريد ... و آن را بريان كرد و در زنبيل نهاد... سپس قطره آبى از آسمان در زنبيل چكيد و ماهى به جنب وجوش آمد و از زنبيل به دريا پريد و اين سخن خدا است كه فرمود: واتّخذ سبيله فى البحر سرباً}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 1،3

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، پس از توقف در مجمع البحرين ، در جستوجوى خضر ( ع ) ، مجدداً به حركت خويش ادامه داده و آن جا را پشت سر گذاشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما . .. فلمّا جاوزا

موسى(ع) در سخن خود با يوشع، مجمع البحرين را هدف و مقصد نهايى خود اعلام كرد، ولى هنگام رسيدن به آن جا، از آن نيز گذشت. اين حركت و نيز گفتارى كه در آيات بعد از موسى(ع) نقل شده است، نشانه آن است كه آن دو نمى دانستند به محلِّ مورد نظر موسى(ع) رسيده اند.

3- موسى و يوشع ، در شبانگاه و صبح دم _ پس از عبور از مجمع البحرين _ براى يافتن خضر ( ع ) راه درازى پيمودند . *

ءاتنا غداءنا

بدان احتمال كه احساس خستگى و گرسنگى موسى(ع) در طرف صبح، ناشى از راه پيمايى طولانى در شب باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 71 - 1،2،3

1- موسى ( ع ) با پذيرش شروط خضر ، همراه او حركت كرد

.

فانطلقا حتّى إذا ركبا فى السفينة

{انطلاق} به معناى {روانه شدن و حركت كردن} است. {فاء} در {فانطلقا} دلالت دارد كه موسى(ع) شرايط خضر را پذيرفت و خضر(ع) به همراهى وى رخصت داد.

2- موسى و خضر ( ع ) در نخستين مراحل همراهى ، سوار كشتى شدند .

فانطلقا حتّى إذا ركبا فى السفينة

3- همسفر موسى ( ع ) ( يوشع ) با آغاز سفر موسى و خضر ( ع ) ، از آنان جدا شد . *

فانطلقا حتّى إذا ركبا فى السفينة

در اين آيه، نامى از همسفر قبلى موسى (يوشع) مطرح نيست. ممكن است گفته شود، او در ادامه سفر، حضور نداشته و رخصتى براى او صادر نگرديده بود. توجه به ضماير تثنيه ({فانطلقا}، {ركبا}) گواهى روشن بر اين نكته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 74 - 1

1- خضر ( ع ) عذرخواهى موسى ( ع ) را پذيرفت و اجازه ادامه همراهى را به او داد .

فانطلقا

مسافرت موسى(ع) با خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 2

2- موسى و خضر ( ع ) در مسير حركت و سفر خويش ، به يك آبادى رسيدند و با اهل آن ملاقات كردند .

فانطلقا حتّى إذا أتيا أهل قرية

در اين كه چه شهرى در مسير موسى و خضر(ع) قرار داشته، احتمالات گوناگونى ارائه شده است. از جمله آن ها شهر {ناصره} است كه در ساحل دريا قرار داشته است اين وجه را مجمع البيان از امام صادق (ع) روايت كرده است.

مسافرت موسى(ع) به مجمع البحرين

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 1

1- موسى ( ع ) براى يافتن خضر ، با عزمى راسخ و جدّى ، سفر خود را به مجمع البحرين آغاز كرد .

لاأبرح حتّى أبلغ مجمع البحرين

{لاأبرح} صيغه متكلم از {برح} و به معناى {دست برنمى دارم} و تأكيد بر پشتكار در انجام دادن كار است.

مسافرت همسر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 4

4 - همراهى خانواده موسى ( همسر و فرزندانش ) با وى در سفر از { مدين }

إذ قال موسى لأهله . .. لعلّكم تصطلون

تعبير {سئاتيكم} و {لعلّكم تصطلون} (با ضماير جمع) نشان مى دهد كه همراهيان موسى بيش از يك نفر بوده اند و تعبير {أهل} بيانگر آن است كه همه آنان از نزديكان (همسر و فرزندان) او بوده اند.

مسوؤليت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 3

3 _ موسى ( ع ) علاوه بر گذراندن سى شب براى عبادت و مناجات ، موظف به ادامه آن تا ده شب ديگر شد .

و أتممنها بعشر فتم ميقت ربه أربعين ليلة

{ميقات} به معناى زمانى است كه براى انجام كارى تعيين گردد. {ميقات ربه} يعنى زمانى را كه خدا براى انجام عبادت و مناجات موسى تعيين كرد.

مسؤول طعام موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 6

6- همسفر موسى ( ع ) عهده دار حمل و تدارك غذا بود .

قال لفتيه ءاتنا غداءنا

مسؤوليت

پذيرى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 71 - 12

12- سكوت در برابر منكرات و بى تفاوتى در رخداد هاى زيان بار براى مردم ، به دور از خوى و منش موسى ( ع ) بود .

أخرقتها لتغرق أهلها لقد جئت شيئًا إمرًا

مسؤوليت خواهر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 4

4 - مأموريت خواهر موسى از سوى مادر براى دنبال كردن موسى در پى افكنده شدنش در آب نيل

و قالت لأُخته قصّيه

مسؤوليت مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 6،8

6 - مأموريت مادر موسى از سوى خداوند ، به شير دادن فرزندش دور از چشم بيگانگان

و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه

8 - مادر موسى ، مأمور افكندن فرزندش به رود نيل در صورت احساس خطر براى وى از جانب فرعونيان

فإذا خفت عليه فألقيه فى اليمّ

واژه {يمّ} به آب زياد گفته مى شود. بدين جهت به دريا {يمّ} گفته مى شود و هم به رود بزرگ. در اين آيه معناى دوم مراد است و مقصود از آن رود نيل مى باشد.

مسؤوليت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 53 - 10

10 - ابلاغ حقايق تورات به بنى اسرائيل ، از وظايف اساسى موسى ( ع ) بود .

و إذ ءاتينا موسى الكتب و الفرقان لعلكم تهتدون

رابطه اعطاى كتاب به موسى (ع) و هدايت شدن بنى اسرائيل (ءاتينا موسى . .. لعلكم تهتدون) اقتضا

مى كند كه: جمله اى همانند {و به او فرمان داديم تا آن كتاب را براى شما تلاوت كند و احكام و معارفش را به شما تعليم دهد} در تقدير باشد كه به خاطر روشنى و ايجاز بدان پرداخته نشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 2

2 - موسى ( ع ) ابلاغ كننده فرمان خدا ( لزوم ذبح گاو ) به مردم خويش

إذ قال موسى لقومه إن اللّه يأمركم أن تذبحوا بقرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 5

5 _ هارون ، همانند موسى ( ع ) ، مأمور بسيج بنى اسرائيل براى فتح سرزمين مقدس

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

آيه بيست و سوم (و قال رجلان . ..) بيانگر آن است كه آن دو مرد نيز همانند هارون مطيع موسى(ع) بودند و اين حقيقت با تفسير جمله {لااملك الا نفسى و اخى} به اينكه تنها اختياردار خود و برادرم هستم و در ميان بنى اسرائيل تنها هارون فرمانبردار من است، سازگار نيست. بنابراين بايد گفت {اخى} مبتدايى است با حذف خبر (و اخى لايملك الانفسه) و نام بردن از خود و برادرش به اين دليل است كه بسيج بنى اسرائيل بر عهده هارون نيز بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 10

10 _ رهاسازى بنى اسرائيل از نظام فاسد فرعونى ، از وظايف الهى موسى ( ع )

فأرسل معى بنى إسراءيل

تفريع جمله {فأرسل . .. } بر {إنى رسول

... } حكايت از آن دارد كه رهايى بنى اسرائيل از رسالتهاى الهى موسى بوده است. يعنى به امر خداوند موظف به انجام اين كار بود، نه به تصميم شخصى خويش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 8،9

8 _ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا پيام هاى او را دريافت كند و فراگيرد و اعمال و رفتارش را بر اساس آنها استوار سازد .

فخذ ما ءاتيتك

{أخذ} (مصدر {خذ}) به معناى گرفتن است و گرفتن پيامهاى الهى به اين است كه انسان آنها را فراگيرد و به آنها عمل كند.

9 _ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا در برابر نعمت رسالت و شايستگى شنيدن سخن خدا ، وى را سپاس گويد و از شاكران شود .

اصطفيتك على الناس برسلتى و بكلمى . .. و كن من الشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 7،8

7 _ خداوند دعوت كننده موسى ( ع ) به جدّيت در فراگيرى لوحه هاى دريافتى و به كار بستن آن

فخذها بقوة

8 _ خداوند از موسى خواست تا قومش را به فراگيرى معارف نوشته شده بر الواح و احكام ياد شده در آن فرمان دهد .

و أمر قومك يأخذوا بأحسنها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 1

1 _ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا گروهى از قومش را همراه خود به ميعادگاه مناجات بياورد .

و اختار موسى قومه سبعين رجلا لميقتنا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 1،2،4،10،13

1 _ خداوند ، از طريق وحى به موسى و هارون ( ع ) فرمان داد تا در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون ) به تهيه مسكن براى قوم خود اقدام كنند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه اولاً {مصر} به معناى شهر مصر باشد ; چنان كه به همين معنا در مفردات و لسان تصريح شده است. ثانياً: جار و مجرور (بمصر) متعلق به {تبوءاً} باشد نه حال براى {قومكما}.

2 _ موسى و هارون ( ع ) مأموريت يافتند تا براى آن دسته از بنى اسرائيل كه ساكن شهر مصر بودند ، اقدام به تهيه مسكن نمايند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بمصر} متعلق به عامل مقدر و حال يا صفت براى {قوم} باشد ; يعنى: تبوئاً لقومكما كائنين يا الكائنين بمصر.

4 _ موسى و هارون ( ع ) ، از طرف خداوند مأموريت يافتند قوم خود را از مناطق مختلف ، گرد آورده و در شهر مصر متمركز كنند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {بمصر} متعلق به {تبوئاً} باشد. به اين صورت كه بنى اسرائيل چون در مناطق مختلف مصر پراكنده بودند و خارج كردن آنان از آن سرزمين در اين حال براى موسى (ع) عادتاً ممكن نبود، خداوند با اين دستور مى خواست آنان در يك جا متمركز شوند تا در خارج كردنشان از مصر مواجه

با مشكل نشوند.

10 _ خداوند به موسى ( ع ) فرمان داد تا رهايى بنى اسرائيل از چنگال فرعون را به آنان بشارت دهد .

و نجنا برحمتك من القوم الكفرين . .. و بشّر المؤمنين

13 _ از امام كاظم ( ع ) روايت شده است : { لما خافت بنو اسرائيل جبابرت ها أوحى اللّه إلى موسى و هارون ( ع ) : { أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً و اجعلوا بيوتكم قبلة } قال : امروا أن يصلوا فى بيوتهم ;

هنگامى كه بنى اسرائيل از حكام ستمگر زمان خود بيمناك شدند، خداوند به موسى و هارون (ع) وحى فرستاد كه براى قوم خود در مصر خانه هايى مهيّا سازيد و خانه هايتان را قبله قرار دهيد. امام فرمود: آنان مأمور شدند كه در خانه هايشان نماز بخوانند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 7،9

7 _ خداوند ، موسى و هارون ( ع ) را از ترك استقامت در برابر فشار هاى فرعون و اطرافيانش و در پيش گرفتن راهى جز آن ، بر حذر داشت .

فاستقيما و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون

9 _ خداوند ، موسى و هارون ( ع ) را از پيروى راه و روش افراد نادان برحذر داشت .

و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 3،11

3- موسى ( ع ) ، وظيفه دار هدايت مردم خويش به سوى نور و خارج كردن آنان از ظلمت ها ، با آيات و معجزات الهى .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن

أخرج قومك من الظلم_ت إلى النور

11- موسى ( ع ) ، وظيفه دار يادآورى { أيام الله } به مردم خويش

و لقد أرسلنا موسى . .. و ذكّرهم بأيّ_م الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 2 - 2

2- بنى اسرائيل ، مخاطبان اصلى دعوت موسى ( ع ) و هدايت آنان ، مهم ترين هدف و وظيفه آن حضرت

و ءاتينا موسى الكت_ب و جعلن_ه هدًى لبنى إسرءيل

از مجموع آيات مربوط به حضرت موسى(ع) برمى آيد كه دعوت ايشان، دعوتى فراگير بوده است و ذكر بنى اسرائيل در اين آيه، مى تواند براى اين باشد كه آنان مخاطبان اصلى دعوت بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 44 - 1

1 - موسى و هارون ( ع ) ، موظف به نرمش در گفتار و پرهيز از درشتگويى در گفت وگو با فرعون

فقولا له قولاً ليّنًا

{لين} نقطه مقابل خشن بودن است (مفردات راغب) و {لين} صفت مشبهه است; يعنى، نرم و لطيف.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 83 - 2

2 - موسى ( ع ) ، وظيفه دار همراهى با قوم خود در مسير وصول به ميقات بود .

و ما أعجلك عن قومك ي_موسى

پرسش خداوند از موسى(ع) به قرينه پاسخ او در آيه بعد سؤالى توبيخى و در مقام ملامت است. از اين سرزنش، برمى آيد كه موسى(ع) در رها ساختن قوم خود و جدا شدن از آنان، ترك اولى كرده است و مى بايست همراه قوم خويش حركت مى كرد

و بر آنان پيشى نمى گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 1

1 - مسؤوليت مشترك موسى و هارون ، در رسالت و مبارزه با فرعون و اشراف قوم او

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون . .. إلى فرعون و ملإيه

{ملأ} اسم جمع و به معناى اشراف و سران است. {إستكبار} (مصدر {استكبروا}); يعنى، كبر ورزيدن و تكبّر نمودن {علّو} (مصدر {عالين}) نيز به معناى برترى جويى و سلطه طلبى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 1

1 _ موسى و هارون ( ع ) به فرمان خداوند ، براى هدايت تكذيب كنندگان آيات و معجزات الهى ، به جانب آنان فرستاده شدند .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا

مقصود از {القوم الذين كذّبوا} فرعون و قوم او (قبطيان) است و مراد از {آياتنا} نشانه ها و معجزات الهى مى باشد نه آيات الهى در تورات; زيرا تورات پس از به هلاكت رسيدن فرعون و قوم او، براى بنى اسرائيل نازل گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 10

10 - موسى ( ع ) ، از سوى خداوند مأمور هدايت بنى اسراييل بود .

و جعلن_ه هدًى لبنى إسرءيل

بنابراين احتمال كه مرجع ضمير مفعولى {جعلناه} حضرت موسى(ع) باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

مسير بازگشت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 64 - 5

5- مسير رفت و بازگشت موسى ( ع ) پس از عبور

از مجمع البحرين ، در خشكى بود .

على ءاثارهما

{أثر} نشانه اى است كه در زمين پديد آيد و به وسيله آن بتوان به راه پيموده شده، دست يافت.

مسير هجرت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 22 - 1،2،4،5

1 - تلاش موسى ( ع ) پس از خروج از شهر مصر ، براى رساندن خود به سمت منتهى به مدين

فخرج منها . .. و لمّا توجّه تلقاء مدين

تعبير {لمّا توجّه. ..} نشان مى دهد كه موسى(ع) هم زمان با خارج شدن از شهر مصر، در جهت مدين قرار نداشت; بلكه مدتى راه پيمود تا خود را در آن سمت قرار دهد.

2 - قرار گرفتن موسى ( ع ) در جهت منتهى به مدين و روانه شدن وى به سوى آن

و لمّا توجّه تلقاء مدين

{توجُّه} (مصدر {توجّه}) به معناى روى آوردن و {تلقاء} معادل جانب است. {و لمّا توجّه تلقاء مدين}; يعنى، {لمّا صرف وجهه هذاء مدين}، (همين كه روى به جانب مدين آورد...}.

4 - موسى ( ع ) ناآشنا به راه منتهى به مدين

و لمّا توجّه تلقاء مدين قال عسى ربّى أن يهدينى سواء السبيل

مطلب ياد شده با توجه به نيايش موسى(ع) به دست مى آيد.

5 - اميد بستن موسى ( ع ) به هدايت خداوند در يافتن راهى بى خطر و رساننده به مدين

قال عسى ربّى أن يهدينى سواء السبيل

{سواء السبيل} (راه وسط) كنايه از راهى است كه خطر گم شدن در آن نباشد و به راحتى انسان را به مقصد برساند.

مشاوره موسى(ع) و هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11

- طه - 20 - 45 - 1

1 - موسى و هارون ( ع ) قبل از حركت به طرف فرعون ، با يكديگر ملاقات نموده و موانع احتمالى ارشاد او را بررسى كردند .

قالا ربّنا إنّنا نخاف

قسمت هايى از داستان موسى(ع) _ از قبيل بازگشت او نزد خانواده اش و پيداكردن راه مصر و ملاقات با برادرش هارون(ع) _ به اين جهت كه در ماجراى برخورد با فرعون، چندان دخيل نبوده، دراين آيات ذكر نشده است. اين احتمال نيز وجود دارد كه آيه 42 (اذهب أنت و أخوك) به بعد، سخنان خداوند به موسى و هارون(ع)، پس از ملاقات آن دو باشد.

مشكلات رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 26 - 2

2 - موسى ( ع ) به دشوارى هاى رسالت خويش و مشكلات ارشاد و هدايت فرعون آگاه بود .

و يسّر لى أمرى

مشكلات محافظت از موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 5

5 - دربار فرعون در نگه دارى ، پرستارى و تغذيه موسى ( ع ) دچار مشكل شد .

هل أدلّكم على من يكفله

{هل أدلّكم} گوياى آن است كه دربار فرعون در طلب دايه و سرپرستى براى موسى(ع) بوده است. قبول پيشنهاد خواهر موسى، اين نكته را مى رساند كه هيچ يك از درباريان از عهده كار برنيامده بود و آنان براى نگه دارى و تغذيه موسى درمانده شده بودند.

مشكلات مسافرت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 5

5 -

گرفتارى موسى ( ع ) و خانواده اش در سردى هوا ، تاريكى شب و گم كردن راه در مسير سفر

إذ قال موسى لأهله . .. سئاتيكم منها بخبر... لعلّكم تصطلون

مشكلات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 4،10

4 _ برآورده شدن خواسته هاى موسى و هارون ( ع ) ( سخت شدن و مهرخوردن دل فرعون و اطرافيانش و وقوع عذاب استيصال ) مستلزم گذشت زمان و وارد آمدن فشار ها و سختى هاى بسيار بر موسى ( ع ) و هارون بود .

و اشدد على قلوبهم فلايؤمنوا . .. قال قد أجيبت دعوتكما فاستقيما

از اينكه خداوند پس از اعلام استجابت دعاى موسى و هارون (ع)، به آنان دستور استقامت و پايدارى مى دهد و استقامت را با فاى سببيه به اجابت دعا مرتبط مى كند. برداشت فوق استفاده مى گردد.

10 _ موسى ( ع ) و برادرش ( هارون ) ، تحت فشار فرعون و اطرافيان او بودند .

قال موسى ربنا إنك ءاتيت فرعون و ملأه زينة و أمولا . .. ليضلوا عن سبيلك ... فاستق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 73 - 8

8- مفارقت از خضر ( ع ) و بازماندن از يادگيرى علوم او ، براى حضرت موسى ( ع ) امرى دشوار بود .

لاتؤاخذنى بما نسيت و لاترهقنى من أمرى عسرًا

مقصود از {أمر} در {من أمرى} همان متابعت خضر(ع) و فراگيرى دانش از او است. بنابراين، مفاد اين قسمت آيه، آن است كه با لغو رخصت همراهى، مرا در مورد

كار و هدف ام به زحمت و سختى مينداز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 28،29

28 - موسى ( ع ) در دوران زندگانى خويش ، با سختى هاى فراوانى مواجه شد .

و فتنّك فتونًا

{فتون} _ چنانچه برخى گفته اند _ جمع فتنة است و {فتنة}، در مورد شدايد و سختى ها استعمال بيشترى دارد (مفردات راغب).

29 - آزمايش موسى ( ع ) و گرفتارى هاى سخت دوران زندگانى او ، از نعمت هاى خداوند به آن حضرت بود .

و فتنّك فتونًا

از آن جايى كه اين آيات در صدد برشمردن نعمت هاى خداوند به موسى(ع) است و در ضمن آن، گرفتارى آن حضرت به فتنه (آزمايش يا سختى) مطرح شده است، چنين برمى آيد كه اين نوع سختى ها و آزمودن ها نيز از جمله نعمت هاى الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 35 - 4

4 _ موسى ( ع ) در انجام رسالت الهى اش ، درگير با دشوارى هاى بسيار و توانفرسا و نيازمند به يار و ياورى همچون هارون بود .

و جعلنا معه أخاه ه_رون وزيرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 14 - 3

3 - پيش بينى موسى ( ع ) نسبت به مشكلات راه رسالت خود و استفسار وى از خدا

قال ربّ . .. و لهم علىَّ ذنب فأخاف أن يقتلون

موسى با بيان مشكلات خويش، در مقام شانه خالى كردن از زير بار رسالت نيست; بلكه با طرح مشكلات در درگاه خداوند،

از او راه حل مى جويد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 2

2 - حمايت قاطع خداوند از موسى ( ع ) در قبال مشكلات راه رسالت .

قال كلاّ . .. إنّا معكم مستمعون

مصونيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 24

24 - موسى و هارون ( ع ) ، مصون از گزند فرعون و بيرون از سلطه فرعونيان

إنّه لكبيركم . .. فلأقطّعنّ أيديكم ... أشدّ عذابًا و أبقى

تهديد ساحران به شكنجه و دار، به دليل گرايش به موسى و هارون(ع) و سكوت از مجازات آن دو، نشانه ميسر نبودن آن براى فرعون است.

معجزات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 39 - 4

4 - موسى ( ع ) ، از معجزات متعدد برخوردار بود .

و لقد جاءهم موسى بالبيّن_ت

{بيّنة}، دلالت واضح، اعم از عقلى و حسى است (مفردات راغب). با توجه به معناى لغوى، احتمال دارد مراد از {البيّنات}، معجزات باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 2

2 - دعوت موسى ( ع ) ، همراه با آيات و معجزاتى چند از سوى خداوند

و لقد أرسلنا موسى ب_اي_تنا

مقصود از {آيات} به قرينه سياق، معجزات مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 47 - 1

1 - ارائه معجزات از سوى موسى ( ع ) ، به فرعون و درباريانش

فلمّا جاءهم ب_اي_تنا

معجزه عصاى موسى(ع)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 23 - 5

5 - معجزه عصا و يدبيضاى موسى ( ع ) ، مقدمه اى براى نماياندن معجزات بزرگ ترى به وى در آينده بود .

لنريك من ءايتنا الكبرى

چون در آيه قبل، آيت بودن يدبيضا و نيز عصا ذكر گرديده است; ممكن است گفته شود {لنريك. ..} در صدد بيان نكته تازه اى است و به موسى وعده مى دهد كه اين دو معجزه، مقدمه اى بود تا در آينده، آياتى بزرگ تر از آنچه اكنون ارائه شد، به تو نمايانده شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 65 - 8

8 - ساحران فرعون ، جادويى هم نوع با معجزه موسى ( ع ) تدارك ديده بودند .

أن تلقى . .. من ألقى

معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 57 - 6

6 - قرار دادن ابر هاى سايه گستر و نازل كردن { منّ } و { سلوى } از معجزات ارائه شده به قوم موسى

و ظللنا عليكم الغمام و أنزلنا عليكم المنّ و السلوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 60 - 13

13 - جوشش چشمه هاى متعدد از سنگ و ويژگى هاى مخصوص آنها ، از معجزات ارائه شده به قوم موسى

فانفجرت منه اثنتا عشرة عيناً قد علم كل أناس مشربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 2

2 - موسى ( ع ) ، برخوردار

از دلايل و معجزاتى فراوان بر پيامبرى خويش

و لقد جاء كم موسى بالبينت

جمع آوردن {بينات} همراه با {ال} استغراقى، بيانگر كثرت آن بينات است. {بينة} به معناى دليل روشن است و از مصداقهاى مورد نظر آن، معجزه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 154 - 4

4 _ قرار دادن كوه طور بر سر يهود ، از معجزات حضرت موسى ( ع )

و ءاتينا موسى سلطناً مبيناً. و رفعنا فوقهم الطور

بر افراشتن كوه طور، مى تواند بيان مصداقى براى جمله {و ءاتينا موسى سلطناً مبيناً} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 4

4 _ معجزه و دلايل روشنگر موسى ( ع ) ، عطيه اى بود از جانب خداوند به وى

ثم بعثنا من بعدهم موسى بئايتنا

كلمه {نا} در {آياتنا} بيانگر اين است كه نشانه هاى نبوت از جانب خداوند به موسى اعطا شده بود ; يعنى: آيات منّا.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 6،7

6 _ دلايل و معجزات موسى ( ع ) ، موهبتى الهى پيشاروى فرعونيان و نشأت گرفته از مقام ربوبى خداوند

قد جئتكم ببينة من ربكم

7 _ فرعون و بزرگان دربارش در انتظار بينه اى از سوى موسى بر حقانيت ادعاى خويش

قد جئتكم ببينة من ربكم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {قد} در {قد جئتكم} براى توقع باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 106 - 1،2

1 _ فرعون ، ناباور به صداقت موسى

( ع ) در ادعاى رسالت و برخورداريش از معجزه و آيتى از جانب خدا

قال إن كنت جئت بئاية فأت بها إن كنت من الصدقين

متعلق {الصدقين} اصل رسالت و نيز داشتن {بينة} است. يعنى: إن كنت من الصادقين فى دعوى الرسالة و دعوى البينة.

2 _ فرعون از موسى خواست چنانچه قادر به ارائه معجزه است ، آن را ارائه كند .

قال إن كنت جئت بئاية فأت بها

روشن است كه در جمله هاى شرطيه نبايد شرط و جزا از نظر مفهوم همانند باشد و نمى توان گفت: اگر آورده اى بياور. بنابراين جمله {إن كنت جئت باية} (اگر آيت و معجزه اى آورده اى) به اين معناست: اگر قادر به ارائه معجزه هستى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 107 - 1،2،3،5

1 _ موسى ( ع ) در پاسخ فرعون ( درخواست آيت رسالت ) عصاى خويش را ر ها ساخت .

فألقى عصاه

2 _ عصاى موسى ( ع ) در برابر فرعون به مارى بزرگ تبديل شد .

فألقى عصاه فإذا هى ثعبان مبين

3 _ تبديل عصاى موسى ( ع ) به مارى بزرگ ، دور از انتظار فرعونيان

فألقى عصاه فإذا هى ثعبان مبين

{إذا} در {فإذا هى . .. } براى مفاجات و بيانگر دو معناست: بين مفاد جمله قبل و بعد اقتران زمانى است، مفاد جمله پس از آن در يك حالت غير منتظره انجام شده است.

5 _ اژد هاى تبديل شده از عصاى موسى ( ع ) ، اژدهايى واقعى و ترديدناپذير

فإذا هى ثعبان مبين

توصيف {ثعبان} به {مبين} (آشكار و واضح)، به اين نكته اشاره دارد كه

آن اژدها واقعى بود، نه وهمى و خيالى، و حركات و سكناتش به گونه اى بوده است كه در اژدها بودن آن براى كسى جاى ترديد وجود نداشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 108 - 1،2

1 _ موسى ( ع ) در پى درخواست فرعون ( آوردن معجزه ) دومين آيت رسالت خويش را ارائه كرد .

إن كنت جئت بئاية فأت بها . .. و نزع يده فإذا هى بيضاء للنظرين

2 _ سفيد گشتن دست موسى ( ع ) پس از نمايان ساختن آن ، دومين معجزه موسى و آيتى براى حقانيت رسالت او

و نزع يده فإذا هى بيضاء للنظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 117 - 1،2،3

1 _ خداوند پس از جادوگرى ساحران به موسى فرمان داد تا عصاى خويش را در صحنه مبارزه ر ها سازد .

و أوحينا إلى موسى أن ألق عصاك

2 _ خداوند ، فرمانش را ( افكندن عصا ) از طريق وحى به موسى ابلاغ كرد .

و أوحينا إلى موسى أن ألق عصاك

3 _ عصاى موسى ( ع ) پس از افكنده شدن ، تمام بافته هاى جادويى ساحران را بلعيد و به كام خويش فروبرد .

فإذا هى تلقف ما يأفكون

{لَقْف} (مصدر تلقف) به معناى گرفتن چيزى با سرعت است و در آيه شريفه به مناسبت مورد به {بلعيدن} تفسير شده است. جمله {فإذا هى ... } مى تواند خبر از رخدادى باشد كه در صحنه مبارزه اتفاق افتاده است. در اين صورت تقدير جمله چنين خواهد بود: أوحينا إلى موسى أن

ألق عصاك فالقيها فإذا هى تلقف.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 118 - 3

3 _ معجزه موسى ( ع ) در صحنه مبارزه با ساحران ، عامل تثبيت حقانيت وى و از ميان رفتن تمام دستاورد هاى ديرينه فرعون و اشراف دربارش شد .

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مراد از ضمير {كانوا} و {يعملون} فرعون و فرعونيان باشد. بر اين مبنا مقصود از {ما} در {ما كانوا} تلاشهاى فرعونيان براى تثبيت ربوبيت فرعون و مانند آن خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 9،10،11،12

9 _ موسى ( ع ) از جانب خداوند فرمان يافت تا براى دستيابى به آب عصاى خويش را به سنگ زند .

و أوحينا إلى موسى . .. أن اضرب بعصاك الحجر

{ال} در {الحجر} هم مى تواند تعريف جنس باشد، كه در اين صورت مراد از {الحجر}، سنگ در مقابل اشياى ديگر است، و هم مى تواند {ال} براى عهد حضورى و يا ذهنى باشد، كه در اين صورت مراد از {الحجر} سنگى مخصوص بوده است.

10 _ موسى ( ع ) در پى فرمان الهى بدون هيچ تأخير عصاى خويش را براى به دست آوردن آب بر سنگ زد .

أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا

حرف {فاء} در {فانبجست} فاء فصيحه است ; يعنى بيانگر معطوفٌ عليه مقدر مى باشد. آن معطوفٌ عليه مقدر به قرينه فراز قبل، {فضرب بعصاه الحجر} است. گويا حذف اين جمله براى رساندن اين معناست كه فرمان

الهى (اضرب) همان و زدن همان.

11 _ فرمان خدا به موسى ( زدن عصا بر سنگ براى تهيه آب ) فرمانى اعلام شده به او از طريق وحى

و أوحينا إلى موسى . .. أن اضرب بعصاك الحجر

12 _ جوشش دوازده چشمه آب از سنگ در پى فرود آمدن عصاى موسى بر آن

أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا

{انبجاس} مصدر {انبجست} به معناى جوشيدن و فوران زدن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 96 - 5

5_ خداوند ، موسى ( ع ) را در آغاز رسالتش از آيت و معجزه بهره مند ساخت نه پس از درخواست و پيشنهاد مردم .

و لقد أرسلنا موسى بأيتنا و سلط_ن مبين

{باء} در {بأياتنا} براى مصاحبت است و لذا مفاد جمله {لقد أرسلنا . ..} اين است كه موسى(ع) به هنگام بعثتش ، آيات و معجزات داشت; برخلاف پيامبران پيش از او كه خداوند پس از پيشنهاد و درخواست مردم به آنان معجزه مى داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 2

2- معجزات حضرت موسى ( ع ) ، فعل خدا بود كه توسط آن حضرت تحقق يافت .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: مراد از {آياتنا} معجزاتى باشد كه توسط حضرت موسى(ع) انجام مى گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 2،3،4،9،14،15

2- دعوت حضرت موسى ( ع ) ، همراه با دلايل روشن ( معجزات گويا ) بر حقانيت رسالتش بود .

و لقد

ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت

3- پيامبر ( ص ) ، مأمور اقرار گرفتن از بنى اسرائيل نسبت به حق ناپذيرى فرعون و پيروان او ، على رغم اعطاى معجزات فراوان به موسى ( ع )

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت فسئل بنى إسرءيل إذ جاءهم فقال له فرعون إنى لأ

4- معجزات متعدد موسى ( ع ) ، در فرعون هيچ گونه اثرى نبخشيد .

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت بيّن_ت . .. فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا

9- فرعون پس از مشاهده معجزه هاى نُه گانه موسى ( ع ) ، او را متهم به سحر و سحرزدگى كرد .

ءاتينا موسى تسع ءاي_ت . .. فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا

14- { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و لقد آتينا موسى تسع آيات بيّنات } قال : الطوفان و الجراد و القمّل و الضفادع و الدم و الحجر و البحر و العصا و يده ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه درباره سخن خدا {و لقد آتينا موسى تسع آيات بيّنات} فرمود: [آيات موسى(ع) عبارت بود از]: طوفان، ملخ، شپش، قورباغه، خون، سنگ، دريا، عصا و يد [بيضاى]موسى}.

15- { عن موسى بن جعفر ( ع ) قال : نفر من اليهود . . . قالوا : أخبرنا عن الأيات التسع التى أوتيها موسى بن عمران قلت : العصا و إخراجه يده من جيبه بيضاء و الجراد و القمّل و الضفادع و الدم و رفع الطور و المنّ و السلوى آية واحدة و فلق البحر . . . ;

امام كاظم(ع) فرمود: گروهى از يهوديان . .. گفتند: به

ما خبر ده از آيات نُه گانه اى كه به موسى بن عمران داده شده بود. گفتم: عصا، بيرون آوردن دست از گريبان خويش در حالى كه نورانى بود، ملخ، شپش، قورباغه، خون، قرار گرفتن كوه طور بر سر بنى اسرائيل، منّ و سلوى _ كه [هر دو] يك نشانه واحد هستند _ و شكافتن رود نيل...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 20 - 4

4 - پرسش خداوند از موسى ( ع ) در باره عصا ، جهت ايجاد زمينه لازم و آمادگى ذهنى براى نماياندن آيت و معجزه به او بود .

و ما تلك ييمينك . .. فألقيها فإذا هى حيةّ

تصريح موسى(ع) به خواص طبيعى عصا در پاسخ خداوند، ايجادكننده زمينه اى مناسب در ذهن او بود كه با مقايسه دو حالت عصا، هيچ ترديدى در معجزه بودن حالت جديد به خود راه ندهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 22 - 1،2،4

1 - خداوند ، در وادى طوى به موسى ( ع ) فرمان داد كه با گذاردن دست در زير بغل و بيرون آوردن آن ، با معجزه اى ديگر آشنا شود .

واضمم يدك إلى جناحك . .. ءاية أُخرى

{جناح} در معانى {دست}، {بازو}، {زير بغل} و {پهلو} به كار مى رود (قاموس). فعل {تخرج} قرينه است براين كه مراد از {جناح} در آيه {زير بغل} است، زيرا بر دور شدن دست از بازو و پهلو خروج صادق نيست.

2 - دست حضرت موسى ( ع ) با قرارگرفتن در زير بغل او ، به هنگام

بيرون آمدن تغيير رنگ داده و سپيد مى شد .

تخرج بيضاء

4 - يدبيضا و مار شدن عصا ، دو معجزه براى اثبات رسالت موسى ( ع ) بود .

فألقيها فإذا هى حيّة تسعى . .. واضمم يدك ... ءاية أُخرى

{آية} (علامت)، حال است براى فاعل {تخرج} و به قرينه آيات بعد كه در آنها هدايت فرعون بر عهده موسى نهاده شده، مراد از {آية}، علامت رسالت او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 23 - 1،4،5

1 - ارائه معجزه عصا و يدبيضا به موسى ( ع ) در وادى طوى ، به جهت نماياندن برخى معجزات بزرگ الهى به آن حضرت بود .

لنريك من ءايتنا الكبرى

{لنريك} متعلق به فعلى است كه از {آية أُخرى} انتزاع مى شود; يعنى آيه آورديم تا . .. . {من} براى تبعيض است و دلالت مى كند كه مراد، نشان دادن بعضى از آيات بزرگ خداوند است.

4 - معجزه عصاى موسى ( ع ) و يدبيضاى او ، دو نمونه از بزرگ ترين نشانه ها ومعجزات الهى اند .

من ءايتنا الكبرى

5 - معجزه عصا و يدبيضاى موسى ( ع ) ، مقدمه اى براى نماياندن معجزات بزرگ ترى به وى در آينده بود .

لنريك من ءايتنا الكبرى

چون در آيه قبل، آيت بودن يدبيضا و نيز عصا ذكر گرديده است; ممكن است گفته شود {لنريك. ..} در صدد بيان نكته تازه اى است و به موسى وعده مى دهد كه اين دو معجزه، مقدمه اى بود تا در آينده، آياتى بزرگ تر از آنچه اكنون ارائه شد، به تو نمايانده شود.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 2،6

2 - موسى و هارون ( ع ) ، به همراه با آيات و معجزات الهى _ مأمور حركت براى انجام رسالت خويش شدند .

اذهب أنت و أخوك ب__َاي_تى

6 - اعطاى معجزاتى در كنار معجزه عصا و يدبيضا به موسى ( ع ) ، وعده خداوند به او در كوه طور *

ب__َاي_تى

جمع آوردن {آيات} با آن كه تا آن زمان، تنها دو معجزه به موسى(ع) عطا شده بود، مى تواند وعده ضمنى خداوند به عطاى معجزاتى ديگر به موسى(ع) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 12

12 - فرعون ، ناگزير از قانع كردن افكار عمومى مردم مصر ، دربرابر دعوت و معجزات حضرت موسى ( ع )

فلنأتيّنك بسحر مثله فاجعل . .. مكانًا سوًى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 1

1 - عصاى موسى با اعجاز او ، تمامى ابزار و آلات سِحر جادوى ساحران فرعون ( بند ها و عصا ها ) را بلعيد .

تلقف ما صنعوا . .. فأُلقى السحرة

{فاء} در {فألقى} فصيحه و حاكى از جملاتى محذوفى است. مفاد آيه با تقديرات آن چنين مى شود: موسى(ع) عصاى خود را انداخت و عصا آلات سحر را بلعيد، آن گاه ساحران به سجده افتادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 80 - 8

8 - نزول { منّ و سلوى } ، از معجزات ارائه شده به قوم موسى (

ع )

و نزّلنا

اختصاص يافتن {منّ و سلوى} از بين خوراكى ها و يادآورى نزول آن بر بنى اسرائيل، نشان از غير عادى بودن نزول آن دو دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 6

6 - آيات الهى ( معجزات ) توشه راه و حربه پيروزى موسى و هارون ( ع )

قال كلاّ فاذهبا ب_اي_تنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 30 - 3

3 - اظهار آمادگى موسى ، براى ارائه دليلى روشن و محسوس ( معجزه ) برصدق رسالت خويش

قال أوَلوجئتك بشىء مبين

مراد از {بشىء مبين} به قرينه آيات بعد، معجزه عصا و يد بيضا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 31 - 1،2،3

1 - موافقت فرعون با پيشنهاد موسى ( ع ) مبنى بر ارائه دليل محسوس و روشن بر صدق رسالت خويش

قال أوَلوجئتك بشىء مبين . قال فأت به

2 - ترديد فرعون نسبت به توان موسى ( ع ) در ارائه دليل روشن بر مدعاى خويش

قال فأت به إن كنت من الص_دقين

برداشت ياد شده، در صورتى است كه امر در {فأت به} تعجيزى باشد. بنابراين فرعون بدان جهت كه از توانايى موسى نسبت به آن كار اطمينان نداشت،از او خواست تا معجزه خويش را ارائه دهد.

3 - فرعون دلايل آفاقى و انفسى ارائه شده از سوى موسى را گوياى صدق ادعاى او ندانسته و تنها معجزه را شاهد صدق گفتارش مى دانست .

قال ربّ السم_وت و الأرض . .. قال ... لأجعلنّك من المسجونين . قال

أوَلوجئتك بشىء

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه فرعون دلايل آفاقى وانفسى حضرت موسى را نپذيرفت و ضمن تمسخر آنها، او را به زندان تهديد كرد; ولى آن گاه كه آن حضرت مسأله معجزه (شىء مبين) را مطرح ساخت، فرعون به ظاهر به آن تن داد و پذيرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 32 - 2

2 - تبديل ناگهانى عصاى موسى به اژدهايى واقعى و ترديد ناپذير

فألقى عصاه فإذا هى ثعبان مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 33 - 1،2

1 - درخشندگى دست موسى براى بينندگان ، در پى بيرون كشيدن آن از گريبان خويش

فإذا هى بيضاء للن_ظرين

{نَزْع} (مصدر {نَزَع}) معادل {اخراج} (بيرون آوردن) است و منزوع منه در آيه فوق حذف شده و تقدير آن چنين است: {و نزع يده من جيب قميصه}. گفتنى است كه {بيضاء} (مؤنث أبيض) به معناى سفيد است و سفيدى دست موسى مى تواند كنايه از اشراق و درخشندگى آن به هنگام بيرون آوردن از گريبان باشد.

2 - يد بيضا ، دومين معجزه موسى ( ع ) و دليل صدق رسالت وى

و نزع يده فإذا هى بيضاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 34 - 1

1 - واكنش حق ستيزانه فرعون در قبال دو معجزه روشن موسى ( ع )

قال للملإ حوله إنّ ه_ذا لس_حر عليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 43 - 3

3 - تلاش ساحران براى انجام كارى شبيه به

معجزه موسى

ألقوا ما أنتم ملقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 44 - 7

7 - سعى ساحران بر ارائه كارى قوى تر و چشمگيرتر از معجزه موسى و در عين حال هم سنخ با آن

فألقوا حبالهم و عصيّهم

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه ساحران از ريسمان ها و عصاهاى متعدد براى مبارزه با معجزه (عصاى اژدها شوند) موسى(ع) استفاده كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 63 - 5

5 - بنى اسرائيل و فرعونيان ، شاهد معجزه اى ديگر از موسى ( ع ) با شكافتن دريا

أن اضرب بعصاك البحر فانفلق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 1،2،8

1 - فرمان خدا به موسى ( ع ) مبنى بر فروبردن دست در گريبان خويش و خارج ساختن آن با سپيديى جذّاب و غيرزننده

و أدخل يدك فى جيبك تخرج بيضاء من غير سوء

2 - { يد بيضا } ، دومين معجزه عطا شده به موسى ( ع ) از جانب خدا در وادى طور

و ألق عصاك . .. و أدخل يدك فى جيبك تخرج بيضاء

8 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) [ فى قوله تعالى ] { أدخل يدك فى جيبك تخرج بيضاء من غير سوء } قال : من غير برص ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند متعال خطاب به موسى(ع) كه مى فرمايد: {أدخل يدك فى جيبك من غير سوء} روايت شده كه فرمود: مراد از {سوء} بيمارى برص و پيسى است}.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 6

6 - { عصا } و { يد بيضا } دو معجزه و برهان الهى در اختيار موسى ( ع )

فذنك بره_نان من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 23 - 2

2 - رسالت موسى ( ع ) ، همراه با نشانه هاى الهى و حجت و برهان روشن و روشنگر بود .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا و سلط_ن مبين

{سلطان} در اين آيه به معناى حجت است و {مبين} در معناى {روشن} و {روشنگر} به كار مى رود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 20 - 1

1$ - موسى ( ع ) در پى گفت وگو با فرعون و اظهار آمادگى براى ارشاد و هدايت او ، بزرگ ترين معجزه خويش را به وى ارائه كرد .

فأريه الأية الكبرى

- موسى(ع) در پى گفت وگو با فرعون و اظهار آمادگى براى ارشاد و هدايت او، بزرگ ترين معجزه خويش را به وى ارائه كرد.

معجزه يدبيضاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 23 - 5

5 - معجزه عصا و يدبيضاى موسى ( ع ) ، مقدمه اى براى نماياندن معجزات بزرگ ترى به وى در آينده بود .

لنريك من ءايتنا الكبرى

چون در آيه قبل، آيت بودن يدبيضا و نيز عصا ذكر گرديده است; ممكن است گفته شود {لنريك. ..} در صدد بيان نكته تازه اى است و به موسى وعده مى دهد كه اين دو

معجزه، مقدمه اى بود تا در آينده، آياتى بزرگ تر از آنچه اكنون ارائه شد، به تو نمايانده شود.

معرفى دايه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 6،7،8

6 - خواهر موسى به فرعونيان اظهار آمادگى كرد تا دايه اى مناسب را براى او معرفى كند .

هل أدلّكم على من يكفله

{كافل} به كسى گفته مى شود كه پرداختن به امور كسى را بر عهده گيرد (مقاييس اللغة).

7 - خواهر موسى ، آمادگى خود را براى معرفى دايه به فرعونيان ، مكرر به آنان گوشزد مى كرد .

فتقول هل أدلّكم

فعل مضارع {تقول} بر استمرار كار در گذشته دلالت دارد.

8 - دايه پيشنهادى خواهر موسى ، از سوى درباريان فرعون پذيرفته و از وى استقبال شد .

هل أدلّكم على من يكفله فرجعن_ك إلى أُمّك

{فاء} در {فرجعناك} فصيحه است; يعنى، از جملاتى محذوف خبر مى دهد كه از پذيرش پيشنهاد خواهر موسى حكايت دارد.

معلم موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 69 - 5

5- موسى ( ع ) داراى اشتياق فراوان به فراگيرى علوم خضر بود .

قال ستجدنى إن شاء اللّه صابرًا و لا أعصى لك أمرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 23

23- خضر ( ع ) پس از آموختن اسرار كار هاى خود به موسى ( ع ) ، وى را بر بى صبرى در برابر آن ، نكوهش كرد .

ذلك تأويل ما لم تسطع عليه صبرًا

مفسدان دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 18

18 _ جامعه بنى اسرائيل در عصر موسى حاوى گروهى مفسد و با انديشه ها و روشهايى نابهنجار

و لا تتبع سبيل المفسدين

مقابله به مثل موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 10

10- مقابله به مثل و حقيقت گويى ، از ويژگى هاى برخورد موسى ( ع ) با فرعون

إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا . .. و إنى لأظنّك ي_فرعون مثبورًا

مقام رضاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 35 - 1

1 - موسى ( ع ) با بيان آگاهى دقيق خداوند به خصوصيات او و خاندانش ، خود راپذيراى خواسته هاى خداوند و راضى به انتخاب هاى او خواند .

إنّك كنت بنا بصيرًا

مراد از {نا} موسى(ع) و اهل او از جمله هارون(ع) است، موسى(ع) پس از پيشنهاد وزارت براى هارون بيان مى دارد كه خداوندا! تو مرا و اعضاى خاندانم را خوب مى شناسى و ويژگى هاى برادرم هارون(ع) را نيز مى دانى، اين پيشنهاد من است، اما تصميم تو هر چه باشد، تصميمى آگاهانه و با بصيرت كامل است .

مقامات مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 15

15 - مادر موسى ، داراى مرتبت و مقامى ويژه در نزد خداوند

فرجعن_ك إلى أُمّك كى تقرّ عينها و لاتحزن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 5

5 - مادر موسى ، برخوردار از منزلتى بلند در پيشگاه

خداوند و مورد لطف و عنايت ويژه او

و أوحينا إلى أُمّ موسى . .. و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

مادر موسى، در اين بخش از آيات محور داستان موسى قرار گرفته است و اين مى تواند حاكى از منزلت و جايگاه بلند او در نزد خداوند باشد.

مقامات معنوى مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 4

4 - برخوردارى مادر موسى از مقام بالاى معنوى

و أوحيناإلى أُمّ موسى

شايستگى مادر موسى براى دريافت وحى از جانب خداوند، بيانگر مطلب ياد شده است.

مقامات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 2

2 - موسى ( ع ) داراى مقامى والا در پيشگاه خداوند

و إذ وعدنا موسى أربعين ليلة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 164 - 5،7،10

5 _ خداوند ، بدون واسطه با حضرت موسى ( ع ) سخن گفت .

و كلم اللّه موسى تكليماً

تصريح به اسم جلاله {اللّه} در جمله {كلم اللّه موسى} بر خلاف فعلهاى گذشته (اوحينا و . ..) براى رساندن اين معناست كه خداوند خود با وى سخن گفت و واسطه اى در بين نبود.

7 _ عظمت خاص حضرت موسى ( ع ) در پيشگاه خداوند *

و كلم اللّه موسى تكليماً

ذكر نام موسى(ع) جداى از ساير پيامبران و توصيف او به كليم اللّه، دلالت بر مقام والاى وى دارد.

10 _ گفتگوى خداوند با موسى ( ع ) به مقدار صد و بيست و چهار هزار كلمه در مدت سه شبانه روز

و كلم اللّه موسى

تكليماً

رسول خدا(ص): ان اللّه ناجى موسى بن عمران(ع) بمائة الف كلمة و اربعة و عشرين الف كلمة فى ثلثة ايام و لياليهن . .. .

_______________________________

خصال صدوق، ص 641، ح 20، باب ما بعد الالف; نورالثقلين، ج 1، ص 574، ح 675.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 2

2 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، يوسف، موسى و هارون(ع) بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

{أولئك} اشاره به انبياى مذكور در آيات قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 134 - 3

3 _ موسى ( ع ) پيامبرى مستجاب الدعوه و از منزلتى والا در پيشگاه خدا برخوردار بود .

ادع لنا ربك بما عهد عندك

مراد از عهدى كه خداوند بر موسى دارد، به مناسبت تقاضاى فرعونيان از موسى و درخواست دعا براى آنان، استجابت دعاى او به درگاه خداست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 12

12 _ موسى ( ع ) ، علاوه بر مقام نبوت ، منصب امامت و رهبرى سياسى بنى اسرائيل را نيز عهده دار بود .

و قال موسى لأخيه هرون اخلفنى فى قومى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 1،2،3،5

1 _ موسى ( ع ) برگزيده خدا و برتر از همه مردم عصر خويش

قال يموسى إنى اصطفيتك على الناس

{اصطفا} به معناى به دست آوردن خالص هر چيزى است. (مفردات

راغب). و چون {اصطفيتك} به {على} متعدى شده، معناى برترى نيز در آن تضمين شده است.

2 _ خداوند به دليل خلوص موسى ( ع ) ، وى را برگزيد و بر همگان برترى داد .

قال يموسى إنى اصطفيتك على الناس

چون {اصطفا} به معناى گزينش خالص يك چيز است، جمله {اصطفيتك} مى رساند كه موسى انسانى خالص بوده و همين خلوص وى دليل اختيار و انتخاب وى شده است.

3 _ اعلام گزينش موسى و برترى او بر همگان ، از سخنان خداوند با موسى در ميعادگاه مناجات

قال يموسى إنى اصطفيتك على الناس

5 _ خداوند با اعطاى پيام هاى خويش به موسى ( ع ) و سخن گفتن با وى ، او را بر همه مردم عصرش برترى داد .

اصطفيتك على الناس برسلتى و بكلمى

حرف {باء} در {برسالتى} و {بكلامى}، {باء} استعانت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 1

1_ موسى ( ع ) از پيامبران داراى كتاب آسمانى است .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 1

1- حضرت موسى ( ع ) ، همراه با آيات و معجزات متعدد از سوى خداوند براى مردم عصر خويش مبعوث شد .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن أخرج قومك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 67 - 6

6- خضر ، داراى مرتبه اى برتر از موسى ( ع ) بود . *

إنّك لن تستطيع معى صبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم

- 19 - 51 - 6

6- حضرت موسى ( ع ) برگزيده خداوند و داراى مقام رسالت و نبوت بود .

إنّه كان مخلصًا و كان رسولاً نبيًّا

فرق {رسول} و {نبىّ} اين است كه هر كس رسالت الهى دارد {نبىّ} نيز مى باشد، زيرا {نبىّ} يعنى داراى خبر، ولى ممكن است كسى نبىّ باشد، اما به سوى شخصى يا قومى ارسال نشده و حامل رسالت الهى نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 53 - 5

5- حضرت موسى ( ع ) ، در نزد خداوند ، مقامى برتر از هارون ( ع ) داشت .

و وهبنا له من رحمتنا أخاه ه_رون نبيًّا

چون نبوت هارون موهبت براى موسى(ع) دانسته شده; چنين برمى آيد كه مقام موسى بسى بلندتر از هارون باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 13 - 1،2،4

1 - خداوند ، موسى ( ع ) را به پيامبرى برگزيد و در وادى طوى او را از انتخاب شدن به رسالت ، آگاه ساخت .

و أنا اخترتك فاستمع لما يوحى

به قرينه {لما يوحى}، اختيار شدن موسى(ع) به معناى گزينش او براى پيامبرى و تحمل وحى الهى است.

2 - موسى ( ع ) برگزيده خداوند و بهترين فرد زمان خويش براى دريافت وحى و ابلاغ پيام الهى بود .

و أنا اخترتك

{اختيار} از ماده خير و به معناى {اصطفاء} (برگرفتن خالص هرچيز) است (لسان العرب).

4 - خداوند ، موسى ( ع ) را پس از برگزيدن به پيامبرى ، به گوش فرادادن و دريافت وحى فرمان داد .

و أنا اخترتك فاستمع لما

يوحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 32 - 5

5 - اصالت موسى ( ع ) در رسالت نسبت به هارون ( ع )

و أشركه فى أمرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 41 - 4

4 - موسى ( ع ) ، از مقامى والا و بلند مرتبه نزد خداوند و از اخلاصى كامل در برابر او برخوردار بود .

واصطنعتك لنفسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 68 - 5

5 - خداوند ، به موسى ( ع ) اطمينان بخشيد كه توان او برتر از همه ساحران حاضر در صحنه مبارزه و مقام او رفيع تر از فرعون و فرعونيان است .

إنّك أنت الاعلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 1،5

1- حضرت موسى و هارون ( ع ) ، دو پيامبر داراى كتاب آسمانى و رسالت مشترك

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان و ضياءً و ذكرًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {الفرقان} كتاب آسمانى تورات باشد. بر اين اساس دادن كتاب آسمانى به هارون در كنار حضرت موسى(ع)، بيانگر اين است كه او نيز مانند موسى(ع) در نبوت و دريافت كتاب آسمانى شريك و برابر بود.

5- حضرت موسى و هارون ( ع ) ، دو پيامبر برخوردار از حجت و برهان الهى

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان

يكى از معانى لغوى {فرقان} حجت و برهان است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 1

1 - موسى و هارون ( ع ) ، دو پيام آور الهى

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون بأي_تنا و سلط_ن مبين

{آية} (مفرد {آيات}) به معناى نشانه است و {سلطان} مرادف حجت و {مبين} (از {إبانة}) به معناى روشن و آشكار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 62 - 5

5 - موسى ( ع ) ، داراى مقامى ويژه در نزد خدا و واسطه وصول رحمت و هدايت الهى به بنى اسرائيل

إنّ معى ربّى سيهدين

آمدن تعبير {إنّ معى ربّى} (پروردگار من با من است) به جاى {إنّ معنا ربّنا} (پروردگار ما با ما است) نشان دهنده برخوردارى شخص موسى(ع) از امداد خاصه الهى است; كه در پرتو آن امداد، بنى اسرائيل نيز نجات مى يافتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 10 - 8

8 - اعطاى مقام رسالت از جانب خداوند به موسى ( ع ) در وادى طور

ي_موسى لاتخف إنّى لايخاف لدىّ المرسلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 30 - 2

2 - آتش طور ، وسيله اى براى كشاندن موسى ( ع ) به وادى طور ، جهت سخن گفتن خدا با وى و دريافت رسالت الهى

فلمّا أتيها نودى . .. ي_موسى إنّى أنا اللّه ربّ الع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 43 - 1

1 - موسى ( ع ) ، از پيامبران صاحب كتاب

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 7 - 5

5 - پيامبر اسلام ( ص ) و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى ( ع ) چهره هاى شاخص انبياى الهى اند .

و إذا أخذنا من النبيّن ميث_قهم و منك و من نوح و إبرهيم و موسى و عيسى ابن مريم

ذكر نام اين انبيا پس از آوردن واژه {النبيّين} ذكر خاص پس از عام بوده و مى تواند نشانه برترى آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 120 - 2

2 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، داراى مقام رفيع در پيشگاه خداوند

سل_م على موسى و ه_رون

از سلام همراه با تكريمِ خداوند به موسى و هارون (عليهماالسلام)، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 122 - 1،2

1 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، از بندگان مؤمن خدا

إنّهما من عبادنا المؤمنين

2 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، از بندگان برجسته و مقرب خداوند

إنّهما من عبادنا المؤمنين

برجسته و مقرب بودن موسى و هارون(عليهماالسلام)، از اضافه {عباد} به ضمير {نا} به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 13 - 4

4 - نوح ، ابراهيم ، موسى ، عيسى ( ع ) و پيامبراسلام ( ص ) ، پيامبران اولواالعزم و داراى شريعت

شرع لكم من الدين ما وصّى به نوحًا . .. و موسى و عيسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

18 - ذاريات - 51 - 38 - 2

2 - موسى ( ع ) ، رسول الهى

و فى موسى إذ أرسلن_ه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 4

4 - موسى ( ع ) ، پيامبرى مبعوث شده براى بنى اسرائيل

و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إليكم

مكان چله نشينى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 14

14 _ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا مناجات و عبادت ويژه او در مكانى به دور از بنى اسرائيل باشد .

و وعدنا موسى . .. اخلفنى فى قومى

از اينكه موسى براى آمدن به ميقات، هارون را به جانشينى خويش معرفى كرد، معلوم مى شود وى در مدت ميقات در ميان بنى اسرائيل نبوده و از آنان فاصله داشته است.

مكان چوپانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 18 - 6

6 - سرزمينى كه موسى ( ع ) در آن دام دارى و شبانى مى كرد ، درختانى داشت كه برگ آن براى تغذيه دام مناسب بود .

و أهشّ بها على غنمى

مكان عبور موسى(ع) از رودنيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 24 - 5

5- محل عبور موسى ( ع ) و بنى اسرائيل از رود نيل ، گذرگاهى وسيع و گسترده دامن

و اترك البحر رهوًا

برداشت يادشده بنابر اين نكته است كه {رهوًا} به معناى راه وسيع باشد; همان گونه كه راغب در {مفردات} آن را پذيرفته است.

مكان

گفتگوى خدا با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 52 - 2

2- كوه طور ، مكانى مبارك و محلى كه خداوند از آن ناحيه با موسى ( ع ) سخن گفت .

و ن_دين_ه من جانب الطور الأيمن

{الأيمن} _ كه دراين برداشت به معناى مبارك گرفته شده است _ ممكن است وصف براى {الطور} باشد و ممكن است وصف براى {جانب} گرفته شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 1

1 - دره طوى _ در صحراى سينا _ سرزمين تكلم خداوند با موسى ( ع )

ي_موسى . إنّى أنا ربّك ... إنّك بالواد المقدّس طوًى

{واد} مخفف {وادى}، يعنى حد فاصل بين كوه ها كه راه عبور سيلاب باشد (مصباح). {طُوى} ممكن است نام دره اى پايين كوه طور باشد (لسان العرب). در اين صورت بدل يا عطف بيان براى {الواد المقدس} خواهد بود و ممكن است به معناى {ساعة} و {لحظة} باشد (لسان العرب). كه ظرف براى {المقدس} مى شود; يعنى دره اى كه در برهه اى از زمان (اشاره به لحظه تكلم خداوند با موسى(ع)) تقدس يافته است.

مكان ملاقات موسى(ع) با خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 64 - 1،2

1- مسأله ماهى و حركت غيرعادى آن در آب ، نشانه اى براى جايگاه ملاقات موسى و خضر ( ع ) بود .

قال ذلك ما كنّا نبغ

{بغى} به معناى {طلب} است و {ذلك ما كنّا نبغ} يعنى: {آنچه پيوسته در طلب او بوديم، همان علامت و نشانه

است. }. ياء {نبغى} _ در پايان سخن موسى(ع) _ به منظور تخفيف كلام، حذف شده است.

2- حضرت موسى ( ع ) ، از رخداد علائمى براى يافتن جايگاه حضرت خضر ( ع ) قبلاً مطلع بود .

قال ذلك ما كنّا نبغ

مكان ملاقات موسى(ع) و خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 6

6- موسى ( ع ) از امكان دسترسى به خضر ، در محل تلاقى دو دريا ، مطلع بود .

لاأبرح حتّى أبلغ مجمع البحرين

مكذبان برترى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 2

2 - فرعونيان ، منكر هر گونه امتياز براى موسى و هارون ( ع )

فقالوا أنؤمن لبشرين مثلنا

مكذبان معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 56 - 2،3

2 - فرعون ، معجزات ارائه شده از جانب موسى ( ع ) را تكذيب كرد و منكر دلالت آنها بر رسالت او شد .

و لقد أرين_ه ءاي_تنا كلّها فكذّب

3 - فرعون ، على رغم مشاهده تمامى معجزات و آيات موسى ( ع ) ، از پذيرفتن رسالت او امتناع كرد .

و لقد أرين_ه ءاي_تنا كلّها فكذّب و أبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 57 - 4

4 - فرعون آيات و معجزات الهى موسى ( ع ) را سِحر خواند و آن را وسيله اى براى بيرون راندن فرعونيان از مصر دانست .

لتخرجنا من أرضنا بسحرك ي_موسى

مكذبان موسى(ع)

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 7،8،10

7 _ فرعون و اطرافيان او ، على رغم مشاهده نشانه هاى حقانيت رسالت موسى و هارون ( ع ) ، آن را انكار كردند .

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا

8 _ خودبرتربينى فرعون و اطرافيانش ، مانع از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا

10 _ تبه كارى مستمر فرعون و اطرافيانش ، عامل سركشى آنان از پذيرش رسالت موسى و هارون ( ع )

ثم بعثنا . .. موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه بأيتنا فاستكبروا و كانوا قوماً مجرمي

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 97 - 3،4

3_ فرعون و قوم او و بزرگان دربارش ، رسالت موسى ( ع ) را نپذيرفتند .

فاتبعوا أمر فرعون

پيروى از دستور فرعون (فاتبعوا أمر فرعون) پس از رسالت موسى(ع) (أرسلنا موسى) گوياى مخالفت قوم فرعون و بزرگان دربارش با رسالت موسى(ع) است.

4_ درباريان و قوم فرعون به فرمان وى ، با رسالت موسى ( ع ) به مخالفت برخاستند .

فاتبعوا أمر فرعون

بيان مخالفت قوم فرعون با جمله {آنان از فرمان فرعون پيروى كردند} براى رساندن اين نكته است كه: مخالفت قوم فرعون با رسالت موسى(ع) برخاسته از فرمان فرعون بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 3

3 - تكذيب موسى ( ع ) از سوى فرعونيان

و كذّب موسى

از اين كه تكذيب حضرت موسى(ع) به قومش

نسبت داده نشده، استفاده مى شود كه تنها فرعونيان با او به مخالفت برخاستند و بنى اسرائيل به او ايمان آوردند و دعوتش را پذيرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 48 - 1

1 - تكذيب نهايى موسى و هارون ( ع ) ، از سوى فرعون و اشراف وابسته به او

فكذّبوهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 4

4 _ فرعون و قوم او ، دعوت حضرت موسى و هارون ( ع ) را نپذيرفته و آيات و معجزات الهى را تكذيب كردند .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا فدمّرن_هم تدميرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 18 - 3

3 - تلاش فرعون در جهت بى اساس جلوه دادن رسالت موسى ( ع ) ، از طريق به رخ كشيدن گذشته زندگى او

قال ألم نربّك فينا وليدًا . .. سنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 25 - 2

2 - شدت انكار و شگفتى فرعون نسبت به سخنان موسى ( ع ) درباره پروردگار جهانيان

قال ربّ السم_وت و الأرض . .. قال لمن حوله ألاتستمعون

لحن استهزاآميز فرعون بيانگر مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 27 - 5

5 - تكبر فرعون و اباى وى از تصور رسالت موسى ( ع ) به سوى خود

قال إنّ رسولكم الذى أُرسل إليكم لمجنون

تعبير {رسولكم} به جاى {رسولنا} مى تواند از آن جهت

باشد كه او در يك گفتار استهزاآميز نيز حاضر نبود رسالت موسى را متوجه خود بداند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 31 - 3

3 - فرعون دلايل آفاقى و انفسى ارائه شده از سوى موسى را گوياى صدق ادعاى او ندانسته و تنها معجزه را شاهد صدق گفتارش مى دانست .

قال ربّ السم_وت و الأرض . .. قال ... لأجعلنّك من المسجونين . قال أوَلوجئتك بشىء

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه فرعون دلايل آفاقى وانفسى حضرت موسى را نپذيرفت و ضمن تمسخر آنها، او را به زندان تهديد كرد; ولى آن گاه كه آن حضرت مسأله معجزه (شىء مبين) را مطرح ساخت، فرعون به ظاهر به آن تن داد و پذيرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 36 - 4

4 - انكار معجزات موسى از سوى فرعونيان ، به اتهام سحر و ساختگى بودن آنها

فلمّا جاءهم موسى ب_ئاي_تنا بيّن_ت قالوا ما ه_ذا إلاّ سحر مفترًى

مكذبان نبوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 56 - 2،3

2 - فرعون ، معجزات ارائه شده از جانب موسى ( ع ) را تكذيب كرد و منكر دلالت آنها بر رسالت او شد .

و لقد أرين_ه ءاي_تنا كلّها فكذّب

3 - فرعون ، على رغم مشاهده تمامى معجزات و آيات موسى ( ع ) ، از پذيرفتن رسالت او امتناع كرد .

و لقد أرين_ه ءاي_تنا كلّها فكذّب و أبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه -

20 - 61 - 2

2 - شرك و سِحر خواندن معجزات موسى و ادعاى آوردن همانند براى آن و تكذيب رسالت الهى آن حضرت ، از جمله افترا هاى فرعونيان به خداوند بود .

لاتفتروا على اللّه كذبًا

با توجه به آيات پيشين كه مشتمل بر بيان توحيد از زبان موسى(ع) و نيز ارائه معجزات، و عكس العمل فرعون در سحر خواندن آنها بود، مى توان به مواردى از افتراهاى فرعونيان اشاره كرد.

مكر با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 64 - 3

3 - فرعونيان ، به حيله و مكر بودن سِحر و برنامه هاى خود براى مقابله با موسى ( ع ) و عارى بودن آن از حقيقت معترف بودند .

فأجمعوا كيدكم

به كاربردن {كيد} در باره كار و سحر خود از سوى فرعونيان، حكايت از آن دارد كه آنان، خود به سحر و بى حقيقت بودن آن معترف بودند و آن را صرفا حيله اى در برابر موسى(ع) مى دانستند.

ملاقات محمد(ص) با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 7

7 - ملاقات پيامبراكرم ( ص ) با حضرت موسى ( ع ) ، در شب معراج و يا در قيامت ، قطعى است .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فلاتكن فى مرية من لقائه

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مرجع ضمير در {لقائه} موسى(ع) باشد. لازم به ذكر است كه اين نكته، مورد تأييد روايت نيز هست.

ملاقات موسى(ع) با اهل ناصره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 -

77 - 2

2- موسى و خضر ( ع ) در مسير حركت و سفر خويش ، به يك آبادى رسيدند و با اهل آن ملاقات كردند .

فانطلقا حتّى إذا أتيا أهل قرية

در اين كه چه شهرى در مسير موسى و خضر(ع) قرار داشته، احتمالات گوناگونى ارائه شده است. از جمله آن ها شهر {ناصره} است كه در ساحل دريا قرار داشته است اين وجه را مجمع البيان از امام صادق (ع) روايت كرده است.

ملاقات موسى(ع) با خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 84 - 5

5 - شوق موسى ( ع ) به ملاقات و گفت وگوى با پروردگار و جلب رضايت او ، موجب شتاب وى در آمدن به ميقات بود .

و عجلت إليك ربّ لترضى

ملاقات موسى(ع) با خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 3

3- حقايقى آموزنده ، در سرگذشت ملاقات موسى ( ع ) و خضر ( ع ) وجود دارد .

و إذ قال موسى لفتيه لاأبرح

عالمى كه موسى(ع) با او ملاقات كرده، بنابر آنچه كه در روايات آمده است، حضرت خضر(ع) است و موسى(ع) نيز همان پيامبر معروف. گرچه در اين موضوع آراى ديگرى نيز اِبراز شده، ولى به گفته علامه طباطبايى (ره) به دليل ياد فراوان از موسى(ع) در قرآن، اگر غير او مراد بود، قرينه اى در قرآن ذكر مى گرديد تا رفع التباس شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 4

4- موسى ( ع ) بسيار مشتاق ديدار

با خضر ( ع ) و ملاقات با او بود .

لاأبرح حتّى . .. ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 7

7- شيطان ، براى عدمِ ملاقات موسى و خضر ( ع ) تلاش مى كرد .

فإنّى نسيت . .. و ما أنسنيه إلاّ الشيطن أن أذكره

همسفر موسى با ادات حصر، فراموشى خود را، تنها، به شيطان منتسب كرد; يعنى، هيچ عاملِ ديگرى در كار نبوده است. لذا اين نتيجه به دست مى آيد كه شيطان، به هر طريق، مى خواسته كه مانع ملاقات موسى و خضر(ع) شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 1

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، پس از بازگشت به مجمع البحرين ، با خضر ( ع ) ملاقات كردند .

فارتّدا على ءاثارهما قصصًا . فوجدا

ملاقات موسى(ع) با نوجوان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 74 - 2

2- موسى و خضر ( ع ) پس از ماجراى كشتى ، از آن پياده شده و در خشكى ، با نوجوانى برخورد كردند .

فانطلقا حتّى إذا لقيا غل_مًا

{غلام} يعنى {كسى كه سبيل او تازه روييده باشد}. (معجم مقاييس اللغة).

ملاقات موسى(ع) و هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 45 - 1

1 - موسى و هارون ( ع ) قبل از حركت به طرف فرعون ، با يكديگر ملاقات نموده و موانع احتمالى ارشاد او را بررسى

كردند .

قالا ربّنا إنّنا نخاف

قسمت هايى از داستان موسى(ع) _ از قبيل بازگشت او نزد خانواده اش و پيداكردن راه مصر و ملاقات با برادرش هارون(ع) _ به اين جهت كه در ماجراى برخورد با فرعون، چندان دخيل نبوده، دراين آيات ذكر نشده است. اين احتمال نيز وجود دارد كه آيه 42 (اذهب أنت و أخوك) به بعد، سخنان خداوند به موسى و هارون(ع)، پس از ملاقات آن دو باشد.

ممانعت از افشاى راز موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 3

3 - اقدام خداوند به محكم ساختن دل مادر موسى ، به منظور پيش گيرى از فاش شدن راز نوزادش توسط خود وى

إن كادت لتبدى به لولا أن ربطنا على قلبها

{ربط} (مصدر {ربطنا}) به معناى بستن و محكم كردن است.

ممانعت از ايمان به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 23 - 4

4 - فرعون ، در تلاش براى بازداشتن مردم از گرايش به موسى ( ع )

ثمّ أدبر يسعى . فحشر فنادى

جمله {حشر فنادى}، تفسير {يسعى} (در آيه قبل) است.

ممانعت از رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 39 - 2

2 - فرعون ، مانع توجه و گرايشِ نيرو هاى تحت امر خويش ، به پيام و رسالت موسى ( ع )

فتولّى بركنه

در صورتى كه {باء} براى تعديه و {ركن} كنايه از نيروهاى حكومتى باشد، معناى آيه چنين مى شود: {فجعل ركنه متولّين}.

ممانعت از قتل موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 21

21 - تلاش منطقى و عالمانه مؤمن آل فرعون ، براى منصرف ساختن فرعونيان از كشتن موسى ( ع )

و قال رجل من ءال فرعون يكتم إيم_نه . .. و إن يك صادقًا يصبكم بعض الذى يعدكم

برداشت ياد شده از مجموع گفته ها، برخوردها، چگونگى استدلال و منطق مؤمن آل فرعون در مقابل فرعونيان استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 15

15 - تلاش گسترده مؤمن آل فرعون در جهت انصراف فرعون از قتل موسى ( ع ) ، مؤثر واقع شد .

و قال رجل مؤمن من ءال فرعون . .. أتقتلون رجلاً ... كذلك يطبع اللّه على كلّ قلب م

برداشت بالا به خاطر اين نكته است كه فرعون، در آغاز برخورد با موسى(ع) بركشتن او مصمم گشته، اين مطلب را به همه اطرافيانش اعلام كرده بود (قال فرعون ما أريكم إلاّ ما أرى); ولى پس از سخنان مؤمن آل فرعون، به جاى كشتن وى دستور داد برجى بسازند تا او نسبت به درستى ادعاى آن حضرت به تحقيق بپردازد.

ممانعت از گسترش دين موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 4

4 - كشتار فرزندان ذكور مؤمنان از سوى فرعونيان ، براى جلوگيرى از گسترش دعوت موسى ( ع ) كافى و كارساز نبود .

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه . .. و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

تصميم شخص فرعون مبنى بر كشتن موسى(ع)، پس از اقدام او و درباريانش به كشتن مؤمنان طرفدار

موسى(ع)، گوياى حقيقت ياد شده است.

منابع كسب در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 3

3- كشتى و حمل و نقل دريايى ، در زمان حضرت موسى ( ع ) از منابع درامد بود .

فكانت لمسكين يعملون فى البحر

مناجات شبانه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 4

4 _ مناجات خاص موسى با خداوند با گذشتن چهل شب ، در دو مرحله سى شبه و ده شبه ، كامل شد و به حد مطلوب رسيد .

فتم ميقت ربه أربعين ليلة

فعل {تمَّ} متضمن معناى {بلغ} مى باشد و بدين لحاظ {اربعين} مفعولٌ به براى آن است ; يعنى: {فتم ميقات ربه بالغاً أربعين ليلة}.

مناجات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 1

1 - خداوند ، پس از نجات بنى اسرائيل از سيطره فرعونيان ، موسى ( ع ) را براى عبادت و مناجاتى خاص فرا خواند .

و إذ وعدنا موسى أربعين ليلة

به كارگيرى كلمه {ليلة} (شب) - با وجود اينكه معمولا در بيان شبانه روز و مانند آن، از كلمه {يوم} (روز) استفاده مى شود - اشاره به اين معنا دارد كه: وعده خدا با موسى (ع) براى عبادت و مناجات بوده است. از آن جا كه موسى (ع) در ميان بنى اسرائيل نيز اعمال عبادى داشته، معلوم مى شود آن دعوت براى عبادت و مناجاتى خاص بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7

- 142 - 1

1 _ خداوند ، موسى ( ع ) را پس از عبور بنى اسرائيل از دريا ، براى عبادت و مناجاتى خاص فراخواند .

و وعدنا موسى ثلثين ليلة

به كارگيرى كلمه {ليلة} (شب)، با وجود اينكه معمولاً در بيان شبانه روز و مانند آن از كلمه {يوم} استفاده مى شود، اشاره به اين دارد كه مواعده خدا با موسى براى عبادت بوده است. و چون موسى در ميان قومش نيز عبادت و مناجات داشته، معلوم مى شود كه اين، عبادت و مناجاتى خاص بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 151 - 1،2

1 _ موسى ( ع ) پس از مشاجره خويش با هارون و پى بردن به ناتوانى او در برابر منحرفان ، رو به درگاه خدا آورد و به مناجات با او پرداخت .

قال رب اغفر لى و لأخى

2 _ موسى ( ع ) در مناجاتش با خدا آمرزش خويش و برادرش هارون را از خداوند درخواست كرد .

قال رب اغفر لى و لأخى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 45 - 2

2 - موسى و هارون ( ع ) با مناجات به درگاه خداوند و برشمردن موانع احتمالى اقدام خود ، از خداوند راه چاره خواستند .

قالا ربّنا إنّنا نخاف أن يفرط علينا

مناجات موسى(ع) در ميقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 2،3،4،7،9

2 _ مدت مناجات و عبادت ويژه موسى ( ع ) در مرحله نخست سى شب تعيين گرديد .

و وعدنا

موسى ثلثين ليلة

3 _ موسى ( ع ) علاوه بر گذراندن سى شب براى عبادت و مناجات ، موظف به ادامه آن تا ده شب ديگر شد .

و أتممنها بعشر فتم ميقت ربه أربعين ليلة

{ميقات} به معناى زمانى است كه براى انجام كارى تعيين گردد. {ميقات ربه} يعنى زمانى را كه خدا براى انجام عبادت و مناجات موسى تعيين كرد.

4 _ مناجات خاص موسى با خداوند با گذشتن چهل شب ، در دو مرحله سى شبه و ده شبه ، كامل شد و به حد مطلوب رسيد .

فتم ميقت ربه أربعين ليلة

فعل {تمَّ} متضمن معناى {بلغ} مى باشد و بدين لحاظ {اربعين} مفعولٌ به براى آن است ; يعنى: {فتم ميقات ربه بالغاً أربعين ليلة}.

7 _ بروز بدا براى خدا در مقدار زمان تعيين شده جهت عبادت و مناجات موسى ( ع )

و أتممنها بعشر

9 _ موسى ( ع ) ، برادرش هارون را به رهبرى بنى اسرائيل تا پايان مناجاتش با خدا منصوب كرد .

و قال موسى لأخيه هرون اخلفنى فى قومى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 11

11 _ تصفيه موسى ( ع ) با مناجات چهل شبه ، مقدمه اى براى دريافت تورات بود .

يموسى إنى اصطفيتك . .. فخذ ما ءاتيتك

چون خداوند در پايان داستان مواعده خويش با موسى(ع) و مناجات چهل شبه وى، اعطاى پيامهاى خويش را، كه همان تورات باشد، مطرح ساخته، معلوم مى شود آن مواعده و مناجات به سبب اعطاى تورات بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 -

155 - 21

21 _ موسى ( ع ) در مناجات خويش با خداوند ، در پى هلاكت همراهانش در ميعادگاه مناجات ، از خداوند خواست تا وى و همراهانش را ببخشايد و بر آنان ترحم كند .

فاغفرلنا و ارحمنا و أنت خير الغفرين

منادى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 11 - 5

5 - موسى ( ع ) ، گوينده { ياموسى } را نشناخت .

نودى ي_موسى

مجهول آمدن {نودى} و نيز جمله {إنّى أنا ربّك} (در آيه بعد) گوياى ناشناخته بودن صاحب صدا براى موسى در اولين برخورد است.

مناظره فرعون با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 60 - 1

1 - فرعون با پذيرفتن زمان و مكان پيشنهادى موسى ( ع ) براى مبارزه ، از ادامه بحث و گفت وگو با او لب فرو بست و مجلس مناظره را ترك كرد .

فتولّى فرعون

مناظره موسى(ع) با فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 25 - 1

1 - مناظره موسى و فرعون در منظر جمعى از فرعونيان

قال لمن حوله

{حَوْل} به چيزى كه شىء را احاطه كرده باشد، گفته مى شود. استفهام در {ألاتستمعون} براى اظهار تعجب است. يعنى {[ فرعون] به كسانى كه پيرامونش بودند [با تعجب ]گفت آيا نمى شنويد}.

منت بر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 18 - 1،3

1 - موضع گيرى فرعون ، در قبال دعوت موسى ( ع ) با به رخ كشيدن دوران

سرپرستى خويش بر او

قال ألم نربّك فينا وليدًا

{تربية} (مصدر {نريّى}) به معناى پروريدن است. {وليد} به نوزاد و نيز به كودكى گفته مى شود كه از وقت ولادتش زمانى زيادى نگذشته باشد; وگرنه طفل گفته مى شود. {لبث} (مصدر{لبثت}) به معناى ماندن و درنگ كردن است; يعنى، فرعون گفت: آيا تو را از كودكى در ميان خود نپروريدم [مگر ]ساليانى چند از عمرت را پيش ما نماندى.

3 - تلاش فرعون در جهت بى اساس جلوه دادن رسالت موسى ( ع ) ، از طريق به رخ كشيدن گذشته زندگى او

قال ألم نربّك فينا وليدًا . .. سنين

منشأ استقامت مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 9

9 - راسخ شدن ايمان مادر موسى ، هدف الهى در محكم ساختن دل وى و اطمينان بخشيدن به وى

لولا أن ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين

منشأ اطمينان مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 10 - 4

4 - اطمينان يافتن مادر موسى به بازگردانده شدن فرزندش به آغوش وى ، پس از دريافت وحى الهى

لولا أن ربطنا على قلبها لتكون من المؤمنين

منشأ اطمينان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 68 - 2

2 - خداوند با آگاه ساختن موسى ( ع ) از موفقيت قطعى در ميدان مبارزه با ساحران ، دل او را محكم كرده و به او اطمينان بخشيد .

قلنا لاتخف إنّك أنت الاعلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص -

28 - 35 - 4

4 - اقدام خداوند به اطمينان بخشيدن به موسى ( ع ) و برطرف ساختن نگرانى وى ( ترس او از كشته شدن به تقاص قتل مرد قبطى )

قال ربّ إنّى قتلت منهم نفسًا . .. و نجعل لكما سلط_نًا فلايصلون إليكما

منشأ امتناع موسى(ع) از رضاع

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 12 - 3

3 - موسى ( ع ) به اراده خداوند ، از خوردن شير دايگان ممنوع بود .

و حرّمنا عليه المراضع من قبل

منشأ برگزيدگى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 32 - 3

3- انتخاب بنى اسرائيل و بعثت موسى ( ع ) در ميان آنان ، انتخابى عالمانه و آگاهانه از سوى خداوند

و لقد اخترن_هم على علم

متعلق {علم}، استحقاق و شايستگى بنى اسرائيل براى برگزيدن است.

منشأ پيروزى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 3

3 - تعلق اراده الهى بر تسلّط بخشيدن به موسى و هارون ( ع ) ، در عرصه هاى مبارزه و ناكام گردانيدن فرعون و دارودسته وى

و نجعل لكما سلط_نًا فلايصلون إليكما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 116 - 2

2 - غلبه و پيروزى موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان بر فرعونيان ، نتيجه نصرت الهى بود .

و نصرن_هم فكانوا هم الغ_لبين

منشأ تصميم گيرى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 -

3

3 - تصميم گيرى و حركت موسى ( ع ) ، در مقاطع مختلف بر اساس برنامه وحى

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

منشأ خواسته هاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 18 - 6

6- درخواست رهايى بنى اسرائيل از سوى موسى ( ع ) ، نشأت يافته از رسالت آن حضرت و نه انگيزه هاى قومى و طبقاتى

أن أدّوا . .. إنّى لكم رسول أمين

از تأكيد موسى(ع) بر {إنّى لكم رسول أمين} استفاده مى شود كه آنچه آن حضرت به فرعونيان پيشنهاد كرده، نه از آن جهت است كه با بنى اسرائيل پيوند نژادى و طبقاتى دارد; بلكه صرفاً در اين سخن، پيامدارى امين از جانب خداوند است.

منشأ رفع اضطراب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 68 - 4

4 - خداوند ، راهنماى موسى ( ع ) در لحظات حساس و سرنوشت ساز و رهاننده او از بحران هاى روحى و اضطراب هاى درونى

قلنا لاتخف

منشأ رفع ترس موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 4

4 - اقدام خداوند به اطمينان بخشيدن به موسى ( ع ) و برطرف ساختن نگرانى وى ( ترس او از كشته شدن به تقاص قتل مرد قبطى )

قال ربّ إنّى قتلت منهم نفسًا . .. و نجعل لكما سلط_نًا فلايصلون إليكما

منشأ رفع نگرانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 4

4 - اقدام خداوند به اطمينان بخشيدن

به موسى ( ع ) و برطرف ساختن نگرانى وى ( ترس او از كشته شدن به تقاص قتل مرد قبطى )

قال ربّ إنّى قتلت منهم نفسًا . .. و نجعل لكما سلط_نًا فلايصلون إليكما

منشأ سلطه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 96 - 4

4_ تسلط موسى ( ع ) بر فرعونيان و مغلوب ساختن آنان ، امرى تقدير شده از ناحيه خداوند

و لقد أرسلنا موسى بأيتنا و سلط_ن مبين

در برداشت فوق ، {سلطان} به معناى تسلط و غلبه ظاهرى گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 3،6

3 - تعلق اراده الهى بر تسلّط بخشيدن به موسى و هارون ( ع ) ، در عرصه هاى مبارزه و ناكام گردانيدن فرعون و دارودسته وى

و نجعل لكما سلط_نًا فلايصلون إليكما

6 - قرار داشتن موسى و هارون ( ع ) در موضع اقتدار و تسلّط ، در پرتو آيات و معجزات الهى

و نجعل لكما سلط_نًا . .. ب_ئاي_تنا

منشأ قدرت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 6

6 - قرار داشتن موسى و هارون ( ع ) در موضع اقتدار و تسلّط ، در پرتو آيات و معجزات الهى

و نجعل لكما سلط_نًا . .. ب_ئاي_تنا

منشأ قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 82 - 22

22- رخداد هاى داستان خضر و موسى ( ع ) ، برخاسته از اراده خداوند و داراى تفسيرى پيچيده و نيازمند

آگاهى هايى ويژه است كه از جانب او افاضه شود .

و ما فعلته عن أمرى ذلك تأويل ما لم تسطع عليه صبرًا

منشأ كفر در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 38 - 4

4 - { فرعون } ، محور حاكميت كفر در عصر موسى

و فى موسى إذ أرسلن_ه إلى فرعون

از اين كه موسى(ع) قبل از تبليغ تودهاى مردم، مأموريت يافته بود تا به سوى فرعون حركت كند، به دست مى آيد كه فرعون بر مجموعه نظام اجتماعى آن عصر حاكميت داشت.

منشأ محبوبيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 13

13 - خداوند ، با افاضه محبوبيتى ويژه از جانب خويش به موسى ( ع ) ، او را در نظر هر بيننده اى محبوب و دوست داشتنى ساخته بود .

و ألقيت عليك محبّة منى

{ألقيت} عطف بر {أوحينا} در آيه قبل است. نكره آوردن {محبّة} _ به قرينه مقام مدح _ براى بيان ويژه بودن آن است و قيد {منّى} بيانگر منشأ محبوبيت موسى است و مى فهماند محبوبيت عطا شده به موسى(ع)، از ذات بارى تعالى نشأت گرفته بود.

منشأ مخالفت با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 34 - 11

11 - اعتقاد مردم مصر به ختم نبوت و نيامدن هيچ پيامبرى پس از يوسف ( ع ) ، منشأ مخالفت آنان با دعوت موسى ( ع )

حتّى إذا هلك قلتم لن يبعث اللّه من بعده رسولاً

اعلام ختم نبوت پس از يوسف(ع) از سوى

مردم مصر، مى تواند دليل و يا بهانه آنان در مخالفت با دعوت موسى(ع) باشد.

منشأ معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 2

2- معجزات نُه گانه موسى ( ع ) ، زداينده هرگونه ابهام و شك نسبت به خدايى بودن آنها

و لقد ءاتينا موسى تسع ءاي_ت . .. قال لقد علمت ما أنزل ه_ؤلاء إلاّ ربّ السموت و ا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 3

3 - تجهيز موسى ( ع ) از سوى خدا به معجزه اى بيم آفرين و معجزه اى زيبا و پرجاذبه

و ألق عصاك . .. ولّى مدبرًا ... و أدخل يدك... بيضاء من غير سوء

منشأ نجات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 68 - 4

4 - خداوند ، راهنماى موسى ( ع ) در لحظات حساس و سرنوشت ساز و رهاننده او از بحران هاى روحى و اضطراب هاى درونى

قلنا لاتخف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 65 - 1

1 - نجات يافتن موسى ( ع ) و همراهان وى ( بنى اسرائيل ) از شرّ فرعونيان ، با عبور از دريا به اراده الهى بود .

و أنجينا موسى و من معه أجمعين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 3،4

3 - غلبه اراده الهى بر خواست و تصميم فرعون در نابود كردن موسى ( ع )

يذبّح أبناءهم . .. فرددن_ه

إلى أُمّه

موسى(ع) زمانى به دنيا آمد كه فرعون به بهانه از بين بردن او، هر كودك پسر بنى اسرائيلى را سر مى بريد; اما خداوند حوادث را طورى ترتيب داد كه شخص فرعون به حمايت از موسى(ع) برخيزد و او را تحت سرپرستى خود قرار دهد.

4 - تعلق اراده الهى بر بازگرداندن سريع موسى ( ع ) و دير نپاييدن زمان جدايى ميان او و مادرش

فرددن_ه إلى أُمّه

به كارگيرى {فاء} عاطفه _ كه براى بيان عدم تراخى است_ نشان مى دهد كه زمان جدايى ميان موسى(ع) و مادرش به قدرى كوتاه بود كه مى توان آن را ناديده گرفت.

منشأ هدايتگرى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 37 - 4

4 - موسى ( ع ) ، پيام آور هدايت مردمان از نزد خداوند

و قال موسى ربّى أعلم بمن جاء بالهدى

مراد موسى از {من جاء بالهدى} خود وى مى باشد.

منطقى بودن رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 21 - 4

4- برنامه موسى ( ع ) ، پيشبرد رسالت خويش با منطق و نه جنگ و ستيز

و إن لم تؤمنوا لى فاعتزلون

تعبير {فاعتزلون} مى نماياند كه موسى(ع)، با وجود در دست داشتن معجزات و {سلطان مبين}، خواهان درگيرى و ستيز نبوده است.

موانع ايمان به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 8،11

8 - روحيه خود بزرگ بينى و سلطه طلبى فرعون و اشراف دربار او ، مانع از پذيرش دعوت موسى و هارون

فاستكبروا و كانوا قومًا

عالين

جمله {و كانوا قوماً عالين} تعليل براى {فاستكبروا} است; يعنى، چون آنان مردمى متكبر بودند، از پذيرش دعوت حضرت موسى و هارون امتناع كردند.

11 - حاكميت طولانى خاندان فرعون و اشراف بر توده ها و عادت به دستور دادن ، مانع از پذيرش دعوت موسى و سرنهادن به دستور هاى او ، از سوى آنان بود .

فاستكبروا و كانوا قومًا عالين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 39 - 5

5 - اقتدار حكومت فرعون ، اغواگر او و بازدارنده وى از پذيرش پيام روشن موسى ( ع )

فتولّى بركنه

در صورتى كه {باء} براى بيان سببيت يا استعانت و {ركن} كنايه از اركان اقتدار حكومت فرعونى باشد، استفاده مى شود كه فرعون به اتكاى همين نيروها، به مبارزه با موسى(ع) پرداخت و از پذيرش دعوت او سر بر تافت.

موانع تبليغ موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 38 - 5

5 - تمركز اقتدار در شخص فرعون ، مانع تلاش و تبليغ موسى ( ع ) در ميان توده ها *

و فى موسى إذ أرسلن_ه إلى فرعون

با اين كه پيامبران به سوى توده هاى مردم، مبعوث شده اند، موسى(ع)، در نخستين مأموريت، به سوى فرعون فرستاده شد. از اين نكته مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

موانع رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 33 - 4،5

4 - موسى ( ع ) ، از نافرجام ماندن رسالت الهى خويش در صورت كشته شدن به دست فرعونيان نگران بود

.

إلى فرعون و ملإيْه . .. قال ربّ إنّى قتلت منهم نفسًا

طرح موضوع قتل مرد قبطى، نه از آن باب است كه موسى(ع) بر جان خويش مى ترسيد; بلكه بدان جهت بود كه مبادا با دستگيرى و كشته شدن او، رسالت الهى _ كه بر دوش او نهاده شده است _ نافرجام بماند.

5 - موسى ( ع ) در وادى طور ، نگرانى خويش نسبت به موانع راه رسالت را با خدا در ميان گذاشت .

قال ربّ إنّى قتلت منهم نفسًا

موجبات ترس موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 9

9 _ ترس موسى ( ع ) از متهم شدن به كشتن حاضران در ميقات ، مايه اندوه فراوان بر هلاكت ايشان شد .

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل

برداشت فوق توجيهى است احتمالى بر اينكه چرا موسى(ع) به خاطر هلاكت همراهانش به دور از چشمان بنى اسرائيل، اندوهناك شد.

موسى(ع) از بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 47 - 3

3 - موسى و هارون ، از طايفه بنى اسرائيل بودند .

و قومهما لنا ع_بدون

موسى(ع) از صالحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 85 - 3

3 _ ابراهيم، اسحاق، يعقوب، نوح، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى، هارون، زكريا، يحيى، عيسى و الياس(ع) از صالحان بودند.

و وهبنا له . .. كل من الصلحين

موسى(ع) از محسنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 8

8 _ نوح، ابراهيم، اسحاق،

يعقوب، داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون(ع) از نيكوكاران هستند.

و من ذريته . .. و كذلك نجزى المحسنين

مشاراليه {كذلك} هم مى تواند هدايت باشد، كه از {هدينا} استفاده مى شود، و هم مى تواند كثرت ذريه صالح باشد، كه از {وهبنا} و {من ذريته} به دست مى آيد. برداشت فوق بر اساس احتمال اول است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 4

4 - موسى ( ع ) ، شخصيتى محسن و نيكوكار

و لمّا بلغ أشدّه و استوى ءاتين_ه حكمًا و علمًا و كذلك نجزى المحسنين

موسى(ع) در بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 11

11 _ موسى ( ع ) در ميان قومش از نفوذى فراوان برخوردار بود .

و أمر قومك يأخذوا

فعل {يأخذوا} چون در جواب امر واقع شده، به {إن} شرطيه مقدر مجزوم شده است. تقدير جمله چنين است: {و أمر قومك إن تامرهم يأخذوا ... .} يعنى قومت را به فراگيرى الواح فرمان ده كه اگر فرمان دادى انجام خواهند داد. اين معنا كه {اگر فرمان دادى انجام خواهند داد}، نشان از نفوذ فراوان موسى دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 246 - 26

26 _ حضور حضرت موسى ( ع ) در ميان بنى اسرائيل ، مانع تجاوز دشمنان

الم تر الى الملأ من بنى اسرائيل من بعد موسى . .. و قد اُخرجنا من ديارنا

{من بعد موسى} مى تواند اشاره باشد به اينكه تا آنگاه كه موسى (ع) در ميان بنى اسرائيل

بود، آنان مورد تجاوز دشمنان قرار نگرفتند.

موسى(ع) در دربار فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 18 - 1،2

1 - موضع گيرى فرعون ، در قبال دعوت موسى ( ع ) با به رخ كشيدن دوران سرپرستى خويش بر او

قال ألم نربّك فينا وليدًا

{تربية} (مصدر {نريّى}) به معناى پروريدن است. {وليد} به نوزاد و نيز به كودكى گفته مى شود كه از وقت ولادتش زمانى زيادى نگذشته باشد; وگرنه طفل گفته مى شود. {لبث} (مصدر{لبثت}) به معناى ماندن و درنگ كردن است; يعنى، فرعون گفت: آيا تو را از كودكى در ميان خود نپروريدم [مگر ]ساليانى چند از عمرت را پيش ما نماندى.

2 - كودكى و بخشى از دوران عمر موسى ( ع ) و نيز رشد و پرورش جسمى او در خاندان فرعون گذشت .

قال ألم نربّك فينا وليدًا و لبثت فينا من عمرك سنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 22 - 3،4،6

3 - بزرگ شدن موسى ( ع ) در دامن فرعون ، امرى اجبارى بود نه نعمتى شايان سپاس .

ألم نربّك فينا وليدًا . .. و تلك نعمة ... أن عبّدتّ بنى إسرءيل

جمله {و تلك نعمة} استفهام انكارى و به تقديم {أوَ تلك . ..} مى باشد.

4 - راه يافتن موسى ( ع ) به دستگاه فرعون حلقه اى از زنجير بردگى بنى اسرائيل

قال ألم نربّك فينا وليدًا . .. و تلك نعمة تمنّها علىّ أن عبّدتّ بنى إسرءيل

مقصود موسى(ع) از بيان مطلب ياد شده اين بود كه اگر ظلم تو بر بنى اسرائيل

(كشتن نوزادان) نبود، هرگز مادرم مرا به نيل رها نمى كرد تا اسير تو شوم و امروز تو بر من منّت نهى.

6 - ناخشنودى موسى ( ع ) ، از زندگى گذشته خويش در دربار فرعون

قال ألم نربّك فينا وليدًا . .. و تلك نعمة تمنّها علىّ أن عبّدتّ بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 24 - 1

1 - اقدام موسى ( ع ) ، به معرفى پروردگار جهانيان براى فرعون وحاضران مجلس او

قال ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما إن كنتم موقنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 25 - 1

1 - مناظره موسى و فرعون در منظر جمعى از فرعونيان

قال لمن حوله

{حَوْل} به چيزى كه شىء را احاطه كرده باشد، گفته مى شود. استفهام در {ألاتستمعون} براى اظهار تعجب است. يعنى {[ فرعون] به كسانى كه پيرامونش بودند [با تعجب ]گفت آيا نمى شنويد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 1

1 - موسى ( ع ) با راه يافتن به دربار فرعونيان ، پيام حق الهى را به آنان ارائه كرد .

لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون ... فلمّا جاءهم بالحقّ من عندنا

موسى(ع) در دره طوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 3

3 - مكالمه خداوند با موسى ( ع ) در وادى طوى ، جلوه اى از ربوبيت او نسبت به آن حضر بود .

ي_موسى . إنّى

أنا ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 16 - 1،4

1 - خداوند ، در وادى طوى با موسى ( ع ) سخن گفت .

إذ ناديه ربّه بالواد المقدّس طوًى

{واد} (مخفف {وادى}); يعنى، حد فاصل بين كوه ها و تپه ها كه راه عبور سيلاب باشد (مصباح). برخى از اهل لغت {طوى} را نام درّه اى مى دانند كه پايين كوه طور در صحراى {سينا} قرار دارد. (لسان العرب)

4 - نداى خداوند به موسى ( ع ) در وادى طوى ، حادثه اى با اهميت و در خور توجه براى پيامبر ( ص )

حديث موسى . إذ ناديه ربّه

{إذ} ظرف براى {حديث} (در آيه قبل) است و از آن جا كه استفهام در آن آيه براى ترغيب پيامبر(ص) به توجه و دقت در آن ماجرا بود، عظمت حادثه استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 17 - 2

2 - حركت به سوى فرعون و باز داشتن او از طغيان گرى ، فرمان خداوند به موسى ( ع ) در وادى طوى

اذهب إلى فرعون إنّه طغى

موسى(ع) در رود نيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 8

8 - مادر موسى ، مأمور افكندن فرزندش به رود نيل در صورت احساس خطر براى وى از جانب فرعونيان

فإذا خفت عليه فألقيه فى اليمّ

واژه {يمّ} به آب زياد گفته مى شود. بدين جهت به دريا {يمّ} گفته مى شود و هم به رود بزرگ. در اين آيه معناى دوم مراد است

و مقصود از آن رود نيل مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 4،5،7

4 - مأموريت خواهر موسى از سوى مادر براى دنبال كردن موسى در پى افكنده شدنش در آب نيل

و قالت لأُخته قصّيه

5 - حضور خواهر موسى در كنار مادر ، هنگام افكندن موسى در رود نيل

و قالت لأُخته قصّيه

7 - خواهر موسى ، از دور نظاره گر سرنوشت برادر خود بر روى آب نيل

فبصرت به عن جُنُب

{جُنُب} معادل دور است; يعنى، او موسى را از دور زير نظر گرفت.

موسى(ع) در ساحل نيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 4،6

4 - خداوند به مادر موسى ( ع ) اطمينان بخشيد كه آب خروشان نيل ، صندوق حامل موسى ( ع ) را به ساحل خواهد افكند .

فليلقه اليمّ بالساحل

امر به دريا كه بايد صندوق را به ساحل بيفكند، مجاز و براى مبالغه در اين است كه آمدن صندوق به همراه جريان آب تا كناره رودخانه و افكنده شدن آن به خشكى، قطعى است.

6 - رود نيل از جانب خداوند ، مأمور افكندن صندوق حامل موسى ( ع ) به ساحل بود .

فليلقه اليمّ بالساحل

جمله {فليلقه اليم}، علاوه بر اين كه به مادر موسى مى فهماند كه افكنده شدن موسى(ع) به ساحل قطعى است، ازاين حقيقت نيز حكايت مى كند كه آب به امر تكوينى خداوند، مأمور است كه اين عمل را انجام دهد.

موسى(ع) در سختى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7

- 7

7 - آرامش موسى ( ع ) در شرايط سخت و بحرانى و تلاش وى جهت ايجاد اميد و اطمينان در خانواده خود .

إنّى ءانست نارًا سئاتيكم. .. لعلّكم تصطلون

موسى(ع) در سرزمين طوى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 10 - 3،4

3 - حضرت موسى ( ع ) هنگام سرگردانى در بيابان ، آتشى را ديد و به خانواده اش بشارت داد .

إذ رءا نارًا فقال . .. إنّى ءانست نارًا

{ايناس} (مصدر {ءانست}) در معانى {احساس كردن}، {ديدن}، {دانستن} و {شنيدن} استعمال مى شود(لسان العرب). به مناسبت مورد آيه، مراد {ديدن} است.

4 - خانواده و همراهان موسى ( ع ) در بيابان ، آتشى را كه موسى ( ع ) مشاهده كرد ، نديدند . *

فقال لأهله امكثوا أنّى ءانست نارًا

از گفته موسى(ع) كه فرمود: {من آتشى را ديدم} مى توان احتمال داد كه ديگر همراهان موسى(ع) آن آتش را نديده بودند. و گرنه ديدن را به خود اختصاص نمى داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 13 - 1،5

1 - خداوند ، موسى ( ع ) را به پيامبرى برگزيد و در وادى طوى او را از انتخاب شدن به رسالت ، آگاه ساخت .

و أنا اخترتك فاستمع لما يوحى

به قرينه {لما يوحى}، اختيار شدن موسى(ع) به معناى گزينش او براى پيامبرى و تحمل وحى الهى است.

5 - سخن خداوند با موسى ( ع ) در وادى طوى ( پاى كوه طور ) ، به صورت وحى بوده است .

فاستمع لما يوحى

جمله {إنّنى أنا اللّه} (در

آيه بعد) بدل براى {ما يوحى} است. بنابراين آنچه در پايين كوه طور با موسى(ع) گفته شده بود، وحى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 14 - 1،2

1 - يگانگى خداوند و حقيقت نداشتن هيچ معبودى جز او ، سرلوحه وحى الهى به موسى ( ع ) در وادى طوى بود .

إنّنى أنا اللّه لا إل_ه إلاّ أنا

2 - خداوند در سرزمين طوى ( پايين كوه طور ) به موسى ( ع ) فهماند كه خطاب را مستقيماً از { اللّه } دريافت مى كند و كلام او را مى شنود .

إنّنى أنا اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 22 - 1

1 - خداوند ، در وادى طوى به موسى ( ع ) فرمان داد كه با گذاردن دست در زير بغل و بيرون آوردن آن ، با معجزه اى ديگر آشنا شود .

واضمم يدك إلى جناحك . .. ءاية أُخرى

{جناح} در معانى {دست}، {بازو}، {زير بغل} و {پهلو} به كار مى رود (قاموس). فعل {تخرج} قرينه است براين كه مراد از {جناح} در آيه {زير بغل} است، زيرا بر دور شدن دست از بازو و پهلو خروج صادق نيست.

موسى(ع) در سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 103 - 2

2- حضور موسى ( ع ) و بنى اسرائيل در سرزمين مصر ، غير قابل تحمل براى فرعون و موجب تصميم وى به اخراج قهرآميز آنان

فأراد أن يستفزّهم من الأرض

بنابر اينكه مراد از {الأرض} سرزمين مصر

باشد _ كه مقر حكومت فرعون بوده است _ نكته فوق قابل استفاده است.

موسى(ع) در صحراى سينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 3،9

3 - ورود موسى ( ع ) به صحراى سينا در مهاجرت از مدين

ءانس من جانب الطور نارًا

{طور} معادل {جبل} (كوه) است و مراد از آن، طور واقع در سرزمين سينا مى باشد.

9 - تحير و سرگردانى موسى ( ع ) و خانواده اش ، در صحراى سينا به خاطر گم كردن راه

لعلّى ءاتيكم منها بخبر

تعبير آيه ده سوره {طه} در اين مورد (لعلّى آتيكم منها بقبس أو أجد على النار هدًى) به روشنى، دلالت بر مطلب ياد شده دارد.

موسى(ع) در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 7

7 - ملاقات پيامبراكرم ( ص ) با حضرت موسى ( ع ) ، در شب معراج و يا در قيامت ، قطعى است .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فلاتكن فى مرية من لقائه

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مرجع ضمير در {لقائه} موسى(ع) باشد. لازم به ذكر است كه اين نكته، مورد تأييد روايت نيز هست.

موسى(ع) در كاخ فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 2

2 - واقع شدن كاخ فرعون و محل زندگى موسى ( ع ) در نقطه اى خارج از شهر مصر

و دخل المدينة

با توجه به اين كه موسى(ع) در آن زمان پيش فرعون و در كاخ وى زندگى مى كرد، تعبير {دخل المدينة} نشان مى دهد

كه قصر فرعون در محلى بيرون از شهر مصر واقع شده بود.

موسى(ع) در كتب آسمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 94 - 2

2 _ سرگذشت حضرت نوح و موسى ( ع ) و پيامبران مبعوث شده در فاصله ميان آنان و تكذيب شدن آنان و هلاكت مكذبان به عذاب استيصال ، آياتى است كه در كتاب هاى آسمانى پيشين نيز آمده بود .

و اتل عليهم نبأ نوح . .. فإن كنت فى شك مما أنزلنا إليك فسئل الذين يقرءون الكتب م

برداشت فوق از ارتباط ميان اين آيه شريفه و مجموعه آيات 71 تا 93 _ كه با هم يك بند را تشكيل مى دهند _ استفاده مى شود.

موسى(ع) در كشتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 71 - 2

2- موسى و خضر ( ع ) در نخستين مراحل همراهى ، سوار كشتى شدند .

فانطلقا حتّى إذا ركبا فى السفينة

موسى(ع) در كوه طور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 52 - 1

1- خداوند از سمت راست كوه طور ، موسى ( ع ) را مورد خطاب قرار داد و با او سخن گفت .

و ن_دين_ه من جانب الطور الأيمن

{أيمن} يا از {يُمن} به معناى خير و بركت داشتن گرفته شده و يا از {يمين} كه به معناى {سمت راست} است. دراين برداشت معناى دوم مورد نظر است. در اين صورت {الأيمن} وصف كلمه {جانب} خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه -

20 - 10 - 5

5 - موسى ( ع ) تصميم گرفت براى آوردن پاره آتشى جهت روشن كردن آتش و يا پيدا كردن راهنما ، خود را به محل آتش برساند .

لعلّى ءاتيكم منه بقبس أو أجد على النار هدًى

{قبس}، يعنى اخگر و آن، چوب آتش گرفته اى است كه براى برافروختن آتش ديگر، از آتش آماده اقتباس كرده باشند (لسان العرب). {هدىً} مصدر و به معناى اسم فاعل (هادى) است. حرف {أو} در آيه براى تعيين يكى از دو كار است، يعنى موسى(ع) در نظر داشت اگر با راهنمايى برخورد كرد، به راه ادامه دهند وگرنه با فراهم كردن آتش، خود را گرم نگه دارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 11 - 2،3،4

2 - آتشى كه موسى ( ع ) مشاهده كرد ، امرى واقعى بود و موسى ( ع ) خود را به آن رسانيد .

فلمّا أتيها

3 - موسى ( ع ) با نزديك شدن به آتش ، با ندايى مواجه شد كه او را با نام صدا مى زد .

فلمّا أتيها نودى ي_موسى

4 - نداى { ياموسى } ناگهانى و بدون گذشت زمانى از لحظه رسيدن موسى ( ع ) به آتش ، به او خطاب شد .

فلمّا أتيها نودى ي_موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 36 - 3،5

3 - خداوند در وادى طوى ( در كوه طور ) موسى ( ع ) را بر اجابت خواسته هايش آگاه ساخت .

قد أُتيت سؤلك

5 - وادى طوى در كوه طور ، مكان اعطاى شرح

صدر و بيان روان به موسى ( ع ) ونصب هارون به مقام وزارت موسى ( ع ) بود .

قال ربّ اشرح . .. قال قد أُتيت سؤلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 37 - 4

4 - نعمت عطا شده به موسى ( ع ) در كوه طور ، هم سان نعمت گران قدرى بود كه در گذشته موسى ( ع ) به او عطا شده بود .

و لقد مننّا عليك مرّة أُخرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 35،38،41

35 - موسى ( ع ) زمانى توفيق مناجات با خداوند در كوه طور و دريافت حكم رسالت را يافت كه از مرحله آزمون الهى و چشيدن سختى ها ، عبور كرد و شايستگى لازم را به دست آورده بود .

و فتنّك فتونًا. .. ثمّ جئت على قدر ي_موسى

38 - بازگشت موسى ( ع ) از مدين و آمدن به وادى طوى در كوه طور ، براساس تقدير و برنامه تنظيم شده از جانب خداوند بود .

فلبثت سنين فى أهل مدين ثمّ جئت على قدر ي_موسى

از معانى {قدر} قضاى الهى و تقدير او است. گفته شده است: اين كلمه، اسم مصدر براى {قدْر} به معناى مقدر ساختن است (لسان العرب). راغب نيز مى گويد: {قدر} زمان و مكان مقدر شده براى هر چيز است.

41 - خداوند در كوه طور ، با ملاطفت و مهربانى با موسى ( ع ) سخن گفت .

ي_موسى

تصريح مكرر نام موسى(ع) در مقاطع مختلف خطاب الهى، گوياى عنايت خداوند به او است.

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 6

6 - اعطاى معجزاتى در كنار معجزه عصا و يدبيضا به موسى ( ع ) ، وعده خداوند به او در كوه طور *

ب__َاي_تى

جمع آوردن {آيات} با آن كه تا آن زمان، تنها دو معجزه به موسى(ع) عطا شده بود، مى تواند وعده ضمنى خداوند به عطاى معجزاتى ديگر به موسى(ع) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 1

1 - سرگذشت موسى و خانواده اش در وادى طور ، شايان ذكر و يادآورى

إذ قال موسى لأهله

{إذ} اسم زمان در محل نصب و مفعولٌ به براى فعل محذوف است; يعنى، {اذكر إذ قال موسى لأهله. ..; زمانى را كه موسى به كسانش گفت... به يادآور}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 8 - 7

7 - مكالمه خدا با موسى در وادى طور

نودى أن بورك من فى النّار و من حولها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 9 - 3

3 - سخن گفتن بىواسطه خدا با موسى در وادى طور

فلمّا جاءها نودى . .. إنّه أنا اللّه العزيز الحكيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 10 - 1،8

1 - فرمان خدا به موسى ( ع ) در وادى طور ، مبنى بر افكندن عصاى خويش

و ألق عصاك

8 - اعطاى مقام رسالت از جانب خداوند به موسى ( ع ) در وادى طور

ي_موسى لاتخف إنّى لايخاف لدىّ المرسلون

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 2

2 - { يد بيضا } ، دومين معجزه عطا شده به موسى ( ع ) از جانب خدا در وادى طور

و ألق عصاك . .. و أدخل يدك فى جيبك تخرج بيضاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 4،6

4 - موسى ( ع ) آتشى را در سمت وادى طور مشاهده كرد .

ءانس من جانب الطور نارًا

{إيناس} (مصدر {آنس}) مرادف {إبصار} (ديدن) است. بنابراين {آنس}; يعنى، {بصر و رأى}.

6 - تنها موسى ( ع ) نظاره گر آتش وادى طور بود .

إنّى ءانست نارًا

نسبت داده شدن مشاهده آتش به موسى(ع) و نيز نكره آمدن {ناراً}، نشان دهنده آن است كه آتش مزبور، تنها به وسيله موسى(ع) قابل مشاهده بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 30 - 1

1 - موسى ( ع ) براى بردن آتش ، خود را به وادى طور رساند .

لعلّى ءاتيكم منها . .. أو جذوة من النار ... فلمّا أتيها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 31 - 1

1 - فرمان الهى به موسى ، در وادى طور مبنى بر افكندن عصاى خويش

و أن ألق عصاك

{إلقاء} (مصدر {ألق}) به معناى انداختن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 1

1 - فرمان ديگر خداوند به موسى ( ع ) در وادى طور مبنى بر بردن دست خويش به

گريبان

اسلك يدك فى جيبك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 33 - 5

5 - موسى ( ع ) در وادى طور ، نگرانى خويش نسبت به موانع راه رسالت را با خدا در ميان گذاشت .

قال ربّ إنّى قتلت منهم نفسًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 46 - 1

1 - مكالمه خداوند با موسى ( ع ) در وادى طور

و ما كنت بجانب الطور إذ نادينا

موسى(ع) در مجمع البحرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 61 - 1،2،3

1- موسى ( ع ) و همسفر او به محلِّ تلاقى دو دريا رسيدند و در آن جا توقف كردند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما

2- موسى و همسفر او ، به هنگام رسيدن به مجمع البحرين ، يك ماهى ، به عنوان غذا ، همراه داشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

{حوت} يعنى {ماهى} و برخى آن را ماهى بزرگ معنا كرده اند. (ر.ك. لسان العرب) به قرينه {غداءنا} _ در آيه بعد _ آن ماهى، به منظور تغذيه فراهم شده بود.

3- موسى ( ع ) و همسفرش هنگام رسيدن به محلِّ تلاقى دو دريا ، از ماهىِ همراه خويش ، غفلت كردند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما نسيا حوتهما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 1

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، پس از توقف در مجمع البحرين ، در جستوجوى خضر ( ع ) ، مجدداً به حركت خويش ادامه داده

و آن جا را پشت سر گذاشتند .

فلمّا بلغا مجمع بينهما . .. فلمّا جاوزا

موسى(ع) در سخن خود با يوشع، مجمع البحرين را هدف و مقصد نهايى خود اعلام كرد، ولى هنگام رسيدن به آن جا، از آن نيز گذشت. اين حركت و نيز گفتارى كه در آيات بعد از موسى(ع) نقل شده است، نشانه آن است كه آن دو نمى دانستند به محلِّ مورد نظر موسى(ع) رسيده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 63 - 1

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، كنار صخره اى در مجمع البحرين ، آرميدند .

إذ أوينا إلى الصخرة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 65 - 1

1- موسى ( ع ) و همسفرش ، پس از بازگشت به مجمع البحرين ، با خضر ( ع ) ملاقات كردند .

فارتّدا على ءاثارهما قصصًا . فوجدا

موسى(ع) در محضر خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 2،4

2 - خداوند در خطاب به موسى ( ع ) ، خود را به او شناساند و به او فهماند كه در محضر پروردگار خود قرار دارد و كلام او را مى شنود .

ي_موسى . إنّى أنا ربّك

4 - خداوند به موسى ( ع ) فرمان داد ، به پاس احترام محضر پروردگار خود ، نعلين از پاى درآورد و با پاى برهنه در وادى مقدس گام نهد .

فاخلع نعليك إنّك بالواد المقدّس طوًى

موسى(ع) در مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11

- طه - 20 - 40 - 32،33،36،40

32 _ موسى ( ع ) در پى رهايى از چنگ فرعونيان ، با سختى به مدين رسيد و در آن جا چندين سال اقامت گزيد .

و فتنّك فتونًافلبثت فى أهل مدين

{فاء} در {فلبثت. ..} دلالت دارد كه ورود موسى به مدين، بعد از سختى كشيدن او در راه مصر و مدين بوده است.

33 _ درنگ چندساله موسى ( ع ) در بين مردم مدين ، مرحله اى ديگر از آزمون و ابتلاى موسى ( ع ) بود .

و فتنّك فتونًافلبثت فى أهل مدين

{فاء} در {فلبثت} ممكن است براى عطف مفصل بر مجمل باشد. در اين صورت درنگ موسى(ع) در مدين، مصداق فتنه (آزمون يا سختى) خواهد بود.

36 - سپرى شدن سال هايى از عمر موسى ( ع ) در مدين و پيدا كردن شايستگى هاى لازم براى رسالت ، از جمله نعمت هاى خداوند به موسى ( ع ) بود .

و لقد مننا عليك مرّة أُخرى. .. إذ تمشى أُختك

40 - زندگانى طولانى موسى ( ع ) در مدين ، داراى نقشى به سزا در رسيدن او به شايستگى لازم براى رسالت بود .

فلبثت سنين فى أهل مدين ثمّ جئت على قدر ي_موسى

{ثمّ} براى تراخى است و دلالت مى كند كه آمدن موسى(ع) به كوه طور، با گذشت زمان قابل توجهى از آغاز سكونت در مدين همراه بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 4،6،7

4 - روبرو شدن موسى ( ع ) با جمعيت انبوهى از چوپانان بر سر آب مدين

و لمّا ورد ماء مدين وجد

عليه أُمّة من الناس يسقون

كلمه {أُمّة} به جماعتى از مردم گفته مى شود و نكره آمدن آن،نشان دهنده كثرت چوپانان است.

6 - جلب توجه موسى ( ع ) به دو زن تنها كه به جاى آب دادن به گوسفندانشان ، آنها را از نزديك شدن به آب باز مى داشتند .

و وجد من دونهم امرأتين تذودان

{ذود} (مصدر {تذودان}) به معناى دور كردن است; يعنى، آن دو زن گوسفندانشان را دور مى كردند و نمى گذاشتند كه به آب نزديك شوند. گفتنى است، كه دو زن _ چنان كه از عبارت هاى بعد استفاده مى شود _ دختران شعيب بودند.

7 - پرسش موسى ( ع ) از دختران شعيب درباره انگيزه آنان از منع كردن گوسفندانشان از آب

قال ما خطبكما

{خطب} معادل {شأن} است; يعنى، {ما الذى حملكما على الذود; چه چيزى شما را بر اين كار وا مى دارد؟}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 4

4 - بازگشتن موسى ( ع ) به سايه جهت استراحت ، پس از آب دادن گوسفندان دختران شعيب

ثمّ تولّى إلى الظلّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 1

1 - اقامت موسى در مدين تا پايان مدت قراردادش با شعيب ( ع )

فلمّا قضى موسى الأجل

{قضاء} (مصدر {قضى}) به معناى تمام كردن و به پايان رساندن است. {الأجل} اشاره به مدتى دارد كه ميان موسى و شعيب(ع) مقرر شده بود.

موسى(ع) در مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 123 - 5

5 _

برخورد و ملاقات ساحران با موسى ( ع ) در پايتخت مصر ، پيش از حضورشان در صحنه مبارزه

إن هذا لمكر مكرتموه فى المدينة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 18 - 3

3 - درنگ موسى ( ع ) تا بامداد روز بعد در شهر ، همراه با هراس و انتظار پيشامد حادثه اى ناگوار براى خويش

فأصبح فى المدينة خائفًا يترقّب

{ترقّب} (مصدر {يترقّب}) معادل {انتظار} است; يعنى، {ينتظر وقوع المكروه به}. مفعول {يترقّب} نيز حذف شده است.

موسى(ع) در معراج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 7

7 - ملاقات پيامبراكرم ( ص ) با حضرت موسى ( ع ) ، در شب معراج و يا در قيامت ، قطعى است .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فلاتكن فى مرية من لقائه

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه مرجع ضمير در {لقائه} موسى(ع) باشد. لازم به ذكر است كه اين نكته، مورد تأييد روايت نيز هست.

موسى(ع) در ميقات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 143 - 1،2،5

1 _ موسى با تشرّف به ميعادگاه مناجات با خدا ، دعوت وى را بى هيچ تأخير اجابت كرد .

و لما جاء موسى لميقتنا

{لام} در {لميقاتنا} به معناى {عند} است. بنابراين {جاء موسى لميقاتنا} يعنى موسى(ع) در همان هنگامى كه براى او تعيين كرديم، آمد و تأخيرى نداشت.

2 _ خداوند به هنگام حضور موسى ( ع ) در ميعادگاه مناجات ، با وى سخن گفت .

و لما جاء موسى لميقتنا و كلمه ربه

5 _ رؤيت

خداوند ، درخواست موسى ( ع ) به هنگام سخن گفتن خدا با وى در ميعادگاه مناجات

قال رب أرنى أنظر إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 3،10

3 _ اعلام گزينش موسى و برترى او بر همگان ، از سخنان خداوند با موسى در ميعادگاه مناجات

قال يموسى إنى اصطفيتك على الناس

10 _ فرمان به دريافت پيام هاى خدا و به كار بستن آنها و سپاسگزارى در برابر نعمت هاى او ، از سخنان خداوند با موسى ( ع ) در ميعادگاه مناجات

قال . .. فخذ ما ءاتيتك و كن من الشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 1

1 _ خداوند در ميعادگاه مناجات ، الواح نگارش يافته اى را به موسى عطا كرد .

و كتبنا له فى الألواح . .. فخذها

{ال} در {الألواح} عهد ذكرى و اشاره به {ما اتيتك} در آيه قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 148 - 1

1 _ قوم موسى در غياب وى ( زمان حضورش در ميعادگاه مناجات ) به پرستش تنديس گوساله روى آوردند .

و اتخذ قوم موسى من بعده من حليهم عجلا جسداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 3

3 _ موسى ( ع ) در زمان مناجات با خدا و پيش از حضور در ميان بنى اسرائيل ، از ارتداد و گوساله پرستى آنان آگاه شد .

و لما رجع موسى إلى قومه غضبن أسفاً

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 83 - 3،4

3 - موسى ( ع ) ، در رسيدن به ميقات ، تعجيل كرده و بر قوم خود پيشى گرفه بود .

و ما أعجلك عن قومك ي_موسى

4 - موسى ( ع ) ، به جهت پيشى گرفتن بر قوم خود در رسيدن به ميقات ، مورد پرس و جوى خداوند قرار گرفت .

و ما أعجلك عن قومك ي_موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 84 - 1،2،3،4،5

1 - موسى ( ع ) ، سبقت گرفتن خود بر قومش در آمدن به ميقات را ، به جهت اطمينان به قومش در پيروى از او و طى مسير تا ميقات دانست .

قال هم أُوْلاء على أثرى

{أُوْلا} اسم اشاره به بعيد است و {أثر} به معناى علامت باقى مانده از هر چيزى است. از همين رو به جاى پا نيز {اثر} گفته مى شود. {أثر} به معناى اتباع و دنباله روى نيز آمده است. (مقاييس اللغة). مفاد آيه بالا اين است كه آنان همان جماعت اند كه بر نشانه پاى من به سوى ميقات روان اند و يا اين كه به دنبال من در حال آمدن به ميقات هستند.

2 - ورود موسى ( ع ) به ميقات ، اندكى پيش از ورود قومش به آن مكان بود .

و ما أعجلك . .. قال هم أُوْلاء على أثرى

مورد اشاره قرارگرفتن همراهان موسى از سوى آن حضرت، نشان مى دهد كه آنان در چشم انداز موسى(ع) بودند و براى رسيدن به ميقات، زمان زيادى لازم نداشتند. بنابراين بين ورود

موسى(ع) به ميقات و ورود قوم او، چندان فاصله اى نبوده است.

3 - قوم موسى ، با فاصله زمانى كوتاهى ، به دنبال موسى ( ع ) و رد پاى او به سوى ميقات روانه شدند .

و ما أعجلك . .. قال هم أُوْلاء على أثرى

4 - موسى ( ع ) ، حضور پيش از موعد خود و جلوتر از ديگران را در ميقات موجب جلب رضايت خداوند مى پنداشت .

و ما أعجلك . .. و عجلت إليك ربّ لترضى

5 - شوق موسى ( ع ) به ملاقات و گفت وگوى با پروردگار و جلب رضايت او ، موجب شتاب وى در آمدن به ميقات بود .

و عجلت إليك ربّ لترضى

موسى(ع) در ناصره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 77 - 19

19- { عن جعفربن محمد ( ع ) : . . . { فانطلقا حتّى إذا أتيا أهل قرية } و هى الناصرة ;

از امام صادق(ع) روايت شده:. .. مقصود از قريه، در آيه شريف قريه ناصره است}.

موسى(ع) در نيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 2

2 - خداوند ، مادر موسى را به نهادن او در صندوق و افكندن آن به رود نيل ، فرمان داد .

أن اقذفيه فى التابوت فاقذفيه فى اليمّ

مدلول {قذف} پرتاب كردن و افكندن است (مقاييس اللغة) و {اقذفى} كه هم در مورد گذاردن موسى(ع) در صندوق و هم افكندن صندوق به آب، به كار رفته، گوياى اين است كه بايد موسى(ع) به گونه اى در صندوق قرار داده

شده و به آب افكنده شود كه هر بيننده اى گمان كند آن را دور انداخته اند. {تابوت}، يعنى صندوق (نهايه ابن اثير) و {يمّ} به معناى دريا است و در آيه، مراد رود نيل است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 2

2 - خواهر موسى ، از افكنده شدن برادر كوچكش به نيل مطلع و نگران بود و گام به گام به تعقيب جعبه حامل وى پرداخت .

إذ تمشى أختك فتقول

حركت كردن خواهر موسى در پى او، نشانگر آن است كه وى از جريان موسى(ع) و به آب افكنده شدن او و نيز اجمال حوادثى كه در پيش است، مطلع بوده است.

موسى(ع) قبل از نبوت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 14 - 5

5 - موسى ( ع ) پيش از نبوت و دريافت وحى نيز ، عارف به خداوند و پذيراى ربوبيت او بود .

إنّى أنا ربّك . .. إنّنى أنا اللّه لا إل_ه إلاّ أنا

دو جمله {إنّى أنا ربّك} و {إنّنى أنا اللّه} حكايت از آن دارد كه موسى(ع) قبلاً اين نام ها را مى شناخته و بدان اعتقاد داشته است و در كوه طور به تطبيق {ربّ} و {اللّه} بر صاحب صدا پى برد.

موسى(ع) و آتش كوه طور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 8،9،10،11،12

8 - مشاهده موسى ، آتشى را از دور در وادى طور

إنّى ءانست نارًا

{إيناس} (مصدر {آنست}) معادل {إبصار} (ديدن) است; يعنى، آتشى به نظرم رسيد.

9

- تنها موسى ( ع ) ، نظاره گر آتش وادى طور و همراهانش محروم از مشاهده آن

إنّى ءانست نارًا

10 - تصميم موسى ( ع ) به حركت به سمت آتش طور

س_اتيكم منها بخبر أو ءاتيكم

11 - اميد موسى ( ع ) ، به يافتن اطلاعاتى از محل برافروخته شدن آتش ، براى يافتن راه و ادامه مسير سفر

س_اتيكم منها بخبر

جمله {سآتيكم منها بخبر} به تقدير {سآتيكم من عندها بخبر نهتدى به} است; يعنى، به زودى از آن جا اطلاعى خواهم آورد كه با كمك آن راهمان را پيدا كنيم.

12 - موسى ( ع ) ، درصدد آوردن پاره اى آتش براى گرم كردن خانواده اش

أو ءاتيكم بشهاب قبس لعلّكم تصطلون

{شهاب} به شعله آتش و {قبس} به شعله برگرفته از آتش گفته مى شود. {اصطلاء} (مصدر {تصطلون}) نيز به معناى گرم شدن است; يعنى، يا شعله اى از آتش برگيرم و بياورم تا با آن، آتش برافروزم، باشد كه گرم شويد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 8 - 1،4

1 - نداى خداوند به موسى ( ع ) در پى رسيدن وى به آتش طور

فلمّا جاءها نودى

4 - قرار گرفتن موسى ( ع ) در احاطه آتش طور

نودى أن بورك من فى النّار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 9 - 1،2

1 - تأكيد خداوند ، بر الهى بودن نداى برخاسته از دل آتش وادى طور

نودى أن بورك من فى النّار . .. ي_موسى إنّه أنا اللّه

2 - موسى ، در شگفتى و حيرت از نداى برآمده از آتش

وادى طور

نودى أن بورك من فى النّار . .. ي_موسى إنّه أنا اللّه

تصريح خداوند به {إنّه أنا اللّه} مى تواند از آن جهت باشد كه موسى با شنيدن ندا از درون آتش، در شگفتى فرو رفت و حيران ماند; به گونه اى كه سخت نيازمند راهنمايى روشن و صريح بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 8،11

8 - موسى ( ع ) از خانواده اش خواست كه تا بازگشت وى از وادى طور درنگ كنند .

قال لأهله امكثوا . .. لعلّى ءاتيكم منها بخبر أو جذوة من النار

11 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : لمّا قضى موسى الأجل و سار بأهله نحو بيت المقدس أخطأ الطريق ليلاً { فقال لأهله امكثوا إنّى آنست ناراً } . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: هنگامى كه قرارداد موسى [با شعيب] پايان يافت و همراه با اهلش به سوى بيت المقدس رهسپار گرديد، شب هنگام راه را گم كرد. پس به اهلش گفت: {امكثوا إنّى آنست ناراً}...}.

موسى(ع) و اتمام حجت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 20

20 _ حضرت موسى ( ع ) ، داراى قدرت و توانى بالا در ايفاى رسالت و اتمام حجت بر مردم

و ءاتينا موسى سلطناً مبيناً

موسى(ع) و ارتداد بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 3

3 _ موسى ( ع ) در زمان مناجات با خدا و پيش از حضور در ميان بنى

اسرائيل ، از ارتداد و گوساله پرستى آنان آگاه شد .

و لما رجع موسى إلى قومه غضبن أسفاً

موسى(ع) و اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 2،4

2 _ موسى و هارون ( ع ) از سوى خدا مأمور بودند رسالت خود را به فرعون و سران حكومتش اعلان كنند و آنان را به ايمان فراخوانند .

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه

{ملأ} به معناى رؤساست (لسان العرب).

4 _ هارون ( ع ) ، شريك و همتاى موسى ( ع ) در رسالت و مبارزه با فرعون و اشراف پيرامون او بوده است .

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77 - 1،2

1 _ حضرت موسى ( ع ) ، فرعون و سران حكومتش را ، به خاطر انكار معجزه اى كه در حق بودن آن ترديدى نبود ، مورد ملامت و سرزنش قرار داد .

قال موسى أتقولون للحق لما جاءكم أسحر هذا

2 _ حضرت موسى ( ع ) ، از انكار معجزه توسط فرعون و اطرافيانش و جادو خواندن آن ، اظهار تعجب و شگفتى كرد .

أسحر هذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 13،18

13 _ موسى ( ع ) در دعاى خود ، براى اينكه فرعون و اطرافيانش موفق به ايمان نشوند ، از خداوند درخواست كرد دل هاى آنان را سخت گردانيده و بر آن مهر بزند .

ربنا .

.. و اشدد على قلوبهم فلايؤمنوا

{شدت} به معناى صلابت و سخت شدن است و نقيض نرمى مى باشد و چون {اشدد} با {على} استعمال شده در آن معناى {طبع} و {ختم} تضمين و اشراب شده است.

18 _ موسى ( ع ) از خداوند ، خواستار عذاب استيصال براى فرعون و اطرافيانش گرديد .

و اشدد على قلوبهم فلايؤمنوا حتى يروا العذاب الأليم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه الف و لام {العذاب} _ كه براى عهد ذهنى است _ اشاره به عذاب دنيوى (استيصال) باشد. در اين صورت چنين بر مى آيد كه حضرت موسى(ع) چون به چگونگى تحقق عذاب استيصال آگاه بود، از خداوند تحقق زمينه پيدايش آن را _ كه عبارت از سخت شدن دل و مهر شدن آن است _ درخواست كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 10

10 _ موسى ( ع ) و برادرش ( هارون ) ، تحت فشار فرعون و اطرافيان او بودند .

قال موسى ربنا إنك ءاتيت فرعون و ملأه زينة و أمولا . .. ليضلوا عن سبيلك ... فاستق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 1

1 - خداوند ، موسى ( ع ) را به سوى فرعون و درباريانش فرستاد .

و لقد أرسلنا موسى ب_اي_تنا إلى فرعون و ملإيه

موسى(ع) و اصلاح طلبى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 19 - 7

7 - عارى بودن از انگيزه هاى اصلاح طلبانه ، اتهام ديگر مرد اسرائيلى به موسى ( ع

)

و ما تريد أن تكون من المصلحين

موسى(ع) و اضلال اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 7

7 _ حضرت موسى ( ع ) ، از فرعون و اطرافيانش براى به كار بستن اموال و زينت هاى فراوان خويش در مسير گمراهى و فريب مردم ، در پيشگاه خداوند به شكوه پرداخت .

و قال موسى ربنا إنك ءاتيت فرعون و ملأه زينة و أمولا فى الحيوة الدنيا ربنا ليضلوا

موسى(ع) و اضلال فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 7

7 _ حضرت موسى ( ع ) ، از فرعون و اطرافيانش براى به كار بستن اموال و زينت هاى فراوان خويش در مسير گمراهى و فريب مردم ، در پيشگاه خداوند به شكوه پرداخت .

و قال موسى ربنا إنك ءاتيت فرعون و ملأه زينة و أمولا فى الحيوة الدنيا ربنا ليضلوا

موسى(ع) و افترا به خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 17

17 - استعاذه موسى ( ع ) به خدا ، از اينكه امرى را به دروغ ، به خداوند نسبت دهد .

أتتخذنا هزواً قال أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

جمله {أعوذ باللّه . ..} ناظر به اتهاماتى است كه جمله {أتتخذنا هزواً} گوياى آن است. اين جمله بيانگر دو پندار باطل و اتهام ناروا مى باشد: 1_ موسى(ع) مردم را به بازيچه گرفته است. 2_ دستور ذبح گاو، فرمان خدا نيست بلكه ساخته خود موسى(ع) است.

موسى(ع) و افكندن تورات

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 7

7 _ موسى ( ع ) بر اثر شدّت غضب به خاطر گوساله پرستى قومش ، لوحه هاى تورات را بر زمين افكند .

لما رجع موسى إلى قومه غضبن أسفاً . .. و ألقى الألواح

موسى(ع) و براندازى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 1

1 _ فرعون و اطرافيانش ، پس از شيندن سخنان موسى ( ع ) ، او و هارون ( ع ) را به تلاش براى براندازى حكومت متهم كردند .

قال موسى . .. قالوا أجئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه ءاباءنا و تكون لكما الكبرياء

موسى(ع) و بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 61 - 16،21،22

16 - موسى ( ع ) مردمش را به خاطر تقاضاى غذايى پست تر در مقابل از دست دادن غذايى بهتر ، سرزنش كرد .

قال أتستبدلون الذى هو أدنى بالذى هو خير

استفهام در {أتستبدلون} انكار توبيخى است. ضمير در {قال} مى تواند به {ربك} برگردد و مى تواند به {موسى} ارجاع شود در برداشت فوق دومين احتمال لحاظ شده است.

21 - موسى ( ع ) در پى تقاضاى قومش ( درخواست خوراكى هاى زمينى ) از آنان خواست تا به يكى از شهر ها در آيند و شهرنشينى را انتخاب كنند .

قال أتستبدلون . .. اهبطوا مصراً فان لكم ما سألتم

چنانچه ضمير در {قال} به {ربك} برگردد، جمله {اهبطوا . ..} سخن خداوند است و اگر به موسى (ع) ارجاع شود، آن

جمله گفته موسى(ع) خواهد بود. برداشت فوق به لحاظ احتمال دوم است.

22 - موسى ( ع ) با دور نگه داشتن قومش از سكونت در شهر ها ، اهداف بلندى را براى آنان در نظر داشت و آن را تعقيب مى كرد .

اهبطوا مصراً فان لكم ما سألتم

جمله {اهبطوا مصراً . ..} (به يكى از شهرها در آييد، آنچه مى خواستيد در آن وجود دارد) بيانگر اين است كه: انتقال قوم موسى از بيابانها به شهر كارى سهل و آسان بوده است. و ناگزير از بيابان گردى نبودند. بنابراين موسى(ع) بيابان گردى را براى قومش انتخاب كرده بود و اين معنا بديهى است كه اگر پيامبران امرى را براى قوم خويش انتخاب كنند - خصوصاً اگر مشكلاتى را هم به دنبال داشته باشد - در پى رساندن آنان به اهداف بلندى هستند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 68 - 5

5 - موسى ( ع ) مردم خويش را به انجام مأموريتشان ( ذبح گاو ميانسال ) فرمان داد .

إنها بقرة لافارض و لابكر عوان بين ذلك فافعلوا ما تؤمرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 20 - 2

2 _ دعوت بنى اسرائيل از سوى موسى ( ع ) به يادآورى نعمت هاى الهى بر آنان

و اذ قال موسى لقومه يقوم اذكروا نعمة اللّه عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 1،8

1 _ ورود به سرزمين مقدس و تصرف آن ، فرمان موسى ( ع ) به قوم خويش

يقوم

ادخلوا الارض المقدسة

8 _ موسى ( ع ) بر حذر دارنده قوم خويش از فرار و عقب نشينى به هنگام رويارويى با ساكنان سرزمين مقدس

و لاترتدوا على ادباركم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 2،7،9،12

2 _ نااميدى موسى ( ع ) از حركت بنى اسرائيل و مبارزه با جباران براى ورود به سرزمين مقدس

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

7 _ جدايى موسى ( ع ) و برادرش هارون از بنى اسرائيل ، درخواست و دعاى موسى ( ع ) به پيشگاه پروردگار

فافرق بيننا و بين القوم الفسقين

9 _ نفرين موسى ( ع ) بر قوم خويش با درخواست محروم شدن آنان از فيض وجود او و برادرش هارون

فافرق بيننا و بين القوم الفسقين

12 _ تمرد و گناه بنى اسرائيل ، موجب نفرين موسى ( ع ) بر آنان

فافرق بيننا و بين القوم الفسقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 12،16

12 _ پرهيز از تأسف و اندوه بر گناهكاران بنى اسرائيل ، فرمان خداوند به موسى ( ع )

فلاتأس على القوم الفسقين

16 _ رأفت و مهربانى موسى ( ع ) نسبت به قوم خود ، على رغم نافرمانى و گناه آنان

فلاتأس على القوم الفسقين

{فلاتأس} از ماده {اسى} به معناى حزن و اندوه است. بر حذر داشتن موسى(ع) از تأسف بر بنى اسرائيل، دلالت بر وقوع تأسف و يا انتظار وقوع آن دارد و در هر حال، نشانه عطوفت موسى(ع) نسبت به آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف

- 7 - 128 - 5

5 _ موسى ( ع ) در تعاليم خويش به بنى اسرائيل ، پندار مالكيت فرعون را بر زمين ، پندارى باطل و حاكميت او را مقهور اراده خداوند خواند .

قال موسى لقومه . .. إن الأرض للّه يورثها من يشاء من عباده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 5

5 _ موسى ( ع ) در عين اميدوارى به هلاكت فرعون و حاكميت يافتن بنى اسرائيل ، نگران عدم ايجاد شرايط آن از سوى قوم خويش بوده است .

عسى ربكم أن يهلك عدوكم و يستخلفكم فى الأرض

كلمه {عسى} حكايت از آن دارد كه موسى(ع) يقين به هلاكت فرعون و حاكميت يافتن قومش نداشته است و شايد دغدغه خاطر او بدان جهت بود كه وى اطمينان نداشت مردمش ش___رايطى را كه براى پيروزى مطرح ساخته بود (استعينوا ب__اللّه . .. ) رعايت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 132 - 4

4 _ فرعونيان نيز همچون بنى اسرائيل در دايره رسالت موسى بودند .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها فما نحن لك بمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 139 - 3

3 _ موسى ( ع ) با تبيين فساد آيين بت پرستى ، بنى اسرائيل را كه آرزومند آن آيين بودند ، بر جهلشان واقف ساخت .

قال إنكم قوم تجهلون. إن هؤلاء متبر ما هم فيه و بطل ما كانوا يعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف -

7 - 140 - 5

5 _ موسى ( ع ) تمايل قوم خويش را به بت پرستى ، ناسپاسى به نعمت هاى خداوند دانست .

أغير اللّه أبغيكم إلهاً و هو فضلكم على العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 141 - 4

4 _ موسى ( ع ) با تكيه بر لطف خداوند به بنى اسرائيل در نجات بخشى آنان از شكنجه فرعونيان ، لزوم پرستش خداى يگانه و پرهيز از گرايش به شرك را به آنان گوشزد كرد .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً . .. و إذ أنجينكم من ءال فرعون

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفاهيم ذكر شده در آيه مورد بحث برگرفته از سخنان موسى باشد و مخاطبان اصلى آن همان مردمى باشند كه پس از عبور از دريا به بت پرستى گرايش پيدا كردند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 1،2،8

1 _ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا گروهى از قومش را همراه خود به ميعادگاه مناجات بياورد .

و اختار موسى قومه سبعين رجلا لميقتنا

2 _ موسى ( ع ) از ميان بنى اسرائيل هفتاد نفر را براى بردن به ميعادگاه مناجات انتخاب كرد .

و اختار موسى قومه سبعين رجلا لميقتنا

كلمه {سبعين} مفعول براى {اختار} مى باشد و {قومه} به سبب حذف حرف جر، منصوب شده است ; يعنى {من قومه}. البته برخى {قومه} را مفعول و {سبعين} را بدل از آن گرفته اند.

8 _ موسى ( ع ) اندوهناك از هلاكت برگزيدگانش در ميعادگاه مناجات به دور از چشمان بنى

اسرائيل

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل

جمله {لو شئت . .. } (اگر مى خواستى من و ايشان را به هلاكت رسانى، پيش از حضور در ميقات به هلاكت مى رساندى) حكايت از تحسر و اندوه موسى(ع) بر از ميان رفتن همراهانش دارد و قيد {من قبل} مى رساند كه اندوه وى برخاسته از آن است كه هلاكت آنان در ميقات و به دور از چشمان بنى اسرائيل تحقق يافته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 84 - 1

1 _ موسى ( ع ) ، نسبت به قوم خود ، رهبرى مهربان و راهنمايى دلسوز بود .

و قال موسى يقوم

برداشت فوق از اضافه {قوم} به ياى متكلم به دست آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 6 - 6

6- نجات بنى اسرائيل از شكنجه و كشتار فرعونيان ، نعمت چشمگير و به ياد ماندنى خداوند بر آنان بود .

إذ قال موسى لقومه اذكروا نعمة الله عليكم إذ أنج_كم من ءال فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 17 - 7

7 - رسالت موسى ( ع ) ، فراتر از هدايت و رهبرى بنى اسرائيل بود .

اذهب إلى فرعون إنّه طغى

موسى(ع) و تجلى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 143 - 15،22

15 _ جسم موسى ( ع ) در صورت تجلى خدا بر وى ، از هم گسيخته و متلاشى مى شد .

و لكن انظر إلى الجبل . .. فلما

تجلى ربه للجبل جعله دكا

22 _ موسى ( ع ) با مشاهده اثر تجلى خدا ( انهدام كوه ) تقاضاى رؤيت خداوند را ناروا دانست و به درگاه الهى توبه كرد .

فلما أفاق قال سبحنك تبت إليك

موسى(ع) و تصحيح عقيده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 11

11 - موسى ( ع ) با جاهلانه خواندن استهزاى مردم ، پندار قوم خويش را درباره خود ناروا دانست .

قال أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

موسى(ع) و تعصب قومى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 18 - 6

6- درخواست رهايى بنى اسرائيل از سوى موسى ( ع ) ، نشأت يافته از رسالت آن حضرت و نه انگيزه هاى قومى و طبقاتى

أن أدّوا . .. إنّى لكم رسول أمين

از تأكيد موسى(ع) بر {إنّى لكم رسول أمين} استفاده مى شود كه آنچه آن حضرت به فرعونيان پيشنهاد كرده، نه از آن جهت است كه با بنى اسرائيل پيوند نژادى و طبقاتى دارد; بلكه صرفاً در اين سخن، پيامدارى امين از جانب خداوند است.

موسى(ع) و توحيد عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 140 - 4

4 _ موسى ( ع ) با بيان احسان و تفضل ويژه خداوند بر بنى اسرائيل ، تنها او را شايسته پرستش براى آنان معرفى كرد .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً و هو فضلكم على العلمين

جمله {و هو فضلكم} حاليه و به منزله تعليلى است براى جمله {أغير اللّه . .. .} يعنى چگونه امكان دارد

غير خدا را براى پرستش شما بجويم در حالى كه نعمتها، از جمله برترى شما بر ديگر اقوام و ملل، عطاى اوست.

موسى(ع) و ثروت اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 10،11

10 _ موسى ( ع ) در دعاى خود ، نابودى كامل ثروت هاى فرعون و اطرافيانش را از خداوند خواستار گرديد .

ربنا اطمس على أمولهم

گاهى {طموس} به چيزى نسبت داده مى شود و از آن فساد، تباهى و نابودى خود آن شىء اراده مى شود; مانند طموس قلب، يعنى فساد و تباهى قلب; طموس طريق، يعنى خراب شدن و از بين رفتن راه و گاهى از آن تباهى آثار و لوازم شىء اراده مى شود; مانند طموس نجم، يعنى زوال نور آن; طموس چشم، يعنى محور نور آن. برداشت فوق مبتنى بر استعمال اول است.

11 _ موسى ( ع ) در دعاى خود ، براى جلوگيرى از گمراه شدن مردم ، از خداوند درخواست كرد تا جاذبه هاى اموال فرعون و اطرافيانش را ( در چشم و دل مردم ) دگرگون نمايد .

ربنا ليضلوا عن سبيلك ربنا اطمس على أمولهم

موسى(ع) و ثروت فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 10،11

10 _ موسى ( ع ) در دعاى خود ، نابودى كامل ثروت هاى فرعون و اطرافيانش را از خداوند خواستار گرديد .

ربنا اطمس على أمولهم

گاهى {طموس} به چيزى نسبت داده مى شود و از آن فساد، تباهى و نابودى خود آن شىء اراده مى شود; مانند طموس قلب، يعنى فساد

و تباهى قلب; طموس طريق، يعنى خراب شدن و از بين رفتن راه و گاهى از آن تباهى آثار و لوازم شىء اراده مى شود; مانند طموس نجم، يعنى زوال نور آن; طموس چشم، يعنى محور نور آن. برداشت فوق مبتنى بر استعمال اول است.

11 _ موسى ( ع ) در دعاى خود ، براى جلوگيرى از گمراه شدن مردم ، از خداوند درخواست كرد تا جاذبه هاى اموال فرعون و اطرافيانش را ( در چشم و دل مردم ) دگرگون نمايد .

ربنا ليضلوا عن سبيلك ربنا اطمس على أمولهم

موسى(ع) و جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 116 - 1،2

1 _ موسى ( ع ) با بى اعتنايى به جادوگرى ساحران شروع مبارزه را به آنان واگذاشت .

قال ألقوا

2 _ ساحران پس از رخصت دهى موسى ( ع ) آنچه را براى جادوگرى تدارك ديده بودند ، در مقابل تماشاگران ر ها كردند و چشم هاى آنان را سحر كردند .

فلما ألقوا سحروا أعين الناس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 80 - 2

2 _ حضرت موسى ( ع ) ، پس از رويارويى با انبوه ساحران ، از آنان خواست تا با به كار گرفتن تمام توان خود آنچه را كه به قصد ميدان انداختن آورده اند ، به زمين بيندازند .

فلما جاء السحرة قال لهم موسى ألقوا ما أنتم ملقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 1،2،6

1 _ پس از درخواست موسى ( ع

) ، ساحران با به ميدان ريختن آنچه داشتند ( چوب ها و طناب ها ) به كار سحر پرداختند .

قال لهم موسى ألقوا . .. فلما ألقوا

2 _ موسى ( ع ) ، پس از مشاهده عمل ساحران ، براى رفع اتهام ساحرى از خود ، سحر بودن آن عمل را به آنان گوشزد نمود .

فلما ألقوا قال موسى ما جئتم به السحر

6 _ موسى ( ع ) ، با خطاب به ساحران ، آنان را گروهى مفسد و مقابله آنان با خود را عملى فسادانگيز خواند .

قال موسى ما جئتم به السحر . .. إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 1

1 - موسى ( ع ) ، شروع مبارزه را به ساحران فرعون واگذار نمود و بر آغاز كار از سوى آنان تأكيد كرد .

إمّا أن تلقى . .. قال بل ألقوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 43 - 1

1 - پيشنهاد موسى ( ع ) به ساحران ، براى پيشقدم شدن در نماياندن سحر خويش

قال لهم موسى ألقوا ما أنتم ملقون

موسى(ع) و جادوگرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77 - 4،7

4 _ حضرت موسى ( ع ) ، سحر بودن كار خود را نفى كرده ، معجزه بودن آن را امرى بديهى ، روشن و غير قابل ترديد خواند .

أتقولون للحق لما جاءكم أسحر هذا

با توجه به استفهام انكارى و اسم اشاره و جمله قبل، معناى جمله (أسحر

هذا) چنين است كه: اين عمل سحر نيست و مايه تعجب است اگر كسى حق و معجزه بودن آن را انكار كند.

7 _ حضرت موسى ( ع ) ، همراه با نفى ساحريت از خود ، فرعون و اطرافيانش را تهديد به شكست كرد و پيروزى قطعى خود را به آنان اعلام نمود .

و لا يفلح السحرون

موسى(ع) و جاهلان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 67 - 10

10 - استعاذه موسى ( ع ) به خدا از اينكه در زمره جاهلان باشد .

أعوذ باللّه أن أكون من الجهلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 9

9 _ خداوند ، موسى و هارون ( ع ) را از پيروى راه و روش افراد نادان برحذر داشت .

و لاتتبعان سبيل الذين لايعلمون

موسى(ع) و دانش تحليل حوادث

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 78 - 9

9- موسى ( ع ) بر روش آموختن علم تأويل حوادث ، شكيبايى نداشت .

سأنبّئك بتأويل ما لم تستطع عليه صبرًا

موسى(ع) و درخواست عذاب استيصال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 18

18 _ موسى ( ع ) از خداوند ، خواستار عذاب استيصال براى فرعون و اطرافيانش گرديد .

و اشدد على قلوبهم فلايؤمنوا حتى يروا العذاب الأليم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه الف و لام {العذاب} _ كه براى عهد ذهنى است _ اشاره به عذاب دنيوى (استيصال) باشد. در اين صورت چنين بر

مى آيد كه حضرت موسى(ع) چون به چگونگى تحقق عذاب استيصال آگاه بود، از خداوند تحقق زمينه پيدايش آن را _ كه عبارت از سخت شدن دل و مهر شدن آن است _ درخواست كرد.

موسى(ع) و دروغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 14،15

14 - اطمينان دادن مؤمن آل فرعون به فرعونيان ، از آسيب ديدن موسى ( ع ) در صورت دروغ گو بودن ايشان در ادعا هاى خود

و إن يك ك_ذبًا فعليه كذبه

15 - ناروا بودن قتل موسى ( ع ) ، در نظر مؤمن آل فرعون حتى در صورت دروغ گو بودن او

و إن يك ك_ذبًا فعليه كذبه

موسى(ع) و رب العالمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 24 - 1

1 - اقدام موسى ( ع ) ، به معرفى پروردگار جهانيان براى فرعون وحاضران مجلس او

قال ربّ السم_وت و الأرض و ما بينهما إن كنتم موقنين

موسى(ع) و رؤيت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 143 - 21،22

21 _ دليل محروميت موسى ( ع ) از رؤيت خدا ، محال بودن آن بود ، نه ناشايست بودن وى براى ديدار خدا

قال سبحنك

از اينكه موسى پس از تقاضاى رؤيت و تجلى خدا بر كوه و انهدام آن، خداوند را تسبيح كرد و منزه از ديده شدن دانست، معلوم مى شود دليل محروميت وى ناشدنى بودن رؤيت خداست، نه اينكه وى شايسته اين مقام نبوده و لياقت آن را نداشته است.

22 _ موسى ( ع

) با مشاهده اثر تجلى خدا ( انهدام كوه ) تقاضاى رؤيت خداوند را ناروا دانست و به درگاه الهى توبه كرد .

فلما أفاق قال سبحنك تبت إليك

موسى(ع) و سرزمين مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 78 - 2

2 _ فرعون و اطرافيانش ، حضرت موسى ( ع ) را متهم كردند كه تلاش او نه به خاطر هدايت ; بلكه براى برگرداندن آنان از سنّت و روش پدرانشان و تصاحب قدرت و حكومت بر سرزمين مصر است .

قالوا أجئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه ءاباءنا و تكون لكما الكبرياء فى الأرض

موسى(ع) و شرك عبادى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 140 - 1

1 _ موسى ( ع ) با انكار شايستگى غير خدا براى پرستش ، از گرايش قومش به بت پرستى شگفت زده شد .

قال أغير اللّه أبغيكم إلهاً

همزه در {أغير اللّه} براى انكار و تعجب و {كم} به تقدير لام است. {إلهاً} مفعول براى {أبغى} و {غير اللّه} صفت و يا حال براى {إلهاً} است. يعنى: {أأبغى لكم إلهاً غير اللّه}

موسى(ع) و شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 20

20 - عدم آشنايى قبلى موسى ( ع ) با شعيب ( ع )

ستجدنى إن شاء اللّه من الص_لحين

موسى(ع) و شكست اشراف فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77 - 6،7

6 _ حضرت موسى ( ع ) ، از پيش به پيروزى و دستيابى

به هدف هاى خود و شكست فرعون ، آگاهى داشت .

و لا يفلح السحرون

{فلاح} به معناى ظفر و دست يافتن به هدف است (مفردات راغب).

7 _ حضرت موسى ( ع ) ، همراه با نفى ساحريت از خود ، فرعون و اطرافيانش را تهديد به شكست كرد و پيروزى قطعى خود را به آنان اعلام نمود .

و لا يفلح السحرون

موسى(ع) و شكست جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 3،4،5

3 _ موسى ( ع ) ، شكست ساحران و ابطال سحر آنان را ، قطعى و غير قابل ترديد اعلام كرد .

قال موسى ما جئتم به السحر إن اللّه سيبطله

4 _ موسى ( ع ) ، شكست ساحران و ابطال سحر آنان را ، به خدا مرتبط نموده و خود را صرفاً واسطه فعل او اعلام كرد .

قال موسى ما جئتم به السحر إن اللّه سيبطله إن اللّه لايصلح عمل المفسدين. و يحق ال

5 _ موسى ( ع ) ، از پيش بر پيروزى خود و شكست ساحران و ابطال سحرشان ، اطمينان داشت .

قال موسى ما جئتم به السحر إن اللّه سيبطله

موسى(ع) و شكست فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77 - 7

7 _ حضرت موسى ( ع ) ، همراه با نفى ساحريت از خود ، فرعون و اطرافيانش را تهديد به شكست كرد و پيروزى قطعى خود را به آنان اعلام نمود .

و لا يفلح السحرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 -

81 - 7

7 _ موسى ( ع ) ، فرعون و اطرافيانش را گروهى مفسد و توطئه هاى آنان را محكوم به شكست دانست .

إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

موسى(ع) و شكست فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 7

7 _ موسى ( ع ) ، فرعون و اطرافيانش را گروهى مفسد و توطئه هاى آنان را محكوم به شكست دانست .

إن اللّه لايصلح عمل المفسدين

موسى(ع) و ظلم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 16 - 1

1 - قتل مرد قبطى ، ظلم موسى ( ع ) به خود و باعث به خطر افتادن جان او از سوى فرعونيان

فوكزه موسى فقضى عليه . .. قال ربّ إنّى ظلمت نفسى

موسى(ع) در پيشگاه پروردگار اعتراف كرد كه مرتكب خطاى بزرگى شده و با كشتن مرد قبطى، در معرض خطرى جدى قرار گرفته است.

موسى(ع) و عجز دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 80 - 3

3 _ موسى ( ع ) ، به حقانيت راه خويش ايمان داشت و توانايى هاى دشمن را در مبارزه با خويش حقير و ناچيز مى شمرد .

فلما جاء السحرة قال لهم موسى ألقوا ما أنتم ملقون

موسى(ع) و فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 5،6

5 _ موسى ( ع ) پيامبرى از جانب خداوند براى ارشاد و هدايت فرعون زمان خويش و بزرگان دربار وى

إلى فرعون و ملإيه

كلمه {فرعون} عنوان و لقب پادشاهان

و حاكمان بزرگ مصر در عصرهاى گذشته بوده است.

6 _ ارشاد اهرم هاى اصلى نظام فرعونى ( فرعون و كارگزاران ارشد وى ) نخستين و مهمترين رسالت موسى ( ع )

إلى فرعون و ملإيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 104 - 1

1 _ موسى پس از بعثت به نبوّت با حضور در برابر فرعون و گفتگو با وى ، رسالت الهى خويش را به او اعلان كرد .

و قال موسى يفرعون إنى رسول من رب العلمين

كلمه {واو} در {و قال . .. } بيانگر اين است كه در قبل از بيان رسالت سخنانى بين موسى و فرعون مبادله شده بود كه به سبب دخالت نداشتن آنها در موضوع بحث، بيان نشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 1،8،9

1 _ موسى ( ع ) در حضور فرعون خويشتن را از هر گونه افترا بر خداوند مبرّا دانست .

حقيق على أن لا أقول على اللّه إلا الحق

8 _ ربوبيت خداوند بر تمام هستى و نيز بر فرعون و بزرگان دربارش ، مورد تأكيد موسى در محاوراتش با فرعون

إنى رسول من رب العلمين . .. قد جئتكم ببينة من ربكم

9 _ موسى ( ع ) در راستاى رهاسازى بنى اسرائيل از فرعون خواست تا از مهاجرت آنان با وى جلوگيرى نكند .

فأرسل معى بنى إسراءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 106 - 1

1 _ فرعون ، ناباور به صداقت موسى ( ع ) در ادعاى رسالت و برخورداريش از

معجزه و آيتى از جانب خدا

قال إن كنت جئت بئاية فأت بها إن كنت من الصدقين

متعلق {الصدقين} اصل رسالت و نيز داشتن {بينة} است. يعنى: إن كنت من الصادقين فى دعوى الرسالة و دعوى البينة.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 107 - 1،2

1 _ موسى ( ع ) در پاسخ فرعون ( درخواست آيت رسالت ) عصاى خويش را ر ها ساخت .

فألقى عصاه

2 _ عصاى موسى ( ع ) در برابر فرعون به مارى بزرگ تبديل شد .

فألقى عصاه فإذا هى ثعبان مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 108 - 1

1 _ موسى ( ع ) در پى درخواست فرعون ( آوردن معجزه ) دومين آيت رسالت خويش را ارائه كرد .

إن كنت جئت بئاية فأت بها . .. و نزع يده فإذا هى بيضاء للنظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 75 - 2،4

2 _ موسى و هارون ( ع ) از سوى خدا مأمور بودند رسالت خود را به فرعون و سران حكومتش اعلان كنند و آنان را به ايمان فراخوانند .

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه

{ملأ} به معناى رؤساست (لسان العرب).

4 _ هارون ( ع ) ، شريك و همتاى موسى ( ع ) در رسالت و مبارزه با فرعون و اشراف پيرامون او بوده است .

ثم بعثنا من بعدهم موسى و هرون إلى فرعون و ملإيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10

- 77 - 1،2

1 _ حضرت موسى ( ع ) ، فرعون و سران حكومتش را ، به خاطر انكار معجزه اى كه در حق بودن آن ترديدى نبود ، مورد ملامت و سرزنش قرار داد .

قال موسى أتقولون للحق لما جاءكم أسحر هذا

2 _ حضرت موسى ( ع ) ، از انكار معجزه توسط فرعون و اطرافيانش و جادو خواندن آن ، اظهار تعجب و شگفتى كرد .

أسحر هذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 88 - 13،18

13 _ موسى ( ع ) در دعاى خود ، براى اينكه فرعون و اطرافيانش موفق به ايمان نشوند ، از خداوند درخواست كرد دل هاى آنان را سخت گردانيده و بر آن مهر بزند .

ربنا . .. و اشدد على قلوبهم فلايؤمنوا

{شدت} به معناى صلابت و سخت شدن است و نقيض نرمى مى باشد و چون {اشدد} با {على} استعمال شده در آن معناى {طبع} و {ختم} تضمين و اشراب شده است.

18 _ موسى ( ع ) از خداوند ، خواستار عذاب استيصال براى فرعون و اطرافيانش گرديد .

و اشدد على قلوبهم فلايؤمنوا حتى يروا العذاب الأليم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه الف و لام {العذاب} _ كه براى عهد ذهنى است _ اشاره به عذاب دنيوى (استيصال) باشد. در اين صورت چنين بر مى آيد كه حضرت موسى(ع) چون به چگونگى تحقق عذاب استيصال آگاه بود، از خداوند تحقق زمينه پيدايش آن را _ كه عبارت از سخت شدن دل و مهر شدن آن است _ درخواست كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 10

10 _ موسى ( ع ) و برادرش ( هارون ) ، تحت فشار فرعون و اطرافيان او بودند .

قال موسى ربنا إنك ءاتيت فرعون و ملأه زينة و أمولا . .. ليضلوا عن سبيلك ... فاستق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 97 - 2

2_ فرعون و قوم او ، در محدوده رسالت موسى ( ع ) بودند .

و لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ملإيه

كلمه {ملإيه} به معناى گروه و جمعيت و نيز به معناى اَشراف و بزرگان مى باشد. بر اساس معناى اول، جمله {أرسلنا موسى... إلى فرعون و ملإيه} در اينكه قوم فرعون و جمعيت وابسته به او در محدوده رسالت موسى(ع) بودند، صراحت دارد و بر اساس دومين معنا، اين جمله به حقيقت ياد شده اشاره دارد; زيرا اگر فرعون و بزرگان دربارش در محدوده رسالت موسى(ع) باشند، طبعاً قوم او نيز چنين خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 10

10- مقابله به مثل و حقيقت گويى ، از ويژگى هاى برخورد موسى ( ع ) با فرعون

إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا . .. و إنى لأظنّك ي_فرعون مثبورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 28 - 2

2 - موسى ( ع ) در مبارزه با فرعون ، خود را مواجه با گروهى از حاميان او مى ديد و براى ارشاد آنان چاره انديشى مى كرد .

اذهب إلى فرعون . .. يفقهوا قولى

با آن

كه در فرمان رسالت فقط نام فرعون آمده بود، اما موسى(ع) براى گفتار خويش، شنوندگان بيشترى را پيش بينى مى كرد و {يفقهوا} را با صيغه جمع آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 1

1 - فرعون ، هامان و قارون ، در قلمرو رسالت موسى ( ع )

و لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 1

1 - خداوند ، موسى ( ع ) را به سوى فرعون و درباريانش فرستاد .

و لقد أرسلنا موسى ب_اي_تنا إلى فرعون و ملإيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 38 - 3

3 - نخستين مأموريت موسى ( ع ) ، حركت به سوى فرعون بود .

و فى موسى إذ أرسلن_ه إلى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 17 - 2

2 - حركت به سوى فرعون و باز داشتن او از طغيان گرى ، فرمان خداوند به موسى ( ع ) در وادى طوى

اذهب إلى فرعون إنّه طغى

موسى(ع) و فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 5،6

5 _ موسى ( ع ) پيامبرى از جانب خداوند براى ارشاد و هدايت فرعون زمان خويش و بزرگان دربار وى

إلى فرعون و ملإيه

كلمه {فرعون} عنوان و لقب پادشاهان و حاكمان بزرگ مصر در عصرهاى گذشته بوده است.

6 _ ارشاد اهرم هاى اصلى نظام فرعونى

( فرعون و كارگزاران ارشد وى ) نخستين و مهمترين رسالت موسى ( ع )

إلى فرعون و ملإيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 105 - 6

6 _ دلايل و معجزات موسى ( ع ) ، موهبتى الهى پيشاروى فرعونيان و نشأت گرفته از مقام ربوبى خداوند

قد جئتكم ببينة من ربكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 132 - 4

4 _ فرعونيان نيز همچون بنى اسرائيل در دايره رسالت موسى بودند .

مهما تأتنا به من ءاية لتسحرنا بها فما نحن لك بمؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 134 - 12

12 _ ايمان به رسالت موسى و آزادى بنى اسرائيل ، از مهمترين خواسته هاى موسى ( ع ) از فرعونيان

لنؤمنن لك و لنرسلن معك بنى إسراءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 135 - 1

1 _ موسى ( ع ) با پذيرش تقاضاى فرعونيان ( دعا براى رفع عذاب ) ، برطرف شدن عذاب را از خداوند درخواست كرد .

فلما كشفنا عنهم الرجز

سياق آيه نشان مى دهد كه جمله اى همانند {فدعا موسى فكشفنا عنهم الرجز} در تقدير است كه به سبب وضوحش در كلام آورده نشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 97 - 2

2_ فرعون و قوم او ، در محدوده رسالت موسى ( ع ) بودند .

و لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ملإيه

كلمه {ملإيه} به معناى گروه

و جمعيت و نيز به معناى اَشراف و بزرگان مى باشد. بر اساس معناى اول، جمله {أرسلنا موسى... إلى فرعون و ملإيه} در اينكه قوم فرعون و جمعيت وابسته به او در محدوده رسالت موسى(ع) بودند، صراحت دارد و بر اساس دومين معنا، اين جمله به حقيقت ياد شده اشاره دارد; زيرا اگر فرعون و بزرگان دربارش در محدوده رسالت موسى(ع) باشند، طبعاً قوم او نيز چنين خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 14 - 4

4 - بيم موسى ( ع ) از اقدام فرعونيان مبنى بر قتل او به خاطر رفتار گذشته اش ( قتل مرد قبطى )

فأخاف أن يقتلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 15 - 4

4 - موسى و هارون ( ع ) ، مأمور حركت به سوى فرعونيان با تكيه بر حمايت قاطع الهى

قال كلاّ فاذهبا ب_اي_تنا إنّا معكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 27 - 3

3 - موسى ( ع ) ، اعتقاد خود به ربوبيت مطلق خداوند و نيز اعتماد خويش بر او در انجام رسالت را به فرعونيان اعلام كرد .

و قال موسى إنّى عذت بربّى و ربّكم من كلّ متكبّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 22

22 - فرعونيان و قبطيان ، در قلمرو رسالت موسى ( ع )

قد جاءكم بالبيّن_ت . .. يصبكم بعض الذى يعدكم

برداشت يادشده به خاطر اين نكته است كه مخاطب {جائكم} و {يعدكم} فرعونيان

و قبطيان مى باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 6

6 - درخواست عاجزانه فرعونيان از موسى ( ع ) ، در رفع عذاب از آنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 51 - 5

5 - رسالت موسى ( ع ) ، متوجه قبطيان نيز بوده است .

و نادى فرعون فى قومه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 18 - 1

1- رهايى بنى اسرائيل از نظام فرعونى ، يكى از مهم ترين خواسته هاى موسى ( ع ) از فرعونيان

أن أدّوا إلىّ عباد اللّه

چنانچه مراد از {عباداللّه} بنى اسرائيل باشد از اين كه خداوند در رأس همه سخنان موسى درخواست آزادى بنى اسرائيل را مطرح ساخته اهميت آن استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 19 - 8

8- معجزات و دلايل نيرومند موسى ( ع ) ، پشتوانه آن حضرت در برخورد مقتدرانه با فرعونيان

أن أدّوا . .. و أن لاتعلوا ... إنّى ءاتيكم بسلط_ن مبين

تعبير {إنّى. ..} در مقام تعليل است; يعنى، موسى(ع) به دليل بهره مندى از {سلطان مبين}، به فرعونيان فرمان {أن أدّوا} و {أن لاتعلوا} مى دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 20 - 3

3- تأكيد موسى ( ع ) ، بر توحيد و ربوبيت يگانه خداوند در قبال جامعه فرعونى

و إنّى عذت بربّى و ربّكم

تكرار {ربّ}، اشاره به مطلب بالا دارد.

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 21 - 1

1- درخواست آزادى بيان ، پيشنهاد موسى ( ع ) به فرعونيان پس از يأس از ايمان آوردن آنان

و إن لم تؤمنوا لى فاعتزلون

{فاعتزلون}، كنايه از اين است كه اگر خود اهل ايمان نيستيد، لااقل متعرض من نباشيد تا آزادانه پيامم را به مردم برسانم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 22 - 2

2- شكواى موسى ( ع ) ، به درگاه الهى ، از رفتار فرعونيان

و جاءهم رسول كريم . .. فدعا ربّه أنّ ه_ؤلاء قوم مجرمون

موسى(ع) و فساد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 6

6 _ موسى ( ع ) و قوم او در پندار اشرافيان و فرعونيان ، مردمى فسادگر بودند .

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض

موسى(ع) و قارون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 1

1 - فرعون ، هامان و قارون ، در قلمرو رسالت موسى ( ع )

و لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون

موسى(ع) و قتل فرعونى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 15

15 - قتل ناخواسته فرد قبطى به وسيله موسى ( ع ) ، نمود دشمنى و گمراه گرى شيطان

ه_ذا من عمل الشيط_ن إنّه عدوٌّ مضلّ مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 33 - 1

1 - بر جاى ماندن حادثه

كشته شدن مرد قبطى در خاطره موسى ، با گذشت چندين سال

قال ربّ إنّى قتلت منهم نفسًا

موسى(ع) و گمراهى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 2

2 _ موسى ( ع ) به هنگان بازگشت به سوى بنى اسرائيل از گمراه شدن قومش خشمگين و بسيار اندوهناك بود .

و لما رجع موسى إلى قومه غضبن أسفاً

{أسِف} به كسى گفته مى شود كه بسيار اندوهناك باشد. (برگرفته از لسان العرب).

موسى(ع) و گوساله سامرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 97 - 11

11 - سوزاندن گوساله سامرى به طور كامل و محو اثر آن و افشاندن سوخته آن به دريا ، تصميم قطعى و مؤكد موسى ( ع ) در باره گوساله زرّين سامرى

وانظر إلى إل_هك . .. لنحرّقنّه ثمّ لننسفنّه فى اليمّ نسفًا

{تحريق} (مصدر {لنحرّقنّه}) به معناى زياد سوزاندن است (مصباح). {نسف} به معناى از ريشه بركندن و منهدم ساختن و به هوا افشاندن است (قاموس). گفتنى است كه معناى اخير در آيه مناسب تر به نظر مى رسد، بنابراين {ثمّ لننسفنّه...} ; يعنى، پس از سوزاندن گوساله (ذوب كردن و تبديل آن به قطعات ريز) سوخته آن را به دريا خواهيم پاشيد.

موسى(ع) و مسكن بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 1،2

1 _ خداوند ، از طريق وحى به موسى و هارون ( ع ) فرمان داد تا در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون ) به تهيه مسكن براى قوم خود

اقدام كنند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه اولاً {مصر} به معناى شهر مصر باشد ; چنان كه به همين معنا در مفردات و لسان تصريح شده است. ثانياً: جار و مجرور (بمصر) متعلق به {تبوءاً} باشد نه حال براى {قومكما}.

2 _ موسى و هارون ( ع ) مأموريت يافتند تا براى آن دسته از بنى اسرائيل كه ساكن شهر مصر بودند ، اقدام به تهيه مسكن نمايند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق بر اين اساس است كه {بمصر} متعلق به عامل مقدر و حال يا صفت براى {قوم} باشد ; يعنى: تبوئاً لقومكما كائنين يا الكائنين بمصر.

موسى(ع) و هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 4

4 _ برادر موسى ( ع ) ( هارون ) ، تنها مطيع و ياور مورد اعتماد وى در ميان بنى اسرائيل

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

برداشت فوق بر اين مبناست كه كلمه {اخى}، عطف بر {نفسى}، باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 9،15،17

9 _ موسى ( ع ) ، برادرش هارون را به رهبرى بنى اسرائيل تا پايان مناجاتش با خدا منصوب كرد .

و قال موسى لأخيه هرون اخلفنى فى قومى

15 _ اصلاح امور جامعه بنى اسرائيل از دستورالعمل هاى موسى به برادر و خليفه خود هارون

و أصلح

چون فرمان به اصلاح پس از انتخاب هارون به سرپرستى بنى اسرائيل آمده است، معلوم مى شود مراد، اصلاح

امور اجتماعى، فرهنگى و . .. بنى اسرائيل است، نه درستكارى هارون در امور شخصى خودش.

17 _ پرهيز از پيروى از نظريات و روش هاى مفسدان ، وظيفه اى تعيين شده از سوى موسى براى خليفه اش هارون

و لا تتبع سبيل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 9،10،11

9 _ موسى ( ع ) ، برادرش هارون را در انحراف بنى اسرائيل و گرايش آنان به گوساله پرستى مقصر شناخت .

و أخذ برأس أخيه يجره إليه

10 _ موسى ( ع ) به خاطر مقصر شناختن هارون در انحراف بنى اسرائيل ، با گرفتن مو هاى سر او و كشيدنش به سوى خود ، در صدد مؤاخذه وى برآمد .

أخذ برأس أخيه يجره إليه

مفسران در معناى جمله {أخذ برأس أخيه} گفته اند كه موسى موهاى هارون را گرفت. گويا تفسير {راس} به موهاى سر به دليل جمله بعد (يجره إليه، او را به سوى خود مى كشيد) باشد. زيرا اگر موسى سر هارون را گرفته بود، طبعاً هارون با او فاصله اى نداشت تا او را به سوى خود بكشد.

11 _ بازدارى بنى اسرائيل از گرايش به شرك و گوساله پرستى ، مسؤوليت هارون از ديدگاه موسى ( ع )

و أخذ برأس أخيه يجره إليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 151 - 1،4،5

1 _ موسى ( ع ) پس از مشاجره خويش با هارون و پى بردن به ناتوانى او در برابر منحرفان ، رو به درگاه خدا آورد و به مناجات با او پرداخت .

قال رب

اغفر لى و لأخى

4 _ موسى ( ع ) خشم شديد خويش را بر هارون خطا تلقى كرد و به خاطر آن از خداوند آمرزش طلبيد . *

قال رب اغفر لى

از اينكه موسى(ع) پس از شنيدن سخنان هارون براى خويش طلب مغفرت كرد، معلوم مى شود از برخورد شديد خويش با هارون پشيمان شد و آن را خطا تلقى كرد.

5 _ موسى ( ع ) در عين قانع شدن به بى تقصيرى هارون در گرايش بنى اسرائيل به گوساله پرستى ، وى را كاملا دور از خطا ندانست . *

قال رب اغفر لى و لأخى

طلب مغفرت براى هارون مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 19

19 - موسى ( ع ) ، در ديدگاه هارون ( ع ) ، رهبرى حساس در برابر تفرقه جامعه و قاطع در برخورد با عوامل اختلاف

إنّى خشيت أن تقول فرّقت بين بنى إسرءيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 95 - 1

1 - موسى ( ع ) ، پس از توبيخ بنى اسرائيل و برخورد شديد با هارون ( ع ) با مشاهده دخالت مستقيم سامرى در گوساله پرستى بنى اسرائيل ، به بازخواست و محاكمه او پرداخت .

قال فما خطبك ي_س_مرىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 13 - 4

4 - هارون ( ع ) ، فردى شايسته در نظر موسى ( ع ) براى همراهى با وى در ايفاى نقش رسالت

فأرسل إلى ه_رون

موسى(ع) و هامان

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 1

1 - فرعون ، هامان و قارون ، در قلمرو رسالت موسى ( ع )

و لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون

موسى(ع) و يوشع(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 2

2- موسى ( ع ) در جُستار تحقيقىِ خويش براى يافتن خضر ، با خدمت كار خود ( يوشع ( ع ) ) همراه بود .

و إذ قال موسى لفتيه لاأبرح

{فتى} به معناى جوان است. در تعبيرات قرآن، از غلام و خدمت كار نيز با اين تعبير ياد شده است. لازم به ذكر است كه بنابر برخى از روايات مأثور، همراه و همسفر موسى(ع)، {يوشع بن نون} وصى آن حضرت بوده است.

موسى(ع) هنگام استماع آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 16

16- زكريا ، يحيى ، مريم ( س ) ، عيسى ، ابراهيم ، اسحق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل ، و ادريس ( ع ) ، هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتادند و در حال سجود اشك مى ريختند .

أُول_ئك . .. إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

موسى(ع) هنگام هجرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 21 - 2

2 - موسى ( ع ) نگران پيش آمدن حادثه اى ناگوار براى خويش ، به هنگام خروج از شهر مصر بود .

فخرج منها خائفًا

يترقّب

{تَرَقُّب} (مصدر {يترقّب}) به معناى انتظار است. در اين جا مفعول {يترقّب} حذف شده است; يعنى، {ينتظر وقوع المكروه به}.

موضعگيرى عليه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 6

6- موضع گيرى مشركان مكه در برابر پيامبر ( ص ) ، استمرار موضع گيرى فرعون در برابر موسى ( ع ) بود .

و قالوا لن نؤمن لك . .. و لقد ءاتينا موسى ... فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مس

موفقيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 68 - 2

2 - خداوند با آگاه ساختن موسى ( ع ) از موفقيت قطعى در ميدان مبارزه با ساحران ، دل او را محكم كرده و به او اطمينان بخشيد .

قلنا لاتخف إنّك أنت الاعلى

موقعيت اجتماعى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 52 - 4

4 - تلاش فرعون براى حقير نماياندن موسى ( ع ) و تحقير جايگاه و موقعيت اجتماعى او

أم أنا خير من ه_ذا الذى هو مهين

موقعيت اجتماعى موسى(ع) در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 36 - 3

3 - احترام و موقعيت موسى ( ع ) ، نزد مشركان صدراسلام

أم لم ينبّأ بما فى صحف موسى

توبيخ شدن مردم عصر نزول به خاطر توجه نكردن به پيام آسمانى موسى(ع)، نشانگر آن است كه آن حضرت در ميان آنان موقعيت ويژه اى داشت.

موقعيت شناسى خواهرموسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 -

قصص - 28 - 12 - 5

5 - درماندگى خاندان فرعون از يافتن دايه اى مناسب و مورد پذيرش موسى ( ع ) و اقدام خواهر وى براى بهره گيرى از آن فرصت

حرّمنا عليه المراضع من قبل فقالت هل أدلّكم

موقعيت شناسى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 6

6 - بهره جستن موسى ( ع ) از تجمع مردم مصر جهت تماشاى صحنه مقابله او و ساحران ، براى بيم دادن مردم و دعوت آنان به توحيد و ايمان

قال لهم موسى ويلكم لاتفتروا على اللّه كذبًا

مؤمن آل فرعون در حضور موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 20 - 1

1 - ورود شتابزده مردى ناشناس از دورترين نقطه شهر به حضور موسى ( ع )

و جاء رجل من أقصا المدينة يسعى

مؤمنان به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 83 - 2،3

2 _ در پس تحقق معجزه موسى ( ع ) و شكست ساحران ، تنها گروه اندكى از بنى اسرائيل به وى گرويده و ايمان آوردند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه

برداشت فوق بر اساس ارجاع ضمير {من قومه} به {موسى} است ; ضمناً تنكير {ذرية} دلالت بر تقليل مى كند.

3 _ مؤمنان و گرويدگان به موسى ( ع ) ، همگى از قشر جوان بنى اسرائيل بودند .

فما ءامن لموسى إلا ذرية من قومه

{ذرية} به معناى {ابناء و أولاد} به كار مى رود، با توجه به جو وحشت و ارعاب كه فرعون در

ميان بنى اسرائيل به وجود آورده بود و معمولا در چنين شرايطى پيران به حكم مصلحت انديشى كنار مى كشند، مى توان گفت كه مراد از {ذرية}، جوانان بنى اسرائيل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 11

11 - در ديدگاه فرعون ، ساحران پيش از حضور در ميدان مبارزه ، به موسى ( ع ) ايمان داشتند و ايمان آنان در صحنه مبارزه ، ايمانى صورى و برنامه ريزى شده بود .

ءامنتم له قبل أن ءاذن لكم إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 7

7 - ساحران مؤمن ، معتقد به رسالت موسى ( ع ) از جانب خالق آنان

على ما جاءنا من البيّن_ت والذى فطرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 5،7

5 - فرمان فرعون ، هامان و قارون ، بر كشتن فرزندان ذكور مؤمنان همراه موسى ( ع )

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

7 - كشتار فرزندان ذكور مؤمنان ، تنها راه پيشگيرى از رواج آيين موسى ، در نگاه فرعون ، هامان و قارون

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه نخستين واكنش فرعون و. .. در برابر ايمان آورندگان به موسى(ع)، قتل پسران آنان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 28 - 3

3 - نفوذ آيين موسى ( ع ) در ميان خاندان فرعون و ايمان آوردن مردى از آنان

قال رجل

مؤمن من ءال فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 30 - 4

4- جامعه جن ، مؤمن به موسى ( ع ) و كتاب آسمانى او

إنّا سمعنا كت_بًا أُنزل من بعد موسى مصدّقًا

انذارگران جن براى گرايش دادن قوم خويش به قرآن، تصديق گرى آن براى تورات را يادآور شده اند. اين سخن در صورتى ثمربخش است كه جامعه جن، به تورات معتقد باشد.

مهربانى با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 41

41 - خداوند در كوه طور ، با ملاطفت و مهربانى با موسى ( ع ) سخن گفت .

ي_موسى

تصريح مكرر نام موسى(ع) در مقاطع مختلف خطاب الهى، گوياى عنايت خداوند به او است.

مهربانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 16

16 _ رأفت و مهربانى موسى ( ع ) نسبت به قوم خود ، على رغم نافرمانى و گناه آنان

فلاتأس على القوم الفسقين

{فلاتأس} از ماده {اسى} به معناى حزن و اندوه است. بر حذر داشتن موسى(ع) از تأسف بر بنى اسرائيل، دلالت بر وقوع تأسف و يا انتظار وقوع آن دارد و در هر حال، نشانه عطوفت موسى(ع) نسبت به آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 84 - 1

1 _ موسى ( ع ) ، نسبت به قوم خود ، رهبرى مهربان و راهنمايى دلسوز بود .

و قال موسى يقوم

برداشت فوق از اضافه {قوم} به ياى متكلم به دست آمده است.

مهلت به موسى(ع)

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 36 - 1

1 - پيشنهاد مشاوران فرعون به خود وانهادن موقتى موسى و هارون ( ع ) و شتاب نكردن در مجازات آنان ( زندانى كردن )

قال لئن اتّخذت إل_هًا غيرى لأجعلنّك من المسجونين . ..فماذا تأمرون . قالوا أرجه و

{ارجاء} (مصدر {ارج}) به معناى وانهادن و مهلت دادن است. گفتنى است كه {ارج} در اصل {ارجى} بوده كه لام الفعل آن حذف شده است. ضمير {ه} ساكن در آخر آن، مفعولى و راجع به موسى مى باشد.

مهمترين پيام موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 121 - 6

6 _ ربوبيت مطلق خداوند ، مهمترين و بارزترين پيام موسى ( ع ) براى مردم كافر عصر خويش

قالوا ءامنا برب العلمين

مهمترين دعوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 9

9 - ياد خدا و سخن از او ، محور و شعار دعوت و رسالت موسى و هارون ( ع )

و لاتنيا فى ذكرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 9

9 - موسى و هارون ( ع ) ، دعوت به پذيرش ربوبيت خداوند را سرلوحه دعوت هاى خويش قرار داده بودند .

بربّ هرون و موسى

مهمترين رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 47 - 4

4 - نجات بنى اسرائيل از شكنجه و آزار فرعونيان و بيرون آوردن آنان از محدوده حكومت فرعون

، از اهداف مهم رسالت موسى و هارون ( ع ) بود .

فقولا إنّا رسولا ربّك فأرسل معنا بنى إسرءيل و لاتعذّبهم

{فا} در {فأرسل} تفريع بر {إنّا رسولا ربّك} است و مى رساند كه كوچ دادن بنى اسرائيل، از رسالت هاى الهى موسى و هارون(ع) بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 35 - 5

5 _ رسالت و مسؤوليت اصلى هدايت و رهبرى جامعه بر دوش حضرت موسى ( ع ) بود و هارون تنها نقش معاونت و مشاورت او را بر عهده داشت .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب و جعلنا معه أخاه ه_رون وزيرًا

برداشت فوق، به خاطر اين نكته است كه دريافت كننده كتاب و شريعت، حضرت موسى(ع) بود و برادرش هارون، تنها به عنوان معاون و مشاور او معرفى گرديده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 10 - 5

5 - مبارزه باظلم و ظالمان و ايجاد عدالت اجتماعى ، در رأس وظايف موسى ( ع ) قرار داشت .

و إذ نادى . .. أن ائت القوم الظ_لمين

تعبير {أن ائت القوم الظالمين} به جاى {ائت فرعون و قومه} نشان مى دهد كه هدف الهى از رسالت موسى، مبارزه با ظلم و بى عدالتى است كه جامعه فرعونى گرفتار آن شده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 24 - 5

5 - بيان توحيد و يگانگى پروردگار ، مهم ترين پيام عقيدتى موسى ( ع ) براى فرعونيان

إنّا رسول ربّ الع_لمين . .. قال فرعون و ما ربّ الع_لمين .

قال ربّ السم_وت و الأر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 47 - 7

7 - مبارزه با شرك و دعوت مردم به ربوبيت مطلق خداوند بر جهان هستى ، پيام اصلى حضرت موسى ( ع )

قالوا ءامنّا بربّ الع_لمين

برداشت ياد شده از اعتراف ساحران در حضور موسى(ع)، به ربوبيت مطلق خداوند بر جهان به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 6

6 - مبارزه با فسق و تجاوزگرى فرعون و فرعونيان ، در رأس برنامه ها و وظايف موسى

فى تسع ءاي_ت إلى فرعون و قومه إنّهم كانوا قومًا ف_سقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 5

5 - مبارزه با عوامل و سردمداران كفر و فساد و اصلاح نظام اجتماعى حاكم ، سرلوحه رسالت موسى ( ع ) و مرحله نخستين نهضت او

لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ه_م_ن و ق_رون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 27 - 11

11 - اعتقاد به روز حساب ، از اصول دعوت موسى ( ع )

لايؤمن بيوم الحساب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 46 - 12

12 - دعوت به توحيد ربوبى ، برجسته ترين عنصر در رسالت حضرت موسى ( ع )

فقال إنّى رسول ربّ الع_لمين

از اين كه موسى(ع) در اولين گام رسالت خويش، از ربوبيت خداوند سخن به ميان آورده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

مهمترين مسؤوليت موسى(ع)

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 6

6 _ ارشاد اهرم هاى اصلى نظام فرعونى ( فرعون و كارگزاران ارشد وى ) نخستين و مهمترين رسالت موسى ( ع )

إلى فرعون و ملإيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 6

6- موسى ( ع ) از جانب خداوند وظيفه داشت كه قوم خود را در هدايت ، در اولويت قرار دهد .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن أخرج قومك من الظلم_ت إلى النور

دستور خداوند به پيامبر(ص) اين بود: {لتخرج الناس من الظلمات إلى النور} در حالى كه به حضرت موسى(ع) فرموده است: {أخرج قومك من الظلمات}. از آن جايى كه بى شك رسالت موسى(ع) فراتر از قوم بنى اسرائيل بوده است، مراد از قيد {قومك} احتمالاً در اولويت قرار دادن آنهاست.

مهمترين نعمت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 115 - 2

2 - نجات موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان ، مهم ترين و برجسته ترين نعمت و احسان خداوند به ايشان بود .

و لقد مننّا على موسى و ه_رون . و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم

برداشت ياد شده به دليل اين نكته است كه نجات موسى و هارون(عليهماالسلام) از اندوه بزرگ بخشى از نعمت هاى الهى به ايشان بود; ولى در عين حال به طور جداگانه ذكر شده است.

مهمترين نگرانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 12 - 3

3 - مهم ترين نگرانى

موسى ( ع ) ، بيم او از تكذيب رسالتش بود .

قال ربّ إنّى أخاف

تقديم بيم تكذيب از ساير نگرانى ها _ كه در آيات بعد آمده _ مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

ميعاد فرعون با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 6،7،10

6 - فرعون با تظاهر به اطمينان خويش بر پيروزى بر موسى ( ع ) ، تعيين مكان و زمان رويارويى را به او واگذار كرد .

فاجعل بيننا و بينك موعدًا لانخلفه

در اين كه {موعداً} مصدر است يا اسم زمان و يا اسم مكان، نظرياتى چند ابراز شده است. گفتنى است كه به قرينه وصف {لانخلفه} و كلمه {مكاناً} و كلمه {يوم الزينة} (در آيه بعد) مى توان پى برد كه مجموعه هر سه معنا، مورد نظر بوده است; هر چند براى برخى از آن معانى كلام داراى تقديراتى باشد.

7 - فرعون به موسى ( ع ) اطمينان داد كه او و يارانش ، از حضور در ميعادگاه تخلف نخواهند ورزيد .

موعدًا لانخلفه نحن

10 - فرعون ، براى مقابله با معجزات موسى ( ع ) از او خواست مكانى مناسب و هموار را در نظر گيرد .

فاجعل . .. مكانًا سوًى

{مكاناً} بدل است براى {موعداً} و {سوى} به معناى مستوى است. {مكاناً سوى}; يعنى، زمينى كه مسطح باشد. اين وصف، آگاهى طرفين را بر آنچه انجام مى گيرد، ممكن مى سازد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 59 - 2،4،6،9

2 - موسى ( ع ) ، روز عيد را به عنوان روز

موعود براى مقابله با فرعون برگزيد .

قال موعدكم يوم الزينة

4 - هنگام بالا آمدن آفتاب و اجتماع مردم در روز عيد ، زمان مواعده موسى ( ع ) و فرعون

موعدكم يوم الزينة و أن يحشرالناس ضحًى

6 - موسى ( ع ) ، مناسب ترين زمان را براى تبليغ و ارائه معجزات خويش و منكوب ساختن فرعون برگزيد .

قال موعدكم يوم الزينة و أن يحشرالناس ضحًى

روز عيد، نوعاً روز فراغت و آمادگى فكرى مردم است. انتخاب چنين روزى از سوى موسى(ع) و نيز توجه به حضور گسترده مردم در روشنايى روز، حكايت از انتخاب مناسب آن حضرت دارد.

9 - موسى ( ع ) همراه با تعيين زمان و مكان مبارزه ، تلاش فرعونيان را براى جمع كردن مردم در صحنه مبارزه ، شرط كرد .

موعدكم يوم الزينة و أن يحشر الناس ضحًى

مجهول آوردن {يُحشر} حاكى از نقش عواملى در جمع شدن مردم است. چنانچه حرف {واو} در {و أن يحشر...} به معناى {مع} باشد، قيد {محشور شدن مردم} گوياى اين نكته است كه موسى(ع)، وعده خويش را به احضار مردم مشروط ساخت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 60 - 6

6 - فرعون پس از گردآورى امكانات و حيله هاى خويش ، در ميعادگاه خود با موسى ( ع ) حاضر گرديد .

موعدكم يوم الزينة . .. فجمع كيده ثمّ أتى

ميقات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 51 - 17

17 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و إذ واعدنا موسى أربعين ليلة

} قال كان فى العلم و التقدير ثلثين ليلة ثم بداللّه فزاد عشراً فتمّ ميقات ربه للأول و الآخر أربعين ليلة ;

از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند كه فرموده {و واعدنا موسى أربعين ليلة} روايت شده كه در علم و تقدير الهى اين بود كه سى شب باشد; سپس براى خدا بدا حاصل شد و ده روز اضافه گرديد پس ميقات موسى (ع) در وعده اول و آخر چهل شب شد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 1،14

1 _ خداوند ، موسى ( ع ) را پس از عبور بنى اسرائيل از دريا ، براى عبادت و مناجاتى خاص فراخواند .

و وعدنا موسى ثلثين ليلة

به كارگيرى كلمه {ليلة} (شب)، با وجود اينكه معمولاً در بيان شبانه روز و مانند آن از كلمه {يوم} استفاده مى شود، اشاره به اين دارد كه مواعده خدا با موسى براى عبادت بوده است. و چون موسى در ميان قومش نيز عبادت و مناجات داشته، معلوم مى شود كه اين، عبادت و مناجاتى خاص بوده است.

14 _ خداوند از موسى ( ع ) خواست تا مناجات و عبادت ويژه او در مكانى به دور از بنى اسرائيل باشد .

و وعدنا موسى . .. اخلفنى فى قومى

از اينكه موسى براى آمدن به ميقات، هارون را به جانشينى خويش معرفى كرد، معلوم مى شود وى در مدت ميقات در ميان بنى اسرائيل نبوده و از آنان فاصله داشته است.

ناجى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 10

10 - خداوند در وحى

به مادر موسى ، فردى را كه دشمن خدا و دشمن كودك او بود ، عامل نجات آن كودك و تحت تكفل گيرنده او معرفى كرد .

يأخذه عدوّ لى و عدوّ له

ناخشنودى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 22 - 6

6 - ناخشنودى موسى ( ع ) ، از زندگى گذشته خويش در دربار فرعون

قال ألم نربّك فينا وليدًا . .. و تلك نعمة تمنّها علىّ أن عبّدتّ بنى إسرءيل

نارضايتى مسلمانان از تهمت به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 69 - 7

7 - مسلمانان ، از تهمتى كه قوم موسى به او زده بود ، ناخشنود بودند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتكونوا كالذين ءاذوا موسى

از اين كه خداوند، براى نهى مؤمنان از آزار پيامبر(ص) به جاى فرمان صريح، فرموده است: {مانند قوم موسى نباشيد كه او را با تهمت آزردند}، مى توان به دست آورد كه مؤمنان، خود، از كار قوم موسى، ناخشنود بوده اند و خداوند، از اين تشبيه، براى تفهيم مقصود بهره گرفته است.

نبوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 53 - 1

1 - موسى ( ع ) از پيامبران داراى كتاب و شريعت

و إذ ءاتينا موسى الكتب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 108 - 5

5 - موسى ( ع ) ، پيامبرى مبعوث شده پيش از پيامبر اسلام ( ص )

كما سئل موسى من قبل

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

2 - آل عمران - 3 - 84 - 3

3 _ موسى و عيسى از انبياى الهى و داراى كتاب

و ما اُوتى موسى و عيسى

ظاهراً مراد از {ما اُوتى}، كتاب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 89 - 2

2 _ نوح، ابراهيم، اسحاق، يعقوب، داوود، يوسف، موسى و هارون(ع) بهره مند از تعاليم آسمانى (كتاب) و داراى منصب قضاوت و مقام نبوت بودند.

أولئك الذين ءاتينهم الكتب و الحكم و النبوة

{أولئك} اشاره به انبياى مذكور در آيات قبل است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 5

5 _ موسى ( ع ) پيامبرى از جانب خداوند براى ارشاد و هدايت فرعون زمان خويش و بزرگان دربار وى

إلى فرعون و ملإيه

كلمه {فرعون} عنوان و لقب پادشاهان و حاكمان بزرگ مصر در عصرهاى گذشته بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 104 - 1

1 _ موسى پس از بعثت به نبوّت با حضور در برابر فرعون و گفتگو با وى ، رسالت الهى خويش را به او اعلان كرد .

و قال موسى يفرعون إنى رسول من رب العلمين

كلمه {واو} در {و قال . .. } بيانگر اين است كه در قبل از بيان رسالت سخنانى بين موسى و فرعون مبادله شده بود كه به سبب دخالت نداشتن آنها در موضوع بحث، بيان نشده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 122 - 6

6 _ هارون همراه و همگام موسى ( ع ) در

ابلاغ رسالت هاى الهى

رب موسى و هرون

هدف ساحران از ياد كردن {هارون} در كنار موسى مى تواند بدان جهت باشد كه وى نيز در ارشاد آنان نقشى بسزا داشته و يا بدان جهت بوده كه مبادا فرعون چنين وانمود كند كه منظور ساحران از رب موسى، فرعون است. زيرا همگان مى دانستند كه او براى مدتى سرپرستى موسى(ع) را به عهده گرفته بود. چنانچه گفته است: {الم نربك فينا وليداً} (شعرا، 18). بنابراين ساحران با يادكردن از هارون در صدد دفع اين توهم بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 12

12 _ موسى ( ع ) ، علاوه بر مقام نبوت ، منصب امامت و رهبرى سياسى بنى اسرائيل را نيز عهده دار بود .

و قال موسى لأخيه هرون اخلفنى فى قومى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 96 - 1

1_ موسى ( ع ) از پيامبران الهى است .

و لقد أرسلنا موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 1

1_ موسى ( ع ) از پيامبران داراى كتاب آسمانى است .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 1

1- حضرت موسى ( ع ) ، همراه با آيات و معجزات متعدد از سوى خداوند براى مردم عصر خويش مبعوث شد .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن أخرج قومك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 2 -

3

3- موسى ( ع ) از پيامبران داراى شريعت بود .

و ءاتينا موسى الكت_ب

اعطاى كتاب مستقل به موسى(ع) نشانگر تعاليمى جديد و شريعتى جدا از شريعتهاى سابق است و اين حكايت از آن دارد كه موسى(ع) داراى شريعت مستقل بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 51 - 6

6- حضرت موسى ( ع ) برگزيده خداوند و داراى مقام رسالت و نبوت بود .

إنّه كان مخلصًا و كان رسولاً نبيًّا

فرق {رسول} و {نبىّ} اين است كه هر كس رسالت الهى دارد {نبىّ} نيز مى باشد، زيرا {نبىّ} يعنى داراى خبر، ولى ممكن است كسى نبىّ باشد، اما به سوى شخصى يا قومى ارسال نشده و حامل رسالت الهى نباشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 13 - 1،4،5

1 - خداوند ، موسى ( ع ) را به پيامبرى برگزيد و در وادى طوى او را از انتخاب شدن به رسالت ، آگاه ساخت .

و أنا اخترتك فاستمع لما يوحى

به قرينه {لما يوحى}، اختيار شدن موسى(ع) به معناى گزينش او براى پيامبرى و تحمل وحى الهى است.

4 - خداوند ، موسى ( ع ) را پس از برگزيدن به پيامبرى ، به گوش فرادادن و دريافت وحى فرمان داد .

و أنا اخترتك فاستمع لما يوحى

5 - سخن خداوند با موسى ( ع ) در وادى طوى ( پاى كوه طور ) ، به صورت وحى بوده است .

فاستمع لما يوحى

جمله {إنّنى أنا اللّه} (در آيه بعد) بدل براى {ما يوحى} است. بنابراين آنچه در پايين كوه طور با موسى(ع)

گفته شده بود، وحى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 36

36 - سپرى شدن سال هايى از عمر موسى ( ع ) در مدين و پيدا كردن شايستگى هاى لازم براى رسالت ، از جمله نعمت هاى خداوند به موسى ( ع ) بود .

و لقد مننا عليك مرّة أُخرى. .. إذ تمشى أُختك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 71 - 2

2 - ساحران فرعون ، موسى و هارون ( ع ) را پيامبر خدا دانسته و به آنان ايمان آوردند .

ءامنتم له

تعبير ساحران در آيه قبل، {آمنّا بربّ هارون و موسى} بود; ولى فرعون در توبيخ خود، آنان را مؤمن به موسى(ع) معرفى كرد. گفتنى است كه اين نكته گوياى تلازم ايمان به {ربّ موسى و هارون} با ايمان به رسالت آن دو در دعوت به ربوبيت خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 1،5

1- حضرت موسى و هارون ( ع ) ، دو پيامبر داراى كتاب آسمانى و رسالت مشترك

و لقد ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان و ضياءً و ذكرًا

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه مقصود از {الفرقان} كتاب آسمانى تورات باشد. بر اين اساس دادن كتاب آسمانى به هارون در كنار حضرت موسى(ع)، بيانگر اين است كه او نيز مانند موسى(ع) در نبوت و دريافت كتاب آسمانى شريك و برابر بود.

5- حضرت موسى و هارون ( ع ) ، دو پيامبر برخوردار از حجت و برهان الهى

و لقد

ءاتينا موسى و ه_رون الفرقان

يكى از معانى لغوى {فرقان} حجت و برهان است (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 1

1 - موسى و شعيب ( ع ) ، از پيامبران الهى

فقد كذّبت . .. و أصح_ب مدين و كذّب موسى

اصحاب مدين، قوم شعيب بودند; همان طور كه در آيه 8 سوره {اعراف} آمده است: {و إلى مدين أخاهم شعيباً. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 1

1 - موسى و هارون ( ع ) ، دو پيام آور الهى

ثمّ أرسلنا موسى و أخاه ه_رون بأي_تنا و سلط_ن مبين

{آية} (مفرد {آيات}) به معناى نشانه است و {سلطان} مرادف حجت و {مبين} (از {إبانة}) به معناى روشن و آشكار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 35 - 1

1 _ موسى ( ع ) ، از پيامبران داراى كتاب ( تورات ) و شريعت مستقل از جانب خداوند

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب

دريافت كتاب آسمانى، حاكى از دريافت شريعت مستقل و جدا از شريعت سابق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 20 - 2

2 - قتل مرد قبطى ، قبل از رسيدن موسى ( ع ) به مقام رسالت بود .

قال فعلتها إذًا و أنا من الضالّين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه مراد موسى از {و أنا من الضالّين} اين باشد كه او در آن زمان رسول نبوده است. اين احتمال با توجه به اين كه فرعون براى

ردّ رسالت او آن را يادآورى كرده است، تقويت مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 10 - 8

8 - اعطاى مقام رسالت از جانب خداوند به موسى ( ع ) در وادى طور

ي_موسى لاتخف إنّى لايخاف لدىّ المرسلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 12

12 - خداوند ، پناه و پشتيبان موسى ( ع ) از مرحله شيرخوارگى تا رسيدن به مقام رسالت

إنّ فرعون . .. يذبّح أبناءهم ... و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه ... إنّا رادّو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 39 - 3

3 - موسى ( ع ) ، پيامبرى از جانب خداوند ، با بينات و آيات روشن بود .

و لقد جاءهم موسى بالبيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 23 - 1

1 - حضرت موسى ( ع ) از رسولان الهى بود .

و لقد أرسلنا موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 35 - 20

20- { سماعة بن مهران قال : قلت لأبى عبداللّه ( ع ) قول اللّه عزّوجلّ { فاصبر كما صبر اُولواالعزم من الرسل } فقال : نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمد ( ص ) . . . ;

سماعة بن مهران مى گويد: از امام صادق(ع) درباره آيه {فاصبر كما صبر اُولواالعزم من الرسل} سؤال كردم، حضرت فرمود: آنان نوح، ابراهيم، موسى، عيسى (ع) و محمد(ص) هستند.

..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 38 - 1،2

1 - سرگذشت موسى ( ع ) و رسالت او در هدايت فرعون ، آيتى الهى و درس آموز

و فى موسى إذ أرسلن_ه إلى فرعون

عبارت {و فى موسى} عطف بر جمله {تركنا فيها آية} است; يعنى، {و فى قصة موسى آية}.

2 - موسى ( ع ) ، رسول الهى

و فى موسى إذ أرسلن_ه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 27 - 1

1 - بعثت موسى ( ع ) ، آغاز مرحله اى جديد از بعثت پيامبران

و لقد أرسلنا نوحًا و إبرهيم . .. ثمّ قفّينا على ءاث_رهم برسلنا

{ثمّ} در {ثمّ قفّينا. ..} _ چنان كه برخى مفسران گفته اند _ براى تراخى رتبى است; نه زمانى. بر اين اساس تعبير {ثمّ قفّينا}، بيانگر شروع مرحله اى جديد از بعثت پيامبران است و با مراحل قبلى (مرحله نوح(ع) تا ابراهيم(ع) و مرحله ابراهيم(ع) به بعد) از نظر اهميت، متفاوت است. اين مرحله _ با توجه به اين كه قبل از بعثت حضرت عيسى(ع) و بعد از بعثت نوح و ابراهيم(ع) قرار گرفته _ بايد مرحله اى باشد كه با بعثت حضرت موسى آغاز مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - صف - 61 - 5 - 4

4 - موسى ( ع ) ، پيامبرى مبعوث شده براى بنى اسرائيل

و قد تعلمون أنّى رسول اللّه إليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 15 - 4

4 - حضرت محمد (

ص ) و موسى ( ع ) ، از رسولان الهى

إنّا أرسلنا إليكم رسولاً . .. كما أرسلنا إلى فرعون رسولاً

نجات بخشى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 17 - 1

1 - رهانيدن بنى اسرائيل از سلطه و ستم فرعونى ، در رأس اهداف موسى ( ع ) و هارون ( ع ) قرار داشت .

أن ائت القوم الظ_لمين . .. فأتيا فرعون فقولا... أن أرسل معنا بنى إسرءيل

مقصود از {إرسال} (فرستادن) در اين جا آزاد كردن و رها ساختن بنى اسرائيل است. بنابراين از آيه ياد شده استفاده مى شود كه اساسى ترين مأموريت موسى(ع) اين بود كه بنى اسرائيل را از سرزمين فرعونيان خارج كند و آنان را از بند اسارت و بردگى مصريان آزاد سازد.

نجات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 8

8 - مادر موسى ( ع ) ، پيش از افكندن او به آب ، از جانب خداوند ، به نجات موسى ( ع ) به دست يكى از دشمنان آگاه شده بود .

أوحينا. .. يأخذه عدوّ لى و عدوّ له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 22،23،32

22 - خداوند موسى ( ع ) را از اندوه و نگرانى بر ارتكاب قتل نفس ، نجات بخشيد .

و قتلت نفسًا فنجّين_ك من الغم

23 - رهايى موسى ( ع ) از عواقب وخيم قتل نفس ، نعمتى بزرگ از جانب خداوند بر آن حضرت بود .

و قتلت نفسًا فنجّين_ك من الغم

{قتلت}

عطف بر {لقد مننّا} در آيات قبل است و بازگوكننده منّت و نعمت جديدى پس از ياد نعمت رهايى موسى(ع) از مشكلات دوران ولادت خويش است.

32 _ موسى ( ع ) در پى رهايى از چنگ فرعونيان ، با سختى به مدين رسيد و در آن جا چندين سال اقامت گزيد .

و فتنّك فتونًافلبثت فى أهل مدين

{فاء} در {فلبثت. ..} دلالت دارد كه ورود موسى به مدين، بعد از سختى كشيدن او در راه مصر و مدين بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 8 - 1،3،7

1 - برگرفته شدن موسى ( ع ) از آب نيل به وسيله نزديكان فرعون

فالتقطه ءال فرعون

{إلتقاط} به معناى برگرفتن چيزى از زمين است و {آل} به كسان و نزديكان شخص گفته مى شود.

3 - برگرفتن موسى ( ع ) از آب به وسيله فرعونيان ، اقدامى ناخواسته عليه خود آنان

فالتقطه ءال فرعون ليكون لهم عدوًّا و حزنًا

7 - كشتن پسران بنى اسرائيل از سويى و برگرفتن موسى ( ع ) از آب از سوى ديگر ، نمود خطاپيشگى و نابخردى فرعونيان

يذبّح أبناءهم . .. فالتقطه ءال فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 1

1 - انتقال موسى ( ع ) پس از برگرفته شدن از آب ، به نزد فرعون و همسرش

فالتقطه ءال فرعون . .. و قالت امرأت فرعون قرّت عين لى و لك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 8

8 - خواهر موسى ، شاهد برگرفته شدن

برادرش از آب به وسيله كسان فرعون

فبصرت به عن جُنُب

برداشت ياد شده برپايه اين احتمال است كه {بصرت به. ..} به اين معنا باشد كه خواهر موسى، از دور ديد كه فرعونيان او را از آب گرفتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 16 - 4

4 - پذيرفته شدن تقاضاى موسى ( ع ) از سوى خداوند و تعلق اراده او بر بخشودن خطاى موسى ( ع ) و نجات وى از فرعونيان

قال ربّ . .. فاغفرلى فغفر له

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 9

9 - اقدام شعيب به دلدارى موسى ( ع ) رفع نگرانى و ترس از وى و اعلام نجات يافتنش از شر فرعونيان

قال لاتخف نجوت من القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 115 - 1

1 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان ، به عنايت خداوند از اندوه بزرگ نجات يافتند .

و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 24 - 3

3- اطمينان بخشى خداوند به موسى ( ع ) و بنى اسرائيل ، در به سلامت عبور كردن آنان از دريا و غرق شدن فرعونيان

و اترك البحر رهوًا إنّهم جند مغرقون

هر چند عبارت {واترك . ..} معناى فرمان را در خود نهفته دارد; اما قرين شدن {رهوًا} مى نماياند كه خداوند با بيان اين صفت، در صدد اطمينان بخشى و ايجاد آرامش در روح موسى(ع)

و اطرافيان آن حضرت بود.

ندا به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 11 - 3،4

3 - موسى ( ع ) با نزديك شدن به آتش ، با ندايى مواجه شد كه او را با نام صدا مى زد .

فلمّا أتيها نودى ي_موسى

4 - نداى { ياموسى } ناگهانى و بدون گذشت زمانى از لحظه رسيدن موسى ( ع ) به آتش ، به او خطاب شد .

فلمّا أتيها نودى ي_موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 10 - 3

3 - ندا و فرمان الهى به موسى ( ع ) براى ارشاد فرعونيان

و إذ نادى ربّك موسى أن ائت القوم الظ_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 8 - 1

1 - نداى خداوند به موسى ( ع ) در پى رسيدن وى به آتش طور

فلمّا جاءها نودى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 9 - 1،2

1 - تأكيد خداوند ، بر الهى بودن نداى برخاسته از دل آتش وادى طور

نودى أن بورك من فى النّار . .. ي_موسى إنّه أنا اللّه

2 - موسى ، در شگفتى و حيرت از نداى برآمده از آتش وادى طور

نودى أن بورك من فى النّار . .. ي_موسى إنّه أنا اللّه

تصريح خداوند به {إنّه أنا اللّه} مى تواند از آن جهت باشد كه موسى با شنيدن ندا از درون آتش، در شگفتى فرو رفت و حيران ماند; به گونه اى كه سخت نيازمند راهنمايى روشن و صريح

بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 30 - 3

3 - آمدن نداى الهى به موسى ( ع ) از درختى واقع در جانب راست وادى طور ، هم زمان بانزديك شدن وى به آتش

فلمّا أتيها نودى من ش_طى الواد . .. من الشجرة

{شاطئ} به معناى {جانب} است و {الأيمن} _ مقابل {الأيسر} (چپ) _ صفت براى شاطئ} مى باشد. بنابراين {شاطئ الواد الأيمن}; يعنى، طرف راست وادى.

نرمى سخن موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 44 - 1

1 - موسى و هارون ( ع ) ، موظف به نرمش در گفتار و پرهيز از درشتگويى در گفت وگو با فرعون

فقولا له قولاً ليّنًا

{لين} نقطه مقابل خشن بودن است (مفردات راغب) و {لين} صفت مشبهه است; يعنى، نرم و لطيف.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 48 - 3

3 - انذار فرعون از عذاب ، با لحنى ملايم و پس از تبشير وى ، از وظايف موسى و هارون بود .

والسل_م على من . .. العذاب على من كذّب

ظاهر كلام آن است كه انذار فرعون پس از تبشير او صورت گرفته باشد. به كار گرفتن صيغه هاى غايب در انذار، و نيز تصريح به وحى بودن آن همراه با تأكيد، جملگى گواه نرمى گفتار موسى و هارون در سخن گفتن با فرعون است.

نزول تورات بر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 43 - 7

7 - اعطاى تورات به موسى (

ع ) از سوى خدا ، با هدف بيدار كردن انسان ها و رهانيدن ايشان از غفلت

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب . .. لعلّهم يتذكّرون

نزول صندوق موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 22

22 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : أنزل اللّه على موسى التابوت و نوديت أُمّه ضعيه فى التابوت فاقذفيه فى اليمّ و هو البحر ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: خداوند تابوت را بر موسى(ع) نازل كرد و به مادر وى ندا داده شد كه او را در تابوت قرار ده، پس آن را به دريا بيفكن}.

نزول كتاب آسمانى بر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 4،5

4 - قطعى بودن نزول كتاب آسمانى بر موسى ( ع ) جايى براى ترديد در نزول وحى بر پيامبراسلام ( ص ) باقى نمى گذارد .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فلاتكن فى مرية من لقائه

برداشت بالا، با توجه به دو نكته زير است: 1_ انتخاب موسى(ع) از ميان پيامبران پيشين، براى استدلال به آن، جهت حقانيت پيامبر بعدى، احتمال دارد به خاطر مقبول بودن ايشان نزد همه پيروان اديان آسمانى باشد. 2_ مرجع ضمير در {لقائه} احتمال دارد به قرآن برگردد كه از محتواى كلام و آيه سه استفاده مى شود و {فاء} در {فلاتكن} تفريعى است.

5 - نزول كتابى آسمانى بر موسى ( ع ) ، دليلى بر حقانيت و تحقق لقاءاللّه است .

فذوقوا بما نسيتم لقاء يومكم ه_ذا. .. و لقد ءاتينا موسى الكت_ب فلاتكن

فى مرية من

احتمال دارد _ به قرينه سياق _ مراد از {لقاء}، روز قيامت و معاد باشد و مرجع ضمير در {لقائه} واژه {بعث} باشد كه مستفاد از آيه هاى ده و چهارده است. بنابراين، معنا چنين مى شود: {تو در لقاى ربّ _ كه قرآن درباره آن سخن گفته _ ترديدى به خود راه نده! چرا كه قرآن _ حاوى مسأله لقاى ربّ _ نازل شده از ناحيه كسى است كه تورات را به موسى(ع) داده است.

نژاد موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 1

1 - موسى ( ع ) پيامبرى از نژاد اسرائيل و مبعوث شده براى بنى اسرائيل

قالوا نؤمن بما أنزل علينا . .. و لقد جاء كم موسى بالبينت

نسب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 5

5- برخى از پيامبران ياد شده در سوره مريم ( زكريا ، يحيى ، عيسى ، موسى و هارون ( ع ) ) از نسل اسرائيل ( يعقوب ) بودند .

من النبيّن . .. من ذرّيّة إبرهيم و إسرءيل

نشانه هاى حقانيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 133 - 3،6

3 _ هر يك از عذاب هاى نازل شده بر فرعونيان به تنهايى آيت و نشانى بر حقانيت رسالت موسى بود .

فأرسلنا عليهم . .. ءايت مفصلت

جمع آوردن كلمه {ءايت} دلالت دارد كه هر كدام از عذابهاى ذكر شده به تنهايى آيت و نشان حقانيت موسى بوده است.

6 _ فرعونيان على رغم مشاهده آياتى

متعدد بر حقانيت رسالت موسى ، از پذيرش آن سرباز زدند .

فأرسلنا عليهم . .. فاستكبروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 47 - 4

4 - { معجزه } نشانه اى الهى بر حقانيت رسالت و پيام توحيدى موسى ( ع )

فلمّا جاءهم ب_اي_تنا

در قرآن به جاى واژه {معجزه}، {آيت و نشانه} به كار رفته است كه بيانگر مطلب ياد شده است.

نصرت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 116 - 1

1 - خداوند ، ناصر و ياور موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان در مبارزه با فرعونيان

و نصرن_هم

نظارت خواهر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 7،8

7 - خواهر موسى ، از دور نظاره گر سرنوشت برادر خود بر روى آب نيل

فبصرت به عن جُنُب

{جُنُب} معادل دور است; يعنى، او موسى را از دور زير نظر گرفت.

8 - خواهر موسى ، شاهد برگرفته شدن برادرش از آب به وسيله كسان فرعون

فبصرت به عن جُنُب

برداشت ياد شده برپايه اين احتمال است كه {بصرت به. ..} به اين معنا باشد كه خواهر موسى، از دور ديد كه فرعونيان او را از آب گرفتند.

نعلين موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 12 - 4

4 - خداوند به موسى ( ع ) فرمان داد ، به پاس احترام محضر پروردگار خود ، نعلين از پاى درآورد و با پاى برهنه در وادى مقدس گام نهد .

فاخلع نعليك إنّك

بالواد المقدّس طوًى

نعمتهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 144 - 12

12 _ سخن گفتن خدا با موسى ( ع ) و گزينش وى به پيامبرى ، از نعمت هاى بزرگ خداوند به وى

اصطفيتك على الناس برسلتى و بكلمى . .. و كن من الشكرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 1

1- زكريا ، يحيى ، مريم ، عيسى ، ابراهيم ، اسحاق ، يعقوب ، موسى ، هارون ، اسماعيل و ادريس ( ع ) برخوردار از نعمت ويژه خداوند

أُول_ئك الذين أنعم اللّه عليهم

{ؤُول_ئك} اشاره به تمامى موارد ذكر شده در سوره مريم از آغاز تا اين آيه است و روشن است كه مراد از نعمت در جمله {أنعم اللّه . ..} نعمت هاى معمولى و متعارف نيست، چرا كه افراد ديگر نيز از اين گونه نعمت ها برخوردارند. پس نعمتى كه با لسان امتنان بر اين گروه بيان گرديده، نعمتى ويژه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 37 - 1،3،4

1 - برآورده شدن خواسته هاى موسى ( ع ) در وادى طوى ، نعمتى سنگين از جانب خداوند بر آن حضرت بود .

قد أُتيت سؤلك ي_موسى . .. و لقد مننّا عليك مرّة أُخرى

{منّة} به معناى نعمت سنگين است (مفردات راغب).

3 - برخوردارى موسى ( ع ) از نعمت بزرگ خداوند در گذشته ، مايه اطمينان او به اجابت حتمى خواسته هايش در وادى طوى بود .

و لقد مننّا عليك مرّة أُخرى

تعبير {لقد} نشانه

سوگند است. خبر از گذشته همراه با تأكيد، براى ايجاد اطمينان نسبت به وعده هاى مربوط به آينده (أُوتيت سؤلك) است.

4 - نعمت عطا شده به موسى ( ع ) در كوه طور ، هم سان نعمت گران قدرى بود كه در گذشته موسى ( ع ) به او عطا شده بود .

و لقد مننّا عليك مرّة أُخرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 38 - 3

3 - وحى و پيام خداوند به مادر موسى ( ع ) از نعمت هاى بزرگ او به موسى ( ع ) بود .

و لقد مننّا . .. إذ أوحينا إلى أُمّك مايوحى

{إذ} ظرف است براى {مننّا}; يعنى نعمت بزرگى كه در آيه قبل ياد شد، در آن زمان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 21

21 - حفظ جان موسى ( ع ) در كودكى ، با طرح افكندن او به آب و القاى محبتش در دل فرعونيان و نظارت بر تربيت و رشد او ، نعمت هايى گران سنگ از جانب خداوند به آن حضرت

مننّا عليك مرّة أُخرى . .. أن اقذفيه ... و لتصنع على عينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 23،29

23 - رهايى موسى ( ع ) از عواقب وخيم قتل نفس ، نعمتى بزرگ از جانب خداوند بر آن حضرت بود .

و قتلت نفسًا فنجّين_ك من الغم

{قتلت} عطف بر {لقد مننّا} در آيات قبل است و بازگوكننده منّت و نعمت جديدى پس از ياد

نعمت رهايى موسى(ع) از مشكلات دوران ولادت خويش است.

29 - آزمايش موسى ( ع ) و گرفتارى هاى سخت دوران زندگانى او ، از نعمت هاى خداوند به آن حضرت بود .

و فتنّك فتونًا

از آن جايى كه اين آيات در صدد برشمردن نعمت هاى خداوند به موسى(ع) است و در ضمن آن، گرفتارى آن حضرت به فتنه (آزمايش يا سختى) مطرح شده است، چنين برمى آيد كه اين نوع سختى ها و آزمودن ها نيز از جمله نعمت هاى الهى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 41 - 7

7 - اخلاص كامل موسى ( ع ) ، يكى از نعمت هاى خداوند به آن حضرت بود .

واصطنعتك لنفسى

اين آيه ممكن است عطف به جملاتى از قبيل {قتلت نفساً} باشد كه بيانگر منت ها و نعمت هاى خداوند بود است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 17 - 2

2 - توان جسمى موسى ، نعمتى عطا شده از سوى خداوند به وى

قال ربّ بما أنعمت علىّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 114 - 1

1 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، برخوردار از احسان ها و نعمت هاى خداوند

و لقد مننّا على موسى و ه_رون

{مَنّ} به معناى {أحسَنَ} (احسان كرد) و {أنعم} (نعمت داد) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 115 - 4

4 - نجات موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان از شر حكومت فرعونيان ، از

احسان ها و نعمت هاى بزرگ الهى به آنان

و لقد مننّا على موسى و ه_رون . و نجّين_هما و قومهما من الكرب العظيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 116 - 3

3 - نصرت خداوند به موسى و هارون ( عليهماالسلام ) و قوم شان و نيز پيروزى آنان بر فرعونيان در سايه اين يارى ، از نعمت هاى بزرگ الهى بر ايشان بود .

و لقد مننّا على موسى و ه_رون . و نجّين_هما... و نصرن_هم فكانوا هم الغ_لبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 117 - 4

4 - اعطاى كتاب ( تورات ) به موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ، از نعمت هاى بزرگ الهى به ايشان

و لقد مننّا على موسى و ه_رون . .. و ءاتين_هما الكت_ب المستبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 118 - 2

2 - هدايت به صراط مستقيم ، از نعمت هاى بزرگ خداوند به موسى و هارون ( عليهماالسلام )

و لقد مننّا على موسى و ه_رون . .. و هدين_هما الصرط المستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 119 - 2

2 - باقى ماندن نام و آوازه موسى و هارون ( عليهماالسلام ) در ميان آيندگان ، از نعمت ها و الطاف الهى به ايشان

و تركنا عليهما فى الأخرين

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه آيه شريفه، در مقام برشمردن نعمت هاى خداوند بر موسى و هارون (عليهماالسلام) و امتنان بر ايشان

است.

نفرين موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 9،12

9 _ نفرين موسى ( ع ) بر قوم خويش با درخواست محروم شدن آنان از فيض وجود او و برادرش هارون

فافرق بيننا و بين القوم الفسقين

12 _ تمرد و گناه بنى اسرائيل ، موجب نفرين موسى ( ع ) بر آنان

فافرق بيننا و بين القوم الفسقين

نفوذ كلام موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 145 - 11

11 _ موسى ( ع ) در ميان قومش از نفوذى فراوان برخوردار بود .

و أمر قومك يأخذوا

فعل {يأخذوا} چون در جواب امر واقع شده، به {إن} شرطيه مقدر مجزوم شده است. تقدير جمله چنين است: {و أمر قومك إن تامرهم يأخذوا ... .} يعنى قومت را به فراگيرى الواح فرمان ده كه اگر فرمان دادى انجام خواهند داد. اين معنا كه {اگر فرمان دادى انجام خواهند داد}، نشان از نفوذ فراوان موسى دارد.

نقش خواهر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 12

12 - خواهر موسى ، تلاش و نقشى مؤثر در بازگرداندن او به مادرش داشت .

إذ تمشى أُختك . .. فرجعن_ك إلى أُمّك

يادكردن از خواهر موسى(ع) و تلاش او، نشان از نقش مؤثر و كارساز او در بازگرداندن وى به مادر دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 5،6

5 - حضور خواهر موسى در كنار مادر ، هنگام افكندن موسى در رود نيل

و قالت لأُخته قصّيه

6 -

خواهر موسى ، مورد اعتماد مادر و شريك او در مسائل با اهميت

و قالت لأُخته قصّيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 12 - 5،7

5 - درماندگى خاندان فرعون از يافتن دايه اى مناسب و مورد پذيرش موسى ( ع ) و اقدام خواهر وى براى بهره گيرى از آن فرصت

حرّمنا عليه المراضع من قبل فقالت هل أدلّكم

7 - اقدام به موقع خواهر موسى ، براى بازگرداندن وى به آغوش مادر

و حرّمنا عليه المراضع . .. قالت هل أدلّكم على أهل بيت يكفلونه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 1

1 - به ثمر رسيدن تلاش خواهر موسى ، در بازگرداندن برادر خويش به آغوش مادر

قالت هل أدلّكم على أهل بيت . .. فرددن_ه إلى أُمّه

خواهر موسى با دنبال كردن برادر، ورود به كاخ فرعون و بالاخره استفاده از فرصت به دست آمده، توانست موسى را به مادرش بازگرداند.

نقش عصاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 2

2 - بلعيده شدن سِحر ساحران فرعون و بطلان گرديدن ساخته هاى آنان با عصاى موسى ( ع ) ، وعده خداوند به آن حضرت .

و ألق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا

فعل {تلقف} و نظاير آن (نزد برخى از اهل لغت) در موردى به كار مى رود كه چيزى گرفته شود و خورده يا بلعيده گردد (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 1

1 - عصاى موسى با

اعجاز او ، تمامى ابزار و آلات سِحر جادوى ساحران فرعون ( بند ها و عصا ها ) را بلعيد .

تلقف ما صنعوا . .. فأُلقى السحرة

{فاء} در {فألقى} فصيحه و حاكى از جملاتى محذوفى است. مفاد آيه با تقديرات آن چنين مى شود: موسى(ع) عصاى خود را انداخت و عصا آلات سحر را بلعيد، آن گاه ساحران به سجده افتادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 5

5 - تبديل عصا به موجودى كه ابزار سِحر ساحران را بلعيد و به حالت اوليه برگشت ، حاوى نشانه هاى متعددى بر رسالت موسى ( ع )

ما جاءنا من البيّن_ت

از اين كه ساحران، از مشاهدات خود با تعبير {بيّنات} (جمع {بيّنة}) ياد كردند، به دست مى آيد كه آنچه ديدند، معجزات متعددى در ضمن يك معجزه بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 45 - 2،5

2 - بلعيده شدن ابزار ساحران ( ريسمان ها و عصا ها ) به وسيله عصاى موسى

فإذا هى تلقف ما يأفكون

5 - عصاى موسى با بلعيدن ابزار جادويى ساحران ، صحنه اى شگفت و به دور از انتظار همگان به وجود آورد .

فإذا هى تلقف ما يأفكون

برداشت ياد شده از آن جا است كه {إذا} براى مفاجات است و نشانگر آن است كه جمله پس از آن، در يك حالت غير منتظره واقع شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 63 - 2،3،5،7

2 - وحى الهى به موسى ( ع ) مبنى بر زدن عصاى

خويش به دريا

فأوحينا إلى موسى أن اضرب بعصاك البحر

3 - شكافته شدن دريا با ضربت عصاى موسى و باز شدن راه نجات براى بنى اسرائيل

أن اضرب بعصاك البحر فانفلق

{انفلاق} (مصدر {انفلق}) به معناى شكافته شدن است.

5 - بنى اسرائيل و فرعونيان ، شاهد معجزه اى ديگر از موسى ( ع ) با شكافتن دريا

أن اضرب بعصاك البحر فانفلق

7 - شكافته شدن دريا با عصاى موسى و تقسيم شدن آب هاى آن به دو ديوار ; چون دو كوه بزرگ

فانفلق فكان كلّ فرق كالطود العظيم

فعل {كان} در اين جا به معناى {صار} است. {فرق} نيز معادل قطعه (پاره) و {طود} مرادف {جبل} (كوه) است. بنابراين {كان كلّ فرق...}; يعنى، هر پاره اى از آب دريا، مانند كوهى بزرگ شد.

نقش مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 10،11

10 - فرعونيان ، موسى ( ع ) را به مادرش سپردند و او وى را به خانه خويش برد .

فرجعن_ك إلى أُمّك

بازگشت موسى نزد مادر، به اين است كه مادر، او را نزد خود برده باشد; نه اين كه براى پرستارى او به دربار رفته باشد.

11 - موسى ( ع ) ، در خردسالى تحت تكفل مادر خود بود .

على من يكفله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 11 - 2،3،5

2 - تدبير امور خانه و سرپرستى اعضاى آن برعهده مادر موسى

و قالت لأُخته قصّيه

در اين فراز از زندگى موسى، تنها مادر وى مطرح است و سخنى از پدر او به ميان نيامده است. اين يا بدان جهت است

كه پدر موسى در قيد حيات نبوده و يا نقش چندانى در سرپرستى امور خانه نداشته است. اين نقش را مادر موسى ايفا مى كرده است.

3 - تسليم بودن اعضاى خانواده در برابر دستورات مادر موسى

و قالت لأُخته قصّيه فبصرت به عن جُنُب

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه خواهر موسى، به محض شيندن فرمان مادر (قصّيه) بى درنگ به دنبال موسى روان شد.

5 - حضور خواهر موسى در كنار مادر ، هنگام افكندن موسى در رود نيل

و قالت لأُخته قصّيه

نقش معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 4

4 - جاذبه نيرومند معجزه موسى ، توان هرگونه درنگ و مقاومت را از ساحران فرعون سلب كرد .

فأُلقى السحرة

فعل {أُلقى} مجهول است و دلالت دارد كه ساحران وادار به سجده شدند، به گونه اى كه گويا عاملى آنها را بر سجده مجبور ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 35 - 2

2 - نگرانى فرعون از تأثير معجزات موسى در اطرافيانش

يريد أن يخرجكم من أرضكم بسحره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 46 - 2

2 - به سجده در افتادن بى درنگ ساحران ، با مشاهده معجزه پيروز موسى

فأُلقى السحرة س_جدين

به كارگيرى {فاء} تعقيب و فعل مجهول {أُلقى} بيانگر آن است كه ساحران با مشاهده آن منظره عجيب، اختيار از كف دادند و بلافاصله به سجده درافتادند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 3

3

- تجهيز موسى ( ع ) از سوى خدا به معجزه اى بيم آفرين و معجزه اى زيبا و پرجاذبه

و ألق عصاك . .. ولّى مدبرًا ... و أدخل يدك... بيضاء من غير سوء

نقش موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 81 - 4

4 _ موسى ( ع ) ، شكست ساحران و ابطال سحر آنان را ، به خدا مرتبط نموده و خود را صرفاً واسطه فعل او اعلام كرد .

قال موسى ما جئتم به السحر إن اللّه سيبطله إن اللّه لايصلح عمل المفسدين. و يحق ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 2

2- معجزات حضرت موسى ( ع ) ، فعل خدا بود كه توسط آن حضرت تحقق يافت .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: مراد از {آياتنا} معجزاتى باشد كه توسط حضرت موسى(ع) انجام مى گرفت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 32 - 4

4 - موسى ( ع ) در اعطاى مقام نبوت به هارون ( ع ) ، وساطت كرد .

و أشركه فى أمرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 63 - 8

8 - فرعونيان در تبليغات خود عليه موسى و هارون ( ع ) ، آنان را درهم شكننده و نابود كننده راه و روش نمونه و برتر خويش معرفى كردند .

و يذهبا بطريقتكم المثلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 -

71 - 9

9 - فراگرفتن سِحر از موسى ( ع ) و هم دستى با او در توطئه عليه فرعون ، از اتهامات فرعون به ساحران مؤمن بود .

إنّه لكبيركم الذى علّمكم السحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 87 - 6

6 - اقدام بنى اسرائيل در به همراه آوردن زينت آلات فرعونيان و مصادره آنها ، بدون صدور دستورى از جانب موسى ( ع ) صورت گرفته بود .

و ل_كنّا حمّلنا أوزارًا من زينة القوم

تعبير {حمّلنا} و كلمه {وزر}، حكايت از آن دارد كه موسى(ع) در اين زمينه دستورى صادر نكرده بوده، و بنى اسرائيل، خودسرانه اين كار را انجام داده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 62 - 5

5 - موسى ( ع ) ، داراى مقامى ويژه در نزد خدا و واسطه وصول رحمت و هدايت الهى به بنى اسرائيل

إنّ معى ربّى سيهدين

آمدن تعبير {إنّ معى ربّى} (پروردگار من با من است) به جاى {إنّ معنا ربّنا} (پروردگار ما با ما است) نشان دهنده برخوردارى شخص موسى(ع) از امداد خاصه الهى است; كه در پرتو آن امداد، بنى اسرائيل نيز نجات مى يافتند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 8 - 2

2 - موسى ( ع ) دشمن آينده خاندان فرعون و مايه حزن و اندوه آنان بود .

ليكون لهم عدوًّا و حزنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 9 - 7،8

7 - تحريك شدن غريزه فرزندخواهى زن فرعون

با ديدن قنداق موسى

و قالت امرأت فرعون قرّت عين لى و لك

8 - از ديدگاه آسيه ، نگه دارى موسى ( ع ) پركننده خلأ بى فرزندى ، مايه روشنى ديدگان و ارمغان آور سرور و شادمانى براى وى و فرعون بود .

و قالت . .. قرّت عين لى و لك ... عسى أن ينفعنا أو نتّخذه ولدًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 26 - 5،19

5 - موسى ( ع ) ، كانون اصلى خطر در نگاه فرعون

و قال فرعون ذرونى أقتل موسى

تصميم بر قتل موسى(ع)، پس از كشتار فرزندان پيروان او، گوياى مطلب ياد شده است.

19 - دخالت موسى ( ع ) ، در امور سياسى و اجتماعى عصر خويش

أقتل موسى . .. إنّى أخاف ... أن يظهر فى الأرض الفساد

متهم شدن موسى(ع) به فسادانگيزى گسترده در سراسر كشور مصر، نشان دهنده اين حقيقت است كه آن حضرت در امور مهم سياسى و اجتماعى مردم عصر خويش دخالت مى كرد.

نقش همسفر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 6

6- همسفر موسى ( ع ) عهده دار حمل و تدارك غذا بود .

قال لفتيه ءاتنا غداءنا

نگرانى از پيروزى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 35 - 5

5 - بيم فرعون از ناگزير شدن قبطيان به ترك سرزمين خويش با پيروزى موسى ( ع )

يريد أن يخرجكم من أرضكم بسحره

نگرانى از تعاليم موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف -

43 - 51 - 4

4 - بيم و نگرانى فرعون از گسترش و تأثير پيام موسى ( ع ) در ميان مردم مصر

و نادى فرعون . .. أفلاتبصرون

تبليغات فرعون، در جهت جلوگيرى از نفوذ پيام موسى(ع)، نشانگر نگرانى فرعون از گسترش آن است.

نگرانى از نفوذ موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 39 - 3

3 - نگرانى فرعون ، از نفوذ سخنان موسى ( ع ) در دل اركان حكومت خويش

فتولّى بركنه

نگرانى خواهر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 2،3

2 - خواهر موسى ، از افكنده شدن برادر كوچكش به نيل مطلع و نگران بود و گام به گام به تعقيب جعبه حامل وى پرداخت .

إذ تمشى أختك فتقول

حركت كردن خواهر موسى در پى او، نشانگر آن است كه وى از جريان موسى(ع) و به آب افكنده شدن او و نيز اجمال حوادثى كه در پيش است، مطلع بوده است.

3 - خواهر موسى ، تا زمان نجات او از آب و مشاهده تلاش درباريان فرعون براى يافتن دايه ، به تعقيب وى ادامه داد .

إذ تمشى أُختك فتقول هل أدلّكم

ظاهر {هل أدلّكم} آن است كه خواهر موسى، تصاحب او را از سوى فرعونيان ديده و با رساندن خود به درباريان، پيشنهاد خود را بدون واسطه با مقامات دربار و كسانى كه در طلب دايه بودند، مطرح كرده بود.

نگرانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 5

5 _ موسى ( ع ) در عين

اميدوارى به هلاكت فرعون و حاكميت يافتن بنى اسرائيل ، نگران عدم ايجاد شرايط آن از سوى قوم خويش بوده است .

عسى ربكم أن يهلك عدوكم و يستخلفكم فى الأرض

كلمه {عسى} حكايت از آن دارد كه موسى(ع) يقين به هلاكت فرعون و حاكميت يافتن قومش نداشته است و شايد دغدغه خاطر او بدان جهت بود كه وى اطمينان نداشت مردمش ش___رايطى را كه براى پيروزى مطرح ساخته بود (استعينوا ب__اللّه . .. ) رعايت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 142 - 19

19 _ موسى ( ع ) نگران توطئه مفسدان بنى اسرائيل در غياب خويش

و لا تتبع سبيل المفسدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 156 - 8،9

8 _ موسى ( ع ) ، نگران شمول عذاب الهى بر همه قوم خويش *

و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة . .. قال عذابى أصيب به من أشاء

به نظر مى رسد تقاضاى موسى(ع) با جمله {و اكتب لنا . .. } و تعليل آن با جمله {إنا هدنا إليك}، ناشى از واقعه اى است كه در آيه قبل بيان شد و آن عبارت بود از هلاكت همه همراهان به سبب سفاهت گروهى از ايشان. گويا موسى(ع) از آن واقعه چنين برداشت كرد كه با گناه گروهى از بنى اسرائيل همه آنان در خطر نابودى خواهند بود و لذا نگران شد و از خدا چنين تقاضايى كرد.

9 _ خداوند با بيان عدم تقدير عذاب بر همگان و جريان آن بر اساس مشيت خويش ، موسى (

ع ) را از نگرانى شمول عذاب بر همه بنى اسرائيل ر ها ساخت .

قال عذابى أصيب به من أشاء و رحمتى وسعت كل شىء

جمله {عذابى أصيب به من أشاء} در مقابل {و رحمتى وسعت كل شىء}، بيانگر اين است كه خداوند خواهان عذاب همگان نخواهد شد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 22

22 - خداوند موسى ( ع ) را از اندوه و نگرانى بر ارتكاب قتل نفس ، نجات بخشيد .

و قتلت نفسًا فنجّين_ك من الغم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 45 - 5

5 - نگرانى موسى و هارون ( ع ) از ناكامى در ابلاغ پيام خداوند به فرعون

إنّنا نخاف أن يفرط علينا أو أن يطغى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 45 - 3،4

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 12

12 - موسى ( ع ) ، از برخورد با نيرو هاى فرعون و بروز مشكلات ديگر در مسير هجرت از مصر نگران بود .

أسر بعبادى . .. لاتخ_ف دركًا و لاتخشى

{درك} به معناى ملحق شدن و رسيدن و نيز به معناى پى آمد است (قاموس). نفى هرگونه پى گيرى و پى آمد و نيز اطمينان بخشيدن به موسى(ع) در مورد امنيت مسير هجرت، نشان از وجود زمينه تعقيب شدن و نيز نگرانى هاى ديگر در اين مسير دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 12

- 1،2

1 - موسى ( ع ) نگران مواجه شدن با تكذيب فرعونيان

قال ربّ إنّى أخاف أن يكذّبون

2 - اقدام موسى ( ع ) مبنى بر بيان ترس و نگرانى خويش به خداوند .

قال ربّ إنّى أخاف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 21 - 2

2 - موسى ( ع ) نگران پيش آمدن حادثه اى ناگوار براى خويش ، به هنگام خروج از شهر مصر بود .

فخرج منها خائفًا يترقّب

{تَرَقُّب} (مصدر {يترقّب}) به معناى انتظار است. در اين جا مفعول {يترقّب} حذف شده است; يعنى، {ينتظر وقوع المكروه به}.

نماز موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 13

13 _ از امام كاظم ( ع ) روايت شده است : { لما خافت بنو اسرائيل جبابرت ها أوحى اللّه إلى موسى و هارون ( ع ) : { أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً و اجعلوا بيوتكم قبلة } قال : امروا أن يصلوا فى بيوتهم ;

هنگامى كه بنى اسرائيل از حكام ستمگر زمان خود بيمناك شدند، خداوند به موسى و هارون (ع) وحى فرستاد كه براى قوم خود در مصر خانه هايى مهيّا سازيد و خانه هايتان را قبله قرار دهيد. امام فرمود: آنان مأمور شدند كه در خانه هايشان نماز بخوانند}.

نواهى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 8 - 4

4- موسى ( ع ) ، بنى اسرائيل را از كفران نعمت هاى الهى برحذر داشت .

و إذ قال موسى لقومه اذكروا نعمة الله عليكم . ..

و قال موسى إن تكفروا أنتم و من ف

نوجوانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 14 - 1

1 - سپرى شدن دوران كودكى و نوجوانى موسى ( ع ) و رسيدن او به مرحله جوانى ، بى هيچ حادثه درخور بيان

فرددن_ه إلى أُمّه . .. و لمّا بلغ أشدّه و استوى

تعبير {بلغ أشدّه} كنايه از رسيدن شخص به دوره جوانى است; زيرا نوعاً بلوغ فكرى انسان هم زمان با رسيدن وى به مرحله جوانى است. بنابراين پرداختن قرآن به حوادث روزگار جوانى موسى(ع) و بعد از آن و مسكوت گذاشتن دوران پيش از جوانى (كودكى و نوجوانى)، نشانگر آن است كه كودكى و نوجوانى او در كمال آرامش سپرى شده بود و در اين مدت حادثه اى درخور بيان براى وى روى نداده بود.

نهضت پيروان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 8

8 _ آمادگى موسى ( ع ) و قومش براى شورش عليه نظام فرعونى و به انزوا كشاندن فرعون و خدايان او ، دليل اشراف دربار براى ضرورت مجازات و سركوبى آنان

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض و يذرك و ءالهتك

نهضت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 127 - 8

8 _ آمادگى موسى ( ع ) و قومش براى شورش عليه نظام فرعونى و به انزوا كشاندن فرعون و خدايان او ، دليل اشراف دربار براى ضرورت مجازات و سركوبى آنان

أتذر موسى و قومه ليفسدوا فى الأرض و يذرك و ءالهتك

نيازهاى خانواده موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 6

6 - قرار گرفتن خانواده موسى در شرايط نياز به دلگرمى و اميد

إذ قال موسى لأهله . .. سئاتيكم منها بخبر... تصطلون

از تعبير {إنّى آنست ناراً} و {سأتيكم} _ كه جمله اول به صورت مؤكد به {إنّ} و جمله دوم به صورت مؤكد با حرف تنفيس آمده است _ استفاده مى شود كه خانواده موسى در شرايط اضطراب آور و دلهره آميزى قرار داشتند كه موسى مى بايست به آنان دلگرمى مى داد و اميد مى بخشيد.

نيازهاى مردم دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 43 - 3

3 - نياز مردم عصر موسى به تعاليم آسمانى جديد

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب من بعد ما أهلكنا القرون الاُولى

نيازهاى معنوى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 66 - 3

3- موسى ( ع ) به { علم لدنىِ } حضرت خضر احساس نياز مى كرد .

هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا

نيازهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 29 - 1

1 - موسى ( ع ) براى انجام رسالت الهى خويش در ارشاد و هدايت فرعون ، به داشتن وزير و معاون احساس نياز مى كرد .

واجعل لى وزيرًا

{وزير} به كسى گفته مى شود كه كارهاى سنگين و مسؤوليت هاى فرمانده خود را به عهده گيرد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 -

فرقان - 25 - 35 - 4

4 _ موسى ( ع ) در انجام رسالت الهى اش ، درگير با دشوارى هاى بسيار و توانفرسا و نيازمند به يار و ياورى همچون هارون بود .

و جعلنا معه أخاه ه_رون وزيرًا

نياكان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 6،7

6 _ داوود، سليمان، ايوب، يوسف(ع)، موسى و هارون(ع)، فرزندانى از نسل ابراهيم و هدايت يافته از جانب خداوند هستند.

و من ذريته داود و سليمن و أيوب و يوسف و موسى و هرون

سياق آيات پيشين، كه درباره حضرت ابراهيم(ع) بود، اين احتمال را پديد مى آورد كه ضمير در {ذريته} به {ابراهيم} برگردد. در اين صورت برخى اسامى كه در آيات بعد آمده است (همچون الياس و لوط) از باب تغليب در شمار ذريه آن حضرت ذكر شده اند.

7 _ داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون، فرزندانى از نسل نوح(ع) و هدايت يافته از جانب خداوند بودند.

نوحا . .. و من ذريته داود و سليمن و أيوب و يوسف و موسى و هرون

با توجه به دو نكته مى توان گفت {نوحا} مرجع ضمير در {ذريته} است: {نوحا} نزديكترين كلمه اى است كه مى تواند مرجع ضمير باشد. در ميان كسانى كه به عنوان ذريه از آنان ياد شده، افرادى هستند كه از ذريه ابراهيم(ع) نيستند، مانند حضرت لوط(ع) و الياس(ع)

وحى به مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 38 - 1،3،4

1 - مادر موسى ( ع ) ، دريافت كننده وحى و پيام از جانب خداوند

إذ

أوحينا إلى أُمّك

{وحى} در آيه ممكن است به معناى سخن گفتن خداوند با مادر موسى(ع) باشد و ممكن است از آن الهام اراده شده باشد; برخى از وعده هاى خداوند به مادر موسى(ع) كه در سوره قصص آمده است، با معناى اول سازگارتر است.

3 - وحى و پيام خداوند به مادر موسى ( ع ) از نعمت هاى بزرگ او به موسى ( ع ) بود .

و لقد مننّا . .. إذ أوحينا إلى أُمّك مايوحى

{إذ} ظرف است براى {مننّا}; يعنى نعمت بزرگى كه در آيه قبل ياد شد، در آن زمان بوده است.

4 - دسترسى مادر موسى ( ع ) به اطلاعات القا شده به او ، جز از طريق وحى الهى ممكن نبود .

مايوحى

مراد از {مايوحى} (آنچه وحى مى شود) امورى است كه قاعدتاً وحى مى شود و انسان، خود به آن نمى رسد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 39 - 10،22

10 - خداوند در وحى به مادر موسى ، فردى را كه دشمن خدا و دشمن كودك او بود ، عامل نجات آن كودك و تحت تكفل گيرنده او معرفى كرد .

يأخذه عدوّ لى و عدوّ له

22 - { عن أبى جعفر ( ع ) قال : أنزل اللّه على موسى التابوت و نوديت أُمّه ضعيه فى التابوت فاقذفيه فى اليمّ و هو البحر ;

از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمود: خداوند تابوت را بر موسى(ع) نازل كرد و به مادر وى ندا داده شد كه او را در تابوت قرار ده، پس آن را به دريا بيفكن}.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 3

3 - رهنمود الهى به مادر موسى در رابطه با فرزندش از طريق وحى

و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه . .. فألقيه فى اليمّ

وحى به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 21

21 _ خداوند نازل كننده كتاب تورات بر موسى(ع)

قل من أنزل الكتب الذى جاء به موسى . .. قل الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 117 - 2

2 _ خداوند ، فرمانش را ( افكندن عصا ) از طريق وحى به موسى ابلاغ كرد .

و أوحينا إلى موسى أن ألق عصاك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 160 - 11

11 _ فرمان خدا به موسى ( زدن عصا بر سنگ براى تهيه آب ) فرمانى اعلام شده به او از طريق وحى

و أوحينا إلى موسى . .. أن اضرب بعصاك الحجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 1،3،14

1 _ خداوند ، از طريق وحى به موسى و هارون ( ع ) فرمان داد تا در شهر مصر ( مركز حكومت فرعون ) به تهيه مسكن براى قوم خود اقدام كنند .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه اولاً {مصر} به معناى شهر مصر باشد ; چنان كه به همين معنا در مفردات و لسان تصريح شده است. ثانياً: جار و مجرور (بمصر) متعلق

به {تبوءاً} باشد نه حال براى {قومكما}.

3 _ برادر موسى ( هارون ) شريك او در دريافت وحى و ياور او در امر رسالت بود .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

14 _ { عن محمد بن مسلم عن ابى جعفر ( ع ) قال : قلت : كان هارون أخا موسى لأبيه و أمه ؟ قال : نعم . . . قلت : و كان الوحى ينزل عليهما جميعاً ؟ قال : الوحى ينزل على موسى و موسى يوحيه الى هارون ؟

محمد بن مسلم گويد به امام باقر (ع) گفتم: آيا هارون برادر پدرى و مادرى موسى (ع) بود؟ حضرت فرمود: آرى . .. گفتم: آيا وحى بر هر دوى آنان نازل مى شد. حضرت فرمود: وحى بر موسى (ع) نازل مى شد و موسى (ع) وحى را به هارون منتقل مى كرد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 52 - 1

1- خداوند از سمت راست كوه طور ، موسى ( ع ) را مورد خطاب قرار داد و با او سخن گفت .

و ن_دين_ه من جانب الطور الأيمن

{أيمن} يا از {يُمن} به معناى خير و بركت داشتن گرفته شده و يا از {يمين} كه به معناى {سمت راست} است. دراين برداشت معناى دوم مورد نظر است. در اين صورت {الأيمن} وصف كلمه {جانب} خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 13 - 5

5 - سخن خداوند با موسى ( ع ) در وادى طوى ( پاى كوه طور ) ، به صورت

وحى بوده است .

فاستمع لما يوحى

جمله {إنّنى أنا اللّه} (در آيه بعد) بدل براى {ما يوحى} است. بنابراين آنچه در پايين كوه طور با موسى(ع) گفته شده بود، وحى بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 14 - 1،10

1 - يگانگى خداوند و حقيقت نداشتن هيچ معبودى جز او ، سرلوحه وحى الهى به موسى ( ع ) در وادى طوى بود .

إنّنى أنا اللّه لا إل_ه إلاّ أنا

10 - فرمان مداومت بر نماز و برپاداشتن آن ، از نخستين برنامه هاى عملى ابلاغ شده به موسى ( ع ) در وادى طوى بود .

أقم الصلوة

{اقامه نماز} (برپاداشتن آن) به مداومت بر آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 16 - 1

1 - خداوند در وادى طوى ، خطر منكران قيامت را در بازداشتن موسى ( ع ) از توجه به قيامت ، به او گوشزد كرد و او را از فريب كارى آنان برحذر داشت .

فاعبدنى . .. فلايصدّنك عنها من لايؤمن بها

ضميرهاى {عنها} و {بها} به {الساعة} (در آيه قبل) برمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 46 - 9

9 - موسى و هارون ( ع ) ، با خطابى مشترك از سوى خداوند ، وحى الهى رادريافت كردند .

قال لاتخافا إنّنى معكما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 48 - 1

1 - هارون نيز مانند موسى ( ع ) ، دريافت كننده وحى الهى بود .

إنّا قد

أُوحى إلينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 68 - 1

1 - دل قوى داشتن و نگران نبودن از پى آمد هاى سِحر ساحران فرعون ، مفاد وحى خداوند به موسى ( ع ) در ميدان مقابله با ساحران

فأوجس . .. قلنا لاتخف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 3،4

3 - مسير هجرت بنى اسرائيل از مصر ، از طريق وحى به موسى ( ع ) مشخص شده بود .

و لقد أوحينا إلى موسى . .. فاضرب لهم طريقًا فى البحر

فرمان به كوچ دادن شبانه بنى اسرائيل و بيان برخورد آنان در مسير خود با دريا، دال براين است كه مسير حركت نيز از طريق وحى مشخص شده بود.

4 - وحى الهى ، راهنماى موسى ( ع ) در مراحل دشوار و تنگنا هاى مسير رسالت .

و لقد أوحينا إلى موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 85 - 2

2 - موسى ( ع ) در ميقات و از طريق وحى ، بر امتحان شدن بنى اسرائيل در غياب او و گمراه شدن آنان آگاهى يافت .

و عجلت إليك . .. فإنّا قد فتنّا قومك من بعدك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 52 - 1،3،6

1 - وحى خداوند به موسى ( ع ) در خارج ساختن شبانه بنى اسرائيل از سرزمين مصر

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

3 - تصميم گيرى و حركت موسى ( ع ) ، در مقاطع

مختلف بر اساس برنامه وحى

و أوحينا إلى موسى أن أسر بعبادى

6 - خبردادن خداوند به موسى ( ع ) مبنى بر تعقيب بنى اسرائيل از سوى فرعونيان در صورت خروج از مصر

أسر بعبادى إنّكم متّبعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 63 - 2

2 - وحى الهى به موسى ( ع ) مبنى بر زدن عصاى خويش به دريا

فأوحينا إلى موسى أن اضرب بعصاك البحر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 31 - 1

1 - فرمان الهى به موسى ، در وادى طور مبنى بر افكندن عصاى خويش

و أن ألق عصاك

{إلقاء} (مصدر {ألق}) به معناى انداختن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 16 - 2

2 - وحى به موسى ( ع ) ، جلوه ربوبيت خداوند بر او و از عوامل رشد و تربيت آن حضرت براى انجام رسالت خويش بود .

إذ ناديه ربّه

ورود موسى(ع) به مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 1

1 - ورود موسى ( ع ) به شهر مصر ، در ساعت استراحت و غفلت و بى خبرى مردم

و دخل المدينة على حين غفلة من أهلها

{غفلت} به معناى بى خبرى و مراد از {على حين غفلة من أهلها} (ساعت بى خبرى مردم شهر) زمانى است كه مردم دست از كسب و كار مى كشند و به خانه هايشان برمى گردند و از آنچه در شهر مى گذرد بى خبر مى مانند.

وزير موسى(ع)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 29 - 1،2

1 - موسى ( ع ) براى انجام رسالت الهى خويش در ارشاد و هدايت فرعون ، به داشتن وزير و معاون احساس نياز مى كرد .

واجعل لى وزيرًا

{وزير} به كسى گفته مى شود كه كارهاى سنگين و مسؤوليت هاى فرمانده خود را به عهده گيرد (مفردات راغب).

2 - موسى ( ع ) از خداوند ، خواهان تعيين وزير و معاونى از خاندانش شد .

واجعل لى وزيرًا من أهلى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 30 - 2

2 - هارون ( ع ) ، نامزد مقام وزارت و معاونت از جانب موسى ( ع )

واجعل لى وزيرًا من أهلى . هرون أخى

كلمه {هارون} بدل براى {وزيراً} و كلمه {أخى} عطف بيان براى {هارون} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 35 - 5

5 _ رسالت و مسؤوليت اصلى هدايت و رهبرى جامعه بر دوش حضرت موسى ( ع ) بود و هارون تنها نقش معاونت و مشاورت او را بر عهده داشت .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب و جعلنا معه أخاه ه_رون وزيرًا

برداشت فوق، به خاطر اين نكته است كه دريافت كننده كتاب و شريعت، حضرت موسى(ع) بود و برادرش هارون، تنها به عنوان معاون و مشاور او معرفى گرديده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 2

2 _ هارون ، شريك و همتاى موسى ( ع ) در امر رسالت و تبليغ فرعون و

قوم او

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب . .. أخاه ه_رون وزيرًا. فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّ

وسايل حمل و نقل در دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 79 - 3

3- كشتى و حمل و نقل دريايى ، در زمان حضرت موسى ( ع ) از منابع درامد بود .

فكانت لمسكين يعملون فى البحر

وسعت رسالت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 17 - 7

7 - رسالت موسى ( ع ) ، فراتر از هدايت و رهبرى بنى اسرائيل بود .

اذهب إلى فرعون إنّه طغى

وضوح برهان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 9

9 - موسى ( ع ) ، در راستاى اثبات توحيد ربوبى و ابطال شرك ، منطقى قوى و كوبنده و برهانى روشن و غير قابل ترديد داشت .

ثمّ أرسلنا موسى . .. و سلط_ن مبين

كلمه {سلطان} به معناى قهر و غلبه است. حجت و برهان را نيز بدان اعتبار كه صاحب آن، بر قلوب مخاطبان هجوم مى برد و آنها را فتح مى كند، سلطان گفته مى شود.

وضوح دلايل نبوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 72 - 2

2 - ساحران مؤمن ، برترى دادن فرعون بر خداوند و بهادادن به تهديدات او در برابر دلايل روشن موسى ( ع ) را ، به كلى منتقى دانسته و ثبات و استحكام ايمان خود را نشان دادند .

قالوا لن نؤثرك على ما

جاءنا من البيّن_ت والذى فطرنا

وضوح معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 77 - 4

4 _ حضرت موسى ( ع ) ، سحر بودن كار خود را نفى كرده ، معجزه بودن آن را امرى بديهى ، روشن و غير قابل ترديد خواند .

أتقولون للحق لما جاءكم أسحر هذا

با توجه به استفهام انكارى و اسم اشاره و جمله قبل، معناى جمله (أسحر هذا) چنين است كه: اين عمل سحر نيست و مايه تعجب است اگر كسى حق و معجزه بودن آن را انكار كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 13 - 2

2 - سحر خوانده شدن معجزات الهى موسى ، از سوى فرعونيان على رغم وضوح و روشنى آن

فلمّا جاءتهم ءاي_تنا مبصرة قالوا ه_ذا سحر مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 36 - 3

3 - معجزات ارائه شده از سوى موسى ( ع ) ، دلايلى روشن و غير قابل انكار بر رسالت الهى وى

فلمّا جاءهم موسى ب_ئاي_تنا بيّن_ت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 38 - 10

10 - وضوح و روشنى ، از ويژگى هاى بارز دلايل و معجزات موسى ( ع )

أرسلن_ه . .. بسلط_ن مبين

تنها وصفى كه خداوند در اين آيه براى دلايل موسى(ع) آورده است، {مبين} مى باشد.

وعده بازگشت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 10

10 - اطمينان بخشى خداوند به مادر موسى

و وعده قطعى به بازگرداندن فرزندش به آغوش وى

إنّا رادّوه إليك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 9

9 - وعده خدا به مادر موسى ، مبنى بر بازگرداندن فرزندش به آغوش وى

و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

اين آيه اشاره به وعده اى دارد كه خداوند قبلاً به مادر موسى داده بود: {ما او را قطعاً به تو باز خواهيم گرداند}، (إنّا رادّوه إليك).

وعده برگزيدگى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 11

11 - برگزيدن موسى ( ع ) براى مقام رسالت ، وعده الهى به مادرش جهت آرام بخشيدن خاطر وى

و لاتخافى و لاتحزنى . .. و جاعلوه من المرسلين

وعده به مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 10،11

10 - اطمينان بخشى خداوند به مادر موسى و وعده قطعى به بازگرداندن فرزندش به آغوش وى

إنّا رادّوه إليك

11 - برگزيدن موسى ( ع ) براى مقام رسالت ، وعده الهى به مادرش جهت آرام بخشيدن خاطر وى

و لاتخافى و لاتحزنى . .. و جاعلوه من المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 9

9 - وعده خدا به مادر موسى ، مبنى بر بازگرداندن فرزندش به آغوش وى

و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

اين آيه اشاره به وعده اى دارد كه خداوند قبلاً به مادر موسى داده بود: {ما او را قطعاً به تو باز خواهيم گرداند}، (إنّا رادّوه إليك).

وعده به موسى(ع)

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 70 - 5

5- خضر ( ع ) به موسى ( ع ) وعده داد كه در نهايت ، بخشى از اسرار كار خود را براى او تبيين خواهد كرد .

أُحدث لك منه ذكرًا

{من} در {منه} براى تبعيض است و گوياى اين كه خضر، تنها، به بيان گوشه اى از ويژگى هاى كردار خويش وعده داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 6

6 - اعطاى معجزاتى در كنار معجزه عصا و يدبيضا به موسى ( ع ) ، وعده خداوند به او در كوه طور *

ب__َاي_تى

جمع آوردن {آيات} با آن كه تا آن زمان، تنها دو معجزه به موسى(ع) عطا شده بود، مى تواند وعده ضمنى خداوند به عطاى معجزاتى ديگر به موسى(ع) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 69 - 2

2 - بلعيده شدن سِحر ساحران فرعون و بطلان گرديدن ساخته هاى آنان با عصاى موسى ( ع ) ، وعده خداوند به آن حضرت .

و ألق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا

فعل {تلقف} و نظاير آن (نزد برخى از اهل لغت) در موردى به كار مى رود كه چيزى گرفته شود و خورده يا بلعيده گردد (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 10،12

10 - وعده خداوند به موسى ( ع ) ، درباره رفع عذاب فرعونيان ، در صورت روى آوردن آنان به حق

ادع لنا ربّك بما عهد عندك إنّنا لمهتدون

به

قرينه ذيل اين آيه و آيه بعد، به دست مى آيد كه مراد از {ما عهد عندك}، وعده خداوند به رفع عذاب از فرعونيان در صورت پذيرش هدايت است.

12 - فرعونيان پس از گرفتارى به عذاب الهى به موسى ( ع ) وعده دادند كه در صورت رفع عذاب ، ايمان خواهند آورد .

و قالوا ي_أيّه الس_حر ادع لنا ربّك بما عهد عندك إنّنا لمهتدون

وعده پيروزى به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 16

16 - وعده خداوند به موسى ( ع ) در مورد برترى و غلبه او در ميدان مبارزه با ساحران ، به بهترين شكل تحقق يافت .

إنّك أنت الأعلى . .. فأُلقى السحرة سجّدًا قالوا ءامنّا

وعده پيروزى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 66 - 2

2 - موسى ( ع ) ، برخوردار از اعتمادى قوى به وعده هاى خداوند در پيروزى بر مخالفان

قال بل ألقوا

در آيات پيشين، خداوند به موسى(ع) اطمينان داد كه بر رخدادها، اِشراف كامل دارد و جاى نگرانى نيست (لاتخافا إنّنى معكما أسمع و أرى). واگذار كردن صحنه كارزار به دشمنان و به تماشا نشستن موسى(ع) حاكى از اعتماد كامل او به آن وعده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 35 - 7

7 - شكست نهايى فرعون و غلبه موسى ، هارون ( ع ) و پيروانشان بر وى ، وعده الهى به موسى در وادى طور

أنتما و من اتّبعكما الغ_لبون

وعده نبوت موسى(ع)

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 11

11 - برگزيدن موسى ( ع ) براى مقام رسالت ، وعده الهى به مادرش جهت آرام بخشيدن خاطر وى

و لاتخافى و لاتحزنى . .. و جاعلوه من المرسلين

وفا به عهد موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 1

1 - اقامت موسى در مدين تا پايان مدت قراردادش با شعيب ( ع )

فلمّا قضى موسى الأجل

{قضاء} (مصدر {قضى}) به معناى تمام كردن و به پايان رساندن است. {الأجل} اشاره به مدتى دارد كه ميان موسى و شعيب(ع) مقرر شده بود.

وقت ارائه معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 59 - 6

6 - موسى ( ع ) ، مناسب ترين زمان را براى تبليغ و ارائه معجزات خويش و منكوب ساختن فرعون برگزيد .

قال موعدكم يوم الزينة و أن يحشرالناس ضحًى

روز عيد، نوعاً روز فراغت و آمادگى فكرى مردم است. انتخاب چنين روزى از سوى موسى(ع) و نيز توجه به حضور گسترده مردم در روشنايى روز، حكايت از انتخاب مناسب آن حضرت دارد.

وقت مبارزه با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 38 - 3،4

3 - گردآورى ساحران ، براى هماوردى با موسى ( ع ) در وقت و روزى معين ( پيش از ظهر روز عيد ) بود .

فجمع السحرة لميق_ت يوم معلوم

{ميقات} به زمان معين گفته مى شود و مراد از آن در اين جا _ به قرينه آيه 59 سوره

طه _ پيش از ظهر (ضحى) مى باشد. مقصود از {يوم معلوم} به دليل آيه ياد شده روز جشن (يوم الزينة) است و روز جشن همان روز عيد مى باشد.

4 - اهميت زمان و روز خاص در بازتاب هماوردى موسى ( ع ) با ساحران در نگاه فرعونيان

فجمع السحرة لميق_ت يوم معلوم

تصريح به زمان معين، نشانگر اهميت و نقش آن است .

وقت ورود موسى(ع) به مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 2،3

2 - ورود موسى ( ع ) به حوالى مدين در اثناى روز

و لمّا ورد ماء مدين وجد عليه أُمّة من الناس يسقون

3 - ورود موسى ( ع ) به محل آب شرب مدين هم زمان با آمدن چوپانان براى آب دادن دام هايشان

و لمّا ورد ماء مدين وجد عليه أُمّة من الناس يسقون

وقت هجرت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 20

20 - تقارن هجرت موسى ( ع ) به مدين با دوران پيرى شعيب ( ع )

قالتا . .. و أبونا شيخ كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 5

5 - هم زمانى هجرت موسى ( ع ) به مدين با فصل گرما

ثمّ تولّى إلى الظلّ

ويژگى تعاليم موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 97 - 6

6_ پيام ها و رسالت هاى موسى ( ع ) ، هدايتگر مردمان به راه درست و طريق صواب

أرسلنا موسى . .. إلى فرعون

و ملإيه فاتبعوا أمر فرعون و ما أمر فرعون برشيد

ويژگى معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 107 - 4

4 _ نبودن هيچ فاصله زمانى بين افكنده شدن عصاى موسى ( ع ) و تبديل آن به مارى بزرگ

فألقى عصاه فإذا هى ثعبان مبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 108 - 3

3 _ سفيد گشتن دست موسى ( ع ) ، پس از نمايان ساختن آن ، امرى غير منتظره و خارق العاده و قابل رؤيت براى همه بينندگان

فإذا هى بيضاء للنظرين

ويژگيهاى احتجاج موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 9

9 - موسى ( ع ) ، در راستاى اثبات توحيد ربوبى و ابطال شرك ، منطقى قوى و كوبنده و برهانى روشن و غير قابل ترديد داشت .

ثمّ أرسلنا موسى . .. و سلط_ن مبين

كلمه {سلطان} به معناى قهر و غلبه است. حجت و برهان را نيز بدان اعتبار كه صاحب آن، بر قلوب مخاطبان هجوم مى برد و آنها را فتح مى كند، سلطان گفته مى شود.

ويژگيهاى برخورد موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 102 - 10

10- مقابله به مثل و حقيقت گويى ، از ويژگى هاى برخورد موسى ( ع ) با فرعون

إنى لأظنّك ي_موسى مسحورًا . .. و إنى لأظنّك ي_فرعون مثبورًا

ويژگيهاى رهبرى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 84 -

1

1 _ موسى ( ع ) ، نسبت به قوم خود ، رهبرى مهربان و راهنمايى دلسوز بود .

و قال موسى يقوم

برداشت فوق از اضافه {قوم} به ياى متكلم به دست آمده است.

ويژگيهاى عصاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 17 - 2

2 - خداوند در وادى طوى ، از موسى ( ع ) خواست ، خصوصيات چوب دستى خود رابيان كند .

و ما تلك بيمينك ي_موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 20 - 2،3،5

2 - عصاى موسى ( ع ) در پى افكنده شدن ، به مارى در حال حركت تبديل شد .

فألقيها فإذا هى حيّة تسعى

3 - افكنده شدن عصاى موسى و تبديل شدن آن به مار ، هم زمان بود .

فإذا هى حيّة

{اذا} براى مفاجاة است و بر وحدت زمان جمله قبل و بعد دلالت دارد.

5 - عصاى موسى ( ع ) پس از تبديل شدن به مار ، جان داشت و با اراده خود جست و خيز مى كرد .

حيّة تسعى

خداوند در داستان مقابله موسى(ع) و ساحران در آيات بعد، در باره سحر ساحران فرموده است: {يخيّل إليه من سحرهم أنّها تسعى}; مقايسه آن با فعل {تسعى} (در اين آيه) گوياى حقيقى بودن حركت عصاى موسى(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 31 - 6،7

6 - عصاى اژد ها شده موسى ، نسبت به انسان ها بى آزار بود .

إنّك من الأمنين

تعبير {من الآمنين} به جاى {آمن} براى بيان اين معنا است كه

نه تنها موسى(ع) از آسيب عصاى اژدها شده در امان است; بلكه مردم نيز آسيبى از آن نخواهند ديد.

7 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) . . . فلمّا قضى موسى الأجل و سار بأهله نحو بيت المقدس فنودى . . . أن ألق عصاك فلمّا رأها تهتزّ كأنّها جانّ ولّى مدبراً و لم يعقّب } فإذا حيّة مثل الجذع يخرج منها مثل لهب النار . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شد. .. كه چون موسى(ع) قرارداد خود را به پايان رسانيد و همراه با اهلش به سوى بيت المقدس حركت كرد ... آن گاه به وى ندا شد ... عصاى خود را بيفكن [و چون موسى(ع) آن را افكند ]ديد كه مانند مار كوچك پر جست و خيزى به حركت درآمد رو برگرداند و (پا بفرار گذاشت) و حتى پشت سر خود را نگاه نكرد پس ناگهان (آن عصا) مارى چون تنه درخت خرما گشته بود كه از دهانش شعله هاى آتش زبانه مى كشيد...}.

ويژگيهاى كتاب آسمانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 117 - 2

2 - كتاب آسمانى موسى و هارون ( عليهماالسلام ) ( تورات ) ، برخوردار از پيام ها و مضامينى بسيار روشن و قابل فهم براى همگان

و ءاتين_هما الكت_ب المستبين

{مستبين} به معناى {مبين} (روشن و روشنگر) است و {سين} و {تا} در آن براى تأكيد و مبالغه است; يعنى، بسيار روشن و روشنگر.

ويژگيهاى معجزات موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 48 - 2

2 - معجزات موسى

( ع ) ، هر يك به تنهايى آيتى بزرگ و كافى براى اثبات حقانيت رسالت آن حضرت *

و ما نريهم من ءاية إلاّ هى أكبر من أُختها

جمله {هى أكبر من أختها} ممكن است كنايه از اهميت و بزرگى هر يك از معجزات باشد (بدون در نظر گرفتن ترتيب در بزرگى); چنان كه در فارسى نيز براى بيان كامل بودن افراد گفته مى شود: {يكى از ديگرى برتر}.

ويژگيهاى معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 32 - 4

4 - عصاى موسى پس از تبديل شدن به اژد ها ، حركت و پيشروى كرد .

فإذا هى ثعبان مبين

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه {ثعبان} از ريشه {ثعب} (آب جارى) بوده و اين اشاره اى به حركت و پيشروى اژدها داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 38 - 10

10 - وضوح و روشنى ، از ويژگى هاى بارز دلايل و معجزات موسى ( ع )

أرسلن_ه . .. بسلط_ن مبين

تنها وصفى كه خداوند در اين آيه براى دلايل موسى(ع) آورده است، {مبين} مى باشد.

ويژگيهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 92 - 3

3 - موسى ( ع ) ، برجسته ترين و بارزترين چهره در ميان انبياى بنى اسرائيل

و لقد جاء كم موسى بالبينت

ذكر نام موسى(ع)، از ميان پيامبران بنى اسرائيل، براى ارائه نمونه اى از برخوردهاى كفرآميز يهود با پيامبران اسرائيلى; اشاره به برداشت فوق دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

اسراء - 17 - 102 - 12

12- صراحت لهجه و شجاعت موسى ( ع ) در برابر فرعون

و إنى لأظنّك ي_فرعون مثبورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 67 - 4

4- حضرت خضر ( ع ) ، نسبت به خصوصيّات روحى موسى ( ع ) از پيش ، مطلع بود . *

قال إنّك لن تستطيع معى صبرًا

پيش بينى قطعى عدم تحمّل موسى از جانب خضر(ع) مى تواند مستند به يكى از دو امر باشد: 1_ اطلاع خضر از خصوصيات روحى و فكرى موسى(ع) 2_ اين كه اصولاً، تحمّل چنين علومى، براى غير خضر ممكن نبوده است. برداشت فوق مبتنى بر احتمال نخست است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 52 - 7

7 - موسى ( ع ) ، داراى ظاهرى ساده و به دور از تشريفات و تشخص

الذى هو مهين

خوار شمردن موسى(ع) از سوى فرعون، نشان مى دهد كه آن حضرت ظاهرى ساده و پيراسته داشته و همين نكته مستمسك فرعون قرار گرفته است.

ويژگيهاى ولادت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 7 - 1

1 - تولد موسى ( ع ) ، در فضايى آكنده از خوف و خطر و به دور از چشم ديگران

يذبّح أبناءهم . .. و أوحينا إلى أُمّ موسى أن أرضعيه

ويژگيهاى يدبيضاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 22 - 3

3 - يدبيضاى موسى ( ع ) داراى نوعى سپيدى بود كه نقص و مرض و

پيسى شمرده نمى شد .

تخرج بيضاء من غير سوء

{سو} كلمه اى است كه براى هر آفت و دردى به كار مى رود و كنايه از پيسى نيز مى باشد (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 2،3

2 - درخشش دست موسى ، به هنگام بيرون آوردن آن از گريبان

تخرج بيضاء

3 - { يد بيضاى } موسى ، داراى منظرى زيبا و مبرا از هر گونه زشتى و عيب

تخرج بيضاء من غير سوء

هارون(ع) در غياب موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 14،16

14 - هارون ، داراى حق ولايت و اطاعت بر بنى اسرائيل در زمان غيبت موسى ( ع ) بود .

و لقد قال لهم هرون . .. فاتّبعونى و أطيعوا أمرى

فرمان هارون(ع) به پيروى و اطاعت مردم از او، حاكى از ثبوت حق ولايت و اطاعت او، بر عهده بنى اسرائيل است.

16 - هارون ( ع ) ، در غياب موسى ( ع ) ، وظيفه ارشاد ، هشدار ، امر به معروف و نهى از منكر را به نحو وافى انجام داد .

و لقد قال لهم هرون من قبل ي_قوم . .. فاتّبعونى و أطيعوا أمرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 92 - 2،6

2 - جلوگيرى از انحراف و گمراهى بنى اسرائيل ، از وظايف هارون در غياب موسى ( ع )

ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

6 - جلوگيرى از انحراف و گمراهى بنى اسرائيل ، از وظايف هارون در غياب موسى

( ع )

ي_ه_رون ما منعك إذ رأيتهم ضلّوا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 93 - 2،3

2 - هارون در غياب موسى ( ع ) ، وظيفه رهبرى و هدايت بنى اسرائيل را به عهده داشت .

ي_ه_رون ما منعك . .. ألاّتتّبعن

3 - موسى ( ع ) ، وظايف و مسؤوليت هاى هارون را در زمان غيبت خود ، براى وى معين كرده بود .

ما منعك . .. ألاّتتّبعن أفعصيت أمرى

{لا} در {ألاّتتّبعن} براى تأكيد نفى مستفاد از {منعك} است و در اصل مراد چنين بوده است: {ما منعك أن تتّبعن}. برخى گفته اند: {لا} زايد نيست; بلكه مراد اين است كه: {ما الذى صدّك و حملك على ألاّتتّبعن}; يعنى، چه چيز تو را بازداشت و بر پيروى نكردن من وادار ساخت (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 18

18 - هارون ( ع ) ، در صدد اجراى دقيق فرمان هاى موسى ( ع ) و تخطى نكردن از معيار هاى او ، در طول مدت ميقات موسى ( ع ) و غيبت او

إنّى خشيت أن تقول . .. و لم ترقب قولى

هارون(ع) و موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 150 - 14،22،26

14 _ هارون با تحريك عواطف موسى ( ع ) در صدد تسكين غضب او و مطمئن ساختنش بر انجام وظايف و مسؤوليت هاى خويش در برابر منحرفان بنى اسرائيل برآمد .

قال ابن أم إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى

به نظر مى رسد

هارون با انتخاب {اى فرزند مادرم} در خطاب به موسى، در صدد تحريك عواطف وى به سوى خود بوده است.

22 _ هارون با بيان موضع خويش در برابر منحرفان بنى اسرائيل از موسى ( ع ) خواست تا با مؤاخذه وى دشمنان دين را شاد نسازد .

و كادوا يقتلوننى فلا تشمت بى الأعداء

{ال} در {الأعداء} براى جنس است و مراد از آن، به قرينه {القوم الظلمين}، دشمنان دين و توحيد، يعنى همان گوساله پرستان، است. {اشمات} (مصدر {لا تشمت}) به معناى خشنود ساختن و {باء} در {بى} سببيه است. بنابراين {لا تشمت بى الأعداء} يعنى دشمنان دين را با مؤاخذه من شاد نكن.

26 _ هارون با بيان مبارزه خويش عليه شركورزى بنى اسرائيل ، از موسى ( ع ) خواست تا وى را همسنگ ستمكاران شرك پيشه قرار ندهد .

إن القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى . .. و لاتجعلنى مع القوم الظلمين

روشن است كه موسى(ع) هرگز گمان نمى كرد كه هارون از ستمكاران باشد. بنابراين {مع} در جمله {لا تجعلنى مع} معيت حكمى است ; يعنى مرا در حكم ستمكاران قرار مده.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 3

3 _ برادر موسى ( هارون ) شريك او در دريافت وحى و ياور او در امر رسالت بود .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 89 - 2

2 _ هارون ( ع ) با موسى ( ع ) ، در دعا عليه فرعون و اطرافيانش ، همراه و

شريك بود .

دعوتكما

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 13

13 - هارون در صحنه مبارزه با ساحران فرعون ، در كنار موسى ( ع ) حاضر بود .

ءامنّا بربّ هرون و موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 94 - 8

8 - هارون ( ع ) ، براى اداى توضيح در باره علل نحوه برخورد خود با گوساله پرستان ، از موسى ( ع ) تقاضاى فرصت كرد .

لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى إنّى خشيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 35 - 6

6 _ هارون ، شخصيتى شايسته و توانا براى هم فكرى و هم گامى با برادرش موسى ( ع ) در رهبرى و هدايت مردم

و جعلنا معه أخاه ه_رون وزيرًا

هجرت خانواده موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 2

2 - هجرت موسى ( ع ) به همراه همسر و فرزندانش از مدين ، پس از پايان يافتن مدت قراردادش با شعيب ( ع )

فلمّا قضى موسى الأجل و سار بأهله

گرچه واژه {أهل} انصراف به زوجه دارد; لكن با توجه به تعبير {امكثوا} (با خطاب جمع) معلوم مى شود علاوه بر همسر حداقل دو نفر ديگر نيز _ كه به احتمال قوى فرزندانش بوده اند _ او را همراهى مى كردند.

هجرت موسى(ع) از مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 29 - 2،3

2 - هجرت موسى ( ع

) به همراه همسر و فرزندانش از مدين ، پس از پايان يافتن مدت قراردادش با شعيب ( ع )

فلمّا قضى موسى الأجل و سار بأهله

گرچه واژه {أهل} انصراف به زوجه دارد; لكن با توجه به تعبير {امكثوا} (با خطاب جمع) معلوم مى شود علاوه بر همسر حداقل دو نفر ديگر نيز _ كه به احتمال قوى فرزندانش بوده اند _ او را همراهى مى كردند.

3 - ورود موسى ( ع ) به صحراى سينا در مهاجرت از مدين

ءانس من جانب الطور نارًا

{طور} معادل {جبل} (كوه) است و مراد از آن، طور واقع در سرزمين سينا مى باشد.

هجرت موسى(ع) از مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 62 - 9

9 - عدم اطلاع قلبى موسى ( ع ) از مراحل بعدى برنامه الهى براى او ، پس از مهاجرت از مصر

إنّ معى ربّى سيهدين

تعبير {سيهدين} مى رساند كه موسى(ع) از آغاز تمامى برنامه را نمى دانسته و در لحظه نزديكى سپاه فرعون و روبه رو شدن با دريا، منتظر دستور خداوند بوده است.

هجرت موسى(ع) به مدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 22 - 1،2،4

1 - تلاش موسى ( ع ) پس از خروج از شهر مصر ، براى رساندن خود به سمت منتهى به مدين

فخرج منها . .. و لمّا توجّه تلقاء مدين

تعبير {لمّا توجّه. ..} نشان مى دهد كه موسى(ع) هم زمان با خارج شدن از شهر مصر، در جهت مدين قرار نداشت; بلكه مدتى راه پيمود تا خود را در آن سمت قرار دهد.

2

- قرار گرفتن موسى ( ع ) در جهت منتهى به مدين و روانه شدن وى به سوى آن

و لمّا توجّه تلقاء مدين

{توجُّه} (مصدر {توجّه}) به معناى روى آوردن و {تلقاء} معادل جانب است. {و لمّا توجّه تلقاء مدين}; يعنى، {لمّا صرف وجهه هذاء مدين}، (همين كه روى به جانب مدين آورد...}.

4 - موسى ( ع ) ناآشنا به راه منتهى به مدين

و لمّا توجّه تلقاء مدين قال عسى ربّى أن يهدينى سواء السبيل

مطلب ياد شده با توجه به نيايش موسى(ع) به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 23 - 1،20

1 - موسى ( ع ) مسافت ميان مصر تا مدين را بدون حادثه اى در خور بيان طى كرد .

فخرج منها . .. و لمّا ورد ماء مدين

پرداختن قرآن به مقطع ورود موسى(ع) به حوالى مدين و سكوت از حوادث بين راه، نشان مى دهد كه براى وى از مصر تا مدين رخداد درخور ذكرى اتفاق نيفتاده بود.

20 - تقارن هجرت موسى ( ع ) به مدين با دوران پيرى شعيب ( ع )

قالتا . .. و أبونا شيخ كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 24 - 5

5 - هم زمانى هجرت موسى ( ع ) به مدين با فصل گرما

ثمّ تولّى إلى الظلّ

هجوم موسى(ع) به فرعونى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 15 - 9

9 - حمله موسى ( ع ) به فرد قبطى و وارد آوردن ضربه مشتى بر وى

فوكزه موسى

{وَكْز} (مصدر {وَكَزَ})

زدن با مشت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 19 - 1

1 - اقدام موسى ( ع ) به حمله به مرد قبطى و وارد كردن ضربه سخت و كوبنده بر وى

فلمّا أن أراد أن يبطش بالذى هو عدوٌّ لهما

{بطش} (مصدر {يبطش}) به دست گشودن براى هجوم قهرآميز گفته مى شود.

هدايت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 6،7

6 _ داوود، سليمان، ايوب، يوسف(ع)، موسى و هارون(ع)، فرزندانى از نسل ابراهيم و هدايت يافته از جانب خداوند هستند.

و من ذريته داود و سليمن و أيوب و يوسف و موسى و هرون

سياق آيات پيشين، كه درباره حضرت ابراهيم(ع) بود، اين احتمال را پديد مى آورد كه ضمير در {ذريته} به {ابراهيم} برگردد. در اين صورت برخى اسامى كه در آيات بعد آمده است (همچون الياس و لوط) از باب تغليب در شمار ذريه آن حضرت ذكر شده اند.

7 _ داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون، فرزندانى از نسل نوح(ع) و هدايت يافته از جانب خداوند بودند.

نوحا . .. و من ذريته داود و سليمن و أيوب و يوسف و موسى و هرون

با توجه به دو نكته مى توان گفت {نوحا} مرجع ضمير در {ذريته} است: {نوحا} نزديكترين كلمه اى است كه مى تواند مرجع ضمير باشد. در ميان كسانى كه به عنوان ذريه از آنان ياد شده، افرادى هستند كه از ذريه ابراهيم(ع) نيستند، مانند حضرت لوط(ع) و الياس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 68 -

4

4 - خداوند ، راهنماى موسى ( ع ) در لحظات حساس و سرنوشت ساز و رهاننده او از بحران هاى روحى و اضطراب هاى درونى

قلنا لاتخف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 77 - 4

4 - وحى الهى ، راهنماى موسى ( ع ) در مراحل دشوار و تنگنا هاى مسير رسالت .

و لقد أوحينا إلى موسى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 118 - 1،2

1 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) بر صراط مستقيم در پرتو هدايت خداوند

و هدين_هما الصرط المستقيم

2 - هدايت به صراط مستقيم ، از نعمت هاى بزرگ خداوند به موسى و هارون ( عليهماالسلام )

و لقد مننّا على موسى و ه_رون . .. و هدين_هما الصرط المستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 18 - 2

2 - خداوند ، راهنماى موسى ( ع ) در شيوه برخورد با طغيان گرى فرعون

إنّه طغى . فقل

هدايتگرى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 103 - 5،6

5 _ موسى ( ع ) پيامبرى از جانب خداوند براى ارشاد و هدايت فرعون زمان خويش و بزرگان دربار وى

إلى فرعون و ملإيه

كلمه {فرعون} عنوان و لقب پادشاهان و حاكمان بزرگ مصر در عصرهاى گذشته بوده است.

6 _ ارشاد اهرم هاى اصلى نظام فرعونى ( فرعون و كارگزاران ارشد وى ) نخستين و مهمترين رسالت موسى ( ع )

إلى فرعون و ملإيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7

- يونس - 10 - 84 - 1

1 _ موسى ( ع ) ، نسبت به قوم خود ، رهبرى مهربان و راهنمايى دلسوز بود .

و قال موسى يقوم

برداشت فوق از اضافه {قوم} به ياى متكلم به دست آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 97 - 1،6

1_ خداوند ، موسى ( ع ) را براى هدايت فرعون و بزرگان دربارش ، به سوى آنان فرستاد .

و لقد أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ملإيه

6_ پيام ها و رسالت هاى موسى ( ع ) ، هدايتگر مردمان به راه درست و طريق صواب

أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ملإيه فاتبعوا أمر فرعون و ما أمر فرعون برشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 5 - 3،8

3- موسى ( ع ) ، وظيفه دار هدايت مردم خويش به سوى نور و خارج كردن آنان از ظلمت ها ، با آيات و معجزات الهى .

و لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن أخرج قومك من الظلم_ت إلى النور

8- حضرت موسى ( ع ) ، داراى هدفى مشترك با پيامبراسلام ( ص ) در نجات مردم از ظلمت ها و هدايت آنان به سوى نور

كت_ب أنزلن_ه إليك لتخرج الناس من الظلم_ت . .. لقد أرسلنا موسى بأي_تنا أن أخرج قو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 2 - 2

2- بنى اسرائيل ، مخاطبان اصلى دعوت موسى ( ع ) و هدايت آنان ، مهم ترين هدف و وظيفه آن حضرت

و ءاتينا موسى الكت_ب

و جعلن_ه هدًى لبنى إسرءيل

از مجموع آيات مربوط به حضرت موسى(ع) برمى آيد كه دعوت ايشان، دعوتى فراگير بوده است و ذكر بنى اسرائيل در اين آيه، مى تواند براى اين باشد كه آنان مخاطبان اصلى دعوت بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 29 - 1

1 - موسى ( ع ) براى انجام رسالت الهى خويش در ارشاد و هدايت فرعون ، به داشتن وزير و معاون احساس نياز مى كرد .

واجعل لى وزيرًا

{وزير} به كسى گفته مى شود كه كارهاى سنگين و مسؤوليت هاى فرمانده خود را به عهده گيرد (مفردات راغب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 33 - 2

2 - موسى ( ع ) ، تسبيح و تنزيه خداوند در برابر مشركان ، خود را نيازمند شرح صدر و داشتن بيان واضح مى دانست .

ربّ اشرح لى . .. كى نسبّحك كثيرًا

{كى نسبّحك} مى تواند تعليل براى تمام خواسته هاى موسى(ع)، از جمله درخواست شرح صدر و كاهش لكنت زبان باشد. موسى(ع) مى خواست براى رد آنچه گمراهان در باره خداوند توهم كرده اند، توان لازم را داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 46 - 4

4 - حاكميت سركوبگر فرعون ، مانع از آزادى مردم و روى آوردن موسى به هدايت آنان ، در مرحله نخست

ثمّ أرسلنا موسى . .. إلى فرعون و ملإيه

با توجه به اين كه در آيات پيشين، وقتى سخن از {انبيا} به ميان مى آمد، رسالت آنان به سوى توده هاى

مردم مد نظر بود; ولى در مورد موسى(ع) سخن از رسالت او به سوى فرعون به ميان آمده است، مى توان گفت كه حركت حضرت موسى به سوى فرعون، بدان جهت بود كه نظام فرعونى، مانع از آزادى مردم و گرايش آنان به موسى _ و به عبارت ديگر _ سدى ميان او و مردم بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 1

1 _ موسى و هارون ( ع ) به فرمان خداوند ، براى هدايت تكذيب كنندگان آيات و معجزات الهى ، به جانب آنان فرستاده شدند .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا

مقصود از {القوم الذين كذّبوا} فرعون و قوم او (قبطيان) است و مراد از {آياتنا} نشانه ها و معجزات الهى مى باشد نه آيات الهى در تورات; زيرا تورات پس از به هلاكت رسيدن فرعون و قوم او، براى بنى اسرائيل نازل گرديد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 4

4 - اعطاى نه معجزه و نشانه از سوى خدا به موسى ( ع ) براى هدايت فرعون و فرعونيان

فى تسع ءاي_ت إلى فرعون و قومه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 38 - 10

10 - اقدام فريبكارانه فرعون ، براى مقابله با روشنگرى هاى موسى ( ع )

فاجعل لى صرحًا لعلّى أطّلع إلى إل_ه موسى

دستور ساختن برج براى تحقيق درباره خداى يگانه _ كه موسى همگان را به پرستش او فراخوانده بود _ مى تواند بدان منظور باشد كه افكار عمومى را

از توجه به تبليغات موسى منحرف سازد. برداشت ياد شده براساس اين احتمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - سجده - 32 - 23 - 10

10 - موسى ( ع ) ، از سوى خداوند مأمور هدايت بنى اسراييل بود .

و جعلن_ه هدًى لبنى إسرءيل

بنابراين احتمال كه مرجع ضمير مفعولى {جعلناه} حضرت موسى(ع) باشد، نكته ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 54 - 2

2 - هدايت ، بيدار سازى ، پند آموزى و احياى خردناب ، قلمرو رسالت موسى ( ع ) و كتاب آسمانى او ( تورات )

هدًى و ذكرى لأُولى الألب_ب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 50 - 2

2 - سعه صدر و پيگيرى حضرت موسى ( ع ) ، در تبليغ و هدايت مردم

ادع لنا . .. فلمّا كشفنا عنهم العذاب

برداشت ياد شده بر اين اساس است كه فرعونيان حضرت موسى(ع) را ساحر مى خواندند و پيام او را به مسخره و استهزا مى گرفتند; اما آن حضرت در راستاى هدايت آنان براى نجاتشان از عذاب دعا كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 38 - 1

1 - سرگذشت موسى ( ع ) و رسالت او در هدايت فرعون ، آيتى الهى و درس آموز

و فى موسى إذ أرسلن_ه إلى فرعون

عبارت {و فى موسى} عطف بر جمله {تركنا فيها آية} است; يعنى، {و فى قصة موسى آية}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20

- نازعات - 79 - 18 - 1

1 - موسى ( ع ) از جانب خداوند ، مأمور راهنمايى فرعون به راه تكامل و درست كارى و ترغيب او به پاكسازى خويش از آلودگى ها

فقل هل لك إلى أن تزكّى

زكات به دو معنا است: 1. نمو 2. طهارت (مقاييس اللغة) و به كسى كه صالح و درست كار شود، مى گويند {تزكيه} شده است. (قاموس)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 19 - 1

1$ - موسى ( ع ) به فرمان خداوند ، مأمور اظهار آمادگى نزد فرعون براى هدايت او به خداوند

و أهديك إلى ربّك

- موسى(ع) به فرمان خداوند، مأمور اظهار آمادگى نزد فرعون براى هدايت او به خداوند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 20 - 1

1$ - موسى ( ع ) در پى گفت وگو با فرعون و اظهار آمادگى براى ارشاد و هدايت او ، بزرگ ترين معجزه خويش را به وى ارائه كرد .

فأريه الأية الكبرى

- موسى(ع) در پى گفت وگو با فرعون و اظهار آمادگى براى ارشاد و هدايت او، بزرگ ترين معجزه خويش را به وى ارائه كرد.

هشدار به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 75 - 1

1- خضر ( ع ) براى دومين بار و با صراحتى افزون تر در مورد بى صبرى و پرسش هاى بى جاى موسى ( ع ) ، به او تذكر و هشدار داد .

لقد جئت شيئًا نكرًا . قال ألم أقل لك

در دومين تذكر، خضر(ع)

عبارت {لك} آمده است. اضافه شدن اين عبارت و تصريح به اين كه آن سخن در مورد شخص موسى(ع) صادر شده بود، گوياى تأكيد خضر(ع) بر موجه نبودن اعتراض موسى(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 16 - 1

1 - خداوند در وادى طوى ، خطر منكران قيامت را در بازداشتن موسى ( ع ) از توجه به قيامت ، به او گوشزد كرد و او را از فريب كارى آنان برحذر داشت .

فاعبدنى . .. فلايصدّنك عنها من لايؤمن بها

ضميرهاى {عنها} و {بها} به {الساعة} (در آيه قبل) برمى گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 23 - 8

8- هشدار خداوند به موسى ( ع ) ، در غافل نبودن از تعقيب فرعونيان نسبت به بنى اسرائيل

فأسر . .. إنّكم متّبعون

هشدار موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 21 - 10

10 _ هشدار موسى ( ع ) به زيانكارى قوم خويش در صورت فرار و عقب نشينى به هنگام رويارويى با جباران سرزمين مقدس

و لاترتدوا على ادباركم فتنقلبوا خسرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 13

13 _ آزمايش بنى اسرائيل از سوى خدا پس از دستيابى آنان به حكومت و قدرت ، هشدار موسى ( ع ) به آنان

فينظر كيف تعملون

هشدارهاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 19 - 1

1- هشدار موسى ( ع ) به فرعونيان ،

در برترى نجستن بر خداوند و روى برنتافتن از فرمان هاى او

و أن لاتعلوا على اللّه

هلاكت برگزيدگان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 6،7،8،9،10،12،14،17،21

6 _ خداوند ، بجز موسى ( ع ) ، همه حاضران در ميعادگاه مناجات را به هلاكت رسانيد .

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل

7 _ موسى ( ع ) با مشاهده هلاكت همراهان خويش در ميعادگاه مناجات ، به دعا به درگاه خداوند پرداخت .

فلما أخذتهم الرجفة قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل

8 _ موسى ( ع ) اندوهناك از هلاكت برگزيدگانش در ميعادگاه مناجات به دور از چشمان بنى اسرائيل

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل

جمله {لو شئت . .. } (اگر مى خواستى من و ايشان را به هلاكت رسانى، پيش از حضور در ميقات به هلاكت مى رساندى) حكايت از تحسر و اندوه موسى(ع) بر از ميان رفتن همراهانش دارد و قيد {من قبل} مى رساند كه اندوه وى برخاسته از آن است كه هلاكت آنان در ميقات و به دور از چشمان بنى اسرائيل تحقق يافته است.

9 _ ترس موسى ( ع ) از متهم شدن به كشتن حاضران در ميقات ، مايه اندوه فراوان بر هلاكت ايشان شد .

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل

برداشت فوق توجيهى است احتمالى بر اينكه چرا موسى(ع) به خاطر هلاكت همراهانش به دور از چشمان بنى اسرائيل، اندوهناك شد.

10 _ اندوه موسى ( ع ) بر هلاكت همراهانش در ميقات ، موجب شكوه او به درگاه خدا و آرزوى مرگ خويش و همراهانش پيش از حضور

در ميعادگاه مناجات

قال رب لو شئت أهلكتهم من قبل و إيّى

12 _ موسى ( ع ) در پى هلاكت همراهانش در ميقات ، با پرسشى شكوه آميز ، توجيه و چرايى هلاكت همه حاضران را به خاطر گناه گروهى از آنان ، از خداوند تقاضا كرد .

أتهلكنا بما فعل السفهاء منا

14 _ آزمون بنى اسرائيل از جانب خدا ، توجيه و برداشت موسى ( ع ) از مشيت الهى بر هلاك سازى همراهان او

إن هى إلا فتنتك

17 _ موسى ( ع ) هلاكت همراهان خويش را زمينه ساز تحقق مشيت الهى در گمراه سازى گروهى از بنى اسرائيل و به هدايت رساندن گروهى ديگر از آنان دانست .

إن هى إلا فتنتك تضل بها من تشاء و تهدى من تشاء

21 _ موسى ( ع ) در مناجات خويش با خداوند ، در پى هلاكت همراهانش در ميعادگاه مناجات ، از خداوند خواست تا وى و همراهانش را ببخشايد و بر آنان ترحم كند .

فاغفرلنا و ارحمنا و أنت خير الغفرين

هلاكت مكذبان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 39 - 1

1 _ خداوند ، پيش از هلاكت تكذيب كنندگان موسى ( ع ) و اقوام نوح ، عاد ، ثمود و اصحاب رسّ براى اتمام حجت و عبرت آموزى آنان ، مثل هاى روشنگرانه اى زده بود .

فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّبوا بأي_تنا . .. و قوم نوح ... و عادًا و ثمودا و

همانندسازى معجزه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 58 - 2

2 - فرعون

، مدعى قدرت ارائه سِحرى همانند معجزات و آيات موسى ( ع )

فلنأتيّنك بسحر مثله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 61 - 2

2 - شرك و سِحر خواندن معجزات موسى و ادعاى آوردن همانند براى آن و تكذيب رسالت الهى آن حضرت ، از جمله افترا هاى فرعونيان به خداوند بود .

لاتفتروا على اللّه كذبًا

با توجه به آيات پيشين كه مشتمل بر بيان توحيد از زبان موسى(ع) و نيز ارائه معجزات، و عكس العمل فرعون در سحر خواندن آنها بود، مى توان به مواردى از افتراهاى فرعونيان اشاره كرد.

هماهنگى دشمنان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 25 - 12

12 - موضع گيرى واحد فرعون ، هامان و قارون در چگونگى و شيوه مبارزه با موسى ( ع ) و پيروان او

قالوا اقتلوا أبناء الذين ءامنوا معه و استحيوا نساءهم

هماهنگى مخالفان موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 24 - 7

7 - موضع گيرى واحد فرعون ، هامان و قارون در چگونگى و شيوه مبارزه با موسى ( ع )

فقالوا س_حر كذّاب

هماهنگى موسى(ع) و هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 70 - 10

10 - ساحران فرعون ، از دعوت موسى ( ع ) و هماهنگى هارون با او ، پيش از اقدام به مبارزه با آنان آگاه بودند .

ءامنّا بربّ هرون و موسى

همراهى موسى(ع) با خضر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف

- 18 - 66 - 1،2

1- موسى ( ع ) از خضر ( ع ) براى همراه شدن با او ، اجازه خواست .

قال له موسى هل أتّبعك

2- هدف موسى از همراه شدن با خضر ، بهرهورى از علم رشدآفرين وى بود .

هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت رشدًا

{رشداً} اگر مفعولٌ له باشد، مفاد آيه اين است كه: {پيروى من، به منظور رشد يافتن است} كه اگر مفعولٌ به باشد، مراد اين است كه: {تو را پيروى مى كنم بر اين اساس كه آنچه را رشد است، به من بياموزى. }.

همراهى موسى(ع) با خضر(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 67 - 1،2

1- خضر ، موسى ( ع ) را از تحمّل همراهى با وى ، براى فراگيرى علوم ويژه ، ناتوان ديد .

هل أتّبعك . .. قال إنّك لن تستطيع معى صبرًا

2- خضر ( ع ) به موسى ( ع ) توصيه كرد به دليل نداشتن قدرت تحمّل ، از همراه شدن با او صرف نظر كند .

إنّك لن تستطيع معى صبرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 70 - 1،2

1- خضر ، با درخواست موسى ( ع ) در مورد همراهى با او ، به صورت مشروط ، موافقت كرد .

قال فإن اتبعتنى فلاتسئلنى عن شىء

2- شرط خضر براى همراهى موسى ( ع ) با او ، سؤال نكردن از چيزى قبل از توضيح خود او بود .

فلاتسئلنى عن شىء حتّى أُحدث لك منه ذكرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

كهف - 18 - 71 - 1،2

1- موسى ( ع ) با پذيرش شروط خضر ، همراه او حركت كرد .

فانطلقا حتّى إذا ركبا فى السفينة

{انطلاق} به معناى {روانه شدن و حركت كردن} است. {فاء} در {فانطلقا} دلالت دارد كه موسى(ع) شرايط خضر را پذيرفت و خضر(ع) به همراهى وى رخصت داد.

2- موسى و خضر ( ع ) در نخستين مراحل همراهى ، سوار كشتى شدند .

فانطلقا حتّى إذا ركبا فى السفينة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 73 - 9

9- موسى بر همراهى با خضر ( ع ) مصرّ بود .

لاتؤاخذنى . .. و لاترهقنى من أمرى عسرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 74 - 1

1- خضر ( ع ) عذرخواهى موسى ( ع ) را پذيرفت و اجازه ادامه همراهى را به او داد .

فانطلقا

همراهى هارون(ع) با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 48 - 4

4 - هارون همراه و همگام موسى ( ع ) ، در ابلاغ رسالت الهى

ربّ موسى و ه_رون

همسر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 25 - 12

12 - { عن البزنطى قال : سألت الرضا ( ع ) عن قوله تعالى { إنّ أبى يدعوك ليجزيك أجر ما سقيت لنا } أهى التى تزوّج بها ؟ قال : نعم . . . ;

از بزنطى نقل شده كه گفت: از امام رضا(ع) درباره قول خداى تعالى: {إنّ أبى يدعوك. ..} پرسيدم: آيا

دخترى كه نزد موسى آمد و گفت پدرم تو را خواسته ... همان دخترى بود كه بعداً موسى(ع) با او ازدواج كرد؟ فرمود: آرى...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 21

21 - { عن أبى ذر قال : قال رسول اللّه ( ص ) : إذا سألت أى الأجلين قضى موسى ( ع ) ؟ فقل خيرهما و أبرّهما و إذا سئل أى المرأتين تزوّج ، فقل الصغرى منهما . . . ;

از ابوذر روايت شده كه گفت: رسول خدا(ص) فرمود: اگر از تو سؤال شود كه موسى(ع) كدام يك از دو زمان مورد قرارداد با شعيب را تمام نمود; بگو بهترين و نيكوترين آن دو را و اگر سؤال شود با كدام يك از آن دو دختر ازدواج كرد; بگو با كوچك ترين آن دو. ..}.

همسفر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 60 - 2،5،12

2- موسى ( ع ) در جُستار تحقيقىِ خويش براى يافتن خضر ، با خدمت كار خود ( يوشع ( ع ) ) همراه بود .

و إذ قال موسى لفتيه لاأبرح

{فتى} به معناى جوان است. در تعبيرات قرآن، از غلام و خدمت كار نيز با اين تعبير ياد شده است. لازم به ذكر است كه بنابر برخى از روايات مأثور، همراه و همسفر موسى(ع)، {يوشع بن نون} وصى آن حضرت بوده است.

5- موسى ( ع ) همسفر خود را از احتمال طولانى بودن سفرشان آگاه ساخت و احتمال بازگشت از نيمه راه را منتفى دانست .

و إذ قال موسى لفتيه

لاأبرح . .. أو أمضى حقبًا

12- { عن أبى جعفر ( ع ) : كان وصىّ موسى بن عمران ، يوشع بن نون و هو فتاه الذى ذكر اللّه فى كتابه ;

از امام باقر(ع) روايت شده: جانشين موسى بن عمران، يوشع بن نون بود و او، همان جوان همراه موسى(ع) بود كه خداوند، او را در قرآن ياد كرده است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 62 - 2

2- موسى ( ع ) در پى گذر كردن و پشت سر گذاشتن مجمع البحرين ، گرسنگى و خستگى شديدى را در خود و همسفرش احساس كرد .

ءاتنا غداءنا لقد لقينا من سفرنا ه_ذا نصبًا

{نصب} به معناى {رنج و سختى} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 66 - 11

11- موسى ( ع ) همسفر خود را به همراهى با خضر ( ع ) و دريافت علوم او ، وادار نكرد . *

هل أتّبعك على أن تعلّمن

در سفر با خضر، سخنى از همسفر موسى به ميان نيامده است; ممكن است او در اين سفر، از موسى جدا شده و يا به دليل شخصيت برجسته موسى و خضر(ع) تنها، از آن دو، در آيات بعد ياد شده باشد. جمله {ذلك ما كنّا نبغ} در آيات قبل، احتمال دوم را تأييد مى كند.

همسفران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 10 - 2،4

2 - موسى ( ع ) در مسير حركت خويش ، علاوه بر همسر خود ، افرادى ديگر ازاعضاى خانواده اش را

به همراه داشت .

فقال لأهله امكثوا

فعل {امكثوا} كه به صورت جمع آمده است، بر نكته ياد شده دلالت دارد.

4 - خانواده و همراهان موسى ( ع ) در بيابان ، آتشى را كه موسى ( ع ) مشاهده كرد ، نديدند . *

فقال لأهله امكثوا أنّى ءانست نارًا

از گفته موسى(ع) كه فرمود: {من آتشى را ديدم} مى توان احتمال داد كه ديگر همراهان موسى(ع) آن آتش را نديده بودند. و گرنه ديدن را به خود اختصاص نمى داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 7 - 4

4 - همراهى خانواده موسى ( همسر و فرزندانش ) با وى در سفر از { مدين }

إذ قال موسى لأهله . .. لعلّكم تصطلون

تعبير {سئاتيكم} و {لعلّكم تصطلون} (با ضماير جمع) نشان مى دهد كه همراهيان موسى بيش از يك نفر بوده اند و تعبير {أهل} بيانگر آن است كه همه آنان از نزديكان (همسر و فرزندان) او بوده اند.

هوشيارى خواهر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 9

9 - خواهر موسى ، دخترى زيرك و راز نگه دار بود .

هل أدلّكم على من يكفله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 12 - 10

10 - خواهر موسى ، شجاع ، زيرك و كاردان بود .

بصرت به عن جُنُب . .. قالت هل أدلّكم على أهل بيت يكفلونه لكم و هم له ن_صحون

يأس موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 2

2

_ نااميدى موسى ( ع ) از حركت بنى اسرائيل و مبارزه با جباران براى ورود به سرزمين مقدس

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 129 - 6

6 _ موسى ( ع ) از ايمان آوردن فرعونيان به خدا و پذيرش تعاليم وى نااميد شد .

عسى ربكم أن يهلك عدوكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 22 - 3

3- نفرين موسى ( ع ) به درگاه پروردگار ، پس از نااميدى از هدايت فرعونيان

و إن لم تؤمنوا . .. فدعا ربّه أنّ ه_ؤلاء قوم مجرمون

{دعا} در مقام شكايت، دربردارنده درخواست مجازات است.

ياران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 23 - 1،2،3،4،24

1 _ يورش به سرزمين مقدس از دروازه آن ، پيشنهاد دو نفر از ياران موسى ( ع )

قال رجلان . .. ادخلوا عليهم الباب

2 _ وجود يارانى خداترس و داراى حس مسؤوليت در ميان قوم موسى ( ع )

قال رجلان من الذين يخافون . .. ادخلوا عليهم الباب

برداشت فوق بر اين اساس است كه مفعول محذوف {يخافون}، {اللّه} باشد، يعنى {يخافون اللّه}.

3 _ ياران موسى ( ع ) و وفاداران به او براى نبرد با زورگويان سرزمين مقدس ، جمعى اندك و ناچيز

ان فيها قوماً جبارين . .. قال رجلان من الذين يخافون

4 _ يوشع و كالب از ياران خداترس موسى ( ع )

قال رجلان من الذين يخافون انعم اللّه عليهما

بسيارى از مفسران برآنند كه مقصود از {رجلان}، يوشع و كالب

مى باشد.

24 _ تبليغات ياوران خداترس موسى ( ع ) ( يوشع و كالب ) به هدف برانگيختن و بسيج بنى اسرائيل براى هجوم به سرزمين مقدس و نبرد با زورگويان

قال رجلان . .. ان كنتم مؤمنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 25 - 4

4 _ برادر موسى ( ع ) ( هارون ) ، تنها مطيع و ياور مورد اعتماد وى در ميان بنى اسرائيل

قال رب انى لااملك الا نفسى و اخى

برداشت فوق بر اين مبناست كه كلمه {اخى}، عطف بر {نفسى}، باشد.

ياور موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 87 - 3

3 _ برادر موسى ( هارون ) شريك او در دريافت وحى و ياور او در امر رسالت بود .

و أوحينا إلى موسى و أخيه أن تبوّءا لقومكما بمصر بيوتاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 53 - 2

2- هارون ( ع ) ، در خدمت اهداف موسى ( ع ) بود و او را در انجام رسالت هاى الهى اش يارى مى كرد .

و وهبنا له . .. ه_رون

تعبير {بخشيدن هارون به موسى} مبالغه در خدمت گزارى كامل او به اهداف الهى برادرش موسى(ع) است. {نبيّاً} حال است و بيانگر اين كه {هارون} در حالى كه خود نيز پيامبر بود، كمر به خدمت موسى(ع) بسته بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 45 - 4

4 - هارون ، يار و مددكار موسى ( ع ) در رسالت

ثمّ

أرسلنا موسى و أخاه ه_رون

ذكر {اخوت} _ كه در تعبيرات كنايى به معناى معين و پشتيبان به كار مى رود _ علاوه براين كه بيانگر نسبت سببى هارون با موسى(ع) است، مى تواند اشعار به اين نكته نيز داشته باشد كه رسالت اصلى، بر دوش موسى بوده و رسالت هارون، يارى كردن و مدد رساندن به او بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 35 - 2،5

2 _ هارون ، برگزيده خداوند براى معاونت و يارى حضرت موسى ( ع ) در امر خطير رسالت

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب و جعلنا معه أخاه ه_رون وزيرًا

{وزير} _ كه از واژه {وزر} (به معناى ثقل) گرفته شده است _ اسم براى شخصى است كه بارسنگين مسؤوليت پادشاهى را بر دوش گيرد و نقش مشاور او را داشته باشد و با رأى خود او را كمك كند (قاموس المحيط).

5 _ رسالت و مسؤوليت اصلى هدايت و رهبرى جامعه بر دوش حضرت موسى ( ع ) بود و هارون تنها نقش معاونت و مشاورت او را بر عهده داشت .

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب و جعلنا معه أخاه ه_رون وزيرًا

برداشت فوق، به خاطر اين نكته است كه دريافت كننده كتاب و شريعت، حضرت موسى(ع) بود و برادرش هارون، تنها به عنوان معاون و مشاور او معرفى گرديده بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 36 - 2

2 _ هارون ، شريك و همتاى موسى ( ع ) در امر رسالت و تبليغ فرعون و قوم او

و لقد ءاتينا موسى الكت_ب . ..

أخاه ه_رون وزيرًا. فقلنا اذهبا إلى القوم الذين كذّ

يد بيضاى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 108 - 2،3

2 _ سفيد گشتن دست موسى ( ع ) پس از نمايان ساختن آن ، دومين معجزه موسى و آيتى براى حقانيت رسالت او

و نزع يده فإذا هى بيضاء للنظرين

3 _ سفيد گشتن دست موسى ( ع ) ، پس از نمايان ساختن آن ، امرى غير منتظره و خارق العاده و قابل رؤيت براى همه بينندگان

فإذا هى بيضاء للنظرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 22 - 1،2،4

1 - خداوند ، در وادى طوى به موسى ( ع ) فرمان داد كه با گذاردن دست در زير بغل و بيرون آوردن آن ، با معجزه اى ديگر آشنا شود .

واضمم يدك إلى جناحك . .. ءاية أُخرى

{جناح} در معانى {دست}، {بازو}، {زير بغل} و {پهلو} به كار مى رود (قاموس). فعل {تخرج} قرينه است براين كه مراد از {جناح} در آيه {زير بغل} است، زيرا بر دور شدن دست از بازو و پهلو خروج صادق نيست.

2 - دست حضرت موسى ( ع ) با قرارگرفتن در زير بغل او ، به هنگام بيرون آمدن تغيير رنگ داده و سپيد مى شد .

تخرج بيضاء

4 - يدبيضا و مار شدن عصا ، دو معجزه براى اثبات رسالت موسى ( ع ) بود .

فألقيها فإذا هى حيّة تسعى . .. واضمم يدك ... ءاية أُخرى

{آية} (علامت)، حال است براى فاعل {تخرج} و به قرينه آيات بعد كه در آنها هدايت فرعون

بر عهده موسى نهاده شده، مراد از {آية}، علامت رسالت او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 42 - 6

6 - اعطاى معجزاتى در كنار معجزه عصا و يدبيضا به موسى ( ع ) ، وعده خداوند به او در كوه طور *

ب__َاي_تى

جمع آوردن {آيات} با آن كه تا آن زمان، تنها دو معجزه به موسى(ع) عطا شده بود، مى تواند وعده ضمنى خداوند به عطاى معجزاتى ديگر به موسى(ع) باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 33 - 1،2

1 - درخشندگى دست موسى براى بينندگان ، در پى بيرون كشيدن آن از گريبان خويش

فإذا هى بيضاء للن_ظرين

{نَزْع} (مصدر {نَزَع}) معادل {اخراج} (بيرون آوردن) است و منزوع منه در آيه فوق حذف شده و تقدير آن چنين است: {و نزع يده من جيب قميصه}. گفتنى است كه {بيضاء} (مؤنث أبيض) به معناى سفيد است و سفيدى دست موسى مى تواند كنايه از اشراق و درخشندگى آن به هنگام بيرون آوردن از گريبان باشد.

2 - يد بيضا ، دومين معجزه موسى ( ع ) و دليل صدق رسالت وى

و نزع يده فإذا هى بيضاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 12 - 1،2،8

1 - فرمان خدا به موسى ( ع ) مبنى بر فروبردن دست در گريبان خويش و خارج ساختن آن با سپيديى جذّاب و غيرزننده

و أدخل يدك فى جيبك تخرج بيضاء من غير سوء

2 - { يد بيضا } ، دومين معجزه عطا شده به موسى ( ع )

از جانب خدا در وادى طور

و ألق عصاك . .. و أدخل يدك فى جيبك تخرج بيضاء

8 - { عن أبى عبداللّه ( ع ) [ فى قوله تعالى ] { أدخل يدك فى جيبك تخرج بيضاء من غير سوء } قال : من غير برص ;

از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند متعال خطاب به موسى(ع) كه مى فرمايد: {أدخل يدك فى جيبك من غير سوء} روايت شده كه فرمود: مراد از {سوء} بيمارى برص و پيسى است}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 32 - 1،6

1 - فرمان ديگر خداوند به موسى ( ع ) در وادى طور مبنى بر بردن دست خويش به گريبان

اسلك يدك فى جيبك

6 - { عصا } و { يد بيضا } دو معجزه و برهان الهى در اختيار موسى ( ع )

فذنك بره_نان من ربّك

يقين مادر موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 13 - 10

10 - يقين پيدا كردن مادر موسى به درستى و تخلف ناپذير بودن وعده هاى خداوند ، يكى ديگر از اهداف بازگرداندن موسى ( ع ) به آغوش وى

فرددن_ه إلى أُمّه . .. و لتعلم أنّ وعد اللّه حقّ

يهود دوران موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 18

18 _ گوساله پرستى و ارتداد يهوديان عصر موسى ( ع ) و عفو خداوند از آنان

ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاءتهم البينت فعفونا عن ذلك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء

- 4 - 154 - 6،7

6 _ يهوديان عصر موسى ، مأمور ورود به بيت المقدس ، با حالتى خاضعانه

و قلنا لهم ادخلوا الباب سجداً

مراد از {الباب} بنابه گفته بسيارى از مفسران، دروازه شهر بيت المقدس است و {سجداً} جمع ساجد مى باشد و مراد از سجده مى تواند معناى لغوى آن (خضوع) باشد.

7 _ ورود به بيت المقدس و سجده به درگاه الهى در آن هنگام ، فرمان خداوند به يهوديان عصر موسى ( ع )

و قلنا لهم ادخلوا الباب سجداً

يهود صدر اسلام و قصه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 8

8- اطلاع يهود عصر پيامبر ( ص ) از سرگذشت موسى ( ع ) و فرعون

فسئل بنى إسرءيل إذ جاءهم فقال له فرعون

يهود و موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 153 - 2،9

2 _ آشكارا ديدن خداوند ، تقاضاى نابجاى يهوديان از موسى ( ع )

فقد سألوا موسى أكبر من ذلك فقالوا أرنا اللّه جهرة

9 _ درخواست يهود از موسى ( ع ) ( ديدن خدا ) ، نابجاتر از درخواست آنان از پيامبر ( ص ) ( نزول كتاب آسمانى بر آنان )

يسئلك أهل الكتب . .. فقد سألوا موسى أكبر من ذلك

يهود و نبوت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 6

6 _ گفتار يهود زمان پيامبر(ص) مبنى بر نازل نشدن وحى بر بشر، در تناقض با عقيده آنان در مورد نبوت موسى(ع) و نزول وحى بر آن

حضرت بود.

إذ قالوا ما أنزل الله على بشر من شىء قل من أنزل الكتب الذى جاء به موسى

موضعگيرى از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

آثار موضعگيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 173 - 18

18 _ سرنوشت اخروى انسان در گرو موضعگيرى فكرى و عملى وى در دنيا

فاما الذين ءامنوا . .. و اما الذين استنكفوا و استكبروا فيعذبهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 58 - 10

10 - موضع گيرى پيشينِ كفرآلود ، باعث آميختن حقايق به امور موهوم و غير حق است .

و لئن جئتهم بأية ليقولنّ الذين كفروا إن أنتم إلاّ مبطلون

آثار موضعگيرى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 38 - 3

3 - عزم ملكه سبا بر تسليم شدن در برابر سليمان ( ع ) ، پس از رد هداياى وى

قبل أن يأتونى مسلمين

از سخنان سليمان و تعبير {قبل أن يأتونى مسلمين} استفاده مى شود كه بلقيس مصمم بر تسليم شده بود و سليمان از قبل آن را مى دانست.

آثار موضعگيرى عقيدتى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 26 - 7

7 _ فرجام ملت ها در گرو كيفيت موضعگيرى ايشان در برابر فرمان هاى خداوند

إنّا لن ندخلها ابداً . .. فانها محرمة عليهم اربعين سنة

آثار موضعگيرى عليه كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 217 - 2

2 - موضع گيرى پيامبر ( ص ) در قبال كفرورزى و عصيان خويشاوندان ، داراى پى

آمد هاى دشوار و نگران كننده

و أنذر عشيرتك . .. فإن عصوك فقل إنّى برىءٌ ... و توكّل على العزيزالرحيم

دستور {توكّل على اللّه} پس از {فقل إنّى برىءٌ ممّا تعملون} بيانگر مطلب ياد شده است.

آثار موضعگيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 217 - 2

2 - موضع گيرى پيامبر ( ص ) در قبال كفرورزى و عصيان خويشاوندان ، داراى پى آمد هاى دشوار و نگران كننده

و أنذر عشيرتك . .. فإن عصوك فقل إنّى برىءٌ ... و توكّل على العزيزالرحيم

دستور {توكّل على اللّه} پس از {فقل إنّى برىءٌ ممّا تعملون} بيانگر مطلب ياد شده است.

آثار موضعگيرى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 11

11 _ نقش اساسى برخى مواضع و عملكرد هاى نخستين انسان ، در عملكرد و مواضع آينده وى

لن تخرجوا معى . .. إنكم رضيتم بالقعود أول مرّة

تصريح به {أول مرّة} نقش داشتن عملكرد نخستين را در حركتهاى آينده انسان مى رساند.

استقامت در موضعگيرى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 4

4_ پيامبر ( ص ) از ناحيه خداوند مأمور بود تا پايدارى خود و مؤمنان و ايستادگى بر مواضعشان را به كافران تأكيد كند .

و قل للذين لا يؤمنون . .. إنا ع_ملون

اهميت موضعگيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 217 - 34

34 _ لزوم پاسخگويى به تبليغات و شُبهات دشمن و مقابله مناسب در برابر آنان

يسئلونك عن الشهر الحرام

قتال فيه قل قتال فيه كبير

وقوع قتل از سوى مسلمانان در ماه حرام، موجب اعتراض و تبليغات دشمنان دين گرديد. قرآن در عين تحريم قتل در ماه حرام، با بيان اعمال خلاف مشركان، تبليغات دشمن را خنثى كرد.

اهميت موضعگيرى عليه عقيده باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 26 - 6

6 - لزوم موضع گيرى قاطعانه در برابر عقايد و باور هاى غلط جامعه ، حتى در برابر نزديك ترين خويشاوندان

و إذ قال إبرهيم لأبيه و قومه إنّنى براء ممّا تعبدون

اهميت موضعگيرى عليه كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 14 - 9

9 - ناخوشايندى كافران و دگرانديشان ، نبايد مانع اظهار حق در اصول دين و موجب دست برداشتن از مواضع اصولى در نهضت توحيدى شود .

فادعوا اللّه مخلصين له الدين و لو كره الك_فرون

تحيّر در موضعگيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 143 - 3

3 _ نفاق ، موجب تحير آدمى در موضعگيرى ها و مايه فقدان قدرت وى در انتخاب صحيح مسير زندگى است .

مذبذبين بين ذلك لا إلى هؤلاء و لا إلى هؤلاء و من يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا

تشبيه به موضعگيرى كافران پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 81 - 1

1 - موضع گيرى كافران رفاه زده عصر بعثت ، در برابر رهنمود هاى پيامبر ( ص ) ، همانند موضع گيرى كافران پيشين در برابر رهنمود هاى پيامبرانشان

بل قالوا مثل ما

قال الأوّلون

تشبيه موضعگيرى مرفهان كافر صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 81 - 1

1 - موضع گيرى كافران رفاه زده عصر بعثت ، در برابر رهنمود هاى پيامبر ( ص ) ، همانند موضع گيرى كافران پيشين در برابر رهنمود هاى پيامبرانشان

بل قالوا مثل ما قال الأوّلون

زمينه موضعگيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 60 - 14

14 _ تأثيرگذارى كمك هاى اقتصادى در موضع گيرى هاى اجتماعى و فكرى برخى از انسانها

و المؤلفة قلوبهم

دلجويى به وسيله كمكهاى مادى، در مورد افراد ضعيف الايمان و يا مخالفان، مى تواند بدين منظور باشد كه يا از جهت عقيده متمايل به حق شوند و يا دست كم در مواضع اجتماعى خود، از اسلام حمايت كنند.

سرزنش موضعگيرى عجولانه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 57 - 8

8 - موضع گيرى عجولانه و مسخره آميز در برابر مسائل ، امرى نكوهيده و ناپسند

و لمّا ضرب ابن مريم مثلاً إذا قومك منه يصدّون

با توجه به واژه {إذا} استفاده مى شود كه مشركان بدون تأمل و تعقل در برابر داستان عيسى(ع)، موضع گيرى مى كردند و خداوند اين را مورد سرزنش قرار داده است.

عوامل مؤثر در موضعگيرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 97 - 5

5 _ تأثير محيط اجتماعى وفرهنگى در موضع گيرى انسان ها نسبت به حقايق و معارف اديان الهى

الأعراب أشد كفراً و نفاقاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

17 - فتح - 48 - 6 - 15

15 - نقش مهم توجّه به فرجام امور ، در موضع گيرى ها و گرايش هاى انسان

ليدخل المؤمنين و المؤمن_ت جنّ_ت . .. و يعذّب المن_فقين و ... و أعدّ لهم جهنّم

خداوند، آخرين سخنى را كه درباره مؤمنان و نيز منافقان و مشركان يادآور شده، فرجام نيك مؤمنان و سرنوشت سخت منافقان و مشركان است و اين سخنان از سر تشويق و تهديد صادر شده است; مطلب بالا استفاده مى شود.

عوامل مؤثر در موضعگيرى سليمان(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 41 - 3

3 - نقش تيزهوشى ملكه سبا ، در نحوه موضع گيرى و تصميم سليمان ( ع ) در قبال وى

ننظر أتهتدى أم تكون من الذين لايهتدون

اهميت پى بردن به ميزان هوش بلقيس، مى تواند از آن جهت باشد كه نحوه موضع گيرى سليمان(ع) را در قبال وى مشخص سازد.

عوامل مؤثر در موضعگيرى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 84 - 2

2- اعمال و موضع گيرى هاى انسان ها ، بازتابى از روحيه ها ، انگيزه ها و خصلت هاى درونى آنهاست .

كلّ يعمل على شاكلته

منشأ موضعگيرى پسنديده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 1 - 14

14 _ ايمان و اعتقاد راسخ ، زيربناى موضعگيرى هاى مثبت و اعمال ارزشى انسان

فاتقوا اللّه و أصلحوا . .. و أطيعوا اللّه و رسوله إن كنتم مؤمنين

منشأ موضعگيرى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 -

فتح - 48 - 10 - 2

2 - تجلّى مشيّت و خواست خداوند ، در تصميم گيرى ها ، پيمان ها و موضع گيرى هاى پيامبر ( ص )

إنّ الذين يبايعونك إنّما يبايعون اللّه

تعبير {إنّما يبايعون} مى رساند كه عمل و تصميم پيامبر(ص)، همان خواست و اراده خدا است و بدين جهت پيمان با او عين پيمان با خدا است.

موضعگيرى اجتماعى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 4

4 _ مواضع و عملكرد سياسى ، اجتماعى و دينى زنان منافق ، داراى اهميتى همانند مواضع و عملكرد مردان منافق

المنفقون و المنفقت بعضهم من بعض يأمرون بالمنكر

مطرح شدن زنان منافق، در كنار مردان منافق و هم سطح شمرده شدن با آنان، بيانگر برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 15

15 _ عملكرد ، مواضع اجتماعى و خصلت هاى مؤمنان و منافقان ، كاملاً متفاوت و متضاد است .

المنفقون و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر ... و المؤمنون و المؤمنت ... يأمرون بالمع

با توجه به تقابل اين آيه با آيه 67 _ كه در مورد خصلتهاى منافقان بود _ برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 5

5 - منافقان ، از نظر رفتار و مواضع سياسى و اجتماعى در قطب مخالف مؤمنان قرار دارند .

و يقولون ءامنّا. .. و أطعنا ثمّ يتولّى ... فريق منهم معرضون ...إنّما كان قول الم

{داورى { از مهم ترين مسائل اجتماعى است و در آيات

پيشين، منافقان به عنوان مخالفان داورى پيامبر(ص) و متمردان از حكم آن حضرت معرفى شدنده اند; ولى در آيه ياد شده، مؤمنان به عنوان انسان هاى مطيع و تن دهنده به حكم و داورى پيامبر(ص) شناسانده شدنده اند. بنابراين مى توان استفاده كرد كه مؤمنان و منافقان، در مواضع اجتماعى در جهت مخالف هم قرار دارند.

موضعگيرى اجتماعى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 71 - 15

15 _ عملكرد ، مواضع اجتماعى و خصلت هاى مؤمنان و منافقان ، كاملاً متفاوت و متضاد است .

المنفقون و المنفقت . .. يأمرون بالمنكر ... و المؤمنون و المؤمنت ... يأمرون بالمع

با توجه به تقابل اين آيه با آيه 67 _ كه در مورد خصلتهاى منافقان بود _ برداشت فوق استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 5

5 - منافقان ، از نظر رفتار و مواضع سياسى و اجتماعى در قطب مخالف مؤمنان قرار دارند .

و يقولون ءامنّا. .. و أطعنا ثمّ يتولّى ... فريق منهم معرضون ...إنّما كان قول الم

{داورى { از مهم ترين مسائل اجتماعى است و در آيات پيشين، منافقان به عنوان مخالفان داورى پيامبر(ص) و متمردان از حكم آن حضرت معرفى شدنده اند; ولى در آيه ياد شده، مؤمنان به عنوان انسان هاى مطيع و تن دهنده به حكم و داورى پيامبر(ص) شناسانده شدنده اند. بنابراين مى توان استفاده كرد كه مؤمنان و منافقان، در مواضع اجتماعى در جهت مخالف هم قرار دارند.

موضعگيرى اضلالگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

14 - لقمان - 31 - 7 - 14

14 - گمراهان و رواج دهندگان سخنان باطل در برابر قرآن كريم ، در مقابل هر پيامى كه نشانه الهى داشت ، موضع گيرى مى كردند و حساسيت شان ، تنها مربوط به تلاوت آيات خدا از سوى پيامبر ( ص ) نبود .

و إذا تتلى عليه ءاي_تنا ولّى مستكبرًا

مجهول آورده شدن فعل {تُتلى} به جاى فعل معلوم، مى تواند به منظور اشاره به نكته ياد شده باشد.

موضعگيرى اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 59 - 4

4 _ پيامبر ( ص ) ، مأمور مقابله با موضعگيرى هاى مغرضانه اهل كتاب نسبت به مسلمانان

قل يأهل الكتب هل تنقمون منا الا ان ءامنا باللّه

موضعگيرى در اضطراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 74 - 9

9 - لزوم پرهيز از تصميم گيرى و موضع گيرى به هنگام هيجانات و دغدغه ها

فلما ذهب عن إبرهيم الروع . .. يجدلنا فى قوم لوط

موضعگيرى در برابر تفكر نو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 68 - 11

11 - موضع گيرى در برابر انديشه هاى نو و بى سابقه ، امرى طبيعى و عذرى قابل قبول

أم جاءهم ما لم يأت ءاباءهم الأوّلين

از اين آيه استفاده مى شود كه: اگر نزول كتاب امرى بى سابقه بود، موضع گيرى كافران در برابر قرآن قابل پذيرش بود.

موضعگيرى زنان منافق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 67 - 4

4

_ مواضع و عملكرد سياسى ، اجتماعى و دينى زنان منافق ، داراى اهميتى همانند مواضع و عملكرد مردان منافق

المنفقون و المنفقت بعضهم من بعض يأمرون بالمنكر

مطرح شدن زنان منافق، در كنار مردان منافق و هم سطح شمرده شدن با آنان، بيانگر برداشت فوق است.

موضعگيرى سياسى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 5

5 - منافقان ، از نظر رفتار و مواضع سياسى و اجتماعى در قطب مخالف مؤمنان قرار دارند .

و يقولون ءامنّا. .. و أطعنا ثمّ يتولّى ... فريق منهم معرضون ...إنّما كان قول الم

{داورى { از مهم ترين مسائل اجتماعى است و در آيات پيشين، منافقان به عنوان مخالفان داورى پيامبر(ص) و متمردان از حكم آن حضرت معرفى شدنده اند; ولى در آيه ياد شده، مؤمنان به عنوان انسان هاى مطيع و تن دهنده به حكم و داورى پيامبر(ص) شناسانده شدنده اند. بنابراين مى توان استفاده كرد كه مؤمنان و منافقان، در مواضع اجتماعى در جهت مخالف هم قرار دارند.

موضعگيرى سياسى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 51 - 5

5 - منافقان ، از نظر رفتار و مواضع سياسى و اجتماعى در قطب مخالف مؤمنان قرار دارند .

و يقولون ءامنّا. .. و أطعنا ثمّ يتولّى ... فريق منهم معرضون ...إنّما كان قول الم

{داورى { از مهم ترين مسائل اجتماعى است و در آيات پيشين، منافقان به عنوان مخالفان داورى پيامبر(ص) و متمردان از حكم آن حضرت معرفى شدنده اند; ولى در آيه ياد شده، مؤمنان به عنوان انسان هاى مطيع و

تن دهنده به حكم و داورى پيامبر(ص) شناسانده شدنده اند. بنابراين مى توان استفاده كرد كه مؤمنان و منافقان، در مواضع اجتماعى در جهت مخالف هم قرار دارند.

موضعگيرى ظالمانه كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 4

4 _ واكنش كافران در برابر قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، رفتارى بس ظالمانه و مزورانه بود .

فقد جاءو ظلمًا و زورًا

موضعگيرى عليه آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 4

4 - مشركان ، به بهانه حفظ سنت هاى دينى به يادگار مانده از پدرانشان ، در مقابل آيات روشن الهى موضع گيرى كردند .

إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعب

موضعگيرى عليه انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 81 - 1

1 - موضع گيرى كافران رفاه زده عصر بعثت ، در برابر رهنمود هاى پيامبر ( ص ) ، همانند موضع گيرى كافران پيشين در برابر رهنمود هاى پيامبرانشان

بل قالوا مثل ما قال الأوّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 11

11 - پيروى از سنت هاى جاهلى ، عامل اصلى ايمان نياوردن كافران و موضع گيرى در برابر پيامبران

إنّا وجدنا ءاباءنا على أمّة . .. قالوا إنّا بما أرسلتم به ك_فرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 16

16- موضع منفى مشركان مكه در برابر

تعاليم پيامبران پيشين

و إذ لم يهتدوا به فسيقولون ه_ذا إفك قديم

تعبير به {إفك قديم}، نمايانگر باور كافران مكه به ديرينه بودن پيام وحى و كذب بودن آن از ابتداى تاريخى آن است. به ديگر بيان قرآن در نظر ايشان، همچون تعاليم ديگر پيامبران تاريخ، افترا است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 53 - 1

1 - موضع گيرى همگون كافران عليه پيامبران در طول تاريخ ، تداعى گر تبانى آنان بر مواضع يكسان و از شگفتى هاى تاريخ است .

أتواصوا به

{تواصى} (مصدر {تواصوا}) به معناى سفارش كردن برخى به بعضى ديگر است و استفهام در {أتواصوا به} براى تعجب است. در آيه شريفه، از موضع گيرى يكسان كافران تاريخ در برابر رسولان الهى _ از آن جهت كه گويا آنان همديگر را بر اين امر توصيه و سفارش كرده بودند _ اظهار تعجب شده است.

موضعگيرى عليه باطل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى ، بايد در موضع گيرى عليه جريان هاى باطل ( نفاق ) پيشگام باشد .

لا تقم فيه أبداً

مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر(ص) در اين آيه ظاهراً به خاطر موقعيتى است كه آن حضرت داشتند (موقعيت رهبرى).

موضعگيرى عليه تهمت به مسلمانان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 9

9 - اظهار تنفر و نشان دادن واكنش منفى ، وظيفه مسلمانان در برابر شايعه ها و تهمت هاى بى دليل جنسى عليه ديگر مسلمانان

و لولا

إذ سمعتموه قلتم ما يكون لنا أن نتكلّم به_ذا سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

موضعگيرى عليه حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 6

6 - لزوم موضع گرفتن و بى تفاوت نبودن در برابر دشمنان ديانت و ستيزه جويان حق ناپذير

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. كبر مقتًا ... عند الذين ءامنوا

موضعگيرى عليه دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 35 - 6

6 - لزوم موضع گرفتن و بى تفاوت نبودن در برابر دشمنان ديانت و ستيزه جويان حق ناپذير

الذين يج_دلون فى ءاي_ت اللّه . .. كبر مقتًا ... عند الذين ءامنوا

موضعگيرى عليه دشمنان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 4

4 - مسلمانان ، موظف اند در برابر شايعه ها و تهمت هاى بى اساس عليه پيامبر ( ص ) و حريم آن حضرت ، واكنشى صريح و منفى نشان دهند و به مقابله جدى با آنها برخيزند .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. ه_ذا بهت_ن عظيم

موضعگيرى عليه قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 4

4 _ واكنش كافران در برابر قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، رفتارى بس ظالمانه و مزورانه بود .

فقد جاءو ظلمًا و زورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 36 - 5

5 - موضع گيرى هاى كافران در قبال قرآن و پيامبر ( ص )

، متكى به پندار _ و نه دليل يقينى _

أم خلقوا السم_وت و الأرض بل لايوقنون

موضعگيرى عليه قصه افك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 16 - 2

2 - مسلمانان ، موظف بودند با توطئه { افك } به عنوان بهتانى بزرگ عليه پيامبر ( ص ) و حريم آن حضرت ، مقابله كنند .

و لولا إذ سمعتموه قلتم . .. سبح_نك ه_ذا بهت_ن عظيم

موضعگيرى عليه محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 6

6- موضع گيرى مشركان مكه در برابر پيامبر ( ص ) ، استمرار موضع گيرى فرعون در برابر موسى ( ع ) بود .

و قالوا لن نؤمن لك . .. و لقد ءاتينا موسى ... فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 81 - 1

1 - موضع گيرى كافران رفاه زده عصر بعثت ، در برابر رهنمود هاى پيامبر ( ص ) ، همانند موضع گيرى كافران پيشين در برابر رهنمود هاى پيامبرانشان

بل قالوا مثل ما قال الأوّلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 4 - 4

4 _ واكنش كافران در برابر قرآن و رسالت پيامبر ( ص ) ، رفتارى بس ظالمانه و مزورانه بود .

فقد جاءو ظلمًا و زورًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 28 - 5

5 - موضع گيرى بيشتر مشركان عليه پيامبر ( ص ) ، به

دليل ناآگاهانه بودن آن ، فاقد وجاهت و اعتبار است .

و ما أرسلن_ك إلاّ كافّة للناس . .. و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون

ذكر {و ل_كنّ أكثر الناس لايعلمون} پس از بيان قلمرو رسالت پيامبر(ص) و نقش آن حضرت، مى تواند به منظور دفع توهم باشد. آن توهم اين است كه اكثريت مشركان با رسالت پيامبر(ص) مخالف اند و چنين امرى تأثيرى منفى در رسالت آن حضرت دارد. خداوند جواب مى دهد كه نظر چنين اكثريتى بى فايده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 88 - 4

4 - نظارت الهى بر موضع گيرى مشركان عليه پيامبر ( ص ) ، پشتوانه مجازات و محاكمه آنان

و عنده علم الساعة و إليه ترجعون . .. و قيله ي_ربّ إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون

عطف {قيله} بر {الساعة} در دو آيه قبل گوياى ارتباط اين آيه با {إليه ترجعون} در آن آيه است و از مجموع دو آيه، براشت ياد شده استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 8

8 - تناقض آشكار ، در موضع گيرى كافران عليه پيامبر ( ص )

فما أنت بنعمت ربّك بكاهن و لامجنون

با توجه به اين كه {كهانت} خود شيوه اى پيچيده و در اختيار تعدادى از افراد بوده و با جنون هرگز جمع نمى شود; متهم گشتن پيامبر(ص) به كهانت و جنون، نشانگر سردرگمى كافران و تناقض گويى آشكار آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 36 - 5

5 - موضع گيرى هاى كافران در

قبال قرآن و پيامبر ( ص ) ، متكى به پندار _ و نه دليل يقينى _

أم خلقوا السم_وت و الأرض بل لايوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 40 - 2

2 - توبيخ كافران از سوى خداوند ، به خاطر موضع گيرى عليه دعوت حق و بى چشمداشت پيامبر ( ص )

أم تسئلهم أجرًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 7

7 - موضع گيرى تكذيب گران در برابر پيامبر ( ص ) و مهلت دهى خداوند به آنان و تأخير در مجازات آنان ، قضاى الهى و مقتضاى ربوبيت او است .

و اصبر لحكم ربّك

{حكم} به معناى قضا است. مفسران با توجه به ارتباط آيه با آيات پيشين، بر آنند كه مراد از {لحكم ربّك} قضاى الهى درباره تكذيب كنندگان و افعال آنان است.

موضعگيرى عليه موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 101 - 6

6- موضع گيرى مشركان مكه در برابر پيامبر ( ص ) ، استمرار موضع گيرى فرعون در برابر موسى ( ع ) بود .

و قالوا لن نؤمن لك . .. و لقد ءاتينا موسى ... فقال له فرعون إنى لأظنّك ي_موسى مس

موضعگيرى عليه نفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 108 - 3

3 _ پيامبر ( ص ) و رهبر جامعه اسلامى ، بايد در موضع گيرى عليه جريان هاى باطل ( نفاق ) پيشگام باشد .

لا تقم فيه أبداً

مخاطب قرار گرفتن شخص پيامبر(ص)

در اين آيه ظاهراً به خاطر موقعيتى است كه آن حضرت داشتند (موقعيت رهبرى).

موضعگيرى عليه وحى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 5 - 6

6 - بناى كافران بر خصومت و موضع گيرى عليه هر پيام جديدالهى ، در طول تاريخ

و ما يأتيهم من ذكر من الرحم_ن محدث . .. معرضين

موضعگيرى فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نازعات - 79 - 24 - 5

5 - ادعاى ربوبيت برتر ، موضع گيرى فرعون در برابر طرح توحيد ربوبى از سوى موسى ( ع )

و أهديك إلى ربّك . .. أنا ربّكم الأعلى

جمله {و أهديك إلى ربّك} در آيات پيشين، سخنى بود كه موسى(ع)، آن را با توجه به انكار ربوبيت خداوند از سوى فرعون، مطرح ساخت. فرعون در واكنش به اين دعوت، برترين ربوبيت را براى خود قائل شد.

موضعگيرى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 10

10 _ جامعه ايمانى وظيفه دار هشيارى در برابر موضعگيرى هاى گمراه كننده كافران

يايها الذين ءامنوا عليكم انفسكم لايضركم من ضل إذا اهتديتم

{لا} در لايضركم مى تواند نافيه باشد بر اين مبنا مراد از جمله {لايضركم . ..} اين است كه چنانچه از ايمان خود مراقبت كنيد از دام گمراهان مى رهيد و مى تواند {لا} ناهيه باشد، يعنى اى مؤمنان مبادا گمراهان شما را از راه بدر برده و ايمان شما را بربايند برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است. گفتنى است كه مراد از {من ضل} به قرينه {ءامنوا} كفرپيشگان مى باشد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 7

7 _ موضعگيرى خصمانه كافران و مشركان در قبال پيامبر ، على رغم اعتقادشان به خدا

و إذ قالوا اللّهم إن كان هذا هو الحق من عندك فأمطر علينا حجارة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 53 - 1

1 - موضع گيرى همگون كافران عليه پيامبران در طول تاريخ ، تداعى گر تبانى آنان بر مواضع يكسان و از شگفتى هاى تاريخ است .

أتواصوا به

{تواصى} (مصدر {تواصوا}) به معناى سفارش كردن برخى به بعضى ديگر است و استفهام در {أتواصوا به} براى تعجب است. در آيه شريفه، از موضع گيرى يكسان كافران تاريخ در برابر رسولان الهى _ از آن جهت كه گويا آنان همديگر را بر اين امر توصيه و سفارش كرده بودند _ اظهار تعجب شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 29 - 8

8 - تناقض آشكار ، در موضع گيرى كافران عليه پيامبر ( ص )

فما أنت بنعمت ربّك بكاهن و لامجنون

با توجه به اين كه {كهانت} خود شيوه اى پيچيده و در اختيار تعدادى از افراد بوده و با جنون هرگز جمع نمى شود; متهم گشتن پيامبر(ص) به كهانت و جنون، نشانگر سردرگمى كافران و تناقض گويى آشكار آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 36 - 5

5 - موضع گيرى هاى كافران در قبال قرآن و پيامبر ( ص ) ، متكى به پندار _ و نه دليل

يقينى _

أم خلقوا السم_وت و الأرض بل لايوقنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 40 - 2

2 - توبيخ كافران از سوى خداوند ، به خاطر موضع گيرى عليه دعوت حق و بى چشمداشت پيامبر ( ص )

أم تسئلهم أجرًا

موضعگيرى مردم دوران نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 61 - 5

5 _ مردمان عصر نوح ( ع ) پيرو اشراف و بزرگان قوم خويش و تحت تأثير موضعگيرى هاى آنان بودند .

قال الملأ . .. قال يقوم

موضعگيرى مروجان لهو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 7 - 14

14 - گمراهان و رواج دهندگان سخنان باطل در برابر قرآن كريم ، در مقابل هر پيامى كه نشانه الهى داشت ، موضع گيرى مى كردند و حساسيت شان ، تنها مربوط به تلاوت آيات خدا از سوى پيامبر ( ص ) نبود .

و إذا تتلى عليه ءاي_تنا ولّى مستكبرًا

مجهول آورده شدن فعل {تُتلى} به جاى فعل معلوم، مى تواند به منظور اشاره به نكته ياد شده باشد.

موضعگيرى مشترك مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 39 - 5

5 _ تكذيب و انكار قيامت ، موضع گيرى مشترك همه شرك پيشگان تاريخ

بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه . .. كذلك كذب الذين من قبلهم

موضعگيرى مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 32 - 7

7 _ موضعگيرى خصمانه كافران و مشركان در قبال پيامبر

، على رغم اعتقادشان به خدا

و إذ قالوا اللّهم إن كان هذا هو الحق من عندك فأمطر علينا حجارة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 5

5_ خداوند ، آگاه به توطئه هاى محرمانه و سرّى مشركان و مطلع از مواضع علنى و آشكار آنان

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم ما يسرّون و ما يعلنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 68 - 1

1 - موضع گيرى ناباورانه مشركان در قبال وعده برپايى قيامت

لقد وعدنا ه_ذا . .. إن ه_ذا إلاّ أس_طير الأوّلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 43 - 4

4 - مشركان ، به بهانه حفظ سنت هاى دينى به يادگار مانده از پدرانشان ، در مقابل آيات روشن الهى موضع گيرى كردند .

إذا تتلى عليهم ءاي_تنا بيّن_ت قالوا ما ه_ذا إلاّ رجل يريد أن يصدّكم عمّا كان يعب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 88 - 4

4 - نظارت الهى بر موضع گيرى مشركان عليه پيامبر ( ص ) ، پشتوانه مجازات و محاكمه آنان

و عنده علم الساعة و إليه ترجعون . .. و قيله ي_ربّ إنّ ه_ؤلاء قوم لايؤمنون

عطف {قيله} بر {الساعة} در دو آيه قبل گوياى ارتباط اين آيه با {إليه ترجعون} در آن آيه است و از مجموع دو آيه، براشت ياد شده استفاده مى شود.

موضعگيرى مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 42 - 4

4

_ مشركان ، در برخورد با سخنان پيامبر ( ص ) داراى موضعى لجوجانه بودند .

أفأنت تسمع الصمّ و لو كانوا لا يعقلون

موضعگيرى مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 5 - 4

4_ مشركان مكه ، داراى مواضع علنى و آشكار عليه پيامبر ( ص ) و توطئه هاى سرّى و محرمانه عليه آن حضرت

ألا حين يستغشون ثيابهم يعلم ما يسرّون و ما يعلنون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 11 - 16

16- موضع منفى مشركان مكه در برابر تعاليم پيامبران پيشين

و إذ لم يهتدوا به فسيقولون ه_ذا إفك قديم

تعبير به {إفك قديم}، نمايانگر باور كافران مكه به ديرينه بودن پيام وحى و كذب بودن آن از ابتداى تاريخى آن است. به ديگر بيان قرآن در نظر ايشان، همچون تعاليم ديگر پيامبران تاريخ، افترا است.

موضعگيرى مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 7

7 - موضع گيرى تكذيب گران در برابر پيامبر ( ص ) و مهلت دهى خداوند به آنان و تأخير در مجازات آنان ، قضاى الهى و مقتضاى ربوبيت او است .

و اصبر لحكم ربّك

{حكم} به معناى قضا است. مفسران با توجه به ارتباط آيه با آيات پيشين، بر آنند كه مراد از {لحكم ربّك} قضاى الهى درباره تكذيب كنندگان و افعال آنان است.

موضعگيرى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 19

19 _ همسويى منافقان و يهود عصر بعثت در گرايش ها

و موضعگيرى هاى خويش در برابر پيامبر ( ص ) و اسلام

الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 87 - 7

7 _ ناتوانى منافقان از درك عميق زشتى مواضع و عملكرد خويش و نيز ارزش جهاد در راه خدا

و طبع . .. فهم لايفقهون

موضعگيرى منفى عليه ارزش ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 124 - 2

2 _ موضع گيرى منفى و تمسخرآميز در برابر آيات الهى قرآن و ارزش هاى دينى ، نشانه نفاق است .

و إذا ما أنزلت سورة فمنهم من يقول أيّكم زادته هذه إيمناً

موضعگيرى منفى عليه قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 124 - 2

2 _ موضع گيرى منفى و تمسخرآميز در برابر آيات الهى قرآن و ارزش هاى دينى ، نشانه نفاق است .

و إذا ما أنزلت سورة فمنهم من يقول أيّكم زادته هذه إيمناً

موضعگيرى يهود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 41 - 19

19 _ همسويى منافقان و يهود عصر بعثت در گرايش ها و موضعگيرى هاى خويش در برابر پيامبر ( ص ) و اسلام

الذين يسرعون فى الكفر . .. سمعون للكذب سمعون لقوم ءاخرين

موضعگيرى يهود صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 91 - 5

5 _ يهوديان صدر اسلام در برابر دعوت پيامبر(ص) موضعى غير منطقى و لجوجانه داشتند.

إذ قالوا ما

أنزل الله على بشر من شىء

جملات بعدى اين آيه قرينه نزول اين آيه در شأن يهود است. و چون يهود، گرچه ظاهراً، معتقد به نبوت موسى(ع) و ديگر انبياى الهى بودند، ادعاى عدم نزول وحى بر هيچيك از افراد بشر بايد از سر مكابره و عناد باشد.

موضعگيرى ها

{موضعگيرى ها}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 51 - 11

11 _ موضعگيرى مشترك عالمان يهود و مشركان مكه عليه اهل ايمان

الم تر الى الّذين . .. و يقولون للّذين كفروا هؤلاء اهدى من الّذين امنوا سبيلاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 60 - 6،7

6 _ لزوم كفر به طاغوت و موضعگيرى در مقابل آن

و قد امروا ان يكفروا به

7 _ لزوم كفر به طاغوت و موضعگيرى در مقابل آن ، فرمان مشترك همه اديان الهى

يزعمون انّهم امنوا بما انزل اليك و ما انزل من قبلك يريدون ان يتحاكموا الى الطّاغ

چون خداوند مراجعه به طاغوت را با ايمان به كتب آسمانى گذشته ناسازگار دانسته، معلوم مى شود كه در آن كتابها نيز چنين كردارى محكوم و ناپسند شمرده شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 63 - 13

13 _ موضعگيرى سازنده ، همراه با پند و اندرز پنهانى ، روش برخورد با منافقان

فاعرض عنهم و عظهم و قل لهم فى انفسهم قولا بليغاً

چنانچه {فى انفسهم} متعلّق به {قل} باشد، به اين معناست كه اين گفتار پندآموز تو بايد در بين خود آنان و به دور از چشم ديگران باشد.

آثار

موضعگيرى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 83 - 11

11 _ نقش اساسى برخى مواضع و عملكرد هاى نخستين انسان ، در عملكرد و مواضع آينده وى

لن تخرجوا معى . .. إنكم رضيتم بالقعود أول مرّة

تصريح به {أول مرّة} نقش داشتن عملكرد نخستين را در حركتهاى آينده انسان مى رساند.

استقامت در موضعگيرى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 121 - 4

4_ پيامبر ( ص ) از ناحيه خداوند مأمور بود تا پايدارى خود و مؤمنان و ايستادگى بر مواضعشان را به كافران تأكيد كند .

و قل للذين لا يؤمنون . .. إنا ع_ملون

عوامل مؤثر در موضعگيرى ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 84 - 2

2- اعمال و موضع گيرى هاى انسان ها ، بازتابى از روحيه ها ، انگيزه ها و خصلت هاى درونى آنهاست .

كلّ يعمل على شاكلته

موفقيت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

موفقيت

آثار موفقيت ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 124 - 6

6 - موفقيت ابراهيم ( ع ) در آزمون هاى الهى ، موجب شايستگى او براى مقام امامت شد .

فاتمهن قال إنى جاعلك للناس إماماً

آثار موفقيت بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 50 - 8

8 - پيروزى بنى اسرائيل در آزمون الهى با تحمل رنج ها و سختى ها ، موجب تحقق نصرت الهى و نجاتشان شد .

يسومونكم سوء العذاب . .. و فى ذلكم بلاء

من ربكم عظيم. و إذ فرقنا بكم البحر

آيه قبل كه بيانگر آزمون الهى از بنى اسرائيل و تحمل رنجها و سختيها از سوى آنان بود، توضيح دهنده سببيت بنى اسرائيل در شكافته شدن درياست; يعنى، چون بنى اسرائيل آن گونه عمل كردند شايستگى آن را پيدا كردند كه خداوند با شكافتن دريا، آنان را نجات دهد و دشمنانشان را هلاك سازد.

آثار موفقيت در امتحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 165 - 12

12 _ كسانى كه در آزمونهاى الهى موفق باشند، از مغفرت الهى برخوردار و از رحمت او بهره مند خواهند شد.

ليبلوكم فى ما ءاتيكم . .. إنه لغفور رحيم

تبيين روش موفقيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 7

7 - ارائه راه هدايت به همراه بيان مشكلات آن و نيز ارائه طريق موفقيت بر آنها ، از روش هاى قرآن است .

يأيها الذين ءامنوا . .. لنبلونكم بشىء من الخوف ... و بشر الصبرين

خداوند در اين بخش از آيات علاوه بر ارائه راه هدايت - كه همان ايمان به رسالت و . .. مى باشد - مشكلات سلوك در اين راه را نيز بر شمرده و براى فايق آمدن بر آنها، استعانت از نماز و صبر را مطرح ساخته است.

تبيين عوامل موفقيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 155 - 8

8 - مربيان و مديران جامعه ، بايد مشكلات راه هاى پيشنهادى را براى سالكان آن راه ها ، بيان كنند و عوامل موفقيت را

نيز يادآور شوند .

و لنبلونكم بشىء من الخوف . .. و بشر الصبرين

ارائه راه صحيح و بيان مشكلات آن و نيز طريق پيروزى بر آنها - كه از آيات قبل و آيه مورد بحث به دست مى آيد - درسى است به همه مربيان و مديران كه تنها به پيشنهاد راه صحيح اكتفا نكنند; بلكه مشكلات و روش پيروزى بر آنها را نيز بيان دارند.

زمينه موفقيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 200 - 18،19

18 _ صبر در برابر مشكلات ، مقاومت در برابر دشمن ، حفاظت از مرز هاى جامعه اسلامى و تقواپيشگى ، زمينه پيروزى و سعادت

يا ايّها الّذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا لعلّكم تفلحون

{فلاح}، به معناى نيل به نجات و پيروزى است (لسان العرب).

19 _ پيروزى و سعادت جامعه ايمانى ، در گرو ايجاد پيوند و ارتباط با يكديگر

و رابطوا . .. لعلّكم تفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 10

10 - التجا به پروردگار ، هنگام حركت در مسير دين و مسؤوليت ، ضامن شكيبايى و موفقيت

و اصبر . .. و سبّح بحمد ربّك حين تقوم

از ارتباط {و سبّح} با {و اصبر}، مى توان به مطلب بالا ره برد.

زمينه موفقيت در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 44 - 10

10 - هماهنگى مبلغان دينى در شيوه برخورد با مفاسد جامعه ، كارسازتر و به موفقيت نزديك تر است .

اذهبا . .. فقولا له قولاً ليّنًا لعلّه يتذكّر

موسى و هارون(ع)،

هر دو به يك شيوه برخورد با فرعون مأمور شدند.

زمينه موفقيت منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 2 - 6

6 - كارآمد بودن استفاده ابزارى از دين عليه خود دين ، براى منافقان

اتّخذوا أيم_نهم جنّة فصدّوا عن سبيل اللّه

شرايط موفقيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 96 - 8

8 _ قدرت و علم شرط لازم براى برنامه ريزى و موفقيت در اجراى آن است.

ذلك تقدير العزيز العليم

شرايط موفقيت در امتحانهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 4

4 - هارون ، پايدارى بر توحيد و ايمان به ربوبيت خداوند را ، شرط پيروزى در آزمون الهى خواند .

إنّما فتنتم به و إنّ ربّكم الرحم_ن

عوامل موفقيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 45 - 3

3 - پيشه ساختن صبر و اقامه نماز ، طريق هاى موفقيت و پيروزى بر مشكلات و ناملايمات

و استعينوا بالصبر و الصلوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 153 - 3

3 - پيشه ساختن صبر و اقامه نماز ، دو طريق كارساز براى موفقيت و پيروزى بر مشكلات و ناملايمات راه ايمان

يأيها الذين ءامنوا استعينوا بالصبر و الصلوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 189 - 22

22 - موفقيت انسان ها در كار ها ، در گرو انجام دادن آنها از طريق و روش صحيح است .

و

أتوا البيوت من أبوبها . ... لعلكم تفلحون

برداشت فوق ناظر به اين است كه: {لعلكم تفلحون} متعلق به {و أوتوا البيوت من أبوابها} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 7

7 _ توجّه به مرگ و اجر اخروى و نيز فريبندگى دنيا ، زمينه ساز پيروزى انسان در آزمايش الهى

كلّ نفس ذائقة الموت . .. لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

ظاهراً آيه قبل (كلّ نفس . .. ) رهنمودى براى پيروز شدن مؤمنان درامتحانهاى جانى و مالى است. چون بهترين راه براى از جان گذشتگى و جهاد اين است كه آدمى بداند چه جهاد كند و يا سستى نمايد، طعم مرگ را خواهد چشيد. و راه معقول براى صرفنظر كردن از اموال اين است كه آدمى بداند دنيا و آنچه در آن است، فريبنده و پوچ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 13

13 _ آرامش روحى در سختى ها ، نعمتى الهى و رمز موفقيت و پيروزى است .

فقد نصره اللّه . .. فأنزل اللّه سكينته عليه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 26

26_ موفقيت آدمى در انجام كار هاى نيك ، در گرو امداد و يارى خداوند است .

و ما توفيقى إلاّ بالله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 217 - 3

3 - توكل بر خداوند ، پشتوانه موفقيت انسان در انجام وظايف دشوار

فقل إنّى برىءٌ ممّا تعملون . و توكّل على العزيز الرحيم

عوامل

موفقيت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 53 - 7

7- رحمت خداوند به پيامبران ، پديدآورنده زمينه هاى موفقيت آنان در اهداف رسالت

و وهبنا له من رحمتنا أخاه ه_رون نبيًّا

عوامل موفقيت در امتحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 11 - 7

7_ موفقيت در آزمون هاى الهى ، در گرو صبرپيشگى و انجام كار هاى شايسته است .

ليبلوكم أيّكم أحسن عملاً . .. ل_ئن أذقنا الإنس_ن ... إلاّ الذين صبروا و عملوا ال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 7 - 8

8- عمل انسان در دنيا ، تعيين كننده موفّقيت يا شكست وى در آزمون الهى است .

لنبلوهم أيّهم أحسن عملاً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - فرقان - 25 - 20 - 8

8 _ صبر ، رمز موفقيت انسان در برابر آزمايش الهى

و جعلنا بعضكم لبعض فتنة أتصبرون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - جن - 72 - 17 - 7

7 - ذكر دائم خداوند ، موجب قبولى و پيروزى در آزمايش هاى الهى است .

لنفتنهم فيه و من يعرض عن ذكر ربّه يسلكه عذابًا صعدًا

جمله {و من يعرض عن ذكر ربّه. ..} در حقيقت توصيه به يادآوردن نام و ياد خدا در دل ها است. اين توصيه _ پس از طرح مسأله آزمايش انسان ها _ مى تواند بيانگر برداشت ياد شده باشد.

عوامل موفقيت رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات -

37 - 84 - 5

5 - نقش قلب سالم و پاك ، در موفقيت رهبران و مبلغان دينى

إذ جاء ربّه بقلب سليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 4 - 4

4 - طهارت و پاكيزگى جسم و جان ، از شرايط بايسته براى رهبران و مبلغان جامعه اسلامى و تأثيرگذار در موفقيت آنان

و ثيابك فطهّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 5 - 2

2 - پرهيز از پليدى و آلودگى ، از شرايط بايسته براى رهبران و مبلغان جامعه اسلامى و تأثيرگذار در موفقيت آنان

و الرجز فاهجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 6 - 4

4 - دورى از منت نهادن و زياد شمردن عطايا و خدمات خود ، از شرايط بايسته براى رهبران و مبلغان جامعه اسلامى و تأثيرگذار در موفقيت آنان

و لاتمنن تستكثر

عوامل موفقيت مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 84 - 5

5 - نقش قلب سالم و پاك ، در موفقيت رهبران و مبلغان دينى

إذ جاء ربّه بقلب سليم

عوامل موفقيت مبلغان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 4 - 4

4 - طهارت و پاكيزگى جسم و جان ، از شرايط بايسته براى رهبران و مبلغان جامعه اسلامى و تأثيرگذار در موفقيت آنان

و ثيابك فطهّر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 5 - 2

2 - پرهيز از پليدى و آلودگى ،

از شرايط بايسته براى رهبران و مبلغان جامعه اسلامى و تأثيرگذار در موفقيت آنان

و الرجز فاهجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مدثر - 74 - 6 - 4

4 - دورى از منت نهادن و زياد شمردن عطايا و خدمات خود ، از شرايط بايسته براى رهبران و مبلغان جامعه اسلامى و تأثيرگذار در موفقيت آنان

و لاتمنن تستكثر

ملاك موفقيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 30 - 18

18 _ سيطره و تسلط بر حريفان ، همواره نشانه كاميابى نهايى نيست .

فقتله فاصبح من الخسرين

منشأ موفقيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 17 - 6

6 _ ضرورت توجه به نقش اصلى خداوند در توفيق آدمى به انجام اعمال شايسته

فلم تقتلوهم و لكن اللّه قتلهم و ما رميت إذ رميت و لكن اللّه رمى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 29

29_ كارساز نبودن هيچ نيرويى جز خداوند در موفق ساختن آدمى ، دليل لزوم توكل بر او و روى آوردن به درگاه اوست .

ما توفيقى إلاّ بالله عليه توكلت و إليه أُنيب

جمله هاى {عليه توكلت و إليه اُنيب} به منزله نتيجه اى براى {ما توفيقى . ..} است.

منشأ موفقيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - شرح - 94 - 2 - 2

2 - خداوند با امداد هاى ويژه به پيامبر ( ص ) او را به انجام دادن رسالت هاى الهى و اجراى برنامه هاى سنگين اسلام ، موفّق

ساخت .

و وضعنا عنك وزرك

منشأ موفقيت مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 24 - 8

8 - لزوم توجه مؤمنان به الهى بودن تمامى پيروزى ها و پيشرفت هاى آنان

و هو الذى كفّ أيديهم عنكم

خداوند در اين آيه و آيات پيشين پيروزى ها و موفقيت هاى مؤمنان را به خود نسبت داده است. بنابراين مؤمنان بايد پيروزى ها را از خدا بدانند.

موارد موفقيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 119 - 11

11 _ بهره مندى از بهشت جاويدان ، جلب خشنودى خدا ، و دلشاد بودن از وى ، رستگارى و موفقيتى بس بزرگ

لهم جنت . .. رضى اللّه عنهم و رضوا عنه ذلك الفوز العظيم

در برداشت فوق {ذلك} اشاره به تمامى پاداشهاى مذكور در آيه گرفته شده است. و {ال} در {الفوز} براى استغراق مجازى است يعنى پاداشهاى مذكور كمال رستگارى است.

موانع موفقيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 49 - 15

15 _ اراده خداوند بر عذاب گنهكاران ، مانع توفيق آنان به پذيرش احكام الهى و داورى هاى پيامبر ( ص )

فان تولوا فاعلم انما يريداللّه ان يصيبهم ببعض ذنوبهم

موانع موفقيت انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 59 - 11

11_ تسلط متكبران و سركشان حق ناپذير بر توده هاى مردم ، از موانع موفقيت پيامبران

و تلك عاد جحدوا بأي_ت ربهم . .. و اتبعوا أمر كل جبار عنيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

16 - شورى - 42 - 14 - 2

2 - روحيه سركشى امت ها ، عامل ناكامى پيامبران اولواالعزم در دعوت به وحدت دينى

شرع لكم . .. أن أقيموا الدين ... و ما تفرّقواإلاّ

موفقيت ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 124 - 4،23

4 - ابراهيم ( ع ) ، همه آزمون هاى الهى را با موفقيت كامل به پايان رسانيد .

و إذ ابتلى إبرهيم ربه بكلمت فاتمهن

{اتمام} (مصدر أتمَّ) به معناى انجام دادن كار به طور كامل است. بنابراين {أتمهن}; يعنى، ابراهيم(ع) آن تكاليف را به طور كامل به انجام رسانيد.

23 - آزمون ابراهيم ( ع ) با تكاليفى دشوار ، و پيروزى او در اين آزمون ، خاطره اى شايسته و بايسته به يادداشتن

يبنى إسرءيل اذكروا . .. إذ ابتلى إبرهيم ربه ... قال لاينال عهدى الظلمين

موفقيت اصحاب كهف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 10 - 17

17- اصحاب كهف ، از جلوه هاى ناپايدار زندگى گريختند و در ميدان آزمون الهى پيروز شدند .

إنّا جعلنا ما على الأرض زينة لها . .. إذ أوى الفتية إلى الكهف فقالوا ... و هيّىء

از نكاتى كه مى توان درباره ارتباط اين آيه با آيات قبل مطرح كرد، سرفرازى اصحاب كهف در امتحان به وسيله زينت هاى دنيا (زينة لها) و حركت آنان براى تحقّق دادن عمل نيكو (أحسن عملاً) است.

موفقيت انبياى انطاكيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 20 - 6

6 - حبيب نجار ، مردى آشنا به

پيامبران عصر خويش و مؤمن و پيرو ايشان

و جاء من أقصا المدينة رجل يسعى قال ي_قوم اتّبعوا المرسلين

دفاع حبيب نجار از پيامبران و توصيه به پيروى از آنان، گوياى برداشت ياد شده است.

موفقيت در امتحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 186 - 7،20

7 _ توجّه به مرگ و اجر اخروى و نيز فريبندگى دنيا ، زمينه ساز پيروزى انسان در آزمايش الهى

كلّ نفس ذائقة الموت . .. لتبلونّ فى اموالكم و انفسكم

ظاهراً آيه قبل (كلّ نفس . .. ) رهنمودى براى پيروز شدن مؤمنان درامتحانهاى جانى و مالى است. چون بهترين راه براى از جان گذشتگى و جهاد اين است كه آدمى بداند چه جهاد كند و يا سستى نمايد، طعم مرگ را خواهد چشيد. و راه معقول براى صرفنظر كردن از اموال اين است كه آدمى بداند دنيا و آنچه در آن است، فريبنده و پوچ است.

20 _ صبر توأم با تقوا ، شرط موفقيّت در آزمايش هاى الهى

لتبلونّ . .. و ان تصبروا و تتّقوا فانّ ذلك من عزم الامور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 15

15 _ گروهى از انسان ها با شكست در آزمون هاى الهى به گمراهى كشانده مى شوند و گروهى با موفقيت به هدايت بايسته مى رسند .

إن هى إلا فتنتك تضل بها من تشاء و تهدى من تشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 28 - 5،7

5 _ پيروزى مردمان در آزمونشان به وسيله مال و فرزند ،

امرى بسيار مشكل و بس ارزشمند

و اعلموا أنما أمولكم و أولدكم فتنة

برداشت فوق از تأكيدات متعددى استفاده شده كه در آيه مورد بحث به كار رفته است. از جمله شروع سخن با فعل {اعلموا} و سپس منحصر كردن مال و اولاد براى آزمايش با كلمه {انما} و آنگاه مال و فرزند را آزمايش خواندن و نه وسيله آزمايش. اين همه تأكيد براى رساندن اين حقيقت است كه آزمون با مال و فرزند آزمونى دشوار و پيروزى در آن بسيار مشكل است.

7 _ پيروزى و موفقيت مؤمنان در آزمونشان به وسيله مال و اولاد ، موجب بهره مندى آنان از پاداش بزرگ الهى است .

و اعلموا أنما أمولكم و أولدكم فتنة و أن اللّه عنده أجر عظيم

بيان پاداش عظيم الهى پس از تأكيد بر اينكه ثروتها و فرزندان وسيله آزمون هستند، مى تواند بيانگر نكته اى باشد كه در برداشت فوق بدان اشاره شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 29 - 5

5 _ موفقيت مؤمنان در آزمونشان از طريق مال و فرزند در گرو تقواپيشگى و نيازمند به بينشى الهى

و اعلموا أنما أمولكم و أولدكم فتنة . .. إن تتقوا اللّه يجعل لكم فرقانا

طرح بصيرت و ابزار شناخت ويژه به عنوان ثمره تقوا، پس از تأكيد بر آزمون مؤمنان به وسيله مال و فرزند، مى تواند اشاره به اين باشد كه تنها با تقواپيشگى و بصيرت خاص مى توان رضايت الهى را در چگونه برخورد كردن با مال و فرزند تشخيص داد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 -

5 - 6

6 - اميدواران به لقاءاللّه ، مؤمنان راستين سرفراز برآمده از آزمون الهى اند .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون . و لقد فتنّا ... فليعلمنّ ا

ذكر {من كان يرجوا لقاءاللّه. ..} پس از بيان آزمون حتمى مدعيان ايمان، جهت بازشناسى مؤمنان راستين، مى تواند اشاره به اين حقيقت داشته باشد كه آنان، اميدوار به لقاءاللّه اند. در ضمن، با اين بيان، تشويقى هم از آنان به عمل آمده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 106 - 6

6 - محسنان ، پيروزمندان در ميدان آزمايش هاى الهى اند .

إنّا كذلك نجزى المحسنين . إنّ ه_ذا لهو البل_ؤا المبين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 4 - 28

28- كشته شدگان راه خدا ، پيروزمندان صحنه آزمون الهى ( جهاد )

و ل_كن ليبلواْ بعضكم ببعض و الذين قتلوا فى سبيل اللّه فلن يضلّ أعم_لهم

خداوند، پس از معرّفى جهاد به عنوان آزمون مؤمنان و كافران، تنها به يك گروه نويد داده است و آن كشته شدگان راه حق و شهيدان اند. از اين نويد استفاده مى شود كه پيروزمندان اين آزمون همانان هستند.

موفقيت در امتحانهاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 10 - 17

17- اصحاب كهف ، از جلوه هاى ناپايدار زندگى گريختند و در ميدان آزمون الهى پيروز شدند .

إنّا جعلنا ما على الأرض زينة لها . .. إذ أوى الفتية إلى الكهف فقالوا ... و هيّىء

از نكاتى كه مى توان درباره ارتباط اين

آيه با آيات قبل مطرح كرد، سرفرازى اصحاب كهف در امتحان به وسيله زينت هاى دنيا (زينة لها) و حركت آنان براى تحقّق دادن عمل نيكو (أحسن عملاً) است.

موفقيت در عمل خير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 26

26_ موفقيت آدمى در انجام كار هاى نيك ، در گرو امداد و يارى خداوند است .

و ما توفيقى إلاّ بالله

موفقيت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 24

24_ شعيب ( ع ) ، موفقيت خويش در اصلاح جامعه را ، در گرو امداد الهى مى دانست .

إن أُريد إلاّ الإصل_ح ما استطعت و ما توفيقى إلاّ بالله عليه توكلت

{توفيق} در آيه شريفه ، مصدر مجهولى است كه به نايب فاعلش (ياى متكلم) اضافه شده است و {باء} براى استعانت است. بنابراين {و ما توفيقى ...}; يعنى ، تنها به كمك خداوند بر انجام كارهاى خير ، موفق خواهم بود.

موفقيت محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 96 - 5

5- نويد خداوند به پيامبر ( ص ) از پيشبرد اهداف و موفقيت آن حضرت در$ رسالت خويش به گونه اى كه مشركان و دشمنان آن را لمس كرده و نظاره كنند .

إنا كفين_ك المستهزءين . الذين يجعلون مع الله إل_هًا ءاخر فسوف يعلمون

برداشت فوق، مبتنى بر اين احتمال است كه مفعول {يعلمون} موفقيت پيامبر(ص) در رسالت خويش باشد كه با بطلان و شكست راه مشركان و دشمنان همراه است.

موفقيت محمد(ص) در هجرت

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 5

5 _ موفقيت پيامبر ( ص ) در خروج از مكه و خلاصى از توطئه كافران ، مرهون نصرت خاص خداوند بود .

نصره اللّه إذ أخرجه الذين كفروا

موفقيت موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 68 - 2

2 - خداوند با آگاه ساختن موسى ( ع ) از موفقيت قطعى در ميدان مبارزه با ساحران ، دل او را محكم كرده و به او اطمينان بخشيد .

قلنا لاتخف إنّك أنت الاعلى

موفقيت مؤمنان راستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 5 - 6

6 - اميدواران به لقاءاللّه ، مؤمنان راستين سرفراز برآمده از آزمون الهى اند .

أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لايفتنون . و لقد فتنّا ... فليعلمنّ ا

ذكر {من كان يرجوا لقاءاللّه. ..} پس از بيان آزمون حتمى مدعيان ايمان، جهت بازشناسى مؤمنان راستين، مى تواند اشاره به اين حقيقت داشته باشد كه آنان، اميدوار به لقاءاللّه اند. در ضمن، با اين بيان، تشويقى هم از آنان به عمل آمده است.

موفقيت مؤمنان صابر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 157 - 5

5 - تنها مؤمنان صابر ، به موفقيت دست يافته و به هدف هاى خويش ( سعادت دنيا و آخرت ) خواهند رسيد . *

و أولئك هم المهتدون

موفقيت يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 58 - 2

2_ يوسف ( ع

) در طى هفت سال آبادانى ، به كشت و برداشت و ذخيره سازى غلات براى دوران قحطى كاملاً موفق شد .

و جاء إخوة يوسف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 76 - 21

21_ موفقيت يوسف ( ع ) در طرح و اجراى نقشه براى نگه داشتن بنيامين ، جلوه اى از برترى او بر برادران خويش و نمودى از دانش افزون تر وى

كذلك كدنا ليوسف . .. نرفع درج_ت من نشاء و فوق كل ذى علم عليم

مصداق مورد نظر براى {من نشاء} يوسف(ع) است.

نشانه هاى موفقيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 31

31_ { عبدالله بن الفضل الهاشمى قال : سألت أباعبدالله جعفربن محمد ( ع ) عن قول الله عزوجل : . . . { و ما توفيقى إلاّ بالله } . . . قال : إذا فعل العبد ما أمره الله عزوجل به من الطاعة كان فعله وفقاً لأمرالله عزوجل و سمى العبد به موفّقاً و إذا أراد العبد أن يدخل فى شىء من معاصى الله فحال الله تبارك و تعالى بينه و بين تلك المعصية فترك ها كان تركه ل ها بتوفيق الله تعالى ذكره . . . ;

عبدالله بن فضل هاشمى گويد: از امام صادق(ع) درباره سخن خداى عزوجل: . .. {و ما توفيقى إلاّ بالله} پرسيدم، فرمود: هرگاه بنده طاعتى را كه خدا به آن امر كرده انجام دهد، عمل او با امر خدا موافق است و آن بنده موفق خوانده مى شود (توفيق خدا شامل حال او شده) و

هرگاه بنده اى بخواهد گناهى انجام دهد و خداوند تبارك و تعالى بين او و آن معصيت مانعى ايجاد كند كه موجب ترك آن گردد، اين تركِ گناه به توفيق خداوند متعال خواهد بود ...}.

نشانه هاى موفقيت در امتحان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 40 - 18

18 - شكرگزارى و يا كفران انسان ، نمود پيروزى و يا شكست او در آزمون الهى

ليبلونى ءأشكر أم أكفر

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه سليمان فرجام و نتيجه آزمون الهى را در دو بعد كلى {شكرگزارى يا كفران} مطرح ساخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - حجرات - 49 - 3 - 1

1 _ نرمش در گفتار و رعايت ادب در محضر رسول خدا ( ص ) ، نشانه توفيق يافتگان در آزمون تقوا

إنّ الذين يغضّون . .. أول_ئك الذين امتحن اللّه قلوبهم للتقوى

موقعيّت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

سوء استفاده از موقعيّت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 44 - 11

11 _ سوء استفاده علماى يهود و دانشمندان اهل كتاب از علم و مقام خويش براى گمراهى مسلمانان

الم تر الى الذين . .. ان تضلوا السبيل

موقعيت اجتماعى

{موقعيت اجتماعى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 47 - 11

11 _ خوارى و ذلت و از دست دادن منزلت اجتماعى ، پيامد انكار قرآن از سوى اهل كتاب

امنوا . .. من قبل ان نطمس وجوهاً فنردّها على ادبارها

بدان احتمال كه مراد از {وجوه}، وجاهت باشد. بر اين مبنا

{فنردها} به اين معناست كه آن وجاهتها مبدّل به ذلت و خوارى مى گردد.

ارزش موقعيت اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 24 - 6

6 - مكانت و شوكت اجتماعى ، از بالاترين ملاك هاى ارزشى در نظر قوم ثمود

فقالوا أبشرًا منّا وحدًا نتّبعه

در صورتى كه تعبير {واحداً} بيانگر عدم برخوردارى صالح(ع) از قدرت، شوكت و اشرافيت باشد; مى توان استفاده كرد كه قوم ثمود، انتظار داشتند كه پيامبر از ميان اشراف جامعه، انتخاب شود.

بى تأثيرى موقعيت اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 19

19- پوچى و بى اثرى امكانات دنيايى ، موقعيت هاى اجتماعى و گروه بندى ها ، در هنگام نزول عذاب و يا فرارسيدن مرگ و قيامت

فسيعلمون من هو شرّ مكانًا و أضعف جندًا

تفاخر به موقعيت اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 - 12

12- تلاوت آيات قرآن ، در افرادى كه به امكانات مادى و موقعيت هاى اجتماعى خود فخر و مباهات مى كنند ، بى تأثير است .

و إذا تتلى عليهم ءايتنا بيّن_ت قال الذين كفروا . .. أىّ الفريقين خير مقامًا و أح

دنياطلبان و موقعيت اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 34 - 4

4- كثرت مال و عزّت اجتماعى حاصل آمده از آن ، مهم ترين ارزش در نظر دنياگرايان است .

فقال لص_حبه . .. أنا أكثر منك مالاً و أعزّ نفرًا

فاقدان موقعيت اجتماعى

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 52 - 22

22 _ طرد كردن مؤمنان به سبب نداشتن پايگاه اجتماعى، ستمگرى است.

فتطردهم فتكون من الظلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 53 - 3،7

3 _ مؤمنان مستمند و محروم از پايگاه اجتماعى، وسيله آزمايش ديگر مردم هستند.

و لا تطرد الذين يدعون ربهم . .. و كذلك فتنا بعضهم ببعض

7 _ مؤمنان در پيشگاه خداوند ارزشمندند ; هر چند كه فقير و فاقد موقعيت اجتماعى باشند.

أهؤلاء منّ اللّه عليهم من بيننا

موقعيت اجتماعى آزر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 74 - 4

4 _ آزر، فردى برجسته در ميان قوم خويش

و إذ قال إبرهيم لأبيه ءازر . .. إنى أريك و قومك

انتساب {قوم} به آزر بيانگر موقعيت برجسته وى در ميان مردم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 52 - 8

8- پدر حضرت ابراهيم ، موقعيت ممتاز و متشخصى در جهت دادن به عقايد جامعه خويش داشت .

إذ قال لأبيه و قومه

از اختصاص ذكر {أب} احتمالاً اين نكته استفاده مى شود كه پدر ابراهيم، نقش اساسى در گرايش هاى اعتقادى جامعه داشته است.

موقعيت اجتماعى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 74 - 2

2 _ ابراهيم(ع) شخصيتى شناخته شده نزد مردم مكه، و مورد احترام آنان بود.

و إذ قال إبرهيم لأبيه ءازر

همان گونه كه مفسرانى مانند فخر رازى و آلوسى گفته اند، چون حضرت ابراهيم(ع) براى مشركان مكه مورد احترام

و شناخته شده بود، خداوند از زبان آن حضرت براى ابطال پندارهاى مشركان مطالبى ذكر فرموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 60 - 4

4- ابراهيم ( ع ) در ديدگاه قوم خود ، موقعيت اجتماعى ممتازى نداشت و مورد تحقير آنان قرار مى گرفت .

سمعنا فتًى يذكرهم يقال له إبرهيم

توصيف ابراهيم(ع) به جوان بودن از سوى بت پرستان، ممكن است تعريضى به ناپختگى و كم تجربگى حضرت ابراهيم(ع) باشد; نه اين كه او واقعاً از نظر سنى جوان باشد. اين و تعبير {يقال له إبراهيم} را نوعى تحقير آن حضرت و ناشناخته بودن او به حساب آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 97 - 4

4 - ابراهيم ( ع ) ، در آغاز مبارزه اش با شرك و بت پرستى ، قدرت اجتماعى و جايگاه نيرومندى در ميان قوم خود نداشت .

قالوا ابنوا له بني_نًا فألقوه فى الجحيم

تصميم بر نابودى ابراهيم(ع) با سوزاندن او، در انبوهى از آتشى كه مردم هيزم آور آن بودند _ بدون اين كه احدى از او دفاع كند _ مى تواند گوياى برداشت بالا باشد.

موقعيت اجتماعى ابراهيم(ع) در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 37 - 5

5 - احترام و موقعيت حضرت ابراهيم ( ع ) ، نزد مشركان صدراسلام

أم لم ينبّأ. .. و إبرهيم الذى وفّى

توبيخ شدن مردم عصر نزول، به خاطر توجه نكردن به پيام آسمانى ابراهيم(ع)، نشانگر آن است كه آن حضرت در ميان آنان موقعيت ويژه اى

داشت.

موقعيت اجتماعى اصحاب شمال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 28 - 3

3 - كافران دوزخى ( اصحاب الشمال ) ، از قشر ثروتمند و مرفّه جامعه اند .

ما أغنى عنّى ماليه

يادآورى اين مطلب كه ثروت و اموال، ما را نجات نداد; مى رساند كه اين گروه از قشر مرفه و ثروتمند جامعه اند. در آيه 45 سوره {واقعه} از آنان به عنوان {مترفان} (نازپروردگان و برخورداران) ياد شده است.

موقعيت اجتماعى اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 74 - 1

1- وجود جامعه هايى چند در تاريخ كه از نظر امكانات زندگى و موقعيت اقتصادى و اجتماعى ، از كافران عصر بعثت برتر بوده اند .

و كم . .. من قرن هم أحسن أث_ثًا ورءيًا

{قرن} به معناى جامعه و مردمى است كه اهل يك زمان و نزديك به يكديگر باشند و با هم زيست كنند (مفردات راغب). {أثاثاً} به معناى لوازم زندگى است و وصف {أحسن أثاثاً} نشانه پيشرفت اقتصادى و بهبود آن است. {رءْيا} اسمى است كه مرادف {منظر} و {مرأى} (نما و منظره) مى باشد (لسان العرب). بنابراين {أحسن رءياً} ;يعنى، خوش نماتر. اين نيز كنايه از بهينه بودن وضعيت اجتماعى و جذاب بودن آن است.

موقعيت اجتماعى اهل كتاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 45 - 4

4 - موقعيت ممتاز و برجسته اهل كتاب در جامعه عرب عصر بعثت

و سئل من أرسلنا من قبلك من رسلنا

حَكَم قرار دادن اهل كتاب درباره شرك و توحيد،

نشانى از موقعيت برجسته آنان دارد.

موقعيت اجتماعى بنى اسرائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 76 - 3

3 - بنى اسرائيل ، داراى موقعيت و نقشى بارز در جامعه عصر بعثت پيامبر ( ص )

إنّ ه_ذا القرءان يقصّ على بنى إسرءيل أكثر الذى هم فيه يختلفون

از اين كه خداوند بنى اسرائيل را اختصاص به ذكر كرده است، موقعيت و نقش آنان در جامعه عصر بعثت استفاده مى شود.

موقعيت اجتماعى جادوگران فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 49 - 5

5 - ساحران ، داراى موقعيت و احترام در ميان جامعه فرعونى *

و قالوا ي_أيّه الساحر

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه خطاب {ي_أيّه الساحر}، استهزايى نباشد; بلكه براى احترام ادا شده باشد. و مؤيد آن، ذيل آيه شريفه است كه فرعونيان از موسى(ع) تقاضاى رفع عذاب كردند.

موقعيت اجتماعى حبشه در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 4

4- محل هجرت مسلمانان مهاجر از مكه ( به مدينه يا حبشه ) جايگاهى شايسته و مناسب براى آنان

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوّئنّهم فى الدنيا حسنة

موقعيت اجتماعى داود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 22 - 12

12 - داوود ( ع ) ، داورى عادل ، راهنمايى مطمئن در زندگى و مرجعى صالح براى رسيدگى به امور اجتماعى در نظر مردم عصر خود

هل أتي_ك نبؤا الخصم . .. إذ دخلوا على داود... خصمان بغى بعضنا

على بعض فاحكم بينن

موقعيت اجتماعى در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 19

19- پوچى و بى اثرى امكانات دنيايى ، موقعيت هاى اجتماعى و گروه بندى ها ، در هنگام نزول عذاب و يا فرارسيدن مرگ و قيامت

فسيعلمون من هو شرّ مكانًا و أضعف جندًا

موقعيت اجتماعى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 186 - 3

3 - عدم برخوردارى شعيب ( ع ) از موقعيت برتر اجتماعى و طبقاتى ، مانع پذيرش رسالت او از سوى مردم اَيكه

و ما أنت إلاّ بشر مثلنا

تعبير {مثلنا} مى تواند به معناى همانندى در بشر بودن نباشد; بلكه مراد، مثل بودن از جهت موقعيت اجتماعى باشد.

موقعيت اجتماعى صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 154 - 4

4 - برخوردار نبودن صالح ( ع ) از موقعيت برتر اجتماعى و طبقاتى ، مانع از پذيرش رسالت وى از سوى ثموديان

قالوا . .. ما أنت إلاّ بشر مثلنا

تعبير {مثلنا} مى تواند به معناى مثليت در بشر بودن نباشد; بلكه مراد مثل بودن از جهت موقعيت اجتماعى و طبقاتى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 24 - 5

5 - صالح پيامبر ( ع ) ، فاقد پايگاه اجتماعى از نظر قوم ثمود

فقالوا أبشرًا منّا وحدًا

برداشت ياد شده بدان احتمال است كه تعبير {واحداً}، نظر به عدم برخوردارى صالح(ع) از عِدّه و عُدّه و قدرت اجتماعى، داشته باشد.

موقعيت اجتماعى ظالمان اقوام پيشين

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 13 - 8

8- موقعيت ممتاز اجتماعى و اقتصادى مرفهان جوامع ستمگر

ارجعوا . .. لعلّكم تس_لون

در اين كه سؤال در {تسئلون} چيست و سؤال كنندگان چه كسانى اند، ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد. از جمله آنها اين است كه سؤال كنندگان مردم هستند و مراد از سؤال، مشورت در مسائل اجتماعى و كمك و درخواست در مسائل اقتصادى است.

موقعيت اجتماعى عبدالله بن ام مكتوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 9 - 7

7 - ابن ام مكتوم ، از طيف ثروتمندان نبود . *

أمّا من استغنى . .. و هو يخشى

در اين آيات بين اوصاف دو فرد تقابل شيوايى به نام احتباك پديد آمده است. اين گونه سخن گفتن، نوعى بلاغت است كه با ذكر وصف ثروتمندى در يك طرف (استغنى) اشاره به نبود ثروت در طرف مقابل شود و با ذكر وصف خشيت در طرف ديگر، به نبود آن وصف در فرد نخست اشاره گردد.

موقعيت اجتماعى علماى دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 7 - 13

13- عالمان دينى و آگاهان به كتاب هاى آسمانى ، داراى منزلت و جايگاه اجتماعى نزد مشركان مكه

فس_لوا أهل الذكر

ارجاع مشركان به عالمان دينى و آگاهان به تاريخ انبيا، بيانگر اين نكته است كه اين عالمان، از جايگاهى خاص در ميان مشركان برخوردار بودند و سخنان اين قشر نزد آنان مورد پذيرش بود.

موقعيت اجتماعى قاذف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور

- 24 - 4 - 9

9 - نسبت دهندگان بى دليل زنا به زنان پاكدامن ، مردمى فرومايه و بى اعتبار در جامعه اسلامى

والذين يرمون المحصن_ت ثمّ لم يأتوا بأربعة شهداء . .. و لاتقبلوا لهم شه_دة أبدًا

پذيرفته نشدن گواهى نسبت دهندگان دروغين زنا به زنان پاكدامن و نيز توصيف آنان با كلمه {فاسقان}، حاكى از فرومايگى و بى اعتبارى آنان در جامعه اسلامى است.

موقعيت اجتماعى قوم نوح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 27 - 7

7 - دورانديشى و آينده نگرى نوح ( ع ) و آگاهى كامل آن حضرت از وضعيت اجتماعى و فرهنگى جامعه خويش

إنّك إن تذرهم يضلّوا عبادك و لايلدوا إلاّ فاجرًا كفّارًا

موقعيت اجتماعى كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 - 7

7- پاسخ كافران عصر بعثت ، در برابر آيات روشن و دلايل كافى توحيد و اسلام ، بيان وضعيت بهتر اقتصادى و اجتماعى خود نسبت به مؤمنان بود .

قال الذين كفروا للذين ءامنوا . .. أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

لام در {للذين آمنوا} ممكن است براى تبليغ باشد. در اين صورت مؤمنان مخاطب كافران خواهند بود. همچين مى تواند براى تعليل بوده و مراد اين باشد كه كافران، به خاطر مؤمنان و در باره آنان، پرسش يادشده را مطرح كرده بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 5

5 - جايگاه اجتماعى منافقان در نظام اسلامى و جامعه ايمانى ، همانند جايگاه كافران است .

ج_هد الكفّار و المن_فقين و

اغلظ عليهم

موقعيت اجتماعى كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 - 8

8- كفرورزان عصر بعثت ، برترى وضعيت اقتصادى و اجتماعى خود را نشانه حقانيت عقايد خويش مى دانستند .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

پاسخ كافران به دلايل روشن و آيات الهى، صرفاً تكيه بر مظاهر مادى و نظام اجتماعى خود بوده است و اين نشان دهنده تفكر آنان و ارزش هايى است كه در نظر آنها، معيار ارجحيت يك مكتب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 74 - 1

1- وجود جامعه هايى چند در تاريخ كه از نظر امكانات زندگى و موقعيت اقتصادى و اجتماعى ، از كافران عصر بعثت برتر بوده اند .

و كم . .. من قرن هم أحسن أث_ثًا ورءيًا

{قرن} به معناى جامعه و مردمى است كه اهل يك زمان و نزديك به يكديگر باشند و با هم زيست كنند (مفردات راغب). {أثاثاً} به معناى لوازم زندگى است و وصف {أحسن أثاثاً} نشانه پيشرفت اقتصادى و بهبود آن است. {رءْيا} اسمى است كه مرادف {منظر} و {مرأى} (نما و منظره) مى باشد (لسان العرب). بنابراين {أحسن رءياً} ;يعنى، خوش نماتر. اين نيز كنايه از بهينه بودن وضعيت اجتماعى و جذاب بودن آن است.

موقعيت اجتماعى كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 73 - 4

4- در آغاز بعثت ، كافران مكه از وضعيت اقتصادى و اجتماعى بهترى نسبت به مسلمانان برخوردار بودند .

أىّ الفريقين خير مقامًا و أحسن نديًّا

{مقام} اسم مكان

و مشتق شده از قيام است كه در معناى مجازى موقعيت اجتماعى به كار رفته است و {خير مقاماً} كنايه از بهتر بودن وضعيت اقتصادى مى باشد. {ندى} به معناى جليس و مجلس است (مفردات راغب). افتخار كافران به بهتر بودن مجلس و هم نشينان خويش، كنايه از بهتربودن وضعيت سياسى و نظام اجتماعى آنان است.

موقعيت اجتماعى لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 70 - 7

7- موقعيت حضرت لوط ( ع ) در ميان قومش ضعيف بود و آنان نسبت به او گستاخ بودند .

قالوا أو لم ننهك عن الع_لمين

از اينكه قوم لوط آن حضرت را از تماس با ديگران نهى كردند و در موردى كه او از اين نهى تخلف ورزيد، مورد عتاب و اعتراض قرار گرفت، مى توان برداشت فوق را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 167 - 5

5 - لوط ( ع ) ، فاقد پايگاه قوى ، در برابر منحرفان و دشمنان نيرومند خود

قالوا لئن لم تنته ي_لوط لتكوننّ من المخرجين

از تهديد حضرت لوط(ع) به وسيله قوم خود، نيرومندى آنان در مقايسه با او استفاده مى شود.

موقعيت اجتماعى متخلفان غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 118 - 3

3 _ تنگ شدن عرصه زندگى بر سه مسلمان متخلف از جنگ تبوك ، در اثر رو به رو شدن با پيامد هاى عمل خطايى كه كرده بودند .

حتى اذا ضاقت عليهم الأرض بما رحبت

موقعيت اجتماعى مدينه در صدراسلام

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 4

4- محل هجرت مسلمانان مهاجر از مكه ( به مدينه يا حبشه ) جايگاهى شايسته و مناسب براى آنان

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوّئنّهم فى الدنيا حسنة

موقعيت اجتماعى مرفهان اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 13 - 8

8- موقعيت ممتاز اجتماعى و اقتصادى مرفهان جوامع ستمگر

ارجعوا . .. لعلّكم تس_لون

در اين كه سؤال در {تسئلون} چيست و سؤال كنندگان چه كسانى اند، ميان مفسران چند ديدگاه وجود دارد. از جمله آنها اين است كه سؤال كنندگان مردم هستند و مراد از سؤال، مشورت در مسائل اجتماعى و كمك و درخواست در مسائل اقتصادى است.

موقعيت اجتماعى مريم(س)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 23 - 12

12- مريم ( س ) ، چهره اى سرشناس و مورد توجه مردم بود .

ي_ليتنى . .. كنت نسيًا منسيًّا

موقعيت اجتماعى مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 37 - 6

6- سرزمين مكه و محدوده اطراف خانه خدا ، محلى مناسب براى ابراز عقيده توحيدى و عبادت خداى يگانه

ربّنا إنى أسكنت من ذرّيتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرّم ربّنا ليقيموا الصلوة

از اينكه حضرت ابراهيم(ع) فرزندانش را از محل سابق، كه سرزمين بت پرستان بود، به سرزمين مكه برد و هدف از هجرت را عبادت و نماز اعلام كرد، برداشت فوق به دست مى آيد.

موقعيت اجتماعى مكه در صدراسلام

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 5

5- شهر مكه ، قبل از هجرت براى مسلمانان ، شايسته و مناسب زندگى نبود

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوّئنّهم فى الدنيا حسنة

موقعيت اجتماعى منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - تحريم - 66 - 9 - 5

5 - جايگاه اجتماعى منافقان در نظام اسلامى و جامعه ايمانى ، همانند جايگاه كافران است .

ج_هد الكفّار و المن_فقين و اغلظ عليهم

موقعيت اجتماعى منافقان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 1،6،7

1 _ منافقان عصر پيامبر ( ص ) ، برخوردار از مال و اولاد فراوان و امكانات مادى و مفاخر اجتماعى

و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

6 _ تعجب پيامبر ( ص ) نسبت به برخوردارى منافقان از امكانات مادى و مفاخر اجتماعى

و لاتصل . .. و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

برداشت فوق مبتنى بر اين احتمال است كه خطاب در {لاتعجبك} به شخص پيامبر اكرم (ص) باشد.

7 _ ضعف مالى و امكانات اجتماعى مؤمنان عصر پيامبر ( ص ) در مقايسه با منافقان

و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

تعجب از امكانات رفاهى و مفاخر اجتماعى منافقان، نشان از ضعف مالى و امكانات مؤمنان در مقايسه با آنان دارد.

موقعيت اجتماعى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 52 - 4

4 - تلاش فرعون براى حقير نماياندن موسى ( ع ) و تحقير جايگاه و موقعيت اجتماعى او

أم أنا خير من ه_ذا الذى هو مهين

موقعيت اجتماعى موسى(ع)

در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 36 - 3

3 - احترام و موقعيت موسى ( ع ) ، نزد مشركان صدراسلام

أم لم ينبّأ بما فى صحف موسى

توبيخ شدن مردم عصر نزول به خاطر توجه نكردن به پيام آسمانى موسى(ع)، نشانگر آن است كه آن حضرت در ميان آنان موقعيت ويژه اى داشت.

موقعيت اجتماعى مؤمن آل فرعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 29 - 2

2 - مؤمن آل فرعون ، برخوردار از موقعيت اجتماعى و نفوذ در جامعه

ي_قوم لكم الملك اليوم

تعبير {اى قوم من} و نيز محتوا و آهنگ كلام مؤمن آل فرعون و برخى از روايات وارده درباره ايشان، گوياى مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 32 - 3

3 - مؤمن آل فرعون ، برخوردار از موقعيت اجتماعى و نفوذ در جامعه

ي_قوم إنّى أخاف عليكم يوم التناد

موقعيت اجتماعى مؤمنان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 85 - 7

7 _ ضعف مالى و امكانات اجتماعى مؤمنان عصر پيامبر ( ص ) در مقايسه با منافقان

و لاتعجبك أمولهم و أولدهم

تعجب از امكانات رفاهى و مفاخر اجتماعى منافقان، نشان از ضعف مالى و امكانات مؤمنان در مقايسه با آنان دارد.

موقعيت اجتماعى هنگام عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 19

19- پوچى و بى اثرى امكانات دنيايى ، موقعيت هاى اجتماعى و گروه بندى ها

، در هنگام نزول عذاب و يا فرارسيدن مرگ و قيامت

فسيعلمون من هو شرّ مكانًا و أضعف جندًا

موقعيت اجتماعى هنگام مرگ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 19

19- پوچى و بى اثرى امكانات دنيايى ، موقعيت هاى اجتماعى و گروه بندى ها ، در هنگام نزول عذاب و يا فرارسيدن مرگ و قيامت

فسيعلمون من هو شرّ مكانًا و أضعف جندًا

نقش موقعيت اجتماعى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 29 - 10

10 - موقعيت انسان ها ، در كيفيت پاداش عمل خيرشان ، نقش دارد .

إن كنتنّ تردن اللّه و رسوله . .. فإنّ اللّه أعدّ للمحسن_ت منكنّ أجرًاعظيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 30 - 3

3 - موقعيت افراد ، در برخوردارى شان از پاداش و كيفر الهى ، نقش دارد .

و إن كنتنّ تردن اللّه. .. فإنّ اللّه أعدّ... أجرًا عظيمًا... من يأت منكنّ بف_حشة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 31 - 4

4 - موقعيت افراد در برخوردارى شان از پاداش مضاعف خداوند در مقابل عمل صالح شان نقش دارد .

و من يقنت منكنّ للّه و رسوله و تعمل ص_لحًا نؤتها أجرها مرّتين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 41

41 - موقعيت و جايگاه افراد ، گاهى در تكليف شان نقش دارد .

و لا أن تنكحوا أزوجه من بعده أبدًا

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 55 - 6

6 - موقعيت و جايگاه افراد ، در مكلّف شدن شان به تكليفى ويژه ، نقش دارد .

لاجناح عليهنّ فى . .. و لانسائهنّ ... و اتّقين اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 59 - 13

13 - موقعيت و جايگاه افراد ، مى تواند براى آنها هويتى خاص ، در پوشش و امثال آن ، ببخشد .

قل لأزوجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّ من جل_بيبهنّ ذلك أدنى أن يعرفن فل

موقعيت نظامى

تثبيت موقعيت نظامى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 67 - 5

5 _ تثبيت موقعيت برتر رزمى سپاه اسلام از وظايف رزمندگان

ما كان لنبى أن يكون له أسرى حتى يثخن فى الأرض

مهاجران از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مهاجران}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 12

12 _ عبداللّه بن جحش و همراهان او ، از زُمره مؤمنان و مهاجرانِ مجاهدِ در راه خدا

ان الذين امنوا و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللّه

مفسّرين، عبداللّه بن جحش و همراهان او را _ كه از سوى پيامبر (ص) مأمور شدند تا به محلّى به نام نخله هجرت كنند و اخبار و اطلاعاتى از دشمن براى آن حضرت بفرستند _ مورد نزول آيه مى دانند.

آثار اخلاص مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 1

1- خداوند ، به مسلمانهايى كه مورد ستم واقع شده و به خاطر او هجرت كردند ، جايگاه

و مكانى شايسته در دنيا و پاداشى بس بزرگ تر در آخرت عطا مى كند .

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوّئنّهم فى الدنيا حسنة و لأجر الأخرة أ

{فى} در {فى الله} به معناى {لام} و براى تعليل است. بنابراين معناى عبارت {هجرت براى كسب رضاى خداوند} است.

آمرزش مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 6،9

6 _ مؤمنان و مهاجران مجاهد ، مشمول آمرزش الهى و رحمت او

الذين امنوا و الذين هاجروا . .. و اللّه غفور رحيم

9 _ مؤمنان و مهاجران مجاهد در راه خدا نيز ، نيازمند غفران و رحمت حق هستند .

ان الّذين امنوا و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللّه . .. و اللّه غفور رحيم

اذيت مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 59 - 4

4 - توصيه خداوند به مؤمنان و مهاجران صدراسلام ، مبنى بر اينكه در برابر فشار ها و آزار هاى كافران ، بردبار باشند و خويشتن دارى را از دست ندهند .

و الذين هاجروا . .. ثمّ قتلوا ... و إنّ اللّه لعليم حليم

متعلق {عليم} در جمله {و إنّ اللّه لعليم حليم} محذوف است و تقدير آن به قرينه مقام چنين مى باشد: {إنّ اللّه لعليم بما فعل المشركون بالمؤمنين من إخراجهم من ديارهم و قتلهم المهاجرين حليم يمهلهم و لاينتقم منهم إلى حين; خدا به آنچه كه مشركان عليه مؤمنان انجام دادند، آگاه است و چون حليم و بردبار است، به آنان فرصت مى دهد}. گفتنى است كه جمله فوق،

در واقع توصيه اى است از جانب خداوند به مؤمنان صدراسلام كه فشارهاى كافران آنان را بى حوصله نكند; بلكه همان طور كه خدا حليم و بردبار است، بردبارى كنند و خويشتن دارى را از دست ندهند.

ارث خويشاوندان مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 16

16 - خويشاوندان مؤمنان و مهاجران ، به ارث بردن از آنها نسبت به ديگران ، اولويت دارند .

و أُولوا الأرحام بعضهم أولى ببعض . .. من المؤمنين و المه_جرين

برداشت بالا، بنابراين است كه {من المؤمنين} متعلق به عامل مقدر و وصف {أُولواالأرحام } باشد.

ارث مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 6 - 13

13 - مهاجران و برادران دينى ( انصار ) در صدراسلام ، از هم ارث مى بردند .

و أُولوا الأرحام. .. أولى... من المؤمنين و المه_جرين

ذكر مفضلٌ عليه {المؤمنين} و {المهاجرين} نشان دهنده اين است كه مؤمنان به عنوان برادران دينى و مهاجران هجرت كرده از مكّه، از هم ارث مى بردند.

ارزش امداد به مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 6

6 _ هجرت و جهاد در راه خدا ، يارى كردن دين او ، پناه دادن به مهاجران مجاهد ، از ارزش هاى متعالى اسلام و تعيين كننده مرز ايمان حقيقى از غير آن

و الذين ءامنوا . .. أولئك هم المؤمنون حقا

مفعول {نصروا} هم مى تواند كلمه اى همانند {دين اللّه} باشد و هم مى تواند ضميرى محذوف باشد كه به {الذين ءامنوا .

.. } برم__ى گردد ; يعنى: نص___روا المؤم___نين المهاجرين المجاهدين ... . مآل هر دو معنا يكى است ; زيرا يارى كردن مهاجران مجاهد نيز يارى دين خداست.

ارزش پيروى از مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 4

4 _ پيروى از مهاجران و انصار ، تنها در طريق نيكى و درستى ستوده و ارزشمند است نه به طور مطلق .

و السبقون . .. و الذين اتبعوهم بإحسن

ارزش عمل مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 5

5 _ ارجمندى مهاجران و انصار ، مستلزم نفى صدور عمل غير نيك از آنان نيست .

و الذين اتبعوهم بإحسن

خداوند، ارجمندى تابعان را بدان مشروط كرده كه تنها بر اساس نيكى و در زمينه نيكيها از مهاجران و انصار تبعيت كنند نه در هر گونه عمل و به هر انگيزه اى و اين معنا نشان مى دهد كه مهاجران و انصار مبرا از عمل غير نيك نبودند.

ارزش مرگ مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 58 - 3

3 - مرگ مهاجران در ديار هجرت ، هم سنگ شهادت آنان در آن ديار

و الذين هاجروا . .. ثمّ قتلوا أو ماتوا ... رزقًا حسنًا

استقبال از مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 9 - 4،5

4 - استقبال انصار از مهاجران ، با ايمان و امكانات خويش

و الذين تبوّءو الدار و الإيم_ن من قبلهم

چنانچه {تبوّءو الدار} به معناى مهيا ساختن منزل

باشد، آماده كردن آن از سوى انصار، مى تواند به هدف استقبال از مهاجران صورت گرفته باشد.

5 - انصار ، مورد تمجيد خداوند ، به خاطر محبت بى دريغشان نسبت به مؤمنان مهاجر

يحبّون من هاجر إليهم

استمداد از مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 13

13 _ وجوب يارى رسانى مهاجران و انصار به غير مهاجران مشروط به درخواست يارى از سوى غير مهاجران است .

و إن استنصروكم فى الدين فعليكم النصر

برداشت فوق با توجه به شرط {إن استنصروكم . .. } (اگر از شما يارى خواستند ... ) استفاده شده است.

امداد به مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 2،3،4

2 _ شركت در جهاد با مال و جان از سوى مجاهدان و يارى مهاجران از سوى انصار ، شرط برخوردارى هر يك از ولايت مقرر شده از جانب خدا

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولياء بعض

مشاراليه {أولئك} و مرجع ضمير در {بعضهم}، {الذين} اول و دوم، با تمام صفاتى كه براى آنان ذكر شد، است. يعنى مؤمنان مهاجر _ مثلا _ اگر جهاد نكنند و يا مؤمنان ساكن در مدينه اگر مهاجران را يارى ندهند از حقوق ولايت برخوردار نيستند.

3 _ يارى رسانى و پناه دادن به مهاجران راه خدا ، وظيفه اى بر عهده اهل ايمان

و الذين ءاووا و نصروا

4 _ تصميم گيرى درباره جهاد ، مسؤوليت مهاجران و يارى رسانى به مهاجران ، وظيفه و مسؤوليت گروه انصار در صدر اسلام

و الذين ءاووا و نصروا

توصيف مهاجران به اينكه در راه

خدا جهاد كنند، در مقابل انصار كه به اين امر توصيف نشده اند، با اينكه جهاد در راه خدا يك وظيفه ايمانى است، مى تواند به اين نكته اشاره داشته باشد كه در صدر اسلام جهاد و تصميم گيرى درباره آن بر عهده مهاجران بود و انصار بايد آنان را در اين امر يارى دهند، ولى تصميم گيرنده نباشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 4

4 _ پناه دادن و يارى كردن مهاجران و مجاهدان راه خدا ، داراى ارزشى چون هجرت و جهاد

و الذين ءامنوا . .. و الذين ءاووا و نصروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 40 - 11

11 _ خداوند ، همواره يار و ياور مؤمنان مجاهد و مهاجر است .

لاتحزن إن اللّه معنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 9

9- هجرت كنندگان رنج ديده ، جهادگر و مقاوم ، مورد عنايت خاص خداوند و برخوردار از نصرت او *

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا ثمّ ج_هدوا و صبروا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {ربّك} اسم {إن} بوده و لام حرف جر و {الذين} متعلق به خبر محذوفى مانند {هو ناصر لهم} باشد.

اميدوارى مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 1،13

1 _ اميدوارى مؤمنان و مهاجرانِ مجاهدِ در راه خداوند ، به رحمت او

ان الذين امنوا و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللّه اولئك يرجون رحمت

اللّه

13 _ مؤمنان و مهاجرانِ مجاهد ، اميدواران واقعى به رحمت خداوند هستند .

الذين امنوا . .. اولئك يرجون رحمت اللّه

اميدوارى مهاجران فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 11

11 - مهاجران تهى دست ، چشم انتظار بهبود وضع اقتصادى خويش همراه با رضايت خداوند

يبتغون فضلاً من اللّه و رضونًا

{فضلاً من اللّه}، مى تواند اشاره به مسائل مادى و اقتصادى داشته باشد.

اهميت صبر مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 60 - 1

1 - بردبارى و خويشتن دارى مؤمنان و مهاجران ، در برابر فشار ها و آزار هاى مشركان و پرهيز از انتقام گيرى ، امرى مهم ، سرنوشت ساز و مورد توصيه مؤكد خداوند ( در اوايل هجرت از مكّه به مدينه )

و الذين هاجروا . .. و إنّ اللّه لعليم حليم . ذلك

{ذلك} خبر براى مبتداى محذوف و اشاره است به توصيه خدا به مؤمنان و مهاجران صدراسلام مبنى بر اين كه در برابر فشارها و آزارهاى مشركان، خويشتن دارى كنند و بردبارى را از دست ندهند. گفتنى است كه در چنين مواردى معمولاً از كلمه {ه_ذا} استفاده مى كنند. بنابراين به كارگيرى {ذلك} _ كه براى اشاره به دور است _ بيانگر اهميت خويشتن دارى در برابر آزارهاى مشركان صدراسلام در آن مقطع خاص مى باشد; مقطعى كه ظاهراً هنوز مؤمنان از نيروى كافى براى برخورد قهرآميز با دشمن، برخوردار نبودند.

ايمان مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 -

8،12

8 - روحيه خداجويى و دين ياورى ، از ويژگى هاى بارز مهاجرانِ صدراسلام

المه_جرين الذين . .. يبتغون فضلاً من اللّه و رضونًا و ينصرون اللّه و رسوله

12 - مهاجرانِ خداجو و دين باور صدراسلام ، نمونه مؤمنان راستين

المه_جرين الذين . .. أُول_ئك هم الص_دقون

بشارت به مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 7

7 _ خداوند ، مهاجران و انصار را به مغفرت و روزى با كرامت نويد داد .

لهم مغفرة و رزق كريم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 11

11 _ بشارت خداوند به مهاجران و انصار و تابعان نيك كردار ، به مهيّا بودن بهشت براى آنان

أعد لهم جنت تجرى تحتها الأنهر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 10

10- هجرت كنندگان مجاهد و صابر ، بشارت داده شده به مغفرت و رحمت گسترده الهى

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا . .. إن ربّك من بعدها لغفور رحيم

بى تقوايان از مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 14

14 - وجود عناصرى ناخالص ، در ميان مهاجران صدراسلام *

المه_جرين الذين . .. يبتغون فضلاً من اللّه و رضونًا و ينصرون اللّه و رسوله أُول_

برداشت يادشده بدان احتمال است كه فعل هاى {يبتغون. ..} و {ينصرون...} قيدهاى احترازى باشد; نه توضيحى.

پاداش اخروى مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 1،12

1- خداوند ، به

مسلمانهايى كه مورد ستم واقع شده و به خاطر او هجرت كردند ، جايگاه و مكانى شايسته در دنيا و پاداشى بس بزرگ تر در آخرت عطا مى كند .

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوّئنّهم فى الدنيا حسنة و لأجر الأخرة أ

{فى} در {فى الله} به معناى {لام} و براى تعليل است. بنابراين معناى عبارت {هجرت براى كسب رضاى خداوند} است.

12- مهاجران ، از فوايد دنيوى و پاداش اخروى هجرت در راه خدا بى خبرند .

و الذين هاجروا . .. لأجر الأخرة أكبر لو كانوا يعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 58 - 5

5 - رزق نيكو ، پاداش اخروى خدا به مؤمنان مهاجر

و الذين هاجروا . .. ليرزقنّهم اللّه رزقًا حسنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 59 - 1

1 - خدا ، عهده دار پاداش مؤمنان مهاجر در جهان آخرت

و الذين هاجروا . .. ليدخلنّهم مدخلاً يرضونه

پاداش دنيوى مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 1،12

1- خداوند ، به مسلمانهايى كه مورد ستم واقع شده و به خاطر او هجرت كردند ، جايگاه و مكانى شايسته در دنيا و پاداشى بس بزرگ تر در آخرت عطا مى كند .

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوّئنّهم فى الدنيا حسنة و لأجر الأخرة أ

{فى} در {فى الله} به معناى {لام} و براى تعليل است. بنابراين معناى عبارت {هجرت براى كسب رضاى خداوند} است.

12- مهاجران ، از فوايد دنيوى و پاداش

اخروى هجرت در راه خدا بى خبرند .

و الذين هاجروا . .. لأجر الأخرة أكبر لو كانوا يعلمون

پاداش مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 21

21 _ پاداش مهاجران ، آوارگان ، آزارديدگان در راه خدا ، مجاهدان و شهيدان ، تضمين شده از سوى خداوند

انّى لا اضيع عمل عامل منكم . .. فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا فى سبي

لام قسم و نون تأكيد در {لاكفّرنّ} و در {لادخلنّ} دلالت بر تأكيد و تضمين پاداش دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 22 - 3،4،6

3 _ نعمت هاى جاودان اخروى ، اجرت و مزدى است در برابر عملكرد مؤمنان مهاجر و مجاهد .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. جنت لهم ... خلدين فيها أبداً إن اللّه عنده أج

{أجر} اجرت و مزد در برابر عمل است.

4 _ پاداش خداوند به مؤمنان مهاجر و مجاهد ، پاداشى بزرگ است .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. إن اللّه عنده أجر عظيم

6 _ مؤمنان مهاجر و مجاهد ، علاوه بر بهره مندى از رحمت و رضوان الهى و بهشت ، از پاداشى ويژه و بزرگ در پيشگاه خداوند برخوردارند .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. و جنت ... إن اللّه عنده أجر عظيم

قرار گرفتن جمله {إن اللّه عنده أجر عظيم} _ كه داراى معنانى عام و كلى است _ پس از ذكر پاداشهاى گوناگون مؤمنانِ مهاجر و مجاهد، مى تواند گوياى برداشت فوق باشد.

پناه به مهاجران

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 2،4،6

2 _ مؤمنانى كه مهاجران را در مدينه پناه دادند و از پيامبر ( ص ) و مهاجران حمايت كرده و دين خدا را يارى دادند ، مؤمانى حقيقى و راستين هستند .

و الذين ءاووا و نصروا أولئك هم المؤمنون حقا

4 _ پناه دادن و يارى كردن مهاجران و مجاهدان راه خدا ، داراى ارزشى چون هجرت و جهاد

و الذين ءامنوا . .. و الذين ءاووا و نصروا

6 _ هجرت و جهاد در راه خدا ، يارى كردن دين او ، پناه دادن به مهاجران مجاهد ، از ارزش هاى متعالى اسلام و تعيين كننده مرز ايمان حقيقى از غير آن

و الذين ءامنوا . .. أولئك هم المؤمنون حقا

مفعول {نصروا} هم مى تواند كلمه اى همانند {دين اللّه} باشد و هم مى تواند ضميرى محذوف باشد كه به {الذين ءامنوا . .. } برم__ى گردد ; يعنى: نص___روا المؤم___نين المهاجرين المجاهدين ... . مآل هر دو معنا يكى است ; زيرا يارى كردن مهاجران مجاهد نيز يارى دين خداست.

پناهگاه مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 7

7 - شهر مدينه در صدراسلام ، مأمن و پناهگاه مهاجران مسلمان بود .

و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا . .. و المه_جرين

تأمين نيازهاى مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 5

5 - تأمين نيازمند هاى خويشاوندان ، بينوايان و مهاجران ، بر اغنيا و ثروتمندان واجب است .

و لايأتل

أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جري

تأمين نيازهاى مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 6

6 - تأمين نيازمندى هاى مهاجران مسلمان صدراسلام ، وظيفه اى الهى بر عهده توانگران بود .

و لايأتل أُولوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا . ..المه_جرين

تأمين نيازهاى مهاجران فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 9

9 - دستگيرى از بينوايان و خويشاوندان و مهاجران نيازمند ، نشانگر فضيلت و كرامت آدمى است .

و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جري

برداشت براساس اين است كه مقصود از فضل در {أُوْلوا الفضل} فضيلت معنوى و انسانى باشد.

ترك امداد به مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 3

3 _ مسلمانانى كه از هجرت به مدينه سر باز زدند و يا در راه خدا جهاد نكردند و يا مهاجران و دين خدا را يارى ندادند ، از دايره مؤمنان راستين خارج هستند .

و الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولئك هم المؤمنون حقا

{أولئك} اشاره است به هر يك از {الذين} اول و دوم با ويژگيهايى كه در توصيف آنها آمده است. با توجه به اين معنا و دلالت ضمير فصل (هم) بر حصر معلوم مى شود كسانى كه مجموع صفات ياد شده را نداشته، اگر چه برخى از آنها را دارا باشند مؤمن حقيقى نيستند.

ترك انفاق به مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه

- فيش

12 - نور - 24 - 22 - 1،2

1 - خداوند ، توانگران صدراسلام را از سوگند بر ترك انفاق به خويشاوندان ، بينوايان و مهاجران به صرف گناه گذشته آنان ، بر حذر داشت .

ولايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جرين

{إيتلاء} (مصدر {يأتلى}) مى تواند مشتق از {الو} به معناى {تقصير و منع} باشد. هم چنين مى تواند از {اليّه} به معناى {حلف} و سوگند خوردن باشد. در صورتى كه به معناى {حلف} باشد، {يؤتوا} منفى به {لا} ى محذوف است; يعنى، {لايحلفوا أن لايؤتوا...} درباره شأن نزول آيه شريفه دو نظر وجود دارد: 1_ آيه درباره كسانى نازل شد كه پس از ماجراى {افك}، سوگند ياد كردند كه از انفاق به گروهى كه در اين ماجرا دست داشتند خوددارى كنند. 2- در خصوص ابوبكر نازل شد كه او پس از ماجراى {افك}، از انفاق به {مسطح بن اثاثة} _ كه پسرخاله يا پسر خواهر وى بود _ امتناع ورزيد.

2 - سوگند بر ترك نيكى و انفاق به خويشاوندان ، مستمندان و مهاجران ، به صرف لغزش گذشته آنان ، نشانه تأثير پذيرى از وسوسه شيطان و پيروى از او است .

لاتتّبعوا خطوت الشيط_ن . .. و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى

جمله {و لايأتل. ..} مى تواند عطف بر {و لاتتّبعوا خطوات الشيطان...} _ از نوع عطف خاص بر عام _ باشد كه حاكى از اهميت موضوع مورد بحث خاص است. بر اين اساس معنا و پيام آيه چنين خواهد شد: {اى مؤمنان! از گام هاى شيطان، بويژه اگر شما را به

ترك انفاق خويشاوندان و ... فرا بخواند پيروى نكنيد}.

توصيه به مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 59 - 4

4 - توصيه خداوند به مؤمنان و مهاجران صدراسلام ، مبنى بر اينكه در برابر فشار ها و آزار هاى كافران ، بردبار باشند و خويشتن دارى را از دست ندهند .

و الذين هاجروا . .. ثمّ قتلوا ... و إنّ اللّه لعليم حليم

متعلق {عليم} در جمله {و إنّ اللّه لعليم حليم} محذوف است و تقدير آن به قرينه مقام چنين مى باشد: {إنّ اللّه لعليم بما فعل المشركون بالمؤمنين من إخراجهم من ديارهم و قتلهم المهاجرين حليم يمهلهم و لاينتقم منهم إلى حين; خدا به آنچه كه مشركان عليه مؤمنان انجام دادند، آگاه است و چون حليم و بردبار است، به آنان فرصت مى دهد}. گفتنى است كه جمله فوق، در واقع توصيه اى است از جانب خداوند به مؤمنان صدراسلام كه فشارهاى كافران آنان را بى حوصله نكند; بلكه همان طور كه خدا حليم و بردبار است، بردبارى كنند و خويشتن دارى را از دست ندهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 60 - 1

1 - بردبارى و خويشتن دارى مؤمنان و مهاجران ، در برابر فشار ها و آزار هاى مشركان و پرهيز از انتقام گيرى ، امرى مهم ، سرنوشت ساز و مورد توصيه مؤكد خداوند ( در اوايل هجرت از مكّه به مدينه )

و الذين هاجروا . .. و إنّ اللّه لعليم حليم . ذلك

{ذلك} خبر براى مبتداى محذوف و اشاره است به

توصيه خدا به مؤمنان و مهاجران صدراسلام مبنى بر اين كه در برابر فشارها و آزارهاى مشركان، خويشتن دارى كنند و بردبارى را از دست ندهند. گفتنى است كه در چنين مواردى معمولاً از كلمه {ه_ذا} استفاده مى كنند. بنابراين به كارگيرى {ذلك} _ كه براى اشاره به دور است _ بيانگر اهميت خويشتن دارى در برابر آزارهاى مشركان صدراسلام در آن مقطع خاص مى باشد; مقطعى كه ظاهراً هنوز مؤمنان از نيروى كافى براى برخورد قهرآميز با دشمن، برخوردار نبودند.

توكل مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 42 - 5

5- مهاجران در راه خدا ، همواره و در همه چيز تنها بر پروردگار خويش متكى هستند .

و الذين هاجروا فى الله . .. و على ربّهم يتوكّلون

تقديم {على ربّهم} مى تواند براى حصر باشد و مضارع آوردن فعل {يتوكّلون} و حذف متعلق آن، مى تواند دلالت بر استمرار و مشعر به اين باشد كه مهاجران در همه چيز توكل مى كنند.

جهل مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 12

12- مهاجران ، از فوايد دنيوى و پاداش اخروى هجرت در راه خدا بى خبرند .

و الذين هاجروا . .. لأجر الأخرة أكبر لو كانوا يعلمون

حقوق مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 1

1 _ خداوند از انصار و مهاجران نخستين خواست تا كسانى را كه در آينده ايمان مى آورند و هجرت مى كنند و به جهاد مى پردازند ، از خود بدانند و

حقوق ولايت را درباره آنان رعايت كنند .

و الذين ءامنوا من بعد و هاجروا و جهدوا معكم فأولئك منكم

مخاطبان آيه، انصار و مهاجران نخستين هستند. مضاف إليه كلمه {بعد}، كلمه {ايمانكم} و يا {الهجرة الاولى} است. جمله {فأولئك منكم} اشاره به اين دارد كه تمام قوانين و حقايقى كه درباره انصار و مهاجران نخستين بيان شده درباره آنان نيز عيناً وجود دارد.

حمايت از مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 74 - 2

2 _ مؤمنانى كه مهاجران را در مدينه پناه دادند و از پيامبر ( ص ) و مهاجران حمايت كرده و دين خدا را يارى دادند ، مؤمانى حقيقى و راستين هستند .

و الذين ءاووا و نصروا أولئك هم المؤمنون حقا

خانواده مهاجران به مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 7 - 3

3 - رفع نگرانى از مؤمنان مدينه از سوى خداوند ، نسبت به آينده بازماندگان ايشان در مكه

عسى اللّه . .. مودّة

با توجه به اين كه شأن نزول آيات پيشين، حركتى بود كه از حاطب بن أبى بلتعه _ به انگيزه مصونيت دادن خانوده اش در مكه _ صورت گرفته بود; خداوند پس از نفى شيوه وى، با اين نويد به او و امثالش، نوعى اطمينان بخشيده است.

دوستى مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 1 - 17

17 - اقدام برخى از مهاجران ، به برقرارى رابطه سرّى و دوستانه با مشركان مكه

تسرّون إليهم بالمودّة

با توجه به شأن نزول آيه شريفه، مطلب بالا

استفاده مى شود.

ديندارى مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 2

2- خداوند ، نسبت به مهاجرانى كه با هجرت ، جهاد و صبر ، دين خود را حفظ كردند ، بسيار بخشنده و مهربان است .

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا ثمّ ج_هدوا و صبروا

خبر {إن ربّك للذين . ..} محذوف است كه {لغفور رحيم} بر آن دلالت دارد.

ديندارى مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 8،12

8 - روحيه خداجويى و دين ياورى ، از ويژگى هاى بارز مهاجرانِ صدراسلام

المه_جرين الذين . .. يبتغون فضلاً من اللّه و رضونًا و ينصرون اللّه و رسوله

12 - مهاجرانِ خداجو و دين باور صدراسلام ، نمونه مؤمنان راستين

المه_جرين الذين . .. أُول_ئك هم الص_دقون

رحمت خدا بر مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 1

1 _ شمول رأفت و رحمت خاص الهى بر پيامبر ( ص ) و مهاجران و انصارى كه آن حضرت را در لحظه هاى دشوار ، همراهى كردند .

لقد تاب اللّه على النبى و المهجرين و الانصار

{توبة} به معناى رجوع و روى كردن است. روى كرد خدا به پيامبر (ص) و مهاجر و انصار _ به قرينه ذيل آيه شريفه _ كنايه از اين است كه خداوند آنان را به خاطر يارى رساندن به پيامبر (ص) در لحظه هاى سخت و دشوار، مورد رأفت و رحمت ويژه قرار داده است.

رستگارى مهاجران

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 7

7 _ سعادت و رستگارى حقيقى ، از آن مؤمنان مهاجر و مجاهد در راه خداست .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أولئك هم الفائزون

رضايت از مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 8

8 _ اعلام رضايت برتر خداوند ، از اولين و برترين مؤمنان از مهاجران و انصار

و السبقون الأولون من المهجرين . .. رضى اللّه عنهم

قيد {الأولون} مى تواند قيد توضيحى نباشد بلكه {السابقون} را به دو دسته تقسيم كند كه در اين صورت استفاده مى شود كه در ميان مهاجران و انصار پيشتاز، دو گروه وجود داشته اند: برخى {الأولون} و برخى غير آن ; گفتنى است كه علاوه بر نكته فوق، واژه {السابقون} و {الأولون} ممكن است تنها نظر به سبقت زمانى نداشته باشد ; بلكه سبقت و اولويت معنوى را هم برساند.

رضايت مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 1،8

1 _ خدا از نخستين پيشگامان از مهاجران و انصار و نيز دنبال كنندگان راه آنان ، راضى و ايشان نيز از خدا راضى اند .

و السبقون الأولون من المهجرين و الأنصار و الذين اتبعوهم بإحسن رضى اللّه عنهم و ر

8 _ اعلام رضايت برتر خداوند ، از اولين و برترين مؤمنان از مهاجران و انصار

و السبقون الأولون من المهجرين . .. رضى اللّه عنهم

قيد {الأولون} مى تواند قيد توضيحى نباشد بلكه {السابقون} را به دو دسته تقسيم كند كه در اين صورت استفاده مى شود كه

در ميان مهاجران و انصار پيشتاز، دو گروه وجود داشته اند: برخى {الأولون} و برخى غير آن ; گفتنى است كه علاوه بر نكته فوق، واژه {السابقون} و {الأولون} ممكن است تنها نظر به سبقت زمانى نداشته باشد ; بلكه سبقت و اولويت معنوى را هم برساند.

روزى اخروى مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 58 - 5

5 - رزق نيكو ، پاداش اخروى خدا به مؤمنان مهاجر

و الذين هاجروا . .. ليرزقنّهم اللّه رزقًا حسنًا

روزى نيكوى مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 58 - 5

5 - رزق نيكو ، پاداش اخروى خدا به مؤمنان مهاجر

و الذين هاجروا . .. ليرزقنّهم اللّه رزقًا حسنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 59 - 3

3 - مسكن و جايگاه دلپذير ، از برجسته ترين مصداق هاى روزى نيكوى خدا به مؤمنان مهاجر در سراى آخرت

ليرزقنّهم اللّه رزقًا حسنًا . .. ليدخلنّهم مدخلاً يرضونه

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {ليدخلنّهم} بدل اشتمال و به تعبير ديگر از مصداق هاى رزق نيكو (ليرزقنّهم اللّه رزقاً حسناً) مى باشد.

سعادت مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 7

7 _ سعادت و رستگارى حقيقى ، از آن مؤمنان مهاجر و مجاهد در راه خداست .

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أولئك هم الفائزون

شهادت مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج

- 22 - 58 - 4

4 - تضمين بهشت از سوى خدا ، براى آن دسته از مهاجران صدراسلام كه تا آن زمان ( زمان نزول آيه فوق ) با مرگ طبيعى از دنيا رفته و يا به دست دشمن كشته شده بودند .

و الذين هاجروا فى سبيل اللّه ثمّ . .. ليرزقنّهم اللّه رزقًا حسنًا

صبر مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 42 - 1

1- مسلمانان مهاجر از ستم مشركان مكه ، مردمانى صبور بودند كه در برابر ستم ظالمان شكيبايى پيشه كردند .

و الذين هاجروا فى الله . .. الذين صبروا

{الذين} عطف بيان براى {الذين} در آيه سابق است.

صبر مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 59 - 4

4 - توصيه خداوند به مؤمنان و مهاجران صدراسلام ، مبنى بر اينكه در برابر فشار ها و آزار هاى كافران ، بردبار باشند و خويشتن دارى را از دست ندهند .

و الذين هاجروا . .. ثمّ قتلوا ... و إنّ اللّه لعليم حليم

متعلق {عليم} در جمله {و إنّ اللّه لعليم حليم} محذوف است و تقدير آن به قرينه مقام چنين مى باشد: {إنّ اللّه لعليم بما فعل المشركون بالمؤمنين من إخراجهم من ديارهم و قتلهم المهاجرين حليم يمهلهم و لاينتقم منهم إلى حين; خدا به آنچه كه مشركان عليه مؤمنان انجام دادند، آگاه است و چون حليم و بردبار است، به آنان فرصت مى دهد}. گفتنى است كه جمله فوق، در واقع توصيه اى است از جانب خداوند به مؤمنان صدراسلام كه فشارهاى كافران آنان

را بى حوصله نكند; بلكه همان طور كه خدا حليم و بردبار است، بردبارى كنند و خويشتن دارى را از دست ندهند.

صفات مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 2

2 _ اميد داشتن به رحمت الهى _ نه خود را مستحق آن شمردن _ ، از ويژگى هاى مؤمنان و مهاجرانِ مجاهد

انّ الذين امنوا و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللّه اولئك يرجون رحمت اللّه

عفو مهاجران گناهكار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 12

12 - گذشت از لغزش هاى خويشاوندان ، بينوايان و مهاجرانِ راه خدا و برخورد كريمانه با آنان ، وظيفه اى الهى بر عهده توانگران

و لايأتل أُولوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى . .. و ليعفوا و ليصفحو

{عفو} در لغت به معناى گذشت است و {صفح} به معناى گذشت همراه با ترك ملامت نسبت به خطا كار است (فروق اللغة). چنين گذشتى، حاكى از كرامت و بزرگوارى گذشت كننده است.

عوامل سعادت اخروى مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 42 - 3

3- صبرپيشگى و توكل بر خداوند ، از جمله شرايط و عوامل سعادت دنيوى و اخروى مهاجران راه خدا

و الذين هاجروا فى الله . .. لنبوّئنّهم فى الدنيا ... و لأجر الأخرة أكبر ... الذي

عوامل سعادت دنيوى مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 42 - 3

3- صبرپيشگى و توكل بر خداوند ، از جمله شرايط و

عوامل سعادت دنيوى و اخروى مهاجران راه خدا

و الذين هاجروا فى الله . .. لنبوّئنّهم فى الدنيا ... و لأجر الأخرة أكبر ... الذي

فضايل مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 218 - 5

5 _ اهميّت و ارزش هجرت و جهاد در راه خدا ، و برترى مهاجرانِ مجاهد بر ساير مؤمنان

ان الذين امنوا و الذين هاجروا و جاهدوا فى سبيل اللّه

به نظر مى رسد تكرار موصول، دلالت بر ارزشمندى ايمان داشته باشد; اگر چه همراه با جهاد و هجرت نباشد; امّا آنگاه كه توأم با هجرت و جهاد باشد، ارزش و اهميّتى برتر مى يابد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 195 - 22

22 _ مهاجر آواره و آزار ديده در راه خدا ، و جهادگر و جان باخته ، مصداق مؤمن خردمند

لايات لاولى الالباب . .. فالّذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم ... و قاتلوا و قتلوا

اجابت دعاى خردمندان به دليل اعمال آنان است. {انّى لا اضيع ... } و جمله {فالّذين} به دليل {فا}، بيانگر آن اعمال است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 100 - 18

18 _ مهاجران به سوى خدا و رسول ( ص ) ، مشمول غفران و رحمت خاصّ الهى هستند .

و من يهاجر . .. فقد وقع اجره على اللّه و كان اللّه غفوراً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 2

2 _ مهاجران و مجاهدان راه خدا ، مشمول رحمت

ويژه الهى اند .

هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم برحمة منه

نكره آوردن كلمه {رحمة} حاكى از اين است كه: مؤمنان مهاجر و مجاهد راه خدا، برخوردار از رحمتى خاص و ويژه خواهند بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 22 - 2

2 _ مؤمنان هجرت كننده و مجاهد ، برخوردار از زندگى جاودان در باغ هاى سرشار از نعمت ، در سراى بهشت

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. و جنت لهم فيها نعيم مقيم. خلدين فيها أبداً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 1

1 _ شمول رأفت و رحمت خاص الهى بر پيامبر ( ص ) و مهاجران و انصارى كه آن حضرت را در لحظه هاى دشوار ، همراهى كردند .

لقد تاب اللّه على النبى و المهجرين و الانصار

{توبة} به معناى رجوع و روى كردن است. روى كرد خدا به پيامبر (ص) و مهاجر و انصار _ به قرينه ذيل آيه شريفه _ كنايه از اين است كه خداوند آنان را به خاطر يارى رساندن به پيامبر (ص) در لحظه هاى سخت و دشوار، مورد رأفت و رحمت ويژه قرار داده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 42 - 5

5- مهاجران در راه خدا ، همواره و در همه چيز تنها بر پروردگار خويش متكى هستند .

و الذين هاجروا فى الله . .. و على ربّهم يتوكّلون

تقديم {على ربّهم} مى تواند براى حصر باشد و مضارع آوردن فعل {يتوكّلون} و حذف

متعلق آن، مى تواند دلالت بر استمرار و مشعر به اين باشد كه مهاجران در همه چيز توكل مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 2،9

2- خداوند ، نسبت به مهاجرانى كه با هجرت ، جهاد و صبر ، دين خود را حفظ كردند ، بسيار بخشنده و مهربان است .

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا ثمّ ج_هدوا و صبروا

خبر {إن ربّك للذين . ..} محذوف است كه {لغفور رحيم} بر آن دلالت دارد.

9- هجرت كنندگان رنج ديده ، جهادگر و مقاوم ، مورد عنايت خاص خداوند و برخوردار از نصرت او *

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا ثمّ ج_هدوا و صبروا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {ربّك} اسم {إن} بوده و لام حرف جر و {الذين} متعلق به خبر محذوفى مانند {هو ناصر لهم} باشد.

فضايل مهاجران صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 1

1 _ تقدير و تمجيد خداوند از مؤمنان مهاجر و مجاهد صدر اسلام

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أعظم درجة عند اللّه

فىء به مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 16

16 - { عن الصادق ( ع ) : . . .ثمّ قال [ اللّه تعالى ] : { للفقراء المهاجرين الذين اُخرجوا . . . } فجعلها اللّه لمن هاجر من قريش مع النبى ( ص ) . . . و أخرج . . . عنهم

المهاجرين مع رسول اللّه من العرب لقوله { الذين اُخرجوا من ديارهم و أموالهم } لأنّ قريشاً كانت تأخذ ديار من هاجر منها و أموالهم و لم تكن العرب تفعل ذلك بمن هاجر منها . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است: . ..خدا فرموده [اموالى كه بدون جنگ به دست آمده ]از آنِ فقراى مهاجر است كه از خانه ها و اموال خود اخراج شده اند.[بااين دستور ]خدا آن اموال را براى مهاجران قريش _ كه در معيّت پيامبر(ص) بوده اند _ قرار داده و مهاجران عرب را كه _ همراه آن حضرت بوده اند _ از [شمول حكم] آنان خارج كرده است; زيرا فرموده :{الذين اُخرجوا من ديارهم و أموالهم} قريش خانه ها و اموال مهاجران خود را تصاحب مى كرده; ولى عرب با مهاجران خود اين كار را نمى كرده [و اموال را براى خود آنان باقى مى گذاشته است]}.

فىء به مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 9 - 7

7 - انصار ، به دور از كمترين حسد و چشمداشت نسبت به اموال عطا شده به مهاجران از { فىء }

و لايجدون فى صدورهم حاجة ممّا أُوتوا

با توجه به اين كه حسد مسبوق به چشمداشت است و انصار هيچ گونه چشمداشتى نسبت به اموال عطا شده به مهاجران نداشتند; از آيه شريفه نفى هرگونه حسادت استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 10 - 2

2 - مهاجران پس از غزوه بنى نضير ، داراى سهم از { فىء } *

و

الذين جاءو من بعدهم

برداشت بالا، بر اين احتمال است كه مراد از {الذين جاءو} خصوص مهاجرانى باشد كه پس از مهاجران نخستين، به مدينه هجرت كردند.

فىء به مهاجران فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 1،2

1 - مهاجرانِ نيازمند و تنگدست ، از جمله سهم بران { فىء }

للفقراء المه_جرين

در مورد كلمه {للفقراء} دو احتمال وجود دارد: 1_ بدل از {للّه} كه مقصود فى سبيل اللّه است; 2_ بدل از {ذى القربى} و ما بعد آن. در هر دو صورت، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

2 - مهاجرانِ فقير ، از موارد مصرف سهم خدا در فىء *

ما أفاء اللّه . .. فللّه ... للفقراء المه_جرين

عبارت {للفقراء المهاجرين} مى تواند بيان مصداقى از سهم خداوند در {فىء} باشد; زيرا روشن است كه سهم رسول و ذى القربى، مصرف خاص دارد. اما {سهم اللّه} مصارف عامى دارد كه خداوند در اين آيه، به مصداقى از آن اشاره كرده است.

محدوده علم مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 25 - 9

9- بى اطلاعى مهاجران و انصار ، از وجود مردان و زنانى مؤمن در ميان مكيان ; قبل از صلح حديبيه

و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمن_ت لم تعلموهم

محدوده مسؤوليت مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 14

14 _ كافرانى كه با مسلمانان پيمان عدم تعرض دارند ، هر چند به انگيزه مبارزه با اسلام به غير مهاجران هجوم برند ، مهاجران و انصار

موظف به يارى آنان نيستند .

فعليكم النصر إلا على قوم بينكم و بينهم ميثق

مراد از ميثاق به قرينه مقام، پيمان عدم تعرض و متاركه جنگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 4

4 _ حق تصميم گيرى درباره جهاد از آن مهاجران نخستين بود .

جهدوا معكم

كلمه {معكم} در {جهدوا معكم} (در كنار شما جهاد كنند) مى تواند ناظر به برداشت فوق باشد. چنانچه مخاطبان {معكم} خصوص مهاجران باشند، برداشت فوق از اتقان بيشترى برخوردار است.

مدح مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 110 - 1

1- تمجيد خداوند از مؤمنانى كه در كوران مشكلات ، از ايمان نبريدند و با هجرت و جهاد ، صبر پيشه كردند .

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا

مراتب ايمان مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 8

8 _ تفاوت درجات ايمان مسلمانان صدر اسلام ( مهاجران و انصار )

المهجرين و الانصار . .. بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم

با توجه به اينكه تزلزل قلبى، تنها براى برخى از آنان پديد آمده بود و ديگران ثابت قدم بودند، مطلب فوق به دست مى آيد.

مراتب مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 9

9 _ وجود تقدم و تأخر و تفاوت در فضل و كمال حتى در ميان پيشتازان از مهاجران و انصار

و السبقون الأولون من المهجرين و الأنصار

برداشت فوق بر اين اساس است كه {الأولون} قيد احترازى باشد

كه در اين صورت {سابقون} را به دو گروه تقسيم مى كند.

مرگ مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 58 - 4

4 - تضمين بهشت از سوى خدا ، براى آن دسته از مهاجران صدراسلام كه تا آن زمان ( زمان نزول آيه فوق ) با مرگ طبيعى از دنيا رفته و يا به دست دشمن كشته شده بودند .

و الذين هاجروا فى سبيل اللّه ثمّ . .. ليرزقنّهم اللّه رزقًا حسنًا

مسكن اخروى مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 59 - 3

3 - مسكن و جايگاه دلپذير ، از برجسته ترين مصداق هاى روزى نيكوى خدا به مؤمنان مهاجر در سراى آخرت

ليرزقنّهم اللّه رزقًا حسنًا . .. ليدخلنّهم مدخلاً يرضونه

برداشت ياد شده، با توجه به اين نكته است كه جمله {ليدخلنّهم} بدل اشتمال و به تعبير ديگر از مصداق هاى رزق نيكو (ليرزقنّهم اللّه رزقاً حسناً) مى باشد.

مسؤوليت مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 4،12،13

4 _ تصميم گيرى درباره جهاد ، مسؤوليت مهاجران و يارى رسانى به مهاجران ، وظيفه و مسؤوليت گروه انصار در صدر اسلام

و الذين ءاووا و نصروا

توصيف مهاجران به اينكه در راه خدا جهاد كنند، در مقابل انصار كه به اين امر توصيف نشده اند، با اينكه جهاد در راه خدا يك وظيفه ايمانى است، مى تواند به اين نكته اشاره داشته باشد كه در صدر اسلام جهاد و تصميم گيرى درباره آن بر عهده مهاجران بود و انصار

بايد آنان را در اين امر يارى دهند، ولى تصميم گيرنده نباشند.

12 _ وجود درگيرى بين مؤمنان غير مهاجر با كافران ، به خاطر دين و ديندارى ، تنها موردى است كه مهاجران و انصار موظف به يارى غير مهاجران هستند .

و إن استنصروكم فى الدين فعليكم النصر

قيد {فى الدين} بيانگر اين است كه اگر كافران به انگيزه مبارزه با اسلام و ديندارى غير مهاجران به آنان هجوم بردند، بايد ساير مسلمانان از آنان حمايت كنند و اگر درگيرى بدين انگيزه نباشد، حمايت از آنان ضرورت ندارد. قابل ذكر است كه {ال} در {النصر} جانشين مضاف إليه است ; يعنى {فعليكم نصرهم}.

13 _ وجوب يارى رسانى مهاجران و انصار به غير مهاجران مشروط به درخواست يارى از سوى غير مهاجران است .

و إن استنصروكم فى الدين فعليكم النصر

برداشت فوق با توجه به شرط {إن استنصروكم . .. } (اگر از شما يارى خواستند ... ) استفاده شده است.

مسؤوليت مهاجران نخستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 1

1 _ خداوند از انصار و مهاجران نخستين خواست تا كسانى را كه در آينده ايمان مى آورند و هجرت مى كنند و به جهاد مى پردازند ، از خود بدانند و حقوق ولايت را درباره آنان رعايت كنند .

و الذين ءامنوا من بعد و هاجروا و جهدوا معكم فأولئك منكم

مخاطبان آيه، انصار و مهاجران نخستين هستند. مضاف إليه كلمه {بعد}، كلمه {ايمانكم} و يا {الهجرة الاولى} است. جمله {فأولئك منكم} اشاره به اين دارد كه تمام قوانين و حقايقى كه درباره انصار و مهاجران نخستين بيان شده

درباره آنان نيز عيناً وجود دارد.

مقابله به مثل مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 60 - 2

2 - مقابله به مثل يكى از مؤمنان صدراسلام ، در پى عقوبتى كه از سوى مشركان بر او رفته بود .

و من عاقب بمثل ما عوقب به

از ظاهر آيه، چنين استفاده مى شود كه يكى از مؤمنان، در پى عقوبتى كه از سوى مشركان بر او رفته بود، دست به انتقام زد و مقابله به مثل كرد. سپس دوباره از سوى آنها مورد تجاوز و ستم قرار گرفت. خداوند در پى اين تجاوز، به او وعده أكيد داد كه او را يارى خواهد كرد تا انتقام خود را بگيرد. اما در عين حال، با تذكر به اين حقيقت كه خداوند بخشنده و غفور است، توصيه نمود كه اگر كه از آن تجاوز درگذرد و متجاوز را مورد عفو و آمرزش قرار دهد، مناسب تر و پسنديده تر خواهد بود.

مقامات اخروى مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 41 - 1

1- خداوند ، به مسلمانهايى كه مورد ستم واقع شده و به خاطر او هجرت كردند ، جايگاه و مكانى شايسته در دنيا و پاداشى بس بزرگ تر در آخرت عطا مى كند .

و الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوّئنّهم فى الدنيا حسنة و لأجر الأخرة أ

{فى} در {فى الله} به معناى {لام} و براى تعليل است. بنابراين معناى عبارت {هجرت براى كسب رضاى خداوند} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 -

حج - 22 - 59 - 2

2 - مؤمنان مهاجر ، برخوردار از جايگاهى مطلوب و دلپذير در جهان آخرت

و الذين هاجروا . .. ليدخلنّهم مدخلاً يرضونه

مقامات مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 11

11 _ مؤمنان غير مهاجر در صورت هجرت ، همسان با ديگر مهاجران در برخوردارى از حقوق ولايت و حمايت مقرر شده در ميان مؤمنان

ما لكم من وليتهم من شىء حتى يهاجروا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 20 - 6

6 _ مؤمنان مهاجر و مجاهد در راه خدا ، داراى برترين مرتبه و بزرگترين درجه درپيشگاه خداوند

الذين ءامنوا و هاجروا و جهدوا . .. أعظم درجة عند اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 21 - 3،6

3 _ برخوردارى از مقام رضوان ( رضايت كامل خدا از انسان ) از موهبت هاى خاص خداوند به مؤمنان مهاجر و مجاهد

هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم ... و رضون

6 _ برخوردارى مؤمنان مهاجر ومجاهد از رحمت ويژه خدا و مقام رضوان ، نعمتى است بسيار ارجمندتر از دستيابى آنان به باغ ها و بوستان هاى بهشت .

هاجروا و جهدوا فى سبيل اللّه . .. يبشرهم ربهم برحمة منه و رضون و جنت

تقديم {رحمة} و {رضوان} بر {جنات} رساننده برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 100 - 20

20 _ عن ابى عبداللّه ( ع ) [ فى قوله تعالى : ]

{ و السّابقون الأوّلون من المهاجرين و الانصار و الذين اتّبعوهم باحسان . . . } : فبدء بالمهاجرين الاوّلين على درجة سبقهم ثم ثنّى بالأنصار ثم ثلّث بالتّابعين لهم باحسان فوضع كل قوم على قدر درجاتهم و منازلهم عنده . . . . ;

از امام صادق (ع) درباره سخن خداى تعالى: {پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار و كسانى كه با نيكوكارى از آنان پيروى كردند . .. } روايت شده كه فرمود: پس خداى عز و جل مهاجران نخستين را بر اساس سابقه ايمانى آنان، در آغاز ذكر فرمود ; سپس انصار را در رتبه دوم و تابعين به احسان را در رتبه سوم ياد نمود. بدين ترتيب هر گروه را بر مبناى درجه و منزلتى كه نزد او داشتند [در كلام خود] جاى داد}.

مقامامت مهاجران نخستين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 2،3،4

2 _ كسانى كه در آينده ايمان آورند ، هجرت كنند و در صف مجاهدان به جهاد بپردازند ، همانند مؤمنان و مهاجران نخستين ، مؤمنانى حقيقى و راستين هستند .

أولئك هم المؤمنون حقا . .. و الذين ءامنوا من بعد ... فأولئك منكم

3 _ كسانى كه پس از مؤمنان و مهاجران نخستين ايمان آورند ، همانند مؤمنان نخستين از مغفرت خدا و روزى هاى با كرامت او بهره مند خواهند شد .

لهم مغفرة و رزق كريم. و الذين ءامنوا من بعد ... فأولئك منكم

4 _ حق تصميم گيرى درباره جهاد از آن مهاجران نخستين بود .

جهدوا معكم

كلمه {معكم} در {جهدوا معكم} (در كنار شما جهاد كنند) مى تواند

ناظر به برداشت فوق باشد. چنانچه مخاطبان {معكم} خصوص مهاجران باشند، برداشت فوق از اتقان بيشترى برخوردار است.

ممنوعيت ترك انفاق به مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 22 - 4

4 - كوتاهى در تأمين نياز خويشاوندان ، بينوايان و مهاجران ، به خاطر لغزش هاى گذشته آنان ، ممنوع است .

و لايأتل أُوْلوا الفضل منكم و السعة أن يؤتوا أُوْلى القربى و المس_كين و المه_جري

منشأ پاداش مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 58 - 2

2 - خدا ، عهده دار پاداش مؤمنان مهاجر

و الذين هاجروا فى سبيل اللّه . .. ليرزقنّهم اللّه رزقًا حسنًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 59 - 1

1 - خدا ، عهده دار پاداش مؤمنان مهاجر در جهان آخرت

و الذين هاجروا . .. ليدخلنّهم مدخلاً يرضونه

موقعيت اقتصادى مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 8 - 4

4 - وضع اقتصادى مهاجران ، دشوارتر از انصار به هنگام غزوه بنى نضير

للفقراء المه_جرين

از اختصاص به ذكر يافتن فقراى مهاجر، دشوارى فزون تر وضع اقتصادى آنان استفاده مى شود.

مهاجران در غزوه تبوك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 6

6 _ نيرو هاى رزمى جنگ تبوك ، متشكل از مهاجر و انصار

المهجرين و الانصار الذين اتبعوه فى ساعة العسرة

مهاجران صابر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 -

110 - 9

9- هجرت كنندگان رنج ديده ، جهادگر و مقاوم ، مورد عنايت خاص خداوند و برخوردار از نصرت او *

ثمّ إن ربّك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا ثمّ ج_هدوا و صبروا

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {ربّك} اسم {إن} بوده و لام حرف جر و {الذين} متعلق به خبر محذوفى مانند {هو ناصر لهم} باشد.

مهاجران صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 117 - 1

1 _ شمول رأفت و رحمت خاص الهى بر پيامبر ( ص ) و مهاجران و انصارى كه آن حضرت را در لحظه هاى دشوار ، همراهى كردند .

لقد تاب اللّه على النبى و المهجرين و الانصار

{توبة} به معناى رجوع و روى كردن است. روى كرد خدا به پيامبر (ص) و مهاجر و انصار _ به قرينه ذيل آيه شريفه _ كنايه از اين است كه خداوند آنان را به خاطر يارى رساندن به پيامبر (ص) در لحظه هاى سخت و دشوار، مورد رأفت و رحمت ويژه قرار داده است.

مهاجران صدراسلام در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 58 - 4

4 - تضمين بهشت از سوى خدا ، براى آن دسته از مهاجران صدراسلام كه تا آن زمان ( زمان نزول آيه فوق ) با مرگ طبيعى از دنيا رفته و يا به دست دشمن كشته شده بودند .

و الذين هاجروا فى سبيل اللّه ثمّ . .. ليرزقنّهم اللّه رزقًا حسنًا

مهاجران و مؤمنان غير مهاجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 -

انفال - 8 - 72 - 8

8 _ مهاجران و انصار نبايد از مؤمنان غير مهاجر يارى طلبند و از آنان انتظار حمايت داشته باشند . *

ما لكم من وليتهم من شىء

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه ضمير در {وليتهم} فاعل باشد. بنابراين جمله {ما لكم ... } به اين معناست كه براى شما نيست كه از پشتيبانى آنان برخوردار شويد. يعنى نبايد آنان را به نصرت خويش بخوانيد و حمايت آنان را طلب كنيد.

نيازهاى معنوى مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 10 - 7

7 - مؤمنان ، حتى پيشتازان ايمان ( مهاجران و انصار ) ، فاقد مصونيت از خطا و نيازمند غفران الهى

و الذين جاءو من بعدهم يقولون ربّنا اغفر لنا و لإخوننا الذين سبقونا بالإيم_ن

از تأييد خداوند نسبت به استغفار براى پيشتازان راه ايمان، به جا بودن اين دعا و نياز آنان استفاده مى شود.

ولايت در مهاجران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 72 - 1،2،7

1 _ خداوند هر يك از مؤمنان مهاجر و انصار را ولىّ ديگرى قرار داد و به پشتيبانى همه جانبه از يكديگر فراخواند .

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولياء بعض

جمله {أولئك بعضهم أولياء بعض} جمله اى خبرى است و مراد از آن انشاء و جعل ولايت است.

2 _ شركت در جهاد با مال و جان از سوى مجاهدان و يارى مهاجران از سوى انصار ، شرط برخوردارى هر يك از ولايت مقرر شده از جانب خدا

إن الذين ءامنوا و هاجروا . .. أولياء بعض

مشاراليه

{أولئك} و مرجع ضمير در {بعضهم}، {الذين} اول و دوم، با تمام صفاتى كه براى آنان ذكر شد، است. يعنى مؤمنان مهاجر _ مثلا _ اگر جهاد نكنند و يا مؤمنان ساكن در مدينه اگر مهاجران را يارى ندهند از حقوق ولايت برخوردار نيستند.

7 _ خداوند بين مهاجران و انصار با مؤمنان غير مهاجر ، ولايتى مقرر نداشته و پشتيبانى از ايشان را بر مهاجران و انصار واجب نكرد .

و الذين ءامنوا و لم يهاجروا ما لكم من وليتهم من شىء

{ولايت} به معناى حمايت كردن و يارى رساندن است. كلمه {شىء} مبتدا و {من} در آن زايده مى باشد. {من} در {من ولايتهم} بيانيه و بيانگر معناى شىء است. كلمه لكم خبر براى {من شىء} مى باشد. گفتنى است در برداشت فوق ضمير در {ولايتهم} مفعول گرفته شده و فاعل آن ضميرى است خطاب به مهاجران انصار. بنابراين معناى جمله چنين مى شود: هيچ حق ولايتى براى شما نسبت به ايشان جعل نشده است. يعنى نبايد ايشان را يارى كنيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 75 - 13

13 _ حكم ولايت مهاجر و انصار بر يكديگر و اولويت خويشان در آن ولايت ، حكمى بر اساس علم مطلق الهى

إن اللّه بكل شىء عليم

جمله {إن اللّه . .. } پس از بيان احكام ذكر شده، در اين آيه و آيات پيشين، اشاره به اين حقيقت دارد كه احكام و قوانين ياد شده احكامى عالمانه و نشأت گرفته از علم مطلق خداوند است.

ويژگيهاى مهاجران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر -

59 - 8 - 8

8 - روحيه خداجويى و دين ياورى ، از ويژگى هاى بارز مهاجرانِ صدراسلام

المه_جرين الذين . .. يبتغون فضلاً من اللّه و رضونًا و ينصرون اللّه و رسوله

مهتدين از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مهتدين}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 7 - 2

2 - گروهى از انسان ها برخوردار از هدايت هاى ويژه الهى و بهره مند از مراحل والاى آن هستند .

صرط الذين انعمت عليهم

چنانچه گذشت مراد از {نعمت} نعمت هدايت است، و چون درخواست كنندگان اين نعمت خود از هدايت يافتگان هستند، مقصود از آن، هدايتى ويژه است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 5 - 1،3

1 - تنها اهل تقوا مردمى هدايت يافته اند .

هدًى للمتقين . .. أولئك على هدًى من ربهم

3 - مؤمنان به غيب ( خدا و . . . ) و معتقدان به رسالت و باورداران به آخرت ، هدايت يافتگانند .

الذين يؤمنون . ... أولئك على هدًى من ربهم

مشاراليه {أولئك} (اهل تقوا) ممكن است به صورت اجمالى ملاحظه شود. در اين صورت كلمه {المتقين} مشاراليه خواهد بود. و ممكن است جنبه تفصيلى آن در نظر گرفته شود; در اين لحاظ، صفات بيان شده براى {متقين} مشاراليه {أولئك} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 157 - 4،8

4 - مؤمنانى كه در مصيبت هاى راه ايمان صابرند ، به هدايت واقعى نايل خواهند شد .

قالوا إنا للّه و إنا إليه راجعون . .. و أولئك هم المهتدون

8 - مؤمنانى كه در مصيبت

ها و سختى ها صابر و تسليم قضاى الهى باشند ، تنها كسانى هستند كه به هدايت دست يافته اند .

و بشر الصبرين. الذين ... و أولئك هم المهتدون

ضمير فصل (هم) و معرفه بودن خبر (المهتدون) حاكى از حصر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 50 - 16،17

16 _ مؤمنان به پيامبر(ص)، بينا و راه يافته و تكذيب كنندگان او كور و گمراه هستند.

فمن ءامن . .. والذين كذبوا ... قل هل يستوى الأعمى و البصير

چون موضوع آيات اثبات رسالت پيامبر(ص) است، مى توان گفت مراد از {البصير} مؤمنان به آن حضرت و مراد از {الأعمى} تكذيب كنندگان آن حضرت هستند.

17 _ پيامبر(ص)، بينا و راه يافته، و مشركان، كور و گمراه هستند. *

فمن ءامن . .. والذين كذبوا ... قل هل يستوى الأعمى و البصير

ظاهراً مراد از {البصير}، پيامبر(ص)، مراد از {الأعمى}، مشركان هستند. و چون موضوع آيه، ايمان به پيامبر است، گويا آيه در صدد بيان فلسفه لزوم ايمان به آن حضرت است. يعنى از آنجا كه پيامبر(ص) بصير است، ديگران بايد از او تبعيت كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 75 - 7

7 _ انبيا از هدايت ويژه خداوند برخوردارند.

و كذلك نرى إبرهيم ملكوت . .. و ليكون من الموقنين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 82 - 8

8 _ مؤمنانى كه ايمان خويش را به هيچگونه شرك و ظلمى نياميزند، برخوردار از هدايت كاملند.

الذين ءامنوا و لم يلبسوا . .. أولئك لهم الأمن و هم

مهتدون

در آيه شريفه، مؤمنانى كه ايمانشان خالى از هر گونه ظلم باشد، هدايت يافته شمرده شده اند. با توجه به اينكه مؤمن در هر مرتبه اى كه باشد، از هدايتى نسبى برخوردار است، به نظر مى رسد مراد از {هم مهتدون} هدايت كامل اين گروه باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 84 - 3،6،7

3 _ نوح(ع) هدايت يافته به توحيد و برهانهاى آن و داراى مرتبه اى بلند بود.

و نوحا هدينا من قبل

6 _ داوود، سليمان، ايوب، يوسف(ع)، موسى و هارون(ع)، فرزندانى از نسل ابراهيم و هدايت يافته از جانب خداوند هستند.

و من ذريته داود و سليمن و أيوب و يوسف و موسى و هرون

سياق آيات پيشين، كه درباره حضرت ابراهيم(ع) بود، اين احتمال را پديد مى آورد كه ضمير در {ذريته} به {ابراهيم} برگردد. در اين صورت برخى اسامى كه در آيات بعد آمده است (همچون الياس و لوط) از باب تغليب در شمار ذريه آن حضرت ذكر شده اند.

7 _ داوود، سليمان، ايوب، يوسف، موسى و هارون، فرزندانى از نسل نوح(ع) و هدايت يافته از جانب خداوند بودند.

نوحا . .. و من ذريته داود و سليمن و أيوب و يوسف و موسى و هرون

با توجه به دو نكته مى توان گفت {نوحا} مرجع ضمير در {ذريته} است: {نوحا} نزديكترين كلمه اى است كه مى تواند مرجع ضمير باشد. در ميان كسانى كه به عنوان ذريه از آنان ياد شده، افرادى هستند كه از ذريه ابراهيم(ع) نيستند، مانند حضرت لوط(ع) و الياس(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6

- 85 - 4

4 _ زكريا، يحيى، عيسى و الياس(ع) از هدايت خاص خداوند بهره مند بودند.

و كلا هدينا . .. و من ذريته ... و زكريا و يحيى و عيسى و إلياس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 87 - 1،4

1 _ خداوند برخى از پدران و فرزندان و برادران انبياى گذشته را (ابراهيم، اسحاق، يعقوب(ع) و . .. ) برگزيد و به صراط مستقيم هدايت كرد.

و من ءابائهم و ذريتهم و إخونهم و اجتبينهم و هدينهم إلى صرط مستقيم

4 _ پيامبران، برگزيدگان خداوند و رهيافتگان به صراط مستقيم هستند.

و اجتبينهم و هدينهم إلى صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 117 - 1

1 _ تنها خداوند آگاهترين فرد به گمراهان و هدايت يافتگان است.

إن ربك هو أعلم . .. بالمهتدين

ضمير {هو}، كه بين اسم و خبر {إن} قرار گرفته، ضمير فصل است و نقش آن در جمله حصر و تأكيد مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 161 - 1

1 _ پيامبر(ص) هدايت يافته به صراط مستقيم

إننى هدينى ربى إلى صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 155 - 15

15 _ گروهى از انسان ها با شكست در آزمون هاى الهى به گمراهى كشانده مى شوند و گروهى با موفقيت به هدايت بايسته مى رسند .

إن هى إلا فتنتك تضل بها من تشاء و تهدى من تشاء

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف

- 7 - 178 - 2،4،6

2 _ هدايت يافته واقعى كسى است كه خدا او را هدايت كند .

من يهد اللّه فهو المهتدى

4 _ تصديق كنندگان آيات الهى ، هدايت يافتگان ، و تكذيب كنندگان آيات الهى ، ضلالت پيشگانند .

الذين كذبوا بايتنا . .. من يهد اللّه فهو المهتدى و من يضلل

با توجه به آيه قبل معلوم مى شود مصداق مورد نظر براى ضلالت، تكذيب آيات خداوند است و مصاق هدايت، تصديق آيات و ايمان به آنهاست.

6 _ هدايت يافتگان عمر خويش را تباه نكرده و از آن بهره مند بوده اند .

من يهد اللّه فهو المهتدى

از جمله {فأولئك هم الخسرون} _ كه درباره گمراهان بيان شد _ مى توان فهميد كه جمله اى مانند {و أولئك هم الرابحون براى هدايت يافتگان در تقدير است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 18 - 9

9 _ ايمان به خدا و روز رستاخيز ، اقامه نماز و پرداخت زكات و نترسيدن از غير خدا ، زمينه ساز ره يابى به صراط مستقيم و قرار گرفتن در زمره ره يافتگان

من ءامن باللّه و اليوم الأخر . .. فعسى أولئك أن يكونوا من المهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 28 - 1

1_ آنان كه ايمان آورده و دلهايشان به ياد خدا آرامش مى يابد ، از كسانى اند كه خداوند آنها را به سوى خويش هدايت كرده است .

و يهدى إليه من أناب. الذين ءامنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل

- 16 - 121 - 4

4- خداوند ، حضرت ابراهيم ( ع ) را به { صراط مستقيم } هدايت كرد .

هده إلى صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 2 - 6

6- انسان موّحد و متكى به خداوند ، انسانى هدايت يافته است .

و جعلن_ه هدًى . .. ألاّتتخذوا من دونى وكيلاً

{أن} در {ألاّتتخذوا} براى تفسير عبارت {جعلناه هدًى لبنى إسرائيل} است و توحيد و عدم اتكا به غير خدا را مظهر و مصداق هدايت معرفى مى كند. بنابراين موّحد، شخص هدايت يافته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 97 - 1

1- بهره مندان از هدايت الهى ، راه يافتگان واقعى اند .

و من يهد الله فهو المهتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 13 - 7

7- اصحاب كهف ، جوانمردانى مؤمن به پروردگار خويش و بهره مند از هدايت افزون الهى بودند .

انّهم فتية ءامنوا بربّهم و زدن_هم هدًى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 17 - 12

12- اصحاب كهف ، گروهى بهره مند از هدايت خداونو بودند .

فأوُواْ إلى الكهف ينشر لكم ربّكم من رحمته . .. من يهد اللّه فهو المهتد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 43 - 5

5- ابراهيم ( ع ) ، پيش از مناظره اش با آزر ، موحدى هدايت يافته و آگاه بود .

ي_أبت إنّى قد جاءنى من العلم ما لم يأتك فاتّبعنى أهدك

صرطًا سويًّا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 14

14- حضرت مريم ( س ) ، برخوردار از هدايت ويژه الهى و انسانى برگزيده در پيشگاه خداوند

و ممّن هدينا واجتبينا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 122 - 7

7 - آدم ( ع ) ، درپى برگزيدگى و آمرزيده شدن ، از هدايت الهى نيز برخوردار گرديد .

ثمّ اجتب_ه ربّه فتاب عليه و هدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 135 - 11

11- اسلام ، راه اعتدال است و مسلمانان ، رهرو آن و هدايت يافته اند .

فستعلمون من أصح_ب الصرط السوىّ و من اهتدى

{سوى} بر وزن فعيل به معناى اسم فاعل است; يعنى، مستوى و معتدل (لسان العرب).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 48 - 8

8- تقواپيشگان ، برخوردار از نور ، روشنايى و هدايت ويژه الهى در زندگى

و ضياءً و ذكرًا للمتّقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 10

10 - پيامبر ( ص ) ، شخصيتى ره يافته به صراط مستقيم

إنّك لعلى هدًى مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 37 - 5

5 - مردمان تسبيح گو ، ذاكر ، بر پا دارنده نماز و پرداخت كننده زكات ، از هدايت خاص خداوند به نور خويش برخورداراند .

يهدى اللّه لنوره من يشاء . .. فى بيوت أذن اللّه ... يسبّح له

فيها ... رجال لاتله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 56 - 6

6 - تنها زمينه داران هدايت ، شايسته دريافت آن از سوى خداوند

و ل_كنّ اللّه يهدى من يشاء و هو أعلم بالمهتدين

قيد {هو أعلم بالمهتدين} بيانگر آن است كه خداوند هدايت خويش را تنها به كسانى مى دهد كه قابليت آن را داشته باشند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - عنكبوت - 29 - 69 - 1

1 - تلاش كنندگان در راه خدا ، قطعاً ، مشمول هدايت خاص خداوندند .

و الذين ج_هدوا فينا لنهدينّهم سبلنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 5 - 1،2

1 - تنها برپادارندگان نماز و پرداخت كنندگان زكات و اهل يقين به آخرت ، مشمول هدايت ويژه پروردگارِ خويش اند .

الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم بالأخرة هم يوقنون . أُول_ئك على هدًى من

2 - تنها محسنان ، از هدايت ويژه الهى برخوردارند .

للمحسنين . .. أُول_ئك على هدًى من ربّهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 24 - 11

11 - مؤمنان به پيامبر ( ص ) همچون خود آن حضرت ، در مسير هدايت اند .

و إنّا أو إيّاكم لعلى هدًى أو فى ضل_ل مبين

آوردن ضمير جمع {نا} به جاى {أنا} _ كه با كلمه {قل} داراى سياق واحدى است _ مى تواند بيانگر اين نكته باشد كه پيامبر(ص) در صدد همسو جلوه دادن مؤمنان با خودش مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

15 - صافات - 37 - 118 - 1

1 - موسى و هارون ( عليهماالسلام ) بر صراط مستقيم در پرتو هدايت خداوند

و هدين_هما الصرط المستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 13

13 - تنها ، برگزيدگان و پيروى كنندگان بهترين سخن ، از هدايت الهى برخوردارند .

الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه أُول_ئك الذين هديهم اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 22 - 6

6 - مؤمنان ، برخوردار از معرفت و نور هدايت الهى

فهو على نور من ربّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 23 - 17

17 - اهل خشيت و خداترسان ، بهره مند از هدايت الهى

كت_بًا . .. تقشعرّ منه جلود الذين يخشون ربّهم ... ذلك هدى اللّه يهدى به من يشاء

از اين كه خداوند اهل خشيت را، كسانى معرفى كرد كه تحت تأثير قرآن قرار مى گيرند، به دست مى آيد كه يكى از مصاديق مورد نظر از {يهدى به من يشاء} همين گروه مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 4

4 - پيامبر ( ص ) ، برخوردارند از هدايت استوار و پايدار الهى

و من يهد اللّه فما له من مضلّ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - جاثيه - 45 - 21 - 8

8 - مؤمنان نيك كردار ، بهره مند از رحمت و هدايت الهى در دنيا و گناه پيشگان محروم از آنند .

و هدًى و رحمة لقوم

يوقنون . .. أن نجعلهم كالذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

منظور از تفاوت مؤمنان صالح با گناه پيشگان در دنيا _ به قرينه آيه قبل _ ممكن است تمايزشان در بهرهورى از رحمت و هدايت الهى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 2 - 15

15- انديشه و قلب مؤمنان راستين ، تحت تربيت و هدايت ويژه پروردگار

و الذين ءامنوا . .. و أصلح بالهم

چنانچه واژه {بال} در {أصلح بالهم} به معناى قلب و فكر باشد; از اين كه خداوند اصلاح قلب و انديشه مؤمنان را به خود نسبت داده است، تربيت و هدايت ويژه استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 5 - 1

1- شهيدان در همه مراحل پس از شهادت ، برخوردار از هدايت و حمايت خداوند

سيهديهم و يصلح بالهم

ضمير {هم} به {الذين قتلوا فى سبيل اللّه} بازمى گردد. {بال} در {بالهم} يا به معناى شأن و أمر (مفرد اُمور) و يا قلب است. برداشت ياد شده ناظر به معناى نخست مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 2 - 10

10 - پيامبر ( ص ) ، در مراحل مختلف زندگى خويش ، بهره مند از هدايت هاى الهى به سوى راستى و درستى

و يهديك صراطًا مستقيمًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 26 - 9

9 - تاريخ بشر در طول بعثت پيامبران ، شاهد هدايت پذيرى دسته اى و بيراهه رفتن دسته اى ديگر بوده است .

و لقد

أرسلنا نوحًا . .. فمنهم مهتد و كثير منهم ف_سقون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 3 - 2

2 - انسان ها در برابر هدايت الهى دو دسته اند : سپاس گزار و هدايت يافته و يا ناسپاس و هدايت ناپذير .

إمّا شاكرًا و إمّا كفورًا

آثار عمل مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 105 - 18

18 _ اعمال و رفتار هر يك از گمراهان و هدايت يافتگان داراى بازتاب و سزايى مناسب در قيامت

فينبئكم بما كنتم تعملون

هدف از جمله {فينبئكم بما . ..} ترغيب مردمان به هدايت و پذيرش تعاليم قرآن و تهديد كفرپيشگان و منحرفان به عذاب است و چون مجرد آگاه سازى به اعمال و كردار براى تهديد و ترغيب كافى نيست بنابراين جمله {فينبئكم} كنايه از پاداش دهى و به كيفررسانى خواهد بود.

آرامش مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 127 - 1

1 _ هدايت يافتگان و يادكنندگان آيات و معارف الهى از جايگاهى آكنده از آرامش در نزد خداوند برخوردارند.

فمن يرد الله أن يهديه . .. قد فصلنا الأيت لقوم يذكرون. لهم دارالسلم عند ربهم

آزادى بيان مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 14 - 6

6 - كسانى كه خداوند را ناظر خويش مى دانند ، از تبليغات هدايت پيشگان و دعوت كنندگان به تقوا جلوگيرى نمى كنند .

أرءيت إن كان على الهدى . أو أمر بالتّقوى ... ألم يعلم بأنّ اللّه يرى

ازدياد هدايت

مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 76 - 1

1- هدايت يافتگان ، مشمول فزونى مستمر هدايت از جانب خداوند

و يزيد اللّه الذين اهتدوا هدًى

استغفار مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 55 - 7

7- ايمان و استغفار ، از نشانه هاى هدايت يافتگان است .

أن يؤمنوا إذ جاءهم الهدى و يستغفروا ربّهم

استقامت مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 1

1 - هدايت كسانى كه با لطف الهى ارشاد شده اند ، استوار و پايدار است .

و من يهد اللّه فما له من مضلّ

اضلال مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 1،12

1 _ به گمراهى كشاندن اهل هدايت ، قبل از بيان راه هاى تقواپيشگى ، در شأن خداوند نيست .

و ما كان اللّه ليضل قوماً بعد إذ هديهم حتى يبين لهم ما يتقون

12 _ از امام رضا ( ع ) روايت شده كه فرمود : { ان الامام الفرض عليه و الواجب من اللّه إذا خاف الفوت على نفسه أن يحتج فى الامام من بعده بحجة معروفة مبينة ان اللّه تبارك و تعالى يقول فى كتابه : { و ما كان ليضل قوماً بعد إذ هديهم حتى يبين لهم ما يتقون . . . } ;

. .. تكليف واجب امام از طرف خدا اين است كه: هرگاه خوف فوت براى او پيش آيد، با دليل روشن و شناخته شده درباره امام بعد از خود، حجت

را بر مردم تمام كند; زيرا خداى تبارك و تعالى در كتاب خود مى فرمايد: چنين نبوده كه خداوند، قومى را پس از آنكه هدايت كرد، گمراه كند مگر آن كه چيزى را كه بايد از آن بپرهيزند، براى آنان بيان نمايد ... }.

اطاعت از مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 90 - 5،6

5 _ تقليد از هدايت شدگان ضرورى است.

أولئك الذين هدى الله فبهديهم اقتده

6 _ پيروى از كسانى شايسته است كه خداوند آنان را هدايت كرده باشد.

أولئك الذين هدى الله فبهديهم اقتده

توصيف انبياى سلف با جمله {هدى الله} تمهيدى براى فرمان به اقتداست. لذا خداوند معيارى را براى تبعيت تبيين كرده و آن معيار هدايت شدن از جانب اوست.

امنيت اخروى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 38 - 6

6 _ پيروى كنندگان از رهنمود ها و هدايت هاى الهى ، هيچ ترس و اندوهى در قيامت نخواهند داشت .

فمن تبع هداى فلاخوف عليهم و لاهم يحزنون

كلمه {خوف} (ترس و نگرانى) نكره است و چون پس از حرف نفى واقع شده، معناى شمول را مى رساند; يعنى: هيچ خوف و ترسى بر آنان نيست. همچنين فعل، آن گاه كه منفى شود، دلالت بر نبود همه مصداقها دارد. بنابراين {ولاهم يحزنون} يعنى هيچ حزن و اندوهى ندارند.

انقياد مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 18

18 - هدايت يافتگان ، داراى روحيه تعبد و تسليم در برابر خدا و احكام الهى

و إن كانت لكبيرة إلا

على الذين هدى اللّه

اهتمام مهتدين به نماز

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 59 - 7

7- به پاداشتن نماز و اهتمام به آن ، و دورى جستن از خواسته هاى نفسانى و شهوات ، دو ويژگى مهمّ و برجسته پيامبران و هدايت يافتگان است .

فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلوة واتبعوا الشهوت

ايمان مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 55 - 7

7- ايمان و استغفار ، از نشانه هاى هدايت يافتگان است .

أن يؤمنوا إذ جاءهم الهدى و يستغفروا ربّهم

بشارت به مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 7

7 _ قرآن ، كتاب مژده و بشارت براى ره يافتگان مؤمن و هشدار و انذار براى گم گشتگان غافل است .

تلك ءايت الكتب . .. أن أنذر الناس و بشّر الذين ءامنوا

پاداش اخروى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 3

3 - پاداش هاى اخروى ، وعده نيكوى خداوند به هدايت يافتگان

أفمن وعدن_ه وعدًا حسنًا

پاداش مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 127 - 6،7،8

6 _ پاداش هدايت يافتگان در نزد پروردگارشان تضمين شده است.

و من يرد الله . .. لهم دارالسلم عند ربهم

7 _ پاداش دادن به هدايت يافتگان هشيار و متذكر، از شؤون ربوبيت خداوند است.

لهم دارالسلم عند ربهم

8 _ دارالسلام (بهشت و جايگاه امن الهى) پاداش كردار مستمر هدايت يافتگان است.

لهم دارالسلم . ..

بما كانوا يعملون

پيروى از مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 21 - 9

9 - تنها انسان هاى با اخلاص و به دور از چشم داشت مادى و ره يافته ، شايسته رهبرى و پيروى اند .

اتّبعوا من لايسئلكم أجراً و هم مهتدون

تبليغ مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 14 - 6

6 - كسانى كه خداوند را ناظر خويش مى دانند ، از تبليغات هدايت پيشگان و دعوت كنندگان به تقوا جلوگيرى نمى كنند .

أرءيت إن كان على الهدى . أو أمر بالتّقوى ... ألم يعلم بأنّ اللّه يرى

تشبيه به مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 3 - 12

12 - انسان در اين جهان ، همچون رونده اى گم كرده راه و دين راهى است درست ، و دينداران مردمى راه يافته اند .

إنّا هدين_ه السبيل إمّا شاكرًا و إمّا كفورًا

تشخيص مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 117 - 2

2 _ شناخت عميق و گسترده راه هدايت و ضلالت و راهيان آن با راهنمايى خداوند ميسر است.

إن ربك هو أعلم من يضل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 84 - 9

9- ربوبيت الهى ، مقتضى آگاهى عميق او به هدايت پيشگان و تمايز آنان با ديگران

فربّكم أعلم بمن هو أهدى سبيلاً

ذكر صفت {ربّ} به جاى اسم {الله} و يا صفات ديگر براى بيان آگاهى خداوند از گروههاى انسانى،

مشعر به نكته ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 56 - 7

7 - آگاهى كامل به هدايت پذيرى انسان ها ، از دسترس بشر دور است .

و هو أعلم بالمهتدين

تصريح خداوند به آگاه بودنش از افراد قابل هدايت، مى تواند اشاره باشد به اين كه ديگران _ حتى پيامبر(ص) كه دوست دار هدايت همه انسان ها است _ قادر به دست يافتن به اين آگاهى نيستند.

تعبد مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 18

18 - هدايت يافتگان ، داراى روحيه تعبد و تسليم در برابر خدا و احكام الهى

و إن كانت لكبيرة إلا على الذين هدى اللّه

تقرّب مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 127 - 4

4 _ هدايت يافتگان هشيار و متذكر، مقرب درگاه پروردگار و در پرتوى ولايت او قرار دارند.

فمن يرد الله . .. لقوم يذكرون. لهم دارالسلم عند ربهم و هو وليهم

تقليد از مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 170 - 18

18 - تقليد و پيروى از هدايت يافتگان و انديشمندان ، ناروا نيست .

أو لو كان ءاباؤهم لايعقلون شيئاً و لايهتدون

جمله {أو لو كان . ..} گوياى اين است كه: مجرد تقليد مورد رد و انكار قرار نگرفته است; بلكه آن تقليدى مذمت شده كه تقليد شونده خود اهل فهم و خرد نبوده و هدايت يافته نيست.

تلاش مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 -

زمر - 39 - 18 - 15

15 - بهره مندى از هدايت خاص خداوند ، در گرو تلاش و كوشش مناسب براى دريافت حقايق

الذين يستمعون القول . .. أُول_ئك الذين هديهم اللّه

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه خداوند انسان هايى كه به تلاش براى شنيدن و برگزيدن بهترين سخنان مى پردازند، هدايت يافتگان خود شمرده است. گفتنى است مقصود از هدايت در آيه شريفه، هدايت خاص الهى است; نه هدايت عام كه براى همه انسان ها خواهد بود.

حتميت سعادت اخروى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 4

4 - دستيابى ره يافتگان به سعادت اخروى ، امرى قطعى و وعده اى تخلف ناپذير از سوى خداوند

وعدن_ه وعدًا حسنًا فهو ل_قيه

قيد {هو لاقيه} بيانگر آن است كه خدا هرگز از وعده اى كه به هدايت يافتگان داده است، تخلف نخواهد كرد.

حق پذيرى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 18 - 15

15 - بهره مندى از هدايت خاص خداوند ، در گرو تلاش و كوشش مناسب براى دريافت حقايق

الذين يستمعون القول . .. أُول_ئك الذين هديهم اللّه

برداشت ياد شده به خاطر اين نكته است كه خداوند انسان هايى كه به تلاش براى شنيدن و برگزيدن بهترين سخنان مى پردازند، هدايت يافتگان خود شمرده است. گفتنى است مقصود از هدايت در آيه شريفه، هدايت خاص الهى است; نه هدايت عام كه براى همه انسان ها خواهد بود.

خضوع مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58

- 19

19- گريه در حال سجده و خضوع در مقابل آيات الهى ، از آثار نعمت هدايت و برگزيدگى در پيشگاه خداوند است .

و ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

خطر گمراهى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 7 - 4،5

4 - گروهى از هدايت يافتگان ، بر طريق هدايت ثابت قدم نماندند و در زمره غضب شدگان و يا گمراهان قرار گرفتند .

صرط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لاالضآلّين

برداشت فوق بر اين اساس است كه {غير المغضوب} صفت احترازى براى {الذين انعمت} باشد. بر اين مبنا نعمت داده شدگان يعنى، هدايت يافتگان سه گروه مى شوند: 1_ راه يافتگانى كه دست از هدايت شسته و از {مغضوبين} مى شوند. 2_ هدايت يافتگانى كه در بين راه گمراه شده و از {ضالين} مى گردند. 3_ هدايت پيشگانى كه تا آخر بر صراط مستقيم پايدار مى مانند.

5 - هدايت يافتگان نيز در خطر قرار گرفتن در زمره غضب شدگان و يا گمراهان هستند .

صرط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لاالضآلّين

در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 38 - 6

6 _ پيروى كنندگان از رهنمود ها و هدايت هاى الهى ، هيچ ترس و اندوهى در قيامت نخواهند داشت .

فمن تبع هداى فلاخوف عليهم و لاهم يحزنون

كلمه {خوف} (ترس و نگرانى) نكره است و چون پس از حرف نفى واقع شده، معناى شمول را مى رساند; يعنى: هيچ خوف و ترسى بر آنان نيست. همچنين فعل، آن گاه

كه منفى شود، دلالت بر نبود همه مصداقها دارد. بنابراين {ولاهم يحزنون} يعنى هيچ حزن و اندوهى ندارند.

دعوتهاى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 76 - 10

10- تنها انسان درست كردار و ايستاده بر صراط مستقيم ، شايستگى دعوت ديگران به عدل را دارد .

و من يأمر بالعدل و هو على صرط مستقيم

توصيف امر كننده به عدل به اينكه خود در صراط مستقيم باشد، در حقيقت بيان شرط شايستگى براى چنين مسؤوليت است.

روحيه مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 18

18 - هدايت يافتگان ، داراى روحيه تعبد و تسليم در برابر خدا و احكام الهى

و إن كانت لكبيرة إلا على الذين هدى اللّه

رهبرى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 21 - 9

9 - تنها انسان هاى با اخلاص و به دور از چشم داشت مادى و ره يافته ، شايسته رهبرى و پيروى اند .

اتّبعوا من لايسئلكم أجراً و هم مهتدون

زندگى اخروى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 60 - 6

6 - زندگى هدايت يافتگان در جهان آخرت ، زندگى در جوار لطف و رحمت بيكران خداوند است .

و ما عند اللّه خير و أبقى

با توجه به قيد {عنداللّه} (نزد خدا) _ كه مى تواند كنايه از لطف و رحمت واسعه او باشد _ برداشت ياد شده به دست مى آيد.

سجده مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 -

مريم - 19 - 58 - 15،19

15- پيامبران و هدايت يافتگان برگزيده ، به هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتند و مى گريند .

من النبيّن . .. و ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و

19- گريه در حال سجده و خضوع در مقابل آيات الهى ، از آثار نعمت هدايت و برگزيدگى در پيشگاه خداوند است .

و ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

سرور اخروى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 38 - 6

6 _ پيروى كنندگان از رهنمود ها و هدايت هاى الهى ، هيچ ترس و اندوهى در قيامت نخواهند داشت .

فمن تبع هداى فلاخوف عليهم و لاهم يحزنون

كلمه {خوف} (ترس و نگرانى) نكره است و چون پس از حرف نفى واقع شده، معناى شمول را مى رساند; يعنى: هيچ خوف و ترسى بر آنان نيست. همچنين فعل، آن گاه كه منفى شود، دلالت بر نبود همه مصداقها دارد. بنابراين {ولاهم يحزنون} يعنى هيچ حزن و اندوهى ندارند.

سعادت اخروى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 2

2 - هدايت يافتگان ، برخوردار از سعادت اخروى

أفمن وعدن_ه وعدًا حسنًا فهو ل_قيه

مقصود از وعده نيكو، پاداش هاى الهى در سراى آخرت است.

شخصيت مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 20 - 1

1 - برابر نبودن انسان گمراه و فرورفته در تاريكى و سرگردانى ، با انسان راه يافته و حقيقت شناس

و لا الظلم_ت و

لا النور

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 19 - 5

5 - مخالفان نماز و تكذيب گران دين ، حقّ دستور دادن به نمازگزاران هدايت پيشه و ترويج كننده تقوا را ندارند .

ينهى . عبدًا إذا صلّى ... كذّب و تولّى ... كلاّ لاتطعه

شكرگذارى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 37 - 11

11 - كسانى كه به پاس نعمت هدايت ، به درگاه خدا سپاس مى گزارند و او را به بزرگى ياد مى كنند ، در زمره محسنان و نيكو كاران اند .

و بشّر المحسنين

صفات مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 5 - 4

4 - برپادارندگان نماز و انفاق كنندگان ، هدايت يافتگانند .

يقيمون الصلوة . .. أولئك على هدًى من ربهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 18

18 - هدايت يافتگان ، داراى روحيه تعبد و تسليم در برابر خدا و احكام الهى

و إن كانت لكبيرة إلا على الذين هدى اللّه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 55 - 7

7- ايمان و استغفار ، از نشانه هاى هدايت يافتگان است .

أن يؤمنوا إذ جاءهم الهدى و يستغفروا ربّهم

صورت اخروى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 38 - 2

2 - انسان هاى پاك ، تذكّرپذير ، هدايت جو و خداترس ، در قيامت چهره اى نورانى خواهند داشت

.

لعلّه يزّكّى . أو يذّكّر ... جاءك يسعى . و هو يخشى ... وجوه يومئذ مسفرة

طغيانگران و مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 11 - 6

6 - طغيان گران ، بى اعتنا به هدايت يافته بودن نماز گزاران و گرفتار احساس بى نيازى از رهنمود هاى آنان

ليطغى . أن رءاه استغنى ... أرءيت إن كان على الهدى

عجز از گمراهگرى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 37 - 2

2 - ناتوانى همگان ، از گمراه كردن هدايت يافته الهى

و من يهد اللّه فما له من مضلّ

علم به مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 125 - 18

18- خداوند ، نسبت به گمراهان و هدايت يافتگان ، برترين آگاهى را دارد .

إن ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله و هو أعلم بالمهتدين

علم خدا به مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - نجم - 53 - 30 - 6

6 - هدايت يافتگان و گمراهان ، تحت احاطه علمى كامل خداوند

إنّ ربّك هو أعلم بمن ضلّ عن سبيله و هو أعلم بمن اهتدى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 7 - 2

2 - آگاهى همه جانبه و برتر خداوند ، از انسان هاى هدايت يافته و مؤمن

و هو أعلم بالمهتدين

عوامل اميدوارى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 14

14 - نظارت بىوقفه و فراگير خداوند

نسبت به كردار بندگان ، تهديدى براى گمراهان و مايه دلگرمى هدايت يافتگان است .

فمن اهتدى . .. و من ضلّ ... و ما ربّك بغ_فل عمّا تعملون

با توجه به آيات پيشين كه در آن سخن از هدايت يافتگان و گمراهان به ميان آمده است، تأكيد بر غافل نبودن خدا از عملكرد مردمان، دلگرم كننده هدايت يافتگان از يكسو و مايه تشويش خاطر گمراهان از سوى ديگر است.

فضايل مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 104 - 16

16 _ تنها عالمان و هدايت يافتگان ، سزاوار پيروى و اطاعت اند

او لو كان ءاباؤهم لايعلمون شيئاً و لايهتدون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 37 - 10

10- هدايت شدگان ، از عنايت خداوند و از مددكار و ياورانى برخوردار خواهند بود .

فمنهم من هدى الله و منهم من حقّت عليه الضل_لة . .. فإن الله لايهدى من يضلّ و ما

از آن جايى كه خداوند مردم را دو گروه هدايت پذير و گمراه معرفى كرده و گمراهان را محروم از هدايت خدا و يار و ياور دانسته است، به قرينه مقابله مى توان نكته ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 12

12- خداوند به افرادى ديگر غير از پيامبران نيز ، نعمت هايى ويژه داده است .

الذين أنعم اللّه عليهم من النبيّن . .. و ممّن هدينا واجتبينا

{من هدينا. ..} عطف بر {النبيّن} است و مى فهماند: كسانى كه خداوند به آنها نعمت داد عبادتند

از: پيامبران و كسانى كه از افراد هدايت يافته و منتخب بودند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 31 - 4

4 - ره پويان راه خدا ، بهره مند از رحمت او

فمن شاء اتّخذ إلى ربّه سبيلاً. .. يدخل من يشاء فى رحمته

قرآن و مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 2 - 7

7 _ قرآن ، كتاب مژده و بشارت براى ره يافتگان مؤمن و هشدار و انذار براى گم گشتگان غافل است .

تلك ءايت الكتب . .. أن أنذر الناس و بشّر الذين ءامنوا

قياس گمراهان با مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 20 - 1

1 - برابر نبودن انسان گمراه و فرورفته در تاريكى و سرگردانى ، با انسان راه يافته و حقيقت شناس

و لا الظلم_ت و لا النور

قياس مهتدين با گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 1

1 - مقايسه انسان هدايت شده ( هر چند بى بهره از موهبت هاى دنيوى ) با انسان هدايت ناپذير ( اما برخوردار از متاع مادى ) قياسى نسنجيده و باطل در بينش الهى

أفمن وعدن_ه وعدًا حسنًا . .. كمن متّعن_ه

آيه بالا ادامه آيات پيشين و مربوط به كسانى است كه به دعوت پيامبر(ص) پاسخ مثبت داده و به هدايت الهى دست يافتند و نيز در رابطه با كسانى است كه از پذيرش دعوت آن حضرت سر باز زدند و به بهانه هاى مختلف از پيروى هدايت

هاى الهى امتناع ورزيدند.

كمى مهتدين امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 71 - 3

3 - وجود عده اندكى هدايت يافته و سعادتمند ، در ميان امت هاى پيشين

و لقد ضلّ قبلهم أكثر الأوّلين

تعبير گمراه شدن اكثريت مردم، مى رساند كه عده اى هرچند در اقليت، از ميان مردم به راه هدايت و سعادت دست يافته اند.

گريه مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 15،19

15- پيامبران و هدايت يافتگان برگزيده ، به هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتند و مى گريند .

من النبيّن . .. و ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و

19- گريه در حال سجده و خضوع در مقابل آيات الهى ، از آثار نعمت هدايت و برگزيدگى در پيشگاه خداوند است .

و ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

مسؤوليت مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 67 - 11

11 - دعوت گمراهان به راه هدايت و صراط مستقيم ، وظيفه الهى تمامى ره يافتگان به آن

و ادع إلى ربّك إنّك لعلى هدًى مستقيم

جمله {إنّك لعلى هدًى مستقيم} تعليل براى {و ادع إلى ربّك} است; يعنى، چون تو برطريق هدايت و در صراط مستقيم هستى، آن گمراهان شرك پيشه را به سوى پروردگارت دعوت كن، تا شايد از ضلالت و گمراهى نجات يابند و به راه تو باز گردند.

مقامات مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 -

انعام - 6 - 39 - 9

9 _ عنايت ويژه الهى به برخى هدايت يافتگان يا مستقر ساختن آنان بر راه مستقيم

يجعله على صرط مستقيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 127 - 1،4

1 _ هدايت يافتگان و يادكنندگان آيات و معارف الهى از جايگاهى آكنده از آرامش در نزد خداوند برخوردارند.

فمن يرد الله أن يهديه . .. قد فصلنا الأيت لقوم يذكرون. لهم دارالسلم عند ربهم

4 _ هدايت يافتگان هشيار و متذكر، مقرب درگاه پروردگار و در پرتوى ولايت او قرار دارند.

فمن يرد الله . .. لقوم يذكرون. لهم دارالسلم عند ربهم و هو وليهم

ممانعت از مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - علق - 96 - 11 - 5

5 - ايجاد مزاحمت براى هدايت يافتگان ، شگفت آور و نمونه اى از طغيان است .

ليطغى . .. ينهى ... أرءيت إن كان على الهدى

تكرار {أرءيت} تأكيد بر شگفتى است. {إن} حرف شرط است و جزاى شرط يا آيه {ألم يعلم بأنّ اللّه يرى} است و يا جمله اى محذوف نظير {كيف يكون حال من ينهاه عن الصلاة} و يا {فما أعجب ه_ذا} مى باشد. اظهار شگفتى در صورت دوم بارزتر است. ارتباط اين آيه با آيات پيشين، مصداق هاى طغيان را نمودارتر ساخته است.

مهتدين در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 127 - 8

8 _ دارالسلام (بهشت و جايگاه امن الهى) پاداش كردار مستمر هدايت يافتگان است.

لهم دارالسلم . .. بما كانوا يعملون

مهتدين در دارالسّلام

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 127 - 5،8

5 _ خداوند خود امور ره يافتگان به دارالسلام را بر عهده خواهد داشت.

لهم دارالسلم عند ربهم و هو وليهم

8 _ دارالسلام (بهشت و جايگاه امن الهى) پاداش كردار مستمر هدايت يافتگان است.

لهم دارالسلم . .. بما كانوا يعملون

مهتدين در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 1

1 _ حضور انسانها در قيامت، مانند آفرينش نخستينشان، در دو گروه هدايت يافته و گمراه گشته

فريقا هدى

جمله {فريقا هدى . ..} حال براى فاعل {بدأكم} و بيانگر وجه مشابهت مطرح شده در جمله {كما بدأكم تعودون} است و حاصل معنى چنين مى شود: خداوند شما را آفريد در حالى كه شايستگان هدايت را هدايت كرد و مستحقان گمراهى را به گمراهى كشاند و به همين صورت (دو جناح بودن) به سوى او باز خواهيد گشت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 38 - 2

2 - انسان هاى پاك ، تذكّرپذير ، هدايت جو و خداترس ، در قيامت چهره اى نورانى خواهند داشت .

لعلّه يزّكّى . أو يذّكّر ... جاءك يسعى . و هو يخشى ... وجوه يومئذ مسفرة

مهتدين فقير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 1

1 - مقايسه انسان هدايت شده ( هر چند بى بهره از موهبت هاى دنيوى ) با انسان هدايت ناپذير ( اما برخوردار از متاع مادى ) قياسى نسنجيده و باطل در بينش الهى

أفمن وعدن_ه وعدًا حسنًا . ..

كمن متّعن_ه

آيه بالا ادامه آيات پيشين و مربوط به كسانى است كه به دعوت پيامبر(ص) پاسخ مثبت داده و به هدايت الهى دست يافتند و نيز در رابطه با كسانى است كه از پذيرش دعوت آن حضرت سر باز زدند و به بهانه هاى مختلف از پيروى هدايت هاى الهى امتناع ورزيدند.

مهتدين و تغيير قبله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 23

23 - تنها هدايت يافتگان و پيروان واقعى پيامبر ، تغيير قبله را پذيرفته و آن را امرى دشوار نمى شمردند .

و إن كانت لكبيرة إلا على الذين هدى اللّه

مهتدين و قبله شدن بيت المقدس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 12

12 - تنها هدايت يافتگان ، بيت المقدس را به عنوان قبله پذيرفته و آن را تكليفى سنگين نمى شمردند .

و إن كانت لكبيرة إلا على الذين هدى اللّه

مهتدين هنگام استماع آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 15

15- پيامبران و هدايت يافتگان برگزيده ، به هنگام شنيدن آيات الهى به سجده مى افتند و مى گريند .

من النبيّن . .. و ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و

نجات مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 135 - 10

10- تنها پيروان راه اعتدال و هدايت يافتگان به حقيقت ، از عذاب رهايى خواهند يافت .

و لو أنّا أهلكن_هم بعذاب . .. فستعلمون من أصح_ب الصرط السوىّ

و من اهتدى

نشانه هاى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 19

19- گريه در حال سجده و خضوع در مقابل آيات الهى ، از آثار نعمت هدايت و برگزيدگى در پيشگاه خداوند است .

و ممّن هدينا واجتبينا إذا تتلى عليهم ءاي_ت الرحمن خرّوا سجّدًا و بكيًّا

نعمتهاى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 58 - 12

12- خداوند به افرادى ديگر غير از پيامبران نيز ، نعمت هايى ويژه داده است .

الذين أنعم اللّه عليهم من النبيّن . .. و ممّن هدينا واجتبينا

{من هدينا. ..} عطف بر {النبيّن} است و مى فهماند: كسانى كه خداوند به آنها نعمت داد عبادتند از: پيامبران و كسانى كه از افراد هدايت يافته و منتخب بودند.

نورانيت اخروى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 38 - 2

2 - انسان هاى پاك ، تذكّرپذير ، هدايت جو و خداترس ، در قيامت چهره اى نورانى خواهند داشت .

لعلّه يزّكّى . أو يذّكّر ... جاءك يسعى . و هو يخشى ... وجوه يومئذ مسفرة

نيازهاى معنوى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 23 - 7

7 - تمامى ره پويان مسير هدايت ، حتى بندگان مقرب الهى ، نيازمند بشارت هاى پيوسته و مستمر خداهستند .

يبشّر اللّه عباده الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت

برداشت ياد شده باتوجّه به دومطلب است: الف) بندگان مقرب الهى از {عباده الذين ءامنوا} استفاده مى شود. ب) با توجه به واژه

{يبشّر} _ كه از باب تفعيل و مفيد تكرار است _ اين نكته بر مى آيد كه مؤمنان صالح، نيازمند بشارت هاى مداوم خداوند هستند.

وعده به مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 61 - 3

3 - پاداش هاى اخروى ، وعده نيكوى خداوند به هدايت يافتگان

أفمن وعدن_ه وعدًا حسنًا

ويژگيهاى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 7 - 9

9 - نعمت داده شدگان ( هدايت يافتگان ) ، كسانى هستند كه مورد غضب خدا واقع نشده و به گمراهى گرايش نداشته باشند .

صرط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لاالضآلّين

برداشت فوق بر اين مبناست كه {غير المغضوب} صفت توضيحى يا بدل و عطف بيان براى {الذين} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 59 - 7

7- به پاداشتن نماز و اهتمام به آن ، و دورى جستن از خواسته هاى نفسانى و شهوات ، دو ويژگى مهمّ و برجسته پيامبران و هدايت يافتگان است .

فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلوة واتبعوا الشهوت

هدايت مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 30 - 2

2 _ هدايتيابى هدايت يافتگان و گمراهى گمراه پيشگان، به دست خدا و در اختيار اوست.

فريقا هدى و فريقا حق عليهم الضللة

كلمه {فريقا} در {فريقا حق . ..} مفعول به براى عاملى محذوف است، و جمله {حق عليهم الضلالة} دلالت مى كند بر اين كه آن عامل محذوف فعل {أضل} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 115 - 12

12 _ از امام رضا ( ع ) روايت شده كه فرمود : { ان الامام الفرض عليه و الواجب من اللّه إذا خاف الفوت على نفسه أن يحتج فى الامام من بعده بحجة معروفة مبينة ان اللّه تبارك و تعالى يقول فى كتابه : { و ما كان ليضل قوماً بعد إذ هديهم حتى يبين لهم ما يتقون . . . } ;

. .. تكليف واجب امام از طرف خدا اين است كه: هرگاه خوف فوت براى او پيش آيد، با دليل روشن و شناخته شده درباره امام بعد از خود، حجت را بر مردم تمام كند; زيرا خداى تبارك و تعالى در كتاب خود مى فرمايد: چنين نبوده كه خداوند، قومى را پس از آنكه هدايت كرد، گمراه كند مگر آن كه چيزى را كه بايد از آن بپرهيزند، براى آنان بيان نمايد ... }.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 108 - 6

6 _ منفعت و بهره هدايت ، تنها متوجه خود هدايت يافتگان است .

فمن اهتدى فإنما يهتدى لنفسه

هشدار به مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 88 - 6

6 _ پيامبران و رهنوردان صراط مستقيم نيز اگر شرك بورزند، اعمال آنان تباه و فاسد مى شود.

ذلك هدى الله يهدى . .. و لو أشركوا لحبط عنهم ما كانوا يعملون

هشيارى مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 127 - 4،7

4 _ هدايت يافتگان هشيار

و متذكر، مقرب درگاه پروردگار و در پرتوى ولايت او قرار دارند.

فمن يرد الله . .. لقوم يذكرون. لهم دارالسلم عند ربهم و هو وليهم

7 _ پاداش دادن به هدايت يافتگان هشيار و متذكر، از شؤون ربوبيت خداوند است.

لهم دارالسلم عند ربهم

ياور مهتدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 37 - 10

10- هدايت شدگان ، از عنايت خداوند و از مددكار و ياورانى برخوردار خواهند بود .

فمنهم من هدى الله و منهم من حقّت عليه الضل_لة . .. فإن الله لايهدى من يضلّ و ما

از آن جايى كه خداوند مردم را دو گروه هدايت پذير و گمراه معرفى كرده و گمراهان را محروم از هدايت خدا و يار و ياور دانسته است، به قرينه مقابله مى توان نكته ياد شده را به دست آورد.

مهربانى از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

{مهربانى}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 6،9،13

6 _ مدارا ، خوش خُلقى و مهربانى پيامبر ( ص ) با مردم ، از عوامل گرايش آنان به جانب آن حضرت

و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

9 _ گرايش مردم به رهبران دينى ، در گرو مهربانى آنان و پرهيز از خشونت و سنگدلى

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

13 _ گذشت از خطاى مردم و طلب آمرزش براى آنان و نيز مشورت با مسلمانان در مسائل اجتماعى ، نمودى از مهربانى و خُلق خوش پيامبر ( ص )

و لو كنت فظّا غليظ القلب . .. فاعف عنهم و استغفر

لهم و شاورهم فى الامر

تفريع جمله {فاعف عنهم و . .. } بر جمله هاى پيشين، كه بيانگر خُلق خوش پيامبر (ص) است، در حقيقت اشاره به مصاديق و نمونه هايى از خوى نيكوى پيامبر (ص) دارد. گفتنى است كه امر به عفو و ... به معناى ادامه دادن آن است.

آثار اجتماعى مهربانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 20

20- صلابت در برابر كافران ، مهرورزى با مؤمنان و استمرار بر عبادت ، زمينه برخوردارى جامعه اسلامى از فضل و رضاى الهى

أشدّاء . .. رحماء ... ركّعًا سجّدًا يبتغون

مى توان گفت: {يبتغون. ..} نتيجه و حاصل سه برنامه مؤمنان (1_ أشدّاء، 2_ رحماء، 3_ ركعّاً سجّداً) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 2 - 2

2 - دعوت و برخورد از سر مهربانى و شفقت ، مؤثّر در هدايت و اصلاح جامعه

قال ي_قوم

آثار مهربانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 10

10 _ نقش ويژه خوش خُلقى و مهربانى رهبران الهى با امت خويش ، به هنگامه هاى دشوار

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

قرار گرفتن اين آيه در ضمن آيات مربوط به نبرد احد و مشكلات ناشى از آن، اشاره به اين حقيقت دارد كه خوش خلقى و مهربانى رهبران به هنگام رخ نمودن سختيها و مشكلات براى مردم، از اهميّت ويژه اى برخوردار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده

- 5 - 91 - 12،14

12 _ اتحاد و روابط عاطفى در جامعه ايمانى ، زمينه ساز ذكر خدا و برپايى نماز

انما يريد الشيطن ان يوقع بينكم العدوة . .. و يصدكم عن ذكراللّه و عن الصلوة

14 _ ياد خدا ، برپايى نماز ، الفت و مهربانى بين افراد جامعه ، از نشانه هاى جامعه رستگار

لعلكم تفلحون. انما يريد الشيطن ان يوقع بينكم العدوة و ... و عن الصلوة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 64 - 14

14_ امانت دارى انسان ها و تعهدشان بر حفاظت از امانت ، به ترحّم و دلسوزى آنان بستگى دارد .

فالله خير ح_فظًا و هو أرحم الرحمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 12

12- حفظ صلابت و استحكام در برابر كافران ، نيازمند حاكميت روح رحمت و مودّت ميان مؤمنان

أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم

ميان {أشدّاء على الكفّار} و {رحماء بينهم}، نوعى تعامل و تأثير متقابل وجود دارد; يعنى، سستى در هر زمينه، موجب خدشه دار شدن موقعيت مؤمنان در زمينه ديگر مى شود.

آثار مهربانى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 8

8- انذارگرى پيامبران ، داراى ريشه در محبت عميق آنان به خلق

و اذكر أخا عاد إذ أنذر قومه

از ارتباط واژه {أخ} و {إنذار}، مى توان استفاده كرد كه هر چند انذارگرى پيامبران به دستور خداوند است; اما آنان اين كار را همراه با انگيزه هاى عميق انسانى و عاطفى صورت مى دهند.

آثار مهربانى با مؤمنان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 20،42

20- صلابت در برابر كافران ، مهرورزى با مؤمنان و استمرار بر عبادت ، زمينه برخوردارى جامعه اسلامى از فضل و رضاى الهى

أشدّاء . .. رحماء ... ركّعًا سجّدًا يبتغون

مى توان گفت: {يبتغون. ..} نتيجه و حاصل سه برنامه مؤمنان (1_ أشدّاء، 2_ رحماء، 3_ ركعّاً سجّداً) است.

42- صلابت و استقلال امت اسلامى ، در پرتو نفوذناپذيرى در برابر كافران و انعطاف پذيرى در برابر اهل ايمان و برخوردارى از روح عبوديت *

أشدّاء . .. رحماء ... تريهم ركّعًا سجّدًا ... كزرع أخرج شط_ه

چنانچه {كزرع أخرج. ..} بيان ديگرى از {أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم تراهم ركّعاً سجّداً} باشد; يعنى، همان كفرستيزى، رحمت بر مؤمنان و روحيه بندگى است كه زمينه صلابت و استقلال جامعه اسلامى را فراهم مى كند.

آثار مهربانى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 151 - 11

11 _ غفران خداوند ، نشأت گرفته از رحمت و مهربرترين اوست .

رب اغفر لى و لأخى . .. و أنت أرحم الرحمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 99 - 18

18 _ برخوردارى مؤمنان انفاقگر از رحمت خداوند ، مقتضاى غفران و مهر بى پايان اوست .

و من الأعراب من يؤمن . .. و يتخذ ما ينفق قربت ... سيدخلهم اللّه فى رحمته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 7 - 10

10- آفرينش جهان و انسان و برآوردن نياز هاى او ، مقتضاى رأفت و رحمت

پروردگار است .

خلق السموت . .. تع_لى عمّا يشركون ... خلق الإنس_ن ... إن ربّكم لرءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 16 - 5

5 - بخشودن گناه گنه كاران ، مقتضاى آمرزش گرى و مهرورزى خدا نسبت به بندگان

فغفر له إنّه هو الغفور الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 58 - 5

5 - سلام و تحيت خداوند به بهشتيان ، برخاسته از ربوبيت و مهربانى او به خلق است .

سل_م قولاً من ربّ رحيم

برداشت ياد شده، از بيان دو صفتِ {ربّ} و {رحيم} براى خداوند (در اين آيه شريفه) به دست مى آيد.

آثار مهربانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 129 - 5

5 _ اشتياق شديد پيامبر ( ص ) به هدايت مردم ، نشأت يافته از رحمت و رأفت آن حضرت بود ، نه معلول نياز او به آنان .

حريص عليكم . .. فإن تولوا فقل حسبى اللّه ... عليه توكلت

در آيه قبل سخن از اشتياق شديد پيامبر(ص) به ميان آمد و خداوند براى نفى پندار غلط گمراهان _ كه ممكن بود تلاش پيامبر (ص) را ناشى از احتياج به مردم تلقى كنند _ در اين آيه مى فرمايد: روى گردانى گمراهان، زيانى به پيامبر(ص) نمى رساند، چه اينكه او متكى به خداست.

ارزش مهربانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 64 - 25

25 _ الفت و مهربانى بين افراد يك جامعه ، كمال و ارزشى والا

براى آنان

و القينا بينهم العدوة و البغضاء إلى يوم القيمة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 7

7 _ هم دردى با انسان ها و اشتياق به سعادتمند شدن آنان و داشتن رأفت و محبت ، از خصلت هاى والا و ارزشمند

عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 3

3- ارزش والاى برخوردارى انسان از روحيه عطوفت و دل سوزى

و حنانًا من لدنّا

ارزش مهربانى با والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 4

4- تواضع دلسوزانه و از سر مهربانى براى پدر و مادر ، داراى ارزش است نه تواضع به انگيزه هاى ديگر .

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة

اعلام مهربانى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 49 - 1

1- پيامبر ( ص ) وظيفه دار باخبر ساختن بندگان از غفران ، آمرزش ، رحمت و مهربانى خداوند

نبّىء عبادى أنى أنا الغفور الرحيم

اهميت تشويق به مهربانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 3

3 - ايمان آوردن و تشويق يكديگر به صبر و ترحّم ، برتر از اقدام به آزادسازى بردگان و تغذيه يتيمان و مساكين است .

ثمّ كان من الذين

حرف {ثمّ} براى تراخى رتبى است و دلالت دارد كه آنچه بعد از آن آمده، در مرتبه اى والاتر از كارهاى قبل است.

اهميت توصيه به مهربانى

جلد -

نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 18 - 1

1 - آزادكنندگان برده و غذادهندگان به يتيمان و مستمندان ، در صورت ايمان آوردن و توصيه به صبر و رحمت ، در آخرت قرين نيك بختى و سرشار از خير و بركت خواهند بود .

أُول_ئك أصح_ب الميمنة

{يُمْن} و {ميمنة} به معناى بركت است (قاموس). مصاحبت با بركت، كنايه از سرشارى و تداوم آن است.

اهميت مهربانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 3 - 6

6 _ تدبير و تربيت بايد همراه با مهربانى و عطوفت باشد .

رب العلمين. الرحمن الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 286 - 21

21 _ عفو و عطوفت از وظايف مديران و واليان جامعه

و اعف عنّا و اغفر لنا و ارحمنا و انت مولينا

چون جمله {انت مولينا} به منزله علّت براى جمله سابق است، مى توان نتيجه گرفت كه هر كس نسبت به ديگرى نحوى از ولايت را به اذن خداوند دارا باشد، بايد عفو و . .. را نسبت به او اعمال كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 5

5 _ الفت و مهربانى مؤمنان با يكديگر ، و پرهيز از دشمنى ، مورد عنايت و خواست الهى

انما يريد الشيطن ان يوقع بينكم العدوة و البغضاء

نهى مؤكد خداوند از شرابخوارى و قماربازى و معرفى شراب و قمار به عنوان عوامل تفرقه و دشمنى حكايت از آن دارد كه الفت و مهربانى بين اهل ايمان مورد عنايت خاص

خداوند است.

اهميت مهربانى در انفاق

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 2

2 - مؤمنان ، تنها در صورتى دشوارترين راه هاى انفاق را مى پيمايند كه يكديگر را به شكيبايى و مهرورزى سفارش كنند .

ثمّ كان من الذين ءامنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة

{مرحمة}، مصدر ميمى و به معناى {رحمت} (رقّت، مغفرت و عطوفت داشتن) است (قاموس). تكرار {تواصوا} براى تأكيد بوده و ممكن است اشاره به اين نكته باشد كه سفارش به صبر و توصيه به محبت، دو وظيفه مستقل و در عرض هم است و با ترك يكى، زمينه ديگرى از بين نرفته و تكليف ساقط نمى شود.

اهميت مهربانى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 91 - 16

16 _ پاسدارى از روابط عاطفى اهل ايمان نسبت به يكديگر و نيز حفظ روابط عبادى آنان با خدا ، ملاك و حكمتى براى جعل احكام دين

انما يريد الشيطن ان يوقع بينكم العدوة . .. و يصدكم عن ذكراللّه و عن الصلوة

سوء استفاده از مهربانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 61 - 4

4 _ سوء استفاده منافقان از عطوفت و سعه صدر پيامبر ( ص ) ( گوش فرادادن آن حضرت به سخنان مردم )

الذين يؤذون النبى و يقولون هو أذن

سوءاستفاده از مهربانى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 24 - 8

8 - اصرار و پافشارى مرفهان خوش گذران بر كفر ، در

برابر پيام ملاطفت آميز و توحيدى پيامبران

قال مترفوها . .. ق_ل أوَ لو ... قالوا إنّا بما أرسلتم به ك_فرون

محرومان از مهربانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 5

5 - كافران ، از حالت شكيبايى ، مهرورزى و عطوفت ، محروم بوده و از توصيه يكديگر به آن خصلت ها خاموش اند .

الذين ءامنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة

اين آيه تعريض به كافرانى دارد كه در آيات آغاز و پايان سوره، از آنان سخن به ميان آمده است.

معرضان از مهربانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 5

5 - كافران ، از حالت شكيبايى ، مهرورزى و عطوفت ، محروم بوده و از توصيه يكديگر به آن خصلت ها خاموش اند .

الذين ءامنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة

اين آيه تعريض به كافرانى دارد كه در آيات آغاز و پايان سوره، از آنان سخن به ميان آمده است.

منشأ مهربانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 2

2- خداوند ، منبع مهر و شفقت و عطاكننده آن به برخى از بندگان برگزيده خود

و حنانًا من لدنّا

{من لدنّا} بيانگر اين است كه عطوفت عطا شده به يحيى برگرفته از ترحم و عطوفت ذات اقدس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 27 - 13

13 - دل هاى مردمان ، در اختيار خداوند است و او دل ها را رؤوف و مهربان مى گرداند .

و جعلنا فى قلوب

الذين اتّبعوه رأفة و رحمة

مهربانى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 114 - 17

17 _ ابراهيم ( ع ) داراى رحمت فراوان نسبت به مردم و متأسف از هدايت ناپذيرى مشركان

إن إبرهيم لأوّه حليم

يكى ديگر از معانى كه اهل لغت براى {أوّاه} نوشته اند، رقّت و رحمت است. يعنى ابراهيم (ع) بسيار رقيق القلب و نسبت به مردم، بسيار مهربان بود. برداشت فوق بر اين اساس است كه جمله {إن إبراهيم لأوّاه} بيانگر علت وعده ابراهيم (ع) به آزر باشد ; يعنى، شدت رحمت ابراهيم (ع) سبب گرديد، براى جذب آزر به ايمان، وعده استغفار به وى بدهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 75 - 2

2_ ابراهيم ( ع ) ، از گرفتار شدن مردمان به مشكلات ، متأثر مى شد و بر آنان دل مى سوزاند .

إن إبرهيم . .. أوّه

{أوّاه} به كسى گفته مى شود كه بسيار آه مى كشد و متأسف مى شود. توصيف ابراهيم(ع) به {أوّاه} پس از جمله {يجادلنا} مى رساند كه: تأسف و تأثر ابراهيم(ع) به خاطر مشكلات و گرفتاريهاى مردمان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 43 - 6

6- راهنمايى ها و هدايت هاى حضرت ابراهيم ( ع ) به آزر ، همراه با لطف و مهربانى بوده است .

ي_أبت . .. فاتّبعنى أهدك صرطًا سويًّا

خطاب {يا أبت} حاكى از اظهار شفقت ابراهيم(ع) به آزر است. علاوه بر اين كه او آزر را جاهل نخواند و بر محدوديت آگاهى

خود نيز تصريح كرد (من العلم); اين روش، سرشار از عطوفت به مخاطب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 8

8- حضرت ابراهيم ( ع ) با برخوردى عاطفى و مؤدبانه سعى در ارشاد و هدايت آزر داشت .

ي_أبت إنّى أخاف أن يمسّك عذاب من الرحمن

خطاب {ياأبت} گوياى عطوفت ابراهيم(ع) است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 47 - 2

2- حضرت ابراهيم ( ع ) با وجود برخورد خشن و تهديد هاى آزر ، با او گفتارى ملايم و برخوردى مهربانانه داشت .

قال سل_م عليك سأستغفر لك ربّى

مهربانى انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 5

5- پيامبران ، رهبرانى دلسوز براى امت هاى خويش

و اذكر أخا عاد إذ أنذر قومه

با الغاى خصوصيت از مورد آيه، برداشت بالا به دست مى آيد; زيرا هود(ع) در دلسوزى براى امت، با ساير پيامبران تمايزى نداشته است.

مهربانى با برده

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 4

4 - ايمان به آيات الهى ، سفارش يكديگر به استقامت در تكاليف دشوار و اظهار محبت به بردگان ، يتيمان و تنگدستان ، قدردانى از نعمت هاى بينايى ، گويايى و هدايت است .

ألم نجعل له عينين . و لسانًا و شفتين . و هدين_ه النجدين ... ثمّ كان من الذين ءام

{الذين آمنوا} گرچه مطلق است; ولى مصداق بارز آنها _ به قرينه {و الذين كفروا بآياتنا} در آيات بعد _ مؤمنان به

آيات الهى است و آيات پيشين _ كه بعضى از تكاليف را {عقبة} ناميده بود _ قرينه بر مراد از {صبر} است و سياق آيات نشان مى دهد كه مراد از {مرحمة}، ترّحم بر {رقبة}، {يتيم} و {مسكين} است. ارتباط اين آيات با آيه هاى پيشين _ كه نعمت هاى الهى را برشمرده _ گوياى برداشت ياد شده است; زيرا {بينايى و بصيرت}، زمينه ساز {ايمان} و {داشتن زبان و لب}، زمينه ساز توصيه است.

مهربانى با پدر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 10

10- لزوم رعايت ادب و ملاطفت در گفتار با پدر ، اگر چه مشرك باشد . *

ي_أبت . .. ي_أبت إنّى أخاف أن يمسّك

مهربانى با خويشاوندان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 215 - 7

7 - توصيه الهى به پيامبر ( ص ) مبنى بر گسترانيدن بال هاى مهر و عطوفت براى كسان و خويشاوندان مؤمن خويش

و أنذر عشيرتك الأقربين . و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين

تقدير {من المؤمنين} به قرينه آيه پيش، مى تواند {من المؤمنين من عشيرتك} باشد.

مهربانى با مساكين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 4

4 - ايمان به آيات الهى ، سفارش يكديگر به استقامت در تكاليف دشوار و اظهار محبت به بردگان ، يتيمان و تنگدستان ، قدردانى از نعمت هاى بينايى ، گويايى و هدايت است .

ألم نجعل له عينين . و لسانًا و شفتين . و هدين_ه النجدين ... ثمّ كان من

الذين ءام

{الذين آمنوا} گرچه مطلق است; ولى مصداق بارز آنها _ به قرينه {و الذين كفروا بآياتنا} در آيات بعد _ مؤمنان به آيات الهى است و آيات پيشين _ كه بعضى از تكاليف را {عقبة} ناميده بود _ قرينه بر مراد از {صبر} است و سياق آيات نشان مى دهد كه مراد از {مرحمة}، ترّحم بر {رقبة}، {يتيم} و {مسكين} است. ارتباط اين آيات با آيه هاى پيشين _ كه نعمت هاى الهى را برشمرده _ گوياى برداشت ياد شده است; زيرا {بينايى و بصيرت}، زمينه ساز {ايمان} و {داشتن زبان و لب}، زمينه ساز توصيه است.

مهربانى با موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 41

41 - خداوند در كوه طور ، با ملاطفت و مهربانى با موسى ( ع ) سخن گفت .

ي_موسى

تصريح مكرر نام موسى(ع) در مقاطع مختلف خطاب الهى، گوياى عنايت خداوند به او است.

مهربانى با مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 215 - 1،7

1 - پيامبر ( ص ) ، موظّف به فروتنى و گسترانيدن بال هاى لطف و محبت براى پيروان مؤمن خويش

و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين

7 - توصيه الهى به پيامبر ( ص ) مبنى بر گسترانيدن بال هاى مهر و عطوفت براى كسان و خويشاوندان مؤمن خويش

و أنذر عشيرتك الأقربين . و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين

تقدير {من المؤمنين} به قرينه آيه پيش، مى تواند {من المؤمنين من عشيرتك} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48

- 29 - 2،9،10،12،20،47

2- انعطاف ناپذيرى در برابر جبهه كفر و مهربانى با مؤمنان ، ويژگى مهم همگامان و اصحاب پيامبراسلام ( ص )

و الذين معه أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم

9- شدّت با دشمنان دين و عطوفت با خداجويان ، از برجسته ترين مبانى رسالت پيامبر اسلام ( ص )

محمّد رسول اللّه و الذين معه أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم

پيامبر(ص) در آيه با وصف رسالت معرفى گرديده و در واقع روى وصف رسالت، تكيه شده است و بر اين وصف دو خصلت مهم {أشدّاء على الكفّار} و {رحماء بينهم} مترتب گشته است.

10- مؤمنان راستين ، داراى مهر به يكديگر ، در عين انعطاف ناپذيرى در برابر كافران

و الذين معه أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم

12- حفظ صلابت و استحكام در برابر كافران ، نيازمند حاكميت روح رحمت و مودّت ميان مؤمنان

أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم

ميان {أشدّاء على الكفّار} و {رحماء بينهم}، نوعى تعامل و تأثير متقابل وجود دارد; يعنى، سستى در هر زمينه، موجب خدشه دار شدن موقعيت مؤمنان در زمينه ديگر مى شود.

20- صلابت در برابر كافران ، مهرورزى با مؤمنان و استمرار بر عبادت ، زمينه برخوردارى جامعه اسلامى از فضل و رضاى الهى

أشدّاء . .. رحماء ... ركّعًا سجّدًا يبتغون

مى توان گفت: {يبتغون. ..} نتيجه و حاصل سه برنامه مؤمنان (1_ أشدّاء، 2_ رحماء، 3_ ركعّاً سجّداً) است.

47- قاطعيت با كافران و رأفت با مؤمنان و ركوع و سجود در برابر خداوند ، نمود هاى آشكار عمل صالح

أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم تريهم ركّعًا سجّدًا . .. وعد اللّه الذين ءامنوا و

مهربانى با والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 1،3،14

1- فرزندان در برابر والدين خويش بايد از سر مهربانى و ترحم ، تواضع و فروتنى كامل بكنند .

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة

{من} در {من الرحمة} نشويه است; يعنى، خفض جناح و تواضع، بايد ناشى از رحمت و مهربانى به آنان باشد.

3- ترّحم و مهربانى به پدر و مادر ، از وظايف فرزند است .

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة

14- { عن أبى ولادالحناط قال : سألت أباعبدالله ( ع ) عن قول الله عزّوجلّ : . . . { و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة } قال : لاتملأعينيك من النظر إليهما إلاّ برحمة و رقة و لاترفع صوتك فوق أصواتهما و لايدك فوق أيديهماو لاتقدم قدامهما ;

ابى ولاد حناط گويد: از امام صادق(ع) در باره سخن خداوند عزّوجلّ . .. {و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة} سؤال كردم، حضرت فرمود: به پدر و مادر نگاه مكن مگر با رأفت و مهربانى و صدايت را بيش از صداى آنان بالا مبر و دست خودت را بالاى دست آنان قرار مده و [در راه رفتن و...]از آنان پيشى مگير}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 25 - 7

7- خداوند خواهان تواضع و رحمت قلبى فرزندان به پدر و مادر است و نه صرفاً خدمات ظاهرى به آنان

و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة . .. ربّكم أعلم بما فى نفوسكم

خداوند در آيات قبل دستور به احسان به والدين و فروتنى از سر رحمت در برابر آنها را داده است و در اين آيه مى

فرمايد: {به نيات درونى شما آگاهى دارد}. ذكر آگاهى به نيات پس از دستور ياد شده، مى تواند به اين منظور باشد كه: فروتنى بايد خالصانه و قلبى باشد و نه ظاهرى.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 81 - 6

6- پاك و صالح بودن و نيز مهرورزى فزون تر نسبت به والدين ، از ويژگى هاى فرزند شايسته است .

يبدلهما ربّهما خيرًا منه زكوة و أقرب رحمًا

مهربانى با يتيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بلد - 90 - 17 - 4

4 - ايمان به آيات الهى ، سفارش يكديگر به استقامت در تكاليف دشوار و اظهار محبت به بردگان ، يتيمان و تنگدستان ، قدردانى از نعمت هاى بينايى ، گويايى و هدايت است .

ألم نجعل له عينين . و لسانًا و شفتين . و هدين_ه النجدين ... ثمّ كان من الذين ءام

{الذين آمنوا} گرچه مطلق است; ولى مصداق بارز آنها _ به قرينه {و الذين كفروا بآياتنا} در آيات بعد _ مؤمنان به آيات الهى است و آيات پيشين _ كه بعضى از تكاليف را {عقبة} ناميده بود _ قرينه بر مراد از {صبر} است و سياق آيات نشان مى دهد كه مراد از {مرحمة}، ترّحم بر {رقبة}، {يتيم} و {مسكين} است. ارتباط اين آيات با آيه هاى پيشين _ كه نعمت هاى الهى را برشمرده _ گوياى برداشت ياد شده است; زيرا {بينايى و بصيرت}، زمينه ساز {ايمان} و {داشتن زبان و لب}، زمينه ساز توصيه است.

مهربانى برگزيدگان خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 2

2- خداوند ، منبع مهر و شفقت و عطاكننده آن به برخى از بندگان برگزيده خود

و حنانًا من لدنّا

{من لدنّا} بيانگر اين است كه عطوفت عطا شده به يحيى برگرفته از ترحم و عطوفت ذات اقدس است.

مهربانى حبيب نجار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 20 - 12

12 - دعوت حبيب نجار به پيروى از انبيا ، همراه با ملاطفت و اظهار محبت به مردم بود .

قال ي_قوم اتّبعوا المرسلين

برداشت ياد شده از تعبير {يا قوم} (اى قوم من) _ كه معمولاً براى اظهار محبت و ابراز نزديكى به كار مى رود_ استفاده شده است.

مهربانى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 1 - 6

6 - خداوند به بندگان خويش مهربان است .

بسم اللّه . .. الرحيم

در اين كه چرا دو صفت رحمانيت و رحيميت در پى يكديگر آمده اند _ در حالى كه هر دو حكايت از رحمت الهى دارند _ چند نظر ابراز شده است. آنچه از كاربرد آن دو صفت در قرآن به دست مى آيد اين است كه رحمانيت در رابطه با همه مخلوقات است و رحيميت تنها در ارتباط با انسان و ديگر مكلفان مى باشد. بنابراين رحيميت خدا به رحمت ويژه الهى به انسانها و ساير مكلفان اشاره دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 3 - 1،3

1 - خداوند رحمان ( داراى رحمت گسترده ) و رحيم ( مهربان ) است .

الرحمن الرحيم

3 -

خداوند به همه بندگان مهربان است .

الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 5 - 2

2 - ربوبيت خدا بر هستى ، رحمانيت و رحيميت او و مالكيتش بر روز قيامت ، دليل شايستگى او براى پرستش

رب العلمين. الرحمن الرحيم. ملك يوم الدين. إياك نعبد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 143 - 27

27 - خداوند با مردمان رئوف و مهربان است .

إن اللّه بالناس لرءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 185 - 24

24 - لطف و مهربانى خدا با بندگان خويش

يريد اللّه بكم اليسر و لايريد بكم العسر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 29 - 14

14 _ خداوند ، همواره به بندگان مؤمن ، مهربان است .

انّ اللّه كان بكم رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 64 - 17

17 _ خداوند ، توّاب ( توبه پذير ) و رحيم ( مهربان ) است .

لوجدوا اللّه توّاباً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 100 - 16

16 _ خداوند ، بخشنده اى مهربان است .

و كان اللّه غفوراً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 106 - 6،8

6 _ خداوند آمرزنده اى مهربان است .

إنّ اللّه كان غفوراً رحيماً

8 _ آمرزش الهى نسبت بندگان ، آميخته با مهر و محبت است .

و استغفر اللّه إنّ

اللّه كان غفوراً رحيماً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 110 - 12

12 _ خداوند ، آمرزنده اى مهربان است .

يجداللّه غفوراً رحيماً

بنابر اينكه {رحيم}، صفت {غفور} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 47،48

47 _ خداوند ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( مهربان ) است .

فإنّ اللّه غفور رحيم

48 _ بخشايش گناه بندگان از سوى خدا همراه با لطف و مهربانى بر ايشان است .

فإنّ اللّه غفور رحيم

در برداشت فوق {رحيم}، صفت براى {غفور} گرفته شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 34 - 10،11

10 _ خداوند ، آمرزنده و مهربان است .

فاعلموا إنّ اللّه غفور رحيم

11 _ مغفرت و آمرزندگى خداوند همواره قرين رحمت و مهر اوست .

إنّ اللّه غفور رحيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {رحيم} صفت براى {غفور} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 39 - 9

9 _ خداوند ، آمرزنده گناه تائبان و رحيم و مهربان نسبت به آنان

فمن تاب . .. إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 74 - 5

5 _ خدا ، غفور ( بسيار آمرزنده ) و رحيم ( بسيار مهربان ) است .

و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 54 - 27،28

27 _ خداوند غفور (بسيار آمرزنده) و رحيم (مهربان) است.

فأنه غفور رحيم

28

_ مغفرت خداوند آميخته با مهر و محبت اوست.

فأنه غفور رحيم

از نظر ادبى در كلمه {رحيم} دو احتمال وجود دارد. يكى آنكه خبر دوم براى {ان} باشد، و ديگر آنكه صفت براى {غفور}. برداشت فوق مستفاد از تركيب دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 165 - 11

11 _ خداوند غفور (آمرزنده گناهان) و رحيم (مهربان به بندگان) است.

لغفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 151 - 8

8 _ خداوند ، مهربانترين مهربانان است .

و أنت أرحم الرحمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 153 - 3

3 _ خداوند ، آمرزنده بندگان توبه كار خويش و مهربان با ايشان است .

إن ربك من بعدها لغفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 167 - 8

8 _ خداوند ، پروردگارى آمرزنده گناهان و مهربان با بندگان خويش

و إنه لغفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 69 - 9

9 _ خداوند ، آمرزنده گناهان و با بندگان خويش مهربان است .

إن اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - انفال - 8 - 70 - 10

10 _ خداوند ، آمرزنده گناهان و با بندگان خويش مهربان است .

و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 5 - 19

19 _ آمرزش الهى ، آميخته با رحمت و مهربانى است .

إن

اللّه غفور رحيم

برداشت فوق بر اين اساس است كه {رحيم} صفت {غفور} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 90 - 8

8_ معرفى خداوند به رحيم بودن و دوست داشتن بندگان ، از تعاليم شعيب ( ع )

إن ربى رحيم ودود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 36 - 18

18- غفران و آمرزندگى خداوند ، آميخته با مهربانى است .

فإنك غفور رحيم

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {رحيم} در اين آيه صفت براى {غفور} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 7 - 6

6- رأفت و رحمت خداوند ، جلوه اى از مقام ربوبيت اوست .

إن ربّكم لرءوف رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 119 - 12

12- بخشش خداوند ، آميخته با مهربانى است .

إن ربّك من بعدها لغفور رحيم

برداشت فوق، مبتنى بر اين نكته است كه {رحيم} صفت براى {غفور} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 40 - 41

41 - خداوند در كوه طور ، با ملاطفت و مهربانى با موسى ( ع ) سخن گفت .

ي_موسى

تصريح مكرر نام موسى(ع) در مقاطع مختلف خطاب الهى، گوياى عنايت خداوند به او است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 122 - 5

5 - خداوند با عطوفت و مهربانى توبه آدم را پذيرفت و گناه او را بخشيد .

ثمّ اجتب_ه ربّه فتاب عليه

{تاب}; يعنى، رجوع كرد

و به دليل حرف {على} در آن معناى عطوفت و ترحم تضمين شده است; يعنى، خداوند در حالى به آدم توجه و عنايت كرد، كه بر او عطوف و مهربان بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 107 - 3

3- مجموعه تعاليم اسلام ، براساس رحمت و مهربانى ويژه خداوند به انسان است .

و ما أرسلن_ك إلاّ رحمة للع_لمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 109 - 11

11 - خدا ، بهترين و مهربان ترين مهربانان

و أنت خير الرحمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 118 - 8

8 - خدا ، بهترين رحمت كنندگان و مهربانان است .

و أنت خير الرحمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 20 - 43

43 - گذشت خداوند از خطا هاى بندگانش ، توأم با مهربانى او است .

إنّ اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - بروج - 85 - 14 - 2

2 - خداوند ، مؤمنان نيكوكار را از گرفتارى به عذاب مصون داشته و با آنان مهربان است .

إنّ الذين ءامنوا و عملوا الص_لح_ت . .. و هو الغفور الودود

{غفر} (ريشه {غفور}); يعنى، پوشاندن لباسى كه شخص را از آلودگى ها محفوظ دارد و غفران خداوند، ايجاد مصونيت از عذاب براى بندگان است (مفردات راغب). جمله {هو الغفور} در ارتباط با {إنّ بطش...} _ كه تهديد كافران بود _ نويدى به مؤمنان و بيانگر مصونيت آنان، از گرفتارى به دام

عذاب است.

مهربانى در انذار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 16 - 15

15 - اخطار و بيم دادن ، بايد از سر لطف و شفقت باشد .

ذلك يخوّف اللّه به عباده ي_عباد فاتّقون

مهربانى در تبليغ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 84 - 2

2 _ برخورد عاطفى با مردم در دعوت به حق و تبليغ ، امرى پسنديده است .

و قال موسى يقوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 5

5_ مبلغان دينى ، بايد از سر مهربانى و با ملاطفت ، مردمان را به دين فراخوانند .

ي_ص_حبى السجن ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 42 - 10

10- لزوم به كارگيرى ملاطفت و رعايت ادب همراه با استدلال هاى منطقى در گفتوگو هاى عقيدتى و دعوت به توحيد

ي_أبت لِمَ تعبد ما لايسمع

حضرت ابراهيم(ع) آزر را با تعبير (اى پدر من) مورد خطاب قرار داد كه در آن ملاطفت و مهرورزى وجود دارد. جملات بعدى نيز كه در مقام استدلال بيان گرديده، همگى داراى مقدمات روشن و نتايج منطقى است. از روش برخورد ابراهيم(ع) مى توان نتيجه گرفت كه در برخوردهاى عقيدتى، اين دو ركن بايد ملاحظه گردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 45 - 9

9- لزوم برخورد محبت آميز و مؤدبانه در مقام ارشاد و تبليغ

ي_أبت إنّى أخاف أن يمسّك عذاب

جلد - نام سوره -

سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 20 - 13

13 - داشتن ملاطفت و برخورد محبت آميز ، روشى پسنديده و بايسته در تبليغِ دين و برخورد با افراد خاطى و گناه كار

قال ي_قوم اتّبعوا المرسلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 2 - 2

2 - دعوت و برخورد از سر مهربانى و شفقت ، مؤثّر در هدايت و اصلاح جامعه

قال ي_قوم

مهربانى در تدبير خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 37 - 9

9 - تدبير امور آسمان ها و زمين و موجودات بين آنها از سوى خداوند ، بر پايه رحمت و عطوفت است .

لايملكون منه خطابًا

توصيف {ربّ} به {رحمان}، حاكى از نقش رحمت در تدبير نظام هستى است.

مهربانى در تربيت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 3 - 6

6 _ تدبير و تربيت بايد همراه با مهربانى و عطوفت باشد .

رب العلمين. الرحمن الرحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 90 - 10

10_ مهربانى و محبت ، داراى نقشى بسزا در تربيت و اصلاح خطاكاران

واستغفروا ربكم . .. إن ربى رحيم ودود

توصيف خداوند به مهربانى و محبت داشتن به بندگان ، پس از توصيه به استغفار از گناهان ، مى تواند به برداشت فوق اشاره داشته باشد.

مهربانى در تربيت فرزند

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 6

6- تربيت اولاد توسط پدر و مادر ، بر

اساس رحمت و محبت است .

ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرًا

{كما ربيانى} صفت براى مصدر مقدّر (رحمت) است. بنابراين، عبارت چنين مى شود: {رب ارحمهما مثل رحمتهما و تربيتهما لى} (خداوندا! همان گونه كه آنان به من ترحم كردند تو بر آنان ترحم كن).

مهربانى در مديريت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - حمد - 1 - 3 - 6

6 _ تدبير و تربيت بايد همراه با مهربانى و عطوفت باشد .

رب العلمين. الرحمن الرحيم

مهربانى در موعظه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 54 - 11

11 - اظهار مهربانى و عطوفت ، پيش از انتقاد و نصيحت ، امرى شايسته و نيكوست .

يقوم إنكم ظلمتم أنفسكم

مهربانى در ولايت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 50 - 25

25- محبت و دل سوزى ، درون مايه ضرورى براى هر ولايت حق و سرپرست لايق است .

أفتتّخذونه و ذرّيّته أولياء من دونى و هم لكم عدوٌّ

خداوند، با به رخ كشيدن عداوت شيطان، سزاوار نبودن پذيرش ولايت او را يادآور شده است و مفهوم آن اين است كه رهبرى ولايت، بايد از كينهوزى و عداوت به دور بوده و آميخته با محبت باشد.

مهربانى درشفابخشى قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 82 - 8

8- شفابخشى قرآن نسبت به بيمارى هاى روحى ، فكرى و اخلاقى توأم با رحمت ، شفقت و مهربانى است .

و ننزّل من القرءان ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين

ذكر دو صفت {شفاء} و {رحمت} براى

قرآن، در كنار يكديگر، مى تواند مشعر به معناى ياد شده باشد.

مهربانى رهبران دينى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 6

6- محبت و دل سوزى عميق نسبت به ديگران ، از ضرورى ترين و مطلوب ترين صفات رهبران الهى است .

و حنانًا من لدنّا

با توجه به اين كه {حناناً} اولين صفتى است كه پس از {آتيناه الحكم} ذكر شده است، مطلب فوق از آن استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 23 - 8

8 - مهربانى و برخورد مشفقانه با مردم ، وظيفه اى بر عهده رهبران و مبلغان دينى

فقال ي_قوم اعبدوا اللّه

مهربانى رهبرى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 9،10

9 _ گرايش مردم به رهبران دينى ، در گرو مهربانى آنان و پرهيز از خشونت و سنگدلى

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

10 _ نقش ويژه خوش خُلقى و مهربانى رهبران الهى با امت خويش ، به هنگامه هاى دشوار

فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

قرار گرفتن اين آيه در ضمن آيات مربوط به نبرد احد و مشكلات ناشى از آن، اشاره به اين حقيقت دارد كه خوش خلقى و مهربانى رهبران به هنگام رخ نمودن سختيها و مشكلات براى مردم، از اهميّت ويژه اى برخوردار است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 8

8 _

لزوم برخوردارى رهبران از احساس هم دردى نسبت به انسان ها و سعادت خواهى براى آنان و داشتن رأفت و رحمت عميق

رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم

برداشت فوق به دليل اين است كه خداوند پيامبر(ص) را به عنوان يك رهبر الهى به داشتن اين صفات تمجيد كرده است.

مهربانى شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 84 - 4

4_ شعيب ( ع ) حتى پيش از رسيدن به مقام رسالت ، فردى دلسوز و دوستدار مردم مدين بود .

و إلى مدين أخاهم شعيبًا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 88 - 5

5_ برخورد حضرت شعيب ( ع ) با مشركان و كافران ، برخوردى ترحم آميز و مشفقانه بود .

ي_قوم أرءيتم

تعبير {يا قوم} (اى مردم من) حكايت از شفقت و مهربانى شعيب(ع) دارد.

مهربانى صالح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 61 - 4

4_ صالح ( ع ) ، دلسوز براى قوم خويش و با محبت نسبت به آنان ، حتى پيش از بعثتش به پيامبرى

و إلى ثمود أخاهم ص_لحًا

مراد از اخوّت صالح(ع) براى قوم ثمود ، مى تواند مهربانى و دلسوزى او نسبت به آنان باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 63 - 5

5_ برخورد حضرت صالح ( ع ) با مشركان و كافران ، برخوردى ترحم آميز و مشفقانه بود .

ي_قوم أرءيتم

تعبير {يا قوم} (اى مردم من) حكايت از شفقت و ترحم صالح(ع) دارد.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 64 - 3

3_ صالح ( ع ) با برخوردى عاطفى ، قوم خويش را با خصوصيات معجزه خويش آشنا ساخت .

و ي_قوم ه_ذه ناقة الله

تعبير {يا قوم} (اى مردم من) حكايت از مهربانى و عطوفت دارد.

مهربانى صحابه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 2

2- انعطاف ناپذيرى در برابر جبهه كفر و مهربانى با مؤمنان ، ويژگى مهم همگامان و اصحاب پيامبراسلام ( ص )

و الذين معه أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم

مهربانى فرزند صالح

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 81 - 6

6- پاك و صالح بودن و نيز مهرورزى فزون تر نسبت به والدين ، از ويژگى هاى فرزند شايسته است .

يبدلهما ربّهما خيرًا منه زكوة و أقرب رحمًا

مهربانى لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 78 - 12،13

12_ لوط ( ع ) ، با تحريك عواطف مهاجمان و اظهار شفقت به ايشان ، درصدد بازدارى آنان از تعرّض به ميهمانان خويش برآمد .

قال ي_قوم . .. فاتقوا الله و لاتخزون فى ضيفى أليس منكم رجل رشيد

13_ ملاطفت لوط ( ع ) با قوم خويش ، حتى به هنگامى كه از ناحيه آنان در فشار و آزار بود .

قال ه_ذا يوم عصيب . .. قال ي_قوم ه_ؤلاء بناتى

لوط با گفتن {يا قوم} (اى مردم من) و پيشنهاد ازدواج با دخترانش ، لطف و عنايت خويش را به مردمان ابراز مى دارد و

اين در زمانى است كه حضرت لوط(ع) آن را روزى سخت و دشوار ارزيابى كرد.

مهربانى مبلغان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 23 - 8

8 - مهربانى و برخورد مشفقانه با مردم ، وظيفه اى بر عهده رهبران و مبلغان دينى

فقال ي_قوم اعبدوا اللّه

مهربانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 159 - 6،13

6 _ مدارا ، خوش خُلقى و مهربانى پيامبر ( ص ) با مردم ، از عوامل گرايش آنان به جانب آن حضرت

و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك

13 _ گذشت از خطاى مردم و طلب آمرزش براى آنان و نيز مشورت با مسلمانان در مسائل اجتماعى ، نمودى از مهربانى و خُلق خوش پيامبر ( ص )

و لو كنت فظّا غليظ القلب . .. فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر

تفريع جمله {فاعف عنهم و . .. } بر جمله هاى پيشين، كه بيانگر خُلق خوش پيامبر (ص) است، در حقيقت اشاره به مصاديق و نمونه هايى از خوى نيكوى پيامبر (ص) دارد. گفتنى است كه امر به عفو و ... به معناى ادامه دادن آن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 80 - 4

4 _ رأفت پيامبر ( ص ) نسبت به همه مردم و تلاش آن حضرت براى هدايت همگان

إن تستغفر لهم سبعين مرة فلن يغفر اللّه لهم

لحن سخن الهى، حاكى از تمايل آن حضرت به استغفار براى منافقان است. استغفار براى مردمانى چون منافقان، نشانگر رأفت

و رحمت گسترده آن حضرت نسبت به عموم مردم و تلاش او براى هدايت همگان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 128 - 3،6،12

3 _ امتنان الهى بر مؤمنان به خاطر انتخاب فردى دلسوز ، رؤوف و مهربان از ميان آنان براى پيامبرى

لقد جاءكم رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم

6 _ پيامبر ( ص ) نسبت به مؤمنان ، بسيار رؤوف و مهربان بود .

رسول من أنفسكم . .. بالمؤمنين رءوف رحيم

12 _ از على ( ع ) روايت شده كه در ضمن ادله اثبات افضليت رسول خدا ( ص ) بر ساير انبيا فرمود : { . . . و لقد كان ارحم الناس و أرأفهم فقال اللّه تبارك و تعالى : { لقد جائكم رسول من أنفسكم . . . بالمؤمنين رؤف رحيم } ;

به تحقيق رسول خدا (ص) دلسوزترين و مهربان ترين مردم بود. پس خداى تبارك و تعالى فرمود: براى شما پيغمبرى از خودتان آمد كه ... با مؤمنان دلسوز و مهربان بود}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 3 - 17

17_ محمد ( ص ) ، پيامبرى دلسوز براى مردم و نگران از آينده اى ناگوار براى مشركان و گنه كاران

فإنى أخاف عليكم عذاب يوم كبير

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 215 - 1،3

1 - پيامبر ( ص ) ، موظّف به فروتنى و گسترانيدن بال هاى لطف و محبت براى پيروان مؤمن خويش

و اخفض جناحك لمن اتبعك

من المؤمنين

3 - انذارگرى و رحمت گسترى ، دو بعد شخصيت الهى و پيامبرى حضرت محمد ( ص )

و أنذر عشيرتك . .. و اخفض جناحك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - سبأ - 34 - 50 - 11

11 - پيامبر ( ص ) ، در ابلاغ تعاليم آسمانى با ملايمت و مدارا عمل مى كرد و در مخاطبانش حساسيت واكنش آميز ايجاد نمى كرد .

قل إن ضللت فإنّما أضلّ على نفسى و إن اهتديت فبما يوحى إلىّ ربّى

اين كه پيامبر(ص) در مقام ابلاغ پيام خداوند به مشركان، از بازگشت گمراهى فرضى خود سخن به ميان مى آورد و منشأ هدايتش را خداوند معرفى مى كند و به گمراهى مشركان نمى پردازد; حاكى از مداراى او در امر تبليغ است تا به اين صورت، واكنش منفى مشركان را برنينگيزاند و بتواند به هدفش نايل شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 39 - 10

10 - رفتار محبت آميز و با شفقت ، در عين برخورد قاطع و دليرانه ، شيوه مبارزاتى پيامبراسلام ( ص )

قل ي_قوم اعملوا . .. فسوف تعلمون

برداشت ياد شده از تعبير {ياقوم} _ كه در موارد اظهار محبت به كارمى رود _ به دست مى آيد.

مهربانى مسيحيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 27 - 10

10 - پيروان عيسى ( ع ) ، انسان هايى رؤوف و مهربان بودند .

و جعلنا فى قلوب الذين اتّبعوه رأفة و رحمة

مهربانى موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 -

مائده - 5 - 26 - 16

16 _ رأفت و مهربانى موسى ( ع ) نسبت به قوم خود ، على رغم نافرمانى و گناه آنان

فلاتأس على القوم الفسقين

{فلاتأس} از ماده {اسى} به معناى حزن و اندوه است. بر حذر داشتن موسى(ع) از تأسف بر بنى اسرائيل، دلالت بر وقوع تأسف و يا انتظار وقوع آن دارد و در هر حال، نشانه عطوفت موسى(ع) نسبت به آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 84 - 1

1 _ موسى ( ع ) ، نسبت به قوم خود ، رهبرى مهربان و راهنمايى دلسوز بود .

و قال موسى يقوم

برداشت فوق از اضافه {قوم} به ياى متكلم به دست آمده است.

مهربانى مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 29 - 10

10- مؤمنان راستين ، داراى مهر به يكديگر ، در عين انعطاف ناپذيرى در برابر كافران

و الذين معه أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم

مهربانى نوح(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 61 - 1

1 _ نوح با پاسخى رأفت آميز به قوم خود ، خويشتن را از هر گونه گمراهى مبرا دانست .

قال يقوم ليس بى ضللة

مخاطب قرار دادن مردم با {يا قوم} (اى مردم من) دلالت بر اظهار مهربانى نوح نسبت به قوم خود دارد. نكره بودن كلمه {ضللة} پس از نفى دلالت بر عموم دارد. بنابراين {ليس بى ضللة} يعنى حتى اندكى گمراهى در من نيست.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 -

71 - 2

2 _ برخورد حضرت نوح ( ع ) با قومش برخوردى عاطفى ، ترحم آميز و مشفقانه بود .

إذ قال لقومه يقوم

از اينكه حضرت نوح به جاى الفاظى مانند {اى مشركان}، {اى مردم} و {اى . .. } فرمود: {اى قوم من} برداشت فوق استفاده مى شود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 26 - 12

12_ نوح ( ع ) ، پيامبرى دلسوز براى مردم و نگران آينده اى ناگوار براى مشركان و كافران قوم خويش بود .

إنى أخاف عليكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 28 - 7

7_ برخورد حضرت نوح ( ع ) با سران و اشراف كافر ، برخوردى ترحم آميز و مشفقانه بود .

ي_قوم أرءيتم

تعبير {يا قوم} (اى مردم من!) حكايت از شفقت و ترحم دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 34 - 8

8_ نوح ( ع ) پيامبرى خيرخواه و دلسوز مردم

لاينفعكم نصحى إن أردت أن أنصح لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 23 - 7

7 - نوح ( ع ) ، پيامبرى مهربان و دلسوز مردم

فقال ي_قوم

{يا قوم} (اى قوم من)، خطابى مهرآميز و از سر دلسوزى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - نوح - 71 - 2 - 1

1 - برخورد حضرت نوح ( ع ) با قومش ، برخوردى مشفقانه و ترحّم آميز بود .

قال ي_قوم

حضرت نوح(ع) به جاى الفاظى مانند {اى مشركان}، {اى مردم} و

{اى. ..} فرمود: {اى قوم من}. از اين نكته مى توان مطلب ياد شده را استفاده كرد.

مهربانى والدين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - اسراء - 17 - 24 - 6

6- تربيت اولاد توسط پدر و مادر ، بر اساس رحمت و محبت است .

ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرًا

{كما ربيانى} صفت براى مصدر مقدّر (رحمت) است. بنابراين، عبارت چنين مى شود: {رب ارحمهما مثل رحمتهما و تربيتهما لى} (خداوندا! همان گونه كه آنان به من ترحم كردند تو بر آنان ترحم كن).

مهربانى هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 90 - 11

11 - سخنان هارون به گوساله پرستان بنى اسرائيل ، گفتارى محبت آميز و همراه با توجيه و ارشاد بود .

ي_قوم إنّما فتنتم به

انتساب بنى اسرائيل به خود، با گفتن {اى قوم من} ابراز محبت است و ريشه يابى ماجراى سامرى با فتنه خواندن آن، روشن گرى و ارشاد است.

مهربانى هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 67 - 1

1 _ هود با پاسخى رأفت آميز به قوم خود ، خويشتن را از هر گونه سفاهت و دروغگويى مبرا دانست .

قال يقوم ليس بى سفاهة و لكنى رسول من رب العلمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 50 - 4

4_ هود ( ع ) ، حتى پيش از بعثتش به پيامبرى ، فردى دلسوز قوم خويش و با محبت نسبت به آنان بود .

و إلى عاد أخاهم هودًا قال ي_قوم

برخى برآنند كه {اُخوّت}

در اين جا كنايه از محبت و دلسوزى است. بر اين اساس جمله و {إلى عاد أخاهم هودًا} حاكى از آن است كه: هود(ع) پيش از رسالتش نيز دلسوز قومش بوده است. تعبير {يا قوم} (اى مردم من!) نيز حكايت از مهربانى و عطوفت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 21 - 4

4- هود ( ع ) ، برادرى دلسوز و خيرخواه براى قوم عاد

و اذكر أخا عاد

واژه {أخ} چه اشاره به روابط عاطفى خويشاوندى داشته باشد و چه اشاره به اخوت معنوى; به هر حال پيامدار دلسوزى و محبت عميق است.

مهربانى يحيى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 13 - 1

1- خداوند ، روحيه رحمت و عطوفتى ژرف به يحيى عطا نمود .

ءاتين_ه . .. و حنانًا من لدنّا

{حنان} مصدر و به معناى شفقت و مهربانى است (مصباح). تنوين آن براى تفخيم است. اين كلمه عطف بر {الحكم} _ در آيه قبل _ است.

مهربانى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 39 - 1

1_ يوسف ( ع ) با اظهار مهربانى و ملاطفت به هم بندان خويش ، به ارشاد آنان پرداخت .

ي_ص_حبى السجن ءأرباب متفرقون خير أم الله الوحد

نشانه هاى مهربانى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 27 - 6

6 _ پذيرش توبه گنهكاران ، جلوه خطاپوشى و مهربانى خداوند

ثم يتوب اللّه . .. و اللّه غفور رحيم

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

8 - هود - 11 - 90 - 9

9_ آمرزش گناه استغفاركنندگان و باريافتن سالكان به درگاه الهى ، پرتوى از رحمت ، مهربانى و محبت خداوند به بندگان است .

واستغفروا ربكم ثم توبوا إليه إن ربى رحيم ودود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 92 - 12

12_ مغفرت و آمرزش بندگان خطاكار ، پرتوى از رحمت و مهربانى خداوند است .

يغفر الله لكم و هو أرحم الرحمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 7 - 7

7- آفرينش دام ها ، در جهت منافع و بهرهورى انسان ، نشانه اى از رأفت و رحمت خداست .

و الأنع_م خلقها لكم . .. و لكم فيها جمال ... و تحمل أثقالكم ... إن ربّكم لرءوف ر

مهريه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مهريه

آثار مهريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 4

4 - ازدواج با زن در صورت پرداخت مهريه ، حلال است .

إنّا أحللنا لك أزوجك الّ_تى ءاتيت أجورهنّ

احكام مهريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 229 - 12،13

12 _ هنگام طلاق ، حرام است مالى را كه شوهر به زن داده ( مهريّه و . . . ) بازپس گيرد .

و لا يحل لكم أن تأخذوا مما اتيتموهنّ شيئاً

13 _ در صورت ترس از عدم اقامه حدود الهى در زندگى ، مرد مى تواند مالى را كه به زن داده است ، بازپس بگيرد و او را طلاق دهد .

و لا يحل لكم ان تأخذوا .

.. الا ان يخافا الا يقيما حدود اللّه

چنانچه حرمت بازپس گيرى مَهريّه مانع طلاق ميان زن و شوهر شود و در عين حال زندگى آن دو به نحوى است كه حدود و احكام الهى بواسطه آن پايمال شود، پرداخت و گرفتن مَهريّه تجويز مى شود تا طلاق صورت گيرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 236 - 2،4،6،7،8،10،13

2 _ جواز طلاق زنان ، در صورت قرار ندادن مهريّه

لا جناح عليكم ان طلّقتم النّساء ما لم تمسّوهنّ او تفرضوا لهنّ فريضة

مراد از فرض {فريضة} تعيين مهر است و جمله {او تفرضوا . .. } عطف است بر جمله {ما لم تمسّوهنّ}; يعنى طلاق زنانى كه براى آنان مهريّه تعيين نشده، بى اشكال است.

4 _ پرداخت مهريه زنانى كه قبل از آميزش جنسى و تعيين مهر ، طلاق داده شوند ، واجب نيست . *

لا جناح عليكم . .. و متعوهنّ

برداشت فوق بر اين مبناست كه {لا جناح} به معناى نفى هر گونه وظيفه باشد و {او} به معناى واو جمع.

6 _ لزوم پرداخت متاعى مناسب و پسنديده از سوى شوهران ، به زنان مُطلّقه اى كه براى آنان مهريّه تعيين نشده است .

و متّعوهنّ . .. متاعاً بالمعروف

ظاهر اين است كه ضمير در {متّعوهنّ}، به طايفه دوّم از زنان مُطلّقه برگردد; يعنى زنانى كه مهر براى آنان تعيين نشده است.

7 _ لزوم پرداخت متاعى مناسب و پسنديده از سوى شوهران ، به زنانى كه قبل از آميزش با آنان ، طلاق داده شوند .

ان طلّقتم النساء . .. و متّعوهنّ ... بالمعروف

بنابراين احتمال كه ضمير در {متّعوهنّ}، علاوه

بر اينكه به طايفه دوّم ارجاع شود، شامل طايفه اوّل (يعنى زنانى كه با آنان آميزش نشده) نيز شود.

8 _ مقدار متاع و كالاى مناسب و پسنديده براى پرداخت به زن مُطلّقه ، بايد متناسب با توان مالى شوهر باشد .

و متّعوهنّ على الموسع قدرُهُ و على المقتر قدرهُ متاعاً بالمعروف

10 _ لزوم تناسب كالاى پرداختى به زنان مُطلّقه ، با شؤونات اجتماعى زن و مرد

متّعوهنّ . .. متاعاً بالمعروف

در آيه مزبور توصيه شده كه {متاع}، پسنديده باشد; و متاع آنگاه پسنديده است كه نه خارج از شؤونات اجتماعى شوهر و نه خارج از شؤونات اجتماعى همسر باشد.

13 _ ضرورت پرهيز از افراط ( اسراف ) و تفريط ، در كالاى پرداختى به زنان مطلّقه *

متّعوهنّ . .. بالمعروف

افراط و تفريط، خارج از حدّ متعارف است ; لذا كلمه {بالمعروف} آن دو را نفى مى كند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 237 - 1،3،4،6،10،11

1 _ وجوب پرداخت نصف مهريّه تعيين شده به زن مُطلّقه از سوى شوهر ، در صورت عدم آميزش جنسى با او

و ان طلّقتموهنّ من قبل ان تمسّوهنّ و قد فرضتم لهنّ فريضة فنصف ما فرضتم

مفسّران برآنند كه جمله {اَن تمسّوهنّ}، كنايه از آميزش جنسى است ; نه مُجرّد لمس.

3 _ سقوط وظيفه شوهران از پرداخت مهر به همسرانى كه قبل از آميزش طلاق داده مى شوند ، در صورت عفو و گذشت زنان از آن

و ان طلّقتموهنّ من قبل . .. إلاّ ان يعفونَ

4 _ عدم وجوب پرداخت نصف مَهر تعيين شده از سوى شوهر ، در صورت گذشتن ولىّ زن از

حقّ وى

او يعفوا الّذى بيده عقدة النكاح

چون آيه در مقام بيان وظيفه ضرورى شوهران در قبال زنان مُطلقه است، ظاهر اين است كه {الاّ}، بيانگر موارد استثناء و سقوط اين وظيفه است و اين معنا در آن صورت است كه {الذى . .. } حمل بر ولىّ زن شود; نه شوهر.

6 _ پرداخت تمامى مهر به زن ، در صورتى كه پيش از آميزش جنسى طلاق داده شود ، به تقوا نزديكتر است .

الا ان يعفونَ او يعفوا . .. و ان تعفوا اقرب للتقوى

ظاهر اين است كه مخاطب در {ان تعفوا . .. } به قرينه خطابهاى گذشته شوهران باشند. بنابراين جمله {ان تعفوا ... } توصيه اى است به شوهران كه در فرض مذكور، تمامى مهر تعيين شده را به همسران بپردازند و اگر پرداخته اند، چيزى از آن باز پس نگيرند.

10 _ استحباب پرداخت تمامى مهريّه معين شده به زنى كه قبل از آميزش طلاق داده شود .

و ان طلّقتموهنّ . .. و ان تعفوا اقرب للتقوى

11 _ ولىّ زن مطلّقه مى تواند از حقّ وى ( نصف مَهر ) ، صرفنظر كند .

او يعفوا الذى بيده عقدة النكاح

برخى مفسران برآنند كه مراد از {اَلذى . .. } ولىّ زن است ; البته اين حكم در صورتى است كه زن، ولىّ شرعى داشته باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 4 - 1،4،6،7،8،9،10،16

1 _ وجوب پرداخت مهريّه زنان

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

كلمه {صدقات} جمع {صدقه}، به معناى مهريّه است.

4 _ لزوم پرداخت مهريّه به خود زنان ، نه به فردى ديگر

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

از اينكه

فرمود: {و اتوا النساء صدقاتهن} و نفرمود: {اتوا صدقات النساء}، معلوم مى شود كه مهريّه زنان را بايد به خود آنان پرداخت نه به پدر يا برادر و . .. ، بر خلاف آنچه در جاهليت مرسوم بوده است.

6 _ مهريّه ، دينى است براى زنان بر عهده مردان

و اتوا النّساء صدقاتهنّ نحلة

{نحلة} بنابر گفته برخى از مفسران به معناى فريضه است كه در برداشت فوق از آن تعبير به دين شده است ; زيرا فريضه مالى در حقيقت دَين است.

7 _ لزوم پرداخت مهريّه ، با رغبت و به دور از هر گونه منّت و چشمداشت .

و اتوا النّساء صدقاتهنّ نحلة

در برداشت فوق، كلمه {نحلة} صفت براى مفعول مطلق محذوف گرفته شده است: {اتوهنّ ايتاء نحلة}. يعنى پرداخت بايد به دور از چشمداشت و منّت باشد.

8 _ زن مى تواند بخشى از مهريّه خويش را به همسرش ببخشد .

فان طبن لكم عن شىء منه نفساً

9 _ حرمت تصرف شوهران در مهريّه زنان ، بدون جلب رضايت كامل آنان

و اتوا النّساء . .. فان طبن لكم عن شىء منه نفساً فكلوه

از مفهوم جمله {فان طبن لكم . .. } (اگر رضايت داشتند از مهريّه بخوريد و در آن تصرف كنيد)، حرمت تصرف بدون رضايت به دست مى آيد.

10 _ تعيين مهريّه در عقد ازدواج ، از اسباب ملكيت

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

16 _ سرپرستِ زن ، ممنوع از گرفتن مهريه وى ، براى خويش

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

امام باقر (ع) درباره آيه فوق فرمود: هذا خطاب للاولياء لانّ الرّجل منهم كان اذا زوّج ايِّمة اخذ صداقها دونها فنهاهم اللّه عن ذلك.

_______________________________

تفسير تبيان، ج 3، ص 110 ;

مجمع البيان، ج 3، ص 12.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 8،9

8 _ حرمت سختگيرى مرد بر همسر خويش به انگيزه پس گيرى حتى بخشى از مهريه

و لا تعضلوهنّ لتذهبوا ببعض ما اتيتموهنّ

{لا تعضلوهنّ} از {عضل} به معناى سختگيرى است. مراد از {ما اتيتموهنّ}، مهريه اى است كه مردان به همسران خويش مى دهند.

9 _ ارتكاب زن به فحشاى آشكار ( زنا و . . . ) ، مجوّز سختگيرى شوهرش براى پس گيرى برخى از مهريّه او به هنگام طلاق

و لا تعضلوهنّ . .. الّا ان يأتين بفاحشة مبيّنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 20 - 3،5،6،7،8

3 _ عدم محدوديت ميزان مهريّه

و اتيتم احديهنّ قنطاراً فلا تأخذوا منه شيئاً

چون {قنطار} به معناى مال كثير است و اين مقدار مهريّه مورد تأييد قرآن قرار گرفته است و اگر مورد تأييد نبود، پس گيرى آن حرمتى نداشت.

5 _ كراهت مرد از همسر خويش و علاقه به ازدواجى ديگر ، مجوّز پس گيرى حتّى اندكى از مهريّه به هنگام طلاق نمى شود .

فان كرهتموهنّ . .. و ان اردتم استبدال ... فلا تأخذوا منه شيئاً

جمله {ان اردتم} پس از جمله {فان كرهتموهنّ}، اشاره به اين دارد كه هر چند دليل {استبدال} ناخوشايندى از همسر موجود و علاقه به ازدواجى ديگر باشد، اين امر، مجوّز پس گيرى مهريه نمى تواند باشد.

6 _ پس گيرى مهريّه از سوى شوهران ، كارى باطل و گناهى آشكار است .

فلا تاخذوا منه شيئاً اتأخذونه بهتاناً و اثماً مبيناً

در برداشت فوق، {بهتاناً} و

{اثماً}، حال براى {اَخْذ} (كه از {تأخذونه} استفاده مى شود) گرفته شده است.

7 _ حرمت پس گيرى مهريه همسر ، حتى اگر ثروت كلانى ( مثل پوست گاوى پر از طلا ) باشد .

و اتيتم احديهنّ قنطاراً فلا تأخذوا منه شيئاً

امام باقر و صادق (ع) درباره {قنطار} فرمودند: . .. هو ملأ مسك ثور ذهباً.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 712 ; نورالثقلين، ج 1، ص 459، ح 139.

8 _ مقدار افزون بر مهر السنّة در مهريّه زن ، در حكم بخشش به اوست و پس گرفتن آن جايز نيست .

و اتيتم احديهنّ قنطاراً

امام صادق (ع) در پاسخ به سؤال از حكم مهريّه بيش از مهر السنّة فرمود: اذا جاوز مهر السنّة فليس هذا مهراً انّما هو نحل لانّ اللّه يقول: {و اتيتم احديهنّ قنطاراً . .. } انّما عنى النحل و لم يعنى المهر.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 229، ح 67 ; تفسير برهان، ج 1، ص 355، ح 9.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 21 - 1،2

1 _ بازپس گيرى مهريّه زنان ، دور از انسانيّت و خلاف انصاف است .

و كيف تأخذونه و قد افضى بعضكم الى بعض

در آيه قبل، بازپس گيرى مهريه، ظلم و گناه شمرده شد و اين آيه با طرح سؤال، وجدان انسانى را به قضاوت برمى انگيزاند.

2 _ حرمت بازپس گيرى حتى اندكى از مهريّه زنان ، پس از آميزش

و كيف تأخذونه و قد افضى بعضكم الى بعض

بنابر اينكه {و قد افضى}، كنايه از آميزش باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 -

24 - 12،13،14،16

12 _ وجوب تعيين مقدار مهر در ازدواج موقت

فما استمتعتم به منهُنَّ فاتوهُنَّ اجورهنّ فريضة . .. من بعد الفريضة

{فريضة}، كه فعيل به معناى مفعول است ; حال براى {اجور} مى باشد. يعنى: اجرت معين شده.

13 _ وجوب پرداخت اجرت ( مهريه ) در مقابل بهره گيرى جنسى از زنان در ازدواج موقت

فما استمتعتم به منهُنَّ فاتوهُنَّ اجورهنّ فريضة

14 _ تعيين مقدار مهر در ازدواج موقت ، شرط صحت عقد

فما استمتعتم به منهُنَّ فاتوهُنَّ اجورهنّ فريضة

لزوم تعيين مقدار مهر در عقد، حكايت از مشروطيّت صحت عقد به آن مهر دارد.

16 _ جواز تغيير مقدار مهر ( كم يا زياد كردن ) و يا بخشيدن آن با رضايت طرفين

و لا جناح عليكم فيما تراضيتم به من بعد الفريضة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 14

14 _ وجوب پرداخت اجرت ( مهريّه ) به كنيزان بر طبق معيار هاى متعارف جامعه

و اتوهُنّ اجورهنّ بالمعروف

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 21

21 _ وجوب پرداخت مهريه زنان به خود آنان

و المحصنت من المؤمنت . .. إذا ءاتيتموهن اجورهن

{هن} در {ءاتيتموهن}، بيانگر آن است كه مهريه زنان را بايد به خود آنان پرداخت نه به پدر و برادر و . .. آنان اگر اين معنا مراد نبود مى فرمود: {اذا ءاتيتم اجورهن}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 23

23 - مرد مؤمن ، داراى حق مطالبه مهر همسرش از كافران ، در صورت پيوستن همسرش به جمع

كافران

و سئلوا ما أنفقتم

چنان كه از سياق آيه استفاده مى شود، مؤمن در صورتى مهريه همسر خويش را از كافران طلب مى كند كه همسر وى به جمع آنان پيوسته و در جامعه آنان پذيرفته شده باشد.

استرداد مهريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 19 - 8

8 _ حرمت سختگيرى مرد بر همسر خويش به انگيزه پس گيرى حتى بخشى از مهريه

و لا تعضلوهنّ لتذهبوا ببعض ما اتيتموهنّ

{لا تعضلوهنّ} از {عضل} به معناى سختگيرى است. مراد از {ما اتيتموهنّ}، مهريه اى است كه مردان به همسران خويش مى دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 20 - 5،6،7،8

5 _ كراهت مرد از همسر خويش و علاقه به ازدواجى ديگر ، مجوّز پس گيرى حتّى اندكى از مهريّه به هنگام طلاق نمى شود .

فان كرهتموهنّ . .. و ان اردتم استبدال ... فلا تأخذوا منه شيئاً

جمله {ان اردتم} پس از جمله {فان كرهتموهنّ}، اشاره به اين دارد كه هر چند دليل {استبدال} ناخوشايندى از همسر موجود و علاقه به ازدواجى ديگر باشد، اين امر، مجوّز پس گيرى مهريه نمى تواند باشد.

6 _ پس گيرى مهريّه از سوى شوهران ، كارى باطل و گناهى آشكار است .

فلا تاخذوا منه شيئاً اتأخذونه بهتاناً و اثماً مبيناً

در برداشت فوق، {بهتاناً} و {اثماً}، حال براى {اَخْذ} (كه از {تأخذونه} استفاده مى شود) گرفته شده است.

7 _ حرمت پس گيرى مهريه همسر ، حتى اگر ثروت كلانى ( مثل پوست گاوى پر از طلا ) باشد .

و اتيتم احديهنّ قنطاراً فلا تأخذوا منه شيئاً

امام

باقر و صادق (ع) درباره {قنطار} فرمودند: . .. هو ملأ مسك ثور ذهباً.

_______________________________

مجمع البيان، ج 2، ص 712 ; نورالثقلين، ج 1، ص 459، ح 139.

8 _ مقدار افزون بر مهر السنّة در مهريّه زن ، در حكم بخشش به اوست و پس گرفتن آن جايز نيست .

و اتيتم احديهنّ قنطاراً

امام صادق (ع) در پاسخ به سؤال از حكم مهريّه بيش از مهر السنّة فرمود: اذا جاوز مهر السنّة فليس هذا مهراً انّما هو نحل لانّ اللّه يقول: {و اتيتم احديهنّ قنطاراً . .. } انّما عنى النحل و لم يعنى المهر.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 229، ح 67 ; تفسير برهان، ج 1، ص 355، ح 9.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 21 - 1،2،3،9

1 _ بازپس گيرى مهريّه زنان ، دور از انسانيّت و خلاف انصاف است .

و كيف تأخذونه و قد افضى بعضكم الى بعض

در آيه قبل، بازپس گيرى مهريه، ظلم و گناه شمرده شد و اين آيه با طرح سؤال، وجدان انسانى را به قضاوت برمى انگيزاند.

2 _ حرمت بازپس گيرى حتى اندكى از مهريّه زنان ، پس از آميزش

و كيف تأخذونه و قد افضى بعضكم الى بعض

بنابر اينكه {و قد افضى}، كنايه از آميزش باشد.

3 _ توجّه به پيوند زناشويى و اتحاد و يگانگى حاصل از آن ، مانعى براى اجحاف به همسر و بازپس گيرى مهريّه

و كيف تأخذونه و قد افضى بعضكم الى بعض

{افضى} از مصدر {افضاء} به معناى اتصال است و در آيه مى تواند كنايه از اتحاد و يگانگى زوجين باشد، نه كنايه از خصوص آميزش; و

گر نه مى فرمود: {و قد افضيتم اليهنّ}.

9 _ بازپس گيرى مهريّه زنان ، شكستن پيمان محكمى است كه همسران با شوهران خويش بسته اند .

و كيف تأخذونه و قد افضى بعضكم الى بعض و اخذن منكم ميثاقاً غليظاً

تعيين مهريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 8

8 - تعيين مهريه در ازدواج ، بهتر از عدم تعيين آن است . *

أزوجك الّ_تى ءاتيت أجورهنّ

{آتيت} شامل بر عهده گرفتن نيز مى شود و از به كار گيرى چنين تعبيرى براى پيامبر(ص) به دست مى آيد كه مناسب است مهريه زن، يا پرداخت شود و يا تعيين گردد و بر عهده باشد.

جبران مهريه زنان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 11 - 8

8 - { عن يونس عن أصحابه عن أبى جعفر ( ع ) و أبى عبداللّه ( ع ) قال : قلت : . . . و قد قال اللّه عزّوجلّ فى كتابه { و إن فاتكم شىء من أزواجكم إلى الكفّار فعاقبتم . . . } ما معنى العقوبة هاهنا ؟ قال : إنّ الذى ذهبت إمرأة فعاقب على إمرأة اُخرى غيرها يعنى تزوّجها [ بعقب ] . . . فعلى الإمام أن يعطيه مهر إمرأة الذاهبة ;

از يونس از اصحابش از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روايت شده كه گفت: به امام(ع) عرض كردم: . .. خداوند عزّوجلّ فرموده است: {و إن فاتكم شىء من أزواجكم إلى الكفّار فعاقبتم} مراد از اين عقوبت در اين جا چيست؟ امام فرمود: مردى كه همسرش

از دست او رفته [و به كفّار ملحق شده ]و در پى آن همسر ديگرى اختيار كرده ... برعهده امام است كه مهر زنى را كه رفته به آن مرد بپردازد [و معناى ]{عاقبتم} يعنى پس از رفتن آن زن، همسر ديگرى گرفته باشد}.

جبران مهريه همسر كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 11 - 2،3

2 - مخارج و مهريه اى كه مرد مؤمن براى همسر كافر خويش ، صرف كرده و اكنون به حكم اسلام از او جدا شده است ، بايد از بيت المال و غنايم جنگى ، به مرد مؤمن پرداخت شود .

و إن فاتكم شىء من أزوجكم إلى الكفّار فعاقبتم

واژه {عاقبتم}، به معناى {اصبتم منهم غنيمة} دانسته شده است.

3 - جبران مخارج مردان مؤمن ، به مقدار اموالى كه براى همسر كافر خود صرف كرده اند ; نه كمتر و نه فزون تر .

و إن فاتكم . .. ف_اتوا ... مثل ما أنفقوا

حد اقل مهريه دختر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 13

13 - آزاد گذاشتن موسى ( ع ) از سوى شعيب ( ع ) در انتخاب كردن حداقل مهر ( هشت سال كار ) يا حداكثر آن ( ده سال كار )

على أن تأجرنى ثمنى حجج فإن أتممت عشرًا فمن عندك

حد اكثر مهريه دختر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 13

13 - آزاد گذاشتن موسى ( ع ) از سوى شعيب ( ع ) در انتخاب

كردن حداقل مهر ( هشت سال كار ) يا حداكثر آن ( ده سال كار )

على أن تأجرنى ثمنى حجج فإن أتممت عشرًا فمن عندك

حقيقت مهريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 4 - 5

5 _ مهريه ، هديه اى است از سوى مردان به همسران خويش

و اتوا النّساء صدقاتهنّ نحلة

كلمه {نحلة} حال است براى {صدقاتهن} و به معناى عطيّه و هبه بدون عوض است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 22

22 _ مهريه از آنِ خود زن و اجرتى در قبال ازدواج با اوست .

ءاتيتموهن اجورهن

خدمت در مهريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 4،8

4 - شعيب ( ع ) ، خواستار حداقل هشت سال و حداكثر ده سال كار ( شبانى گوسفندان ) ، از موسى در قبال ازدواج با يكى از دخترانش بود .

قال إنّى أُريد أن أُنكحك . .. على أن تأجرنى ثمنى حجج فإن أتممت عشرًا فمن عندك

{حجج} جمع {حجه} است و مراد از آن {سنين} مى باشد; يعنى، {على أن تأجرنى ثمانى سنين}.

8 - جواز تعيين منفعت ( كار و خدمات ) به عنوان مهريه ، در شريعت مورد اعتقاد شعيب ( ع )

على أن تأجرنى ثمنى حجج

رد مهريه زنان مهاجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 13

13 - جامعه ايمانى ، پس از پناه دادن به زنان مهاجر ، موظف به پرداخت مهريه آنان به همسرشان

و ءاتوهم

ما أنفقوا

آيه شريفه بيانگر اين نكته است كه پس از آزمون ايمان زنان مهاجر، بايد به ايشان پناه داد; ولى از سوى ديگر خرج هايى را كه مرد كافر پيش از اين براى آن زن متحمل شده است (مهريه)، بايد به وى بازگرداند.

شرايط استرداد مهريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 23،24

23 - مرد مؤمن ، داراى حق مطالبه مهر همسرش از كافران ، در صورت پيوستن همسرش به جمع كافران

و سئلوا ما أنفقتم

چنان كه از سياق آيه استفاده مى شود، مؤمن در صورتى مهريه همسر خويش را از كافران طلب مى كند كه همسر وى به جمع آنان پيوسته و در جامعه آنان پذيرفته شده باشد.

24 - كافران ، داراى حق مطالبه مهريه همسر خود ، در صورت پيوستن همسر ايشان به جمع مؤمنان

و ليسئلوا ما أنفقوا

عفو مهريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 237 - 3،4،7،11

3 _ سقوط وظيفه شوهران از پرداخت مهر به همسرانى كه قبل از آميزش طلاق داده مى شوند ، در صورت عفو و گذشت زنان از آن

و ان طلّقتموهنّ من قبل . .. إلاّ ان يعفونَ

4 _ عدم وجوب پرداخت نصف مَهر تعيين شده از سوى شوهر ، در صورت گذشتن ولىّ زن از حقّ وى

او يعفوا الّذى بيده عقدة النكاح

چون آيه در مقام بيان وظيفه ضرورى شوهران در قبال زنان مُطلقه است، ظاهر اين است كه {الاّ}، بيانگر موارد استثناء و سقوط اين وظيفه است و اين معنا در آن صورت است كه {الذى . .. }

حمل بر ولىّ زن شود; نه شوهر.

7 _ چشمپوشى زن ، شوهر و ولىّ زن از حقوق خويش ( مهريّه ) ، به تقوا نزديكتر است .

و ان تعفوا اقرب للتقوى

در صورتى كه خطاب {اَن تعفوا} به كليّه افراد _ اعم از زن و مرد و ولىّ _ باشد.

11 _ ولىّ زن مطلّقه مى تواند از حقّ وى ( نصف مَهر ) ، صرفنظر كند .

او يعفوا الذى بيده عقدة النكاح

برخى مفسران برآنند كه مراد از {اَلذى . .. } ولىّ زن است ; البته اين حكم در صورتى است كه زن، ولىّ شرعى داشته باشد.

مالك مهريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 4 - 2

2 _ زنان ، مالك مهريه خويش هستند .

و اتوا النّساء صدقاتهنّ

مهريه دختر شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 4،21

4 - شعيب ( ع ) ، خواستار حداقل هشت سال و حداكثر ده سال كار ( شبانى گوسفندان ) ، از موسى در قبال ازدواج با يكى از دخترانش بود .

قال إنّى أُريد أن أُنكحك . .. على أن تأجرنى ثمنى حجج فإن أتممت عشرًا فمن عندك

{حجج} جمع {حجه} است و مراد از آن {سنين} مى باشد; يعنى، {على أن تأجرنى ثمانى سنين}.

21 - { عن أبى ذر قال : قال رسول اللّه ( ص ) : إذا سألت أى الأجلين قضى موسى ( ع ) ؟ فقل خيرهما و أبرّهما و إذا سئل أى المرأتين تزوّج ، فقل الصغرى منهما . . . ;

از ابوذر روايت شده كه

گفت: رسول خدا(ص) فرمود: اگر از تو سؤال شود كه موسى(ع) كدام يك از دو زمان مورد قرارداد با شعيب را تمام نمود; بگو بهترين و نيكوترين آن دو را و اگر سؤال شود با كدام يك از آن دو دختر ازدواج كرد; بگو با كوچك ترين آن دو. ..}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 28 - 1

1 - پذيرفته شدن پيشنهاد شعيب ( هشت تا ده سال كار در قبال ازدواج ) از سوى موسى ( ع )

قال إنّى أُريد . .. أيّما الأجلين قضيت فلاعدون علىّ

مهريه در ازدواج

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 24 - 8

8 _ تعيين مقدارى از مال به عنوان مهريه ، از شرايط عقد ازدواج و زناشويى

ان تبتغوا باموالكم محصنين

{باموالكم}، اشاره به اين است كه انتخاب همسر براى ازدواج و زناشويى، بايد به همراه تعيين مهريّه باشد. گفتنى است كه مفعولٌ به {ان تبتغوا} حذف شده و آن، زنان غير محارم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 11

11 - لزوم تعيين مهر زن پيش از عقد ازدواج

قال إنّى أُريد أن أُنكحك . .. على أن تأجرنى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 8

8 - تعيين مهريه در ازدواج ، بهتر از عدم تعيين آن است . *

أزوجك الّ_تى ءاتيت أجورهنّ

{آتيت} شامل بر عهده گرفتن نيز مى شود و از به كار گيرى چنين تعبيرى براى پيامبر(ص) به دست مى

آيد كه مناسب است مهريه زن، يا پرداخت شود و يا تعيين گردد و بر عهده باشد.

مهريه در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 17

17 - قرار دادن مهريه براى زنان ، از آداب همسرى در ميان عرب قبل از اسلام

و ءاتوهم ما أنفقوا

بيشتر مفسران مسأله انفاق در آيه شريفه را، به {مهريه} تفسير كرده اند.

مهريه در شريعت شعيب(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - قصص - 28 - 27 - 7،8،9

7 - تعيين مهريه ازدواج ، امرى لازم در شريعت مورد قبول شعيب ( ع )

على أن تأجرنى ثمنى حجج

8 - جواز تعيين منفعت ( كار و خدمات ) به عنوان مهريه ، در شريعت مورد اعتقاد شعيب ( ع )

على أن تأجرنى ثمنى حجج

9 - جواز بهره گيرى پدر از مهريه دختر ، در جهت مصالح و منافع خانواده در شريعت مورد قبول شعيب ( ع )

على أن تأجرنى ثمنى حجج

مهريه زن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 20،22

20 _ حليت ازدواج با زنان ، در صورت پرداخت مهريه آنان

اليوم احل . .. و المحصنت من الذين اوتوا الكتب من قبلكم إذا ءاتيتموهن اجورهن

22 _ مهريه از آنِ خود زن و اجرتى در قبال ازدواج با اوست .

ءاتيتموهن اجورهن

مهريه زنان كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 11 - 7

7 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و إن فاتكم شىء

من أزواجكم . . . } فلحق بالكفّار من أهل عهدكم فاسألوهم صداق ها و إن لحقن بكم من نسائهم شىء فأعطوهم صداقها ;

از امام باقر(ع) در توضيح قول خدا{وإن فاتكم شىء من أزواجكم. ..} روايت شده: هرگاه [برخى از] زنان شما به كفّارى كه با آنها معاهده داريد ملحق شدند، مهر او را از آنان مطالبه كنيد و اگر زنانى از آن كفار به شما ملحق شدند، مهر او را به آنان بپردازيد}.

مهريه زنان مهاجر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 19

19 - ازدواج با زنان مؤمن مهاجر ، مشروط به قرار دادن مهريه براى ايشان

و لاجناح عليكم أن تنكحوهنّ إذا ءاتيتموهنّ أجورهنّ

جمله {إذا آتيتموهنّ أجورهنّ} در صدد بيان اين نكته است كه بازگرداندن مهريه زنان مهاجر به شوهران كافرشان، كافى براى ازدواج با آنان نيست; بلكه نيازمند مهر مجدد است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 11 - 7

7 - { عن أبى جعفر ( ع ) فى قوله : { و إن فاتكم شىء من أزواجكم . . . } فلحق بالكفّار من أهل عهدكم فاسألوهم صداق ها و إن لحقن بكم من نسائهم شىء فأعطوهم صداقها ;

از امام باقر(ع) در توضيح قول خدا{وإن فاتكم شىء من أزواجكم. ..} روايت شده: هرگاه [برخى از] زنان شما به كفّارى كه با آنها معاهده داريد ملحق شدند، مهر او را از آنان مطالبه كنيد و اگر زنانى از آن كفار به شما ملحق شدند، مهر او را به آنان بپردازيد}.

مهريه كنيز

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 25 - 14،15،22

14 _ وجوب پرداخت اجرت ( مهريّه ) به كنيزان بر طبق معيار هاى متعارف جامعه

و اتوهُنّ اجورهنّ بالمعروف

15 _ كنيز ، مالك مهريّه خويش

فمن ما ملكت ايمانكم . .. و اتوهُنّ اجورهنّ

از اينكه خداوند تصريح مى كند كه مهريّه كنيز را به خود او بدهيد (اتوهنّ اجورهنّ) و نفرمود كه: اتوا اجورهنّ، معلوم مى شود مالك مهريّه، خود كنيز است نه مالك او.

22 _ پاكدامنى كنيز پس از ازدواج ، شرط لزوم پرداخت اجرت ( مهريه ) متعارف به وى *

اتوهنّ اجورهنّ بالمعروف محصنات غير مسافحات و لا متّخذات اخدان

بنابر اينكه {محصنات غير مسافحات}، حال براى مفعول اوّل {اتوهنّ} باشد كه در اين صورت {محصنات} قيد براى {اتوا} مى شود.

مهريه همسر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 4،5

4 - ازدواج با زن در صورت پرداخت مهريه ، حلال است .

إنّا أحللنا لك أزوجك الّ_تى ءاتيت أجورهنّ

5 - مهريه زنان ، به منزله پاداشى براى آنان است .

ءاتيت أجورهنّ

مراد از {اُجور} طبق گفته مفسران، مهريه هاى زنان است. تعبير از {صداق} به {اُجور} نكته ياد شده را مى رساند.

مهريه همسر در صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 3

3 - پرداخت مهريه به همسر ، در صدراسلام ، امرى رايج و لازم بوده است .

أزوجك الّ_تى ءاتيت أجورهنّ

مهريه همسر كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 23

23 - مرد

مؤمن ، داراى حق مطالبه مهر همسرش از كافران ، در صورت پيوستن همسرش به جمع كافران

و سئلوا ما أنفقتم

چنان كه از سياق آيه استفاده مى شود، مؤمن در صورتى مهريه همسر خويش را از كافران طلب مى كند كه همسر وى به جمع آنان پيوسته و در جامعه آنان پذيرفته شده باشد.

مهريه همسر مؤمن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ممتحنه - 60 - 10 - 24

24 - كافران ، داراى حق مطالبه مهريه همسر خود ، در صورت پيوستن همسر ايشان به جمع مؤمنان

و ليسئلوا ما أنفقوا

مهريه همسران محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 50 - 1،6،7

1 - زنانى كه به ازدواج پيامبر ( ص ) درآمده اند و آن حضرت ، مهريه آنان را پرداخته ( و يا برعهده گرفته ) بر او حلال اند .

ي_أيّها النبىّ إنّا أحللنا لك أزوجك الّ_تى ءاتيت أجورهنّ

6 - حلّيّت همسران پيامبر ( ص ) با پرداخت مهريه آنان ، حكمى الهى است .

إنّا أحللنا لك أزوجك الّ_تى ءاتيت أجورهنّ

7 - پيامبر ( ص ) نيز موظف بود كه مهر همسران خود را بپردازد .

أزوجك الّ_تى ءاتيت أجورهنّ

نقش مهريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 21 - 11

11 _ مهريّه ، حقى براى زن در قبال آميزش و پيمان زناشويى

و كيف تأخذونه و قد افضى

جمله {و قد افضى}، كه كنايه از آميزش است، و جمله {اخذن منكم}، كه دلالت بر عقد زناشويى مى كند، بيانگر اين است كه زن در قبال آن

دو، مالك مهريه است.

وجوب اداى مهريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 5 - 21

21 _ وجوب پرداخت مهريه زنان به خود آنان

و المحصنت من المؤمنت . .. إذا ءاتيتموهن اجورهن

{هن} در {ءاتيتموهن}، بيانگر آن است كه مهريه زنان را بايد به خود آنان پرداخت نه به پدر و برادر و . .. آنان اگر اين معنا مراد نبود مى فرمود: {اذا ءاتيتم اجورهن}

هبه مهريه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 4 - 13،14

13 _ مالى كه زن از مهريّه خويش به شوهر مى بخشد ، براى او حلال و گواراست .

فان طبن لكم عن شىء منه نفساً فكلوه هنيئاً مريئاً

14 _ توصيه خداوند به زنان بر عدم بخشش تمامى مهريه خويش به همسران خود

فان طبن لكم عن شىء منه نفساً فكلوه

با توجّه به {من} تبعيضيه، به نظر مى رسد مطرح ساختن بخشش برخى از مهريه و تصريح به آن، اشاره به اين دارد كه سزاوار نيست زنان تمامى مهريه خويش را هبه كنند.

مهلت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مهلت

آثار مهلت هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 3

3- تأثير فزون تر وسوسه هاى شيطانى در مشركان و افزايش گمراهى آنان بر اثر مهلت هاى الهى ، دليل شتاب نورزيدن خداوند در عذاب آنان

فلاتعجل عليهم

{لاتعجل} به وسيله {فاء} بر آيات پيشين (نظير {فليمدد له الرحمن مدّاً} و {تؤزّهم أزّاً}) تفريع شده است; يعنى، حال كه تأخير عذاب مايه افزايش گمراهى مشركان و فزونى فريب هاى شيطانى است، چه ضرورتى در

تعجيل عذاب است؟ جمله {إنّما . ..} نيز كه تعليل براى {فلاتعجل عليهم} است، همين نكته را تأكيد مى كند; زيرا بر انبوه تر شدن مدارك عذاب مشركان دلالت دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 13

13 - سنت امهال الهى ، موجب دچار نشدن قوم موسى به عذاب دنيوى

و لولا كلمة سبقت من ربّك لقضى بينهم

آخرين مهلت كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 84 - 9

9- برانگيخته شدن شاهدان در قيامت ، پايان فرصت كافران براى دفاع از خويش است . *

و يوم نبعث من كلّ أُمّة شهيدًا ثمّ لايؤذن للذين كفروا

واژه {ثمّ} كه براى ترتيب است، ممكن است بدين نكته اشاره داشته باشد كه پس از اقامه شهود _ و نه قبل از آن _ ديگر كافران رخصت نمى يابند.

امتحان با مهلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 111 - 4

4- مهلت ها و امكانات دنيوى ، در جهت آزمايش انسان ها است .

و إن أدرى لعلّه فتنة لكم و مت_ع إلى حين

بى تأثيرى مهلت به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 59 - 9

9- هلاكت جوامع ، نتيجه تداوم يافتن ستم پيشگى آنان و سود نبردن از مُهلت ها است .

تلك القرى أهلكن_هم لمّا ظلموا و جعلنا لمهلكهم موعدًا

پايان مهلت گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 10

10- عذاب الهى در دنيا

و يا فرا رسيدن مرگ و قيامت ، پايان مهلت خداوند به گمراهان

حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب و إمّا الساعة

{الساعة} در اغلب موارد استعمال در قرآن، به معناى {قيامت} است; ولى در اين آيه چون سخن از پايان مهلت است و پايان مهلت نيز همان مرگ است، مراد از {الساعة} قيامت با تمام مقدمات آن خواهد بود.

تبيين سنت مهلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 3

3- بيان سنت { استدراج } و { امهال } خداوند در باره فرورفتگان در ورطه گمراهى ، وظيفه اى كه بر عهده پيامبر ( ص ) است .

قل من كان فى الضل_لة

فعل {كان} _ كه براى دلالت بر استمرار است _ حكايت از عمق ضلالت و ديرينه بودن آن دارد.

دلايل مهلت به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 3

3- تأثير فزون تر وسوسه هاى شيطانى در مشركان و افزايش گمراهى آنان بر اثر مهلت هاى الهى ، دليل شتاب نورزيدن خداوند در عذاب آنان

فلاتعجل عليهم

{لاتعجل} به وسيله {فاء} بر آيات پيشين (نظير {فليمدد له الرحمن مدّاً} و {تؤزّهم أزّاً}) تفريع شده است; يعنى، حال كه تأخير عذاب مايه افزايش گمراهى مشركان و فزونى فريب هاى شيطانى است، چه ضرورتى در تعجيل عذاب است؟ جمله {إنّما . ..} نيز كه تعليل براى {فلاتعجل عليهم} است، همين نكته را تأكيد مى كند; زيرا بر انبوه تر شدن مدارك عذاب مشركان دلالت دارد.

سنت مهلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف -

7 - 183 - 1

1 _ سنت خداوند بر امهال كفرپيشگانِ تكذيب كننده و تأخير در هلاكت و عذاب ايشان است .

و أملى لهم إن كيدى متين

املاء (مصدر اُملى از ماده ملاوة) به معناى مهلت دادن و تأخير انداختن است. به مناسبت اينكه حقيقت بيان شده (مهلت دادن و تأخير انداختن) درباره تكذيب كنندگان آيات الهى است، معلوم مى شود مراد از تأخير، تأخير در عذاب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 7

7 - مهلت دادن به منافقان ، گمراهان و طغيانگران از سنت هاى الهى است .

و يمدّهم فى طغينهم يعمهون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {مدّ} (مصدر يمدّ) به معناى مهلت دادن باشد. در لسان العرب آمده است: {مده فى غيه يعنى، امهله (او را مهلت داد).}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 1،4

1 _ امهال كفرمداران و منكران قيامت ( تأخير انداختن مجازات آنان به جهان آخرت ) سنتى الهى است .

و لو يعجل اللّه للناس الشر . .. فنذر الذين لايرجون لقاءنا

4 _ سنت خدا در رساندن خير به مردم { تسريع } و در مجازات كردن آنان { امهال } است .

و لو يعجل اللّه للناس الشر استعجالهم بالخير

برداشت فوق بر اين اساس است كه {هم} مفعول استعجال و فاعلش ضمير عايد به {اللّه} و به تقدير {مثل استعجاله لهم بالخير} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 19 - 6

6 _ امهال جوامع شرك پيشه و تأخير افتادن كيفر

آنان به جهان آخرت ، قانون الهى حاكم برنشئه دنيا

و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

خداوند هنگام هبوط آدم و حوا به زمين، فرمود: {و لكم فى الأرض مستقر و متاع إلى حين ; شما _ خطاب به عموم انسانها و از جمله آدم و حواست _ تا مدتى معين در زمين خواهيد ماند و از نعمتهاى آن بهره خواهيد گرفت} (بقره / 36) ; يعنى، قانون الهى حاكم بر نشئه دنيا اين است كه هر جامعه اى داراى مدت و زمانى معين است و پيش از فرارسيدن اجل، از ميان نمى رود. جمله {و لو لا كلمة سبقت من ربك} اشاره به اين قانون دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 11

11_ مهلت دادن به متخلفان از حق ، از سنّت هاى خداوند است .

و لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 5

5_ مهلت دادن به امت هاى كفرپيشه و تكذيب گر و تأخير در نزول عذاب بر ايشان ، از سنت هاى خداوند است .

حتّى إذا استيئس الرسل و ظنوا أنهم قد كذبوا

از آن جا كه تأخير عذاب براى همه امتها و تكذيب كنندگان تمامى پيامبران بوده _ زيرا {رسل} جمع و داراى الف و لام مى باشد و شامل همه رسولان است _ استفاده مى شود كه: مهلت دادن به تكذيب گران و تعجيل نكردن در عذاب آنان، شيوه اى مستمر و از سنتهاى خداوند است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه -

فيش

8 - رعد - 13 - 32 - 6

6_ تأخير عذاب كفرپيشگان از سنت هاى خداوند است .

و لقد استهزىء برسل من قبلك فأمليت للذين كفروا

چون تأخير عذاب براى همه كفرپيشگان بوده ، از آن {سنّت الهى بودن} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 42 - 5

5- تأخير كيفر اصلى ظالمان به روز قيامت ، از سنت هاى خداوند است .

و لاتحسبنّ الله غ_فلاً عمّا يعمل الظ_لمون إنما يؤخّرهم ليوم تشخص فيه الأبص_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 2

2- مهلت به گمراهان و كافران ، سنت خداوند است .

من كان فى الضل_لة فليمدد له الرحمن مدًّا

به كارگيرى فعل امر (فليمدد) در مورد مهلت دهى به كافران، از حتمى بودن اين امهال و سنت بودن آن حكايت مى كند; چرا كه خداوند آن را به صورت الزام بر خود بيان فرموده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 24 - 5

5 - خداوند ، كافران حق ناپذير را ، به سرعت مجازات نمى كند و به آنها مدتى مهلت مى دهد .

نمتّعهم قليلاً ثمّ نضطرّهم

احتمال دارد {قليلاً} صفت براى مفعول به {نمتّع } باشد كه {زماناً} است. بنابراين، مفاد آيه چنين مى شود: {به آنان، مدت كوتاهى مهلت مى دهيم و سپس آنان را روانه عذاب جهنم مى كنيم.}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 45 - 3

3 - مهلت خداوند به بندگان گنه كار و تأخير مجازات

آنان تا قيامت ، از سنّت هاى او است .

و لو يؤاخذ اللّه الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابّة و ل_كن يؤخّرهم إلى أج

مقصود از {أجل مسمّى}، زمان مرگ انسان ها و آغاز عالم پس از مرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 8،13

8 - سنت امهال ، مانع از كيفر دنيوى كافران است .

و لولا كلمة سبقت من ربّك لقضى بينهم

13 - سنت امهال الهى ، موجب دچار نشدن قوم موسى به عذاب دنيوى

و لولا كلمة سبقت من ربّك لقضى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 14 - 11،13،14

11 - مهلت خداوند ، به عوامل اختلاف و دسته بندى هاى دينى ، سنت الهى است .

و لولا كلمة سبقت من ربّك . .. لقضى بينهم

13 - سنت مهلت دادن خداوند به تفرقه افكنان در دين ، فلسفه تأخير عذاب آنان

و لولا كلمة سبقت من ربّك إلى أجل مسمًّى لقضى بينهم

14 - سنت امهال به كافران ، جلوه اى از ربوبيت الهى است .

و لولا كلمة سبقت من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 7

7 - داورى درباره مشركان و عذاب آنان ، براساس سنت امهال تا قيامت به تأخير افتاده است .

و لولا كلمة الفصل لقضى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 45 - 4

4 - سنت الهى ، بر عدم تعجيل ، در كيفر كافران

فذرهم حتّى يل_قوا يومهم

جلد - نام

سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 1

1 - مهلت دادن به كافران تكذيب گر و شتاب نكردن در كيفر آنان ، سنت الهى

سنستدرجهم . .. و أُملى لهم

عوامل مهلت به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 3

3 - وعده خداوند بر مقابله به مثل با مكر كافران ، كافى براى شتاب نورزيدن پيامبر ( ص ) در مورد درخواست كيفر براى آنان

و أكيد كيدًا . فمهّل

برداشت ياد شده، از حرف {فاء} در {فمهّل} استفاده شده است; يعنى، حال كه از مكر خداوند درباره كافران آگاه شدى، با خاطرى آسوده به كافران فرصت ده; زيرا آنان هر چند در هر فرصت به مكر خود ادامه دهند، ولى مكر آنان مقهور مكر خداوند است.

غفلت از مهلت هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 73 - 9

9 - بيشتر تبه كاران ، غافل از مهلت هاى خداوند و روى گردان از هشدار هاى او

و يقولون متى ه_ذا الوعد . .. قل عسى أن يكون ردف لكم ... و ل_كنّ أكثرهم لايشكرون

با توجه به اين كه فضل الهى در آيه مورد بحث، ناظر به تأخير عذاب مجرمان و مهلت دادن به آنان است، جمله {أكثرهم لايشكرون} بدين معنا خواهد بود كه: بيشتر آنان از اين لطف الهى، عبرت نمى گيرند و به حق روى نمى آورند.

فلسفه مهلت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 178 - 5

5 _ مهلت دادن

خداوند به كافران ، تنها به جهت افزايش يافتن گناه آنان است .

انّما نملى لهم ليزدادوا اثماً

فلسفه مهلت به ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 37 - 6

6- { و من خطبة له عليه السلام : . . . فقال سبحانه : اسجدوا لأدم فسجدوا إلاّ إبليس . . . فأعطاه الله النظرة إستحقاقاً للسخطة و إستشماماً للبلية وإنجازاً للعدة فقال : { إنك من المنظرين إلى يوم الوقت المعلوم } . . . ;

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه ضمن خطبه اى فرمود: خداى سبحان فرمود: بر آدم سجده كنيد; پس ملائكه سجده كردند مگر ابليس . .. پس خدا به او مهلت عطا كرد تا استحقاق بيشترى براى سخط پيدا كند و آزمايش او تكميل گردد و خدا به وعده خود وفا كند. پس فرمود: إنك من المنظرين إلى يوم الوقت المعلوم...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 38 - 6

6- { عن الحسن بن عطية قال : سمعت أباعبدالله ( ع ) يقول : ان إبليس عَبَدَ الله فى السّماء الرابعة فى ركعتين ستة آلاف سنة و كان من انظار الله إيّاه إلى يوم الوقت المعلوم بما سبق من تلك العبادة ;

حسن بن عطيه گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى فرمود: همانا ابليس در آسمان چهارم با دو ركعت [نماز] شش هزار سال خدا را عبادت كرد و به خاطر همين عبادت، خدا او را تا روز وقت معين مهلت داد}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص -

38 - 81 - 8

8 - { و من خطبة له عليه السلام : . . .فقال سبحانه : اسجدوا لأدم فسجدوا إلاّ إبليس . . .فأعطاه اللّه النظرة إستحقاقاً للسخطة و استتماماً للبلية و إنجازاً للعدة فقال : { إنّك من المنظرين إلى يوم الوقت المعلوم } . . . ;

[در نهج البلاغه آمده است:] خداى سبحان فرمود: بر آدم(ع) سجده كنيد: . ..پس ملائكه سجده كردند; مگر ابليس... پس خدا به او مهلت داد تا استحقاق بيشترى براى سخط پيدا كند و آزمايش او تكميل گردد و خدا به وعده خود وفا كند; پس فرمود: (إنّك من المنظرين . إلى يوم الوقت المعلوم)}.

فلسفه مهلت به اقوام پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 4

4 - خداوند ، به همه اقوام كافر و تكذيب گر ، فرصت مى داد تا شايد متنبه شوند و دست از مخالفت بردارند .

فأمليت للك_فرين ثمّ أخذتهم

{إملاء} (مصدر {أمليت}) از {مَلْو} و به معناى فرصت دادن است; يعنى، آن اقوام تكذيب گر و كافر را فرصت دادم تا به خود بيايند و دست از مخالفت بردارند. آن گاه چون آنان از فرصت داده شده استفاده نكردند و هم چنان بر كفر و تكذيب خود اصرار ورزيدند، آنان را از ميان برداشتم و نابودشان ساختم.

فلسفه مهلت به حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 93 - 15

15 - تأخير كيفر حق ستيزان ، براساس مصالح و نه معلول غفلت خداوند از كردار آنان

سيريكم ءاي_ته . .. و ما ربّك

بغ_فل عمّا تعملون

با توجه به اين كه بيشتر آيات اين سوره، متوجه منكران رسالت پيامبر(ص) و توحيد ربوبى خداوند است، خاتمه يافتن سوره با تعبير {سيريكم آياته} و {ما ربّك بغافل. ..} مى رساند كه خداوند، از نشان دادن آيات انكار ناپذير خود، عاجز نيست و از كردار بندگان نيز غافل نمى باشد و به موقع جزاى آنان را خواهد داد.

فلسفه مهلت به حق ناپذيران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 42 - 4

4 - تأخير خداوند در انتقام گرفتن از حق گريزان ، مهلتى به ايشان و احترامى به وجود پيامبر ( ص )

فإمّا نذهبنّ بك . .. فإنّا عليهم مقتدرون

از آيه قبل استفاده شد كه اگر پيامبر رحلت كند، خداوند از مخالفان حق ستيز او انتقام خواهد گرفت. مفهوم اين سخن آن است كه حضور پيامبر(ص) مانع تسريع در انتقام است; ولى اين مانع، قطعى نيست و خداوند مى تواند حتى در زمان حضور پيامبر(ص)، مخالفان دين را مجازات كند.

فلسفه مهلت به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 61 - 3،12

3- در صورت مورد مؤاخذه دنيوى قرار گرفتن ظالمان از سوى خداوند ، هيچ جنبنده اى بر روى زمين باقى نخواهد ماند .

و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها من دابّة

12- اجل مقرر داشتن انسان هاى ظالم ، دليل به تعويق افتادن مؤاخذه و عقوبت آنان

و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم . .. و ل_كن يؤخّرهم إلى أجل مسمًّى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18

- 88 - 2

2- تعجيل نكردن ذوالقرنين در كيفر ظالمان كافر ، مهلتى براى گرايش آنان به ايمان بود . *

أمّا من ظلم فسوف نعذّبه . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا فله جزاءً الحسنى

مراد از {من ءامن و. ..} (هركس ايمان بياورد و...) كسانى اند كه از ظلم و كفر، دست برداشته و ايمان آورند، نه آنان كه هنگام ورود ذوالقرنين مؤمن بودند; زيرا، معنا ندارد كه او، بين عذاب و يا رفتار نيك با مؤمنان مخيّر باشد! بنابراين، درنگ ذوالقرنين در عذاب ظالمان (سوف نعذّبه) ايجاد فرصتى براى تغيير رويه آنان بوده است.

فلسفه مهلت به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 2

2- تعجيل نكردن ذوالقرنين در كيفر ظالمان كافر ، مهلتى براى گرايش آنان به ايمان بود . *

أمّا من ظلم فسوف نعذّبه . .. و أمّا من ءامن و عمل ص_لحًا فله جزاءً الحسنى

مراد از {من ءامن و. ..} (هركس ايمان بياورد و...) كسانى اند كه از ظلم و كفر، دست برداشته و ايمان آورند، نه آنان كه هنگام ورود ذوالقرنين مؤمن بودند; زيرا، معنا ندارد كه او، بين عذاب و يا رفتار نيك با مؤمنان مخيّر باشد! بنابراين، درنگ ذوالقرنين در عذاب ظالمان (سوف نعذّبه) ايجاد فرصتى براى تغيير رويه آنان بوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 130 - 4

4 - نزول آيات در باره فلسفه مهلت دهى به كافران ، موجب تسلّى خاطر و صبر پيامبر ( ص ) در برابر فشار هاى تبليغاتى كافران

و لولا

كلمة سبقت . .. فاصبر على مايقولون

{فاصبر} عطف و تفريع بر آيه قبل است; يعنى، حال كه تأخير عذاب از سر اهمال نيست بلكه امرى قانون مند است، بنابراين تحمل كن. دراين مجموعه، خداوند با بيان فلسفه امهال و سنت هاى حاكم بر تاريخ، زمينه تسلّى خاطر پيامبر(ص) و مؤمنان را فراهم كرده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 4

4 - خداوند ، به همه اقوام كافر و تكذيب گر ، فرصت مى داد تا شايد متنبه شوند و دست از مخالفت بردارند .

فأمليت للك_فرين ثمّ أخذتهم

{إملاء} (مصدر {أمليت}) از {مَلْو} و به معناى فرصت دادن است; يعنى، آن اقوام تكذيب گر و كافر را فرصت دادم تا به خود بيايند و دست از مخالفت بردارند. آن گاه چون آنان از فرصت داده شده استفاده نكردند و هم چنان بر كفر و تكذيب خود اصرار ورزيدند، آنان را از ميان برداشتم و نابودشان ساختم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 45 - 6،11

6 - بقاى نسل انسان و تداوم حيات زندگان در كره زمين ، فلسفه به تأخير افتادن كيفر گناه كاران و كافران تا قيامت

و لو يؤاخذ اللّه الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابّة و ل_كن يؤخّرهم إلى أج

11 - مهلت دادن به كافران و گنه كاران و به تأخير انداختن مجازات آنان ، كارى عالمانه و برخاسته از آگاهى دقيق خداوند به احوال و مصالح بندگان

و ل_كن يؤخّرهم إلى أجل مسمًّى فإذا جاء أجلهم فإنّ اللّه كان بعباده بصيرًا

برداشت ياد شده

با توجه به اين نكته است كه {فإنّ اللّه كان. ..} در مقام تعليل براى جمله پيش (و ل_كن يؤخّرهم...) مى باشد; يعنى، چون خداوند به احوال بندگانش آگاه است; از اين رو مجازات آنان را تا زمان معين به تأخير انداخته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 5

5 - مهلت الهى به كافران و مشركان ، براى اتمام حجت بر آنان

بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى جاءهم الحقّ

فلسفه مهلت به كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 159 - 5

5 - مهلت خداوند به كافران حق ستيز صدراسلام ، معلول لطف و رحمت او بود ; نه برخاسته از ضعف و ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادآورى سرگذشت ثموديان، از يكسو تسلى بخش خاطر پيامبر(ص) است و از سوى ديگر هشدارى به اكثريت مشركان لجوج و مصمم بر كفر است كه اگر بر آنان عذاب نازل نشده، نه از باب ناتوانى خداوند است; بلكه از باب رحمتى است كه او بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان برسد، قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

فلسفه مهلت به كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 4 - 3

3- هشدار خداوند به كافران هدايت ناپذير مكه ، مبنى بر اينكه مهلت دادن به آنان به معناى تداوم بخشيدن به زندگيشان نيست ; بلكه همواره در معرض هلاكتند .

ربما يودّ الذين كفروا لو كانوا مسلمين. ذرهم ... فسوف يعلمون.

و ما أهلكنا من قرية

ذكر اين آيه، پس از تهديد {فسوف يعلمون} احتمالاً براى دفع اشكال مقدر مى باشد و آن اشكال اين است كه: كفار پس از مهلت يافتن با امر {ذرهم يأكلوا . ..} چنين نپندارند كه زندگيشان ادامه دارد.

فلسفه مهلت به گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 7

7- هدف از مهلت به گمراهان و ترك عذاب دنيوى آنان ، افزايش ضلالت آنها است .

من كان فى الضل_لة فليمدد له الرحمن مدًّا

تقابل اين آيه با آيه بعد _ كه در باره هدايت يافتگان است _ گوياى برداشت ياد شده است. در آن آيه آمده كه {هدايت افزايش مى يابد} و در اين آيه آمده است كه {به گمراهان مهلت مى دهيم}. قرينه بودن هر آيه براى ديگرى، نتيجه مى دهد كه به هر دو فرقه فرصت داده مى شود تا هدايت راه يافتگان و ضلالت گمراهان افزايش يابد. اين گونه بيان را {فن احتباك} مى نامند.

فلسفه مهلت به گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 45 - 6،11

6 - بقاى نسل انسان و تداوم حيات زندگان در كره زمين ، فلسفه به تأخير افتادن كيفر گناه كاران و كافران تا قيامت

و لو يؤاخذ اللّه الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابّة و ل_كن يؤخّرهم إلى أج

11 - مهلت دادن به كافران و گنه كاران و به تأخير انداختن مجازات آنان ، كارى عالمانه و برخاسته از آگاهى دقيق خداوند به احوال و مصالح بندگان

و ل_كن يؤخّرهم إلى أجل مسمًّى فإذا

جاء أجلهم فإنّ اللّه كان بعباده بصيرًا

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه {فإنّ اللّه كان. ..} در مقام تعليل براى جمله پيش (و ل_كن يؤخّرهم...) مى باشد; يعنى، چون خداوند به احوال بندگانش آگاه است; از اين رو مجازات آنان را تا زمان معين به تأخير انداخته است.

فلسفه مهلت به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 29 - 5

5 - مهلت الهى به كافران و مشركان ، براى اتمام حجت بر آنان

بل متّعت ه_ؤلاء و ءاباءهم حتّى جاءهم الحقّ

فلسفه مهلت به مشركان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 48 - 4

4 - تأخير در عذابِ شرك پيشگان عصر بعثت ، فرصتى بود تا شايد آنان بيدار شوند و به اسلام بگروند .

و يستعجلونك بالعذاب . .. و كأيّن من قرية أمليت لها

فلسفه مهلت به مكذبان انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 4

4 - خداوند ، به همه اقوام كافر و تكذيب گر ، فرصت مى داد تا شايد متنبه شوند و دست از مخالفت بردارند .

فأمليت للك_فرين ثمّ أخذتهم

{إملاء} (مصدر {أمليت}) از {مَلْو} و به معناى فرصت دادن است; يعنى، آن اقوام تكذيب گر و كافر را فرصت دادم تا به خود بيايند و دست از مخالفت بردارند. آن گاه چون آنان از فرصت داده شده استفاده نكردند و هم چنان بر كفر و تكذيب خود اصرار ورزيدند، آنان را از ميان برداشتم و نابودشان ساختم.

فلسفه مهلت به

مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 2

2 - مهلت دادن به تكذيب گران ، در راستاى سقوط تدريجى آنان است ; نه در جهت منافع آنان

سنستدرجهم. .. و أُملى لهم

عبارت {اُملى لهم} تأكيد و بيان ديگرى براى مسأله سقوط تدريجى كافران است; يعنى، ما به آنان مهلت داديم تا سقوط تدريجى آنان تحقق يابد.

فلسفه مهلت به مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 2

2 - مهلت دادن به تكذيب گران ، در راستاى سقوط تدريجى آنان است ; نه در جهت منافع آنان

سنستدرجهم. .. و أُملى لهم

عبارت {اُملى لهم} تأكيد و بيان ديگرى براى مسأله سقوط تدريجى كافران است; يعنى، ما به آنان مهلت داديم تا سقوط تدريجى آنان تحقق يابد.

فلسفه مهلت هاى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 61 - 3

3- در صورت مورد مؤاخذه دنيوى قرار گرفتن ظالمان از سوى خداوند ، هيچ جنبنده اى بر روى زمين باقى نخواهد ماند .

و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها من دابّة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 48 - 3

3 - خداوند ، به هر جامعه بى دادگرى ، پيش از نزول عذاب ، فرصت مى داد تا شايد متنبه شوند و دست از مخالفت و مبارزه با پيامبرشان بردارند .

و كأيّن من قرية أمليت لها و هى ظالمة ثمّ أخذتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15

- فاطر - 35 - 45 - 1،2

1 - در صورت مؤاخذه شدن مردم در دنيا از سوى خداوند ، هيچ جنبنده اى در سطح زمين باقى نخواهد ماند .

و لو يؤاخذ اللّه الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابّة

2 - در صورت مؤاخذه شدن مردم در دنيا از سوى خداوند ، هيچ انسانى _ چه خوب و چه بد _ در سطح زمين باقى نخواهد ماند .

و لو يؤاخذ اللّه الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابّة

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين است كه مقصود از {دابّه} انسان ها باشد; زيرا مجازات و كيفر مربوط به آنان است. گفتنى است جمله {و ل_كن يؤخّرهم...} _ كه در آن ضمير جمع به {الناس} بازمى گردد _ تأييدكننده همين مطلب است.

كمى مهلت به مشركان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 6

6- مهلت خداوند به مشركان ، _ هرچند طولانى باشد _ مهلتى اندك و ناچيز است .

إنّما نعدّ لهم عدًّا

فعل {نعدّ} (شمارش مى كنيم) حاوى معناى تقليل است ; زيرا نوعاً چيز اندك قابل شمارش است. اين تعبير پس از آن كه جمله {فليمدد له الرحمن مدّاً} (در آيات پيشين) بر طولانى ساختن مدت دلالت داشت; حاكى از اندك بودن تمام عمر، در مقايسه با عاقبت انسان و جهان آخرت است.

ماههاى مهلت به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 14

14 _ از اميرالمؤمنين ( ع ) درباره قول خداى عز و جل { فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر

} روايت شده است : { هى عشرون من ذى الحجة و المحرم و صفر و شهر ربيع الأول و عشر من ربيع الآخر . . . ;

آن چهار ماه، بيست روز از آخر ذيحجه و تمام محرم و صفر و ماه ربيع الاول و ده روز اول ربيع الآخر است . .. }.

محدوده مهلت به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 32 - 10

10- مهلت الهى به كافران ستيزه جوى ، مهلتى محدود و زودگذر

إنّ الذين كفروا و . .. سيحبط أعم_لهم

در صورتى كه حبط عمل به معناى خنثى سازى توطئه ها باشد; سين در {سيحبط} زودرسى اين وعده را افاده مى كند.

مدت مهلت به ابليس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 81 - 1،3،9

1 - مهلت خواهى ابليس براى تداوم حياتش تا روز رستاخيز ، تنها تا روز معين و مشخصى ، مورد اجابت قرار گرفت .

من المنظرين . إلى يوم الوقت المعلوم

3 - خداوند ، به ابليس تا پايان عمر جهان و انسان ، مهلت داد و به او عمر طولانى بخشيد .

من المنظرين . إلى يوم الوقت المعلوم

بسيارى از مفسران بر اين عقيده اند كه مقصود از {يوم} مطلق زمان است _ نه روز _ و مراد از {الوقت المعلوم} نفخه اولى مى باشد كه با آن عمر جهان و انسان به سر مى رسد. برپايه اين ديدگاه نام گذارى آن به {وقت معلوم}، براى اين است كه تنها خدا زمان دقيق آن را مى داند.

9 - { يحيى بن أبى العلا

. . . انّ رجلاً دخل على أبى عبداللّه ( ع ) فقال : أخبرنى عن قول اللّه عزّوجلّ لإبليس { فإنّك من المنظرين . إلى يوم الوقت المعلوم } قال : . . . و يوم الوقت المعلوم يوم ينفخ فى الصور نفخة واحدة فيموت إبليس ما بين النفخة الأولى و الثانية ;

يحيى بن أبى العلا روايت كرده است: شخصى بر امام صادق(ع) وارد شد و گفت: مرا از سخن خداى عزّوجلّ كه به ابليس فرمود: {فإنّك من المنظرين . إلى يوم الوقت المعلوم} خبر ده; حضرت فرمود: مراد از وقت معلوم، روزى است كه يك بار در صور دميده مى شود، پس ابليس بين دميدن اول و دوم مى ميرد...}.

مدت مهلت به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 15

15 _ از امام باقر ( ع ) روايت شده است كه فرمود : { خطب على ( ع ) الناس . . . فقال : . . . من كانت له مدة فهو إلى مدته و من لم يكن له مدة فمدته أربعة أشهر و كان خطب يوم النحر . . . ;

على (ع) [هنگام اعلام براءت] براى مردم سخنرانى كرد. .. و فرمود: ... هر كس براى او مدت تعيين شده تا همان مدت، و كسى كه براى او مدت تعيين نشده تا چهار ماه مهلت دارد و اين سخنرانى روز عيد قربان بود ... }.

منشأ مهلت به حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 68 - 5

5 - مهلت

خداوند به كافران حق ستيز صدراسلام ، به خاطر رحمت و لطف او بود ; نه برخاسته از ضعف و ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت موسى و فرعون تسلّى بخش خاطر پيامبر(ص) و نيز هشدارى است به كافران مكه كه نازل نشدن عذاب بر آنان، نه از باب ناتوانى حق تعالى است; بلكه از باب رحمتى است كه بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان برسد، عزّت و قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 140 - 5

5 - مهلت دادن خدا به كافران و حق ستيزان ، معلول رحمت و لطف او است ; نه از روى ضعف و ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت قوم عاد از يكسو تسلى بخش خاطر پيامبر(ص) و از سوى ديگر هشدارى است به مشركان مكه كه اگر بر آنان عذاب نازل نشده، از باب ناتوانى حق تعالى نيست; بلكه از باب رحمتى است كه او بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان رسد، عزت و قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 175 - 4

4 - مهلت خدا به كافران و حق ستيزان صدراسلام و تأخير در مجازات آنان ، معلول رحمت او بود ; نه برخاسته از ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

ياد آورى سرگذشت قوم لوط، از يك سو تسلّى بخش خاطر پيامبر(ص)

است و از سوى ديگر هشدارى به شرك پيشگان صدر اسلام است كه اگر بر آنان عذاب نشده، نه از باب ناتوانى خداوند است; بلكه از باب رحمتى است كه او بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان برسد، قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 191 - 4

4 - مهلت خداوند به كافران حق ستيز صدراسلام و تأخير در مجازات آنان ، معلول رحمت او است ; نه برخاسته از ضعف و ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت شعيب(ع) و مردم ايكه، از يكسو تسلى بخش خاطر پيامبر(ص) مى باشد و از سوى ديگر هشدارى به شرك پيشگان حق ستيز مكه است كه اگر بر آنان عذاب نازل نشده، نه از باب ناتوانى خداوند است; بلكه از باب رحمتى است كه او بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان برسد، قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

منشأ مهلت به حق ستيزان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 122 - 5

5 - مهلت خداوند به كافران حق ستيز صدراسلام ، معلول رحمت و لطف وى بود ; نه برخاسته از ضعف و ناتوانى او .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت قوم نوح، از يكسو تسلى خاطر پيامبر(ص) و از سوى ديگر هشدارى بود به مشركان كه اگر بر آنان عذاب نازل نشده; نه از باب ناتوانى حق تعالى است; بلكه از باب رحمتى است كه بر

مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان رسد، عزت و قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

منشأ مهلت به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 9 - 6

6 - مهلت يافتن كافران در دنيا ، ناشى از رحمت خدا است و نه معلول عجز او از مكافات .

فسيأتيهم أنب_ؤا ما كانوا به يستهزءون . .. و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

تأكيد بر شكست ناپذيرى و رحمت خدا، پس از تهديد كافران به عذاب اخروى (فسيأتيهم أنباؤا ما كانوا به يستهزءون) مى تواند بيانگر اين حقيقت باشد كه تأخير عذاب كافران در دنيا، به خاطر ناتوانى خدا نيست; بلكه رحمت و مهر او سبب شده است تا آنان را مهلت دهد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 140 - 5

5 - مهلت دادن خدا به كافران و حق ستيزان ، معلول رحمت و لطف او است ; نه از روى ضعف و ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت قوم عاد از يكسو تسلى بخش خاطر پيامبر(ص) و از سوى ديگر هشدارى است به مشركان مكه كه اگر بر آنان عذاب نازل نشده، از باب ناتوانى حق تعالى نيست; بلكه از باب رحمتى است كه او بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان رسد، عزت و قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 191 - 4

4 - مهلت خداوند به كافران حق ستيز صدراسلام و تأخير در مجازات

آنان ، معلول رحمت او است ; نه برخاسته از ضعف و ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت شعيب(ع) و مردم ايكه، از يكسو تسلى بخش خاطر پيامبر(ص) مى باشد و از سوى ديگر هشدارى به شرك پيشگان حق ستيز مكه است كه اگر بر آنان عذاب نازل نشده، نه از باب ناتوانى خداوند است; بلكه از باب رحمتى است كه او بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان برسد، قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 73 - 2

2 - تأخير عذاب كافران و اعطاى مهلت به آنان ، ناشى از فضل و رحمت الهى

و يقولون متى ه_ذا الوعد . .. و إنّ ربّك لذو فضل على الناس

اين آيه در ادامه آيات قبل و بيانگر حكمت تأخير انداخته شدن عذاب كافران و اعطاى مهلت به آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 3 - 7

7 - مهلت يافتن كافران در دنيا ، معلول حكمت و مصلحت سنجى خداوند است ; نه عجز و ناتوانى او .

و هو العزيز الحكيم . .. و لولا أن كتب اللّه عليهم الجلاء لعذّبهم فى الدنيا

منشأ مهلت به كافران صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 68 - 5

5 - مهلت خداوند به كافران حق ستيز صدراسلام ، به خاطر رحمت و لطف او بود ; نه برخاسته از ضعف و ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين .

و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت موسى و فرعون تسلّى بخش خاطر پيامبر(ص) و نيز هشدارى است به كافران مكه كه نازل نشدن عذاب بر آنان، نه از باب ناتوانى حق تعالى است; بلكه از باب رحمتى است كه بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان برسد، عزّت و قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 104 - 5

5 - مهلت خداوند به كافران حق ستيز صدراسلام ، ناشى از رحمت و لطف او بود ; نه برخاسته از ضعف و ناتوانى وى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت حضرت ابراهيم(ع) و فرجام اخروى مشركان، هشدارى است به شرك پيشگان صدراسلام كه اگر بر آنان عذاب نازل نمى شود، نه از ناتوانى حق تعالى است; بلكه از باب رحمت او بر مردمان است و چون زمينه آن به پايان برسد، عزّت و قهر الهى گريز ناپذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 122 - 5

5 - مهلت خداوند به كافران حق ستيز صدراسلام ، معلول رحمت و لطف وى بود ; نه برخاسته از ضعف و ناتوانى او .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت قوم نوح، از يكسو تسلى خاطر پيامبر(ص) و از سوى ديگر هشدارى بود به مشركان كه اگر بر آنان عذاب نازل نشده; نه از باب ناتوانى حق تعالى است; بلكه از باب رحمتى است كه بر مردمان دارد و چون زمينه آن

به پايان رسد، عزت و قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 175 - 4

4 - مهلت خدا به كافران و حق ستيزان صدراسلام و تأخير در مجازات آنان ، معلول رحمت او بود ; نه برخاسته از ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

ياد آورى سرگذشت قوم لوط، از يك سو تسلّى بخش خاطر پيامبر(ص) است و از سوى ديگر هشدارى به شرك پيشگان صدر اسلام است كه اگر بر آنان عذاب نشده، نه از باب ناتوانى خداوند است; بلكه از باب رحمتى است كه او بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان برسد، قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

منشأ مهلت به مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 74 - 2

2 - تأخير كيفر مجرمان و اعطاى مهلت به آنان ، ناشى از فضل و رحمت الهى است نه معلول نا آگاهى او به اسرار و اعمال زشت آنها .

و يقولون متى ه_ذا الوعد. .. و إنّ ربّك لذو فضل... و إنّ ربّك ليعلم

از ارتباط اين آيه با دو آيه پيشين، استفاده مى شود كه نازل نشدن عذاب بر كافران، نتيجه فضل خدا است; نه اين كه او از سخنان گستاخانه و تعجيل آنان در عذاب بى اطلاع بوده است.

منشأ مهلت به مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 7

7 - موضع گيرى تكذيب گران در برابر پيامبر ( ص ) و مهلت

دهى خداوند به آنان و تأخير در مجازات آنان ، قضاى الهى و مقتضاى ربوبيت او است .

و اصبر لحكم ربّك

{حكم} به معناى قضا است. مفسران با توجه به ارتباط آيه با آيات پيشين، بر آنند كه مراد از {لحكم ربّك} قضاى الهى درباره تكذيب كنندگان و افعال آنان است.

مهلت از مؤمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حديد - 57 - 13 - 8،10

8 - مهلت خواهى منافقان از مؤمنان در قيامت ، براى برگرفتن مقدارى از نور ايشان

يوم يقول المن_فقون . .. انظرونا نقتبس من نوركم

ماده {نظر} هرگاه بدون واسطه متعدى شود، به معناى انتظار كشيدن و مهلت دادن خواهد بود. بنابراين {انظرونا}; يعنى، انتظار ما را بكشيد و ما را مهلت دهيد. {قبس} (مبدأ اشتقاق {نقتبس}) به شعله اى از يك آتش گفته مى شود. بنابراين {نقتبس من نوركم}; يعنى، تا شعله اى از نور شما برگيريم.

10 - پاسخ استهزاآميز فرشتگان به منافقان در قيامت ، در قبال مهلت خواهى آنان از مؤمنان براى كسب نور

يوم يقول المن_فقون . .. نقتبس من نوركم قيل ارجعوا وراءكم فالتمسوا نورًا

امر در {ارجعوا ورائكم} امر تهكمى و استهزايى است; زيرا در پشت سر منافقان نورى وجود ندارد تا آنان برگردند و از آن برگيرند. گفتنى است كه در اين كه گوينده {ارجعوا ورائكم} كيست، چند ديدگاه وجود دارد. آنچه در برداشت بالا آمده، منطبق با يكى از آنها است.

مهلت به اختلاف افكنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 14 - 11،13

11 - مهلت خداوند ، به عوامل اختلاف و دسته بندى

هاى دينى ، سنت الهى است .

و لولا كلمة سبقت من ربّك . .. لقضى بينهم

13 - سنت مهلت دادن خداوند به تفرقه افكنان در دين ، فلسفه تأخير عذاب آنان

و لولا كلمة سبقت من ربّك إلى أجل مسمًّى لقضى بينهم

مهلت به استهزاگران انبيا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 32 - 4،5

4_ خداوند كفرپيشگان و استهزا كنندگان پيامبران را مهلت مى داد و فوراً آنان را عذاب نمى كرد .

فأمليت للذين كفروا

املاء (مصدر أمليت) به معناى مهلت دادن ، به تأخير انداختن و طولانى كردن عمر است.

5_ خداوند پس از مدت ها و گذشت زمانهايى ، كفرپيشگان و استهزاگران انبيا را به عقوبت هاى خويش گرفتار مى ساخت .

فأمليت . .. ثم أخذتهم فكيف كان عقاب

مهلت به امت هاى پيشين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 48 - 3

3 - خداوند ، به هر جامعه بى دادگرى ، پيش از نزول عذاب ، فرصت مى داد تا شايد متنبه شوند و دست از مخالفت و مبارزه با پيامبرشان بردارند .

و كأيّن من قرية أمليت لها و هى ظالمة ثمّ أخذتها

مهلت به امت هاى كافر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 5

5_ مهلت دادن به امت هاى كفرپيشه و تكذيب گر و تأخير در نزول عذاب بر ايشان ، از سنت هاى خداوند است .

حتّى إذا استيئس الرسل و ظنوا أنهم قد كذبوا

از آن جا كه تأخير عذاب براى همه امتها و تكذيب كنندگان تمامى پيامبران

بوده _ زيرا {رسل} جمع و داراى الف و لام مى باشد و شامل همه رسولان است _ استفاده مى شود كه: مهلت دادن به تكذيب گران و تعجيل نكردن در عذاب آنان، شيوه اى مستمر و از سنتهاى خداوند است.

مهلت به بدگويان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 6

6 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) در آغاز رسالت ، مبنى بر دادن مهلتى اندك به تكذيب گران و بدگويان دين ستيز

و اصبر على ما يقولون . .. و ذرنى و المكذّبين ... و مهّلهم قليلاً

مهلت به حق ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 6

6 - مشركان و كافران حق ستيز ، چون از بازگشت به سوى خدا و گرفتار شدن به عذاب جهنم راه فرارى ندارند ، مهلت دادن خداوند به آنان نگران كننده نيست .

فإمّا نرينّك بعض الذى نعدهم أو نتوفّينّك فإلينا يرجعون

مهلت به خطاكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 76 - 3

3- مهلت دادن به خطاكاران و فراموش كاران تا سه مرتبه ، امرى روا است .

قال إن سألتك عن شىء بعدها فلاتصحبنى

موسى(ع) در صورت تكرار ناشكيبايى براى بار سوم و عمل بر خلاف توصيه خضر، خود را مستحق جدايى و محروميت از مصاحبت خضر(ع) دانست. بنابراين، مى توان گفت كه تا سه مرتبه مهلت دادن به افراد، كارى قابل قبول است.

مهلت به دشمنان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه

- 9 - 2 - 2

2 _ لزوم دادن فرصت مناسب به دشمنان پيمان شكن ، براى توبه و بازگشت به دامن اسلام ، پيش از جنگ با آنان

براءة من اللّه و رسوله . .. فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

مهلت به دشمنان دين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 46 - 3

3 _ مشركان ، كافران و دين ستيزان ، چون از بازگشت به سوى خدا و گرفتار شدن به عذاب جهنم مفرّى ندارند ، مهلت دادن خداوند به آنان نبايد نگران كننده باشد .

و إما نرينك بعض الذى نعدهم أو نتوفينك فإلينا مرجعهم

مهلت به دين ستيزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 6

6 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) در آغاز رسالت ، مبنى بر دادن مهلتى اندك به تكذيب گران و بدگويان دين ستيز

و اصبر على ما يقولون . .. و ذرنى و المكذّبين ... و مهّلهم قليلاً

مهلت به طغيانگران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 7

7 - مهلت دادن به منافقان ، گمراهان و طغيانگران از سنت هاى الهى است .

و يمدّهم فى طغينهم يعمهون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {مدّ} (مصدر يمدّ) به معناى مهلت دادن باشد. در لسان العرب آمده است: {مده فى غيه يعنى، امهله (او را مهلت داد).}

مهلت به ظالمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 133 - 11

11 _ بى نيازى و رحمت خداوند

موجب امهال به جوامع كفر و ستم پيشه و نابود ساختن آنان است.

و ربك الغنى ذو الرحمة إن يشأ يذهبكم و يستخلف من بعدكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 42 - 5

5- تأخير كيفر اصلى ظالمان به روز قيامت ، از سنت هاى خداوند است .

و لاتحسبنّ الله غ_فلاً عمّا يعمل الظ_لمون إنما يؤخّرهم ليوم تشخص فيه الأبص_ر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 61 - 1،9،14

1- خداوند ، به انسان هاى ظالم مهلت مى دهد و آنها را در قبال كار خلافشان بلافاصله به هلاكت نمى رساند .

و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها من دابّة و ل_كن يؤخّرهم إلى أجل مسمًّى

مراد از {ظلم} با توجه به معناى آن _ كه قرار دادن اشياء در غير جايگاه مناسب خود است _ هر عمل خطا و ناشايستى مى باشد.

9- عفو موقت و تأخير در مؤاخذه و عقوبت ظالمان ، به معناى ر ها كردن هميشگى آنان نيست .

و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها من دابّة و ل_كن يؤخّرهم إلى أجل مسمًّى

14- مصلحت بقاى حيات در زمين ، مهمتر از مصلحت عقوبت دنيوى ظالمان

و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها من دابّة و ل_كن يؤخّرهم إلى أجل مسمًّى

مهلت به فراموشكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 76 - 3

3- مهلت دادن به خطاكاران و فراموش كاران تا سه مرتبه ، امرى روا است .

قال إن سألتك عن شىء بعدها فلاتصحبنى

موسى(ع) در صورت تكرار

ناشكيبايى براى بار سوم و عمل بر خلاف توصيه خضر، خود را مستحق جدايى و محروميت از مصاحبت خضر(ع) دانست. بنابراين، مى توان گفت كه تا سه مرتبه مهلت دادن به افراد، كارى قابل قبول است.

مهلت به فرعونيان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 135 - 6،7

6 _ خداوند با برطرف سازى عذاب از فرعونيان براى وفاى آنان به عهد هاى خويش مهلتى را تعيين كرد .

فلما كشفنا عنهم الرجز إلى أجل

{إلى أجل} متعلق به {كشفنا} است ; يعنى ما عذاب را برطرف كرديم، ولى نه براى هميشه، بلكه براى مدتى محدود. گفتنى است كه متعلق شدن {إلى أجل} به {كشفنا} به اعتبار استمرار كشف است نه تحقق آن ; زيرا تحقق كشف عذاب داراى مهلت نبوده است.

7 _ مهلت مقرر شده براى فرعونيان ، مهلتى محدود كه عموم آنان به پايان آن مهلت مى رسيدند .

فلما كشفنا عنهم الرجز إلى أجل هم بلغوه

جمله {هم بلغوه} (آنان به پايان آن مهلت مى رسيدند)، توصيفى است براى {أجل} و دلالت مى كند كه آن مهلت تعيين شده آن مقدار بود كه فرعونيان (همه و يا عموم آنان) تا پايان آن مهلت زنده مى ماندند. يعنى آنقدر طولانى نبود كه نسل موجود با مرگ طبيعى بميرند.

مهلت به قوم ثمود

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 65 - 3

3_ قوم ثمود ، پس از كشتن ناقه صالح ، بيش از سه روز مهلت ماندن در دنيا و بهره بردن از متاع آن را نداشتند .

فقال تمتعوا فى داركم ثل_ثة أيام

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 66 - 1

1_ قوم ثمود ، بدون بهره گرفتن از مهلت سه روزه ، از كشتن ناقه اظهار ندامت نكردند و بر شركورزى و انكار رسالت صالح ( ع ) اصرار ورزيدند .

فلما جاء أمرنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 43 - 2،3

2 - اتمام حجت خداوند بر قوم ثمود ، با اعطاى مهلتى محدود به ايشان

قيل لهم تمتّعوا حتّى حين

3 - ثموديان ، مجاز به بهره بردارى از امكانات زندگى در مدت مهلت داده شده

قيل لهم تمتّعوا حتّى حين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 26 - 3

3 - مجازات الهى براى قوم ثمود ، از پى اعطاى فرصت به ايشان

سيعلمون غدًا

مراد از{غداً}، آينده و فرصتى است كه به ثموديان داده شده است; نه روزى كه از پس امروز مى آيد.

مهلت به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 178 - 1،2،5،11،13،16

1 _ هشدار خداوند به كافران ، بر اينكه مهلت يافتن آنان به سودشان نيست .

و لا يحسبنّ الّذين كفروا انّما نملى لهم خير لانفسهم

{املاء} از ماده {ملو}، به معناى مهلت دادن است و مراد از آن، تأخير در عذاب كافران با طولانى شدن مدت عمر و بهره گيريشان از مواهب دنياست.

2 _ كافران ، مهلت يافتن در دنيا را ، خير و نيك و به سود خويش مى پندارند .

و لا يحسبنّ الّذين كفروا انّما نملى لهم خير لانفسهم

5 _ مهلت

دادن خداوند به كافران ، تنها به جهت افزايش يافتن گناه آنان است .

انّما نملى لهم ليزدادوا اثماً

11 _ مهلت خداوند به كافران ، زمينه ساز دورى آنان از خير و سعادت با ارتكاب اعمال ناروا

و لا يحسبنّ الّذين كفروا انّما نملى لهم خير لانفسهم انّما نملى لهم ليزدادوا اثما

{اثم}، در لغت به اعمالى گفته مى شود كه آدمى را از خير و سعادت بازمى دارد. (مفردات راغب).

13 _ مهلت يافتن كافران در دنيا ( امهال ) ، زمينه ساز خوارى و ذلّت آنها در آخرت

انّما نملى لهم ليزدادوا اثماً و لهم عذاب مهين

16 _ مهلت يافتن و عمر طولانى كافران ، گوياى عزّت و قرب آنان در نزد خدا نيست .

انّما نملى لهم ليزدادوا اثماً و لهم عذاب مهين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 133 - 3

3 _ مهلت دهى خداوند به كافران ، ناشى از مشيت وى و نه ناتوانى و عجز او

ان يشأ يذهبكم . .. و كان اللّه على ذلك قديراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 8 - 3،5

3 _ هلاكت فورى كافران و پايان مهلت آنان، در صورت نزول محسوس فرشتگان به عنوان معجزه بر پيامبر(ص)

و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ينظرون

5 _ پايان يافتن مهلت كافران در صورت نزول محسوس فرشتگان به عنوان معجزه بر پيامبر(ص)

و لو أنزلنا ملكا لقضى الأمر ثم لا ينظرون

قطع مهلت كافران با نزول محسوس فرشته كه مفاد جمله {لقضى الأمر} و {ثم لاينظرون} است، بر اين نكته دلالت دارد كه تا قبل از نزول

چنين آياتى، كفار از مهلت الهى برخوردارند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 65 - 6

6 _ خداوند در عين قدرت بر فرستادن انواع عذاب بر مشركان و كافران، به آنان مهلت مى دهد.

قل هو القادر على أن يبعث عليكم

چون در آيات گذشته سخن از نزول عذاب و درخواست مشركان در اين زمينه بود، اين آيه با بيان قدرت خداوند بر عذاب به طور ضمنى دلالت بر مهلت دادن به مشركان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 133 - 11

11 _ بى نيازى و رحمت خداوند موجب امهال به جوامع كفر و ستم پيشه و نابود ساختن آنان است.

و ربك الغنى ذو الرحمة إن يشأ يذهبكم و يستخلف من بعدكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 183 - 1،5

1 _ سنت خداوند بر امهال كفرپيشگانِ تكذيب كننده و تأخير در هلاكت و عذاب ايشان است .

و أملى لهم إن كيدى متين

املاء (مصدر اُملى از ماده ملاوة) به معناى مهلت دادن و تأخير انداختن است. به مناسبت اينكه حقيقت بيان شده (مهلت دادن و تأخير انداختن) درباره تكذيب كنندگان آيات الهى است، معلوم مى شود مراد از تأخير، تأخير در عذاب است.

5 _ امهال خداوند به كفرپيشگان تكذيب كننده ، زمينه ساز افزايش عذاب آنان است .

و أملى لهم إن كيدى متين

چون امهال به عنوان {كيد} مطرح شده است، معلوم مى شود مهلت دادن در اينجا براى افزون شدن عذاب است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 -

يونس - 10 - 11 - 1

1 _ امهال كفرمداران و منكران قيامت ( تأخير انداختن مجازات آنان به جهان آخرت ) سنتى الهى است .

و لو يعجل اللّه للناس الشر . .. فنذر الذين لايرجون لقاءنا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 46 - 3

3 _ مشركان ، كافران و دين ستيزان ، چون از بازگشت به سوى خدا و گرفتار شدن به عذاب جهنم مفرّى ندارند ، مهلت دادن خداوند به آنان نبايد نگران كننده باشد .

و إما نرينك بعض الذى نعدهم أو نتوفينك فإلينا مرجعهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 32 - 4،5،6

4_ خداوند كفرپيشگان و استهزا كنندگان پيامبران را مهلت مى داد و فوراً آنان را عذاب نمى كرد .

فأمليت للذين كفروا

املاء (مصدر أمليت) به معناى مهلت دادن ، به تأخير انداختن و طولانى كردن عمر است.

5_ خداوند پس از مدت ها و گذشت زمانهايى ، كفرپيشگان و استهزاگران انبيا را به عقوبت هاى خويش گرفتار مى ساخت .

فأمليت . .. ثم أخذتهم فكيف كان عقاب

6_ تأخير عذاب كفرپيشگان از سنت هاى خداوند است .

و لقد استهزىء برسل من قبلك فأمليت للذين كفروا

چون تأخير عذاب براى همه كفرپيشگان بوده ، از آن {سنّت الهى بودن} استفاده مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 2،4

2- مهلت به گمراهان و كافران ، سنت خداوند است .

من كان فى الضل_لة فليمدد له الرحمن مدًّا

به كارگيرى فعل امر (فليمدد) در مورد مهلت دهى به كافران، از حتمى

بودن اين امهال و سنت بودن آن حكايت مى كند; چرا كه خداوند آن را به صورت الزام بر خود بيان فرموده است.

4- مهلت خداوند به كافران و گمراهان ، جلوه اى از رحمت گسترده او است .

فليمدد له الرحمن مدًّا

{رحمان}; يعنى، داراى رحمت گسترده و فراگير.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 83 - 8

8- گرفتارى كافران به وسوسه ها و تحريكات شيطانى ، نمودى از { استدراج } و رهاشدن آنان در كفر و گمراهى است .

الرحمن مدًّا . .. ألم تر أنّا أرسلنا الشي_طين

اين آيه با آيه {من كان فى الضلالة فليمدد له الرحمن مدّاً} _ كه بيانگر سنت {امهال} بود _ در ارتباط است و بيانگر نمونه و گواه ديگرى بر جريان سنت {فليمدد. .. مدّاً} است كه همان {امهال} و {استدراج} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 129 - 10

10 - خداوند ، زندگانى دنيا را عرصه مؤاخذه فورى همه كافران قرار نداده است .

و لولا . .. أجل مسمًّى

سنت خداوند _ كه {لولا كلمة. ..} بر آن دلالت دارد _ اين نيست كه خداوند هيچ مخالفى را هلاك نكند; بلكه سنّت او اين است كه تمامى آنان را نابود نسازد; زيرا اگر بنا بود هر كافرى نابود گردد، نسل بشر در خطر انقراض قرار مى گرفت و تا {أجل مسمّى} ادامه نمى يافت.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 8

8 - مهلت دادن به كافران حق ستيز و سپس هلاك ساختن

آنها ، سنت الهى در طول تاريخ

فقد كذّبت قبلهم . .. فأمليت للك_فرين ثمّ أخذتهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 82 - 9

9 - ارائه معجزه اى سترگ ، اعطاى فرصتى از سوى خداوند به كافران براى گرايش به ايمان

و إذا وقع القول عليهم أخرجنا لهم دابّة من الأرض تكلّمهم

ارائه معجزه به يك معنا اعطاى فرصت به كافران است تا آن دسته اى كه زمينه ايمان آوردن دارند، از اين فرصت استفاده كرده و ايمان آورند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - روم - 30 - 34 - 9

9 - مشركان ، به رغم كفران نعمت هاى الهى ، از آن نعمت ها ، برخوردار مى شوند و مهلت زندگى مى يابند .

فتمتّعوا فسوف تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 24 - 5

5 - خداوند ، كافران حق ناپذير را ، به سرعت مجازات نمى كند و به آنها مدتى مهلت مى دهد .

نمتّعهم قليلاً ثمّ نضطرّهم

احتمال دارد {قليلاً} صفت براى مفعول به {نمتّع } باشد كه {زماناً} است. بنابراين، مفاد آيه چنين مى شود: {به آنان، مدت كوتاهى مهلت مى دهيم و سپس آنان را روانه عذاب جهنم مى كنيم.}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 6

6 - مشركان و كافران حق ستيز ، چون از بازگشت به سوى خدا و گرفتار شدن به عذاب جهنم راه فرارى ندارند ، مهلت دادن خداوند به آنان نگران كننده نيست .

فإمّا نرينّك بعض الذى

نعدهم أو نتوفّينّك فإلينا يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 7،8

7 - مهلت دادن به كافران در دنيا ، از سنت هاى الهى است .

و لولا كلمة سبقت من ربّك لقضى بينهم

8 - سنت امهال ، مانع از كيفر دنيوى كافران است .

و لولا كلمة سبقت من ربّك لقضى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 14 - 14

14 - سنت امهال به كافران ، جلوه اى از ربوبيت الهى است .

و لولا كلمة سبقت من ربّك

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 16 - 2

2- انتقام اصلى خداوند از كفر پيشگان ، موكول به روز قيامت

يوم نبطش البطشة الكبرى إنّا منتقمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - احقاف - 46 - 8 - 15

15- مهلت خداوند به كافران ، ناشى از غفران و رحمت او است ; نه جهل و ناتوانى او .

فلا تملكون . .. هو أعلم ... و هو الغفور الرحيم

تعبير {و هو الغفور الرحيم} در پى تهديد كافران، مى تواند بيانگر مطلب ياد شده باشد. بدين معنا كه خداوند، قادر است كافران را كيفر دهد; اما آن را به تأخير انداخته، تا مگر بنده اى استغفار نموده و رو به سوى حق آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 59 - 9

9 - مجازات الهى در حق كافران ، در پى مهلت ها و داراى زمان و برنامه اى خاص

فإنّ للذين ظلموا

ذنوبًا . .. فلايستعجلون

تعبير {فلايستعجلون} مى رساند كه خداوند در مجازات كافران عجله ندارد; بلكه براساس مصلحت به ايشان مهلت داده و طبق برنامه و زمانى خاص آن را به اجرا درمى آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 45 - 4

4 - سنت الهى ، بر عدم تعجيل ، در كيفر كافران

فذرهم حتّى يل_قوا يومهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - حشر - 59 - 3 - 6

6 - كافران مهلت يافته در دنيا ، ناگزير از چشيدن عذاب آتش ، در آخرت اند .

و لولا أن . .. لعذّبهم فى الدنيا و لهم فى الأخرة عذاب النار

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 48 - 2

2 - پيامبر ( ص ) ، مأمور صبر و شكيبايى در مدت مهلت يافتن كافران تكذيب گر و به تأخير افتادن نصرت و پيروزى مسلمانان بر آنان

و أُملى لهم . .. فاصبر لحكم ربّك

به گفته مفسران، آيه شريفه اشاره به مسأله مهلت يافتن مشركان است كه در آيه پيش ذكر شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 4،5

4 - خداوند در كيفر كافران ، شتاب نمىورزد و به آنان مهلت مى دهد .

و أكيد كيدًا . فمهّل الك_فرين

5 - مهلت دادن به كافران ، نمونه اى از مكر خداوند با آنان است .

و أكيد كيدًا . فمهّل الك_فرين

مهلت به كافران صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 -

129 - 7

7 - مهلت خداوند به كافران و گمراهان عصر بعثت ، مرتبط با عنايت ويژه او نسبت به پيامبر ( ص ) بود .

ربّك

اضافه شدن نام مقدس {ربّ} به ضميرى كه خطاب به پيامبر(ص) است، مى تواند به نقش عنايت خداوند به پيامبر(ص) در تأخير عذاب و مهلت به كافران اشاره داشته باشد; چنان كه در سوره اى ديگر فرموده است: {و ما كان اللّه ليعذّبهم و أنت فيهم}.

مهلت به كافران مقارن بعثت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - طارق - 86 - 17 - 1

1 - پيامبر ( ص ) ، مأمور فرصت دادن به كافران عصر بعثت و پرهيز از نفرين و درخواست عذاب سريع براى آنان

فمهّل الك_فرين أمهلهم رويدًا

{مَهِّل} و {أمهِل} به يك معنا است; گرچه برخى گفته اند: {مَهِّل} فرمان به مهلت لحظه به لحظه و تدريجى است و {أمهل} فرمان به يك مهلت. تكرار فرمان با دو لفظ متفاوت _ به گونه اى كه دو فرمان مستقل به نظر آيد _ تأكيد بيشترى به همراه دارد. كلمه {رويداً} ممكن است، تصغير {رَوْد} (مهلت دادن) باشد; يعنى، مهلت كوتاه و نيز مى تواند اسم فعل و به معناى {أمهل} باشد كه براى سومين بار فرمان مهلت را تكرار كرده است.

مهلت به كافران مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 8 - 6

6- فلسفه عدم تحقق درخواست كافران مكه ، مبنى بر نزول ملائكه ، مهلت دادن به آنان و جلو نينداختن اجلشان است .

ما تسبق من أمة أجلها . .. ما ننزّل الملئكة إلاّ بالحقّ

و ما كانوا إذًا منظرين

مهلت به گمراهان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 7

7 - مهلت دادن به منافقان ، گمراهان و طغيانگران از سنت هاى الهى است .

و يمدّهم فى طغينهم يعمهون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {مدّ} (مصدر يمدّ) به معناى مهلت دادن باشد. در لسان العرب آمده است: {مده فى غيه يعنى، امهله (او را مهلت داد).}

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 1،2،4،15،16

1- مهلت دهى خداوند ، به ماندگان در وادى گمراهى و عدم تعجيل در عذاب آنها

قل من كان فى الضل_لة فليمدد له الرحمن مدًّا

{ليمدد} فعل امر از {مدّ} است و {مدّ له}; يعنى، او را رها ساخت و به وى مهلت داد (لسان العرب). گفتنى است كه اين معنا، مصداق معناى اصلى {مدّ} است كه كشاندن چيزى در ناحيه طول آن مى باشد. در آيه مورد بحث مقصود، مهلت خداوند به كافران و پايان ندادن كار آنها با عذاب است.

2- مهلت به گمراهان و كافران ، سنت خداوند است .

من كان فى الضل_لة فليمدد له الرحمن مدًّا

به كارگيرى فعل امر (فليمدد) در مورد مهلت دهى به كافران، از حتمى بودن اين امهال و سنت بودن آن حكايت مى كند; چرا كه خداوند آن را به صورت الزام بر خود بيان فرموده است.

4- مهلت خداوند به كافران و گمراهان ، جلوه اى از رحمت گسترده او است .

فليمدد له الرحمن مدًّا

{رحمان}; يعنى، داراى رحمت گسترده و فراگير.

15- تأخير عذاب دنيوى از زمان استحقاق آن ، مهلت خداوند به

گمراهان است .

من كان فى الضل_لة فليمدد . .. حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب

16- تأخير يافتن زمان عذاب برخى از گمراهان تا آخرت و ترك عذاب آنان در دنيا ، مهلت خداوند به آنان است .

فليمدد له الرحمن مدًّا حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب و إمّا الساعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 41 - 2

2 - وجود پيامبر در جامعه ، مهلتى به گمراهان براى حق شنوى و مايه تأخير انتقام الهى از ايشان

فإمّا نذهبنّ بك فإنّا منهم منتقمون

مهلت به گمراهان صدراسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 129 - 7

7 - مهلت خداوند به كافران و گمراهان عصر بعثت ، مرتبط با عنايت ويژه او نسبت به پيامبر ( ص ) بود .

ربّك

اضافه شدن نام مقدس {ربّ} به ضميرى كه خطاب به پيامبر(ص) است، مى تواند به نقش عنايت خداوند به پيامبر(ص) در تأخير عذاب و مهلت به كافران اشاره داشته باشد; چنان كه در سوره اى ديگر فرموده است: {و ما كان اللّه ليعذّبهم و أنت فيهم}.

مهلت به گناهكاران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 58 - 6،7

6- مهلت يافتن گنه كاران و تأخير مجازات ايشان ، به معناى ايمنى ابدى آنان از كيفر نيست .

لو يؤاخذهم . .. بل لهم موعد لن يجدوا من دونه موئلاً

7- اِعطاى مهلت از سوى خداوند به گنه كاران ، براى روى آورى به توبه ، جلوه ربوبيّت الهى است .

و ربّك الغفور ذوالرحمة لو يؤاخذهم

بما كسبوا لعجّل لهم العذاب بل لهم موعد

يادآورى رحمت و غفران خداوند، در ضمن آياتى كه نشان دهنده حال هدايت ناپذيران و عذاب حتمى آنان است، دربردارنده اين پيام نيز هست كه در هر صورت، راه بازگشت، مسدود نشده و مجرم، مى تواند به سوى او بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 45 - 3

3 - مهلت خداوند به بندگان گنه كار و تأخير مجازات آنان تا قيامت ، از سنّت هاى او است .

و لو يؤاخذ اللّه الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابّة و ل_كن يؤخّرهم إلى أج

مقصود از {أجل مسمّى}، زمان مرگ انسان ها و آغاز عالم پس از مرگ است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - فتح - 48 - 16 - 16

16 - فرصت دهى خداوند به متخلفان و گنه كاران ، براى توبه و بازگشت و عدم تعجيل او در كيفر ايشان

قل للمخلّفين . .. فإن تطيعوا ... و إن تتولّوا... يعذّبكم

مهلت به متخلفان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 11

11_ مهلت دادن به متخلفان از حق ، از سنّت هاى خداوند است .

و لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

مهلت به مجرمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 7

7 _ ربوبيت الهى، مقتضى اميدبخشى به همگان و امهال و هشدار به مجرمان

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة و لا يرد بأسه عن القوم المجرمين

مهلت به مشركان

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 65 - 6

6 _ خداوند در عين قدرت بر فرستادن انواع عذاب بر مشركان و كافران، به آنان مهلت مى دهد.

قل هو القادر على أن يبعث عليكم

چون در آيات گذشته سخن از نزول عذاب و درخواست مشركان در اين زمينه بود، اين آيه با بيان قدرت خداوند بر عذاب به طور ضمنى دلالت بر مهلت دادن به مشركان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 3 - 7

7 _ توصيه و تشويق الهى به عموم مشركان عهدشكن ، مبنى بر توبه و بازگشت به اسلام در ظرف چهار ماه مهلت داده شده به آنان

فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر . .. و أذن من اللّه ... فإن تبتم فهو خير لكم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 6 - 1

1 _ فرمان الهى به پيامبر ( ص ) مبنى بر به حضور پذيرفتن مشركانى كه پس از انقضاى مهلت چهار ماهه ، به منظور شنيدن پيام وحى ، درخواست ملاقات كنند .

فإذا انسلخ الأشهر الحرم فاقتلوا المشركين . .. و إن أحد من المشركين استجارك فأجره

{استجارة} به معناى درخواست جوار و همسايگى است. درخواست جوار از سوى مشركان پس از انقضاى مهلت چهار ماهه _ به قرينه {حتى يسمع كلام اللّه} _ درخواست رسيدن به حضور پيامبر (ص) به منظور استماع دعوت آن حضرت و تحقيق پيرامون وحى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 19 - 6،11

6 _ امهال جوامع

شرك پيشه و تأخير افتادن كيفر آنان به جهان آخرت ، قانون الهى حاكم برنشئه دنيا

و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

خداوند هنگام هبوط آدم و حوا به زمين، فرمود: {و لكم فى الأرض مستقر و متاع إلى حين ; شما _ خطاب به عموم انسانها و از جمله آدم و حواست _ تا مدتى معين در زمين خواهيد ماند و از نعمتهاى آن بهره خواهيد گرفت} (بقره / 36) ; يعنى، قانون الهى حاكم بر نشئه دنيا اين است كه هر جامعه اى داراى مدت و زمانى معين است و پيش از فرارسيدن اجل، از ميان نمى رود. جمله {و لو لا كلمة سبقت من ربك} اشاره به اين قانون دارد.

11 _ امهال جوامع شرك پيشه در دنيا و تأخير انداختن كيفر آنان به جهان آخرت ، مقتضاى ربوبيت و پروردگارى خدا نسبت به انسانها

و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم فيما فيه يختلفون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 46 - 3

3 _ مشركان ، كافران و دين ستيزان ، چون از بازگشت به سوى خدا و گرفتار شدن به عذاب جهنم مفرّى ندارند ، مهلت دادن خداوند به آنان نبايد نگران كننده باشد .

و إما نرينك بعض الذى نعدهم أو نتوفينك فإلينا مرجعهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 55 - 5

5- مشركان ناسپاس ، على رغم كفران نعمت هاى الهى ، از آنها برخوردار بوده و به آنان مهلت حيات داده مى شود .

بربّهم يشركون . ليكفروا بما ءاتين_هم فتمتّعوا فسوف

تعلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 1

1- خداوند ، در قيامت ، به مشركان فرصت خواهد داد تا از معبود هاى پندارى خويش استمداد كنند .

نادوا شركاءى الذين زعمتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 6

6 - مشركان و كافران حق ستيز ، چون از بازگشت به سوى خدا و گرفتار شدن به عذاب جهنم راه فرارى ندارند ، مهلت دادن خداوند به آنان نگران كننده نيست .

فإمّا نرينّك بعض الذى نعدهم أو نتوفّينّك فإلينا يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 21 - 7

7 - داورى درباره مشركان و عذاب آنان ، براساس سنت امهال تا قيامت به تأخير افتاده است .

و لولا كلمة الفصل لقضى بينهم

مهلت به مشركان صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 2 - 1،3،4،10

1 _ اعطاى چهار ماه مهلت به مشركان پيمان شكنِ صدر اسلام ، در پى ابطال پيمان عدم تعرض مسلمانان با آنان

براءة من اللّه و رسوله . .. فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

3 _ دستور خداوند مبنى بر منع تعرض مسلمانان به مشركان پيمان شكنِ صدر اسلام ، در مدت مهلت چهار ماهه

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

مهلت دادن به مشركان و مجاز دانستن رفت و آمدشان در هر جاى زمين در حقيقت دستورى است به مسلمانان كه نبايد در مدت مقرر متعرض آنان شوند.

4 _ اعطاى آزادى رفت و آمد و سير و سياحت به مشركان صدر

اسلام ، در ظرف مهلت چهار ماهه

فسيحوا فى الارض أربعة أشهر

{سَيْح} و {سياحت} (مصدر سيحوا) به معناى سير كردن است و امر در {سيحوا} به معناى اباحه و اعطاى آزادى سير و سياحت مى باشد.

10 _ خداوند در پى اعطاى مهلت چهار ماهه به مشركان ، آنان را به ر ها كردن شرك و گرويدن به آيين توحيد ، سفارش كرد .

فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر و اعلموا أنكم غير معجزى اللّه و أن اللّه مخزى الكفرين

اعلام حاكميت گسترده خداوند به مشركان پيمان شكن و عدم امكان مقاومت در برابر او و فرار از حاكميت او (اعلموا أنكم غير معجزى اللّه) و نيز هشدار به فرجام شوم و ذلت بار مستكبران كفرپيشه (و أن الله مخزى الكافرين) در حقيقت توصيه و اندرزى است از جانب خداوند به اينكه از فرصت داده شده استفاده كنند و به دامن توحيد و اسلام بازگردند و خود را گرفتار عاقبت شوم خوارى و ذلت شكست نسازند.

مهلت به مشركان مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 61 - 6

6- مشركان مكه ، على رغم اسناد سخنان ناروا به خداوند ، مورد عقوبت دنيوى قرار نگرفتند و مهلت حيات پيدا كردند .

كنتم تفترون . و يجعلون لله البن_ت ... و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها

مهلت به مفلس

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 280 - 1،4،7

1 _ لزوم مهلت دادن به بدهكارِ تنگدست ، تا هنگام پرداخت بدهى خويش به سهولت

و ان كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة

4 _ لزوم

مهلت دادن رباخوار تائب به بدهكار تنگدست ، به هنگام باز پس گيرى اصل سرمايه اش

و ان تبتم . .. فنظرة الى ميسرة

7 _ ارجمندى والاتر گذشت طلبكار از بدهى وامداران تنگدست ، نسبت به مهلت دادن آنان

و ان تصدقوا خير لكم

بنابراين احتمال كه بهتر بودن گذشت، نسبت به مهلت دادن باشد; يعنى ثواب گذشت بيشتر از ثواب مهلت دادن است.

مهلت به مكذبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مزمل - 73 - 11 - 6

6 - توصيه خداوند به پيامبر ( ص ) در آغاز رسالت ، مبنى بر دادن مهلتى اندك به تكذيب گران و بدگويان دين ستيز

و اصبر على ما يقولون . .. و ذرنى و المكذّبين ... و مهّلهم قليلاً

مهلت به مكذبان آيات خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 183 - 1،4،5

1 _ سنت خداوند بر امهال كفرپيشگانِ تكذيب كننده و تأخير در هلاكت و عذاب ايشان است .

و أملى لهم إن كيدى متين

املاء (مصدر اُملى از ماده ملاوة) به معناى مهلت دادن و تأخير انداختن است. به مناسبت اينكه حقيقت بيان شده (مهلت دادن و تأخير انداختن) درباره تكذيب كنندگان آيات الهى است، معلوم مى شود مراد از تأخير، تأخير در عذاب است.

4 _ تأخير در عذاب تكذيب كنندگان و كشاندن تدريجى آنان به ورطه هاى سقوط با عواملى خوشايند و خام كننده ، مكر خدا با ايشان است .

سنستدرجهم . .. و أملى لهم إن كيدى متين

مراد از {كيد} همان استدراج و امهالى است كه در آيه قبل مطرح شد.

5 _ امهال خداوند به

كفرپيشگان تكذيب كننده ، زمينه ساز افزايش عذاب آنان است .

و أملى لهم إن كيدى متين

چون امهال به عنوان {كيد} مطرح شده است، معلوم مى شود مهلت دادن در اينجا براى افزون شدن عذاب است.

مهلت به مكذبان تورات

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 9

9_ خداوند بر اساس تقدير خويش ، به منكران حقانيت تورات مهلت داده است و درباره آنان در دنيا داورى نخواهد كرد .

فاختلف فيه و لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

مهلت به مكذبان قرآن

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 5

5 - مهلت دادن به تكذيب گران ، جلوه كيد و تدبير خداوند عليه آنان است .

إنّ كيدى متين

جمله {إنّ كيدى متين} در مقام تعليل براى {أُملى لهم} است; يعنى، مهلت دادن ما به كافران، چنين است كه ما كيد و تدبيرى متين و استوار درباره آنان انديشيده ايم و اين مهلت، جلوه همين تدبير است.

مهلت به مكذبان قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 11

11 _ طغيان و سركشى ، نشانه بى ايمانى به روز رستاخيز

فنذر الذين لايرجون لقاءنا فى طغينهم يعمهون

مهلت به مكذبان محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 4

4 _ مهلت الهى به تكذيب كنندگان پيامبر(ص) و هلاك نساختن آنان جلوه رحمت گسترده پروردگار است.

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج

- 22 - 48 - 5

5 - هشدار خداوند به تكذيب كنندگان پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اين كه از فرصت داد شده استفاده كنند و خود را چونان جوامع پيشين ، گرفتار خشم و قهر الهى نسازند .

و إن يكذّبوك . .. و كأيّن من قرية أمليت لها ... أخذتها

مهلت به مكذبان معاد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 45 - 5

5 - مهلت دادن به تكذيب گران ، جلوه كيد و تدبير خداوند عليه آنان است .

إنّ كيدى متين

جمله {إنّ كيدى متين} در مقام تعليل براى {أُملى لهم} است; يعنى، مهلت دادن ما به كافران، چنين است كه ما كيد و تدبيرى متين و استوار درباره آنان انديشيده ايم و اين مهلت، جلوه همين تدبير است.

مهلت به منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 15 - 7،8

7 - مهلت دادن به منافقان ، گمراهان و طغيانگران از سنت هاى الهى است .

و يمدّهم فى طغينهم يعمهون

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: {مدّ} (مصدر يمدّ) به معناى مهلت دادن باشد. در لسان العرب آمده است: {مده فى غيه يعنى، امهله (او را مهلت داد).}

8 - مهلت دادن به منافقان در طغيانگرى و سرگردانى ، استهزاى خداوند نسبت به ايشان است .

اللّه يستهزئ بهم و يمدّهم فى طغينهم يعمهون

برداشت فوق بر اساس اين احتمال است كه: جمله {يمدّهم . ..} تفسير وبيان جمله {اللّه يستهزئ بهم} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 17 - 4

4

- خداوند محدود كننده فرصت منافقان براى سوء استفاده آنان از تظاهر به ايمان

ذهب اللّه بنورهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 20 - 4

4 - خداوند با سلب درك و فهم از برخى منافقان ، آنان را حق ناپذير كرده و برخى ديگر را براى انتخاب هدايت ، مهلت مى دهد .

و لو شاء اللّه لذهب بسمعهم و أبصرهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 4

4 _ امهال و واگذارى منافقان براى خدعه و نيرنگ ، مكر و نيرنگ خدا با آنهاست .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

جمله {و هو خدعهم} حاليه است، يعنى همان خدعه و نيرنگ آنان، خدعه خداوند عليه ايشان است. به اين معنا كه خداوند آنان را مهلت داده و به خود واگذاشته تا در گناهان بسيار، غرق شوند.

مهلت به موسى(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 36 - 1

1 - پيشنهاد مشاوران فرعون به خود وانهادن موقتى موسى و هارون ( ع ) و شتاب نكردن در مجازات آنان ( زندانى كردن )

قال لئن اتّخذت إل_هًا غيرى لأجعلنّك من المسجونين . ..فماذا تأمرون . قالوا أرجه و

{ارجاء} (مصدر {ارج}) به معناى وانهادن و مهلت دادن است. گفتنى است كه {ارج} در اصل {ارجى} بوده كه لام الفعل آن حذف شده است. ضمير {ه} ساكن در آخر آن، مفعولى و راجع به موسى مى باشد.

مهلت به هارون(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 -

36 - 1

1 - پيشنهاد مشاوران فرعون به خود وانهادن موقتى موسى و هارون ( ع ) و شتاب نكردن در مجازات آنان ( زندانى كردن )

قال لئن اتّخذت إل_هًا غيرى لأجعلنّك من المسجونين . ..فماذا تأمرون . قالوا أرجه و

{ارجاء} (مصدر {ارج}) به معناى وانهادن و مهلت دادن است. گفتنى است كه {ارج} در اصل {ارجى} بوده كه لام الفعل آن حذف شده است. ضمير {ه} ساكن در آخر آن، مفعولى و راجع به موسى مى باشد.

مهلت به هود(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 55 - 3

3_ هود ( ع ) ، به مشركان قومش اعلام كرد كه در پى توطئه ها و مكرهايشان ، به او مهلت نداده و او را از ميان بردارند .

فكيدونى جميعًا ثم لاتنظرون

{انظار} به معناى مهلت دادن است و {لاتنظرون} (مرا مهلت ندهيد) كنايه از {نابودم سازيد} ، مى باشد.

مهلت خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 133 - 3

3 _ مهلت دهى خداوند به كافران ، ناشى از مشيت وى و نه ناتوانى و عجز او

ان يشأ يذهبكم . .. و كان اللّه على ذلك قديراً

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 142 - 4

4 _ امهال و واگذارى منافقان براى خدعه و نيرنگ ، مكر و نيرنگ خدا با آنهاست .

إنّ المنفقين يخدعون اللّه و هو خدعهم

جمله {و هو خدعهم} حاليه است، يعنى همان خدعه و نيرنگ آنان، خدعه خداوند عليه ايشان است. به اين معنا كه خداوند آنان

را مهلت داده و به خود واگذاشته تا در گناهان بسيار، غرق شوند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 101 - 14

14 _ خداوند بردبار با بندگان ، و فرصت دهنده به ايشان براى بازگشت از خطا هاى خويش *

و اللّه غفور حليم

برداشت فوق از ارتباط بين {غفور} و {حليم} به دست مى آيد يعنى خداوند سريعاً گنهكاران را مؤاخذه نخواهد كرد بلكه به آنان فرصت خواهد داد تا زمينه هاى جلب مغفرت الهى را براى خويش فراهم كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 60 - 17

17 _ آدمى در دنيا از حقيقت اعمال خود و بازتابهاى آن غافل است.

ثم ينبئكم بما كنتم تعملون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 65 - 6

6 _ خداوند در عين قدرت بر فرستادن انواع عذاب بر مشركان و كافران، به آنان مهلت مى دهد.

قل هو القادر على أن يبعث عليكم

چون در آيات گذشته سخن از نزول عذاب و درخواست مشركان در اين زمينه بود، اين آيه با بيان قدرت خداوند بر عذاب به طور ضمنى دلالت بر مهلت دادن به مشركان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 147 - 4

4 _ مهلت الهى به تكذيب كنندگان پيامبر(ص) و هلاك نساختن آنان جلوه رحمت گسترده پروردگار است.

فإن كذبوك فقل ربكم ذو رحمة وسعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 135 - 6

6 _ خداوند با برطرف سازى

عذاب از فرعونيان براى وفاى آنان به عهد هاى خويش مهلتى را تعيين كرد .

فلما كشفنا عنهم الرجز إلى أجل

{إلى أجل} متعلق به {كشفنا} است ; يعنى ما عذاب را برطرف كرديم، ولى نه براى هميشه، بلكه براى مدتى محدود. گفتنى است كه متعلق شدن {إلى أجل} به {كشفنا} به اعتبار استمرار كشف است نه تحقق آن ; زيرا تحقق كشف عذاب داراى مهلت نبوده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 183 - 5

5 _ امهال خداوند به كفرپيشگان تكذيب كننده ، زمينه ساز افزايش عذاب آنان است .

و أملى لهم إن كيدى متين

چون امهال به عنوان {كيد} مطرح شده است، معلوم مى شود مهلت دادن در اينجا براى افزون شدن عذاب است.

مهلت در عذاب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 65 - 6

6 _ خداوند در عين قدرت بر فرستادن انواع عذاب بر مشركان و كافران، به آنان مهلت مى دهد.

قل هو القادر على أن يبعث عليكم

چون در آيات گذشته سخن از نزول عذاب و درخواست مشركان در اين زمينه بود، اين آيه با بيان قدرت خداوند بر عذاب به طور ضمنى دلالت بر مهلت دادن به مشركان دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 110 - 5

5_ مهلت دادن به امت هاى كفرپيشه و تكذيب گر و تأخير در نزول عذاب بر ايشان ، از سنت هاى خداوند است .

حتّى إذا استيئس الرسل و ظنوا أنهم قد كذبوا

از آن جا كه تأخير عذاب براى همه امتها و

تكذيب كنندگان تمامى پيامبران بوده _ زيرا {رسل} جمع و داراى الف و لام مى باشد و شامل همه رسولان است _ استفاده مى شود كه: مهلت دادن به تكذيب گران و تعجيل نكردن در عذاب آنان، شيوه اى مستمر و از سنتهاى خداوند است.

مهلت در كيفر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - يونس - 10 - 11 - 4

4 _ سنت خدا در رساندن خير به مردم { تسريع } و در مجازات كردن آنان { امهال } است .

و لو يعجل اللّه للناس الشر استعجالهم بالخير

برداشت فوق بر اين اساس است كه {هم} مفعول استعجال و فاعلش ضمير عايد به {اللّه} و به تقدير {مثل استعجاله لهم بالخير} باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 88 - 12

12- تسريع در پاداش و تأخير در مجازات ، امرى لازم است . *

من ظلم فسوف نعذّبه . .. من ءامن ... فله جزاءً الحسنى

ذكر {سوف نعذّبه} با أدات استقبال، در قبال {فله جزاءًالحسنى} به صورت قطعى و بدون أدات استقبال، مى تواند اشاره به برداشت فوق باشد.

مهلت دنيوى به كافران

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 40 - 7

7- كافران ، برخوردار از مهلت الهى در دنيا و نه در آخرت

و لا هم ينظرون

تذكر خداوند به كافران نسبت به نداشتن مهلت در آخرت، اشعار به وجود مهلت براى آنان در دنيا دارد و در واقع آنان را تشويق به بهره گيرى از اين مهلت دنيوى مى كند.

مهلت هاى خدا

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 110 - 9

9_ خداوند بر اساس تقدير خويش ، به منكران حقانيت تورات مهلت داده است و درباره آنان در دنيا داورى نخواهد كرد .

فاختلف فيه و لولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 32 - 4

4_ خداوند كفرپيشگان و استهزا كنندگان پيامبران را مهلت مى داد و فوراً آنان را عذاب نمى كرد .

فأمليت للذين كفروا

املاء (مصدر أمليت) به معناى مهلت دادن ، به تأخير انداختن و طولانى كردن عمر است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 4 - 3

3- هشدار خداوند به كافران هدايت ناپذير مكه ، مبنى بر اينكه مهلت دادن به آنان به معناى تداوم بخشيدن به زندگيشان نيست ; بلكه همواره در معرض هلاكتند .

ربما يودّ الذين كفروا لو كانوا مسلمين. ذرهم ... فسوف يعلمون. و ما أهلكنا من قرية

ذكر اين آيه، پس از تهديد {فسوف يعلمون} احتمالاً براى دفع اشكال مقدر مى باشد و آن اشكال اين است كه: كفار پس از مهلت يافتن با امر {ذرهم يأكلوا . ..} چنين نپندارند كه زندگيشان ادامه دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 61 - 1،6

1- خداوند ، به انسان هاى ظالم مهلت مى دهد و آنها را در قبال كار خلافشان بلافاصله به هلاكت نمى رساند .

و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها من دابّة و ل_كن يؤخّرهم إلى أجل مسمًّى

مراد از {ظلم} با توجه به

معناى آن _ كه قرار دادن اشياء در غير جايگاه مناسب خود است _ هر عمل خطا و ناشايستى مى باشد.

6- مشركان مكه ، على رغم اسناد سخنان ناروا به خداوند ، مورد عقوبت دنيوى قرار نگرفتند و مهلت حيات پيدا كردند .

كنتم تفترون . و يجعلون لله البن_ت ... و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 52 - 1

1- خداوند ، در قيامت ، به مشركان فرصت خواهد داد تا از معبود هاى پندارى خويش استمداد كنند .

نادوا شركاءى الذين زعمتم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - كهف - 18 - 58 - 7

7- اِعطاى مهلت از سوى خداوند به گنه كاران ، براى روى آورى به توبه ، جلوه ربوبيّت الهى است .

و ربّك الغفور ذوالرحمة لو يؤاخذهم بما كسبوا لعجّل لهم العذاب بل لهم موعد

يادآورى رحمت و غفران خداوند، در ضمن آياتى كه نشان دهنده حال هدايت ناپذيران و عذاب حتمى آنان است، دربردارنده اين پيام نيز هست كه در هر صورت، راه بازگشت، مسدود نشده و مجرم، مى تواند به سوى او بازگردد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 75 - 1،4،15،16

1- مهلت دهى خداوند ، به ماندگان در وادى گمراهى و عدم تعجيل در عذاب آنها

قل من كان فى الضل_لة فليمدد له الرحمن مدًّا

{ليمدد} فعل امر از {مدّ} است و {مدّ له}; يعنى، او را رها ساخت و به وى مهلت داد (لسان العرب). گفتنى است كه اين معنا، مصداق معناى اصلى

{مدّ} است كه كشاندن چيزى در ناحيه طول آن مى باشد. در آيه مورد بحث مقصود، مهلت خداوند به كافران و پايان ندادن كار آنها با عذاب است.

4- مهلت خداوند به كافران و گمراهان ، جلوه اى از رحمت گسترده او است .

فليمدد له الرحمن مدًّا

{رحمان}; يعنى، داراى رحمت گسترده و فراگير.

15- تأخير عذاب دنيوى از زمان استحقاق آن ، مهلت خداوند به گمراهان است .

من كان فى الضل_لة فليمدد . .. حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب

16- تأخير يافتن زمان عذاب برخى از گمراهان تا آخرت و ترك عذاب آنان در دنيا ، مهلت خداوند به آنان است .

فليمدد له الرحمن مدًّا حتّى إذا رأوا ما يوعدون إمّا العذاب و إمّا الساعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 84 - 6

6- مهلت خداوند به مشركان ، _ هرچند طولانى باشد _ مهلتى اندك و ناچيز است .

إنّما نعدّ لهم عدًّا

فعل {نعدّ} (شمارش مى كنيم) حاوى معناى تقليل است ; زيرا نوعاً چيز اندك قابل شمارش است. اين تعبير پس از آن كه جمله {فليمدد له الرحمن مدّاً} (در آيات پيشين) بر طولانى ساختن مدت دلالت داشت; حاكى از اندك بودن تمام عمر، در مقايسه با عاقبت انسان و جهان آخرت است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 129 - 7

7 - مهلت خداوند به كافران و گمراهان عصر بعثت ، مرتبط با عنايت ويژه او نسبت به پيامبر ( ص ) بود .

ربّك

اضافه شدن نام مقدس {ربّ} به ضميرى كه خطاب به پيامبر(ص) است، مى تواند به

نقش عنايت خداوند به پيامبر(ص) در تأخير عذاب و مهلت به كافران اشاره داشته باشد; چنان كه در سوره اى ديگر فرموده است: {و ما كان اللّه ليعذّبهم و أنت فيهم}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 44 - 4

4 - خداوند ، به همه اقوام كافر و تكذيب گر ، فرصت مى داد تا شايد متنبه شوند و دست از مخالفت بردارند .

فأمليت للك_فرين ثمّ أخذتهم

{إملاء} (مصدر {أمليت}) از {مَلْو} و به معناى فرصت دادن است; يعنى، آن اقوام تكذيب گر و كافر را فرصت دادم تا به خود بيايند و دست از مخالفت بردارند. آن گاه چون آنان از فرصت داده شده استفاده نكردند و هم چنان بر كفر و تكذيب خود اصرار ورزيدند، آنان را از ميان برداشتم و نابودشان ساختم.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - حج - 22 - 48 - 5

5 - هشدار خداوند به تكذيب كنندگان پيامبر ( ص ) ، مبنى بر اين كه از فرصت داد شده استفاده كنند و خود را چونان جوامع پيشين ، گرفتار خشم و قهر الهى نسازند .

و إن يكذّبوك . .. و كأيّن من قرية أمليت لها ... أخذتها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 104 - 5

5 - مهلت خداوند به كافران حق ستيز صدراسلام ، ناشى از رحمت و لطف او بود ; نه برخاسته از ضعف و ناتوانى وى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت حضرت ابراهيم(ع) و فرجام اخروى

مشركان، هشدارى است به شرك پيشگان صدراسلام كه اگر بر آنان عذاب نازل نمى شود، نه از ناتوانى حق تعالى است; بلكه از باب رحمت او بر مردمان است و چون زمينه آن به پايان برسد، عزّت و قهر الهى گريز ناپذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 122 - 5

5 - مهلت خداوند به كافران حق ستيز صدراسلام ، معلول رحمت و لطف وى بود ; نه برخاسته از ضعف و ناتوانى او .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت قوم نوح، از يكسو تسلى خاطر پيامبر(ص) و از سوى ديگر هشدارى بود به مشركان كه اگر بر آنان عذاب نازل نشده; نه از باب ناتوانى حق تعالى است; بلكه از باب رحمتى است كه بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان رسد، عزت و قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 140 - 5

5 - مهلت دادن خدا به كافران و حق ستيزان ، معلول رحمت و لطف او است ; نه از روى ضعف و ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت قوم عاد از يكسو تسلى بخش خاطر پيامبر(ص) و از سوى ديگر هشدارى است به مشركان مكه كه اگر بر آنان عذاب نازل نشده، از باب ناتوانى حق تعالى نيست; بلكه از باب رحمتى است كه او بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان رسد، عزت و قهر الهى گريزناپذير خواهد

بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 159 - 5

5 - مهلت خداوند به كافران حق ستيز صدراسلام ، معلول لطف و رحمت او بود ; نه برخاسته از ضعف و ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادآورى سرگذشت ثموديان، از يكسو تسلى بخش خاطر پيامبر(ص) است و از سوى ديگر هشدارى به اكثريت مشركان لجوج و مصمم بر كفر است كه اگر بر آنان عذاب نازل نشده، نه از باب ناتوانى خداوند است; بلكه از باب رحمتى است كه او بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان برسد، قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 175 - 4

4 - مهلت خدا به كافران و حق ستيزان صدراسلام و تأخير در مجازات آنان ، معلول رحمت او بود ; نه برخاسته از ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

ياد آورى سرگذشت قوم لوط، از يك سو تسلّى بخش خاطر پيامبر(ص) است و از سوى ديگر هشدارى به شرك پيشگان صدر اسلام است كه اگر بر آنان عذاب نشده، نه از باب ناتوانى خداوند است; بلكه از باب رحمتى است كه او بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان برسد، قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - شعراء - 26 - 191 - 4

4 - مهلت خداوند به كافران حق ستيز صدراسلام و تأخير در مجازات آنان ، معلول رحمت او است

; نه برخاسته از ضعف و ناتوانى .

و ما كان أكثرهم مؤمنين . و إنّ ربّك لهو العزيز الرحيم

يادكرد سرگذشت شعيب(ع) و مردم ايكه، از يكسو تسلى بخش خاطر پيامبر(ص) مى باشد و از سوى ديگر هشدارى به شرك پيشگان حق ستيز مكه است كه اگر بر آنان عذاب نازل نشده، نه از باب ناتوانى خداوند است; بلكه از باب رحمتى است كه او بر مردمان دارد و چون زمينه آن به پايان برسد، قهر الهى گريزناپذير خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

13 - نمل - 27 - 82 - 9

9 - ارائه معجزه اى سترگ ، اعطاى فرصتى از سوى خداوند به كافران براى گرايش به ايمان

و إذا وقع القول عليهم أخرجنا لهم دابّة من الأرض تكلّمهم

ارائه معجزه به يك معنا اعطاى فرصت به كافران است تا آن دسته اى كه زمينه ايمان آوردن دارند، از اين فرصت استفاده كرده و ايمان آورند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - لقمان - 31 - 24 - 5

5 - خداوند ، كافران حق ناپذير را ، به سرعت مجازات نمى كند و به آنها مدتى مهلت مى دهد .

نمتّعهم قليلاً ثمّ نضطرّهم

احتمال دارد {قليلاً} صفت براى مفعول به {نمتّع } باشد كه {زماناً} است. بنابراين، مفاد آيه چنين مى شود: {به آنان، مدت كوتاهى مهلت مى دهيم و سپس آنان را روانه عذاب جهنم مى كنيم.}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - غافر - 40 - 77 - 6

6 - مشركان و كافران حق ستيز ، چون از بازگشت به سوى خدا و

گرفتار شدن به عذاب جهنم راه فرارى ندارند ، مهلت دادن خداوند به آنان نگران كننده نيست .

فإمّا نرينّك بعض الذى نعدهم أو نتوفّينّك فإلينا يرجعون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 45 - 7

7 - مهلت دادن به كافران در دنيا ، از سنت هاى الهى است .

و لولا كلمة سبقت من ربّك لقضى بينهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 48 - 7

7 - موضع گيرى تكذيب گران در برابر پيامبر ( ص ) و مهلت دهى خداوند به آنان و تأخير در مجازات آنان ، قضاى الهى و مقتضاى ربوبيت او است .

و اصبر لحكم ربّك

{حكم} به معناى قضا است. مفسران با توجه به ارتباط آيه با آيات پيشين، بر آنند كه مراد از {لحكم ربّك} قضاى الهى درباره تكذيب كنندگان و افعال آنان است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 26 - 3

3 - مجازات الهى براى قوم ثمود ، از پى اعطاى فرصت به ايشان

سيعلمون غدًا

مراد از{غداً}، آينده و فرصتى است كه به ثموديان داده شده است; نه روزى كه از پس امروز مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - منافقون - 63 - 11 - 7

7 - خداوند ، هيچ كس را پس از فرارسيدن مرگش ، مهلت نمى دهد .

و لن يؤخّر اللّه نفسًا إذا جاء أجلها

مهمان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

مهمان

آثار اهانت به مهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 68 - 4

4-

تعرّض و اهانت به مهمان ، تعرّض و اهانتى است به ميزبان

قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون

درخواست لوط(ع) از قومش براى پرهيز از هتك حرمت مهمانانش با بيان{فلاتفضحون} (مرا شرمسار نكنيد) إشعار به نكته ياد شده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 69 - 7

7- تعرّض و اهانت به مهمان ، تعرض و اهانتى است به ميزبان .

قال إن ه_ؤلاء ضيفى . .. و اتقوا الله و لاتخزون

آداب مهمان نوازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 9،11،14،15

9_ تهيه غذا براى مهمانان ، از آداب معاشرت و خصلتى نيكوست .

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

11_ مباشرت حضرت ابراهيم ( ع ) در پذيرايى از ميهمانان خويش

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

14_ استفسار نكردن از مهمان درباره تهيه غذا و نوع آن و درنگ نكردن در آماده كردن و آوردن آن ، از آداب مهمان نوازى است .

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

15_ مباشرت ميزبان در پذيرايى از ميهمانان ، از خصلت هاى نيكو و پسنديده است .

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 68 - 2

2- حفظ حرمت مهمان و دفاع از او در برابر هرگونه تعرض و تجاوز ، امرى لازم و بايسته است .

قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون

از اينكه حضرت لوط(ع) براى منصرف كردن قومش از تعرض به مهمانانش روى مهمان بودن آنان تكيه كرد، مى تواند بيانگر مطلب فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات

- 51 - 27 - 3،4

3 - در دسترس قرار دادن غذا و تقاضا ار ميهمانان براى تناول آن ، كارى پسنديده و از آداب ميهمان نوازى است .

فقربّه إليهم قال ألاتأكلون

4 - مباشرت ميزبان در پذيرايى از ميهمانان _ هر چند او در اوج موقعيت اجتماعى و معنوى قرار داشته باشد _ عملى شايسته و از آداب مهمان نوازى است .

فقربّه إليهم قال ألاتأكلون

احترام به مهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 68 - 3

3- حفظ حرمت مهمان ، از آداب و سنت هاى پذيرفته شده در ميان قوم لوط

قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون

از اينكه حضرت لوط(ع) براى جلوگيرى از تجاوز مردم به مهمانانش، عنوان {مهمانان} را به آنان يادآورى كرد، حكايت از اين نكته مى كند كه: آنان به رسم حفظ حرمت مهمان آشنا بوده اند.

احترام مهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 24 - 4

4 - اجلال و گرامى داشت ميهمانان ، خصلتى پسنديده و پيامبرگونه

حديث ضيف إبرهيم المكرمين

ارزش مهمان نوازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 11

11_ مهمان نوازى ، خصلتى نيك و ارزشمند است .

ألا ترون . .. أنا خير المنزلين

امتناع مهمان از غذا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 28 - 3

3 - امتناع ميهمان از خوردن غذاى صاحب خانه ، امرى منفى و نگران كننده در فرهنگ مردم عصر ابراهيم ( ع ) *

قال ألا تأكلون . فأوجس منهم خيفة

نگران

شدن ابراهيم(ع)، نشانگر اين است كه از نظر مردم عصر آن حضرت، نخوردن غذا به منزله تهديد به حساب مى آمده است.

اهميت احترام به مهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 69 - 6

6- حفظ حرمت مهمان و دفاع از آن در برابر تجاوز ديگران ، تكليفى برعهده ميزبان

قال إن ه_ؤلاء ضيفى . .. و اتقوا الله و لاتخزون

اهميت احترام مهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 68 - 2

2- حفظ حرمت مهمان و دفاع از او در برابر هرگونه تعرض و تجاوز ، امرى لازم و بايسته است .

قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون

از اينكه حضرت لوط(ع) براى منصرف كردن قومش از تعرض به مهمانانش روى مهمان بودن آنان تكيه كرد، مى تواند بيانگر مطلب فوق باشد.

اهميت دفاع از مهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 77 - 5

5 - لوط ( ع ) ، خويشتن را موظف به محافظت از ميهمانان خويش مى دانست .

و لما جاءت رسلنا . .. قال ه_ذا يوم عصيب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 78 - 22

22_ ضرورت دفاع از مهمانان و محافظت از ايشان در برابر متجاوزان

ي_قوم ه_ؤلاء بناتى . .. أليس منكم رجل رشيد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 80 - 4

4_ ضرورت دفاع از مهمانان در مقابل تعرض تبه كاران به آنان

لو أن لى بكم قوّة

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 68 - 2

2- حفظ حرمت مهمان و دفاع از او در برابر هرگونه تعرض و تجاوز ، امرى لازم و بايسته است .

قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون

از اينكه حضرت لوط(ع) براى منصرف كردن قومش از تعرض به مهمانانش روى مهمان بودن آنان تكيه كرد، مى تواند بيانگر مطلب فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 69 - 6

6- حفظ حرمت مهمان و دفاع از آن در برابر تجاوز ديگران ، تكليفى برعهده ميزبان

قال إن ه_ؤلاء ضيفى . .. و اتقوا الله و لاتخزون

اهميت مهمان نوازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 29 - 11

11 - مهمان نوازى ، خصلتى نيكو و خلقى الهى است .

و أنت خير المنزلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 26 - 9

9 - لزوم پذيرايى شايسته ، از ميهمان

فجاء بعجل سمين

نقل سرگذشت ابراهيم(ع)، در حقيقت درسى شايسته پيروى است.

پذيرايى از مهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 148 - 16

16 _ پذيرايى ناشايسته از مهمان دعوت شده ، ظلم و بازگويى آن توسط مهمان ، جايز است .

لايحب اللّه الجهر بالسوء من القول إلاّ من ظلم

امام صادق(ع) در توضيح آيه فوق فرمود: من اضاف قوماً فاساء ضيافتهم فهم ممن ظلم فلاجناح عليهم فيما قالوا فيه.

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 283، ح 296; تفسير برهان، ج 1، ص 425، ح 1.

جلد - نام سوره - سوره -

آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 9،14

9_ تهيه غذا براى مهمانان ، از آداب معاشرت و خصلتى نيكوست .

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

14_ استفسار نكردن از مهمان درباره تهيه غذا و نوع آن و درنگ نكردن در آماده كردن و آوردن آن ، از آداب مهمان نوازى است .

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 27 - 3،4

3 - در دسترس قرار دادن غذا و تقاضا ار ميهمانان براى تناول آن ، كارى پسنديده و از آداب ميهمان نوازى است .

فقربّه إليهم قال ألاتأكلون

4 - مباشرت ميزبان در پذيرايى از ميهمانان _ هر چند او در اوج موقعيت اجتماعى و معنوى قرار داشته باشد _ عملى شايسته و از آداب مهمان نوازى است .

فقربّه إليهم قال ألاتأكلون

تشبيه به مهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 24 - 3

3 - اهل بهشت ، همچون مهمانان گرامى ، مورد پذيرايى قرار خواهند گرفت .

كلوا و اشربوا هنيئًا

جمله {كلوا و اشربوا هنيئاً} مقول قول محذوف است و تقدير آن چنين است: {يقال للذين يؤتون كتبهم بأيمانهم كلوا و اشربوا هنيئاً}. اين تعبير درباره مهمانان به كار مى رود.

جواز رد مهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 28 - 5

5 - نپذيرفتن ميهمان و اجازه ندادن به كسى براى ورود به خانه و محل سكونت خود ، جايز است .

و إن قيل لكم ارجعوا فارجعوا

دفاع از مهمان

جلد - نام سوره - سوره

- آيه - فيش

8 - هود - 11 - 78 - 7،12،14

7_ لوط ( ع ) ، با پيشنهاد ازدواج مهاجمان با دخترانش ، از آنان خواست تا از كردار ناشايست لواط و تعرض به مهمانانش برحذر باشند .

ي_قوم ه_ؤلاء بناتى هنّ أطهر لكم

12_ لوط ( ع ) ، با تحريك عواطف مهاجمان و اظهار شفقت به ايشان ، درصدد بازدارى آنان از تعرّض به ميهمانان خويش برآمد .

قال ي_قوم . .. فاتقوا الله و لاتخزون فى ضيفى أليس منكم رجل رشيد

14_ لوط ( ع ) ، از مهاجمان تبه كار خواست تا از خدا پروا كنند و متعرض مهمانانش نشوند .

فاتقوا الله

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 7

7_ لوط ( ع ) براى دفاع از مهمانان خويش ( فرشتگان حاضر در منزلش ) آماده مبارزه و درگيرى با تبه كاران مهاجم بود .

لن يصلوا إليك

آيات پيشين بيان كرد كه مهاجمان قصد تعرض به فرشتگان را داشتند. بر اين اساس ظاهر آن بود كه فرشتگان مى گفتند: {لن يصلوا إلينا; آنان از دسترسى به ما ناتوانند}. اين جا به جايى اشاره به دو نكته دارد: يكى اينكه، تعرض به مهمان به منزله تعرض به ميزبان است و دوم اينكه، لوط(ع) آماده مبارزه بود و تا توان داشت در مقابل مهاجمان ايستادگى مى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 71 - 2

2- حضرت لوط ( ع ) شخصيتى مهمان نواز و مدافع حريم مهمانان خود .

و جاء أهل المدينة يستبشرون . قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون

... و لاتخزون ... قال

سرزنش اهانت به مهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 68 - 6

6- تعرّض و اهانت به مهمان ديگران ، عملى ناپسند و ممنوع است .

قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 69 - 8

8- تعرّض و اهانت به مهمان ديگران ، عملى ناپسند و به دور از تقواپيشگى

قال إن ه_ؤلاء ضيفى . .. و اتقوا الله و لاتخزون

قوم لوط و مهمان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 78 - 24

24_ { عن أبى جعفر ( ع ) : إن قرية قوم لوط كانت على طريق السيّارة إلى الشام و مصر فكانت السيّارة تنزل بهم فيضيّفونهم . . . فدعاهم البخل إلى أن كانوا إذا نزل بهم الضيف فضحوه . . . و إنما كانوا يفعلون ذلك بالضيف حتى ينكل النازل عنهم . . . فأورثهم البخل بلاء لايستطيعون دفعه عن أنفسهم . . . حتى صاروا يطلبونه من الرجال فى البلاد و يعطونهم عليه الجعل . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است كه آبادى لوط بر سر راه مسافرانى بود كه به شام و مصر مى رفتند. كاروانيان بر آن قوم وارد مى شدند و مهمانشان مى شدند. بخل آنان سبب شد كه هر گاه مهمان بر آنان وارد مى شد [با انجام عمل زشت ]رسوايشان مى كردند ... و اين كار را بدين جهت انجام مى دادندكه مهمان از آنان بهراسد وباز گردد. پس بخل سبب شد

كه آنان مبتلا به بلايى شدند (مرض ابنه) نمى توانستند آن را از خود دور كنند ... تا آن جا كه از مردان شهرهادفع آن بلا را درخواست مى كردند و به آنهااجرت مى پرداختند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 68 - 3

3- حفظ حرمت مهمان ، از آداب و سنت هاى پذيرفته شده در ميان قوم لوط

قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون

از اينكه حضرت لوط(ع) براى جلوگيرى از تجاوز مردم به مهمانانش، عنوان {مهمانان} را به آنان يادآورى كرد، حكايت از اين نكته مى كند كه: آنان به رسم حفظ حرمت مهمان آشنا بوده اند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 70 - 3

3- قوم لوط ، حضرت لوط ( ع ) را از پذيرش هرگونه مهمان بيگانه و حمايت از آن ، منع كرده و برحذر داشتند .

قال إن ه_ؤلاء ضيفى . .. قالوا أو لم ننهك عن الع_لمين

مهمان نوازى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 10،11،16

10_ حضرت ابراهيم ( ع ) ، از خصلت مهمان نوازى برخوردار بود .

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

تهيه غذايى نيكو و درنگ نكردن در آوردن آن، حكايت از روحيه مهمان نوازى ابراهيم(ع) دارد.

11_ مباشرت حضرت ابراهيم ( ع ) در پذيرايى از ميهمانان خويش

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

16_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن الله تعالى بعث أربعة أملاك فى إهلاك قوم لوط : جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و كرّوبيل ( ع

) فمرّوا بابراهيم ( ع ) . . . و كان صاحب أضياف فشوى لهم عجلاً سميناً حتى أنضجه ثم قرّبه إليهم . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: خداى تعالى براى هلاك كردن قوم لوط چهار فرشته فرستاد: جبرئيل، ميكائيل، اسرافيل و كرّوبيل. پس بر ابراهيم گذر كردند و ابراهيم مهمانپذير و مهمان دوست بود. از اين رو گوساله فربهى برايشان بر آتش نهاد تا آن را پخت و نزد آنان آورد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 52 - 5

5- پذيرش مهمان _ هر چند كه ناشناس باشد _ از خلق و خوى ابراهيم ( ع ) بود .

و نبّئهم عن ضيف إبرهيم . إذ دخلوا عليه ... قال إنا منكم وجلون

ترس و اضطراب ابراهيم(ع) از حضور مهمانان (إنا منكم وجلون) نشان مى دهد كه آنان براى ابراهيم(ع) ناشناخته بودند و اگر آن حضرت آنان را مى شناخت هراس برنمى داشت. پذيرش مهمان ناشناخته گوياى برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 24 - 3

3 - اكرام و اجلال ابراهيم ( ع ) نسبت به ميهمانان خويش

ضيف إبرهيم المكرمين

واژه {مكرمين} (اسم مفعول) بيانگر اين معنا است كه ابراهيم(ع)، نسبت به آنان اكرام كرده بود; نه اين كه با صرف نظر از عمل ابراهيم(ع) آيه شريفه در مقام بيان مقام و جلالت ميهمانان وى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 26 - 1،3،6،7،8

1 - اقدام بى درنگ و نهانى حضرت ابراهيم (

ع ) در تهيه غذا ، براى ميهمانان گرامى خويش

فراغ إلى أهله فجاء بعجل سمين

از {فاء} در {فراغ} تسريع استفاده مى شود. ماده {راغ} نيز بيانگر اقدام پنهانى و غيرعلنى است.

3 - مراجعه حضرت ابراهيم ( ع ) به همسر خود ، براى تهيه غذاى ميهمانان

فراغ إلى أهله فجاء بعجل سمين

6 - پذيرايى كامل ابراهيم ( ع ) از ميهمانان خود ، در عين ناشناس بودن آنان براى آن حضرت

قوم منكرون . فراغ ... فجاء بعجل سمين

{عجل سمين} (گوساله چاق)، نشان مى دهد كه به هر حال ابراهيم(ع)، درصدد پذيرايى مفصل از ميهمانان ناشناس خويش بود.

7 - پذيرايى ابراهيم ( ع ) از ميهمانان خويش ، با گوساله اى فربه و بريان

فجاء بعجل سمين

8 - سخاوت و ميهمان نوازى ابراهيم ( ع ) و همسرش

فراغ إلى أهله فجاء بعجل سمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 27 - 1،2

1 - تقاضاى حضرت ابراهيم ( ع ) از ميهمانان ، براى خوردن غذا همراه با نهادن آن در دسترس آنان

فقربّه إليهم

2 - پذيرايى شخص ابراهيم ( ع ) ، از ميهمانان خويش

فراغ . .. فجاء بعجل ... فقربّه إليهم قال

استناد افعال ذكر شده در آيات به شخص ابراهيم(ع)، بيانگر مطلب بالا است.

مهمان نوازى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 29 - 10

10 - خدا ، بهترين ميزبان و مهمان نواز است .

و أنت خير المنزلين

مهمان نوازى ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 26 - 8

8 - سخاوت و

ميهمان نوازى ابراهيم ( ع ) و همسرش

فراغ إلى أهله فجاء بعجل سمين

مهمان نوازى لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 77 - 5،7

5 - لوط ( ع ) ، خويشتن را موظف به محافظت از ميهمانان خويش مى دانست .

و لما جاءت رسلنا . .. قال ه_ذا يوم عصيب

7_ { عن أبى جعفر ( ع ) : . . . و كان لوط إبن خالة ابراهيم و كانت إمرأة ابراهيم سارة اُخت لوط و كان لوط و ابراهيم نبيين مرسلين منذرين و كان لوط رجلاً سخياً كريماً يقرى الضيف إذا نزل به و يحذّرهم قومه . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: . .. لوط پسر خاله ابراهيم و ساره همسر ابراهيم خواهر لوط بود. لوط و ابراهيم هر دو پيغمبر مرسل و انذاركننده بودند و لوط مردى سخاوتمند و كريم بود و از ميهمانى كه بر او وارد مى شد پذيرايى مى كرد و ميهمانان را از قوم خود برحذر مى داشت}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 78 - 7،14،17

7_ لوط ( ع ) ، با پيشنهاد ازدواج مهاجمان با دخترانش ، از آنان خواست تا از كردار ناشايست لواط و تعرض به مهمانانش برحذر باشند .

ي_قوم ه_ؤلاء بناتى هنّ أطهر لكم

14_ لوط ( ع ) ، از مهاجمان تبه كار خواست تا از خدا پروا كنند و متعرض مهمانانش نشوند .

فاتقوا الله

17_ لوط ( ع ) از مهاجمان تبه كار خواست تا متعرض مهمانانش نشده و او را خوار و بى مقدار

نسازند .

و لاتخزون فى ضيفى

اخزاء (مصدر لاتخزون) به معناى خوار ساختن و رسوا كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 80 - 2،3

2_ آرزوى لوط ( ع ) به داشتن نيرويى براى مقابله با تبه كاران و دفاع از مهمانان خويش در برابر آنان

قال لو أن لى بكم قوّة

{لو} در جمله فوق ، حرف تمنّا و به معناى ليت (اى كاش) است.

3_ آرزوى لوط ( ع ) به داشتن پناهگاهى مطمئن كه بتواند مهمانانش را در پناه آن ، از تعرض تبه كاران برهاند .

قال لو . .. أو ءاوى إلى ركن شديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 7

7_ لوط ( ع ) براى دفاع از مهمانان خويش ( فرشتگان حاضر در منزلش ) آماده مبارزه و درگيرى با تبه كاران مهاجم بود .

لن يصلوا إليك

آيات پيشين بيان كرد كه مهاجمان قصد تعرض به فرشتگان را داشتند. بر اين اساس ظاهر آن بود كه فرشتگان مى گفتند: {لن يصلوا إلينا; آنان از دسترسى به ما ناتوانند}. اين جا به جايى اشاره به دو نكته دارد: يكى اينكه، تعرض به مهمان به منزله تعرض به ميزبان است و دوم اينكه، لوط(ع) آماده مبارزه بود و تا توان داشت در مقابل مهاجمان ايستادگى مى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 70 - 1،2،8

1- حضرت لوط ( ع ) به خاطر پذيرش مهمان بيگانه و حمايت از آن ، مورد سرزنش قومش قرار گرفت .

قال إن ه_ؤلاء ضيفى .

.. قالوا أو لم ننهك عن الع_لمين

2- حضرت لوط ( ع ) به خاطر دفاع از مهمانانش ، مورد اعتراض قوم خود قرار گرفت .

قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون . .. قالوا أو لم ننهك عن الع_لمين

8- { قال أبوجعفر ( ع ) : . . . و كان لوط رجلاً سخياًكريماً يقرى الضيف إذا نزل به و يحذرهم قومه ، قال : فلمّا رأى قوم لوط ذلك منه قالوا له : إنا ننهاك عن العالمين لاتقرى ضيفاً ينزّل بك ، إن فعلت فضحنا ضيفك الذى ينزل بك و أخزيناك . . . ;

امام باقر(ع) فرمود:. .. لوط(ع) مردى سخاوتمند و بزرگوار بود از مهمانانى كه بر او وارد مى شدند، پذيرايى مى كرد و آنان را از قوم خود برحذر مى داشت.[امام باقر(ع)] فرمود: هنگامى كه قوم لوط اين ميهمان پذيرى را ديدند، به آن حضرت گفتند: ما تو را از پذيرش هر مهمانى برحذر داشتيم و گفتيم: هيچ يك از ميهمانانى را كه بر تو وارد مى شوند، نپذير كه اگر پذيرفتى، مهمانانت را مفتضح و تو را خوار خواهيم كرد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 71 - 2

2- حضرت لوط ( ع ) شخصيتى مهمان نواز و مدافع حريم مهمانان خود .

و جاء أهل المدينة يستبشرون . قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون ... و لاتخزون ... قال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 37 - 5

5 - تلاش لوط ( ع ) براى حمايت از ميهمانانش در برابر قوم آلوده و فسادگر خويش

و لقد رودوه

عن ضيفه

{مراوده} به معناى تنازع ميان دو فرد است كه هر يك، خلاف خواست ديگرى را دنبال مى كند (مفردات راغب).

مهمان نوازى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 7،8،9،12

7_ يوسف ( ع ) از ميهمانان و كسانى كه براى تهيه آذوقه و دريافت سهميه به او مراجعه مى كردند ، به خوبى پذيرايى مى كرد .

ألا ترون . .. أنا خير المنزلين

{نزول} به طعام و مانند آن كه براى ميهمان تهيه شده گفته مى شود و {نزيل} به معناى ميهمان است. {منزلين} در آيه شريفه از همين ماده گرفته شده و به معناى ميزبانها و مهمان نوازان مى باشد.

8_ يوسف ( ع ) از برادرانش به نيكى پذيرايى كرد و سهميه ايشان را از خوار و بار به طور كامل پرداخت نمود .

ألا ترون أنى أُوفى الكيل و أنا خير المنزلين

9_ يوسف ( ع ) با توجه دادن برادرانش به عدالت خويش در معامله و پذيرايى نيكويش از مهمانان ، آنان را به آوردن بنيامين ترغيب كرد .

ائتونى بأخ لكم من أبيكم ألا ترون أنى أُوفى الكيل و أنا خير المنزلين

جمله {ألا ترون . ..} (آيا ملاحظه نمى كنيد كه...) پس از {ائتونى بأخ لكم} بيانگر هدف يوسف(ع) (ترغيب به آوردن بنيامين) از توجه دادن برادرانش به مهمان نوازى و عدالتش در معامله است.

12_ يوسف ( ع ) به برادرانش وعده داد كه اگر در سفر بعد ، بنيامين را به همراه بياورند ، باز هم از آنان به خوبى پذيرايى خواهد كرد .

ألا ترون . .. أنا خير المنزلين

مهمان نوازى

آداب مهمان

نوازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 9،11،14،15

9_ تهيه غذا براى مهمانان ، از آداب معاشرت و خصلتى نيكوست .

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

11_ مباشرت حضرت ابراهيم ( ع ) در پذيرايى از ميهمانان خويش

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

14_ استفسار نكردن از مهمان درباره تهيه غذا و نوع آن و درنگ نكردن در آماده كردن و آوردن آن ، از آداب مهمان نوازى است .

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

15_ مباشرت ميزبان در پذيرايى از ميهمانان ، از خصلت هاى نيكو و پسنديده است .

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 68 - 2

2- حفظ حرمت مهمان و دفاع از او در برابر هرگونه تعرض و تجاوز ، امرى لازم و بايسته است .

قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون

از اينكه حضرت لوط(ع) براى منصرف كردن قومش از تعرض به مهمانانش روى مهمان بودن آنان تكيه كرد، مى تواند بيانگر مطلب فوق باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 27 - 3،4

3 - در دسترس قرار دادن غذا و تقاضا ار ميهمانان براى تناول آن ، كارى پسنديده و از آداب ميهمان نوازى است .

فقربّه إليهم قال ألاتأكلون

4 - مباشرت ميزبان در پذيرايى از ميهمانان _ هر چند او در اوج موقعيت اجتماعى و معنوى قرار داشته باشد _ عملى شايسته و از آداب مهمان نوازى است .

فقربّه إليهم قال ألاتأكلون

ارزش مهمان نوازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 -

يوسف - 12 - 59 - 11

11_ مهمان نوازى ، خصلتى نيك و ارزشمند است .

ألا ترون . .. أنا خير المنزلين

اهميت مهمان نوازى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 29 - 11

11 - مهمان نوازى ، خصلتى نيكو و خلقى الهى است .

و أنت خير المنزلين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 26 - 9

9 - لزوم پذيرايى شايسته ، از ميهمان

فجاء بعجل سمين

نقل سرگذشت ابراهيم(ع)، در حقيقت درسى شايسته پيروى است.

مهمان نوازى ابراهيم(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 69 - 10،11،16

10_ حضرت ابراهيم ( ع ) ، از خصلت مهمان نوازى برخوردار بود .

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

تهيه غذايى نيكو و درنگ نكردن در آوردن آن، حكايت از روحيه مهمان نوازى ابراهيم(ع) دارد.

11_ مباشرت حضرت ابراهيم ( ع ) در پذيرايى از ميهمانان خويش

فما لبث أن جاء بعجل حنيذ

16_ { عن أبى عبدالله ( ع ) قال : إن الله تعالى بعث أربعة أملاك فى إهلاك قوم لوط : جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و كرّوبيل ( ع ) فمرّوا بابراهيم ( ع ) . . . و كان صاحب أضياف فشوى لهم عجلاً سميناً حتى أنضجه ثم قرّبه إليهم . . . ;

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: خداى تعالى براى هلاك كردن قوم لوط چهار فرشته فرستاد: جبرئيل، ميكائيل، اسرافيل و كرّوبيل. پس بر ابراهيم گذر كردند و ابراهيم مهمانپذير و مهمان دوست بود. از اين رو گوساله فربهى برايشان بر

آتش نهاد تا آن را پخت و نزد آنان آورد ...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 52 - 5

5- پذيرش مهمان _ هر چند كه ناشناس باشد _ از خلق و خوى ابراهيم ( ع ) بود .

و نبّئهم عن ضيف إبرهيم . إذ دخلوا عليه ... قال إنا منكم وجلون

ترس و اضطراب ابراهيم(ع) از حضور مهمانان (إنا منكم وجلون) نشان مى دهد كه آنان براى ابراهيم(ع) ناشناخته بودند و اگر آن حضرت آنان را مى شناخت هراس برنمى داشت. پذيرش مهمان ناشناخته گوياى برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 24 - 3

3 - اكرام و اجلال ابراهيم ( ع ) نسبت به ميهمانان خويش

ضيف إبرهيم المكرمين

واژه {مكرمين} (اسم مفعول) بيانگر اين معنا است كه ابراهيم(ع)، نسبت به آنان اكرام كرده بود; نه اين كه با صرف نظر از عمل ابراهيم(ع) آيه شريفه در مقام بيان مقام و جلالت ميهمانان وى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 26 - 1،3،6،7،8

1 - اقدام بى درنگ و نهانى حضرت ابراهيم ( ع ) در تهيه غذا ، براى ميهمانان گرامى خويش

فراغ إلى أهله فجاء بعجل سمين

از {فاء} در {فراغ} تسريع استفاده مى شود. ماده {راغ} نيز بيانگر اقدام پنهانى و غيرعلنى است.

3 - مراجعه حضرت ابراهيم ( ع ) به همسر خود ، براى تهيه غذاى ميهمانان

فراغ إلى أهله فجاء بعجل سمين

6 - پذيرايى كامل ابراهيم ( ع ) از ميهمانان خود ، در عين ناشناس بودن آنان

براى آن حضرت

قوم منكرون . فراغ ... فجاء بعجل سمين

{عجل سمين} (گوساله چاق)، نشان مى دهد كه به هر حال ابراهيم(ع)، درصدد پذيرايى مفصل از ميهمانان ناشناس خويش بود.

7 - پذيرايى ابراهيم ( ع ) از ميهمانان خويش ، با گوساله اى فربه و بريان

فجاء بعجل سمين

8 - سخاوت و ميهمان نوازى ابراهيم ( ع ) و همسرش

فراغ إلى أهله فجاء بعجل سمين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 27 - 1،2

1 - تقاضاى حضرت ابراهيم ( ع ) از ميهمانان ، براى خوردن غذا همراه با نهادن آن در دسترس آنان

فقربّه إليهم

2 - پذيرايى شخص ابراهيم ( ع ) ، از ميهمانان خويش

فراغ . .. فجاء بعجل ... فقربّه إليهم قال

استناد افعال ذكر شده در آيات به شخص ابراهيم(ع)، بيانگر مطلب بالا است.

مهمان نوازى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 29 - 10

10 - خدا ، بهترين ميزبان و مهمان نواز است .

و أنت خير المنزلين

مهمان نوازى ساره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - ذاريات - 51 - 26 - 8

8 - سخاوت و ميهمان نوازى ابراهيم ( ع ) و همسرش

فراغ إلى أهله فجاء بعجل سمين

مهمان نوازى لوط(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 77 - 5،7

5 - لوط ( ع ) ، خويشتن را موظف به محافظت از ميهمانان خويش مى دانست .

و لما جاءت رسلنا . .. قال ه_ذا يوم عصيب

7_ { عن أبى جعفر ( ع ) :

. . . و كان لوط إبن خالة ابراهيم و كانت إمرأة ابراهيم سارة اُخت لوط و كان لوط و ابراهيم نبيين مرسلين منذرين و كان لوط رجلاً سخياً كريماً يقرى الضيف إذا نزل به و يحذّرهم قومه . . . ;

از امام باقر(ع) روايت شده است: . .. لوط پسر خاله ابراهيم و ساره همسر ابراهيم خواهر لوط بود. لوط و ابراهيم هر دو پيغمبر مرسل و انذاركننده بودند و لوط مردى سخاوتمند و كريم بود و از ميهمانى كه بر او وارد مى شد پذيرايى مى كرد و ميهمانان را از قوم خود برحذر مى داشت}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 78 - 7،14،17

7_ لوط ( ع ) ، با پيشنهاد ازدواج مهاجمان با دخترانش ، از آنان خواست تا از كردار ناشايست لواط و تعرض به مهمانانش برحذر باشند .

ي_قوم ه_ؤلاء بناتى هنّ أطهر لكم

14_ لوط ( ع ) ، از مهاجمان تبه كار خواست تا از خدا پروا كنند و متعرض مهمانانش نشوند .

فاتقوا الله

17_ لوط ( ع ) از مهاجمان تبه كار خواست تا متعرض مهمانانش نشده و او را خوار و بى مقدار نسازند .

و لاتخزون فى ضيفى

اخزاء (مصدر لاتخزون) به معناى خوار ساختن و رسوا كردن است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 80 - 2،3

2_ آرزوى لوط ( ع ) به داشتن نيرويى براى مقابله با تبه كاران و دفاع از مهمانان خويش در برابر آنان

قال لو أن لى بكم قوّة

{لو} در جمله فوق ، حرف تمنّا و به معناى

ليت (اى كاش) است.

3_ آرزوى لوط ( ع ) به داشتن پناهگاهى مطمئن كه بتواند مهمانانش را در پناه آن ، از تعرض تبه كاران برهاند .

قال لو . .. أو ءاوى إلى ركن شديد

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - هود - 11 - 81 - 7

7_ لوط ( ع ) براى دفاع از مهمانان خويش ( فرشتگان حاضر در منزلش ) آماده مبارزه و درگيرى با تبه كاران مهاجم بود .

لن يصلوا إليك

آيات پيشين بيان كرد كه مهاجمان قصد تعرض به فرشتگان را داشتند. بر اين اساس ظاهر آن بود كه فرشتگان مى گفتند: {لن يصلوا إلينا; آنان از دسترسى به ما ناتوانند}. اين جا به جايى اشاره به دو نكته دارد: يكى اينكه، تعرض به مهمان به منزله تعرض به ميزبان است و دوم اينكه، لوط(ع) آماده مبارزه بود و تا توان داشت در مقابل مهاجمان ايستادگى مى كرد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 70 - 1،2،8

1- حضرت لوط ( ع ) به خاطر پذيرش مهمان بيگانه و حمايت از آن ، مورد سرزنش قومش قرار گرفت .

قال إن ه_ؤلاء ضيفى . .. قالوا أو لم ننهك عن الع_لمين

2- حضرت لوط ( ع ) به خاطر دفاع از مهمانانش ، مورد اعتراض قوم خود قرار گرفت .

قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون . .. قالوا أو لم ننهك عن الع_لمين

8- { قال أبوجعفر ( ع ) : . . . و كان لوط رجلاً سخياًكريماً يقرى الضيف إذا نزل به و يحذرهم قومه ، قال : فلمّا رأى قوم لوط

ذلك منه قالوا له : إنا ننهاك عن العالمين لاتقرى ضيفاً ينزّل بك ، إن فعلت فضحنا ضيفك الذى ينزل بك و أخزيناك . . . ;

امام باقر(ع) فرمود:. .. لوط(ع) مردى سخاوتمند و بزرگوار بود از مهمانانى كه بر او وارد مى شدند، پذيرايى مى كرد و آنان را از قوم خود برحذر مى داشت.[امام باقر(ع)] فرمود: هنگامى كه قوم لوط اين ميهمان پذيرى را ديدند، به آن حضرت گفتند: ما تو را از پذيرش هر مهمانى برحذر داشتيم و گفتيم: هيچ يك از ميهمانانى را كه بر تو وارد مى شوند، نپذير كه اگر پذيرفتى، مهمانانت را مفتضح و تو را خوار خواهيم كرد...}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 71 - 2

2- حضرت لوط ( ع ) شخصيتى مهمان نواز و مدافع حريم مهمانان خود .

و جاء أهل المدينة يستبشرون . قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون ... و لاتخزون ... قال

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - قمر - 54 - 37 - 5

5 - تلاش لوط ( ع ) براى حمايت از ميهمانانش در برابر قوم آلوده و فسادگر خويش

و لقد رودوه عن ضيفه

{مراوده} به معناى تنازع ميان دو فرد است كه هر يك، خلاف خواست ديگرى را دنبال مى كند (مفردات راغب).

مهمان نوازى يوسف(ع)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 59 - 7،8،9،12

7_ يوسف ( ع ) از ميهمانان و كسانى كه براى تهيه آذوقه و دريافت سهميه به او مراجعه مى كردند ، به خوبى پذيرايى مى كرد

.

ألا ترون . .. أنا خير المنزلين

{نزول} به طعام و مانند آن كه براى ميهمان تهيه شده گفته مى شود و {نزيل} به معناى ميهمان است. {منزلين} در آيه شريفه از همين ماده گرفته شده و به معناى ميزبانها و مهمان نوازان مى باشد.

8_ يوسف ( ع ) از برادرانش به نيكى پذيرايى كرد و سهميه ايشان را از خوار و بار به طور كامل پرداخت نمود .

ألا ترون أنى أُوفى الكيل و أنا خير المنزلين

9_ يوسف ( ع ) با توجه دادن برادرانش به عدالت خويش در معامله و پذيرايى نيكويش از مهمانان ، آنان را به آوردن بنيامين ترغيب كرد .

ائتونى بأخ لكم من أبيكم ألا ترون أنى أُوفى الكيل و أنا خير المنزلين

جمله {ألا ترون . ..} (آيا ملاحظه نمى كنيد كه...) پس از {ائتونى بأخ لكم} بيانگر هدف يوسف(ع) (ترغيب به آوردن بنيامين) از توجه دادن برادرانش به مهمان نوازى و عدالتش در معامله است.

12_ يوسف ( ع ) به برادرانش وعده داد كه اگر در سفر بعد ، بنيامين را به همراه بياورند ، باز هم از آنان به خوبى پذيرايى خواهد كرد .

ألا ترون . .. أنا خير المنزلين

مهمانى

آداب مهمانى

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - نور - 24 - 61 - 25

25 - سلام كردن ، از آداب معاشرت و رفت و آمد و مهمانى ميان مسلمانان

فإذا دخلتم بيوتًا فسلّموا على أنفسكم

آداب مهمانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 6،10،11،12،14،15،24

6 - مؤمنان ، در صورتى كه وارد خانه پيامبر ( ص

) شدند ، نبايد منتظر صرف غذا در آنجا باشند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتدخلوا بيوت النبىّ إلاّ أن يؤذن لكم إلى طعام غير ن_ظرين إ

{إناء} در لغت به معناى {وقت و ساعت} است (مفردات راغب). مراد از {غير ناظرين إناه} منتظر بودن براى فرارسيدن وقت غذا است.

10 - مؤمنان ، موظف بودند پس از صرف غذا در ميهمانى پيامبر ( ص ) ، از خانه آن حضرت پراكنده شوند .

فإذا طعمتم فانتشروا

11 - مؤمنان ، نبايد ميهمانى در خانه پيامبر ( ص ) را طولانى مى كردند و به گفتوگو و مذاكره مى پرداختند .

فإذا طعمتم فانتشروا . .. و لامستئنسين لحديث

12 - حضور در ميهمانى پيامبر ( ص ) آداب ويژه اى داشت كه بايد مؤمنان آن را رعايت مى كردند .

إلى طعام غير نظرين إنيه . .. إذا دعيتم فادخلوا فإذا طعمتم فانتشروا و لامستئنسين

14 - فلسفه فرمان به زود پراكنده شدن از ميهمانى پيامبر ( ص ) ، رفع زحمت و اذيت از آن حضرت است .

و لامستئنسين لحديث إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ

بنابراين كه مشاراليه {ذلكم} همين جمله {و لامستئنسين لحديث} باشد، نكته بالا، قابل استفاده است.

15 - ميهمانان پيامبر ( ص ) پس از صرف غذا ، نبايد به انتظار گفت وگو با اهل خانه آن حضرت ، مجلس را طولانى مى كردند .

فانتشروا و لامستئنسين لحديث

برداشت بالا، بنابراين احتمال است كه سرگرم شدن به گفت وگو، مربوط به اهل خانه باشد و نه گفت وگو با هم. لازم به ذكر است كه فراز {و إذا سألتموهنّ...} مؤيد اين برداشت است.

24 - فرمان به خروج از خانه پيامبر ( ص

) پس از صرف غذا ، سخن و فرمان حق است .

فإذا طعمتم فانتشروا و لامستئنسين لحديث إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ فيستحيى منكم و ا

استفاده از كارد در مهمانى زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 6

6_ زليخا به هر يك از زنان دعوت شده ، كاردى براى استفاده از خوردنى ها داد .

و ءاتت كل وحدة منهنّ سكّينًا

حضور در مهمانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 9

9 - در صورت دعوت شدن مؤمنان به ميهمانى پيامبر ( ص ) بايد در آن ميهمانى شركت مى كردند .

و ل_كن إذا دعيتم فادخلوا

مجلس مهمانى زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 4،5،6،7،10،29

4_ زليخا براى پاسخ گويى به زنان ملامت كننده ، ضيافتى ترتيب داد و مجلس ويژه اى آراست .

أرسلت إليهنّ و أعتدت لهنّ متّكئًا

5_ زليخا براى لميدن زنانى كه به مهمانى دعوت كرده بود ، تكيه گاهى ويژه فراهم ساخت .

و أعتدت لهنّ متّكئًا

{اعتاد} (مصدر أعتدت) به معناى مهيّا ساختن و آماده كردن است. {متّكئاً} به چيزى گفته مى شود كه به آن تكيه مى دهند و نكره آوردن آن دلالت بر ويژگى آن دارد. قابل ذكر است كه {متّكئاً} به معناى طعام نيز آمده است. مفرد بودن آن و نيز آوردن جمله {آتت ...} (به هر يك كاردى [براى استفاده از خوراكيها] داد) مى تواند مؤيد اين احتمال باشد كه مراد از {متّكئاً} در آيه {طعام} است.

6_ زليخا به

هر يك از زنان دعوت شده ، كاردى براى استفاده از خوردنى ها داد .

و ءاتت كل وحدة منهنّ سكّينًا

7_ زليخا خود ، آرايش دهنده مجلس ضيافت و پذيرايى كننده از زنان اشراف بود .

و أعتدت لهنّ متّكئًا و ءاتت كل وحدة منهنّ سكّينًا

ضمير در {أعتدت} و {آتت} به {امرأت العزيز} برمى گردد. بنابراين ظاهر اين است كه او خود به انجام آن كارها پرداخته بود و گرنه فعلهاى مذكور به صورت مجهول (اُعتِد) و (اوتيت) آورده مى شد.

10_ زليخا به منظور برخورد نكردن زنان دعوت شده با يوسف ( ع ) ، از او خواسته بود در اتاق هاى اندرونى ساختمان بماند .

و قالت اخرج عليهنّ

كلمه {خروج} به معناى از داخل به بيرون آمدن است. بنابراين {اخرج عليهنّ} مى رساند كه يوسف(ع) هنگامى كه زنان در مجلس ضيافت حاضر شدند، در مكانى بود كه نسبت به مجلس آنان داخل حساب مى شد ; يعنى، اگر مجلس پذيرايى در اتاق بيرونى بود زليخا، يوسف(ع) را در اتاق اندرونى نگه داشته بود.

29_ { عن على بن الحسين ( ع ) : . . . فأرسلت إليهنّ و هيأت لهنّ طعاماً و مجلساً ثم أتتهنّ باترج و { آتت كل واحدة منهنّ سكّيناً . . . } ;

از امام سجاد(ع) روايت شده است: . .. پس همسر عزيز [پيكى] به سوى بانوان فرستاد و از آنان دعوت كرد و برايشان طعامى آماده كرد و مجلسى آراست و آن گاه براى بانوان ترنج آورد و به هر يك كاردى داد ...}.

مكان مهمانى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 -

29 - 8

8 - زمين ، ضيافتگاه الهى براى انسان ها

و قل ربّ أنزلنى منزلاً مباركًا

عبارت {منزلاً مباركاً} كنايه از سرزمينى پر خير و بركت است. به كارگيرى {منزل} براى سرزمين ها، مفيد برداشت فوق است.

مهمانى از زنان اشراف مصر

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 5،8،10

5_ زليخا براى لميدن زنانى كه به مهمانى دعوت كرده بود ، تكيه گاهى ويژه فراهم ساخت .

و أعتدت لهنّ متّكئًا

{اعتاد} (مصدر أعتدت) به معناى مهيّا ساختن و آماده كردن است. {متّكئاً} به چيزى گفته مى شود كه به آن تكيه مى دهند و نكره آوردن آن دلالت بر ويژگى آن دارد. قابل ذكر است كه {متّكئاً} به معناى طعام نيز آمده است. مفرد بودن آن و نيز آوردن جمله {آتت ...} (به هر يك كاردى [براى استفاده از خوراكيها] داد) مى تواند مؤيد اين احتمال باشد كه مراد از {متّكئاً} در آيه {طعام} است.

8_ تعداد زنانى كه زليخا آنان را براى ديدار يوسف ( ع ) دعوت كرد ، بيش از ده نفر نبودند .

و قال نسوة فى المدينة . .. فلما سمعت بمكرهنّ أرسلت إليهنّ

ضمير در {مكرهنّ . ..} و {إليهنّ} به {نسوة} در آيه قبل برمى گردد و از آن جا كه {نسوة} از صيغه هاى جمع قلّه است ، معلوم مى شود تعداد زنان دعوت شده بيش از ده نفر نبود.

10_ زليخا به منظور برخورد نكردن زنان دعوت شده با يوسف ( ع ) ، از او خواسته بود در اتاق هاى اندرونى ساختمان بماند .

و قالت اخرج عليهنّ

كلمه {خروج} به معناى از داخل

به بيرون آمدن است. بنابراين {اخرج عليهنّ} مى رساند كه يوسف(ع) هنگامى كه زنان در مجلس ضيافت حاضر شدند، در مكانى بود كه نسبت به مجلس آنان داخل حساب مى شد ; يعنى، اگر مجلس پذيرايى در اتاق بيرونى بود زليخا، يوسف(ع) را در اتاق اندرونى نگه داشته بود.

مهمانى خدا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 198 - 12

12 _ بهشت و بشارت خلود در آن ، تنها بخشى از ضيافت الهى براى تقواپيشگان است .

نزلا من عند اللّه

كلمه {نزل}، به چيزهايى گفته مى شود كه در آغاز ورود ميهمان براى پذيرايى از وى فراهم مى گردد.

مهمانى در بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 32 - 1

1 - يكتاپرستان پايدار بر توحيد ، ميهمانان خداوند در بهشت

إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استق_موا . .. نزلاً من غفور رحيم

{نُزُل} به چيزى گفته مى شود كه براى پذيرايى از ميهمان آماده مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 43 - 3

3 - تقواپيشگان در بهشت ، مورد ضيافت و تكريم و تجليل الهى اند .

كلوا و اشربوا هنيئًا

{هنيئاً} واژه اى است كه به در وقت اطعام به ميهمانان و براى تكريم به آنان گفته مى شود.

مهمانى زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 4

4_ زليخا براى پاسخ گويى به زنان ملامت كننده ، ضيافتى ترتيب داد و مجلس ويژه اى آراست .

أرسلت إليهنّ و أعتدت لهنّ

متّكئًا

مهمانى محمد(ص)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

14 - احزاب - 33 - 53 - 8،13،18،20

8 - پيامبر ( ص ) ، به مؤمنان اطعام مى كرد و براى آنان ، ميهمانى ترتيب مى داد .

و ل_كن إذا دعيتم فادخلوا فإذا طعمتم فانتشروا

13 - اقامت طولانى در ميهمانى پيامبر ( ص ) ، موجب آزار و اذيت زياد آن حضرت

فإذا طعمتم فانتشروا و لامستئنسين لحديث إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ

آوردن فعل مضارع {يؤذى} براى بيان اذيت شدن آن حضرت، به جاى آوردن اسم فاعل و يا امثال آن، مى تواند به خاطر بيان تكرار آن _ كه كنايه از شدت و زيادى است _ باشد.

18 - مسلمانان صدراسلام ، در ورود وقت و بىوقت به خانه پيامبر ( ص ) و طولانى كردن ميهمانى ، مراعات حال آن حضرت را نمى كردند .

ي_أيّها الذين ءامنوا لاتدخلوا بيوت النبىّ . .. غير ن_ظرين إنيه ... فإذا طعمتم فا

20 - حياى پيامبر ( ص ) ، او را از اخراج ميهمانان اش باز مى داشت .

فإذا طعمتم فانتشروا و لامستئنسين لحديث إنّ ذلكم كان يؤذى النبىّ فيستحيى منكم

جمله {فيستحيى منكم} تعليل براى محذوفى است كه سياق بر آن دلالت مى كند و آن محذوف، چيزى مانند {اخراج} است.

يوسف(ع) در مهمانى زليخا

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - يوسف - 12 - 31 - 11،12،14

11_ زليخا ، هنگامى كه زنان بر جايگاه هاى خود تكيه زده و آماده استفاده از خوراكى ها شدند ، از يوسف ( ع ) خواست بر آنان گذر كند .

و قالت اخرج عليهنّ

12_ يوسف

( ع ) پس از دستور زليخا بدون درنگ در مجلس زنان اشراف حاضر شد .

قالت اخرج عليهنّ فلما رأينه

{فاء} در {فلما. ..} فصيحه است و گوياى جمله هايى مقدر مى باشد ; يعنى: {فخرج عليهنّ فرأينه فلما رأينه...}. حذف اين جمله ها براى رساندن اين نكته است كه دستور زليخا همان و اطاعت يوسف(ع) همان.

14_ زنان اشراف مصر در مجلس ضيافت زليخا ، براى اولين بار يوسف ( ع ) را مشاهده كردند .

فلما رأينه أكبرنه . .. و قلن ح_ش لله ما هذا بشرًا

ميزبان

اهانت به ميزبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 68 - 4

4- تعرّض و اهانت به مهمان ، تعرّض و اهانتى است به ميزبان

قال إن ه_ؤلاء ضيفى فلاتفضحون

درخواست لوط(ع) از قومش براى پرهيز از هتك حرمت مهمانانش با بيان{فلاتفضحون} (مرا شرمسار نكنيد) إشعار به نكته ياد شده دارد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 69 - 7

7- تعرّض و اهانت به مهمان ، تعرض و اهانتى است به ميزبان .

قال إن ه_ؤلاء ضيفى . .. و اتقوا الله و لاتخزون

بهترين ميزبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 29 - 10

10 - خدا ، بهترين ميزبان و مهمان نواز است .

و أنت خير المنزلين

مسؤوليت ميزبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - حجر - 15 - 69 - 6

6- حفظ حرمت مهمان و دفاع از آن در برابر تجاوز ديگران ، تكليفى برعهده ميزبان

قال إن ه_ؤلاء ضيفى . .. و اتقوا

الله و لاتخزون

ميزبان متقين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 85 - 3

3- خداى رحمان ، در قيامت ميزبان تقواپيشگان ( موحدان ) خواهد بود .

يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن وفدًا

{وفداً} چه مصدر و بيان كننده نوع حشر باشد و چه به معناى {وافدين} گرفته شود، بر ميهمان بودن متقين دلالت دارد; با اين تفاوت كه در صورت دوم، مى رساند كه حضور آنان در صحنه قيامت فردى نبوده; بلكه به صورت گروهى خواهد بود. دراين صورت بايد گفت: {وفداً} حال مقدره است; يعنى، زمان گروهى بودن از زمان حشر متأخر است; زيرا آيات بعد به حضور فردى همگان تصريح دارد.

ميزبان موحدان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

10 - مريم - 19 - 85 - 3

3- خداى رحمان ، در قيامت ميزبان تقواپيشگان ( موحدان ) خواهد بود .

يوم نحشر المتّقين إلى الرحمن وفدًا

{وفداً} چه مصدر و بيان كننده نوع حشر باشد و چه به معناى {وافدين} گرفته شود، بر ميهمان بودن متقين دلالت دارد; با اين تفاوت كه در صورت دوم، مى رساند كه حضور آنان در صحنه قيامت فردى نبوده; بلكه به صورت گروهى خواهد بود. دراين صورت بايد گفت: {وفداً} حال مقدره است; يعنى، زمان گروهى بودن از زمان حشر متأخر است; زيرا آيات بعد به حضور فردى همگان تصريح دارد.

ميت از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

ميت

آثار ذكر دفن ميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 21 - 11

11 - توجّه به پايان زندگى و مدفون شدن انسان ها در قبر ، مانع كفرورزى به

خداوند است .

ما أكفره . .. فأقبره

احكام نماز ميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 9

9 _ نماز گزاردن بر جنازه منافقان و حضور يافتن بر قبر آنان ، حرام است .

و لاتصل على أحد منهم

اهميّت دفن ميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 31 - 14

14 _ ضرروت دفن و خاكسپارى مردگان *

ليريه كيف يورى سوءة اخيه

مى توان گفت هدف از آموزش خاكسپارى به قابيل، تنها امداد ويژه خداوند به وى نبوده، بلكه برخاسته از ضرورت دفن مردگان نيز بوده است.

بدهى ميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 11 - 45

45 _ لزوم پرداخت بدهى هاى ميّت ، قبل از انجام وصيت وى

من بعد وصية يوصى به او دين

امام صادق (ع) فرمود: اِنّ الدّينَ قبل الوصية . .. .

_______________________________

تفسير عياشى، ج 1، ص 226، ح 55 ; نورالثقلين، ج 1، ص 453، ح 110.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 12 - 8،10،13،14،16،17،19

8 _ پيش از تقسيم ارث ، اموال مورد وصيّت ميّت ودَين او ، بايد از اصل اموال به جا مانده از او ، جدا شود .

من بعد وصيّة يوصين بها او دين . .. من بعد وصيّة توصون بها او دين ... من بعد وصيّ

10 _ لزوم اهتمام به وصيّت ميت و پرداخت ديون او

من بعد وصيّة يوصين بها او دين . .. من بعد وصيّة توصون بها او دين ... من بعد وصيّ

تكرار

مسأله وصيت و دَين، دلالت بر اهميّت ويژه آن دارد.

13 _ دَيْن نبايد به گونه اى باشد كه به ضرر وارث تمام شود .

او دين غير مضارّ

14 _ ديون ميت در صورتى كه به ضرر وارث باشد ، پرداخت آن لازم نيست .

من بعد وصيّة يوصى بها او دين غير مضارّ

مراد از ديون معنايى است عام كه شامل معاملات نسيه اى نيز مى شود ; بنابراين اگر ميت معامله اى نسيه انجام داده، ولى اين معامله ضررى بوده است، وارثان مى توانند ديون را نپردازند. يعنى معامله را فسخ كنند.

16 _ احكام و حدود ارث ، عمل به وصيّت ميت و پرداخت ديون وى ، وصيّت و سفارش اكيد خداوند به مردم

و لكم نصف ما ترك . .. وصيّة من اللّه

{وصيّة}، مفعول مطلق است و مى تواند تأكيدى بر كليّه قوانين و احكامى باشد كه در آيات پيشين بيان شد.

17 _ سفارش اكيد خداوند مبنى بر ضرر نرساندن به وارثان به واسطه دَين و وصيت

من بعد وصيّة يوصى بها او دين غير مضارّ وصية من اللّه

برداشت فوق بر اين اساس است كه {وصيّة}، تأكيد بر آخرين بخش آيه باشد كه ضرر نزدن به وارث به واسطه وصيّت و دين است.

19 _ هشدار خداوند به مؤمنان در مورد مقررات ارث ، وصيّت و دَين ميّت

و لكم نصف ما ترك من بعد وصيّة . .. و اللّه عليم حليم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 13 - 1

1 _ لزوم عمل به وصيّت ميّت ، اداى دين او ، احكام و قوانين ارث ، حدود الهى است .

تلك حدود

اللّه

{تلك}، اشاره به تمامى احكامى است كه در آيات ارث بيان شده است.

برادر ميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 176 - 3،4

3 _ برادران و خواهران ميت از جمله وارثان وى

قل اللّه يفتيكم فى الكللة . .. و إن كانوا اخوة و رجالا و نساءً

مراد از برادران و خواهران در اين آيه _ بنا به گفته تمامى مفسران _ خواهر و برادر پدر و مادرى و خواهر و برادر پدرى است، و سهام خواهر و برادر مادرى در آيه 21 از همين سوره تبيين شده است.

4 _ برادر و خواهر ميت در صورتى از وى ارث خواهند برد كه وى پدر و يا فرزند _ چه دختر و چه پسر _ نداشته باشد .

قل اللّه يفتيكم فى الكللة ان امرؤا هلك ليس له ولد و له اخت . .. و هو

جمله {ليس له ولد} بيان شرطى براى اصل ارث برى خواهر از برادر است نه شرط براى مقدار سهم او (نصف) ; زيرا در اين صورت بايد سهم خواهر را با وجود فرزند ميت نيز ذكر مى كرد و با توجه به موضوع آيه يعنى كلاله به دست مى آيد كه نبود پدر نيز شرط است. چون كلاله در لغت به كسى گفته مى شود كه نه پدر دارد نه فرزند.

تاريخ دفن ميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 31 - 13

13 _ سابقه ديرينه دفن و خاكسپارى مردگان

ليريه كيف يورى سوءة اخيه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - تكاثر - 102

- 2 - 5

5 - خاك سپارى مردگان در گورستان هاى عمومى ، داراى پيشينه در تاريخ بشر

حتّى زرتم المقابر

{مقبرة}، (مفرد {مقابر})، مكانى است كه قبرهاى متعددى در آن باشد.

خواهر ميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - نساء - 4 - 176 - 3،4

3 _ برادران و خواهران ميت از جمله وارثان وى

قل اللّه يفتيكم فى الكللة . .. و إن كانوا اخوة و رجالا و نساءً

مراد از برادران و خواهران در اين آيه _ بنا به گفته تمامى مفسران _ خواهر و برادر پدر و مادرى و خواهر و برادر پدرى است، و سهام خواهر و برادر مادرى در آيه 21 از همين سوره تبيين شده است.

4 _ برادر و خواهر ميت در صورتى از وى ارث خواهند برد كه وى پدر و يا فرزند _ چه دختر و چه پسر _ نداشته باشد .

قل اللّه يفتيكم فى الكللة ان امرؤا هلك ليس له ولد و له اخت . .. و هو

جمله {ليس له ولد} بيان شرطى براى اصل ارث برى خواهر از برادر است نه شرط براى مقدار سهم او (نصف) ; زيرا در اين صورت بايد سهم خواهر را با وجود فرزند ميت نيز ذكر مى كرد و با توجه به موضوع آيه يعنى كلاله به دست مى آيد كه نبود پدر نيز شرط است. چون كلاله در لغت به كسى گفته مى شود كه نه پدر دارد نه فرزند.

دفن ميت در جاهليت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 21 - 8

8 - خاك سپارى مردگان ، شيوه

اى سابقه دار در دوران جاهليت

فأقبره

يادآورى مراسم خاك سپارى در ضمن بر شمردن نعمت هاى خداوند براى مردم عصر بعثت، نشانه جارى بودن آن مراسم در آن روزگار است.

منشأ دفن ميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 21 - 5

5 - خداوند ، الهام بخش دفن مردگان در قبر ها است .

فأقبره

تفاوت فعل {أقْبَر} با {قَبَر}، اين است كه {قابر}; يعنى، كسى كه با دست خود مرده اى را دفن كند و {إقبار} اين است كه براى مرده قبرى فراهم سازند و يا فرمان به دفن او دهند. (لسان العرب)

نعمت دفن ميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 21 - 7

7 - مرگ براى انسان و دفن اموات ، دو نعمت از جانب خداوند و سزوار شكرگزارى است .

قتل الإنس_ن ماأكفره . .. ثمّ أماته فأقبره

برداشت يادشده، بر اين اساس است كه كفر در {ماأكفره} به معناى كفران نعمت باشد.

نماز ميت بر منافقان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 9

9 _ نماز گزاردن بر جنازه منافقان و حضور يافتن بر قبر آنان ، حرام است .

و لاتصل على أحد منهم

نماز ميت در صدر اسلام

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

7 - توبه - 9 - 84 - 5

5 _ وجود سنت نماز و دعا براى ميت مسلمان و رفتن بر سر قبر وى در زمان پيامبر اكرم ( ص )

و لاتصل . .. و لاتقم على قبره

وارث ميت

جلد - نام سوره

- سوره - آيه - فيش

3 - نساء - 4 - 33 - 1،2،4،7

1 _ خداوند براى هر كس وارثانى تعيين نموده است .

و لكلّ جعلنا موالى

{موالى}، جمع كلمه {مولى}، يعنى آنان كه داراى حق اولويّت هستند، و مراد از آن در آيه شريفه به قرينه {ممّا ترك}، وارثان مى باشند.

2 _ اموالى كه پدر و مادر و خويشان باقى مى گذارند ، داراى وارثانى معين

و لكلّ جعلنا موالى ممّا ترك الوالدان و الاقربون

در برداشت فوق، {الوالدان و الاقربون}، فاعل براى {ترك} گرفته شده است.

4_ پدر و مادر و خويشان ، وارثان ميت

و لكلّ جعلنا موالى ممّا ترك الوالدان و الاقربون

فاعل {ترك} در برداشت فوق، ضميرى است كه به {كلٍّ} برمى گردد و {الوالدان و الاقربون}، خبر براى ضميرى محذوف است كه به موالى برمى گردد; يعنى آن وارثان، پدر و مادر و خويشان ميّت هستند. لازم به تذكر است كه {ممّا ترك} متعلق به فعل مقدر (يرثون) مى باشد.

7 _ زن و شوهر ، وارث يكديگر *

و لكلّ جعلنا موالى . .. و الذين عقدت ايمانكم

برخى برآنند كه مراد از پيمان در آيه شريفه، پيمان زناشويى است كه منطبق بر زن و شوهر مى شود.

وصيت ميت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 181 - 7

7 - خداوند ، به وصيت هاى ميت آگاه و به عملكرد وصى و بازماندگان او داناست .

فمن بدله . .. فإنما إثمه على الذين يبدلونه إن اللّه سميع عليم

ميته

استفاده از ميته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 1،11،12،35،36،37،39،56

1 _

حرمت استفاده از مردار ، خون و گوشت خوك

حرمت عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير

11 _ استفاده از مردار ، خون ، گوشت خوك ، حيوان خفه شده ، زده شده ، پرت شده ، شاخ خورده ، دريده شده و بدون تذكيه ، فسق و خروج از طاعت خداوند است .

حرمت عليكم . .. ذلكم فسق

بنابر اينكه {ذلكم} اشاره باشد به جميع عناوين ياد شده در آيه، نه خصوص آخرين عنوان.

12 _ قسمت بندى گوشت به حكم قمار و استفاده از آن و خوردن گوشت حيوانى كه به نام غير خدا و يا بر آستان بت ها ذبح شود ، فسق است .

حرمت عليكم . .. و ما ذبح على النصب و إن تستقسموا بالازلم ذلكم فسق

35 _ استفاده از مردار ، خون ، گوشت خوك و حيوانى كه نام غير خدا به هنگام ذبح بر آن برده شود ، در حال اضطرار جايز است .

حرمت عليكم . .. فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

36 _ استفاده از حيوانى كه بر اثر خفگى ، زده شدن ، پرت شدن و ضربه ديدن از شاخ حيوانى ديگر بميرد و يا درنده اى آن را بكشد ، در حال اضطرار جايز است .

حرمت عليكم . .. فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

37 _ استفاده از حيوان قربانى شده بر آستان بت ها و گوشت هاى سهمبندى شده با تير هاى قمار ، در حال اضطرار جايز است .

و ما ذبح على النصب و إن تستقسموا بالازلم . .. فإنّ اللّه غفور رحيم

39 _ استفاده از

مردار ، خون ، گوشت خوك ، تنها به مقدار ضرورت جايز است .

حرمت . .. فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

56 _ بهره گيرى مضطر از مردار ، خون ، گوشت خوك و حيوان ذبح شده به نام غير خدا و . . . ، مشروط به آن است كه از روى عمد و قصد گناه نباشد .

فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم

از امام باقر(ع) در توضيح {غير متجانف} در آيه فوق روايت شده: غير متعمد لاثم.

_______________________________

تفسير قمى، ج 1، ص 162; تفسير برهان، ج 1، ص 447، ح 1.

اقسام ميته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 3،4،11،36

3 _ حرمت استفاده از حيوانى كه در اثر خفگى ، زده شدن ، پرت شدن و شاخ خوردن بميرد .

حرمت . .. و المنخنقة و الموقوذة و المتردية و النطيحة

مراد از عناوين ياد شده اين است كه حيوان بر اثر آنها بميرد، نه اينكه _ به مجرد پرت شدن از بلندى، استفاده از آن حرام باشد. دليل اين معنا جمله استثنائيه {الا ما ذكيتم} است.

4 _ حرمت استفاده از حيوانى كه طعمه و شكار درندگان شده و بميرد .

حرمت . .. و ما اكل السبع

11 _ استفاده از مردار ، خون ، گوشت خوك ، حيوان خفه شده ، زده شده ، پرت شده ، شاخ خورده ، دريده شده و بدون تذكيه ، فسق و خروج از طاعت خداوند است .

حرمت عليكم . .. ذلكم فسق

بنابر اينكه {ذلكم} اشاره باشد به جميع عناوين ياد شده در آيه، نه

خصوص آخرين عنوان.

36 _ استفاده از حيوانى كه بر اثر خفگى ، زده شدن ، پرت شدن و ضربه ديدن از شاخ حيوانى ديگر بميرد و يا درنده اى آن را بكشد ، در حال اضطرار جايز است .

حرمت عليكم . .. فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لاثم فإنّ اللّه غفور رحيم

حرمت ميته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

4 - مائده - 5 - 3 - 1،3،4

1 _ حرمت استفاده از مردار ، خون و گوشت خوك

حرمت عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير

3 _ حرمت استفاده از حيوانى كه در اثر خفگى ، زده شدن ، پرت شدن و شاخ خوردن بميرد .

حرمت . .. و المنخنقة و الموقوذة و المتردية و النطيحة

مراد از عناوين ياد شده اين است كه حيوان بر اثر آنها بميرد، نه اينكه _ به مجرد پرت شدن از بلندى، استفاده از آن حرام باشد. دليل اين معنا جمله استثنائيه {الا ما ذكيتم} است.

4 _ حرمت استفاده از حيوانى كه طعمه و شكار درندگان شده و بميرد .

حرمت . .. و ما اكل السبع

ميزان از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

ميزان

برپايى ميزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 7 - 5

5 - برقرارى ميزان و ابزار سنجش حق و باطل در ميان مردم از سوى خداوند

و السّماء رفعها و وضع الميزان

برداشت ياد شده، مبتنى بر اين احتمال است كه مقصود از {وضع الميزان} برقرارى ابزار سنجش در ميان مردم باشد _ نه آسمان ها _ ; آن گونه كه در آيه 25 سوره {حديد} آمده است (و أنزلنا معهم الكتاب و الميزان

ليقوم الناس بالقسط). گفتنى است آيه بعد _ كه توصيه به پرهيز از طغيان در ميزان مى كند _ مؤيد همين برداشت است.

تعدد ميزان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 47 - 3

3- ابزار سنجش اعمال ( ميزان ) در قيامت ، متعدد است .

و نضع الموزين القسط

{موازين} (جمع {ميزان}) به معناى ترازوها است و جمع آمدن آن دليل بر تعدد است. هرچند ميان مفسران در باره چگونگى متعدد بودن ترازوهاى قسط و عدل اختلاف هست.

تفاوت ميزان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 8 - 6

6 - كردار هاى ناروا ، هنگام حسابرسى در قيامت _ با وجود تهى بودن همه آنها از وزن و ارزش _ گوناگون بوده و ابزار سنجش آنها متفاوت است .

و أمّا من خفّت موزينه

جمع بودن {موازين}; بيانگر تعدد ميزان و موزون و تغاير آنها است.

سبكى ميزان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 103 - 1

1 - سبكى كفّه ترازوى عمل ، نشان خسران و زيان كارى واقعى انسان در قيامت

و من خفّت موزينه فأُول_ئك الذين خسروا أنفسهم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 8 - 2

2 - وزنه هاى محاسبه اعمال در قيامت ، متناسب با آنها و سنگين يا سبك خواهد بود .

فأمّا من ثقلت موزينه . .. و أمّا من خفّت موزينه

چنانچه كلمه {موازين} جمع {ميزان} (وزنه اى كه با آن متاع را مى سنجند)، باشد،

نكته ياد شده استفاده مى شود.

سنگينى ميزان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 102 - 1

1 - سنگينى كفه ترازوى اعمال خود انسان ، تنها عامل مؤثر در سرنوشت وى در قيامت

فمن ثقلت موزينه فأُول_ئك هم المفلحون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 8 - 2

2 - وزنه هاى محاسبه اعمال در قيامت ، متناسب با آنها و سنگين يا سبك خواهد بود .

فأمّا من ثقلت موزينه . .. و أمّا من خفّت موزينه

چنانچه كلمه {موازين} جمع {ميزان} (وزنه اى كه با آن متاع را مى سنجند)، باشد، نكته ياد شده استفاده مى شود.

عوامل سبكى ميزان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 9 - 6

6 _ عن اميرالمؤمنين(ع): . .. و أما قوله: {... و من خفت موازينه} فإنما يعنى الحساب ... و السيئات خفة الميزان ... .

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: مراد از آيه {و من خفت موازينه}، حسابرسى (در قيامت) است . .. و گناهان، موجب سبكى ميزان هستند ... .

عوامل سنگينى ميزان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 8 - 8

8 _ عن اميرالمؤمنين(ع) . .. و اما قوله: { فمن ثقلت موزينه ...} فإنما يعنى الحساب ... و الحسنات ثقل الميزان ... .

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است: . .. مراد از آيه {فمن ثقلت موازينه}، حسابرسى (در قيامت) است ... و حسنات، موجب سنگينى ميزان است ... .

مراد از

سبكى ميزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 6 - 6

6 - { قال علىّ ( ع ) . . . و معنى قوله { فمن ثقلت موازينه } و { من خفّت موازينه } فهو قلة الحساب و كثرته ;

على(ع) فرمود: معناى سخن خداوند {فمن ثقلت موازينه} و {من خفّت موازينه}، پس آن [سنگينى و سبكى، به معناى ]كمى و زيادى [مدت] حسابرسى است}.

مراد از سنگينى ميزان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - قارعه - 101 - 6 - 6

6 - { قال علىّ ( ع ) . . . و معنى قوله { فمن ثقلت موازينه } و { من خفّت موازينه } فهو قلة الحساب و كثرته ;

على(ع) فرمود: معناى سخن خداوند {فمن ثقلت موازينه} و {من خفّت موازينه}، پس آن [سنگينى و سبكى، به معناى ]كمى و زيادى [مدت] حسابرسى است}.

منشأ ميزان در آفرينش

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 7 - 3

3 - برقرارى قانون ، محاسبه و سنجش به اراده الهى ، در ساختار نظام جهان

و السّماء رفعها و وضع الميزان

با توجه به اين كه {ميزان} به ابزار سنجش گفته مى شود; وضع ميزان در آسمان، مى تواند اشاره به حاكميت قانون و محاسبه در نظام جهان داشته باشد.

ميزان در ترازو

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 85 - 19

19 _ شعيب ( ع ) از مردم خويش خواست تا در فروش اجناس پيمانه ها را پر كنند

و از وزنه هاى ترازو نكاهند .

فأوفوا الكيل و الميزان

كلمه {كَيل} مصدر است و در آيه مورد بحث به معناى چيزى است كه به وسيله آن كيل مى كنند ; يعنى پيمانه. {ايفاء} (مصدر اوفوا) به معناى اتمام مى باشد و {اتمام كيل} به اين است كه گنجايش پيمانه مورد استفاده كمتر از حد متعارف نباشد و تا حد معمول آن پر شود. و ايفاى ميزان به اين است كه مقدار وزنه هاى مورد استفاده كمتر از حد معمول نباشد و جنس پرداخت شده كمتر از مقدار وزنه ها نباشد.

ميزان در عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 9 - 3

3 _ همطراز نبودن اعمال و عقايد آدمى با حق بيانگر بىوزنى و سبكى اعمال و عقايد است.

و الوزن يومئذ الحق . .. و من خفت موزينه فأولئك الذين خسروا أنفسهم

ميزان در قيامت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

3 - آل عمران - 3 - 161 - 13

13 _ پاداش و جزاىِ كردار آدمى در قيامت بر اساس عدل

ثمّ توفّى كلّ نفس ما كسبت و هم لا يظلمون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - اعراف - 7 - 8 - 2،5

2 _ حق (نوع شايسته و بايسته رفتار و انديشه ها در پيشگاه خداوند)، وسيله سنجش اعمال و عقايد در قيامت است.

و الوزن يومئذ الحق

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه {الحق} خبر براى {الوزن} باشد و كلمه {الوزن} به معناى ميزان (مقياس سنجش) باشد. مانند مثقال و كيلو كه مقياس سنجش و تعيين كننده سبكى و سنگينى

اشياء است.

5 _ هر يك از رفتارها و عقايد آدمى داراى مقياسى مخصوص براى ارزيابى آنها در قيامت است.

و الوزن يومئذ الحق فمن ثقلت موزينه

كلمه {موازين} (جمع موزون) مى رساند كه هر يك از اعمال و عقايد آدمى مورد سنجش قرار مى گيرد و چون اعمال و عقايد مختلف است، مقياس و وسيله سنجش آن نيز متفاوت خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - انبياء - 21 - 47 - 1،11

1- حسابرسى مردم در قيامت بر ميزان قسط و عدالت است .

و نضع الموزين القسط ليوم القي_مة

برداشت ياد شده مبتنى بر اين است كه لام در {ليوم القيامة} براى ظرفيت و به معناى {فى}، يا {عند} باشد.

11- { عن هشام بن سالم قال : سألت أباعبداللّه ( ع ) عن قول اللّه عزّوجلّ : { ونضع الموازين القسط ليوم القيامة فلاتظلم نفس شيئاً } قال : هم الأنبياء و الأوصيا ( ع ) ;

از هشام بن سالم نقل شده كه گفت: از امام صادق(ع) در باره قول خداى عزّوجلّ {ونضع الموازين القسط ليوم القيامة. ..} پرسيدم فرمود: موازين قسط، پيامبران و اوصيا هستند}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 102 - 2،3،4

2 - تنها عقايد درست و اعمال صالح ، داراى وزن و مقدار در قيامت

فمن ثقلت موزينه فأُول_ئك هم المفلحون

با توجه به اين كه فلاح و رستگارى در نتيجه ايمان و عمل صالح به دست مى آيد و در اين آيه، تنها كسانى رستگار دانسته شده اند كه از ميزانى سنگين برخوردار باشند، برداشت بالا استفاده مى شود.

3 - وجود معيار

ها و ميزان هاى متعدد در قيامت ، براى سنجش اعمال انسان ها

فمن ثقلت موزينه

{موازين} جمع {ميزان} است. به كارگيرى جمع، بيانگر اين معنا است كه هر نوع عمل فرد، داراى ميزان مخصوصى مى باشد.

4 - هر نوع عمل انسان ، داراى معيار و ميزانى مخصوص در قيامت

فمن ثقلت موزينه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - شورى - 42 - 17 - 15

15 - قرآن و قانون الهى ، ابزار سنجش و داورى در قيامت

اللّه الذى . .. و ما يدريك لعلّ الساعة قريب

ميزان عمل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

11 - طه - 20 - 100 - 6

6 - قرآن ، محور و ميزان سنجش اعمال در قيامت است .

من أعرض عنه فإنّه يحمل يوم القي_مة وزرًا

منطوق آيه دلالت مى كند كه اعراض از قرآن وزرآور است و مفهوم آيه مى رساند كه روى آوردن به قرآن، مايه نجات مى باشد. بنابراين ارزش اعمال و عقايد آدميان در روز قيامت، به دورى و نزديكى آنان به قرآن، وابسته است و بدين وسيله براى آنها تعيين درجات و يا دركات مى شود.

ميكائيل از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

ميكائيل

برترى انبيا از ميكائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 98 - 5

5 - برترى رسولان الهى بر فرشتگان حتى بر جبرئيل و ميكائيل *

من كان عدواً للّه و ملئكته و رسله و جبريل و ميكل

چنانچه گذشت ذكر بخصوص جبرئيل و ميكائيل از ميان ساير فرشتگان حكايت از برترى اين دو فرشته دارد و تقديم ذكرى {رسله} بر {جبريل و ميكال} اشاره به به برترى بر

جبرئيل و ميكائيل دارد.

دشمنان ميكائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 98 - 2

2 - خداوند ، دشمن كسانى است كه با جبرئيل و ميكائيل دشمنى دارند .

من كان عدواً للّه . .. و جبريل و ميكل فإن اللّه عدو للكفرين

كفر دشمنان ميكائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 98 - 7

7 - دشمنان جبرئيل و ميكائيل كافرند .

من كان عدواً للّه . .. و جبريل و ميكل فإن اللّه عدو للكفرين

مقامات ميكائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 98 - 4

4 - جبرئيل و ميكائيل داراى مقامى برتر از ساير فرشتگان در پيشگاه خدا

من كان عدواً للّه و ملئكته و رسله جبريل و ميكل

كلمه {ملائكته} شامل جبرئيل و ميكائيل مى شود. بنابراين ذكر بخصوص آنها از ميان ساير فرشتگان، مى تواند اشاره به برترى مقام آنان باشد.

نجات ميكائيل

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - زمر - 39 - 68 - 12

12 - { قال رسول اللّه ( ص ) : { و نفخ فى الصور فصعق من فى السماوات و من فى الأرض إلاّ من شاء اللّه } قالوا : يا رسول اللّه من ه_ؤلاء الذين استثنى اللّه ، قال : جبرئيل و ميكائيل و ملك الموت و اسرائيل و حملة العرش . . . ;

از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: {و نفخ فى الصور. .. إلاّ من شاء اللّه}. [اصحاب] گفتند: اى رسول خدا! اين كسانى كه استثنا شده اند

چه كسانى هستند؟ فرمود: جبرئيل، ميكائيل، ملك الموت، اسرائيل و حاملان عرش هستند...}.

ميوه از ديدگاه قرآن در تفسير راهنما

ميوه

آثار تنوّع ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 99 - 10

10 _ تنوع ميوه ها و درختان زيتون و انار از آيات خداشناسى و توحيد است.

و الزيتون و الرمان مشتبها و غير متشبه

ارزش ميوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

2 - بقره - 2 - 266 - 8

8 _ خرما و انگور ، داراى ارزش ممتاز در ميان ديگر ميوه ها و از نمونه هاى بارز فراوانى ثمر *

له جنّة من نخيل و اعناب

از اختصاص به ذكر اين دو ميوه از ميان ساير ميوه ها، استفاده شده است.

استفاده از ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 9

9 _ جواز استفاده از انواع ميوه ها و محصولات كشاورزى براى انسان

كلوا من ثمره إذا أثمر

استفاده از ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 12

12 - بهشتيان در بهره گيرى از ميوه ها و روزى هاى بهشت ، كمترين رنج و محنت را نخواهند برد .

كلما رزقوا منها . .. وأتوا به متشبها

مجهول آوردن كلمه {رزقوا} و {أتوا} اشاره به اين دارد كه: خدمتكارانى در بهشت روزيها و ميوه ها را در اختيار بهشتيان قرار مى دهند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 73 - 1،2

1 - بهرهورى متقين در بهشت ، از ميوه هاى فراوان آماده

شده براى ايشان

لكم فيها ف_كهة

2 - ميوه هاى بهشت ، چندان فراوان اند كه تقواپيشگان تنها از بخشى از آن بهره مى برند .

لكم فيها ف_كهة كثيرة منها تأكلون

از {منها} _ كه براى تبعيض است _ استفاده مى شود كه مؤمنان تنها از گوشه اى از نعمت هاى بهشت استفاده مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - نبأ - 78 - 32 - 3

3 - برخوردارى تقواپيشگان از باغ ها و ميوه جات بهشت و موهبت هاى مادى جهان آخرت نمونه اى از سعادتمندى آنها است .

مفازًا . حدائق و أعن_بًا

اهميت ميوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 55 - 2

2- اهميت ميوه ، در ميان ساير خوراكى هاى انسان

يدعون فيها بكلّ ف_كهة

اهميت ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 11 - 2

2 - اهميت ميوه هاى زمين ، در زندگى و حيات خلق

فيها ف_كهة

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه در ميان همه مزايا و امكانات زمين، نخستين چيزى كه خداوند مطرح كرده {فاكهه} است.

اهميت ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 22 - 3

3 - ميوه و گوشت ، دو غذاى مهم در بهشت

و أمددن_هم بف_كهة و لحم

برترى برخى ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 4 - 5

5_ خداوند ، ايجاد كننده تفاوت در ميوه ها و ثمرات به دست آمده از درختان و

گياهان و برترى دهنده برخى از آنها بر برخى ديگر

و نفضل بعضها على بعض فى الأُكل

{اُكُل} به معناى ميوه و ثمره است و بر مطلق خوراكيها نيز اطلاق شده است.

برداشت ميوه باغ سوخته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 17 - 5

5 - سوگند باغداران يمنى ، به چيدن تمامى ميوه هاى باغ براى خود در صبحگاهان

إذ أقسموا ليصرمنّها مصبحين

تداوم وفور ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 33 - 1

1 - وجود ميوه هاى فراوان در بهشت اصحاب اليمين ، هميشگى است ; نه فصلى و مقطعى

و ف_كهة كثيرة . لامقطوعة

تشابه ميوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 99 - 9

9 _ درختان و ميوه هاى زيتون و انار، در عين تشابه، با يكديگر متفاوت هستند.

و الزيتون و الرمان مشتبها و غير متشبه

تشابه ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 7،8

7 _ انواع درختان و ميوه هاى زيتون و انار، در عين تشابه با يكديگر، متفاوت هستند.

و الزيتون و الرمان متشبها و غير متشبه

8 _ همگونى ميوه ها در شكل و گوناگونى آنها در طعم و كيفيت، نشانى از قدرت خداوند است.

و هو الذى . .. الزيتون و الرمان متشبها و غير متشبه

محتمل است مراد از زيتون و انار در آيه، ميوه هاى آن باشد. در اين صورت {متشابه} يعنى تشابه ميوه هاى زيتون با يكديگر و همچنين انار، {و غير متشابه} يعنى

تفاوت آنها از نظر رنگ و طعم و ... در عين تشابه با يكديگر.

تشبيه ميوه درخت زقوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 65 - 1

1 - ميوه و ثمره درخت { زقّوم } ، در زشتى همانند سر هاى شيطان ها است .

طلعها كأنّه رءوس الشي_طين

{طلع}، به معناى {ثمره} است.

تعقل در پيدايش ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 99 - 14

14 _ لزوم مطالعه و تحقيق در چگونگى ثمر دادن و رشد و رسيدن ميوه هاى درختان

أنظروا إلى ثمره إذا أثمر و ينعه

تغذيه از ميوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 35 - 1

1 - هدف و فلسفه آفرينش نخلستان ها و تاكستان ها از سوى خداوند ، تغذيه و بهره مندى انسان ها از ميوه ها و محصولات آنها است .

و جعلنا فيها من نخيل و أعنب . .. ليأكلوا من ثمره

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - نحل - 16 - 69 - 1،2

1- خداوند ، پس از الهام به زنبور هاى عسل در امر خانه سازى ، آنها را به تغذيه از گل و غنچه هاى ميوه ها ، درختان و محصولات كوهستانى راهنمايى كرده است .

و أوحى ربّك إلى النحل أن اتخذى من الجبال بيوتًا . .. ثمّ كلى من كلّ الثمرت

2- زنبور عسل ، موجودى كه از ميوه ها و شكوفه هاى درختان و گياهان تغذيه مى كند .

ثمّ كلى من كلّ الثمرت

تفاوت طعم ميوه

ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 8

8 _ همگونى ميوه ها در شكل و گوناگونى آنها در طعم و كيفيت، نشانى از قدرت خداوند است.

و هو الذى . .. الزيتون و الرمان متشبها و غير متشبه

محتمل است مراد از زيتون و انار در آيه، ميوه هاى آن باشد. در اين صورت {متشابه} يعنى تشابه ميوه هاى زيتون با يكديگر و همچنين انار، {و غير متشابه} يعنى تفاوت آنها از نظر رنگ و طعم و ... در عين تشابه با يكديگر.

تفاوت ميوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 99 - 9

9 _ درختان و ميوه هاى زيتون و انار، در عين تشابه، با يكديگر متفاوت هستند.

و الزيتون و الرمان مشتبها و غير متشبه

تفاوت ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 7

7 _ انواع درختان و ميوه هاى زيتون و انار، در عين تشابه با يكديگر، متفاوت هستند.

و الزيتون و الرمان متشبها و غير متشبه

تنوع رنگ ميوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 27 - 4،6

4 - آب ، عامل پديد آمدن انواع ميوه ها با رنگ هاى گوناگون

ماء فأخرجنا به ثمرت مختلفًا ألونها

6 - وجود انواع ميوه ها با رنگ ها ، طعم ها و خواص گوناگون ، از نعمت هاى خداوند براى بشر

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء فأخرجنا به ثمرت مختلفًا ألونها

برخى از مفسران بر اين باورند كه اختلاف رنگ ميوه

ها اشاره به طعم ها و خواص گوناگون آنها دارد; زيرا نوعاً ميوه هاى رنگارنگ، طعم ها و خواص گوناگونى دارند. گفتنى است اين آيه و آيه بعد، ضمن تبيين قدرت و يكتايى خداوند، در صدد برشمردن نعمت هاى الهى نيز مى باشد.

تنوع مزه ميوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 27 - 6

6 - وجود انواع ميوه ها با رنگ ها ، طعم ها و خواص گوناگون ، از نعمت هاى خداوند براى بشر

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء فأخرجنا به ثمرت مختلفًا ألونها

برخى از مفسران بر اين باورند كه اختلاف رنگ ميوه ها اشاره به طعم ها و خواص گوناگون آنها دارد; زيرا نوعاً ميوه هاى رنگارنگ، طعم ها و خواص گوناگونى دارند. گفتنى است اين آيه و آيه بعد، ضمن تبيين قدرت و يكتايى خداوند، در صدد برشمردن نعمت هاى الهى نيز مى باشد.

تنوع ميوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 27 - 4

4 - آب ، عامل پديد آمدن انواع ميوه ها با رنگ هاى گوناگون

ماء فأخرجنا به ثمرت مختلفًا ألونها

تنوع ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 99 - 11

11 _ گوناگونى درختان يك ميوه و تفاوت ثمره هاى آن، در عين شباهت با يكديگر، از آيات خداشناسى و توحيد است.

و هو الذى . .. و الزيتون و الرمان مشتبها و غير متشبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 5

5

_ گوناگونى ميوه ها و محصولات كشاورزى از آثار قدرت الهى

و الزرع مختلفا أكله

{اكل} به معناى ميوه و ثمرهاى خوراكى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 4 - 4،7

4_ درختان انگور ، نخل هاى خرما و نيز ساير گياهان على رغم مشروب شدن از آبى با طبيعت واحد ، ثمرات و ميوه هاى مختلف و گوناگون به بار مى آورند .

جن_ّت من أعن_ب و زرع و نخيل . .. يسقى بماء وحد و نفضل بعضها على بعض فى الأُكل

7_ گوناگون شدن ميوه هاى درختان و محصولات كشاورزى ، على رغم بهرهورى آنها از آب با طبيعتى واحد ، از نشانه هاى توحيد و يكتايى خدا در تدبير هستى

يسقى بماء وحد و نفضل بعضها على بعض فى الأُكل إن فى ذلك الأي_ت لقوم يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 19 - 6

6 - پيدايش گياهان مختلف با ميوه هاى متفاوت به وسيله ريزش باران ، يكى از جلوه هاى تدبير و ربوبيت خداوند است .

فأنشأنا لكم به جنّت . .. لكم فيها فوكه كثيرة

تنوع ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 42 - 1

1 - انواع ميوه ها ، رزق و روزى مخصوص و ممتاز بندگان مخلَص خدا در بهشت

أُول_ئك لهم رزق معلوم . فوكه

{فواكه} (جمع {فاكهة}) بدل كل از {رزق معلوم} و يا خبر براى مبتداى محذوف است و تقدير آن {ذلك الرزق فواكه} مى باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 -

ص - 38 - 51 - 4

4 - باغ هاى بهشتى ، داراى انواع ميوه ها و نوشيدنى هاى عالى و نفيس

بف_كهة كثيرة و شراب

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 52 - 1،2،3

1 - دو بوستان عطا شده به خداترسان ، داراى دو گونه متمايز از هر نوع ميوه

فيهما من كلّ ف_كهة زوجان

2 - دو بوستان خائفان از خدا ، هر يك داراى ميوه هايى مخصوص به خود و متمايز از ديگرى *

فيهما من كلّ ف_كهة زوجان

برداشت ياد شده بدين احتمال است كه {زوجان} به معناى وجود دو نوع در دو بهشت باشد كه در هر بهشت يك نوع از هر ميوه وجود داشته باشد.

3 - بهشت ، داراى همه گونه ميوه ها

فيهما من كلّ ف_كهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 53 - 1،2

1 - وجود انواع مختلف از هر ميوه در بهشت ، نعمتى غير قابل انكار و تكذيب ناپذير

فيهما من كلّ ف_كهة زوجان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

2 - ميوه هاى متنوع بهشت ، نمود ربوبيت الهى به جن و انس

فيهما من كلّ ف_كهة زوجان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 69 - 1،2

1 - وجود انواع ميوه ها _ خصوصاً خرما و انار_ در بهشت ، نعمتى انكارناپذير و غيرقابل تكذيب

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

2 - ميوه هاى متنوع _ به ويژه خرما و انار _ در بهشت ، نمود ربوبيت الهى به جن و

انس

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان . فبأىّ ءالآء ربّكما تكذّبان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 20 - 1،2

1 - وجود ميوه هاى متنوع و گوناگون در بهشت پيشتازان ( سابقون )

و ف_كهة ممّا يتخيّرون

2 - جوانان خدمت گذار ، آماده پذيرايى از پيشتازان ( سابقون ) در بهشت با هر نوع ميوه اى كه آنان انتخاب كنند .

و ف_كهة ممّا يتخيّرون

واژه {فاكهة} عطف بر {أكواب} (در دو آيه پيش) است; يعنى، {و يطوف عليهم ولدان مخلّدون بفاكهة ممّا يتخيّرون}.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 32 - 2

2 - تنوع و فراوانى ميوه ها در بهشت اصحاب اليمين

و ف_كهة كثيرة

{كثرت} در آيه شريفه هم شامل كثرت در مقدار و هم شامل كثرت در نوع ميوه مى شود، برداشت ياد شده ناظر به معناى دوم است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 42 - 2

2 - وجود انواع ميوه هاى دلخواه در بهشت

و فوكه ممّا يشتهون

جاودانگى ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 6

6_ ميوه ها و خوراكى هاى بهشت و هواى مطبوع آن ، دائمى و زوال ناپذير است .

أُكلها دائم و ظلّها

{ظلّها} مبتداست و خبر آن (دائم) در تقدير است.

خالق ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 3 - 3

3_ خداوند ، آفريننده گياهان و ميوه جات در زمين

و من كل الثمرت جعل فيها زوجين

اثنين

{ثمرات} (جمع ثمرة) به معناى ميوه ها و نيز درختان است (برگرفته شده از قاموس المحيط).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 1

1 - آب ، زمين ، دانه ها ، انگور ، سبزيجات ، زيتون ، نخل ، بوستان ، ميوه و چراگاه ، آفريده هاى خداوند و در خدمت منافع انسان و دام هاى آنان است .

مت_عًا لكم و لأنع_مكم

{متاعاً} اسم مصدر و جايگزين مصدر حقيقى {تمتيعاً}(بهره رساندن) است (لسان العرب). اين كلمه، مفعول له و بيانگر علت پيدايش نعمت هايى است كه در آيات پيشين ذكر شد.

درختان ميوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 99 - 11

11 _ گوناگونى درختان يك ميوه و تفاوت ثمره هاى آن، در عين شباهت با يكديگر، از آيات خداشناسى و توحيد است.

و هو الذى . .. و الزيتون و الرمان مشتبها و غير متشبه

درخواست ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 51 - 3

3 - تقواپيشگان در باغ هاى بهشتى ، خواستار ميوه ها و نوشيدنى هاى بسيار عالى ، متنوع و گوناگون

يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب

مقصود از كثرت ميوه ها و نوشيدنى ها، تنوع آنها است و تنكير {فاكهة} و {شراب} براى تفخيم مى باشد; يعنى، ميوه هاى عالى و نفيس.

رويش ميوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

6 - اعراف - 7 - 57 - 7

7 _ خداوند به وسيله آب هاى فروآمده از ابر ها ، انواع ميوه ها

را به ثمر مى نشاند .

فأنزلنا به الماء فأخرجنا به من كل الثمرت

زشتى ميوه درخت زقوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 65 - 1

1 - ميوه و ثمره درخت { زقّوم } ، در زشتى همانند سر هاى شيطان ها است .

طلعها كأنّه رءوس الشي_طين

{طلع}، به معناى {ثمره} است.

زمينه پيدايش ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 31 - 1

1 - خداوند ، باران و زمين مساعد را وسيله فراهم آمدن ميوه مصرفى انسان و علوفه حيوانات قرار داده است .

صببنا الماء . .. شققنا الأرض ... و ف_كهة و أبًّا

{أبّ}; يعنى، علوفه چرندگان، چه براى آنها چيده شود و چه خود به چرا مشغول شوند. (لسان العرب)

زوجيت ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 3 - 4

4_ گياهان و ميوه جات هر يك داراى دو نوع نر و ماده

و من كل الثمرت جعل فيها زوجين اثنين

{زوج} در لغت به معناى يك جفت و نيز به معناى يك تاى از يك جفت است. تثنيه آن (زوجين) به اعتبار معناى دوم است. بنابراين {زوجين} ; يعنى ، دو چيز كه هر يك زوج و همتاى ديگرى است و {اثنين} تأكيد براى زوجين است.

علم به رويش ميوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

16 - فصلت - 41 - 47 - 10

10 - آگاهى به روند پيدايش ميوه ها و تكوين و تولد جنين ، مقتضاى ربوبيت الهى است .

و ما ربّك . ..

و ما تخرج ... إلاّ بعلمه

عوامل پيدايش ميوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 99 - 8

8 _ خداوند با آب باران تاكستانهاى انگور و باغهاى زيتون و انار را پديدار مى سازد.

و جنت من أعناب و الزيتون و الرمان

عوامل رويش ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 32 - 4

4- آب ، عامل حيات و رويش گياهان ، ميوه ها و نباتات است .

و أنزل من السّماء ماء فأخرج به من الثمرت

فلسفه رويش ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 32 - 6

6- رويش گياهان ، نباتات و ميوه ها براى تأمين رزق و روزى انسان است .

فأخرج به من الثمرت رزقًا لكم

فوايد ميوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 57 - 3

3 - نقش مفيد و مؤثر ميوه ها در تغذيه انسان

لهم فيها ف_كهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 51 - 6

6 - نقش مفيد و مؤثر ميوه ها در تغذيه انسان

يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب

مطالعه تنوع ميوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 27 - 1

1 - تشويق و ترغيب خداوند به مطالعه و دقت نظر در مظاهر طبيعت ; چون نزول باران و چگونگى پيدايش انواع ميوه ها

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء فأخرجنا به ثمرت مختلفًا ألونها

{ثمرة} (مفرد {ثمرات}) به معناى

ميوه است.

منشأ پيدايش ميوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 27 - 4

4 - آب ، عامل پديد آمدن انواع ميوه ها با رنگ هاى گوناگون

ماء فأخرجنا به ثمرت مختلفًا ألونها

منشأ تنوع ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 4 - 5

5_ خداوند ، ايجاد كننده تفاوت در ميوه ها و ثمرات به دست آمده از درختان و گياهان و برترى دهنده برخى از آنها بر برخى ديگر

و نفضل بعضها على بعض فى الأُكل

{اُكُل} به معناى ميوه و ثمره است و بر مطلق خوراكيها نيز اطلاق شده است.

ميوه چينى اصحاب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 17 - 5

5 - سوگند باغداران يمنى ، به چيدن تمامى ميوه هاى باغ براى خود در صبحگاهان

إذ أقسموا ليصرمنّها مصبحين

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 18 - 2

2 - اطمينان همراه با غرور باغداران يمنى ، به موفقيت خويش در چيدن تمامى محصولات باغ براى خود

إذ أقسموا ليصرمنّها مصبحين . و لايستثنون

سوگند باغداران، همراه با تأكيد بر اين كه تمامى محصولات را بدون استثنا براى خود خواهند چيد، گوياى مطلب ياد شده است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 23 - 1،3

1 - به راه افتادن تمامى صاحبان بوستان يمنى با عزمى جدى ، براى چيدن ميوه ها در سپيده صبح

فانطلقوا و هم يتخ_فتون

3 - تلاش باغداران يمنى ، در مخفى نگه

داشتن كار برداشت ميوه ها از ديد ديگران

فانطلقوا و هم يتخ_فتون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 25 - 2

2 - باغداران يمنى ، خود را در بر چيدن تمامى محصولات باغ براى خود و محروم ساختن بينوايان از آن ، توانا مى پنداشتند .

و غدوا على حرد ق_درين

ميوه در مكه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 126 - 22

22 - از امام باقر ( ع ) درباره درخواست ابراهيم ( ع ) كه فرمود : { و ارزق أهله من الثمرات } روايت شده كه : { ان المراد بذلك ان الثمرات تحمل إليهم من الآفاق ;

اين ميوه ها، از سرزمينهاى دور به آن جا (مكه) برده مى شود.

ميوه درخت زقوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 53 - 1

1 - دوزخيان از فرط گرسنگى به پر كردن شكم خود از ميوه { زقّوم } مى پردازند .

فمال_ون منها البطون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 45 - 1

1- ثمره درخت زقوم ، چونان موادى آلوده و مذاب و جوشان در درون دوزخيان

إنّ شجرت الزقّوم . طعام الأثيم . كالمهل يغلى فى البطون

در معناى {مُهل}، برخى به آلودگى و عده اى به مذاب بودن آن اشاره كرده اند.

ميوه درختان

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 22 - 11

11 - ميوه درختان از مواهب الهى و رزق و روزى انسانهاست .

فأخرج به

من الثمرت رزقاً لكم

ميوه هاى باغ سوخته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 23 - 1

1 - به راه افتادن تمامى صاحبان بوستان يمنى با عزمى جدى ، براى چيدن ميوه ها در سپيده صبح

فانطلقوا و هم يتخ_فتون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 25 - 2

2 - باغداران يمنى ، خود را در بر چيدن تمامى محصولات باغ براى خود و محروم ساختن بينوايان از آن ، توانا مى پنداشتند .

و غدوا على حرد ق_درين

ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 7،8

7 - بهشت داراى درختانى انبوه و ميوه دار

أن لهم جنّت . .. كلما رزقوا منها من ثمرة

{ثمرة} به ميوه درختان گفته مى شود. بهشت و بستان را از آن جهت جنت مى گويند كه پوشيده از درختان انبوه است.

8 - ميوه درختان بهشت از روزى هاى بهشتيان

كلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً

{رزقاً} به معناى روزى است و مفعول دوم براى {رزقوا} مى باشد. ضمير در {منها} به {جنات} بر مى گردد و {من ثمرة} به منزله بيان براى {منها} است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 35 - 5

5_ بهشت دربردارنده ميوه و خوراكى و داراى هوايى مطبوع است .

أُكلها دائم و ظلّها

{أُكل} به معناى ميوه و ثمره است و گاهى به مطلق خوراكى نيز اطلاق مى شود. {ظلّ} به معناى سايه و در آيه شريفه كنايه از خوش آب و هوا بودن است.

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - يس - 36 - 57 - 1،2

1 - بهشتيان ، از ميوه هاى بسيار عالى و مطلوب برخوردارند .

لهم فيها ف_كهة

در برداشت ياد شده عالى و مطلوب بودن ميوه ها، از تنكير {فاكهة} _ كه براى تفخيم است _ استفاده مى شود.

2 - ميوه ها ، از غذا هاى اصلى بهشتيان است .

لهم فيها ف_كهة

از اختصاص به ذكر يافتن ميوه ها از ميان ديگر غذاها و خوراكى ها، مى توان برداشت ياد شده را به دست آورد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 62 - 3

3 - انواع بوستان ها ، ميوه ها ، شراب ها ، تخت ها ، بزم انس و همسران زيبا ، مجموعه پذيرايى خداوند از بهشتيان و بندگان مخلَص خدا

إلاّ عباد اللّه المخلصين . .. فى جنّ_ت النعيم ... و عندهم ق_صرت الطرف ... أذلك خ

{نزل} به مجموعه اى گفته مى شود كه براى پذيرايى از مهمان آماده مى سازند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 51 - 5

5 - ميوه ها ، از غذا هاى اصلى بهشتيان است .

يدعون فيها بف_كهة كثيرة

از اختصاص به ذكر يافتن ميوه ها، از ميان ديگر غذاها و خوراكى هاى درخواستى بهشتيان، برداشت ياد شده به دست مى آيد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - دخان - 44 - 55 - 1

1- تقواپيشگان بهشتى ، برخوردار از هرگونه ميوه مورد تمايل خويش

يدعون فيها بكلّ ف_كهة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17

- محمد - 47 - 15 - 10

10- متّقين در بهشت ، بهره مند از همه ميوه ها

و لهم فيها من كلّ الثمرت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 22 - 1

1 - بهره مندى تقواپيشگان ، از ميوه ها و گوشت هاى مورد تمايل خويش در بهشت ، علاوه بر نعمت هاى سرشار ديگر

فى جنّ_ت و نعيم . .. و أمددن_هم بف_كهة و لحم ممّا يشتهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 68 - 2

2 - خرما و انار ، داراى ويژگى و امتياز در ميان ميوه هاى بهشت

فيهما ف_كهة و نخل و رمّان

{فاكهه} به مطلق ميوه گفته مى شود و شامل خرما و انار نيز مى گردد. بنابراين ذكر {نخل و رمان} پس از آن، از باب ذكر خاص بعد از عام و نشانگر ويژگى خاص آن دو ميوه در ميان ميوه هاى بهشتى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 22 - 2

2 - تخت هاى مزيّن در هوايى مطبوع ، ميوه هاى آماده ، انواع شراب هاى دلپذير ، جوانكان خدمت گزار و لباس هاى فاخر ، از نعمت هاى اختصاصى براى ابرار در بهشت

متّكئين فيها على الأرائك . .. و ذلّلت قطوفها... يسقون فيها كأسًا ... يطوف عليهم

تقديم جار و مجرور (لكم) مفيد اختصاص است. ضمن آن كه لام در {لكم}، مى تواند براى اختصاص باشد.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 42 - 1

1 - تقواپيشگان ،

برخوردار از انواع ميوه هاى دلخواه در بهشت

و فوكه ممّا يشتهون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - مرسلات - 77 - 44 - 1

1 - محسنان ، بهره مند از سايه ها ، چشمه سار ها ، ميوه هاى دل خواه و انواع خوردنى ها و نوشيدنى هاى گوارا در بهشت

فى ظل_ل و عيون . .. كلوا و اشربوا هنيئًا ... إنّا كذلك نجزى المحسنين

نابودى ميوه هاى باغ سوخته

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 20 - 2

2 - نابود شدن تمامى محصولات بوستانِ باغداران يمنى ، بر اثر نزول بلا

فاصبحت كالصريم

نزديكى ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 54 - 3

3 - ميوه هاى رسيده برشاخساران باغ هاى بهشت ، در دسترس بهشتيان تكيه زده بر مسندها

متّك_ين . .. و جنى الجنّتين دان

{جنى} به ميوه رسيده گفته مى شود و {دان} (از ريشه {دُنوّ}) به معناى نزديك و در دسترس است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 23 - 1

1 - ميوه هاى بوستان هاى بهشتى ، نزديك و در دسترس بهشتيان است .

قطوفها دانية

{قِطْف} (مفرد {قطوف}) در معناى ميوه چيده شده و نيز ميوه آماده چيدن به كار مى رود. (لسان العرب)

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - انسان - 76 - 14 - 3

3 - ميوه هاى بهشتى ، نزديك و در دست رس بهشتيان ، بى هيچ زحمت و رنجى

و ذلّلت قطوفها تذليلاً

{قِطُفُ} (مفرد {قطوف})

به معناى خوشه هاى ميوه است و {تذليل} مصدر مجهول {ذلّلت} و به معناى رام شده است. مقصود اين است كه چيدن خوشه هاى ميوه، براى بهشتيان آسان است.

نعمت تنوع ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 27 - 6

6 - وجود انواع ميوه ها با رنگ ها ، طعم ها و خواص گوناگون ، از نعمت هاى خداوند براى بشر

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء فأخرجنا به ثمرت مختلفًا ألونها

برخى از مفسران بر اين باورند كه اختلاف رنگ ميوه ها اشاره به طعم ها و خواص گوناگون آنها دارد; زيرا نوعاً ميوه هاى رنگارنگ، طعم ها و خواص گوناگونى دارند. گفتنى است اين آيه و آيه بعد، ضمن تبيين قدرت و يكتايى خداوند، در صدد برشمردن نعمت هاى الهى نيز مى باشد.

نعمت ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 32 - 8

8- ميوه ها و نباتات تأمين رزق و روزى انسان ، نمودى از نعمت و لطف الهى بر بندگان و شايسته شكر و سپاس

الله الذى خلق السموت و الأرض و أنزل من السّماء ماء فأخرج به من الثمرت رزقًا لكم

آيه در مقام امتنان و برشمارى نعمتهاى الهى است و آهنگ آن، تشويق كننده بندگان به شكر و سپاس در برابر نعمتهاى پروردگار است. گفتنى است جمله {إن الاءنسان لظلوم كفّار} در دو آيه بعد (آيه 34) مؤيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 11 - 1

1 - امتنان الهى بر

خلق ، به خاطر قرار دادن انواع ميوه ها در زمين ، براى آنان

و الأرض وضعها للأنام . فيها ف_كهة

واژه {فاكهة} بر مطلق ميوه _ از هر نوع باشد _ اطلاق مى شود (قاموس المحيط).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 31 - 2

2 - دستيابى انسان به ميوه ها و مراتع ، نعمت خداوند و مقتضى شكرگزارى انسان از او است .

ما أكفره . .. و ف_كهة و أبًّا

نقش تنوع ميوه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 27 - 7

7 - نقش سازنده تنوع ميوه ها در تغذيه انسان ها

ثمرت مختلفًا ألونها

برداشت ياد شده را مى توان از تصريح خداوند به گوناگونى ميوه ها، استفاده كرد.

نقش رويش ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 32 - 7

7- نزول باران و رويش نباتات و ميوه ها ، دليل و نشانه توحيد خداوند است .

الله الذى خلق السموت و الأرض و أنزل من السّماء ماء فأخرج به من الثمرت

نقش ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 4 - 6

6_ زمين و بخش هاى متفاوت آن و درختان و كشتزارها ، از نشانه هاى خدا و يكتايى او در تدبير هستى

إن فى ذلك لأي_ت لقوم يعقلون

نياز به تنوع ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 12 - 5

5 - وجود آدمى ، نيازمند خواص متنوع نهفته در انواع ميوه ها

، حبوبات و سبزى ها *

و الأرض وضعها للأنام . فيها ف_كهة و النخل ... و الحبّ ... الريحان

از اين كه خداوند، پس از يادآورى آمادگى زمين براى زندگى انسان، ميوه هاى مختلف، حبوبات و سبزى ها را مورد اشاره قرار داده است; مى توان استفاده كرد كه انسان در زندگى خويش، به همه اين نعمت ها و خواص نهفته در آنها نيازمند است و كمبود هر يك، مى تواند انسان را با مشكل مواجه سازد.

وعده ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - ص - 38 - 53 - 1

1 - بهشت و نعمت هاى آن مانند انواع ميوه ها و نوشيدنى ها و زنان زيبا ، وعده الهى به تقواپيشگان

جنّ_ت . .. يدعون فيها بف_كهة كثيرة و شراب . و عندهم ق_صرت الطرف أتراب . ه_ذا ما

وفور ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - زخرف - 43 - 73 - 1،2

1 - بهرهورى متقين در بهشت ، از ميوه هاى فراوان آماده شده براى ايشان

لكم فيها ف_كهة

2 - ميوه هاى بهشت ، چندان فراوان اند كه تقواپيشگان تنها از بخشى از آن بهره مى برند .

لكم فيها ف_كهة كثيرة منها تأكلون

از {منها} _ كه براى تبعيض است _ استفاده مى شود كه مؤمنان تنها از گوشه اى از نعمت هاى بهشت استفاده مى كنند.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

17 - محمد - 47 - 15 - 11

11- وفور و فراوانى نعمت ها و ميوه ها در بهشت

و لهم فيها من كلّ الثمرت

تعبير {من كلّ الثمرات}، مى

فهماند كه اولاً ميوه هاى بهشت گوناگون و بسيار متنوع است. ثانياً هر نوع ميوه آن به وفور و فراوانى وجود دارد; نه به صورت نمونه و اندك. مطلب نخست از واژه {كل} و مطلب دوم از جمع آمدن {الثمرات}، برداشت مى شود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 32 - 1

1 - بهشت اصحاب اليمين ، داراى ميوه هاى فراوان

و ف_كهة كثيرة

وقت ميوه چينى اصحاب الجنة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - قلم - 68 - 22 - 1

1 - باغداران يمنى ، همديگر را به چيدن ميوه ها در سپيده صبح تحريك و ترغيب كردند .

أن اغدوا على حرثكم إن كنتم ص_رمين

ويژگيهاى ميوه درخت زقوم

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - صافات - 37 - 65 - 1

1 - ميوه و ثمره درخت { زقّوم } ، در زشتى همانند سر هاى شيطان ها است .

طلعها كأنّه رءوس الشي_طين

{طلع}، به معناى {ثمره} است.

ويژگيهاى ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 10،11

10 - ميوه ها و روزى هاى بهشت به نوعى ، همسان و مشابه يكديگرند .

كلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً . .. وأتوا به متشبها

ضمير در {به} به {رزقاً} بر مى گردد و {متشابهاً} به معناى همسان است و حال براى اين ضمير مى باشد; يعنى، و روزيهاى بهشتى را به حضور مؤمنان مى آورند در حالى كه همسان يكديگرند. گفتنى است كه برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله

{أتوا به ...} مستأنفه بيانيه باشد.

11 - هرگاه ميوه اى از درختان بهشت چيده شود ، ميوه اى همانند آن بر آن درختان نمايان مى شود .

كلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً قالوا هذا . .. وأتوا به متشبها

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: جمله {أتوا به . ..} عطف بر {قالوا ...} باشد كه در نتيجه {أتوا به ....} جواب شرط (كلما رزقوا ...) خواهد بود.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - طور - 52 - 22 - 2

2 - كاستى نيافتن ميوه ها و غذا هاى بهشتى ، با بهرهورى اهل بهشت

و أمددن_هم بف_كهة و لحم ممّا يشتهون

{مدّ} (ريشه {أمددنا}) به معناى جريان داشتن است. بنابراين در معناى {امداد} پيوستگى و استمرار نهفته است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - واقعه - 56 - 33 - 1

1 - وجود ميوه هاى فراوان در بهشت اصحاب اليمين ، هميشگى است ; نه فصلى و مقطعى

و ف_كهة كثيرة . لامقطوعة

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

19 - حاقه - 69 - 23 - 1

1 - ميوه هاى بوستان هاى بهشتى ، نزديك و در دسترس بهشتيان است .

قطوفها دانية

{قِطْف} (مفرد {قطوف}) در معناى ميوه چيده شده و نيز ميوه آماده چيدن به كار مى رود. (لسان العرب)

همانندى ميوه هاى بهشت

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

1 - بقره - 2 - 25 - 10،11

10 - ميوه ها و روزى هاى بهشت به نوعى ، همسان و مشابه يكديگرند .

كلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً . .. وأتوا به متشبها

ضمير

در {به} به {رزقاً} بر مى گردد و {متشابهاً} به معناى همسان است و حال براى اين ضمير مى باشد; يعنى، و روزيهاى بهشتى را به حضور مؤمنان مى آورند در حالى كه همسان يكديگرند. گفتنى است كه برداشت فوق مبتنى بر اين است كه جمله {أتوا به ...} مستأنفه بيانيه باشد.

11 - هرگاه ميوه اى از درختان بهشت چيده شود ، ميوه اى همانند آن بر آن درختان نمايان مى شود .

كلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً قالوا هذا . .. وأتوا به متشبها

برداشت فوق مبتنى بر اين است كه: جمله {أتوا به . ..} عطف بر {قالوا ...} باشد كه در نتيجه {أتوا به ....} جواب شرط (كلما رزقوا ...) خواهد بود.

ميوه ها

آثار تنوّع ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 99 - 10

10 _ تنوع ميوه ها و درختان زيتون و انار از آيات خداشناسى و توحيد است.

و الزيتون و الرمان مشتبها و غير متشبه

استفاده از ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 9

9 _ جواز استفاده از انواع ميوه ها و محصولات كشاورزى براى انسان

كلوا من ثمره إذا أثمر

اهميت ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 11 - 2

2 - اهميت ميوه هاى زمين ، در زندگى و حيات خلق

فيها ف_كهة

برداشت ياد شده با توجه به اين نكته است كه در ميان همه مزايا و امكانات زمين، نخستين چيزى كه خداوند مطرح كرده {فاكهه} است.

برترى برخى ميوه ها

جلد

- نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 4 - 5

5_ خداوند ، ايجاد كننده تفاوت در ميوه ها و ثمرات به دست آمده از درختان و گياهان و برترى دهنده برخى از آنها بر برخى ديگر

و نفضل بعضها على بعض فى الأُكل

{اُكُل} به معناى ميوه و ثمره است و بر مطلق خوراكيها نيز اطلاق شده است.

تشابه ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 7،8

7 _ انواع درختان و ميوه هاى زيتون و انار، در عين تشابه با يكديگر، متفاوت هستند.

و الزيتون و الرمان متشبها و غير متشبه

8 _ همگونى ميوه ها در شكل و گوناگونى آنها در طعم و كيفيت، نشانى از قدرت خداوند است.

و هو الذى . .. الزيتون و الرمان متشبها و غير متشبه

محتمل است مراد از زيتون و انار در آيه، ميوه هاى آن باشد. در اين صورت {متشابه} يعنى تشابه ميوه هاى زيتون با يكديگر و همچنين انار، {و غير متشابه} يعنى تفاوت آنها از نظر رنگ و طعم و ... در عين تشابه با يكديگر.

تعقل در پيدايش ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 99 - 14

14 _ لزوم مطالعه و تحقيق در چگونگى ثمر دادن و رشد و رسيدن ميوه هاى درختان

أنظروا إلى ثمره إذا أثمر و ينعه

تفاوت طعم ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 8

8 _ همگونى ميوه ها در شكل و گوناگونى آنها در طعم

و كيفيت، نشانى از قدرت خداوند است.

و هو الذى . .. الزيتون و الرمان متشبها و غير متشبه

محتمل است مراد از زيتون و انار در آيه، ميوه هاى آن باشد. در اين صورت {متشابه} يعنى تشابه ميوه هاى زيتون با يكديگر و همچنين انار، {و غير متشابه} يعنى تفاوت آنها از نظر رنگ و طعم و ... در عين تشابه با يكديگر.

تفاوت ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 7

7 _ انواع درختان و ميوه هاى زيتون و انار، در عين تشابه با يكديگر، متفاوت هستند.

و الزيتون و الرمان متشبها و غير متشبه

تنوع ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 99 - 11

11 _ گوناگونى درختان يك ميوه و تفاوت ثمره هاى آن، در عين شباهت با يكديگر، از آيات خداشناسى و توحيد است.

و هو الذى . .. و الزيتون و الرمان مشتبها و غير متشبه

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

5 - انعام - 6 - 141 - 5

5 _ گوناگونى ميوه ها و محصولات كشاورزى از آثار قدرت الهى

و الزرع مختلفا أكله

{اكل} به معناى ميوه و ثمرهاى خوراكى است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 4 - 4،7

4_ درختان انگور ، نخل هاى خرما و نيز ساير گياهان على رغم مشروب شدن از آبى با طبيعت واحد ، ثمرات و ميوه هاى مختلف و گوناگون به بار مى آورند .

جن_ّت من أعن_ب و زرع و نخيل . .. يسقى بماء

وحد و نفضل بعضها على بعض فى الأُكل

7_ گوناگون شدن ميوه هاى درختان و محصولات كشاورزى ، على رغم بهرهورى آنها از آب با طبيعتى واحد ، از نشانه هاى توحيد و يكتايى خدا در تدبير هستى

يسقى بماء وحد و نفضل بعضها على بعض فى الأُكل إن فى ذلك الأي_ت لقوم يعقلون

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

12 - مؤمنون - 23 - 19 - 6

6 - پيدايش گياهان مختلف با ميوه هاى متفاوت به وسيله ريزش باران ، يكى از جلوه هاى تدبير و ربوبيت خداوند است .

فأنشأنا لكم به جنّت . .. لكم فيها فوكه كثيرة

خالق ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 3 - 3

3_ خداوند ، آفريننده گياهان و ميوه جات در زمين

و من كل الثمرت جعل فيها زوجين اثنين

{ثمرات} (جمع ثمرة) به معناى ميوه ها و نيز درختان است (برگرفته شده از قاموس المحيط).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 32 - 1

1 - آب ، زمين ، دانه ها ، انگور ، سبزيجات ، زيتون ، نخل ، بوستان ، ميوه و چراگاه ، آفريده هاى خداوند و در خدمت منافع انسان و دام هاى آنان است .

مت_عًا لكم و لأنع_مكم

{متاعاً} اسم مصدر و جايگزين مصدر حقيقى {تمتيعاً}(بهره رساندن) است (لسان العرب). اين كلمه، مفعول له و بيانگر علت پيدايش نعمت هايى است كه در آيات پيشين ذكر شد.

زمينه پيدايش ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 31

- 1

1 - خداوند ، باران و زمين مساعد را وسيله فراهم آمدن ميوه مصرفى انسان و علوفه حيوانات قرار داده است .

صببنا الماء . .. شققنا الأرض ... و ف_كهة و أبًّا

{أبّ}; يعنى، علوفه چرندگان، چه براى آنها چيده شود و چه خود به چرا مشغول شوند. (لسان العرب)

زوجيت ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 3 - 4

4_ گياهان و ميوه جات هر يك داراى دو نوع نر و ماده

و من كل الثمرت جعل فيها زوجين اثنين

{زوج} در لغت به معناى يك جفت و نيز به معناى يك تاى از يك جفت است. تثنيه آن (زوجين) به اعتبار معناى دوم است. بنابراين {زوجين} ; يعنى ، دو چيز كه هر يك زوج و همتاى ديگرى است و {اثنين} تأكيد براى زوجين است.

عوامل رويش ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 32 - 4

4- آب ، عامل حيات و رويش گياهان ، ميوه ها و نباتات است .

و أنزل من السّماء ماء فأخرج به من الثمرت

فلسفه رويش ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 32 - 6

6- رويش گياهان ، نباتات و ميوه ها براى تأمين رزق و روزى انسان است .

فأخرج به من الثمرت رزقًا لكم

منشأ تنوع ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 4 - 5

5_ خداوند ، ايجاد كننده تفاوت در ميوه ها و ثمرات به دست آمده از درختان و

گياهان و برترى دهنده برخى از آنها بر برخى ديگر

و نفضل بعضها على بعض فى الأُكل

{اُكُل} به معناى ميوه و ثمره است و بر مطلق خوراكيها نيز اطلاق شده است.

نعمت تنوع ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

15 - فاطر - 35 - 27 - 6

6 - وجود انواع ميوه ها با رنگ ها ، طعم ها و خواص گوناگون ، از نعمت هاى خداوند براى بشر

ألم تر أنّ اللّه أنزل من السماء ماء فأخرجنا به ثمرت مختلفًا ألونها

برخى از مفسران بر اين باورند كه اختلاف رنگ ميوه ها اشاره به طعم ها و خواص گوناگون آنها دارد; زيرا نوعاً ميوه هاى رنگارنگ، طعم ها و خواص گوناگونى دارند. گفتنى است اين آيه و آيه بعد، ضمن تبيين قدرت و يكتايى خداوند، در صدد برشمردن نعمت هاى الهى نيز مى باشد.

نعمت ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 32 - 8

8- ميوه ها و نباتات تأمين رزق و روزى انسان ، نمودى از نعمت و لطف الهى بر بندگان و شايسته شكر و سپاس

الله الذى خلق السموت و الأرض و أنزل من السّماء ماء فأخرج به من الثمرت رزقًا لكم

آيه در مقام امتنان و برشمارى نعمتهاى الهى است و آهنگ آن، تشويق كننده بندگان به شكر و سپاس در برابر نعمتهاى پروردگار است. گفتنى است جمله {إن الاءنسان لظلوم كفّار} در دو آيه بعد (آيه 34) مؤيد برداشت فوق است.

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 11 - 1

1 - امتنان الهى

بر خلق ، به خاطر قرار دادن انواع ميوه ها در زمين ، براى آنان

و الأرض وضعها للأنام . فيها ف_كهة

واژه {فاكهة} بر مطلق ميوه _ از هر نوع باشد _ اطلاق مى شود (قاموس المحيط).

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

20 - عبس - 80 - 31 - 2

2 - دستيابى انسان به ميوه ها و مراتع ، نعمت خداوند و مقتضى شكرگزارى انسان از او است .

ما أكفره . .. و ف_كهة و أبًّا

نقش رويش ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

9 - ابراهيم - 14 - 32 - 7

7- نزول باران و رويش نباتات و ميوه ها ، دليل و نشانه توحيد خداوند است .

الله الذى خلق السموت و الأرض و أنزل من السّماء ماء فأخرج به من الثمرت

نقش ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

8 - رعد - 13 - 4 - 6

6_ زمين و بخش هاى متفاوت آن و درختان و كشتزارها ، از نشانه هاى خدا و يكتايى او در تدبير هستى

إن فى ذلك لأي_ت لقوم يعقلون

نياز به تنوع ميوه ها

جلد - نام سوره - سوره - آيه - فيش

18 - رحمن - 55 - 12 - 5

5 - وجود آدمى ، نيازمند خواص متنوع نهفته در انواع ميوه ها ، حبوبات و سبزى ها *

و الأرض وضعها للأنام . فيها ف_كهة و النخل ... و الحبّ ... الريحان

از اين كه خداوند، پس از يادآورى آمادگى زمين براى زندگى انسان، ميوه هاى مختلف، حبوبات و سبزى ها را مورد اشاره قرار داده است; مى توان

استفاده كرد كه انسان در زندگى خويش، به همه اين نعمت ها و خواص نهفته در آنها نيازمند است و كمبود هر يك، مى تواند انسان را با مشكل مواجه سازد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109